سرشناسه : حسینی نیشابوری، سید علی اکبر، 1362
عنوان و نام پدیدآور : سلسله سخنرانی های استاد رفیعی ، سید علی اکبر حسینی نیشابوری
مشخصات نشر : قم : دار المبلغين. 97
مشخصات ظاهری : 13 جلد
شابک : 240000ریال : 7-7-94791-600-978
وضعیت فهرست نویسی : فيپا
یاد داشت : کتابنامه به صورت زیرنویس
یادداشت : کتاب حاضر مجموعه سخنرانی های آقای دکتر ناصر رفیعی محمدی می باشد.
رفيعی محمدی، ناصر، 1344-وعظ.
موضوع : وعظ
موضوع : اسلام - مسائل متفرقه
موضوع : اسلام - تبلیغات
رده بندی کنگره : 1393، 81 س 7 ر/ 10/5 BP
رده بندی دیویی: 297/08
شماره کتابشناسی ملی : 91893431
خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 2
ص: 3
سلسله سخنرانی های استاد رفیعی (جلد هفتم)
تدوین و تحقیق : حجت الاسلام والمسلمین حسینی نیشابوری
ص: 4
سخن ناشر... 21
ماه رمضان
مقدمه ... 23
پیامبران الهی و روزه داری ... 24
اهميت ماه رمضان ... 25
روزه داری در گرما ... 25
خوش اخلاقی در ماه رمضان ... 27
روزه داری با اعضای بدن ... 27
تفسیر سوره نور... 29
ارتباط مداوم با قرآن ... 29
ثواب قرائت سوره نور ... 30
نام گذاری سوره ها ... 31
مفهوم سوره ... 31
تقسیم بندی سوره های قرآن ... 32
ص: 5
روابط نامشروع
مقدمه ... 35
فرق حدود و تعزیرات ... 37
حد زنا ... 37
اجرای حد، بدون مهربانی و دلسوزی ... 38
اجری حد در ملاء عام ... 38
اثر زنا و ربا در جامعه ... 39
اهمیت تربیت جنسی ... 39
راه های پیش گیری از انحراف جنسی ... 40
1. مدیریت اعضاء ... 41
پیامبران و دوری از گناه ... 42
میدان ندادن به هوای نفس ... 42
2. پرهیز از تبرج و تشبه ... 43
3. آگاهی از آسیب های روابط حرام ... 44
حفظ آبرو به قیمت جان ... 45
فرجام خوش چشم پوشی از گناه ... 46
4. کنترل رفتار ... 47
اجرای جدی احکام اسلامی ... 47
جامعه سالم
مقدمه ... 49
حکم ازدواج با مرد و زن زناکار... 50
ص: 6
راهکارهای مبارزه با فحشا ... 51
1. تحکیم بنیان خانواده ... 52
بهترین زن در کلام امام رضا علیه السلام ... 53
2. تقويت معنويت ... 55
3. ترویج حلال در جامعه ... 57
توصیه به ازدواج ... 57
تهمت و آبروریزی
مقدمه ... 59
حكم قذف در سوره نور... 60
حفظ آبروی دیگران ... 61
نتیجه آبروریزی ... 61
نتیجه حفظ آبروی دیگران ... 62
سفارش به حفظ آبروی مردم در قرآن ... 63
داستان مهم ... 64
مسئولیت سنگین رفتارهای ما ... 67
گناه تهمت ... 67
نتیجه تهمت زدن به امام صادق علیه السلام ... 67
حدود آبروداری ... 69
دوری کردن از خیانت در خانواده ها
مقدمه ... 71
لعان و چگونگی اجرای آن؟ ... 73
ص: 7
نتيجة لعان ... 74
زن و شوهر، امانت مشترک ... 75
راه های پیشگیری از خيانت ... 76
1. انتخاب همسر دلخواه ... 76
مذمت کردن بلهوسی ... 76
2. پرهیز از رابطه با نامحرم ... 77
3.ارتباط صمیمی ... 78
مذمت کردن مراجعه به رمالها ... 79
4.پرهیز از مشاجره و درگیری ... 80
آسیب های خانواده
مقدمه ... 83
فعالیت بی وقفه دشمن در ماهواره ... 84
سستی مسئولین در ماجرای حجاب و خانواده ... 85
همسر درست کار، موهبت الهی... 85
فرجام خوش رفتاری با خانواده ... 86
مهربانی علما با خانواده ... 86
آسیب های خانواده ... 87
1. بدزبانی ... 87
انواع بدزبانی ... 88
افشای راز پیامبر صلی الله علیه و آله... 89
بدزبانی عامل جهنمی شدن ... 89
ص: 8
2. خشونت در خانواده ... 90
3. سوء ظن و بدگمانی ... 91
زود قضاوت کردن عامل پشیمانی ... 91
شایعه پراکنی
مقدمه ... 93
داستان افک چیست؟... 94
نقل اهل تسنّن ... 94
نقل اهل تشیع... 95
برخورد با شایعه پردازان ... 96
بدترین انسان ... 99
انواع شایعه ... 100
1. شایعه اعتقادی ... 100
2. شایعه اخلاقی ... 101
3. شایعه سیاسی ... 102
4. شایعه اجتماعی ... 103
گام های شیطان (1)
مقدمه ... 105
1. وسوسه ... 106
انواع وسوسه ... 107
1. وسوسه فکری ... 107
حضرت عیسی علیه السلام و وسوسه شیطان ... 107
ص: 9
داستان ... 108
2. وسوسۂ عملی ... 109
3. وسوسه اجتماعی... 110
گام به گام تا بی نمازی ... 111
1. سستی... 111
3. بی نمازی ... 111
4. استهزاء ... 111
5. انکار... 112
تأثير لقمه حرام ... 112
خوشحالی شیطان در چند موضع ... 113
1. لقمه حرام خوردن ... 113
2. قهر کردن دو مسلمان ... 113
3. بخل ورزیدن ... 114
4. عصبانی شدن ... 114
گام های شیطان (2)
مقدمه ... 117
2. تحریک کردن ... 118
کالاهای شیطان ... 119
3. تزیین گناه ... 119
4. الهام کردن ... 120
5. امر به گناه ... 120
ص: 10
راه های نفوذ شیطان ... 121
1. سبک جلوه دادن آخرت ... 122
امام هادی علیه السلام و یادآوری معاد ... 123
پیامبر صلی الله علیه و آله و یادآوری معاد... 124
دوری کردن از لقمه حرام ... 125
2. سنگین جلوه دادن انفاق ... 126
3. جلوه دادن گمراهی و ضلالت ... 126
4. جلوه دادن گناه ... 126
شکست شیطان ... 127
عفو و گذشت
مقدمه ... 129
ذکر سه نکته ... 131
عفو، سنّت پیامبران و امامان ... 132
عفو عامل ورود سریع به بهشت ... 132
عفواز قاتل ... 134
عفواز مشرک فراری ... 134
عفواز خویشاوند ... 135
داستان ... 136
کیفر تهمت زدن به زنان با ایمان
مقدمه ... 139
داستان بیت الطشت ... 140
ص: 11
گواهی اعضای بدن ... 141
مواقف قیامت ... 141
شاهدهای روز قیامت ... 143
1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ... 143
2.زمین ... 144
3. زمان ... 145
سخت جان دادن برخی مسلمانان ... 146
ظهور حقانیت خدا... 147
ازدواج (1)
مقدمه ... 149
روایاتی در تشویق به ازدواج ... 150
ازدواج آسان ... 152
ازدواج آسان در سیره امام سجاد علیه السلام ... 152
سرزنش تجرد ... 153
آثار ازدواج ... 153
سرزنش رابطه خیابانی ... 154
کمک به ازدواج دیگران ... 154
سفارش کردن به مهریه كم ... 155
راه کاری برای افراد مجرد ... 156
عفت ورزی ... 156
عفت ورزی بالاترین عبادت ... 157
ص: 12
ازدواج(2)
مقدمه ... 159
رعایت هم کفو بودن در ازدواج ... 160
ازدواج نکردن با انسان بداخلاق ... 161
داستان ... 161
ازدواج ساده در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله ... 162
داماد فقيرِعلامه مجلسی ... 163
سليقه مذهبی زن و شوهر ... 164
ظاهر و باطن قرآن ... 165
باطن آیه 26 سوره نور چیست؟ ... 165
آداب ورود به خانه دیگران ... 166
اجازه گرفتن برای ورود به خانه مادر ... 167
حجاب
مقدمه ... 171
شأن نزول آیات حجاب ... 171
پوشیدن لباس بلند ... 173
پیامبرصلی الله علیه و آله و حجاب زنان ... 173
بیماری چشم چرانی ... 174
حجاب زن در قرآن ... 175
حجاب،عامل امنیت ... 176
پیشنه حجاب ... 176
ص: 13
حجاب در کربلا...177
مورد اول ... 177
مورد دوم ... 177
نهی از منکر آیت الله بافقی ... 177
داستان مهم ... 178
دلایل بی حجابی... 179
1. عدم برخورد نظام و دولت ... 180
3. عادی شدن گناه ... 180
4. تولید پوشاک نامناسب در کشور... 181
5. شبکه های ماهواره ای ... 181
6. عدم نظارت بر جشن ها و برنامه های شاد ... 182
محارم در قرآن ... 182
توصیه ای به مسئولان فرهنگی ... 183
مَثَل انسان مؤمن در قرآن
مقدمه ... 185
مثل های قرآن... 186
ویژگی های مؤمن ... 187
تفاوت ایمان با اسلام ... 188
اسلام، دین مهربانی ... 191
دستورات اصلی دین ... 192
معنای واقعی آیه نور ... 193
ص: 14
مَثَل انسان کافر در قرآن
مقدمه ... 197
کردار کافران مثل سراب ... 198
کافر در تاریکیِ محض ... 198
حُسن فعلی و حُسن فاعلى ... 199
قربانی کردن ریاکارانه ... 200
نیرنگ زدن به خدا ... 201
پاداش گرفتن براساس اخلاص ... 202
ویژگی انسان های مخلص ... 203
1.توقع تشویق نداشتن ... 203
اخلاص امام خمینی رحمة الله ... 204
2. نترسیدن از سرزنش دیگران ... 204
اخلاص حاج شیخ عباس قمی رحمة الله ... 204
اخلاص شهید مطهری رحمة الله ... 205
مّثَل عمل مؤمن و کافر... 205
دنیا زندان مؤمن ... 206
یاد کردن خداوند در همه حال
مقدمه ... 207
اهمیت کسب و کار... 208
فرق تجارت با بيع ... 208
روایاتی درباره کار و کاسبی ... 209
ص: 15
داستان سعد انصاری ... 209
امانت داری و راستگویی در تجارت ... 211
خوش اخلاقی در معاملات ... 211
آداب معامله ... 212
آرزوی شیطان ... 213
یاد خداوند ... 214
ذكر اعضای بدن ... 215
1. ذکر زبان ... 215
2. ذكرنفس ... 216
3. ذکر روح ... 216
4. ذکر قلب ... 216
5. ذكر عقل ... 216
6. ذکر معرفت ... 217
7. ذکر سرّ ... 217
ائمه علیهم السلام و یاد خداوند ... 217
تسبیح خداوند
مقدمه ... 221
تسبیح گفتن موجودات ... 222
پرستش موجودات ... 223
1. تسبيح ... 223
2. حمد ...223
ص: 16
3. سجده ... 224
4. نماز ... 224
تکلّم موجودات ... 224
نمونه هایی از سخن گفتن حیوانات ... 225
محشور شدن حیوانات ... 227
تسبيح موجودات ... 228
ارزش تسبيح ... 229
داستان ... 230
دستور ملاقلی همدانی به شاگردانش ... 231
عظمت و سیره امیرمؤمنان علیه السلام
مقدمه ... 233
فضائل امیرمؤمنان علیه السلام در کتب اهل تسنن ... 234
امیرمؤمنان علیه السلام و مبارزه با ناهنجاری ها ... 237
مردم و نهی از منکر ... 237
روش های نهی از منکر امیرمؤمنان علیه السلام ... 238
1. اصلاح خویش،قبل از اصلاح دیگران ... 239
امر به معروف زبانی و عملی ... 239
امر به معروف عملی ... 240
عدالت على علیه السلام ... 240
جرج جرداق فدایی على علیه السلام ... 241
تعامل على علیه السلام با فرد یهودی ... 241
ص: 17
2.تذکر زبانی ... 241
مبارزه با غیبت ... 242
3. شیوه عملی ... 243
4. دفاع از آمربه معروف و ناهی از منکر ... 243
دفاع امیرمؤمنان علیه السلام از ابوذر ... 243
امام حسن علیه السلام
مقدمه ... 245
رابطه دین و سیاست ... 246
1. رعایت کردن حقوق خداوند ... 247
عبادت امام حسن علیه السلام ... 249
2. رعایت کردن حقوق مردم ... 249
خدمت رسانی امام حسن علیه السلام ... 250
مورد اول ... 250
مورد دوم ... 250
3. رعایت کردن حقوق اموات ... 251
ویژگی های امام حسن علیه السلام ... 252
1. بردباری ... 253
مصادیق بردباری ... 253
امام حسن علیه السلام و مردشامی ... 254
کنترل عصبانیت ... 254
2.شجاعت ... 255
ص: 18
3.بندگی ... 255
اهمیت دادن به نماز ... 255
4. کریم بودن ... 256
قدرشناسی ... 256
مضامین دعای نماز عید فطر
مقدمه ... 257
توحید در دعای عید فطر ... 258
روش دعا کردن ... 258
گذشت مهم ترین پیام دعای نماز عید فطر ... 260
عفو کردن غلامان توسط امام سجاد علیه السلام ... 260
چه جاهایی عفوو گذشت تاکید شده؟... 261
ا. گذشت از همسر... 261
2. عفواز متدين ... 262
بخشش دزدِ قرآن خوان ... 262
عفو کردن قاتل پدر ... 263
3. عفواز خویشاوندان ... 264
تجلیل از پیامبر صلی الله و آله در دعای عید فطر ... 264
تقلید از بندگان ... 265
برخی از آثار مؤلف ... 267
ص: 19
ص: 20
درود و رحمت بیکران بر پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و خاندان مطهرش علیهم السلام که باعث تعالی انسانها به سوی قله های سعادت و نجات آنها از هلاکت و بدبختی می باشند. خداوند را شاکریم که ما را جزو خادمین این خاندان قرار داده که باعث کرامت ما در دنیا و آخرت خواهد بود.
در دنیای امروز با توجه به مشغله درسی و کاری بیشتر مبلغين عزيزاعم از: خطباء ، گویندگان دینی،اساتید محترم آموزش و پرورش و مداحان عزیز اهل بیت علیهم السلام وقت لازم،جهت بررسی مطالب مورد نیاز را نداشته اند و نیاز به مواد اولیه ای که مستند، متقن، معقول و به صورت موضوعی ارائه شود دارند.
بنابراین تجارب ما و دوستان، در دنیای تبلیغ ما را وادار کرد تا به اندازه توان، مواد اولیه تبلیغی عزیزان را فراهم کرده تا بتوانند در تمام رسانه های تبلیغی اعم از: منابر و مجالس اهل بیت علیهم السلام ، تبلیغ چهره به چهره و دنیای مجازی به نحو احسن انجام وظیفه کنند.
کتبی که توسط انتشارات دارالمبلغين به چاپ می رسد دارای موارد ذیل می باشد:
1. از منابع و مآخذ معتبر استفاده شده؛
ص: 21
2. حتی المقدور از منابع اصیل استفاده شده؛
3. از مطالب سست و واهی پرهیز شده؛
4. مطالبی که به تفکر و تعمق بالایی نیاز داشته، آورده نشده یا لااقل تذکر داده شده که در هر محفلی گفته نشود.
ضمناً بسیاری از مطالب جهت محققین و اساتید عزیز فقط به خاطر تذکار و یادآوری نوشته شده است.
کتابی را که مشاهده می کنید جلد هفتم از سلسله سخنرانی های استاد رفیعی می باشد که در ماه رمضان سال هزار و سیصد و نود و چهار در حرم حضرت معصومه علیها السلام توسط ایشان در رابطه با تفسیر سوره نور ایراد گردیده است.
در پایان از جناب استاد ارجمند دکتر رفیعی (زید عزہ) که با راهنمایی های ارزشمندشان باعث شدند این کار به نحو شایسته ای انجام پذیرد، کمال تقدير و تشکر را می نماییم و برای ایشان از درگاه خداوند متعال آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون را مسئلت داریم.
«ومن الله التوفيق»
انتشارات دارالمبلغين
ص: 22
قال الله تبارک و تعالی:
«یَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(1)
ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.
ماه رمضان ماهی است که در درجه نخست انسان باید فضیلت و جایگاه و حرمتش را بشناسد. امام سجاد علیه السلام در یکی از دعاهایشان که در آغاز این ماه می خواندند به خدا این طور عرض می کنند:
«اللَّهُمَّ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ»(2)
خدایا! معرفت فضیلت ماه رمضان را به ما عنایت کن تا بدانیم این ماه چه ماهی است و چه جایگاهی دارد.
ص: 23
روزه از عبادت های کهن است؛ یعنی از عبادت هایی که قدمتش به آغازش آفرینش برمی گردد. وقتی حضرت آدم علیه السلام از بهشت رانده شد برای پذیرش توبه اش سه روز روزه گرفت. خداوند پس از این سه روز روزه داری توبه او را پذیرفت.
حضرت نوح علیه السلام نیز وقتی که در کشتی روی آب سرگردان بود و اضطراب داشت نذر کرد و روزه گرفت. پس از انجام روزه کشتی روی زمین آرام گرفت و در سرزمینی مبارک فرود آمد.
در حالات حضرت سلیمان نبی، آن پیامبر مقتدر و ثروتمند که همه چیز در اختیارش بود، آمده است: در تمام عمر مقیّد بود که سه روز اول ماه و سه روز نیمه ماه و سه روز پایان ماه - یعنی نه روز از ماه - را روزه بگیرد.
در میان انبیای الهی، والاترین روزه را حضرت داود می گرفت. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
«أَفضَل الصِّيامِ صِيامُ أَخِي دَاوُد علیه السلام وَ كَانَ يصُومُ يوماً وَ يفطِرُ یوماً»(1)
بالاترین روزه، روزه حضرت داود علیه السلام بوده است. یک روز را روزه می گرفت و یک روز را افطار می کرد؛ یعنی حضرت داود علیه السلام نصف عمرش را روزه بود.
ص: 24
این عبادت، از چنین قدمت تاریخی برخوردار است.
ماه رمضان ماهی است که شأنش از جهات مختلف بالا است: شب قدر در ماه رمضان است،(1) نزول قرآن در ماه رمضان است،(2) عروج بسیاری از اولیای خدا مانند حضرت عیسی بن مریم علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام و حضرت على علیه السلام در ماه مبارک رمضان است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
«لَوْ يَعْلَمُ اَلْعَبْدُ مَا فِي رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ يَكُونَ رَمَضَانُ اَلسَّنَةُ»(3)اگر می دانستند ماه رمضان چه جایگاهی دارد آرزو می کردند ماه رمضان یک سال باشد.
چون ماه رمضان امسال در اوج گرمای تابستان است، برای شما دو روایت
ص: 25
درباره روزه داری در گرما می خوانم تا بدانید این روزه با روزه ای که در زمستان می گیریم تفاوت دارد. بعضی افراد نیز مسافرت هایشان را در این ایام می گذارند و می گویند روزه ماه رمضان را قضا میکنیم.ممکن است این کار از نظر شرعی درست باشد ولی خیلی تفاوت است بین روزه ای که انسان در تیرماه می گیرد با روزه ای که در دی ماه می گیرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی در گرما روزه بگیرد خداوند فرشتگانی را مأمور می کند و آنها می آیند صورت روزه دار را مسح می کنند - به تعبير خودمان: دستی به صورتش می کشند و به او بشارت می دهند و می گویند بدان که خدای تبارک و تعالی تورا در ازای این تحمل گرما می آمرزد.
«مَن صامَ اللَّه عزَّوجلَّ يَوماً فِي شِدَّةِ اَلْحَرِّ فَاصَابَهُ ظَمّاً وَكَّلَ اَللَّهُ بِهِ الفَ مَلَكٍ يَمْسَحُونَ وَجْهَهُ وَ يُبَشِّرُونَه»؛(1)کسی که برای خدا یک روز در گرما روزه بگیرد و تشنه بشود خدا هزار فرشته بر او می گمارد که او را مسح می کنند و به او مژده میدهند.
این که گاهی مردم می گویند:«طاقت روزه را خدا میدهد»، این متن حدیث است. پیامبر صلی الله علیه و آله در ادامه حدیث میفرماید: خدا به فرشته ها رو می کند و می گوید: فرشته های من! شاهد باشید که این شخص گرما را برای من تحمل کرد؛ من هم او را از گرمای جهنم حفظ می کنم و گناهانش را می آمرزم.
روایت دیگر از امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمود: من سه چیز را در این دنیا
ص: 26
دوست دارم.وقتی چیزی نزد امام معصوم علیه السلام محبوب است،قطعا رجحان ذاتی دارد و ما باید از سیره معصوم الگو بگیریم. نمی فرماید مال دنیا یا ریاست دنیا؛ بلکه می فرماید:
«حبِّبْ إِلَيَّ اَلصَّوْمَ بِالصَّيْفِ وَقِرَيِ اَلضَّيْفِ وَ اَلضَّرْبَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ بِالسَّيْفِ»؛(1)
روزه در تابستان،پذیرایی از مهمان و شمشیر زدن در راه خدا.
درباره ماه رمضان توصیه های فراوانی شده است.در روایات آمده است که خواب در این ماه چه جایگاهی دارد و قرآن خواندن و نفس کشیدن چه جایگاهی دارد. براثر طولانی بودن روز و تشنگی ممکن است اخلاق انسان به هم بریزد؛ نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:
«مَنْ حَسَّنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا اَلشَّهْرُ خُلُقَهُ كَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى اَلصِّرَاطِ»؛(2)
کسی که در این ماه اخلاقش نیکو باشد - هر چند ممکن است اسبابی پیش بیاید که او را به بدخلقی بکشاند ولی سعی کند و خوش اخلاق باشد- جواز عبور از صراط را دریافت میکند.
جواز عبور از صراط قیامت، خوش اخلاقی در ماه مبارک رمضان است.
امام صادق علیه السلام فرمود: علاوه بر شکم، سایر اعضا هم باید روزه باشند.(3) گرچه
ص: 27
اگر چشم در ماه رمضان گناه کند روزه باطل نیست، کسی به نامحرم نگاه کرد روزه اش باطل نیست، غیبت کردن و دروغگویی روزه را باطل نمی کند، اما در روایات داریم: چند چیزدر روزه موجب افطار روزه می شود؛ یعنی باطل می شود. البته این بطلان فقهی نیست؛ یعنی نباید قضایش را بگیرد. روایت می خواهد بفرماید: ثوابش کاهش پیدا میکند.
برخی از آن موارد غیبت،(1) دروغ گفتن و نگاه شهوت آمیز، ظلم(2)وقسم دروغ است. در رساله ها مفطرات روزه مشخص شده است؛مانند آب نوشیدن و غذا خوردن. اما مواردی که اشاره شد چیزهایی هستند که ثواب روزه را پایین می آورند واقعا همان طور که از دهان غذا و آب پایین نمی رود به چشم هم تمرین بدهید تیر نگاه شهوت آمیز از آن عبور نکند. بگذارید گوش هم مثل شکم روزه باشد و غیبت و تهمت وارد آن نشود. یک ماه تمرین کنید، بعد برای انسان راحت می شود و می تواند این گناه را کنار بگذارد. اجازه ندهید هر چیزی وارد قوای روحی شما شود همان طور شکمتان را از غذا حفظ می کنید ذهنتان را هم از افکارناپسند حفظ کنید.
ص: 28
موضوع بحث ما تفسیر سوره نور خواهد بود که به سوره عفاف و حجاب معروف است؛سوره ای که 64 آیه دارد. آیات حجاب برای برقراری امنیت اجتماعی است؛ چون یکی از مشکلاتی که امروزه مردم فراوان میگویند که تذکر داده شود بحث حجاب و عفاف و تحکیم بنیان خانواده است.
این سوره از سوره هایی است که توجه به آن موجب عفت می شود و پیاده کردن معانی اش موجب حفظ اموال و خانواده می شود.
سورۂ نور سورۂ تحکیم بنیان خانواده و جامعه است؛ سوره پرهیز از لاابالی گری در میان مردم است. امام صادق عیه السلام فرمود:
«حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ وَ فُرُوجَكُم بِتِلاَوَةِ سُورَةَ اَلنُّورِ وَ حَصِّنُوا بِهَا نِسَاءَكُمْ»؛(1)
اموال و قوای جنسیتان را با خواندن سوره نور حفظ کنید و زن هایتان را با خواندن این سوره حفظ کنید.
هرسوره ای خاصیتی دارد. این سوره موجب می شود اموال و قوای جنسی انسان در جامعه کنترل شود. در بعضی از منابع روایی است که به خانم ها تأكید کنید که این سوره را زیاد بخوانند.
مرحوم آیت الله مرعشی رحمة الله در یکی از سفارشاتشان فرمود: قرآن را جلوی چشمتان بگذارید تا ببینید. مرحوم آیت الله گلپایگانی رحمة الله فرمود: من هر صبح یک جزء قرآن می خوانم و روی یک آیه تا شب فکر می کنم. این کار موجب می شود که
ص: 29
انسان قرآن را بیشتر بفهمد و فکر نادرست نداشته باشد.
یکی از اسیران آزاده برای من نقل می کرد و می گفت: زمانی که در اردوگاه های عراق بودیم متوجه شدیم یکی از شکرهایی که نمیکردیم شکردر دسترس بودن قرآن بود. الآن شما هر کجا که قرآن بخواهید ، هست. ایشان می گفت: در اردوگاه عراق ، هر دو ماه یک بار به ما قرآن می دادند. به اردوگاه هزار نفره فقط دوتا قرآن می دادند. به همین دلیل هردوماه یک بار نوبت من می شد تا قرآن در اختیار من باشد و بلافاصله آن را برگردانم تا دو ماه بعد به دستم برسد. آن جا بود که فهمیدم یکی از شکرهایی که باید میکردیم این بود که بگوییم: خدایا شکر که قرآن در اختيار ما است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَتَهَا فِي كُلِّ يَوْمٍ أَوْ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ»؛
کسی که در هر روز یا هر شب سوره نور را بخواند،
«لَمْ يَزن أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ أَبْدَأُ حُتي يَمُوتُ فَإِذا هُوَ مَاتَ شَيَّعَهُ إِلَى قَبْرِهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ كُلُّهُمْ يَدْعُونَ وَ يَسْتَغْفِرُونَ اَللَّهَ لَهُ حَتَّى يَدْخُلَ فِي قَبْرِهِ»؛(1)
تا زمان مرگش هیچ یک از افراد خانواده اش زنا نخواهد کرد. و وقتی از دنیا می رود هفتاد هزار فرشته در تشییع جنازه اش شرکت می کنند و تا زمانی که وارد قبرشود برایش دعا می کنند و از خدا می خواهند او را بیامرزد.
ص: 30
چون آیه نور در این سوره است، آن را سورۂ نور نامیده اند. نامگذاری سوره های قرآن دلایلی دارد. گاهی به اسم اولش است؛ مثل سورة «والشمس»یا «والضحی»گاهی به اسم حروف مقطعه است. گاهی به دلیل قصه ای است که در آن آمده؛ مثل سوره بقره.گاهی نیز برای احکامی است که در آن آمده؛مثل سوره نساء. سوره ها توسط پیامبر صلی الله علیه و آله نامگذاری شده اند.
قرآن کریم در سه مرحله جمع آوری شده. در مرحله اول توسط خود پیامبراکرم صلی الله علیه و آله سوره بندی و نامگذاری شد. در این مرحله، قرآن به صورت یک جلد نبوده؛ بلکه هر جزئش در یک خانه بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرآن را سوره بندی و نامگذاری کرد و بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و در زمان خلیفه اول دومین جمع آوری شکل گرفت که قرآن یک جلدی شد. مرحله سوم در زمان خلیفه سوم انجام شد. این مرحله، مرحله اعراب گذاری اجمالی و تشتّت قرائات است. تا پیش از آن قرآن اعراب نداشت و به همین دلیل قرائت ها مختلف شده بود. به دستور عثمان قرائت ها را یکسان کردند.
«سُوَرِهِ أَنْزَلْنَاهَا وَ فَرَضْنَاهَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»؛(1)
(این)سوره ای است که آن را فرو فرستادیم،و (عمل به آن را)واجب نمودیم،و در آن آیات روشنی نازل کردیم،شاید شما متذکّر شوید!
واژه سوره،9بار در قرآن آمده است. یکی از آنها در همین سوره است. سورۂ نور
ص: 31
تنها سوره ای است که با کلمه سوره شروع می شود. چرا سوره های قرآن، سوره نامیده می شوند؟ برای این نامگذاری سه علت بیان شده است:
1. گفته اند از سور می آیند. در زبان های گذشته دور شهرها را دیوار می کشیدند که دشمن نتواند وارد شود؛ به این دیوار سور میگفتند. قرآن هم دور هر سلسله آیات را با بسم الله محدود کرده است. از این رو به هر سلسله آیات، یک سوره گفته می شود.
2. سوره به معنای بلندی و ارتفاع است؛ چون هریک از سلسله آیات قرآن جایگاه بلندی دارد به آن سوره می گویند.
3. از سؤر می آید؛ یعنی نیم خورده. به باقیمانده غذا سؤر می گویند. چون هر یک از سلسله آیات پاره ای از قرآن است، به آن سوره می گویند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله كل سوره های قرآن را به چهار بخش تقسیم کردند.
1. هفت سوره طولانی: بقره،آل عمران،مائده،نساء،انعام،اعراف و انفال. به اینها هفت سوره طولانی می گویند.
2. سوره هایی که بالای صد آیه دارند.
3. سوره هایی که کمتر از صد آیه دارند.
4. سوره هایی که کوتاه هستند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خدا آن هفت سوره طولانی را در عوض تورات و سوره های صد آیه ای را در عوض انجیل و سوره های زیر صد آیه را در عوض زبور.(1)
سوره های کوتاه
ص: 32
را هم اضافه به من داد. بنابراین روایت، قرآن هم تورات است، هم انجیل است و هم بیش از آنهاست. معنای آیه نخست سوره نور این است که ما این سوره را نازل کردیم و دو چیز در این سوره آمده: یکی واجبات و دیگری، آیات بینات. این ها را گفتیم تا شاید شما درس بگیرید.
ص: 33
ص: 34
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
سوره نور منشور عفاف، حجاب،غیرت و کنترل جامعه و خانواده است. این سوره 64 آیه دارد که مشتمل بریک سلسله احکام و یک سلسله اعتقادات است. به همین جهت در اولین آیه اش آمده است که در این سوره دو بحث دنبال می شود:
«سورة أنزلناها وفرضناها وأنزلنا فيها آيات بينات لعلكم تذکرون»(2)
(این)سوره ای است که آن را فرو فرستادیم،و (عمل به آن را)واجب نمودیم، و
ص: 35
در آن آیات روشنی نازل کردیم،شاید شما متذکّر شوید!
یکی فرض ها و واجبات و دیگری آیات بیّنات که منظور،مباحث اعتقادی و اخلاقی است.
روایاتی در فضیلت این سوره بیان کردیم.معصومین فرموده اند که اولاد و خانواده هایتان را با این سوره حفظ کنید؛چون این سوره،سوره حفاظت از انحرافات اخلاقی و جنسی است.
دومین آیه این سوره درباره حد زنا و فحشاء است:
«الزَّانِيه والزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مئَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذُكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِوَلْيُشْهَدْ عَذابَهُمَا طائِفَةٌ مِنَ المُؤمِنينَ»؛(1)
هریک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید؛و نباید رأفت(و محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود،اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید!و باید گروهی از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند
در اسلام برای جرم هایی که اتفاق می افتد دو نوع محاکمه بیان شده است: یکی حدود و دیگری تعزيزات.البته هردوی اینها را هم شخص پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله یا امام معصوم علیه السلام و در دوران غیبت هم نایب عام امام و قاضی که از طرف نایب امام منصوب است اجرا می کند. این طور نیست که کسی حق داشته باشد هم حدود وهم تعزیرات را خودش اجرا کند. اجرای حدود به دست معصوم هست در زمان غیبت هم به اذن معصوم در اختیار نایب عام اوست که اقدام می کند.
ص: 36
فرق حدود با تعزیرات چیست؟مرحوم صاحب جواهر رحمة الله در کتاب ارزشمند جواهر می نویسند: حد چیزی است که مجازاتش معین است؛مثل زنا که صد ضربه شلاق دارد.یا: شرب خمر که هشتاد ضربه شلاق دارد. ائمه این تعداد ضربه شلاق را تعیین کرده اند.ایشان در آن جا می نویسد: حدود شش مورد بیشتر نیست: 1- زنا،2- لواط یا همجنس بازی،3- قذف یا متهم کردن بی دلیل دیگران به زنا،4- شرب خمر،5- سرقت، 6- راهزنی.
هر مجازاتی در غیر این موارد شش گانه تعزیر نامیده می شود. مثلا:اگر کسی نامحرمی را لمس کرد، مشخص نیست حدش چیست یا اگر کار خلافی در جامعه انجام داد و یا جایی خیانت کرد، اینها جزو حدود نیست؛بلکه اختیارش با قاضی است که چند ضربه شلاق بخورد؛ممکن است قاضی بگوید چهل ضربه بزنید. پس تعزیرات به آن مواردی می گویند که قاضی تشخیص می دهد اما حدود مواردی است که در شرع معین شده است.
اولین حدی که در سوره نور درباره اش صحبت شده،حد زنا است. قرآن می فرماید: اگر مرد یا زنی مرتکب زنا شود صد ضربه به او شلاق بزنید؛البته این حکم برای کسی است که همسر ندارد. حکم شخص همسردار در جای دیگر آمده است.این حکم برای فرد مجرد است که اگر مرتکب زنا شد و زنایش در محضر دادگاه به اثبات رسید باید صد ضربه شلاق بخورد. اثبات زنا نیز شرایط خاص خودش را دارد که چهار شاهد عادل باید شهادت دهند و...
ص: 37
قرآن سپس خطاب به آن کسی که می خواهد شلاق بزند،می فرماید:
«وَلا تَأخُذُكُم بِها رَأفَةٌ في دِينُ اَللَّهِ»؛
دلتان به حال مرد و زن زناکار نسوزد.
صد ضربه، حکم خداست. رأفت و مهربانی در همه جا هم خوب نیست.این کسی که حرمت یک جامعه را دریده،مرتکب زنا شده و کانون خانواده را از هم پاشیده و موجب تولد نسل حرام می شود،به او رحم نکنید و تازیانه اش بزنید.
قرآن هم چنین می فرماید:
«وَلْيُشْهَدْ عَذابَهُمَا طائِفَةٌ مِنَ المُؤمِنينَ»؛
این حدود را جایی اجرا کنید که درمعرض دید مردم باشد تا عبرت بگیرند و در آنها ترس و هراس ایجاد شود که هرگز مرتکب این خطا نشوند.
ولنگاری جنسی و زنا خطرات و زحمت فراوانی برای خود فرد ایجاد می کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«يَا عَلِى فِي اَلزِّنَا سِتُّ خِصالٍ ثَلاثٌ مِنْهَا فِي الدُّنيَا ولا مِنها فِي اَلْآخِرَةِ فَأَمَّا الَّتِي فِي الدُّنيا فَيَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ يُعَجِّلُ الفَناءَ وَيَقطَعُ الرِّزقَ»؛
زنا شش اثر منفی دارد که سه تایش در دنیا است و سه تایش در آخرت اما از آن سه تایی که در دنیا است:1- آبروی آدم می رود،2- عمرش کوتاه می شود . اگر جامعه ای به زنا دچار شد و هرزگی و تعداد زن های خیابانی در جامعه افزایش یافت،عمر کسانی که به این درد خانمان سوز دچار هستند کوتاه می شود. 3- رزق و روزی زناکار قطع می شود.
ص: 38
اما سه اثری که در آخرت است:
«وَ أَمَّا اَلَّتِي فِي الْآخِرَةِ فَسُوءُ اَلْحِسَابِ وَ سَخَطُ اَلرَّحْمَنِ وَ خُلُودٌ فِي اَلنَّار»؛(1)
1- حساب رسی افراد مرتکب زنا سخت است،2- خدا از آنها غضبناک است،3- [اگر زناکار بی توبه از دنیا برود یا توبه اش پذیرفته نشود]برای همیشه در جهنم خواهد ماند.عذاب جهنم را به همراه خودش دارد.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«إِذَا ظَهَرَ الزِّنَا وَ اَلرِّبَا فِي قَرْيَةٍ فَقَدْ أَحَلُّوا بِانْفُسِهِمْ عَذَابُ اَللَّهِ»؛(2)
وقتی در جامعه ای دو گناه زناکاری و رباخواری آشکار و علنی شود،مردم آن جامعه خود را در معرض عذاب خدا قرار داده اند.
به تعبیر دیگر:موجب می شوند قبل از این که قیامتی برپا شود عذاب الهی را با دست خودشان در همین دنیا فراهم کنند.
تربیت ابعاد گوناگون دارد: تربیت دینی؛یعنی جوان هایمان را متدین بار بیاوریم.تربیت اخلاقی؛به بچه ها یاد بدهیم که اخلاق را رعایت کنند.تربیت جسمی؛قد و وزن فرزند کنترل شود و هورمون های بدنش به درستی کار کند. تربیت اجتماعی؛بچه را در جامعه ببریم تا بتواند با مردم ارتباط برقرار کند. در صدا
ص: 39
و سیما و سخنرانی ها درباره همه این ابعاد بحث می شود؛اما یک نوع تربیتی وجود دارد که کمتر درباره اش بحث می شود:تربیت جنسی.انسان یک قوای جنسی دارد که باید ساماندهی شود.
اگر تربیت جنسی در جامعه شکل نگیرد نتیجه اش انحراف جنسی و رو آوردن به فیلم های مبتذل و گناه های جنسی می شود.ما از این حقیقت غافل هستیم و می ترسیم حتی پیرامون آن بحث کنیم.بنده کمتر دیدم کسی بیاید و در صدا و سیما درباره این موضوع صحبت کند که چه کنیم تا دختران و پسران ما دچار انحرافات جنسی نشوند.
الحمد لله ما امروز مرکز فحشا نداریم و به برکت انقلاب همه آنها جمع شد؛اما گزارش هایی وجود دارد که از هرزگی های جنسی در شهرهای بزرگ و کوچک و روابط نادرست دختر و پسر در برخی مراکز آموزشی پرده برمی دارد و نگران کننده است.
ما که نمی توانیم مثل کبک سرمان را زیر برف کنیم و بگوییم:همه جا امن و امان است.نه،این طور نیست. برخی جوانان در سنّی مناسب ازدواج می کنند که این خیلی عالی است؛اما بخش عمده ای در این جامعه آدم های بدون همسر هستند که آمارها می گوید:دوازده میلیون جوان مجرّد آماده ازدواج در این جامعه زندگی می کند. متأسفانه بخشی از متأهلين ما نیز که همسر و فرزند دارند دچار انحرافات جنسی می شوند و همه اینها گویای این حقیقت است که در تربیت جنسی جامعه،خوب کار نشده و دقت نشده است.
راه جلوگیری از انحرافات جنسی مردم چیست؟ اولین و آخرین توصیه دین
ص: 40
ازدواج است؛اما اگر کسی _ چه آن کسی که ازدواج نکرده و چه آن کسی که ازدواج کرده است اما از میل به گناه و تنوع طلبی دست برنداشته - آلوده است یا احتمال دارد آلوده شود،دین چه توصیه هایی دارد تا روابط جامعه حفظ شود و حرام زاده در جامعه به دنیا نیاید و کانون خانواده از هم نپاشد؟
اگر چشم بپوشی،هرگز زنا نخواهی کرد.
کسی زنا نمی کند و رابطه نامشروع ایجاد نمی شود مگر با نگاه .
کنترل چشم و گوش از حرام، کنترل فکر از اندیشیدن به صحنه های حرام ... وقتی یوسف پیامبرعلیه السلام با حیله زلیخا در اتاق گیر افتاد زلیخا پارچه ای روی بتی که در آن جا بود انداخت.حضرت یوسف گفت: چرا چنین می کنی؟ گفت: خجالت میکشم؛این خدای من است. گفت:تو از این بت شرمنده ای؛ می خواهی من از خدای خودم شرم نکنم؟!
زناکاری را اعدام می کردند که حضرت يحيي علیه السلام از راه رسید. حضرت یحیی پسرخاله حضرت عیسی علیه السلام و پیامبری برجسته است. خدا او را در قرآن ستوده است.حضرت اباعبدالله علیه السلام نیز در مسیر کربلا مکرر از حضرت يحيى علیه السلام ياد می کرد.یحیی علیه السلام جلو آمد و گفت:ای اعدامی!نصیحتی به من بکن؛تویی که گرفتار گناه شدی.
گفت: جناب یحیی!سه نصيحت می کنم:1- به هوای نفست میدان نده که سوارت می شود.اگر نفس بر توامیر شد و توشدی مرکبش،هرکجا که گفت نگاه کن،نگاه می کنی،دیگر کنترل از دست توخارج می شود.2- گناهکار را سرزنش نکن،3- خشمگین نشو؛(1) چون جایی که خشمگین می شوی شیطان حضور پیدا
ص: 42
می کند و هوای نفس میدان پیدا می کند.
وقتی دختران شعیب پیامبر نزد پدرشان آمدند،گفتند:موسی را استخدام کن؛جوان خوبی است.هم قوی است و هم امين.شعیب گفت: قوی بودنش معلوم است؛چون سطل های سنگین آب را برای شما آورده است.اما از کجا با یک ملاقات فهمیدید امین است؟ گفتند: از آن جایی که به ما گفت: من جلوم می روم و شما پشت سر من بیایید.من پشت سر نامحرم حرکت نمی کنم.(1) با این که راه را بلد نبود ما باید جلو می رفتیم.از این جا فهمیدیم که امین است.
