تفسير اهل البیت علیهم السلام جلد 6

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -

عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -

مشخصات ظاهری:9ج.

شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :

يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).

يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).

يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)

يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:4922990

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

(جلد 6)

سوره های مبارکه فرقان،شُعراء،نمل،قصص،عنکبوت،

روم،لقمان،سجده،احزاب،سبأ

تأليف خادم اهل البیت عليهم السلام

سيّدمحمّد(سيّدقاسم)حسيني بهارانچی

ص: 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحيم

الحمد لله ربّ العالمین وصلواته الدآئمّة علی خاتم النّبییّن و علی اله الائمّة المیامین و الاوصیآء المرضیّین، سیّما الامام المنتظر و الحجّة الثّانی عشر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدّمه الفدآء، سمیّ المصطفی و کنیّ المرتضی، الّذی یملاء الله به الارض قسطًا وعدلًا، کما ملئت ظلمًا و جورًا، و لعنة الله الدآئمّة علی اعدآئهم و مخالفیهم و منکری فضآئلهم و امامتهم اجمعین

الی یوم الدّین.

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

سوره ی فرقان

سوره ی فرقان، آیات 1 تا 19 ... 13

سوره ی فرقان، آیات 20 تا 34 ... 35

سوره ی فرقان، آیات 35 تا 44 ... 62

سوره ی فرقان، آیات 45 تا 62 ... 76

سوره ی فرقان، آیات 63 تا 77 ... 90

سوره ی شعراء

سوره ی شعراء، آیات 1 تا 9 ... 107

سوره ی شعراء، آیات 10 تا 68 ... 111

سوره ی شعراء، آیات 69 تا 104 ... 129

سوره ی شعراء، آیات 105 تا 153 ... 141

سوره ی شعراء، آیات 154 تا 191 ... 147

سوره ی شعراء، آیات 192 تا 227 ... 154

ص: 7

سوره ی نمل

سوره ی نمل، آیات 1 تا 14 ... 179

سوره ی نمل، آیات 15 تا 44 ... 185

سوره ی نمل، آیات 45 تا 75 ... 213

سوره ی نمل، آیات 76 تا 93 ... 228

سوره ی قصص

سوره ی قصص، آیات 1 تا 43 ... 245

سوره ی قصص، آیات 44 تا 60 ... 284

سوره ی قصص، آیات 61 تا 75 ... 300

سوره ی قصص، آیات 76 تا 88 ... 311

سوره ی عنکبوت

سوره ی عنکبوت، آیات 1 تا 13 ... 335

سوره ی عنکبوت، آیات 14 تا 43 ... 354

سوره ی عنکبوت، آیات 44 تا 55 ... 383

سوره ی عنکبوت، آیات 56 تا 69 ... 393

سوره ی روم

سوره ی روم، آیات 1 تا 19 ... 407

سوره ی روم، آیات 20 تا 37 ... 424

ص: 8

سوره ی روم، آیات 38 تا 60 ... 440

سوره ی لقمان

سوره ی لقمان، آیات 1 تا 19 ... 465

سوره ی لقمان، آیات 20 تا 34 ... 498

سوره ی سجده

سوره ی سجده، آیات 1 تا 14 ... 515

سوره ی سجده، آیات 15 تا 30 ... 527

سوره ی احزاب

سوره ی احزاب، آیات 1 تا 8 ... 543

سوره ی احزاب، آیات 9 تا 22 ... 567

سوره ی احزاب، آیات 23 تا 27 ... 579

سوره ی احزاب، آیات 28 تا 35 ... 592

سوره ی احزاب، آیات 36 تا 48 ... 607

سوره ی احزاب، آیات 49 تا 56 ... 626

سوره ی احزاب، آیات 56 تا 73 ... 643

سوره ی سبأ

سوره ی سبأ، آیات 1 تا 14 ... 675

ص: 9

سوره ی سبأ، آیات 15 تا 39 ... 695

سوره ی سبأ، آیات 40 تا 54 ... 721

ص: 10

سوره ی فرقان

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه،

به جز آیات 68، 69 و 70؛ «وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ» تا «غَفُورًا رَّحِیمًا».(1)

ترتیب نزول: بعد از سوره ی ی-ٰٓس نازل شده است.

تعداد آیات: 77 آیه.

ثواب قرائت سوره ی فرقان

مرحوم صدوق با سند خود از اسحاق بن عمّار از امام کاظم علیه السلام نقل نموده که فرمود:

«یَا ابْنَ عَمَّارٍ لَا تَدَعْ قِرَاءَةَ سُورَةِ: «تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ…» فَإِنَّ مَنْ قَرَأَهَا فِی کُلِّ لَیْلَةٍ لَمْ یُعَذِّبْهُ اللَّهُ أَبَداً وَ لَمْ یُحَاسِبْهُ وَ کَانَ مَنْزِلُهُ فِی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی».(2)

یعنی، ای پسر عمّار از قرائت سوره ی فرقان خود داری مکن، چرا که هر کس این سوره را در همه شب ها بخواند، خداوند هرگز او را عذاب نخواهد نمود، و حسابی از او نمی گیرد، و منزل او در فردوس اعلی خواهد بود.

و از کتاب «خواصّ القرآن» از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«من قرأ هذه السورة بعثه الله یوم القیامة و هو موقن أن الساعة آتیة لا ریب فیها، و دخل الجنة بغیر حساب….»(3)

ص: 11


1- تفسیر صافی.
2- ثواب الأعمال، ص 138.
3- تفسیر برهان، ج 5، ص 431، ح 2.

یعنی هر کس این سوره را قرائت کند، خداوند او را در قیامت مبعوث می کند، در حالی که یقین به قیامت دارد، و بدون حساب داخل بهشت خواهد شد… .

ص: 12

سوره ی فرقان، آیات 1 تا 19

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً (1) الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدیراً (2) وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لا حَیاةً وَ لا نُشُوراً (3) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْکٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (4) وَ قالُوا أَساطیرُ الْأَوَّلینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصیلاً (5) قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحیماً (6) وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذیراً (7) أَوْ یُلْقی إِلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ تَکُونُ لَهُ جَنَّةٌ یَأْکُلُ مِنْها وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (8) انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطیعُونَ سَبیلاً (9) تَبارَکَ الَّذی إِنْ شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِنْ ذلِکَ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ یَجْعَلْ لَکَ

ص: 13

قُصُوراً (10) بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعیراً (11) إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفیراً (12) وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنینَ دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً (13) لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثیراً (14) قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ کانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصیراً (15) لَهُمْ فیها ما یَشاؤُنَ خالِدینَ کانَ عَلی رَبِّکَ وَعْداً مَسْؤُلاً (16) وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادی هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبیلَ (17) قالُوا سُبْحانَکَ ما کانَ یَنْبَغی لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِکَ مِنْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّی نَسُوا الذِّکْرَ وَ کانُوا قَوْماً بُوراً (18) فَقَدْ کَذَّبُوکُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطیعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ یَظْلِمْ مِنْکُمْ نُذِقْهُ عَذاباً کَبیراً (19)

لغات:

«تَبَارَکَ» یعنی تکاثر خیره، أو تزاید، أو تعالی عن کلّ شیءٍ، و «إفک» به معنای افترا و تهمت است، و «إِفْکٌ افْتَرَاهُ» یعنی کذب اختلقه، و «زور» به معنای کذب است، و «مسحوراً» یعنی مغلوباً علی عقله، و «سعیراً» یعنی ناراً ملتهبةً شدیدةَ الإستعار، و یا «سعیر» نامی از نام های جهنّم است، و «تغیّظاً» به معنای هیجان و غلیان آتش است، به خاطر شدّت غضب الهی، و «مقرّنین» از قَرَن به معنای طنابی است که به وسیله آن حیوانی را می بندند، و «ثُبور» به معنای هلاکت است، و «مثبور» به معنای هلاک شده است، و اصل آن به معنای ممنوع از خیر است، و «بور» جمع بایر است و به معنای هالکین می باشد، و ممکن است مصدر باشد و تثنیه و جمع و مؤنّث و مذکّری برای آن نباشد.

ص: 14

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده و بخشایشگر

زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد. (1)خداوندی که حکومت آسمان ها و زمین از آن اوست، و فرزندی برای خود انتخاب نکرد، و همتایی در حکومت و مالکیّت ندارد، و همه چیز را آفرید، و به دقّت اندازه گیری نمود! (2) آنان غیر از خداوند معبودانی برای خود برگزیدند معبودانی که چیزی را نمی آفرینند، بلکه خودشان مخلوقند، و مالک زیان و سود خویش نیستند، و نه مالک مرگ و حیات و رستاخیز خویشند. (3) و کافران گفتند: «این فقط دروغی است که او ساخته، و گروهی دیگر او را بر این کار یاری داده اند.» آن ها (با این سخن،) ظلم و دروغ بزرگی را مرتکب شدند. (4) و گفتند: «این همان افسانه های پیشینیان است که وی آن را رونویس کرده، و هر صبح و شام بر او املا می شود.» (5) بگو: «کسی آن را نازل کرده که اسرار آسمان ها و زمین را می داند او (همیشه) آمرزنده و مهربان بوده است!» (6) و گفتند: «چرا این پیامبر غذا می خورد و در بازارها راه می رود؟! (نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) چرا فرشته ای بر او نازل نشده که همراه وی مردم را انذار کند (و گواه صدق دعوی او باشد)؟! (7) یا گنجی (از آسمان) برای او فرستاده شود، یا باغی داشته باشد که از (میوه) آن بخورد (و امرار معاش کند)؟!» و ستمگران گفتند: «شما تنها از مردی مجنون پیروی می کنید!» (8) ببین چگونه برای تو مثلها زدند و گم راه شدند، آن گونه که قدرت پیدا کردن راه را ندارند! (9) زوال ناپذیر و بزرگ است خدایی که اگر بخواهد برای تو بهتر از این قرار می دهد: باغهایی که نهرها از زیر درختانش جاری است، و (اگر بخواهد) برای تو کاخهایی مجلّل قرار می دهد. (10) (این ها

ص: 15

همه بهانه است) بلکه آنان قیامت را تکذیب کرده اند و ما برای کسی که قیامت را تکذیب کند، آتشی شعله ور و سوزان فراهم کرده ایم! (11) هنگامی که این آتش آنان را از مکانی دور ببیند، صدای وحشتناک و خشم آلودش را که با نفس زدن شدید همراه است می شنوند. (12) و هنگامی که در جای تنگ و محدودی از آن افکنده شوند در حالی که در غل و زنجیرند، فریاد واویلای آنان بلند می شود! (13) (به آنان گفته می شود:) امروز یک بار واویلا نگویید، بلکه بسیار واویلا بگویید! (14) (ای پیامبر!) بگو: «آیا این بهتر است یا بهشت جاویدانی که به پرهیزگاران وعده داده شده؟! بهشتی که پاداش اعمال آن ها، و قرارگاه شان است.» (15) هر چه بخواهند در آنجا برایشان فراهم است جاودانه در آن خواهند ماند این وعده ای است مسلّم که پروردگارت بر عهده گرفته است! (16) (به خاطر بیاور) روزی را که همه آنان و معبودهایی را که غیر از خدا می پرستند جمع می کند، آن گاه به آن ها می گوید: «آیا شما این بندگان مرا گم راه کردید یا خود آنان راه را گم کردند؟!» (17) (در پاسخ) می گویند: «منزّهی تو! برای ما شایسته نبود که غیر از تو اولیایی برگزینیم، ولی آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودی تا این که (به جای شکر نعمت) یاد تو را فراموش کردند و تباه و هلاک شدند.» (18) (خداوند به آنان می گوید: ببینید) این معبودان، شما را در آنچه می گویید تکذیب کردند! اکنون نمی توانید عذاب الهی را برطرف بسازید، یا از کسی یاری بطلبید! و هر کس از شما ستم کند، عذاب شدیدی به او می چشانیم! (19)

ص: 16

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا»(1)

مرحوم کلینی با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که از آن حضرت سؤال شد: آیا فرقان و قرآن یک چیز است؟ و یا دو چیز است؟ و امام علیه السلام فرمود:

مقصود از قرآن کل کتاب الهی است، و مقصود از فرقان، بخش محکمات قرآن است که واجب است به آن ها عمل شود. (2)

مرحوم صدوق با سند خود از یزید بن سلام نقل نموده که گوید:

به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: برای چه به قرآن فرقان گفته می شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به خاطر این که آیات و سوره های آن متفرّق [نازل شده] است و مانند تورات و انجیل و زبور نیست که کلاً به صورت الواح و ورق نازل شده باشد. (3)

مرحوم شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص نقل نموده که عبدالله بن سلام گوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: آیا خداوند بر تو کتابی نازل نموده؟ فرمود: آری.

ص: 17


1- سوره ی فرقان، آیه ی 1.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ أَوْ عَنْ غَیْرِهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْقُرْآنِ وَ الْفُرْقَانِ أَ هُمَا شَیْئَانِ أَوْ شَیْ ءٌ وَاحِدٌ فَقَالَ علیه السلام الْقُرْآنُ جُمْلَةُ الْکِتَابِ وَ الْفُرْقَانُ الْمُحْکَمُ الْوَاجِبُ الْعَمَلِ بِهِ. [الکافی، ج 2، ص 630، ح 11]
3- حدثنا الحسین بن یحیی بن ضریس البجلی قال حدثنا أبو جعفر عمّارة السکونی السریانی قال حدثنا إبراهیم بن عاصم بقزوین قال حدثنا عبد الله بن هارون الکرخی قال حدثنا أبو جعفر أحمد بن عبد الله بن یزید بن سلام بن عبد الله مولی رسول الله قال حدثنی أبی عبد الله بن بزید قال حدثنی یزید بن سلام أنه سأل رسول الله صلی الله علیه و آله فقال له لم سمی الفرقان فرقانا قال لأنه متفرق الآیات و السور أنزلت فی غیر الألواح و غیره من الصحف و التوراة و الإنجیل و الزبور نزلت کلها جملة فی الألواح و الورق. [علل الشرائع، ج 2، ص 470، ح 33]

گفتم: نام آن کتاب چیست؟ فرمود: فرقان. گفتم: برای چه خداوند نام آن را فرقان قرار داده است؟ فرمود: «به خاطر این که آیات و سوره های آن متفرقّ است، و مانند تورات و انجیل و زبور یک جا به صورت الواح و اوراق نازل نشده است» عبدالله بن سلام گفت: راست گفتی ای محمّد. (1)

«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَ أَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ…» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند در این آیات بر بت پرستان و مشرکان احتجاج نموده و می فرماید: «وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لَا نَفْعًا…» سپس گوید: مشرکان می گفتند: «این قرآنی که محمّد صلی الله علیه و آله برای ما می خواند و خبرهایی که می دهد را، از یهودیان یاد گرفته و علمای نصارا به نام ابن قبیصه هر صبح و شام برای او می نویسند».

سپس گوید:

خداوند سخنان آنان را حکایت نموده و در پاسخ آنان گوید: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ… بُکْرَةً وَ أَصِیلًا» تا این که می فرماید: «قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا».

سپس علی بن ابراهیم گوید:

در روایت ابی الجارود از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: مقصود از «إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ»

کذب است، و مقصود از «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ»، ابو فکهیّة و حبر و عدّاس و عابس

ص: 18


1- فأخبرنی هل أنزل علیک کتابا قال نعم قال و أی کتاب هو قال الفرقان قال و لم سماه ربک فرقانا قال لأنه متفرق الآیات و السور أنزل فی غیر الألواح و غیر الصحف و التوراة و الإنجیل و الزبور أنزلت کلها جملا فی الألواح و الأوراق فقال صدقت یا محمّد. [اختصاص، ص 44]
2- سوره ی فرقان، آیه ی 4.

مولای حویطب است، و جمله «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» سخن نضر بن حارث بن علقمه

بن کلدة است.

مؤلّف گوید:

روایاتی در اوّل سوره ی آل عمران در این بحث گذشت. (1)

قصّه اسلام آوردن عدّاس

در تاریخ طبری از عمر بن ابراهیم اوسی نقل شده که گوید روایت شده که پس از مرگ ابوطالب مشرکان مکّه رسول خدا صلی الله علیه و آله را تحت فشار قرار دادند، از این رو حضرت اسلام را بر قبائل عرب عرضه می نمود و آنان او را ردّ می کردند و راه را بر او می بستند، پس برخی از آنان گفتند: «قوم و خویشان او بهتر او را می شناسند، در حالی که به او ایمان نیاورده اند، پس چگونه می خواهد ما را اصلاح کند؟!» از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله به طائف رفت و قبیله ثقیف را دید که بزرگانشان نشسته اند -- و

ص: 19


1- ثم احتج عزّوجلّ علی قریش فی عبادة الأصنام فقال وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ إلی قوله وَ لا نُشُوراً ثم حکی عزّوجلّ أیضا فقال وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذا یعنی القرآن إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ قالوا إن هذا الذی یقرؤه محمّد و یخبرنا به إنّما یتعلمه من الیهود و یکتبه من علماء النصاری و یکتب عن رجل یقال له ابن قبیطة و ینقله عنه بالغداة و العشی فحکی الله قولهم و رد علیهم فقال وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذا إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ إلی قوله بُکْرَةً وَ أَصِیلًا فرد الله علیهم و قال قُلْ لهم یا محمّد أَنْزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحِیماً و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله «إِفْکٌ افْتَراهُ» قال الإفک الکذب «وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» یعنون أبا فکیهة و حبرا و عداسا و عابسا مولی حویطب و قوله أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَها فهو قول النضر بن الحارث بن علقمة بن کلدة قال أساطیر الأولین اکتتبها محمّد فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 111]

آنان سه برادر بودند -- و آن حضرت آنان را به اسلام دعوت نمود و از خطر دوزخ و غضب خدای جبّار به آنان هشدار داد، پس یکی از آنان گفت: «اگر خداوند تو را به پیامبری مبعوث نموده باشد من لباس کعبه را می دزدم»، و دیگری گفت: «آیا خدا عاجز بود که شخصی، غیر از تو را مبعوث به رسالت کند؟!» و سوّمی گفت: «با او سخن نگویید، او اگر به گمان خود پیامبر خدا باشد، مقام او بالاتر از این است که با ما سخن بگوید، و اگر دروغگو باشد، کلام خود را ضایع نموده است» و سپس شروع به استهزاء نمودند و به قدری به او سنگ پرتاب کردند که پاهای مبارک آن حضرت آغشته به خون شد و حرکت کرد تا داخل انگورستانی شد و با حال پریشان کنار دیواری نشست و فرمود: «اَللَّهُمَّ إنّی أشکو إلیک غربتی و کربتی و هوانی علی الناس، یا أرحم الراحمین، أنت ربّ المستضعفین، أنت ربّ المکروبین، اَللَّهُمَّ إن لم یکن لک علیّ غضب فلا أبالی، و لکن عافیتک أوسع لی، أعوذ بک من سخطک، و بمعافاتک من عقوبتک، و بک منک، لا أحصی الثناء علیک، أنت کما أثنیت علی نفسک، لک الحمد حتّی ترضی، و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العلّی العظیم».

روایت شده که در آن انگورستان عتبة بن ربیعة، و شیبة بن ربیعة بوده اند و رسول خدا صلی الله علیه و آله چون دشمنی آنان را می دانسته نزد آنان نرفته است، پس آنان به غلام خود به نام عدّاس می گویند: دو خوشه انگور و قدحی از آب بردار و برای او ببر و اگر از تو سؤال کرد که هدیّه است یا صدقه؟ بگو: هدیه است، چرا که او صدقه را نمی پذیرد» پس عدّاس به دستور آنان عمل کرد و گفت: هدیّه است و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» و قبول نمود، و عدّاس که نصرانی بود از گفتن «بِسْمِ اللّهِ» تعجّب نمود و به چهره ی آن حضرت نگاه کرد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: اهل کجایی؟ عدّاس گفت: «اهل نینوا هستم» فرمود: آیا اهل مدینه برادرم یونس بن متی -- آن مرد صالح --

ص: 20

هستی؟ عدّاس گفت: چه کسی این خبر را به تو داده است؟ پس رسول خدا صلی الله علیه و آله قصّه ی

یونس بن متی و پیامبران قبل از او -- مانند نوح و لوط -- را بیان نمود، و عدّاس سجده کرد و دستان آن حضرت را بوسید در حالی که اربابان مشاهده می کردند، و یکی از آنان به دیگری گفت: «او غلام تو را سحر نمود» و چون غلام نزد اربابان خود بازگشت به او گفتند: برای چه سجده کردی و دست های او را بوسیدی؟ غلام گفت: «اکنون در روی زمین کسی اشرف و الطف و مهربان تر و داناتر از او وجود ندارد».

گفتند: برای چه؟ غلام گفت: «او خبری به من داد و مرا به چیزی آگاه نمود که جز پیامبر از آن آگاه نیست» اربابان گفتند: «وای بر تو، او تو را فریب داده و از دین خارج نموده است» غلام گفت: «به خدا سوگند او پیامبر مرسل است» اربابان گفتند: «چه می گویی اکنون قریش تصمیم کشتن او را دارد» غلام گفت: «به خدا سوگند او آنان را خواهد کشت و حاکم و بزرگ آنان خواهد شد، و اگر از او پیروی کنند داخل بهشت می شوند، و اگر پیروی نکنند هلاک می شوند» پس خواستند آن غلام را بزنند و آن غلام در مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاک افتاد و مسلمان شد. (1)

ص: 21


1- عمر بن إبراهیم الأوسی: قیل: إن رسول الله صلی الله علیه و آله لما مات أبو طالب، لج المشرکون فی أذیته، فصار یعرض نفسه علی القبائل بالإسلام، و الإیمان، فلم یأت أحدا من القبائل إلّا صده و رده، فقال بعضهم: قوم الرجل أعلم به، أ ترون أن رجلا یصلحنا، و هو قد أفسد قومه؟ فعمد إلی ثقیف بالطائف، فوجد ساداتهم جلوسا، و هم ثلاثة اخوة، فعرض علیهم الإسلام، و حذرهم من النار، و غضب الجبار، فقال بعضهم: أنا أسرق ثیاب الکعبة، إن کان بعثک الله نبیا. قال آخر: یا محمّد، أعجز الله أن یرسل غیرک! و قال الآخر: لا تکلموه، إن کان رسولا من الله کما یزعم، فهو أعظم قدرا من أن یکلمنا، و إن کان کاذبا علی الله، فهو أسرف بکلامه. و جعلوا یستهزئون به، فجعل یمشی، کلما وضع قدما، وضعوا له صخرة، فما فرغ من أرضهم إلّا و قدماه تشخب دما، فعمد لحائط من کرومهم، و جلس مکروبا، فقال: «اَللَّهُمَّ، إنّی أشکوا إلیک غربتی، و کربتی، و هوانی علی الناس، یا أرحم الراحمین، أنت رب المستضعفین، أنت رب المکروبین، اَللَّهُمَّ إن لم یکن بک علی غضب فلا ابالی، و لکن عافیتک أوسع لی، أعوذ بک من سخطک، و بمعافاتک و من عقوبتک، و بک منک، لا احصی الثناء علیک، أنت کما أثنیت علی نفسک، لک الحمد حتّی ترضی، و لا حول و لا قوة إلّا بالله العلی العظیم». قیل: و کان فی الکرم عتبة بن ربیعة، و شیبة، فکره أن یأتیهما، لما یعلم من عداوتهما، فقالا لغلام لهما، یقال له عداس: خذ قطفین من العنب، و قدحا من الماء، و أذهب بهما إلی ذلک الرجل، و إنه سیسألک: أ هدیة، أم صدقة؟ فإن قلت صدقة، لم یقبلها، بل قل: هدیة. فمضی، و وضعه بین یدیه، فقال: «هدیة، أم صدقة؟» فقال: هدیة. فمد یده، و قال: «بسم الله الرحمن الرحیم» و کان عداس نصرانیا، فلما سمعه تعجب منه، و صار ینظره، فقال له: «یا عداس، من أین؟» قال: من أهل نینوی. قال: «من مدینة الرجل الصالح أخی یونس بن متی؟» قال: و من أعلمک؟ فأخبره بقصته، و بما اوحی إلیه. فقال: و من قبله؟ فقال: «نوح و لوط» و أخبره بالقصة فخر ساجدا لله، و جعل یقبل یدیه، و أسیاده ینظرون إلیه، فقال أحدهما للآخر: سحر غلامک. فلما أتاهما، قالا له: ما شأنک، سجدت و قبلت یدیه! فقال: یا أسیادی، ما علی وجه الأرض أشرف، و لا ألطف، و لا أخیر منه. قالوا: و لم ذلک؟ قال: حدثنی بأنبیاء ماضیة، ونبینا یونس بن متی. فقالا: یا ویلک، فتنک عن دینک؟ فقال: و الله إنه نبی مرسل. قالا له: ویحک، عزمت قریش علی قتله، فقال، هو و الله یقتلهم و یسودهم و یشرفهم، إن تبعوه دخلوا الجنة، و خاب من لا یتبعه. فقاما یریدان ضربه، فرکض للنبی صلی الله علیه و آله و أسلم. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 112]

«الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا» (1)

مؤلّف گوید:

روایاتی درباره ی معنای: مشیّت و تقدیر و اراده و قضا و امضاء وارد شده و ما به برخی از آن ها برای روشن شدن معنای «تقدیر» اشاره می کنیم.

ص: 22


1- سوره ی فرقان، آیه ی 2.

حمران بن سلیمان گوید:

من نامه ای به حضرت رضا علیه السلام نوشتم و سؤال نمودم: آیا کارهای مردم مخلوق است یا غیر مخلوق؟ و آن حضرت در پاسخ من نوشتند: کارهای مردم دو هزار سال قبل از خلقت آنان در علم خداوند تقدیر و اندازه گیری شده است. (1)

حضرت رضا علیه السلام در نامه خود به مأمون -- درباره حقیقت اسلام و شرایع دین -- نوشت:

«افعال عباد مخلوق خداوند است به خلقت تقدیر، نه خلقت تکوین، و خداوند خالق همه چیزهاست، و ما قائل به جبر و تفویض نیستیم. (2)

مرحوم صدوق در کتاب خصال از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود:

اعمال سه قسم است: واجبات، محرّمات، فضائل، اما واجبات به امر خدا و رضای خدا و قضا و تقدیر و مشیّت و علم اوست، و امّا محرّمات و معاصی، به امر خدا نیست و لکن به قضا و تقدیر و مشیّت و علم اوست و خداوند

ص: 23


1- حدثنا عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس النیسابوری العطار رضی الله عنه قال حدثنا علی بن محمّد بن قتیبة النیسابوری عن حمدان بن سلیمان قال کتبت إلی الرّضا علیه السلام أسأله عن أفعال العباد أ مخلوقة أم غیر مخلوقة فکتب علیه السلام أفعال العباد مقدرة فی علم الله قبل خلق العباد بألفی عام. [عیون أخبار الرّضا علیه السلام، ج 1، ص 136]
2- حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَیْسَابُورَ فِی شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ سَأَلَ الْمَأْمُونُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام أَنْ یَکْتُبَ لَهُ مَحْضَ الْإِسْلَامِ عَلَی سَبِیلِ الْإِیجَازِ وَ الِاخْتِصَارِ فَکَتَبَ علیه السلام لَه… وَ أَنَّ أَفْعَالَ الْعِبَادِ مَخْلُوقَةٌ لِلهِ تَعَالَی خَلْقَ تَقْدِیرٍ لَا خَلْقَ تَکْوِینٍ وَ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لَا نَقُولُ بِالْجَبْرِ وَ التَّفْوِیضِ… [عیون أخبار الرّضا علیه السلام، ج 2، ص 121]

برای آن ها کیفر و عذاب قرار داده است، و اما فضائل [و مستحبات] به امر [وجوبی] خدا نیست، و لکن به رضا و قضا و مشیّت و علم خداوند است. (1)

صاحب تفسیر نورالثّقلین گوید:

معنای این که معاصی به قضای خداست، این است که او از آن ها نهی نموده است، چرا که حکمت او، پرهیز از آن هاست، و معنای این که به قَدَر و تقدیر خداست این است که او مقدار آن ها را می داند، و معنای مشیّت خداوند این است که او خواسته که از انجام آن ها جلوگیری نکند مگر با نهی و پرهیز دادن، نه با جبر و ممنوعیّت اجباری. (2)

ص: 24


1- حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَلِیٍّ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بن الْمِیثَمِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْغَازِی قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یَقُولُ الْأَعْمَالُ عَلَی ثَلَاثَةِ أَحْوَالٍ فَرَائِضَ وَ فَضَائِلَ وَ مَعَاصِیَ فَأَمَّا الْفَرَائِضُ فَبِأَمْرِ اللَّهِ وَ بِرِضَی اللَّهِ وَ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ تَقْدِیرِهِ وَ مَشِیئَتِهِ وَ عِلْمِهِ جل جلاله وَ أَمَّا الْفَضَائِلُ فَلَیْسَتْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ لَکِنْ بِرِضَی اللَّهِ وَ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ بِمَشِیئَةِ اللَّهِ وَ بِعِلْمِ اللَّهِ جل جلاله وَ أَمَّا الْمَعَاصِی فَلَیْسَتْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ لَکِنْ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ بِمَشِیئَتِهِ وَ عِلْمِهِ ثُمَّ یُعَاقِبُ عَلَیْهَا. [خصال، ص 168]
2- قال مصنف هذا الکتاب رحمة الله علیه: المعاصی بقضاء الله معناه بنهی الله، لان حکمة الله تعالی فیها علی عباده الانتهاء عنها و معنی قوله: بقدر الله ای یعلم بمبلغها و تقدیرها مقدارها، و معنی قوله: و بمشیته فانه عزّوجلّ شاء أن لا یمنع العاصی عن المعاصی الا بالزجر و القول و النهی، دون الجبر و المنع بالقوة و الدفع بالقدر «انتهی». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 3]

«وَ قَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ… وَ یَجْعَل لَّکَ قُصُورًا» (1)

مؤلّف گوید:

این آیات و امثال این ها مانند «وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ یَنبُوعًا» (2)، از اقتراهات و بهانه گیری های مشرکین و کفّار است.

در کتاب احتجاج و تفسیر امام عسکری علیه السلام آمده که آن حضرت می فرماید:

من به پدرم علیّ بن محمّد علیه السلام گفتم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله با یهود و مشرکین که با او محاجّه می کردند مناظره و استدلال می نمود؟ فرمود: آری فراوان با آنان مناظره و استدلال می کرد، مانند این که روزی آن حضرت در کنار کعبه نشسته بود، و عبدالله بن ابی امیّه مخزومی به او گفت: «ای محمّد ادعای بزرگی کرده ای و سخن خطرناکی گفته ای و گمان کرده ای که تو رسول ربّ العالمین هستی؟! در حالی که سزاوار نیست برای ربّ العالمین، و خالق همه خلق عالمین، که کسی مانند تو، که بشری همانند ما هستی، و مانند ما غذا می خوری و در بازارها راه می روی، رسول او باشد!» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خدایا تو هر صدایی را می شنوی، و هر چیزی را می دانی، و از گفته بندگان خود آگاهی». و این آیات بر آن حضرت نازل شد: و خطاب شد: ای محمّد! «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعام… إلی قوله: مسحوراً» و سپس فرمود: «انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثال… إلی قوله: «وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُوراً».

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به عبدالله بن ابی امیّه مخزومی فرمود:

این که گفتی: من مثل شما غذا می خورم و گمان کردی که به این خاطر

ص: 25


1- سوره ی فرقان، آیات 10-7.
2- سوره ی اسراء، آیه ی 90.

نباید من رسول خدا باشم، سخن نادرستی است، چرا که این امر الهی است و او هر کاری را بخواهد می کند و بر هر چه بخواهد حکم می نماید و او محمود است، و من واحدی را حق اعتراض و چون و چرای به او نیست، آیا نمی بینی که خداوند چگونه برخی را فقیر، و برخی را غنیّی و بی نیاز، و برخی را عزیز، و برخی را ذلیل، و برخی را سالم، و برخی را مریض، و برخی را شریف، و برخی را بدون شرافت قرار داده است؟ در حالی که همه ی آنان غذا می خورند، و فقرا را حق آن نیست که بگویند: برای چه ما را فقیر، و آنان را غنیّ و بی نیاز قرار دادی، و نیز طبقات پایین را حقی نیست که بگویند: برای چه ما را پایین و آنان را بالا بردی، و نیز افراد زمین گیر و ضعیف را حقی نیست که بگویند: برای چه ما را زمین گیر و ضعیف قراردادی، و آنان را سالم و توانا، و نیز زشت رویان را حقی نیست که بگویند: برای چه ما را زشت، و آنان را زیبا قرار دادی؟ بلکه اگر چنین بگویند، حکمت خدای خود را ردّ نموده و با او به نزاع برخاسته و کافر شده اند، و پاسخ خداوند به آنان این است که: «أَنَا الْمَلِکُ، الْخَافِضُ الرَّافِعُ، الْمُغْنِی الْمُفْقِرُ، الْمُعِزُّ الْمُذِلُّ، الْمُصَحِّحُ الْمُسْقِمُ -- وَ أَنْتُمُ الْعَبِیدُ لَیْسَ لَکُمْ إِلَّا التَّسْلِیمُ لِی، وَ الِانْقِیَادُ لِحُکْمِی» یعنی منم خدای [حکیم] خافض و رافع و مُغنی و مُفقر و مُعزّ و مُصحّح و مُسقِم، و شمایید بندگان من و چاره ای جز تسلیم و تن دادن به حکم من ندارید، پس اگر تسلیم [تقدیرات حکیمانه] من بودید، بندگان مؤمن من می باشید، و اگر تقدیرات من را انکار نمودید، کافر به من خواهید بود، و با کیفر من هلاک می شوید».

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

و امّا این که می گویی: «من مردی سحر شده [و دیوانه] هستم» چگونه این

ص: 26

نسبت درباره ی من صحیح است، در حالی که شما دانسته اید که من در کمال صحّت عقل و تمیز هستم و از همه شما در عقل و تمیز قوی تر می باشم، آیا شما در طول چهل سالی که من بین شما بوده ام، تا کنون از من خواری و ذلّت و دروغ و خیانت و سخن ناصحیح و سفاهت رأی دیده اید؟ و آیا گمان می کنید کسی که در طول چهل سال به عصمت و درستی زیسته است به حول و قوّه ی خود بوده، و یا به حول و قوّه ی الهی بوده است؟». از این رو خداوند می فرماید: «انظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا….» (1)

ص: 27


1- عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام هَلْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُنَاظِرُ الْیَهُودَ وَ الْمُشْرِکِینَ إِذَا عَاتَبُوهُ وَ یُحَاجُّهُمْ؟ قَالَ بَلَی مِرَاراً کَثِیرَةً مِنْهَا مَا حَکَی اللَّهُ مِنْ قَوْلِهِمْ -- وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ؟ إِلَی قَوْلِهِ رَجُلًا مَسْحُوراً وَ قَالُوا -- لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ وَ قَوْلُهُ جل جلاله -- وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً إِلَی قَوْلِهِ کِتاباً نَقْرَؤُهُ ثُمَّ قِیلَ لَهُ فِی آخِرِ ذَلِکَ لَوْ کُنْتَ نَبِیّاً کَمُوسَی أَنْزَلْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً مِنَ السَّمَاءِ وَ نَزَلَتْ عَلَیْنَا الصَّاعِقَةُ فِی مَسْأَلَتِنَا إِلَیْکَ لِأَنَّ مَسْأَلَتَنَا أَشَدُّ مِنْ مَسَائِلِ قَوْمِ مُوسَی لِمُوسَی علیه السلام قَالَ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ قَاعِداً ذَاتَ یَوْمٍ بِمَکَّةَ بِفِنَاءِ الْکَعْبَةِ إِذِ اجْتَمَعَ جَمَاعَةٌ مِنْ رُؤَسَاءِ قُرَیْشٍ مِنْهُمُ الْوَلِیدُ بْنُ الْمُغِیرَةِ الْمَخْزُومِیُّ وَ أَبُو الْبَخْتَرِیِّ بْنُ هِشَامٍ وَ أَبُو جَهْلٍ وَ الْعَاصُ بْنُ وَائِلٍ السَّهْمِیُّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی أُمَیَّةَ الْمَخْزُومِیُّ وَ کَانَ مَعَهُمْ جَمْعٌ مِمَّنْ یَلِیهِمْ کَثِیرٌ وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ یَقْرَأُ عَلَیْهِمْ کِتَابَ اللَّهِ وَ یُؤَدِّی إِلَیْهِمْ عَنِ اللَّهِ أَمْرَهُ وَ نَهْیَهُ فَقَالَ الْمُشْرِکُونَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: لَقَدِ اسْتَفْحَلَ أَمْرُ مُحَمَّدٍ وَ عَظُمَ خَطْبُهُ فَتَعَالَوْا نَبْدَأْ بِتَقْرِیعِهِ وَ تَبْکِیتِهِ وَ تَوْبِیخِهِ وَ الِاحْتِجَاجِ عَلَیْهِ وَ إِبْطَالِ مَا جَاءَ بِهِ لِیَهُونَ خَطْبُهُ عَلَی أَصْحَابِهِ وَ یُصَغَّرَ قَدْرُهُ عِنْدَهُمْ فَلَعَلَّهُ یَنْزِعُ عَمَّا هُوَ فِیهِ مِنْ غَیِّهِ وَ بَاطِلِهِ وَ تَمَرُّدِهِ وَ طُغْیَانِهِ فَإِنِ انْتَهَی وَ إِلَّا عَامَلْنَاهُ بِالسَّیْفِ الْبَاتِرِ قَالَ أَبُو جَهْلٍ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَلِی کَلَامَهُ وَ مُجَادَلَتَهُ؟ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی أُمَیَّةَ الْمَخْزُومِیُّ أَنَا إِلَی ذَلِکَ أَ فَمَا تَرْضَانِی لَهُ قِرْناً حَسِیباً وَ مُجَادِلًا کَفِیّاً قَالَ أَبُو جَهْلٍ بَلَی فَأَتَوْهُ بِأَجْمَعِهِمْ فَابْتَدَأَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی أُمَیَّةَ الْمَخْزُومِیُّ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ لَقَدِ ادَّعَیْتَ دَعْوَی عَظِیمَةً وَ قُلْتَ مَقَالًا هَائِلًا زَعَمْتَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ مَا یَنْبَغِی لِرَبِّ الْعَالَمِینَ وَ خَالِقِ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ أَنْ یَکُونَ مِثْلُکَ رَسُولَهُ بَشَرٌ مِثْلُنَا تَأْکُلُ کَمَا نَأْکُلُ وَ تَشْرَبُ کَمَا نَشْرَبُ وَ تَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ کَمَا نَمْشِی -- فَهَذَا مَلِکُ الرُّومِ وَ هَذَا مَلِکُ الْفُرْسِ -- لَا یَبْعَثَانِ رَسُولًا إِلَّا کَثِیرَ الْمَالِ عَظِیمَ الْحَالِ لَهُ قُصُورٌ وَ دُورٌ وَ فَسَاطِیطُ وَ خِیَامٌ وَ عَبِیدٌ وَ خُدَّامٌ وَ رَبُّ الْعَالَمِینَ فَوْقَ هَؤُلَاءِ کُلِّهِمْ فَهُمْ عَبِیدُهُ وَ لَوْ کُنْتَ نَبِیّاً لَکَانَ مَعَکَ مَلَکٌ یُصَدِّقُکَ وَ نُشَاهِدُهُ بَلْ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَبْعَثَ إِلَیْنَا نَبِیّاً لَکَانَ إِنَّمَا یَبْعَثُ إِلَیْنَا مَلَکاً لَا بَشَراً مِثْلَنَا مَا أَنْتَ یَا مُحَمَّدُ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً وَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: هَلْ بَقِیَ مِنْ کَلَامِکَ شَیْ ءٌ؟ قَالَ بَلَی لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَبْعَثَ إِلَیْنَا رَسُولًا لَبَعَثَ أَجَلَّ مَنْ فِیمَا بَیْنَنَا أَکْثَرَهُ مَالًا وَ أَحْسَنَهُ حَالًا فَهَلَّا أُنْزِلَ هَذَا الْقُرْآنُ الَّذِی تَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَهُ عَلَیْکَ وَ ابْتَعَثَکَ بِهِ رَسُولًا عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ إِمَّا الْوَلِیدِ بْنِ الْمُغِیرَةِ بِمَکَّةَ وَ إِمَّا عُرْوَةَ بْنِ مَسْعُودٍ الثَّقَفِیِّ بِالطَّائِفِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَلْ بَقِیَ مِنْ کَلَامِکَ شَیْ ءٌ یَا عَبْدَ اللَّهِ؟ فَقَالَ بَلَی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً بِمَکَّةَ هَذِهِ فَإِنَّهَا ذَاتُ أَحْجَارٍ وَعِرَةٍ وَ جِبَالٍ تَکْسَحُ أَرْضَهَا وَ تَحْفِرُهَا وَ تُجْرِی فِیهَا الْعُیُونَ فَإِنَّنَا إِلَی ذَلِکَ مُحْتَاجُونَ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ فَتَأْکُلَ مِنْهَا وَ تُطْعِمَنَا وَ تُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها خِلَالَ تِلْکَ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنَابِ تَفْجِیراً -- أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً فَإِنَّکَ قُلْتَ لَنَا وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ فَلَعَلَّنَا نَقُولُ ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلًا تَأْتِیَ بِهِ وَ بِهِمْ وَ هُمْ لَنَا مُقَابِلُونَ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ تُعْطِینَا مِنْهُ وَ تُغْنِینَا بِهِ فَلَعَلَّنَا نَطْغَی وَ إِنَّکَ قُلْتَ لَنَا -- کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی ثُمَّ قَالَ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ أَیْ تَصْعَدَ فِی السَّمَاءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ أَیْ لِصُعُودِکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ إِلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی أُمَیَّةَ الْمَخْزُومِیِّ وَ مَنْ مَعَهُ بِأَنْ آمِنُوا بِمُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَإِنَّهُ رَسُولِی وَ صَدِّقُوهُ فِی مَقَالِهِ إِنَّهُ مِنْ عِنْدِی ثُمَّ لَا أَدْرِی یَا مُحَمَّدُ إِذَا فَعَلْتَ هَذَا کُلَّهُ أُومِنُ بِکَ أَوْ لَا أُومِنُ بِکَ بَلْ لَوْ رَفَعْتَنَا إِلَی السَّمَاءِ وَ فَتَحْتَ أَبْوَابَهَا وَ أَدْخَلْتَنَاهَا لَقُلْنَا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا وَ سَحَرْتَنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّه صلي الله عليه وآله: یَا عَبْدَ اللَّهِ أَ بَقِیَ شَیْ ءٌ مِنْ کَلَامِکَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ أَ وَ لَیْسَ فِیمَا أَوْرَدْتُهُ عَلَیْکَ کِفَایَةٌ وَ بَلَاغٌ مَا بَقِیَ شَیْ ءٌ فَقُلْ مَا بَدَا لَکَ وَ أَفْصِحْ عَنْ نَفْسِکَ إِنْ کَانَ لَکَ حُجَّةٌ وَ ائْتِنَا بِمَا سَأَلْنَاکَ بِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اَللَّهُمَّ أَنْتَ السَّامِعُ لِکُلِّ صَوْتٍ وَ الْعَالِمُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ تَعْلَمُ مَا قَالَهُ عِبَادُکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ إِلَی قَوْلِهِ رَجُلًا مَسْحُوراً ثُمَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی -- انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا ثُمَّ قَالَ یَا مُحَمَّدُ تَبارَکَ الَّذِی إِنْ شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِنْ ذلِکَ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُوراً وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ الْآیَةَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ إِلَی قَوْلِهِ وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا عَبْدَ اللَّهِ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ أَنِّی آکُلُ الطَّعَامَ کَمَا تَأْکُلُونَ وَ زَعَمْتَ أَنَّهُ لَا یَجُوزُ لِأَجْلِ هَذَا أَنْ أَکُونَ لِلهِ رَسُولًا فَإِنَّمَا الْأَمْرُ لِلهِ تَعَالَی یَفْعَلُ ما یَشاءُ* وَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ وَ هُوَ مَحْمُودٌ وَ لَیْسَ لَکَ وَ لَا لِأَحَدٍ الِاعْتِرَاضُ عَلَیْهِ بِلِمَ وَ کَیْفَ أَ لَا تَرَی أَنَّ اللَّهَ کَیْفَ أَفْقَرَ بَعْضاً وَ أَغْنَی بَعْضاً وَ أَعَزَّ بَعْضاً وَ أَذَلَّ بَعْضاً وَ أَصَحَّ بَعْضاً وَ أَسْقَمَ بَعْضاً وَ شَرَّفَ بَعْضاً وَ وَضَعَ بَعْضاً وَ کُلُّهُمْ مِمَّنْ یَأْکُلُ الطَّعَامَ ثُمَّ لَیْسَ لِلْفُقَرَاءِ أَنْ یَقُولُوا لِمَ أَفْقَرْتَنَا وَ أَغْنَیْتَهُمْ وَ لَا لِلْوُضَعَاءِ أَنْ یَقُولُوا لِمَ وَضَعْتَنَا وَ شَرَّفْتَهُمْ وَ لَا لِلزَّمْنَی وَ الضُّعَفَاءِ أَنْ یَقُولُوا لِمَ أَزْمَنْتَنَا وَ أَضْعَفْتَنَا وَ صَحَّحْتَهُمْ وَ لَا لِلْأَذِلَّاءِ أَنْ یَقُولُوا لِمَ أَذْلَلْتَنَا وَ أَعْزَزْتَهُمْ وَ لَا لِقِبَاحِ الصُّوَرِ أَنْ یَقُولُوا لِمَ قَبَّحْتَنَا وَ جَمَّلْتَهُمْ بَلْ إِنْ قَالُوا ذَلِکَ کَانُوا عَلَی رَبِّهِمْ رَادِّینَ وَ لَهُ فِی أَحْکَامِهِ مُنَازِعِینَ وَ بِهِ کَافِرِینَ وَ لَکَانَ جَوَابُهُ لَهُمْ أَنَا الْمَلِکُ الْخَافِضُ الرَّافِعُ الْمُغْنِی الْمُفْقِرُ الْمُعِزُّ الْمُذِلُّ الْمُصَحِّحُ الْمُسْقِمُ وَ أَنْتُمُ الْعَبِیدُ لَیْسَ لَکُمْ إِلَّا التَّسْلِیمُ لِی وَ الِانْقِیَادُ لِحُکْمِی فَإِنْ سَلَّمْتُمْ کُنْتُمْ عِبَاداً مُؤْمِنِینَ وَ إِنْ أَبَیْتُمْ کُنْتُمْ بِی کَافِرِینَ وَ بِعُقُوبَاتِی مِنَ الْهَالِکِینَ. ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَعْنِی آکُلُ الطَّعَامَ وَ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ یَعْنِی قُلْ لَهُمْ أَنَا فِی الْبَشَرِیَّةِ مِثْلُکُمْ وَ لَکِنْ رَبِّی خَصَّنِی بِالنُّبُوَّةِ دُونَکُمْ کَمَا یَخُصُّ بَعْضَ الْبَشَرِ بِالْغِنَی وَ الصِّحَّةِ وَ الْجَمَالِ دُونَ بَعْضٍ مِنَ الْبَشَرِ فَلَا تُنْکِرُوا أَنْ یَخُصَّنِی أَیْضاً بِالنُّبُوَّةِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمَّا قَوْلُکَ هَذَا مَلِکُ الرُّومِ وَ مَلِکُ الْفُرْسِ لَا یَبْعَثَانِ رَسُولًا إِلَّا کَثِیرَ الْمَالِ عَظِیمَ الْحَالِ لَهُ قُصُورٌ وَ دُورٌ وَ فَسَاطِیطُ وَ خِیَامٌ وَ عَبِیدٌ وَ خُدَّامٌ وَ رَبُّ الْعَالَمِینَ فَوْقَ هَؤُلَاءِ کُلِّهِمْ فَهُمْ عَبِیدُهُ فَإِنَّ اللَّهَ لَهُ التَّدْبِیرُ وَ الْحُکْمُ لَا یَفْعَلُ عَلَی ظَنِّکَ وَ حُسْبَانِکَ وَ لَا بِاقْتِرَاحِکَ بَلْ یَفْعَلُ ما یَشاءُ وَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ وَ هُوَ مَحْمُودٌ یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّمَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ لِیُعَلِّمَ النَّاسَ دِینَهُمْ وَ یَدْعُوَهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ وَ یَکِدَّ نَفْسَهُ فِی ذَلِکَ آنَاءَ اللَّیْلِ وَ نَهَارَهُ فَلَوْ کَانَ صَاحِبَ قُصُورٍ یَحْتَجِبُ فِیهَا وَ عَبِیدٍ وَ خَدَمٍ یَسْتُرُونَهُ عَنِ النَّاسِ أَ لَیْسَ کَانَتِ الرِّسَالَةُ تَضِیعُ وَ الْأُمُورُ تَتَبَاطَأُ أَ وَ مَا تَرَی الْمُلُوکَ إِذَا احْتَجَبُوا کَیْفَ یَجْرِی الْفَسَادُ وَ الْقَبَائِحُ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ بِهِ وَ لَا یَشْعُرُونَ یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّمَا بَعَثَنِیَ اللَّهُ وَ لَا مَالَ لِی لِیُعَرِّفَکُمْ قُدْرَتَهُ وَ قُوَّتَهُ وَ أَنَّهُ هُوَ النَّاصِرُ لِرَسُولِهِ وَ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی قَتْلِهِ وَ لَا مَنْعِهِ فِی رِسَالاتِهِ فَهَذَا بَیِّنٌ فِی قُدْرَتِهِ وَ فِی عَجْزِکُمْ وَ سَوْفَ یُظْفِرُنِی اللَّهُ بِکُمْ فَأَسَعُکُمْ قَتْلًا وَ أَسْراً ثُمَّ یُظْفِرُنِی اللَّهُ بِبِلَادِکُمْ وَ یَسْتَوْلِی عَلَیْهَا الْمُؤْمِنُونَ مِنْ دُونِکُمْ وَ دُونِ مَنْ یُوَافِقُکُمْ عَلَی دِینِکُمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمَّا قَوْلُکَ لِی لَوْ کُنْتَ نَبِیّاً لَکَانَ مَعَکَ مَلَکٌ یُصَدِّقُکَ وَ نُشَاهِدُهُ بَلْ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَبْعَثَ إِلَیْنَا نَبِیّاً لَکَانَ إِنَّمَا یَبْعَثُ مَلَکاً لَا بَشَراً مِثْلَنَا فَالْمَلَکُ لَا تُشَاهِدُهُ حَواسُّکُمْ لِأَنَّهُ مِنْ جِنْسِ هَذَا الْهَوَاءِ لَا عِیَانَ مِنْهُ وَ لَوْ شَاهَدْتُمُوهُ بِأَنْ یُزَادَ فِی قُوَی أَبْصَارِکُمْ لَقُلْتُمْ لَیْسَ هَذَا مَلَکاً بَلْ هَذَا بَشَرٌ لِأَنَّهُ إِنَّمَا کَانَ یَظْهَرُ لَکُمْ بِصُورَةِ الْبَشَرِ الَّذِی أَلِفْتُمُوهُ لِتَفْهَمُوا عَنْهُ مَقَالَتَهُ وَ تَعْرِفُوا خِطَابَهُ وَ مُرَادَهُ فَکَیْفَ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ صِدْقَ الْمَلَکِ وَ أَنَّ مَا یَقُولُهُ حَقٌّ بَلْ إِنَّمَا بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً وَ أَظْهَرَ عَلَی یَدِهِ الْمُعْجِزَاتِ الَّتِی لَیْسَتْ فِی طَبَائِعِ الْبَشَرِ الَّذِینَ قَدْ عَلِمْتُمْ ضَمَائِرَ قُلُوبِهِمْ فَتَعْلَمُونَ بِعَجْزِکُمْ عَمَّا جَاءَ بِهِ أَنَّهُ مُعْجِزَةٌ وَ أَنَّ ذَلِکَ شَهَادَةٌ مِنَ اللَّهِ بِالصِّدْقِ لَهُ وَ لَوْ ظَهَرَ لَکُمْ مَلَکٌ وَ ظَهَرَ عَلَی یَدِهِ مَا یَعْجِزُ عَنْهُ الْبَشَرُ لَمْ یَکُنْ فِی ذَلِکَ مَا یَدُلُّکُمْ أَنْ لَیْسَ فِی طَبَائِعِ سَائِرِ أَجْنَاسِهِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ حَتَّی یَصِیرَ ذَلِکَ مُعْجِزاً أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الطُّیُورَ الَّتِی تَطِیرُ لَیْسَ ذَلِکَ مِنْهَا بِمُعْجِزٍ لِأَنَّ لَهَا أَجْنَاساً یَقَعُ مِنْهَا مِثْلُ طَیَرَانِهَا وَ لَوْ أَنَّ آدَمِیّاً طَارَ کَطَیَرَانِهَا کَانَ ذَلِکَ مُعْجِزاً فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله سَهَّلَ عَلَیْکُمُ الْأَمْرَ وَ جَعَلَهُ بِحَیْثُ تَقُومُ عَلَیْکُمْ حُجَّتُهُ وَ أَنْتُمْ تَقْتَرِحُونَ عَمَلَ الصَّعْبِ الَّذِی لَا حُجَّةَ فِیهِ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمَّا قَوْلُکَ مَا أَنْتَ إِلَّا رَجُلٌ مَسْحُورٌ فَکَیْفَ أَکُونُ کَذَلِکَ وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی فِی صِحَّةِ التَّمْیِیزِ وَ الْعَقْلِ فَوْقَکُمْ فَهَلْ جَرَّبْتُمْ عَلَیَّ مُنْذُ نَشَأْتُ إِلَی أَنِ اسْتَکْمَلْتُ أَرْبَعِینَ سَنَةً خِزْیَةً أَوْ زَلَّةً أَوْ کَذِبَةً أَوْ خِیَانَةً أَوْ خَطَأً مِنَ الْقَوْلِ أَوْ سَفَهاً مِنَ الرَّأْیِ أَ تَظُنُّونَ أَنَّ رَجُلًا یَعْتَصِمُ طُولَ هَذِهِ الْمُدَّةِ بِحَوْلِ نَفْسِهِ وَ قُوَّتِهَا أَوْ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ وَ ذَلِکَ مَا قَالَ اللَّهُ: انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا. [الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص 29]

ص: 28

ص: 29

ص: 30

«وَ قَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا» (1)

در تفسیر قمّی از جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

«جبرئیل آیه فوق را این چنین بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل نمود «وَ قالَ الظَّالِمُونَ لآلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا إِلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ علیه السلام». و مقصود از سبیل علی علیه السلام است. (2)

«بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَن کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرًا» (3)

محمّد بن ابراهیم نعمانی با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

شب ها، دوازده ساعت است، و روز نیز دوازده ساعت است، و ماه ها نیز دوازده ماه است، و امامان نیز دوازده امام اند، و نقبا[ی بنی اسرائیل] نیز دوازده نفر بوده اند، و علیّ علیه السلام ساعتی از دوازده ساعت است، چنان که خداوند می فرماید: «بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَن کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرًا.» (4)

ص: 31


1- سوره ی فرقان، آیه ی 8.
2- حدثنا محمّد بن عبد الله عن أبیه عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن سنان عن عمّار بن مروان عن منخل بن جمیل البرقی [الرقی] عن جابر بن یزید الجعفی قال قال أبو جعفر علیه السلام نزل جبرئیل علیه السلام علی رسول الله صلی الله علیه و آله بهذه الآیة هکذا «و قال الظالمون لآل محمّد حقهم إن تتبعون إلّا رجلا مسحورا انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا» قال إلی ولایة علی و علی علیه السلام هو السبیل. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 111؛ تأویل الآیات، ج 1، ص 371، ح 1]
3- سوره ی فرقان، آیه ی 11.
4- أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْکَلْبِیِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی السَّائِبِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام اللَّیْلُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ النَّهَارُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ الشُّهُورُ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً وَ الْأَئِمَّةُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ النُّقَبَاءُ اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً وَ إِنَّ عَلِیّاً سَاعَةٌ مِنَ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله -- بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً. [غیبت نعمانی، ص 85]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی نیز با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

شب و روز هر کدام دوازده ساعت اند، و علیّ بن ابی طالب علیه السلام شریف ترین ساعت های شب و روز است، چنان که خداوند می فرماید: «بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَن کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرًا.» (1)

مرحوم ابن شهر آشوب نیز از حضرت رضا علیه السلام نقل نموده که فرمود:

«بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ»، یعنی کذّبوا بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ علیه السلام. (2)

«إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظًا وَ زَفِیرًا * وَ إِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَکَانًا ضَیِّقًا مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنَالِکَ ثُبُورًا * لَا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَ ادْعُوا ثُبُورًا کَثِیرًا» (3)

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از «مَکَانٍ بَعِیدٍ» فاصله یک سال است. (4)

ص: 32


1- حدثنا أحمد بن علی قال حدثنی الحسین بن أحمد عن أحمد بن هلال عن عمر الکلبی عن أبی الصامت قال قال أبو عبد الله علیه السلام إن اللیل و النهار اثنتا عشرة ساعة و إن علی بن أبی طالب علیه السلام أشرف ساعة من اثنتی عشرة ساعة و هو قول الله تعالی بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 112]
2- علی بن حاتم فی کتاب الأخبار لأبی الفرج بن شاذان أنه نزل قوله تعالی بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ یعنی کذبوا بولایة علی علیه السلام و هو المروی عن الرّضا ع. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 103]
3- سوره ی فرقان، آیات 14-12.
4- «إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ» أی من مسیرة مائة عام عن السدی و الکلبی و قال أبو عبد الله علیه السلام من مسیرة سنة. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 257]

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل است که در تفسیر «تَغَیُّظًا وَ زَفِیرًا» فرمود:

آتش دوزخ مانند کوه ها به طرف اهل دوزخ زبانه می کشد. (1)

صاحب مجمع البیان در تفسیر «وَ إِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَکَانًا ضَیِّقًا…» گوید: در حدیثی از امام علیه السلام آمده که فرمود:

سوگند به خدایی که جان من در دست قدرت اوست، اهل دوزخ را مانند میخی که در دیوار فرو می کنند در آتش وارد می نمایند. (2)

شیخ طوسی در کتاب امالی با سند خود از کثیربن طارق نقل نموده که گوید:

من از زیدبن علیّ بن الحسین علیه السلام درباره ی آیه «لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَ ادْعُوا ثُبُورًا کَثِیرًا» سؤال کردم و او گفت: ای کثیر! تو مرد صالحی هستی و متهّم نیستی و من بر تو هراس دارم که [در اثر ارتباط با ظلمه] خود را هلاک کنی، چرا که پیروان هر امام ظالم و ستمگری را هنگام بردن به آتش به نام آن امام ستمگر صدا می زنند، و پیروان آن امام جائر و ستمگر به امام خود می گویند: «ای کسی که ما را هلاک نمودی [و از مسیر حق بازداشتی] اکنون بیا ما را از این عذاب نجات بده و سپس صدای آنان به ویل و ثبور و هلاکت بلند می شود، و در آن ساعت در پاسخ آنان گفته می شود: «لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَ ادْعُوا ثُبُورًا کَثِیرًا.» (3)

ص: 33


1- و تزفر النیران و ترمی بمثل الجبال شررا فلا یبقی ذو روح إلّا انخلع قلبه و ذکر ذنبه و شغل بنفسه إلّا ما شاء الله. [الإرشاد، ج 1، ص 158]
2- قال علیه السلام فی هذه الآیة و الذی نفسی بیده أنهم یستکرهون فی النار کما یستکره الوتد فی الحائط. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 257]
3- فقال یا کثیر إنک رجل صالح، و لست بمتهم، و إنّی أخاف علیک أن تهلک، إن کل إمام جائر فإن أتباعه إذا أمر بهم إلی النار نادوا باسمه، فقالوا یا فلان، یا من أهلکنا، هلم فخلصنا مما نحن فیه، ثم یدعون بالویل و الثبور، فعندها یقال لهم «لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً». [الأمالی للطوسی، ص 57]

در پایان حدیث فوق آمده که زیدبن علیّ بن الحسین علیه السلام گوید:

پدرم علی بن الحسین از پدر خود حسین بن علیّ علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نمود که آن حضرت به علیّ بن ابیطالب علیه السلام فرمود: «یَا عَلِیُ أَنْتَ وَ أَصْحَابُکَ فِی الْجَنَّةِ أَنْتَ وَ أَتْبَاعُکَ یَا عَلِیُّ فِی الْجَنَّةِ.» (1)

«لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ خَالِدِینَ کَانَ عَلَی رَبِّکَ وَعْدًا مَسْؤُولًا» (2)

مشابه این آیه است آیه «وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ» (3)، و آیه «وَ فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (4)، و «وَعْدًا مَسْؤُولًا» یا سؤال کننده مؤمنین هستند، چنان که خداوند از قول آنان می فرماید: «رَبَّنَا وَ آتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَی رُسُلِکَ» (5)، و یا ملائکه هستند، چنان که از قول آنان می فرماید: «وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.» (6)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مؤمن در بهشت به اندازه روزهای دنیا بر مائده و سفره الهی می نشیند و در یک نوبت، به اندازه ی آنچه در دنیا خورده است می خورد. (7)

ص: 34


1- ثم قال زید بن علی رحمة الله علیه حدثنی أبی علی بن الحسین، عن أبیه الحسین بن علی علیهم السلام، قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله لعلی علیه السلام یا علی، أنت و أصحابک فی الجنة، أنت و أتباعک یا علی فی الجنة. [امالی طوسی، ج 1، ص 56]
2- سوره ی فرقان، آیه ی 16.
3- سوره ی انبیاء، آیه ی 102.
4- سوره ی زخرف، آیه ی 71.
5- سوره ی آل عمران، آیه ی 194.
6- سوره ی غافر، آیه ی 8.
7- و أخبرنی أبی عن الحسن بن محبوب عن ابن یسار عن أبی عبد الله علیه السلام قال إن الرجل فی الجنة یبقی علی مائدته أیام الدنیا و یأکل فی أکلة واحدة بمقدار ما أکله فی الدنیا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 288]

رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«فَأَبْشِرْ یَا عَلِیُ وَ بَشِّرْ أَوْلِیَاءَکَ وَ مُحِبِّیکَ مِنَ النَّعِیمِ بِمَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَی قَلْبِ بَشَرٍ وَ لَکِنَّ حُثَالَةً مِنَ النَّاسِ یُعَیِّرُونَ زُوَّارَ قُبُورِکُمْ بِزِیَارَتِکُمْ کَمَا تُعَیَّرُ الزَّانِیَةُ بِزِنَاهَا أُولَئِکَ شِرَارُ أُمَّتِی لَا تَنَالُهُمْ شَفَاعَتِی وَ لَا یَرِدُونَ حَوْضِی.» (1)

سوره ی فرقان، آیات 20 تا 34

متن:

وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصیراً (20) وَ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَری رَبَّنا لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبیراً (21) یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمینَ وَ یَقُولُونَ حجْراً مَحْجُوراً (22) وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً (23) أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقیلاً (24) وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِکَةُ تَنْزیلاً (25) الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یَوْماً عَلَی الْکافِرینَ عَسیراً (26) وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً (27) یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً (28) لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً (29) وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30) وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمینَ وَ کَفی بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصیراً (31) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ

ص: 35


1- تهذیب شیخ طوسی، ج 6، ص 108.

فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتیلاً (32) وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسیراً (33) الَّذینَ یُحْشَرُونَ عَلی وُجُوهِهِمْ إِلی جَهَنَّمَ أُوْلئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ سَبیلاً (34)

لغات:

«رجاء» به معنای انتظار خیری است که نفس انسان اطمینان به وقوع آن دارد، مانند طَمَعَ و اَمَل، و «لقاء» ملاقات بدون حائل است، و «عُتُوّ» سرکشی و ظلم فاحش است، و «حِجْر» به معنای ضیق و تنگنایی است و به معنای منع نیز آمده است، و «هَباء» غباری است که داخل شعاع خورشید دیده می شود، و فلان و فلانة کنایه از شخص معیّنی از مرد و زن می باشد، و اگر با الف و لام باشد کنایه از حیوان نر و مادّه است، و «مَهجور» به معنای متروک است، و «عَضُّ الیدین» کنایه از غیظ و حسرت است، و «لو لا» برای تحضیض و به معنای هَلّا می باشد، و «وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا» یعنی نزّلناه شیئاً بعد شئٍ فی نحو عشرین سنة، و «وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً» یعنی أحسن بیاناً، و یا أحسن معناً، و «ترتیل» به معنای تبیین است.

ترجمه:

ما هیچ یک از رسولان را پیش از تو نفرستادیم مگر این که غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند و بعضی از شما را وسیله امتحان بعضی دیگر قرار دادیم، آیا صبر و شکیبایی می کنید (و از عهده امتحان برمی آیید)؟! و پروردگار تو همواره بصیر و بینا بوده است. (20) و کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار می کنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمی بینیم؟!» آن ها درباره خود تکبّر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند! (21)

ص: 36

(آن ها به آرزوی خود می رسند،) امّا روزی که فرشتگان را می بینند، روز بشارت برای مجرمان نخواهد بود (بلکه روز مجازات و کیفر آنان است)! و می گویند: «ما را امان دهید، ما را معاف دارید!» (امّا سودی ندارد!) (22) و ما به سراغ اعمالی که انجام داده اند می رویم، و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا قرار می دهیم! (23) بهشتیان در آن روز قرارگاه شان از همه بهتر، و استراحتگاه شان نیکوتر است! (24) و (به خاطر آور) روزی را که آسمان با ابرها شکافته می شود، و فرشتگان نازل می گردند. (25) حکومت در آن روز از آن خداوند رحمان است و آن روز، روز سختی برای کافران خواهد بود! (26) و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان می گزد و می گوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم! (27) ای وای بر من، کاش فلان (شخص گم راه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! (28) او مرا از یادآوری (حق) گم راه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشه خوارکنند انسان بوده است! (29) و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند». (30) (آری،) این گونه برای هر پیامبری دشمنی از مجرمان قرار دادیم امّا (برای تو) همین بس که پروردگارت هادی و یاور (تو) باشد! (31) و کافران گفتند: «چرا قرآن یک جا بر او نازل نمی شود؟!» این به خاطر آن است که قلب تو را بوسیله آن محکم داریم، و (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم. (32) آنان هیچ مثلی برای تو نمی آورند مگر این که ما حق را برای تو می آوریم، و تفسیری بهتر (و پاسخی دندان شکن که در برابر آن ناتوان شوند)! (33) (تو گم راه نیستی،) آنان که بر صورتهای شان بسوی جهنّم محشور می شوند، بدترین محل را دارند و گم راه ترین افرادند! (34)

ص: 37

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ ما أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْوَاقِ وَ جَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا» (1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «فتنة» اختبار و امتحان است. (2)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین (صلوات الله علیهم أجمعین) را در اتاقی جمع نمود و در را بر آنان بست و فرمود: ای اهل من و ای اهل خدا! خداوند جل جلاله بر شما سلام می رساند و اکنون جبرئیل در کنار شما در این اتاق حاضر است و می گوید: خدای جل جلاله می فرماید: من شما را مبتلای به دشمن شما نموده ام [و او را بر شما مسلّط کرده ام] شما چه می گویید؟ امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام فرمودند: «یا رسول الله ما بر امر خدا و قضای او صبر می کنیم تا بر خدای خود وارد شویم و پاداش کامل او را بیابیم، چرا که ما شنیده ایم که او صابران را به خیر کامل وعده داده است» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله گریان شد به گونه ای که صدای گریه و نحیب او از بیرون اتاق شنیده شد، و این آیه نازل گردید «وَ جَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا». یعنی خداوند می دانست که آنان صبر خواهند نمود، همان گونه که گفتند: صبر خواهیم کرد، (صلوات الله علیهم أجمعین). (3)

ص: 38


1- سوره ی فرقان، آیه ی 20.
2- قوله وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أی اختبارا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 111]
3- ذکره أیضا محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه قال حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل العلوی عن عیسی بن داود النجار قال حدثنی مولای أبو الحسن موسی بن جعفر عن أبیه عن أبی جعفر علیه السلام قال جمع رسول الله صلی الله علیه و آله أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب و فاطمة و الحسن و الحسین علیه السلام و أغلق علیه و علیهم الباب و قال یا أهلی و أهل الله إن الله عزّوجلّ یقرأ علیکم السّلام و هذا جبرائیل معکم فی البیت و یقول إن الله عزّوجلّ یقول إنّی قد جعلت عدوکم لکم فتنة فما تقولون قالوا نصبر یا رسول الله لأمر الله و ما نزل من قضائه حتّی نقدم علی الله عزّوجلّ و نستکمل جزیل ثوابه فقد سمعناه یعد الصابرین الخیر کله فبکی رسول الله صلی الله علیه و آله حتّی سمع نحیبه من خارج البیت فنزلت هذه الآیة وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً أنهم سیصبرون أی سیصبرون کما قالوا ص. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 368، ح 3]

«یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلَائِکَةَ لَا بُشْرَی یَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«حِجْرًا مَّحْجُورًا»، یعنی قدراً مقدوراً. (2)

جابر جُفعی گوید: امام باقر علیه السلام حدیث قبض روح کافر را بیان نمود و فرمود:

هنگامی که جان کافر به حلقوم و گلوی او می رسد، ملائکه بر صورت و پشت او می زنند و گفته می شود: «أَخْرِجُواْ أَنفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ» (3)، یعنی «جان به در کنید، امروز برای شما عذاب خوار کننده ای خواهد بود، چرا که شما درباره ی خداوند سخنان باطلی را می گفتید، و در مقابل آیات او تکبّر می ورزیدید» و به همین معناست آیه «یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً» یعنی «حَرَاماً عَلَیْکُمُ الْجَنَّةُ مُحَرَّماً.» (4)

ص: 39


1- سوره ی فرقان، آیه ی 22.
2- تفسیر القمّی، ج 2، ص 112.
3- سوره ی انعام، آیه ی 93.
4- سعید بن جناح قال حدثنی عوف بن عبد الله الأزدی عن جابر بن یزید الجعفی عن أبی جعفر علیه السلام قال إذا أراد الله قبض روح الکافر قال یا ملک الموت انطلق أنت و أعوانک إلی عدوی فإنی قد ابتلیته فأحسنت البلاء و دعوته إلی دار السّلام فأبی إلّا أن یشتمنی و کفر بی و بنعمتی و شتمنی علی عرشی فاقبض روحه حتّی تکبه فی النار قال فیجیئه ملک الموت بوجه کریه کالح عیناه کالبرق الخاطف و صوته کالرعد القاصف لونه کقطع اللیل المظلم نفسه کلهب النار رأسه فی السماء الدنیا و رجل فی المشرق و رجل فی المغرب و قدماه فی الهواء معه سفود کثیر الشعب معه خمسمائة ملک معهم سیاط من قلب جهنّم تلتهب تلک السیاط و هی من لهب جهنّم و معهم مسح أسود و جمرة من جمر جهنّم ثم یدخل علیه ملک من خزان جهنّم یقال له سحقطائیل فیسقیه شربة من النار لا یزال منها عطشانا حتّی یدخل النار فإذا نظر إلی ملک الموت شخص بصره و طار عقله قال یا ملک الموت ارجعون قال فیقول ملک الموت کلا إنها کلمة هو قائلها قال فیقول یا ملک الموت فإلی من أدع مالی و أهلی و ولدی و عشیرتی و ما کنت فیه من الدنیا فیقول دعهم لغیرک و اخرج إلی النار و قال فیضربه بالسفود ضربة فلا یبقی منه شعبة إلّا أنشبها فی کل عرق و مفصل ثم یجذبه جذبة فیسل روحه من قدمیه بسطا فإذا بلغت الرکبتین أمر أعوانه فأکبوا علیه بالسیاط ضربا ثم یرفعه عنه فیذیقه سکراته و غمراته قبل خروجها کأنما ضرب بألف سیف فلو کان له قوة الجن و الإنس لاشتکی کل عرق منه علی حیاله بمنزلة سفود کثیر الشعب ألقی علی صوف مبتل ثم یطوقه فلم یأت علی شی ء إلّا انتزعه کذلک خروج نفس الکافر من عرق و عضو و مفصل و شعرة فإذا بلغت الحلقوم ضربت الملائکة وجهه و دبره و قیل أخرجوا أنفسکم الیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تقولون علی الله غیر الحق و کنتم عن آیاته تستکبرون و ذلک قوله یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً فیقولون حراما علیکم الجنة محرما. [الاختصاص، ص 359]

«وَ قَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا» (1)

سلیمان بن خالد گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

آگاه باشید، به خدا سوگند اعمال آنان [که خداوند آن ها را «هَبَاء مَّنثُورًا» و نابود

می سازد] سفیدتر از قباطی [و پارچه های سفید مصری] می باشد و لکن [علّت این که خداوند اعمال شان را نمی پذیرد و مانند ذرّه های غباری که در نور

ص: 40


1- سوره ی فرقان، آیه ی 23.

خورشید دیده می شود تباه می کند این است که] آنان [از حرام پرهیز نمی کرده اند و] هنگامی که حرام برای شان فراهم می شده از آن دست بر نمی داشته اند. (1)

ابو حمزه ی ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

خداوند در قیامت مردمی را مبعوث می کند که [اعمالشان] مقابل آنان نورانی و همانند قباطی [و پارچه های سفید و رقیق مصری] می باشد، و از ناحیه خداوند به آن اعمال گفته می شود: کن «هَبَاءً مَّنثُورًا».

سپس فرمود:

ای اباحمزه آنان اهل نماز و روزه بوده اند، و لکن اگر حرام برایشان فراهم می شده می گرفته اند، و اگر فضیلتی از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام بیان می شده، انکار می کرده اند، و «هَبَاء مَّنثُورًا» همان ذرّاتی است که تو در شعاع خورشید می بینی. (2)

حذیفة بن یمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

«گروهی روز قیامت مبعوث می شوند که اعمال نیک و حسنات آنان مانند

ص: 41


1- ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام -- عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ کَانَتْ أَعْمَالُهُمْ أَشَدَّ بَیَاضاً مِنَ الْقَبَاطِیِّ وَ لَکِنْ کَانُوا إِذَا عَرَضَ لَهُمُ الْحَرَامُ لَمْ یَدَعُوهُ. [کافی، ج 2، ص 81، ح 5]
2- فإنه حدثنی أبی عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر علیه السلام قال یبعث الله یوم القیامة قوما بین أیدیهم نور کالقباطی ثم یقال له کن هباء منثورا ثم قال: أما و الله یا أبا حمزة إنهم کانوا لیصومون و یصلون و لکن کانوا إذا عرض لهم شی ء من الحرام أخذوه و إذا عرض لهم شی ء من فضل أمیر المؤمنین علیه السلام أنکروه قال و الهباء المنثور هو الذی تراه یدخل البیت فی الکوة من شعاع الشمس. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 113]

کوه ها می باشد، و خداوند آن اعمال را «هَبَاء مَّنثُورًا» و نابود می سازد و سپس دستور داده می شود که آنان را به آتش ببرند» پس سلمان عرض کرد: یا رسول الله آنان کیانند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آگاه باشید که آنان اهل نماز و روزه بوده و مقداری از شب را نیز به عبادت می گذرانده اند و لکن هنگامی که حرامی برایشان آماده می شده به سرعت آن را می گرفته اند. (1)

مؤلّف گوید:

در تفسیر برهان روایت مفصّلی از کتاب عدّة الداعی -- احمدبن فهد حلّی -- نقل شده که در پاورقی مشاهده می کنید. (2)

ص: 42


1- وَ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ رَفَعَهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّ قَوْماً یَجِیئُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُمْ مِنَ الْحَسَنَاتِ أَمْثَالُ الْجِبَالِ فَیَجْعَلُهَا اللَّهُ هَباءً مَنْثُوراً ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَی النَّارِ فَقَالَ سَلْمَانُ صِفْهُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُمْ قَدْ کَانُوا یَصُومُونَ وَ یُصَلُّونَ وَ یَأْخُذُونَ أُهْبَةً مِنَ اللَّیْلِ وَ لَکِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا عُرِضَ لَهُمْ شَیْ ءٌ مِنَ الْحَرَامِ وَثَبُوا عَلَیْهِ. [إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 191]
2- الشیخ أحمد بن فهد فی کتاب (عدة الداعی)، قال: روی الشیخ أبو محمّد جعفر بن علی بن أحمد القمّی نزیل الری، فی کتابه (المنبئ عن زهد النّبی صلی الله علیه و آله، عن عبد الرحمن، عمن حدثه، عن معاذ بن جبل، قال: قلت: حدثنی بحدیث سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله، و حفظته من دقة ما حدثک به. قال: نعم و بکی معاذ، ثم قال: بأبی و امی، حدثنی و أنا ردیفه -- قال -- بینا نحن نسیر، إذ رفع بصره إلی السماء، فقال: «الحمد لله الذی یقضی فی خلقه ما أحب» ثم قال: «یا معاذ» قلت: لبیک، یا رسول الله، و سید المؤمنین. قال: «یا معاذ» قلت لبیک، یا رسول الله، إمام الخیر، و نبی الرحمة، فقال: «أحدثک شیئا ما حدث به نبی أمته، إن حفظته نفعک عیشک، و إن سمعته و لم تحفظه انقطعت حجتک عند الله». ثم قال: «إن الله خلق سبعة أملاک، قبل أن یخلق السماوات، فجعل فی کل سماء ملکا قد جللها بعظمته، و جعل علی کل باب من أبواب السماوات ملکا بوابا، فتکتب الحفظة عمل العبد، من حین یصبح إلی حین یمسی، ثم ترتفع الحفظة بعمله، و له نور کنور الشمس، حتّی إذا بلغ سماء الدنیا، فتزکیه، و تکثره، فیقول الملک: قفوا، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، أنا ملک الغیبة، فمن اغتاب فلا أدع عمله یجاوزنی إلی غیری، أمرنی بذلک ربی». قال صلی الله علیه و آله : «ثم تجی ء الحفظة من الغد، و معهم عمل صالح فتمر به، فتزکیه، و تکثره، حتّی یبلغ السماء الثانیة، فیقول الملک الذی فی السماء الثانیة: قفوا، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، إنّما أراد بهذا عرض الدنیا، أنا صاحب الدنیا، لا أدع عمله یتجاوزنی إلی غیری». قال: «ثم تصعد الحفظة بعمل العبد مبتهجا بصدقة، و صلاة، فتعجب به الحفظة، و تجاوز به إلی السماء الثالثة، فیقول الملک: قفوا، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه و ظهره، أنا ملک صاحب الکبر. فیقول: إنه عمل و تکبر علی الناس فی مجالسهم، أمرنی ربی أن لا أدع عمله یتجاوزنی إلی غیری». قال: «و تصعد الحفظة بعمل العبد، یزهر کالکواکب الدری فی السماء، له دوی بالتسبیح، و الصوم، و الحج، فتمر به إلی السماء الرابعة. فیقول لهم الملک: قفوا، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه و بطنه، أنا ملک العجب، إنه کان یعجب بنفسه، و إنه عمل و أدخل نفسه العجب، أمرنی ربی أن لا أدع عمله یتجاوزنی إلی غیری». قال: «و تصعد الحفظة بعمل العبد، کالعروس المزفوفة إلی أهلها، فتمر به إلی ملک السماء الخامسة، بالجهاد، و الصلاة ما بین الصلاتین، و لذلک العمل رنین کرنین الإبل، علیه ضوء کضوء الشمس. فیقول الملک: قفوا، أنا ملک الحسد، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، و احملوه علی عاتقه، إنه کان یحسد من یتعلم أو یعمل لله بطاعته، و إذا رأی لأحد فضلا فی العمل و العبادة حسده و وقع فیه، فیحمله علی عاتقه، و یلعنه عمله». قال: «و تصعد الحفظة بعمل العبد، من صلاة، و زکاة، و حج، و عمرة، فیتجاوزون به إلی السماء السادسة، فیقول الملک: قفوا، أنا صاحب الرحمة، اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، و اطمسوا عینیه، لأن صاحبه لم یرحم شیئا، و إذا أصاب عبدا من عباد الله ذنب للآخرة، أو ضر فی الدنیا، شمت به، أمرنی ربی أن لا أدع عمله یتجاوزنی». قال: «فتصعد الحفظة بعمل العبد، بفقه، و اجتهاد، و و ورع، و له صوت کصوت الرعد، و ضوء کضوء البرق، و معه ثلاثة آلاف ملک، فتمر به إلی السماء السابعة، فیقول الملک: قفوا، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، أنا ملک الحجاب، أحجب کل عمل لیس لله، إنه أراد رفعة عند الناس، و ذکرا فی المجالس، و صیتا فی المدائن، أمرنی ربی أن لا أدع عمله یتجاوزنی إلی غیری ما لم یکن لله خالصا». قال: «و تصعد الحفظة بعمل العبد مبتهجا به من صلاة، و زکاة، و صیام، و حج، و عمرة، و حسن خلق، و صمت، و ذکر کثیر، تشیعه ملائکة السماوات و الملائکة السبعة بجماعتهم، فیطوون الحجب کلها، حتّی یقوموا بین یدی الله سبحانه، فیشهدوا له بعمل صالح و دعاء، فیقول: أنتم حفظة عمل عبدی، و أنا رقیب علی ما فی نفسه، إنه لم یردنی بهذا العمل، علیه لعنتی. فتقول الملائکة: علیه لعنتک، و لعنتنا» قال: ثم بکی معاذ، فقال: قلت: یا رسول الله، ما أعمل و أخلص فیه؟ قال: «اقتد بنبیک -- یا معاذ -- فی الیقین». قال: قلت أنت رسول الله، و أنا معاذ! قال: «و إن کان فی عملک تقصیر -- یا معاذ -- فاقطع لسانک عن إخوانک، و عن حملة القرآن، و لتکن ذنوبک علیک، لا تحملها علی إخوانک، و لا تزک نفسک بتذمیم إخوانک، و لا ترفع نفسک بوضع إخوانک، و لا تراء بعملک، و لا تدخل من الدنیا فی الآخرة، و لا تفحش فی مجلسک لکی یحذروک لسوء خلقک، و لا تناج مع رجل و أنت مع آخر، و لا تتعظم علی الناس فتنقطع عنک خیرات الدنیا، و لا تمزق الناس فتمزقک کلاب أهل النار، قال الله تعالی: وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً أ فتدری ما الناشطات؟ هی کلاب أهل النار، تنشط اللحم و العظم». قلت: و من یطیق هذه الخصال؟ قال: «یا معاذ، أما إنه یسیر علی من یسر الله تعالی علیه». قال: و ما رأیت معاذا یکثر تلاوة القرآن، کما یکثر تلاوة هذا الحدیث. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 119، ح 6]

ص: 43

امید آن که نویسنده و خوانندگان محترم از این حدیث مفصّل پند بگیرند.

ص: 44

و عجیب تر از حدیث فوق حدیثی است که در تفسیر برهان پس از حدیث فوق از تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام نقل شده است و شما در پاورقی مشاهده می کنید. (1)

ص: 45


1- الإمام أبو محمّد العسکری علیه السلام -- فی حدیث له -- قال: «أما الزکاة فقد قال رسول الله صلی الله علیه و آله : من أدی الزکاة إلی مستحقها، و قضی الصلاة علی حدودها، و لم یلحق بهما من الموبقات ما یبطلهما، جاء یوم القیامة یغبطه کل من فی تلک العرصات، حتّی یرفعه نسیم الجنة إلی أعلی غرفها و علالیها، بحضرة من کان یوالیه من محمّد و آله الطیبین (صلوات الله علیهم أجمعین). و من بخل بزکاته، و أدی صلاته فصلاته محبوسة دوین السماء، إلی أن یجی ء حین زکاته، فإن أداها جعلت کأحسن الأفراس مطیة لصلاته، فحملتها إلی ساق العرش، فیقول الله عزّوجلّ: سر إلی الجنان، و ارکض فیها إلی یوم القیامة، فما انتهی إلیه رکضک فهو کله بسائر ما تمسه لباعثک. فیرکض فیها، علی أن کل رکضة مسیرة سنة فی قدر لمحة بصره، من یومه إلی یوم القیامة، حتّی ینتهی به إلی حیث ما شاء الله تعالی، فیکون ذلک کله له، و مثله عن یمینه، و شماله، و أمامه، و خلفه، و فوقه، و تحته. و إن بخل بزکاته و لم یؤدها، امر بالصلاة فردت إلیه، و لفت کما یلف الثوب الخلق، ثم یضرب بها وجهه، و یقال له: یا عبد الله، ما تصنع بهذا دون هذا؟ قال: «فقال أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله : ما أسوأ حال هذا! قال رسول الله صلی الله علیه و آله : أو لا أنبئکم بمن هو أسوأ حالا من هذا؟ قالوا: بلی، یا رسول الله. قال: رجل حضر الجهاد فی سبیل الله تعالی، فقتل مقبلا غیر مدبر، و الحور العین یتطلعن إلیه، و خزان الجنان یتطلعون إلی ورود روحه علیهم، و أملاک السماء و أملاک الأرض یتطلعون إلی نزول الحور العین إلیه، و الملائکة خزان الجنان، فلا یأتونه، فتقول ملائکة الأرض حوالی ذلک المقتول: ما بال الحور العین لا ینزلن إلیه، و ما بال خزان الجنان لا یردون علیه؟ فینادون من فوق السماء السابعة: یا أیتها الملائکة، انظروا إلی آفاق السماء و دوینها. فینظرون، فإذا توحید هذا العبد، و إیمانه برسول الله صلی الله علیه و آله ، و صلاته، و زکاته، و صدقته، و أعمال بره کلها، محبوسات دوین السماء، و قد طبقت آفاق السماء کلها، کالقافلة العظیمة، قد ملأت ما بین أقصی المشارق و المغارب، و مهاب الشمال و الجنوب، تنادی أملاک تلک الأعمال الحاملون لها، الواردون بها: ما بالنا لا تفتح لنا أبواب السماء، لندخل إلیها بأعمال هذا الشهید؟ فیأمر الله عزّوجلّ بفتح أبواب السماء، فتفتح، ثم ینادی هؤلاء الأملاک: ادخلوها إن قدرتم. فلا تقلهم أجنحتهم، و لا یقدرون علی الارتفاع بتلک الأعمال، فیقولون: یا ربنا، لا نقدر علی الارتفاع بهذه الأعمال. فینادی منادی ربنا عزّوجلّ: یا أیها الملائکة، لستم حمالی هذه الأثقال الصاعدین بها، إن حملتها الصاعدین بها مطایاها التی تزفها إلی دوین العرش، ثم تقرها فی درجات الجنان. فتقول الملائکة: یا ربنا، ما مطایاها؟ فیقول الله تعالی: و ما الذی حملتم من عنده؟ فیقولون: توحیده لک، و إیمانه بنبیک. فیقول الله تعالی: فمطایاها موالاة علی أخی نبیی، و موالاة الأئمّة الطاهرین، فإن أتت فهی الحاملة، الرافعة، الواضعة لها فی الجنان. فینظرون، فإذا الرجل مع ماله من هذه الأشیاء، لیس له موالاة علی بن أبی طالب و الطیبین من آله علیهم السلام، و معاداة أعدائهم، فیقول الله تبارک و تعالی للملائکة الذین کانوا حاملیها: اعتزلوها، و الحقوا بمراکزکم من ملکوتی، لیأتیها من هو أحق بحملها، و وضعها فی مواضع استحقاقها، فتلحق تلک الأملاک بمراکزها المجعولة لها. ثم ینادی منادی ربنا عزّوجلّ: یا أیتها الزبانیة، تناولیها و حطیها إلی سواء الجحیم، لأن صاحبها لم یجعل لها مطایا من موالاة علی و الطیبین من آله علیهم السلام. قال: فینادی تلک الأملاک، و یقلب الله عزّوجلّ تلک الأثقال أوزارا و بلایا علی باعثها لما فارقتها مطایاها من موالاة أمیر المؤمنین علیه السلام، و نادت تلک الملائکة إلی مخالفته لعلی علیه السلام، و مولاته لأعدائه، فیسلطها الله تعالی و هی فی صورة الأسود علی تلک الأعمال، و هی کالغربان و القرقس، فتخرج من أفواه تلک الأسود نیران تحرقها، و لا یبقی له عمل إلّا أحبط، و یبقی علیه موالاته لأعداء علی علیه السلام، و جحده ولایته، فیقره ذلک فی سواء الجحیم، فإذا هو قد حبطت أعماله، و عظمت أوزاره و أثقاله، فهذا أسوأ حالا من مانع الزکاة الذی یحفظ الصلاة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 121، ح 7]

از این دو حدیث ظاهر می شود که اهمّ اسباب قبولی اعمال دو چیز است: 1. پرهیز از حرام، 2. ولایت امیرالمؤمنین و اولاد طاهرین آن حضرت (صلوات الله علیهم أجمعین).

ص: 46

سلیمان بن خالد گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

اعمال بندگان خدا هر پنجشنبه ای بر رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه می شود، و چون روز عرفه فرا می رسد، خداوند اعمال آنان را حبط و «هَبَاء مَّنثُورًا» می نماید، همان گونه که می فرماید: «وَ قَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا.»

سلیمان بن خالد گوید: من به امام صادق علیه السلام گفتم: فدای شما شوم، اعمال چه کسانی را خداوند حبط و «هَبَاءً مَّنثُورًا» می نماید؟ فرمود:

اعمال دشمنان ما و دشمنان شیعیان ما را. (1)

امام سجّاد علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

چه شده است که گروهی، چون نام آل ابراهیم برده می شود شاد می شوند و به همدیگر بشارت می دهند، و چون نام آل محمّد صلی الله علیه و آله برده می شود تنفّر پیدا می کنند و قلوب آنان گرفته می شود؟! سپس فرمود: سوگند به آن خدایی که جان محمّد به دست اوست، اگر بنده ای با عمل هفتاد پیامبر در روز قیامت مبعوث شود، خداوند عمل او را بدون ولایت من و ولایت اهل بیت من نمی پذیرد. (2)

ص: 47


1- حدثنا أحمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن منصور البزرج عن سلیمان بن خالد عن أبی عبد الله علیه السلام قال سمعته یقول إن أعمال العباد تعرض کل خمیس علی رسول الله صلی الله علیه و آله فإذا کان یوم عرفة هبط الرب تبارک و تعالی و هو قول الله تبارک و تعالی وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً فقلت جعلت فداک أعمال من هذه قال أعمال مبغضینا و مبغضی شیعتنا. [بصائرالدرجات، ص 426]
2- قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنِ الصّادق جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا بَالُ أَقْوَامٍ مِنْ أُمَّتِی إِذَا ذُکِرَ عِنْدَهُمْ إِبْرَاهِیمُ وَ آلُ إِبْرَاهِیمَ اسْتَبْشَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَ تَهَلَّلَتْ وُجُوهُهُمْ وَ إِذَا ذُکِرْتُ وَ أَهْلَ بَیْتِی اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَلَحَتْ وُجُوهُهُمْ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ أَنَّ رَجُلًا لَقِیَ اللَّهَ بِعَمَلِ سَبْعِینَ نَبِیّاً ثُمَّ لَمْ یَأْتِ بِوَلَایَةِ أُولِی الْأَمْرِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا. [أمالی المفید، ص 115]

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی این که قبولی اعمال مشروط به ولایت آل محمّد صلی الله علیه و آله است قابل شماره نیست.

«أَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

به ما رسیده است -- و خدا داناتر است -- که چون اهل آتش را برای دخول در دوزخ می برند، قبل از دخول در آتش به آنان گفته می شود: «ادْخُلُوا إِلی ظِلٍ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ» یعنی داخل سایه ای شوید از دود آتش که دارای سه شعبه است» و آنان گمان می کنند که آن بهشت است. پس آنان را گروه گروه در وسط روز داخل آتش می برند، از سویی اهل بهشت نیز در همان ساعت نصف النهار با تحفه های مورد علاقه شان که به آنان داده می شود، روانه بهشت می گردند و در منازل خود جایگزین می شوند، چنان که خداوند می فرماید: «أَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا.» (2)

سوید بن غفله گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

هنگامی که مؤمن را داخل قبر می کنند، آن دو ملک، قبر او را به اندازه ی دید

ص: 48


1- سوره ی فرقان، آیه ی 24.
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا فبلغنا و الله أعلم أنه إذا استوی أهل النار إلی النار لینطلق بهم قبل أن یدخلوا النار فیقال لهم: ادخلوا إِلی ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ من دخان النار فیحسبون أنها الجنة ثم یدخلون النار أفواجا أفواجا و ذلک نصف النهار، و أقبل أهل الجنة فیما اشتهوا من التحف حتّی یعطوا منازلهم فی الجنة نصف النهار فذلک قول الله عزّوجلّ: «أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 113]

چشم وسیع می نمایند و سپس دری از بهشت به روی او باز می کنند، و به او می گویند: با شادمانی و چشمی روشن، همانند جوان شادمانی بخواب، چنان که خداوند می فرماید: «أَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا.» (1)

ص: 49


1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنَّ ابْنَ آدَمَ إِذَا کَانَ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الدُّنْیَا وَ أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الْآخِرَةِ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ وَ عَمَلُهُ فَیَلْتَفِتُ إِلَی مَالِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکَ حَرِیصاً شَحِیحاً فَمَا لِی عِنْدَکَ فَیَقُولُ خُذْ مِنِّی کَفَنَکَ قَالَ فَیَلْتَفِتُ إِلَی وَلَدِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ لَکُمْ مُحِبّاً وَ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکُمْ مُحَامِیاً فَمَا ذَا لِی عِنْدَکُمْ فَیَقُولُونَ نُؤَدِّیکَ إِلَی حُفْرَتِکَ نُوَارِیکَ فِیهَا قَالَ فَیَلْتَفِتُ إِلَی عَمَلِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ فِیکَ لَزَاهِداً وَ إِنْ کُنْتَ عَلَیَّ لَثَقِیلًا فَمَا ذَا عِنْدَکَ فَیَقُولُ أَنَا قَرِینُکَ فِی قَبْرِکَ وَ یَوْمِ نَشْرِکَ حَتَّی أُعْرَضَ أَنَا وَ أَنْتَ عَلَی رَبِّکَ قَالَ فَإِنْ کَانَ لِلهِ وَلِیّاً أَتَاهُ أَطْیَبَ النَّاسِ رِیحاً وَ أَحْسَنَهُمْ مَنْظَراً وَ أَحْسَنَهُمْ رِیَاشاً فَقَالَ أَبْشِرْ بِرَوْحٍ وَ رَیْحَانٍ وَ جَنَّةِ نَعِیمٍ وَ مَقْدَمُکَ خَیْرُ مَقْدَمٍ فَیَقُولُ لَهُ مَنْ أَنْتَ فَیَقُولُ أَنَا عَمَلُکَ الصَّالِحُ ارْتَحِلْ مِنَ الدُّنْیَا إِلَی الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ یُنَاشِدُ حَامِلَهُ أَنْ یُعَجِّلَهُ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مَلَکَا الْقَبْرِ یَجُرَّانِ أَشْعَارَهُمَا وَ یَخُدَّانِ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمَا أَصْوَاتُهُمَا کَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ فَیَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ اللَّهُ رَبِّی وَ دِینِیَ الْإِسْلَامُ وَ نَبِیِّی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَیَقُولَانِ لَهُ ثَبَّتَکَ اللَّهُ فِیمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله -- یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ ثُمَّ یَفْسَحَانِ لَهُ فِی قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَی الْجَنَّةِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ نَمْ قَرِیرَ الْعَیْنِ نَوْمَ الشَّابِّ النَّاعِمِ فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ -- أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا قَالَ وَ إِنْ کَانَ لِرَبِّهِ عَدُوّاً فَإِنَّهُ یَأْتِیهِ أَقْبَحَ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ زِیّاً وَ رُؤْیَا وَ أَنْتَنَهُ رِیحاً فَیَقُولُ لَهُ أَبْشِرْ بِنُزُلٍ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَةِ جَحِیمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ یُنَاشِدُ حَمَلَتَهُ أَنْ یَحْبِسُوهُ فَإِذَا أُدْخِلَ الْقَبْرَ أَتَاهُ مُمْتَحِنَا الْقَبْرِ فَأَلْقَیَا عَنْهُ أَکْفَانَهُ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی فَیَقُولَانِ لَا دَرَیْتَ وَ لَا هَدَیْتَ فَیَضْرِبَانِ یَافُوخَهُ بِمِرْزَبَةٍ مَعَهُمَا ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ جل جلاله مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا وَ تُذْعَرُ لَهَا مَا خَلَا الثّقلین -- ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَی النَّارِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ نَمْ بِشَرِّ حَالٍ فِیهِ مِنَ الضَّیْقِ مِثْلُ مَا فِیهِ الْقَنَا مِنَ الزُّجِّ حَتَّی إِنَّ دِمَاغَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ ظُفُرِهِ وَ لَحْمِهِ وَ یُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَیْهِ حَیَّاتِ الْأَرْضِ وَ عَقَارِبَهَا وَ هَوَامَّهَا فَتَنْهَشُهُ حَتَّی یَبْعَثَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَمَنَّی قِیَامَ السَّاعَةِ فِیمَا هُوَ فِیهِ مِنَ الشَّرِّ وَ قَالَ جَابِرٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِنِّی کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَی الْإِبِلِ وَ الْغَنَمِ وَ أَنَا أَرْعَاهَا وَ لَیْسَ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا وَ قَدْ رَعَی الْغَنَمَ وَ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ هِیَ مُتَمَکِّنَةٌ فِی الْمَکِینَةِ مَا حَوْلَهَا شَیْ ءٌ یُهَیِّجُهَا حَتَّی تُذْعَرَ فَتَطِیرُ فَأَقُولُ مَا هَذَا وَ أَعْجَبُ حَتَّی حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَنَّ الْکَافِرَ یُضْرَبُ ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ شَیْئاً إِلَّا سَمِعَهَا وَ یُذْعَرُ لَهَا إِلَّا الثّقلین فَقُلْتُ ذَلِکَ لِضَرْبَةِ الْکَافِرِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ. [کافی، ج 3، ص 231، ح 1]

در مجمع البیان از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

روز قیامت به نصف نمی رسد تا اهل بهشت داخل بهشت می شوند و اهل دوزخ نیز داخل دوزخ می گردند. (1)

«وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاء بِالْغَمَامِ وَ نُزِّلَ الْمَلَائِکَةُ تَنزِیلًا * الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَ کَانَ یَوْمًا عَلَی الْکَافِرِینَ عَسِیرًا» (2)

یونس بن ظبیان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از «غمام» امیرالمؤمنین علیه السلام است. (3)

علی بن اسباط گوید:

اصحاب ما علمای امامیه روایت کرده اند که معصومین علیهم السلام در تفسیر «الْمُلْکُ

ص: 50


1- عنه أیضا قال لا ینتصف ذلک الیوم حتّی یقبل أهل الجنة فی الجنة و أهل النار فی النار. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 531]
2- سوره ی فرقان، آیات 25 و 26.
3- حدثنا محمّد بن همام قال حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک عن محمّد بن حمدان عن محمّد بن سنان عن یونس بن ظبیان عن أبی عبد الله علیه السلام قال سألته عن قول الله «وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ» قال: الغمام أمیر المؤمنین علیه السلام. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 113]

یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ» فرموده اند: همیشه ملک و سلطنت مخصوص خدای رحمان است، امروز و قبل از امروز و بعد از امروز و لکن هنگامی که قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله قیام می نماید، جز خدای جل جلاله کسی عبادت و اطاعت نمی شود. (1)

«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا * یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

«یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا» یعنی علیّاً ولیّاً، و «یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا» یعنی الثانی، و «أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ» یعنی الولایة، و «وَ کَانَ الشَّیْطَانُ» هو الثانی. (3)

از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که فرموده اند:

این آیات درباره ی دو نفر از بزرگان قریش نازل شد که به زبان مسلمان شدند و با نفاق همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز اخوّت و برادری آن دو را برادر قرار داد و یکی از آن ها دیگری را از هدایت منع نمود و هر دو

ص: 51


1- تأویله ما رواه محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه قال حدثنا محمّد بن الحسن بن علی عن أبیه الحسن عن أبیه علی بن أسباط قال روی أصحابنا فی قول الله عزّوجلّ الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ قال إن الملک للرحمن الیوم و قبل الیوم و بعد الیوم و لکن إذا قام القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف لم یعبدوا إلّا الله عزّوجلّ. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 36]
2- سوره ی فرقان، آیات 29-27.
3- و قوله وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ قال الأول یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا قال أبو جعفر علیه السلام یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول علیا ولیا یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا یعنی الثانی لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی یعنی الولایة وَ کانَ الشَّیْطانُ و هو الثانی لِلْإِنْسانِ خَذُولًا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 113]

گم راه و هلاک شدند و خداوند وضع آنان را در قیامت هنگام نزول عذاب حکایت نموده که در آن روز غمگین و متأسّف اند و از کار خود سخت پشیمان می باشند و پشیمانی برای آنان سودی ندارد. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام در بخشی از خطبه ی وسیله می فرماید:

«فِیَّ مَنَاقِبُ لَوْ ذَکَرْتُهَا لَعَظُمَ بِهَا الِارْتِفَاعُ…»، یعنی در من فضائل و مناقبی است که اگر بیان کنم منزلت من بزرگ و استماع فضائل من به طول می انجامد، و اگر لباس خلافت را آن دو شقّی به تن کردند، و در چیزی که حقی به آن نداشتند با من منازعه نمودند، و از روی گم راهی و ضلالت بر مسند حکومت سوار شدند، و از جهالت و نادانی خود را لایق آن دانستند، چه بسیار زشت بود عمل آنان، و چه توشه ی بدی برای خود اندوختند، آنان در خانه های (آخرت) خود همدیگر را لعنت خواهند کرد، و از همدیگر بیزاری خواهند جست، و اوّلی به رفیق خود خواهد گفت: «یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ»، یعنی ای کاش بین من و تو از مشرق تا مغرب فاصله بود و چه بد رفیقی بودی تو برای من، و دیگری به او پاسخ خواهد داد: «یَا لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْک خَلِیلًا…»، یعنی ای کاش من تو را رفیق خویش نگرفته بودم، چرا که تو مرا از «ذکر» باز داشتی و گم راهم کردی، پس از آن که «ذکر» نزد من آمد، و همواره شیطان انسان را به خواری وا می دارد».

ص: 52


1- قال أیضا: روی عن الباقر و الصّادق علیهما السلام: «أن هذه الآیات نزلت فی رجلین من مشایخ قریش، أسلما بألسنتهما و کانا ینافقان النّبی علیه السلام، و آخی بینهما یوم الإخاء، فصد أحدهما صاحبه عن الهدی، فهلکا جمیعا، فحکی الله تعالی حکایتهما فی الآخرة، و قولهما عند ما ینزل علیهما من العذاب، فیحزن و یتأسف علی ما قدم، و یتندم حیث لم ینفعه الندم». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 132]

سپس فرمود:

«مقصود از «ذکر» من هستم که او از معرفت به من گم راه شد، و مقصود از «سبیل» نیز من هستم، که او از من روی گرداند، و مقصود از «ایمان» نیز من هستم، که او به آن کافر شد، و مقصود از «قرآن» نیز من هستم که او آن را ترک نمود، و مقصود از «دین» نیز من هستم که او آن را تکذیب کرد، و مقصود از «صراط» نیز من هستم که او از آن منحرف شد….» (1)

در کتاب غیبت نعمانی از جابربن عبدالله انصاری نقل شده که گوید:

گروهی از یمن وارد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند، و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گروهی از یمن که مردمی کوشا و طالب حقّند وارد شدند و چون داخل شدند رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ی آنان فرمود: آنان مردمی رقیق القلب و دارای ایمان محکم می باشند و در بین آنان مردی خواهد بود که نام او منصور است و او با جمعیّت هفتاد هزار نفری به یاری جانشین من و وصیّ او خواهد آمد و «حَمَائِلُ سُیُوفِهِمْ الْمِسْکُ».

ص: 53


1- فی روضة الکافی خطبة لأمیر المؤمنین علیه السلام و هی خطبة الوسیلة یقول فیها علیه السلام: فی مناقب لو ذکرتها لعظم بها الارتفاع فطال لها الاستماع، و لئن تقمصها دونی الأشقیان و نازعانی فیما لیس لهما بحق، و رکباها ضلالة و اعتقداها جهالة فلبئس ما علیه وردا و لبئس ما لا نفسهما مهدا یتلاعنان فی دورهما و یتبرأ کل منهما من صاحبه، یقول لقرینه إذا التقیا: «یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» فیجیبه الأشقی علی رثوثة «یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا» فانا الذکر الذی عنه ضل، و السبیل الذی عنه مال، و الایمان الذی به کفر، و القرآن الذی إیاه هجر، و الدین الذی به کذب، و الصراط الذی عنه نکب. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 12]

پس اهل یمن گفتند:

یا رسول الله وصیّ شما کیست؟ فرمود: او کسی است که خداوند امر به اعتصام به او نموده است، و می فرماید: «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَ لاَ تَفَرَّقُواْ» (1)، گفتند: یا رسول الله مقصود از «حَبْلِ اللّهِ» در این آیه کیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مقصود آیه «إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللّهِ وَ حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ» (2)، است، و «حَبْلِ» خداوند کتاب اوست، و «حَبْلِ» مردم، وصیّ من است». گفتند: یا رسول الله وصیّ شما کیست؟ فرمود: او کسی است که خداوند درباره ی او می فرماید: «أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَی علَی مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ» (3)، گفتند: یا رسول الله مقصود از «جَنبِ اللَّهِ» کیست؟ فرمود: او کسی است که خداوند درباره ی او می فرماید: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا» و او وصیّ و سبیل و راه به سوی من است بعد از من. گفتند: «یا رسول الله به حق آن خدایی که شما را به حق به پیامبری مبعوث نموده بفرمایید وصیّ شما کیست؟ چرا که ما مشتاق او شده ایم» فرمود: «او کسی است که خداوند او را آیه و نشانه متوسمّین قرار داده است، و اگر شما با قلب پاک و گوش شنوا به او نظر کنید می دانید که او وصیّ من است همان گونه که دانسته و شناخته اید که من پیامبر شما هستم». پس شما بین صفوف مردم گردش کنید و به صورت ها نگاه کنید و قلب شما به هر کس متمایل شد او وصیّ من است» چرا که خداوند در قرآن می فرماید: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» (4)، یعنی قلب ها به وصیّ من و ذریّه ی او تمایل پیدا می کند.

ص: 54


1- سوره ی آل عمران، آیه ی 103.
2- سوره ی آل عمران، آیه ی 112.
3- سوره ی زمر، آیه ی 56.
4- سوره ی ابراهیم، آیه ی 37.

پس ابو عامر اشعری از بین اشعری ها، و ابو غرّه خولانی از بین خولانی ها، و ظبیان و عثمان بن قیس از بنی قیس، و عرنه ی دوسی از بین دوسیّین، و لا حق بن علاقه برخاستند و بین صفوف اصحاب گردش کردند و به صورت ها و چهره های مردم نگاه کردند، و دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفتند و گفتند: «یا رسول الله به این آقا دل های ما متمایل شد» و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شما نخبه های الهی هستید که وصیّ رسول خدا را قبل معرّفی شناختید، آیا از چه راهی او را شناختید؟ پس آنان در حالی که گریه می کردند با صدای بلند گفتند: «یا رسول الله ما به همه مردم نگاه کردیم و قلوب ما به احدی جز این آقا تمایل پیدا نکرد و چون او را دیدیم تمام وجود ما به او متمایل شد و اشک از چشمانمان سرازیر گردید، و او را برای خود پدری یافتیم و خود را فرزندان او دانستیم» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه «وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» (1)، را قرائت نمود و فرمود: «شما با عنایت خداوند اهل «رَاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» هستید. و از عذاب و آتش دوزخ دور خواهید بود» سپس جابر گوید: «آنان با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند و با امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ جمل و صفیّن شرکت نمودند و در صفیّن به شهادت رسیدند (رحمة الله علیهم) و از قبل رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان وعده ی بهشت و شهادت در کنار امیرالمؤمنین علیه السلام را داده بود.» (2)

ص: 55


1- سوره ی آل عمران، آیه ی 7.
2- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُعَمَّرِ الطَّبَرَانِیُّ بِطَبَرِیَّةَ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ وَ کَانَ هَذَا الرَّجُلُ مِنْ مَوَالِی یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ وَ مِنَ النُّصَّابِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ هَاشِمٍ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ السَّکَنِ مَعاً قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ مِینَا مَوْلَی عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ وَفَدَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَهْلُ الْیَمَنِ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله جَاءَکُمُ أَهْلُ الْیَمَنِ یَبُسُّونَ بَسِیساً فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ قَوْمٌ رَقِیقَةٌ قُلُوبُهُمْ رَاسِخٌ إِیمَانُهُمْ وَ مِنْهُمُ الْمَنْصُورُ یَخْرُجُ فِی سَبْعِینَ أَلْفاً یَنْصُرُ خَلَفِی وَ خَلَفَ وَصِیِّی حَمَائِلُ سُیُوفِهِمْ الْمِسْکُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ وَصِیُّکَ فَقَالَ هُوَ الَّذِی أَمَرَکُمُ اللَّهُ بِالاعْتِصَامِ بِهِ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ بَیِّنْ لَنَا مَا هَذَا الْحَبْلُ فَقَالَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ -- إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ فَالْحَبْلُ مِنَ اللَّهِ کِتَابُهُ وَ الْحَبْلُ مِنَ النَّاسِ وَصِیِّی فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ وَصِیُّکَ فَقَالَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ -- أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ -- فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا جَنْبُ اللَّهِ هَذَا فَقَالَ هُوَ الَّذِی یَقُولُ اللَّهُ فِیهِ -- وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا هُوَ وَصِیِّی وَ السَّبِیلُ إِلَیَّ مِنْ بَعْدِی فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ بِالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیّاً أَرِنَاهُ فَقَدِ اشْتَقْنَا إِلَیْهِ فَقَالَ هُوَ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ آیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ الْمُتَوَسِّمِینَ فَإِنْ نَظَرْتُمْ إِلَیْهِ نَظَرَ مَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ عَرَفْتُمْ أَنَّهُ وَصِیِّی کَمَا عَرَفْتُمْ أَنِّی نَبِیُّکُمْ فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ فَمَنْ أَهْوَتْ إِلَیْهِ قُلُوبُکُمْ فَإِنَّهُ هُوَ لِأَنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ فِی کِتَابِهِ -- فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ أَیْ إِلَیْهِ وَ إِلَی ذُرِّیَّتِهِ علیه السلام ثُمَّ قَالَ فَقَامَ أَبُو عَامِرٍ الْأَشْعَرِیُّ فِی الْأَشْعَرِیِّینَ وَ أَبُو غِرَّةَ الْخَوْلَانِیُّ فِی الْخَوْلَانِیِّینَ وَ ظَبْیَانُ وَ عُثْمَانُ بْنُ قَیْسٍ فِی بَنِی قَیْسٍ وَ عُرَنَةُ الدَّوْسِیُّ فِی الدَّوْسِیِّینَ وَ لَاحِقُ بْنُ عِلَاقَةَ فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ وَ أَخَذُوا بِیَدِ الْأَنْزَعِ الْأَصْلَعِ الْبَطِینِ وَ قَالُوا إِلَی هَذَا أَهْوَتْ أَفْئِدَتُنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَنْتُمْ نَجَبَةُ اللَّهِ حِینَ عَرَفْتُمْ وَصِیَّ رَسُولِ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ تُعَرَّفُوهُ فَبِمَ عَرَفْتُمْ أَنَّهُ هُوَ فَرَفَعُوا أَصْوَاتَهُمْ یَبْکُونَ وَ یَقُولُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ نَظَرْنَا إِلَی الْقَوْمِ فَلَمْ تَحِنَّ لَهُمْ قُلُوبُنَا وَ لَمَّا رَأَیْنَاهُ رَجَفَتْ قُلُوبُنَا ثُمَّ اطْمَأَنَّتْ نُفُوسُنَا وَ انْجَاشَتْ أَکْبَادُنَا وَ هَمَلَتْ أَعْیُنُنَا وَ انْثَلَجَتْ صُدُورُنَا حَتَّی کَأَنَّهُ لَنَا أَبٌ وَ نَحْنُ لَهُ بَنُونَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ أَنْتُمْ مِنْهُمْ بِالْمَنْزِلَةِ الَّتِی سَبَقَتْ لَکُمْ بِهَا الْحُسْنَی وَ أَنْتُمْ عَنِ النَّارِ مُبْعَدُونَ قَالَ فَبَقِیَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ الْمُسَمَّوْنَ حَتَّی شَهِدُوا مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الْجَمَلَ وَ صِفِّینَ فَقُتِلُوا بِصِفِّینَ رَحِمَهُمُ اللَّهُ وَ کَانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بَشَّرَهُمْ بِالْجَنَّةِ وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّهُمْ یَسْتَشْهِدُونَ مَعَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع. [الغیبة للنعمانی، ص 39]

ص: 56

«وَ قَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» (1)

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

علّت این که واجب است مردم در نماز [مقداری از] قرآن را بخوانند، این است که قرآن متروک و ضایع نشود و همواره محفوظ و زنده و مورد توجّه باشد. (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام در بخشی از خطبه قبل فرمود:

من همان «ذکر» هستم که او [یعنی آن انسانی که خداوند می فرماید: «یَعَضُ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ» از معرفت به من گم راه گردید، و من همان «سبیل» هستم که او از آن منحرف گردید، و من همان «ایمان» هستم که او نسبت به آن کافر شد، و من همان «قرآن» هستم که او آن را ترک نمود، و من همان «دین» هستم که او آن را تکذیب نمود. (3)

امام باقر علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«أَنَا أَوَّلُ وَافِدٍ عَلَی الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ…»، یعنی من نخستین کسی هستم که در قیامت بر خدای عزیز جبّار وارد می شوم، و کتاب خدا و اهل بیت

ص: 57


1- سوره ی فرقان، آیه ی 30.
2- فَإِنْ قَالَ فَلِمَ أُمِرُوا بِالْقِرَاءَةِ فِی الصَّلَاةِ قِیلَ لِئَلَّا یَکُونَ الْقِرَاءَةُ مَهْجُوراً مُضَیَّعاً وَ لِیَکُونَ مَحْفُوظاً فَلَا یَضْمَحِلَّ وَ لَا یُجْهَلَ. [عیون أخبار الرّضا علیه السلام، ج 2، ص 107]
3- ...فأنا الذکر الذی عنه ضل، و السبیل الذی عنه مال، و الإیمان الذی به کفر، و القرآن الذی إیاه هجر، و الدین الذی به کذب، و الصراط الذی عنه نکب، و لئن رتعا فی الحطام المنصرم، و الغرور المنقطع، و کانا منه علی شفا حفرة من النار، لهما علی شر ورود، فی أخیب وفود، و ألعن مورود، یتصارخان باللعنة، و یتناعقان بالحسرة، ما لهما من راحة، و لا عن عذابهما من مندوحة… [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 129]

من پس از من وارد می شوند، و سپس امّت من وارد می شوند، و من از آنان درباره ی کتاب خدا و اهل بیت خود سؤال خواهم نمود. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«الْقُرْآنُ هُدًی مِنَ الضَّلَالَةِ، وَ تِبْیَانٌ مِنَ الْعَمی، وَ اسْتِقَالَةٌ مِنَ الْعَثْرَةِ، وَ نُورٌ مِنَ الظُّلْمَةِ، وَ ضِیَاءٌ مِنَ الْأَحْدَاثِ، وَ عِصْمَةٌ مِنَ الْهَلَکَةِ، وَ رُشْدٌ مِنَ الْغَوَایَةِ، وَ بَیَانٌ مِنَ الْفِتَنِ، وَ بَلَاغٌ مِنَ الدُّنْیَا إِلَی الْآخِرَةِ، وَ فِیهِ کَمَالُ دِینِکُمْ، وَ مَا عَدَلَ أَحَدٌ عَنِ الْقُرْآنِ إِلَّا إِلَی النَّارِ». (2)

یعنی قرآن هدایتی است از [خطر] گم راهی، و روشنگری است از [خطر] کوری باطن، و جبرانی است از لغزش، و نوری است در مقابل ظلمت و تاریکی و بدعت ها، و عصمتی است از هلاکت، و رشد و بینشی است از گم راهی، و بیان و روشنگری است در مقابل فتنه ها، و توشه ای است از دنیا برای آخرت، و کمال دین شما در آن خواهد بود، و احدی از قرآن عدول نمی کند، مگر آن که به طرف آتش می رود.

ص: 58


1- محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن محمّد بن سنان عن أبی الجارود قال: قال أبو جعفر علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: انا أول وافد علی العزیز الجبار یوم القیامة و کتابه و أهل بیتی ثم أمتی، ثم أسألهم ما فعله بکتاب الله و بأهل بیتی. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 13، ح 48]
2- ابو علی الاشعری عن بعض أصحابه عن الخشاب رفعه قال: قال أبو عبد الله علیه السلام : لا و الله لا یرجع الأمر و الخلافة الی آل أبی بکر و عمر أبدا و لا الی بنی امیة أبدا و لا فی ولد طلحة و الزبیر أبدا، و ذلک انهم نبذوا القرآن و أبطلوا السنن و عطلوا الأحکام، و قال رسول الله صلی الله علیه و آله : القرآن هدی من الضلالة و تبیان من العمی، و استقالة من العثرة، و نور من الظلمة، و ضیاء من الاحداث، و عصمة من الهلکة، و رشد من الغوایة، و بیان من الفتن، و بلاغ من الدنیا فی الاخرة، و فیه کمال دینکم، و ما عدل أحد من القرآن الا الی النار. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 13، ح 49]

یعقوب احمر گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم:

«من دین و بدهکاری فراوان دارم و به این خاطر از قرآن دور شده ام و آن را فراموش می کنم؟» امام علیه السلام فرمود: از قرآن جدا مشو، از قرآن جدا مشو، چرا که آیه و سوره ی قرآن در قیامت به صورت هزار درجه بهشتی حاضر می شود و می گوید: اگر مرا حفظ کرده بودی، من تو را به این درجات می رساندم. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

قرآن عهد خداوند [و امانت او] است، و سزاوار است مسلمان در عهد الهی نظر کند و در هر روزی پنجاه آیه از آن را بخواند. (2)

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی فضیلت قرآن و فهم و حفظ و قرائت آن در کتاب کافی فراوان نقل شده است مراجعه شود.

در اصول کافی از عبدالله بن سلیمان نقل شده که گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر «وَ رَتِّل القرآن تَرْتِیلًا» فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

ترتیل این است که قرآن را کاملاً بیان کنی و آن را مانند شعر و نثر سریع

ص: 59


1- ابن أبی عمیر عن إبراهیم بن عبد الحمید عن یعقوب الأحمر قال: قلت لابی عبد الله علیه السلام: ان علی دینا کثیرا و قد دخلنی ما کان القرآن ینفلت منی فقال أبو عبد الله علیه السلام: القرآن القرآن ان الآیة من القرآن و السورة لتجی ء یوم القیامة حتّی تصور ألف درجة یعنی فی الجنة فتقول: لو حفظتنی لبلغت بک هاهنا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 14، ح 50]
2- علی عن أبیه عن حماد عن حریز عن أبی عبد الله علیه السلام قال: القرآن عهد الله الی خلقه فقد ینبغی للمسلم ان ینظر فی عهده و ان یقرأ منه فی کل یوم خمسین آیة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 14، ح 52]

نخوانی، و لکن قلب های خود را آماده و فارغ کنید. [و به حقایق قرآنی پی ببرید] و همّت شما این نباشد که به آخر سوره برسید. (1)

«وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ وَ کَفَی بِرَبِّکَ هَادِیًا وَ نَصِیرًا» (2)

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

«هیچ پیامبر و مؤمنی نیست و نبوده و نخواهد بود، مگر آن که حمیم و خویش و هم نشینی او را اذیّت می کند، و اگر چنین نبود از همسایه خود اذیّت می بیند، همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ….» (3)

در تفسیر برهان نقل شده که معاویه بعد از امیرالمؤمنین علیه السلام به مدینه آمد و بالای منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و از امیرالمؤمنین علیه السلام بدگویی نمود، پس امام حسن علیه السلام برخاست و حمد و ثنای الهی نمود و سپس فرمود:

خدای متعال هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد، مگر آن که دشمنی از مجرمین در مقابل او قرار داد، چنان که فرمود: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ وَ کَفَی بِرَبِّکَ هَادِیًا وَ نَصِیرًا»، سپس فرمود: «من فرزند علیّ

ص: 60


1- فی أصول الکافی عن علی بن إبراهیم عن أبیه عن علی بن سعید عن واصل بن سلیمان عن عبد الله بن سلیمان قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» قال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام: بینه تبیانا و لا تهذه هذا الشعر و لا تنثره نثر الرمل و لکن افرغوا قلوبکم، و لا یکن هم أحدکم آخر السورة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 15، ح 55؛ کافی، ج 2، ص 614]
2- سوره ی فرقان، آیه ی 31.
3- أبو الفضل الطبرسی فی (مشکاة الأنوار): یرفعه إلی الإمام الصّادق علیه السلام، أنه قال: «ما کان و لا یکون و لیس بکائن، نبی و لا مؤمن، إلّا و قد سلط علیه حمیم یؤذیه، فإن لم یکن حکیم فجار یؤذیه، و ذلک قوله عزّوجلّ: وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 159، ح 1]

بن ابیطالب هستم، و تو فرزند صخر هستی، مادر تو هند است، و مادر من فاطمه است، و جدّه ی تو قتیله است و جدّه ی من خدیجه است، پس خدا لعنت کند از ما آنکه را که نسب او پست تر، و ذکر او زشت تر، و کفر او بزرگ تر، و نفاق او شدیدتر است» پس مردم فریاد زدند: آمین آمین، و معاویه سخن خود را قطع نمود و به منزل خود بازگشت. (1)

«الَّذِینَ یُحْشَرُونَ عَلَی وُجُوهِهِمْ إِلَی جَهَنَّمَ أُوْلَئِکَ شَرٌّ مَّکَانًا وَ أَضَلُّ سَبِیلًا» (2)

انس بن مالک گوید:

شخصی به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا نبیّ الله چگونه کافر در قیامت بر صورت خود محشور می شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن خدایی که او را [در دنیا] بر قدم هایش به راه انداخته است، می تواند در قیامت او را بر صورت به راه بیندازد. (3)

ص: 61


1- لما قدم معاویة المدینة صعد المنبر فخطب، و نال من أمیر المؤمنین علی علیه السلام، فقام الحسن علیه السلام، فحمد الله و أثنی علیه، ثم قال: إن الله تعالی لم یبعث نبیا إلّا جعل له عدوا من المجرمین، قال الله تعالی: وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ فأنا ابن علی بن أبی طالب، و أنت ابن صخر، و أمک هند، و امی فاطمة، و جدتک قتیلة، و جدتی خدیجة، فلعن الله الأدنی منا حسبا، و أخملنا ذکرا، و أعظمنا کفرا، و أشدنا نفاقا. فصاح أهل المسجد: آمین آمین. و قطع معاویة خطبته و دخل منزله. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 159، ح 2]
2- سوره ی فرقان، آیه ی 34.
3- فی مجمع البیان: الَّذِینَ یُحْشَرُونَ عَلی وُجُوهِهِمْ إِلی جَهَنَّمَ و روی أنس قال: ان رجلا قال: یا نبی الله کیف یحشر الکافر علی وجهه یوم القیامة؟ قال: ان الذی أمشاه علی رجلیه قادر أن یمشیه علی وجهه یوم القیامة أورده البخاری فی الصحیح. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 15، ح 56؛ مجمع البیان، ج 6، ص 296]

مؤلّف گوید:

احوال اهل محشر و وضعیّت آنان هنگام حضور در قیامت در آیات قیامت خواهد آمد چنان که در ذیل آیه «وَ إِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا…» (1)، روایاتی در این معنا وارد شده است.

سوره ی فرقان، آیات 35 تا 44

متن:

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزیراً (35) فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَی الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمیراً (36) وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آیَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ عَذاباً أَلیماً (37) وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَیْنَ ذلِکَ کَثیراً (38) وَ کُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ وَ کُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبیراً (39) وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَی الْقَرْیَةِ الَّتی أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ یَکُونُوا یَرَوْنَها بَلْ کانُوا لا یَرْجُونَ نُشُوراً (40) وَ إِذا رَأَوْکَ إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذی بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً (41) إِنْ کادَ لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَیْها وَ سَوْفَ یَعْلَمُونَ حینَ یَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبیلاً (42) أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً (43) أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً (44)

لغات:

«تدمیر» به معنای هلاک کردن به صورت عجیب است، و دَمَّرَ علی فلانٍ إذا هجم علیه بالمکروه، و «رَسّ» چاهی را گویند که با سنگ و غیر آن پوشیده

ص: 62


1- سوره ی مریم، آیه ی 71.

نشده باشد، و «تتبیر» نیز به معنای اهلاک است و اسم و مصدر آن تبار به معنای هلاکت است.

ترجمه:

و ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم و برادرش هارون را یاور او قرار دادیم (35) و گفتیم: «به سوی این قوم که آیات ما را تکذیب کردند بروید!» (امّا آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدّت آنان را درهم کوبیدیم! (36) و قوم نوح را هنگامی که رسولان (ما) را تکذیب کردند غرق نمودیم، و آنان را درس عبرتی برای مردم قرار دادیم و برای ستمگران عذاب دردناکی فراهم ساخته ایم! (37) (همچنین) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرّس [گروهی که درختان صنوبر را می پرستیدند] و اقوام بسیار دیگری را که در این میان بودند، هلاک کردیم! (38) و برای هر یک از آن ها مثلها زدیم و (چون سودی نداد،) همگی را نابود کردیم! (39) آن ها [مشرکان مکّه] از کنار شهری که باران شرّ [بارانی از سنگهای آسمانی] بر آن باریده بود [دیار قوم لوط] گذشتند آیا آن را نمی دیدند؟! (آری، می دیدند) ولی به رستاخیز ایمان نداشتند! (40) و هنگامی که تو را می بینند، تنها به باد استهزایت می گیرند (و می گویند:) آیا این همان کسی است که خدا او را بعنوان پیامبر برانگیخته است؟! (41) اگر ما بر پرستش خدایانمان استقامت نمی کردیم، بیم آن می رفت که ما را گم راه سازد! امّا هنگامی که عذاب الهی را ببینند، بزودی می فهمند چه کسی گم راهتر بوده است! (42) آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو می توانی او را هدایت کنی (یا به دفاع از او برخیزی)؟! (43) آیا گمان می بری بیشتر آنان می شنوند یا می فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گم راهترند! (44)

ص: 63

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ عَادًا وَ ثَمُودَ وَ أَصْحَابَ الرَّسِّ وَ قُرُونًا بَیْنَ ذَلِکَ کَثِیرًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خوم از امام حسین علیه السلام نقل نموده که می فرماید:

سه روز قبل از ضربت خوردن پدرم امیرالمؤمنین علیه السلام یکی از اشراف قبیله تمیم به نام عمرو، نزد آن حضرت آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین اصحاب «رَسّ» کیانند و در چه زمانی بوده اند، و منازل شان کجا بوده و پادشاه آنان که بوده است و آیا خداوند رسولی برای آنان فرستاده و یا نفرستاده و علّت هلاکت آنان چه بوده است؟ چرا که من در قرآن نام آنان را یافته ام و لکن از وضع آنان آگاهی نیافته ام» امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تو سؤالی کردی که احدی قبل از تو چنین سؤالی را از من نکرده است.

و بعد از من نیز هر کس پاسخ این سؤال را بدهد از من نقل خواهد نمود، و در کتاب خدا آیه ای نیست مگر آن که من از آن آگاهی دارم و تفسیر آن، و محل نزول آن، و وقت نزول آن را می دانم. و سپس با دست مبارک خود به سینه خویش اشاره نمود و فرمود: در این جا علم فراوانی جمع است، و لکن طالبین آن ها اندک اند، و زود است که مرا نیابند و ندامت پیدا کنند.

سپس فرمود:

ای برادر تمیمی اصحاب «رَسّ» مردمی بودند که درختی به نام صنوبر را می پرستیدند و در فارسی به آن «شاه درخت» گفته می شد، و آن درخت را یافث بن نوح در کنار چشمه ای به نام «روشاب» غرس نموده بود و حضرت

ص: 64


1- سوره ی فرقان، آیه ی 38.

نوح بعد از طوفان از آن درخت بهره می برد، و اصحاب «رسّ» را به این خاطر اصحاب رسّ نامیدند که پیامبر خود را در زمین فرو بردند و آن پیامبر بعد از سلیمان بن داود علیه السلام می زیست، و اصحاب «رسّ» دارای دوازده قریه در کنار نهری در بلاد مشرق می زیستند و آن نهر را «رسّ» می گفتند، و در آن زمان روی زمین نهری پر آب تر و گواراتر از آن نبود، و قریه ای پر جمعیّت تر از آن قریه ها نبود، و آن دوازده قریه را به نام های: آبان، آذر، دی، بهمن، اسفندار، فروردین، اردیبهشت، خرداد، مرداد، تیر، مهر و شهریور می نامیدند، و بزرگ ترین قریه آنان شهر اسفندار بود که پادشاه شان در آن قریه قرار داشت و او را ترکوذبن غابور بن یارش بن ساذن بن نمرود بن کنعان -- فرعون ابراهیم علیه السلام -- می نامیدند، و در شهر اسفندار، چشمه روشاب و صنوبر قرار داشت، و در هر قریه و شهری از شهرها، دانه ای از حبّه صنوبر را غرس نموده بودند و نهری از چشمه صنوبر را به آن ها باز کرده بودند و آب آن چشمه بزرگ و آب نهرهای وابسته به آن را بر خود حرام می دانستند و از آن ها نمی نوشیدند و به حیوانات خود نیز نمی دادند، و اگر کسی از این قانون تجاوز می کرد او را می کشتند و می گفتند: این آب ها وسیله حیات خدایان ماست، و احدی نباید حیات خدایان ما را کم کند و خود و چهارپایانشان از نهرهای دیگر می نوشیدند…

تا این که فرمود:

آنان آن درخت صنوبر را می پرستیدند و شیطان می آمد و آن درخت صنوبر را به شدّت حرکت می داد و از بین آن سخن می گفت و آنان را با وعده و نویدهای زیادی امیدوار می نمود، و آنان در حال سجده بودند و فرح و شادی شدیدی پیدا می کردند، و در سال دوازده روز به عدد اعیاد خود این مراسم را

ص: 65

برگزار می کردند، و چون عبادت و کفر آنان نسبت به خداوند [ربّ العالمین] به طول انجامید، خداوند پیامبری از بنی اسرائیل از فرزندان یهودای یعقوب علیه السلام را در بین آنان مبعوث نمود، و او مدّت زیادی آنان را دعوت به عبادت خدا و معرفت به ربوبیّت او نمود و مردم از او پیروی نکردند و چون پیامبر خدا شدّت گم راهی و عدم پذیرش آنان را دید و عید آن قریه ی بزرگ فرا رسید، به درگاه خدای خود عرضه داشت: «خدایا بندگان تو مرا تکذیب نمودند و نسبت به تو کافر شدند، و اکنون باز درختی را می پرستند که هیچ سود و زیانی برایشان ندارد، پس تو آن درخت را بخشکان و قدرت و سلطان خود را به آنان نشان ده» و چون مردم آن درخت را خشکیده دیدند وحشت زیادی پیدا کردند و گروهی گفتند:

«این مرد خدایان شما را سحر نموده و گمان کرده که او فرستاده خدای ربّ العالمین است و می خواهد توجّه شما را به سوی خدای خود بازگرداند» و گروهی گفتند: «چنین نیست بلکه خدایان شما چون دیدند او از آنان بدگویی می کند و شما را به عبادت غیر آن ها دعوت می نماید زیبایی و طراوت خود را پنهان نمودند تا شما به خشم آیید و آنان را یاری نمایید». پس رأی همگی بر این شد که آن پیامبر را بکشند، از این رو چاهی عمیق در ته چشمه ی مربوط به صنوبر کندند و دهانه باریکی بر آن قرار دادند و آن پیامبر را در آن چاه داخل کردند و سنگ بزرگی بر دهانه آن چاه گذاردند و آب آن چشمه را به وسیله لوله هایی عبور دادند و گفتند: «ما کسی را که سبب آزردگی خدایانمان شده بود و مردم را از پرستش آنان باز می داشت کشتیم و او را در زیر درخت بزرگ دفن کردیم تا انتقامش را از او بگیرد و نور و

ص: 66

شادابی او باز گردد و از دست ما راضی شود» و در تمام طول آن روز صدای ناله آن پیامبرشان را می شنیدند، و آن پیامبر در آن حال با خدای خود تضرّع می نمود و می فرمود: «ای مولای من! تو تنگنایی و سختی حال و اندوه مرا می دانی و می بینی، پس به ناتوانی و بیچارگی من رحم کن، و زودتر مرا قبض روح فرما، و دعایم را به تأخیر نیانداز» و پیوسته این چنین می گفت تا از دنیا رحلت نمود.

پس خداوند به جبرئیل علیه السلام فرمود: «آیا این مردم که از صبر و مکر من ایمن شده و جز مرا می پرستند، و پیامبر من را کشته اند، گمان می کنند که می توانند در مقابل خشم من مقاومت کنند، و یا از قدرت من بیرون روند؟ برای چه چنین می کنند، در حالی که من از متمرّدینی که از کیفر من هراس ندارند انتقام می گیرم، به عزّت و جلالم سوگند که آنان را با انتقام خود عبرت عالمین قرار خواهم داد».

پس در همان ساعاتی که به مراسم عید خود مشغول بودند، باد سرخ شدیدی وزید و آنان سرگردان و بیچاره شدند و به همدیگر چسبیدند، و زمین زیر پایشان شعله ور شد، و ابر سیاهی بر آنان سایه افکند، و آتش شعله وری مانند قبه ای بر سر آنان فرود آمد، و بدن های شان ذوب شد.

سپس فرمود:

ما از یادآوری خشم خداوند، و عذاب او، به او پناه می بریم، و هر رخدادی به دست قدر اوست، و «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.» (1)

ص: 67


1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ أَتَی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَبْلَ مَقْتَلِهِ بِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ رَجُلٌ مِنْ أَشْرَافِ تَمِیمٍ یُقَالُ لَهُ عَمْرٌو فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنْ أَصْحَابِ الرَّسِّ فِی أَیِّ عَصْرٍ کَانُوا وَ أَیْنَ کَانَتْ مَنَازِلُهُمْ وَ مَنْ کَانَ مَلِکُهُمْ وَ هَلْ بَعَثَ اللَّهُ جل جلاله إِلَیْهِمْ رَسُولًا أَمْ لَا وَ بِمَا ذَا هَلَکُوا فَإِنِّی أَجِدُ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرَهُمْ وَ لَا أَجِدُ غِیَرَهُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام: لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ حَدِیثٍ مَا سَأَلَنِی عَنْهُ أَحَدٌ قَبْلَکَ وَ لَا یُحَدِّثُکَ بِهِ أَحَدٌ بَعْدِی إِلَّا عَنِّی وَ مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ جل جلاله آیَةٌ إِلَّا وَ أَنَا أَعْرِفُهَا وَ أَعْرِفُ تَفْسِیرَهَا وَ فِی أَیِّ مَکَانٍ نَزَلَتْ مِنْ سَهْلٍ أَوْ جَبَلٍ وَ فِی أَیِّ وَقْتٍ مِنْ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ إِلَی صَدْرِهِ وَ لَکِنَّ طُلَّابَهُ یَسِیرٌ وَ عَنْ قَلِیلٍ یَنْدَمُونَ لَوْ فَقَدُونِی کَانَ مِنْ قِصَّتِهِمْ یَا أَخَا تَمِیمٍ أَنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً یَعْبُدُونَ شَجَرَةَ صَنَوْبَرَةٍ یُقَالُ لَهَا شَاهْ دِرَخْتُ کَانَ یَافِثُ بْنُ نُوحٍ غَرَسَهَا عَلَی شَفِیرِ عَیْنٍ یُقَالُ لَهَا دُوشَابُ کَانَتْ أُنْبِطَتْ لِنُوحٍ علیه السلام بَعْدَ الطُّوفَانِ وَ إِنَّمَا سُمُّوا أَصْحَابَ الرَّسِّ لِأَنَّهُمْ رَسُّوا بَیْنَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ ذَلِکَ بَعْدَ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ علیه السلام وَ کَانَتْ لَهُمْ اثْنَتَا عَشْرَةَ قَرْیَةً عَلَی شَاطِئِ نَهَرٍ یُقَالُ لَهَا رَسُّ مِنْ بِلَادِ الْمَشْرِقِ وَ بِهِمْ سُمِّیَ ذَلِکَ النَّهَرُ وَ لَمْ یَکُنْ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ نَهَرٌ أَغْزَرُ مِنْهُ وَ لَا أَعْذَبُ مِنْهُ وَ لَا قُرًی أَکْثَرُ وَ لَا أَعْمَرُ مِنْهَا تُسَمَّی إِحْدَاهُنَّ آبَانَ وَ الثَّانِیَةُ آذَرَ وَ الثَّالِثَةُ دَیْ وَ الرَّابِعَةُ بَهْمَنَ وَ الْخَامِسَةُ إِسْفَنْدَارَ وَ السَّادِسَةُ فَرْوَرْدِینَ وَ السَّابِعَةُ ارْدِیبِهِشْتَ وَ الثَّامِنَةُ خُرْدَادَ وَ التَّاسِعَةُ مُرْدَادَ وَ الْعَاشِرَةُ تِیرَ وَ الْحَادِیَةَ عَشَرَ مِهْرَ وَ الثَّانِیَةَ عَشَرَ شَهْرِیوَرَ وَ کَانَتْ أَعْظَمُ مَدَائِنِهِمْ إِسْفَنْدَارَ وَ هِیَ الَّتِی یَنْزِلُهَا مَلِکُهُمْ وَ کَانَ یُسَمَّی ترکوذَ بْنَ غابورَ بْنِ یارشِ بْنِ سازنِ بْنِ نُمْرُودَ بْنِ کَنْعَانَ فِرْعَوْنَ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَ بِهَا الْعَیْنُ وَ الصَّنَوْبَرَةُ وَ قَدْ غَرَسُوا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ مِنْهَا حَبَّةً مِنْ طَلْعِ تِلْکَ الصَّنَوْبَرَةِ فَنَبَتَتِ الْحَبَّةُ وَ صَارَتْ شَجَرَةً عَظِیمَةً وَ حَرَّمُوا مَاءَ الْعَیْنِ وَ الْأَنْهَارِ فَلَا یَشْرَبُونَ مِنْهَا وَ لَا أَنْعَامُهُمْ وَ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ قَتَلُوهُمْ وَ یَقُولُونَ هُوَ حَیَاةُ آلِهَتِنَا فَلَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ حَیَاتِهَا وَ یَشْرَبُونَهُمْ وَ أَنْعَامُهُمْ مِنْ نَهَرِ الرَّسِّ الَّذِی عَلَیْهِ قُرَاهُمْ وَ قَدْ جَعَلُوا فِی کُلِّ شَهْرٍ مِنَ السَّنَةِ فِی کُلِّ قَرْیَةٍ عِیداً یَجْمَعُ إِلَیْهِ أَهْلُهَا فَیَضْرِبُونَ عَلَی الشَّجَرَةِ الَّتِی بِهَا کِلَّةُ مَنْ یُرِیدُ فِیهَا مِنْ أَنْوَاعِ الصُّوَرِ ثُمَّ یَأْتُونَ بِشَاةٍ وَ بَقَرٍ فَیَذْبَحُونَهَا قُرْبَاناً لِلشَّجَرَةِ وَ یُشْعِلُونَ فِیهَا النِّیرَانَ بِالْحَطَبِ فَإِذَا سَطَعَ دُخَانُ تِلْکَ الذَّبَائِحِ وَ قُتَارُهَا فِی الْهَوَاءِ وَ حَالَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ النَّظَرِ إِلَی السَّمَاءِ خَرُّوا لِلشَّجَرَةِ سُجَّداً وَ یَبْکُونَ وَ یَتَضَرَّعُونَ إِلَیْهَا أَنْ تَرْضَی عَنْهُمْ فَکَانَ الشَّیْطَانُ یَجِی ءُ فَیُحَرِّکُ أَغْصَانَهَا وَ یَصِیحُ مِنْ سَاقِهَا صِیَاحَ الصَّبِیِّ وَ یَقُولُ قَدْ رَضِیتُ عَنْکُمْ عِبَادِی فَطِیبُوا نَفْساً وَ قَرُّوا عَیْناً فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ وَ یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ وَ یَضْرِبُونَ بِالْمَعَازِفِ وَ یَأْخُذُونَ الدَّسْتْبَنْدَ فَیَکُونُونَ عَلَی ذَلِکَ یَوْمَهُمْ وَ لَیْلَتَهُمْ. ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ وَ إِنَّمَا سَمَّتِ الْعَجَمُ شُهُورَهَا بِآبَانْمَاهَ وَ آذَرْمَاهَ وَ غَیْرِهِمَا اشْتِقَاقاً مِنْ أَسْمَاءِ تِلْکَ الْقُرَی لِقَوْلِ أَهْلِهَا بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ هَذَا عِیدُ شَهْرِ کَذَا وَ عِیدُ شَهْرِ کَذَا حَتَّی إِذَا کَانَ عِیدُ شَهْرِ قَرْیَتِهِمُ الْعُظْمَی اجْتَمَعَ إِلَیْهِ صَغِیرُهُمْ فَضَرَبُوا عِنْدَ الصَّنَوْبَرَةِ وَ الْعَیْنِ سُرَادِقاً مِنْ دِیبَاجٍ عَلَیْهِ مِنْ أَنْوَاعِ الصُّوَرِ لَهُ اثْنَا عَشَرَ بَاباً کُلُّ بَابٍ لِأَهْلِ قَرْیَةٍ مِنْهُمْ وَ یَسْجُدُونَ لِلصَّنَوْبَرَةِ خَارِجاً مِنَ السُّرَادِقِ وَ یُقَرِّبُونَ لَهُ الذَّبَائِحَ أَضْعَافَ مَا قَرَّبُوا لِلشَّجَرَةِ الَّتِی فِی قُرَاهُمْ فَیَجِی ءُ إِبْلِیسُ عِنْدَ ذَلِکَ فَیُحَرِّکُ الصَّنَوْبَرَةَ تَحْرِیکاً شَدِیداً وَ یَتَکَلَّمُ مِنْ جَوْفِهَا کَلَاماً جَهْوَرِیّاً وَ یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ بِأَکْثَرَ مِمَّا وَعَدَتْهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ الشَّیَاطِینُ کُلُّهَا فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ مِنَ السُّجُودِ وَ بِهِمْ مِنَ الْفَرَحِ وَ النَّشَاطِ مَا لَا یُفِیقُونَ وَ لَا یَتَکَلَّمُونَ مِنَ الشُّرْبِ وَ الْعَزْفِ فَیَکُونُونَ عَلَی ذَلِکَ اثْنَیْ عَشَرَ یَوْماً وَ لَیَالِیَهَا بِعَدَدِ أَعْیَادِهِمْ سَائِرَ السَّنَةِ ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ فَلَمَّا طَالَ کُفْرُهُمْ بِاللَّهِ جل جلاله وَ عِبَادَتُهُمْ غَیْرَهُ بَعَثَ اللَّهُ جل جلاله إِلَیْهِمْ نَبِیّاً مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ وُلْدِ یَهُودَ بْنِ یَعْقُوبَ فَلَبِثَ فِیهِمْ زَمَاناً طَوِیلًا یَدْعُوهُمْ إِلَی عِبَادَةِ اللَّهِ جل جلاله وَ مَعْرِفَةِ رُبُوبِیَّتِهِ فَلَا یَتَّبِعُونَهُ فَلَمَّا رَأَی شِدَّةَ تَمَادِیهِمْ فِی الْغَیِّ وَ الضَّلَالِ وَ تَرْکَهُمْ قَبُولَ مَا دَعَاهُمْ إِلَیْهِ مِنَ الرُّشْدِ وَ النَّجَاحِ وَ حَضَرَ عِیدُ قَرْیَتِهِمُ الْعُظْمَی قَالَ یَا رَبِّ إِنَّ عِبَادَکَ أَبَوْا إِلَّا تَکْذِیبِی وَ الْکُفْرَ بِکَ وَ غَدَوْا یَعْبُدُونَ شَجَرَةً لَا تَنْفَعُ وَ لَا تَضُرُّ فَأَیْبِسْ شَجَرَهُمْ أَجْمَعَ وَ أَرِهِمْ قُدْرَتَکَ وَ سُلْطَانَکَ فَأَصْبَحَ الْقَوْمُ وَ قَدْ یَبِسَ شَجَرُهُمْ فَهَالَهُمْ ذَلِکَ وَ قُطِعَ بِهِمْ وَ صَارُوا فِرْقَتَیْنِ فِرْقَةٌ قَالَتْ سَحَرَ آلِهَتَکُمْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی یَزْعُمُ أَنَّهُ رَسُولُ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِلَیْکُمْ لِیَصْرِفَ وُجُوهَکُمْ عَنْ آلِهَتِکُمْ إِلَی إِلَهِهِ وَ فِرْقَةٌ قَالَتْ: لَا بَلْ غَضِبَتْ آلِهَتُکُمْ حِینَ رَأَتْ هَذَا الرَّجُلَ یَعِیبُهَا وَ یَقَعُ فِیهَا وَ یَدْعُوکُمْ إِلَی عِبَادَةِ غَیْرِهَا فَحَجَبَتْ حُسْنَهَا وَ بَهَاءَهَا لِکَیْ تَغْضَبُوا لَهَا فَتَنْتَصِرُوا مِنْهُ فَأَجْمَعَ رَأْیُهُمْ عَلَی قَتْلِهِ فَاتَّخَذُوا أَنَابِیبَ طِوَالًا مِنْ رَصَاصٍ وَاسِعَةَ الْأَفْوَاهِ ثُمَّ أَرْسَلُوهَا فِی قَرَارِ الْعَیْنِ إِلَی أَعْلَی الْمَاءِ وَاحِدَةً فَوْقَ و الْأُخْرَی مِثْلَ الْبَرَابِخِ وَ نَزَحُوا مَا فِیهَا مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ حَفَرُوا فِی قَرَارِهَا بِئْراً ضَیِّقَةَ الْمَدْخَلِ عَمِیقَةً وَ أَرْسَلُوا فِیهَا نَبِیَّهُمْ وَ أَلْقَمُوا فَاهَا صَخْرَةً عَظِیمَةً ثُمَّ أَخْرَجُوا الْأَنَابِیبَ مِنَ الْمَاءِ وَ قَالُوا نَرْجُو الْآنَ أَنْ تَرْضَی عَنْهُ آلِهَتُنَا إِذْ رَأَتْ أَنَّا قَدْ قَتَلْنَا مَنْ کَانَ یَقَعُ فِیهَا وَ یَصُدُّ عَنْ عِبَادَتِهَا وَ دَفَنَّاهُ تَحْتَ کَبِیرِهَا یَتَشَفَّی مِنْهُ فَیَعُودَ لَنَا نُورُهَا وَ نَضَارَتُهَا کَمَا کَانَ فَبَقُوا عَامَّةَ یَوْمِهِمْ یَسْمَعُونَ أَنِینَ نَبِیِّهِمْ علیه السلام وَ هُوَ یَقُولُ سَیِّدِی قَدْ تَرَی ضِیقَ مَکَانِی وَ شِدَّةَ کَرْبِی فَارْحَمْ ضَعْفَ رُکْنِی وَ قِلَّةَ حِیلَتِی وَ عَجِّلْ بِقَبْضِ رُوحِی وَ لَا تُؤَخِّرْ إِجَابَةَ دَعْوَتِی حَتَّی مَاتَ علیه السلام فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله لِجَبْرَئِیلَ ع: یَا جَبْرَئِیلُ أُنْظِرُ عِبَادِی هَؤُلَاءِ الذی [الَّذِینَ] غَرَّهُمْ حِلْمِی وَ أَمِنُوا مَکْرِی وَ عَبَدُوا غَیْرِی وَ قَتَلُوا رَسُولِی أَنْ یَقُومُوا لِغَضَبِی أَوْ یَخْرُجُوا مِنْ سُلْطَانِی کَیْفَ وَ أَنَا الْمُنْتَقِمُ مِمَّنْ عَصَانِی وَ لَمْ یَخْشَ عِقَابِی وَ إِنِّی حَلَفْتُ بِعِزَّتِی لَأَجْعَلَنَّهُمْ عِبْرَةً وَ نَکَالًا لِلْعَالَمِینَ فَلَمْ یَرُعْهُمْ وَ هُمْ فِی عِیدِهِمْ ذَلِکَ إِلَّا بِرِیحٍ عَاصِفٍ شَدِیدَةِ الْحُمْرَةِ فَتَحَیَّرُوا فِیهَا وَ ذُعِرُوا مِنْهَا وَ انْضَمَّ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ ثُمَّ صَارَتِ الْأَرْضُ مِنْ تَحْتَهِمْ کَحَجَرِ کِبْرِیتٍ یَتَوَقَّدُ وَ أَظَلَّتْهُمْ سَحَابَةٌ سَوْدَاءُ فَأَلْقَتْ عَلَیْهِمْ کَالْقُبَّةِ جَمْراً تَلْتَهِبُ فَذَابَتْ أَبْدَانُهُمْ فِی النَّارِ کَمَا یَذُوبُ الرَّصَاصُ فِی النَّارِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ مِنْ غَضَبِهِ وَ نُزُولِ نَقِمَتِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ. [عیون أخبار الرّضا علیه السلام، ج 1، ص 205، ح 1]

ص: 68

ص: 69

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود نقل نموده که زنی با کنیز خود خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت:

نظر شما درباره ی زن هایی که با همدیگر همبستر می شوند [و مساحقه می کنند] چیست؟ امام علیه السلام فرمود: «آنان اهل آتش اند، و روز قیامت آنان را می آورند و لباس سرتاسری از آتش و چکمه های آتشین و روسری هایی از آتش، به آنان می پوشانند، و آتش در درون و فروج آنان وارد می شود، و در شکم و فرج های شان ستون های آتشین فرو می شود و سپس به داخل آتش پرتاب می شوند».

