سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -
عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.
مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -
مشخصات ظاهری:9ج.
شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :
يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).
يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).
يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)
يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).
یادداشت:کتابنامه.
مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم
موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14
Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century
رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393
رده بندی دیویی:297/179
شماره کتابشناسی ملی:4922990
خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 2
ص: 3
تفسیر اهل البیت(علیهم السلام) (جلد 7)
سوره هاي مباركه فاطر، يس، صافات، ص، زمر، غافر، فصلت، شوري، زخرف، دخان، جاثيه، احقاف
تاليف خادم اهل البيت عليهم السلام
سیّد محمّد (سیّد قاسم) حسینی بهارانچی
ص: 4
الحمد لله ربّ العالمین وصلواته الدآئمّة علی خاتم النّبییّن و علی اله الائمّة المیامین و الاوصیآء المرضیّین، سیّما الامام المنتظر و الحجّة الثّانی عشر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدّمه الفدآء، سمیّ المصطفی و کنیّ المرتضی، الّذی یملاء الله به الارض قسطًا وعدلًا، کما ملئت ظلمًا و جورًا،
و لعنة الله الدآئمّة علی اعدآئهم و مخالفیهم
و منکری فضآئلهم و امامتهم اجمعین
الی یوم الدّین.
ص: 5
ص: 6
سوره ی فاطر (ملائکه)
سوره ی فاطر، آیات 1 تا 11 13
سوره ی فاطر، آیات 12 تا 28 30
سوره ی فاطر، آیات 29 تا 45 37
سوره ی یس
سوره ی یس، آیات 1 تا 32 65
سوره ی یس، آیات 33 تا 59 90
سوره ی یس، آیات 60 تا 83 106
سوره ی صافّات
سوره ی صافّات، آیات 1 تا 21 127
سوره ی صافّات، آیات 22 تا 82 133
سوره ی صافّات، آیات 83 تا 113 144
ص: 7
سوره ی صافّات، آیات 114 تا 148 179
سوره ی صافّات، آیات 149 تا 182 193
سوره ی ص
سوره ی ص، آیات 1 تا 16 203
سوره ی ص، آیات 17 تا 26 210
سوره ی ص، آیات 27 تا 40 218
سوره ی ص، آیات 41 تا 44 234
سوره ی ص، آیات 45 تا 64 247
سوره ی ص، آیات 65 تا 88 253
سوره ی زُمَ-ر (غُرف)
سوره ی زمر، آیات 1 تا 9 269
سوره ی زمر، آیات 10 تا 23 281
سوره ی غافر
سوره ی غافر، آیات 1 تا 20 299
سوره ی غافر، آیات 21 تا 50 311
سوره ی غافر، آیات 51 تا 68 334
سوره ی غافر، آیات 69 تا 85 345
ص: 8
سوره ی فصّلت
سوره ی فصّلت، آیات 1 تا 29 359
سوره ی فصّلت، آیات 30 تا 44 385
سوره ی فصّلت، آیات 45 تا 54 405
سوره ی شوری
سوره ی شوری، آیات 1 تا 18 415
سوره ی شوری، آیات 19 تا 40 444
سوره ی شوری، آیات 41 تا 53 467
سوره ی زُخرف
سوره ی زخرف، آیات 1 تا 25 487
سوره ی زخرف، آیات 26 تا 45 499
سوره ی زخرف، آیات 46 تا 62 532
سوره ی زخرف، آیات 63 تا 89 550
سوره ی دُخان
سوره ی دخان، آیات 1 تا 33 577
سوره ی دخان، آیات 51 تا 59 597
سوره ی جاثیه
سوره ی جاثیه، آیات 1 تا 15 605
سوره ی جاثیه، آیات 16 تا 26 618
سوره ی جاثیه، آیات 27 تا 37 625
سوره ی احقاف
سوره ی احقاف، آیات 1 تا 15 635
ص: 9
سوره ی احقاف، آیات 16 تا 28 645
سوره ی احقاف، آیات 29 تا 35 655
ص: 10
محلّ نزول: مکّی.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی فرقان نازل شده است.
موضوع آیات: درباره ی قدرت، وحدانیّت و توحید ذات مقدّس خداوند است.
تعداد آیات: 45 آیه و یا 46 آیه.
ثواب قرائت سوره ی فاطر
مؤلّف گوید:
برخی از فضائل و پاداش های قرائت این سوره در ابتدای سوره ی «سبأ» گذشت.
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: کسی که برای خدا این سوره را قرائت کند
روز قیامت درهای هشتگانه بهشت هر کدام به او می گویند: «از این در داخل
بهشت شود» و او از هر دری می خواهد وارد بهشت می شود….(1)
ص: 11
معاویة بن وهب گوید:
شخصی از اهل مرو با فرزند خود نزد امام صادق(علیه السلام) بودند و آن فرزند سر دردی
پیدا کرده بود و پدر او به آن حضرت خبر داد و امام(علیه السلام) دست مبارک خود را بر سر
او کشید و سپس این آیه را از سوره فاطر را خواند: «إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ
أَن تَزُولَا وَ لَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا.»(1)
و از آن حضرت نقل شده:
اگر کسی آیه فوق را تلاوت کند زلزله به او آسیبی نمی رساند، و اگر هنگام خواب
بخواند سقف بر سر او فرود نمی آید. إن شاء الله.(2)
ص: 12
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 1 ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 2 یا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ 3 وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ 4 یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ 5 إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیرِ 6 الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیرٌ 7 أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَصْنَعُونَ 8 وَ اللَّهُ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ
ص: 13
سَحاباً فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ 9 مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ 10 وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیرٌ 11
«فَطر» به معنای شَقّ و جدا کردن و شکافتن چیزی است، و «فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ» به معنای خالق سماوات است، و «أَنَّی تُؤْفَکُونَ» یعنی أنّی تُصَرفون عن توحید الله فتشرکون به، و «غَرور» به معنای شیطان است و او فراوان انسان ها را فریب می دهد، و «سعیر» آتش شعله ور را گویند، و «یُضِلُّ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی مَن یَشَاء» یعنی یخذل من لا ینفعه اللطف و یلطف بمن ینفعه و یلیق به، و «فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ» یعنی لا تهلک نفسک علیهم بکفرهم و غیّهم، و «تُثِیرُ سَحَابًا» یعنی تهیّجه، و «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» هو التوحید، و «هُوَ یَبور» یعنی یبطل و لا یؤثّر شیئاً. و «نطفة» به آب زیاد و آب کم گفته می شود و از اضداد است، و «عُمر» به معنای بقا و طول مدّت است.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
ستایش مخصوص خداوندی است آفریننده آسمانها و زمین، که فرشتگان را رسولانی قرار داد دارای بالهای دوگانه و سه گانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در
ص: 14
آفرینش می افزاید، و او بر هر چیزی تواناست! (1) هر رحمتی را خدا به روی مردم بگشاید، کسی نمی تواند جلو آن را بگیرد و هر چه را امساک کند، کسی غیر از او قادر به فرستادن آن نیست و او عزیز و حکیم است! (2) ای مردم! به یاد آورید نعمت خدا را بر شما آیا آفریننده ای جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟! هیچ معبودی جز او نیست با این حال چگونه به سوی باطل منحرف می شوید؟! (3) اگر تو را تکذیب کنند (غم مخور، موضوع تازه ای نیست) پیامبران پیش از تو نیز تکذیب شدند و همه کارها بسوی خدا بازمی گردد. (4) ای مردم! وعده خداوند حقّ است مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را فریب دهد و به (کرم) خدا مغرور سازد! (5) البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید او فقط حزبش را به این دعوت می کند که اهل آتش سوزان (جهنّم) باشند! (6) کسانی که راه کفر پیش گرفتند، برای آنان عذابی سخت است و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگ از آن آنهاست! (7) آیا کسی که عمل بدش برای او آراسته شده و آن را خوب و زیبا می بیند (همانند کسی است که واقع را آن چنان که هست می یابد)؟! خداوند هر کس را بخواهد گم راه می سازد و هر کس را بخواهد هدایت می کند پس جانت به خاطر شدّت تأسف بر آنان از دست نرود خداوند به آنچه انجام می دهند داناست! (8) خداوند کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت درآورند سپس ما این ابرها را به سوی زمین مرده ای راندیم و به وسیله آن، زمین را پس از مردنش زنده می کنیم رستاخیز نیز همین گونه است! (9) کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند، و عمل صالح را بالا می برد و آنها که نقشه های بد می کشند، عذاب سختی برای آنهاست
ص: 15
و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود می شود (و به جایی نمی رسد)! (10) خداوند شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفه ای سپس شما را بصورت زوجهایی قرار داد هیچ جنس ماده ای باردار نمی شود و وضع حمل نمی کند مگر به علم او، و هیچ کس عمر طولانی نمی کند، یا از عمرش کاسته نمی شود مگر اینکه در کتاب (علم خداوند) ثبت است اینها همه برای خداوند آسان است. (11)
«الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
هیچ مخلوقی بیش از ملائکه آفریده نشده، و در هر شبی هفتاد هزار ملک از آسمان فرود می آیند و در آن شب گرد کعبه طواف می کنند، و در هر روزی نیز همین اندازه می آیند [و تا آخر دنیا بیش از یک نوبت سهم آنان نیست.](2)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
برخی از ملائکه دو بال، و برخی سه بال و برخی چهار بال دارند.(3)
ص: 16
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
در بهشت نهری است که جبرئیل(علیه السلام) هر صبحگاه در آن وارد می شود و چون خارج می گردد و بال های خود را تکان می دهد و از هر قطره آبی که از او می ریزد خداوند ملکی را خلق می نماید.(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
خداوند ملکی را خلق کرده که فاصله بین گوش و گردن او به اندازه پرواز پانصد سال پرنده است.(2)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
خداوند خروسی آفریده که پاهای او در طبقه هفتم زمین قرار دارد و گردن او زیر عرش و بال های او در هوا می باشد، چون نصف شب و یا ثلث دوّم آخر شب فرا می رسد بال های خود را بر هم می زند و فریاد می کند: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ، رَبُّنَا اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ، فَلَا إِلهَ غَیْرُهُ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ» و در آن هنگام خروس زمینی [نیز بال بر هم می زند و به زبان خود خداوند را تسبیح می نماید و] می خواند.(3)
ص: 17
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
خداوند ملائکه را به اشکال مختلفی آفریده است، از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی جبرئیل(علیه السلام) را دید که ششصد بال داشت و بر ساق او دانه های درّ بود مانند قطره آب هایی که بر روی سبزی قرار دارد و او بین آسمان و زمین را پر کرده بود.
سپس فرمود:
هنگامی که خداوند میکائیل را امر به هبوط به زمین می کند، پای راست او در آسمان هفتم و پای دیگر او در طبقه هفتم پایین زمین است، و خداوند را ملائکه ای است که نصف بدن آنان یخ و نصف دیگر آنان آتش است و سخن شان این است که می گویند: «ای خدایی که بین یخ و آتش را الفت دادی قلب های ما را بر طاعت خود ثابت بفرما…».
تا این که فرمود:
ملائکه نمی خورند و نمی آشامند و نکاحی ندارند و غذای آنان نسیم عرش الهی است، و خداوند را ملائکه ای است که تا قیامت در حال رکوع اند، و ملائکه ای است که تا قیامت در حال سجده اند.
سپس امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
خداوند هیچ مخلوقی را بیش از ملائکه خلق نکرده است و در هر روز و در هر شب هفتاد هزار نفر آنان گرد کعبه می آیند و طواف می کنند و سپس
ص: 18
نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) می آیند و بر آنان سلام می کنند و سپس نزد قبر امام حسین(علیه السلام) می آیند و اقامت می کنند و چون سحر فرا می رسد به آسمان عروج می نمایند و پس از آن هرگز به زمین باز نمی گردند.(1)
مؤلّف گوید:
در تفسیر قمّی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) سخنانی درباره ی احوال ملائکه آمده که در پاورقی ملاحظه می کنید.(2)
ص: 19
در ذیل آیه «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ» روایاتی درباره ی عظمت پروردگار و خلقت ملائکه و غیره گذشت مراجعه شود.(1)
«مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَ مَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(2)
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:
«ازدواج موقّت و متعه» از این قبیل است. [یعنی متعه یکی از گشایش های خداوند برای مردم است، و کسی حق ندارد از آن جلوگیری نماید.](3)
و در سخن دیگری فرمود:
مقصود از «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ …» هر حکمی است که خداوند بر زبان امام جاری می کند.(4)
ص: 20
«إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
شیطان قدرت بر وسوسه بنده مؤمن پیدا نمی کند مگر این که او از یاد خدا غافل
و از امر او اعراض و به نهی او روی آورده و فراموش کرده باشد که خداوند از باطن
و سرّ او آگاه است. سپس فرمود: وسوسه اشاره ی شیطان است از خارج قلب و امّا
اگر بر قلب مسلّط شود سبب گم راهی و کفر خواهد بود، از این رو خداوند -- از راه لطف -- بندگان خود را از پیروی شیطان منع کرده و شیطان را دشمن آنان معرّفی نموده و می فرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا.»(2)
«أَ فَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی مَن یَشَاء فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ»(3)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
روایت شده که این آیه درباره ی «زُرَیق وَ حَبتَر» نازل شده است.(4)
ص: 21
مرحوم طبرسی از امام هادی(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در نامه خود به اهل اهواز که از جبر و تفویض سؤال کرده بودند نوشت:
اگر بگویند: معنای آیه «فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی مَن یَشَاء» و امثال این آیه چیست؟ در پاسخ آنان می گوییم: این آیه دو معنا دارد، 1. خبر می دهد که خداوند قادر بر هدایت و ضلالت هر که را بخواهد می باشد، و اگر آنان را بر یکی از این دو اجبار کند نه ثوابی لازم می شود و نه عقابی، 2. هدایت خداوند، تعریف و راهنمایی است چنان که می فرماید: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی».
سپس فرمود:
همه آیات قرآن این گونه نیست که مردم بتوانند طبق آن حکم کنند و از آن پیروی نمایند [چرا که برخی از آن ها آیات متشابه و یا مجمل است و علم آن ها نزد «وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» می باشد]. چنان که خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ»، و یا می فرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ.»(1)
ص: 22
«وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَی بَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ»(1)
از امیرالمؤمنین(علیه السلام) سؤال شد: ابر، از کجا به وجود می آید؟ فرمود:
ابر، بر روی درختی که بر روی تپّه شنی بر ساحل دریاست قرار دارد، و هنگامی که خداوند
می خواهد آن ابر را بفرستد بادی را امر می کند تا آن ابر را حرکت دهد، و آن ابر را به فرشتگان می سپارد، و آنان آن ابر را با مخاریق یعنی رعد و آذرخش می زنند و ابر اوج می گیرد و بالا می رود، چنان که خداوند می فرماید: «وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَی بَلَدٍ مَّیِّتٍ» و آن ملک فرمانروا، نامش رعد است.(2)
ص: 23
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
خداوند در این آیه بر زنادقه و منکرین خدا و معاد و مادیّین استدلال نموده و می فرماید: خداوند به وسیله باد ابرها را به سرزمین های مرده می فرستد و به وسیله باران آن زمین ها زنده می شوند [و گیاه ها و درخت ها و میوه ها از آن ها می روید] و در قیامت نیز مردم همین گونه زنده می شوند.(1)
«مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُوْلَئِکَ هُوَ یَبُورُ»(2)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کلام طیّب و عمل صالح ولایت ما اهل بیت است. و سپس با دست مبارک خود به سینه مبارک اشاره نمود و فرمود: هر کس ولایت ما را نپذیرفته باشد، خداوند عملی را برای او بالا نمی برد و از او نمی پذیرد.(3)
حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:
کلام طیّب سخن مؤمن است که می گوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌ وَلِیُ اللَّهِ». و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را خلیفة الله و خلیفه به حق پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)
ص: 24
می داند و امامان بعد از او را نیز جانشینان او و خلفاء الله می داند، و خداوند عمل صالح او را بالا می برد، چرا که امام من عند الله راهنمای اوست، و عمل
او اعتقاد قلبی اوست که به زبان جاری می کند.(1)
ابان بن تغلب گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:
ای ابان هنگامی که داخل کوفه شدی این حدیث را نقل کن: «هر کس با اخلاص، شهادت به «لا إله الّا الله»، و یگانگی خداوند بدهد، بهشت برای او واجب می شود» گفتم: افراد مختلفی نزد من می آیند آیا برای همه آن ها این حدیث را نقل کنم؟ فرمود: آری. سپس فرمود: چون روز قیامت می شود و خداوند اوّلین و آخرین را جمع می کند، آنان از گفتن «لا إله الّا الله»، ممنوع می شوند، جز کسانی که ولایت ما را پذیرفته باشند.(2)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
کلام طیّب گفتن: «لا إله الّا الله»، و اقرار به واجباتی است که از ناحیه خداوند
ص: 25
[بر پیامبر او(صلی الله علیه و آله)] نازل شده است، و ولایت [محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله)] عمل صالح را بالا می برد [و به درگاه خداوند پذیرفته می شود.](1)
سپس علی بن ابراهیم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کلام طیّب، سخن مؤمن است که می گوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌ وَلِیُ اللَّهِ وَ خَلِیفَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)». سپس فرمود: عمل صالح اعتقاد قلبی مؤمن است به این که آنچه گفته شد، حق من عند الله است و شکّی نیست که از ناحیه خدای ربّ العالمین نازل شده است.(2)
امام باقر(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:
برای هر سخنی مصداقی از عمل پیدا می شود که یا آن سخن را تصدیق می کند و یا آن را تکذیب می نماید، پس اگر عمل فرزند آدم سخن او را تأیید و تصدیق نماید، عمل او بالا می رود و پذیرفته می شود، و اگر عمل او سخن او را تأیید و تصدیق نکند، سخن او همراه عمل او به آتش می رود.(3)
ص: 26
«وَ اللَّهُ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجًا وَ مَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَی وَ لَا تَضَعُ
إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ مَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَ لَا یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ»(1)
حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:
بسا، مردی سه سال از عمر او باقی مانده و چون صله رحم می کند خداوند آن سه سال را برای او تبدیل به سی سال می نماید و هر چه مشیّت او باشد انجام میردهد.(2)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
من چیزی را سراغ ندارم که عمر را زیاد کند مگر صله رحم، تا جایی که مردی سه سال به عمر او مانده و چون صله رحم می کند خداوند سی سال به عمر او می افزاید و عمر او سی و سه سال می شود و بسا مردی سی و سه سال از عمر او باقیست و چون قطع رحم می نماید سی سال از عمر او کم می شود، و سه سال باقی می ماند.(3)
ص: 27
مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر آیه فوق گوید:
«إِلَّا فِی کِتَابٍ» یعنی عمر هر کسی در کتابی نوشته می شود، و این آیه پاسخ به کسانی است که منکر بدا هستند.(1)
مرحوم جعفر بن قولویه با سند خود از محمّد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرموده:
به شیعیان ما بگویید به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) بروند، چرا که زیارت او رزق را زیاد می کند، و عمر را طولانی می نماید، و از پیش آمدهای بد جلوگیری می کند، و زیارت قبر او بر هر مؤمنی که اقرار به امامت او دارد واجب است.(2)
منصور بن حازم گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
کسی که یک سال بر او بگذرد و به زیارت امام حسین(علیه السلام) نرود، یک سال از عمر او
کاسته می شود، و اگر من بگویم: برخی از شما سی سال قبل از اجل خود می میرد، راست گفته ام، چرا که شما زیارت امام حسین(علیه السلام) را ترک می کنید.
سپس فرمود:
بر شما باد به زیارت او تا خداوند عمر و روزی شما را زیاد کند، و اگر زیارت
ص: 28
او را ترک کنید خداوند روزی و عمر شما را کم خواهد نمود، پس بشتابید به زیارت او چرا که او نزد خدا و رسول او و علیّ و فاطمه(علیهم السلام) شهادت به زیارت شما می دهد.(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
هر کس به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) نرود، از خیر فراوانی محروم شده و یک سال از عمر او کاسته می شود.(2)
مؤلّف گوید:
در اهمیّت زیارت امام حسین(علیه السلام) همین بس که در روایت معروفی آمده: «مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(علیه السلام) عَارِفاً بِحَقِّهِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ». و سفارش به زیارت امام حسین(علیه السلام) بیش از سفارش به زیارت های معصومین دیگر شده، و برکات زیارت و خطر ترک زیارت او بزرگ است، تا جایی که زیارت او در حال تقیّه و خطر نیز سفارش شده است.
ص: 29
وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ 12 یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری لِأَجَلٍ مُسَمًّی ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمیرٍ 13 إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیرٍ 14 یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ 15 إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدیدٍ 16 وَ ما ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزیزٍ 17 وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلی حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ ءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّی فَإِنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصیرُ 18 وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصیرُ 19 وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ 20 وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ 21 وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ 22 إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیرٌ 23 إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیرٌ 24 وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنیرِ 25 ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذینَ کَفَرُوا فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ 26 أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ 27 وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ کَذلِکَ إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ غَفُورٌ 28
ص: 30
«قِطمیر» پوست نازک اطراف هسته خرما و یا نخ وسط آن را گویند، و «جدید» قریب العهد و امر تازه را گویند، و اصل لغت به معنای قطع است، و «حَرور» و «سَموم» به معنای باد آتشین است، و سَموم اختصاص به شب دارد، و حرور مطلق است، و «استواء» مساوی بودن چیزی با چیز دیگر است، و «اِعوِجاج» خلاف آن است، و «اِسماع» به معنای شنواندن است، و آن نزدیک کردن مسموع به سامع است، و «جُدَد» جمع جُدَّة و جُدُد جمع جدید است، و «جُدَد» به معنای طرائق و خطوط است، مانند خط های سیاه بر پشت حمار وحشی، و هر طریقی را جُدّة و جادّة گویند، و طرائق در کوه ها، مانند عروق اند و آن ها سیاه و یا سفید و یا سرخ است، و غربیب
جمع آن غرابیب به معنای سیاهی شدید همانند غراب است.
دو دریا یکسان نیستند: این یکی دریایی است که آبش گوارا و شیرین و نوشیدنش خوشگوار است، و آن یکی شور و تلخ و گلوگیر (امّا) از هر دو گوشتی تازه می خورید و وسایل زینتی استخراج کرده می پوشید و کشتیها را در آن می بینی که آنها را می شکافند (و به سوی مقصد پیش می روند) تا از فضل خداوند بهره گیرید، و شاید شکر (نعمتهای او را) بجا آورید! (12) او شب را در روز داخل می کند و روز را در شب و خورشید و ماه را مسخّر (شما) کرده، هر یک تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه می دهد این است خداوند، پروردگار شما حاکمیّت (در سراسر عالم) از آن اوست: و کسانی را که جز او می خوانید (و می پرستید) حتی به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند! (13) اگر آنها را بخوانید صدای شما را نمی شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمی گویند و روز قیامت، شرک (و پرستش) شما را منکر می شوند، و
ص: 31
هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق) با خبر نمی سازد! (14) ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است! (15) اگر بخواهد شما را می برد و خلق جدیدی می آورد (16) و این برای خداوند مشکل نیست! (17) هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد و اگر شخص سنگین باری دیگری را برای حمل گناه خود بخواند، چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزدیکان او باشد! تو فقط کسانی را بیم می دهی که از پروردگار خود در پنهانی می ترسند و نماز را برپا می دارند و هر کس پاکی (و تقوا) پیشه کند، نتیجه آن به خودش بازمی گردد و بازگشت (همگان) به سوی خداست! (18) و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، (19) و نه ظلمتها و روشنایی، (20) و نه سایه (آرامبخش) و باد داغ و سوزان! (21) و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می رساند، و تو نمی توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته اند برسانی! (22) تو فقط انذارکننده ای، (اگر ایمان نیاورند نگران نباش، وظیفه ات را انجام ده.) (23) ما تو را بحق برای بشارت و انذار فرستادیم و هر امّتی در گذشته انذارکننده ای داشته است! (24) اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست) کسانی که پیش از آنان بودند (نیز پیامبران خود را) تکذیب کردند آنها با دلایل روشن و کتاب های پند و موعظه و کتب آسمانی روشنگر (مشتمل بر معارف و احکام) به سراغ آنان آمدند (امّا کوردلان ایمان نیاوردند). (25) سپس من کافران را (بعد از اتمام حجّت) گرفتم (و سخت مجازات کردم) مجازات من نسبت به آنان چگونه بود؟! (26) آیا ندیدی خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد که بوسیله آن میوه هایی رنگارنگ (از زمین) خارج ساختیم و از کوه ها نیز (به لطف پروردگار) جاده هایی آفریده شده سفید و سرخ و به رنگهای مختلف و گاه
ص: 32
به رنگ کاملًا سیاه! (27) و از انسانها و جنبندگان و چهارپایان انواعی با رنگهای مختلف، (آری) حقیقت چنین است: از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او
می ترسند خداوند عزیز و غفور است! (28)
«وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ … وَ غَرَابِیبُ سُودٌ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در توضیح آیات فوق گوید:
«مِلْحٌ أُجَاجٌ» یعنی دریای شور و تلخ، و «وَ تَرَی الْفُلْکَ فِیهِ مَوَاخِرَ» یعنی کشتی به وسیله باد از این سو و آن سو حرکت می کند.
سپس گوید:
و تفسیر «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَ یُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ …» در سوره لقمان گذشت. و «قطمیر» آن پوست نازکی است که اطراف هسته خرما وجود دارد.(2)
و از ابن عبّاس نقل شده که گوید:
مقصود از «الْأَعْمَی وَ الْبَصِیرُ» ابوجهل و امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. و مقصود از «وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لَا النُّورُ» نیز ظلمات ابوجهل است و نور امیرالمؤمنین(علیه السلام)
ص: 33
است. و مقصود از «وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ» ظل سایه امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بهشت است، و «حرور» جهنّم ابی جهل است، و سپس خداوند یکجا فرموده است: «وَ مَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاء وَ لَا الْأَمْوَاتُ» و مقصود از «أحیاء» علیّ و حمزة و جعفر و حسن و حسین و فاطمه و خدیجه(علیهم السلام) هستند و مقصود از «أموات» کفّار مکّه اند.(1)
«إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ»(2)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
مقصود از این آیه علمایی هستند که عمل آنان گفته ها یشان را تصدیق نماید، و کسی که عملش گفته اش را تصدق نکند عالم نخواهد بود.(3)
و در سخن دیگری فرمود:
شدّت خوف، عبادت محسوب می شود چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّمَا
ص: 34
یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» و نیز می فرماید: «فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ»، «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا»، سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: «به راستی حبّ شرف و تمایل به ثناگویی مردم، در قلب مؤمن خائف ترسا، وجود ندارد.(1)
ابوحمزه گوید:
من از احدی از مردم نشنیدم که کسی زاهدتر از علیّ بن الحسین(علیه السلام) باشد، مگر امیرالمؤمنین(علیه السلام). سپس ابوحمزه گوید: حضرت علیّ بن الحسین(علیهم السلام)، هنگامی که درباره ی زهد سخن می گفت و مردم را نصیحت می کرد، مردم گریه می کردند.
ابوحمزه سپس گوید:
من کتابی را درباره زهد امام سجّاد خواندم، و آنچه در آن کتاب بود را نوشتم و سپس نزد آن حضرت رفتم و آن مکتوب را بر او عرضه کردم، و آن حضرت آن را شناخت و تصحیح نمود و در آن نوشته شده بود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»، هیچ انسانی دنیا را بر آخرت مقدّم نداشت مگر آن که بازگشت او به خدا، و مسیر او به طرف خدا، ناگوار شد، [و گرفتار عذاب گردید].
سپس فرمود:
به عتم و دانش الهی راه پیدا نمی شود مگر با عمل، و علم و عمل با همدیگر
ص: 35
الفت دارند، پس کسی که خدا را بشناسد، از او می ترسد، و این ترس او را وادار به عمل و اطاعت از خداوند می کند، چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء.»(1)
ابن عبّاس در تفسیر آیه «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» گوید:
علیّ(علیه السلام) همواره از خدا می ترسید، و مراقب رضای او بود، و به واجبات خود
عمل می کرد، و در راه خداوند جهاد می نمود، و چون در صفّ قتال قرار می گرفت
بنیان مرصوص بود چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی
سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ»، و او همواره در جمیع امور خود به دنبال رضای خدا و رسول او بود، و قبل از او کسی مشرکان را نکشته بود.(2)
ص: 36
إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ 29 لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ 30 وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبیرٌ بَصیرٌ 31 ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ 32 جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ 33 وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ 34 الَّذی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فیها لُغُوبٌ 35 وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزی کُلَّ کَفُورٍ 36 وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیرٍ 37 إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَیْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ 38 هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً 39 قُلْ أَ رَأَیْتُمْ شُرَکاءَکُمُ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً فَهُمْ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ یَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً 40 إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً 41 وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذیرٌ
ص: 37
لَیَکُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذیرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً 42 اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً 43 أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْ ءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ عَلیماً قَدیراً 44 وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذا
جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصیراً 45
«تِجَارَةً لَّن تَبُورَ) یعنی لن تکسد و لن تفسد و لن تهلک، مردی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: چه شده که من مرگ را دوست نمی دارم؟ فرمود: آیا مالی داری؟ گفت: آری. فرمود: آن را در راه خدا بده. آن مرد گفت: نمی توانم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: قلب مرد با مال اوست، پس اگر مال خود را پیش بفرستد، دوست می دارد که به آن ملحق شود، و اگر نگهدارد، دوست می دارد که با مال خود باشد. [از این رو افراد صالح و انفاق کننده دوست می دارند به تجارت خود -- که کسادی در آن نیست -- برسند، و «دَارَ الْمُقَامَةِ» یعنی دار الإقامة، و اگر با فتح میم خوانده شود به معنای قیام و موضع قیام است، و «نُصب» به معنای تَعَب و رنج است، و «نَصَب» نیز خوانده شده مانند رُشد و رَشَد و حُزن و حَزَن، و «لُغوب» به معنای ناتوانی و خستگی و رنج است، و «اِصطِراخ» به معنای فریاد استغاثه است، و «اصطراخ» از افتعال است و تاء بدل به طاء شده است به خاطر صاد ساکن، و «مَقت» به معنای بغض و خشم است، و مَقَتَه یمقُتُه و هو ممقوت و مُقیت، مشتقات آن است، و «وَ مَکْرَ
ص: 38
السَّیِّئِ» یعنی فریب و اضرار به مؤمنین، و «وَ مَکر حَسَن» مکر مؤمنین به کفّار در جنگ است، و در حدیث آمده: «الحرب خدعة» و تقدیر آن، «و مکروا مَکْرَ السَّیِّئِ» است، چرا که پس از آن می فرماید: «وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِه» یعنی لا ینزال جزاء المکر السیّئ إلّا بمن فَعَله، و «تبدیل» چیزی را به جای دیگر قرار دادن است و «تحویل» تغییر حال است.
کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم پنهان و آشکار انفاق می کنند، تجارتی (پرسود و) بی زیان و خالی از کساد را امید دارند. (29) (آنها این اعمال صالح را انجام می دهند) تا خداوند اجر و پاداش کامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکرگزار است! (30) و آنچه از کتاب به تو وحی کردیم حق است و تصدیق کننده و هماهنگ با کتب پیش از آن خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بیناست! (31) سپس این کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم (امّا) از میان آنها عده ای بر خود ستم کردند، و عده ای میانه رو بودند، و گروهی به اذن خدا در نیکیها (از همه) پیشی گرفتند، و این، همان فضیلت بزرگ است! (32) (پاداش آنان) باغهای جاویدان بهشت است که در آن وارد می شوند در حالی که با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته اند، و لباس شان در آنجا حریر است! (33) آنها می گویند: «حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است! (34) همان کسی که با فضل خود ما را در این سرای اقامت (جاویدان) جای داد که نه در آن رنجی به ما می رسد و نه سستی و واماندگی! (35) و کسانی که کافر شدند، آتش دوزخ برای آنهاست هرگز
ص: 39
فرمان مرگ شان صادر نمی شود تا بمیرند، و نه چیزی از عذابش از آنان تخفیف داده می شود این گونه هر کفران کننده ای را کیفر می دهیم! (36) آنها در دوزخ فریاد می زنند: «پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم غیر از آنچه انجام می دادیم!» (در پاسخ به آنان گفته می شود:) آیا شما را به اندازه ای که هر کس اهل تذکّر است در آن متذکّر می شود عمر ندادیم، و انذارکننده (الهی) به سراغ شما نیامد؟! اکنون بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست! (37) خداوند از غیب آسمانها و زمین آگاه است، و آنچه را در درون دلهاست می داند! (38) اوست که شما را جانشینانی در زمین قرار داد هر کس کافر شود، کفر او به زیان خودش خواهد بود، و کافران را کفرشان جز خشم و غضب در نزد پروردگار چیزی نمی افزاید، و (نیز) کفرشان جز زیان و خسران چیزی بر آنها اضافه نمی کند! (39) بگو: «این معبودانی را که جز خدا می خوانید به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریده اند، یا اینکه شرکتی در (آفرینش و مالکیّت) آسمانها دارند؟! یا به آنان کتابی (آسمانی) داده ایم و دلیلی از آن برای (شرک) خود دارند؟!» نه هیچ یک از اینها نیست، ظالمان فقط وعده های دروغین به یکدیگر می دهند! (40) خداوند آسمانها و زمین را نگاه می دارد تا از نظام خود منحرف نشوند و هر گاه منحرف گردند، کسی جز او نمی تواند آنها را نگاه دارد، او بردبار و غفور است! (41) آنان با نهایت تأکید به خدا سوگند خوردند که اگر پیامبری انذارکننده به سراغ شان آید، هدایت یافته ترین امّتها خواهند بود امّا چون پیامبری برای آنان آمد، جز فرار و فاصله گرفتن از (حق) چیزی بر آنها نیفزود! (42) اینها همه بخاطر استکبار در زمین و نیرنگهای بدشان بود امّا این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را می گیرد آیا آنها چیزی جز سنّت پیشینیان و (عذابهای دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز برای سنّت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای
ص: 40
سنّت الهی تغییری نمی یابی! (43) آیا آنان در زمین نگشتند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چگونه بود؟! همانها که از اینان قویتر (و نیرومندتر) بودند نه چیزی در آسمانها و نه چیزی در زمین از حوزه قدرت او بیرون نخواهد رفت او دانا و تواناست! (44) اگر خداوند مردم را به سبب کارهایی که انجام داده اند مجازات کند، جنبنده ای را بر پشت زمین باقی نخواهد گذاشت! ولی (به لطفش) آنها را تا سرآمد معیّنی تأخیر می اندازد (و مهلت اصلاح می دهد) امّا هنگامی که اجل آنان فرا رسد، (خداوند هر کس را به مقتضای عملش جزا می دهد) او نسبت به بندگانش بیناست (و از اعمال و نیّات همه آگاه است)! (45)
«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ»(1)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ» امام است، و «مُّقْتَصِدٌ» عارف به مقام امام است، و «ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» کسی است که معرفت به امام ندارد.(2)
سلیمان بن خالد گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:
شما درباره ی این آیه چه می گویید؟ گفتم: «این آیه درباره ی فرزندان
ص: 41
فاطمه(علیها السلام) است» فرمود: «اشتباه کرده اید، این آیه شامل کسی نمی شود که شمشیر به دست بگیرد و مردم را بر خلاف مسیر امام دعوت نماید.» گفتم: پس مقصود از «الظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» کیست؟ فرمود: او کسی است که در خانه می نشیند و حق امام را نمی شناسد، و «مُّقْتَصِدٌ» کسی است که عارف به حقّ امام است، و «سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ» شخص امام است.(1)
امام کاظم(علیه السلام) فرمود:
«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارث همه پیامبران است و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث به رسالت نکرده، مگر آن که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اعلم از او می باشد» راوی گوید: گفتم: عیسی بن مریم با اذن خداوند اموات را زنده می کرد؟ فرمود: آری و سلیمان نیز زبان پرندگان را می دانست و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همه این ها را می دانست. سپس فرمود:
سلیمان هنگامی که هدهد را ندید درباره ی او شک نمود و گفت: «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ»(2)، و خشم او بر هدهد، به خاطر این بود که هدهد، سلیمان را در آسمان راهنمایی به آب می نمود، و خداوند به این پرنده دانشی داده بود و آن را به سلیمان نداده بود، در حالی که باد و
ص: 42
مورچه و جنّ و انس و شیاطین مطیع او بودند، و او آب را از بالا نمی شناخت و آن پرنده می شناخت، در حالی که خداوند درباره ی قرآن می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی»(1)، و ما وارث چنین قرآنی هستیم که به وسیله آن کوه ها حرکت می کند و شهرها در هم نوردیده می شود و مرده ها زنده می شوند و ما آب را تحت هوا می شناسیم، و در کتاب خدا آیاتی است که هنوز خداوند اجازه افشای معانی آن ها را نداده است و آن آیات را برای ما در «أمّ الکتاب» قرار داده و می فرماید: «وَ مَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاء وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ»(2)، و سپس می فرماید: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا» و برگزیدگان او ما هستیم و ماییم وارث کتابی که خداوند می فرماید: «تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ.»(3)و(4)
ص: 43
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:
«الظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» کسی است که به خود فکر می کند «یَحُومُ حَوْمَ نَفْسِهِ» و «مُّقْتَصِدٌ»
کسی است که به قلب خود مراجعه می کند «یَحُومُ حَوْمَ قَلْبِهِ» و «سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ»
کسی است که به رضای خدای خود می اندیشد «یَحُومُ حَوْمَ رَبِّهِ؟عز؟.»(1)
ریّان بن صلت گوید:
حضرت رضا(علیه السلام) -- در مرو -- وارد مجلس مأمون شد و جماعتی از علمای خراسان و عراق در آن مجلس جمع شده بودند، پس مأمون به آن حضرت گفت: معنای آیه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا …» چیست؟ علمای خراسان و عراق گفتند: «مقصود، همه امّت است» مأمون گفت:
ص: 44
یا اباالحسن شما چه می گویید؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: «من می گویم: مقصود خداوند عترت طاهره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است» مأمون گفت: برای چه همه امّت مقصود نیست؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: اگر چنین باشد باید همه امّت اهل بهشت باشند، و خداوند می فرماید: «فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» از سویی خداوند پس از آن، همه آنان را اهل بهشت دانسته و می فرماید: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ» از این رو وراثت در این آیه مخصوص به عترت طاهره پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و مربوط به دیگران نیست.
مأمون گفت: عترت طاهره کیانند؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: آنان که خداوند در قرآن توصیف شان نموده و می فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»(1)، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز درباره ی آنان فرموده است: «إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثّقلین کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا
عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونی فِیهِمَا أَیُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ». پس علما گفتند: آیا عترت همان آل است و یا غیر آل است؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: «عترت همان آل است» علما گفتند: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «أمّتی آلی» و اکنون اصحاب او در خبر مستفیض که راهی برای ردّ آن نیست گویند: آل همان امّت است؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: آیا صدقه بر آل پیامبر حرام نیست؟ گفتند: آری. فرمود: آیا بر امّت او نیز حرام است؟ گفتند: بر امّت او حرام نیست. فرمود: پس امّت آل پیامبر نیستند….(2)
ص: 45
ص: 46
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«الظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» از ماست و او کسی است که حق امام را نمی شناسد، و «مُّقْتَصِدٌ» نیز از ماست و او کسی است که عارف به حق امام است، و «سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ»
شخص امام است و همه این سه گروه مورد عفو و غفران خدا هستند.(1)
مؤلّف گوید:
روایات در ذیل این آیه فراوان است و باید به تفسیر برهان(2) مراجعه شود.
«وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ …»(3)
ابوذرّ گوید:
سلمان و بلال را دیدم که وارد بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شدند، سلمان خود را بر قدم های رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انداخت و قدم های او را بوسه زد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را ازین کار منع نمود و فرمود: ای سلمان کاری که عجم ها مقابل پادشاهان خود انجام می دهند را انجام مده، چرا که من بنده ای از بندگان خدا هستم و همانند عبد غذا می خورم و همانند عبد می نشینم.
سلمان گفت: ای مولای من! شما را به خدا مقام فاطمه(علیها السلام) را در قیامت
ص: 47
برای من بیان فرمایید؟ پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با تبّسم و شادی رو به سلمان کرد و فرمود: سوگند به خدایی که جان من به دست اوست فاطمه(علیها السلام) در قیامت بر شتری سوار می شود که سر او از «خشیة الله» و دو چشم او از «نور الله» و گام های او از «جلال الله» و گردن او از «بهاء الله» و کوهان او از «رضوان الله» و دم او از «قدس الله» و قدم های او از «مجد الله» است، و چون آن ناقه حرکت می کند….
جبرئیل در سمت راست او، و میکائیل در سمت چپ او و علیّ(علیه السلام) از مقابل او و حسن و حسین پشت سر او خواهند بود، و آنان در پناه و حفظ خداوند در عرصه قیامت حرکت می کنند.
ناگهان ندایی از ناحیه خداوند؟ج؟ می رسد، و گفته می شود: «ای مردم چشمان خود را ببندید و سرهای خود را به زیر اندازید، این فاطمه دختر محمّد پیامبر شما و همسر علیّ امام شما و مادر حسن و حسین می باشد، پس فاطمه(علیها السلام) از صراط عبور می کند در حالی که دو رشته سفید از چادر او بر صراط قرار می گیرد، و چون داخل بهشت می شود و نگاه او به نعمت هایی که خداوند برای او آماده نموده می افتد می گوید: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ * الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لَا یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَ لَا یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ».
پس خداوند به او وحی می کند: «ای فاطمه! سؤال کن تا به تو عطا کنم، و آرزو کن تا تو را خشنود نمایم». فاطمه(علیها السلام) عرضه می دارد: «خدایا تو خود آرزوی من و فوق خواسته منی، از تو می خواهم که دوستان من و دوستان عترت من را به آتش نبری» پس به او وحی می شود: «ای فاطمه! به عزّت و
ص: 48
جلال و مقام عالی من سوگند، که من دو هزار سال قبل از خلقت آسمان ها و زمین سوگند یاد نموده ام که دوستان تو و دوستان عترت تو را به آتش عذاب نکنم.»(1)
ص: 49
«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا یُقْضَی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لَا یُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا کَذَلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ * وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ …»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
خداوند پس از بیان نعمت های خود، برای محمّد و آل محمّد(علیهم السلام)، به عذاب هایی که برای دشمنان آنان آماده نموده می پردازد و می فرماید: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ …» یعنی، کسانی که کافر شدند، جهنّم برایشان آماده شده است، و آنان را در دوزخ مرگی نیست، و همواره فریاد آنان بلند است و می گویند: «خدایا ما را از دوزخ خارج کن تا به دنیا بازگردیم و عمل صالح و شایسته انجام بدهیم» و خداوند در ردّ سخنان آنان می فرماید: آیا ما، در دنیا به شما عمر و مهلت ندادیم، و آیا شما همه امور را ندانستید، و پیامبر نذیر(صلی الله علیه و آله) به شما بیدار باش نکرد، و شما را از چنین روزی نترساند؟(2)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:
یا علیّ! بین دوستان تو و رسیدن آنان به نعمت های بهشتی -- که چشم آنان
ص: 50
را روشن می کند -- جز مرگ فاصله نیست. سپس این آیه را تلاوت نمود: «رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ». مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید: عمل صالح ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ» دشمنی با آن حضرت است، و در پاسخ آنان گفته می شود: «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ» و مقصود از «نَّذِیرُ» پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است، و مقصود از «فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ» ظالمین به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند که در آن عالم یار و یاوری ندارند تا از عذاب الهی نجات شان بدهد.(1)
ابو بصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
بنده تا چهل سال در گشایش است و به او سخت گیری نمی شود، و چون چهل سال او تمام می شود، خداوند به ملائکه می گوید: من عمر بنده خود را به چهل سال رساندم، و شما از این به بعد با او مسامحه نکنید و هر عمل کم و زیاد و بزرگ و کوچکی را بر او بنویسید، سپس گوید:
از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ» سؤال شد فرمود:
این توبیخ به جوانان هیجده ساله است.(2)
ص: 51
«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِن جَاءهُمْ نَذِیرٌ لَّیَکُونُنَّ أَهْدَی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءهُمْ نَذِیرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا …»(1)
مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:
قریش قبل از مبعوث شدن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به پیامبری، سوگندهای شدیدی یاد می کردند که «اگر پیامبری بین آنان بیاید، همانند امّت های پیشین خود را به هلاکت نیندازند و از او اطاعت کنند» و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین آنان مبعوث به رسالت شد، به خاطر تکبّر و بزرگ منشی که داشتند از او دوری جستند و عوض پذیرفتن دعوت او، شروع به مکر و خیانت نمودند، البتّه مکر و خیانت، به صاحبش باز می گردد.(2)
سپس علی بن ابراهیم گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه خود به شیعیانش درباره ی خروج عایشه از مدینه به بصره و خطای بزرگ طلحه و زبیر می فرماید:
چه خطایی بالاتر از این بود که طلحه و زبیر عایشه همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از خانه خویش بیرون بردند و حجاب و پوشش الهی را نسبت به او -- که در خانه خود محترم بود -- گرفتند و زن های خود را در خانه های شان محفوظ نگهداشتند، حقّاً که به خدا و رسول او خیانت نمودند.
ص: 52
سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:
سه خصلت ناپسند در قرآن ذکر شده که آثار زشت آن ها به صاحبانش باز می گردد، 1. بغی و ظلم و تجاوز به حق دیگران، 2. پیمان شکنی، 3. مکر و حیله، و طلحه و زبیر این سه خصلت زشت را درباره ی من انجام دادند، در حالی که خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَی أَنفُسِکُم»(1)، و می فرماید: «فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَی نَفْسِهِ»(2)، و می فرماید: «وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِه.»(3)
«أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْءٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ عَلِیمًا قَدِیرًا»(4)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
مقصود از سیر در زمین، سیر در قرآن و اخبار امّت های هلاک شده است که سبب تنبّه و بیداری انسان می شود.(5)
ص: 53
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلُ»، فرمود:
یعنی به قرآن بنگرید و ببینید عاقبت کار امّت های پیشین و اخبار آنان چگونه بوده است؟!(1)
«إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَ لَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا»(2)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در وصایای خود به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
این آیه برای امّت من، امان از فرو ریختن سقف، و زیر آوار رفتن است.
سپس مرحوم صدوق از حضرت رضا از پدرش موسی بن جعفر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
هر کس هنگام خواب این آیه را بخواند، سقف بر سر او فرود نخواهد آمد.(3)
ص: 54
جاثلیق نصرانی به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: آیا عرش حامل خداوند است، و یا خداوند حامل عرش است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
خداوند حامل عرش و آسمان ها و آنچه در آن ها و آنچه بین آن هاست می باشد، چنان که می فرماید «إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَن تَزُولَا ….»(1)
حضرت رضا(علیه السلام) ضمن حدیثی فرمود:
به واسطه ما خانواده خداوند آسمان ها و زمین را از فروپاشی حفظ می نماید.(2)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
اگر زمین ساعتی بدون امام باشد، اهل خود را فرو می برد.(3)
ص: 55
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
اگر زمین یک روز بدون امام -- از ما اهل البیت -- بماند اهل خود را فرو می برد و خداوند سخت ترین عذاب را بر اهل آن وارد خواهد نمود. سپس فرمود: خداوند -- تبارک و تعالی -- ما را حجّت و امان برای اهل زمین قرار داده، و تا زمانی که ما بین مردم هستیم، زمین اهل خود را فرو نمی برد، و هر گاه خداوند بخواهد مردم را هلاک کند و به آنان مهلت ندهد، ما را از بین آنان خارج می کند، و به سوی خود می برد، و سپس آنچه می خواهد بر اهل زمین وارد می نماید.(1)
هشام بن حکم گوید: امام صادق(علیه السلام) به یکی از منکرین خداوند فرمود:
ای برادر مصری آنچه شما به نام دهر و طبیعت فکر کرده اید، و آن را عامل پدیده ها و نابود کننده آن ها می دانید، چگونه است که وقتی نابود می کند، باز نمی گرداند و هنگامی که به وجود می آورد نابود نمی کند؟! سپس فرمود: ای برادر مصری مردم را چاره ای از اعتراف به خالق [قادر حکیم و علیم] نیست، اکنون تو آسمان را بالای سر خود مشاهده می کنی و زمین را ثابت می بینی، بگو بدانم: برای چه آسمان بر زمین فرود نمی آید، و زمین به بالا نمی رود، و آسمان بر زمین و اهل آن فرود نمی آید؟ پس آن زیدیق دهری
ص: 56
گفت: «پروردگارشان آن ها را برقرار نموده و نگاه داشته است» و سپس به دست امام(علیه السلام) مسلمان شد.(1)
مؤلّف گوید:
راه های خداشناسی در قرآن و سخنان معصومین(علیه السلام) فراوان بیان شده است و ما برخی از آن ها را در کتاب «راه خداشناسی» بیان نموده ایم، مراجعه شود.
«وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَی ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَ لَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِ بَصِیرًا»(2)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از امام باقر(علیه السلام) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:
در علم خداوند و قلم لوح و قضا و تقدیر الهی و تحقیق کتاب و تصدیق پیامبران گذشته آمده که اهل ایمان و تقوا سعادتمند هستند، و اهل کذب و دروغ و کفر و انکار ولایت الهیّه ائمّه معصومین(علیهم السلام) و عدم برائت از مشرکین، اهل شقاوت خواهند بود.
ص: 57
سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند؟عز؟ می فرماید:
ای فرزند آدم تو با مشیّت من، هر کاری را می خواهی می کنی، و با اراده و خواست من، اراده می کنی، و با نعمت من، بر معصیت من قدرت پیدا می کنی، و با قوّت و عصمت و عافیت من، واجبات مرا انجام می دهی، و من به حسنات تو سزاوارتر از تو هستم، و تو به گناهانت سزاوارتر از من هستی، خیر من [همواره]، به تو می رسد، و شرّ تو به خاطر خیانتت به خودت باز می گردد، و تو با نیرویی که از من به تو می رسد، مرا اطاعت می کنی، و به خاطر سوء ظنّ و گمان بدی که به من داری، از رحمت من ناامید می شوی، و من با بیان خود، حجّت را بر تو تمام کرده ام، و تو باید مرا ستایش کنی، و بدانی که به خاطر گناهی که می کنی، زیر سلطه من قرار گرفته ای، و به خاطر احسانی که می کنی نزد من حق احسان داری، من همواره به تو بیدار باش گفته ام، و هنگام غرور تو را مؤاخذه نکرده ام».
چنان که می فرماید:
«وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَی ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ» یعنی ای فرزند آدم، من تو را بیش از طاقت، تکلیف نکردم و همان چیزی که به آن اقرار نمودی -- از امانت -- بر دوش تو گذاردم، و از تو برای خود همان اندازه راضی شدم که تو را به آن تکلیف نمودم.(1)
ص: 58
ص: 59
ص: 60
محلّ نزول: مکّه.
جز آیه 45 «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا…».
ترتیب نزول: بعد از سوره ی جِنْ نازل شده است.
تعداد آیات: 83 آیه به نظر قرّاء کوفی و 82 آیه به نظر دیگران.
ثواب قرائت سوره ی یس
مرحوم صدوق در کتاب ثواب الاعمال با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده
که می فرماید:
برای هر چیزی قلبی است و قلب قرآن سوره ی «یس» است و هر کس قبل از
خواب، و یا در روز آن را بخواند در آن روز از محفوظین و مرزوقین خواهد بود، و کسی
که قبل از خواب آن را بخواند، خداوند هزار ملک را مأمور می کند تا او را از شرّ
هر شیطان رجیم و هر آفتی حفظ نمایند، و اگر در آن روز از دنیا برود خداوند او را
داخل بهشت می نماید، و سی هزار ملک برای غسل او حاضر می شوند، و همه
آنان برای او استغفار می نمایند و تا نزدیک قبر، او را تشییع می کنند.
و چون داخل قبر می شود، آن ملائکه در کنار او عبادت می کنند، و ثواب
عبادت شان برای او خواهد بود، و قبر او به اندازه ی دید چشم وسعت پیدا
ص: 61
می کند، و از فشار قبر ایمن می شود، و همواره از قبر او نوری به آسمان بالا می رود،
و چون خداوند برای قیامت او را از قبر خارج می نماید، ملائکه همواره او را
مشایعت می کنند و با او سخن می گویند و در صورت او می خندند و او را به هر
خیری بشارت می دهند، و از صراط و میزان او را می گذرانند، و در موقف و مقامی
او را قرار می دهند که از هر کسی به خدا نزدیک تر است، مگر ملائکه مقرّبین
و انبیاء مرسلین، تا این که در کنار پیامبران قرار می گیرد، و حزن و اندوه و اضطراب
و جزعی برای او نخواهد بود.
و خداوند به او می فرماید: «بنده من شفاعت کن تا شفاعت تو را برای هر کس بخواهی بپذیرم و هر سؤالی می خواهی بکن تا به تو عطا کنم» پس او سؤال می کند و به او عطا می شود، و شفاعت می نماید، و پذیرفته می شود، و در موقف حساب قرار نمی گیرد، و حسابی برای او نخواهد بود، و ذلّتی پیدا نمی کند، و خطاها و اعمال بد او نوشته نمی شود، و نامه سرگشاده ای از طرف خداوند به او داده می شود، به گونه ای که همه مردم می گویند: «سبحان الله» آیا این بنده یک گناه نکرده بوده؟! و سپس از رفقا و همنشینان حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)
خواهد بود.(1)
ص: 62
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
به فرزندانتان سوره «یس» را یاد بدهید، چرا که آن «رَیْحَانَةُ الْقُرْآنِ» است.(1)
و از جابر جعفی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
کسی که سوره ی «یس» را در عمر خود یک مرتبه بخواند، خداوند به عدد آنچه در دنیا و در آخرت خلق نموده، و به عدد آنچه در آسمان خلق نموده، دو هزار هزار حسنه به او می دهد، و به همین اندازه گناهان او را محو می نماید، و هرگز گرفتار فقر و دین و هدم و سختی و جنون و جذام و وسواس و بیماری نمی شود، و خداوند سکرات و سختی های مرگ را از او برطرف می کند، و به دست خود او را قبض روح می کند، و در دنیا از کسانی خواهد بود، که خداوند وسعت
ص: 63
روزی، و شادی هنگام مرگ، و خشنودی از ثواب آخرت را برای او تضمین نموده است، و خداوند به همه ملائکه خود در آسمان و زمین می فرماید:
«من از فلانی راضی شدم و شما برای او استغفار کنید.»(1)
ص: 64
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یس 1 وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ 2 إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ 3 عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ 4 تَنْزیلَ الْعَزیزِ الرَّحیمِ 5 لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ 6 لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ 7 إِنَّا جَعَلْنا فی أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِیَ إِلَی الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ 8 وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ 9 وَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ 10 إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَریمٍ 11 إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ 12 وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ 13 إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ 14 قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَیْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَکْذِبُونَ 15 قالُوا رَبُّنا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ 16 وَ ما عَلَیْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ 17 قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا
ص: 65
لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلیمٌ 18 قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ 19 وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلینَ 20 اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ 21 وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 22 أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لا یُنْقِذُونِ 23 إِنِّی إِذاً لَفی ضَلالٍ مُبینٍ 24 إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ 25 قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ 26 بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکْرَمینَ 27 وَ ما أَنْزَلْنا عَلی قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما کُنَّا مُنْزِلینَ 28 إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ 29 یا حَسْرَةً عَلَی الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 30 أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ 31
وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ 32
«مُقْمَح» کسی را گویند که در حال انکار، سر بالا می اندازد و چشم می بندد، و بعضی گفته اند: او کسی است که برای انکار چانه به زیر می اندازد و سپس بالا می برد، و «قَمَح البعیر» إذا رفع رأسه و لم یشرب الماء، و «غُلّ» زنجیر مخصوصی است که به وسیله آن دست های مرد به گردن آویخته می شود، و خداوند مشرکین را به خاطر اصرار در شرک تشبیه به کسی نموده که دست او را به گردن آویخته باشند و نتواند دست های خود را رها کند، و «ذِکر» به معنای قرآن و به معنای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده، و «إِمَامٍ مُبِینٍ» نیز به معنای لوح محفوظ و به معنای علیّ(علیه السلام) آمده است، و مقصود از «قَرِیة» به کسر قاف و فتح آن روستای انطاکیه است، و «تَطَیّرُ» به معنای تشؤّم و فال بد زدن است، و مقصود از «وَ جَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ» حبیب نجّار
ص: 66
و روستای انطاکیه است، و خداوند به خاطر حبیب نجّار که مؤمن بود. آن را شهر نامیده است، و مقصود از «صَیْحَةً وَاحِدَةً» صحیه جبرئیل(علیه السلام) است، و «خامدون» یعنی میّتون، و «وَ إِن کُلٌّ لَّمَّا» اِن محفّفه است و «لمّا» اگر به معنای إلّا باشد، إن نافیه خواهد بود وگرنه لام فارقه و میم زائده است و معنای أوّل أوضح است.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
یس. (1) سوگند به قرآن حکیم. (2) که تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستی، (3) بر راهی راست (قرار داری) (4) این قرآنی است که از سوی خداوند عزیز و رحیم نازل شده است (5) تا قومی را بیم دهی که پدرانشان انذار نشدند، از این رو آنان غافلند! (6) فرمان (الهی) درباره بیشتر آنها تحقق یافته، به همین جهت ایمان نمی آورند! (7) ما در گردنهای آنان غلهایی قرار دادیم که تا چانه ها ادامه دارد و سرهای آنان را به بالا نگاه داشته است! (8) و در پیش روی آنان سدّی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدّی و چشمانشان را پوشانده ایم، لذا نمی بینند! (9) برای آنان یکسان است: چه انذارشان کنی یا نکنی، ایمان نمی آورند! (10) تو فقط کسی را انذار می کنی که از این یادآوری (الهی) پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده! (11) به یقین ما مردگان را زنده می کنیم و آنچه را از پیش فرستاده اند و تمام آثار آنها را می نویسیم و همه چیز را در کتاب آشکار کننده ای برشمرده ایم! (12) و برای آنها، اصحاب قریه (انطاکیه) را مثال بزن هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند (13) هنگامی که دو نفر از رسولان را بسوی آنها فرستادیم، امّا آنان رسولان (ما) را تکذیب کردند پس برای تقویت آن دو، شخص سوّمی فرستادیم، آنها همگی گفتند: «ما فرستادگان
ص: 67
(خدا) به سوی شما هستیم!» (14) امّا آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشری همانند ما نیستید، و خداوند رحمان چیزی نازل نکرده، شما فقط دروغ می گویید!» (15) (رسولان ما) گفتند: «پروردگار ما آگاه است که ما قطعاً فرستادگان (او) به سوی شما هستیم، (16) و بر عهده ما چیزی جز ابلاغ آشکار نیست!» (17) آنان گفتند: «ما شما را به فال بد گرفته ایم (و وجود شما را شوم می دانیم)، و اگر (از این سخنان) دست برندارید شما را سنگسار خواهیم کرد و شکنجه دردناکی از ما به شما خواهد رسید! (18) (رسولان) گفتند: «شومی شما از خودتان است اگر درست بیندیشید، بلکه شما گروهی اسرافکارید!» (19) و مردی (با ایمان) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرا رسید، گفت: «ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید! (20) از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمی خواهند و خود هدایت یافته اند! (21) من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده، و همگی به سوی او بازگشت داده می شوید؟! (22) آیا غیر از او معبودانی را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان بخواهد زیانی به من برساند، شفاعت آنها کمترین فایده ای برای من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد! (23) اگر چنین کنم، من در گم راهی آشکاری خواهم بود! (24) (به همین دلیل) من به پروردگارتان ایمان آوردم پس به سخنان من گوش فرا دهید!» (25) (سرانجام او را شهید کردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «ای کاش قوم من می دانستند… (26) که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی داشتگان قرار داده است!» (27) و ما بعد از او بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم، و هرگز سنت ما بر این نبود (28) (بلکه) فقط یک صیحه آسمانی بود، ناگهان همگی خاموش شدند! (29) افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری
برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را استهزا می کردند! (30) آیا ندیدند چقدر از اقوام
ص: 68
پیش از آنان را (بخاطر گناهانشان) هلاک کردیم، آنها هرگز به سوی ایشان بازنمی گردند
(و زنده نمی شوند)! (31) و همه آنان (روز قیامت) نزد ما احضار می شوند! (32)
«یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ * إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ * تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ * لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ …»(1)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را، ده نام است، پنج نام در قرآن و پنج نام در غیر قرآن و امّا نام های او در قرآن عبارت است از: محمّد، احمد، عبدالله، یس و ن.(2)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن حدیث طولانی می فرماید:
و امّا آنچه جاهل و عالم از فضل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در قرآن می داند این است که خداوند در یک آیه می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» و برای این آیه ظاهری است و باطنی است، ظاهر آن «صَلُّوا عَلَیْهِ» است یعنی: بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صلوات بفرستید، و باطن آن «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» است، یعنی «سَلِّمُوا لِمَنْ وَصَّاهُ وَ اسْتَخْلَفَهُ وَ فَضَّلَهُ عَلَیْکُمْ وَ مَا عَهِدَ بِهِ إِلَیْهِ تَسْلِیماً» یعنی صلوات بر پیامبر [و آل او](صلی الله علیه و آله) بفرستید و تسلیم وصیّ و خلیفه او باشید، و فضل او و آنچه پیامبر به او سپرده است را کاملاً پذیرا باشید، و این همان تأویل و معنایی است
ص: 69
که جز افراد دارای حسّ لطیف و صفای ذهن و صحّت تمیز نمی دانند، و از ظرافت قرآن این است که خداوند می فرماید: «سَلَامٌ عَلَی آلِ یَاسِینَ» و در اوّل سوره ی یس می فرماید: «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ» و نام پیامبر خود را «یس» معرّفی می کند و نتیجه این می شود که سلام بر آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز باید بکنید، و به این خاطر خداوند این گونه سخن گفته که می دانسته اگر بگوید: بر آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) سلام بفرستید، مخالفین آن را از کتاب خود حذف می کنند چنان که چیزهای دیگری را نیز حذف نمودند.(1)
انس بن مالک گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
کسی که وارد قبرستانی شود و سوره ی «یس» را برای اهل آن بخواند خداوند عذاب را در آن روز از اهل آن قبرستان بر می دارد، و برای قاری این سوره به عدد آن اموات حسنات نوشته می شود.(2)
اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
«سوگند به خدایی که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به نبوّت مبعوث نمود و
ص: 70
اهل بیت او را گرامی داشت، آنچه وسیله نجات از آتش سوزی و غرق شدن و سرقت اموال و پیدا شدن چهارپا و گم شده دیگر و بازگشت عبد فراری است، در قرآن موجود است، هر کس می خواهد از من سؤال کند تا به او بگویم» اصبغ گوید: مردی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین از گم شده ی من خبر بدهید؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: سوره ی «یس» را در دو رکعت نماز بخوان و بگو: «یَا هَادِیَ الضَّالَّةِ رُدَّ عَلَیَّ ضَالَّتِی» یعنی خدایا! تو راهنمای گم شده ای، گم شده ی من را به من بازگردان پس آن مرد به این دستور عمل نمود و خداوند گم شده ی او را به او بازگرداند.(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«یس» نامی از نام های پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است و معنای آن «یا أیها السامع الوحی، و القرآن الحکیم، إنک لمن المرسلین علی صراط مستقیم» است.(2)
ص: 71
مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:
مشرکین در «دار الندوة» جمع شدند تا درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [و از بین بردن او] مشورت کنند، پس جبرئیل نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و قصّه آنان را به آن حضرت خبر داد و گفت: در آن شب در بستر خود نخوابد، از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علیّ(علیه السلام) فرمود تا در آن شب در بستر او بخوابد، و علیّ(علیه السلام) در آن شب در بستر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خوابید و آن بُرد حَضرمی را که آن حضرت روی خود می کشید بر روی خود انداخت و شمشیر خود را در کنار خویش قرار داد، و چون مشرکین در آن شب آمدند و گرد خانه آن حضرت دور زدند تا نیمه شب او را بکشند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از خانه خود خارج شد، و آن بیست و پنج نفر او را ندیدند، و آن حضرت مشتی از خاک برداشت و بر سر و صورت آنان پاشید و این آیات را قرائت نمود: «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ … تا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ». و گوینده ای به آنان گفت: منتظر چه هستید؟ گفتند: «منتظر محمّد(صلی الله علیه و آله) هستیم» آن گوینده گفت: «زیان کردید، به خدا سوگند او از بین شما رفت و مشت خاکی بر صورت و سرهای شما پاشید» مشرکین گفتند: «به خدا سوگند ما او را ندیدیم». پس این آیه نازل شد: «وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ.»(1)
ص: 72
در تفسیر قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر آیه «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ» فرمود:
یعنی خداوند مشرکین را [به خاطر لجاجت ها و خیانت هایشان] از راه هدایت و حق کور نمود و گوش و چشم و قلب آنان را از پذیرفتن هدایت مسدود کرد. سپس فرمود: این آیه درباره ی ابوجهل و تعدادی از خانواده ی او نازل شد،
چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای نماز برخاست و ابوجهل ملعون سوگند یاد نمود که اگر او را در حال نماز ببیند، سنگی بر سر او بکوبد، پس روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
را در حال نماز دید و سنگی را به آن حضرت پرتاب نمود و خداوند دست او را به طرف گردنش بازگرداند و نتوانست آن سنگ را پرتاب نماید و چون نزد یارانش
بازگشت سنگ از دست او افتاد، پس دیگری از یاران او برخاست و گفت: «من محمّد(صلی الله علیه و آله) را می کشم» و چون نزدیک به آن بزرگوار شد، و صدای قرآن را
ص: 73
از او شنید، مرعوب و مبهوت شد، و نزد رفقای خود بازگشت و گفت: حیوان فحلی بین من و او مانع شد و من از جلو رفتن هراس پیدا کردم.(1)
«وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ»(2)
امام حسین(علیه السلام) می فرماید:
یکی از احبار و علمای یهود شام نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد و گفت: «خداوند ابراهیم را به سه حجاب از نمرود محجوب نمود؟» امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آنچه گفتی حق است و لکن خداوند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را با پنج حجاب، نسبت به کسی که اراده کشتن او را نموده بود، منع نمود، چرا که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا …» این دو حجاب، «فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ». حجاب سوّم، و «وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا». حجاب چهارم، و آیه «فَهِیَ إِلَی الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ» حجاب پنجم می باشد.(3)
ص: 74
«وَ سَوَاء عَلَیْهِمْ أَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ * إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَرِیمٍ * … وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»(1)
ابن عبّاس گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
به خدا سوگند من امام مبین هستم، و من هستم که حقّ را از باطل جدا می کنم
و حقایق را بر مردم آشکار می سازم، و این را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ارث برده ام.(2)
موسی بن جعفر(علیه السلام) گوید:
به پدرم امام صادق گفتم: مگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) کاتب وصیّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نبوده و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای او املاء می نموده و جبرئیل و ملائکه مقرّب خدا(علیه السلام) شاهد بوده اند؟
پس پدرم مدّتی سر مبارک به زیر انداخت و سپس فرمود: یا ابالحسن همین گونه است که شما می گویی، و لکن هنگامی که جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، آن وصیّت نامه را از ناحیه خداوند با ملائکه مقرّب الهی برای آن
ص: 75
حضرت آورد و گفت: «ای محمّد همه کسانی که نزد تو هستند را خارج کن جز وصیّ خود را تا این وصیّت نامه الهی را از ما تحویل بگیری و ما را شاهد و گواه بگیری که به علیّ تحویل دادی و او آن را ضمانت نماید».
پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد تا هر که در اطاق بود خارج شد، جز علیّ، و فاطمه
نیز پشت در و پرده باقی ماند و جبرئیل گفت: «ای محمّد پروردگارت تو را سلام
می رساند و می فرماید: این کتاب و نامه ای است که من به دست تو می دهم، و بر
اجرای آن بر تو شرط می کنم و خود شاهد بر آن هستم و ملائکه خود را نیز بر آن
گواه می گیرم، گرچه شهادت و گواهی من بی نیاز از گواهی آنان است.»
امام صادق(علیه السلام) می فرماید ناگهان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خود لرزید و فرمود: «یَا جَبْرَئِیلُ رَبِّی هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ یَعُودُ السَّلَامُ» سپس فرمود: پروردگارم صادق و نیکوست، کتاب او را به من بده پس جبرئیل کتاب را تحویل داد و گفت: شما آن را به امیرالمؤمنین(علیه السلام) تحویل بدهید و آن حضرت تحویل امیرالمؤمنین(علیه السلام) داد و فرمود: «بخوان و او همه آن را خواند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علیّ این عهد خداوند است بر من و امانت اوست، و من آن را به تو ابلاغ نمودم و در ادای آن خیرخواهی کردم»
پس علیّ(علیه السلام) گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد من شهادت می دهم که شما وظیفه خود را ابلاغ نمودی، و خیرخواهی کردی، و من آنچه شما فرمودید را تصدیق می نمایم، و با گوش و چشم و گوشت و خون خود بر آن گواهی می دهم» پس جبرئیل گفت: «من نیز برای شما گواهی می دهم.»
سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علیّ آیا وصیّت من را گرفتی و شناختی و برای خدا و من ضمانت بر انجام آن نمودی؟ علی(علیه السلام) فرمود: «آری -- پدر و
ص: 76
مادرم فدای شما باد -- بر من باد ضمانت آن و بر خدا باد که به من کمک کند و توفیق انجام آن را بدهد» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «یا علیّ من می خواهم در قیامت شاهد و گواه داشته باشم که آن را تحویل تو داده ام» علیّ(علیه السلام) فرمود: آری شما شاهد بگیر. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اکنون جبرئیل و میکائیل بین من و تو حاضرند و ملائکه مقرّب الهی نیز حاضرند و شاهد بر تو می باشند» علی(علیه السلام) فرمود: آری -- پدر و مادرم فدای شما باد -- آنان نیز گواه باشند و من نیز آنان را گواه می گیرم.
و از چیزهایی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امر جبرئیل بر علی(علیه السلام) شرط نمود این بود که به او فرمود: «یا علیّ! تو باید دوستان خدا و رسول او را دوست بداری، و از دشمنان خدا و رسول او بیزار باشی، و بر کظم غیظ، و از بین رفتن حقّ خود، و غصب خمس، و هتک حرمت خود صبر کنی» و علیّ(علیه السلام) فرمود: یا رسول الله چنین خواهم نمود.
سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: سوگند به خدایی که دانه را می شکافد و انسان را خلق می کند از جبرئیل شنیدم که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گفت: «ای محمّد! به علیّ بگو که به او هتک حرمت خواهد شد در حالی که حرمت او حرمت خدا و حرمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و به او بگو که محاسن او با خون سرش خضاب خواهد شد».
سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: من چون آن کلمات را از جبرئیل شنیدم فریاد کشیدم و به رو افتادم و گفتم: آری یا رسول الله پذیرفتم و راضی شدم، گرچه حرمت من شکسته شود، و سنّت ها تعطیل گردد، و کتاب خدا پاره پاره گردد، و کعبه خراب شود، و محاسن من با خون سرم خضاب گردد،
ص: 77
برای خدا همه را صبر خواهم نمود، تا بر تو در قیامت وارد شوم.
سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاطمه و حسن و حسین را نیز صدا زد، و همین سخنان را به آنان تفهیم کرد و آنان نیز مانند امیرالمؤمنین(علیه السلام) پاسخ دادند، پس آن وصیّت نامه را به مهرهایی از طلا ممهور نمود که آتش به آن سرایت نخواهد نمود و تحویل امیرالمؤمنین(علیه السلام) داد.
راوی حدیث فوق عیسی بن مستفاد گوید:
من به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: پدر و مادرم فدای شما باد آیا به من خبر نمی دهید
که در آن وصیّت نامه چه بود؟ فرمود: سنّت های خدا و رسول او بود.
گفتم: آیا در آن وصیّت نامه ماجرای هجوم به خانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مخالفت با او نبود؟ فرمود: آری همه این ماجراها در آن نوشته شده بود. سپس فرمود: مگر تو سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَی وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ؟» به خدا سوگند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) فرمود: آیا دانستید آنچه را
که من به شما تفهیم نمودم؟ و آیا آن ها را پذیرفتید؟ و آن دو بزرگوار فرمودند: آری دانستیم و بر آنچه بر سر ما می آید و ما را به خشم می آورد صبر کردیم.(1)
ص: 78
ص: 79
ابو بصیر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
از گناهانی که کوچک شمرده می شود بترسید، چرا که آن ها را طالبی است، و نباید یکی از شما بگوید: «گناه می کنم و استغفار می نمایم» چرا که خداوند می فرماید: «وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» و نیز می فرماید: «إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ.»(1)و(2)
ص: 80
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بیابانِ بدون درخت و گیاهی به اصحاب خود فرمود: «هیزم جمع آوری کنید» اصحاب گفتند: «یا رسول الله این بیابان را درخت و گیاهی نیست» فرمود: «هر کس هر چه می تواند بیاورد» پس هر کسی مقداری جمع آوری نمود و آن ها را نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ریختند و آن حضرت فرمود: «این گونه گناهان جمع می شود» سپس فرمود: از گناهانی که کوچک شمرده می شود بترسید، چرا که هر چیزی را طالبی است، و شما بدانید که طالب [و مأمور الهی] هر چه را مردم انجام داده باشند و هر آثاری را از آنان می نویسد «وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ.»(1)
زید شحّام گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
از گناهانی که کوچک شمرده می شود بترسید، چرا که آن ها آمرزیده نمی شود. زید شحّام گوید: گفتم: گناهانی که کوچک شمرده می شود
ص: 81
کدامند؟ فرمود: آن این است که کسی گناهی بکند و بگوید: خوشا به حال من اگر گناه من این باشد [و گناه دیگری نداشته باشم.](1)
امام باقر از پدر خود از جدّ خود نقل می نماید که فرمود:
هنگامی که آیه «وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» نازل شد، ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: یا رسول الله! آیا مقصود از امام، تورات است؟ فرمود: نه، گفتند:
آیا مقصود انجیل است؟ فرمود: نه، گفتند: آیا مقصود قرآن است؟ فرمود: نه، و چون امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: امام مبین این آقاست که خداوند علم و دانش هر چیزی را در او جمع نموده است.(2)
ص: 82
«وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ * إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُونَ»(1)
ابوحمزه ی ثمالی گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه «وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ …» سؤال کردم فرمود:
خداوند دو پیامبر را به قریه انطاکیه فرستاد و آنان چیزهایی را با آن مردم مطرح کردند که خلاف اعتقادات شان بود، از این رو اهل انطاکیه آن دو پیامبر را در بت خانه ها حبس کردند تا این که خداوند پیامبر سوّمی را فرستاد و او داخل شهر انطاکیه شد و به سراغ پادشاه رفت و گفت: «من در بیابان مشغول عبادت هستم و دوست می دارم که خدای پادشاه را پرستش نمایم» و چون سخن او را به سمع پادشاه رساندند پادشاه گفت: او را به بت خانه ببرید» پس او را به بت خانه بردند و یک سال نزد آن دو پیامبر پیشین ماند و به آنان گفت: آیا شما با درشتی می خواهید مردم را از دینی به دین دیگر دعوت کنید؟ برای چه با آنان با ملایمت و ارفاق و نرمی سخن نگفتید؟! سپس گفت:
«مبادا [مقابل پادشاه] با من اظهار آشنایی بکنید» تا این که وارد بر پادشاه شد، و پادشاه به او گفت: من شنیده ام که تو خدای مرا می پرستی؟ اکنون تو برادر منی و هر حاجتی داری بگو. پس آن پیامبر گفت: مرا حاجتی نیست ولکن دو نفر را در بت خانه دیدم و می خواهم بپرسم آنان چه خلافی کرده اند؟ پادشاه گفت: «این دو نفر آمده بودند که مرا از دینی که دارم گم راه نمایند و به پروردگار آسمان ها مرا دعوت کنند» آن پیامبر گفت: «زیباست که با آنان
ص: 83
مناظره کنیم و اگر سخن آنان حق بود از آن ها پیروی نماییم و اگر حق با ما بود آنان داخل دین ما شوند و همانند ما باشند.» پس به امر پادشاه آنان را حاضر کردند، و آن پیامبر سوّم به آنان گفت:
دعوت شما چیست؟ آنان گفتند: «ما آمده ایم تا مردم را به عبادت و پرستش آفریننده آسمان ها و زمین دعوت نماییم، آن پروردگاری که خالق فرزندان در رحم هاست و هر گونه بخواهد فرزندان را خلق می کند و شکل می دهد و درختان و میوه ها را او خلق می کند و او باران را فرود می فرستد» پس آن پیامبر سوّم گفت: آیا خدای شما قدرت دارد که نابینایی را بینایی و صحت بدهد؟ گفتند: «اگر ما از او سؤال کنیم هر چه بخواهد انجام می دهد» پس آن پیامبر سوّم رو به پادشاه نمود و گفت:
دستور بدهید یک نابینایی که هرگز بینایی نداشته است را بیاورند و چون آوردند گفت: «شما خدای خود را بخوانید تا او را بینایی بدهد» پس آنان برخاستند و دو رکعت نماز خواندند و دعا کردند و آن نابینا چشمان خود را باز کرد و به آسمان نگاه کرد، و باز آن پیامبر سوّم به پادشاه گفت: دستور بدهید نابینای دیگری را بیاورند، پس نابینای دیگری را آوردند و پیامبر سوّم در پیشگاه خداوند سجده نمود، و نابینا، بینا گردید و پیامبر سوّم به پادشاه گفت: معجزه ی من مقابل معجزه آنان، اکنون بگو: زمین گیری را بیاورند و چون آوردند به آن دو پیامبر گفت: برای او از خدای خود درخواست شفا بکنید، و آنان نماز خواندند و دعا کردند و آن زمین گیر شفا یافت و حرکت نمود، پس گفت: ای پادشاه زمین گیر دیگری را بگو بیاورند، و چون آوردند خود دست به دعا بلند کرد و او نیز شفا یافت، سپس به پادشاه گفت:
ص: 84
آنان دو معجزه آوردند ما نیز دو معجزه آوردیم، و لکن یک کار مهمّی باقیمانده است و آن این است که ما شنیده ایم پادشاه را فرزندی بوده و از دنیا رفته است، و اگر خدای این دو نفر او را زنده کند من داخل دین آنان می شوم، پس پادشاه گفت: اگر چنین کاری بشود من نیز داخل دین آنان می شوم، سپس به آن دو گفت: «اگر شما بتوانید از خدای خود بخواهید که فرزند پادشاه زنده شود، ما به دین شما وارد می شویم» پس آن دو نفر سر به سجده گذاردند و سجده خود را در پیشگاه خداوند طولانی نمودند، و سپس سر از سجده برداشتند و گفتند: «ای پادشاه فرزند تو زنده شده و از قبر خارج گردیده است إن شاء الله». و مردم نزد قبر او رفتند و دیدند او از قبر خارج شده و خاک از سر و صورت خود برطرف می کند، پس او را نزد پادشاه آوردند و پادشاه فرزند خود را شناخت و به او گفت:
فرزندم حال تو چگونه است؟ فرزند پادشاه گفت: «من مرده بودم و دیدم دو نفر در این ساعت در حال سجده، پروردگار مرا می خوانند و از او می خواهند که مرا زنده نماید و خداوند مرا زنده نمود» پادشاه گفت: آیا اگر آن دو نفر را ببینی می شناسی؟ گفت: «آری.» پادشاه مردم را در صحرایی جمع کرد و به فرزند خود گفت: ببین آن دو کدامند؟ پس فرزند پادشاه آن دو نفر را از بین جمعیّت فراوان نشان داد، و آن پیامبر سوّم به آن دو پیامبر گفت: «اکنون من به خدای شما ایمان آوردم و یقین کردم که آیین شما حق است» و پادشاه گفت: «من نیز به خدای شما ایمان آوردم» و سپس همه اهل مملکت او نیز ایمان آوردند و مسلمان شدند.(1)
ص: 85
ص: 86
مؤلّف گوید:
در بعضی از روایات آمده که حضرت عیسی(علیه السلام) به امر خداوند آن دو پیامبر را به انطاکیه فرستاد و سپس وصیّ خود شمعون را فرستاد تا آنان را از دست آن پادشاه نجات بدهد، و نیز آن مرده ای که آنان دعا کردند و زنده شد، همان فرزند پادشاه بود.(1)
ص: 87
«وَ جَاء مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ * اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ …»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
این آیه تا «وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ» درباره ی حبیب نجّار نازل شده است، و جمله «فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ» یعنی میّتون.(2)
جابر از امام صادق از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:
سه نفر از مؤمنان هستند که به اندازه چشم بر هم زدن به وحی الهی کافر نشدند،
و آنان: مؤمن آل یس و علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) و آسیه همسر فرعون بودند.(3)
و در سخن دیگری فرمود:
صدّیقون سه نفرند: حبیب نجّار، مؤمن آل یس -- که می گفت: «اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ»،
-- حزقیل مؤمن آل فرعون و علیّ بن ابی طالب و او افضل آنان است.(4)
و از طریق مخالفین نیز از عبدالرحمان بن ابی لیلی از پدرش نقل شده که گوید:
سابقین و پیشروان امّت ها سه نفر هستند که طرفة العینی به خدا کافر
ص: 88
نشده اند: علیّ بن ابی طالب، صاحب یس، و مؤمن آل فرعون. و اینان معروف به «صدّیقون»اند، و علیّ(علیه السلام) افضل آنان است.(1)
«یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون»(2)
مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
یک حدیثی که معنای آن را بفهمی، بهتر از ده حدیث است که روایت کنی و معنای آن ها را نفهمی و ندانی، و هر حقّی را حقیقتی است و هر صواب و عمل درستی را نوری است.