دومین توصیه دین در رابطه با پیشگیری از انحراف جنسی جامعه،پرهیز از تبرّج وتشبّه است.متأسفانه در جامعه می بینیم که زنان ما به شکل مردها در می آیند و مردهای ما به شکل زن ها.این روایت را ببینید:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:خدا چند نفر را لعنت می کند و تمام فرشتگان آمین می گویند.یکی آن مردی است که به شکل زنان ابرو برمی دارد،موی بلند می گذارد و چهره خود را شبیه به زن ها بیاراید یا زنی که خود را به شکل مردها دربیاورد.(2)
ص: 43
شما امروز می بینید که در فضاهای مجازی راه تشبه مرد به زن و زن به مرد باز شده است.متأسفانه عده ای از آقایان از خودشان تصویر می گیرند و در این فضاها می گذارند.این کارها واقعا خطرناک است.تبرّج نیز آشکار بودن زیبایی های زن است.اسلام می فرماید:زنان مسلمان! مانند زنان جاهلیت تبرّج نداشته باشید.(1)
سومین توصیه دین در رابطه با پیشگیری از انحراف جنسی جامعه،توجه به آسیب های روابط جنسی حرام است.روابط جنسی حرام دو نوع آسیب دارد:هم آسیب مادی، هم آسیب معنوی. امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:
«مَنْ تَسَرَّعَ إِلَى اَلشَّهَوَاتِ تَسَرَّعَتْ إِلَيْهِ اَلْآفَاتُ إِلَيْهِ اَلْآفَاتُ»؛(2)
هر کس به سوی خواسته های نامشروع بشتابد و به دنبال حرام برود آسیب ها خیلی زود به سراغش می آید.
ص: 44
یکی از آسیب های دنیایی اش آبروریزی است.آسیب معنوی اش نیز همان است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«حَرَامٌ عَلَى كُلِّ قَلْبٍ عُزِّيَ بِالشَّهَوَاتِ أَنْ يَجُولَ فِي مَلَكُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ»؛(1)
قلبی که شهوت در آن بیاید کسی که به روابط نامشروع می پردازد از رابطه معنوی با خدا محروم خواهد ماند.
سديد الدين عوفی کتابی به نام جامع الحکایات دارد و در آن کتاب،داستانی نقل می کند.می گوید:انقلابی در بصره رخ داد و زنگی ها آن شهر را به تصرف خود در آوردند.
عراق حوادث زیادی به خود دیده است؛از جمله:در مقطعی زنگیان در بصره کودتا کردند و قدرت را در دست گرفتند و به زنان و اموال مردم حمله کردند.
این زنگی ها بانویی سیده را دستگیر کردند و نزد رئیس خود بردند زن سيده علویه که می دید این مرد به او نگاه بد دارد و می خواهد مرتکب فحشا شود، تدبیری اندیشید.گفت:اگر اجازه بدهی من دعایی به تو یاد می دهم که اگر آن را بخوانی شمشیر بر بدنت اثر نمی کند.
رئیس زنگی ها گفت: شاید دروغ می گویی.گفت: اول روی خود من امتحان کن.
مرد بلافاصله شمشیر کشید و بر بدن زن فرود آورد.زن کشته شد.رئیس زنگی ها متوجه شد که این بانو با این کار می خواست آبروی خود را حفظ کند و
ص: 45
واقعا دعایی وجود ندارد که شمشیر را بی اثر کند.با این روش خواست بگوید کشته می شوم اما به فحشا تن نمی دهم.بعد لشکریانش را جمع کرد و گفت:دیگر کسی حق ندارد متعرض زنان این منطقه شود.این ها آن قدر با ایمان هستند که حاضرند کشته شوند اما آبرویشان نرود.
مرحوم آیت الله کشمیری رحمة الله روزها یکی - دو ساعت در ایوان حضرت علی علیه السلام می نشست و سؤالات مردم را پاسخ می داد،استخاره می گرفت و... ایشان روزی در بازار نجف دید خانمی برای مردم استخاره می گیرد.
آقای کشمیری تعجب کرد و به آن خانم گفت:قصه شما چیست؟ مگرشما درس خواندی یا قرآن می شناسی؟ گفت: من بی سوادم.شوهرم از دنیا رفت و چهار بچه برایم ماند از نظر مالی دچار مشکل شدم.کار به آن جا رسید که مجبور شدم به فساد و فحشا تن بدهم.
گفتم: خدایا!چاره ای ندارم. ولی قبل از آن که به سراغ گناه بروم،اول به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام رفتم و به آقا متوسل شدم.سه روز تمام گفتم:آقا! راضی نشو من که زنی با ایمان هستم از راه حرام ارتزاق کنم. خودت به من راهکاری یاد بده. روز سوم که به زیارت رفتم در عالم خواب آقا ابوالفضل العباس علیه السلام را دیدم.
فرمود: از فردا برو در کنار حرم پدرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام بنشین و با تسبیح برای مردم استخاره بگیر؛درآمدی ایجاد می شود. گفتم: آقا! بلد نیستم جواب بدهم.فرمود: تو تسبیح را بچرخان،ما جواب را به تو القا می کنیم. لذا از آن روز بعد به این جا آمدم و این کار را انجام می دهم. جواب هایی هم که به مردم می دهم دقیقا مطابق آن مورد استخاره است.
ص: 46
پرهیز از گناه، چنین عنایتی در زندگی این زن قرار داد.
چهارمین توصیه دین در رابطه با پیشگیری از انحراف جنسی جامعه،کنترل رفتار است.پدر و مادر در خانه احتیاط کنند. ماهواره در خانه هایتان نیاورید. اجازه ندهید بچه ها پای فیلم ها و صحنه های ماهواره بنشینند.آنها حساب شده کار می کنند.هم اعتقادات را سلب می کنند و هم عفت را از جامعه می ربایند.
اثبات زنا خیلی مشکل است و شرع برای حفظ آبرو قانون های زیادی گذاشته؛ولی اگر در جایی زنا ثابت شد، حدّ باید اجرا شود.قرآن می فرماید:
«الزَّانِيَةُ والزَّانِي»؛
مرد و زن زناکار را صد ضربه شلاق بزنید.
اول مؤنث آورده چون کشش بیشتر از طرف زن ها است.خدا سفارش می کنند آنهایی که این حکم را اجرا می کنند رأفت و مهربانی نداشته باشند.این جا جای مهربانی نیست.بگذارید آن کسی که لذت حرام را چشیده،درد شلاق را هم بچشد و این کار در ملأعام انجام شود.این ها احکام خداست.اگر حدود تعطیل شود برکت از جامعه رخت بر می کند.امروزه متأسفانه حدود در جامعه ما تعطیل شده است.مکرر از اخبار سرقت و اختلاس می شنویم؛اما حد الهی کمتر اجرا می شود.
از غربی ها،از سازمان حقوق بشر نترسید.همه زندگی تان را هم عوض کنید باز هم می گویند حقوق بشر در ایران رعایت نمی شود. حکم خدا بر حکم سازمان ملل
ص: 47
مقدم است.خداوند می فرماید: اجرای حد در مورد زناکار،دزد،شراب خوار و... واجب است و باعث می شود جامعه برپا بماند.وقتی ترس از ارتکاب گناه نباشد و دزد دید کارش ندارند،شراب خوار دید کارش ندارند،نظم و آرامش جامعه به هم می ریزند.حدود الهی نباید در جامعه تعطیل شود.یکی از وظایف حکومت اسلامی،اجرای حدود است.آیه دوم سوره نور به اجرای حد الهی درباره زناکار اشاره دارد.
ص: 48
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
سورۂ نور سوره عفاف و حجاب و امنیت اجتماعی است.نکاتی که در این سوره به شفافیت و وضوح بیان شده نکاتی است که برای همه جوامع مخصوصا جامعه امروز ما نکات کاربردی و قابل توجهی است. آیه سوم این سوره می فرماید:
«الزَّانِي لا يَنْكِحُ إِلاَّ زَانِيَةً أو مُشرِكَةً والزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَ حُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ»؛(2)
مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرك ازدواج نمی کند؛و زن زناکار را،جز مرد
ص: 49
زناکار یا مشرك،به ازدواج خود درنمی آورد؛و این کار بر مؤمنان حرام شده است!
یکی از زشت ترین گناهانی که هم پایه شرک دانسته شده زنا است.زنا موجب می شود کانون خانواده ها،نسل سالم و جامعه پویا از هم پاشیده شود.به همین دلیل در میان شش گناهی که در اسلام حد دارد اولین مورد زنا است که اگر مرد زن دار یا زن شوهردار باشد حکمش سنگسار است.اما اگر همسردار نباشد-که شرایطش در کتاب های فقهی آمده-صد ضربه شلاق می خورد.البته فیلم برداری و ورود به حریم خصوصی دیگران جایز نیست و فیلم و عکس جای شهادت عادل را نمی گیرد.
اثبات زنا با چهار شاهد عادل است.اگر کسی در چنین صحنه ای اقدام به برداشت فیلم کرد قاضی این فیلم بردار را تعزیر می کند.تنها راه اثبات زنا یا با اعتراف خود فرد است یا با شهادت چهار شاهد.دلیلش هم این است که اسلام می خواهد حریم ها از هم نپاشد.اما این مسئله که اثبات زنا تا حدودی سخت است،نشانه کاهش قبح این عمل نیست.
زنا عمل بسیار قبیح و زشت و ناپسندی است؛به گونه ای که خداوند در سومین آیه سوره نور می فرماید:اگر مردی اهل زنا بود ازدواج نکند مگر با زن زناکار يا مشرک.قرآن مشرک و زناکار را در کنار هم آورده است.و هم چنین می فرماید:اگر زنی زناکار است و می خواهد ازدواج کند،او هم با یک مرد مشرک یا زناکار ازدواج کند.ازدواج با مرد یا زنی که اهل زنا است بر مؤمنین حرام است.
مفسرین دو تفسیر بر این آیه دارند:
ص: 50
تفسير اول:عده ای می گویند:یک حکم شرعی است و باید رعایت شود.منتها مشروط به این که شخص،به زناکاری شهرت یافته باشد؛یعنی شغلش باشد و توبه هم نکرده باشد.
ذیل این آیه هم نوشته اند وقتی مردم مکه،یعنی مهاجرين فقیر،به مدینه آمدند؛تعدادی زن بدکاره و اهل فحشا در مدینه بود که درآمدشان از این راه بود.اموال زیادی هم داشتند.بعضی از این مردهای مؤمن مهاجر تصمیم گرفتند با این ها ازدواج کنند که از فقر مالی بیرون بیایند.در چنین شرایطی بود که این آیه نازل شد.
پس این آیه نمی خواهد بگوید اگر کسی یک وقتی مرتکب فحشا شده و توبه کرده،دیگر حق ندارد با انسان مؤمن ازدواج کند.پس این حکم ویژه زنای به شهرت و عدم توبه است.
تفسیر دوم که با اهمیت تراست:گروهی نوشته اند این آیه یک حکم شرعی نیست،بلکه یک توصیه اخلاقی است؛یعنی لیاقت انسان زناکار این است که با یک زناکار یا مشرک ازدواج کند.برای مؤمن متدین حیف است که در دامن یک فرد اهل فحشا قرار گیرد.اگر این تفسیر درست باشد دیگر مسئله شرعی نیست.آقایان هم طبق آن فتوا نداده اند؛لذا ازدواج به زانیه را مکروه دانسته اند.
ما نمی توانیم چشممان را بر واقعیت های جامعه ببندیم.متأسفانه شاهد گناه و معصیت و تن دادن به کارهای ناپسند حتی در میان افراد همسردار هستیم.برای این که جامعه از فحشا پاک شود چه باید کرد؟
ما انقلاب کردیم تا مردم از نظر دینی رشد کنند،فحشا در جامعه ریشه کن
ص: 51
شود،ربا ریشه کن شود،تدین و حجاب زیاد شود و ...مشکل ما در زمان طاغوت،مشکل اقتصادی نبود.نسل گذشته ما برای اصلاح اقتصاد مردم گام برنداشتند؛ بلکه برای پیاده شدن اسلام گام برداشتند اگر ما می بینیم بدحجابی و فحشا و اختلاس و بی توجهی به امور افزایش پیدا می کند،متوجه می شویم حتما یک جای کار می لنگد.چرا نباید به سمت اهدافی که نظام برایش تشکیل شد پیش برویم؟
البته هنوز هم اکثریت جامعه ما مؤمن و متدین است.در تشییع جنازه شهدا می بینید چه جمعیتی می آید.ده ها هزار نفر در مراسم اعتکاف شب های احیاء حضور پیدا می کنند که نشان دهنده این حقیقت است که رشد دینی در جامعه بوده،اما نمی توانیم وجود برخی از ناهنجاری های جامعه را انکار کنیم.پرسش این است که چه باید کرد تا گناه و فحشا و زنا در جامعه ایجاد نشود؟
من سه نکته عرض می کنم که زمینه زنا و فحشا را در جامعه از بین می برد:
اولین نکته ای که باعث می شود زمینه زنا و فحشا در جامعه از بین برود،تحکیم بنیان خانواده هاست.
اگر مردان با زنانی به فساد کشیده می شوند،بخشی از آن ناشی از بی مهری مرد به زن یا زن به مرد است،ناشی از بی دقتی در زندگی است،ناشی از ارضا نکردن و رسیدگی نکردن زن به خودش یا مرد به همسرش است.
«لَعَنَ اَلنَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْمُتَغَافِلَ عَنْ زَوْجَتِهِ»؛(1)
پیامبر صلی الله علیه و آله لعنت کرد مردی را که خود را از همسرش به بی خبری می زند.
ص: 52
تغافل،گاهی از امور اقتصادی است،گاهی از امور جنسی زندگی زناشویی است و گاهی از امور عاطفی و اجتماعی است.بعضی مردها ارضای اجتماعی و عاطفی در خانه ندارند.بعضی مردها نمی توانند همسرشان را از نظر اخلاقی و دینی تأمین کنند.
حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا علیه السلام از جدشان امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده اند که فرمود:
«خَيْرُ نِسَائِكُمُ اَلْخُمُسُ»؛
پنج گروه از زن ها بهترین زن ها هستند؛ یعنی اگر پنج ویژگی در زنی باشد،بهترین زن است.
«قِيلَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ مَا اَلْخَمُسُ»؛
گفته شد:یا امیرالمؤمنین!آن پنج ویژگی کدام است؟
فرمود:
«الْهَنِيَّةُ الليِّنة الْمُؤَاتِيَةُ الَّتِي إِذَا غَضِبَ زَوْجُهَا لَمْ تَكتَحِلْ بِغُمْضٍ حَتَّى يَرْضَى وَ إِذَا غَابَ عَنْهَا زَوجُهَا حَفِظَتْهُ فِي غَيْبَتِهِ فَتِلْكَ عَامِلٌ مِنْ عُمَّالِ اَللَّهِ وَ عَامِلُ اَللَّهِ لاَ يَخِيبُ»؛(1)
1-سخت گیر نیست؛سختی در زندگی مرد ایجاد نمی کند،2- زبانش تیز نیست،بلکه نرم است،3- مطيع و پیرو همسر است،4- شب چشم برهم نمی گذارد مگر این که همسرش از او راضی باشد؛یعنی اول رضایت همسرش
ص: 53
را جلب کند و بعد به خواب برود.زهرای مرضیه علیها السلام در بستر بیماری و در آخرین لحظات زندگی به امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشت:علی جان!از من راضی هستی یا نه؟این سؤال اساسی حضرت زهرا است.5- اگر شوهرش به مسافرت رفت مال او را حفظ کند.
آیه پنجم سورۂ تحریم،ویژگی های زنان برگزیده را آورده و می فرماید:یا رسول الله!با این زنان ازدواج کن.این زنان قابل ازدواج و بهره برداری و حضور در زندگی تو هستند.
«مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٌ سَائِحَاتٌ»؛(1)
همسرانی مسلمان مؤمن توبه کار عابد هجرت کننده .
این صفات زنان برگزیده قرآنی است.زن قرآنی چه کسی است؟زنی که دین و باورهایش قوی است،مطيع حرف همسرش است،اگر خطایی در زندگی اش کرد آن را توجیه نمی کند،توبه کار است،بندگی دارد،در صفات خدا سیرو در عظمت خدا فکر می کند؛این ها زنانی هستند که قرآن معرفی کرده؛مثل آسيه،مثل بلقيس،ملكة سبأ؛او آن قدر فهیم بود که وقتی مشاورانش خواستند جنگ راه بیاندازند،این زن با درایتی ویژه به خدمت سلیمان آمد و ایمان را برگزید.یک زن،کشوری را از بت پرستی نجات داد.
متأسفانه کتاب های اندکی در حالات زنان نوشته شده.مرحوم محلاتی کتاب خوبی به نام ریاحین الشریعه نوشته و شرح حال برخی بانوان بزرگ را آورده است؛زنانی مثل نفیسه خاتون که در مصر مدفون است.این بانو شش هزار بار ختم قرآن کرد و سرانجام با دهان روزه از دنیا رفت.
ص: 54
پس یکی از راه های حفظ جامعه از فحشا این است که خانواده ها محکم ترو قوی تر باشند؛مردها به زن ها وزن ها به مردها رسیدگی کنند.اگر مرد در خانه محبت ببیند دنبال نامحرم راه نمی افتد.اگرزن در خانه محبت ببیند به فحشا کشیده نمی شود.
دومین نکته ای که باعث می شود زمینه زنا و فحشا در جامعه از بین برود تقویت معنویت است.
مرحوم مجلسی در حالات امام حسن مجتبی عللیه السلام می نویسد:امام حسن مجتبی علیه السلام مشغول نماز بود،زن هرزه ای وارد شد که حواس او را پرت کند و او را به حرام دعوت کند.
امام علیه السلام تصورشان این بود که ایشان کاری دارد،نماز را سلام دادند و فرمود:حاجتی داری؟گفت:بله.حاجت من این است که شما با من مرتكب حرام بشويد.
اشک از چشمان امام جاری شد.فرمود:
«لَاَ تُحْرِقِينِي بِالنَّارِ و هُوَ يَبْكِي وَ اِشْتَدَّ بُكاؤُهُ بَكَتْ لِبُكَاؤُهِ فَدَخَلَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ و رَآهَا يَبْكِيَانِ فَجَلَسَ يَبْكِي...»؛
من را به آتش جهنم نسوزان و شروع به گریه کردن کرد.زن هم به گریه افتاد.ابی عبدالله علیه السلام داخل شد داستان را پرسید و ابی عبدالله علیه السلام شروع به گریه کردن کرد...
یک جلسه گناه تبدیل به یک جلسه گریه شد و آن زن هم توبه کرد و از حضور امام حسن علیه السلام مرخص شد.در این روایت دارد بعد از مدتی امام مجتبی علیه السلام به
ص: 55
برادرشان امام حسین علیه السلام فرمود:دیشب برادرم یوسف را خواب دیدم و چهره او را دیدم و گفتم:تو کار بزرگی کردی از زلیخا گریختی.گفت: کار بزرگتر را تو کردی،زلیخا توبه نکرد به هر حال دروغ گفت و گردن من انداخت.(1)
لذا این است که به امام حسن علیه السلام يوسف آل محمد صلی الله علیه و آله می گویند؛شاید یک وجهش این است که برای یوسف آل رسول هم پیش آمد منتها با این تفاوت که زلیخا دروغ گفت و دسیسه کرد تا آخر هم دست برنداشت اما امام با این حرکتشان این زن را به ایمان دعوت کرد.
این همان تقویت معنویت است؛یعنی وقتی مردی نگاهش به نامحرم می افتد چشمش را پایین بیاندازد و استغفار کند.زن نیز نسبت به حجاب و برخوردهایش کنترل داشته باشد.
من بارها و بارها روی منبر گفته ام که در مراکز دولتی ما نباید بی حجابی و بدحجابی باشد.کارکنان و کارمندان فرودگاه،بیمارستان و دانشگاه،حقوق بگیر دولت هستند؛باید به حجاب وادار شوند.
متأسفانه گاهی می بینیم همان خانمی که در هواپیما از مسافرتقاضا می کند حجاب را رعایت کن خودش حجاب خوبی ندارد و بدترین آرایش را دارد.مردم به نظام دینی رأی دادند،به افرادی رأی دادند که از آنها توقع دارند دغدغه دین داشته باشند.کسانی نباشند که خودشان عامل گسترش بی حجابی و سست شدن ارکان جامعه شوند.ارکان این نظام را روحانیت اداره می کند.توقع مردم از یک روحانی-در هر بخشی که هست-این است که حداقل دغدغه دینی و اسلامی داشته باشد.
ص: 56
سومین نکته ای که باعث می شود زمینه زنا و فحشا در جامعه از بین برود ترویج حلال در جامعه است.
چرا ما برای حلال قبح قائلیم اما برای حرام قبح قائل نیستیم؟یعنی ما راحت از کنار رابطه ای حرام می گذریم اما نسبت به آن چه شرع حلال دانسته عکس العمل منفی نشان می دهیم.
شخصی به خدمت رسول گرامی اسلام علیه السلام آمد.سنی از او گذشته بود و همسرنداشت.خیلی بد است مردهایی که همسرشان از دنیا می رود و ازدواج نمی کنند.خیلی بد است که بچه ها این موضوع را بی مهری به مادرشان می دانند.
برخی ائمه ما هنوز ده روز از مرگ همسرشان نگذشته بود که ازدواج کردند؛یعنی این هفتم و چهلم اعتباری است.به جز مراسم اربعین حسینی،برای احدی توصیه چهلم گرفتن نشده است.چرا گاهی یک مرد را دو-سه سال نمی گذارید ازدواج کند؟همین طور خانمی که همسر از دست داده است.این خیلی بد است که اجازه ازدواج مجدد را نمی دهند.
آن شخص به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد.حضرت فرمود:
«أَلْكَ زَوْجَةً قُلْتُ لَا قَالَ أَلْكَ جَارِيَةً قُلْتُ لَا قَالَ وَ أَنْتَ صَحِيحٌ مُوسِرٌ قُلْتُ نَعَمْ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنْ إِخْوَانِ اَلشَّيَاطِينِ»؛
همسرداری؟گفت:نه.فرمود: آیا سالم هستی و پول داری؟گفت: بله. فرمود:تو از برادران شیطان هستی؛ازدواج کن.
مرد از لحن پیامبرصلی الله علیه و آله ترسید و گفت:
ص: 57
«زَوِّجْنِي قَبْلَ أَنْ أَقُومَ»؛
تا از این جا بلند نشدم همسری برای من انتخاب کن.
پیامبر صلی الله علیه و آله هم فرمود:
«زَوْجْتُكَ كَرِيمَةَ بِنْتَ كُلْثُومٍ اَلْحِمْيَرِيَّ»؛(1)
کریمه دختر کلثوم حمیری را به ازدواج تو درآوردم.
به مسئله ازدواج اهمیت بدهید.قرآن نمی فرماید:جوان ها زن بگیرند؛می گوید:به آنها زن بدهید.(2) یک مقدار سخت گیری ها را هم کم کنید.سطح جهیزیه را پایین بیاورید.بگذارید ازدواج-به همه اقسامش-در جامعه گسترش یابد.اگر در حلال الهی محدودیت ایجاد کردیم،جامعه خود به خود به سمت حرام پیش خواهد رفت.
ص: 58
قال الله تبارک وتعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
در اسلام یک حدّ و یک تعزیرداریم.حدود به مجازات هایی می گویند که میزان عقاب و عذابش در شرع مشخص شده است؛مثل زنا،شرب خمر وتهمت به زنا(قذف)این ها را حدود می گویند.اگر مجازاتی جزء حدود که شش مورد است نباشد،تعزیر نامیده می شود.تعزیر ممکن است شلاق یا زندان باشد و یا مجازات دیگری که به تشخیص قاضی و کمتراز حد است؛یعنی کمتر از هشتاد ضربه شلاق.در جلسات گذشته درباره یکی از حدود یعنی زنا صحبت کردیم.
ص: 59
آیه چهارم سوره نور درباره قذف یعنی تهمت فحشا و زنا زدن به دیگری است.قرآن کریم درباره کسی که به دیگری تهمت زنا می زند فرموده است:اگر چهار شاهد عادل برای ادعای خود آورد که هیچ؛وگرنه هشتاد ضربه شلاق به او می زنند.ببینید چقدر اسلام به آبرو و حریم مردم اهمیت می دهد؛البته اگر کسی به کسی حرام زاده یا زنازاده گفت،این قذف نیست و فقط تعزیردارد.
متأسفانه بعضی ها به ناسزا گویی عادت کرده اند اما اگر از روی قصد و عمدبه بانویی با ایمان نسبت زنا داد شود،قرآن کریم در این آیه به صراحت سه حكم درباره چنین شخصی بیان کرده است.
یک وقت زنی است که به زناکاری شهرت دارد و همه می دانند-مثل مرجانه مادر ابن زیاد به فحشا معروف بود-اما زنی که محصنه یعنی عفیفه است؛اگر کسی به چنین زنی تهمت فحشا زد خدا در این آیه سه حکم برایش بریده است:1-هشتاد ضربه شلاق،2-شهادتش دیگر قبول نیست،3 -فاسق می شود مگر آن که از کارش توبه کند؛آن وقت هم از دایره فسق خارج می شود و هم شهادتش پذیرفته است.
اثبات تهمت دو شاهد عادل می خواهد؛یعنی دو نفر بگویند ما دیدیم ایشان به این خانم نسبت زنا داد.یا خودش بیاید اقرار کند.
«وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلدَةً وَلا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ إِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذلِكَ وَأَصْلَحُوا فَانَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛(1)
ص: 60
و کسانی که زنان پاکدامن را متّهم می کنند سپس چهارشاهد(بر ادّعای خود)نمی آورند آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید و آنها فاسقانند.مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند که خداوند غفور و رحیم است.
دو آیه ای که خوانده شد،آیه اول درباره قذف است.قذف یعنی یک کسی بیاید پشت سر کسی در جامعه تهمت زنا بزند و نتواند شاهد براین قصه بیاورد.این یک حکم شرعی است که قرآن کریم بیان کرده است.
از این آیه یک نکته اخلاقی به دست می آوریم:
اسلام به حفظ آبروی مسلمانان اهمیت می دهد.کسی که می گوید:این شخص این کار را کرده،شاید راست می گوید اما اسلام نمی خواهد آبروی افراد در جامعه ريخته شود.
شخصی می گوید:
«صَلَّى بِنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ اِنْصَرَفَ مُسْرِعاً حَتَّى وَضَعَ يَدَهُ عَلَى بَابِ اَلْمَسْجِدِ ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَا مُعَشِّرَمِن آمَنَ بِلِسَانِهِ ولَمْ يَخلُصِ الإيمانَ إلى قَلبِهِ لاَ تَتَبَّعُوا عَوْراتِ اَلْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْراتِ المُؤمِنينَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَمَن تَتَبَّعَ اللَّهُ عَورَتَهُ فَضَحَهُ وَلُوفي جَوفَ بَيتِهِ»؛(1)
ص: 61
پیامبر صلی الله علیه و آله با ما نماز جماعت خواند.سپس با سرعت بلند شد و هردو دستش را به در مسجد گذاشت تا کسی نتواند بیرون برود.سپس با بلندترین صوتش فریاد زد و فرمود:ای گروه کسانی که با زبانشان ايمان آورده اند اما ایمان به قلبشان راه نیافته است؛در پی عیب و ایرادهای مؤمنان نباشید؛زیرا هر کس در پی عیب و ایراد مؤمنان باشد خداوند در پی عیب و ایرادش خواهد بود و هرکس خداوند در پی عیب و ایرادش باشد او را رسوا خواهد ساخت؛گرچه در اندرون خانه اش باشد.
افرادی که در حریم خصوصی مردم وارد می شوند حالا شنود می کنند-البته یک وقتی کار اطلاعاتی است و آن یک بحث دیگری است-کسانی که برای سردرآوردن از راز و رمز خصوصی مردم وارد حریم شخصی شان می شوند و اطلاعات آنها را در شبکه های مجازی و اجتماعی منتشر می کنند و آبروی افراد را می ریزند،به این روایت پیامبر صلی الله علیه و آله توجه کنند که خداوند هم آبروی آنها را در جامعه خواهد ریخت.
وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ كَانَ لَهُ حِجَاباً مِنْ نَارٍ»؛(1)
ص: 62
کسی که نمی گذارد آبروی دیگران در جامعه بریزد روز قیامت پرده ای در برابر آتش دوزخ خواهد داشت.
قرآن چگونه می گوید آبروی مردم را حفظ کنید؟
1.«وَلا تَسأَلوا عَن أشْياءَ إِنْ تَبَدُّلَكُمْ تَسُؤْكُمْ»؛(1)
از چیزهای که اگر برای شما آشکار گردد،شما را اندوهناك می کند مپرسید.
سؤالات بی جا از مردم نپرسید.سؤالات بعضی از این گزینش ها موجب می شود افراد دین زده شوند.به شرکت در نماز جمعه توصیه می کنیم،خیلی هم خوب است؛به شرکت در راهپیمایی و مسائل انقلاب توصیه می کنیم؛اما اگر کسی این کار را نکرد و شب احیا در حرم نیامد،واقعا لیاقت استخدام در اداره را ندارد؟این ملاک گزینش است؟!
2.«وَلا تَجَسَّسوا»؛(2)
در زندگی خصوصی مردم سرک نکشید.
3.«لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ»؛(3)
در خانه هائی غیر از خانه خود وارد نشوید.
بدون اجازه وارد خانه مردم نشوید.چرا مستحب است که هر جا صاحب خانه گفت،مهمان باید بنشیند؟شاید رازی دارد؛مثلا:این مکان به قسمت اندرونی
ص: 63
خانه اشراف دارد و صاحب خانه نمی خواهد شما اینجا باشید.
هرگناهی،ارتکابش حرام است؛نیت آبروریزی را هم خدا حرام دانسته است.اگر کسی در دلش دوست داشته باشد آبروی کسی را بریزد،قرآن خیلی تند با او برخورد می کند و می فرماید:
«إنّ الّذين يحبّون أن تشيع الفاحشة في الّذين آمنوا لهم عذاب أليم في الدّنيا والآخرة»؛(1)
کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد،عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است.
کسانی که دوست دارند-نه این که خودشان انجام دهند؛بلکه فقط خوششان می آید-که کارهای زشت در میان مؤمنان رواج یابد،عذابی دردناک در دنیا و آخرت خواهند داشت.
در این عالم چیزی بالاتر از شهادت نیست.(2) بالای هرنیکی،نیکی دیگری است جز شهادت در راه خدا که هیچ چیز بالاتر از آن نیست.اولین قطره خون شهید که روی زمین ریخته می شود هفت پاداش به او می دهند.یکی از آنها آمرزش
ص: 64
گناهان است.(1) اصلا شهادت قابل مقایسه با هیچ عملی نیست.
یکی از فضلای حوزه به نام حضرت آیت الله خرازی کتابی با نام روزنه هایی از عالم غیب نوشته است.من دو مرتبه از ایشان پرسیدم که این قصه هایی که آوردید چگونه است؟
فرمود:آیت الله بهجت به من توصیه کردند این ها را بنویسید؛تأثیرش بر مردم زیاد است،گاهی حتی بیش از یک منبر و سخنرانی،آیت الله خرازی به من فرمود:تک تک این ها صحیح است.هیچ کدام داستان تخیلی نیست.تمام داستان ها از علمای معاصر خودمان است.یک سری از مرحوم آیت الله میانجی است،یک سری از مرحوم آیت الله روحانی و دسته ای نیزار علمای دیگر.
ص: 65
در این کتاب داستانی از آقایی که الآن در اصفهان زندگی می کند نقل شده.ایشان که از روحانیون فاضل است می گوید:شبی در عالم خواب شهیدی را دیدم که او را می شناختم.دیدم ناراحت است.گفتم: علت ناراحتی شما چیست؟گفت:وقتی به شهادت رسیدیم به همه ما کاغذی به نام«برائة من النار»دادند؛یعنی شما دیگر به جهنم نمی روید.ولی آن كاغذی که به من داده بودند یک علامت قرمز داشت.خیلی ناراحت شدم.گفتم:چرا برای من تفاوت قائل شديد؟من هم شهید شدم!
گفتند:خانمی از شما شاکی است و رضایت نداده.این حق الناس است.آن روحانی می گوید:در عالم رؤیا پرسیدم:داستان چیست؟گفت:زمانی که در آموزش و پرورش بودم پشت سر خانمی حرف زدند.من هم که رئیس بودم آن خانم را اخراج کردم.
ناقل ماجرا می گوید:از خواب پریدم.خیلی ناراحت بودم؛چون شهید را می شناختم.نزد برادرانش رفتم و خواب را تعریف کردم.برادرها که خیلی برآشفته شده بودند پرونده ها را بررسی کردند و بالأخره آن خانم را پیدا کردند.نزد خانم رفتیم.گفت:درست است.من به خاطر یک حرف بی جا سال هاست که اخراج شده ام و آبرویم رفته است.خلاصه خیلی به او التماس کردیم و گفتیم:نصف اموال این شهید را به شما می دهیم و تمام خسارت های آموزش و پرورش شما را جبران می کنیم؛شما رضایت بدهید.
آن طور که این روحانی در کتاب نوشته است و من هم نقل می کنم آن خانم راضی نشد.این ها چیزهای ساده ای نیست.(1)
ص: 66
من یک وقتی از آیت الله شبیری زنجانی پرسیدم که شما این جمله را فرمودید؟فرمود:بله،زمانی آقا سید احمد خمینی نزد من آمد و گفت:امام رحمة الله را در خواب دیدیم و گفتیم:چه خبر؟
فرمود:در آن دنیا از حرکت دست هم سؤال می کنند که این حرکت برای چه بوده است؟این قدر دقیق است.
یکی از بدترین گناهان که قابل آمرزش نیست حق الناس است.
یکی از بدترین گناهان که روایات ما آن را از بین برنده حريم جامعه معرفی کرده،تهمت است.(1) منظور از تهمت،مطلق آبروریزی است؛مخصوصا اگر ناسزاگویی به شخصیتی مانند امام باشد که حکمش در روایات ما قتل است.مثل سلمان رشدی که سبّ النبی کرد،حکمش قتل است.
تمسخر مقدسات و ارزش ها نیز همین حکم را دارد.
شخصی نزد منصور دوانیقی رفت و گفت:امام صادق علیه السلام در مدینه اسلحه و
ص: 67
آدم جمع می کند و می خواهد علیه شما شورش کند.
خلفای بنی عباس که تازه به قدرت رسیده بودند،از شورش های مردمی می ترسیدند.منصور نامه تندی به عمویش در مدینه نوشت و گفت:امام صادق علیه السلام را به بغداد بیاورید.مأموران به خانه آقا امام صادق علیه السلام آمدند.امام فرمود:دروغ است.عموی منصور گفت:من معذورم و حکم دارم.باید به عراق بروید و به خود منصور پاسخ بدهید.
فرمود:مانعی ندارد؛فردا صبح حرکت می کنیم.حالا مدينه کجا و عراق کجا!امام صادق علیه السلام صفوان جمّال را خواست و فرمود:شتری رهرو آماده کن.
امام صادق علیه السلام حرکت کردند و بر منصور دوانیقی خبیث وارد شدند.منصور با عصبانیت به امام رو کرد و گفت:پشت سر شما این طور می گویند.آقا فرمود:والله دروغ است.چون امام قصد انقلاب نداشت؛وگرنه ابومسلم خراسانی خیلی پیش از آن پیغام فرستاد و تلاش کرد امام صادق علیه السلام را وارد درگیری هایش با بنی امیه کند.امام فرمود:زمان،زمان ما نیست و شرایط برایمان فراهم نیست.قرار نیست کربلای دیگر درست کنیم.
منصور گفت:من قسم شما را قبول ندارم.همین الان می گویم آن کسی که گزارش داده بود بیاید.
آن شخص را صدا زدند و او آمد منصور گفت:بگو.گفت:من گفتم شما اسلحه و اموال جمع می کنید تا علیه حکومت قيام کنید.آقا فرمود:دروغ می گوید.منصور قبول نکرد.امام فرمود:برادعایت قسم بخور؛آن طور که من می گویم قسم بخور.فرمود:بگو:از حول و قوه خدا خارج شوم و به حول و قوه خودم واگذار شوم اگر دروغ گفته باشم.
مرد سخن چین نفهمید این قسم چه معنایی دارد.بدترین نفرین برای کسی این است که خدایا!او را از حول و قوه خودت خارج کن و به حول و قوه خودش
ص: 68
واگذار
گفت:می گویم:از حول و قوه الهی خارج شوم و به حول و قوه خودم واگذار شوم اگر دروغ گفته باشم.تا سخنش به پایان رسید رنگش سیاه شد و روی زمین افتاد و به درک واصل شد.(1)
دروغ و تهمت،آن هم به امام و حجت خدا چنین عواقبی دارد!تهمت و دروغ بد است؛خیلی دقت داشته باشید به مقدسات اهانت نشود.
شیطان هرگنه کاری را جذب می کند؛کسی که زنا کند در حزب شیطان است،کسی که شراب بخورد در حزب شیطان است؛کسی که تهمت بزند شیطان او را قبول نمی کند.امام صادق علیه السلام فرمود:
«مَنْ رَوَى عَلَى مؤمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ اَلنَّاسِ أَخْرَجَهُ اَللَّهُ مِنْ وَلاَيَتِهِ إِلَى وَلاَيَةِ اَلشَّيْطَانِ فَلاَ يَقْبَلُهُ اَلشَّيْطَانُ»؛(2)
کسی که مطلبی علیه مؤمنی نقل کند و آبرویش را بریزد تا از چشم مردم بیفتد،خداوند او را از ولایت خود بیرون می کند و در ولایت شیطان می اندازد و شیطان او را قبول نمی کند.
بعضی افراد هستند که لازم نیست آبروی آنها حفظ شود.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ثَلاَثَةٌ لاَ تَحْرُمُ عَلَيْكَ أَعْرَاضُهُمْ»؛سه گروه هستند که نیاز نیست آبرویشان حفظ شود؛یعنی حرمت ندارند:1-«اَلْمُجَاهِرُ بِالْفِسْقِ»؛کسی که آشکارا گناه انجام می دهد و همه خبردارند و می بینند؛چنین کسی اصلا برای گناه حرمت قائل نیست.2-«وَ
ص: 69
اَلْإِمَامُ اَلْجَائِرُ»؛امام و پیشوای ستمگری مثل یزید.این جا دیگر امام حسین علیه السلام باید فریاد بزند و گذشته اش را بگوید؛چون امام جائر است و جای امام حق را گرفته است.3-«وَالمُبتَدِعُ»؛(1)کسی که در دین بدعت می گذارد.
محمد بن عبدالوهاب که آبرویش محترم نیست؛وهابیت را ساخته است.آن کسی که می آید یک حلقه انحرافی درست می کند،ائمه ما فریاد می زدند و آنها را معرفی می کردند.
ص: 70
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
در آیه ششم سوره نور بحثی مطرح شده است که اول داستانش را عرض می کنم و بعد آن بحث را می گویم.
پس از جنگ تبوک،شخصی به نام عويمر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد.جنگ تبوک جنگی بود که مسلمانان هفتصد کیلومتر از مدینه دور شدند و زن ها در مدینه بودند.تعدادی مرد هم در مدینه ماندند که کارهای زن ها را انجام بدهند.
آن وقت ها مثل الآن نبود که خانم ها در کارهای اجتماعی و بازار حضور داشته باشند.این جنگ از آن جنگ هایی است که امیرالمؤمنین علیه السلام و به دستور
ص: 71
پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه ماندند و در پی اتفاقاتی که رخ داد،پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی»؛(1)
تونسبت به من مثل هارون نسبت به موسی هستی.
به این حدیث حدیث منزلت می گویند.
عويمر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:یا رسول الله!من همسرم را با شخصی به نام شریک در حال زنا دیدم.بحث چهار شاهد عادل برای دیگران درست است؛اما اگر شوهر چنين گناهی را از زنش مشاهده کرد که دیگر امکان حضور چهار شاهد عادل نیست.
سعد بن عباده به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:یا رسول الله!عمل به این آیه برای خیلی ها امکان پذیر نیست.تاشوهر بخواهد برود شاهد پیدا کند که طولانی می شود و گناه تمام شده است.بله،برای این که جامعه حفظ شود اسلام تأكيد دارد اگر چهار شاهد عادل نباشند کسی حق چنین ادعایی ندارد.اما شوهر چه طور؟این آیه استثنا نزده و می گوید:هر کسی که می خواهد این ادعا را بکند و نسبت زنا به زنی بدهد باید چهار شاهد عادل بیاورد.اما واقعا همین طور است؟
عويمر خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و قصه را مطرح کرد.آیات مورد اشاره،درسوره نور،در این جا نازل شد و شوهر را استثنا کرد.(2) طبق این آیات، اگر چنین قصه ای پیش آمد و مرد شکایت کرد باید«لعان»انجام شود.البته گاهی نیز شوهر خودش هردو را به قتل می رساند که این بحث دیگری است و براساس ضوابطی
ص: 72
جایز است.پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در ماجرای عویمر منتظر وحی شدند تا سرانجام این آیات نازل شد و حکمی به نام لعان آمد.
زن و مرد به چند صورت از هم جدا می شوند:1- طلاق،2- ارتداد،3- لعان.لعان یک نوع جدا شدن است که صیغه طلاق هم نمی خواهد.اگر مرد در محضر قاضی بگوید:«زن من مرتکب فحشا شده»،اگرزن قبول کرد بحثش جداست؛اما اگر خانم منکر بود و آقا ادعا کرد،در این جا باید لعان انجام شود.مرد می ایستد و چهار مرتبه می گوید:خدا را شاهد می گیرم من راست می گویم.و در مرتبه پنجم می گوید:لعنت خدا بر من اگر دروغ بگویم.