پس آن زن گفت: آیا آنچه می گویید در قرآن آمده است؟ فرمود: آری. آن

ص: 70

زن گفت: در کدام آیه؟ فرمود: در این آیه «وَ عَادًا وَ ثَمُودَ وَ أَصْحَابَ الرَّسِّ» و اصحاب رسّ همین زن ها هستند. (1)

و در ذیل آیه «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحَابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ»، روایتی موافق روایت فوق نقل شده است و خواهد آمد. (2)

ص: 71


1- فإنه حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن جمیل عن أبی عبد الله علیه السلام قال دخلت امرأة مع مولاة لها علی أبی عبد الله علیه السلام فقالت ما تقول فی اللواتی مع اللواتی قال: هن فی النار إذا کان یوم القیامة یؤتی بهن فألبسن جلبابا من نار و خفین من نار و قناعا من نار و أدخل فی أجوافهن و فروجهن أعمدة من النار و قذف بهن فی النار، فقالت أ لیس هذا فی کتاب الله قال: بلی، قالت أین هو قال: قوله «وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ» فهن الرسیات. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 113]
2- حَدَّثَنَا مَشَایِخُنَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِأَسَانِیدَ مَرْفُوعَةٍ مُتَّصِلَةٍ قَدْ ذَکَرْتُهَا فِی کِتَابِ عِلَلِ الشَّرَائِعِ وَ الْأَحْکَامِ وَ الْأَسْبَابِ فِی أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ [وَ] رَتَّبْتُهَا فِیهِ -- أَنَّ مَعْنَی آدَمَ أَنَّهُ خُلِقَ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ وَ الْأَدِیمُ الْأَرْضُ الرَّابِعَةُ وَ مَعْنَی حَوَّاءَ أَنَّهَا خُلِقَتْ مِنْ حَیٍّ وَ هُوَ آدَمُ وَ مَعْنَی الْإِنْسَانِ أَنَّهُ یَنْسَی وَ مَعْنَی النِّسَاءِ أَنَّهُنَّ أُنْسٌ لِلرِّجَالِ وَ مَعْنَی الْمَرْأَةِ أَنَّهَا خُلِقَتْ مِنَ الْمَرْءِ وَ مَعْنَی إِدْرِیسَ أَنَّهُ کَانَ یُکْثِرُ الدَّرْسَ بِحُکْمِ اللَّهِ جل جلاله وَ سُنَنِ الْإِسْلَامِ وَ مَعْنَی نُوحٍ أَنَّهُ کَانَ یَنُوحُ عَلَی نَفْسِهِ وَ بَکَی خَمْسَمِائَةِ عَامٍ وَ نَحَّی نَفْسَهُ عَمَّا کَانَ فِیهِ قَوْمُهُ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ مَعْنَی الطُّوفَانِ فِی أَیَّامِهِ أَنَّهُ طَفَا الْمَاءُ فَوْقَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ مَعْنَی هُودٍ أَنَّهُ هُدِیَ إِلَی مَا ضَلَّ عَنْهُ قَوْمُهُ وَ بُعِثَ لِیَهْدِیَهُمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ وَ مَعْنَی الرِّیحِ الْعَقِیمِ الَّتِی أَهْلَکَ اللَّهُ جل جلاله بِهَا عَاداً أَنَّهَا تَلَقَّحَتْ بِالْعَذَابِ وَ تَعَقَّمَتْ عَنِ الرِّیحِ کَتَعَقُّمِ الرَّجُلِ إِذَا کَانَ عَقِیماً لَا یُولَدُ لَهُ فَطَحَنَتْ تِلْکَ الْقُصُورَ وَ الْحُصُونَ وَ الْمَدَائِنَ وَ الْمَصَانِعَ حَتَّی عَادَ ذَلِکَ کُلُّهُ رَمْلًا دَقِیقاً تَسْفِیهِ الرِّیحُ -- وَ مَعْنَی ذَاتِ الْعِمَادِ أَنَّ عَاداً کَانُوا یَنْحِتُونَ الْعَمَدَ مِنَ الْجِبَالِ فَیَجْعَلُونَ طُولَ الْعَمَدِ مِثْلَ طُولِ الْجَبَلِ الَّذِی یَسْلَخُونَهُ مِنْ أَسْفَلِهِ إِلَی أَعْلَاهُ ثُمَّ یَنْقُلُونَ تِلْکَ الْعَمَدَ فَیَنْصِبُونَهَا ثُمَّ یَبْنُونَ فَوْقَهَا الْقُصُورَ فَسُمِّیَتْ ذَاتَ الْعِمَادِ لِذَلِکَ وَ مَعْنَی إِبْرَاهِیمَ أَنَّهُ هَمَّ فَبَرَّهُ وَ مَعْنَی ذِی الْقَرْنَیْنِ أَنَّهُ دَعَا قَوْمَهُ إِلَی اللَّهِ جل جلاله فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْمَنِ فَغَابَ عَنْهُمْ حِیناً ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِمْ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْآخَرِ. وَ مَعْنَی أَصْحَابِ الرَّسِّ أَنَّهُمْ نُسِبُوا إِلَی نَهَرٍ یُقَالُ لَهُ الرَّسُّ مِنْ بِلَادِ الْمَشْرِقِ وَ قَدْ قِیلَ أَنَّ الرَّسَّ هُوَ الْبِئْرُ وَ أَنَّ أَصْحَابَهُ رَسُّوا نَبِیَّهُمْ بَعْدَ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ علیه السلام وَ کَانُوا قَوْماً یَعْبُدُونَ شَجَرَةَ صَنَوْبَرٍ یُقَالُ لَهَا شَاهْ دِرَخْتُ کَانَ غَرَسَهَا یَافِثُ بْنُ نُوحٍ فَأَنْبَتَتْ لِنُوحٍ بَعْدَ الطُّوفَانِ وَ کَانَ نِسَاؤُهُمْ یَشْتَغِلْنَ بِالنِّسَاءِ عَنِ الرِّجَالِ فَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ جل جلاله بِرِیحٍ عَاصِفٍ شَدِیدَةِ الْحُمْرَةِ وَ جَعَلَ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِمْ حَجَرَ کِبْرِیتٍ یَتَوَقَّدُ وَ أَظَلَّتْهُمْ سَحَابَةٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ فَانْکَفَّتْ عَلَیْهِمْ کَالْقُبَّةِ جَمْرَةً تَلْتَهِبُ فَذَابَتْ أَبْدَانُهُمْ کَمَا یَذُوبُ الرَّصَاصُ فِی النَّارِ -- وَ مَعْنَی یَعْقُوبَ أَنَّهُ کَانَ وَ عِیصٌ تَوْأَمَیْنِ فَوُلِدَ عِیصٌ ثُمَّ وُلِدَ یَعْقُوبُ یَعْقُبُ أَخَاهُ عِیصاً وَ مَعْنَی إِسْرَائِیلَ عَبْدُ اللَّهِ لِأَنَّ إِسْرَا هُوَ عَبْدٌ وَ إِیلَ هُوَ اللَّهُ جل جلاله وَ رُوِیَ فِی خَبَرٍ آخَرَ أَنَّ إِسْرَا هُوَ الْقُوَّةُ وَ إِیلَ هُوَ اللَّهُ جل جلاله وَ کَذَلِکَ جَبْرَئِیلُ فَمَعْنَی إِسْرَائِیلَ قُوَّةُ اللَّهِ وَ کَذَلِکَ کُلُّ اسْمٍ آخِرُهُ إِیلُ مِمَّا قَبْلَهُ عَبْدٌ أَوْ عُبَیْدٌ وَ إِیلُ هُوَ اللَّهُ جل جلاله وَ کَذَلِکَ جَبْرَئِیلُ مَعْنَاهُ عَبْدُ اللَّهِ وَ مِیکَائِیلُ مَعْنَاهُ عُبَیْدُ اللَّهِ وَ کَذَلِکَ مَعْنَی إِسْرَافِیلَ عُبَیْدُ اللَّهِ وَ مَعْنَی یُوسُفَ مَأْخُوذٌ مِنْ آسَفَ یُوسِفُ أَیْ أَغْضَبَ یُغْضِبُ إِخْوَانَهُ قَالَ اللَّهُ جل جلاله فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ «الزخرف: 55». وَ الْمُرَادُ بِتَسْمِیَةِ یُوسُفَ أَنَّهُ یُغْضِبُ إِخْوَتَهُ مَا یَظْهَرُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَیْهِمْ وَ مَعْنَی مُوسَی أَنَّهُ الْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ مِنَ الْبَحْرِ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الشَّجَرِ وَ هُوَ فِی التَّابُوتِ وَ بِلُغَةِ الْقِبْطِ الْمَأْخُوذِ مِنَ الْمَاءِ وَ الشَّجَرِ یُقَالُ لَهُ مُوسَی لِأَنَّ الْمَاءَ مُو وَ الشَّجَرَ سَی فَسَمَّوْهُ مُوسَی لِذَلِکَ وَ مَعْنَی الْخَضِرِ أَنَّهُ کَانَ لَا یَجْلِسُ عَلَی خَشَبَةٍ یَابِسَةٍ وَ لَا أَرْضٍ بَیْضَاءَ إِلَّا اهْتَزَّتْ خَضْرَاءَ وَ کَانَ اسْمُهُ تَالِیَا بْنَ مِلْکَانَ بْنِ عَابِرِ بْنِ أَرْفَخْشَذَ بْنِ سَامِ بْنِ نُوحٍ علیه السلام وَ مَعْنَی طُورِ سَیْنَاءَ أَنَّهُ کَانَ عَلَیْهِ شَجَرَةُ الزَّیْتُونِ وَ کُلُّ جَبَلٍ یَکُونُ عَلَیْهِ مَا یُنْتَفَعُ بِهِ مِنَ النَّبَاتِ وَ الْأَشْجَارِ یُسَمَّی طُورَ سَیْنَاءَ وَ طُورَ سِینِینَ وَ مَا لَمْ یَکُنْ عَلَیْهِ مَا یُنْتَفَعُ بِهِ مِنَ النَّبَاتِ وَ الْأَشْجَارِ مِنَ الْجِبَالَ فَإِنَّهُ یُسَمَّی جَبَلٌ وَ طُورٌ وَ لَا یُقَالُ لَهُ طُورُ سَیْنَاءَ وَ لَا طُورُ سِینِینَ وَ مَعْنَی قَوْلِهِ جل جلاله لِمُوسَی فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ «طه: 12» أَیْ ارْفَعْ خَوْفَیْکَ یَعْنِی خَوْفَهُ مِنْ ضَیَاعِ أَهْلِهِ وَ قَدْ خَلَّفَهَا تَمْخَضُ وَ خَوْفَهُ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ نَعْلَیْهِ کَانَتَا مِنْ جِلْدِ حِمَارٍ مَیِّتٍ وَ الْوَادِی الْمُقَدَّسُ الْمُطَهَّرُ وَ أَمَّا طُوًی فَاسْمُ الْوَادِی وَ مَعْنَی قَوْلِهِ جل جلاله: فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً أَیْ کَنِّیَاهُ وَ قُولَا لَهُ یَا أَبَا مُصْعَبٍ وَ کَانَ فِرْعَوْنُ اسْمُهُ الْوَلِیدَ بْنَ مُصْعَبٍ وَ کُنْیَتُهُ أَبُو مُصْعَبٍ وَ مَعْنَی فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ أَنَّهُ کَانَ إِذَا عَذَّبَ رَجُلًا بَسَطَهُ عَلَی الْأَرْضِ أَوْ عَلَی خَشَبٍ مُنْبَسِطٍ فَوَتَّدَ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ أَوْتَادٍ ثُمَّ تَرَکَهُ عَلَی حَالِهِ حَتَّی یَمُوتَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ جل جلاله ذَا الْأَوْتَادِ لِذَلِکَ وَ مَعْنَی دَاوُدَ أَنَّهُ دَاوَی جُرْحَهُ فَوَدَّ وَ قَدْ قِیلَ دَاوَی وُدَّهُ بِالطَّاعَةِ حَتَّی قِیلَ عَبْدٌ -- وَ مَعْنَی أَیُّوبَ مِنْ آبَ یَئُوبُ وَ هُوَ أَنَّهُ یَرْجِعُ إِلَی الْعَافِیَةِ وَ النِّعْمَةِ وَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ بَعْدَ الْبَلَاءِ وَ مَعْنَی یُونُسَ أَنَّهُ ذَهَبَ مُسْتَأْنِساً لِرَبِّهِ مُغَاضِباً لِقَوْمِهِ وَ صَارَ مُونِساً لِقَوْمِهِ بَعْدَ رُجُوعِهِ إِلَیْهِمْ وَ مَعْنَی تَسْمِیَةِ اللَّهِ جل جلاله لِإِسْمَاعِیلَ بْنِ حِزْقِیلَ صَادِقَ الْوَعْدِ أَنَّهُ وَعَدَ رَجُلًا فَجَلَسَ لَهُ حَوْلًا یَنْتَظِرُهُ وَ مَعْنَی الْمَسِیحِ أَنَّهُ کَانَ یَسِیحُ فِی الْأَرْضِ وَ یَصُومُ وَ مَعْنَی النَّصَارَی أَنَّهُمْ مَنْسُوبُونَ إِلَی قَرْیَةٍ یُقَالُ لَهُمْ نَاصِرَةُ مِنْ بِلَادِ الشَّامِ وَ مَعْنَی الْحَوَارِیِّینَ الْمُخْلَصُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ الْمُخْلِصُونَ لِغَیْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْکِیرِ وَ کَانُوا قَصَّارِینَ وَ اشْتُقَّ هَذَا الِاسْمُ لَهُمْ مِنَ الْخُبْزِ الحوار -- [الْحُوَّارَی] وَ سُمِّیَ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٌ علیه السلام أُوْلِی الْعَزْمِ لِأَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْعَزَائِمِ وَ الشَّرَائِعِ وَ رُوِیَ مَعْنًی آخَرُ أَنَّ مَعْنَی أُولِی الْعَزْمِ أَنَّهُمْ عَزَمُوا عَلَی الْإِقْرَارِ بِمَا عُهِدَ إِلَیْهِمْ فِی مُحَمَّدٍ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ. [معانی الأخبار، ص 48]

ص: 72

«وَ کُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَ کُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِیرًا» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

یعنی کلّاً کسّرنا تکسیراً، و این لغت نبطیّه است. (2)

«وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَی الْقَرْیَةِ الَّتِی أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ یَکُونُوا یَرَوْنَهَا بَلْ کَانُوا لَا یَرْجُونَ نُشُورًا» (3)

در روایت ابی الجارود از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

«و امّا آن قریه ای که «أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ» قریه سدوم یعنی قریه لوط است که «أَمْطَرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ» یعنی من طین. (4)

ص: 73


1- سوره ی فرقان، آیه ی 39.
2- أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن محمّد بن خالد عن جعفر بن غیاث عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله «وَ کُلًّا تَبَّرْنا تَتْبِیراً» یعنی کسرنا تکسیرا، قال هی لفظة بالنبطیة [بالقبطیة]. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 114]
3- سوره ی فرقان، آیه ی 40.
4- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفرعلیه السلام قال: و اما القریة التی أمطرت مطر السوء فهی سدوم قریة قوم لوط، أمطر الله علیهم حجارة من سجیل یعنی من طین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 20، ح 65]

«أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی قریش نازل شد، چرا که آنان در سختی معیشت قرار گرفتند، و از مکّه خارج شدند و متفرّق گردیدند، و هر گاه یکی از آنان درخت و یا سنگ زیبایی را می دید، به آن علاقه پیدا می کرد و آن را می پرستید، و عادت آنان این بود که برای بت های خود قربانی می کردند، و خون قربانی را به بت ها می ریختند، و آن بت سنگی را «سعد صخرةٍ» می نامیدند، و هر گاه شتران و گوسفندانشان بیمار می شدند، نزد آن بت سنگی می آمدند، و گوسفندان و شتران خود را به آن بت می مالیدند [تا شفا یابند] تا این که مردی شتر خود را آورد تا با آن بت تماس پیدا کند و برکت بیابد و شتر او گریخت و فرار کرد و آن مرد این دو بیت را انشاء نمود:

أَتَیْتُ إِلَی سَعْدٍ لِیَجْمَعَ شَمْلَنَا*** فَشَتَّتَنَا سَعْدٌ فَمَا نَحْنُ مِنْ سَعْد

وَ مَا سَعْدٌ إِلَّا صَخْرَةٌ مَسْتَوِیَةٌ *** مِنَ الْأَرْضِ لَا تَهْدِی لِغَیٍّ وَ لَا رُشْدٍ

و باز روز دیگری چون مردی از عرب ها دید که روباهی بر آن بت سنگی بول می کند گفت:

وَ رَبٌ یَبُولُ الثَّعْلَبَانِ بِرَأْسِهِ *** لَقَدْ ذَلَّ مَنْ بَالَتْ عَلَیْهِ الثَّعَالِب

«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا» (2)

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

امّا «أصحاب المشأمة» یهودا و نصارا هستند، که خداوند درباره ی آنان

ص: 74


1- سوره ی فرقان، آیه ی 43.
2- سوره ی فرقان، آیه ی 44.

می فرماید: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ»، [یعنی] آنان در تورات و انجیل حضرت محمّد [و ولایت او و اوصیای او] را می شناختند، همان گونه که فرزندان خویش را -- در منازل خود -- می شناختند، و نیز می فرماید: «وَ إِنَّ فَرِیقاً مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ * الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ»، یعنی گروهی از آنان حق را کتمان می کنند در حالی که دانای به حقّ هستند، و خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله می فرماید: «فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»، یعنی تو نباید در کار خود کوچک ترین تردیدی پیدا بکنی، و چون یهود و نصارا آنچه شناخته و دانسته بودند را انکار کردند، خداوند در این باره آنان را امتحان نمود، و روح ایمان را از آنان گرفت و به جای روح ایمان، روح قوّه و روح شهوت و روح بدن به آنان داد و آنان را مانند چهارپایان دانست، و فرمود: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا»، چرا که چهارپایان سه روح دارند:

«روح قوّه» که با آن بار حمل می کنند،

«روح شهوت» که به خاطر آن علف می خورند،

«روح بدن» که به واسطه آن راه می روند. (1)

ص: 75


1- فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن أبیه رفعه عن محمّد بن داود الغنوی عن الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین علیه السلام حدیث طویل ستقف علیه بتمامه فی الواقعة ان شاء الله تعالی و فیه یقول علیه السلام: فاما أصحاب المشأمة فهم الیهود و النصاری، یقول الله عزّوجلّ: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» یعرفون محمّدا و الولایة فی التوراة و الإنجیل کما یعرفون أبناءهم فی منازلهم «وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ» انک الرسول إلیهم «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ» فلما جحدوا ما عرفوا ابتلاهم بذلک فسلبهم روح الایمان، و أسکن أرواحهم ثلاثة أرواح: روح القوة و روح الشهوة و روح البدن، ثم أضافهم الی الانعام فقال: إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ لان الدابة انما تحمل بروح القوة و تعتلف بروح الشهوة و تسیر بروح البدن. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 21]

به امام صادق علیه السلام گفته شد: آیا شما همه این مردم را «ناس» می دانی؟ فرمود: آری همه آنان ناس هستند جز، 1. تارک مسواک، 2. کسی که در مجلس فشرده ای چهارزانو می نشیند، 3. کسی که کار بیهوده می کند، 4. کسی که با نداشتن دانش جدال می کند، 5. کسی که خود را به بیماری می زند و بیماری ندارد، 6. کسی که بدون مصیبت درخواست عافیت می کند، 7. کسی که با اهل حق مخالفت می کند در حالی که آنان اتفاق در حق دارند، 8. کسی به خوبی های پدران خود افتخار می کند در حالی که خود خالی از خوبی است، و خداوند درباره این گونه افراد می فرماید: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا.» (1)

سوره ی فرقان، آیات 45 تا 62

متن:

أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلیلاً (45) ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَیْنا قَبْضاً یَسیراً (46) وَ هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47) وَ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ

ص: 76


1- فی کتاب الخصال عن أبی یحیی الواسطی عمن ذکره انه قیل لابی عبد الله علیه السلام: أ تری هذا الخلق کله من الناس؟ فقال: الق منهم التارک للسواک، و المتربع فی موضع الضیق، و الداخل فیما لا یعنیه، و المماری فیما لا علم له به، و المستمرض من غیر علة، و المستشفی من غیر مصیبة، و المخالف علی أصحابه فی الحق و قد اتفقوا علیه، و المفتخر بآبائه و هو خلو من صالح أعمالهم. فهو بمنزلة الخلنج یقشر لحا عن لحا، حتّی یوصل الی جوهریته، و هو کما قال الله تعالی: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 21]

ماءً طَهُوراً (48) لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً وَ نُسْقِیَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِیَّ کَثیراً (49) وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا فَأَبی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُوراً (50) وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ نَذیراً (51) فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً (52) وَ هُوَ الَّذی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53) وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدیراً (54) وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُهُمْ وَ لا یَضُرُّهُمْ وَ کانَ الْکافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهیراً (55) وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذیراً (56) قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبیلاً (57) وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذی لا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ کَفی بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبیراً (58) الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبیراً (59) وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً (60) تَبارَکَ الَّذی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنیراً (61) وَ هُوَ الَّذی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُوراً (62)

لغات:

«الیسیر» السهل القریب، و هو نقیض العسیر، و «سُبات» به معنای قطع عمل است، و سبت رأسه إذا حَلَقَه، و «یوم السبت» یعنی یوم قطع العمل، و «نَشر و نُشور» به معنای باز شدن است، نقیض طیّ که به معنای پیچیدن است، و «اَناسی» جمع انسان است، و یاء عوض نون قرار گرفته است، و ممکن است جمع «انسیّ» باشد، مانند کرسیّ و کراسیّ، و «مَرج» به معنای خلط است، و «امر مَریج» یعنی امر مختلط، و «عزوبة الماء» گوارا بودن آب است، و «فرات اعذب المیاه» است، و «مِلْح اُجاج» آب بسیار شور را گویند، و «نَسَب» ارتباط نزدیک از جهت ولادت

ص: 77

است، و «صِهر و مُصاهرة» به معنای قرابت و نزدیکی نکاحی است، و در حدیث آمده که رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام بنای مسجد قبا «یُصحر الحجر العظیم إلی بطنه» یعنی یدنیه، و أصهره یعنی أدناه، و «جعل اللیل و النهار خلفةً» یعنی جعل أحدهما مکان الآخر و منه الخلیفة لأنّه یُجعل مکان المُخَلَّف عنه، و از این قبیل است کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: «إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثّقلین کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بعدی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.»

ترجمه:

آیا ندیدی چگونه پروردگارت سایه را گسترده ساخت؟! و اگر می خواست آن را ساکن قرار می داد سپس خورشید را بر وجود آن دلیل قرار دادیم! (45) سپس آن را آهسته جمع می کنیم (و نظام سایه و آفتاب را حاکم می سازیم)! (46) او کسی است که شب را برای شما لباس قرار داد، و خواب را مایه استراحت، و روز را وسیله حرکت و حیات! (47) او کسی است که بادها را بشارتگرانی پیش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبی پاک کننده نازل کردیم… (48) تا بوسیله آن، سرزمین مرده ای را زنده کنیم و آن را به مخلوقاتی که آفریده ایم -- چهارپایان و انسانهای بسیار -- می نوشانیم. (49) ما این آیات را بصورتهای گوناگون برای آنان بیان کردیم تا متذکّر شوند، ولی بیشتر مردم از هر کاری جز انکار و کفر ابا دارند. (50) و اگر می خواستیم، در هر شهر و دیاری بیم دهنده ای برمی انگیختیم (ولی این کار لزومی نداشت). (51) بنا بر این از کافران اطاعت مکن، و بوسیله آن [قرآن] با آنان جهاد بزرگی بنما! (52) او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد یکی گوارا و شیرین، و دیگر شور و تلخ و در میان آن ها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گویی هر یک به دیگری می گوید:) دور باش و نزدیک نیا! (53) او کسی است که از آب، انسانی را

ص: 78

آفرید سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد) و پروردگار تو همواره توانا بوده است. (54) آنان جز خدا چیزهایی را می پرستند که نه به آنان سودی می رساند و نه زیانی و کافران همیشه در برابر پروردگارشان (در طریق کفر) پشتیبان یکدیگرند. (55) (ای پیامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده نفرستادیم! (56) بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمی طلبم مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند (این پاداش من است.)» (57) و توکّل کن بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد و تسبیح و حمد او را بجا آور و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است! (58) همان (خدایی) که آسمان ها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز [شش دوران] آفرید سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است از او بخواه که از همه چیز آگاه است! (59) و هنگامی که به آنان گفته شود: «برای خداوند رحمان سجده کنید!» می گویند: «رحمان چیست؟! (ما اصلًا رحمان را نمی شناسیم!) آیا برای چیزی سجده کنیم که تو به ما دستور می دهی؟!» (این سخن را می گویند) و بر نفرت شان افزوده می شود! (60) جاودان و پربرکت است آن (خدایی) که در آسمان منزلگاه هایی برای ستارگان قرار داد و در میان آن، چراغ روشن و ماه تابانی آفرید! (61) و او همان کسی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد برای کسی که بخواهد متذکّر شود یا شکرگزاری کند (و آنچه را در روز کوتاهی کرده در شب انجام دهد و به عکس). (62)

ص: 79

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«أَلَمْ تر إِلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلًا» (1)

امام باقرعلیه السلام می فرماید:

«ظِلّ» فاصله بین طلوع فجر و طلوع آفتاب است. (2)

علّامه ابن شهر آشوب در مناقب روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در جحفه زیر درخت کم سایه ای با اصحاب خود فرود آمد و از کمی سایه آن درخت نگران شد، و خداوند به آن درخت کوچک اجازه داد تا بزرگ شد و همه اصحاب را زیر سایه خود جای داد و این آیه نازل شد «أَلَمْ تر إِلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ…» (3)

«وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا» (4)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که اراده ی وضو کردی به طرف آب حرکت کن مانند این که به طرف رحمت خداوند می روی، چرا که خداوند آب را مفتاح قرب و مناجات و دلیل قدم گذاردن به بساط خدمت خود قرار داده است، و همان گونه که رحمت خداوند گناهان بندگان را پاک می کند، آب نیز نجاست های ظاهری را پاک می نماید، چنان که خداوند می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ بُشْرًا…»، و

ص: 80


1- سوره ی فرقان، آیه ی 45.
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفرعلیه السلام فی قوله أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ فقال الظل ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشمس. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 115]
3- و نزل النّبی علیه السلام بالجحفة تحت شجرة قلیلة الظل و نزل أصحابه حوله فتداخله شی ء من ذلک فأذن الله تعالی لتلک الشجرة الصغیرة حتّی ارتفعت و ظللت الجمیع فأنزل الله تعالی ذکره أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِناً. [مناقب، ج 1، ص 135]
4- سوره ی فرقان، آیه ی 48.

نیز می فرماید: «وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ» (1)، و همان گونه که خداوند به وسیله آب نعمت ها را زنده می نماید، با رحمت و فضل خود نیز حیات قلب و طاعات و تفکّر در صفای آب و لطافت و پاکی و برکت و لطیف امتزاج آن را با هر چیزی قرار داده است، پس تو باید آب را برای تطهیر اعضایی که مأمور به تطهیر آن هستی -- و خداوند از تو خواسته که برای ادای فرائض و مستحبّات از عبادات، از آن استفاده کنی -- مصرف نمایی، چرا که هر یک از عبادات را فوائد فراوانی است، و اگر تو آب را با رعایت حرمت آن [که نعمت بزرگی است از نعمت های خداوند] مصرف نمایی، به زودی بهره های فراوانی برای تو خواهد بود، و سپس باید همانند آب که با چیزهای دیگر آمیخته می شود، تو نیز با بندگان و مخلوق خدا آمیخته شوی [و مهر و محبّت خود را با آنان حفظ نمایی] و حق هر چیزی را ادا کنی و تغییر حال پیدا نکنی، و از سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله درس بگیری که فرمود: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ الْمُخْلِصِ کَمَثَلِ الْمَاء»، و نیز باید صفای تو با خدا در جمیع طاعات مانند صفای آب باشد که خداوند آن را از آسمان نازل می کند و می فرماید: «وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا»، و تو باید هنگام شستن اعضای خود با آب -- برای غسل و وضو -- قلب خود را با تقوا و یقین پاک کنی. (2)

ص: 81


1- سوره ی انبیاء، آیه ی 30.
2- (مصباح الشریعة): قال الصّادق علیه السلام : «إذا أردت الطهارة و الوضوء، فتقدم إلی الماء تقدمک إلی رحمة الله تعالی، فإن الله تعالی قد جعل الماء مفتاح قربته و مناجاته، و دلیلا إلی بساط خدمته، و کما أن رحمة الله تطهر ذنوب العباد، کذلک النجاسات الظاهرة یطهرها الماء لا غیر، قال الله تعالی: وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً، و قال الله تعالی: وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ، فکما أحیا به کل شی ء من نعیم الدنیا، کذلک برحمته و فضله جعل حیاة القلب و الطاعات و التفکر فی صفاء الماء و رقته و طهره و برکته و لطیف امتزاجه بکل شی ء، و استعمله فی تطهیر الأعضاء التی أمرک الله بتطهیرها، و تعبدک بأدائها فی فرائضه و سننه، فإن تحت کل واحدة منها فوائد کثیرة، فإذا استعملتها بالحرمة انفجرت لک عیون فوائده عن قریب، ثم عاشر خلق الله کامتزاج الماء بالأشیاء، یؤدی کل شی ء حقه، و لا یتغیر عن معناه، معبرا لقول الرسول صلی الله علیه و آله: مثل المؤمن المخلص کمثل الماء و لتکن صفوتک مع الله تعالی فی جمیع طاعاتک کصفوة الماء حین أنزله من السماء، و سماه طهورا، و طهر قلبک بالتقوی و الیقین عند طهارة جوارحک بالماء». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 160، ح 1]

«وَ لَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا فَأَبَی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُورًا» (1)

ابوحمزه گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

آیه فوق را جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله این چنین نازل نمود، «فَأَبَی أَکْثَرُ النَّاسِ من أمّتک بولایة علیٍّ إِلَّا کُفُورًا.» (2)

مؤلّف گوید:

مشابه آیه فوق در قرآن فراوان است، مانند «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ» (3) و «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» (4) و «وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ» (5) و «وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ» (6) و «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» (7) و «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ

ص: 82


1- سوره ی فرقان، آیه ی 50.
2- رواه محمّد بن علی عن محمّد بن فضیل عن أبی حمزة عن أبی جعفر علیه السلام قال نزل جبرائیل علی محمّد صلی الله علیه و آله بهذه الآیة هکذا فأبی أکثر الناس من أمتک بولایة علی إلّا کفورا. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 372، ح 11]
3- سوره ی القمر، آیه ی 17.
4- سوره ی محمّد، آیه ی 24.
5- سوره ی البقرة، آیه ی 88.
6- سوره ی غافر، آیه ی 13.
7- سوره ی الرعد، آیه ی 19؛ سوره ی زمر، آیه ی 9.

بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ.» (1)

«وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَ هَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَ حِجْرًا مَّحْجُورًا» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

«مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ»، یعنی أرسل البحرین، و «الأجَاجٌ»، المرّ یعنی تلخی، «وَ جَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا»، یعنی حاجزاً، «وَ حِجْرًا مَّحْجُورًا» یعنی حراماً محرّماً به گونه ای که آب شیرین آمیخته به آب تلخ نشود، و یکی از آن ها طعم دیگری را تغییر ندهد. (3)

امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند:

خدای جل جلاله ولایت ما را بر آب ها عرضه نمود، پس هر کدام آن ها ولایت ما را پذیرفتند شیرین و گوارا شدند، و هر کدام ولایت ما را انکار کردند خداوند آن ها را تلخ و شور و اجاج قرار داد. (4)

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا وَ کَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا» (5)

برید عجلی گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:

خداوند متعال آدم را از آب شیرین آفرید و همسر او را از سِنْخ و اصل و پایین ترین ضلع او آفرید، و به وسیله این ضلع نسب و سبب جاری شد [و

ص: 83


1- سوره ی الأعراف، آیه ی 179.
2- سوره ی فرقان، آیه ی 53.
3- تفسیر القمّی، ج 2، ص 115.
4- فی الکافی و فی روایة أحمد بن سلیمان انهما قالا علیهما السلام: یا با سعید تأتی ما ینکر ولایتنا فی کل یوم ثلاث مرات، ان الله جل و عز عرض ولایتنا علی المیاه فما قبل ولایتنا عذب و طاب، و ما جحد ولایتنا جعله الله عزّوجلّ مرا و ملحا أجاجا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 22، ح 72]
5- سوره ی فرقان، آیه ی 54.

ارتباط فرزندی و نکاحی ایجاد گردید] و سپس خداوند حوّا را به آدم تزویج نمود و به وسیله این ازدواج ارتباط و خویشی نکاحی و مصاهره ای پیدا شد، چنان که خداوند می فرماید: «فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا»، بنابراین «نسب» از ناحیه مردان به وجود آمد و «صهر» به واسطه زن ها به وجود آمد. (1)

ابن عبّاس گوید:

آیه فوق درباره ی پیامبر و علیّ (صلوات الله علیها) نازل شد، و رسول خدا صلی الله علیه و آله دختر خود فاطمه علیه السلام را به پسر عمّ خود علیّ علیه السلام تزویج نمود، از این رو برای رسول خدا صلی الله علیه و آله «نَسَب و صهر» حاصل شد. (2)

امام باقرعلیه السلام می فرماید:

امیرالمؤمنین علیه السلام چون از جنگ نهروان بازگشت و شنید که معاویه از او

ص: 84


1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ آدَمَ مِنَ الْمَاءِ الْعَذْبِ وَ خَلَقَ زَوْجَتَهُ مِنْ سِنْخِهِ فَبَرَأَهَا مِنْ أَسْفَلِ أَضْلَاعِهِ فَجَرَی بِذَلِکَ الضِّلْعِ سَبَبٌ وَ نَسَبٌ ثُمَّ زَوَّجَهَا إِیَّاهُ فَجَرَی بِسَبَبِ ذَلِکَ بَیْنَهُمَا صِهْرٌ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ جل جلاله نَسَباً وَ صِهْراً فَالنَّسَبُ یَا أَخَا بَنِی عِجْلٍ مَا کَانَ بِسَبَبِ الرِّجَالِ وَ الصِّهْرُ مَا کَانَ بِسَبَبِ النِّسَاءِ… [کافی، ج 5، ص 442، ح 9]
2- و یؤیده ما رواه محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه قال حدثنا علی بن عبد الله بن أسد عن إبراهیم بن محمّد الثقفی عن أحمد بن معمر الأسدی عن الحسن بن محمّد الأسدی عن الحکم بن ظهیر عن السدی عن أبی مالک عن ابن عبّاس قال قوله عز و حل وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً نزلت فی النّبی صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام زوج النّبی صلی الله علیه و آله علیا علیه السلام ابنته و هو ابن عمه فکان له نسبا و صهرا. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 373؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 538]

بدگویی و سبّ می کند و اصحاب او را می کشد، خطبه ای خواند… و فرمود: «و أنا الصهر» یقول الله جل جلاله (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا). (1)

مرحوم شیخ مفید در کتاب روضة الواعظین از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

خداوند جل جلاله نطفه ای سفید و نورانی آفرید و از صلب [پیامبران و اوصیا گذرانده شد تا به] صلب عبدالمطلّب رسید و پس از او دو نصف شد، نصف آن را خداوند در [پدرم] عبدالله قرار داد، و نصف دیگر را در ابوطالب، و من از عبدالله به وجود آمدم و علیّ از ابوطالب، چنان که خداوند می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا….» (2)

ص: 85


1- ابن بابویه، قال: حدثنا أبو العبّاس محمّد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانی رحم الله علیه، قال: حدثنا عبد العزیز بن یحیی الجلودی بالبصرة، قال: حدثنی المغیرة بن محمّد، قال: حدثنا رجاء بن سلمة، عن عمرو بن شمر، عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر محمّد بن علی علیهما السلام، قال: «خطب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (صلوات الله علیه) بالکوفة، بعد منصرفه من النهروان، و بلغه أن معاویة یسبه، و یعیبه، و یقتل أصحابه، فقام خطیبا -- و ذکر الخطبة، إلی أن قال فیها علیه السلام -- و أنا الصهر، یقول الله عزّوجلّ: وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً». [معانی الأخبار، ص 59، ح 9؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 141]
2- فی روضة الواعظین للمفید رحمة الله علیه قال رسول الله صلی الله علیه و آله: خلق الله عزّوجلّ نطفة بیضاء مکنونة فنقلها من صلب الی صلب حتّی نقلت النطفة الی صلب عبد المطلب، فجعل نصفین فصار نصفها فی عبد الله و نصفها فی أبی طالب، فأنا من عبد الله و علی من أبی طالب، و ذلک قول الله عزّوجلّ: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 24، ح 78]

«وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُهُمْ وَ لَا یَضُرُّهُمْ وَ کَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیرًا» (1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

در لغت، بسا انسانی را «ربّ» می نامند چنان که حضرت یوسف به یکی از زندانیان که از زندان نجات می یافت فرمود: «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» و کلاًّ هر کس مالک چیزی باشد، او را ربّ آن چیز می نامند، بنابراین معنای «وَ کَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیرًا»، این است که کافر یعنی دوّمی بر ربّ خود یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام قدرت پیدا کرد [و حقّ او را غصب نمود.] (2)

ابوحمزه گوید: امام باقرعلیه السلام فرمود:

تفسیر این آیه در بطن قرآن این است که علیّ علیه السلام از جهت ولایت و طاعت «ربّ» دوّمی بود، و او بر ربّ خود اظهار قدرت نمود و در معنای دیگر «ربّ» همان خالقی است که قابل توصیف نمی باشد. (3)

ص: 86


1- سوره ی فرقان، آیه ی 55.
2- فقال علی بن إبراهیم: قد یسمی الإنسان ربا لغة لقوله «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» و کل مالک لشی ء یسمی ربه فقوله «وَ کانَ الْکافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهِیراً» قال الکافر الثانی کان علی أمیر المؤمنین علیه السلام ظهیرا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 115]
3- محمّد بن الحسن الصفار: عن عبد الله بن عامر، عن أبی عبد الله البرقی، عن الحسین بن عثمان، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزة، قال: سألت أبا جعفرعلیه السلام عن قول الله تبارک و تعالی: وَ کانَ الْکافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهِیراً، قال: «تفسیرها فی بطن القرآن: علی علیه السلام هو ربه فی الولایة و الطاعة، و الرب هو الخالق الذی لا یوصف». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 144، ح 2]

«الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا» (1)

عبدالله بن سنان گوید: امام صادق علیه السلام می فرمود:

خداوند خیر را روز یکشنبه آفرید، و چنین نبود که شرّ را قبل از خیر بیافریند، و روز یکشنبه و دوشنبه زمین ها را آفرید، و در روز سه شنبه اقوات و خوراکی های زمین را آفرید، و در روز چهارشنبه و پنجشنبه آسمان ها را آفرید، و در روز جمعه اقوات آن ها را آفرید، چنان که می فرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ.» (2)

صاحب تفسیر مجمع البیان گوید:

روایت شده که یهود، ابتدای خلقت موجودات را خلاف آنچه در قرآن است گفته اند، از این رو خداوند در پایان آیه می فرماید: «فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا.» (3)

ص: 87


1- سوره ی فرقان، آیه ی 59.
2- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن عبد الله بن سنان، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن الله خلق الخیر یوم الأحد، و ما کان لیخلق الشر قبل الخیر، و فی یوم الأحد و الاثنین خلق الأرضین، و خلق أقواتها فی یوم الثلاثاء، و خلق السماوات یوم الأربعاء و یوم الخمیس، و خلق أقواتها یوم الجمعة، و ذلک قول الله خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ». [کافی، ج 8، ص 145، ح 117؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 144]
3- فی مجمع البیان و روی ان الیهود حکوا عن ابتداء خلق الأشیاء بخلاف ما أخبر الله تعالی عنه فقال سبحانه: فاسال به خبیرا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 25، ح 84]

«تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَ جَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَ قَمَرًا مُّنِیرًا» (1)

امام باقرعلیه السلام می فرماید:

مقصود از «بُرُوجً» کواکب و ستارگانی است که نشانه بهار و تابستان اند، مانند: ستاره ی حَمَل، ثور، جوزاء، سرطان، اسد و سنبلة، و برج های پائیز و زمستان: میزان، عقرب، قوس، جُدی، دلو و سمکة هستند، و آن ها دوازده برج می باشند. [و مقصود از «سراج» خورشید است.] (2)

امام صادق علیه السلام در حدیث «اهلیلجة» [به آن طبیب هندی] در تفسیر آیه «وَ جَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَ قَمَرًا مُّنِیرًا»، فرمود:

خورشید و ماه را خداوند در مداری همواره شناور نموده و طلوع و غروب می دهد، تا مردم عدد روزها و ماه ها و سال ها را بدانند، و بهار و تابستان و پائیز و زمستان، زمان های مختلفی هستند و همانند اختلاف شب و روز برقرار می باشند. (3)

ص: 88


1- سوره ی فرقان، آیه ی 61.
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله تبارک و تعالی تَبارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً فالبروج الکواکب و البروج التی للربیع و الصیف الحمل و الثور و الجوزاء و السرطان و الأسد و السنبلة و بروج الخریف و الشتاء المیزان و العقرب و القوس و الجدی و الدلو و الحوت و هی اثنا عشر برجا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 115؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 469، ح 1]
3- فی کتاب الاهلیلجة قال الصّادق علیه السلام فی کلام طویل: وَ جَعَلَ فِیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِیراً یسبحان فی فلک یدور بهما دائبین یطلعهما تارة و یوفلهما -- اخری حتّی تعرف عدة الأیام و الشهور و السنین و ما یستأنف من الصیف و الربیع و الشتاء و الخریف أزمنة مختلفة باختلاف اللیل و النهار. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 25]

«وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُورًا» (1)

عنبسه ی عابد گوید: امام صادق علیه السلام در تفیسر این آیه فرمود:

مقصود از جایگزینی شب به جای روز و جایگزینی روز به جای شب این است که؛ نماز شب را در روز قضا کنی و نماز روز را در شب قضا کنی. (2)

شخصی به نام جمیل به امام صادق علیه السلام گفت: فدای شما شوم -- ای فرزند رسول خدا -- بسا یک ماه یا دو ماه و یا سه ماه نماز شب از من قضا می شود، آیا می توانم آن ها را در روز قضا کنم؟ امام علیه السلام سه مرتبه فرمود:

«قُرَّةُ عَیْنٍ لَکَ وَ اللَّهِ» خداوند می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً…»، و مقصود از این آیه این است که قضای نماز روز را در شب و قضای نماز شب را در روز می توان انجام داد، و این از اسرار پنهانی و مکنون آل محمّد صلی الله علیه و آله است. (3)

ص: 89


1- سوره ی فرقان، آیه ی 62.
2- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن صالح بن عقبة، عن جمیل، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: قال له رجل: جعلت فداک -- یا ابن رسول الله -- ربما فاتتنی صلاة اللیل الشهر، و الشهرین و الثلاثة، فأقضیها بالنهار، أ یجوز ذلک؟ قال: «قرة عین لک و الله -- قالها ثلاثا -- إن الله یقول: وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً الآیة، فهو قضاء صلاة النهار باللیل، و قضاء صلاة اللیل بالنهار، و هو من سر آل محمّد المکنون». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 146]
3- و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُوراً فإنه حدثنی أبی عن صالح بن عقبة عن جمیل عن أبی عبد الله علیه السلام قال قال له رجل جعلت فداک یا ابن رسول الله ربما فاتتنی صلاة اللیل الشهر و الشهرین و الثلاثة فأقضیها بالنهار أ یجوز ذلک قال قرة عین لک و الله قرة عین لک ثلاثا إن الله یقول «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً» الآیة فهو قضاء صلاة النهار باللیل و قضاء صلاة اللیل بالنهار و هو من سر آل محمّد المکنون. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 116]

سوره ی فرقان، آیات 63 تا 77

متن:

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً (64) وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً (65) إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً (67) وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً (68) یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فیهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (70) وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ مَتاباً (71) وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً (72) وَ الَّذینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً (73) وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً (74) أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً (75) خالِدینَ فیها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (76) قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً (77)

لغات:

«هَوناً» یعنی هیّناً بسکینةٍ، و «سَلاماً» یعنی قولاً سالماً من الإثم أو تسلّماً منکم و متارکةً لکم، و «یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ»، یعنی یمضون لیلهم بالقیام للصلاة و السجود لربّهم، و «إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا»، یعنی عذاباً ملازماً، و منه الغریم لملازمته، و «لَمْ یَقْتُرُوا» یعنی لم یضیّقوا فی انفاقهم علی عیالهم، او لم ینفقوا فی المعاصی و لم یمنعوا

ص: 90

الحقوق، «کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا» من استقامة الطرفین، و «یَلْقَ أَثَامًا» یعنی آثماً، أو یلق جزاء إثمه، و «یَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا» یعنی یخلد فی العذاب مع الذّلة و المهانة، و «قُرَّةَ أَعْیُنٍ» یعنی یکونون صالحین فنکون قریر الأعین بملاقاتهم، و القرور، برد العین عند السرور، و «الزور» الباطل أو الکذب او شهادة الکذب، و فی قرائة اهل البیت علیهم السلام: «وَ اجْعَلْ لَنَا مِنَ الْمُتَّقِینَ إِمَامًا» و هذه القرائة یلائم المعنا و لیسر فیها التکلّف، و «یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ» یعنی أعلا منازل أهل الجنّة، و «مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی» یعنی لا یعتنی بکم و لا یکترث بکم، و «لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ» یعنی عبادتکم له او لو لا دعوته إیّاکم إلی الدین أو یکون المعنا: «لو لا ما تدعونه من الدعاء و لأنّ الدعاء مخّ العباده، و الله العالم.»

ترجمه:

بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّر بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آن ها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آن ها سلام می گویند (و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند) (63) کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می کنند (64) و کسانی که می گویند: «پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است! (65) مسلّماً آن (جهنّم)، بد جایگاه و بد محلّ اقامتی است!» (66) و کسانی که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف می نمایند و نه سخت گیری بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند. (67) و کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمی خوانند و انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق نمی کشند و زنا نمی کنند و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید! (68) عذاب او در قیامت مضاعف می گردد، و همیشه با خواری در آن خواهد ماند! (69) مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات

ص: 91

مبدّل می کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! (70) و کسی که توبه کند و عمل صالح انجام دهد، بسوی خدا بازگشت می کند (و پاداش خود را از او می گیرد.) (71) و کسانی که شهادت به باطل نمی دهند (و در مجالس باطل شرکت نمی کنند) و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می گذرند. (72) و کسانی که هر گاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور روی آن نمی افتند. (73) و کسانی که می گویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده، و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان!» (74) (آری،) آن ها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیباییشان به آنان پاداش داده می شود و در آن، با تحیّت و سلام رو به رو می شوند. (75) در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند چه قرارگاه و محلّ اقامت خوبی! (76) بگو: «پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد شما (آیات خدا و پیامبران را) تکذیب کردید، و (این عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!» (77)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» (1)

مرحوم طبرسی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

مقصود این است که انسان با همان سجیّه و جبلّت خود راه برود و اهل تکلّف و تکبّر نباشد. (2)

ص: 92


1- سوره ی فرقان، آیه ی 63.
2- و قال أبو عبد الله علیه السلام هو الرجل یمشی بسجیته التی جبل علیها لا یتکلف و لا یتبختر. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 279]

امام باقرعلیه السلام فرمود:

مقصود از این آیه اوصیاء علیهم السلام اند که از ترس دشمنان با احتیاط حرکت می کنند. (1)

سلیمان بن جعفر گوید: حضرت ابی الحسن علیه السلام فرمود:

«هُمُ الْأَئِمَّةُ یَتَّقُونَ فِی مَشْیِهِمْ عَلَی الْأَرْضِ.» (2)

زراره و حمران و محمّد بن مسلم از امام باقرعلیه السلام نقل نموده اند که فرمود:

این آیات تا «حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً» مربوط به اوصیا [یعنی ائمّه معصومین و یا همه اوصیای پیامبران علیهم السلام] می باشد. (3)

مؤلّف گوید:

روایت اوّل اشاره به تواضع دارد و روایات آن در کافی ج 2، ص 121 نقل شده است.

«وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا» (4)

محمّد بن سنان گوید: امام کاظم علیه السلام فرمود:

«قَوَامً» به معنای معروف و پسندیده است، چنان که خداوند می فرماید:

ص: 93


1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَلَّامٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی -- الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً قَالَ هُمُ الْأَوْصِیَاءُ مِنْ مَخَافَةِ عَدُوِّهِمْ. [الکافی، ج 1، ص 427، ح 78]
2- تفسیر القمّی، ج 2، ص 116.
3- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس بن فضیل بن صالح عن محمّد الحلبی عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم عن أبی جعفرعلیه السلام فی قوله عزّوجلّ وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً قال هذه الآیات للأوصیاء إلی أن تبلغوا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 377]
4- سوره ی فرقان، آیه ی 67.

«عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدْرُهُ» (1)، یعنی به اندازه ی نیاز عیال و آنچه صلاح خود و عیال او باشد مصرف نماید و «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا.» (2) و (3)

عبدالملک بن احول گوید: امام صادق علیه السلام آیه فوق را قرائت نمود و مشتی از ریگ را گرفت و مشت خود را جمع کرد و فرمود:

این معنای اقتار است، و سپس مشت دیگری را برداشت و دست خود را باز نمود و همه را ریخت و فرمود: این اسراف [در انفاق] است، و باز مشتی از ریگ را برداشت و مقداری را ریخت و مقداری را نگهداشت و فرمود: این معنای «قَوَامً» است. (4)

سلیمان بن صالح گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: کم ترین درجه اسراف در مصرف چیست؟ فرمود:

این است که تو لباس آبروی خود را برای هر کاری بپوشی، و اضافه ظرف آب را بریزی، و خرما را بخوری و هسته ی آن را این سو و آن سو بیاندازی. (5)

ص: 94


1- سوره ی بقره، آیه ی 236.
2- سوره ی طلاق، آیه ی 7.
3- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً قَالَ الْقَوَامُ هُوَ الْمَعْرُوفُ -- عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ عَلَی قَدْرِ عِیَالِهِ وَ مَئُونَتِهِمُ الَّتِی هِیَ صَلَاحٌ لَهُ وَ لَهُمْ وَ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها. [کافی، ج 4، ص 56، ح 8]
4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِیِّ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عَمْرٍو الْأَحْوَلِ قَالَ تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام هَذِهِ الْآیَةَ -- وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً قَالَ فَأَخَذَ قَبْضَةً مِنْ حَصًی وَ قَبَضَهَا بِیَدِهِ فَقَالَ هَذَا الْإِقْتَارُ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً أُخْرَی فَأَرْخَی کَفَّهُ کُلَّهَا ثُمَّ قَالَ هَذَا الْإِسْرَافُ ثُمَّ أَخَذَ قَبْضَةً أُخْرَی فَأَرْخَی بَعْضَهَا وَ أَمْسَکَ بَعْضَهَا وَ قَالَ هَذَا الْقَوَامُ. [کافی، ج 4، ص 54، ح 1؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 472، ح 3]
5- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ صَالِحٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَدْنَی مَا یَجِی ءُ مِنْ حَدِّ الْإِسْرَافِ فَقَالَ ابْتِذَالُکَ ثَوْبَ صَوْنِکَ وَ إِهْرَاقُکَ فَضْلَ إِنَائِکَ وَ أَکْلُکَ التَّمْرَ وَ رَمْیَکَ النَّوَی هَاهُنَا وَ هَاهُنَا. [کافی، ج 4، ص 56، ح 10]

امام باقرعلیه السلام به فرزند خود امام صادق علیه السلام فرمود:

عزیزم، بر تو باد که بین دو خطا یک عمل نیکی انجام بدهی تا آن عمل نیک، آن دو خطا را محو نماید… و سپس فرمود: این معنای آیه شریفه است که می فرماید: «وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا.» (1)

«وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَ لَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ… وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» (2)

مرحوم محمّد ابن ابی عمیر از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

خداوند جل جلاله به توبه کنندگان سه خصلت داده است، که اگر یکی از آن ها را به همه اهل آسمان ها و اهل زمین می داد نجات می یافتند، 1. او فرموده

ص: 95


1- -- عن جابر، عن أبی جعفرعلیه السلام، قال: «قوله: وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا إذا أسرفوا سیئة، و أقتروا سیئة، وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً حسنة، فعلیک بالحسنة بین السیئتین». -- عن الحلبی، عن بعض أصحابنا، عنه، قال: قال أبو جعفرعلیه السلام، لأبی عبد الله علیه السلام: «یا بنی، علیک بالحسنة بین السیئتین، تمحوهما». قال: «و کیف ذلک، یا أبه؟» قال: «مثل قول الله: وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها لا تجهر بصلاتک سیئة و لا تخافت بها سیئة وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا حسنة، و مثل قوله: وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ، و مثل قوله: وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا إذا أسرفوا سیئة، و أقتروا سیئة وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً حسنة، فعلیک بالحسنة بین السیئتین». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 148، ح 7]
2- سوره ی فرقان، آیات 70-68.

است: «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» (1)، و کسی را که خدا دوست بدارد، او را عذاب نخواهد نمود، 2. فرموده است: «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ * رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ * وَ قِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَ مَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (2). 3. و می فرماید: «وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَ لَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَا یَزْنُونَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا * یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا * إِلَّا مَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا.» (3)

ص: 96


1- سوره ی بقره، آیه ی 222.
2- سوره ی غافر، آیات 9-7.
3- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله أَعْطَی التَّائِبِینَ ثَلَاثَ خِصَالٍ لَوْ أَعْطَی خَصْلَةً مِنْهَا جَمِیعَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَنَجَوْا بِهَا قَوْلُهُ جل جلاله -- إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ فَمَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ لَمْ یُعَذِّبْهُ وَ قَوْلُهُ الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ… وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ وَ قَوْلُهُ جل جلاله -- وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً. [الکافی، ج 2، ص 432، ح 5]

محمّد بن مسلم گوید: امام باقرعلیه السلام در تفسیر آیه ی «فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» فرمود:

روز قیامت مؤمن [شیعه] گنهکار را به موقف حساب می آورند، و خداوند خود متولّی حساب او خواهد بود، و احدی را از حساب او آگاه نمی کند، سپس خداوند گناهان او را به او معرّفی می نماید، و چون آن مؤمن اقرار به گناهان خود می نماید، خداوند به ملائکه می فرماید: «گناهان او را تبدیل به حسنات کنید و سپس نامه او را به مردم نشان بدهید» و مردم [چون نامه او را می بینند] می گویند: «آیا این بنده یک گناه در نامه او نبوده است» پس خداوند دستور می دهد تا او را به بهشت ببرند، سپس امام باقرعلیه السلام فرمود: این تأویل این آیه است، و این آیه مخصوص گنهکاران از شیعیان ما می باشد. (1)

شیخ مفید رحمة الله علیه در کتاب اختصاص با سند خود از اصبغ بن نباته نقل نموده که گوید:

رفتم خدمت امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) تا بر او سلام کنم، پس به انتظار او نشستم تا وارد شد و من برخاستم و بر او سلام کردم و او دست در دست من

ص: 97


1- قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنِی عَمِّی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً -- فَقَالَ علیه السلام یُؤْتَی بِالْمُؤْمِنِ الْمُذْنِبِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّی یُقَامَ بِمَوْقِفِ الْحِسَابِ -- فَیَکُونُ اللَّهُ تَعَالَی هُوَ الَّذِی یَتَوَلَّی حِسَابَهُ لَا یُطْلِعُ عَلَی حِسَابِهِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ -- فَیُعَرِّفُهُ ذُنُوبَهُ حَتَّی إِذَا أَقَرَّ بِسَیِّئَاتِهِ قَالَ اللَّهُ جل جلاله لِلْکَتَبَةِ بَدِّلُوهَا حَسَنَاتٍ وَ أَظْهِرُوهَا لِلنَّاسِ فَیَقُولُ النَّاسُ حِینَئِذٍ أَ مَا کَانَ لِهَذَا الْعَبْدِ سَیِّئَةٌ وَاحِدَةٌ ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ جل جلاله بِهِ إِلَی الْجَنَّةِ فَهَذَا تَأْوِیلُ الْآیَةِ وَ هِیَ فِی الْمُذْنِبِینَ مِنْ شِیعَتِنَا خَاصَّةً. [أمالی المفید، ص 298، ح 8]

زد و انگشتان خود را داخل انگشتان من نمود و فرمود: ای اصبغ بن نباته!» گفتم: «لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین»، فرمود: ولیّی ما ولیّی خداست، و چون ولیّی خدا از دنیا می رود، منزلت او نزد خداوند رفیق اعلی می باشد، و خداوند او را از نهری سیراب می کند که از یخ سردتر، و از شهد شیرین تر، و از کف نرم تر است» گفتم: پدر و مادرم فدای شما باد، گرچه گنهکار باشد؟ فرمود: آری، گرچه گنهکار باشد، مگر قرآن نخوانده ای که خداوند می فرماید: «فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»؟ سپس فرمود:

«ای اصبغ ولیّی ما اگر خدا را ملاقات کند و گناهان او به اندازه کف روی دریا و دانه های رمل باشد، خداوند از او می بخشد، إن شاءالله تعالی.» (1)

و نیز فرمود:

«لَیْسَ فِی الْمَأْکُولِ وَ الْمَشْرُوبِ سَرَفٌ وَ إِنْ کَثُرَ» -- و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ أَعْطَی فِی غَیْرِ حَقٍ فَقَدْ أَسْرَفَ وَ مَنْ مَنَعَ مِنْ حَقٍّ فَقَدْ قَتَّرَ.» (2)

ص: 98


1- محمّد بن الحسن الشحاذ عن سعد بن عبد الله عن محمّد بن أحمد عن محمّد بن إسماعیل عن جعفر بن الهیثم الحضرمی عن علی بن الحسین الفزاری عن آدم التمار الحضرمی عن سعد بن طریف عن الأصبغ بن نباتة قال أتیت أمیر المؤمنین علیه السلام لأسلم علیه فجلست أنتظره فخرج إلی فقمت إلیه فسلمت علیه فضرب علی کفی ثم شبک أصابعه فی أصابعی ثم قال یا أصبغ بن نباتة قلت لبیک و سعدیک یا أمیر المؤمنین فقال إن ولینا ولی الله فإذا مات ولی الله کان من الله بالرفیق الأعلی و سقاه من النهر أبرد من الثلج و أحلی من الشهد و ألین من الزبد فقلت بأبی أنت و أمی و إن کان مذنبا فقال نعم و إن کان مذنبا أ ما تقرأ القرآن فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً یا أصبغ إن ولینا لو لقی الله و علیه من الذنوب مثل زبد البحر و مثل عدد الرمل لغفرها الله له إن شاءالله تعالی. [الاختصاص، ص 65]
2- -- فی مجمع البیان روی عن معاذ انه قال: سألت رسول الله صلی الله علیه و آله عن ذلک فقال: من اعطی فی غیر حق فقد أسرف، و من منع من حق فقد قتر. -- و روی عن أمیر المؤمنین علیه السلام انه قال: لیس فی المأکول و المشروب سرف و ان کثر. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 31، ح 109-110]

مؤلّف گوید:

روایات فراوان دیگری نیز به همین مضامین در ذیل آیه فوق نقل شده و ما به همین مقدار بسنده نمودیم.

«وَ الَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مقصود از «زور» غنا و آوازه خوانی است. (2)

ایّوب بن خزّاز گوید:

من با عدّه ای وارد مدینه شدیم و خدمت امام صادق علیه السلام رفتیم و آن حضرت به ما فرمودند: بر چه کسی وارد شده اید؟ گفتیم: بر فلانی که اهل خوانندگی و غناخوانی است، فرمود: «کُونُوا کِرَاماً»، و به خدا سوگند ما معنای سخن امام را نفهمیدیم و گمان کردیم می فرماید: «تُفَضِّلُوا عَلَیْهِ»، یعنی شما بر او فضیلت دارید، پس بازگشتیم و گفتیم: ما معنای سخن شما را ندانستیم که فرمودید: «کُونُوا کِرَاماً»؟ فرمود: مگر سخن خدا را نشنیده اید که می فرماید: «وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا؟» (3)

ص: 99


1- سوره ی فرقان، آیه ی 72.
2- الطبرسی: فی معنی قوله تعالی: وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ عن أبی جعفر، و أبی عبد الله علیهما الله سلام: «هو الغناء». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 154]
3- سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ قَالَ نَزَلْنَا الْمَدِینَةَ فَأَتَیْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَنَا أَیْنَ نَزَلْتُمْ فَقُلْنَا عَلَی فُلَانٍ صَاحِبِ الْقِیَانِ فَقَالَ کُونُوا کِرَاماً فَوَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَا مَا أَرَادَ بِهِ وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ یَقُولُ تَفَضَّلُوا عَلَیْهِ فَعُدْنَا إِلَیْهِ فَقُلْنَا إِنَّا لَا نَدْرِی مَا أَرَدْتَ بِقَوْلِکَ کُونُوا کِرَاماً فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ جل جلاله فِی کِتَابِهِ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً. [کافی، ج 6، ص 432، ح 9]

«وَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَ عُمْیَانًا» (1)

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:

یعنی، «مُسْتَبْصِرِینَ لَیْسُوا شکّاکاً.» (2)

سلیمان بن خالد گوید:

من در کنار امام صادق علیه السلام در محمل خود قرآن می خواندم، پس امام علیه السلام خود را به من نزدیک نمود و فرمود: «بخوان» و چون من آیه فوق را خواندم فرمود: «این آیه مربوط به شما می باشد، چرا که شما هر گاه فضائل ما را می گویید، شک و تردیدی در آن ها نمی کنید» و چون آیه «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» را قرائت نمودم فرمود: این آیه درباره ی ما خانواده می باشد. (3)

ص: 100


1- سوره ی فرقان، آیه ی 73.
2- محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، عن علی بن العبّاس، عن محمّد بن زیاد، عن أبی بصیر، قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً قال: «مستبصرین، لیسوا شکاکا». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 155]
3- فی محاسن البرقی عنه عن ابن فضال عن علی بن عقبة عن أبیه عن سلیمان بن خالد قال: کنت فی محملی اقرأ إذ نادانی ابو عبد الله علیه السلام اقرأ یا سلیمان فانا فی هذه الآیات التی فی آخر تبارک الی قوله: ثم قرأت: «وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً» فقال: هذه فیکم إذا ذکرتم فضلنا لم تشکوا، ثم قرأت: وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ، رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ الی آخر السورة. فقال: هذه فینا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 43، ح 138]

«وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: آیه فوق نزد امام صادق علیه السلام قرائت شد و آن حضرت فرمود:

«سؤال بزرگی کرده اند آیا آنان خواسته اند که امام متقیّن باشند؟!» گفته شد: ای فرزند رسول خدا مگر این آیه چگونه نازل شده است؟ فرمود: این گونه نازل شده: «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْ لنَا مِنَ الْمُتَّقِینَ إِمَامًا.» (2)

و روایت شده که مقصود از «أَزْوَاجِنَا» خدیجه است، و مقصود از «ذُرِّیَّاتِنَا» فاطمه است، و مقصود از «قُرَّةَ أَعْیُنٍ» حسن و حسین هستند، و مقصود از «وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» علیّ بن ابی طالب و امامان دیگر -- صلوات الله علیهم -- می باشند. (3)

مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب از سعید بن جبیر نقل نموده که گوید:

به خدا سوگند این آیه فقط درباره ی امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است، چرا که دعای او این بود که می فرمود: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا»، یعنی فاطمه، و «ذُرِّیَّاتِنَا» یعنی حسن و حسین، و «قُرَّةَ أَعْیُنٍ». سپس گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: به خدا سوگند مقصود من از «قُرَّةَ أَعْیُنٍ» فرزند زیبا نبود و لکن از

ص: 101


1- سوره ی فرقان، آیه ی 74.
2- قال و قرئ عند أبی عبد الله علیه السلام وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً فقال قد سألوا الله عظیما أن یجعلهم للمتقین أئمّة! فقیل له کیف هذا یا ابن رسول الله قال إنّما أنزل الله «الذین یقولون ربنا هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قرة أعین و اجعل لنا من المتقین إماما. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 117]
3- و روی غیره أن «أَزْواجِنا» خدیجة وَ ذُرِّیَّاتِنا فاطمة «و قُرَّةَ أَعْیُنٍ» الحسن و الحسین «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» علی بن أبی طالب علیهما الله سلام. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 117]

خدای خود خواستم تا فرزندان مطیع خدا و خائف و ترسای از او پیدا کنم تا چون به آن ها نگاه می نمایم و آنان را مطیع خدا می بینم، چشم من روشن شود. سپس فرمود: مقصود از «وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» این است که ما به متقین پیشین اقتدا کنیم و سپس متقیّن به ما اقتدا کنند.

سپس فرمود:

مقصود از «أُوْلَئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا…» علیّ بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هستند. که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ یُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَ سَلَامًا * خَالِدِینَ فِیهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا.» (1)

مرحوم شیخ مفید در کتاب روضة الواعظین از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

«بهشت با گرفتاری ها و مشکلات همراه است، و دوزخ و آتش با شهوات و هوسرانی ها همراه است».

ص: 102


1- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب ابو الفضل بن دکین عن سفیان عن الأعمش عن مسلم بن البطین عن سعید بن جبیر فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا» الآیة قال: هذه الآیة و الله خاصة فی أمیر المؤمنین علی علیه السلام، کان أکثر دعائه یقول: «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا» یعنی فاطمة «و ذریاتنا» الحسن و الحسین «قرة أعین» قال أمیر المؤمنین و الله ما سألت ربی ولدا نضیر الوجه و لا سألته ولدا حسن القامة، و لکن سألت ربی ولدا مطیعین لله خائفین وجلین منه، حتّی إذا نظرت الیه و هو مطیع لله قرت به عینی قال: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» قال: نقتدی بمن قبلنا من المتقین فیقتدی المتقون بنا من بعدنا، و قال: أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا یعنی علی بن أبی طالب و الحسن و الحسین و فاطمة وَ یُلَقَّوْنَ فِیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً خالِدِینَ فِیها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 44، ح 146]

سپس فرمود: خداوند به داوود علیه السلام فرمود:

بر قلب هر عالم دوستدار شهوات [و دنیاطلبی] حرام است که من او را امام و پیشوای اهل تقوا قرار بدهم. (1)

«قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا» (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

چهار چیز برای انسان [مؤمن] سودمند است و زیانی ندارد، 1-2. ایمان و شکر، چرا که خداوند می فرماید: «مَّا یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذَابِکُمْ إِن شَکَرْتُمْ وَ آمَنتُمْ» (3)، یعنی تا شما مؤمن و شاکر باشید خداوند عذابتان نمی کند، 3. استغفار، چرا که خداوند می فرماید: «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (4)، یعنی ای رسول من، تا تو بین مردم هستی و تا آنان استغفار می کنند، خداوند آنان را عذاب نخواهد نمود، 4. دعاء، چرا که خداوند می فرماید: «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا.» (5)

ص: 103


1- فی روضة الواعظین للمفید رحمه الله علیه قال رسول الله صلی الله علیه و آله: حفت الجنة بالمکاره، و حفت النار بالشهوات، قال الله تعالی لداود علیه السلام: حرام علی کل قلب عالم محب للشهوات ان اجعله إماما للمتقین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 44، ح 145]
2- سوره ی فرقان، آیه ی 77.
3- سوره ی نساء، آیه ی 147.
4- سوره ی انفال، آیه ی 33.
5- أخبرنا جماعة، عن أبی المفضل، قال حدثنا عبد الله بن أبی داود السجستانی، قال حدثنا إبراهیم بن الحسن المقسمی الطرسوسی، قال حدثنا بشیر بن زاذان، عن عمر بن صبح، عن جعفر بن محمّد، عن آبائه، عن علی بن أبی طالب علیهم السلام، أنه قال إنّما الدنیا عناء و فناء، و عبر و غیر، فمن فنائها أن الدهر موتر قوسه، مفوق نبله، یصیب الحی بالموت، و الصحیح بالسقم، و من عنائها أن المرء یجمع ما لا یأکل، و یبنی ما لا یسکن، و من عبرها أنک تری المغبوط مرحوما لیس بینهما إلّا نعیم زال أو بؤس نزل، و من غیرها أن المرء یشرف علیه أمله فیختطفه دونه أجله. قال و قال علیه السلام أربع للمرء لا علیه الإیمان، و الشکر، فإن الله (تعالی) یقول «ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ»، و الاستغفار، فإنه قال «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» و الدعاء، فإنه قال «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ». [الأمالی للطوسی، ص 493]

برید بن معاویه عجلی گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: زیاد قرآن خواندن بهتر است و یا زیاد دعا کردن؟ فرمود:

«زیاد دعا کردن بهتر است» و سپس آیه فوق را قرائت نمود. (1)

ابوالجارود گوید: امام باقر علیه السلام در معنای آیه فوق فرمود: خداوند می فرماید:

اگر دعای شما نبود، عذاب برای شما قطعی بود. (2)

ص: 104


1- روی العیاشی بإسناده عن یزید بن معاویة العجلی قال قلت لأبی جعفر علیه السلام کثرة القراءة أفضل أم کثرة الدعاء أفضل قال کثرة الدعاء أفضل و قرأ هذه الآیة. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 285]
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ یقول ما یفعل ربی بکم فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 118]

سوره ی شعراء

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه،

به جز آیه ی 197 و آیاتی از آخر سوره از آیه ی 224 تا 227.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی واقعه نازل شده است. (1)

تعداد آیات: 227 آیه.

مرحوم فیض می فرماید:

سوره شعراء کلاً مکّی است جز آیه «وَ الشُّعَرَاء یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ» تا آخر سوره که مدنی می باشد. (2)

ثواب قرائت سوره ی شعراء

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که سوره های سه گانه طواسین را در شب جمعه بخواند، از اولیای خدا و در جوار و کنف او خواهد بود، و هرگز در دنیا ترسی پیدا نمی کند، و در آخرت از بهشت به او داده می شود تا راضی گردد بلکه فوق رضای او به او داده می شود،

ص: 105


1- تفسیر برهان، ج 5، ص 483.
2- سورة الشُّعراء مکّیّة کُلّها غیر قوله وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ الآیات الی آخر السورة فإنها نزلت بالمدینة عدد آیها مائتان و سبع و عشرون آیة. [تفسیر الصافی، ج 4، ص 29]

و خداوند یک صد همسر از حورالعین به او تزویج می نماید. (1)

و در مجمع البیان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی شعرا را بخواند، خداوند به عدد آن کسانی که نوح و هود و شعیب و صالح و ابراهیم علیهم السلام را تصدیق و یا تکذیب نموده اند، ده حسنه به او می دهد و نیز به عدد کسانی که عیسی را تکذیب نموده و محمّد صلی الله علیه و آله را تصدیق کرده اند، ده حسنه به او اعطا می کند. (2)

ابن عبّاس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند، طه و طواسین را عوض الواح موسی به من داد.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«طسم»، «طا» به معنای طور سیناء است، و «س» اسکندریّه است، و «م» مکّه است، و نیز فرمود: «طا» شجره ی طوبی است، و «سین» سدرة المنتهی است، و «میم» محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله است. (3)

ص: 106


1- بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الطَّوَاسِینَ الثَّلَاثَةِ فِی لَیْلَةِ الْجُمُعَةِ کَانَ مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ فِی جِوَارِ اللَّهِ وَ کَنَفِهِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی الدُّنْیَا بُؤْسٌ أَبَداً وَ أُعْطِیَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْجَنَّةِ حَتَّی یَرْضَی وَ فَوْقَ رِضَاهُ وَ زَوَّجَهُ اللَّهُ مِائَةَ زَوْجَةٍ مِنْ حُورِ الْعِینِ. [ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 109]
2- فی مجمع البیان أبی بن کعب قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من قرأ سورة الشعراء کان له من الأجر عشر حسنات بعدد کل من صدق بنوح و کذب به، و هود و شعیب و صالح و إبراهیم، و بعدد کل من کذب بعیسی و صدق بمحمّد صلی الله علیه و آله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 45، ح 2]
3- -- عن ابن عبّاس قال: «قال رسول الله و ذکر حدیثا طویلا و فیه: و أعطیت طه و الطواسین من ألواح موسی.» و روی عن ابن الحنفیة عن علی علیه السلام عن النّبی صلی الله علیه و آله لما نزلت طسم قال: الطاء طور سیناء و السین الاسکندریة و المیم مکة و قال: الطاء شجرة طوبی و السین سدرة المنتهی و المیم محمّد المصطفی صلی الله علیه و آله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 45، ح 4]

سوره ی شعراء، آیات 1 تا 9

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

طسم (1) تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ (2) لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ (3) إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعینَ (4) وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ کانُوا عَنْهُ مُعْرِضینَ (5) فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتیهِمْ أَنْبؤُا ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (6) أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٍ (7) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (8) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (9)

لغات:

«المُبین» البیّن اعجازه أو المبیّن للإعجاز، و «بَاخِعٌ نَّفْسَکَ» یعنی هالک و قاتل، و «زَوْجٍ کَرِیمٍ» یعنی محمودٍ ذی فوائد، و «الْعَزِیزُ» القادر الذی لا یعجزه شئ.

ص: 107

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طسم (1) این آیات کتاب روشنگر است. (2) گویی می خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی به خاطر این که آن ها ایمان نمی آورند! (3) اگر ما اراده کنیم، از آسمان بر آنان آیه ای نازل می کنیم که گردنهای شان در برابر آن خاضع گردد! (4) و هیچ ذکر تازه ای از سوی خداوند مهربان برای آن ها نمی آید مگر این که از آن روی گردان می شوند! (5) آنان تکذیب کردند امّا بزودی اخبار (کیفر) آنچه را استهزا می کردند به آنان می رسد! (6) آیا آنان به زمین نگاه نکردند که چقدر از انواع گیاهان پرارزش در آن رویاندیم؟! (7) در این، نشانه روشنی است (بر وجود خدا) ولی بیشترشان هرگز مؤمن نبوده اند! (8) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (9)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«طسم * تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ * لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

معنای «طس» أنا الطالب السمیع است، و معنای «طسم» یعنی أنا الطالب السمیع المبدئ المعید. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

یا علی من از خدا خواستم که بین من و تو ولایت قرار بدهد، و او اجابت نمود، و از او خواستم که بین من و تو برادری قرار بدهد و او اجابت نمود، و از

ص: 108


1- سوره ی شعراء، آیات 3-1.
2- وَ أَمَّا طس فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ وَ أَمَّا طسم فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ الْمُبْدِئُ الْمُعِیدُ. [معانی الأخبار، ص 22؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 165، ح 1]

او خواستم که تو را وصیّ من قرار بدهد و او اجابت نمود» پس مردی [یعنی اوّلی] گفت: «به خدا سوگند یک صاع از خرما که داخل مشک کهنه ای باشد، بهتر از چیزهایی است که محمّد صلی الله علیه و آله از خدای خود خواسته است» سپس گفت: «خوب بود از خداوند مَلَکی را طلب می کرد که او را مقابل دشمنانش یاری کند، و یا گنجی را طلب می کرد که فقر خود را بر طرف نماید!» پس خداوند این آیه را نازل نمود «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ.» (1)

«إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ» (2)

عمر بن حنظلة گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

«قبل از قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف پنج علامت خواهد بود:

صیحه ی آسمانی،

خروج سفیانی،

خَسف در بیداء،

کشته شدن نفس زکیّه،

خروج یمانی».

گفتم: فدای شما شوم، اگر یکی از اهل بیت شما قبل از این علامت ها قیام نماید آیا ما با او همراه شویم؟

ص: 109


1- العیاشی بإسناده إلی الصّادق علیه السلام فی خبر قال النّبی صلی الله علیه و آله یا علی إنّی سألت الله أن یوالی بینی و بینک ففعل و سألته أن یؤاخی بینی و بینک ففعل و سألته أن یجعلک وصیی ففعل فقال رجل لصاع من تمر فی شن بال خیر مما سأل محمّد ربه هلا سأل ملکا یعضده علی عدوه أو کنزا یستغنی به علی فاقته فأنزل الله تعالی فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ الآیة و فی روایة أصاب لقائله علة. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 342]
2- سوره ی شعراء، آیه ی 4.

فرمود:

خیر. پس روز بعد، من این آیه را خواندم «إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ» گفتم: آیا این آیه همان صیحه است؟ فرمود: بیدار باشید که چون این آیه از آسمان نازل شد دشمنان خدا [یعنی بنی امیه] در مقابل آن خاضع خواهند بود. (1)

محمّد بن ابراهیم نعمانی با سند خود از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی آیه «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ» سؤال شد، و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: پس از سه چیز منتظر فرج باشید گفته شد: آن سه چیز کدام است؟ فرمود: «اختلاف اهل شام بین خود، و پرچم های سیاهی از ناحیه خراسان،

و فَزَعَة و وحشتی در ماه رمضان» گفته شد: فَزعة در ماه رمضان چیست؟

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

مگر شما سخن خدا را نشنیده اید که می فرماید: «إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ» و این آیه دختران جوان را از حجله بیرون می کند، و خواب را بیدار و بیدار را به وحشت می اندازد. (2)

ص: 110


1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ -- الصَّیْحَةُ وَ السُّفْیَانِیُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ الْیَمَانِیُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ تَلَوْتُ هَذِهِ الْآیَةَ -- إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ فَقُلْتُ لَهُ أَ هِیَ الصَّیْحَةُ فَقَالَ أَمَا لَوْ کَانَتْ خَضَعَتْ أَعْنَاقُ أَعْدَاءِ اللَّهِ عزّوجلّ. [کافی، ج 8، ص 310، ح 483؛ ینابیع المودّة، ص 426]
2- أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ قَیْسٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَیْمُونٍ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ یَحْیَی عَنْ دَاوُدَ الدِّجَاجِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی -- فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ انْتَظِرُوا الْفَرَجَ مِنْ ثَلَاثٍ فَقِیلَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَا هُنَّ فَقَالَ اخْتِلَافُ أَهْلِ الشَّامِ بَیْنَهُمْ وَ الرَّایَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ وَ الْفَزْعَةُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَقِیلَ وَ مَا الْفَزْعَةُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ أَ وَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ جل جلاله فِی الْقُرْآنِ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ هِیَ آیَةٌ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا وَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْیَقْظَانَ. [الغیبة للنعمانی، ص 251]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در ذیل آیه فوق نقل شده و ما آن ها را در کتاب «دولة المهدیّ» و کتاب «نشانه های ظهور» نقل نموده ایم و از خداوند ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را خواستاریم.

سوره ی شعراء، آیات 10 تا 68

متن:

وَ إِذْ نادی رَبُّکَ مُوسی أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (10) قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا یَتَّقُونَ (11) قالَ رَبِّ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ (12) وَ یَضیقُ صَدْری وَ لا یَنْطَلِقُ لِسانی فَأَرْسِلْ إِلی هارُونَ (13) وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ (14) قالَ کَلاَّ فَاذْهَبا بِآیاتِنا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ (15) فَأْتِیا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمینَ (16) أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ (17) قالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فینا وَلیداً وَ لَبِثْتَ فینا مِنْ عُمُرِکَ سِنینَ (18) وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرینَ (19) قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ (20) فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لی رَبِّی حُکْماً وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُرْسَلینَ (21) وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنی إِسْرائیلَ (22) قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمینَ (23) قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنینَ (24) قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ (25) قالَ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلینَ (26) قالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ (27) قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَیْنَهُما

ص: 111

إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (28) قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْری لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونینَ (29) قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْ ءٍ مُبینٍ (30) قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ (31) فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبینٌ (32) وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرینَ (33) قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ (34) یُریدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35) قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرینَ (36) یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلیمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ (38) وَ قیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ کانُوا هُمُ الْغالِبینَ (40) فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغالِبینَ (41) قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ (42) قالَ لَهُمْ مُوسی أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) فَأَلْقی مُوسی عَصاهُ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ (45) فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدینَ (46) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمینَ (47) رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ (48) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبیرُکُمُ الَّذی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعینَ (49) قالُوا لا ضَیْرَ إِنَّا إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50) إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنینَ (51) وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَسْرِ بِعِبادی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ (52) َأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدائِنِ حاشِرینَ (53) إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلیلُونَ (54) وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ (55) وَ إِنَّا لَجَمیعٌ حاذِرُونَ (56) فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (57) وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ (58) کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها بَنی إِسْرائیلَ (59) فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقینَ (60) فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ (61) قالَ کَلاَّ إِنَّ مَعی رَبِّی سَیَهْدینِ (62) فَأَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظیمِ (63) وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرینَ (64) وَ أَنْجَیْنا مُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعینَ (65) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ (66) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (67) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (68)

ص: 112

لغات:

«سری و أسری» دو لغت است به معنای سیر کردن و سیر دادن، و «شِرذمة» باقیمانده از گروه کثیر را گویند، و شرذمه از هر چیزی گروه باقیمانده ناچیز آن را گویند، و «کنوز» اموال پنهان شده در مخفیگاه ها را می گویند، و «اتّبعه و تبعه» إذا اقتفی أثره، و «إشراق» دخول در هنگام طلوع خورشید را گویند، و «شَرَقَ الشمس و شَرَقَتِ الشمس» هنگام طلوع و تنویر خورشید را گویند، و «أشرقنا» یعنی دخلنا فی وقت شروق الشمس، و «تَراءَ الجمعان» یعنی تقابلا بحیث یری کلّ منهما صاحبه، و «إدراک» به معنای رسیدن و ملحق شدن است، و «أدرکه» یعنی لحقه، و أدرک الزرع و أدرک الغلام یعنی لحق ببلوغه و حصاده، و «طَود» به معنای کوه است، و «اِزدلاف» تقریب نمودن است، و «لیلة المزدلفة» یعنی لیلة الإجتماع، و «آخر» به معنای دیگر است چنان که گویند: نجی الله أحدهما و أهلک الآخر الثانی.

ترجمه:

(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو… (10) قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمی کنند؟! (11) (موسی) عرض کرد: «پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند، (12) و سینه ام تنگ شود، و زبانم بقدر کافی گویا نیست (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند)! (13) و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهی دارند می ترسم مرا بکشند (و این رسالت به پایان نرسد)! (14) فرمود: «چنین نیست، (آنان کاری نمی توانند انجام دهند)! شما هر دو با آیات ما (برای هدایتشان) بروید ما با شما هستیم و (سخنانتان را) می شنویم! (15) به سراغ فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم (16) بنی اسرائیل را با ما بفرست!» (آن ها

ص: 113

به سراغ فرعون آمدند) (17) (فرعون) گفت: «آیا ما تو را در کودکی در میان خود پرورش ندادیم، و سالهایی از زندگیت را در میان ما نبودی؟! (18) و سرانجام، آن کارت را (که نمی بایست انجام دهی) انجام دادی (و یک نفر از ما را کشتی)، و تو از ناسپاسانی!» (19) (موسی) گفت: «من آن کار را انجام دادم در حالی که از بی خبران بودم! (20) پس هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگارم به من حکمت و دانش بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد! (21) آیا این منتّی است که تو بر من می گذاری که بنی اسرائیل را برده خود ساخته ای؟!» (22) فرعون گفت: «پروردگار عالمیان چیست؟!» (23) (موسی) گفت: «پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید!». (24) (فرعون) به اطرافیانش گفت: «آیا نمی شنوید (این مرد چه می گوید)؟!» (25) (موسی) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست!» (26) (فرعون) گفت: «پیامبری که بسوی شما فرستاده شده مسلّماً دیوانه است!» (27) (موسی) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است می باشد، اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار می گرفتید!» (28) (فرعون خشمگین شد و) گفت: «اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد!» (29) (موسی) گفت: «حتّی اگر نشانه آشکاری برای تو بیاورم (باز ایمان نمی آوری)؟!» (30) گفت: «اگر راست می گویی آن را بیاور!» (31) در این هنگام موسی عصای خود را افکند، و ناگهان مار عظیم و آشکاری شد (32) و دست خود را (در گریبان فرو برد و) بیرون آورد، و در برابر بینندگان سفید و روشن بود. (33) (فرعون) به گروهی که اطراف او بودند گفت: «این ساحر آگاه و ماهری است! (34) او می خواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون کند! شما چه نظر می دهید؟» (35) گفتند: «او و برادرش را مهلت ده و مأموران را برای بسیج به تمام

ص: 114

شهرها اعزام کن، (36) تا هر ساحر ماهر و دانایی را نزد تو آورند!» (37) سرانجام ساحران برای وعده گاه روز معیّنی جمع آوری شدند. (38) و به مردم گفته شد: «آیا شما نیز (در این صحنه) اجتماع می کنید… (39) تا اگر ساحران پیروز شوند، از آنان پیروی کنیم؟!» (40) هنگامی که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آیا اگر ما پیروز شویم، پاداش مهمّی خواهیم داشت؟» (41) گفت: «(آری،) و در آن صورت شما از مقرّبان خواهید بود!» (42) (روز موعود فرا رسید و همگی جمع شدند) موسی به ساحران گفت: «آنچه را می خواهید بیفکنید، بیفکنید!» (43) آن ها طنابها و عصاهای خود را افکندند و گفتند: «به عزّت فرعون، ما قطعاً پیروزیم!» (44) سپس موسی عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آن ها را بلعید! (45) فوراً همه ساحران به سجده افتادند. (46) گفتند: «ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم، (47) پروردگار موسی و هارون!» (48) (فرعون) گفت: «آیا پیش از این که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته (و این یک توطئه است)! امّا بزودی خواهید دانست! دست ها و پاهای شما را بعکس یکدیگر قطع می کنم، و همه شما را به دار می آویزم!» (49) گفتند: «مهمّ نیست، (هر کاری از دستت ساخته است بکن)! ما بسوی پروردگارمان بازمی گردیم! (50) ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، چرا که ما نخستین ایمان آورندگان بودیم!» (51) و به موسی وحی کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید!» (52) فرعون (از این ماجرا آگاه شد و) مأموران بسیج نیرو را به شهرها فرستاد، (53) (و گفت:) این ها مسلّماً گروهی اندکند (54) و این ها ما را به خشم آورده اند (55) و ما همگی آماده پیکاریم!» (56) (سرانجام فرعونیان مغلوب شدند،) و ما آن ها را از باغها و چشمه ها بیرون راندیم،

ص: 115

(57) و از گنجها و قصرهای مجلّل! (58) (آری،) این چنین کردیم! و بنی اسرائیل را وارث آن ها ساختیم! (59) آنان به تعقیب بنی اسرائیل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آن ها رسیدند. (60) هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: «ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم!» (61) (موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!» (62) و بدنبال آن به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن!» (عصایش را به دریا زد،) و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود! (63) و در آنجا دیگران [لشکر فرعون] را نیز (به دریا) نزدیک ساختیم! (64) و موسی و تمام کسانی را که با او بودند نجات دادیم! (65) پس دیگران را غرق کردیم! (66) در این جریان، نشانه روشنی است ولی بیشترشان ایمان نیاوردند! (چرا که طالب حق نبودند) (67) و پروردگارت شکست ناپذیر و مهربان است! (68)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ إِذْ نَادَی رَبُّکَ مُوسَی أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ * قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا یَتَّقُونَ…» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از ابان بن عثمان از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

هنگامی که خداوند موسی علیه السلام را به طرف فرعون فرستاد، موسی به درب خانه فرعون آمد و اجازه دخول خواست و فرعون به او اجازه نداد و موسی علیه السلام عصای خود را به درب خانه فرعون زد و همه درهای قصر او باز شد و موسی داخل گردید و به فرعون فرمود: من رسول خدا هستم و تو باید بنی اسرائیل را همراه من بفرستی.

ص: 116


1- سوره ی شعراء، آیات 63-10.

فرعون گفت: «أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً وَ لَبِثْتَ فِینا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ»؟ یعنی آیا ما تو را مانند فرزندی نگهداری نکردیم و سال هایی از عمر خود را بین ما نگذراندی و آن مرد قبطی را کشتی و به احسان من کفران کردی؟! موسی فرمود: هنگامی که من آن مرد قبطی را کشتم راه را گم کردم و چون از شما ترسیدم فرار کردم و پس از آن خداوند عالمین به من حکمتی مرحمت نمود و مرا از پیامبران خود قرار داد، و تو آن نعمت و تربیّت خود را بر من منّت می گذاری در حالی که بنی اسرائیل را عبد خود قرار دادی.

فرعون گفت: پروردگار عالمین چگونه است؟ -- و از کیفیّت سؤال نمود و موسی از ذات مقدّس الهی پاسخ داد و -- گفت: «رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا إن کُنتُم مُّوقِنِینَ»، یعنی پروردگار آسمان ها و زمین است اگر شما اهل یقین باشید. پس فرعون از روی تعجّب به اصحاب خود روی کرد و گفت: «أَلَا تَسْتَمِعُونَ» یعنی آیا نمی بینید که من از کیفیّت سؤال می کنم و او از ذات خدای خود پاسخ می دهد؟! پس موسی گفت: «او پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شماست» و فرعون به اصحاب خود گفت: ببینید او چگونه پاسخ می دهد و سپس به موسی گفت: «لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ» یعنی اگر خدایی جز من را برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد» حضرت موسی علیه السلام فرمود: «آیا برای تو نشانه ی آشکاری بیاورم؟» فرعون گفت: «اگر از راستگویان هستی بیاور» پس موسی عصای خود را انداخت و ناگهان عصا اژدهای آشکاری شد، و همه یاران فرعون فرار کردند، و فرعون سخت وحشت نمود و نتوانست آرام بگیرد و به موسی گفت:

ص: 117

«تو را به خدا و شیری که خورده ای، اژدها را از من دور کن» پس موسی اژدها را از او دور نمود و سپس دست خود را از گریبان بیرون آورد و نوری از آن برای مردم آشکار شد، و چون موسی عصا را گرفت فرعون آرام شد و خواست که به موسی ایمان بیاورد و او را تصدیق کند و لکن وزیر او هامان برخاست و به او گفت: «تا کنون خدا بودی و پرستش می شدی، و اکنون می خواهی پیرو غلامی بشوی؟! از این رو فرعون به اطرافیان خود گفت:

«موسی ساحری داناست و می خواهد شما را با سحر خود از این منطقه خارج نماید شما چه می گویید؟… تا این که روز معلومی را مقرّر کردند و فرعون دستور داد تا همه ساحران جمع شوند تا با موسی مقابله کنند -- البتّه فرعون و هامان خود ساحر بودند و به وسیله سحر بر مردم غالب شده بودند، و فرعون با سحر ادعای خدایی کرده بود -- تا این که هزار ساحر جمع شدند و از بین آنان یکصد نفر را انتخاب کردند و از بین یکصد نفر هشتاد نفر انتخاب شدند و ساحران به فرعون گفتند: «تو می دانی که در دنیا کسی ساحرتر از ما نیست، اکنون بگو اگر ما بر موسی غالب شدیم پاداش ما نزد تو چه خواهد بود؟» فرعون گفت:

«در آن صورت شما نزد من از مقربّان خواهید بود و من شما را در ملک خود شریک خواهم نمود» ساحران گفتند: «اگر موسی بر ما غالب شد و سحر ما را باطل نمود و ما دانستیم که کار او از راه سحر و حیله نبوده و به او ایمان آوردیم، تو چه خواهی کرد؟» فرعون گفت: اگر او بر شما غالب شد، من نیز او را تصدیق خواهم نمود، و لکن شما باید تمام حیله خود را به کار ببرید تا بر او غالب شوید.

ص: 118

امام صادق علیه السلام سپس فرمود:

روز وعده ی آنان روز عیدی بود و چون خورشید در آن روز بالا آمد فرعون مردم را با ساحران جمع نمود، و او را قبّه ای بود که چهل متر طول داشت و آن را با آهن و فولاد تزیین نموده بود و به قدری نورانی و زیبا بود که چون خورشید بر آن می تابید کسی نمی توانست به آن نگاه کند، پس فرعون و هامان بر بالای آن قبّه نشستند و به پایین نگاه می کردند و حضرت موسی علیه السلام آمد در حالی که به آسمان نگاه می کرد، و ساحران به فرعون گفتند: این مردی که ما می بینیم، به آسمان نگاه می کند و هرگز سحر ما به آسمان نمی رسد» در حالی که آنان به مردم تعهّد و ضمانت داده بودند که غالب خواهند شد، پس ساحران به حضرت موسی علیه السلام گفتند: «یا تو شروع کن و یا ما شروع می کنیم؟» و موسی به آنان فرمود: «شما شروع کنید» پس آنان طناب ها و ابزار سحر خود را رها کردند و به شکل مارها در آمد و حرکت و حمله می کردند، و ساحران گفتند: سوگند به عزّت فرعون ما غالب خواهیم بود، مردم را وحشت گرفت و موسی نیز در باطن خود هراس پیدا کرد و به او خطاب شد: «لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الْأَعْلَی * وَ أَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَ لَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی.» (1)

یعنی ای موسی هراس مکن تو بر آنان پیروزی، عصای خود را به طرف آن ها بینداز تا همه را ببلعد، چرا که کار آنان سحر است و ساحر پیروز نخواهد شد» پس موسی عصای خود را انداخت و آن عصا مانند مسِّ گداخته شد و به صورت اژدها در آمد و سر خود را بالا نمود و دهان باز کرد و قبّه فرعون را

ص: 119


1- سوره ی طه، آیات 68 و 69.

به دهان گرفت و گرداند و ابزار سحر ساحران را بلعید و آنان مغلوب شدند و مردم از ترس فرار کردند و از بس این صحنه با عظمت بود کسی نمی توانست آن را توصیف نماید و مردم در حال فرار زیر دست و پا رفتند و ده هزار نفر از مرد و زن و کودک کشته شدند و آن اژدها اطراف قبّه فرعون می گردید، و فرعون و هامان از وحشت لباس های خود را آلوده کردند و موی سرهای آنان سفید شد و غش کردند، و موسی نیز همانند مردم گریخت، تا این که خداوند به او فرمود: «خُذْهَا وَ لَا تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی.» (1)

پس موسی بازگشت و عبای خود را بر دست خود پیچید و دست خود را داخل دهان اژدها نمود و ناگهان اژدها به صورت همان عصا در آمد و ساحران همان گونه که خداوند می فرماید: «فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ» چون چنین دیدند ایمان آوردند و گفتند: «آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ * رَبِّ مُوسَی وَهَارُونَ» و فرعون سخت خشمگین شد و گفت: «آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ…» یعنی «آیا به موسی ایمان آوردید قبل از آن که من به شما اجازه بدهم؟ همانا موسی بزرگ شما ساحران است و او به شما سحر آموخته است، پس زود است که بدانید من دست و پای شما را بر خلاف همدیگر قطع خواهم نمود و همه شما را به دار خواهم آویخت».

و ساحران که ایمان به موسی آورده بودند گفتند: «باکی نیست ما به سوی پروردگار خود باز می گردیم» از این رو فرعون همه کسانی را که ایمان به موسی آورده بودند زندانی کرد، تا زمانی که خداوند عذاب طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر بنی اسرائیل نازل نمود و فرعون آنان را آزاد کرد

ص: 120


1- سوره ی طه، آیه ی 21.

و خداوند به موسی فرمود: بندگان من را از شهر خارج کن، چرا که فرعون با لشکرش شما را تعقیب می نماید، پس موسی بنی اسرائیل را حرکت داد تا از دریا بگذرند، و فرعون لشگر خود را از همه شهرها جمع نمود و آنان ششصد هزار نفر بودند و خود در بین هزار هزار نفر حرکت نمود و موسی و پیروان او را تعقیب کرد و چون لشگر موسی به رود نیل رسیدند و فرعون با لشگریانش به آنان نزدیک شدند اصحاب موسی علیه السلام گفتند: «ای موسی ما گرفتار شدیم» و موسی فرمود: «کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ»، یعنی هرگز ما گرفتار نشده ایم و وعده ی خداوند حق است و خدا با من می باشد و او مرا نجات خواهد داد، و چون موسی به دریا نزدیک شد، به دریا گفت:

«راه باز کن» دریا گفت: ای موسی آیا تکبّر می کنی و به من می گویی راه باز کن در حالی که من هرگز خدا را معصیت نکرده ام و در بین شما معصیت بوده است؟! موسی فرمود: ای دریا بترس از معصیت خدا چرا که تو می دانی آدم به خاطر معصیت از بهشت اخراج شد و ابلیس نیز به خاطر معصیت لعنت شد» پس دریا گفت: «پروردگار من بزرگ و مطاع است و احدی حق ندارد نافرمانی او را بکند» پس یوشع بن نون [وصیّ موسی] به موسی گفت: مگر پروردگارت تو را به چه چیز امر کرده است؟ موسی گفت: «به عبور از دریا» پس یوشع اسب خود را به آب زد [و بر روی آب حرکت نمود] و خداوند به موسی وحی نمود:

«أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ»، و موسی عصای خود را به دریا زد و دریا شکافته شد و آب ها مانند دو کوه بزرگ از همدیگر جدا شدند و راه برای بنی اسرائیل فراهم شد و موسی با عصای خود دوازده راه برای دوازده سبط بنی اسرائیل

ص: 121

در دریا باز نمود و خورشید کف دریا را خشکاند چنان که خداوند می فرماید: «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَکًا وَ لَا تَخْشَی» (1)، و موسی با اصحاب خود وارد دریا شدند، و برخی که با موسی بودند هراس پیدا کردند و گفتند: ما خویشان خود را نمی بینیم؟ موسی فرمود: آنان نیز در داخل دریا حرکت می کنند و چون سخن موسی را تصدیق نکردند خداوند به دریا امر نمود تا روزنه هایی بین آب ها پیدا شود و آنان همدیگر را ببینند و با همدیگر سخن بگویند.

سپس فرعون با لشگریان خود به دریا رسید و به آنان گفت: «آیا نمی دانید که من پروردگار بزرگ شمایم و به این خاطر دریا برای من شکافته شده است؟» و لکن احدی جرئت نکرد که داخل دریا شود حتّی اسب ها از ترس آب، وارد دریا نشدند، تا این که فرعون به ساحل دریا قدم گذارد و منجّم او گفت: داخل دریا مشو و از او جلوگیری کرد و فرعون نپذیرفت و بر اسب خود سوار شد تا داخل دریا شود و لکن اسب او به داخل دریا نرفت، تا این که جبرئیل بر اسب مادّه ای سوار شد و از جلو حرکت نمود و چون اسب فرعون اسب مادّه را مقابل خود دید به او مایل شد و داخل دریا گردید و سپس اصحاب فرعون نیز به دنبال فرعون، کلاًّ داخل دریا شدند و آخرین نفر از اصحاب فرعون که داخل دریا شد، مساوی بود با آخرین نفر از اصحاب موسی که از دریا خارج شد، و در آن وقت آب دریا پیوسته شد و مانند کوه بر سر فرعونیان فرو ریخت و در آن حال فرعون گفت:

«آمَنَتْ أنّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَ أَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» (2). پس جبرئیل

ص: 122


1- سوره ی طه، آیه ی 77.
2- سوره ی، یونس، آیه ی 90.

مشتی از لجن برداشت و بر دهان فرعون زد و گفت: «آلآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ.» (1) و (2)

ص: 123


1- سوره ی یونس، آیه ی 91.
2- فإنه حدثنی أبی عن الحسن بن علی بن فضال عن أبان بن عثمان عن أبی عبد الله علیه السلام قال لما بعث الله موسی إلی فرعون أتی بابه فاستأذن علیه فلم یؤذن له فضرب بعصاه الباب فاصطکت الأبواب ففتحت ثم دخل علی فرعون فأخبره أنه رسول رب العالمین و سأله أن یرسل معه بنی إسرائیل فقال له فرعون کما حکی الله أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً وَ لَبِثْتَ فِینا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ أی قتلت الرجل وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ یعنی کفرت نعمتی قال موسی کما حکی الله فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ إلی قوله أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ ف قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ و إنّما سأله عن کیفیة الله فقال موسی رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ فقال فرعون متعجبا لأصحابه: أَ لا تَسْتَمِعُونَ أسأله عن الکیفیة فیجیبنی عن الصفات فقال موسی رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ثم قال لموسی: لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ قالَ موسی: أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْ ءٍ مُبِینٍ قالَ فرعون أْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ فلم یبق أحد من جلساء فرعون إلّا هرب و دخل فرعون من الرعب ما لم یملک به نفسه، فقال فرعون: أنشدک بالله و بالرّضاع إلّا ما کففتها عنی فکفها ثم نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ فلما أخذ موسی العصا رجعت إلی فرعون نفسه و هم بتصدیقه فقام إلیه هامان فقال له: بینما أنت إله تعبد إذ صرت تابعا لعبد ثم قالَ فرعون لِلْمَلَإِ الذین حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ إلی قوله لِمِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ و کان فرعون و هامان قد تعلما السحر و إنّما غلبا الناس بالسحر و ادعی فرعون الربوبیة بالسحر فلما أصبح بعث فی المدائن حاشرین مدائن مصر کلها و جمعوا ألف ساحر و اختاروا من الألف مائة و من المائة ثمانین، فقال السحرة لفرعون قد علمت أنه لیس فی الدنیا أسحر منا فإن غلبنا موسی فما یکون لنا عندک قال: إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ عندی أشارککم فی ملکی، قالوا: فإن غلبنا موسی و أبطل سحرنا علمنا أن ما جاء به لیس من قبل السحر و لا من قبل الحیلة و آمنا به و صدقناه فقال فرعون إن غلبکم موسی صدقته أنا أیضا معکم، و لکن أجمعوا کیدکم أی حیلتکم، قال و کان موعدهم یوم عید لهم فلما ارتفع النهار من ذلک الیوم جمع فرعون الناس و السحرة و کانت له قبة طولها فی السماء ثمانون ذراعا و قد کان کسیت بالحدید و الفولاذ المصقول فکانت إذا وقعت الشمس علیها لم یقدر أحد أن ینظر إلیها من لمع الحدید و وهج الشمس و جاء فرعون و هامان و قعدا علیها ینظران و أقبل موسی ینظر إلی السماء، فقالت السحرة لفرعون: إنا نری رجلا ینظر إلی السماء و لن یبلغ سحرنا إلی السماء و ضمنت السحرة من فی الأرض فقالوا لموسی إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمَّا أَنْ نَکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِینَ قالَ لَهُمْ مُوسی أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ فأقبلت تضطرب و صارت مثل الحیات قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی فنودی «لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی وَ أَلْقِ ما فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِرٍ وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی». فألقی موسی العصا فذابت فی الأرض مثل الرصاص ثم طلع رأسها و فتحت فاها و وضعت شدقها العلیا علی رأس قبة فرعون ثم دارت و أرخت شفتها السفلی و التقمت عصی السحرة و حبالها و غلب کلهم و انهزم الناس حین رأوها و عظمها و هولها مما لم تر العین و لا وصف الواصفون مثله فقتل فی الهزیمة من وطی الناس عشرة آلاف رجل و امرأة و صبی و دارت علی قبة فرعون قال فأحدث فرعون و هامان فی ثیابهما و شاب رأسهما و غشی علیهما من الفزع و مر موسی فی الهزیمة مع الناس، فناداه الله «خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الْأُولی» فرجع موسی و لف علی یده عباءً کانت علیه ثم أدخل یده فی فمها فإذا هی عصا کما کانت و کان کما قال الله فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدِینَ لما رأوا ذلک قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ فغضب فرعون عند ذلک غضبا شدیدا و قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ یعنی موسی الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ فقالوا له کما حکی الله لا ضَیْرَ إِنَّا إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ فحبس فرعون من آمن بموسی حتّی أنزل الله عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ فأطلق فرعون عنهم فأوحی الله إلی موسی أَنْ أَسْرِ بِعِبادِی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ فخرج موسی ببنی إسرائیل لیقطع بهم البحر. و جمع فرعون أصحابه و بعث فی المدائن حاشرین و حشر الناس و قدم مقدمته فی ستمائة ألف و رکب هو فی ألف ألف و خرج کما حکی الله عزّوجلّ فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها بَنِی إِسْرائِیلَ فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ فلما قرب موسی البحر و قرب فرعون من موسی قالَ أَصْحابُ مُوسی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ قالَ موسی کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ أی سینجینی. فدنا موسی علیه السلام من البحر فقال له انفلق، فقال البحر له: استکبرت یا موسی أن تقول لی أنفلق لک و لم أعص الله طرفة عین و قد کان فیکم المعاصی، فقال له موسی فاحذر أن تعصی و قد علمت أن آدم أخرج من الجنة بمعصیته و إنّما إبلیس لعن بمعصیته فقال البحر ربی عظیم مطاع أمره و لا ینبغی لشی ء أن یعصیه فقام یوشع بن نون فقال لموسی: یا رسول الله ما أمرک ربک فقال: بعبور البحر، فاقتحم یوشع فرسه فی الماء و أوحی الله إلی موسی أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فضربه فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ أی کالجبل العظیم فضرب له فی البحر اثنی عشر طریقا فأخذ کل سبط منهم فی طریق فکان الماء قد ارتفع و بقیت الأرض یابسة طلعت فیه الشمس فیبست کما حکی الله «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشی» و دخل موسی البحر و کان أصحابه اثنی عشر سبطا فضرب الله لهم فی البحر اثنی عشر طریقا فأخذ کل سبط فی طریق و کان الماء قد ارتفع علی رءوسهم مثل الجبال فجزعت الفرقة التی کانت مع موسی فی طریقه فقالوا یا موسی أین إخواننا فقال لهم موسی معکم فی البحر، فلم یصدقوه فأمر الله البحر فصارت طاقات حتّی کان ینظر بعضهم إلی بعض و یتحدثون و أقبل فرعون و جنوده فلما انتهی إلی البحر قال لأصحابه أ لا تعلمون أنی ربکم الأعلی قد فرج لی البحر فلم یجسر أحد أن یدخل البحر و امتنعت الخیل منه لهول الماء فتقدم فرعون حتّی جاء إلی ساحل البحر فقال له منجمه لا تدخل البحر و عارضه فلم یقبل منه و أقبل علی فرس حصان فامتنع الحصان أن یدخل الماء فعطف علیه جبرئیل و هو علی مادیانة فتقدمه و دخل فنظر الفرس إلی الرمکة فطلبها و دخل البحر و اقتحم أصحابه خلفه فلما دخلوا کلهم حتّی کان آخر من دخل من أصحابه و آخر من خرج من أصحاب موسی أمر الله الریاح فضربت البحر بعضه ببعض فأقبل الماء یقع علیهم مثل الجبال فقال فرعون عند ذلک «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ» فأخذ جبرئیل کفا من حمأة فدسها فی فیه ثم قال «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ». [تفسیر القمّی، ج 2، ص 118؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 169، ح 1]

ص: 124

ص: 125

مؤلّف گوید:

آنچه در این روایت آمده خلاصه همه روایات این قصّه است.

باید گفت: در ماجرای حضرت موسی علیه السلام با فرعون عبرت هایی است که به برخی از آن ها اشاره می شود و به برخی از آن ها در آیات پیشین و آیات آینده اشاره شده و خواهد شد، إن شاءالله.

«وَ أَنجَیْنَا مُوسَی وَ مَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ * إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ» (1)

معیار ارزش، هدف و نیّت انسان هاست.

سلیمان بن جعفر جعفری گوید: از حضرت ابی الحسن علیه السلام شنیدم که به پدرم می فرمود:

«برای چه تو با عبدالرحمان بن یعقوب -- که قائل به تجسّم و توصیف و سخنان خطرناکی است درباره ی خداوند و خداوند قابل توصیف نیست -- رفت و آمد می کنی؟ سپس فرمود: یا باید با او رفت و آمد کنی و نزد ما نیایی و یا نزد ما بیایی و نزد او نروی» پدرم گفت: «من به اعتقادات او کاری ندارم»

ص: 126


1- سوره ی شعراء، آیات 67-65.

حضرت کاظم علیه السلام فرمود: آیا می دانی که در بین اصحاب موسی علیه السلام مردی بود که پدرش از فرعونیان بود و چون لشگر فرعون به لشگر موسی نزدیک شد، او رفت تا پدر خود را نصیحت کند و چون فرعونیان غرق شدند او نیز غرق شد، آیا تو نمی ترسی که همانند او گرفتار عذاب بشوی و چون خبر آن مرد به موسی علیه السلام رسید، موسی از جبرئیل درباره ی او سؤال نمود و جبرئیل فرمود: او غرق شد، رحمت خدا بر او باد چرا که عذاب چون نازل شود هر کس در کنار گنهکاران باشد، گرفتار خواهد شد. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

گروهی از اصحاب موسی علیه السلام گفتند: «چه خوب است ما بین لشگر فرعون برویم و از دنیای آنان بهره مند شویم، و چون موسی -- طبق وعده ی خداوند -- پیروز شود به او بازگردیم» پس چنین کردند و چون موسی علیه السلام و پیروان او از فرعونیان فرار کردند، آنان بر مرکب های خود سوار شدند تا خود را به جمعیّت

ص: 127


1- قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی بَکْرُ بْنُ صَالِحٍ الرَّازِیُّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ لِأَبِی مَا لِی رَأَیْتُکَ عِنْدَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ إِنَّهُ خَالِی فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام إِنَّهُ یَقُولُ فِی اللَّهِ قَوْلًا عَظِیماً یَصِفُ اللَّهَ تَعَالَی وَ یَحُدُّهُ وَ اللَّهُ لَا یُوصَفُ -- فَإِمَّا جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَکْتَنَا وَ إِمَّا جَلَسْتَ مَعَنَا وَ تَرَکْتَهُ فَقَالَ إِنْ هُوَ یَقُولُ مَا شَاءَ أَیُّ شَیْ ءٍ عَلَیَّ مِنْهُ إِذَا لَمْ أَقُلْ مَا یَقُولُ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام أَ مَا تَخَافَنَّ أَنْ تَنْزِلَ بِهِ نَقِمَةٌ فَتُصِیبَکُمْ جَمِیعاً أَ مَا عَلِمْتَ بِالَّذِی کَانَ مِنْ أَصْحَابِ مُوسَی وَ کَانَ أَبُوهُ مِنْ أَصْحَابِ فِرْعَوْنَ فَلَمَّا لَحِقَتْ خَیْلُ فِرْعَوْنَ مُوسَی علیه السلام تَخَلَّفَ عَنْهُ لِیَعِظَهُ وَ أَدْرَکَهُ مُوسَی وَ أَبُوهُ یُرَاغِمُهُ حَتَّی بَلَغَا طَرَفَ الْبَحْرِ فَغَرِقَا جَمِیعاً فَأَتَی مُوسَی الْخَبَرُ فَسَأَلَ جَبْرَئِیلَ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ لَهُ غَرِقَ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ لَمْ یَکُنْ عَلَی رَأْیِ أَبِیهِ لَکِنَّ النَّقِمَةَ إِذَا نَزَلَتْ لَمْ یَکُنْ لَهَا عَمَّنْ قَارَبَ الْمُذْنِبَ دِفَاعٌ. [أمالی المفید، ص 112، ح 3]

موسی علیه السلام برسانند، و لکن خداوند ملائکه ای را فرستاد و ملائکه آنان را به لشگر فرعون بازگرداندند و همانند فرعونیان غرق شدند. (1)

علّت ابتلای پیامبران و امّت های آنان

امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ای فرمود:

اگر خداوند اراده کرده بود که برای پیامبران گنج ها و معادن و باغستان ها و پرندگان و حیوانات وحشی را مسخّر کند و در اختیار آنان قرار بدهد، چنین می کرد، و لکن در آن صورت امتحانی و بلایی و جزا و پاداشی وجود نداشت و امتحانی انجام نمی شد تا اهل عافیت به پاداش اهل بلا برسند و مؤمنین نیز به ثواب محسنین نائل شوند، و اگر خداوند به اجبار مردم را وادار به ایمان و هدایت می نمود، امتحان از همه مردم برداشته می شد، [و در آن صورت اهل بهشت مستحق بهشت نبودند و اهل دوزخ نیز مستحق آتش نبودند.] (2)

ص: 128


1- الحسین بن سعید، فی کتاب (الزهد): عن النضر، عن محمّد بن هاشم، عن رجل، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن قوما ممن آمن بموسی علیه السلام، قالوا: لو أتینا عسکر فرعون، و کنا فیه، ونلنا من دنیاه، فإذا کان الذی نرجوه من ظهور موسی، صرنا إلیه. ففعلوا، فلما توجه موسی و من معه هاربین رکبوا دوابهم، و أسرعوا فی السیر لیوافوا موسی و من معه، فیکونوا معهم، فبعث الله ملائکة، فضربت وجوه دوابهم، فردتهم إلی عسکر فرعون، فکانوا فیمن غرق مع فرعون». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 173، ح 4؛ کتاب الزهد، ص 65، ح 172]
2- فی الکافی و روی ان أمیر المؤمنین علیه السلام قال فی خطبة له: و لو أراد الله جل ثناؤه حیث بعثهم أن یفتح لهم کنوز الذهبان و معادن البلدان و مغارس الجنان، و أن یحشر طیر السماء و وحش الأرض معهم لفعل، و لو فعل لسقط البلاء و بطل الجزاء و اضمحل الابتلاء، و لما وجب للقائلین أجور المبتلین، و لا لحق المؤمنین ثواب المحسنین و لا لزمت الأسماء أهالیها علی معنی مبین، و لذلک لو انزل الله مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ، و لو فعل لسقط البلوی عن الناس أجمعین و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 46]

سوره ی شعراء، آیات 69 تا 104

متن:

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهیمَ (69) إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ (70) قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاکِفینَ (71) قالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ (72) أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ (73) قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا کَذلِکَ یَفْعَلُونَ (74) قالَ أَ فَرَأَیْتُمْ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (75) أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمُ الْأَقْدَمُونَ (76) فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لی إِلاَّ رَبَّ الْعالَمینَ (77) الَّذی خَلَقَنی فَهُوَ یَهْدینِ (78) وَ الَّذی هُوَ یُطْعِمُنی وَ یَسْقینِ (79) وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ (80) وَ الَّذی یُمیتُنی ثُمَّ یُحْیینِ (81) وَ الَّذی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لی خَطیئَتی یَوْمَ الدِّینِ (82) رَبِّ هَبْ لی حُکْماً وَ أَلْحِقْنی بِالصَّالِحینَ (83) وَ اجْعَلْ لی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرینَ (84) وَ اجْعَلْنی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعیمِ (85) وَ اغْفِرْ لِأَبی إِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّینَ (86) وَ لا تُخْزِنی یَوْمَ یُبْعَثُونَ (87) یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (88) إِلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ (89) وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ (90) وَ بُرِّزَتِ الْجَحیمُ لِلْغاوینَ (91) وَ قیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (92) مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ أَوْ یَنْتَصِرُونَ (93) فَکُبْکِبُوا فیها هُمْ وَ الْغاوُونَ (94) وَ جُنُودُ إِبْلیسَ أَجْمَعُونَ (95) قالُوا وَ هُمْ فیها یَخْتَصِمُونَ (96) تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ (97) إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمینَ (98) وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ (99) فَما لَنا مِنْ شافِعینَ (100) وَ لا صَدیقٍ حَمیمٍ (101) فَلَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (102) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (103) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (104)

لغات:

«أقدم و متقدّم و أوّل و أسبق» نظائراند، یعنی چیزی که قبل از چیز دیگر بوده است و «قدیم» چیزی را گویند که قبل از او چیزی نبوده است و مقابل آن «ابدی و ازلی»

ص: 129

است که بعد از آن چیزی نخواهد بود، و «أزلفت الجنّة» یعنی قرّبت الجنّة و «بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ» یعنی أظهرت الجحیم، و «تبریز و ابراز» به معنای آشکار نمودن است، و لازم آن، «بَرَزَ یَبرُز بُروزاً» به معنای آشکار شدن است و «غاوی» عامل بما یوجب الخیبة من الثواب است، و «کُبکِبُوا» در اصل کببوا بوده و به معنای روی همدیگر ریخته شدن است، یعنی اهل دوزخ را مانند هیزمی که روی هم انباشته می کنند در دوزخ می ریزند، و «حمیم» یعنی حامی و قریبی که تو او را دوست می داری و او نیز تو را دوست می دارد.

ترجمه:

و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان، (69) هنگامی که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را می پرستید؟!» (70) گفتند: «بتهایی را می پرستیم، و همه روز ملازم عبادت آن هاییم.» (71) گفت: «آیا هنگامی که آن ها را می خوانید صدای شما را می شنوند؟! (72) یا سود و زیانی به شما می رسانند؟!» (73) گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین می کنند.» (74) گفت: «آیا دیدید (این) چیزهایی را که پیوسته پرستش می کردید… (75) شما و پدران پیشین شما، (76) همه آن ها دشمن من هستند (و من دشمن آن ها)، مگر پروردگار عالمیان! (77) همان کسی که مرا آفرید، و پیوسته راهنماییم می کند، (78) و کسی که مرا غذا می دهد و سیراب می نماید، (79) و هنگامی که بیمار شوم مرا شفا می دهد، (80) و کسی که مرا می میراند و سپس زنده می کند، (81) و کسی که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد! (82) پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن! (83) و برای من در میان امّتهای آینده، زبان صدق (و ذکر خیری) قرار ده! (84) و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان! (85) و پدرم [عمویم] را بیامرز، که او از گم راهان بود! (86) و در آن

ص: 130

روز که مردم برانگیخته می شوند، مرا شرمنده و رسوا مکن! (87) در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی بخشد، (88) مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!» (89) (در آن روز،) بهشت برای پرهیزکاران نزدیک می شود، (90) و دوزخ برای گم راهان آشکار می گردد، (91) و به آنان گفته می شود: «کجا هستند معبودانی که آن ها را پرستش می کردید… (92) معبودهایی غیر از خدا؟! آیا آن ها شما را یاری می کنند، یا کسی به یاری آن ها می آید؟!» (93) در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گم راه به دوزخ افکنده می شوند (94) و همچنین همگی لشکریان ابلیس! (95) آن ها در آنجا در حالی که به مخاصمه برخاسته اند می گویند: (96) «به خدا سوگند که ما در گم راهی آشکاری بودیم، (97) چون شما را با پروردگار عالمیان برابر می شمردیم! (98) امّا کسی جز مجرمان ما را گم راه نکرد! (99) (افسوس که امروز) شفاعت کنندگانی برای ما وجود ندارد، (100) و نه دوست گرم و پرمحبّتی! (101) ای کاش بار دیگر (به دنیا) بازگردیم و از مؤمنان باشیم!» (102) در این ماجرا، نشانه (و عبرتی) است ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند! (103) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (104)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ * وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ * وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ…» (1)

مرحوم صدوق در کتاب معانی الأخبار با سند خود از مفضّل بن عمر نقل کرده که گوید:

به امام صادق علیه السلام گفتم: معنای آیه ی «وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ…» چیست؟ و امام علیه السلام معنای ابتلای ابراهیم علیه السلام را بیان نمود، تا

ص: 131


1- سوره ی شعراء، آیات 75-78.

این که فرمود: و معنای توکّل در آیات «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ…» است و ابراهیم علیه السلام از خدای خود درخواست حکم و ملحق شدن به صالحین را نمود و فرمود: «رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» و مقصود از صالحین کسانی هستند که تنها به حکم الهی حکم می کنند و به آراء و قیاس حکم نمی کنند مگر آن که شاهد صدقی داشته باشند که خداوند در آیه «وَ اجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» به آن اشاره نموده است و حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند زبان صدق و صادق طلب نمود و خداوند برای او و پیامبران دیگر لسان صدق قرار داد، و مقصود از لسان صدق علیّ بن ابیطالب علیه السلام است، چرا که خداوند در آیه دیگر می فرماید: «وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا…» (1) و (2)

ص: 132


1- سوره ی مریم، آیه ی 50.
2- حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیُّ الْعَبَّاسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْکُوفِیُّ الْفَزَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ الزَّیَّاتُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ الْأَزْدِیُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصّادق جَعْفَرِ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ مَا هَذِهِ الْکَلِمَاتُ قَالَ هِیَ الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَّهُ قَالَ یَا رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا یَعْنِی جل جلاله بِقَوْلِهِ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ یَعْنِی أَتَمَّهُنَّ إِلَی الْقَائِمِ علیه السلام اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ قَالَ یَعْنِی بِذَلِکَ الْإِمَامَةَ جَعَلَهَا اللَّهُ فِی عَقِبِ الْحُسَیْنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَکَیْفَ صَارَتِ الْإِمَامَةُ فِی وُلْدِ الْحُسَیْنِ دُونَ وُلْدِ الْحَسَنِ وَ هُمَا جَمِیعاً وَلَدَا رَسُولِ اللَّهِ وَ سِبْطَاهُ وَ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ مُوسَی وَ هَارُونَ کَانَا نَبِیَّیْنِ مُرْسَلَیْنِ أَخَوَیْنِ فَجَعَلَ اللَّهُ النُّبُوَّةَ فِی صُلْبِ هَارُونَ دُونَ صُلْبِ مُوسَی وَ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ أَنْ یَقُولَ لِمَ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ فَإِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ جل جلاله لَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یَقُولَ لِمَ جَعَلَهَا اللَّهُ فِی صُلْبِ الْحُسَیْنِ دُونَ صُلْبِ الْحَسَنِ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی هُوَ الْحَکِیمُ فِی أَفْعَالِهِ -- لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ و لقول الله تعالی -- وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ وجه آخر و ما ذکرناه أصله و الابتلاء علی ضربین أحدهما مستحیل علی الله تعالی ذکره و الآخر جائز فأما ما یستحیل فهو أن یختبره لیعلم ما تکشف الأیام عنه و هذا ما لا یصلح لأنه عزّوجلّ علام الغیوب و الضرب الآخر من الابتلاء أن یبتلیه حتّی یصبر فیما یبتلیه به فیکون ما یعطیه من العطاء علی سبیل الاستحقاق و لینظر إلیه الناظر فیقتدی به فیعلم من حکمة الله عزّوجلّ أنه لم یکل أسباب الإمامة إلّا إلی الکافی المستقل الذی کشفت الأیام عنه بخبره فأما الکلمات فمنها ما ذکرناه و منها الیقین و ذلک قول الله عزّوجلّ -- وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ و منها المعرفة بقدم بارئه و توحیده و تنزیهه عن التشبیه حتّی نظر إلی الکواکب و القمر و الشمس فاستدل بأفول کل واحد منها علی حدثه و بحدثه علی محدثه ثم علمه علیه السلام بأن الحکم بالنجوم خطأ فی قوله عزّوجلّ -- فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ. فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ و إنّما قیده الله سبحانه بالنظرة الواحدة لأن النظرة الواحدة لا توجب الخطأ إلّا بعد النظرة الثانیة بدلالة -- قول النّبی صلی الله علیه و آله لما قال لأمیر المؤمنین علیه السلام یَا عَلِیُّ أَوَّلُ النَّظْرَةِ لَکَ وَ الثَّانِیَةُ عَلَیْکَ وَ لَا لَکَ و منها الشجاعة و قد کشفت الأیام عنه بدلالة قوله عزّوجلّ -- إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ. قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِینَ. قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ. قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِینَ. قالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلی ذلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ. وَ تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ. فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ و مقاومة الرجل الواحد ألوفا من أعداء الله عزّوجلّ تمام الشجاعة -- ثم الحلم مضمن معناه فی قوله عزّوجلّ -- إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ ثم السخاء و بیانه فی حدیث ضیف إبراهیم المکرمین ثم العزلة عن أهل البیت و العشیرة مضمن معناه فی قوله -- وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ الآیة و الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر بیان ذلک فی قوله عزّوجلّ -- یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً. یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا. یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا. یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا و دفع السیئة بالحسنة و ذلک لما قال له أبوه -- أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یا إِبْراهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا فقال فی جواب أبیه -- سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا و التوکل بیان ذلک فی قوله -- الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ. وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ. وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ. وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ. وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ثم الحکم و الانتماء إلی الصالحین فی قوله -- رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ یعنی بالصالحین الذین لا یحکمون إلّا بحکم الله عزّوجلّ و لا یحکمون بالآراء و المقاییس حتّی یشهد له من یکون بعده من الحجج بالصدق بیان ذلک فی قوله -- وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ أراد فی هذه الأمة الفاضلة فأجابه الله و جعل له و لغیره من أنبیائه لسان صدق فی الآخرین و هو علی بن أبی طالب علیه السلام و ذلک قوله -- وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا. [معانی الأخبار، ص 126، ح 1]

ص: 133

اهل سنّت نیز از امام صادق علیه السلام در تفسیر «وَ اجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» نقل کرده اند که فرمود:

مقصود از این آیه علیّ بن ابیطالب علیه السلام است، و چون ولایت او بر ابراهیم علیه السلام عرضه شد ابراهیم گفت: «خدایا او را از ذریّه ی من قرار ده و خداوند دعای او را اجابت نمود. (1)

«یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

قلب سلیم قلبی است که چون خدا را ملاقات می کند، جز [محبّت] خدا

ص: 134


1- قوله تعالی وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد علیه السلام قال هو علی بن أبی طالب عرضت ولایته علی إبراهیم علیه السلام فقال اَللَّهُمَّ اجعله من ذریتی ففعل الله ذلک. [کشف الغمة فی معرفة الأئمّة، ج 1، ص 320]
2- سوره ی شعراء، آیات 88 و 89.

در آن نباشد، و فرمود: هر قلبی که در آن شرک و یا شک باشد، ساقط و بی ارزش است و هدف پیامبران از زهد در دنیا این بوده که قلوب شان برای آخرت فارغ باشد. (1)

و نیز فرمود:

قلب سلیم این است که سالم از حبّ دنیا باشد. و مؤیّد این روایت است سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: «حُبُ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ.» (2)

و نیز فرمود:

کسی که دارای نیّت صادق باشد، دارای قلب سالم است، چرا که سلامت قلب از آفت های دنیا، نیّت را در همه امور خالص می نماید، چنان که خداوند می فرماید: «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.» (3)

«وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ *… فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَ الْغَاوُونَ * وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ *…» (4)

ابوبصیر گوید:

امام صادق علیه السلام در تفسیر «فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَ الْغَاوُونَ» فرمود: مقصود از این

ص: 135


1- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ قَالَ الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یَلْقَی رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قَالَ وَ کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شِرْکٌ أَوْ شَکٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلْآخِرَةِ. [کافی، ج 2، ص 16، ح 5]
2- روی عن الصّادق علیه السلام أنه قال هو القلب الذی سلم من حب الدنیا و یؤیده قول النّبی ص: حب الدنیا رأس کل خطیئة. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 305]
3- فی مصباح الشریعة قال الصّادق علیه السلام صاحب النیة الصّادقة صاحب القلب السلیم، لان سلامة القلب من هواجس المذکورات. تخلص النیة لله فی الأمور کلها قال الله تعالی: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 58، ح 51]
4- سوره ی شعراء، آیات 95-91.

آیه کسانی هستند که با زبان خود عدالت را توصیف می نمایند و بر خلاف آن عمل می کنند. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

جنود ابلیس، ذریّه ی إبلیس اند از شیاطین. (2)

و در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

این آیه درباره بنی امیّه نازل شده و مقصود از «غَاوُونَ» بنی عبّاس هستند. سپس علیّ بن ابراهیم رحمة الله علیه گوید: مقصود از «إِذْ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ» این است که پیروان بنی امیّه و بنی عبّاس به پیشوایان شان در دوزخ می گویند: «به خدا سوگند ما در گم راهی آشکاری بودیم، چرا که شما را به جای پروردگار عالمین و همتای او گرفتیم و از شما اطاعت کردم و شما را اربابان خود دانستیم» و سپس می گویند: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ.» (3)

«فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ * فَلَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (4)

ص: 136


1- الحسین بن سعید فی کتاب (الزهد): عن النضر، عن الحلبی، عن أبی سعید المکاری، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قوله تعالی: فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَ الْغاوُونَ، قال: «هم قوم وصفوا عدلا بألسنتهم، ثم خالفوا إلی غیره». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 176، ح 3؛ کتاب زهد، ص 68، ح 181]
2- وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغاوِینَ… وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ جُنُودُ إِبْلِیسَ ذُرِّیَّتُهُ مِنَ الشَّیَاطِینِ. [الکافی، ج 2، ص 31]
3- و فی خبر آخر قال هم بنو أمیة «وَ الْغاوُونَ» هم بنو فلان قالُوا وَ هُمْ فِیها یَخْتَصِمُونَ تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ یقولون لمن تبعوهم أطعناکم کما أطعنا الله فصرتم أربابا ثم یقولون فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 123]
4- سوره ی شعراء، آیات 102-100.

عبد الحمید وابشی گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم: ما را همسایه ای است که به همه محرمات و محارم الهی بی حرمتی می کند، حتّی نماز را ترک می نماید تا چه رسد واجبات دیگر را؟ امام علیه السلام فرمود: «سبحان الله» و عمل او را خطرناک و بزرگ دانست و سپس فرمود: «آیا بدتر از او را به تو خبر بدهم؟» گفتم: آری، فرمود: بدتر از او ناصبی و دشمن ما [و دشمن شیعیان ما] می باشد.

تا این که فرمود:

تو آگاه باش که هر بنده ای که نام ما اهل بیت را بشنود و قلب او برای ما رقّت پیدا کند قطعاً ملائکه خداوند دست رحمت به پشت او می کشند، و همه گناهان او بخشوده می شود، جز این که گناهی انجام داده باشد که او را از ایمان خارج کرده باشد، و شفاعت در قیامت پذیرفته است و لکن درباره ی ناصبی پذیرفته نمی شود، و بسا مؤمن برای همسایه خود شفاعت می کند در حالی که او هیچ عمل خیری ندارد و مؤمن می گوید: «خدایا این همسایه من بود و به من آزاری نمی کرد و خداوند شفاعت او را درباره ی آن همسایه می پذیرد و می فرماید: من پروردگار تو هستم و من سزاوارترم که از تو حمایت کنم» پس خداوند شفاعت مؤمن را درباره ی همسایه او می پذیرد و او را به بهشت می برد، در حالی که هیچ کار خوبی نداشته است، سپس فرمود: پایین ترین مؤمنین حق شفاعت از سی نفر را دارند، و در چنین وقتی اهل آتش می گویند: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ.» (1)

ص: 137


1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْوَابِشِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ لَنَا جَاراً یَنْتَهِکُ الْمَحَارِمَ کُلَّهَا حَتَّی إِنَّهُ لَیَتْرُکُ الصَّلَاةَ فَضْلًا عَنْ غَیْرِهَا فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ أَعْظَمَ ذَلِکَ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِمَنْ هُوَ شَرٌّ مِنْهُ قُلْتُ بَلَی قَالَ النَّاصِبُ لَنَا شَرٌّ مِنْهُ أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ یُذْکَرُ عِنْدَهُ أَهْلُ الْبَیْتِ فَیَرِقُّ لِذِکْرِنَا إِلَّا مَسَحَتِ الْمَلَائِکَةُ ظَهْرَهُ وَ غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ کُلُّهَا إِلَّا أَنْ یَجِی ءَ بِذَنْبٍ یُخْرِجُهُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ إِنَّ الشَّفَاعَةَ لَمَقْبُولَةٌ وَ مَا تُقُبِّلَ فِی نَاصِبٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَشْفَعُ لِجَارِهِ وَ مَا لَهُ حَسَنَةٌ فَیَقُولُ یَا رَبِّ جَارِی کَانَ یَکُفُّ عَنِّی الْأَذَی فَیُشَفَّعُ فِیهِ فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنَا رَبُّکَ وَ أَنَا أَحَقُّ مَنْ کَافَی عَنْکَ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ وَ مَا لَهُ مِنْ حَسَنَةٍ -- وَ إِنَّ أَدْنَی الْمُؤْمِنِینَ شَفَاعَةً لَیَشْفَعُ لِثَلَاثِینَ إِنْسَاناً فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقُولُ أَهْلُ النَّارِ -- فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ. [الکافی، ج 8، ص 101، ح 72]

اهمیّت دوست و صدیق در قیامت

امام صادق علیه السلام فرمود:

به قدری منزلت صَدیق و دوست در قیامت بزرگ است که اهل دوزخ قبل از خویشان به دوستان خود پناهنده می شوند و از آنان فریادرسی می طلبند، چنان که خداوند می فرماید: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ.» (1)

جابر بن عبدالله انصاری می گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:

مؤمن در بهشت می گوید: دوست من فلانی چه شد؟ در حالی که دوست او در دوزخ قرار دارد، پس خداوند متعال می فرماید: «دوست او را به بهشت

ص: 138


1- أخبرنا جماعة، عن أبی المفضل، قال حدثنا أبو جعفر محمّد بن یونس القاضی الهمدانی، قال حدثنا أحمد بن الخلیل النوفلی بالدینور، قال حدثنا عثمان بن سعید المزنی، قال حدثنا الحسن بن صالح بن حی، قال سمعت جعفر بن محمّد یقول لقد عظمت منزلة الصدیق حتّی إن أهل النار لیستغیثون به و یدعونه فی النار قبل القریب و الحمیم. قال الله عزّوجلّ مخبرا عنهم «فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ». [الأمالی للطوسی، ص 517؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 178، ح 9]

نزد او ببرید» و چون ملائکه چنین می کنند، دوزخیان می گویند: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ.» (1)

امام باقر علیه السلام [به کسی که می گفت: فلانی دوست من است] فرمود:

آیا یکی از شما هنگام نیاز دست خود را در جیب دوست خود می کند و پول مقدار نیاز خود را بردارد؟ گفت: خیر. فرمود: پس شما برادر و دوست نشده اید. (2)

امام صادق علیه السلام از پدران خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

اول سخن و تیتر نامه عمل مؤمن پس از مرگ سخنانی است که مردم درباره ی او می گویند، پس اگر او را به خوبی یاد کنند خوب خواهد بود، و اگر او را به بدی یاد کنند بد خواهد بود، و نخستین تحفه ای که پس از مرگ به مؤمن داده می شود، این است که خداوند او و تشییع کنندگان او را می آمرزد.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

ای فضیل بن عبد الملک! داخل مسجد نمی شود جز اهل مسجد [و علاقه مندان به آن] و از هر خانواده ای نجیب آنان به مسجد می رود، سپس فرمود: ای فضیل، اهل مسجد از مسجد خارج نمی شود مگر آن که کم ترین

ص: 139


1- فی الخبر المأثور عن جابر بن عبد الله قال سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول إن الرجل یقول فی الجنة ما فعل صدیقی فلان و صدیقه فی الجحیم فیقول الله تعالی أخرجوا له صدیقه إلی الجنة فیقول من بقی فی النار فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم. [مجمع البیان، ج 7، ص 305]
2- و قال الآبی رحمة الله علیه فی کتابه نثر الدر محمّد بن علی الباقر علیه السلام قال یوما لأصحابه أ یدخل أحدکم یده فی کم صاحبه فیأخذ حاجته من الدنانیر قالوا لا قال فلستم إذا بإخوان. [کشف الغمة فی معرفة الأئمّة، ج 2، ص 148؛ ربیع الأبرار، ج 1، ص 430]

بهره ی او یکی از سه چیز است، یا دعایی کرده که خداوند با آن دعا او را به بهشت می برد، و یا دعایی کرده و خداوند بلایی را در دنیا از او برطرف می کند، و یا برادر و دوستی را پیدا می کند که در راه خدا از او استفاده خواهد نمود.

سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

مسلمان بعد از اسلام فائده و بهره ای به دست نمی آورد که مانند برادر و دوست در راه خدا باشد، تا این که فرمود: ای فضیل از فقرای شیعیان ما دوری نکنید، چرا که فقیر از شیعیان ما در قیامت به اندازه ی دو قبیله [بزرگ عرب:] ربیعه و مضرّ شفاعت می کند.