سپس فرمود:
به خدا سوگند ما خانواده هیچ کدام از شیعیان خود را فقیه نمی دانیم تا وقتی که در اختلاف ها و اختلاط حق و باطل حق را بشناسد، چرا که امیرالمؤمنین(علیه السلام) بالای منبر کوفه فرمود: «در آینده فتنه های تاریک و کوری خواهد بود و احدی جز «نُوَمَة» از آن ها نجات نمی یابند» گفته شد: یا امیرالمؤمنین! «نُوَمَة» کیانند؟ فرمود: «نُوَمَة» کسانی اند که مردم را می شناسند و مردم آنان را نمی شناسند.
سپس فرمود:
بدانید که زمین خالی از حجّت الهی نیست و لکن زود است که خداوند مردم را از شناخت [و رؤیت] او محروم نماید، به خاطر ظلم و جور و اسرافشان، و اگر زمین یک ساعت خالی از حجّت الهی باشد اهل خود را فرو می برد، و
ص: 89
لکن حجّت الهی مردم را می شناسد و مردم او را نمی شناسند، چنان که یوسف برادر خود را شناخت و آنان او را نشناختند. سپس این آیه را تلاوت نمود: «یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون.»(1)
وَ آیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ 33 وَ جَعَلْنا فیها جَنَّاتٍ مِنْ نَخیلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فیها مِنَ الْعُیُونِ 34 لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدیهِمْ أَ فَلا یَشْکُرُونَ 35 سُبْحانَ الَّذی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ 36 وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ 37 وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ 38 وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّی عادَ کَالْعُرْجُونِ
ص: 90
الْقَدیمِ 39 لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ 40 وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ 41 وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ 42 وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَریخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ 43 إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلی حینٍ 44 وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدیکُمْ وَ ما خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ 45 وَ ما تَأْتیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ کانُوا عَنْها مُعْرِضینَ 46 وَ إِذا قیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فی ضَلالٍ مُبینٍ 47 وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 48 ما یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ 49 فَلا یَسْتَطیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ 50 وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ 51 قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ 52 إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ 53 فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 54 إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فی شُغُلٍ فاکِهُونَ 55 هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ 56 لَهُمْ فیها فاکِهَةٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ 57 سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ 58
وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ 59
«نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ»، سَلخ اخراج چیزی از لباس آن است، مانند اخراج حیوان از پوست او، و «فَانسَلَخَ مِنْهَا»، یعنی خرج منها خروج الشئ ممّا هو لابسه، و «عُرجُون» شاخه ای را گویند که خوشه هایی بر آن باشد، و عرجون قدیم شاخه خرمایی است که در اثر بی آبی خشک و خمیده شده باشد، و «حَمل» جلوگیری چیزی از پایین آمدن است، و «فُلُک» جمع فلک به معنای کشتی می باشد مانند «سُفُن» که جمع سفینة
ص: 91
است، و فلک از فَلَک و فلکة است چرا که کشتی در آب دور می زند همانند فَلَک
که اطراف ستاره ها می گردد، و «مَشحون» به معنای مملوّ و پر بودن است، و «صُوَر» جمع صورت است -- مانند بُسَرة و بُسر -- و «صارَهُ یصوره صَوراً» إذا أماله و الصورة تمیل إلی مثلها بالمشاهدة، و «أجداث» جمع جَدَثَ به معنای قبر است و «جَدَف» نیز به
همین معناست، و «ینسلون» از نُسول به معنای اسراع در خروج است.
زمین مرده برای آنها آیتی است، ما آن را زنده کردیم و دانه های (غذایی) از آن خارج ساختیم که از آن می خورند (33) و در آن باغهایی از نخلها و انگورها قرار دادیم و چشمه هایی از آن جاری ساختیم، (34) تا از میوه آن بخورند در حالی که دست آنان هیچ دخالتی در ساختن آن نداشته است! آیا شکر خدا را بجا نمی آورند؟! (35) منزه است کسی که تمام زوجها را آفرید، از آنچه زمین می رویاند، و از خودشان، و از آنچه نمی دانند! (36) شب (نیز) برای آنها نشانه ای است (از عظمت خدا) ما روز را از آن برمی گیریم، ناگهان تاریکی آنان را فرا می گیرد! (37) و خورشید (نیز برای آنها آیتی است) که پیوسته بسوی قرارگاهش در حرکت است این تقدیر خداوند قادر و داناست. (38) و برای ماه منزلگاه هایی قرار دادیم، (و هنگامی که این منازل را طی کرد) سرانجام بصورت «شاخه کهنه قوسی شکل و زرد رنگ خرما» در می آید. (39) نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی می گیرد و هر کدام در مسیر خود شناورند. (40) نشانه ای (دیگر از عظمت پروردگار) برای آنان است که ما فرزندانشان را در کشتیهایی پر (از وسایل و بارها) حمل کردیم. (41) و برای آنها مرکبهای دیگری همانند آن آفریدیم. (42) و اگر بخواهیم آنها را غرق می کنیم بطوری که نه فریادرسی داشته باشند و نه نجات
ص: 92
داده شوند! (43) مگر اینکه رحمت ما شامل حال آنان شود، و تا زمان معیّنی از این زندگی بهره گیرند! (44) و هر گاه به آنها گفته شود: «از آنچه پیش رو و پشت سر شماست [از عذابهای الهی] بترسید تا مشمول رحمت الهی شوید!» (اعتنا نمی کنند). (45) و هیچ آیه ای از آیات پروردگارشان برای آنها نمی آید مگر اینکه از آن روی گردان می شوند. (46) و هنگامی که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزی کرده انفاق کنید!»، کافران به مؤمنان می گویند: «آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می خواست او را اطعام می کرد؟! (پس خدا خواسته است او گرسنه باشد)، شما فقط در گم راهی آشکارید»! (47) آنها می گویند: «اگر راست می گویید، این وعده (قیامت) کی خواهد بود؟! (48) (امّا) جز این انتظار نمی کشند که یک صیحه عظیم (آسمانی) آنها را فراگیرد، در حالی که مشغول جدال (در امور دنیا) هستند. (49) (چنان غافلگیر می شوند که حتّی) نمی توانند وصیّتی کنند یا به سوی خانواده خود بازگردند! (50) (بار دیگر) در «صور» دمیده می شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان می روند! (51) می گویند: «ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟! (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند!» (52) صیحه واحدی بیش نیست، (فریادی عظیم برمی خیزد) ناگهان همگی نزد ما احضار می شوند! (53) (و به آنها گفته می شود:) امروز به هیچ کس ذرّه ای ستم نمی شود، و جز آنچه را عمل می کردید جزا داده نمی شوید! (54) بهشتیان، امروز به نعمتهای خدا مشغول و مسرورند. (55) آنها و همسرانشان در سایه های (قصرها و درختان بهشتی) بر تختها تکیه زده اند. (56) برای آنها در بهشت میوه بسیار لذّت بخشی است، و هر چه بخواهند در اختیار آنان خواهد بود! (57) بر آنها سلام (و درود الهی) است این
ص: 93
سخنی است از سوی پروردگاری مهربان! (58) (و به آنها می گویند:) جدا شوید امروز ای گنهکاران! (59)
«سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ مِمَّا لَا یَعْلَمُونَ»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
نطفه -- یعنی آب باران -- از آسمان به زمین و بر روی گیاه و درخت و میوه فرود می آید و مردم و چهارپایان -- و حیوانات -- از آن استفاده می کنند و در بین آنان جاری می شود.
سپس فرمود:
انسان از ضعیف ترین مخلوق یعنی نطفه خلق شده، و سپس نطفه تبدیل به خون بسته و علقه می شود و سپس تبدیل به گوشت و مضغه می شود، و سپس تبدیل به استخوان غلیظ و سپس بر آن استخوان گوشت می روید، «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ.»(2)
ص: 94
«وَ آیَةٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ»(1)
در کتاب کافی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
مقصود از «نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ» رحلت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و چون آن حضرت از دنیا رحلت می نماید ظلمت پیدا می شود و مردم فضیلت و مقام اهل بیت او را نمی شناسند [و در ضلالت و گم راهی واقع می شوند] و خداوند خورشید را مَثَل محمّد، و ماه را مَثَل علیّ(علیه السلام) قرار داده است.(2)
مؤلّف گوید:
آنچه در روایت آمده تأویل آیه است و منافاتی با ظاهر آن ندارد که می فرماید: از آیات خداشناسی این است که خداوند با گذشت روز، شب را پدید می آورد و با گذشت شب، روز را پدید می آورد، چنان که در آیات دیگری به این معنا تصریح شده است و این از نشانه های قدرت و علم الهی است.
«وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ * وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّی عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ»(3)
مرحوم صدوق در کتاب توحید از ابوذرّ نقل نموده که گوید:
من با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راه می رفتیم و دست آن حضرت در دست من بود و
ص: 95
همواره به خورشید نگاه می کردیم تا خورشید غروب نمود، پس من گفتم: یا رسول الله خورشید کجا غروب می کند؟ فرمود: در آسمان، و آسمان ها را طیّ می کند تا به آسمان هفتم و زیر عرش می رسد و در پیشگاه خداوند سجده می نماید، و ملائکه نیز همراه او سجده می کنند و سپس به خدای خود می گوید:
«از کجا امر می کنی طلوع نمایم، از مغرب و یا از مشرق؟» چنان که خداوند می فرماید: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ» یعنی حرکت خورشید اندازه گیری پروردگار است و او عزیز در ملک و علیم به خلق خود می باشد. سپس فرمود: «جبرئیل برای خورشد حلّه ای از نور عرش به مقدار ساعات روزها می آورد و او می پوشد، همان گونه که شما لباس خود را می پوشید، و سپس خورشید حرکت می کند، و از مطلع خود طلوع می نماید». تا این که فرمود: «مثل این که می بینیم زمانی خورشید سه روز لباس نور نمی پوشد، و طلوع نمی کند، تا به او امر می شود که از مغرب طلوع نماید، چنان که خداوند می فرماید: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ» و ماه نیز همین احوال گذشته را طیّ می نماید، چنان که خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَ الْقَمَرَ نُورًا»(1)، ابوذرّ گوید: سپس در کناری با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز مغرب را خواندیم.(2)
ص: 96
مرحوم کلینی از ابن ابی سعید مکاری نقل نموده که او وارد بر حضرت رضا(علیه السلام) شد و [با بی ادبی] گفت: آیا شما نیز همان ادّعاهای پدرت را می کنی؟ پس حضرت رضا(علیه السلام) به او فرمود:
خدا نور تو را خاموش کند، و فقر را به خانه ات وارد نماید، آیا نمی دانی که خداوند به عمران وحی نمود: «من فرزند پسری به تو خواهم داد، و به او مریم را عطا نمود و به مریم عیسی(علیه السلام) را عطا کرد؟ بنابراین، عیسی از مریم است و مریم از عیسی است و عیسی و مریم یک چیزند، و من نیز از پدرم هستم، و پدرم از من است، و من و پدرم شئ واحدیم.
پس ابن ابی سعید گفت: مسأله ای دارم؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:
من گمان ندارم که تو از من چیزی را بپذیری، چرا که تو از گروه ما نیستی، و لکن سؤال خود را بگو، پس او گفت: شخصی هنگام مرگ گفته است: «من همه غلامان قدیمی خود را آزاد نمودم» غلام قدیمی به کدام غلام گفته می شود؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: خداوند می فرماید: «حَتَّی عادَ کَالْعُرْجُونِ
ص: 97
الْقَدِیمِ» و شاخه خرما پس از شش ماه خمیده می شود، و غلامان او هر کدام شش ماه بر آنان گذشته باشد آزاد خواهد بود. و چون از نزد امام خارج شد [نفرین آن حضرت اجابت گردید و] کور و فقیر گردید تا جایی که تا آخر عمر مالک غذای یک شب خود نبود.(1)
«لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»(2)
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:
خورشید سلطان روز است، و ماه سلطان شب است، و سزاوار نیست که خورشید
با نور ماه همراه باشد، و یا شب سبقت بر روز بگیرد، چرا که به دنبال شب روز خواهد آمد، [و به دنبال روز شب خواهد آمد]. «وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» یعنی هر کدام از خورشید و ماه بالای فلک استداره جریان دارند.(3)
ص: 98
اشعث بن حاتم گوید: هنگامی که حضرت رضا(علیه السلام) با فضل بن سهل و مأمون در ایوان جمع بودند و سفره ی غذا آماده شد، امام(علیه السلام) فرمود:
یکی از بنی اسرائیل در مدینه از من سؤال کرد و گفت: «آیا روز، اوّل خلق شده، و یا شب؟» اشعث گوید: این سؤال بین اهل مجلس گردش کرد و کسی سخنی نداشت که بگوید، پس فضل بن سهل به امام(علیه السلام) گفت: «شما بفرمایید» امام(علیه السلام) فرمود: «از قرآن بگویم یا از حساب؟» فضل گفت: «از راه حساب بگویید.» امام(علیه السلام) فرمود: طالع دنیا ستاره سرطان است و ستاره های دیگر در مواضع خود هستند، چنان که «زُحَل» در میزان است، و مُشتری در سرطان است، و خورشید در حَمَل است، و ماه در ثور است، و این دلالت می کند که خورشید در دهم طالع است و در حمل است، و در وسط آسمان می باشد، بنابراین روز، قبل از شب آفریده شده است.(1)
ص: 99
«وَ آیَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * وَ خَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
مقصود از «فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ» کشتی نوح است که پر از جمعیّت بوده، و مقصود از «مَا یَرْکَبُونَ» حیوانات چهارپا و غیره بوده.(2)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:
نوح(علیه السلام) در کشتی خود، نود خانه برای حیوانات قرار داده بود.(3)
«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ مَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»(4)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
یعنی، «اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ مَا خَلْفَکُمْ مِنَ الْعُقُوبَةِ». یعنی از گناهان پیش رو و عقوبت و عذاب آینده خود بترسید.(5)
«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»(6)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
در شب صدقه بدهید که صدقه شب خشم خداوند را خاموش می کند،و
ص: 100
سخنان خود را از اعمالی خویش بدانید، تا جز به خیر سخن نگویید، و از آنچه
خداوند روزی شما نموده انفاق کنید، چرا که انسانِ انفاق کننده مانند مجاهد
فی سبیل الله است، و کسی که یقین داشته باشد خداوند انفاق او را جایگزین می کند، نفس او سخّی می شود و مال خود را در راه خداوند انفاق می نماید.(1)
«وَ یَقُولُونَ مَتَی هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ * مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ * فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لَا إِلَی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ»(2)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
این آیات مربوط به آخرالزمان است که مردم در بازارها مشغول به خرید و فروش و سرگرم به چون و چرا هستند و یکباره صیحه و فریادی بلند می شود و همگی در همان حال می میرند و احدی از آنان نمی تواند به خانه بازگردد و وصیّتی بکند!(3)
ص: 101
مرحوم طبرسی گوید:
در حدیثی آمده که دو نفر در بازار پارچه و لباس خود را برای خرید و فروش باز کرده اند و هنوز بر نچیده اند که قیامت بر پا می شود، و مردی لقمه ای را بالا برده تا به دهان گذارد و هنوز لقمه به دهان او نرسیده که قیامت بر پا می شود، و دیگری برای آب دادن حیوان خود حوضی را آماده می کند و قبل از آب دادن به حیوان قیامت بر پا می شود.(1)
مؤلّف گوید:
روایت فوق مربوط به نفخ صور اوّل است و بین نفخ صور اوّل و دوم پانصد سال فاصله است و خداوند درباره ی نفخ صور دوّم می فرماید:
«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ * قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ *إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ * فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَ لَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(2)
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا» می فرماید:
مردم هنگامی که با نفخ صور دوم یکباره از قبرها خارج می شوند گمان می کنند که خواب بوده اند و می گویند: «وای بر ما که از خوابگاه خود بیرون آورده شدیم» پس ملائکه به آنان می گویند: این همان وعده ی خدای رحمان است، و پیامبران راست می گفتند.
ص: 102
در تفسیر جوامع از امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شده که آن حضرت این آیه را «یَا وَیْلَنَا مِن بَعثِنَا» قرائت نموده است». [همان گونه که ما ترجمه نمودیم.](1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
ابوذرّ؟ره؟ در خطبه خود به مردم می گفت: «فاصله بین مرگ و قیامت مانند این است که تو، به خواب بروی و سپس بیدار شوی….(2)
«إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ»(3)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
«فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ» یعنی اهل بهشت در طول زمان قیامت در بهشت، از همسران باکره ی بهشتی خود بهره مند می شوند و با آنان مجامعت و شیرین زبانی و ملاعبه می نمایند.(4)
ص: 103
مرحوم طبرسی نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
اهل بهشت در مدّتی که مردم در قیامت گرفتار حسابند، مشغول به مجامعت با همسران باکره بهشتی هستند.(1)
«هُمْ وَ أَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلَالٍ عَلَی الْأَرَائِکِ مُتَّکِؤُونَ * لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَ لَهُم مَّا یَدَّعُونَ * سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ * وَ امْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ»(2)
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «فِی ظِلَالٍ عَلَی الْأَرَائِکِ مُتَّکِؤُونَ» می فرماید:
مقصود از «أَرَائِکِ» تخت هایی است که بر روی آن ها، حجله ها قرار دارد، [و اهل بهشت در طول مدّت قیامت در آن حجله ها در کنار همسران بهشتی خود هستند.](3)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ» گوید:
سلام از ناحیه خداوند [بر اهل بهشت] همان امان الهی است.(4)
و در تفسیر «وَ امْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ» گوید:
هنگامی که خداوند مردم را در قیامت جمع می کند آنقدر معطّل می شوند و بر روی پاهای خود می ایستند، که غرق عرق می شوند، و می گویند: «خدایا حساب ما را تمام کن، گرچه به دوزخ روانه شویم».
ص: 104
تا این که خداوند بادی را می فرستد تا بر آنان بوزد و ندا می رسد: «وَ امْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ» یعنی ای مجرمان امروز از بین مردم جدا شوید، پس آن باد آنان را جدا می کند، و مجرمان به طرف آتش می روند، و هر کس در قلب او ایمان باشد، به طرف بهشت می رود.(1)
امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:
… هنگامی که مؤمن داخل بهشت می شود و بر تخت خود می نشیند، تخت او از خوشحالی به اهتزاز در می آید و چون مؤمن در منازل بهشتی خود مستقّر می گردد و ملک مؤکّل به بهشت و باغستان های او می آید تا او را به کرامت الهی تبریک بگوید، خدّام او گویند:
«منتظر بمان، چرا که ولیّ خدا تکیه بر اریکه های عزّت و کرامت الهی نموده و همسر حورای مخصوص او با او خلوت کرده است و تو باید صبر کنی تا او فارغ گردد» پس همسر او از خیمه خود خارج می شود و خدّام او اطراف اویند، و او را می پوشانند، در حالی که هفتاد حلّه منسوج از یاقوت و لؤلؤ و زبرجد بر او قرار دارد، و معطّر به مشک و عنبر می باشد، و تاجی از کرامت بر سر اوست و کفش هایی از طلا به پا دارد که با یاقوت و لؤلؤ مزیّن شده، و بندهای آن ها از یاقوت احمر است، و چون نزدیک به ولیّ خدا می شود و ولیّ خدا از شوق به طرف او می رود، او می گوید:
ای ولیّ خدا امروز روز تعب و زحمت نیست به جای خود باش، همانا من
ص: 105
برای تو هستم و تو برای من هستی پس به اندازه ی پانصد سال دنیا همدیگر را در آغوش می گیرند و ملالتی پیدا نمی کنند….(1)
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ 60 وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ 61 وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ 62 هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ 63 اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ 64 الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ 65 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا
ص: 106
عَلی أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ 66 وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَکانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا وَ لا یَرْجِعُونَ 67 وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ 68 وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ 69 لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرینَ 70 أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدینا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ 71 وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَکُوبُهُمْ وَ مِنْها یَأْکُلُونَ 72 وَ لَهُمْ فیها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا یَشْکُرُونَ 73 وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ 74 لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ 75 فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ 76 أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ 77 وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ 78 قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ 79 الَّذی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ 80 أَ وَ لَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ 81 إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ 82 فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ
کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 83
«طَمْس» محو چیزی است، به گونه ای که اثر آن برطرف شود، و طَمس بر چشم و طَمس مال، از بین بردن آن هاست، و کور مطموس کوری است که به کلّی چشم او از بین رفته باشد، و «مَسخ» دگرگون شدن صورت و مبدّل شدن آن به شکل دیگر است چنان که برخی از اقوام را خداوند به شکل میمون و خوک قرار داده است.
ص: 107
آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن
آشکاری است؟! (60) و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟! (61) او گروه زیادی
از شما را گم راه کرد، آیا اندیشه نکردید؟! (62) این همان دوزخی است که به شما وعده داده می شد! (63) امروز وارد آن شوید و به خاطر کفری که داشتید به آتش آن بسوزید! (64) امروز بر دهانشان مُهر می نهیم، و دستهای شان با ما سخن می گویند و پاهای شان کارهایی را که انجام می دادند شهادت می دهند! (65) و اگر بخواهیم چشمانشان را محو کنیم سپس برای عبور از راه، می خواهند بر یکدیگر پیشی بگیرند، امّا چگونه می توانند ببینند؟! (66) و اگر بخواهیم آنها را در جای خود مسخ می کنیم (و به مجسمه هایی بی روح مبدّل می سازیم) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند یا به عقب برگردند! (67) هر کس را طول عمر دهیم، در آفرینش واژگونه اش می کنیم (و به ناتوانی کودکی باز می گردانیم) آیا اندیشه نمی کنند؟! (68) ما هرگز شعر به او [پیامبر] نیاموختیم، و شایسته او نیست (شاعر باشد) این (کتاب آسمانی) فقط ذکر و قرآن مبین است! (69) تا افرادی را که زنده اند بیم دهد (و بر کافران اتمام حجّت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد! (70) آیا ندیدند که از آنچه با قدرت خود به عمل آورده ایم چهارپایانی برای آنان آفریدیم که آنان مالک آن هستند؟! (71) و آنها را رام ایشان ساختیم، هم مرکب آنان از آن است و هم از آن تغذیه می کنند (72) و برای آنان بهره های دیگری در آن (حیوانات) است و نوشیدنی هایی گوارا آیا با این حال شکرگزاری نمی کنند؟! (73) آنان غیر از خدا معبودانی برای خویش برگزیدند به این امید که یاری شوند! (74) ولی آنها قادر به یاری ایشان نیستند، و این (عبادت کنندگان در قیامت) لشکری برای آنها خواهند
ص: 108
بود که در آتش دوزخ احضار می شوند! (75) پس سخنانشان تو را غمگین نسازد، ما آنچه را پنهان می دارند و آنچه را آشکار می کنند می دانیم! (76) آیا انسان نمی داند که ما او را از نطفه ای بی ارزش آفریدیم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد که) به مخاصمه آشکار (با ما) برخاست! (77) و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسی این استخوانها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟!» (78) بگو: «همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست! (79) همان کسی که برای شما از درخت سبز، آتش آفرید و شما بوسیله آن، آتش می افروزید!» (80) آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، نمی تواند همانند آنان [انسانهای خاک شده] را بیافریند؟! آری (می تواند)، و او آفریدگار داناست! (81) فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی درنگ موجود می شود! (82) پس منزّه است خداوندی که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست اوست و شما را به سوی او بازمی گردانند! (83)
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ»(1)
مرحوم صدوق در کتاب اعتقادات از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
«مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ» یعنی هر کس به سخن گوینده ای گوش فرا دهد، او را پرستش نموده، پس اگر گوینده از ناحیه
ص: 109
خداوند سخن گفته باشد، او خدا را پرستش نموده، و اگر از ناحیه ابلیس سخن گفته باشد، او ابلیس را پرستش کرده است.(1)
مؤلّف گوید:
در برخی از روایات آمده که اطاعت از شیطان نیز پرستش شیطان محسوب می شود، و روایت فوق نیز به این معنا دلالت دارد، و شیطان برای گم راه کردن بنی آدم سوگند یاد نموده است و راهی برای نجات از شرّ او نیست، مگر پناه بردن به خداوند، چنان که می فرماید: «وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.»(2)
«الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ»(3)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
هنگامی که خداوند مردم را در قیامت جمع می کند، به دست هر انسانی نامه
عمل اوست و [گروهی] چون در نامه عمل خود می نگرند می گویند: «ما چنین
کارهایی را نکرده ایم» پس ملائکه بر اعمال آنان گواهی می دهند، و آنان می گویند:
«خدایا ملائکه به نفع تو شهادت می دهند» و سپس سوگند یاد می کنند و می گویند:
«ما هیچ کدام از این کارها را نکرده ایم» چنان که خداوند می فرماید: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ
اللَّهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ»، در این هنگام خداوند بر زبان های آنان
مهر می زند، و اعضای بدن های شان اعتراف به اعمال آنان می کنند!(4)
ص: 110
امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:
خداوند بر هر عضوی از اعضای بدن انسان واجبی را قرار داده است و… تا این که می فرماید: بر پاهای انسان واجب نموده که به سوی آنچه موجب خشنودی اوست قدم بردارد، و فرموده است: «وَ لاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَ لَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً»(1)، و نیز فرموده است: «وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ»(2)، و درباره ی شهادتِ دست ها و پاها علیه صاحبانشان -- نسبت به گناهانی که کرده اند و منکر می شوند -- گوید: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» و این آیه نیز دلالت دارد بر آنچه خداوند بر دست ها و پاها واجب نموده است، و این مقتضای ایمان است.(3)
ص: 111
مؤلّف گوید:
حدیث فوق با تفصیل در ذیل آیه «وَ إذا ما أُنزلت سورة» گذشت.
امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:
در قیامت اعضا و جوارح مؤمن بر علیه او شهادت نمی دهند و آنچه در قرآن آمده، مربوط به کسانی است که عذاب الهی بر آنان حتم شده است، و امّا مؤمن، نامه عمل او به دست راستش داده می شود [و این نشانه نجات اوست] چنان که خداوند می فرماید: «فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَ لاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً.»(1)و(2)
«وَ لَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَی أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ * وَ لَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَی مَکَانَتِهِمْ …»(3)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
«فَأَنَّی یُبْصِرُونَ» یعنی کیف یبصرون؟ سپس گوید: مقصود از «لَمَسَخْنَاهُمْ
ص: 112
عَلَی مَکَانَتِهِمْ» مسخ در دنیا می باشد.(1)
«وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ»(2)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
این آیه ردّ بر زنادقه و منکرین توحید و معاد است که می گویند: «مرد چون با زن همبستر می شود و نطفه در رحم زن قرار می گیرد آن نطفه از ناحیه ی غذاها اشکالی به خود می گیرد و با مرور و گذشت زمان و گردش فلک و شب و روز انسانی
به وجود می آید، مطابق طبیعت غذاهایی که پدر و مادر خورده اند» و خداوند در این آیه با یک جمله سخن آنان را ابطال نموده و می فرماید: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ
فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ» یعنی اگر آنچه آنان می گویند صحیح باشد، باید همواره انسان در حال رشد و افزونی باشد، مادامی که اشکال و شب و روز و جریان
فلک برقرار است، پس چگونه انسان با کهولت و پیری رو به نقصان می رود، تا به حدّ طفولیّت و نقصان و ناتوانی گوش و چشم و قدرت و علم و منطق و… می رسد؟
و مانند شاخه درخت سرازیر می شود؟ و این نیست مگر به خاطر این که خالق او عزیز و علیم و حکیم و مدّبر است [و آنان تعقّل نمی کنند.](3)
ص: 113
«وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُّبِینٌ * لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ»(1)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
قریش مکّه، می گفتند: «آنچه محمّد(صلی الله علیه و آله) می گوید شعر است» و خداوند سخن آنان را ردّ نمود و فرمود: «وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا یَنبَغِی لَهُ …» از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هیچ گاه شعری نسرود.
سپس گوید:
مقصود از «مَن کَانَ حَیًّا»: مؤمن زنده دل است که قلب او سالم باشد.(2)
و این معنا در سوره انعام که می فرماید: «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ» با ذکر حدیثی در تفسیر آن گذشت.(3)
صاحب مجمع البیان از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
مقصود از «مَن کَانَ حَیًّا»: من کان عاقلاً می باشد.(4)
ص: 114
مؤلّف گوید:
در آیات قرآن و سخنان معصومین(علیهم السلام) دستور العمل هایی برای حیات قلب آمده که به برخی از آن ها به خاطر اهمیّت موضوع اشاره می شود: مانند تقوا، صداقت در عمل، باطن و ظاهر یکی بودن و بین خوف و رجا بودن.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
خوف و رجاء دو بال ایمان هستند، و بنده به وسیله آن ها به رضوان الهی می رسد، و دو چشم عقل او هستند، و به وسیله آن ها وعده و وعید الهی را می بیند. تا این می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: برای مؤمن دو خوف است، خوف نسبت به گذشته و خوف نسبت به آینده، و با مرگ نفس [امّاره بالسوء] قلب حیات پیدا می کند، و با حیات قلب، بنده به استقامت می رسد، و کسی که بر اساس خوف و رجاء خدا را عبادت کند، گم راه نمی شود و به آرزوی خود می رسد، و چگونه می تواند بنده خائف نباشد، در حالی که نمی داند پایان نامه عمل او به کجا ختم خواهد شد، و به هیچ عملی نیز نمی تواند برای نجات خود تکیه نماید، از سویی نیز نمی تواند از رحمت الهی ناامید باشد….(1)
ص: 115
«وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ …»(1)
مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی با سند خود از تعداد زیادی از روات امامیه نقل نموده:
که گروهی از قریش مانند عتبة بن ربیعه، و ابیّ بن خلف، و ولید بن مغیرة، و عاص بن سعید، به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برخورد نمودند، و ابیّ بن خلف استخوان پوسیده ای را در دست گرفت و آن را در دست خود نرم کرد و سپس با دهان خود بر آن دمید و گفت: ای محمّد گمان می کنی که پروردگارت این ذرّات را زنده می کند؟! پس این آیه نازل شد: «وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ …» تا آخر سوره.(2)
ص: 116
امام عسکری(علیه السلام) می فرماید: امام صادق(علیه السلام) درباره ی جدال احسن -- که به آن امر شده -- و جدال غیر احسن -- که از آن نهی شده است -- فرمود:
و امّا جدالی که امر به آن شده، همان جدالی است که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله)
امر نموده تا با منکرین بعث و قیامت انجام بدهد چنان که می فرماید: «وَ ضَرَبَ
لَنَا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» و در پاسخ آن به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به آنان بگو: «یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ …» تا آخر سوره، یعنی از پیامبر خود خواسته که در پاسخ منکر بعث و قیامت بگوید: آیا آن خدایی که آن استخوان را از اول خلق نمود و سابقه خلقتی برای آن نبود، عاجز است که باز آن را خلق نماید، در حالی که خلقت اوّل نزد شما سخت تر می باشد؟! سپس فرمود: خدایی که از درخت سبز آتش خارج می نماید، بر چنین کاری قادر خواهد بود، یعنی خدایی که آتش را در باطن درخت سبز پنهان نموده و از آن خارج می نماید قدرت دارد که استخوان پوسیده را اعاده خلقت نماید، و سپس می فرماید: آیا خدایی که آسمان ها و زمین را خلق نموده قدرت ندارد که باز مثل آن ها را خلق نماید؟ یعنی نزد
شما خلقت آسمان ها و زمین بزرگتر و مهم تر از اعاده استخوان پوسیده است، و شما خلقت آسمان ها و زمین را از خدا می دانید و اعاده خلقت این استخوان
پوسیده را از ناحیه خداوند نمی دانید….(1)
ص: 117
ص: 118
در کتاب احتجاج نقل شده که مردی از یهود به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت:
ابراهیم(علیه السلام) کافری را با دلیل و برهان مغلوب و مبهوت نمود آیا پیامبر شما نیز چنین کاری را انجام داده است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آری پیامبر ما نیز در پاسخ ابیّ بن خلف که استخوان پوسیده ای رادر دست گرفته بود و می گفت: چه کسی این استخوان پوسیده را زنده می کند؟ فرمود: «یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ» و او را مغلوب و مبهوب نمود.(1)
ص: 119
ابوحمزه گوید: از امام سجّاد(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
بسیار تعجّب است از کسی که در هر شب و روز می بیند مردم می میرند، و مرگ را انکار می کند!! و بسیار تعجّب است از کسی که قیامت و آخرت را انکار می کند، و دنیا را مشاهده می نماید!(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ» گوید:
در بلاد مغرب دو درخت هست، به نام های: مَرخ و عَفار [که شاخه های آن ها گیرانه آتش است] و چون مردم می خواهند آتش روشن کنند شاخه ای از آن ها را به چوب های دیگر می مالند و از آن ها آتش روشن می شود.(2)
مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
قوام و بقاء انسان به چهار چیز است: آتش، نور، باد و آب، و انسان به وسیله آتش، می خورد و می آشامد، و به وسیله نور، می بیند و تعقّل می کند، و به وسیله باد، می شنود و می بوید، و به وسیله آب لذّت آب و طعام را می یابد.
ص: 120
سپس فرمود:
اگر حرارت و آتش معده نباشد، غذا هضم نمی شود، و اگر نور چشم نباشد انسان بینایی و تعقّل ندارد، و اگر باد نباشد آتش معده افروخته نمی شود، و اگر آب نباشد، انسان لذّت آب و طعام را نمی یابد. مفضّل گوید: سپس درباره ی آتش از آن حضرت سؤال نمودم؟ فرمود: آتش چهار قسم است:
آتشی که می خورد و می آشامد؛
آتشی که می خورد و نمی آشامد؛
آتشی که می آشامد و نمی خورد؛
آتشی که نمی خورد و نمی آشامد.
و آتشی که می خورد و می آشامد، آتش [معده] انسان و حیوان است، و آتشی
که می خورد و نمی آشامد آتش وقود [و گیرانه آتش] است، و آتشی که می آشامد
و نمی خورد، آتش آن درخت است، و آتشی که نمی خورد و نمی آشامد، آتش آن
سنگ قدّاحه و آتش حُباحب است. [و حُباحب مگسی است که در شب پرواز
می کند و مانند آتش و چراغ نور دارد.](1)
ص: 121
«أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ * إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ و َإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
خزائن الهی در کاف و نون یعنی «کُنْ فَیَکُونُ» است.(2)
صفوان بن یحیی گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: معنای اراده ی خداوند و اراده ی مردم چیست؟ فرمود:
اراده ی مردم آن فکر درونی و تصمیم عملی آنان است، و امّا اراده خداوند تنها ایجاد و احداث است چرا که خداوند نیاز به فکر و تصمیم عملی ندارد و او از این گونه صفات منزّه است، بنابراین اراده خداوند مساوی با انجام کار است، چنان که می فرماید: «کُنْ فَیَکُونُ» و نیاز به نطق و زبان و فکر و کوشش ندارد، «فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ.»(3)
ص: 122
مقاتل بن سلیمان گوید: امام صادق(علیه السلام) می فرمود:
هنگامی که موسی(علیه السلام) به کوه طور رفت با خدای خود مناجات نمود و گفت: «خدایا خزائن خود را به من نشان ده» و خداوند به او فرمود: ای موسی خزائن من این است که هر چه را اراده کنم، بگویم: «کُنْ، فَیَکُونُ»، [یعنی با اراده ی خداوند آن کار انجام می گیرد و نیاز به چیز دیگری ندارد.](1)
ص: 123
ص: 124
محلّ نزول: مکّه.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی انعام نازل شده است.
تعداد آیات: 182 آیه.
ثواب قرائت سوره ی صافّات
مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
کسی که در هر جمعه ای سوره صافّات را بخواند، از هر آفت و بلایی محفوظ
می ماند و رزق او وسیع می شود و شیطان از مال و فرزند و بدن او دور می گردد و آزاری
به او نمی رساند و هیچ جبّار ستمگری نیز به او آسیب نمی رساند و اگر در آن روز
و آن شب بمیرد شهید می میرد و خداوند او را شهید مبعوث می کند و او را در
بهشت همراه شهدا در عالی ترین درجه بهشت قرار می دهد.(1)
ص: 125
امام کاظم(علیه السلام) به فرزند خود قاسم فرمود:
«برخیز و در بالین برادر خود سوره ی صافّات را تا آخر بخوان»
چون قاسم سوره ی صافات را تا آیه «أهم أشدّ خلقاً أم مّن خلقنا» قرائت نمود، آن جوان
جان سپرد. پس یعقوب بن جعفر به آن حضرت گفت:
ما همواره بر این باور بودیم که سوره ی «یس» را کنار محتضر بخوانیم و شما
می فرمایید: «سوره ی صافّات را بخوانیم؟»
امام(علیه السلام) فرمود:
ای فرزندم! سوره ی صافّات کنار هیچ محتضری خوانده نمی شود مگر آن که
خداوند در راحتی او از مرگ تسریع می نماید.(1)
و از خواصّ القرآن نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به عدد هر جنّ و شیطانی به او پاداش
می دهد و….(2)
ص: 126
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا 1 فَالزَّاجِراتِ زَجْراً 2 فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً 3 إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ 4 رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ 5 إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِبِ 6 وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ 7 لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ 8 دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ 9 إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ 10 فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طینٍ لازِبٍ 11 بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ 12 وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ 13 وَ إِذا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ 14 وَ قالُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ 15 أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ 16 أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ 17 قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ 18 فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ 19 وَ قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ 20 هذا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ 21
ص: 127
«صَّافَّاتِ» جمع الجمع است و جمع اوّل آن صافّة است، و «زَجر» کناره گیری از چیزی است به خاطر ترس و مزمّت و عقوبت، و «مارد» به کسی گویند که برای فساد عظیمی خارج می شود و این وصف شیاطین است و لذا به آنان «مَرَدة» گفته می شود، و اصل «مارد» به معنای مجرّد است و «امرد» به همین معناست و خلاصه «مارد» مجرّد از خیر و خبیث است، و «دُحور» دفع با شدّت و عنف است، و «واصب» به معنای دائم و ثابت است، و «خَطفَة» استلاب با سرعت است، و «شهاب» شعله آتش فروزان است، و «ثاقب» به معنای مضیّ و گذرا می باشد کأنّه با نور خود تاریکی ها را سوراخ می کند و عبور می نماید، و «حَسَب ثاقب» یعنی حسب شریف، و «لازِب» به معنای لازم است.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سوگند به (فرشتگان) صف کشیده (و منظّم) (1) و به نهی کنندگان و (بازدارندگان) (2) و تلاوت کنندگان پیاپی آیات الهی… (3) که معبود شما یگانه است (4) پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، و پروردگار مشرقها! (5) ما آسمان نزدیک [پایین] را با ستارگان آراستیم، (6) تا آن را از هر شیطان خبیثی حفظ کنیم! (7) آنها نمی توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هر گاه چنین کنند) از هر سو هدف قرار می گیرند! (8) آنها به شدّت به عقب رانده می شوند و برای آنان مجازاتی دائم است! (9) مگر آنها که در لحظه ای کوتاه برای استراق سمع به آسمان نزدیک شوند، که «شهاب ثاقب» آنها را تعقیب می کند! (10) از آنان بپرس: «آیا آفرینش (و معاد) آنان سخت تر است یا آفرینش فرشتگان (و آسمانها و
ص: 128
زمین)؟! ما آنان را از گل چسبنده ای آفریدیم! (11) تو از انکارشان تعجّب می کنی،
ولی آنها مسخره می کنند! (12) و هنگامی که به آنان تذکّر داده شود، هرگز متذکّر نمی شوند! (13) و هنگامی که معجزه ای را ببینند، دیگران را نیز به استهزا دعوت می کنند! (14) و می گویند: «این فقط سحری آشکار است! (15) آیا هنگامی که ما مُردیم
و به خاک و استخوان مبدّل شدیم، بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟! (16) یا پدران نخستین ما (بازمی گردند)؟!» (17) بگو: «آری، همه شما زنده می شوید در حالی که خوار
و کوچک خواهید بود! (18) تنها یک صیحه عظیم واقع می شود، ناگهان همه (از قبرها
برمی خیزند و) نگاه می کنند! (19) و می گویند: «ای وای بر ما، این روز جزاست!» (20) (آری)
این همان روز جدایی (حقّ از باطل) است که شما آن را تکذیب می کردید! (21)
«وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا * فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا * فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا * إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ …»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
مقصود از «صَّافَّاتِ» ملائکه و پیامبران و هر کسی است که برای خدا و پرستش او در صفّ بندگی و اطاعت و عبادت قرار می گیرد، و مقصود از «و التَّالِیَاتِ ذِکْرًا» کسانی هستند که کتاب خدا را قرائت می کنند و مقصود از «فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا» ملائکه ای هستند که مردم را از گناه باز می دارند و خداوند به این ها سوگند یاد نموده که پروردگار شما یکتا و واحد است، و اوست پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه بین آن هاست، و اوست پروردگار مشارق [خورشید چرا که برای خورشید در هر روزی مشرق و مغربی است.](2)
ص: 129
«إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ * وَ حِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ * لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَ یُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ * دُحُورًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ * إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ»(1)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
این ستاره های آسمان، مدائن و شهرهایی است همانند شهرهایی که در روی زمین است، و هر شهری بر عمودی از نور بسته شده و طول آن عمود در آسمان مسیر دویست و پنجاه سال است.(2)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
خداوند ستاره ها را برای زینت آسمان و حفظ از شرّ شیطان های خبیث آفریده،
چرا که شیاطین از استماع اسرار ملأ اعلی ممنوعند و به واسطه ستارگان از هر سو
هدف تیر قرار می گیرند و برای آنان عذابی واجب و ثابت و دائم است.(3)
ص: 130
سپس مرحوم علی بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) حدیث معراج را نقل می کند… تا این که امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
سپس من با جبرئیل به آسمان دنیا صعود نمودیم و در آسمان دنیا ملکی بود به نام اسماعیل و او مأمور به دور کردن شیاطین بود چنان که خداوند می فرماید: «إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ» و پائین تر از اسماعیل هفتاد هزار ملک بود، و پائین تر از هر کدام آنان هفتاد هزار ملک دیگر بود.(1)
مؤلّف گوید:
حدیث معراج در اوّل سوره اسراء گذشت.
«فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ * بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ *
وَ إِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ * وَ إِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ * وَ قَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ …»(2)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
«طِینٍ لَّازِبٍ» یعنی گِل چسبنده.(3)
مرحوم کلینی با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
خداوند؟عز؟ مؤمن را از خاک بهشت آفریده، و کافر را از خاک آتش آفریده است، و هر گاه خداوند به بنده ای اراده ی خیر بکند روح و جَسَد او را پاک و پاکیزه می نماید، از این رو هر خیری را بشنود می شناسد، و هر منکری
ص: 131
را می شنود انکار می کند. سپس فرمود: طینت ها سه نوع است: طینت پیامبران، و طینت مؤمن نیز از طینت پیامبران است، جز آن که طینت پیامبران اصل و خالص و فضل بیشتری دارد، و طینت مؤمنین فرع طینت پیامبران می باشد، و از طین لازب است، از این رو خداوند بین پیامبران و شیعیانشان جدایی نمی اندازد.
تا این که فرمود:
و طینت ناصبی [یعنی دشمن اهل بیت(علیهم السلام)] از «حَمَإٍ مَسْنُونٍ» است، و امّا مستضعفون از خاک آفریده شدند، از این رو مؤمن از ایمان خود باز نمی گردد و ناصبی نیز از دشمنی خود باز نمی گردد و البتّه خداوند را در آنان مشیّت و اراده ای است.(1)
مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر «بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ …» گوید:
مقصود از این آیات قریش اند که می گفتند: «أَ إِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَابًا وَ عِظَامًا أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * أَ وَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ …»، و «داخرون» یعنی مطروحون فی النار. و «یَوْمِ الدِّینِ» یعنی یوم الحساب و المجازات.(2)
ص: 132
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ قَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ» فرمود:
یعنی یوم الحساب.(1)
احْشُرُوا الَّذینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ 22 مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلی صِراطِ الْجَحیمِ 23 وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ 24 ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ 25 بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ 26 وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ 27 قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمینِ 28 قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنینَ 29 وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغینَ 30 فَحَقَّ عَلَیْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ 31 فَأَغْوَیْناکُمْ إِنَّا کُنَّا غاوینَ 32 فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ 33 إِنَّا کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ 34 إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ 35 وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ 36 بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلینَ 37 إِنَّکُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلیمِ 38 وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 39 إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ 40 أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ 41 فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ 42 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 43 عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلینَ 44 یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعینٍ 45 بَیْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ 46 لا فیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ 47 وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عینٌ 48 کَأَنَّهُنَّ
ص: 133
بَیْضٌ مَکْنُونٌ 49 فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ 50 قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کانَ لی قَرینٌ 51 یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقینَ 52 أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدینُونَ 53 قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ 54 فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فی سَواءِ الْجَحیمِ 55 قالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدینِ 56 وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرینَ 57 أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتینَ 58 إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ 59 إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ 60 لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ 61 أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ 62 إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمینَ 63 إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی أَصْلِ الْجَحیمِ 64 طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطینِ 65 فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ 66 ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْها لَشَوْباً مِنْ حَمیمٍ 67 ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الْجَحیمِ 68 إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّینَ 69 فَهُمْ عَلی آثارِهِمْ یُهْرَعُونَ 70 وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلینَ 71 وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فیهِمْ مُنْذِرینَ 72 فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ 73 إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ 74 وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ 75 وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ 76 وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ 77 وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ 78 سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ 79 إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 80 إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ 81 ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ 82
«احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْوَاجَهُمْ«مقصود از «ازواج» یا پیروان آنان از بت پرستان و ستاره پرستانند، و یا همتاهای شان از شیاطین، و یا همسرانشان هستند، که هم کیش آنانند، و «فاهدوهم» یعنی آنان را به دوزخ سوق دهید، و «مستسلمون» یعنی منقادون و یا متسالمون یعنی أسلم بعضهم بعضاً و خذله، «بِکَأْسٍ مِن مَّعِینٍ» یعنی خمراً طاهرةً بیضاءَ «لَا فِیهَا غَوْلٌ» یعنی فساد کما فی خمر الدنیا، و «قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ» یعنی زن های گشاده چشمی که به غیر شوهرانشان نظر نمی کنند، و
ص: 134
در صفا مانند «بَیْضٌ مَّکْنُونٌ»اند و «فِی سَوَاء الْجَحِیمِ» یعنی فی وسط الجحیم، و «إِنْ کِدتَّ لَتُرْدِینِ» یعنی لتهلکنی بإغوائک، و «إن» مخفّفه و لام فارقه است، و «شَجَرَةُ الزَّقُّومِ» یعنی آن درخت تلخ بدبو که در منطقه یمامه می روید، و بعضی گفته اند: «شَجَرَةُ الزَّقُّومِ» در دنیا وجود ندارد، و «فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ» یعنی فی قعر جهنّم، و «شَوْبًا بالحَمِیمٍ» یعنی مشوباً بماءٍ حمیم، و «صراط الْجَحِیمِ» یعنی طریق الجحیم.
(در این هنگام به فرشتگان دستور داده می شود:) ظالمان و همردیفانشان و آنچه را می پرستیدند… (22) (آری آنچه را) جز خدا می پرستیدند جمع کنید و بسوی راه دوزخ هدایت شان کنید! (23) آنها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند! (24) شما را چه شده که از هم یاری نمی طلبید؟! (25) ولی آنان در آن روز تسلیم قدرت خداوندند! (26) (و در این حال) رو به یکدیگر کرده و از هم می پرسند… (27) گروهی (می گویند: «شما رهبران گم راهی بودید که به ظاهر) از طریق خیرخواهی و نیکی وارد شدید امّا جز فریب چیزی در کارتان نبود)!» (28) (آنها در جواب) می گویند: «شما خودتان اهل ایمان نبودید (تقصیر ما چیست)؟! (29) ما هیچ گونه سلطه ای بر شما نداشتیم، بلکه شما خود قومی طغیانگر بودید! (30) اکنون فرمان پروردگارمان بر همه ما مسلّم شده، و همگی از عذاب او می چشیم! (31) ما شما را گم راه کردیم، همان گونه که خود گم راه بودیم! (32) (آری) همه آنها [پیشوایان و پیروان گم راه] در آن روز در عذاب الهی مشترکند! (33) ما این گونه با مجرمان رفتار می کنیم! (34) چرا که وقتی به آنها گفته می شد: «معبودی جز خدا وجود ندارد»، تکبّر و سرکشی می کردند… (35) و پیوسته می گفتند: «آیا ما معبودان خود را بخاطر شاعری دیوانه رها کنیم؟!» (36) چنین نیست، او حقّ را آورده و پیامبران پیشین را
ص: 135
تصدیق کرده است! (37) اما شما (مستکبران کوردل) بطور مسلّم عذاب دردناک (الهی) را خواهید چشید! (38) و جز به آنچه انجام می دادید کیفر داده نمی شوید، (39) جز بندگان مخلص خدا (که از این کیفرها برکنارند)! (40) برای آنان [بندگان مخلص] روزی معیّن و ویژه ای است، (41) میوه ها (ی گوناگون پر ارزش)، و آنها گرامی داشته می شوند… (42) در باغهای پر نعمت بهشت (43) در حالی که بر تختها رو به روی یکدیگر تکیه زده اند، (44) و گرداگردشان قدحهای لبریز از شراب طهور را می گردانند (45) شرابی سفید و درخشنده، و لذّتبخش برای نوشندگان (46) شرابی که نه در آن مایه تباهی عقل است و نه از آن مست می شوند! (47)
و نزد آنها همسرانی زیبا چشم است که جز به شوهران خود عشق نمی ورزند. (48) گویی از (لطافت و سفیدی) همچون تخم مرغهایی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است)! (49) (در حالی که آنها غرق گفتگو هستند) بعضی رو به بعضی دیگر کرده می پرسند… (50) کسی از آنها می گوید: «من همنشینی داشتم… (51) که پیوسته می گفت: آیا (به راستی) تو این سخن را باور کرده ای… (52) که وقتی ما مُردیم و به خاک و استخوان مبدّل شدیم، (بار دیگر) زنده می شویم و جزا داده خواهیم شد؟!» (53) (سپس) می گوید: «آیا شما می توانید از او خبری بگیرید؟» (54) اینجاست که نگاهی می کند، ناگهان او را در میان دوزخ می بیند. (55) می گوید: «به خدا سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانی! (56) و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نیز از احضارشدگان (در دوزخ) بودم! (57) (سپس به یاران خود می گوید: ای دوستان!) آیا ما هرگز نمی میریم (و در بهشت جاودانه خواهیم بود)، (58) و جز همان مرگ اول، مرگی به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگز عذاب نخواهیم شد. (59) راستی این همان پیروزی بزرگ است! (60) آری،
ص: 136
برای مثل این، باید عمل کنندگان عمل کنند! (61) آیا این (نعمتهای جاویدان بهشتی) بهتر است یا درخت (نفرت انگیز) زقّوم؟! (62) ما آن را مایه درد و رنج ظالمان قرار دادیم! (63) آن درختی است که از قعر جهنّم می روید! (64) شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است! (65) آنها [مجرمان] از آن می خورند و شکمها را از آن پر می کنند! (66) سپس روی آن آب داغ متعفّنی می نوشند! (67) سپس بازگشت آنها به سوی جهنّم است! (68) چرا که آنها پدران خود را گم راه یافتند، (69) با این حال به سرعت بدنبال آنان کشانده می شوند! (70) و قبل از آنها بیشتر پیشینیان (نیز) گم راه شدند! (71) ما در میان آنها انذارکنندگانی فرستادیم، (72) ولی بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود! (73) مگر بندگان مخلص خدا! (74) و نوح، ما را خواند (و ما دعای او را اجابت کردیم) و چه خوب اجابت کننده ای هستیم! (75) و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم، (76) و فرزندانش را همان بازماندگان (روی زمین) قرار دادیم، (77) و نام نیک او را در میان امّتهای بعد باقی نهادیم. (78) سلام بر نوح در میان جهانیان باد! (79) ا این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! (80) چرا که او از بندگان باایمان ما بود! (81) سپس دیگران [دشمنان او]
را غرق کردیم! (82)
«وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ * مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ * بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ»(1)
مرحوم صدوق در کتاب عیون با سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر آیه «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»(2)، فرمود:
مقصود از «السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ» ابوبکر و عمر و عثمان هستند و از آنان در
ص: 137
قیامت نسبت به ولایت علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) سؤال خواهد شد؛ سپس فرمود: به عزّت پروردگارم سوگند، جمیع امّت من در قیامت بازداشت می شوند و از آنان نسبت به ولایت امیرالمؤمنین سؤال خواهد شد و دلیل آن سخن خداوند است که می فرماید: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ.»(1)
و در معانی الأخبار از آن حضرت در تفسیر آیه فوق نقل شده که فرمود:
روز قیامت مردم را نگه می دارند و از ولایت علیّ(علیه السلام) و آنچه نسبت به او انجام داده اند سؤال می کنند، در حالی که خداوند آنان را نسبت به خلافت او بعد از رسول خود(صلی الله علیه و آله) آگاه نموده است.(2)
ص: 138
ابوسعید خُدری گوید: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:
هنگامی که قیامت بر پا می شود خداوند به ملائکه امر می کند تا بر صراط بنشینند و هر کس که از ناحیه علیّ بن ابی طالب دارای برائت از دوزخ نباشد او را از صورت به دوزخ افکنند چنان که خداوند می فرماید: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ».
ابوسعید گوید: گفتم: پدر و مادرم فدای شما یا رسول الله، معنای برائت علیّ(علیه السلام) از دوزخ چیست؟ فرمود:
آن نامه ای است که در آن نوشته شده: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ
عَلِیٌّ بن ابیطالب وَصیُّ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).»(1)
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:
مردم را در قیامت نگه می دارند، و به آنان می گویند: شما را چه می شود که در آخرت در دشمنی با علیّ به همدیگر کمک نمی کنید، همان گونه که در دنیا کمک می کردید؟ پس خداوند می فرماید: «بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ» یعنی در
ص: 139
آن روز آنان تسلیم عذاب الهی هستند، سپس خداوند از قول آنان می فرماید: «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ -- إلی قوله: بِالْمُجْرِمِینَ.»(1)
عبدالله بن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
هنگامی که قیامت بر پا می شود من و علی بر صراط قرار می گیریم، و به دست هر کدام از ما شمشیری است، و احدی از خلق خدا عبور نمی کند، مگر آن که ما درباره ی ولایت علیّ بن ابی طالب از او سؤال می کنیم، پس هر کس دارای ولایت او باشد، نجات پیدا می کند وگرنه با شمشیر گردن او را می زنیم و او را در آتش می اندازیم و سپس این آیه را تلاوت نمود «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ * مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ * بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ.»(2)
صاحب مناقب گوید:
مضمون آنچه گذشت در روایات اهل سنّت نیز آمده است، برای نمونه:
محمّد بن اسحاق، و شعبی، و أعمش، و سعید بن جبیر، و ابوسعید خدری، و ابن عبّاس، و ابونعیم اصفهانی، و حاکم ابوالقاسم حسکانی و نطنزی، و
ص: 140
جماعتی از روات اهل البیت(علیهم السلام) گویند: روز قیامت از مردم درباره ی ولایت علیّ بن ابی طالب و محبّت اهل البیت(علیهم السلام) سؤال خواهد شد.(1)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
قدم هیچ بنده ای روز قیامت در پیشگاه خداوند حرکت نمی کند، تا خداوند از چهار چیز از او سؤال نماید،
عمر خود را در چه راهی تمام کردی؟
بدن خود را در چه راهی کهنه کردی؟
مال خود را از چه راهی به دست آوردی و در چه راهی مصرف نمودی؟
از محبّت و ولایت ما نیز از او سؤال می شود.
پس مردی [عمر بن خطاب] گفت: یا رسول الله نشانه محبّت شما چیست؟ فرمود:
«محبّت این آقا» و دست خود را بر روی سر علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) گذارد.(2)
«أَ فَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ * إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَی وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ * أَ ذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ …»(3)
در تفسیر آیه «وَ انْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ …»(4)، و آیات پیشین گذشت که روز قیامت
ص: 141
مرگ را به صورت گوسفندی می آورند، و به اهل بهشت و دوزخ نشان می دهند و آن را ذبح می کنند و این برای اهل بهشت بزرگ ترین شادی و برای اهل دوزخ بزرگ ترین اندوه خواهد بود.(1)
«وَ لَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ * وَ نَجَّیْنَاهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ * وَ جَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ * وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ»(2)
مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
حضرت نوح(علیه السلام) پس از هلاکت قوم خود، و پیاده شدن از کشتی، پنجاه سال زندگی کرد و سپس جبرئیل(علیه السلام) نزد او آمد، و گفت: پیامبری تو به پایان رسید، و باید اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوّت را تحویل فرزند خود سام بدهی و خداوند می فرماید: «من زمین را بدون عالم و رهبری که به وسیله او راه طاعت من روشن شود، و در فاصله بین پیامبری تا پیامبر دیگر سبب نجات مردم گردد، رها نخواهم نمود و مردم را بدون حجّت و راهنما و هادی و عارف به امر خود رها نمی کنم، تا اهل سعادت هدایت شوند، و برای اشقیا حجّتی باشد».
پس نوح(علیه السلام)، اسم اکبر، و میراث علم، و آثار نبوّت را تحویل فرزند خود سام
ص: 142
داد، و امّا نزد دو فرزند دیگر او، حام و یافث دانشی سپرده نشد، تا از آن بهره مند شوند، و نوح به آنان بشارت آمدن هود(علیه السلام) را داد و فرمان داد تا از او پیروی کنند، و همه ساله در روز عید، همگی وصیّت نامه او را باز کنند و در آن نظر نمایند، پس در فرزندان حام و یافث جبریّه پیدا شدند، و فرزندان سام دانش خود را پنهان نمودند، و پس از نوح دولت و حکومت به دست حام و یافث
قرار گرفت چنان که خداوند می فرماید: «وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ….»(1)
ص: 143
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیث «الأربعمأة باب» (یعنی چهارصد حدیثی که آن حضرت برای خیر دنیا و آخرت مسلمانان بیان نمود) فرمود:
هر کس از شما از عقرب هراس دارد باید این آیات را بخواند: «سَلَامٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ.»(1)
وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ 83 إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ 84 إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ 85 أَ إِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُریدُونَ 86 فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعالَمینَ 87 فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ 88 فَقالَ إِنِّی سَقیمٌ 89 فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرینَ 90 فَراغَ إِلی آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ 91 ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ 92 فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمینِ 93 فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ 94 قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ 95 وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ 96 قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحیمِ 97 فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلینَ 98 وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدینِ 99 رَبِّ هَبْ لی مِنَ الصَّالِحینَ 100 فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلیمٍ 101 فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ 102 فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبینِ 103 وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهیمُ 104 قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 105 إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ 106 وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ 107 وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ 108 سَلامٌ عَلی إِبْراهیمَ 109 کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 110 إِنَّهُ مِنْ
ص: 144
عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ 111 وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحینَ 112 وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبینٌ 113
«شیعه» گروهی را گویند که تابع و پیرو رئیس خود می باشند، و در عرف مسلمانان شیعه پیروان علیّ بن ابی طالب(علیه السلام)اند، که با دشمنان امام در کنار آن حضرت جنگیدند، و سپس پیرو فرزندان او شدند، و از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که به ابوبصیر فرمود: «لقب شیعه بر شما مبارک باد» ابوبصیر گفت: مردم ما را به خاطر این لقب سرزنش می کنند؟! امام باقر(علیه السلام) فرمود: مگر سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ» و یا می فرماید: «فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ» و «رَوغ» تمایل به چیزی را گویند، و «راغَ یرُوغُ رَوْغاً و رَوَغاناً» یعنی با تندی با او روبرو شد، و «تَلّ» به معنای صرع و به زمین زدن است، و «جبین» طرف راست و چپ
پیشانی را گویند، و صورت، دو جبین دارد و بین آن دو را جبهة گویند، و «ذِبح» و ذبیح حیوان مهیّای برای کشته شدن را گویند، و «ذَبح» با فتح ذال مصدر است.
و از پیروان او ابراهیم بود (83) (به خاطر بیاور) هنگامی را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد (84) هنگامی که به پدر و قومش گفت: «اینها چیست که می پرستید؟! (85) آیا غیر از خدا به سراغ این معبودان دروغین می روید؟! (86) شما درباره پروردگار عالمیان چه گمان می برید؟! (87) (سپس) نگاهی به ستارگان افکند… (88) و گفت: «من بیمارم (و با شما به مراسم جشن نمی آیم)!»
ص: 145
(89) آنها از او روی برتافته و به او پشت کردند (و بسرعت دور شدند.) (90) (او وارد بتخانه شد) مخفیانه نگاهی به معبودانشان کرد و از روی تمسخر گفت: «چرا (از این غذاها) نمی خورید؟! (91) (اصلًا) چرا سخن نمی گویید؟!» (92) سپس بسوی آنها رفت و ضربه ای محکم با دست راست بر پیکر آنها فرود آورد (و جز بت بزرگ، همه را درهم شکست). (93) آنها با سرعت به او روی آوردند. (94) گفت: «آیا چیزی را می پرستید که با دست خود می تراشید؟! (95) با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایی که می سازید!» (96) (بت پرستان) گفتند: «بنای مرتفعی برای او بسازید و او را در جهنّمی از آتش بیفکنید!» (97) آنها طرحی برای نابودی ابراهیم ریخته بودند، ولی ما آنان را پست و مغلوب ساختیم! (98) (او از این مهلکه بسلامت بیرون آمد) و گفت: «من به سوی پروردگارم می روم، او مرا هدایت خواهد کرد! (99) پروردگارا! به من از صالحان [فرزندان صالح] ببخش!» (100) ما او [ابراهیم] را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم! (101) هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو چیست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!» (102) هنگامی که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد… (103) او را ندا دادیم که: «ای ابراهیم! (104) آن رؤیا را تحقق بخشیدی (و به مأموریت خود عمل کردی)!» ما این گونه، نیکوکاران را جزا می دهیم! (105) این مسلّماً همان امتحان آشکار است! (106) ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم، (107) و نام نیک او را در امّتهای بعد باقی نهادیم! (108) سلام بر ابراهیم! (109) این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! (110) او از بندگان باایمان ما است! (111) ما او را به اسحاق -- پیامبری از شایستگان -- بشارت دادیم! (112) ما به
ص: 146
او و اسحاق برکت دادیم و از دودمان آن دو، افرادی بودند نیکوکار و افرادی آشکارا به خود ستم کردند! (113)
«وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ»(1)
ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود:
«نام شیعه بر شما مبارک باد» پس یکی از شیعیان گفت: مردم به خاطر این کلمه ما را ملامت می کنند! امام باقر(علیه السلام) فرمود: مگر تو سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ» و یا می فرماید: «فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی
مِن شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ»(2)، بنابراین، نام شیعه بر شما مبارک باد.(3)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مقصود از «وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ» شیعه پیامبر(صلی الله علیه و آله) است؛ یعنی ابراهیم(علیه السلام) از شیعیان رسول خداست، و شیعه ی علیّ(علیه السلام) نیز شیعه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.(4)
ص: 147
سپس صاحب تأویل الأیات گوید:
دلیل این که ابراهیم(علیه السلام) از شیعیان علیّ(علیه السلام) است، روایت جابر جعفی است که گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ» فرمود: خداوند هنگامی که ابراهیم(علیه السلام) را خلق نمود، پرده از مقابل چشم او برداشت، و او نوری را در کنار عرش مشاهده نمود و گفت: خدایا این نور چیست؟ به او گفته شد: «این نور برگزیده ی من محمّد(صلی الله علیه و آله) است» و نور دیگری را در کنار آن نور دید، و گفت: این نور چیست؟ به او گفته شد: این نور ناصر دین من علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است، پس در کنار آن دو نور سه نور دیگر را دید و گفت: خدایا این انوار چیست؟ و به او گفته شد: این ها نور فاطمه(علیها السلام) است -- که دوستان او از آتش جدا خواهند بود -- و نور حسن و حسین؟سهما؟ است، و سپس نه نور دیگر را دید که آن پنج نور را احاطه نموده بودند، ابراهیم(علیه السلام) گفت: خدایا این انوار نه گانه چیست؟ خطاب شد: ای ابراهیم اینها
امامان از فرزندان علیّ و فاطمه؟سهما؟اند.
ابراهیم(علیه السلام) گفت:
خدایا به حقِّ آن پنج نور اوّل، مرا به این انوار نه گانه آگاه کن خطاب شد: ای ابراهیم اوّل آن ها علی بن الحسین است، و سپس فرزند او محمّد و فرزند او جعفر و فرزند او موسی و فرزند او علیّ و فرزند او محمّد و فرزند او علیّ و فرزند او حسن و فرزند حسن حجّت قائم؟عج؟ است.
ابراهیم گفت:
خدایا من انوار دیگری را نیز می بینم که قابل شماره نیستند و آنان را احاطه نموده اند؟! خطاب شد: ای ابراهیم آن ها شیعیان آنان هستند که شیعیان
ص: 148
امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) نامیده می شوند، ابراهیم گفت: نشانه شیعیان علیّ چیست؟
خطاب شد: «نشانه آنان چهار چیز است:
پنجاه و یک رکعت نماز [در شبانه روز]،
بلند گفتن «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»،
قنوت قبل از رکوع،
انگشتر در دست راست نمودن.
در این هنگام ابراهیم(علیه السلام) گفت:
«خدایا مرا از شیعیان امیرالمؤمنین قرار ده» از این رو خداوند در قرآن فرمود: «وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ.»(1)
ص: 149
شرف الدین نجفی گوید:
از چیزهایی که دلالت دارد حضرت ابراهیم و جمیع پیامبران و مرسلین شیعیان اهل البیت(علیهم السلام) می باشند، سخن امام صادق(علیه السلام) است که فرمود: حق،
جز خدا و رسول او و ما و شیعیان ما نیستند و بقیّه در آتش خواهند بود.(1)
«إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»(2)
امام عسکری(علیه السلام) در تفسیر آیه «بَلَی مَن کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ»، فرمود:
گناهانی که انسان را احاطه می کند، و او را از دین و از ولایت خداوند خارج می نماید و در سخط و خشم خداوند قرار می گیرد، شرک و کفر به خدا و نبوّت رسول خدا حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و کفر به ولایت علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است، و هر کدام از این گناهان انسان را احاطه می نماید، و اعمال او را باطل و نابود می کند، و کسانی که این گونه اعمال را انجام می دهند، در آتش جاوید
و مخلّد خواهند بود.
سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
ولایت علیّ(علیه السلام) عمل نیک و حسنه ای است که هیچ گناهی گرچه بزرگ باشد
ص: 150
به آن آسیب نمی رساند، جز آسیبی مانند گرفتاری های دنیا و برخی از عذاب آخرت که سبب تطهیر صاحب آن خواهد شد، تا در قیامت با شفاعت اولیا و پاکان درگاه خداوند نجات پیدا کند، چنان که پذیرفتن ولایت دشمنان علیّ(علیه السلام) و مخالفت با آن حضرت گناهی است که با بودن آن هیچ عبادتی برای صاحبش فایده ای نخواهد داشت، جز بهره هایی که از دنیا به خاطر طاعات شان به آنان می رسد، مانند سلامت بدن و وسعت مال، تا چون وارد
قیامت شوند، چیزی جز عذاب دائم برای آنان نباشد….(1)
ص: 151
مؤلّف گوید:
روایت فوق بسیار طولانی است و در سوره ی بقره ذیل آیه 81 این روایت بیان شد، مراجعه شود. در بخشی از روایت فوق آمده که امام عسکری(علیه السلام) می فرماید:
مردی به همسر خود گفت: نزد فاطمه دختر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می روی و از او
ص: 152
سؤال می کنی: آیا من از شیعیان شما هستم؟ پس آن زن نزد فاطمه(علیها السلام) آمد و سؤال شوهر خود را مطرح نمود و فاطمه(علیها السلام) فرمود: «به او بگو: اگر تو به آنچه ما امر کرده ایم عمل می کنی و از آنچه نهی نموده ایم دوری می کنی، از شیعیان ما هستی وگرنه، نه».
و چون آن زن این خبر را به شوهر خود داد او گفت: «وای بر من، چه کسی می تواند از گناهان و خطاها دور باشد؟! و با این معیار من در آتش مخلّد خواهم بود» و چون این خبر به گوش فاطمه(علیها السلام) رسید فرمود: این گونه نیست، چرا که شیعیان و دوستان ما از خوبان اهل بهشت هستند، و کسانی که با قلب و زبان خود تسلیم ما می باشند و از دستورات ما سرپیچی می کنند و گناهانی را مرتکب می شوند، نیز اهل بهشت خواهند بود، پس از آن که به وسیله بلاها و سختی ها، از گناهان خود پاک شوند، و یا در عرصه قیامت گرفتار انواع سختی ها بشوند، و یا در طبقه بالای دوزخ مدّتی در عذاب بمانند تا به واسطه
محبّتی که به ما دارند ما آنان را نجات بدهیم و نزد خود ببریم….(1)
ص: 153
یوسف بن زیاد و علیّ بن سیّار گویند:
شبی خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسیدیم -- و در آن زمان پادشاه وقت و اطرافیان او به آن حضرت احترام و تعظیم می نمودند -- ناگهان دیدیم که والی شهر وارد شد در حالی که مردی را دست بسته با خود آورده بود، و چون چشم والی به امام(علیه السلام) افتاد به احترام آن حضرت از مرکب خود پیاده شد و امام(علیه السلام) به او فرمود: در جایگاه خود بازگرد، و او در حالی که احترام به امام می کرد گفت: «من این مرد را در این شب از درب دکّان صرّافی دستگیر کرده ام، که می خواسته آن دکّان را سوراخ کند و مال مردم را سرقت نماید و چون خواستم پانصد شلّاق به او بزنم، به من گفت: «از خدا بترس و متعرّض سخط الهی مشو، چرا که من از شیعیان امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) و از شیعیان پدر امام غایب(علیه السلام) هستم». پس من از مجازات او خودداری نمودم و او را نزد شما آوردم تا اگر شما او را از شیعیان خود می دانید او را رها کنم وگرنه هزار تازیانه به او بزنم و دست و پای او را نیز قطع نمایم، آیا او راست می گوید، که من از شیعیان علیّ(علیه السلام) هستم؟» پس امام عسکری(علیه السلام) فرمود: معاذ الله که او از شیعیان علیّ(علیه السلام) باشد، و خداوند به خاطر همین اعتقاد و ادعایی که کرده او را مبتلا نموده است!
پس والی گفت: فهمیدم که چه باید بکنم الآن پانصد ضربه شلّاق به او می زنم. سپس دستور داد تا او را خواباندند و جلّادین آمدند، و هر چه کردند که ضربه ای به او بزنند به بدن او اصابت نکرد و بر زمین اصابت نمود، و والی به جلّادان گفت: وای بر شما آیا ضربه های خود را بر زمین وارد می کنید؟ پس آنان باز شروع کردند و به جای این که به او بزنند بر همدیگر می زدند و ناله می کردند،
ص: 154
و والی گفت: آیا شما دیوانه شده اید که همدیگر را می زنید؟! آنان گفتند: ما می خواهیم او را بزنیم و لکن دست های ما باز می گردد و همدیگر را می زنیم.
پس والی چهار نفر دیگر را گفت تا با آن دو نفر همدست شوند و ضربه های خود را بر او وارد نمایند و لکن دست های آنان باز می گشت و ضربه های خود را بر والی وارد می کردند، پس والی از اسب خود سقوط کرد و گفت: مرا کشتید خدا شما را بکشد، چرا چنین می کنید؟! جلّادان گفتند: ما جز او را نمی زنیم، پس والی گروه دیگری را به جای آنان قرار داد، و آنان نیز ضربه های خود را به والی وارد می کردند، و والی گفت: وای بر شما آیا مرا می زنید؟! گفتند: به خدا سوگند ما جز او را نمی زنیم، والی گفت: پس این ضربه هایی که بر سر و صورت من وارد شد از کجا بود؟ جلّادان گفتند: ای امیر دست های ما بشکند که اگر تو را قصد کرده باشیم.
پس آن مرد متهّم گفت: «ای والی آیا با آنچه دیدی -- از الطاف الهی -- عبرت نگرفتی؟ اکنون مرا نزد امام عسکری(علیه السلام) ببر تا هر چه او می فرماید من امتثال کنم» پس والی او را نزد امام(علیه السلام) آورد و گفت: شما فرمودید: او از شیعیان ما نیست، و اگر از شیعیان شما نیست باید شیعه ابلیس باشد، در حالی که من از او معجزات پیامبران را دیدم! امام عسکری(علیه السلام) فرمود: بگو: «معجزات اوصیا را از او دیدم» سپس فرمود: «ای والی او از روی خطا ادعای شیعه بودن ما را کرد که چنین شد، و اگر از روی عمد ادّعا کرده بود، شکنجه های شما بر او وارد می شد، و سی سال در زندان باقی می ماند، از این رو خداوند او را نجات داد و او از دوستان و موالیان ما می باشد، و از شیعیان ما نیست» والی گفت: چه فرقی است بین شیعیان شما و دوستان شما؟ امام(علیه السلام) فرمود:
ص: 155
فرق این است که شیعیان ما در جمیع اوامر و نواهی ما از ما پیروی می کنند، و کسانی که در زیادی از واجبات خداوند از ما پیروی نمی کنند شیعیان ما نیستند. [بلکه دوستان ما هستند]….(1)
ص: 156
ص: 157
«إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
مقصود از این آیه سلامت از شکّ است.(2)
ص: 158
مرحوم طبرسی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
مقصود از قلب سلیم قلبی است که به غیر خداوند تعلّق نداشته باشد.(1)
سفیان بن عیینه گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» فرمود:
قلب سلیم آن قلبی است که چون پروردگار خود را ملاقات می کند، جز خدا، احدی در آن نباشد، و هر قلبی که در آن شرک و یا شکّی باشد ساقط [و بی ارزش] خواهد بود، و هدف از زهد در دنیا این است که قلوب مردم برای آخرت [و خواسته های خداوند] فارغ باشد [و به چیزهای دنیایی تعلّق پیدا نکند.](2)
مرحوم قطب راوندی در کتاب «لبّ اللباب» از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:
قلب سلیم آن قلبی است که در آن: دیانتی بدون شکّ و بدون هوای نفس باشد، و صاحب آن دارای عمل بدون سمعه و ریا باشد.