پیامبر صلی الله علیه و آله به عويمر فرمود: توجلوی منبر بایست و این ها را بگو.ایشان هم ایستاد و چهار مرتبه گفت:خدا را شاهد می گیرم که من راست می گویم.درمرتبه پنجم هم گفت:
«أَنَّ لَعْنَتَ اَللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ اَلْكَاذِبِينَ»؛
لعنت خدا بر او اگر از دروغگویان باشد.
همسر عویمرهم با اقوامش آمده بود.حضرت فرمود:ادعای شوهرت را قبول داری؟گفت:دروغ می گوید؛قبول ندارم.پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود:پس توهم چهار مرتبه این طور که من میگویم بگو:شهادت می دهم این شخص دروغ می گوید.خانم گفت.پیامبر صلی الله علیه و آله در پنجمین مرتبه هم فرمود:بگو
«أَنَّ غَضَبَ اَللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ص: 73
که غضب خدا بر او باد اگر این مرد از راستگویان باشد.
غضب از لعنت شدیدتر است؛هر مغضوبی ملعون است.همسر عويمر مرتبه پنجم گفت:غضب خدا بر من اگر این مرد راست بگوید.پنج مرتبه آقا گفت و پنج مرتبه خانم.وقتی این اتفاق افتاد سه نتیجه دارد:
1-حد برداشته می شود.نه به خانم حد زنا می زنند،نه به آقا حد تهمت می زنند.2-از هم جدا می شوند و بر یکدیگر حرام هستند.3- حرمت ابدی است.اگر مرد پشیمان شد و چند روز بعد گفت می خواهم با این خانم ازدواج کنم،دیگر نمی شود.برخلاف طلاق،لعان رجوع ندارد.
من آیات را برای شما معنا می کنم که چرا اسلام این حکم را گذاشت.همه این احکام برای حفظ آبرو است؛برای این که یک مردی ممکن است اغراض شخصی داشته باشد و یک زن هم اگر مرتکب این خطا شده نخواهد در جامعه آبرویش برود.
«وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ ارْبِعْ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ * وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكاذِبِينَ»؛(1)
و کسانی که همسران خود را(به عمل منافی عفّت)متهم می کنند،و گواهانی جز خودشان ندارند،هریک از آنها باید چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد که از راستگویان است؛و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگراز
ص: 74
دروغگویان باشد.
کسانی که به همسرانشان تهمت زنا می زنند چهار شاهد ندارند یعنی فقط خودشان دیده اند،این یک نفر جای چهار شاهد است.او مثل آن شاهد بیگانه نیست که حد قذف به او بزنیم؛به شرطی که چهار مرتبه بگوید من راست می گویم.مرتبه پنجم هم بگوید:لعنت خدا بر من،اگر دروغ بگویم.
آن زن نیز می تواند کیفر(زنا)را از خود دور کند:
«أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الكاذبین * وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ»؛(1)
به این طریق که چهار بار خدا را به شهادت طلبد که آن مرد(در این نسبتی که به او می دهد)از دروغگویان است.و بار پنجم بگوید که غضب خدا براو باد اگر آن مرد از راستگویان باشد.
اسم این کار لعان است.
نکته ای درباره آیات مطرح است:زن و شوهر امانت مشترک در دست یک دیگر هستند.لباس و پوشش یک دیگر هستند.
کانون خانواده باید گرم باشد.خدا نکند در خانواده ای خیانت شود.فرقی ندارد چه خیانت دیداری باشد-یعنی نگاه زن به مردهای نامحرم یا نگاه مرد به زنان نامحرم باشد-،چه خیانت گفتاری.فرمود:هر عضوی زنا دارد؛زنای چشم نگاه به نامحرم است و زنای زبان،گفت وگو با نامحرم.خیانت دست و اعضاء و
ص: 75
خیانت قلبی هم وجود دارد.حتی در روایات آمده است مردی همسر دارد ولی در هنگام ارتباط با همسرش به زنی دیگر می اندیشد.این ها کانون خانواده را متزلزل می کند.طبق حدیث،چند چیزبرکت خانه را از بین می برد؛یکی از آنها خیانت است.(1) پیشوایانمان فرموده اند که اگر در خانواده و جامعه ای خیانت بیاید جنایت نیز به دنبالش می آید.
چه کنیم تا در خانواده ها خیانت اتفاق نیفتد و زن و مرد با نامحرم ارتباط نداشته باشند،گفتارها و رابطه های مخفی به وجود نیاید؟برای پیشگیری از این ناهنجاری ها چهار توصیه عرض می شود:
اولین راه پیشگیری از خیانت در خانواده ها انتخاب همسر دلخواه است.افرادی که ازدواج نکرده اند سعی کنند همسری انتخاب کنند که مطلوب باشد؛نه این که دو سال بعد پشیمان شوند.
شخصی خدمت رسول خدا صلی الله عیله و آله آمد.پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان فرمود:همسر
ص: 76
داری؟گفت:نه،همسرم را طلاق دادم.فرمود:به چه دلیلی؟گفت:تنوع طلبی.بعد از مدتی رسول خدا صلی الله علیه و آله دوباره او را دید و فرمود:با همسر جدیدت زندگی میکنی؟گفت:او را هم طلاق دادم و همسری بهتر پیدا کردم.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:لعنت خدا بر زنان و مردانی که تنوع طلب هستند.(1)
دومین راه پیشگیری از خیانت در خانواده ها،پرهیز از رابطه با نامحرم است.
ص: 77
درست است در این شرکت کار می کنید؛اما چه معنا دارد با زنان و دختران این شرکت و اداره ارتباط داشته باشید.زمانی علما فرمودند:بیایید دانشگاه ها را تفکیک کنید.اما دولتی ها مخالفت کردند.باید دقت شود.این قدر اسلام بر پرهیز از ارتباط با نامحرم تأکید دارد.
امیرالمؤمنين علیه السلام فریاد می زند:چرا اختلاط بین زن و مرد است؟چرا حریم ها رعایت نمی شود؟!(1)
سومین راه پیشگیری از خیانت در خانواده ها،ارتباط صمیمی زن و مرد با یکدیگر است.زن و مرد باید به هم توجه داشته باشند و هم دیگر را درک کنند.
«نَظَرَ الْمَرَّاتِ الَىَّ زَوْجُهَا عِبَادَةُ وَ تَكْفِيرُ الذُّنُوبِ»؛
نگاه زن به شوهرش عبادت و کفاره گناهانش است.
بعضی از آقایان می گویند:همسرم اصلا به من توجه نمی کند.این مشکل به ویژه در همسرانی که فاصله سنّی شان بالاست بیشتر می شود.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«أَيُّمَا امْرَأَةٍ كَتَمْتَ سرّزوجها فَلَمْ تَطْلُعَ عَلَيْهِ أَحَداً فَهِيَ فِي دَرَجَاتِ الْحُورِ الْعِينِ»؛(2)
زنی که اسرار شوهرش را حفظ کند،در جایگاه حورالعین خواهد بود.
ص: 78
زنی نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت:یا رسول الله!من احساس می کردم شوهرم من را دوست ندارد؛جادوگری پیدا کردم و او کاری کرد که قلبش به من جذب شود.
باید توجه داشته باشیم که این کارها حرام است.متأسفانه عده ای از این راه مردم را سرکیسه می کنند و عده ای هم ساده لوح هستند و فریب می خورند.
چند ماه پیش خانمی می گفت:یکی از این رمال ها تکه ای از بدن حیوان به دخترم داده و گفته است:این را زیر متکای شوهرت بگذار؛مهرش به توزیاد می شود.مرد هم این را دیده و دعوا شده و کار به دادگاه کشیده شده است.
آن زن گفت:یا رسول الله!آیا من اشتبا کردم یا کارم درست است؟فرمود:
«أفّ لک كدّرت البحارو کدّرت الطّين»؛
اف بر تو!دریاها و خاک را تیره کردی.
فرمود:
«لعنتک الملائكة الأخيارو ملائكة السّماء وملائكة الأرض»؛(1)
خانم!فرشته های آسمان و زمین تو را لعنت کردند.
این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی در عالم هستی تصرف کردی و مسیر طبیعی سبب و مسبّب را تغيير دادی و راه غیردینی پیمودی.
شخصی زیاد به مسجد می رفت.روزی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت:همسرم به من می گوید:نزد من در خانه بنشین.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«جلوس المرء عند عياله أحب إلى الله تعالى من اعتکاف في مسجدی»؛(2)
ص: 79
مردی که نزد همسرش بنشیند و با او گفت وگو کند،این کارش از اعتکاف در مسجد من بالاتر است.
بالاتر از اعتکاف،آن هم در مسجدالنبی که هرنمازش ده هزار برابر است؟پیامبر صلی الله علیه و آله مردهایی مثل عثمان بن مظعون که ترک همسر کرده بودند و به خانواده محل نمی گذاشتند،به سختی با آنها برخورد می کرد.
چهارمین راه پیشگیری از خیانت در خانواده ها،پرهیز از مشاجره و درگیری در خانواده هاست.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«شِرَارُ رِجَالِكُمْ»؛بدترین مردها کسانی هستند که این چند ویژگی را دارند:1-«الْبَهَّاتَ»؛مردی که به همسرش تهمت می زند،2-«اَلْجِرِّيُّ ءَ»؛بی مبالات است،3-«اَلْفَحَّاشَ»؛در خانه فحش می دهد؛فحش برکت را از خانه می برد و بهشت را از انسان دور می کند.شیرینی و حلاوت ذکرو عبادت را نیز از انسان می گیرد.
وقتی عصبانی می شوید شیطان را لعن کنید و الحمدلله بگویید.زبانتان را عادت بدهید که در هنگام عصبانیت کلماتی را به کار ببرید که اگر بار منفی هم دارد فحش نباشد.4-«اَلْأَكْلُ وَحْدَهُ»؛کسی که تنها غذا می خورد،5-«اَلْمُلْجِئُ عِيَالَهُ إِلَى غَيْرِهِ»؛(1)کسی که خانواده اش را محتاج دیگران می کند؛یعنی آن قدر به اینها پول
ص: 80
نمی دهد که مجبور شوند به سراغ دیگری بروند.
یکی از خطرناک ترین موارد این است که مردی به همسر و خانواده اش محبت نداشته باشد.چنین کسی حتی اگر همسرش با ایمان و خداشناس باشد،باز هم در دلش به مردهای دیگر تمایل پیدا می کند و این زمینه خیانت را پدید می آورد.
خداوند در پایان احکام زنا،قذف ولعان می فرماید:
«وَ لَولَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَأَنْ اللَّهَ تَوَّابُ حَكِيمُ»؛(1)
و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و این که او توبه پذیر و حکیم است(بسیاری از شما گرفتار مجازات سخت الهی می شديد)!
بدانید خدا شما را دوست دارد.اگر برای زنا حد گذاشته،می خواهد جامعه حفظ شود و خانواده و ازدواج رشد کند.اگر برای تهمت و قذف حد گذاشته،می خواهد افراد در جامعه بی آبرو نشوند.
ص: 81
ص: 82
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
پنج آیه از سوره نور مربوط به بحث لعان است.لعان یک موضوع فقهی است که در کتاب های فقهی مطرح شده و در جلسه قبل توضیحاتی درباره آن ارائه کردیم.
به مناسبت این پنج آیه می خواهم آفت های خانواده را مطرح کنم؛سه آسیب جدی است که به خانواده لطمه می زند.
مقدس ترین نهاد و کانون در اسلام،کانون خانواده است.متأسفانه امروز دشمن این کانون را مورد هجمه قرار داده است؛آمارهای طلاق این را می گوید.
ص: 83
یکی از علت های این بحران ماهواره است.چندین شبکه فارسی زبان که بعضی هایش را بهایی ها و بعضی هایش را سلطنت طلب ها و لائیک ها پشتیبانی می کنند،فعالیت زیادی دارند و می خواهند اصلا کانون خانواده شکل نگیرد.این ها ترویج کننده ازدوج های نامفهوم به نام ازدواج سفید هستند؛یعنی دو نفر چند سال بدون خواندن خطبه عقد با هم زندگی کنند و بعد از هم جدا شوند.
برخی نیز می خواهند مبغوض(1)الهی را محبوب کنند.رسماً در شبکه ها جشن طلاق را ترویج می کنند.در تهران و در بعضی از شهرهای بزرگ هم برخی با تقلید کوکورانه شان این کار را انجام می دهند.حتی برخی دشمنان دین،کارشناسانی در شبکه های پربیننده شان می آورند و روش های ارضای جنسی آن هم از طریق حرام را-که من شرم می کنم این جا بگویم-ترویج می کنند.عکس بی حجاب خود را در اینترنت بگذارید و...می گویند خودرو حریم خصوصی است؛حجابتان را بردارید.در پارک ها و خیابان ها آزاد باشید.
متأسفانه دشمن در این بخش نسبتا موفق هم بوده است.درست آمده روی نقاط معنوی ما دست گذاشته است.کانون خانواده برای ما معنوی است،حجاب برای ما یک اصل معنوی است.دشمن با نقاب دوستی جلو آمده و می خواهد به اصول معنوی و دینی ما لطمه وارد کند.
ص: 84
امرزه دشمن کانون خانواده ها را مورد هجمه و حمله قرار داده است.ما باید حواسمان جمع باشد این کانون را گرم کنیم.دشمن کار خودش را کرد؛ما چه کردیم؟
از زمان رضاخان که پایه بی حجابی را گذاشت،تا امروز روی مبارزه با حجاب خوب کار شده است؛اما برای ترویج حجاب چه کردیم؟دشمن در القای شبهه،ایجاد روابط نادرست،کاهش نسل و گسترش طلاق اهدافش را پیش برد.خودتان می بینید که آثارش در جامعه ملموس است.نباید در بعضی از شهرهای ما آمار طلاق25درصد باشد.نباید این وضع بی حجابی باشد.ولی ما در مقابل این قصه چه کردیم؟
آن قدر در درگیری های سیاسی و اقتصادی غرق شدیم که گویا در کشور ما چیزی به نام دین و حجاب و خانواده و ازدواج وجود ندارد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
«مَنْ أَعْطَى لَهُ خَمْساً لَمْ يَكُنْ لَهُ عذرفی ترک عَمَلِ الْآخِرَةِ»؛
کسی که پنج ویژگی دارد عذری ندارد که بی دین شود.
می گویند:چرا در مراکز آموزشی ما نماز بی اهمیت شده؟دلیلش را ببینید.این روایت می فرماید کسی که پنج چیز داشته باشد عذری ندارد که بی دین شود.1-«زَوْجَةُ صَالِحَةُ تعینه عَلَى أَمْرٍ دنیاه وَ آخِرَتِهِ»؛همسر صالحه،همسری که معینش باشد و در امور دنیا و آخرت دست او را بگیرد،2-«وَ بَنُونَ أَبْرَارُ»؛فرزندان شایسته و خوب،3-«وَ مَعِيشَةُ فِي بَلَدِهِ»؛شغل و معیشت و درآمدی در شهر خودش تا بتواند
ص: 85
زندگی اش را بچرخاند،4-«وَ حُسْنُ خُلُقٍ يَدارِی بِهِ النَّاسُ»؛خوش اخلاقی،5-«وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي»؛(1)محبت اهل بیت علیهم السلام.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در حدیثی دیگر فرمود:می دانید در روز قیامت کدام یک از شما به من نزدیک تر است؟
«أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُكُمْ بِأَهْلِي»؛(2)
کسی است که دو ویژگی دارد:خوش خلق و با خانواده اش مهربان است.پیامبر سپس برای این که عواطف دیگران را تحریک کند فرمود:منِ پیامبر،از همه شما نسبت به خانواده ام مهربان ترم.
بزرگان و علمای ما نیز همین روش را در پیش گرفته بودند.
مرحوم آیت الله اراکی رحمة الله می فرمود:همسر استاد ما حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری کور شد.استاد تا پایان عمر با او زندگی کرد و چون منزلشان در طبقه بالا بود گاهی او را به دوش می گرفت و بالا می برد و کارهایش را انجام می داد.آیت الله اراکی می فرمود:من از آقا شیخ مرتضی،پسر شیخ عبدالکریم پرسیدم پدرتان چیزی در این مورد گفته است؟فرمود:هرگز!نشد که شکوه ای کند.
مرحوم آقا میرزا جواد تهرانی رحمة الله مرد بسیار بزرگی بود و مرتکب مکروه نمی شد.کسی بود که عبایش را بر دوش نهاد و از منزل خارج شد؛اما ناگهان به رفقا گفت:
ص: 86
بایستید!من کار دارم.
وقتی برگشت از ایشان پرسیدند:چه کار داشتید؟فرمود:آن جایی که نشسته بودم مورچه ای روی عبای من بود.وقتی بیرون آمدم دیدم اگر او را در کوچه بیاندازم راهش را گم می کند.به همین دلیل به خانه برگشتم و او را سرجایش گذاشتم.این یعنی آزارش به مورچه هم نمی رسید.
امام رحمة الله در اوایل انقلاب نامه ای برای ایشان فرستاد و فرمود:شما دادستانی!آقا میرزا جواد پاسخ دادند:حضرت آقا!اگرامر است،چشم!اما اگر اختیاراست،من را معاف کنید.
به جبهه می رفت و رزمنده ها را پشتیبانی می کرد.دستور هم داده بود قبرش را در بهشت رضای مشهد بین شهدا قرار دهند.
آقازاده ایشان می گفت:یک شب پدر ما به حرم رفت و دیر کرد.زمستان سردی بود.ما هم لامپ ها را خاموش کردیم و خوابیدیم.گفتیم:شاید در حرم مانده است.پدرم آخرشب از حرم برمی گردد و می بیند لامپ ها خاموش و در بسته است.کلید هم نداشت.دلش نمی آید در بزند،تا اذان صبح همان پشت در خانه نشسته است.وقتی برای نماز صبح بلند شدیم و لامپ ها را روشن کردیم،ایشان در زد.دیدیم دست و صورت این مرد بزرگ از شدت سرما بی حس شده است.گفتیم:کجا بودید؟گفت:دیشب پشت در بودم و نخواستم خانواده را از خواب بیدار کنم.این رفتارها سیره علمای ماست.
اولین آسیبی که خانواده ها زیاد به آن مبتلا هستند،تندزبانی و زخم زبان زدن
ص: 87
در خانه است.بعضی از خانم ها یا آقایان به مقایسه همسرشان با دیگران می پردازند.
زنی عطرفروش به نام حولاء عطّاره در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله زندگی می کرد.اختلافی بین او و همسرش پیش آمد و شوهرش قهر کرد.این زن هرکاری کرد شوهرش حاضر نشد آشتی کند.حولاء به خدمت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمد.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:چرا با شوهرت بدزبانی کردی؟
زن حضرت ایوب هجده سال با نداری ایوب ساخت.کار به آن جا رسید که ایوب نان شب نداشت او مدت ها بیمار بود و سختی های زیادی تحمل کرد.خدا در قرآن می فرماید:ما ایوب را با بلا امتحان کردیم.پیامبر صلی الله علیه و آله به حولاء فرمود:همسر ایوب هجده سال با مشکلات شوهرش ساخت و یک کلمه شکوه نکرد.(1)
عزیزان من!بدزبانی گاهی با مقایسه کردن است و گاهی با تحقیر همسر؛گاهی با شکوه کردن است،گاهی با بهانه جویی و گاهی با افشای راز همسر.
خداوند در سوره تحریم همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط علیهما السلام را مذمت کرده و می فرماید:این ها به شوهرانشان خیانت کردند.
از امام معصوم علیه السلام پرسیدند:مگرزن پیامبر خیانت می کند؟امام فرمود:منظور خیانت جنسی نیست؛هیچ یک از همسران پیامبران گناه جنسی نداشتند.گفتند:پس منظور از این خیانت چیست که قرآن در سوره تحریم می فرماید:همسران این دو پیامبر به شوهران خود خیانت کردند؟امام فرمود:یعنی رازشان را1
ص: 88
افشا کردند.(1)
کسی نزد حضرت نوح می آمد و ایمان می آورد همسرش به حاکم آن زمان خبر می داد.حاکم هم او را می گرفت و اعدام یا زندانی اش می کرد.
داستان دیگر درباره پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است.قرآن کریم می فرماید:پیامبر صلی الله علیه و آله رازی به یکی از همسرانش گفت.او هم رفت و به دیگری گفت و مشکل به وجود آورد.پیامبر صلی الله علیه و آله به قدری ناراحت شد که فرمود:من اصلا همسر نمی خواهم.در این هنگام سوره تحریم نازل شد:پیامبر!حلال خدا را برای خودت حرام نکن.(2)رازداری مهم است.
به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند:خانمی است که تنها اشکالش تندزبانی است؛او همیشه روزه است و عبادت می کند.فرمود:او اهل جهنم است.(3)
سعد بن معاذ از اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله و فرمانده سپاه اسلام بود.اما وقتی از دنیا رفت،پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:او با خانواه اش بداخلاق بود و به همین دلیل فشار قبر دارد.(4)با آن همه سابقه رزمندگی و شجاعت،مبارزه و عادت.
پس یک آسیب مهم،تندزبانی است.بیشتر گرفتاری ها از زبان شروع می شود.
ص: 89
به اموات و بستگان چه کار دارید؟!پدر و مادر بیچاره در خانه هستند؛چرا به آنها حمله می کنید؟!وقتی خانه می سازید برایش در و پنجره می سازید تا دزد وارد نشود؛برای زبان نیز پنجره بگذارید و اجازه ندهید هر کسی وارد این حریم شود.
دومین آسیبی که متأسفانه بعضی از خانواده ها به آن دچار هستند خشونت خانوادگی است.این ماجرا از آن جایی شروع شد که قابیل به هابیل حسادت ورزید.
خشونت تاریخی دیگر،جریان حضرت یوسف علیه السلام است که یازده برادر او را با خشونت در چاه انداختند.ساره بچه دار نمی شد.البته حضرت ابراهيم علیه السلام با او خیلی مهربان بود.ساره با آن که خودش به حضرت ابراهیم پیشنهاد با ازدواج هاجر را داد،اما بعدا با او ناسازگاری کرد و جناب ابراهیم علیه السلام مجبور شد این زن و فرزند را به سرزمین لم یزرع مکه بیاورد.
عزیزان من!سازگاری و پرهیز از خشونت در منزل،بسیار راه گشاست.متأسفانه بعضی از مردان دست بزن دارند؛بدانید این کار عذاب آخرتی دارد.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:مردی که به زنش یک سیلی بزند فرشته عذاب،هفتاد سیلی به او می زند.(1)
خشونت خانوادگی،فرزندان را از خانه می راند و آنها را لجوج بار می آورد و در دخترها و پسرها ناهنجاری ایجاد می کند.
ص: 90
سومین آسیبی که برخی از خانواده ها به آن دچار هستند بدگمانی به یکدیگر است.
انسان نباید زود به همسرش گمان بد بورزد.تا جایی که ممکن است مسائل را مطرح کند و نگذارد درهاله ابهام بماند.
در خاطرات رزمنده ای خواندم نوشته بود:از جبهه آمدم و به کوچه ای که خانه ام در آن بود رسیدم شاید غروب بود.دیدم همسرم بدحجاب در کوچه است.عصبانی شدم و به خانه رفتم.دیدم مردی در خانه است.عصبانیتم دو برابر شد و او را کتک زدم.خوب که کتک زدم گفتم: در خانه من چه میکنی؟گفت:این خانم از خانه بیرون پریده است و می گوید:مار وارد خانه شده!من هم از کوچه رد می شدم و آمدم کمک کنم.می گوید:خیلی خجالت کشیدم.بدگمانی باعث شد همسایه ام را کتک بزنم.
درباره ریشه ناملایمات خانوادگی سه عامل بیان شد:1- بدزبانی،2- خشونت،3- بدگمانی.
ص: 91
ص: 92
قال الله تبارک و تعالی:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
آیه یازدهم به بعد سوره نور،موضوعی را مطرح می کند که جنجالی بین مفسرين ایجاد کرده و زیاد پیرامون آن نوشته اند و درباره اش اختلاف نظر وجود دارد.آن موضوع،داستان افک است.افک در لغت به معنای دروغ بسیار بزرگ،تهمت بسیار عظیم و دروغی است که باعث می شود ارکان جامعه بلرزد.بنابراین افک از كذب بالاتر بوده و به معنای دروغ عظیم و بزرگ است.این داستان که خدا در آیه پانزدهم همین سوره می فرماید:
ص: 93
«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بألسنتکم وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمُ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمُ»؛(1)
به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر می گرفتید،و با دهان خود سخنی می گفتید که به آن يقين نداشتید؛و آن را کوچک می پنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ است!
((این قصه را آسان نشمارید))،داستان مهمی بوده که بعضی ها آن را کوچک شمرده اند.داستان افک،قصه ای است که خدا چند آیه را به آن اختصاص داده و 23 مرتبه به مؤمنین خطاب کرده است.
در این داستان چند گناه بزرگ نهفته است؛از جمله:بدگمانی،دروغ،شایعه پراکنی،تهمت،سخن چینی،قداست شکنی و از همه مهم تر:آزاردادن پیغمبر صلی الله علیه و آله.این ها را بشمارید ببینید چند گناه در یک داستان جمع شده است.
بين مفسرین اختلاف است که ماجرای افک چیست.در اصل این آیات اختلاف نیست؛اما دو نوع داستان برایش نقل شده است:
در تفاسیر اهل تسنّن غالباً این طور گفته شده که هروقت رسول خدا صلی الله علیه و آله به جنگ می رفتند یکی از همسرانشان را با خودشان می بردند.در نبرد بنی مصطلق نیز یکی از همسران را-که اکثرا نوشته اند عایشه بود-با خودش برده بود.رسم این
ص: 94
بود که بانوان محترم را در کجاوه سوار می کردند.کجاوه بر شتری قرار داشت و ساربانی شتر را می برد.در نبرد بنی مصطلق مسلمان ها شبانه حرکت کردند.همسر پیامبر برای کاری از کجاوہ بیرون آمد.ساربان که فکر می کرد ایشان سوار بر کجاوه است،راه افتاد و رفت.
ظاهرا گردنبند همسر پیامبر صلی الله علیه و آله در بیابان گم شد و او دنبالش می گشت.وقتی آمد دید مسلمان ها نیستند.این زن مجبور شد تا صبح تنها در بیابان بماند.رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصی به نام صفوان را همیشه مأمور می کرد و به او می گفت:تو بمان و آخرین نفربيا.ممکن است کسی جا مانده باشد.وقتی همه کوچ کردند نگاهی به اطراف بیانداز.ایشان در آن هنگام مأموریت خود را به عهده داشت که ناگهان متوجه شد همسر پیامبر صلی الله علیه و آله باقی مانده است.او را سوارشتر کرد و تا مدینه آورد و به پیامبر صلی الله علیه و آله تحویل داد.این اصل قصه است؛اما از همان لحظه شایعه ای زشت شروع شد.آن چنان شایعه در مدینه پیچید که بر اثر آن پیامبر صلی الله علیه و آله یک ماه ناراحت و بیمار شدند.
شایعه پردازی گناه بسیار زشتی است.خدا می فرماید:شایعه،جنگ با من است اگر کسی مؤمنی را از این طریق آزار داد با من اعلان جنگ کرده است.در داستان افک،شخصیتی مثل پیامبر خدا و مسلمانانی که پیامبر را به درستی می شناختند آزرده شدند.
جناب علامه مرتضی،از علمای لبنان،کتابی به نام حديث الافک نوشته اند.ایشان این قصه را رد می کند و می گوید:داستان این گونه نبوده است؛بلکه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پسری به نام ابراهیم علیه السلام داشتند که در هجده ماهگی از دنیا رفت و در
ص: 95
بقیع دفن شد.وقتی ابراهیم از دنیا رفت پیامبر صلی الله علیه و آله هم متأثر شد.مادر ابراهیم خانمی به نام ماریه قبطیه است.چون رنگ پوست ابراهیم با رنگ پوست پیامبر صلی الله علیه و آله متفاوت بود شایعه شد این بچه-العياذ بالله-از پیامبر صلی الله علیه و آله نیست و این زن مرتکب خطا شده.
چقدر پررویی که افرادی رسول خدا صلی الله عیله و آله را متهم می کنند!این شایعه پیامبر صلی الله علیه و آله را به شدت ناراحت کرد.حضرت مدتی در فکر بودند تا سرانجام آیات افک نازل شد.ماکاری به قصه نداریم؛نتیجه هردو قصه یکی است:بالأخره به همسر پیامبر صلی الله علیه و آله تهمت فحشا زدند.گروهی شایعه پرداز پیامبر صلی الله علیه و آله را ناراحت کردند.(1)
عزیزان من!ببینید این آیات چقدر تند برخورد کرده است:
«إِنَّ الَّذِينَ جاؤوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةُ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لّکم بَلْ هُوَ خَيْرُ لّکم لکلّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِي تولّی کبره مِنْهُمْ لَهُ عَذابُ عَظِيمُ»؛(2)
مسلّماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی(متشکّل و توطئه گر)از شما بودند؛امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است،بلکه خیر شما در آن است؛آنها هرکدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند،و از آنان کسی که بخش مهمّ آن را برعهده داشت عذاب عظیمی برای اوست!
ص: 96
کسانی که این شایعه را درست کردند چند نفر بودند.این شایعه را یک نفر نساخت؛چون عصبه به معنای گروه است.
ممکن است کسی بگوید چرا خدا آیه نازل کرد؟خدا می گوید:این که ما افشاگری کردیم و از پیامبرمان دفاع می کنیم،فکر نکنید این قصه شر است.همین قصه باعث شد که پیامبراطرافیانش را بشناسد و ببیند بعضی ها چقدر بی تقوا هستند و حاضرند آبروی پیامبر صلی الله علیه و آله را ببرند تا آبی به آسیاب خودشان برسد.پایان داستان افک خیر است؛چون مؤمن از منافق شناخته می شود.قرآن سپس می فرماید:آن رئیسی که نشست و این شایعه را درست کرد جرمش خیلی سنگین است.آنهایی هم که شایعه را پخش کردند گناهکارند،اما نه به اندازه کسی که شایعه را ساخت.در این قصه برای هر کس به اندازه اشتباه خودش گناه می نویسند.آن کسی که رئیس بود و شایعه را ساخت عذاب عظیمی دارد؛چون اساس شایعه را درست کرده است.
بعد خدا یک شکوه ای می کند،می فرماید:شایعه شد شما که شنیدید چراباور کردید؟چرا تحقیق نکردید؟چرا انکار نکردید؟خدا دارد از آنها که باور کردند شکوه می کند.
«لَولَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكُ مُّبِینٌ»؛(1)
چرا هنگامی که این(تهمت)را شنیدید،مردان و زنان با ایمان نسبت به خود(و کسی که همچون خود آنها بود)گمان خير نبردند و نگفتند این دروغی بزرگ و آشکار است؟!
ص: 97
چرا وقتی شنیدید نگفتید دروغ است و شایعه است.جالب است که قرآن می فرماید:به خودتان لطمه زدید،چرا نگفتید دروغ است،صبر کردید تا خداوند بگوید دروغ است؟شما که پیامبر صلی الله علیه و آله را می شناسید،چهل سال بین شما زندگی کرده و به امانت داری معروف است؛این قدر دقیق است که اجازه نمی دهد همسرانش بانامحرم صحبت کنند و خانواده اش از نامحرم نابینا چهره می پوشانند.این قدر دقیق است که قرآن به زن های پیامبر سفارش می کند محرک راه نروند و حرف نزنند.(1)آن وقت شما یک چنین دروغ به این بزرگی را پخش کردید!چرا همان موقع که شنیدید نگفتید دروغ است؟
«لَولَا جاؤوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ یأتوا بِالشُّهَداءِ فأولئک عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ»؛(2)
چرا چهار شاهد برای آن نیاوردند؟!اکنون که این گواهان را نیاوردند،آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند!
مگر آن کسی که این شایعه را درست کرد شاهد داشت.مگر ما نگفتیم زنا چهار شاهد عادل می خواهد.یک شب در بیابان همسر پیامبر صلی الله علیه و آله از قافله عقب مانده باید برایش شایعه درست کرد؟یا دیدید یک شخصی با ماریه قبطیه کاری داشته و به او پیغامی داده باید شایعه درست کرد؟آنهایی که این شایعه را درست کردند دروغگو هستند.
وقتی این آیات نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله و همسرش خوشحال شدند و صدای الله
ص: 98
اکبریاران پیامبر صلی الله علیه و آله بلند شد و آنها که این شایعه را درست کردند ناراحت شدند؛البته رسول خدا صلی الله علیه و آله می توانست حد قذف به آنها بزند ولی پیامبر رحمت است و دیگر قصه را باز نکرد و تمام شد.با این آیات خدا در مقابل این داستان از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مقابل این شایعات دفاع کرد.
عزیزان من!شایعه گناه بسیار زشتی است این را به ارباب جراید و سیاسیون می گویم که حواسشان جمع باشد؛با آبروی افراد و شخصیت ها بازی نکنند.شایعه زود پخش می شود و وقتی پخش شد دیگر نمی توان مهارش کرد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:«أَبْغَضُكُمْ إِلَى اَللَّهِ»؛بدترین شما چه کسانی هستند که سه تا ویژگی دارند:1-«اَلْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ»؛سخن چینی می کنند،2-«اَلْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ اَلْأَحِبَّةِ»؛میان دوستان اختلاف ایجاد می کند.3-«الملتمسون للبراء العثرات»؛(1)کسی برای مردم عیب می تراشد.
همسر مرحوم شهید رجایی رحمة الله می گفت:سوار تاکسی شدم.دیدم راننده تاکسی به مسافر می گوید:می دانید رجایی کجا زندگی می کند و چه خانه ای دارد؟همسر شهید رجایی می گفت:به راننده گفتم:می شود لطف کنید مرا دربست به منزل آقای رجایی ببرید؟گفت:مگر شما می توانید تا آنجا بروید؟گفتم:بله،من همسر ایشان هستم.گفت:خانم!ما این حرف ها را از بقیه شنیدیم.
در روایت داریم:افرادی روز قیامت می آیند که در پرونده شان قتل نوشته شده است،می گوید:خدایا!من قتل نکردم،می گویند:در فلان شایعه تودخیل شدی و
ص: 99
خون طرف ریخته شد و جرم نداشته برایش تراشیده شد.(1)این ها خیلی بد است.
شایعه گناه بسیار زشتی است و چهار قسم دارد:
اولین قسم از شایعه،شایعه اعتقادی است.این بدترین نوع شایعه است؛یعنی خراب کردن باورهای مردم.قرآن می فرماید:شایعه کردند عزیر پسر خداست.شایعه کردند حضرت عیسی پسر خداست.شایعه پسر خدا بودن عیسی را یهودیان مطرح کردند در حالی که عیسی هم مثل همه مردم بنده خدا بود.آدم هم پدر نداشته است؛اگر قرار است چون عیسی پدر نداشته پسر خدا باشد،پس آدم را هم پسر خدا بدانید.یهود شایعه کردند و گفتند:
«الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةُ»؛(2)
دست خدا(با زنجیر)بسته است.
دستان خدا بسته است؛یعنی عالم را خلق کرده و دیگر دخالتی در این عالم
ص: 100
ندارد؛مثل ساعت ساز که ساعت را می سازد و به شما می دهد.
ایان باربور کتابی به نام علم و دین دارد و در این کتاب خدا را ساعت ساز لاهوتی می نامد.او می گوید:خدا مثل یک ساعت ساز عالم را ساخته و دیگر کاری با مردم ندارد.هر کسی کار خودش را می کند.
اما این ادعا خلاف قرآن است.خدا دائماً به امور مردم نظارت دارد.خدا می فرماید:این شایعه دروغ است؛دستان خدا باز است.شایعه کرده اند ملائکه دختر هستند.
قرآن می فرماید:
«وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ»؛(1)
آنها(در پندار خود،برای خداوند دختران قرار می دهند؛
متأسفانه این دروغ در نقاشی ها و فیلم های ما هم راه پیدا کرده است.فرشته را خانم نشان می دهند در حالی که اصلاً فرشته زن و مرد ندارد.قرآن می فرماید:خودشان دوست ندارند فرزندشان دختر باشد اما می گویند:
«وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ»؛
فرشته ها دختران خدا هستند.
متأسفانه امروز گروهی با شبهات مختلف در اعتقادات مردم ورود پیدا می کنند.
دومین قسم از شایعه،شایعه اخلاقی است.این هم خیلی زشت است.
حضرت موسی علیه السلام خیلی عفيف بود و لذا هیچ وقت کنار مردم لخت
ص: 101
نمی شد.ایشان وقتی می خواست شست وشو کند از شهر دور می شد.گفتند:موسی پیسی دارد و به همین دلیل رویش نمی شود خود را جلوی مردم بشوید.وقتی برادرش هارون پیامبر علیه السلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت گفتند:موسی او را کشت.
وقتی مرحوم رجایی و بهشتی شهید شدند بعضی ها شایعه کردند که فلانی رجایی و بهشتی را کشت.شایعه پراکنی گناه بدی است؛مخصوصاً اگر مطالب نادرستی به بزرگان و شخصیت ها نسبت داده شود.
سومین قسم شایعه،شایعه سیاسی است.معاویه در جنگ صفین از مشاوره های حیله گرانه عمروعاص کمک می گرفت.روزی عمروعاص گفت:کاغذی بیاورید.روی آن نوشت:من یکی از سپاهیان معاویه هستم.معاویه قصد دارد آب فرات را منفجر کند.این آب سیل می شود و می آید تمام لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام را از بین می برد.حواستان جمع باشد که به زودی آب فرات می آید و شما را می برد.
سپس کاغذ را با تیری پرتاب کرد و در لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام انداخت.یکی از سپاهیان آن را برداشت و خواند.بی درنگ بقیه را صدا زد و گفت:کسی از لشکر معاویه نامه فرستاده که معاویه می خواهد فرات را منفجر کند و سد را از بین ببرد.سیل می آید و همه ما غرق می شویم.یک مرتبه کل سپاه امیرالمؤمنین با یک شایعه پراکنده شد.عمرو عاص در کاغذ نوشته بود:
«مِنْ عَبْدِ اللَّهِ النَّاصِحِ فَإِنِّي أخبرکم أَنَّ مُعَاوِيَةَ يُرِيدُ أَنْ يَفْجُرَ عَلَيکُمُ الْفُرَاتِ
ص: 102
فَيُغْرِقَكُمْ فَخُذُوا حِذْرَكُمْ»؛(1)
از بنده خیرخواه...گفتند:این نامه از سوی فردی نصیحت کننده است.معاویه قطعاً می خواهد فرات را منفجر کند؛فرار کنید!معاویه نیرنگ باز،دویست سرباز کلنگ به دست آماده کرد و گفت:به کنار فرات بروید و فقط کلنگ را به زمین بکوبید.تمام لشکر حضرت صحنه را خالی کردند و رفتند.
امیرالمؤمنین علیه السلام فریاد زد:
«وَيْحَكُمْ إِنَّ اَلَّذِي يُعَالِجُ مُعَاوِيَةُ لَا يَسْتَقِيمُ لَهُ»؛(2)
کاری که معاویه می خواهد انجام دهد امکان پذیر نیست.
امکان ندارد این آب به طرف شما بیاید.اما سخن حضرت فایده نداشت و شایعه کار خودش را کرد.لشكر از آن منطقه فرار کرد و رفت.
ببینید یک شایعه انفجار فرات،لشکری را فرار داد.یکی از دلایلی که معاویه توانست امام حسن علیه السلام را به صلح وادار کند همین بود که بین لشکر امام حسن علیه السلام شایعه کرد:امام حسن علیه السلام صلح کرده و همه چیز تمام شده است؛شما خبر ندارید!بسیاری از سربازان و فرماندهان سپاه امام حسن با همین شایعه به معاویه پیوستند و گفتند:امام حسن علیه السلام پشت پرده صلح کرده و ما خبر نداریم.
چرا پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ احد شکست خورد؟چون یکی از جنگجویان دشمن فریاد زد:پیامبر کشته شد!اکثر مسلمانان با همین شایعه فرار کردند.
چهارمین قسم شایعه،شایعه اجتماعی است.قرار است فلان چیز اتفاق بیفتد
ص: 103
یا قیمت فلان کالا بالا برود.به محض پخش شدن چنین شایعه ای آن کالا در بازار کمیاب و حتی نایاب می شود.بخش زیادی از گرانی در جامعه ناشی از شایعات است.بدانید این کار گناه بزرگی است.اگر کسی اینطور باعث آزار و اذیت مردم شود،با خدا اعلان جنگ کرده است.مخصوصاً کسانی که روزنامه و تریبون در اختیار دارند حواسشان جمع باشد که حرف هایشان حساب شده باشد.
«وَ لاَ تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمُ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسؤُولا»؛(1)
از آن چه به آن آگاهی نداری،پیروی مکن،چرا که گوش و چشم و دل،همه مسئولند.
تمام این حرف ها مسئولیت دارد.روز قیامت خطبه هرخطیبی رابر او عرضه می کنند و می گویند:این حرف ها را از کجا آوردی؟باید حرف هایش مستند باشد.حواسمان جمع باشد اگر کسی حرفی زد درباره اش تحقیق کنیم.قرآن می فرماید:فوراً نپذیرید.
شخصی به محضر امام کاظم علیه السلام آمد و گفت:پنجاه نفر سخنی علیه شخصی گفته اند اما وقتی به خودش می گوییم می گوید:دروغ است.چه کار کنیم؟آقا فرمود:سخن خودش را تأیید کنید.(2)
به حسب عقل وقتی پنجاه نفر یک چیزی می گویند و یک نفر می گوید:نه،تقريبا حق با آن پنجاه نفر است.پس چرا امام کاظم علیه السلام این گونه فرمود؟امام نمی خواهد بگوید آن پنجاه نفر دروغ می گویند؛می خواهد جامعه را از پاشیدگی حفظ کند.اسلام نسبت به حفظ آبرو و حریم مردم نظر ویژه ای دارد.