سپس فرمود:

ای فضیل، مؤمن را به این خاطر مؤمن گویند که او از خداوند امان می خواهد و خداوند به او امان می دهد، مگر تو سخن خدا را نشنیده ای که هنگام شفاعت یکی از شما در قیامت نسبت به دوست خود از قول اهل دوزخ می فرماید: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ.» (1)

ص: 140


1- أخبرنی أبو عبد الله محمّد بن محمّد، قال أخبرنی أبو القاسم جعفر ابن محمّد رحمة الله علیه، قال حدثنی محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن أحمد بن أبی عبد الله البرقی، عن شریف بن سابق، عن أبی العبّاس الفضل بن عبد الملک، عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد علیه السلام، عن آبائه علیهم السلام، قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله أول عنوان صحیفة المؤمن بعد موته ما یقول الناس فیه، إن خیرا فخیر، و إن شرا فشر، و أول تحفة المؤمن أن یغفر له و لمن تبع جنازته. ثم قال یا فضل، لا یأتی المسجد من کل قبیلة إلّا وافدها، و من کل أهل بیت إلّا نجیبها. یا فضل، إنه لا یرجع صاحب المسجد بأقل من إحدی ثلاث إما دعاء یدعو به یدخله الله به الجنة، و إما دعاء یدعو به لیصرف الله به عنه بلاء الدنیا، و إما أخ یستفیده فی الله عزّوجلّ. قال ثم قال رسول الله صلی الله علیه و آله ما استفاد امرؤ مسلم فائدة بعد فائدة الإسلام مثل أخ یستفیده فی الله عزّوجلّ. ثم قال یا فضل، لا تزهدوا فی فقراء شیعتنا، فإن الفقیر منهم لیشفع یوم القیامة فی مثل ربیعة و مضر. ثم قال یا فضل، إنّما سمی المؤمن مؤمنا لأنه یؤمن علی الله فیجیز الله أمانه. ثم قال أ ما سمعت الله (تعالی) یقول فی أعدائکم إذا رأوا شفاعة الرجل منکم لصدیقه یوم القیامة «فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ». [امالی طوسی، ج 1، ص 45]

سوره ی شعراء، آیات 105 تا 153

متن:

کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلینَ (105) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (106) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ (107) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (108) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ (109) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (110) قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ (111) قالَ وَ ما عِلْمی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (112) إِنْ حِسابُهُمْ إِلاَّ عَلی رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ (113) وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنینَ (114) إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ مُبینٌ (115) قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومینَ (116) قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمی کَذَّبُونِ (117) فَافْتَحْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنی وَ مَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (118) فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (119) ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقینَ (120) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (121) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (122) کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلینَ (123) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ (124) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ (125) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (126) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ (127) أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ (128) وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ (129) وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارینَ (130) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (131) وَ اتَّقُوا الَّذی أَمَدَّکُمْ بِما تَعْلَمُونَ (132) أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنینَ (133) وَ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (134) إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ (135) قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظینَ (136) إِنْ هذا إِلاَّ خُلُقُ الْأَوَّلینَ (137) وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ (138) فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْناهُمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (139) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (140 )کَذَّبَتْ ثَمُودُ

ص: 141

الْمُرْسَلینَ (141) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (142) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ (143) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (144) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ (145) أَ تُتْرَکُونَ فی ما هاهُنا آمِنینَ (146) فی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (147) وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضیمٌ (148) وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً فارِهینَ (149) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (150) وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ (151) الَّذینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ (152) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرینَ (153)

لغات:

«أرذلون و أرذال» افراد پست و بی ارزش را گویند، و «رذیله» نقیض فضیلت است، و «طَرْد» به معنای دور کردن با تنفّر است، و «أَطْرَدَه» یعنی جعله طریداً، و «رَجْم» سنگ پراندن است، و به تیراندازی رجم نمی گویند، و «مشتوم» را مرجوم گویند، به خاطر مذمّتی که در معنای شتم وجود دارد، و «انتهاء و نهایت» رسیدن به حدّ معین است، و «فتح» به معنای حکم است و حاکم را «فتّاح» گویند، چرا که با حکم خود فتح و فصل می کند، و «ریع» به معنای ارتفاع و بلندی است، و جمع آن اریاع و ریعة می باشد، و «مصانع» جمع مصنع به معنای مأخذ آب است، و به معنای قصور و حصون آمده است، و «بطش» به معنای ضربت و قتل با تازیانه و شمشیر است، و «جبّار» صاحب قدرت و سلطانی است که دارای علوّ مرتبه باشد، و این صفنت درباره ی خداوند مدح و ستایش است و درباره ی غیر او مذمّت است چرا که این معنا در عبد با تکلّف گفته می شود و عبد لایق آن نخواهد بود، و «طلعها هضیم» یعنی لطیف، و «هَضَمَه حَقَّه» یعنی نقصه، و «هضم الطعام» یعنی لطف، و «مُسَحَّر» کسی را گویند که پیاپی سحر شده باشد، و «سوء» زیانی است که صاحب آن از آن زیان با خبر شود.

ص: 142

ترجمه:

و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (104) قوم نوح رسولان را تکذیب کردند، (105) هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (106) مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم! (107) تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (108) من برای این دعوت، هیچ مزدی از شما نمی طلبم اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! (109) پس، تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!» (110) گفتند: «آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بی ارزش از تو پیروی کرده اند؟!» (111) (نوح) گفت: «من چه می دانم آن ها چه کاری داشته اند! (112) حساب آن ها تنها با پروردگار من است اگر شما می فهمیدید! (113) و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد. (114) من تنها انذارکننده ای آشکارم.» (115) گفتند: «ای نوح! اگر (از حرفهایت) دست برنداری، سنگباران خواهی شد!» (116) گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تکذیب کردند! (117) اکنون میان من و آن ها جدایی بیفکن و مرا و مؤمنانی را که با من هستند رهایی بخش!» (118) ما، او و کسانی را که با او بودند، در آن کشتی که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود، رهایی بخشیدیم! (119) سپس بقیه را غرق کردیم! (120) در این ماجرا نشانه روشنی است امّا بیشتر آنان مؤمن نبودند. (121) و پروردگار تو عزیز و رحیم است. (122) قوم عاد (نیز) رسولان (خدا) را تکذیب کردند، (123) هنگامی که برادرشان هود گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (124) مسلماً من برای شما پیامبری امین هستم. (125) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (126) من در برابر این دعوت، هیچ اجر و پاداشی از شما نمی طلبم اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است. (127) آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه ای از روی هوا و هوس می سازید؟! (128) و قصرها

ص: 143

و قلعه های زیبا و محکم بنا می کنید شاید در دنیا جاودانه بمانید؟! (129) و هنگامی که کسی را مجازات می کنید همچون جبّاران کیفر می دهید! (130) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (131) و از (نافرمانی) خدایی بپرهیزید که شما را به نعمتهایی که می دانید امداد کرده (132) شما را به چهارپایان و نیز پسران (لایق و برومند) امداد فرموده (133) همچنین به باغها و چشمه ها! (134) (اگر کفران کنید،) من بر شما از عذاب روزی بزرگ می ترسم!» (135) آن ها [قوم عاد] گفتند: «برای ما تفاوت نمی کند، چه ما را انذار کنی یا نکنی (بیهوده خود را خسته مکن)! (136) این همان روش (و افسانه های) پیشینیان است! (137) و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!» (138) آنان هود را تکذیب کردند، ما هم نابودشان کردیم و در این، آیت و نشانه ای است (برای آگاهان) ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند! (139) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (140) قوم ثمود رسولان (خدا) را تکذیب کردند، (141) هنگامی که صالح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (142) من برای شما پیامبری امین هستم! (143) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (144) من در برابر این دعوت، اجر و پاداشی از شما نمی طلبم اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! (145) آیا شما تصوّر می کنید همیشه در نهایت امنیّت در نعمتهایی که این جاست می مانید، (146) در این باغها و چشمه ها، (147) در این زراعتها و نخلهایی که میوه هایش شیرین و رسیده است؟! (148) و از کوه ها خانه هایی می تراشید، و در آن به عیش و نوش می پردازید! (149) پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید! (150) و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید! (151) همانها که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند!» (152) گفتند: «(ای صالح!) تو از افسون شدگانی (و عقل خود را از دست داده ای!) (153)

ص: 144

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

مقصود از مرسلین حضرت نوح و پیامبران قبل از او تا آدم علیهم السلام اند. (2)

«قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ» (3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «الْأَرْذَلُونَ»، فقرا هستند. (4)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

مقصود از «فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً» یعنی نوح پس از تکذیب شدن، و ایمان نیاوردن مردم به او، به خدای خود گفت: «اِقض بینی و بینهم قضاءً» یعنی خدایا تو بین من و آنان حکم کن. (5)

«فَأَنجَیْنَاهُ وَ مَن مَّعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِینَ *…» (6)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

«فُلْکِ الْمَشْحُونِ»، آن کشتی را گویند که ساختار آن کامل شده و تنها باید به دریا وارد شود، و مقصود از «أَ تَبْنُونَ بِکُلِ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ» این است که آنان از

ص: 145


1- سوره ی شعراء، آیه ی 105.
2- و قال أبو جعفر علیه السلام یعنی بالمرسلین نوحا و الأنبیاء الذین کانوا بینه و بین آدم علیه السلام. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 307]
3- سوره ی شعراء، آیه ی 111.
4- وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ قال الفقراء. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 123]
5- و أما قوله: فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً یقول اقض بینی و بینهم قضا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 123]
6- سوره ی شعراء، آیه ی 119-120.

روی استهزاء در هر طریق و راهی آیه و نشانه ای قرار می دادند و آن نشانه نام علیّ علیه السلام بود. (1) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید: «بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ» یعنی تقتلون بالغضب من غیر استحقاقٍ. «وَ نَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ» یعنی ممتلیً، و «بُیُوتًا فَارِهِینَ» یعنی حاذقین، سپس گوید: «فَرِهِینَ» نیز قرائت شده یعنی بَطرین. (2)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

«إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ» یعنی به نوح علیه السلام گفتند: تو نیز مثل ما اجوف هستی و نیاز به عذا داری و اگر پیامبر می بودی نباید چنین باشی. (3)

«أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ * وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ» (4)

مرحوم طبرسی در تفسیر «أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ» گوید:

یعنی شما بناهایی را بنا می کنید که نیاز به سکنای آن ندارید و هدف شما عبث و بیهوده کاری و بازی و لهو است. سپس گوید: مؤیّد این معنا روایت انس است که گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله قبّه و ساختمانی را مشاهده نمود و فرمود: این ساختمان از کیست؟ گفته شد: از مردی از انصار است، و چیزی نگذشت که آن مرد انصاری آمد و به هر کس سلام کرد سلام او را پاسخ ندادند و او فهمید که مورد غضب و خشم واقع شده است پس به

ص: 146


1- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ المجهز الذی قد فرغ منه و لم یبق إلّا رفعه و أما قوله: بِکُلِّ رِیعٍ قال أبو جعفر علیه السلام یعنی بکل طریق آیَةً و الآیة علی تَعْبَثُونَ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 125]
2- و قوله: وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً فارِهِینَ أی حاذقین و یقرأ فرهین أی بطرین. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 123]
3- و قوله إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ یقول أجوف مثل خلق الناس و لو کنت رسولا ما کنت مثلنا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 125]
4- سوره ی شعراء، آیات 128 و 129.

بعضی از دوستان خود گفت: و الله رسول خدا صلی الله علیه و آله از کار من ناخوش آمده و من نمی دانم برای چه بوده است؟ اصحاب گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله قبّه و ساختمان تو را دید و فرمود: این ساختمان از کیست؟ و ما تو را معرّفی کردیم. پس آن مرد انصاری علّت کراهت رسول خدا صلی الله علیه و آله را دانست و ساختمان را کلاً خراب کرد، و چون رسول آن مخروبه را دید فرمود: این ساختمان چه شد؟ اصحاب گفتند: ما کراهت شما را به او خبر دادیم، از این رو ساختمان را خراب کرد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر بنایی که ساخته می شود اگر نیاز ضروری به آن نباشد در روز قیامت وبال صاحب آن خواهد بود. (1)

سوره ی شعراء، آیات 154 تا 191

متن:

ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ (154) قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ

ص: 147


1- فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمة الله علیه و قال ابو محمّد الحسن العسکری علیه السلام لما نزلت هذه الایة ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً فی حق الیهود و النواصب، فغلظ ما وبخهم به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال جماعة من رؤسائهم ذوی الألسن و البیان منهم یا محمّد انک تهجونا و تدعی علی قلوبنا ما الله یعلم منها خلافه، ان فیها خیرا کثیرا نصوم و نتصدق و نواسی القراء! فقال رسول الله صلی الله علیه و آله انما الخیر ما أرید به وجد الله و عمل علی ما امر الله تعالی فاما ما أرید به الریاء و السمعة و معاندة رسول الله صلی الله علیه و آله و إظهار الغنی علیه و التمالک و الشرف فلیس بخیر بل هو الشر الخاص و وبال علی صاحبه یعذبه الله به أشد العذاب، فقالوا اله یا محمّد أنت تقول هذا و نحن نقول بل ما نتفقه الا لابطال أمرک و رفع ریاستک و لتفریق أصحابک عنک و هو الجهاد الأعظم نؤمل به من الله الثواب الأجل الأجسم و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة و فیه إلزامهم علی الوجه الأعظم. [تفسیر نور الثّقلین، ج 1، ص 89، ح 74]

لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ (155) وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَظیمٍ (156) فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمینَ (157) فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (158) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (159) کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلینَ (160) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ (161) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ (162) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (163) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ (164) أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمینَ (165) وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ (166) قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجینَ (167) قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالینَ (168) رَبِّ نَجِّنی وَ أَهْلی مِمَّا یَعْمَلُونَ (169) فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعینَ (170) إِلاَّ عَجُوزاً فِی الْغابِرینَ (171) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرینَ (172) وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرینَ (173) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (174) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (175) کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلینَ (176) إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ (178) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (179) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ (180) أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ (181) وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ (182) وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ (183) وَ اتَّقُوا الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلینَ (184) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرینَ (185) وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبینَ (186) فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ (187) قالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ (189) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (190) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (191)

لغات:

«مسحّر» کسی را گویند که چندین بار سحر شده است، و «سوء» زیان و ضرری است که صاحب آن بفهمد و او را ناخوش آید «یسوؤه وقوعه»، و «عَقر» قطع کردن

ص: 148

چیزی از بدن زنده است که اگر زیاد شود می میرد، و «عادی و ظالم و جائر» نظائراند، و «عادی» از عدوان است و اصل آن از «عَدو» به معنای سرعت در راه رفتن است، و «قالی» به معنای مبغض است، و «قَلاه یَقْلیه» یعنی أبغضه، و «غابِر» باقیمانده ناچیز از چیزی را گویند مانند خاکی که از جاروب کردن بالا می رود، و «تدمیر» به معنای اهلاک وحشتناک است، و «أیکه» باغستان پر از درخت را گویند و جمع آن «أیک» است، و «مُخسرین» جمع مُخسِر به معنای کسی است که در معرض خسران و ورشکستگی باشد و سرمایه خود را از دست بدهد، و نقیض آن «رابح» است، و «جِبِلّة» -- با کسر جیم و باء -- خلقت و طبیعت انسان را گویند.

ترجمه:

تو فقط بشری همچون مایی اگر راست می گویی آیت و نشانه ای بیاور!» (154) گفت: «این ناقه ای است (که آیت الهی است) برای او سهمی (از آب قریه)، و برای شما سهم روز معیّنی است! (155) کمترین آزاری به آن نرسانید، که عذاب روزی بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!» (156) سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پی» کردند (و هلاک نمودند) سپس از کرده خود پشیمان شدند! (157) و عذاب الهی آنان را فرا گرفت در این، آیت و نشانه ای است ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند! (158) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (159) قوم لوط فرستادگان (خدا) را تکذیب کردند، (160) هنگامی که برادرشان لوط به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (161) من برای شما پیامبری امین هستم! (162) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (163) من در برابر این دعوت، اجری از شما نمی طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالمیان است! (164) آیا در میان جهانیان، شما به سراغ جنس ذکور می روید (و همجنس بازی می کنید، آیا این زشت و ننگین نیست؟!) (165)

ص: 149

و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها می کنید؟! (حقّاً) شما قوم تجاوزگری هستید!» (166) گفتند: «ای لوط! اگر (از این سخنان) دست برنداری، به یقین از اخراج شدگان خواهی بود!» (167) گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم! (168) پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه این ها انجام می دهند رهایی بخش!» (169) ما او و تمامی خاندانش را نجات دادیم، (170) جز پیر زنی که در میان بازماندگان بود! (171) سپس دیگران را هلاک کردیم! (172) و بارانی (از سنگ) بر آن ها فرستادیم چه باران بدی بود باران انذارشدگان! (173) در این (ماجرای قوم لوط و سرنوشت شوم آن ها) آیتی است امّا بیشترشان مؤمن نبودند. (174) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (175) اصحاب ایکه [شهری نزدیک مدین] رسولان (خدا) را تکذیب کردند، (176) هنگامی که شعیب به آن ها گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (177) مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم! (178) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (179) من در برابر این دعوت، پاداشی از شما نمی طلبم اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! (180) حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشی نکنید)، و دیگران را به خسارت نیفکنید! (181) و با ترازوی صحیح وزن کنید! (182) و حق مردم را کم نگذارید، و در زمین تلاش برای فساد نکنید! (183) و از (نافرمانی) کسی که شما و اقوام پیشین را آفرید بپرهیزید!» (184) آن ها گفتند: «تو فقط از افسون شدگانی! (185) تو بشری همچون مایی، تنها گمانی که درباره تو داریم این است که از دروغگویانی! (186) اگر راست می گویی، سنگهایی از آسمان بر سر ما بباران!» (187) (شعیب) گفت: «پروردگار من به اعمالی که شما انجام می دهید داناتر است!» (188) سرانجام او را تکذیب کردند، و عذاب روز سایبان (سایبانی از ابر صاعقه خیز) آن ها را فراگرفت یقیناً آن عذاب روز بزرگی بود!

ص: 150

(189) در این ماجرا، آیت و نشانه ای است ولی بیشتر آن ها مؤمن نبودند. (190) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (191)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ… فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ» (1)

امام صادق علیه السلام پس از بیان قصّه قوم صالح علیه السلام [که در سوره ی هود گذشت] فرمود:

خداوند به صالح علیه السلام وحی نمود: «ای صالح به قوم خود بگو: خداوند یک روز از آب را برای این شتر قرار داده و یک روز را برای شما» و چون روز شرب آن شتر می رسید و از آن آب می نوشید، مردم از بزرگ و کوچک می آمدند و از شیر او می نوشیدند، و چون روز شرب مردم می رسید نیز مردم از آن آب می نوشیدند و از شیر شتر نیز می نوشیدند و در روز آنان سهمی از آب برای اشتر نبود… [تا این که شتر را نیز پی کردند و کشتند و گرفتار عذاب شدند.] (2)

مؤلّف گوید:

حدیث فوق به طور کامل در سوره ی هود گذشت.

ص: 151


1- سوره ی شعراء، آیات 158-155.
2- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع… ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَیْهِ أَنْ یَا صَالِحُ قُلْ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَ لِهَذِهِ النَّاقَةِ [مِنَ الْمَاءِ] شِرْبَ یَوْمٍ وَ لَکُمْ شِرْبَ یَوْمٍ وَ کَانَتِ النَّاقَةُ إِذَا کَانَ یَوْمُ شِرْبِهَا شَرِبَتِ الْمَاءَ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَیَحْلُبُونَهَا فَلَا یَبْقَی صَغِیرٌ وَ لَا کَبِیرٌ إِلَّا شَرِبَ مِنْ لَبَنِهَا یَوْمَهُمْ ذَلِکَ فَإِذَا کَانَ اللَّیْلُ وَ أَصْبَحُوا غَدَوْا إِلَی مَائِهِمْ فَشَرِبُوا مِنْهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ لَمْ تَشْرَبِ النَّاقَةُ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَمَکَثُوا بِذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ… [الکافی، ج 8، ص 187، ح 214]

در تفسیر مجمع البیان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود:

نهری که ناقه صالح از آن می نوشید نخستین نهری بود که روی زمین پیدا شد و خداوند آن را برای صالح [و ناقه او] از زمین بیرون آورد چنان که می فرماید: «لَّهَا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ.» (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

تنها چیزی که مردم را در ثواب و عقاب جمع می کند، رضایت و سخط است، چرا که ناقه صالح را یک نفر پی کرد و لکن خداوند عذاب را بر همه آن مردم نازل نمود به خاطر این که که همه آنان به عمل پی کننده ی ناقه صالح راضی شدند، چنان که می فرماید: «فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ». و چیزی نگذشت که سر زمین آنان مانند سکّه گداخته با خواری در زمین فرو رفت. (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ» ای من المبغضین. (3)

و در تفسیر «وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ» گوید:

یعنی، الخلق الأوّلین، و «فَکَذَّبُوهُ» یعنی قوم شعیب، و در تفسیر «فَأَخَذَهُمْ

ص: 152


1- فی مجمع البیان -- روی عن أمیر المؤمنین علی علیه السلام انه قال: انه أول عین نبعت فی الأرض هی التی فجرها الله عزّوجلّ لصالح فقال: لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 63، ح 74]
2- فی نهج البلاغة قال علیه السلام: ایها الناس انما یجمع الناس الرّضا لسخط، و انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرّضا، فقال سبحانه: فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ فما کان الا أن خارت أرضهم بالخسفة خوار السکة المحماة فی الأرض الخوارة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 63، ح 77]
3- إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ أی من المبغضین. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 123]

عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کَانَ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» و درباره ی«أَصْحابُ الْأَیْکَةِ» از امام باقر علیه السلام نقل نموده که ایکة به معنای غیضة یعنی درخت پر شاخه و برگ است، و در تفسیر «عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ…» فرمود: ظُلّة به معنای حرارت و گرمی و سموم است و به خدا سوگند برای ما روایت شده که آنان را در حالی که در خانه های خود بودند، حرارتی فرا گرفت و چون از خانه های خود به دنبال هوای خنک به طرف آن ابری رفتند که خداوند عذاب خود را در آن پنهان کرده بود، آن ابر آنان را احاطه نمود و صیحه ی کشنده ای آنان را گرفت و در خانه های خود هلاک شدند، و آنان قوم شعیب بودند و الله أعلم. (1)

مؤلّف گوید:

قبلاً به طور تفصیل قصّه قوم صالح و قوم لوط و اصحاب أیکه و قوم شعیب و بخس آنان در میزان و کیل گذشت، به امید آن که همه ما از قصّه های قرآن و ماجراهای پیامبران و امّت های گذشته پند بگیریم، چنان که خداوند در پایان این آیات می فرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ * وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ.»

ص: 153


1- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ المجهز الذی قد فرغ منه و لم یبق إلّا رفعه و أما قوله: بِکُلِّ رِیعٍ قال أبو جعفر علیه السلام یعنی بکل طریق آیَةً و الآیة علی تَعْبَثُونَ و قوله إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ یقول أجوف مثل خلق الناس و لو کنت رسولا ما کنت مثلنا و قوله أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الأیکة الغیضة من الشجر و أما قوله عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ فبلغنا و الله أعلم أنه أصابهم حر و هم فی بیوتهم فخرجوا یلتمسون الروح من قبل السحابة التی بعث الله فیها العذاب فلما غشیتهم أخذتهم الصیحة فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ و هم قوم شعیب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 125]

سوره ی شعراء، آیات 192 تا 227

متن:

وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ (193) عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفی زُبُرِ الْأَوَّلینَ (196) أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنی إِسْرائیلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی بَعْضِ الْأَعْجَمینَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنینَ (199) کَذلِکَ سَلَکْناهُ فی قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ (200) لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ (201) فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (202) فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203) أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ (204) أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنینَ (205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ (206) ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ (207) وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208) ذِکْری وَ ما کُنَّا ظالِمینَ (209) وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطینُ (210) وَ ما یَنْبَغی لَهُمْ وَ ما یَسْتَطیعُونَ (211) إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212) فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبینَ (213) وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ (214) وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (215) فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَری ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (216) وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزیزِ الرَّحیمِ (217) الَّذی یَراکَ حینَ تَقُومُ (218) وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدینَ (219) إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (220) هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلی مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ (221) تَنَزَّلُ عَلی کُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ (222) یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ (223) وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ (224) أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فی کُلِّ وادٍ یَهیمُونَ (225) وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ (226) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (227)

لغات:

«أَعْجَمِینَ» جمع أعجم به معنای کسی است که قدرت تکلّم به زبان عربی را

ص: 154

ندارد. و عجمی نقیض عربی است و أعجمی نقیض فصیح است، و «عَشِیرَة» به معنای خویش است، و به خاطر معاشرت انسان با آن و بالعکس به آن ها عشیره گفته می شود، و «أَفَّاکٍ» به معنای کذّاب است، و اصل افک به معنای مقلوب و وارونه است، و اَفّاک کسی است که فراوان خبرها را به کذب و دروغ بر می گرداند، و «أَثِیمٍ» فاعل اثم و گناه و قبیح است، و «هائم» به معنای ذاهب است، و یا به معنای ذاهب بر خلاف عدل و اعتدال است، و شعرای غیر مؤمن و غیر متدیّن در هر وادی و میدانی -- حق یا باطل -- قدم می گذارند، و خداوند در این آیه از هر شاعری مذمّت ننموده است، و لذا می فرماید: «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَ انتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا…»، و «غاوون» به فرموده امام صادق علیه السلام کسانی هستند که تعلّم و تفقّه آنان از روی علم نبوده و خود گم راه شده و دیگران را گم راه کرده اند» و در روایت دیگری فرمود: آنان «قُصّاص» یعنی قصّه پردازها هستند. (1)

ترجمه:

مسلّماً این (قرآن) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است! (192) روح الامین آن را نازل کرده است… (193) بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشی! (194) آن را به زبان عربی آشکار (نازل کرد)! (195) و توصیف آن در کتاب های پیشینیان نیز آمده است! (196) آیا همین نشانه برای آن ها کافی نیست که علمای بنی اسرائیل بخوبی از آن آگاهند؟! (197) هر گاه ما آن را بر بعضی از عجم [غیر عرب] ها نازل می کردیم… (198) و او آن را بر ایشان می خواند، به آن ایمان نمی آورند! (199) (آری،) این گونه (با بیانی رسا) قرآن را در دل های مجرمان وارد می کنیم! (200) (امّا) به آن ایمان نمی آورند تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند! (201) ناگهان به سراغ شان

ص: 155


1- مجمع البیان، ج 8 و 7، ص 208؛ اعتقادات، ص 105.

می آید، در حالی که توجّه ندارند! (202) و (در آن هنگام) می گویند: «آیا به ما مهلتی داده خواهد شد؟!» (203) آیا برای عذاب ما عجله می کنند؟! (204) به ما خبر ده، اگر (باز هم) سالیانی آن ها را از این زندگی بهره مند سازیم… (205) سپس عذابی که به آن ها وعده داده شده به سراغ شان بیاید… (206) این تمتع و بهره گیری از دنیا برای آن ها سودی نخواهد داشت! (207) ما هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر این که انذارکنندگانی (از پیامبران الهی) داشتند. (208) تا متذکّر شوند و ما هرگز ستمکار نبودیم! (که بدون اتمام حجّت مجازات کنیم) (209) شیاطین و جنیّان (هرگز) این آیات را نازل نکردند! (210) و برای آن ها سزاوار نیست و قدرت ندارند! (211) آن ها از استراق سمع (و شنیدن اخبار آسمان ها) برکنارند! (212) (ای پیامبر!) هیچ معبودی را با خداوند مخوان، که از معذّبین خواهی بود! (213) و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن! (214) و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر! (215) اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام می دهید بیزارم!» (216) و بر خداوند عزیز و رحیم توکّل کن! (217) همان کسی که تو را به هنگامی که (برای عبادت) برمی خیزی می بیند (218) و (نیز) حرکت تو را در میان سجده کنندگان! (219) اوست خدای شنوا و دانا. (220) آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل می شوند؟! (221) آن ها بر هر دروغگوی گنهکار نازل می گردند (222) آنچه را می شنوند (به دیگران) القا می کنند و بیشترشان دروغگو هستند! (223) (پیامبر اسلام شاعر نیست) شاعران کسانی هستند که گم راهان از آنان پیروی می کنند. (224) آیا نمی بینی آن ها در هر وادی سرگردانند؟ (225) و سخنانی می گویند که (به آن ها) عمل نمی کنند؟! (226) مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می دهند و خدا را بسیار یاد می کنند، و به هنگامی

ص: 156

که مورد ستم واقع می شوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمی خیزند (و از شعر در این راه کمک می گیرند) آن ها که ستم کردند به زودی می دانند که بازگشت شان به کجاست! (227)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ إِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ *…» (1)

از امام باقر علیه السلام سؤال شد: آیا ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر از طرف خداوند «رَبِّ الْعَالَمِینَ» توسط جبرئیل نازل شد؟ امام باقرعلیه السلام فرمود:

«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ * بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ * وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ»، «قَالَ هِیَ الْوَلَایَةُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ»، یعنی آری ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام توسّط جبرئیل بر قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله به زبان عربّی -- گویا -- نازل شد، و در کتب پیامبران پیشین نیز ولایت آن حضرت نازل شده بود. [و پیامبران موظّف به ابلاغ آن بودند.] (2)

امام کاظم علیه السلام فرمود:

ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام در جمیع کتاب های پیامبران نوشته شده

ص: 157


1- سوره ی شعراء، آیات 196-192.
2- حدثنا محمّد بن أحمد عن العبّاس بن معروف عن الحسن بن محبوب عن حنان بن سدیر عن سالم عن أبی محمّد قال قلت لأبی جعفر علیه السلام أخبرنی عن الولایة أ نزل بها جبرئیل من عند رب العالمین یوم الغدیر فقال نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ قال هی الولایة لأمیر المؤمنین. [بصائر الدرجات، ص 73؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 183، ح 4]

بود، و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث به رسالت نکرد مگر با نبوّت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ولایت وصیّ او علیّ بن ابی طالب علیه السلام. (1)

امام باقر یا امام صادق علیه السلام فرمود:

معنای «بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ» این است که زبان عربی، مُبَیِّن زبان های دیگر است و زبان های دیگر مُبَیِّن زبان عربی نیست [و زبان عربی کامل ترین زبان هاست.] (2)

«وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ * فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» (3)

امام صادق علیه السلام فرمود:

اگر قرآن بر عجم ها نازل می شد، عرب ها به آن ایمان نمی آوردند و بر عرب [و به زبان عربی] نازل شد، و عجم ها به آن ایمان آوردند، و این یک فضیلت است برای عجم ها. (4)

ص: 158


1- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی الحسن علیه السلام، قال: «ولایة علی علیه السلام مکتوبة فی جمیع صحف الأنبیاء، و لم یبعث الله رسولا إلّا بنبوة محمّد صلی الله علیه و آله و ولایة وصیه علی بن أبی طالب علیه السلام». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 185، ح 8؛ الکافی، ج 1، ص 437، ح 6]
2- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ قَالَ یُبِینُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبِینُهُ الْأَلْسُنُ. [الکافی ج 2، ص 632، ح 20؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 183، ح 6]
3- سوره ی شعراء، آیات 198 و 199.
4- قال الصّادق علیه السلام لو أنزل القرآن علی العجم ما آمنت به العرب و قد نزل علی العرب فآمنت به العجم فهذه فضیلة العجم. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 124؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 184، ح 1]

امام باقر علیه السلام فرمود:

خداوند کتابی و وحیی را نازل ننمود مگر با کلام عربی و چون وحی در گوش های پیامبران علیهم السلام قرار می گرفت تبدیل به زبان قوم شان می شد، و در گوش مبارک پیامبر ما صلی الله علیه و آله به زبان عربی وارد می شود و آن حضرت با قوم خود با کلام عربی سخن می گفت، و هر کسی با هر زبانی با او سخن می گفت در گوش آن حضرت به عربی ترجمه می شد، و ترجمه کننده جبرئیل بود که به احترام آن بزرگوار ترجمه می نمود، و این تشریفی بود از ناحیه خداوند نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله. (1)

«أَفَرَأَیْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِینَ * ثُمَّ جَاءهُم مَّا کَانُوا یُوعَدُونَ * مَا أَغْنَی عَنْهُم مَّا کَانُوا یُمَتَّعُونَ» (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در خواب دید که بنی امیّه بعد از او بر منبر او بالا می روند و مردم را به جاهلیّت باز می گردانند و گم راه شان می کنند، از این رو محزون و غمگین شد، و جبرئیل بر او نازل شد و گفت: یا رسول الله برای چه من تو را غمگین و محزون می بینم؟ و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله خواب خود را بیان نمود

ص: 159


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی مسلم بن خالد المکی عن جعفر بن محمّد عن أبیه عليهماالسلام قال: ما أنزل الله تبارک و تعالی کتابا و لا وحیا الا بالعربیة فکان یقع فی مسامع الأنبیاء علیهم السلام بألسنة قومهم، و کان یقع فی مسامع نبینا صلی الله علیه و آله بالعربیة، فاذا کلم به قومه کلمهم بالعربیة فیقع فی مسامعهم بلسانهم فکان أحد لا یخاطب رسول الله صلی الله علیه و آله بأی لسان خاطبه الا وقع فی مسامعه بالعربیة، کل ذلک یترجم جبرئیل عنه تشریفا من الله عزّوجلّ له صلی الله علیه و آله. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 65]
2- سوره ی شعراء، آیات 207-205.

جبرئیل گفت: سوگند به آن خدایی که تو را به حق به پیامبری مبعوث نمود، این چیزی است که من اطلاعی از آن ندارم، پس به آسمان صعود نمود و این آیات و سوره ی قدر را برای دلجوئی آن حضرت آورد، و خداوند شب قدر را برای او و امّت [شایسته] او بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیّه قرار داد. (1)

امام صادق علیه السلام در سخن دیگری می فرماید:

مقصود از «ثُمَّ جَاءهُم مَّا کَانُوا یُوعَدُونَ…»، قیام قائم آل محمّد علیه السلام است، و مقصود از «مَا أَغْنَی عَنْهُم مَّا کَانُوا یُمَتَّعُونَ» بنی امیّه هستند که از دنیای خود بهره مند شدند. [و این بهره مندی مانع عذاب آنان نمی شود.] (2)

ص: 160


1- محمّد بن یعقوب: عن أحمد بن محمّد، عن علی بن الحسن، عن محمّد بن الولید، و محمّد بن أحمد، عن یونس بن یعقوب، عن علی بن عیسی القماط، عن عمه، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «رأی رسول الله صلی الله علیه و آله فی منامه بنی امیة یصعدون علی منبره من بعده، و یضلون الناس عن الصراط القهقری، فأصبح کئیبا حزینا -- قال -- فهبط علیه جبرئیل علیه السلام، فقال: یا رسول الله، ما لی أراک کئیبا، حزینا؟ قال: یا جبرئیل، إنّی رأیت بنی امیة فی لیلتی هذه یصعدون منبری من بعدی، و یضلون الناس عن الصراط القهقری! فقال: و الذی بعثک بالحق نبیا، إن هذا شی ء ما اطلعت علیه. فعرج إلی السماء، فلم یلبث أن نزل علیه بآی من القرآن یؤنسه بها، قال: أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ، و أنزل علیه: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ جعل الله عزّوجلّ لیلة القدر لنبیه صلی الله علیه و آله، خیرا من ألف شهر، ملک بنی امیة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 184، ح 1؛ الکافی، ج 4، ص 159، ح10؛ الکافی، ج 8، ص 345، ح 280]
2- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا الحسین بن أحمد، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن صفوان ابن یحیی، عن أبی عثمان، عن معلی بن خنیس عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قوله عزّوجلّ: أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ، قال: «خروج القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف» ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ، قال: «هم بنو امیة الذین متعوا فی دنیاهم». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 184، ح 1؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص 389، ح 18]

«وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» (1)

حضرت رضا علیه السلام در مجلس مأمون در مرو خراسان که جماعتی از علمای عراق و خراسان جمع شده بودند… و به آن حضرت گفتند: «آیا خداوند در قرآن تفسیری از برگزیدگان خود نموده است؟» و آن حضرت در پاسخ فرمود:

آری خداوند جدای از باطن در ظاهر نیز در دوازده موضع در قرآن به این مسأله تصریح نموده است و نخستین موضع آن در آیه «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ رَهْطَکَ الْمُخْلَصِینَ»، است و این آیه در قرائة ابیّ کعب و در مصحف عبدالله بن مسعود چنین است و این منزلت بالا و فضل عظیم و شرف بلندی است چرا که مراد از «عَشِیرَة أَقْرَبِینَ وَ رَهْطَ الْمُخْلَصِینَ» آل آن حضرت هستند. (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

هنگامی که این آیه نازل شد «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ رَهْطَکَ الْمُخْلَصِینَ»، رسول خدا صلی الله علیه و آله، فرزندان عبدالمطلب را -- که در آن زمان چهل نفر بودند -- دعوت نمود و به آنان فرمود: کدامیک از شما می خواهد برادر، و وارث، و وزیر، و وصیّ و خلیفه من بین شما بعد از من باشد، و این سخن را به یکایک

ص: 161


1- سوره ی شعراء، آیه ی 214.
2- فقالت العلماء فأخبرنا هل فسر الله عزّوجلّ الاصطفاء فی الکتاب فقال الرّضا علیه السلام فسر الاصطفاء فی الظاهر سوی الباطن فی اثنی عشر موطنا و موضعا فأول ذلک قوله عزّوجلّ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ و رهطک المخلصین هکذا فی قراءة أبی بن کعب و هی ثابتة فی مصحف عبد الله بن مسعود و هذه منزلة رفیعة و فضل عظیم و شرف عال حین عنی الله عزّوجلّ بذلک الآل فذکره لرسول الله ص. [عیون أخبارالرّضا علیه السلام، ج 1، ص 231، باب 23، ح 1؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 185، ح 1]

آنان عرضه نمود و هیچ کدام نپذیرفتند و چون نوبت به من رسید، من گفتم: «یا رسول الله من می پذیرم» و رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلّب! این [علیّ] برادر، و وارث، و وزیر، و خلیفه من بین شما بعد از من خواهد بود» پس همگی برخاستند و خندیدند و به ابوطالب گفتند: تو مأمور شدی که از این جوان اطاعت نمایی و دستور او را بشنوی و عمل کنی. (1)

مؤلّف گوید:

حدیث فوق با تفصیل بیشتر در امالی طوسی (2)، تأویل الآیات (3)، تفسیر قمی (4)، مجمع البیان (5)، شواهد التنزیل (6) و تفسیر برهان (7) نقل شده است. (8)

ص: 162


1- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانی رحمة الله علیه، قال: حدثنا عبد العزیز، قال: حدثنا المغیرة بن محمّد، قال: حدثنا إبراهیم بن محمّد بن عبد الرحمن الأزدی، قال: حدثنا قیس بن الربیع، و شریک بن عبد الله، عن الأعمش، عن منهال بن عمرو، عن عبد الله بن الحارث بن نوفل، عن علی بن أبی طالب علیه السلام، قال: «لما نزلت: (و أنذر عشیرتک الأقربین و رهطک المخلصین) دعا رسول الله صلی الله علیه و آله بنی عبد المطلب، و هم إذ ذاک أربعون رجلا، یزیدون رجلا، أو ینقصون رجلا، فقال: أیکم یکون أخی، و وارثی، و وزیری، و وصیی، و خلیفتی فیکم بعدی؟ فعرض ذلک علیهم رجلا رجلا، کلهم یأبی ذلک، حتّی أتی علی، فقلت: أنا، یا رسول الله. فقال: یا بنی عبد المطلب، هذا أخی و وارثی، و وزیری، و خلیفتی فیکم بعدی. فقام القوم یضحک بعضهم إلی بعض، و یقولون لأبی طالب: قد أمرک أن تسمع و تطیع لهذا الغلام!». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 186، ح 2؛ علل الشرایع، ج 1، ص 202، باب133، ح 2]
2- امالی طوسی، ج 2، ص 194.
3- تأویل الآیات، ج 1، ص 393، ح 19.
4- تفسیر قمّی، ج 2، ص 100.
5- مجمع البیان، ج 7، ص 356.
6- شواهد التنزیل، ج 1، ص 420، ح 580.
7- تفسیر برهان، ج 5، ص 509، ح 1-10.
8- و عنه، قال أخبرنا جماعة، عن أبی المفضل، قال حدثنا أبو جعفر محمّد بن جریر الطبری سنة ثمان و ثلاثمائة، قال حدثنا محمّد بن حمید الرازی، قال حدثنا سلمة بن الفضل الأبرش، قال حدثنی محمّد بن إسحاق، عن عبد الغفار بن القاسم. قال أبو المفضل و حدثنا محمّد بن محمّد بن سلیمان الباغندی و اللفظ له، قال حدثنا محمّد بن الصباح الجرجرائی، قال حدثنی سلمة بن صالح الجعفی، عن سلیمان الأعمش و أبی مریم جمیعا، عن المنهال بن عمرو، عن عبد الله بن الحارث بن نوفل، عن عبد الله بن عبّاس، عن علی بن أبی طالب علیه السلام، قال لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله صلی الله علیه و آله «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» دعانی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال لی یا علی، إن الله (تعالی) أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین، قال فضقت بذلک ذرعا، و عرفت أنی متی أنادیهم بهذا الأمر أری منهم ما أکره، فصمت علی ذلک، و جاءنی جبرئیل علیه السلام فقال یا محمّد، إنک إن لم تفعل ما أمرت به عذبک ربک عزّوجلّ، فاصنع لنا یا علی صاعا من طعام، و اجعل علیه رجل شاة، و املأ لنا عسا من لبن، ثم اجمع بنی عبد المطلب حتّی أکلمهم، و أبلغهم ما أمرت به. ففعلت ما أمرنی به، ثم دعوتهم أجمع، و هم یومئذ أربعون رجلا یزیدون رجلا أو ینقصون رجلا، فیهم أعمامه أبو طالب و حمزة و العبّاس و أبو لهب. فلما اجتمعوا له صلی الله علیه و آله، دعانی بالطعام الذی صنعت لهم، فجئت به، فلما وضعته تناول رسول الله صلی الله علیه و آله جذمة من اللحم، فشقها بأسنانه، ثم ألقاها فی نواحی الصحفة، ثم قال خذوا بسم الله، فأکل القوم حتّی صدروا، ما لهم بشی ء من الطعام حاجة، و ما أری إلّا مواضع أیدیهم، و ایم الله الذی نفس علی بیده إن کان الرجل الواحد منهم لیأکل ما قدمت لجمیعهم، ثم جئتهم بذلک العس فشربوا حتّی رووا جمیعا، و ایم الله إن کان الرجل الواحد منهم لیشرب مثله، فلما أراد رسول الله صلی الله علیه و آله أن یکلمهم بدره أبو لهب إلی الکلام فقال لشد ما سحرکم صاحبکم فتفرق القوم، و لم یکلمهم رسول الله صلی الله علیه و آله. فقال لی من الغد یا علی، إن هذا الرجل قد سبقنی إلی ما سمعت من القول، فتفرق القوم قبل أن أکلمهم، فعد لنا من الطعام بمثل ما صنعت ثم اجمعهم لی. قال ففعلت ثم جمعتهم، فدعانی بالطعام فقربته لهم، ففعل کما فعل بالأمس، و أکلوا حتّی ما لهم به من حاجة، ثم قال اسقهم، فجئتهم بذلک العس فشربوا حتّی رووا منه جمیعا. ثم تکلم رسول الله صلی الله علیه و آله فقال یا بنی عبد المطلب، إنّی و الله ما أعلم شابا فی العرب جاء قومه بأفضل مما جئتکم به، إنّی قد جئتکم بخیر الدنیا و الآخرة، و قد أمرنی الله عزّوجلّ أن أدعوکم إلیه، فأیکم یؤمن بی و یؤازرنی علی أمری، فیکون أخی و وصیی و وزیری و خلیفتی فی أهلی من بعدی قال فأمسک القوم، و أحجموا عنها جمیعا. قال فقمت و إنّی لأحدثهم سنا، و أرمصهم عینا، و أعظمهم بطنا، و أحمشهم ساقا. فقلت أنا یا نبی الله أکون وزیرک علی ما بعثک الله به. قال فأخذ بیدی ثم قال إن هذا أخی و وصیی و وزیری و خلیفتی فیکم، فاسمعوا له و أطیعوا. قال فقام القوم یضحکون، و یقولون لأبی طالب قد أمرک أن تسمع لابنک و تطیع. [الأمالی للطوسی، ص 581]

ص: 163

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «رَهْطَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ». علیّ بن ابیطالب، و حمزة، و جعفر، و حسن، و حسین، و ائّمه از آل محمّد صلی الله علیه و آله هستند. (1)

و در کتاب مسند احمد بن حنبل از علیّ علیه السلام نقل شده که فرمود:

هنگامی که آیه «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»، نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله از اهل بیت خود دعوت نمود و سی نفر از آنان جمع شدند و از غذای او خوردند و از آشامیدنی او نوشیدند، و سپس به آنان فرمود: کدامیک از شما ضمانت دین و وعده های مرا می کند، تا هم نشین من باشد در بهشت، و در دنیا نیز خلیفه من باشد در بین خانواده من؟ پس مردی [که نام او برده نشده] گفت: یا رسول الله! آیا شما کسی را می یابی برای چنین کاری؟ و آن حضرت سخن خود را بر اهل بیت خویش عرضه نمود، و علیّ علیه السلام فرمود: من آماده هستم. (2)

ص: 164


1- علی بن إبراهیم: و قوله: «و رهطک منهم المخلصین» علی بن أبی طالب، و حمزة، و جعفر، و الحسن و الحسین، و الأئمّة من آل محمّد علیهم السلام. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 190؛ تفسیر قمّی، ج 2، ص 101]
2- و من طریق المخالفین: ما روی بالإسناد المتصل، عن عبد الله بن أحمد بن حنبل، عن أبیه فی مسنده، قال: حدثنا أسود بن عامر، قال: حدثنا شریک، عن الأعمش عن المنهال، عن عباد بن عبد الله الأسدی، عن علی علیه السلام، قال: «لما نزلت هذه الآیة: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ جمع النّبی صلی الله علیه و آله من أهل بیته، فاجتمع ثلاثون، فأکلوا و شربوا، ثلاثا. ثم قال لهم: من یضمن عنی دینی، و مواعیدی، و یکون معی فی الجنة، و یکون خلیفتی فی أهلی؟» فقال رجل -- و لم یسمه شریک-: یا رسول الله، أنت کنت تجد من یقوم بهذا. قال: ثم قال الآخر، فعرض ذلک علی أهل بیته، فقال علی علیه السلام: «أنا». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 189، ح 9]

مؤلّف گوید:

همان گونه که مشاهده می شود اهل سنّت به جای خلیفتی فی أمّتی، خلیفتی فی أهلی نقل کرده اند و الحقّ معلوم.

و در مجمع البیان در ذیل آیه فوق روایت مفصّلی از براءبن عازب نقل شده و ثعلبی نیز آن را در تفسیر خود آورده است و در این روایت آمده:

«مَنْ یُوَاخِینِی وَ یُوَازِرُنِی یَکُونُ وَلِیِّی وَ وَصِیِّی بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی… فَقَامَ الْقَوْمُ وَ هُمْ یَقُولُونَ لِأَبِی طَالِبٍ أَطِعْ ابْنَکَ فَقَدْ أُمِّرَ عَلَیْک.» (1)

ص: 165


1- فی مجمع البیان «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» و فی الخبر المأثور عن براء بن عازب انه قال: لما نزلت هذه الآیة جمع رسول الله صلی الله علیه و آله بنی عبد المطلب و هم یومئذ أربعون رجلا الرجل منهم یأکل المسنة و یشرب العس فامر علیا علیه السلام برجل شاة فأدمها» ثم قال: ادنوا بسم الله فدنا القوم عشرة عشرة فأکلوا حتّی صدروا ثم دعا بقعب من لبن فجرع منه جرعة ثم قال لهم: اشربوا بسم الله، فشربوا حتّی رووا فبدرهم أبو لهب فقال: هذا ما سحرکم به الرجل، فسکت صلی الله علیه و آله یومئذ لم یتکلم ثم دعاهم من الغد علی مثل ذلک من الطعام و الشراب ثم أنذرهم رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: یا بنی عبد المطلب انی أنا النذیر إلیکم من الله عزّوجلّ فأسلموا و أطیعونی تهتدوا، ثم قال: من یؤاخینی و یوازرنی و یکون ولیی و وصیی بعدی و خلیفتی فی أهلی و یقضی دینی؟ فسکت القوم فأعادها ثلاثا کل ذلک یسکت القوم و یقول علی: أنا، فقال فی المرة الثالثة أنت، فقام القوم و هم یقولون لأبی طالب: أطع ابنک فقد امر علیک. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 67، ح 9]

«وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ * فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ» (1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از (فَإِنْ عَصَوْکَ) این است که اگر [منافقین و دنیاطلبان] بعد از تو از دستوری که درباره ی علیّ علیه السلام و امامت و ولایت او و ولایت ائمّه بعد از او علیهم السلام از امر و دستور تو نافرمانی کردند، مانند این است که در حال زنده بودن تو از تو نافرمانی کنند. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

خداوند عزیزترین خلق خود یعنی سیّد عالَم وجود، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را امر به تواضع نموده و می فرماید: «وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»، یعنی بال رحمت خود را بر سر پیروان خود از مؤمنان فرود آور.

سپس فرمود:

تواضع مزرعه خشوع و ترس و خشیت [از خداوند] و حیا می باشد، و این خصلت های خوب به دست نمی آید، مگر از تواضع، و شرافت کامل حقیقی نیز حاصل نمی شود مگر برای کسی که در پیشگاه ذات پروردگار متعال متواضع باشد… (3)

ص: 166


1- سوره ی شعراء، آیات 215 و 216.
2- ثم قال: لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنْ عَصَوْکَ یعنی من بعدک فی ولایة علی و الأئمّة علیه السلام من ذریتهم فَقُلْ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ و معصیة الرسول صلی الله علیه و آله و هو میت کمعصیته و هو حی. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 126]
3- فی مصباح الشریعة قال الصّادق علیه السلام: و قد أمر الله أعز خلقه و سید بریته محمّدا صلی الله علیه و آله بالتواضع فقال عزّوجلّ: وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ و التواضع مزرعة الخشوع و الخشیة و الحیاء، و انهم لا تتبین الا منها و فیها، و لا یسلم الشرف التام الحقیقی الا للمتواضع فی ذات الله تعالی، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 69، ح 95]

«وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ * الَّذِی یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ * وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

یعنی «یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ» فی النبوّة، و «وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» یعنی «فِی أَصْلَابِ النَّبِیِّینَ صلوات الله علیهم.» (2)

جابر بن عبدالله انصاری گوید:

از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد: در آن زمان که آدم در بهشت بود شما کجا بودید؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من در صلب او بودم، و نیز هنگامی که به زمین هبوط نمود در صلب او بودم، و هنگامی که نوح علیه السلام داخل کشتی شد من در صلب او بودم، و هنگامی که ابراهیم علیه السلام به آتش پرتاب شد من در صلب او بودم، و هرگز از اجداد من کسی از سفاح و زنا به وجود نیامده است، و خداوند جل جلاله همواره مرا از اصلاب پاک به ارحام پاک منتقل نموده، و همه آنان هادی و مهتدی بوده اند، تا این که خداوند از من میثاق و عهد پیامبری و اسلام را گرفت، و همه اوصاف مرا بیان نمود و در تورات و انجیل مرا به آن اوصاف معرّفی کرد، تا این که مرا به آسمان برد و نام مرا از نام خود گرفت

ص: 167


1- سوره ی شعراء، آیات 219-217.
2- قوله عزّوجلّ: الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ قال: حدثنی محمّد بن الولید عن محمّد بن الفرات عن أبی جعفر علیه السلام قال: «الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ» فی النبوة «وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» قال: فی أصلاب النّبیین صلوات الله علیهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 69، ح 97]

و امّت مرا حامدون قرار داد، و خداوند صاحب عرش و محمود است و من محمّد هستم. صلی الله علیه و آله. (1)

ص: 168


1- -- ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن الحسن القطان، قال: حدثنا الحسن بن علی بن الحسین السکری، قال: أخبرنا محمّد بن زکریا الغلابی البصری، قال: حدثنا جعفر بن محمّد بن عمّارة، عن أبیه، عن جابر ابن یزید الجعفی، عن جابر بن عبد الله الأنصاری، قال: سئل رسول الله صلی الله علیه و آله: أین کنت و آدم فی الجنة؟ قال: «کنت فی صلبه، و هبط إلی الأرض و أنا فی صلبه، و رکبت السفینة فی صلب أبی نوح علیه السلام، و قذف بی فی النار فی صلب أبی إبراهیم، لم یلتق لی أبوان علی سفاح قط، لم یزل الله جل جلاله ینقلنی من الأصلاب الطیبة، إلی الأرحام الطاهرة، هادیا مهدیا، حتّی أخذ الله بالنبوة عهدی، و بالإسلام میثاقی، و بین کل شی ء من صفتی، و أثبت فی التوراة و الإنجیل ذکری، و رقی بی إلی سمائه، و شق لی اسما من أسمائه، امتی الحامدون، و ذو العرش محمود، و أنا محمّد». قال ابن بابویه: و قد روی هذا الحدیث من طرق کثیرة. -- و عنه، قال: حدثنا أبو نصر أحمد بن الحسین بن أحمد بن عبید النیسابوری المروانی، و ما لقیت أنصب منه، قال: حدثنا محمّد بن إسحاق بن إبراهیم بن مهران السراج، قال: حدثنا الحسن بن عرفة العبدی، قال: حدثنا وکیع بن الجراح، عن محمّد بن إسرائیل، عن أبی صالح، عن أبی ذر (رضی الله عنه)، قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: خلقت أنا و علی من نور واحد، نسبح الله تعالی عند العرش قبل أن یخلق آدم بألفی عام، فلما أن خلق الله آدم جعل ذلک النور فی صلبه، و لقد سکن الجنة و نحن فی صلبه. و لقد هم بالخطیئة و نحن فی صلبه، و لقد رکب نوح السفینة و نحن فی صلبه، و لقد قذف إبراهیم فی النار و نحن فی صلبه، فلم یزل ینقلنا الله عزّوجلّ من أصلاب طاهرة، إلی أرحام طاهرة، حتّی انتهی بنا إلی عبد المطلب، فقسمنا نصفین: فجعلنی فی صلب عبد الله، و جعل علیا فی صلب أبی طالب، و جعل فی النبوة و البرکة، و جعل فی علی الفصاحة و الفروسیة، و شق لنا اسمین من أسمائه: فذو العرش محمود، و أنا محمّد، و الله الأعلی، و هذا علی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 191؛ ح 2 و 3]

مرحوم صدوق گوید:

حدیث فوق از طرق فراوانی روایت شده است.

امام باقر علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله جابه جایی خود را در اصلاب پیامبران از پیامبری به پیامبر دیگر می دیده است، تا این که خداوند او را از صلب پدرش خارج نموده است، و از زمان آدم تا حضرت عبدالله همه اصلاب طاهر و طاهره بوده و زنا و سفاحی بین آن ها نبوده است. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

روزی امیرالمؤمنین علیه السلام در رحبه ی کوفه نشسته بود و مردم اطراف او جمع بودند، پس مردی به پا خاست و گفت: «یا امیرالمؤمنین شما اکنون در جایگاهی هستید که خداوند برای شما قرار داده است، در حالی که پدر شما در آتش عذاب می شود؟»

امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: ساکت باش خدا دهن تو را پاره کند، سپس فرمود: «سوگند به خدایی که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به حق به نبوّت و پیامبری مبعوث نمود، اگر پدر من برای همه گنهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند شفاعت او را می پذیرد، آیا پدر من عذاب می شود و من قسمت کننده ی آتش هستم؟!»

تا این که فرمود:

سوگند به آن خدایی که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به حق مبعوث به نبوّت نمود،

ص: 169


1- و مثله ما رواه محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه عن الحسین بن هارون عن إبراهیم بن مهزیار عن أخیه عن علی بن أسباط عن عبد الرحمن بن حماد المقری عن أبی الجارود قال سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ قال یری تقلبه فی أصلاب النّبیین من نبی إلی نبی حتّی أخرجه من صلب أبیه من نکاح غیر سفاح من لدن آدم علیه السلام. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 393، ح 25]

نور ابوطالب علیه السلام در روز قیامت بر انوار همه مردم غالب است، مگر پنج نور: نور محمّد صلی الله علیه و آله نور من، نور فاطمه، نور حسن و نور حسین و نور امامان از فرزندان حسین، چرا که نور ابوطالب از نور ما می باشد، و خداوند نور ما را دو هزار سال قبل از خلقت آدم آفریده است. (1)

جابر گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

قبل از رحلت من از دنیا چیزی را بالا و پائین نگذارید، چرا که من از جلو و پشت سر شما را می بینم و سپس آیه فوق را تلاوت نمود. (2)

«هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَی مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ * تَنَزَّلُ عَلَی کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ» (3)

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

مقصود از کسانی که شیاطین بر آنان همواره فرود می آیند و افّاک و أثیم هستند، هفت نفر می باشند:

1-مغیره؛ 2. بُنان؛ 3. صائد؛ 4. حمزة بن عمّارة بربری؛ 5. حارث شامی؛

ص: 170


1- ما رواه الشیخ فی أمالیه بإسناده عن المفضل بن عمر عن أبی عبد الله علیه السلام عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال کان ذات یوم جالسا فی الرحبة و الناس حوله مجتمعون فقام إلیه رجل فقال یا أمیر المؤمنین إنک بالمکان الذی أنزلک الله و أبوک یعذب فی النار فقال له فض الله فاک و الذی بعث محمّدا بالحق نبیا لو شفع أبی فی کل مذنب علی وجه الأرض لشفعه الله فیهم أبی یعذب بالنار و ابنه قسیم النار ثم قال و الذی بعث محمّدا بالحق إن نور أبی طالب یوم القیامة لیطفئ أنوار الخلق إلّا خمسة أنوار نور محمّد و نوری و نور فاطمة و نور الحسن و الحسین و من ولده من الأئمّة لأن نوره من نورنا الذی خلقه الله عزّوجلّ من قبل خلق آدم بألفی عام. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 393، ح 26]
2- و روی جابر عن أبی جعفر علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لا ترفعوا قبلی و لا تضعوا قبلی، فانی أراکم من خلفی کما أراکم من امامی ثم تلا هذه الآیة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 69، ح 99]
3- سوره ی شعراء، آیات 221 و 222.

6. عبدالله بن حارث؛ 7. ابن الخطّاب. (1)

«وَ الشُّعَرَاء یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ * أَلَمْ تر أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ * وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَ انتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا…» (2)

امام باقر علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمود:

آیا تو دیده ای که کسی از شاعری پیروی کند؟! همانا مقصود از این شعرا کسانی هستند که برای دین خدا درس نمی خوانند، از این رو گم راه و گم راه کننده می باشند. (3)

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از شعرا، فقها [ی از اهل سنّت] هستند که قلوب مردم را به باطل میل می دهند، و اینان شعرایی هستند که از آنان پیروی می شود. (4)

ص: 171


1- أبی و محمّد بن الحسن رضی الله عنهما قالا حدثنا محمّد بن یحیی العطار و أحمد بن إدریس جمیعا عن محمّد بن أحمد بن یحیی بن عمران الأشعری عن یعقوب بن یزید عن الحسن بن علی بن فضال عن داود بن أبی یزید عن رجل عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله عزّوجلّ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلی مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ تَنَزَّلُ عَلی کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ قال هم سبعة المغیرة و بنان و صائد و حمزة بن عمّارة البربری و الحارث الشامی و عبد الله بن الحارث و أبو الخطاب. [الخصال، ج 2، ص 402، ح 111]
2- سوره ی شعراء، آیات 227-224.
3- حدثنا أبی رحمة الله علیه قال حدثنا سعد بن عبد الله عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب عن الحسن بن محبوب عن حماد بن عثمان عن أبی جعفر علیه السلام فی قول الله عزّوجلّ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ قال هل رأیت شاعرا یتبعه أحد إنّما هم قوم تفقهوا لغیر الدین فضلوا و أضلوا. [معانی الأخبار، ص 385، ح 19]
4- ما رواه محمّد بن الجمهور بإسناده یرفعه إلی أبی عبد الله علیه السلام فی قوله عزّوجلّ وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ فقال من رأیتم من الشعر یتبع إنّما عنی هؤلاء الفقهاء الذین یشعرون قلوب الناس بالباطل فهم الشعراء الذین یتبعون. [تأویل الآیات، ج 1، ص 395، ح 28]

و نیز فرمود:

آنان کسانی هستند که علم و دانش را به حقیقت نیافته اند، از این رو گم راه و گم راه کننده می باشند. (1)

علیّ بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه گوید:

این آیه درباره ی کسانی نازل شده که دین خدا را با آرا و نظرات خود تغییر دادند و از امر خداوند مخالفت نمودند، و گرنه تا کنون تو ندیده ای ای که کسی از شاعری پیروی کند، و مقصود از این آیه کسانی هستند که با آرای خود دینی را وضع کردند و مردم از آنان پیروی کردند، و مؤیّد این معناست جمله «أَلَمْ تر أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ»، یعنی نمی بینی که آنان با استدلال های باطل خود جدال های گم راه کننده ای انجام می دهند و به هر مسیر و مذهب باطلی قدم می گذارند. «وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ»، یعنی مردم را به چیزهایی نصیحت می کنند که خود اهل آن نیستند، و از منکر نهی می کنند و خود اهل آن منکر هستند، و امر به معروف می کنند و خود به معروف عمل نمی نمایند، همان گونه که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ…» و آنان کسانی هستند که حقّ آل محمّد صلی الله علیه و آله را غصب نمودند، تا این که گوید:

سپس خداوند آل محمّد صلی الله علیه و آله و شیعیان راستین آنان را ذکر نموده و می فرماید:

«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَ انتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا»

ص: 172


1- الطبرسی، فی قول الله تعالی: وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ، قال: روی العیاشی بإسناده عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «هم قوم تعلموا و تفقهوا بغیر علم، فضلوا، و أضلوا». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 195]

و سپس دشمنان آنان را یاد نموده و می فرماید: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» و سپس گوید: به خدا سوگند این آیه چنین نازل شده است. (1)

حضرت رضا علیه السلام از پدران خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

هر کس دوست می دارد که به دین من تمسّک نماید و پس از من به کشتی نجات سوار شود، باید به علیّ بن ابیطالب علیه السلام اقتدا کند، و با دشمنان او دشمن باشد و با دوستان او دوست باشد، چرا که او وصیّ و خلیفه من است بر این امّت -- در حیات و پس از مرگ من -- و او امیر بر هر مسلمان و هر مؤمنی خواهد بود، سخن او سخن من است و امر و نهی او امر و نهی من است و پیرو او پیرو من و یاور او یاور من و خاذل او خاذل من است، و کسی که با او مخالفت کند خداوند بهشت را بر او حرام نموده است و جایگاه او را دوزخ قرار داده است، و کسی که علیّ را یاری نکند خداوند در قیامت او را خوار خواهد نمود، و کسی که علیّ علیه السلام را یاری کند خداوند در قیامت او را یاری خواهد کرد و هنگام سؤال حجّت را به او تلقین می نماید.

ص: 173


1- وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ قال نزلت فی الذین غیروا دین الله بآرائهم و خالفوا أمر الله هل رأیتم شاعرا قط تبعه أحد إنّما عنی بذلک الذین وضعوا دینا بآرائهم فیتبعهم الناس علی ذلک و یؤکد ذلک قوله أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ یعنی یناظرون بالأباطیل و یجادلون بالحجج المضلة و فی کل مذهب یذهبون وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ قال یعظون الناس و لا یتعظون و ینهون عن المنکر و لا ینتهون و یأمرون بالمعروف و لا یعملون و هم الذین غصبوا آل محمّد حقهم. ثم ذکر آل محمّد علیه السلام و شیعتهم المهتدین فقال: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا ثم ذکر أعداءهم و من ظلمهم فقال وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا آل محمّد حقهم أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ هکذا و الله نزلت. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 125]

سپس فرمود:

حسن و حسین بعد از پدر خود دو امام امّت من هستند، و آنان دو آقای جوانان اهل بهشت اند، و مادرشان سیّده ی زنان عالم است و پدرشان آقای اوصیا می باشد، و از حسین من نه امام متولّد خواهد شد و نهمین آنان قائم از فرزندان من است، و اطاعت از آنان اطاعت از من می باشد، و نافرمان از آنان نافرمانی از من است، و من به خدای خود شکایت می کنم از کسانی که فضیلت و مقام آنان را انکار می کنند، و حق آنان را بعد از من ضایع می نمایند و «کفی بالله ولیًّا، و کفی بالله نصیرًا لعترتی، و أئمّة أمّتی، و منتقمًا من الجاحدین لحقّهم (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.)» (1)

ص: 174


1- ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن علی ماجیلویه رحمة الله علیه، قال: حدثنا علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن علی بن معبد، عن الحسین بن خالد، عن علی بن موسی الرّضا، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من أحب أن یتمسک بدینی، و یرکب سفینة النجاة بعدی، فلیقتد بعلی بن أبی طالب، و لیعاد عدوه، و لیوال ولیه، فإنه وصیی، و خلیفتی علی امتی فی حیاتی، و بعد وفاتی، و هو أمیر کل مسلم، و أمیر کل مؤمن بعدی، قوله قولی، و أمره أمری، و نهیه نهیی، و تابعه تابعی، و ناصره ناصری، و خاذله خاذلی. ثم قال علیه السلام: من فارق علیا بعدی، لم یرنی و لم أره یوم القیامة، و من خالف علیا، حرم الله علیه الجنة، و جعل مأواه النار، و من خذل علیا، خذله الله یوم یعرض علیه، و من نصر علیا، نصره الله یوم یلقاه، و لقنه حجته عند المساءلة. ثم قال علیه السلام: الحسن و الحسین إماما امتی بعد أبیهما، و سیدا شباب أهل الجنة، و أمهما سیدة نساء العالمین، و أبوهما سید الوصیین، و من ولد الحسین تسعة أئمّة، تاسعهم القائم من ولدی، طاعتهم طاعتی، و معصیتهم معصیتی، إلی الله أشکو المنکرین لفضلهم، و المضیعین لحقهم بعدی، و کفی بالله ولیا، و کفی بالله نصیرا لعترتی، و أئمّة امتی، و منتقما من الجاحدین لحقهم وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 195، ح 5]

«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا…» (1)

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: مقصود از این ذکر کثیر چیست؟ فرمود:

هر کس تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را بگوید، ذکر کثیر خدا را گفته است. (2)

و در سخن دیگری فرمود:

«سخت ترین چیزی که خداوند بر مردم واجب نموده، ذکر فراوان خداوند است» سپس فرمود: مقصود من گفتن: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» نیست، گرچه این ها نیز ذکر [زبان] است، و لکن مقصود من ذکر و یاد خداست هنگام حلال و حرام، که اگر طاعت خدا پیش آمد عمل کند و اگر معصیت خدا پیش آمد ترک نماید. (3)

از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود:

هر کس در پنهانی به یاد خدا باشد، به راستی خدا را فراوان یاد نموده است، همانا منافقین آشکارا خدا را یاد می کنند، و در پنهانی به یاد او نیستند، از این رو خداوند درباره ی آنان می فرماید: «یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا.» (4)

ص: 175


1- سوره ی شعراء، آیه ی 227.
2- فی کتاب معانی الاخبار و قد روی فی خبر آخر عن الصّادق علیه السلام انه یقول قول الله عزّوجلّ: «وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً» ما هذا الذکر الکثیر؟ قال: من سبح تسبیح فاطمة الزهراء علیها السّلام فقد ذکر الله الذکر الکثیر. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 73، ح 117]
3- فی أصول الکافی علی عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن أبی عبیدة عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من أشد ما فرض الله علی خلقه ذکر الله کثیرا، ثم قال: لا أعنی سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله أکبر و ان کان منه، و لکن ذکر الله عند ما أحل و حرم، فان کان طاعة عمل بها و ان کان معصیة ترکها. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 73، ح 118]
4- عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن إسماعیل بن مهران عن سیف بن عمیرة عن سلیمان بن عمرو عن أبی المغرا الخصاف رفعه قال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام: من ذکر الله عزّوجلّ فی السر فقد ذکر الله کثیرا، ان المنافقین کانوا یذکرون الله علانیة و لا یذکرونه فی السر فقال الله عزّوجلّ: «یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 73، ح 120]

امام صادق علیه السلام فرمود:

«مؤمن به خصلت هایی سخت تر از سه خصلت آزموده و مبتلا نشده است به گونه ای که از انجام آن ها محروم بماند» گفته شد: آن خصلت ها چیست؟ فرمود:

مواسات و کمک به مردم، انصاف با آنان و سوّم فراوان به یاد خدا بودن».

سپس فرمود:

مقصود من از ذکر خداوند، گفتن: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ…» نیست و لکن هنگام حلال و حرام به یاد خدا باشد. (1)

ص: 176


1- ابن محبوب عن ابی اسامة قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: ما ابتلی المؤمن بشی ء أشد علیه من خصال ثلاث یحرمها، قیل و ما هن؟ قال: المواساة فی ذات یده، و الإنصاف من نفسه، و ذکر الله کثیرا، أما انی لا أقول سبحان الله و الحمد لله و لکن ذکر الله عند ما أحل له و ذکر الله عند ما حرم علیه. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 73، ح 120]

سوره ی نمل

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی شعراء نازل شده است.

عدد آیات: آیات آن 93 آیه است. و برخی 94 و یا 95 آیه دانسته اند.

ثواب قرائت سوره ی نمل

امام صادق علیه السلام می فرماید:

کسی که سوره های طواسین یعنی شعراء و نمل و قصص را در شب جمعه بخواند، از اولیای خداوند و در جوار و پناه او خواهد بود، و هرگز در دنیا ترس و بیمی پیدا نمی کند، و از نعمت های بهشت به قدری به او داده می شود تا راضی و خشنود گردد، بلکه فوق خشنودی او به او داده می شود، و خداوند یکصد زن از حورالعین را به او تزویج می کند. (1)

ص: 177


1- فی کتاب ثواب الأعمال باسناده عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من قرأ سور الطواسین الثلاث فی لیلة الجمعة کان من أولیاء الله و فی جواره و کنفه، و لم یصبه فی الدنیا بؤس أبدا و أعطی فی الاخرة من الجنة حتّی یرضی و فوق رضاه، و زوجه الله مأة زوجة من الحور العین. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 74، ح 1]

در تفسیر مجمع البیان از آن حضرت نقل شده که ذیل روایت فوق فرمود:

… و خداوند او را در کنار پیامبران و مرسلین و اوصیای راشدین آنان در بهشت

عدن -- که وسط بهشت است -- ساکن می نماید. (1)

و در مجمع البیان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی «طس» سلیمان یعنی سوره ی نمل را قرائت کند خداوند ده برابر کسانی که حضرت سلیمان و هود و شعیب و صالح و ابراهیم علیهم السلام را تصدیق و یا تکذیب کرده اند، را به او پاداش می دهد، و چنین کسی چون از قبر خود خارج می شود، ندای «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» سر می دهد. ابن عبّاس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند «طه» و «طواسین» را به جای الواح موسی علیه السلام به من عطا نمود. (2)

و در کتاب معانی الأخبار از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

… و أمّا «طس» به معنای «أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ» است. (3)

ص: 178


1- فی مجمع البیان و روی أبو بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من قرء الطواسین الثلاث و ذکر مثله و زاد فی آخره و أسکنه الله فی جنة عدن وسط الجنة مع النّبیین و المرسلین و الوصیین الراشدین. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 74، ح 2]
2- أبی ابن کعب قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله: و من قرأ طس سلیمان کان له من الأجر عشر حسنات بعدد من صدق سلیمان و کذب به و هود و شعیب و صالح و إبراهیم و یخرج من قبره و هو ینادی: لا اله الا الله. -- و عن ابن عبّاس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: و أعطیت طه و الطواسین من ألواح موسی. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 74، ح 3 و 4]
3- فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی سفیان بن سعید الثوری عن الصّادق حدیث طویل یقول فیه علیه السلام: و اما طس فمعناه: انا الطالب السمیع. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 74،ح 5]

سوره ی نمل، آیات 1 تا 14

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

طس تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبینٍ (1) هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنینَ (2) الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (3) إِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ (4) أُوْلئِکَ الَّذینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ (5) وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ (6) إِذْ قالَ مُوسی لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً سَآتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (7) فَلَمَّا جاءَها نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (8) یا مُوسی إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (9) وَ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسی لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ (10) إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحیمٌ (11) وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فی تِسْعِ آیاتٍ إِلی فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ (12) فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ (13) وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ (14)

ص: 179

لغات:

«یَعْمَهُونَ»، یعنی یتحیّرون کمن ضلّ عن الطریق، و «الْأَخْسَرُونَ»، یعنی أشدّ الناس خسراناً لإستبدالهم النار بالجنّة، و «بِشِهَابٍ قَبَسٍ»، یعنی بشعلة نارٍ مقبوسة، و «إِصطلاء» به معنای استدفاء و گرم شدن است، و «بُورِکَ مَن فِی النَّارِ»، یعنی من فی مکان النار و هو البقعة المبارکة، و «تَهْتَزُّ» یعنی تتحرّک، و «کَأَنَّهَا جَانٌّ»، یعنی حیّة، و «لَمْ یُعَقِّبْ»، یعنی لم یرجع، و «إِلَّا مَن ظَلَمَ»، امّا متصلّ أو منفصل و المتّصل یفید أنّ بعض المرسلین یخافون بسبب خطائهم و ترکهم الأولی، و آیات التسع عبارة من: «الفلق، و الطوفان، و الجرادة، و القملّ، و الضفادع، و الدم، و الطمس، و الجدب، و نقص الثمرات» و «مبصرةً» یعنی واضحةً، و «وَ جَحَدُوا بِهَا»، یعنی بالآیات کذّبوا، و «ظُلْمًا وَ عُلُوًّا» یعنی ظلماً لأنفسهم بسبب استکبارهم.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طس -- این آیات قرآن و کتاب مبین است، (1) وسیله هدایت و بشارت برای مؤمنان است (2) همان کسانی که نماز را برپا می دارند، و زکات را ادا می کنند، و آنان به آخرت یقین دارند. (3) کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد) شان را برای آنان زینت می دهیم بطوری که سرگردان می شوند. (4) آنان کسانی هستند که عذاب بد (و دردناک) برای آن هاست و آن ها در آخرت، زیانکارترین مردمند! (5) به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا می شود. (6) (به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت: «من آتشی از دور دیدم (همین جا توقّف کنید) بزودی خبری از آن برای شما می آورم، یا شعله آتشی تا گرم شوید.» (7) هنگامی که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: «مبارک باد آن کس که در آتش

ص: 180

است و کسی که در اطراف آن است [فرشتگان و موسی] و منزّه است خداوندی که پروردگار جهانیان است! (8) ای موسی! من خداوند عزیز و حکیمم! (9) و عصایت را بیفکن! -- هنگامی که (موسی) به آن نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون ماری به هر سو می دود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتّی پشت سر خود را نگاه نکرد -- ای موسی! نترس، که رسولان در نزد من نمی ترسند! (10) مگر کسی که ستم کند سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، که (توبه او را می پذیرم، و) من غفور و رحیمم! (11) و دستت را در گریبانت داخل کن هنگامی که خارج می شود، سفید و درخشنده است بی آنکه عیبی در آن باشد این در زمره معجزات نه گانه ای است که تو با آن ها بسوی فرعون و قومش فرستاده می شوی آنان قومی فاسق و طغیانگرند!» (12) و هنگامی که آیات روشنی بخش ما به سراغ آن ها آمد گفتند: «این سحری است آشکار!» (13) و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! (14)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فِی تِسْعِ آیَاتٍ إِلَی فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ» (1)

امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمودند:

هنگام حجامت و خروج خون بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَعُوذُ بِاللَّهِ الْکَرِیمِ مِنَ الْعَیْنِ فِی الدَّمِ وَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ فِی حِجَامَتِی هَذِهِ»، سپس فرمود: بدان که اگر تو این دعا را بخوانی، همه خیر و خوبی را برای خود جمع نموده ای، چرا که خداوند می فرماید: «وَ لَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ مَا مَسَّنِیَ

ص: 181


1- سوره ی نمل، آیه ی 12.

السُّوءُ» (1)، و مقصود از «سُّوءُ»، در این آیه فقر است، و نیز خداوند می فرماید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاء»، و «سُّوءُ»، در این آیه زنا می باشد (2)، و نیز می فرماید: «وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ»، و «سُّوءُ» در این آیه به معنای مرض [برص] می باشد، پس تو همه این ها را هنگام حجامت و خروج خون برای خود جمع کن. (3)

ص: 182


1- سوره ی اعراف، آیه ی 188.
2- سوره ی یوسف، آیه ی 24.
3- -- ابن بابویه: عن أبیه، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن أبیه، عن محمّد بن سنان، عن خلف بن حماد، عن رجل، عن أبی عبد الله علیه السلام، أنه قال لرجل من أصحابه: «إذا أردت الحجامة، و خرج الدم من محاجمک، فقل قبل أن تفرغ و الدم یسیل: بسم الله الرحمن الرحیم، أعوذ بالله الکریم فی حجامتی هذه من العین فی الدم، و من کل سوء». قال: «و ما عملت -- یا فلان -- أنک إذا قلت هذا فقد جمعت الأشیاء کلها، إن الله تبارک و تعالی یقول: وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ یعنی الفقر، و قال عزّوجلّ: لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ یعنی أن یدخل فی الزنا، و قال لموسی علیه السلام: أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ، قال: من غیر برص». -- أبو غیاث، و الحسین ابنی بسطام فی کتاب (طب الأئمّة): عن محمّد بن القاسم بن منجان، قال: حدثنا خلف بن حماد، عن عبد الله بن مسکان، عن جابر بن یزید الجعفی، قال: قال أبو جعفر الباقر علیه السلام لرجل من أصحابه: إذا أردت الحجامة، فخرج الدم من محاجمک، فقل قبل أن تفرغ، و قله و الدم یسیل: بسم الله الرحمن الرحیم، أعوذ بالله الکریم من العین فی الدم، و من کل سوء فی حجامتی هذه». ثم قال: «اعلم أنک إذا قلت هذا فقد جمعت الخیر، إن الله عزّوجلّ یقول: فی کتابه: وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ یعنی الفقر، و قال جل جلاله: وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ و السوء هنا الزنا، و قال عزّوجلّ فی سورة النمل: أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ یعنی من غیر مرض، و اجمع ذلک عند حجامتک، و الدم یسیل». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 202، ح 1 و 2]

مؤلّف گوید:

مضمون این آیات و روایات مربوط به آن ها در سوره ی قصص و بنی اسرائیل گذشت مراجعه شود.

«فَلَمَّا جَاءتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ * وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ» (1)

ابوعمرو زبیری گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: کفر در کتاب خدا چند قسم است؟ فرمود:

کفر در کتاب خدا پنج قسم است: 1-2. کفر به معنای انکار ربوبیّت خداوند که بگوید: «لَا رَبَ وَ لَا جَنَّةَ وَ لَا نَارَ»، و این کفر دو گروه از منکرین خداوند است مانند دهریّه و مادیّین که می گویند: «وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ» (2)، و این دینی است که به فکر خود ساخته اند، بدون آن که تحقیق و دقّتی در آن کرده باشند چنان که خداوند می فرماید: «إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ» (3)، و نیز می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» (4)، یعنی این گروه از کافران را چه انذار کنی و چه انذار نکنی ایمان به توحید و یگانگی خداوند نمی آورند، و این یکی از اقسام کفر است، و امّا وجه دیگر از کفر این است که حقانیّت را دانسته و برای او روشن شده و باز انکار می کند، و این را جحود و انکار بعد از معرفت گویند چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَحَدُوا

ص: 183


1- سوره ی نمل، آیات 13 و 14.
2- سوره ی جاثیه، آیه ی 24.
3- سوره ی جاثیه، آیه ی 24.
4- سوره ی بقره، آیه ی 6.

بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا» و در آیه دیگری می فرماید: «وَ کَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَی الْکَافِرِینَ».

و این تفسیر دو صورت از اقسام کفر است. (1)

مؤلّف گوید:

تکمیل حدیث فوق در اوّل سوره ی بقره ذیل آیه «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» گذشت.

مرحوم کلینی در جلد اوّل کافی باب کفر و ایمان روایات این موضوع را به طور

ص: 184


1- -- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن بکر بن صالح، عن القاسم بن یزید، عن أبی عمرو الزبیری، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: قلت له: أخبرنی عن وجوه الکفر فی کتاب الله عزّوجلّ. قال: «الکفر فی کتاب الله عزّوجلّ علی خمسة أوجه: فمنها کفر الجحود، و الجحود علی وجهین، و الکفر بترک ما أمر الله، و کفر البراءة، و کفر النعم، فأما کفر الجحود: فهو الجحود بالربوبیة، و هو قول من یقول: لا رب، و لا جنة، و لا نار، و هو قول صنفین من الزنادقة، یقال لهم: الدهریة، و هم الذین یقولون: وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ، و هو دین وضعوه لأنفسهم، بالاستحسان، علی غیر تثبت منهم و لا تحقیق لشی ء مما یقولون. قال الله عزّوجلّ: إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ، إن ذلک کما یقولون، و قال: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، یعنی بتوحید الله تعالی، فهذا أحد وجوه الکفر. و أما الوجه الآخر من الجحود علی معرفة، و هو أن یجحد الجاحد و هو یعلم أنه حق قد استقر عنده، و قد قال الله عزّوجلّ: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا، و قال الله عزّوجلّ: وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ، فهذا تفسیر وجهی الجحود». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 203، ح 2]

کامل نقل نموده است، چنان که مرحوم صدوق نیز در کتاب توحید این گونه روایات را به تفصیل نقل نموده است.

سوره ی نمل، آیات 15 تا 44

متن:

وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی فَضَّلَنا عَلی کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ (15) وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ (16) وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ (17) حَتَّی إِذا أَتَوْا عَلی وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (18) فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنی بِرَحْمَتِکَ فی عِبادِکَ الصَّالِحینَ (19) وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقالَ ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبینَ (20) لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبینٍ (21) فَمَکَثَ غَیْرَ بَعیدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقینٍ (22) إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظیمٌ (23) وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ (24) أَلاَّ یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذی یُخْرِجُ الْخَبْ ءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ (25) اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ (26) قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبینَ (27) اذْهَبْ بِکِتابی هذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا یَرْجِعُونَ (28) قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَریمٌ (29) إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (30) أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونی مُسْلِمینَ (31) قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونی فی أَمْری ما کُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّی

ص: 185

تَشْهَدُونِ (32) قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُری ما ذا تَأْمُرینَ (33) قالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ (34) وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35) فَلَمَّا جاءَ سُلَیْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ (36) ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ (37) قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتینی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونی مُسْلِمینَ (38) قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمینٌ (39) قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَریمٌ (40) قالَ نَکِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذینَ لا یَهْتَدُونَ (41) فَلَمَّا جاءَتْ قیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنَّا مُسْلِمینَ (42) وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرینَ (43) قیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَنْ ساقَیْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَواریرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (44)

لغات:

«یُوزَعُونَ»، یعنی یوقفون و ممنوعون و محبوسون، و اصل «وَزْع» به معنای منع و کفّ است، و «حَطم» به معنای کسر و شکستن است، و «حُطَمة» از نام های دوزخ است، و «حُطام» چیزی است که شکسته می شود، و «ایزاع» به معنای الهام است، و «نَکِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا»، یعنی غیّروها بحالٍ ینکرها صاحبها إذا رأها، و «صَرح» به معنای قصر است و هر بنای مشرف را صرح گویند، و صرحة الدار صحنها، و اصل

ص: 186

صَرْحَ به معنای وَضَحَ است، و تصریح به معنای توضیح است، و «لجّة» آب زیاد را گویند، و جمع آن لُجَج است، و «مُّمَرَّدٌ» به معنای مُمَلّس است، و غلام امرد به معنای نوجوانی است که در صورت او مویی نروییده باشد، و «شجره ی مراء» یعنی درختی که برگی ندارد.

ترجمه:

و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم و آنان گفتند: «ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید.» (15) و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده این فضیلت آشکاری است.» (16) لشکریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند آن قدر زیاد بودند که باید توقّف می کردند تا به هم ملحق شوند! (17) (آن ها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند مورچه ای گفت: «به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی فهمند!» (18) سلیمان از سخن او تبسّمی کرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!» (19) (سلیمان) در جستجوی آن پرنده [هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمی بینم، یا این که او از غایبان است؟! (20) قطعاً او را کیفر شدیدی خواهم داد، یا او را ذبح می کنم، یا باید دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد! (21) چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی برای تو آورده ام! (22) من زنی را دیدم که بر آنان حکومت می کند، و همه چیز در

ص: 187

اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظیمی دارد! (23) او و قومش را دیدم که برای غیر خدا -- خورشید -- سجده می کنند و شیطان اعمال شان را در نظرشان جلوه داده، و آن ها را از راه بازداشته و از این رو هدایت نمی شوند!» (24) چرا برای خداوندی سجده نمی کنند که آنچه را در آسمان ها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) می سازد، و آنچه را پنهان می دارید یا آشکار می کنید می داند؟! (25) خداوندی که معبودی جز او نیست، و پروردگار عرش عظیم است! (26) (سلیمان) گفت: «ما تحقیق می کنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟ (27) این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن سپس برگرد (و در گوشه ای توقّف کن) ببین آن ها چه عکس العملی نشان می دهند! (28) (ملکه سبا) گفت: «ای اشراف! نامه پرارزشی به سوی من افکنده شده! (29) این نامه از سلیمان است، و چنین می باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان (30) توصیه من این است که نسبت به من برتری جویی نکنید، و بسوی من آیید در حالی که تسلیم حقّ هستید!» (31) (سپس) گفت: «ای اشراف (و ای بزرگان)! نظر خود را در این امر مهمّ به من بازگو کنید، که من هیچ کار مهمّی را بدون حضور (و مشورت) شما انجام نداده ام! (32) گفتند: «ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست ببین چه دستور می دهی!» (33) گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی می کشند، و عزیزان آنجا را ذلیل می کنند (آری) کار آنان همین گونه است! (34) و من (اکنون جنگ را صلاح نمی بینم،) هدیه گرانبهایی برای آنان می فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر می آورند (و از این طریق آن ها را بیازمایم)!» (35) هنگامی که (فرستاده ملکه سبا) ا نزد سلیمان آمد، گفت: «می خواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما

ص: 188

داده است بلکه شما هستید که به هدیه هایتان خوشحال می شوید! (36) بسوی آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانی به سراغ آنان می آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلّت و خواری بیرون می رانیم!» (37) (سلیمان) گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من می آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» (38) عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو می آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم!» (39) (امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می آورم یا کفران می کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می کند و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!» (40) (سلیمان) گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید ببینم آیا متوجّه می شود یا از کسانی است که هدایت نخواهند شد؟! (41) هنگامی که آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این گونه است؟» گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم!» (42) و او را از آنچه غیر از خدا میپرستید بازداشت، که او [ملکه سبا] از قوم کافران بود. (43) به او گفته شد: «داخل حیاط (قصر) شو!» هنگامی که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبی است و ساق پاهای خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد امّا سلیمان) گفت: «(این آب نیست،) بلکه قصری است از بلور صاف!» (ملکه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم و (اینک) با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم!» (44)

ص: 189

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ» (1)

عبدالله بن الحسن از پدران خود علیهم السلام نقل نموده:

که چون ابوبکر تصمیم گرفت که حضرت فاطمه علیها السلام را از فدک منع کند، آن بانو نزد ابوبکر آمد و فرمود: «ای پسر ابوقحافه، آیا در کتاب خدا آمده که تو از پدر خود ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ چه سخن بی اساس و نابجایی گفته ای، آیا دانسته و از روی عمد کتاب خدا را رها کردید و به پشت سر انداختید؟ در حالی که خداوند می فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ…» (2)

صاحب مناقب پس از نقل حدیث فوق از عایشه گوید:

پس از غصب فدک، حضرت زهرا علیها السلام با ابوبکر سخن نگفت تا از دنیا رحلت نمود، مرگ او را به ابوبکر خبر ندادند، تا بر او نماز بخواند. (3)

ص: 190


1- سوره ی نمل، آیه ی 16.
2- فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمة الله علیه و روی عبد الله بن الحسن باسناده عن آبائه علیهم السلام انه لما اجمع أبو بکر علی منع فاطمة فدک و بلغها ذلک جاءت الیه و قالت له: یا ابن أبی قحافة أ فی کتاب الله أن ترث أباک و لا أرث ابی لقد جئت شیئا فریا أ فعلی عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم، إذ یقول: وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 75، ح 9]
3- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب و ذکر مسلم بن عبد الرزاق عن معمر عن الزهری عن عروة عن عائشة و فی حدیث اللیث بن سعد عن عقیل عن ابن عروة عن عائشة فی خبر طویل تذکر فیه ان فاطمة أرسلت الی أبی بکر تسأل میراثها من رسول الله صلی الله علیه و آله القصة قال: فهجرته و لم تکلمه حتّی توفیت و لم یؤذن بها أبا بکر یصلی علیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 75، ح 9]

ابراهیم حمّاد گوید:

به امام کاظم علیه السلام گفتم: فدای شما شوم آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وارث همه ی پیامبران بوده است؟ فرمود: آری. گفتم: از زمان آدم تا زمان آن حضرت؟ فرمود: «آری، خداوند هیچ پیامبری را مبعوث به رسالت نکرد جز آن که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله اعلم از او بود» گفتم: عیسی بن مریم با اذن خداوند مرده ها را زنده می کرد؟! فرمود: آری چنین است، و سلیمان بن داود نیز سخن پرندگان را می فهمید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله دارای همه این منازل و فضائل بود. (1)

ابوبصیر گوید: امام کاظم علیه السلام به من فرمود:

ای ابا محمّد! کلام احدی از مردم حتّی پرندگان و چهارپایان و هر صاحب روحی بر امام پوشیده نیست، و هر کس دارای چنین خصلت ها نباشد، امام نخواهد بود… (2)

ص: 191


1- محمّد بن یحیی عن أحمد بن أبی زاهر أو غیره عن محمّد بن حماد عن أخیه أحمد ابن حماد عن إبراهیم عن أبیه عن أبی الحسن الاول علیه السلام قال: قلت له: جعلت فداک أخبرنی عن النّبی صلی الله علیه و آله ورث النّبیین کلهم؟ قال: نعم قلت: من لدن آدم حتّی انتهی الی نفسه؟ قال: ما بعث الله نبیا الا و محمّد صلی الله علیه و آله أعلم منه، قال: قلت: ان عیسی بن مریم کان یحیی الموتی بإذن الله، قال: صدقت و سلیمان بن داود کان یفهم منطق الطیر و کان رسول الله صلی الله علیه و آله یقدر علی هذه المنازل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 76، ح 13]
2- و باسناده الی أبی بصیر عن أبی الحسن علیه السلام قال: قال لی: یا با محمّد ان الامام لا یخفی علیه کلام أحد من الناس و لا طیر و لا بهیمة و لا شی ء فیه الروح فمن لم یکن هذه الخصال فیه فلیس هو بإمام، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 76، ح 14]

محمّد بن مسلم گوید:

روزی خدمت امام باقر علیه السلام بودم، ناگهان طیر «ورشان» با همسر خود بر دیوار نشست و صدایی از آنان بلند شد، و چون امام باقر علیه السلام پاسخ آنان را داد، پرواز کردند و بر دیوار دیگری نشستند و صدایی از نر بر مادّه بلند شد، و سپس پرواز کردند و دور شدند، پس من به امام باقر علیه السلام گفتم: فدای شما شوم قصّه این پرنده چه بود؟ فرمود: ای محمّد بن مسلم هر چه خداوند خلق نموده، از پرندگان و چهارپایان و هر حیوان صاحب روحی، نسبت به ما، مطیع تر و شنواتر از بنی آدم اند، و این پرنده «ورشان» به همسر خود بدبین شده بود و همسر او سوگند یاد نمود که خلافی مرتکب نشده است و «ورشان» از او نپذیرفت و همسر او گفت: آیا راضی می شوی به حکم محمّد بن علیّ؟ و چون راضی شدند، من به «ورشان» گفتم: تو در حقّ او ظلم کردی، پس پرنده ی «ورشان» سخن همسر خود را تصدیق نمود و پرواز کردند و رفتند. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

سلیمان بن داود علیه السلام جز علم نبوّت همه لغات و زبان ها و سخن حیوانات

ص: 192


1- محمّد بن یحیی عن محمّد بن أحمد عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن علی عن عاصم بن حمید عن محمّد بن مسلم عن أبی جعفر علیه السلام قال: کنت عنده یوما إذ وقع زوج ورشان علی الحائط و هدلا هدیلهما فرد ابو جعفر علیهما کلامهما ساعة ثم نهضا فلما طارا علی الحائط هدل الذکر علی الأنثی ساعة ثم نهضا، فقلت: جعلت فداک ما هذا الطیر؟ قال: یا ابن مسلم کل شی ء خلقه الله من طیر أو بهیمة أو شی ء فیه روح فهو اسمع لنا و أطوع من ابن آدم، ان هذا الورشان ظن بامرأته فحلفت له ما فعلت فقالت: ترضی بمحمّد بن علی فرضیا بی، فأخبرته ان لها ظالم فصدقها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 76، ح 16]

و پرندگان و درّندگان را می دانست، او هنگام جنگ به زبان فارسی سخن می گفت، و بین وزرا و جنود و اهل مملکت خود به زبان رومی تکلّم می کرد، و چون با همسران خود خلوت می نمود به زبان سریانی و نبطی سخن می گفت، و چون در محراب عبادت می رفت با زبان عربی با خدای خود مناجات می کرد، و هنگامی که با وفود و خصما می نشست به زبان عبرانی سخن می گفت. (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

خداوند به سلیمان بن داود حکومت شرق تا غرب را داد، او هفتصد و شش ماه حکومت کرد، و بر همه اهل دنیا از جنّ و انس و شیاطین و حیوانات و طیور و سباع حاکم بود، و دانش هر چیزی به او داده شده بود، و زبان هر چیزی را می دانست، و در زمان او صنایع عجیبه ای انجام گرفت و به گوش مردم رسید، چنان که خداوند می فرماید: «عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ.» (2)

ص: 193


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قال الصّادق علیه السلام: اعطی سلیمان بن داود مع علمه معرفة المنطق بکل لسان و معرفة اللغات و منطق الطیر و البهائم و السباع و کان إذا شاهد الحروب تکلم بالفارسیة، و إذا قعد لعماله و جنوده و أهل مملکته تکلم بالرومیة، و إذا خلا بنسائه تکلم بالسریانیة و النبطیة، و إذا قام فی محرابه لمناجاة ربه تکلم بالعربیة، و إذا جلس للوفود و الخصماء تکلم بالعبرانیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 77، ح 17]
2- فی مجمع البیان و روی الواحدی بالإسناد عن جعفر بن محمّد عن أبیه علیهما السلام قال: اعطی سلیمان بن داود ملک مشارق الأرض و مغاربها، فملک سبعمائة سنة و ستة أشهر، ملک أهل الدنیا کلهم من الجن و الانس و الشیاطین و الدواب و الطیر و السباع، و أعطی علم کل شی ء و منطق کل شی ء و فی زمانه صنعت الصنائع العجیبة التی سمع بها الناس، و ذلک قوله: عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 77، ح 19]

بدر، خادم حضرت رضا علیه السلام گوید:

اسحاق بن عمّار وارد بر موسی بن جعفر شد و نشست پس مردی از خراسان وارد بر آن حضرت شد و با لغتی با او سخن گفت که مثل آن را نشنیده بودم و مانند صدای پرنده بود و امام علیه السلام همانند سخن او، به او پاسخ داد تا مسائل او تمام شد و از خدمت امام خارج گردید، پس من به امام علیه السلام گفتم: من تا کنون چنین لغتی را نشنیده بودم! فرمود: «این نوعی از لغت اهل چین است و مردم چین چنین سخن نمی گویند».

سپس فرمود:

آیا تعجّب کردی از سخن گفتن من با او؟ گفتم: جای تعجب دارد، فرمود: عجیب تر این است که امام سخن حیوانات و پرندگان و هر حیوان صاحب روحی را می داند، و چیزی بر امام پوشیده نیست. (1)

امام حسین علیه السلام می فرماید:

هنگامی که پرنده ی «نسر» فریاد می کند، می گوید: «ای فرزند آدم هر چه

ص: 194


1- فی الخرائج و الجرائح قال بدر مولی الرّضا علیه السلام: ان اسحق بن عمّار دخل علی موسی علیه السلام فجلس عنده و استأذن علیه رجل من خراسان فکلمه بکلام لم أسمع بمثله کأنه کلام الطیر. قال إسحاق: فأجابه موسی علیه السلام: بمثله و بلغته الی أن قضی و وطره من مسائلته فخرج من عنده، فقلت: ما سمعت بمثل هذا الکلام فقال: هذا کلام قوم من أهل الصین و لیس کل کلام أهل الصین مثله، ثم قال: أتعجب من کلامی بلغته؟ فقلت: هو موضع العجب! قال علیه السلام: أخبرک بما هو أعجب منه: ان الامام یعلم منطق الطیر، و نطق کل ذی روح خلقها الله تعالی و ما یخفی علی الامام شی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 77، ح 20]

می خواهی زندگی کن، پایان کار تو مرگ است» و هنگامی که کلاغ فریاد می کند، می گوید: «راحتی در دوری از مردم است» و هنگامی که «قنبرة» فریاد می کند، می گوید: «اَللَّهُمَّ الْعَنْ مُبْغِضِی آلِ مُحَمَّدٍ» و هنگامی که «خطاف» فریاد می کند، سوره ی حمد را قرائت می کند و «و لا الضَالِّینَ» را مثل قاری با مدّ می خواند. (1)

ابوحمزه گوید:

در خانه حضرت زین العابدین علیه السلام بودم و گنجشک ها روی درختی شیون می کردند، و امام علیه السلام به من فرمود: آیا می دانی این ها چه می گویند؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: این ها تسبیح خداوند را می گویند و روزی خود را می طلبند. (2)

و در روایت دیگری فرمود:

آنان تسبیح خدا را می گویند و رزق خود را می طلبند. سپس فرمود: «عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ.» (3)

ص: 195


1- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب تفسیر الثعلبی قال الصّادق علیه السلام: قال الحسین بن علی صلوات الله علیهما: إذا صاح النسر قال: ابن آدم! عش ما شئت آخره الموت، و إذا صاح الغراب قال: ان فی البعد عن الناس أنسا، و إذا صاح القنبر قال: اَللَّهُمَّ العن مبغضی آل محمّد، و إذا صاح الخطاف قرء الحمد لله رب العالمین و یمد الضالین کما یمدها القاری. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 78، ح 21]
2- فی بصائر الدرجات یعقوب بن یزید عن الحسن بن علی الوشا عمن رواه عن المیثمی عن منصور عن الثمالی قال: کنت مع علی بن الحسین علیهما السلام فی داره و فیها شجرة فیها عصافیر و هن یصحن فقال لی: أ تدری ما یقلن هؤلاء؟ قلت: لا أدری قال: یسبحن ربهن و یطلبن رزقهن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 78، ح 24]
3- محمّد بن إسماعیل عن علی بن الحکم عن مالک بن عطیة عن أبی حمزة الثمالی قال: کنت عند علی بن الحسین علیهما السلام فانتشرت العصافیر و صوتت، فقال: یا با حمزة أ تدری ما تقول؟ قلت: لا قال: تقدس ربها و تسأله قوت یومها، ثم قال: یا با حمزة «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 78، ح 25]

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی سخن حیوانات، و مبارک بودن بعضی از آنان، و شوم بودن برخی دیگر فراوان است و ما به جهت اختصار به همین اندازه بسنده نمودیم.

«وَ حُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

حضرت سلیمان بر تخت خود نشست و باد او را به وادی مورچگان برد و آن وادی منطقه طلاخیز بود و سلیمان مورچه ها را بر آن وادی گماشته بود، و این همان سخن امام صادق علیه السلام است که می فرماید: خداوند را وادی و بیابانی است که در آن طلا و نقره

می روید و خداوند آن بیابان را به وسیله ضعیف ترین خلق خود که مورچه است حفاظت می نماید، و اگر شتر بخاتی خراسانی بخواهد وارد آن شود نمی تواند.

سپس گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

مقصود از «فَهُمْ یُوزَعُونَ»، این است که به دستور سلیمان همه لشگر او یک جا آمده و حبس می شدند. (2)

ص: 196


1- سوره ی نمل، آیه ی 17.
2- -- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله عزّوجلّ: وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ فانه قعد علی کرسیه و حملته الریح فمرت به علی وادی النمل و هو واد ینبت فیه الذهب و الفضة و قد وکل به النمل، و هو قول الصّادق علیه السلام: ان لله وادیا ینبت الذهب و الفضة و قد حماه الله بأضعف خلقه و هو النمل، لو رامته البخاتی ما قدرت علیه. -- و فی روایة أبی الجارود عن ابی جعفر علیه السلام فی قوله عزّوجلّ: «فَهُمْ یُوزَعُونَ» قال: یحبس أولهم علی آخرهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 82، ح 41 و 42]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

حضرت سلیمان دارای اسم اعظم خدا بود و چون با آن اسم از خداوند سؤال می کرد خداوند خواسته او را عطا می نمود و دعای او را مستجاب می کرد، و اگر سلیمان در این زمان می بود، به ما احتیاج داشت. (1)

مؤلّف گوید:

حدیث فوق اشاره دارد که ائمّه معصومین علیهم السلام «کلمات الله، و اسماء الله»اند و خداوند به وسیله آنان به مردم روزی می دهد و دعای آنان را مستجاب می نماید.

«حَتَّی إِذَا أَتَوْا عَلَی وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ… فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَ قَالَ رَبِّ…» (2)

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

هنگامی که آن مورچه به مورچه های دیگر گفت: «ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا یَشْعُرُونَ»، باد صدای مورچه را در هوا به سلیمان رساند، و سلیمان توقّف نمود و فرمود: این مورچه را بیاورید، و چون او را نزد سلیمان آوردند، سلیمان به او فرمود: آیا تو نمی دانی که من پیامبر خدا هستم و به احدی ظلم نمی کنم؟ مورچه گفت: آری می دانم. سلیمان فرمود: پس برای چه مورچه ها را از ظلم من ترساندی؟ و گفتی: «یَا أَیُّهَا النَّمْلُ

ص: 197


1- فی بصائر الدرجات احمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن شعیب العقرقوفی عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: کان سلیمان عنده اسم الله الأکبر الذی إذا سئل به اعطی، و إذا دعا به أجاب، و لو کان الیوم احتاج إلینا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 82، ح 43]
2- سوره ی نمل، آیات 18-19.

ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ»؟ مورچه گفت: «ترسیدم زینت و تشریفات تو را ببینند و خود را با تو مقایسه کنند و از خدای خود دور شوند»

سپس گفت:

«ای سلیمان! تو بزرگ تری یا پدرت داود؟» سلیمان فرمود: «پدرم بزرگ تر است» مورچه گفت: پس برای چه نام تو یک حرف بیش از نام پدرت دارد؟ سلیمان گفت: علّت آن را نمی دانم. مورچه گفت: به خاطر این است که پدرت جراحات خود را با آب محبّت الهی معالجه می نمود، از این رو به او داود گفته شد، و من امیدوارم که تو نیز به پدرت ملحق شوی.

سپس مورچه به سلیمان گفت: آیا می دانی خداوند برای چه باد را فقط برای تو مسخّر نمود؟ سلیمان گفت: علّت آن را نمی دانم. مورچه گفت: «خداوند می خواست به تو بفهماند که اگر او همه چیزها را -- همانند باد -- برای تو مسخّر می نمود، زوال آن ها از دست تو مانند زوال باد می بود» پس سلیمان از سخن مورچه تعجّب نمود و تبسّم کرد. (1)

ص: 198


1- فی عیون الاخبار باسناده الی داود بن سلیمان الغازی قال: سمعت علی بن موسی الرّضا علیه السلام یقول عن أبیه موسی بن جعفر علیهم السلام فی قوله: فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ: لما قالت النملة: یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ حملت الریح صوت النملة الی سلیمان علیه السلام و هو مار فی الهواء فالریح قد حملته فوقف و قال: علی بالنملة، فلما أتی بها قال سلیمان: یا أیتها النملة اما علمت انی نبی الله و انی لا أظلم أحدا؟ قالت النملة: بلی قال سلیمان: فلم تحذرینهم ظلمی و قلت: یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ؟ قالت النملة: خشیت ان ینظروا الی زینتک فیقیسوا بها فیبعدون عن الله عزّوجلّ، ثم قالت النملة: أنت أکبر أم أبوک داود؟ قال سلیمان: بل أبی داود، قالت النملة: فلم یزید فی حروف اسمک حرف علی حروف اسم أبیک داود؟ قال سلیمان: ما لی بهذا علم، قالت النملة لان أباک داود داوی جرحه بود فسمی داود، و أنت یا سلیمان أرجو أن تلحق بأبیک، ثم قالت النملة: هل تدری لم سخرت لک الریح من بین سایر المملکة؟ قال سلیمان علیه السلام: ما لی بهذا علم، قالت النملة: یعنی عزّوجلّ بذلک لو سخرت لک جمیع المملکة کما سخرت لک هذه الریح لکان زوالها من یدیک کزوال الریح، فحینئذ تبسم ضاحکا من قولها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 82، ح 44]

«وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا…» (1)

یکی از اصحاب امام کاظم علیه السلام گوید:

به آن حضرت گفتم: فدای شما شوم، آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وارث همه پیامبران بوده است؟ فرمود: آری. گفتم: از زمان آدم تا زمان آن حضرت؟ فرمود: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث به رسالت نکرد مگر آن که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله اعلم از او بود. گفتم: عیسی بن مریم با اذن خداوند مرده ها را زنده می نمود؟! فرمود: راست می گویی و سلیمان بن داود نیز سخن پرندگان را می دانست، و رسول خدا صلی الله علیه و آله بر همه این معجزات و منازل توانا بود، سپس فرمود:

سلیمان بن داود هنگامی که هدهد را [بین پرندگان] ندید درباره ی او شک کرد و فرمود: برای چه، من هدهد را نمی بینم، آیا او از حضور نزد من غایب گردیده؟! و بر او خشم کرد و گفت: «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ» و علّت غضب او این بود که هدهد سلیمان را از مراکز آب آگاه می نمود، و خداوند به این پرنده قدرتی داده بود که به سلیمان نداده بود، در حالی که باد و مورچه و جنّ و انس و شیاطین از او اطاعت می کردند، و لکن سلیمان در هوا مراکز آب را نمی شناخت و هدهد می شناخت، و خداوند در کتاب خود می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ… أَوْ کُلِّمَ بِهِ

ص: 199


1- سوره ی نمل، آیات 44-20.

الْمَوْتی»، یعنی به وسیله قرآن کوه ها به حرکت در می آید و با مردگان می توان سخن گفت، و ما وارث این قرآن هستیم که به وسیله آن می توان کوه ها را حرکت داد و با طیّ الأرض به شهرها [ی دور] دست پیدا نمود، و مرده ها را زنده کرد، و ما خانواده قدرت داریم که در هوا [همانند هدهد] مراکز آب را بشناسیم، و در کتاب خدا آیاتی است که با اذن خداوند به هر چیزی می توان دست یافت، و خداوند برای ما در «أُمِ الْکِتَابِ» چنین قدرتی را قرار داده است، چنان که می فرماید: «وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» و باز می فرماید: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» و ماییم کسانی که خداوند آنان را برگزیده است، و ماییم وارث این کتاب که در آن هر چیزی بیان شده است و می فرماید: «فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ ءٍ» (1). [اصل این آیه

ص: 200


1- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن أبی زاهر أو غیره عن محمّد بن حماد عن أخیه أحمد بن حماد عن إبراهیم عن أبیه عن أبی الحسن الاول علیه السلام قال: قلت له: جعلت فداک أخبرنی عن النّبی صلی الله علیه و آله ورث النّبیین کلهم؟ قال: نعم قلت: من لدن آدم حتّی انتهی الی نفسه؟ قال: ما بعث الله نبیا الا و محمّد صلی الله علیه و آله أعلم منه، قال: قلت: ان عیسی بن مریم کان یحیی الموتی بإذن الله؟ قال: صدقت و سلیمان بن داود کان یفهم منطق الطیر و کان رسول الله صلی الله علیه و آله یقدر علی هذه المنازل؟ قال: فقال: ان سلیمان بن داود قال للهدهد حین فقده و شک فی أمره فقال: «ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ» حین فقد و غضب علیه فقال: «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ» و انما غضب لأنه کان یدله علی الماء فهذا و هو طائر قد اعطی ما لم یعط سلیمان، و قد کانت الریح و النمل و الجن و الانس و الشیاطین المردة له طائعین، و لم یکن یعرف الماء تحت الهواء، و کان الطیر یعرفه، و ان الله یقول فی کتابه: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی» و قد ورثنا نحن هذا القرآن الذی فیه ما تسیر به الجبال و تقطع به البلدان و تحیی به الموتی، و نحن نعرف الماء تحت الهواء و ان فی کتاب الله لآیات ما یراد بها أمر الا أن یأذن الله به مع ما قد یأذن الله مما کتبه الماضون جعله الله لنا فی أم الکتاب، ان الله یقول: «وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» ثم قال: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» فنحن الذین اصطفانا الله عزّوجلّ و أورثنا هذا الکتاب فیه تبیان کل شی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 83، ح 47]

در سوره ی نحل (1) چنین است: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمینَ»]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

عاصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان علیه السلام به سلیمان گفت: ای سلیمان برای چه شما هدهد را دوست می دارید در حالی که او از نظر منشأ و بو پست ترین پرنده هاست؟!

سلیمان گفت:

به خاطر این که او آب را از پشت کوه ها می بیند؛ عاصف گفت: پس برای چه به وسیله مشتی از خاک او را صید می کنند؟ سلیمان گفت: تقدیرات خدا را از یاد نبر، چرا که هر گاه تقدیر خدا باشد چشم جایی را نمی بیند «إذا جاء القدر عمی البصر.» (2)

ص: 201


1- سوره ی نحل، آیه ی 89.
2- فی تفسیر علی بن إبراهیم قال الصّادق علیه السلام قال آصف بن برخیا وزیر سلیمان لسلیمان علیه السلام أخبرنی عنک یا سلیمان صرت تحب الهدهد و هو أخس الطیر منبتا و أنتنه ریحا؟ قال: انه یبصر الماء وراء الصفا الأصم، فقال: و کیف یبصر الماء من وراء الصفا و انما یواری عنه الفخ بکف من تراب حتّی یؤخذ بعنقه؟ فقال سلیمان: قف باوقاف انه إذا جاء القدر حال دون البصر و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 84، ح 48]

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

در بال هر هدهدی که خداوند خلق نموده به لغت سریانیّة نوشته شده است: «آلُ مُحَمَّدٍ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ صلوات الله علیهم أجمعین.» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

شش حیوان را نکشید،

1. مورچه، 2. زنبور عسل، 3. ضفدع [یعنی غورباغه]، 4. صرد [یعنی بوم]، 5. هدهد، 6. خطاف [یعنی خفّاش].

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

و امّا هدهد؛ او راهنمای سلیمان بود به ملک بلقیس. (2)

در تفسیر برهان از تحفة الإخوان روایت شده که سلیمان بن داود علیه السلام چون پرندگان را خواست تا با آنان سخن بگوید جبرئیل و میکائیل آن ها را گرد او جمع کردند، جبرئیل پرندگان زمین از مشرق تا مغرب را جمع نمود و میکائیل پرندگان هوا و کوه ها را جمع نمود، و سلیمان به عجائب خلقت و زیبایی آنان می نگریست و با آنان سخن می گفت و هر صنفی از آنان از وضع خانه ها و معاش و لانه ها و تخم

ص: 202


1- فی عیون الاخبار باسناده الی سلیمان بن جعفر عن الرّضا علیه السلام قال: حدثنی أبی عن جدی عن آبائه عن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال: فی جناح کل هدهد خلقه الله عزّوجلّ مکتوب بالسریانیة آل محمّد خیر البریة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 85، ح 51]
2- فی کتاب الخصال عن داود بن کثیر الرقی قال: بینما نحن قعود عند أبی عبد الله علیه السلام إذ مر رجل بیده خطاب مذبوح، فوثب الیه أبو عبد الله علیه السلام حتّی أخذه من یده، ثم دحی به الأرض ثم قال: أعالمکم أمرکم بهذا أم فقیهکم؟ لقد أخبرنی أبی عن جدی علیهما السلام قال: ان رسول الله صلی الله علیه و آله نهی عن قتل ستة: النملة و النحلة و الضفدع و الصرد و الهدهد و الخطاف الی أن قال علیه السلام: و اما الهدهد فانه کان دلیل سلیمان علیه السلام الی ملک بلقیس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 85، ح 52]

گذاری و آلودگی زنانه خود خبر می دادند، و آخرین پرنده ای که نزد سلیمان آمد، و جمال و زیبایی و بها و گردن کشیده او برای سلیمان جلب توجه نمود، خروس بود، تا این که بال های خود را بر هم زد و صیحه ای زد و صدای او به همه ملائکه و طیور حاضر رسید و به آنان گفت: «یَا غَافِلِینَ اذْکُرُوا اللَّهَ» یعنی ای غافل ها به یاد خدا باشید؛ سپس گفت:

ای سلیمان من با پدر تو ابراهیم علیه السلام بودم هنگامی که خداوند او را بر دشمن او نمرود پیروز نمود، و به وسیله پشّه او را از پای در آورد و من بیشتر اوقات از پدر تو ابراهیم علیه السلام می شنیدم که آیه ملک را قرائت می کرد «قُلِ اَللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء…» (1). سپس گفت: ای سلیمان بدان که من هر گاه در شب یا روز صیحه می زنم و می خوانم با صدای خود جنّ و شیاطین را می ترسانم، و امّا ابلیس از صدای من مانند مسّ گداخته ذوب می شود. (2)

ص: 203


1- سوره ی آل عمران، آیه ی 26.
2- و فی (تحفة الإخوان): روی أن سلیمان بن داود علیه السلام لما حشر الطیر، و أحب أن یستنطق الطیر، و کان حاشرها جبرئیل و میکائیل، فأما جبرئیل، فکان یحشر طیور المشرق و المغرب من البراری، و أما میکائیل، فکان یحشر طیور الهواء و الجبال، فنظر سلیمان إلی عجائب خلقتها، و حسن صورها، و جعل یسأل کل صنف منهم، و هم یجیبونه بمساکنهم، و معاشهم، و أوکارهم، و أعشاشهم، و کیف تبیض، و کیف تحیض. و کان الدیک آخر من تقدم بین یدیه، و نظر سلیمان فی حسنه، و جماله، و بهائه، و مد عنقه، و ضرب بجناحه، و صاح صیحة أسمع الملائکة، و الطیور، و جمیع من حضر: یا غافلین، اذکروا الله. ثم قال: یا نبی الله، إنّی کنت مع أبیک آدم علیه السلام أتقدمه لوقت الصلاة، و کنت مع نوح فی الفلک، و کنت مع أبیک إبراهیم الخلیل علیه السلام حین أظفره الله بعدوه النمرود، و نصره علیه بالبعوض، و کنت أکثر ما أسمع أباک إبراهیم علیه السلام یقرأ آیة الملک: قُلِ اَللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ إلی آخر الآیة، و اعلم -- یا نبی الله -- أنی لا أصیح صیحة فی لیل أو نهار، إلّا أفزعت بها الجن و الشیاطین، و أما إبلیس فإنه یذوب کما یذوب الرصاص. [تفسیر برهان، ج 4، ص 208، ح 5]

«فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ * إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ * وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ…» (1)

در آیه گذشته خداوند می فرماید:

هنگامی که سلیمان علیه السلام هدهد را بین پرندگان ندید فرمود: «برای چه او غایب است؟ من او را عذاب خواهم نمود، و یا او را ذبح می کنم، جز آن که دلیل روشنی برای غیبت خود داشته باشد»

پس چیزی نگذشت که هدهد آمد و گفت: «ای سلیمان من از چیزی آگاه شده ام که تو به آن آگاه نیستی، و من برای تو از مملکت سبأ یک خبر قطعی آورده ام، و آن این است که زنی را یافتم که بر مردم حکومت می کند، و همه چیز برای او فراهم شده و قدرت و تخت سلطنتی بزرگی دارد و او و پیروانش به جای پرستش خداوند، خورشید را می پرستند، و شیطان آنان را فریب داده و راه حق را بر آنان بسته است…

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

حضرت سلیمان در پاسخ هدهد فرمود: من بررسی می کنم تا صدق و کذب سخن تو را به دست آورم، اکنون این نامه را ببر و بر آنان فرو انداز، و بنگر که پاسخ آنان چه خواهد بود؟

«اذْهَبْ بِکِتابِی هذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا یَرْجِعُونَ»، پس هدهد

ص: 204


1- سوره ی نمل، آیات 24-22.

گفت: ملکه سبأ در حصن منیعی قرار دارد و بر عرش عظیمی می نشیند؟ سلیمان گفت: نامه من را بر قبّه او فرو انداز پس هدهد نامه سلیمان را آورد و در دامن ملکه سبأ انداخت و او ترسید و جنود و رؤسای ارتش خود را جمع کرد و به آنان گفت: «نامه کریمانه و مهرزده ای بر من فرود آمده است؟! (1)

«قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ * إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ * قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی…» (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:

خدای تبارک و تعالی به من فرمود: «ای محمّد ما به تو سبع مثانی و قرآن عظیم دادیم» و خداوند با فاتحة الکتاب بر من منّت و تفضّل نموده و آن را معادل قرآن عظیم قرار داده و «فاتحة الکتاب» شریف ترین چیزهایی است که در کنوز عرش قرار دارد و خداوند محمّد صلی الله علیه و آله را مخصوص به آن نموده و احدی از پیامبران را در این نعمت بزرگ شریک محمّد قرار نداده است، جز سلیمان علیه السلام که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» آن را به او عطا نموده چنان که از سخن بلقیس حکایت نموده و می فرماید: «إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ * إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ…» (3)

ص: 205


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم ثم قال سلیمان علیه السلام: سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبِینَ الی قوله تعالی: ماذا یرجعون فقال الهدهد انما فی حصن منیع فی عرش عظیم ای سریر، قال سلیمان علیه السلام: ألق کتابی علی قبتها فجاء الهدهد فألقی الکتاب فی حجرها فارتاعت من ذلک و جمعت جنودها، و قالت الهم کما حکی الله عزّوجلّ: یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ ای مختوم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 85، ح 54]
2- سوره ی نمل، آیات 32-29.
3- فی عیون الاخبار باسناده الی الرّضا عن آبائه عن علی علیهم السلام انه قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: ان الله تبارک و تعالی قال لی: یا محمّد «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» فأفرد علی الامتنان بفاتحة الکتاب و جعلها بإزاء القرآن العظیم، و ان فاتحة الکتاب أشرف ما فی کنوز العرش، و ان الله عزّوجلّ خص محمّدا و شرفه بها و لم یشرک معه فیها أحدا من أنبیائه ما خلا سلیمان علیه السلام فانه أعطاه منها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» یحکی عن بلقیس حین قالت: إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 86، ح 56]

مرحوم علی بن ابرهیم قمّی به دنبال سخن پیشین خود گوید:

ملکه ی سبأ با جنود خود مشورت نمود و گفت: «من هدیه ای برای سلیمان می فرستم و او را آزمایش می نمایم، او اگر پادشاه باشد مایل به دنیا خواهد بود و بر ما قدرت پیدا نخواهد کرد، و اگر پیامبر خدا باشد همان گونه که ادّعا می کند، ما طاقت مقابله با او را نداریم، چرا که پروردگار جل جلاله مغلوب کسی نمی شود» پس جعبه و حقّه ای که در آن طلاهای بزرگی بود آماده کرد و به فرستاده خود گفت: «به سلیمان بگو: درب این جعبه را بدون آهن و آتش سوراخ کند» و چون فرستاده او این سخن را به سلیمان گفت سلیمان به برخی از کرم ها دستور داد و آن کرم نخی را به دهان گرفت و آن نخ را به داخل جعبه نمود و از آن سو خارج کرد، و سلیمان به فرستاده بلقیس فرمود: «فَما آتانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ…»، یعنی آنچه خدا به من عطا نموده بهتر از هدیّه شماست و شما به هدیّه خود دلخوش کرده اید و من ملکه سبأ را با نیرویی، نزد خود حاضر می کنم که آنان طاقت مقابله با آن را نخواهند داشت و با ذلّت و خواری از سرزمین خود خارج خواهند شد» پس فرستاده ملکه سبأ سخن سلیمان علیه السلام به ملکه سبأ خبر داد و او دانست که

ص: 206

راه نجاتی برای او نیست از این رو خود با همراهانش به طرف سلیمان علیه السلام حرکت کرد. (1)

مرحوم علی بن ابراهیم به دنبال سخن قبل گوید:

و چون سلیمان دانست که ملکه سبأ به طرف او حرکت نموده، نخست به جنیّان و شیاطین فرمود: کدامیک از شما تخت او را قبل از آمدنش نزد من می آورید؟ پس بزرگ جنیّان گفت: «من قبل از آن که شما از این مجلس برخیزید، آن را حاضر می کنم، و بر این کار قویّ و امین خواهم بود» سلیمان فرمود: «من سریع تر از این می خواهم» پس عاصف بن برخیا وزیر او گفت: «من در کم تر از چشم بر هم زدن تو، آن را حاضر می کنم» و خدا را با نام اعظم او خواند، و تخت بلقیس یک باره از زیر تخت سلیمان بیرون آمد. (2)

ص: 207


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم متصل بما سبق قریبا من قوله: «و کذلک یفعلون» ثم قالت: ان کان نبیا من عند الله کما یدعی فلا طاقة لنا به فان الله عزّوجلّ لا یغلب، و لکن سأبعث الیه بهدیة فان کان ملکا یمیل الی الدنیا قبلها و علمت انه لا یقدر علینا، فبعثت حقة فیها جوهرة عظیمة و قالت للرسول: قل له یثقب هذه الجوهرة بلا حدید و لا نار، فأتاه الرسول بذلک فأمر سلیمان علیه السلام ببعض جنوده من الدیدان فأخذ خیطا فی فمه ثم ثقبها و أخذ الخیط من الجانب الاخر، قال سلیمان علیه السلام لرسولها: ما آتانی اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها ای لا طاقة لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ فرجع إلیها الرسول فأخبروها بذلک، و تفوه سلیمان فعلمت انه لا محیص لها فخرجت و ارتحلت نحو سلیمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 86، ح 61]
2- فی تفسیر علی بن إبراهیم متصل بآخر ما سبق عنه قریبا أعنی قوله: و ارتحلت نحو سلیمان فلما علم سلیمان بإقبالها نحوه قال للجن و الشیاطین: أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ قالَ سلیمان: أرید أسرع من ذلک، فقال آصف بن برخیا: أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فدعا الله عزّوجلّ باسمه الأعظم فخرج السریر من تحت کرسی سلیمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 87، ح 64]

«قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ…» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

«مقصود از «الَّذِی عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» در آیه «کَفی بِاللَّهِ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ، وَ من عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» امیر المؤمنین علیه السلام است».

راوی حدیث ابن اذینه گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا «الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ» اعلم است و یا «الَّذِی عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»؟ امام علیه السلام فرمود:

«دانش کسی که نزد او «عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ» است در مقابل کسی که نزد او «عِلْمُ الْکِتَابِ» است، به اندازه آبی است که پشّه با بال خود از دریا بر می دارد، چرا که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: دانش آدم که از آسمان هبوط نمود، و دانش همه پیامبران تا خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله در عترت پیامبر خاتم جمع شده است. (2)

ص: 208


1- سوره ی نمل، آیه ی 40.
2- حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن ابن أذینة عن أبی عبد الله علیه السلام قال: الذی عنده علم الکتاب هو أمیر المؤمنین علیه السلام، و سئل عن الذی عنده علم من الکتاب أعلم أم الذی عنده علم الکتاب؟ فقال: ما کان علم الذی عنده علم من الکتاب عند الذی عنده علم الکتاب الا بقدر ما تأخذ البعوضة بجناحها من ماء البحر و قال أمیر المؤمنین صلوات الله علیه: الا ان العلم الذی هبط به آدم من السماء الی الأرض و جمیع ما فضلت به النّبیون الی خاتم النّبیین فی عترة خاتم النّبیین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 87، ح 65]

جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف است، و نزد عاصف بن برخیا یک حرف از آن بوده است و با تکلّم به آن یک حرف زمین بین او و بین تخت بلقیس خسف شد و چون تخت او را به دست گرفت، زمین به حال خود بازگشت، و این در کم تر از چشم بر هم زدن انجام گرفت، و نزد ما خانواده از اسم اعظم هفتاد و دو حرف می باشد، و یک حرف دیگر را، خداوند مخصوص به خود نموده است، «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.» (1)

مؤلّف گوید:

در روایات آمده که سلیمان، عاجز از عمل عاصف نبود و لکن می خواست جنّ و انس بدانند که وصیّ او عاصف است.

در کتاب خرائج و جرائح نقل شده که یکی از خوارج با دیگری خصومت داشت و امیرالمؤمنین علیه السلام طبق حکم خدا و رسول او صلی الله علیه و آله بین آنان حکم نمود، و آن مرد خارجی گفت: «یا علی حکم به عدل نکردی» پس علیّ علیه السلام فرمود:

«اخْسَأْ عَدُوَّ اللَّهِ» و ناگهان آن مرد خارجی، به شکل سگ در آمد و لباس های او در هوا پرواز نمودند، و آن خارجی به صورت سگ شروع به «بِص بِص» نمود و گریه کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام به حال او رقّت نمود و از خداوند خواست تا

ص: 209


1- فی بصائر الدرجات أحمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن محمّد بن الفضیل قال: أخبرنی ضریس الکناسی عن جابر عن أبی جعفر علیه السلام قال: ان اسم الله الأعظم علی ثلاثة و سبعین حرفا، و انما کان عند آصف منها حرف واحد فتکلم به فخسف بالأرض ما بینه و بین سریر بلقیس، ثم تناول السریر بیده، ثم عادت الأرض کما کانت أسرع من طرفة عین، و عندنا نحن من الاسم اثنان و سبعون حرفا، و حرف عند الله استأثر به فی علم الغیب عنده، و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 88، ح 67]

به حال اوّل بازگردد، و او باز به شکل انسان شد و لباس های او به او بازگشت و سپس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا سلیمان -- که خداوند درباره ی وصیّ او می فرماید: «الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» -- و پیامبر شما کدام یک افضل هستند؟

تا این که به آن حضرت گفته شد: در این صورت شما در جنگ با معاویه نیاز به انصار و یاورانی ندارید؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

من به این خاطر با معاویه و اصحاب او می جنگم که می خواهم آنان را دعوت به اسلام کنم و حجّت را بر آنان تمام نمایم، و اگر به من اجازه دعا داده شود، دعای من ردّ نخواهد شد و فوراً اجابت می شود. (1)

«قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ…» (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مقصود از «لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ…». کفر به نعمت های الهی است [و کفر انکار و جحود نیست…] (3)

ص: 210


1- فی الخرائج و الجرائح روی ان خارجیا اختصم مع آخر الی علی علیه السلام فحکم بینهما بحکم الله و رسوله، فقال الخارجی: لاعدلت فی القضیة! فقال علیه السلام: اخسأ یا عدو الله فاستحال کلبا و طارت ثیابه فی الهواء، فجعل یبصبص و قد دمعت عیناه، فرق له علیه السلام فدعا الله فأعاده الی حال الانسانیة و تراجعت الیه ثیابه من الهواء، فقال: آصف وصی سلیمان قص الله عنه بقوله: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» أیهما أکبر علی الله نبیکم أم سلیمان؟ فقیل: ما حاجتک الی قتال معاویة الی الأنصار؟ قال: انما أدعو علی هؤلاء بثبوت الحجة و کمال المحنة و لو أذن لی فی الدعاء لما تأخر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 91، ح 78]
2- سوره ی نمل، آیه ی 44.
3- فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن بکر بن صالح عن القاسم بن برید عن أبی عمرو الزبیری عن أبی عبد الله علیه السلام قال: الوجه الثالث من الکفر کفر النعم و ذلک قوله تعالی یحکی قول سلیمان: هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 92، ح 80]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

معنای سخن حضرت سلیمان که فرمود: «لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ…» این است که خداوند این سلطنت و ملک را به من عطا نمود تا ببیند آیا شاکر نعمت های او هستم و یا نعمت های او را کفران می نمایم؟ و ببیند آیا من کسی را که از نظر دنیا پایین تر از خود می بینم از نظر علمی او را بالاتر از خود می دانم یا نمی دانم؟ از این رو خداوند سلیمان را امر به شکر نمود. (1)

سپس گوید:

حضرت سلیمان علیه السلام دستور داد تا برای او خانه ای از قواریر و شیشه بنا کنند و آن را بر روی آب قرار بدهند، و چون این خانه آماده شد و ملکه سبأ وارد بر سلیمان گردید، به او گفته شد: وارد این خانه بشود، و ملکه سبا گمان کرد وارد آب می شود از این رو لباس خود را بالا زد و ساق پای او آشکار شد و موی زیادی داشت. پس به او گفته شد: «این خانه از شیشه است». [هراس مکن]، پس ملکه سبأ گفت: «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» و چون مسلمان شد حضرت سلیمان با او ازدواج نمود، و او بلقیس دختر شرح حمیریّه بود، و سلیمان به شیاطین گفت تا نوره را آماده

ص: 211


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قول سلیمان علیه السلام «لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ» لما آتانی من الملک «أَمْ أَکْفُرُ» إذا رأیت من هو دون منی أفضل منی علما، فعزم الله له علی الشکر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 92، ح 81]

کردند و حمام هایی ساختند تا بلقیس موهای بدن خود را با نوره برطرف نماید، و نوره از آن روز به دست شیاطین ساخته شد، چنان که آسیاب آبی را نیز شیاطین ساختند. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَی علیه السلام خَرَجَ لِیَقْتَبِسَ نَاراً فَرَجَعَ نَبِیّاً مُرْسَلًا، وَ خَرَجَتْ مَلِکَةُ سَبَإٍ، فَأَسْلَمَتْ مَعَ سُلَیْمَانَ علیه السلام.» (2)

یعنی نسبت به آنچه امیدوار به آن نیستی بیشتر امیدوار باش تا آنچه را به آن امیدواری، چرا که حضرت موسی علیه السلام [در آن شبی که از خانه شعیب با خانواده خود خارج شد در آن هوای سرد راه را گم کرد و از دور آتشی را دید و] رفت که برای خانواده خود آتشی بیاورد تا گرم شوند، و چون بازگشت پیامبر مرسل بود. [و چنین

ص: 212


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و کان سلیمان علیه السلام قد أمر أن یتخذ لها بیتا من قواریر و وضعه علی الماء ثم قیل لها ادخلی الصرح و ظنت انه ماء فرفعت ثوبها و أبدت ساقیها فاذا علیها شعر کثیر، فقیل لها:«إنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» فتزوّجها سلیمان و هی بلقیس بنت الشرح الحمیریة، و قال سلیمان علیه السلام للشیاطین: اتخذوا لها شیئا یذهب هذا الشعر عنها فعملوا لها الحمامات و طبخوا النورة، فالحمامات و النورة، فالحمامات و النورة اتخذته الشیاطین لبلقیس، و کذا الارحیة التی تدور علی الماء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 92، ح 83]
2- فی الکافی: عدة من أصحابنا عن أحمد بن أبی عبد الله عن علی بن محمّد القاسانی عمن ذکره عن عبد الله بن القاسم عن أبی عبد الله عن أبیه عبد الله عن جده علیهم السلام قال: قال أمیر المؤمنین صلوات الله علیه: کن لما لا ترجو أرجی منک لما ترجو الی أن قال علیه السلام: و خرجت ملکة سبأ فأسلمت مع سلیمان علیه السلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 93، ح 84]

چیزی را باور نمی کرد] و نیز ملکه سبأ، به طرف سلیمان آمد [تا کشته نشود] و به دست سلیمان مسلمان شد [و با او ازدواج نمود] و چنین چیزی را باور نمی کرد.

سوره ی نمل، آیات 45 تا 75

متن:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَریقانِ یَخْتَصِمُونَ (45) قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (46) قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47) وَ کانَ فِی الْمَدینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ (48) قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (49) وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (50) فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعینَ (51) فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (52) وَ أَنْجَیْنَا الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ (53) وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (54) أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55) فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ (56) فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرینَ (57) وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرینَ (58) قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذینَ اصْطَفی آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ (59) َمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ (60) أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (61) أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَکَّرُونَ (62) أَمَّنْ یَهْدیکُمْ

ص: 213

فی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (63) أَمَّنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ وَ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (64) قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ (65) بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فی شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ (66) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا أَ إِذا کُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ (67) لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ (68) قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمینَ (69) وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُنْ فی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ (70) وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (71) قُلْ عَسی أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذی تَسْتَعْجِلُونَ (72) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ (73) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ (74) وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ (75)

لغات:

«حدائق»، جمع حدیقه به معنای باغ و بستانی است که در اطراف دیوار باشد، و بعضی گفته اند: حدیقه بستانی است که در آن درخت خرما باشد، و «قرار» مکان مطمئن و مسطح را گویند که آب روی آن قرار بگیرد، و به باغچه ای که سطح آن پائین باشد نیز «قرارة» گویند، چنان که ابن عبّاس می گفت: «علمی فی علم علیّ کالقرارة» یعنی کالغدیر فی مقابل البحر، و «برهان» به معنای سخن با استدلال و منطق است، و «ردف لکم» و أردفت و لحقت و ألحقت به یک معناست، و ترادفوا یعنی تلاحقوا، و اصل «ردف» به معنا نزدیک شدن است و «تُکِنُّ صُدُورُهُمْ» از کَنّ یَکِنّ به معنای ستر یستر است، و «کننت الشئ فی نفسک» و «أکننته» إذا سترته فی نفسک فهو مکنّ و مکنون.

ص: 214

ترجمه:

ما به سوی «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم که: خدای یگانه را بپرستید! امّا آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند. (45) (صالح) گفت: «ای قوم من! چرا برای بدی قبل از نیکی عجله می کنید (و عذاب الهی را می طلبید نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضای آمرزش نمی کنید تا شاید مشمول رحمت (او) شوید؟!» (46) آن ها گفتند: «ما تو را و کسانی که با تو هستند به فال بد گرفتیم!» (صالح) گفت: «فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدّرات به قدرت او تعیین می گردد) بلکه شما گروهی هستید فریب خورده! (47) و در آن شهر، نه گروهک بودند که در زمین فساد می کردند و اصلاح نمی کردند. (48) آن ها گفتند: «بیایید قسم یاد کنید به خدا که بر او [صالح] و خانواده اش شبیخون می زنیم (و آن ها را به قتل می رسانیم) سپس به ولیّ دم او می گوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم!» (49) آن ها نقشه مهمّی کشیدند، و ما هم نقشه مهمّی در حالی که آن ها درک نمی کردند! (50) بنگر عاقبت توطئه آن ها چه شد، که ما آن ها و قوم شان همگی را نابود کردیم (51) این خانه های آن هاست که به خاطر ظلم و ستم شان خالی مانده و در این نشانه روشنی است برای کسانی که آگاهند! (52) و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم! (53) و لوط را (به یاد آور) هنگامی که به قومش گفت: «آیا شما به سراغ کار بسیار زشتی می روید در حالی که (نتایج شوم آن را) می بینید؟! (54) آیا شما بجای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان می روید؟! شما قومی نادانید!» (55) آن ها پاسخی جز این نداشتند که (به یکدیگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که این ها افرادی پاکدامن هستند!» (56) ما او و

ص: 215

خانواده اش را نجات دادیم، بجز همسرش که مقدّر کردیم جزء باقی ماندگان (در آن شهر) باشد! (57) سپس بارانی (از سنگ) بر سر آن ها باراندیم (و همگی زیر آن مدفون شدند) و چه بد است باران انذارشدگان! (58) بگو: «حمد مخصوص خداست و سلام بر بندگان برگزیده اش!» آیا خداوند بهتر است یا بتهایی که همتای او قرار می دهند؟! (59) (آیا بتهایی که معبود شما هستند بهترند) یا کسی که آسمان ها و زمین را آفریده؟! و برای شما از آسمان، آبی فرستاد که با آن، باغهایی زیبا و سرورانگیز رویاندیم شما هرگز قدرت نداشتید درختان آن را برویانید! آیا معبود دیگری با خداست؟! نه، بلکه آن ها گروهی هستند که (از روی نادانی، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار می دهند! (60) یا کسی که زمین را مستقرّ و آرام قرار داد، و میان آن نهرهایی روان ساخت، و برای آن کوه های ثابت و پابرجا ایجاد کرد، و میان دو دریا مانعی قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند با این حال) آیا معبودی با خداست؟! نه، بلکه بیشتر آنان نمی دانند (و جاهلند)! (61) یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد، و شما را خلفای زمین قرار می دهد آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکّر می شوید! (62) یا کسی که شما را در تاریکیهای صحرا و دریا هدایت می کند، و کسی که بادها را بعنوان بشارت پیش از نزول رحمتش می فرستد آیا معبودی با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه برای او شریک قرار می دهند! (63) یا کسی که آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را تجدید می کند، و کسی که شما را از آسمان و زمین روزی می دهد آیا معبودی با خداست؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید اگر راست می گویید!» (64) بگو: «کسانی که در آسمان ها و زمین هستند غیب نمی دانند جز خدا، و نمی دانند کی برانگیخته می شوند!» (65) آن ها [مشرکان] اطلاع صحیحی درباره آخرت ندارند بلکه در اصل

ص: 216

آن شکّ دارند بلکه نسبت به آن نابینایند! (66) و کافران گفتند: «آیا هنگامی که ما و پدرانمان خاک شدیم، (زنده می شویم و) از دل خاک بیرون می آییم؟! (67) این وعده ای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده این ها همان افسانه های خرافی پیشینیان است!» (68) بگو: «در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!» (69) از (تکذیب و انکار) آنان غمگین مباش، و سینه ات از توطئه آنان تنگ نشود! (70) آن ها می گویند: «این وعده (عذاب که به ما می دهید) کی خواهد آمد اگر راست می گویید؟!» (71) بگو: «شاید پاره ای از آنچه درباره آن شتاب می کنید، نزدیک و در کنار شما باشد!» (72) مسلّماً پروردگار تو نسبت به مردم، فضل (و رحمت) دارد ولی بیشترشان شکرگزار نیستند! (73) و پروردگارت آنچه را در سینه های شان پنهان می دارند و آنچه را آشکار می کنند بخوبی می داند! (74) و هیچ موجود پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر این که در کتاب مبین (در لوح محفوظ و علم بی پایان پروردگار) ثبت است! (75)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَ *… وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ» (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

مقصود از «فَرِیقَانِ» دو فرقه مصدّق و مکذّب است، و مکذّب و کافر آنان می گفته اند: «أَ تَشْهَدُونَ أَنَ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ»؟ و مؤمنان آنان می گفته اند: «إِنَّا بِالَّذِی أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُون» و در مقابل آنان کفّار می گفته اند: «إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ کافِرُونَ» و نیز می گفته اند: «یَا صَالِحُ ائْتِنَا بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ» و

ص: 217


1- سوره ی نمل، آیات 49-45.

حضرت صالح [با اعجاز] شتر زنده ای [از کوه برای آنان بیرون] آورد، و آنان آن شتر را کشتند، و کشنده ی شتر مردی سرخ رو و ازرق و زنازاده بود. (1)

مرحوم علی بن ابراهیم پس از نقل حدیث فوق در تفسیر «لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ» گوید:

آنان قبل از درخواست ناقه، برای امتحان، به حضرت صالح گفتند: «[اگر راست می گویی] عذاب دردناکی بر سر ما بیاور» و مقصود از «سَّیِّئَةِ» عذاب، و مقصود از «حَسَنَةِ» رحمت است، و علّت این که گفتند: «اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ» این بوده که گرسنگی شدیدی پیدا کردند، و گفتند: «این به خاطر شومی تو و پیروان تو است» و صالح در پاسخ آنان فرمود: «طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ» یعنی خیر و شرّ و شومی شما از ناحیه خداوند است و خداوند می خواهد شما را امتحان و آزمایش نماید، چنان که می فرماید: «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ.» (2)

ص: 218


1- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ یَخْتَصِمُونَ یقول مصدق و مکذب قال الکافرون منهم أ تشهدون أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قال المؤمنون إنا بالذی أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ، قال الکافرون منهم إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ کافِرُونَ، و قالوا یا صالح ائتنا بآیة إن کنت من الصّادقین، فجاءهم بناقة فَعَقَرُوها، و کان الذی عقرها أزرق أحمر ولد الزنا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 132، ح 5]
2- و أما قوله: لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ فإنهم سألوه قبل أن یأتیهم الناقة أن یأتیهم بعذاب ألیم أرادوا بذلک امتحانه ف قالَ: یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ یقول بالعذاب قبل الرحمة و أما قوله: قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ فإنهم أصابهم جوع شدید فقالوا هذا من شومک و شوم الذین معک أصابنا هذا القحط و هی الطیرة قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ یقول خیرکم و شرکم من عند الله بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ یقول تبتلون بالاختبار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 132، ح 5]

«وَ کَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لَا یُصْلِحُونَ * قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ… وَ کَانُوا یَتَّقُونَ» (1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

مقصود از «یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» گروه های (نه گانه ای) بودند که روی زمین معصیت خدا را می کردند، و «تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ» یعنی سوگند یاد کردند که حضرت صالح، را بکشند و بر بازماندگان او سوگند یاد کنند که ما از هلاکت او اطلاعی نداریم و راستگو هستیم، و چون شبانه آمدند تا او را بکشند، ملائکه در اطراف صالح بودند و از او حفاظت می کردند، پس ملائکه در خانه صالح به آنان حمله کردند و با سنگ آنان را کشتند، و بقیّه قوم صالح به وسیله صیحه و رجفه در خانه های خود هلاک شدند. (2)

«قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلَامٌ عَلَی عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَی آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ *… أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَ جَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَ إِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ *…» (3)

انس بن مالک گوید:

هنگامی که این آیات پنجگانه نازل شد، علیّ علیه السلام تعجّب نمود و مانند گنجشک

ص: 219


1- سوره ی نمل، آیات 53-48.
2- و أما قوله: وَ کانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ کانوا یعملون فی الأرض بالمعاصی، و أما قوله: تَقاسَمُوا بِاللَّهِ أی تحالفوا لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ أی لنحلفن لِوَلِیِّهِ منهم» ما شَهِدْنا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ یقول: لنفعلن، فأتوا صالحا لیلا لیقتلوه، و عند صالح ملائکة یحرسونه، فلما أتوه قاتلتهم الملائکة فی دار صالح رجما بالحجارة، فأصبحوا فی داره مقتلین، و أخذت قومه الرجفة، و أصبحوا فی دارهم جاثمین. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 222]
3- سوره ی نمل، آیات 61-59

پرید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: تو را چه می شود یا علیّ؟ و علیّ علیه السلام گفت: «یا رسول الله تعجّب کردم از کفر آنان و حلم خداوند متعال از آن ها» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست خود صورت علیّ علیه السلام را مسح نمود و فرمود: بشارت باد تو را که هیچ مؤمنی بغض و دشمنی تو را پیدا نمی کند و هیچ منافقی نیز تو را دوست نخواهد داشت، و اگر تو نمی بودی «حزب الله» شناخته نمی شدند. (1)

علیّ بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه گوید:

مقصود از «عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَی» آل محمّد صلی الله علیه و آله هستند.