سپس گوید:
و از آن حضرت نقل شده که فرمود: در قیامت ندا می شود: کجایند کسانی که مردم را می پرستیده اند؟ به پا خیزند و پاداش خود را از مردم بگیرند، چرا که من عملی که هدف دنیایی با آن مخلوط باشد را نمی پذیرم.(3)
ص: 159
«فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ …»(1)
ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«تقیّه از دین خداست» گفتم: آیا راستی تقیّه از دین خداست؟! فرمود: «آری به خدا سوگند، از دین خداست» سپس فرمود: یوسف(علیه السلام) که گفت: «أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ»(2)، به خدا سوگند آنان [یعنی فرزندان یعقوب(علیه السلام)] سرقتی نکرده بودند [و یوسف تقیّه نمود] و ابراهیم(علیه السلام) نیز که گفت: «إِنِّی سَقِیمٌ» به خدا سوگند او سقیم و مریض نبود بلکه تقیّه نمود.(3)
امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:
ابراهیم(علیه السلام) که گفت: «إِنِّی سَقِیمٌ» او سقیم و مریض نبود و دروغ نیز نگفت و مقصود او این بود که در دین خود سقیم است.(4)
مرحوم صدوق پس از نقل حدیث فوق گوید:
روایت شده که ابراهیم(علیه السلام) از «إِنِّی سَقِیمٌ» اراده کرد که من به خاطر مصیبتی که بر امام حسین(علیه السلام) وارد می شود سقیم و مریض هستم.(5)
ص: 160
«فَرَاغَ إِلَی آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَ لَا تَأْکُلُونَ * مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ *فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْبًا بِالْیَمِینِ * فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ * قَالَ أَ تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ * وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ»(1)
ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
آزر پدر ابراهیم(علیه السلام) منجّم نمرود بود، و نمرود بدون نظر آزر کاری نمی کرد، پس شبی آزر در نجوم نظر کرد و چون روز شد به نمرود گفت: «من در شب گذشته چیز عجیبی را دیدم» نمرود گفت: چه دیدی؟ آزر گفت: از ستارگان یافتم که فرزندی در سرزمین ما به دنیا می آید و هلاکت و نابودی ما به دست اوست، و در آینده نزدیکی مادر به او باردار می شود، پس نمرود شگفت زده شد و گفت: آیا تا کنون مادری به او باردار شده است؟ آزر گفت: هنوز مادری به او باردار نشده است.
پس نمرود دستور داد تا زن ها را از مردها جدا کنند، و زن ها در شهر بمانند و مردها از شهر خارج شوند و دسترسی به همسران خود نداشته باشند، تا این که آزر با همسر خود آمیزش کرد و او به ابراهیم باردار شد، و آزر گمان برد که خود صاحب آن فرزند شود؟ از این رو قابله ها را گفت تا بررسی کنند -- و آنان به خوبی می فهمیدند که زن باردار شده و یا باردارنشده است -- پس خداوند حمل ابراهیم را به پشت رحم فرستاد و قابله ها گفتند: ما چیزی را نیافتیم، و در دانش او رقم خورده بود که آن فرزند موعود در آتش قرار می گیرد، و لکن رقم نخورده بود که خداوند او را نجات می دهد، و چون مادر ابراهیم فرزند خود را به دنیا آورد، آزر خواست او را تحویل نمرود بدهد تا کشته شود، ولکن همسر او گفت: چنین مکن، و من او را در بعضی از غارها پنهان خواهم نمود، تا اجل او فرا رسد. و تو قاتل فرزند خود نباشی، پس مادر، ابراهیم(علیه السلام) را در غار برد و او را شیر داد و سنگی بر درب غار گذارد و برگشت و خداوند روزی ابراهیم را در انگشت او قرار داد و او ابهام خود را می مکید و شیر از آن
ص: 161
جاری می شد، و ابراهیم در هر روز به اندازه ی یک هفته و در هر هفته به اندازه ی یک ماه و در هر ماه به اندازه ی یکسال رشد می کرد و مدّتی این گونه گذشت تا این که روزی مادر ابراهیم به آزر گفت: اگر اجازه بدهی سری به آن فرزندمان می زنم، آزر گفت: مانعی نیست و مادر به سراغ فرزند خود آمد و دید او رشد نموده و چشمانش مانند دو چراغ نور می دهد پس او را برگرفت و به سینه چسبانید و به او شیر داد و چون بازگشت به آزر گفت:
او را در زیر خاک دفن کردم، و از آن به بعد، گاه به گاهی به بهانه کار دیگری نزد ابراهیم می آمد، و او را بر می گرفت و شیر می داد و باز می گشت تا این که ابراهیم بزرگ شد و چون مادر خواست از او جدا شود لباس او را گرفت و گفت: مرا با خود ببر، مادر گفت: باید از پدرت اجازه بگیرم، پس نزد آزر آمد و قصّه او را بازگو کرد و آزر گفت: او را بیاورد و در کنار راه بگذارد تا هنگام عبور برادرانش، همراه آنان برود و شناخته نشود.
از سویی برادران ابراهیم به کار بت سازی مشغول بودند، و بت ها را به بازار می بردند و می فروختند و ابراهیم بین آنان قرار گرفت و چون پدر او آزر او را دید به او علاقه مند شد، پس روزی ابراهیم نیز مانند برادران خود بتی را ساخت که زیباتر از همه بت ها بود و آزر گفت: «من امیدوارم که از این فرزند خیری به ما برسد» در این هنگام ابراهیم طبر را گرفت و بر سر بت کوبید و آن را شکست و آزر از دیدن این منظره وحشت نمود و گفت: چه کردی فرزندم؟
ص: 162
ابراهیم(علیه السلام) گفت:
شما را از این بت چه سودی است؟ آزر گفت: ما او را می پرستیم، ابراهیم فرمود: «أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ؟» یعنی آیا بتی که با دست خود می تراشید را می پرستید؟! پس آزر به همسر خود گفت: این همان کسی است که مُلک و قدرت ما، به دست او تباه خواهد شد.(1)
ص: 163
امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:
ابراهیم(علیه السلام) در بین قوم خود از بت ها و بت پرستی ها بدگویی می نمود، تا این که او را نزد نمرود بردند و نمرود به او گفت: پروردگار تو کیست؟ ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ» یعنی پروردگار من کسی است که زنده می کند و می میراند. نمرود گفت: من نیز می میرانم و زنده می کنم «قالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیت» ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ» یعنی خدای من خورشید را از مشرق طلوع می دهد و اکنون تو آن را از مغرب طلوع بده «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین»(1) یعنی نمرود مبهوت و متحیّر شد و خداوند مردم ستمکار را هدایت نمی نماید.(2)
ص: 164
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
ابراهیم(علیه السلام) از بت ها بدگویی کرد و از این رو نگاه به ستاره ای نمود و گفت: «إِنِّی سَقِیمٌ» و به خدا سوگند او مریض و سقیم نبود و دروغ نیز نگفت، و چون مردم [در روز عید خود] از شهر بیرون رفتند ابراهیم طبری برداشت و بت های نمرودیان را شکست و طبر را به دوش بت بزرگ قرار داد و آن را نشکست و چون مردم بازگشتند و بت های خود را چنین دیدند گفتند: «به خدا سوگند جز آن جوانی که از آن ها بدگویی می کرد آنان را نشکسته است» و مجازاتی برای او سخت تر از آتش ندانستند از این رو هیزم جمع کردند تا او را آتش بزنند و در آن روز نمرود با لشکر خود جای بلندی را فراهم کردند تا سوختن ابراهیم(علیه السلام) را ببینند، و چون ابراهیم را در منجنیق قرار دادند، زمین گفت: خدایا در پشت من کسی جز او تو را نمی پرستد، آیا باید به آتش بسوزد؟! خطاب شد او اگر مرا بخواند من او را نجات می دهم.
راوی حدیث ابان عثمان گوید: زراره از امام باقر(علیه السلام) نقل نمود که آن حضرت فرمود:
دعای ابراهیم(علیه السلام) در آن روز چنین بوده است: «یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» سپس فرمود: «توکّلت علی الله» و پروردگار او فرمود: نجات یافتی و به آتش گفت: «کُونِی بَرْداً» پس دندان های ابراهیم از سرما لرزید، تا این که خداوند فرمود: «وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ»(1)، و جبرئیل(علیه السلام) فرود آمد و در بین آتش با ابراهیم سخن گفت، و چون نمرود این
ص: 165
منظره را دید گفت: هر که می خواهد خدایی انتخاب کند، باید خدایی مثل خدای ابراهیم را انتخاب نماید.
در این هنگام یکی از بزرگان نمرودیان گفت: «من آتش را سوگند دادم که ابراهیم را نسوزاند» پس شعله ای از آتش به طرف او آمد و او را سوزاند، و لوط(علیه السلام) به ابراهیم ایمان آورد، و ابراهیم و ساره و لوط به شام مهاجرت نمودند.(1)
ص: 166
«وَ قَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی سَیَهْدِینِ * رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ * فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ * فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ …»(1)
مرحوم کلینی در کتاب کافی با سند خود از ابراهیم بن ابی زیاد کرخی نقل نموده که گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
ابراهیم(علیه السلام) در عراق در محلّی به نام «کُوثَی رَبّی» زادگاه پدرش به دنیا آمد و همسر او ساره بود و همسر لوط ورقه بود و ساره و ورقه خواهر همدیگر و دختران لاحج بودند و لاحج پیامبر «مُنذِر» بود و لکن رسول نبود و در سرشت ابراهیم فطرت خداشناسی بود از این رو خداوند او را به دین خود هدایت نمود و به پیامبری برگزید، او با ساره دختر لاحج که دختر خاله او بود ازدواج کرد، و ساره دارای گوسفندان فراوان و زمین وسیعی بود و همه اموال خود را به ابراهیم(علیه السلام) تملیک نمود و ابراهیم(علیه السلام) مشغول به اصلاح اموال ساره شد و دام و زراعت فراوانی پیدا کرد و کسی در «کُوثَی رَبّی» مانند او نبود….(2)
ص: 167
مؤلّف گوید:
در این امّت نیز نمونه ساره حضرت خدیجه(علیها السلام) بود که دارای اموال فراوانی بود و چون با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ازدواج نمود همه اموال خود را در اختیار آن حضرت قرار داد.
«رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ * فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ * فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ»(1)
ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
جبرئیل روز ترویه [یعنی هشتم ذی حجّه] به ابراهیم(علیه السلام) گفت: [برای منا و عرفات] «آب بردار» از این رو روز هشتم ذی حجّه روز ترویه نامیده شد، سپس جبرئیل ابراهیم(علیه السلام) را به منا آورد و ابراهیم(علیه السلام) شب را در آنجا خوابید، و پس از آن او را به طرف عرفات برد و خیمه او را در نزدیکی مسجد «نَمِرة» قرار داد، و ابراهیم در آنجا با سنگ ها مسجدی بنا کرد، و الآن مسجد او داخل مسجد نمره است و در آن مسجد ابراهیم نماز ظهر و عصر خود را خواند و سپس جبرئیل او را به عرفات آورد و گفت:
ای ابراهیم این محلّ، عرفات است پس مناسک خود را بشناس و به گناه خود اعتراف کن -- و به همین خاطر این محل عرفات نامیده شد، و سپس ابراهیم(علیه السلام) به مزدلفه و مشعر آمد و خداوند او را امر کرد تا فرزند خود را ذبح [و قربانی] کند، در حالی که شمایل و جمال و خُلق زیبای او را دید و محبّت و علاقه خود را به او احساس نمود، و چون صبح روز عید قربان فرا رسید از مشعر به منا آمد و به مادر اسماعیل گفت: تو به زیارت خانه خدا باید بروی، و اسماعیل را با خود نگاه داشت و به او گفت: حمار و کارد را بیاور تا من
ص: 168
قربانی کنم و مقصود او ذبح اسماعیل و تجهیز و دفن او بود، پس اسماعیل الاغ و کارد را آماده کرد و گفت: قربانی کجاست؟ ابراهیم فرمود:
خدایت می داند او کجاست. سپس گفت: فرزند عزیزم به خدا سوگند او تو هستی و خداوند مرا امر کرده تا تو را قربانی کنم، تو چه می گویی؟ اسماعیل گفت: پدر جان به آنچه امر شده ای عمل کن، إن شاءالله، مرا از صابران خواهی یافت، و چون ابراهیم خواست که فرزند خود را قربانی کند اسماعیل گفت: چشمان من را ببند و پاهایم را در طناب کن [تا چشم تو در آن حال بر من نیفتد، و از امر الهی باز نمانی، و من در حال جان دادن پایی حرکت ندهم و خلاف ادبی انجام ندهم] ابراهیم فرمود: به خدا سوگند چنین نخواهم کرد و سپس قُرطان حمار [یعنی پارچه ای که به پشت حیوان می اندازند] را روی زمین پهن کرد و اسماعیل را بر روی آن خواباند و کارد را به گلوی او گذارد، ناگهان پیرمردی آمد و گفت: از این جوان چه می خواهی؟ ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «می خواهم او را قربانی کنم» پیرمرد گفت: سبحان الله جوانی که طرفة العینی خدا را معصیت نکرده است را می خواهی بکشی؟! ابراهیم فرمود: «آری خداوند به من چنین امر نموده است» پیرمرد گفت: «بلکه خداوند تو را از این کار نهی نموده، و آنچه در خواب دیده ای امر شیطان بوده است» ابراهیم فرمود: «وای بر تو به خدا سوگند آنچه در خواب شنیدم سخن خدا بود، و تو دروغ می گویی، و به خدا سوگند با تو سخن نخواهم گفت» و چون خواست که اسماعیل را ذبح کند، آن پیرمرد [یعنی ابلیس] به او گفت:
«ای ابراهیم تو پیشوای مردم هستی و اگر فرزند خود را قربانی کنی مردم نیز به تو اقتدا خواهند نمود، پس از این کار خودداری کن» و لکن ابراهیم(علیه السلام)
ص: 169
با او سخن نگفت و اسماعیل را کنار جمره ی وسطی خوابانید و کارد را بر گلوی او گذارد و سر به آسمان بلند کرد و کارد را فشار داد و جبرئیل(علیه السلام) آمدو کارد را به پشت برگرداند، و چون ابراهیم دید که کارد به پشت برگشته، کارد را به طرف دیگر برگرداند و جبرائیل نیز آن را به پشت بازگرداند، و این عمل چندین بار تکرار شد، و ندایی از طرف مسجد خیف بلند شد و خداوند فرمود:
«یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا» یعنی «ای ابراهیم تو خواب خود را تصدیق کردی» و اسماعیل از زیر دست پدر برخاست و جبرئیل گوسفندی را به جای او قرار داد، سپس آن پیرمرد خبیث خود را به مادر اسماعیل که در کنار کعبه بود رساند و گفت: «من پیرمردی را دیدم که اوصاف او چنین و چنان بود» و اوصاف ابراهیم(علیه السلام) را بیان کرد، مادر اسماعیل گفت: او شوهر من ابراهیم است، و سپس اوصاف اسماعیل را برشمرد و مادر اسماعیل گفت: او فرزند من است، پس آن خبیث گفت:
من دیدم که آن پیرمرد یعنی ابراهیم آن جوان را خوابانده بود و می خواست او را سر ببرّد. مادر اسماعیل گفت: «هرگز ابراهیم چنین نمی کند، چرا که او از همه مردم مهربان تراست» پیرمرد خبیث گفت: «به پروردگار آسمان و زمین و پروردگار این کعبه سوگند که من چنین دیدم، مادر گفت: برای چه؟ ابلیس گفت: «او گمان کرده بود که پروردگارش چنین دستوری به او داده است، مادر اسماعیل گفت: «حق بوده که از پروردگار خود اطاعت کند».
امام باقر(علیه السلام) در پایان این قصّه می فرماید:
مادر اسماعیل یعنی ساره با شنیدن این سخنان رقّت پیدا کرد و ترسید
ص: 170
که درباره ی فرزند او دستوری از آسمان آمده باشد، از این رو پس از انجام مناسک دست بر روی سر گذارد و به طرف منا حرکت کرد در حالی که می گفت: «خدایا مرا نسبت به آنچه با مادر اسماعیل کردم، مؤاخذه مکن و چون ساره خود را به اسماعیل رساند و اثر کارد را در گلوی او دید ناله کرد و بیمار شد و از آن بیماری از دنیا رحلت نمود….(1)
ص: 171
مؤلّف گوید:
طبق قانون تکرار جریان حوادث امّت های پیشین در این امّت باید گفت: حضرت عبدالله پدر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در معرض قربانی قرار گرفت و عبدالمطّلب نذر کرد تا او را قربانی کند، جز این که «ذبح عظیم» به قربانی شدن امام حسین(علیه السلام) تفسیر شده و چقدر فرق است بین
ص: 172
قربانی شدن اسماعیل و قربانی شدن امام حسین عليهما السلام؟!!!
فضل بن شاذان گوید: از حضرت رضا(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
هنگامی که خداوند ابراهیم(علیه السلام) را امر نمود تا به جای ذبح اسماعیل گوسفندی را ذبح کند، ابراهیم(علیه السلام) آرزو کرد که ای کاش به دست خود اسماعیل را ذبح می کرد تا پاداش کسی را پیدا کند که با دست خود عزیزترین فرزند خویش را برای خدا ذبح می کند، تا به درجات بالای ثواب و پاداش برسد.
پس خداوند به او فرمود:
ای ابراهیم! محبوب ترین خلق من نزد تو کیست؟ ابراهیم گفت: خدایا هیچ کدام از مخلوق تو نزد من محبوب تر از حبیب تو محمّد(صلی الله علیه و آله) نیست، خطاب شد: آیا او را بیش از خود دوست می داری؟ ابراهیم گفت: آری. خطاب شد: آیا فرزند او را بیشتر دوست می داری یا فرزند خود را؟ ابراهیم گفت: فرزند او را. خطاب شد: آیا کشته شدن فرزند او از روی ظلم به دست دشمنان برای تو سخت تر است یا کشته شدن فرزند تو به دست تو در راه طاعت من؟ ابراهیم گفت: کشته شدن فرزند او برای من سخت تر است. خطاب شد: ای ابراهیم! گروهی که خود را از امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) می دانند، فرزند او حسین را بعد از او همانند گوسفندی سر می برّند و غضب و خشم مرا بر خود
واجب می کنند!!
پس ابراهیم(علیه السلام) پریشان شد و قلب او به درد آمد و گریان شد، و خداوند به او وحی نمود: ای ابراهیم! من جزع و پریشانی تو را برای کشته شدن حسین، به جای جزع و پریشانی تو برای فرزندت اسماعیل پذیرفتم و بالاترین ثواب و
ص: 173
درجات را برای تو واجب نمودم.
سپس حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:
این است معنای «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ.»(1)
و فرمود: مقصود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که فرمود:
«أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَیْنِ» اسماعیل و عبدالله است.(2)
ص: 174
مؤلّف گوید:
از روایت فوق استفاده می شود که شهادت امام حسین(علیه السلام) قلوب همه پیامبران و اوصیا و ملائکه مقرّب خدا را به درد آورده و مصیبت او برای همه آنان و هر بنده ای از بندگان خداوند سخت تر از هر مصیبتی می باشد بلکه مصیبت او عالم را پریشان نموده است، پس باید گفت: «أَللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِکَ اَللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی جَاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَی قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِیعاً، بِعَدَدِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمک.»
ص: 175
«فَلَمَّا أَسْلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ * وَ نَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ»(1)
در تفسیر برهان از عمر بن ابراهیم اَوسی نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی به جبرئیل(علیه السلام) فرمود:
آیا تو با آن قدرتی که داری تا کنون شده است که در کار خود به زحمت و مشقّت افتاده باشی؟ جبرئیل گفت: آری ای محمّد در سه جا به مشقّت و سختی افتادم:
روزی که ابراهیم(علیه السلام) را در آتش انداختند، خداوند به من وحی نمود: خود را به او برسان، که به عزّت و جلالم اگر او قبل از رسیدن تو در آتش قرار بگیرد من نام تو را از دیوان ملائکه محو خواهم نمود، پس من با سرعت فرود آمدم و او را بین آتش و هوا یافتم و به او گفتم: آیا حاجتی داری؟ او گفت: به خدای خود حاجت دارم و به تو حاجتی ندارم!
روزی که ابراهیم(علیه السلام) مأمور به ذبح فرزند خود اسماعیل شد، خداوند به من وحی نمود: «خود را به او برسان که به عزّت و جلالم اگر او کارد را به گلوی اسماعیل برساند، من نام تو را از دیوان ملائکه محو خواهم نمود» پس من با سرعت خود را رساندم و کارد را در دست او برگرداندم و گوسفندی را به جای اسماعیل قرار دادم،
هنگامی که برادران یوسف، یوسف را در چاه انداختند، خداوند به من وحی نمود: «خود را به او برسان، که به عزّت و جلالم اگر قبل از رسیدن تو او در قعر چاه قرار بگیرد، من نام تو را از دیوان ملائکه محو خواهم نمود» پس من
ص: 176
با سرعت فرود آمدم و او را در فضای چاه یافتم و او را سالم روی صخره و سنگی که در قعر چاه بود قرار دادم و آن چاه دارای مارها و افعی ها بود، و مارها حرمت او را دانستند و گفتند: پیامبر کریمی بر ما وارد شده است و احدی از آنان به او آسیبی نرساندند، ولکن افعی ها خواستند به او نیش بزنند و من فریادی بر آنان زدم که تا قیامت کر شدند.(1)
مرحوم طبرسی از مرحوم عیّاشی از برید عجلی نقل کرده که گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: چه مقدار بین
بشارت ابراهیم نسبت به اسماعیل و بشارت او نسبت به اسحاق فاصله بوده است؟ فرمود:
پنج سال و «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ» مربوط به اسماعیل است و آن نخستین
ص: 177
بشارت به ابراهیم نسبت به فرزند بوده است و چون ابراهیم از ساره اسحاق را پیدا کرد و اسحاق سه ساله شده بود روزی اسماعیل دید اسحاق در دامن ابراهیم است پس او را دور کرد و خود در دامن پدر نشست و ساره این منظره را دید و گفت: آیا فرزند هاجر فرزند مرا از دامن تو دور می کند و خود به جای او می نشیند؟! به خدا سوگند از این پس نباید هاجر و اسماعیل اینجا بمانند و به ابراهیم گفت: آنان را از من دور کن….(1)
ص: 178
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلی مُوسی وَ هارُونَ 114 وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ 115 وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبینَ 116 وَ آتَیْناهُمَا الْکِتابَ الْمُسْتَبینَ 117 وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ 118 وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما فِی الْآخِرینَ 119 سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ 120 إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 121 إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ 122 وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ 123 إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ 124 أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقینَ 125 اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلینَ 126 فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ 127 إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ 128 وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ 129 سَلامٌ عَلی إِلْ یاسینَ 130 إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 131 إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ 132 وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلینَ 133 إِذْ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعینَ 134 إِلاَّ عَجُوزاً فِی الْغابِرینَ 135 ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرینَ 136 وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحینَ 137 وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ 138 وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ 139 إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ 140 فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضینَ 141 فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ 142 فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ 143 لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ 144 فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقیمٌ 145 وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطینٍ 146 وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزیدُونَ 147 فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلی حینٍ 148
اصل «مَنّ» و منّت به معنای قطع است و «أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» یعنی غیر مقطوع، و «نصر و معونة» به یک معناست جز آن که نَصر یاری جستن برای مبارزه ی با دشمنان است و معونه عام است، و «غابرین» جمع غابر است و غابر به معنای چیز کمی
ص: 179
است که باقی می ماند، و «غبار» نیز به همین معناست، چرا که آن باقیمانده از خاک است، و «تدمیر» به معنای اِهلاک از روی عقوبت است، و «آبِق» عبد فراری را گویند
که صاحب آن دسترسی به او ندارد، و آن از «اَبَقَ یَأبَق إباقاً» می باشد، و «مشحون» به معنای مملّو است، و «مساهمه» به معنای قرعه زدن است، و آن مأخوذ از القای سهام
است، و «مدحضین» از دَحض به معنای جای لغزنده است که عابر در آنجا می لغزد،
و «مُدحَضین» به معنای مسقطین است، و «التقام» بلعیدن لقمه و ابتلاع آن است، و «لَقَمه و الِتَقَمه و تَلقَّمه» به یک معناست، و «مُلیم» از أَلام الرجل فهو ملیم به معنای أَتی بما
یُلام علیه است یعنی کاری کرد که سبب ملامت او شد، و «عَراء» به معنای فضای خالی
از درخت و گیاه است، و یا به معنای مطلق سطح زمین است، و «یقطین» به معنای درخت کِدو و یا خود کِدو می باشد و یا مطلق میوه ای که از تابستان به زمستان می رسد است، و «قَطَن بالمکان» إذا أقام به إقامة زائلٍ لا إقامة راسخٍ.
ما به موسی و هارون نعمت بخشیدیم! (114) و آن دو و قوم شان را از اندوه بزرگ نجات دادیم! (115) و آنها را یاری کردیم تا بر دشمنان خود پیروز شدند! (116) ما به آن دو،
کتاب روشنگر دادیم، (117) و آن دو را به راه راست هدایت نمودیم! (118) و نام نیکشان را در اقوام بعد باقی گذاردیم! (119) سلام بر موسی و هارون! (120) ما این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! (121) آن دو از بندگان مؤمن ما بودند! (122) و الیاس
از رسولان (ما) بود! (123) به خاطر بیاور هنگامی را که به قومش گفت: «آیا تقوا پیشه
نمی کنید؟! (124) آیا بت «بعل» را می خوانید و بهترین آفریدگارها را رها می سازید؟! (125) خدایی که پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست!» (126) امّا آنها او را تکذیب
کردند ولی به یقین همگی (در دادگاه عدل الهی) احضار می شوند! (127) مگر بندگان
ص: 180
مخلص خدا! (128) ما نام نیک او را در میان امّتهای بعد باقی گذاردیم! (129) سلام
بر الیاسین! (130) ما این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! (131) او از بندگان مؤمن
ما است! (132) و لوط از رسولان (ما) است! (133) و به خاطر بیاور زمانی را که او و خاندانش را همگی نجات دادیم، (134) مگر پیر زنی که از بازماندگان بود (و به سرنوشت
آنان گرفتار شد)! (135) سپس بقیه را نابود کردیم! (136) و شما پیوسته صبحگاهان
از کنار (ویرانه های شهرهای) آنها می گذرید… (137) و (همچنین) شبانگاه آیا نمی اندیشید؟! (138) و یونس از رسولان (ما) است! (139) به خاطر بیاور زمانی را که به
سوی کشتی پر (از جمعیّت و بار) فرار کرد. (140) و با آنها قرعه افکند، (و قرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد! (141) (او را به دریا افکندند) و ماهی عظیمی او را بلعید، در حالی که مستحقّ سرزنش بود! (142) و اگر او از تسبیح کنندگان نبود… (143) تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند! (144) (به هر حال ما او را رهایی بخشیدیم و) او را در یک سرزمین خشک خالی از گیاه افکندیم در حالی که بیمار بود! (145) و بوته کدویی بر او رویاندیم (تا در سایه برگهای پهن و مرطوبش آرامش یابد)! (146) و او را به سوی جمعیّت یکصد هزار نفری -- یا بیشتر -- فرستادیم! (147) آنها ایمان آوردند، از این رو تا مدّت معلومی آنان را از مواهب زندگی بهره مند ساختیم! (148)
«وَ إِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ *إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ لَا تَتَّقُونَ * أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ»(1)
مفضّل گوید:
ما [یعنی گروهی از اصحاب امام صادق(علیه السلام)] درب خانه حضرت صادق(علیه السلام)]
رفتیم، و چون خواستیم اجازه دخول بگیریم، صدایی از او شنیدیم که عربی نبود و گمان کردیم که او با زبان سریانی حرف می زند، سپس صدای گریه او را شنیدیم و ما نیز گریان شدیم تا این که غلام آن حضرت آمد و به ما اجازه دخول داد و چون وارد شدیم من گفتم: أصلحک الله، ما از شما کلامی را
ص: 181
شنیدیم که عربی نبود و فکر کردیم لغت سریانی باشد و سپس شما گریان شدی و ما نیز از گریه شما گریان شدیم؟ امام(علیه السلام) فرمود: آری من به یاد الیاس پیغمبر(علیه السلام) افتادم و او از عبّاد پیامبران بنی اسرائیل بود و من همان دعایی که او در سجده خود می خواند را به زبان سریانی خواندم [و گریان شدم.]
مفضّل می گوید:
سپس امام صادق(علیه السلام) شروع کرد و آن دعا را با لغت سریانی خواند و به خدا سوگند من هیچ قسّیس و جاثلیقی را ندیده بودم که به این زیبایی و فصاحب با لغت سریانی سخن بگوید، سپس آن حضرت دعای الیاس را به عربی برای ما ترجمه و تفسیر نمود و فرمود: الیاس در سجده خود با خداوند می گفت:
«أتُراکَ مُعَذّبی وَ قَدْ أظْمَاتُ لک هواجزی؟ أتراک معذّبی و قد عفّرتُ لک فی التراب وجهی؟ أتراک معذّبی و قد اجتنبتُ لک المعاصی؟ أتراک معذّبی و قد أسهرتُ لک لیلی؟» پس خداوند به او وحی نمود: «سر خود را بالا کن، من تو را عذاب نخواهم نمود» الیاس گفت: اگر بگویی تو را عذاب نمی کنم و سپس عذابم کنی چه کنم؟ مگر این نیست که من بنده توأم و تو پروردگار منی؟ پس خداوند به او وحی نمود: «سر خود را بالا کن، من تو را عذاب نخواهم
ص: 182
نمود، چرا که من هنگامی که وعده ای بکنم به وعده ی خود وفا خواهم کرد.»(1)
انس بن مالک گوید:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از قلّه کوهی صدایی را شنید که گوینده ای می گوید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ الْأُمَّةِ الْمَرْحُومَةِ الْمَغْفُورَةِ» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزد او رفت و دید او پیرمرد سفیدمویی است و قامت او سیصد ذراع است و چون او رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دید با او معانقه نمود و سپس گفت: «من در هر سال یک مرتبه غذا می خورم و الآن وقت آن است» پس مائده ای از آسمان فرود آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با او از آن مائده خوردند و او الیاس(علیه السلام) بود.(2)
ص: 183
«سَلَامٌ عَلَی إِلْ یَاسِینَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ …»(1)
مرحوم صدوق در چندین روایت از کتب شیعه و اهل تسنّن نقل کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) فرموده اند:
مقصود از «یس» حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است و آل یاسین آل محمّد(صلی الله علیه و آله)
هستند.
مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
خداوند به این خاطر پیامبر خود را «یس» نامید و فرمود: «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ * إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» که می دانست اگر بگوید: «سَلَامٌ عَلَی آل مُحَمَّد»
مخالفین آن را حذف خواهند نمود چنان که امثال آن را حذف نمودند.(2)
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «سَلَامٌ عَلَی إِلْ یَاسِینَ» فرمود:
مقصود از «یس» محمّد(صلی الله علیه و آله) است. و ما آل «یس» هستیم.(3)
ص: 184
در کتب اهل سنّت نیز از ابن عبّاس نقل شده که در تفسیر «سَلَامٌ عَلَی إِلْ یَاسِینَ» گوید:
یعنی سلام خداوند ربّ العالمین بر محمّد و آل او(صلی الله علیه و آله)، و سلامت برای دوستان آنان در قیامت.(1)
حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون به علمای اهل سنّت فرمود:
معنای «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ * إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» چیست؟ علمای اهل سنّت گفتند: «احدی شک ندارد که مقصود از ««یس» حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است» حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: خداوند در این آیات مقام و منزلتی به حضرت محمّد و آل او عطا نموده که کنه آن را تنها افراد عاقل درک می کنند، چرا که خداوند در قرآن بر احدی جز پیامبران (صلوات الله علیهم أجمعین) سلام نفرستاده چنان می فرماید: «سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ» وَ می فرماید: «سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ» و یا می فرماید: «سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ» و نفرموده: «سَلَامٌ عَلَی آلِ نُوحٍ» و یا «سَلَامٌ عَلَی آلِ مُوسَی» و یا «سَلامٌ عَلی آلِ إِبْراهِیمَ» و لکن فرموده: «سَلَامٌ عَلَی آلْ یَاسِینَ» یعنی آل محمّد(صلی الله علیه و آله).(2)
ص: 185
ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) کیانند؟ فرمود:
ذریّه اویند. گفتم: اهل بیت او کیانند؟ فرمود: اوصیای او ائمّه(علیهم السلام)اند. گفتم: عترت او کیانند؟ فرمود: اصحاب کسا و عبایند. گفتم: امّت او کیانند؟ فرمود: مؤمنانی هستند که به آنچه از طرف خداوند بر او نازل شده است ایمان دارند و به ثقلین او یعنی قرآن و عترت و اهل بیت او -- یعنی «الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً» -- که دو خلیفه و دو جانشین او می باشند تمسّک می نمایند.(1)
ص: 186
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ * وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلَا تَعْقِلُونَ» فرمود:
یعنی شما [هر صبح و شام] که قرآن می خوانید می یابید که خداوند قصّه آنان را بیان نموده است [تا شما از احوال پیامبران پیشین(علیهم السلام) و امّت های آنان عبرت بگیرید.](1)
«وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ * فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ …»(2)
مؤلّف گوید:
تفصیل قصّه یونس در سوره ی یونس گذشت و ما در اینجا خلاصه ی آن را بیان می کنیم.
ص: 187
در کتاب فقیه از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
هنگامی که یونس [بر قوم خود خشم نمود و از بین آنان خارج شد و] داخل کشتی قرار گرفت، در لجّه دریا کشتی متوقّف شد و یونس به صدر کشتی آمد و دید آن ماهی بزرگ [یعنی حوت] دهن باز کرده، پس اهل کشتی برای طعمه ماهی سه مرتبه قرعه زدند و به نام یونس در آمد و یونس(علیه السلام) خود را در دهان آن ماهی انداخت.(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
مردم هیچ گاه با قرعه کار خود را به خدا واگذار نمی کنند، مگر آن که سهم حق از آن خارج خواهد شد، و فرمود: هیچ قضیّه ای عادل تر از قرعه نیست که مردم کار خود را به خدا واگذار نمایند چرا که خداوند می فرماید: «فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ.»(2)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:
حوت [یعنی آن ماهی بزرگ] یونس را در اطراف زمین و دریا گرداند تا به قارون برخورد نمود [و قارون از او احوال موسی و بستگان خود را پرسید، و چون یونس به او گفت: همگی مرده اند، قارون به آنان ترحّم نمود و به این خاطر خداوند در مدّت دنیا عذاب را از او برداشت].
ص: 188
سپس فرمود:
و چون یونس در شکم ماهی گفت: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» خداوند توبه او را پذیرفت و فرمود: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ» و به آن ماهی امر کرد تا یونس را در ساحل دریا رها کند، در حالی که پوست و گوشت بدن او از بین رفته بود و خداوند درخت کدو را برای او سبز نمود تا از سایه و میوه آن استفاده کند، و سپس خداوند آن درخت کدو را از بین برد و خورشید بر یونس تابش نمود و بی تاب شد و خداوند به او فرمود: ای یونس تو از خشکیدن این درخت و تابش خورشید هراس پیدا کردی، و بر بیش از یکصد هزار نفر رحم نکردی؟! پس یونس گفت: «یا ربّ عفوک عفوک» و خداوند بدن او را سلامت بخشید، و او روانه قوم خود شد.(1)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:
خداوند ولایت مرا بر اهل آسمان ها و اهل زمین عرضه نمود و گروهی به آن
ص: 189
اقرار نمودند و گروهی انکار کردند، و یونس ولایت مرا انکار کرد و خداوند او را در شکم ماهی حبس نمود تا به ولایت من اقرار کرد.(1)
ابوحمزه ی ثمالی گوید:
عبدالله بن عمر خدمت حضرت زین العابدین(علیه السلام) رسید و گفت: ای فرزند حسین آیا شما می گویی که یونس بن متا چون ولایت جدّ شما بر او عرضه شد و نپذیرفت گرفتار شکم ماهی شد؟ فرمود: آری، -- مادرت به عزایت بنشیند -- من گفته ام. عبدالله عمر گفت: اگر راست می گویی دلیل آن را به من نشان بده؟ ابوحمزه گفت: امام سجّاد(علیه السلام) دستور داد تا چشمان او و چشمان من را بستند، و پس از ساعتی فرمود تا باز کردند و ما خود را در کنار دریا دیدیم و امواج آب دریا متلاطم بود، پس عبدالله وحشت کرد و گفت: ای مولای من، خون من به گردن شماست، خدا را درباره ی من به یاد بیاورید.
امام(علیه السلام) فرمود:
تو از من دلیل و برهان آن مسأله را خواستی؟ عبدالله گفت: آری اگر راست می گویید دلیل آن را نشان بدهید. پس امام سجّاد(علیه السلام) فرمود: «ای حوت یونس بیا» ناگهان آن حوت سر خود را از آب بیرون کرد و مانند کوه عظیمی بود و گفت: «لبیّک لبیّک یا ولیّ الله» امام(علیه السلام) فرمود: تو کیستی؟ حوت گفت: «ای مولای من، من حوت یونس هستم» امام(علیه السلام) فرمود: «قصّه یونس را بیان کن» پس حوت گفت: ای مولای من! خداوند متعال هیچ پیامبری را از آدم
ص: 190
تا جدّ شما حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) به نبوّت و پیامبری مبعوث نفرمود مگر آن که ولایت شما اهل بیت را بر آنان عرضه نمود، پس هر کدام از پیامبران که ولایت شما را پذیرفت خلاصی و سلامت پیدا کرد و هر کدام که توقّف نمود و ار قبول آن خودداری کرد، همان گرفتاری آدم را نسبت به گناه و گرفتاری نوح را نسبت به غرق شدن و گرفتاری ابراهیم را نسبت به آتش و گرفتاری یوسف را نسبت به چاه و گرفتاری ایوّب را نسبت به بلا و گرفتاری داود را نسبت به خطاء پیدا کردند تا این که خداوند یونس را مبعوث به رسالت کرد و به او وحی نمود: «ولایت امیرالمؤمنین علیّ و امامان از صلب او را بپذیرد» و یونس گفت: چگونه ولایت کسانی را بپذیرم که آنان را ندیده و نشناخته ام «وَ ذَهَبَ مُغاضِباً»، پس خداوند من را امر کرد و فرمود: «یونس را ببلع امّا استخوان او را سست مکن» پس یونس چهل روز در شکم من بود و در تاریکی شکم من و تاریکی دریا و تاریکی شب قرار گرفت و صدا زد: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» سپس گفت: «من ولایت علیّ بن ابیطالب و امامان از فرزندان او را پذیرفتم» و چون ایمان به ولایت شما پیدا کرد، مرا امر کرد تا او را به ساحل دریا انداختم.(1)
ص: 191
مؤلّف گوید:
روایات فراوانی درباره ی یونس در سوره ی یونس و سوره ی انبیاء گذشت مراجعه شود.
«وَ أَرْسَلْنَاهُ إِلَی مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ * فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَی حِینٍ»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
پیامبران و مرسلین چهار طبقه اند:
طبقه ای که پیامبر خودشان هستند و وظیفه ای برای دیگران ندارند، و در خواب و بیداری چیزی نمی بینند و نمی شنوند،
طبقه ای که خواب می بینند و صدایی را می شنوند، و در بیداری چیزی را نمی بینند و مبعوث بر احدی نیستند و خود مأموم امام دیگری هستند مثل لوط نسبت به ابراهیم؟سهما؟،
ص: 192
طبقه ای که در خواب امین وحی را می بینند و صدای او را می شنوند و در بیداری نیز او را مشاهده می کنند، و مبعوث به طائفه ای هستند کم یا زیاد مانند یونس که خداوند درباره ی او می فرماید: «وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ» و مقصود از «یَزِیدُونَ» سیصدهزار می باشد، و خود امامی دارند،
طبقه ای که در خواب امین وحی را می بینند و صدای او را می شنوند، و در بیداری نیز او را مشاهده می نمایند، و امام هستند و مأموم امام دیگری نیستند مانند پیامبران أولوالعزم، و ابراهیم(علیه السلام) نخست پیامبر بود و امام نبود تا این که خداوند به او فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»(1)، یعنی کسی که بت پرست بوده نمی تواند امام باشد.(2)
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ 149 أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ 150
ص: 193
أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ 151 وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ 152 أَصْطَفَی الْبَناتِ عَلَی الْبَنینَ 153 ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ 154 أَ فَلا تَذَکَّرُونَ 155 أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبینٌ 156 فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 157 وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ 158 سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ 159 إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ 160 فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ 161 ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنینَ 162 إِلاَّ مَنْ هُوَ صالِ الْجَحیمِ 163 وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ 164 وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ 165 وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ 166 وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ 167 لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلینَ 168 لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ 169 فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ 170 وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلینَ 171 إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ 172 وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ 173 فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّی حینٍ 174 وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ 175 أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ 176 فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرینَ 177 وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّی حینٍ 178 وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ 179 سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ 180 وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ 181
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ 182
«فَاسْتَفْتِهِمْ» استفهام توبیخی است یعنی از قوم خود سؤال کن، و «الجِنَّة» الملائکة لإجتنانهم و اختفائهم عن العیون، و «فاتنین» یعنی مغوین و «فاتن» داعی به ضلالت است، و اصل فتنه از فتّنت الذهب بالنار است، یعنی طلا را در آتش قرار دادم تا خالص شود، و «صال الجحیم» ای المتّصل بالنار بسوء اختیاره، و «و ما منّا» سخن ملائکه است، و «إن کَانُوا لیَقُولُونَ» إن مخفّفه است، «وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ» یعنی أنظرهم و أبصر ما ضیّعوا من أمر الله.
ص: 194
از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانی دارد و پسران از آن آنهاست؟! (149) آیا ما فرشتگان را مؤنث آفریدیم و آنها ناظر بودند؟! (150) دانید آنها با این تهمت بزرگ شان می گویند: (151) «خداوند فرزند آورده!» ولی آنها به یقین دروغ می گویند! (152) آیا دختران را بر پسران ترجیح داده است؟! (153) شما را چه شده است؟! چگونه حکم می کنید؟! (هیچ می فهمید چه می گویید؟!) (154) آیا متذکّر نمی شوید؟! (155) یا شما دلیل روشنی در این باره دارید؟ (156) کتابتان را بیاورید اگر راست می گویید! (157) آنها [مشرکان] میان او [خداوند] و جنّ، (خویشاوندی و) نسبتی قائل شدند در حالی که جنّیان بخوبی می دانند که این بت پرستان در دادگاه الهی احضار می شوند! (158) منزّه است خداوند از آنچه توصیف می کنند، (159) مگر بندگان مخلص خدا! (160)شما و آنچه را پرستش می کنید، (161) هرگز نمی توانید کسی را (با آن) فریب دهید، (162) مگر آنها که در آتش دوزخ وارد می شوند! (163) و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومی دارد (164) و ما همگی (برای اطاعت فرمان خداوند) به صف ایستاده ایم (165) و ما همه تسبیح گوی او هستیم! (166) آنها پیوسته می گفتند: (167) «اگر یکی از کتاب های پیشینیان نزد ما بود، (168) به یقین، ما بندگان مخلص خدا بودیم!» (169) (امّا هنگامی که این کتاب بزرگ آسمانی بر آنها نازل شد،) به آن کافر شدند ولی بزودی (نتیجه کار خود را) خواهند دانست! (170) وعده قطعی ما برای بندگان فرستاده ما از پیش مسلّم شده… (171) که آنان یاری شدگانند، (172) و لشکر ما پیروزند! (173) از آنها [کافران] روی بگردان تا زمان معیّنی (که فرمان جهاد فرارسد)! (174) و وضع آنها را بنگر (چه بی محتواست) اما بزودی (نتیجه اعمال خود را) می بینند!
ص: 195
(175) آیا آنها برای عذاب ما شتاب می کنند؟! (176) امّا هنگامی که عذاب ما در آستانه خانه های شان فرود آید، انذارشدگان صبحگاه بدی خواهند داشت! (177) از آنان روی بگردان تا زمان معیّنی! (178) و وضع کارشان را ببین آنها نیز به زودی (نتیجه اعمال خود را) می بینند! (179) منزّه است پروردگار تو، پروردگار عزّت (و قدرت) از آنچه آنان توصیف می کنند. (180) و سلام بر رسولان! (181) حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است! (182)
«فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ * أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثًا وَ هُمْ شَاهِدُونَ …»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
قریش می گفتند: «ملائکه دختران خدا هستند» و خداوند این سخن را ردّ نموده و می فرماید: «فَاسْتَفْتِهِمْ …» یعنی از آنان سؤال کن، آیا شما فرزندان پسر را برای خود انتخاب می کنید و فرزندان دختر را به خدا نسبت می دهید؟! چه حجّتی بر این سخن دارید؟!
سپس گوید:
«وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا» یعنی قریش می گفتند: «جنیّان دختران خدایند» و خداوند این سخن را نیز ردّ نموده و فرمود: جنیّان خود می دانند که در آتش حاضر خواهند شد.(2)
ص: 196
مرحوم علی بن ابراهیم گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» فرمود:
کفّار قریش می گفتند: «خدا یهود و نصارا را بکشد که پیامبران خود را تکذیب نمودند، و به خدا سوگند اگر نزد ما دانش پیشین [یعنی علم به تورات و انجیل] می بود، ما بندگان خالص خدا می شدیم] و لکن هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین آنان مبعوث شد، به او کافر شدند…(1)
سپس گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ» فرمود:
این آیه درباره ی ائمّه و اوصیای از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.(2)
«وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ»(3)
ربیع بن عبدالله هاشمی -- از بزرگان آل علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) -- نقل نموده که علیّ(علیه السلام) در بعضی از خطبه های خود فرمود:
«ما آل محمّد قبلاً در اطراف عرش خدا بودیم، و خداوند ما را به تسبیح امر
ص: 197
نمود، و ما تسبیح خدا را کردیم و ملائکه با تسبیح ما خدا را تسبیح نمودند، و سپس ما به زمین آمدیم و خداوند ما را امر به تسبیح کرد، و چون ما خدا را تسبیح نمودیم، اهل زمین نیز با تسبیح ما خدا را تسبیح نمودند. سپس فرمود: «وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ.»(1)
عبدالله بن عبّاس گوید: ما خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم که علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) وارد شد و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را دید در صورت او تبسّم نمود و فرمود:
«مرحباً به کسی که خداوند او را چهل هزار سال قبل از آدم خلق نمود» پس من گفتم: یا رسول الله آیا فرزند قبل از پدر آفریده شد؟ فرمود: آری، خداوند من و علی را چهل هزار سال قبل از آدم آفرید، او قبل از هر چیزی نوری را آفرید و آن را دو نصف نمود و از نصف آن مرا آفرید، و از نصف دیگر علیّ را آفرید.
و سپس چیزهای دیگر را آفرید و در آن وقت عالم تاریک بود، و خداوند از نور من و نور علیّ آن را روشن نمود و سپس ما را در سمت راست عرش خود قرار داد و پس از ما ملائکه را آفرید، و ما خدا را تسبیح نمودیم و از تسبیح ما ملائکه خدا را تسبیح کردند، و ما خدا را به یگانگی یاد کردیم، و ملائکه نیز به واسطه ما خدا را به یگانگی یاد نمودند، و ما خدا را تکبیر گفتیم، و ملائکه نیز خدا را تکبیر گفتند، و تکبیر و تهلیل و تسبیح ملائکه از تعلیم من و علیّ
ص: 198
بود و در علم خداوند گذشته بود که دوست من و دوست علیّ داخل آتش نشوند، و دشمن من و دشمن علی داخل بهشت نشوند.
سپس فرمود:
آگاه باشید که خداوند ملائکه ای را خلق نمود، و به دست آنان ظرف هایی از نقره قرار داد، که مملّو از آب حیات فردوس بود از این رو هر شیعه ای از شیعیان علیّ طاهر الوالدین و تقّی و نقیّ و مؤمن به خداوند است، و هر گاه پدر یکی از آنان بخواهد با اهل خود همبستر شود، ملکی از آن ملائکه که ظرف های آب حیات به دست آنان است می آید و از آب حیات در ظرف آب او می ریزد و چون او از آن آب می نوشد ایمان در قلب او همانند زرع می روید، از این رو شیعیان ما دارای بیّنۀ الهی از ناحیه خداوند و پیامبر و وصی او و دخترم فاطمه زهرا و سپس حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین(علیهم السلام) می باشند.
پس من گفتم: یا رسول الله! ائمّه بعد از حسین کیانند؟ فرمود: «آنان یازده امام اند
و پدرشان علیّ بن ابیطالب است». سپس فرمود: حمد و سپاس خدای را که ایمان و محبّت علیّ را سبب دخول در بهشت و نجات از آتش قرار داد.(1)
ص: 199
«سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ * وَ سَلَامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ * وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(1)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
هر کس بخواهد ترازوی اعمال او سنگین و پربار باشد، هنگام حرکت از مجلس خود این سه آیه را بخواند.(2)
ص: 200
محلّ نزول: مکّه.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی قمر نازل شده است.
تعداد آیات: 88 آیه در قرائت اهل کوفه، و 86 آیه در قرائت
حجازی، بصری و شامی.
ثواب قرائت سوره ی ص
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
کسی که در شب جمعه سوره ی «ص» را قرائت کند، خداوند از دنیا و آخرت
عطایی به او می کند که به احدی جز نبیّ مرسل و یا ملک مقرّب عطا ننموده
باشد، و او و هر که را از اهل بیت خود دوست داشته باشد حتّی خادم خود را
-- گرچه در حدّ عیال و در حدّ شفاعت نباشد -- به بهشت خواهد برد.(1)
و در مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:
کسی که سوره ی «ص» را قرائت کند، پاداش او ده برابر هر کوهی است که خداوند
ص: 201
برای داود مسخّر نمود، و خداوند او را از اصرار به گناه کبیره و صغیره حفظ خواهد
نمود….(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«ص» چشمه ای است در زیر عرش و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگام معراج از آن وضو
گرفت، و جبرئیل در هر روز داخل آن می شود و چون خارج می شود و بال های خود را
تکان می دهد از هر قطره ی آبی که از بال های او می ریزد خداوند ملکی را خلق
می کند که تا قیامت خدا را تسبیح و تقدیس و تکبیر و تحمید نماید.(2)
از امام کاظم(علیه السلام) سؤال شد:
نهر «ص» کدام نهر است که در معراج رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مأمور شد تا در آن غسل
نماید؟ امام کاظم(علیه السلام) فرمود: آن نهری است که از یکی از ارکان عرش می جوشد
و آن را آب حیات گویند چنان که خداوند می فرماید: «ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ.»(3)
و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«ص» نامی از نام های خداوند است و خداوند به آن سوگند خورده است.(4)
ص: 202
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ 1 بَلِ الَّذینَ کَفَرُوا فی عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ 2 کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حینَ مَناصٍ 3 وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ 4 أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عُجابٌ 5 وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ یُرادُ 6 ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ 7 أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُمْ فی شَکٍّ مِنْ ذِکْری بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذابِ 8 أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزیزِ الْوَهَّابِ 9 أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبابِ 10 جُنْدٌ ما هُنالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ 11 کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ 12 وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ أُولئِکَ الْأَحْزابُ 13 إِنْ کُلٌّ إِلاَّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ 14 وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ 15 وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسابِ 16
ص: 203
«شِقاق و مشاقّة» به معنای خلاف و جدایی است، و «شقّ فلان العصا» اذا خالف، و «مناص» از نوص به معنای تأخّر است، و «ناص ینوص» إذا تأخّر، و «باصَ یَبوصُ» إذا تقدّم، و «انطلاق» به معنای ذهاب و رفتن است، و به همین معناست طلاقة الوجه، و «خَلق و اِختلاق» به یک معناست، و «فَری و افتراء» نیز متقارب است، و «اِرتقاء» به معنای صعود از پایین به بالاست به صورت درجه درجه، و فرق بین سبب و علّت در عرف متکلّمین این است که سبب ایجاب ذاتی است و علّت ایجاب وصفی است، و «قِطّ» به معنای کتاب و سهمی است که نوشته شده است، و اصل آن از قطع است، چرا که آن کتاب سهم هر کسی را از دیگری قطع می کند، و قِطّ به معنای نصیب نیز آمده است، و در معانی الأخبار از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «عجّل لنا قطّنا» یعنی نصیبنا من العذاب، و «و ما رأیته قطّ» یعنی تاکنون او را ندیده ام.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
ص، سوگند به قرآنی که دارای ذکر است (که این کتاب، معجزه الهی است). (1) ولی کافران گرفتار غرور اختلافند! (2) چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم و به هنگام نزول عذاب فریاد می زدند (و کمک می خواستند) ولی وقت نجات گذشته بود! (3) آنها تعجّب کردند که پیامبر بیم دهنده ای از میان آنان به سویشان آمده و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویی است! (4) آیا او بجای اینهمه خدایان، خدای واحدی قرار داده؟! این براستی چیز عجیبی است!» (5) سرکردگان آنها بیرون آمدند و گفتند: «بروید و خدایانتان را محکم بچسبید، این
ص: 204
چیزی است که خواسته اند (شما را گم راه کنند)! (6) ما هرگز چنین چیزی در آیین دیگری نشنیده ایم این تنها یک آئین ساختگی است! (7) آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر او [محمّد] نازل شده؟!» آنها در حقیقت در اصل وحی من تردید دارند، بلکه آنان هنوز عذاب الهی را نچشیده اند (که این چنین گستاخانه سخن می گویند)! (8) مگر خزاین رحمت پروردگار توانا و بخشنده ات نزد آنهاست (تا به هر کس میل دارند بدهند)؟! (9) یا اینکه مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است از آن آنهاست؟! (اگر چنین است) با هر وسیله ممکن به آسمانها بروند (و جلو نزول وحی را بر قلب پاک محمّد بگیرند)! (10) (آری) اینها لشکر کوچک شکست خورده ای از احزابند! (11) پیش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پیامبران ما را) تکذیب کردند! (12) و (نیز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الأیکه [قوم شعیب]، اینها احزابی بودند (که به تکذیب پیامبران برخاستند)! (13) هر یک (از این گروه ها) رسولان را تکذیب کردند، و عذاب الهی درباره آنان تحقق یافت! (14)
اینها (با این اعمالشان) جز یک صیحه آسمانی را انتظار نمی کشند که هیچ مهلت و بازگشتی برای آن وجود ندارد (و همگی را نابود می سازد)! (15) آنها (از روی خیره سری) گفتند: «پروردگارا! بهره ما را از عذاب هر چه زودتر قبل از روز حساب
به ما ده!» (16)
«ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ * بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقَاقٍ *… إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ …»(1)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
ابوجهل و گروهی از مشرکین قریش نزد ابوطالب آمدند و گفتند: «فرزند برادر
ص: 205
شما به ما و بت های ما آزار و توهین نموده، و شما او را بخواهید و دستور بدهید که به خدایان ما توهین نکند، تا ما نیز به خدای او توهین نکنیم».
پس ابوطالب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را خواست و چون آن حضرت وارد شد، دید همه آنان از مشرکین اند از این رو فرمود: «السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی» و سپس نشست و ابوطالب(علیه السلام) سخنان آنان را به او خبر داد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا این مردم راضی نمی شوند که سخن خیری را بگویند و بر عرب قدرت و سیادت پیدا کنند؟! ابوجهل گفت: آری آن کلمه چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: این که بگویید: «لا إله إلّا الله». امام باقر(علیه السلام) می فرماید: آن ها با شنیدن این سخن انگشتان خود را در گوش های شان کردند و از مجلس گریختند، در حالی که می گفتند: «مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ». و خداوند این آیات را نازل نمود: «ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ» إلی قولهِ:«إِلَّا اخْتِلَاقٌ.»(1)
مرحوم صدوق در کتاب عیون از محمّد بن جهم نقل کرده که حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون در تفسیر آیه «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»، فرمود:
نزد مشرکین مکه، گناه کسی بزرگ تر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نبود، چرا که آنان
ص: 206
سیصدوشصت بت را می پرستیدند، و خدای خود را نمی پرستیدند، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را به کلمه اخلاص و توحید و خداپرستی دعوت نمود، برای آنان سخت و ناگوار آمد و گفتند: «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ * وَ انطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلَی آلِهَتِکُمْ إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ * مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ» و چون خداوند مکّه را فتح نمود، به پیامبر خود فرمود: ای محمّد «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا * لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ»(1)، و آن حضرت نزد مشرکین مکّه -- به خاطر دعوت به توحید -- گناهکار بود، تا این که مشرکین مکّه، برخی ایمان آوردند، و برخی از مکّه خارج شدند، و برخی که در مکّه مانده بودند، قدرت بر انکار توحید و مقابله با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نداشتند، از این رو گناه آن حضرت نزد آنان آمرزیده شد، چرا که بر آنان قدرت پیدا کرد، پس مأمون گفت: «لله درّک یا أباالحسن.»(2)
ص: 207
«وَ عَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَ قَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ * أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا …»(1)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه ی قاصعة می فرماید:
من خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم هنگامی که گروهی از سران قریش آمدند و گفتند: «ای محمّد! تو ادّعای بزرگی کرده ای، و پدران تو و احدی از اهل بیت تو چنین ادعایی را نکرده اند، و ما از تو سؤالی می کنیم و اگر به خواسته ما پاسخ دادی ما می دانیم که تو پیامبر و رسول خدا هستی وگرنه معلوم می شود که تو ساحر و کذّاب هستی».
پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود:
خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست، آیا اگر او خواسته شما را انجام بدهد، به او ایمان می آورید، و شهادت به حقانیّت من می دهید؟ گفتند: آری. فرمود:
من خواسته شما را برآورده می کنم، ولکن می دانم که شما به ایمان باز نمی گردید،
و در بین شما کسانی هستند که احزابی را تشکیل می دهند [و در بدر به جنگ
من خواهند آمد] و در چاه بدر قرار خواهند گرفت. سپس فرمود: خواسته شما
چیست؟ گفتند: «به این درخت بگو از ریشه از زمین کنده شود و مقابل تو قرار
بگیرد» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای درخت! اگر ایمان به خدا و قیامت و رسالت
من داری، از ریشه از زمین جدا شو، و با اذن پروردگارت مقابل من قرار بگیر.»
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:
سوگند به آن خدایی که او را به نبوّت معبوث نمود آن درخت با ریشه از زمین کنده شد و مانند پرنده ای با صدای خاصّی پرواز نمود، و مقابل رسول
ص: 208
خدا(صلی الله علیه و آله) قرار گرفت، و شاخه اعلای خود را بالای سر آن حضرت قرار داد و برخی از شاخه های خود را نیز بر شانه های من سرازیر نمود، و من در سمت راست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بودم، و چون مشرکین این معجزه را دیدند -- از روی تکبّر و سرکشی -- گفتند: «بگو [به جای خود بازگردد و] نصف آن نزد تو بیاید و نصف دیگر آن به جای خود بماند» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را امر کرد تا چنین کند، و آن درخت اجابت نمود، و به صورت اعجاب آمیزی، نصف آن با صدای عجیبی جدا شد، و بالای سر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار گرفت، و باز مشرکین از آن کفر و سرکشی که داشتند گفتند: بگو این نصف به آن نصف دیگر بازگردد و متصّل شود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را امر کرد و او به جای خود بازگشت پس من گفتم: «لا إله إلّا الله»، من اوّل مؤمن به تو هستم و اوّل کسی هستم که ایمان آوردم و دانستم که این درخت به امر خدا برای تصدیق به نبوّت و اجلال و تعظیم به تو از جای خود کنده شد.
و مشرکین گفتند: «چنین نیست، بلکه تو ساحر و کذّاب هستی، و در سحر، مهارت عجیبی داری، و آیا جز این یک نفر کسی تو را تصدیق می کند؟» و مقصودشان من بودم.(1)
ص: 209
اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ 17 إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْراقِ 18 وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ 19 وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ 20 وَ هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ 21 إِذْ دَخَلُوا عَلی داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ 22 إِنَّ هذا أَخی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنیها وَ عَزَّنی فِی الْخِطابِ 23 قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلیلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ 24 فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ 25 یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ
ص: 210
لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ
لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ 26
«أوّاب» به معنای دعّاء یعنی کثیر الدعاء است، و «یَد» در کلام عرب به معنای قوّت و نعمت آمده است و «اِشراق» هنگام طلوع خورشید است و «خَصم» کسی را گویند که حقّی از حقوق را بر دیگری ادّعا می کند، و با او نزاع می نماید، و مفرد و تثنیه و جمع آن یکسان است، چرا که اصل آن مصدر است، از این رو گفته می شود: رجل خصم، و رجلان خصم، و رجال خصم، و «تَسَوُّر» وارد شدن از سور و حصار است، و «محراب» مجلس اشراف است و به این خاطر مصلّا را و محلّ قبله را محراب گویند، و «اَشَطَ الرجل فی حکمه» إذا جار فی حکمه، و «خلیفه» کسی را گویند که به جای دیگری تدبیر امور می کند و «فلان خلیفة الله فی أرضه» یعنی جعله الله من عنده لتدبیر امور عباده.
در برابر آنچه می گویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسیار توبه کننده بود! (17) ما کوه ها را مسخّر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح می گفتند! (18) پرندگان را نیز دسته جمعی مسخّر او کردیم (تا همراه او تسبیح خدا گویند) و همه اینها بازگشت کننده به سوی او بودند! (19) و حکومت او را استحکام بخشیدیم، (هم) دانش به او دادیم و (هم) داوری عادلانه! (20) آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به
ص: 211
تو رسیده است؟! (21) در آن هنگام که (بی مقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد گفتند: «نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده اکنون در میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن! (22) این برادر من است و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم امّا او اصرار می کند که: این یکی را هم به من واگذار و در سخن بر من غلبه کرده است!» (23) (داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند امّا عدّه آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد. (24) ما این عمل را بر او بخشیدیم و او نزد ما دارای مقامی والا و سرانجامی نیکوست! (25) ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد کسانی که از راه خدا گم راه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند! (26)
«اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْرَاقِ * وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ * وَ شَدَدْنَا مُلْکَهُ وَ آتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
هنگامی که خداوند داود را روی زمین خلیفه خود قرار داد، و زبور را بر او نازل نمود، به کوه ها و پرندگان وحی نمود تا همراه با او خدا را تسبیح نمایند، و علّت آن این بود که هر گاه او بر بنی اسرائیل امامت جماعت می کرد، وزیر او بعد از
نماز خدا را حمد و تسبیح و تهلیل و تکبیر می گفت و سپس یکایک پیامبران را
ص: 212
می ستود، و یادی از فضائل و افعال و شکر و صبر و عبادت آنان می نمود و نامی
از داود(علیه السلام) نمی برد، از این رو داود به خدای خود گفت: خدایا بر پیامبران انعام نمودی و از آنان ستایش و ثنا گفتی و مرا ستایش و ثنایی نگفتی؟
پس خداوند به او وحی نمود:
«آنان بندگانی هستند که من آن ها را گرفتار بلا نمودم و صبر کردند از این رو من آنان را ستایش می کنم» داود گفت: «مرا نیز به بلایی مبتلا کن تا صبر کنم» خطاب شد: آیا تو بلا را بر عافیت ترجیح می دهی؟ من آنان را مبتلا نمودم و به آنان خبر ندادم و تو را مبتلا می کنم و به تو خبر می دهم و می گویم که در چه سالی و در چه ماهی و در چه روزی به تو بلا می رسد…
سپس فرمود:
هنگامی که داود در محراب عبادت خود نشسته بود، دو ملک از سقف خانه بر او وارد شدند، و مقابل او نشستند، و چون داود(علیه السلام) از آنان هراس پیدا کرد گفتند: هراس مکن ما با همدیگر نزاعی داریم و تو بین ما حکم کن. و بر ما ستم مکن و ما را به راه مستقیم هدایت نما -- و داود را در آن زمان نود و نه زن آزاد و کنیز بود -- پس یکی از آن دو ملک گفت:
«این برادر من دارای نود و نه گوسفند است، و مرا جز یک گوسفند نیست، و باز به من می گوید: این یک گوسفند را نیز به من بده،و با من درشتی می کند» پس داود همان گونه که خداوند می فرماید گفت: «لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ
ص: 213
إِلی نِعاجِهِ …» پس آن ملکی که شکایت از برادر خود می کرد خندید و گفت: او خود را محکوم نمود [چرا که خود نود و نه زن دارد و می خواهد زن اوریا را نیز پس از کشته شدن بگیرد] پس داود گفت: «آیا گناه کرده ای و می خندی نزدیک است که من دهن تو را خورد کنم» آن ملک شاکی گفت:
داود اگر به یاد داشت، خود را سزاوارتر به این مجازات می دانست، پس آن دو ملک رفتند و داود(علیه السلام) از خطای خود آگاه شد و چهل شبانه روز در حال سجده گریه می کرد، و جز اوقات نماز سر از سجده بر نمی داشت….(1)
ص: 214
ص: 215
ص: 216
مؤلّف گوید:
ماجرای امتحان و ابتلای داود(علیه السلام) را برخی از اهل سنّت به گونه ی دیگری نقل کرده اند که با عصمت و مقام نبوّت داود(علیه السلام) سازگار نیست، از این رو حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون روایت اهل سنّت را مطرود دانسته و با بیان مفصّلی حقیقت را بیان نموده است که در پاورقی می خوانید.(1)
ص: 217
در پایان حدیث فوق حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ علی بن محمّد بن جهم که گفت: ای فرزند رسول خدا قصّه داود با اُوریا چه بوده است؟ فرمود:
در زمان داود(علیه السلام) اگر شوهر زنی کشته می شد، و یا می مرد، آن زن هرگز با دیگری
ازدواج نمی کرد، و نخستین کسی که خداوند به دست او این سنّت غلط
را شکست، داود(علیه السلام) بود و چون اُوریا کشته شد و عدّه ی همسر او گذشت داود(علیه السلام)
با او ازدواج نمود از این رو این عمل برای بستگان اُوریا سخت آمد. [همانند
ازدواج رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با عیال پسر خوانده خود زید بن حارثه، چرا که مردم قبل
از اسلام پسر خوانده را فرزند خود می دانستند، و ازدواج با او را حرام می پنداشتند.](1)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا
مِنَ النَّارِ 27 أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ
کَالْفُجَّارِ 28 کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ 29 وَ وَهَبْنا
لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ 30 إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِناتُ الْجِیادُ 31 فَقالَ إِنِّی
أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّی تَوارَتْ بِالْحِجابِ 32 رُدُّوها عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ
وَ الْأَعْناقِ 33 وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلی کُرْسِیِّهِ
ص: 218
جَسَداً ثُمَّ أَنابَ 34 قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی
وَ هَبْ لی مُلْکاً لا یَنْبَغی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ 35 فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْری بِأَمْرِهِ
رُخاءً حَیْثُ أَصابَ 36 وَ الشَّیاطینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ 37 وَ آخَرینَ مُقَرَّنینَ فِی الْأَصْفادِ 38
هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ 39 وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ 40
«صافِنات» جمع صافنة، به معنای اسب هایی است که یک دست خود را بالا
می گیرند و بر یک دست و دو پا می ایستند، و «جِیاد» جمع جَواد است، و یا منقلب از
واو است، و اصل آن جَواد بوده و جِیاد به معنای اسب های تندرو می باشد، و بعضی
گفته اند: «جِیاد» جمع جود مانند سوط و سیاط است، و «کرسیّ» به معنای سریر و تخت
است، و «رُخاء» باد ملایم را گویند، و آن از رِخوة و رِخاوة المرور است، و «أصفاد» جمع
صَفد به معنای غلّ است.
ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم این گمان کافران است
وای بر کافران از آتش (دوزخ)! (27) آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام
داده اند همچون مفسدان در زمین قرار می دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟! (28)
این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر
شوند! (29) ما سلیمان را به داوود بخشیدیم چه بنده خوبی! زیرا همواره به سوی
خدا بازگشت می کرد (و به یاد او بود)! (30) به خاطر بیاور هنگامی را که عصرگاهان
اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند، (31)
ص: 219
گفت: «من این اسبان را بخاطر
پروردگارم دوست دارم (و می خواهم از آنها در جهاد استفاده کنم»، او هم چنان به آنها
نگاه می کرد) تا از دیدگانش پنهان شدند. (32) (آنها به قدری جالب بودند که گفت:)
بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید! و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید (و آنها را نوازش
داد). (33) ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم سپس او به درگاه خداوند
توبه کرد. (34) گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتی به من عطا کن که بعد از من
سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشنده ای! (35) پس ما باد را مسخّر او ساختیم
تا به فرمانش بنرمی حرکت کند و به هر جا او می خواهد برود! (36) و شیاطین را مسخّر
او کردیم، هر بنّا و غوّاصی از آنها را! (37) و گروه دیگری (از شیاطین) را در غل و زنجیر
(تحت سلطه او) قرار دادیم، (38) (و به او گفتیم:) این عطای ما است، به هر کس
می خواهی (و صلاح می بینی) ببخش، و از هر کس می خواهی امساک کن، و حسابی
بر تو نیست (تو امین هستی)! (39) و برای او [سلیمان] نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی
نیکوست! (40)
«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ»(1)
امام صادق(علیه السلام) از پدران خود(علیهم السلام) نقل نموده، که مردی از اهل عراق خدمت امیر
المؤمنین(علیه السلام) آمد و گفت: به من خبر بدهید؛ آیا خروج ما برای جنگ با اهل شام [یعنی
معاویه و یاران او] مطابق قضا و تقدیر خدا بود؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
آری ای شیخ! به خدا سوگند شما قدمی در بلندی و یا پستی بیابان نگذارید، مگر
آن که با قضا و تقدیر خدا بود.
ص: 220
پیرمرد گفت: «یا امیرالمؤمنین! پس من هر رنجی کشیدم را به حساب خدا
می گذارم». امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: ای پیرمرد گمان مکن که مقصود من قضای
حتم و تقدیر لازم و واجب باشد [و ما مجبور در این حرکت بوده باشیم] و اگر
چنین باشد، ثواب و عقاب و امر و نهی و وعده و وعید باطل و ساقط خواهد بود،
و گناهکار را ملامتی نیست، و نیکوکار را ستایشی نیست، بلکه محسن سزاوارتر
به ملامت، گنهکار سزاوارتر به احسان خواهد بود، و این تفکّر بت پرستان
و دشمنان خدای رحمان، و قدریّه [و جبریّه] و مجوس این امّت است.
سپس فرمود:
ای پیرمرد! خداوند تکلیف خود را همراه با اختیار، و نهی خود را به صورت تحذیر
و وعده عذاب بیان نموده، و برای عمل ناچیزی پاداش فراوان قرار داده است،
و معصیت خداوند به معنای مغلوب شدن خدا نیست، و اطاعت او نیز به اجبار
و اکراه نیست [بلکه او به مردم اختیار و انتخاب داده، و هرگز آنان را اجبار به
اطاعت و ترک حرام نکرده است] و آسمان ها و زمین و آنچه بین آن هاست را
باطل و بیهوده نیافریده و این گمان کافران است، «فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ».(1)
پس آن پیرمرد برخاست و این اشعار را خواند:
أَنْتَ الْإِمَامُ الَّذِی نَرْجُو بِطَاعَتِهِ
یَوْمَ النَّجَاةِ مِنَ الرَّحْمَنِ غُفْرَاناً
أَوْضَحْتَ مِنْ دِینِنَا مَا کَانَ مُلْتَبِساً
جَزَاکَ رَبُّکَ عَنَّا فِیهِ إِحْسَاناً
فَلَیْسَ مَعْذِرَةٌ فِی فِعْلِ فَاحِشَةٍ
قَدْ کُنْتُ رَاکِبَهَا فِسْقاً وَ عِصْیَاناً
لَا لَا وَ لَا قَائِلًا نَاهِیهِ أَوْقَعَهُ
فِیهَا عَبَدْتُ إِذاً یَا قَوْمِ شَیْطَاناً
وَ لَا أَحَبَّ وَ لَا شَاءَ الْفُسُوقَ وَ لَا
قَتْلَ الْوَلِیِّ لَهُ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً
أَنَّی یُحِبُّ وَ قَدْ صَحَّتْ عَزِیمَتُهُ
ذُو الْعَرْشِ أَعْلَنَ ذَاکَ اللَّهُ إِعْلَاناً(2)
ص: 221
«أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ...»(1)
عبدالرحمان بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» فرمود:
مقصود امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اصحاب و یاران اویند، و در تفسیر «کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ» فرمود: مقصود حَبتَر و زُرَیق و اصحاب و یاران آنان هستند، و در تفسیر «أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ» فرمود: مقصود امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یاران اویند، و در تفسیر «کَالْفُجَّارِ» فرمود: مقصود حَبتَر و دِلام و یاران آنان هستند.(2)
ابن عبّاس نیز گوید:
مقصود از «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حمزه و عبیدة است، و مقصود از «کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ» عتبة و شیبة و ولید است، و مقصود از «أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ» علیّ(علیه السلام) و یاران اوست، و مقصود از «کَالْفُجَّارِ» فلانی و یاران اویند.(3)
ص: 222
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
اهل حق نباید خود را در منزلت اهل باطل قرار بدهند، چرا که خداوند می فرماید: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ؟»(1)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) همواره می فرمود:
اهل تقوا را نشانه هایی است که به آن ها شناخته می شوند،
راستگویی،
ادای امانت،
وفای به عهد و پیمان،
دوری از فخر و تجمّل گرایی،
ص: 223
صله رحم،
ترحّم به ضعفا و فقرا،
کمتر رفت و آمد کردن و آمیزش با زن ها،
احسان و صله به مردم،
حسن خلق،
حلم فراوان،
جستجوی علم و دانشی که سبب تقرّب به خداوند شود.(1)
«کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»(2)
علی بن ابراهیم قمی؟ره؟ گوید:
مقصود از «لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ» امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام)اند، و مقصود از «وَ لِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» صاحبان عقول ثاقب و راسخ اند، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) همواره به این آیه افتخار می نمود، و می فرمود: «به هیچ کس قبل از من، و بعد از من، چنین چیزی که به من داده شد، داده نشد.»(3)
ص: 224
و نیز امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
مقصود از «لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ» امیرالمؤمنین و ائمهّ(علیهم السلام) هستند، و آنان «أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» می باشند.(1)
«وَ وَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ * فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَن ذِکْرِ رَبِّی حَتَّی تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ * رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ»(2)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:
«رُدُّوهَا عَلَیَّ» کنایه از برگشت خورشید است.(3)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
حضرت سلیمان اسب ها را دوست می داشت، روزی خواست تا اسب ها را نزد او
آوردند، و به آن ها مشغول شد، تا خورشید غروب نمود، و نماز عصر از او فوت شد،
از این رو بسیار غمگین شد، و از خداوند خواست تا خورشید را برای او برگرداند،
و او نماز عصر خود را بخواند، و خداوند خورشید را برگرداند و سلیمان نماز عصر
خود را خواند، و سپس گفت: اسب ها را بیاورید، و چون آوردند سلیمان شروع
کرد با شمشیر گردن و پاهای اسب ها را زد و همه آن ها را کشت، چنان که خداوند
از قول او می فرماید: «رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ.»(4)
ص: 225
زرارة و فضیل گویند: به امام باقر(علیه السلام) گفتیم: معنای «کِتاباً مَوْقُوتاً»، در آیه «ِإنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»(1)، چیست؟ فرمود:
یعنی «کتاباً مفروضاً» و مقصود این نیست که نماز تنها در وقت خود صحیح است، و اگر چنین باشد نباید نماز سلیمان صحیح باشد و باید او به خاطر ترک نماز در وقت خود هلاک شده باشد، و لکن مقصود این است که چون نماز را به یاد بیاورد بخواند.
سپس مرحوم صدوق می فرماید:
«جهّال از اهل خلاف گمان کرده اند که سلیمان(علیه السلام) روزی مشغول به بررسی اسب ها بود و خورشید غروب نمود و نماز عصر از او فوت شد، پس نماز خود را خواند و دستور داد تا گردن ها و ساق های آنان را زدند و کشتند، و گفت: این ها مرا از یاد خدا غافل نمودند، در حالی که سلیمان(علیه السلام) از چنین عملی دور است، چرا که اسب ها گناهی نداشته اند و مکلّف به تکلیفی نبوده اند که سلیمان(علیه السلام) آنان را مجازات نماید.
سپس گوید: فرموده ی امام صادق(علیه السلام) صحیح است که فرمود:
عصر گاهی اسب ها را نزد سلیمان(علیه السلام) آوردند و او به آن ها مشغول شد، و خورشید غروب نمود و سلیمان(علیه السلام) به ملائکه مأمور به خورشید فرمود: خورشید را باز گردانید تا من نماز خود را در وقت آن بخوانم، و چون خورشید را برگرداندند سلیمان وضو گرفت -- و وضوی او مسح گردن و ساق بود -- و
ص: 226
سپس سلیمان و یاران او که نماز نخوانده بودند، نماز خود را در وقت خود خواندند، و چون فارغ شدند، خورشید غروب نمود، و ستاره ها ظاهر شدند، سپس امام صادق(علیه السلام) آیات فوق را تلاوت نمود.(1)
مؤلّف گوید:
نظیر این قصّه برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز رخ داد، هنگامی که سر مبارک پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در حال وحی در دامن آن حضرت بود و نماز عصر از او فوت شد،
ص: 227
و خورشید بازگشت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نماز خود را خواند و یک باره هوا
تاریک شد.(1)
«وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَ أَلْقَیْنَا عَلَی کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ * قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ * فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاء حَیْثُ أَصَابَ …»(2)
مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید: از امام صادق(علیه السلام) روایت شده:
هنگامی که سلیمان فرزندی پیدا کرد اجنّه و شیاطین به همدیگر گفتند: اگر فرزند سلیمان زنده بماند ما باز به همان بلایی که از ناحیه سلیمان پیدا کردیم از ناحیه او نیز پیدا خواهیم نمود، پس سلیمان از آنان هراس پیدا کرد و از ابرها
خواست تا فرزند او را شیر بدهند و از شرّ شیاطین محفوظ بماند، و ناگهان دید میّتی روی کرسیّ او قرار دارد [و آن فرزند او بود] و این برای سلیمان(علیه السلام) عقوبت و بلایی بود تا بداند حذر و احتیاط از تقدیر خداوند نمی تواند جلوگیری کند، و هراس از شیاطین با توکّل به خداوند سازگار نیست.(3)
ابوهریرة گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
روزی سلیمان در مجلس خود گفت: «امشب به هفتاد نفر از همسران خود سر می زنم و هر کدام آنان فرزند پسری به دنیا می آورد و در راه خدا جهاد
ص: 228
می کنند» و «إن شاء الله» نگفت، از این رو در آن شب با هفتاد نفر از همسران خود آمیزش نمود و از آنان جز یک دختر ناقص به دنیا نیامد.
سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
سوگند به آن خدایی که جان محمّد در دست اوست اگر «إن شاء الله» گفته بود، آن پسران بر اسب ها سوار می شدند و در راه خدا جهاد می کردند.(1)
علیّ بن یقطین گوید:
به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: آیا امکان دارد پیامبری بخیل باشد؟ فرمود: خیر. گفتم: پس سخن سلیمان که گفت: «وَ هَبْ لِی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِی»، چه معنایی دارد؟ فرمود: «قدرت و پادشاهی دو قسم است:
پادشاهی و سلطنت با غلبه و ظلم و [یا] انتخاب مردم،
پادشاهی از ناحیه خداوند متعال، مانند پادشاهی ابراهیم و طالوت و ذی القرنین.
و سلیمان که گفت: «وَ هَبْ لِی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِی»، و معنای سخن سلیمان این است که خدایا مُلکی به من بده که احدی نگوید: «از روی ظلم و جور و غلبه و انتخاب مردم به دست آمده است» پس خداوند متعال باد را در اختیار او گذارد تا به اختیار او باشد، و هر صبحگاه و شبانگاه او را به هر سو می خواهد -- به اندازه یک ماه حرکت معمولی -- به این سو و آن سو حرکت دهد، و شیاطین را نیز در اختیار او گذارد تا برای او بنّایی و غوّاصی و… انجام بدهند و زبان پرندگان را به او آموخت و در روی زمین قدرتی به او عطا نمود
ص: 229
که مردم آن زمان و زمان های پس از او دانستند که ملک و پادشاهی سلیمان شباهتی به پادشاهی و سلطنت پادشاهان منتخب مردم، و پادشاهانی که با قدرت و غلبه بر سر کار می آیند ندارد.»
علیّ بن یقطین گوید:
گفتم: پس معنای سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که فرمود: «خدا رحمت کند برادرم سلیمان را، او چقدر بخیل بود!» چیست؟ امام کاظم(علیه السلام) فرمود: این سخن دارای دو معناست: یک این که سلیمان نسبت به آبروی خود و بدگویی های مردم بخیل بوده است، و معنای دوّم این که چقدر او بخیل بوده که در حکومت خود به روش جهّال و افراد نادان عمل نماید.
سپس امام کاظم(علیه السلام) فرمود:
به خدا سوگند آنچه به سلیمان داده شد و آنچه به او داده نشد و آنچه به احدی از مردم عالم داده نخواهد شد را، خداوند به ما داد، چرا که خداوند درباره سلیمان می فرماید: «هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ» و درباره ی حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا.»(1)و(2)
ص: 230
ابوخالد قمّاط گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
بنی اسرائیل به سلیمان(علیه السلام) گفتند: «فرزند خود را جانشین خویش قرار بده» سلیمان(علیه السلام) فرمود: او صلاحیّت این مقام را ندارد، و چون مردم اصرار کردند، سلیمان گفت: «من مسائلی را از او می پرسم اگر جواب صحیح داد او را خلیفه خود قرار می دهم».
سپس به فرزند خود فرمود:
فرزندم! طعم آب چیست؟ و طعم نان چیست؟ و شدّت و ضعف سخن از چیست؟ و عقل در کجای بدن قرار دارد؟ و قساوت قلب و رقّت قلب از کجاست؟ و خستگی و ناتوانی بدن از چیست؟ و بهره مندی و محرومیّت بدن از کجاست؟ پس فرزند سلیمان به هیچ کدام از سؤالات پدر پاسخ صحیح ندارد.
ص: 231
سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:
طعم آب، طعم حیات و زندگی است، و طعم نان قوّت است، و ضعف و شدّت صوت به خاطر پی کلیه هاست، و محل عقل دماغ است، از این رو به کسی که ضعیف العقل است می گویند دماغ او سبک است، و قساوت و رقّت از ناحیه قلب است چنان که خداوند می فرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ»(1)، و خستگی بدن و ناتوانی آن از ناحیه پاها می باشد و اگر پاها به خاطر راه رفتن خسته شود، بدن نیز خسته خواهد شد، و کسب و درآمد بدن از ناحیه دست هاست، و اگر انسان دست ها را به کار بگیرد، بدن بهره مند می شود، و اگر به کارشان نگیرد، چیزی نصیب بدن نمی شود.(2)
ص: 232
اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
روزی حضرت سلیمان(علیه السلام) از بیت المقدّس خارج شد در حالی که سیصد هزار
کرسی از انسان ها در طرف راست او بود، و سیصد هزار کرسی از جنیّان در طرف
چپ او بود، و پرندگان را امر کرد تا بر آنان سایه افکندند، و باد را امر کرد تا آنان را
به دوش گرفت، تا این که به ایوان کسرا و مدائن وارد شد، و سپس از آنجا حرکت
نمود تا در شهری به نام اصطخر در فارس بیتوته کرد، و چون صبح شد به شهر بَرکاوان در نواحی فارس وارد شد، و سپس به باد دستور داد تا آنان را بر روی دریا سیر داد به گونه ای که پاهای آنان به آب می رسید، و در آن حال سلیمان بر جای بلند و عمودی قرار گرفته بود، پس برخی از همراهان او گفتند: آیا سلطنتی بزرگ تر از این دیده و شنیده اید؟ و بقیه گفتند: «ما چنین سلطنتی را ندیده و نشنیده ایم» پس ملکی از آسمان صدا زد: ثواب یک «سبحان الله» در پیشگاه خداوند بزرگ تر از آنچه است که شما از ملک سلیمان دیدید!(1)
مؤلّف گوید:
در ذیل آیات گذشته روایات عجیبی وارد شده که با اصول مسلّمه اعتقادی
ص: 233
و مقام پیامبران(علیهم السلام) سازگار نیست، از این رو ما از نقل آن ها صرف نظر نمودیم، و الله العالم.
وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ 41 ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ 42 وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ 43 وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً
نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ 44
«رَکض» به معنای پرت کردن چیزی با پا را گویند، و «رکض الفرس» سرعت دادن اسب است با پا، و «ضِغث» پُر بودن کف دست است از گیاه و امثال آن، و «حَنث» شکستن
قسم است، و «أوّاب» به معنای کثیرالدعا و یا کثیرالرجوع به خداوند برای توبه است، بنابراین اَوّاب و توّاب به یک معناست، و «نُصُب» و نَصْب، به معنای تعب است.
و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است. (41) (به او گفتیم:) پای خود را بر زمین بکوب! این چشمه آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است! (42) و خانواده اش را به او بخشیدیم، و همانند آنها را بر آنان افزودیم، تا رحمتی از سوی ما
ص: 234
باشد و تذکّری برای اندیشمندان. (43) (و به او گفتیم:) بسته ای از ساقه های گندم (یا مانند آن) را برگیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکیبا یافتیم چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده (به سوی خدا) بود! (44)
«وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَ عَذَابٍ * ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَ شَرَابٌ * وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَ ذِکْرَی لِأُوْلِی الْأَلْبَابِ …»(1)
مؤلّف گوید:
روایات درباره ی بلای ایّوب(علیه السلام) فراوان و مفصّل است و برخی از آن ها با اصول و معتقدات شیعه سازگار نیست و لکن در برخی از آن ها توضیح لازم آمده
و حقیقت روشن شده و نسبت هایی که به ساحت مقدّس پیامبر خدا و مقام
عصمت او داده شده است برطرف گردیده و الله الموفّق للصواب و السداد.
قبل از بیان روایات، خلاصه ای از وضعیّت نسب و شرافت و همسر و فرزندان و اموال
حضرت ایّوب(علیه السلام) را مطابق روایت «تحفة الإخوان» از امام صادق(علیه السلام) یادآور می شویم.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«حضرت ایّوب(علیه السلام) فرزند موص بن رعویل بن عیص بن اسحاق بن ابراهیم(علیه السلام) بود و پدرش دارای اموال فراوانی مانند گوسفند و شتر و گاو و مزارع و باغات بود، و همه این اموال را ایّوب بعد از پدر خود مالک شد، تا این که سی سال از عمر او گذشت، و عیال او «رحمة» دختر افرائیم بن یوسف(علیه السلام) بود و در زیبایی شبیه ترین مردم به یوسف بود، و پدرش در
ص: 235
خواب دید که یوسف پیراهن خود را به «رحمة» پوشانید و «رحمة» در شام ساکن بود و ایّوب(علیه السلام) اموال فراوانی را نزد پدر او برد و از «رحمة» خواستگاری نمود و با او ازدواج کرد و خداوند از «رحمة» به ایّوب دوازده پسر و دوازده دختر داد و در هر نوبت یک فرزند پسر و یک فرزند دختر آورد، و مردم به خاطر اخلاق نیک ایّوب و رفتار او با ایتام و ضعفا و فقرا به او روی آوردند و از محضر او استفاده می کردند و احکام الهی را از او می آموختند، ولکن خداوند هر بنده ای را امتحان می کند تا منزلت و ثبات قدم و صبر و استقامت او ظاهر شود، و خداوند ایّوب را امتحان سختی نمود تا ….»(1)
ص: 236
ص: 237
ص: 238
ص: 239
ص: 240
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
حضرت ایّوب بدون هیچ گناهی مبتلای به بلا شد، چرا که پیامبران معصوم و پاکند و گناه و لغزش پیدا نمی کنند، چه گناه کبیره و چه گناه صغیره، و ایّوب(علیه السلام) با همه بلایی که پیدا کرد، [مورد نفرت مردم واقع نشد و] بدن او بدبو نشد، و صورت او زشت نگردید، و از بدن او چرک و خونی خارج نشد که کسی از او وحشت و تنفّر پیدا کند و نیز بدن او کرم نگرفت و خداوند با بلاهایی که بر پیامبران و اولیای خود وارد می کند، آنان [را ذلّت و خواری نمی دهد و] مورد کرامت او هستند، سپس فرمود:
علّت کناره گیری مردم از ایّوب ناتوانی و فقر ظاهری او بود، و مردم نمی دانستند که ایّوب نزد خداوند مورد رضایت و تأیید است [و این بلاها سبب بالا رفتن مقام اوست] از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «بزرگ ترین بلاها برای پیامبران و نزدیکان آنان است.» و خداوند ایّوب را به این بلاها مبتلا نمود، تا مردم درباره ی او غلوّ نکنند، و با دیدن نعمت های الهی در دست او، اعتقاد به ربوبیّت او پیدا نکنند، و بدانند که پاداش و ثواب الهی دو قسم است برخی اختصاصی و برخی استحقاقی است، تا هیچ ضعیفی را به خاطر ضعف، و هیچ فقیری را به خاطر فقر، و هیچ مریضی را به خاطر مرض، تحقیر نکنند،
ص: 241
و بدانند که خداوند [مطابق حکمت خود] هر که را بخواهد مریض می کند، و هر که را بخواهد شفا می دهد، و این را سبب عبرت گروهی، و شقاوت گروهی، و سعادت گروهی دیگر قرار می دهد، و او در جمیع افعال خود حکیم، و در همه تقدیرات خود عادل است، و در باره بندگان خود تقدیری نمی کند جز آن که اصلح به حال آنان خواهد بود، و لاقوّة لهم إلّا به.(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
خداوند مؤمن را به هر بلایی مبتلا می کند و به هر گونه ای می میراند و لکن عقل او را نمی گیرد چنان که شیطان را بر مال و فرزندان و خانواده و همه چیز
ص: 242
ایّوب مسلّط نمود، و لکن او را بر عقل ایّوب مسلّط نکرد، تا بتواند موحّد و خداشناس باشد.(1)
امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:
روز قیامت زن زیبایی که در دنیا فریب زیبایی خود را خورده می آورند و او می گوید: «خدایا تو مرا زیبا آفریدی، و من گرفتار شدم» پس مریم(علیه السلام) را می آورند، و می گویند: تو زیباتری یا مریم؟ ما او را زیبا آفریدیم و او فریب نخورد، سپس مرد زیبایی را می آورند که مفتون زیبایی خود شده، او نیز می گوید: «خدایا تو مرا زیبا آفریدی، و من گرفتار زن ها شدم» پس یوسف(علیه السلام) را می آورند و به او می گویند: «تو زیباتر بودی یا یوسف؟ در حالی که ما او را زیبا آفریدیم و مفتون زیبایی خود نشد، سپس یکی از اهل بلا را می آورند که به خاطر بلا انحراف پیدا کرده است، و او می گوید: «خدایا تو بلا را بر من سخت کردی و من انحراف پیدا کردم» پس ایّوب(علیه السلام) را می آورند، و می گویند: آیا بلای تو سخت تر بود یا بلای ایّوب؟ و ایّوب با آن همه بلا انحراف پیدا نکرد.(2)
ص: 243
«ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَ شَرَابٌ * وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَ ذِکْرَی لِأُوْلِی الْأَلْبَابِ * وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَ لَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»(1)
امام صادق(علیه السلام) در پایان روایتی پس از بیان بلاهای ایّوب می فرماید:
«فَقَالَ أَیُّوبُ: یَا رَبِّ لَوْ جَلَسْتُ مَجْلِسَ الْحَکَمِ مِنْکَ لَأَدْلَیْتُ بِحُجَّتِی» یعنی یعقوب به خدای خود گفت: «اگر من مقابل محکمه قضاوت قرار بگیرم در مقابل تو حجّت خویش را بیان خواهم نمود» پس خداوند ابری را مقابل او فرستاد و فرمود: «ای ایّوب تو در محکمه حکم قرار داری اکنون حجّت خود را بیان کن و من به تو نزدیک هستم» ایّوب گفت: «خدایا تو می دانی که هر گاه من در اطاعت از تو بین دو چیز مردّد می شدم، سخت تر آن ها را انتخاب می کردم» سپس گفت: خدایا آیا من تو را ستایش نکردم و شاکر تو نبودم و تو را تسبیح نکردم؟» ناگهان از لابلای آن ابر -- باده هزار لغت -- خطاب شد: «ای ایّوب! چه کسی به تو توفیق عبادت داد، در حالی که مردم از عبادت من غافل بودند، و تو تسبیح و تحمید و تکبیر گفتی؟ آیا نسبت به آنچه خدا به تو داده است بر او منّت می گذاری؟» پس ایّوب مشتی از خاک را برداشت و در دهان خود گذارد، و سپس گفت: «خدایا تو بر من منّت داری و تو توفیق عبادت را به من دادی».
پس خداوند مَلَکی را بر او نازل کرد، و او پای خود را بر زمین زد و آب جاری شد،
ص: 244
و ایّوب را در آن آب غسل داد، و بدن او به بهترین وضع پیشین خود بازگشت،
و خداوند باغستان سبز و خرّمی را برای او آماده نمود، و همه اهل و مال و فرزندان
و مزارع او، به او بازگشت، و با آن ملک مشغول سخن بود که همسر او «رحمة» با پاره
نان هایی نزد او آمد و چون موضع خانه خود را متغیّر یافت و دو نفر را دید که در کنار
همدیگر نشسته اند، گریان شد و فریاد کرد، و ایّوب را صدا زد، و چون ایّوب
پاسخ او را داد و «رحمة» دید که خداوند نعمت های خود را به ایّوب بازگردانده
است، سجده ی شکر نمود. پس ایّوب دید موهای سر «رحمة» را چیده اند --
و علّت آن این بود که «رحمة» از گروهی [از زنان] درخواست کمک کرد تا
برای ایّوب طعامی بگیرد، آنان موهای زیبا و بلند او را دیدند و گفتند: «موهای
خود را به ما بده تا [به موهای عروس خود وصل کنیم و] به تو طعامی بدهیم» پس
موهای خود را داد و برای ایّوب طعام گرفت، و چون ایّوب دید که موهای او قطع
شده، غضب کرد، و سوگند یاد نمود که یکصد تازیانه به او بزند، و چون «رحمة»
علّت آن را بیان نمود، ایّوب غمگین شد، و خداوند به او فرمود: «وَ خُذْ بِیَدِکَ
ضِغْثًا …»، یعنی دسته صدتایی ساقه های گیاه را بگیر و به او بزن تا به قسم خود
عمل کرده باشی».
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
از آن پس خداوند اهل و فرزندان ایّوب -- که قبل از بلا و بعد از بلا مرده بودند --
را به او بازگرداند، و آنان با ایّوب مشغول به زندگی شدند. و از ایّوب سؤال شد:
کدام بلا بر تو سخت تر بود؟ ایّوب گفت: شماتت دشمنان.(1)
ص: 245
ص: 246
امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:
ایّوب بدون گناه هفت سال گرفتار بلا بود.(1)
و در برخی از روایات آمده که ایّوب هفده سال گرفتار بلا بوده است، و الله العالم.
مؤلّف گوید:
برخی از روایات درباره ی بلای ایّوب قابل قبول نبود و ما از آن ها صرف نظر نمودیم
و تنها روایات صحیحی که از اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده بود را ایراد نمودیم.
وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدی وَ الْأَبْصارِ 45 إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ 46 وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ 47 وَ اذْکُرْ إِسْماعیلَ وَ
ص: 247
الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ 48 هذا ذِکْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقینَ لَحُسْنَ مَآبٍ 49 جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ 50 مُتَّکِئینَ فیها یَدْعُونَ فیها بِفاکِهَةٍ کَثیرَةٍ وَ شَرابٍ 51
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ 52 هذا ما تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسابِ 53 إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ 54 هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغینَ لَشَرَّ مَآبٍ 55 جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ 56
هذا فَلْیَذُوقُوهُ حَمیمٌ وَ غَسَّاقٌ 57 وَ آخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْواجٌ 58 هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ لا مَرْحَباً
بِهِمْ إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ 59 قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ 60
قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِی النَّارِ 61 وَ قالُوا ما لَنا لا نَری رِجالاً کُنَّا
نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ 62 أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ 63
إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ 64
«أُوْلِی الْأَیْدِی»، قبلاً گذشت که ید به معنای قوّت آمده است، و «أُوْلِی الْأَبْصَارِ»، صاحبان بصیرت در دین و یا علم و دانش هستند، و «ذِکْرَی الدَّارِ» یعنی ذکر الدار الآخرة لقوله: و الآخرة هی دارالقرار، و «وَ ذَا الْکِفْلِ» پیامبر مرسل بوده، چنان که امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «إنّه نبیّ مرسل سمّی به لتکلّفه بصیام نهاره و قیام لیله» و «أتراب» جمع تَرَب به معنای قرینات و امثال -- در سنّ -- است، و «نَفاد» به معنای انقطاع است، و «مهاد» به معنای فراش ممهّد است، و «غَسّاق» چرک و خونی است که از اهل دوزخ خارج می شود، و «أزواج» به معنای انواع است، و «فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ» گروهی را گویند که به سختی وارد آتش می شوند، أعاذنا الله من النار.
ص: 248
و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها (ی نیرومند) و چشم ها (ی بینا)! (45) ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود! (46) و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند! (47) و به خاطر بیاور «اسماعیل» و «الیسع» و «ذا الکفل» را که همه از نیکان بودند! (48) این یک یادآوری است، و برای پرهیزکاران فرجام نیکویی است: (49) باغهای جاویدان بهشتی که درهایش به روی آنان گشوده است، (50) در حالی که در آن بر تختها تکیه کرده اند و میوه های بسیار و نوشیدنیها در اختیار آنان است! (51) و نزد آنان همسرانی است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته اند، و همسن و سالند! (52) این همان است که برای روز حساب به شما وعده داده می شود (وعده ای تخلّف ناپذیر)! (53) این روزی ما است که هرگز آن را پایانی نیست! (54) این (پاداش پرهیزگاران است)، و برای طغیانگران بدترین محل بازگشت است: (55) دوزخ، که در آن وارد می شوند و چه بستر بدی است! (56) این نوشابه «حمیم» و «غسّاق» است [دو مایع سوزان و تیره رنگ] که باید از آن بچشند! (57) و جز اینها کیفرهای دیگری همانند آن دارند! (58) (به آنان گفته می شود:) این گروهی است که همراه شما وارد دوزخ می شوند (اینها همان سران گم راهیند) خوشامد بر آنها مباد، همگی در آتش خواهند سوخت! (59) آنها (به رؤسای خود) می گویند: «بلکه خوشامد بر شما مباد که این عذاب را شما برای ما فراهم ساختید! چه بد قرارگاهی است اینجا!» (60) (سپس) می گویند: «پروردگارا! هر کس این عذاب را برای ما فراهم ساخته، عذابی مضاعف در آتش بر او بیفزا!» (61) آنها می گویند: «چرا مردانی را که ما از اشرار می شمردیم (در اینجا، در آتش دوزخ) نمی بینیم؟! (62) آیا ما آنان را به
ص: 249
مسخره گرفتیم یا (به اندازه ای حقیرند که) چشم ها آنها را نمی بیند؟! (63) این یک واقعیت است گفتگوهای خصمانه دوزخیان! (64)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «أُوْلِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارِ» فرمود:
یعنی، أولی القوّة فی العبادة و البصیرة فیها، و در تفسیر «أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ» فرمود: یعنی، «إن الله اصطفاهم بذکر الآخرة، و اختصهم بها.»(1)
سپس در تفسیر «غَسّاق» گوید:
غسّاق بیابانی است در جهنّم که در آن سیصد و سی قصر وجود دارد، و در هر قصری سیصد خانه است، و در هر خانه ای چهل زاویه است، و در هر زاویه ای مار خطرناکی است و در هر ماری سیصد و سی عقرب وجود دارد، و در جمجمه هر عقربی سیصد و سی قلّه از سَمّ است، و اگر یکی از آن عقرب ها سَمِّ خود را بر اهل دوزخ بپاشد به همه آنان می رسد.
سپس گوید:
مقصود از «وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ» گروه اوّل [یعنی غاصبین خلافت] و بنی امیّه هستند.(2)
ص: 250
«وَ قَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَی رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ * أَ تَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ * إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ»(1)
مرحوم کلینی با سند خود از مُیَسِّر نقل نموده که گوید: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدم و آن حضرت به من فرمود:
احوال دوستان ما چگونه است؟ گفتم: فدای شما شوم، ما شیعیان نزد مخالفین بدتر از یهود و نصارا و مجوس و مشرکین هستیم! پس امام صادق(علیه السلام) که تکیه نموده بود مستقیم نشست و فرمود: چه گفتی؟ گفتم: به خدا سوگند ما نزد آنان بدتر از یهود و نصارا و مجوس و مشرکین هستیم!
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
آگاه باش، به خدا سوگند، از شما شیعیان دو نفر داخل آتش نمی شود، بلکه به خدا سوگند یک نفر شما داخل آتش نخواهد شد. سپس فرمود: به خدا سوگند، شما همان کسانی هستید که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ قَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَی رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ * أَ تَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ * إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ». سپس فرمود: به خدا سوگند آنان در
دوزخ شما را جستجو می کنند، و به خدا سوگند یک نفر از شما را نمی یابند.(2)
ص: 251
سماعة بن مهران گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:
ای سماعة بدترین مردم کیانند؟ گفتم: ای فرزند رسول بدترین مردم ما شیعیان هستیم! ناگهان امام(علیه السلام) خشمگین شد، به گونه ای که دو طرف پیشانی مبارک او قرمز گردید، و نشست و فرمود: ای سماعة چه کسی پیش این مردم بدترین مردم است؟ گفتم: «من به شما دروغ نگفتم به خدا سوگند ما نزد این مردم بدترین مردم هستیم، چرا که آنان ما را کفّار، و رافضی می دانند» پس امام صادق(علیه السلام) نگاهی به من نمود، و فرمود:
چگونه خواهید بود هنگامی که شما را به طرف بهشت می برند، و آنان را به طرف دوزخ می برند، و آنان به شما نگاه می کنند و می گویند: «مَا لَنَا لَا نَرَی رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ»، سپس فرمود: ای سماعة هر کدام از شما گناه کرده باشید ما روز قیامت به درگاه خداوند برای او شفاعت می کنیم و شفاعت ما پذیرفته می شود. تا این که فرمود:
به خدا سوگند از شما ده نفر، به دوزخ نمی روند، بلکه به خدا سوگند پنج نفر از شما به دوزخ نمی روند، بلکه به خدا سوگند سه نفر از شما به دوزخ نمی روند، بلکه به خدا سوگند یک نفر شما هم به دوزخ نمی رود، پس شما بکوشید و خود را به درجات بهشتی برسانید، و با زهد و پارسایی دشمنان خود را در اندوه قرار بدهید، و به خدا سوگند مقصود خداوند از آیه فوق جز شما نیستید، و شما نزد مردم این عالم بدترین هستید، و در آن عالم به خدا
ص: 252
سوگند شما در بهشت متنعّم و خشنودید، و آنان در دوزخ به جستجوی شما هستند.(1)
قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ 65 رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا الْعَزیزُ الْغَفَّارُ 66 قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظیمٌ 67 أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ 68 ما کانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلی إِذْ یَخْتَصِمُونَ 69 إِنْ یُوحی إِلَیَّ إِلاَّ أَنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ 70 إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طینٍ 71 فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ 72 فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ 73 إِلاَّ إِبْلیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ 74 قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ 75 قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ 76 قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ 77 وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلی یَوْمِ الدِّینِ 78 قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ 79 قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ 80
ص: 253
إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ 81 قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ 82 إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ 83 قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ 84 لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعینَ 85 قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ 86 إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ 87
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حینٍ 88
«نَبَأٌ عَظِیمٌ»، خبر مهم را گویند و آن تطبیق بر قیامت، و بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) شده است، چنان که در تفسیر آیه «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» خواهد آمد، و بر امامت ائمه اهل البیت(علیهم السلام) نیز تطبیق شده است، و «مَلَإِ الْأَعْلَی» به معنای ملائکه و یا اسرار و علوم الهی است، و «خَلَقْتُ بِیَدَیَّ»، یعنی بقدرتی و قوّتی، و «متکلّف» یعنی متصنّع و کسی که با زحمت خود را به کاری وا بدارد و خویش را اهل آن بداند، و «ذِکر» به معنای موعظه است، و «نَبَأ» به معنای خبر از وعد و یا وعید است.
بگو: «من تنها یک بیم دهنده ام و هیچ معبودی جز خداوند یگانه قهّار نیست! (65) پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، پروردگار عزیز و غفّار!» (66) بگو: «این خبری بزرگ است، (67) که شما از آن روی گردانید! (68) من از ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (درباره آفرینش آدم) مخاصمه می کردند خبر ندارم! (69) تنها چیزی که به من وحی می شود این است که من انذارکننده آشکاری هستم!» (70) و به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گل می آفرینم! (71) هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خود
ص: 254
در آن دمیدم، برای او به سجده افتید!» (72) در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند، (73) جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود! (74) گفت: «ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنی؟! آیا تکبّر کردی یا از برترینها بودی؟! (برتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!)» (75) گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریده ای و او را از گل!» (76) فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاه منی! (77) و مسلّماً لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود! (78) گفت: «پروردگارا! مرا تا روزی که انسانها برانگیخته می شوند مهلت ده!» (79) فرمود: «تو از مهلت داده شدگانی، (80) ولی تا روز و زمان معیّن!» (81) گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گم راه خواهم کرد، (82) مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!» (83) فرمود: «به حق سوگند، و حق می گویم، (84) که جهنّم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروی کند، پر خواهم کرد!» (85) (ای پیامبر!) بگو: «من برای دعوت نبوّت هیچ پاداشی از شما نمی طلبم، و من از متکلّفین نیستم! (سخنانم روشن و همراه با دلیل است!)» (86) این (قرآن) تذکّری برای همه جهانیان است (87) و خبر آن را بعد از مدّتی می شنوید! (88)
«قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ * أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ * مَا کَانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَی إِذْ یَخْتَصِمُونَ * إِن یُوحَی إِلَیَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ»(1)
ابوحمزه گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم شیعیان، از شما درباره ی آیه «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» سؤال می کنند؟ فرمود:
این در اختیار من است، اگر بخواهم خبر می دهم و اگر نخواهم خبر نمی دهم، و لکن اگر بخواهی من تو را از تفسیر آن خبر خواهم داد. سپس فرمود: این آیه درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شده است، او می فرمود: خداوند هیچ آیه ای بزرگ تر از من ندارد، و هیچ نبأ و خبری بزرگ تر از من نیست.(2)
سدیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(3)، و آیه «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ * أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ»، فرمود:
مقصود از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»، ائمّه(علیهم السلام)اند، و مقصود از «نَبَأٌ عَظِیمٌ» امامت است.(4)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
«قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ» یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، و مقصود از «أنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ» اعراض مردم از ولایت اوست، و سخن ملإ اعلی و ملائکه پروردگار نیز درباره ی اوست.(5)
ص: 255
امام باقر(علیه السلام) می فرماید: خداوند در معراج به رسول خود فرمود:
… ای محمّد! مدّت نبوّت و پیامبری تو پایان یافت، و اجل تو فرا رسید، آیا وصیّ تو کیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: خدایا من خلق تو را آزمودم، و احدی از آنان را ندیدم که مانند علیّ از من اطاعت کند، پس خداوند فرمود: علی نسبت به من نیز چنین است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گوید: سپس گفتم: «خدایا من خلق تو را آزمودم و احدی را نیافتم که محبّت او نسبت به من بیش از محبّت علیّ باشد» خداوند فرمود: او نسبت به من نیز چنین است، پس تو او را بشارت ده ای محمّد که او پرچم هدایت و پیشوای اولیای من است، و او نور است برای کسانی که از من اطاعت می کنند، و او کلمه ای است که من متّقین را ملزم به پذیرفتن آن نمودم، پس هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته، و هر کس او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و ….(1)
ص: 256
مؤلّف گوید:
تفصیل آیه فوق در سوره «نبأ» ذیل آیه «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ» خواهد آمد، إن شاء الله.
«إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِینٍ * فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ * فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنْ الْکَافِرِینَ …»(1)
مؤلّف گوید:
ماجرای خلقت آدم و دستور خداوند به ملائکه و ابلیس نسبت به سجده بر آدم(علیه السلام) در آیات گذشته بارها تکرار شده است، و اسرار آن از روایات در سوره ی حجر بیان شد، مراجعه شود.
ص: 257
از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: معنای «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ» چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:
این روح، مخلوق خداوند است، همانند روحی که خداوند در عیسی(علیه السلام) خلق نمود.(1)
محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «خَلَقْتُ بِیَدَیَّ» فرمود:
«ید» در کلام عرب به معنای قوّت و نعمت آمده، چنان که خداوند می فرماید: «وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ»(2)، و یا می فرماید: «وَ السَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ»(3)، یعنی بقوّةٍ، و یا می فرماید: «وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ»(4)، یعنی قوّاهم، و نیز گفته می شود: «لِفُلَانٍ عِنْدِی أَیَادٍ کَثِیرَةٌ یعنیْ فَوَاضِلُ وَ إِحْسَانٌ وَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ أَیْ نِعْمَةٌ.»(5)
ص: 258
ابوسعید خُدری گوید:
ما خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم که شخصی وارد شد، و گفت: یا رسول الله! مقصود از «عَالِینَ» در آیه «أَ سْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ» کیانند که مقام شان از ملائکه مقرّبین خداوند بالاتر است؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من و علی و فاطمه و حسن و حسین هستیم، و ما دو هزار سال قبل از خلقت آدم در سرادق عرش، خدا را تسبیح می کردیم، و ملائکه با تسبیح ما، خدا را تسبیح می نمودند، و چون خداوند؟عز؟ آدم(علیه السلام) را خلق نمود، به ملائکه دستور داد تا به او سجده کنند، و سجده آنان به آدم(علیه السلام) تنها به خاطر ما بود، و همه ملائکه سجده کردند جز ابلیس که از سجده ی به آدم امتناع نمود و خداوند به او فرمود: «یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَ سْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ» یعنی ای ابلیس تو را چه مانع شد که به آنچه من با دست قدرت خود آفریدم سجده کنی؟ آیا تکبّر نمودی و یا خود را از عالین یعنی آن پنج نفری که نام شان را در سرادق عرش دیدی دانستی؟
سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
ماییم «باب الله» که مردم از آن باید وارد شوند، و به وسیله ما مردم هدایت می شوند، و کسی که ما را دوست بدارد، خدا او را دوست می دارد، و داخل بهشت می شود، و کسی که با ما دشمنی کند، خداوند او را دشمن می دارد،
ص: 259
و داخل آتش می شود، و ما را دوست نمی دارد، مگر کسی که نطفه ی او
پاک باشد.(1)
«قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»(2)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
ابلیس خود را با آدم(علیه السلام) مقایسه کرد، و گفت: «خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ» و اگر جوهری که آدم از آن آفریده شده بود را با آتش مقایسه می کرد، نور جوهر آدم و شرافت آن، از آتش ارزشمندتر بود.(3)
ص: 260
امام صادق(علیه السلام) به ابوحنیفه فرمود:
شنیده ام تو قیاس می کنی؟ ابوحنیفه گفت: آری. امام(علیه السلام) فرمود: قیاس مکن، چرا که اوّل کسی که قیاس کرد ابلیس بود، هنگامی که گفت: «خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ»، سپس فرمود: او بین آتش و گِل مقایسه کرد، و اگر نورانیّت آدم را با نور آتش مقایسه می کرد، فضیلت نور آدم را بر نور آتش می فهمید.(1)
عبدالعظیم حسنی گوید: امام عسکری(علیه السلام) فرمود:
رجیم به معنای مرجوم به لعن و مطرود از خیر است، و هیچ مؤمنی او را یاد نمی کند مگر آن که او را لعنت می نماید، و در علم سابق خداوند گذشته که چون حضرت قائم؟عج؟ قیام کند، هر مؤمنی در زمان او ابلیس را با سنگ رجم می کند، همان گونه که قبل از آن با لعنت رجم می شده است.(2)
ص: 261
«قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ …»(1)
مؤلّف گوید:
روایات در تفسیر این آیه در سوره حجر گذشت.
«قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ * إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ * وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ»(2)
مؤلّف گوید:
ظاهر آیه همان گونه که علیّ بن ابراهیم قمّی؟ره؟ بیان نموده این است که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به مردم بگو: من از شما برای دعوت خود پاداش مالی نمی خواهم و از پیش خود باری به دوش شما نمی گذارم، و دعوت من موعظه ای است برای همه مردم، و شما ای مشرکین حقانیّت سخن من را هنگام مرگ و بعد از آن خواهید دانست.(3)
و در تأویل آیه فوق روایاتی وارد شده که مشاهده می کنید:
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
مقصود از «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ»، زمان قیام حضرت مهدی(علیه السلام) است.(4)
ص: 262
جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«دشمنان خدا همان دوستان شیطان و اهل تکذیب و انکاراند، و هنگامی که آیه «قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ» نازل شد، منافقین به همدیگر گفتند: «محمّد به این اکتفا نکرد که بیست سال ما را مقهور خود نمود، و اکنون می خواهد اهل بیت خود را بر گردن ما سوار کند، و خداوند چنین چیزی را نازل نکرده، و او از پیش خود می خواهد اهل بیت خویش را بر ما حاکم نماید.
سپس گفتند: «اگر محمّد کشته شود، و یا بمیرد، ما لباس خلافت را از اهل بیت او بیرون خواهیم نمود و هرگز به آنان باز نخواهیم گرداند» امام باقر(علیه السلام) سپس فرمود: خداوند از باطن، و اسرار آنان پرده برداشت، و فرمود: «أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِبًا فَإِن یَشَأِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلَی قَلْبِکَ»(1)، یعنی اگر می خواستم وحی را از تو قطع می کردم تا تو سخن از فضل اهل بیت خود و دوستی و مودّت آنان به میان نیاوری [و چنین کاری نخواهم کرد.](2)
ص: 263
ص: 264
ص: 265
محلّ نزول: مکّه.
به جز آیات 52، 53 و 54 که در مدینه نازل شده است.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی سبأ نازل شده است.
تعداد آیات: 75 آیه.
ثواب قرائت سوره ی زُمَر
مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
کسی که سوره ی زمر را قرائت کند، و آن را به آسانی بر زبان جاری نماید، خداوند
به او سربلندی در دنیا و آخرت، و عزّت بدون ثروت و خویشاوندی می دهد، به
گونه ای که هر کس او را ببیند بزرگش می دارد، و بدن او را بر آتش حرام می نماید،
و در بهشت برای او هزار شهر بنا می کند، و در هر شهری هزار قصر و در هر قصری
یکصد حوریّه به او می دهد، و افزون بر این، دو چشمه جاری و دو چشمه جوشان
برای او خواهد بود، و افزون بر این ها، خداوند دو باغ بسیار سرسبز، و حوریان سیاه
چشم پرده نشین در خیمه ها، و باغستان های وسیعی -- که از هر میوه دارای
دو نوع باشد را -- به او عطا می نماید.(1)
ص: 266
امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:
مردی نزد پدرم امام حسین(علیه السلام) آمد، و گفت: «ای فرزند رسول خدا من بیماری
نخاع دارم و از حرکت باز مانده ام، و نمی توانم به جنگ بروم» پدرم به او فرمود:
برا چه خود را تعویذ نمی کنی؟ آن مرد گفت: تعویذ چیست؟ فرمود: هر گاه
احساس درد کردی، دست خود را برروی محل درد قرار بده و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ
وَ السَّلَامُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ؟ص؟» و سپس این آیه را قرائت کن «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ
وَ الْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی عَمَّا
یُشْرِکُونَ»(1)، پس آن مرد به دستور امام(علیه السلام) عمل کرد، و خداوند متعال او را شفا
داد.(2)
ص: 267
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ 1 إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ 2 أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فی ما هُمْ فیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ 3 لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لاَصْطَفی مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ 4 خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری لِأَجَلٍ مُسَمًّی أَلا هُوَ الْعَزیزُ الْغَفَّارُ 5 خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ یَخْلُقُکُمْ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ 6 إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ 7 وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا
ص: 268
خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ 8 أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ
إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ 9
«عزیز» صاحب سلطنت و قدرتی است که لا یعجزه أحد، و «کَفّار» کثیر الکفران و کسی است که با نعمت های خداوند غیر او را می پرستد، و «تکویر» این است که چیزی را بر روی چیز دیگر قرار دهند، و «کوّر الطعام» یعنی بعضی از طعام را روی بعض دیگر قرار داد، و منه «کوّر العمامة» و «تخویل» عطیّه بزرگ را گویند که به آن «مِنحَة» گفته می شود، و «خَوَّلَه اللهُ مالاً» از این قبیل است، و به همین معناست حدیث «کان یَتَخَوَّلُهم بالمَوْعِظةِ مَخَافةَ السآمَةِ عَلِیهِم»، ای یتعبّدهم لله بالموعظة، و به همین معناست حدیث «إِذَا بَلَغَ بَنُو أَبِی الْعَاصِ ثَلَاثِینَ رَجُلًا، اتَّخَذُوا دین اللَّهِ دَخَلًا وَ عِبَادَ اللَّهِ خَوَلًا وَ مَالَ اللَّهِ دُوَلًا»، یعنی یجعلون عباد الله عبیدهم و یظنّون بأنّه اعطاهم الله ذلک، و دُوَل جمع دولة است و دولت چیزی است که بین مردم دست به دست می شود، و «دَخَل» به معنای عیب و غِشّ و فساد است، و «دین اللَّهِ دَخَلًا» یعنی چیزهایی را بر خلاف سنّت وارد دین کردن.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
این کتابی است که از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است. (1) ما
ص: 269
این کتاب را بحقّ بر تو نازل کردیم پس خدا را پرستش کن و دین خود را برای او خالص گردان! (2) آگاه باشید که دین خالص از آن خداست، و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیل شان این بود که: «اینها را نمی پرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوری می کند خداوند آن کس را که دروغگو و کفران کننده است هرگز هدایت نمی کند! (3) اگر (بفرض محال) خدا می خواست فرزندی انتخاب کند، از میان مخلوقاتش آنچه را می خواست برمیگزید منزّه است (از اینکه فرزندی داشته باشد)! او خداوند یکتای پیروز است! (4) آسمانها و زمین را بحقّ آفرید شب را بر روز می پیچد و روز را بر شب و خورشید و ماه را مسخّر فرمان خویش قرار داد هر کدام تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه می دهند آگاه باشید که او قادر و آمرزنده است! (5) او شما را از یک نفس آفرید، و همسرش را از (باقیمانده گِل) او خلق کرد و برای شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد او شما را در شکم مادرانتان آفرینشی بعد از آفرینش دیگر، در میان تاریکیهای سه گانه، می بخشد! این است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستی) از آن اوست هیچ معبودی جز او نیست پس چگونه از راه حق منحرف می شوید؟! (6) اگر کفران کنید، خداوند از شما بی نیاز است و هرگز کفران را برای بندگانش نمی پسندد و اگر شکر او را بجا آورید آن را برای شما می پسندد! و هیچ گنهکاری گناه دیگری را بر دوش نمی کشد! سپس بازگشت همه شما به سوی پروردگارتان است، و شما را از آنچه انجام می دادید آگاه می سازد چرا که او به آنچه در سینه هاست آگاه است! (7) هنگامی که انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را می خواند و بسوی او باز می گردد امّا هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را می خواند از یاد می برد و برای
ص: 270
خداوند همتایانی قرار می دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزی از کفرت بهره گیر که از دوزخیانی!» (8) (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می شوند!» (9)
«أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
لفظ این آیات خبر است، و لکن معنای آن ها حکایت حال مشرکین قریش است
که می گفتند: «ما این بت ها را به این خاطر عبادت می کنیم که آن ها ما را به خدا نزدیک کنند، چرا که ما نمی توانیم حق عبادت خدا را انجام بدهیم» و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ.»(2)
مرحوم حمیری در کتاب قرب الإسناد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:
خداوند متعال در قیامت هر چه را مردم پرستیده اند -- مانند خورشید و ماه و… -- حاضر می کند، و سپس به کسانی که آن ها را عبادت و پرستش کرده اند
ص: 271
می گوید: برای چه این ها را پرستش نمودید؟ و آنان می گویند: خدایا ما آنان را پرستش کردیم تا ما را به تو نزدیک کنند» پس خداوند به ملائکه می فرماید: عابدین و معبودین را به دوزخ ببرید، جز آن هایی که من استثنا کرده ام و آنان از عذاب دور می باشند.(1)
مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت، روزی در مکّه به مشرکین عرب فرمود:
«برای چه شما به جای پرستش خداوند این بت ها را پرستش می کنید؟!» آنان گفتند: «ما با این عمل به خدای خود تقرّب می جوییم» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا این ها شنوا و مطیع و اهل پرستش هستند، تا شما با تعظیم و احترام به آن ها به خدا تقرّب بجویید؟ گفتند: خیر، این ها اهل پرستش خدا نیستند» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: شما با دست خود این ها را تراشیده و ساخته اید، و خداوند حکیم که عارف به مصالح و عواقب امور شماست به شما دستوری نداده که این ها را پرستش کنید، و اگر این ها شایسته عبادت و پرستش می بودند خداوند به شما دستور می داد تا شما آن ها را پرستش کنید و او چنین دستوری را به شما نداده است.(2)
ص: 272
«لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا لَّاصْطَفَی مِمَّا یَخْلُقُ مَا یَشَاء سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ * … خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ أَنزَلَ لَکُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ …»(1)
جابر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
حضرت نوح(علیه السلام) کشتی خود را در مدّت یکصد سال ساخت، و خداوند به او فرمود: از هشت جفت حیوانات حلال گوشت که آدم از بهشت آورد از هر کدام دو عدد داخل کشتی ببرد، تا وسیله معاش فرزندان نوح در روی زمین باشند، همان گونه که برای فرزندان آدم(علیه السلام) وسیله معاش بودند، چرا که اهل زمین بعد از طوفان نوح همگی غرق شدند، از این رو نوح(علیه السلام) همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ أَنزَلَ لَکُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ» از گوسفند دو عدد، و از بُز دو عدد، و از شتر دو عدد، و از گاو دو عدد، داخل کشتی برد، و زوجین از هر کدام، یکی اهلی بود و یکی وحشی بود که آن را صید می کردند، و از هر پرنده ای نیز یک عدد اهلی و یک عدد وحشی داخل کشتی نمود، و سپس اهل زمین غرق شدند.(2)
ص: 273
مؤلّف گوید:
تفسیر آیه فوق در آخر سوره ی انعام گذشت تکرار نمی شود.
و در تفسیر آیه «وَ لَا یَرْضَی لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَ إِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ» صاحب محاسن روایت نموده که مقصود از شکر معرفت به امام است، و مقصود از کفر خلاف و انکار امامت و ولایت امام است.(1)
«وَ إِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن
قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ»(2)
عمّار ساباطی گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:
این آیه درباره ابی الفصیل [یعنی ابی بکر] نازل شد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ساحر می دانست؛ و هر گاه بیمار می شد، به درگاه خدا توبه و انابه می کرد از نسبتی که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داده بود، و چون خداوند او را شفا می داد و نعمت عافیت پیدا می کرد، توبه خود را فراموش می نمود و باز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ساحر می پنداشت، از این رو خداوند به او فرمود: «تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ
ص: 274
مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ» یعنی چند روزی از حاکمیّت و امارت خود بر مردم بدون حقّ، بهره مند باش، که از اصحاب نار و دوزخ خواهی بود.
«أَ مَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»(1)
امام صادق(علیه السلام) در پایان روایت فوق می فرماید:
خداوند این آیه را در احوال امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فضیلت و مقام او نزد خود نازل نمود، و مقصود از «الَّذِینَ یَعْلَمُونَ» ایمان و علم علی(علیه السلام) به رسالت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است، و مقصود از «وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» منکرین رسالت آن حضرت هستند. سپس امام صادق(علیه السلام) به عمّار ساباطی فرمود: این تأویل آیه است ای عمّار.(2)
ص: 275
زراره گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: مقصود از «آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ» چیست؟ فرمود:
مقصود نماز شب است، و مقصود از «وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَی»(1). نوافل روز است، و مقصود از «وَ إِدْبَارَ النُّجُومِ»(2)، دو رکعت نافله صبح است، و مقصود از «وَ أَدْبَارَ السُّجُودِ»(3)، دو رکعت بعد از نماز مغرب است.(4)
محمّد بن سلیمان از پدر خود نقل کرده که گوید: من خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم که ابوبصیر وارد شد، و امام(علیه السلام) به او فرمود:
ای ابا محمّد، خداوند؟عز؟ ما و شیعیان ما، و دشمنان ما را در آیه ای از کتاب خود یاد نموده و می فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ …» سپس فرمود: مقصود از «یَعْلَمُونَ» ما هستیم، و مقصود از «لَا یَعْلَمُونَ» دشمنان ما هستند، و مقصود از «أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» شیعیان ما هستند.(5)
ص: 276
ص: 277
ص: 278
ص: 279
در کتاب کافی از هشام بن حکم نقل شده که گوید: امام کاظم(علیه السلام) از امام حسن بن علیّ(علیه السلام) نقل نمود که فرمود:
اگر حاجتی داشتید از اهل آن طلب کنید. گفته شد: ای فرزند رسول خدا اهل آن کیانند؟ فرمود: کسانی هستند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»، و آنان صاحبان عقل اند.(1)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
خداوند بین بندگان خود چیزی بهتر از عقل را، تقسیم نکرده است، از این رو خواب عاقل بهتر از قیام جاهل [به عبادت] است، و افطار عاقل بهتر از روزه ی جاهل است، و ماندن عاقل در وطن بهتر از حرکت جاهل است [برای جهاد] و خداوند هیچ پیامبر و هیچ رسولی را مبعوث به رسالت نکرده مگر وقتی که عقل او کامل شده باشد و از عقول دیگران برتر باشد، و آنچه در باطن پیامبر خدا می گذرد، بهتر از اجتهاد مجتهدین است، و هیچ کس فرائض خدا را انجام نمی دهد، مگر آن که آن را تعقّل نموده باشد، و اهل عبادت به جایی نمی رسند، مگر آن که عاقل باشند، و عقلا همان «أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» هستند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ.»(2)
ص: 280
قُلْ یا عِبادِ الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ 10 قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ 11 وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمینَ 12 قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ 13 قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دینی 14 فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ 15 لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ 16 وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْری فَبَشِّرْ عِبادِ 17 الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ 18 أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ 19 لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمیعادَ 20 أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ 21 أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ
ص: 281
لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ 22 اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ
وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ 23
«ظُلَل» جمع ظُلّة به معنای سَتر و پوشش عالیه است، و «اِنقاذ» به معنای نجات دادن است، و «غُرَف» جمع غُرفة به معنای منازل عالیه و طبقات بالای ساختمان است، و «ینابیع» جمع ینبوع محل جوشش آب است که به آن چشمه گفته می شود، و «نَبَع الماء من موضع کذا» إذا فار، و «زَرع» گیاه بدون ساق است، و «شَجَر» گیاه دارای ساق و شاخه است که به آن درخت گفته می شود، و «نبات» شامل گیاه و درخت می شود، و «هاجَ النبت» یعنی گیاه خشکید و به نهایت رسید، و «حُطام» از حَطم به معنای کسر است، و مقصود پاره های چوب و گیاه است که خشکیده باشد، و دوزخ را «حُطَمه» گویند، چرا که هر چیزی را می شکند، و «حطیم» بین درب کعبه و حجرالأسود را گویند که مردم در آنجا همدیگر را لِه می کنند، و حطیم به معنای محطوم است.
بگو: «ای بندگان من که ایمان آورده اید! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند پاداش نیکی است! و زمین خدا وسیع است، (اگر تحت فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید) که صابران اجر و پاداش خود را
ص: 282
بی حساب دریافت می دارند! (10) بگو: «من مأمورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم، (11) و مأمورم که نخستین مسلمان باشم! (12) بگو: «من اگر نافرمانی پروردگارم کنم، از عذاب روز بزرگ (قیامت) می ترسم!» (13) بگو: «من تنها خدا را می پرستم در حالی که دینم را برای او خالص می کنم. (14) شما هر چه را جز او می خواهید بپرستید!» بگو: «زیانکاران واقعی آنانند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست داده اند! آگاه باشید زیان آشکار همین است!» (15) برای آنان از بالای سرشان سایبانهایی از آتش، و در زیر پایشان نیز سایبانهایی از آتش است این چیزی است که خداوند با آن بندگانش را می ترساند! ای بندگان من! از نافرمانی من بپرهیزید! (16) و کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوی خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست پس بندگان مرا بشارت ده! (17) همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خدا هدایت شان کرده، و آنها خردمندانند. (18) آیا تو می توانی کسی را که فرمان عذاب درباره او قطعی شده رهایی بخشی؟! آیا تو میتوانی کسی را که در درون آتش است برگیری و نجات دهی؟! (19) ولی آنها که تقوای الهی پیشه کردند، غرفه هایی در بهشت دارند که بر فراز آنها غرفه های دیگری بنا شده و از زیر آنها نهرها جاری است این وعده الهی است، و خداوند در وعده خود تخلّف نمی کند! (20) آیا ندیدی که خداوند از آسمان آبی فرستاد و آن را بصورت چشمه هایی در زمین وارد نمود، سپس با آن زراعتی را خارج می سازد که رنگهای مختلف دارد بعد آن گیاه خشک می شود، بگونه ای که آن را زرد و بی روح می بینی سپس آن را در هم می شکند و خرد می کند در این مثال تذکّری است برای خردمندان (از ناپایداری دنیا)! (21) آیا کسی که خدا سینه اش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گم راه است؟!) وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند! آنها در گم راهی آشکاری هستند! (22) خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابی که آیاتش (در لطف و زیبایی و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است آیاتی مکرّر دارد (با تکراری شوق انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان می ترسند می افتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا می شود این هدایت الهی است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایی می کند و هر کس را خداوند گم راه سازد، راهنمایی برای او نخواهد بود! (23)
ص: 283
«قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ»(1)
هشام بن حکم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
هنگامی که قیامت بر پا می شود گروهی از مردم حرکت می کنند، و نزد درب بهشت می آیند، و درب بهشت را می کوبند، پس به آنان گفته می شود: شما چه کسانی هستید؟ می گویند: ما اهل صبر می باشیم» به آنان گفته می شود: بر چه چیزی صبر می کرده اید؟ می گویند: «ما بر طاعت خدا و معاصی و گناهان صبر می کردیم» پس خداوند؟عز؟ می فرماید: «راست می گویند، آنان را داخل بهشت کنید» و این معنای آیه «إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ» است.(2)
ص: 284
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه خود به محمّد بن ابی بکر و اهل مصر در تفسیر «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ … أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ»، فرمود:
خداوند آنچه در دنیا به اهل احسان و صبر داده است را در قیامت مورد حساب قرار نمی دهد.(1)
ص: 285
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«هنگامی که در قیامت نامه ها باز می شود، و میزان ها نصب می گردد، برای اهل بلا میزان و دیوانی باز نمی شود» سپس این آیه را تلاوت نمود «إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ.»(1)
«وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَی فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»(2)
ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:
تنها شما شیعیان هستید که از طاغوت ها اطاعت نمی کنید، و هر کس از
ص: 286
طاغوت جبّاری اطاعت کند، او را پرستش نموده است.(1)
و نیز گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ …»
فرمود:
مقصود از این آیه کسانی هستند که تسلیم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشند، و چون
حدیث و سخنی را از آنان می شنوند، تغییری در آن نمی دهند، و همان گونه
که شنیده اند نقل می کنند.(2)
«لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِیَّةٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ
لَا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعَادَ»(3)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی آیه «غُرَفٌ مِّن
فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِیَّةٌ» سؤال نمود و عرضه داشت:
این غرفه ها بر چه چیزی قرار دارد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی! این ها غرفه ها
و طبقاتی است که خداوند برای اولیای خود از درّ و یاقوت و زبرجد بنا کرده و سقف های آن ها از طلا می باشد، و هر غرفه ای هزار درب از طلا دارد، و بر هر دربی ملکی گماشته شده، و در آن غرفه ها، بسترهایی از حریر و دیباج با رنگ های
گوناگون معطّر به مشک و کافور و عنبر خواهد بود، چنان که خداوند می فرماید:
ص: 287
ص: 289
ص: 290
مؤلّف گوید:
حدیث فوق در تفسیر آیه «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْدًا»(1)، گذشت.
ص: 291
ابوالسلام عبدی گوید: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدم و به آن حضرت گفتم: چه می فرمایید درباره ی کسی که نماز عصر را عمداً تأخیر می اندازد؟ فرمود:
چنین کسی روز قیامت بی کس و کار است. گفتم: فدای شما شوم گرچه اهل بهشت باشد؟ فرمود: گرچه اهل بهشت باشد. گفتم: منزل او در بهشت چگونه است؟ فرمود: در آنجا جایی ندارد، و مال و اهلی برای او نیست،
و میهمان اهل بهشت خواهد بود.(1)
«أَ فَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»(2)
واحدی در اسباب النزول گوید:
صدر آیه فوق درباره علیّ و حمزه(علیه السلام) نازل شده، و پایان آیه یعنی «فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ
قُلُوبُهُم» درباره ی ابوجهل و فرزندان او نازل شده است.(3)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: خداوند به موسی(علیه السلام) وحی نمود:
ای موسی، به زیادی مال شاد مشو، و از یاد من در هیچ حالی غافل مباش،
ص: 292
چرا که مال زیاد سبب فراموشی گناهان می شود، و غافل شدن از یاد من قلب ها را قسّی و سخت می کند.(1)
مرحوم شیخ مفید روایت کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیه «أَ فَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ» را قرائت نمود و فرمود:
هنگامی که نور در قلب وارد می شود، قلب باز و منشرح می گردد. گفته شد:
آیا نشانه ای برای آن هست؟ فرمود: نشانه آن، تجافی و دوری از دنیای فریبنده،
و انابه و توجّه به آخرت، و آماده شدن برای مرگ قبل رسیدن اجل است.(2)
«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ
تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاء وَ مَن یُضْلِلْ اللَّهُ
فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ»(3)
جابر گوید:
به امام باقر(علیه السلام) گفتم: گروهی از این مردم، هنگامی که چیزی از آیات قرآن را به یاد می آورند، و یا از کسی می شنوند، نعره ای می کشند که اگر دست و پای آنان را قطع کنند احساس نمی کنند؟!
ص: 293
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
سبحان الله این حالت از ناحیه شیطان است، و چنین چیزی از آنان خواسته نشده، و چیزی که از آنان خواسته شده نرمی و رقّت قلب و اشک و هراس [از عذاب] است.(1)
مؤلّف گوید:
آیه فوق مرادف آیه «وَ هُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» و آیه «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم
بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(2) است، و به همین علّت همواره مؤمن بین
خوف و رجا به سر می برد.
ص: 294
محلّ نزول: مکّه.
به جز آیات 56 و 57 که در مدینه نازل شده است.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی زُمَر نازل شده است.
تعداد آیات: 85 آیه.
نام سوره: به این سوره، غافر و مؤمن گفته می شود؛ و از حوامیم قرآن است.
ثواب قرائت سوره ی غافر
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
کسی که سوره ی «حم مؤمن» را در هر شب قرائت کند خداوند گناهان گذشته
و آینده ی او را می آمرزد، و کلمه ی تقوا را ملازم او می نماید، و آخرت را برای او بهتر
از دنیا قرار می دهد.(1)
و در خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:
کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند در قیامت او را ناامید نخواهد نمود،
ص: 295
و پاداش خائفین را به او عطا خواهد نمود، و کسی که آن را بنویسد و در باغستانی
آویزان کند، آن باغستان سبز و خرّم و پربار خواهد شد، و اگر در خانات و دکّان ها
گذارند، خیر و برکت و خرید و فروش آن ها فراوان می شود.(1)
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
کسی که سوره ی غافر را در شب بنویسد، و در خانه و یا باغستان خود قرار بدهد،
برکت آن فراوان، و سبز و خرّم خواهد شد، و اگر در دکّانی قرار بدهد خرید و فروش
آن زیاد می شود، و اگر برای صاحب «أدرة» نوشته شود بیماری او برطرف گردد.
[و اُدرَة بیماری «باد فتق» و یا نوعی از «سوداء» است و الله العالم.](2)
سفیان بن سعید ثوری گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«حم» به معنای حمید مجید است و «حم عسق» به معنای، حلیم، مشیب،
عالم، سمیع، قادر، قوّی است….(3)
ص: 296
ص: 297
ص: 298
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
حم 1 تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزیزِ الْعَلیمِ 2 غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدیدِ الْعِقابِ ذِی الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ 3 ما یُجادِلُ فی آیاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ 4 کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ 5 وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَی الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ 6 الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ 7 رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 8 وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ 9 إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ
ص: 299
إِلَی الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ 10 قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ 11 ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبیرِ 12 هُوَ الَّذی یُریکُمْ آیاتِهِ وَ یُنَزِّلُ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلاَّ مَنْ یُنیبُ 13 فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ 14 رَفیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ 15 یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفی عَلَی اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْ ءٌ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ 16 الْیَوْمَ تُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِسابِ 17 وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ کاظِمینَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ وَ لا شَفیعٍ یُطاعُ 18 یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ 19 وَ اللَّهُ یَقْضی بِالْحَقِّ وَ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ
لا یَقْضُونَ بِشَیْ ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ 20
«عزیز» به معنای قادر غالب شکست ناپذیر است، و «تَوب» یا جمع توبة است، مانند دَوم و دَومة، و یا مصدر تابَ یَتوبُ تَوباً است، و «طَول» به معنای انعام طولانی است چنان که «تفضّل» به معنای انعام با تکریم است، وگرنه به آن تفضّل نمی گویند، و «آزِفَة» به معنای دانیه و نزدیک است، و «أَزِفَ الأمر» إذا دنی وقته، و «حَناجِر» جمع حنجره به معنای حلقوم است، و «کاظم» کسی را گویند که غیظ خود را فرو می برد، و «لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ» یعنی یبطلوه و یدفعوه.
ص: 300
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر
حم. (1) این کتابی است که از سوی خداوند قادر و دانا نازل شده است. (2) خداوندی که آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، دارای مجازات سخت، و صاحب نعمت فراوان است هیچ معبودی جز او نیست و بازگشت (همه شما) تنها بسوی اوست. (3) تنها کسانی که در آیات ما مجادله می کنند که (از روی عناد) کافر شده اند پس مبادا رفت و آمد آنان در شهرها (و قدرت نمایی آنان) تو را بفریبد! (4) پیش از آنها قوم نوح و اقوامی که بعد از ایشان بودند (پیامبرانشان را) تکذیب کردند و هر امّتی در پی آن بود که توطئه کند و پیامبرش را بگیرد (و آزار دهد)، و برای محو حق به مجادله باطل دست زدند امّا من آنها را گرفتم (و سخت مجازات کردم) ببین که مجازات من چگونه بود! (5) و این گونه فرمان پروردگارت درباره کسانی که کافر شدند مسلّم شده که آنها همه اهل آتشند! (6) فرشتگانی که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف می کنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را می گویند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان استغفار می کنند (و می گویند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است پس کسانی را که توبه کرده و راه تو را پیروی می کنند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار! (7) پروردگارا! آنها را در باغهای جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده ای وارد کن، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند، که تو توانا و حکیمی! (8) و آنان را از بدیها نگاه دار، و هر کس را که در آن روز از بدیها نگاه داری، مشمول رحمتت ساخته ای و این است همان رستگاری عظیم! (9) کسانی را که کافر شدند روز قیامت صدا می زنند که عداوت و خشم خداوند نسبت به شما از عداوت و خشم خودتان
ص: 301
نسبت به خودتان بیشتر است، چرا که بسوی ایمان دعوت می شدید، ولی انکار می کردید! (10) آنها می گویند: «پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی اکنون به گناهان خود معترفیم آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟» (11) این بخاطر آن است که وقتی خداوند به یگانگی خوانده می شد انکار می کردید، و اگر برای او همتایی می پنداشتند ایمان می آوردید اکنون داوری مخصوص خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و شما را مطابق عدل خود کیفر می دهد). (12) او کسی است که آیات خود را به شما نشان می دهد و از آسمان برای شما روزی (با ارزشی) می فرستد تنها کسانی متذکّر این حقایق می شوند که بسوی خدا باز می گردند. (13) (تنها) خدا را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هر چند کافران ناخشنود باشند! (14) او درجات (بندگان صالح) را بالا می برد، او صاحب عرش است، روح (مقدّس) را به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد القاء می کند تا (مردم را) از روز ملاقات [روز رستاخیز] بیم دهد! (15) روزی که همه آنان آشکار می شوند و چیزی از آنها بر خدا پنهان نخواهد ماند (و گفته می شود:) حکومت امروز برای کیست؟ برای خداوند یکتای قهّار است! (16) امروز هر کس در برابر کاری که انجام داده است پاداش داده می شود امروز هیچ ظلمی نیست خداوند سریع الحساب است! (17) و آنها را از روز نزدیک بترسان، هنگامی که از شدّت وحشت دلها به گلوگاه می رسد و تمامی وجود آنها مملوّ از اندوه می گردد برای ستمکاران دوستی وجود ندارد، و نه شفاعت کننده ای که شفاعتش پذیرفته شود. (18) او چشم هایی را که به خیانت می گردد و آنچه را سینه ها پنهان می دارند، می داند. (19) خداوند بحقّ داوری می کند، و معبودهایی را که غیر از او می خوانند هیچ گونه داوری ندارند خداوند شنوا و بیناست! (20)
ص: 302
«غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ * مَا یُجَادِلُ فِی آیَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
غفران و توبه خداوند مخصوص شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. سپس گوید: مقصود از «آیَاتِ اللَّهِ» ائمّه(علیهم السلام) اند و مجادله کنندگان مخالفین ائمّه اهل البیت(علیهم السلام) هستند و خداوند در پایان این آیات به آنان وعده ی عذاب داده و می فرماید: «فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ» و پس از آن، آنان را کافر دانسته و عذاب خود را بر آنان واجب نموده و می فرماید: «وَ کَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ.»(2)
ص: 303
«الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ * رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ …»(1)
ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«خداوند را ملائکه ای است که برای شیعیان ما استغفار می کنند و گناهان آنان را
همانند برگ خزان از پشت آنان می ریزند.» و سپس آیه فوق را تلاوت نمود و فرمود:
به خدا سوگند استغفار ملائکه فقط برای شماست، و برای این مردم نیست.(2)
اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
آیه «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ …» در فضیلت من نازل شده و در آن زمان روی زمین جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و من کسی ایمان نیاورده بود، از این رو ملائکه هفت سال و هشت ماه فقط برای من استغفار می کردند، چرا که مردم هنوز ایمان نیاورده بودند.(3)
ص: 304
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
سال هایی ملائکه فقط بر من و علیّ درود می فرستادند، چرا که فقط ما نماز می خواندیم، و جز ما کسی نماز نمی خواند.(1)
از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: آیا ملائکه بیشترند یا بنی آدم؟ امام(علیه السلام) فرمود:
سوگند به خدایی که جان من به دست قدرت اوست، تعداد ملائکه در آسمان ها بیش از خاک های زمین است، و در آسمان جای قدمی نیست مگر آن که ملکی در آن، خدا را تسبیح و تقدیس می نماید، و در روی زمین نیز هیچ درخت و کلوخی نیست، مگر آن که ملکی بر آن موکّل است، و عمل هر کسی را به درگاه خداوند بالا می برد گرچه خداوند خود بهتر می داند، و احدی از آنان نیست، مگر آن که در هر روزی با ولایت ما به درگاه خداوند تقرّب می جوید، و برای دوستان ما استغفار می کند، و به دشمنان ما لعنت می نماید و برای آنان از خداوند درخواست عذاب فوری می کند.(2)
ص: 305
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
آیه «وَ کَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ» درباره ی بنی امیّه نازل شده است، و «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اوصیای بعد از او هستند، که حامل علم خدا می باشند، و «وَ مَنْ حَوْلَهُ» ملائکه اند و «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» درباره ی شیعیان آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و «فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا» توبه از ولایت فلان و فلان و بنی امیّه است، و «وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ» پذیرفتن ولایت علیّ(علیه السلام) است، و «رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم
وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ …» مربوط به اهل ولایت علیّ(علیه السلام) است، و معنای «وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ» صلاحیّت، به خاطر ولایت آن حضرت است، و «الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
نجات از ولایت فلان و فلان است.(1)
ص: 306
«رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَی خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍ …»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
این آیه درباره رجعت است.(2)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
آیه فوق مخصوص به منحرفینی است که در رجعت به دنیا باز می گردند و باز از دنیا می روند و در قیامت می گویند: «رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ …» و درخواست بازگشت به دنیا را می کنند، و به آنان گفته می شود: «فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.»(3)
«رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ»(4)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
مقصود از روح در این آیه، روح القدس است که مخصوص به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه(علیهم السلام) می باشد.(5)
ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ …» فرمود:
مقصود از روح جبرئیل است.(6)
ص: 307
مؤلّف گوید:
حدیث فوق در اوّل سوره ی نحل گذشت، و در سوره ی شوری(1) و در تفسیر «وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» روایاتی درباره روح خواهد آمد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«یَوْمَ التَّلَاقِ»، روزی است که اهل آسمان و اهل زمین همدیگر را ملاقات می کنند، و «یَوْمَ التَّنَادِ» روزی است که اهل دوزخ اهل بهشت را صدا می زنند و می گویند: «أَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ»(2)، و «یَوْمُ التَّغَابُنِ» روزی است که اهل بهشت وارث اهل دوزخ می شوند و جایگاه های بهشتی آنان را تصاحب می کنند، و «یَوْمَ الْحَسْرَةِ» روزی است که مرگ را به صورت گوسفندی بین بهشت و دوزخ ذبح می کنند و اهل دوزخ به شدّت
حسرت می خورند.(3)
ص: 308
از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: آیا روح پس از خروج از بدن متلاشی و نابود می شود و یا به حال خود باقی می ماند؟ امام(علیه السلام) فرمود:
به حال خود باقی می ماند، تا به هنگام نفخ صور، و در آن هنگام همه چیزها فانی می شوند، و نه حسّی می ماند و نه محسوسی، و سپس [با نفخ صور دوّم] همه چیزها به حال اوّل باز می گردند، و بین دو نفخه چهارصد سال است و سکوت و آرامش همه جا را گرفته است.(1)
در تفسیر «فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ» در مجمع البیان
روایت شده که مقصود از استثناء، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل هستند.(2)
و از ابوهریره نقل نموده که گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل درباره «فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ …» سؤال نمود و جبرئیل گفت:
مقصود از استثناء شهدا هستند که با شمشیرهای خود در اطراف عرش قرار دارند.(3)
ص: 309
مؤلّف گوید:
این دو روایت با روایات دیگری که می گوید: احدی باقی نمی ماند و خداوند می فرماید: «لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ» سازگار نیست، و الله العالم.
«وَ أَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لَا شَفِیعٍ یُطَاعُ»(1)
«یَوْمَ الْآزِفَةِ» یعنی یوم الدانیة، و اَزف و دُنُوّ به یک معناست، و نزدیک بودن قیامت به خاطر قطعیّت آن و مقایسه زمان دنیا با زمان آخرت است، چنان که خداوند می فرماید:
«إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ * لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ) و یا می فرماید: (إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا * وَ نَرَاهُ قَرِیبًا»(2)، و یا می فرماید: «إِنَّا أَنذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا»(3)، و مرادف «إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ»، آیه «فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَ أَنتُمْ حِینَئِذٍ تَنظُرُونَ» و آیه «کَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِیَ * وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ * وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ» است. و مفاد این آیات بیان بیچارگی و جان به لب آمدن و جان در گلو ماندن است، به گونه ای که نه بازگردد، تا راحت شود، و نه خارج شود که نجات یابد.
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
کاظمین به معنای مغمومین و مکروبین است، و «حمیم» به معنای قریب مشفق است، و شفیع به معنای شافع است.
ص: 310
«یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ»(1)
«خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ» زیرچشمی نگاه کردن است، امام صادق(علیه السلام) فرمود:
آیا ندیده ای که مردی به چیزی نگاه می کند و مانند کسی است که نگاه نمی کند،
این همان «خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ» است.(2)
آیه فوق مرادف آیه «یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفَی»(3)، و آیه «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی»(4)، می باشد.
أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ 21 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانَتْ تَأْتیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَکَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدیدُ الْعِقابِ 22 وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ 23 إِلی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ 24 فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ وَ ما کَیْدُ الْکافِرینَ إِلاَّ فی ضَلالٍ 25 وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ 26 وَ قالَ مُوسی إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ 27 وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ
ص: 311
فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَ إِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقاً یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ 28 یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرینَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا قالَ فِرْعَوْنُ ما أُریکُمْ إِلاَّ ما أَری وَ ما أَهْدیکُمْ إِلاَّ سَبیلَ الرَّشادِ 29 وَ قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ 30 مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ 31 وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ 32 یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرینَ ما لَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ 33 وَ لَقَدْ جاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ فَما زِلْتُمْ فی شَکٍّ مِمَّا جاءَکُمْ بِهِ حَتَّی إِذا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ 34 الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ 35 وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ ابْنِ لی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ 36 أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلی إِلهِ مُوسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کاذِباً وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبیلِ وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ فی تَبابٍ 37 وَ قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ 38 یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ 39 مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزی إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ 40 وَ یا قَوْمِ ما لی أَدْعُوکُمْ إِلَی النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنی إِلَی النَّارِ 41 تَدْعُونَنی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لی بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی الْعَزیزِ الْغَفَّارِ 42 لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَی اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ 43 فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ 44 فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ 45 النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ
ص: 312
الْعَذابِ 46 وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصیباً مِنَ النَّارِ 47 قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ 48 وَ قالَ الَّذینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ 49 قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلی قالُوا فَادْعُوا
وَ ما دُعاءُ الْکافِرینَ إِلاَّ فی ضَلالٍ 50
«جبّار» به کسی گویند که از روی غَضَب و خشم می زند و می کشد، و «صَرح» بنای بزرگی است که از دور دیده می شود، و «سَبَب» هر چیزی را گویند که وسیله رسیدن به مقصود باشد، و جمع آن اسباب است، و «تَباب» خسارت و هلاکت به خاطر جدایی را می گویند، و «تَبَع» یا جمع تابع است و یا مصدر «تَبَعَ یَتبَعُ» می باشد، مانند خادم و خَدَم و خائل و خَوَل و غائب و غَیَب.
آیا آنها روی زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنان بودند چگونه بود؟! آنها در قدرت و ایجاد آثار مهمّ در زمین از اینها برتر بودند ولی خداوند ایشان را به گناهانشان گرفت، و در برابر عذاب او مدافعی نداشتند! (21) این برای آن بود که پیامبرانشان پیوسته با دلایل روشن به سراغ شان می آمدند، ولی آنها انکار می کردند خداوند هم آنان را گرفت (و کیفر داد) که او قویّ و مجازاتش شدید است! (22) ما موسی را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم… (23) بسوی فرعون و هامان و قارون ولی آنها گفتند: «او ساحری بسیار دروغگو است!» (24) و
ص: 313
هنگامی که حقّ را از سوی ما برای آنها آورد، گفتند: «پسران کسانی را که با موسی ایمان آورده اند بکشید و زنانشان را (برای اسارت و خدمت) زنده بگذارید!» امّا نقشه کافران جز در گم راهی نیست (و نقش بر آب می شود). (25) و فرعون گفت: «بگذارید موسی را بکشم، و او پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)! زیرا من می ترسم که آیین شما را دگرگون سازد، و یا در این سرزمین فساد بر پا کند!» (26) موسی گفت: «من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از هر متکبّری که به روز حساب ایمان نمی آورد!» (27) و مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می داشت گفت: «آیا می خواهید مردی را بکشید بخاطر اینکه می گوید: پروردگار من «اللَّه» است، در حالی که دلایل روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت و اگر راستگو باشد، (لا اقل) بعضی از عذابهایی را که وعده می دهد به شما خواهد رسید خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمی کند. (28) ای قوم من! امروز حکومت از آن شماست و در این سرزمین پیروزید اگر عذاب خدا به سراغ ما آید، چه کسی ما را یاری خواهد کرد؟!» فرعون گفت: «من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمی دهم، و شما را جز به راه صحیح راهنمایی نمی کنم! (دستور، همان قتل موسی است!)» (29) آن مرد باایمان گفت: «ای قوم من! من بر شما از روزی همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم! (30) و از عادتی همچون عادت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنان بودند (از شرک و کفر و طغیان) می ترسم و خداوند ظلم و ستمی بر بندگانش نمی خواهد. (31) ای قوم من! من بر شما از روزی که مردم یکدیگر را صدا می زنند (و از هم یاری می طلبند و صدایشان به جایی نمی رسد) بیمناکم! (32) همان روزی که روی می گردانید و فرار می کنید
ص: 314
امّا هیچ پناهگاهی در برابر عذاب خداوند برای شما نیست و هر کس را خداوند
(بخاطر اعمالش) گم راه سازد، هدایت کننده ای برای او نیست! (33) پیش از این
یوسف دلایل روشن برای شما آورد، ولی شما هم چنان در آنچه او برای شما آورده بود
تردید داشتید تا زمانی که از دنیا رفت، گفتید: هرگز خداوند بعد از او پیامبری مبعوث نخواهد کرد! این گونه خداوند هر اسرافکار تردیدکننده ای را گم راه می سازد! (34) همانها
که در آیات خدا بی آنکه دلیلی برایشان آمده باشد به مجادله برمی خیزند (این کارشان) خشم عظیمی نزد خداوند و نزد آنان که ایمان آورده اند به بار می آورد این گونه
خداوند بر دل هر متکبّر جبّاری مُهر می نهد!» (35) فرعون گفت: «ای هامان! برای من
بنای مرتفعی بساز، شاید به وسایلی دست یابم، (36) وسایل (صعود به) آسمانها تا از خدای موسی آگاه شوم هر چند گمان می کنم او دروغگو باشد!» اینچنین اعمال بد فرعون در نظرش آراسته جلوه کرد و از راه حق باز داشته شد و توطئه فرعون (و همفکران
او) جز به نابودی نمی انجامد! (37) کسی که (از قوم فرعون) ایمان آورده بود گفت: «ای قوم
من! از من پیروی کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم. (38) ای قوم من! این زندگی
دنیا، تنها متاع زودگذری است و آخرت سرای همیشگی است! (39) هر کس بدی کند،
جز بمانند آن کیفر داده نمی شود ولی هر کس کار شایسته ای انجام دهد -- خواه مرد یا زن
-- در حالی که مؤمن باشد آنها وارد بهشت می شوند و در آن روزی بی حسابی به آنها داده
خواهد شد. (40) ای قوم من! چرا من شما را به سوی نجات دعوت می کنم، امّا شما مرا
بسوی آتش فرا می خوانید؟! (41) مرا دعوت می کنید که به خداوند یگانه کافر شوم و همتایی که به آن علم ندارم برای او قرار دهم، در حالی که من شما را بسوی خداوند عزیز غفّار دعوت می کنم! (42) قطعاً آنچه مرا بسوی آن می خوانید، نه دعوت (و حاکمیّتی)
در دنیا دارد و نه در آخرت و تنها بازگشت ما در قیامت بسوی خداست و مسرفان اهل
ص: 315
آتشند! (43) و بزودی آنچه را به شما می گویم به خاطر خواهید آورد! من کار خود را به خدا
واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست!» (44) خداوند او را از نقشه های سوء
آنها نگه داشت، و عذاب شدید بر آل فرعون وارد شد! (45) عذاب آنها آتش است که هر
صبح و شام بر آن عرضه می شوند و روزی که قیامت برپا شود (می فرماید:) «آل فرعون
را در سخت ترین عذابها وارد کنید!» (46) به خاطر بیاور هنگامی را که در آتش دوزخ
با هم محاجّه می کنند ضعیفان به مستکبران می گویند: «ما پیرو شما بودیم، آیا شما (امروز) سهمی از آتش را بجای ما پذیرا می شوید؟!» (47) مستکبران می گویند: «ما همگی در آن هستیم، زیرا خداوند در میان بندگانش (بعدالت) حکم کرده است!» (48)
و آنها که در آتشند به مأموران دوزخ می گویند: «از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد!» (49) آنها می گویند: «آیا پیامبران شما دلایل روشن برایتان نیاوردند؟!»