ص: 104
قال الله تبارک و تعالی:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
آیه بیست و یکم سوره نور دو مطلب مهم را بیان می کند:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَولَا فَضْلُ اللَّهِ عليکم وَ رَحْمَتُهُ مازکا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يزکی مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَمِيعُ عَلِيمُ»؛
ای کسانی که ایمان آورده اید!از گام های شیطان پیروی نکنید!هر کس پیرو شیطان شود(گمراهش می سازد،زیرا)او به فحشا و منکر فرمان می دهد!و اگر فضل و رحمت الهی برشما نبود،هرگز احدی از شما پاك نمی شد؛ولی
ص: 105
خداوند هرکه را بخواهد تزکیه می کند،و خدا شنوا و داناست!
از گام های شیطان پیروی نکنید؛چون کسی که دنبال گام ها و شیوه هایی که شیطان دارد برود شیطان به کارهای زشت و ناپسند دستور می دهد.
مردم!اگر فضل و رحمت خدا روی سرشما نباشد هیچ کس نمی تواند تزكيه و اصلاح بشود.خدا هرکس را که بخواهد پاک می کند؛او شنونده و آگاه است.
نخستین مطلبی که در این آیه آمده در چهار جای قرآن تکرار شده و آن این است که دنبال گام های شیطان نروید.خطوات جمع خطوه است.فاصله بین دو قدم را خطوه می گویند.قرآن کریم می فرماید:دنبال گام های شیطان نروید.شیطان گام به گام جلو می آید و انسان قدم به قدم سقوط می کند.هیچ قاتلی از اول قاتل نبوده است.قرآن هم می فرماید:ما همه را با فطرت پاک آفریدیم.(1)
این هایی که می بینید سارق و قاتل و خلاف کار شده اند از ابتدا که این طور نبوده اند.آنها به صورت تدریجی و اندک اندک در گناه غرق شده اند.شیوه شیطان این است که اول به کسی نمی گوید مرتکب فحشا شود.اول به یک نگاه حرام و یک دوست بد اکتفا می کند؛اتفاقات بعدی خود به خود شکل می گیرد.
و حوا هم به این وسوسه
اولین گام شیطان وسوسه است.حضرت آدم علیه السلام و حوّا هم به این وسوسه مبتلا شدند.قرآن می فرماید:
«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ»؛(2)
پس شیطان آن دو را وسوسه کرد.
ص: 106
اولش وسوسه است.نمی گوید:نماز نخوان و خدا را قبول نداشته باش؛فقط تردید ایجاد می کند.
وسوسه سه نوع است:وسوسه فکری،وسوسه عملی و وسوسه اجتماعی.
اولین وسوسه،وسوسه فکری است؛فکرهای ناجور درباره خدا و پیامبر وائمه علیهم السلام در ذهن انسان می آید.گاهی آدم خودش هم می داند این فکر بی خود است،اما به هر حال می آید.در روایت داریم مؤمن حداقل هر روز یک بار به یکی از این وسوسه ها مبتلا می شود.
بزرگان و انبیای ما هم به این وسوسه دچار می شدند.حضرت عیسی علیه السلام بالای کوهی ایستاده بود که شیطان به سراغش آمد.گفت:آیا خدا حافظ انسان است؟حضرت عیسی علیه السلام فرمود:آری،اعتقاد من این است.گفت:خودت را از این کوه پرت کن.اگر خدا حافظ است تو را نگه دارد.شیطان تردید را ایجاد می کند؛اما آدم عاقل خودش را از کوه پایین نمی اندازد.عیسی بن مریم علیه السلام فرمود:یعنی می گویی من خدا را امتحان کنم؟آدم کسی را امتحان می کند که به او تردید دارد؛من يقين دارم.خدا ممتحن است،نه من.خدا لعنتت کند!
شیطان بار دیگر هم آمد و گفت:ای عیسی!مگر تو مرده را زنده نمی کنی؟مگر توخلق نمی کنی؟تواز گل پرنده می سازی و در آن می دمی و پرنده حرکت می کند.
ص: 107
مگر تو کور را شفا نمی دهی؟این ها که صفت بشر نیست،صفت خداست؛پس تو خدا هستی.حضرت عیسی علیه السلام فریاد زد:«سبحان الله»و شیطان دور شد.(1)
مرحوم آیت الله سید محمد فشارکی رحمة الله-استاد آقای شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم- مرد بزرگی بود.وقتی میرزای شیرازی در نجف از دنیا رفت آیت الله فشارکی رحمة الله بعد از ایشان مرجع حوزه می شد و باید پرچم مرجعیت را بر دوش می گرفت.خودش می گوید:در دلم بی اختیار احساس شادی کردم.ناراحت بودم میرزا از دنیا رفته،ولی انگار اندیشه هایی در ذهنم پدید آمد.ای خدا!شیطان چطور سراغ من آمده است؟میرزا از دنیا رفته و همه عزادارند؛اما من کمی احساس شادی دارم.می گوید:فهمیدم چون میرزا از دنیا رفته و من رئيس می شوم،شاید به این جهت است.
ایشان از سر شب تا صبح در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام گریه کرد و اشک ریخت.صبح وقتی برای تشییع جنازه میرزای شیرازی آمد چشم هایش قرمز شده بود.بالأخره بدن میرزا به خاک سپرده شد و مردم به در خانه آیت الله فشارکی آمدند تا ایشان مرجعیت را بپذیرند.اما آیت الله دست هایش را به روی چارچوب در گذاشت و گفت:احدی وارد خانه من نشود.من این مسئولیت را قبول نمی کنم.و این آیه را خواند:
«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»؛(2)
(آری،)این سرای آخرتورا(تنها)برای کسانی قرار می دهیم که اراده
ص: 108
برتری جویی در زمین و فساد را ندارند؛و عاقبت نيك برای پرهیزگاران است!
سرای آخرت را برای کسانی می گذارم که در زمین برتری جویی و فسادطلبی ندارند.آیا الآن در مجلس،نهاد ریاست جمهوری و پست های مملکت چنین کسی پیدا می شود که به خاطر یک وسوسه زیر بار مسئولیت نرود؟این به کنار،چقدر برای هم دروغ و شایعه می سازیم؟!
شخصی خدمت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمد و گفت:یا رسول الله!من گاهی وسوسه فکری پیدا می کنم؟چه کنم؟حضرت فرمود:هروقت برایت پیش آمد بگو:
«آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».(1)وسوسه رفع می شود.
شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت:وسوسه های بسیاری برایم ایجاد شده است.فکرهای بی خود به سراغم می آید؛چه کنم؟حضرت فرمود:بگو«لا اله اله الله»؛(2)آیه 97 و 98 سوره مؤمنون را قبل از نماز بخوانید!
«رَبُّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ»؛
بگو:«پروردگارا!از وسوسه های شیاطین به تو پناه می برم!و از این که آنان نزد من حاضر شوند(نیز)-ای پروردگار من-به تو پناه می برم!»
دومین وسوسه،وسوسه عملی است.وسوسه در وضو و غسل و حتی چیزهای بی اهمیت.در خانه را بسته است و دوباره برمی گردد تکان می دهد.این معلوم
ص: 109
است که شیطان است.
شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت:بنده خدایی گرفتار این وسواس شده است.اول حرفی که امام صادق علیه السلام زد،فرمود:چرا می گویی بنده خدا؟!او بنده شیطان است.آقا فرمود.از خودش بپرس انگیزه این وسوسه ها چیست؟می گوید:شیطان!(1)
البته این یک بیماری روحی است و با گفتن هم حل نمی شود؛اراده و عزم و گاهی معالجات روان پزشکی می خواهد.
سومین وسوسه،وسوسه اجتماعی است.بعضی ها به همه سوء ظن دارند.این وسوسه شیطان است.کار مردم را حمل بر صحت کنید.
مرحوم آیت الله مرعشی رحمة الله می فرمود:در نجف اشرف که درس می خواندم دچار این وسوسه شدم.به همه بدبین بودم.به حدی بدبین بودم که پشت سر هیچکس نماز نمی خواندم.این بیماری اثرگذاشته بود و نه تنها دیگر قدرت تدریس نداشتم،بلکه حافظه ام نیز ضعیف شده بود.مطالعه هم نمی توانستم بکنم و قلم
ص: 110
من هم کند شده بود.آدم بیمار می شود بدی اش در جایی است که بخواهد بیماری را نگه دارد.
عیسی بن مریم علیه السلام مبتلاشد اما محکم در مقابلش ایستاد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:وقتی از شیطان اطاعت شود دنبال می کند؛اما وقتی با او مخالفت شود دیگر برنمی گردد.
آیت الله مرعشی نجفی می فرمود:شب جمعه ای به کربلا رفتم و از خادم خواستم در حرم بمانم.اجازه داد.داخل حرم رفتم و در پایین پا کنار قبر علی اکبرعلیه السلام ماندم و متوسل شدم.مکاشفه ای به من دست داد و آقا ابی عبدالله علیه السلام را دیدم که به من فرمود:چرا بدگمانی و سوء ظن داری؟مگر تو از درون اعمال مردم خبر داری؟همین که فرمود،سوءظنم رفع شد و به دنبالش قلمم روان شد و حافظه ام خوب شد.شیطان قدم به قدم جلو می آید.
چگونه شیطان کسی را بی نماز می کند؟
اول قدمی که بر می دارد کاهلی و سستی در نماز است.نمی گوید نخوان.بلکه می گوید:خدا که گفته هشت تا دوازده شب،چهار ساعت وقت است.حالا چه فرق می کند ما اول وقت بخوانی یا آخر وقت؟
صبح می خواند،ظهرنمی خواند.مسافرت برود نمی خواند.یک مرتبه که نمی آیند برق شهر را قطع کنند اول ضعیف می کنند و بعد قطع و وصل می کنند.
تارک نماز می شود و دیگراصلاًنماز نمی خواند.
نمازخوان را مسخره می کند.
ص: 111
می گوید اصلا چه کسی گفته نماز واجب است؟از کاهلی شروع شد و تا انکار نماز رسید.
پیامبر فرمود:
«إِنَّ إِبْلِيسَ رَضِيَ مِنْكُمْ بِالْمُحَقَّرَاتِ»؛(1)
شیطان از گناهان شما خشنود می شود،هر چند آنها معاصی صغیره باشد.
شيطان قبل از فرمان دادن به گناه،اول قبح گناه را کاهش می دهد.شیطان به گناهان ناچیز اکتفا می کند و گناه ناچیز منجر به گناهان کبیره می شود.
6.گناه برایش عادی می شود.
7.دیگران را هم به گناه توصیه می کند.
قرآن می فرماید:شیطان خطوات دارد و قدم به قدم جلو می آید.
شریک بن عبدالله،شخصیتی دینی و علمی در زمان عباسی ها بود.مهدی عباسی او را خواست.وقتی وارد شد گفت:با من چه کار داری؟گفت:می خواهم مقام قضاوت حکومت بنی عباس را به تو بدهم.شریک گفت:من را معاف کن. من در دربار شما قضاوت قبول نمی کنم.گفت:پس کرسی تدریس را قبول کن و در کاخ به بچه های من آموزش بده.شریک گفت:از این هم معافم کنید.گفت:حداقل با ما غذا بخور.گفت:قبول می کنم.
آشپز آدم دقیقی بود.وقتی غذا جلوی شریک گذاشته شد،اولین لقمه ای که خورد.آشپز به اطرافیان گفت:
ص: 112
«لَنْ يُفْلِحَ اَلرَّجُلُ بَعْدَ هَذَا اَبَداً»؛
دیگر عاقبت به خیر نمی شود.
مدتی نگذشت که شریک بن عبدالله خودش نزد مهدی عباسی آمد و گفت:اگر کسی نیست به بچه هایت آموزش بدهد من قبول می کنم.مقام قضاوت را هم می پذیرم.(1)
عزیزان من!متأسفانه نشانه های لقمه حرام در جامعه زیاد شده است:
کم کاری و کم فروشی،خدعه و ربا.نباید بازار مسلمان ها این طور باشد.
می دانید شیطان چند جا خوشحال می شود؟
یکی از جاهایی که شیطان خیلی خوشحال می شود جایی است که انسان لقمه حرام بخورد؛چون بعد از خوردن لقمه حرام،هرگناهی را به راحتی انجام می دهد.گاهی کم کاری و نپرداختن خمس و زکات است و گاهی بی توجهی به کسب درآمد از راه حلال و خدعه در فروش جنس.چرا بعضی افراد عیوب کالا را پنهان می کنند؟چرا بعضی افراد کالا را آن گونه که هست ارائه نمی دهند؟این موجب حرمت معامله می شود.
یکی دیگر از جاهایی که شیطان بسیار خوشحال می شود،قهرکردن دو
ص: 113
مسلمان است.امام صادق علیه السلام فرمود:
«لا يزال الشّيطان فرحا ما اهتجرالمسلمان»؛(1)
وقتی دو تا مسلمان با هم قهر می کنند شیطان خیلی خوشحال می شود؛چون با قهر کردن دو نفر،سخن چینی و غیبت هم زیاد می شود .
یکی دیگر از جاهایی که شیطان بسیار خوشحال می شود بخل ورزيدن است.
حضرت يحيي علیه السلام از شیطان پرسید:چه کسی نزد تو خیلی محبوب است و چه کسی نزد تو خیلی مبغوض است؟شيطان گفت:مؤمن بخیل نزد من خیلی محبوب است؛(2)چون آن بخل ایمانش را از بین می برد.اما آن کسی که در نزد من مبغوض است کافر بخشنده است؛چون سخاوتش او را نجات می دهد.
یکی دیگر از جاهایی که شیطان بسیار خوشحال می شود زمانی است که فردی عصبانی می شود.
شیطان به حضرت نوح علیه السلام گفت:جایی که افراد عصبانی می شوند من لذت می برم.(3)
ص: 114
شما اگر به کشورهای لائیک و غیر مسلمان بروید بعضی از این برخوردهای خیابانی ما مسلمان ها را نمی بینید.آنها نه خدا دارند،نه قرآن و نه پیامبر.چرا این قدر صبرما پایین آمده است؟
شهید مطهری رحمة الله جمله زیبایی در کتاب عدل الهی دارد.می گوید:شیطان به احدی تسلط تکوینی ندارد؛یعنی نمی تواند هیچ کس را به اجبار تحت سلطه خودش بیاورد.شيطان فقط دعوت می کند.اگر شیطان هم نباشد،نفس و شیاطین انسانی هستند.
«لَيْسَ لَهُ سُلْطانُ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَکَّلٌونَ»؛(1)
چرا که او،بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می کنند،تسلّطی ندارد.
اگر کسی ایمان و توکل داشته باشد شیطان بر او مسلط نمی شود.
ص: 115
ص: 116
قال الله تبارک و تعالی:
«یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
آیه 21 سوره نور می فرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ»؛(2)
ای کسانی که ایمان آورده اید!از گام های شیطان پیروی نکنید!
در جلسه قبلی عرض کردیم که اولین گام شیطان وسوسه است؛اما دومین گام شیطان چیست؟
ص: 117
دومین گام شیطان،نزغ(تحریک کردن و برانگیختن)است.خداوند در آیه 200 سوره مبارکه اعراف و آیه 36 سورة فصلت به پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:
«وَ إِمَّا ينزغنک مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغُ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعُ عَلِيمُ»؛(1)
و هرگاه وسوسه ای از شیطان به تورسد،به خدا پناه بر؛که او شنونده و داناست.
پیامبر!وقتی از طرف شیطان نزغ برایت پیش آمد به خدا پناه ببر.
همین طور وقتی برادران یوسف علیه السلام آن بلا را سر او آوردند و بعد آمدند عذرخواهی و توبه کردند،حضرت یوسف به آنها فرمود:
«نَزَغَ اَلشَّيْطَانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي»؛(2)
شیطان،میان من و برادرانم فساد کرد.
این شیطان بود که نزغ کرد و بین من و برادرانم اختلاف ایجاد شد.نزغ مرحله بعد از وسوسه و به معنای مداخله و تحریک است.یک وقت کسی به دیگری می گوید:برو فلان فیلم را ببین و فلان رابطه را برقرار کن.اما یک وقت نشانش می دهد و می گوید:ببین!این فیلم و شراب است.این نزغ نامیده می شود.
مفسرین و لغت شناسان،نزغ را برانگیختن و تحریک بیان کردند و به نوعی شناسایی نقاط ضعف آدم ها است.شیطان در این کار خیلی ماهر است و می داند که چه کسی از کجا لطمه می خورد.معلوم است که به یک زن متدين چادری اهل مسجد و نماز شب خوان نمی تواند بگوید:نماز نخوان،نمی تواند
ص: 118
بگوید توبيا مرتکب فساد شو،بلکه باید بگردد ببیند آیا می تواند با غیبت و كبر گمراهش کند؟
حضرت عیسی علیه السلام شیطان را دید که چندین کالا را با خود می برد.از او پرسید:این ها چیست؟شیطان گفت:جنس است؛دنبال مشتری می گردم.
حضرت عیسی علیه السلام فرمود:مشتری این ها چه کسانی هستند؟
گفت:هرکدام از این ها یک مشتری می خواهد.اولین کالای من ظلم است و مشتری اش پادشاهان هستند.دومین کالای من کبراست و برای رؤسا است.سومین کالای من حسادت است که برای دانشمندان است.چهارمین کالای من خیانت است که برای تاجران و کاسبان و بازاریان است.پنجمین کالای من حيله و مکراست.(1)این را برای زنان می برم.زنانی که گاهی با یک پیامک یا یک سخن گفتن یک زندگی را از هم می پاشند.
شیطان هروقت در مرحله ای پاسخ بگیرد به مرحله بعدی می رود.اگردر وسوسه جلویش ایستادی،دیگر به نزغ نمی کشد؛اما اگر وسوسه کرد و شما گوش دادید،نزغ کرد و شما دنباله روی کردید،آن وقت مرحله سوم را پیش می کشد.
مرحله سوم تزيين است؛یعنی گناه را برایت زیبا جلوه می دهد.
ص: 119
چهارمین گام شیطان الهام کردن است.قران می گوید:شیطان به دل ها الهام می کند.
پنجمین گام شیطان امر به گناه است که راحت به تو می گوید ببین و بخور و انجام بده.شما مأمور می شوید و او آمر می شود؛شما فرمانبر می شوید و او فرمانده می شود.در این مرحله که شخص می بیند دیگر نه اختیار چشمش را دارد،نه اختیار زبانش را؛همین طور رهاست.چنین کسی نیروی شیطان است.و بالأخره قرآن در نهایت می فرماید:شیطان همکار و برادرت می شود:
«إِنَّ اَلْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ اَلشَّيَاطِينِ»؛(1)
چرا که تبذيرکنندگان،برادران شیاطینند.
کسانی که اموال را هدر می دهند برادر شیطان هستند.
«وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينُ»؛(2)
و هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره قرین اوست!
قرین یعنی رفيق و اخوان یعنی برادران.چگونه کسی برادر یا نیروی شیطان می شود؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
ص: 120
«إِنَّ الشَّيْطانَ يجرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ»؛(1)
شیطان مثل خون در رنگ های انسان جاری می شود.
نمی گذارد دستت به خمس وانفاق برود.نمی گذارد نگاهت کنترل شود و بالأخره انسان را بی ایمان از دنیا می برد.مگر برصیصای عابد را کافراز دنیا نبرد؟قرآن می فرماید:
«كَمَثَلِ اَلشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اُكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ»؛(2)
کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت:«کافر شو(تا مشکلات تورا حل کنم)!»
بزرگان ما می ترسیدند و نگران بودند.چرا گفتند:در زمان مرگ دعای عدیله بخوانید؟چون خیلی ها از حق عدول می کنند و خیلی ها توفيق گفتن یک«لا اله الا الله»پیدا نمی کنند.
عزیزان من!قرآن کریم می فرماید:
«ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ ومِنْ خَلْفِهِمْ و عَنْ أَيْهانِهِم وَعَن شَمائِلِهِم وَلا تَجِدُ أَكْثَرَهُم شَاكِرِينَ»؛(3)
سپس از پیش رو و از پشت سر،و از طرف راست و از طرف چپ آنها،به سراغشان می روم؛و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت!»
ص: 121
شیطان به چهار شکل در زندگی شما ظهور می کند؛به چهار شکل سعی می کند شما را از خدا دور کند.می دانید یکی از هنرهای مؤمن آسیب شناسی است.مؤمن باید بداند دشمن اصلی اش از چه ناحیه ای وارد می شود.
اولین راه نفوذ شیطان سبک جلوه دادن آخرت است.قرآن کریم می فرماید:
«مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ»؛
اول از صراط مستقیم می آید.
نخست به سراغ کسی می آید که در صراط مستقیم است.
از امام باقر علیه السلام سؤال کردند تفسیر این آیه چیست؟شیطان می گوید:از جلو سراغ شما می آیم.آقا فرمود:
«مَعْنَاهُ أُهَوِّنُ عَلَيْهِمْ أَمْرالآخِرَةِ»؛(1)
معنایش این است که آخرت را برایشان سبک جلوه می دهم.
کاری می کنم که باور انسان ها به معاد ضعیف شود.اگر اعتقاد به معاد قوی شود دیگر کسی در جامعه دروغ نمی گوید و کلاه سر دیگری نمی گذارد.آدم اگر بداند نتیجه کارش چیست،مواظب رفتارش خواهد بود.ائمه ما از این روش خیلی استفاده می کردند.
ص: 122
متوکل عباسی یکی از کافرترین خلفای عباسی بود.او پانزده سال براريكه قدرت نشست و ظلم کرد و شیعه کشت و ائمه علیهم السلام را به زندان انداخت.شبی در کاخ نشسته بود و باده های شراب چیده بودند و کنیزان شادی آفرینی می کردند.متوکل در همان حال مستی گفت:بروید امام هادی علیه السلام را بیاورید.
به در خانه امام آمدند و وجود مقدس امام هادی علیه السلام را شبانه از خانه بیرون کشیدند و وارد قصر متوکل کردند.
واقعا اشک آور است که چه طور افراد نالایق خلافت مسلمان ها را در طول تاریخ در دست گرفتند.امروز هم همین طور است.مهد نزول قرآن مکه ومدینه است؛آیات قرآن در این دو فضا نازل شده؛این سرزمین مطاف انبياست؛مضجع شش معصوم علیهم السلام در شهر مدینه است و...اما این پایگاه وحی باید در دست افراد جانی و آدم کش باشد.خودتان می بینید که چگونه با تحریک نیروهای گمراه شده شان در مساجد شیعیان بمب گذاری می کنند.کویت و قطر هم آرم عربستان سعودی را با کمال افتخار در این بمب ها می گذارند.این غصه ندارد که مکه و مدینه ای که امروز باید اسلام را به سراسر دنیا برساند،خشونت و آدم کشی و جنایت را ترویج می کند؟این قلب امام زمان علیه السلام را مدکر نمی کند که هر روز چندین مسلمان در یمن به شهادت برسد؟
متوکل عباسی خوش گذران باید حاکم بشود و آن وقت امام هادی علیه السلام را شبانه بردارند بیاورند.وقتی حضرت وارد شد متوکل به ایشان شراب تعارف کرد.
امام علیه السلام خیلی متأثر شد و فرمود:پوست و گوشت و خون ما با شراب ارتباطی ندارد.گفت:پس برای من شعر بخوان.امام شروع کرد و چند بیت شعر درباره قیامت خواند.شعر حضرت کاری کرد که باده های شراب را جمع کردند و اشک
ص: 123
در چشم حاضران حلقه زد.این روش امام است.یکی از ابیات آن شعر تأثیرگذار این بیت است:
نَادَاهُم صَارخٌ مِن بَعدِ دَفنِهِم *** أَينَ الأَسَاوِرُوَ التِّيجَانُ وَالحُلَل (1)
وقتی شما را در قبرمی گذارند منادی ندا می دهد کجاست آن تاج ها و زیورها؟کجاست آن چهره هایی که می خوردند و می خندیدند و شادی می کردند؟
امام هادی علیه السلام از این شیوه یعنی شیوه یادآوری معاد استفاده کرد.
بدنی را در قبر گذاشته بودند.پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بالای قبر ایستاد و فرمود:
«إِخْوَانِي لِمِثْلِ هَذَا فَأَعِدُّوا»؛(2)
برادران من!برای چنین روزی آماده باشید.
اگر مردم بدانند مال حرام چه طور در قیامت به آتش تبدیل می شود،بدانند غیبت و تهمت چه طور در قیامت تجسم پیدا می کند،قطعاً رفتارشان تغییر خواهد کرد.
خدا می فرماید:اگر به قیامت فکر کنند کم فروشی نخواهند کرد.
«وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ»؛(3)
وای بر کم فروشان!
ص: 124
«أَلاَّ يَظُنَّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ»؛(1)
این ها فکر نمی کنند قیامتی هست؟
مرحوم حاج شیخ عبدالكريم حائری رحمة الله مؤسس حوزه علمیه قم،در طول پانزده سال و با وجود فقرو نداری و سختی های دوران رضاشاه سیصد طلبه فاضل در این حوزه تربیت کرد.امثال امام خمینی و آیت الله گلپایگانی و مرعشی از همین حوزه بیرون آمدند.این مرد بزرگ که پدرش کاسب بود و قصابی می کرد،در ده سالگی یتیم شد و با نداری و فقر رشد کرد و مراحل علمی را گذراند.
یکی از آقایان درباره دقت ایشان نقل می کرد:مرحوم شیخ عبدالکریم را به یکی از باغ های اطراف اراک دعوت کرده بودند.صاحب باغ به کارگرش گفت:برو مقداری میوه برای آقا بیاور.کارگر رفت و مقداری انگور آورد.اما صاحب باغ هرچه اصرار کرد میل کنید،شیخ عبدالکریم می فرمود:دستم به این انگور نمی رود .صاحب باغ گفت:آقا!من اهل زکات و خمس هستم و درآمدم حلال است؛خیالتان راحت باشد.
فرمود: من به شما شک ندارم؛اما نمی دانم چرا این دانه های انگور در نزد من انگور جلوه نمی کند.گویا میل من به این نمی کشد.بالاخره آقا انگور را نخورد.بعد از لحظاتی کارگر آمد.صاحب باغ سؤال کرد:مگراین انگورها را شما نچیدید و نیاوردید؟
کارگر گفت:شما که گفتید برو انگور بیاور،من رفتم اما دیدم انگورهای باغ ما نرسیده است؛برای همین از باغ همسایه چیدم.آدم به کجا می رسد که گاهی
ص: 125
حتی ذائقه اش غذای حرام و شبهه ناک را نمی پذیرد.حالا ما که در این قصه دستمان کوتاه است؛ولی بینی و بین الله آن چیزی را که می دانیم حرام است نخوریم.
دومین راه نفوذ شیطان سفارش به جمع اموال و بخل است.قرآن کریم می فرماید:«مَنْ خَلْفَهُمْ»؛امام باقر علیه السلام فرمود:
«وَ مَنْ خَلْفِهِمْ آمُرُهُمْ بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ الْبُخْلِ»؛
شیطان به انسان می گوید:مال جمع کن و خمسش را نده،مال جمع کن و انفاق نکن.
دومین راه نفوذ شیطان این است که انفاق به دیگران را سنگین جلوه می دهد.
سومین راه نفوذ شیطان،جلوه دادن گمراهی است.قرآن می فرماید:«وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ»؛فرمود:
«أَفْسَدَ عَلَيْهِمْ أَمْرَدِينَهُمْ بِتَزْيِينِ اَلضَّلاَلَةِ وَ تَحْسِينُ اَلشُّبْهَةِ»؛(1)
دین مردم را فاسد می کند.گاهی فرصت اجازه نمی دهد و انسان نمی تواند به اصلاح امور خود بپردازد.
چهارمین راه نفوذ شیطان،جلوه دادن گناه است.قرآن می فرماید:«وَعَن
ص: 126
شَمَائِلُهُمْ»؛معصیت را برای انسان زیبا جلوه می دهد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
«لَيْسَ شَيْ ءُ أَشَدَّ عَلَى الشَّيْطَانِ مِنَ قِرَاءَةِ الْمُصْحَفِ نَظَراً»؛(1)
هیچ چیزی برای شیطان سخت از قرائت قران ازروی آن نیست.
وقتی کسی قرآن می خواند شيطان ذوب می شود.جوان ها!با قرآن ارتباط داشته باشید.نکند در خانه ای هرشب قرآن خوانده نشود؛هرچند یک آیه .
امام باقر علیه السلام فرمود:اگر کسی هرشب سوره ملک را بخواند هم عذاب قبر از او برداشته می شود و هم روز قیامت امنیت دارد.(2)
امام رضا علیه السلام فرمود:وقتی به قبرستان می روید هفت مرتبه سوره قدر بخوانید عذاب از صاحب قبر برداشته می شود.(3)به عیادت بیمار می روید سوره حمد و آیه
ص: 127
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفَاءٌ وَرَحمَةٌ لِلمُؤمِنينَ وَلا يَزِيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»(1)را بخوانید.
یکی از جاهایی که شیطان شکست می خورد روزه گرفتن در ماه رمضان است؛چون روزه شیطان را کور و کر و لال می کند.متأسفانه تا حدودی حرمت ماه رمضان نگه داشته نمی شود و عده ای از روزه غفلت دارند.بدانید اگر کسی عمداً و بدون عذر يا با عذرِ بی دلیل روزه نگیرد،هم کفاره و هم کیفر دارد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:پنج تا کار است که شیطان را فراری می دهد.اگر آدم سالم باشد ویروس به سراغش نمی آید.اگر آدم عامل تقویت کننده ای داشته باشد،در جاهای خطرناک زود به زمین نمی خورد.این پنج عامل،ما را تقویت می کند.«الصَّوْمُ»؛وقتی روزه دارید خیلی کمتر گناه می کنید.2-«وَ اَلصِّدْقُهُ»؛صدقه دادن.3-«اَلْحُبُّ فِي اَللَّهِ»؛به خاطر محبتی که به خدا دارید،به یکدیگر کمک کنید.4-«وَ اَلْمُوَازَرَةُ عَلَى اَلْعَمَلِ اَلصَّالِحِ»؛همکاری در کار خیر.5-«وَ اَلْإِسْتِغْفَارُ»؛(2)استغفار کردن.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:شیطان سراغ من هم می آید؛با این تفاوت که حریف من نمی شود.
ص: 128
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
خداوند در آیه 22 سوره نور می فرماید:
«وَلا يَأتَلِ أُولوا الفَضْلِ مِنكُم والسَّعَةُ أن يُؤْتَوْا أُوْلِى القُرْبَى وَالْمَساكينِ وَالمُهَاجِرِينَ في سَبِيلِ اللَّهِ ولْيَعْفُوا ولْيَصْفَحُوا ألاَّ تُحِبُّونَ أَن يَغفِرَ اللَّهُ لَكُم وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛
آنها که از میان شما دارای برتری(مالی)و وسعت زندگی هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند؛آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند؛آیا دوست نمی دارید خداوند
ص: 129
شما را ببخشد؟!و خداوند آمرزنده و مهربان است!
این آیه داستان و شأن نزولی دارد.
در جلسات گذشته عرض کردیم به یکی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله تهمتی زدند و شایعه ای پشت سر ایشان پخش شد که به داستان افک معروف است.افک یعنی تهمت و دروغ بزرگ.ده آیه از سوره نور در این باره نازل شد.بالأخره داستان تمام شد و خدا با نزول این آیات بی گناهی همسر پیامبر را اعلام کرد.پیامبر صلی الله علیه و آله هم خوشحال شد.
آنهایی که این تهمت را زده بودند پشیمان شدند؛البته اساس شایعه یک نفر بود ولی بقیه دامن زده بودند.آنها هم پشیمان شدند.این قصه که تمام شد برخی از مسلمانان ارتباط مالی و کمکشان را به این تهمت زن ها قطع کردند.بعضی از این افرادی که جزء شایعه پراکنان بودند از همان مستمندانی بودند که به آنها رسیدگی می شد.برخی از مسلمان ها گفتند:ما دیگر به این ها کمک نمی کنیم.آیه مذكور نازل شد.
بعضی ها گفته اند:قسم خورده اند که ما دیگر کمک نمی کنیم؛بعضی ها هم گفته اند:که تصمیم گرفته اند.این اختلاف به خاطر ریشه کلمه«يأتل»است.اگر ریشه این کلمه از«الیّ»باشد یعنی قسم خوردن و اگر«الو»باشد یعنی تصمیم بر ترک کردن.البته در معنای آیه فرقی نمی کند ولی من براساس همان معنای اول معنا می کنم.آدم هایی که وضعیت شما خوب است و آبرو و مال دارید قسم نخورید و تصمیم نگیرید و نگویید ما دیگر به فامیل ها و مسکین ها و مهاجران محتاج کمک نمی کنیم؛چون این ها شایعه سازی کردند و پیامبر صلی الله علیه و آله را ناراحت کردند.عفو کنید و سرزنش نکنید؛چون ممکن است شما هم یک موقع اشتباه کنید نمی خواهید خدا شما را ببخشد؟خدا هم رحمان و رحیم است و هم غفور و
ص: 130
آمرزنده است.(1)
عزیزان من!سه نکته در این آیه وجود دارد که هر سه مورد مهم است.
نکته اول:بعضی ها وقتی در جامعه خطا و اشتباهی می بینند و کار خیری به بن بست می رسد،می گویند:ما دیگر از این کارها نمی کنیم.با این که به فقیری کمک می کنند و یا بار از دوش دیگری برمی دارند و بعد می فهمند دروغ گفته است می گویند:خودم دیدم در بازار آمده بود و جنس را می فروخت.چون بعضی ها دروغ می گویند دیگر ما جهیزیه نمی دهیم و کار خیر نمی کنیم.
شخصی به امام باقر علیه السلام گفت:کسانی که از شما پول می گیرند بعضی هایشان دروغ می گویند.آقا فرمود:تو فکر می کنی ما نمی دانیم؟ولی گاهی اوقات در بین این ها اشخاصی هستند که راست می گویند.برای این که آن راستگوها محروم نشوند ما به همه کمک می کنیم.
نکته دوم:خداوند در قرآن کریم دستور می دهد با خطاکار سه نوع برخورد داشته باشید:عفو،صفح و مغفرت.(2)یک وقت می گوییم عفو کن و یک وقت می گوییم صفح کن و یک وقت می گوییم:مغفرت کن.عفو؛یعنی از خطاکار بگذری و خطایش را نادیده بگیری.صفح یعنی هم بگذری و هم سرزنش نکنی.غفران یعنی پوشاندن؛اصلا نگذارید در جامعه پخش شود.
حدیث افک پخش شده بود و جلویش را نمی شد گرفت و آیاتی هم نازل شد،
ص: 131
غفرانش را این جا ذکر نکرده،می فرماید:«وَليَعِفوا وَلْيَصْحِفوا»؛اگر یک گناهی پخش نشده آن را پخش هم نکنید اما این جا که پخش شده عفو کنید و سرزنش هم نکنید.شما دوست ندارید خدا از شما بگذرد؟شما هم بگذرید.
عزیزان من!گذشت داشتن در زندگی بسیار مهم است.قرآن می فرماید:از همسرتان بگذرید.در اختلاف با همسر،خویشان و فرزندتان،مخصوصاً آن جا که قدرت دارید،عفو کنید.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«اَلْعَفْوِ عِنْدَ اَلْقُدْرَةِ مِنْ سُنَنِ اَلْمُرْسَلِينَ وَ أَسْرَارِ اَلْمُتَّقِينَ»(1)
عفواز سنت های انبیای الهی و از اسرار انسان های با تقوا است.
امام سجاد علیه السلام در ماه رمضان اشتباهات غلامانش را یادداشت می کرد و در شب عید فطر به آنها می فرمود:من از همه شما گذشتم؛شما هم بگویید:خدایا!تو نیز از علی بن الحسین بگذر.(2)
بعضی ها خطای دیگران را در ذهنشان نگه می دارند و از آنها کینه به دل می گیرند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:گروهی بدون حساب رسی به بهشت می روند.وقتی هم از
ص: 132
آنها می پرسند،می گویند:شما چقدر معطل شدید؟می گویند:ما از قبر به بهشت آمدیم.از فرشته ها سؤال می شود این ها چه صفتی داشتند که بی حساب وارد بهشت شدند؟خطاب می شود:«اَلْعَافُونَ عَنِ اَلنَّاسِ»؛(1)اینان از مردم می گذشتند و کینه به دل نمی گرفتند.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«شَيْئَانِ لاَ يُوزَنُ ثَوَابُهُمَاالْعَفْوُو اَلْعَدْلُ»؛(2)
دو چیزاست که ثوابش قابل اندازه گیری نیست:یکی عفو است و دیگری،عدل.
حتی در کشور ما طبق یک رسم چند ساله،مقام معظم رهبری (حفظه الله)گروه بزرگی از زندانیان را در اعیاد مختلف عفوو آزاد می کند.
وقتی آیه 199 سوره مباركه اعراف نازل شد،پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:این آیه خیلی برای من سخت بود؛جبرئیل فرمود:این خیلی مشکل است و پیامش دقیق است.
خداوند توسط جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:می خواهی در کارت موفق شوی سه کار بکن عفو کن و آگاه کن و اعراض کن؛یعنی سربه سر این خطاکاران نگذار.(3)
ص: 133
شخصی پدرش را کشته بودند و قرار بود قاتل را قصاص کند.خدمت امام سجاد علیه السلام آمد و گفت:من می خواهم قصاص کنم.آقا علی بن الحسين علیه السلام فرمود:آیا این قاتل حقی به گردن تو ندارد؟
عرض کرد:مدتی معلم من بوده است.فرمود:حق بزرگی است سزاوار است که تو در ازای این حق از او بگذری.قبول کرد و گفت:دیه می گیرم.آقابه قاتل فرمود:قصاص را به دیه تبدیل کردم.قاتل گفت:نمی توانم دیه بدهم.آقا به فرزند مقتول فرمود:معامله ای با تو می کنم.ثواب آن چند روز تعلیمت را به من بده،من صد شتر دیه را می دهم.به پسر مقتول تعجب کرد و گفت:تعليم چنین ارزشی دارد؟آقا فرمود:آری،افزون بر این که عفو هم همین ارزش را دارد.پسر مقتول گفت:حالا که این طور است،عفو کردم.(1)عفو کردن سیره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است.
عكرمة بن ابي جهل تا بیست و یک سال پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله مسلمان نشده بود.پیامبر در سال هشتم هجری مکه را فتح کرد و در جریان این فتح،حتى ابوسفیان و مشرکین بزرگ مکه در ظاهر مسلمان شدند؛اما عکرمه مسلمان نشد و از مکه فرار کرد.او سوار کشتی شد تا به سرزمین دیگری برود.کشتی دچار طوفان شد.عکرمه همان جا توبه کرد و گفت:خدایا!اگر سالم بمانم مسلمان می شوم.وی سالم ماند و با کمک همسرش نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد،سلام کرد و پیامبر را در
ص: 134
آغوش گرفت.حضرت فرمود:بارك الله برتو که از گناه هجرت کردی.
چرا گذشت در زندگی ها این قدر کم شده است؟اگر گذشت در زندگی ها باشد آمار طلاق و درگیری های خانوادگی ما این قدر بالا نخواهد بود.پرونده های جنایی یک کشور اسلامی نباید این قدر زیاد باشد.
یکی از خویشاوندان امام صادق علیه السلام به حضرت ناسزا گفت.سالمه کنیزامام صادق علیه السلام می گوید:امام صادق علیه السلام هنگام شهادت چشم گشود و در مورد بستگانش سفارش کرد و فرمود:به أفطس هفتصد دینار بدهید و به فلانی و فلانی این مقدار.عرض کردم:آیا به کسی که با شما دشمنی کرد و تا حد کشتن،با شما برخورد بد نمود سفارش می کنید پول بدهند؟فرمود:می خواهی مشمول این آیه نگردم،خدا می فرماید:
«وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اَللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»(1)
و آنها که پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده،برقرار می دارند .
با فامیل قطع رابطه نکنید.این مرد فامیل ما است.(2)
نکته سوم:امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«تَجَاوَزْ عَنِ السَّيِّئَةِ مَا لَمْ يَكُنْ ثَلْماً فِي الَّذِينَ أَوْ وَهْناً فِي سُلْطَانِ الْإِسْلَامِ»؛(3)
از خطا بگذرید مگر در دو جا:1-آن جایی که خطاکار لطمه ای به دین زده و
ص: 135
شبهه ای در دین مردم ایجاد کرده است.
کسی مثل میرزا حسینعلی بهاء آمده و مذهبی جعلی به نام بهائیت راه انداخته است.خدا هم از این شخص نمی گذرد.2- کسی که وهن و توهین و تمسخری به اسلام کرده و ارزش های دینی را زیر سؤال برده است.على علیه السلام فرمود:
«اَلْمُذْنِبُ عَلَى بَصِيرَةٍ غَيْرِ مُسْتَحِقٍ لِلْعَفْوِ»؛(1)
گناه کاری که با آگاهی گناه می کند قابل عفو نیست.
رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله هم بعضی ها را به همین دلیل نبخشیدند.
شخصی کشته شده بود و جنازه اش را در محله ای پیدا کردند.پسر او به نام مقیس خیلی ناراحت شد اما معلوم نبود چه کسی قاتل است.
پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله مقيس را خواست و به او تسلیت گفت و فرمود:
می دانم ناراحتی؛ولی مبادا کسی از اهالی آن محله را بکشی.دیه پدرت را از بیت المال می دهیم.اما مقیس سرانجام یکی از افراد بی گناه آن قبیله را کشت.