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه در تفسیر «فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا» (2)، گوید:

هرگز خلافت در آل فلان و آل فلان و آل فلان، و آل طلحة، و آل زبیر قرار نخواهد گرفت. (3)

امام کاظم علیه السلام فرمود:

بر خداوند حق است که در هر خانه ای که معصیت شود آن خانه را خراب کند و خورشید بر زمین آن بتابد تا پاک شود. (4)

ص: 220


1- ابن شهر آشوب: عن أنس بن مالک، قال: لما نزلت الآیات الخمس فی طس: أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً انتفض علی علیه السلام انتفاض العصفور، فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله: «مالک، یا علی؟» قال: «عجبت -- یا رسول الله -- من کفرهم، و حلم الله تعالی عنهم» فمسحه رسول الله صلی الله علیه و آله بیده، ثم قال: «أبشر، فإنه لا یبغضک مؤمن، و لا یحبک منافق، و لولا أنت لم یعرف حزب الله». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 223، ح 1]
2- سوره ی نمل، آیه ی 52.
3- و أما قوله قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی قال: هم آل محمّد علیه السلام و قوله: فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا قال لا تکون الخلافة فی آل فلان و لا آل فلان و لا آل فلان و لا طلحة و لا الزبیر. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 129]
4- فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن محمّد بن أحمد النهدی عن عمرو ابن عثمان عن رجل عن أبی الحسن علیه السلام قال: حق علی الله عزّوجلّ ان لا یعصی فی دار الا أضحاها للشمس حتّی تطهرها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 94، ح 88]

«أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَ إِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ» (1)

عمران بن حصین گوید:

من و عمر بن خطاب نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم و علی علیه السلام در کنار آن حضرت بود و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله این آیه را قرائت نمود علیّ علیه السلام مانند گنجشکی پرید و تعجّب نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: یا علیّ تو را چه می شود؟ و علیّ علیه السلام عرضه داشت: برای چه بر آشفته نشوم در حالی که خداوند ما را خلفای روی زمین قرار می دهد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آرام باش، به خدا سوگند تا قیامت تو را دوست نمی دارد مگر مؤمن، و تو را دشمن نمی دارد مگر منافق [کافر.] (2)

ص: 221


1- سوره ی نمل، آیه ی 62.
2- الشیخ المفید فی (أمالیه)، قال: حدثنا أبو بکر محمّد بن عمر الجعابی، قال: حدثنا أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدثنا جعفر بن محمّد بن مروان، قال: حدثنی أبی، قال: حدثنا إبراهیم بن الحکم، عن المسعودی، قال: حدثنا الحارث بن حصیرة، عن عمران بن الحصین، قال: کنت أنا و عمر بن الخطاب جالسین، عند النّبی صلی الله علیه و آله، و علی علیه السلام جالس إلی جنبه، إذ قرأ رسول الله صلی الله علیه و آله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ قال: فانتفض علی علیه السلام انتفاضة العصفور، فقال له النّبی صلی الله علیه و آله: «ما شأنک تجزع؟» فقال: «ما لی لا أجزع، و الله یقول إنه یجعلنا خلفاء الأرض؟». فقال له النّبی صلی الله علیه و آله: «لا تجزع، فوالله لا یحبک إلّا مؤمن، و لا یبغضک إلّا منافق». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 224، ح 4]

مؤلّف گوید:

این حدیث فراوان نقل شده است. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

این آیه در باره ی قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله نازل شده است، و به خدا سوگند اوست مضطّر، که [چون قیام می کند] دو رکعت نماز نزد مقام ابراهیم علیه السلام می خواند، و خدا را می خواند و خداوند او را اجابت می نماید، و امر او را اصلاح می کند، و او را خلیفه خود در روی زمین قرار می دهد. سپس علیّ بن ابراهیم قمّی گوید: و این مفاد آیه: «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» است که تأویل آن بعد از تنزیل آن می باشد. (2)

ص: 222


1- و یؤیده ما رواه أیضا عن أحمد بن محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه عن عثمان بن هاشم بن الفضل عن محمّد بن کثیر عن الحارث بن حصیرة عن أبی داود السبیعی عن عمران بن حصین قال کنت جالسا عند النّبی صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام إلی جنبه إذ قرأ النّبی صلی الله علیه و آله أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ قال فارتعد علی علیه السلام فضرب النّبی صلی الله علیه و آله بیده علی کتفه و قال ما لک یا علی فقال یا رسول الله قرأت هذه الآیة فخشیت أن نبتلی بها فأصابنی ما رأیت فقال رسول الله صلی الله علیه و آله یا علی لا یحبک إلّا مؤمن و لا یبغضک إلّا منافق إلی یوم القیامة. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 398، ح 6]
2- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن الحسن بن علی بن فضال، عن صالح بن عقبة، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «نزلت فی القائم من آل محمّد علیهم السلام، هو و الله المضطر، إذا صلی فی المقام رکعتین، و دعا الله فأجابه، و یکشف السوء، و یجعله خلیفة فی الأرض» و هذا مما ذکرنا أن تأویله بعد تنزیله. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 225، ح 9]

اسماعیل بن جابر از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

برای صاحب این امر غیبتی در بین این کوه ها خواهد بود. و با دست مبارک اشاره به ناحیه کوه ذی طوای مکّه نمود، تا این که فرمود: غیبت او ادامه خواهد داشت تا زمانی که قبل از قیام خود یکی از موالی خود را بفرستد تا از یاران او سؤال کند: شما چند نفر هستید؟ و آنان گویند: ما قریب به چهل نفر می باشیم، پس به آنان گوید: حال شما چگونه خواهد بود، اگر صاحب الأمر خود را ببینید؟ و آنان گویند: «به خدا سوگند اگر او با کوه ها بخواهد جنگ کند ما در کنار او خواهیم بود» پس به آنان گفته می شود: «ده نفر از رؤسای خود را معرّفی کنید» و آنان ده نفر را معرّفی می کنند، و آن ده نفر با آن حضرت ملاقات می نمایند، و آقا به آنان شب آینده را وعده می دهد.

سپس امام باقر علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند! مثل این که می بینم او پشت خود را به حجر الأسود داده و با مردم مناشده می کند و می گوید: «ای مردم! کسی که می خواهد درباره ی خداوند با من سخن بگوید، بیاید. اکنون من از همه مردم به خدا سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره آدم با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به آدم سزاوارترم، ای مردم چه کسی می خواهد درباره ی نوح با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به نوح سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره ی ابراهیم با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به ابراهیم سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره ی موسی با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به موسی سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره ی عیسی با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به

ص: 223

عیسی سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره ی محمّد صلی الله علیه و آله با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به محمّد صلی الله علیه و آله سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره ی کتاب خدا (قرآن) با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به کتاب خدا سزاوارترم» و سپس نزد مقام ابراهیم علیه السلام می آید و دو رکعت نماز می خواند، و به حقانیّت خویش سوگند یاد می کند.

سپس امام باقر علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند او همان مضطّری است که خداوند درباره ی او می فرماید: «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ» و این آیه درباره ی او و برای او نازل شده است. (1)

ص: 224


1- محمّد بن إبراهیم النعمانی، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدثنی محمّد بن علی التیملی، عن محمّد بن إسماعیل بن بزیع، قال: حدثنی غیر واحد، عن منصور بن یونس بزرج، عن إسماعیل ابن جابر، عن أبی جعفر محمّد بن علی علیهما السلام، أنه قال: «یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فی بعض هذه الشعاب -- و أومأ بیده إلی ناحیة ذی طوی -- حتّی إذا کان قبل خروجه انتهی المولی الذی معه حتّی یلقی بعض أصحابه، فیقول کم أنتم هاهنا؟ فیقولون: نحوا من أربعین رجلا. فیقول: کیف أنتم لو رأیتم صاحبکم؟ فیقولون: و الله لو ناوأ الجبال لنا و أناها معه. ثم یأتیهم من القابلة، فیقول: أشیروا إلی رؤسائکم، أو خیارکم عشرة، فیشیرون له إلیهم، فینطلق بهم حتّی یلقوا صاحبهم، و یعدهم اللیلة التی تلیها». ثم قال أبو جعفر علیه السلام: و الله، لکأنی أنظر إلیه و قد أسند ظهره إلی الحجر، فینشد الله حقه، ثم یقول: یا أیها الناس، من یحاجنی فی الله، فأنا أولی الناس بالله، أیها الناس، من یحاجنی فی آدم، فأنا أولی الناس بآدم. أیها الناس، من یحاجنی فی نوح، فأنا أولی الناس بنوح، أیها الناس، من یحاجنی فی إبراهیم. فأنا أولی الناس بإبراهیم. أیها الناس، من یحاجنی فی موسی، فأنا أولی الناس بموسی، أیها الناس، من یحاجنی بعیسی. فأنا أولی الناس بعیسی، أیها الناس، من یحاجنی بمحمّد صلی الله علیه و آله، فأنا أولی الناس بمحمّد صلی الله علیه و آله. أیها الناس، من یحاجنی بکتاب الله فأنا أولی الناس بکتاب الله. ثم ینتهی إلی المقام، فیصلی عنده رکعتین، و ینشد الله حقه». ثم قال أبو جعفر علیه السلام: «و هو و الله المضطر الذی یقول الله فیه: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ فیه نزلت و له». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 225، ح 10]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

به خدا سوگند، مثل این که می بینم حضرت قائم مهدی علیه السلام پشت خود را به حجرالأسود نموده… تا این که فرمود: به خدا سوگند مقصود از مضطّر در کتاب خدا که می فرماید: (أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ) قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله است، و اوّل کسی که با او بیعت می کند جبرئیل علیه السلام است و پس از او آن سی صد و سیزده نفر هستند، و آنان برخی با حرکت روی زمین به او ملحق می شوند، و برخی یک باره با طیّ الأرض خود را به او می رسانند و از فراش خود ناپدید می شوند چنان که خداوند می فرماید: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ؛ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً» و مقصود از خیرات ولایت [آل محمّد صلی الله علیه و آله] است. (1)

ص: 225


1- حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن منصور بن یونس عن ابی خالد الکابلی قال: قال أبو جعفر علیه السلام و الله لکأنی انظر الی القائم عجل الله تعالی فرجه و قد أسند ظهره الی الحجر ثم ینشد الله حقه الی ان قال علیه السلام: هو و الله المضطر فی کتاب الله فی قوله: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» فیکون أول من یبایعه جبرئیل علیه السلام ثم الثلاثمأة و الثلاثة عشر رجلا، فمن کان ابتلی بالمسیر وافی و من لم یبتل بالمسیر فقد عن فراشه، و هو قول أمیر المؤمنین علیه السلام: هم المفقودون عن فرشهم، و ذلک قول الله:َاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً» قال: الخیرات الولایة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 94، ح 94]

«قُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ…» (1)

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج گوید:

یکی از توقیعات وارده از ناحیه حضرت صاحب الأمر در پاسخ غلات که در جواب نامه محمّد بن علیّ بن هلال کرخی وارد شده این است که فرمود: «ای محمّد بن علی، خدای جل جلاله منزّه از توصیفات واصفین است، و ما هرگز در علم و قدرت خداوند شریک نیستیم، و جز او کسی از غیب آگاه نیست همان گونه که خود می فرماید: «قُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ» و من و همه پدرانم از آدم و نوح و ابراهیم و موسی و پیامبران دیگر از اوّلین و نیز پدرانم از آخرین مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و علیّ بن ابیطالب و حسن و حسین و ائمّه دیگر (صلوات الله علیهم أجمعین) تا زمان من، همگی بنده های خدا هستیم [و اگر از او روی بگردانیم مبتلای به سختی دنیا و عذاب و کوری در آخرت خواهیم شد] چنان که می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَ قَدْ کُنتُ بَصِیرًا * قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی.» (2) و (3)

ص: 226


1- سوره ی نمل، آیه ی 65.
2- سوره ی طه، آیات 126-124.
3- قوله تعالی: قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ الطبرسی فی (الاحتجاج)، قال: و مما خرج عن صاحب الزمان (صلوات الله علیه) ردا علی الغلاة من التوقیع جوابا لکتاب کتب إلیه علی یدی محمّد بن علی بن هلال الکرخی: «یا محمّد بن علی، تعالی الله عزّوجلّ عما یصفون، سبحانه و بحمده، لیس نحن شرکاءه فی علمه و لا فی قدرته، بل لا یعلم الغیب غیره کما قال فی محکم کتابه تبارک و تعالی: قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ، و أنا و جمیع آبائی من الأولین آدم و نوح و إبراهیم و موسی و غیرهم من النّبیین، و من الآخرین محمّد رسول الله و علی بن أبی طالب و الحسن و الحسین و غیرهم ممن مضی من الأئمّة (صلوات الله علیهم أجمعین) إلی مبلغ أیامی و منتهی عصری عبید الله عزّوجلّ، یقول الله عزّوجلّ: مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 239، ح 1]

در نهج البلاغة نقل شده که برخی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام چون از آن حضرت برخی از خبرهای آینده را شنیدند گفتند: «لَقَدْ أُعْطِیتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عِلْمَ الْغَیْبِ»؟ و آن حضرت تبسّم نمود و به سؤال کننده فرمود:

این علم غیب نیست، و این چیزی است که من از صاحب علمی آموخته ام، و علم غیب، علم به بر پا شدن قیامت می باشد [که در چه زمانی واقع خواهد شد؟] و آن اختصاص به خداوند دارد چنان که می فرماید: «إِنَ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ…» و اوست که می داند فرزند در رحم پسر است یا دختر، و زشت است یا زیبا، و سخّی است یا بخیل، و شقیّ است یا سعید، و اهل دوزخ و هیزم جهنّم است یا هم نشین پیامبران است در بهشت؟ و این ها علم غیب است که جز خداوند کسی نمی داند، و غیر از این ها علومی است که خداوند به پیامبر خود آموخته و آن حضرت به من آموخته و از خداوند خواسته است که در سینه من بماند… (1)

ص: 227


1- فی نهج البلاغة کلام یؤمی به علیه السلام الی وصف الأتراک: کأنی أراهم قوما کأن وجوههم المجان المطرقة یلبسون السرق و الدیباج و یعتقبون الخیل العتاق و یکون هناک استحرار قتل حتّی یمشی المجروح علی المقتول و یکون المفلت أقل من المأسور فقال له بعض أصحابه: لقد أعطیت یا أمیر المؤمنین علم الغیب؟ فضحک؟ و قال للرجل و کان کلبیا: یا أخا کلب لیس هو بعلم غیب، و انما هو تعلم من ذی علم، و انما علم الغیب علم الساعة و ما عدده الله سبحانه بقوله: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ» الآیة فیعلم سبحانه ما فی الأرحام من ذکر أو أنثی، و قبیح أو جمیل، و سخی أو بخیل، و شقی أو سعید. و من یکون للنار حطبا، و فی الجنان للنبیین مرافقا، فهذا علم الغیب الذی لا یعلمه الا الله، و ما سوی ذلک فعلم علمه الله نبیه صلی الله علیه و آله فعلمنیه، و دعا لی أن یعیه صدری و تضطم علیه جوارحی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 95، ح 96]

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر «بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ…» گوید:

«علموا ما کانوا جهلوا فی الدنیا» یعنی آنان در قیامت نسبت به آنچه در دنیا جاهل به آن بودند عالم می شوند. (1)

سوره ی نمل، آیات 76 تا 93

متن:

إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلی بَنی إِسْرائیلَ أَکْثَرَ الَّذی هُمْ فیهِ یَخْتَلِفُونَ (76) وَ إِنَّهُ لَهُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ (77) إِنَّ رَبَّکَ یَقْضی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْعَلیمُ (78) فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبینِ (79) إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ (80) وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (81) وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ (82) وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ (83) حَتَّی إِذا جاؤُ قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتی وَ لَمْ تُحیطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (84) وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ (85) أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (86) وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ

ص: 228


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم: بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ یقول: علموا ما کانوا جهلوا فی الدنیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 96، ح 97]

فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرینَ (87) وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ إِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَفْعَلُونَ (88) مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (89) وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (90) إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیْ ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ (91) وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرینَ (92) وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُریکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (93)

لغات:

«صُمّ» جمع أصمّ به معنای کر و ناشنوا می باشد، چنان که «بُکم» جمع أبکم به معنای گنگ و «عُمْی» جمع أعمی به معنای کور است، و «إذا وقع القول» قول به معنای مقول [یعنی ما وعدوه من البعث و العذاب] است، و مقصود از «دابّة الأرض» طبق روایات فراوان امیر المؤمنین علیه السلام است، که به دست او عصای موسی و خاتم سلیمان می باشد و بر مؤمن و کافر نشانه و علامت می گذارد، و «یوزعون» یعنی یُحْبَسون، و در روایات، تفسیر به رجعت شده است، و حشر اکبر قیامت است، چرا که می فرماید: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» و «داخرین» به معنای صاغرین است، و «من جاء بالحسنة» حسنة، در این آیه به فرموده امیر المؤمنین علیه السلام به معنای محبّت اهل البیت، و «سیّئة» به معنای بغض اهل البیت علیهم السلام است، و «البلدة الذی حرّمها» یعنی جعلها حرماً آمناً.

ص: 229

ترجمه:

این قرآن اکثر چیزهایی را که بنی اسرائیل در آن اختلاف دارند برای آنان بیان می کند (76) و مایه هدایت و رحمت برای مؤمنان است! (77) پروردگار تو میان آن ها در قیامت به حکم خود داوری می کند و اوست قادر دانا. (78) پس بر خدا توکّل کن، که تو بر حقّ آشکار هستی! (79) مسلّماً تو نمی توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی توانی کران را هنگامی که روی برمی گردانند و پشت می کنند فراخوانی! (80) و نیز نمی توانی کوران را از گم راهیشان برهانی تو فقط میتوانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیمند! (81) و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند (و می گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند. (82) (به خاطر آور) روزی را که ما از هر امّتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب می کردند محشور می کنیم و آن ها را نگه می داریم تا به یکدیگر ملحق شوند! (83) تا زمانی که (به پای حساب) می آیند، (به آنان) می گوید: «آیا آیات مرا تکذیب کردید و در صدد تحقیق برنیامدید؟! شما چه اعمالی انجام می دادید؟!» (84) در این هنگام، فرمان عذاب به خاطر ظلم شان بر آن ها واقع می شود، و آن ها سخنی ندارند که بگویند! (85) یا ندیدند که ما شب را برای آرامش آن ها قرار دادیم و روز را روشنی بخش؟! در این امور نشانه های روشنی است برای کسانی که ایمان می آورند (و آماده قبول حقند). (86) و (به خاطر آورید) روزی را که در «صور» دمیده می شود، و تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند در وحشت فرو می روند، جز کسانی که خدا خواسته و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضر می شوند! (87) کوه ها را

ص: 230

می بینی، و آن ها را ساکن و جامد می پنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده او از کارهایی که شما انجام می دهید مسلّماً آگاه است! (88) کسانی که کار نیکی انجام دهند پاداشی بهتر از آن خواهند داشت و آنان از وحشت آن روز در امانند! (89) و آن ها که اعمال بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده می شوند آیا جزایی جز آنچه عمل می کردید خواهید داشت؟! (90) (بگو:) من مأمورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مأمورم که از مسلمین باشم (91)و این که قرآن را تلاوت کنم! هر کس هدایت شود بسود خود هدایت شده و هر کس گم راه گردد (زیانش متوجّه خود اوست) بگو: «من فقط از انذارکنندگانم!» (92) بگو: «حمد و ستایش مخصوص ذات خداست بزودی آیاتش را به شما نشان می دهد تا آن را بشناسید و پروردگار تو از آنچه انجام می دهید غافل نیست! (93)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

من از طرف خداوند قسمت کننده ی بهشت و دوزخ هستم، و کسی داخل دوزخ نمی شود مگر با تعیین من، و من فاروق اکبر و امام و پیشوای کسانی هستم که بعد از من می آیند، و من امانتدار صاحب امانت، پیش از خود هستم، و جز احمد صلی الله علیه و آله کسی بر من پیشی نمی گیرد، و من و او بر یک مسلک

ص: 231


1- سوره ی نمل، آیه ی 82.

و روش هستیم، با این تفاوت که نام وی با نام من متفاوت است و به من شش چیز داده شده است: علم منایا [و رؤیاها] و علم بلاها و علم وصایا و فصل خطاب، و من صاحب رجعت ها [و حمله های آتشین] و صاحب دولت دول، و صاحب عصا و میسم [و نشان گذاری] هستم، و من همان دابّة الأرض هستم که با مردم سخن می گوید. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد به امیرالمؤمنین علیه السلام برخورد نمود که رمل ها را زیر سر مبارک خود قرار داده و به خواب رفته بود، پس با پای خود او را حرکت داد و فرمود: «ای «دَابَّةً الْأَرْضِ» برخیز» پس یکی از اصحاب عرضه داشت: یا رسول الله! ما می توانیم همدیگر را با این نام صدا بزنیم؟ فرمود: نه والله، این نام، مخصوص او می باشد، و اوست همان «دَابَّةً الْأَرْضِ» که خداوند در قرآن از او یاد نموده و می فرماید: «وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ». سپس فرمود: یا علی، هنگامی که آخرالزمان فرا می رسد، خداوند تو را در زیباترین صورت خارج

ص: 232


1- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، و أحمد بن محمّد، جمیعا، عن محمّد بن الحسن، عن علی بن حسان، قال: حدثنی أبو عبد الله الریاحی، عن أبی الصامت الحلوانی، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «قال أمیر المؤمنین علیه السلام: أنا قسیم الله بین الجنة و النار، لا یدخلهما داخل إلّا علی حد قسمتی، و أنا الفاروق الأکبر، و أنا الإمام لمن بعدی، و المؤدی عمن کان قبلی، لا یتقدمنی أحد إلّا أحمد صلی الله علیه و آله ، و إنّی و إیاه لعلی سبیل واحد، إلّا أنه هو المدعو باسمه، و لقد أعطیت الست، علم المنایا و البلایا، و الوصایا، و فصل الخطاب، و إنّی لصاحب الکرات و دولة الدول، و إنّی لصاحب العصا و المیسم، و الدابة التی تکلم الناس». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 227، ح 1]

می کند، و به دست تو میسم و علامت داغ گذاری خواهد بود و تو به وسیله آن دشمنان خویش را داغ می گذاری، پس شخصی به امام صادق علیه السلام گفت: مردم می گویند: آن دابّة «تَکْلِمُهُمْ» یعنی آنان را مجروح می کند؟ و امام صادق علیه السلام از این سخن خشمگین شد و فرمود: «خدا آنان را در دوزخ مجروح نماید، معنای «تُکَلِّمُهُمْ» از کلام و سخن گفتن است و این آیه مربوط به رجعت می باشد، چنان که خداوند در آیه دیگری می فرماید: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ * حَتَّی إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَکَذَّبْتُم بِآیَاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» سپس فرمود: مقصود از «آیات» امیرالمؤمنین و ائمّه علیهم السلام هستند» پس آن مرد گفت: «عامّه [یعنی اهل تسنّن] گویند: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا» مربوط به قیامت است؟» و امام صادق علیه السلام در پاسخ او فرمود: «آیا در قیامت خداوند از هر امّتی گروهی را محشور می کند و بقیّه را رها می نماید؟!»

بنابراین، این آیه مربوط به قیامت نیست بلکه مربوط به رجعت است، و آیه مربوط به قیامت این آیه است «وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا.» (1) و (2)

ص: 233


1- سوره ی کهف، آیه ی 47.
2- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «انتهی رسول الله صلی الله علیه و آله إلی أمیر المؤمنین علیه السلام و هو نائم فی المسجد، و قد جمع رملا و وضع رأسه علیه، فحرکه برجلیه، ثم قال له: قم، یا دابة الأرض، فقال رجل من أصحابه: یا رسول الله، أ یسمی بعضنا بعضا بهذا الاسم؟ فقال: لا و الله، ما هو إلّا له خاصة، و هو الدابة التی ذکرها الله تعالی فی کتابه وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ. ثم قال: یا علی، إذا کان آخر الزمان، أخرجک الله فی أحسن صورة، و معک میسم، تسم به أعداءک». فقال رجل لأبی عبد الله علیه السلام: إن الناس یقولون: هذه الدابة إنّما تکلمهم؟ فقال أبو عبد الله علیه السلام: «کلمهم الله فی نار جهنّم، و إنّما هو یکلمهم من الکلام، و الدلیل علی أن هذا فی الرجعة قوله: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ حَتَّی إِذا جاؤُ قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ، قال -- الآیات أمیر المؤمنین، و الأئمّة علیهم السلام». فقال الرجل لأبی عبد الله علیه السلام: إن العامة تزعم أن قوله: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً، عنی فی القیامة، فقال أبو عبد الله علیه السلام: «أ فیحشر الله من کل امة فوجا، و یدع الباقین؟! لا، و لکنه فی الرجعة، و أما آیة القیامة فهی: وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 228، ح 3]

مؤلّف گوید:

مضمون روایت فوق در چندین روایت نقل شده است و ما به همین اندازه بسنده کردیم.

«مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ * وَ مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

مقصود از «حَسَنَةِ» معرفت به ولایت و محبّت ما اهل البیت است، و «سَّیِّئَةِ» به معنای انکار ولایت، و بغض و دشمنی با ما اهل البیت است. (2)

ص: 234


1- سوره ی نمل، آیات 89 و 90.
2- محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن محمّد بن اورمة، و محمّد بن عبد الله، عن علی بن حسان، عن عبد الرحمان بن کثیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «قال أبو جعفر علیه السلام: دخل أبو عبد الله الجدلی علی أمیر المؤمنین علیه السلام، فقال له: یا أبا عبد الله، ألا أخبرک بقول الله عزّوجلّ: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؟ قال: بلی -- یا أمیر المؤمنین -- جعلت فداک. فقال: الحسنة معرفة الولایة، و حبنا أهل البیت، و السیئة إنکار الولایة، و بغضنا أهل البیت». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 232، ح 2]

جابر گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا» (1)، فرمود: هر کس ولایت اوصیای از آل محمّد صلی الله علیه و آله را پذیرفته باشد، و از آنان پیروی کند، خداوند ولایت پیامبران گذشته و مؤمنین نخست را بر او می افزاید، تا ولایت او به ولایت آدم علیه السلام برسد، چنان که می فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا» و مقصود از «خَیْرٌ مِّنْهَا»، دخول در بهشت است، و در آیه دیگر می فرماید: «قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ» (2)، یعنی پاداش مودّتی که از شما خواستم و جز آن را نخواستم، برای خود شماست، چرا که شما به وسیله آن هدایت می شوید و از عذاب قیامت نجات پیدا می کنید. (3)

عمّار ساباتی گوید:

به امام صادق علیه السلام گفتم: ابوامیّه از شما نقل کرد که فرموده اید: «با داشتن ایمان هیچ عمل خلافی به انسان آسیب نمی رساند، و با داشتن کفر هیچ عمل خیری برای انسان سودی ندارد؟» امام صادق علیه السلام فرمود: او از تفسیر این کلام از من سؤال نکرد، و مقصود من این بود که هر کس ولایت امام -- از آل محمّد صلی الله علیه و آله -- را پذیرفته باشد، و اعمال خیری انجام دهد، از او پذیرفته

ص: 235


1- سوره ی شوری، آیه ی 23.
2- سوره ی سبأ، آیه ی 47.
3- و عنه: عن علی بن محمّد، عن علی بن العبّاس، عن علی بن حماد، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً. قال: «من توالی الأوصیاء من آل محمّد، و اتبع آثارهم، فذاک یزیده ولایة من مضی من النّبیین و المؤمنین الأولین، حتّی تصل ولایتهم إلی آدم علیه السلام، و هو قول الله عزّوجلّ: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها، یدخل الجنة، و هو قول الله عزّوجلّ: ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ یقول: أجر المودة الذی لم أسألکم غیره، فهو لکم، تهتدون به و تنجون من عذاب یوم القیامة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 232، ح 3]

می شود و پاداش چندین برابر و فراوانی به او خداوند می دهد، و نیز کسانی که ولایت امام جائری را که از طرف خداوند تعیین نشده است را پذیرفته باشند، هیچ عمل صالحی از آنان پذیرفته نمی شود».

ابو امیّه گفت: «مگر این نیست که خداوند می فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»؟ پس چگونه عمل صالح برای کسانی که ولایت ائمه جور را پذیرفته اند سودی ندارد؟»

امام صادق علیه السلام فرمود:

آیا تو می دانی مقصود از «حَسَنَةِ»، در این آیه چیست؟ مقصود از «حَسَنَةِ»، معرفت به امام و اطاعت از اوست، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»، و مقصود از «سَّیِّئَةِ»، انکار امام من عند الله است.

سپس فرمود:

کسی که در روز قیامت با ولایت امام جائری -- که از ناحیه خداوند نمی باشد -- بیاید و منکر حقّ ما باشد، و ولایت ما را انکار نموده باشد، خداوند متعال او را با صورت به آتش دوزخ می افکند. (1)

ص: 236


1- و عنه، قال: أخبرنا محمّد بن محمّد، قال: أخبرنی أبو غالب أحمد بن محمّد الزراری، قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحمیری، عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن الحسن بن محبوب، عن هشام بن سالم، عن عمّار بن موسی الساباطی، قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: إن أبا امیة یوسف بن ثابت حدث عنک أنک قلت: «لا یضر مع الإیمان عمل، و لا ینفع مع الکفر عمل». فقال: «إنه لم یسألنی أبو امیة عن تفسیرها، إنّما عنیت بهذا أنه من عرف الإمام من آل محمّد صلی الله علیه و آله و تولاه، ثم عمل لنفسه بما شاء من عمل الخیر، قبل منه ذلک، و ضوعف له أضعافا کثیرة، فانتفع بأعمال الخیر مع المعرفة، فهذا ما عنیت بذلک. و کذلک لا یقبل الله من العباد الأعمال الصالحة التی یعملونها إذا تولوا الإمام الجائر، الذی لیس من الله تعالی». فقال له عبد الله بن أبی یعفور: ألیس الله تعالی قال: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ فکیف لا ینفع العمل الصالح من تولی أئمّة الجور؟ فقال أبو عبد الله علیه السلام: «و هل تدری ما الحسنة التی عناها الله تعالی فی هذه الآیة؟ هی معرفة الإمام، و طاعته: و قد قال الله عزّوجلّ: وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ، و إنّما أراد بالسیئة إنکار الإمام الذی هو من الله تعالی». ثم قال أبو عبد الله علیه السلام: «من جاء یوم القیامة بولایة إمام جائر لیس من الله، و جاء منکرا لحقنا، جاحدا لولایتنا، أکبه الله تعالی یوم القیامة فی النار». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 233، ح 5]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در کتب حدیث شیعه به این معنا وارد شده است، و ما خلاصه آن ها را نقل نمودیم و از طریق اهل تسنّن نیز در ذیل آیه فوق این روایت نقل شده است، چنان که در تفسیر حِبَری از ابو عبدالله جدلی نقل شده که گوید: من خدمت علی علیه السلام رسیدم و آن حضرت به من فرمود: آیا به تو خبر بدهم از آن «حَسَنَةِ»ای که هر کس روز قیامت بیاورد خداوند او را داخل بهشت می نماید و پاداش هایی به او می دهد؟ و آیا به تو خبر بدهم از «سَّیِّئَةِ»ای که هر کس روز قیامت بیاورد، خداوند او را با صورت به آتش می افکند و هیچ عملی را از او نمی پذیرد؟ جَدَلی گوید: گفتم: آری یا امیرالمؤمنین. فرمود: «حَسَنَةِ» دوستی با ما اهل بیت است و «سَّیِّئَةِ» دشمنی با ما اهل بیت است. (1)

ص: 237


1- و عنه، قال: حدثنا علی بن عبد الله، عن إبراهیم بن محمّد الثقفی، عن عبد الله بن جبلة الکنانی، عن سلام بن أبی عمرة الخراسانی، عن أبی الجارود، عن أبی عبد الله الجدلی، قال: قال لی أمیر المؤمنین علیه السلام: «ألا أخبرک بالحسنة التی من جاء بها أمن من فزع یوم القیامة، و السیئة التی من جاء بها کب علی وجهه فی نار جهنّم؟». قلت: بلی، یا أمیر المؤمنین. قال: «الحسنة حبنا أهل البیت، و السیئة بغضنا أهل البیت». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 234، ح 7]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که آیه «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا…»، نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: خدایا بیش از این به من عطا کن، پس این آیه نازل شد «مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً»، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست که کثیری که خدا می فرماید قابل شماره نیست و نهایت ندارد. (1)

«إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ * وَ أَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِینَ» (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که قریش کعبه را خراب کردند سنگی در زیر ارکان آن یافتند و نوشته ای بر آن بود و مردی را دعوت کردند تا آن نوشته را خواند، و آن نوشته چنین بود: «أَنَا اللَّهُ ذُو بَکَّةَ حَرَّمْتُهَا یَوْمَ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ وَضَعْتُهَا بَیْنَ هَذَیْنِ الْجَبَلَیْنِ

ص: 238


1- فی کتاب معانی الاخبار حدثنا محمّد بن موسی بن المتوکل قال: حدثنا محمّد بن یحیی العطار عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن عثمان بن عیسی عن أبی أیوب الخزاز قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: لما نزلت هذه الآیة علی النّبی صلی الله علیه و آله «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها» قال رسول الله: اَللَّهُمَّ زدنی فانزل الله عزّوجلّ: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً» فعلم رسول الله صلی الله علیه و آله ان الکثیر من الله لا یحصی و لیس له منتهی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 103، ح 126]
2- سوره ی نمل، آیات 91 و 92.

وَ حَفَفْتُهَا بِسَبْعَةِ أَمْلَاکٍ حَفّاً»، یعنی من پروردگار صاحب کعبه هستم و در روزی که آسمان ها و زمین را تجلیل نمودم کعبه را صاحب حرمت نمودم و آن را بین این دو کوه قرار دادم و به وسیله هفت نفر از ملائکه آن را حفظ کردم. (1)

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مکّه آمد و آن را فتح نمود، درب کعبه را باز کرد و دستور داد تا تصاویر داخل کعبه را محو کنند، و سپس دو طرف درب کعبه را گرفت و فرمود: «ای مردم آگاه باشید که خداوند هنگام خلقت آسمان ها و زمین مکّه را حرام نمود [و به آن حرمت داد] از این رو مکّه تا قیامت حرام خواهد بود، و صید آن دنبال نمی شود، و درخت آن قطع نمی گردد، «وَ لَا یُخْتَلَی خَلَاهَا»، یعنی گیاه آن قطع نمی شود و گم شده آن برای کسی حلال نیست جز آن که بخواهد معرّفی کند» پس عبّاس عرض کرد: «یا رسول الله، مگر گیاه خوشبوی اذخر؟» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «إِلَّا الْإِذْخِر.» (2)

ص: 239


1- فی الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن علی بن النعمان عن سعید الأعرج عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ان قریشا لما هدموا الکعبة وجدوا فی قواعده حجرا فیه کتاب لم یحسنوا قراءته، حتّی دعوا رجلا فقرأه فاذا فیه: انا الله ذو بکة حرمتها یوم حللت السموات و الأرض، و وضعتها بین هذین الجبلین و حففتها بسبعة أملاک حفا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 105، ح 134]
2- علی بن إبراهیم عن أبیه عن حماد بن عیسی عن حریز عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لما قدم رسول الله صلی الله علیه و آله مکة یوم افتتحها فتح باب الکعبة فأمر بصور فی الکعبة فطمست، فأخذ بعضادتی الباب فقال: الا ان الله قد حرم مکة یوم خلق السموات و الأرض، فهی حرام بحرام الله الی یوم القیامة لا ینفر صیدها و لا یعضد شجرها، و لا یختلی خلاها، و لا تحل لقطتها الا لمنشد فقال العبّاس: یا رسول الله الا الإذخر فانه للقبر و البیوت فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: الا الإذخر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 105، ح 136]

معاویة بن عمّار گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله روز فتح مکّه فرمود:

خداوند هنگام خلقت آسمان ها و زمین مکّه را حرام نمود و تا قیامت حرام خواهد بود، و بر احدی قبل از من و بعد از من حلال نخواهد شد، و برای من نیز حلال نخواهد بود مگر یک ساعت از روز. (1)

«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از آیات در این آیه امیرالمؤمنین و ائمّه معصومین علیهم السلام هستند که چون در رجعت به دنیا باز می گردند، دشمنان، آنان را می شناسند، و شاهد این معنا سخن امیر المؤمنین علیه السلام است که می فرماید: «مَا لِلَّهِ آیَةٌ أَکْبَرُ مِنِّی»، یعنی به خدا سوگند، خدا را آیه ای بزرگ تر از من نیست. (3)

ابوحمزه ثمالی گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: فدای شما شوم، شیعیان شما از تفسیر آیه «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» (4)، سؤال می کنند. فرمود:

«من مختار هستم که اگر بخواهم به آنان پاسخ بدهم و اگر نخواهم ندهم»

ص: 240


1- علی بن إبراهیم عن أبیه و محمّد بن اسمعیل عن الفضل بن شاذان جمیعا عن ابن أبی عمیر عن معاویة بن عمّار قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله یوم فتح مکة: ان الله حرم مکة یوم خلق السموات و الأرض و هی حرام الی أن تقوم الساعة، لم تحل لأحد قبلی و لا تحل لأحد بعدی و لم تحل لی الا ساعة من نهار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 106، ح 137]
2- سوره ی نمل، آیه ی 93.
3- قال الله عزّوجلّ: وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إلی قوله سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها قال الآیات أمیر المؤمنین و الأئمّة علیه السلام إذا رجعوا یعرفهم أعداؤهم إذا رأوهم، و الدلیل علی أن الآیات هم الأئمّة قول أمیر المؤمنین علیه السلام و الله ما لله آیة أکبر منی، فإذا رجعوا إلی الدنیا یعرفهم أعداؤهم إذا رأوهم فی الدنیا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 132]
4- سوره ی نبأ، آیات 1 و 2.

سپس فرمود: «و لکن به تو از تفسیر آن خبر می دهم» گفتم: مقصود از «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ»، چیست؟ [و مقصود از نبأ عظیم کدام است؟] فرمود: این آیه درباره ی امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است، و او می فرمود: «مَا لِلَّهِ آیَةٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ نَبَأٌ هُوَ أَعْظَمُ مِنِّی.» (1)

مؤلّف گوید:

تفسیر آیات به ائمّة علیهم السلام در ذیل آیه «قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ مَا تُغْنِی الآیَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ یُؤْمِنُونَ» (2)، گذشت.

ص: 241


1- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن أبی عمیر، أو غیره، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: قلت له: جعلت فداک، إن الشیعة یسألونک عن تفسیر هذه الآیة: عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ، قال: «ذلک إلی، إن شئت أخبرتهم، و إن شئت لم أخبرهم -- ثم قال -- لکنی أخبرک بتفسیرها». قلت: عم یتساءلون؟ قال: فقال: «هی فی أمیر المؤمنین صلوات الله علیه، کان أمیر المؤمنین صلوات الله علیه یقول: ما لله عزّوجلّ آیة هی أکبر منی، و لا لله من نبأ أعظم منی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 237، ح 2]
2- سوره ی یونس، آیه ی 101.

ص: 242

سوره ی قصص

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه، به جز آیات 52 تا 55 که در مدینه ی منوّره نازل شده؛ و آیه ی 85 که در جُحفه -- هنگام هجرت -- نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی نمل نازل شده است. (1)

عدد آیات: 88 آیه.

ثواب قرائت سوره ی قصص

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هر کس سوره های «طواسین» سه گانه را در شب جمعه بخواند، از اولیای خدا

و در جوار الهی و پناه او خواهد بود، و در دنیا هرگز بیم و ترسی نخواهد داشت، و در آخرت پاداشی به او داده می شود تا خشنود گردد بلکه فوق خشنودی او باشد، و خداوند یکصد نفر از حورالعین را به او تزویج می نماید. (2)

ص: 243


1- تفسیر برهان.
2- فی کتاب ثواب الأعمال باسناده عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من قرأ سور الطواسین الثلاث فی لیلة الجمعة کان من أولیاء الله و فی جواره و کنفه، لم یصبه فی الدنیا بؤس أبدا، و أعطی فی الاخرة حتّی یرضی و فوق رضاه، و زوجه الله مأة زوجة من الحور العین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 106، ح 1]

و از آن حضرت نیز نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی قصص را بنویسد و بر کسی که مبطون باشد و یا بیماری طحال و کبد و شکم و ورم داشته باشد، بیاویزد، و یا آن را بنویسد و بشوید و آب آن را بنوشد، درد از او برطرف می شود، با اذن خداوند متعال. (1)

مؤلّف گوید:

این روایات در اوّل سوره شعرا گذشت، مراجعه شود.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی قصص را بخواند، خداوند به عدد کسانی که حضرت موسی علیه السلام را تصدیق و یا تکذیب کرده اند ده حسنه و پاداش به او می دهد، و هر ملکی که در آسمان ها و زمین است روز قیامت شهادت می دهند که او صادق بوده است نسبت به آیه «کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ الاَّ وَجْهَهُ.» (2)

ص: 244


1- و عن الصّادق علیه السلام: «من کتبها، و علقها علی المبطون، و صاحب الطحال، و وجع الکبد، و وجع الجوف، یکتبها و یعلقها علیه، و أیضا یکتبها فی إناء و یغسلها بماء المطر، و یشرب ذلک الماء، زال عنه ذلک الوجع و الألم، و یشفی من مرضه، و یهون عنه الورم، بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 244، ح 3]
2- ابی بن کعب عن النّبی صلی الله علیه و آله قال: و من قرء طسم القصص اعطی من الأجر عشر حسنات بعدد من صدق بموسی و کذب به، و لم یبق ملک فی السموات و الأرض الا شهد له یوم القیامة انه کان صادقا، ان کل شی ء هالک الا وجهه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 106، ح 3]

سوره ی قصص، آیات 1 تا 43

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

طسم (1) تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ (2) نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (3) إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ (4) وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ (5) وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ (6) وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی أَنْ أَرْضِعیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیَمِّ وَ لا تَخافی وَ لا تَحْزَنی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ (7) فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئینَ (8) وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (9) وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً إِنْ کادَتْ لَتُبْدی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (10) وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ

ص: 245

جُنُبٍ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (11) وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ (12) فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (13) وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (14) وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلی حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَی الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ (15) قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرْ لی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (16) قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمینَ (17) فَأَصْبَحَ فِی الْمَدینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسی إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبینٌ (18) فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ یا مُوسی أَ تُریدُ أَنْ تَقْتُلَنی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُریدُ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُریدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحینَ (19) وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدینَةِ یَسْعی قالَ یا مُوسی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ (20) فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (21) وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیلِ (22) وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ (23) فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ (24) فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (25) قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ (26) قالَ إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحینَ (27) قالَ ذلِکَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ

ص: 246

أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکیلٌ (28) فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (29) فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ (30) وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسی أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنینَ (31) اسْلُکْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ (32) قالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ (33) وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعی رِدْءاً یُصَدِّقُنی إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ (34) قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ (35) فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسی بِآیاتِنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُفْتَریً وَ ما سَمِعْنا بِهذا فی آبائِنَا الْأَوَّلینَ (36) وَ قالَ مُوسی رَبِّی أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدی مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (37) وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری فَأَوْقِدْ لی یا هامانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَلْ لی صَرْحاً لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلی إِلهِ مُوسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکاذِبینَ (38) وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ (39) فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمینَ (40) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ (41) وَ أَتْبَعْناهُمْ فی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحینَ (42) وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولی بَصائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (43)

ص: 247

لغات:

«قُصّیِهِ» از قَصَّ به معنای پی گیری کردن و به جستجوی چیزی رفتن است، و قَصَص نیز به معنای به دنبال رفتن است، و «قِصاص» دنبال کردن جانی است برای تلافی جنایت، و «فبصرت به عن جُنُبٍ» یعنی أبْصَرْته عن بُعدٍ، و «مَراضِع» جمع مرضعة به معنای دایه است، و «ناصحون» از نصح به معنای خیرخواهی و اخلاص عمل از فساد است، و آن نقیض غِشّ می باشد، و «وَکَزَه» یعنی دَفَعَه، و بعضی گفته اند: «وَکَزَه» یعنی مشتی به او زد، و «لَکَزَ و لَهَزَ» نیز به همین معناست، و «تَرَقُّب» به معنای انتظار است، و «اِسْتصراخ» فریادرسی برای نجات از دشمن است، و «اِئتمار» و «اِرتیاء» به معنای تشاوُر است، و «أستمرالقوم و اِرتاءَ» به یک معناست، و «تلقاء مَدْیَن» یعنی هذاؤه، و «من تلقاء نفسه» یعنی من حذاء داعی نفسه، و «سَواء السبیل» یعنی وسط الطریق، و «زادَ شاتَهُ او إبله عن الشئ» یعنی حبسه و منعه عنه، و «خَطْب» امر بزرگ و با اهمیّت را گویند، و «خِطبة و خُطبة و خِطاب» نیز چیز دارای عظمت و اهمیّت است، و «و ما خطبکما» یعنی و ما شأنکما و «رِعاء» جمع راعی به معنای چوبان است، و به «رَعیان و رعاة» نیز جمع بسته می شود، و «جَذْوَة» به معنای قطعه ای از هیزم آتش گرفته است، و «صَرْح» بنای عالی مانند قصر است، و اصل صَرْح و تصریح به معنای ظهور و اظهار است، و «نَبْذ» به معنای القا و طرح است، و «منبوذ» به معنای مطروح است، و «قبح» به معنای ابعاد است و «قَبَّحَه الله» یعنی أبعده، أو جعله قبیحاً، و بعضی گفته اند: قبحّه یعنی أهلکه.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طسم! (1) این ها از آیات کتاب مبین است! (2) ما از داستان موسی و فرعون

ص: 248

بحقّ بر تو می خوانیم، برای گروهی که (طالب حقّند و) ایمان می آورند! (3) فرعون در زمین برتری جویی کرد، و اهل آن را به گروه های مختلفی تقسیم نمود گروهی را به ضعف و ناتوانی می کشاند، پسرانشان را سر می برید و زنانشان را (برای کنیزی و خدمت) زنده نگه می داشت او به یقین از مفسدان بود! (4) ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! (5) و حکومت شان را در زمین پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آن ها [بنی اسرائیل] بیم داشتند نشان دهیم! (6) ما به مادر موسی الهام کردیم که: «او را شیر ده و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا (ی نیل) بیفکن و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمی گردانیم، و او را از رسولان قرار می دهیم!» (7) (هنگامی که مادر بفرمان خدا او را به دریا افکند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوه شان گردد! مسلّماً فرعون و هامان و لشکریانشان خطاکار بودند. (8) همسر فرعون (چون دید آن ها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نکشید شاید برای ما مفید باشد، یا او را بعنوان پسر خود برگزینیم!» و آن ها نمی فهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش می پرورانند)! (9) (سرانجام) قلب مادر موسی از همه چیز (جز یاد فرزندش) تهی گشت و اگر دل او را (بوسیله ایمان و امید) محکم نکرده بودیم، نزدیک بود مطلب را افشا کند! (10) و (مادر موسی) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پیگیری کن!» او نیز از دور ماجرا را مشاهده کرد در حالی که آنان بی خبر بودند. (11) ما همه زنان شیرده را از پیش بر او حرام کردیم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد) و خواهرش (که بیتابی مأموران را برای پیدا کردن دایه مشاهده کرد) گفت: «آیا شما را به خانواده ای راهنمایی کنم که می توانند این نوزاد را برای شما کفالت کنند و

ص: 249

خیرخواه او باشند؟!» (12) ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهی حق است ولی بیشتر آنان نمی دانند! (13) و هنگامی که (موسی) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکوکاران را جزا می دهیم! (14) او به هنگامی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند یکی از پیروان او بود (و از بنی اسرائیل)، و دیگری از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وی تقاضای کمک نمود موسی مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد) موسی گفت: «این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گم راه کننده آشکاری است» (15) (سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است! (16) عرض کرد: «پروردگارا! بشکرانه نعمتی که به من دادی، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود!» (17) موسی در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای (و در جستجوی اخبار) ناگهان دید همان کسی که دیروز از او یاری طلبیده بود فریاد می زند و از او کمک می خواهد، موسی به او گفت: «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گم راهی هستی!» (18) و هنگامی که خواست با کسی که دشمن هر دوی آن ها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد، (فریادش بلند شد،) گفت: «ای موسی می خواهی! مرا بکشی همان گونه که دیروز انسانی را کشتی؟! تو فقط می خواهی جبّاری در روی زمین باشی، و نمی خواهی از مصلحان باشی!» (19) (در این هنگام) مردی با سرعت از دورترین نقطه شهر [مرکز فرعونیان] آمد و گفت: «ای موسی! این جمعیّت برای کشتن تو به مشورت نشسته اند فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!» (20) موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر

ص: 250

لحظه در انتظار حادثه ای عرض کرد: «پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش!» (21) و هنگامی که متوجّه جانب مدین شد گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند!» (22) و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب می کنند و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمی شوند موسی) به آن دو گفت: «کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمی دهید؟!)» گفتند: «ما آن ها را آب نمی دهیم تا چوپانها همگی خارج شوند و پدر ما پیر مرد کهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.)!» (23) موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!» (24) ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام برمی داشت، گفت: «پدرم از تو دعوت می کند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که برای ما انجام دادی به تو بپردازد.» هنگامی که موسی نزد او [شعیب] آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات یافتی!» (25) یکی از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی آن کسی است که قویّ و امین باشد (و او همین مرد است)!» (26) (شعیب) گفت: «من می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر آن را تا ده سال افزایش دهی، محبّتی از ناحیه توست من نمی خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللَّه مرا از صالحان خواهی یافت» (27) (موسی) گفت: «(مانعی ندارد،) این قراردادی میان من و تو باشد البته هر کدام از این دو مدّت را انجام دهم ستمی بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما می گوییم گواه است!» (28) هنگامی

ص: 251

که موسی مدّت خود را به پایان رسانید و همراه خانواده اش (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشی دید! به خانواده اش گفت: «درنگ کنید که من آتشی دیدم! (می روم) شاید خبری از آن برای شما بیاورم، یا شعله ای از آتش تا با آن گرم شوید!» (29) هنگامی که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست درّه، در آن سرزمین پر برکت، از میان یک درخت ندا داده شد که: «ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان! (30) عصایت را بیفکن!» هنگامی که (عصا را افکند و) دید همچون ماری با سرعت حرکت می کند، ترسید و به عقب برگشت، و حتّی پشت سر خود را نگاه نکرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستی! (31) دستت را در گریبان خود فروبر، هنگامی که خارج می شود سفید و درخشنده است بدون عیب و نقص و دست هایت را بر سینه ات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! این دو [معجزه عصا و ید بیضا] برهان روشن از پروردگارت بسوی فرعون و اطرافیان اوست، که آنان قوم فاسقی هستند!» (32) عرض کرد: «پروردگارا! من یک تن از آنان را کشته ام می ترسم مرا به قتل برسانند! (33) و برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند می ترسم مرا تکذیب کنند!» (34) فرمود: «بزودی بازوان تو را بوسیله برادرت محکم (و نیرومند) می کنیم، و برای شما سلطه و برتری قرار می دهیم و به برکت آیات ما، بر شما دست نمی یابند شما و پیروانتان پیروزید!» (35) هنگامی که موسی معجزات روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: «این چیزی جز سحر نیست که بدروغ به خدا بسته شده ما هرگز چنین چیزی را در نیاکان خود نشنیده ایم!» (36) موسی گفت: «پروردگارم از حال کسانی که هدایت را از نزد او آورده اند، و کسانی که عاقبت نیک سرا (ی دنیا و آخرت) از آن آن هاست آگاه تر است! مسلّماً ظالمان رستگار نخواهند شد!» (37) فرعون

ص: 252

گفت: «ای جمعیت اشراف! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. (امّا برای تحقیق بیشتر،) ای هامان، برایم آتشی بر گل بیفروز (و آجرهای محکم بساز)، و برای من برج بلندی ترتیب ده تا از خدای موسی خبر گیرم هر چند من گمان می کنم او از دروغگویان است!» (38) (سرانجام) فرعون و لشکریانش بدون حقّ در زمین استکبار کردند، و پنداشتند بسوی ما بازگردانده نمی شوند! (39) ما نیز او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم اکنون بنگر پایان کار ظالمان چگونه بود! (40) و آنان [فرعونیان] را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت می کنند و روز رستاخیز یاری نخواهند شد! (41) و در این دنیا نیز لعنتی بدنبال آنان قرار دادیم و روز قیامت از زشت رویانند! (42) و ما به موسی کتاب آسمانی دادیم بعد از آنکه اقوام قرون نخستین را هلاک نمودیم کتابی که برای مردم بصیرت آفرین بود، و مایه هدایت و رحمت شاید متذکر شوند! (43)

تفسیر أهل البیت علیهم السلام:

«تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ * نَتْلُوا عَلَیْکَ مِن نَّبَإِ مُوسَی وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامی که مرگ یوسف بن یعقوب فرا رسید، او آل یعقوب را جمع نمود -- و آنان هشتاد نفر بودند -- و به آنان فرمود: «زود است که قبطیان [و طرفداران فرعون] بر شما مسلّط شوند و سخت شما را تحت فشار و عذاب قرار بدهند، و خداوند شما را به دست مردی از فرزندان لاوی بن یعقوب به نام موسی بن عمران -- که جوانی گندم گون و بلند قامت و دارای موهای پیچیده می باشد

ص: 253


1- سوره ی قصص، آیات 2 و 3.

-- نجات خواهد داد» از این رو بنی اسرائیل [از عشق به موسی] بسا فرزند خود را عمران نامگذاری می کردند، و عمران فرزند خود را موسی می نامید.

ابان بن عثمان راوی حدیث فوق از ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: هنوز موسی بن عمران قیام نکرده بود که قبل از او پنجاه نفر کذّاب از بنی اسرائیل قیام کردند و همه آنان ادّعا می کردند که موسی هستند. پس به فرعون خبر رسید که بنی اسرائیل از او بدگویی می کنند و انتظار قیام موسی علیه السلام را دارند، از سویی ساحران و کاهنان فرعون، -- به او گفتند: هلاکت تو و آیین تو و پیروان تو به دست آن جوانی است که در این سال متولّد خواهد شد!! از این رو فرعون زن های قابله را بر زنان بنی اسرائیل گماشت و گفت: در این سال هر مولود پسری به دنیا می آید باید کشته شود، و بر مادر موسی نیز قابله ای را گماشته بود، و چون بنی اسرائیل چنین دیدند گفتند: «اگر فرزندان پسر کشته شوند و زن ها باقی بمانند، ما هلاک خواهیم شد و کسی از ما باقی نمی ماند، پس بیایید تا پیمان ببندیم و با زن ها همبستر نشویم» عمران پدر موسی علیه السلام گفت: شما از همسرانتان جدا نشوید، چرا که امر خداوند واقع خواهد شد ولو مشرکان را خوش نیاید، سپس گفت:

خدایا من زناشویی را بر خود حرام نمی کنم، و هر کس بر خود حرام کند، من بر خود حرام نخواهم نمود، از این رو او با همسر خود همبستر شد و همسر او به موسی باردار گردید، و فرعون قابله ای را بر او گماشت و آن قابله از مادر موسی جدا نمی شد، و چون مادر موسی باردار شد، محبّت شدیدی به فرزند خود پیدا نمود -- چنان که همه حجّت های الهی مورد محبّت مادران [و پدران] خود هستند -- و هراس پیدا نمود و قابله به او گفت: برای چه رنگ

ص: 254

تو زرده شده و تو همواره آب می شوی؟! مادر موسی گفت: مرا ملامت مکن، من ترس آن دارم که چون فرزندم به دنیا آید او را بکشند. قابله گفت: «محزون مباش، من او را از مأمورین پنهان خواهم کرد» و لکن مادر موسی او را تصدیق نکرد و چون موسی به دنیا آمد، مادر موسی رو به او کرد و گفت: «ما شاء الله» پس قابله گفت:

مگر نگفتم: من او را پنهان می نمایم؟ پس آن نوزاد را به اطاق پسین برد و کار او را مرتّب کرد و بازگشت و به مأمورین گفت: «باز گردید، خون بسته ای بیش نبود» و چون آنان بازگشتند مادر موسی فرزند خود را شیر داد، و چون ترسید که صدای او بلند شود و مأمورین اطلاع پیدا کنند، خداوند به او وحی نمود: «تا صندوق و تابوتی تهیّه کند و فرزند خود را در آن قرار بدهد و به نیل بیندازد» پس او دستور خدا را عمل نمود و چشم به صندوق دوخته بود و می دید که آب آن صندوق را در خود فرو می برد و باد آن را به حرکت در می آورد و چون چنین دید خواست که فریاد بزند و لکن خداوند قلب او را آرامش داد.

از سویی همسر فرعون آسیه -- آن زن صالحه که از بنی اسرائیل بود -- به فرعون گفت: «در این ایّام بهار برای همه ما خیمه ای در کنار نیل بزن تا تفریح کنیم» و قبّه و خیمه ای برای او زدند و او دید صندوقی روی آب حرکت می کند، پس به خدّام خود گفت: آیا نمی بینید این صندوق را؟ گفتند: آری به خدا سوگند می بینیم، و چون نزدیک شد، آسیه خود برخاست و آن را گرفت و نزدیک بود که غرق شود، پس صندوق را باز نمودند و نوزاد زیبایی در آن یافتند که از همه مردم زیباتر بود و همگی شاد شدند و آسیه گفت: این فرزند

ص: 255

من است و او را در دامن خود گذارد، و خدّام گفتند: آری ای بانوی بزرگوار شما را فرزندی نیست و باید او را فرزند خود قرار بدهید، پس آسیه نزد فرعون رفت و گفت: «من یک نوزاد پاک و شیرینی را به دست آوردم و می خواهم برای ما فرزندی باشد و نور چشم من و تو قرار بگیرد و تو نباید او را بکشی» فرعون گفت: او را از کجا یافتی؟ آسیه گفت: نمی دانم از کیست و ما او را از روی آب گرفتیم» پس با او سخن گفت تا او را راضی نمود.

و چون مردم فهمیدند که فرعون فرزند خوانده ای را گرفته است، سران مملکت او همسران خود را فرستادند تا او را نگهداری کند و به او شیر بدهد، و موسی علیه السلام پستان احدی از آنان را نگرفت، و آسیه گفت: از همه زنان دعوت کنید تا شاید پستان یکی از آنان را بگیرد، پس زنان دیگر نیز آمدند و موسی پستان احدی از آنان را نگرفت، تا این که مادر موسی به خواهر خود گفت: به دربار فرعون داخل شود و ببین اثری از فرزندم می یابی؟ پس خواهر موسی به درب خانه فرعون آمد و گفت: شنیده ام شما به دنبال دایه ای می گردید؟ گفتند: آری. او گفت: من زن صالحه ای را می شناسم که او فرزند شما را شیر بدهد و نگهداری کند» و چون وارد شد آسیه به او گفت: آیا تو از بنی اسرائیلی و یا از قبطی ها هستی؟ او گفت:

من از بنی اسرائیل هستم، آسیه گفت: ما را به تو حاجتی نیست، پس زن های دربار گفتند: او را رد نکنید تا ببینید آیا این کودک پستان او را می گیرد یا نمی گیرد، آسیه گفت: گیرم پستان او را بگیرد، فرعون راضی نمی شود که دایه از بنی اسرائیل باشد، آنان گفتند: شما او را احضار کنید تا ببینید پستان او را می گیرد؟ پس آسیه گفت: او را بیاورید، و خواهر موسی نزد مادر موسی آمد

ص: 256

و گفت: همسر پادشاه تو را می طلبد و چون مادر موسی وارد شد و فرزند خود را به دامن گرفت و پستان در دهن او گذارد، موسی پستان مادر را گرفت و شیر فراوانی به دهان او جاری شد، و چون آسیه چنین دید نزد فرعون رفت و گفت: برای فرزند خود دایه ای یافتم و فرزندم پستان او را گرفت» فرعون گفت: او از کدام طایفه است؟ آسیه گفت: از بنی اسرائیل است، فرعون گفت: امکان ندارد که من اجازه بدهم، طفل از بنی اسرائیل باشد و دایه نیز از بنی اسرائیل باشد، پس آسیه به فرعون اصرار کرد تا او را راضی نمود، و به او گفت: از چه می ترسی این فرزند تو است؟!

تا این که موسی در خانه فرعون بزرگ شد، و مادر و خواهر و قابله او را کتمان و مستور می داشتند، و مادر موسی و قابله از دنیا رفتند و بنی اسرائیل موسی را نمی شناختند، گرچه همواره بنی اسرائیل به جستجوی او بودند و لکن او را نمی شناختند، و به فرعون خبر رسید که آنان به جستجوی موسی هستند، و او آنان را خواست و شکنجه نمود و از گفتگوی آنان درباره ی موسی نهی کرد، تا این که بنی اسرائیل از انتظار موسی خسته شدند و در شب مهتابی نزد عالم خود رفتند و گفتند: ما تکیه به احادیث کرده ایم و منتظر موسی هستیم، آیا تا کی ما باید گرفتار عذاب فرعون باشیم؟! آن عالم گفت: به خدا سوگند شما چنین خواهید بود تا زمانی که خداوند فرزندی از نسل لاوی بن یعقوب را -- که نام او موسی و فرزند عمران خواهد بود و جوانی بلند قامت و پیچیده مو می باشد را -- آشکار سازد» پس در همان حال موسی علیه السلام را دیدند که بر استری سوار است و نزد آنان می آید و آن عالم که مردی سالخورده بود، سر خود را بالا نمود و با نشانه هایی که داشت او شناخت و به او گفت: «مَا

ص: 257

اسْمُکَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ» موسی فرمود: من موسی هستم، گفت: فرزند کیستی؟ فرمود: فرزند عمران می باشم، پس پیرمرد عالم دوید و دست او را بوسه زد و همه مردم افتادند و پاهای موسی را بوسه زدند و او را شناختند و موسی نیز یاران و شیعیان خود را شناخت.

تا این که مدّتی گذشت و روزی موسی وارد شهری از شهرهای فرعون شد و دید یکی از شیعیان او با یکی از قبطیان از آل فرعون در حال مقاتله و جنگ است، و آن مرد شیعی از موسی کمک خواست و موسی مشتی بر آن قبطی زد و او را کشت، و خداوند به موسی شجاعت و قدرت جسمی داده بود، پس این قصّه منتشر شد و گفتند: موسی مردی از قبطیان آل فرعون را کشته است، از این رو موسی بر جان خود ترسید و در فکر فرار بود که روز بعد نیز همان شخص که روز قبل از موسی فریادرسی کرده بود باز با دیگری در جنگ بود و از موسی یاری طلبید و موسی به او گفت: تو آدم گم راه آشکاری هستی، چرا که دیروز با مردی و امروز نیز با مرد دیگری در افتاده ای؟! و چون موسی خواست که آن قبطی را بزند او گفت: آیا باز می خواهی مرا نیز بکشی همان گونه که دیروز یک نفر را کشتی؟! پس تو می خواهی در روی زمین جبّاری باشی و نمی خواهی اهل صلح و صلاح باشی؟!

از این رو موسی در مخاطره قرار گرفت و همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ جَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ یَسْعَی…»، مؤمن آل فرعون به موسی گفت: «اکنون فرعونیان می خواهند تو را بکشند، پس تو باید از شهر خارج شوی و من از تو خیرخواهی می کنم».

پس موسی هراس پیدا کرد و از مصر خارج شد، بدون آن که مرکبی و خادمی

ص: 258

و توشه ای داشته باشد و از پست و بلندی های بیابان گذشت تا به شهر مدین رسید و با خستگی و گرسنگی زیر درختی نشست، ناگهان دید پایین آن درخت چاهی است و مردم مشغول آب گرفتن از آن چاه هستند، و دو دختر ناتوانی را دید که می خواهند گوسفندان خود را آب بدهند و کسی به آنان نوبت نمی دهد، پس موسی علیه السلام به آنان گفت: شما را چه می شود؟ آنان گفتند: «پدرمان پیرمردی است و ما را توان تزاحم با مردان نیست و صبر می کنیم تا همه مردم بروند تا ما آب برداریم» پس موسی علیه السلام به آنان ترحّم نمود و دلو آنان را گرفت و فرمود: گوسفندان خود را بیاورید و گوسفندان آنان را سیراب نمود و آنان صبحگاه قبل از مردم دیگر به منزل بازگشتند و سپس موسی به طرف آن درخت بازگشت و نشست و گفت: «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» (1)، یعنی خدایا من به پاره ی نانی نیازمند هستم».

و روایت شده که موسی علیه السلام در آن وقت به پاره ی خرمایی نیازمند بود. و چون آن دو دختر به خانه بازگشتند، پدرشان [شعیب] فرمود: چه زود بازگشتید؟! گفتند: «مرد صالح و مهربانی گوسفندان ما را سیراب نمود» پس حضرت شعیب علیه السلام به یکی از آنان فرمود: «او را دعوت کن تا نزد من بیاید» و آن دختر [که بعداً همسر موسی گردید] با رعایت حیا نزد موسی علیه السلام آمد و گفت: «پدرم شما را دعوت نموده تا مزد کارتان را بدهد».

و روایت شده که موسی علیه السلام به او فرمود: راه را به من نشان ده و پشت سر من حرکت کن، چرا که ما فرزندان یعقوب پشت سر زن ها نگاه نمی کنیم، و چون موسی علیه السلام نزد شعیب آمد و ماجرای خود را بیان نمود، شعیب گفت:

ص: 259


1- سوره ی قصص، آیه ی 24.

«هراس مکن که از مردم ستمکار نجات یافتی» پس یکی از آن دو دختر به پدر خود گفت: پدر جان، موسی را اجیر کن، چرا که او اجیر قوی و امینی برای تو خواهد بود» و شعیب به موسی علیه السلام فرمود: «من می خواهم یکی از این دو دختر را به تو تزویج نمایم و تو هشت سالی برای من کار بکنی و اگر ده سال برای من کار بکنی، با میل خود خواهد بود».

و روایت شده که حضرت موسی علیه السلام همان ده سال را در خدمت شعیب بود، چرا که پیامبران علیهم السلام عمل کامل و تمام را انجام می دهند.

و چون مدّت خدمت موسی تمام شد، او با خانواده خود به طرف بیت المقدس حرکت نمود، و شبانگاه راه را گم کرد و از دور آتشی را دید و به خانواده خود گفت: این جا بمانید تا من از آتشی که دیدم مقداری بیاورم تا گرم شوید و از راه نیز اطلاعی پیدا کنم، و چون نزد آن آتش آمد دید درختی است که از پایین تا بالا شعله ور است و هر چه به او نزدیک می شود او از موسی دور می گردد، پس موسی ترسید و بازگشت و سپس آن درخت به او نزدیک شد، و از کنار وادی ایمن در آن بقعه مبارکه از آن درخت ندا آمد: «یَا مُوسَی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ * وَ أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّی مُدْبِرًا وَ لَمْ یُعَقِّبْ» (1)، یعنی ای موسی من خدای ربّ العالمین هستم، عصای خود را رها کن، و چون موسی عصای خود را رها نمود، مانند ماری حرکت کرد و موسی پا به فرار گذارد و بازنگشت چرا که دید از دهان آن مار شعله آتشی خارج می شود، پس خداوند به او فرمود: باز گرد، و موسی بازگشت در حالی که بدن او می لرزید و قدم های او مضطرب بود و به خدای

ص: 260


1- سوره ی قصص، آیات 30 و 31.

خود گفت: خدایا آیا کلامی که من می شنوم کلام تو است؟ خطاب شد: آری آسوده باش، پس موسی آرامش و امنیّت پیدا کرد و پای خود را روی دم آن مار گذارد و سر او را گرفت و ناگهان دید تبدیل به عصا شد، سپس به او گفته شد: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی.» (1)

و روایت شده که به این خاطر مأمور به بیرون آوردن کفش شد که کفش او از پوست الاغ مرده ای بود. و روایت شده که خداوند به او فرمود: «اِخلع خوفیک خوفک من ضیاع أهلک و خوفک من فرعون»، یعنی خوف از ضایع شدن خانواده و خوف از فرعون را از خود دور کن» و سپس خداوند او را با معجزه ی ید بیضاء و عصا به طرف فرعون فرستاد. (2)

ص: 261


1- سوره ی طه، آیه ی 12.
2- ابن بابویه، قال: حدثنا أبی، و محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید (رضی الله عنهما)، عن سعد بن عبد الله، و عبد الله بن جعفر الحمیری، و محمّد بن یحیی العطار، و أحمد بن إدریس، جمیعا، قالوا: حدثنا أحمد بن محمّد بن عیسی، عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطی، عن أبان بن عثمان، عن محمّد الحلبی، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن یوسف بن یعقوب (صلوات الله علیهما) حین حضرته الوفاة جمع آل یعقوب -- و هم ثمانون رجلا -- فقال: إن هؤلاء القبط سیظهرون علیکم، و یسومونکم سوء العذاب، و إنّما ینجیکم الله من أیدیهم برجل من ولد لاوی بن یعقوب، اسمه موسی بن عمران، غلام طوال، جعد، آدم. فجعل الرجل من بنی إسرائیل یسمی ابنه عمران، و یسمی عمران ابنه موسی». فذکر أبان بن عثمان، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، أنه قال: «ما خرج موسی بن عمران حتّی خرج قبله خمسون کذابا من بنی إسرائیل، کلهم یدعی أنه موسی بن عمران». «فبلغ فرعون أنهم یرجفون به، و یطلبون هذا الغلام، و قال له کهنته و سحرته: إن هلاک دینک و قومک علی یدی هذا الغلام الذی یولد العام فی بنی إسرائیل. فوضع القوابل علی النساء، و قال: لا یولد العام غلام إلّا ذبح. و وضع علی ام موسی قابلة، فلما رأی بنو إسرائیل ذلک، قالوا: إذا ذبح الغلمان، و استحیی النساء، هلکنا، فلم نبق، فتعالوا لا نقرب النساء. فقال عمران أبو موسی علیه السلام: بل باشروهن، فإن أمر الله واقع و لو کره المشرکون، اَللَّهُمَّ، من حرمه فإنی لا احرمه، و من ترکه فإنی لا أترکه و باشر أم موسی، فحملت به. فوضع علی أم موسی قابلة تحرسها، فإذا قامت قامت، و إذا قعدت قعدت، فلما حملته امه وقعت علیها المحبة، و کذلک حجج الله علی خلقه، فقالت لها القابلة: ما لک یا بنیة تصفرین و تذوبین؟ قالت: لا تلومینی، فإنی أخاف إذا ولدت، أخذ ولدی فذبح. قالت: لا تحزنی، فإنی سوف أکتم علیک. فلم تصدقها، فلما أن ولدت، التفتت إلیها و هی مقبلة، فقالت: ما شاء الله. فقالت لها: أ لم أقل أنی سوف أکتم علیک. ثم حملته فأدخلته المخدع، و أصلحت أمره. ثم خرجت إلی الحرس، فقالت: انصرفوا -- و کانوا علی الباب -- فإنه خرج دم منقطع. فانصرفوا، فأرضعته. فلما خافت علیه الصوت، أوحی الله إلیها أن اعملی التابوت، ثم اجعلیه فیه، ثم أخرجیه لیلا، فاطرحیه فی نیل مصر. فوضعته فی التابوت، ثم دفعته فی الیم، فجعل یرجع إلیها، و جعلت تدفعه فی الغمر، و إن الریح ضربته فانطلقت به، فلما رأته قد ذهب به الماء، همت أن تصیح، فربط الله علی قلبها». قال: «و کانت المرأة الصالحة، امرأة فرعون -- و هی من بنی إسرائیل -- قالت لفرعون: إنها أیام الربیع، فأخرجنی و اضرب لی قبة علی شط النیل، حتّی أتنزه هذه الأیام. فضرب لها قبة علی شط النیل، إذ أقبل التابوت یریدها، فقالت: أما ترون ما أری علی الماء؟ قالوا: إی و الله -- یا سیدتنا -- إنا لنری شیئا. فلما دنا منها، قامت إلی الماء، فتناولته بیدها، و کاد الماء یغمرها، حتّی تصایحوا علیها، فجذبته، فأخرجته من الماء، فأخذته فوضعته فی حجرها، فإذا هو غلام أجمل الناس و أسرهم، فوقعت علیها منه محبة، فوضعته فی حجرها، و قالت: هذا ابنی. فقالوا: إی و الله -- یا سیدتنا -- مالک ولد، و لا للملک، فاتخذی هذا ولدا. فقامت إلی فرعون، فقالت: إنّی أصبت غلاما طیبا حلوا، نتخذه ولدا، فیکون قرة عین لی و لک، فلا تقتله. قال: و من أین هذا الغلام؟ قالت: لا و الله لا أدری، إلّا أن الماء جاء به، فلم تزل به حتّی رضی. فلما سمع الناس أن الملک قد تبنی ابنا، لم یبق أحد من رؤوس من کان مع فرعون إلّا بعث إلیه امرأته، لتکون له ظئرا، أو تحضنه، فأبی أن یأخذ من امرأة منهن ثدیا. قالت: امرأة فرعون: اطلبوا لابنی ظئرا، و لا تحقروا أحدا. فجعل لا یقبل من امرأة منهن ثدیا. فقالت أم موسی لأخته: انظری أ ترین له أثرا؟ فانطلقت حتّی أتت باب الملک، فقالت: قد بلغنی أنکم تطلبون ظئرا، و ها هنا امرأة صالحة تأخذ ولدکم، و تکفله لکم. فقالت: أدخلوها، فلما دخلت، قالت لها امرأة فرعون: ممن أنت؟ قالت: من بنی إسرائیل. قالت: اذهبی -- یا بنیة -- فلیس لنا فیک حاجة. فقالت لها النساء: عافاک الله، انظری هل یقبل، أو لا؟ فقالت امرأة فرعون: أرأیتم لو قبل هذا، هل یرضی فرعون أن یکون الغلام من بنی إسرائیل، و المرأة من بنی إسرائیل -- یعنی الظئر-؟ لا یرضی. قلن: فانظری أ یقبل، أو لا یقبل؟ قالت امرأة فرعون: فاذهبی فادعیها. فجاءت إلی أمها، فقالت: إن امرأة الملک تدعوک. فدخلت علیها، فدفع إلیها موسی، فوضعته فی حجرها، ثم ألقمته ثدیها، فازدحم اللبن فی حلقه، فلما رأت امرأة فرعون أن ابنها قد قبل، قامت إلی فرعون، فقالت: إنّی قد أصبت لابنی ظئرا، و قد قبل منها. فقال: و ممن هی؟ قالت: من بنی إسرائیل. قال فرعون: هذا مما لا یکون أبدا، الغلام من بنی إسرائیل، و الظئر من بنی إسرائیل؟ فلم تزل تکلمه فیه، و تقول: ما تخاف من هذا الغلام، إنّما هو ابنک، ینشأ فی حجرک؟ حتّی قلبته عن رأیه، و رضی. فنشأ موسی علیه السلام فی آل فرعون، و کتمت امه خبره، و أخته، و القابلة، حتّی هلکت امه، و القابلة التی قبلته، فنشأ علیه السلام لا یعلم به بنو إسرائیل -- قال -- و کانت بنو إسرائیل تطلبه و تسأل عنه، فیعمی علیهم خبره -- قال -- فبلغ فرعون أنهم یطلبونه، و یسألون عنه، فأرسل إلیهم، فزاد فی العذاب علیهم، و فرق بینهم، و نهاهم عن الإخبار به، و السؤال عنه». قال: «فخرجت بنو إسرائیل ذات لیلة مقمرة إلی شیخ عنده علم، فقالوا: لقد کنا نستریح إلی الأحادیث، فحتی متی، و إلی متی نحن فی هذا البلاء؟! قال: و الله إنکم لا تزالون فیه حتّی یحیی الله ذکره بغلام من ولد لاوی بن یعقوب، اسمه موسی بن عمران، غلام طوال جعد. فبیناهم کذلک، إذ أقبل موسی علیه السلام یسیر علی بغلة، حتّی وقف علیهم، فرفع الشیخ رأسه، فعرفه بالصفة، فقال له: ما اسمک، یرحمک الله؟ قال: موسی. قال: ابن من؟ قال: ابن عمران. فوثب إلیه الشیخ، فأخذ بیده فقبلها، و ثاروا إلی رجلیه فقبلوهما، فعرفهم و عرفوه، و اتخذهم شیعة. فمکث بعد ذلک ما شاء الله، ثم خرج، فدخل مدینة لفرعون، فیها رجل من شیعته یقاتل رجلا من آل فرعون من القبط، فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه القبطی، فوکزه موسی، فقضی علیه -- و کان موسی علیه السلام قد اعطی بسطة فی الجسم، و شدة فی البطش -- فذکره الناس، و شاع أمره، و قالوا: إن موسی قتل رجلا من آل فرعون. فأصبح فی المدینة خائفا یترقب، فلما أصبحوا من الغد، فإذا الذی استنصره بالأمس یستصرخه علی آخر، فقال له موسی: إنک لغوی مبین، بالأمس رجل و الیوم رجل؟! فلما أراد أن یبطش بالذی هو عدو لهما، قال: یا موسی، أ ترید أن تقتلنی کما قتلت نفسا بالأمس؟! إن ترید إلّا أن تکون جبارا فی الأرض، و ما ترید أن تکون من المصلحین. و جاء رجل من أقصی المدینة یسعی، قال: یا موسی، إن الملأ یأتمرون بک لیقتلوک، فاخرج إنّی لک من الناصحین. فخرج منها خائفا یترقب، فخرج من مصر بغیر ظهر و لا دابة و لا خادم، تخفضه أرض و ترفعه اخری، حتّی انتهی إلی أرض مدین، فانتهی إلی أصل شجرة فنزل، فإذا تحتها بئر، و إذا عندها امة من الناس یسقون، و إذا جاریتان ضعیفتان، و إذا معهما غنیمة لهما، قال: ما خطبکما؟ قالتا: أبونا شیخ کبیر، و نحن جاریتان ضعیفتان لا نقدر أن نزاحم الرجال، فإذا سقی الناس سقینا. فرحمهما موسی علیه السلام، فأخذ دلوهما، و قال لهما: قدما غنمکما. فسقی لهما، ثم رجعتا بکرة قبل الناس، ثم أقبل موسی إلی الشجرة، فجلس تحتها، و قال: رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ فروی أنه قال ذلک و هو محتاج إلی شق تمرة. فلما رجعتا إلی أبیهما، قال: ما أعجلکما فی هذه الساعة؟ قالتا: وجدنا رجلا صالحا، رحیما، سقی لنا. فقال لإحداهما: اذهبی فادعیه إلی. فجاءته تمشی علی استحیاء، قالت: إن أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیت لنا -- فروی أن موسی علیه السلام قال لها: وجهینی إلی الطریق، و امشی خلفی، فإنا بنو یعقوب لا ننظر فی أعجاز النساء -- فلما جاءه، و قص علیه القصص، قال: لا تخف، نجوت من القوم الظالمین. قالت: إحداهما: یا أبت، استأجره، إن خیر من استأجرت القوی الأمین. قال: إنّی أرید أن أنکحک إحدی ابنتی هاتین، علی أن تأجرنی ثمانی حجج، فإن أتممت عشرا فمن عندک. فروی أنه قضی أتمهما، لأن الأنبیاء علیهم السلام لا یأخذون إلّا بالفضل و التمام. فلما قضی موسی الأجل، و سار بأهله نحو بیت المقدس، أخطأ عن الطریق لیلا، فرأی نارا، قال لأهله: امکثوا، إنّی آنست نارا، لعلی آتیکم منها بقبس، أو بخبر عن الطریق. فلما انتهی إلی النار، إذا شجرة تضطرم من أسفلها إلی أعلاها، فلما دنا منها تأخرت عنه، فرجع، و أوجس فی نفسه خیفة، ثم دنت منه الشجرة، فنودی من شاطئ الواد الأیمن، فی البقعة المبارکة من الشجرة: أَنْ یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ، فإذا حیة مثل الجذع، لأنیابها صریر، یخرج منها مثل لهب النار، فولی مدبرا، فقال له ربه عزّوجلّ: ارجع. فرجع و هو یرتعد، و رکبتاه تصطکان، فقال: إلهی، هذا الکلام الذی أسمع کلامک؟ قال: نعم، فلا تخف. فوقع علیه الأمان، فوضع رجله علی ذنبها، ثم تناول لحییها، فإذا یده فی شعبة العصا، قد عادت عصا، و قیل له: فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُویً فروی أنه امر بخلعهما لأنهما کانتا من جلد حمار میت -- و روی فی قوله عزّوجلّ: فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ أی خوفیک: خوفک من ضیاع أهلک، و خوفک من فرعون -- ثم أرسله الله عزّوجلّ إلی فرعون و ملئه بآیتین: یده، و العصا». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 245]

ص: 262

ص: 263

ص: 264

امام صادق علیه السلام به برخی از اصحاب خود فرمود:

به آنچه امیدوار نیستی امیدوارتر باش از آنچه به آن امیدواری، چرا که موسی بن عمران رفت تا برای خانواده خود آتشی بیاورد، و چون بازگشت پیامبر مرسل بود، و خداوند متعال امر او را در یک شب اصلاح نمود، و همین گونه خداوند امر امام دوازدهم حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف را اصلاح خواهد کرد، و او را از حیرت و غیبت به نور فرج و ظهور تبدیل خواهد نمود. (1)

ص: 265


1- روی عن الصّادق علیه السلام أنه قال لبعض أصحابه: «کن لما لا ترجو أرجی منک لما ترجو، فإن موسی بن عمران خرج لیقتبس لأهله نارا، فرجع إلیهم و هو رسول نبی، فأصلح الله تبارک و تعالی أمر عبده و نبیه موسی فی لیلة، و هکذا یفعل الله تعالی بالقائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، الثانی عشر من الأئمّة، یصلح الله أمره فی لیلة، کما أصلح أمر موسی علیه السلام، و یخرجه من الحیرة و الغیبة إلی نور الفرج و الظهور». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 249]

«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا… إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند در این آیه به پیامبر خود صلی الله علیه و آله خبر داده که «موسی و اصحاب او از ناحیه فرعون گرفتار قتل و ظلم شدند» تا تسلیتی باشد برای این پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به مصائبی که اهل بیت او از امّت او خواهند دید، و خداوند بعد از تسلیت تفضّل نموده و آنان را خلیفه خود در روی زمین و امامان امّت قرار داده، و وعده کرده که آنان با دشمنانشان به دنیا باز می گردند و بین آنان عدالت جاری می شود. (2)

«وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ * وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِی فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ» (3)

امیرالمؤمنین علیه السلام در پایان یکی از سخنان خود فرمود:

مثل قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف در غیبت او و فرار او از مردم و پنهانی او از آنان، مَثَل

ص: 266


1- سوره ی قصص، آیه ی 4.
2- علی بن إبراهیم: قوله تعالی: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً إلی قوله تعالی: «إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ»، قال: فأخبر الله نبیه صلی الله علیه و آله بما لقی موسی و أصحابه من فرعون من القتل و الظلم، تعزیة له فیما یصیبه فی أهل بیته من أمته، ثم بشره بعد تعزیته أنه یتفضل علیهم بعد ذلک، و یجعلهم خلفاء فی الأرض، و أئمّة علی أمته، و یردهم إلی الدنیا مع أعدائهم حتّی ینتصفوا منهم. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 249، ح 1]
3- سوره ی قصص، آیات 5 و 6.

موسی علیه السلام است، که او نیز مدّتی خائف و پنهان بود، تا این که خداوند اجازه قیام و مطالبه حق خود و کشتن دشمنانش را به او داد و فرمود:

«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ…» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

منهال بن عمرو، حضرت علیّ بن الحسین علیه السلام را ملاقات نمود و به او گفت: ای فرزند رسول خدا حال شما چگونه است؟ و علی بن الحسین علیه السلام به او فرمود: وای بر تو، هنوز وقت آن نرسیده که بدانی حال من چگونه است؟!

ص: 267


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم متصل بقوله: حتّی یقتلوهم و قد ضرب أمیر المؤمنین علیه السلام فی أعدائه مثلا ما ضرب الله لهم فی أعدائهم بفرعون و هامان، فقال: یا ایها الناس ان أول من بغی علی الله عزّوجلّ علی وجه الأرض عناق بنت آدم علیه السلام خلق الله لها عشرین إصبعا لکل إصبع منها ظفران طویلان کالمنجلین العظیمین و کان مجلسها فی الأرض موضع جریب، فلما بغت بعث الله عزّوجلّ لها أسدا کالفیل، و ذئبا کالبعیر، و نسرا کالحمار، و کان ذلک فی الخلق الاول فسلطهم الله عزّوجلّ علیها فقتلوها، الا و قد قتل الله عزّوجلّ فرعون و هامان و خسف الله تعالی بقارون، و انما هذا المثل لاعدائه الذین غصبوا حقه فأهلکهم الله، ثم قال علی صلوات الله علیه علی أثر هذا المثل الذی ضربه: و قد کان لی حق حازه دونی من لم یکن له و لم أکن أشرکه فیه و لا توبة له الا بکتاب منزل أو برسول مرسل، و انی له بالرسالة بعد رسول الله صلی الله علیه و آله، و لا نبی بعد محمّد، فان یتوب و هو فی برزخ القیامة، غرته الأمانی و غره بالله الغرور، و قد أشفی علی جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ، و کذلک مثل القائم عج الله تعالی فرجه الشریف فی غیبته و هربه و استتاره مثل موسی علیه السلام خائفا مستترا الی أن یأذن الله فی خروجه، و طلب حقه و قتل أعدائه فی قوله: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ» و قد ضرب الحسین بن علیهما السلام مثلا فی بنی إسرائیل بذلتهم من أعدائهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 108، ح 7]

سپس فرمود: ما در بین این مردم، مانند بنی اسرائیل در بین آل فرعون شدیم! فرزندان ما را سر می برند و زنان ما را زنده می گذارند! و کار به جایی رسیده که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله که خیر البریّة و بهترین مردم بعد از حضرت محمّد صلی الله علیه و آله هستند را بر روی منبرها لعنت می کنند، و دشمنان ما صاحب مال و شرف می شوند، و دوستان ما مورد اهانت و تحقیر قرار می گیرند، و حق شان پایمال می شود، و همواره شیعیان ما چنین وضعی دارند!!

سپس فرمود:

عجم ها حرمت و حق عرب را رعایت می کردند، به خاطر این که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله از عرب بود، و عرب ها حق قریش را رعایت می کردند، به خاطر این که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله از قریش بود، و قریش بر عرب افتخار می کرد به خاطر این که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله از قریش بود، و عرب بر عجم افتخار می کرد که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله از عرب بود، و اکنون ای منهال کسی حق ما اهل بیت محمّد صلی الله علیه و آله را نمی شناسد!!! (1)

ص: 268


1- حدثنی أبی عن النضر بن سوید عن عاصم بن حمید عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لقی المنهال بن عمر علی بن الحسین علیهما السلام فقال له: کیف أصبحت یا ابن رسول -- الله؟ فقال: ویحک اما آن لک ان تعلم کیف أصبحت؟ أصبحنا فی قومنا مثل بنی إسرائیل فی آل فرعون، یذبحون أبنائنا و یستحیون نسائنا، و أصبح خیر البریة بعد محمّد صلی الله علیه و آله یلعن علی المنابر، و أصبح عدونا یعطی المال و الشرف، و أصبح من یحبنا محقورا منقوصا حقه، و کذلک لم یزل المؤمنون، و أصبحت العجم تعرف للعرب حقها بان محمّدا کان منها، و أصبحت العرب تعرف لقریش بأن محمّدا صلی الله علیه و آله کان منها، و أصبحت قریش تفتخر علی العرب بان محمّدا صلی الله علیه و آله کان منها، و أصبحت العرب تفتخر علی العجم بأن محمّدا صلی الله علیه و آله کان منها، و أصبحنا أهل البیت لا یعرف لنا حق فهکذا أصبحنا یا منهال. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 109، ح 8]

امام سجّاد علیه السلام فرمود:

سوگند به خدایی که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را بشیر و نذیر قرارداد، ابرار و نیکان از ما اهل بیت و شیعیانشان، مانند موسی و شیعیان او هستند، و دشمنان ما و پیروان آنان مانند فرعون و پیروان اویند. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«بدون شک دنیا بعد از پشت کردن به ما، رو به ما خواهد نمود، مانند اسب چموشی که رو به فرزند خود خواهد نمود» و سپس این آیه را تلاوت نمود «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ.» (2)

مفضّل گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاهی به علیّ و حسن و حسین علیهم السلام نمود و گریان شد، و فرمود:

«شمائید مستضعفین بعد از من» پس من به امام صادق علیه السلام گفتم: ای فرزند رسول خدا معنای این سخن چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: معنای آن این است: که شما امامان بعد از من هستید، چرا که خداوند می فرماید: «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ». سپس فرمود: تا قیامت این آیه درباره ی ما جاری خواهد بود. (3)

ص: 269


1- فی مجمع البیان و قال سید العابدین علی بن الحسین علیهما السلام: و الذی بعث محمّدا بالحق بشیرا و نذیرا ان الأبرار منا أهل البیت و شیعتهم بمنزلة موسی و شیعته و ان عدونا و أشیاعهم بمنزلة فرعون و أشیائه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 109، ح 9]
2- فی نهج البلاغة قال علیه السلام: لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها و تلا عقیب ذلک «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً و نجعلهم الوارثین».[تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 109، ح 10]
3- ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن محمّد بن الهیثم العجلی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا أبو العبّاس أحمد بن یحیی بن زکریا القطان، قال: حدثنا بکر بن عبد الله بن حبیب، قال: حدثنا تمیم بن بهلول، عن أبیه، عن محمّد بن سنان، عن المفضل بن عمر، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن رسول الله صلی الله علیه و آله نظر إلی علی و الحسن و الحسین علیهم السلام فبکی، و قال: أنتم المستضعفون بعدی». قال المفضل: فقلت له: ما معنی ذلک، یا ابن رسول الله؟ قال: «معناه أنتم الأئمّة بعدی، إن الله عزّوجلّ یقول: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ، فهذه الآیة فینا جاریة إلی یوم القیامة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 249، ح 3]

مؤلّف گوید:

در روایات فراوانی آمده که تأویل آیه فوق درباره ی ائمّه اهل البیت علیهم السلام است و ما به این مقدار بسنده کردیم. و در ذیل روایت گذشته از تفسیر قمّی از امام باقر علیه السلام آمده است: که فرمود: فرعون همواره فرزندان نوزاد بنی اسرائیل را به خاطر موسی می کشت، در حالی که موسی علیه السلام [در خانه او بود و او] را تربیت می نمود و اکرام می کرد و نمی دانست که هلاکت و نابودی او به دست موسی می باشد، تا این که موسی علیه السلام به راه افتاد و روزی نزد فرعون عطسه کرد و گفت: «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»، پس فرعون را خوش نیامد و لطمه ای به صورت موسی زد و گفت: این چه حرفی است که می زنی؟! و موسی علیه السلام نیز پرید و ریش فرعون را -- که بلند بود گرفت و] کند، و فرعون شدیداً متألّم و متأثّر شد و خواست که موسی را بکشد، پس همسر او آسیه گفت: این بچّه است و نمی داند چه می گوید، و تو نباید او را اذیّت می کردی. فرعون گفت: بلکه می فهمد. آسیه گفت: «او را آزمایش کن و مقابل او آتش سرخ شده و خرما قرار بده، پس اگر بین آن ها تمیز داد تو راست می گویی وگرنه تو اشتباه کرده ای» پس فرعون آتش و خرما را مقابل موسی گذارد و گفت: بخور و موسی

ص: 270

چون خواست دست خود را به طرف خرما ببرد، جبرئیل دست او را به طرف آتش گرداند و موسی آتش را به دهان گذارد و زبان او سوخت و شروع به گریه کرد، و آسیه به فرعون گفت: آیا من نگفتم او چیزی نمی فهمد؟ و فرعون از او گذشت.

راوی گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم: چه مقدار طول کشید تا خداوند موسی را به مادر بازگرداند؟ فرمود: سه روز، گفتم: آیا هارون برادر پدر و مادری موسی بود؟ فرمود آری، مگر سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لَا بِرَأْسِی» (1). گفتم: کدام یک بزرگ تر بودند؟ فرمود: هارون بزرگ تر بود، گفتم: آیا بر هر دو وحی نازل می شد؟ فرمود: بر موسی وحی نازل می شد و او تعلیم هارون می کرد. گفتم: آیا بیان احکام و قضاوت و امر و نهی را هر دو انجام می دادند؟ فرمود: موسی با خدای خود مناجات می نمود و علم را می نوشت و بین بنی اسرائیل قضاوت می کرد و هنگامی که او به مناجات می رفت، هارون جانشین او بود، گفتم: کدام یک زودتر از دنیا رفتند؟ فرمود: هارون قبل از موسی از دنیا رفت، و هر دو در تیه [و بیابان] از دنیا رفتند، گفتم: آیا موسی را فرزندانی بود؟ فرمود: موسی فرزندی نداشت، و ذریّه آنان از نسل هارون بود.

سپس فرمود:

موسی علیه السلام همواره نزد فرعون در بهترین کرامت و تکریم فرعون بود، تا به بلوغ مردی رسید و فرعون از سخنان توحیدی و خداپرستانه موسی کراهت داشت

ص: 271


1- سوره ی طه، آیه ی 94.

و چون تصمیم کشتن موسی را گرفت موسی از خانه او خارج شد… و پس از کشتن آن قبطی به طرف مدین حرکت نمود و تا مدین سه روز راه بود….

گفتم: آیا صحیح است که موسی با دختری ازدواج کند و مدّتی اجیر پدر او باشد؟ امام علیه السلام فرمود: موسی می دانست که به شرط خود عمل خواهد نمود، گفتم: فدای شما شوم شعیب کدام یک از دو دختر خود را به موسی تزویج نمود؟ فرمود: همان دختر که به پدر خود گفت: «یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» (1)، و چون مدّت اجاره ی موسی تمام شد موسی علیه السلام به شعیب گفت: من باید به وطن خود نزد مادر و اهل و خویشان خویش بازگردم اکنون برای من نزد شما چیست؟ شعیب علیه السلام فرمود: در این سال گوسفندان من هر فرزند سیاه سفیدی به دنیا آورند برای تو خواهد بود، پس موسی چون خواست قوچ ها را شبانه داخل گوسفندان کند عصایی را بین آن ها در زمین فرو می برد و عبای سیاه سفیدی را بر آن می انداخت و در آن سال هر گوسفندی فرزندی پیدا کرد سیاه و سفید بود و در پایان سال موسی علیه السلام همسر خود را سوار کرد و شعیب علیه السلام از پیش خود توشه ای به او داد و چون خواست با گوسفندان خود به طرف مصر حرکت کند به شعیب گفت:

من عصای خود را می خواهم؟ -- و عصاهای پیامبران نزد شعیب بود و به ارث به او رسیده بود -- پس شعیب به موسی گفت: داخل اطاق شود و یکی از عصاها را با خود ببر، و چون موسی داخل اطاق شد، عصای نوح و ابراهیم علیهما السلام به طرف او آمدند و موسی آن ها را گرفت، و شعیب گفت: «این ها را رها کن و عصای دیگری را بگیر» و موسی آن ها را رها کرد تا عصای

ص: 272


1- سوره ی قصص، آیه ی 26.

دیگری بگیرد، و باز آن ها به طرف موسی پریدند و موسی رها کرد تا سه مرتبه این وضعیت تکرار شد و شعیب چون چنین دید گفت: «بردار آن ها را چرا که خداوند تو را مخصوص به آن ها نموده است» پس موسی علیه السلام با گوسفندان و اهل خود به طرف مصر حرکت کرد و چون به بیابان رسید سرمای شدید و باد و تاریکی آنان را فرا گرفت و موسی از دور آتشی را دید و همان گونه که خداوند می فرماید:

«فَلَمَّا قَضَی مُوسَیالْأَجَلَ وَ سَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ» (1). موسی علیه السلام به طرف آن آتش رفت تا مقداری از آن بگیرد، ناگهان دید آن درختی است و شعله آن بالا می رود و چون خواست چیزی از آن را بگیرد آتش به طرف دیگر رفت و موسی ترسید و بازگشت و آتش نیز به درخت بازگردید و این عمل سه مرتبه تکرار شد و دیگر موسی به طرف آن درخت نرفت و خداوند به او خطاب کرد:

«یَا مُوسَی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» (2). و موسی گفت: دلیل این سخن چیست؟ و خداوند فرمود: «در دست تو چیست ای موسی؟ موسی گفت: «عصای من است» خطاب شد: «ای موسی آن را رها کن» و چون رها کرد مار زنده ای شد و حرکت کرده و موسی ترسید و بازگشت و خداوند به او فرمود: «خُذْهَا وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ»، سپس فرمود: «اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ»، یعنی من غیر علّةٍ و این به این خاطر بود که موسی علیه السلام بسیار

ص: 273


1- سوره ی قصص، آیه ی 29.
2- سوره ی قصص، آیه ی 30.

گندم گون بود، پس موسی دست خود را از گریبان خارج کرد و دنیا برای او روشن شد، و خداوند به او فرمود:

«فَذَانِکَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّکَ إِلَی فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ» (1). پس موسی گفت: «رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَن یَقْتُلُونِ * وَ أَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءًا یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ * قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ.» (2) و (3)

ص: 274


1- سوره ی قصص، آیه ی 32.
2- سوره ی قصص، آیات 35-33.
3- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن الحسن بن محبوب، عن العلاء بن رزین، عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «إن موسی لما حملت به أمه، لم یظهر حملها إلّا عند وضعه، و کان فرعون قد وکل بنساء بنی إسرائیل نساء من القبط یحفظونهن، و ذلک أنه کان لما بلغه عن بنی إسرائیل أنهم یقولون: إنه یولد فینا رجل، یقال له موسی بن عمران، یکون هلاک فرعون و أصحابه علی یده. فقال فرعون عند ذلک: لأقتلن ذکور أولادهم، حتّی لا یکون ما یریدون. و فرق بین الرجال و النساء، و حبس الرجال فی المحابس. فلما وضعت أم موسی موسی علیه السلام، نظرت إلیه، و حزنت علیه، و اغتمت و بکت، و قالت: یذبح الساعة. فعطف الله بقلب الموکلة بها علیها، فقالت لام موسی: ما لک قد اصفر لونک؟ فقالت: أخاف أن یذبح ولدی. فقالت: لا تخافی. و کان موسی لا یراه أحد إلّا أحبه، و هو قول الله: وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی فأحبته القبطیة الموکلة به. و أنزل الله علی موسی التابوت، و نودیت امه: ضعیه فی التابوت فاقذفیه فی الیم، و هو البحر وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ، فوضعته فی التابوت، و أطبقت علیه، و ألقته فی النیل. و کان لفرعون قصر علی شط النیل متنزه، فنزل من قصره و معه آسیة امرأته، فنظر إلی سواد فی النیل ترفعه الأمواج، و الریاح تضربه، حتّی جاءت به إلی باب قصر فرعون، فأمر فرعون بأخذه، فأخذ التابوت، و رفع إلیه، فلما فتحه وجد فیه صبیا، فقال: هذا إسرائیلی. و ألقی الله فی قلب فرعون لموسی محبة شدیدة، و کذلک فی قلب آسیة، و أراد فرعون أن یقتله، فقالت آسیة: لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ أنه موسی علیه السلام، و لم یکن لفرعون ولد، فقال: ائتوا له بظئر تربیه. فجاءوا بعدة نساء قد قتل أولادهن، فلم یشرب لبن أحد من النساء، و هو قول الله: وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ. و بلغ امه أن فرعون قد أخذه، فحزنت، و بکت، کما قال: وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً إِنْ کادَتْ لَتُبْدِی بِهِ، یعنی کادت أن تخبر بخبره، أو تموت، ثم ضبطت نفسها، فکان کما قال الله عزّوجلّ: لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ، أی لاخت موسی: قُصِّیهِ أی اتبعیه، فجاءت أخته إلیه فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ أی عن بعد وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ فلما لم یقبل موسی بأخذ ثدی أحد من النساء، اغتم فرعون غما شدیدا، فقالت أخته: هل أدلکم علی أهل بیت یکفلونه لکم، و هم له ناصحون؟ فقال: نعم فجاءت بامه، فلما أخذته فی حجرها، و ألقمته ثدیها، و التقمه و شرب، ففرح فرعون و أهله، و أکرموا امه، و قالوا لها: ربیه لنا، و لک منا الکرامة بما تختارین. و ذلک قول الله تعالی: فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ. و کان فرعون یقتل أولاد بنی إسرائیل کلما یلدون، و یربی موسی و یکرمه، و لا یعلم أن هلاکه علی یده، فلما درج موسی، کان یوما عند فرعون، فعطس موسی، فقال: الحمد لله رب العالمین. فأنکر فرعون ذلک علیه، و لطمه، و قال: ما هذا الذی تقول؟ فوثب موسی علی لحیته -- و کان طویل اللحیة -- فهلبها -- أی قلعها -- فآلمه ألما شدیدا، فهم فرعون بقتله، فقالت امرأته: هذا غلام حدث، لا یدری ما یقول، و قد آلمته بلطمتک إیاه. فقال فرعون: بل یدری. فقالت له: ضع بین یدیه تمرا و جمرا، فإن میز بینهما فهو الذی تقول. فوضع بین یدیه تمرا و جمرا، و قال: کل. فمد یده إلی التمر، فجاء جبرئیل فصرفها إلی الجمر، فأخذ الجمر فی فیه، فاحترق لسانه، و صاح و بکی، فقالت آسیة لفرعون: أ لم أقل لک إنه لا یعقل؟ فعفا عنه». قال الراوی: فقلت لأبی جعفر علیه السلام: فکم مکث موسی غائبا عن امه حتّی رده الله علیها؟ قال: «ثلاثة أیام». فقلت: کان هارون أخا موسی لأبیه و امه؟ قال: «نعم، أما تسمع الله تعالی یقول:ا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی. فقلت: أیهما کان أکبر سنا؟ قال: «هارون». قلت: و کان الوحی ینزل علیهما جمیعا؟ قال: «الوحی ینزل علی موسی، و موسی یوحیه إلی هارون». فقلت: أخبرنی عن الأحکام، و القضاء، و الأمر و النهی، أ کان ذلک إلیهما؟ قال: «کان موسی الذی یناجی ربه، و یکتب العلم، و یقضی بین بنی إسرائیل، و هارون یخلفه إذا غاب عن قومه للمناجاة». قلت: فأیهما مات قبل صاحبه؟ قال: «مات هارون قبل موسی علیه السلام، و ماتا جمیعا فی التیه». قلت: فکان لموسی علیه السلام ولد؟ قال: «لا، کان الولد لهارون، و الذریة له». قال: «فلم یزل موسی علیه السلام عند فرعون فی أکرم کرامة، حتّی بلغ مبلغ الرجال، و کان ینکر علیه ما یتکلم به موسی من التوحید، حتّی هم به، فخرج موسی من عنده، و دخل المدینة، فإذا رجلان یقتتلان، أحدهما یقول بقول موسی، و الآخر یقول بقول فرعون، فاستغاثه الذی من شیعته، فجاء موسی، فوکز صاحب فرعون، فقضی علیه، و تواری فی المدینة، فلما کان من الغد، جاء آخر فتشبث بذلک الرجل الذی یقول بقول موسی، فاستغاث بموسی، فلما نظر صاحبه إلی موسی، قال له: أ ترید أن تقتلنی کما قتلت نفسا بالأمس؟! فخلی عن صاحبه، و هرب. و کان خازن فرعون مؤمنا بموسی، قد کتم إیمانه ستمائة سنة، و هو الذی قال الله: وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ، و بلغ فرعون خبر قتل موسی الرجل، فطلبه لیقتله، فبعث المؤمن إلی موسی علیه السلام: إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ فَخَرَجَ مِنْها، کما حکی الله: خائِفاً یَتَرَقَّبُ -- قال -- یلتفت یمنة و یسرة، و یقول: رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ. و مر نحو مدین، و کان بینه و بین مدین مسیرة ثلاثة أیام، فلما بلغ باب مدین، رأی بئرا یستقی الناس منها لأغنامهم و دوابهم، فقعد ناحیة، و لم یکن أکل منذ ثلاثة أیام شیئا، فنظر إلی جاریتین فی ناحیة، و معهما غنیمات، لا تدنوان من البئر، فقال لهما: ما لکما لا تستقیان؟ قالتا، کما حکی الله: لا نَسْقِی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبِیرٌ، فرحمهما موسی، و دنا من البئر، فقال لمن علی البئر: أستقی لی دلوا، و لکم دلوا، و کان الدلو یمده عشرة رجال، فاستقی وحده دلوا لمن علی البئر و دلوا لبنتی شعیب، و سقی أغنامهما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ و کان شدید الجوع. قال أمیر المؤمنین علیه السلام: إن موسی کلیم الله حیث سقی لهما، ثم تولی إلی الظل، فقال: رب إنّی لما أنزلت إلی من خیر فقیر، و الله ما سأل الله إلّا خبزا یأکل، لأنه کان یأکل بقلة الأرض، و لقد رأوا خضرة البقل فی صفاق بطنه، من هزاله. فلما رجعت بنتا شعیب إلی شعیب، قال لهما: أسرعتما الرجوع! فأخبرتاه بقصة موسی علیه السلام، و لم تعرفاه، فقال شعیب لواحدة منهما: اذهبی إلیه، فادعیه لنجزیه أجر ما سقی لنا. فجاءت إلیه، کما حکی الله تعالی: تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا، فقام موسی معها، و مشت أمامه، فصفقتها الریح، فبان عجزها، فقال لها موسی: تأخری، و دلینی علی الطریق بحصاة تلقینها أمامی أتبعها، فأنا من قوم لا ینظرون فی أدبار النساء. فلما دخل علی شعیب، قص علیه قصته، فقال له شعیب: لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ، قالت إحدی بنات شعیب: یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. فقال لها شعیب: أما قوته، فقد عرفته بسقی الدلو وحده، فبم عرفت أمانته؟ فقالت له: إنه لما قال لی: تأخری عنی، و دلینی علی الطریق، فأنا من قوم لا ینظرون فی أدبار النساء، عرفت أنه من القوم الذین لا ینظرون أعجاز النساء، فهذه أمانته. فقال له شعیب: إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. فقال له موسی: ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ أی لا سبیل علی إن عملت عشر سنین، أو ثمان سنین. فقال موسی وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ». قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: أی الأجلین قضی؟ قال: «أتمها عشر سنین». قلت له: فدخل بها قبل أن یقضی الأجل، أو بعده؟ قال: «قبل». قلت: فالرجل یتزوج المرأة، و یشترط لأبیها إجارة شهرین مثلا، أ یجوز ذلک؟ قال: «إن موسی علم أنه یتم له شرطه، فکیف لهذا أن یعلم أنه یبقی حتّی یفی». قلت له: جعلت فداک، أیهما زوجه شعیب من بناته؟ قال: «التی ذهبت إلیه فدعته، و قالت لأبیها: یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ». «فلما قضی موسی الأجل، قال لشعیب: لا بد لی أن أرجع إلی وطنی، و أمی، و أهل بیتی، فما لی عندک؟ فقال شعیب: ما وضعت أغنامی فی هذه السنة من غنم بلق فهو لک؟ فعمد موسی عند ما أراد أن یرسل الفحل علی الغنم إلی عصا، فشق منها بعضا، و ترک بعضا، و غرزها فی وسط مربض الغنم، و ألقی علیها کساء أبلق، ثم أرسل الفحل علی الغنم، فلم تضع الغنم فی تلک السنة إلّا بلقا. فلما حال علیه الحول، حمل موسی امرأته، و زوده شعیب من عنده، و ساق غنمه، فلما أراد الخروج، قال لشعیب: أبغی عصا تکون معی، و کانت عصی الأنبیاء عنده، قد ورثها مجموعة فی بیت، فقال له شعیب: ادخل هذا البیت، و خذ عصا من بین العصی. فدخل، فوثبت إلیه عصا نوح و إبراهیم علیهما السلام، و صارت فی کفه، فأخرجها، و نظر إلیها شعیب، فقال: ردها، و خذ غیرها. فردها لیأخذ غیرها، فوثبت إلیه تلک بعینها، فردها، حتّی فعل ذلک ثلاث مرات، فلما رأی شعیب ذلک، قال له: اذهب، فقد خصک الله بها. فساق غنمه، فخرج یرید مصر، فلما صار فی مفازة و معه أهله، أصابهم برد شدید و ریح و ظلمة، و جنهم اللیل، فنظر موسی إلی نار قد ظهرت، کما قال الله: فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ، فأقبل نحو النار یقتبس، فإذا شجرة و نار تلتهب علیها، فلما ذهب نحو النار یقتبس منها أهوت إلیه، ففزع منها و عدا، و رجعت النار إلی الشجرة، فالتفت إلیها و قد رجعت إلی مکانها، فرجع الثانیة لیقتبس، فأهوت إلیه، فعدا و ترکها، ثم التفت إلیها و قد رجعت إلی الشجرة، فرجع إلیها ثالثة، فأهوت إلیه، فعدا و لم یعقب، أی لم یرجع، فناداه الله: أَنْ یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ، قال موسی: فما الدلیل علی ذلک؟ قال الله: ما فی یمینک یا موسی؟ قال: هی عصای. قال: أَلْقِها یا مُوسی فألقاها، فصارت حیة تسعی، ففزع منها موسی علیه السلام، و عدا، فناداه الله: خذها و لا تخف إنک من الآمنین اسلک یدک فی جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء. أی من غیر علة، و ذلک أن موسی علیه السلام کان شدید السمرة، فأخرج یده من جیبه، فأضاءت له الدنیا، فقال الله عزّوجلّ: فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ. فقال موسی، کما حکی الله عزّوجلّ: رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 255، ح 1]

ص: 275

ص: 276

ص: 277

ص: 278

مؤلّف گوید:

روایت فوق با روایتی که نخست بیان شد مشترکاتی داشت و لکن در هر کدام خصوصیّات اضافه ای بود که ناچار باید بیان می شد از این رو هر دو را با حذف موارد تکرار حتّی الامکان بیان کردیم و الله الموفّق.

«قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ» (1)

بُرسی گوید:

روایت شده که فرعون -- لعنه الله -- طلا را دوست می داشت و هنگامی که هارون به برادر خود پیوست و موسی و هارون نزد فرعون آمدند و از او هراس پیدا کردند، ناگهان سواری با لباس طلایی و شمشیر طلایی مقابل آنان ظاهر شد و به فرعون گفت: «اجابت کن موسی و هارون را وگرنه تو را خواهم کشت» و فرعون از سخن او دگرگون شد و گفت: فردا نزد من بیایید و چون موسی و هارون خارج شدند، فرعون دربان ها را خواست و آنان را مؤاخذه کرد و گفت: این سواره چگونه بدون اجازه ی من وارد شده است؟! و آنان به عزّت فرعون سوگند یاد کردند که جز موسی و هارون کسی وارد نشد. سپس گوید: آن سواره مثال علیّ علیه السلام بوده و او کسی است که خداوند به وسیله او پیامبران خود را در پنهانی یاری می کند، و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را آشکارا به وسیله ی او یاری می نماید، چرا که او کلمة الله الکبرای خداوند است و خداوند او را برای کمک به اولیای خود به هر شکلی بخواهد ظاهر می کند، و پیامبران خدا با این کلمه خدا را می خوانند و خداوند آنان را اجابت می کند و نجات

ص: 279


1- سوره ی قصص، آیه ی 35.

می دهد و به همین اشاره دارد آیه «وَ نَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا

بِآیَاتِنَا»، ابن عبّاس گوید: آیه کبرای موسی و هارون همین سواره است. (1)

بُرسی نیز گوید:

اصحاب تاریخ روایت کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی نشسته بود و یکی از بزرگان جنّی ها نزد او بود و مسائل مشکل خود را سؤال می کرد، و چون امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد آن مرد جنّی کوچک شد تا به اندازه ی گنجشکی در آمد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا رسول الله مرا از این آقا پناه بده، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از چه کسی تو را پناه بدهم؟ او گفت: از این جوانی که به طرف ما می آید، فرمود: برای چه؟ جنّی گفت: «من در روز طوفان خواستم کشتی نوح را غرق کنم و چون دست خود را به کشتی دراز کردم او ضربتی به من زد و دست مرا قطع نمود» و سپس دست قطع شده خود را نشان داد و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آری این جوان همان است.

ص: 280


1- البرسی، قال: روی أن فرعون (لعنه الله) لما لحق هارون بأخیه موسی، دخلا علیه یوما فأوجسا خیفة منه، فإذا فارس یقدمهما، و لباسه من ذهب، و بیده سیف من ذهب، و کان فرعون یحب الذهب، فقال لفرعون: أجب هذین الرجلین، و إلّا قتلتک. فانزعج فرعون لذلک، و قال: عودا إلی غدا. فلما خرجا، دعا البوابین و عاقبهم، و قال: کیف دخل علی هذا الفارس بغیر إذن؟ فحلفوا بعزة فرعون أنه ما دخل إلّا هذان الرجلان. و کان الفارس مثال علی علیه السلام، هذا الذی أید الله به النّبیین سرا، و أید به محمّدا صلی الله علیه و آله جهرا، لأنه کلمة الله الکبری التی أظهرها الله لأولیائه فیما شاء من الصور، فنصرهم بها، و بتلک الکلمة یدعون الله فیجیبهم و ینجیهم، و إلیه الإشارة بقوله: وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا. قال ابن عبّاس: کانت الآیة الکبری لهما هذا الفارس. [تفسیر برهان، ج 4، ص 265، ح 2]

سپس بُرسی گوید:

با همین اسناد روایت شده که یکی از جنّی ها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بود، و چون امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد، آن مرد جنّی به رسول خدا صلی الله علیه و آله پناه برد و گفت: یا رسول الله این جوانی که به طرف ما می آید کیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مگر او با تو چه کرده است؟ مرد جنّی گفت: من از امر سلیمان تمرّد کردم و سلیمان گروهی از جنیّان را سراغ من فرستاد و من بر آنان غالب شدم، ناگهان این سواره مرا اسیر و مجروح نمود، و این محل ضربت اوست که هنوز بهبود نیافته است. (1)

«وَ قَالَ فِرْعَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی فَأَوْقِدْ لِی یَا هَامَانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَل لِّی صَرْحًا…» (2)

علیّ بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه گوید:

هامان برای فرعون برجی [بلند] در هوا بنا نمود و آنقدر آن را بالا برد که بیش

ص: 281


1- -- و روی البرسی أیضا، قال: روی أصحاب التواریخ: أن رسول الله صلی الله علیه و آله کان جالسا و عنده جنی یسأله عن قضایا مشکلة، فأقبل أمیر المؤمنین علیه السلام فتصاغر الجنی حتّی صار کالعصفور، ثم قال: أجرنی، یا رسول الله. فقال: «ممن؟» فقال: من هذا الشاب المقبل. فقال: «و ما ذاک؟» فقال الجنی: أتیت سفینة نوح لاغرقها یوم الطوفان، فلما تناولتها ضربنی هذا فقطع یدی، ثم أخرج یده مقطوعة، فقال النّبی صلی الله علیه و آله: «هو ذاک». -- ثم قال البرسی: و بهذا الإسناد: أن جنیا کان جالسا عند رسول الله صلی الله علیه و آله، فأقبل أمیر المؤمنین علیه السلام، فاستغاث الجنی، و قال: أجرنی -- یا رسول الله -- من هذا الشاب المقبل. قال: «و ما فعل بک؟» قال: تمردت علی سلیمان، فأرسل إلی نفرا من الجن، فطلت علیهم، فجاءنی هذا الفارس فأسرنی و جرحنی، و هذا مکان الضربة إلی الآن لم یندمل. [تفسیر برهان، ج 4، ص 266، ح 3 و 4]
2- سوره ی قصص، آیه ی 38.

از آن -- به خاطر بادهای جوّ بالا -- کسی نمی توانست بالا برود، و به فرعون گفت: بیش از این نمی توان بالا رفت، از این رو خداوند بادها را مأمور کرد تا آن را فرو ریختند و سپس فرعون و هامان صندوقی ساختند و چهار جوجه از جوجه های عقاب را از لانه ها گرفتند و پرورش دادند تا به نهایت قدرت رسیدند، و به پای هر کدام طنابی بستند و یک سر آن را به گوشه ای از صندوق متصّل کردند و آنان را گرسنه گذاردند و گوشتی را بر سر چوبی بالای سر آن ها قرار دادند و چون عقاب ها به طعمه خود نگاه کردند پرواز نمودند و صندوق را که در آن فرعون و هامان نشسته بودند بالا بردند و یک روز در حال پرواز بودند، تا این که فرعون به هامان گفت: به آسمان بنگر و ببین آیا ما به آسمان رسیده ایم؟ هامان گفت: من آسمان را همان گونه که روی زمین دیده ام می بینم و لکن زمین را نمی بینم و تنها دریاها و آب ها را می بینم و آن چهار عقاب پرواز کردند تا خورشید غروب کرد و دیگر آب ها و دریاها نیز دیده نشدند و فرعون به هامان گفت: به آسمان بنگر و ببین چگونه است؟ و هامان گفت: «من ستارگان را همان گونه که روی زمین می دیدم می بینم و از زمین جز ظلمت و تاریکی چیزی را نمی بینم» آن گاه بادها مأمور شدند تا آن ها را واژگون کنند، و صندوق واژگون شد و با سرعت به طرف زمین بازگشت و سقوط کرد و لکن هنوز فرعون، متکبّر و لجوج بود، چنان که خداوند درباره ی او می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ، وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ.» (1)

ص: 282


1- علی بن إبراهیم: قال: فبنی هامان له فی الهواء صرحا، حتّی بلغ مکانا فی الهواء لا یتمکن الإنسان أن یقوم علیه من الریاح القائمة فی الهواء، فقال لفرعون: لا نقدر أن نزید علی هذا. فبعث الله ریاحا، فرمت به، فاتخذ فرعون و هامان عند ذلک التابوت، و عمدا إلی أربعة أنسر، فأخذا أفراخها و ربیاها، حتّی إذا بلغت القوة، و کبرت، عمدا إلی جوانب التابوت الأربعة، فغرسا فی کل جانب منه خشبة، و جعلا علی رأس کل خشبة لحما، و جوعا الأنسر، و شدا أرجلها بأصل الخشبة، فنظرت الأنسر إلی اللحم، فأهوت إلیه، و صفقت بأجنحتها، و ارتفعت بهما فی الهواء، و أقبلت تطیر یومها، فقال فرعون لهامان: انظر إلی السماء، هل بلغناها؟ فنظر هامان، فقال: أری السماء کما کنت أراها من الأرض فی البعد. فقال: انظر إلی الأرض. فقال: لا أری الأرض، و لکنی أری البحار و الماء. قال: فلم تزل الأنسر ترتفع، حتّی غابت الشمس، و غابت عنهم البحار و الماء، فقال فرعون: یا هامان، انظر إلی السماء. فنظر، فقال: أراها کما کنت أراها من الأرض. فلما جنهم اللیل، نظر هامان إلی السماء، فقال فرعون: هل بلغناها؟ قال: أری الکواکب کما کنت أراها من الأرض، و لست أری من الأرض إلّا الظلمة. قال: ثم حالت الریاح القائمة فی الهواء بینهما، فانقلب التابوت بهما، فلم یزل یهوی بهما حتّی وقع علی الأرض، و کان فرعون أشد ما کان عتوا فی ذلک الوقت. ثم قال الله: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 266، ح 1]

مرحوم علیّ بن ابراهیم در تفسیر «فَحَشَرَ فَنَادَی * فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی * فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی» (1)، گوید:

نکال به معنای عقوبت است و مقصود از عقوبت آخر «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی» می باشد و مقصود از عقوبت أولی «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی»، می باشد و خداوند فرعون را به خاطر این دو سخن هلاک نمود. (2)

ص: 283


1- سوره ی نازعات، آیات 24 و 25.
2- و قال علی بن إبراهیم فی قوله: فَحَشَرَ فَنادی یعنی فرعون فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولی، و النکال: العقوبة. و الآخرة: هو قوله: أنا ربکم الأعلی. و الاولی: قوله: ما علمت لکم من إله غیری. فأهلکه الله بهذین القولین. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 267، ح 2]

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان (1)، از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

بین آن دو سخن فرعون چهل سال فاصله شد. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

ائمّه در کتاب خدا دو قسم است: 1. ائمّه حق چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (3)، و آنان کسانی هستند که امر خدا را بر امر مردم مقدّم می داشتند و حکم او را بر حکم مردم مقدم می نمودند، 2. ائمّه باطل، چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ» و آنان کسانی هستند که امر خود را بر امر خدا و حکم خود را بر حکم خدا مقدّم می داشتند و با هواهای نفسانی خود خلاف حکم خدا حکم می کردند. (4)

سوره ی قصص، آیات 44 تا 60

متن:

وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلی مُوسَی الْأَمْرَ وَ ما کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدینَ (44) وَ لکِنَّا

ص: 284


1- مجمع البیان، ج 10، ص 257.
2- الطبرسی، قال: جاء فی التفسیر عن أبی جعفر علیه السلام أنه کان بین الکلمتین أربعون سنة. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 267، ح 3]
3- سوره ی انبیاء، آیه ی 73.
4- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، و محمّد بن الحسین، عن محمّد ابن یحیی، عن طلحة بن زید، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن الأئمّة فی کتاب الله عزّوجلّ إمامان: قال الله تبارک و تعالی: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لا بأمر الناس، یقدمون أمر الله قبل أمرهم، و حکم الله قبل حکمهم، و قال: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ یقدمون أمرهم قبل أمر الله، و حکمهم قبل حکم الله، و یأخذون بأهوائهم خلاف ما فی کتاب الله عزّوجلّ».[البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 267، ح 4]

أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما کُنْتَ ثاوِیاً فی أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ لکِنَّا کُنَّا مُرْسِلینَ (45) وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (46) وَ لَوْ لا أَنْ تُصیبَهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ فَیَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (47) فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِیَ مِثْلَ ما أُوتِیَ مُوسی أَ وَ لَمْ یَکْفُرُوا بِما أُوتِیَ مُوسی مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کافِرُونَ (48) قُلْ فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدی مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (49) فَإِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (50) وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (51) الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ (52) وَ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمینَ (53) أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (54) وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلینَ (55) إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ (56) وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبی إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (57) وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعیشَتَها فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلیلاً وَ کُنَّا نَحْنُ الْوارِثینَ (58) وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری حَتَّی یَبْعَثَ فی أُمِّها رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُری إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ (59) وَ ما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ زینَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی أَ فَلا تَعْقِلُونَ (60)

ص: 285

لغات:

«بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ»، یعنی مکان غربی و یا کوه غربی و یا وادی غربی، و «قَضَیْنا إِلی مُوسَی»، یعنی أوحینا إلی موسی، و «أمر» در این جا به معنای رسالت و شریعت است، و «ثاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ»، یعنی مقیماً، و «تظاهرا» یعنی تعاونا بالسحر، و «وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ»، یعنی قرآن را پیاپی برای آنان فرستادیم، و توصیل به معنای متّصل نمودن ریسمان ها به همدیگر است، و «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، یعنی یدفعون السیّئة بالحسنة، و «تَخَطّف» اخذ و گرفتن چیزی است بالکلیّه، و «یُجبی إلیه ثمرات کلّ شئ» یعنی یُجلب إلیه یعنی انواع میوه ها از جاهای دیگر به اهل مکّه می رسد و به سوی آنان سرازیر می شود، و «بَطِرَتْ مَعِیشَتَها»، از «بَطَر» به معنای طغیان هنگام نعمت است، و بعضی گفته اند: به معنای تکبّر هنگام نعمت است و یا تکبّر از پذیرفتن حق است.

ترجمه:

تو در جانب غربی نبودی هنگامی که ما فرمان نبوّت را به موسی دادیم و تو از شاهدان نبودی (در آن هنگام که معجزات را در اختیار موسی گذاردیم)! (44) ولی ما اقوامی را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهای طولانی بر آن ها گذشت (که آثار انبیا از دل های شان محو شد پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم)! تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتی تا (از وضع آنان آگاه باشی و) آیات ما را برای آن ها [مشرکان مکّه] بخوانی، ولی ما بودیم که تو را فرستادیم (و این آیات را در اختیارت قرار دادیم)! (45) تو در کنار طور نبودی زمانی که ما ندا دادیم ولی این رحمتی از سوی پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذارکننده ای برای آنان نیامده است شاید متذکّر شوند!

ص: 286

(46) هر گاه (پیش از فرستادن پیامبری) مجازات و مصیبتی بر اثر اعمال شان به آنان می رسید، می گفتند: «پروردگارا! چرا رسولی برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟!» (47) ولی هنگامی که حقّ از نزد ما برای آن ها آمد گفتند: «چرا مثل همان چیزی که به موسی داده شد به این پیامبر داده نشده است؟!» مگر بهانه جویانی همانند آنان، معجزاتی را که در گذشته به موسی داده شد، انکار نکردند و گفتند: «این دو نفر [موسی و هارون] دو ساحرند که دست به دست هم داده اند (تا ما را گم راه کنند) و ما به هر دو کافریم»؟! (48) بگو: «اگر راست می گویید (که تورات و قرآن از سوی خدا نیست)، کتابی هدایت بخش تر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروی کنم!» (49) اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهای خود پیروی می کنند! و آیا گم راهتر از آن کس که پیروی هوای نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته، کسی پیدا می شود؟! مسلّماً خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند! (50) ما آیات قرآن را یکی پس از دیگری برای آنان آوردیم شاید متذکّر شوند! (51) کسانی که قبلًا کتاب آسمانی به آنان داده ایم به آن [قرآن] ایمان می آورند! (52) و هنگامی که بر آنان خوانده شود می گویند: «به آن ایمان آوردیم این ها همه حق است و از سوی پروردگار ماست ما پیش از این هم مسلمان بودیم!» (53) آن ها کسانی هستند که به خاطر شکیباییشان، اجر و پاداش شان را دو بار دریافت می دارند و بوسیله نیکیها بدیها را دفع می کنند و از آنچه به آنان روزی داده ایم انفاق می نمایند (54) و هر گاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روی می گردانند و می گویند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان سلام بر شما (سلام وداع) ما خواهان جاهلان نیستیم!» (55) تو نمی توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی ولی خداوند هر کس را

ص: 287

بخواهد هدایت می کند و او به هدایت یافتگان آگاه تر است! (56) آن ها گفتند: «ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان می ربایند!» آیا ما حرم امنی در اختیار آن ها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزی (از هر شهر و دیاری) بسوی آن آورده می شود؟! رزقی است از جانب ما ولی بیشتر آنان نمی دانند! (57) و چه بسیار از شهرها و آبادیهایی را که بر اثر فراوانی نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کردیم! این خانه های آن هاست (که ویران شده)، و بعد از آنان جز اندکی کسی در آن ها سکونت نکرد و ما وارث آنان بودیم! (58) و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمی کرد تا این که در کانون آن ها پیامبری مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند! (59) آنچه به شما داده شده، متاع زندگی دنیا و زینت آن است و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است آیا اندیشه نمی کنید؟! (60)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ مَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَیْنَا وَ لَکِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّکَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِیرٍ مِّن قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» (1)

شیخ طوسی از سلیمان دیلمی نقل کرده که گوید: به مولای خود امام صادق علیه السلام گفتم: معنای «وَ مَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ» چیست؟ فرمود:

«نامه ای است که خداوند دو هزار سال قبل از خلقت این مردم بر ورقه ای نوشته و بر روی عرش قرار داده است» گفتم: در آن نامه چه بوده است؟ فرمود: در آن نوشته شده بوده: «ای شیعیان آل محمّد صلی الله علیه و آله قبل از آن که شما از من سؤال کنید من خواسته شما را عطا نمودم، و قبل آن که شما مرا عصیان

ص: 288


1- سوره ی قصص، آیه ی 46.

کنید، من شما را عفو کردم و بخشیدم، کسی که با ولایت آل محمّد صلی الله علیه و آله مرا ملاقات کند، من با رحمت خود او را داخل بهشت خواهم نمود. (1)

در کتاب عیون از حضرت رضا علیه السلام و در تفسیر امام عسکری علیه السلام نیز نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هنگامی که خداوند جل جلاله موسی بن عمران را مبعوث به نبوّت نمود، و او را برگزید، و با او مناجات نمود، و دریا را برای او شکافت، و بنی اسرائیل را نجات داد، و تورات و الواح را به او عطا نمود، موسی منزلت خود را نزد خداوند بلند دید و گفت: «پروردگارا تو، به من کرامتی نمودی که به احدی از پیامبران قبل از من چنین کرامتی نکردی» و خداوند در پاسخ او فرمود: ای موسی مگر نمی دانی که محمّد صلی الله علیه و آله نزد من از همه مخلوق افضل است؟ موسی علیه السلام گفت: «پروردگارا اگر محمّد نزد تو از جمیع مخلوق افضل است، آیا در آل پیامبران کسی افضل از آل من هست؟ خطاب شد: ای موسی، مگر ندانسته ای که فضل آل محمّد بر جمیع آل پیامبران مانند فضل محمّد بر جمیع پیامبران است؟ موسی گفت: خدایا، اگر آل محمّد نزد تو چنین

ص: 289


1- و یؤیده ما رواه الشیخ أبو جعفر الطوسی رحمة الله علیه بإسناده عن الفضل بن شاذان یرفعه إلی سلیمان الدیلمی عن مولانا جعفر بن محمّد علیه السلام قال قلت لسیدی أبی عبد الله علیه السلام ما معنی قول الله عزّوجلّ وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا قال کتاب کتبه الله عزّوجلّ قبل أن یخلق الخلق بألفی عام فی ورقة آس فوضعها علی العرش قلت یا سیدی و ما فی ذلک الکتاب قال فی الکتاب مکتوب یا شیعة آل محمّد أعطیتکم قبل أن تسألونی و غفرت لکم قبل أن تعصونی و عفوت عنکم قبل أن تذنبوا من جاءنی منکم بالولایة أسکنته جنتی برحمتی. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 410، ح 11]

هستند، آیا در بین اصحاب پیامبران کسی افضل از اصحاب من وجود دارد؟ خطاب شد:

ای موسی، مگر نمی دانی که فضیلت اصحاب محمّد نسبت به جمیع اصحاب پیامبران مانند فضیلت آل محمّد بر جمیع آل پیامبران، و مانند فضیلت محمّد بر جمیع پیامبران است؟ موسی گفت: خدایا، اگر محمّد و آل او علیهم السلام و اصحاب او چنین اند، آیا کسی در بین امّت های پیامبران نزد تو افضل از امّت من خواهد بود؟ در حالی که تو ابر را بر سر آنان سایه افکندی و «مَنّ و سَلوا» را بر آنان نازل نمودی و دریا را برای آنان شکافتی؟ پس خداوند به موسی خطاب نمود: ای موسی، آیا نمی دانی که فضل امّت محمّد بر جمیع امّت ها، مانند فضل محمّد است بر جمیع خلق من؟

پس موسی علیه السلام گفت: «خدایا ای کاش من آنان را می دیدم» و خداوند به او فرمود: ای موسی تو هرگز آنان را نخواهی دید و ظهور آنان در این زمان نیست و لکن زود است که در بهشت آنان را ببینی و تو در بهشت «عَدن» و «فردوس» آنان یعنی محمّد صلی الله علیه و آله و آل او را خواهی دید که در نعمت های بهشتی متنعّم اند و در خیرات آن ساکن خواهند بود، آیا دوست می داری که سخن آنان را بشنوی؟ موسی گفت:

آری، خطاب شد: ای موسی برخیز و کمر بندگی را ببند و مانند عبد ذلیلی مقابل سیّد جلیل خود بایست» و چون موسی چنین کرد، پروردگار ما جل جلاله ندا کرد: «ای امّت محمّد» پس همه آنان در صلب پدران و ارحام مادران پاسخ دادند: «لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ

ص: 290

الْمُلْکَ لَاشَرِیکَ لَک لَبَّیْکَ» -- سپس حضرت عسکری علیه السلام فرمود: این پاسخ آن ها شعار حج قرار گرفت -- و سپس خداوند به امّت محمّد خطاب نمود: ای امّت محمّد، قضا و حکم من بر شما این است که رحمت من بر غضب من [نسبت به شما] سبقت دارد، و عفو من بر عقوبت من سابق است، همانا من شما را قبل از آن که مرا بخوانید اجابت نموده ام، و قبل از آن که از من سؤال کنید من به شما عطا نمودم، و هر کدام از شما اگر مرا با شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ، و أَنَ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»، ملاقات کند، و در گفتار خود صادق و در افعال خود با حقیقت باشد، و علیّ بن ابیطالب علیه السلام را برادر و ولیّ و وصیّ بعد از رسول من بداند، و اطاعت او را همانند اطاعت محمّد صلی الله علیه و آله بر خود واجب بداند و… من او را داخل بهشت خود خواهم نمود، گرچه گناهان او به اندازه ی کف روی دریا باشد».

سپس امام عسکری علیه السلام فرمود:

و چون خداوند پیامبر ما حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به نبوّت مبعوث نمود، به او فرمود: «وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ…»، یعنی «ای محمّد تو در کنار کوه طور نبودی آن گاه که ما امّت تو را این چنین کرامت نمودیم». و سپس به او می فرماید: بگو: «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» که خداوند مرا به این کرامت و فضیلت مخصوص نمود».

و به امّت او نیز می فرماید:

شما نیز بگویید: «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»، که خداوند ما را به این فضیلت مخصوص نمود.» (1)

ص: 291


1- الإمام أبو محمّد العسکری علیه السلام، قال: «إن رسول الله صلی الله علیه و آله قال: لما بعث الله عزّوجلّ موسی بن عمران، و اصطفاه نجیا، و فلق له البحر فنجی بنی إسرائیل، و أعطاه التوراة و الألواح، رأی مکانه من ربه عزّوجلّ، فقال: رب لقد کرمتنی بکرامة لم تکرم بها أحدا قبلی. قال الله عزّوجلّ: یا موسی، أما علمت أن محمّدا أفضل عندی من جمیع خلقی؟ قال موسی: یا رب، فإن کان محمّد أفضل عندک من جمیع خلقک، فهل فی آل الأنبیاء أکرم من آلی؟ قال الله عزّوجلّ: یا موسی، أما علمت أن فضل آل محمّد علی جمیع آل النّبیین کفضل محمّد علی جمیع المرسلین؟ قال موسی: یا رب، فإن کان آل محمّد عندک کذلک، فهل فی أصحاب الأنبیاء أکرم عندک من أصحابی؟ قال الله عزّوجلّ: یا موسی، أما علمت أن فضل صحابة محمّد علی جمیع صحابة المرسلین کفضل آل محمّد علی جمیع آل النّبیین، و فضل محمّد علی جمیع المرسلین؟ قال موسی: یا رب، فإن کان محمّد و آله علیهم السلام، و أصحابه کما وصفت، فهل فی امم الأنبیاء أفضل عندک من أمتی، ظللت علیهم الغمام، و أنزلت علیهم المن و السلوی، و فلقت لهم البحر؟ فقال الله تعالی: یا موسی، أما علمت أن فضل امة محمّد علی جمیع الأمم کفضله علی جمیع خلقی؟ قال موسی: یا رب، لیتنی کنت أراهم. فأوحی الله عزّوجلّ إلیه: یا موسی، إنک لن تراهم، فلیس هذا أوان ظهورهم، و لکن سوف تراهم فی الجنة، جنات عدن و الفردوس، بحضرة محمّد فی نعیمها یتقلبون، و فی خیراتها یتبحبحون، أ فتحب أن تسمع کلامهم؟ قال: نعم، یا رب. قال: قم بین یدی، و اشدد مئزرک، قیام العبد الذلیل بین یدی السید الجلیل. ففعل ذلک، فنادی ربنا عزّوجلّ: یا امة محمّد. فأجابوه کلهم و هم فی أصلاب آبائهم و أرحام أمهاتهم: لبیک اَللَّهُمَّ لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، إن الحمد و النعمة و الملک لک، لا شریک لک لبیک -- قال -- فجعل تلک الإجابة منهم شعار الحج. ثم نادی ربنا عزّوجلّ: یا امة محمّد، إن قضائی علیکم: أن رحمتی سبقت غضبی، و عفوی قبل عقابی، فقد استجبت لکم من قبل أن تدعونی و أعطیتکم من قبل أن تسألونی، من لقینی منکم بشهادة أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له، و أن محمّدا عبده و رسوله، صادق فی أقواله، محق فی أفعاله، و أن علی بن أبی طالب أخوه و وصیه من بعده، و ولیه، و یلتزم طاعته کما یلتزم طاعة محمّد، و أن أولیاءه المصطفین، الأخیار، المطهرین، المیامین، المبلغین بعجائب آیات الله، و دلائل حجج الله من بعدهما أولیاؤه، أدخلته جنتی و إن کانت ذنوبه مثل زبد البحر». قال: «فلما بعث الله عزّوجلّ نبینا محمّد صلی الله علیه و آله، قال: یا محمّد، و ما کنت بجانب الطور إذ نادینا أمتک بهذه الکرامة. ثم قال عزّوجلّ نبینا لمحمّد صلی الله علیه و آله: قل: الحمد لله رب العالمین علی ما اختصنی به من هذه الکرامة و الفضیلة. و قال لامته: و قولوا أنتم: الحمد لله رب العالمین علی ما اختصنا به من هذا الفضل». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 269، ح 4]

ص: 292

«فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» (1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِّنَ اللَّهِ» فرمود:

او کسی است دین خود را با رأی و هوای نفس خود برگزیده، و از امام منصوب از ناحیه خداوند یعنی ائمّه ی هدی (صلوات الله علیهم أجمعین) نگرفته [و از آنان پیروی نکرده است.] (2)

و از حضرت کاظم علیه السلام نیز نقل شده که فرمود:

مقصود از آیه فوق کسی است که دین خود را از رأی و هوای نفس خود برگزیند، بدون پیروی از امامی از ائمّه هدی علیهم السلام. (3)

ص: 293


1- سوره ی قصص، آیه ی 50.
2- علی بن إبراهیم: عن أبیه، عن القاسم بن سلیمان، عن المعلی بن خنیس، عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قوله: وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ، قال: «هو من یتخذ دینه برأیه، بغیر إمام من الله من أئمّة الهدی (صلوات الله علیهم)». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 271، ح 3]
3- محمّد بن الحسن الصفار: عن أحمد بن محمّد، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن القاسم بن سلیمان، عن المعلی بن خنیس، عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ: «یعنی من یتخذ دینه رأیه، بغیر إمام من أئمّة الهدی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 271، ح 1]

امام باقر علیه السلام به سدیر فرمود:

آیا می خواهی من کسانی که راه دین خدا را می بندند را به تو نشان بدهم؟ و سپس به ابوحنیفه و سفیان ثوری که در مسجد گرد هم نشسته بودند نگاه کرد و فرمود: «این هایند که راه دین خدا را می بندند، بدون آن که هدایتی از ناحیه خداوند شده باشند و کتاب مبیّن حق از باطل در اختیارشان باشد».

سپس فرمود:

اگر این افراد خبیث در خانه های خود می نشستند، مردم کسانی را نمی یافتند و ناچار به جستجوی دین خدا و رسول او بودند و نزد ما می آمدند و ما آنان را از خدا و رسول او صلی الله علیه و آله آگاه می ساختیم… . (1)

مؤلّف گوید:

روایات در این معنا فراوان است، به کتاب کافی جلد یک و کتب دیگر مراجعه شود.

ص: 294


1- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن صالح بن السندی، عن جعفر بن بشیر و محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن ابن فضال، جمیعا، عن أبی جمیلة، عن خالد بن عمّار، عن سدیر، قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام و هو داخل و أنا خارج، و أخذ بیدی، ثم استقبل البیت، فقال: «یا سدیر، إنّما امر الناس أن یأتوا هذه الأحجار، فیطوفوا بها، ثم یأتونا فیعلمونا ولایتهم لنا، و هو قول الله تعالی: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی -- ثم أومأ بیده إلی صدره -- إلی ولایتنا». ثم قال: «یا سدیر، فأریک الصادین عن دین الله» ثم نظر إلی أبی حنیفة و سفیان الثوری فی ذلک الزمان، و هم حلق فی المسجد، فقال: هؤلاء الصادون عن دین الله بلا هدی من الله، و لا کتاب منیر، إن هؤلاء الأخابیث لو جلسوا فی بیوتهم، فجال الناس، فلم یجدوا أحدا یخبرهم عن الله تبارک و تعالی، و عن رسول الله صلی الله علیه و آله، حتّی یأتونا، فنخبرهم عن الله تبارک و تعالی، و عن رسول الله صلی الله علیه و آله». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 769، ح 1]

«وَ لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» (1)

این آیه مرادف آیه «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا کُلَّ مَا جَاء أُمَّةً رَّسُولُهَا کَذَّبُوهُ» (2)، می باشد.

یونس بن یعقوب گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود:

«یعنی إمام بعد إمام.» (3)

و از موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده که فرمود:

«إمام إلی امامٍ.» (4)

مرحوم شیخ طوسی در امالی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

«إمام بعد إمامٍ.» (5)

یعنی، ما همواره برای هدایت مردم پیامبری بعد از پیامبر و امامی بعد از امامی را فرستادیم تا زمین خالی از حجّت نباشد و کسی را نشاید که بگوید: «رَبَنّا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولًا مُنْذِراً…» (6). و تا هر کسی با بیّنه و نشانه های

ص: 295


1- سوره ی قصص، آیه ی 51.
2- سوره ی مؤمنون، آیه ی 44.
3- ابن بابویه: بالإسناد عن سلیمان، عن داود بن کثیر الرقی، قال: دخلت علی أبی عبد الله علیه السلام، فقلت له: جعلت فداک، قوله تعالی: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی فما هذا الاهتداء بعد التوبة و الإیمان و العمل الصالح؟ قال: فقال: «معرفة الأئمّة -- و الله -- إمام بعد إمام».[البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 772، ح 11]
4- فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن محمّد بن جمهور عن حماد بن عیسی عن عبد الله بن جندب قال: سألت أبا الحسن علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ قال: امام الی امام. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 132، ح 83]
5- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا الحسین بن أحمد عن یعقوب بن یزید عن محمّد بن أبی عمیر عن عمر بن أذینة عن حمران عن أبی عبد الله علیه السلام فی قول الله عزّوجلّ وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ قال إمام بعد إمام. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 413]
6- سوره ی طه، آیه ی 134.