می گویند: «آری!» آنها می گویند: «پس هر چه می خواهید (خدا را) بخوانید ولی دعای کافران (به جایی نمی رسد و) جز در ضلالت نیست!» (50)
«وَ قَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَی وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ»(1)
نهایت استکبار فرعون، یکی در این آیه بیان شده و دیگری در آیه ی «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی» بیان شده است. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
چیزی مانع فرعون از کشتن موسی(علیه السلام) نبود، مگر آن که او زنازاده نبود چرا که پیامبران خدا، و فرزندان آنان را جز زنازادگان نمی کشند.(2)
ص: 316
یونس بن ظبیان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
موسی و هارون هنگامی که وارد بر فرعون شدند، در مجلس او زنازاده ای نبود وگرنه به فرعون می گفتند: آنان را بکشد، و لکن او را امر به صبر و تأنّی کردند و گفتند: «أَرْجِهْ وَ أَخَاهُ»(1)، سپس امام صادق(علیه السلام) دست مبارک خود را بر سینه گذارد و فرمود: ما را نیز نمی کشد مگر زنازاده ی «خبیث الولادة.»(2)
امام سجّاد(علیه السلام) به یزید ملعون فرمود:
اطرافیان تو بدتر از اطرافیان فرعون اند، چرا که آنان به خاطر این که ولدالزنا نبودند، به فرعون نگفتند موسی و هارون؟سهما؟ را بکشد، بلکه او را امر به صبر و تأنّی کردند و گفتند: «أَرْجِهْ وَ أَخاهُ» و لکن اطرافیان تو امر به قتل ما می کنند.(3)
ص: 317
«وَ قَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ قَدْ جَاءکُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّکُمْ وَ إِن یَکُ کَاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِن یَکُ صَادِقًا یُصِبْکُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ …»(1)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
خازن فرعون یعنی رئیس دارایی او، به موسی(علیه السلام) ایمان آورد و ایمان خود را ششصد سال پنهان نمود، و خداوند درباره ی او آیه فوق را نازل نمود.(2)
حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:
مؤمن آل فرعون، پسر دایی فرعون بود، از این رو خداوند از جهت نسب او را منسوب به فرعون نمود و از جهت دین و آیین او را منسوب به فرعون نکرد.(3)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«صدّیقون» سه نفرند، 1. حبیب نجّار، معروف به مومن آل یس، که خداوند از قول
ص: 318
او می فرماید: «اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»(1)، 2. حزقیل
مومن آل فرعون، 3. علی بن ابی طالب(علیه السلام)، و علیّ افضل آنان است.(2)
به امام باقر(علیه السلام) گفته شد: حسن بصری معتقد است که «هر کس علم و اعتقاد خود را پنهان کند، بوی بد شکم او اهل آتش را آزار می دهد» امام باقر(علیه السلام) فرمود:
اگر چنین باشد، باید مؤمن آل فرعون هلاک شده باشد، چرا که او دانش و اعتقاد خود را تا زمان نوح(علیه السلام) پنهان نمود. سپس فرمود: حسن بصری اگر به شرق و غرب عالم برود، به خدا سوگند به چیزی دست نمی یابد، چرا که علم و دانش تنها نزد ما نهفته است.(3)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
مؤمن آل فرعون شش صد سال ایمان خود را پنهان نمود، و او اهل جُزام و
ص: 319
تشنّج بود، و انگشتان او به خاطر جذام افتاده بود، و با دست قطع شده خود اشاره می کرد و می گفت: «یَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ.»(1)و(2)
«وَ لَقَدْ جَاءکُمْ یُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِّمَّا جَاءکُم بِهِ حَتَّی إِذَا هَلَکَ قُلْتُمْ لَن یَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ»(3)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
یوسف بن یعقوب(علیه السلام) هنگام مرگ، آل یعقوب را که هشتاد نفر بودند جمع نمود و فرمود: «زود است که قبطی ها بر شما مسلّط شوند، و سخت ترین عذاب را بر شما وارد کنند، و خداوند شما را به دست مردی از فرزندان لاوی بن یعقوب نجات خواهد داد، و نام او موسی بن عمران است و او جوانی بلند قامت و دارای موهای پیچیده و گندم گون می باشد».
پس بنی اسرائیل از شوق موسی(علیه السلام) نام فرزندان خود را عمران گذاردند، و عمران ها نام فرزند خود را موسی گذاردند.
سپس راوی حدیث ابان بن عثمان از ابوبصیر از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
موسی(علیه السلام) قیام نکرد تا پنجاه کذّاب قبل از او از بنی اسرائیل ادّعا کردند، و هر کدام آنان می گفت: «من موسی بن عمران هستم» از سویی به فرعون خبر رسید که مردم می خواهند به جنگ با او برخیزند و به جستجوی موسی هستند، و کاهنان و ساحران به فرعون گفتند: «هلاکت دین و پیروان تو به دست مردی خواهد بود که در این سال در بین بنی اسرائیل به دنیا می آید»
ص: 320
از این رو فرعون قابله هایی را بر زن ها گماشت تا هر فرزند پسری به دنیا می آید را بکشند، و بر مادر موسی، نیز قابله ای گماشت….(1)
مولّف گوید:
حدیث فوق بطور کامل در اول سوره قصص گذشت.
«مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلَا یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ»(2)
به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: ابوالخطّاب از شما نقل کرده که فرموده اید: «حقّ را که شناختی، هر کاری می خواهی بکن زیانی به تو نمی رساند» فرمود:
خدا او را لعنت کند، به خدا سوگند من این گونه نگفتم و لکن گفتم: هنگامی که
ص: 321
حق را شناختی هر عمل خیری انجام بدهی از تو پذیرفته خواهد شد، چرا که خداوند می فرماید: «مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلَا یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ»(1)، و نیز می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً.»(2)و(3)
آیه فوق و آیات قبل از آن و بعد از آن مقاله حزقیل، مؤمن آل فرعون است، که چون دید مردم، موسی(علیه السلام) را تکذیب نمودند گفت:
«وَ قَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ»(4)، تا آیه ی «فَسَتَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»(5).
«فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ»(6)
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:
به خدا سوگند آل فرعون، حزقیل را قطعه قطعه کردند، و لکن خداوند دین او را حفظ نمود، و آن ها نتوانستند اعتقاد او را از بین ببرند.(7)
ص: 322
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
حزقیل همواره مردم را دعوت به توحید و نبوّت موسی و برتری رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) و ائمّه اطهار(علیهم السلام) بر جمیع پیامبران و اوصیا و خلق الهی،
و به بیزاری از خدایی فرعون می کرد، از این رو سخن چینان به فرعون گفتند: حزقیل مردم را بر علیه تو دعوت می کند، و دشمنان تو را بر ضدّ تو می شوراند» و فرعون در پاسخ آنان گفت: «حزقیل پسر عمو و خلیفه من بر مُلک من است،
و او ولیعهد من می باشد، و اگر او آنچه شما می گویید را انجام داده باشد، کافر
به نعمت من شده و مستحق عذاب من خواهد بود، و اگر شما دروغگو باشید،
مستحق سخت ترین کیفر من خواهید بود، چرا که او را آزار کرده اید».
سپس فرعون حزقیل و سعایت کنندگان را احضار نمود، و آنان مقابل فرعون به حزقیل گفتند: «تو خدایی فرعون را انکار کردی، و نعمت های او را کفران نمودی»
و حزقیل به فرعون گفت: ای پادشاه! آیا تا کنون تو از من دروغی شنیده ای؟ فرعون
گفت: خیر. حزقیل گفت: از این ها بپرس پروردگارشان کیست؟ پس آنان گفتند:
پروردگار ما فرعون است. حزقیل گفت: رازق و کافل معاش شما کیست؟
گفتند: فرعون است. حزقیل گفت: آن کسی که مشکلات شما را برطرف می کند
کیست؟ گفتند: فرعون است. حزقیل گفت:
«ای پادشاه من تو را و همه حاضرین را گواه می گیرم، که خدای آنان همان خدای
من است، و خالق آنان همان خالق من است، و رازق آنان همان رازق من است،
و مصلح معاش آنان همان مصلح معاش من است، و مرا خالقی و پروردگاری
ص: 323
و رازقی جز خالق و پروردگار و رازق آنان نیست، و من تو را و همه حاضرین را گواه
می گیرم که از هر پروردگار و خالق و رازق دیگری جز پروردگار و خالق و رازق
این ها بیزار هستم و به ربوبیّت او کافر می باشم».
و مقصود حزقیل از پروردگار و خالق و رازق پروردگار عالم بود، و این معنا را فرعون و اطرافیان او درک نکردند، از این رو فرعون سعایت کنندگان را به میخ کشید و با شانه های آهنین بدن های شان را تراشید، و گوشت بدن های شان را جدا نمود، چنان که خداوند می فرماید: «فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ»، یعنی خداوند، حزقیل را از سعایتِ سعایت کنندگان حفظ نمود، و عذاب سختی را بر آنان وارد کرد.(1)
ص: 324
ص: 325
ص: 326
«النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده:
که شخصی به آن حضرت گفت: نظر شما درباره ی آیه فوق چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: مخالفین چه می گویند؟ او گفت: آنان می گویند: «عذاب، هر صبح و شام، مربوط به قیامت است، و آل فرعون در برزخ عذاب نمی شوند.»
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«پس باید آنان از سعدا و نیکان باشند» گفته شد: فدای شما شوم معنای آیه چیست؟ فرمود: عذاب هر صبح و شام، مربوط به دنیاست، و برای آن عالم خداوند می فرماید: «وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ.»(2)
ص: 327
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیث معراج فرمود:
… سپس من به مردمی برخورد نمودم که برخی از آنان چون می خواست برخیزد از بس شکم او بزرگ بود نمی توانست، پس من به جبرئیل گفتم: این ها کیانند؟ جبرئیل گفت: این ها رباخوارانند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِ» ناگهان دیدم آنان نیز مانند آل فرعون هستند، و هر صبح و شام بر آتش عرضه می شوند، و همواره می گویند: «خدایا قیامت کی بر پا می شود؟»(1)
عبدالله بن عمر گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
هر کدام شما که از دنیا برود، جایگاه او در هر صبح و شام به او نشان داده می شود، اگر او اهل بهشت باشد، در بهشت و اگر اهل دوزخ باشد، در دوزخ، و به او گفته می شود: این جایگاه تو است، تا زمانی که قیامت برپا شود.
مرحوم طبرسی پس از نقل روایت فوق گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
این در دنیاست، و قبل از قیامت است، چرا که عذاب قیامت، «غُدُوًّا وَ عَشِیًّا»
نیست، و اگر مربوط به قیامت باشد همه باید بین مردن و قیامت از سعدا و نیکان باشند….(2)
[أقول: و فی ذیل الآیة روایات عجیبة من عذاب البرزخ و السؤال عمّن مَحَضَ الْإِیمَانَ أَوْ مَحَضَ الْکُفْرَ و یُلهی عن غیرهم، راجع تفسیر نورالثقیلن.](3)
ص: 328
ص: 329
«وَ إِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ * قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبَادِ * وَ قَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ * قَالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَی قَالُوا فَادْعُوا وَ مَا دُعَاء الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ»(1)
شیخ طوسی؟ره؟ در کتاب مصباح، خطبه امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در روز غدیر نقل کرده و آن حضرت در بخشی از آن خطبه می فرماید:
ای مردم به وسیله توحید و اطاعت از کسانی که خداوند امر به اطاعت از آنان نموده است، به خدای خود تقرّب بجویید، و به کافران تمسّک نجویید، و از آنان پیروی نکنید، چرا که آنان گم راه و گم راه کننده اند، و شما را از راه سعادت و رشد دور می کنند، و به یاد بیاورید سخن خداوند را که از قول پیروان آنان می فرماید: آن ها در قیامت می گویند: «إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا» و نیز می فرماید: «وَ إِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ» یعنی ضعفا در
ص: 330
آتش، به طاغوت ها می گویند: ما در دنیا از شما پیروی کردیم، آیا شما بخشی از عذاب ما را تحمّل می کنید؟ و مستکبران و طاغوت ها می گویند: «اگر خدا ما را هدایت کرده بود، ما نیز شما را هدایت می نمودیم».
سپس فرمود:
آیا می دانید استکبار چیست؟ استکبار اطاعت نکردن از رهبران الهی است و تکبّر نمودن از پیروی آنان است، و اگر کسی در قرآن تدبّر کند، قرآن این موضوع را فراوان به او یادآوری می کند و از این خطر او را دور می دارد.(1)
مرحوم سیّد بن طاوس در کتاب «الدروع الواقیة» گوید: روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که می فرماید:
اهل آتش هنگامی که داخل آتش می شوند، سختی ها و وحشت های آن را می بینند، و به عذاب و عقاب [اعمال خود] پی می برند.
سپس گوید:
همان گونه که امام زین العابدین(علیه السلام) به شخصی می فرماید: «تو، چه گمان
می بری به آتشی که هر کس به او التماس کند، او را باقی نمی گذارد، و نمی تواند
ص: 331
به او تخفیفی بدهد، و سخت ترین عذاب را به سکّان خود وارد می نماید، این
در حالی است که اهل آتش اهل بهشت را در ثواب عظیم و نعمت های پایدار
می بینند، و آرزو می کنند که اهل بهشت آب و غذایی به آنان بدهند تا از عذاب
دردناک آنان کاسته شود، چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «وَ نَادَی أَصْحَابُ
النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ …»، و تا چهل سال
به آنان پاسخ داده نمی شود، و سپس با زبان تحقیر و اهانت به آنان گفته می شود:
«إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْکَافِرِینَ»
سپس به مأمورین آتش که وضع آنان را مشاهده می کنند -- توجّه می کنند و امیدوار می شوند که از ناحیه آنان فرجی برای نجات خود پیدا کنند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ قَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ». پس تا چهل سال به آنان پاسخ داده نمی شود، و پس از ناامیدی به آنان گفته می شود: «فَادْعُوا وَ مَا دُعَاء الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ» و چون از مأمورین
دوزخ ناامید می شوند، به مالک و رئیس دوزخ مراجعه می کنند، و امیدوار می شوند که او آنان را از عذاب و خواری نجات بدهد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ نَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ»، پس چهل سال به آنان پاسخ داده نمی شود، و در عذاب می مانند، و سپس به آنان گفته می شود: «إِنَّکُم مَّاکِثُونَ» و چون از مولای ربّ العالمین خود -- که در دنیا کم ترین توجّهی به او نمی کردند -- ناامید می شوند…
خداوند به آنان می فرماید:
«أَ لَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ * قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَ کُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ * رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ»، پس چهل سال
ص: 332
در ذلّت و خواری در عذاب می مانند و به آنان پاسخی داده نمی شود، و پس از چهل سال خداوند به آنان می فرماید: «اخْسَؤُوا فِیهَا وَ لَا تُکَلِّمُونِ»، و پس از آن کلّاً از نجات و فرج ناامید می شوند، و درهای دوزخ بر آنان قفل می شود، و همواره در ماتم و هلاکت و فریاد و ناله خواهند ماند.(1)
ص: 333
إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ 51 یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ 52 وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْهُدی وَ أَوْرَثْنا بَنی إِسْرائیلَ الْکِتابَ 53 هُدیً وَ ذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ 54 فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ 55 إِنَّ الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فی صُدُورِهِمْ إِلاَّ کِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ 56 لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ 57 وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصیرُ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لاَ الْمُسی ءُ قَلیلاً ما تَتَذَکَّرُونَ 58 إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ 59 وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ
ص: 334
لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ 60 اللَّهُ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ 61 ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ 62 کَذلِکَ یُؤْفَکُ الَّذینَ کانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ 63 اللَّهُ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ 64 هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ 65 قُلْ إِنِّی نُهیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمینَ 66 هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ 67 هُوَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ فَإِذا
قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ 68
«أشهاد» جمع شاهد است، و مقصود، پیامبران و ملائکه و مؤمنین و… هستند، و «سُوءُ الدَّارِ» اشاره به دوزخ و عذاب قیامت است، و «آتَیْنَا مُوسَی الْهُدَی» یعنی معجزات
و کتاب تورات، و «بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکَارِ» یعنی بالصباح و المساء، یعنی علی الدوام او فی اوقات الصلاة، و «وَ مَا هُم بِبَالِغِیهِ» یعنی ببالغی مراد هم من الکبر، و «دَاخِرِینَ» یعنی صاغرین و ذلیلین، و «وَ السَّمَاء بِنَاءً» یعنی سقفاً مبنیّاً له عمد لا ترونها.(1)
ص: 335
ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی که گواهان به پا می خیزند یاری می دهیم! (51) روزی که عذرخواهی ظالمان سودی به حال شان نمی بخشد و لعنت خدا برای آنها، و خانه (و جایگاه) بد نیز برای آنان است. (52) و ما به موسی هدایت بخشیدیم، و بنی اسرائیل را وارثان کتاب (تورات) قرار دادیم. (53) کتابی که مایه هدایت و تذکّر برای صاحبان عقل بود! (54) پس (ای پیامبر!) صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده خدا حقّ است، و برای گناهت استغفار کن، و هر صبح و شام تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور! (55) کسانی که در آیات خداوند بدون دلیلی که برای آنها آمده باشد ستیزه جویی می کنند، در سینه های شان فقط تکبّر (و غرور) است، و هرگز به خواسته خود نخواهند رسید، پس به خدا پناه بر که او شنوا و بیناست! (56) آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش انسانها مهمتر است، ولی بیشتر مردم نمی دانند. (57) هرگز نابینا و بینا یکسان نیستند همچنین کسانی که ایمان آورده، و اعمال صالح انجام داده اند با بدکاران یکسان نخواهند بود امّا کمتر متذکّر می شوید! (58) روز قیامت به یقین آمدنی است، و شکّی در آن نیست ولی اکثر مردم ایمان نمی آورند! (59) پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبّر می ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می شوند!» (60) خداوند کسی است که شب را برای شما آفرید تا در آن بیاسایید، و روز را روشنی بخش قرار داد خداوند نسبت به مردم صاحب فضل و کرم است ولی بیشتر مردم شکرگزاری نمی کنند! (61) این است خداوند، پروردگار شما که آفریننده همه چیز است هیچ معبودی جز او نیست با این حال چگونه از راه حق منحرف می شوید؟! (62)
ص: 336
اینچنین کسانی که آیات خدا را انکار می کردند (از راه راست) منحرف می شوند! (63) خداوند کسی است که زمین را برای شما جایگاه امن و آرامش قرار داد و آسمان را همچون سقفی (بالای سرتان) و شما را صورتگری کرد، و صورتتان را نیکو آفرید و از چیزهایی پاکیزه به شما روزی داد این است خداوند پروردگار شما! جاوید و پربرکت است خداوندی که پروردگار عالمیان است! (64) زنده (واقعی) اوست معبودی جز او نیست پس او را بخوانید در حالی که دین خود را برای او خالص کرده اید! ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است! (65)
«إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ * یَوْمَ لَا یَنفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
به خدا سوگند، این آیه مربوط به رجعت است، مگر نمی دانید که پیامبران زیادی را مردم یاری نکردند و کشته شدند، و با امامان بعد از آن ها جنگیدند و آنان را به قتل رساندند؟!(2)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
[آیه فوق [درباره ی رجعت و قیامت است و] حسین بن علیّ(علیه السلام) کشته
ص: 337
شد، و به خدا سوگند، کسی او را یاری نکرد، و تاکنون برای او انتقام گرفته
نشده است!(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مقصود از «راجِفَةُ» در آیه «یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»، حسین بن علیّ(علیه السلام) است، و مقصود از «رادِفَةُ» علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است، و نخستین کسی که رجعت می کند و سر از خاک بیرون می نماید، حسین بن علیّ(علیه السلام) با هفتاد و پنج هزار از یاران اوست چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا ….»(2)
ص: 338
«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»(1)
زرارة گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:
مقصود از عبادت در این آیه دعا است، و بهترین عبادت دعاست، زرارة گوید: گفتم: معنای «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ»(2)، چیست؟ فرمود: «أوّاه» کسی را گویند که فراوان دعا می کند.(3)
حمّاد بن عیسی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
دعا کن و نگو؛ تقدیر هر کسی گذشته است، چرا که دعا خود عبادت است و خداوند می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ.»(4)
معاویة بن عمّار گوید:
به امام صادق(علیه السلام) گفتم: دو نفر در یک ساعت نماز خود را شروع کردند و در یک ساعت فارغ شدند و لکن یکی از آنان دعایش بیشتر بود، و دیگری قرآنش بیشتر بود، عمل کدام یک از آنان بهتر بوده؟ فرمود: هر دو دارای فضیلت
ص: 339
بوده اند. گفتم: می دانم که کار هر دو خوب بوده و لکن می خواهم بدانم عمل کدام یک افضل از دیگری بوده است؟ فرمود: دعا افضل است. سپس فرمود: مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؟»، سپس فرمود: به خدا سوگند، مقصود از عبادت در این آیه دعا است تا این که فرمود: «هِیَ وَ اللَّهِ الْعِبَادَةُ هِیَ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ هِیَ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ أَ لَیْسَتْ هِیَ الْعِبَادَةَ هِیَ وَ اللَّهِ الْعِبَادَةُ هِیَ وَ اللَّهِ الْعِبَادَةُ أَ لَیْسَتْ هِیَ أَشَدَّهُنَّ هِیَ وَ اللَّهِ أَشَدُّهُنَّ هِیَ وَ اللَّهِ أَشَدُّهُنَّ.»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«فضیلت دعای بعد از نمازهای واجب، نسبت به دعای بعد از نمازهای مستحّب، مانند فضیلت نماز واجب بر نماز مستحب است» سپس فرمود: دعا کن و مگو: تقدیر گذشته است، چرا که دعا عبادت است، و خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»، و نیز می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ«.
ص: 340
سپس فرمود:
هنگامی که خواستی دعا بکنی نخست خدا را ستایش و تحمید و تسبیح و تهلیل کن، و ثنای او را به جای آور، و بر پیامبر او(صلی الله علیه و آله) درود بفرست و سپس سؤال کن، تا به تو عطا شود.(1)
هشام بن سالم گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: ای فرزند رسول خدا، علّت چیست که دعا بسا مستجاب می شود و بسا مستجاب نمی شود، در حالی که خداوند می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؟ فرمود:
بنده مؤمن اگر با نیّت صادق و قلب مخلص دعا کند دعای او مستجاب می شود، اگر به عهد و پیمان خداوند وفا نموده باشد، وگرنه مستجاب نمی شود، چرا که خداوند می فرماید: «وَ أَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»(2)، بنابراین کسی که با خداوند وفادار باشد، خداوند نیز با او وفادار است.(3)
ص: 341
در برخی از روایات آداب دعا و جهت دعا و… ذکر شده است، که در پاورقی مشاهده می کنید.(1)
و در روایتی نیز آمده که خداوند در روز قیامت مشرف بر بنده ی خود می شود، و به او می فرماید: آیا من دعای تو را در فلان کار و فلان کار مستجاب نکردم؟ و او اعتراف می کند و می گوید: خدایا من از تو درخواست بهشت نمودم، و خداوند به او می فرماید: «الجنة لک مباحا، أرضیت؟ …»(2)
ص: 342
«هُوَ الْحَیُّ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(1)
شخصی نزد امام سجّاد(علیه السلام) آمد و از مسائلی سؤال نمود، و سپس بازگشت که از مسائل دیگری سؤال کند، و امام(علیه السلام) به او فرمود:
در انجیل نوشته شده: تا به آنچه می دانسته اید عمل نکرده اید از آنچه نمی دانید سؤال نکنید، چرا که عالم اگر به علم خود عمل نکند، دانش او سبب دوری او از خداوند می شود.
سپس فرمود:
بر تو باد به قرآن… چرا که خداوند درجات بهشت را به اندازه ی آیات قرآن قرار داده است، و به قاری قرآن گفته می شود: قرآن را بخوان و به درجات بهشتی صعود کن، و قاریان قرآن چون داخل بهشت می شوند، احدی در بهشت مقامش بالاتر از آنان نیست، جز پیامبران و صدّیقین… تا این که آن مرد گفت: «لَاإِلَهَ إِلَّا الله» و امام(علیه السلام) فرمود: من نیز می گویم: «لَاإِلَهَ إِلَّا الله» سپس فرمود: هنگامی که یکی از شما می گوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا الله» باید پس از آن بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» چرا که خداوند می فرماید: «هُوَ الْحَیُّ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.»(2)
ص: 343
ابوالصت هروی گوید: هنگامی که حضرت رضا(علیه السلام) داخل نیشابور شد، من خدمت آن حضرت بودم که حدیث سلسلة الذهب را نقل نمود شخصی سؤال کرد: اخلاص شهادت به توحید و «لَاإِلَهَ إِلَّا الله» چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:
اخلاص آن به اطاعت از خدا و رسول او، و پذیرفتن ولایت اهل بیت او (صلوات الله علیهم أجمعین) است.(1)
ص: 344
ابان بن تغلب گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:
هنگامی که وارد کوفه شدی این حدیث را برای مردم روایت کن: «مَنْ شَهِدَ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» گفتم: آیا برای همه طبقات مردم روایت کنم؟ فرمود: آری. سپس فرمود: روز قیامت چون خداوند اوّلین و آخرین را جمع می کند، جز اهل ولایت ما، همه مردم «لَاإِلَهَ إِلَّا الله» را فراموش می کنند.(1)
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِ اللَّهِ أَنَّی یُصْرَفُونَ 69 الَّذینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ 70 إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ 71 فِی الْحَمیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ 72 ثُمَّ قیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ 73 مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرینَ 74 ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ 75 ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرینَ 76 فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ أَوْ
ص: 345
نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ 77 وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ 78 اللَّهُ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْکُلُونَ 79 وَ لَکُمْ فیها مَنافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَةً فی صُدُورِکُمْ وَ عَلَیْها وَ عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ 80 وَ یُریکُمْ آیاتِهِ فَأَیَّ آیاتِ اللَّهِ تُنْکِرُونَ 81 أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ 82 فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 83 فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکینَ 84 فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا
سُنَّتَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ فی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ 85
«اَغلال» جمع غُلّ است و آن طوقی است که برای شکنجه و خوار کردن به گردن اسیر می اندازند، و «غَلول» به معنای خیانت است و خیانت نیز به گردن صاحبش مانند
غلّ آویخته می شود، و «سلاسل» جمع سلسله به معنای زنجیر است که به گردن مجرم
می اندازند و او را می کِشند، و «سَحب» به معنای کشیدن روی زمین است، و «سَجر» در اصل به معنای القای هیزم در بین آتش است، مانند تنّوری که با هیزم شعله ور می شود، و «فَرَحَ و بَطَر و اَشَر» به یک معناست، و «مَرَح» شدّت شادی و فرح است.
آیا ندیدی کسانی را که در آیات خدا مجادله می کنند، چگونه از راه حقّ
ص: 346
منحرف می شوند؟! (69) همان کسانی که کتاب (آسمانی) و آنچه رسولان خود را بدان فرستاده ایم تکذیب کردند امّا بزودی (نتیجه کار خود را) می دانند! (70) در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را می کشند… (71) و در آب جوشان وارد می کنند سپس در آتش دوزخ افروخته می شوند! (72) سپس به آنها گفته می شود: «کجایند آنچه را همتای خدا قرار می دادید، (73) همان معبودهایی را که جز خدا پرستش می کردید؟!» آنها می گویند: «همه از نظر ما پنهان و گم شدند بلکه ما اصلًا پیش از این چیزی را پرستش نمی کردیم»! این گونه خداوند کافران را گم راه می سازد! (74) این (عذاب) بخاطر آن است که بناحقّ در زمین شادی می کردید و از روی غرور و مستی به خوشحالی می پرداختید! (75) از درهای جهنّم وارد شوید و جاودانه در آن بمانید و چه بد است جایگاه متکبّران! (76) پس (ای پیامبر) صبر کن که وعده خدا حقّ است و هر گاه قسمتی از مجازاتهایی را که به آنها وعده داده ایم در حال حیاتت به تو ارائه دهیم، یا تو را (پیش از آن) از دنیا ببریم (مهمّ نیست) چرا که همه آنان را تنها بسوی ما باز می گردانند! (77) ما پیش از تو رسولانی فرستادیم سرگذشت گروهی از آنان را برای تو بازگفته، و گروهی را برای تو بازگو نکرده ایم و هیچ پیامبری حق نداشت معجزه ای جز بفرمان خدا بیاورد و هنگامی که فرمان خداوند (برای مجازات آنها) صادر شود، بحق داوری خواهد شد و آنجا اهل باطل زیان خواهند کرد! (78) خداوند کسی است که چهارپایان را برای شما آفرید تا بعضی را سوار شوید و از بعضی تغذیه کنید. (79) و برای شما در آنها منافع بسیاری (جز اینها) است، تا بوسیله آنها به مقصدی که در دل دارید برسید و بر آنها و بر کشتیها سوار می شوید. (80) او آیاتش را همواره به شما نشان می دهد پس کدام یک از آیات او را انکار می کنید؟! (81) آیا روی زمین سیر نکردند
ص: 347
تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چه شد؟! همانها که نفرات شان از اینها بیشتر، و نیرو و آثارشان در زمین فزونتر بود امّا هرگز آنچه را به دست می آوردند نتوانست آنها را بی نیاز سازد (و عذاب الهی را از آنان دور کند)! (82) هنگامی که رسولانشان دلایل روشنی برای آنان آوردند، به دانشی که خود داشتند خوشحال بودند (و غیر آن را هیچ می شمردند) ولی آنچه را (از عذاب) به تمسخر می گرفتند آنان را فراگرفت! (83) هنگامی که عذاب (شدید) ما را دیدند گفتند: «هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایی که همتای او می شمردیم کافر شدیم!» (84) امّا هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند، ایمانشان برای آنها سودی نداشت! این سنّت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده، و آنجا کافران زیانکار شدند! (85)
«الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتَابِ وَ بِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ * إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَ السَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ * فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ * ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تُشْرِکُونَ * مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَل لَّمْ نَکُن نَّدْعُو مِن قَبْلُ شَیْئًا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکَافِرِینَ»(1)
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:
خداوند کسانی که کتاب خدا و معانی و تأویل آن را انکار و تکذیب نمودند را کافر و مشرک نامیده است، بنابراین هر کس کتاب خدا و آنچه از معانی و تأویل آیاتی که پیامبران آورده اند را انکار و تکذیب نماید مشرک خواهد بود.(2)
ص: 348
ضُریس کناسی گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم! وضعیّت اهل توحید که اقرار به نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) داشته و اهل گناه بوده و بدون معرفت به امام زمان خود از دنیا رفته اند چگونه خواهد بود؟ فرمود:
آن ها در قبور خود می مانند، و اگر عمل صالحی داشته اند و اهل عداوت و دشمنی با ما نبوده اند، از آن بهشتی که خداوند در مغرب آفریده تا قیامت نسیمی به قبور آنان می رسد، تا خداوند اعمال آنان را در قیامت محاسبه کند و به بهشت یا دوزخ رهسپار شوند، و اینان همان «مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ»(1)، هستند،
و همین گونه هستند مستضعفین و افراد کم عقل و اطفال و فرزندان مسلمانان که قبل از بلوغ از دنیا رفته اند، و امّا نصّاب و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) که مسلمان بوده اند و با دشمنی ما از دنیا رفته اند، از آتشی که خداوند در مشرق خلق نموده همواره به سوی آنان می آید و تا قیامت شعله آتش و فوران و دود آن و جوشش آب جوشان دوزخ بر آنان وارد می شود، و پس از آن در قیامت به عذاب جحیم دوزخ می رسند و به آنان گفته می شود: «أَیْنَ مَا کُنتُمْ تُشْرِکُونَ * مِن دُونِ اللَّهِ؟» یعنی کجاست آن امامی که شما او را امام خود قرار دادید و امامی که خدا برای مردم قرار داده بود را نپذیرفتید؟ [و مشرک شدید؟.](2)
ص: 349
بشیر نبّال گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:
من پشت سر پدرم امام سجّاد بودم که استر آن حضرت فرار کرد، ناگهان شیخی را دیدم که زنجیر به گردن او بسته بودند و شخصی او را دنبال می کرد، پس پدرم را صدا زد و گفت: «ای علی بن الحسین به من آب بده» ناگهان مردی که او را دنبال می کرد گفت: به او آب ندهید خدا او را سیراب نکند، و آن شیخ معاویه بود.(1)
و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که می فرماید:
من با پدرم به طرف مکّه می رفتیم و چون به ضجنان رسیدیم ناگهان دیدم مردی به طرف ما می آید و در گردن او زنجیری قرار دارد و او را می کِشند، پس او به من گفت: «به من آب بده، به من آب بده» ناگهان پدرم فریاد کرد:
ص: 350
به او آب نده، خدا او را سیراب نکند، پس مردی زنجیر او را کشید، و در پایین ترین دوزخ او را پرتاب نمود.(1)
علی بن مغیره گوید: امام باقر(علیه السلام) چون به ضجنان رسید، سه مرتبه فرمود:
«لاغفر الله لک» سپس به اصحاب خود فرمود: آیا می دانید برای چه چنین گفتم؟ اصحاب گفتند: «فدای شما شویم ندانستیم» فرمود: معاویه به من برخورد نمود و زبان خود را بیرون آورده بود و از من خواست که برای او استغفار کنم، سپس فرمود: این مکان گودالی از گودال های جهنّم است.(2)
«ذَلِکُم بِمَا کُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کُنتُمْ تَمْرَحُونَ * ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ * فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ»(3)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
صبر کن، وعده های خدا حق است، یا ما برخی از کیفرهای آنان را به تو نشان خواهیم
ص: 351
داد، و یا تو را نزد خود می بریم و به سوی ما باز خواهی گشت. سپس گوید: امام باقر(علیه السلام)
می فرماید: «فَرَحَ وَ مَرَحَ و خَیلاء» در مورد شرک و گناه استعمال می شود.(1)و(2)
«أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثَارًا فِی الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَی عَنْهُم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ»(3)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
مقصود از آیات در «وَ یُرِیکُمْ آیَاتِهِ» امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام) در رجعت می باشند،
و مقصود از «وَ آثَارًا فِی الْأَرْضِ» اعمالی است که روی زمین انجام می گیرد.(4)
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِکَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَیْکَ …»(5)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
بین آدم و نوح پیامبرانی بوده اند که در پنهانی تبلیغ می کرده اند، از این رو نام آنان در قرآن نیز نیامده، و همانند پیامبران دیگر (صلوات الله علیهم أجمعین) نامی از آنان ذکر نشده است، از این رو خداوند می فرماید: «وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَ رُسُلاً لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ.»(6)و(7)
ص: 352
در تفسیر مجمع از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
خداوند پیامبر سیاه چهره ای را مبعوث نمود و قصّه او را برای ما بیان نکرد.(1)
«فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ * فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ»(2)
ابراهیم بن محمّد همدانی گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: برای چه خداوند فرعون را غرق نمود، در حالی که او به خدا ایمان آورد و به یگانگی او اقرار کرد؟ امام(علیه السلام) فرمود:
به خاطر این که او هنگام دیدم عذاب ایمان آورد و در چنین حالی ایمان پذیرفته نیست، و این قانون خداست برای گذشتگان و آیندگان، چنان که می فرماید: «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ * فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا ….»(3)
ص: 353
در زمان متوکّل مردی از نصرانی ها به زن مسلمانی تجاوز نمود و چون متوکّل خواست که حدّ خدا را بر او جاری کند او مسلمان شد و یحیی بن اکثم گفت: حدّ از او برداشته شد… پس متوکّل نامه ای به امام هادی(علیه السلام) نوشت و آن حضرت در جواب او فرمود: «باید او را بزنند تا بمیرد» و لکن یحیی بن اکثم و دیگران این نظر را نپذیرفتند و گفتند: «چنین حکمی در کتاب خدا و سنّت رسول الله(صلی الله علیه و آله) نیامده است» و متوکّل باز نامه ای به امام(علیه السلام) نوشت و از آن حضرت درخواست دلیل نمود، و امام(علیه السلام) در پاسخ او نوشت:
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ * فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ
وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ». و متوکّل دستور داد تا آن نصرانی را زدند تا مرد.(1)
ص: 354
و در روایتی آمده که حضرت رضا(علیه السلام) برای قبول نشدن ایمان فرعون به این آیه نیز استدلال نمود:
«یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا» و فرمود: فرعون و پیروان او در چنین وقتی ایمان آوردند و فرعون گفت: «آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَ أَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» و به او گفته شد: «آلآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ ….»(1)
ص: 355
ص: 356
محلّ نزول: مکّه.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی غافر نازل شده است.
تعداد آیات: 54 آیه.
نام های دیگر: حم سجده -- حم مؤمن
ثواب قرائت سوره ی فصّلت
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کسی که سوره ی حم سجده را قرائت کند، برای او تا چشم کار می کند نور و شادی
خواهد بود، و در دنیا مورد ستایش و غبطه مردم می باشد.(1)
و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:
کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به عدد حروف آن، ده حسنه و پاداش
به او می دهد، و کسی که آن را در ظرفی بنویسد و بشوید و با آب آن معجونی درست
ص: 357
کند و آن را آرد نماید و به کسی که بیماری فؤاد داشته باشد بدهد، با اذن خدا
شفا می یابد.(1)
مضمون روایت فوق از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.(2)
ص: 358
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
حم 1 تَنْزیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ 2 کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ 3 بَشیراً وَ نَذیراً فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ 4 وَ قالُوا قُلُوبُنا فی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ 5 قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکینَ 6 الَّذینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ 7 إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ 8 قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذی خَلَقَ الْأَرْضَ فی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً ذلِکَ رَبُّ الْعالَمینَ 9 وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فیها وَ قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلینَ 10 ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ 11 فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحی فی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ حِفْظاً ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ 12
ص: 359
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ 13 إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ 14 فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ 15 فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَراً فی أَیَّامٍ نَحِساتٍ لِنُذیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزی وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ 16 وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ 17 وَ نَجَّیْنَا الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ 18 وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ 19 حَتَّی إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ 20 وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 21 وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ 22 وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ 23 فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْویً لَهُمْ وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبینَ 24 وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرینَ 25 وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ 26 فَلَنُذیقَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا عَذاباً شَدیداً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ 27 ذلِکَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فیها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ 28 وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلاَّنا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ
نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ الْأَسْفَلینَ 29
ص: 360
«ریح صَرصَر» باد شدید را گویند، و صَرصَر در اصل صَرَّر بوده و «راء» قلب به «صاد» شده است، و «خِزی» به معنای هَوان و خواری است که صاحب آن از رسوایی هراس دارد، و «هَوْن» به معنای هوان و خواری است، و «یُزَعّون» به معنای یُمنَعون است، و «وَرَع» به معنای منع و کفّ است، و «اِنطاق» وادار کردن به سخن است، و «نُطق» گرداندن زبان در دهان برای سخن گفتن است، از این رو خدا را ناطق نمی گویند، و «متکلّم» می گویند، چرا که خداوند ایجاد کلام می کند و نیاز به گرداندن زبان ندارد، و «أرداکم» از إرداء به معنای اِهلاک است، و «استعتاب» طلب عُتبی و رضایت است، بنابراین «استعتاب» به معنای استرضاء است و «اِعتاب» به معنای ارضا و راضی کردن است، و «تقییض» به معنای تبدیل است، و «مُغایَضَة» به معنای مُبادَلَة مال به مال است، و «لَغو» کلام بی معنا را گویند، و «اِلغاء کلمة» لغو و اسقاط عمل آن است.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
حم (1) این کتابی است که از سوی خداوند رحمان و رحیم نازل شده است (2) کتابی که آیاتش هر مطلبی را در جای خود بازگو کرده، در حالی که فصیح و گویاست برای جمعیّتی که آگاهند! (3) قرآنی که بشارت دهنده و بیم دهنده است ولی بیشتر آنان روی گردان شدند از این رو چیزی نمی شنوند! (4) آنها گفتند: «قلبهای ما نسبت به آنچه ما را به آن دعوت می کنی در پوششهایی قرار گرفته و در گوشهای ما سنگینی است، و میان ما و تو حجابی وجود دارد پس تو بدنبال عمل خود باش، ما هم برای خود عمل می کنیم!» (5) بگو: من فقط انسانی مثل شما
ص: 361
هستم این حقیقت بر من وحی می شود که معبود شما معبودی یگانه است پس تمام توجّه خویش را به او کنید و از وی آمرزش طلبید وای بر مشرکان! (6) همانها که زکات را نمی پردازند، و آخرت را منکرند! (7) امّا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، پاداشی دائمی دارند! (8) بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و برای او همانندهایی قرار می دهید؟! او پروردگار جهانیان است! (9) او در زمین کوه های استواری قرار داد و برکاتی در آن آفرید و موادّ غذایی آن را مقدّر فرمود، -- اینها همه در چهار روز بود -- درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان! (10) سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که بصورت دود بود به آن و به زمین دستور داد: «به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روی اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما از روی طاعت می آییم (و شکل می گیریم)!» (11) در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانی کار آن (آسمان) را وحی (و مقرّر) فرمود، و آسمان پایین را با چراغهایی [ستارگان] زینت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنه شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا! (12) اگر آنها روی گردان شوند، بگو: من شما را از صاعقه ای همانند صاعقه عاد و ثمود می ترسانم! (13) در آن هنگام که رسولان از پیش رو و پشت سر (و از هر سو) به سراغ شان آمدند (و آنان را دعوت کردند) که جز خدا را نپرستید آنها گفتند: «اگر پروردگار ما می خواست فرشتگانی نازل می کرد از این رو ما به آنچه شما مبعوث به آن هستید کافریم!» (14) امّا قوم عاد بناحق در زمین تکبّر ورزیدند و گفتند: «چه کسی از ما نیرومندتر است؟!» آیا نمی دانستند خداوندی که آنان را آفریده از آنها قویتر است؟ و (به خاطر این پندار) پیوسته آیات ما را انکار می کردند. (15) سرانجام تندبادی شدید و هول انگیز و سرد و سخت در روزهایی شوم و پرغبار
ص: 362
بر آنها فرستادیم تا عذاب خوارکننده را در زندگی دنیا به آنها بچشانیم و عذاب آخرت از آن هم خوارکننده تر است، و (از هیچ طرف) یاری نمی شوند! (16) امّا ثمود را هدایت کردیم، ولی آنها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند به همین جهت صاعقه -- آن عذاب خوارکننده -- به خاطر اعمالی که انجام می دادند آنها را فروگرفت! (17) و کسانی را که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند نجات بخشیدیم! (18) به خاطر بیاورید روزی را که دشمنان خدا را جمع کرده به سوی دوزخ می برند، و صفوف پیشین را نگه می دارند (تا صفهای بعد به آنها ملحق شوند!) (19) وقتی به آن می رسند، گوشها و چشم ها و پوستهای تنشان به آنچه می کردند گواهی می دهند. (20) آنها به پوستهای تنشان می گویند: «چرا بر ضدّ ما گواهی دادید؟!» آنها جواب می دهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوی اوست! (21) شما اگر گناهانتان را مخفی می کردید نه بخاطر این بود که از شهادت گوش و چشم ها و پوستهای تنتان بیم داشتید، بلکه شما گمان می کردید که خداوند بسیاری از اعمالی را که انجام می دهید نمی داند! (22) آری این گمان بدی بود که درباره پروردگارتان داشتید و همان موجب هلاکت شما گردید، و سرانجام از زیانکاران شدید! (23) اگر صبر کنند (یا نکنند، به هر حال) دوزخ جایگاه آنهاست و اگر تقاضای عفو کنند، مورد عفو قرار نمی گیرند! (24) ما برای آنها همنشینانی (زشت سیرت) قرار دادیم که زشتیها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند و فرمان الهی در باره آنان تحقق یافت و به سرنوشت اقوام گم راهی از جنّ و انس که قبل از آنها بودند گرفتار شدند آنها مسلّماً زیانکار بودند! (25) کافران گفتند: «گوش به این قرآن فراندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!» (26) به یقین به کافران
ص: 363
عذاب شدیدی می چشانیم، و آنها را به بدترین اعمالی که انجام می دادند کیفر می دهیم! (27) این آتش کیفر دشمنان خدا است، سرای جاویدشان در آن خواهد بود، کیفری است بخاطر اینکه آیات ما را انکار می کردند. (28) کافران گفتند: «پروردگارا! آنهایی که از جنّ و انس ما را گم راه کردند به ما نشان ده تا زیر پای خود نهیم (و لگدمال شان کنیم) تا از پست ترین مردم باشند!» (29)
«حم * تَنزِیلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ …»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
«فُصِّلَتْ آیَاتُهُ»، یعنی حلال و حرام و سنّت های آن روشن و مبیّن است، و «فِی أَکِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ»، یعنی فی غشاوةٍ، و «وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِن بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ» یعنی گوش های ما نسبت به آنچه تو ما را به آن دعوت می کنی کر و سنگین است و حجابی بین ما و تو قرار دارد و ما سخن تو را نمی فهمیم و تعقّل نمی کنیم.
مرحوم محمّد بن العبّاس صاحب کتاب تأویل الآیات در تفسیر «وَ وَیْلٌ لِّلْمُشْرِکِینَ * الَّذِینَ لَا یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُم بِالْآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ»، از ابان بن تغلّب روایت نموده که گوید: امام صادق(علیه السلام) این آیه را تلاوت نمود و فرمود:
ای ابان آیا تو فکر می کنی که خداوند از مشرکین که غیر خدا را می پرستند طلب زکات می کند؟ گفتم: پس مقصود از مشرکین کیانند؟ فرمود: مقصود کسانی هستند که برای امام اوّل [یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)] شریک قرار دادند،
ص: 364
و امامت را به ائمّه بعد از امیرالمؤمنین(علیه السلام) منتقل نکردند و به امامت آنان کافر شدند.(1)
صاحب تأویل الآیات پس از نقل حدیث فوق گوید:
معنای زکات در این آیه زکات انفس است و مقصود پاکی نفس ها از شرک در امامت است، و خداوند مشرکین را به نجاست توصیف نموده و می فرماید: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»(2)، و کسی که برای امام شریک قائل شود، نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز مشرک شده است و کسی که نسبت به پیامبر مشرک شده باشد نسبت به خداوند نیز مشرک شده است….(3)
«قُلْ أَ ئِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ * وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَکَ فِیهَا وَ قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِینَ»(4)
ص: 365
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
«فِی یَوْمَیْنِ» یعنی فی وقتین، ابتداء الخلق و انقضاؤه، سپس گوید: مقصود از «وَ قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ» یعنی برکات زمین را در چهار وقت و چهار فصل قرار داد و در این چهار فصل خداوند قوت و نیاز موجودات عالم را از انسان و حیوان و پرنده و حشرات زمینی و دریایی -- قرار داده است، و آن چهار فصل بهار و تابستان و پاییز و زمستان است، و در زمستان خداوند باران و ژاله را از آسمان می فرستد تا زمین و درختان را آبیاری کند، و پس از آن بهار فرا می رسد که در آن هوا معتدل [و گاهی گرم و گاهی سرد] است، و در این فصل درختان میوه می دهند، و گیاهان می رویند، و میوه ها در ابتدا، سبز و نارس می باشند، و پس از آن تابستان می آید و هوا گرم خواهد بود و در این فصل میوه ها می رسد، و دانه ها و حبوبات که غذای مردم و جانداران است خشک می شوند، و سپس پاییز فرا می رسد، و هوا مطبوع و خنک خواهد بود.
و اگر همیشه جهان یکنواخت و دارای یک فصل می بود، گیاهان نمی رویید، و میوه ها نمی رسید، و اگر همیشه تابستان می بود، گیاهان و درختان و… می سوختند، و هیچ قوتی روی زمین نمی ماند، و جانداران قادر به زندگی نمی بودند، و اگر طول سال پاییز می بود، و فصل دیگری وجود نداشت، چیزی از زمین نمی رویید، تا جهانیان بتوانند زندگی کنند، بنابراین خداوند غذای جانداران را در چهار فصل قرار داده، تا جهان بر اساس آن باقی و استوار بماند، و خداوند این اوقات و فصول را «أَیَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِینَ» نامیده است، و سائلین به معنای نیازمندان است، چرا که نیازمند درخواست می کند، گرچه برخی از نیازمندان به زبان درخواست نمی کنند و لکن همه آنان نیازمند هستند و اگر به زبان درخواست نکنند، به زبان حال درخواست می کنند.(1)
ص: 366
«ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاء وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ * فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ …»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
«ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاء» یعنی سپس خداوند به تدبیر و خلقت آسمان پرداخت، و از حضرت رضا(علیه السلام) سؤال شد: آیا جز جنّ و انس [و حیوان] چیزی سخن گفته است؟ فرمود: آری، آسمان ها و زمین سخن گفته اند، چنان که خداوند می فرماید: «اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ»، سپس گوید: «فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ»، یعنی «خَلَقَهُنَ سَبْعَ سَماواتٍ فِی وَقْتَیْنِ: ابْتِدَاءً وَ انْقِضَاءً» و «وَ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ» یعنی ما آسمان دنیا را به وسیله ستارگان زینت دادیم، و «حِفظاً» یعنی به وسیله ستارگان شیاطین را از اطلاع یافتن از آسمان دور نمودیم.(2)
امام صادق(علیه السلام) -- همان گونه که در ذیل آیه 4 سوره سجده گذشت -- فرمود:
خداوند خیر را قبل از شرّ در روز یکشنبه آفرید، و در روز یکشنبه و دوشنبه
ص: 367
زمین را آفرید، و در روز سه شنبه اقوات زمین را خلق نمود، و در روز چهارشنبه و پنجشنبه آسمان ها را آفرید، و در روز جمعه اقوات آسمان ها را آفرید، چنان که فرمود: «وَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ.»(1)
«فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُکُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ * إِذْ جَاءتْهُمُ الرُّسُلُ مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاء رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَائِکَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ»(2)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که سوره ی شعرا نازل شد و در پایان آن آیه «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»، نازل گردید، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:
«غذایی را طبخ کن گرچه ران گوسفند و یا صاعی از طعام و ظرفی از شیر باشد و سپس قریش را دعوت کن». پس من به دستور آن حضرت عمل کردم و قریش را دعوت نمودم و آنان بیش از چهل نفر بودند و در بین آنان ابوطالب و حمزه و عبّاس وجود داشتند، و چون من غذا را مقابل آنان گذاردم خندیدند و استهزا کردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انگشت مبارک خود را در چهار طرف ظرف غذا فرو برد و فرمود: بخورید و بگویید: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» پس ابوجهل گفت: ای محمّد! چگونه این غذا را بخوریم در حالی که تنها یک نفر از ما یک گوسفند و چهار صاع از طعام غذای اوست؟
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ابوجهل فرمود:
ص: 368
بخور تا من ببینم چقدر می خوری؟ پس همگی غذای کامل خود را خوردند و به خدا سوگند چیزی از آن غذا کم نشد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر آنان فریاد زد و فرمود: «بخورید» و آنان گفتند: چه کسی بیش از این می تواند بخورد؟ پس به من فرمود: یا علی غذا را جمع کن و به آنان فرمود: «ای مردم بدانید که پروردگار من و شما خداست» ناگهان ابولهب فریاد کرد و گفت: «ای مردم برخیزید، محمّد شما را سحر نمود» و آنان خارج شدند.
راوی گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواست آنان را تعقیب و مجازات نماید، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«ما مأمور به انذار هستیم و مأمور به شمشیر نیستیم، و شمشیر در وقت دیگری لازم است، و لکن یا علی! تو روز آینده باز همان گونه آنان را دعوت کن» امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: من به دستور رسول خدا عمل کردم و چون آنان جمع شدند و از آن غذا خوردند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: «من هیچ جوانی از عرب را سراغ ندارم که برای قوم خود سودمندتر از من باشد، چرا که من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام» پس ابوجهل گفت: «امر محمّد ما را متحیّر نموده و خوب است که در مقابل او ساحر و کاهنی همانند او قرار بدهیم و خود را راحت کنیم».
ناگهان عتبة بن ربیعه سخن او را قطع کرد و گفت: «به خدا سوگند من به آنچه تو می گویی آگاهم» ابوجهل گفت: پس برای چه با او مقابله و مباحثه نمی کنی؟ عتبه گفت: او از آنچه تو درباره ی او می گویی منزّه است [و هرگز او ساحر و کاهن نیست].
پس ابوجهل به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: ای محمّد! آیا تو بهتر از هاشم هستی؟ و آیا تو بهتر از عبدالمطلّب هستی؟
ص: 369
و آیا تو بهتر از عبدالله هستی؟ و آیا تو بهتر از علیّ بن ابیطالب هستی که بزرگ ترین جبّاران و فرزندان آنان را نابود نمود؟ و اگر چنین نیست برای چه پدران ما را گم راه می دانی و خدایان ما را دشنام می دهی؟ اگر هدف تو ریاست است، ما پرچم ریاست را به تو می دهیم و تا ما زنده هستیم تو رئیس ما باش، و اگر نیاز به همسر داری، ما ده نفر از دختران بزرگان خود را در اختیار تو می گذاریم و به تو تزویج می کنیم، و اگر نیاز به مال و ثروت داری، ما از اموال خود به قدری به تو می دهیم تا تو و آیندگان تو را بی نیاز کند، و با این سخن دیگر چه خواهی گفت؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * حم * تَنزِیلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا …» إلی قولهِ: «فَقُلْ أَنذَرْتُکُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ».
پس عتبه جلوی دهان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را گرفت و او را به خدا سوگند داد که دیگر
سخن خود را ادامه ندهد، و سپس برخاست و رفت و حاضران نیز رفتند و لکن به عتبه نپیوستند، تا این که صبحگاه قریشیان نزد او رفتند، و ابوجهل گفت:
ای عتبه، محمّد تو را سحر کرد! پس عتبه از جای خود برخاست و به او گفت: ای بی پدر! به خدا سوگند اگر در خانه من نبودی من تو را به بدترین وضع می کشتم! وای بر تو! تو گفتی: محمّد ساحر و کاهن و شاعر است، و ما از تو اطاعت کردیم و نزد او رفتیم و از او شنیدیم که او سخن [ربّ العالمین] پروردگار آسمان را برای ما خواند، و من او را سوگند دادم تا ادامه ندهد و او نیز سکوت نمود، و این در حالی است که شما او را راستگو و امانتدار نامیده اید. سپس گفت: آیا شما هرگز دروغی را از او دیده اید؟ و اگر من اجازه می دادم که
ص: 370
او سخن خود را به پایان برساند، عذاب و نابودی شما قطعی بود!(1)
ص: 371
امام صادق(علیه السلام) به داود رقّی فرمود:
کدام یک از شما می تواند به آسمان برود؟ به خدا سوگند ارواح ما و ارواح پیامبران در هر شب جمعه ای به عرش می رسند. سپس فرمود: ای داود! پدرم محمّد بن علی(علیه السلام) سوره ی «حم سجده» را قرائت کرد تا به «فَهُمْ لاَ یَسْمَعُونَ» رسید و سپس فرمود: جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت: «امام بعد از تو علیّ(علیه السلام) می باشد» سپس پدرم سوره ی «حم * تَنزِیلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»، را قرائت نمود تا به آیه «فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ»
رسید و فرمود: مقصود: اعراض از ولایت علیّ(علیه السلام) است و خداوند درباره ی منکرین ولایت او فرمود: «فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ * وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ
مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِن بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ.»(1)
ص: 372
«فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
ص: 373
هنگامی که خداوند هود(علیه السلام) را به نبوّت مبعوث نمود، فرزندان سام بن نوح به او ایمان آوردند، و بقیّه مردم گفتند: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» یعنی چه کسی از ما قوی تر است؟» و خداوند آنان را به وسیله باد کشنده [ریح عقیم] هلاک نمود، و هود(علیه السلام) بقیّه مردم را به راه خدا و صلاح سفارش نمود و بشارت آمدن صالح(علیه السلام) را
به آنان داد.(1)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یکی از خطب خود می فرماید:
ای مردم عبرت بگیرید از کسانی که گفتند: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» چرا که آنان با مرکب های
خود وارد قبرهای شان شدند، و دیگر کسی آنان را سواره ننامید، و به خانه های قبر
وارد شدند و کسی آنان را میهمان نخواند، و سنگ قبر روح آنان شد، و خاک کفن
آنان گردید، و استخوان های آنان پوسید و مردگان همسایگانشان شدند!(2)
ص: 374
«فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَی وَ هُمْ لَا یُنصَرُونَ»(1)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
«رِیحً صَرْصَرً» باد سرد است، و «أَیَّامٍ نَّحِسَاتٍ» ایّام و روزهای شوم و نحس می باشد.(2)
ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مقصود از «عَذَابَ الْخِزْیِ»، و خواری در آیه «عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» چیست؟ فرمود:
ای ابابصیر کدام خواری بدتر از این است که کسی در خانه خود با زن و بچّه خویش بر سر سفره ی غذا نشسته باشد، و ناگهان مسخ شود و به شکل حیوانی درآید، و زن و بچّه او فریاد کنند، و گریبان پاره نمایند، و مردم بگویند: این چیست؟ و به آنان گفته شود: الآن صاحب خانه مسخ شد!! ابوبصیر گوید: گفتم: آیا این قصّه قبل از قیام قائم؟عج؟ خواهد بود و یا بعد از آن خواهد بود؟ فرمود: قبل از آن خواهد بود.(3)
ص: 375
«وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ * وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ …»(1)
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُم
مَّا یَتَّقُونَ»(2)، فرمود:
یعنی خداوند پس از آن که مردمی را هدایت کرد، هرگز گم راه شان نخواهد نمود، تا این که آنان را از اسباب خشنودی و خشم خود آگاه سازد [و آنان به اختیار خود راه گم راهی را بپیمایند] و در تفسیر آیه «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»(3)، فرمود: یعنی «بیّن لها ما تأتی و ما تترک»، و در تفسیر آیه «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا»(4)، فرمود: یعنی «عرّفناه امّا أخذاً و امّا تارکاً» و در تفسیر «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی» فرمود: یعنی ما قوم ثمود را به خوبی ها و زشتی ها آگاه ساختیم و آنان دانسته، انحراف و ضلالت و گم راهی را بر هدایت و صلاح مقدّم نمودند.(5)
ص: 376
امام هادی(علیه السلام) می فرماید:
هدایت خداوند، بیان و تعریف است، چنان که می فرماید: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی.»(1)
ص: 377
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
خداوند در آیه فوق فرموده است: «فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی» و نفرموده: «استحبّ الله» چنان که جبریّه می گویند: اعمال را خدا ایجاد می کند و ما را اختیاری نیست.(1)
«وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاء اللَّهِ إِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ * حَتَّی إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ * وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ * وَ مَا کُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ … إلی قولِهِ: وَ ذَلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمْ أَرْدَاکُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِینَ»(2)
امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیثی می فرماید:
خداوند به طور منظّم آنچه بر قلب و زبان و گوش و چشم واجب نموده است را بیان نموده و می فرماید: «وَ مَا کُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لَا أَبْصَارُکُمْ وَ لَا جُلُودُکُمْ»، و مقصود از جلود آلت های زناشویی یعنی فروج و افخاذ است.(3)
ص: 378
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
آیات فوق درباره ی کسانی است که اعمال شان بر آن ها عرضه می شود و آنان اعمال خویش را انکار می کنند و می گویند: «ما چنین اعمالی را انجام نداده ایم» از این رو ملائکه ای که اعمال آنان را نوشته اند، بر آنان گواهی می دهند، و باز آنان به فرموده امام صادق(علیه السلام)، به خدای خود می گویند: «خدایا این ها ملائکه تو هستند و به نفع تو شهادت و گواهی می دهند» و سپس به نام خداوند سوگند یاد می کنند که چنین اعمالی را انجام نداده اند، چنان که خداوند می فرماید:
«یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ»(1)، و این گروه همان غاصبین حقّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند و خداوند بر زبان های آن ها مهر می زند و اعضای بدن آنان را به سخن در می آورد و گوش آنان به آنچه از حرام شنیده است گواهی می دهد، و چشم آنان نیز به آنچه از حرام دیده است گواهی می دهد و دست های آنان به آنچه گرفته اند گواهی می دهند، و پاهای آنان به هر راه حرامی رفته اند گواهی می دهند، و آلت های زناشویی آنان به آنچه از حرام مرتکب شده اند گواهی می دهند.
و سپس خداوند زبان های آنان را آزاد می کند و آنان به جلود [یعنی آلت های زناشویی] خود می گویند: برای چه بر ضرر ما گواهی دادید؟ و جلود می گویند: آن خدایی که هر چیزی را به سخن در می آورد، ما را نیز به سخن در آورد، و او بود که شما را از نخست آفرید، و شما به او بازگشت نمودید، و اکنون
ص: 379
شما نمی توانید، شهادت و گواهی ما را پنهان نمایید، و لکن گمان می کردید که خداوند گناهان فراوان شما را نمی داند [و همین گمان بود که شما را به پستی و خواری و هلاکت رسانید.](1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
آخرین بنده ای که به طرف آتش برده می شود صورت خود را بر می گرداند، و خداوند به ملائکه می فرماید: او را باز گردانید، و سپس به او می فرماید: برای چه صورت خود را باز گرداندی؟ آن بنده [گنهکار] می گوید: «خدایا گمان من به تو این نبود» خطاب می شود: گمان تو به من چه بود؟ او می گوید: خدایا گمان من به تو این بود که مرا ببخشی و از خطاهایم درگذری و مرا داخل بهشت خود جای دهی.
ص: 380
پس خداوند جبّار می فرماید:
ای ملائکه به عزّت و جلال و بزرگی و مقام والای من سوگند که این بنده هرگز ساعتی در دنیا به من چنین گمانی نداشت، وگرنه او را از آتش نمی ترساندم و لکن دروغ او را امضا کنید و او را داخل بهشت نمایید.
سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
هیچ بنده ای به خدای خود گمان نیک پیدا نمی کند، جز آن که خداوند طبق گمان او با او معامله خواهد نمود، چنان که می فرماید: «وَ ذَلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمْ أَرْدَاکُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِینَ.»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
سزاوار است مؤمن آن گونه از خدا بترسد که خود را مشرف بر آتش ببیند، و آن گونه به او امیدوار باشد که خود را اهل بهشت بداند، چرا که خداوند می فرماید: «وَ ذَلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمْ …» سپس فرمود: خداوند منتظر گمان بنده ی خود می باشد، پس اگر گمان او به خداوند نیکو باشد خداوند
ص: 381
پاداش نیک به او می دهد، و اگر گمان او به خداوند بد باشد، خداوند کیفر بدی به او می دهد.(1)
«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ الْأَسْفَلِینَ»(2)
امام صادق(علیه السلام) درباره ی «رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا» فرمود:
مقصود آن دو هستند، و فلانی همواره شیطان بود.(3)
و در سخن دیگری فرمود:
به خدا سوگند مقصود، آن دو هستند، و این را سه مرتبه تکرار نمود و فرمود: به خدا سوگند ما خزانه داران علم خداوند -- در آسمان [و زمین] -- هستیم.(4)
ص: 382
حمّاد بن عثمان گوید: امام صادق(علیه السلام) در حدیث مفصّلی حال قنفذ و صاحب او را در قیامت توصیف نمود، و فرمود:
قنفذ و صاحب او را در قیامت می آورند، و تازیانه هایی از آتش بر آنان می زنند، که اگر یکی از آن تازیانه ها را به دریاها بزنند، از مشرق تا مغرب آن به جوش می آید، و اگر بر کوه های دنیا بزنند ذوب و خاکستر می شود، پس آن دو را با تازیانه های آتشین می زنند، و سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پیشگاه خداوند آماده ی خصومت با چهارمین آنان می شود، و آن سه نفر [اوّل] را در چاهی در قعر جهنّم می برند و درب آن چاه را می بندند، و کسی آنان را نمی بیند، و آنان نیز کسی را نمی بینند، پس کسانی که در دنیا ولایت آنان را پذیرفته اند، می گویند:
«رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ الْأَسْفَلِینَ»، و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «وَ لَن یَنفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ»(1)، یعنی پیروان غاصبین خلافت می گویند: «خدایا آن دو نفر از جنّ و انس را به ما نشان ده، تا ما آنان را زیر پاهای خود قرار بدهیم، و از اسفلین باشند» و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «امروز هرگز این کار برای شما سودی ندارد، چرا که شما ستمکار بوده اید، و با آنان در عذاب شریک هستید.(2)
ص: 383
ص: 384
مرحوم طبرسی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
مقصود از «الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ» ابلیس بزرگ و قابیل فرزند آدم(علیه السلام) است [که برادر خود را کشت] و این دو بوده اند که از نخست گناه را روی زمین شروع و ابداع نموده اند.(1)
إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ 30 نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فیها ما تَدَّعُونَ 31 نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحیمٍ 32 وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنی مِنَ الْمُسْلِمینَ 33 وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ 34 وَ ما یُلَقَّاها إِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظیمٍ 35 وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ 36 وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذی خَلَقَهُنَّ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ 37 فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا یَسْأَمُونَ 38 وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَی
ص: 385
الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذی أَحْیاها لَمُحْیِ الْمَوْتی إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 39 إِنَّ الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أَ فَمَنْ یُلْقی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ 40 إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ 41 لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ 42 ما یُقالُ لَکَ إِلاَّ ما قَدْ قیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلیمٍ 43 وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ فی آذانِهِمْ وَقْرٌ
وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ 44
«وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ»، «نَزغ» به معنای تحریک و وادار کردن به کاری است که موجب فساد شود و «نَزَعَ ینزِغ فلاناً» یعنی او را تحریک و تحریص به خلاف نمود و از صواب و درستی بازداشت، و «یلحدون» یعنی یمیلون عن الحقّ، و قرآن را «ذِکر» گویند به خاطر این که دلائل و احکام در آن یاد شده است و «أعجمّی» غیر عربی را گویند، و بعضی عرب غیر فصیح را نیز اعجمیّ گفته اند، از این رو نمازهای روزانه را که آهسته خوانده می شود را «عجماء» گویند به خاطر روشن نبودن قرائت آن ها، و «زیاد اعجم» را به این خاطر اعجم می گفتند که لکنت زبان داشت، و عرب هر کسی را بیان و زبان روشنی ندارد عجم گوید.
به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت
ص: 386
کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! (30) ما یاران و مددکاران شما در زندگی دنیا و آخرت هستیم و برای شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده می شود! (31) اینها وسیله پذیرایی از سوی خداوند غفور و رحیم است!» (32) چه کسی خوش گفتارتر است از آن کس که دعوت به سوی خدا می کند و عمل صالح انجام می دهد و می گوید: «من از مسلمانانم»؟! (33) هرگز نیکی و بدی یکسان نیست بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است! (34) امّا جز کسانی که دارای صبر و استقامتند به این مقام نمی رسند، و جز کسانی که بهره عظیمی (از ایمان و تقوا) دارند به آن نایل نمی گردند! (35) و هر گاه وسوسه هایی از شیطان متوجّه تو گردد، از خدا پناه بخواه که او شنوده و داناست! (36) و از نشانه های او، شب و روز و خورشید و ماه است برای خورشید و ماه سجده نکنید، برای خدایی که آفریننده آنهاست سجده کنید اگر می خواهید او را بپرستید! (37) و اگر (از عبادت پروردگار) تکبّر کنند، کسانی که نزد پروردگار تو هستند شب و روز برای او تسبیح می گویند و خسته نمی شوند! (38) و از آیات او این است که زمین را خشک (و بی جان) می بینی، امّا هنگامی که آب (باران) بر آن می فرستیم به جنبش درمی آید و نموّ می کند همان کسی که آن را زنده کرد، مردگان را نیز زنده می کند او بر هر چیز تواناست! (39) کسانی که آیات ما را تحریف می کنند بر ما پوشیده نخواهند بود! آیا کسی که در آتش افکنده می شود بهتر است یا کسی که در نهایت امن و امان در قیامت به عرصه محشر می آید؟! هر کاری می خواهید بکنید، او به آنچه انجام می دهید بیناست! (40) کسانی
ص: 387
که به این ذکر [قرآن] هنگامی که به سراغ شان آمد کافر شدند (نیز بر ما مخفی نخواهد ماند)! و این کتابی است قطعاً شکست ناپذیر… (41) که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی آید چرا که از سوی خداوند حکیم
و شایسته ستایش نازل شده است! (42) آنچه به ناروا درباره تو می گویند همان است که درباره پیامبران قبل از تو نیز گفته شده پروردگار تو دارای مغفرت و (هم) دارای مجازات دردناکی است! (43) هر گاه آن را قرآنی عجمی قرار می دادیم حتماً می گفتند: «چرا آیاتش روشن نیست؟! قرآن عجمی از پیغمبری عربی؟!» بگو: «این (کتاب) برای کسانی که ایمان آورده اند هدایت و درمان است ولی کسانی که ایمان نمی آورند، در گوشهای شان سنگینی است و گویی نابینا هستند و آن را نمی بینند آنها (همچون کسانی هستند که گویی) از راه دور صدا زده می شوند!» (44)
«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَةِ …»(1)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
خداوند پس از بیان حال گم راهان و گم راه کنندگان، احوال مؤمنین از شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را ذکر نموده. تا این که گوید: معنای «ثُمَّ اسْتَقَامُوا» استقامت بر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ» نزول ملائکه هنگام مرگ است.(2)
ص: 388
سپس گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
هر کس ولایت ما را پذیرفته باشد، و با دشمنان ما دشمن باشد، قطعاً هنگام مرگ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) نزد او خواهند آمد، و او را خشنود می نمایند و به او بشارت خواهند داد، و اگر میّت اهل ولایت ما نباشد، ملاقات آن بزرگواران برای او تلخ و ناگوار خواهد بود». و دلیل این موضوع سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) به حارث همدانی است
که فرمود:(1)
یَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی
مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلًا
یَعْرِفُنِی طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ
بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا فَعَلَا
وَ أَنْتَ عِنْدَ الصِّرَاطِ تَعْرِفُنِی
فَلَا تَخَفْ عَثْرَةً وَ لَا زَلَلًا
أَسْقِیکَ مِنْ بَارِدٍ عَلَی ظَمَأٍ
تَخَالُهُ فِی الْحَلَاوَةِ الْعَسَلَا
أَقُولُ لِلنَّارِ حِینَ تُعْرَضُ لِلْعَرْضِ
دَعِیهِ لَا تَقْبَلِی الرَّجُلَا
دَعِیهِ لَا تَقْرَبِیهِ إِنَّ لَهُ
حَبْلًا بِحَبْلِ الْوَصِیِّ مُتَّصِلا
ص: 389
محمّد بن مسلم گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سؤال کردم فرمود:
یعنی، «اسْتَقَامُوا عَلَی الْأَئِمَّةِ وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ.»(1)
از برخی از روایات استفاده می شود که ملائکه بر ائمّه طاهرین(علیه السلام) نازل می شوند، و منافاتی با روایت فوق ندارد. چرا که همیشه بر امامان نازل می شوند و لکن برای شیعیانشان هنگام مرگ و در قیامت نازل می شوند.
حمران بن اعین گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، به ما خبر رسیده که ملائکه بر شما نازل می شوند؟ فرمود:
آری به خدا سوگند ملائکه بر ما نازل می شوند و قدم بر روی فرش های ما می گذارند، مگر قرآن نخوانده ای که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا
تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ.»(2)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
ملائکه بر کسانی نازل می شوند، که خود را نسبت به طاعت خدا و رسول
ص: 390
او و ولایت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) به کمال رسانده اند، و بر آن استقامت می ورزند، و بر چنین کسانی روز قیامت ملائکه فرود می آیند و به آنان می گویند: خوف و هراسی نداشته باشید، ما شما را به بهشت موعود بشارت می دهیم، و می گویند: ما در دنیا با شما بودیم و از شما حمایت می کردیم و اکنون نیز از شما جدا نمی شویم تا داخل بهشت شوید.(1)
ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» فرمود:
به خدا سوگند مقصود از این آیه همین ولایتی که شما نسبت به ما دارید و خداوند نیز درباره ی همین ولایت می فرماید: «وَ أَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاء غَدَقًا»(2)، گفتم: چه وقتی ملائکه بر شیعیان شما نازل می شوند و می گویند:
هراس و اندوهی به خود راه ندهید و ما شما را به بهشت موعود بشارت می دهیم
و در دنیا و آخرت ولیّ شما هستیم؟ فرمود: هنگام مرگ و روز قیامت.(3)
ص: 391
حضرت عسکری(علیه السلام) نیز در حدیث مفصّلی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:
مؤمن همواره از عاقبت خود در هراس است، و یقین به رسیدن به رضوان الهی ندارد، تا هنگام جان دادن و ظاهر شدن ملک الموت و بشارت های او و دیدن جمال محمّد و علیّ و آل طیّبین آنان (صلوات الله علیهم أجمعین.)(1)
ص: 392
«وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ قَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»(1)
در تفسیر عیّاشی از جابر نقل شده که گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: مقصود از آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ»(2)، کیانند؟ فرمود:
مقصود: آن دو و سوّمی و چهارمی و عبدالرحمان و طلحه و… می باشند و آنان هفده نفر بودند.
سپس فرمود:
هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) و عمّار بن یاسر؟ره؟ را برای راهنمایی اهل مکّه فرستاد آن ها به حذیفه گفتند: «برای چه این بچّه «صبیّ» را می فرستد، خوب بود دیگری را برای اهل مکّه می فرستاد، چرا که بزرگانی در مکّه وجود دارند؟» و آنان علیّ(علیه السلام) را صبیّ می نامیدند به خاطر این که نام او در کتاب خدا صبیّ بود، و خداوند فرموده بود: «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ قَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ.»(3)
ص: 393
ابن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
علیّ بعد از من، باب هدایت، و دعوت کننده به پروردگار من، و صالح مؤمنین است. و سپس این آیه را تلاوت نمود «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا ….»(1)
ص: 394
و تفسیر آیه فوق در آخر سوره آل عمران که می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ …»(1)، گذشت.
«وَ لَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ * وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ»(2)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
مقصود از «حَسَنَةُ» تقیّه است، و مقصود از «سَّیِّئَةُ» اذاعه و افشاگری اسرار است، و مقصود از «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» نیز تقیّه است، [و تو با رعایت تقیّه می توانی خطر دشمن را دفع و او را دوست حامی خود قرار بدهی.](3)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که آیه فوق نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«من مأمور به تقیّه شدم» و تا ده سال آن حضرت در پنهانی تبلیغ می نمود، تا این که
به او گفته شد: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ» و علی(علیه السلام) نیز مأمور به تقیّه بود، تا زمانی که
مأمور به تبلیغ آشکار گردید، و ائمّه(علیهم السلام) نیز همدیگر را امر به تقیّه نمودند [و شیعیان
خود را نیز امر به تقیّه کردند] و چون قائم ما؟عج؟ قیام نماید، تقیّه برداشته می شود، و شمشیر او برهنه می گردد و با شمشیر با مردم برخورد می نماید.(4)
ص: 395
محمّد بن فضیل گوید: امام کاظم(علیه السلام) فرمود:
ما «حسنة» هستیم، و بنی امیّه «سیئّة» می باشند.(1)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
با دشمن خود مصافحه کن گرچه کراهت داشته باشد، چرا که این دستور خداوند است به بندگان خود که می فرماید: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ …» سپس فرمود: چیزی برای دشمن تو سخت تر از این نیست که تو با برخورد خود با او، خدا را اطاعت نمایی، و همین برای تو بس که ببینی دشمن در دنیا مشغول به معصیت خداوند است.(2)
مؤلّف گوید:
روایات مربوط به تقیّه در ذیل آیات پیشین مانند آیه «إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً»(3)، گذشت.
ص: 396
«وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
آیه فوق در ظاهر خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و لکن مقصود، امّت اویند، یعنی اگر از ناحیه ی شیطان نسبت به تو وسوسه ی به عمل خلافی شد، به خدا پناه ببر.(2)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیث «أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یَصْلَحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ» فرمود:
«إِذَا وَسْوَسَ الشَّیْطَانُ إِلَی أَحَدِکُمْ فَلْیَستَعِذْ بِاللَّهِ وَ لْیَقُلْ آمَنْتُ بِاللَّهِ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ»
یعنی هنگامی که شیطان یکی از شما را وسوسه می کند، تا به عمل خلافی وا بدارد، به خدا پناه ببرید و بگویید: «آمَنْتُ بِاللَّهِ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ.»(3)
مؤلّف گوید:
مشابه آیه فوق با مختصر اختلاف در سوره اعراف(4) است که می فرماید: «وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»، و در این آیه تنها الف و لام
در سمیع علیم نیامده است، و شرح آن در سوره اعراف گذشت.