وقتی خبربه رسول خدا صل الله علیه و آله رسید،فرمود:والله هركجا باشد او را قصاص می کنم.مقیس فرار کرد.او مدتی بعد در ماجرای فتح مکه وارد مسجدالحرام شد و به پرده کعبه آویخت و گفت:خدایا!من به تو متوسل می شوم که پیامبر صل الله علیه و آله از من بگذرد.من اشتباه کردم.حضرت فرمود:او را بیرون بیاورید.سپس مقیس را در بیرون مسجدالحرام اعدام کرد.این دیگر قابل گذشت نبود.(2)
ص: 136
عزیزان من!در کار خیر به هر دلیلی اگر شکست پیش آمد نگویید دیگرکار خیر نمی کنیم.خطاکاری که پررویی نمی کند و شرمنده شده ببخشید و گناهکار را طرد نکنید و در آخر اگر خطاکاری با پررویی مواجه بود و لطمه ای به دین مردم زد،مخصوصاً اگر آثار خطا و پشیمانی هم در او دیده نشود،دیگر جای عفوو گذشت نیست.
ص: 137
ص: 138
قال الله تبارک وتعالی:
«يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله وكونوا مع الصادقين»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
همان طور که در جلسات قبلی مطرح کردیم،یکی از مباحث سورۂ نور بحث مذمت شایعه پراکنی،تهمت زنی و آبروریزی است.داستان تهمت به همسر پیامبر صلی الله علیه و آله را گفتیم.آیه 23 سوره نور یک اصل کلی را بیان می کند.هرچند این آیه در ارتباط با داستان افک نازل شده،ولی یک قانون کلی بوده و تنها مربوط به زنان پیامبر نیست.قرآن می فرماید:
«إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ المُؤْمِناتِ لُعِنُوا في الدُّنيا وَالآخِرَةِ وَلَهُم
ص: 139
عَذَابٌ عَظِيمٌ»؛(1)
کسانی که زنان پاکدامن و بی خبر(از هرگونه آلودگی)و مؤمن را متهم می سازند،در دنیا و آخرت از رحمت الهی بدورند و عذاب بزرگی برای آنهاست.
کسانی که زنان شوهردار و پاکدامن و با ایمان را به فحشاء و فساد متهم کنند،دو عذاب دارند:1- خدا آنها را در دنیا و آخرت لعنت می کند.لعنت یعنی دوری از رحمت خدا.2- عذاب بزرگ در انتظارشان است؛چون گناهانشان بزرگ بوده است و آبرو ریخته اند.
این آیه سه ویژگی برای زنان مورد اتهام ذکر کرده:محصنات،مؤمنات،غافلات.
مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله می گوید:محصنه یعنی زن شوهردار؛ولی بعضی از مفسرین گفته اند:محصنات یعنی زنان پاکدامن و عفيف.
غافلات:زنانی که از آلودگی بری هستند و به آنها تهمت می زنند.
مؤمنات:اگر کسی به زنان با ایمان بی خبر از همه جا و عفیف نسبت ناروا بدهد و تهمت بزند،هم عذابی سخت دارد و هم در دنیا و آخرت مورد لعنت است.
در مسجد کوفه،مکانی به نام بیت الطشت است.که دو رکعت نماز دارد.داستان بیت الطشت از این قرار است که برادران یک دختر جوان پاکدامن به او تهمت زدند.امیرالمؤمنین علیه السلام در آن مکان این قصه را با کرامتی شگفت آور حل
ص: 140
کرد.
این جریانات در مدینه و مکه مکرر پیش می آمد.الآن نیز همین گونه است و متأسفانه آبروی افراد را می ریزند.
برخی دختران جوان به راحتی فریب می خورند و در دام افراد شیّاد می افتند.ممکن است برخی از رابطه حرام نباشد اما شیّادان اقدام به گرفتن فیلم های خصوصی می کنند و بعد این ها را وسیله باج گیری قرار می دهند.دختران جوان حواسشان خیلی جمع باشد که با هر کسی رابطه نداشته باشند و با نامحرم طرح دوستی نریزند.فراوان می شنویم که براثر بی مبالاتی یک زن همسردارو پخش شدن فیلم و عکسش در فضای مجازی،آبروی خانواده ای از بین رفت.
آیه 24 سوره نور می فرماید:
«يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمُ السَّنَتُهُمْ وأَيْدِيهِمْ وَأَرجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»؛(1)
در آن روز زبان ها و دست ها و پاهایشان برضدّ آنها به اعمالی که مرتکب می شدند گواهی می دهد!
روز قیامت اعضای بدن گنه کاران شهادت می دهد که چه کار کردند.زبان و دست و پا شهادت می دهد.در روز قیامت زبان به اختیار من و شما نمی چرخد؛بلکه گناهان خودش را می گوید.دست و پا هم گناهان خودشان را می گویند.
شخصی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و گفت:من در قرآن دچار تناقض شدم.یک
ص: 141
جا می خوانیم که می فرماید:روز قیامت زبان ها را می بندیم و کسی حرف نمی زند.اما در جای دیگر می خوانیم که زبان حرف می زند و شهادت می دهد.سپس در جای دیگر می خوانیم هیچ کس حق ندارد صحبت کند مگر آن که خدا اجازه بدهد.معنی این ها چیست؟
امیرالمؤمنین جواب مفصلی به او داد و در پایان آن مرد گفت:من را راحت کردی؛جواب خوبی بود.
خلاصه پاسخ حضرت این است که:مواطن قیامت فرق می کند.در بعضی ازمواطن قیامت فقط فرشته ها شهادت می دهند.همان طور که در دادگاه وقتی قاضی حرف می زند هیچ کس نباید حرف بزند.اما در جایی به شما می گوید:نوبت شماست.پس در دادگاه،هم ممنوعیت صحبت داریم،هم اجازه صحبت.
حضرت فرمود:در برخی جاهای روز قیامت فرشته ها حرف می زنند و به شما اجازه صحبت نمی دهند.اما در جاهایی می گویند:خودت هم بگو.و زبان شروع به گفتن می کند.
نکته بعد این است که از روایات استفاده می شود این شهادت دست و پا برای مؤمن نیست؛چون وقتی پرونده انسان مؤمن را می آورند،می گوید:قبول دارم.این شهادت دست و پا برای انسانی است که منکر می شود:
«فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ يَعْرِضُ عَلَيْهِمْ أَعْمَالُهُمْ فَيُنْكِرُونَهَا فَيَقُولُونَ مَا عَمِلْنَا مِنْهَا شَيْئاً فَيَشْهَدُ عَلَيْهِمْ»؛(1)
این آیه که می گوید:دست و پا و زبان آنها علیه خودشان شهادت می دهد برای گروهی است که وقتی اعمالشان عرضه بر آنها می شود منکر آن می شوند
ص: 142
و می گویند:ما هیچ کدام از این کارها را نکردیم.آن وقت اعضای بدنشان شروع به شهادت دادن می کند.
قرآن می فرماید:
«وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»؛(1)
و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم.
همان طور که شما به کسی که ترسیده است می گویید:از رنگت معلوم است که ترسیدی.
روز قیامت یازده شاهد دارد.گواهان روز قیامت گواهانی هستند که نمی توان گواهی شان را انکار کرد.
یکی از این شاهدهای روز قیامت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است.مرحوم طبرسی در مجمع البیان داستانی نقل می کند و می نویسد:پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله گاهی به عبدالله بن مسعود می فرمود:قرآن بخوان تا من گوش بدهم؛زیرا اثری در شنیدن است.عبدالله بن مسعود شروع به خواندن می کرد و وقتی به این آیه می رسید:
«وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاَءِ شَهِيداً»؛(2)
شاهد و گواهی(بر اعمالشان)می آوریم .
ص: 143
پیامبر!در روز قیامت باید براعمال امتت شهادت بدهی،می فرمود:کافی است.اشک می ریخت.چشمان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پراز اشک می شد و مثل باران اشک می ریخت.می گفتند:آقا!چرا گریه می کنید؟می فرمود:چگونه شهادت بدهم که بعضی از امت من چه کارهایی کرده اند!
مرحوم طبرسی رحمة الله می گوید:شاهد که گناه نکرده است؛پیامبر صلی الله علیه و آله فقط گواهی می دهد.ایشان می نویسد:وقتی شاهد اشک می ریزد پس وای برما که مشهود عليه هستم.
شاهد دوم زمین است.زمین هم شهادت می دهد.امام صادق علیه السلام فرمود:
«وَصَلوا مِنَ المَساجِدِ في بِقاعٍ مُختَلِفَةٍ فَإِنَّ كُلَّ بُقْعَةٍ تَشْهَدُ لِلْمُصَلَّى عَلَيْهَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ»؛(1)
در مسجدهای مختلف نماز بخوانید و در مسجد هم در مکان های مختلف بایستید؛چون هر مکانی روز قیامت شهادت می دهد که این شخص روی من نماز خواند.
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام وارد بیت المال بصره شد.روی زمین نشست و فرمود:ای زمین!شهادت بده که من نگذاشتم پول ناحق در این بیت المال بیاید و نگذاشتم ناحق توزيع بشود.ای زمین!تو شهادت بده که علی چیزی برای خودش برنداشت.
هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السلام صبح روز بیست و یکم ماه رمضان(پس از
ص: 144
شهادت امیرالمؤمنین)روی منبر نشست با چشمان اشک بار فرمود:پدرم در حالی از دنیا رفت که هیچ درهم و دیناری از خودش باقی نگذاشته بود.تمام پولی که از او باقی مانده هفتصد درهم است که با آن می خواست خادمی برای خانه خود بخرد.(1)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:مسئولیت در گردن توامانت است،نه این که طعمه ای باشد.
زمین چگونه در روز قیامت شهادت می دهد؟نمی دانیم.اما برای نمونه در تاریخ آمده است که سنگ ریزه در دست پیامبر صلی الله علیه و آله به حرف آمده و به رسالت آن حضرت شهادت داده است.حجرالاسود به اذن امام به حرف آمده و به امامت امام سجاد علیه السلام شهادت داده است.(2)خدا در درخت ایجاد صوت کرد و با حضرت موسی علیه السلام صحبت کرد.
به هر حال،خداوند به گونه ای از زمین گواهی می گیرد.
شاهد سوم زمان است.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«سَيِّدُ اَلْأَيَّامِ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ وَ هِيَ شَاهِدٌ»؛(3)
ص: 145
آقای روزها روز جمعه است و روز جمعه شهادت می دهد.
پس زمان هم یکی از شاهدان روز قیامت است.محتضر تمام زندگی اش را در لحظه جان دادن می بیند و آن وقت غصه می خورد؛ولی کاری از او برنمی آید و نمی تواند برگردد.
یکی از ابزارهایی که ائمه ما،پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای تبلیغ دین استفاده می کردند همین ابزار بوده است؛یعنی یاد قیامت،مرگ و یاد معاد.
امیرالمؤمنين علیه السلام چشم درد شدیدی داشت.پیامبر صلی الله علیه و آله بعضی شب ها نماز شبشان را کنار امیرالمؤمنین علیه السلام می خواندند تا از ایشان مراقبت کنند.پیامبر در یکی از همین شب ها (یا روزها) پرسید:علی جان!حالت چطور است؟
گفت:یا رسول الله!این چشم درد خیلی شدید است.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:على جان!بگذار برایت مطلبی بگویم.سپس مطلبی گفتند که امیرالمؤمنین علیه السلام بلند شد نشست و عرض کرد:یا رسول الله!چشم دردم را فراموش کردم!
فرمود:على جان!وقتی فرشته مرگ می آید جان کافر را بگیرد مثل میخی که آتشین باشد از میان گوشت بیرون برود.جان دادنش آن قدر سخت است که به این شکل جان از بدنش خارج می شود.
امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کرد:یا رسول الله!شما فرمودید مشرک و کافر؛آیا مسلمان و مؤمنی هم هست که جانش این طور سخت گرفته شود؟فرمود:آری على جان!سه گروه مانند کافر جان می دهند:1-«حَاكِمٌ جَائِرٌ»؛حاکم ستم گر؛مانند همین حاکمانی که امروز بر کشورها حکمرانی می کنند؛مثل آل سعود و آل خلیفه که ملت بحرین را این طور آزار می دهند.2-«وَ آكِلُ مَالِ اَلْيَتِيمِ ظُلْماً»؛کسی که حق
ص: 146
يتيم را بخورد.قرآن یکی از دلايل انکار معاد را نادیده گرفتن حق یتیم می داند:
«أَرَأَيْتَ اَلَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذَلِكَ اَلَّذِي يَدَعُ اَلْيَتِيمَ»؛(1)
آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار می کند دیدی؟او همان کسی است که یتيم را با خشونت می راند.
3-«وَشَاهِدُ اَلزُّورِ»؛(2)کسی که شهادت دروغ بدهد.
آیه 25 سوره نور می فرماید:
«يَومَئِذٍ يُوَفِّيهم اللَّهُ دينَهُمُ الحَقَّ وَيَعلَمُونَ أنَّ اللَّهَ هُوَ اَلْحَقُّ اَلْمُبِينُ»؛(3)
آن روز،خداوند جزای واقعی آنان را بی کم و کاست می دهد؛و می دانند که خداوند حق آشکار است!
روز قیامت خدا جواب هر کسی را به حق می دهد و همه آن روز می فهمند که خدا حقّ آشکار است.خیلی از ماها حقانیت خدا را نمی بینیم؛روز قیامت صحنه ظهور حقانیت خدا است.خدا به احدی ظلم نمی کند؛هرکس نتیجه اعمال خودش را خواهد دید.
ص: 147
ص: 148
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
آیه 32 سوره نور درباره ازدواج افراد بدون همسر و مجرد است.قرآن کریم می فرماید:
«وأنْكِحُوا الأَيَّامِي مِنْكُمْ والصَّالِحِينَ مِن عِبَادِكُمْ وإِمَائِكُمْ إن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ واللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم»؛(2)
مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید،هم چنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛اگرفقیروتنگدست باشند،خداوند از فضل خود آنان را
ص: 149
بی نیاز می سازد؛خداوند گشایش دهنده و آگاه است!
مردان و زنان مجرد و بندگان و کنیزان شایسته خود را به ازدواج یک دیگر درآورید.اولین شبهه ای که به ذهن می رسد این است که هزینه های ازدواج و زندگی شان چگونه تأمین می شود؟قرآن بلافاصله بعد از این دستور می فرماید:اگر فقیر بودند و وضع مالی شان خوب نبود خدا آنان را از فضل و رحمتش بی نیاز می کند.خداوند وسعت بخش وداناست.
چند روایت برای تشویق پدر و مادر جوانان مجرد،بزرگان فامیل و کسانی که می توانند کمک زبانی یا مالی کنند و ازدواج را در جامعه گسترش دهند:
امام کاظم علیه السلام فرمود:روز قیامت،سه گروه در زیر سایه رحمت خدا هستند:
«ثَلاثَةٌ يَستَظِلُّونَ بِظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ رَجُلٌ زَوَّجَ أَخَاهُ المُسلِمَ أَو أخدَمَهُ أَو كَتَمَ لَهُ سِرّاً»؛(1)
آدمی که زمینه ازدواج برادر مسلمانش را فراهم کند یا به او خدمت کند و یا رازش را پنهان دارد.
طبق این روایت،رازداری و به ازدواج در آوردن مجردها و خدمت به دیگران موجب می شود سایه رحمت خدا روی سرشخص باشد.
روایت دوم درباره کسانی است که به ازدواج فرزندشان اهمیت نمی دهند.کسی که فرزنددار می شود از همان اول به یاد نیازهای بچه اش است؛بخشی از نفقه
ص: 150
این بچه هم هزینه های ازدواجش است.این طور نیست که انسان خودش را از این ماجرا دور کند و مسئولیت را از دوش خود بردارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:اگر کسی فرزندی دارد و مالی هم دارد که برای ازدواج او مصرف کند اما به فکر ازدواج فرزندش نباشد و او به گناه بیافتد،کیفر گناه بین پدر و مادرش هم تقسیم می شود.(1)
روایت سوم:رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«بِكُلِّ خطوَةٍ خَطَاهَا أَوْ بِكُلِّ كَلِمَةٍ تَكَلَّمَ بِهَا فِي ذَلِكَ عَمَلُ سَنَةٍ قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ صِيَامٍ نَهَارُهَا»؛(2)
کسی یک کلمه حرف بزند یا یک قدم برای ایجاد پیوند ازدواج بین دخترو پسر بردارد،خدای تبارک و تعالی برایش عمل یک سال روزه و شب زنده داری ثبت می کند.
ازدواج،مسئله مهمی است.در قرآن یازده مرتبه به نکاح توصیه شده است.تا جایی که امکان دارد زمینه آن را فراهم کنیم،سهل گیری کنیم،سخت گیری و
ص: 151
صعوبت را کنار بگذاریم،با دید بازتری به قضیه نگاه کنیم.واقعاً خطرناک است که ما بالای دوازده میلیون جوان مجرد در این کشور داریم.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله دخترعمویی به نام ضباعه داشت که پدرش زبیر یک شخصیت مطرحی بوده است؛زبیر بن عبدالمطلب که عموی پیامبر بوده،از یک خانواده مطرحی در حجاز است و دخترش هم در این خانواده بزرگ شده است.
مقداد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و قصد ازدواج داشت.مقداد به قدری فقیر بود که روزی امیرالمؤمنین علیه السلام پولی فراهم کرد تا برای خانواده خودش غذایی تهیه کند.چند روزی می شد که خانواده امیرمؤمنان على علیه السلام غذا نداشت.اما حضرت دست خالی به منزل برگشت.حضرت زهرا علیها السلام پرسید:چه شد؟فرمود:کسی را دیدم که از خودم گرفتارتر بود؛پول را به مقداد دادم.این قدر وضع مالی مقداد خراب بود.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ضباعه را به اذن پدرش به عقد مقداد درآورد و فرمود:
«إِنَّمَا زَوَّجْتُ اِبْنَةَ عَمًى اَلْمِقْدَادَ لِيَتَّضِعَ اَلنِّكَاحُ»؛
من دختر عمویم را به ازدواج مقداد درآوردم تا شرایط ازدواج آسان شود.(1)
امام سجاد با خانمی ازدواج کرد که خانواده ساده ای داشت.امام سجاد علیه السلام فردی مطرح بود.عبدالملک مروان به امام علیه السلام نامه نوشت که ما بهترین دختران عرب را در اختیار شما قرار می دادیم.
ص: 152
امام علیه السلام در پاسخ فرمود:این حرف هایی که تو می زنی،مربوط به جاهلیت قبل از اسلام است.
خانمی خدمت امام باقر علیه السلام آمد و گفت:من متبتّله هستم.آقا فرمود:یعنی چه؟گفت:یعنی ازدواج را تعطیل کرده ام.حضرت فرمود:اشتباه کردی.اگر این کار فضیلت داشت،دختر پیامبر صلی الله علیه و آله آن را انجام می داد..(1)
همه فضایل در زهرای مرضیه علیها السلام جمع است.اگر مجرد ماندن فضیلت بود حضرت زهرا عليها السلام مجرد می ماند و این قدر زود ازدواج نمی کرد.
1.آرامش روح؛
2.دوری از شیطان؛پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:بدترین شما عزب هایند و مجردها برادران شیاطین هستند؛(2)چون زمینه گناه در آنها زیاد است.
3.شخصیت اجتماعی،آدم با ازدواج جایگاه بهتری درجامعه به دست می آورد.
ص: 153
4.مسئولیت پذیری؛
5.استقلال اقتصادی؛
6.پاداش معنوی و ثواب؛
7.نسل پاک و مصونیت از انحراف.
کلمه ای در قرآن است که با کمی تفاوت در آیه 35 سوره نساء و آیه پنجم سورة مائده تکرار شده است.می فرماید:با زنانی ازدواج کنید که«مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ»یعنی رفیق باز نباشد.اگر یک دختر خانمی با پسری دوست شد،مشمول این آیه می شود.رفیق بازی و رابطه های پنهانی و دوستی های خیابانی خطرناک است.مخصوصاً دختران جوان بترسند و نگران باشند.البته برای پسران هم خطرناک است اما دختران جوان،آینده ازدواجشان به خطر می افتد.
چند سال قبل خانمی نزد من آمد.ایشان گریه می کرد و می گفت:من بی دقتی کردم و قبل از ازدواج با پسری ارتباط داشتم.حالا آن شخص در زندگی ام پیدا شده است.اگر همسر من متوجه این داستان بشود زندگی ام را از دست می دهم.غیرت مرد ذاتی است و روی این مسائل حساس است.
کند.
امام صادق علیه السلام بارها و بارها به فقرا کمک می کرد و کسی متوجه نمی شد.امیرالمؤمنین در زمان خلافتش ناشناس به در خانه ها می رفت و غذا می برد.شما هم کمک کنید بدون این که کسی متوجه شود.
شخصی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و خواست ازدواج کند.حضرت وقتی خواست خطبه را بخواند.فرمود:مهریه چقدر است؟گفت یا رسول الله!هرچه شما بفرمایید.حضرت نگاه کرد دید یک انگشتری در دست آقاست.فرمود:همین را مهر همسرت قرار بده.
بیشتر مهریه های سنگین،فرجامی جزبه زندان افتادن جوان ها و از هم پاشیدن خانواده ها ندارد.چه کسی گفته مهریه سنگین،خوش بختی را تضمین می کند؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:بهترین زنان امت من،خوبروترین و کم مهرترین آنها هستند.(1)زنانی با حضرت زهرا علیها السلام محشور می شوند که مهریه هایشان را ببخشند.(2)البته آقایان هم بی انصافی نکنند در اموالشان زن را شریک کنند.
ص: 155
اما جوانی که نتوانسته است ازدواج کند،چه رفتاری باید داشته باشد؟قرآن می فرماید:
«وليستعفف الذين لا يجدون نکاحا حتى يغنیهم الله من فضله»؛(1)
و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند،باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند!
اگر نتوانستید ازدواج کنید،عفت بورزید.کسانی که نمی توانند ازدواج کنند عفت بورزند تا آن که خدا آنان را از فضل خودش بی نیاز سازد.
یکی از مهم ترین عبادات عفت ورزی است.امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه 45 نهج البلاغه می فرماید:مردم!علی را با چهار چیز یاری کنید.1-تقوا،2- کوشش و تلاش،3- عفت ورزی و کنترل شهوت،4- استوار بودن.(2)
حضرت در کلمات قصار می فرماید:اگر کسی عفت بورزد شهید است و با ملائکه محشور می شود.(3)
عفت یعنی شهوت را کنترل کنیم و ولنگاری نداشته باشیم.خواهران گرامی!عامل تحریک نباشید.عفت چشم به این است که به نامحرم نگاه نکنیم.خواهر
ص: 156
من!عفت رفتاری به این است که محرک راه نروی و بیرون از خانه آرایش نکنی.عفت در گفتار؛قرآن می فرماید:طوری حرف نزنید که نامحرم تحریک شود.
امروز باید بگوییم در فضای مجازی عفت داشته باشید و دیگران را تحریک نکنید.متأسفانه بعضی از مردان همسرداروزن های شوهردار،با همین فضاهای مجازی دچار انحراف شده اند.عفت،رمز کنترل است.
شخصی خدمت امام باقر علیه السلام آمد و گفت:یابن رسول الله!من فردی هستم که عملم اندک است ولی دو ویژگی دارم:1-حلال می خورم ،2- قوای جنسی ام را از راه حلال ارضاء می کنم.تا به حال لقمه حرام نخوردم.رابطه جنسی حرام هم نداشته ام.آقا فرمود:بالاترین عبادت را توداری.(1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:من بعد از خودم در مورد چند چیزنگران امتم هستم.یکی شهوت شکم و قوای جنسی.(2)
کسی که ما بین دو فک یعنی زبان و ما بین دو پا یعنی قوای جنسی اش را کنترل کند نجات می یابد.مواظب باشیم گفتار ما،خوراک ما،ارضای غرایز ما از راه حرام نباشد.
ص: 157
ص: 158
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
آیه 26 سوره نور،اصل سنخیت و كفوبودن و هماهنگی در ازدواج را مطرح می کند.این آیه می فرماید:
«الخَبِيثاتُ لِلخَبِيثينَ وَالخَبيثونَ لِلخَبيثاتِ وَالطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَالطَّيّبونَ لِلطَّيِّباتِ أُولَئِكَ مُبَرَّؤونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ»؛
زنان ناپاك از آن مردان ناپاکند،و مردان ناپاك نیز به زنان ناپاك تعلّق دارند؛و زنان پاك از آن مردان پاك،و مردان پاك از آن زنان پاکند!اینان از نسبتهای ناروایی که(ناپاکان)به آنان می دهند مبرّا هستند؛و برای آنان آمرزش(الهی)و
ص: 159
روزی پرارزشی است!
از برخی تفاسیر استفاده می شود که عده ای از مسلمان ها به خاطر ثروت و پول و خانه و امکانات بعضی از زنان بدنام،قصد ازدواج با آنان را داشتند.که این آیه نازل شد و گفت:جوانان خوب و متدین نباید با زنان آلوده ازدواج کنند.بهتر است پاکیزگان سراغ پاکیزگان بروند.افراد بی دین و ناپاک هم با هم زندگی کنند.(1)
کبوتر با کبوتر باز با باز *** کند هم جنس باهم جنس پرواز
یا به قول آن شاعرکه گفت:
نوریان مر نوریان را طالبند *** ناریان مر ناریان را جاذبند
افراد متدین و پاکیزه جذب افراد پاکیزه می شوند و افراد دوزخی و ناپاک جذب افراد بد و آلوده می شوند.این آیه یک حکم شرعی نیست بلکه حکم تکوینی است؛یعنی نمی گوید این اتفاق جایز نیست بیفتد،حتی در زندگی افراد صالحی پیش آمده مثل آسیه زن فرعون یا بعضی از ائمه ما همسرانشان(2)قاتلشان بوده اند.می خواهد یک قانون تکوینی را بگوید که سزاوار است اصل سخنیت و کفو بودن در ازدواج رعایت بشود.این خیلی نکته مهمی است.
روایاتی در منابع ما هستند که به نوعی با این آیه مرتبط اند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:از سبزه های روی آشغال بپرهیزید.گفتند:سبزه روی آشغال چیست؟پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:زن زیبایی که در خانواده و محیط نادرستی
ص: 160
رشد کرده است.(1)
حسین بن بشار به امام رضا علیه السلام نامه نوشت:یابن رسول الله!من قصد دارم دخترم را شوهر بدهم.خواستگاری آمده که خیلی خوب است اما یک عیب دارد:بداخلاق است.می خواهم با شما مشورت کنم که آیا دخترم را به ایشان بدهم؟
امام نوشتند:
«لاَ تُزَوِّجْهُ إِنْ كَانَ سَيِّئَ اَلْخُلُقِ»؛(2)
اگر بد اخلاق است به او دخترنده .
خوش اخلاق بودن در معاشرت و همسرداری بسیار مهم است.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:اگر خواستگاری آمد که دو ویژگی اش را پسندیدید دختر بدهید:«إذا جاءكم من ترضون خلقه و دینه»؛(3)يکی اخلاق و دیگری اعتقاداتش.
معاویه گروهی را از شام به خواستگاری دختر حضرت زینب علیها السلام برای پسرش یزید فرستاد.یزید در آن زمان هم به شرب خمر و فساد معروف بود.فرستادگان
ص: 161
معاویه نزد پدر دختریعنی عبدالله بن جعفر آمدند.عبدالله بن جعفر گفت:اختیار دختران ما با امام حسن علیه السلام است.ایشان بزرگ ما است.
امام مجبتی علیه السلام باخبر شد و دستور داد جلسه ای تشکیل شود.بنی امیه و بنی هاشم و مروانیان آمدند.آنها تصور می کردند امام می خواهد ازدواج صورت بگیرد.چرا امام از همان ابتدا جواب منفی نداد؟چون می خواست آنها تحقیر شوند و دیگر اجازه خواستگاری از دختران بنی هاشم را به خودشان ندهند.
مروان بلند شد و موضوع را مطرح کرد.سپس امام حسن علیه السلام بلند شد و مطالبی بیان کرد و در پایان فرمود:اما من چون وکالت دارم این خطبه را جاری کنم،دختر عبدالله بن جعفر و زینب را به عقد رسمی قاسم فرزند محمد بن جعفر درآوردم.(1)
بنی امیه جا خوردند و خجالت زده شدند.
ازدواج ساده،نمونه های فراوانی در تاریخ دارد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مسجد نشسته بود که خانمی آمد و گفت:یا رسول الله!من شوهر می خواهم.
در دین حیا نیست.اما الان یکی از مشکلات جامعه ما این است که دخترو پسر جرئت ندارند به پدر و مادرشان بگویند:قصد ازدواج داریم.
آقای قرائتی می فرمود:یک وقتی به پدرم گفتم:من زن می خواهم.گفت:از این حرف ها نزن.تو نه پول داری،نه درست را خوانده ای.ایشان می فرمود:من در قم
ص: 162
طلبه بودم.به کاشان رفتم و در خانه نشستم و به پدرم گفتم:یکی از این سه کار را برای من انجام بده:1- تقوای حضرت یوسف را به من بده،2- مجوزگناه به من بده،3- به من زن بده.
پدرم گفت:تقوای حضرت یوسف را بلد نیستم به تو بدهم.مجوز گناه را هم که نمی توانم بدهم.پس برایت زن می گیرم.
بعضی ها فکر می کنند دخترشان حضرت مریم است و پسرشان حضرت يوسف علیه السلام؛می تواند گناه نکند!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به اصحاب رو کردند و فرمود:کدام یک از شما حاضر است ازدواج کند؟آقایی گفت:من زن می خواهم ولی چیزی ندارم که مهریه اش قرار بدهم.فرمود:قرآن بلدی؟گفت:بله.فرمود:خانم!حاضر هستید مهریه ات آموزش قرآن باشد؟آن خانم پذیرفت و پیامبر خدا آن دو را به عقد یکدیگر درآورد.(1)
پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:زنی که مهریه اش را ببخشد با حضرت زهرا عليها السلام محشور می شود.(2)می خواهد بگوید بنا نیست زندگی بر پایه مهریه استوار باشد.
در دوران ما ازدواج آسان از بین رفته است.متأسفانه ازدواج های پرهزینه فراگیر شده است؛یعنی شما در روستاها هم جهیزیه های آن چنانی می بینند.وسایل خارجی در همه خانه ها موجود است؛با این که مقام معظم رهبری(حفظه الله)این همه بر کالای ایرانی تأکید کرده است.
پدر مرحوم علامه مجلسی رحمة الله شاگردی داشت که خیلی درسش خوب بود؛ولی
ص: 163
آن قدر فقیر بود که لباس کهنه و مندرس می پوشید و در انتها می نشست.او جوانی بود که از مازندران به اصفهان رفته بود تا درس بخواند.گاهی شب ها گرسنه می خوابید؛ولی وقتی از آن عقب کلاس اشکال می کرد ملامحمدتقی می فهمید این جوان،عالم است.
ملامحمدتقی مجلسی این جوان را شناسایی کرد و او را خواست و گفت:تو زن داری؟گفت:من هیچ چیزی ندارم.فرمود:اگر من دختر خوبی برایت پیدا کنم که با ایمان و باسواد باشد و نیازی به مالت نداشته باشد حاضر هستی با او ازدواج کنی؟
جوان گفت:بله آقاجان!ملامحمدتقی مجلسی دختری زیبا و عفیف و باسواد داشت که حتی گاهی در مباحث علمی به پدر کمک می کرد.نام این دختر آمنه بود.
علامه مجلسی به خانه آمد و به آمنه خانم گفت:دخترم!اگر کسی پیدا شود که مؤمن و متدین و جوان و عفیف اما بی پول باشد با او ازدواج می کنی؟گفت:مگر پول ملاک زندگی است؟!بله قبول دارم.علامه مجلسی خطبه عقد را جاری کرد و آمنه بیگم را به ملاصالح مازندرانی داد.ملاصالح به همین آسانی داماد مرحوم مجلسی اول رحمة الله شد.
در بحث مذهب هم این مسئله مهم است که میان دختر و پسر تناسب مذهب باشد.به کسی دختر بدهید که پیرو مکتب اهل بیت علیهم السلام است.کسی که زیارت عاشورا خوان است نباید با کسی ازدواج کند که به این مسائل اعتقاد ندارد.
ص: 164
عزیزان من!همان طور که می دانید قرآن ظاهر و باطن دارد.مثلا:قرآن می فرماید:
«إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ»؛(1)
بگو:«به من خبر دهید اگر آب های(سرزمین)شما در زمین فرو رود،چه کسی می تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»
مردم!اگر آب های روی کره زمین فرو برود چه کسی برای شما از زمین آب می آورد؟این ظاهر آیه است و می خواهد قدرت خدا را نشان بدهد.یعنی اگریک روز صبح ببینید همه چاه ها خشک شده چه کار می کنید؟چه کسی جز خدا می تواند برایتان آب بیاورد؟
اما باطن آیه چیز دیگری است.امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرماید:
«إِذَا غَابَ عَنْكُمْ إِمَامُكُمْ فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِإِمَامٍ جَدِيدٍ»؛(2)
اگر امام شما غیبت کند چه کسی جز خدا امام را برای شما ظاهر می کند؟
این را تأویل آیه می گویند.یعنی یک آیه یک ظاهری دارد و یک تأویلی.تفسير معنای ظاهری آیه است و تأويل باطن آیه است.
آیه 26 سوره نور هم باطنی دارد.
امام مجتبی علیه السلام را به اجبار در جلسه ای وارد کردند که معاویه و مروان ووليد و عمروعاص حضور داشتند و می خواستند حضرت را تحقیر کنند. وقتی امام
ص: 165
حسن علیه السلام وارد جلسه شد.آنها به امیرالمؤمنین علیه السلام جسارت کردند.آقا جواب همه را داد و در پایان این جمله را فرمود:
«الخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثونَ وَالخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ هُم واللَّهِ يا مُعاوِيَةُ أنتَ وَ أصحابُكَ»؛
معاویه!منظور از ناپاکان که برای یکدیگرند،توو یارانت هستید.
سپس فرمود:
«وَالطَّيّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّؤُنَ بِمَا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ هُمْ عَلى بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَصْحَابُهُ وَ شِيعَتُهُ»؛(1)
به خدا قسم مراد از پاکان امیرالمؤمنین علیه السلام و شیعیان او هستند.
امام حسن ازآیه سوره نور این گونه استفاده کرد؛یعنی همان که قرآن می گوید:
«كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»؛(2)
هر گروه به آن چه نزد خود دارند خوشحالند!
هر حزبی می گردد هم حزبی خودش را پیدا کند.در کربلا هم همین طور بود:جبهه پاکان در مقابل جبهه ناپاکان بود.در جبهه پاکان ابی عبدالله،علی اکبر و حبیب بن مظاهر هستند و در جبهه ناپاکان عمر بن سعد،شمر،سنان و خولی.
یکی از ویژگی های اسلام این است که وارد جزئیات هم شده است؛در دین ما ده ها روایت فقط درباره آداب قضای حاجت است.در وسائل الشیعه،سیصد روایت برای لباس پوشیدن آمده است.این دین اسلام است که این قدر کامل
ص: 166
است.قرآنی که کلیات را فرموده،گاهی وارد جزئیات هم شده است.امروزه در خانه ها محکم است؛اما در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه ها به این شکل نبود.بعضی ها می رفتند در خانه را می زدند و قبل از این که صاحب خانه بگوید بفرمایید،وارد خانه می شدند.
على علیه السلام فرمود:مردی از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کردآیا وقتی می خواهم نزد مادرم بروم،اجازه بگیرم؟رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:آری.مرد پرسید:علّت آن چیست؟رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:آیا خوشحال می شوی وقتی وارد شدی،او را عریان ببینی؟مرد پاسخ داد:نه،آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:پس با اذن و اطلاع وارد شو.(1)
قرآن کریم می فرماید:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا ونُسَلِّمُوا علَى أهْلِهَا ذَلِكُم خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»؛(2)
ای کسانی که ایمان آورده اید!در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و براهل آن خانه سلام کنید؛این برای شما بهتر است؛شاید متذکر شوید!
ای مردم بدون اطلاع دادن وارد خانه های مردم نشوید.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به خانه حضرت زهرا علیها السلام می آمد در می زد و بلند
ص: 167
می فرمود:«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ»؛(1)
بعضی اوقات مهمان هم همراهش بود.فاطمه زهرا علیها السلام می فرمود:داخل بیایید.می فرمود:فاطمه جان!من تنها نیستم؛کسی هم همراهم است.می فرمود:پس صبر کنید حجابم را کامل کنم.(2)
هرکسی وارد هر خانه ای می شود باید سلام کند؛گرچه آن کسی که وارد می شود بزرگ تر است و آن کسی که در خانه است کوچک تر است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به تمام کودکان سلام می کرد و می فرمود:دوست دارم این کار بعد از من سنت شود.(3)قرآن می فرماید:اگر اطلاع بدهید برای شما بهتر است.
اما گاهی کسی در خانه نیست یا صاحب خانه اجازه ورود نمی دهد.قرآن می فرماید:
«فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَداً لا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وإِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمَ»؛(4)
و اگر کسی را در آن نیافتید،وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود؛و اگر گفته شد:«بازگردید!»بازگردید؛این برای شما پاکیزه تر است؛و خداوند به آن چه انجام می دهید آگاه است!
البته برخی خانه ها غیر مسکونی است.قرآن می گوید:
ص: 168
«لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ اَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ»؛(1)
(ولی)گناهی بر شما نیست که وارد خانه های غیر مسکونی بشوید که در آن متاعی متعلق به شما وجود دارد؛و خدا آن چه را آشکار می کنید و آن چه را پنهان می دارید،می داند!
ص: 169
ص: 170
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
آیه 30 و 31 سوره نور،پیام های فراوانی در زمینه پاکدامنی و عفاف دارند.اکثر آیات سوره نور درباره حذف حريم جامعه از ناپاکی هاست.در این دو آیه نیز دو نکته بسیار مهم و اساسی مطرح شده:یکی موضوع چشم چرانی و نگاه به نامحرم و دیگری مسئله رعایت حجاب و پوشش برای زنان است.
شأن نزول آیه اول این است که جوانی در مدینه به دنبال زنی حرکت می کرد و
ص: 171
نگاهش به او بود.
در سال های نخست اسلام که هنوز آیه حجاب نازل نشده بود،بعضی خانم ها گوش و گردن را نمی پوشاندند.
جوان همان طور که به دنبال این خانم حرکت می کرد وارد کوچه ای شد و بدون آن که متوجه باشد،صورتش به میخی برخورد کرد که از دیوار خانه بیرون زده بود.خون از صورتش جاری شد.گفت:می روم به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گزارش می دهم.خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد این داستان را بیان کرد.در این جا آیه نازل شد:(1)
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ويَحْفَظُوا فُرُوجَهُم ذلِكَ أُزَكّي لَهُم إنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصنَعُونَ»؛(2)
به مؤمنان بگو چشم های خود را(از نگاه به نامحرمان)فروگیرند،و عفاف خود را حفظ کنند؛این برای آنان پاکیزه تر است؛خداوند از آن چه انجام می دهید آگاه است.
نقطه شروع گناهان جنسی چشم است.اگر چشم کنترل شود خیلی از مسائل کنترل می شود.امام صادق علیه السلام فرمود:
«مَا اِعْتَصَمَ أَحَدٌ بِمِثْلِ مَا اِعْتَصَمَ بِغَضِّ اَلْبَصَرِ»؛(3)
هیچ چیزی به اندازه کنترل چشم انسان را از سقوط حفظ نمی کند.
به دنبال چشم چرانی است که انسان دل می بازد و خانواده ها از هم می پاشند.
ص: 172
به همین دلیل است که قرآن می فرماید:چشم پوشیدن باعث می شود پاکیزه بمانند.خدا هم که خبردارد شما به چه قصدی راه افتادی.امام صادق علیه السلام فرمود:
«النَّظَر سَهْمٌ مِن سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلٍ»؛(1)
نگاه تیری زهرآلود از تیرهای شیطان است.چه بسا یک نگاه شهوت انگیز ندامت و پشیمانی طولانی برای انسان دارد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله با اصحاب در کنار بقیع بود.زنی سوار بر مرکب می رفت که پای حیوان در چاله ای گیر کرد و حیوان تعادلش را از دست داد.خانم زمین خورد.پیامبر صلی الله علیه و آله بلافاصله صورتش را برگرداند.
یکی از اصحاب عرض کرد:یا رسول الله!این خانم شلوار بلندی و گشاد پوشیده بود.فرمود:به خانم ها بگویید سراویل یعنی شلوارهای بلند بپوشند.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«فَإِنَّهَا مِنْ أَسْتَرِ ثِيَابِكُمْ»؛(2)
یکی از بهترین و پوشاننده ترین لباس ها همین شلوارهای کامل و بلند است.
چون گاهی دامن و شلوارهایی می پوشیدند که پاها را کامل نمی پوشاند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در خانه بودند که اسماء خواهر عایشه دختر ابی بکر
ص: 173
وارد شد.او پیراهنی نازک پوشیده بود.حضرت بلافاصله سرش را برگرداند و فرمود:وقتی دختر به سن بلوغ می رسد دیگر جایز نیست جز دست و صورتش دیده شود.(1)
روزی حضرت رسول سوار بر مرکب بود و فضل بن عباس پسرعموی ایشان پشت سر حضرت نشسته بود.خانمی آمد سؤالی از پیامبر صلی الله علیه و آله بپرسد.فضل بن عباس به او نگاه می کرد.حضرت دست مبارکش را آوردند و صورت اورا به سمتی برگرداندند که آن خانم را نبیند.
فضل تصور می کرد چون پشت پیامبر صلی الله علیه وآله است،پیامبر او را نمی بیند.