حق به طرف حق و یا باطل برود «لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَ یَحْیَی مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ.» (1)

«أُوْلَئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» (2)

ابو الجارود گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم: خداوند به اهل کتاب خیر فراوان داده است؟ فرمود: کدام خیر فراوان؟ گفتم: قول خداوند که می فرماید: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ یُؤْمِنُونَ»، تا این که می فرماید: «أُوْلَئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا» فرمود: خداوند به شما نیز داده است، و این آیه را تلاوت نمود «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ یَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ…» (3). سپس فرمود: مقصود از «نُورًا تَمْشُونَ بِهِ» امامی است که شما به او اقتدا می کنید. (4)

ص: 296


1- سوره ی انفال، آیه ی 42.
2- سوره ی قصص، آیه ی 54.
3- سوره ی حدید، آیه ی 28.
4- أحمد بن إدریس عن محمّد بن عبد الجبار عن ابن فضال عن ثعلبة بن میمون عن أبی الجارود قال: قلت لأبی جعفر علیه السلام: لقد آتی الله أهل الکتاب خیرا کثیرا قال: و ما ذاک؟ قلت: قول الله عزّوجلّ: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ» الی قوله: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا» قال: فقال قد آتاکم الله کما آتاهم، ثم تلا: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» یعنی إماما تأتمون به. [تفسیر نور الثّقلین، ج 5، ص 252، ح 110]

هشام بن سالم گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر «أُوْلَئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا» فرمود:

مقصود صبر بر تقیّه است، و «وَ یَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، «حَسَنَةِ» به معنای تقیّه و «سَّیِّئَةَ» به معنای اذاعه و ترک تقیّه است. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که مؤمن داخل قبر خود می شود، نماز طرف راست اوست، و زکات طرف چپ اوست، و احسان و نیکی او بالای سر اوست، و صبر در گوشه ای می رود، و چون آن دو ملک برای سؤال می آیند، صبر به نماز و زکات می گوید: به فریاد صاحب خود برسید، و اگر عاجز و ناتوان هستید، من از او حمایت خواهم کرد. (2)

مرحوم طبرسی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

مقصود از «وَ یَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، این است که با مدارای با مردم مانع از آزار آنان می شوند. (3)

ص: 297


1- فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن ابی عمیر عن هشام بن سالم و غیره عن أبی عبد الله علیه السلام فی قول الله عزّوجلّ: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا» علی التقیة وَ «یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» قال: الحسنة التقیة و السیئة الاذاعة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 133، ح 86]
2- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن محبوب، عن عبد الله بن مرحوم، عن أبی سیار، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «إذا دخل المؤمن فی قبره، کانت الصلاة عن یمینه، و الزکاة عن یساره، و البر مطل علیه، و یتنحی الصبر ناحیة، فإذا دخل علیه الملکان اللذان یلیان مساءلته، قال الصبر للصلاة و الزکاة و البر: دونکم صاحبکم، فإن عجزتم عنه فأنا دونه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 252، ح 7]
3- «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» أی یدفعون بالحسن من الکلام الکلام القبیح الذی یسمعونه من الکفار و قیل یدفعون بالمعروف المنکر عن سعید بن جبیر و قیل یدفعون بالحلم جهل الجاهل عن یحیی بن سلام و معناه یدفعون بالمداراة مع الناس أذاهم عن أنفسهم و روی مثل ذلک عن أبی عبد الله علیه السلام. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 403]

امام صادق علیه السلام فرمود:

ما اهل صبر هستیم، و شیعیان ما از ما صابرترند، چرا که ما بر آنچه می دانیم صبر می نماییم، و آنان بر آنچه نمی دانند صبر می کنند. (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَ یَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، یعنی ائمّه علیهم السلام با خوبی های خود، بدی های دیگران را برطرف می کنند، و سپس گوید: لغو به معنای کذب و لهو و غنا است، و مقصود از «أَعْرضُواْ عَنْهُ» ائمّه علیهم السلام هستند. (2)

«إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاء وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (3)

مرحوم طبرسی در جوامع گوید:

این آیه درباره ی حضرت ابوطالب نازل شده است، و از ائمّه هدی علیهم السلام نقل شده که ابوطالب مسلمان مرده است و علمای شیعه بر این معنا اتفّاق دارند، و اشعار ابوطالب نیز آمیخته به اسلام و تصدیق رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد. (4)

ص: 298


1- و قال الصّادق علیه السلام نحن صبرنا و شیعتنا أصبر منا و ذلک أنا صبرنا علی ما نعلم و هم صبروا علی ما لا یعلمون. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 141]
2- و قوله: وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أی یدفعون سیئة من أساء إلیهم بحسناتهم وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ قال اللغو الکذب و اللهو الغناء و هم الأئمّة علیه السلام یعرضون عن ذلک کله. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 142]
3- سوره ی قصص، آیه ی 56.
4- فی جوامع الجامع و قالوا: ان الآیة نزلت فی أبی طالب و قد ورد عن أئمّة الهدی علیهم السلام ان أبا طالب مات مسلما و أجمعت الامامیة علی ذلک و أشعاره مشحونة بالإسلام و تصدیق النّبی صلی الله علیه و آله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 134، ح 90]

مؤلّف گوید:

مرحوم علّامه امینی در کتاب الغدیر بابی درباره اسلام ابوطالب باز نموده و سخن کسانی که می گویند: او کافر مرده است را ردّ نموده، و عبارات و اشعار ابوطالب را که دلالت بر ایمان او به رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد و آیه ای از قرآن را در این باره نقل نموده است. (1)

«وَ قَالُوا إِن نَّتَّبِعِ الْهُدَی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَ وَ لَمْ نُمَکِّن لَّهُمْ حَرَمًا آمِنًا یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ…» (2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

این آیه درباره ی قریش نازل شد، هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را به اسلام و هجرت دعوت نمود، و آنان گفتند: «اگر ما از تو پیروی کنیم دشمنان، ما را از مکّه خارج خواهند کرد» و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «أَ وَ لَمْ نُمَکِّن لَّهُمْ حَرَمًا آمِنًا یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ رِزْقًا مِن لَّدُنَّا…» یعنی آیا ما مکّه را برای آنان حرم امن قرار ندادیم و همه ثمرات و میوه ها را از ناحیه خود به آن گسیل نداشتیم؟ (3)

امام صادق علیه السلام فرمود:

موعود در آیه «أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِیهِ» (4)، علیّ بن ابیطالب علیه السلام

ص: 299


1- الغدیر، ج 7، ص 331؛ ج 8، ص 3.
2- سوره ی قصص، آیه ی 57.
3- و قوله: وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا قال نزلت فی قریش حین دعاهم رسول الله صلی الله علیه و آله إلی الإسلام و الهجرة و قالوا «إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا» فقال الله عزّوجلّ: أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبی إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 142]
4- سوره ی قصص، آیه ی 61.

است که خداوند به او وعده داده که برای او از دشمنانش در دنیا انتقام بگیرد و در آخرت نیز او و دوستانش را به بهشت ببرد. (1)

سوره ی قصص، آیات 61 تا 75

متن:

أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقیهِ کَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ الْمُحْضَرینَ (61) وَ یَوْمَ یُنادیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (62) قالَ الَّذینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنا هؤُلاءِ الَّذینَ أَغْوَیْنا أَغْوَیْناهُمْ کَما غَوَیْنا تَبَرَّأْنا إِلَیْکَ ما کانُوا إِیَّانا یَعْبُدُونَ (63) وَ قیلَ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجیبُوا لَهُمْ وَ رَأَوُا الْعَذابَ لَوْ أَنَّهُمْ کانُوا یَهْتَدُونَ (64) وَ یَوْمَ یُنادیهِمْ فَیَقُولُ ما ذا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلینَ (65) فَعَمِیَتْ عَلَیْهِمُ الْأَنْباءُ یَوْمَئِذٍ فَهُمْ لا یَتَساءَلُونَ (66) فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسی أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحینَ (67) وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ (68) وَ رَبُّکَ یَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ (69) وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولی وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (70) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتیکُمْ بِضِیاءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ (71) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فیهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ (72) وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (73) وَ یَوْمَ یُنادیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (74)

ص: 300


1- و یؤیده ما رواه الحسن بن أبی الحسن الدیلمی رحمة الله علیه بإسناده عن رجاله إلی محمّد بن علی عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله عزّوجلّ أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِیهِ قال الموعود علی بن أبی طالب علیه السلام وعده الله أن ینتقم له من أعدائه فی الدنیا و وعده الجنة له و لأولیائه فی الآخرة. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 414]

وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهیداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ (75)

لغات:

«مُتعة» به معنای بهره و منفعت است، با این فرق که متعه منفعت با لذّت است و لکن منفعت گاهی همراه با سختی است بنابراین هر متعه ای منفعت است و لکن هر منفعتی متعه نیست، و «اِحضار» آماده کردن چیزی است به گونه ای که مشاهده شود، و «زَعْم» به معنای گمان و یا علم است، و «سَرمَد» به معنای ابد و دائم است و برخی گفته اند: «سَرمد» به معنای ازلی و ابدی است، و «ضَلّ» به معنای غابَ و گم راهی از حق است.

ترجمه:

آیا کسی که به او وعده نیکو داده ایم و به آن خواهد رسید، همانند کسی است که متاع زندگی دنیا به او داده ایم سپس روز قیامت (برای حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟! (61) روزی را (به خاطر بیاورید) که خداوند آنان را ندا میدهد و میگوید: «کجا هستند همتایانی که برای من می پنداشتید؟!» (62) گروهی (از معبودان) که فرمان عذاب درباره آن ها مسلم شده است میگویند: «پروردگارا! ما این ها [عابدان] را گم راه کردیم (آری) ما آن ها را گم راه کردیم همان گونه که خودمان گم راه شدیم ما از آنان به سوی تو بیزاری می جوییم آنان در حقیقت ما را نمی پرستیدند (بلکه هوای نفس خود را پرستش می کردند)!» (63) و به آن ها [عابدان] گفته می شود: «معبودهایتان را که همتای خدا می پنداشتید بخوانید (تا شما را یاری

ص: 301

کنند)!» معبودهای شان را می خوانند، ولی جوابی به آنان نمی دهند! و (در این هنگام) عذاب الهی را (با چشم خود) می بینند، و آرزو می کنند ای کاش هدایت یافته بودند! (64) (به خاطر آورید) روزی را که خداوند آنان را ندا می دهد و می گوید: «چه پاسخی به پیامبران (من) گفتید؟!» (65) در آن روز، همه اخبار به آنان پوشیده می ماند، (حتی نمی توانند) از یکدیگر سؤالی کنند! (66) اما کسی که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالحی انجام دهد، امید است از رستگاران باشد! (67) پروردگار تو هر چه بخواهد می آفریند، و هر چه بخواهد برمی گزیند آنان (در برابر او) اختیاری ندارند منزه است خداوند، و برتر است از همتایانی که برای او قائل می شوند! (68) و پروردگار تو می داند آنچه را که سینه های شان پنهان می دارد و آنچه را آشکار می سازند! (69) و او خدایی است که معبودی جز او نیست ستایش برای اوست در این جهان و در جهان دیگر حاکمیت (نیز) از آن اوست و همه شما به سوی او بازگردانده می شوید! (70) بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند شب را تا قیامت بر شما جاودان سازد، آیا معبودی جز خدا می تواند روشنایی برای شما بیاورد؟! آیا نمی شنوید؟!» (71) بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما جاودان کند، کدام معبود غیر از خداست که شبی برای شما بیاورد تا در آن آرامش یابید؟ آیا نمی بینید؟!» (72) و از رحمت اوست که برای شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم برای بهره گیری از فضل خدا تلاش کنید، و شاید شکر نعمت او را بجا آورید! (73) (به خاطر آورید) روزی را که آن ها را ندا می دهد و می گوید: «کجایند همتایانی که برای من می پنداشتید؟!» (74) (در آن روز) از هر امتی گواهی برمی گزینیم و (به مشرکان) می گوییم: «دلیل خود را بیاورید!» اما آن ها می دانند که حق از آن خداست، و تمام آنچه را افترا می بستند از (نظر) آن ها گم خواهد شد! (75)

ص: 302

تفسیر أهل البیت علیهم السلام:

«وَ یَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِینَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

اهل تسنّن روایت کرده اند که این آیه مربوط به قیامت است، و امّا امامیّه از محمّد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: هنگامی که بنده داخل قبر می شود و منکر و نکیر نزد او می آیند، او از آنان می ترسد، پس به او می گویند: تو درباره ی این مرد [یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله] که در بین شما بود چه می گویی؟ پس اگر مؤمن باشد، می گوید: «من گواهی می دهم که او رسول خدا بود و به حق آمده بود» پس به او می گویند: «به خواب ناز خود باش، و شیطان از او دور می شود، و قبر او هفت ذراع وسیع می گردد، و جای خود را در بهشت می بیند.

سپس فرمود:

و اگر کافر باشد، در پاسخ سؤالِ از رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید: «من او را نمی شناسم» و آن دو ملک ضربه ای آتشین به او می زنند که جز انسان ها همه خلایق صدای آن را می شنوند، و شیطانی بر او مسلّط می شود که چشمان او مانند مس گداخته و یا آتش است و مانند برق خاطف می باشد، و به او می گوید: «من برادر تو هستم» و مارها و عقرب ها بر او مسلّط می شوند و قبر او تاریک خواهد بود، و قبر به او فشاری می دهد که پهلوهای او در همدیگر فرو می روند. (2)

ص: 303


1- سوره ی قصص، آیه ی 65.
2- فإنه حدثنی أبی عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن عبد الحمید الطائی عن محمّد بن مسلم عن أبی عبد الله علیه السلام قال إن العبد إذا دخل قبره جاءه منکر فزع منه یسأل عن النّبی صلی الله علیه و آله فیقول له ما ذا تقول فی هذا الرجل الذی کان بین أظهرکم فإن کان مؤمنا قال: «أشهد أنه رسول الله جاء بالحق» فیقال له أرقد رقدة لا حلم فیها و یتنحی عنه الشیطان و یفسح له فی قبره سبعة أذرع و رأی مکانه فی الجنة، قال و إذا کان کافرا قال ما أدری، فیضرب ضربة یسمعها کل من خلق الله إلّا الإنسان و یسلط علیه الشیطان و له عینان من نحاس أو نار یلمعان کالبرق الخاطف فیقول له أنا أخوک و یسلط علیه الحیات و العقارب و یظلم علیه قبره ثم یضغطه ضغطة تختلف أضلاعه علیه ثم نال بأصابعه فشرجها. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 143]

«وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَ یَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ * وَ رَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ مَا یُعْلِنُونَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «وَ یَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ»، این است که خداوند امام را انتخاب می کند، و مردم را حق انتخاب امام نیست. (2)

سپس گوید:

مقصود از «وَ رَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ مَا یُعْلِنُونَ»، این است که آنان تصمیم انتخاب امام را از پیش نموده بودند و خداوند در این آیه از باطن آنان به پیامبر خود خبر می دهد. (3)

حضرت رضا علیه السلام در وصف امام و منزلت او فرمود:

… آیا این مردم قدر امامت و منزلت او را بین امّت می دانند تا بتوانند او را

ص: 304


1- سوره ی قصص، آیات 68 و 69.
2- و قوله: وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ قال یختار الله الإمام و لیس لهم أن یختاروا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 143]
3- ثم قال وَ رَبُّکَ یَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ قال ما عزموا علیه من الاختیار و أخبر الله نبیه علیه السلام قبل ذلک. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 143]

انتخاب کنند؟… تا این که فرمود: آنان قدم در جای سختی گذاردند، و به دروغ و افترا سخن گفتند، و در ضلالت و گم راهی دوری قرار گرفتند و مردم را نیز گم راه کردند!! چرا که خود را در حیرت و بیچارگی قرار دادند، و دانسته امام خود را رها کردند، و شیطان، این گم راهی را برای آنان زینت داد و از راه حق گم راه شان نمود، در حالی که امام شان را خوب شناخته بودند.

سپس فرمود:

آنان انتخاب خدا و رسول او صلی الله علیه و آله را رها کردند، و انتخاب خود را صحیح دانستند، در حالی که قرآن با صدای بلند به آنان می گوید: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ»، و نیز می فرماید: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ، إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ.» (1)

سعد بن عبدالله قمّی گوید:

به حضرت بقیّة الله قائم و حجّت الهی علیه السلام عرضه داشتم: به من خبر دهید برای چه مردم از انتخاب امام برای خود ممنوع هستند؟ فرمود: امام مصلح را می گویی و یا امام مفسد را؟ گفتم: امام مصلح را می گویم، فرمود: آیا امکان

ص: 305


1- فی أصول الکافی ابو القاسم بن العلا رحمة الله علیه رفعه عن عبد العزیز بن مسلم عن الرّضا علیه السلام حدیث طویل فی فضل الامام و صفاته یقول فیه علیه السلام: هل یعرفون قدر الامامة و محلها من الامة فیجوز فیها اختیارهم الی قوله علیه السلام: لقد رامو صعبا و قالوا إفکا و ضلوا ضلالا بعیدا، و وقعوا فی الحیرة إذ ترکوا الامام عن بصیرة، زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ، رغبوا عن اختیار الله و اختیار رسول الله الی اختیارهم، و القرآن ینادیهم: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ» و قال عزّوجلّ: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 136، ح 98]

دارد که انتخاب آنان صحیح نباشد و به جای مصلح مفسد را انتخاب کنند، با توجّه به این که صلاح و فساد، یک امر باطنی است و جز خداوند کسی از آن آگاه نیست؟ گفتم: آری. فرمود: علّت همین است.

سپس فرمود:

«من علّت این مسأله را با دلیل و برهانی که عقل تو بپذیرد برای تو بیان می کنم.» تا این که فرمود: آیا تو فکر می کنی که پیامبرانی مانند موسی و عیسی [و دیگران از پیامبران علیهم السلام] که صاحب وحی و عصمت و مؤیّد از طرف خداوند بوده اند با آن عقل فراوان که دارند در انتخاب خود خطا می کنند و آیا امکان دارد که به جای مؤمن، منافق را انتخاب کنند؟ گفتم: خیر. فرمود: اکنون بنگر این موسی کلیم الله، با وفور عقل و کمال علم و نزول وحی بر او، چگونه از اعیان قوم خود و کسانی که صاحب عسکر او بودند، برای میقات پروردگار خود هفتاد نفر را که شکّی در ایمان و اخلاص آنان نداشت انتخاب نمود و در نهایت آنان از منافقین بودند و انتخاب او به خطا رفت؟! و خداوند فرمود: «وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا… لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ»، و چون ما می بینیم که انتخاب برگزیدگان خداوند خطا دارد و آنان به جای اصلح افسد را انتخاب نموده اند، و گمان می کرده اند که اصلح را انتخاب می کنند، یقین می کنیم که انتخاب باید از ناحیه کسی باشد که از باطن های مردم آگاه است، و بسیار روشن است که انتخاب مهاجران و انصار ارزشی نداشته و آنان حق انتخاب نداشته اند، گرچه به گمان خود اهل صلاح را انتخاب کرده باشند. (1)

ص: 306


1- فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی سعد بن عبد الله القمّی عن الحجة القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف حدیث طویل و فیه: قلت: فأخبرنی یا ابن مولای عن العلة التی تمنع القوم من اختیار الامام لأنفسهم؟ قال: مصلح أم فسد؟ قلت: مصلح، قال: فهل یجوز ان تقع خیرتهم علی المفسد بعد أن لا یعلم أحد ما یخطر ببال غیره من صلاح أو فساد؟ قلت: بلی. قال: فهی العلة، و أوردها لک ببرهان ینقاد لک عقلک. ثم قال علیه السلام: أخبرنی عن الرسل الذین اصطفاهم الله عزّوجلّ و انزل علیهم الکتب و أیدهم بالوحی و العصمة إذ هم أعلام الأمم أهدی الی الاختیار منهم مثل موسی و عیسی علیهم السلام هل یجوز مع وفور عقلهما إذ هما بالاختیار ان تقع خیرتهما علی المنافق و هما یظنان انه مؤمن؟ قلت: لا قال: هذا موسی کلیم الله مع وفور عقله و کما علمه و نزول الوحی علیه اختار من أعیان قومه و وجوه عسکره لمیقات ربه عزّوجلّ سبعین رجلا ممن لا یشک فی ایمانهم و إخلاصهم، فوقع خیرته علی المنافقین قال الله عزّوجلّ: «وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا» الی قوله: «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ» فلما وجدنا اختیار من قد اصطفاه الله عزّوجلّ للنبوة واقعا علی الأفسد دون الأصلح و هو یظن انه الأصلح دون الأفسد، علمنا ان الاختیار لا یجوز أن یفعل الا ممن یعلم ما تخفی الصدور، و تکن الضمائر، و تنصرف الیه السرائر، و ان لا خطر لاختیار المهاجرین و الأنصار بعد وقوع خیرة الأنبیاء علی ذوی الفساد لما أرادوا أهل الصلاح. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 137، ح 99]

مؤلّف گوید:

در کتاب کافی روایت مفصّلی از حضرت رضا علیه السلام نقل شده ملاحظه شود. (1)

ص: 307


1- أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ کُنَّا مَعَ الرِّضَا علیه السلام بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِی الْجَامِعِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فِی بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ الْإِمَامَةِ وَ ذَکَرُوا کَثْرَةَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِیهَا فَدَخَلْتُ عَلَی سَیِّدِی علیه السلام فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ النَّاسِ فِیهِ فَتَبَسَّمَ علیه السلام ثُمَّ قَالَ یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله حَتَّی أَکْمَلَ لَهُ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ ءٍ بَیَّنَ فِیهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ وَ جَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ کَمَلًا فَقَالَ جل جلاله -- ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ وَ أَنْزَلَ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِیَ آخِرُ عُمُرِهِ صلی الله علیه و آله الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّینِ وَ لَمْ یَمْضِ ص حَتَّی بَیَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِینِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِیلَهُمْ وَ تَرَکَهُمْ عَلَی قَصْدِ سَبِیلِ الْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِیّاً علیه السلام عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَکَ لَهُمْ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا بَیَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ جل جلاله لَمْ یُکْمِلْ دِینَهُ فَقَدْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ کَافِرٌ بِهِ هَلْ یَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَیَجُوزَ فِیهَا اخْتِیَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَی مَکَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ یَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ یَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ یُقِیمُوا إِمَاماً بِاخْتِیَارِهِمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ جل جلاله بِهَا إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ علیه السلام بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِیلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِکْرَهُ فَقَالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً فَقَالَ الْخَلِیلُ علیه السلام سُرُوراً بِهَا -- وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی؟ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ إِمَامَةَ کُلِّ ظَالِمٍ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ صَارَتْ فِی الصَّفْوَةِ ثُمَّ أَکْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَی بِأَنْ جَعَلَهَا فِی ذُرِّیَّتِهِ أَهْلِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ فَقَالَ وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ. وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ فَلَمْ تَزَلْ فِی ذُرِّیَّتِهِ یَرِثُهَا بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّی وَرَّثَهَا اللَّهُ تَعَالَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَی -- إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ فَکَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا ص عَلِیّاً علیه السلام بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی عَلَی رَسْمِ مَا فَرَضَ اللَّهُ فَصَارَتْ فِی ذُرِّیَّتِهِ الْأَصْفِیَاءِ الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ بِقَوْلِهِ تَعَالَی- وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهِیَ فِی وُلْدِ عَلِیٍّ علیه السلام خَاصَّةً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِذْ لَا نَبِیَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَمِنْ أَیْنَ یَخْتَارُ هَؤُلَاءِ الْجُهَّالُ إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْ ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ یَدْعُو إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِیَ فِی الْأُفُقِ بِحَیْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارُ الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِیرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِی فِی غَیَاهِبِ الدُّجَی وَ أَجْوَازِ الْبُلْدَانِ وَ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَی الظَّمَإِ وَ الدَّالُّ عَلَی الْهُدَی وَ الْمُنْجِی مِنَ الرَّدَی الْإِمَامُ النَّارُ عَلَی الْیَفَاعِ الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَی بِهِ وَ الدَّلِیلُ فِی الْمَهَالِکِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِکٌ الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَیْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِیئَةُ وَ السَّمَاءُ الظَّلِیلَةُ وَ الْأَرْضُ الْبَسِیطَةُ وَ الْعَیْنُ الْغَزِیرَةُ وَ الْغَدِیرُ وَ الرَّوْضَةُ الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِی الدَّاهِیَةِ النَّآدِ الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَی اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُیُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّینِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ الْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ الْکَافِرِینَ الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لَا یُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اکْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ أَوْ یُمْکِنُهُ اخْتِیَارُهُ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُیُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَیَّرَتِ الْحُکَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ کَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَیِیَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ أَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِیرِ وَ کَیْفَ یُوصَفُ بِکُلِّهِ أَوْ یُنْعَتُ بِکُنْهِهِ أَوْ یُفْهَمُ شَیْ ءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ یُوجَدُ مَنْ یَقُومُ مَقَامَهُ وَ یُغْنِی غِنَاهُ لَا کَیْفَ وَ أَنَّی وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ فَأَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَیْنَ یُوجَدُ مِثْلُ هَذَا أَ تَظُنُّونَ أَنَّ ذَلِکَ یُوجَدُ فِی غَیْرِ آلِ الرَّسُولِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله کَذَبَتْهُمْ وَ اللَّهِ أَنْفُسُهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ الْأَبَاطِیلَ فَارْتَقَوْا مُرْتَقًی صَعْباً دَحْضاً تَزِلُّ عَنْهُ إِلَی الْحَضِیضِ أَقْدَامُهُمْ رَامُوا إِقَامَةَ الْإِمَامِ بِعُقُولٍ حَائِرَةٍ بَائِرَةٍ نَاقِصَةٍ وَ آرَاءٍ مُضِلَّةٍ فَلَمْ یَزْدَادُوا مِنْهُ إِلَّا بُعْداً قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ. وَ لَقَدْ رَامُوا صَعْباً وَ قَالُوا إِفْکاً وَ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِیداً وَ وَقَعُوا فِی الْحَیْرَةِ إِذْ تَرَکُوا الْإِمَامَ عَنْ بَصِیرَةٍ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ رَغِبُوا عَنِ اخْتِیَارِ اللَّهِ وَ اخْتِیَارِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَهْلِ بَیْتِهِ إِلَی اخْتِیَارِهِمْ وَ الْقُرْآنُ یُنَادِیهِمْ -- وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ وَ قَالَ جل جلاله وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ الْآیَةَ وَ قَالَ -- ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ أَمْ لَکُمْ کِتابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ إِنَّ لَکُمْ فِیهِ لَما تَخَیَّرُونَ أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَةٌ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُونَ سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بِذلِکَ زَعِیمٌ أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ فَلْیَأْتُوا بِشُرَکائِهِمْ إِنْ کانُوا صادِقِینَ وَ قَالَ جل جلاله -- أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها أَمْ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ أَمْ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ أَمْ قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا بَلْ هُوَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ فَکَیْفَ لَهُمْ بِاخْتِیَارِ الْإِمَامِ وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا یَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا یَنْکُلُ مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُکِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله وَ نَسْلِ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ لَا مَغْمَزَ فِیهِ فِی نَسَبٍ وَ لَا یُدَانِیهِ ذُو حَسَبٍ فِی الْبَیْتِ مِنْ قُرَیْشٍ وَ الذِّرْوَةِ مِنْ هَاشِمٍ وَ الْعِتْرَةِ مِنَ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله وَ الرِّضَا مِنَ اللَّهِ جل جلاله شَرَفُ الْأَشْرَافِ وَ الْفَرْعُ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ نَامِی الْعِلْمِ کَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّیَاسَةِ مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ جل جلاله نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّهِ حَافِظٌ لِدِینِ اللَّهِ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ علیهم السلام یُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ یُؤْتِیهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِکَمِهِ مَا لَا یُؤْتِیهِ غَیْرَهُمْ فَیَکُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَانِ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» وَ قَوْلِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ قَوْلِهِ فِی طَالُوتَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ وَ قَالَ لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله -- أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً وَ قَالَ فِی الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ وَ عِتْرَتِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ علیهم السلام أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفی بِجَهَنَّمَ سَعِیراً وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ جل جلاله لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِکَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا یُحَیَّرُ فِیهِ عَنِ الصَّوَابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِهِ وَ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ فَهَلْ یَقْدِرُونَ عَلَی مِثْلِ هَذَا فَیَخْتَارُونَهُ أَوْ یَکُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَیُقَدِّمُونَهُ تَعَدَّوْا وَ بَیْتِ اللَّهِ الْحَقَّ وَ نَبَذُوا کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْهُدَی وَ الشِّفَاءُ فَنَبَذُوهُ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ فَذَمَّهُمُ اللَّهُ وَ مَقَّتَهُمْ وَ أَتْعَسَهُمْ فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَی -- وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ وَ قَالَ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ وَ قَالَ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً. [الکافی، ج 1، ص 198، ح 1]

ص: 308

ص: 309

ص: 310

سوره ی قصص، آیات 76 تا 88

متن:

إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ (76) وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ (77) قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (78) فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ (79) وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ (80) َخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرینَ (81) وَ أَصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا لَخَسَفَ

ص: 311

بِنا وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ (82) تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ (83) مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَی الَّذینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (84) إِنَّ الَّذی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدی وَ مَنْ هُوَ فی ضَلالٍ مُبینٍ (85) وَ ما کُنْتَ تَرْجُوا أَنْ یُلْقی إِلَیْکَ الْکِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ ظَهیراً لِلْکافِرینَ (86) وَ لا یَصُدُّنَّکَ عَنْ آیاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَیْکَ وَ ادْعُ إِلی رَبِّکَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکینَ (87) وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (88)

لغات:

«بَغی» به معنای سرکشی و سلطه و سیطره ی بدون حق است، از این رو به حکّام جور و ستمگر بغاة گویند، و «کَنز» به معنای مالی است که زیر زمین انباشته شده باشد، و این معنای لغوی و عرفی کنز است، و در شرع مقدّس به مالی کنز می گویند که زکات آن داده نشده باشد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ…» (1). و «مفتاح» جمع مِفتَح و مفاتیح جمع مفتاح است و هر دو به معنای آلت فتح یعنی کلید است، و «ناءَ یَنوءُ نَوْءًا» به معنای قیام و بلند شدن با بار سنگین است، و ناءنی الحمل، إذات أثقلنی، و «عُصبة» جماعت پیوسته و شجاع را گویند، و «بالعُصبة أولی القوّة» کسانی هستند که مفاتیح -- جمع مِفتح به معنای کلید و یا جمع مَفتح به معنای خزانه -- را به دوش می گرفته اند، و عدد آن ها ده نفر و یا چهل نفر و یا شصت نفر نقل شده است، و «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» یعنی إلّا ذاته، و از معصومین علیهم السلام نقل

ص: 312


1- سوره ی توبه، آیه ی 34.

شده که «إِلَّا وَجْهَهُ» یعنی إلّا حجج الله و هم وجه الله، و «مَعاد» یا به معنای رجعت است، و یا به معنای قیامت، و یا به معنای بازگشت به مکّه هنگام فتح مکّه است.

ترجمه:

قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد ما آن قدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد! (76) و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره ات را از دنیا فراموش مکن و همان گونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! (77) (قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده ام!» آیا او نمی دانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمی شوند. (78) (روزی قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آن ها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: «ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستی که او بهره عظیمی دارد!» (79) اما کسانی که علم و دانش به آن ها داده شده بود گفتند: «وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمی کنند.» (80) سپس ما، او و خانه اش را در زمین فرو بردیم، و گروهی نداشت که او را در برابر عذاب الهی یاری کنند، و خود نیز نمی توانست خویشتن را یاری دهد. (81) و آن ها که دیروز آرزو می کردند بجای او باشند (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: «وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش می دهد

ص: 313

یا تنگ می گیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می برد! ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمی شوند! (82) (آری،) این سرای آخر تو را (تنها) برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است! (83) کسی که کار نیکی انجام دهد، برای او پاداشی بهتر از آن است و به کسانی که کارهای بد انجام دهند، مجازات بدکاران جز (به مقدار) اعمال شان نخواهد بود. (84) آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت [زادگاهت] بازمی گرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر می داند چه کسی (برنامه) هدایت آورده، و چه کسی در گم راهی آشکار است!» (85) و تو هرگز امید نداشتی که این کتاب آسمانی به تو القا گردد ولی رحمت پروردگارت چنین ایجاب کرد! اکنون که چنین است، هرگز از کافران پشتیبانی مکن! (86) و هرگز (آن ها) تو را از آیات خداوند، بعد از آنکه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوی پروردگارت دعوت کن، و هرگز از مشرکان مباش! (87) معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می شود حاکمیت تنها از آن اوست و همه بسوی او بازگردانده می شوید! (88)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ نَزَعْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ» (1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید امام باقر علیه السلام فرمود:

«وَ نَزَعْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا»، یعنی «من کلّ فرقةٍ من هذه الأمّة إمامها» یعنی ما امام هر فرقه ای از این امّت را می خوانیم، و به آنان می گوییم: برهان

ص: 314


1- سوره ی قصص، آیه ی 75.

و دلیل حقانیّت خود را بیاورید، و در آن روز فرقه های باطل می دانند که حق، فرموده ی خداوند است و به باطل خود اعتراف می کنند. (1)

مؤلّف گوید:

نظیر آیه فوق این آیه است: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ….» (2)

«إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی فَبَغَی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ…» (3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«عصبة جمعیّت بین ده تا نوزده می باشد» سپس گوید: کلیدهای خزائن قارون را جمعیّت عُصبه حمل می کردند، و چون مردم به او گفتند: «از زیادی ثروت دنیا شاد مباش چرا که خداوند چنین شادمانی را دوست نمی دارد، و با آنچه خداوند به تو داده است آخرت خود را آباد کن، و بهره مندی خود را از دنیا فراموش مکن، و همان گونه که خداوند به تو احسان نموده، تو نیز به مردم احسان کن، و طالب فساد مباش، که خداوند مفسدان را دوست نمی دارد» قارون در پاسخ آنان گفت: «من این مال را از ناحیه علم کیما به دست آورده ام» و خداوند در پاسخ او فرمود: آیا او نمی داند که خداوند مردمانی قوّی تر و دارای اموال بیشتری را قبل از او هلاک نمود؟! (4)

ص: 315


1- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً یقول من کل فرقة من هذه الأمة إمامها فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 143، ح 5]
2- سوره ی اسراء، آیه ی 71.
3- سوره ی قصص، آیه ی 76.
4- و قال علی بن إبراهیم فی قوله إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ و العصبة ما بین العشرة إلی تسعة عشر قال کان یحمل مفاتح خزائنه العصبة أولو القوة، فقال قارون کما حکی الله إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی یعنی ماله و کان یعمل الکیمیاء فقال الله: أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 144]

امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر «وَ لَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا» فرمود:

یعنی از صحّت و قوّت و فراغت و جوانی و نشاط خود غافل مشو، و با این نیروها آخرت خود را دریاب. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند به موسی وحی نمود:

از مال فراوان شاد مشو، و همواره از یاد من غافل مباش، چرا که مال فراوان سبب فراموشی گناهان می شود، و ترک ذکر من قلب ها را فراموشی می دهد. (2)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

روز قیامت بنده ای را می آورند و به او گفته می شود: احتجاج کن. پس آن بنده می گوید: «خدایا تو مرا خلق کردی و هدایت نمودی و وسعت مال به من دادی، و من همواره بر خلق تو وسعت و گشایش قرار دادم، تا تو امروز

ص: 316


1- ابن بابویه، قال: حدثنا أبو أحمد الحسن بن عبد الله بن سعید العسکری، قال: حدثنا محمّد بن أحمد القشیری، قال: حدثنا أبو الحریش أحمد بن عیسی الکوفی، قال: حدثنا موسی بن إسماعیل بن موسی بن جعفر، قال: حدثنی أبی، عن أبیه، عن جده جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جده، عن أبیه، عن علی بن أبی طالب صلوات الله علیهم، فی قول الله عزّوجلّ: وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا، قال: «لا تنس صحتک و قوتک و فراغک و شبابک و نشاطک أن تطلب بها الآخرة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 287، ح 3]
2- فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله عن أبیه علیهما السلام قال: أوحی الله تبارک و تعالی الی موسی علیه السلام لا تفرح بکثرة المال، و لا تدع ذکری علی کل حال، فان کثرة المال تنسی الذنوب، و ترک ذکری ینسی القلوب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 138، ح 105]

کار را بر من آسان کنی و رحمت خود را شامل حال من نمایی» پس خداوند متعال می فرماید: بنده ی من راست می گوید، او را داخل بهشت کنید. (1)

«فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ * وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ لَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ» (2)

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:

قارون از بنی اسرائیل و پسر خاله موسی علیه السلام و از سبط موسی علیه السلام بوده است. (3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ» یعنی قارون با لباس های رنگارنگ در حالی که لباس او روی زمین کشیده می شد، بین مردم ظاهر شد، و مردم چون او را دیدند گفتند: «ای کاش ما نیز مانند قارون دارای چنین اموالی بودیم، چرا که او صاحب بهره بزرگی است از دنیا».

و یاران پاک و مخلص موسی علیه السلام به آنان گفتند: «وای بر شما، پاداش خداوند

ص: 317


1- فی الکافی علی بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی بن عبید عن أبی الحسن علی بن یحیی عن أیوب بن أعین عن أبی حمزة عن أبی جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: یؤتی یوم القیامة برجل فیقال: احتج، فیقول: یا رب خلقتنی و هدیتنی و أوسعت علی فلم أزل أوسع علی خلقک و أیسر علیهم لکی تنشر علی هذا الیوم رحمتک و تیسره فیقول الرب جل ثناؤه و تعالی: صدق عبدی أدخلوه الجنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 139، ح 108]
2- سوره ی قصص، آیات 79 و 80.
3- «إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی» أی کان من بنی إسرائیل ثم من سبط موسی و هو ابن خالته عن عطا عن ابن عبّاس و روی ذلک عن أبی عبد الله علیه السلام. [مجمع البیان، ج 7، ص 415]

برای اهل ایمان و عمل صالح بهتر از مال دنیا می باشد، و به پاداش خداوند نمی رسند جز اهل صبر و شکیبایی… تا این که گوید:

سبب هلاکت قارون این بود، که چون موسی بنی اسرائیل، را از مصر خارج نمود و آنان در بیابان قرار گرفتند و خداوند برای آنان «منّ و سلوا» را نازل نمود، و برای آن ها به دست موسی دوازده چشمه از بین سنگ جاری نمود، مردم به خوشگذرانی روی آوردند و به موسی گفتند: ما نمی توانیم با یک نوع از غذا صبر کنیم، و تو از خدای خود بخواه تا او از زمین برای ما سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیاز خارج کند» (1) و موسی علیه السلام به آنان فرمود: آیا چیز بهتر را رها می کنید و به جای آن خواهان چیز بدتری هستید؟! اکنون وارد شهر مصر شوید تا آنچه می خواهید را بیابید» (2). آنان گفتند: داخل شهر مردمی جبّار هستند و ما هرگز داخل شهر نمی شویم، تا آن ها خارج شوند، و سپس گفتند:

«ای موسی تو با پروردگارت با آنان جنگ کنید و ما در این جا نشسته ایم.» و لکن خداوند ورود آنان را به شهر مصر واجب نمود، و عدم دستیابی آنان را به شهر تا چهل سال مقدّر کرد، از این رو آنان در آن بیابان چهل سال سرگردان بودند و از اوّل شب آماده قیام می شدند و مشغول قرائت تورات و دعا و گریه بودند و راهی برای قیام و حرکت پیدا نمی کردند و قارون از آنان بود و بهتر از دیگران تورات را قرائت می کرد، و اهل عمل به کیمیا بود، و چون ماندن بنی اسرائیل در تیه [و بیابان] و توبه کردن آنان طولانی شد، و قارون از توبه کردن با بنی اسرائیل امتناع ورزید، و موسی علیه السلام که او را دوست می داشت به او فرمود:

«قوم تو در حال توبه هستند و تو از آنان جدا شده ای؟! برخیز و داخل در بین

ص: 318


1- سوره ی بقره، آیه ی 61.
2- سوره ی بقره، آیه ی 61.

آنان شو و گرنه خداوند عذاب بر تو می فرستد» پس قارون به سخن موسی بی اعتنایی نمود و سخن او را به استهزا گرفت، و موسی علیه السلام با اندوه از نزد او خارج شد، و در کنار قصر او نشست در حالی که جُبّه ای از مو به دوش و کفشی از پوست حمار بر پا و عصایی به دست او بود، پس قارون دستور داد تا خاکستری مخلوط به آب را بر سر موسی ریختند و چون چنین کردند، موسی علیه السلام به شدّت خشمگین شد، و در کتف موسی علیه السلام چند تار مو بود که چون خشمگین می شد، آن موها سیخ می شد و از زیر جامه هایش بیرون می آمد و خون از سر آن ها جاری می شد، از این رو موسی علیه السلام دست به دعا بلند کرد و گفت:

«پروردگارا اگر به خاطر من به خشم نیایی من پیامبر تو نیستم» و خداوند به موسی وحی نمود: «من به زمین امر کردم که به فرمان تو باشد، و تو هر دستوری داری به او بده» از سویی قارون دستور داده بود که درهای قصر را ببندند، و چون موسی علیه السلام خواست قارون را باز ملاقات کند و درها را بسته دید، به درها اشاره نمود و آن ها فوراً باز شدند و موسی با خشم وارد بر قارون شد، و قارون احساس کرد که عذاب نازل شده است، از این رو به موسی گفت: «من تو را به حق خویشاوندی که بین ماست سوگند می دهم که از من درگذری» موسی علیه السلام فرمود: «ای پسر لاوی سخن بس کن» و به زمین فرمود: «قارون را در خود فرو بر» ناگاه قصر قارون با آنچه در آن بود در زمین فرو رفت و زمین او را با قصرش در خود فرو برد، و لکن خداوند در این باره به موسی طعنه زد، و موسی گفت: «پروردگارا او مرا به حق خویشاوندی سوگند داد، و اگر به حق تو سوگند می داد او را اجابت می کردم و عذرش را می پذیرفتم».

ص: 319

پس خداوند به موسی علیه السلام فرمود: چرا به پسر لاوی گفتی: سخن بس کن؟ موسی گفت: «پرودگارا! اگر من دانستم که تو از پذیرفتن توبه ی قارون خشنود می شوی، قطعاً خواسته او را برآورده می نمودم» و خداوند در پاسخ موسی فرمود: ای موسی! به عزّت و جلال و عظمت خود سوگند، اگر قارون آن گونه که تو را خطاب نمود، مرا خطاب می کرد، من حتماً دعای او را مستجاب می کردم، و چون تو را مورد خطاب قرار داد، ما او را به تو واگذاردیم.

سپس فرمود:

ای موسی بن عمران از مرگ هراس نکن زیرا من مرگ را بر هر کسی نوشته ام، و من برای تو بستری فراهم نموده ام که چون وارد آن شوی چشمانت روشن گردد، پس موسی همراه وصّی خود به کوه طور رفت، و در بین راه مردی را دید که به طرف او می آید، در حالی که یک سبد بزرگ و بیلی همراه دارد، پس موسی علیه السلام به او گفت: چه می خواهی؟ آن مرد گفت: «مردی از اولیای خدا در گذشته و می خواهم گوری برای او حفر کنم» موسی علیه السلام گفت:

آیا می خواهی تو را یاری کنم؟ آن مرد گفت: آری. و چون قبر را حفر کردند و آن مرد خواست وارد قبر شود، موسی گفت: چه می کنی؟ آن مرد گفت: وارد قبر می شوم تا ببینم آرامگاه [و لحد] آن چگونه است؟ موسی علیه السلام گفت: این کار را به من واگذار، و موسی خود داخل قبر شد و در لحد خوابید، و همان وقت ملک الموت او را قبض روح نمود و کوه او را در میان گرفت و به هم پیوست. (1)

ص: 320


1- فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قال فی الثیاب المصبغات یجرها فی الأرض قالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ فقال لهم الخلص من أصحاب موسی وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرِینَ وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ قال: هی لفظة سریانیة یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا لَخَسَفَ بِنا وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ. و کان سبب هلاک قارون أنه لما أخرج موسی بنی إسرائیل من مصر و أنزلهم البادیة أنزل الله علیهم المن و السلوی و انفجر لهم من الحجر اثنتا عشرة عینا بطروا و قالوا لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ لهم موسی أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ فقالوا کما حکی الله إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْها. ثم قالوا لموسی فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ، ففرض الله علیهم دخولها و حرمها عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فکانوا یقومون من أول اللیل و یأخذون فی قراءة التوراة و الدعاء و البکاء و کان قارون منهم و کان یقرأ التوراة و لم یکن فیهم أحسن صوتا منه و کان یسمی المنون لحسن قراءته و قد کان یعمل الکیمیاء، فلما طال الأمر علی بنی إسرائیل فی التیه و التوبة و کان قارون قد امتنع من الدخول معهم فی التوبة و کان موسی یحبه فدخل علیه موسی، فقال یا قارون قومک فی التوبة و أنت قاعد هاهنا ادخل معهم و إلّا نزل بک العذاب، فاستهان به و استهزأ بقوله فخرج موسی من عنده مغتما فجلس فی فناء قصره و علیه جبة شعر و نعلان من جلد حمار شراکهما من خیوط شعر بیده العصا، فأمر قارون أن یصب علیه رمادا قد خلط بالماء فصب علیه فغضب موسی غضبا شدیدا و کان فی کتفه شعرات کان إذا غضب خرجت من ثیابه و قطر منها الدم، فقال موسی یا رب إن لم تغضب لی فلست لک بنبی فأوحی الله إلیه قد أمرت السماوات و الأرض أن تطیعک فمرها بما شئت و قد کان قارون قد أمر أن یغلق باب القصر، فأقبل موسی فأومأ إلی الأبواب فانفرجت و دخل علیه فلما نظر إلیه قارون علم أنه قد أوتی فقال: یا موسی أسألک بالرحم الذی بینی و بینک، فقال له موسی یا ابن لاوی لا تزدنی من کلامک! یا أرض خذیه فدخل القصر بما فیه فی الأرض و دخل قارون فی الأرض إلی رکبتیه، فبکی و حلفه بالرحم، فقال له موسی یا ابن لاوی لا تزدنی من کلامک، یا أرض خذیه و ابتلعیه بقصره و خزائنه. و هذا ما قال موسی لقارون یوم أهلکه الله فعیره الله بما قاله لقارون، فعلم موسی أن الله قد عیره بذلک فقال یا رب إن قارون دعانی بغیرک و لو دعانی بک لأجبته، فقال الله ما قلت یا ابن لاوی لا تزدنی من کلامک فقال موسی یا رب لو علمت أن ذلک لک رضی لأجبته فقال الله یا موسی و عزتی و جلالی و جودی و مجدی و علو مکانی لو أن قارون کما دعاک دعانی لأجبته و لکنه لما دعاک وکلته إلیک، یا ابن عمران لا تجزع من الموت فإنی کتبت الموت علی کل نفس و قد مهدت لک مهادا لو قد وردت علیه لقرت عیناک، فخرج موسی إلی جبل طور سینا مع وصیه فصعد موسی الجبل فنظر إلی رجل قد أقبل و معه مکتل و مسحاة، فقال له موسی ما ترید قال إن رجلا من أولیاء الله قد توفی فأنا أحفر له قبرا فقال له موسی أ و لا أعینک علیه قال: بلی قال فحفرا القبر فلما فرغا أراد الرجل أن ینزل إلی القبر فقال له موسی ما ترید قال أدخل القبر فأنظر کیف مضجعه فقال له موسی أنا أکفیک، فدخله موسی فاضطجع فیه فقبض ملک الموت روحه و انضم علیه الجبل. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 144]

ص: 321

«تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (1)

حفص بن غیاث گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود:

ای حفص! دنیا نزد من چیزی جز مردار نیست که هنگام اضطرار از آن می خورم.

سپس فرمود:

ای حفص! خدای تبارک و تعالی می دانسته که بندگان او چه خواهند کرد و به سوی چه چیزی حرکت خواهند نمود، از این رو هنگام گناهان آنان، حلیم است و در مجازات آنان شتاب نمی کند، چرا که مجازات آنان از او فوت نمی شود، پس تو مغرور به حلم خداوند مشو، و از گناه و مخالفت خداوند بترس.

ص: 322


1- سوره ی قصص، آیه ی 83.

سپس این آیه را تلاوت نمود: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ…» و گریان شد و فرمود: به خدا سوگند با این آیه آرزوهای کاذب و خیالی از بین رفت. تا این که فرمود: به خدا سوگند ابرار و نیکان رستگار شدند، آیا می دانی آنان کیانند؟ آنان کسانی هستند که هرگز به مورچه ای ظلم نمی کنند، و تو بدان که دانش حقیقی ترس از خداوند است، و غرور و اغترار، جهل و نادانی است، ای حفص! در قیامت هفتاد گناه از جاهل بخشوده می شود قبل از آن که یک گناه از عالم بخشوده شود.

تا این که فرمود:

هر کس برای خدا تحصیل علم کند، و برای خدا به دیگران تعلیم بدهد، و به آنچه می داند عمل کند، در ملکوت آسمان ها عظیم خوانده می شود، و گفته خواهد شد: او برای خدا یاد گرفت و برای خدا عمل کرد، و برای خدا تعلیم نمود.

حفص گوید:

به امام علیه السلام گفتم: فدای شما شوم، زهد در دنیا چیست؟ فرمود: خداوند معنای آن را در قرآن بیان نموده است و می فرماید: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ» (1). سپس فرمود: «داناترین مردم به خداوند، ترساترین آنان است و ترساترین آنان از خداوند داناترین آنان به خداوند است، و داناترین آنان به خداوند، زاهدترین آنان در دنیا می باشد» پس مردی به آن حضرت گفت: «ای فرزند رسول خدا! به من سفارشی بفرمایید» و امام علیه السلام به او فرمود: هر کجا هستی از خدا بترس، تا گرفتار وحشت نشوی. (2)

ص: 323


1- سوره ی حدید، آیه ی 23.
2- فإنه حدثنی أبی عن القاسم بن محمّد عن سلیمان بن داود المنقری عن حفص بن غیاث قال قال أبو عبد الله علیه السلام یا حفص ما منزلة الدنیا من نفسی إلّا بمنزلة المیتة إذا اضطررت إلیها أکلت منها، یا حفص إن الله تبارک و تعالی علم ما العباد عاملون و إلی ما هم صائرون فحلم عنهم عند أعمالهم السیئة لعلمه السابق فیهم فلا یغرنک حسن الطلب ممن لا یخاف الفوت ثم تلا قوله: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ…» الآیة، و جعل یبکی و یقول ذهبت و الله الأمانی عند هذه الآیة ثم قال فاز و الله الأبرار أ تدری من هم هم الذین لا یؤذون الذر کفی بخشیة الله علما و کفی بالاغترار بالله جهلا یا حفص! إنه یغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل أن یغفر للعالم ذنب واحد، من تعلم و علم و عمل بما علم دعی فی ملکوت السماوات عظیما، فقیل تعلم لله و عمل لله، و علم لله قلت جعلت فداک فما حد الزهد فی الدنیا فقال قد حد الله فی کتابه فقال عزّوجلّ «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» إن أعلم الناس بالله أخوفهم لله و أخوفهم له أعلمهم به و أعلمهم به أزهدهم فیها، فقال له رجل یا ابن رسول الله أوصنی فقال اتق الله حیث کنت فإنک لا تستوحش. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 146]

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

هنگامی که من، به امر ولایت و خلافت قیام نمودم، گروهی [مانند عایشه و طلحه و زبیر و…] بیعت خود را شکستند، و گروهی مانند خوارج از حق منحرف شدند، و گروهی [مانند اصحاب صفیّن و معاویه و…] فاسق شدند، مانند این که نشنیده بودند خداوند می فرماید: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»، آری به خدا سوگند شنیده و دانسته بودند و لکن دنیا در چشم آنان زیبا جلوه داده شده بود، و زینت دنیا فریب شان داده بود. (1)

ص: 324


1- فی نهج البلاغة فلما نهضت بالأمر نکثت طائفة و مرقت اخری و فسق آخرون کأنهم لم یسمعوا الله سبحانه إذ یقول: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» بلی و الله لقد سمعوها و وعوها، و لکنهم حلیت الدنیا فی أعینهم و راقهم زبرجها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 143، ح 120]

عبدالله بن مسعود گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله ضمن سخن مفصّلی فرمود:

من شما را به تقوای خدا و توجّه به او سفارش می کنم، و خداوند نیز به شما سفارش نموده که من برای شما نذیر مبین هستم و شما نباید در بلاد خدا و بین بندگان او در مقابل خداوند [و بندگان او] بزرگی و سلطه گری کنید چرا که او به من و شما فرموده است: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.» (1)

در تفسیر مجمع البیان از زادان روایت شده که گوید:

امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان خلافت خود در بازارها حرکت می نمود، و گم شده ها را راهنمایی می کرد، و به ضعفا کمک می نمود و به فروشندگانِ طعام و میوه ها و سبزیجات که می رسید، قرآن را باز می کرد و این آیه را برای آنان می خواند: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا» و می فرمود: این آیه درباره ی ولات و حکّام عدل و اهل تواضع و درباره ی اهل قدرت -- از سایر مردم -- نازل شده است. (2)

ص: 325


1- فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی ابن مسعود انه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله فی کلام طویل: أوصیکم بتقوی الله و أوصی الله بکم «إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ» الا تعلوا علی الله فی عباده و بلاده فان الله تعالی قال لی و لکم: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 143، ح 121]
2- فی مجمع البیان و روی زاذان عن أمیر المؤمنین علیه السلام انه کان یمشی فی الأسواق و هو وال یرشد الضال و یعین الضعیف و یمر بالبیاع و البقال فیفتح علیه القرآن و یقرأ «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» و یقول: نزلت هذه الآیة فی أهل العدل و التواضع من الولاة، و أهل القدرة من سایر الناس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 144، ح 122]

در ذیل آیه فوق مرحوم سیّدبن طاووس گوید: از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود:

بسا کسی عجبی پیدا می کند، که بند کفش او از بند کفش رفیقش بهتر است، و با این فکر مصداق آیه فوق قرار می گیرد. و رواه الأعرج عن أمیرالمؤمنین علیه السلام. (1)

«إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَی مَعَادٍ قُل رَّبِّی أَعْلَمُ مَن جَاء بِالْهُدَی وَ مَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» (2)

مؤلّف گوید:

بین مفسّرین شیعه و اهل تسنّن اختلاف است که مقصود از «معاد» در این آیه چیست؟

و روایات معصومین علیهم السلام دلالت دارد که مقصود رجعت آنان است، چرا که در آن زمان آیه «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» و آیه «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً» تحقّق پیدا می کند و در آن زمان، هیچ نقطه ای از زمین باقی نمی ماند، مگر آن که در آن ندای شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» بلند خواهد بود، بنابراین آیه فوق یکی از آیات رجعت می باشد.

ص: 326


1- فی کتاب سعد السعود لابن طاوس رحمة الله علیه یقول علی بن موسی بن طاوس: رأیت فی تفسیر الطبرسی عند تفسیر هذه الآیة قال: و روی عن أمیر المؤمنین علیه السلام انه قال: ان الرجل لیعجبه ان یکون شراک نعله أجود من شراک نعل صاحبه فیدخل تحتها «انتهی». أقول: و هذا الحدیث منقول فی جوامع الجامع فکأنه المراد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 144، ح 124]
2- سوره ی قصص، آیه ی 85.

و در چندین روایت آمده که مقصود از «معاد» در آیه فوق قیامت نیست بلکه مقصود رجعت است. ابوخالد کابلی گوید: امام سجّاد علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود:

در رجعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و ائمّه علیهم السلام به دنیا باز خواهند گشت. (1)

صالح بن میثم گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم: «برای من حدیث بخوانید» امام علیه السلام فرمود: مگر تو از پدرت میثم حدیث نشنیده ای؟ گفتم: من بچّه بودم که پدرم از دنیا رفت، سپس گفتم: «من سخنی می گویم، و شما اگر گفته من را صحیح دانستید، سکوت کنید، و اگر خطا دانستید، هدایتم کنید»، پس گفتم: من اعتقاد دارم که علیّ علیه السلام «دَابَّةُ الْأَرْضِ» است، و امام علیه السلام سکوت نمود، و فرمود: به خدا سوگند تو اعتقاد داری که علیّ علیه السلام به دنیا رجعت خواهد نمود و باز خواهد گشت، و این آیه را قرائت نمود «إِنَ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ». گفتم: اراده کرده بودم که همین سؤال را از شما بکنم و فراموش نمودم، فرمود: آیا می خواهی من مسأله بزرگتری را به تو خبر بدهم؟ و سپس این آیه را تلاوت نمود: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا» (2). و فرمود: «در زمان رجعت هیچ جایی از زمین نیست مگر آن که در آن صدای شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» بلند خواهد بود» و سپس با دست مبارک خود اشاره به آفاق زمین نمود. (3)

ص: 327


1- قال و حدثنی أبی عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن عبد الحمید الطائی عن أبی خالد الکابلی عن علی بن الحسین علیه السلام فی قوله: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ» قال یرجع إلیکم نبیکم صلی الله علیه و آله و أمیر المؤمنین علیه السلام و الأئمّة علیهم السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 147]
2- سوره ی سبأ، آیه ی 28.
3- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا حمید بن زیاد عن عبد الله بن أحمد بن نهیک عن عبیس بن هشام عن أبان عن عبد الرحمن بن سیابة عن صالح بن میثم عن أبی جعفر علیه السلام قال قلت لأبی جعفر علیه السلام حدثنی قال أ و لیس قد سمعته من أبیک قلت هلک أبی و أنا صبی قال قلت فأقول فإن أصبت قلت نعم و إن أخطأت رددتنی عن الخطإ قال ما أشد شرطک قلت فأقول فإن أصبت سکت و إن أخطأت رددتنی عن الخطإ قال هذا أهون قال قلت فإنی أزعم أن علیا علیه السلام دابة الأرض و سکت فقال أبو جعفر علیه السلام أراک و الله تقول إن علیا راجع إلینا و تقرأ إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ قال فقلت قد جعلتها فیما أرید أن أسألک عنه فنسیتها فقال أبو جعفر علیه السلام أ فلا أخبرک بما هو أعظم من هذا قوله عزّوجلّ وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً و ذلک أنه لا یبقی أرض إلّا و یؤذن فیها بشهادة أن لا إله إلّا الله و أن محمّدا رسول الله و أشار بیده إلی آفاق الأرض. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 415، ح 20]

ابو مروان گوید: از امام صادق علیه السلام درباره ی آیه «إِنَ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ»، سؤال کردم، و آن حضرت فرمود:

به خدا سوگند دنیا به پایان نمی رسد، تا رسول خدا صلی الله علیه و آله و علیّ علیه السلام به «ثویّه» کوفه بازگردند و مسجدی را در محلّی از کوفه بنا کنند که دارای دوازده هزار در باشد. (1)

«وَ لَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه 86 قصص که می فرماید: «… فَلا تَکُونَنَ ظَهِیراً لِلْکافِرِینَ» خطاب به رسول

ص: 328


1- و قال أیضا حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک عن الحسن بن علی بن مروان عن سعید بن عمر عن أبی مروان قال سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ فقال لی لا و الله لا تنقضی الدنیا و لا تذهب حتّی لیجتمع رسول الله صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام بالثویة فیلتقیان و یبنیان بالثویة مسجدا له اثنا عشر ألف باب یعنی موضعا بالکوفة. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 416]
2- سوره ی قصص، آیه ی 88.

خداست و لکن مربوط به مردم است، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند پیامبر خود را مبعوث نمود با «إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ.» (1)

حارث بن مغیره نضری گوید: از امام صادق علیه السلام درباره ی آیه «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» سؤال شد، و امام علیه السلام فرمود:

آنان یعنی اهل سنّت چه می گویند؟ گفتم: می گویند: «همه چیز از بین می رود مگر خداوند» فرمود: سبحان الله حرف خطرناکی زده اند، چرا که معنای آیه این است که همه چیز هلاک می شود مگر وجه الله که مردم از ناحیه آن به خدا می رسند [و اطاعت از محمّد و آل محمّد وسیله رسیدن به خداست بنابراین وجه الله محمّد و آل او هستند.] (2)

امام باقر علیه السلام فرمود:

ما همان «مثانی» هستیم که خداوند به پیامبر ما حضرت محمّد صلی الله علیه و آله عطا

ص: 329


1- قوله: فَلا تَکُونَنَّ یا محمّد ظَهِیراً لِلْکافِرِینَ فقال و المخاطبة للنبی و المعنی للناس و قوله: وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ المخاطبة للنبی و المعنی للناس و هو قول الصّادق علیه السلام إن الله بعث نبیه بإیاک أعنی و اسمعی یا جارة. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 147]
2- -- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن علی بن النعمان، عن سیف بن عمیرة، عمن ذکره، عن الحارث بن المغیرة النصری، قال: سئل أبو عبد الله علیه السلام عن قول الله تبارک و تعالی: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، فقال: «ما یقولون فیه؟» قلت: یقولون یهلک کل شی ء إلّا وجه الله. -- فقال: «سبحان الله! لقد قالوا قولا عظیما، إنّما عنی بذلک وجه الله الذی یؤتی منه» و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر، عن صفوان الجمال، عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، قال: «من أتی الله بما أمر به من طاعة محمّد صلی الله علیه و آله فهو الوجه الذی لا یهلک، و کذلک قال: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 293، ح 2 و 3]

نمود [و آن حضرت فرمود: أعطیت المثانی…] و ما همان «وجه الله» هستیم که بین شما رفت و آمد می کنیم، و ما همان «عین الله» در بین مردم می باشیم، و ما همان «ید الله» مبسوطه به رحمت هستیم بر بندگان خدا، و ما امام متقیّن هستیم، خواه گروهی ما را بشناسند و خواه نشناسند. و جاهل به حق ما باشند. (1)

مروان بن صباح گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند ما را نیکو خلق نمود، و صورت های ما را نیکوترین صورت ها قرار داد، و او ما را در بین بندگان، زبان ناطق خود، و دست باز رأفت و رحمت خود، و وجه الله، و باب الله، و خزانه داران خود در آسمان و زمین قرار داد، و به خاطر ما درخت ها میوه می دهد، و نهرها جاری می شود، و باران از آسمان می بارد، و گیاه ها از زمین می روید، و خداوند با عبادت ما عبادت می شود، و اگر ما نمی بودیم خداوند عبادت نمی شد! (2)

ص: 330


1- و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن سنان، عن أبی سلام النحاس، عن بعض أصحابنا، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «نحن المثانی التی أعطاها الله نبینا محمّدا صلی الله علیه و آله، و نحن وجه الله، نتقلب فی الأرض بین أظهرکم، و نحن عین الله فی خلقه، و یده المبسوطة بالرحمة علی عباده، عرفنا من عرفنا، و جهلنا من جهلنا و إمامة المتقین». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 294، ح 4]
2- و عنه: عن محمّد بن أبی عبد الله، عن محمّد بن إسماعیل، عن الحسین بن الحسن، عن بکر بن صالح، عن الحسین بن سعید، عن الهیثم بن عبد الله، عن مروان بن الصباح، قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: «إن الله خلقنا فأحسن خلقنا، و صورنا فأحسن صورنا، و جعلنا عینه فی عباده، و لسانه الناطق فی خلقه، و یده المبسوطة علی عباده بالرأفة و الرحمة، و وجهه الذی یؤتی منه، و بابه الذی یدل علیه، و خزانه فی سمائه و أرضه، بنا أثمرت الأشجار و أینعت الثمار و جرت الأنهار، و بنا ینزل غیث السماء و ینبت عشب الأرض، و بعبادتنا عبد الله، و لولا نحن ما عبد الله». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 294، ح 5]

ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

آیا معنای آیه «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» [چنان که بعضی گفته اند]، این است که هر چیزی هلاک می شود و تنها وجه او باقی می ماند؟! در حالی که خداوند بزرگ تر از این است که توصیف شود! بلکه معنای آیه این است که هر چیزی از بین می رود، مگر دین خدا، و مقصود از «وجه الله» ما هستیم که از ناحیه ی ما مردم به دین خدا وارد می شوند، و تا زمانی که خداوند بخواهد مردم در دنیا باقی بمانند، ما در بین بندگان او باقی هستیم، و هر گاه نخواسته باشد که مردم باقی بمانند، ما را نزد خود می برد، و آن گونه که دوست بدارد با ما عمل می کند. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ کسی که از آیه فوق سؤال نمود، فرمود:

این آیه چنین نازل شده است: «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا دینهُ» چرا که محال است چیزی کلّاً هلاک شود و وجه آن باقی بماند، و این معنا درباره ی خداوند [که جسم نیست] صحیح نمی باشد، چرا که او اجلّ و اعظم و اکرم از این توصیف است، و مقصود این است که هر کس از خدا نیست، هلاک خواهد

ص: 331


1- ابن بابویه: عن أبیه، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، قال: حدثنا أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن إسماعیل بن بزیع، عن منصور بن یونس، عن جلیس لأبی حمزة، عن أبی حمزة، قال: قلت لأبی جعفر علیه السلام: قول الله عزّوجلّ: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، قال: «فیهلک کل شی ء و یبقی الوجه؟! إن الله عزّوجلّ أعظم من أن یوصف بالوجه، و لکن معناه: کل شی ء هالک إلّا دینه، و الوجه الذی یؤتی منه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 295]

شد [جز دین خدا و کسی که از خدا باشد مانند اولیای خدا] آیا نمی بینی که خداوند در آیه دیگری می فرماید: «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ * وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ؟) (1)، و بین خلق خود و وجه خود فاصله انداخته است. [چرا که وجه خدا دین خدا و اولیای دین او هستند.] (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

«إِلَّا وَجْهَهُ» یعنی إلّا ما أرید به وجه الله، و وجه الله علیّ علیه السلام). (3)

ص: 332


1- سوره الرحمن، آیات 26 و 27.
2- الطبرسی فی (الإحتجاج): عن أمیر المؤمنین علیه السلام، و قد سأله سائل عن تفسیر آیات من القرآن، فسأله فأجابه علیه السلام، فقال: «و أما قوله: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، فإنما أنزلت: کل شی ء هالک إلّا دینه لأنه من المحال أن یهلک منه کل شی ء و یبقی الوجه، هو أجل و أعظم و أکرم من ذلک، إنّما یهلک من لیس منه، ألا تری أنه قال: کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ؟ ففصل بین خلقه و وجهه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 297]
3- و عنه، قال: حدثنا الحسن بن أحمد، عن محمّد بن عیسی، عن یونس بن عبد الرحمن، عن یونس بن یعقوب، عمن حدثه، عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ: «إلا ما أرید به وجه الله، و وجهه علی علیه السلام». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 297، ح 19]

سوره ی عنکبوت

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه، به جز 11 آیه ی ابتدای آن.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی روم نازل شده است.

شأن نزول: بعضی گفته اند آیات اوّل این سوره درباره ی عمّار یاسر و مسلمان دیگر نازل شده است.

عدد آیات: 69 آیه [اجماعاً]. (1)

ثواب قرائت سوره ی عنکبوت

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس سوره ی عنکبوت و روم را در شب بیست و سوّم ماه رمضان قرائت کند، به خدا سوگند او اهل بهشت است و من هرگز استثنایی در آن قرار نمی دهم، و هراسی از این ضمانت ندارم که گناهی بر من نوشته شود، چرا که این دو سوره نزد خداوند منزلت بالایی دارند. (2)

ص: 333


1- تفسیر برهان.
2- ابن بابویه: بإسناده عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «من قرأ سورة العنکبوت و الروم فی شهر رمضان لیلة ثلاث و عشرین فهو -- و الله یا أبا محمّد -- من أهل الجنة، لا أستثنی فیه أبدا، و لا أخاف أن یکتب علی فی یمینی إثم، و إن لهاتین السورتین عند الله مکانا». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 301]

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود:

کسی که سوره ی عنکبوت را بخواند، خداوند ده برابر عدد مؤمنین و مؤمنات و منافقین و منافقات، به او پاداش می دهد، و کسی که آن را بنویسد و بشوید و آب آن را بنوشد، همه بیماری های او به اذن خداوند برطرف می شود. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

… کسی که این سوره را در بستر و فراش خود قرائت کند و انگشت خود را دور ناف خویش بگرداند تمام شب را تا صبح به خواب خواهد رفت به اذن خداوند. (2)

ص: 334


1- و من (خواص القرآن) روی عن النّبی صلی الله علیه و آله، أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان له من الأجر عشر حسنات بعدد المؤمنین و المؤمنات، و المنافقین و المنافقات و من کتبها و شرب ماءها زالت عنه جمیع الأسقام و الأمراض بإذن الله تعالی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 301]
2- و قال الصّادق علیه السلام: «من کتبها و شربها زال عنه حمی الربع و البرد، و الألم، و لم یغتم من وجع أبدا إلّا وجع الموت الذی لا بد منه، و یکثر سروره ما عاش و شرب مائها یفرح القلب، و یشرح الصدر، و ماؤها یغسل به الوجه للحمرة و الحرارة، و یزیل ذلک و من قرأها علی فراشه و إصبعه فی سرته، یدیره حولها، فإنه ینام من أول اللیل إلی آخره، و لم ینتبه إلّا الصبح بإذن الله تعالی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 301، ح 4]

سوره ی عنکبوت، آیات 1 تا 13

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الم (1) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (2) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ (3) أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ (4) مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (5) وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ (6) وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ (7) وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (8) وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحینَ (9) وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فی صُدُورِ الْعالَمینَ (10) وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقینَ

ص: 335

(11) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (12) وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَمَّا کانُوا یَفْتَرُونَ (13)

لغات:

«ثِقْل» متاع و اثاث خانه را گویند و جمع آن اثقال است چنان که در قرآن گفته می شود: «وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ من بلدٍ إِلی بَلَدٍ»، و «اِرْتَحَلَ قوم بثقلهم» و به همین معناست حدیث «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثّقلین کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، أَنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»، یکی از علمای نحو گوید: کتاب خدا و اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله را به این خاطر ثقلین گفته اند که پذیرفتن آن ها سنگین است، و دیگران گفته اند: عرب به هر چیز خطیر و با اهمیّت ثَقیل گوید و این به خاطر تفخیم و تعظیم و اهمیّت این دو چیز است چنان که خداوند جنّ و انس را ثَقَلَیْن نامیده چرا که بر مخلوقات دیگر فضیلت دارند، و «طوفان» آب فراوان را گویند چرا که به خاطر زیادی به اطراف زمین طواف می کند، و «الطوفان موت جارف» نیز به خاطر کثرت آن است، و موت جارف مرگ همگانی است، و موت، به خاطر زیادی، به طوفان تشبیه شده است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (1) آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! (2) ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم

ص: 336

(و این ها را نیز امتحان می کنیم) باید علم خدا درباره کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند تحقق یابد! (3) آیا کسانی که اعمال بد انجام می دهند گمان کردند بر قدرت ما چیره خواهند شد؟! چه بد داوری می کنند! (4) کسی که امید به لقاء اللَّه (و رستاخیز) دارد (باید در اطاعت فرمان او بکوشد!) زیرا سرآمدی را که خدا تعیین کرده فرامی رسد و او شنوا و داناست! (5) کسی که جهاد و تلاش کند، برای خود جهاد می کند چرا که خداوند از همه جهانیان بی نیاز است. (6) و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، گناهان آنان را می پوشانیم (و می بخشیم) و آنان را به بهترین اعمالی که انجام می دادند پاداش می دهیم. (7) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آن ها پیروی مکن! بازگشت شما به سوی من است، و شما را از آنچه انجام می دادید با خبر خواهم ساخت! (8) و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، آن ها را در زمره صالحان وارد خواهیم کرد! (9) و از مردم کسانی هستند که می گویند: «به خدا ایمان آورده ایم!» اما هنگامی که در راه خدا شکنجه و آزار می بینند، آزار مردم را همچون عذاب الهی می شمارند (و از آن سخت وحشت می کنند) ولی هنگامی که پیروزی از سوی پروردگارت (برای شما) بیاید، می گویند: «ما هم با شما بودیم (و در این پیروزی شریکیم)»!! آیا خداوند به آنچه در سینه های جهانیان است آگاه تر نیست؟! (10) مسلماً خداوند مؤمنان را می شناسد، و به یقین منافقان را (نیز) می شناسد. (11)

ص: 337

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ…» (1)

امیر المؤمنین علیه السلام در ادامه ی خطبه ای از خطب خود فرمود:

«وَ لکِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَخْتَبِرُ عَبِیدَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ…» یعنی خداوند بندگان خود را به انواع شدائد می آزماید، و آنان را به انواع مجاهدات موظّف می کند، و به انواع مکاره و بلاها مبتلا می نماید، تا تکبّر از قلوب آنان خارج شود، و ناتوانی و ذلّت خود را بیابند، تا این که بلاها و آزمایش ها درهایی برای فضل او، و اسباب و دلیلی برای عفو و فتنه او باشد، چنان که می فرماید: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ…» (2)

محمّد بن فضیل گوید حضرت ابی الحسن [موسی بن جعفر] علیه السلام فرمود:

عبّاس عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد امیر المؤمنین علیه السلام آمد و گفت: «بیا تا نزد مردم برویم و آنان با تو بیعت بکنند» امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: آیا تو گمان می کنی آنان با من بیعت می کنند؟ عبّاس گفت: «آری» امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: پس آیه عنکبوت چه می شود که خداوند می فرماید: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ…» (3)

ص: 338


1- سوره ی عنکبوت، آیات 1 و 2.
2- وَلَکِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَخْتَبِرُ عَبِیدَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَلْوَانِ الْمَجَاهِدِ وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ لِیَجْعَلَ ذَلِکَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَی فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ وَ فِتْنَتِهِ کَمَا قَالَ الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ. [کافی، ج 4، ص 200، ح 2]
3- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی الحسن علیه السلام، قال: «جاء العبّاس إلی أمیر المؤمنین علیه السلام، فقال: انطلق بنا یبایع لک الناس. فقال له أمیر المؤمنین علیه السلام: أ تراهم فاعلین؟ قال: نعم. قال: فأین قوله: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أی اختبرناهم فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا أی یفوتونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ -- قال -- من أحب لقاء الله جاءه الأجل وَ مَنْ جاهَدَ نفسه عن اللذات و الشهوات و المعاصی فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ؟». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 304، ح 3]

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود:

هنگامی که آیه «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ…»، نازل شد، من به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: مقصود از این فتنه چیست؟ فرمود: «یَا عَلِیُ إِنَّکَ مُبْتَلًی بِکَ وَ إِنَّکَ مُخَاصَمٌ فَأَعِدَّ لِلْخُصُومَةِ». یعنی یا علی این فتنه درباره ی تو است و تو گرفتار آن هستی پس خود را آماده کن، چرا که مردم با تو مخاصمه خواهند نمود و تو باید آماده خصومت و دشمنی آنان باشی. (1)

عمروبن ثابت گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: معنای سخن خداوند به رسول خود صلی الله علیه و آله چیست که می فرماید: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ» (2). امام باقر علیه السلام فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله حریص بود که علیّ بن ابیطالب علیه السلام بعد از او حاکم بر مردم باشد [و کسی با او مزاحمت نکند] در حالی که خداوند عالم به غیر آن بود [و

ص: 339


1- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا أحمد بن محمّد بن سعید، عن أحمد بن الحسین، عن أبیه، عن حصین بن مخارق، عن عبید الله بن الحسین، عن أبیه، عن جده، عن الحسین بن علی، عن أبیه صلوات الله علیهم أجمعین، قال: «لما نزلت: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ، قال: قلت: یا رسول الله، ما هذه الفتنة؟ قال: یا علی، إنک مبتلی بک، و إنک مخاصم، فأعد للخصومة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 304، ح 4]
2- سوره ی آل عمران، آیه ی 128.

می خواست امّت را امتحان کند]، از این رو فرمود: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ…»، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به امر الهی راضی شد. (1)

علقمه و أبو أیّوب گویند:

هنگامی که آیات «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ…» نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله به عمّار فرمود: «زود است که بعد از من فتنه و شرور و فسادی رخ بدهد، و شمشیر بین مردم حاکم شود و همدیگر را بکشند و از یکدیگر برائت و بیزاری بجویند، و چون تو چنین دیدی بر تو باد به این اصلح که در دست راست من قرار دارد، یعنی علیّ بن ابیطالب علیه السلام پس اگر همه مردم، راهی را در پیش گرفتند، تو از راه علی علیه السلام جدا مشو، چرا که علیّ تو را از راه حقّ و هدایت باز نمی دارد و به راه باطل نمی برد و اطاعت او اطاعت من و اطاعت من اطاعت خداست. (2)

ص: 340


1- و عنه، قال: حدثنا جعفر بن محمّد الحسنی، عن إدریس بن زیاد، عن الحسن بن محبوب، عن عمرو بن ثابت، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: قلت له: فسر لی قوله عزّوجلّ لنبیه صلی الله علیه و آله: لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ ءٌ، فقال: «إن رسول الله صلی الله علیه و آله کان حریصا علی أن یکون علی بن أبی طالب علیه السلام من بعده علی الناس، و کان عند الله خلاف ذلک» فقال: و عنی بذلک قوله عزّوجلّ: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ، قال: «فرضی رسول الله صلی الله علیه و آله بأمر الله عزّوجلّ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 304، ح 5]
2- إمام الزیدیة أبو طالب الهروی بإسناده عن علقمة و أبو أیوب أنه لما نزلت الم أَ حَسِبَ النَّاسُ الآیات قال النّبی لعمّار إنه سیکون بعدی هناة حتّی یختلف السیف فیما بینهم و حتّی یقتل بعضهم بعضا و حتّی یتبرأ بعضهم من بعض فإذا رأیت ذلک فعلیک بهذا الأصلع عن یمینی علی بن أبی طالب فإن سلک الناس کلهم وادیا فاسلک وادی علی و خل عن الناس یا عمّار إن علیا لا یردک عن هدی و لا یردک إلی ردی یا عمّار طاعة علی طاعتی و طاعتی طاعة الله. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 203]

«أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ أَن یَسْبِقُونَا سَاء مَا یَحْکُمُونَ» (1)

ابن عبّاس گوید:

این آیه درباره ی عتبه و شیبة فرزندان ابوسفیان و ولید بن عتبه نازل شد که در جنگ بدر به دست علی علیه السلام و حمزه و عبیده کشته شدند، و درباره ی علیّ و حمزه و عبیده نیز آیه «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ» نازل شد. (2)

و از طریق مخالفین نیز نقل شده که در تفسیر «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ» امیرالمؤمنین علیه السلام گوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: این فتنه چیست؟ فرمود:

یا علی این فتنه مربوط به تو است و مردم به خاطر تو امتحان می شوند و با تو دشمنی و مخاصمه می نمایند پس خود را آماده دشمنی و مخاصمه آنان کن. (3)

جابر گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: معنای آیه «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ» (4)، چیست؟ فرمود: ای جابر! خداوند چیزی را اراده کرده بود که بر خلاف اراده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، گفتم: مقصود از این اراده چه بود؟ فرمود: مقصود این بود که

ص: 341


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 4.
2- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن محمّد بن زکریا عن أیوب بن سلیمان عن محمّد بن مروان عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس قال قوله عزّوجلّ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ نزلت فی عتبة و شیبة و الولید بن عتبة و هم الذین بارزوا علیا و حمزة و عبیدة و نزلت فیهم مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 421]
3- و من طریق المخالفین: فی قوله تعالی: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ، قال علی علیه السلام: «قلت: یا رسول الله، ما هذه الفتنة؟ قال: یا علی بک، و إنک لمخاصم، فأعد للخصومة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 305]
4- سوره ی آل عمران، آیه ی 128.

خداوند به رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: امر علی علیه السلام با من است -- و امر غیر علیّ نیز با من است -- ای محمّد آیا من در کتاب خود بر تو نازل نکردم: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ… فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ». پس رسول خدا صلی الله علیه و آله امر علی علیه السلام را به خدا واگذار نمود. (1)

مرحوم شیخ مفید در ارشاد گوید:

روایت شده که چون کار بیعت با ابوبکر تمام شد و مردم با او بیعت کردند، شخصی نزد امیر المؤمنین علیه السلام آمد -- و آن حضرت تازه قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله را صاف کرده بود و در دست او بیلی بود -- پس به آن حضرت گفت: «مردم با ابوبکر بیعت کردند، و انصار به سبب اختلاف خوار و محروم شدند، و طلقا (یعنی آزادشدگان بعد از فتح مکّه) سبقت گرفتند و از ترس این که شما بنی هاشم صاحب خلافت بشوید، با ابوبکر بیعت کردند» پس امیرالمؤمنین علیه السلام یک طرف بیل را بر زمین گذارد و در حالی که دست او به بیل بود فرمود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ…» الی قوله: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ.» (2)

ص: 342


1- فی تفسیر العیاشی عن جابر قال: قلت لأبی جعفر علیه السلام: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ ءٌ» فسره لی قال: فقال ابو جعفر علیه السلام: یا جابر ان رسول الله صلی الله علیه و آله کان عند الله خلاف ما أراد رسول الله صلی الله علیه و آله قال: قلت: فما معنی ذلک؟ قال: نعم عنی بذلک قول الله لرسوله صلی الله علیه و آله لیس لک من الأمر شی ء یا محمّد فی علی الأمر الی فی علی علیه السلام و غیره الم انزل علیک یا محمّد فیما أنزلت من کتابی إلیک «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» الی قوله «و لیعلمن» قال: فوض رسول الله صلی الله علیه و آله الأمر الیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 149، ح 10]
2- فی إرشاد المفید رحمة الله علیه و قد جاءت الروایة انه لما تم لأبی بکر ما تم و بایعه من بایع، جاء رجل الی أمیر المؤمنین علیه السلام و هو یسوی قبر رسول الله صلی الله علیه و آله بمسحاة فی یده و قال له: ان القوم قد بایعوا أبا بکر و وقعت الخذلة فی الأنصار لاختلافهم، و بدر الطلقاء للعقد للرجل خوفا من ادراککم الأمر؟ فوضع طرف المسحاة علی الأرض و یده علیها ثم قال: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أم حسب الذین اجترحوا السیئات ان یسبقونا ساء ما یحکمون.» [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 149، ح 11]

«وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ * وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ» (1)

اصبغ بن نباته گوید: از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی آیه «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» (2)، سؤال کردم، فرمود:

آن دو پدر و والدانی که خداوند شکر آنان را واجب نموده کسانی هستند که علم را تولید نموده و وارث علم و صاحب حکم هستند و مردم مأمور به اطاعت آنان می باشند، و «إِلَیَّ الْمَصِیرُ»، یعنی بازگشت مردم به خدا خواهد بود، و راهنمای این بازگشت آن والدان [یعنی آن دو پدر] می باشند، و سپس خداوند درباره ی ابن حنتمه یعنی عمر و رفیق او ابوبکر گوید: «وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی»، یعنی ای رسول من اگر آن دو بکوشند تا تو «لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»، (3) یعنی «تا تو را درباره ی وصیّ خود منحرف سازند، از آنان پیروی مکن و به سخن شان گوش فرامده».

ص: 343


1- سوره ی عنکبوت، آیات 8 و 9.
2- سوره ی لقمان، آیه ی 14.
3- سوره ی لقمان، آیه ی 15.

سپس خداوند سخن خود را معطوف به والدین نَسَبی نموده و می فرماید:

«وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً [یعنی] فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوا الْوَالِدَیْنِ فَإِنَّ رِضَاهُمَا رِضَا اللَّهِ وَ سَخَطَهُمَا سَخَطُ اللَّهِ.» (1)

امام عسکری علیه السلام درباره ی آیه «وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً» (2)، فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

بهترین والدین شما -- که بیش از همه سزاوار شکر هستند -- محمّد و علیّ می باشند. (3)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

من و علیّ دو پدر این امّتیم و حقّ ما بر آنان بزرگ تر از حق پدر و مادر نسبی

ص: 344


1- أخبرنا الحسین بن محمّد عن المعلی بن محمّد عن بسطام بن مرة عن إسحاق بن حسان عن الهیثم بن راقد عن علی بن الحسین العبدی عن سعد الإسکاف عن أصبغ بن نباتة أنه سئل أمیر المؤمنین علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» قال الوالدان اللذان أوجب الله لهما الشکر هما اللذان ولدا العلم و ورثا الحکم [الحلم] و أمر الناس بطاعتهما ثم قال إلی المصیر فمصیر العباد إلی الله و الدلیل علی ذلک الوالدان ثم عطف الله القول علی ابن فلانة و صاحبه فقال فی الخاص «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی یقول فی الوصیة و تعدل عمن أمرت بطاعته فَلا تُطِعْهُما» و لا تسمع قولهما ثم عطف القول علی الوالدین فقال «وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً» یقول عرف الناس فضلهما و ادع إلی سبیلهما و ذلک قوله «وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ» قال إلی الله ثم إلینا فاتقوا الله و لا تعصوا الوالدین فإن رضاهما رضاء الله و سخطهما سخط الله. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 149]
2- سوره ی بقره، آیه ی 83.
3- الإمام أبو محمّد العسکری علیه السلام، فی قول الله تعالی: وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أفضل والدیکم و أحقهما بشکرکم محمّد و علی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 306]

می باشد، چرا که ما آنان را -- اگر از ما اطاعت بکنند -- از آتش نجات می دهیم و به بهشت می بریم، و آنان را در عبودیّت به خوبان و احرار ملحق می کنیم. (1)

فاطمه زهرا صلوات الله علیها فرمود:

محمّد و علیّ صلوات الله علیهما دو پدر این امّتند، آنان کجی ها و انحرافات امّت را برطرف می کنند، و از عذاب دائم نجات شان می دهند -- اگر از آنان اطاعت کنند -- و نعمت های جاوید بهشتی را برای آنان مباح می کنند، اگر با آنان موافقت نمایند. (2)

امام حسن علیه السلام می فرماید:

محمّد و علیّ (صلوات الله علیهما) دو پدر این امت اند، پس خوشا به حال کسی که به حق آنان عارف باشد، و در همه حالات از آن ها اطاعت کند، تا خداوند او را از بهترین سکّان بهشت، و سعادتمند به کرامات و رضوان خود قرار بدهد. (3)

امام سجّاد علیه السلام می فرماید:

اگر پدر و مادر به خاطر احسانشان به اولاد حق بزرگی بر اولاد دارند، احسان

ص: 345


1- و قال علی بن أبی طالب علیه السلام: «سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: أنا و علی أبوا هذه الامة، و لحقنا علیهم أعظم من حق أبوی ولادتهم، فإنا ننقذهم -- إن أطاعونا -- من النار إلی دار القرار، و نلحقهم من العبودیة بخیار الأحرار». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 5]
2- و قالت فاطمة صلوات الله علیها: «أبوا هذه الامة: محمّد و علی، یقیمان أودهم، و ینقذانهم من العذاب الدائم، إن أطاعوهما، و یبیحانهم النعیم الدائم، إن وافقوهما». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 6]
3- و قال الحسن بن علی علیهما السلام: «محمّد و علی أبوا هذه الأمة، فطوبی لمن کان بحقهما عارفا، و لهما فی کل أحواله مطیعا، یجعله الله من أفضل سکان جنانه، و یسعده بکراماته و رضوانه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 7]

محمّد و علیّ علیهما السلام به این امّت بزرگتر و عظیم تر می باشد، بنابراین حق محمّد و علیّ بزرگتر از حق پدر و مادر می باشد. (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

هر کس بخواهد بداند که قدر و منزلت او نزد خداوند چگونه است، باید ببیند مقام محمّد و علیّ علیهما السلام -- که دو پدر او هستند و افضل از پدر و مادر اویند -- نزد او چگونه است؟ (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

کسی که حق پدران واقعی خود -- یعنی محمّد و علیّ علیهما السلام -- را رعایت کند، آنچه از حق پدر و مادر نسبی و بندگان دیگر خدا را که ضایع نموده باشد به او ضرر نمی زند، چرا که محمّد و علیّ صلوات الله علیهما می فرماید: ثواب نماز هر کسی به اندازه ی تعظیم او نسبت به محمّد و علیّ علیهما السلام بیشتر خواهد شد. (3)

امام رضا علیه السلام می فرماید:

آیا شما کراهت ندارید که از پدر و مادر نسبی خود جدا شوید و نسب شما از آنان قطع گردد؟ مردم گفتند: «آری به خدا سوگند از چنین چیزی کراهت

ص: 346


1- و قال علی بن الحسین علیهما السلام: «إن کان الأبوان إنّما عظم حقهما علی الأولاد لإحسانهما إلیهم، فإحسان محمّد و علی علیهما السلام إلی هذه الامة أجل و أعظم، فهما بأن یکونا أبویهم أحق». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 9]
2- و قال محمّد بن علی علیهما السلام: «من أراد أن یعلم کیف قدره عند الله، فلینظر کیف قدر أبویه الأفضلین عنده: محمّد و علی علیهما السلام». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 10]
3- و قال موسی بن جعفر علیه السلام: «یعظم ثواب الصلاة علی قدر تعظیم المصلی أبویه الأفضلین: محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 12]

داریم» حضرت رضا علیه السلام فرمود: پس بکوشید که از پدر و مادر واقعی خود که افضل از پدر و مادر نسبی شما هستند جدا نشوید. (1)

شخصی به امام جواد علیه السلام گفت: «اگر مرا قطعه قطعه کنند و بدنم را مقراض نمایند، من دست از محبّت محمّد و علیّ علیهما السلام بر نمی دارم» امام جواد علیه السلام به او فرمود:

اگر چنین باشد، آنان در قیامت بیش از یکصد میلیون برابر آنچه تو درباره ی آنان ابراز محبّت نموده ای به تو محبّت خواهند نمود. (2)

امام هادی علیه السلام فرمود:

هر کس پدران دینی او -- یعنی محمّد و علی علیهما السلام -- نزد او از پدر و مادر نسبی عزیزتر نباشند، نزد خداوند قدر و منزلتی نخواهد داشت. (3)

امام عسکری علیه السلام فرمود:

کسی که اطاعت از پدران دینی خود -- محمّد و علیّ -- را مقدّم بر اطاعت از پدر و مادر نسبی خود نماید، خداوند به او می فرماید: حقّاً تو را بر دیگران مقدّم

ص: 347


1- و قال علی بن موسی علیهما السلام: «أما یکره أحدکم أن ینفی عن أبیه و امه اللذین ولداه؟» قالوا: بلی و الله. قال: «فلیجتهد أن لا ینفی عن أبیه و امه اللذین هما أبواه أفضل من أبوی نفسه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 13]
2- و قال محمّد بن علی علیهما السلام، قال رجل بحضرته: إنّی لأحب محمّدا و علیا علیهما السلام حتّی لو قطعت إربا إربا، أو قرضت لم أزل عنه. قال محمّد بن علی علیهما السلام: «لا جرم أن محمّدا و علیا یعطیانک من أنفسهما ما تعطیهما أنت من نفسک، إنهما لیستدعیان لک فی یوم فصل القضاء ما لا یفی ما بذلته لهما بجزء من مائة ألف ألف جزء من ذلک». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 308، ح 14]
3- قال علی بن محمّد علیهما السلام: «من لم یکن والدا دینه محمّد و علی علیهما السلام أکرم علیه من والدی نسبه، فلیس من الله فی حل و لا حرام، و لا قلیل و لا کثیر». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 308، ح 15]

خواهم کرد، همان گونه که تو حقّ مرا مقدّم نمودی، و من تو را مشرّف به محضر

پدران دینی تو -- محمّد و علیّ -- می نمایم، همان گونه که تو به خود شرافت دادی

و محبّت آنان را بر محبّت پدر و مادر نسبی خود مقدّم داشتی. (1)

«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَ لْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ وَ مَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِّن شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ * وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَ أَثْقَالًا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَ لَیُسْأَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

کفّار به مؤمنین می گفتند: «شما با ما باشید [و از دین خود دست بردارید] باکی برای شما نیست و از آنچه می ترسید، اگر حق باشد، ما گناهان شما را به عهده می گیریم و کیفر و عذاب آن ها را تحمّل می کنیم» از این رو خداوند آنان را دو مرتبه عذاب خواهد نمود یک مرتبه به خاطر گناهانشان و یک مرتبه به خاطر گناهان دیگران که تحملّ نموده اند. (3)

اسحاق لیثی گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: ای فرزند رسول خدا، چه قدر شگفت آور است این که می فرمایید:

حسنات و اعمال خوب دشمنان شما به نامه های شیعیان شما باز

ص: 348


1- و قال الحسن بن علی علیهما السلام: «من آثر طاعة أبوی دینه: محمّد و علی علیهما السلام علی طاعة أبوی نسبه، قال الله عزّوجلّ له: لأوثرنک کما آثرتنی، و لأشرفنک بحضرة أبوی دینک کما شرفت نفسک بإیثار حبهما علی حب أبوی نسبک». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 308، ح 15]
2- سوره ی عنکبوت، آیات 12 و 13.
3- قال: قوله: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ، قال: کان الکفار یقولون للمؤمنین: کونوا معنا، فإن الذی تخافون أنتم لیس بشی ء، فإن کان حقا نتحمل نحن ذنوبکم. فیعذبهم الله مرتین: مرة بذنوبهم، و مرة بذنوب غیرهم. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 308]

می گردد، و گناهان دوستان و شیعیان شما به نامه های دشمنان شما منتقل می شود؟! امام باقر علیه السلام فرمود: «آری به خدایی که جز او خدایی نیست -- و او دانه را در زمین می شکافد و انسان را می آفریند و او خالق آسمان و زمین است -- همین گونه است، و آنچه من به تو خبر دادم جز حق و صدق نیست، و خداوند در حق آنان [یعنی دشمنان ما] ظلم نخواهد نمود «و ما الله بظلّامٍ للعبید»، و آنچه من به تو خبر دادم بدون کم و کاست در قرآن موجود است».

اسحاق لیثی گوید:

گفتم: آیا آنچه فرمودید عیناً در قرآن موجود است؟ فرمود: آری در بیش از سی جای قرآن موجود است، آیا می خواهی برای تو بخوانم؟ گفتم: «آری، ای فرزند رسول خدا» پس امام علیه السلام آیه فوق را قرائت نمود. (1)

ص: 349


1- ابن بابویه، قال: حدثنا أبی، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن محمّد بن أحمد، عن أحمد بن محمّد السیاری، قال: حدثنا محمّد بن عبد الله بن مهران الکوفی، قال: حدثنی حنان بن سدیر، عن أبیه، عن أبی إسحاق اللیثی، عن أبی جعفر علیه السلام -- فی حدیث طویل -- قال: قلت: یا ابن رسول الله، ما أعجب هذا، تؤخذ حسنات أعدائکم فترد علی شیعتکم، و تؤخذ سیئات محبیکم فترد علی مبغضیکم! قال: «إی و الله الذی لا إله إلّا هو فالق الحبة، و بارئ النسمة، و فاطر الأرض و السماء، ما أخبرتک إلّا بالحق، و ما أنبأتک إلّا بالصدق، و ما ظلمهم الله، و ما الله بظلام للعبید، و إن ما أخبرتک لموجود فی القرآن کله». قلت: هذا بعینه یوجد فی القرآن؟ قال: «نعم، یوجد فی أکثر من ثلاثین موضعا فی القرآن، أ تحب أن أقرأ ذلک علیک»؟ قلت: بلی، یا ابن رسول الله. فقال: «قال الله عزّوجلّ: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 309، ح 3]

مؤلّف گوید:

ترجمه حدیث فوق به طور کامل ذیل آیه «لِیَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ کَامِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ…» (1) گذشت. (2)

ص: 350


1- سوره ی نحل، آیات 25-20.
2- ابن بابویه، قال: حدثنا أبی رحمة الله علیه، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن محمّد بن أحمد، عن أحمد بن محمّد السیاری، قال: حدثنا محمّد بن عبد الله بن مهران الکوفی، قال: حدثنی حنان بن سدیر، عن أبیه، عن أبی إسحاق اللیثی، قال: قلت لأبی جعفر محمّد بن علی الباقر علیه السلام: یا بن رسول الله، أخبرنی عن المؤمن المستبصر إذا بلغ فی المعرفة و کمل، هل یزنی؟ قال: «اَللَّهُمَّ لا». قلت: فیلوط؟ قال: «اَللَّهُمَّ لا». قلت: فیسرق؟ قال: «لا». قلت: فیشرب الخمر؟ قال: «لا». قلت: فیأتی بکبیرة من هذه الکبائر أو فاحشة من هذه الفواحش؟ قال: «لا». قلت: فیذنب ذنبا؟ قال: «نعم، هو مؤمن مذنب ملم». قلت: ما معنی ملم؟ قال: «الملم بالذنب لا یلزمه و لا یصیر علیه». قال: فقلت: سبحان الله! ما أعجب هذا، لا یزنی، و لا یلوط، و لا یسرق، و لا یشرب الخمر، و لا یأتی بکبیرة من الکبائر و لا فاحشة! فقال: «لا تعجب من أمر الله، إن الله عزّوجلّ یفعل ما یشاء، و لا یسأل عما یفعل و هم یسألون، فمم عجبت یا إبراهیم؟ سل و لا تستنکف و لا تستح، فإن هذا العلم لا یتعلمه مستکبر و لا مستحیی». قلت: یا بن رسول الله، إنّی أجد من شیعتکم من یشرب الخمر، و یقطع الطریق، و یخیف السبیل، و یزنی، و یلوط، و یأکل الربا، و یرتکب الفواحش، و یتهاون بالصلاة و الصیام و الزکاة، و یقطع الرحم، و یأتی الکبائر، فکیف هذا، و لم ذاک؟ فقال: «یا إبراهیم، هل یختلج فی صدرک شی ء غیر هذا؟» قلت: نعم -- یا بن رسول الله -- اخری أعظم من ذلک. فقال: «و ما هو، یا أبا إسحاق؟» قال: فقلت: یا بن رسول الله، و أجد من أعدائکم، و من مناصبیکم من یکثر من الصلاة و من الصیام، و یخرج الزکاة، و یتابع بین الحج و العمرة، و یحرص علی الجهاد، و یأثر علی البر و علی صلة الأرحام، و یقضی حقوق إخوانه، و یواسیهم من ماله، و یتجنب شرب الخمر و الزنا و اللواط، و سائر الفواحش، فمم ذاک؟ و لم ذلک؟ فسره لی با بن رسول الله و برهنه و بینه، فقد -- و الله -- کثر فکری، و أسهر لیلی و ضاق ذرعی. قال: فتبسم الباقر صلوات الله علیه، ثم قال: «یا إبراهیم، خذ إلیک بیانا شافیا فیما سألت، و علما مکنونا من خزائن علم الله و سره، أخبرنی -- یا إبراهیم -- کیف تجد اعتقادهما؟». قلت: یا بن رسول الله، أجد محبیکم و شیعتکم علی ما هم فیه مما وصفته من أفعالهم، لو أعطی أحدهم ما بین المشرق و المغرب ذهبا و فضة أن یزول عن ولایتکم و محبتکم إلی موالاة غیرکم و محبتهم، ما زال، و لو ضربت خیاشیمه بالسیوف فیکم، و لو قتل فیکم ما ارتدع و لا رجع عن محبتکم و ولایتکم. و أری الناصب علی ما هو علیه مما وصفته من أفعالهم، لو اعطی أحدهم ما بین المشرق و المغرب ذهبا و فضة أن یزول عن محبة الطواغیت و موالاتهم إلی موالاتکم، ما فعل و لا زال، و لو ضربت خیاشیمه بالسیوف فیهم، و لو قتل فیهم، ما ارتدع و لا رجع، و إذا سمع أحدهم منقبة لکم و فضلا اشمأز من ذلک و تغیر لونه، و رؤی کراهیة ذلک فی وجهه، بغضا لکم و محبة لهم. قال: فتبسم الباقر علیه السلام، ثم قال: «یا إبراهیم، ها هنا هلکت العاملة الناصبة، تصلی نارا حامیة، تسقی من عین آنیة، و من أجل ذلک قال الله عزّوجلّ: وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً ویحک -- یا إبراهیم -- أ تدری ما السبب و القصة فی ذلک، و ما الذی قد خفی علی الناس منه»؟ قلت: یا بن رسول الله، فبینه لی و اشرحه و برهنه. قال: «یا إبراهیم، إن الله تبارک و تعالی لم یزل عالما قدیما، خلق الأشیاء لا من شی ء، و من زعم أن الله عزّوجلّ خلق الأشیاء من شی ء فقد کفر، لأنه لو کان ذلک الشی ء الذی خلق منه الأشیاء قدیما معه فی أزلیته و هویته، کان ذلک الشی ء أزلیا، بل خلق الله عزّوجلّ الأشیاء کلها لا من شی ء، فکان مما خلق الله عزّوجلّ أرضا طیبة، ثم فجر منها ماء عذبا زلالا، فعرض علیها ولایتنا أهل البیت فقبلتها، فأجری ذلک الماء علیها سبعة أیام فطبقها و عمها، ثم نضب ذلک الماء عنها، فأخذ من صفوة ذلک الطین طینا، فجعله طین الأئمّة علیهم السلام، ثم أخذ ثفل ذلک الطین، فخلق منه شیعتنا، و لو ترک طینتکم -- یا إبراهیم -- علی حالها کما ترک طینتنا، لکنتم و نحن شیئا واحدا». قلت: یا بن رسول الله، فما فعل بطینتنا؟ قال: «أخبرک -- یا إبراهیم -- خلق الله عزّوجلّ بعد ذلک أرضا سبخة خبیثة منتنة، ثم فجر منها ماء أجاجا آسنا مالحا، فعرض علیها ولایتنا أهل البیت، فلم تقبلها، فأجری ذلک الماء علیها سبعة أیام حتّی طبقها و عمها، ثم نضب ذلک الماء عنها، ثم أخذ من ذلک الطین، فخلق منه الطغاة و أئمتهم، ثم مزجه بثفل طینتکم، و لو ترک طینتهم علی حالها و لم یمزج بطینتکم لم یشهدوا الشهادتین، و لا صلوا و لا صاموا و لا زکوا و لا حجوا و لا أدوا أمانة، و لا أشبهوکم فی الصور، و لیس شی ء أشد علی المؤمن من أن یری صورة عدوه مثل صورته». قلت: یا بن رسول الله، فما صنع بالطینتین؟ قال: «مزج بینهما بالماء الأول و الماء الثانی، ثم عرکها عرک الأدیم، ثم أخذ من ذلک قبضة، فقال: هذه إلی الجنة و لا ابالی و أخذ قبضة اخری، و قال: هذه إلی النار و لا ابالی ثم خلط بینهما، فوقع من سنخ المؤمن و طینته علی سنخ الکافر و طینته، و وقع من سنخ الکافر و طینته علی سنخ المؤمن و طینته. فما رأیته من شیعتنا من زنا أو لواط أو ترک صلاة أو صیام أو حج أو جهاد، أو جنایة، أو کبیرة من هذه الکبائر، فهو من طینة الناصب و عنصره الذی قد مزج فیه، لأن من سنخ الناصب و عنصره و طینته اکتساب المآثم و الفواحش و الکبائر، و ما رأیت من الناصب، و مواظبته علی الصلاة و الصیام و الزکاة و الحج و الجهاد و أبواب البر، فهو من طینة المؤمن و سنخه الذی قد مزج فیه، لأن من سنخ المؤمن و عنصره و طینته اکتساب الحسنات و استعمال الخیر و اجتناب المآثم. فإذا عرضت هذه الأعمال کلها علی الله عزّوجلّ، قال: أنا عدل لا أجور، و منصف لا أظلم، و حکم لا أحیف و لا أمیل و لا أشطط، ألحقوا الأعمال السیئة التی اجترحها المؤمن بسنخ الناصب و طینته، و ألحقوا الأعمال الحسنة التی اکتسبها الناصب بسنخ المؤمن و طینته، ردوها کلها إلی أصلها، فإنی أنا الله لا إله إلّا أنا عالم السر و أخفی، و أنا المطلع علی قلوب عبادی، لا أحیف و لا أظلم، و لا الزم أحدا إلّا بما عرفته منه قبل أن أخلقه». ثم قال الباقر علیه السلام: «یا إبراهیم، اقرأ هذه الآیة» قلت: یا بن رسول الله، أیة آیة؟ قال: «قوله تعالی: قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ هو فی الظاهر ما تفهمونه، و هو -- و الله -- فی الباطن هذا بعینه. یا إبراهیم، إن للقرآن ظاهرا و باطنا، و محکما و متشابها، و ناسخا و منسوخا». ثم قال: «أخبرنی -- یا إبراهیم -- عن الشمس إذا طلعت، و بدأ شعاعها فی البلدان، أهو بائن من القرص؟» قلت: فی حال طلوعه بائن. قال: «ألیس إذا غابت الشمس اتصل ذلک الشعاع بالقرص حتّی یعود إلیه؟» قلت: نعم. قال: «کذلک یعود کل شی ء إلی سنخه و جوهره و أصله، فإذا کان یوم القیامة، نزع الله عزّوجلّ سنخ الناصب و طینته مع أثقاله و أوزاره من المؤمن، فیلحقها کلها بالناصب، و ینزع سنخ المؤمن و طینته مع حسناته و أبواب بره و اجتهاده من الناصب، فیلحقها کلها بالمؤمن، أفتری ها هنا ظلما أو عدوانا؟» قلت: لا، یا بن رسول الله. قال: «هذا -- و الله -- القضاء الفاصل، و الحکم القاطع، و العدل البین، لا یسأل عما یفعل و هم یسألون، هذا -- یا إبراهیم -- الحق من ربک، فلا تکن من الممترین، و هذا من حکم الملکوت». قلت: یا بن رسول الله، و ما حکم الملکوت؟ قال: «حکم الله و حکم أنبیائه، و قصة الخضر و موسی علیهما السلام حین استصحبه، فقال: إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً افهم -- یا إبراهیم -- و اعقل، أنکر موسی علی الخضر، و استفظع أفعاله حتّی قال له الخضر: یا موسی، ما فعلته عن أمری، إنّما فعلته عن أمر الله عزّوجلّ. من هذا -- ویحک یا إبراهیم -- قرآن یتلی، و أخبار تؤثر عن الله عزّوجلّ، من رد منها حرفا فقد کفر و أشرک، و رد علی الله عزّوجلّ». قال اللیثی: فکأنی لم أعقل الآیات و أنا أقرأها أربعین سنة إلّا ذلک الیوم، فقلت: یا بن رسول الله، ما أعجب هذا، تؤخذ حسنات أعدائکم فترد علی شیعتکم، و تؤخذ سیئات محبیکم فترد علی مبغضیکم؟ قال: «إی و الله الذی لا إله إلّا هو، فالق الحبة و بارئ النسمة و فاطر الأرض و السماء، ما أخبرتک إلّا بالحق، و ما أنبأتک إلّا الصدق، و ما ظلمهم الله، و ما الله بظلام للعبید، و إن ما أخبرتک لموجود فی القرآن کله». قلت: هذا بعینه یوجد فی القرآن؟ قال: «نعم، یوجد فی أکثر من ثلاثین موضعا فی القرآن، أ تحب أن أقرأ ذلک علیک؟» قلت: بلی، یا بن رسول الله. فقال: «قال الله عزّوجلّ: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ الآیة. أزیدک، یا إبراهیم؟» قلت: بلی، یا بن رسول الله. قال: «لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ أ تحب أن أیدک؟» قلت: بلی، یا بن رسول الله. قال: «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً یبدل الله سیئات شیعتنا حسنات، و یبدل الله حسنات أعدائنا سیئات، و جلال الله و وجه الله إن هذا لمن عدله و إنصافه، لا راد لقضائه، و لا معقب لحکمه، و هو السمیع العلیم، ألم أبین لک أمر المزاج و الطینتین من القرآن؟» قلت: بلی، یا بن رسول الله. قال: «اقرأ -- إبراهیم -- الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ یعنی من الأرض الطیبة، و الأرض المنتنة فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی یقول: لا یفتخر أحدکم بکثرة صلاته و صیامه و زکاته و نسکه، لأن الله عزّوجلّ أعلم بمن اتقی منکم، فإن ذلک من قبل اللمم، و هو المزاج، أزیدک یا إبراهیم؟» قلت: بلی، یا بن رسول الله قال: «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ فَرِیقاً هَدی وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ یعنی أئمّة الجور، دون أئمّة الحق، و یحسبون أنهم مهتدون، خذها إلیک -- یا أبا إسحاق -- فو الله إنه لمن غرر أحادیثنا، و بواطن سرائرنا، و مکنون خزائننا، انصرف و لا تطلع علی سرنا أحدا إلّا مؤمنا مستبصرا، فإنک إن أذعت سرنا بلیت فی نفسک و مالک و أهلک و ولدک». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 410، ح 10]

ص: 351

ص: 352

ص: 353

سوره ی عنکبوت، آیات 14 تا 43

متن:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (14) فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفینَةِ وَ جَعَلْناها آیَةً لِلْعالَمینَ (15) وَ إِبْراهیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (16) إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (17) وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ (18) أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیرٌ (19) قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ

ص: 354

یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ (20) یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ (21) وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ (22) وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتی وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (23) فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (24) وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرینَ (25) فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (26) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ (27) وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمینَ (28) أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبیلَ وَ تَأْتُونَ فی نادیکُمُ الْمُنْکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ (29) قالَ رَبِّ انْصُرْنی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدینَ (30) وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهیمَ بِالْبُشْری قالُوا إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمینَ (31) قالَ إِنَّ فیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ (32) وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سی ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ (33) إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلی أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ (34) وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (35) وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ (36) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فی دارِهِمْ جاثِمینَ (37) وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرینَ (38) وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ما کانُوا سابِقینَ (39)

ص: 355

فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (40) مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (41) إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْ ءٍ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (42) وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ (43)

لغات:

«طوفان» آب زیادی را گویند که به اطراف زمین طواف و گردش می کند، و موت تشبیه به طوفان شده به خاطر کثرت، چنان که گفته می شود: «أفناهم الطوفان و هو موت جارف» و «هاجر القوم من دارٍ الی دارٍ»، یعنی خانه اوّل را ترک نمودند و به خانه دوّم رفتند، و اصل مهاجرت، خروج صحرانشین به شهر است، و «تَهَجّر» یعنی تشبّه بالمهاجرین، و «تَهَجّروا» یعنی أخلصوا الهجرة لله، و «نادی و ندی» مجلسی را گویند که مردم برای مشورت در آن جمع می شوند، و «دار الندوة» خانه قصّی بن کلاب بوده که اعراب مکّه در آن جمع می شده اند و آن را متبّرک می دانسته اند، و مشرکین مکّه برای از بین بردن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این خانه جمع شدند و ابوسفیان رئیس آنان بود و ابلیس نیز به صورت مردی از اهل نجد در بین آنان آمد و نهایت تصمیم آنان با تأیید ابلیس این شد که از چهل قبیله چهل نفر با شمشیر نیمه شب به خانه آن حضرت حمله کنند و او را بکشند تا بنی هاشم نتوانند قصاص کنند، و «رَجفَة» لرزش زمین زیر قدم ها می باشد، و «بحر رجاف» یعنی دریای متلاطم و مضطرب، و «حاصِب» باد تندی را گویند که بین آن سنگریزه باشد و «خَسف» فرو رفتن در زمین را گویند، و «خَسَفَ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ»، یعنی خداوند او را در زمین فرو برد؛ و «خسف

ص: 356

قمر»، از بین رفتن نور اوست، و خسوف برای قمر استعمال می شود و «کسوف برای خورشید، و مقصود از بین رفتن نور قمر و شمس است، و جمع عنکبوت، عناکب است و مؤنّث و مذکّر آن یکسان است، و عنکباء نیز استعمال شده است.

ترجمه:

و ما نوح را بسوی قومش فرستادیم و او را در میان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ کرد اما سرانجام طوفان و سیلاب آنان را فراگرفت در حالی که ظالم بودند. (14) ما او و سرنشینان کشتی را رهایی بخشیدیم، و آن را آیتی برای جهانیان قرار دادیم! (15) ما ابراهیم را (نیز) فرستادیم، هنگامی که به قومش گفت: «خدا را پرستش کنید و از (عذاب) او بپرهیزید که این برای شما بهتر است اگر بدانید! (16) شما غیر از خدا فقط بتهایی (از سنگ و چوب) را می پرستید و دروغی به هم می بافید آن هایی را که غیر از خدا پرستش می کنید، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند روزی را تنها نزد خدا بطلبید و او را پرستش کنید و شکر او را بجا آورید که بسوی او بازگشت داده می شوید! (17) اگر شما (مرا) تکذیب کنید (جای تعجب نیست)، امتهایی پیش از شما نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند وظیفه فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشکار نیست». (18) آیا آنان ندیدند چگونه خداوند آفرینش را آغاز می کند، سپس بازمی گرداند؟! این کار برای خدا آسان است! (19) بگو: «در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس خداوند (به همین گونه) جهان آخرت را ایجاد می کند یقیناً خدا بر هر چیز توانا است! (20) هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) مجازات می کند، و هر کس را بخواهد مورد رحمت قرار می دهد و شما را به سوی او بازمی گردانند. (21) شما هرگز نمی توانید بر اراده خدا چیره شوید و از حوزه قدرت او در زمین و آسمان بگریزید و برای شما جز

ص: 357

خدا، ولی و یاوری نیست!» (22) کسانی که به آیات خدا و دیدار او کافر شدند، از رحمت من مأیوسند و برای آن ها عذاب دردناکی است! (23) اما جواب قوم او [ابراهیم] جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید!» ولی خداوند او را از آتش رهایی بخشید در این ماجرا نشانه هایی است برای کسانی که ایمان می آورند. (24) (ابراهیم) گفت: «شما غیر از خدا بتهایی برای خود انتخاب کرده اید که مایه دوستی و محبت میان شما در زندگی دنیا باشد سپس روز قیامت از یکدیگر بیزاری می جویید و یکدیگر را لعن می کنید و جایگاه (همه) شما آتش است و هیچ یار و یاوری برای شما نخواهد بود!» (25) و لوط به او [ابراهیم] ایمان آورد، و (ابراهیم) گفت: «من بسوی پروردگارم هجرت می کنم که او صاحب قدرت و حکیم است!» (26) و (در اواخر عمر،) اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در دودمانش قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است! (27) و لوط را فرستادیم هنگامی که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتی انجام می دهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است! (28) آیا شما به سراغ مردان می روید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع می کنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام می دهید؟! «اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند:» اگر راست می گویی عذاب الهی را برای ما بیاور! (29) (لوط) عرض کرد: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاری فرما!» (30) و هنگامی که فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) برای ابراهیم آوردند، گفتند: «ما اهل این شهر و آبادی را [و به شهرهای قوم لوط اشاره کردند] هلاک خواهیم کرد، چرا که اهل آن ستمگرند!» (31) (ابراهیم) گفت: «در این آبادی لوط است!» گفتند: «ما به کسانی که در آن هستند آگاه تریم! او و خانواده اش را نجات می دهیم جز همسرش که در

ص: 358

میان قوم (گنهکار) باقی خواهد ماند.» (32) هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آن ها بد حال و دلتنگ شد گفتند: «نترس و غمگین مباش، ما تو و خانواده ات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقی می ماند. (33) ما بر اهل این شهر و آبادی به خاطر گناهانشان، عذابی از آسمان فرو خواهیم ریخت!» (34) و از این آبادی نشانه روشنی (و درس عبرتی) برای کسانی که می اندیشند باقی گذاردیم! (35) و ما بسوی «مدین»، برادرشان «شعیب» را فرستادیم گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید، و به روز بازپسین امیدوار باشید، و در زمین فساد نکنید!» (36) (ولی) آن ها او را تکذیب کردند، و به این سبب زلزله آنان را فراگرفت، و بامدادان در خانه های خود به رو در افتاده و مرده بودند! (37) ما طایفه «عاد» و «ثمود» را نیز (هلاک کردیم)، و مساکن (ویران شده) آنان برای شما آشکار است شیطان اعمال شان را برای آنان آراسته بود، از این رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالی که بینا بودند. (38) و «قارون» و «فرعون» و «هامان» را نیز هلاک کردیم موسی با دلایل روشن به سراغ شان آمد، امّا آنان در زمین برتری جویی کردند، ولی نتوانستند بر خدا پیشی گیرند! (39) ما هر یک از آنان را به گناهانشان گرفتیم، بر بعضی از آن ها طوفانی از سنگریزه فرستادیم، و بعضی از آنان را صیحه آسمانی فروگرفت، و بعضی دیگر را در زمین فرو بردیم، و بعضی را غرق کردیم خداوند هرگز به آن ها ستم نکرد، ولی آن ها خودشان بر خود ستم می کردند! (40) مثَل کسانی که غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانه ای برای خود انتخاب کرده در حالی که سست ترین خانه های خانه عنکبوت است اگر می دانستند! (41) خداوند آنچه را غیر از او می خوانند می داند، و او شکست ناپذیر و حکیم است. (42) این ها مثالهایی است که ما برای مردم می زنیم، و جز دانایان آن را درک نمی کنند. (43)

ص: 359

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

نوح علیه السلام دو هزار و سی صد سال عمر کرد، هشتصد و پنجاه سال آن قبل از نبوّت او بود و نهصد و پنجاه سال مردم را دعوت به آئین خود نمود، و پانصد سال بعد از هلاکت مردم و پیاده شدن از کشتی و فرو رفتن آب زنده ماند و شهرها را بنا نمود و فرزندان خود را در آن ها ساکن کرد، تا این که ملک الموت نزد او آمد و او در زیر آفتاب بود و به او گفت: «السّلام علیک» و نوح سلام ملک الموت را پاسخ داد و گفت: برای چه آمده ای؟ ملک الموت گفت: «آمده ام تا تو را قبض روح کنم» نوح گفت: اجازه بده از زیر آفتاب به سایه بیایم؟ ملک الموت گفت: «اجازه دادم» پس نوح به سایه آمد و گفت: «ای ملک الموت تمام عمر من در دنیا مانند این بود که از آفتاب به سایه آمدم، اکنون امر خدا ارا اجرا کن» پس ملک الموت او را قبض روح نمود. (2)

ص: 360


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 14.
2- محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن علی بن الحکم، عن بعض أصحابنا، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «عاش نوح علیه السلام ألفی سنة و ثلاث مائة سنة، فمنها: ثمان مائة و خمسون سنة قبل أن یبعث، و ألف سنة إلّا خمسین عاما و هو فی قومه یدعوهم، و خمس مائة عام بعد ما نزل من السفینة و نضب الماء، فمصر الأمصار، و أسکن ولده البلدان. ثم إن ملک الموت جاءه و هو فی الشمس، فقال له: السّلام علیک. فرد علیه نوح علیه السلام، و قال: ما جاء بک، یا ملک الموت؟ قال: جئتک لأقبض روحک. قال: دعنی أدخل من الشمس إلی الظل؟ فقال: نعم. فتحول، ثم قال: یا ملک الموت، کل ما مر بی من الدنیا مثل تحولی من الشمس إلی الظل، فامض لما أمرت به. فقبض روحه علیه السلام». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 309، ح 1]

امام صادق علیه السلام در سخن دیگری می فرماید:

نوح علیه السلام بعد از طوفان پانصد سال زندگی کرد، سپس جبرئیل علیه السلام نزد او آمد و گفت: ای نوح، نبوّت تو تمام شد، و عمر تو به پایان رسید، پس اسم اعظم و میراث علم و آثار نبوّت را به فرزند خود «سام» تحویل بده، چرا که [خداوند می فرماید:] «من زمین را بدون حجّت و عالمی که به واسطه او اطاعت و بندگی من شناخته شود، و واسطه نجات باشد تا پیامبر بعدی رها نخواهم نمود، چرا که من حکم کرده ام که برای هر قومی هادی و راهنمایی قرار بدهم، تا به وسیله او اهل سعادت را هدایت کنم و حجّت را بر اشقیا تمام نمایم».

پس نوح علیه السلام اسم اکبر و میراث علم و آثار نبّوت را به فرزند خود «سام» تحویل داد، و امّا فرزندان دیگر او، حام و یافث را دانشی نبود که از آن استفاده کنند، و نوح به آنان نوید هود علیه السلام را داد و فرمود: از او پیروی کنید، و به آنان دستور داد تا در هر سال یک مرتبه وصیّت نامه او را باز کنند و به آن نظر نمایند، و این پیمان نوح بود برای آنان. (1)

ص: 361


1- و عنه: عن محمّد بن أبی عبد الله، عن محمّد بن الحسین، عن محمّد بن سنان، عن إسماعیل بن جابر، و عبد الکریم بن عمرو، و عبد الحمید بن أبی الدیلم، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «عاش نوح علیه السلام بعد الطوفان خمسمائة سنة، ثم أتاه جبرئیل علیه السلام، فقال: یا نوح، قد انقضت نبوتک، و استکملت أیامک، فانظر إلی الاسم الأکبر، و میراث العلم، و آثار علم النبوة التی معک، فادفعها إلی ابنک سام، فإنی لا أترک الأرض إلّا و فیها عالم تعرف طاعتی به، و یعرف به هدای، و یکون نجاة فیما بین مقبض النّبی و مبعث النّبی الآخر، و لم أکن أترک الناس بغیر حجة لی، و داع إلی، و هاد إلی سبیلی، و عارف بأمری، فإنی قد قضیت أن أجعل لکل قوم هادیا أهدی به السعداء، و یکون الحجة علی الأشقیاء». قال: «فدفع نوح علیه السلام الاسم الأکبر، و میراث العلم، و آثار علم النبوة إلی سام، و أما حام و یافث فلم یکن عندهما علم ینتفعان به -- قال -- و بشرهم نوح علیه السلام بهود علیه السلام، و أمرهم باتباعه، و أمرهم أن یفتحوا الوصیة فی کل عام، و ینظروا فیها، و یکون عهدا لهم». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 310، ح 2]

رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکالمه ای که با یهودیان داشت به آنان فرمود:

نوح نهصد و پنجاه سال مردم را دعوت نمود و در نهایت همان گونه خداوند می فرماید: «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ»، جمعیّت کمی به او ایمان آوردند، در حالی که پیروان من در مدّت کوتاه و سنّ کم من، بیش از همه پیروان نوح اند با طول عمر او و کبر سن او؟! (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب مرد شامی در مسجد کوفه که از نام نوح سؤال نمود فرمود:

نام او سَکَن بوده و به این خاطر به او نوح گفته اند که نهصد و پنجاه سال برای قوم خود نوحه نموده است. (2)

ص: 362


1- فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمة الله علیه عن النّبی صلی الله علیه و آله حدیث طویل فی مکالمة بینه و بین الیهود و فیه قال لهم رسول الله صلی الله علیه و آله: لقد أقام نوح فی قومه و دعاهم ألف سنة الا خمسین عاما، ثم وصفهم الله تعالی فقللهم فقال: «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ» و لقد تبعنی فی سنی القلیلة و عمری الیسیر ما لم یتبع نوحا فی طول عمره و کبر سنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 154، ح 19]
2- فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا علیه السلام من خبر الشامی و ما سأل عنه أمیر المؤمنین علیه السلام فی جامع الکوفة حدیث طویل و فیه: و سأله عن اسم نوح ما کان فقال: اسمه سکن، و انما سمی نوحا لأنه ناح علی قومه ألف سنة الا خمسین عاما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 154، ح 22]

و در بعضی از روایات آمده که نام او عبد الغفّار بوده و چون بر حال خود نوحه می کرده به او نوح گفته اند. (1)

و در بعضی از روایات آمده که نام او عبدالمطلب و یا عبدالأعلی بوده و او را نوح گفته اند به خاطر این که پانصد سال به حال خود گریه کرده است [به خاطر درخواست عذابی که برای قوم خود کرده بوده است.] (2)

«وَ قَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ… * فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (3)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضًا»، فرمود:

یعنی «یَتَبَرَّأُ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ.» (4)

علی بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه در تفسیر «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی»، گوید:

مقصود ایمان لوط به ابراهیم است، و مهاجر کسی است که از گناهان هجرت و دوری کند و به خداوند بازگردد. (5)

ص: 363


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی أحمد بن الحسن المیثمی عمن ذکره عن أبی عبد الله علیه السلام قال: کان اسم نوح علیه السلام عبد الغفار و انما سمی نوحا لأنه کان ینوح علی نفسه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 154، ح 23]
2- و باسناده الی سعد بن جناح عن بعض أصحابنا عن أبی عبد الله علیه السلام قال: اسم نوح عبد الملک، و انما سمی نوحا لأنه بکی خمسمائة عام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 154، ح 24]
3- سوره ی عنکبوت، آیات 25 و 26.
4- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن بکر بن صالح، عن القاسم بن برید، عن أبی عمرو الزبیری، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال فی قول الله تعالی: وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً، قال: «یعنی یتبرأ بعضکم من بعض». [تفسیر برهان، ج 4، ص 311، ح 2]
5- علی بن إبراهیم: فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ أی لإبراهیم علیه السلام وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی، قال: المهاجر من هجر السیئات، و تاب إلی الله. [تفسیر برهان، ج 4، ص 311، ح 3]

ابراهیم کرخی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:

حضرت ابراهیم علیه السلام از بیت المقدس به شام مهاجرت کرد تا به انتهای شامات رسید، و لوط را در ابتدای شامات به جای خود گذارد. (1)

مالک جُهنی گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود:

ای مالک! هر قومی که در دنیا به امامی [از طاغوت ها] اقتدا کرده اند، روز قیامت آن امام آنان را لعنت می کند و آنان نیز آن امام را لعنت می کنند، جز شما و امثال شما [که از طاغوت ها پیروی نکرده اید…] (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ آن شخصی که آیاتی از قرآن برای او مشتبه شده بود فرمود:

… معنای آیه «یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضًا»، این است که مستکبرین و مستضعفین در قیامت «یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضًا» و کفر در این آیه به معنای برائت و بیزاری است، و نظیر آن

ص: 364


1- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، و عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد جمیعا، عن الحسن ابن محبوب، عن إبراهیم بن أبی زیاد الکرخی، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام، و ذکر حدیث مهاجرة إبراهیم علیه السلام، و ذکر فی آخره: «و سار إبراهیم علیه السلام حتّی نزل بأعلی الشامات، و خلف لوطا علیه السلام فی أدنی الشامات» و الحدیث طویل، یأتی بطوله -- إن شاءالله تعالی -- فی سورة الصافات فی قوله تعالی: إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 311، ح 5]
2- فی روضة الکافی یحیی الحلبی عن ابن مسکان عن مالک الجهنی قال: قال لی ابو عبد الله علیه السلام: یا مالک انه لیس من قوم ائتموا بإمام فی الدنیا الا جاء یوم القیامة یلعنهم و یلعنونه الا أنتم، و من کان علی مثل حالکم، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 155، ح 27]

در سوره ی ابراهیم است که شیطان به پیروان خود می گوید: «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» و نیز ابراهیم علیه السلام به بت پرستان می گوید: «کفرنا بکم»، یعنی تبرّأنا. (1)

ابوحمزه ی ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که آن حضرت در پایان حدیث مفصّلی می فرماید:

برخی از پیامبران نبوّت شان عام بوده [مانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله] و برخی خاصّ و محدود به منطقه ای بوده است، امّا ابراهیم علیه السلام نبوّت او اوّل در «کوثا» که قریه ای بوده، محدود می شده است، و سپس از آن محل مهاجرت نموده، چنان که خداوند از قول او می فرماید: «إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ»

ص: 365


1- فی کتاب التوحید عن أمیر المؤمنین علیه السلام حدیث طویل یقول علیه السلام فیه و قد سأله رجل عما اشتبه علیه من الآیات: و اما قوله: «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» و قوله: «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ» و قوله: «یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» و قوله «إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ» و قوله: «لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ». و قوله: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» فان ذلک فی مواطن غیر واحد من مواطن ذلک الیوم الذی کان مقداره خمسین الف سنة، یجمع الله عزّوجلّ الخلائق یومئذ فی مواطن یتفرقون، و یکلم بعضهم بعضا و یستغفر بعضهم لبعض، أولئک الذین کان منهم الطاعة فی دار الدنیا الرؤساء و الاتباع و یلعن أهل المعاصی الذین بدت منهم البغضاء، و تعاونوا علی الظلم و العدوان فی دار الدنیا المستکبرین و المستضعفین یکفر بعضهم ببعض، و یلعن بعضهم بعضا، و الکفر فی هذه الآیة البرائة یقول فیبرأ بعضهم من بعض، و نظیرها فی سورة إبراهیم قول الشیطان: «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» و قول إبراهیم خلیل الرحمن: «کفرنا بکم» ای تبرأنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 155، ح 28]

و هجرت او بدون قتال بوده است، و امّا اسحاق: نبوّت او بعد از ابراهیم بوده است، و امّا یعقوب نبوّت او به سرزمین کنعان بوده و سپس به مصر مهاجرت نموده و در آنجا وفات یافته است. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

پیامبران و مرسلین چهار گونه بوده اند: برخی پیامبر خود بوده و جز خود مأمور به هدایت دیگری نبوده است، و برخی پیامبر بوده اند و وحی را تنها در خواب می شنیده و در بیداری سفیر وحی را نمی دیده و مبعوث به هدایت کسی نبوده و تابع امام و پیامبر دیگری بوده اند مانند لوط که تابع ابراهیم علیه السلام بوده است… (2)

ص: 366


1- فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی محمّد بن الفضل عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر علیهما السلام حدیث طویل یقول فی أواخره علیه السلام: و ان الأنبیاء بعثوا خاصة و عامة، اما إبراهیم نبوته بکوثا و هی قریة من قری السواد فیها بدا أول أمره، ثم هاجر منها و لیست بهجرة فقال: و ذلک قول الله عزّوجلّ: «إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» و کانت هجرة إبراهیم بغیر قتال، و اما إسحاق فکانت نبوته بعد إبراهیم، و اما یعقوب فکانت نبوته بأرض کنعان ثم هبط الی مصر فتوفی فیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 156، ح 30]
2- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن أبی یحیی الواسطی عن هشام و درست بن أبی منصور عنه قال: قال أبو عبد الله علیه السلام الأنبیاء و المرسلون علی أربع طبقات: فنبی منبأ فی نفسه لا یعدو غیرها، و نبی یری فی النوم و یسمع الصوت و لا یعاینه فی الیقظة، و لم یبعث الی أحد و علیه امام، مثل ما کان إبراهیم علی لوط علیهما السلام، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 156، ح 31]

زیاد کرخی گوید: امام صادق علیه السلام می فرمود:

مادر ابراهیم ساره و مادر لوط ورقه و یا رقیّه دختران اَحجّ بوده اند و اَحجّ پیامبر منذر بوده و لکن رسول نبوده است. (1)

«وَ لُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ…» (2)

ابوبصیر گوید: امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام فرمود:

ابلیس در صورت زیبای زنانه نزد قوم لوط آمد و با لباس زیبایی از جوانان آنان خواست تا با او لواط کنند، و اگر از آنان می خواست تا با آنان لواط نماید، از او نمی پذیرفتند و لکن خواست تا مفعول واقع شود، از این رو آنان با او لواط کردند و چون لذّت آن را چشیدند آنان را رها کرد و از آن پس مردها سراغ همدیگر رفتند [و از همسران خود دوری جستند، سپس نزد زنان آمد و به صورت زن، زن ها را نیز به عمل مساحقه واداشت.] (3)

ص: 367


1- فی روضة الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه و عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد جمیعا عن الحسن بن محبوب عن إبراهیم بن أبی زیاد الکرخی قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: کانت أم إبراهیم و أم لوط صلی الله علیهما سارة و ورقة و فی نسخة رقیة أختین، و هما ابنتان للاحج و کان الاحج نبیا منذرا و لم یکن رسولا، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 156، ح 32]
2- سوره ی عنکبوت، آیه ی 28.
3- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی ابی بصیر عن أحدهما علیهما السلام فی قول لوط. إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ فقال: ان إبلیس أتاهم فی صورة حسنة فیه تأنیث، علیه ثیاب حسنة فجاء الی شبان منهم فأمرهم أن یقعوا به و لو طلب إلیهم ان یقع بهم لأبوا علیه، و لکن طلب إلیهم ان یقعوا به فلما وقعوا به التذوه، ثم ذهب عنهم و ترکهم فأحال بعضهم علی بعض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 157، ح 34]

مؤلّف گوید:

قضایای قوم لوط و هلاکت آنان در سوره ی هود گذشت و در سوره ی ذاریات نیز خواهد آمد، إن شاءالله.

«أَ ئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ…» (1)

حضرت رضا علیه السلام در تفسیر «وَ تَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ»، فرمود:

قوم لوط در مجالس خود بدون رعایت ادب و حیا مقابل همدیگر ضرطه در می کردند. (2)

مؤلّف گوید:

سبب هلاکت و عذاب قوم لوط چند چیز بوده است:

عمل زشت لواط که در آیه فوق و چندین آیه دیگر از آن مذمّت و نکوهش شده است،

عمل منکر آنان در مجالس و بی حیائی و بی مبالاتی آنان که عمل زشت خود را منکر نمی پنداشتند،

پاسخ آنان به پیامبر خدا، که اگر راست می گویی عذاب خدا را بر ما بفرست،

درخواست حضرت لوط از خداوند، تا عذابی بر آنان بفرستد، و در برخی از

ص: 368


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 29.
2- (وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ) قیل: انهم کانوا یتضارطون فی مجالسهم من غیر حشمة و لا حیاء، و قیل: إن مجالسهم کانت تشتمل علی انواع المناکیر و القبائح من اللواطة و القمار و الشتائم و المعازف و المزامیر و کشف العورات، و فی هذا إعلام و دلالة علی أنه لا ینبغی أن یتعاشر الناس علی المناکیر و لا یجتمعوا علی المناهی. [تفسیر مجمع البیان، ج 2، ص 528]

روایات آمده که خداوند هیچ قومی را به خاطر زنا هلاک نکرده و لکن به خاطر لواط قوم لوط را هلاک نموده است، چرا که لواط نسل انسان را قطع می کند.