ص: 397
«وَ مِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لَا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ»(1)
صاحب مجمع البیان گوید:
مرویّ از ائمّه ما(علیهم السلام) این است که موضع سجده «إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ» است.(2)
مرحوم صدوق در کتاب فقیه گوید:
روایت شده که در آیات سجده باید در حال سجده گفت: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا مُسْتَکْبِراً عَنْ عِبَادَتِکَ وَ لَا مُسْتَنْکِفاً وَ لَا مُتَعَظِّماً بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ خَائِفٌ مُسْتَجِیرٌ» سپس سر از سجده بردارد و تکبیر بگوید.(3)
مرحوم امام خمینی در کتاب تحریرالوسیله می فرماید:
هنگام قرائت و استماع آیات سجده، در آخر سوره نجم و عَلَق و «لا یستکبرون»، «الم تنزیل»، و «تعبدون»، «حم فصّلت» باید سجده نمود و کل آیه سبب وجوب سجده است و وجوب آن فوری است، و تأخیر سبب عصیان است و بدون انجام ساقط نمی شود و مسمّای سجده کفایت می کند، و استقبال و طهارت از حدث و خبث و موضع سجده شرط نیست، و نیزذکر
ص: 398
خاصّی در آن واجب نیست و مطلق ذکر کفایت می کند و بهتر است بگوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّا ….»(1)
ص: 399
«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنَّکَ تَرَی الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیَاهَا لَمُحْیِی الْمَوْتَی إِنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(1)
علیّ بن فضّال ازپدر خود نقل کرده که گوید: به امام هشتم(علیه السلام) گفتم: برای چه خداوند
مخلوق خود را بر انواع و اشکالی آفریده و به یک نوع و یک شکل نیافریده است؟ فرمود:
به خاطر این که کسی فکر نکند او عاجز است، از این رو خداوند هر شکلی و صورتی که در فکر بشر کافر بیاید را آفریده تا کسی نتواند بگوید: آیا خداوند می تواند موجودی به این صورت بیافریند؟» از این رو خداوند آنچه به فکر او بیاید را آفریده است، تا بداند که خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست.(2)
«إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیَاتِنَا لَا یَخْفَوْنَ عَلَیْنَا أَ فَمَن یُلْقَی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَم مَّن یَأْتِی آمِنًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(3)
مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج روایت مفصّلی را نقل نموده که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بخشی از آن در جواب یکی از منکرین نبوّت می فرماید:
بی احترامی و عیب گویی و عتاب و سرزنش تو نسبت به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) خلاف فرموده خداوند در قرآن است، چرا که خداوند آن حضرت را بر همه ی
ص: 400
پیامبران فضیلت داده، جز این که او در مقابل هر پیامبری دشمنی از مشرکان قرار داده و فرموده است: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ وَ کَفَی بِرَبِّکَ هَادِیًا وَ نَصِیرًا»(1)، و پیامبر ما(صلی الله علیه و آله) به خاطر جلالت قدر او -- در پیشگاه خداوند -- دشمنان بیشتری داشته، و مشقّت و آزارهای فراوان تری را تحمّل نموده است، و دشمنان او فراوان نسبت به آزار و تکذیب و جلوگیری از نبوّت او کوشیده اند و با کفر و نفاق خود، در مقام ابطال دعوت و تغییر آیین و مخالفت با سنّت های او بر آمده اند، و سخت ترین حیله و کید آنان این بود که مردم را از پذیرفتن ولایت وصیّ او منع نموده و بر دشمنی با او واداشته اند، و در مقام این برآمدند که کتاب این پیامبر(صلی الله علیه و آله) را تغییر بدهند، و آیاتی که درباره ی فضیلت خوبان و کفر دیگران نازل شده است را از آن حذف کنند، و خداوند که نیّات آنان را می دانسته فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیَاتِنَا لَا یَخْفَوْنَ عَلَیْنَا»، و نیز فرموده است: «یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُوا کَلَامَ اللَّهِ.»(2)و(3)
ص: 401
ص: 402
«لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»(1)
مرحوم طبرسی در مجمع البیان از امام باقر و امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرموده اند:
مقصود از این آیه این است که در خبرهایی که قرآن از گذشته و آینده داده است، باطلی وجود ندارد، و همه خبرهای آن مطابق با واقع است.(2)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
«لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ» یعنی لا من قبل التوراة و لا من قبل الإنجیل و الزبور، و «مِنْ خَلْفِهِ» یعنی و لا من بعده کتاب یبطله.(3)
ابوبصیر گوید: شخصی نزد امام صادق(علیه السلام) از درد ناف شکایت نمود و آن حضرت به او فرمود:
دست خود را بر روی موضع درد قرار بده و سه مرتبه بگو: «وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ * لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» و اگر چنین کنی به اذن خدا شفا می یابی.(4)
ص: 403
«وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِیًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ أَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًی وَ شِفَاء وَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُوْلَئِکَ یُنَادَوْنَ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
یعنی اگر این قرآن به زبان عجمی می بود، و عربی نبود، عرب ها می گفتند: «چگونه ما آن را بیاموزیم، در حالی که زبان ما عربی است تو قرآن عجمی برای ما آورده ای؟» از این رو خداوند خواست قرآن را عربی نازل نماید، و عذر آنان را از بین ببرد، و فرمود: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ» یعنی ما هیچ پیامبری نفرستادیم مگر با زبان قوم او.(2)
مرحوم صدوق در کتاب عیون از حضرت رضا(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت روزی
نامی از قرآن برد، و آن را حجّت [و معجزه ی] بزرگی دانست و حقانیّت آن را از راه فصاحت
و نظم خاصّی که دارد بیان نمود و فرمود: قرآن ریسمان محکم خداوند و دستگیره ی مطمئن نجات و بهترین طریقه رسیدن به بهشت و نجات از آتش است، و با گذشت
زمان کهنه نمی شود و با تکرار بر زبان ها ملالتی نسبت به آن رخ نمی دهد، چرا که خداوند
آن را برای زمان خاصّی نفرستاده، بلکه آن دلیل و برهان هر انسانی است، و باطلی در آن راه
پیدا نمی کند «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ.»(3)
ص: 404
و در کتاب عیون نیز از آن حضرت نقل شده که -- درباره ی اساس اسلام و شرایع دین -- به مأمون نوشت:
«و از شرایع دین است، تصدیق به کتاب خدا و آن صادق و عزیز است، و «(لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ) وَ أَنَّهُ الْمُهَیْمِنُ عَلَی الْکُتُبِ کُلِّهَا وَ أَنَّهُ حَقٌّ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَی خَاتِمَتِهِ نُؤْمِنُ بِمُحْکَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ وَعْدِهِ وَ وَعِیدِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ قِصَصِهِ وَ أَخْبَارِهِ لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ أَنْ یَأْتِیَ بِمِثْلِهِ ….»(1)
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفی شَکٍّ مِنْهُ مُریبٍ 45 مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّمٍ
ص: 405
لِلْعَبیدِ 46 إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَکْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ یَوْمَ یُنادیهِمْ أَیْنَ شُرَکائی قالُوا آذَنَّاکَ ما مِنَّا مِنْ شَهیدٍ 47 وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحیصٍ 48 لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ 49 وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ هذا لی وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی رَبِّی إِنَّ لی عِنْدَهُ لَلْحُسْنی فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِما عَمِلُوا وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلیظٍ 50 وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأی بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَریضٍ 51 قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ کَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فی شِقاقٍ بَعیدٍ 52 سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهیدٌ 53 أَلا إِنَّهُمْ فی مِرْیَةٍ
مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ مُحیطٌ 54
«أکمام» جمع کِمّ، وکِمّ جمع کِمّة است و آن ظرف طلع درخت خرماست، و «تَکَمَّمَ الرجل فی ثوبه» إذا تلفّف به، و «إیذان» به معنای اعلام است، و «آذنّاک» یعنی أعلمناک و أسمعناک، و «ضَلَّ عنهم» یعنی غاب عنهم، و «یدعون» به معنای «یعبدون» است، و «محیص» به معنای مهرب و محل فرار است، و «لَا یَسْأَمُ الْإِنسَانُ» یعنی لا یملّ من طلب النعمة، و «نأی بجانبه» یعنی بَعُدَ و مالَ بِنفسهِ تَجبُّراً، و «دعاءٍ عریض» یعنی دعای کثیر و دائم، و «آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ» یعنی فی أقطار السماوات و الأرض من النعم و الحوادث و العبر، و «و فی أنفسهم» یعنی من بدایع الحکم و لطائف الصنع، و «بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ» یعنی علماً و قدرةً فلا یفوته شئ.
ص: 406
ما به موسی کتاب آسمانی دادیم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمانی از ناحیه پروردگارت در این باره صادر نشده بود (که باید به آنان مهلت داد تا اتمام حجّت شود)، در میان آنها داوری می شد (و به کیفر می رسیدند) ولی آنها هنوز درباره آن شکّی تهمت انگیز دارند! (45) کسی که عمل صالحی انجام دهد، سودش برای خود اوست و هر کس بدی کند، به خویشتن بدی کرده است و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمی کند! (46) علم به قیامت (و لحظه وقوع آن) تنها به خدا بازمی گردد هیچ میوه ای از غلاف خود خارج نمی شود، و هیچ زنی باردار نمی گردد و وضع حمل نمی کند مگر به علم او و آن روز که آنها را ندا می دهد (و می گوید:) کجایند شریکانی که برای من می پنداشتید؟! می گویند: «(پروردگارا!) ما عرضه داشتیم که هیچ گواهی بر گفته خود نداریم!» (47) و همه معبودانی را که قبلًا می خواندند محو و گم می شوند و می دانند هیچ گریزگاهی ندارند! (48) انسان هرگز از تقاضای نیکی (و نعمت) خسته نمی شود و هر گاه شرّ و بدی به او رسد، بسیار مأیوس و نومید می گردد! (49) و هر گاه او را رحمتی از سوی خود بعد از ناراحتی که به او رسیده بچشانیم می گوید: «این بخاطر شایستگی و استحقاق من بوده، و گمان نمی کنم قیامت برپا شود و (بفرض که قیامتی باشد،) هر گاه بسوی پروردگارم بازگردانده شوم، برای من نزد او پاداشهای نیک است. ما کافران را از اعمالی که انجام داده اند (بزودی) آگاه خواهیم کرد و از عذاب شدید به آنها می چشانیم. (50) و هر گاه به انسان (غافل و بی خبر) نعمت دهیم، روی می گرداند و به حال تکبّر از حق دور می شود ولی هر گاه مختصر ناراحتی به او رسد، تقاضای فراوان و مستمرّ (برای بر طرف شدن آن) دارد! (51) بگو: «به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خداوند
ص: 407
باشد و شما به آن کافر شوید، چه کسی گم راهتر خواهد بود از کسی که در مخالفت شدیدی
قرار دارد؟! (52) به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها
نشان می دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است آیا کافی نیست که پروردگارت
بر همه چیز شاهد و گواه است؟! (53) آگاه باشید که آنها از لقای پروردگارشان در شکّ و تردیدند و آگاه باشید که خداوند به همه چیز احاطه دارد! (54)
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا وَ مَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ»(1)
ابراهیم بن ابی محمود گوید: به امام رضا(علیه السلام) گفتم: آیا خدا بندگان خود را مجبور بر گناهان می کند؟ فرمود:
«خداوند کسی را اجبار به گناه و عبادت نمی کند، بلکه آنان را مخیّر و مختار
قرار می دهد، و اگر گناه بکنند، به آنان مهلت می دهد تا توبه کنند» گفتم: آیا او مردم
را به چیزی که طاقت آن را ندارند تکلیف می نماید؟ فرمود: چگونه ممکن است چنین کاری را بکند، در حالی که می فرماید: «وَ مَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ؟»
سپس فرمود: پدرم از پدرش امام صادق(علیه السلام) نقل کرد که فرمود:
هر کس گمان کند که خداوند بندگان خود را اجبار به گناه می کند، و به آنچه طاقت آن را ندارند تکلیف می نماید [او مسلمان نیست و] شما نباید از حیوانی که او ذبح می کند. بخورید، و نباید شهادت او را بپذیرید، و نباید پشت سر او نماز بخوانید، و نباید چیزی از زکات را به او بدهید.(2)
ص: 408
«إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَاتٍ مِّنْ أَکْمَامِهَا وَ مَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَی وَ لَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ یَوْمَ یُنَادِیهِمْ أَیْنَ شُرَکَائِی قَالُوا آذَنَّاکَ مَا مِنَّا مِن شَهِیدٍ * وَ ضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَدْعُونَ مِن قَبْلُ وَ ظَنُّوا مَا لَهُم مِّن مَّحِیصٍ»(1)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
خداوند در روز قیامت به مشرکان -- که غیر خدا را می پرستیده اند -- می گوید: کسانی را که شما شریک من می دانستید کجایند؟ و آنان در پاسخ می گویند: «ما گواه بر چنین چیزی نیستیم» و آنان پرستش غیر خدا را از یاد برده، و می دانند که هیچ ملجأ و پناهگاهی ندارند!(2)
ص: 409
«سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
چه آیه و نشانه حقّی جز ما وجود دارد، که خداوند به اهل آفاق نشان بدهد؟(2)
و در سخن دیگری فرمود:
مقصود از آیات نشانه های حقانیّت و قیام حضرت مهدیّ(علیه السلام) است، و آن نشانه ها کشته شدن [زیادی از] مردم و مسخ شدن گروهی دیگر است، تا مردم به حقانیّت آن حضرت پی ببرند.(3)
حدیث فوق از امام باقر(علیه السلام) در کتاب غیبت نعمانی نیز نقل شده است.(4)
ص: 410
و در کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
مقصود از آیات، نشانه های مربوط به قیام حضرت قائم؟عج؟ است. و «خَسف و مَسخ و قَذف» از نشانه های حقانیّت آن حضرت می باشد.(1)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
مقصود از آیات آفاقی، گرفتن خورشید، و زلزله، و آنچه است که در آسمان رخ می دهد، و مقصود از آیات انفسی، نشانه هایی مانند گرسنگی، تشنگی، سیری،
سیرابی، بیماری، سلامتی، فقر و نیازمندی، رضایت، خشم، ترس و امنیّت است، که نشانه های حقانیّت خداوند است، چنان که شاعر می گوید:
و فی کلّ شی ء له آیة
تدلّ علی أنّه واحد
امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:
مقصود از آیات آفاقی فتنه های اطراف زمین است، و مقصود از آیات انفسی مسخ دشمنان اسلام است.(2)
مؤلّف گوید:
منافاتی بین معانی یاد شده نیست و آیه تاب همه این معانی را دارد، و الله العالم.
ص: 411
ص: 412
محلّ نزول: مکّه.
به جز آیات 23، 24، 25 و 27 که در مدینه نازل شده است.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی فصّلت نازل شده است.
تعداد آیات: 53 آیه.
ثواب قرائت سوره ی شوری
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کسی که سوره ی شوری را قرائت کند، خداوند روز قیامت او را مبعوث می نماید،
در حالی که صورت او مانند برف و یا خورشید، نورانی خواهد بود، تا این که در
پیشگاه خداوند قرار می گیرد، و خداوند به او می فرماید: «ای بنده ی من، تو همواره
سوره ی شوری را قرائت می کردی و پاداش قرائت آن را نمی دانستی، و اگر برکات
و ثواب این سوره را می دانستی هرگز از قرائت آن خسته نمی شدی، و لکن من
پاداش تو را می دهم».
سپس به ملائکه می فرماید:
«او را داخل بهشت کنید» و برای او در بهشت قصری از یاقوت سرخ می باشد،
که درها و بالکن ها و پله های آن از یاقوت است، و باطن آن از ظاهر آن دیده می شود،
و ظاهر آن از باطن آن دیده می شود، و برای او در آن قصیر یک حورالعین، و هزار کنیز و
ص: 413
هزار غلام از فرزندان بهشتی خواهد بود که همواره در بهشت با او
هستند، همان گونه که خداوند آنان را در قرآن توصیف نموده است.(1)
در خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:
کسی که این سوره را قرائت کند، ملائکه برای او درود می فرستند، و بعد از مرگ
به او ترّحم می کنند….(2)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کسی که این سوره را بنویسد، و بر خود بیاویزد، از شرّ مردم ایمن خواهد بود و کسی
که بنویسد و بشوید و از آب آن بنوشد، در سفر ایمن خواهد شد.(3)
ص: 414
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
حم 1 عسق 2 کَذلِکَ یُوحی إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 3 لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ 4 تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ 5 وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ اللَّهُ حَفیظٌ عَلَیْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکیلٍ 6 وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فیهِ فَریقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیرِ 7 وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ 8 أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 9 وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فیهِ مِنْ شَیْ ءٍ فَحُکْمُهُ إِلَی اللَّهِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبِّی عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیبُ 10 فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً یَذْرَؤُکُمْ فیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ 11 لَهُ
ص: 415
مَقالیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ 12 شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسی أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ یُنیبُ 13 وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ أُورِثُوا الْکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفی شَکٍّ مِنْهُ مُریبٍ 14 فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ لا حُجَّةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا وَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ 15 وَ الَّذینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ 16 اللَّهُ الَّذی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمیزانَ وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَریبٌ 17 یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا
الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفی ضَلالٍ بَعیدٍ 18
«الذَرأ» إظهار الخَلق بإیجاده، و «شَرَعَ اللّه الدین» یعنی بیّن و أظهرالدین، و منه المشرعة و الشریعة لکونهما فی مکانٍ ظاهر معلوم، بنابراین «شَریعت و شرایع و شَرعة» مذهب مستقیم و آشکاری است که خداوند آن ها را تشریع فرموده است، و «مقالید السماوات» مفاتیح خزائن آن هاست، و «إنابة» به معنای اقبال و توجّه به خداوند است، و «بَغیاً بینهم» یعنی حَسَداً و عَداوَةً، و «لا حجّة بیننا» یعنی لا محاجّة و لا خصومة بیننا و بینکم لظهور الحقّ، و «داحضةً» به معنای باطلةً است، و «میزان» وسیله ی سنجش است، تا حق و انصاف روشن شود، و «مشفقون» به معنای
ص: 416
خائفون است، و آن خوف همراه با امید است، و «یُمارون» به معنای یخاصمون است، و «مِریَة» به معنای شک است.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
حم. (1) عسق. (2) این گونه خداوند عزیز و حکیم به تو و پیامبرانی که پیش از تو بودند وحی می کند. (3) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و او بلندمرتبه و بزرگ است! (4) نزدیک است آسمانها (بخاطر نسبتهای ناروای مشرکان) از بالا متلاشی شوند و فرشتگان پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را بجا می آورند و برای کسانی که در زمین هستند استغفار می کنند آگاه باشید خداوند آمرزنده و مهربان است. (5) کسانی که غیر خدا را ولیّ خود انتخاب کردند، خداوند حساب همه اعمال آنها را نگه می دارد و تو مأمور نیستی که آنان را مجبور به قبول حقّ کنی! (6) و این گونه قرآنی عربی [فصیح و گویا] را بر تو وحی کردیم تا «أمّ القری» [مکّه] و مردم پیرامون آن را انذار کنی و آنها را از روزی که همه خلایق در آن روز جمع می شوند و شکّ و تردید در آن نیست بترسانی گروهی در بهشتند و گروهی در آتش سوزان! (7) و اگر خدا می خواست همه آنها را امّت واحدی قرار می داد (و به زور هدایت می کرد، ولی هدایت اجباری سودی ندارد) امّا خداوند هر کس را بخواهد در رحمتش وارد می کند، و برای ظالمان ولیّ و یاوری نیست. (8) آیا آنها غیر از خدا را ولیّ خود برگزیدند؟! در حالی که «ولیّ» فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده می کند، و اوست که بر هر چیزی تواناست! (9) در هر چیز اختلاف کنید، داوریش با خداست این است خداوند، پروردگار من، بر او توکّل کرده ام و به سوی او بازمی گردم! (10) او آفریننده آسمانها و زمین است و از جنس شما
ص: 417
همسرانی برای شما قرار داد و جفتهایی از چهارپایان آفرید و شما را به این وسیله [بوسیله همسران] زیاد می کند هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست! (11) کلیدهای آسمانها و زمین از آن اوست روزی را برای هر کس بخواهد گسترش می دهد یا محدود می سازد او به همه چیز داناست. (12) آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید! و بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت می کنید! خداوند هر کس را بخواهد برمی گزیند، و کسی را که به سوی او بازگردد هدایت می کند. (13) آنان پراکنده نشدند مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغ شان آمد و این تفرقه جویی بخاطر انحراف از حق (و عداوت و حسد) بود و اگر فرمانی از سوی پروردگارت صادر نشده بود که تا سرآمد معیّنی (زنده و آزاد) باشند، در میان آنها داوری می شد و کسانی که بعد از آنها وارثان کتاب شدند نسبت به آن در شک و تردیدند، شکی همراه با بدبینی! (14) پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آن چنان که مأمور شده ای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آورده ام و مأمورم در میان شما عدالت کنم خداوند پروردگار ما و شماست نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست و خداوند ما و شما را در یک جا جمع می کند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!» (15) کسانی که (از روی لجاجت) درباره خدا بعد از پذیرفتن (و ایمان به) او، محاجّه می کنند، دلیل شان نزد پروردگارشان باطل و بی پایه است و غضب بر آنهاست و عذابی شدید دارند. (16) خداوند کسی است که کتاب را بحق نازل کرد و میزان (سنجش
ص: 418
حق و باطل و خبر قیامت) را نیز تو چه می دانی شاید ساعت (قیام قیامت) نزدیک باشد! (17) کسانی که به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب می کنند ولی آنها که ایمان آورده اند پیوسته از آن هراسانند، و می دانند آن حق است آگاه باشید کسانی که در قیامت تردید می کنند، در گم راهی عمیقی هستند. (18)
«حم * عسق * کَذَلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(1)
در تفسیر قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«حم * عسق» عدد سال های حضرت مهدی(علیه السلام) است… و دانش هر چیزی در «عسق» است.(2)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
«حم * عسق» حروف متفرّق اسم اعظم الهی است، و پیامبر و امام؟سهما؟ آن ها را تألیف می کنند و اسم اعظم به دست می آید، و خداوند را با آن می خوانند و او اجابت می فرماید.(3)
ص: 419
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
«حم» به معنای حتم است، و «عین» به معنای عذاب است، و «سین» به معنای سنین است مانند سنین یوسف(علیه السلام)، و «قاف» به معنای قذف و خسف و مسخ است، که در آخرالزمان بر سفیانی و یاران او وارد می شود، و یاران او و ناس از قبیله کلب سی هزار هزار نفر هستند که قیام می کنند، و آن در زمانی است که حضرت مهدی(علیه السلام) در مکّه ظهور می نماید [و سفیانی و یاران او در بیداء بین مکّه و مدینه گرفتار خسف و مسخ و قذف می شوند.](1)
امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:
و امّا «حم * عسق» به معنای حکیم استوار و عالم و سمیع و قادر و قویّ است.(2)
و نیز فرمود:
«وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ» مخصوص به مؤمنین و شیعیان است.(3)
ص: 420
«وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ تُنذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ»(1)
امام جواد(علیه السلام) فرمود:
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به این خاطر «أمّی» نامیده شد که اهل مکّه بود و مکّه «أُمَّ الْقُرَی» نامیده شده است، چنان که خداوند می فرماید: «لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا.»(2)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
مکّه به این خاطر «أُمَّ الْقُرَی» گفته شده که آن نخستین بقعه ای است که خداوند روی زمین خلق کرده است، چنان که می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا …»(3)و(4)
ص: 421
در تفسیر آیه «وَ تُنذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ» روایت مفصّلی نقل شده و در ذیل آن آمده که پادشاه روم برای کشف حقانیّت امیرالمؤمنین(علیه السلام) -- و معاویه از هر کدام نماینده ای طلب نمود، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) امام حسن(علیه السلام) را نزد او فرستاد، و پادشاه روم سؤالاتی از او کرد و امام حسن پاسخ همه سؤالات او را داد.
و در اواخر این حدیث آمده که پادشاه روم به امام حسن(علیه السلام) گفت: هنگامی که مؤمنین می میرند ارواح آنان کجا می روند؟ فرمود:
«در هر شب جمعه ای نزد صخره ی بیت المقدس جمع می شوند، و آن عرش ادنای الهی است، و از آنجا خداوند زمین را گسترده می کند و در آنجا آن را در هم می پیچد، و از آنجا محشر بر پا می شود و خداوند مستولی بر آسمان و ملائکه می گردد.
سپس گفت:
ارواح کفّار پس از مرگ در کجا جمع می شوند؟ امام حسن(علیه السلام) فرمود: در وادی
حضرموت پشت شهر یمن، و سپس خداوند آتشی از مشرق و آتشی از مغرب
می فرستد و به دنبال آن دو باد تند می وزد و مردم را نزد صخره ی بیت المقدس
جمع می کند، و اهل بهشت در سمت راست صخره جمع می شوند و اهل دوزخ در
سمت چپ صخره، و جهنّم نیز در سمت چپ صخره در تخوم ارض یعنی طبقه
هفتم پایین زمین قرار دارد و در آن، چاه فلق و سجّین می باشد، و سپس خلایق از
کنار صخره ی بیت المقدس متفرّق می شوند و بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ می روند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.»(1)
ص: 422
ص: 423
ص: 424
ص: 425
بشر بن غالب گوید: به امام حسین(علیه السلام) گفتم: معنای «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»
چیست؟ فرمود:
هر امام عادلی که مردم را هدایت نموده و از او اطاعت کرده اند، و هر امام جائری که مردم را به گم راهی دعوت نموده و از او پیروی کرده اند، را خداوند در قیامت صدا می زند و گروه اوّل با امام خود به بهشت می روند و گروه دوّم
ص: 426
نیز با امام خود به دوزخ می روند، چنان که خداوند می فرماید: «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ ….»(1)
امام باقر(علیه السلام) از پدران خود نقل نموده که روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین مردم آمد، در حالی که در دست راست او نامه ای بود و آن را گشود و این چنین خواند:
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» این نامه ای است که نام اهل بهشت و نام پدران و قبائل آنان در آن نوشته شده است و کم و زیادی در آن رخ نخواهد داد، و سپس نامه ای که در دست چپ او بود را گشود و در آن نوشته شده بود: «این نامه خدای رحمان و رحیم است که در آن نام های اهل دوزخ و نام های پدران و قبائل آنان در آن نوشته شده است. و کم و زیادی در آن رخ
نخواهد داد.»(2)
ص: 427
مؤلّف گوید:
نظیر روایت فوق نیز در تفسیر نورالثّقلین، از اصول کافی نقل شده است.(1)
«وَ لَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَکِن یُدْخِلُ مَن یَشَاء فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِیٍّ وَ لَا نَصِیرٍ»(2)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
معنای آیه این است که اگر خدا می خواست همه مردم را مانند ملائکه معصوم
قرار بدهد و طبیعت حیوانی در آن ها نباشد، می توانست ولکن او هر که را بخواهد
[و شایسته باشد] داخل رحمت خود می کند، و کسانی که به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) ظلم کردند و حقّ آنان را غصب نمودند، ولیّ و سرپرست و یاوری ندارند.(3)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مقصود از رحمت در این آیه ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و ظالمین [به آل محمّد(صلی الله علیه و آله)] هیچ سرپرست و یاوری ندارند.(4)
ص: 428
«أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِی المَوْتَی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(1)
مرحوم علّامه محمّد بن شهر آشوب از کتاب علویّ بصری نقل نموده:
جماعتی از یمن نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: ما باقیمانده های ملک مقدم از آل نوح(علیه السلام) هستیم و پیامبر ما نوح وصیّی داشت به نام سام و در کتاب خود خبر داده بود که هر پیامبری دارای معجزه است و برای او جانشینی است که پس از او قائم مقام آن پیامبر خواهد بود، اکنون جانشین و وصیّ شما کیست؟» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دست مبارک خود به علیّ(علیه السلام) اشاره نمود، و آنان گفتند: ای محمّد، آیا اگر ما از او بخواهیم که سام بن نوح را به ما نشان بدهد، چنین کاری را می کند؟ فرمود: «آری با اذن خداوند چنین کاری را خواهد کرد» و به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «یا علی برخیز و همراه آنان داخل مسجد شو و نزدیک محراب دو رکعت نماز بخوان و پای خود را بر زمین بزن» پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) با آنان داخل مسجد شد و دو رکعت نماز خواند، و چون پای مبارک خود را بر زمین زد، زمین شکافته شد، و لحد و تابوتی آشکار گردید و پیرمردی نورانی، مثل نور ماه در شب چهاردهم، از تابوت برخاست در حالی که خاک از صورت او می ریخت و محاسن بلندی داشت، پس بر علیّ(علیه السلام) درود فرستاد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْمُرْسَلِینَ وَ أَنَّکَ عَلِیٌ وَصِیُّ مُحَمَّدٍ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ أَنَا سَامُ بْنُ نُوحٍ» پس آن جماعت نوشته های خود را باز کردند، و اوصاف او را در کتاب های خود یافتند، و سپس گفتند: «ما می خواهیم او سوره ای از کتاب های خود را
ص: 429
بخواند.» و سام شروع کرد و سوره ای از کتاب خود را تا آخر خواند، و سپس بر علیّ(علیه السلام) سلام کرد، و مانند اوّل در تابوت به خواب رفت و زمین او را در بر گرفت، و آن جماعت همگی گفتند: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ». و ایمان آوردند و خداوند این آیه را نازل نمود «أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِی المَوْتَی … تا وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ.»(1)
«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَ مِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ»(2)
ابراهیم بن محمّد همدانی گوید: به امام کاظم(علیه السلام) نوشتم: در بین ما از دوستان شما کسانی هستند که در توحید اختلاف دارند، و برخی از آنان می گویند: «خدا
ص: 430
جسم است» برخی می گویند: صورت است. پس امام(علیه السلام) با خط مبارک خود نوشت:
«منزّه است خدایی که حدّ و وصفی [از اوصاف مخلوق] برای او نیست و چیزی شبیه او نمی باشد» «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ.»(1)
مرحوم شیخ طوسی در مصباح از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در خطبه خود فرمود:
… چیزی همانند خداوند نیست، چرا که «شئ» از مشیّت است و مشیّت و مخلوق او شباهتی به او ندارند.(2)
فضل بن شاذان گوید: حضرت رضا(علیه السلام) ضمن بیان علل و فلسفه احکام فرمود:
اگر کسی بگوید: برای چه، بر مردم واجب است، اقرار کنند و معتقد باشند که برای خداوند مثل و مانندی نیست؟ در پاسخ او گفته می شود: به عللی:
به این علّت که هنگام عبادت و طاعت او را قصد کنند نه دیگری را، و خدا و رازق و آفریدگار خود را اشتباه نگیرند، [و به غیر خداوند توجّه نکنند].
اگر مردم ندانند که مثل و مانندی برای خداوند نیست، بسا فکر می کنند که پروردگار و خالق آن ها این بت هایی هستند که پدرانشان آن ها را می پرستیده اند، و بسا خورشید و ماه و آتش و … را خدای خود می پندارند، و این
ص: 431
سبب فساد در عبودیّت، و ترک همه طاعات، و رو آوردن به همه گناهان می شود،
همان گونه که از اخبار بت پرستان و مشرکان این معنا به ما رسیده است.
اگر مردم ندانند که برای خداوند، مثل و مانندی نیست و اعتقاد به آن نداشته باشند، امکان دارد که خدای خود را همانند مخلوقین متّصف به عجز و ناتوانی، و جهل و نادانی، و تغیّر و زوال و فنا و نابودی، و دروغ و ظلم و… بدانند، و اعتماد به عدالت او نداشته باشند، و سخن و امر و نهی و وعده و وعید و ثواب و عقاب او را حق ندانند، و این سبب فساد اعتقاد مردم و ابطال ربوبیّت خداوند خواهد شد.(1)
عبد الرحمان بن ابی نجران گوید: از امام جواد(علیه السلام) درباره ی توحید سؤال کردم و گفتم: آیا من می توانم خدا را به چیزی توهّم نمایم؟ فرمود:
«آری و لکن نباید معقول و محدود باشد» سپس فرمود: آنچه در فکر تو بیاید،
ص: 432
آن خدا نیست، چرا که خداوند شباهت به چیزی ندارد و به وهم و فکر کسی نمی رسد، و چگونه فکرها و ادراکات به او می رسد، در حالی که او در تصوّر و فکر کسی نمی آید….(1)
«شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ»(2)
عبدالله بن جندب گوید: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:
ماییم برگزیدگان خداوند، ماییم وارث پیامبران ماییم فرزندان اوصیا، ماییم مخصوصین در کتاب خدا، ماییم سزاوارترین مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ماییم کسانی که خداوند دین خود را در اختیار ما قرار داده و فرموده است: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ».
سپس فرمود:
مقصود از «وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی» ولایت علیّ(علیه السلام) است که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) و ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام) سفارش نموده، و آنچه به آنان وصیّت کرده به ما نیز تعلیم نموده و علوم آنان را نزد ما سپرده است، و ماییم وارث پیامبران أولوالعزم و خداوند به پیامبر
ص: 433
خود(صلی الله علیه و آله) و ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام) وصیّت نمود تا [مردم] دین خدا را بر پا بدارند، و از اختلاف و تفرّق دوری کنند، و در ولایت امیرالمؤمنین متّحد شوند، و نسبت به ولایت او مشرک نباشند، و دیگران را همتای او در ولایت قرار ندهند، اگرچه پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای مشرکان سخت است، چرا که آنان می خواهند، دیگران را در ولایت، با او شریک قرار بدهند، از این رو خداوند می فرماید: «اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ» و مقصود از «مَن یُنِیبُ» کسانی هستند که ولایت علیّ(علیه السلام) را پذیرفته اند.(1)
امام سجّاد(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:
ماییم کسانی که خداوند دین خود را در اختیار ما قرار داده است، و «أَقِیمُوا الدِّینَ» خطاب به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و آنچه بر مشرکین بزرگ و سخت است، پذیرفتن ولایت علیّ(علیه السلام) می باشد، و خداوند کسانی که ولایت او را پذیرفته اند را اهل إنابه دانسته است.(2)
ص: 434
ص: 436
ص: 437
ص: 438
مرحوم صدوق از حضرت عبدالعظیم حسنی نقل نموده که گوید:
وارد شدم بر مولای خود حضرت علیّ بن محمّد هادی(علیه السلام) و چون او مرا دید، فرمود: خوش آمدی، سپس فرمود: ای اباالقاسم، تو حقّاً اهل ولایت ما هستی»
گفتم: «ای فرزند رسول خدا من می خواهم دین خود را بر شما عرضه کنم، و اگر مورد قبول و رضایت شما بود، بر آن پایدار باشم، تا خدا را ملاقات کنم.»
امام(علیه السلام) فرمود:
بگو ای اباالقاسم. پس من گفتم: «اعتقاد من این است که خدای تبارک و تعالی یگانه است و مثل و مانندی برای او نیست، و از حدّ ابطال [و نفی] و حدّ تشبیه [و شباهت به مخلوق] خارج است، و او جسم و صورت و عرض و جوهر نیست، بلکه او آفریدگار اجسام و مصوّر صورت ها و خالق اعراض و جواهر، و مالک و جاعل و مُحدِث هر چیزی است.
و اعتقاد دارم که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) بنده خدا و رسول او و خاتم پیامبران است، و بعد از او تا قیامت پیامبری نیست.
و اعتقاد دارم که امام و خلیفه و ولیّ امر بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سپس امام حسن و امام حسین و علیّ بن الحسین و محمّد بن علیّ
ص: 439
و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علیّ بن موسی و محمّد بن علیّ و سپس شما ای مولای من امام هستید».
پس امام هادی(علیه السلام) فرمود:
و بعد از من نیز حسن فرزندم، امام است و چگونه خواهد بود حال مردم نسبت به جانشین او [حضرت مهدیّ(علیه السلام)؟!] گفتم: مگر چگونه خواهند بود ای مولای من؟ فرمود: [اعتقاد به ولایت او کار مشکلی خواهد بود] «به خاطر این که کسی او را نمی بیند، و نام او را نیز نمی توانند ببرند تا وقتی که قیام کند، و زمین را پر از عدل و داد نماید، همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد» پس من گفتم: «به امامت آنان نیز اقرار نمودم، و اعتقاد دارم که دوست آنان دوست خداست، و دشمن آنان دشمن خداست و اطاعت از آنان اطاعت از خداست، و نافرمانی از آنان نافرمانی از خداوند است، و اعتقاد دارم که معراج رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، و سؤال قبر، و بهشت، و دوزخ، و صراط و میزان و قیامت حق است، و شکّی در آن نیست و خداوند اهل قبور را در قیامت زنده خواهد نمود، و اعتقاد دارم که واجبات اسلام بعد از ولایت [و اعتقاد به امامت ائمّه(علیهم السلام)] نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر می باشد» پس امام هادی(علیه السلام) فرمود: ای اباالقاسم به خدا سوگند این همان دین خداست، و مورد رضایت او می باشد، و تو بر آن ثابت و پایدار باش، خدا تو را به قول حقّ در دنیا و آخرت ثابت نگاه بدارد.(1)
ص: 440
عمرو بن حریث گوید:
به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم آیا اجازه می دهید من دین خود را برای شما بازگو کنم؟ فرمود: آری. پس من گفتم: دین من، شهادت به یگانگی خداوندی است که شریکی برای او نیست، و حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) بنده و رسول اوست، و قیامت را شکّی نیست و خداوند مردگان را برای قیامت زنده خواهد نمود، و بر پا داشتن نماز، و پرداختن زکات، و روزه ماه رمضان، و حجّ خانه خدا، و پذیرفتن ولایت و امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد
ص: 441
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، و ولایت و امامت امام حسن و امام حسین و علیّ بن الحسین و محمّد بن علیّ (صلوات الله علیهم أجمعین) و ولایت شما بر من واجب است، و شما امامان من هستید و من بر این اعتقاد زنده هستم و بر این اعتقاد می میرم و با این اعتقاد متدیّن به دین خدا می باشم.»
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«ای عمرو بن حریث! این همان دین خدا و دین پدران من است و من در آشکار و پنهان متدیّن به آن می باشم». سپس فرمود: از خدا بترس و زبان خود را جز به خیر باز مکن و مگو: من خود را هدایت نمودم، بلکه خدا تو را هدایت نموده است، شکر نعمت هایی که خدا به تو عطا نموده است را ادا کن، و از کسانی مباش که مردم در آشکار و پنهان از او بدگویی کنند [یعنی از خوبان باش تا مردم آشکارا و پنهان تو را ستایش نمایند] و [به خاطر ترک تقیّه] مردم را بر گردن خود سوار مکن، و اگر چنین کنی مردم [یعنی مخالفین] پشت تو را می شکنند.(1)
ص: 442
«وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر آیه فوق گوید:
آنان که می گفتند: خداوند حجّتی بر ما نفرستاده است» پس از آن که خداوند پیامبران
و کتاب های آسمانی را برای آنان فرستاد، آنان کتاب های خداوند را تغییر و تبدیل دادند، و روز قیامت نیز از خداوند طلب کاری می کنند، حجّت چنین کسانی در قیامت باطل و غضب خدا و عذاب شدیدی برای آنان خواهد بود.
و در تفسیر «اللَّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِ وَ الْمِیزانَ» گوید:
مقصود از میزان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و دلیل آن این آیه از سوره ی الرحمن است که خداوند می فرماید: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ»(2) و مقصود از میزان امام(علیه السلام) است، و آیه «یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها» کنایه از قیامت است چرا که مشرکین به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گفتند: «اگر راست می گویی قیامت را برای ما بر پا کن و عذابی که به ما وعده می دهی را به ما برسان» از این رو خداوند درباره ی آنان می فرماید: آگاه باشید، آنان که درباره ی قیامت با پیامبر ما مخاصمه و جدال می کنند، در گم راهی دوری هستند [و قابل هدایت نمی باشند.](3)
ص: 443
اللَّهُ لَطیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزیزُ 19 مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ
فی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیبٍ 20 أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ
شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ
عَذابٌ أَلیمٌ 21 تَرَی الظَّالِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا کَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فی رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ 22 ذلِکَ الَّذی
یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی
وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ 23 أَمْ یَقُولُونَ افْتَری عَلَی اللَّهِ
ص: 444
کَذِباً فَإِنْ یَشَإِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلی قَلْبِکَ وَ یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ 24 وَ هُوَ الَّذی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ 25
وَ یَسْتَجیبُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ الْکافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ 26 وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ 27 وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ یَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمیدُ 28
وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فیهِما مِنْ دابَّةٍ وَ هُوَ عَلی جَمْعِهِمْ إِذا یَشاءُ قَدیرٌ 29
وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ 30 وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ فِی الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ 31 وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ 32 إِنْ یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَواکِدَ عَلی ظَهْرِهِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ 33 أَوْ یُوبِقْهُنَّ بِما کَسَبُوا وَ یَعْفُ عَنْ کَثیرٍ 34 وَ یَعْلَمَ الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحیصٍ 35 فَما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی لِلَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ 36 وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ 37 وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ 38 وَ الَّذینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ 39 وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ
سَیِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ 40
«اَعلام» جمع عَلَم، به معنای کوه است، و «فَیظْلَنَ» یعنی یَقُمنَ و یُدْمِنَّ، و ظَلَّ یفعل
کذا، إذا فعله نهاراً، و «رواکد» به معنای ثوابت است، و «یوبِقْهُنَّ» از ایباق به معنای اهلاک و اتلاف است، و «وَبَقَ» به معنای هلاکت است، و «محیص» به معنای ملجأ و راه بازگشت است، و «ما لهم من محیص» یعنی لیس لهم ملجأ و لا معدِل.
ص: 445
خداوند نسبت به بندگانش لطف (و آگاهی) دارد هر کس را بخواهد روزی می دهد و او قویّ و شکست ناپذیر است! (19) کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می دهیم و بر محصولش می افزاییم و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می دهیم امّا در آخرت هیچ بهره ای ندارد! (20) آیا معبودانی دارند که بی اذن خداوند آیینی برای آنها ساخته اند؟! اگر مهلت معیّنی برای آنها نبود، در میانشان داوری می شد (و دستور عذاب صادر می گشت) و برای ظالمان عذاب دردناکی است! (21) (در آن روز) ستمگران را می بینی که از اعمالی که انجام داده اند سخت بیمناکند، ولی آنها را فرامی گیرد! امّا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند در باغهای بهشتند و هر چه بخواهند نزد پروردگارشان برای آنها فراهم است این است فضل (و بخشش) بزرگ! (22) این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند به آن نوید می دهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم] و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزاییم چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است. (23) آیا می گویند: «او بر خدا دروغ بسته است»؟! در حالی که اگر خدا بخواهد بر قلب تو مُهر می نهد (و اگر خلاف بگویی قدرت اظهار این آیات را از تو می گیرد) و باطل را محو می کند و حقّ را بفرمانش پابرجا می سازد چرا که او از آنچه درون سینه هاست آگاه است. (24) او کسی است که توبه را از بندگانش می پذیرد و بدیها را می بخشد، و آنچه را انجام می دهید می داند. (25) و درخواست کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده اند می پذیرد و از فضل خود بر آنها می افزاید امّا برای کافران عذاب شدیدی
ص: 446
است! (26) هر گاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم
می کنند از این رو بمقداری که می خواهد (و مصلحت می داند) نازل می کند، که
نسبه به بندگانش آگاه و بیناست! (27) او کسی است که باران سودمند را پس از آنکه مأیوس شدند نازل می کند و رحمت خویش را می گستراند و او ولیّ و (سرپرست) و ستوده
است! (28) و از آیات اوست آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر
نموده و او هر گاه بخواهد بر جمع آنها تواناست! (29) هر مصیبتی به شما رسد بخاطر
اعمالی است که انجام داده اید، و بسیاری را نیز عفو می کند! (30) و شما هرگز نمی توانید در زمین از قدرت خداوند فرار کنید و غیر از خدا هیچ ولیّ و یاوری برای شما
نیست. (31) از نشانه های او کشتیهایی است که در دریا همچون کوه ها به نظر می رسند! (32) اگر او اراده کند، باد را ساکن می سازد تا آنها بر پشت دریا بی حرکت بمانند
در این نشانه هایی است برای هر صبرکننده شکرگزار! (33) یا اگر بخواهد آنها را بخاطر
اعمالی که سرنشینانش مرتکب شده اند نابود می سازد و در عین حال بسیاری را می بخشد. (34) کسانی که در آیات ما مجادله می کنند بدانند هیچ گریزگاهی ندارند! (35) آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگی دنیاست، و آنچه نزد خداست برای
کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکّل می کنند بهتر و پایدارتر است. (36) همان
کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب می ورزند، و هنگامی که خشمگین شوند عفو می کنند. (37) و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده
و نماز را برپا می دارند و کارهای شان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها
روزی داده ایم انفاق می کنند، (38) و کسانی که هر گاه ستمی به آنها رسد، (تسلیم ظلم
نمی شوند و) یاری می طلبند! (39) کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن و هر کس عفو
و اصلاح کند، پاداش او با خداست خداوند ظالمان را دوست ندارد! (40)
ص: 447
«اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَن یَشَاء وَ هُوَ الْقَوِیُّ العَزِیزُ * مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ»(1)
حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی برخی از «اسماء الله» می فرماید:
و امّا لطیف: به معنای لاغری جسم و نازکی استخوان نیست بلکه به معنای دقّت و ظرافت و نفوذ در حقیقت اشیاء و عدم امکان درک و پی بردن به او است، چنان که گفته می شود: «لَطُفَ عَنّی هذا الأمر» و یا «لطف فلان فی مذهبه» و مقصود این است که آن چیز و آن مذهب به قدری ظریف و غامض است، که عقل را مبهوت نموده و نمی توان به آن پی برد، و فکر انسان به آن نمی رسد، و خداوند لطیف است یعنی از فهم و درک ما دور است، و حدّ محدودی ندارد که انسان به او پی ببرد، آری لفظ لطیف درباره ی خداوند و انسان ها استعمال می شود و لکن معنای آن مختلف است.(2)
ص: 448
ص: 449
ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:
مقصود از «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ» ولایت امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام) است، و مقصود از
ص: 450
«نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ» رسیدن به دولت آنان [در رجعت و قیام مهدی(علیه السلام)] است، و مقصود از «وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ» این است که افراد دنیاطلب در دولت حقّه و حکومت حضرت مهدیّ(علیه السلام) نصیب و بهره ای ندارند.(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مال و فرزند کشت دنیاست، و عمل صالح کشت آخرت است، و بسا خداوند برای عدّه ای هر دو را جمع می کند.(2)
ص: 451
«قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ»(1)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
مقصود از «قُرْبَی» ائمّه(علیهم السلام) هستند.(2)
و عن المحاسن عنه(علیه السلام) قَالَ: «هُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِینَ لَا یَأْکُلُونَ الصَّدَقَةَ وَ لَا تَحِلُ لَهُمْ.»(3)
اسماعیل بن عبدالخالق گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که به ابی جعفر احول می فرمود:
آیا به بصره رفتی؟ او گفت: آری. فرمود: توجّه و استقبال و دخول مردم را در ولایت ما چگونه دیدی؟ او گفت: به خدا سوگند اهل ولایت شما ناچیزند! امام(علیه السلام) فرمود: بر تو باد به جوان ها، چرا که آنان سریع تر از دیگران به طرف هر چیزی می روند.
سپس فرمود:
اهل بصره درباره ی آیه ی «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» چه می گویند؟ گفتم: فدای شما شوم آنان این آیه را مربوط به خویشان رسول
ص: 452
خدا(صلی الله علیه و آله) می دانند. فرمود: دروغ می گویند، این آیه تنها در حقّ اهل البیت نازل شده است و آنان علیّ و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) که اصحاب کسا بودند می باشند.(1)
ابو مسروق گوید:
به امام صادق(علیه السلام) گفتم: ما به اهل تسنّن [درباره ی ولایت شما] می گوییم: خداوند فرموده است: «أَطِیعُواْ اللّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ»(2)، و آنان می گویند: «این آیه درباره ی حکّام و امرای هر مردمی نازل شده است» و چون به آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»(3)، استدلال می کنیم می گویند: این آیه درباره ی مؤمنین نازل شده است، و چون به آیه «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» استدلال می کنیم، می گویند:
این آیه درباره ی خویشان مؤمنین و مسلمین نازل شده است، و به هر دلیل دیگری نیز که استدلال می کنیم آنان توجیه می کنند و نمی پذیرند؟ پس امام صادق(علیه السلام) فرمود: «اگر چنین است آنان را دعوت به مباهله کن» گفتم:
ص: 453
چگونه با آنان مباهله کنم؟ امام(علیه السلام) سه مرتبه فرمود:
«نخست نفس خود را پاک و اصلاح کن» و به گمانم فرمود: روزه بگیر و غسل کن، و با او به بیابان خارج شوید و بگو: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ» سپس بگو: خدایا اگر ابو مسروق حقّی را انکار می کند و باطلی را ادّعا می نماید، حُسبان یعنی بلایی از آسمان
و یا عذاب دردناکی بر او فرو فرست و سپس بگو: خدایا اگر فلانی حقّی را انکار می کند و ادّعای باطلی می نماید، بر او بلا و حسبانی از آسمان، و عذاب
دردناکی فرو فرست، سپس فرمود: اگر چنین کنی فوراً عذاب بر او نازل می شود»
ابو مسروق گوید: پس از آن من احدی را نیافتم که حاضر به مباهله شود.(1)
ص: 454
در کتاب قرب الاسناد حمیری امام صادق(علیه السلام) از پدرانش نقل نموده که چون آیه «قُل
لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برخاست و فرمود:
«ای مردم خدای تبارک و تعالی چیزی را برای من بر عهده ی شما واجب نموده است، آیا شما به این واجب عمل می کنید؟» پس احدی پاسخ نداد و روز بعد باز آن حضرت این سخن را تکرار نمود و کسی پاسخ نداد، و روز سوّم نیز این سخن را تکرار نمود و احدی چیزی نگفت، تا این که فرمود: «ای مردم آنچه بر شما واجب شده طلا و نقره و آب و نان نیست» و چون مردم این سخن را شنیدند گفتند: اگر چنین است انجام خواهیم داد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند می فرماید:
«قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.»
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
به خدا سوگند به این نیز کسی عمل نکرد مگر هفت نفر: سلمان، ابوذرّ، عمّار، مقداد بن اسود کندی، جابر بن عبدالله انصاری، دوستی از دوستان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که به او «ثبت یا ثبیت» می گفتند و زید بن ارقم.(1)
ص: 455
ابوالقاسم حسکانی صاحب کتاب «شواهد التنزیل» از ابوامامه باهلی نقل نموده که گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
خدای متعال پیامبران را از شجره های گوناگون آفرید، و من و علیّ را از شجره ی واحده آفرید، و من اصل آن شجره هستم و علی فرع آن است و فاطمه لقاح آن است و حسن و حسین میوه های آنند، و شیعیان ما برگ های آن هستند، و هر کس به شاخه ای از شاخه های آن بیاویزد، نجات خواهد یافت، و هر کس از آن رو بگرداند هلاک خواهد شد.
سپس فرمود:
اگر بنده ای دو هزار سال بین صفا و مروه عبادت کند، تا مانند مشک پوسیده شود و محبّت ما را پیدا نکرده باشد خداوند او را با صورت در آتش می افکند. سپس این آیه را تلاوت نمود «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حجّة الوداع بازگشت و وارد مدینه شد، انصار نزد او آمدند و گفتند: «خداوند به برکت وجود شما، ما را هدایت نمود، و
ص: 456
دوستان ما را شاد و دشمنان ما را خوار کرد، و اکنون گروه هایی بر شما وارد می شوند و شما مالی در اختیار ندارید که به آنان بدهید، و دشمنان به این خاطر به شما شماتت می کنند، و ما می خواهیم ثلث اموال خود را در اختیار شما قرار بدهیم، تا اگر گروه هایی از مکّه بر شما وارد شدند دست شما خالی نباشد» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پاسخی به آنان نداد و منتظر وحی بود، و جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد:
«قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی». و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اموال آنان را نپذیرفت، و منافقین گفتند: خداوند چنین چیزی بر او نازل نکرده، و او می خواهد دست پسر عمّ خود را بالا ببرد و اهل بیت خویش را بر ما حاکم نماید، چرا که دیروز گفت: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ هَذَا مَوْلَاهُ» و امروز می گوید: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.»(1)
ص: 457
مؤلّف گوید:
روایات فراوان دیگری در ذیل آیه مودّت وارد شده و طالبین می توانند به تفسیر نورالثّقلین و برهان مراجعه فرمایند.
در چندین روایت از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«إقتراف حسنة» تسلیم و تصدیق ما و تکذیب نکردن ما می باشد.(1)
مرحوم طبرسی در مجمع البیان از ابوحمزه از سدیّ نقل نموده که گوید:
«إقتراف حسنة» مودّت و دوستی آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(2)
سپس گوید:
در حدیث صحیح از امام حسن(علیه السلام) نقل شده که در خطبه خود فرمود: ما اهل بیتی هستیم که خداوند مودّت و دوستی ما را بر هر مسلمانی واجب نموده
و فرموده است: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا» بنابراین «اقتراف حسنة» مودّت ما اهل بیت است.(3)
ص: 458
ابن عبّاس گوید:
هنگامی که آیه مودّت نازل شد، اصحاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: یا رسول الله! کسانی که خداوند امر به مودّت آنان نموده کیانند؟ فرمود: علی و فاطمه و فرزندان فاطمه(علیه السلام) می باشند.(1)
ثعلبی در تفسیر آیه فوق با طرق مختلفی از امّ سلمه نقل کرده که گوید:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به فاطمه(علیه السلام) فرمود: همسر و فرزندان خود را بیاور و چون آورد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کسای خود را بر آنان قرار داد و سپس دست مبارک خویش را بالا نمود و فرمود: «خدایا این هایند آل محمّد، پس تو صلوات و برکات خود را بر آل محمّد قرار ده، همانا تو حمید و مجید هستی. امّ سلمه گوید: پس من گوشه ی کسا را بالا نمودم تا بین آنان بروم و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کسا را جمع نمود و فرمود: تو بر راه خیر هستی (و این ها اهل بیت من هستند.)(2)
ص: 459
«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لَکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاء إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
اگر خداوند روزی مردم را فراوان کند، طغیان می کنند، و لکن برخی را نیازمند به برخی دیگر نموده تا به وسیله نیازمندی، خدا را عبادت کنند، و اگر همه آنان را اغنیاء و ثروتمند قرار می داد، روی زمین طغیان می کردند و لکن او [از حکمت خود] این گونه صلاح دین و دنیای آنان را دانسته است.(2)
حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:
«خبیر» کسی است که چیزی از علم او پنهان و از قدرت او خارج نباشد. سپس فرمود: خداوند همواره خبیر به مخلوق خود بوده، و خبیر از مردم کسی است که جاهل بوده و سپس آگاه شده است، گرچه نام «خبیر» مشترک بین خداوند و مخلوق اوست، و بصیر نیز مانند خبیر در لفظ مشترک بین خدا و مخلوق است و در معنا چنین نیست چرا که خداوند بصیر است و نیازی به مُبصَر و تجربه و تحصیل بصیرت ندارد و او بینای به هر چیزی است.(3)
ص: 460
«وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَن کَثِیرٍ»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
آگاه باشید که هیچ رگی زده نمی شود، و هیچ کسی زمین نمی خورد، و هیچ بیماری و سردردی رخ نمی دهد، مگر به خاطر گناهی که انجام می گیرد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَن کَثِیرٍ» سپس فرمود: و آنچه خدا عفو می کند، بیش از مقداری است که مؤاخذه می نماید.(2)
علی بن رئاب گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا مصائبی که بر علیّ(علیه السلام) و بر
ص: 461
اهل بیت او(علیهم السلام) وارد شد به خاطر اعمال آنان بود؟ در حالی که آنان اهل بیت پاک و معصوم بوده اند؟ فرمود:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هر شبانه روز یکصد مرتبه بدون گناهی که انجام داده باشد، توبه و استغفار می نمود، و خداوند اولیای خود را به مصائبی مخصوص می نماید تا پاداشی به آنان بدهد.(1)
حضرت زین العابدین(علیه السلام) در جواب یزید که گفت: «وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» فرمود:
این آیه درباره ی ما نیست، و خداوند درباره ی ما می فرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ.»(2)و(3)
ص: 462
«وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ وَ إِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ»(1)
امام صادق(علیه السلام) از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:
هر کس بخواهد بداند که قدر و منزلت او نزد خداوند چگونه است؟ باید ببیند قدر و منزلت خداوند نزد او چگونه است؟ [پس اگر خداوند نزد او بزرگ و باعظمت است و به این خاطر مخالفت او را نمی کند، بداند او نیز نزد خداوند عزیز است و خداوند او را گرامی خواهد داشت.](2)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
کسی که خشم خود را فرو ببرد و بتواند خشم کند، خداوند قلب او را در قیامت
پر از امن و ایمان خواهد نمود، و کسی که هنگام شادی و هنگام ترس و هنگام خشم مالک خود باشد، خداوند بدن او را بر آتش حرام خواهد نمود.(3)
و نیز می فرماید:
کسی که قدرت انتقام گرفتن داشته باشد و خشم خود را فرو ببرد، خداوند در قیامت قلب او را پر از امن و ایمان خواهد نمود.(4)
ص: 463
«وَ الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
««اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ فی إقامة الإمام وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ» یعنی یشاورون الإمام فیما یحتاجون إلیه من أمر دینهم کما قال الله تعالی: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ»(2)،» و «هُمْ یَنتَصِرُونَ» یعنی إذا بغی علیهم «هُمْ یَنتَصِرُونَ»، و هی رخصة صاحبها فیها بالخیار، إن شاء فعل، و إن شاء ترک.»(3)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
احدی مشورت نمی کند، مگر آن که خیر و شر خود را می یابد و هدایت می شود.(4)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
لقمان به فرزند خود گفت: هنگامی که با عدّه ای مسافرت نمودی، فراوان درباره ی امور خود و امور آنان با آن ها مشورت کن. تا این که فرمود: و چون با
ص: 464
تو مشورت کردند، فوراً پاسخ مده و تأمّل و دقّت کن و چیزی مگو تا ساعاتی بگذرد و تو قیام و قعود کنی و به خواب روی و بیدار شوی و غذایی بخوری و نمازی بخوانی و در این حالات فکر خود را به کار بگیری و درباره ی مشورت او دقّت کنی. سپس فرمود: و اگر کسی برای مشورت کننده کاملاً خیرخواهی نکند خداوند عقل و امانت را از او سلب خواهد نمود.(1)
«وَ جَزَاء سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ»(2)
ابوحمزه گوید: امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:
روز قیامت خداوند اوّلین و آخرین مردم را جمع می کند و منادی از طرف خداوند ندا می کند: اهل فضل کجایند؟ پس گروهی آماده می شوند و ملائکه
به آنان می گویند: فضل شما چه بوده است؟ و آنان می گویند: «ما با آنان که از ما قطع رحم می کردند، صله رحم می نمودیم، و به کسانی که ما را محروم می کردند عطا و احسان می کردیم، و از کسانی که به ما ظلم می کردند گذشت می نمودیم» پس ملائکه می گویند: راست می گویید داخل بهشت شوید.(3)
ص: 465
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
بر شما باد به عفو و گذشت، چرا که عفو و گذشت سبب عزّت شما می شود، پس همدیگر را عفو کنید، تا خداوند به شما عزّت بدهد.(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
سه خصلت در هر کس باشد، خصلت های ایمان را کامل کرده است:
صبر بر ظلم دیگران.
کظم غیظ برای خدا.
عفو و گذشت.
و صاحب این خصلت ها، بدون حساب داخل بهشت می شود، و خداوند او را شفیع جمعیّتی مانند جمعیّت دو قبیله ی بزرگ عرب ربیعه و مضرّ قرار می دهد.(2)
امام سجّاد(علیه السلام) در رساله حقوق خود می فرماید:
و حق کسی که به تو ظلم کرده این است که او را عفو کنی، و اگر می دانی که
ص: 466
عفو از او زیان دارد و صلاح تو نیست می توانی حق خود را دریافت نمایی، چرا که خداوند می فرماید: «وَ لَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ.»(1)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
به سه گروه اگر ظلم نکنی آنان به تو ظلم می کنند:
افراد نادان و سفیه، همسران و ممکوک ها [یعنی غلامان و کنیزان.](2)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خطبه خود فرمود:
آیا من شما را به بهترین خصلت های دنیا و آخرت خبر بدهم؟ گفتند: آری. فرمود: «الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَی مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ»(3). یعنی گذشت از کسی که به تو ظلم کرده، صله با کسی که با تو قطع رابطه نموده و احسان به کسی که تو را محروم نموده است.
وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبیلٍ 41 إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَی الَّذینَ یَظْلِمُونَ
ص: 467
النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ 42 وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ 43 وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ وَلِیٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَ تَرَی الظَّالِمینَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ یَقُولُونَ هَلْ إِلی مَرَدٍّ مِنْ سَبیلٍ 44 وَ تَراهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْها خاشِعینَ مِنَ الذُّلِّ یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍّ وَ قالَ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمینَ فی عَذابٍ مُقیمٍ 45 وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِیاءَ یَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ سَبیلٍ 46 اسْتَجیبُوا لِرَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ ما لَکُمْ مِنْ مَلْجَإٍ یَوْمَئِذٍ وَ ما لَکُمْ مِنْ نَکیرٍ 47 فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ 48 لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ ما یَشاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ 49 أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقیماً إِنَّهُ عَلیمٌ قَدیرٌ 50 وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ 51 وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدی إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ 52 صِراطِ اللَّهِ الَّذی لَهُ ما
فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ 53
«انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ» یعنی طلب النصرة بعد ما ظُلِم، و «مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ» یعنی ما علیهم مؤاخذة و عقوبة و ملامة، و «لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» یعنی من معزوماتها المهمّة، و «وَ مَن یُضْلِلِ اللَّهُ» یعنی یخلیّه و ضلاله فیخذل، و «المردّ» الرجوع، و «طَرْفٍ خَفِیٍّ» یعنی از گوشه چشم نگاه کردن، و آن را نظر مسارقه گویند، و «نکیر» به معنای انکار
ص: 468
است، و «کَفُور» کثیر الکفر است، و «عقیم» نازا را گویند، و «وَحی» به معنای الهام در خواب، و به معنای شنیدن صدا، بدون دیدن گوینده و محل آن است، و «وَرَاء حِجَابٍ» به معنای دریافت از ملک وحی مانند جبرئیل می باشد، و «رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» یا قرآن است و یا جبرئیل است و یا ملکی اعظم از جبرئیل است که همواره با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه(علیهم السلام) می باشد.
و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست (41) ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم می کنند و در زمین بناحق ظلم روا می دارند برای آنان عذاب دردناکی است! (42) امّا کسانی که شکیبایی و عفو کنند، این از کارهای پرارزش است! (43) کسی را که خدا گم راه کند، ولیّ و یاوری جز او نخواهد داشت و ظالمان را (روز قیامت) می بینی هنگامی که عذاب الهی را مشاهده می کنند میگویند: «آیا راهی به سوی بازگشت (و جبران) وجود دارد؟!» (44) و آنها را می بینی که بر آتش عرضه می شوند در حالی که از شدّت مذلّت خاشعند و زیر چشمی (به آن) نگاه می کنند و کسانی که ایمان آورده اند می گویند: «زیانکاران واقعی آنانند که خود و خانواده خویش را روز قیامت از دست داده اند آگاه باشید که ظالمان (آن روز) در عذاب دائمند!» (45) آنها جز خدا اولیا و یاورانی ندارند که یاریشان کنند و هر کس را خدا گم راه سازد، هیچ راه نجاتی برای او نیست! (46) اجابت کنید دعوت پروردگار خود را پیش از آنکه روزی فرا رسد که بازگشتی برای آن در برابر اراده خدا نیست و در آن روز، نه پناهگاهی دارید و نه مدافعی! (47) و اگر روی گردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده ایم وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت است! و هنگامی که ما
ص: 469
رحمتی از سوی خود به انسان بچشانیم به آن دلخوش می شود، و اگر بلایی بخاطر اعمالی که انجام داده اند به آنها رسد (به کفران می پردازند)، چرا که انسان بسیار کفران کننده است! (48) مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین از آن خداست هر چه را بخواهد می آفریند به هر کس اراده کند دختر می بخشد و به هر کس بخواهد پسر، (49) یا (اگر بخواهد) پسر و دختر -- هر دو -- را برای آنان جمع میکند و هر کس را بخواهد عقیم می گذارد زیرا که او دانا و قادر است. (50) و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی می فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی می کند چرا که او بلندمقام و حکیم است! (51) همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را بفرمان خود وحی کردیم تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی) ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم و تو مسلّماً به سوی راه راست هدایت می کنی. (52) راه خداوندی که تمامی آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست آگاه باشید که همه کارها تنها بسوی خدا بازمی گردد! (53)
«وَ لَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ * إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِکَ لَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ * وَ لَمَن صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(1)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
این آیه مربوط به حضرت قائم؟عج؟ است، و هنگامی که او قیام می کند
ص: 470
از بنی امیّه و از مکذّبین و از دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) [و شیعیانشان] انتقام خواهد گرفت.(1)
«وَ تَرَی الظَّالِمِینَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ یَقُولُونَ هَلْ إِلَی مَرَدٍّ مِّن سَبِیلٍ * وَ تَرَاهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا خَاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ یَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِیٍّ وَ قَالَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا إِنَّ الظَّالِمِینَ فِی عَذَابٍ مُّقِیمٍ»(2)
ابوحمزه گوید: امام باقر(علیه السلام) آیه فوق را چنین قرائت نمود: «وَ تَرَی ظَالِمِی آل محمّد حقَّهم لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ» و فرمود:
مقصود از عذاب علیّ(علیه السلام) است و او سبب عذاب ظالمین آل محمّد می باشد، چرا که او قسیم الجنّة و النار است.(3)
و نیز فرمود:
مقصود از «خَاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ» ظالمین به آل محمّد(صلی الله علیه و آله)اند، و مقصود از
ص: 471
«یَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِیٍّ» نگاه آنان از زیر چشم و با ترس و هراس، از حضرت مهدی(علیه السلام) می باشد. [که از آنان انتقام خواهد گرفت.](1)
مرحوم علیّ بن ابراهیم پس از بیان مضمون روایات فوق گوید:
مقصود از «وَ قَالَ الَّذِینَ آمَنُوا» آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و شیعیان آنان هستند. سپس گوید: به خدا سوگند مقصود از «أَلَا إِنَّ الظَّالِمِینَ فِی عَذَابٍ مُّقِیمٍ» دشمنان اهل بیت و ناصبی ها می باشند که دشمن امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ذریّه او(علیهم السلام) بودند….(2)
«لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاء یَهَبُ لِمَنْ یَشَاء إِنَاثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاء الذُّکُورَ * أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَ إِنَاثًا وَ یَجْعَلُ مَن یَشَاء عَقِیمًا إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ»(3)
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «یَهَبُ لِمَنْ یَشَاء إِنَاثًا» تا آخر آیه فرمود:
مقصود این است که خداوند به هر کس بخواهد فرزند دختر می دهد، و به هر
ص: 472
کس بخواهد فرزند پسر می دهد، و به هر کس بخواهد پسر و دختر می دهد، و هر کس را بخواهد عقیم می کند و فرزندی به او نمی دهد.(1)
محمّد بن سعید گوید:
یحیی بن اکثم از موسی بن محمّد مسائلی را سؤال نمود و یکی از سؤالات او مربوط به آیه «یَهَبُ لِمَنْ یَشَاء إِنَاثًا» بود و سؤال او این بود که گفت: آیا امکان دارد که خداوند مردها را به مردها تزویج نماید، در حالی که قوم لوط را به این عمل ملامت نموده است؟! پس موسی بن محمّد از برادر خود حضرت هادی(علیه السلام) پاسخ سؤالات او را درخواست نمود و امام هادی(علیه السلام) فرمود: … و امّا مقصود از آیه «أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَ إِنَاثًا» این است که خداوند مردان مؤمن مطیع را به زن های حورالعین تزویج می نماید، و زنان مؤمنه مطیعات را به مردان مؤمن مطیع تزویج می کند، و معاذ الله که خداوند جلیل آن معنایی که تو برای آزادی خویش نسبت به عمل حرام فکر کرده ای را اراده کرده باشد، چرا که او می فرماید: «وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا * یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا.»(2)و(3)
ص: 473
مؤلّف گوید:
حدیث فوق به طور کامل در کتاب اختصاص، نقل شده است، و متن آن را در پاورقی مشاهده می کنید.(1)
ص: 474
ص: 475
ص: 476
«وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ»(1)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:
شایسته نیست خداوند با بشری سخن بگوید، مگر به صورت وحی، و آن
ص: 477
انجام نمی شود مگر از ورای حجاب، و یا خداوند به واسطه ملائکه آسمان، وحی را منتقل به ملائکه زمین می کند، و به رسول خدا می رسد، و یا مستقیماً ملائکه زمین وحی را به رسول خدا می رسانند و ملائکه آسمان واسطه آن نخواهند بود.
سپس فرمود:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جبرئیل فرمود: آیا تو خدای خود را دیده ای؟ جبرئیل گفت: پروردگار من با چشم دیده نمی شود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: پس تو چگونه وحی را از او می گیری؟ جبرئیل گفت: من از اسرافیل می گیرم، و اسرافیل از ملکی فوق خود -- از روحانیّون -- می گیرد، و خداوند وحی را در قلب او می فرستد، و کلام خدا را اقسامی است، برخی به صورت تکلّم خداوند با پیامبر است، و برخی به صورت وارد شدن در قلب اوست، و برخی به صورت خواب است، و برخی به صورت مستقیم بر پیامبر خدا قرائت می شود و بر قلب او وارد می گردد. سپس فرمود: بیش از این توضیح مخواه….(1)
ص: 478
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
خداوند مرا به معراج برد و از ورای حجاب مستقیماً با من سخن گفت، و از سخنان او این بود که فرمود: «یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ… الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ، إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ، إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ، لِیَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی، یُسَبِّحُ لِی مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، وَ أَنَا الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».
سپس فرمود:
ای محمّد! من خدایی هستم که جز من خدایی نیست، و من اوّلی هستم که چیزی قبل از من نبوده، و من آخری هستم که چیزی بعد از من نیست، و من ظاهری هستم که فوق من چیزی نیست، و من باطنی هستم که چیزی دون من نیست، و من خدایی هستم که خدایی جز من نیست، و من به هر چیزی عالم هستم.
سپس فرمود:
ای محمّد، علیّ اوّل کسی است -- از بین ائمّه -- که من میثاق از او گرفته ام، ای محمّد، من علیّ را به آنچه بر تو وحی می کنم، آگاه خواهم نمود، و تو حقّ نداری چیزی را از او پنهان نمایی، ای محمّد، آنچه از اسرار را به تو گفتم به او منتقل کن، تا او به آنچه بین من و تو بوده است، آگاه باشد، ای محمّد، هر حلال و حرامی که من خلق کردم علی به آن آگاه است.(1)
ص: 479
«وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَ لَا الْإِیمَانُ وَ لَکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ * صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مقصود از «رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» خلقی از ملائکه خدا می باشد که بزرگ تر از جبرئیل
و میکائیل است و او همواره با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود و آن حضرت را آگاهی می داد و تقویت می نمود و پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همراه با ائمّه(علیهم السلام) می باشد.(2)
ص: 480
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:
خداوند آن روح را بر پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) نازل نمود و تا آن حضرت زنده بود او به آسمان نرفت و همراه او بود و پس از او همراه ما می باشد.(1)
ابوبصیر و ابوالصباح کنانی گویند: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:
مقصود از روح در این آیه ملکی است بزرگ تر از جبرائیل و میکائیل، و همواره او همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود و آن حضرت را آگاهی می داد و تقویت می نمود، و همراه ائمّه(علیهم السلام) نیز می باشد و آنان را آگاهی و تقویت می نماید.(2)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
آیه «وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد
ص: 481
و آن حضرت مردم را امر به ولایت علیّ(علیه السلام) می کند چرا که علی صراط مستقیم دین است.(1)
و در سخن دیگری نیز فرمود:
مقصود از «وَ لَکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء» علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است.(2)
ص: 482
و در تفسیر «صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ …» فرمود:
مقصود از صراط، علیّ(علیه السلام) است و خداوند او را امین و خازن خود در آسمان ها و زمین قرار داده است.(1)
جابر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود:
قرآنی به دریا افتاد و چون آن را یافتند همه آیات آن محو شده بود جز این آیه «أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ.»(2)
ص: 483
ص: 484
محلّ نزول: مکّه.
به جز آیه ی 54 که در مدینه نازل شده است.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی شوری نازل شده است.
تعداد آیات: 89 آیه.
ثواب قرائت سوره ی زُخرف
ابوبصیر از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
کسی که همواره سوره ی «حم زخرف» را قرائت کند خداوند او را از حیوانات و هوام قبر و فشار قبر ایمن خواهد نمود، تا وقتی که در پیشگاه پروردگار خود قرار بگیرد و به امر خداوند این سوره او را داخل بهشت ببرد.(1)
از کتاب خواصّ القرآن نقل شده که هر کس این سوره را قرائت کند، از کسانی خواهد
بود که روز قیامت به آنان گفته می شود: ای بندگان من، شما را خوف و هراس و اندوهی
نیست، و کسی که آن را بنویسد و بشوید و بخورد، برای هیچ بیماری نیازی به دارو ندارد،
ص: 485
و اگر آب آن را به بیمار مصروعی بپاشند، بهبود پیدا خواهد نمود و با اذن خداوند شیطان
او سوخته خواهد شد.(1)
در مجمع البیان از ابیّ بن کعب نقل شده که گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
کسی که سوره ی زخرف را قرائت کند، از کسانی خواهد بود که روز قیامت به
او گفته می شود: «یَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ
ص: 486
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
حم 1 وَ الْکِتابِ الْمُبینِ 2 إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ 3 وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ 4 أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفینَ 5 وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلینَ 6 وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 7 فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضی مَثَلُ الْأَوَّلینَ 8 وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزیزُ الْعَلیمُ 9 الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَکُمْ فیها سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ 10 وَ الَّذی نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ تُخْرَجُونَ 11 وَ الَّذی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ 12 لِتَسْتَوُوا عَلی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنینَ 13 وَ إِنَّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ 14 وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبینٌ 15 أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنینَ 16 وَ إِذا بُشِّرَ
ص: 487
أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ 17 أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبینٍ 18 وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ 19 وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ 20 أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ 21 بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ 22 وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ 23 قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدی مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ
کافِرُونَ 24 فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ 25
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
حم. (1) سوگند به کتاب مبین (و روشنگر)، (2) که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم، شاید شما (آن را) درک کنید! (3) و آن در «أمّ الکتاب» [لوح محفوظ] نزد ما بلندپایه و استوار است! (4) آیا این ذکر [قرآن] را از شما بازگیریم بخاطر اینکه قومی اسرافکارید؟! (5) چه بسیار پیامبرانی که (برای هدایت) در میان اقوام پیشین فرستادیم (6) ولی هیچ پیامبری به سوی آنها نمی آمد مگر اینکه او را استهزا می کردند. (7) ولی ما کسانی را که نیرومندتر از آنها بودند هلاک کردیم، و داستان پیشینیان گذشت. (8) هر گاه از آنان بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً می گویند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است»! (9) همان کسی که زمین را محل آرامش شما قرار داد، و برای شما در آن راه هایی آفرید باشد، که هدایت شوید (و به مقصد برسید)! (10) همان کسی که از آسمان آبی فرستاد بمقدار
ص: 488
معیّن، و بوسیله آن سرزمین مرده را حیات بخشیدیم همین گونه (در قیامت از قبرها) شما را خارج می سازند! (11) و همان کسی که همه زوجها را آفرید، و برای شما از کشتیها و چهارپایان مرکبهایی قرارداد که بر آن سوار می شوید، (12) تا بر پشت آنها بخوبی قرار گیرید سپس هنگامی که بر آنها سوار شدید، نعمت پروردگارتان را متذکّر شوید و بگویید: «پاک و منزّه است کسی که این را مسخّر ما ساخت، و گر نه ما توانایی تسخیر آن را نداشتیم (13) و ما به سوی پروردگارمان بازمی گردیم!» (14) آنها برای خداوند از میان بندگانش جزئی قرار دادند (و ملائکه را دختران خدا خواندند) انسان کفران کننده آشکاری است! (15) آیا از میان مخلوقاتش دختران را برای خود انتخاب کرده و پسران را برای شما برگزیده است؟! (16) در حالی که هر گاه یکی از آنها را به همان چیزی که برای خداوند رحمان شبیه قرار داده [به تولّد دختر] بشارت دهند، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و خشمگین می گردد! (17) آیا کسی را که در لابلای زینتها پرورش می یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا می خوانید)؟! (18) آنها فرشتگان را که بندگان خداوند رحمانند مؤنّث پنداشتند آیا شاهد آفرینش آنها بوده اند؟! گواهی آنان نوشته می شود و (از آن) بازخواست خواهند شد! (19) آنان گفتند: «اگر خداوند رحمان می خواست ما آنها را پرستش نمی کردیم!» ولی به این امر هیچ گونه علم و یقین ندارند و جز دروغ چیزی نمی گویند! (20) یا اینکه ما کتابی پیش از این به آنان داده ایم و آنها به آن تمسّک
می جویند؟! (21) بلکه آنها می گویند: «ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم، و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافته ایم.» (22) و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر
انذارکننده ای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را
بر آئینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می کنیم.» (23) (پیامبرشان) گفت: «آیا اگر من آیینی
ص: 489
هدایت بخش تر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید آورده باشم (باز هم انکار می کنید)؟!» گفتند: «(آری،) ما به آنچه شما به آن فرستاده شده اید کافریم!» (24) به همین جهت از آنها انتقام گرفتیم بنگر پایان کار تکذیب کنندگان چگونه بود! (25)
«ضَرَبتُ عنه و أضربتُ عنه» ای ترکتُه و أمسکتُ عنه، و «صفح عنّی بوجهه» یعنی أعرض عنّی وجهه، و «صَفوح» از صفات خداوند، به معنای عفو از بنده است، کأنّه أعرض عن مجازاته، و «اسراف» تجاوز از حدّ است در گناه، و «أنشر الله الخلق» یعنی أحیاهم.
«وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
مقصود از «لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و در تفسیر «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» در سوره ی فاتحه گذشت که امام صادق(علیه السلام) فرمود: مقصود از «الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مقصود از «الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) و معرفت
ص: 490
اوست، و دلیل آن این است که خداوند می فرماید: «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ.»(1)
در کتاب فضائل ابن شاذان آمده که بُرسی گوید:
معتمدین از ناقلین اخبار گفته اند: در قرآن برای امیرالمؤمنین علیّ(علیه السلام) سیصد نام وجود دارد، و از آن هاست روایت صحیحی که از عبدالله ابن مسعود درباره ی آیه «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»، نقل شده است و آیه «وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا»(2)، و آیه «وَ اجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ»(3)، و آیه «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ»(4)، و آیه «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»(5)، و منذر در این آیه رسول الله(صلی الله علیه و آله) است، و هادی علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است، و در آیه ی «أَ فَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ»(6)، بیّنه حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و شاهد علیّ(علیه السلام) می باشد، و در آیه «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَی * وَ إِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولَی»(7)، و آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا»(8)، و آیه «أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَی علَی مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ وَ إِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ»(9)، مقصود از این آیات علیّ(علیه السلام)
ص: 491
است و «جَنب اللَّه» علیّ(علیه السلام) است، و در آیه ی «وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»(1)، مقصود از «إِمَامٍ مُبِینٍ» علیّ(علیه السلام) است، و در آیه ی «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»(2)، و آیه «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»(3)، مقصود سؤال از محبّت علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است.(4)
در کتاب تهذیب شیخ؟ره؟ از امام صادق(علیه السلام) دعایی بعد از نماز روز غدیر نقل شده که می فرماید:
«رَبَّنَا آمَنَّا وَ اتَّبَعْنَا مَوْلَانَا وَ وَلِیَّنَا وَ هَادِیَنَا وَ دَاعِیَنَا وَ دَاعِیَ الْأَنَامِ وَ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ السَّوِیَّ وَ حُجَّتَکَ وَ سَبِیلَکَ الدَّاعِیَ إِلَیْکَ عَلَی بَصِیرَةٍ هُوَ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ* بِوَلَایَتِهِ وَ بِمَا یُلْحِدُونَ بِاتِّخَاذِ الْوَلَائِجِ دُونَهُ فَأَشْهَدُ یَا إِلَهِی أَنَّهُ الْإِمَامُ
ص: 492
الْهَادِی الْمُرْشِدُ الرَّشِیدُ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِی ذَکَرْتَهُ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ -- وَ إِنَّهُ
فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ لَا أُشْرِکُ مَعَهُ إِمَاماً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیجَة.»(1)
«وَ جَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ * لِتَسْتَوُوا عَلَی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ * وَ إِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ»(2)
ابوبصیر گوید:
به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا برای شکر حدّی هست، که اگر بنده انجام بدهد، شاکر خدا باشد؟ فرمود: «آری». گفتم: آن چیست؟ فرمود: خدا را بر هر نعمتی نسبت به خانواده و مال ستایش کند، و اگر حقّی به مال او تعلّق گرفته باشد ادا نماید، مانند این که بگوید: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ» و یا بگوید: «رَّبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَ أَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ»(3)، و یا بگوید: «رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا.»(4)و(5)
ص: 493
علی بن اسباط گوید:
متاعی را به مکّه بردم و در آنجا کساد بود و به فروش نرسید، سپس به مدینه آمدم و نزد حضرت رضا(علیه السلام) رفتم و گفتم: فدای شما شوم من متاعی را به مکّه بردم و کساد بود … امام(علیه السلام) فرمود: چه مانعی دارد که به مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیایی و دو رکعت نماز بخوانی و یکصد و یک مرتبه از خداوند طلب خیر بکنی و چون سوار مرکب می شوی بگویی: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ * وَ إِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ»؟
سپس فرمود:
هیچ کس با خواندن این آیه سوار مرکبی نمی شود مگر آن که آسیبی و وبالی به او نمی رسد و سستی پیدا نمی کند، و اگر سوار کشتی شدی بگو: «بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَ مُرْسَاهَا»(1)، و اگر موجی رخ داد به طرف چپ تکیه کن و بگو: «اسْکُنْ بِسَکِینَةِ اللَّهِ وَ قِرَّ بِقَرَارِ اللَّهِ -- وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».
علیّ بن اسباط گوید:
پس از آن من سوار کشتی شدم و هر گاه موجی پیدا شد به دستور امام(علیه السلام) عمل کردم و موج آرام شد و آسیبی به ما نرساند….(2)
ص: 494
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
هر کس هنگام سوار شدن مرکب [دابّة] بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ [وَ إِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ» خداوند او و مرکب او را حفظ خواهد نمود تا پیاده شود.(1)
مؤلّف گوید:
روایات فراوان و مفصّل دیگری نیز ذیل این آیه در تفسیر برهان و نورالثّقلین وارد شده مراجعه شود.
ص: 495
«وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ مُّبِینٌ * وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ
مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ * أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبینٍ * وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ * وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا» گوید:
قریش می گفتند: ملائکه دختران خدایند، و خداوند به صورت استفهام انکاری می فرماید: «أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَنَاتٍ وَ أَصْفَاکُم بِالْبَنِینَ؟!» و در تفسیر (وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا) گوید: آنان که ملائکه را دختران خدا می دانستند اگر دختری خدا به آنان می داد، از شرمساری صورت های شان سیاه می شد و خشم می کردند و چاره ای جز فرو بردن خشم خویش نداشتند [در حالی که آنچه سبب شرمساری آنان بود را برای خداوند روا می داشتند و می گفتند: ملائکه دختران خدایند و «وَ یَجْعَلُونَ لِلّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَ لَهُم مَّا یَشْتَهُونَ.»(2)و(3)
و در تفسیر «أَ وَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ» گوید:
خداوند به موسی(علیه السلام) قدرتی داده بود که خود را در چشم فرعون انسانی از طلای نرم و مزیّن به لباس های طلایی نشان می داد از این رو فرعون می گفت:
ص: 496
«عجب است که انسانی در زیور طلا رشد کرده و در سخن و استدلال لکنت زبان دارد؟! و اگر او پیامبر می بود نباید چنین باشد….»(1)
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَ یُسْأَلُونَ» فرمود:
روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد تا ابوبکر و عمر و علیّ(علیه السلام) نزد غار اصحاب کهف
بروند و ابوبکر دو رکعت نماز بخواند و سه مرتبه اصحاب کهف را صدا بزند و اگر او را
پاسخ ندادند، عمر نیز چنین کند، و اگر به او نیز پاسخ ندادند، علیّ(علیه السلام) به این دستور عمل کند، و آنان به دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عمل کردند و اصحاب کهف به ابوبکر و عمر پاسخی ندادند و چون امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) آنان را صدا زد گفتند: «لبیّکَ لبیّکَ لبیّکَ» پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) به آنان فرمود: برای چه به اوّلی و دوّمی پاسخ ندادید و به سوّمی پاسخ دادید؟ آنان گفتند: ما اجازه نداریم که جز به پیامبر و وصیّ پیامبر پاسخ بدهیم.
پس آنان خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند، و ماجرای خود را بیان کردند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صحیفه حمراء را بیرون آورد و به آنان فرمود: به خطّ خود این گواهی را بنویسید و آنچه دیدید و شنیدید را مکتوب کنید. پس این آیه نازل شد: «سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَ یُسْأَلُونَ». «یوم القیامة.»(2)
ص: 497
ابوبصیر گوید:
امام باقر(علیه السلام) آن نامه ای که منافقین بین خود نوشتند و بر آن گواهی دادند و آن را به مهرهای خود مهمور کردند و در کعبه گذاردند [تا اگر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا برود هرگز نگذارند علیّ(علیه السلام) خلیفه او باشد] را یادآوری نمود و به من فرمود: «ای ابوبصیر خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را قبل از نوشتن این نامه آگاه نمود و فرمود: آیه ای درباره ی آن نازل شد» گفتم: آیا آیه ای درباره ی آن نازل شد؟ فرمود: آری، مگر نشنیده ای که می فرماید: «سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَ یُسْأَلُونَ.»(1)
روایات دیگری مشابه روایات فوق در ذیل این آیه نقل شده، به تفسیر برهان و نورالثّقلین مراجعه شود.
ص: 498
وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنی بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ 26 إِلاَّ الَّذی فَطَرَنی فَإِنَّهُ سَیَهْدینِ 27 وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ 28 بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّی جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبینٌ 29 وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ کافِرُونَ 30 وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ 31 أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ 32 وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ 33 وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ 34 وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقینَ 35 وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ 36 وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ 37 حَتَّی إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ 38 وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ 39 أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فی ضَلالٍ مُبینٍ 40 فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ 41 أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذی وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ 42 فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ 43 وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ 44 وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا
مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ 45
ص: 499
«بَراء» به معنای برائت و بیزاری است، و مذکّر و مؤنّث و مفرد و تثنیه و جمع آن یکسان است، و «نحن براء منک» یعنی ذو برائةٍ منک، مانند: رجل عدل و امرأة عدل و ذووا عدل، و «معارج» به معنای نردبان و پلکان است، و جمع معرج می باشد، و عروج به معنای صعود است، و «علیها یظهرون» یعنی علیها یصعدون، و «سُرُر» جمع سریر است، و «أسرّة» نیز چنین است، و «زخرف» کمال زیبایی می باشد، از این رو به طلا زخرف می گویند، و «زَخرَفَهُ» إذا حَسَّنهُ و زیّنه، و نقوش و تصاویر را نیز زخرف گویند، و در حدیث آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد کعبه نشد، تا دستور داد نقوش و تصاویر را از آن برطرف نمودند، و «عَشو» نگاه ضعیف البصر را گویند، و «عشی یعشو عَشواً و عُشُوّاً» إذا ضعف بصره و أظلمت عینه کأنّ علیها غِشاوة، و هنگامی که دید چشم از بین برود، گفته می شود: عشی الرجل و یَعشی عَشَاً و أعشی الرجل یعنی ذهب بصره، و عشی عنها إذا أعرض عنها، و «قیّضَ الله فلاناً لفلانٍ» یعنی جاء به.
و به خاطر بیاور هنگامی را که ابراهیم به پدرش [عمویش آزر] و قومش گفت: «من از آنچه شما می پرستید بیزارم. (26) مگر آن کسی که مرا آفریده، که او هدایتم خواهد کرد!» (27) او کلمه توحید را کلمه پاینده ای در نسلهای بعد از خود قرار داد، شاید به سوی خدا باز گردند! (28) ولی من این گروه و پدرانشان را از مواهب دنیا بهره مند ساختم تا حق و فرستاده آشکار (الهی) به سراغ شان آمد (29) هنگامی که حق به سراغ شان آمد گفتند: «این سحر است، و ما نسبت به آن کافریم»! (30) و گفتند: «چرا این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی) از این دو شهر (مکه و طائف) ناز ل نشده است؟!» (31) آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟! ما معیشت آنها را در
ص: 500
حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده (و با هم تعاون نمایند) و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آوری می کنند بهتر است! (32) اگر (تمکّن کفّار از مواهب مادی) سبب نمی شد که همه مردم امت واحد (گم راهی) شوند، ما برای کسانی که به (خداوند) رحمان کافر می شدند خانه هایی قرار می دادیم با سقفهایی از نقره و نردبانهایی که از آن بالا روند، (33) و برای خانه های شان درها و تختهایی (زیبا و نقره ای) قرار می دادیم که بر آن تکیه کنند (34) و انواع زیورها ولی تمام اینها بهره زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است! (35) و هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست! (36) و آنها [شیاطین] این گروه را از راه خدا بازمی دارند، در حالی که گمان می کنند هدایت یافتگان حقیقی آنها هستند! (37) تا زمانی که (در قیامت) نزد ما حاضر شود می گوید: ای کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود چه بد همنشینی بودی! (38) (ولی به آنها می گوییم:) هرگز این گفتگوها امروز به حال شما سودی ندارد، چرا که ظلم کردید و همه در عذاب مشترکید! (39) (ای پیامبر!) آیا تو می توانی سخن خود را به گوش کران برسانی، یا کوران و کسانی را که در گم راهی آشکاری هستند هدایت کنی؟! (40) و هر گاه تو را از میان آنها ببریم، حتماً از آنان انتقام خواهیم گرفت (41) یا اگر (زنده بمانی و) و آنچه را (از عذاب) به آنان وعده داده ایم به تو نشان دهیم، باز ما بر آنها مسلّطیم! (42) آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمی. (43) و این مایه یادآوری (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودی سؤال خواهید شد. (44) از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟! (45)
ص: 501
«وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ * إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ * وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»(1)
سلیم بن قیس گوید: روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد مسجد شد و ما اطراف او جمع شدیم و آن حضرت فرمود:
«سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی …» یعنی قبل آن که مرا نیابید، هر چه می خواهید از من سؤال کنید. سپس فرمود: از قرآن سؤال کنید، چرا که در قرآن علم اوّلین و آخرین موجود است، و خداوند برای احدی در قرآن چیزی فروگذار نکرده است و تأویل و اسرار آن را جز خدا و راسخون در علم [یعنی حضرت محمّد و اوصیای او(علیهم السلام)] کسی نمی داند، و راسخون در علم یک نفر نیستند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یکی از آنان است و خداوند او را عالم به [اسرار] قرآن نمود، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز مرا به اسرار قرآن آگاه نمود و همواره علوم قرآن در فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تا قیامت ادامه خواهد داشت» سپس آیه «وَ بَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَی وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِکَةُ»(2)، را تلاوت نمود و فرمود: منزلت من نسبت به رسول الله(صلی الله علیه و آله) منزلت هارون نسبت به موسی می باشد، جز نبوّت و پیامبری، و علم [قرآن] در فرزندان ما تا قیامت ادامه خواهد داشت سپس این آیه را قرائت نمود «وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ» و فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عقب ابراهیم(علیه السلام) است، و ما عقب ابراهیم و عقب محمّد(صلی الله علیه و آله) هستیم.(3)
ص: 502
مفضّل گوید: امام صادق در تفسیر آیه فوق فرمود:
«مقصود از این آیه امامت است که خداوند آن را تا قیامت در فرزندان امام حسین(علیه السلام) قرار داده است» پس من گفتم: چگونه امامت در فرزندان امام حسین قرار داده شده و در فرزندان امام حسن(علیه السلام) قرار داده نشده است؟ در حالی که
آنان فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و دو سبط او و آقای جوانان بهشتی هستند؟! فرمود:
ای مفضّل! موسی و هارون دو برادر و دو پیامبر مرسل بودند و خداوند نبوّت را در صلب هارون قرار داد و احدی حق ندارد بگوید: برای چه خداوند امامت را در صلب حسین قرار داد و در صلب حسن قرار نداد؟ چرا که او در افعال خود حکیم است و خود می فرماید: «لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ.»(1)و(2)
ص: 503
هشام بن سالم گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: امام حسن افضل است یا امام حسین؟ فرمود:
«امام حسن افضل از امام حسین؟سهما؟ است» گفتم: پس برای چه امامت در فرزندان امام حسین قرار گرفته و در فرزندان امام حسن قرار نگرفته است؟ فرمود: «خداوند خواسته سنّت موسی و هارون را در حسن و حسین؟سهما؟ جاری نماید، آیا نمی بینی که موسی و هارون در نبوّت شریک بوده اند، همانند این که حسن و حسین در امامت شریک اند، و خداوند نبوّت را در فرزندان هارون قرار داد و در فرزندان موسی قرار نداد، گرچه موسی افضل از هارون بود» گفتم:
آیا دو امام در یک زمان صحیح است؟ فرمود: خیر، جز این که یکی از آنان ساکت و مأموم دیگری باشد و دیگری ناطق و امام او باشد، و امّا این که هر دو در یک زمان ناطق باشند، امکان ندارد» گفتم: آیا بعد از حسن و حسین؟سهما؟ امامت در دو برادر قرار می گیرد؟ فرمود: خیر، امامت تا قیامت در فرزندان حسین(علیه السلام) خواهد بود، چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ.»(1)
ص: 504
مؤلّف گوید:
در ذیل آیه فوق روایات دیگری نقل شده طالبین به تفسیر برهان مراجعه نمایند.
«وَ قَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ * أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
مقصود از «رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ» عروة بن مسعود ثقفی بوده که [بین قریش] مرد عاقل و دانایی شمرده می شده است.(2)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی پس از نقل روایت فوق گوید:
مقصود از قریتین مکّه و طائف است، و عروة بن مسعود را مردم به این خاطر انتخاب کردند و گفتند: باید این قرآن بر او نازل می شد، که او تعهّدات مالی آنان -- مانند دیات -- را به عهده می گرفت و عموی مغیرة بن شعبه بود
ص: 505
و خداوند سخن آنان را ردّ نمود و فرمود: «أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ» یعنی آیا آنان رحمت الهی -- مانند نبوّت و قرآن -- را تقسیم می کنند [در حالی که شایستگی های افراد و مصالح جهان را نمی دانند؟] سپس فرمود:
«نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ» یعنی ما معیشت و زندگی مردم را تنظیم و تقسیم می کنیم و هر که را هر چه -- از مال و فرزند -- صلاح او باشد به او می دهیم [و به این وسیله آنان را
آزمایش می کنیم] و آنان به خاطر مال ها و فرزندان همدیگر را سُخریّه می کنند.
سپس گوید:
تنظیم معیشت و تقسیم مال، از بزرگ ترین دلائل خداشناسی و توحید است، چرا که خداوند مردم را در خلقت و امکانات و تمایلات، مختلف قرار داده، تا از همدیگر کمک بگیرند [و سبب ابتلا و امتحان آنان شود] چرا که انسان ها بی نیاز از همدیگر نیستند و نظام زندگی آنان اجتماعی است و هیچ کس نمی تواند همه نیازهای خود را تأمین نماید و اگر کسی بخواهد خودکفا باشد و امور خویش را مانند بنّایی و خیّاطی و صناعات گوناگون دیگر به دست خود انجام بدهد، عالم به اندازه چشم بر هم زدنی برقرار نمی نماند، چنان که اگر همه انسان ها به دنبال تحصیل علم بروند دنیا برقرار نمی ماند، از این رو خداوند تمایلات انسان ها را مختلف قرار داده تا هر کسی به کاری مشغول شود و این از بزرگ ترین حکمت های الهی است.(1)
ص: 506
مؤلّف گوید:
در ذیل آیه فوق روایت مفصّلی از امام عسکری(علیه السلام) نقل شده که در ذیل آیات
گذشته بیان شد، طالبین به تفسیر منسوب به آن حضرت(1)، مراجعه نمایند.(2)
ص: 507
ص: 508
«وَ لَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ * وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِؤُونَ * وَ زُخْرُفًا وَ إِن کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا …»(1)
سعید بن مسیّب گوید: امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:
مقصود از این آیه امّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است و خداوند می فرماید: «اگر این مردم امّت واحده نبودند و همه آنان کافر می بودند، ما خانه های آنان را آراسته [به طلا] می کردیم و سقف خانه های شان را از نقره قرار می دادیم و معارج و پلکان هایی در آن ها تعبیه می کردیم تا از آن ها بالا بروند».
سپس امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:
و اگر خداوند برای امّت این پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین می کرد، مؤمنان [یعنی
ص: 509
شیعیان] اندوه پیدا می کردند، و غیر مؤمنین با مؤمنین ازدواج نمی کردند، و مؤمنین از آنان ارث نمی بردند.(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
اگر خداوند چنین می کرد، همه مردم کافر می شدند.(2)
و در سخن دیگری فرمود:
اگر خداوند چنین می کرد، احدی ایمان نمی آورد، ولکن خداوند در بین مؤمنین و کافرین اغنیا و فقرا قرار داد، و آنان را به وسیله امر به معروف و نهی از منکر و صبر و رضا امتحان نمود….(3)
ص: 510
و در سخن دیگری فرمود: خداوند می فرماید:
اگر بنده مؤمن من آزرده نمی شد، من دستمالی از طلا بر پیشانی کافر می بستم.(1)
و در سخن دیگری فرمود:
فقرای مؤمن هفتاد سال قبل از اغنیا در باغستان های بهشت متنعّم اند. سپس فرمود: مَثَل فقرا و اغنیاء در قیامت مَثَل دو کشتی می باشد، که مأمور گرفتن مالیات در یکی از آن ها اموالی نمی بیند و او را رها می کند و در دیگری اموال فراوانی را می یابد و آن را نگاه می دارد و از آن مالیات می گیرد.(2)
«وَ مَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ * وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ * حَتَّی إِذَا جَاءنَا قَالَ یَا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ * وَ لَن یَنفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ»(3)
مفاد آیه اوّل این است که اگر کسی از یاد خداوند چشم بپوشد، خداوند شیطانی را همراه او می کند و او همواره با آن شیطان هم نشین خواهد بود، و آیه «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی … إلی قوله: کَذَلِکَ أَتَتْکَ
ص: 511
آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی»(1)، نیز به همین معناست، و در پایان دو آیه برای فراموش نمودن خداوند گم راهی و ندامت و حسرت در قیامت می باشد و هر دو آیه تفسیر و تأویل به انحراف از ولایت امیرالمؤمنین و امامان بعد از او (صلوات الله علیهم أجمعین) شده است.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
مرد ثروتمندی با لباس های زیبا و پاکیزه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و در کنار آن حضرت نشست، و سپس مرد فقیری با لباس های کهنه وارد شد و چون در کنار آن مرد ثروتمند نشست، مرد ثروتمند لباس خود را از زیر پای آن فقیر کشید و جمع کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: آیا ترسیدی فقر او به تو سرایت کند؟ او گفت: خیر. فرمود: آیا ترسیدی چیزی از ثروت تو به او برسد؟ گفت: خیر. فرمود: آیا ترسیدی او لباس تو را آلوده کند؟ گفت: خیر. فرمود: پس برای چه لباس خود را جمع کردی؟ مرد ثروتمند گفت: «یا رسول الله! مرا قرین و هم نشینی است که هر قبیح و زشتی را برای من زیبا می کند و هر زیبایی را برای من زشت می نماید، و من اکنون نصف مال خود را به او بخشیدم» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آن مرد فقیر فرمود: آیا مال او را می پذیری؟ او گفت: نمی پذیرم. مرد ثروتمند گفت: برای چه نمی پذیری؟ مرد فقیر گفت: می ترسم به آنچه تو گرفتار شده ای گرفتار شوم.(2)
ص: 512
مرحوم مجلسی در شرح روایت فوق گوید:
مقصود از «إِنَّ لِی قَرِیناً …» این است که «إِنَّ لِی شیطاناً …» و یا مقصود او نفس امّاره ی به سوء است که انسان را به بدی ها و زشتی ها امر می کند.» و الله العالم.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» -- در خطبه وسیله -- می فرماید:
«وَ لَئِنْ تَقَمَّصَهَا دُونِیَ الْأَشْقَیَانِ وَ نَازَعَانِی فِیمَا لَیْسَ لَهُمَا بِحَقٍّ وَ رَکِبَاهَا ضَلَالَةً …» یعنی، اگر آن دو شقّی لباس خلافت را که حقّ من بود به تن کردند، و درباره ی چیزی که حقّی به آن نداشتند، با من نزاع نمودند، و از گم راهی، بر مرکب خلافت سوار شدند، و از جهالت، مهار آن را به دست گرفتند، و آخرت
خود را تباه کردند و مستحق عذاب الهی شدند و جایگاه بسیار بدی را پس از مرگ پیدا کردند، چه بد توشه ای برای خویش فراهم نمودند، آنان در خانه های قبر همدیگر را لعنت می کنند، و از یکدیگر برائت و بیزاری می جویند، و چون در قیامت همدیگر را ملاقات می کنند، دوّمی به اوّلی می گوید:
«یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» و آن اَشقی [یعنی اوّلی] پاسخ می دهد و می گوید: «لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا» سپس فرمود: من همان ذکری هستم
ص: 513
که او یعنی دومی راه رسیدن به من را بر او بست [و مردم را نسبت به ولایت من گم راه نمود] و من همان سبیلی هستم که او مردم را از آن منحرف نمود،
و من همان ایمانی هستم که او به آن کافر شد، و من همان قرآنی هستم که او آن را
کنار زد و مهجور نمود، و من همان دینی هستم که او آن را تکذیب نمود، و من
همان صراطی هستم که او از آن منحرف شد [و به دوزخ سقوط کرد ….](1)
در ذیل آیات فوق، روایات فراوانی نقل شده و ما آن ها را در سوره فرقان(2) که خداوند می فرماید:
«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا …» نقل نمودیم، و در اینجا روایتی که مرحوم ابن قولویه در کامل الزیارات راجع به معراج پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده و خداوند از آن حضرت در این ماجراها پیمان گرفته است را نقل می کنیم و خوانندگان محترم متن آن را در پاورقی مشاهده می نمایند.(3)
ص: 514
ص: 515
ص: 516
امام باقر(علیه السلام) در حدیثی که احوال کفّار را در قیامت بیان می نماید، می فرماید:
سپس چنان بر سینه کافر زده می شود که با سر به دوزخ سقوط می کند و هفتاد هزار سال در حال سقوط است، تا به عذاب حُطَمة می رسد و آن عذاب، او و شیطان او را خورد و پاره پاره می کند، و شیطانی با زنجیر او را می کشد، و هر چه سر خود را بالا می کند و به صورت زشت او نگاه می نماید، بر زشتی او می افزاید، پس به او می گوید: «یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» سپس می گوید: «وای بر تو امروز باید به خاطر این که مرا گم راه نمودی مقداری از عذاب مرا تحمّل کنی» پس آن شیطان به او می گوید: چگونه من چیزی از عذاب تو را می توانم تحمّل کنم، در حالی که من و تو در این عذاب مشترک هستیم.(1)
ص: 517
ص: 518
ص: 519
ص: 520
ص: 521
ص: 522
«فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
ای محمّد اگر ما تو را از مکّه به مدینه بردیم، باز تو را به مکّه باز خواهیم گرداند، و به وسیله علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) از آنان [یعنی اهل مکّه] انتقام خواهیم گرفت.(2)
و در سخن دیگری فرمود:
خداوند -- همان گونه که به رسول خود وعده داده بود -- از آنان به وسیله علیّ(علیه السلام) در جنگ جمل انتقام گرفت.(3)
ص: 523
مرحوم طبرسی از جابرن عبدالله انصاری نقل نموده که گوید:
من در سال حجّة الوداع در منا نزدیک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم که آن حضرت به مردم فرمود: «می بینم که شما بعد از من به کفر باز می گردید و گردن همدیگر را می زنید، به خدا سوگند اگر چنین کنید، مرا بین گروه رزمجویی خواهید یافت
که گردن شما را می زنند.» پس به پشت سر خود التفات نمود و سه مرتبه فرمود:
«و یا علیّ را خواهید دید» و ما جبرئیل را دیدیم که او را فشار داد، و این آیه نازل شد: «فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام).»(1)
مؤلّف گوید:
مضمون روایات فوق در مناقب ابن مغازلی نیز از جابر نقل شده است.(2)
ابن عبّاس گوید:
سخت ترین جایی که قریش کینه و حسد علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) را پیدا کردند وقتی بود که سخنان فوق را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی علیّ(علیه السلام) شنیدند.(3)
ص: 524
«فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ * وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ»(1)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
مقصود از «أُوحِیَ إِلَیْکَ» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و «إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» یعنی «أَنَّکَ عَلَی وَلَایَةِ عَلِیٍ وَ عَلِیٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمٍ.»(2)
و در سخن دیگری فرمود:
«فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ» یعنی «فی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام).»(3)
و در سخن دیگری فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر آیه «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»(4)، فرمود:
مقصود از «ذکر» من هستم، و ائمّه بعد از من «أَهْلَ الذِّکْرِ»اند.
ص: 525
سپس امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ» فرمود:
«فَنَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُون.»(1)
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ» فرمود:
مقصود از ذکر قرآن است، و ما قوم آن هستیم، و مسئولون نیز ما هستیم.(2)
و در سخن دیگری در تفسیر «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ …» فرمود:
کتاب خدا ذکر است، و اهل ذکر آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند، و خداوند مردم را امر کرده که از آنان سؤال کنند، و امر نکرده که از جهّال و نادان ها سؤال کنند، و قرآن را «ذکر» نامیده و فرموده: «وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»(3)، و نیز فرموده است: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ.»(4)
ص: 526
روایات فراوان دیگری نیز به همین مضامین در تفسیر برهان و غیر آن نقل شده مراجعه شود.(1)
مؤلّف گوید:
تفسیر ذکر به قرآن و به رسول خدا و به ائمّه(علیهم السلام) صحیح است و همه آن ها حاوی یک چیزند.
«وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رُّسُلِنَا أَ جَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ»(2)
از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از کدام پیامبر سؤال نمود، در حالی که پانصد سال بین او و بین عیسی(علیه السلام) فاصله بود؟ پس امام(علیه السلام) آیه «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا»(3)، را تلاوت نمود و فرمود:
از آیاتی که خداوند در معراج به پیامبر خود نشان داد این بود که پیامبران اوّلین و آخرین را جمع نمود و سپس جبرئیل(علیه السلام) اذان و اقامه گفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر آنان امامت کرد و چون از نماز فارغ شد به پیامبران فرمود: شما بر چه چیز شهادت می دهید، و اساس عبادت شما چیست؟ آنان گفتند: «ما شهادت به یگانگی خداوند و رسالت شما می دهیم و این پیمان و عهدی است که خداوند از ما گرفته است….»(4)
ص: 527
ص: 528
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
در معراج ملکی نزد من آمد و گفت: ای محمّد از پیامبران قبل از خود سؤال کن: اساس بعثت شما چه بوده است؟ پس من به آنان گفتم: ای جماعت پیامبران و مرسلین شما قبل از من بر چه اساس و اعتقادی مبعوث به رسالت و پیامبری شدید؟ آنان گفتند: ای محمّد نبوّت ما بر اساس پذیرفتن ولایت تو و ولایت علی بن ابیطالب استوار بود.(1)
حضرت کاظم(علیه السلام) می فرماید:
ولایت علیّ(علیه السلام) در همه کتاب های پیامبران گذشته مکتوب و واجب
ص: 529
شده است، و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر با اعتقاد به نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و امامت وصیّ او علیّ(علیه السلام).(1)
امام صادق(علیه السلام) از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:
خداوند هیچ پیامبری را قبض روح نکرد تا این که به او دستور داد بهترین خویشان خود را وصیّ و جانشین خود قرار بدهد، و من از خدای خود سؤال نمودم: وصیّ من کیست؟ و خداوند به من فرمود: ای محمّد وصیّ تو پسر عمّت علیّ بن ابیطالب است و من او را در کتاب های پیامبران گذشته ثبت نموده ام، و از همه خلایق و پیامبران و مرسلین درباره ی او عهد و پیمان گرفته ام، و برای خود از آنان میثاق ربوبیّت گرفتم، و برای تو ای محمّد از آنان میثاق نبوّت گرفتم، و برای علیّ بن ابیطالب میثاق ولایت و امامت گرفتم.(2)
ص: 530
و از طریق اهل تسنّن نیز ابونعیم محدّث در کتاب «حلیة الأولیاء» در تفسیر آیه فوق گوید:
خداوند پیامبران را در معراج نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جمع نمود، و به پیامبر خود فرمود: ای محمّد از پیامبران سؤال کن بر چه اساسی مبعوث به رسالت شدید؟ و آنان گفتند: «بر اساس شهادت به یگانگی خداوند، و اقرار به نبوّت تو، و ولایت علیّ بن ابیطالب.»(1)
جابر بن عبدالله انصاری گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:
ای جابر بهترین برادران کیانند؟ گفتم: دو برادری که از یک پدر و مادر باشند. فرمود: ما پیامبران با همدیگر برادریم و من افضل آنان هستم و بهترین برادر من
علیّ بن ابیطالب است، از این رو او نزد من افضل از پیامبران دیگر است، و کسی که گمان کند پیامبران از او افضل هستند، مرا پایین تر از پیامبران دانسته است و کسی که مرا پایین تر از پیامبران بداند کافر شده است، چرا که من علی را برادر خود قرار ندادم مگر به خاطر فضیلتی که از او می دانستم.(2)
ص: 531
امام کاظم(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علیّ(علیه السلام) فرمود:
من رسول خدا و مبلّغ او هستم و تو «وجه الله» و امامی هستی که مردم باید به تو اقتدا
کنند، پس نظیری جز تو برای من نیست و برای تو نیز مثلی جز من نیست.(1)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَقالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمینَ 46 فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ 47 وَ ما نُریهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلاَّ هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ 48 وَ قالُوا یا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ 49 فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ 50 وَ نادی فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَ فَلا تُبْصِرُونَ 51 أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُ 52 فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنینَ 53 فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ 54 فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ 55 فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرینَ 56 وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ 57 وَ قالُوا أَ آلِهتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ 58 إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنی إِسْرائیلَ 59 وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ مَلائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ 60 وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ
هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ 61 وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ 62
ص: 532
«آسَفَه» یعنی او را به خشم آورد و غمگین نمود، و «اَسَف» به معنای غیظ است، و در اینجا به معنای غضب می باشد، و «سَلف» متقدّم بر دیگری را گویند، و «سَلَف» در بیع پیش فروش است و ثمن قبل از مبیع پرداخت می شود، و «سَلَف» نقیض خَلَف است، و «جَدَل» مقابله دلیل با دلیل است، و بعضی گفته اند: «جَدَل» سرسختی در دشمنی است، و برخی گویند: «جَدَل» از جدالة به معنای زمین است کانّه هر کدام از دو مخاصم می خواهد دیگری را به زمین بزند.
ما موسی را با آیات خود به سوی فرعون و درباریان او فرستادیم (موسی به آنها) گفت: «من فرستاده پروردگار جهانیانم» (46) ولی هنگامی که او آیات ما را برای آنها آورد، به آن می خندیدند! (47) ما هیچ آیه (و معجزه ای) به آنان نشان نمی دادیم مگر اینکه از دیگری بزرگتر (و مهمتر) بود و آنها را به (انواع) عذاب گرفتار کردیم شاید بازگردند! (48) (وقتی گرفتار بلا می شدند می) گفتند: «ای ساحر! پروردگارت را به عهدی که با تو کرده بخوان (تا ما را از این بلا برهاند) که ما هدایت خواهیم یافت (و ایمان می آوریم)!» (49) امّا هنگامی که عذاب را از آنها برطرف می ساختیم پیمان خود را می شکستند! (50) فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمی بینید؟ (51) مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید برترم؟ (52) (اگر راست می گوید) چرا دستبندهای طلا به او داده نشده، یا اینکه چرا فرشتگان دوشادوش او نیامده اند (تا گفتارش را تأیید کنند)؟! (53) (فرعون) قوم خود را سبک شمرد، در نتیجه از او
ص: 533
اطاعت کردند آنان قومی فاسق بودند! (54) امّا هنگامی که ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم. (55) و آنها را پیشگامان (در عذاب) و عبرتی برای دیگران قرار دادیم. (56) و هنگامی که درباره فرزند مریم مثلی زده شد،
ناگهان قوم تو بخاطر آن داد و فریاد راه انداختند. (57) و گفتند: «آیا خدایان ما بهترند یا او [مسیح]؟! (اگر معبودان ما در دوزخند، مسیح نیز در دوزخ است، چرا که معبود واقع شده)!» ولی آنها این مثل را جز از طریق جدال (و لجاج) برای تو نزدند آنان گروهی
کینه توز و پرخاشگرند! (58) مسیح فقط بنده ای بود که ما نعمت به او بخشیدیم و او را نمونه و الگویی برای بنی اسرائیل قرار دادیم. (59) و هر گاه بخواهیم به جای شما در زمین فرشتگانی قرار می دهیم که جانشین (شما) گردند! (60) و او [مسیح] سبب آگاهی بر روز قیامت است. (زیرا نزول عیسی گواه نزدیکی رستاخیز است) هرگز در آن تردید نکنید و از من پیروی کنید که این راه مستقیم است! (61) و شیطان شما را (از راه خدا) باز ندارد، که او دشمن آشکار شماست! (62)
«وَ مَا نُرِیهِم مِّنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»(1)
مرحوم ابن قولویه در کتاب «کامل الزیارات» با سند خود از عبدالله بن بکر ارجانی نقل نموده که گوید:
با امام صادق(علیه السلام) از مدینه به طرف مکّه حرکت می کردیم و در منزلی به نام «عُسفان» پیاده شدیم و در سمت چپ راه کوه وحشتناکی بود، پس من گفتم: ای فرزند رسول! چه قدر این کوه وحشتناک است؟! فرمود: «آیا می دانی این چه کوهی است؟» گفتم: نمی دانم.
ص: 534
فرمود:
این کوه «کَمَد» است که بر یکی از درّه های جهنّم قرار دارد و در آن قاتلین پدرم حسین(علیه السلام) گرفتارند و خداوند آنان را [قبل از قیامت] در اینجا قرار داده و در زیر آنان آب های غسلین، و صدید، و چاه خِزی، و فلق، و أثام، و طینة الخبال و آنچه از جهنّم، و لَظی و حُطَمَه، و سَقَر، و جَحیم، و هاویة، و سعیر خارج می شود جاری می باشد، و در هر سفری، من به آن برخورد نموده ام، و در کنار آن مانده ام، آن دو نفر را دیده ام که به من استغاثه می کنند، و قاتلین پدرم حسین(علیه السلام) را در اینجا می بینم و به آن دو نفر [یعنی اوّلی و دوّمی] می گویم: این ها به واسطه عمل شما و آنچه شما پایه گذاری کردید، گرفتار این عذاب شده اند، و شما هنگامی که به قدرت رسیدید، به ما رحم نکردید، و ما را کشتید و محروم نمودید، و حق ما را غصب کردید، و با استبداد و اجبار ولایتی که حق ما بود را تصاحب نمودید، پس خدا رحم نکند، کسی را که به شما رحم کند، اکنون بچشید وبال عمل خود را، و خداوند ذرّه ای به بندگان خود ظلم نخواهد نمود.
سپس فرمود:
آن دوّمی بیشتر تضرّع و اظهار بیچارگی می کند، و من بسا در کنار این ها توقّف می کنم تا برخی از عقده های قلب من تسلّی پیدا کند، و بسا از این کوه «کَمَد» فریادی می شنوم که گوینده ای می گوید: در پاسخ آن دو نفر بگو: «َاخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ».
راوی گوید:
به آن حضرت گفتم: فدای شما شوم، چه کسانی در کنار آن دو نفر معذّب
ص: 535
می باشند؟ فرمود: «هر فرعون سرکش و طاغی که به جنگ با خدا برخاسته باشد،
و هر کس که مردم را به کفر واداشته باشد» گفتم: آنان کیانند؟ فرمود: مانند «بولس» که به یهودیان گفت: «یدالله مغلولة» و «نسطور» که به نصاری گفت: عیسای
مسیح فرزند خداست، و «إنّه ثالث ثلاثة» و مانند فرعون موسی که گفت:
«أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» و نمرود که می گفت: «من بر اهل زمین قدرت پیدا کردم و هر کس در آسمان بود را کشتم.» و قاتل امیرالمؤمنین و قاتل فاطمه و محسن و قاتل حسن و حسین(علیهم السلام) و امّا معاویه و عمرو بن عاص امید و طمع نجات ندارند، و با آنان است، هر کسی که دشمن ما باشد، و با زبان و دست و مال خود بر علیه ما کار می کند… تا این که گفتم: فدای شما شوم، آیا امام از مشرق و مغرب عالم را می بیند؟ فرمود: اگر نبیند چگونه حجّت بر آنان خواهد بود؟ و چگونه بین آنان حکم خواهد کرد، و چگونه او دستورات خداوند را به آنان می رساند، و شاهد بر آنان است؟!
در حالی که خداوند می فرماید:
«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ»(1)، و «کَافَّةً لِّلنَّاسِ»، یعنی همه مردم روی زمین، و حجّت و امام بعد از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) جانشین و قائم مقام پیامبر و راهنمای مردم است و اوست که باید حقوق مردم را دریافت کند و قائم به امر خدا باشد، و حق هر صاحب حقّی را از کسی که به او ظلم نموده بگیرد، و اگر بین مردم کسی نباشد که دستورات الهی را اجرا کند، چگونه خداوند می فرماید: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنفُسِهِمْ»(2)، و در روی زمین، چه آیه ای جز ما
ص: 536
وجود دارد که خداوند آن را به مردم نشان بدهد؟ چنان که می فرماید: «وَ مَا نُرِیهِم مِّنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا» و چه آیه ای بزرگ تر از ما می باشد؟(1)
ص: 537
ص: 538
«فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
خداوند؟عز؟ مانند ما تأسّف پیدا نمی کند، ولکن اولیایی برای خود آفریده که آنان
تأسّف و یا خشنودی پیدا می کنند و خداوند سخط و تأسّف و رضای آنان را
سخط و تأسّف و رضای خود قرار داده، چرا که آنان دعوت کنندگان و راهنمایان
مردم به او می باشند، و این گونه نیست که خداوند همانند خلق خود حالت
رضا و سخط و تأسّف پیدا کند و لکن این معنای سخن اوست که می فرماید:
ص: 539
«مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ دَعَانِی إِلَیْهَا» و یا می فرماید: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ»(1)، و یا می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»(2)، و همه این آیات و امثال این ها به همین معنایی است که من برای تو بیان کردم، و اگر تأسّف و انضجار، بر خداوندی که آنان را خلق نموده تأثیری می داشت، صحیح بود که کسی بگوید:
خالق نیز روزی کهنه می شود، و از بین می رود، چرا که اگر غضب و انضجار بر او وارد شود، تغییر می کند، و اگر تغییر پیدا کرد، در معرض نابودی خواهد بود، و در آن صورت فرقی بین خالق و مخلوق و قادر و مقدور نخواهد بود، و خداوند منزّه از آن است و خداوند همه چیز را خلق نموده، بدون آن که نیازی به آن ها داشته باشد. از این رو برای او حدّ و اندازه و کیفیّت محال است، و تو این را بفهم إن شاء الله.(3)
ص: 540
«وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ * وَ قَالُوا أَ آلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ * وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنکُم مَّلَائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با اصحاب خود نشسته بود، ناگهان امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «یا علی! تو را به عیسی بن مریم شباهتی است، و اگر گروهی از امّت من آنچه را نصارا درباره ی عیسی گفتند درباره ی تو نمی گفتند، من درباره ی تو سخنی را می گفتم: که تو بر هر مسلمانی وارد شوی او خاک زیر قدم تو را برای برکت برگیرد.» پس آن دو اعرابی [یعنی اوّلی و دوّمی] و مغیرة بن شعبة و گروهی از قریش خشمگین شدند و گفتند: «او کسی را جز عیسی بن مریم پیدا نکرد که پسر عمّ خود را به او تشبیه کند.» پس آیه فوق نازل شد.
سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:
در آن جلسه حارث بن عمرو فهری نشسته بود و چون سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را شنید گفت: «اَللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَ مِنْ عِنْدِکَ …» یعنی خدایا اگر آنچه پیامبر تو می گوید حقّ و از ناحیه تو است که بنی هاشم وارث هُرقُل باشند و سلطنت را به ارث ببرند تو سنگی از آسمان بر ما ببار، و یا عذاب دردناکی بر ما نازل بفرما».
ص: 541
پس خداوند گفته او را این گونه نازل نمود، و این آیه نازل شد «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»(1)، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حارث بن عمرو فرمود: یا توبه کن، و یا از اینجا خارج شو. حارث بن عمرو گفت: «آری سزاوار بود که شما برای سایر قریش نیز سهمی در حکومت و قدرت قرار بدهی، چرا که بنی هاشم دارای کرامت عرب و عجم شدند.» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«این در اختیار من نیست، و به دست خدا می باشد.» حارث گفت: «قلب من آماده ی توبه نیست و لکن از اینجا می روم» پس مرکب خود را طلب نمود و سوار بر آن شد و چون به پشت مدینه رسید، سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و هلاک شد و سپس این آیه نازل شد «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْکَافِرینَ بولایة علیٍّ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ»(2)، ابوبصیر گوید: گفتم: «فدای شما شوم، ما این آیه را این چنین قرائت نمی کنیم.» فرمود: به خدا سوگند جبرئیل این آیه را این چنین بر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل نمود، و به خدا سوگند، در مصحف فاطمه(علیها السلام) نیز چنین ثبت شده است.
سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به منافقینی که اطراف او بودند فرمود:
بروید ببینید بر سر رفیقتان چه آمده؟ و خداوند این آیه را نازل نمود، «وَ اسْتَفْتَحُواْ وَ خَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ.»(3)و(4)
ص: 542
امام صادق(علیه السلام) در دعای روز عید غدیر می فرماید:
«رَبَّنَا فَقَدْ أَجَبْنَا دَاعِیَکَ النَّذِیرَ الْمُنْذِرَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) عَبْدَکَ وَ رَسُولَکَ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) الَّذِی أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ وَ جَعَلْتَهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ، أنّهُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَوْلَاهُمْ وَ وَلِیِّهِم إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ، یَوْمِ الدِّینِ، فَإِنَّکَ قُلْتَ: (إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ.)»(1)
ص: 543
ص: 544
ص: 545
ص: 546
سلمان گوید: روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمود:
«الآن شخصی بر شما وارد می شود که شبیه به عیسی بن مریم است» پس برخی از اصحاب خارج شدند، تا باز وارد بر آن حضرت بشوند ولکن علیّ(علیه السلام) زودتر وارد شد، و آن مرد [یعنی اوّلی] گفت: محمّد قانع و راضی نشد تا این که علیّ را بر ما فضیلت داد، و او را شبیه به عیسی بن مریم نمود!
ص: 547
سپس گفت: «به خدا سوگند خدایانی که ما در جاهلیّت می پرستیدیم بهتر از او بودند» پس این آیه نازل شد، «وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَضجّون…». پس آنان یضجّون را تبدیل به «یصدّون» کردند. «وَ قَالُوا أَ آلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ علیٌّ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ»، پس مخالفین اسم علیّ(علیه السلام) را از اینجا برداشتند و محو نمودند.(1)
عبد الرحمان بن ابی لیلی گوید: علیّ(علیه السلام) فرمود:
مَثَل من در این امّت مَثَل عیسی بن مریم است که برخی در محبّت او غلوّ کردند و هلاک شدند، و برخی در بغض و دشمنی با او افراط کردند و هلاک شدند، و برخی معتدل شدند و نجات یافتند.(2)
ص: 548
مؤلّف گوید:
روایات فراوان دیگر به همین مضامین در ذیل آیه فوق نقل شده، طالبین به تفسیر برهان مراجعه فرمایند.(1)
«وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَ اتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ * وَ لَا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ»(2)
مرحوم شیخ در امالی و ابن مغازلی در مناقب از جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده اند که فرمود:
«و إنّ علیّاً لعلم الساعة لَکَ و لقومک و لسوف تسألون علی محبّة علیِّ [عن علیٍّ أو عن محبّة علیٍّ بن أبیطالب(علیه السلام).»(3)
ص: 549
زراره گوید: از امام صادق(علیه السلام) نسبت به تفسیر آیه فوق سؤال کردم، فرمود:
مقصود امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «یَا عَلِیُّ أَنْتَ عِلْمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنِ اتَّبَعَکَ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْکَ هَلَکَ وَ هَوَی.»(1)
عبدالرحمان بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ»(2)، فرمود:
مقصود از ذکر قرآن است، و مقصود از «وَ لِقَوْمِکَ» ما هستیم و از ما سؤال خواهد شد؛ سپس فرمود: و مقصود از «وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ» دوّمی می باشد، که مردم را از پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین جلوگیری می کند، و «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ.»(3)
وَ لَمَّا جاءَ عیسی بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی تَخْتَلِفُونَ فیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ 63 إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ 64 فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلیمٍ 65 هَلْ یَنْظُرُونَ
ص: 550
إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ 66 الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ 67 یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ 68 الَّذینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسْلِمینَ 69 ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ 70 یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ 71 وَ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتی أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 72 لَکُمْ فیها فاکِهَةٌ کَثیرَةٌ مِنْها تَأْکُلُونَ 73 إِنَّ الْمُجْرِمینَ فی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ 74 لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ 75 وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمینَ 76 وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ 77 لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ 78 أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ 79 أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ 80 قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدینَ 81 سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ 82 فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ 83 وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْعَلیمُ 84 وَ تَبارَکَ الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 85 وَ لا یَمْلِکُ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ 86 وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ 87 وَ قیلِه یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ 88 فَاصْفَحْ عَنْهُمْ
وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ 89
«تُحبَرون» از حَبور به معنای سروری است که اثر آن در صورت ظاهر شود، و «حَبَّرتُه» یعنی حسّنته، و «صِحاف» جمع صَحفة به معنای ظرفی است که در آن غذا می خورند، و «اکواب» جمع کَوب ظرفی است مانند ابریق که خرطوم و دسته ای
ص: 551
نداشته باشد، و بعضی گفته اند: ظرفی است مانند ظرف شراب، و «لا یُفتّر» یعنی لا یُخفّف، و «مُبلسوُنَ» یعنی آیسون و ساکتون للحیرة، و «أبَرمُوا» یعنی أحکموا، و «یؤفکون» یعنی یُصرفون عن عبادته إلی عبادة غیره، و «قِیلِهِ» یعنی قولِهِ، و «فاصفح عنهم» یعنی أعرض عنهم.
و هنگامی که عیسی دلایل روشن (برای آنها) آورد گفت: «من برای شما حکمت آورده ام، و آمده ام تا برخی از آنچه را که در آن اختلاف دارید روشن کنم پس تقوای الهی پیشه کنید و از من اطاعت نمایید! (63) خداوند پروردگار من و پروردگار شماست (تنها) او را پرستش کنید که راه راست همین است!» (64) ولی گروه هایی از میان آنها (درباره مسیح) اختلاف کردند (و بعضی او را خدا پنداشتند) وای بر کسانی که ستم کردند از عذاب روزی دردناک! (65) آیا جز این انتظار دارند که قیامت ناگهان به سراغ شان آید در حالی که نمی فهمند؟ (66) دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران! (67) ای بندگان من! امروز نه ترسی بر شماست و نه اندوهگین می شوید! (68) همان کسانی که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم بودند. (69) (به آنها خطاب می شود:) شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید! (70) (این در حالی است که) ظرفها (ی غذا) و جامهای طلایی (شراب طهور) را گرداگرد آنها می گردانند و در آن (بهشت) آنچه دلها می خواهد و چشم ها از آن لذت می برد موجود است و شما همیشه در آن خواهید ماند! (71) این بهشتی است که شما وارث آن می شوید بخاطر اعمالی که انجام می دادید! (72) و در آن برای شما میوه های فراوان است که از آن می خورید. (73) (ولی) مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه می مانند. (74) هرگز عذاب آنان تخفیف
ص: 552
نمی یابد، و در آنجا از همه چیز مأیوسند. (75) ما به آنها ستم نکردیم، آنان خود ستمکار بودند! (76) آنها فریاد می کشند: «ای مالک دوزخ! (ای کاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم)!» می گوید: «شما در این جا ماندنی هستید!» (77) ما حق را برای شما آوردیم ولی بیشتر شما از حق کراهت داشتید! (78) بلکه آنها تصمیم محکم بر توطئه گرفتند ما نیز اراده محکمی (درباره آنها) داریم! (79) آیا آنان می پندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشی آنان را نمی شنویم؟ آری، رسولان (و فرشتگان) ما نزد آنها هستند و می نویسند! (80) بگو: «اگر برای خداوند فرزندی بود، من نخستین پرستنده او بودم!» (81) منزه است پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار عرش، از توصیفی که آنها می کنند! (82) آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه ور باشند و سرگرم بازی شوند تا روزی را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند (و نتیجه کار خود را ببینند)! (83) او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود و او حکیم و علیم است! (84) پر برکت و پایدار است کسی که حکومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است از آن اوست و آگاهی از قیام قیامت نزد اوست و به سوی او بازگردانده می شوید! (85) کسانی را که غیر از او می خوانند قادر بر شفاعت نیستند مگر آنها که شهادت به حق داده اند و بخوبی آگاهند! (86) و اگر از آنها بپرسی چه کسی آنان را آفریده، قطعاً می گویند: خدا پس چگونه از عبادت او منحرف می شوند؟! (87) آنها چگونه از شکایت پیامبر که می گوید: «پروردگارا! اینها قومی هستند که ایمان نمی آورند» (غافل می شوند؟!) (88) پس (اکنون که چنین است) از آنان روی برگردان و بگو: «سلام بر شما»، امّا بزودی خواهند دانست! (89)
ص: 553
«وَ لَمَّا جَاء عِیسَی بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَةِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ»(1)
عبدالله بن ولید سمّان گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:
مردم درباره ی پیامبران اولوالعزم و امام شما امیرالمؤمنین(علیه السلام) چه می گویند؟ گفتم: «آنان کسی را بر أولی العزم مقدّم نمی دانند» امام(علیه السلام) فرمود: خداوند درباره ی موسی(علیه السلام) می فرماید: «وَ کَتَبْنَا لَهُ فِی الأَلْوَاحِ مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْعِظَةً» و نمی فرماید: «کُلِّ شَیْءٍ مَّوْعِظَةً» و درباره ی عیسی(علیه السلام) می فرماید: «وَ لِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ» و نمی فرماید: «کُلِّ شَیْءٍ» در حالی که درباره ی امام شما امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «قُلْ کَفَی بِاللّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» و نیز می فرماید: «وَ لاَ رَطْبٍ وَ لاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ» و علم این کتاب یعنی قرآن نزد امام شما -- امیرالمؤمنین(علیه السلام) -- جمع است.(2)
و فیه عن بصائر الدرجات عن الصّادق(علیه السلام) مثله مع اختلافٍ فی العبارة.(3)
ص: 554
«هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَةً وَ هُمْ لَا یَشْعُرُونَ»(1)
زرارة گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سؤال کردم، فرمود:
مقصود از «الساعة» ساعت قیام قائم؟عج؟ است، که بغتةً و ناگهانی می آید، [مانند قیام قیامت.](2)
«الْأَخِلَّاء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ»(3)
ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
به خدا سوگند، خداوند از «متّقین» در این آیه جز شما شیعیان را اراده نکرده است.(4)
ص: 555
ص: 556
ص: 557
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
آگاه باشید که هر دوستی و رفاقتی که در دنیا برای غیر خدا بوده باشد در قیامت تبدیل به دشمنی خواهد شد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
فردای قیامت ظالم [از حسرت] دست خود را به دندان می گیرد، و ارتحال به قیامت نزدیک است، و دوستی ها تبدیل به ندامت [و دشمنی] می شود مگر دوستی بین متّقین [که برای خدا بوده است.](1)
و در مصباح الشریعه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
برای دوستی و برادری، اهل تقوا را انتخاب کن، گرچه در تاریکی های زمین باشند
و تو عمر خود را در طلب آنان تمام کنی، چرا که خداوند بعد از پیامبران (صلوات الله
علیهم أجمعین) بهتر از آنان را نیافریده است، و خداوند به بنده مؤمن خود نعمتی بالاتر از مصاحبت و رفاقت با آنان عطا نکرده است، چرا که می فرماید: «الْأَخِلَّاء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» و من گمان می کنم در زمان ما اگر کسی بخواهد دوست بدون عیب پیدا کند، بدون دوست خواهد ماند.(2)
ص: 558
«الَّذِینَ آمَنُوا بِآیَاتِنَا وَ کَانُوا مُسْلِمِینَ * ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ …»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
اهل بهشت به اندازه ی عمر دنیا، برای یک وعده ی غذا بر سر سفره بهشتی می نشینند، و به اندازه ی آنچه در دنیا خورده اند را می خورند. سپس خداوند؟عز؟ آنچه برای دشمنان آل محمّد(صلی الله علیه و آله) آماده نموده است را بیان می کند و می فرماید: «إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ * لَا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ» یعنی آیسون من الخیر، و این سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که می فرماید: و امّا اهل معصیت را خداوند در آتش مخلّد نموده و دست و پای آنان را به گردن های شان بسته، و لباس های آتشین بر بدن های آنان پوشانده است، و آنان در عذاب و آتش سوزان قرار دارند، و در گودالی از آتش هستند و طبقی بر آنان قرار دارد که هرگز برداشته نخواهد شد، و هرگز نسیمی به آنان نمی رسد، و عذاب شان با آن شدّت و سختی تمام نمی شود، نه دوران عذاب شان تمام می شود و نه عمرشان به آخر می رسد!(2)
ص: 559
«وَ نَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ * لَقَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ»(1)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی اهل دوزخ می فرماید:
آنان چون از مأمورینِ و خَزَنه ی جهنّم ناامید می شوند به مالک دوزخ که رئیس خَزَنه دوزخ است پناه می برند تا او آنان را از آن عذاب و خواری نجات بدهد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ نَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ» پس چهل سال به آنان پاسخ داده نمی شود و در عذاب می مانند، و پس از آن گفته می شود: «إِنَّکُم مَّاکِثُونَ» یعنی شما برای همیشه در عذاب خواهید بود، و در این هنگام از مولای خود -- یعنی ربّ العالمین -- مأیوس می شوند، [چرا که] خداوند، برای آنان در دنیا از هر چیزی ناچیزتر بود، و آنان در طول زندگی خود در دنیا، هوا و هوس های خود را، بر خواسته خداوند مقدّم می دانستند…
حدیث فوق به طور تفصیل در ذیل آیه «وَ قَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ»(2) گذشت.
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
مقصود آنان از «لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ» مرگ است، و مالک در جواب آنان می گوید: شما برای همیشه در آتش خواهید ماند، و مقصود خداوند از «جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ» کراهت از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و دلیل بر این که مقصود از «حقّ» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، آیه «وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ …»(3)، می باشد، و
ص: 560
حق در این آیه ولایة علیّ(علیه السلام) است، و مقصود از «ظَّالِمِینَ» ظالمین حقّ آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشند.(1)
«أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ * أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَاهُم بَلَی وَ رُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ»(2)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
این آیه مربوط به عهدنامه و پیمانی است که منافقین بین خود مقرّر نمودند -- و در کعبه گذاردند -- که هرگز نگذارند خلافت و امامت بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بین اهل بیت او قرار بگیرد.(3)
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «کَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ»(4)، فرمود:
مقصود؛ کراهت از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و خداوند آن را بر بندگان خود واجب نمود، و لکن منافقین بین خود عهدنامه ای نوشتند که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگز نگذارند، خلافت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) برسد، و
ص: 561
نویسنده ی آن عهدنامه ابوعبیده ی جرّاح بود و آیه «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ …» درباره ی آنان نازل شد.(1)
بریده ی اسلمی گوید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به برخی از اصحاب خود فرمود:
«بر علیّ(علیه السلام) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنید» پس یکی از آنان گفت: «به خدا سوگند هرگز نباید نبوّت و امامت در یک خانواده جمع شود». و پس از سخن او این آیه نازل شد «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ….»(2)
ص: 562
عبدالله بن عبّاس گوید:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از اصحاب خود دو مرتبه برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) پیمان گرفت، مرتبه اوّل زمانی بود که به آنان فرمود: آیا می دانید ولیّ شما بعد از من کیست؟ و آنان گفتند: «خدا و رسول او بهتر می داند». سپس آن حضرت فرمود: ولیّ شما بعد از من «صالح المؤمنین» است و با دست مبارک خود اشاره ی به علیّ بن ابیطالب نمود. و مرتبه دوّم روز غدیر خمّ بود که فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ هَذَا مَوْلَاهُ» در حالی که آنان در باطن خود می گفتند: «ما خلافت را به این خانه ارجاع نخواهیم داد، و خمس را نیز به آنان اعطا نخواهیم کرد» و خداوند آنچه در باطن آنان بود را به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) خبر داد و این آیه نازل شد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ * أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَاهُم بَلَی وَ رُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ.»(1)
مؤلّف گوید:
در سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله) روایات مربوط به این موضوع خواهد آمد إن شاء الله.
«قُلْ إِن کَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ»(2)
ص: 563
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
هنگامی که خداوند اراده نمود آدم(علیه السلام) را خلق کند، آب را بر روی خاک ریخت و قبضه ای از آن را برداشت و مخلوط نمود و سپس آن را دو قسمت کرد و آن ها حرکتی کردند و سپس آتش برای آنان افروخت و اصحاب شمال را فرمود، تا داخل آن شوند و آنان ترسیدند و داخل آن نشدند، سپس اصحاب یمین را فرمود تا داخل آن شوند و آنان داخل شدند، و خداوند به آتش امر نمود تا برای آنان سرد و سلامت شود، و چون اصحاب شمال وضع اصحاب یمین را دیدند گفتند: خدایا باز همان دستور خود را برای ما اعاده کن و خداوند اعاده نمود و فرمود: داخل آتش شوید، و آنان داخل آتش نشدند، پس خداوند همه آنان را باز تبدیل به گل نمود و آدم(علیه السلام) را از آن خلق نمود، از این رو اصحاب یمین و اصحاب شمال از همدیگر جدا شدند، سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: آنان دیدند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اوّل کسی بود که داخل آتش شد، از این رو خداوند می فرماید: «قُلْ إِن کَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ.»(1)
ص: 564
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
«فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ» به معنای «أوّل الآنفین أن یکون له ولد» می باشد، یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نخستین کسی بود که فرزند داشتن خداوند را انکار کرد.(1)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
«أَوَّلُ الْعَابِدِینَ» به معنای أوّل الجاحدین است و ظاهر این سخن ضدّ باطن آن است.(2)
«سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ»(3)
مرحوم صدوق با سند خود از یزید بن اصمّ نقل کرده که گوید:
شخصی به عمر بن خطّاب گفت: معنای «سبحان الله» چیست؟ عمر گفت: در این باغ مردی است که اگر از او سؤال شود پاسخ می دهد، و اگر سؤال نشود، ابتدای به سخن می کند، پس آن شخص وارد شد، و سؤال خود را از امیرالمؤمنین(علیه السلام) کرد و آن حضرت فرمود: «سبحان الله» تعظیم جلالت خداوند و تنزیه و منزّه دانستن اوست از آنچه مشرکان درباره ی او می گویند، و چون بنده ای بگوید: «سبحان الله» هر ملکی از ملائکه بر او درود می فرستد.(4)
ص: 565
امام صادق(علیه السلام) در حدیث مفصّلی فرمود:
از اوصاف مختلف عرش الهی این است که خداوند می فرماید: «رَبِّ الْعَرْشِ» یعنی ربّ الوَحدانیّة. و «عَمَّا یَصِفُونَ» اشاره است به این که برخی خداوند را به مخلوق او تشبیه نموده و او را دارای دست دانسته و گفته اند: «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»(1)، و برخی او را دارای پا دانسته و گفته اند: «او پای خود را بر صخره ی بیت المقدّس گذارد و از آنجا به آسمان بالا رفت» و خداوند را به صفات مخلوق توصیف نموده اند، و خداوند می فرماید: «سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ …».
سپس فرمود:
«رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ» یعنی «رَبِ الْمَثَلِ الْأَعْلَی عَمَّا بِهِ مَثَّلُوهُ -- وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی الَّذِی لَا یُشْبِهُهُ شَیْ ءٌ وَ لَا یُوصَفُ وَ لَا یُتَوَهَّمُ فَذَلِکَ الْمَثَلُ الْأَعْلَی.»(2)
ص: 566
و در سوره ی نمل ذیل آیه «رَبُ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» حدیث فوق به طور کامل گذشت.(1)
و در ذیل آیه 26 سوره ی یوسف «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصِیرَةٍ …» روایات فراوانی گذشت.
«وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّمَاء إِلَهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلَهٌ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ»(2)
هشام بن حکم گوید:
ابوشاکر دیصانی [ملحد] به من گفت: «در قرآن آیه ای هست که سخن ما را تأیید
می کند». گفتم: کدام آیه؟ او گفت: آیه «وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّمَاء إِلَهٌ …» پس من
نتوانستم به او پاسخ بدهم تا این که به حج رفتم و سخن او را [که خدا را جسم
می دانست] به امام صادق(علیه السلام) گفتم: و آن حضرت فرمود: «این سخن کافر پلیدی
است و چون بازگشتی، به او بگو: نام تو در کوفه چیست؟ او خواهد گفت: فلانی،
پس به او بگو: نام تو در بصره چیست؟ او خواهد گفت: فلانی، پس به او بگو خداوند
نیز چنین است، او در آسمان إله است، و در دریاها إله است، و در روی زمین إله است، و در بیابان ها نیز إله است، و در هر مکانی إله است».
هشام بن حکم گوید:
پس من به کوفه آمدم و نزد ابوشاکر رفتم و پاسخ امام(علیه السلام) را به او گفتم، و او گفت: این چیزی است که تو از حجاز آورده ای.(3)
ص: 567
ابواسامه گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سؤال کردم و به خدا سوگند دیدم که امام(علیه السلام) به زمین افتاد و فرمود:
خدای؟عز؟ اوست، و اوست پروردگار من و اوست که در آسمان خدای معبود است، و در زمین خدای معبود است و اوست خدای؟عز؟.(1)
مرحوم سیّد رضی در کتاب خصائص گوید:
أسقف نصرانی به عمر گفت: ای عمر بگو بدانم خدای متعال کجاست؟ پس عمر خشمگین شد و پاسخی نداد، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به اسقف فرمود: «من پاسخ تو را می دهم، از هر چه می خواهی سؤال کن» سپس فرمود: روزی، ما نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم، ناگهان ملکی از ملائکه نزد او آمد و سلام کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: از کجا فرستاده شده ای؟ آن ملک گفت: «از بالای آسمان های هفتگانه، از نزد پروردگار خود» پس ملک دیگری فرود آمد و سلام کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: از کجا فرستاده شده ای؟ و او گفت: «از انتهای هفت زمین، از نزد پروردگارم» پس ملک دیگری فرود آمد و سلام کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: از کجا فرستاده شده ای؟ او
ص: 568
گفت: «از محلّ طلوع خورشید، از نزد پروردگارم، پس ملک دیگری فرود آمد و سلام کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: از کجا فرستاده شده ای؟ او گفت: «از محلّ غروب خورشید، از نزد پروردگار خودم» سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «بنابراین خداوند در همه جا وجود دارد و او در آسمان اله است و در روی زمین اله است و هو الحکیم العلیم.»(1)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
معنای آیه فوق این است که ملکوت و قدرت و سلطان خداوند در همه مکان هاست و چیزی از علم او پوشیده نیست و او متبارک و متعالی است.(2)
مؤلّف گوید:
در سوره ی مجادله که خداوند می فرماید: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ»(3) توضیح بیشتری در این موضوع خواهد آمد، إن شاء الله.
ص: 569
«وَ لَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ * وَ قِیلِهِ یَارَبِّ إِنَّ هَؤُلَاء قَوْمٌ لَّا یُؤْمِنُونَ * فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
مقصود از آیه فوق این است که معبودهایی که مردم آنان را پرستیده اند در قیامت قدرت شفاعت از پرستش کنندگان خود را ندارند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خدای خود می گوید: «یَارَبِّ إِنَّ هَؤُلَاء قَوْمٌ لَّا یُؤْمِنُونَ» و خداوند به او می فرماید: «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ.»(2)
مرحوم کلینی با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:
هنگامی که خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را مبعوث به رسالت نمود، بنی اسرائیل [یعنی یهود و نصارا] او را تکذیب نمودند و خداوند نسل آن حضرت را از شرّ بدخواهان حفظ کرد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را به دین خدا دعوت نمود، و در راه خدا جهاد کرد، و خداوند به او فرمود: «فضیلت وصیّ و جانشین خود را اعلان کن».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کرد:
خدایا! عرب ها اهل جفا و ناسپاسی هستند، و هیچ کتابی و پیامبری بین آنان نبوده و از این رو مقام پیامبران و منزلت آنان را نمی شناسند و اگر من
ص: 570
فضیلت وصیّ خود را اعلان کنم به من ایمان نمی آورند.» خطاب شد: «وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ»(1)، و «وَ قُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) محزون گردید و خداوند به او فرمود: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ»(2)، «فَإِنَّهُمْ لاَ یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ»(3)، یعنی ما می دانیم که سینه تو به خاطر آنچه آنان می گویند تنگ می شود [و بر تو سخت خواهد بود] و لکن آنان تو را تکذیب نخواهند نمود و ستمکاران آیات خدا را [بدون حجّت و دلیل] انکار می نمایند.(4)
ص: 571
ص: 572
ص: 573
ص: 574
محلّ نزول: مکّه.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی زُخرف نازل شده است.
تعداد آیات: 59 آیه.
ثواب قرائت سوره ی دُخان
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
کسی که سوره ی دخان را در نمازهای واجب و مستحب خود بخواند، خداوند
در قیامت او را زیر عرش خود از آمنین قرار می دهد، و حساب او را آسان، و نامه
او را به دست راستش می دهد.(1)
و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود:
کسی که سوره ی دخان را در شب جمعه بخواند خداوند گناهان گذشته او را
می آمرزد، و کسی که آن را بنویسد و بر خود بیاوزید، از کید شیطان ایمن شود،
و اگر زیر سر خود گذارد خواب های خوب خواهد دید، و از اضطراب ایمن خواهد
ص: 575
شد، و اگر آب آن را بنوشد از سردرد نجات خواهد یافت، و اگر آن را در محلّ تجارت
خود قرار بدهد، سود فراوان می کند و مال او سریعاً زیاد می شود.(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کسی که سوره دخان را بنویسد و بر خود بیاوزید، از شرّ هر پادشاه ظالمی ایمن
شود، و در چشم هر که او را ملاقات کند بزرگ شود، و نزد مردم محبوب باشد،
و اگر آب آن را بنوشد، از یبوست نجات یابد، با اذن خداوند.(2)
ص: 576
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
حم 1 وَ الْکِتابِ الْمُبینِ 2 إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ 3 فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ 4 أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلینَ 5 رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ 6 رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنینَ 7 لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیی وَ یُمیتُ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلینَ 8 بَلْ هُمْ فی شَکٍّ یَلْعَبُونَ 9 فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبینٍ 10 یَغْشَی النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلیمٌ 11 رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ 12 أَنَّی لَهُمُ الذِّکْری وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبینٌ 13 ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ 14 إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلیلاً إِنَّکُمْ عائِدُونَ 15 یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکُبْری إِنَّا مُنْتَقِمُونَ 16 وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَریمٌ 17 أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ 18 وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ إِنِّی آتیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبینٍ 19 وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ 20 وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لی فَاعْتَزِلُونِ 21 فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ
ص: 577
مُجْرِمُونَ 22 فَأَسْرِ بِعِبادی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ 23 وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ 24 کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ 25 وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ 26 وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهینَ 27 کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ 28 فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ 29 وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنی إِسْرائیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهینِ 30 مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفینَ 31 وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمینَ 32 وَ آتَیْناهُمْ
مِنَ الْآیاتِ ما فیهِ بَلؤُا مُبینٌ 33
«رَهو» به معنای سهل و ساکن است، و «عیش راهٍ» ای عیش خافضٍ وادعٍ، و بعضی گفته اند: «رَهو» به معنای دَمث یعنی مکان نرم و لیّن و دارای رمل است، و «أمر حکیم» یعنی امر محکم و یا امر دارای حکمت، و «فَارتقب» یعنی فانتظر، و «نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکُبْرَی» یعنی «نأخذهم أخذاً کبیراً شدیداً»، و «فاکهین و فَکهین» یعنی ناعمین و متنعّمین، و «بَلَاء مُّبِینٌ» یعنی امتحان بیّن.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
حم (1) سوگند به این کتاب روشنگر، (2) که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بوده ایم! (3) در آن شب هر امری بر اساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا می گردد. (4) (آری، نزول قرآن) فرمانی بود از سوی ما ما (محمّد (ص) را) فرستادیم! (5) اینها همه بخاطر رحمتی است از سوی پروردگارت، که شنونده و داناست! (6) (همان) پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست،
ص: 578
اگر اهل یقین هستید! (7) هیچ معبودی جز او نیست زنده می کند و می میراند او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست! (8) ولی آنها در شکند و (با حقایق) بازی می کنند. (9) پس منتظر روزی باش که آسمان دود آشکاری پدید آورد… (10) که همه مردم را فرامی گیرد این عذاب دردناکی است! (11) (می گویند:) پروردگارا! عذاب را از ما برطرف کن که ایمان می آوریم. (12) چگونه: و از کجا متذکر می شوند با اینکه رسول روشنگر (با معجزات و منطق روشن) به سراغ شان آمد! (13) سپس از او روی گردان شدند و گفتند: «او تعلیم یافته ای دیوانه است!» (14) ما عذاب را کمی برطرف می سازیم، ولی باز به کارهای خود بازمی گردید! (15) (ما از آنها انتقام می گیریم) در آن روز که آنها را با قدرت خواهیم گرفت آری ما انتقام گیرنده ایم! (16) ما پیش از اینها قوم فرعون را آزمودیم و رسول بزرگواری به سراغ شان آمد، (17) (و به آنان گفت: امور) بندگان خدا را به من واگذارید که من فرستاده امینی برای شما هستم! (18) و در برابر خداوند تکبر نورزید که من برای شما دلیل روشنی آورده ام! (19) و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم از اینکه مرا متهم کنید! (20) و اگر به من ایمان نمی آورید، از من کناره گیری کنید (و مانع ایمان آوردن مردم نشوید)! (21) (آنها هیچ یک از این پندها را نپذیرفتند، و موسی) به پیشگاه پروردگارش عرضه داشت: اینها قومی مجرمند! (22) (به او دستور داده شد:) بندگان مرا شبانه حرکت ده که شما تعقیب می شوید! (23) (هنگامی که از دریا گذشتید) دریا را آرام و گشاده بگذار (و بگذر) که آنها لشکری غرق شده خواهند بود! (24) (سرانجام همگی نابود شدند و) چه بسیار باغها و چشمه ها که از خود به جای گذاشتند، (25) و زراعتها و قصرهای زیبا و گرانقیمت، (26) و نعمتهای فراوان دیگر که در آن (غرق) بودند! (27) اینچنین بود ماجرای آنان! و
ص: 579
ما (اموال و حکومت) اینها را میراث برای اقوام دیگری قرار دادیم! (28) نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین، و نه به آنها مهلتی داده شد! (29) ما بنی اسرائیل را از عذاب ذلّت بار رهایی بخشیدیم (30) از فرعون که مردی متکبر و از اسرافکاران بود! (31) ما آنها را با علم (خویش) بر جهانیان برگزیدیم و برتری دادیم، (32) و آیاتی (از قدرت خویش) را به آنها دادیم که آزمایش آشکاری در آن بود (ولی آنان کفران کردند و مجازات شدند)! (33)
«حم * وَ الْکِتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ * فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ»(1)
مرحوم کلینی با سند خود از یعقوب بن جعفر بن ابراهیم نقل نموده که گوید:
من خدمت امام کاظم(علیه السلام) بودم که مردی از نصارا نزد آن حضرت آمد و گفت: من از راه دور آمده ام و سی سال است که از خداوند درخواست می کنم که مرا به بهترین ادیان و بهترین و داناترین بندگان خود راهنمایی کند تا این که در خواب شخصی مرا راهنمایی نمود و… و گفت: اگر تو می خواهی به علم اسلام و علم تورات و علم انجیل و علم زبور و کتاب هود و آنچه بر پیامبران نازل شده، و تبیان کلّ شئ و شفاء عالمین و… برسی باید به مدینة النّبی(صلی الله علیه و آله) بروی و آن شهر پیامبر عربی هاشمی است و چون داخل آن شهر شدی سراغ منزل موسی بن جعفر(علیه السلام) را بگیری» سپس گفت:
«اگر اجازه می دهی من مقابل شما سر به خاک بسایم و سپس بنشینم» امام(علیه السلام) فرمود: اجازه نشستن می دهم و لکن اجازه سر به خاک ساییدن
ص: 580
نمی دهم. پس نشست و کلاه برنس خود را کنار انداخت و گفت: فدای شما شوم اجازه سخن به من می دهی؟ فرمود: آری. مرد نصرانی گفت: مرا به کتابی که بر محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شده است آگاه نمایید، سپس آن را توصیف کرد و گفت: معنای «حم * وَ الْکِتَابِ الْمُبِینِ …» در باطن چیست؟ امام کاظم(علیه السلام) فرمود: امّا «حم» محمّد(صلی الله علیه و آله) است و نام او در کتاب هود منقوص الحروف می باشد، و امّا «کِتَابِ الْمُبِینِ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و امّا «لیلة» فاطمه(علیها السلام) است، و امّا معنای «فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ» این است که از فاطمه(علیها السلام) خیر کثیر
یعنی مردان حکیمی خارج می شوند.
پس مرد نصرانی گفت: «برای من اوّل و آخر این مردان حکیم را توصیف نمایید» امام(علیه السلام) فرمود: صفات آنان مشابه همدیگر است، و لکن من برای تو بیان می کنم که از سوّم آنان افراد حکیمی به وجود می آیند، و این در کتاب های شما نازل شده اگر تغییر و تحریفی نسبت به آن نشده باشد که البتّه شما قدیماً
چنین کاری را می کرده اید».
مرد نصرانی گفت: من چیزی را بر شما پنهان نمی کنم و شما را نیز تکذیب نمی نمایم و شما به صدق آنچه من می گویم آگاهید، به خدا سوگند خداوند از فضل و نعمت خویش به قدری به شما داده است که به خاطر کسی نمی آید و کسی نمی تواند آن را تکذیب نماید و مستور کند، و سخنی که من درباره ی شما
می گویم و آنچه شما می فرمایید حق است.
امام کاظم(علیه السلام) فرمود:
آیا می خواهی من زودتر خبری را به تو بدهم که کسی از آن آگاه نیست، مگر افراد کمی از اهل کتاب. سپس فرمود: بگو بدانم اسم مادر مریم چیست؟ و در چه روزی روح عیسی در او دمیده شده است؟ و ساعت نهار شما چیست؟ و در چه روزی مریم عیسی(علیه السلام) را به دنیا آورده است؟ مرد نصرانی گفت: نمی دانم. امام(علیه السلام) فرمود: امّا نام مادر مریم «مَرثا» بوده و به زبان عربی وهیبه [یعنی موهوبه] است، و امّا باردار شدن مریم روز جمعه هنگام زوال ظهر بوده است، و این
ص: 581
همان روزی است که جبرئیل امین [بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] به زمین هبوط نموده است، و مسلمانان را عیدی بزرگ تر از آن نیست، و خدا و رسول او آن را بزرگ شمرده اند، و خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) دستور داده که آن را عید قرار بدهد، و آن روز جمعه است، و اما روزی که عیسی(علیه السلام) به دنیا آمده، روز سه شنبه
ساعت چهار و نیم روز بوده است.
سپس فرمود:
آیا تو آن نهری که عیسی(علیه السلام) در کنار آن به دنیا آمده است را می شناسی؟ مرد نصرانی گفت: نمی دانم. امام(علیه السلام) فرمود: آن نهر فرات است که در کنار آن درخت انگور و خرما می باشد و… پس مرد نصرانی گفت: «آمَنْتُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ شَهِدْتُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ … وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه ….»(1)
ص: 582
ص: 583
ص: 584
حُمران بن اعین گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمود:
لیله ی مبارکه شب قدر است و آن در هر سال در دهه آخر ماه رمضان می باشد، و قرآن جز در شب قدر نازل نشده است و خداوند درباره ی شب قدر می فرماید: «فِیها یُفْرَقُ کُلُ أَمْرٍ حَکِیمٍ» یعنی تقدیر و اندازه ی هر چیزی -- از
ص: 585
این سال تا سال بعد -- در شب قدر است، و هر خیر و شرّ و طاعت و معصیت و ولادت و مرگ و رزق و تقدیری در شب قدر انجام می گیرد، و این قضای حتم است، و مشیّت خداوند در آن جاری است.