قرآن می فرماید:[به نامحرم خیره نشوید و چشم فرو بیاندازید.بعضی ها فکر می کنند این حکم فقط برای مردها است؛اما قرآن می فرماید:
«وَقل لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِن أبْصارِهِنَّ ويَحْفَظنَ فُرُوجَهُنَّ»؛(2)
به آنان(زنان)با ایمان بگو چشم های خود را(از نگاه هوس آلود)فروگیرند،و دامان خویش را حفظ کنند
البته نگاه زن به مرد-به حسب ظاهر-مانعی ندارد؛اما اگر نگاه شهوت آمیز باشد و موجب تحریک شود و زمینه حرامی را فراهم کند جایز نیست.
چشم چرانی به بیماری تبدیل می شود؛یعنی اگر کسی به چشم چرانی عادت کرد دیگر سخت است آن را کنار بگذارد.این مرض،کاری به توان جنسی هم ندارد.ممکن است پیرمرد باشد یا آدمی باشد که قوای جنسی هم ندارد اما برایش عادت شده که نگاه کند.در سمت مقابل،فرشته ها برای جوانی که نگاهش به
ص: 174
نامحرم افتاد دعا می کنند که صورتش را برگرداند یاسرش را پایین بیاندازد؛چون آغاز بسیاری از انحرافات از همین جا است.
بدحجابی یا بی حجابی زن ها مجوز نگاه من و شما نیست.نگاه شهوت آلود به هرکسی جز همسر حرام است؛محرم و نامحرم هم فرق ندارد.بعضی ها فکر می کنند که دخترخاله یا دخترعمو مقداری محرم است.نه،هرگز چنین نیست.
آیه 31 سوره نور درباره حجاب زن است.این هایی که مغرضانه یا ناآگاهانه در شبکه های مجازی و کتاب هایی که به صورت کپی در بازار موجود است حجاب اسلامی را زیر سؤال می برند،لازم است این آیه را به دقت بخوانند.می فرماید:
«وَلا يُبْدِيَنَّ زِينَتَهُنَّ إلاَّ ما ظَهَرَ مِنْهَا»؛
و زینت خود را-جز آن مقدار که نمایان است-آشکار ننمایند.
پیامبر!به زن ها بگو زینت خودشان را آشکار نکنند.
مفسرین گفته اند:منظور از این زینت،جای زینت است؛یعنی جای النگو زینت است،جای گردنبند و گوشواره زینت است.زینت هایشان را آشکار نکنند مگر آن مواردی که به طور طبیعی آشکار است.انگشتر یا النگویی که جلو باشد اشکال ندارد.
«وليضربن بخمرهن على جيوبهن»؛
و(اطراف)روسری های خود را بر سینه خود افکنند(تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)
خمر جمع خمار یعنی روسری بلند است.
قبل از اسلام زن های جاهلیت روسری را روی سرشان می انداختند و
ص: 175
گوشه هایش را پشت گوش می انداختند.وقتی گوشه های روسری پشت گوش برود،دیگر گردن و سینه را نمی پوشاند و یکی از عوامل تحریک نامحرم است.این آیه می فرماید:پیامبر!به زن ها بگو روسری های خود را بر روی سینه هایشان بیاندازند.
عزیزان من!حجاب یکی از عوامل امنیت زن است،یکی از عوامل حفظ خانواده است.یکی از عوامل پرهیز از روابط نادرست است.اگر اسلام بر حجاب تأکید دارد،این برای تکریم زن،متولد شدن فرزند حلال در جامعه،از هم نپاشیدن کانون خانواده ها و ایجاد امنیت روانی است.
ویل دورانت،نویسنده معروف،در کتاب تاریخ تمدن می گوید:حجاب ربطی به مذهب ندارد.ما در نقاشی های دوران باستان یعنی قبل از میلاد مسیح تصویرهایی پیدا کردیم که زن ها در آن حجاب دارند.
در کتاب زن در آینه تاریخ و کتاب پوشاک ایرانیان باستان،نویسنده به طور مفصل بحث کرده است که پوشش و حجاب از امور فطری زن بوده است؛چون زن عنصری است که خداوند او را لطیف و زیبا قرار داده و شأن و زیبایی های ویژه ای برایش در نظر گرفته است.به همین دلیل مثل گوهری که در صدف است،به او فرمان حجاب داده.
در کلیساهای اروپا تصویر حضرت مریم علیها السلام را با حجاب کشیده اند؛البته بماند که امروز مسیحیت به این نکته توجه ندارد.
حجاب زاییده دین نیست؛زاييده فطرت انسان ها است.حجاب در دوران
ص: 176
جاهلیت هم سابقه داشت.اسلام آمده نوع و الگوی آن را مشخص کرده است.
مورد اول:شب یازدهم محرم در بیابان های کربلا دخترک کوچک امام حسین علیه السلام فاطمه صغری علیها السلام یک گوشه ای تنها و گرسنه افتاده بود،عمه جانش زینب کبری علیها السلام او را پیدا کرد تا بالای سرش آمد،بیدارش کرد،اول جمله ای که گفت:صدا زد
«يَا عَمَّتَاهْ هَلْ مِنْ خِرْقَةٍ أَسْتُرُ بِهَا رَأْسِي»؛(1)
عمه جان!یک تکه پارچه داری به من بدهی سرم را بپوشانم؟
مورد دوم:عقیله بنی هاشم زینب کبری علیها السلام بعد از این همه سختی:چهل منزل سر بریده برادر در مقابلش،کربلا داغ پسر و برادر،شماتت مردم و...وقتی وارد مجلس یزید در شام شد؛اول جمله ای که گفت-حتی نفرمود:امام حسین را کشتید یا ما را به اسارت گرفتيد-به یزید گفت:
«أ من العدل يا ابن الطلقاء تخدیرک حرائرک و إماءك وسؤقک بنات رسول الله سبایا»؛(2)
آیا این عدالت است زن های توپشت پرده باشند و پوشش داشته باشند و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را در مقابل چشم نامحرم آوردی؟
رضاخان خبیث بنیان گذار بی حجابی و مخالفت با مذهب و مرجعیت و
ص: 177
روحانیت در کشور ما بوده است.رضاخان نزدیک پانزده سال برای این هدف پلید تلاش کرد.در یکی از نوروزها،زن و خانواده پهلوی بی حجاب وارد حرم حضرت معصومه علیها السلام شدند.
خبر به حاج شیخ عبدالکریم حائری رسید.ایشان به شدت ناراحت شد.مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدتقی بافقی رحمة الله نیز پیغام داد و آنها گوش نکردند.پیرمرد خودش آمد و جلوی همسر و دختران شاه ایستاد و گفت:این جا حرم فاطمه معصومه علیها السلام است؛حرمت نگه دارید.یا پوشش یا اخراج.
از شهربانی به رضاخان تلگراف زدند و رضاخان سوار ماشین شد و خودش را به قم رساند.مردک خبیث با چکمه وارد حرم شد و مرحوم آیت الله بافقی را نزد او آوردند.آن قدر به سر و صورت اوزد که تمام بدن این عالم بزرگوار را خون آلود کرد.با پشت پا به کمرش زد و گفت:حالا دیگر با دختر شاه در می افتی؟به دنبال این ماجرا،آیت الله بافقی را به شهرری تبعید کردند.
امام،رهبر کبیر انقلاب رحمة الله،گاهی به طلبه ها می فرمود:هم به زیارت حضرت عبدالعظیم بروید،هم به زیارت آیت الله بافقی.این مرد شجاع یک تنه ایستاد.ما امروز جرئت نداریم حرف بزنیم.می گوییم:به ما توهین می شود.علمای ما این گونه تلاش کرده اند.
مرحوم آیت الله آقا سید محمد باقر سیستانی رحمة الله پدر آیت الله العظمی سیستانی خودش نقل می کند،می گوید:چهل جمعه نذر کردم زیارت عاشورا در مسجد بخوانم تا امام زمان زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببینم.هرجمعه در مسجد می آمدم و توسل پیدا می کردم.جمعه آخر از مسجد که بیرون آمدم احساس کردم یک بوی عطری در
ص: 178
کوچه می آید،بورا دنبال کردم دیدم از یک خانه ای است،نوری از این خانه ساطع است.می گوید:مردم عبور می کردند و اصلا متوجه بوی و نورنبودند.
یکی از آقایانی که الان در حیات است نقل کرد:شهدای هفتم تیر وقتی بمب گذاری شد یکی از آنها به من گفت:بوی عطر احساس می کنی؟گفتم:نه.گفت:نور می بینی؟گفتم:همه جا تاریک است.گفت:من هم بوی عطر احساس می کنم وهم نور را مشاهده می کنم؛پس من شهید می شوم،تو می مانی،به خانه ما برو پیغام من را به خانواده ام برسان.
ایشان می گوید:دنبال نور را گرفتم وارد خانه ای شدم دیدم وجود مقدس ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف کنار جنازه ای نشسته اند.فهمیدم این شخص از دنیا رفته و آقا به دیدن او آمده است.عرض کردم:آقا این جا چه می کنید؟
فرمود:این فرد خانمی است از دنیا رفته،من آمدم آخرین لحظات بالای سرش باشم.به چه دلیلی؟فرمود:آقا سید محمدباقر هفت سال دوران حکومت رضاخان بود برای حفظ حجابش از خانه بیرون نیامد.(1)
مادربزرگ های من و شما از پشت بام به پشت بام می رفتند.برای حفظ حجاب تلاش شده و زحمت کشیده شده است.نباید سی و پنج سال بعد از انقلاب،انقلابی که برای حجاب و دین شده است،وضعیت این گونه شود.ما می خواستیم دینمان رشد پیدا کند وگرنه مردم مشغول زندگی عادی شان بودند.نود و هشت درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند که اسلام پیاده شود.
بی حجابی دلايل فراوانی دارد؛ولی من به ذکرشش علّت بسنده می کنم:
ص: 179
اولین دلیل بی حجابی،عدم برخورد نظام و دولت است.واقعاً من اگر بخواهم خیلی خوش بین باشم،حجاب تقریباً موضوع دست دهم در کشور ما است؛یعنی به مسائل هسته ای و سیاست و انتخابات و...چند برابر موضوع حجاب پرداخته می شود.در مجموعه سخنرانی های دولت های گذشته ببینید چند رئیس جمهور درباره حجاب صحبت کرده اند؟کدام مسئول تذکر داده است؟خبرنگار و اخبارگو باید در تلویزیون حجاب داشته باشد.مسئولین باید در برنامه هایشان بگویند و تذکر داده شود.
دومین دلیل بی حجابی،بی تفاوتی افراد است.امربه معروف و نهی از منکر برایمان قبح پیدا کرده است؛اصلا برای ما مهم نیست.بعضی ها می گویند:افرادی که نهی از منکر می شوند،موضع می گیرند.پیش ترها افرادی در حرم حضرت معصومه علیها السلام می ایستادند و با احترام امربه معروف و نهی از منکر می کردند.
ایام نوروز در اصفهان منبرداشتم.آن جا به یکی از مراکز رفتم و دیدم خانم هایی با حجاب را مأمور کرده اند و کارشان فقط این است که دختران با حجاب را تشویق می کنند و به هیچ کسی هم تذکر نمی دهند.
سومین دلیل بی حجابی،عادی شدن گناه است.اگر گناه عادی شد قبحش می شکند.اگر قبح شکست،دیگر کسی در جامعه تذکر نمی دهد.
مرحوم دستغیب رحمة الله می فرمود:بی بی!تو که با چادر بیرون می آیی و روسری هم داری،دستت درد نکند!اما این دختری که دنبال تو آمده و چادر ندارد،آن نامحرم
ص: 180
که نمی خواهد به تو نگاه کند،می خواهد به این نگاه کند.
چرا چادری های ما دخترها و نوه هایشان بی حجاب می شوند؟یکی از دلایلش این است که قبح گناه شکسته شده است.
چهارمین دلیل بی حجابی،تولید پوشاک نامناسب در کشور است.مراکزی بیایند و الگوهای زیبایی ارائه کنند.در کربلا،یک آقای روحانی در بین الحرمین ایستاده بود و می فرمود:نظر آیت الله العظمی سیستانی این است که بهترین حجاب چادر و بهترین چادر عبای عربی است.چند پیام با مضمون حجاب به در و دیوار حرم حضرت معصومه علیها السلام خورده است؟چند حدیث در حرم امام رضا علیه السلام نوشته شده است؟
چقدر آموزش و پرورش در مسابقاتش،در شعارهای دبستانی،پیام هایش درکتاب های درسی و...کار می کند؟این نسلی که بدحجاب است نسل انقلاب نیست؛چرا به این سمت کشیده شده اند؟
پنجمین دلیل بی حجابی،شبکه های ماهواره ای است.تبلیغات نادرست،افرادی که حجاب را زیر سؤال می برند.آنها می دانند که اگر گناه عمومی شد قبحش می شکند.
عزیزان من!چرا حجاب برای شما واجب است؟به دلیل آیه قرآن که می گوید:
به مردم بگویید روسری های بلند روی گردن و سینه شان بیاندازند.(1)
ص: 181
ششمین دلیل بی حجابی،عدم نظارت بر جشن ها و برنامه های شاد است.دانشگاه جشن فارغ التحصیلی گذاشته و دختر و پسر دارند می رقصند؛مملکت اسلامی و دانشگاهی که امام رحمة الله فرمود:باید انسان بسازد.
چه کسی مسئول نهاد و نمایندگی این دانشگاه است؟چرا اجازه می دهید در مراسم ها و برنامه های فارغ التحصیلی اختلاط پسرودختر،بدحجابی و کنسرت های حرام باشد؟این ها باید رعایت بشود.
نمی گویم:افراط شود و دانشجوها را دستگیر کنند؛حرف من این است که باید آثار حجاب گفته شود.در جامعه باید افراد متخصص حجاب و امربه معروف تربیت شود.الآن پلیس قضایی و مواد مخدر داریم،پلیس مربوط به امنیت کشور داریم،باید یک سری نیروی مذهبی در حوزه و دانشگاه تربیت شوند که مراتب نظامی را نیز طی کنند و فقط مسئول گسترش معروف باشند.آدم های خوش اخلاق و خوش برخورد و آگاه به فقه و روش صحیح ترویج معروف باشند.
قرآن چند گروه را استثنا کرده و می گوید:لازم نیست زن در حضور آنان حجاب کند:
«إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أبنائهنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعولتهن أَوْ إِخْوَانَهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَني أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ اَلرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يُظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلاَ يَضْرِبْنَّ بِأرْجُلِهِنَّ لِيَعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهاً
ص: 182
«المؤمنون لعلکم تفلحون»؛(1)
آشکار ننمایند و(اطراف)روسری های خود را بر سینه خود افکنند(تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)،و زینت خود را آشکار نسازند مگربرای شوهرانشان،یا پدرانشان،یا پدر شوهرانشان،با پسرانشان،یا پسران همسرانشان،یا برادرانشان،یا پسران برادرانشان،یاپسران خواهرانشان،یا زنان هم کیششان،یا بردگانشان[کنیزانشان]،یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند،با کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود(و صدای خلخال که بر پا دارند به گوش رسد).و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان،تا رستگار شوید!
1- شوهر،2- پدر،3- پدر شوهر،4- فرزندان،5- فرزندان شوهر،6- برادران،7- پسر برادر،8- پسر خواهر،9- زن هایشان و...؛
در روایت داریم زنان مسلمان در حضور زنان یهودی و مسیحی حجاب داشته باشند؛چون آنها زینت زنان مسلمان را می بینند و برای شوهرانشان تعریف می کنند.آخر آیه می فرماید:اگر کسی بدحجابی کرده،کنترل قوای جنسی نداشته و تا کنون رعایت نکرده توبه کنید شاید رستگار شوید.
عزیزانی که مسئولیت فرهنگی دارند!کتاب های خوبی درباره حجاب به بازار
ص: 183
آمده است.این ها را خریداری کنید و به مسابقه بگذارید؛در روضه های خانم ها،در دانشگاه ها و فرودگاه ها در اختیار جوانان و نوجوانان بگذارید.
اکثر بدحجاب ها فطرت پاکی دارند،آدم های اهل نماز و روزه هستند.این طور نیست که فاسد باشند.بی حجابی و بدحجابی مساوی با فساد نیست.خیلی از این ها افراد متدینی هستند؛ساختار خانوادگی شان آنها را این طور بار آورده است.کاری نکنیم که دین را از آنها بگیریم؛بلکه حجاب را به آنها اضافه کنیم.
ص: 184
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
عزیزان من!یکی از راه های تفهیم مطالب سخت و سنگین،مثال زدن وتشبيه کردن است.با تشبیه می شود امور سخت و سنگین را محسوس کرد.به همین جهت در کتاب های آسمانی داستان و مَثل زیاد است.
یکی از مفسرین می گوید:در تورات بخشی به نام سورة الأمثال یعنی سوره مثل ها بوده است.درباره مثل های قرآن کتاب های مستقلی هم نوشته شده است.حضرت آیت الله مکارم دو جلد کتاب به نام مثال های زیبای قرآن دارند که در آن،
ص: 185
تمام مثل های قرآن را جمع آوری و دسته بندی کرده است.
خداوند گاهی برای فهماندن یک موضوع مثال می زند،مثلاً:می خواهد بگوید اعمال كفار از بین می رود،به خاکستر مثال می زند که وقتی چوب خاکسترشد باد آن را می برد.یا می فرماید:اعمال کافر به سراب می ماند.سراب،انعکاس نور خورشید در زمین است.یا:خانه کفار را مثل خانه عنکبوت می داند.(1)یا مثلاً:علمای یهود می گفتند:پیامبر آخرالزمان چنین نام دارد و صفاتش چنان است.اما وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد منکر شدند:قرآن می فرماید:
«كَمَثَلِ اَلْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً»؛(2)
مانند درازگوشی هستند که کتاب هایی حمل می کند.
کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نکردند،مانند درازگوشی هستند که کتاب هایی حمل می کند.
خدا می فرماید:پیامبر!ما برای مثال می زنیم تا مردم بهتر متوجه شوند.پروردگار در سوره انفاق مؤمن را چنین تشبیه می کند:
«مَثلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ كَمَثَلِ حَيَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِل»؛(3)
کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند،همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند.
ص: 186
انفاق در راه خدا مثل این است که یک دانه گندم در زمین بکاری و هفت خوشه بروید.هر خوشه ای هم صد دانه بدهد.بنابراین هریک دانه گندم،هفتصد دانه می شود.
می فرماید:یک دانه می تواند هفتصد تا بشود؛شما هم به مردم انفاق کنید که خداوند هفتصد برابرش می کند.مثال و تشبیه در ذهن انسان نقش می بندد.این قدر که مثل می تواند کار را راه بیاندازد،مطلب خشک و خالی نمی تواند.
آیه 35 سوره نور می خواهد مؤمن را مثل بزند.مؤمن نزد خدا خیلی عزیز است.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود که خداوند می فرماید:
«مَا خَلَقْتُ مَنْ خَلَقَ خَلْقاً أَحَبُّ إِلَى مَنْ عَبْدِيَ اَلْمُؤْمِنُ»؛(1)
من موجودی نیافریدم که او را بیش از مؤمن دوست داشته باشم.
امام باقر علیه السلام می فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّوجلَّ أُعْطِيَ الْمُؤْمِنَ ثَلَاثَ خِصَالٍ اَلْعِزَّةَ فِي الدُّنْيَا وَ اَلْفَلَحَ فِي اَلْآخِرَةِ وَ اَلْمَهَابَةَ فِي صُدُورِ اَلظَّالِمِينَ»؛(2)
خدا به مؤمن سه چیز می دهد:1-در دنیا عزیز است،2- در آخرت رستگار است،3-در چشم مردم ابهت دارد.
ص: 187
شخصی نزد امام باقر علیه السلام آمده بود.او در حالی که می لرزید گفت:من با خیلی ها بحث کردم؛اما ابهت شما من را گرفته است و نمی توانم حرف بزنم.
امام رحمة الله می فرمود:آن شبی که من را از قم به تهران بردند افسری که مسئول بردن من بود می ترسید و اجازه نداد پیاده شوم و وضو بگیرم.
خدا خیلی مؤمن را دوست دارد.در روایات آمده که حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است.(1)
البته ايمان غیراز اسلام است.اگر کسی به زبانش«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهِ»بگوید مسلمان می شود گرچه نماز هم نخواند.در دنیا آن قدر مسلمان شناسنامه ای هست که تا آخر عمر یک سجده در مقابل خدا نمی کنند.ولی ایمان سه بخش است.در این زمینه روایت زیاد است.امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«اَلْإِيمَانِ هُوَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ»؛(2)
مؤمن کسی است که یک سه ضلعی در زندگی اش باشد:1- قلبش شناخت داشته باشد،2- به زبانش هم بگوید،3- با عملش هم تأیید کند.
بنابراین ایمان یک باور است که درجات مختلف دارد.
ص: 188
خدا آن قدر مؤمن را دوست دارد که می فرماید:همه عالم هستی را در مقابلش خاضع قرار دادم.(1)هم چنین می فرماید:من در آسمان و زمین نمی گنجم ولی در قلب مؤمن می گنجم.
«قَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ عَرْشُ اَلرَّحْمَنِ»؛(2)
قلب مؤمن عرش خدای رحمان است.
این قدر مؤمن را دوست دارد که می گوید:هر چه ایمانش بالاتر رود من صفات خدایی به او می دهم.
«عَبْدِي أَطِعْنِي أَجْعَلْكَ مِثْلِي»؛(3)
من تو را مثل و نماینده خودم قرار می دهم.
در آیه نور،خدا می خواهد مثالی بزند تا معلوم شود مؤمن چه جایگاهی دارد.می فرماید:
«اللَّهُ نُورُ اَلسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشكاةٍ فيها مِصباحٌ في زُجَاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوكَبٌ دُرِّيٌ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ ولا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُهَا يُضَى ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اَللَّهُ لِنُوَّهِ مَن يَشاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأمثالَ النَّاسَ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ»؛(4)
ص: 189
خداوند نور آسمان ها و زمین است؛مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی(پرفروغ)باشد،آن چراغ در حبابی قرار گیرد،حبابی شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان،این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی؛روغنش آن چنان صاف و خالص است که)نزديك است بدون تماس با آتش شعله ور شود؛نوری است برفراز نوری؛و خدا هرکس را بخواهد به نور خود هدایت می کند،و خداوند به هر چیزی داناست.
خدا نور است و همه جا را روشن می کند.همه هستی خدا از خودش است؛از جایی نیامده و در مکانی قرار نمی گیرد و مردم را هدایت می کند.حالا می خواهد مؤمن را تشبیه کند.می فرماید:وجود مؤمن به مشکاة می ماند.مشکاة یعنی طاقچه.آن چراغی که روی طاقچه می گذارند ایمان مؤمن است و آن شیشه ای که رویش می گذارند قلب مؤمن است.آن روغن و نفت و ماده سوختی که به این چراغ می رود وحی و کلام انبیا است که مؤمن دریافت می کند.این چراغ از روغن زیتون روشنایی می گیرد.زیتونش اصل است؛مثل درختی که در وسط باغ است.به قدری این روغن شفاف است که گویا خود روغن می خواهد این چراغ را روشن کند.
«نُورٌ عَلَى نُورٍ»؛کنایه از این که همواره این چراغ از این روغن تزریق می شود؛مؤمن هم از کلام وحی،عقل،نور روایات و دعاها استفاده می کند.خدا هر کسی را که بخواهد به نورش هدایت می کند.ای مردم!ما این مثل ها را برای شما می زنیم.خدا به همه چیز آگاه است.
ص: 190
زکریا بن ابراهیم در ایام حج به خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرض ارادت کرد و گفت:من مسیحی بودم.روزی به حسب اتفاق به قرآن کریم و این آیه از سوره عنکبوت برخورد کردم که می فرماید:پیامبر نه چیزی نوشت و نه این مطالبی را که اظهار می کرد می دانست.
من نشستم به این آیه فکر کردم که چه طور آدمی تحصیل نکرده چنین مطالبی بیان می کند.چهارده قرن از نزول قرآن می گذرد و ما هنوز هم چنان نکات تازه ای در آیات آن پیدا می کنیم.شاید بیش از صد کتاب فقط درباره استفاده های پزشکی از آیات قرآن نوشته شده است.
زکریا عرض کرد:یابن رسول الله!یک مرتبه نور به قلبم تابید و من ایمان آوردم و مسلمان شدم.امسال هم برای اولین بار به حج مشرف شدم و خدمت شما رسیدم که هم حج انجام بدهم و هم امامم را بشناسم.اما یک سوال دارم:با پدر و مادر مسیحی ام چه کنم؟بالاخره این ها گوشت خوک می خورند و من با این ها زندگی می کنم.آقا فرمود:به آن ها مهربانی کن،مخصوصاً به مادرت.مبادا برخوردی کنی که او ناراحت شود.
اسلام چند سفارش اصلی دارد که یکی از آنها احترام به والدین است.
جوان به کوفه آمد و مادر را چند برابر بیشتر از قبل تحویل می گرفت.مادر تعجب کرد و گفت:پسرم چه شده است؟گفت:مادر!من دینی را پذیرفتم که در کتار توحید،احترام به والدین را سفارش می کند.مادر پیر که اواخر عمرش بود،مسلمان شد.(1)
ص: 191
ما باید با رفتارمان مردم را جذب کنیم.توطئه ای که امروز صهیونیست ها کرده اند و از این طریق توانسته اند مقداری موفق بشوند این است که دین اسلام را در کانال داعش و وهابیت و سلفی ها بردند و خشن جلوه دادند.وقتی به یک کودک مواد منفجره می بندی یا زن و بچه مردم را آتش می زنی،چه کسی این دین را می پسندد؟اسلام هراسی در اروپا را آنها ایجاد کرده اند.متأسفانه نسبت به شیعه هم این کار را می کنند.الآن تا در اینرنت واژه شیعه را جست وجو کنی،تصویر صحنه های ناپسندی که در ایام عزاداری عده ای توجه ندارند را می آورد.خشونت(1) با روحیه اسلام همخوانی ندارد.ما اگر می خواهیم عزاداری کنیم ببینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چه طور عزاداری می کردند،اگر می خواهیم جشن بگیریم ببینیم امام صادق علیه السلام چه طور جشن می گرفته اند.اگر می خواهیم شعر بگوییم ببینیم دعبل برای امام رضا علیه السلام چه طور شعر سروده و خوانده است.اگر بخواهیم مجلس عزا برپا کنیم،ببینیم ائمه ما چطور مجلس عزا می گرفتند.از سیره معصومین علیهم السلام جدا نشویم.
اکثم بن صیفی پزشکی مسیحی بود.وقتی شنید رسول خدا صلى الله عليه و آله مبعوث شده است چند نفر را به مدینه فرستاد و گفت:بروید ببینید این شخصی که می گوید من پیغمبر هستم چه می گوید.
ص: 192
به مدینه آمدند.حضرت فرمود:من یک آیه می گویم شما بروید به او بگویید:
«إن الله يأمر بالعدل والإحسان وإيتاء ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي»؛(1)
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد؛و از فحشا و منکرو ستم،نهی می کند.
خدا سه تا فرمان دارد:عدل و احسان و رسیدگی به فامیل.هم چنین از منکرو فحشا و ظلم نهی می کند.
آمدند آیه را برای اکثم خواندند.گفت:مردم را جمع کنید.وقتی مردم جمع شدند گفت:همگی مسلمان شوید.این شخص پیغمبر است؛تردید نکنید.(2)
چند آیه از سوره مریم را برای نجاشی خواندند،مؤمن شد. کسی که سالم باشد به سادگی می پذیرد.
قرآن یک ظاهر و یک باطنی دارد.در روایات ما،مشکاة به قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله معنا شده است.امام صادق علیه السلام فرمود:
«هُوَ مِثْلُ ضَرْبَةِ اَللَّهِ لَنَا»؛
این آیه را خدا برای ما اهل بیت مثال زده است.
«فَالمِشْكَاةُ قَلْبُ مُحَمَّدٍ صلي اللّه علَيهِ وَ آلِه وَالْمِصْبَاحُ النُّورُ الَّذي فيهِ العِلمُ المِصباحُ في زُجاجَةٍ
ص: 193
«يقول إني أريد أن أقضبک فاجعل الذي عندك عند الوصی کما يجعل المصباح في الزجاجة»؛(1)
مشكاة قلب پیامبر صلی الله علیه و آله است.مصباح آن نوری است که علم دارد؛یعنی دانشی که خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله داد.زجاجه هم قلب اميرالمؤمنين على علیه السلام است.
«نُورٌ عَلَى نُورٍ»یعنی امام پس از امام.با این معنی که من کردم منافات ندارد آن تفسیر آیه است و این باطن آیه است.
چطور شما در زیارت جامعه کبیره می گویید:«وَ أَنْتُمْ نُورُالْأَخْيَارِ»؛(2)اگر مؤمنی در این عالم باشد بالاترین مؤمن رسول خدا است و بالاترين زجاجة قلب رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام است و بالاترین مصداق و دریافت نور وحی رسول خدا و ائمه اطهار هستند.لذا این آیه شریفه تفسیر عرفانی اش این است که خدا می فرماید:خدا نور آسمان ها و زمین است منتها نور الهی در زمین تجلی پیدا کرده است.
یکی از نمودهای نور خدا در زمین پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار و زهرای مرضیه علیها السلام است.این شبیه همان آیه است که می گوییم:«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ»؛(3)اما آیه باطن هم دارد«اَللَّيْلَةِ فَاطِمُهُ وَ اَلْقَدَرُ اَللَّهُ»؛(4)ليلة القدر در قرآن منظور شب قدراست اما حقیقت قدر زهرای مرضیه علیها السلام است.
ص: 194
از این دست روایات فراوان داریم؛چون نوک هرم ایمان و تقوا اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند.اگر سخن از احسان است آنان احسان کامل را دارند.اگر سخن از نیکی است اهل بیت علیهم السلام نیکی کامل را دارند.زیارت جامعه کبیره به ما می شناساند که اهل بیت علیهم السلام بالاترین مصداق آیه هستند.
«في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أن تُرفَعَ وَيُذكَرَ فيها اسمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالغُدُوِّ وَالاصَالِ»؛(1)
(این چراغ پرفروغ)در خانه هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند(تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)؛خانه هایی که نام خدا در آنها برده می شود.
می فرماید:این چراغ در خانه هایی است که خدا اجازه داد بالا روند.گفتند:منظور از بيوت مساجد است.
اتفاقا ثعلبی از دانشمندان اهل سنت نقل می کند:ابابکر از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید:یا رسول الله!این بیوت شامل بیت حضرت زهرا و امیرالمؤمنين علیهم السلام می شود؟فرمود:بله،منظور از بیوت،خانه اهل بیت علیهم السلام هم هست.خدا اجازه داده است که نامش در این خانه ها برده شود.خانه حضرت زهرا علیها السلام محل نزول وحی بوده است.
خلاصه مطلب این شد که آیه مذکور به تشبیه انسان مؤمن با توضیحاتی که داده شد،پرداخته است.
ص: 195
ص: 196
قال الله تبارک وتعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید!از(مخالفت فرمان)خدا بپرهیزید،و با صادقان باشید!
عرض شد یکی از آیات مهم سوره نور خود آیه نور است.قرآن کریم می فرماید:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالأرضِ مَثَلُ نُورُهُ كَمِشْكَاةٍ»؛(2)
عرض شد خدا مؤمن را به چراغ فروزان و نور تشبیه کرده است.ایمان را به آن نوری که همه جا را روشن می سازد تشبیه کرده است.نقطه مقابل آن آیه،این آیاتی است که عرض می شود.
خدا می خواهد کافر و منافق را با مثلي مثال بزند و بگوید که اگر این ها زحمتی
ص: 197
می کشند،چون خدا را باور نکرده اند و دین ندارند و از روی ریا،کار می کنند،اعمالشان پذیرفته نیست.مؤمن ایمان دارد و ایمان نورانیت دارد؛بنابراین نور مؤمن به همه جا ساطع است.
قرآن درباره انسان های کافردوتشبيه دارد و با دو مثال،کردار آنان را توضیح می دهد.
تشبیه اول:می فرماید:اگر در بیابان کویری باشید و آفتاب شدیدی برسرشما بتابد،اگر از دور نگاه کنید سراب می بینید.سراب،انعکاس تابش نور خورشید بر زمین است که فکر می کنیم آب است.اما وقتی به آن می رسیم می بینیم چیزی نیست.ده بار هم که این کار تکرار شود باز هم به آب نخواهید رسید.اعمال کافر هم این طور است؛مثل سراب است و ارزش و باطن ندارد.
«والَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالَهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ اَلظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إذا جاءَهُ لَم يَجِدهُ شَيْئاً ووَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ واللَّهُ سَرِيعُ الحِسَابِ»؛(1)
کسانی که کافر شدند،اعمالشان همچون سرابی است دريك کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می پندارد؛اما هنگامی که به سراغ آن می آید چیزی نمی یابد،و خدا را نزد آن می یابد که حساب او را بطور کامل می دهد؛و خداوند سريع الحساب است!
تشبیه دوم: همان طور که می دانید نور تا عمق خاصی در دریا نفوذ می کند و
ص: 198
پایین تر از آن به طور کامل تاریک است.فکر کنید کسی در عمق هزار متری آب باشد و موج های سنگین هم در دریا باشد که تاریکی را بیشتر می کند.ابر غلیظی هم بالای سر او باشد.این تاریکی و ظلمت آن قدر زیاد است که این آدم حتی نمی تواند خودش را ببیند.قرآن می فرماید:اعمال کافر مثل آن کسی است که در تاریکی عمق دریا جای دارد.
«أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ سَحَابٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أخرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَمَن لَم يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نُورٍ»؛(1)
یا همچون ظلماتی دريك دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده،و بر فراز آن موج دیگری،و بر فراز آن ابری تاريك است؛ظلمت هایی است یکی بر فراز دیگری،آن گونه که هرگاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند!و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده،نوری برای او نیست.
در این دو آیه ای که اشاره شد،خداوند عمل کافر را به تاریکی عمق دریا و سراب بیابان تشبیه کرده است.
عزیزان من!در اسلام،هم حسن فعلی لازم است و هم حسن فاعلی؛یعنی کاری که انجام می دهیم،هم باید یک کار خوب باشد و هم نیتش درست باشد.کار خوب،حسن فعلی است و نیت درست،حسن فاعلی.اگر کسی برای ریا انفاق کرد یا برای چشم و هم چشمی مسجد ساخت،از وی پذیرفته نخواهد شد.
ص: 199
اعمال عبادی،مثل سراب است و پذیرفته نیست.قرآن می فرماید:
«وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أنَّهُم كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسولِهِ وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَهُم كَسالي وَلا يُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُم كارهونَ»؛(1)
هیچ چیز مانع قبول انفاق های آنها نشد،جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند،و نماز بجا نمی آورند جز با کسالت،وانفاق نمی کنند مگربا کراهت!
صدقه از سه گروه قبول نیست:1- کسانی که کافر هستند،2- کسانی که نماز را با کسالت می خوانند،3- کسانی که از روی کراهت انفاق می کنند.
زمان امیرالمؤمنین علیه السلام در شهر کوفه قطحی شده بود و اوضاع خیلی خوب نبود.روزی یکی از رؤسای قبایل شتری کشت و گوشت هایش را تقسیم کرد.مقدار زیادی هم برای یک رئیس قبیله دیگر فرستاد.وقتی آن رئیس قبیله گوشت را دید خیلی ناراحت شد و گفت:او می خواست من را تحقیرکند.من خودم رئیس یک قبیله هستم.متأسفانه بعضی ها بدبینی شدید دارند.با عصبانیت گفت:صبر کنید.سپس شتری قربانی کرد و گوشت قابل توجهی را به همراه گوشت فرستاده شده رئیس همان قبیله به او برگرداند.
آن رئيس هم ناراحت شد و گفت:انفاق من را برمی گرداند!دوتا شتر قربانی کرد.خبر به این رسید؛او هم چهار شتر قربانی کرد.کار به جایی رسید که در آن
ص: 200
قحطی،یکصد شتر برای چشم و هم چشمی قربانی شد.
به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتند:آقا!جوی خون راه افتاده است؛شترها را یکی پس از دیگری نحر می کنند.امیرالمؤمنین علیه السلام جلوی این کار را گرفت.گفتند:با این گوشت ها چه کنیم؟فرمود: همه را دور بریزید.امیرالمؤمنین علیه السلام با آن دقت و قناعتی که داشت و در غذا به نان ساده اکتفا می کرد و لباس وصله دار می پوشید،چنین تصمیمی را گرفت.فرمود:این ها برای غیرخدا ذبح شده اند.و اجازه نداد کسی از آن گوشت ها استفاده کند.
چرا می گویند:گوسفند را با بسم الله الرحمن الرحیم بکشید؟چون انگیزه باید برای خدا باشد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مسجد سخنرانی می کرد که مردی وارد شد و گفت:یا رسول الله!نجات انسان در روز قیامت با چیست؟حضرت یک کلمه فرمود:با خدا خدعه نکنید که به خودتان برمی گردد.
این شخص متوجه نشد و گفت:یا رسول الله!مگرکسی هم پیدا می شود که به خدا نیرنگ بزند؟فرمود:بله!خدعه با خدا این است کاری که برای خداست به انگیزه غیر خدا انجام بدهید.(1)
مسجد ضرار با انگیزه غیرخدایی ساخته شد؛چون خواستند مسجد قبا را زمین بزنند.
ص: 201
«لَمَسْجِدٍ اِسْسَ عَلَى اَلتَّقْوَى مِنْ أَوَّلُ يَوْمٍ»؛(1)
در حالی که مسجد قبا از اولین روز برای خدا بنا شد.
صعصعة بن ناجيه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و مسلمان شد.عرض کرد:یا رسول الله!من قبل از اسلام کارهای مثبتی انجام دادم ولی کافر بودم و انگیزه ام خدایی نبود؛صرفا روی دلسوزی و چشم و هم چشمی بود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:چه کار کردی؟گفت:دخترهایی که پدرانشان می خواستند آنها را زنده به گور کنند من دلم می سوخت،نزد خانواده هایشان میررفتم سه تا شتر می دادم و این بچه را می گرفتم.من آنها را تحت سرپرستی خود می گرفتم و بزرگ می کردم.
قرآن می فرماید:
«وَإِذَا المَوؤُودُهُ سُئِلت * بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتَلَتْ»؛(2)
و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود به کدامین گناه کشته شدند؟
موؤده به دخترهایی می گویند که زنده به گور می شدند.در طول عمرم سیصد و شصت بچه را از مرگ نجات دادم.قرآن می گوید:اگر یک نفر را از مرگ نجات بدهی مثل این است که دنیا را نجات دادی.نجات دادن انسان ها ارزش است و خدا هم اجراین کار را می دهد؛اما به این شخص پاداش نمی دهد؛آن امتیاز
ص: 202
ویژه ای که به مؤمن می دهد به او نمی دهد؛چون این شخص خدا را قبول نداشته است.حضرت فرمود:آن اجری که اگر ایمان داشتی و کارت را به خاطر خدا انجام می دادی دریافت می کردی،به تو نمی دهند.خدا در زندگی دنیایی ات گشایش ایجاد می کند.(1)
خدا کار آدم را بی پاسخ نمی گذارد ولی ایمان شرط است.
مهم ترین و بزرگترین نشانه کسی که اعمالش مثل سراب وظلمات شد و از بین رفت خود شیطان است.امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«قَدْ عَبَدَ اَللَّهَ ستهُ آلاَفَ سَنَةٍ لاَ يَدْرِي أَ مِنْ سِنِي اَلدُّنْيَاامِ مِنْ سِنِي اَلْآخِرَةِ»؛(2)
شش هزار سال شیطان خدا را عبادت کرد که معلوم نیست این سال ها از سال دنیا بود یا از سال های آخرت.
شش هزار سال عبادت شیطان از بین رفت.
عزیزان من!سعی کنیم در کارهایمان با اخلاص باشیم و انگیزه مان الهی باشد.
آدم مخلص چند علامت دارد.اولین ویژگی انسان مخلص این است که توقع از دیگران نداشته باشد که تشویقش کنند.پیامبر فرمود:
«لاَ يَجِبُ أَنْ يُحْمَدَ عَلَى شَيْءٍ»؛(3)
ص: 203
دوست ندارد از او تعریف کنند.
آقا سید احمد فرزند امام خمینی فرمود:در قم نزد امام رحمة الله رفتیم و گفتیم:جایی روضه است؛بیایید برویم.فرمود:اخلاصم نمی آید.هرچه فکر می کنم برای خدا نیست.ایشان به همین علت نیامد.روزی یکی از نماینده های مجلس اول نزد امام خمینی آمد و شروع به تعریف از ایشان کرد.ایشان فرمود:می ترسم این حرف ها را باور کنم.اخلاص امام او را جهانی کرد.به تعبیر مقام معظم رهبری(حفظه الله)این انقلاب بی نام امام خمینی در دنیا شناخته شده نیست.اصلا انقلاب به امام متصل است؛چون برای خدا بود.
دومین ویژگی انسان مخلص این است که با سرزنش دیگران کنار نمی کشد.در زیارتنامه امام على علیه السلام داریم:
«لاَ يَخَافُونَ لُؤْمَةَ لاَئِمٍ»؛(1)
از سرزنش سرزنش کنندگان نترسیدی.
اگرآدم کار را برای خدا انجام دهد نگران نیست.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی رحمة الله صد و ده جلد کتاب دارد.ایشان در مجلسی به منبر رفت و سخنرانی را شروع کرد.یک وقت دید مرحوم ملاعباس تربتی وارد
ص: 204
شد.شیخ عباس قمی فورا پایین آمد و منبر را به ایشان واگذار کرد و فرمود:جایی که ایشان است،من منبر نمی روم.
شیخ عباس قمی فوائد الرضویه را نوشته است؛اما وقتی به اسم خودش می رسد،می نویسد معذورم!من جزء علما نیستم که اسم خودم را بنویسم.