مرحوم علّامه سیّد هاشم بحرانی در تفسیر برهان روایت بسیار مفصّلی را از کتاب تحفة الإخوان در ماجرای قوم لوط و هلاکت آنان از امام صادق علیه السلام نقل نموده است خوانندگان می توانند به آن کتاب مراجعه نمایند. (1)

ص: 369


1- (تحفة الإخوان): قال الإمام جعفر بن محمّد الصّادق علیه السلام: «و کان أهل المؤتفکات من أجل الناس، و کانوا فی حسن و جمال، فأصابهم الغلاء و القحط، فجاءهم إبلیس اللعین، و قال لهم: إنّما جاءکم القحط لأنکم منعتم الناس من دورکم و لم تمنعوهم من بساتینکم الخارجة. فقالوا: و کیف السبیل إلی المنع؟ فقال لهم: اجعلوا السنة بینکم إذا وجدتم غریبا فی بلدکم سلبتموه و نکحتموه فی دبره، حتّی أنکم إذا فعلتم ذلک لم یتطرقوا علیکم». قال: «فعزموا علی ذلک، فخرجوا إلی ظاهر البلد یطلبون من یجوز بهم، فتصور لهم إبلیس اللعین غلاما أمرد، فتزین، فحملوا علیه، فلما رأوه سلبوه و نکحوه فی دبره، فطاب لهم ذلک، حتّی صار هذا عادة لهم فی کل غریب وجدوه، حتّی تعدوا من الغرباء إلی أهل البلد، و فشا ذلک فیهم، و ظهر ذلک من غیر انتقام بینهم، فمنهم من یؤتی، و منهم من یأتی. و أوحی الله تعالی إلی إبراهیم علیه السلام: أنی اخترت لوطا نبیا، فابعثه إلی هؤلاء القوم. فأقبل إبراهیم إلی لوط فأخبره بذلک، ثم قال له: انطلق إلی مدائن سدوم، و ادعهم إلی عبادة الله، و حذرهم أمر الله و عذابه، و ذکرهم بما نزل بقوم نمرود بن کنعان. فسار لوط حتّی صار إلی المدائن، فوقف و هو لا یدری بأیها یبدأ، فأقبل حتّی دخل مدینة سدوم، و هی أکبرها، و فیها ملکهم، فلما بلغ وسط السوق، قال: یا قوم اتقوا الله و أطیعونی، و ازجروا أنفسکم عن هذه الفواحش التی لم تسبقوا إلی مثلها، و انتهوا عن عبادة الأصنام، فإنی رسول الله إلیکم. فذلک معنی قوله تعالی: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ وَ ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ، یعنی عن إتیان الرجال، و قال فی مکان آخر: أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ، یعنی الحذف بالحصی، و التصفیق و اللعب بالحمام، و تصفیق الطیور، و مناقرة الدیوک، و مهارشة الکلاب، و الحبق فی المجالس، و لبس المعصفرات، فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ. و بلغ ذلک ملکهم فی سدوم، فقال: ائتونی به. فلما وقف بین یدیه، قال له: من أنت، و من أرسلک، و بماذا جئت، و إلی من بعثت؟ فقال له: أما اسمی فلوط ابن أخ إبراهیم علیه السلام، و أما الذی أرسلنی فهو الله ربی و ربکم، و أما ما جئت به، فأدعوکم إلی طاعة الله [و أمره]، و أنهاکم عن هذه الفواحش. فلما سمع ذلک من لوط وقع فی قلبه الرعب و الخوف، فقال له: إنّما أنا رجل من قومی، فسر إلیهم، فإن أجابوک فأنا معهم». قال: «فخرج لوط من عنده و وقف علی قومه، و أخذ یدعوهم إلی عبادة الله، و ینهاهم عن المعاصی، و یحذرهم عذاب الله، حتّی وثبوا علیه من کل جانب، و قالوا: لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ من هذه الدعوة لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ أی من بلدنا، قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ الخبیث مِنَ الْقالِینَ أی من المبغضین رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ یعنی من الفواحش. فأقام فیهم لوط عشرین سنة، و هو یدعوهم، و توفیت امرأته و کانت مؤمنة، فتزوج بأخری من قومه، و کانت قد آمنت به، یقال لها (قواب)، فقام معها یدعوهم إلی طاعة الله، فجعلوا یشتمونه و یضربونه، حتّی بقی فیهم من أول ما بعث إلی أربعین سنة، فلم یبالوا به، و لم یطیعوه، فضجت الأرض إلی ربها، و استغاثت الأشجار، و الأطیار، و الجنة و النار من فعلهم إلی الله تعالی، فأوحی الله تعالی إلیهم: إنّی حلیم لا أعجل علی من عصانی حتّی یأتی الأجل المحدود». قال: «فلما استخفوا بنبی الله و لم یذعنوا إلی طاعته، و داموا علی ما کانوا فیه من المعاصی، أمر الله تعالی أربعة من الملائکة، و هم: جبرئیل، و میکائیل، و إسرافیل، و دردائیل أن یمروا بإبراهیم علیه السلام، و یبشرونه بولد من سارة بنت هاراز بن ناخور، و کانت قد آمنت به حین جعل الله علیه النار بردا و سلاما، فأوحی الله إلیه: أن تزوج بها یا إبراهیم -- قال -- فتزوج بها، فجاءوا علی صورة البشر، المعتجرین بالعمائم، و کان إبراهیم علیه السلام لا یأکل إلّا مع الضیف -- قال -- فانقطعت الأضیاف عنه ثلاثة أیام، فلما کان بعد ذلک، قال: یا سارة، قومی و اعملی شیئا من الطعام، فلعلی أخرج عسی أن ألقی ضیفا. فقامت لذلک، و خرج إبراهیم علیه السلام فی طلب الضیف، فلم یجد ضیفا، فقعد فی داره یقرأ الصحف المنزلة علیه، فلم یشعر إلّا و الملائکة قد دخلوا علیه مفاجأة علی خیلهم فی زینتهم، فوقفوا بین یدیه، ففزع من مفاجأتهم، حتّی قالوا: سلاما، فسکن خوفه، فذلک معنی قوله تعالی: لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْری قالُوا سَلاماً، و قال تعالی فی آیة اخری: هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ، لأنه لا یعرف صورهم، فرحب بهم، و أمرهم بالجلوس، و دخل علی سارة، و قال لها: قد نزل عندنا أربعة أضیاف حسان الوجوه و اللباس، و قد دخلوا و سلموا علی بسلام الأبرار، فقال لها: و حاجتی إلیک أن تقومی و تخدمیهم. فقالت: عهدی بک یا إبراهیم و أنت أغیر الناس. فقال: هو کما تقولین، غیر أن هؤلاء أعزاء خیار. ثم عمد إبراهیم إلی عجل سمین فذبحه، و نظفه، و عمد إلی التنور فسجره، فوضع العجل فی التنور حتّی اشتوی، و ذلک معنی قوله تعالی: فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ، و الحنیذ الذی یشوی فی الحفرة، و قد انتهی خبزه و نضاجته، فوضع إبراهیم العجل علی الخوان، و وضع الخبز من حوله، و قدمه إلیهم، و وقفت سارة علیهم تخدمهم، و إبراهیم یأکل و لا ینظر إلیهم، فلما رأت سارة ذلک منهم، قالت: یا إبراهیم، إن أضیافک هؤلاء لا یأکلون شیئا. فقال لهم إبراهیم علیه السلام: ألا تأکلون؟ و داخله الخوف من ذلک، و ذلک معنی قوله تعالی: فَلَمَّا رَأی أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً، أی أضمر منهم خوفا. ثم قال إبراهیم علیه السلام: لو علمت أنکم ما تأکلون ما قطعنا العجل عن البقرة. فمد جبرئیل یده نحو العجل، و قال: قم بإذن الله تعالی. فقام و أقبل نحو البقرة حتّی التقم ضرعها، فعند ذلک اشتد خوف إبراهیم علیه السلام، و قال: إِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِی عَلی أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ -- قال -- و کانت سارة قائمة فلما سمعت، قالت: أوه. و هی الصرة التی قال الله تعالی: فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَها یعنی ضربت وجهها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ أی کبیرة لم تلد قالَتْ یا وَیْلَتی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عَجِیبٌ قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ الموجود ذو الشرف و المجد و الکرم، و فی آیة اخری: وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ تخدمهم فَضَحِکَتْ أی حاضت فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ. فإسحاق قد مضی علیه ثمانون سنة فکف بصره، و کان ملازما لمسجده، فبینما هو ذات یوم جالس إلی جانب امرأته إذ راودها، فضحکت حتّی بدت نواجذها، فقالت زوجته، و اسمها رباب بنت لوط علیه السلام، و قیل قدرة: یا إسحاق. فقال: نعم، إن شاءالله، فواقعها، فحملت بولدین ذکرین، و أخبرته بحملها، فقال لها إسحاق: لا تعجبی من ذلک، لأنی رأیت فی أول عمری فی المنام ذات لیلة کأنه خرجت من ظهری شجرة عظیمة خضراء لها أغصان و فروع، کل واحد منها علی لون، فقیل لی فی المنام: هذه الأغصان أولادک الأنبیاء علی قدر أنوارهم، فانتبهت فزعا مرعوبا، فهذا تأویل رؤیای. فقالت زوجته: یا نبی الله و رسوله، إنهما اثنان، لأنهما یتضاربان فی بطنی کالمتخاصمین. فقال إسحاق: یکون خیرا إن شاءالله تعالی. فلما تمت مدة الحمل وضعتهما و أحدهما بعقب صاحبه، متعلق بعقبه، فسمی: یعقوب، لأنه بعقب أخیه، و الآخر اسمه عیص، لأنه أخر أخاه، و تقدم علیه». و قیل: إن سارة قد مضی من عمرها تسع و تسعون سنة، و إبراهیم ثمانی و تسعون، و حملت سارة بإسحاق فی اللیلة التی خسف الله فیها قوم لوط، فلما تمت أشهرها وضعته فی لیلة الجمعة یوم عاشوراء، و له نور شعشعانی، فلما سقط من بطن امه خر لله ساجدا، ثم استوی قاعدا، و رفع یدیه إلی السماء بالثناء لله تعالی و التوحید. قال: «فأخذت تردد قولها: عجوز عقیم و هی لا تدری أن هؤلاء ملائکة، فرفع جبرئیل علیه السلام طرفه إلیها، و قال لها: یا سارة، کذلک قال ربک إنه هو الحکیم العلیم. فلما فرغوا من ذلک، قال لهم إبراهیم: فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ، یعنی ما بالکم بعد هذه البشارة؟ قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ یعنون قوم لوط لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ». قال قتادة: کانت حجارة مخلوطة بالطین، مطبوخة فی نار جهنّم مُسَوَّمَةً یعنی معلمة، و قیل: إنه کان مکتوبا علی کل حجر اسم صاحبه من المسرفین من قوم لوط فی معاصیهم. قال: «فعاد جبرئیل إلی صورته حتّی عرفه إبراهیم علیه السلام، فأخبره: أن هذا أخی میکائیل، و هذان إسرافیل و دردائیل. فاغتم إبراهیم علیه السلام شفقة علی ابن أخیه لوط و أهله، و ذلک معنی قوله تعالی حکایة عن إبراهیم علیه السلام: إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ، یعنی من الباقین فی العذاب. ثم سألهم عن عدد المؤمنین فی هذه المدائن، قال له جبرئیل: ما فیها إلّا لوط، و ابنتاه. فذلک معنی قوله تعالی: فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ. قال الله تعالی: فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ، أی الخوف وَ جاءَتْهُ الْبُشْری یعنی بإسحاق یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ یعنی ما جری بینه و بین جبرئیل، یقول الله تعالی: إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ یعنی هو مؤمن فی الدعاء، مقبل علی عبادة ربه -- قال -- فعند ذلک قال لإبراهیم: یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ یعنی عذابه وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ أی غیر مصروف -- قال -- فعند ذلک قال إبراهیم علیه السلام: یا ملائکة ربی و رسله، امضوا حیث تؤمرون». قال: «فاستوت الملائکة علی خیلهم، و قاربت مدائن لوط وقت المساء، فرأتهم رباب بنت لوط زوجة إسحاق علیه السلام، و هی الکبری، و کانت تستقی الماء، فنظرت إلیهم و إذا هم قوم علیهم جمال و هیئة حسنة، فتقدمت إلیهم، و قالت لهم: ما لکم تدخلون علی قوم فاسقین! لیس فیهم من یضیفکم إلّا ذلک الشیخ، و إنه لیقاسی من القوم أمرا عظیما -- قال -- و عدلت الملائکة إلی لوط، و قد فرغ من حرثه، فلما رآهم لوط اغتم لهم، و فزع علیهم من قومه، و ذلک معنی قوله تعالی: وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِی ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ، یعنی شدید شره. و قال فی آیة اخری: فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ، أنکرهم لوط کما أنکرهم إبراهیم علیه السلام، فقال لهم لوط علیه السلام: من أین أقبلتم؟ قال له جبرئیل علیه السلام، و لم یعرفه: من موضع بعید، و قد حللنا بساحتک، فهل لک أن تضیفنا فی هذه اللیلة، و عند ربک الأجر و الثواب؟ قال: نعم، و لکن أخاف علیکم من هؤلاء القوم الفاسقین علیهم لعنة الله. فقال جبرئیل لإسرافیل علیهما السلام: هذه واحدة. و قد کان الله تعالی أمرهم أن لا یدمروهم إلّا بعد أربع شهادات تحصل من لوط بفسقهم، و لعنته علیهم، ثم أقبلوا علیه، و قالوا: یا لوط، قد أقبل علینا اللیل، و نحن أضیافک، فاعمل علی حسب ذلک. فقال لهم لوط: قد أخبرتکم أن قومی یفسقون، و یأتون الذکور شهوة و یترکون النساء، علیهم لعنة الله. فقال جبرئیل لإسرافیل: هذه ثانیة. ثم قال لهم لوط: انزلوا عن دوابکم، و اجلسوا هاهنا حتّی یشتد الظلام، ثم تدخلون و لا یشعر بکم منهم أحد، فإنهم قوم سوء فاسقین، علیهم لعنة الله. فقال جبرئیل لإسرافیل: هذه الثالثة. ثم مضی لوط -- بعد أن أسدل الظلام -- بین أیدیهم إلی منزله، و الملائکة خلفه، حتّی دخلوا منزله، فأغلق علیهم الباب، ثم دعا بامرأته، یقال لها (قواب) و قال لها: یا هذه، إنک عصیت مدة أربعین سنة، و هؤلاء أضیافی قد ملؤوا قلبی خوفا، اکفینی أمرهم هذه اللیلة حتّی أغفر لک ما مضی. قالت: نعم. قال الله تعالی: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما، و لم تکن خیانتهما فی الفراش، لأن الله تعالی لا یبتلی أنبیاءه بذلک و لکن خیانة امرأة نوح علیه السلام أنها کانت تقول لقومه: لا تضربوه لأنه مجنون و کان ملک قومه رجلا جبارا قویا عاتیا، یقال له: دوقیل بن عویل بن لامک بن جنح بن قابیل، و هو أول من شرب الخمر، و قعد علی الأسرة، و أول من أمر بصنعة الحدید و الرصاص و النحاس، و أول من أتخذ الثیاب المنسوجة بالذهب، و کان یعبد هو و قومه الأصنام الخمس: ودا، و سواعا، و یغوث، و یعوق، و نسرا، و هی أصنام قوم إدریس علیه السلام، ثم اتخذوا فی کثرة الأصنام حتّی صار لهم ألف و تسع مائة صنم علی کراسی الذهب، و أسرة من الفضة مفروشة بأنواع الفرش الفاخرة، متوجین الأصنام بتیجان مرصعة بالجواهر و اللآلئ و الیواقیت، و لهذه الأصنام خدم یخدمونها تعظیما لها. و خیانة امرأة لوط أنها کانت إذا رأت ضیفا نهارا أدخنت، و إذا انزل لیلا أوقدت، فعلم القوم أن هناک ضیوفا، فلما کان فی تلک اللیلة، خرجت و بیدها سراج کأنها ترید أن تشعله، و طافت علی جماعة من قومها و أهلها و أخبرتهم بجمال القوم و بحسنهم -- قال -- فعلم لوط بذلک، فأغلق الباب و أوثقه، و أقبل الفساق یهرعون من کل جانب و مکان، و ینادون، حتّی وقفوا علی باب لوط، ففزعوه، و ذلک معنی قوله تعالی: وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ، أی یسرعون إلیه وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ -- قال -- فناداهم لوط علیه السلام، و قال: یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ، یعنی بالزواج و النکاح إن آمنتم فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی، یعنی لا تفضحونی فی ضیافتی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ یا قوم رَجُلٌ رَشِیدٌ أی حلیم، یأمرکم بالمعروف، و ینهاکم عن المنکر؟ فقالوا له: لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ، أی من حاجة، و لا شهوة لنا فیهن وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ، یعنی عملهم الخبیث، و هو إتیان الذکور. ثم کسروا الباب و دخلوا، فقالوا: یا لوط أَ وَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمِینَ؟، یعنی عن الناس أجمعین -- قال -- فوقف لوط علی الباب دون أضیافه، و قال: و الله لا اسلم أضیافی إلیکم و فی عرق یضرب دون أن تذهب نفسی، أو لا أقدر علی شی ء، و ذلک معنی قوله تعالی: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ، فتقدم بعضهم إلیه، فلطم وجهه، و أخذ بلحیته، و دفعه عن الباب، فعند ذلک قال لوط: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ -- قال -- فرفع لوط علیه السلام رأسه إلی السماء، و قال: إلهی خذ لی من قومی حقی، و العنهم لعنا کثیرا، فقال جبرئیل لإسرافیل: هذه الرابعة. ثم قال جبرئیل: یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فأبشر، و لا تحزن علینا. فهجم القوم علیه، و هم یقولون: أَ وَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمِینَ، أی لا تؤوی ضیفا، فرأوا جمال القوم و حسن وجوههم، فبادروا نحوهم، فطمس الله علی أعینهم، و إذا هم عمی لا یبصرون، و صارت وجوههم کالقار، و هم یدورون و وجوههم تضرب الحیطان، فذلک قوله تعالی: وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ -- قال -- و إذا نفر آخرون قد لحقوا بهم، و نادوهم: إن کنتم قضیتم شهوتکم منهم، فاخرجوا حتّی ندخل و نقضی شهوتنا منهم. فصاحوا: یا قوم، إن لوطا أتی بقوم سحرة، لقد سحروا أعیننا، فادخلوا إلینا و خذوا بأیدینا. فدخلوا و أخرجوهم، و قالوا: یا لوط، إذا أصبح الصبح نأتیک و نریک ما تحب فسکت عنهم لوط حتّی خرجوا. ثم قال لوط علیه السلام للملائکة: بماذا أرسلتم؟ فأخبروه بهلاک قومه، فقال: متی ذلک؟ فقال جبرئیل علیه السلام: إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیب. فقال جبرئیل علیه السلام: اخرج الآن -- یا لوط -- فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ، یعنی فی آخر اللیل وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ قواب إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ من العذاب». قال: «فجمع لوط علیه السلام بناته و أهله و مواشیه و أمتعته، فأخرجهم جبرئیل علیه السلام من المدینة، ثم قال جبرئیل علیه السلام: یا لوط قد قضی ربک أن دابر هؤلاء مقطوع مصبحین. فقالت له امرأته: إلی أین تخرج -- یا لوط -- من دورک؟ فأخبرها أن هؤلاء رسل ربی، جاءوا لهلاک المدن. فقالت: یا لوط، و ما لربک من القدرة حتّی یقدر علی هلاک هؤلاء المدائن السبع؟! فما استتمت کلامها حتّی أتاها حجر من حجارة السجیل، فوقع علی رأسها فأهلکها، و قیل: إنها بقیت ممسوخة حجرا أسود عشرین سنة، ثم خسف بها فی بطن الأرض». قال: «و خرج لوط علیه السلام من تلک المدائن و إذا بجبرئیل الأمین قد بسط جناح الغضب، و إسرافیل قد جمع أطراف المدائن، و دردائیل قد جعل جناحه تحت تخوم الأرض السابعة، و عزرائیل قد تهیأ لقبض أرواحهم فی حراب النیران، حتّی إذا برز عمود الصبح، صاح جبرئیل الأمین بأعلی صوته: یا بئس صباح قوم کافرین. و صاح میکائیل من الجانب الثانی: یا بئس صباح قوم فاسقین. و صاح إسرافیل من الجانب الثالث: یا بئس صباح قوم مجرمین. و صاح دردائیل: یا بئس صباح قوم ضالین. و صاح عزرائیل بأعلی صوته: یا بئس صباح قوم غافلین». قال: «فقلع جبرئیل الأمین -- طاوس الملائکة المطوق بالنور، ذو القوة -- تلک المدائن السبع عن آخرها، من تحت تخوم الأرض السابعة السفلی بجناح الغضب، حتّی بلغ الماء الأسود، ثم رفعها بجبالها، و ودیانها، و أشجارها، و دورها، و غرفها، و أنهارها، و مزارعها، و مراعیها، حتّی انتهی بها إلی البحر الأخضر الذی فی الهواء، حتّی سمع أهل السماء صیاح صبیانهم، و نبیح کلابهم، و صقیع الدیکة، فقالوا: من هؤلاء المغضوب علیهم؟ فقیل: هؤلاء قوم لوط علیه السلام. و لم تزل کذلک علی جناح جبرئیل، و هی ترتعد کأنها سعفة فی ریح عاصف، تنتظر متی یؤمر بهم، فنودی: در القری بعضها علی بعض. فقلبها جبرئیل الأمین، و جعل عالیها سافلها، فذلک معنی قوله تعالی: وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوی فَغَشَّاها ما غَشَّی، یعنی من رمی الملائکة لهم بالحجارة من فوقهم. قال الله تعالی: فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا یعنی عذابنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ یعنی متتابع بعضه علی بعض، و کل حجر علیه اسم صاحبه -- قال -- فاستیقظ القوم و إذا هم بالأرض تهوی بهم من الهواء، و النیران من تحتهم، و الملائکة تقذفهم بالحجارة و هی مطبوخة بنار جهنّم، و هی علیهم کالمطر، فساء صباح المنذرین». و روی عن کل واحد کان غائبا عن هذه المدائن، ممن کان علی مثل حالهم فی دینهم و فعلهم أتاه الحجر، فانقض علی رأسه حتّی قتله. و کان النّبی محمّد بن عبد الله صلی الله علیه و آله یقول: «إنی لأسمع صوت القواصف من الریح، و الرعود، و أحسب أنها الحجارة التی وعد الله بها الظلمة، کما قال الله تعالی: وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ، و قوله تعالی: قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ، یعنی بالحجارة أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ یعنی الخسف». قال کعب: و جعل یخرج من تلک المدائن دخان أسود نتن لا یقدر أحد أن یشمه لنتن رائحته، و بقیت آثار المدائن و القوم یعتبر بها کل من یراها، فذلک معنی قوله تعالی: وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ. قال: «و مضی لوط علیه السلام إلی عمه إبراهیم علیه السلام، فأخبره بما نزل بقومه، فذلک معنی قوله تعالی: وَ لُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِینَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 313، ح 6]

ص: 370

ص: 371

ص: 372

ص: 373

ص: 374

ص: 375

ص: 376

در تفسیر نورالثّقلین، حدیثی از کافی در این رابطه نقل شده است طالبین می توانند مراجعه نمایند. (1)

ص: 377


1- فی الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن فضال عن داود بن فرقد عن ابی زید الحماد عن ابی عبد الله علیه السلام قال: ان الله عزّوجلّ بعث أربعة أملاک فی إهلاک قوم لوط: جبرئیل و میکائیل و إسرافیل و کروبیل، فمروا بإبراهیم علیه السلام و هم معتمون فسلموا علیه فلم یعرفهم، و رای هیئة حسنة فقال: لا یخدم هؤلاء الا أنا بنفسی و کان صاحب ضیافة، فشوی لهم عجلا سمینا حتّی أنضجه ثم قربه إلیهم فلما وضعه بین أیدیهم «رَأی أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً» فلما رای ذلک جبرئیل علیه السلام حسر العمامة عن وجهه فعرفه إبراهیم فقال: أنت هو؟ قال: نعم، و مرت سارة امرأته «فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ» فقالت ما قال الله عزّوجلّ فأجابوها بما فی الکتاب فقال لهم إبراهیم: لماذا جئتم؟ قالوا فی إهلاک قوم لوط، فقال لهم: ان کان فیها مأة من المؤمنین أ تهلکونهم؟ فقال جبرئیل علیه السلام: لا، قال: فان کان فیها خمسون؟ قال: لا قال: فان کان فیها ثلاثون؟ قال: لا، قال: فان کان فیها عشرون؟ قال: لا قال: فان کان فیها عشرة؟ قال: لا قال: فان کان فیها خمسة؟ قال: لا، قال: فان کان فیها واحد؟ قال: لا، قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ قال الحسن بن علی علیه السلام: لا اعلم هذا القول الا و هو یستبقیهم و هو قول الله عزّوجلّ: «یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 157، ح 39]

«وَ لَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَی قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ…» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل پرسید: هلاکت قوم لوط چگونه بود؟ جبرئیل گفت:

قوم لوط اهل قریه ای بودند که از بول و غایط پرهیز نمی کردند و خود را نمی شستند و غسل جنابت نیز نمی کردند، و مردمی بخیل بودند و به کسی اطعام نمی کردند، و لوط بین آنان رفت و سی سال بین آنان بود و آنان را به دستورات و احکام الهی آگاه نمود و از عمل لواط و کارهای زشت بر حذر می داشت و مردم از او پیروی و اطاعت نکردند، و خداوند قبل از آنکه آنان را عذاب کند، رسولانی را فرستاد تا آنان را از خطر عذاب بترسانند، و چون از امر الهی تمرّد کردند، ملائکه عذاب را فرستاد تا مؤمنین را از آن قریه خارج کنند و در آن قریه از مؤمنین یک خانه بیش نبود و آن خانه لوط بود، و ملائکه

ص: 378


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 31.

به لوط گفتند: «شبانه با اهل خود از آن قریه خارج شو» و لوط نیمه شب با دختران خود از آن قریه خارج شد و همسر او نزد قوم لوط رفت تا خبر خروج لوط را به آنان بدهد.

سپس جبرئیل گفت:

چون فجر طالع شد از ناحیه عرش به من خطاب رسید: «عذاب خدا بر قوم لوط حتم شده است، پس توبه زمین هبوط کن و قریه قوم لوط و آنچه در آن هست را با طبقات هفتگانه زمین به آسمان بالا ببر تا امر الهی برای واژگون کردن آن فرا رسد، و تنها منزل لوط را برای عبرت عابرین باقی گذار» پس من به زمین هبوط نمودم و با بال راست خود شرق قریه قوم لوط را و با بال چپ غرب آن را از هفت طبقه زمین کندم و آن را بالا بردم تا جایی که اهل آسمان صدای خروس ها و سگ های آن ها را می شنیدند، و چون خورشید طلوع نمود از عرش به من خطاب شد: «ای جبرئیل قریه قوم لوط را زیر و رو کن» پس من آن را وارونه کردم و خداوند سنگریزه های عذاب را بر آنان بارید، و این عذاب از ظالمین امّت تو دور نیست. (1)

ص: 379


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر علیه السلام ان رسول الله صلی الله علیه و آله سأل جبرئیل کیف کان مهلک قوم لوط؟ فقال: ان قوم لوط کانوا أهل قریة لا ینتظفون من البول و الغائط و لا یتطهرون من الجنابة، بخلاء أشحاء علی الطعام، و ان لوطا لبث فیهم ثلاثین سنة، و انما کان نازلا علیهم و لم یکن منهم و لا عشیرة له فیهم ثلاثین سنة و لا قوم، و انه دعاهم الی الله عزّوجلّ و الی الایمان و اتباعه، و نهاهم عن الفواحش و حثهم علی طاعة الله فلم یجیبوه و لم یطیعوه، و ان الله عزّوجلّ لما أراد عذابهم بعث إلیهم رسلا منذرین عذرا نذرا، فلما عتوا عن أمر، بعث إلیهم ملائکة لیخرجوا من کان فی قریتهم من المؤمنین، فما وجدوا فیها غیر بیت من المسلمین فاخرجوهم منها، و قالوا للوط: «فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ» من هذه القریة اللیلة «بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَیْثُ تُؤْمَرُونَ» فلما انتصف اللیل سار لوط ببناته و تولت امرأته مدبرة فانقطعت الی قومها تسعی بلوط، و تخبرهم ان لوطا قد سار ببناته و انی نودیت من تلقاء العرش لما طلع الفجر یا جبرئیل حق القول من الله تحتم عذاب قوم لوط، فاهبط الی قریة قوم لوط و ما حوت فاقلبها من تحت سبع أرضین، ثم أعرج بها الی السماء فأوقفها حتّی یأتیک أمر الجبار فی قلبها، و دع منها آیة بینة من منزل لوط عبرة للسیارة، فهبطت علی أهل القریة الظالمین فضرب بجناحی الأیمن علی ما حوی علیه شرقها، و ضربت بجناحی الأیسر علی ما حوی علیه غربها، فاقتلعتها یا محمّد من تحت سبع أرضین الا منزل لوط آیة للسیارة، ثم عرجت بها فی حوافی جناحی حتّی أوقفتها حیث یسمع أهل السماء زقاء دیوکها و نباح کلابها فلما طلعت الشمس نودیت من تلقاء العرش: یا جبرئیل! اقلب القریة علی القوم، فقلبتها علیهم حتّی صار أسفلها أعلاها و أمطر الله علیهم حجارة من سجیل مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ من أمتک ببعید. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 158، ح 40]

«مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام از پدر خود از جدّ خود امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود:

مسخ شده های از بنی آدم سیزده چیزاند:… و امّا عنکبوت: زن بد اخلاقی بوده که از همسر خود نافرمانی می کرده و از او رو می گردانده و خداوند او را به صورت عنکبوت در آورده است.

و در روایت دیگری فرمود:

او زنی بوده که به شوهر خود خیانت می نموده است. (2)

ص: 380


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 41.
2- -- عن ابی عبد الله عن أبیه عن جده علیهم السلام قال: المسوخ من بنی آدم ثلاثة عشر الی أن قال: و اما العنکبوت فکانت امرأة سیئة الخلق عاصیة لزوجها مولیة عنه فمسخها الله عنکبوتا. -- عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جده عن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال: سألت رسول الله صلی الله علیه و آله عن المسوخ فقال: هی ثلاثة عشر الی أن قال صلی الله علیه و آله: و اما العنکبوت فکانت امرأة تخون زوجها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 160، ح 44 و 45]

و نیز فرمود:

رها کردن تار عنکبوت در خانه سبب فقر می شود. (1)

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

… و امّا عنکبوت، زنی بوده که شوهر خود را سخریه و استهزاء می نموده، و در بعضی از نسخه ها آمده: شوهر خود را سحر می کرده است. (2)

«وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ» (3)

امام باقر علیه السلام فرمود:

مقصود از عنکبوت، حمیراء است. (4)

ص: 381


1- عن سعید بن علاقة قال: سمعت أمیر المؤمنین علیه السلام یقول: ترک نسج العنکبوت فی البیت یورث الفقر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 160، ح 46]
2- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی علی بن جعفر عن أخیه موسی ابن جعفر علیه السلام حدیث طویل یقول فیه: و اما العنکبوت فکانت امرأة سخرت زوجها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 160، ح 47]
3- سوره ی عنکبوت، آیه ی 43.
4- و قوله تعالی مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ. لهذه الآیة تأویل ظاهر و باطن فالظاهر ظاهر و أما الباطن فهو ما رواه محمّد بن خالد البرقی عن سیف بن عمیرة عن أخیه عن أبیه عن سالم بن مکرم عن أبیه قال سمعت أبا جعفر علیه السلام یقول فی قوله عزّوجلّ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ قال هی الحمیراء و معنی هذا التأویل إنّما کنی عنها بالعنکبوت لأن العنکبوت حیوان ضعیف اتخذت بیتا ضعیفا أوهن البیوت و أضعفها لا یجدی نفعا و لا ینفی ضرا و کذلک الحمیراء حیوان ضعیف لقلة حظها و عقلها و دینها اتخذت من رأیها الضعیف و عقلها السخیف فی مخالفتها و عداوتها لمولاها بیتا مثل بیت العنکبوت فی الوهن و الضعف لا یجدی لها نفعا بل یجلب علیها ضررا فی الدنیا و الآخرة لأنها بنته عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ هی و من أسس لها بنیانه و شد لها أرکانه و عصی فی ذلک ربه و أطاع شیطانه و استغوی لها جنوده و أعوانه فأوردهم حمیم السعیر و نیرانه وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ وَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 421]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «إِلَّا الْعَالِمُونَ»، آل محمّد صلی الله علیه و آله هستند. (1)

جابر گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه فوق را تلاوت نمود و فرمود:

عالم کسی است که خدا را شناخته باشد و به طاعت و دستور او عمل کند، و از سخط و خشم او پرهیز نماید. (2)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»، فرمود:

«مقصود از «أُوتُوا الْعِلْمَ»، فقط ائمه هستند». سپس فرمود: «وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ»، یعنی عالمون نیز آنان هستند. (3)

ص: 382


1- ثم قال: وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ یعنی آل محمّد علیهم السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 150]
2- فی مجمع البیان «وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» و روی الواحدی بالإسناد عن جابر قال: تلا النّبی صلی الله علیه و آله هذه الآیة و قال: العالم الذی عقل عن الله فعمل بطاعته و اجتنب سخطه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 160، ح 49]
3- فی بصائر الدرجات محمّد بن الحسین عن یزید شعر عن هارون بن حمزة عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سمعته یقول: «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» قال: هم الائمة خاصة «وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» فزعم ان من عرف الامام و الآیات، ممن یعقل ذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 161، ح 50]

سوره ی عنکبوت، آیات 44 تا 55

متن:

خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لِلْمُؤْمِنینَ (44) اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ (45) وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46) وَ کَذلِکَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ فَالَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الْکافِرُونَ (47) وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ (48) بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فی صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ (49) وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ (50) أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَرَحْمَةً وَ ذِکْری لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (51) قُلْ کَفی بِاللَّهِ بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ شَهیداً یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذینَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ (52) وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُسَمًّی لَجاءَهُمُ الْعَذابُ وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (53) یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ (54) یَوْمَ یَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ یَقُولُ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (55)

لغات:

«جَدَل» چیزی را به شدّت پیچیدن است، و «جدلته» إذا فتلته فتلاً شدیداً، و جدال پیچاندن خصم است از مذهب و مرام او با حِجاج، و «ارتیاب و ریبة» شک همراه با اتّهام است.

ص: 383

ترجمه:

خداوند، آسمان ها و زمین را به حق آفرید و در این آیتی است برای مؤمنان. (44) آنچه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمی دارد، و یاد خدا بزرگتر است و خداوند می داند شما چه کارهایی انجام می دهید! (45) با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند و (به آن ها) بگویید: «ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده ایم، و معبود ما و شما یکی است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!» (46) و این گونه، کتاب [قرآن] را بر تو نازل کردیم، کسانی که کتاب (آسمانی) به آن ها داده ایم به این کتاب ایمان می آورند و بعضی از این گروه [مشرکان] نیز به آن مؤمن می شوند و آیات ما را جز کافران انکار نمی کنند. (47) تو هرگز پیش از این کتابی نمی خواندی، و با دست خود چیزی نمی نوشتی، مبادا کسانی که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند! (48) ولی این آیات روشنی است که در سینه دانشوران جای دارد و آیات ما را جز ستمگران انکار نمی کنند! (49) گفتند: «چرا معجزاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده؟!» بگو: «معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل می شود، نه به میل من و شما) من تنها بیم دهنده ای آشکارم! (50) آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آن ها تلاوت می شود؟! در این، رحمت و تذکّری است برای کسانی که ایمان می آورند (و این معجزه بسیار واضحی است). (51) بگو: «همین بس که خدا میان من و شما گواه است آنچه را در آسمان ها و زمین است می داند و کسانی که به باطل ایمان آوردند و به خدا کافر شدند زیانکاران واقعی هستند! (52) آنان با شتاب از تو عذاب را می طلبند و اگر موعد

ص: 384

مقرّری تعیین نشده بود، عذاب (الهی) به سراغ آنان می آمد و سرانجام این عذاب بطور ناگهانی بر آن ها نازل می شود در حالی که نمی دانند (و غافلند). (53) آنان با عجله از تو عذاب می طلبند، در حالی که جهنّم به کافران احاطه دارد! (54) آن روز که عذاب (الهی) آن ها را از بالای سر و پایین پایشان فرامی گیرد و به آن ها می گوید: «بچشید آنچه را عمل می کردید» (روز سخت و دردناکی برای آن هاست!) (55)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ…» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

کسی که نماز، او را از فحشا و منکر باز ندارد، آن نماز جز دوری از خدا اثری برای او ندارد. (2)

مرحوم طبرسی گوید: اصحاب ما از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود:

هر کس بخواهد بداند نماز او قبول شده و یا قبول نشده باید ببیند آیا نماز او را از فحشا و منکر منع کرده و یا منع نکرده است؟ پس به همان اندازه که منع کرده قبول شده، و بقیّه قبول نشده است. (3)

ص: 385


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 45.
2- قال من لم تنهه الصلاة عن الفحشاء و المنکر لم یزدد من الله إلّا بعدا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 150]
3- و روی أصحابنا عن أبی عبد الله علیه السلام قال من أحب أن یعلم أ قبلت صلاته أم لم تقبل فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاء و المنکر فبقدر ما منعته قبلت منه. [مجمع البیان، ج 8، ص 447]

مرحوم کلینی با سند خود از سعد خفّاف نقل نموده که گوید:

من پس از سخنان طولانی که از امام باقر علیه السلام شنیدم به آن حضرت گفتم: آیا قرآن سخن می گوید: پس امام علیه السلام تبسّم نمود و فرمود: «خدا ضعفای از شیعیان ما را رحمت کند آنان اهل تسلیم اند» سپس فرمود: آری نماز [هم] تکلّم می کند و دارای خلقت و صورتی است و امر و نهی می کند».

سعد خفّاف گوید:

با شنیدن سخن امام رنگ صورت من تغییر کرد، و گفتم: «این چیزی است که من نمی توانم بین مردم مطرح کنم!» امام علیه السلام فرمود: «مگر مردم جز شیعیان ما هستند؟ و اگر آنان نماز را نشناخته باشند، حق ما را انکار کرده اند» سپس فرمود: ای سعد! می خواهی سخن گفتن قرآن را به تو بگویم؟ گفتم: آری -- درود خدا بر شما باد -- فرمود: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» و نهی کلام است، و فحشا و منکر رجال اند، و «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ»، ماییم و ما اکبر و بزرگ تر از نمازیم. (1)

ص: 386


1- فی أصول الکافی علی بن محمّد عن علی بن العبّاس عن الحسین بن عبد الرحمن عن سفیان الحریری عن أبیه عن سعد الخفاف عن أبی جعفر علیه السلام قال: قلت جعلت فداک یا با جعفر و هل یتکلم القرآن؟ فتبسم ثم قال: رحم الله الضعفاء من شیعتنا انهم أهل تسلیم. ثم قال: نعم یا سعد و الصلوة تتکلم و لها صورة و خلق تأمر و تنهی قال: فتغیر لذلک لونی و قلت: هذا شی ء لا أستطیع ان أتکلم به فی الناس، فقال أبو جعفر: و هل الناس الا شیعتنا فمن لم یعرف الصلوة فقد أنکر حقها، ثم قال: یا سعد أسمعک کلام القرآن؟ قال سعد: فقلت: بلی صلی الله علیک فقال: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» فالنهی کلام و الفحشاء و المنکر رجال، و نحن ذکر الله و نحن أکبر، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 161، ح 53]

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»، یاد خداوند است هنگام حلال و حرام. (1)

مؤلّف گوید:

روایات دیگری در ذیل آیه فوق در تفسیر نورالثّقلین، (2) نقل شده است و ما به این اندازه بسنده کردیم و الله الموفّق.

«وَ لَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا…» (3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از اهل کتاب، یهود و نصارا هستند، و مقصود از «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، قرآن است. (4)

مؤلّف گوید:

در سوره ی نحل ذیل آیه 125 «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ -- وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، روایت مفصّلی درباره ی جدال احسن و جدال غیر احسن از تفسیر امام عسکری علیه السلام گذشت، آن روایت در ذیل این آیه نیز در تفسیر برهان، آمده در پاورقی مشاهده می کنید. (5)

ص: 387


1- العیاشی، قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: «و لذکر الله أکبر عند ما أحل و حرم». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 322، ح4؛ بحار، ج 82، ص 200]
2- تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 162.
3- سوره ی عنکبوت، آیه ی 46.
4- و قوله «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ» قال الیهود و النصاری «إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» قال بالقرآن. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 150]
5- الإمام أبو محمّد العسکری علیه السلام، قال: «قال الصّادق علیه السلام، و قد ذکر عنده الجدال فی الدین، و أن رسول الله صلی الله علیه و آله و الأئمّة علیهم السلام قد نهوا عنه، فقال الصّادق علیه السلام: لم ینه عنه مطلقا، لکنه نهی عن الجدال بغیر التی هی أحسن، أما تسمعون الله عزّوجلّ یقول: وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ، و قوله تعالی: ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ؟ فالجدال بالتی هی أحسن قد قرنه العلماء بالدین، و الجدال بغیر التی هی أحسن محرم، حرمه الله تعالی علی شیعتنا و کیف یحرم الله الجدال جملة، و هو یقول: وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری و قال تعالی: تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ؟ فجعل الله علم الصدق و الإیمان بالبرهان، و هل یکون البرهان إلّا فی الجدال بالتی هی أحسن؟ فقیل: یا بن رسول الله، فما الجدال بالتی هی أحسن، و التی لیست بأحسن؟ قال: أما الجدال بغیر التی هی أحسن، بأن تجادل مبطلا، فیورد علیک باطلا، فلا ترده بحجة قد نصبها الله، و لکن تجحد قوله، أو تجحد حقا یرید ذلک المبطل أن یعین به باطله، فتجحد ذلک الحق مخافة أن یکون له علیک فیه حجة، لأنک لا تدری کیف المخلص منه، فذلک حرام علی شیعتنا أن یصیروا فتنة علی ضعفاء إخوانهم، و علی المبطلین: أما المبطلون فیجعلون ضعف الضعیف منکم إذا تعاطی مجادلته، و ضعف ما فی یده، حجة له علی باطله، و أما الضعفاء منکم فتغم قلوبهم لما یرون من ضعف المحق فی ید المبطل. و أما الجدال بالتی هی أحسن، فهو ما أمر الله تعالی به نبیه أن یجادل به من جحد البعث بعد الموت، و إحیاءه له، فقال الله تعالی حاکیا عنه: وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ؟ فقال الله فی الرد علیه: قُلْ یا محمّد یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ إلی آخر السورة. فأراد الله من نبیه أن یجادل المبطل الذی قال: کیف یجوز أن یبعث الله هذه العظام و هی رمیم؟ فقال الله تعالی: قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ، أ فیعجز من ابتدأه لا من شی ء أن یعیده بعد أن یبلی؟ بل ابتداؤه أصعب عندکم من إعادته. [تفسیر برهان ج 4، ص 323، ح 6] ثم قال الإمام أبو محمّد العسکری علیه السلام: الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً، أی إذا کان قد أکمن النار الحارة فی الشجر الأخضر الرطب، یستخرجها، فعرفکم أنه علی إعادة ما یبلی أقدر، ثم قال: أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ، أی إذا کان خلق السماوات و الأرض أعظم و أبعد فی أوهامکم و قدرکم أن تقدروا علیه من إعادة البالی، فکیف جوزتم من الله خلق هذا الأعجب عندکم و الأصعب لدیکم، و لم تجوزوا ما هو أسهل عندکم من إعادة البالی؟ فقال الصّادق علیه السلام: فهذا الجدال بالتی هی أحسن، لأن فیه انقطاع عری الکافرین، و إزالة شبههم، و أما الجدال بغیر التی هی أحسن، فأن تجحد حقا لا یمکنک أن تفرق بینه و بین باطل من تجادله، و إنّما تدفعه عن باطله بأن تجحد الحق، فهذا هو المحرم، لأنک مثله، جحد هو حقا، و جحدت أنت حقا آخر».

ص: 388

امام صادق علیه السلام فرمود:

جدالی که خداوند نموده و می فرماید: «وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ و َهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ… تا أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ»، (1) جدال احسن و صحیح است، چرا که در این جدال و استدلال دستگیره ی کافر قطع شده و شبهه ی او برطرف گردیده است، امّا جدال و استدلال غیر احسن این است که تو حقّی را انکار کنی چرا که قدرت فرق بین حق و باطل را نداری، و باطل طرف خود را نمی توانی اثبات نمایی و این عمل حرامی است چرا که تو نیز مانند طرف، به باطلی اعتراف کرده ای و یا حقّی را انکار نموده ای. (2)

ص: 389


1- سوره ی یس، آیات 81-79.
2- و قال أبو محمّد الحسن العسکری علیه السلام: ذکر عند الصّادق علیه السلام الجدال فی الدین، و أن رسول الله صلی الله علیه و آله و الائمة علیهم السلام قد نهوا عنه، فقال الصّادق علیه السلام: لم ینه عنه مطلقا و لکنه نهی عن الجدال بغیر التی هی أحسن، أما تسمعون الله یقول: وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ قیل: یا ابن رسول الله ما الجدال بالتی هی أحسن و بالتی لیست بأحسن؟ قال: اما الجدال الذی بغیر التی هی أحسن ان تجادل مبطلا فیورد علیک مبطلا فلا ترده بحجة قد نصبها الله، و لکن تجحد قوله أو تجحد حقا یرید ذلک المبطل أن یعین به باطله فتجحد ذلک الحق مخالفة ان یکون له علیک فیه حجة لأنک لا تدری کیف المخلص منه، فذلک حرام علی شیعتنا، أن یصیروا فتنة علی ضعفاء إخوانهم و علی المبطلین، اما المبطلون فیجعلون ضعف الضعیف منکم إذا تعاطی مجادلة و ضعف فی یده، حجة له علی باطله، و اما الضعفاء منکم فتعمی قلوبهم لما یرون من ضعف المحق فی ید المبطل، و اما الجدال بالتی هی أحسن فهو ما أمر الله تعالی به نبیه ان یجادل به من جحد البعث بعد الموت و إحیاءه له، فقال الله حاکیا عنه: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» فقال الله فی الرد علیه: «قل» یا محمّد «یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ» فأراد الله من نبیه ان یجادل المبطل الذی قال: کیف یجوز ان یبعث هذه العظام و هی رمیم، قال: فقل یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ أ فیعجز من ابتدأه لا من شی ء ان یعیده بعد ان یبلی، بل ابتداءه أصعب عندکم من إعادته، ثم قال: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً» ای إذا کمن النار الحارة فی الشجر الأخضر الرطب ثم یستخرجها فعرفکم انه علی اعادة من بلی، اقدر، ثم قال: «أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ» ای إذا کان خلق السموات و الأرض أعظم و ابعد فی أوهامکم و قدرکم أن تقدروا علیه من اعادة البالی فکیف جوزتم من الله خلق هذا الأعجب عندکم و الأصعب لدیکم، و لم تجوزوا منه ما هو أسهل عندکم من اعادة البالی؟ قال الصّادق علیه السلام: فهذا الجدال بالتی هی أحسن، لان فیها قطع عذر الکافرین و ازالة شبههم، و اما الجدال بغیر التی هی أحسن فان تجحد حقا لا یمکنک أن تفرق بینه و بین باطل من تجادله، و انما تدفعه عن باطله بأن تجحد الحق فهذا هو المحرم لأنک مثله جحد هو حقا، و جحدت أنت حقا آخر. قال أبو محمّد الحسن العسکری علیه السلام: فقام الیه رجل آخر فقال: یا ابن رسول الله أ یجادل رسول الله صلی الله علیه و آله؟ قال الصّادق علیه السلام: مهما ظننت برسول الله من شی ء فلا تظنن به مخالفة الله تعالی ألیس الله قال: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» و «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» لمن ضرب الله مثلا فتظن ان رسول الله صلی الله علیه و آله خالف ما أمره الله به فلم یجادل ما أمره به، و لم یخبر عن أمر الله بما أمره أن یخبره به. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 163، ح 65]

ص: 390

«وَ کَذَلِکَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ فَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هَؤُلَاء مَن یُؤْمِنُ بِهِ وَ مَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الْکَافِرُونَ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

مقصود از «فَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»، آل محمّد علیهم السلام هستند، و مقصود از «وَ مِنْ هَؤُلَاء مَن یُؤْمِنُ»، اهل ایمان از اهل قبله می باشند. (2)

«وَ مَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَ لَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه معطوف بر آیه پنجم سوره فرقان است که مشرکین و منافقین درباره ی سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفتند: «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا» و خداوند در آن سوره در پاسخ آنان فرمود: «قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» و در این سوره نیز می فرماید: «وَ مَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَ لَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ»، یعنی ای رسول من آنان گفتند: «این آیات اسطوره ها و بافته های پیشینیان است که هر صبح و شام بر تو املا می کنند» به آنان بگو: این آیات را خدایی فرستاده که اسرار آسمان ها و زمین را می داند. از سویی تو قبل از نزول این آیات چیزی را نخوانده و چیزی را ننوشته بودی تا سبب شک و تردید افراد گم راه شود. (4)

ص: 391


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 47.
2- و أما قوله فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ یعنی أنهم آل محمّد صلی الله علیه و آله وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ یعنی أهل الإیمان من أهل القبلة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 150]
3- سوره ی عنکبوت، آیه ی 48.
4- و قال علی بن إبراهیم فی قوله: وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ و هو معطوف علی قوله فی سورة الفرقان «اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا» فرد الله علیهم فقال کیف یدعون [یزعمون] أن الذی تقرأه أو تخبر به تکتبه عن غیرک و أنت ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ أی شکوا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 151]

حضرت رضا علیه السلام در آن مجلسی که با اهل ادیان درباره ی توحید داشتند در بین سخنان خود فرمودند:

از نشانه های حقانیّت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و آئین او این است که او قبل از دعوت و نبوّت خود یتیم و فقیر و اجیر و شبانی بود که نزد کسی آموزش ندید و چیزی ننوشت و معلّمی نداشت و با این اوصاف قرآنی را آورد که در آن قصّه ها و قضایای پیامبران پیشین علیهم السلام و اخبار آنان بدون کم و کاست قرار دارد، و اخباری از گذشتگان و آیندگان تا قیامت در آن موجود است. (1)

«بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ مَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ» (2)

ابوبصیر گوید:

امام باقر علیه السلام پس از قرائت آیه فوق با دست خود اشاره به سینه مبارک نمود، [و فرمود: مقصود از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» ما هستیم.] (3)

ص: 392


1- فی عیون الاخبار فی باب مجلس للرضا علیه السلام مع أهل الأدیان و المقالات فی التوحید قال الرّضا علیه السلام فی أثناء المحاورات: و کذلک أمر محمّد صلی الله علیه و آله و ما جاء به و أمر کل نبی بعثه الله، و من آیاته انه کان یتیما فقیرا راعیا أجیرا لم یتعلم کتابا و لم یختلف الی معلم، ثم جاء بالقرآن الذی فیه قصص الأنبیاء علیهم السلام و أخبارهم حرفا حرفا، و أخبار من مضی و من بقی الی یوم القیامة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 164، ح 69]
2- سوره ی عنکبوت، آیه ی 49.
3- محمّد بن یعقوب: عن أحمد بن مهران، عن محمّد بن علی، عن حماد بن عیسی، عن الحسین ابن المختار، عن أبی بصیر، قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام یقول فی هذه الآیة: بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ، فأومأ بیده إلی صدره. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 325، ح 3]

امام صادق علیه السلام نیز فرمود:

مقصود از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» ائمّه علیهم السلام اند. (1)

ابوبصیر گوید: امام باقر علیه السلام پس از تلاوت آیه فوق فرمود:

«به خدا سوگند مقصود علم همه قرآن است و آنچه بین دفتین قرآن است مراد است». گفتم: فدای شما شوم مقصود از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» کیانند؟ فرمود: جز ما چه کسانی می توانند باشند؟» (2)

مؤلّف گوید:

روایات زیاد دیگری به این معنا نقل شده که از ذکر آن ها صرف نظر شد.

سوره ی عنکبوت، آیات 56 تا 69

متن:

یا عِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ (56) کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ (57) وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ (58) الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (59) وَ کَأَیِّنْ

ص: 393


1- و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن یزید شعر، عن هارون بن حمزة الغنوی، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: سمعته یقول: بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ -- قال -- هم الأئمّة علیهم السلام خاصة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 326، ح 5]
2- و عنه: عن أحمد بن مهران، عن محمّد بن علی، عن عثمان بن عیسی، عن سماعة، عن أبی بصیر، قال: قال أبو جعفر علیه السلام، فی هذه الآیة: بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ، قال: «أما و الله -- یا أبا محمّد -- ما قال بین دفتی المصحف». قلت: من هم، جعلت فداک؟ قال: «من عسی أن یکونوا غیرنا؟». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 326، ح 3]

مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (60) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ (61) اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ (62) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ (63) وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (64) فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ (65) لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (66) أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ (67) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ أَ لَیْسَ فی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْکافِرینَ (68) وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ (69)

لغات:

«حَیَوان و حَیاة» دو مصدر حَیَّ حَیاةً و حَیَواناً است و به یک معناست، و حیات عرضی است که اجزایی را به منزله شئ واحد قرار می دهد. تا بتوان به آن قادر و عالم گفت، و خاصیّت حیات ادراک است، و «تخطّف» تناول و گرفتن چیزی با سرعت است، چنان که گفته می شود: اِخْتَطَفَ الطَیْرَ وصاده.

ترجمه:

ای بندگان من که ایمان آورده اید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید (و در برابر فشارهای دشمنان تسلیم نشوید)! (56) هر انسانی مرگ را می چشد، سپس شما را بسوی ما بازمی گردانند. (57) و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام

ص: 394

دادند، آنان را در غرفه هایی از بهشت جای می دهیم که نهرها در زیر آن جاری است جاودانه در آن خواهند ماند چه خوب است پاداش عمل کنندگان! (58) همانها که (در برابر مشکلات) صبر (و استقامت) کردند و بر پروردگارشان توکّل می کنند. (59) چه بسا جنبنده ای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی می دهد و او شنوا و داناست. (60) و هر گاه از آنان بپرسی: «چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخّر کرده است؟» می گویند: «اللَّه»! پس با این حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف می سازند؟! (61) خداوند روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد گسترده می کند، و برای هر کس بخواهد محدود می سازد خداوند به همه چیز داناست! (62) و اگر از آنان بپرسی: «چه کسی از آسمان آبی فرستاد و بوسیله آن زمین را پس از مردنش زنده کرد؟ می گویند: «اللَّه»! بگو: «حمد و ستایش مخصوص خداست!» امّا بیشتر آن ها نمی دانند. (63) این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر می دانستند! (64) هنگامی که بر سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص می خوانند (و غیر او را فراموش می کنند) امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می شوند! (65) (بگذار) آنچه را (از آیات) به آن ها داده ایم انکار کنند و از لذّات زودگذر زندگی بهره گیرند امّا بزودی خواهند فهمید! (66) آیا ندیدند که ما حرم امنی (برای آن ها) قرار دادیم در حالی که مردم را در اطراف آنان (در بیرون این حرم) می ربایند؟! آیا به باطل ایمان می آورند و نعمت خدا را کفران می کنند؟! (67) چه کسی ستمکارتر از آن کس است که بر خدا دروغ بسته یا حق را پس از آنکه به سراغش آمده تکذیب نماید؟! آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟! (68) و آن ها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه های خود، هدایت شان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است. (69)

ص: 395

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ» (1)

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید:

«یعنی زمین من وسیع و گسترده است و شما نباید از پادشاهان فاسق اطاعت

کنید، و اگر می ترسید که آنان شما را از دین جدا کنند، باید مهاجرت کنید» چنان که خداوند می فرماید: «فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ» (2)، یعنی روز قیامت به گروهی خداوند می فرماید: «شما در دنیا چه می کردید که از انجام دستورات دین خود باز ماندید؟» آنان می گویند: «کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ»، یعنی «ما روی زمین گرفتار سلطه جبّاران بودیم» و خداوند می فرماید: «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیهَا» و در این آیه در پاسخ آنان می فرماید: ای بندگان مؤمن من، زمین من گستره است و شما باید مرا پرستش کنید. (3)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

معنای آیه فوق این است که اگر در زمینی که تو در آن زندگی می کنی گناه و معصیت انجام می شود تو باید به جای دیگری مهاجرت کنی. (4)

ص: 396


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 56.
2- سوره ی نساء، آیه ی 97.
3- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ یقول لا تطیعوا أهل الفسق من الملوک فإن خفتموهم أن یفتنوکم عن دینکم فإن أرضی واسعة و هو یقول فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ فقال أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 151]
4- فی مجمع البیان و قال أبو عبد الله علیه السلام: معناه إذا عصی الله فی ارض أنت بها فاخرج منها الی غیرها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 167، ح 85]

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که به خاطر دینش از زمینی به زمین دیگر فرار کند بهشت برای او واجب می شود، و در بهشت رفیق ابراهیم و محمّد علیهما خواهد بود. (1)

«کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ» (2)

حضرت رضا علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هنگامی که آیه «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»، نازل شد، من به خدای خود گفتم: آیا همه خلایق جز پیامبران می میرند؟ پس این آیه نازل شد، «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ.» (3)

زراره می گوید:

کراهت داشتم که از امام باقر علیه السلام درباره ی رجعت سؤال کنم، و پیش خود گفتم: سؤال لطیفی را مطرح می کنم تا جواب خود را بگیرم، پس به آن حضرت گفتم: آیا کسی که کشته می شود مرده است؟ فرمود: «نه، مردن، مردن است و کشته شدن نیز کشته شدن است» گفتم: مگر این نیست که هر کس کشته شود مرده است؟ فرمود: «سخن خدا از سخن تو صادق تر است، و خداوند بین این دو فرق گذارده و می فرماید: «أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ» و یا می فرماید: «وَ

ص: 397


1- فی جوامع الجامع و عن النّبی صلی الله علیه و آله من فر بدینه من أرض الی أرض و ان کان شبرا من الأرض استوجب الجنة، و کان رفیق إبراهیم و محمّد علیهما السلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 167، ح 86]
2- سوره ی عنکبوت، آیه ی 57.
3- فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا علیه السلام من الاخبار المجموعة و باسناده قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لما نزلت هذه الآیة «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ» قلت: یا رب أ یموت الخلائق کلهم و تبقی الأنبیاء؟ فنزلت: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 167، ح 87]

لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ» و چنین نیست که تو می گویی» گفتم: خداوند می فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ؟»، فرمود: کسی که کشته شود نمرده است، و ناچار باید هر کسی طعم مرگ را بچشد. (1)

«وَ کَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

عادت عرب این بود که از ترس گرسنگی فرزندان خود را می کشتند از این رو خداوند به آنان فرمود: «الله یرزقهم و إیّاکم» (3). و در این آیه نیز می فرماید: چه بسیار جنبنده ای که رزق خود را نمی تواند تهیّه و حمل کند و خداوند او و شما را روزی می دهد و او شنوا و داناست. (4)

عبد الله بن عمر گوید:

همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله از مدینه خارج شدیم تا به باغ های انصار رسیدیم، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله شروع کرد و از خرماها [که ریخته بود] خورد، و به من

ص: 398


1- فی تفسیر العیاشی عن زرارة قال: کرهت ان أسأل أبا جعفر علیه السلام عن الرجعة و استخفیت ذلک قلت: لأسألن مسئلة لطیفة أبلغ فیها حاجتی، فقلت: أخبرنی عمن قتل أمات؟ قال: لا، الموت موت و القتل قتل: قلت: ما أحد یقتل الا و قد مات؟ فقال: قول الله أصدق من قولک، فرق بینهما فی القرآن فقال: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ» و قال «لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ» و لیس کما قلت یا زرارة، الموت موت و القتل قتل قلت: فان الله یقول: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»؟ قال: من قتل لم یذق الموت، ثم قال: لا بد من ان یرجع حتّی یذوق الموت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 167، ح 88]
2- سوره ی عنکبوت، آیه ی 60.
3- سوره ی انعام، آیه ی 151.
4- و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ قال: کانت العرب یقتلون أولادهم مخافة الجوع فقال الله تعالی: اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ. (تفسیر قمّی، ج 2، ص 151]

فرمود: چرا تو نمی خوری؟ گفتم: یا رسول الله میل ندارم، فرمود: «لکن من میل دارم چرا که این چهارمین روز است که من طعامی نخورده ام، و اگر بخواهم، خدای خود را می خوانم تا به من همانند ملک کسرا و قیصر روم را بدهد، پس تو ای فرزند عمر چه حالی خواهی داشت زمانی که مردم به خاطر ضعف یقین روزی یکسال خود را ذخیره می کنند»؟ و به خدا سوگند چیزی نگذشت که این آیه نازل شد «وَ کَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.» (1)

«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» (2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم از ابی الجارود نقل کرده که گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

این آیه مربوط به آل محمّد صلی الله علیه و آله و پیروان آنان است. (3)

جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

امیرالمؤمنین علیه السلام پس از بازگشت از جنگ نهروان در کوفه خطبه ای خواند چرا که به او خبر رسید: معاویه به او سبّ و دشنام می دهد و از او بدگویی می کند و اصحاب او را می کشد پس آن حضرت در خطبه ی خود فرمود: ای

ص: 399


1- فی مجمع البیان و عن عطا عن ابن عمر قال: خرجنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله حتّی دخلنا بعض حیطان الأنصار فجعل سقط من التمر و یأکل، فقال: یا ابن عمر ما لک لا تأکل؟ فقلت: لا أشتهیه یا رسول الله، قال: لکنی أشتهیه و هذه صبح رابعة منذ لم أذق طعاما و لو شئت لدعوت ربی فأعطانی مثل ملک کسری و قیصر، فکیف بک یا ابن عمر إذا بقیت مع قوم یخبأون رزق سنتهم لضعف الیقین، فو الله ما برحنا حتّی نزلت: «وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 168، ح 91]
2- سوره ی عنکبوت، آیه ی 69.
3- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام قال هذه الآیة لآل محمّد صلی الله علیه و آله و لأشیاعهم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 151]

مردم آگاه باشید که من در قرآن مخصوص به نام هایی هستم، و شما بترسید از این که آن ها را نپذیرید و در دین خود گم راه شوید. سپس فرمود: خداوند در قرآن فرموده است: «إِنَ اللَّهَ مَعَ الصّادقینَ» و من آن صادق هستم.

[شاید مقصود آن حضرت مفاد آیه «وَ کُونُوا مَعَ الصّادقینَ» باشد چرا که در قرآن جمله ای به صورت «إِنَ اللَّهَ مَعَ الصّادقینَ» وجود ندارد] سپس فرمود: و من هستم مؤذّن در دنیا و مؤذّن در آخرت که خداوند می فرماید: «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» (1). و نیز می فرماید: «وَ أَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ» (2). و من هستم آن اذان و اعلان برائت از مشرکین از ناحیه خدا و رسول او، و من هستم «محسن» که خداوند می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» و من هستم صاحب قلب که خداوند می فرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَی لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ» (3)، و من هستم «ذاکر» که خداوند می فرماید: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَیَ جُنُوبِهِمْ.» (4)

سپس فرمود:

ما هستیم اصحاب اعراف: یعنی من و عمویم حمزه و برادرم و پسر عمّم، و به خدای فالق حبّ و نوا، هرگز دوست ما داخل آتش نمی شود، و هرگز دشمن ما داخل بهشت نمی گردد، چرا که خداوند می فرماید: «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ» و من هستم آن صهری که خداوند می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا» (5)، و من هستم آن «أُذُنٌ واعِیَةٌ» و

ص: 400


1- سوره ی اعراف، آیه ی 44.
2- سوره ی توبه، آیه ی 3.
3- سوره ی ق، آیه ی 37.
4- سوره ی آل عمران، آیه ی 191.
5- سوره ی فرقان، آیه ی 54.

گوش نگاه دارنده که خداوند می فرماید: «وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ» (1)، و من هستم آن «سَلَم» که تسلیم رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم و خداوند فرمود: «وَ رَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ» (2)، و یکی از فرزندان من «مهدیّ» این امّت است. (3)

ص: 401


1- سوره ی الحاقّه، آیه ی 12.
2- سوره ی زمر، آیه ی 29.
3- حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنِی الْمُغِیرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام بِالْکُوفَةِ بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ وَ بَلَغَهُ أَنَّ مُعَاوِیَةَ یَسُبُّهُ وَ یَلْعَنُهُ وَ یَقْتُلُ أَصْحَابَهُ فَقَامَ خَطِیباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ ذَکَرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ وَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ لَوْ لَا آیَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ مَا ذَکَرْتُ مَا أَنَا ذَاکِرُهُ فِی مَقَامِی هَذَا یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی نِعَمِکَ الَّتِی لَا تُحْصَی وَ فَضْلِکَ الَّذِی لَا یُنْسَی یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ بَلَغَنِی مَا بَلَغَنِی وَ إِنِّی أَرَانِی قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلِی وَ کَأَنِّی بِکُمْ وَ قَدْ جَهِلْتُمْ أَمْرِی وَ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ مَا تَرَکَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی وَ هِیَ عِتْرَةُ الْهَادِی إِلَی النَّجَاةِ خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ سَیِّدِ النُّجَبَاءِ وَ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَی یَا أَیُّهَا النَّاسُ لَعَلَّکُمْ لَا تَسْمَعُونَ قَائِلًا یَقُولُ مِثْلَ قَوْلِی بَعْدِی إِلَّا مُفْتَرٍ أَنَا أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنُ عَمِّهِ وَ سَیْفُ نَقِمَتِهِ وَ عِمَادُ نُصْرَتِهِ وَ بَأْسُهُ وَ شِدَّتُهُ أَنَا رَحَی جَهَنَّمَ الدَّائِرَةُ وَ أَضْرَاسُهَا الطَّاحِنَةُ. أَنَا مُوتِمُ الْبَنِینَ وَ الْبَنَاتِ أَنَا قَابِضُ الْأَرْوَاحِ وَ بَأْسُ اللَّهِ الَّذِی لَا یَرُدُّهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ أَنَا مُجَدِّلُ الْأَبْطَالِ وَ قَاتِلُ الْفُرْسَانِ وَ مُبِیرُ مَنْ کَفَرَ بِالرَّحْمَنِ وَ صِهْرُ خَیْرِ الْأَنَامِ أَنَا سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ وَصِیُّ خَیْرِ الْأَنْبِیَاءِ أَنَا بَابُ مَدِینَةِ الْعِلْمِ وَ خَازِنُ عِلْمِ رَسُولِ اللَّهِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَا زَوْجُ الْبَتُولِ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ -- فَاطِمَةَ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الْمَبَرَّةِ الْمَهْدِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِ اللَّهِ وَ خَیْرِ بَنَاتِهِ وَ سُلَالَتِهِ وَ رَیْحَانَةِ رَسُولِ اللَّهِ سِبْطَاهُ خَیْرُ الْأَسْبَاطِ وَ وَلَدَایَ خَیْرُ الْأَوْلَادِ هَلْ أَحَدٌ یُنْکِرُ مَا أَقُولُ -- أَیْنَ مُسْلِمُو أَهْلِ الْکِتَابِ أَنَا اسْمِی فِی الْإِنْجِیلِ إِلْیَا وَ فِی التَّوْرَاةِ بَرِیْ ءٌ وَ فِی الزَّبُورِ أری وَ عِنْدَ الْهِنْدِ کبکر وَ عِنْدَ الرُّومِ بطریسا وَ عِنْدَ الْفُرْسِ جبتر وَ عِنْدَ التُّرْکِ بثیر وَ عِنْدَ الزِّنْجِ حیتر وَ عِنْدَ الْکَهَنَةِ بویئ وَ عِنْدَ الْحَبَشَةِ بثریک وَ عِنْدَ أُمِّی حَیْدَرَةُ وَ عِنْدَ ظِئْرِی مَیْمُونٌ وَ عِنْدَ الْعَرَبِ عَلِیٌّ وَ عِنْدَ الْأَرْمَنِ فریق وَ عِنْدَ أَبِی ظهیر أَلَا وَ إِنِّی مَخْصُوصٌ فِی الْقُرْآنِ بِأَسْمَاءٍ احْذَرُوا أَنْ تَغْلِبُوا عَلَیْهَا فَتَضِلُّوا فِی دِینِکُمْ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله وَ کُونُوا مَعَ الصّادقینَ أَنَا ذَلِکَ الصّادق وَ أَنَا الْمُؤَذِّنُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ اللَّهُ جل جلاله -- فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ أَنَا ذَلِکَ الْمُؤَذِّنُ وَ قَالَ وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَأَنَا ذَلِکَ الْأَذَانُ وَ أَنَا الْمُحْسِنُ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ وَ أَنَا ذُو الْقَلْبِ فَیَقُولُ اللَّهُ -- إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ -- وَ أَنَا الذَّاکِرُ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله -- الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ نَحْنُ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ أَنَا وَ عَمِّی وَ أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی وَ اللَّهِ فَالِقِ الْحَبِّ وَ النَّوَی لَا یَلِجُ النَّارَ لَنَا مُحِبٌّ وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ لَنَا مُبْغِضٌ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ وَ أَنَا الصِّهْرُ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله -- وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً -- وَ أَنَا الْأُذُنُ الْوَاعِیَةُ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ وَ أَنَا السَّلَمُ لِرَسُولِهِ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ وَ مِنْ وُلْدِی مَهْدِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَلَا وَ قَدْ جُعِلْتُ مِحْنَتَکُمْ بِبُغْضِی یُعْرَفُ الْمُنَافِقُونَ وَ بِمَحَبَّتِی امْتَحَنَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ هَذَا عَهْدُ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ إِلَیَّ أَنَّهُ لَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِقٌ وَ أَنَا صَاحِبُ لِوَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَسُولُ اللَّهِ فَرَطِی وَ أَنَا فَرَطُ شِیعَتِی وَ اللَّهِ لَا عَطِشَ مُحِبِّی وَ لَا خَافَ وَلِیِّی وَ أَنَا وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهُ وَلِیِّی حَسْبُ مُحِبِّی أَنْ یُحِبُّوا مَا أَحَبَّ اللَّهُ وَ حَسْبُ مُبْغِضِی أَنْ یُبْغِضُوا مَا أَحَبَّ اللَّهُ أَلَا وَ إِنَّهُ بَلَغَنِی أَنَّ مُعَاوِیَةَ سَبَّنِی وَ لَعَنَنِی اَللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَیْهِ وَ أَنْزِلِ اللَّعْنَةَ عَلَی الْمُسْتَحِقِّ آمِینَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ رَبَّ إِسْمَاعِیلَ وَ بَاعِثَ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ثُمَّ نَزَلَ علیه السلام عَنْ أَعْوَادِهِ فَمَا عَادَ إِلَیْهَا حَتَّی قَتَلَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ. [معانی الأخبار، ص 58، ح 9]

در چندین روایت آمده که مقصود از «إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»، امیرالمؤمنین علیه السلام است.

و در برخی آمده که امام باقر علیه السلام فرمود:

این آیه درباره ی ما نازل شده است. (1)

ص: 402


1- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا عبد العزیز بن یحیی، عن عمر بن محمّد بن زکی، عن محمّد بن الفضیل، عن محمّد بن شعیب، عن قیس بن الربیع، عن منذر الثوری، عن محمّد بن الحنفیة، عن أبیه علی علیه السلام، قال: «یقول الله عزّوجلّ: وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ، فأنا ذلک المحسن». -- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن الحسین الخثعمی، عن عباد بن یعقوب، عن الحسن بن حماد، عن أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ، قال: «نزلت فینا». -- و عنه، قال: حدثنا أحمد بن محمّد، عن أحمد بن الحسن، عن أبیه، عن حصین بن مخارق، عن مسلم الحذاء، عن زید بن علی، فی قول الله عزّوجلّ: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ، قال: «نحن هم». قلت: و إن لم تکونوا، و إلّا فمن! -- المفید، فی (الاختصاص)، قال: روی عن أبی جعفر محمّد بن علی علیهم السلام، فی قوله: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ، قال: «نزلت فینا أهل البیت». [تفسیر برهان، ج 4، ص 330، ح 6]

ص: 403

ص: 404

سوره ی روم

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه،

به جز آیه ی 17 که در مدینه ی منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از انشقاق نازل شده است. (1)

عدد آیات: 60 آیه [و یا 59 آیه].

ثواب قرائت سوره ی روم

بخشی از فضیلت قرائت این سوره در اوّل سوره ی عنکبوت گذشت.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند خداوند به عدد هر ملکی که در آسمان و زمین خدا را تسبیح می کند ده حسنه به او می دهد، و آنچه در روز و شب خود ضایع نموده است را به دست می آورد… . (2)

ص: 405


1- تفسیر برهان، ج 6، ص 142.
2- و من (خواصّ القرآن): روی عن رسول الله صلی الله علیه و آله، أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان له من الأجر عشر حسنات بعدد کل ملک یسبح الله تعالی فی السماء و الأرض، و أدرک ما ضیع فی یومه و لیلته، و من کتبها و جعلها فی منزل من أراد، اعتل جمیع من فی الدار، و لو دخل فی الدار غریب اعتل أیضا مع أهل الدار». [تفسیر برهان، ج 4، ص 333، ح 1]

ص: 406

سوره ی روم، آیات 1 تا 19

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الم (1) غُلِبَتِ الرُّومُ (2) فی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ (3) فی بِضْعِ سِنینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (5) وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (6) یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ (7) أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فی أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ (8) أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (9) ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ (10) اللَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (11) وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ (12) وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ

ص: 407

شُرَکائِهِمْ شُفَعاءُ وَ کانُوا بِشُرَکائِهِمْ کافِرینَ (13) وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ (14) فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ (15) وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (16) فَسُبْحانَ اللَّهِ حینَ تُمْسُونَ وَ حینَ تُصْبِحُونَ (17) وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حینَ تُظْهِرُونَ (18) یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ (19)

لغات:

«غَلْب و غَلَبة» مصدر غلبتُ غلبةً است، و غَلَبه به معنای استیلای بر قرن است با قهر و قدرت، و «بِضع» عدد بین سه تا ده را گویند، و بَضْعَة به معنای قطعه است، و بَضَعتُه ای قطعته، و «بضاعة» قطعه ای از مال را گویند که در تجارت دور می زند، و «بُضع» به معنای آلت زنانه است، و «اِبلاس» به معنای یأس و ناامیدی از خیر است، و بعضی گفته اند: به معنای تحیّر هنگام محکومیّت است، و «یُحبرون» از حِبرة به معنای شادی و مسّرت است، و «حِبْر» به معنای عالم و به معنای جمال نیز آمده است، و در حدیث آمده که «یخرج رجل من النار ذهب حِبرة» و «تحبیر» به معنای تحسین است، و «روضة» باغستان باطراوت است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (1) رومیان مغلوب شدند! (2) (و این شکست) در سرزمین نزدیکی رخ داد امّا آنان پس از (این) مغلوبیّت بزودی غلبه خواهند کرد… (3) در چند سال همه کارها از آن خداست چه قبل و چه بعد (از این شکست و پیروزی) و در آن روز،

ص: 408

مؤمنان (به خاطر پیروزی دیگری) خوشحال خواهند شد… (4) به سبب یاری خداوند و او هر کس را بخواهد یاری می دهد و او صاحب قدرت و رحیم است! (5) این وعده ای است که خدا کرده و خداوند هرگز از وعده اش تخلّف نمی کند ولی بیشتر مردم نمی دانند! (6) آن ها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می دانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند! (7) آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند، آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز به حق و برای زمان معیّنی نیافریده است؟! ولی بسیاری از مردم (رستاخیز و) لقای پروردگارشان را منکرند! (8) آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آن ها نیرومندتر از اینان بودند، و زمین را (برای زراعت و آبادی) بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغ شان آمدند (امّا آن ها انکار کردند و کیفر خود را دیدند) خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آن ها به خودشان ستم می کردند! (9) سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند! (10) خداوند آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را بازمی گرداند، سپس شما را بسوی او باز می گردانند! (11) آن روز که قیامت برپا می شود، مجرمان در نومیدی و غم و اندوه فرو می روند! (12) و برای آنان شفیعانی از معبودانشان نخواهد بود، و نسبت به معبودهایی که آن ها را همتای خدا قرار داده بودند کافر می شوند! (13) آن روز که قیامت برپا می گردد، (مردم) از هم جدا می شوند (14) امّا آنان که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، در باغی از بهشت شاد و مسرور خواهند بود. (15) و امّا آنان که به آیات ما و لقای آخرت کافر شدند، در عذاب الهی احضار می شوند. (16) منزّه است خداوند به هنگامی که شام می کنید و صبح می کنید (17) و حمد و ستایش مخصوص اوست در آسمان

ص: 409

و زمین، و به هنگام عصر و هنگامی که ظهر می کنید. (18) او زنده را از مرده بیرون می آورد، و مرده را از زنده، و زمین را پس از مردنش حیات می بخشد، و به همین گونه روز قیامت (از گورها) بیرون آورده می شوید! (19)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ * فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاء وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ…» (1)

مؤلّف گوید:

برای آیه فوق در روایات چندین تفسیر و یا تأویل شده است و به اختصار بیان می شود.

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

آیه فوق درباره ی ما و بنی امیّه می باشد. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

«غُلِبَتِ الرُّومُ»، یعنی بنی امیّة، و «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ»، یعنی هنگام قیام قائم آل محمّد علیه السلام. (3)

ص: 410


1- سوره ی روم، آیات 5-1.
2- ما رواه محمّد بن العبّاس عن أحمد بن محمّد بن سعید عن الحسن بن القاسم قراءة عن علی بن إبراهیم بن المعلی عن فضیل بن إسحاق عن یعقوب بن شعیب عن عمران بن میثم عن عبایة عن علی علیه السلام قال قوله عزّوجلّ الم غُلِبَتِ الرُّومُ هی فینا و فی بنی أمیة. [تأویل الآیات، ص 426]
3- و قال أیضا حدثنا الحسن بن محمّد بن الجمهور العمی عن أبیه عن جعفر بن بشیر الوشاء عن ابن مسکان عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال سألته عن تفسیر الم غُلِبَتِ الرُّومُ قال هم بنو أمیة و إنّما أنزلها الله عزّوجلّ الم غُلِبَتِ الرُّومُ بنو أمیة فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ عند قیام القائم عجل الله تعالی فرجه. [تأویل الآیات، ص426]

مفسّرین گویند:

مقصود از مغلوب پادشاه روم و مقصود از غالب پادشاه فارس، و غالب نهایی مسلمانان هستند و این آیه از معجزات قرآن است که از آینده خبر داده است. (1)

ابوعبیده گوید: از امام باقر علیه السلام درباره ی آیه «الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ»، فرمود:

برای این آیه تأویلی است که جز خدا و راسخون فی العلم از آل محمّد صلی الله علیه و آله کسی از آن آگاه نیست و آن این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که به مدینه هجرت نمود و اسلام را اظهار نمود، نامه ای به پادشاه روم نوشت و به دست یکی از اصحاب خود داد و در آن نامه پادشاه روم را به اسلام دعوت نمود، و به پادشاه فارس نیز نامه ای نوشت و او را به اسلام دعوت کرد و پادشاه روم به نامه آن حضرت و فرستاده ی او احترام نمود، و امّا پادشاه فارس به نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله و فرستاده ی او توهین کرد و نامه آن حضرت را پاره نمود، و در آن زمان پادشاه فارس با پادشاه روم مشغول جنگ بود، و مسلمانان علاقه داشتند که پادشاه روم بر پادشاه فارس غالب شود، چرا که به پادشاه روم امید بیشتری داشتند، و چون پادشاه فارس غالب شد، مسلمانان غمگین شدند و خداوند این آیات را نازل نمود «الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ»، یعنی فارس در «أَدْنَی الْأَرْضِ» -- که شامات و اطراف آن بود -- بر رومیان غالب شد،

ص: 411


1- مجمع البیان.

و «وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ»، یعنی فارس پس از غالب شدن بر رومیان مغلوب مسلمانان خواهند شد، و چون مسلمانان با فارس جنگ گردند و پیروز و غالب شدند، مسلمانان به خاطر نصرت الهی شاد شدند.

ابوعبیده گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم: خداوند می فرماید: «فِی بِضْعِ سِنِینَ» در حالی که بیش از بضع سنین [که بین سه یا هفت است] فاصله شد تا مسلمانان ایران، فارس را فتح نمودند، و فتح آنان در زمان خلافت عمر بود؟! امام باقر علیه السلام فرمود: آیا من به تو نگفتم: این آیه را تأویل و تفسیری است، و قرآن را ناسخ و منسوخی است؟ مگر تو نشنیدی که خداوند در ذیل این آیه می فرماید: «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ»؟ یعنی مشیّت به دست اوست و او آنچه را گفته بسا مقدّم و مؤخّر می نماید تا هنگامی که قضای او برای نصرت مؤمنان حتم شود و مؤمنان خشنود گردند، چنان که می فرماید: «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ» یعنی روزی که قضای او برای یاری مؤمنان حتم می شود. (1)

ص: 412


1- حدثنی أبی عن محمّد بن أبی عمیر عن جمیل عن أبی عبیدة عن أبی جعفر علیه السلام قال سألته عن قول الله «الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ» قال: یا أبا عبیدة إن لهذا تأویلا لا یعلمه إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ من الأئمّة ع، إن رسول الله صلی الله علیه و آله لما هاجر إلی المدینة و قد ظهر الإسلام کتب إلی ملک الروم کتابا و بعث إلیه رسولا یدعوه إلی الإسلام و کتب إلی ملک فارس کتابا و بعث إلیه رسولا یدعوه إلی الإسلام، فأما ملک الروم فإنه عظم کتاب رسول الله صلی الله علیه و آله و أکرم رسوله، و أما ملک فارس فإنه مزق کتابه و استخف برسول الله ص، و کان ملک فارس یقاتل یومئذ ملک الروم و کان المسلمون یهوون أن یغلب ملک الروم ملک فارس و کانوا لناحیة ملک الروم أرجی منهم لملک فارس، فلما غلب ملک فارس ملک الروم بکی لذلک المسلمون و اغتموا فأنزل الله «الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ» یعنی غلبتها فارس فی أدنی الأرض و هی الشامات و ما حولها ثم قال و فارس مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ الروم سَیَغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ و قوله: لِلهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ أن یأمر وَ مِنْ بَعْدُ أن یقضی بما یشاء و قوله وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ قلت: أ لیس الله یقول فِی بِضْعِ سِنِینَ و قد مضی للمسلمین سنون کثیرة مع رسول الله صلی الله علیه و آله و فی إمارة أبی بکر و إنّما غلبت المؤمنون فارس فی إمارة عمر فقال: أ لم أقل لک إن لهذا تأویلا و تفسیرا و القرآن یا أبا عبیدة ناسخ و منسوخ، أ ما تسمع قوله: «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ» یعنی إلیه المشیة فی القول أن یؤخر ما قدم و یقدم ما أخر إلی یوم یحتم القضاء بنزول النصر فیه علی المؤمنین و ذلک قوله یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 152]

در برخی از روایات آمده:

مقصود از «غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ»، بنی امیّه اند و پس از مدّتی بنی عبّاس بر آنان غالب می شوند.

در کتاب «الاستغاثة» مرحوم شیخ میثم آمده که گوید:

برای ما از طریق علمای اهل البیت علیهم السلام روایت شده و آن از اسرار و علومی است که به دست علمای شیعه رسیده است و آن این است که فرموده اند: گروهی خود را به قریش منسوب نمودند در حالی که از قریش نبودند، و این را جز وارثین علم رسالت و معدن نبوّت نمی دانستند، و آن گروه بنی امیّه بودند که اصل آنان رومی بوده و تأویل آیه فوق درباره ی آنان می باشد، چرا که آنان نخست غالب بر ملک [و قدرت و خلافت] شدند، و پس از آن بنی عبّاس بر آنان غالب شدند. [و هر دو گروه غاصب و ظالم بودند.] (1)

ص: 413


1- فی کتاب الاستغاثة للشیخ میثم و لقد روینا من طریق علماء أهل البیت علیهم السلام فی أسرارهم و علومهم التی خرجت منهم الی علماء شیعتهم، ان قوما ینسبون من قریش و لیسوا من قریش، و حقیقة النسب و هذا مما لا یجوز أن یعرفه الا معدن النبوة و ورثة علم الرسالة، و ذلک مثل بنی امیة ذکروا انهم لیسوا من قریش و ان أصلهم من الروم، و فیهم تأویل هذه الآیة الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ معناه انهم غلبوا علی الملک و سیغلبهم علی ذلک بنوا العبّاس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 169، ح 3]

«وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ * فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

قیامت روز جمعه، بین نماز ظهر و عصر بر پا می شود. (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

شنبه مخصوص به ماست و یکشنبه مخصوص به شیعیان ماست.

و در روایت دیگری رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

روز جمعه سیّد و آقای روزهاست… تا این که فرمود: هیچ ملک مقرّب و هیچ آسمان و زمین و باد و کوه و خشکی و دریایی نیست مگر آن که در روز جمعه هراس دارند که قیامت به پا شود. (3)

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» فرمود:

یعنی «أ و لم یسیروا فی القرآن.» (4)

ص: 414


1- سوره ی روم، آیه ی 14 و 15.
2- فی کتاب الخصال عن علی علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: تقوم الساعة یوم الجمعة بین صلوة الظهر و العصر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 171، ح 9]
3- و عن أبی عبد الله علیه السلام قال: السبت لنا و الأحد لشیعتنا الی أن قال علیه السلام: و تقوم القیامة یوم الجمعة. -- و عن أبی لبابة بن عبد المنذر قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ان یوم الجمعة سید الأیام الی قوله: و ما من ملک مقرب و لا سماء و لا أرض و لا ریاح و لا جبال و لا بر و لا بحر الا و هن یشفقن من یوم الجمعة أن تقوم فیه الساعة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 171، ح 10 و 11]
4- فی کتاب الخصال و سئل الصّادق علیه السلام عن قول الله تعالی: أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فقال: معناه أو لم ینظروا فی القرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 170، ح 8]

علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ»، یعنی یُکرمون. (1)

«فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ» (2)

آیه فوق و آیه ی «وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَ زُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَی لِلذَّاکِرِینَ» (3)، و آیه «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا» (4)، درباره ی نمازهای واجب شبانه روزی نازل شده است، و خداوند این پنج نماز را به جای پنجاه نماز -- که بر امت های پیشین واجب بوده -- از این امّت پذیرفته است چنان که در حدیث معراج آمده که خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله می فرماید: «من از امّت تو آصار و شدائد و سختی ها را برداشتم [چنان که در آیه «رَبَّنَا وَ لاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا…»، به این اشاره شده است] سپس خداوند می فرماید: من از امّت های پیشین هیچ عبادت و عملی را نمی پذیرفتم مگر در مکان هایی که خود برای آنان تعیین نموده بودم گرچه از آنان دور بود، در حالی که برای تو و امّت تو زمین را پاک کننده و مسجد قرار دادم. [و امّت تو در همه جای زمین می توانند مرا عبادت کنند] و این از آصار و سختی هایی است که من از امّت تو برداشتم، و نیز امّت های پیشین

ص: 415


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله عزّوجلّ: وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ قال: الی الجنة و النار فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ ای یکرمون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 171، ح 12]
2- سوره ی روم، آیات 17 و 18.
3- سوره ی هود، آیه ی 114.
4- سوره ی اسراء، آیه ی 78.

قربانی های خود را باید به دوش می گرفتند و به بیت المقدس می بردند و قربانی هر کس قبول می شد، من آتشی می فرستادم تا آن را بخورد، و اگر از او نمی پذیرفتم با ناامیدی باز می گشت، در حالی که من محل قربانی های امّت تو را شکم های فقرا و مساکین قرار دادم، و قربانی هر کسی را قبول کنم چندین برابر به او پاداش می دهم. و اگر قبول نکنم عقوبت های دنیا را از او برطرف می نمایم، و این نیز از آصار و سختی هایی است که من از امت تو برداشتم، و نیز بر امّت های پیشین در نیمه های شب و وسط روزها نماز را واجب نمودم، و این نیز از آصار و سختی هایی است که بر آنان بود و من آن را از امّت تو برداشتم، و نماز آنان را در اوقات نشاط مانند اوّل و آخر روزها و شب ها قرار دادم، و نیز بر امّت های پیشین پنجاه نماز در پنجاه وقت نازل نمودم، و این از آصار و سختی ها بود. و من از امّت تو این سختی را برداشتم… (1)

ص: 416


1- إِرْشَادُ الْقُلُوبِ، بِالْإِسْنَادِ یَرْفَعُهُ إِلَی الْإِمَامِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرٌ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیٌّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ بَیْنَمَا أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جُلُوسٌ فِی مَسْجِدِهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ علیه السلام یَتَذَاکَرُونَ فَضْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذْ دَخَلَ عَلَیْنَا حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ یَهُودِ أَهْلِ الشَّامِ قَدْ قَرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ وَ الْأَنْبِیَاءِ وَ عَرَفَ دَلَائِلَهُمْ فَسَلَّمَ عَلَیْنَا وَ جَلَسَ ثُمَّ لَبِثَ هُنَیْئَةً [هُنَیْهَةً] ثُمَّ قَالَ یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مَا تَرَکْتُمْ لِنَبِیٍّ دَرَجَةً وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِیلَةً إِلَّا وَ قَدْ تَحَمَّلْتُمُوهَا لِنَبِیِّکُمْ فَهَلْ عِنْدَکُمْ جَوَابٌ إِنْ أَنَا سَأَلْتُکُمْ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام سَلْ یَا أَخَا الْیَهُودِ مَا أَحْبَبْتَ فَإِنِّی أُجِیبُکَ عَنْ کُلِّ مَا تَسْأَلُ بِعَوْنِ اللَّهِ تَعَالَی وَ مَنِّهِ فَوَ اللَّهِ مَا أَعْطَی اللَّهُ جل جلاله نَبِیّاً وَ لَا مُرْسَلًا دَرَجَةً وَ لَا فَضِیلَةً إِلَّا وَ قَدْ جَمَعَهَا لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ زَادَهُ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ لَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا ذَکَرَ لِنَفْسِهِ فَضِیلَةً قَالَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا أَذْکُرُ لَکَ الْیَوْمَ مِنْ فَضْلِهِ مِنْ غَیْرِ إِزْرَاءٍ عَلَی أَحَدٍ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مَا یُقِرُّ اللَّهُ بِهِ أَعْیُنَ الْمُؤْمِنِینَ شُکْراً لِلهِ عَلَی مَا أَعْطَی مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله الْآنَ فَاعْلَمْ یَا أَخَا الْیَهُودِ. إِنَّهُ کَانَ مِنْ فَضْلِهِ عِنْدَ رَبِّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ شَرَفِهِ مَا أَوْجَبَ الْمَغْفِرَةَ وَ الْعَفْوَ لِمَنْ خَفَضَ الصَّوْتَ عِنْدَهُ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِی کِتَابِهِ إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ ثُمَّ قَرَنَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ثُمَّ قَرَّبَهُ مِنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ حَبَّبَهُ إِلَیْهِمْ وَ کَانَ یَقُولُ صلی الله علیه و آله حُبِّی خَالَطَ دِمَاءَ أُمَّتِی فَهُمْ یُؤْثِرُونِّی عَلَی الْآبَاءِ وَ عَلَی الْأُمَّهَاتِ وَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَ لَقَدْ کَانَ أَقْرَبَ النَّاسِ وَ أَرْأَفَهُمْ فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ وَ قَالَ جل جلاله النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ اللَّهِ لَقَدْ بَلَغَ مِنْ فَضْلِهِ صلی الله علیه و آله فِی الدُّنْیَا وَ مِنْ فَضْلِهِ صلی الله علیه و آله فِی الْآخِرَةِ مَا تَقْصُرُ عَنْهُ الصِّفَاتُ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکَ بِمَا یَحْمِلُهُ قَلْبُکَ وَ لَا یَدْفَعُهُ عَقْلُکَ وَ لَا تُنْکِرُهُ بِعِلْمٍ إِنْ کَانَ عِنْدَکَ لَقَدْ بَلَغَ مِنْ فَضْلِهِ صلی الله علیه و آله أَنَّ أَهْلَ النَّارِ یَهْتِفُونَ وَ یَصْرُخُونَ بِأَصْوَاتِهِمْ نَدَماً أَنْ لَا یَکُونُوا أَجَابُوهُ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا وَ لَقَدْ ذَکَرَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَعَ الرُّسُلِ فَبَدَأَ بِهِ وَ هُوَ آخِرُهُمْ لِکَرَامَتِهِ ص فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ قَالَ إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ النَّبِیُّونَ قَبْلَهُ فَبَدَأَ بِهِ وَ هُوَ آخِرُهُمْ وَ لَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ فَضَّلَ أُمَّتَهُ عَلَی جَمِیعِ الْأُمَمِ فَقَالَ جل جلاله کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ. فَقَالَ الْیَهُودِیُّ إِنَّ آدَمَ علیه السلام أَسْجَدَ اللَّهُ جل جلاله لَهُ مَلَائِکَتَهُ فَهَلْ فَضَّلَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِثْلَ ذَلِکَ فَقَالَ علیه السلام قَدْ کَانَ ذَلِکَ وَ لَئِنْ أَسْجَدَ اللَّهُ لآِدَمَ مَلَائِکَتَهُ فَإِنَّ ذَلِکَ لِمَا أَوْدَعَ اللَّهُ جل جلاله صُلْبَهُ مِنَ الْأَنْوَارِ وَ الشَّرَفِ إِذْ کَانَ هُوَ الْوِعَاءَ وَ لَمْ یَکُنْ سُجُودُهُمْ عِبَادَةً لَهُ وَ إِنَّمَا کَانَ سُجُودُهُمْ طَاعَةً لِأَمْرِ اللَّهِ جل جلاله وَ تَکْرِمَةً وَ تَحِیَّةً مِثْلَ السَّلَامِ مِنَ الْإِنْسَانِ عَلَی الْإِنْسَانِ وَ اعْتِرَافاً لآِدَمَ علیه السلام بِالْفَضِیلَةِ وَ قَدْ أَعْطَی اللَّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ وَ هُوَ أَنَّ اللَّهَ صَلَّی عَلَیْهِ وَ أَمَرَ مَلَائِکَتَهُ أَنْ یُصَلُّوا عَلَیْهِ وَ تَعَبَّدَ جَمِیعَ خَلْقِهِ بِالصَّلَاةِ عَلَیْهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً فَلَا یُصَلِّی عَلَیْهِ أَحَدٌ فِی حَیَاتِهِ وَ لَا بَعْدَ وَفَاتِهِ إِلَّا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ بِذَلِکَ عَشْراً وَ أَعْطَاهُ مِنْ الْحَسَنَاتِ عَشْراً بِکُلِّ صَلَاةٍ صَلَّی عَلَیْهِ وَ لَا یُصَلِّی عَلَیْهِ أَحَدٌ بَعْدَ وَفَاتِهِ إِلَّا وَ هُوَ یَعْلَمُ بِذَلِکَ وَ یَرُدُّ عَلَی الْمُصَلِّی وَ الْمُسَلِّمِ مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله جَعَلَ دُعَاءَ أُمَّتِهِ فِیمَا یَسْأَلُونَ رَبَّهُمْ جَلَّ ثَنَاؤُهُ مَوْقُوفاً عَنِ الْإِجَابَةِ حَتَّی یُصَلُّوا فِیهِ عَلَیْهِ ص فَهَذَا أَکْبَرُ وَ أَعْظَمُ مِمَّا أَعْطَی اللَّهُ آدَمَ علیه السلام وَ لَقَدْ أَنْطَقَ اللَّهُجل جلاله صُمَّ الصُّخُورِ وَ الشَّجَرَ بِالسَّلَامِ وَ التَّحِیَّةِ لَهُ وَ کُنَّا نَمُرُّ مَعَهُ ص فَلَا یَمُرُّ بِشِعْبٍ وَ لَا شَجَرٍ إِلَّا قَالَتْ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَحِیَّةً لَهُ وَ إِقْرَاراً بِنُبُوَّتِهِ ص وَ زَادَهُ اللَّهُ جل جلاله تَکْرِمَةً بِأَخْذِ مِیثَاقِهِ قَبْلَ النَّبِیِّینَ وَ أَخْذِ مِیثَاقِ النَّبِیِّینَ بِالتَّسْلِیمِ وَ الرِّضَا وَ التَّصْدِیقِ لَهُ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ قَالَ جل جلاله وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی ذلِکُمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ وَ قَالَ اللَّهُ جل جلاله النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ فَلَا یَرْفَعُ رَافِعٌ صَوْتَهُ بِکَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ بِشَهَادَةِ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَتَّی یَرْفَعَ صَوْتَهُ مَعَهَا بِأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فِی الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْأَعْیَادِ وَ الْجُمَعِ وَ مَوَاقِیتِ الْحَجِّ وَ فِی کُلِّ خُطْبَةٍ حَتَّی فِی خُطَبِ النِّکَاحِ وَ فِی الْأَدْعِیَةِ ثُمَّ ذَکَرَ الْیَهُودِیُّ مَنَاقِبَ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یُثْبِتُ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهَا تَرَکْنَا ذِکْرَهَا طَلَباً لِلِاخْتِصَارِ حَتَّی وَصَلَ إِلَی أَنْ قَالَ الْیَهُودِیُّ: فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله نَاجَی مُوسَی عَلَی جَبَلِ طُورِ سَیْنَاءَ بِثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ کَلِمَةً یَقُولُ لَهُ فِیهَا یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ فَهَلْ فَعَلَ بِمُحَمَّدٍ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَاجَاهُ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فَوْقَ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ رَفَعَهُ عَلَیْهِنَّ فَنَاجَاهُ فِی مَوْطِنَیْنِ أَحَدُهُمَا عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی وَ کَانَ لَهُ هُنَاکَ مَقَامٌ مَحْمُودٌ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ حَتَّی انْتَهَی إِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَقَالَ جل جلاله ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی وَ دَنَّی لَهُ رَفْرَفاً أَخْضَرَ أغشی [غُشِیَ] عَلَیْهِ نُورٌ عَظِیمٌ حَتَّی کَانَ فِی دُنُوِّهِ کَقَابِ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی وَ هُوَ مِقْدَارُ مَا بَیْنَ الْحَاجِبِ إِلَی الْحَاجِبِ وَ نَاجَاهُ بِمَا ذَکَرَهُ اللَّهُ جل جلاله فِی کِتَابِهِ قَالَ تَعَالَی لِلهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ کَانَتْ هَذِهِ الْآیَةُ قَدْ عُرِضَتْ عَلَی سَائِرِ الْأُمَمِ مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَی أَنْ بُعِثَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَأَبَوْا جَمِیعاً أَنْ یَقْبَلُوهَا مِنْ ثِقْلِهَا وَ قَبِلَهَا مُحَمَّدٌ فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ جل جلاله مِنْهُ وَ مِنْ أُمَّتِهِ الْقَبُولَ خَفَّفَ عَنْهُ ثِقْلَهَا فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله تَکَرَّمَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَشْفَقَ عَلَی أُمَّتِهِ مِنْ تَشْدِیدِ الْآیَةِ الَّتِی قَبِلَهَا هُوَ وَ أُمَّتُهُ فَأَجَابَ عَنْ نَفْسِهِ وَ أُمَّتِهِ فَقَالَ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله لَهُمُ الْمَغْفِرَةُ وَ الْجَنَّةُ إِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ یَعْنِی الْمَرْجِعَ فِی الْآخِرَةِ فَأَجَابَهُ قَدْ فَعَلْتُ بِتَائِبِی أُمَّتِکَ قَدْ أَوْجَبْتُ لَهُمُ الْمَغْفِرَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی أَمَّا إِذَا قَبِلْتَهَا أَنْتَ وَ أُمَّتُکَ وَ قَدْ کَانَتْ عُرِضَتْ مِنْ قَبْلُ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأُمَمِ فَلَمْ یَقْبَلُوهَا فَحَقٌّ عَلَیَّ أَنْ أَرْفَعَهَا عَنْ أُمَّتِکَ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ مِنْ خَیْرٍ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ مِنْ شَرٍّ ثُمَّ أَلْهَمَ اللَّهُ جل جلاله نَبِیَّهُ أَنْ قَالَ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا فَقَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَعْطَیْتُکَ لِکَرَامَتِکَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ الْأُمَمَ السَّالِفَةَ کَانُوا إِذَا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا فَتَحْتُ عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ عَذَابِی وَ رَفَعْتُ ذَلِکَ عَنْ أُمَّتِکَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا یَعْنِی بِالْآصَارِ الشَّدَائِدَ الَّتِی کَانَتْ عَلَی الْأُمَمِ مِمَّنْ کَانَ قَبْلَ مُحَمَّدٍ فَقَالَ جل جلاله لَقَدْ رَفَعْتُ عَنْ أُمَّتِکَ الْآصَارَ الَّتِی کَانَتْ عَلَی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ وَ ذَلِکَ أَنِّی جَعَلْتُ عَلَی الْأُمَمِ أَنْ لَا أَقْبَلَ فِعْلًا إِلَّا فِی بِقَاعِ الْأَرْضِ الَّتِی اخْتَرْتُهَا لَهُمْ وَ إِنْ بَعُدَتْ وَ قَدْ جَعَلْتُ الْأَرْضَ لَکَ وَ لِأُمَّتِکَ طَهُوراً وَ مَسْجِداً فَهَذِهِ مِنَ الْآصَارِ وَ قَدْ رَفَعْتُهَا عَنْ أُمَّتِکَ وَ قَدْ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ تَحْمِلُ قَرَابِینَهَا عَلَی أَعْنَاقِهَا إِلَی الْبَیْتِ الْمَقْدِسِ فَمَنْ قَبِلْتُ ذَلِکَ مِنْهُ أَرْسَلْتُ عَلَی قُرْبَانِهِ نَاراً تَأْکُلْهُ وَ إِنْ لَمْ أَقْبَلْ ذَلِکَ مِنْهُ رَجَعَ بِهِ مَثْبُوراً وَ قَدْ جَعَلْتُ قُرْبَانَ أُمَّتِکَ فِی بُطُونِ فُقَرَائِهَا وَ مَسَاکِینِهَا فَمَنْ قَبِلْتُ ذَلِکَ مِنْهُ أُضَاعِفُ لَهُ الثَّوَابَ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ إِنْ لَمْ أَقْبَلْ ذَلِکَ مِنْهُ رَفَعْتُ عَنْهُ بِهِ عُقُوبَاتِ الدُّنْیَا وَ قَدْ رَفَعْتُ ذَلِکَ عَنْ أُمَّتِکَ وَ هِیَ مِنَ الْآصَارِ الَّتِی کَانَتْ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ مَفْرُوضاً عَلَیْهِمْ صَلَاتُهَا فِی کَبِدِ اللَّیْلِ وَ أَنْصَافِ النَّهَارِ وَ هِیَ مِنَ الشَّدَائِدِ الَّتِی کَانَتْ وَ قَدْ رَفَعْتُهَا عَنْ أُمَّتِکَ. وَ فَرَضْتُ عَلَیْهِمْ صَلَاتَهُمْ فِی أَطْرَافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فِی أَوْقَاتِ نَشَاطِهِمْ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ مَفْرُوضاً عَلَیْهِمْ خَمْسُونَ صَلَاةً فِی خَمْسِینَ وَقْتاً وَ هِیَ مِنَ الْآصَارِ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ وَ قَدْ رَفَعْتُهَا عَنْ أُمَّتِکَ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ حَسَنَتُهُمْ بِحَسَنَةٍ وَاحِدَةٍ وَ سَیِّئَتُهُمْ بِسَیِّئَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلْتُ لِأُمَّتِکَ الْحَسَنَةَ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا وَ السَّیِّئَةَ بِوَاحِدَةٍ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ إِذَا نَوَی أَحَدُهُمْ حَسَنَةً لَمْ تُکْتَبْ لَهُمْ وَ إِذَا هَمَّ بِالسَّیِّئَةِ کَتَبْتُهَا عَلَیْهِمْ وَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْهَا وَ قَدْ رَفَعْتُ ذَلِکَ عَنْ أُمَّتِکَ فَإِذَا هَمَّ أَحَدُهُمْ بِسَیِّئَةٍ وَ لَمْ یَعْمَلْهَا لَمْ تُکْتَبْ عَلَیْهِ وَ إِذَا هَمَّ أَحَدُهُمْ بِحَسَنَةٍ وَ لَمْ یَعْمَلْهَا کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ إِذَا أَذْنَبُوا کَتَبْتُ ذُنُوبَهُمْ عَلَی أَبْوَابِهِمْ وَ جَعَلْتُ تَوْبَتَهُمْ مِنَ الذَّنْبِ أَنْ أُحَرِّمَ عَلَیْهِمْ بَعْدَ التَّوْبَةِ أَحَبَّ الطَّعَامِ إِلَیْهِمْ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ یَتُوبُ أَحَدُهُمْ مِنَ الذَّنْبِ الْوَاحِدِ الْمِائَةَ سَنَةٍ وَ الْمِائَتَیْ سَنَةٍ ثُمَّ لَمْ أَقْبَلْ تَوْبَتَهُ دُونَ أَنْ أُعَاقِبَهُ فِی الدُّنْیَا بِعُقُوبَةٍ وَ قَدْ رَفَعْتُ ذَلِکَ عَنْ أُمَّتِکَ وَ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْ أُمَّتِکَ لَیُذْنِبُ الْمِائَةَ سَنَةٍ ثُمَّ یَتُوبُ وَ یَنْدَمُ طَرْفَةَ عَیْنٍ فَأَغْفِرُ لَهُ ذَلِکَ کُلَّهُ وَ أَقْبَلُ تَوْبَتَهُ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ إِذَا أَصَابَهُمْ أَذَی نَجَسٍ قَرَضُوهُ مِنْ أَجْسَادِهِمْ وَ قَدْ جَعَلْتُ الْمَاءَ طَهُوراً لِأُمَّتِکَ مِنْ جَمِیعِ الْأَنْجَاسِ وَ الصَّعِیدَ فِی الْأَوْقَاتِ وَ هَذِهِ الْآصَارُ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ رَفَعْتُهَا عَنْ أُمَّتِکَ. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اَللَّهُمَّ إِذْ قَدْ فَعَلْتَ ذَلِکَ بِی فَزِدْنِی فَأَلْهَمَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَنْ قَالَ رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ قَالَ اللَّهُ جل جلاله قَدْ فَعَلْتُ ذَلِکَ بِأُمَّتِکَ وَ قَدْ رَفَعْتُ عَنْهُمْ عَظِیمَ بَلَایَا الْأُمَمِ وَ ذَلِکَ حُکْمِی فِی جَمِیعِ الْأُمَمِ أَنْ لَا أُکَلِّفَ نَفْساً فَوْقَ طَاقَتِهَا قَالَ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا قَالَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی قَدْ فَعَلْتُ ذَلِکَ بِتَائِبِی أُمَّتِکَ ثُمَّ قَالَ فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ قَالَ اللَّهُ جل جلاله قَدْ فَعَلْتُ ذَلِکَ وَ جَعَلْتُ أُمَّتَکَ یَا مُحَمَّدُ کَالشَّامَةِ الْبَیْضَاءِ فِی الثَّوْرِ الْأَسْوَدِ هُمُ الْقَادِرُونَ وَ هُمُ الْقَاهِرُونَ یَسْتَخْدِمُونَ وَ لَا یُسْتَخْدَمُونَ لِکَرَامَتِکَ وَ حَقٌّ عَلَیَّ أَنْ أُظْهِرَ دِینَکَ عَلَی الْأَدْیَانِ حَتَّی لَا یَبْقَی فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا دِیْنٌ إِلَّا دِینُکَ وَ یُؤَدُّونَ إِلَی أَهْلِ دِینِکَ الْجِزْیَةَ وَ هُمْ صَاغِرُونَ… [بحارالأنوار، ج 16، ص 346]

ص: 417

ص: 418

ص: 419

در حدیث معراج آمده که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

هنگامی که من از معراج بازگشتم [در آسمان هفتم] به ابراهیم برخوردم و او سؤالی از من نکرد، تا این که [در آسمان چهارم] به موسی علیه السلام برخورد کردم و او به من گفت: ای محمّد صلی الله علیه و آله چه کردی؟ گفتم: پروردگارم فرمود: «من بر هر پیامبری قبل از تو پنجاه نماز واجب نمودم و بر تو و امّت تو نیز پنجاه نماز واجب کردم» موسی علیه السلام گفت:

ص: 420

«ای محمّد، امّت تو آخرین امّت است و ضعیف تر از همه امّت هاست و طاقت این اندازه نماز را ندارد، و خداوند خواسته تو را ردّ نخواهد نمود، پس تو بازگرد و از خدای خود تخفیف بگیر» پس من به سدرة المنتهی بازگشتم و در پیشگاه خدای خود سجده کردم و گفتم: «خدایا پنجاه نماز بر من و امّت من واجب نمودی و من و امتّم طاقت آن را نداریم، پس سبک کن بر من» و خداوند ده نماز را برای من کم نمود و چون نزد موسی بازگشتم و به او خبر دادم، موسی گفت: «بازگرد و تخفیف بگیر» و در هر نوبت که باز می گشتم در مقابل پروردگار خود سجده می کردم و خداوند تخفیف می داد تا به ده نماز رسید، و باز موسی گفت:

تو طاقت نداری و من بازگشتم و خداوند باز پنج نماز را از من برداشت، و باز موسی گفت: طاقت آن را نداری. و من گفتم: از خدای خود حیا می کنم که بیش از این تخفیف طلب کنم و بر این پنج نماز صبر می کنم، پس منادی از ناحیه خداوند به من گفت: حال که صبر کردی ما این پنج نماز را از تو به جای پنجاه نماز قبول کردیم و هر نمازی را ده برابر پاداش دادیم، و هر کس از امّت تو یک کار نیک انجام بدهد ده برابر به او پاداش داده می شود، و اگر برای کار نیکی همّت نماید و نتواند آن کار نیک را انجام بدهد یک پاداش به او داده می شود و هر کس از امّت تو یک گناه انجام بدهد، یک کیفر خواهد داشت، و اگر نیّت آن را بکند و انجام ندهد من چیزی برای او نمی نویسم.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

خدا از ناحیه این امّت به موسی علیه السلام جزای خیر بدهد. (1)

ص: 421


1- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَانْحَدَرْتُ حَتَّی مَرَرْتُ عَلَی إِبْرَاهِیمَ فَلَمْ یَسْأَلْنِی عَنْ شَیْ ءٍ حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی مُوسَی علیه السلام فَقَالَ مَا صَنَعْتَ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ قَالَ رَبِّی فَرَضْتُ عَلَی کُلِّ نَبِیٍّ کَانَ قَبْلَکَ خَمْسِینَ صَلَاةً وَ فَرَضْتُهَا عَلَیْکَ وَ عَلَی أُمَّتِکَ فَقَالَ مُوسَی علیه السلام یَا مُحَمَّدُ إِنَّ أُمَّتَکَ آخِرُ الْأُمَمِ وَ أَضْعَفُهَا وَ إِنَّ رَبَّکَ لَا یَزِیدُهُ شَیْ ءٌ وَ إِنَّ أُمَّتَکَ لَا تَسْتَطِیعُ أَنْ تَقُومَ بِهَا فَارْجِعْ إِلَی رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ لِأُمَّتِکَ فَرَجَعْتُ إِلَی رَبِّی حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی فَخَرَرْتُ سَاجِداً ثُمَّ قُلْتُ فَرَضْتَ عَلَیَّ وَ عَلَی أُمَّتِی خَمْسِینَ صَلَاةً وَ لَا أُطِیقُ ذَلِکَ وَ لَا أُمَّتِی فَخَفِّفْ عَنِّی فَوَضَعَ عَنِّی عَشْراً فَرَجَعْتُ إِلَی مُوسَی فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ ارْجِعْ لَا تُطِیقُ فَرَجَعْتُ إِلَی رَبِّی فَوَضَعَ عَنِّی عَشْراً فَرَجَعْتُ إِلَی مُوسَی فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ ارْجِعْ وَ فِی کُلِّ رَجْعَةٍ أَرْجِعُ إِلَیْهِ أَخِرُّ سَاجِداً حَتَّی رَجَعَ إِلَی عَشْرِ صَلَوَاتٍ فَرَجَعْتُ إِلَی مُوسَی وَ أَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لَا تُطِیقُ فَرَجَعْتُ إِلَی رَبِّی فَوَضَعَ عَنِّی خَمْساً فَرَجَعْتُ إِلَی مُوسَی علیه السلام وَ أَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لَا تُطِیقُ فَقُلْتُ قَدِ اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَبِّی وَ لَکِنْ أَصْبِرُ عَلَیْهَا فَنَادَانِی مُنَادٍ کَمَا صَبَرْتَ عَلَیْهَا فَهَذِهِ الْخَمْسُ بِخَمْسِینَ کُلُّ صَلَاةٍ بِعَشِیرٍ وَ مَنْ هَمَّ مِنْ أُمَّتِکَ بِحَسَنَةٍ یَعْمَلُهَا فَعَمِلَهَا کَتَبْتُ لَهُ عَشْراً وَ إِنْ لَمْ یَعْمَلْ کَتَبْتُ لَهُ وَاحِدَةً وَ مَنْ هَمَّ مِنْ أُمَّتِکَ بِسَیِّئَةٍ فَعَمِلَهَا کَتَبْتُ عَلَیْهِ وَاحِدَةً وَ إِنْ لَمْ یَعْمَلْهَا لَمْ أَکْتُبْ عَلَیْهِ شَیْئاً فَقَالَ الصّادق علیه السلام جَزَی اللَّهُ مُوسَی علیه السلام عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ خَیْراً فَهَذَا تَفْسِیرُ قَوْلِ اللَّهِ سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ. [بحار، ج 18، ص 330]

در تفسیر جوامع الجامع از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

هر کس دوست می دارد که برای او پاداش کامل باشد، باید بگوید: «فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ.» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«مقصود از «یُخْرِجُ الْحَیَ مِنَ الْمَیِّتِ»، خارج شدن مؤمن از کافر است،

ص: 422


1- فی جوامع الجامع و عن النّبی صلی الله علیه و آله من سره ان یکال له بالقفیز الأوفی فلیقل: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ الی قوله: «کَذلِکَ تُخْرَجُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 172، ح 18]

و مقصود از «وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِ» خارج شدن کافر از مؤمن است، و مقصود از «یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ»، ردّ اعتقاد دهریّه و کمونیست هاست [که برای عالم خالق و آفریدگاری معتقد نیستند.] (1)

مؤلّف گوید:

در کتاب علل الشرایع، روایت مفصّلی درباره ی اسرار نمازهای پنجگانه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که متن آن را در پاورقی مشاهده می کنید. (2)

ص: 423


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله عزّوجلّ: یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ قال: یخرج المؤمن من الکافر و یخرج الکافر من المؤمن وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ رد علی الدهریة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 173، ح 19]
2- حدثنا محمّد بن علی ماجیلویه عن عمه محمّد بن أبی القاسم عن أحمد بن أبی عبد الله عن أبی الحسن علی بن الحسین البرقی عن عبد الله بن جبلة عن معاویة بن عمّار عن الحسن بن عبد الله عن آبائه عن جده الحسن بن علی بن أبی طالب علیه السلام قال جاء نفر من الیهود إلی رسول الله صلی الله علیه و آله فسأله أعلمهم عن مسائل فکان فیما سأله أن قال أخبرنی عن الله عزّوجلّ لأی شی ء فرض هذه الخمس صلوات فی خمس مواقیت علی أمتک فی ساعات اللیل و النهار فقال النّبی صلی الله علیه و آله إن الشمس عند الزوال لها حلقة تدخل فیها فإذا دخلت فیها زالت الشمس فیسبح کل شی ء دون العرش بحمد ربی و هی الساعة التی یصلی علی فیها ربی ففرض الله عزّوجلّ علی و علی أمتی فیها الصلاة و قال أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ و هی الساعة التی یؤتی فیها بجهنّم یوم القیامة فما من مؤمن یوافق تلک الساعة أن یکون ساجدا أو راکعا أو قائما إلّا حرم الله جسده علی النار. و أما صلاة العصر فهی الساعة التی أکل آدم فیها من الشجرة فأخرجه الله من الجنة فأمر الله عزّوجلّ ذریته بهذه الصلاة إلی یوم القیامة و اختارها لأمتی و هی من أحب الصلوات إلی الله عزّوجلّ و أوصانی أن أحفظها من بین الصلوات و أما صلاة المغرب فهی الساعة التی تاب الله تعالی فیها علی آدم و کان بین ما أکل من الشجرة و بین ما تاب الله علیه ثلاثمائة سنة من أیام الدنیا و فی أیام الآخرة یوم کألف سنة ما بین العصر و العشاء فصلی آدم ثلاث رکعات رکعة لخطیئته و رکعة لخطیئة حواء و رکعة لتوبته فافترض الله عزّوجلّ هذه الثلاث رکعات علی أمتی و هی الساعة التی یستجاب فیها الدعاء فوعدنی ربی عزّوجلّ أن یستجیب لمن دعاه فیها و هی الصلاة التی أمرنی بها ربی فی قوله فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ و أما صلاة العشاء الآخرة فإن للقبر ظلمة و لیوم القیامة ظلمة فأمرنی الله تعالی و أمتی بهذه الصلاة فی ذلک الوقت لتنور القبر و لیعطینی و أمتی النور علی الصراط و ما من قدم مشت إلی صلاة العتمة إلّا حرم الله جسدها علی النار و هی الصلاة التی اختارها للمرسلین قبلی و أما صلاة الفجر فإن الشمس إذا طلعت تطلع علی قرنی شیطان فأمرنی الله عزّوجلّ أن أصلی صلاة الغداة قبل طلوع الشمس و قبل أن یسجد لها الکافر فتسجد أمتی لله عزّوجلّ و سرعتها أحب إلی الله عزّوجلّ و هی الصلاة التی تشهدها ملائکة اللیل و ملائکة النهار قال صدقت یا محمّد. [علل الشرایع، ج 2، ص 337، باب 34، ح 1]

سوره ی روم، آیات 20 تا 37

متن:

وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (20) وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (21) وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمینَ (22) وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (23) وَ مِنْ آیاتِهِ یُریکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (24) وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (25) وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (26) وَ هُوَ الَّذی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلی فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (27) ضَرَبَ لَکُمْ

ص: 424

مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فی ما رَزَقْناکُمْ فَأَنْتُمْ فیهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ کَخیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (28) بَلِ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ (29) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (30) مُنیبینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ (31) مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (32) وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنیبینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ (33) لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (34) أَمْ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِما کانُوا بِهِ یُشْرِکُونَ (35) وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ إِذا هُمْ یَقْنَطُونَ (36) أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (37)

لغات:

«إنابة» به معنای انقطاع الی الله است با طاعت و بندگی خدا، و اصل آن به معنای قطع است، و ممکن است از «ناب ینوب» به معنای رجوع پیاپی باشد و در این صورت انابه به معنای توبه و رجوع پیاپی خواهد بود، و «شِیَع» به معنای فرقه هاست، و هر فرقه ای را شیعه گویند به خاطر این که برخی از آنان برخی دیگر را همراهی و پیروی می کنند، و «شیعة الحق» کسانی را گویند که بر حق اجتماع نموده و از آن پیروی می نمایند، و «شیعة أمیرالمؤمنین علیه السلام» کسانی هستند که بر حق با او اجتماع نموده و از او پیروی می کنند، و در روایتی آمده: «الشیعة من شایع علیّاً علیه السلام» یعنی شیعه کسی است که همراه علیّ علیه السلام حرکت کند و از او پیروی نماید.

ص: 425

ترجمه:

از نشانه های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس بناگاه انسانهایی شدید و در روی زمین گسترش یافتید! (20) و از نشانه های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر می کنند! (21) و از آیات او آفرینش آسمان ها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهای شماست در این نشانه هایی است برای عالمان! (22) و از نشانه های او خواب شما در شب و روز است و تلاش و کوششتان برای بهره گیری از فضل پروردگار (و تأمین معاش) در این امور نشانه هایی است برای آنان که گوش شنوا دارند! (23) و از آیات او این است که برق و رعد را به شما نشان می دهد که هم مایه ترس و هم امید است (ترس از صاعقه، و امید به نزول باران)، و از آسمان آبی فرو می فرستد که زمین را بعد از مردنش بوسیله آن زنده می کند در این نشانه هایی است برای جمعیّتی که می اندیشند! (24) و از آیات او این است که آسمان و زمین به فرمان او برپاست سپس هنگامی که شما را (در قیامت) از زمین فراخواند، ناگهان همه خارج می شوید (و در صحنه محشر حضور می یابید)! (25) و از آن اوست تمام کسانی که در آسمان ها و زمین اند و همگی در برابر او خاضع و مطیع اند! (26) او کسی است که آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را بازمی گرداند، و این کار برای او آسانتر می باشد و برای اوست توصیف برتر در آسمان ها و زمین و اوست توانمند و حکیم! (27) خداوند مثالی از خودتان، برای شما زده است: آیا (اگر مملوک و برده ای داشته باشید)، این برده های شما هرگز در روزیهایی که به شما داده ایم شریک شما می باشند آن چنان که هر دو مساوی بوده و از تصرّف مستقل و بدون اجازه آنان بیم داشته باشید، آن گونه که در مورد

ص: 426

شرکای آزاد خود بیم دارید؟! این چنین آیات خود را برای کسانی که تعقّل می کنند شرح می دهیم. (28) ولی ظالمان بدون علم و آگاهی، از هوی و هوسهای خود پیروی کردند! پس چه کسی می تواند آنان را که خدا گم راه کرده است هدایت کند؟! و برای آن ها هیچ یاوری نخواهد بود! (29) پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونی در آفرینش الهی نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی دانند! (30) این باید در حالی باشد که شما بسوی او بازگشت می کنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید… (31) از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروه ها تقسیم شدند! و (عجب این که) هر گروهی به آنچه نزد آن هاست (دلبسته و) خوشحالند! (32) هنگامی که رنج و زیانی به مردم برسد، پروردگار خود را می خوانند و توبه کنان بسوی او بازمی گردند امّا همین که رحمتی از خودش به آنان بچشاند، بناگاه گروهی از آنان نسبت به پروردگارشان مشرک می شوند. (33) (بگذار) نعمتهایی را که ما به آن ها داده ایم کفران کنند! و (از نعمتهای زودگذر دنیا هر چه می توانید) بهره گیرید امّا بزودی خواهید دانست (که نتیجه کفران و کامجوییهای بی حساب شما چه بوده است)! (34) آیا ما دلیل محکمی بر آنان فرستادیم که از شرکشان سخن می گوید (و آن را موجّه می شمارد)؟! (35) و هنگامی که رحمتی به مردم بچشانیم، از آن خوشحال می شوند و هر گاه رنج و مصیبتی به خاطر اعمالی که انجام داده اند به آنان رسد، ناگهان مأیوس می شوند! (36) آیا ندیدند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد گسترده یا تنگ می سازد؟! در این نشانه هایی است برای گروهی که ایمان می آورند. (37)

ص: 427

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ» (1)

مؤلّف گوید:

آیات فوق و آیات مشابه آن ها که در قرآن فراوان دیده می شود راهنمای فطرت و عقل انسان است به نشانه ها و آیات خداشناسی که دلالت بر عظمت و قدرت و حکمت و رحمت الهی دارد و تدبّر در آن ها بر همه مردم واجب و لازم است و اساس عبادت همین تدبّر در آیات الهی است چنان معصومین علیهم السلام فرموده اند: «لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ بل الْعِبَادَةُ کثرة التدّبر.»

از این رو در تفسیر آیه «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یؤمنون» و آیه «إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ» (2)، و آیه «وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ»، روایت شده که مقصود از «لِقَومٍ یُؤْمِنُونَ» و «لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ» و «لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ»، ائمّه معصومین علیه السلام هستند یعنی مصداق کامل و اتمّ این آیات آنان می باشند.

عبدالله بن سلیمان گوید:

به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا به امام چیزی تفویض شده، همان گونه که به سلیمان بن داود تفویض شد؟ فرمود: آری. و این سخن پس از آن بود که از آن حضرت شخصی چیزی را سؤال کرد و امام پاسخی به او داد، و دیگری همان سؤال را کرد و امام پاسخ دیگری داد، و سؤال کننده ی سوّمی همان سؤال را کرد و امام پاسخ دیگری را به او داد و سپس فرمود: «هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ

ص: 428


1- سوره ی روم، آیه ی 22.
2- سوره ی حجر، آیه ی 75.

أَوْ أَعطِ بِغَیْرِ حِسَابٍ» (1)، و فرمود: این قرائت علیّ علیه السلام است [وگرنه در مصحف بین مردم «فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِساب» می باشد].

عبدالله بن سلیمان گوید:

به امام علیه السلام گفتم: آیا امام که به سه نفر، یک سؤال را سه گونه پاسخ می دهد، او آن سه نفر را می شناسد؟ فرمود: «سبحان الله! مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ» (2)، و متوسمّین همان ائمه علیهم السلام هستند، و «وَ إِنَّهَا لَبِسَبِیلٍ مُّقیمٍ» (3)، یعنی امام در سبیل [و راه عبور مردم] اقامت دارد و هرگز خارج نمی شود.

سپس به من فرمود:

«آری امام چون کسی را ببیند، و یا صدای او را از پشت دیواری بشنود، او را می شناسد و می داند که او در چه حالی می باشد، و رنگ او را نیز می داند» سپس فرمود: خداوند می فرماید: «وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ» و مقصود از «لِّلْعَالِمِینَ»، علمای اهل بیت هستند، و آنان هر سخنی را می شناسند و ناطق آن را می دانند که اهل نجات است و یا اهل هلاکت است، از این رو پاسخ آنان را متفاوت می دهند. (4)

ص: 429


1- سوره ی ص، آیه ی 39.
2- سوره ی حجر، آیه ی 75.
3- سوره ی حجر، آیه ی 76.
4- أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِمَامِ فَوَّضَ اللَّهُ إِلَیْهِ کَمَا فَوَّضَ إِلَی سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ نَعَمْ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُ فِیهَا وَ سَأَلَهُ آخَرُ عَنْ تِلْکَ الْمَسْأَلَةِ فَأَجَابَهُ بِغَیْرِ جَوَابِ الْأَوَّلِ ثُمَّ سَأَلَهُ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِغَیْرِ جَوَابِ الْأَوَّلَیْنِ ثُمَّ قَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَعْطِ بِغَیْرِ حِسابٍ وَ هَکَذَا هِیَ فِی قِرَاءَةِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَحِینَ أَجَابَهُمْ بِهَذَا الْجَوَابِ یَعْرِفُهُمُ الْإِمَامُ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ یَقُولُ -- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ لَا یَخْرُجُ مِنْهَا أَبَداً ثُمَّ قَالَ لِی نَعَمْ إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا أَبْصَرَ إِلَی الرَّجُلِ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ لَوْنَهُ وَ إِنْ سَمِعَ کَلَامَهُ مِنْ خَلْفِ حَائِطٍ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ مَا هُوَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ -- وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ وَ هُمُ الْعُلَمَاءُ فَلَیْسَ یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْأَمْرِ یَنْطِقُ بِهِ إِلَّا عَرَفَهُ نَاجٍ أَوْ هَالِکٌ فَلِذَلِکَ یُجِیبُهُمْ بِالَّذِی یُجِیبُهُمْ. [کافی، ج 1، ص 438، ح 3]

در کتاب علل الشرایع از عبد الله بن یزید بن سلام نقل شده که گوید:

به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: برای چه آدم آدم نامیده شد؟ فرمود: «به خاطر این که از خاک زمین و [رنگ] ادیم آن آفریده شد» گفتم: آیا خلقت آدم از همه اقسام خاک ها آفریده شد و یا از یک قسم آن آفریده شد؟ فرمود: «بلکه از همه اقسام خاک ها آفریده شد، و اگر از یک قسم آن آفریده شده بود، مردم همدیگر را نمی شناختند» گفتم: آیا برای این معنا مَثَلی هست؟ فرمود: آری، تو می بینی که خاک اقسامی دارد مانند خاک سفید، سبز، زرد، تیره و خاک بین قرمز و زرد، و خاک شیرین و شور، و نرم و خشن، و به همین علّت مردم برخی لیّن و نرم اند و برخی خشن و برخی سفید و برخی زرد و برخی سرخ و برخی سیاه، همانند رنگ های خاک… (1)

ص: 430


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عبد الله بن یزید بن سلام انه سأل رسول الله صلی الله علیه و آله فقال فأخبرنی عن آدم لم سمی آدم؟ قال: لأنه خلق من طین الأرض و أدیمها، قال: فآدم خلق من الطین کله أو من طین واحد؟ قال: بل من الطین کله، و لو خلق من طین واحد لما عرف الناس بعضهم بعضا، و کانوا علی صورة واحدة، قال: فلهم فی الدنیا مثل؟ قال: التراب فیه ابیض و فیه أخضر و فیه أشقر و فیه اغبر و فیه أحمر و فیه أزرق و فیه عذب و فیه ملح و فیه خشن و فیه لین و فیه أصهب، فلذلک صار الناس فیهم لین و فیهم خشن و فیهم أبیض و فیهم اصفر و أحمر و اصهب و اسود علی ألوان التراب… [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 173، ح 22]

مؤلّف گوید:

تشریح و تفصیل آثار و عجایب خلقت انسان، در حدیث مفضّل از امام صادق علیه السلام بیان شده و شما می توانید به کتاب «راه خدا شناسی» از مؤلّف، مراجعه نمایید.

«ضَرَبَ لَکُم مَّثَلًا مِنْ أَنفُسِکُمْ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن شُرَکَاء فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنتُمْ فِیهِ سَوَاء تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنفُسَکُمْ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سبب نزول آیه فوق این بود که قریش و اعراب دیگر در تلبیه حجّ خود می گفتند: «لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ -- لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ -- إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لَکَ لَاشَرِیکَ لَکَ» و این همان تلبیه ی ابراهیم و پیامبران علیهم السلام بود. و لکن ابلیس به صورت پیرمردی آمد و به آنان گفت: «این تلبیه پدران شما نیست» گفتند: تلبیه پدران ما چگونه بوده؟ ابلیس گفت: پدران شما می گفتند: «لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ -- لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ لَکَ، إلّا شریک هو لک»، پس قریش این گونه لبیّک را نپذیرفتند تا این که ابلیس به آنان گفت: «صبر کنید تا من بقیّه سخن خود را برای شما بگویم» گفتند: بقیّه سخن تو چیست؟ ابلیس گفت: «إِلَّا شَرِیکٌ لَکَ هُوَ لَکَ تَمْلِکُهُ وَ مَا یَمْلِکُ» سپس گفت: آیا این گونه نیست که خداوند مالک شریک و مالک آن چه شریک مالک است می باشد؟ پس قریش راضی شدند و تنها قریش این گونه لبیّک می گفتند، و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله مبعوث به رسالت

ص: 431


1- سوره ی روم، آیه ی 28.

شد، این گونه لبیّک را صحیح ندانست و فرمود: این شرک به خدا می باشد و خداوند آیه فوق را نازل نمود: «ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُم»، علی بن ابراهیم سپس گوید: خداوند در این آیه به مردم می گوید: آیا شما راضی می شوید که شریکی در مال شما پیدا شود؟ سپس گوید راضی می شوید که برای من شریکی قرار بدهید؟! (1)

«وَ مِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ ابْتِغَاؤُکُم مِّن فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَسْمَعُونَ» (2)

امام صادق علیه السلام در حدیث مفضّل فرمود:

«شب بیداری باعث خواب و استراحت بدن می شود و استراحت بدن سبب تقویت بدن می شود.» (3)

ص: 432


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم فاما قوله عزّوجلّ ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فِی ما رَزَقْناکُمْ فانه کان سبب نزولها ان قریشا و العرب کانوا إذا حجوا یلبون، و کانت تلبیتهم: لبیک اَللَّهُمَّ لبیک لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک و هی تلبیة إبراهیم و الأنبیاء علیهم السلام، فجاءهم إبلیس فی صورة شیخ فقال لهم: لیست هذه بتلبیة أسلافکم، قالوا: و ما کنت تلبیتهم؟ قال: کانوا یقولون: اَللَّهُمَّ لبیک لا شریک لک الا شریک هو لک، فتفرق قریش من هذا القول فقال لهم إبلیس: علی رسلکم حتّی آتی علی آخر کلامی، فقالوا: و ما هو؟ فقال: الا شریک هو لک تملکه و ما یملک، الا ترون انه یملک الشریک و ما ملکه؟ فرضوا بذلک و کانوا یلبون بهذا قریش خاصة، فلما بعث الله عزّوجلّ رسوله صلی الله علیه و آله أنکر ذلک علیهم و قال: هذا شرک فأنزل الله عزّوجلّ: «ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فِی ما رَزَقْناکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَواءٌ» ای لترضون أنتم فیما تملکون أن یکون لکم فیه شریک و إذا لم ترضوا أنتم أن یکون لکم فیما تملکوه شریک فکیف ترضون أن تجعلوا الی شریکا فیما أملک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 181، ح 48]
2- سوره ی روم، آیه ی 23.
3- فی توحید المفضل بن عمر المنقول عن الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السلام فی الرد علی الدهریة: و الکری یقتضی النوم الذی فیه راحة البدن و إجمام قواه الی ان قال علیه السلام: و کذلک لو کان انما یصیر الی النوم، بالتفکر فی حاجته الی راحة البدن و إجمام قواه کان عسی أن یتثاقل عن ذلک فیدفعه حتّی ینهک بدنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 177، ح 34]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

در فرزندان آدم سی صد و شصت رگ وجود دارد، یکصد و هشتاد رگ متحرّک، و یکصد و هشتاد رگ ساکن، و اگر رگ های متحرّک ساکن شود، نمی تواند بخوابد، و نیز اگر رگ های ساکن متحرّک شود نمی تواند بخوابد، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله چون صبح می شد سی صد مرتبه می فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمِینَ* کَثِیراً عَلَی کُلِّ حَالٍ» و چون شب می شد نیز همین عمل را انجام می داد. (1)

حضرت رضا علیه السلام می فرماید:

یکی از اهل شام در مسجد کوفه به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: خواب چند قسم است؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خواب چهار قسم است:

خواب پیامبران، و آنان به پشت می خوابند به گونه ای که چون بیدار شوند روی آنان به قبله خواهند بود، و چشم های آنان به خاطر انتظار وحی پروردگارشان به خواب نمی رود؛

خواب مؤمنان، و آنان روی دست راست می خوابند به گونه ای که صورت های شان به طرف قبله باشد؛

ص: 433


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی یعقوب بن شعیب قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: فی بنی آدم ثلاثمأة و ستین عرقا ثمانون و مأة متحرکة و ثمانون و مأة ساکنة، فلو سکن المتحرک لم ینم، أو تحرک الساکن لم ینم، فکان رسول الله صلی الله علیه و آله إذا أصبح قال: الحمد لله رب العالمین کثیرا علی کل حال ثلاثمأة و ستین مرة. و إذا أمسی قال مثل ذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 178، ح 35]

خواب پادشاهان و فرزندان آنان است که بر روی دست چپ می خوابند تا لذّت طعام را بیشتر ببرند و بر آنان گوارا باشد؛

ابلیس و پیروان او و هر دیوانه و هر بیماری، به رو می خوابند. (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

مادر سلیمان بن داود به فرزند خود گفت: «از خواب زیاد شب بپرهیز، چرا که خواب زیاد شب، سبب فقر در قیامت می شود.» (2)

مؤلّف گوید:

به نظر می رسد که مقصود مادر سلیمان، توصیه به تهجّد و عبادت در شب بوده است.

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله سه نفر را لعنت نمود:

کسی که تنها غذا بخورد،

کسی که تنها به سفر برود،

ص: 434


1- فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا علیه السلام من خبر الشامی و ما سأل عنه أمیر المؤمنین علیه السلام فی جامع الکوفة حدیث طویل: و فیه: و سأله عن النوم علی کم وجه هو؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام صلوات الله علیه: النوم علی أربعة أصناف: الأنبیاء تنام علی أقفیتها مستقبلة و أعینها لا تنام متوقعة لوحی ربها عزّوجلّ، و المؤمنون ینامون علی یمینهم مستقبلین القبلة، و الملوک و أبناءها علی شمائلها لیستمر أو ما یأکلون و إبلیس و إخوانه و کل مجنون و ذو عاهة ینامون علی وجوههم منبطحین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 178، ح 37]
2- فی کتاب الخصال عن جابر بن عبد الله قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله قالت أم سلیمان بن داود علیه السلام لسلیمان: إیاک و کثرة النوم باللیل فان کثرة النوم باللیل تدع الرجل فقیرا یوم القیامة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 179، ح 38]

کسی که در خانه ای تنها بخوابد. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند از سه خصلت خشم دارد:

خواب بدون شب بیداری،

خنده ی بدون تعجّب،

خوردن غذا در حال سیری. (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام به اصحاب خود در حدیث «أربعأة» فرمود:

… هنگامی که یکی از شما می خوابد باید دست راست خود را زیر راست صورت خود گذارد، چرا که او نمی داند از این خواب بیدار می شود و یا بیدار نمی شود [و مرگ او فرا می رسد] و نباید پیشانی بر سر عصا گذارد، و نباید به رو بخوابد، و اگر دیدید کسی به رو خوابیده او را بیدار کنید و نگذارید این چنین بخوابد، و چون یکی از شما می خوابد باید دست راست خود را زیر راست صورت خود قرار بدهد و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَضَعْتُ جَنْبِی لِلَّهِ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ دِینِ مُحَمَّدٍ وَ وَلَایَةِ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ»، و کسی که هنگام خواب این دعا را بخواند، از شرّ دزد و فریب دهنده، و فرود آمدن سقف در امان خواهد ماند، و ملائکه برای او استغفار می کنند، و کسی که هنگام رفتن در بستر خواب سوره ی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، را بخواند، خداوند پنجاه هزار ملک را مأمور می کند تا او را در آن شب حفظ نمایند،

ص: 435


1- عن أبی الحسن علیه السلام قال: لعن رسول الله صلی الله علیه و آله ثلاثا: الاکل زاده وحده و الراکب الفلاة وحده و النائم فی بیت وحده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 179، ح 39]
2- عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ثلاث خصال فیهن المقت من الله تعالی: نوم من غیر سهر، و ضحک من غیر عجب، و أکل علی الشبع. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 180، ح 42]

و هنگامی که یکی از شما می خواهد بخوابد، نباید سر بر بالش گذارد تا بگوید: «أُعِیذُ نَفْسِی وَ دِینِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ خَوَاتِیمَ عَمَلِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی وَ خَوَّلَنِی بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ عَظَمَةِ اللَّهِ وَ جَبَرُوتِ اللَّهِ وَ سُلْطَانِ اللَّهِ وَ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ رَأْفَةِ اللَّهِ وَ غُفْرَانِ اللَّهِ وَ قُوَّةِ اللَّهِ وَ قُدْرَةِ اللَّهِ وَ جَلَالِ اللَّهِ وَ بِصُنْعِ اللَّهِ وَ أَرْکَانِ اللَّهِ وَ بِجَمْعِ اللَّهِ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و بِقُدْرَةِ اللَّهِ عَلَی مَا یَشَاءُ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ مِنْ شَرِّ مَا یَدِبُّ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها، ٍ وَ مِنْ کُلِ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، ٍ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».

سپس فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره با این کلمات حسن و حسین علیهما السلام را در پناه خدا قرار می داد و به دیگران نیز چنین امر می نمود.

و هر گاه یکی از شما از خواب بیدار می شود باید بگوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ الْحَیُ الْقَیُّومُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ سُبْحَانَ رَبِّ النَّبِیِّینَ وَ إِلَهِ الْمُرْسَلِینَ وَ سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» و چون پس از خواب می نشیند قبل از به پاخاستن بگوید: «حَسْبِیَ اللَّهُ، حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْعِبَادِ حَسْبِیَ الَّذِی هُوَ حَسْبِی مُنْذُ کُنْتُ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ.» (1)

ص: 436


1- فیما علم أمیر المؤمنین علیه السلام أصحابه من الاربعمأة باب إذا نام أحدکم فلیضع یده الیمنی تحت خده الأیمن، فانه لا یدری أ ینتبه من رقدته أم لا. لا ینام الرجل علی المحجنة لا ینام الرجل علی وجهه، و من رأیتموه نائما علی وجهه فانتبهوه و لا تدعوه إذا أراد أحدکم النوم فلیضع یده الیمنی تحت خده الأیمن و لیقل: بسم الله وضعت جنبی لله علی ملة إبراهیم و دین محمّد و ولایة من افترض طاعته، ما شاء الله کان و ما لم یشأ لم یکن فمن قال ذلک حفظ من اللص المغیر و الهدم، و استغفرت له الملائکة، من قرأ قل هو الله أحد حین یأخذ مضجعه و کل الله عزّوجلّ به خمسین ألف ملک یحرسونه لیلته. فاذا أراد أحدکم النوم فلا یضعن جنبه علی الأرض حتّی یقول: أعیذ نفسی و دینی و أهلی و مالی و خواتیم عملی و ما رزقنی ربی و خولنی بعزة الله و عظمة الله و جبروت الله و سلطان الله و رحمة الله و رأفة الله و غفران الله و قوة الله و قدرة الله و جلال الله و بصنع الله و أرکان الله و بجمع الله و برسول الله صلی الله علیه و آله و بقدرة الله علی ما یشاء من شر السامة و الهامة و من شر الجن و الانس و من شر ما یدب فی الأرض و ما یخرج منها و ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها، و من کل دابة ربی آخذ بناصیتها، ان ربی علی صراط مستقیم و هو علی کل شی ء قدیر و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم، فان رسول الله صلی الله علیه و آله کان یعوذ بها الحسن و الحسین علیهما السلام و بذلک أمر رسول الله صلی الله علیه و آله، إذا أنتبه أحدکم من نومه فلیقل: لا اله الا الله الحلیم الکریم الحی القیوم و هو علی کل شی ء قدیر سبحان رب النّبیین و اله المرسلین و سبحان رب السموات السبع و ما فیهن و رب الأرضین السبع و ما فیهن و رب العرش العظیم و الحمد لله رب العالمین، و إذا جلس من نومه فلیقل قبل أن یقوم: حسبی الله حسبی الرب من العباد، حسبی الذی هو حسبی مذ کنت، حسبی الله و نعم الوکیل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 179، ح 41]

«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (1)

عبدالله بن سنان گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: مقصود از «فِطْرَةَ اللَّهِ»، چیست؟ فرمود:

مقصود اسلام است، و خداوند هنگام میثاق گرفتن از مردم به آنان [در عالم ذرّ] فرمود: «أَ لَسْتَ بِرَبِّکُمْ» (2)؟ و آنان گفتند: «بلی و خداوند آنان را بر فطرت توحید آفرید و از مؤمن و کافر پیمان گرفت. (3)

ص: 437


1- سوره ی روم، آیه ی 30.
2- سوره ی اعراف، آیه ی 172.
3- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها، ما تلک الفطرة؟ قال: «هی الإسلام، فطرهم الله حین أخذ میثاقهم علی التوحید، قال: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالوا: بلی، و فیه المؤمن و الکافر». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 341، ح 4]

و در بعضی از روایات آمده:

«فَطَرَهُمْ جَمِیعاً عَلَی التَّوْحِیدِ» و در بعضی آمده: «فطرهم علی الولایة.» (1)

زراره گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر «حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ» (2)، فرمود:

حَنَفیّه همان فطرت است. که خداوند مردم را بر آن آفریده [و آن فطرت توحید است] و تبدیلی در خلقت خدا نیست و خداوند مردم را بر فطرت و سرشت معرفت به خود آفریده است.

زراره گوید:

گفتم: مقصود از «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی» (3)، چیست؟ فرمود: خداوند فرزندان آدم را تا قیامت از پشت او به صورت ذرّ خارج نمود و خود را به آنان معرّفی کرد، و اگر چنین نمی کرد احدی پروردگار خود را نمی شناخت، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کُلُ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ یَعْنِی الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ جل جلاله

ص: 438


1- وَ فِی الْکَافِی عَنِ الصّادق علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ مَا تِلْکَ الْفِطْرَةُ قَالَ هِیَ الْإِسْلَامُ فطرهم الله حین أخذ میثاقهم علی التوحید قال أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ و فیهم المؤمن و الکافر. و فی کثیر من الأخبار فطرهم علی التوحید و فی بعضها فطرهم علی الولایة و فی بعضها فطرهم علی التوحید و محمّد رسول الله صلی الله علیه و آله و علی أمیر المؤمنین علیه السلام. [بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار، ج 64، ص 44]
2- سوره ی حج، آیه ی 31.
3- سوره ی اعراف، آیه ی 172.

خَالِقُهُ»، سپس فرمود: به این خاطر خداوند میفرماید: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ.» (1) و (2)

حضرت رضا علیه السلام از پدران خود از امام باقر علیه السلام نقل نموده که در تفسیر «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»، فرمود:

مقصود فطرت بر «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله، عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین ولیّ الله» است و توحید همه این هاست. (3)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا»، فرمود:

یعنی به نماز بایست و توجّه به راست و چپ نکن. (4)

ص: 439


1- سوره ی لقمان، آیه ی 25؛ سوره ی زمر، آیه ی 38.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله حُنَفاءَ لِلهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ قَالَ الْحَنِیفِیَّةُ مِنَ الْفِطْرَةِ الَّتِی فَطَرَ اللَّهُ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ قَالَ فَطَرَهُمْ عَلَی الْمَعْرِفَةِ بِهِ قَالَ زُرَارَةُ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی الْآیَةَ قَالَ أَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ یَعْنِی الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ جل جلاله خَالِقُهُ کَذَلِکَ قَوْلُهُ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ. [کافی، ج 2، ص 12]
3- حدثنا الحسین بن علی بن زکریا قال: حدثنا الهیثم بن عبد الله الرمانی قال حدثنا علی بن موسی الرّضا علیه السلام عن أبیه عن جده محمّد بن علی بن الحسین علیه السلام فی قوله فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها قال هو لا إله إلّا الله محمّد رسول الله علی أمیر المؤمنین ولی الله إلی هاهنا التوحید. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 154]
4- أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد عن محمّد بن سنان عن حماد بن عثمان الناب و خلف بن حماد عن الفضیل بن یسار و ربعی بن عبد الله عن أبی عبد الله علیه السلام فی قول الله تعالی «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً» قال قم فی الصلاة و لا تلتفت یمینا و لا شمالا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 154]

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند پیامبر خود صلی الله علیه و آله را امر نموده تا در نماز خالصاً مخلصاً به طرف قبله توجّه کند و از عبادت بت ها پرهیز نماید. (1)

سوره ی روم، آیات 38 تا 60

متن:

فَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذینَ یُریدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (38) وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُریدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ (39) اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْ ءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ (40) ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (41) قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلُ کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکینَ (42) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ (43) مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ (44) لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْکافِرینَ (45) وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِیُذیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (46) وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً إِلی قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ (47) اللَّهُ الَّذی یُرْسِلُ

ص: 440


1- فی تهذیب الأحکام عن علی بن الحسن الطاطری عن محمّد بن أبی حمزة عن ابن مسکان عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً» قال: أمره أن یقیم وجهه للقبلة لیس فیه شی ء من عبادة الأوثان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 182، ح 52]

الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحاباً فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ فَإِذا أَصابَ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ (48) وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسینَ (49) فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ (50) وَ لَئِنْ أَرْسَلْنا ریحاً فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ (51) فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ (52) وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (53) اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْقَدیرُ (54) وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَةٍ کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ (55) وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (56) فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (57) وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآیَةٍ لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُبْطِلُونَ (58) کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی قُلُوبِ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ (59) فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لا یُوقِنُونَ (60)

لغات:

«فآتِ ذالقربی حقّه» یعنی حق خویشان را بپرداز، و مقصود از این حق خمس است، و از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: هنگامی که این آیه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد، آن حضرت فدک را به حضرت فاطمه علیها السلام داد، و «مفلحون» یعنی فائزون به نعمت های جاوید، و «ربا» به معنای زیاده ی حرام در معامله و قرض است، و «لیربو» یعنی لیزید، و «دین قیّم» یعنی دین پا بر جا و مستقیم، و «یَصَدّعون» از صَدع

ص: 441

به معنای شقّ است یعنی یتصدّون و یتفرقّون إلی الجنّة و النار، و «یجعله کِسَفاً» یعنی قِطَعاً متفرّقة، و «وَدْق» به معنای باران است، و «یستبشرون» یعنی یفرحون، و «مبلسین» یعنی آیسین و مأیوسین، و «عُمْی» جمع اَعمی است، و «صُمّ» جمع اَصَمّ است، و «و لا هم یُستَعتَبونَ» یعنی لا یُطلب منهم العتبی و الرجوع إلی تحصیل الرّضا من الله.

ترجمه:

پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن! این برای آن ها که رضای خدا را می طلبند بهتر است، و چنین کسانی رستگارانند. (38) آنچه بعنوان ربا می پردازید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد خدا فزونی نخواهد یافت و آنچه را بعنوان زکات می پردازید و تنها رضای خدا را می طلبید (مایه برکت است و) کسانی که چنین می کنند دارای پاداش مضاعفند. (39) خداوند همان کسی است که شما را آفرید، سپس روزی داد، بعد می میراند، سپس زنده می کند آیا هیچ یک از همتایانی که برای خدا قرار داده اید چیزی از این کارها را می توانند انجام دهند؟! او منزّه و برتر است از آنچه همتای او قرار می دهند. (40) فساد، در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده است خدا می خواهد نتیجه بعضی از اعمال شان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) بازگردند! (41) بگو: «در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بیشتر آن ها مشرک بودند! (42) روی خود را بسوی آیین مستقیم و پایدار بدار، پیش از آنکه روزی فرا رسد که هیچ کس نمی تواند آن را از خدا بازگرداند در آن روز مردم به گروه هایی تقسیم می شوند: (43) هر کس کافر شود، کفرش بر زیان خود اوست و آن ها که کار شایسته انجام دهند، به سود خودشان آماده می سازند. (44) این برای آن است که

ص: 442

خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، از فضلش پاداش دهد او کافران را دوست نمی دارد! (45) و از آیات (عظمت) خدا این است که بادها را بعنوان بشارتگرانی می فرستد تا شما را از رحمتش بچشاند (و سیراب کند) و کشتیها بفرمانش حرکت کنند و از فضل او بهره گیرید شاید شکرگزاری کنید. (46) و پیش از تو پیامبرانی را بسوی قوم شان فرستادیم آن ها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولی (هنگامی که اندرزها سودی نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یاری کردیم) و یاری مؤمنان، همواره حقّی است بر عهده ما! (47) خداوند همان کسی است که بادها را می فرستد تا ابرهایی را به حرکت در آورند، سپس آن ها را در پهنه آسمان آن گونه که بخواهد می گستراند و متراکم می سازد در این هنگام دانه های باران را می بینی که از لا به لای آن خارج می شود، هنگامی که این (باران حیاتبخش) را به هر کس از بندگانش که بخواهد می رساند، ناگهان خوشحال می شوند… (48) و قطعاً پیش از آنکه بر آنان نازل شود مایوس بودند! (49) به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده می کند چنین کسی (که زمین مرده را زنده کرد) زنده کننده مردگان (در قیامت) است و او بر همه چیز تواناست! (50) و اگر ما بادی بفرستیم (داغ و سوزان)، و بر اثر آن زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببینند، (مأیوس شده و) پس از آن راه کفران پیش می گیرند! (51) تو نمی توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند! (52) و (نیز) نمی توانی نابینایان را از گم راهیشان هدایت کنی تو تنها سخنت را به گوش کسانی می رسانی که ایمان به آیات ما می آورند و در برابر حق تسلیمند! (53) خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید سپس بعد از ناتوانی، قوّت بخشید و باز بعد از

ص: 443

قوّت، ضعف و پیری قرار داد او هر چه بخواهد می آفریند، و دانا و تواناست. (54) و روزی که قیامت برپا شود، مجرمان سوگند یاد می کنند که جز ساعتی (در عالم برزخ) درنگ نکردند! این چنین از درک حقیقت بازگردانده می شوند. (55) ولی کسانی که علم و ایمان به آنان داده شده می گویند: «شما بفرمان خدا تا روز قیامت (در عالم برزخ) درنگ کردید، و اکنون روز رستاخیز است، امّا شما نمی دانستید!» (56) آن روز عذرخواهی ظالمان سودی به حال شان ندارد، و توبه آنان پذیرفته نمی شود. (57) ما برای مردم در این قرآن از هر گونه مثال و مطلبی بیان کردیم و اگر آیه ای برای آنان بیاوری، کافران می گویند: «شما اهل باطلید (و این ها سحر و جادو است)!» (58) این گونه خداوند بر دل های آنان که آگاهی ندارند مهر می نهد! (59) اکنون که چنین است صبر پیشه کن که وعده خدا حق است و هرگز کسانی که ایمان ندارند تو را خشمگین نسازند (و از راه خود منحرف نکنند)! (60)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ ذَلِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، و او بر همه مهاجرین و انصار قدرت پیدا کرد، فرستاد تا وکیل فاطمه علیها السلام را از منطقه فدک بیرون کردند، و فاطمه علیها السلام نزد ابوبکر آمد و فرمود: «آیا مرا از میراث پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله منع کردی و وکیل مرا از فدک اخراج نمودی، در حالی که پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله به امر الهی فدک را به من داد؟!»

ص: 444


1- سوره ی روم، آیه ی 38.

ابوبکر گفت: «باید شهودی برای مالکیّت فدک بیاوری» پس فاطمه علیها السلام امّ ایمن را که از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله بود آورد، و امّ ایمن به ابوبکر گفت: ای ابوبکر من شهادت نمی دهم تا این که قبل از آن با تو در مورد سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله -- درباره من -- احتجاج کنم، سپس گفت: ای ابابکر تو را به خدا سوگند، آیا می دانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «امّ ایمن از زن های بهشتی است؟ ابوبکر گفت: آری. سپس امّ ایمن گفت: «اکنون من شهادت می دهم که خداوند به رسول خدا صلی الله علیه و آله وحی نمود و فرمود: «فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ» و رسول خدا صلی الله علیه و آله به امر الهی فدک را به فاطمه علیها السلام داد».