حُمران بن اعین گوید: گفتم: معنای «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» چیست؟ فرمود:
عمل نیک در آن شب -- مانند نماز و زکات و اعمال خیر دیگر -- بهتر و افضل از عملی است که در هزار ماه انجام بگیرد که شب قدر در آن نباشد، و اگر خداوند اعمال مؤمنین [یعنی شیعیان] را در شب قدر مضاعف نمی کرد به مقصد خود نمی رسیدند، ولکن خداوند اعمال نیک و حسنات آنان را مضاعف می نماید.(1)
مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید: پدرم از محمّد بن ابی عمیر از عبدالله بن مُسکان از امام باقر و امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام) نقل نمود، که این سه امام، فرمودند:
خداوند قرآن را در لیله ی مبارکه قدر یکباره در بیت المعمور نازل نمود و سپس از بیت المعمور در طول بیست سال بر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، و در
ص: 586
شب قدر خداوند هر امری از امور را در آن سال -- حق یا باطل -- تقدیر می نماید، و برای خود، بداء و مشیّت و تقدیم و تأخیر و آنچه بخواهد و آنچه نخواهد و آنچه کم کند [و زیاد کند] را باقی می گذارد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن مقدّرات را تحویل امیرالمؤمنین(علیه السلام) می دهد، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) تحویل ائمّه(علیهم السلام) می دهد، تا به دست حضرت صاحب الزمان(علیه السلام) می رسد، و بداء و مشیّت و تقدیم و تأخیر برای خداوند در آن ها ثابت است.(1)
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
شب قدر بر ما پوشیده و مخفی نیست، چرا که ملائکه در آن شب اطراف ما می گردند.(2)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کسی که در شب قدر بخوابد در آن سال به حج نمی رود و شب قدر شب 23
ص: 587
ماه رمضان است، چرا که نام حجّاج و ارزاق و آجال و مقدّرات سال در آن شب نوشته می شود.(1)
مؤلّف گوید:
روایات فراوان دیگری در ذیل آیه فوق و آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» نقل شده، مراجعه شود.
«فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِینٍ * یَغْشَی النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِیمٌ * رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ * أَنَّی لَهُمُ الذِّکْرَی وَ قَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِینٌ …»(2)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
«فَارْتَقِبْ» یعنی اصبر، و «یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِینٍ» مربوط به زمانی است که مردم در رجعت از قبرهای خود خارج می شوند.(3)
مؤلّف گوید:
در برخی از روایات آمده که «یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِینٍ» مربوط به هنگام زنده شدن مردم برای رجعت است، و در برخی دیگر آمده که مربوط به هنگام زنده شدن آنان برای قیامت است، و در برخی آمده که این آیه مربوط به زمان دعوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مکّه است که ظلمت مردم را فرا گرفت و
ص: 588
گفتند: «هَذَا عَذَابٌ أَلِیمٌ * رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ» و خداوند در ردّ آنان فرمود: «أَنَّی لَهُمُ الذِّکْرَی وَ قَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِینٌ».
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
قریش هنگام نزول وحی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: او «معلَّم و مجنون است یعنی او دیوانه ای است که این سخنان را به او یاد داده اند.(1)
ولکن ظاهر آیات فوق با رجعت بهتر تطبیق می شود، و اگر روایت ابن شهر آشوب در مناقب مرسل و ضعیف نبود می گفتیم: آیات فوق مربوط به زمان دعوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مکّه است و در روایت ابن شهر آشوب آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«اَللَّهُمَّ الْعَنْ رِعْلًا وَ ذَکْوَانَ اَللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَی مُضَرَ اَللَّهُمَّ اجْعَلْ سِنِیهِمْ کَسِنِی یُوسُف»، سپس گوید: «فَفِی الْخَبَرِ أَنَ الرَّجُلَ کَانَ مِنْهُمْ ….»(2)
ص: 589
«فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاء وَ الْأَرْضُ وَ مَا کَانُوا مُنظَرِینَ»(1)
ابراهیم نخعی گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مسجد، بین اصحاب خود نشسته بود و امام حسین(علیه السلام) وارد شد و مقابل پدر خود ایستاد و امیرالمؤمنین(علیه السلام) دست مبارک خود را بر سر او گذارد و فرمود:
فرزند عزیزم! خداوند گروهی را در قرآن سرزنش نموده و می فرماید: «فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاء وَ الْأَرْضُ وَ مَا کَانُوا مُنظَرِینَ» و [لکن] به خدا سوگند تو بعد از من کشته خواهی شد و آسمان و زمین بر تو گریه خواهند کرد.(2)
امام باقر(علیه السلام) فرمود: همواره [پدرم] علیّ بن الحسین(علیه السلام) می فرمود:
هر مؤمنی که به خاطر شهادت امام حسین(علیه السلام) و یاران او گریه کند، و اشک او بر گونه هایش جاری شود، خداوند او را در غرفه های بهشتی جای می دهد، و اگر چشمان او به خاطر آزاری که از دشمنان ما به ما می رسد اشکبار شود، خداوند او را در جایگاه صدق بهشتی جای می دهد، و هر آزاری را از او برطرف می کند و روز قیامت او را از خشم خود و عذاب دوزخ ایمن خواهد نمود.(3)
ص: 590
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:
آسمان پس از کشته شدن یحی بن زکریّا برای کسی گریه نکرد تا این که امام حسین(علیه السلام) کشته شد و بر او گریه نمود.(1)
زراره گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«آسمان برای یحیی بن زکریّا و حسین بن علی(علیه السلام) چهل روز گریه کرد، و جز برای این دو نفر بر دیگری گریه نکرد» زراره گوید: گفتم: گریه آسمان چگونه است؟ فرمود: گریه او این است که هنگام طلوع و غروب خورشید، آسمان قرمز می شود.(2)
روایات فراوان دیگری نیز در این معنا نقل شده و ما به همین اندازه بسنده کردیم.
ص: 591
«وَ لَقَدْ نَجَّیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِینِ * مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کَانَ عَالِیًا مِّنَ الْمُسْرِفِینَ * وَ لَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَی عِلْمٍ عَلَی الْعَالَمِینَ»(1)
ابن عبّاس گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) به شخصی -- که شتر او رام نمی شد و او را آزار می داد -- دعایی را تعلیم نمود و فرمود:
این دعا برای هر چیزی که برای انسان سخت و دشوار و غیرقابل تحمّل باشد -- مانند: مال و اهل و فرزند و هر فرعونی از فراعنه -- مؤثّر خواهد بود و آن دعا این است: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ اخْتَرْتَهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمِینَ اَللَّهُمَّ فَذَلِّلْ لِی صُعُوبَتَهَا وَ حُزُونَتَهَا وَ اکْفِنِی شَرَّهَا فَإِنَّکَ الْکَافِی الْمُعَافِی وَ الْغَالِبُ الْقَاهِرُ.»(2)
ص: 592
مرحوم صدوق در کتاب عیون از حضرت رضا از پدرانش امام حسن از امیرالمؤمنین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:
خداوند؟عز؟ آل محمّد و پیامبران و ملائکه مقرّب خود را انتخاب ننمود مگر آن که
می دانست آنان از ولایت او خارج نمی شوند، و از عصمت او منقطع نمی گردند
و از کسانی که به عذاب و نعمت های الهی توهین می کنند انتقام می گیرند.(1)
ص: 593
«أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَکْنَاهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا مُجْرِمِینَ»(1)
در سوره بقره خداوند می فرماید:
«وَ کَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُواْ»(2) و در ذیل آن روایتی نقل شد، و در ذیل آیه «وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ»(3) از سوره «ق» روایتی خواهد آمد إن شاء الله.
«وَ قَوْمُ تُبَّعٍ» همان دو قبیله اوس و خزرج هستند، و امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
تُبَّع به آنان فرمود: در همین مکان یعنی مدینه بمانید تا این پیامبر(صلی الله علیه و آله) مبعوث شود، و بدانید که اگر من او را درک می نمودم در خدمت او بودم و از او اطاعت می کردم.(4)
سهل بن سعد گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
به تُبَّع دشنام ندهید چرا که او مسلمان شد، و اسلام را [از پیش] پذیرفت.(5)
ص: 594
«إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقَاتُهُمْ أَجْمَعِینَ * یَوْمَ لَا یُغْنِی مَوْلًی عَن مَّوْلًی شَیْئًا وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ * إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»(1)
یعقوب بن شعیب گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:
ماییم اهل رحمت.(2)
ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
خداوند از اوصیای پیامبران و پیروان آنان [درباره فریاد رسی در قیامت] کسی را استثنا نکرده جز امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شیعیان او را، چنان که در کتاب خود می فرماید: «یَوْمَ لَا یُغْنِی مَوْلًی عَن مَّوْلًی شَیْئًا وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ * إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ» و مقصود او علیّ(علیه السلام) و شیعیان اویند.(3)
امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری در شب جمعه ای به زید شحّام فرمود:
«قرآن بخوان» زید شحّام گوید: پس من قرآن خواندم و چون به این آیه رسیدم «یَوْمَ لَا یُغْنِی مَوْلًی عَن مَّوْلًی شَیْئًا وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ» فرمود: آنان کیانند؟ گفتم: «إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ» فرمود: ماییم کسانی که خداوند به آنان رحم می کند، و
ص: 595
ماییم کسانی که خداوند در این آیه استثناء نموده، و به خدا سوگند ماییم که به فریاد [شیعیانمان] می رسیم.(1)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
مقصود از «إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ» آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند، و جز آنان کسی در قیامت به فریاد کسی نخواهد رسید، و هر کس ولایت غیر آنان را پذیرفته باشد فریادرسی ندارد.(2)
«إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعَامُ الْأَثِیمِ * کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ * کَغَلْیِ الْحَمِیمِ * خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَی سَوَاء الْجَحِیمِ * ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ * ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ»(3)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
آیات فوق درباره ی ابوجهل نازل شد، و «مُهل» مسّ گداخته است، و «یَغْلِی فِی الْبُطُونِ * کَغَلْیِ الْحَمِیمِ» نهایت حرارت و گرمی آن است، و «خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ» یعنی از هر طرف او را فشار بدهید تا به وسط دوزخ برسد و سپس آن مسّ گداخته را بر سر او بریزید، و سپس به او گفته شود: «ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ
ص: 596
الْکَرِیمُ» و این به خاطر آن است که ابوجهل می گفت: «من عزیز کریم هستم» و در آخرت با همین لقب او سرزنش می شود.(1)
و در جوامع الجامع روایت شده که ابوجهل به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گفت: بین این دو کوه مکّه کسی عزیزتر و گرامی تر از من نیست.(2)
و در مجمع البیان نقل شده که روزی ابوجهل خرما و سرشیر را مخلوط کرده بود و می خورد و می گفت: این همان زقّومی است که محمّد(صلی الله علیه و آله) ما را از آن می ترساند.(3)
وَ نادی فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَ فَلا تُبْصِرُونَ 51 أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُ 52 فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنینَ 53 فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ 54 فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ 55 فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً
ص: 597
لِلْآخِرینَ 56 وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ 57 وَ قالُوا أَ آلِهتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ 58 إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ
وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنی إِسْرائیلَ 59
«فِی مَقَامٍ أَمِینٍ» یعنی ذات أمن من المکاره، و «سُندُس» حریر نازک است، و «استَبرَق» حریر غلیظ است، و «حُورٍ عِینٍ» یعنی زن های سفیدروی گشاده چشم، و «فَوْزُ الْعَظِیمُ» رسیدن به آرزوی بزرگ است، بدون هیچ مکروهی، و «فارتقب» یعنی إنتظر ما یحلّ بهم، «إِنَّهُم مُّرْتَقِبُونَ» یعنی منتظرون بک الدوائر.
فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمی بینید؟ (51) مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید برترم؟ (52) (اگر راست می گوید) چرا دستبندهای طلا به او داده نشده، یا اینکه چرا فرشتگان دوشادوش او نیامده اند (تا گفتارش را تأیید کنند)؟! (53) (فرعون) قوم خود را سبک شمرد، در نتیجه از او اطاعت کردند آنان قومی فاسق بودند! (54) امّا هنگامی که ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم. (55) و آنها را پیشگامان (در عذاب) و عبرتی برای دیگران قرار دادیم. (56) و هنگامی که درباره فرزند مریم مثلی زده شد، ناگهان قوم تو بخاطر آن داد و فریاد راه انداختند. (57) و گفتند: «آیا خدایان ما بهترند یا او [مسیح]؟! (اگر
ص: 598
معبودان ما در دوزخند، مسیح نیز در دوزخ است، چرا که او نیز معبود واقع شده)!» ولی آنها این مثل را جز از طریق جدال (و لجاج) برای تو نزدند آنان گروهی کینه توز و پرخاشگرند! (58) مسیح فقط بنده ای بود که ما نعمت به او بخشیدیم و او را نمونه و الگویی برای بنی اسرائیل قرار دادیم. (59)
«إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ * فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ …»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
هر بنده ای که به طرف خواسته های خداوند برود، خداوند نیز به خواسته های او توجّه می نماید، و هر بنده ای که از خداوند عصمت و پاکی طلب کند، خداوند
به او عصمت می دهد و او را از آسیب ها حفظ می نماید، و کسی که خدا او را حفظ نماید، باکی ندارد که آسمان به زمین فرود آید، و اگر حادثه ای بر اهل
زمین نازل شود، او به خاطر تقوایی که دارد، حزب خدا خواهد بود و از هر بلایی
محفوظ می ماند، چرا که خداوند می فرماید: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ.»(2)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
نعمت های یاد شده در آیات فوق مربوط به متّقین از شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَی» مرگ دنیایی است و آنان مرگ دیگری را
ص: 599
نخواهند چشید و خداوند آنان را از عذاب جهنّم حفظ خواهد نمود.(1)
جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:
هنگامی که اهل بهشت داخل بهشت و اهل آتش داخل آتش می شوند خداوند -- ربّ العزّة -- علیّ(علیه السلام) را می فرستد، تا اهل بهشت را در بهشت در منازل شان اسکان بدهد و به حورالعین تزویج شان نماید. سپس فرمود: به خدا سوگند علیّ(علیه السلام) است که اهل بهشت را در بهشت تزویج می نماید، و این کرامت و تفضّل و منّتی است از خداوند بر او….(2)
ابوحمزه ی ثمالی گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که به یکی از شیعیان می فرمود:
مردان و زنان شما پاک و طیّب اند، و هر زن مؤمنه ای از شما [در آن عالم] حوریّه است، و هر مردی از شما صدّیق است….(3)
ص: 600
حسین بن خالد گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: به چه علّت مهرالسنة پانصد درهم تعیین شده است؟ فرمود:
خداوند تبارک و تعالی بر خود واجب نموده که هر مؤمنی یکصد مرتبه تکبیر و تسبیح و تحمید و تهلیل و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد و سپس بگوید: «اَللَّهُمَّ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ» خداوند یکی از حورالعین را به او تزویج نماید، و این اذکار مهریّه او باشد، و سپس به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) وحی نموده: تا مهریّه زن های مؤمنه را پانصد درهم نقره قرار بدهد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین کرده است، و هر مؤمنی که با این مهریّه از برادر مؤمن خود نسبت به دختر او خواستگاری کند، و او دختر خود را به او تزویج ننماید به او ظلم کرده و شایسته است که خداوند حورالعین بهشتی را به او تزویج ننماید.(1)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
ریزه های اطراف سفره [را اگر کسی بخورد] مهریه حورالعین خواهد بود.(2)
ص: 601
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
چهار نفر صدای همه خلایق را می شنوند،
1. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)، 2. حورالعین، 3. بهشت، 4. دوزخ.
بنابراین هر بنده ای درود و سلام بر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بفرستد، درود و سلام او به آن حضرت ابلاغ می شود، و او نیز درود و سلام آن بنده را می شنود، و هر کسی بگوید: «اَللَّهُمَّ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ» حورالعین صدای او را می شنوند و می گویند: خدایا فلانی ما را از تو خواستگاری نمود، پس تو ما را به او تزویج کن، و هر بنده ای بگوید: «خدایا مرا داخل بهشت کن» بهشت می شوند و می گوید: خدایا این بنده از تو درخواست بهشت نمود، پس تو او را داخل بهشت کن، و هر بنده ای بگوید: «أعتقنی من النّار» آتش می گوید: خدایا این بنده از تو
خواست که او را از من آزاد کنی، پس تو او را از من آزاد کن….(1)
مؤلّف گوید:
ما نعمت های بهشتی و اوصاف اهل بهشت و… را در کتاب «راه بهشت» بیان نمودیم مراجعه شود.
ص: 602
محلّ نزول: مکّه.
به جز آیه ی 14 که در مدینه نازل شده است.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی دُخان نازل شده است.
تعداد آیات: 37 آیه.
ثواب قرائت سوره ی جاثیه
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کسی که سوره ی جاثیه را قرائت کند، آتش دوزخ را نخواهد دید، و زفیر و شهیق
جهنّم را نخواهد شنید، و با حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) هم نشین خواهد بود.(1)
و در «خواصّ القرآن» از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:
کسی که سوره ی جاثیه را بخواند، روز قیامت خداوند ترس او را برطرف می کند،
و آبروی او را حفظ می نماید….(2)
ص: 603
و فرمود:
کسی که این سوره را بنویسد و بر خود بیاویزد، از شرّ هر شیطان و سطوت و شرّ هر
جبّاری ایمن شود، و نزد همه مردم محبوب و مورد احترام باشد.(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کسی که این سوره را بنویسد و بر خود بیاویزد، از شرّ هر سخن چین محفوظ بماند،
و هرگز کسی از او غیبت نکند، و اگر بر طفلی -- هنگام ولادت -- بیاویزند به اذن
خداوند محفوظ خواهد ماند.(2)
ص: 604
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
حم 1 تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ 2 إِنَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنینَ 3 وَ فی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ 4 وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ 5 تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ 6 وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ 7 یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلی عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلیمٍ 8 وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیْئاً اتَّخَذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ 9 مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ لا یُغْنی عَنْهُمْ ما کَسَبُوا شَیْئاً وَ لا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ 10 هذا هُدیً وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلیمٌ 11 اللَّهُ الَّذی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ 12 وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ
ص: 605
یَتَفَکَّرُونَ 13 قُلْ لِلَّذینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کانُوا
یَکْسِبُونَ 14 مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ 15
«تصریف الریاح» تقلّبها فی مهابّها و أحوالها، و «آیات الله» دلائله، و «أفّاک أثیم» یعنی
کذّاب مفتری و کثیر الإفک و الإثم، و «کأن لم یسمعها» أن مخفّفة است و اسم آن ضمیر
شأن محذوف است، یعنی کأنّه لم یسمعها، و «اتّخذها هُزُواً» یعنی، استهزأ بها.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
حم (1) این کتاب از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است! (2) بی شکّ در آسمانها و زمین نشانه های (فراوانی) برای مؤمنان وجود دارد (3) و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی که (در سراسر زمین) پراکنده ساخته، نشانه هایی است برای جمعیّتی که اهل یقینند. (4) و نیز در آمد و شد شب و روز، و رزق (و بارانی) که خداوند از آسمان نازل کرده و بوسیله آن زمین را بعد از مردنش حیات بخشیده و همچنین در وزش بادها، نشانه های روشنی است برای گروهی که اهل تفکّرند! (5) اینها آیات خداوند است که ما آن را بحقّ بر تو تلاوت می کنیم اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند، به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان می آورند؟! (6) وای بر هر دروغگوی گنهکار… (7) که پیوسته آیات خدا را می شنود که بر او تلاوت می شود، امّا از روی تکبّر اصرار بر مخالفت دارد گویی اصلًا آن را هیچ نشنیده است چنین کسی را به عذابی دردناک بشارت ده! (8) و هر گاه از بعضی آیات ما
ص: 606
آگاه شود، آن را به باد استهزا می گیرد برای آنان عذاب خوارکننده ای است! (9) و پشت سرشان دوزخ است و هرگز آنچه را به دست آورده اند آنها را (از عذاب الهی) رهایی نمی بخشد، و نه اولیایی که غیر از خدا برای خود برگزیدند (مایه نجات شان خواهند بود) و عذاب بزرگی برای آنهاست! (10) این (قرآن) مایه هدایت است، و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر شدند، عذابی سخت و دردناک دارند! (11) خداوند همان کسی است که دریا را مسخّر شما کرد تا کشتیها بفرمانش در آن حرکت کنند و بتوانند از فضل او بهره گیرید، و شاید شکر نعمتهایش را بجا آورید! (12) او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه را از سوی خودش مسخّر شما ساخته در این نشانه های (مهمّی) است برای کسانی که اندیشه می کنند! (13) به مؤمنان بگو: «کسانی را که امید به ایّام اللَّه [روز رستاخیز] ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومی را به اعمالی که انجام می دادند جزا دهد»! (14) هر کس کار شایسته ای بجا آورد، برای خود بجا آورده است و کسی که کار بد می کند، به زیان خود اوست سپس همه شما به سوی پروردگارتان بازگردانده می شوید! (15)
«إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ * وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ مَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ …»(1)
هشام بن حکم گوید: حضرت کاظم(علیه السلام) به من فرمود:
ای هشام! خدای تبارک و تعالی در کتاب خود، اهل عقل و فهم را بشارت داده و فرموده است: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ.»(2)
ص: 607
سپس فرمود:
ای هشام! خداوند متعال به واسطه عقل ها، حجّت را بر مردم تمام نموده، و با قدرت بیان، پیامبران را یاری کرده و با دلیل، آنان را به ربوبیّت خود راهنمایی نموده، و فرموده است: «وَ إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ * إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَ الأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»(1). سپس فرمود: ای هشام! خداوند این آیه را دلیل بر معرفت خود قرار داده، چرا که از این آیه روشن می شود که برای این عالم مدّبر [و خالق حکیمی] است، چنان که می فرماید: «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ الْنَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ الْنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»(2)، و می فرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَ مِنکُم مَّن یُتَوَفَّی مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»(3)، و نیز می فرماید: «إنّ فِی اخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاء مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.»(4)
ص: 608
ص: 609
ص: 610
ص: 611
ص: 612
ابوبصیر گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره بادهای چهارگانه: شمال و جنوب و صبا و دبور سؤال کردم و گفتم: مردم می گویند: باد شمال از ناحیه بهشت است، و باد جنوب از ناحیه آتش و دوزخ است؟ فرمود:
خداوند را لشگرهایی است از بادها و هر کدام از گناهکاران را بخواهد به وسیله آن ها عذاب می نماید، و هر بادی در اختیار ملکی است، و هر گاه خداوند مردمی را بخواهد عذاب کند، به آن ملک دستور می دهد تا مردم را به وسیله آن باد عذاب نماید، و آن ملک دستور می دهد تا آن باد مانند شیر خروشانی حرکت نماید و امر الهی را اجرا نماید، و هر بادی را نامی است چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «کَذَّبَتْ عَادٌ فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ * إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ»، و یا می فرماید: «الرِّیحَ الْعَقِیمَ»، و یا می فرماید: «رِیحٌ فِیهَا عَذَابٌ أَلِیمٌ»، و یا می فرماید: «فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ»، و بادهای دیگری نیز هست که خداوند به وسیله آن ها گنهکاران را عذاب می نماید.
سپس فرمود:
و خداوند را بادهای دیگری است که رحمت می باشند و برخی درخت ها را
ص: 613
بارور می کند، و برخی نشانه نزول رحمت او می باشد، و برخی ابرها را حرکت می دهد، و برخی ابرها را بین آسمان و زمین نگاه می دارد، و برخی ابرها را فشار می دهد تا باران از لابلای آن ها با اذن خداوند ببارد، و بادهای دیگری نیز در قرآن شماره شده است، و امّا بادهای چهارگانه، شمال و جنوب و صبا و دَبور، نام های ملائکه موکّل به آن هاست….(1)
ص: 614
«وَیْلٌ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ * یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَی عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ * وَ إِذَا عَلِمَ مِنْ آیَاتِنَا شَیْئًا اتَّخَذَهَا هُزُوًا أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ * مِن وَرَائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ لَا یُغْنِی عَنْهُم مَّا کَسَبُوا شَیْئًا وَ لَا مَا اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»(1)
مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید:
«أَفَّاکٍ أَثِیمٍ» مبالغه در افک به معنای کذب است، و به کسی افّاک می گویند که زیاد دروغ می گوید و یا دروغ بزرگ می گوید گرچه در یک سخن باشد، مانند مسیلمه که ادّعای پیامبری نمود و به او مسیلمه کذّاب گفتند، و «أثیم» گناهکاری است که مستحقّ عقاب و عذاب باشد، و «ویل» کلمه وعید [و عذاب] است که برای کفّار گفته می شود، و یا وادی [و یا چاهی] است از صدید جهنّم که عذاب آن سخت است، و مصداق «أَفَّاکٍ أَثِیمٍ» ابوجهل است که چون شنید: «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِیمِ» استهزا نمود [چنان که گذشت] و یا نضر بن حارث که می خواست با توصیفاتی که برای اسب خود می کند، با قرآن مقابله نماید.(2)
ص: 615
«قُل لِّلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُون أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْمًا بِما کَانُوا یَکْسِبُونَ»(1)
داود بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:
خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به کسانی که ما بر آنان منّت نهادیم و معرفت خود را به آن ها عطا نمودیم بگو: مردم را به معرفت ما آگاه سازید، و آگاهی دادن به آنان بخششی است به آن ها.(2)
روایت شده که امام سجّاد(علیه السلام) می خواست غلام خود را بزند و آن غلام آیه فوق را قرائت نمود، و امام(علیه السلام) با شنیدن این آیه تازیانه را رها نمود و غلام گریان شد، و امام(علیه السلام) به او فرمود:
برای چه گریه می کنی؟ غلام گفت: ای مولای من آیا شما مرا از کسانی دانستی که «لا یَرْجُون أَیَّامَ اللَّهِ»؟ امام(علیه السلام) فرمود: آیا تو از کسانی هستی که
ص: 616
خداوند می فرماید: «یَرْجُون أَیَّامَ اللَّهِ»؟ غلام گفت: «آری ای مولای من» امام(علیه السلام) فرمود: من دوست نمی دارم مالک کسی باشم که او مصداق «یَرْجُو أَیَّامَ اللَّهِ» است. سپس فرمود: برخیز و نزد قبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برو و بگو: «خدایا در قیامت از خطای علی بن الحسین در گذر» و پس از آن، تو در راه خدا آزاد خواهی بود.(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«أَیَّامَ اللَّهِ» که امید ماست. سه روز است:
روز قیام قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، روز رجعت و روز قیامت.(2)
مؤلّف گوید:
موضوعات آیات فوق مانند: إفک، إثم، اصرار در گناه، تکبّر، استهزاء، و عذاب ألیم، و عذاب مهین، و عذاب عظیم، در جای خود بیان شده و بیان خواهد شد إن شاء الله. و بقیّه آیات این بخش از محکمات است و روایتی در ذیل آن ها نقل نشده است.
ص: 617
وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنی إِسْرائیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَی الْعالَمینَ 16 وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ 17 ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی شَریعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ 18 إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ إِنَّ الظَّالِمینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقینَ 19 هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ 20 أَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکُمُونَ 21 وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ 22 أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ 23 وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ 24 وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 25 قُلِ اللَّهُ یُحْییکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ 26
«اِجتراح» به معنای اکتساب است، و جَرَحَ و اِجتَرَحَ و کَسَبَ و اِکتَسَبَ به یک معناست، و فلان جارحة قومه یعنی کاسبة قومه، و اصل لغت از جراح است، چنان که اقتراف مشتقّ از قَرَفَ القرحة یعنی قشّرها بعد یبسها می باشد، و «سیئّة»
ص: 618
فعل قبیح را گویند، که صاحب آن مستحقّ مذمّت و نکوهش باشد، و «حَسَنَه» عمل نیک را گویند که صاحب آن مستحقّ ستایش باشد، و هر عملی که وجه قبح و حسن نداشته باشد لغو است، و به حکیم نسبت داده نمی شود.
ما بنی اسرائیل را کتاب (آسمانی) و حکومت و نبوّت بخشیدیم و از روزیهای پاکیزه به آنها عطا کردیم و آنان را بر جهانیان (و مردم عصر خویش) برتری بخشیدیم (16) و دلایل روشنی از امر نبوّت و شریعت در اختیارشان قرار دادیم آنها اختلاف نکردند مگر بعد از علم و آگاهی و این اختلاف بخاطر ستم و برتری جویی آنان بود امّا پروردگارت روز قیامت در میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری می کند. (17) سپس تو را بر شریعت و آیین حقّی قرار دادیم از آن پیروی کن و از هوسهای کسانی که آگاهی ندارند پیروی مکن! (18) آنها هرگز نمی توانند تو را در برابر خداوند بی نیاز کنند (و از عذابش برهانند) و ظالمان یار و یاور یکدیگرند، امّا خداوند یار و یاور پرهیزگاران است! (19) این (قرآن و شریعت آسمانی) وسایل بینایی و مایه هدایت و رحمت است برای مردمی که (به آن) یقین دارند! (20) آیا کسانی که مرتکب بدیها و گناهان شدند گمان کردند که ما آنها را همچون کسانی قرار می دهیم که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که حیات و مرگ شان یکسان باشد؟! چه بد داوری می کنند! (21) و خداوند آسمانها و زمین را بحقّ آفریده است تا هر کس در برابر اعمالی که انجام داده است جزا داده شود و به آنها ستمی نخواهد شد! (22) آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گم راه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده ای افکنده است؟! با این حال چه کسی می تواند غیر از
ص: 619
خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمی شوید؟! (23) آنها گفتند: «چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست گروهی از ما می میرند و گروهی جای آنها را می گیرند و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی کند!» آنان به این سخن که می گویند علمی ندارند، بلکه تنها حدس می زنند (و گمانی بی پایه دارند)! (24) و هنگامی که آیات روشن ما بر آنها خوانده می شود، دلیلی در برابر آن ندارند جز اینکه می گویند: «اگر راست می گویید پدران ما را (زنده کنید) و بیاورید (تا گواهی دهند)!» (25) بگو: «خداوند شما را زنده می کند، سپس می میراند، بار دیگر در روز قیامت که در آن تردیدی نیست گردآوری می کند ولی بیشتر مردم نمی دانند.» (26)
«أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَ مَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ»(1)
ابن عبّاس گوید:
مقصود از «کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» بنی هاشم و فرزندان عبدالمطلّب هستند و مقصود از «الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ» فرزندان عبد شمس می باشند.(2)
و در سخن دیگری گوید:
آیه فوق درباره ی علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) و حمزة بن عبدالمطلّب و عبیدة بن
ص: 620
حارث بن عبدالمطلب نازل شد که ایمان آوردند و مقصود از «الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ» عتبة و شیبة فرزندان ربیعة و ولید بن عتبة هستند و این سه نفر از مشرکین بودند.(1)
«أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلَا تَذَکَّرُونَ * … إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ»(2)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
آیه فوق درباره ی قریش نازل شد و آنان به هر چه علاقه پیدا می کردند آن را می پرستیدند، و مقصود از «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ» کسانی هستند که به امیرالمؤمنین(علیه السلام) ظلم کردند و پس از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نیز ظلم آنان ادامه پیدا نمود و به آراء و هوس های خود عمل کردند و خلافت و امامت را از او سلب کردند، در حالی که دو مرتبه از آنان درباره ی ولایت آن حضرت پیمان گرفته شده بود!(3)
ص: 621
«وَ قَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نَحْیَا وَ مَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَ مَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ …»(1)
ابوعمرو زبیری گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: اقسام کفر چیست؟ فرمود:
کفر در کتاب خدا پنج قسم است، کفر به خاطر ترک دستورات خداوند، و کفر به خاطر برائت [از اولیای خداوند]، و کفر به نعمت های الهی، و کفر به ربوبیّت خداوند و این کفر دهریّه است که می گویند: خدایی و بهشتی و دوزخی نیست، چنان که خداوند سخن آنان را نقل نموده که می گویند: «وَ مَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ» و این چیزی است که آنان از پیش خود در آورده اند و منطق و دلیلی بر آن ندارند، از این رو خداوند می فرماید: «إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ» و خداوند دربارهی آنان میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» و این وجه اول کفر جهود است، و وجه دوم کفر جهود این است که دانسته حق را انکار کند، چنان که خداوند میفرماید: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا…»(2)
ص: 622
مرحوم سیّد رضی در نهج البلاغة از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که به یکی از اصحاب خود فرمود:
تو باید به خورشید و ماه و گیاه و درخت و آب و سنگ و اختلاف شب و روز و دریا و کوه ها و قلّه ها و لغات گوناگون مردم بنگری تا آفریدگار جهان را بشناسی، سپس فرمود: وای بر کسی که با دیدن این ها مقدّر و مدّبر عالم را
ص: 623
انکار نماید، و گمان کند که خود به خود -- مانند گیاهی -- روئیده شده است، و آن گیاه زارعی نداشته و برای اختلاف صور موجودات صانع و مدّبری نبوده است، و بدون هیچ دلیلی وجود خود را بدون صانع و مدّبر بداند، در حالی که هیچ بنایی بدون بانی، و هیچ… نخواهد بود.(1)
در مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:
روزگار را دشنام ندهید، چرا که خداوند همان روزگار است، و علّت آن این است که اهل جاهلیّت حوادث تلخ و بلاهایی که بر آنان نازل می شد را به روزگار نسبت می دادند و می گفتند: روزگار با ما چنین و چنان کرد، و به روزگار دشنام می دادند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: فاعل این بلاها و مصائب خداست، و شما نباید خدای خود را دشنام بدهید.(2)
ص: 624
وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ 27 وَ تَری کُلَّ أُمَّةٍ
جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعی إِلی کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 28 هذا کِتابُنا یَنْطِقُ
عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 29 فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فی رَحْمَتِهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبینُ 30 وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتی تُتْلی
عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمینَ 31 وَ إِذا قیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَیْبَ
فیها قُلْتُمْ ما نَدْری مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلاَّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنینَ 32 وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا
وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 33 وَ قیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرینَ 34 ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ
الدُّنْیا فَالْیَوْمَ لا یُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ 35 فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ
الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمینَ 36 وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 37
«کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً» یعنی بارکة علی الرکب یعنی هر امّتی در آن روز به زانو در می آید، و «جاثیة» به معنای مجتمعة می باشد، یعنی هر امّتی در آن روز جمع می شوند تا از نامه اعمال خود با خبر شوند، و «وَ حَاقَ بِهِم» یعنی حلّ بهم، و «ننساکم» یعنی نترککم فی العذاب کما ترکتم العمل للقائه، و «اتَّخَذْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُوًا» یعنی استهزئتم بآیات الله، و «وَ لَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ» یعنی لا یطلب منهم العتبی بالتوبة و لا یُقبل منهم الإنابة و العتبی منهم، «وَ لَهُ الْکِبْرِیَاء» یعنی أنّ العظمة مخصوصَة به سبحانه.
ص: 625
مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین برای خداست و آن روز که قیامت برپا شود اهل باطل زیان می بینند! (27) در آن روز هر امّتی را می بینی (که از شدّت ترس و وحشت) بر زانو نشسته هر امّتی بسوی کتابش خوانده می شود، و (به آنها می گویند:) امروز جزای آنچه را انجام می دادید به شما می دهند! (28) این کتاب ما است که بحق با شما سخن می گوید (و اعمال شما را بازگو می کند) ما آنچه را انجام می دادید می نوشتیم! (29) امّا کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام
دادند، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد می کند این همان پیروزی بزرگ است! (30) امّا کسانی که کافر شدند (به آنها گفته می شود:) مگر آیات من بر شما خوانده
نمی شد و شما استکبار کردید و قوم مجرمی بودید؟! (31) و هنگامی که گفته می شد: «وعده خداوند حقّ است، و در قیامت هیچ شکّی نیست»، شما می گفتید: «ما نمی دانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانی در این باره داریم، و به هیچ وجه یقین نداریم!» (32) و بدیهای اعمال شان برای آنان آشکار می شود، و سرانجام آنچه را استهزا می کردند آنها را فرامی گیرد! (33) و به آنها گفته می شود: «امروز شما را فراموش می کنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید و جایگاه شما دوزخ است و هیچ یاوری ندارید! (34) این بخاطر آن است که شما آیات خدا را به مسخره گرفتید و زندگی دنیا شما را فریب داد! «امروز نه آنان را از دوزخ بیرون می آورند، و نه هیچ گونه عذری از آنها پذیرفته می شود! (35) پس حمد و ستایش مخصوص خداست، پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار همه جهانیان! (36)
و برای اوست کبریا و عظمت در آسمانها و زمین، و اوست عزیز و حکیم! (37)
ص: 626
«هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(1)
حسین بن بشّار گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: آیا خداوند از چیزی که هنوز به وجود نیامده آگاه است که اگر به وجود آید چگونه خواهد بود؟ امام(علیه السلام) فرمود:
خداوند عالم به همه چیزهاست، قبل از به وجود آمدن آن ها، چنان که می فرماید: «إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و درباره ی اهل دوزخ می فرماید: «وَ لَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ»(2)، و خداوند می داند که اگر آنان به دنیا بازگردند به همان اعمال ناشایسته خود ادامه می دهند و در خواسته ی خود دروغگو هستند. و نیز هنگامی که ملائکه گفتند: «أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاء وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ» در پاسخ آنان فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»(3). بنابراین همواره خداوند عالم به همه ی چیزها بوده، قبل از آن که آن ها را خلق نماید، و همواره عالم و سمیع و بصیر به همه ی اشیا خواهد بود.(4)
ص: 627
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
هنگامی بنده خدا در قلب خویش به یاد خدا می افتد، خداوند این یادآوری را در
نامه عمل او ثبت می کند، و سپس روز پنجشنبه آن را به ملائکه نشان می دهد،
و ملائکه می گویند: «پروردگارا ما عمل این بنده را شماره و احصا نمودیم و چنین عملی را از او ندیدیم» و خداوند به آنان می فرماید: «بنده ی من در قلب خود مرا یاد نمود، و من عمل او را در نامه و صحیفه ی او ثبت نمودم» و این معنا را
خداوند در آیه «إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» بیان نموده است.(1)
«وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَ مَأْوَاکُمْ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ …»(2)
مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:
نسیان در این آیه به معنای ترک است، یعنی همان گونه که شما آمادگی خود را برای ملاقات با پروردگارتان ترک کردید، ما نیز در این روز [قیامت] شما را نادیده می گیریم و شما را به حال خود رها می نماییم. سپس گوید: مقصود از «آیات الله» که آنان به استهزاء و مسخره گرفتند ائمّه(علیهم السلام) هستند که آنان را تکذیب نمودند و به استهزا گرفتند، و به این خاطر در قیامت از آتش دوزخ
ص: 628
نجات پیدا نمی کنند، و خداوند آنان را نمی پذیرد و پاسخی به خواسته آنان نمی دهد.(1)
هشام بن حکم گوید:
منکر خدا [و زندیقی] به امام صادق(علیه السلام) گفت: دلیل بر وجود آفریدگار جهان چیست؟ امام(علیه السلام) به او فرمود: مخلوقات خداوند گواهی می دهند که آفریننده ای دارند.
سپس فرمود:
«آیا اگر تو ساختمان بزرگی را مشاهده کنی یقین نمی کنی که آن سازنده ای داشته است، گرچه تو او را مشاهده نکرده ای؟» زندیق کافر گفت: «خدایی که شما می گویی آفریدگار جهان است چیست و چگونه است؟» امام(علیه السلام) فرمود: او موجودی است که به مخلوق شباهت ندارد، و مقصود من از کلمه «شئ» و موجود، اثبات وجود اوست، جز آن که او جسم و صورت نیست و با حواسّ پنجگانه درک نمی شود، و تماسّ با او امکان ندارد، و عقول و افکار
ص: 629
مردم نمی تواند ذات او را درک نماید، و روزگار از او نمی کاهد، و گذشت زمان او را تغییر نمی دهد ….(1)
ص: 630
هشام بن حکم گوید:
ابن ابی العوجای کافر و منکر خدا، خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد، و امام(علیه السلام) به او فرمود: «ای ابن ابی العوجاء» آیا تو مخلوقی و یا غیرمخلوق؟» او گفت: من مخلوق نیستم. امام(علیه السلام) به او فرمود: «اگر مخلوق می بودی چگونه بودی؟» ابن ابی العوجاء پاسخی نداد و برخاست و از مجلس خارج شد.(1)
ابوشاکر دیصانی نزد امام صادق(علیه السلام) آمد و گفت: «آفریدگار جهان را برای من اثبات کنید» امام(علیه السلام) فرمود:
بنشین، و سپس تخم مرغی را از کودکی گرفت و به دیصانی فرمود: «این تخم
مرغ اطرافش بسته و دارای پوست ضخیمی است، و پس از این پوست ضخیم
پوست نازکی است، و پس از آن مایع روان سفید و نقره ای می باشد، و پس از آن،
پوست رقیقی است، و داخل آن پوست رقیق مایع روان زرد و طلایی وجود دارد،
و این دو مادّه ی روان مخلوط نمی شوند، در حالی که این تخم مرغ همین گونه
آفریده شده، و کسی در آن تصرّفی انجام نداده است، و کسی نمی داند آیا
سالم است و یا فاسد است، و کسی نمی داند از آن جوجه نر به وجود می آید یا
جوجه مادّه آیا تو فکر نمی کنی این تخم مرغ خالق و مدبّری داشته باشد؟».
ص: 631
پس دیصانی مدّتی سر به زیر افکند و سپس گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ
لَاشَرِیکَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ أَنَّکَ إِمَامٌ وَ حُجَّةٌ مِنَ اللَّهِ عَلی خَلْقِهِ،
وَ أَنَا تَائِبٌ مِمَّا کُنْتُ فِیهِ.»(1)
مؤّلف گوید:
ما در کتاب «راه خداشناسی» سخنان معصومین(علیهم السلام) را درباره خداشناسی بیان
نموده ایم، طالبین مراجعه فرمایند.(2)
مرحوم طبرسی در ذیل آیه «وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» گوید:
در حدیثی آمده: که خداوند می فرماید: «الْکِبْرِیَاءُ رِدَائِی وَ الْعَظَمَةُ إِزَارِی فَمَنْ نَازَعَنِی فِی وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَلْقَیْتُهُ فِی النَّارَ جَهَنَّم.»(3)
ص: 632
محلّ نزول: مکّه.
به جز آیات 10 و 15 و 35 که در مدینه نازل شده است.
ترتیب نزول: بعد از سوره ی جاثیه نازل شده است.(1)
تعداد آیات: 35 آیه به اعتقاد اهل کوفه، و 34 آیه به اعتقاد دیگران.
ثواب قرائت سوره ی احقاف
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
کسی که در روز جمعه سوره ی احقاف را بخواند، خداوند در دنیا ترسی بر او قرار
نمی دهد، و از فزع و وحشت بزرگ قیامت نیز او را ایمن می کند، إن شاء الله.(2)
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:
کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به عدد هر مردی که روی زمین راه رفته
ده برابر به او حسنه و پاداش می دهد، و ده گناه از او محو می شود، و ده درجه به
ص: 633
درجات او افزوده می گردد، و کسی که آن را بنویسد و بر خود و یا بر طفلی بیاویزد
و یا آن را بشوید و آب آن را به آن طفل بنوشاند، بدن او قوی و سالم باشد و از همه
حوادث ایمن شود و با اذن خداوند و فضل او در گهواره شاد به سر ببرد.(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کسی که این سوره را بنویسد و با آب زمزم بشوید و بنوشد، نزد مردم محبوب
می شود، و سخن او مسموع خواهد بود، و هر چه را بشنود از یاد نبرد، و با اذن الهی
به مقاصد خود برسد، و امراض او برطرف گردد.(2)
ص: 634
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
حم 1 تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ 2 ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی وَ الَّذینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ 3 قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 4 وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجیبُ لَهُ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ 5 وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِمْ کافِرینَ 6 وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبینٌ 7 أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفیضُونَ فیهِ کَفی بِهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ 8 قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْری ما یُفْعَلُ بی وَ لا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی إِلَیَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ مُبینٌ 9 قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ
ص: 635
مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلی مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ 10 وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدیمٌ 11 وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ بُشْری لِلْمُحْسِنینَ 12 إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ 13 أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ 14 وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی فی ذُرِّیَّتی
إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ 15
«آیه» به معنای نشانه و دلالتی است که مایه ی تعجّب شود، و «أفاض القوم فی الحدیث إذا مضوا فیه، و اصل إفاضة به معنای دفع است، و أفاضوا من عرفات، یعنی اندفعوا منها، و حدیث مستفیض حدیث جاری و شایع است، و «بدع و بَدیع» به معنای ابداع و نوآوری است، و «إفک قدیم» ما تقادم وجوده یعنی اسطوره های پیشین، و در عرف متکلمین قدیم به معنای موجود لا أوّل لوجوده است، «و أوزِعنی» یعنی امنعنی عن الإنصراف، و «ایزاع» ایصال الشئ إلی القلب.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
حم (1) این کتاب از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است! (2) ما آسمانها
ص: 636
و زمین و آنچه را در میان این دو است جز بحق و برای سرآمد معیّنی نیافریدیم امّا کافران از آنچه انذار می شوند روی گردانند! (3) به آنان بگو: «این معبودهایی را که غیر از خدا پرستش می کنید به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریده اند، یا شرکتی در آفرینش آسمانها دارند؟ کتابی آسمانی پیش از این، یا اثر علمی از گذشتگان برای من بیاورید (که دلیل صدق گفتار شما باشد) اگر راست می گویید!» (4) چه کسی گم راهتر است از آن کس که معبودی غیر خدا را می خواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمی گوید و از خواندن آنها (کاملا) بی خبر است؟! (و صدای آنها را هیچ نمی شنود!) (5) و هنگامی که مردم محشور می شوند، معبودهای آنها دشمنانشان خواهند بود حتّی عبادت آنها را انکار می کنند! (6) هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می شود، کافران در برابر حقّی که برای آنها آمده می گویند: «این سحری آشکار است!» (7) بلکه می گویند: «این آیات را بر خدا افترا بسته است!» بگو: «اگر من آن را بدروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است مرا رسوا کند و) شما نمی توانید در برابر خداوند از من دفاع کنید! او کارهایی را که شما در آن وارد می شوید بهتر می داند همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد و او آمرزنده و مهربان است!» (8) بگو: «من پیامبر نوظهوری نیستم و نمی دانم با من و شما چه خواهد شد من تنها از آنچه بر من وحی می شود پیروی می کنم، و جز بیم دهنده آشکاری نیستم!» (9) بگو: «به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خدا باشد و شما به آن کافر شوید، در حالی که شاهدی از بنی اسرائیل بر آن شهادت دهد، و او ایمان آورد و شما استکبار کنید (چه کسی گم راهتر از شما خواهد بود)؟! خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی کند!» (10) کافران درباره مؤمنان چنین گفتند: «اگر (اسلام) چیز خوبی بود، هرگز آنها (در پذیرش آن) بر ما پیشی نمی گرفتند!» و چون خودشان بوسیله آن
ص: 637
هدایت نشدند می گویند: «این یک دروغ قدیمی است!» (11) و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (نشانه های آن را بیان کرده)، و این کتاب هماهنگ با نشانه های تورات است در حالی که به زبان عربی و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و برای نیکوکاران بشارتی باشد! (12) کسانی که گفتند: «پروردگار ما اللَّه است»، سپس استقامت کردند، نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می شوند. (13) آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن می مانند این پاداش اعمالی است که انجام می دادند. (14) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد می گوید: «پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان من به سوی تو بازمی گردم و توبه می کنم، و من از مسلمانانم!» (15)
«قُلْ أَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّمَاوَاتِ اِئْتُونِی بِکِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
آیه فوق درباره ی مشرکین قریش است، و خداوند بر آنان احتجاج نموده، و به رسول خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به آنان بگو: اگر راست می گویید به من نشان دهید
ص: 638
آیا بت هایی که می پرستید چیزی را روی زمین آفریده اند، و یا در خلقت آسمان ها شرکتی داشته اند و یا…؟(1)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
مقصود از کتاب در آیه فوق تورات و انجیل است، و مقصود از «أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ» علم اوصیای پیامبران می باشد.(2)
«وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَی یَومِ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ * وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ کَانُوا لَهُمْ أَعْدَاء وَ کَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ کَافِرِینَ»(3)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
کسانی که خورشید و ماه و ستارگان و چهار پایان و درختان و سنگ ها را پرستیده اند، هنگامی که در قیامت محشور می شوند، این معبودها دشمنان آنان خواهند بود، و نسبت به عبادت آنان کافر می شوند!!(4)
ص: 639
«قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَ مَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَ لَا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ وَ مَا أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ»(1)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
… بسا دستوری از ناحیه خداوند می آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مدّتی به آن عمل می کرد، و سپس دستور دیگری می آمد و آن حضرت باز به اصحاب و امّت خود ابلاغ می نمود، از این رو بعضی از اصحاب گفتند: «یا رسول الله شما ما را به چیزی امرکردی و چون ما بر آن عادت نمودیم باز ما را به چیز دیگری امر کردی؟!» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سکوت نمود و این آیه نازل شد: «قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ ….»(2)
امام باقر و امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
هنگامی که آیه فوق بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، قریش گفتند: «او که نمی داند در جنگ ها [و…] چه بر سر ما و او خواهد آمد، برای چه ما از او پیروی کنیم؟» پس این آیه نازل شد: «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِینا.»(3)
ص: 640
سپس امام باقر و امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
آیه فوق این گونه نازل شده است: «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ فی علیٍّ.»(1)
«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِن کَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُم بِهِ وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَی مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»(2)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
مقصود از «شاهد» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و دلیل آن آیه «أَ فَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ»(3)، است که شاهد در این آیه امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.
و نیز گوید:
مقصود از آیه (13) که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ» استقامت بر ولایت علیّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(4)
ص: 641
«وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ …»(1)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت: «ای محمّد! خداوند تو را به مولودی از فاطمه بشارت می دهد و امّت تو آن مولود را بعد از تو می کشند!» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای جبرئیل بر پروردگارم سلام می رسانم، و مرا حاجتی به این مولود نیست» پس جبرئیل(علیه السلام) به آسمان صعود نمود و بازگشت و این خبر را باز تکرار نمود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مرا در چنین مولودی حاجت
نیست. و در مرتبه سوّم جبرئیل فرود آمد و گفت: «پروردگارت تو را سلام می رساند و به تو بشارت می دهد که امامت و وصایت در ذریّه این مولود خواهد بود» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اکنون راضی شدم، و سپس به فاطمه(علیها السلام) پیغام داد: «خداوند مرا بشارت داد، که فرزندی به تو خواهد داد و پس از من، این امّت او را خواهند کشت» و فاطمه(علیها السلام) پاسخ داد: «مرا به چنین مولودی نیاز نیست» تا این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیغام داد: خداوند امامت و ولایت و وصایت را در ذریّه او قرار خواهد داد، و فاطمه(علیها السلام) فرمود: اکنون راضی شدم» از این رو خداوند درباره ی این مولود فرمود: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً …».
سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:
اگر [آن مولود] گفته بود: «وَ أَصْلِحْ لِی ذُرِّیَّتِی» ذریّه او کلّاً امام می شدند تا این که فرمود:
امام حسین(علیه السلام) از مادر خود فاطمه شیر نخورد، و از هیچ زن دیگری نیز شیر نخورده،
ص: 642
و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انگشت در دهان او می گذارد و او می مکید و غذای دو روز و یا سه روز او
تأمین می شد، از این رو گوشت و خون امام حسین(علیه السلام) از گوشت و خون رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
رویید، و هیچ فرزندی جز امام حسین و عیسی؟سهما؟ شش ماهه به دنیا نیامد.(1)
مؤلّف گوید:
روایت فوق با اختلاف مختصری در کافی و علل الشرایع(2)، و مجالس شیخ و امالی او(3)، و کامل الزیارات(4)، و تأویل الآیات(5)، نقل شده است.
ص: 643
در کتاب تأویل الآیات نقل شده:
یکی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را عمر بن خطّاب در یکی از جنگ ها فرستاد و او شش ماه از خانواده ی خود دور بود و چون بازگشت فرزندی از همسر او به دنیا آمده بود، و او انکار نمود و همسر خود را نزد عمر آورد و گفت: با فاصله شش ماه این همسر من فرزندی به دنیا آورده است و می گوید: «این فرزند از تو می باشد» پس عمر به او گفت: ای زن چه می گویی؟ او گفت:
به خدا سوگند من جز از شوهر خود این فرزند را به دنیا نیاورده ام و این فرزند اوست و من فجور و گناهی نکرده ام. و نام آن هیثم بود. پس عمر به آن زن گفت: آیا شوهر تو راست می گوید؟ زن گفت: آری یا امیرالمؤمنین. پس عمر دستور داد تا گودالی کندند و آن زن را در آن گودال قرار دادند [تا او را سنگسار نمایند] و چون این خبر به امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسید آن حضرت فوراً نزد آن زن آمد و او را از گودال بیرون آورد و به عمر فرمود: خود را کنترل کن، این زن راست می گوید، چرا که خداوند در قرآن می فرماید: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا» یعنی مدّت بارداری و شیرخوارگی فرزند سی ماه است و خداوند درباره ی مدّت شیرخوارگی می فرماید: «وَ الْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ»(1)، یعنی مادرها دو سال کامل باید فرزندان خود را شیر بدهند، بنابراین دوران حمل می تواند شش ماه بوده باشد و خداوند دوران حمل و شیرخوارگی را سی ماه تعیین نموده، چنان که این حسین من با حمل شش ماه به دنیا آمده» پس عمر گفت: «لَو لَا عَلِیٌ لَهَلَکَ عُمَرُ.»(2)
ص: 644
مؤلّف گوید:
خلفای غاصب از این گونه نادانی ها فراوان داشته اند و برخی از اهل تاریخ گفته اند: عمر بن خطّاب بیش از هفتاد مرتبه در قضایای گوناگون در اثر بی اطلاعی
و جهالت و نادانی نسبت به احکام الهی جمله فوق را تکرار نموده است و هرگز از روی تواضع نبوده، چنان که برخی از علمای اهل سنّت ادّعا می کنند و برای روشن شدن این معنا به کتاب «النصّ و الإجتهاد» مراجعه شود.
ص: 645
أُولئِکَ الَّذینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ فی أَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذی کانُوا یُوعَدُونَ 16 وَ الَّذی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُما أَ تَعِدانِنی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلی وَ هُما یَسْتَغیثانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ 17 أُولئِکَ الَّذینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرینَ 18 وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ 19 وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ 20 وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ 21 قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ 22 قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ 23 فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ ریحٌ فیها عَذابٌ أَلیمٌ 24 تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا یُری إِلاَّ مَساکِنُهُمْ کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمینَ 25 وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فیهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنی عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْ ءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 26 وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا ما حَوْلَکُمْ مِنَ الْقُری وَ صَرَّفْنَا الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ 27 فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا
عَنْهُمْ وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ 28
«أحقاف» جمع حَقف به معنای رَمل فراوانی است که انباشته شده باشد و به اندازه کوه نباشد، و «عارض» ابر پهناور است، و «تَدمیر» به معنای اهلاک و ریختن
ص: 646
چیزی بر چیزهای دیگر است تا سبب خرابی و هلاکت آن ها شود، و «تمکین» اعطای مکنت و قدرت و آلت و سایر چیزهایی است که فاعل به آن احتیاج دارد، و بعضی گفته اند: تمکین به معنای برطرف کردن موانع است، و «قربان» هر چیزی است که به وسیله آن تقرّب به خداوند حاصل می شود و جمع آن قرابین است. مرحوم طبرسی سپس گوید: کلمه «اِن» در آیه «وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ …» به معنای مای نافیه است.
آنها کسانی هستند که ما بهترین اعمال شان را قبول می کنیم و از گناهانشان می گذریم و در میان بهشتیان جای دارند این وعده راستی است که وعده داده می شدند. (16) و کسی که به پدر و مادرش می گوید: «اف بر شما! آیا به من وعده می دهید که من روز قیامت مبعوث می شوم؟! در حالی که پیش از من اقوام زیادی بودند (و هرگز مبعوث نشدند)! و آن دو پیوسته فریاد می کشند و خدا را به یاری می طلبند که: وای بر تو، ایمان بیاور که وعده خدا حق است امّا او پیوسته می گوید:» اینها چیزی جز افسانه های پیشینیان نیست! (17) آنها کسانی هستند که فرمان عذاب درباره آنان همراه اقوام (کافری) که پیش از آنان از جنّ و انس بودند مسلّم شده، چرا که همگی زیانکار بودند! (18) و برای هر کدام از آنها درجاتی است بر طبق اعمالی که انجام داده اند، تا خداوند کارهای شان را بی کم و کاست به آنان تحویل دهد و به آنها هیچ ستمی نخواهد شد! (19) آن روز که کافران را بر آتش عرضه می کنند (به آنها گفته می شود:) از طیّبات و لذائذ در زندگی دنیا خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید اما امروز عذاب ذلّت بار بخاطر استکباری که در زمین بناحق کردید و بخاطر گناهانی که انجام می دادید جزای شما خواهد بود! (20) (سرگذشت هود)
ص: 647
برادر قوم عاد را یاد کن، آن زمان که قومش را در سرزمین «احقاف» بیم داد در حالی که پیامبران زیادی قبل از او در گذشته های دور و نزدیک آمده بودند که: جز خدای یگانه را نپرستید! (و گفت:) من بر شما از عذاب روزی بزرگ می ترسم! (21) آنها گفتند: «آیا آمده ای که ما را (با دروغهایت) از معبودانمان بازگردانی؟! اگر راست می گویی عذابی را که به ما وعده می دهی بیاور!» (22) گفت: «علم (آن) تنها نزد خداست (و او می داند چه زمانی شما را مجازات کند) من آنچه را به آن فرستاده شده ام به شما می رسانم، (وظیفه من همین است!) ولی شما را قومی می بینیم که پیوسته در نادانی هستید!» (23) هنگامی که آن (عذاب الهی) را بصورت ابر گسترده ای
دیدند که بسوی درّه ها و آبگیرهای آنان در حرکت است (خوشحال شدند) گفتند: «این ابری است که بر ما می بارد!» (ولی به آنها گفته شد:) این همان چیزی است که برای آمدنش شتاب می کردید، تندبادی است (وحشتناک) که عذاب دردناکی در آن است! (24) همه چیز را بفرمان پروردگارش در هم میکوبد و نابود میکند (آری) آنها صبح کردند در حالی که چیزی جز خانه های شان به چشم نمی خورد ما این گونه گروه مجرمان را کیفر می دهیم! (25) ما به آنها [قوم عاد] قدرتی دادیم که به شما ندادیم، و برای آنان گوش و چشم و دل قرار دادیم (امّا به هنگام نزول عذاب) نه گوشها و چشم ها و نه عقلهای شان برای آنان هیچ سودی نداشت، چرا که آیات خدا را انکار می کردند و سرانجام آنچه را استهزا می کردند بر آنها وارد شد! (26) ما آبادیهایی را که پیرامون شما بودند نابود ساختیم، و آیات خود را بصورتهای گوناگون (برای مردم آنها) بیان کردیم شاید بازگردند! (27) پس چرا معبودانی را که غیر از خدا برگزیدند -- به گمان اینکه به خدا نزدیکشان سازد -- آنها را یاری نکردند؟! بلکه از میانشان گم شدند! این بود نتیجه دروغ آنها و آنچه افترا می بستند! (28)
ص: 648
«وَ الَّذِی قَالَ لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَّکُمَا أَ تَعِدَانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتْ الْقُرُونُ مِن قَبْلِی وَ هُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ مَا هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ»(1)
جابر بن عبدالله انصاری گوید:
خداوند به دنبال ستایش از فرزندی مثل حسین بن علی؟سهما؟، از فرزند دیگری مانند عبدالرحمن بن ابی بکر مذمّت و نکوهش نموده است.
جابر بن یزید جعفی گوید:
من سخن جابر انصاری را نزد امام باقر(علیه السلام) مطرح نمودم و آن حضرت [در مورد عبدالرحمان بن ابوبکر چیزی نفرمود و] سخن خود را معطوف به امام حسین(علیه السلام) کرد و فرمود: ای جابر به خدا سوگند اگر امام حسین(علیه السلام) در دعای خود فرموده بود: «وَ أَصْلِحْ لِی ذُرِّیَّتِی» ذریّه او کلّاً امامان پاک می بودند، و لکن او در دعای خود فرمود: «وَ أَصْلِحْ لِی فی ذُرِّیَّتِی» از این رو برخی از فرزندان او یکی پس از دیگری امام شدند و خداوند به واسطه آنان حجّت را بر مردم تمام نمود.(2)
ص: 649
برخی از مفسّرین گفته اند:
آیه فوق مربوط به هر کافری است که عاقّ پدر و مادر خود شده باشد.(1)
«وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ
تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ»(2)
مرحوم علی بن ابراهیم گوید:
در قیامت کافران را بر آتش دوزخ عرضه می کنند و به آنان گفته می شود: شما در دنیا بهره های خود را بردید و خوردید و آشامیدید، و لباس [های زیبا] پوشیدید، و بر مرکب ها [ی زرّین] سوار شدید. سپس گوید: این آیه درباره ی بنی امیّه نازل شده است. و مقصود از «عَذَابَ الْهُونِ» عطش آنان می باشد.(3)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) حلوایی از خرما و روغن آوردند و آن حضرت از خوردن آن خودداری نمود و فرمود: آن را حرام نمی کنم ولکن می ترسم نفس من مایل به آن بشود و بخواهم آن را تهیّه نمایم. و سپس این آیه را تلاوت نمود: «أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها.»(4)
ص: 650
احنف بن قیس گوید:
وارد بر معاویه شدم و او برای من شیرینی ها و ترشی هایی آورد که من تعجّب نمودم، و سپس نوعی از شیرینی آورد که من آن را ندیده بودم و من به او گفتم: این چیست؟ معاویه گفت: «غذایی است از مرغ آبی و مغز حیوان که با روغن پسته و شکر آمیخته شده است» پس من گریان شدم و معاویه گفت: برای چه گریه می کنی؟ گفتم: به یاد علیّ(علیه السلام) افتادم که روزی نزد او بودم و چون وقت افطار رسید از من خواست که با او افطار کنم، سپس فرمود تا کیسه ی مهر زده ای را آوردند، و من گفتم: این چیست؟ فرمود: این سویق آرد جو می باشد. گفتم: آیا ترسیده ای کسی ببرد و یا بخل ورزیده ای نسبت به آن؟ فرمود: هیچ کدام ولکن ترسیده ام که حسن و حسین آن را به روغن آمیخته سازند. گفتم: مگر حرام است که چنین کنند؟ فرمود: حرام نیست ولکن بر پیشوایان حق، واجب است که خود را با ضعیف ترین مردم تطبیق بدهند، تا فقر برای فقیر سخت نباشد، پس معاویه گفت: کسی را به یاد آوردی که مقام و فضیلت او قابل انکار نیست.(1)
ص: 651
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
امیرالمؤمنین(علیه السلام) همواره به مردم نان گندم و گوشت اطعام می نمود، و چون به منزل خود باز می گشت، نان جو و زیت و سرکه می خورد.(1)
محمّد بن قیس گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:
به خدا سوگند علیّ(علیه السلام) مانند غلامان غذا می خورد و مانند آنان می نشست، او دو پیراهن می خرید و به غلام خود [قنبر] می فرمود: آن پیراهن بهتر را تو بردار و آن دیگری را خود می پوشید، و اگر آستین آن از انگشتانش بلندتر بود و یا از کعب پا تجاوز می کرد آن را قطع می نمود و پنج سال حاکم بود و هرگز آجری بر روی آجری نگذارد، و چون از دنیا رفت چیزی از او به ارث نماند، او به مردم نان گندم و گوشت اطعام می کرد، و چون به منزل باز می گشت نان جو و زیت و سرکه می خورد….(2)
ص: 652
مؤلّف گوید:
روایات درباره ی زهد امیرالمؤمنین و فرزندان او(علیهم السلام) فراوان است، به کتاب «میزان الحق» مراجعه شود.
«وَ اذْکُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَ قَدْ خَلَتْ النُّذُرُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»(1)
در کتاب خرائج و جرایح نقل شده که مهدی عبّاسی (یعنی هارون الرشید) دستور داد تا در راه مکّه برای حجّاج چاهی حفر کنند، و پس از یکصد قامت انسان که حفر
کردند ناگهان به فضای بازی رسیدند که انتهای آن معلوم نبود و دارای ظلمت و تاریکی بود و صدای بادی از آن شنیده می شد، پس دو نفر را داخل آن فضای تاریک فرستادند و چون خارج شدند رنگ صورت های شان تغییر نموده بود و گفتند:
«ما در آنجا هوا و فضای وسیعی یافتیم و خانه هایی وجود داشت و اجساد مردها و زنان و حیواناتی مانند شتر و گاو و گوسفند را دیدیم و با هر کدام تماس گرفتیم مانند پودر و غبار بود».
سپس گوید: از علما سؤال کردیم و احدی از آنان چیزی درباره ی آن ها نمی دانستند، تا این که موسی بن جعفر(علیه السلام) وارد بر هارون شد، و آن حضرت فرمود: «آن ها اصحاب احقاف یعنی بقیّه قوم عاد بوده اند، که عذاب بر آنان نازل شده و زمین آنان را در بر گرفته است» سپس همان اوصافی که آن دو نفر گفته بودند را آن حضرت نیز بیان فرمود.(2)
ص: 653
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه «أَ جِئْتَنَا لِتَأْفِکَنَا عمّا کان یعبد آباؤنا فَأْتِنَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الصّادقینَ» گوید:
پیامبر این مردم حضرت هود(علیه السلام) بوده و شهرهای آنان سبز و آباد و برکات فراوانی داشته [و به خاطر گناه] خداوند هفت سال آنان را گرفتار بی آبی نمود و شهرهای شان خشکید و حضرت هود(علیه السلام) به آنان فرمود: «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ … وَ لاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِینَ»، و آنان سرکشی کرده و ایمان نیاوردند و خداوند به حضرت هود وحی نمود: که عذاب الهی در وقت فلانی بر آنان نازل خواهد شد «رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ …» و چون زمان عذاب فرا می رسد، آنان ابری را به طرف خود در حرکت می بینند و خشنود می شوند و می گویند: «هَذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا» یعنی اکنون از این ابر بارانی برای ما می بارد، و هود(علیه السلام) به آنان می فرماید: «بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ» یعنی بلکه این همان عذابی است که شما درخواست می کردید و می گفتید: «فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الصّادقینَ» و این بادی است که در آن عذاب دردناکی خواهد بود و هر چیزی را به امر پروردگار خود نابود می نماید، چنان که خداوند می فرماید: «فَأَصْبَحُوا لَا یُرَی إِلَّا مَسَاکِنُهُمْ».
ص: 654
سپس مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:
این اخبار قرآنی از قضایای امّت های گذشته و عذاب و هلاکت آنان، برای بیدار باش و ترساندن امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(1)
وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ مُنْذِرینَ 29 قالُوا یا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی طَریقٍ مُسْتَقیمٍ 30 یا قَوْمَنا أَجیبُوا داعِیَ اللَّهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ 31 وَ مَنْ لا یُجِبْ داعِیَ اللَّهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ 32 أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذی خَلَقَ
ص: 655
السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی بَلی إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 33 وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ 34 فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ
فَهَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ 35
«صَرَفْنَا إِلَیْکَ» یعنی أملنا إلیک، و «نَفَر» کمتر از ده تا را گویند، و «أَنصِتُوا» یعنی أسکتوا لإستماعه، و «فَلَمَّا قُضِیَ» یعنی فلمّا فرغ من قرائته، و «ولّوا» یعنی انصرفوا، و «وَ یُجِرْکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ» یعنی یمنعکم من العذاب الألیم، و «و لم یَعیَ» یعنی لم یتعب بخلقهنّ،و «أُوْلُوا الْعَزْمِ» یعنی ذو الجِدّ و الثبات، و «أُوْلُوا الْعَزْمِ» نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد(علیه و علی آله و(علیهم السلام)) هستند، و «فَاسِقُونَ» یعنی خارجون عن أمر الله.
(به یاد آور) هنگامی که گروهی از جنّ را به سوی تو متوجّه ساختیم که قرآن را بشنوند وقتی حضور یافتند به یکدیگر گفتند: «خاموش باشید و بشنوید!» و هنگامی که پایان گرفت، به سوی قوم خود بازگشتند و آنها را بیم دادند! (29) گفتند: «ای قوم ما! ما کتابی را شنیدیم که بعد از موسی نازل شده، هماهنگ با نشانه های کتاب های پیش از آن، که به سوی حقّ و راه راست هدایت می کند. (30) ای قوم ما! دعوت کننده الهی را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا گناهانتان را ببخشد و شما را از عذابی دردناک پناه دهد! (31) و هر کس به دعوت کننده الهی پاسخ نگوید، هرگز
ص: 656
نمی تواند از چنگال عذاب الهی در زمین فرار کند، و غیر از خدا یار و یاوری برای او نیست چنین کسانی در گم راهی آشکارند!» (32) آیا آنها نمی دانند خداوندی
که آسمانها و زمین را آفریده و از آفرینش آنها ناتوان نشده است، می تواند مُردگان را زنده کند؟! آری او بر هر چیز تواناست! (33) روزی را به یاد آور که کافران را بر آتش عرضه می دارند (و به آنها گفته می شود:) آیا این حقّ نیست؟! می گویند: «آری، به پروردگارمان سوگند (که حقّ است)!» (در این هنگام خداوند) می گوید: «پس عذاب را بخاطر کفرتان بچشید!» (34) پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند، و برای (عذاب) آنان شتاب مکن! هنگامی که وعده هایی را که به آنها داده می شود ببینند، احساس می کنند که گویی فقط ساعتی از یک روز (در دنیا) توقّف داشتند این ابلاغی است برای همگان آیا جز قوم فاسق هلاک می شوند؟! (35)
«وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَی قَوْمِهِم مُّنذِرِینَ …»(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
آیات فوق حاکی از ایمان آوردن جنّیان است، و سبب نزول این آیات این بوده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مکّه به بازار عکاظ رفت، و زید بن حارثه با او بود، و مردم را دعوت به اسلام می کرد و احدی او را اجابت ننمود، و چون به مکّه بازگشت و به وادی مجنّه رسید، در نیمه شب مشغول تهجّد به قرآن شد، و گروهی از جنّ به او برخورد نمودند و چون قرائت او را شنیدند به همدیگر گفتند: «أَنصِتُوا»، یعنی ساکت شوید، و چون قرائت آن حضرت به پایان
ص: 657
رسید، آنان به سوی قوم خود بازگشتند، و مردم را انذار کردند و گفتند:
«ما کتابی را شنیدیم که بعد از موسی نازل شده است و کتاب های آسمانی دیگر را مانند تورات و انجیل تصدیق می نماید، و مردم را به حق و به صراط مستقیم هدایت می نماید، پس شما دعوت کننده خدا [یعنی حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و یا قرآن] را اجابت کنید» پس گروهی از آنان نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و مسلمان شدند و ایمان آوردند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شرایع اسلام را به آنان تعلیم نمود و این سوره نازل شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یک نفر را والی و نماینده خود در بین آنان قرار داد، و آنان همواره نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می آمدند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود تا معارف اسلام را به آنان تعلیم نماید. بنابراین اجنّه نیز مانند مردم، برخی مؤمن، و برخی کافر، و برخی ناصبی و دشمن اهل بیت(علیهم السلام) و برخی یهودی و یا نصرانی و یا مجوسی هستند و این ها از فرزندان «جانّ» می باشند.(1)
ص: 658
از موسی بن جعفر(علیه السلام) سؤال شد: آیا مؤمنین از جنّ داخل بهشت می شوند؟ امام(علیه السلام) فرمود:
داخل بهشت نمی شوند، و لکن خداوند بین بهشت و جهنّم جایی دارد که در آنجا مؤمنین از جنّ و فسّاق از شیعه قرار خواهند گرفت.(1)
یکی از علمای یهود به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: خداوند شیاطین را برای سلیمان مسخّر نمود، و آنان از او اطاعت می کردند و برای او هر چیزی که می خواست -- از محراب ها و عکس ها و مجسّمه های غیرحیوان و انسان -- می ساختند، آیا برای پیامبر شما نیز چنین چیزی بوده است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
آری برای او آنچه گفتی و بهتر از آن بوده، چرا که شیاطین و جنّیان کافر بودند، و از سلیمان به اجبار اطاعت می کردند، ولکن نسبت به پیامبر ما مؤمن بودند و از او اطاعت می نموند.
سپس فرمود:
نه نفر از اشراف جنّ -- که یکی از آنان از جنّ نصیبین بود و بقیّه از بنی عمرو بن عامر احجر -- به نام های: شَضاء، و مَضاء، و هَملَکان و مَرزبان، و مازمان، و نضاء، و هاضب و عمرو بودند، و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ» و این ها همان نه نفر بودند.
سپس فرمود:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در منطقة «بَطن النخل» بود و آنان نزد او آمدند و ایمان آوردند و
ص: 659
اعتذار نمودند، از این که گمان کرده بودند: خداوند هرگز احدی را معبوث به پیامبری نمی کند، و هفتاد و یک هزار نفر از آنان با آن حضرت بیعت کردند که نسبت به نماز و روزه و زکات و حجّ و جهاد و خیرخواهی از مسلمانان، پایدار باشند، و عذرخواهی نمودند از این که درباره ی خداوند سخن خلافی گفته اند، و این بالاتر از آنچه است که خداوند به سلیمان(علیه السلام) عطا نموده است، آری منزّه است خدایی که آنان را برای نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) مسخّر و مطیع نمود، بعد از آن که متمرّد و نافرمان بودند و گمان می کردند که خدا را فرزندی است، بنابراین، پیامبر ما محمّد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) مبعوث به جنّ و انس شد و امّت او بی نهایت می باشند.(1)
ص: 660
«فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(1)
امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
آقای پیامبران و مرسلین پنج نفر هستند، و آنان «أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» می باشند، و عالَم بر اساس مقام و منزلت آنان برقرار است، و آنان: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد(صلی الله علیه و آله) و علی جمیع الأنبیاء می باشند.(2)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
نخستین وصیّ پیامبر در روی زمین هبة الله یعنی شیث فرزند و وصیّ آدم بوده است، و هر پیامبری آمده وصیّ و جانشینی داشته است، و جمیع پیامبران یکصد و بیست [و چهار] هزار نفر بودند، و پنج نفر آنان [صاحب شریعت و] أولوالعزم بوده اند مانند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد(صلی الله علیه و آله). و علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) نیز هبة الله [و بخشش خداوند] به محمّد(صلی الله علیه و آله) بوده و او وارث علم اوصیا و علوم کسانی که قبل از او آمده اند می باشد، چنان که محمّد(صلی الله علیه و آله) وارث علوم پیامبران پیشین می باشد، و بر قائمه عرش نوشته شده: حمزه اسدالله و اسد رسوله و سیّدالشهدا می باشد، و بر گوشواره ی عرش نوشته شده: علیّ(علیه السلام) امیرالمؤمنین است، و این حجّت ماست در مقابل کسانی که حق ما و میراث ما را انکار می کنند.
ص: 661
سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«وَ مَا مَنَعَنَا مِنَ الْکَلَامِ وَ أَمَامَنَا الْیَقِینُ فَأَیُّ حُجَّةٍ تَکُونُ أَبْلَغَ مِنْ هَذَا؟»(1)
سماعة بن مهران گوید:
به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مقصود از «أولوالعزم» در آیه «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»، کیانند؟ فرمود: «نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد، (صلوات الله علیهم) می باشند. گفتم: به چه خاطر آنان أولوالعزم می باشند؟ فرمود: به خاطر این که، نوح، دارای کتاب و شریعت بود، و پیامبران پس از او به کتاب و شریعت او عمل کردند، تا این که ابراهیم(علیه السلام) با صحف و شریعت جدید و دستور ترک شریعت نوح(علیه السلام) آمد، گرچه کافر به شریعت او نبود، و هر پیامبری پس از ابراهیم(علیه السلام) آمد به شریعت و صحف ابراهیم(علیه السلام) عمل نمود، تا این که موسی(علیه السلام) با تورات و شریعت جدید و دستور ترک شریعت و صحف ابراهیم(علیه السلام) آمد، و هر پیامری پس از موسی آمد، به تورات و شریعت موسی عمل نمود، تا این که عیسی(علیه السلام) با انجیل و شریعت جدید و دستور ترک شریعت موسی(علیه السلام) آمد، و هر پیامبری پس از عیسی(علیه السلام) آمد،
ص: 662
به شریعت عیسی و انجیل او عمل کرد، تا این که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) با قرآن و شریعت جدید [و دستور ترک شرایع پیشین] آمد، و حلال او تا قیامت حلال خواهد بود، و حرام او نیز تا قیامت حرام می باشد، و این پنج نفر، پیامبران أولوالعزم می باشند.(1)
مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:
معنای «أُوْلُوا الْعَزْمِ» این است که آنان از پیامبران دیگر نسبت به اقرار به یگانگی خداوند و نبوّت پیامبران قبل از خود و بعد از خود پیشی گرفتند، و عزم بر صبر و تحمّل آزار و تکذیب مردم را پیدا کردند.(2)
ص: 663
مولّف گوید:
یادآوری می شود که جز در جلد اوّل، در بقیّه ی مجلّدات از ترجمه ی آیة الله مکارم شیرازی زید عزّه استفاده شده است. ضمناً لغات نیز جز در جلد اوّل -- که از
لغت نامه های گوناگونی استفاده گردیده -- در بقیّه ی مجلّدات تنها از تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه استفاده شده است؛ جز
مواردی که لغتی را آن مرحوم معنا نکرده بوده و نگارنده از جاهای دیگری مانند بحارالانوار و تفسیر صافی و تفسیر شبّر و غیره استفاده کرده اند. همچنین به
لغت نامه های معروف، به خاطر شبهه ی عدم اعتبار شرعی آن ها مراجعه نکردیم.
(والله العالم)
پایان جلد هفتم تفسیر اهل البیت علیهم السلام
ص: 664