مرحوم شهید مطهری رحمة الله که وقتی کتاب نقدی بر مارکسیسم را نوشت هیچ کدام از روزنامه ها و مجلات و نشریه های زمان طاغوت حاضر نشدند آن را چاپ کنند.مجله زن روز مجله معروفی بود و تصاویر و داستان های فاسد داشت؛در آن مجله نقدی بر مارکسیسم ایشان را در گوشه ای چاپ می کرد.امروز تیراژ کتب شهید مطهری رحمة الله از مرز میلیون گذشته است.این اخلاص بالأخره خودش را در جایی نشان می دهد.
آیه آخر سوره کهف درباره همین موضوع است:
«فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَل عَمَلاً صَالِحاً وَلا يُشرِك بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»؛(1)
هرکسی به لقاء خدا امید دارد باید عملش صالح باشد.
یکی از ویژگی های مؤمن این است که عملش ماندگار است؛اما عمل کافر مانند سراب است؛در برخی آیات به خاکستر نیز تشبیه شده است.در قرآن،عمل مؤمن به درخت پاکیزه هم تشبیه شده است که ریشه و میوه دارد؛اما عمل کافر
ص: 205
مثل خار در بیابان است.وقتی باد می وزد گلوله های خار را با خودش می برد؛چون ریشه ندارد.
امام مجتبی علیه السلام وارد کوچه های مدینه شد.لباس زیبایی پوشیده بود.همراهان نیز در کنارش راه می رفتند.حضرت در آن لحظه ابهت و عظمت خاصی داشت.کافر فقیری کنار کوچه نشسته بود.بلند شد و گفت:ای پسر پیامبر آخرالزمان!ما از جد شما شنیدیم که
«اَلدُّنْيَا سِجْنُ اَلْمُؤْمِنِ وَجْنَةُ اَلْكَافِرِ»؛
دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.
آقا فرمود:این حدیث درست است؛برداشت تواشتباه است.فرمایش پیامبر یعنی چون در آخرت بهشت را به مؤمن می دهند،بنابراین هرچه در دنیا سرمایه و آسایش داشته باشد،در برابر آن بهشت زندان است.(1)
نعمت های دنیایی مؤمن را با نعمت های بهشت می سنجیم و می بینیم ناچیز است.اما کافرهر چه قدر هم در این دنیا داشته باشد،نسبت به جهنم این جا برایش بهشت است.آن قدر عذاب آن جا هست که کافر در این دنیا هرطور زندگی کند نسبت به جهنم بهشت است.ایمان هم این گونه است.اثر ایمان،هم در دنیا ظاهر می شود و هم در قیامت.اما کافر،هم در این دنیا مثل تاریکی دریا است،هم روز قیامت چنان است که قرآن می فرماید:در تاریکی و باکوری وارد صحرای محشر خواهد شد.
ص: 206
قال الله تبارک و تعالی:
«يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله وكونوا مع الصادقین»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید!از(مخالفت فرمان)خدا بپرهیزید،و با صادقان باشید!
آیه 37 سوره نور می فرماید:مردان با خدا،انسان های اهل دین،چهار ویژگی دارند:
«رِجالٌ لا تُلْهِيهِم تِجارَةٌ ولا بَيعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وإِقَامُ الصَّلاةِ وإِيتاءُ الزَّكاتِ يَخافُونَ يَوْماً تَنْقَلِبُ فِيهِ القُلُوبُ والأَبْصَارُ»؛(2)
مردانی هستند که تجارت و کاسبی آنها را از یاد خدا باز نمی دارد.کاسبی می کنند و بین مردم هستند اما این تجارت و این معامله ها مانع آنان از یاد
ص: 207
خدا نمی شود.کار و کاسبی آنها مانع از برپایی نماز و پرداخت زکات نیست.
این ها از روز قیامت نگران هستند؛روزی که قلب ها و چشم ها نگران است.
این چهار ویژگی مردان خدا است.
اسلام اهمیت زیادی به کسب و کار داده است.بعضی ها گفته اند
«رَبَّنَا آتِنَا فِي اَلدُّنْيَا حُسْنَهُ»؛(1)
پروردگارا!به ما در دنیا(نیکی)عطا کن.
حسنه یعنی وسعت در رزق.(2)روایات نیز به کسب مال و تلاش برای روزی خیلی تأکید دارد؛البته آن چه بد و ناپسند است این است که کسب و کار و اداره و دنیا باعث شود انسان یاد خدا و نماز و زکات را فراموش کند.این خطرناک است.
فرق تجارت با بیع این است.تجارت یعنی کسی که کارش تجارت است اما بيع موردی است ممکن است یک فصل و مقطعی در سال خرید و فروش بکند.چه انسان تاجر باشد که همیشه خرید و فروش می کند چه بایع باشد.خرید و
ص: 208
فروش و حضور او در بازار نباید مانع از ذکر خدا و نماز و زكات و قیامت شود.
روایات فراوانی درباره اهمیت کار و کسب داریم.برای مثال امام صادق علیه السلام فرمود:
«اَلتِّجَارَةُ تَزِيدُ فِي اَلْعَقْلِ»؛(1)
کار و کاسبی عقل انسان را زیاد می کند.
در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام به شخصی فرمود:«لاَ خَيْرَفِيٌ مَنْ لاَ يُحِبُّ جَمْعُ اَلْمَالِ مِنْ حَلاَلٍ»؛سزاوار نیست که انسان دنبال پول جمع کردن نباشد.آدم باید مال جمع کند و این بد نیست؛البته در این سه مورد:1-«يَكُفُّ بِهِ وَجْهَهُ»؛آبرویش را حفظ کند و خودش را کوچک نکند؛2-«وَيَقضي.بِهِ دَينَهُ»؛قرض و بدهی خود را بپردازد،3-«وَ يَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ»؛(2)به خویشاوندانش رسیدگی کند و مهمانی بدهد و...پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«التَّاجِرُ الصَّدوقُ الأمينُ مَعَ النَّبِيّينَ وَالصِّدِّيقينَ وَالشُّهَداءُ»؛(3)
تاجرراستگوی امین،روز قیامت با انبیاء و انسان های راستگوو شهدا محشور می شود.
سعد انصاری از اصحاب صفّه بود.صفّه،سکوی بزرگی در کنار مسجد
ص: 209
پیامبر صلی الله علیه و آله بود که فقرا آن جا زندگی می کردند.حضرت روزانه غذایی برای آنان می آورد و گاهی هم برخی شان کاسبی مختصری داشتند؛ولی هیچ کدام خانه نداشتند.
روزی سعد انصاری خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:یا رسول الله!دلم می خواهد کاری راه بیاندازم تا زندگی ام رونق پیدا کند.شما به من کمک کنید.پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به او دو درهم دادند.با این دو درهم بابرکت وضع و حال سعد خوب شد به گونه ای که کنار مسجد مغازه ای زده بود و خرید و فروش داشت.اما دیگر به نماز جماعت و نماز جمعه نمی آمد.روزی پیامبر گرامی اسلام صلى الله عليه و آله او را دید فرمود:
«يَا سَعْدُ شَغَلَتْكَ اَلدُّنْيَا عَنِ اَلصَّلاَةِ»؛
ای سعد!دنیا تورا از نماز بازداشته است.
یک وقت آدم به کسی تذکر می دهد و او می گوید:دیگر تکرار نمی شود.اما سعد گفت:یا رسول الله!
«مَا أَصْنَعُ أَضْيَغُ مَالِي»؛
چه کار کنم؟مالم را از بین ببرم؟
چقدر بد است که آدم در مقابل معصوم علیه السلام بایستد و حرف او را قبول نکند.
جبرئیل آمد و گفت:یا رسول الله!دو درهم را از او بگیر.سعد گفت می دهم.همین باعث شد برکت از مالش برود و دوباره به همان وضعیت سابق برگشت.(1)سعد انصاری ظرفیت کار و کاسبی را نداشت.
ص: 210
پدر عبدالرحمن بن سیّابه از دنیا رفت.آنها وضع مالی خوبی نداشتند،خودش می گوید:شب اولی که پدرم از دنیا رفته بود ما در خانه نان نداشتیم.یکی از دوستان پدرم آمد و گفت:من می دانم وضع مالی شما خراب است.این هزار درهم را بگیرید و بعدا به من برگردانید.
خیلی خوشحال شدم و نزد مادرم رفتم.او گفت:حالا که این پول به ما رسیده،تباهش نکن؛برو در بازار کاسبی کن.عبدالرحمن بن سیّابه آمد و پارچه فروشی راه انداخت.بعد از مدتی اوضاعش خوب شد و رفت هزار درهم را به آن شخص بازگرداند.همان سال هم عازم حج شد.می گوید:خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و داستان را تعریف کردم.
آقا فرمود:می خواهی به گونه ای در مال مردم شریک باشی که گویا مال مردم برای خودت می باشد؟فرمود:دو چیز را در کاسبی فراموش نکن
«عَلَيْكَ بِصِدْقِ اَلْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ»؛(1)
راست بگو و امانت دار باش.
کاسبی خوب است؛اما نباید در آن دروغ و خطا باشد.
از مرحوم آیت الله مشکینی رحمة الله شنیدم فرمود:هر کس می خواهد یک چهره بهشتی ببیند به آقاشیخ مرتضی حائری رحمة الله نگاه کند.ایشان مرد بزرگی بود.خاطرات مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری رحمة الله جمع آوری شده و به نام سرّدلبران
ص: 211
چاپ شده است.
ایشان در این کتاب نقل می کند که کاسبی نزدیک مسجد امام حسن عسکری علیه السلام در قم مغازه داشت.می گوید:روزی به مسجد جمکران رفتم تا نماز بخوانم،دیدم بوی عطر عجیبی می آید.علتش را متوجه نشدم.چند ساعت بعد که به مسجد امام عسکری علیه السلام می رفتم از کنار مغازه ایشان رد شدم.دیدم این بوی عطر از آن جا هم می آید.جلورفتم و از این کاسب پرسیدم:شما امروز جمکران بودی؟فهمیدم این شخص برای نماز به جمکران رفته و همان بوی عطر،اطراف مغازه او پیچیده است.
شیخ مرتضی حائری توضیح می دهد که من بررسی کردم و متوجه شدم این آقا از کسانی است که اصحاب خاص امام زمان علیه السلام در مغازه اش رفت وآمد دارند.وقتی ایشان ویژگی های این کاسب را ذکر می کند می گوید:هیچ گاه ندیدم با مشتری دعوا و بداخلاقی کند یا کاسبی مانع نمازش بشود.این ها نکات مهمی است.
شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت:می خواهم کاسبی راه بیاندازم؛بفرمایید چه کنم.امام صادق علیه السلام چند نصیحت به او کرد و فرمود:1-«عَلَيْكَ بِصِدْقِ اَللِّسَانِ فِي حَدِيثِكَ»؛بر تو باد به راست گویی.
امیرالمؤمنین علیه السلام در بازار کوفه اشک می ریخت و می فرمود:چرا معاد را فراموش کردید و دروغ می گویید؟چرا در خرید یا فروش یک خودرو صحنه سازی می کنید؟
امام صادق علیه السلام فرمود:کسب لقمه حلال از شمشیر زدن در جنگ سخت تر است.خود امام صادق علیه السلام گاهی تجارت می کرد.
ص: 212
ایشان روزی به یکی از اصحابشان به نام مصادف هزار درهم داد و فرمود:با این پول تجارت کن و سودش را برایم بیاور.مصادف با گروهی از تجاربه مصر رفت.او پس از مدتی برگشت و دو برابر سرمایه ای که حضرت به او سپرده بود،به ایشان پول داد و عرض کرد:این هزار درهم سرمایه اولیه شماست و این هزار درهم،سود آن.
آقا فرمود:چگونه این همه سود کردی؟گفتند:وقتی به مصر رسیدیم به ما خبر دادند جنس هایی که ما با خود داریم،در بازار مصرکم است.وقتی متوجه این موضوع شدیم،با یکدیگر هم سوگند شدیم که تمام کالاهایمان را دو برابر قیمت خریدمان بفروشیم.
امام صادق علیه السلام که از این رفتار تاجران مدینه ناراحت شده بود اصل پولش رابرداشت و سود را برگرداند.فرمود:شمشیر زدن در راه خدا راحت تر از طلب مال حلال است.(1)
2-«وَلا تَكتُم عَيْباً يَكونُ في تِجَارَتِكَ»؛عیب کالا را نپوشان.3-«ولا تَغْبِنِ المُسْتَرْسِلَ فَإنَّ غَبْنَهُ لاَ يَحِلُّ»؛کسی که به تو اطمینان کرده سرش کلاه نگذار.4-«وَ أُعْطِ الحَقَّ وَخُذَهُ»؛در خرید و فروش،حق را رعایت کن.5-«وَلا تَخِفْ»؛در کاسبی نترس؛کاسب باید شجاع باشد.6-«وَلا تَخُنْ»؛(2)خیانت در زندگی ات نباشد.
قرآن کریم می فرماید:شیطان می خواهد سه چیز در زندگی شما نباشد:
«انَّما يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالبَغضاءَ فِي الخَمرِ وَالمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُم
ص: 213
«عَن ذِكرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنتُم مُنْتَهُونَ»؛(1)
شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار،در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند،و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد.آیا (با این همه زیان و فساد،و با این نهی اکید،)خودداری خواهید کرد؟!
شیطان نمی خواهد مردم در صلح و آرامش باشند،بلکه دوست دارد با هم دعوا کنند و قهر باشند.از این رو به قمار و شراب توصیه می کند؛چون قمار و شراب دو عامل ایجاد بغض و کینه است.شیطان خیلی دلش می خواهد مردم از ذکر خدا دور شوند و نماز نخوانند.سپس خداوند به انسان ها می فرماید:آیا از این کارها دست برنمی دارید؟من که به شما گفته ام حربه شیطان چیست.لذا روز قیامت وقتی مردم به شیطان می گویند:تو ما را منحرف کردی،می گوید:خدا که به شما گفت من چه می کنم.خدا که گفت من دروغ می گویم و خیانت می کنم و خودم اهل جهنم هستم.روز قیامت هیچ کس نمی تواند علیه شیطان شعار بدهد.
باید به این نکته توجه داشته باشیم که یاد خدا و نماز در زندگی مان کمرنگ نشود.درباره ذکر،یک دوره کتاب چند جلدی به نام نهج الذكر چاپ شده است.اطلاعات کاملی در این کتاب است.
یکی از ذکرهای بزرگ که در روایات وارد شده کلید بهشت است،ذکر تسکین غضب می باشد.وقتی آدم عصبانی می شود این ذکر را بگوید غضبش فروکش می کند.ذکردیگر،ذكرنفي الفقر است که فقر را در زندگی کمرنگ می کند.ذکر1
ص: 214
دیگر،ذکری است که هم و غم را در زندگی کم می کند و خیلی توصیه شده است.در روایات ما دارد این«لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ العَلىِ العَظِيم»کلید بهشت است و این ذکر است که ذکرابی عبدالله علیه السلام در روز عاشورا بوده است.
در روایتی دارد اگر می خواهید این ذکر را کامل کنید و همه ذکرها را با هم گفته باشید زیاد بگویید:«سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا إلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَكبَرُ وَلا حَولَ ولا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ العَلِى العَظيمِ».خدا می گوید:یادم کن؛شیطان از زندگی ات دور می شود.اگر ذکر در زندگی تان نباشد زندگی تان سخت می شود.
امام صادق علیه السلام فرمود:ذکر هفت قسم است:زبان ذکر دارد،قلب و روح ذكر دارند،بدن ذکر دارد.ذکر یعنی توجه؛یعنی اینکه انسان همیشه به یاد خدا باشد و او را در زندگی اش حاضر و ناظر ببیند.
امام صادق علیه السلام فرمود:هر چیزی در اسلام حد دارد.نماز هفده رکعت است؛زکات و حج هم معلوم است.تنها یک چیز است که حد و حصر ندارد و آن ذکر است.
«اَلذِّكْرُ مَقْسُومٌ عَلَى سَبْعَةِ أَعْضَاءٍ»؛ذكر برهفت عضو بدن تقسیم می شود.
«فَذِكْرُ اَللِّسَانِ اَلْحَمْدُ وَ اَلثَّنَاءُ»؛ذکر زبان حمد و ثنای پروردگار است.یکی از مهم ترین اذکار صلوات بر محمد و آل محمد است.
ص: 215
«وَذِكِّرُ النَّفسِ الجَهدُ وَالعَناءُ»؛وجود انسان ذکر دارد.دست کسی را می گیرید و او را از خیابان رد می کنید؛این ذکر نفس است.
امیرالمؤمنین علیه السلام شب ها کیسه به دوش می کشید و به خانه فقرا می برد.این ذكر وجود است که آدم مقداری از وجود خویش برای مردم مایه بگذارد و تلاش کند.
«وَ ذِكْرُ اَلرُّوحِ اَلْخَوْفُ وَ اَلرَّجَاءُ»؛ذکر روح خوف و رجا است.آدم،هم امید داشته باشد و هم بترسد.
امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:عالم کسی است که نه به مردم امیدِ زیاد بدهد و نه آنها را زیاد بترساند.
انسان باید متعادل باشد.اگر امید زیاد باشد آدم نافرمان می شود و اگر خوف زیاد شود آدم نا امید می شود.
«وَ ذِكْرالُقَلبِ الصِّدقِ وَالصَّفاءُ»؛ذكر قلب راستگویی و صفای درون است؛قلبی که کینه ندارد و خوشبین است و دائماً در آن نیت های خوب رد و بدل می شود.
«وَ ذِكْرُ اَلْعَقْلِ اَلْعَظِيمِ وَ اَلْحَيَاءُ»؛ذكر عقل این است که حیا داشته باشی و دیگران
ص: 216
را احترام کنی.
عقل به شما می گوید:شرم کن و گناه نکن.
«وَذِكْرُالمَعرِفَةِ التَّسليمُ وَ الرِّضَا»؛ذکر معرفت و شناخت این است که آدم تسليم و راضی به رضای خدا باشد.
«وَ ذِكْرُ اَلْمَعْرِفَةِ عَلَى رُؤْيَةِ اَللِّقَاءِ»؛(1)ذکر در خفا این است خدا را ناظر بینی.
از این روایت استفاده می شود مفهوم ذکر خیلی گسترده است.یاد نعمت وشکرگزاری آن،یاد خدا و عبادت او،یاد دنیا و عبرت گرفتن از آن،یاد قیامت وتلاش برای آن،همه این ها ذکر است.هريادی باید در زندگی ما اثری داشته باشد.
امام باقر علیه السلام درباره قول خداوند«في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أن تُرفَعَ وَيُذْكَرُ فيها اسمُهُ»؛(2)
ص: 217
فرمود:«هِيَ بُيُوتُ اَلاِنْبِيَاءِ وَ بَيْتُ عَلَيَّ مِنْهَا»؛منظور آیه خانه های پیامبران و خانه على علیه السلام است.(1)خدا در قرآن می فرماید:
«هِيَ رِجالٌ لا تُلْهِيهِم تِجارَةٌ وَلا بَيعَ عَن ذِكرِ اللَّهِ»؛
مردانی هستند که تجارت و کاسبی آنها را از یاد خدا باز نمی دارد.
یعنی بالاترین مصادیق آیه سوره نور ائمه علیهم السلام هستند.امام باقر علیه السلام دائما ذكر می گفت.
امیرالمؤمنين علیه السلام هنگامی که تجارت و کشاورزی هم می کرد ذکر خدا را فراموش نمی کرد.
همان طور که قبلا عرض کردم یکی از ذکرهای بسیار مهم که هم غضب را فرو می نشاند،هم غم را می برد و هم باعث ورود به بهشت می شود،ذکر«لا حَولَ ولا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعُلَى اَلْعَظِيمِ»می باشد که معنایش این است:هیچ قدرتی نمی تواند انسان را از گناه باز دارد و هیچ قدرتی نمی تواند انسان را به عبادت بکشاند مگر اینکه خدا بخواهد.ما حول و نیرو و قوه ترک گناه را نداریم؛مگر این که خدا به ما عنایت کند.
این ذکر،ذکرابی عبدالله علیه السلام در روز عاشورا بوده است.ذکری که وقتی می گفت،رباب و زینب و سکینه در خیمه ها آرام می شدند.زمانی که حضرت حمله می کرد دشمن مثل ملخ پراکنده می شد.سپس حضرت برمی گشت و وسط میدان می ایستاد و فریاد می زد:«لا حَولَ ولا قُوَّةَ إِلاَّ ِباللَّهِ اَلْعُلَى اَلْعَظِيمِ».
حضرت زینب علیها السلام وقتی این صدا را می شنید آرام می شد و می فهمید ابی عبدالله علیه السلام هنوز زنده است.البته اگر محاصره نمی کردند و تک به تک می جنگیدند محال بود ابی عبدالله علیه السلام به شهادت برسد.علت این که موفق شدند
ص: 218
امام حسین علیه السلام را به شهادت برسانند گروهی حمله کردنشان بود؛وگرنه ابی عبدالله علیه السلام کسی نبود که احدی جرئت کند با او تنهایی بجنگد.
امام حسین علیه السلام به قلب دشمن حمله می کرد و فریاد می زد:من حسين بن على هستم،جدم رسول خداست.برمی گشت یک«لا حَولَ ولا قُوَّةَ إِلاَّ ِباللَّهِ اَلْعُلَى اَلْعَظِيمِ»می گفت و نفسی می گرفت و دوباره حمله می کرد.(1)
ص: 219
ص: 220
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید!از(مخالفت فرمان)خدا بپرهیزید،و با صادقان باشید!
بحث های مختلفی در سوره مبارکه نور مطرح است.پروردگار در آیه چهل و یکم این سوره می فرماید:
«ألَم تَرَ أنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن في السَّماواتِ وَالأرضِ وَالطَّيرُ صافّاتٍ كُلٌ قَد عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسبيحَهُ وَاللَّهُ عَليمٌ بِما يَفعَلونَ»؛
آیا ندیدی تمام آنان که در آسمان ها و زمینند برای خدا تسبیح می کنند،و هم چنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده اند؟!هريك از آنها نماز و تسبیح خود را می داند؛و خداوند به آن چه انجام می دهند داناست!
ص: 221
در قرآن،هرکجا که«الم تر»آمده خطاب به پیامبر خداست؛چون مفرد است.اما در بسیاری از موارد خداوند پیامبر را مورد خطاب قرار داده اما منظورش همه مردم و شنوندگان هستند؛چون کلام وحی بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل می شده،آن حضرت مورد خطاب قرار گرفته است.مثلا:فرموده است:«قُل»؛پیامبر!تو بگو که هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ»یا«قُلْ أَعُودُ بِرَبِّ اَلنَّاسِ»؛خدا یگانه است؛یا:به خدا پناه می برم.حتی برخی آیات عتاب آمیز و خطاب به پیامبر است اما در واقع پیام الهی است که از طریق پیامبر صلی الله علیه و آله به مردم می رسد.این جا هم می فرماید:
«ألَم تَرَ أنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن في السَّماواتِ وَالأرضِ وَالطَّيرُ صافّاتٍ كُلٌ قَد عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسبيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ با يَفْعَلونَ»؛(1)
آیا ندیدی تمام آنان که در آسمان ها و زمینند برای خدا تسبیح می کنند،و هم چنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده اند؟!هريك از آنها نماز و تسبیح خود را می داند؛و خداوندبه آن چه انجام می دهند داناست!
آیا نمی بینی؟خداوند در آیات قبلی فرموده بود:که کفار به دنبال سراب و امور پوچ هستند؛حالا این آیه می خواهد بفرماید اگر تمام عالم دنبال سراب باشند،ای پیامبر!بدان که ساکنان آسمان و زمین و پرندگان تسبیح خدا می گویند.
آیا نمی بینی هرکه در آسمان و زمین است و پرندگان تسبیح خدا می گویند؛
ص: 222
البته در این جا از تسبیح گفتن جانداران گفته است،ولی در جاهای دیگر مثل سوره مبارکه اسراء می فرماید:
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ وَالأَرضُ وَمَن فِيهِنَّ وإِنَّ مِن شَيءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ولكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم»؛(1)
آسمان های هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند،همه تسبیح او می گویند؛و هر موجودی،تسبیح و حمد او می گوید؛ولی شما تسبيح آنها را نمی فهمید؛او بردبار و آمرزنده است.
همه عالم تسبیح خدا می گویند،اما شما متوجه تسبیحشان نمی شوید.
عزیزان من!در آیات قرآن چهار چیز به همه موجودات نسبت داده شده است؛چه به موجودات جاندار مثل حیوانات،چه بی جان مثل زمین و آسمان .
یکی از چیزهایی که قرآن می فرماید:موجودات عالم هستی می گویند،تسبیح است.
یکی دیگر از چیزهایی که قرآن می فرماید:عالم هستی حمد خدا می کند.تعبير آیه چنین است:«وَإِن مِن شَيءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ».
ص: 223
یکی دیگر از چیزهایی که قرآن می فرماید:«لله یسجد»؛(1)عالم هستی در مقابل خدا سجده می کند و تسلیم اوست.
یکی دیگر از چیزهایی که قرآن می فرماید:موجودات نماز هم دارند.
تفسیرهای مختلفی درباره تسبيح و حمد و نماز موجودات ارائه شده است.یک عده می گویند زبان قال است.کسانی هم گفته اند زبان حال است.آنها که می گویند زبان قال است،اعتقاد دارند که واقعا سنگ ها و پرنده ها تسبیح خدا می گویند و نماز می خوانند.
شخصی خدمت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:یا رسول الله!من می خواهم به شما ایمان بیاورم؛ولی معجزه ای می خواهم.حضرت فرمود:اگر این سنگ ها به وحدانیت خدا شهادت بدهند قبول می کنی؟سپس هشت عدد سنگ ریزه از روی زمین برداشت و در دست مبارکش گذاشت و به آن فرمود:گوش بده.مرد گوش داد و شنید که از سنگ ریزه ها صدا برخاست و به رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شهادت داد.
در صدر اسلام،رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی می خواست در مسجد مدينه سخن رانی کند،به درختی تکیه می داد و صحبت می کرد.بعدها مسلمانان منبری برای
ص: 224
حضرت ساختند.اولین جلسه ای که پیامبر صلی الله علیه و آله روی منبر نشست،ناله سوزناکی از درخت بلند شد.حضرت از منبر پایین آمد و درخت را لمس کرد و درخت آرام شد؛همان طور که به سرکسی دست می کشند و او آرامش می یابد.پیامبر صلی الله علیه و آله سپس به منبر برگشت و به سخنرانی ادامه داد.
یکی از بزرگان قم که از مراجع گذشته بودند فرمود:من تسبيح موجودات را می شنوم و نزول فرشته ها را در شب احیا می بینم.
داستان های مختلفی در این زمینه داریم.قصة هدهد را شنیده اید که یک پرنده است چطور به سرزمین دیگر رفت و خبر آورد.این ها نمونه هایی است که می گوید:تسبیح و نماز موجودات زبانی است؛ما متوجه نمی شویم.
امام صادق علیه السلام نشسته بود که کبکی نزد ایشان آمد.آقا فوراً پرنده را گرفت و در زیر عبا نگه داشت.دیدند بازی آمد رد شد.گفتند:چه کردید؟فرمود:این کبک به من پناه آورد و گفت:من را از دست این باز نجات بده.اصحاب خیلی تعجب کردند:مگر کبک هم حرف می زند؟
امام صادق علیه السلام فرمود:
«وَلُو أَنَّ شِيعَتَنَا اسْتَقامَت لَأسْمَعْتُكُم مَنْطِقُ اَلطَّيْرِ»؛(1)
اگر شیعه های ما استقامت داشتند و دین دار بودند کاری می کردم سخن گفتن پرندگان را بشنوید.
مگر حضرت سلیمان علیه السلام زبان پرندگان را بلد نبود؟مگر حضرت داود علیه السلام بلند نبود؟
ص: 225
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ایستاده بود که دید پرنده نابینایی در حال خواندن است.فرمود:می دانید این چه می گوید؟گفتند:نه،ما زبان پرندگان را نمی دانیم.فرمود:می گوید:خدایا!من را نابینا خلق کردی.من که نمی توانم دنبال دانه بروم.خودت به من غذا بده.در همین حال مورچه ای آمد رد بشود که با منقار این پرنده تصادف کرد.پرنده فورا او را خورد و باز شروع به خواندن کرد.
حضرت فرمود:می دانید چه می گوید؟گفتند:نه.فرمود می گوید:خدا را شکر که من را فراموش نکرد و به من روزی داد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:به صورت حیوانات ضربه نزنید؛این ها تسبیح خدا می گویند.(1)
روزی حضرت سلیمان علیه السلام با آن تشکیلات و لشکرش راه افتاد.ناگهان ایستاد و به جایی خیره شد.دیدند مورچه ای بر روی دو پا بلند شده و دست هایش را بالا گرفته است.سلیمان ایستاد و نگاهی به مورچه کرد و فرمود:برگردید؛نیاز نیست نماز باران بخوانید.گفتند:چرا؟
فرمود:این مورچه به خدا می گوید:خدایا!گناه ما چیست که بنی آدم معصیت می کنند؟آنها گناه کردند که باران نمی آید.وقتی باران باشد دانه و گندم هم هست.سلیمان فرمود:سریع به خانه هایتان برگردید که الآن باران شدیدی می گیرد.(2)
از روایاتی که بیان شد استفاده می شود که تسبیح و سجده و نماز و حمد موجودات یک امر تکوینی و در درون آنهاست.ما هم نمی فهمیم چه است و به چه
ص: 226
شکلی است ولی گاهی سنگریزه به سخن آمده،گاهی حجرالاسود به سخن آمده،گاهی انبیا و اولیای الهی با حیوانات سخن گفته اند و...
امام باقر علیه السلام و یارانش در مسیری می رفتند که ناگهان دیدند گرگی به طرفشان می آید.اصحاب خیلی ترسیدند.
آقا فرمود:نترسید؛با من کار دارد.گرگ آمد و در مقابل امام زانوزد.حیوان سرش را تکان داد و زوزه می کشید.آقا دستی به سرش کشید و حیوان رفت.حضرت به اصحاب فرمود:جفت این گرگ در حال زایمان است و دچار مشکل شده.گرگ نر آمده بود تا برایش دعا کنیم.
اصلا حیوانات در روز قیامت هم حضور خواهند داشت.قرآن می فرماید:
«وَإِذا الوُحوشُ حُشِرَتْ»؛(1)
و در آن هنگام که وحوش جمع شوند.
البته جز چند حیوان خاص که نامشان در روایات آمده،بقیه حیوانات به بهشت و جهنم نمی روند.
در تفسير آيه«يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَاباً»(2)فرموده اند روز قیامت همه موجودات محشور می شوند و خدا قدرتش را نشان می دهد که ببینید!من حيوانات را محشور کردم.سپس فرمان می دهد و یک مرتبه همه خاک می شوند.
کافر وقتی این صحنه را می بیند می گوید:
ص: 227
«يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَاباً»؛
ای کاش خاك بودم(و گرفتار عذاب نمی شدم)!
کاش من هم مثل این ها خاک می شدم.(1)البته این یکی از تفاسیر آیه است.
تسبیح گفتن موجودات چگونه است؟یک نظریه این است که نطق دارند و کلمات را به زبان می آورند.
مولوی می گوید:
گر تو را از غیب چشمی باز شد *** باتو ذرات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاک و نطق گِل *** هست محسوس حواس اهل دل
جمله ذرّات عالم در نهان *** با تو می گویند روزان و شبان
ماسمیعیم و بصیریم و هُشيم *** باشما نامحرمان ماخامُشیم
چون شما سوی جمادی می روید *** محرم جان جمادان چون شوید
نظریه دوم که نظر اکثر مفسرین به شمار می رود-این است که زبان حال باشد.
برای مثال:وقتی دیوان حافظ را باز می کنید می گویید:این دیوان گویای این است که شاعراین دیوان عارف مسلک بوده است.یا وقتی به نمایشگاه هنری می روید و تابلوی زیبایی می بینید می گویید آن کسی که این تابلو را کار کرده نقاش و هنرمند بوده است.وقتی یک پروژه عمرانی عظیم را می بینید،می گویید:معمارش واقعا ماهر بوده است.بالاتر:وقتی به آسمان نگاه می کنید عظمت هستی را درک می کنید. وقتی به دریا نگاه می کنید بی اختیار می گویید:سبحان الله!این
ص: 228
یعنی دریا می گوید من نشانه خدا و وسیله خداشناسی هستم.
خیلی از افراد گفته اند که منظور از سجده و تسبیح و حمد عالم هستی همین است که وقتی به آفریده های پروردگار نگاه می کنید به منزه بودن و با عظمت بودن خدا پی می برید.
بیشترین چیزی که در قرآن خطاب به حضرت محمد صلی الله علیه و آله آمده است تسبيح است.
امام باقر علیه السلام می فرماید:در هر مجلسی که شرکت می کنید وقتی بلند می شوید بگویید:
«سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ * وَسَلامٌ عَلَى المُرسَلينَ *وَالحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمِينَ»(1).(2)
منزه است پروردگار تو،پروردگار عزت(و قدرت)از آنچه آنان توصیف می کنند.و سلام بر رسولان!حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است!
امام رضا علیه السلام به شخصی که قصد مسافرت داشت،فرمود:وقتی سوار مرکب می شوی بگو:
ص: 229
«سُبحانَ الَّذي سَخَّرَ لَنا هذا ومَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنينَ»؛(1)
منزه است آن خدایی که این مرکب را تسخیر ما کرد.(2)
فقرا نزد پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند:ما از خیلی از ثواب ها محروم هستیم.ما نمی توانیم انفاق کنیم یا مهمانی بدهیم؛چه کنیم؟فرمود:چیزی به شما یاد می دهم که ثواب انفاق ثروتمندان را داشته باشید.زياد بگویید:«سُبحانَ اللَّهِ وَالحَمدُ لِلَّهِ وَلا إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ».ثروتمندان این مطلب را شنیدند و گفتند:پس ما هم می گوییم.
فقرا دوباره خدمت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند:یا رسول الله!باز هم ما کم آوردیم!این ها هم اتفاق می کنند و هم این ذکری که به ما یاد دادید می گویند.مرحوم طبرسی در مجمع البیان می فرماید:در این جا آیه نازل شد:
«ذَلِكَ فَضْلُ اَللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ»؛(3)
این فضل خداست که به هر کس بخواهد(و شایسته بداند)می بخشد.(4)
یکی از مهمترین توصیه ها در آیات و روایات،توصیه به تسبیح است.طبق برخی نقل ها امام صادق علیه السلام در سجده های مستحبی پانصد مرتبه«سُبْحَانَ رَبِّيَ الأَعْلَى وَبِحَمْدِهِ»می گفت.یا مثلا:چقدر به این تسبيح يونسيه توصیه شده است که
ص: 230
بگویید:«لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظَّالِمِينَ»؛(1)
مرحوم ملاقلی همدانی دستورالعملی به شاگردانش می داد.یکی از شاگردان ایشان آقا میرزا جواد ملکی بود.مرحوم همدانی می فرمود:هر وقت می خواهید حجاب از قلبتان کنار برود و آن صفا و صمیمیت بیاید،سر به سجده بگذارید و بگوييد:«لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظَّالِمِينَ»؛این ذکر موجب می شود غم و اندوه از دل شما بیرون برود.
ص: 231
ص: 232
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
جبرئیل به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:
«إِنَّ أَهْلَ اَلسَّمَاوَاتِ لَأَشَدُّ مَعْرِفَةً لَهُ مِنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ»؛(2)
ص: 233
آسمانیان،فرشتگان،ملکوتیان،امیرالمؤمنین علیه السلام را بیش از زمینیان می شناسند.
جایگاه امیرالمؤمنین علیه السلام نزد آسمانیان و عرشیان بلندتر و شناخته شده تراز جایگاه آن حضرت نزد زمینیان است.على علیه السلام کسی است که خدا در آیات متعدد قرآن،پیامبر در ده ها خطابه و اهل بیت علیهم السلام در صدها حديث مدح او گفته اند.
در مفاتیح الجنان زیارتی به نام زیارت غدیر آمده است که در آن،ده ها آیه قرآن در وصف امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیان شده است.امام هادی علیه السلام این زیارت نامه را روز غدیر در نجف اشرف خواندند.آن حضرت می فرماید:علی جان!«نَطَقَ بِوَلاَيَتِكَ اَلتَّنْزِيلُ»؛(1)قرآن ولایت تورا بیان کرده.سپس یکایک آیات قرآن در فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام را می آورد.
امیرمؤمنان علیه السلام تمام ویژگی های انبیای قبل از خود و اولیای پس از خود را داراست و بعد از رسول خدا اول شخصیت جهان اسلام است.پس از رسول خدا،امیرمؤمنان افضل معصومین علیهم السلام است.
احمد بن حنبل پیشوای حنبلی ها در کتاب مسند خود آورده است:رسول خدا فرمود:
ص: 234
«مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ وَ إِلَى نُوحٍ فِي سِلْمِهِ وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ فِي حِلْمِهِ وَ إِلَى مُوسَى فِي فِطَانَتِهِ وَ إِلَى دَاوُدَ زُهْدَهُ فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا قَالَ فَنَظَرَتَا فَإِذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب»؛(1)
هرکس می خواهد علم و دانش حضرت آدم را ببیند-همان که خدا می فرماید:ما به او دادیم-اگر کسی می خواهد عزم و اراده حضرت نوح علیه السلام را ببیند.همان عزمی که نهصد و پنجاه سال عقب نشینی نکرد-اگر کسی می خواهد حلم ابراهیم علیه السلام را ببیند-که در هنگام ذبح فرزند و در میان آتش نمرودیان همواره بردباری داشت و خدا بردباری او را ستوده است-اگرکسی می خواهد زیرکی حضرت موسی علیه السلام را ببیند-که چگونه یک کودک در دربار دشمن رشد کرد و با زیرکی تمام بساط فرعون را برچید؛-اگر کسی می خواهد زهد حضرت عیسی را ببیند-که هرگز از دنیا چیزی برای خودش نیاندوخت-،این شش ویژگی از این شش پیامبر بزرگ،به صورت کامل در على علیه السلام جمع شده است.
او بود که می فرمود:هر آن چه می خواهید بپرسید.(2)
علم على علیه السلام برگرفته از علم پیامبر صلی الله علیه و آله است.
او بود با عزم و اراده خود،بیست و پنج سال برای حفظ اسلام سکوت کرد.در جنگ ها برای پیش برد اسلام مبارزه کرد.حلم و بردباری اش زبانزد بود.آن گونه به خاندانش جسارت شد برای حفظ اسلام خویشتن داری کرد.
بیست و پنج سال از جایگاه مسلمش کنار زده شد،اما چون می دانست یا باید
ص: 235
نهال اسلام بخشکد یا باید از حق خویش بگذرد،ترجیح داد اصل اسلام و نام پیامبر صلی الله علیه و آله باقی بماند.زیرکی حضرت علی علیه السلام در قضاوت ها و برخوردهایش کاملا نمایان بود و بالاخره زهدی که هرگز از دنیا چیزی برای خود نیاندوخت.او این شش ویژگی را از آن شش پیامبر داشت.
امام باقر علیه السلام فرمود:
«كَانَتْ فِي عَلَى سُنَّةِ أَلْفِ نَبِی»؛(1)
روش هزار پیامبر در زندگی امیرالمؤمنين علیه السلام بود.
فضایل حضرت زیاد است و اگر صدها مجلس هم سپری شود این فضایل تمام نمی شود.
ابن عساکر،دانشمند اهل تسنن،سه جلد مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام دارد.
نسائی،عالم بزرگ اهل تسنن،در سال 307 از دنیا رفته،از علمای شش گانه اهل سنت است.او نیز کتابی مستقل در فضایل علی بن ابی طالب علیه السلام دارد که به زبان فارسی ترجمه شده است.
ابن حجر درباره این کتاب می گوید:«اِكْثِرَاسَانِيدَهَا جِيَادٌ»؛بیشتر سندهایش خوب است.
جرج جرداق و تعدادی از نویسندگان مسیحی،کتاب های فراوانی درباره فضایل امام علی علیه السلام دارند.
ص: 236
بحث امروز ما نقش امیرالمؤمنین علیه السلام در مبارزه با منکرو فساد در جامعه است.وقتی به مردم می گوییم امر به معروف و نهی از منکر کنید می گویند این کار را چگونه انجام دهیم؟
امروز به شیوه های امیرالمؤمنین علیه السلام در اقامه معروف و برخورد با منکر اشاره می کنم که حضرت چگونه در دوران خلافت ظاهری شان نظارت ملی داشتند.ما که نمی توانیم نسبت به فساد و منکر و گناهان اجتماعی و حتی گناهان فردی بی تفاوت باشیم.اگر این اصل برداشته شود همه فرائض به خطر می افتد.
امیرالمؤمنین علیه السلام در حکمت 374 نهج البلاغه می فرماید:مردم چهار دسته هستند.بهترینشان دسته اول و بدترینشان دسته آخر است.دسته اول اهل فضیلت هستند و دسته آخر،مرده متحرک.
دسته اول،می فرماید:«فَمِنهُم المُنكِرُ لِلمُنكَرِ بِيَدِهِ ولِسانُهُ وَ قَلبِهِ»؛
بعضی ها با دست و زبان و قلبشان با منکر برخورد می کنند.
یعنی آدم وقتی فساد می بیند ناراحت شود و تذکر بدهد و اگر کارساز نشد،خودش مانع شود.می خواهد جلوی فحشا گرفته شود،پول خرج می کند که جوان ها ازدواج کنند.یا می خواهد جلوی فساد و طلاق گرفته شود،وقت می گذارد و می رود با خانواده ها صحبت می کند،فقرشان را برطرف می کند.این بهترین آدم است که حساسیت قلبی و زبانی و عملی دارد.
دسته دوم دو ویژگی را دارد و یکی را ندارد.فرمود:ناراحت می شود و می گوید
ص: 237
ولی کاری انجام نمی دهد.