سپس علی علیه السلام نیز آمد و همین گونه شهادت داد، و ابوبکر نامه ی ردّ فدک را برای فاطمه نوشت و به دست او داد، و چون عمر داخل شد به ابوبکر گفت: این نامه چیست؟ ابوبکر گفت: «فاطمه علیها السلام ادّعای مالکیّت فدک را نمود و امّ ایمن و علیّ علیه السلام برای او شهادت دادند، و من برای او این نامه را نوشتم تا فدک را به او برگردانند» پس عمر نامه را از فاطمه علیها السلام گرفت و پاره کرد و گفت: فدی مال همه مسلمانان است، و اوس بن حدثان و عایشه و حفصه آمدند و گفتند: ما شهادت می دهیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَةٌ» یعنی ما «پیامبران چیزی از مال خود را به ارث نمی گذاریم و هر چه از ما بماند صدقه است برای مسلمانان» سپس گفتند: «علیّ علیه السلام همسر فاطمه علیها السلام است و به نفع خود شهادت می دهد، و امّ ایمن زن صالحه ای است و اگر دیگری همانند او شهادت می داد ما به شهادت آن ها توجّه می کردیم». پس فاطمه علیها السلام با چشم گریان و محزون به خانه بازگشت، و پس از آن علیّ علیه السلام به مسجد آمد و به ابوبکر که بین

ص: 445

مهاجرین و انصار بود فرمود: ای ابوبکر، برای چه فاطمه علیه السلام را از میراث پدر خود منع کردی؟ در حالی که او در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله مالک [فدک] بود؟ ابوبکر گفت: «فدک مربوط به همه ی مسلمانان است، و اگر فاطمه شهودی اقامه کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به او داده است، ما می پذیریم وگرنه حقّی به آن نخواهد داشت».

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای ابوبکر آیا بر خلاف حکم خدا بر ما حکم می کنی؟! ابوبکر گفت: «چنین نیست» امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا اگر من درباره ی اموالی که در دست مسلمانان است ادّعایی بکنم تو از من دلیل و بیّنه طلب می کنی و یا از آنان؟ ابوبکر گفت: «از شما که مدّعی هستی دلیل و بینه مطالبه می کنم» امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر در دست من چیزی باشد و مسلمانان ادّعای آن را بکنند، آیا از من مطالبه بیّنه می کنی -- که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و بعد از او مالک آن بوده ام، و یا از مسلمانان که مدّعی آن هستند مطالبه بیّنه می کنی؟ پس ابوبکر ساکت ماند، و عمر گفت: «یا علیّ رها کن ما را از این سخنان چرا که ما قدرت بر ردّ کلام تو را نداریم، سپس گفت: اگر تو شهود عدلی برای مالکیّت فاطمه نسبت به فدک نیاوری، فدک متعلّق به مسلمانان خواهد بود، و برای تو و فاطمه حقی در آن نمی باشد».

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای ابابکر آیا کتاب خدا را خوانده ای؟ ابوبکر گفت: آری. فرمود: بگو بدانم آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (1)، درباره ی ما نازل شد، یا درباره ی غیر ما؟ ابوبکر گفت: درباره ی شما. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا اگر دو شاهد شهادت به زنای

ص: 446


1- سوره ی احزاب، آیه ی 33.

فاطمه بدهند تو چه می کنی؟ ابوبکر گفت: همانند مسلمانان دیگر بر او حدّ جاری می کنم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر چنین کنی، تو نزد خداوند از کافران خواهی بود. ابوبکر گفت: برای چه؟ فرمود: به خاطر این که شهادت خدا را به پاکی فاطمه ردّ کرده ای، و شهادت مردم را درباره ی او پذیرفته ای همان گونه که حکم خدا و حکم رسول خدا صلی الله علیه و آله را در مورد فدک نسبت به او رد کردی، و شهادت یک اعرابی را که بر پاشنه پای خود بول می کند -- مانند اوس بن حدثان -- پذیرفتی و فدک را از فاطمه گرفتی و گمان کردی که آن مربوط به همه مسلمانان است، در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الْبَیِّنَةَ عَلَی الْمُدَّعِی وَ الْیَمِینَ عَلَی مَنِ ادُّعِیَ عَلَیْهِ» پس سر و صدای مردم بلند شد و برخی از آنان گریان شدند و گفتند: به خدا سوگند علیّ علیه السلام راست می گوید، و علی علیه السلام به خانه خود بازگشت.

و سپس فاطمه علیها السلام داخل مسجد شد و اطراف قبر پدر طواف نمود و گریان شد و فرمود:

إِنَّا فَقَدْنَاکَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا *** وَ اخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِب

و سپس ابوبکر به منزل خود بازگشت و عمر را خواست و به او گفت: آیا مجلس علی و سخنان او را امروز با ما دیدی؟ به خدا سوگند اگر باز چنین برخوردی با ما بکند حکومت ما را دگرگون خواهد نمود، نظرتو چیست؟ عمر گفت: «نظر من این است که تو دستور قتل او را بدهی» ابوبکر گفت: چه کسی جرئت کشتن او را دارد؟ عمر گفت: «خالدبن ولید می تواند» پس خالد را خواستند و به او گفتند: «ما تو را برای کار بزرگی انتخاب نموده ایم» خالد گفت: هر کاری بگویید می کنم گرچه کشتن علیّ بن ابیطالب باشد» گفتند:

ص: 447

«مقصود ما همین است» خالد گفت: چه وقت او را بکشم؟ ابوبکر گفت: «هنگامی که او برای نماز حاضر می شود، تو در کنار او بایست و چون من سلام نماز را دادم گردن او را بزن». خالد گفت: «چنین خواهم کرد» پس اسمای بنت عمیس -- که در آن زمان همسر ابوبکر بود -- به کنیز خود گفت: نزد فاطمه و علی می روی و سلام مرا به آنان می رسانی و به علی علیه السلام می گویی: «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ» (1)، پس آن کنیز نزد علیّ علیه السلام آمد و گفت: «اسماء بنت عمیس به شما سلام می رساند و می گوید: «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ». امیرالمؤمنین علیه السلام به کنیز فرمود: به او بگو: خداوند از آنان جلوگیری خواهد نمود، و سپس آماده نماز شد و به مسجد آمد و پشت سر ابوبکر ایستاد و اما نماز را فرادی خواند و خالد نیز با شمشیر در کنار او ایستاد و چون ابوبکر مشغول تشهدّ شد، از آنچه به خالد گفته بود پشیمان شد، چرا که ترسید فتنه ای رخ بدهد و قدرت و شجاعت علی علیه السلام را نیز می دانست و در فکر فرو رفته بود و جرئت این که نماز را سلام بدهد را نمی کرد، تا جایی که مردم گمان کردند او شک کرده سپس به خالد توجّه کرد و گفت:

«یَا خَالِدُ لَا تَفْعَلْ مَا أَمَرْتُکَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»، امیرالمؤمنین علیه السلام به خالد فرمود: او به تو چه گفته بود؟ خالد گفت: «دستور داده بود که گردن تو را بزنم» فرمود: آیا تو چنین کاری را می کردی؟ خالد گفت: «به خدا سوگند اگر مرا نهی نکرده بود تو را بعد از سلام می کشتم» پس امیرالمؤمنین علیه السلام او را بر زمین زد و مردم گرد او جمع شدند، و عمر گفت: «به خدای کعبه سوگند

ص: 448


1- سوره ی قصص، آیه ی 20.

الآن او را می کشد» تا این که مردم گفتند: با أباالحسن الله الله، به حق صاحب این قبر او را رها کن، و امیرالمؤمنین علیه السلام او را رها نمود و متوجّه عمر شد و او را نیز بر زمین زد و فرمود: ای پسر صحّاک [زنازاده] اگر پیمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و تقدیر خداوند [بر مظلومیّت ما] نبود تو می دانستی که کدام یک از ما بی پناه تر است و سپس داخل منزل خود شد. (1)

ص: 449


1- فإنه حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن عثمان بن عیسی و حماد بن عثمان عن أبی عبد الله علیه السلام قال لما بویع لأبی بکر و استقام له الأمر علی جمیع المهاجرین و الأنصار بعث إلی فدک فأخرج وکیل فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله منها فجاءت فاطمة علیه السلام إلی أبی بکر، فقالت یا أبا بکر منعتنی عن میراثی من رسول الله و أخرجت وکیلی من فدک فقد جعلها لی رسول الله صلی الله علیه و آله بأمر الله، فقال لها هاتی علی ذلک شهودا فجاءت بأم أیمن فقالت لا أشهد حتّی أحتج یا أبا بکر علیک بما قال رسول الله صلی الله علیه و آله فقالت أنشدک الله، أ لست تعلم أن رسول الله صلی الله علیه و آله قال إن أم أیمن من أهل الجنة قال بلی، قالت فأشهد أن الله أوحی إلی رسول الله صلی الله علیه و آله «فَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» فجعل فدک لفاطمة بأمر الله و جاء علی علیه السلام فشهد بمثل ذلک فکتب لها کتابا بفدک و دفعه إلیها فدخل عمر فقال ما هذا الکتاب فقال أبو بکر: إن فاطمة ادعت فی فدک و شهدت لها أم أیمن و علی فکتبت لها بفدک، فأخذ عمر الکتاب من فاطمة فمزقه و قال هذا فی ء المسلمین و قال أوس بن الحدثان و عائشة و حفصة یشهدون علی رسول الله صلی الله علیه و آله بأنه قال: إنا معاشر الأنبیاء لا نورث ما ترکناه صدقة فإن علیا زوجها یجر إلی نفسه و أم أیمن فهی امرأة صالحة لو کان معها غیرها لنظرنا فیه فخرجت فاطمة علیه السلام من عندهما باکیة حزینة فلما کان بعد هذا جاء علی علیه السلام إلی أبی بکر و هو فی المسجد و حوله المهاجرون و الأنصار، فقال: یا أبا بکر لم منعت فاطمة میراثها من رسول الله و قد ملکته فی حیاة رسول الله صلی الله علیه و آله فقال أبو بکر: هذا فی ء المسلمین فإن أقامت شهودا أن رسول الله صلی الله علیه و آله جعله لها و إلّا فلا حق لها فیه، فقال أمیر المؤمنین علیه السلام یا أبا بکر تحکم فینا بخلاف حکم الله فی المسلمین قال لا قال فإن کان فی ید المسلمین شی ء یملکونه ادعیت أنا فیه من تسأل البینة قال: إیاک کنت أسأل البینة علی ما تدعیه علی المسلمین قال فإذا کان فی یدی شی ء و ادعی فیه المسلمون فتسألنی البینة علی ما فی یدی! و قد ملکته فی حیاة رسول الله صلی الله علیه و آله و بعده و لم تسأل المسلمین البینة علی ما ادعوا علی شهودا کما سألتنی علی ما ادعیت علیهم! فسکت أبو بکر ثم قال عمر یا علی دعنا من کلامک فإنا لا نقوی علی حججک فإن أتیت بشهود عدول و إلّا فهو فی ء المسلمین لا حق لک و لا لفاطمة فیه. فقال أمیر المؤمنین علیه السلام یا أبا بکر تقرأ کتاب الله قال نعم قال فأخبرنی عن قول الله تعالی إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فیمن نزلت أ فینا أم فی غیرنا قال بل فیکم قال فلو أن شاهدین شهدا علی فاطمة بفاحشة ما کنت صانعا قال کنت أقیم علیها الحد کما أقیم علی سائر المسلمین قال کنت إذا عند الله من الکافرین، قال: و لم قال: لأنک رددت شهادة الله لها بالطهارة و قبلت شهادة الناس علیها کما رددت حکم الله و حکم رسوله أن جعل رسول الله صلی الله علیه و آله لها فدک و قبضته فی حیاته ثم قبلت شهادة أعرابی بائل علی عقبه علیها فأخذت منها فدک و زعمت أنه فی ء المسلمین و قد قال رسول الله صلی الله علیه و آله البینة علی من ادعی و الیمین علی من ادعی علیه، قال: فدمدم الناس و بکی بعضهم فقالوا صدق و الله علی و رجع علی علیه السلام إلی منزله. قال: و دخلت فاطمة إلی المسجد و طافت بقبر أبیها علیه السلام و هی تبکی و تقول: إنا فقدناک فقد الأرض وابلها و اختل قومک فاشهدهم و لا تغب قد کان بعدک أنباء و هنبثة لو کنت شاهدها لم تکثر الخطب قد کان جبریل بالآیات یؤنسنا فغاب عنا و کل الخیر محتجب و کنت بدرا و نورا یستضاء به علیک تنزل من ذی العزة الکتب فقمصتنا رجال و استخفف بنا إذ غبت عنا فنحن الیوم نغتصب فکل أهل له قرب و منزلة عند الإله علی الأدنین یقترب أبدت رجال لنا فحوی صدورهم لما مضیت و حالت دونک الکثب فقد رزینا بما لم یرزاه أحد من البریة لا عجم و لا عرب و قد رزینا به محضا خلیقته صافی الضرائب و الأعراق و النسب فأنت خیر عباد الله کلهم و أصدق الناس حین الصدق و الکذب فسوف نبکیک ما عشنا و ما بقیت منا العیون بهمال لها سکب سیعلم المتولی ظلم خامتنا یوم القیامة إنّی کیف ینقلب قال: فرجع أبو بکر إلی منزله و بعث إلی عمر فدعاه ثم قال: أ ما رأیت مجلس علی منا الیوم، و الله لأن قعد مقعدا مثله لیفسدن أمرنا فما الرأی قال عمر الرأی أن تأمر بقتله، قال فمن یقتله قال خالد بن الولید فبعثا إلی خالد فأتاهما فقالا نرید أن نحملک علی أمر عظیم، قال حملانی ما شئتما و لو قتل علی بن أبی طالب، قالا فهو ذاک، فقال خالد متی أقتله قال أبو بکر إذا حضر المسجد فقم بجنبه فی الصلاة فإذا أنا سلمت فقم إلیه فاضرب عنقه، قال نعم فسمعت أسماء بنت عمیس ذلک و کانت تحت أبی بکر فقالت لجاریتها اذهبی إلی منزل علی و فاطمة فأقرئیهما السّلام و قولی لعلی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ فجاءت الجاریة إلیهما فقالت لعلی علیه السلام إن أسماء بنت عمیس تقرأ علیکما السّلام و تقول: «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ». فقال علی علیه السلام قولی لها إن الله یحیل بینهم و بین ما یریدون ثم قام و تهیأ للصلاة و حضر المسجد و وقف خلف أبی بکر و صلی لنفسه و خالد بن الولید إلی جنبه و معه السیف فلما جلس أبو بکر فی التشهد ندم علی ما قال و خاف الفتنة و شدة علی و بأسه فلم یزل متفکرا لا یجسر أن یسلم حتّی ظن الناس أنه قد سها، ثم التفت إلی خالد فقال یا خالد لا تفعل ما أمرتک به السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته، فقال أمیر المؤمنین ع: یا خالد ما الذی أمرک به قال أمرنی بضرب عنقک، قال و کنت تفعل قال إی و الله لو لا أنه قال لی لا تفعل لقتلتک بعد التسلیم، قال فأخذه (علی علیه السلام فضرب به الأرض و اجتمع الناس علیه فقال عمر یقتله و رب الکعبة فقال الناس یا أبا الحسن الله الله به حق صاحب هذا القبر فخلی عنه، قال فالتفت إلی عمر و أخذ بتلابیبه و قال یا ابن الصهاک لو لا عهد من رسول الله صلی الله علیه و آله و کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لعلمت أینا أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ثم دخل منزله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 155]

ص: 450

ص: 451

«وَ مَا آتَیْتُم مِّن رِّبًا لِّیَرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا یَرْبُو عِندَ اللَّهِ وَ مَا آتَیْتُم مِّن زَکَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

ربا دو قسم است: ربایی که خوردن آن حلال است، و ربایی که خوردن آن حرام می باشد، امّا ربای حلال این است که تو مالی را به کسی بدهی و بخواهی او بیش از آن را به تو بازگرداند و لکن شرطی با او نکنی، و این ربای حلال است و با این نیّت تو پاداشی نزد خداوند نخواهی داشت، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَا آتَیْتُم مِّن رِّبًا لِّیَرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا یَرْبُو عِندَ اللَّهِ» و امّا ربایی که نباید خورد، آن ربایی است که خداوند از آن نهی نموده و وعده عذاب و آتش بر آن داده [و آن به خاطر شرط اضافه است چنان که فرموده اند: «إنّما یجئی الرِّبَا مِنْ قِبَلِ الشَّرْطِ.»] (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

بر درب بهشت نوشته شده: پاداش قرض هیجده برابر است و پاداش صدقه ده برابر است. (3)

ص: 452


1- سوره ی روم، آیه ی 39.
2- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن إبراهیم بن عمر الیمانی، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «الربا رباءان: ربا یؤکل، و ربا لا یؤکل، فأما الذی یؤکل فهدیتک إلی الرجل تطلب منه الثواب أفضل منها، فذلک الربا الذی یؤکل، و هو قول الله عزّوجلّ: وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ، و أما الذی لا یؤکل فهو الربا الذی نهی الله عزّوجلّ عنه، و أوعد علیه النار». [تفسیر برهان، ج 4، ص 349، ح 4]
3- و قال الصّادق علیه السلام علی باب الجنة مکتوب القرض بثمانیة عشر و الصدقة بعشرة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 159]

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

سپس خداوند عظمت و قدرت و تفضّل خود را نسبت به مخلوق خویش یاد نموده و می فرماید: «اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً»، یعنی ترفع سحاباً «فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ -- وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً»، یعنی یجعل بعضه علی بعضٍ، «فَتَرَی الْوَدْقَ»، یعنی المطر، و قوله: «َمُبْلِسِین»، یعنی آیسین، تا این که گوید: آیه «فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها -- إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی»، ردّ بر دهریّة و منکرین خدا می باشد. (1)

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِن شُرَکَائِکُم مَّن یَفْعَلُ مِن ذَلِکُم مِّن شَیْءٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ» (2)

مرحوم صدوق در کتاب عیون از یاسر خادم نقل کرده که گوید: به حضرت رضا علیه السلام گفتم: نظر شما درباره ی تفویض چیست؟ فرمود:

خداوند متعال امر دین خود را به پیامبر خویش واگذار نموده و فرموده است: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» (3)، و امّا خلقت و رزق را

ص: 453


1- ثم ذکر عزّوجلّ عظیم قدرته و تفضله علی خلقه فقال اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً أی ترفعه فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً قال بعضه علی بعض فَتَرَی الْوَدْقَ أی المطر یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ إلی قوله لَمُبْلِسِینَ أی آیسین فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی و هو رد علی الدهریة و قوله ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ قال فی البر فساد الحیوان إذا لم یمطر و کذلک هلاک دواب البحر بذلک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 159]
2- سوره ی روم، آیه ی 40.
3- سوره ی حشر، آیه ی 7.

به کسی واگذار نکرده است، چنان که می فرماید: «اللّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ» (1)، و می فرماید: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ…» (2)

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (3)

امام باقر علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند ظهور فساد در روی زمین و دریا هنگامی شد که در سقیفه بنی ساعده انصار گفتند: از ما امیری و از شما [یعنی مهاجرین] امیری. (4)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

در روی زمین فساد حیوان، به نیامدن باران است، و هلاکت حیوانات دریا نیز به همیت علّت است. سپس گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: حیات

ص: 454


1- سوره ی رعد، آیه ی 16.
2- ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن علی ماجیلویه رحمة الله علیه، قال: حدثنا علی بن إبراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن یاسر الخادم، قال: قلت للرضا علیه السلام: ما تقول فی التفویض؟ فقال: «إن الله تعالی فوض إلی نبیه صلی الله علیه و آله أمر دینه، فقال: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا، فأما الخلق و الرزق فلا». ثم قال علیه السلام: «إن الله عزّوجلّ یقول: اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ، و هو یقول: اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْ ءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 350، ح 2]
3- سوره ی روم، آیه ی 41.
4- علی بن إبراهیم، قال: أخبرنا أحمد بن إدریس، قال: حدثنا أحمد بن محمّد، عن علی بن النعمان، عن ابن مسکان، عن میسر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: قلت: ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ؟ قال: «ذاک و الله یوم قالت الأنصار: منا رجل، و منکم رجل». و فی نسخة: «منا أمیر، و منکم أمیر». [تفسیر برهان، ج 4، ص 351، ح 2]

حیوانات دریا به وسیله باران است، و هنگامی که باران نیاید در زمین و دریا فساد ظاهر می شود و آن به خاطر گناهان و معصیت های فراوان است. (1)

آثار گناهان و معاصی

امام صادق علیه السلام فرمود:

گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهد بغی و تجاوز به حقوق مردم است، و گناهانی که سبب ندامت و پشیمانی می شود آدم کشی است، و گناهانی که

نقمت و گرفتاری ایجاد می کند ظلم به مردم است و گناهانی که آبروی انسان را

می برد، شرابخواری است، و گناهانی که رزق را حبس می کند ربا می باشد، و گناهانی که عمر انسان را کوتاه می کند قطع رحم است، و گناهانی که مانع اجابت دعا می شود و فضا را تیره می کند عقوق والدین است. (2)

ابوخالد کابلی گوید: از امام سجّاد علیه السلام شنیدم که فرمود:

گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق مردم و ظلم به آنان و دست کشیدن از عمل خیر و کفران نعمت و ترک شکر است چنان که خداوند جل جلاله می فرماید: «انَ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتیَّ یُغَیِّرُوا ما بِانْفُسِهِمْ…» (3)

ص: 455


1- و قال الصّادق علیه السلام حیاة دواب البحر بالمطر فإذا کف المطر ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ و ذلک إذا کثرت الذنوب و المعاصی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 160]
2- محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن أحمد بن محمّد، عن العبّاس بن العلاء، عن مجاهد، عن أبیه، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «الذنوب التی تغیر النعم: البغی، و الذنوب التی تورث الندم: القتل، و التی تنزل النقم: الظلم، و التی تهتک الستر: شرب الخمر، و التی تحبس الرزق: الربا، و التی تعجل الفناء: قطیعة الرحم، و التی ترد الدعاء و تظلم الهواء: عقوق الوالدین». [تفسیر برهان، ج 4، ص 351، ح 4]
3- ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن الحسن القطان، قال: حدثنا أحمد بن یحیی بن زکریا القطان، قال: حدثنا بکر بن عبد الله بن حبیب، قال: حدثنا تمیم بن بهلول، عن أبیه، عن عبد الله بن الفضل، عن أبیه، قال: سمعت أبا خالد الکابلی یقول: سمعت زین العابدین علی بن الحسین علیهما السلام یقول: «الذنوب التی تغیر النعم: البغی علی الناس، و الزوال عن العادة فی الخیر و اصطناع المعروف، و کفران النعم، و ترک الشکر، قال الله عزّوجلّ: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 352، ح 4]

«مَن کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

عمل صالح به بهشت می رود و جایگاه صاحب خود را در بهشت فراهم می کند، همانند این که یکی از شما غلام خود را می فرستد تا خانه او را آماده و مفروش نماید. سپس این آیه را قرائت نمود و «وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ.» (2)

مؤلّف گوید:

مضمون روایت فوق در چند روایت دیگر نقل شده است. (3)

ص: 456


1- سوره ی روم، آیه ی 44.
2- الحسین بن سعید فی (کتاب الزهد): عن ابن النعمان، عن داود بن فرقد، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن العمل الصالح لیذهب إلی الجنة، فیمهد لصاحبه، کما یبعث الرجل غلاما فیفرش له، ثم قرأ: وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 353، ح 1]
3- -- أبو عبد الله محمّد بن محمّد بن النعمان الحارثی المفید فی (أمالیه)، قال: حدثنی أحمد بن محمّد، عن أبیه محمّد بن الحسن بن الولید القمّی، عن محمّد بن الحسن الصفار، عن العبّاس بن معروف، عن علی بن مهزیار، عن علی بن النعمان، عن داود بن فرقد، قال: سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمّد (صلوات الله علیهما) یقول: «إن العمل الصالح لیذهب إلی الجنة، فیمهد لصاحبه، کما یبعث الرجل غلامه فیفرش له، ثم قرأ: وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ». -- الطبرسی: روی منصور بن حازم، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن العمل الصالح لیسبق صاحبه إلی الجنة، فیمهد له، کما یمهد لأحدکم خادمه فراشه». [تفسیر برهان، ج 4، ص 353، ح 2 و 3]

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ» (1)

امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی ادّله روشنی برای اثبات صانع و آفریدگار جهان بیان نمود تا این که ابن ابی العوجاء به آن حضرت گفت: اگر گفته شما حق باشد، چه مانع بوده که پرردگار عالم خود را برای مخلوق آشکار کند و آنان را دعوت به عبادت خویش نماید، تا این که اختلافی وجود نداشته باشد؟ سپس گفت: برای چه او خود را از مخلوق خویش پنهان نموده و پیامبرانی را به سوی آنان فرستاده؟ در حالی که اگر خود را برای مخلوق آشکار می نمود مردم زودتر به او ایمان می آوردند؟

امام صادق علیه السلام فرمود:

وای بر تو چگونه خود را از تو پنهان نموده کسی که قدرت خود را در وجود تو نشان داده و تو را به وجود آورده و تو قبلاً نبودی، و بعد از خردسالی تو را به پیری رسانده، و بعد از ضعف و ناتوانی به تو قدرت و توان داده، و بعد از قدرت و توانایی تو را ضعیف نموده، و بعد از صحّت تو را سقیم نموده و بعد از سقم تو را صحّت و سلامت داده، و بعد از غَضَب تو را خشنود نموده، و بعد از خشنودی تو را به خشم آورده، و بعد از شادی تو را محزون نموده، و بعد از حزن تو را شاد نموده، و بعد از دوستی تو را خشمگین کرده، و بعد از انات و خضوع به تو عزم داده، و بعد از عزم به تو انات و خضوع داده، و بعد از کراهت به تو شهوت داده و بعد از شهوت به تو کراهت داده، و بعد از رغبت

ص: 457


1- سوره ی روم، آیه ی 54.

به تو هراس و ترس داده، و بعد از هراس به تو رغبت داده، و بعد از یأس و ناامیدی به تو رجا و امید داده، و بعد از امید به تو یأس و ناامیدی داده و… (1)

«وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لَکِنَّکُمْ کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (2)

حضرت رضا علیه السلام در توصیف امام و کسی که حق امامت دارد و دیگران چنین حقّی را ندارند فرمود:

امامت همواره در ذریّه ی ابراهیم علیه السلام بود و در هر عصری و قرنی امامت به

ص: 458


1- محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن محمّد بن علی، عن عبد الرحمن بن محمّد بن أبی هاشم، عن أحمد بن محسن المیثمی، عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد علیه السلام، فی حدیث یتضمن الاستدلال علی الصانع سبحانه و تعالی، قال ابن أبی العوجاء -- فی الحدیث بعد ما ذکر أبو عبد الله علیه السلام الدلیل علی الصانع تعالی -- فقلت له: ما منعه إن کان الأمر کما تقولون أن یظهر لخلقه، و یدعوهم إلی عبادته حتّی لا یختلف منهم اثنان، و لم احتجب عنهم، و أرسل إلیهم الرسل، و لو باشرهم بنفسه کان أقرب إلی الإیمان به؟ فقال لی: «ویلک، و کیف احتجب عنک من أراک قدرته فی نفسک: نشوءک و لم تکن، و کبرک بعد صغرک، و قوتک بعد ضعفک، و ضعفک بعد قوتک، و سقمک بعد صحتک، و صحتک بعد سقمک، و رضاک بعد غضبک، و غضبک بعد رضاک، و حزنک بعد فرحک، و فرحک بعد حزنک، و بغضک بعد حبک، و حبک بعد بغضک، و عزمک بعد أناتک، و أناتک بعد عزمک، و شهوتک بعد کراهیتک، و کراهیتک بعد شهوتک، و رغبتک بعد رهبتک، و رهبتک بعد رغبتک، و رجاءک بعد یأسک، و یأسک بعد رجائک، و خاطرک بما لم یکن فی وهمک، و عزوب ما أنت معتقده عن ذهنک». و ما زال یعدد علی قدرته التی هی فی نفسی التی لا أدفعها حتّی ظننت أنه سیظهر فیما بینی و بینه. [تفسیر برهان، ج 4، ص 354، ح 4]
2- سوره ی روم، آیه ی 56.

کسی به ارث می رسید، تا آن که خداوند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را وارث او قرار داد و فرمود: «إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» (1)، و از آن پس امامت مخصوص به رسول خدا صلی الله علیه و آله شد و آن حضرت امامت را به امر الهی به عهده علیّ علیه السلام قرار داد و پس از او در ذریّه او و برگزیدگان خدا قرار گرفت، -- آنان که از ناحیه خداوند دارای علم و ایمان بودند -- چنان که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ -- لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ» و این آیه مخصوص به فرزندان علیّ علیه السلام است تا قیامت، چرا که پیامبری بعد از حضرت محمّد صلی الله علیه و آله نمی باشد. (2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

در آیه فوق تقدیم و تأخیر انجام گرفته است و آیه چنین بوده: «قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ، فِی کِتابِ اللَّهِ لَقَدْ لَبِثْتُمْ، إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ.» (3)

ص: 459


1- سوره ی آل عمران، آیه ی 68.
2- محمّد بن یعقوب: عن أبی محمّد القاسم بن العلاء، رفعه، عن عبد العزیز بن مسلم، عن الرّضا علیه السلام: فی حدیث وصف الإمام، و من له الإمامة، و یستحقها دون سائر الخلق -- إلی أن قال الرّضا علیه السلام: «فلم تزل فی ذریته -- یعنی الإمامة فی ذریة إبراهیم علیه السلام -- یرثها بعض عن بعض، قرنا فقرنا، حتّی ورثها الله عزّوجلّ النّبی صلی الله علیه و آله، فقال جل و تعالی: إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ، فکانت له خاصة، فقلدها رسول الله صلی الله علیه و آله علیا علیه السلام بأمر الله عزّوجلّ علی رسم ما فرض الله، فصارت فی ذریته الأصفیاء الذین آتاهم الله العلم و الإیمان بقوله جل و علا: وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ، فهی فی ولد علی علیه السلام خاصة إلی یوم القیامة، إذ لا نبی بعد محمّد صلی الله علیه و آله». [تفسیر برهان، ج 4، ص 355، ح 1]
3- و قوله قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ فإن هذه الآیة مقدمة و مؤخرة و إنّما هی «و قال الذین أوتوا العلم و الإیمان فی [من] کتاب الله لقد لبثتم إلی یوم البعث. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 160]

«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ و َلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«لَا یَسْتَخِفَّنَّکَ»، یعنی لا یبغضنّک، سپس گوید: علی بن ابی طالب علیه السلام مشغول نماز بود، و ابن کوّای خارجی هنگامی که آن حضرت مشغول قرائت شد، این آیه را خواند: «وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» (2)، و علیّ علیه السلام با شنیدن این آیه سکوت نمود، تا ابن کوّا ساکت شد و سپس به قرائت خود ادامه داد و باز ابن کوّا همان آیه را قرائت نمود و علیّ علیه السلام باز سکوت نمود تا این که سه مرتبه این عمل تکرار شد و امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ ابن کوّا فرمود: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ.» (3)

مؤلّف گوید:

روایت فوق با تفصیل بیشتر در تهذیب از امام صادق علیه السلام نقل شده است. (4)

ص: 460


1- سوره ی روم، آیه ی 60.
2- سوره ی زمر، آیه ی 65.
3- و قوله فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ أی لا یغضبنک، قال کان علی بن أبی طالب علیه السلام یصلی و ابن الکواء خلفه و أمیر المؤمنین علیه السلام یقرأ، فقال ابن الکواء «وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» فسکت أمیر المؤمنین علیه السلام حتّی سکت ابن الکواء ثم عاد فی قراءته حتّی فعل ابن الکواء ثلاث مرات فلما کان فی الثالثة قال أمیر المؤمنین علیه السلام «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 160]
4- الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَؤُمُّ الْقَوْمَ وَ أَنْتَ لَا تَرْضَی بِهِ فِی صَلَاةٍ یُجْهَرُ فِیهَا بِالْقِرَاءَةِ فَقَالَ إِذَا سَمِعْتَ کِتَابَ اللَّهِ یُتْلَی فَأَنْصِتْ لَهُ قُلْتُ فَإِنَّهُ یَشْهَدُ عَلَیَّ بِالشِّرْکِ قَالَ إِنْ عَصَی اللَّهَ فَأَطِعِ اللَّهَ فَرَدَدْتُ عَلَیْهِ فَأَبَی أَنْ یُرَخِّصَ لِی قَالَ فَقُلْتُ لَهُ أُصَلِّی إِذاً فِی بَیْتِی ثُمَّ أَخْرُجُ إِلَیْهِ فَقَالَ أَنْتَ وَ ذَاکَ وَ قَالَ إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ فِی صَلَاةِ الصُّبْحِ فَقَرَأَ ابْنُ الْکَوَّاءِ وَ هُوَ خَلْفَهُ وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ فَأَنْصَتَ عَلِیٌّ علیه السلام تَعْظِیماً لِلْقُرْآنِ حَتَّی فَرَغَ مِنَ الْآیَةِ ثُمَّ عَادَ فِی قِرَاءَتِهِ ثُمَّ أَعَادَ ابْنُ الْکَوَّاءِ الْآیَةَ فَأَنْصَتَ عَلِیٌّ علیه السلام أَیْضاً ثُمَّ قَرَأَ فَأَعَادَ ابْنُ الْکَوَّاءِ فَأَنْصَتَ عَلِیٌّ علیه السلام ثُمَّ قَالَ فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ ثُمَّ أَتَمَّ السُّورَةَ ثُمَّ رَکَعَ. [تهذیب، ج 3، ص 35، ح 39]

امام باقر علیه السلام می فرماید:

مردم کوفه به زید بن علیّ بن الحسین علیه السلام نامه هایی نوشته بودند و او را دعوت به قیام و حرکت به کوفه کرده بودند، و زید نزد من آمد و این خبر را به من داد و من به او گفتم: آیا این نامه ها به خاطر نامه ای است که تو به آنان نوشته ای و یا آنان از پیش خود تو را دعوت کرده اند؟ زید گفت: «آنان از پیش خود به خاطر معرفت شان به ما و حق ما بر آنان و قرابت ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله و وجوب محبّت و اطاعت ما در قرآن و مضیقه ای ما بین مردم داریم این نامه ها را نوشته اند.»

امام باقر علیه السلام فرمود:

اطاعت مردم از ما یک امر واجب الهی و سنّتی است که خداوند در اوّلین و آخرین قرار داده است و لکن وجوب طاعت مردم مربوط به یکی از ماها می باشد، و امّا محبّت مربوط به همه ماهاست، و امر خداوند نسبت به اولیای او پیوسته و حکم خاصّ و حتم و تقدیر معیّنی است و مدّت آن [نسبت به هر امامی از ما] معلوم است، «وَ لَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» و تو نباید فریب آنان را بخوری، چرا که آنان در قیامت پاسخگوی مسئولیت

ص: 461

چنین کاری برای تو نیستند، پس شتاب مکن در این کار که سبب مغلوب شدن و شکست تو می شود و خداوند به خاطر عجله و شتاب مردم شتاب نخواهد نمود… (1)

ص: 462


1- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن الحسین بن الجارود عن موسی بن بکر بن داب عمن حدثه عن أبی جعفر علیه السلام ان زید بن علی بن الحسین دخل علی أبی جعفر محمّد بن علی و معه کتب من أهل الکوفة یدعونه فیها الی أنفسهم و یخبرونه باجتماعهم و یأمرونه بالخروج، فقال له أبو جعفر: هذه الکتب ابتداء منهم أو جواب ما کتبت به إلیهم و دعوتهم الیه؟ فقال: بل ابتداء من القوم لمعرفتهم بحقنا و بقرابتنا من رسول الله صلی الله علیه و آله، و لما یجدون فی کتاب الله عزّوجلّ من وجوب مودتنا و فرض طاعتنا و لما نحن فیه من الضیق و الضنک و البلاء، فقال له أبو جعفر: ان الطاعة مفروضة من الله عزّوجلّ و سنة أمضاها فی الأولین، و کذلک یجریها فی الآخرین، و الطاعة لو أحد منا و المودة للجمیع، و أمر الله یجری لأولیائه بحکم موصول و قضاء مفصول، و حتم مقضی، و قدر مقدور، و أجل مسمی لوقت معلوم «وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً» فلا تعجل فان الله لا یعجل لعجلة العباد، و لا تسبقن الله فتعجلک البلیة فتصرفک. و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 192، ح 93]

سوره ی لقمان

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه.

به جز آیات 27، 28 و 29 که در مدینه ی منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی صافّات نازل شده است. (1)

عدد آیات: 34 آیه [و اهل حجاز 33 آیه گفته اند و الله العالم].

ثواب قرائت سوره ی لقمان

امام باقر علیه السلام می فرماید:

کسی که این سوره را هر شب بخواند خداوند ملائکه ای را در آن شب مأمور می کند که تا صبح او را از شرّ ابلیس و جنود او حفظ نمایند، و اگر در روز بخواند، ملائکه تا آخر آن روز او را از شرّ ابلیس و جنود او حفظ خواهند نمود. (2)

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی لقمان را بخواند، لقمان در روز قیامت رفیق او خواهد بود، و به

ص: 463


1- تفسیر برهان، ج 6، ص 167.
2- ابن بابویه: بإسناده عن عمر بن جبیر العرزمی، عن أبیه، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «من قرأ سورة لقمان فی کل لیلة وکل الله به فی لیلته ملائکة یحفظونه من إبلیس و جنوده حتّی یصبح، فإذا قرأها بالنهار لم یزالوا یحفظونه من إبلیس و جنوده حتّی یمسی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 359، ح 1]

عدد هر کسی که امر به معروف و نهی از منکر نموده، ده حسنه به او داده می شود، و کسی که آن را بنویسد و بشوید و آب آن را بنوشد، دردهای درونی او از بین می رود، و کسی که خون بدن او جاری باشد و بند نیاید، اگر این سوره را بنویسد و به محل خون بیاویزد، به اذن خداوند خون او بند می آید. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و آن را بشوید و آب آن را به مرد و یا زنی که بیماری غاشیه و یا هر بیماری دیگری دارد بنوشاند، آن بیمار به اذن خدا شفا می یابد، و از تب ایمن می شود، و هر آزاری از او برطرف می گردد. (2)

ص: 464


1- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی صلی الله علیه و آله أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان لقمان رفیقه یوم القیامة، و أعطی من الحسنات عشرا بعدد من أمر بالمعروف و نهی عن المنکر و من کتبها و سقاها من فی جوفه علة زالت عنه، و من کان ینزف دما، رجل أو امرأة، و علقها علی موضع الدم، انقطع عنه بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 359، ح 2]
2- و فی روایة اخری: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من کتبها و سقاها من فی جوفه غاشیة زالت عنه، و من کان ینزف دما، امرأة کانت أو رجلا، و علقها علی موضع الدم، انقطع عنه بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 359، ح 3]

سوره ی لقمان، آیات 1 تا 19

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الم (1) تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ (2) هُدیً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنینَ (3) الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (4) أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 5 وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ (6) وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّی مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها کَأَنَّ فی أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلیمٍ (7) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعیمِ (8) خالِدینَ فیها وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (9) خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَلْقی فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِکُمْ وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٍ (10) هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونی ما ذا خَلَقَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فی ضَلالٍ مُبینٍ (11) وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ (12) وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ

ص: 465

یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ (13) وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصیرُ (14) وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (15) یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ (16) یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (17) وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (18) وَ اقْصِدْ فی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ (19)

لغات:

«حکیم» سخن محکم و یا سخن دارای حکمت را گویند و به صاحب حکمت نیز حکیم گویند، و «لهو الحدیث» سخنی را گویند که انسان را از خیر باز می دارد مانند غنا و آوازه خوانی و قصّه بافی ها و سخنان مضحک و حرف های بیهوده و بی فایده، و «هُزُواً» یعنی سُخریّةً، و «عذاب مهین» یعنی عذاب همراه با اهانت، و «وَقر» یعنی کر بودن، و «زوجٍ کریمٍ» یعنی دارای منافع، و «لقمان» فرزند خواهر ایّوب و یا فرزند خاله یعقوب بوده است، و عمر او طولانی شده، تا به زمان داود علیه السلام رسیده است، و «حکمت» به عقل و علم و عمل نیک گفته می شود و سخن صحیح را نیز حکمت گویند، و «حَمَلَته أمّه وهناً علی وهنٍ» یعنی ضعفاً علی ضعفٍ، و «معرُوفاً» یعنی مقبولاً شرعاً و عرفاً، و «خَرْدَل» دانه بسیار ریز را گویند، و «لا تصعّر خدّک» یعنی لا تمله یعنی از روی تکبّر روی خود را از مردم مگردان، و «مَرَحاً» یعنی بَطَراً، و «مختال فخور» یعنی متکبّر فخر فروش.

ص: 466

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (1) این آیات کتاب حکیم است (کتابی پرمحتوا و استوار)! (2) مایه هدایت و رحمت برای نیکوکاران است. (3) همانان که نماز را برپا می دارند، و زکات را می پردازند و آن ها به آخرت یقین دارند. (4) آنان بر طریق هدایت از پروردگارشانند، و آنانند رستگاران! (5) و بعضی از مردم سخنان بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گم راه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند برای آنان عذابی خوارکننده است! (6) و هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود، مستکبرانه روی برمی گرداند، گویی آن را نشنیده است گویی اصلًا گوشهایش سنگین است! او را به عذابی دردناک بشارت ده! (7) (ولی) کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، باغهای پرنعمت بهشت از آن آن هاست (8) جاودانه در آن خواهند ماند این وعده حتمی الهی است و اوست عزیز و حکیم (شکست ناپذیر و دانا). (9) (او) آسمان ها را بدون ستونی که آن را ببینید آفرید، و در زمین کوه هایی افکند تا شما را نلرزاند (و جایگاه شما آرام باشد) و از هر گونه جنبنده ای روی آن منتشر ساخت و از آسمان آبی نازل کردیم و بوسیله آن در روی زمین انواع گوناگونی از جفتهای گیاهان پر ارزش رویاندیم. (10) این آفرینش خداست امّا به من نشان دهید معبودانی غیر او چه چیز را آفریده اند؟! ولی ظالمان در گم راهی آشکارند. (11) ما به لقمان حکمت دادیم (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجای آور هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده و آن کس که کفران کند، (زیانی به خدا نمی رساند) چرا که خداوند بی نیاز و ستوده است. (12) (به خاطر بیاور) هنگامی را که لقمان به فرزندش -- در حالی که او را موعظه می کرد -- گفت: «پسرم! چیزی را همتای خدا قرار

ص: 467

مده که شرک، ظلم بزرگی است.» (13) و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد (به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه ای را متحمّل می شد)، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد (آری به او توصیه کردم) که برای من و برای پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت (همه شما) به سوی من است! (14) و هر گاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه می دانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در دنیا به طرز شایسته ای رفتار کن و از راه کسانی پیروی کن که توبه کنان به سوی من آمده اند سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه عمل می کردید آگاه می کنم. (15) پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگی یا در (گوشه ای از) آسمان ها

و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای حساب) می آورد خداوند دقیق و آگاه است! (16) پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باش که این از کارهای مهمّ است! (17) (پسرم!) با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد. (18) (پسرم!) در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن از صدای خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشت ترین صداها صدای خران است. (19)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ» (1)

ابوبصیر گوید: از امام باقر علیه السلام درباره ی کسب و درآمد زن های آوازه خوان سؤال

ص: 468


1- سوره ی لقمان، آیه ی 6.

کردم، فرمود:

اگر مردها در آن مجالس وارد می شوند حرام است، و اگر برای مجالس زنانه عروسی باشد مانعی ندارد چنان که خداوند می فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ…» (1)

محمّد بن مسلم گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود:

«غنا و آوازه خوانی از چیزهایی است که خداوند برای آن وعده ی عذاب داده است» و سپس آیه فوق را تلاوت نمود. (2)

زمحشری در کتاب «ربیع الأبرار» از ابی امامه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

«تعلیم زن های آوازه خوان و خرید و فروش آنان و تجارت نمودن با آنان و قیمت شان حرام است و آیه فوق بر من نازل نشد مگر درباره آنان» سپس فرمود: سوگند به خدایی که مرا به حق مبعوث به رسالت نمود. هیچ مردی صدای خود را به غنا چرخ نمی دهد، جز آن که خداوند دو شیطان بر

ص: 469


1- فی الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن کسب المغنیات؟ فقال: التی یدخل علیها الرجال حرام، و التی تدعی الی الأعراس لیس به بأس، و هو قول الله عزّوجلّ: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 193]
2- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن علی بن إسماعیل، عن ابن مسکان، عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: سمعته یقول: «الغناء مما وعد الله عزّوجلّ علیه النار». و تلا هذه الآیة: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 362]

شانه های او قرار می دهد و آنان [از خوشحالی] پاهای خود را به سینه ی او می زنند تا وقتی که ساکت شود. (1)

علی بن ابراهیم رحمة الله علیه در تفسیر آیه فوق گوید:

مقصود، غنا و شرابخواری و جمیع اسباب لهو و بازیگری است که مردم را از راه خدا منحرف می کند. (2)

«خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَ أَلْقَی فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَ بَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّةٍ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

معنای «مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ»، کلّ لونٍ حسنٍ است و زوج به معنای رنگ زرد و سبز و قرمز است، و کریم به معنای نیکو و حسن می باشد، و «خَلْقُ اللَّهِ»، یعنی مخلوق الله و مصدر به معنای مفعول است چرا که «خَلْقُ»، قابل اشاره نیست. (4)

ص: 470


1- الزمخشری فی (ربیع الأبرار): عن أبی أمامة، قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «لا یحل تعلیم المغنیات، و لا بیعهن، و لا شراؤهن، و لا التجارة فیهن، و ثمنهن حرام، و ما أنزلت علی هذه الآیة إلّا فی مثل هذا الحدیث: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ». ثم قال: «و الذی بعثنی بالحق، ما رفع رجل عقیرة صوته بالغناء إلّا بعث الله تعالی علیه عند ذلک شیطانین: علی هذا العاتق واحد، و علی هذا العاتق واحد، یضربان بأرجلهما فی صدره، حتّی یکون هو الذی یسکت». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 362]
2- و قوله وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ قال: الغناء و شرب الخمر و جمیع الملاهی لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ قال: یحید بهم عن طریق الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 161]
3- سوره ی لقمان، آیه ی 10.
4- و قوله وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ یقول من کل لون حسن و الزوج اللون الأصفر و الأخضر و الأحمر و الکریم الحسن،… و قال علی بن إبراهیم فی قوله هذا خَلْقُ اللَّهِ أی مخلوق الله لأن الخلق هو الفعل و الفعل لا یری و إنّما أشار إلی المخلوق و إلی السماء و الأرض و الجبال و جمیع الحیوان فأقام الفعل مقام المفعول. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 161]

حسین بن خالد گوید: حضرت رضا علیه السلام در تفسیر آیه «وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ»، فرمود:

«آسمان بر زمین استوار است» و انگشتان خود را مشبّک نمود، پس من گفتم: چگونه آسمان بر زمین استوار است در حالی که خداوند می فرماید: «رَفَعَ السَّمَاءَ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»؟ امام علیه السلام فرمود: سبحان الله، مگر خداوند نمی فرماید: «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»؟ گفتم: آری. فرمود: پس عمد و پایه ای هست و شما نمی بینید. (1)

و لکن امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

«فَمِنْ شَوَاهِدِ خَلْقِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ مُوَطَّدَاتٍ بِلَا عَمَدٍ قَائِمَاتٍ بِلَا سَنَدٍ» یعنی

ص: 471


1- قال فإنه حدثنی أبی عن الحسین بن خالد عن أبی الحسن الرّضا علیه السلام قال قلت له: أخبرنی عن قول الله وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ، فقال هی: محبوکة إلی الأرض و شبک بین أصابعه. فقلت: کیف تکون محبوکة إلی الأرض و الله یقول رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها فقال: سبحان الله! أ لیس الله یقول بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها فقلت بلی فقال ثم عمد و لکن لا ترونها قلت کیف ذلک جعلنی الله فداک فبسط کفه الیسری ثم وضع الیمنی علیها فقال: هذه أرض الدنیا و السماء الدنیا علیها فوقها قبة و الأرض الثانیة فوق السماء الدنیا و السماء الثانیة فوقها قبة و الأرض الثالثة فوق السماء الثانیة و السماء الثالثة فوقها قبة و الأرض الرابعة فوق السماء الثالثة و السماء الرابعة فوقها قبة و الأرض الخامسة فوق السماء الرابعة و السماء الخامسة فوقها قبة و الأرض السادسة فوق السماء الخامسة و السماء السادسة فوقها قبة و الأرض السابعة فوق السماء السادسة و السماء السابعة فوقها قبة و عرش الرحمن تبارک الله فوق السماء السابعة و هو قول الله «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 328]

از نشانه های خلقت او، خلقت آسمان ها است که در جای خود میخکوب شده است بدون ستون و بدون پایه برقرار است. (1)

مؤلّف گوید:

شاید روایت اوّل به خاطر فکر راوی آن گونه بیان شده است، و الله العالم.

امام صادق علیه السلام در حدیث اهلیلجة به آن طبیب هندی می فرماید:

تو می بینی که چشم انسان از اجزاء مختلف و متصلی آفریده شده که بعضی از آن ها با دیگری ارتباط دارد و عقل و قلب انسان می گوید: این مخلوق را خالقی است و عقل با دلالت چشم نسبت به عظمت آسمان و ارتفاع آن -- بدون ستون و پایه ای که آن را نگهدارد و به این سو و آن سو متمایل نشود و به زمین سقوط ننماید و به بالا صعود نکند و دیگر دیده نشود -- می گوید: این بنیان را آفریدگاری است… (2)

«وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ» (3)

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

مقصود از حکمت در این آیه فهم و عقل است. (4)

ص: 472


1- فی نهج البلاغة قال علیه السلام: فمن شواهد خلقه خلق السموات موطدات بلا عمد، قائمات بلا سند. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 195]
2- فی کتاب الاهلیلجة قال الصّادق علیه السلام: فنظرت العین الی خلق مختلف متصل بعضه ببعض و دل ها القلب علی ان لذلک خالقا، و ذلک انه فکر حیث دلته العین علی ما عاینت من عظم السماء و ارتفاعها فی الهواء بغیر عمد و لا دعامة تمسکها، و انها لا تتأخر فتنکشط و لا یتقدم فتزول، و لا تهبط مرة فتدنوا و لا ترتفع فلا تری. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 195، ح 16]
3- سوره ی لقمان، آیه ی 12.
4- فی أصول الکافی بعض أصحابنا رفعه عن هشام بن الحکم قال: قال لی أبو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام: یا هشام ان الله قال: وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ قال: الفهم و العقل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 195، ح 17]

حمّاد گوید:

از امام صادق علیه السلام درباره ی لقمان و حکمت او سؤال نمودم، فرمود: به خدا سوگند لقمان را خداوند به خاطر مال و خانواده و قدرت جسمی و جمال حکمت نداد، و لکن او در رابطه با امر الهی مردی قویّ و متورّع و پرهیزکار بود و همواره ساکت و عمیق النظر و طویل الفکر و نافذ البصیرة و بی نیاز از فکر دیگران بود، او هیچ گاه در روز نمی خوابید، و احدی او را در حال بول و غایط و غسل ندید، چراکه شدیداً خود را می پوشاند، و در کار خود تحفّظ داشت و عمیق النظر بود، و از ترس گناه هیچ گاه نخندید و خشم نکرد و با کسی مزاح ننمود، و به خاطر دنیا هرگز خشنود و غمگین نشد، او ازدواج های فراوان و فرزندان زیادی داشت، و بیشتر آنان قبل از او مردند و او برای مرگ احدی از آنان گریه نکرد، و به هیچ مردمی که نزاع و قتالی می کردند برخورد نکرد، مگر آن که ایستاد تا آنان را صلح داد و سخن نیکویی را از احدی نشنید تا آن که از تفسیر و گوینده ی آن سؤال کرد، او همواره با فقها و حکما می نشست، و با قضات و ملوک و حکّام خلوت می کرد و به قضات، خطر قضاوت را گوشزد می نمود، و ملوک و سلاطین را از مغرور شدن به مهلت الهی متذکّر می نمود، و خود عبرت می گرفت و راه جهاد با نفس خویش را می آموخت و از وسوسه شیطان پرهیز می نمود، و همواره قلب خود را با فکر، و نفس خود را با عبرت ها، معالجه می کرد، او به کارهای بیهوده مشغول نمی شد، از این رو خداوند به او حکمت و عصمت عطا نمود و ملائکه را مأمور کرد تا هنگام قائله و استراحت بین روز، نزد او بروند، به گونه ای که او صدای آنان را بشنود

ص: 473

و آنان را نبیند، و به او بگویند: ای لقمان آیا دوست می داری که خداوند تو را خلیفه خود در روی زمین قرار بدهد و بین مردم حکم نمایی؟ لقمان گفت: اگر او مرا امر کند اطاعت خواهم کرد، چرا که در آن صورت به من کمک می کند و علم و عصمت عطا خواهد نمود، و اگر مرا مخیّر نماید عافیت و دوری از این کار را انتخاب خواهم کرد.

پس ملائکه از علّت این پاسخ سؤال کردند و لقمان گفت: به خاطر این که حکم و قضاوت بین مردم سخت ترین وظائف دینی است و همراه با بیشترین

فتنه و بلا و خذلان است و معینی برای انسان نخواهد بود، و قاضی گرفتار انواع ظلم ها خواهد شد، او بین دو امر قرار دارد: اگر در قضاوت خود مصیبت باشد، سالم می ماند و اگر خطا کند از راه بهشت منحرف شده است… . (1)

ص: 474


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن القاسم بن محمّد عن سلیمان بن داود المنقری عن حماد قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن لقمان و حکمته التی ذکرها الله عزّوجلّ، فقال: أما و الله ما اوتی لقمان الحکمة بحسب و لا مال و لا أهل و لا بسط فی جسم و لا جمال، و لکنه کان رجلا قویا فی أمر الله، متورعا فی الله ساکتا مستکینا عمیق النظر طویل الفکر حدید النظر، مستغن بالعبر لم ینم نهارا قط، و لم یره أحد من الناس علی بول و لا غائط و لا اغتسال، لشدة تستره و عموق نظره و تحفظه فی امره و لم یضحک من شی ء قط مخافة الإثم، و لم یغضب قط و لم یمازح إنسانا قط، و لم یفرح بشی ء أتاه من أمر الدنیا و لا حزن منها علی شی ء قط، و قد نکح من النساء و ولد له من الأولاد الکثیر و قدم أکثرهم افراطا فما بکی علی موت أحد منهم و لم یمر برجلین یختصمان أو یقتتلان الا أصلح بینهما، و لم یمض عنهما حتّی تحابا و لم یسمع قولا قط من أحد استحسنه الا سأل عن تفسیره و عمن أخذه، و کان یکثر مجالسة الفقهاء و الحکماء، و کان یغشی القضاة و الملوک و السلاطین فیرثی للقضاة مما ابتلوا به، و یرحم الملوک و السلاطین لغرتهم بالله و طمأنینتهم فی ذلک، و یعتبر و یتعلم ما یغلب به نفسه، و یجاهد به هواه و یحترز به من الشیطان، و کان یداوی قلبه بالفکر و یداوی نفسه بالعبر، و کان لا یظعن الا فیما یعنیه فبذلک أوتی الحکمة و منح العصمة، و ان الله تبارک و تعالی امر طوائف من الملائکة حین انتصف النهار و هدأت العیون بالقائلة فنادوا لقمان حیث یسمع و لا یراهم، فقالوا: یا لقمان هل لک أن یجعلک الله خلیفة فی الأرض تحکم بین الناس؟ فقال لقمان: ان أمرنی الله بذلک فالسمع و الطاعة لأنه ان فعل ذلک أعاننی علیه و علمنی و عصمنی، و ان هو خیرنی قبلت العافیة، فقالت الملائکة: یا لقمان لم؟ قال: لان الحکم بین الناس بأشد المنازل و أکثر فتنا و بلاء أ یخذل و لا یعان و یغشاه الظلم من کل مکان و صاحبه فیه بین أمرین ان أصاب فیه الحق فبالحری أن یسلم، و ان أخطأ أخطأ طریق الجنة، و من یکن فی الدنیا ذلیلا ضعیفا کان أهون علیه فی المعاد من أن یکون حکما سریا شریفا و من اختار الدنیا علی الاخرة یخسرهما کلتاهما، تزول هذه و لا یدرک تلک، قال: فتعجب الملائکة من حکمته و استحسن الرحمن منطقه، فلما أمسی و أخذ مضجعه من اللیل أنزل الله علیه الحکمة فغشاه بها من قرنه الی قدمه و هو نائم، و غطاه بالحکمة غطاء، فاستیقظ و هو أحکم الناس فی زمانه، و خرج علی الناس ینطق بالحکمة و یبثها فیها قال: فلما اوتی الحکم بالخلافة و لم یقبلها أمر الله عزّوجلّ الملائکة فنادت داود علیه السلام بالخلافة فقبلها و لم یشترط فیها بشرط لقمان، فأعطاه الله عزّوجلّ الخلافة فی الأرض و ابتلی بها غیر مرة کل ذلک یهوی فی الخطاء، یقیله الله تعالی و یغفر له، و کان لقمان یکثر زیارة داود علیه السلام و یعظه بموعظته و حکمته و فضل علمه، و کان داود علیه السلام یقول له: طوبی لک یا لقمان أوتیت الحکمة و صرفت عنک البلیة، و أعطی داود علیه السلام الخلافة و ابتلی بالحکم و الفتنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 196، ح 20]

علیّ بن نضر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از حکمت در آیه «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ» این است که خداوند به لقمان معرفت امام زمان او را داده بود. (1)

ص: 475


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم أخبرنا الحسین بن محمّد عن المعلی بن محمّد عن علی بن محمّد عن بکر بن صالح عن جعفر بن یحیی عن علی بن النضر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قلت: جعلت فداک ما تقول فی قوله: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ» قال: اوتی معرفة امام زمانه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 196، ح 18]

«وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» (1)

امام صادق علیه السلام در ادامه حدیث فوق فرمود:

لقمان به فرزند خود مواعظ عجیب و تکان دهنده ای نمود، و یکی از مواعظ او این بود که به فرزند خود فرمود: فرزند عزیزم! تو از زمانی که به دنیا آمدی روی تو به آخرت بود و پشت تو به دنیا بود، و خانه ای که تو به طرف آن حرکت می کنی به تو نزدیک تر است از خانه ای که به آن پشت می نمایی و از آن دور می شوی، ای فرزند من با علما هم نشین باش و با ادب [برای تعلّم] مقابل شان زانو بزن، و با آنان جدال مکن که تو را از حضور در مجلس شان منع خواهند کرد، و از دنیا به قدر نیاز برگیر، و یک باره دنیا را کنار نزن که نیازمند و عیال دیگران باشی و به گونه ای داخل دنیا مشو که به آخرت خود زیان برسانی و روزی روزه بگیر تا شهوت خود را بشکنی، و به قدری روزه نگیر که از نماز باز بمانی، چرا که نماز را خداوند بیش از روزه دوست می دارد.

سپس فرمود:

فرزند عزیزم! دنیا به منزله دریای عمیقی است و مردم فراوانی در آن غرق شده اند، و تو باید کشتی نجات خود را بر روی این دریا، ایمان و توکّل به خدا قرار بدهی و زاد و توشه تو تقوا باشد، و اگر نجات یابی با رحمت خدا خواهد بود و اگر هلاک شوی به خاطر گناهان تو می باشد.

ای فرزند عزیزم! اگر در کودکی [و جوانی] ادب پیدا کنی در بزرگی از آن بهره مند خواهی شد،… تا این که فرمود: فرزند عزیزم آن گونه از خدا بترس که

ص: 476


1- سوره ی لقمان، آیه ی 13.

اگر عبادت جنّ و انس را در قیامت بیاوری او تو را عذاب نماید، و آن گونه به او امیدوار باش که اگر گناه جنّ و انس را در قیامت بیاوری، امید آمرزش او را داشته باشی.

فرزند او گفت: پدر جان چگونه می توانم ترس و امید را در یک قلب جمع کنم؟ لقمان فرمود: فرزندم! اگر قلب مؤمن را بشکافند، دو نور در آن یافت خواهد شد: نور خوف و نور رجاء و اگر آن ها را وزن کنند ذرّه ای تفاوت نخواهد داشت، چرا که مؤمن سخن خدا را تصدیق می کند و کسی که سخن خدا را تصدیق کند، امر خدا را امتثال می نماید، و کسی که امر خدا را امتثال نکند سخن خدا را تصدیق نکرده است… (1)

ص: 477


1- ثم قال أبو عبد الله علیه السلام فی قول الله عزّوجلّ: وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ قال: فوعظ لقمان ابنه بآثار حتّی تفطر و انشق و کان فیما وعظه به یا حماد أن قال: یا بنی انک منذ سقطت الی الدنیا استدبرتها و استقبلت الاخرة فدار أنت إلیها تسیر أقرب إلیک من دار أنت عنها متباعد. یا بنی جالس العلماء و زاحمهم برکبتیک، و لا تجادلهم فیمنعوک، و خذ من الدنیا بلاغا و لا ترفضها فتکون عیالا علی الناس، و لا تدخل فیها دخولا یضر بآخرتک، و صم صوما یقطع شهوتک و لا تصم صیاما یمنعک من الصلوة. فان الصلوة أحب الی الله من الصیام، یا بنی ان الدنیا بحر عمیق قد هلک فیها عالم کثیر، فاجعل سفینتک فیها الایمان، و اجعل شراعها التوکل، و اجعل زادک فیها تقوی الله، فان نجوت فبرحمة الله و ان هلکت فبذنوبک، یا بنی ان تأدبت صغیرا انتفعت به کثیرا، و من عنی بالأدب اهتم به و من اهتم به تکلف علمه، و من تکلف علمه اشتد له طلبه، و من اشتد طلبه أدرک منفعته، فاتخذه عادة فانک تخلف فی سلفک، و ینتفع به من خلفک، و یرتجیک فیه راغب و یخشی صولتک راهب، و إیاک و الکسل عنه بالطلب لغیره، فان غلبت علی الدنیا فلا تغلبین علی الاخرة، و إذا فاتک طلب العلم فی مظانه فقد غلبت علی الاخرة، و اجعل فی أیامک و لیالیک و ساعاتک نصیبا فی طلب العلم فانک لن تجد له تضییعا أشد من ترکه، و لا تمارین فیه لجوجا و لا تجادلن فقیها، و لا تعادین سلطانا، و لا تماشین ظلوما و لا تصادقنه، و لا تصاحبن فاسقا ناطقا، و لا تصاحبن متهما، و اخزن علمک کما تخزن ورقک. یا بنی خف الله عزّوجلّ خوفا لو أتیت القیامة ببر الثّقلین خفت ان یعذبک، و ارج الله رجاء لو وافیت القیامة بإثم الثّقلین وجبت ان یغفر الله لک، فقال له ابنه: یا أبة و کیف أطیق هذا و انما لی قلب واحد؟ فقال له لقمان: یا بنی لو استخرج قلب المؤمن یوجد فیه نوران، نور للخوف و نور للرجاء، لو وزنا لما رجح أحدهما علی الاخر بمثقال ذرة، فمن یؤمن بالله یصدق ما قال الله عزّوجلّ، و من یصدق ما قال الله یفعل ما أمر الله و من لم یفعل ما أمر الله لم یصدق ما قال الله، فان هذه الأخلاق یشهد بعضها لبعض، فمن یؤمن بالله ایمانا صادقا یعمل الله خالصا ناصحا، فقد آمن بالله صادقا. و من أطاع الله خافه، و من خافه فقد أحبه، و من أحبه فقد اتبع أمره، و من اتبع امره استوجب جنته و مرضاته. و من لم یتبع رضوان الله فقد هان علیه سخطه، نعوذ بالله من سخط الله، یا بنی لا ترکن الی الدنیا و لا تشغل قلبک بها، فما خلق الله خلقا هو أهون علیه منها الا تری انه لم یجعل نعیما ثواب المطیعین، و لم یجعل بلاءها عقوبة للعاصین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 196، ح 20]

مرحوم طبرسی نیز گوید: در تفسیر آیه فوق نقل شده:

که مولای لقمان به لقمان گفت: «گوسفندی را ذبح کن و دو قطعه از بهترین آن را برای من بیاور» پس لقمان گوسفندی را ذبح نمود و قلب و زبان او را برای مولای خود آورد، و پس از گذشت ایّامی باز مولا گفت: گوسفندی را ذبح کن و دو قطعه از بدترین آن را برای من بیاور» پس لقمان همان قلب و زبان را برای او آورد، و چون مولا از او سؤال کرد، لقمان گفت: آن ها اگر طیّب و پاک باشند بهترین عضو انسانند و اگر پلید و خبیث باشند بدترین عضو او می باشند… (1)

ص: 478


1- [فصل فی ذکر نبذ من حکم لقمان] ذکر فی التفسیر أن مولاه دعاه فقال اذبح شاة فأتنی بأطیب مضغتین منها فذبح شاة و أتاه بالقلب و اللسان فسأله عن ذلک فقال إنهما أطیب شی ء إذا طابا و أخبث شی ء إذا خبثا و قیل إن مولاه دخل المخرج فأطال فیه الجلوس فناداه لقمان أن طول الجلوس علی الحاجة یفجع منه الکبد و یورث منه الباسور و یصعد الحرارة إلی الرأس فاجلس هونا و قم هونا قال فکتب حکمته علی باب الحش. قال عبد الله بن دینار قدم لقمان من سفر فلقی غلامه فی الطریق فقال ما فعل أبی قال مات قال ملکت أمری قال ما فعلت امرأتی قال ماتت قال جدد فراشی قال ما فعلت أختی قال ماتت قال سترت عورتی قال ما فعل أخی قال مات قال انقطع ظهری و قیل للقمان أی الناس شر قال الذی لا یبالی أن یراه الناس مسیئا. و قیل له ما أقبح وجهک قال تعتب علی النقش أو علی فاعل النقش. و قیل إنه دخل علی داود و هو یسرد الدرع و قد لین الله له الحدید کالطین فأراد أن یسأله فأدرکته الحکمة فسکت فلما أتمها لبسها و قال نعم لبوس الحرب أنت فقال الصمت حکم و قلیل فاعله فقال له داود به حق ما سمیت حکیما و فی کتاب من لایحضره الفقیه قال لقمان لابنه یا بنی إن الدنیا بحر عمیق و قد هلک فیها عالم کثیر فاجعل سفینتک فیها الإیمان بالله و اجعل شراعها التوکل علی الله و اجعل زادک فیها تقوی الله فإن نجوت فبرحمة الله و إن هلکت فبذنوبک. [مجمع البیان، ج 8، ص 495]

«وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَی وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ * وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلی أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ…» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَهْنًا عَلَی وَهْنٍ»، یعنی ضعفاً علی ضعفٍ. (2)

امام سجّاد علیه السلام در رساله حقوق خود می فرماید:

و امّا حق مادرت این است که بدانی او تو را در شرائطی حمل کرده که احدی دیگر را حمل نمی کند، و از میوه ی قلب خود به تو عطا نموده که احدی چنین احسان

ص: 479


1- سوره ی لقمان، آیات 14 و 15.
2- و قوله وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ یعنی ضعفا علی ضعف. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 165]

و عطایی را به کسی نمی کند، و با جمیع اعضا و جوارح خود از تو حمایت نموده و باکی نداشته که خود گرسنه باشد و تو را سیر کند، و خود تشنه باشد و تو را آب بدهد و خود عریان باشد و تو را بپوشاند، و خود زیر آفتاب باشد و بر تو سایه افکند، و خود بیدار بماند و تو، به خواب بروی، و سرما و گرما را به خود بخرد و تو آزار سرما و گرما را نبینی از این رو تو قدرت شکر زحمات او را نداری مگر به کمک و توفیق خداوند.

و امّا حق پدرت این است که بدانی او اصل تو است، و اگر او نبود تو نبودی، پس هر گاه تو دارای نعمت های الهی شدی، بدان که پدرت اصل آن نعمت هاست و تو باید به همین اندازه حمد و شکر خدا را به جای آوری. «وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.» (1)

معمّر بن حَلّاد گوید: به حضرت رضا علیه السلام گفتم: آیا اگر پدر و مادر من اهل معرفت و ولایت شما نباشند من باز وظیفه دارم که به آنان دعا کنم؟ فرمود:

به آنان دعا کن و از طرف آنان صدقه بده و اگر زنده هستند و حقّ ما را نمی شناسند، با آنان مدارا کن، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند مرا برای رحمت مبعوث کرد نه برای عقوق. (2)

ص: 480


1- فی من لایحضره الفقیه فی الحقوق المرویة عن زین العابدین علیه السلام و أما حق أمک ان تعلم انها حملتک حیث لا یحتمل أحد أحدا و أعطتک من ثمرة قلبها ما لا یعطی أحد أحدا و وقتک بجمیع جوارحها و لم تبال ان تجوع و تطعمک و تعطش و تسقیک و تعری و تکسوک و تضحی و تظلم و تهجر النوم لأجلک و وقتک الحر و البرد لیکون لها فانک لا تطیق شکرها الا بعون الله و توفیقه، و اما حق أبیک فان تعلم انه أصلک فانک لولاه لم تکن، فمهما رأیت من نفسک ما یعجبک فاعلم ان أباک أصل النعمة علیک فیه، فاحمد الله و اشکره علی قدر ذلک، و لا قوة إلّا بالله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 200، ح 24]
2- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن معمر بن خلاد قال: قلت لأبی الحسن الرّضا علیه السلام: ادعو لوالدی ان کانا لا یعرفان الحق؟ قال: ادع لهما و تصدق عنهما، و ان کانا حیین لا یعرفان الحق فدارهما، فان رسول الله صلی الله علیه و آله قال: ان الله بعثنی بالرحمة لا بالعقوق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 200، ح 25]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: به چه کسی احسان کنم؟ فرمود: «به مادرت» او گفت: سپس به چه کسی احسان کنم؟ فرمود: «به مادرت» او گفت: سپس به چه کسی احسان نمایم؟ فرمود: «به مادرت» او گفت: «پس از آن به چه کسی احسان کنم؟ فرمود: به پدرت. (1)

محمّد بن مروان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

چه مانع است یکی از شما را که به پدر و مادر خود احسان کند، خواه زنده باشند و خواه مرده باشند؟ نماز برای آنان بخواند و صدقه برای آنان بدهد، و حج برای آنان برود، و روزه برای آنان بگیرد، تا برای خود و برای آنان سودمند باشد؟ و خداوند به خاطر احسان و صله ای که به آنان می نماید خیر فراوانی بر او بیفزاید. (2)

و نیز گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله به من توصیه ای بفرمایید؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شرک به خدا نیاور ولو تو را به آتش بسوزانند و عذاب کنند، مگر آن که تقیّه کنی و قلب تو مطمئنّ به ایمان باشد، و از پدر و مادر خود

ص: 481


1- علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن أبی عبد الله علیه السلام قال: جاء رجل الی النّبی صلی الله علیه و آله فقال: یا رسول الله من أبر؟ قال: أمک، قال: ثم من؟ قال: أمک، قال: ثم من؟ قال: أمک، قال: ثم من؟ قال: أباک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 200، ح 26]
2- و باسناده الی محمّد بن مروان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: ما یمنع الرجل منکم أن یبر والدیه حیین و میتین یصلی عنهما، و یتصدق عنهما و یحج عنهما و یصوم عنهما، فیکون الذی صنع لهما و له مثل ذلک، فیزیده الله عزّوجلّ ببره و صلته خیرا کثیرا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 200، ح 27]

اطاعت کن و به آنان احسان نما گرچه مرده باشند، و اگر تو را امر کردند که از اهل و مال خود خارج شوی از آنان اطاعت کن، چرا که این از ایمان است. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

شکر هر نعمتی گرچه بزرگ باشد این است که صاحب آن خدای جل جلاله را حمد و ستایش کند. (2)

ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا برای شکر حدّی هست که چون بنده انجام بدهد شاکر محسوب شود؟ فرمود:

آری، خدا را بر هر نعمتی -- نسبت به مال و اهل -- حمد و ستایش نماید، و اگر در مال او حقّی باشد ادا نماید… (3)

ص: 482


1- ابن محبوب عن خالد بن نافع البجلی عن محمّد بن مروان قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: أن رجلا أتی النّبی صلی الله علیه و آله فقال: یا رسول الله أوصنی، فقال: لا تشرک بالله شیئا و ان حرقت بالنار و عذبت الا و قلبک مطمئن بالایمان، و و الدیک فأطعهما و برهما حیین کانا أو میتین، و ان أمراک أن تخرج من أهلک و مالک فافعل، فان ذلک من الایمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 200، ح 28]
2- علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن علی بن عقبة عن عمر بن یزید قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: شکر کل نعمة و ان عظمت ان یحمد الله عزّوجلّ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 201، ح 30]
3- عدة من أصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن اسمعیل بن مهران عن سیف بن عمیرة عن أبی بصیر قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: هل للشکر حد إذا فعله العبد کان شاکرا؟ قال: نعم قلت: ما هو؟ قال یحمد الله علی کل نعمة علیه فی أهل و مال، و ان کان فیما أنعم علیه فی ماله حق أداه، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 201، ح 31]

و در سخن دیگری فرمود:

کسی که خداوند نعمتی به او بدهد، و او با قلب خود آن نعمت را از خدا بداند، حقّاً شکر آن را ادا کرده است. (1)

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود: «ای موسی حقّ شکر من را ادا کن» موسی علیه السلام گفت: پروردگارا چگونه حق شکر تو را می توانم انجام دهم در حالی که هر شکری بکنم نعمتی از نعمت های تو است و نیاز به شکر دیگری دارد؟ خطاب شد: ای موسی الآن حق شکر من را ادا کردی که دانستی شکر نعمت یکی از نعمت های من است. (2)

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

کسی که از واسطه های نعمت های الهی تشکّر نکند، شکر خدا را نکرده است. (3)

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام گوید:

امام صادق علیه السلام به عبد الواحد انصاری درباره ی احسان به پدر و مادر

ص: 483


1- ابو علی الأشعری عن عیسی بن أیوب عن علی بن مهزیار عن القاسم بن محمّد عن إسماعیل بن أبی الحسن عن رجل عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من أنعم الله علیه بنعمة فعرفها بقلبه فقد ادی شکرها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 201، ح 32]
2- علی عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن أبی عبد الله صاحب السابری فیما اعلم أو غیره عن أبی عبد الله علیه السلام قال: اوحی الله عزّوجلّ الی موسی علیه السلام: یا موسی اشکرنی حق شکری فقال: یا رب و کیف أشکرک حق شکرک و لیس من شکر أشکرک به الا و أنت أنعمت به علی؟ قال: یا موسی الآن شکرتنی حین علمت ان ذلک منی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 201، ح 33]
3- و باسناده الی محمود بن أبی البلاد قال: سمعت الرّضا علیه السلام یقول: من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عزّوجلّ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 201، ح 35]

سفارش نمود و آیه «وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً»، را تلاوت کرد و ما گمان کردیم مقصود آن حضرت آیه ای است که در سوره بنی اسرائیل آمده و خداوند می فرماید: «وَ قَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا»، و چون روز بعد آن حضرت را ملاقات نمودیم فرمود: مقصود من آیه سوره ی لقمان بود که خداوند می فرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً»، سپس فرمود: این بزرگ تر و مهم تر از امر به صله و احسان و رعایت حق آنان است در همه حالات چرا که خداوند در این آیه امر به صله و احسان نموده گرچه آنان بکوشند که فرزند خود را به شرک وا بدارند و این دلالت بر بزرگی حق آنان دارد. (1)

اصبغ بن نباته گوید: از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی آیه «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» سؤال شد و آن حضرت فرمود:

پدرانی که خداوند حق شکر آنان را واجب نموده، پدرانی هستند که تولید علم نمودند و حکمت هایی را از خود به جای گذاردند، و خداوند مردم را امر نموده که از آنان اطاعت کنند، تا این که فرمود: خداوند -- در ذیل آیه فوق

ص: 484


1- عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن أبیه عن عبد الله بن بحر عن عبد الله بن مسکان عمن رواه عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال -- و أنا عنده -- لعبد الواحد الأنصاری فی بر الوالدین فی قول الله عزّوجلّ، و بالوالدین إحسانا. فظننا انها الآیة التی فی بنی إسرائیل: «وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» فلما کان بعد سألته فقال: هی التی فی بنی إسرائیل: «وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» فلما کان بعد سألته فقال: هی التی فی لقمان «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» فقال: ان ذلک أعظم من أن یأمر بصلتهما و حقهما علی کل حال «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» فقال: لا بل یأمر بصلتهما و ان جاهداه علی الشرک ما زاد حقهما الا عظما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 202، ح 37]

درباره ی پدر و مادر -- فرموده است: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی…» و مقصود شرک در وصیّت پیامبر صلی الله علیه و آله است یعنی اگر پدر و مادر بکوشند تا تو را از اطاعت امامی که تو مأمور به اطاعت از او هستی باز دارند و به اطاعت دیگران تو را وا بدارند، نباید از آنان اطاعت کنی.

و در تفسیر «وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ»، فرمود:

نخست به خدا انابه کنید و سپس به طرف ما بیایید و از خدا بترسید و نافرمانی پدران روحانی و معنوی خود را نکنید، چرا که رضا و خشنودی آنان خشنودی خداوند است و خشم آنان خشم خداوند می باشد. (1)

مؤلّف گوید:

روایت اوّل تنزیل بود و روایت دوّم تأویل است و قرآن از این گونه آیات فراوان دارد بلکه در برخی از موارد صدر آیه درباره ی چیزی است و ذیل آن درباره ی چیز دیگری است و این معنا را تنها راسخون در علم می دانند و

ص: 485


1- فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن بسطام بن مرة عن إسحاق بن حسان عن الهیثم بن واقد عن علی بن الحسین العبدی عن سعد الإسکاف عن الأصبغ بن نباتة أنه سأل أمیر المؤمنین علیه السلام عن قوله تعالی: «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» فقال الوالدان اللذان أوجب الله لهما الشکر، هما اللذان ولدا العلم و ورثا الحکم، و أمر الناس بطاعتهما ثم قال الله: «الی المصیر» فمصیر العباد الی الله، و الدلیل علی ذلک الولدان، ثم عطف القول علی ابن حنتمة و صاحبه فقال فی الخاص و العام: وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی تقول فی الوصیة و تعدل عمن أمرت بطاعته فلا تطعهما و لا تسمع قولهما ثم عطف القول علی الوالدین فقال: وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً یقول: عرفت الناس فضلهما و ادع الی سبیلهما، و ذلک کقوله: وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فقال: الی الله ثم إلینا فاتقوا الله و لا تعصوا الوالدین فان رضاهما رضا الله و سخطهما سخط الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 202، ح 36]

دیگران ظاهری را از آیه می بینند و اسرار آن را نمی دانند، و این معنا در سوره عنکبوت (1) گذشت.

مرحوم محدّث بحرانی در تفسیر «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ»، گوید:

از ائمّه علیهم السلام روایت شده که این آیه درباره ی حضرت محمّد و علیّ (صلوات الله علیهما) نازل شده است چنان که در مناقب ابن شهر آشوب (2) نقل شده است.

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ.» (3)

و فرمود:

«أَنَا وَ عَلِیٌ مَوْلَیَا هَذِهِ الْأُمَّةِ.» (4)

و فرمود:

«أنا و علی أبوا هذه الأمة، فعلی عاقّ والدیه لعنة الله.» (5)

اصبغ بن نباته گوید:

هنگامی که ابن ملجم (لعنه الله) بر سر مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام ضربت زد، من با گروهی به درب خانه آن حضرت جمع شدیم و چون از داخل خانه صدای گریه شنیدیم ما نیز گریان شدیم، پس امام حسن علیه السلام خارج شد

ص: 486


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 8.
2- مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 105.
3- فی کتاب سعد السعود لابن طاوس رحمة الله علیه روی عنه صلوات الله علیه: انا و علی أبوا هذه الامة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 237، ح 15]
4- و روی عنه صلی الله علیه و آله: «أنا و علی أبوا هذه الأمة، أنا و علی مولیا هذه الامة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 372، ح 13]
5- و روی عنه صلی الله علیه و آله: «أنا و علی أبوا هذه الأمة، فعلی عاق والدیه لعنة الله». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 372، ح 14]

و فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «به خانه های خود بروید» پس همه رفتند و من نرفتم و صدای گریه از خانه آن حضرت بلندتر شد و من گریان شدم و باز امام حسن علیه السلام خارج شد و فرمود: مگر من نگفتم: به خانه های خود بازگردید؟ پس من گفتم: به خدا سوگند ای فرزند رسول خدا من توان بازگشت ندارم و نمی توانم از در این خانه باز گردم تا امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) را ببینم، و باز گریان شدم، پس امام حسن علیه السلام به خانه بازگشت و خارج شد و فرمود: «داخل شو» پس من داخل شدم و دیدم مولایم تکیه نموده و عمامه زردی بر سر خود بسته و صورت مبارک او نیز زرد شده است به گونه ای که ندانستم کدامیک زردتر است پس خود را روی مولایم انداختم و او را بوسیدم و گریان شدم. و امیرالمؤمنین علیه السلام به من فرمود:

گریه مکن ای اصبغ به خدا سوگند این بهشت است [مقابل من] پس من گفتم: فدای شما شوم به خدا سوگند من می دانم شما به طرف بهشت می روید و لکن من برای فراق شما یا امیرالمؤمنین گریه می کنم، سپس گفتم: فدای شما شوم حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم بگویید، چرا که من چنین می بینم که هرگز پس از این از شما حدیثی نشنوم!!

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

آری ای اصبغ -- روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا خواست و به من فرمود: یا علی می روی به مسجد و مردم را جمع می کنی و سپس بالای منبر من می روی و پس از حمد و ثنای الهی فراوان بر من صلوات می فرستی و می گویی: ای مردم من فرستاده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم و او به شما می گوید: «لعنت خدا و ملائکه مقرّبین و پیامبران مرسلین و لعنت من بر کسی که خود را به غیر

ص: 487

پدر خویش منسوب نماید و یا مولایی غیر از موالی خود را بپذیرد و یا در اجرت اجیری ظلم کند» پس من داخل مسجد شدم و بالای منبر رفتم و چون مردم قریش و اهل مسجد مرا دیدند گرد من جمع شدند و من حمد و ثنای الهی را انجام دادم و بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فراوان صلوات فرستادم و سپس گفتم: ای مردم! من فرستاده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم، و او به شما می فرماید: «آگاه باشید! لعنت خدا و لعنت ملائکه مقرّبین و لعنت پیامبران مرسل و لعنت من بر کسی که خود را به غیر پدر خویش منسوب نماید و یا مولایی غیر از موالی خود برگزیند و یا در اجرت اجیری ظلم کند».

پس احدی از مردم چیزی نگفت مگر عمربن خطّاب که گفت: «رسالت خود را یا اباالحسن ابلاغ نمودی و لکن سخن مبهمی گفتی» پس من گفتم: این جمله را به رسول خدا صلی الله علیه و آله ابلاغ خواهم نمود و سپس نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بازگشتم و این خبر را به آن حضرت ابلاغ نمودم و رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: به مسجد بازگرد و باز بالای منبر من حمد و ثنای الهی را بگو و بر من درود بفرست و سپس بگو: «ای مردم ما هر سخنی به شما بگوییم تأویل و تفسیر آن نزد ما می باشد، آگاه باشید که من پدر شمایم و من مولای شمایم و من اجیر شمایم.» (1)

ص: 488


1- الشیخ فی (أمالیه)، قال: أخبرنا محمّد بن محمّد، قال: أخبرنا أبو بکر محمّد بن عمر الجعابی، قال: حدثنا أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن سعید الهمدانی، قال: حدثنا أبو عوانة موسی بن یوسف القطان الکوفی، قال: حدثنا محمّد بن سلیمان المقرئ الکندی، عن عبد الصمد بن علی النوفلی، عن أبی إسحاق السبیعی، عن الأصبغ بن نباتة العبدی، قال: لما ضرب ابن ملجم (لعنه الله) أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، غدونا علیه فی نفر من أصحابنا: أنا، و الحارث، و سوید بن غفلة، و جماعة معنا، فقعدنا علی الباب، فسمعنا البکاء فبکینا، فخرج إلینا الحسن بن علی علیهما السلام فقال: «یقول لکم أمیر المؤمنین علیه السلام انصرفوا إلی منازلکم». فانصرف القوم غیری، فاشتد البکاء من منزله فبکیت، و خرج الحسن علیه السلام، و قال: «ألم أقل لکم انصرفوا» فقلت: لا و الله -- یا بن رسول الله -- ما تتابعنی نفسی، و لا تحملنی رجلی أن أنصرف حتّی أری أمیر المؤمنین صلوات الله علیه. قال: و بکیت، فدخل، فلم یلبث أن خرج، فقال لی: «ادخل». فدخلت علی أمیر المؤمنین علیه السلام، فإذا هو مستند معصوب الرأس بعمامة صفراء، قد نزف و اصفر وجهه، ما أدری وجهه أصفر أم العمامة؟ فأکببت علیه، فقبلته و بکیت، فقال لی: «لا تبک یا أصبغ، فإنها و الله الجنة». فقلت له: جعلت فداک، إنّی و الله أعلم أنک تصیر إلی الجنة، و إنّما أبکی لفقدانی إیاک. یا أمیر المؤمنین، جعلت فداک، حدثنی بحدیث سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله، فإنی أراک لا أسمع منک حدیثا بعد یومی هذا أبدا. قال: «نعم -- یا أصبغ -- دعانی رسول الله صلی الله علیه و آله یوما، فقال لی: یا علی انطلق حتّی تأتی مسجدی، ثم تصعد منبری، ثم تدعو الناس إلیک فتحمد الله تعالی و تثنی علیه، و تصلی علی صلاة کثیرة، ثم تقول: أیها الناس، إنّی رسول رسول الله إلیکم، و هو یقول لکم: إن لعنة الله، و لعنة ملائکته المقربین، و أنبیائه المرسلین، و لعنتی علی من انتمی إلی غیر أبیه، أو ادعی إلی غیر موالیه، أو ظلم أجیرا أجره. فأتیت مسجده، و صعدت منبره، فلما رأتنی قریش و من کان فی المسجد أقبلوا نحوی، فحمدت الله و أثنیت علیه، و صلیت علی رسول الله صلی الله علیه و آله صلاة کثیرة، ثم قلت: «أیها الناس، إنّی رسول رسول الله صلی الله علیه و آله، إلیکم، و هو یقول لکم: ألا إن لعنة الله، و لعنة ملائکته المقربین، و أنبیائه المرسلین، و لعنتی علی من انتمی إلی غیر أبیه، أو ادعی إلی غیر موالیه، أو ظلم أجیرا أجره». قال: «فلم یتکلم أحد من القوم إلّا عمر بن الخطاب، فإنه قال: قد أبلغت -- یا أبا الحسن -- و لکنک جئت بکلام غیر مفسر. فقلت: ابلغ ذلک رسول الله صلی الله علیه و آله، فرجعت إلی النّبی صلی الله علیه و آله فأخبرته الخبر، فقال: ارجع إلی مسجدی حتّی تصعد منبری، فاحمد الله و اثن علیه، و صل علی، ثم قال: یا أیها الناس، ما کنا لنجیئکم بشی ء إلّا و عندنا تأویله و تفسیره، ألا و إنّی أنا أبوکم، ألا و إنّی أنا مولاکم، ألا و إنّی أنا أجیرکم». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 372]

ص: 489

«یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ» (1)

ابوصیر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

از گناهانی که کوچک شمرده می شود بترسید، چرا که آن ها را طالب و مؤاخذه

کننده ای هست، و نباید یکی از شما بگوید: من گناه می کنم و سپس استغفار

می نمایم به خاطر این که خداوند می فرماید: «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ» (2)، یعنی ما آنچه را مردم پیش فرستاده اند و آثار آنان را می نویسیم و هر چیزی را در امام مبین جمع آوری نموده ایم [و امام همه اعمال مردم را می داند] و نیز می فرماید: «إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ.» (3)

روایت فوق را مرحوم طبرسی نیز از عیّاشی از ابن مسکان از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

نباید یکی از شما بگوید: «أُذْنِبُ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»، همانا برای هر گناهی طالبی هست و خداوند می فرماید: «إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ….» (4)

ص: 490


1- سوره ی لقمان، آیه ی 16.
2- سوره ی یس، آیه ی 12.
3- فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن الوشا عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر عن أبی جعفر علیه السلام قال: سمعته یقول: اتقوا المحقرات من الذنوب. فان لها طالبا یقول أحدکم: أذنب و استغفر، ان الله عزّوجلّ یقول «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ» و قال عزّوجلّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 204، ح 46]
4- فی مجمع البیان و روی العیاشی بالإسناد عن ابن مسکان عن أبی عبد الله علیه السلام قال: اتقوا المحقرات من الذنوب فان لها طالبا لا یقولن أحدکم: أذنب و استغفر الله ان الله تعالی یقول: «إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ» الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 204، ح 47]

مؤلّف گوید:

مرادف آیه فوق آیه سوره ی زلزال است که می فرماید: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ. أعاذنا الله من الغفلة و النسیان و تر ذکره و الحقّ إنّ قول أمیرالمؤمنین علیه السلام حقّ لانّه یقول: «لو أعطیت مقالید السماوات و الأرض أن أسلب من نملة جلد شعیرةٍ ما أسلبها.»

«یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

من بعد از معرفت [به امام] هیچ عملی را بهتر از این نماز نمی دانم، آیا نمی بینی که بنده صالح عیسی بن مریم علیه السلام می گوید: «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا»؟ [یعنی حضرت عیسی علیه السلام هنگام ولادت برای رفع اتهام از مادر خود به زبان آمد و گفت: من بنده ی خدا هستم و او به من کتاب داده و مرا پیامبر خود قرار داده و من هر کجا باشم دارای برکت هستم و خداوند -- تا زنده ام -- به من سفارش به نماز و زکات و احسان به مادرم را نموده است.] (2)

ص: 491


1- سوره ی لقمان، آیه ی 17.
2- فی الکافی باسناده الی معاویة بن وهب قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن أفضل ما یتقرب به العباد الی ربهم و أحب ذلک الی الله عزّوجلّ ما هو؟ فقال: ما أعلم شیئا بعد المعرفة أفضل من هذه الصلوة، الا تری ان العبد الصالح عیسی بن مریم علیه السلام قال: «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 204، ح 49]

و نیز فرمود:

«أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ جل جلاله الصَّلَاةُ وَ هِیَ آخِرُ وَصَایَا الْأَنْبِیَاءِ.» (1)

یعنی محبوب ترین اعمال نزد خداوند نماز است و آن آخرین وصیّت پیامبران بوده است.

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

«الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِ تَقِیٍ.» (2)

یعنی نماز برای هر مؤمن با تقوا وسیله رسیدن به قرب خداست.

امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزند خود محمّد بن الحنفیّة درباره ی امر به معروف و نهی از منکر فرمود:

فرزند عزیزم! مواعظ حکما را بپذیر، و در دستورات آنان تدبّر کن، و به آنچه امر می کنی خود پیش از دیگران عمل کن، و از آنچه نهی می کنی بیش از دیگران پرهیز کن، و امر به معروف کن تا اهل معروف و عمل به کار نیک شوی، چرا که تمامیّت امور نزد خداوند به امر به معروف و نهی از منکر است. (3)

ص: 492


1- علی بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن هارون بن خارجة عن زید الشحام عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سمعته یقول: أحب الأعمال الی الله عزّوجلّ الصلوة و هی آخر وصایا الأنبیاء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 50]
2- أبو داود عن الحسین بن سعید عن محمّد بن الفضیل عن أبی الحسن الرّضا علیه السلام انه قال: الصلوة قربان کل تقی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 51]
3- فی من لایحضره الفقیه فی وصیة أمیر المؤمنین علیه السلام لابنه محمّد بن الحنفیة یا بنی اقبل من الحکماء مواعظهم، و تدبر أحکامهم و کن آخذ الناس بما تأمر به، و أکف الناس عما تنهی عنه، و امر بالمعروف تکن من أهله، فان استتمام الأمور عند الله تبارک و تعالی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 52]

امام کاظم علیه السلام فرمود:

اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید [و این دو واجب الهی را ترک کنید] اشرار بر شما مسلّط خواهند شد، و دیگر دعای خوبانتان در حق شما مستجاب نمی شود. (1)

امام باقر و امام صادق علیهما السلام می فرمایند:

وای بر مردمی که امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه دینی خود نمی دانند. (2)

امام باقر علیه السلام فرمود:

«بئس القوم یعیبون الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر.» (3)

یعنی چه بد مردمی هستند آنان که امر به معروف و نهی از منکر را عیب می دانند.

امام صادق علیه السلام به حفص بن غیاث فرمود:

ای حفص [در دنیا] هر کس صبر کند مدّت کمی صبر می کند و هر کس جزع و بی صبری کند کمی جزع و بی صبری کرده، سپس فرمود: بر تو باد که در جمیع امور خود صبر کنی، چرا که خداوند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را مبعوث

ص: 493


1- فی الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن محمّد بن عیسی عن محمّد بن عرفة قال: سمعت أبا الحسن علیه السلام یقول: لتأمرون بالمعروف و لتنهن عن المنکر أو لیستعملن علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 53]
2- محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن علی بن النعمان عن عبد الله بن مسکان عن داود بن فرقد عن أبی سعید الزهری عن أبی جعفر و أبی عبد الله علیهما السلام قال: ویل لقوم لا یدینون الله بالأمر بالمعروف و النهی عن المنکر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 54]
3- و باسناده قال: قال ابو جعفر علیه السلام: قال: بئس القوم یعیبون الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 55]

نمود و او را امر به صبر و رفق و مدارا کرد و فرمود: «وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا، وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلا» (1)، و فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ * وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» (2). از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله صبر پیشه کرد تا جایی که مصیبت های بزرگی بر او وارد کردند و نسبت های خطرناکی به او دادند… . (3)

«وَ لَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» (4)

امام صادق علیه السلام در معنای این آیه می فرماید:

یعنی از روی تکبّر صورت خود را از مردم نگردان، و از کسی که با تو سخن می گوید از بی اعتنایی، روی از او مگردان. (5)

ص: 494


1- سوره ی مزمل، آیات 10 و 11.
2- سوره ی فصلت، آیات 34 و 35.
3- فی أصول الکافی باسناده الی حفص بن غیاث قال: قال أبو عبد الله علیه السلام یا حفص ان من صبر صبر قلیلا و من جزع جزع قلیلا، ثم قال: علیک بالصبر فی جمیع أمورک فان الله عزّوجلّ بعث محمّدا صلی الله علیه و آله فأمره بالصبر و الرفق، فقال: «وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ» و قال تبارک و تعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» فصبر صلی الله علیه و آله حتّی نالوه بالعظائم و رموه بها ، و الحدیث و فیما أخذناه منه کفایة ان شاء الله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 57]
4- سوره ی لقمان، آیه ی 18.
5- فی مجمع البیان وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ ای و لا تمل وجهک من الناس بکل و لا تعرض عمن یکلمک استخفافا به، و هذا المعنی قول ابن عبّاس و أبی عبد الله علیه السلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207، ح 66]

امام باقر علیه السلام در تفسیر «وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا» فرمود:

یعنی با بزرگی و تکبّر راه مرو، چرا که خداوند هر متکبّر و فخر فروشی را دوست نمی دارد و بر آنان خشم می نماید. «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ.» (1)

امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله به مردی از بنی تمیم نصیحت نمود و فرمود: از رها کردن ازار و لباس خود بر روی زمین پرهیز کن، چرا که این از تکبّر است و خداوند متکبّر را دوست نمی دارد. (2)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

کسی که با تکبّر روی زمین راه برود، زمین و آنچه روی زمین است و آنچه زیر زمین است او را لعنت می کنند. (3)

امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

وای بر کسی که در مقابل جبّار آسمان ها و زمین، در روی زمین تکبّر می نماید. (4)

ص: 495


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله عزّوجلّ: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ» ای لا تذل للناس طمعا فیما عندهم وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً ای فرحا و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله عزّوجلّ: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» یقول: بالعظمة إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207، ح 67]
2- فی الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن محبوب عن هشام بن سالم عن أبی بصیر عن أبی جعفر علیه السلام ان النّبی صلی الله علیه و آله اوصی رجلا من بنی تمیم فقال له: إیاک و إسبال الإزار و القمّیص: فان ذلک من المخیلة و الله لا یحب المخیلة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207]
3- فی کتاب ثواب الأعمال باسناده الی ابن فضال عمن حدثه عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من مشی علی الأرض اختیالا لعنه الأرض و من تحتها و من فوقها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207، ح 69]
4- أبی رحمة الله علیه قال: حدثنی سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمّد عن أبیه رفعه قال: قال أبو جعفر علیه السلام قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ویل لمن یختال فی الأرض معارض جبار السماوات و الأرض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207، ح 70]

مرحوم صدوق گوید:

در مناهی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمده که آن حضرت از راه رفتن با تکبّر نهی نموده و فرمود: کسی که لباسی را بپوشد و با آن تکبّر کند، خداوند در کنار دوزخ او را در زمین فرو خواهد برد و هم نشین قارون خواهد بود، چرا که قارون اوّل کسی بود که به خود بالید و تکبّر کرد و خداوند او را با خانه [و اموال او] زیر زمین کرد، و هر کس تکبّر کند با جبروت خداوند منازعه نموده است. (1)

«وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» (2)

امام صادق علیه السلام در حدیث مفصّلی -- پس از بیان این که خدای تبارک و تعالی ایمان را بر جمیع اعضا و جوارح انسان تقسیم و واجب نمود -- می فرماید:

خداوند بر پاهای انسان واجب نموده که به طرف معاصی و گناهان حرکت نکند، و بر آن ها واجب نموده که به طرف اعمالی حرکت کند که موجب خشنودی خداوند باشد، از این رو فرموده است: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً -- إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا». []، و فرموده است: «وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ.» (3)

ص: 496


1- فی أمالی الصدوق رحمة الله علیه فی مناهی النّبی صلی الله علیه و آله: و نهی أن یختال الرجل فی مشیته و قال: من لبس ثوبا فاغتال فیه خسف الله به من شفیر جهنّم، و کان قرین قارون لأنه أول من اختال، فخسف الله به و بداره الأرض، و من اختال فقد نازع الله فی جبروته. و فی من لایحضره الفقیه مثله سواء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207، ح 71]
2- سوره ی لقمان، آیه ی 19.
3- فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن بکر بن صالح عن القاسم بن برید قال: حدثنا ابو عمرو الزبیری عن أبی عبد الله علیه السلام و ذکر حدیثا طویلا یقول فیه علیه السلام بعد أن قال: ان الله تبارک و تعالی فرض الایمان علی جوارح ابن آدم و قسمه علیها و فرقه فیها و فرض علی الرجلین ان لا یمشی بهما الی شی ء من معاصی الله، و فرض علیهما المشی الی ما یرضی الله عزّوجلّ، فقال: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا» و قال: وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 208، ح 72]

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

«سُرْعَةُ الْمَشْیِ تَذْهَبُ بِبَهَاءِ الْمُؤْمِن» یعنی راه رفتن با سرعت ارزش مؤمن را از بین می برد و او را سبک می نماید. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از «صَوْتُ حَمِیرِ» عطسه ی وحشتناک است. (2)

و در سخن دیگری فرمود:

«أنکر الأصوات» عطسه ی با صدای بلند و قبیح است و نیز اگر کسی صدای خود را بیش از حدّ بلند کند «أنکر الأصوات» است، جز آن که بخواهد مردم را دعوت کند و یا تلاوت قرآن نماید. [و یا اذان بگوید و یا گم شده ای را اعلان کند و یا صلوات بفرستد.] (3)

ص: 497


1- فی کتاب الخصال عن أبی الحسن علیه السلام قال: سرعة المشی تذهب ببهاء المؤمن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 208، ح 73]
2- فی أصول الکافی أحمد بن محمّد الکوفی عن علی بن الحسن عن علی بن أسباط عن عمه یعقوب بن سالم عن أبی بکر الحضرمی قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» قال: العطسة القبیحة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 208]
3- فی مجمع البیان «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» و روی عن أبی عبد الله علیه السلام قال: هی العطسة المرتفعة القبیحة، و الرجل یرفع صوته بالحدیث رفعا قبیحا الا ان یکون داعیا أو یقرأ القرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 208، ح 76]

شیخ برسی در تفسیر خود از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود:

مقصود از «حَمِیرِ» در این آیه آن حیوان نیست، چرا که خداوند کریم تر از این این است که چیزی را خلق کند و سپس از او مذمّت نماید، بلکه مقصود «زریق و صاحب اوست، و آنان در تابوتی از آتش به صورت حمار هستند، و چون در آتش نعره می کشند، اهل آتش از صدای آنان وحشت می کنند. (1)

سوره ی لقمان، آیات 20 تا 34

متن:

أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدیً وَ لا کِتابٍ مُنیرٍ (20) وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلی عَذابِ السَّعیرِ (21) وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی وَ إِلَی اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (22) وَ مَنْ کَفَرَ فَلا یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (23) نُمَتِّعُهُمْ قَلیلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلی عَذابٍ غَلیظٍ (24) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (25) لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ (26) وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ (27) ما خَلْقُکُمْ وَ لا بَعْثُکُمْ إِلاَّ کَنَفْسٍ واحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ (28) أَ لَمْ تَرَ

ص: 498


1- الشیخ البرسی، قال فی تفسیر قوله تعالی: إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ، قال: سأل رجل أمیر المؤمنین علیه السلام: ما معنی هذه الحمیر؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: «الله أکرم من أن یخلق شیئا ثم ینکره، إنّما هو زریق و صاحبه، فی تابوت من نار، فی صورة حمارین، إذا شهقا فی النار انزعج أهل النار من شدة صراخهما». [تفسیر برهان، ج 4، ص 375، ح 3]

أَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی وَ أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ (29) ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبیرُ (30) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْکَ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِیُرِیَکُمْ مِنْ آیاتِهِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ (31) وَ إِذا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ (32) یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (33) إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْری نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (34)

لغات:

«أسبغ علیکم نعمه» یعنی أوسَعَ و أتمّ، و «ظاهرةً و باطنةً» یعنی محسوسةً و معقولةً أو معلومةً» و قال الباقر علیه السلام: «النعم الظاهرة، النّبیّ صلی الله علیه و آله و ما جاء به، و الباطنة: و لا یتنا أهل البیت» و «یجادل فی الله بغیر علمٍ» یعنی یحاجّ فی توحیده بغیر علمٍ و حجّةٍ، و «الکتاب منیر» یعنی کتاب مِنْ عِنْدِ الله، و «یُسْلم وجهه إلی الله» یعنی یفوّض أمره إلیه، و «عذاب غلیظ» یعنی عذاب شدید و ثقیل، و «کلمات الله» الأدّلة الدالّة علی علمه و قدرته و حکمته، و فی الحدیث: أنّ کلمات الله هم الأئمّة علیهم السلام، و «الباطل» الزائل الذی لیس بشئ، و «صبّار و شکور» مبالغه در صبر و شکر است، و «حقّ» امر ثابتی است که تخلّفی در آن نیست.

ص: 499

ترجمه:

(پسرم!) در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن از صدای خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشت ترین صداها صدای خران است. (19) آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمان ها و زمین است مسخّر شما کرده، و نعمتهای آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است؟! ولی بعضی از مردم بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنگری درباره خدا مجادله می کنند! (20) و هنگامی که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید!»، می گویند: «نه، بلکه ما از چیزی پیروی می کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم!» آیا حتّی اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان کند (باز هم تبعیّت می کنند)؟! (21) کسی که روی خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار باشد، به دستگیره محکمی چنگ زده (و به تکیه گاه مطمئنی تکیه کرده است) و عاقبت همه کارها به سوی خداست. (22) و کسی که کافر شود، کفر او تو را غمگین نسازد بازگشت همه آنان به سوی ماست و ما آن ها را از اعمالی که انجام داده اند (و نتایج شوم آن) آگاه خواهیم ساخت خداوند به آنچه درون سینه هاست آگاه است. (23) ما اندکی آن ها را از متاع دنیا بهره مند می کنیم، سپس آن ها را به تحمّل عذاب شدیدی وادار می سازیم! (24) و هر گاه از آنان سؤال کنی: «چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً می گویند: «اللَّه»، بگو: «الحمد للَّه (که خود شما معترفید)!» ولی بیشتر آنان نمی دانند! (25) آنچه در آسمان ها و زمین است از آن خداست، چرا که خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است! (26) و اگر همه درختان روی زمین قلم شود، و دریا برای آن مرکّب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود، این ها همه تمام می شود ولی کلمات خدا پایان نمی گیرد خداوند عزیز و حکیم است. (27) آفرینش و برانگیختن (و زندگی دوباره)

ص: 500

همه شما (در قیامت) همانند یک فرد بیش نیست خداوند شنوا و بیناست! (28) آیا ندیدی که خداوند شب را در روز، و روز را در شب داخل می کند، و خورشید و ماه را مسخّر ساخته و هر کدام تا سرآمد یعنی به حرکت خود ادامه می دهند؟! خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است. (29) این ها همه دلیل بر آن است که خداوند حقّ است، و آنچه غیر از او می خوانند باطل است، و خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه است! (30) آیا ندیدی کشتیها بر (صفحه) دریاها به فرمان خدا، و به (برکت) نعمت او حرکت می کنند تا بخشی از آیاتش را به شما نشان دهد؟! در این ها نشانه هایی است برای کسانی که شکیبا و شکرگزارند! (31) و هنگامی که (در سفر دریا) موجی همچون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالای سرشان قرار گیرد)، خدا را با اخلاص می خوانند امّا وقتی آن ها را به خشکی رساند و نجات داد، بعضی راه اعتدال را پیش می گیرند (و به ایمان خود وفادار می مانند، در حالی که بعضی دیگر فراموش کرده راه کفر پیش می گیرند) ولی آیات ما را هیچ کس جز پیمان شکنان ناسپاس انکار نمی کنند! (32) ای مردم! تقوای الهی پیشه کنید و بترسید از روزی که نه پدر کیفر اعمال فرزندش را تحمّل می کند، و نه فرزند چیزی از کیفر (اعمال) پدرش را به یقین وعده الهی حقّ است پس مبادا زندگانی دنیا شما را بفریبد، و مبادا (شیطان) فریبکار شما را (به کرم) خدا مغرور سازد! (33) آگاهی از زمان قیام قیامت مخصوص خداست، و اوست که باران را نازل می کند، و آنچه را که در رحم ها (ی مادران) است می داند، و هیچ کس نمی داند فردا چه به دست می آورد، و هیچ کس نمی داند در چه سرزمینی می میرد؟ خداوند عالم و آگاه است! (34)

ص: 501

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًی وَ لَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ» (1)

جابر از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

مقصود از نعمت ظاهری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و آئین او از معرفت خدا و توحید -- اوست، و امّا مقصود از نعمت باطنه ولایت و محبّت ما اهل بیت می باشد. سپس فرمود: به خدا سوگند گروهی [مانند شیعیان] به این نعمت ظاهری و این نعمت باطنی اعتقاد پیدا کردند، و گروهی تنها به نعمت ظاهری [یعنی نعمت نبوّت و آیین اسلام] اعتقاد پیدا کردند و به نعمت باطنی [یعنی ولایت ما اهل البیت] اعتقاد پیدا نکردند، از این رو خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرمود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ» (2). و رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام نزول این آیه خشنود شد، چرا که خداوند ایمان آنان را نپذیرفت مگر با اعتقاد به ولایت و محبّت ما. (3)

ص: 502


1- سوره ی لقمان، آیه ی 20.
2- سوره ی مائده، آیه ی 41.
3- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن شریک، عن جابر، قال: قرأ رجل عند أبی جعفر علیه السلام : وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً، قال: «أما النعمة الظاهرة فالنّبی صلی الله علیه و آله، و ما جاء به من معرفة الله عزّوجلّ و توحیده، و أما النعمة الباطنة فولایتنا أهل البیت، و عقد مودتنا، فاعتقد و الله قوم هذه النعمة الظاهرة و الباطنة، و اعتقدها قوم ظاهرة، و لم یعتقدوها باطنة، فأنزل الله: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ، ففرح رسول الله صلی الله علیه و آله عند نزولها، إذ لم یتقبل الله تعالی إیمانهم إلّا بعقد ولایتنا و محبتنا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 375، ح 6]

زیاد ازدی گوید: امام کاظم علیه السلام فرمود:

نعمت ظاهری، امام ظاهر و آشکار است، و نعمت باطنی امام غائب است. پس من گفتم: آیا در بین امامان کسی غائب می شود؟ فرمود: آری، او از چشم مردم پنهان می گردد و لکن یاد و ذکر او در قلوب مؤمنان غائب نمی شود و او دوازدهمین امام از ما می باشد، و خدا هر سختی را برای او آسان می کند، و گنج های زمین را برای او آشکار می سازد، و هر دوری را برای او نزدیک می نماید، و هر جبّار عنیدی را به دست او نابود می نماید، و هر شیطان مریدی را به دست او هلاک می کند، و او فرزند بهترین کنیز است و ولادت او بر مردم [یعنی مخالفین] مخفی می شود، و کسی حق ندارد او را به نامش یاد کند تا وقتی که خداوند او را آشکار سازد، و او زمین را پر از عدل و داد می نماید، پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد. (1)

ص: 503


1- ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا علی بن إبراهیم ابن هاشم، عن أبیه، عن أبی أحمد محمّد بن زیاد الأزدی، قال: سألت سیدی موسی بن جعفر علیهما السلام عن قول الله عزّوجلّ: وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً فقال علیه السلام: «النعمة الظاهرة: الإمام الظاهر، و الباطنة: الإمام الغائب». فقلت له: و یکون فی الأئمّة من یغیب؟ فقال: «نعم، یغیب عن أبصار الناس شخصه، و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره، و هو الثانی عشر منا، و یسهل الله له کل عسیر، و یذلل الله له کل صعب، و یظهر له کل کنوز الأرض، و یقرب له کل بعید، و یبیر به کل جبار عنید، و یهلک علی یده کل شیطان مرید، ذلک ابن سیدة الإماء، الذی تخفی علی الناس ولادته، و لا یحل لهم تسمیته، حتّی یظهره الله عزّوجلّ فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما». [تفسیر برهان، ج 4، ص 376، ح 2]

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًی وَ لَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ * وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ الشَّیْطَانُ یَدْعُوهُمْ إِلَی عَذَابِ السَّعِیرِ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

آیه فوق درباره ی نضربن حارث نازل شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «اتَّبِعْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک» یعنی «از آنچه پروردگارت برای تو نازل نموده پیروی کن» و او گفت: «بلکه من از عادات پدرانم پیروی می کنم» پس این آیه نازل شد. (2)

«وَ مَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی وَ إِلَی اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» (3)

امام کاظم از پدران خود علیهم السلام نقل نموده که فرموده اند:

«عُرْوَةِ الْوُثْقَی» مودّت ما اهل بیت است. (4)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هر کس دوست می دارد که به «عُرْوَةِ الْوُثْقَی» تمسّک نماید که هرگز شکستی در

ص: 504


1- سوره ی لقمان، آیات 20 و 21.
2- علی بن إبراهیم، قال: فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قوله: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدیً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلی عَذابِ السَّعِیرِ: «فهو النضر بن الحارث، قال له رسول الله صلی الله علیه و آله: اتبع ما انزل إلیک من ربک. قال: بل أتبع ما وجدت علیه آبائی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 378، ح 1]
3- سوره ی لقمان، آیه ی 22.
4- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا أحمد بن محمّد بن سعید عن أحمد بن الحسین بن سعید عن أبیه عن حصین بن مخارق عن أبی الحسن موسی بن جعفر عن أبیه عن آبائه علیه السلام فی قوله عزّوجلّ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی قال مودتنا أهل البیت. [تأویل الآیات، ج 1، ص 432، ح 10]

آن نباشد، باید به ولایت برادر و وصیّ من علیّ بن ابیطالب علیه السلام تمسّک کند، چرا که هر کس او را دوست بدارد و ولایت او را بپذیرد هلاک نخواهد شد، و هر کس او را دشمن بدارد و بغض او را داشته باشد نجات نخواهد یافت. (1)

محمّد بن شاذان از طریق عامّه از حضرت رضا از پدرانش علیهم السلام نقل نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«زود است که بعد از من فتنه تاریک و کوری پیدا شود، و هر کس به «عُرْوَةِ الْوُثْقَی» تمسّک کند از آن فتنه نجات خواهد یافت» گفته شد: یا رسول الله «عُرْوَةِ الْوُثْقَی» چیست؟ فرمود: «ولایت سیّد الوصییّن علیه السلام است» گفته شد: سیّد الوصییّن کیست؟ فرمود: «امیرالمؤمنین است» گفته شد: أمیرالمؤمنین کیست؟ فرمود: «آقا و مولای مسلمانان و امام آنان بعد از من است» گفته شد: یا رسول الله مولا و امام مسلمین بعد از شما کیست؟ فرمود: برادرم علیّ بن ابیطالب است. (2)

ص: 505


1- فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی عبد الله بن عبّاس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله من أحب ان یستمسک بالعروة الوثقی التی لا انفصام لها فلیستمسک بولایة أخی و وصیی علی بن أبی طالب فانه لا یهلک من أحبه و تولاه، و لا ینجو من أبغضه و عاداه. [تفسیر نور الثّقلین، ج 1، ص 264]
2- الشیخ الفقیه أبو الحسن محمّد بن أحمد بن علی بن الحسین بن شاذان: رواه من طریق العامة، عن الرّضا علیه السلام، عن آبائه علیهم السلام، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ستکون بعدی فتنة مظلمة، الناجی منها من تمسک بالعروة الوثقی. فقیل: یا رسول الله، و ما العروة الوثقی؟ قال: ولایة سید الوصیین. قیل: یا رسول الله، و من سید الوصیین. قال: أمیر المؤمنین. قیل: یا رسول الله، و من أمیر المؤمنین؟ قال: مولی المسلمین و إمامهم بعدی. قیل: یا رسول الله، و من مولی المسلمین و إمامهم بعدک؟ قال: أخی علی بن أبی طالب». [تفسیر برهان، ج 4، ص 380، ح 6]

مؤلّف گوید:

روایات در تفسیر «عُرْوَةِ الْوُثْقَی» فراوان است و برخی از آن ها در تفسیر آیة الکرسی گذشت.

«وَ لَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (1)

مرحوم طبرسی گوید:

امام صادق علیه السلام «الْبَحْرُ یَمُدُّهُ» را «و البحرُ مِدادهُ» خوانده است. (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

علّت نزول این آیه این بوده که یهود درباره ی روح از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کردند، و آن حضرت فرمود: «الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی، وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» یعنی روح از امر پروردگار من است و شما را دانش کمی می باشد، یهود گفتند: تنها ماییم که دارای دانش کمی هستیم و یا همه مردم چنین اند؟ فرمود: «همه مردم چنین اند». یهود گفتند: ای محمّد اگر تو دارای دانش کمی هستی چگونه قرآن بر تو نازل شده [در حالی که آن تبیان کلّ شئ است «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» و به ما نیز تورات داده شده است «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً؟» پس خداوند این آیه را نازل نمود: «وَ لَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ…» و از این ایه روشن شد که علم خداوند بیش

ص: 506


1- سوره ی لقمان، آیه ی 27.
2- قرأ أبو عمرو و یعقوب و البحر بالنصب و الباقون بالرفع و قرأ جعفر بن محمّد علیه السلام و البحر مداده و فی قراءة ابن مسعود و بحر یمده و هی قراءة طلحة بن مصرف و قراءة الحسن و الأعرج و البحر یمده بضم الیاء. [مجمع البیان، ج 8، ص 503]

از این هاست، و آنچه از علم به شما داده شده، نزد شما کثیر و فراوان است، و لکن نزد خداوند قلیل و ناچیز است. (1)

یحیی بن اکثم به حضرت ابی الحسن هادی علیه السلام عرض کرد:

معنای آیه «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ، ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ» چیست؟ امام علیه السلام فرمود: هفت دریا عبارت است از: عین کبریت، عین یمن، عین برهوت، عین طبریّة، جمّة ما سیدان، جمّة افریقیّة، عین با هوران. [و جُمّة: مکانی را گویند که آب در آن جمع می شود] سپس فرمود: و ماییم کلمات الله که هرگز فضائل ما شماره نمی گردد و تمام نمی شود. (2)

ص: 507


1- قال علیّ بن ابراهیم القمّی: و قوله: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» و ذلک أن الیهود سألوا رسول الله صلی الله علیه و آله عن الروح، فقال الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا، قالوا نحن خاصة قال بل الناس عامة قالوا فکیف یجتمع هذان یا محمّد تزعم أنک لم تؤت من العلم إلّا قلیلا و قد أوتیت القرآن و أوتینا التوراة و قد قرأت: وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ و هی التوراة فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً، فأنزل الله تعالی: وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ یقول علم الله أکثر من ذلک و ما أوتیتم کثیر فیکم قلیل عند الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 166]
2- الطبرسی فی (الإحتجاج): سأل یحیی بن أکثم أبا الحسن العالم العسکری علیه السلام عن قوله تعالی: سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ ما هی؟ فقال: «هی عین الکبریت، و عین الیمن، و عین البرهوت، و عین الطبریة، و جمة ما سیدان، و جمة إفریقیة، و عین باهوران، و نحن الکلمات التی لا تدرک فضائلنا و لا تستقصی». و رواه الشیخ المفید فی (الإختصاص) ببعض التغییر. [تفسیر برهان، ج 4، ص 381، ح 4]

«مَّا خَلْقُکُمْ وَ لَا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ» (1)

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید:

به ما رسیده (و الله أعلم) که اهل کتاب به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله گفتند: «خداوند -- همان گونه که تو گمان می کنی و ما اعتقاد داریم -- ما را در مراحلی مانند نطفه و علقه و مضغه و… آفریده است، آیا چگونه ما در قیامت در یک ساعت زنده و مبعوث می شویم؟!» و در پاسخ آنان این آیه نازل شد: «مَّا خَلْقُکُمْ وَ لَا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ»، «إِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون.» (2)

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْمًا لَّا یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَ لَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ» (3)

امیرالمؤمنین علیه السلام پس از کلام مفصّلی، در پاسخ سائلی که گفت:

چه کسی از این مردم رأی صحیح و عمل درستی دارد؟ فرمود: کسی که فریب مردم را نخورده باشد و به خود مغرور نشده باشد، و دنیا با جلوه های خود او را گول نزده باشد. (4)

ص: 508


1- سوره ی لقمان، آیه ی 28.
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله ما خَلْقُکُمْ وَ لا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ واحِدَةٍ بلغنا و الله أعلم أنهم قالوا یا محمّد خلقنا أطوارا نطفا ثم علقا ثم أنشأنا خَلْقاً آخَرَ کما تزعم و تزعم أنا نبعث فی ساعة واحدة! فقال الله ما خَلْقُکُمْ وَ لا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ واحِدَةٍ إنّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 166]
3- سوره ی لقمان، آیه ی 33.
4- فی من لایحضره الفقیه عن أمیر المؤمنین علیه السلام حدیث طویل و فیه قال السائل: فأی الناس اثبت رأیا؟ قال: من لم یغره الناس من نفسه، و لم تغره الدنیا بتشویقها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 217، ح 102]

و در حدیث آمده:

«الکیّس، من حاسب نفسه و عمل لما بعد الموت. و الفاجر، من اتّبع نفسه هواها و تمنّی علی اللَّه». یعنی انسان زیرک و دانا کسی است که خود را به حساب بکشد و برای بعد از مرگ خود کاری بکند، و فاجر کسی است که از هوای نفس خود پیروی کند و خود را طلبکار خدا بداند. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام -- به کسی که بدون توجّه به سخن خود، از دنیا مذمّت می نمود -- فرمود:

دنیا خانه صدق است، برای کسی که او را تصدیق کند [و خوب او را بشناسد] و خانه عافیت است، برای کسی که به او معرفت پیدا کرده باشد، و خانه ثروت است، برای کسی که از آن توشه بگیرد. تا این که فرمود: دنیا مسجد و محلّ عبادت پیامبران و وحی الهی و مصلّای ملائکه خداوند و محلّ تجارت اولیای اوست و اولیای خدا، در دنیا رحمت خدا را به دست می آورند، و سود و درآمد دنیا، بهشت است.

تا این که فرمود:

چگونه کسی می تواند از دنیا مذمّت کند؟ در حالی که دنیا، به فرزندان خود اعلان خطر و فراق نموده و خود را توصیف کرده و با سرور خود مردم را به سرور آخرت تشویق نموده، و با بلاهای خود، بلاهای آخرت را گوشزد نموده، تا تخویف و تحذیر و ترغیب و ترهیب کرده باشد؛ پس ای کسی که از دنیا مذمّت می کنی، و می گویی او تو را فریب داده است، دنیا چگونه تو را فریب

ص: 509


1- فی مجمع البیان و فی الحدیث الکیس من حاسب نفسه و عمل لما بعد الموت، و الفاجر من اتبع نفسه هواها و تمنی علی الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 217، ح 103]

داده؟ آیا به این که قبرهای مادران و پدرانت را به تو نشان داده تو را فریب داده است؟ در حالی که تو بسیار برای شفای آنان کوشیدی، و اطبا را برای آنان توصیف نمودی و برای شفای آنان به جستجوی داروها رفتی، و داروها ثمربخش نشد، و سفارشات تو به اطبا کارساز نگردید و این صحنه ها به تو هشدار داد و دنیا روزهای آخر زندگی و افتادن در بستر مرگ را به یاد تو آورد که در آن حال گریه تو، سودی نخواهد داشت و دوستان تو نیز کارساز نخواهند بود! (1)

«إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِی نَفْسٌ مَّاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَ مَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

علم به این پنج چیز مخصوص خداود و از صفات اوست و هیچ ملک مقرّب و بنیّ مرسلی از آن ها آگاه نیست. (3)

ص: 510


1- فی إرشاد المفید رحمة الله علیه من کلام أمیر المؤمنین علیه السلام لرجل سمعه یذم الدنیا من غیر معرفة بما یجب أن یقول فی معناها: الدنیا دار صدق لمن صدقها، و دار عافیة لمن فهم عنها، و دار غنی لمن تزود منها، مسجد أنبیاء الله و مهبط وحیه، و مصلی ملائکته، و متجر أولیائه اکتسبوا فیها الرحمة و ربحوا فیها الجنة فمن ذا یذمها و قد آذنت ببینها، و نادت بفراقها، و نعت نفسها فشوقت بسرورها الی السرور، و ببلاءها الی البلاء تخویفا و تحذیرا و ترغیبا، و ترهیبا، فیا ایها الذام للدنیا و المغتر بتغریرها متی غرتک أ بمصارع آبائک فی البلی أم بمصارع أمهاتک تحت الثری کم عللت بکفیک و مرضت بیدیک تبتغی لهم الشفاء! و تستوصف لهم الأطباء، و تلتمس لهم الدواء، لم تنفعهم بطلبک و لم تشفعهم بشفاعتک، مثلت لهم الدنیا مصرعک و مضجعک حیث لا ینفعک بکاءک، و لا یغنی عنک أحباؤک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 217، ح 104]
2- سوره ی لقمان، آیه ی 34.
3- قال الصّادق علیه السلام هذه الخمسة أشیاء لم یطلع علیها ملک مقرب و لا نبی مرسل و هی من صفات الله عزّوجلّ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 167]

روایت فوق را صدوق نیز در کتاب «مَنْ لَا یَحْضُرُهُ الْفَقِیهُ» (1)، از امام صادق علیه السلام نقل نموده است.

ابن ابی الحدید نقل نموده که امیرالمؤمنین علیه السلام هنگامی که خواست، برای جنگ با خوارج حرکت کند، یکی از منجمیّن به آن حضرت گفت: «شما سه ساعت که از روز می گذرد حرکت کن، و اگر الآن حرکت کنی، به شما و اصحاب شما آسیب می رسد».

امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود:

آیا تو می دانی در شکم اسب من فرزند نری قرار دارد و یا فرزند مادّه ای؟ منجّم گفت: «اگر محاسبه کنم می دانم» امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هر کس تو را تصدیق کند قرآن را تکذیب نموده است، چرا که خداوند می فرماید: «إِنَ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ…» سپس فرمود:

حضرت محمّد صلی الله علیه و آله چنین ادّعایی را نکرد، آیا تو گمان کرده ای که می توانی برای سفر من، ساعت خیر و ساعت شرّ را بدانی؟ اگر کسی تو را تصدیق کند، باید از استعانه و کمک خواستن از خدا بی نیاز باشد. سپس فرمود: «اَللَّهُمَّ لَا طَیْرَ إِلَّا طَیْرُکَ، وَ لَا ضَیْرَ إِلَّا ضَیْرُکَ، وَ لَاإِلَهَ غَیْرُکَ.»

یعنی خدایا فالی نیست مگر فال تو. و منعی نیست مگر منع تو، و معبودی جز تو نیست. (2)

ص: 511


1- ج 1، ص 84، ح 383.
2- ابن أبی الحدید فی (شرح نهج البلاغة)، قال: روی ابن دیزیل، قال: لما خرج علی علیه السلام من الکوفة إلی الحروریة، قال له رجل: یا أمیر المؤمنین، سر علی ثلاث ساعات مضین من النهار، فإنک إن سرت الساعة أصابک و أصحابک أذی. فقال علیه السلام: «أفی بطن فرسی ذکر أم انثی؟». قال: إن حسبت علمت. فقال علیه السلام: «من صدقک کذب القرآن، قال الله تعالی: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ الآیة». ثم قال: «إن محمّدا صلی الله علیه و آله لم یدع علم ما ادعیت، أ تزعم أنک تهدی إلی الساعة التی یصیب النفع [من سار فیها]، و تنهی عن الساعة التی یحیق السوء [بمن سار فیها]؟ فمن صدقک فقد استغنی عن الاستعانة بالله عزّوجلّ -- ثم قال -- اَللَّهُمَّ لا طیر إلّا طیرک، و لا ضیر إلّا ضیرک، و لا إله غیرک». [تفسیر برهان، ج 4، ص 382، ح 6]

در پایان حدیث فوق از حَبّه عُرَنی نقل شده که گوید:

امیرالمؤمنین علیه السلام در همان ساعتی که منجّم او را از حرکت در آن نهی کرد، حرکت نمود، و چون ما حرکت کردیم و به خوارج رسیدیم آنان به ما تیراندازی کردند، و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خودداری کنید، و باز آنان تیراندازی کردند و فرمود خودداری کنید و پس از مرتبه سوّم فرمود: الآن قتال با آنان نیکوست، به آنان حمله کنید. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامی که نطفه در رحم واقع می شود خداوند ملکی را می فرستد تا از آن خاکی که او باید در آن دفن شود مقداری برگیرد و به آن نطفه بیامیزد، از این رو همواره قلب او متمایل به آن خاک می باشد، تا در آن دفن شود. (2)

ص: 512


1- قال: و روی مسلم الضبی، عن حبة العرنی، قال: سار فی الساعة التی نهاه عنها المنجم، فلما انتهینا إلیهم رمونا، فقلنا لعلی علیه السلام: یا أمیر المؤمنین، قد رمونا. فقال: «کفوا». ثم رمونا، فقال: «کفوا». ثم الثالثة، فقال: «الآن طاب لکم القتال، احملوا علیهم». [تفسیر برهان، ج 4، ص 382، ح 6]
2- فی الکافی عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن الحجال عن ابن بکیر عن أبی منهال عن الحارث بن المغیرة قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: ان النطفة إذا وقعت فی الرحم بعث الله عزّوجلّ ملکا فأخذ من التربة التی یدفن فیها، فماثها فی النطفة فلا یزال قلبه یحن إلیها حتّی یدفن فیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 220، ح 118]

سوره ی سجده

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه؛

به جز آیه ی 16 تا 20 که در مدینه ی منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی مومنون نازل شده است. (1)

عدد آیات: 30 آیه و یا 29 آیه است.

ثواب قرائت سوره ی سجده

مرحوم صدوق از حسین بن ابی علا از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

کسی که سوره ی سجده را در هر شب جمعه ای قرائت کند، خداوند نامه عمل او را به دست راست او می دهد، و اعمال او را محاسبه نمی کند، و در بهشت از رفقای محمّد و اهل بیت علیه السلام خواهد بود. (2)

از کتاب «خواصّ القرآن» نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هر کس این سوره را بخواند، مانند کسی خواهد بود که شب قدر را احیا نموده

ص: 513


1- تفسیر برهان، ج 6، ص 192.
2- بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ السَّجْدَةِ فِی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ أَعْطَاهُ اللَّهُ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ* وَ لَمْ یُحَاسِبْهُ بِمَا کَانَ مِنْهُ وَ کَانَ مِنْ رُفَقَاءِ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ص. [ثواب الأعمال، ص 110]

است، و کسی که آن را بنویسد و بر خود بیاویزد، از بیماری تب، و سردرد، و درد مفاصل ایمن خواهد بود. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که سوره ی سجده را بنویسد و بر خود بیاویزد، از تب ایمن می شود، و اگر بشوید و آب آن را بنوشد، گم راهی و انحراف او برطرف می شود، و با اذن خداوند به تب سوّم مبتلا نمی شود. [تب سوّم، تب روز سوّم را گویند.] (2)

و از جابر نقل شده که گوید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی خوابید تا سوره ی «الم تنزیل» و سوره ی «ملک» را بخواند. (3)

در کتاب خصال از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

سوره های سجده [و عزائم] چهار سوره است:

علق، نجم، الم تنزیل و حم سجده. (4)

ص: 514


1- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی صلی الله علیه و آله، أنه قال: «من قرأ هذه السورة فکأنما أحیا لیلة القدر، و من کتبها و جعلها علیه أمن الحمی، و وجع الرأس، و وجع المفاصل». [تفسیر برهان، ج 4، ص 385، ح 2]
2- و قال الصّادق علیه السلام: «من کتبها و علقها علیه أمن من الحمی، و إن شرب ماءها زال عنه الزیغ و المثلثة بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 385، ح 4]
3- و روی لیث بن أبی الزبیر عن جابر قال: کان رسول الله صلی الله علیه و آله لا ینام حتّی یقرأ الم تنزیل و تبارک الذی بیده الملک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 221، ح 4]
4- فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ان العزائم أربع: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ، و النجم، و تنزیل السجدة، و حم السجدة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 221، ح 5]

سوره ی سجده، آیات 1 تا 14

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الم (1) تَنْزیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ (2) أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ (3) اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ (4) یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (5) ذلِکَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (6) الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طینٍ (7) ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهینٍ (8) ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ (9) وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ (10) قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (11) وَ لَوْ تَری إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا

ص: 515

مُوقِنُونَ (12) وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ (13) فَذُوقُوا بِما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (14)

لغات:

«العرش» در آیه 54 اعراف تفسیر شد، و «ولیّ» در این آیه به معنای ناصر است، و «عزیز» به معنای غالب و منیع است و در این جا به قرینه رحیم به معنای منیع، شایسته تر است، و «سلاله» به معنای خالص و صفوه است، و «مَهین» به معنای حقیر و پست است، و «توفّی» به معنای دریافت کامل است، و «استوفی الدَیْن» یعنی طلب خود را کاملاً دریافت نمود، و «توکیل» واگذار کردن کار است به دیگری، و «نَکس» به معنای قلب و وارونه کردن است، و «أفئدة» جمع فؤاد به معنای قلب است، و «أبصرنا» یعنی صدّقنا.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (1) این کتابی است که از سوی پروردگار جهانیان نازل شده، و شک و تردیدی در آن نیست! (2) ولی آنان می گویند: «(محمّد) آن را بدروغ به خدا بسته است»، امّا این سخن حقّی است از سوی پروردگارت تا گروهی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذارکننده ای برای آنان نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند! (3) خداوند کسی است که آسمان ها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز [شش دوران] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت هیچ سرپرست

ص: 516

و شفاعت کننده ای برای شما جز او نیست آیا متذکّر نمی شوید؟! (4) امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما می شمرید بسوی او بالا می رود (و دنیا پایان می یابد). (5) او خداوندی است که از پنهان و آشکار با خبر است، و شکست ناپذیر و مهربان است! (6) او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد (7) سپس نسل او را از عصاره ای از آب ناچیز و بی قدر آفرید. (8) سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید و برای شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد امّا کمتر شکر نعمتهای او را بجا می آورید! (9) آن ها گفتند: «آیا هنگامی که ما (مردیم و) در زمین گم شدیم، آفرینش تازه ای خواهیم یافت؟!» ولی آنان لقای پروردگارشان را انکار می کنند (و می خواهند با انکار معاد، آزادانه به هوسرانی خویش ادامه دهند). (10) بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را می گیرد سپس شما را بسوی پروردگارتان بازمی گردانند.» (11) و اگر ببینی مجرمان را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده، می گویند: «پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدیم ما را بازگردان تا کار شایسته ای انجام دهیم ما (به قیامت) یقین داریم!» (12) و اگر می خواستیم به هر انسانی هدایت لازمش را (از روی اجبار بدهیم) می دادیم ولی (من آن ها را آزاد گذارده ام و) سخن و وعده ام حق است که دوزخ را (از افراد بی ایمان و گنهکار) از جنّ و انس همگی پر کنم! (13) (و به آن ها می گویم:) بچشید (عذاب جهنّم را)! به خاطر این که دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم و بچشید عذاب جاودان را به خاطر اعمالی که انجام می دادید! (14)

ص: 517

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ مَا لَکُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَ لَا شَفِیعٍ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ» (1)

عبد الله بن سِنان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

خداوند خیر را در روز یکشنبه آفرید، و شرّ را قبل از خیر خلق نفرمود، و در روز یکشنبه و دوشنبه زمین ها را خلق نمود، و در روز سه شنبه اقوات و خوارکی های آن ها را خلق نمود، و در روز چهارشنبه و پنجشنبه آسمان ها را خلق نمود، و در روز جمعه اقوات و خوراکی ها را خلق کرد، همان گونه که می فرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ.» (2)

مؤلّف گوید:

معنای «ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ» در سوره ی «طه» گذشت.

«یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاء إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ» (3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از تدبیر امور، امر و نهی الهی به بندگان می باشد، و همه این ها روز

ص: 518


1- سوره ی سجده، آیه ی 4.
2- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن الله خلق الخیر یوم الأحد، و ما کان لیخلق الشر قبل الخیر، و فی یوم الأحد و الاثنین خلق الأرضین، و خلق أقواتها فی یوم الثلاثاء، و خلق السماوات یوم الأربعاء و یوم الخمیس، و خلق أقواتها یوم الجمعة، و ذلک قول الله: خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 387، ح 2]
3- سوره ی سجده، آیه ی 5.

قیامت ظاهر می شود، و مقدار آن روز، هزار سال از سال های دنیاست. (1)

امام صادق علیه السلام پس از سخنان مفصّلی فرمود:

در قیامت پنجاه موقف و ایستگاه وجود دارد و هر موقفی هزار سال از سال های دنیاست. و سپس این آیه را قرائت نمود: «فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خمسین أَلْفَ سَنَةٍ.» (2) و (3)

مؤلّف گوید:

اخبار این موضوع با تفصیل در سوره حج ذیل آیه «وَ إِنَ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» گذشت.

«الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِینٍ * ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ» (4)

مؤلّف گوید:

خَلَقَه با فتح لام و سکون آن قرائت شده است و در معنا تفاوتی ندارد.

ص: 519


1- قوله یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ یعنی (الأمور التی یدبرها و الأمر و النهی الذی أمر به و أعمال العباد کل هذا یظهره یوم القیامة فیکون مقدار ذلک الیوم ألف سنة من سنی الدنیا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 168]
2- سوره ی معارج، آیه ی 4.
3- فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی ابی عبد الله علیه السلام انه قال فی کلام طویل: فان فی القیامة خمسین موقفا کل موقف مثل الف سنة مما تعدون، ثم تلا هذه الآیة: «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 222، ح 7]
4- سوره ی سجده، آیات 9-7.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «انسان» حضرت آدم علیه السلام است، و «نَسل» به معنای ذریّه است [سُمیّت به لأنّها تنسلّ و تنفصل من سلالةٍ] و نَسل فرزندان سلالة است و سلالة به معنای زبده و صفوه ی از چیزی است، و مقصود از «مَّاء مَّهِینٍ» نطفه است، و «سوّاه» یعنی استحاله من نطفةٍ إلی علقةٍ؛ و من علقةٍ إلی مضغة، حتّی نفخ فیه الروح. (1)

حضرت رضا علیه السلام در پاسخ سلیمان مزوری که متکلم خراسان نامیده می شد و خود را یکتای در علم کلام می دانست و منکر بدا بود، فرمود:

ای سلیمان برای چه منکر بداء [و مشیّت مستمرّ خداوند] شده ای؟ در حالی که خداوند می فرماید: «أولم یری الإنسان أنّا خلقناه من قبل و لم یک شیئاً» و می فرماید: «وَ هُوَ الَّذی یَبْدَؤُ الْخَلْقَ ثُمَ یُعیدُهُ» و می فرماید: «بَدِیعُ السَّماواتِ

وَ الْأَرْضِ» و می فرماید: «یَزِید فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ» و می فرماید: «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ» و می فرماید: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ -- إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِم» و می فرماید: «وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ…» و مسأله بدا و استمرار مشیّت الهی از این آیات روشن و واضح است؟! (2)

ص: 520


1- و قوله الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ قال هو آدم علیه السلام ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ أی ولده مِنْ سُلالَةٍ و هو الصفو من الطعام و الشراب مِنْ ماءٍ مَهِینٍ قال النطفة المنی ثُمَّ سَوَّاهُ أی استحالة من نطفة إلی علقة و من علقة إلی مضغة حتّی نفخ فیه الروح. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 168]
2- فی عیون الاخبار فی باب مجلس الرّضا علیه السلام مع سلیمان المروزی یقول فیه المأمون بعد کلام طویل: یا عمران هذا سلیمان المروزی متکلم خراسان، قال عمران: یا أمیر المؤمنین انه یزعم انه واحد خراسان فی النظر و ینکر البداء؟ قال. فلم تناظره؟ قال عمران: ذلک إلیک، فدخل الرّضا علیه السلام فقال: فی أی شی ء أنتم؟ قال عمران: یا بن رسول الله هذا سلیمان المروزی فقال له سلیمان: أ ترضی بأبی الحسن و بقوله فیه؟ فقال عمران: قد رضیت بقول ابی الحسن فی البداء علی ان یأتینی فیه بحجة احتج بها علی نظرائی من أهل النظر، قال المأمون: یا أبا الحسن ما تقول فیما تشاجرا فیه؟ قال: و ما أنکرت من البداء یا سلیمان، و الله عزّوجلّ یقول: «أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً» و یقول عزّوجلّ: «وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» و یقول: «بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» و یقول عزّوجلّ: «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ» و یقول: «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ» و یقول عزّوجلّ: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ» و یقول عزّوجلّ: «وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ» و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 222، ح 9]

«قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

… من در معراج به ملکی از ملائکه برخورد نمودم که نشسته بود و همه دنیا مقابل او قرارداشت و در دست او لوحی از نور بود و در آن نگاه می کرد و توجّه به طرف راست و چپ خود نمی نمود و همواره با حال حزن در آن لوح نگاه می کرد، پس من به جبرئیل گفتم: این کیست؟ جبرئیل گفت: این ملک الموت است و همواره مشغول قبض ارواح می باشد. پس من گفتم: ای جبرئیل مرا نزد او ببر تا با او سخن بگویم، پس مرا نزد او برد و من بر او سلام کردم، و جبرئیل به او گفت: این محمّد و نبیّ رحمت صلی الله علیه و آله است که خداوند او را به سوی بندگان خود فرستاده. پس ملک الموت بر من سلام و تحیّت فرستاد و گفت: «من به شما بشارت می دهم و همه خیر را در امّت شما

ص: 521


1- سوره ی سجده، آیه ی 11.

می بینم»، و من گفتم: «الحمد لله المنّان، ذی النعم و الإحسان علی عباده، ذلک من فضل ربّی و رحمته علیَّ».

سپس جبرئیل گفت:

«کار این ملک از همه ملائکه سخت تر است» من گفتم: آیا هر کس تا کنون مرده و بعد از این خواهد مرد را، این ملک قبض روح می نماید؟ جبرئیل گفت: آری پس من به او گفتم: آیا تو آنان را هر کجا که باشند می بینی؟ گفت: آری. سپس گفت: «خداوند دنیا را در مقابل من چنان مسخّر نموده که همه دنیا برای من مانند درهمی است که در دست کسی باشد و آن را زیر و رو کند هر گونه که بخواهد، و هیچ خانه ای نیست مگر آن که من در هر روز پنج مرتبه در آن نظر می کنم، و چون اهل خانه ای بر میّت خود گریه می کنند، من به آنان می گویم: بر میّت خود گریه نکنید، چرا که من برای یکایک شما می آیم، تا احدی از شما باقی نماند». رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حقّا که مرگ امر بزرگ و داهیه و مصیبت بزرگی است، جبرئیل گفت: و بعد از مرگ مصیبت بزرگ تر و بزرگ تر است!! (1)

ص: 522


1- قال علیّ بن ابراهیم القمّی: حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن هشام عن أبی عبد الله علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله لما أسری بی إلی السماء رأیت ملکا من الملائکة بیده لوح من نور لا یتلفت یمینا و لا شمالا مقبلا علیه کهیئة الحزین، فقلت من هذا یا جبرئیل فقال: هذا ملک الموت مشغول فی قبض الأرواح فقلت أدنینی منه یا جبرئیل لأکلمه، فأدنانی منه فقلت له یا ملک الموت أ کل من مات أو هو میت فیما بعد أنت تقبض روحه قال نعم قلت و تحضرهم بنفسک قال نعم و ما الدنیا کلها عندی فیما سخرها الله لی و مکننی منها إلّا کالدرهم فی کف الرجل یقلبه کیف یشاء و ما من دار فی الدنیا إلّا و أدخلها فی کل یوم خمس مرات و أقول إذا بکی أهل البیت علی میتهم لا تبکوا علیه فإن لی إلیکم عودة و عودة حتّی لا یبقی منکم أحد، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله کفی بالموت طامة یا جبرئیل! فقال جبرئیل إنّما بعد الموت أطم و أعظم من الموت. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 168]

اسباط بن سالم گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: فدای شما شوم، آیا ملک الموت می داند چه کسی را باید قبض روح نماید؟ فرمود:

او از پیش خود نمی داند، تا برگه هایی از آسمان نازل شود و به او گفته شود: «فلانی فرزند فلانی را قبض روح کن.» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامی که ملک الموت برای قبض روح محتضر می آید، او را می بندد، و گرنه محتضر آرام نمی گیرد [و فرار می کند.] (2)

جابر از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد یکی از انصار که مرد صالحی بود، هنگام مرگ حاضر شد و چون ملک الموت را دید به او فرمود: «به او ارفاق کن او صاحب من و مرد مؤمنی است» ملک الموت گفت: ای محمّد شاد و مطمئن باش، چرا که من با هر مؤمنی رفیق و دوست هستم».