دسته سوم کسی است که به قلب و عمل نهی از منکر می کند ولی با زبان،نه.به هر حال این سه گروه وظیفه ای را انجام می دهند.
گروه چهارم:امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
«تارك لإنكار المنكر بلسانه و قلبه و یده فذلک میت الأحياء»؛(1)
نه با قلب،نه با زبان و نه در عمل هیچ واکنشی نشان نمی دهند.این ها مرده متحرک اند.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:اگرهمه واجبات حتی جهاد در یک طرف باشد و امر به معروف و نهی از منکر در طرف دیگر،آن مثل قطره است و این مثل دريا.
ببینید امربه معروف و نهی از منکر چقدر مهم است که می فرماید:تمام فرائض حتی نماز و روزه و جهاد في سبيل الله مثل قطره ای است و امر به معروف و نهی از منکر،مثل دریاست.
امیرالمؤمنین علیه السلام چطور با منکر برخورد می کرد؟
ص: 238
اولین روش امیرالمؤمنین علیه السلام که کلیدی ترین روش است و خود حضرت علیه السلام بارها فرموده و در نهج البلاغه آمده است،این است که آمریا ناهی،خودش الگو باشد.
«مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنَّاسِ إِماماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفسِهِ قَبْلَ تَعليمِ غَيرِهِ وليَكُنْ تَأديبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبلَ تَأديبِهِ بِلِسانِهِ»؛(1)
اولین راه اجرا شدن معروف در جامعه این است که مدیران،مسئولان،رؤسا و کسانی که مردم به آنها رأی داده اند،نخست خودشان را بسازند و بعد به دیگران تذکر بدهند.
جوانی می گوید:در کوچه های کوفه می رفتم.لباس بلندی پوشیده بودم که روی زمین کشیده می شد.این کار هم پاکیزه نیست.وهم نشانه تكبر است.امیرمؤمنان علی علیه السلام خیلی محترمانه فرمود:جوان!پیراهنت را بالاتر بگیر،پاکیزه می ماند.
من که آقا را نمی شناختم،از اطرافیان پرسیدم:ایشان کیست؟گفتند:امیرالمؤمنین حاکم و خلیفه مسلمانان است.جوان می گوید:پشت سرآقا حرکت کردم.دیدم وارد بازار شد.و دو پیراهن به قیمت پنج درهم خریداری کرد.دیدم آقا پیراهن دو درهمی را خودشان برداشتند و سه درهمی را به قنبرداد.قنبر گفت:آقا!
ص: 239
شما حاکم و پیشوایی؛من پیراهن ارزان تر را برمی دارم.فرمود:نه،توجوان تری؛باید لباس بهتر را بپوشی.(1)
آن امربه معروف را این عمل تأیید می کند.
مردم نشسته اند،خواهر امیرالمؤمنین علیه السلام آمد حقش را از بیت المال بگیرد.آقا به او بیست درهم داد.همان لحظه یک زن عجم وارد شد.حضرت به اوهم بیست درهم داد.ام هانی(فرزند ابوطالب)به این کار اعتراض کرد.حضرت فرمود:چیزی که تو می گویی در قرآن نیست.(2)قرآن ملاکی برای خواهر و برادر خليفه تعیین نکرده.
مسئولین ما هم دقت داشته باشند و فرزندان و اطرافیان و حتی خودشان را کنترل کنند.
شخصی خلافی کرده بود.آقا به قنبر فرمود:حد بزن.قنبرهشتاد و سه شلاق زد.آقا فرمود: تازیانه را بده.حد هشتاد ضربه است؛توسه تا اضافه زدی.آماده باش که سه ضربه بخوری.(3)این دقت نظرعلی علیه السلام روی نیروها و فرزندانش است.
چرا امیرالمؤمنين علیه السلام در دل ها محبوب شد؟
ص: 240
چرا جرج جرداق خودش را فدایی علی علیه السلام می داند؟می گوید: يا أبا الحسن!من که مسلمان نیستم؛من مسیحی هستم و باید درباره عیسی علیه السلام بنویسم اما...
ایشان نامه ای به حضرت آیت الله بروجردی رحمة الله نوشته بود که من می خواهم درباره علی بن ابی طالب علیه السلام کتاب بنویسم.بسیاری نزد او رفتند که برای دیگران هم بنویسد.گفت:من برای احدی جز على علیه السلام قلم نمی زنم.چهل سال قلمش در خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بود.چرا باید عاشق علی علیه السلام بشود؟
مردی یهودی زره امیرمؤمنان را دزدیده بود.حضرت با او نزد قاضی آمد و فرمود:این زره برای من است.قاضی گفت:شما شاهدی دارید؟قسم می خورید؟فرمود:نه.گفت:پس زره مال یهودی است.
وقتی از دادگاه بیرون آمدند یهودی گفت:آقا!شما که میدانید این زره برای شماست و این را من در صفین از روی آن اسب خاکستری رنگ شما برداشتم.چرا به این سادگی می گذرید؟فرمود:نمی خواستم قسم بخورم؛شاهدی هم نداشتم.یهودی شهادتین گفت و مسلمان شد و زره را برگرداند.(1)
بنابراین نخستین شیوه برای اقامه معروف در جامعه این است که مسئولین صالح باشند.اگر رؤسا صالح نشوند صالح شدن مردم مشکل است.
دومین روش امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهی از منکر،تذکر زبانی بود.امام
ص: 241
حسن علیه السلام و امام على علیه السلام با افرادی نشسته بودند،که صحبت از شخصی به میان آمد و بدگویی اش کردند.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«أَيُّها النَّاسُ مَن عَرَفَ مِن أَخِيهِ وَثِيقَةَ دِينٍ وَسْدَادُ طَرِيقٍ فَلَايَسْمَعَنَّ فِي أَقَاوِيلِ الرِّجَالِ»؛(1)
کسی که می داند برادرش متدین و به راه راست است؛هرگز نباید حرف دیگران را درباره اش بشنود.
غیبت،آدمی را روی صراط نگه می دارد و انسان را بیچاره می کند.غیبت آن چیزی است که واقعیت دارد؛اگر نباشد که تهمت و دروغ است.برای شخصی اتفاقی افتاده و مسئله ای بوده که اگر آن را نقل کنی راضی نیست؛این غیبت می شود.اگر در جایی هستیم که غیبت می کنند حداقل تذکر بدهیم و آن جا را ترک کنیم.امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد غیبت تذکر می داد.وقتی وارد بازار می شد بلند بلند قرآن می خواند و بر اساس نوع مشاغل تذکر می داد.
مسئولان اصناف ما چند کتاب مفید برای مشاغل مختلف تولید کرده اند؟چقدر تابلو و نشریه تولید کرده اند؟چقدر جلسات آموزش مکاسب برای فروشندگان داشته اند؟
ص: 242
اداره بازرگانی یا وزراتی که اصناف زیرنظرش هستند،باید کارشناس دینی و نشریه داشته باشد و مردم مسائل خرید و فروش را بدانند.بازار باید پلیس نظارت دینی داشته باشد.
سومین روش امیرمؤمنان علی علیه السلام درنهی از منکر،شیوه عملی بود.
جوانی را نزد حضرت على علیه السلام آوردند که مرتکب گناه جنسی شده بود.امام على علیه السلام چند ضربه روی دست اوزد،سپس فرمود:از بیت المال به او پولی بدهید تا ازدواج کند.
حضرت از مکانی عبور می کرد که دید پیرمردی مسیحی در گوشه ای نشسته است،عصبانی شد و فرمود:چرا برای این شخص حقوق در نظر نگرفتید؟آن روز که توان داشت او را به کار گرفتید و حالا که از او کاری بر نمی آید رهایش کردید.
مولای ما حتی نسبت به حقوق حیوانات و حقوق اقلیت های مذهبی اهمیت می داد.
چهارمین روش امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهی از منکر،دفاع از آمربه معروف و ناهی از منکر است.
اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر کرد حداقل از او دفاع کنید.این سیره امیرالمؤمنین علیه السلام است.
خلیفۂ سوم اباذر غفاری را تبعید کرد و اعلام کرد احدی حق ندارد به بدرقه او
ص: 243
برود.اباذر شجاع بود؛شخصیتی بود که جانش را در دفاع از معروف و برخورد با منکر گذاشت.او جلوی کاخ سبز معاویه می آمد و فریاد می زد.سرانجام او را از شام به مدینه فرستادند.کسی که حرف بزند هزینه دارد.
عثمان هم در برابر سخنرانی های افشاگرانه ابوذر طاقت نیاورد و او را به ربذه تبعید کرد.همین طور که می رفت امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام بدرقه اش آمدند.حضرت با ابوذر خداحافظی کرد و فرمود:غصه نخور!تونگران دین مردمی این ها نگران دنیایشان هستند.تو برای خدا غضب کردی این ها برای دنیا غضب کردند.آمد از او حمایت کرد.(1)
این چهار روشی بود که در سیره امیرالمؤمنين علیه السلام وجود داشت.
نسبت به معروف و منکرحساس باشیم و تذکر بدهیم،عمل خودمان تذکر باشد و معروف را در جامعه گسترش بدهیم.عزیزان ما با رعایت حجابشان،با حضورشان در مراکز مختلف،مسئولین با جذب افراد مذهبی و با ملاک قرار دادن افراد مذهبی،در ترویج معروف بکوشند.دولت باید بر شرکت های خصوصی نظارت داشته باشد.چرا باید در یک کشور اسلامی،بدحجابی و آرایش حرام ملاک جذب نیرو باشد؟
شیوه برخورد با منکر این گونه است:این که در خیابان به خانمی بگوییم حجابت را رعایت کن یا به همکارمان بگوییم نمازت را بخوان خوب است؛اما کار از پای بست خراب است و باید برای حل این معضل فکر اساسی شود.
ص: 244
«يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله وکونوا مع الصادقین»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
نیمه ماه مبارک رمضان و میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام است؛امامی که نخستین مولود زندگی مشترک امیرالمؤمنین و زهرای مرضیه علیهم السلام است و باعث شادی فراوان این دو به ویژه شادی فراوان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شد.گرچه امام حسن علیه السلام هفت سال بیشتر در کنار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نبود اما فوق العاده پیامبر صلی الله علیه و آله او را دوست داشت.على علیه السلام درباره امام حسن علیه السلام فرمود:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ فِي ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ نَظِيرُ يُحْيِي بْنِ زَکَرِیا»؛(2)
ص: 245
خدا را شکر که در نسل من کسی را مثل حضرت یحیی قرار داد.
چون قرآن درباره کودکی حضرت یحیی علیه السلام می فرماید:به او حكمت و نبوت دادیم.(1)امام حسن علیه السلام با این جایگاه امروز روز تولدشان است و با این مقدمه ای که بیان شد می خواهم حدیثی را از ایشان بخوانم و زندگی ایشان را ذیل این حدیث توضیح بدهم.
«سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ اَلسِّيَاسَةِ»؛
شخصی از امام مجتبی علیه السلام پرسید:سیاست یعنی چه؟
ائمه ما همه سیاسی بودند.اصلا دين بدون سیاست دین نیست،به دلیل این که خود پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله یک رجل دینی و سیاسی بود؛همان کسی که به نماز شب می ایستاد و از خوف خدا اشک می ریخت،به سران دنیا نامه نوشت و در جنگ ها فرماندهی را بر عهده داشت و بر کرسی قضاوت می نشست و به حل و فصل امور می پرداخت.
امام رحمة الله درتحریرالوسیله می نویسد:
«من زعم الدين منفک عن السياسه فهو جاهل»؛
اگر کسی فکر می کند دین جدا از سیاست است او نادان است.
«لم يعرف الدين والسياسه»؛
نه دین را شناخته است و نه سیاست را.
سیاست به معنای خدعه و کلک در اسلام نیست.ائمه ما همه شهید شدند.
ص: 246
اگر سیاسی نبودند برای چه شهید شدند؟اگرگوشه مسجد بودند،و فقط ارتباط با خدا داشتند،که شهید نمی شدند.امام جواد علیه السلام در سن بیست و پنج سالگی به شهادت نمی رسید.تمام حاکمان ما با امام زمان خودشان درگیر بودند ابی عبدالله علیه السلام پرچم دار مبارزه سیاسی است؛چون او به کربلا رفت.
زینب کبری علیها السلام بعد از داستان کربلا خطبه خواند؛این ها همه کارهای سیاسی است.در زیارت جامعه کبیره،می خوانیم:
«وَ سَاسَةُ اَلْعِبَادِ»؛(1)
شما اهل بیت علیهم السلام سیاسی ترین بندگان خدائید.
زینت یک رجل سیاسی دو چیز است.امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
«جَمَالُ اَلسِّيَاسَةِ اَلْعَدْلُ فِي اَلْإِمْرَةِ وَ اَلْعَفْوُ مَعَ اَلْقُدْرَةِ»؛(2)
عفووگذشت و عدالت از ارکان یک رجل و حکومت سیاسی است.از امام مجتبی علیه السلام سؤال شد سیاست چیست؟
آیا سیاست در این است که فقط در زد و بند باشد؟اتفاقا اولین گام سیاست رعایت حقوق الهی است.امام مجتبی علیه السلام فرمود:سیاست سه چیز است سه حق را اگر انسان در زندگی اش رعایت کرد یک انسان سیاست مداراست.
امام حسن علیه السلام فرمود:سیاست این است
ص: 247
«أَنْ تُرْعَى حُقُوقُ اَللَّهِ»؛
حقوق خدا را مراعات کن.
بعد خود امام فرمود:
«فَأَمَّا حُقُوقُ اَللَّهِ فَأَدَاءُ مَا طَلَبٌ وَ اَلاِجْتِنَابُ عَمَّا نُهِيَ»؛
حقوق الهی عمل کردن به آن چیزهایی است که آنهایی را امر کرده و آنهایی را که نهی کرده.
بدا به حال آن سیاست مداری که حق خدا را رعایت نکند.یک انسان سیاست مدار باید اول امر خدا و دوم ترک نهی خدا را رعایت کند؛مثلا،خمسش را بدهد،مالش حلال باشد،مقید به واجبات باشد،غیبت نکند،خدعه در کارش نداشته باشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره معاویه فرمود:معاویه مکاراست.(1)حکومتی که با کشتن مالک اشتر بخواهد قوام بگیرد سیاسی نیست.حکومتی که جاسوس در کوفه بفرستد که قوام حکومت على علیه السلام را متضرر کند سیاسی نیست؛این منکر است.
ائمه ما به هیچ وجه به نام کارسیاسی حاضر نبودند حق خدا را نادیده بگیرند.ابی عبدالله علیه السلام به کربلا رسید،اول پول داد،زمین آن جا را خریداری کرد،بعد
ص: 248
خیمه هایش را نصب کرد.(1)
صبح عاشورا فریاد زد:هرکسی مظلمه و حق الناس به گردنش است برگردد.(2)
وقتی موقع اذان می شد بندبند امام حسن علیه السلام می لرزید و رنگش تغییر می کرد و جلوی مسجد می آمد،اشک می ریخت(3)وهرشب سوره کهف می خواند.
امام صادق علیه السلام فرمود:شب های جمعه اگر کسی مرتب سوره کهف بخواند شهید از دنیا می رود و با شهدا محشور می شود.(4)
امام خمینی رحمة الله یک رجل به تمام معنا سیاسی بود اما ارتباطش با خدا،نماز شب و قرائت قرآنش ترک نمی شد.
امام حسن علیه السلام فرمود:سیاست این است:
«وَ حُقوقُ الأحياءِ وأمَّا حُقوقُ الأحْيَاءِ فَهِيَ أَنْ تَقُومَ بِوَاجِبِكَ نَحوإِخِوَانِكَ وَلا تَتَأَخَّرَ عَنْ خِدْمَةِ امْتِك»؛
آدمی سیاسی است که حقوق مردم را رعایت کند.به مردم خدمت کنیم و
ص: 249
بار از دوش مردم برداریم.هر کسی بیشتر توانست به مردم خدمت بکند و بار از دوش مردم بردارد این سیاست مدارتر است.
میمون بن مهران می گوید:تعجب کردم چرا امام در حال اعتکاف از مسجد بیرون رفت!وقتی آقا برگشت گفتم:شما معتکف بودید!فرمود:از جدم رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله شنیدم،فرمود:
«مِنْ قَضَى.أَخَاهُ اَلْمُؤْمِنِ حَاجَةً كَانَ كَمَنْ عَبَدَ اَللَّهَ تِسْعَةَ آلاَفِ سَنَةٍ صَائِماً نَهَارَهُ وَ قَائِماً لَيْلَه»؛
کسی که بار از روی دوش برادر مؤمنش بردارد مثل این است که نه هزار سال که روزهایش را روزه است و شب هایش را عبادت می کند،عبادت کرده است.(1)
امام مجتبی علیه السلام فرمود:من این دشمن را از تو دور می کنم،یک کسی را صدا زد،فرمود:دوازده هزار درهم به او بده.(2)
عزیزان من!ما در جامعه گرفتار زیاد داریم،بالای یازده میلیون جوان،آماده
ص: 250
ازدواج داریم.عزیزانی که در توانشان است کمک کنند.
چرا در جامعه ما انفاق کم رنگ شده است؟چرا برخی دنبال این می گردند که کدام بانک بیشتر سود می دهد؟
قرآن می گوید:من درصد می دهم،کسی که انفاق می کند من خدا هفتصد برابر می دهم.(1)قرآن می فرماید:قرض بده چند برابر می دهم.(2)
چرا از خمس فرار می کنید؟خمس حق خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله است.هزينه دین و تأمین و ترویج دین است.
امروز وهابی ها،میلیاردها دلار دارند در دنیا هزینه می کنند تا قلب آفریقا رفته اند و در تمام کشورها دارند اسلام خشن را ترویج می کنند،اسلامی که به دین لطمه می زند،اسلام خشک و بی روح را دارند ترویج می کنند.
ما نباید در این کشورها حضور پیدا کنیم؟چند روز قبل خانمی از آمریکا آمده بود،می گفت:ما آن جا یک جمعیت اندکی هستیم داریم برای شیعه تبليغ می کنیم.اسلام ناب و علوی اصلا قابل مقایسه با اسلام وهابی نیست،آنها میلیاردی در دنیا دارند هزینه می کنند ما هم باید هزینه کنیم و کمک به ترویج اسلام ناب و علوی کنیم.
فرمود:سیاست یعنی رعایت حقوق مردم،«وأنْ تَخَلُصَ لوَلِى الأمرِ ما أَخْلَصْ لِأُمَّتِهِ»؛یعنی عادلانه از ولی امر اطاعت کردن.
امام حسن علیه السلام فرمود:سیاست این است:
ص: 251
«وحُقُوقِ الأَمْوَاتِ فَهِيَ أَنْ تَذْكُرَ خَيْراتِهِم وتَتَغاضى عَن مَساوِئِهِم-فإنَّ لَهُم رَبّاً يُحاسِبُهُم»؛(1)
حقوق مرده ها را رعایت کنی،از آنها خیر بگویی و آنها را عفو کنی و پشت سر مرده حرف نزنی.
طرف از دنیا رفته است خطاهایش را برجسته نکنید،مگر آن افرادی که ملعون هستند مگر آن افرادی که فاسد و فاسق هستند.
سیاست اسلامی در یک کلمه یعنی رعایت حقوق خدا،مردم واموات؛یعنی پاسداری از حقوق خدا،مردم واموات.
چهارتا از ویژگی امام حسن علیه السلام را ذکر می کنم:
ص: 252
یکی از ویژگی های شاخص امام حسن مجتبی علیه السلام حلم و بردباری است.حلم از صفات خداست که پانزده مرتبه در قرآن به خدا نسبت داده شده است.حلم یعنی آستانه تحمل انسان بلند باشد و برخورد منفی را منفی جواب ندهد.
بهتر است در مناسبت ها کاربردی صحبت کنیم تا مردم بتوانند از آن امامی که مناسبت متعلق به ایشان است تا اندازه ای پیروی عملی داشته باشند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«اَلْحِلْمُ يَدُورُ عَلَى خَمْسَةِ أَوْجُهٍ»؛
حلم در پنج جا نمایان می شود: 1-«أَنْ يَكُونَ عَزِيزٌ فَيَذِلَّ»؛ آدم عزیز باشد ذلیلش کنند. درمورد امام حسن علیه السلام کار به جایی رسید که بعضی از دوستان به او توهین می کردند. 2-«أَوْ يَكُونَ صَادِقاً فَيُتَّهَمَ»؛ راست بگوید ولی قبول نکنند و به دروغگویی متهمش کنند. 3-«أَوْ يَدْعُوَ إِلَى اَلْحَقِّ فَيَسْتَخِفَّ بِهِ»؛ مردم را به حق دعوت کند ولی او را خوار و سبک بشمارند؛ مثل حضرت نوح که هرچه نصیحت می کرد، می گفتند: ساحر است. 4-«أَؤُ أَنْ يُؤْذَيَ بِلاَ جُرْمٍ»؛ او را بدون جرم اذیت کنند، 5-«أو أن يُطالَبَ بِالحَقِّ وَيُخالِفوهُ»؛(1)حق را طلب کند اما با او مخالفت کنند.
ص: 253
مرد شامی به امام حسن علیه السلام جسارت کرد.آقا نگاهی به او انداخت و فرمود: اگر گرسنه ای غذایت بدهیم؛ اگر احتیاج داری بی نیازت کنیم؛ اگر جانداری به توجا بدهیم.(1)
روزی امام مجتبی علیه السلام وارد منزل شد و دید پای حیوان را شکسته اند. فرمود: چه کسی این کار را کرد؟ غلام گفت: من این کار را کردم. فرمود: چرا؟ گفت: خواستم شما را عصبانی کنم. آقا فرمود: حالا هم عصبانی نمی شوم. تو را بخشیدم و آزاد کردم.
عزیزان من! در زندگی مان بردبار باشیم و عصبانی نشویم. تا جایی که امکان
ص: 254
دارد کار مردم را حمل بر صحت کنیم.
دومین ویژگی شاخص امام حسن علیه السلام شجاعت ایشان است. امیرالمؤمنین علیه السلام امام حسن و چند نفر دیگر را به کوفه فرستاد تا برای جنگ جمل نیرو جمع کنند. آن زمان ابوموسی اشعری حاکم کوفه بود و سعی می کرد مردم کوفه را از پیوستن به سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام بازدارد. امام حسن علیه السلام وارد کوفه شد و با سخنرانی های شجاعانه خود چند هزار نیرو جمع کرد.
این شجاعت امام حسن علیه السلام است. بعد از پدر بزرگوارش هم لشکر کشید و تا مدائن رفت؛ اما به او خیانت کردند. صلح امام حسن علیه السلام به این دلیل بود که در لشکرش آن نیروهایی که باید باشند، نبودند. عبيدالله بن عباس پسرعموی امام حسن علیه السلام است؛ اما به معاویه پیوست.
سومین شاخص ویژگی امام حسن علیه السلام عبودیت و بندگی و فانی بودن در خدا است. حضرت بیست سفر با پای پیاده به مکه رفت که معروف است.(1)
عزیزان من! نماز را سبک نشمارید. امام کاظم علیه السلام فرمود: وقتی فردی نماز می خواند، نماز او را نفرین می کند و می گوید: «ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اَللَّهُ»؛ من را ضایع
ص: 255
کردی، خدا تورا ضایع کند. اما برای بعضی ها دعا می کند و می گوید: من را حفظ کردی؛ خدا تو را حفظ کند.(1)
یکی دیگر از ویژگی های امام حسن علیه السلام کریم بودن اوست. در مورد کریم بودن امام حسن علیه السلام باید بیان کنم که همه اهل بیت علیهم السلام کریم هستند اما معروف شدن امام حسن علیه السلام به کریم اهل بیت علیهم السلام به خاطر سفره داری و مهمان نوازی ایشان حتی نسبت به کسانی است که به آن حضرت ناسزا می گفتند.
امام حسن علیه السلام در یکی از سفرهایش مهمان پیرزنی شد. پیرزن حیوانش را برای حضرت قربانی و کباب کرد. امام فرمود: روزی محتاج شدید به مدینه بیایید و سراغ خانه امام مجتبی علیه السلام را بگیرید. وقتی آن پیرزن به مدینه آمد حضرت در عوض کاری که او برایش کرده بود چند صد گوسفند به او هدیه داد.(2)
ص: 256
قال الله تبارک و تعالی:
«يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَكُونُوا مَعَ اَلصَّادِقِينَ»؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید! از[مخالفت فرمان]خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید!
مسئولان خیلی مقید هستند نماز عید فطر را در سراسر کشور برگزار کنند.نُه قنوت در این نماز است که در هرقنوت، چند جمله تکرار می شود. سه محور مهم و کلیدی در دعای نماز عید فطر آمده است. اولین جمله مربوط به توحید، دومین جمله مربوط به نبوت و سومین جمله مربوط به امامت است؛ یعنی سه محور اساسی این دعا که در مجموع دو رکعت هجده بار قرائت می شود، سه اصل از مبانی اعتقادی و ارکان اصول دین ماست.
ص: 257
در بخش اول این دعا هشت ویژگی از ویژگی های خدا مطرح می شود:
«اَللَّهُمَّ أَهْلَ اَلْكِبْرِيَاءِ وَ اَلْعَظَمَةِ»؛(1)واژه کبریا یک بار در قرآن برای خدا به کار رفته و آن هم در آخر سوره جاثیه است. خدای تبارک و تعالی می فرماید:
«وَلهِ الكِبرياءِ في السَّماواتِ وَالأَرضِ وَهُوَ العَزيزُ الحَكِيمُ»؛(2)
کبریا یعنی عظمت و ابهت و بزرگی.
«وَ أهلُ الجُودِ وَالجَبَرُوتُ»؛ خدایی که اهل جود و سخاوت و فضل به مردم و موجودات هستی است. جبروت و الوهیت تو آن خالقیتی است که بر عالم هستی داری و حاکمیتی است که بر عالم هستی داری.
«وَ أهلُ العَفوِ وَالمَغفِرَةُ»؛ اهل عفو و رحمت هستی.
«وَ أَهْلُ اَلتَّقْوَى وَ اَلرَّحْمَةُ»؛ اهل تقوا و رحمت هستی.
این هشت صفت از اوصاف الهی است.
هروقت انسان می خواهد دعا کند، نخست باید خدا را به عظمت یاد کند.
ص: 258
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی می خواهید دعا کنید اول تمجيد، سپس تهليل- یعنی خدا را به بزرگی یاد کردن-،سپس درود بر پیامبر و آلش، و بعد، دعا کردن .(1)
در مفاتیح دعایی به نام تمجید وجود دارد که برای عاقبت به خیری توصیه شده است.
اولین نکته ای که از دعای قنوت نماز عید فطر استفاده می کنیم این است که همیشه خدا را با عظمت و بزرگی یاد کنیم؛ سوءظن و بدگمانی نسبت به خدا نداشته باشیم. قرآن، کسانی را که به پرودرگارشان بدبین هستند لعنت کرده است.(2)
یکی از مهم ترین واژه هایی که در قرآن بارها درباره خدا آمده واژه مغفرت و رحمت و عفواست. خداوند تبارک و تعالی می فرماید: اگر می خواهید عفوو رحمت من شامل شما شود، باید کاری هم شما انجام دهید. در سوره نور می فرماید:
«وَلْيَعْفُوا ولْيَصْفَحُوا ألاَّ تُحِبُّونَ أن يَغْفِرُ اَللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛(3)
آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند؛آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است.
نمی خواهید خدا شما را بیامرزد و ببخشد؟! پس شما هم ببخشید و از هم بگذرید.
ص: 259
عفو و گذشت مهم ترین پیام دعای نماز عید فطر است. اگر افرادی با هم قهر هستند و کینه واختلاف دارند، گذشت کنند و هم دیگر را ببخشند.
روز آخر ماه مبارک رمضان و در آستانه عید، فرشته ای در آسمان ندا می دهد:
«أَبْشِرُوا عِبَادَ اَللَّهِ فَقَدْ غَفَرَاللهُ لَكُمْ ذُنُوبَكُم وقَبِلَ تَوْبَتَكُمْ فانظُروا كَيفَ تَكُونونَ فيما تَسْتَأْنِفُونَ»؛(1)
بندگان خدا! بشارت برشما که خدا گناهان شما را آمرزید و توبه تان را پذیرفت. پس ببینید که اعمالتان را چگونه از سر می گیرند.
امام سجاد بسیاری از بردگانش را در شب عید فطر آزاد می کرد. حضرت از اول ماه رمضان خطاهای این غلامان را یادداشت می کرد و در شب عید فطرهمه آنها را جمع می کرد و می فرمود: من از همه شما گذشتم؛ شما هم با صدای بلند بگویید: خدایا! على بن الحسين از ما گذشت؛ توهم از او بگذر. بعد اشک می ریخت و می فرمود: خدایا! توبه ما فرمان دادی هر کسی بدی کرد از او بگذر. من گذشتم؛ همان طور که خودت گفتی. توخدایی، توخالق ما هستی. من بنده بشربا همه اشکالاتی که دارم گذشتم. تو که به مراتب از من بالاتری، بگذر؛ چون عفوو
ص: 260
مغفرت از اوصاف اصلی توست.(1)
خوب است که همه انسان ها از این روش امام سجاد علیه السلام پیروی کنند و اختلاف ها را کنار بگذارند.
اولین جایی که عفووگذشت بسیار تأكيد شده، گذشت از همسر است.امام سجاد علیه السلام فرمود:
«وَأمَّا حَقُّ الزَّوجَةِ فَأن تَعلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّوجل جَعَلَها لَكَ سَكَناً وَ أُنْساً فَتَعلَمَ أَنَّ ذَلِكَ نِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ فَتُكْرِمَهَا و تَرفُقَ بِها وَ إن كانَ حَقُّكَ عَلَيها ... وإِذا جَهِلَت عَفَوتَ عَنها»؛(2)
حق همسر این است که بدانی خدا این زن را به عنوان آرامش و انس برای تو گذاشته است. بدان این زن نعمت الهی است. از نعمت هایی که خدا به مرد می دهد، یکی زوجه سالم است و دیگری، فرزند سالم. او را اکرام کن؛ با او مهربان باش و غذا و لباسش را تأمین کن...اگرهم در جایی جاهلی کرد و جمله ای گفت و یا رفتار ناشایستی داشت او را عفو كن.
همان طور که می دانید پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بیست و پنج سال با حضرت خدیجه کبری علیها السلام زندگی کرد و تا زمانی که خدیجه کبری علیها السلام زنده بود با زن دیگری ازدواج نکرد.
ص: 261
پیامبر بعد از وفات خدیجه کبری علیها السلام چند ازدواج داشت.گاهی بین همسران پیامبر صلی الله علیه و آله كدورت و اختلاف پیش می آمد و گاهی حتی برخی از آنها خود پیامبر را اذیت می کردند. سورۂ تحریم در جریان یکی از همین آزارها نازل شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله با عفو و گذشت و نادیده گرفتن خطاهای همسرانش توانست زندگی را مدیریت کند.
دومین جایی که سفارش شده است که عفووگذشت کنید نسبت به انسان های متدين است. گاهی کسی فاسق است و مهم نیست که آبرویش بریزد اما گاهی این آدم محترم است و حالا اشتباهی نسبت به شما مرتکب شده چنین کسی که مردم او را مؤمن می شناسند و پیرو اهل بیت علیهم السلام است باید خیلی زود عفو کرد.
دزدی را نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آورده بودند. حکم صادر شد که امیرالمؤمنین علیه السلام می خواهد حد را اجرا کند. حد هم قطع دست است. حضرت به دزد فرمود: چیزی از قرآن هم می توانی بخوانی؟ گفت: آری، سوره بقره . حضرت فرمود: دستت را به خاطر سوره بقره بخشیدم.
اشعث بن قیس اعتراض کرد. آقا فرمود: اثبات دزدی او با شاهد و بینه نبود؛ بلکه با اعتراف خود او بود.
ص: 262
امام می تواند در چنین مواردی عفو کند.(1)
پیامی که این حدیث دارد: کسی که اهل قرآن و متدین است، اگر اشتباهی کرد حریمش را حفظ کنید. ببینید بعضی از حرمت شکنی ها به کجا برمی گردد. ممکن است ریشه این شایعه، نظام حوزه و روحانیت و نظام دین داری را لطمه بزند.
امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود:
«شَرُّ اَلنَّاسِ مَنْ لاَ يَقْبَلُ العُذُر»؛(2)
بدترین مردم کسی است که عذر پذیر نباشد.
برجسته کردن خطاها مخصوصا خطاهای غیرعمدی خوب نیست.
قاتلی را می خواستند قصاص کنند. فرزند مقتول نزد امام سجاد علیه السلام آمد. حضرت به او فرمود: این آقایی که پدر شما را کشته، حقی به گردن شما ندارد؟ گفت: حق کوچکی دارد؛ او معلم من بوده است. امام سجاد علیه السلام فرمود: این حق کمی نیست. و کاری کردند که سرانجام گذشت کرد.
فرزند سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله را بین نماز مغرب و عشاء در حرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام کشتند. بعضی از بزرگان رفتند و به ایشان خبر دادند. آن
ص: 263
مرجع جهانی قبل از آن که بگوید چه کسی بود فرمود: «وَلا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاَّباللَّهِ اَلْعُلَى اَلْعَظِيمُ»؛ او را عفو کردم.
سومین جایی که سفارش شده است که عفووگذشت کنید نسبت به خویشاوندان است. حضرت یوسف علیه السلام چقدر زود برادرانش را بخشید!
یکی از سادات حسنی به امام صادق علیه السلام ناسزا می گفت. شخصی عصبانی شد و گفت: بگذارید با او برخورد کنیم. امام فرمود: او خویشاوند ماست.(1)
می گوییم: یا رسول الله ! این عید فطر چهار جایگاه برای شما ایجاد می کند:«الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلَّى عَلَيهِ وَعَلى آلِهِ وَأسأَلُكَ بِهَذا اليَومِ الّذى شَرَّفتَهُ وَ كَرَّفتَهُ وَ عَظَّمتَهُ وَفَضَّلتَهُ»؛مزید یعنی مقام عالی و بلند.
پیامبر صلی الله علیه و آله هدفش این بود که مردم دین دار شوند، و گناه نکنند و نماز بخوانند. بهترین فرصت عید فطر است. جمعیت به نماز عید فطر ایستاده اند و گناهانشان آمرزیده شده است. هدف پیامبر صلی الله علیه و آله در نماز عید فطر تحقق پیدا می کند.
اگر بی حجابی و فساد از جامعه ما کنار برود و تدین زیاد شود و امنیت و آرامش باشد مردم برای امام دعا نمی کنند؟ امام چه زمانی می بالد؟ موقعی که ببیند مردمش بر اساس انقلاب پیش می روند. قرآن می فرماید:«وَعَزَّروهُ ونَصَرُوهُ»؛(2)پیامبر
ص: 264
را یاری کردند. پس عید فطر برای پیامبر صلی الله علیه و آله هم ذخیره است و هم شرافت است و هم کرامت، وهم مقام بلند است.
در نماز عید فطر دعایی می کنیم که خیلی مهم است. می گوییم: عباد صالح و بندگان صالح از تو چه می خواهند؟ هرچه آنها می خواهند، به ما هم بده:«اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ ماسْأَلُكَ عِبادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ ما عاذَ مِنْهُ عِبادُكَ الْمُخْلَصُونَ»؛هم چنین هرچه بنده های صالح نمی خواهند و از آن دوری می کنند، از ما دور کن.
قرآن می فرماید: عباد صالح کسانی هستند که در آینده مدیریت و حکومت جهان را به دست می گیرند:
«وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّكْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ اَلصَّالِحُونَ»؛(1)
در«زبور»بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»
«عِبَادِيَ اَلصَّالِحُونَ»امام حجت بن الحسن علیه السلام و یاران او هستند.(2)
پس معنای دعای آخر قنوت عید فطر چنین می شود: خدایا! هرچه امام زمان علیه السلام از تو می خواهد به ماهم بده و هرچه امام زمان از آن دوری می کند از ما هم دور کن؛ چون عبد صالح، او و یارانش هستند.
حتی در تورات های فعلی-با این که تحریف شده اند-و در زبور حضرت
ص: 265
داود علیه السلام بارها این جمله تکرار شده که حکمرانان آینده زمین، بندگان شایسته خدا هستند. قرآن هم اشاره دارد که این نکته در کتاب های آسمانی پیشین آمده است.
ص: 266
برخی از آثار مؤلف:
کتب تبلیغی
نام کتاب
ردیف
نوبت
قیمت
چاپ
(به
تومان)
1 | سلسله سخنرانی های استاد رفیعی، جلد اول | دوازدهم | 12000
2 | سلسله سخنرانی های استاد رفیعی، جلد دوم | سیزدهم | 12000
3 | سلسله سخنرانی های استاد رفیعی، جلد سوم | یازدهم | 12000
4 | سلسله سخنرانی های استاد رفیعی، جلد چهارم | یازدهم | 10000
5 | سلسله سخنرانی های استاد رفیعی، جلد پنجم | ششم | 10000
6 | سلسله سخنرانی های استاد رفیعی، جلد ششم | چهارم | 10000
7 | سلسله سخنرانی های استاد رفیعی، جلد هفتم | دوم | 10000
8 | سخنرانی های استاد رفیعی ویژه خانواده ها،جلد اول | پانزدهم | 6000
9 | سخنرانی های استاد رفیعی ویژه خانواده ها،جلد دوم | دهم | 5000
10 | سخنرانی های استاد رفیعی ویژه خانواده ها،جلد سوم | چهارم | 4000
11 | اخلاق در نهج البلاغه | دوم | 5000
ص: 267
12 | گنجینه خطباء، جلد اول(50 موضوع | اخلاقی) | سوم | 17000
13| گنجینه خطباء، جلد دوم | سوم | 18000
14 | منابر ترحيم | چهارم | 6000
15 | بایدها و نبایدها در قرآن | چهارم | 5000
16 | نقش لطایف و حکایات در گفت وگو | اول | 2000
17 | نوشته های درب های بهشت و جهنم (چگونه بهشتی شویم؟!) | چهارم | 5000
18 | راه کارهایی برای جذب به نماز | سوم | 2500
19 | عفاف در قرآن (به ضمیمه عنصر بصیرت در اول نهضت حسینی) | اول | 4000
20 | اخلاق عملی امام حسین علیه السلام | دوم | 4000
21 | شرح احادیث امام حسين عليه السلام و فضائل قمر دوم بنی هاشم علیه السلام | دوم | 6000
22 | بیست مجلس - وظایف ما در مقابل اهل بیت علیهم السلام | دوم | 7000
23 | امارت بر نفس (خطبه های نماز جمعه حضرت آیت الله سید احمد خاتمی «زید عزه»، جلد اول) | دوم | 16000
24 | سبک زندگی دینی در عرصه خانواده ها(چگونه بهترین همسرم باشم؟!) | دوم | 4500
25 | آفات زبان (سخنرانی های حضرت آیت الله سید احمد خاتمی«زید عزه»)|سوم | 4500
26 | حقایق و خرافات (سخنرانی های حضرت ا سوم | 6000
ص: 268
آیت الله سید احمد خاتمی«زيدعزه»)
27 | گلچین اشعار اخلاقی (شامل یکصد و چهارده موضوع جیبی) | دوم | 4000
28 | گلچین اشعار اخلاقی (شامل یکصد و چهارده موضوع رقعی) | اول | 7000
29 | منابر فاطمیه (فاطمه الگوی همه) | دوم | 8000
30 | مقتل رفیعی (روضه های استاد رفیعی) | دوازدهم | 5000
31 | روضه های سیدالشهدا (برگرفته از کرامات،اشعار، روضه ها و نوحه های مراجع، علما و شعرا) جلد اول | چهارم | 11000
32 | روضه های سیدالشهدا (جلد دوم) | پنجم | 9000
33 | روضه های سیدالشهدا (جلد سوم) | دوم | 11000
34 | گلچین روضه های سیدالشهدا (جلد اول) | هشتم | 3500
35 | گلچین روضه های سیدالشهدا (جلد دوم) | هشتم | 4000
36 | گلچین روضه های سیدالشهدا (جلد سوم) | 5000
37 | گلچین روضه های سیدالشهدا (جلد چهارم) | سوم | 5000
38 | روضه های فاطمیه (برگرفته از کرامات،اشعار، روضه ها و نوحه های مراجع، علما و شعرا جلد اول) | دوم | 8000
39 | گلچین روضه های فاطمیه (برگرفته از اشعار، روضه ها و نوحه های مراجع، علما و شعرا جلد اول) | پنجم | 3500
40 | گلچین روضه های فاطمیه (برگرفته از | پنجم | 3000
ص: 269
اشعار، روضه ها و نوحه های مراجع، علما و | شعرا جلد دوم) |
روضه های چهارده معصوم (برگرفته از اشعار، روضه ها و نوحه های مراجع، علما و شعرا جلد اول) | اول | 10000
41 | روضه های چهارده معصوم جلد دوم |
42 | گلچین روضه های چهارده معصوم جلد اول | سوم | 3500
43 | گلچین روضه های چهارده معصوم جلد دوم | سوم | 3500
44 | اگلچین روضه های چهارده معصوم جلد چهارم | اول | 3500
45 | گلچین روضه های چهارده معصوم جلد چهارم | اول | 3500
ص: 270
خواننده عزیز!
برای تهیه کتب مذکور و کتب تبلیغی کافی است با شماره های
09109650765-09128794005 تماس حاصل فرمائید و کتب را دردرب منزل دریافت نمائید.
*ضمنا هزینه پست رایگان می باشد *
ص: 271
قابل توجه ناشران، کتاب فروشی ها و مؤسسات فرهنگی:
این انتشارات برای پخش کتب مذکور از سراسر کشور تعداد معدودی نمایندگی به عنوان مرکز پخش را پذیراست.
عزیزانی که تمایل به همکاری دارند با شماره 09128794005تماس حاصل فرمایند.
ص: 272