سپس گفت:

ای محمّد بدان که من چون فرزند آدم را قبض روح می نمایم و صدای ناله و

ص: 523


1- فی الکافی ابو علی الأشعری عن محمّد بن عبد الجبار عن ابن فضال عن علی بن عقبة عن أسباط بن سالم مولی أبان قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام جعلت فداک یعلم ملک الموت بقبض من یقبض؟ قال: لا انما هی صکاک تنزل من السماء: اقبض نفس فلان بن فلان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 224، ح 14]
2- و عنه: عن علی، عن أبیه، عن عبد الله بن المغیرة، عن السکونی، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن المیت إذا حضره الموت، أوثقه ملک الموت، و لولا ذلک ما استقر». [تفسیر برهان، ج 4، ص 390، ح 6]

فریاد اهل او بلند می شود، من در کنار خانه او می ایستم و روح او در دست من است و به آنان می گویم: به خدا سوگند ما ظلم به او نکرده ایم و قبل از اجل او را قبض روح ننموده ایم و گناهی در قبض روح او نکرده ایم و اگر شما راضی به کار خدا باشید و بر آن صبر کنید، مورد ستایش هستید و خداوند به شما پاداش خواهد داد، و اگر جزع و بی صبری کنید گناهکار و مورد خشم خدا خواهید بود، و شما حق اعتراض به ما را ندارید، و ما باز برای قبض روح شما خواهیم آمد، پس شما از بی صبری و شکایت شدیداً پرهیز کنید، چرا که من سراغ هر خانه ای در زمین و دریا خواهم آمد، و در هر روزی پنج مرتبه هنگام نمازها به هر خانه ای سر می زنم، تا جایی که ما به آنان آگاه تر از خود آنان هستیم. سپس ملک الموت به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا محمّد! اگر من بخواهم روح یک پشه ای را قبض کنم، بدون امر الهی نمی توانم قبض نمایم، و من خود مؤمن را هنگام مرگ به شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله» تلقین می نمایم. (1)

ص: 524


1- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن محبوب، عن المفضل بن صالح، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «حضر رسول الله صلی الله علیه و آله رجلا من الأنصار، و کانت له حالة حسنة عند رسول الله صلی الله علیه و آله، فحضره عند موته، فنظر إلی ملک الموت عند رأسه، فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله: ارفق بصاحبی فإنه مؤمن. فقال له ملک الموت: یا محمّد، طب نفسا، و قر عینا، فإنی بکل مؤمن رفیق شفیق. و اعلم -- یا محمّد -- أنی لأحضر ابن آدم عند قبض روحه، فإذا قبضته صرخ صارخ من أهله عند ذلک، فاتنحی فی جانب الدار و معی روحه، فأقول لهم: و الله ما ظلمناه، و لا سبقنا به أجله، و لا استعجلنا به قدره، و ما کان لنا فی قبض روحه من ذنب، فإن ترضوا بما صنع الله و تصبروا تؤجروا و تحمدوا، و إن تجزعوا و تسخطوا تأثموا و توزروا، و ما لکم عندنا من عتبی، و إن لنا عندکم أیضا لبقیة و عودة، فالحذر الحذر، فما من أهل بیت مدر و لا شعر، فی بر و لا بحر، إلّا و أنا أتصفحهم فی کل یوم خمس مرات عند مواقیت الصلاة، حتّی لأنا أعلم منهم بأنفسهم، و لو أنی -- یا محمّد -- أردت قبض نفس بعوضة ما قدرت علی قبضها حتّی یکون الله عزّوجلّ هو الآمر بقبضها، و إنّی لملقن المؤمن عند موته شهادة أن لا إله إلّا الله، و أن محمّدا رسول الله صلی الله علیه و آله». [تفسیر برهان، ج 4، ص 390، ح 7]

رسول خدا صلی الله علیه و آله به ابوذّر فرمود:

ای ابوذّر! هنگامی که من در معراج به آسمان رفتم به ملکی برخورد کردم که بر روی کرسیّ از نور نشسته بود، و بر سر او تاجی از نور بود، و یکی از پاهای او در مشرق و دیگری در مغرب بود، و مقابل او لوحی بود و در آن نگاه می کرد و دنیا مقابل چشم او و مخلوق مقابل او بودند، و دست او به مشرق و مغرب می رسید، پس من به جبرئیل گفتم: این کیست که من ملکی بزرگ تر از او ندیده ام؟ جبرئیل گفت: «این عزرائیل است نزدیک او برو و به او سلام کن» پس من نزد او رفتم و گفتم: «سَلَامٌ عَلَیْکَ حَبِیبِی مَلَکَ الْمَوْتِ» پس او گفت: «وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا أَحْمَدُ مَا فَعَلَ ابْنُ عَمِّکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ؟» گفتم: آیا تو پسر عمّ من را می شناسی؟ عزرائیل گفت: چگونه او را نمی شناسم؟ در حالی که خداوند جل جلاله مرا مأمور به قبض روح همه مخلوق نموده جز روح تو و روح علیّ بن ابیطالب، و خداوند خود شما را با مشیّت خویش قبض روح می نماید. (1)

ص: 525


1- ابن شهر آشوب: فی حدیث عن رسول الله صلی الله علیه و آله، قال: «یا أبا ذر، لما أسری بی إلی السماء مررت بملک جالس علی سریر من نور، علی رأسه تاج من نور، إحدی رجلیه فی المشرق و الاخری فی المغرب، و بین یدیه لوح ینظر فیه، و الدنیا کلها بین عینیه، و الخلق بین رکبتیه، و یده تبلغ المشرق و المغرب، فقلت: یا جبرئیل، من هذا؟ فما رأیت من ملائکة ربی جل جلاله أعظم خلقا منه. قال: هذا عزرائیل ملک الموت ادن فسلم علیه، فدنوت منه، فقلت: سلام علیک، حبیبی ملک الموت. فقال: و علیک السّلام یا أحمد. و ما فعل ابن عمک علی بن أبی طالب؟ فقلت: و هل تعرف ابن عمی؟ قال: و کیف لا أعرفه؟ فإن الله جل جلاله وکلنی بقبض الأرواح ما خلا روحک و روح علی بن أبی طالب، فإن الله یتوفاکما بمشیئته». [تفسیر برهان، ج 4، ص 391، ح 10]

مؤلّف گوید:

روایات مربوط به قبض روح مؤمن و کافر فراوان است و ما برخی از آن ها را در کتاب «راه بهشت» نقل کردیم.

«وَ لَوْ تَرَی إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ» (1)

در برخی از روایات آمده که مرگ را سه هزار «سکرة الموت» هست و هر «سکرة الموت» سخت تر از هزار ضربه شمشیر است… و ملک الموت را اعوانی است که عدد آنان را جز خدا نمی داند، و هر کدام آنان اگر مجاز باشند می توانند آسمان ها و زمین های هفتگانه را به صورت یک لقمه ببلعند، و غصّه و لحظه ای از لحظات مرگ سخت تر از هزار ضربه شمشیر است، و هر چه خداوند آفریده تا اجل خود زنده است و چون مدّت و اجل او تمام شود محکوم به فنا خواهد بود. (2)

ص: 526


1- سوره ی سجده، آیه ی 12.
2- و فیه: و فی بعض الأخبار: أن للموت ثلاثة آلاف سکرة، کل سکرة منها أشد من ألف ضربة بالسیف. -- و فیه: و فی بعض الأخبار: أن الدنیا کلها بین یدی ملک الموت کالمائدة بین یدی الرجل، یمد یده إلی ما شاء منها فیتناوله و یأکل، و الدنیا، مشرقها و مغربها، برها و بحرها، و کل ناحیة منها، أقرب إلی ملک الموت من الرجل علی المائدة، و أن معه أعوانا، و الله أعلم بعدتهم، لیس منهم ملک إلّا لو اذن له أن یلتقم السبع سماوات، و الأرضین السبع فی لقمة واحدة لفعل، و أن غصة من غصص الموت أشد من ألف ضربة بالسیف، و کل ما خلق الله عزّوجلّ یترکه إلی الأجل، فإنه موقت لوفاء العدة و انقضاء المدة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 391، ح 13 و 14]

سوره ی سجده، آیات 15 تا 30

متن:

إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ (15) تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (16) فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (17) أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ (18) أَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (19) وَ أَمَّا الَّذینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعیدُوا فیها وَ قیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (20) وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (21) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ (22) وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فی مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی إِسْرائیلَ (23) وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ (24) إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ (25) أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ أَ فَلا یَسْمَعُونَ (26) أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ (27) وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (28) قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذینَ کَفَرُوا إیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ (29) فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ (30)

لغات:

«تجافی» به معنای تباعد و دوری از چیزی است، و «مضجع» به معنای فرش و

ص: 527

بستر و خوابگاه است و جمع آن مضاجع است، و «ما أخفی لهم» یعنی ما أخر لهم، و «قرّة عینٍ» یعنی چیزی که سبب روشنائی چشم و شادی روح است و به آن گفته می شود: «لا عین رأت و لا أذن سمعت و لا خطر علی قلب شرٍ»، و «عذاب الأدنی» یعنی عذاب دنیا مانند قتل و اسارت و قحط، و روایت شده که «عذاب أدنی» در رجعت خواهد بود، و «عذاب أکبر» عذاب آخرت است، و «مریة» به معنای شک است، و «أرض جُرُز» زمین خالی شده از بنا و سکنه است، و «یوم الفتح» یعنی یوم النصر، و «سَوْق» به معنای سیر دادن حیوان و یا انسان مجرم است، و بعضی گویند: «جُرُز» زمین خشک و خالی از نبات و گیاه است.

ترجمه:

تنها کسانی که به آیات ما ایمان می آورند که هر وقت این آیات به آنان یادآوری شود به سجده می افتند و تسبیح و حمد پروردگارشان را بجا می آورند، و تکبّر نمی کنند. (15) پهلوهای شان از بسترها در دل شب دور می شود (و بپا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند، و از آنچه به آنان روزی داده ایم انفاق می کنند! (16) هیچ کس نمی داند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشم هاست برای آن ها نهفته شده، این پاداش کارهایی است که انجام می دادند! (17) آیا کسی که باایمان باشد همچون کسی است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند. (18) امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت جاویدان از آن آن ها خواهد بود، این وسیله پذیرایی (خداوند) از آن هاست به پاداش آنچه انجام می دادند. (19) و امّا کسانی که فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند)، جایگاه همیشگی آن ها آتش است هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آن ها را به آن بازمی گردانند و به آنان گفته

ص: 528

می شود: «بچشید عذاب آتشی را که انکار می کردید!» (20) به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) می چشانیم، شاید بازگردند! (21) چه کسی ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او یادآوری شده و او از آن اعراض کرده است؟! مسلّماً ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت! (22) ما به موسی کتاب آسمانی دادیم و شک نداشته باش که او آیات الهی را دریافت داشت و ما آن را وسیله هدایت بنی اسرائیل قرار دادیم! (23) و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند چون شکیبایی نمودند، و به آیات ما یقین داشتند. (24) البتّه پروردگار تو میان آنان روز قیامت در آنچه اختلاف داشتند داوری می کند (و هر کس را به سزای اعمالش می رساند)! (25) آیا برای هدایت آن ها همین کافی نیست که افراد زیادی را که در قرن پیش از آنان زندگی داشتند هلاک کردیم؟! این ها در مساکن (ویران شده) آنان راه می روند در این آیاتی است (از قدرت خداوند و مجازات دردناک مجرمان) آیا نمی شنوند؟! (26) آیا ندیدند که ما آب را بسوی زمینهای خشک می رانیم و بوسیله آن زراعتهایی می رویانیم که هم چهارپایانشان از آن می خورند و هم خودشان تغذیه می کنند آیا نمی بینند؟! (27) آنان می گویند: «اگر راست می گویید، این پیروزی شما کی خواهد بود؟!» (28) بگو: «روز پیروزی، ایمان آوردن، سودی به حال کافران نخواهد داشت و به آن ها هیچ مهلت داده نمی شود!» (29) حال که چنین است، از آن ها روی بگردان و منتظر باش آن ها نیز منتظرند! (تو منتظر رحمت خدا و آن ها هم منتظر عذاب او!) (30)

ص: 529

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِهَا… * تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: اصل اسلام و فرع اسلام و قلّه و منزلت بالای اسلام چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اصل اسلام نماز است، و فرع آن زکات است، و قلّه و منزلت بالای آن جهاد در راه خداست.

آن مرد گفت: یا رسول الله! ابواب خیر کدام است؟ فرمود: «روزه سپری است [در مقابل آتش دوزخ] و صدقه خطاها و گناهان را پاک می کند، و قیام مرد برای تجهّد و مناجات با پروردگار در نیمه شب. از ابواب خیر است» و سپس این آیه را تلاوت نمود «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ.» (2)

ص: 530


1- سوره ی سجده، آیات 17-15.
2- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن علی بن النعمان عن ابن مسکان عن سلیمان بن خالد عن أبی جعفر علیه السلام قال: الا أخبرک بالإسلام أصله و فرعه و ذروة سنامه؟ قلت: بلی جعلت فداک قال: أما أصله فالصلاة و فرعه الزکاة و ذروة سنامه الجهاد، ثم قال: ان شئت أخبرتک بأبواب الخیر؟ قلت: نعم جعلت فداک، قال: الصوم جنة و الصدقة تذهب بالخطیئة و قیام الرجل فی جوف اللیل یذکر الله، ثم قرأ «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 228، ح 30]

ابوعبیده حذّاء گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه فوق به من فرمود:

شاید تو فکر می کنی که اهل تهجّد و نماز شب، شب ها به خواب نمی روند؟ گفتم: خدا و رسول او داناترند. فرمود: چاره ای از راحت گذاردن این بدن نیست و تو باید او را راحت بگذاری تا روح از آن خارج شود، و بدن استراحت کند، و چون روح به بدن بازر می گردد، بدن برای کار و تلاش قوی تر باشد، چنان که خداوند می فرماید: «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ…».

سپس فرمود:

این آیه درباره ی امیرالمؤمنین علیه السلام و پیروان و شیعیان او نازل شد، و آنان اوّل شب می خوابیدند و چون ثلثی از شب و یا آنچه خدا می خواست می گذشت، به درگاه خدای خود پناه می بردند، و در حال ترس از عذاب و امید و طمع به عطای او بودند، و خداوند در قرآن احوال آنان را برای پیامبر خود بیان نموده و فرموده است: که از عطای خود آنان را بهر ه مند می کند، و در جوار رحمت خود در بهشت قرارشان خواهد داد، و ترس و هراس شان را برطرف خواهد نمود» گفتم: فدای شما شوم، اگر من آخر شب به پا خواستم چه بگویم؟ فرمود: بگو:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ إِلَهِ الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتَی وَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ». سپس فرمود: اگر تو چنین بگویی پلیدی شیطان و وسوسه های او از تو دور می شود، إن شاءالله تعالی. (1)

ص: 531


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی أبی عبیدة الحذاء عن أبی جعفر علیه السلام قال: «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً» لعلک تری ان القوم لم یکونوا ینامون؟ قال قلت: الله و رسوله و ابن رسوله أعلم قال: فقال: لا بد لهذا البدن أن تریحه حتّی یخرج نفسه، فاذا خرج النفس استراح البدن و رجع الروح قوة علی العمل، فانما ذکرهم «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً» أنزلت فی أمیر المؤمنین علیه السلام و أتباعه من شیعتنا ینامون فی أول اللیل فاذا ذهب ثلثا اللیل أو ما شاء الله فزعوا الی ربهم راغبین مرهبین طامعین فیما عنده، فذکر الله فی کتابه فأخبرک بما أعطاهم انه أسکنهم فی جواره و أدخلهم جنته و آمنهم خوفه، و أذهب رعبهم، قال: قلت: جعلت فداک ان أنا قمت فی آخر اللیل ای شی ء أقول إذا قمت؟ قال: قل الحمد لله رب العالمین و اله المرسلین و الحمد لله الذی یحیی الموتی و یبعث من فی القبور فانک إذا قلتها ذهب عنک رجز الشیطان و وسواسه إن شاءالله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 227، ح 29]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هر عمل نیکی را که بنده انجام بدهد، ثواب و پاداش آن در قرآن ذکر شده است مگر نماز شب که به خاطر بزرگی ثواب آن نزد خداوند، پاداش آن بیان نشده است و خداوند می فرماید: «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ… إلی قوله: یَعْمَلُونَ….» (1)

حسین بن سعید در کتاب زهد از ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

خداوند به دست قدرت خود بهشتی آفریده که جز او کسی آن را ندیده است و هیچ مخلوقی اطلاعی از آن ندارد و در هر صبحگاهی گشوده می شود و خداوند به او می فرماید: «بوی خوش خود را فراوان کن، بوی خوش خود را فراوان کن» و آن بهشت می گوید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ».

ص: 532


1- فإنه حدثنی أبی عن عبد الرحمن بن أبی نجران عن عاصم بن حمید عن أبی عبد الله علیه السلام قال ما من عمل حسن یعمله العبد إلّا و له ثواب فی القرآن إلّا صلاة اللیل فإن الله لم یبین ثوابها لعظم خطرها عنده فقال تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ إلی قوله یَعْمَلُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 148، ح 6]

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

و این بهشت همان بهشتی است که خداوند درباره ی آن می فرماید: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ.» (1)

مرحوم طبرسی در معنای آیه «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا…»، از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل نموده که فرموده اند:

مقصود از این آیه این است که آنان خود را از بستر بلند می کنند برای نماز شب و آنان همان متهجّدان در شب هستند که از بسترها به پا می خیزند برای نماز و عبادت. (2)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ…»، فرمود:

«کَانُوا لَا یَنَامُونَ حَتَّی یُصَلُّوا الْعَتَمَةَ»، یعنی آنان کسانی هستند که نمی خوابند تا نماز عشا را بخوانند. (3)

ص: 533


1- … ثم قلت: أفی الجنة غناء؟ قال: ان فی الجنة شجرا یأمر الله ریاحها فتهب فتضرب تلک الشجر بأصوات لم یسمع الخلائق مثلها حسنا، ثم قال: هذا عوض لمن ترک السماع للغناء فی الدنیا مخافة الله قال: قلت: جعلت فداک زدنی فقال: ان الله تعالی خلق جنة بیده و لم ترها عین و لم یطلع علیها مخلوق یفتحها الرب کل صباح فیقول: ازدادی ریحا ازدادی طیبا و هو قول الله فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 227، ح 27]
2- الطبرسی: فی معنی الآیة، قال: تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً، أی ترتفع جنوبهم عن مواضع اضطجاعهم لصلاة اللیل، و هم المتهجدون باللیل، الذین یقومون عن فرشهم للصلاة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 397، ح 12]
3- فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده قال: قال الصّادق علیه السلام فی قوله: «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ» قال: کانوا لا ینامون حتّی یصلوا العتمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 229، ح 34]

و نیز فرمود:

«إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَلَی ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ: فَطَبَقَةٌ یَعْبُدُونَهُ رَغْبَةً فِی ثَوَابِهِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ، وَ آخَرُونَ یَعْبُدُونَهُ فَرَقاً مِنَ النَّارِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ هِیَ الرَّهْبَةُ، وَ لَکِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْکِرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ…» (1)

یعنی عبادت مردم سه گونه است: گروهی خدا را به خاطر ثواب و پاداش عبادت می کنند، و این عبادت اهل طمع است، و گروهی از ترس عذاب او را عبادت می کنند، و این عبادت غلامان است، و لکن من به خاطر محبّت، خدا را عبادت می کنم و این عبادت کرام و صاحبان امنیّت است.

«أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ * أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی نُزُلًا بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ * وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ» (2)

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ…»، فرمود:

امیرالمؤمنین علیه السلام و ولید بن عقبة بن ابی معیط تشاجر و نزاعی پیدا کردند و ولید فاسق به آن حضرت گفت: «به خدا سوگند زبان من و بزرگی من و قدرت جنگی من از شما قوی تر است» و امیرالمؤمنین به او فرمود: «ساکت باش ای فاسق» و پس از آن، آیات فوق نازل شد، بنابراین مقصود از «أَمَّا

ص: 534


1- فی کتاب الخصال عن یونس بن ظبیان قال: قال الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السلام: ان الناس یعبدون الله علی ثلثة أوجه: فطبقة تعبده رغبة فی ثوابه فتلک عبادة الحرصاء و هو الطمع، و آخرون یعبدونه فرقا فتلک عبادة العبید و هی الرهبة، و لکنی أعبده حبا له فتلک عبادة الکرام و هو الأمن و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 227، ح 28]
2- سوره ی سجده، آیات 20-18.

الَّذِینَ آمَنُوا…» علیّ بن ابیطالب علیه السلام است، و مقصود از «أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا…»، ولید بن عقبة است. (1)

در مناقب ابن شهر آشوب از امام باقر علیه السلام نقل شده که آن حضرت پس از ذکر روایت فوق فرمود:

سپس حسّان بن ثابت این قصّه را به شعر در آورد و گفت:

أَنْزَلَ اللَّهُ وَ الْکِتَابُ عَزِیزٌ *** فِی عَلِیٍّ وَ فِی الْوَلِیدِ قُرْآناً

فَتَبَوَّأَ الْوَلِیدُ مِنْ ذَاکَ فِسْقاً *** وَ عَلِیٌّ مُبَوَّأٌ إِیمَاناً

لَیْسَ مَنْ کَانَ مُؤْمِناً عَرَفَ اللَّهَ *** کَمَنْ کَانَ فَاسِقاً خَوَّاناً

سَوْفَ یُجْزَی الْوَلِیدُ خِزْیاً وَ نَاراً *** وَ عَلِیٌّ لَا شَکَّ یُجْزَی جِنَانا

«وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (2)

مفضّل گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

«عَذَابِ الْأَدْنَی» گرانی، و عذاب اکبر شمشیر حضرت مهدی علیه السلام است. (3)

ص: 535


1- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ قال فذلک أن علی بن أبی طالب علیه السلام و الولید بن عقبة بن أبی معیط تشاجرا فقال الفاسق الولید بن عقبة: أنا و الله أبسط منک لسانا و أحد منکم سنانا و أمثل منک جثوا فی الکتیبة، قال علی ع: اسکت فإنما أنت فاسق فأنزل الله أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی نُزُلًا بِما کانُوا یَعْمَلُونَ فهو علی بن أبی طالب علیهما السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 171، ح 1]
2- سوره ی سجده، آیه ی 21.
3- قال محمّد بن العبّاس حدثنا علی بن حاتم عن حسن بن محمّد بن عبد الواحد عن حفص بن عمر بن سالم عن محمّد بن حسین بن عجلان عن مفضل بن عمر قال سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ قال الأدنی غلاء السعر و الأکبر المهدی بالسیف. [تأویل الآیات، ص 437]

و در روایت دیگری فرمود:

«الْعَذَابِ الْأَدْنَی» «دَابَّةُ الْأَرْضِ» یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام است. (1)

مؤلّف گوید:

این معنا در سوره ی نمل در تفسیر آیه «وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ…» (2) گذشت.

و در سخن دیگری فرمود:

«عَذَابِ الْأَدْنَی» فراق احبّه و دوستان است در دنیا، تا مردم به فکر فراق اموات بیفتند، چنان که یعقوب علیه السلام تأسّف بر فراق یوسف را تحمّل نمود تا از فراق غیر او نجات یابد. (3)

و در سخن دیگری فرمود:

«عَذَابِ الْأَدْنَی» «دَابَّةُ الْأَرْضِ» و دجّال است. (4)

ص: 536


1- و قال أیضا حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس عن مفضل بن صالح عن زید عن أبی عبد الله علیه السلام قال العذاب الأدنی دابة الأرض. [تأویل الآیات، ص 437]
2- سوره ی نمل، آیه ی 82.
3- ابن بابویه، مرسلا: عن الصّادق علیه السلام، فی قوله عزّوجلّ: وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ: «إن هذا فراق الأحبة فی دار الدنیا، لیستدلوا به علی فراق الموتی، فکذلک یعقوب تأسف علی یوسف من خوف فراق غیره، فذکر یوسف لذلک». [تفسیر برهان، ج 4، ص 401، ح 5]
4- الطبرسی: قیل: هو عذاب القبر، عن مجاهد. قال: و روی أیضا عن أبی عبد الله علیه السلام. ثم قال: و الأکثر فی الروایة عن أبی جعفر، و أبی عبد الله علیهما السلام: «أن العذاب الأدنی: الدابة، و الدجال». [تفسیر برهان، ج 4، ص 401، ح 6]

و در سخن دیگری فرمود:

«عَذَابِ الْأَدْنَی»، قحطی و بی آبی است، و «عذاب أکبر»، خروج و قیام حضرت مهدی علیه السلام با شمشیر است در آخرالزمان. (1)

«وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ» (2)

امام باقر علیه السلام فرمود:

پیشوایان و امامان در کتاب خدا دو قسم اند: امام عدل و امام جور، چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» و امامان عدل به امر خدا و دستورات او مردم را هدایت می کنند، نه به امر مردم [و ستمکاران]، و آنان امر خدا را مقدّم بر امر طاغوت ها می نمایند و حکم او را مقدّم بر حکم آنان قرار می دهند، و خداوند درباره ی طاغوت ها می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ» (3)، یعنی طاغوت ها امر خود را مقدّم بر امر خدا می کنند، و حکم خود را مقدّم بر حکم خدا می نمایند و بر خلاف کتاب خدا، به خواسته های نفسانی خود عمل می کنند. (4)

ص: 537


1- الشیبانی فی (نهج البیان)، قال: روی عن جعفر الصّادق علیه السلام: «أن الأدنی: القحط، و الجدب، و الأکبر: خروج القائم المهدی علیه السلام بالسیف فی آخر الزمان». [تفسیر برهان، ج 4، ص 401، ح 7]
2- سوره ی سجده، آیه ی 24.
3- سوره ی قصص، آیه ی 41.
4- ثم قال علی بن إبراهیم: حدثنا حمید بن زیاد، قال: حدثنا محمّد بن الحسین، عن محمّد بن یحیی، عن طلحة بن زید، عن جعفر بن محمّد، عن أبیه علیهما السلام، قال: «الأئمّة فی کتاب الله إمامان: إمام عدل، و إمام جور، قال الله: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لا بأمر الناس، یقدمون أمر الله قبل أمرهم، و حکم الله قبل حکمهم، قال: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ یقدمون أمرهم قبل أمر الله، و حکمهم قبل حکم الله، و یأخذون بأهوائهم خلافا لما فی کتاب الله». [تفسیر برهان، ج 4، ص 402، ح 2]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در جمیع احوال خود صبر کرد، و خداوند بشارت ائمّه ی -- از اهل بیت -- را به او داد و آنان را به صبر توصیف نمود و فرمود: «وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ.» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

آیه فوق فقط درباره ی فرزندان فاطمه علیها السلام نازل شد. (2)

صاحب مناقب گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علیّ و فاطمه علیهما السلام دعا نمود و فرمود:

«اَللَّهُمَّ اجْمَعْ شَمْلَهُمَا وَ أَلِّفْ بَیْنَ قُلُوبِهِمَا وَ اجْعَلْهُمَا وَ ذُرِّیَّتَهُمَا مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ وَ ارْزُقْهُمَا ذُرِّیَّةً طَاهِرَةً طَیِّبَةً مُبَارَکَةً وَ اجْعَلْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا الْبَرَکَةَ وَ اجْعَلْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِکَ إِلَی طَاعَتِکَ وَ یَأْمُرُونَ بِمَا یُرْضِیکَ». یعنی، خدایا زندگی علی و فاطمه علیهما السلام را سامان بده، و قلب های شان را مرتبط به همدیگر کن و ذریّه آنان را وارثان بهشت گردان، و علی و فاطمه علیهما السلام را ذریّه پاک و مبارک و طیّب روزی کن، و در ذریّه ی آنان برکت قرار ده، و آنان را امامانی که هادی به

ص: 538


1- و عنه، قال: حدثنی أبی، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن حفص بن غیاث، عن أبی عبد الله علیه السلام -- فی حدیث -- عن رسول الله صلی الله علیه و آله: «فصبر رسول الله صلی الله علیه و آله فی جمیع أحواله، ثم بشر بالأئمّة من عترته، و وصفوا بالصبر، فقال: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 402، ح 3]
2- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا علی بن عبد الله بن أسد، عن إبراهیم بن محمّد الثقفی، عن علی ابن هلال الأحمسی، عن الحسن بن وهب العبسی، عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر محمّد بن علی (صلوات الله علیهم)، قال: «نزلت هذه الآیة فی ولد فاطمة علیها السلام خاصة: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 402، ح 4]

امر تو باشند و مردم را به اطاعت و خشنودی تو بخوانند قرار ده. (1)

«أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاء إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْکُلُ مِنْهُ…» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«أَرْضِ الْجُرُزِ»، زمین خراب را گویند، و این مَثَلی است که خداوند برای رجعت

و حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف زده است، و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را از رجعت خبر داد، آنان گفتند: «مَتَی هَذَا الْفَتْحُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» و خداوند فرمود: «وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ» (3). و چون گفتند: «مَتَی هَذَا الْفَتْحُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»، خداوند به پیامبر خود فرمود: «قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُون»، یعنی به آنان بگو: هنگام فتح و ظهور حضرت مهدی علیه السلام ایمان کسانی که به قیام او کافر بوده اند سودی برایشان ندارد و به آنان مهلت داده نمی شود، پس ای رسول من، تو از منکرین رجعت و قیام حضرت مهدی علیه السلام اعراض کن و منتظر وعده خدا باش، آنان نیز منتظر عذاب خواهند بود. (4)

ص: 539


1- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب ان النّبی صلی الله علیه و آله دعا لعلی و فاطمة علیهما السلام فقال: اَللَّهُمَّ اجمع شملهما و ألف بین قلوبهما و ذریتهما من ورثة جنة النعیم، و ارزقهما ذریة طاهرة طیبة مبارکة، و اجعل فی ذریتهما البرکة، و اجعلهم أئمّة یهدون بأمرک الی طاعتک و یأمرون بما یرضیک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 233، ح 50]
2- سوره ی سجده، آیه ی 27.
3- سوره ی سجده، آیه ی 21.
4- علی بن إبراهیم، فی قوله: أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ، قال: الأرض الخراب، و هو مثل ضربه الله فی الرجعة و القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، فلما أخبرهم رسول الله صلی الله علیه و آله بخبر الرجعة، قالوا: متی هذا الفتح إن کنتم صادقین؟ و هی معطوفة علی قوله: وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ، فقالوا: مَتی هذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ؟ فقال الله: قُلْ لهم، یا محمّد: یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ یا محمّد وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 402، ح 1]

ابن درّاج گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که در تفسیر آیه «قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ»، فرمود:

مقصود، روز فتح دنیا برای حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است، و در آن روز کسانی که ایمان به قیام او نیاورده باشند و یقین به قیام او پیدا نکرده اند سودی از ایمان و تقرّب خود به خداوند نمی برند، و تنها اعتقاد به قیام اوست که ایمان را سودمند می کند و پاداش بنده و شأن او را نزد خداوند بزرگ می نماید، و سبب دخول در بهشت و دوری از دوزخ می شود، و این پاداش کسانی است که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ذریّه پاک او را پذیرفته اند. (1)

مؤلّف گوید:

بحث رجعت و قیام حضرت مهدی علیه السلام در ذیل آیات مربوط به خود گذشت و خواهد آمد و ما در کتاب «دولة المهدی علیه السلام» و کتاب «دولت ها صالحین» این بحث را مشروحاً بیان نمودیم و در کتب بزرگان از اعلام نیز درباره ی رجعت و قیام مهدی علیه السلام مشروحاً بیان شده است.

ص: 540


1- قال محمّد بن عبّاس رحمة الله علیه حدثنا الحسین بن عامر عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب عن محمّد بن سنان عن ابن دراج قال سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول فی قول الله عزّوجلّ قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ قال یوم الفتح یوم تفتح الدنیا علی القائم لا ینفع أحدا تقرب بالإیمان ما لم یکن قبل ذلک مؤمنا و بهذا الفتح موقنا فذلک الذی ینفعه إیمانه و یعظم عند الله قدره و شأنه و تزخرف له یوم البعث جنانه و تحجب عنه فیه نیرانه و هذا أجر الموالین لأمیر المؤمنین و لذریته الطیبین صلوات الله علیهم أجمعین. [تأویل الآیات، ص 438]

سوره ی احزاب

اشاره

محلّ نزول: مدینه ی منوّره [اجماعاً]

ترتیب نزول: بعد از سوره ی آل عمران نازل شده است.

عدد آیات: 73 آیه [اجماعاً].

ثواب قرائت سوره ی احزاب

امام صادق علیه السلام فرمود:

«هر کس فراوان سوره ی احزاب را بخواند، روز قیامت در جوار حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و خانواده او خواهد بود. سپس فرمود: سوره ی احزاب دارای فضایح و زشتی های مردان و زنان قریش و غیر قریش است….» (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

کسی که سوره ی احزاب را قرائت کند و به خانواده خود و دیگران بیاموزد به او امان از عذاب قبر داده می شود، و کسی که آن را در پوست آهو بنویسد و در ظرفی

ص: 541


1- بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ کَانَ کَثِیرَ الْقِرَاءَةِ لِسُورَةِ الْأَحْزَابِ کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی جِوَارِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ أَزْوَاجِهِ ثُمَّ قَالَ سُورَةُ الْأَحْزَابِ فِیهَا فَضَائِحُ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ مِنْ قُرَیْشٍ وَ غَیْرِهِمْ یَا ابْنَ سِنَانٍ إِنَّ سُورَةَ الْأَحْزَابِ فَضَحَتْ نِسَاءَ قُرَیْشٍ مِنَ الْعَرَبِ وَ کَانَتْ أَطْوَلَ مِنْ سُورَةِ الْبَقَرَةِ وَ لَکِنْ نَقَصُوهَا وَ حَرَّفُوهَا. [ثواب الأعمال، ص 110]

قرار بدهد و در منزل خود گذارد، برای دختران و خواهران و خویشان اول

فراوان خواستگار می آید، و همه مردم به اذن الهی به او رغبت پیدا می کنند،

گرچه فقیر باشد. (1)

مؤلّف گوید:

روایت فوق از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است. (2)

ابیّ بن کعب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

«وَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْأَحْزَابِ وَ عَلَّمَهَا أَهْلَهُ وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُهُ أُعْطِیَ الْأَمَانَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْر». یعنی کسی که سوره ی احزاب را قرائت کند، و به خانواده و غلامان و کنیزان خود یاد بدهد، به او امان از عذاب قبر داده می شود. (3)

ص: 542


1- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی صلی الله علیه و آله أنه قال: «من قرأ هذه السورة، و علمها ما ملکت یمینه، من زوجة و غیرها، اعطی أمانا من عذاب القبر من کتبها فی رق غزال، و جعلها فی حق فی منزله کثرت إلیه الخطاب، و طلب منه التزویج لبناته، و أخواته، و سائر قراباته، و رغب کل أحد إلیه، و لو کان صعلوکا فقیرا، بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 407، ح 2]
2- و قال الصّادق علیه السلام: «من کتبها فی رق ظبی، و جعلها فی منزله جاءت إلیه الخطاب فی منزله، و طلب التزویج فی بناته، و أخواته، و جمیع أهله و أقربائه، بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 407، ح 4]
3- فی مجمع البیان ابی بن کعب عن النّبی صلی الله علیه و آله قال: و من قرأ سورة الأحزاب و علمها أهله و ما ملکت یمینه أعطی الامان من عذاب القبر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 233، ح 2]

سوره ی احزاب، آیات 1 تا 8

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً (1) وَ اتَّبِعْ ما یُوحی إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً (2) وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکیلاً (3) ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللاَّئی تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبیلَ (4) ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ مَوالیکُمْ وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (5) النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُهاجِرینَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً (6) وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً (7) لِیَسْئَلَ الصّادقینَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْکافِرینَ عَذاباً أَلیماً (8)

ص: 543

لغات:

«ظِهار» یک روش جاهلی است و آن این است که مرد به همسر خود بگوید: «تو برای من مانند مادر من می باشی» کنایه از این که تو همسر من نیستی، و این یک نوع طلاق محسوب می شده است و اسلام از آن جلوگیری نموده و برای آن کفّاره قرار داده است، و «اَدعیاء» جمع دعّی به معنای فرزندی است که به غیر پدر او نسبت داده می شود و به آن پسر خوانده می گویند، و زمان جاهلیّت مردم پسر خوانده را فرزند خود می دانسته اند، و اسلام آن را نپذیرفته است، چرا که مردم زید بن حارثه که فرزند خوانده رسول خدا صلی الله علیه و آله بود را فرزند آن حضرت می دانستند و می گفتند: «او فرزند محمّد صلی الله علیه و آله است» و اسلام در این آیه آن را ردّ نموده و می فرماید: «ادْعُوهُمْ لِابائِهِمْ»، و «أولو الأرحام»، یعنی خویشان، و «میثاق» یعنی عهد و پیمان، و «میثاق غلیظ» یعنی پیمانی که به وسیله قسم و سوگند تأکید می شود.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است. (1) و از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی می شود پیروی کن که خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است. (2) و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خداوند حافظ و مدافع (انسان) باشد! (3) خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده و هرگز همسرانتان را که مورد «ظهار» قرار می دهید مادران شما قرار نداده و (نیز) فرزندخوانده های شما را فرزند حقیقی شما قرار نداده است این سخن شماست که به دهان خود می گویید (سخنی باطل و بی پایه) امّا خداوند حقّ را می گوید و او به راه راست هدایت می کند. (4) آن ها را به نام پدرانشان بخوانید که

ص: 544

این کار نزد خدا عادلانه تر است و اگر پدرانشان را نمی شناسید، آن ها برادران دینی و موالی شما هستند امّا گناهی بر شما نیست در خطاهایی که از شما سرمی زند (و بی توجّه آن ها را به نام دیگران صدا می زنید)، ولی آنچه را از روی عمد می گویید (مورد حساب قرار خواهد داد) و خداوند آمرزنده و رحیم است. (5) پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آن ها [مؤمنان] محسوب می شوند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرّر داشته اولی هستند، مگر این که بخواهید نسبت به دوستانتان نیکی کنید (و سهمی از اموال خود را به آن ها بدهید) این حکم در کتاب (الهی) نوشته شده است. (6) (به خاطر آور) هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و (همچنین) از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، و ما از همه آنان پیمان محکمی گرفتیم (که در ادای مسئولیت تبلیغ و رسالت کوتاهی نکنند)! (7) به این منظور که خدا راستگویان را از صدق شان (در ایمان و عمل صالح) سؤال کند و برای کافران عذابی دردناک آماده ساخته است. (8)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام صادق علیه السلام درباره ی این آیه و امثال آن فرمود:

خداوند پیامبر خود صلی الله علیه و آله را به «إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ»، مبعوث نمود، بنابراین در ظاهر این خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله است و لکن مقصود امّت او می باشد. (2)

ص: 545


1- سوره ی احزاب، آیه ی 1.
2- قال الصّادق علیه السلام إن الله بعث نبیه بإیاک أعنی و اسمعی یا جارة فالمخاطبة للنبی صلی الله علیه و آله و المعنی للناس. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 171]

مرحوم طبرسی گوید:

این آیه درباره ی ابوسفیان بن حرب و عکرمة بن ابی جهل و ابوالأعور سلمی نازل شد که بعد از جنگ احد به خاطر امانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان داد وارد مدینه شدند و با برخی از منافقین مانند: عبدالله بن ابیّ و عبدالله بن سعید بن ابی سرح و طعمة بن ابیرق، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: ای محمّد! شما دست از بدگوئی خدایان ما: «لات و عزّی و مناة» بردار و بگو: «آن ها در پیشگاه خداوند برای پرستش کنندگان خود شفاعت خواهند نمود» ما نیز تو را آزاد می گذاریم. [هر گونه می خواهی خدای خود را پرستش کن].

و این سخن برای رسول خدا صلی الله علیه و آله گران آمد، و عمر بن خطّاب گفت: «یا رسول الله اجازه بدهید تا ما آنان را بکشیم» و رسول خدا صلی الله علیه و آله نپذیرفت و فرمود: من به آنان امان داده ام و سپس دستور داد تا آنان را از مدینه خارج کردند و این آیه نازل شد: «وَ لَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ….» (1)

ص: 546


1- فی مجمع البیان نزلت فی أبی سفیان بن حرب و عکرمة بن أبی جهل و أبی الأعور السلمی قدموا المدینة و نزلوا علی عبد الله بن أبی بعد غزوة أحد بأمان من رسول الله صلی الله علیه و آله لیکلموه فقاموا و قام معهم عبد الله بن أبی و عبد الله بن سعید بن أبی سرح و طعمة بن أبیرق فدخلوا علی رسول الله صلی الله علیه و آله فقالوا: یا محمّد ارفض ذکر آلهتنا اللات و العزی و منوة و قل: ان لها شفاعة لمن عبدها، و ندعک و ربک، فشق ذلک علی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال عمر بن الخطاب: ائذن لنا یا رسول الله فی قتلهم، فقال: انی أعطیتهم الامان و أمر صلی الله علیه و آله فاخرجوا من المدینة ، و نزلت الآیة «و فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ» من أهل مکة أبا سفیان و أبا الأعور و عکرمة و المنافقین ابن أبی و ابن سعید و طعمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 234، ح 4]

«مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هر کس در نماز قلب او به چیزی جز خداوند تعلّق و توجّه پیدا کند، او به آن چیز نزدیک خواهد بود و از حقیقت نماز و آنچه خدا خواسته است دور خواهد بود، چرا که خداوند می فرماید: «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ.» (2)

صالح بن میثم تمّار گوید:

در کتاب پدرم یافتم که گوید: شبی خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بودیم و آن حضرت به ما فرمود: بنده ای که در محبّت ما هرگز کوتاهی و قصور نداشته باشد، به خاطر آن خیری است که خداوند در قلب او قرار داده، و هرگز کسی که دشمنان ما را دوست می دارد، ما را دوست نمی دارد، چرا که دو محبّت در یک قلب جمع نمی شود، چنان که خداوند می فرماید: «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ». تا با یکی از دو قلب گروهی را دوست بدار و با دیگری دشمنان آنان را دوست بدارد، و کسی که ما را دوست می دارد محبّت او خالص خواهد بود، مانند طلایی که غشیّ در آن نباشد… . (3)

ص: 547


1- سوره ی احزاب، آیه ی 4.
2- فی مصباح الشریعة قال الصّادق علیه السلام: فی کلام طویل فمن کان قلبه متعلقا فی صلوته بشی ء دون الله فهو قریب من ذلک الشی ء بعید، عن حقیقة ما أراد الله منه فی صلوته قال الله عزّوجلّ: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 234، ح 4]
3- -- فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی صالح بن میثم التمار رحمة الله علیه قال: وجدت فی کتاب میثم رضی الله عنه یقول: تمسینا لیلة عند أمیر المؤمنین علیه السلام فقال لنا ان عبدا لن یقصر فی حبنا لخیر جعله فی قلبه، و لن یحبنا من یحب مبغضنا ان ذلک لا یجتمع فی قلب واحد، و ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ، یحب بهذا قوما و یحب بالآخر عدوهم، و الذی یحبنا فهو یخلص حبنا کما یخلص الذهب لا غش فیه، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. -- فی تفسیر علی بن إبراهیم و فی روایة أبی الجارود عن ابی جعفر علیه السلام فی قوله «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» قال علی بن ابی طالب صلوات الله علیه: لا یجتمع حبنا و حب عدونا فی جوف إنسان، ان الله لم یجعل لرجل قلبین فی جوفه فیحب بهذا و یبغض بهذا. فاما محبنا فیخلص الحب لنا کما یخلص الذهب بالنار لا کدر فیه، فمن أراد ان یعلم فلیمتحن قلبه، فان شارک فی حبنا حب عدونا فلیس منا، و لسنا منه، و الله عدوهم و جبرئیل و میکائیل و الله عدو للکافرین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 234، ح 6 و 7]

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند در وجود یک نفر دو قلب قرار نداده تا با یکی از آن ها گروهی را دوست بدارد و با دیگری دشمنان آنان را دوست بدارد. (1)

مرحوم طبرسی گوید:

آیه فوق درباره ی حمید بن معمّر بن حبیب فهدی نازل شد، چرا که او مرد عاقل و با حافظه ای بود و هر چه را می شنید حفظ می کرد، از این رو می گفت: من در باطن خود دو قلب دارم و با هر کدام می فهمم و تعقّل می کنم، بیش از آنچه محمّد صلی الله علیه و آله می فهمد، و قریش او را «ذوالقلبین» می نامیدند، تا این که در جنگ بدر مشرکان مغلوب شدند و او نیز بین آنان بود و یکی از دو کفش خود را به پا کرده بود و دیگری را به دست گرفته بود، پس ابوسفیان به او گفت: مردم قریش چه شدند؟ او گفت: مغلوب شدند، ابوسفیان گفت: چرا تو یک کفش خود را به پا کرده و دیگری به دست گرفته ای؟ حمید بن معمّر گفت: من نفهمیدم و فکر کردم هر دو را به پا کرده ام، و از آن روز قریش

ص: 548


1- فی مجمع البیان و قال ابو عبد الله علیه السلام: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ، یحب بهذا قوما، و یحب بهذا أعدائهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 235، ح 8]

فهمیدند که او بیش از یک قلب ندارد، چرا که کفش خود را فراموش کرده و در دست گرفته است! (1)

امام صادق علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود:

هیچ بنده ای نیست که خداوند قلب او را به ایمان آزموده باشد، مگر آن که محبّت ما را در قلب خود خواهد یافت و ما را دوست می دارد، و هیچ بنده ای نیست که مورد غضب خدا باشد، مگر آن که بغض و دشمنی ما را در قلب خود می یابد و ما را دشمن می دارد، و ما از دوستان خود شاد می شویم و برای آنان طلب مغفرت می نماییم، و دشمنان خود را دشمن می داریم، و دوست ما همواره منتظر رحمت الهی می باشد، و ابواب رحمت الهی همواره به روی او گشوده است، و دشمن ما همواره در سرازیری آتش دوزخ قرار دارد، و آن سرازیری او را به جهنّم می رساند، سپس فرمود: برای اهل رحمت، رحمت خدا گوارا باد، و هلاکت و ویل بر اهل آتش باد، چنان که خداوند می فرماید: «فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ.» (2) و (3)

ص: 549


1- و فیه قوله: «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» نزل فی أبی معمر حمید بن معمر بن حبیب الفهدی، و کان لبیبا حافظا لما یسمع، و کان یقول: ان فی جوفی لقلبین أعقل بکل واحد منهما أفضل من عقل محمّد، و کانت قریش تسمیه ذا القلبین فلما کان یوم بدر و هزم المشرکون و فیهم أبو معمر تلقاه أبو سفیان بن حرب و هو آخذ بیده احدی نعلیه، فقال له: یا با معمر ما حال الناس؟ قال: انهزموا قال: فما بالک احدی نعلیک فی یدک و الاخری فی رجلک؟ فقال ابو معمر: ما شعرت الا انهما فی رجلی، فعرفوا یومئذ انه لم یکن له الا قلب واحد لما نسی نعله فی یده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 235، ح 9]
2- سوره ی نحل، آیه ی 29.
3- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا محمّد بن الحسین بن حمید بن الربیع، عن جعفر بن عبد الله المحمّدی، عن کثیر بن عیاش، عن أبی الجارود، عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ. قال: «قال علی بن أبی طالب علیه السلام: لیس عبد من عبید الله، ممن امتحن الله قلبه للإیمان، إلّا و یجد مودتنا فی قلبه، فهو یودنا، و ما من عبد من عبید الله ممن سخط الله علیه إلّا و یجد بغضنا علی قلبه، فهو یبغضنا، فأصبحنا نفرح بحب المحب لنا، و نغتفر له، و نبغض المبغض، و أصبح محبنا ینتظر رحمة الله جل و عز، فکأن أبواب الرحمة قد فتحت له، و أصبح مبغضنا علی شفا جرف هار من النار، فکأن ذلک الشفا قد انهار به فی نار جهنّم، فهنیئا لأهل الرحمة رحمتهم، و تعسا لأهل النار مثواهم، إن الله عزّوجلّ یقول: فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ. و إنه لیس عبد من عبید الله یقصر فی حبنا لخیر جعله الله عنده، إذ لا یستوی من یحبنا و من یبغضنا، و لا یجتمعان فی قلب رجل أبدا، إن الله لم یجعل لرجل من قلبین فی جوفه، یحب بهذا، و یبغض بهذا، أما محبنا فیخلص الحب لنا کما یخلص الذهب بالنار، لا کدر فیه، و مبغضنا علی تلک المنزلة، و نحن النجباء، و أفراطنا أفراط الأنبیاء، و أنا وصی الأوصیاء، و الفئة الباغیة من حزب الشیطان، و الشیطان منهم، فمن أراد أن یعلم حبنا فلیمتحن قلبه، فإن شارک فی حبنا عدونا فلیس منا، و لسنا منه، و الله عدوه، و جبرئیل، و میکائیل، و الله عدو للکافرین». [تفسیر برهان، ج 4، ص 409، ح 2]

«وَ مَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ» (1)

مؤلّف گوید:

همانگونه که گذشت و در ابتدای سوره ی مجادله خواهد آمد، طلاق در زمان جاهلیّت این بوده که مرد به همسر خود می گفته: «ظَهْرُکِ کَظَهْرِ أُمّی»، یعنی پشت تو مانند پشت مادر من است یعنی من با تو همبستر نخواهم شد و این را طلاق و جدایی از همسر می دانسته اند و اسلام این عمل را تحریم نمود و برای آن کیفر و کفّاره قرار داد، و در این زمان ها به حمد الله متروک شده و برخی از مسلمانان حتّی اسم و معنای آن را نمی دانند و در فقه ما کتابی به نام کتاب ظهار برای احکام و حدود آن ثابت مانده است و ما روایات و

ص: 550


1- سوره ی احزاب، آیه ی 4.

احکام آن را در سوره مجادله در ذیل آیه «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها…»، خواهیم آورد، إن شاءالله.

«… وَ مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءکُمْ أَبْنَاءکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ * ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ مَوَالِیکُمْ…» (1)

ماجرای زید بن حارثه پسر خوانده رسول خدا صلی الله علیه و آله و همسر او زینب بنت جَحش

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: سبب نزول این آیه این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از ازدواج با خدیجه خویلد روزی به خاطر تجارت با خدیجه به بازار عکاظ رفت و دید که زید بن حارثه را به عنوان غلام به فروش گذارده اند و چون او را غلامی کیّس و زیرک و صاحب فهم و رأی نیکویی دید، او را خریداری نمود، و چون به رسالت و پیامبری مبعثو شد او را به اسلام دعوت کرد و او مسلمان شد و به او غلام محمّد صلی الله علیه و آله می گفتند، و چون این خبر به پدر او حارثه فرزند شراحیل کلبی رسید که مردی جلیل القدر بود در مکّه نزد ابوطالب رفت و گفت:

«فرزند من اسیر شده و در دست فرزند برادر شما می باشد و شما از او بخواهید تا یا او را بفروشد و یا فدیه بگیرد و یا آزادش کند» و چون ابوطالب با رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن گفت، آن حضرت فرمود: من او را آزاد کردم هر کجا می خواهد برود، پس حارثه برخاست و دست فرزند خود را گرفت و گفت: «تو باید به شرف و حسب خود باز گردی» زید گفت: «من هرگز از رسول خدا صلی الله علیه و آله

ص: 551


1- سوره ی احزاب، آیات 4 و 5.

جدا نمی شوم» حارثه گفت: آیا می خواهی از حَسَب و نَسَب خود جدا شوی و غلام قریش باشی؟ زید گفت: «من تا زنده هستم از رسول خدا صلی الله علیه و آله جدا نمی شوم» پس حارثه گفت:

«ای مردم قریش شاهد باشید که زید فرزند من است و من از او ارث می برم و او نیز از من ارث می برد» تا این که زید را مردم فرزند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله خواندند، و رسول خدا صلی الله علیه و آله او را دوست می داشت و او را «زید الحبّ» می نامید تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت نمود و در مدینه زینب دختر جحش را به او تزویج کرد، پس روزی زید نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نیامد و آن حضرت به منزل او رفت تا سراغی از او بگیرد، ناگهان همسر او را دید که در وسط هجره نشسته و عطری را می ساید و چون زن جمیله و زیبایی بود رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ النُّورِ وَ تَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ». و سپس به خانه خود بازگشت، پس زید به خانه بازگشت و زینب سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را به او منتقل نمود و زید گفت: آیا می خواهی تو را طلاق بدهم تا رسول خدا با تو ازدواج نماید؟ چرا که شاید تو مورد علاقه رسول خدا صلی الله علیه و آله واقع شده باشی؟ زینب گفت: «می ترسم تو مرا طلاق بدهی و رسول خدا صلی الله علیه و آله با من ازدواج نکند» پس زید نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت:

پدر و مادرم فدای شما یا رسول الله زینب چنین سخنانی را به من گفت آیا شما اجازه می دهید که من او را طلاق بدهم و شما با او ازدواج نمایید؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «برگرد و از خدا بترس و همسر خویش را نگهدار» چنان که خداوند می فرماید: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ

ص: 552

مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا… وَ کَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا» (1) و طبق این آیه خداوند رسول خدا صلی الله علیه و آله را به فوق عرش به زینب بنت جحش تزویج نمود، و منافقین گفتند: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همسران فرزندان ما را بر ما حرام نموده و خود با همسر فرزند خود ازدواج می نماید» در حالی که زید فرزند خوانده آن حضرت بود و فرزند نسبی او نبود [و خداوند در این قصّه می خواست بفرماید: فرزند خوانده فرزند محسوب نمی شود] از این رو فرمود: «وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُم…»، و در پایان فرمود: «ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ مَوَالِیکُمْ وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَ لَکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا * النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَ أُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَی أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا.» (2)و (3)

ص: 553


1- سوره ی احزاب، آیه ی 37.
2- سوره ی احزاب، آیات 5 و 6.
3- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن جمیل، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «کان سبب نزول ذلک أن رسول الله صلی الله علیه و آله لما تزوج بخدیجة بنت خویلد خرج إلی سوق عکاظ فی تجارة لها، فرأی زیدا یباع، و رآه غلاما کیسا حصیفا، فاشتراه، فلما نبئ رسول الله صلی الله علیه و آله دعاه إلی الإسلام فأسلم، و کان یدعی زید مولی محمّد صلی الله علیه و آله. فلما بلغ حارثة بن شراحیل الکلبی خبر ولده زید قدم مکة، و کان رجلا جلیلا، فأتی أبا طالب، فقال: یا أبا طالب، إن ابنی وقع علیه السبی، و بلغنی أنه صار إلی ابن أخیک، فاسأله، إما أن یبیعه، و إما أن یفادیه، و إما أن یعتقه. فکلم أبو طالب رسول الله صلی الله علیه و آله، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: هو حر، فلیذهب حیث شاء. فقام حارثة فأخذ بید زید، فقال له: یا بنی، الحق بشرفک و حسبک. فقال زید: لست أفارق رسول الله صلی الله علیه و آله أبدا. فقال له أبوه: فتدع حسبک و نسبک، و تکون عبدا لقریش؟ فقال زید: لست أفارق رسول الله صلی الله علیه و آله ما دمت حیا. فغضب أبوه، فقال: یا معشر قریش، اشهدوا أنی قد برئت من زید، و لیس هو ابنی. فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: اشهدوا أن زیدا ابنی، أرثه و یرثنی. و کان زید یدعی ابن محمّد، و کان رسول الله صلی الله علیه و آله یحبه، و سماه: زید الحب. فلما هاجر رسول الله صلی الله علیه و آله إلی المدینة زوجه زینب بنت جحش، فأبطأ عنه یوما، فأتی رسول الله صلی الله علیه و آله منزله یسأل عنه، فإذا زینب جالسة وسط حجرتها تسحق طیبا بفهر لها، فنظر إلیها، و کانت جمیلة حسنة، فقال: سبحان الله خالق النور، و تبارک الله أحسن الخالقین! ثم رجع رسول الله صلی الله علیه و آله إلی منزله، و جاء زید إلی منزله، فأخبرته زینب بما قال رسول الله صلی الله علیه و آله، فقال لها زید: هل لک أن أطلقک حتّی یتزوجک رسول الله صلی الله علیه و آله؟ فلعلک قد وقعت فی قلبه. فقالت: أخشی أن تطلقنی و لا یتزوجنی رسول الله صلی الله علیه و آله. فجاء زید إلی رسول الله صلی الله علیه و آله، فقال: بأبی أنت و امی -- یا رسول الله -- أخبرتنی زینب بکذا و کذا، فهل لک أن أطلقها حتّی تتزوجها؟ فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله: اذهب، و اتق الله، و أمسک علیک زوجک، ثم حکی الله، فقال: أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها إلی قوله: وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا فزوجه الله من فوقه عرشه، فقال المنافقون: یحرم علینا نساء أبنائنا و یتزوج امرأة ابنه زید! فأنزل الله فی هذا: وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ إلی قوله: یَهْدِی السَّبِیلَ. ثم قال: ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ إلی قوله: وَ مَوالِیکُمْ». فاعلم أن زیدا لیس ابن محمّد صلی الله علیه و آله، و إنّما ادعاه للسبب الذی ذکرناه، و فی هذا أیضا ما نکتبه فی غیر هذا الموضع، فی قوله: ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً. ثم نزل: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ أی من بعد ما حلل علیه فی سورة النساء. و قوله: وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ معطوف علی قصة امرأة زید وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ أی لا یحل لک امرأة رجل أن تتعرض لها حتّی یطلقها زوجها و تتزوجها أنت، فلا تفعل هذا الفعل بعد هذا. [تفسیر برهان، ج 4، ص 410]

ص: 554

«النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَ أُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَی أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا» (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

«این آیه درباره ی امارت و امامت نازل شد و درباره ی فرزندان امام حسین علیه السلام جاری خواهد بود، و ما از مؤمنین و مهاجرین و انصار سزاوارتر به امامت و به رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم» عبدالرحیم بن قصیر گوید: به آن حضرت گفتم: آیا برای فرزندان جعفر بن ابیطالب و فرزندان عبّاس در آن بهره ای هست؟ فرمود: «برای آنان در امامت بهره ای نیست» پس من فرزندان عبدالمطلّب را شماره کردم و آن حضرت فرمود: چنین نیست، و لکن فراموش کردم که از فرزندان امام حسن علیه السلام سؤال کنم و چون روز دیگر این سؤال را مطرح کردم فرمود: به خدا سوگند جز ما هیچ کدام از منسوبین به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بهره ای از آن ندارند. (2)

ص: 555


1- سوره ی احزاب، آیه ی 6.
2- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن أبیه، عن عبد الله بن المغیرة، عن ابن مسکان، عن عبد الرحیم بن روح القصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فیمن نزلت؟ فقال: «نزلت فی الإمرة، إن هذه الآیة جرت فی ولد الحسین علیه السلام من بعده، فنحن أولی بالأمر، و برسول الله صلی الله علیه و آله من المؤمنین و المهاجرین و الأنصار». فقلت: فلولد جعفر فیها نصیب؟ فقال: «لا». قلت: فلولد العبّاس فیها نصیب؟ فقال: «لا». فعددت علیه بطون بنی عبد المطلب، کل ذلک یقول: «لا». قال: و نسیت ولد الحسن علیه السلام، فدخلت بعد ذلک علیه، فقلت له: هل لولد الحسن علیه السلام فیها نصیب؟ فقال: «لا و الله -- یا عبد الرحیم -- ما لمحمّدی فیها نصیب غیرنا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 412، ح 1]

مرحوم کلینی با سند خود از ثویر از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

هرگز امامت بعد از حسن و حسین علیهما السلام در دو برادر قرار نگرفت و پس از امام حسین علیه السلام به علیّ بن الحسین علیه السلام منتقل شد چنان که خداوند می فرماید: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ»، بنابراین پس از علیّ بن الحسین علیه السلام امامت در فرزندان امامان قرار خواهد داشت. (1)

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود علی علیه السلام از هر کس سزاوارتر به امامت بر مردم بود، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله فراوان او را به مردم معرّفی نموده بود تا جایی که [در غدیر خم] دست او را گرفت و او را به عنوان امام و خلیفه بعد از خود به مردم نشان داد و علی علیه السلام قبل از رحلت نمودن از دنیا هرگز محمّد حنفیّه و عبّاس و هیچ فرزندی از فرزندان خود را به عنوان امام بعد از خود تعیین نکرد، و گرنه حسن و حسین علیهما السلام می گفتند: خداوند همان گونه که امر به اطاعت شما نموده است امر به اطاعت ما نیز نموده است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همان گونه که شما را برای امامت تعیین نموده ما را نیز تعیین نموده و همان گونه که آیه تطهیر درباره شما نازل شده درباره ما نیز نازل شده است از این رو پس از رحلت علی علیه السلام امام حسن علیه السلام که فرزند بزرگ تر او بود سزاوارتر به امامت بود و پس از او امام حسین علیه السلام سزاوارتر به امامت بود چرا که خداوند می فرماید: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ

ص: 556


1- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن الحسین بن ثویر بن أبی فاختة، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «لا تعود الإمامة فی أخوین بعد الحسن و الحسین علیهما السلام أبدا، إنّما جرت من علی بن الحسین علیه السلام کما قال الله تعالی: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فلا تکون بعد علی بن الحسین علیه السلام إلّا فی الأعقاب، و أعقاب الأعقاب». [تفسیر برهان، ج 4، ص 412، ح 2]

بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» و اگر امام حسن علیه السلام امامت را در فرزندان خود قرار می داد امام حسین علیه السلام می فرمود: خداوند همان گونه که امر به اطاعت از شما و اطاعت از پدر شما نموده امر به اطاعت از من نیز نموده است و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همان گونه که درباره ی شما تبلیغ نموده درباره ی من نیز تبلیغ نموده و آیه تطهیر را نیز درباره ی همه ما نازل نموده است، و پس از امام حسین علیه السلام نیز طبق آیه «أُولُوا الْأَرْحامِ» جز علیّ بن الحسین و سپس محمّد بن علیّ و… [تا امام زمان علیه السلام] کسی شایسته امامت نبوده و نخواهد بود. (1)

ص: 557


1- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، و علی بن محمّد، عن سهل بن زیاد أبی سعید، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن ابن مسکان، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «لما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله کان علی علیه السلام أولی الناس بالناس، لکثرة ما بلغ فیه رسول الله صلی الله علیه و آله، و إقامته للناس، و أخذه بیده، فلما مضی علی علیه السلام لم یکن یستطیع علی، و لم یکن لیفعل، أن یدخل محمّد بن علی، و لا العبّاس بن علی، و لا أحدا من ولده، إذن لقال الحسن و الحسین علیهما السلام: إن الله تبارک و تعالی أنزل فینا کما أنزل فیک، و أمر بطاعتنا کما أمر بطاعتک، و بلغ فینا رسول الله صلی الله علیه و آله کما بلغ فیک، و أذهب عنا الرجس کما أذهبه عنک. فلما مضی علی علیه السلام کان الحسن علیه السلام أولی بها لکبره، فلما توفی لم یستطع أن یدخل ولده، و لم یکن لیفعل ذلک، و الله عزّوجلّ یقول: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فیجعلها فی ولده، إذن لقال الحسین علیه السلام: أمر الله تبارک و تعالی بطاعتی کما أمر بطاعتک و طاعة أبیک، و بلغ فی رسول الله صلی الله علیه و آله کما بلغ فیک و فی أبیک، و أذهب عنی الرجس کما أذهب عنک و عن أبیک. فلما صارت إلی الحسین علیه السلام لم یکن أحد من أهل بیته یستطیع أن یدعی علیه، کما کان هو یدعی علی أخیه و علی أبیه لو أراد أن یصرفا الأمر عنه، و لم یکونا لیفعلا، ثم صارت حین أفضت إلی الحسین علیه السلام، فجری تأویل هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، ثم صارت من بعد الحسین علیه السلام، لعلی بن الحسین علیه السلام، ثم صارت من بعد علی بن الحسین علیه السلام إلی محمّد بن علی علیه السلام». و قال: «الرجس هو الشک، و الله لا نشک فی ربنا أبدا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 412، ح 3]

مؤلّف گوید:

آیه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ…»، به چند معنا در روایات تفسیر شده است:

خلافت و امامت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله همان گونه که گذشت،

طبقات ارث که بعد از عصبة و صاحبان سهم به خویشان دیگر می رسد،

امام صادق علیه السلام فرمود:

این آیه درباره ی امامت فرزندان امام حسین علیه السلام نازل شده است. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

این آیه در باره ی علیّ بن ابیطالب علیه السلام نازل شده است چرا که او «رَحِم» رسول خدا صلی الله علیه و آله است و به امارت و ملک و ایمان سزاوارتر از مؤمنین و مهاجرین می باشد (2)، و آیه صلاحیّت همه معانی فوق را دارد. (3)

ص: 558


1- قال محمّد بن العبّاس حدثنا الحسین بن عامر عن محمّد بن الحسین عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن حماد بن عثمان عن عبد الرحیم بن روح القصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال إنه سئل عن قول الله عزّوجلّ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ قال نزلت فی ولد الحسین قال قلت جعلت فداک نزلت فی الفرائض قال لا قلت ففی المواریث فقال لا قال نزلت فی الإمرة. [تأویل الآیات، ص 440]
2- و قال أیضا حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن محمّد بن عبد الرحمن بن الفضل عن جعفر بن الحسین الکوفی عن أبیه عن محمّد بن زید مولی أبی جعفر علیه السلام قال سألت مولای فقلت قوله عزّوجلّ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ قال هو علی ع معناه أنه رحم النّبی صلی الله علیه و آله فیکون أولی به من المؤمنین و المهاجرین. [تأویل الآیات، ص 440]
3- -- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن أبیه، عن عبد الله بن المغیرة، عن ابن مسکان، عن عبد الرحیم بن روح القصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فیمن نزلت؟ فقال: «نزلت فی الإمرة، إن هذه الآیة جرت فی ولد الحسین علیه السلام من بعده، فنحن أولی بالأمر، و برسول الله صلی الله علیه و آله من المؤمنین و المهاجرین و الأنصار». فقلت: فلولد جعفر فیها نصیب؟ فقال: «لا». قلت: فلولد العبّاس فیها نصیب؟ فقال: «لا». فعددت علیه بطون بنی عبد المطلب، کل ذلک یقول: «لا». قال: و نسیت ولد الحسن علیه السلام، فدخلت بعد ذلک علیه، فقلت له: هل لولد الحسن علیه السلام فیها نصیب؟ فقال: «لا و الله -- یا عبد الرحیم -- ما لمحمّدی فیها نصیب غیرنا». -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن الحسین بن ثویر بن أبی فاختة، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «لا تعود الإمامة فی أخوین بعد الحسن و الحسین علیهما السلام أبدا، إنّما جرت من علی بن الحسین علیه السلام کما قال الله تعالی: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فلا تکون بعد علی بن الحسین علیه السلام إلّا فی الأعقاب، و أعقاب الأعقاب». -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، و علی بن محمّد، عن سهل بن زیاد أبی سعید، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن ابن مسکان، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «لما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله کان علی علیه السلام أولی الناس بالناس، لکثرة ما بلغ فیه رسول الله صلی الله علیه و آله، و إقامته للناس، و أخذه بیده، فلما مضی علی علیه السلام لم یکن یستطیع علی، و لم یکن لیفعل، أن یدخل محمّد بن علی، و لا العبّاس بن علی، و لا أحدا من ولده، إذن لقال الحسن و الحسین علیهما السلام: إن الله تبارک و تعالی أنزل فینا کما أنزل فیک، و أمر بطاعتنا کما أمر بطاعتک، و بلغ فینا رسول الله صلی الله علیه و آله کما بلغ فیک، و أذهب عنا الرجس کما أذهبه عنک. فلما مضی علی علیه السلام کان الحسن علیه السلام أولی بها لکبره، فلما توفی لم یستطع أن یدخل ولده، و لم یکن لیفعل ذلک، و الله عزّوجلّ یقول: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فیجعلها فی ولده، إذن لقال الحسین علیه السلام: أمر الله تبارک و تعالی بطاعتی کما أمر بطاعتک و طاعة أبیک، و بلغ فی رسول الله صلی الله علیه و آله کما بلغ فیک و فی أبیک، و أذهب عنی الرجس کما أذهب عنک و عن أبیک. فلما صارت إلی الحسین علیه السلام لم یکن أحد من أهل بیته یستطیع أن یدعی علیه، کما کان هو یدعی علی أخیه و علی أبیه لو أراد أن یصرفا الأمر عنه، و لم یکونا لیفعلا، ثم صارت حین أفضت إلی الحسین علیه السلام، فجری تأویل هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، ثم صارت من بعد الحسین علیه السلام، لعلی بن الحسین علیه السلام، ثم صارت من بعد علی بن الحسین علیه السلام إلی محمّد بن علی علیه السلام». و قال: «الرجس هو الشک، و الله لا نشک فی ربنا أبدا». -- و عنه: عن محمّد بن الحسن، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن عیسی، عن صفوان بن یحیی، عن صباح الأزرق، عن أبی بصیر، قال: قلت لأبی جعفر علیه السلام إن رجلا من المختاریة لقینی، فزعم أن محمّد بن الحنفیة إمام؟ فغضب أبو جعفر علیه السلام ثم قال: «أ فلا قلت له؟» قال: قلت: لا و الله، ما دریت ما أقول له. قال: «أ فلا قلت له: إن رسول الله صلی الله علیه و آله أوصی إلی علی و الحسن و الحسین علیهم السلام، فلما مضی علی علیه السلام أوصی إلی الحسن و الحسین علیهما السلام، و لو ذهب یزویها عنهما لقالا له: نحن وصیان مثلک و لم یکن لیفعل ذلک، و أوصی الحسن إلی الحسین علیهما السلام، و لو ذهب یزویها عنه لقال له: أنا وصی مثلک من رسول الله صلی الله علیه و آله، و من أبی و لم یکن لیفعل ذلک، قال الله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ، هی فینا و فی أبنائنا». -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی نجران، عن عاصم بن حمید، عن محمّد بن قیس، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «قضی أمیر المؤمنین صلوات الله علیه فی خالة جاءت تخاصم فی مولی رجل مات، فقرأ هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فدفع المیراث إلی الخالة، و لم یعط المولی». -- و عنه: عن محمّد بن یحیی، و غیره، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن الجهم، عن حنان، قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: أی شی ء للموالی؟ فقال: «لیس لهم من المیراث إلّا ما قال الله عزّوجلّ: إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً». -- و عنه: عن أبی علی الأشعری، عن محمّد بن عبد الجبار، عن صفوان بن یحیی، عن عبد الله بن سنان، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «کان علی صلوات الله علیه إذا مات مولی له و ترک ذا قرابة لم یأخذ من میراثه شیئا، و یقول: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ». -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «الخال و الخالة یرثان المال إذا لم یکن معهما أحد، إن الله عزّوجلّ یقول: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ». -- و عنه: عن حمید بن زیاد، عن الحسن بن محمّد بن سماعة، عن وهیب، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: سمعته یقول: «الخال و الخالة یرثان إذا لم یکن معهما أحد یرث غیرهما، إن الله تبارک و تعالی یقول: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ». -- الشیخ فی (التهذیب): بإسناده عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «اختلف علی علیه السلام و عثمان بن عفان فی الرجل یموت و لیس له عصبة یرثونه، و له ذو قرابة، لا یرثونه. فقال علی علیه السلام: میراثه لهم، یقول الله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، و کان عثمان یقول: یجعل فی بیت مال المسلمین». -- و عنه: بإسناده عن علی بن الحسن بن فضال، عن محمّد بن عبید الله الحلبی، عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «اختلف أمیر المؤمنین علیه السلام و عثمان بن عفان فی الرجل یموت و لیس له عصبة یرثونه، و له ذو قرابة، لا یرثونه. فقال علی علیه السلام: میراثه لهم، یقول الله تعالی: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ، و کان عثمان یقول: یجعل فی بیت مال المسلمین». -- و عنه: بإسناده عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن سهل، عن الحسین بن الحکم، عن أبی جعفر الثانی علیه السلام، فی رجل مات و ترک خالتیه و موالیه، قال: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ، المال بین الخالتین». -- ابن بابویه، قال: حدثنا أبی، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن محمّد بن عیسی بن عبید، عن حماد بن عیسی، عن عبد الأعلی بن أعین، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن الله عزّوجلّ خص علیا علیه السلام بوصیة رسول الله صلی الله علیه و آله و ما یصیبه له، فأقر الحسن و الحسین علیهما السلام له بذلک، ثم وصیته للحسن، و تسلیم الحسین للحسن علیهما السلام ذلک، حتّی أفضی الأمر إلی الحسین علیه السلام، لا ینازعه فیه أحد له من السابقة مثل ما له، و استحقها علی بن الحسین علیهما السلام لقول الله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فلا تکونن بعد علی بن الحسین؟سهما؟ إلّا فی الأعقاب، و أعقاب الأعقاب». -- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن محمّد بن عصام الکلینی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمّد بن یعقوب الکلینی، قال: حدثنا القاسم بن العلاء، قال: حدثنا إسماعیل بن علی القزوینی، قال: حدثنی علی بن إسماعیل، عن عاصم بن حمید الحناط، عن محمّد بن قیس، عن ثابت الثمالی، عن علی بن الحسین، عن أبیه، عن علی ابن أبی طالب علیهم السلام أنه قال: «فینا نزلت هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، و فینا نزلت هذه الآیة: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ، و الإمامة فی عقب الحسین إلی یوم القیامة، و إن للقائم منا غیبتین إحداهما أطول من الاخری: أما الاولی، فستة أیام، أو ستة أشهر، أو ست سنین، و أما الاخری، فیطول أمدها حتّی یرجع عن هذا الأمر أکثر من یقول به، فلا یثبت علیه إلّا من قوی یقینه، و صحت معرفته، و لم یجد فی نفسه حرجا مما قضینا، و سلم لنا أهل البیت». -- و عنه، قال: أخبرنا محمّد بن عبد الله بن المطلب الشیبانی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمّد أبو بکر ابن هارون الدینوری، قال: حدثنا محمّد بن العبّاس المصری، قال: حدثنا عبد الله بن إبراهیم الغفاری، قال: حدثنا حریز بن عبد الله الحذاء، قال: حدثنا إسماعیل بن عبد الله، قال: قال الحسین بن علی علیهما السلام: «لما أنزل الله تبارک و تعالی هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ سألت رسول الله صلی الله علیه و آله عن تأویلها. فقال: و الله ما عنی بها غیرکم، و أنتم اولوا الأرحام، فإذا مت فأبوک علی أولی بی و بمکانی، فإذا مضی أبوک فأخوک الحسن أولی به، فإذا مضی الحسن فأنت أولی به. فقلت: یا رسول الله، و من بعدی؟ قال: ابنک علی أولی بک من بعدک، فإذا مضی فابنه محمّد أولی به، فإذا مضی محمّد فابنه جعفر أولی به من بعده و بمکانه، فإذا مضی جعفر فابنه موسی أولی به من بعده، فإذا مضی موسی فابنه علی أولی به من بعده، فإذا مضی علی فابنه محمّد أولی به من بعده، فإذا مضی محمّد فابنه علی أولی به من بعده، فإذا مضی علی فابنه الحسن أولی به من بعده، فإذا مضی الحسن وقعت الغیبة فی التاسع من ولدک، فهذه الأئمّة التسعة من صلبک، أعطاهم الله علمی و فهمی، طینتهم من طینتی، ما لقوم یؤذونی فیهم، لا أنالهم الله شفاعتی؟!». -- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا الحسین بن عامر، عن محمّد بن الحسین، عن أحمد بن محمّد ابن أبی نصر، عن حماد بن عثمان، عن عبد الرحیم بن روح القصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: إنه سئل عن قول الله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ، قال: «نزلت فی ولد الحسین علیه السلام». قال: قلت: جعلت فداک، نزلت فی الفرائض؟ قال: «لا» قلت: ففی المواریث؟ فقال: «لا، نزلت فی الإمرة». -- و قال أیضا: حدثنا عبد العزیز بن یحیی، عن محمّد بن عبد الرحمن بن الفضل، عن جعفر بن الحسین الکوفی، عن أبیه، عن محمّد بن زید، مولی أبی جعفر علیه السلام، قال: سألت مولای، فقلت: قوله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، قال: «هو علی بن أبی طالب علیه السلام، معناه أنه رحم النّبی صلی الله علیه و آله، فیکون أولی به من المؤمنین و المهاجرین». -- و عنه، قال: حدثنا علی بن عبد الله بن أسد، عن إبراهیم بن محمّد، عن محمّد بن علی المقری بإسناده، یرفعه إلی زید بن علی علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ، قال: رحم النّبی صلی الله علیه و آله أولی بالإمارة و الملک و الإیمان. -- ابن شهر آشوب: عن تفسیر القطان، و تفسیر وکیع، عن سفیان، عن الأعمش، عن أبی صالح، عن ابن عبّاس: أن الناس کانوا یتوارثون بالاخوة، فلما نزل قوله تعالی: النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ و هم الذین آخی بینهم النّبی صلی الله علیه و آله، ثم قال النّبی صلی الله علیه و آله: «من مات منکم و علیه دین فعلی قضاؤه، و من مات و ترک مالا فلورثته» فنسخ هذا الأول، فصارت المواریث للقرابات، الأدنی فالأدنی. -- علی بن إبراهیم، فی قوله تعالی: النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ. قال: نزلت: «و هو أب لهم و أزواجه أمهاتهم» فجعل الله المؤمنین أولادا لرسول الله صلی الله علیه و آله، و جعل رسول الله صلی الله علیه و آله أبا لهم، ثم لمن لم یقدر أن یصون نفسه، و لم یکن له مال، و لیس له علی نفسه ولایة، فجعل الله تبارک و تعالی لنبیه صلی الله علیه و آله الولایة بالمؤمنین من أنفسهم، و هو قول رسول الله صلی الله علیه و آله بغدیر خم: «یا أیها الناس، أ لست أولی بکم من أنفسکم؟» قالوا: بلی. ثم أوجب لأمیر المؤمنین علیه السلام ما أوجبه لنفسه علیهم من الولایة، فقال: «ألا من کنت مولاه فعلی مولاه». فلما جعل الله النّبی أبا للمؤمنین ألزمه مؤونتهم، و تربیة أیتامهم، فعند ذلک صعد النّبی صلی الله علیه و آله المنبر، فقال: «من ترک مالا فلورثته، و من ترک دینا، أو ضیاعا فعلی و إلی». فألزم الله نبیه صلی الله علیه و آله للمؤمنین ما یلزم الوالد، و ألزم المؤمنین من الطاعة له ما یلزم الولد للوالد، و کذلک ألزم أمیر المؤمنین علیه السلام ما ألزم رسول الله صلی الله علیه و آله من ذلک، و بعده الأئمّة علیهم السلام واحدا واحدا، و الدلیل علی أن رسول الله صلی الله علیه و آله و أمیر المؤمنین علیه السلام هما الوالدان: قوله: وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً فالوالدان: رسول الله، و أمیر المؤمنین (صلوات الله علیهما). و قال الصّادق علیه السلام: «و کان إسلام عامة الیهود بهذا السبب، لأنهم أمنوا علی أنفسهم و عیالاتهم». -- قال: و قوله: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ قال: نزلت فی الإمامة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 412]

ص: 559

ص: 560

ص: 561

ص: 562

ص: 563

«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَ مِنکَ وَ مِن نُّوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنَا مِنْهُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا * لِیَسْأَلَ الصّادقینَ عَن صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا أَلِیمًا» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

نخستین کسی که به میثاق و پیمان الهی سبقت گرفت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، چرا که او نزدیک ترین خلق به قرب الهی بود و دارای منزلتی بود که چون جبرائیل او را به معراج برد و به آسمان ها قدم گذارد به مکانی قدم گذارد که

ص: 564


1- سوره ی احزاب، آیات 7 و 8.

جبرائیل به او گفت: «تو به جایی قدم گذاردی که هیچ ملک مقرّب و هیچ پیامبر مرسلی قدم نگذارده است».

و اگر روح و نفس او از آن مکان نمی بود به آن مقام قرب نمی رسید که خداوند می فرماید:

«فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» (1)، و «أَوْ أَدْنَی» یعنی بل أدنی [یعنی او به نهایت قرب الهی رسید]. و میثاق الهی نخست بر اولیای الهی علیهم السلام وارد شد.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند از پیامبران برای خود میثاق ربوبیّت گرفت و از آنان برای پیامبر خود صلی الله علیه و آله میثاق و پیمان نبوّت گرفت و برای امیرالمؤمنین و ائمّه بعد از او علیهم السلام میثاق امامت گرفت و فرمود: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیَّکُمْ -- وَ عَلِیٌّ إِمَامَکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ الْهَادُونَ أَئِمَّتَکُمْ؟» و آنان گفتند: «بَلی شَهِدْنا»، پس خداوند فرمود: من از شما پیمان گرفتم تا در قیامت نگویید: «ما از چنین پیمانی غافل بودیم» بنابراین خداوند نخست از پیامبران برای خود پیمان ربوبیّت گرفت و فرمود: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ».

سپس خداوند چند نفر از پیامبران خود مانند نوح و ابراهیم و موسی و عیسی را نام برد و از بین آنان افضل شان را یاد کرد و فرمود:

«و منک» و او را که افضل بود مقدّم نمود و سپس فرمود: «وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ» و معلوم شد که این پنج نفر افضل پیامبران هستند و رسول خدا صلی الله علیه و آله افضل از آنان است، و سپس خداوند برای رسول خود صلی الله علیه و آله از پیامبران پیمان گرفت که به او ایمان بیاورند و وصیّ او امیرالمؤمنین علیه السلام را

ص: 565


1- سوره ی نجم، آیه ی 9.

یاری نمایند و فرمود: «وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّیْنَ لَمَا آتَیْتُکُم مِّن کِتَابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جَاءکُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ» (1)، و مقصود او از «رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ»، رسول خدا صلی الله علیه و آله) است و مقصود او از «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ»، امیرالمؤمنین علیه السلام است، و خداوند از پیامبران خود پیمان گرفت، تا این پیمان را به امّت های خود خبر بدهند و ولایت امیرالمؤمنین و ائمّه دیگر علیهم السلام را بپذیرند. (2)

ص: 566


1- سوره ی آل عمران، آیه ی 81.
2- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن ابن سنان، قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: «أول من سبق إلی المیثاق رسول الله صلی الله علیه و آله، و ذلک أنه کان أقرب الخلق إلی الله تبارک و تعالی، و کان بالمکان الذی قال له جبرئیل لما أسری به إلی السماء: تقدم -- یا محمّد -- فقد وطئت موطئا لم یطأه ملک مقرب، و لا نبی مرسل، و لولا أن روحه و نفسه کانت من ذلک المکان لما قدر أن یبلغه، فکان من الله عزّوجلّ کما قال الله تعالی: قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی، أی بل أدنی، فلما خرج الأمر، وقع من الله إلی أولیائه علیهم السلام». فقال الصّادق علیه السلام: «کان المیثاق مأخوذا علیهم لله بالربوبیة، و لرسوله بالنبوة، و لأمیر المؤمنین و الأئمّة بالإمامة، فقال: أ لست بربکم، و محمّد نبیکم، و علی إمامکم، و الأئمّة الهادون أئمتکم؟ فقالوا: بلی، شهدنا. فقال الله تعالی: أن تقولوا یوم القیامة -- أی لئلا تقولوا یوم القیامة -- إنا کنا عن هذا غافلین. فأول ما أخذ الله عزّوجلّ المیثاق علی الأنبیاء له بالربوبیة، و هو قوله: وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ، فذکر جملة الأنبیاء، ثم أبرز عزّوجلّ أفضلهم بالأسامی، فقال: وَ مِنْکَ یا محمّد، فقدم رسول الله صلی الله علیه و آله لأنه أفضلهم وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ فهؤلاء الخمسة أفضل الأنبیاء، و رسول الله صلی الله علیه و آله أفضلهم، ثم أخذ بعد ذلک میثاق رسول الله صلی الله علیه و آله علی الأنبیاء بالإیمان به، و علی أن ینصروا أمیر المؤمنین علیه السلام، فقال: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ یعنی رسول الله صلی الله علیه و آله لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ یعنی أمیر المؤمنین علیه السلام، تخبروا أممکم بخبره، و خبر ولیه من الأئمّة علیهم السلام». [تفسیر برهان، ج 4، ص 417، ح 1]

امام صادق علیه السلام در تفسیر «لِیَسْئَلَ الصّادقینَ عَنْ صِدْقِهِمْ…»، فرمود:

هنگامی که در قیامت خداوند از صادق -- درباره ی صدق او -- سؤای می کند تا به او پاداش بدهد، حال کاذب چگونه خواهد بود؟! (1)

سوره ی احزاب، آیات 9 تا 22

متن:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیراً (9) إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (10) هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً (11) وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً (12) وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُریدُونَ إِلاَّ فِراراً (13) وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ یَسیراً (14) وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ کانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلاً (15) قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلیلاً (16) قُلْ مَنْ ذَا الَّذی یَعْصِمُکُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِکُمْ رَحْمَةً وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً (17) قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقینَ مِنْکُمْ وَ الْقائِلینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنا وَ لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلیلاً (18) أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذی یُغْشی عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَی الْخَیْرِ أُولئِکَ

ص: 567


1- الطبرسی، قال: قال الصّادق علیه السلام: «إذا سئل الصّادق عن صدقه علی أی وجه قاله فیجازی بحسبه، فکیف یکون حال الکاذب!». [تفسیر برهان، ج 4، ص 418، ح 1]

لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیراً (19) یَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ یَذْهَبُوا وَ إِنْ یَأْتِ الْأَحْزابُ یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ یَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِکُمْ وَ لَوْ کانُوا فیکُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَلیلاً (20) لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً (21) وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إیماناً وَ تَسْلیماً (22)

لغات:

«هُنا لک» اشاره به دور است، و «هُنا» اشاره به نزدیک است، و «هناک» برای متوسط است مانند: ذلک و ذا و ذاک، و «زِلْزال» اضطراب بزرگ است، و «زَلْزَلَة» اضطراب و لرزش زمین است، و «غُرور» چیز مکروه را محبوب نشان دادن است، و «غَرور» شیطان است، و «یثرب» زمین مدینه است و بعضی گفته اند: یثرب نفس مدینه است، مرحوم سیّد مرتضی علم الهدی رحمة الله علیه گوید: یثرب و طیبة و طابة و دار و سکینة و حائزة و محبورة و محبّة و محبوبة و عَذراء و مرحومه و قاصمة و یندد، سیزده نام مدینه اند، و «عورة» جایی را گویند که بر آن هراسی باشد و مکان معور و دار معورة خانه و جایی را گویند که دیواری و حرزی اطراف آن نباشد، و «قَطْر و اَقطار» به معنای ناحیه و جانب است، و «معوّقین» از عَوَق به معنای صرف و بازگرداندن است و رجل عَوَق و عَوّقة الذی یعوّق الناس عن الخیر، و «بَأْس» به معنای حَرْب و جنگ است و اصل آن به معنای شدّت است، و «أشحّة» جمع شحیح به معنای بخل شدید است، و «سَلَقوکم» از سَلق به معنای سخن تند و فریاد است و خطیب «مِسْلَق و مِصْلَق» خطیب فصیح را گویند، و «حداد» جمع حدید به معنای چیز برّنده است و ضدّ آن کلیل است، و «احزاب» به معنای جماعات است، و «بادی»

ص: 568

و «بَدَوّی» به معنای صحرانشین است، و در حدیث آمده: «من بَدی جَفا»، یعنی کسی که در بادیه و صحرا زندگی کند اهل جفا خواهد بود و «جَفوَة الأعراب» یعنی جفا و بی وفایی صحرانشینان.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایی (عظیم) به سراغ شما آمدند ولی ما باد و طوفان سختی بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آن ها را نمی دیدید (و به این وسیله آن ها را در هم شکستیم) و خداوند همیشه به آنچه انجام می دهید بینا بوده است. (9) (به خاطر بیاورید) زمانی را که آن ها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) و زمانی را که چشم ها از شدّت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهای گوناگون بدی به خدا می بردید. (10) آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند! (11) و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که منافقان و بیماردلان می گفتند: «خدا و پیامبرش جز وعده های دروغین به ما نداده اند!» (12) و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آن ها گفتند: «ای اهل یثرب (ای مردم مدینه)! این جا جای توقّف شما نیست به خانه های خود بازگردید!» و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت می خواستند و می گفتند: «خانه های ما بی حفاظ است!»، در حالی که بی حفاظ نبود آن ها فقط می خواستند (از جنگ) فرار کنند. (13) آن ها چنان بودند که اگر دشمنان از اطراف مدینه بر آنان وارد می شدند و پیشنهاد بازگشت به سوی شرک به آنان می کردند می پذیرفتند، و جز مدّت کمی (برای انتخاب این راه) درنگ نمی کردند! (14) (در حالی که) آنان قبل از این با خدا عهد کرده بودند که پشت به دشمن نکنند و عهد الهی مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و

ص: 569

در برابر آن مسئولند)! (15) بگو: «اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید، سودی به حال شما نخواهد داشت و در آن هنگام جز بهره کمی از زندگانی نخواهید گرفت!» (16) بگو: «چه کسی می تواند شما را در برابر اراده خدا حفظ کند اگر او بدی یا رحمتی را برای شما اراده کند؟!» و آن ها جز خدا هیچ سرپرست و یاوری برای خود نخواهند یافت. (17) خداوند کسانی که مردم را از جنگ بازمی داشتند و کسانی را که به برادران خود می گفتند: «بسوی ما بیایید (و خود را از معرکه بیرون کشید)» بخوبی می شناسد و آن ها (مردمی ضعیفند و) جز اندکی پیکار نمی کنند! (18) آن ها در همه چیز نسبت به شما بخیلند و هنگامی که (لحظات) ترس (و بحرانی) پیش آید، می بینی آن چنان به تو نگاه می کنند، و چشم های شان در حدقه می چرخد، که گویی می خواهند قالب تهی کنند! امّا وقتی حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهای تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما می گشایند (و سهم خود را از غنایم مطالبه می کنند!) در حالی که در آن نیز حریص و بخیلند آن ها (هرگز) ایمان نیاورده اند، از این رو خداوند اعمال شان را حبط و نابود کرد و این کار بر خدا آسان است. (19) آن ها گمان می کنند هنوز لشکر احزاب نرفته اند و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست می دارند در میان اعراب بادیه نشین پراکنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند و اگر در میان شما باشند جز اندکی پیکار نمی کنند! (20) مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آن ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند. (21) (امّا) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفته اند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود. (22) در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی

ص: 570

که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَ کَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا * إِذْ جَاؤُوکُم مِّن فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَ إِذْ زَاغَتْ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا…» (1)

«جنگ احزاب»

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

آیات فوق درباره ی جنگ احزاب [یعنی جنگ خندق] نازل شد، در این جنگ مشرکین قریش و اعراب مخالف رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال پنجم هجری با جمعیّت ده هزار نفری خود با قبیله کنانه و سلیم و فزاره آماده جنگ با آن حضرت شدند از سویی یهود بنی النضیر را که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مدینه -- به خاطر خیانتی که کرده بودند -- اخراج نموده بود به خیبر رفتند و رئیس آنان حُیَّ بن اخطب در مکّه نزد قریش رفت و گفت: «محمّد صلی الله علیه و آله ما و بنی عمّ مان بنی قینقاع را از خانه و شهرمان بیرون کرد و شما با هم پیمانانتان جمع شوید تا همگی به مدینه حمله کنیم چرا که ما در مدینه هفتصد نفر نیروی قوّی از یهود داریم و ما با آنان نیز همدست می شویم» و مقصود او یهود بنی قریظه بود که با رسول خدا صلی الله علیه و آله پیمان صلح امضا کرده بودند و حُیّ

ص: 571


1- سوره ی احزاب، آیات 22-9.

بن اخطب گفت: من آنان را وادار به نقض عهد می نمایم تا با ما هماهنگ شوند و شما از بالای مدینه و ما از پایین مدینه به محمّد و همراهان او حمله می کنیم و پیروز خواهیم بود … (1)

مرحوم علّامه ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابیطالب علیه السلام گوید:

غزوه ی خندق که به احزاب نیز معروف است، [بعد از غزوه ی بنی النضیر] بین مسلمانان و قبایل قریش و قبایل یهود رخ داد. خداوند در آیات: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیراً * إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا * هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً» به آن اشاره نموده است. [این جنگ بزرگ ترین

ص: 572


1- و قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ الآیة فإنها نزلت فی قصة الأحزاب من قریش و العرب الذین تحزبوا علی رسول الله ص، قال: و ذلک أن قریشا تجمعت فی سنة خمس من الهجرة و ساروا فی العرب و جلبوا و استفزوهم لحرب رسول الله صلی الله علیه و آله فوافوا فی عشرة آلاف و معهم کنانة و سلیم و فزارة، و کان رسول الله صلی الله علیه و آله حین أجلی بنی النضیر و هم بطن من الیهود من المدینة و کان رئیسهم حیی بن أخطب، و هم یهود من بنی هارون علیه السلام فلما أجلاهم من المدینة صاروا إلی خیبر و خرج حیی بن أخطب و هم إلی قریش بمکة و قال لهم إن محمّدا قد وترکم و وترنا و أجلانا من المدینة من دیارنا و أموالنا و أجلی بنی عمنا بنی قینقاع فسیروا فی الأرض و اجمعوا حلفاءکم و غیرهم حتّی نسیر إلیهم فإنه قد بقی من قومی بیثرب سبعمائة مقاتل و هم بنو قریظة و بینهم و بین محمّد عهد و میثاق و أنا أحملهم علی نقض العهد بینهم و بین محمّد صلی الله علیه و آله و یکونون معنا علیهم فتأتونه أنتم من فوق و هم من أسفل. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 176]

جنگ کفار و یهودیان با مسلمانان بوده است و همان گونه که از آیات فوق مشخص می شود، مسلمانان در این جنگ در سختی و ناتوانی شدیدی به سر بردند و خداوند با دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله پیروزی را نصیب آنان نمود.]

در این جنگ ابوسفیان با لشکری از قریش، حارث بن عوف با لشکری از قبیله ی بنی مرّه، وبرة بن طریف و مسعود بن جبله با لشکری از قبیله اشجع، طلیحة بن خویلد اسدی با لشکری از قبیله بنی اسد، عیینة بن حصن فزاری با لشکری از قبیله غطفان و بنی فزاره، قیس بن غیلان و ابوالأعور سلمی با لشکری از قبیله بنی سلیم، و از یهودیان نیز حیّی بن أخطب، کنانة بن ربیع، سلام بن ابی الحقیق و هوذة بن قیس والبی همگی با سربازان خود اطراف مدینه را محاصره نمودند، که تعداد آنان به هیجده هزار نفر می رسید در حالی که سپاه مسلمانان بیش از سه هزار نفر نبود. هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از این وضعیت آگاه شد با اصحاب خود درباره چگونگی مقابله با آنان مشورت نمود و همه ی آنان گفتند:

ما در مدینه می مانیم و از خود دفاع می کنیم؛ ولی سلمان گفت: صلاح این است که ما اطراف مدینه خندقی حفر کنیم تا دشن نتواند از هر سو به ما حمله کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله نظر سلمان را پذیرفت و مسلمانان اطراف مدینه را خندق حفر کردند. [و در آن آتش ریختند]. حدود بیست و چند روز گذشت و درگیری و جنگ تنها به صورت تیراندازی انجام می گرفت و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله ناتوانی اصحاب خویش را مشاهده نمود با سعد بن معاذ و سعد بن عباده مشورت کرد که یک سوم درختان میوه مدینه را به دشمن واگذار کنند تا جنگ خاتمه یابد. آنان نپذیرفتند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ص: 573

«خداوند هرگز پیامبر خود را خوار و ذلیل نمی کند و او را بی پناه نمی گذارد و جز این نیست که به وعده ی نصرت خود وفا خواهد نمود.» سپس قیام نمود و دستور جهاد و وعده ی پیروزی داد.

این درحالی بود که کفار و مشرکین مشغول شراب خواری و آوازه خوانی و [مغرور] پیروزی و قدرت خود بودند؛ مسلمانان نیز از ترس عمروبن عبدودّ هراس شدیدی به دل داشتند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله مشغول دعا شد و در حالی که اشک از دیدگانش جاری می شد دست به دعا بلند کرد و با تضرّع فرمود: «یا صریخ المکروبین، یا مجیب دعوة المضطرّین، إکشف همّی و کربی فقد تری حالی.»

عبدالله بن اوفی می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن حال به مشرکین و کفار نفرین نمود و فرمود:

«ای خدایی که تو فرستاننده ی کتاب و سریع الحساب هستی، تو احزاب را مغلوب نما.» پس عمروبن عبدودّ جلو آمد و برای خود مبارز طلب کرد، عکرمة بن ابی جهل مخزومی، ضرار بن ابی الخطاب و مرداس فهری نیز به میدان آمدند و مبارز طلبیدند.

واقدی گوید:

نوفل بن عبدالله بن مغیره نیز به میدان آمد و مبارز طلب کرد، سپس همگی مقابل خندق ایستادند و گفتند: به خدا سوگند! این [خندق] حیله جدیدی است که عربها چنین نمی کردند. سپس عمروبن عبدودّ این شعر را خواند:

یَا لَکَ مِنْ مَکِیدَةٍ مَا أَنْکَرَکَ لَا بُدَّ لِلْمَلْهُوبِ مِنْ أَنْ یَعْبُرَکَ

و سوار بر اسب خود شد و از جایگاه تنگی پرید و خود را به آن طرف خندق

ص: 574

رساند. طبری می گوید: ناگهان علی علیه السلام با عده ای از یاران خود آن باریک راه را گرفت و به همراهان خود فرمود: این جا را حفظ کنید؛ و خود با عمرو درگیر شد و او را از پای درآورد و هلاک نمود. پس مشرکین از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خواستند که جسد عمرو را به ده هزار درهم به آنان بفروشد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «جسد او برای شما باشد. ما پول مرده ها را نمی خوریم.»

محمّد بن اسحاق می گوید:

در این جنگ شش نفر از مسلمانان و سه نفر از مشرکین کشته شدند و چون آیه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ…» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله حذیفه را فرستاد تا از وضعیت مشرکین با خبر شود. حذیفه می گوید: هنگامی که نزد مشرکین رفتم ناگهان دیدم باد شدیدی وزید، به گونه ای که آتش های آنان را خاموش، خیمه های شان را واژگون و نیزه های شان را پرتاب نمود. و از شدّت وزش باد ریگها و خاکها با فشار به طرف آنان پرتاب می شد و آن ها نیز صورتهای خود را گرفته بودند. حتّی صدای برخورد ریگها را به سپرهای شان می شنیدم و در حالی که فریاد میزدند: خود را نجات دهید، خود را نجات دهید، فرار کردند.

ابوالحسن مداینی می گوید:

هنگامی که خبر کشته شدن عمروبن عبدودّ به «خنساء»، خواهرش رسید گفت: چه کسی توانست بر او چیره شود و او را بکشد؟ گفتند: علی بن ابی طالب علیه السلام پس او گفت: حقیقتاً او به جنگ شجاعان رفته و با همتای خود به میدان قدم نهاده و مرگ او به دست مرد کریم و بزرگواری انجام گرفته است. سپس به قبیله خود بنی عامر خطاب نمود و گفت: من هیچ افتخاری

ص: 575

را بالاتر از این برای برادرم نمی دانم. و این دو بیت را سرود:

لَوْ کَانَ قَاتِلُ عَمْرٍو غَیْرَ قَاتِلِهِ لَکُنْتُ أَبْکِی عَلَیْهِ آخِرَ الْأَبَدِ

لَکِنَّ قَاتِلَهُ مَنْ لَا یُعَابُ بِهِ مَنْ کَانَ بِدْعاً قَدِیماً بَیْضَةَ الْبَلَد

خواهران دیگر عمروبن عبدود مانند کبشه، عمره و همچنین دخترش أم کلثوم از او چنین یاد کردند:

أَسَدَانِ فِی ضِیقِ الْمِکَرِّ تَصَاوَلَا وَ کِلَاهُمَا کُفْوٌ کَرِیمٌ بَاسِلٌ

فَتَخَالَسَا مُهَجَ النُّفُوسِ کِلَاهُمَا وَسْطَ الْمَدَارِ مُخَاتِلٌ وَ مُقَاتِلٌ

وَ کِلَاهُمَا حَفِظَا الْقِرَاعَ حَفِیظَةً لَمْ یَثْنِهِ مِنْ ذَاکَ شُغْلٌ شَاغِلٌ

فَاذْهَبْ عَلِیُّ فَمَا ظَفِرْتَ بِمِثْلِهِ قَوْلٌ سَدِیدٌ لَیْسَ فِیهِ تَحَامُلٌ

فَالثَّأْرُ عِنْدِی یَا عَلِیُّ وَ لَیْتَنِی أَدْرَکْتُهُ وَ الْعَقْلُ مِنِّی کَامِلٌ

ذَلَّتْ قُرَیْشٌ بَعْدَ مَقْتَلِ فَارِسٍ فَالذُّلُّ مَهْلِکُهَا وَ خِزْیٌ شَامِل

سپس خنساء گفت:

به خدا سوگند! قریش برای همیشه به خاطر خون برادرم انتقام جویی خواهند نمود. (1)

ص: 576


1- غَزْوَةُ الْخَنْدَقِ وَ هِیَ الْأَحْزَابُ قَوْلُهُ إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ أَیْ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ أَیْ مِنَ الْمَغْرِبِ إِلَی قَوْلِهِ غُرُوراً «الأحزاب: 10» فَخَرَجَ إِلَیْهِ أَبُو سُفْیَانَ بِقُرَیْشٍ وَ الْحَارِثُ بْنُ عَوْفٍ فِی بَنِی مُرَّةَ وَ وَبْرَةُ بْنُ طَرِیفٍ وَ مَسْعُودُ بْنُ جَبَلَةَ فِی أَشْجَعَ وَ طُلَیْحَةُ بْنُ خُوَیْلِدٍ الْأَسَدِیُّ فِی بَنِی أَسَدٍ وَ عُیَیْنَةُ بْنُ حِصْنٍ الْفَزَارِیُّ فِی غَطَفَانَ وَ بَنِی فَزَارَةَ وَ قَیْسُ بْنُ غَیْلَانَ وَ أَبُو الْأَعْوَرِ السُّلَمِیُّ فِی بَنِی سُلَیْمٍ وَ مِنَ الْیَهُودِ حَیُّ بْنُ أَخْطَبَ وَ کِنَانَةُ بْنُ الرَّبِیعِ وَ سَلَّامُ بْنُ أَبِی الْحَقِیقِ وَ هَوْذَةُ بْنُ قَیْسٍ الْوَالِبِیُّ فِی رِجَالِهِمْ فَکَانُوا ثَمَانِیَةَ عَشَرَ أَلْفَ رَجُلٍ وَ الْمُسْلِمُونَ فِی ثَلَاثَةِ آلَافٍ فَلَمَّا سَمِعَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِاجْتِمَاعِهِمْ اسْتَشَارَ أَصْحَابَهُ فَاجْتَمَعُوا عَلَی الْمُقَامِ بِالْمَدِینَةِ وَ حَرْبِهِمْ عَلَی اتِّقَائِهَا وَ أَشَارَ سَلْمَانُ بِالْخَنْدَقِ فَأَقَامُوا بِضْعاً وَ عِشْرِینَ لَیْلَةً لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُمْ حَرْبٌ إِلَّا مُرَامَاةٌ فَلَمَّا رَأَی النَّبِیُّ علیه السلام ضَعْفَ قَوْمِهِ اسْتَشَارَ سَعْدَ بْنَ مُعَاذٍ وَ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ فِی الْمُصَالَحَةِ عَلَی ثُلُثِ ثِمَارِ الْمَدِینَةِ لِعُیَیْنَةَ بْنِ حِصْنٍ وَ الْحَارِثِ بْنِ عَوْفٍ فَأَبَیَا فَقَالَ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَنْ یَخْذُلَ نَبِیَّهُ وَ لَنْ یُسْلِمَهُ حَتَّی یُنْجِزَ لَهُ مَا وَعَدَهُ فَقَامَ علیه السلام یَدْعُوهُمْ إِلَی الْجِهَادِ وَ یَعِدُهُمْ النَّصْرَ وَ کَانَ الْکُفَّارُ عَلَی الْخَمْرِ وَ الْغِنَاءِ وَ الْمَدَدِ وَ الشَّوْکَةِ وَ الْمُسْلِمُونَ کَأَنَّ عَلَی رُءُوسِهِمْ الطَّیْرَ لِمَکَانِ عَمْرٍو وَ النَّبِیُّ علیه السلام جَاثٍ عَلَی رُکْبَتَیْهِ بَاسِطٌ یَدَیْهِ بَاکٍ عَیْنَاهُ یُنَادِی بِأَشْجَی صَوْتٍ یَا صَرِیخَ الْمَکْرُوبِینَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ اکْشِفْ هَمِّی وَ کَرْبِی فَقَدْ تَرَی حَالِی. عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَوْفَی وَ دَعَا عَلَیْهِمْ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ مُنْزِلَ الْکِتَابِ سَرِیعَ الْحِسَابِ اهْزِمِ الْأَحْزَابَ فَانْتَدَبَ لِلْبِرَازِ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ وَ عِکْرِمَةُ بْنُ أَبِی جَهْلٍ الْمَخْزُومِیُّ وَ ضِرَارُ بْنُ أَبِی الْخَطَّابِ وَ مِرْدَاسٌ الْفِهْرِیُّ قَالَ الْوَاقِدِیُّ وَ نَوْفَلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ حَتَّی وَقَفُوا عَلَی الْخَنْدَقِ وَ قَالُوا وَ اللَّهِ هَذِهِ مَکِیدَةٌ مَا کَانَتِ الْعَرَبُ تَکِیدُهَا فَقَالَ عَمْرٌو یَا لَکَ مِنْ مَکِیدَةٍ مَا أَنْکَرَکَ لَا بُدَّ لِلْمَلْهُوبِ مِنْ أَنْ یَعْبُرَکَ ثُمَّ زَعَقَ عَلَی فَرَسِهِ فِی مَضِیقٍ فَقَفَّرَ بِهِ إِلَی السَّبْخَةِ بَیْنَ الْخَنْدَقِ وَ سَلْعٍ. قَالَ الطَّبَرِیُّ فَخَرَجَ عَلِیٌّ علیه السلام فِی نَفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ حَتَّی أَخَذَ الثَّغْرَةَ وَ سَلَّمَهَا إِلَیْهِمْ ثُمَّ بَارَزَ عَمْراً وَ قَتَلَهُ فَبَعَثَ الْمُشْرِکُونَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَشْتَرُونَ جِیفَةَ عَمْرٍو بِعَشَرَةِ آلَافٍ فَقَالَ النَّبِیُّ علیه السلام هُوَ لَکُمْ لَا نَأْکُلُ ثَمَنَ الْمَوْتَی. ابْنُ إِسْحَاقَ قُتِلَ فِیهِ سِتَّةٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَنَزَلَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ السُّورَةَ فَأَرْسَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله حُذَیْفَةَ لِیَأْتِیَهُ بِخَبَرِهِمْ قَالَ حُذَیْفَةُ فَخَرَجْتُ فَإِذَا أَنَا بِنِیرَانِ الْقَوْمِ قَدْ طُفِیَتْ وَ خَمَدَتْ وَ أَقْبَلَ جُنْدُ اللَّهِ الْأَعْظَمِ رِیحٌ شَدِیدٌ فِیهَا الْحَصَی فَمَا تَرَکَ لَهُمْ نَاراً إِلَّا أَخْمَدَهَا وَ لَا خِبَاءً إِلَّا طَرَحَهَا وَ لَا رُمْحاً إِلَّا أَلْقَاهَا حَتَّی جَعَلُوا یَتَتَرَّسُونَ مِنَ الْحَصَی وَ کُنْتُ أَسْمَعُ وَقْعَ الْحَصَی فِی التِّرَسَةِ فَصَاحُوا النَّجَا النَّجَا وَ ذَهَبُوا. أَبُو الْحُسَیْنِ الْمَدَائِنِیُّ لَمَّا نُعِیَ إِلَی خَنْسَاءَ قَالَتْ مَنِ الَّذِی اجْتَرَی عَلَیْهِ قَالُوا عَلِیٌّ قَالَتْ قَتَلَ الْأَبْطَالَ وَ بَارَزَ الْأَقْرَانَ وَ کَانَتْ مَنِیَّتُهُ عَلَی یَدِ کَرِیمِ قَوْمِهِ مَا سَمِعْتُ أَفْخَرَ مِنْ هَذَا یَا بَنِی عَامِرٍ ثُمَّ أَنْشَأَتْ لَوْ کَانَ قَاتِلُ عَمْرٍو غَیْرَ قَاتِلِهِ لَکُنْتُ أَبْکِی عَلَیْهِ آخِرَ الْأَبَدِ لَکِنَّ قَاتِلَهُ مَنْ لَا یُعَابُ بِهِ مَنْ کَانَ بِدْعاً قَدِیماً بَیْضَةَ الْبَلَدِ وَ رُوِیَ عَنْ أُخْتَیْهِ کَبْشَةَ وَ عَمْرَةَ وَ عَنِ ابْنَتِهِ أُمِّ کُلْثُومٍ أَسَدَانِ فِی ضِیقِ الْمِکَرِّ تَصَاوَلَا وَ کِلَاهُمَا کُفْوٌ کَرِیمٌ بَاسِلٌ فَتَخَالَسَا مُهَجَ النُّفُوسِ کِلَاهُمَا وَسْطَ الْمَدَارِ مُخَاتِلٌ وَ مُقَاتِلٌ وَ کِلَاهُمَا حَفِظَا الْقِرَاعَ حَفِیظَةً لَمْ یَثْنِهِ مِنْ ذَاکَ شُغْلٌ شَاغِلٌ فَاذْهَبْ عَلِیُّ فَمَا ظَفِرْتَ بِمِثْلِهِ قَوْلٌ سَدِیدٌ لَیْسَ فِیهِ تَحَامُلٌ فَالثَّأْرُ عِنْدِی یَا عَلِیُّ وَ لَیْتَنِی أَدْرَکْتُهُ وَ الْعَقْلُ مِنِّی کَامِلٌ ذَلَّتْ قُرَیْشٌ بَعْدَ مَقْتَلِ فَارِسٍ فَالذُّلُّ مَهْلِکُهَا وَ خِزْیٌ شَامِلٌ ثُمَّ قال (قَالَتْ) وَ اللَّهِ لَا ثَأَرَتْ قُرَیْشٌ بِأَخِی مَا حَنَّتِ النِّیبُ. [لابن شهرآشوب، ج 1، ص 197؛ پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله[ترجمه مؤلّف از کتاب المناقب]، ص 305]

ص: 577

«وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا * الی قوله: إِنَ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی دوّمی نازل شد، هنگامی که او به عبد الرحمان بن عوف گفت: بیا تا ما محمّد صلی الله علیه و آله را تحویل قریش بدهیم و به قوم خود قریش بازگردیم (2). [و به همان اعتقادات بت پرستی ادامه بدهیم].

سپس گوید:

خداوند در این آیات مؤمنین راستین را -- که اخبار رسول خدا صلی الله علیه و آله را نسبت به مشکلات این جنگ تصدیق نمودند -- توصیف نموده و می فرماید: «وَ لَمَّا

ص: 578


1- سوره ی احزاب، آیات 12 و 13.
2- و نزلت هذه الآیة فی فلان لما قال لعبد الرحمن بن عوف: هلم ندفع محمّدا إلی قریش و نلحق نحن بقومنا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 188]

رَأَی الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَ تَسْلِیمًا.» (1) و (2)

سوره ی احزاب، آیات 23 تا 27

متن:

مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً (23) لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصّادقینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً (24) وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ الْقِتالَ وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزیزاً (25) وَ أَنْزَلَ الَّذینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصیهِمْ وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَریقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَریقاً (26) وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیراً (27)

لغات:

«من قضی نَحْبَه» نَحْب به معنای نذر، و به معنای مرگ، و به معنای خطر، و به معنای سرعت سیر در یک شبانه روز آمده است، و «مظاهرة و ظهیر» به معنای معاونه و کمک می باشد، و «ظهیر» به معنای معین است، و «صَیاصی» حصون و قلعه هایی است که در آن ها پناه گرفته می شود، و «صیصه» مفرد آن است، و

ص: 579


1- سوره ی احزاب، آیه ی 22.
2- ثم وصف الله المؤمنین المصدقین بما أخبرهم رسول الله صلی الله علیه و آله ما یصیبهم فی الخندق من الجهد، فقال: وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ… وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً یعنی ذلک البلاء و الجهد و الخوف. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 188]

مقصود از «من قضی نَحبَه» حمزه ی سیّد الشهدا است که نذر کرده بود بجنگد تا کشته شود، و مقصود از «من ینتنظر» علی علیه السلام است که انتظار شهادت داشت و اینان عهد و پیمان خود را تغییر ندادند، و «لم ینالوا خیراً» یعنی ظَفَراً، و «أرضاً لم تَطَئوها» یعنی خیبر چرا که مجاهدین در آن قدم نگذاردند و دشمن خود از دیار خویش فرار نمود.

ترجمه:

در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. (23) هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدق شان پاداش دهد، و منافقان را هر گاه اراده کند عذاب نماید یا (اگر توبه کنند) توبه آن ها را بپذیرد چرا که خداوند آمرزنده و رحیم است. (24) خدا کافران را با دلی پر از خشم بازگرداند بی آنکه نتیجه ای از کار خود گرفته باشند و خداوند (در این میدان)، مؤمنان را از جنگ بی نیاز ساخت (و پیروزی را نصیب شان کرد) و خدا قویّ و شکست ناپذیر است! (25) و خداوند گروهی از اهل کتاب [یهود] را که از آنان [مشرکان عرب] حمایت کردند از قلعه های محکم شان پایین کشید و در دل های شان رعب افکند (و کارشان به جایی رسید که) گروهی را به قتل می رساندید و گروهی را اسیر می کردید! (26) و زمینها و خانه ها و اموال شان را در اختیار شما گذاشت، و (همچنین) زمینی را که هرگز در آن گام ننهاده بودید و خداوند بر هر چیز تواناست! (27)

ص: 580

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«مِن الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا * لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصّادقینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاء أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

من و عمویم حمزه و برادرم جعفر و پسر عمّم عبیدة بن حارث با خدای جل جلاله و رسول او صلی الله علیه و آله پیمانی بستیم و به پیمان خود وفا کردیم و آنان قبل از من به مقصود خود رسیدند و خدا خواسته که من پس از آنان به مقصود خود [یعنی شهادت در راه خدا] برسم از این رو می فرماید: «من الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ»، یعنی حمزه و جعفر و عبیده «وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»، و این من هستم که منتظر [شهادت] می باشم و تغییر و تبدیلی در پیمان خود با خدا نکرده ام. (2)

و در حدیث دیگری فرمود:

پیمان آنان با خداوند این بود که در هیچ جنگی فرار نکنند و همه آنان به

ص: 581


1- سوره ی احزاب، آیات 23 و 24.
2- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن محمّد بن زکریا عن أحمد بن محمّد بن یزید عن سهل بن عامر البجلی عن عمرو بن أبی المقدام عن أبی إسحاق عن جابر عن أبی جعفر و عن أبی عبد الله علیه السلام عن محمّد بن الحنفیة رضی الله عنه قال قال علی علیه السلام کنت عاهدت الله عزّوجلّ و رسوله صلی الله علیه و آله أنا و عمی حمزة و أخی جعفر و ابن عمی عبیدة بن الحارث علی أمر وفینا به لله و لرسوله فتقدمنی أصحابی و خلفت بعدهم لما أراد الله سبحانه عزّوجلّ فأنزل الله سبحانه فینا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ حمزة و جعفر و عبیدة وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا فأنا المنتظر و ما بدلت تبدیلا. [تأویل الآیات، ص 442، ح 1]

پیمان خود عمل کردند و این آیه درباره ی آنان نازل شد، و حمزه در جنگ احد شهید شد و جعفر در جنگ موته شهید شد… . (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

یا علی! هر کس دارای محبّت تو باشد و بمیرد، دین خود را ادا نموده است، و هر کس دارای محبّت تو باشد و نمرده باشد، او منتظر وعده ی خدا خواهد بود و خورشید طلوع و غروب نمی کند مگر آن که برای دوستان تو همراه با رزق و ایمان [و نور] خواهد بود. (2)

در ارشاد مفید رحمة الله علیه در مقتل امام حسین علیه السلام آمده:

که آن حضرت چون دید مسلم بن عوسجه به زمین افتاد و هنوز رمقی از حیات داشت فرمود: رحمک الله یا مسلم «فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا.» (3)

ص: 582


1- و قال أیضا حدثنا علی بن عبد الله بن أسد عن إبراهیم بن محمّد الثقفی عن یحیی بن صالح عن مالک بن خالد الأسدی عن الحسن بن إبراهیم عن جده عن عبد الله بن الحسن عن آبائه علیه السلام قال و عاهد الله علی بن أبی طالب علیه السلام و حمزة بن عبد المطلب و جعفر بن أبی طالب أن لا یفروا فی زحف أبدا فتموا کلهم فأنزل عزّوجلّ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ حمزة استشهد یوم أحد و جعفر استشهد یوم موتة وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ یعنی علی بن أبی طالب علیه السلام وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا یعنی الذی عاهدوا علیه. [تأویل الآیات، ص 442، ح 2]
2- و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن جعفر بن محمّد الأشعری، عن عبد الله بن میمون القداح، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: یا علی، من أحبک ثم مات فقد قضی نحبه، و من أحبک و لم یمت فهو ینتظر، و ما طلعت شمس و لا غربت إلّا طلعت علیه برزق و إیمان». و فی نسخة: «نور». [برهان، ج 4، ص 432، ح 7]
3- فی إرشاد المفید رحمة الله علیه فی مقتل الحسین علیه السلام: ان الحسین مشی الی مسلم بن عوسجة لما صرع فاذا به رمق فقال: رحمک الله یا مسلم «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 259، ح 55]

و در مقتل ابی مخنف آمده که امام حسین علیه السلام هنگامی که فهمید نماینده او عبدالله بن یقطر در کوفه به شهادت رسیده است چشمان او پر از اشک شد و بر گونه های او جاری گردید و فرمود:

«فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا.» (1)

و در کتاب مناقب ابن شهر آشوب نقل شده که اصحاب امام حسین علیه السلام در کربلا هنگامی که می خواستند به میدان بروند با امام خود وداع می کردند و می گفتند: «السّلام علیک یا ابن رسول الله» و آن حضرت در پاسخ آنان می فرمود: «و علیک السّلام»، ما نیز پس از شما خواهیم آمد و این آیه را تلاوت نمود «فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا.» (2)

«وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَ کَانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا» (3)

مرحوم علامه ابن شهر آشوب از امام صادق علیه السلام [و ابن مسعود] نقل نموده که در تفسیر «وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ»، فرمود:

خداوند به واسطه علی علیه السلام -- که عمرو بن عبد ودّ را کشت -- جنگ احزاب را به پیروزی رساند و بقیّه مسلمانان آسوده شدند.

ص: 583


1- فی کتاب مقتل الحسین لأبی مخنف ان الحسین علیه السلام لما أخبر بقتل رسوله عبد الله بن یقطر تغرغرت عینه بالدموع و فاضت علی خدیه ثم قال: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 259، ح 56]
2- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب ان أصحاب الحسین علیه السلام بکربلا کانوا کل من أراد الخروج ودع الحسین علیه السلام و قال: السّلام علیک یا ابن رسول الله فیجیبه: و علیک السّلام و نحن خلفک و یقرأ «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 260، ح 57]
3- سوره ی احزاب، آیه ی 25.

سپس گوید:

آیه «اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءتْکُمْ جُنُودٌ» (1)، در روز جنگ احزاب درباره ی علی علیه السلام نازل شد. (2)

در کتاب تأویل الآیات نقل شده که عبدالله بن مسعود آیه فوق را چنین می خواند:

«وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ بعلیٍّ»، یعنی مسلمانان در جنگ احزاب به خاطر علی علیه السلام پیروز شدند، چرا که مشرکین و احزاب در جنگ خندق متحّد شده بودند.

و خلاصه قصّه این جنگ این است که عمرو بن عبدودّ در این جنگ شرکت نموده بود و او شجاع قریش و با هزار نفر برابر بود و در جنگ بدر شرکت نمود و در جنگ احد شرکت نکرد و در جنگ خندق قبل از دیگران به میدان آمد تا مردم شجاعت او را ببینند و چون خندق را دید گفت: «این کید و حیله ای است که ما تا کنون ندیده بودیم». پس با اسب خود از خندق گذشت و در مقابل مسلمانان ایستاد و مبارز طلبید و کسی برای مقابله با او برنخاست، تا این که علی علیه السلام برخاست و به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: «یا رسول الله من آماده رزم با او هستم» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بنشین او عمرو است» و باز عمرو مبارز طلبید و کسی پاسخ او را نداد و علیّ علیه السلام گفت: یا رسول الله من آماده هستم و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او عمرو است و کسی آماده رزم با او نشد تا

ص: 584


1- سوره ی احزاب، آیه ی 9.
2- ابن شهر آشوب: قال الصّادق علیه السلام، و ابن مسعود، فی قوله: وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ بعلی بن أبی طالب علیه السلام، و قتله عمرو بن عبد ود. قال: و قال جماعة من المفسرین، فی قوله تعالی: اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ أنها نزلت فی علی علیه السلام یوم الأحزاب. [برهان، ج 4، ص 434، ح 4]

این که علی علیه السلام عرض کرد: «یا رسول الله اگر او عمرو است من نیز علیّ بن ابیطالب هستم» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او اجازه داد.

حذیفه گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله زره «ذات الفضول» خود را به او پوشاند و ذوالفقار را به او داد، و عمامه سحاب خود را بر سر او گذارد و او را روانه میدان نمود و فرمود:

همه ایمان در مقابل همه شرک قرار گرفت و سپس فرمود: «خدایا او را از یمن و یسار و شرق و غرب و فوق و تحت حفظ کن» و چون عمرو او را دید گفت: تو کیستی؟ علیّ علیه السلام فرمود: «من علیّ بن ابیطالب هستم» عمرو گفت: «من خوش ندارم تو را بکشم، بازگرد تا فرد بزرگ تری از اعمام تو بیاید» پس علی علیه السلام به او فرمود:

«و لکن به خدا سوگند من کراهتی از کشتن تو ندارم» پس عمر خشمگین شد و از اسب خود پایین آمد و اسب خود را پی کرد و ضربتی بر سر علی علیه السلام زد و آن حضرت سپر خود را بالا گرفت و شمشیر عمر و سپر را شکافت و آسیبی بر سر او وارد شد و سپس علی علیه السلام ضربتی بر گردن او زد و عمرو به زمین افتاد و گرد و غبار بلند شد و ما صدای تکبیر علی علیه السلام را شنیدیم و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به خدا سوگند علی عمرو را کشت» و سپس علی علیه السلام سر او را جدا نمود و به طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد در حالی که از صورت او نور می درخشید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: بشارت باد تو را یا علی، اگر امروز عمل تو را با عمل امّت محمّد موازنه کنند عمل تو بر آنان برتری خواهد داشت، چرا که -- با کشته شدن عمرو -- در خانه های همه مشرکین شکست وارد شد و در خانه های همه مسلمین عزّت وارد شد.

ص: 585

تا این که گوید:

و چون عمرو کشته شد همه احزاب و مشرکین شکست خوردند و خداوند نیز، باد عذاب و ملائکه عذاب را بر آنان فرو فرستاد و مشرکین و احزاب بدون جنگ فرار کردند و فرار آنان به خاطر کشته شدن عمرو بود از این رو خداوند فرمود: «وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ بعلیٍّ علیه السلام.» (1)

ص: 586


1- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن یونس بن مبارک، عن یحیی بن عبد الحمید الحمانی، عن یحیی بن معلی الأسلمی، عن محمّد بن عمّار بن زریق، عن أبی إسحاق، عن زیاد بن مطر، قال: کان عبد الله بن مسعود یقرأ: «و کفی الله المؤمنین القتال بعلی». و سبب نزول هذه الآیة: أن المؤمنین کفوا القتال بعلی علیه السلام، و إن المشرکین تحزبوا، و اجتمعوا فی غزاة الخندق -- و القصة مشهورة، غیر أنا نحکی طرفا منها -- و هو: أن عمرو بن عبد ود کان فارس قریش المشهور، و کان یعد بألف فارس، و کان قد شهد بدرا، و لم یشهد أحدا، فلما کان یوم الخندق خرج معلما لیری الناس مقامه، فلما رأی الخندق، قال: مکیدة، و لم نعرفها من قبل. و حمل فرسه علیه، فعطفه، و وقف بإزاء المسلمین، و نادی: هل من مبارز؟ فلم یجبه أحد، فقام علی علیه السلام، و قال: «أنا، یا رسول الله». فقال له: «إنه عمرو، اجلس» فنادی ثانیة، فلم یجبه أحد، فقام علی علیه السلام، و قال: «أنا، یا رسول الله». فقال له: «إنه عمرو، اجلس»، فنادی ثالثة، فلم یجبه أحد. فقام علی علیه السلام، و قال: «أنا یا رسول الله»، فقال له: «إنه عمرو». فقال: «و إن کان عمرا» فاستأذن النّبی صلی الله علیه و آله فی برازه، فأذن له. قال حذیفة (رضی الله عنه): فألبسه رسول الله صلی الله علیه و آله درعه [ذات] الفضول، و أعطاه ذا الفقار، و عممه عمامته السحاب علی رأسه تسعة أدوار، و قال له: «تقدم». فلما ولی، قال النّبی صلی الله علیه و آله: «برز الإیمان کله إلی الشرک کله، اَللَّهُمَّ احفظه من بین یدیه، و من خلفه، و عن یمینه، و عن شماله، و من فوق رأسه، و من تحت قدمیه». فلما رآه عمرو، قال له: من أنت؟ قال: «أنا علی». قال: ابن عبد مناف؟ قال: «أنا علی بن أبی طالب» فقال: غیرک -- یا ابن أخی -- من أعمامک أسن منک، فإنی أکره أن أهرق دمک. فقال له علی علیه السلام: «و لکنی -- و الله -- لا أکره أن أهرق دمک». قال: فغضب عمرو، و نزل عن فرسه، و عقرها، و سل سیفه کأنه شعلة نار، ثم أقبل نحو علی علیه السلام، فاستقبله علی علیه السلام بدرقته، فقدها، و أثبت فیها السیف، و أصاب رأسه فشجه، ثم إن علیا علیه السلام ضربه علی حبل عاتقه، فسقط إلی الأرض، و ثارت بینهما عجاجة، فسمعنا تکبیر علی علیه السلام، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: «قتله، و الذی نفسی بیده». قال: و حز رأسه، و أتی به إلی رسول الله صلی الله علیه و آله، و وجهه یتهلل، فقال له النّبی صلی الله علیه و آله: «أبشر -- یا علی -- فلو وزن الیوم عملک بعمل امة محمّد لرجح عملک بعملهم، و ذلک أنه لم یبق بیت من المشرکین إلّا و دخله وهن، و لا بیت من المسلمین إلّا و دخله عز». قال: و لما قتل عمرو، و خذل الأحزاب، أرسل الله علیهم ریحا و جنودا من الملائکة، فولوا مدبرین بغیر قتال، و سببه قتل عمرو، فمن ذلک قال سبحانه: وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ بعلی علیه السلام. [برهان، ج 4، ص 433، ح 3]

«وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقًا * وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیَارَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَ کَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا» (1)

مرحوم طبرسی در کتاب «إعلام الوری» از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

[در جنگ خندق چون کار سخت شد] رسول خدا صلی الله علیه و آله در نیمه شب بر بالای آن کوهی که مسجد فتح بر آن قرار دارد رفت و به اصحاب خود فرمود: چه کسی می رود از مشرکین برای من خبر بیاورد تا بهشت برای او باشد؟ پس احدی پاسخ نداد و چون آن حضرت سخن خود را بار دوّم و سوّم تکرار نمود حذیفه برخاست و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «بین آنان می روی تا سخن شان را بشنوی و با احدی سخن نگویی تا نزد من بیایی و سپس به او دعا کرد و

ص: 587


1- سوره ی احزاب، آیات 26 و 27.

فرمود: «خدایا او را حفظ کن تا نزد من بازگردد» و سپس به نماز ایستاد و با صدای بلند فرمود: «یَا صَرِیخَ الْمَکْرُوبِینَ وَ یَا مُجِیبَ الْمُضْطَرِّینَ -- َ اکْشِفْ هَمِّی وَ کَرْبِی فَقَدْ تَرَی حَالِی وَ حَالَ مَن مَعِی». پس جبرئیل علیه السلام نازل شده و گفت: «یا رسول الله، خدا سخن تو را شنید و دعای تو را مستجاب نمود و خطر دشمنان را از تو برطرف نمود» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله خشنود گردید و دست به دعا بلند کرد و اشک او جاری شد و فرمود: شکراً شکراً خدایا تو را شاکرم که به من و اصحاب من پناه دادی. سپس جبرئیل علیه السلام گفت: «یا رسول الله خداوند تو را یاری نمود و از آسمان بر سر آنان بادی همراه با ریگ فرستاد و از آسمان چهارم نیز بر سر آنان باد جنادل [یعنی ملائکه عذاب] فرو فرستاد.»

حذیفه گوید:

من چون بین مشرکین رفتم دیدم باد زندگی آنان را دگرگون کرده و آتش های شان را خاموش نموده، و جُند اوّل خداوند -- یعنی آن باد شدید -- همه چیزشان را در هم کوبیده و آنان خود را از ریگ هایی که می وزد می پوشانند و من صدای ریگ ها را که به سپرها می خورد می شنیدم و سپس لشگر بزرگ الهی بر آن ها فرود آمد، و ابوسفیان فریاد کرد: «النجاء النجاء» [یعنی نجات با چیست]، و سپس عیینة بن حصین و حارث بن عوف نیز همین سخن را سر دادند، و حذیفه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و این حوادث را به آن حضرت گزارش داد و خداوند این آیه را نازل نمود «اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا… .» (1)

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله با مسلمانان داخل مدینه شدند و فاطمه علیها السلام آبی

ص: 588


1- سوره یس احزاب، آیه ی 9.

آماده کرد تا سر و صورت مبارک پدر را بشوید، ناگهان جبرئیل علیه السلام آمد -- در حالی که بر اسبی سوار بود و عمامه سفیدی بر سر و قطیفه ای از استبرق که درّ و یاقوت بر آن آویزان بود بر تن داشت و غباری بر او نشسته بود وارد شد -- و رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست و غبار از صورت او برطرف نمود، پس جبرئیل گفت: رحمک الله آیا سلاح را زمین گذاردی در حالی که ملائکه آسمان سلاح خود را زمین نگذارده اند؟! و من همواره دشمن را پی گرفته ام تا به «روحاء» رسیده ام، سپس گفت: برخیز و به طرف برادران آنان از اهل کتاب حرکت کن، چرا که به خدا سوگند من آنان را مانند بیضه ای که بر سنگی کوبیده شود نابود خواهم نمود.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله علیّ علیه السلام را خواست و فرمود:

«پرچم مهاجرین را بگیر و به طرف یهود بنی قریظه حرکت کن و من بر شما واجب نمودم که نماز عصر را جز در بنی قریظه نخوانید» از این رو امیرالمؤمنین علیه السلام با مهاجرین و بنو عبد الأشهل و همه بنی النجّار حرکت نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله مردان دیگری را به کمک او فرستاد و برخی از آنان نماز عصر خود را بعد از نماز عشاء خواندند، پس یهود بنی قریظه از بالای خانه های خود شروع به سبّ و دشنام نمودند و گفتند: «خدا تو را و پسر عمّت را هلاک کند» و رسول خدا ایستاده بود و پاسخ آنان را نمی داد و چون امیرالمؤمنین علیه السلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و اصحاب او را دید عرض کرد: فدای شما شوم یا رسول الله نزدیک آنان مشو چرا که خداوند آنان را کیفر خواهد نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست که یهود به او دشنام داده اند از این رو فرمود: آنان اگر مرا ببینند دیگر به من دشنام نخواهند داد، سپس نزدیک آنان رفت و فرمود:

ص: 589

«یَا إِخْوَةَ الْقِرَدَةِ»، یعنی ای برادران بوزینه ما پیامبران اگر بر قومی وارد شویم و به جنگ آنان بیاییم گرفتار عذاب خواهند شد، ای برده های طواغیت و ستمکاران! دور شوید، خدا شما را دور کند».

پس صدای آنان از اطراف بلند شد و گفتند: ای ابا القاسم تو فحّاش نبودی، چه شده که این گونه سخن می گویی؟!

امام صادق علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در این وقت حیا نمود از این سخنان و عصا از دست او افتاد و عبای او ساقط شد و آنان را محاصره کرد و بیست و پنج روز در محاصره بودند و مسلمان نشدند تا این که حکم سعد بن مُعاذ را پذیرفتند و سعد حکم نمود که «مردانشان کشته شوند و زنان و فرزندان آنان اسیر شوند و اموال شان تقسیم شود و خانه های آنان به مهاجرین داده شود نه به انصار» و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای سعد تو حکم خدا را درباره ی آنان گفتی» سپس اسیران را در خانه ای حبس نمودند، و ده نفر از مردانشان را آوردند و امیرالمؤمنین علیه السلام آنان را گردن زد و ده نفر را زبیر گردن زد و هر کدام از اصحاب یک نفر و یا دو نفر را گردن زدند و سپس زخم سعد منفجر شد و از دنیا رفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله عبای خود را بر زمین گذارد و بدن سعد را تشییع نمود… . (1)

ص: 590


1- الطبرسی، فی (إعلام الوری)، قال: قال أبان بن عثمان: حدثنی من سمع أبا عبد الله علیه السلام یقول: «قام رسول الله صلی الله علیه و آله علی التل الذی علیه مسجد الفتح، فی لیلة ظلماء، ذات قرة، قال: من یذهب فیأتینا بخبرهم، و له الجنة؟ فلم یقم أحد. ثم عاد ثانیة، و ثالثة، فلم یقم أحد. و قام حذیفة، فقال صلی الله علیه و آله: انطلق، حتّی تسمع کلامهم، و تأتینی بخبرهم. فذهب، فقال: اَللَّهُمَّ احفظه من بین یدیه، و من خلفه، و عن یمینه، و عن شماله، حتّی ترده إلی، و قال: لا تحدث شیئا حتّی تأتینی. و لما توجه حذیفة، قام رسول الله صلی الله علیه و آله یصلی، ثم نادی بأشجی صوت: یا صریخ المکروبین، یا مجیب دعوة المضطرین، اکشف همی، و کربی، فقد تری حالی، و حال من معی. فنزل جبرئیل علیه السلام، فقال: یا رسول الله، إن الله عزّوجلّ سمع مقالتک، و استجاب دعوتک، و کفاک هول من تحزب علیک و ناوأک. فجثا رسول الله صلی الله علیه و آله علی رکبتیه، و بسط یدیه، و أرسل بالدمع عینیه، ثم نادی: شکرا، شکرا، کما آویتنی، و آویت من معی. ثم قال جبرئیل علیه السلام: یا رسول الله، إن الله قد نصرک، و بعث علیهم ریحا من سماء الدنیا فیها الحصی، و ریحا من السماء الرابعة فیها الجنادل. قال حذیفة: فخرجت، فإذا أنا بنیران القوم قد طفئت، و خمدت، و أقبل جند الله الأول: ریح شدیدة فیها الحصی، فما ترک لهم نارا إلّا أخمدها، و لا خباء إلّا طرحها، و لا رمحا إلّا ألقاها، حتّی جعلوا یتترسون من الحصی، و کنت أسمع وقع الحصی فی الترسة. و أقبل جند الله الأعظم، فقام أبو سفیان إلی راحلته، ثم صاح فی قریش: النجاء، النجاء ثم فعل عیینة بن حصن مثلها، و فعل الحارث بن عوف مثلها، و ذهب الأحزاب، و رجع حذیفة إلی رسول الله صلی الله علیه و آله فأخبره الخبر، و أنزل الله علی رسوله: اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها إلی ما شاء الله من السورة. و أصبح رسول الله صلی الله علیه و آله بالمسلمین حتّی دخل المدینة، فضربت له ابنته فاطمة علیها السلام غسولا، فهی تغسل رأسه إذ أتاه جبرئیل علیه السلام علی بغلة، معتجرا بعمامة بیضاء، علیه قطیفة من إستبرق، معلق علیها الدر و الیاقوت، علیه الغبار، فقام رسول الله صلی الله علیه و آله، فمسح الغبار عن وجهه، فقال له جبرئیل: رحمک الله، وضعت السلاح و لم یضعه أهل السماء؟ و ما زلت أتبعهم حتّی بلغت الروحاء. ثم قال جبرئیل علیه السلام: انهض إلی إخوانهم من أهل الکتاب، فوالله لأدقنهم دق البیضة علی الصخرة. فدعا رسول الله صلی الله علیه و آله علیا علیه السلام، فقال: قدم رایة المهاجرین إلی بنی قریظة، و قال: عزمت علیکم ألا تصلوا العصر إلّا فی بنی قریظة. فأقبل علی علیه السلام، و معه المهاجرون، و بنو عبد الأشهل، و بنو النجار کلها، لم یتخلف عنه منهم أحد، و جعل النّبی صلی الله علیه و آله یسرب إلیه الرجال، فما صلی بعضهم العصر إلّا بعد العشاء، فأشرفوا علیه، و سبوه، و قالوا: فعل الله بک، و بابن عمک، و هو واقف لا یجیبهم، فلما أقبل رسول الله صلی الله علیه و آله، و المسلمون حوله، تلقاه أمیر المؤمنین علیه السلام، و قال: لا تأتهم -- یا رسول الله، جعلنی الله فداک -- فإن الله سیجزیهم. فعرف رسول الله صلی الله علیه و آله أنهم قد شتموه، فقال: أما إنهم لو رأونی ما قالوا شیئا مما سمعت، و أقبل، ثم قال: یا إخوة القردة، إنا إذا نزلنا بساحة قوم فساء صباح المنذرین، یا عباد الطواغیت، اخسؤوا، أخسأکم الله. فصاحوا یمینا و شمالا: یا أبا القاسم، ما کنت فحاشا، فما بدا لک؟!». قال الصّادق علیه السلام: «فسقطت العنزة من یده، و سقط رداؤه من خلفه، و جعل یمشی إلی وراءه، حیاء مما قال لهم. فحاصرهم رسول الله صلی الله علیه و آله خمسا و عشرین لیلة، حتّی نزلوا علی حکم سعد بن معاذ، فحکم فیهم بقتل الرجال، و سبی الذراری و النساء، و قسمة الأموال، و أن یجعل عقارهم للمهاجرین دون الأنصار. فقال له النّبی صلی الله علیه و آله: لقد حکمت فیهم بحکم الله من فوق سبعة أرقعة. فلما جی ء بالأساری، حبسوا فی دار، و امر بعشرة، فاخرجوا، فضرب أمیر المؤمنین علیه السلام أعناقهم، ثم امر بعشرة، فاخرجوا، فضرب الزبیر أعناقهم، و کل رجل من أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله إلّا قتل الرجل و الرجلین». قال: «ثم انفجرت رمیة سعد، و الدم ینضح حتّی قضی، و نزع رسول الله صلی الله علیه و آله رداءه، فمشی فی جنازته بغیر رداء، و بعث عبد الله بن عتیک إلی خیبر، فقتل أبا رافع بن أبی الحقیق». [تفسیر برهان، ج 4، ص 437، ح 2]

ص: 591

سوره ی احزاب، آیات 28 تا 35

متن:

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمیلاً (28) وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظیماً (29) یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیراً (30) وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ

ص: 592

تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَریماً (31) یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (32) وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً (33) وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطیفاً خَبیراً (34) إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادقینَ وَ الصّادقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً (35)

لغات:

«ضِعف» دو برابر چیزی را گویند و ضاعفته یعنی زدت علیه مثله و «ضَعف» نقصان قوّة است، و «تَبَرُّج» این است که زن محاسن و زیبایی های خود را ظاهر کند، و «فاحِشَة مبینّة» گناهی را گویند که زشتی آن آشکار باشد و نمونه معروف آن زنا می باشد، و «قنوت» به معنای اطاعت است و «وَ مَنْ یَقْنُتْ منکنّ» یعنی، یدم علی الطاعة، و «رِزقاً کریماً» یعنی، رزقاً الکرامة فی الجنّة، و «فلا تخضعن بالقول» یعنی سخن خود را با نرمی و ناز همراه نکنید که سبب تحریک غریزه جنسی شود، و «قول معروف» در این جا قول بعید از رَیْبه است که طمع جنس مخالف را بر نمی انگیزد، و «قَرنَ و یا قِرنَ» امر به قرار و ماندن در خانه است و این امر اختصاص به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله ندارد گرچه آنان سزاوارترند.

ص: 593

ترجمه:

ای پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می خواهید بیایید با هدیه ای شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم! (28) و اگر شما خدا و پیامبرش و سرای آخرت را می خواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیمی آماده ساخته است.» (29) ای همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتکب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و این برای خدا آسان است. (30) و هر کس از شما برای خدا و پیامبرش خضوع کند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهیم ساخت، و روزی پرارزشی برای او آماده کرده ایم. (31) ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از آنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید! (32) و در خانه های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد. (33) آنچه را در خانه های شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده می شود یاد کنید خداوند لطیف و خبیر است! (34) به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است. (35)

ص: 594

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ…» (1)

مرحوم طبرسی گوید: مفسّران گفته اند:

همسران پیامبر که نه نفر بودند از آن حضرت مطالبه زینت های دنیا و نفقه بیشتری را کردند، و به خاطر غیرت زنانه خود رسول خدا صلی الله علیه و آله را آزار نمودند از این رو آن حضرت یک ماه از آنان کناره گیری نمود و سپس این آیه نازل شد.

سپس گوید همسران آن حضرت در آن زمان نه نفر بودند: عایشه، و حفصه، و امّ حبیبه و دختر ابوسفیان، و سوده دختر زمعه، و امّ سلمة دختر أبی امیّه بودند و از غیر قریش: صفیّه دختر حیّ بن اخطب خیبریّه، و میمونه دختر حارث هلالیّه، و زینب دختر جحش اسدیّه، و جویریّة، دختر حارث مصطلقیه، بودند. (2)

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا اگر مردی امر طلاق را به اختیار همسر خود قرار بدهد و آن زن طلاق را انتخاب کند از شوهر خود جدا خواهد شد؟ امام علیه السلام فرمود:

این مخصوص رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و لکن دیگران اگر مایل به طلاق باشند باید طلاق بدهند و آیه فوق مربوط به رسول خدا صلی الله علیه و آله است. (3)

ص: 595


1- سوره ی احزاب، آیه ی 28.
2- قال المفسرون إن أزواج النّبی صلی الله علیه و آله سألنه شیئا من عرض الدنیا و طلبن منه زیادة فی النفقة و آذینه لغیرة بعضهن علی بعض فآلی رسول الله صلی الله علیه و آله منهن شهرا فنزلت آیة التخییر و هو قوله «قُلْ لِأَزْواجِکَ» و کن یومئذ تسعا عائشة و حفصة و أم حبیبة بنت أبی سفیان و سودة بنت زمعة و أم سلمة بنت أبی أمیة فهؤلاء من قریش و صفیة بنت حیی الخیبریة و میمونة بنت الحارث الهلالیة و زینب بنت جحش الأسدیة و جویریة بنت الحارث المصطلقیة. [تفسیر مجمع البیان، ج 8، ص 554]
3- فی الکافی حمید عن ابن سماعة عن ابن رباط عن عیص بن القاسم عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سألته عن رجل خیر امرأته فاختارت نفسها بانت؟ قال: لا انما هذا شی ء کان لرسول الله صلی الله علیه و آله خاصة، أمر بذلک ففعل، و لو اخترن أنفسهن لطلقهن و هو قول الله عزّوجلّ «قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 265، ح 64]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

زینب دختر جحش به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا رسول الله آیا شما رسول خدا هستید و از ما صرف نظر می کنید؟! و حفصه گفت: «اگر شما ما را طلاق بدهید ما همسران دیگری که کفو ما باشند خواهیم یافت» پس بیست روز وحی از آن حضرت قطع شد، و سپس خداوند از رسول خود حمایت نمود و فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا…»، و همسران آن حضرت خدا و رسول او را اختیار نمودند، و اگر دنیا و زینت های آن را اختیار می کردند از آن حضرت جدا می شدند و این برای آنان به منزله ی طلاق می بود. (1)

مؤلّف گوید:

به همین مضمون است حدیث 3 و 4 و 5 و 6 کافی بلکه احادیث بعد از آن ها نیز به همین معناست.

و در برخی از این روایات آمده که آن حضرت بیست و نه روز از آنان کناره گیری کردند و سپس آن آیه نازل شد.

ص: 596


1- و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن إسماعیل، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی الصباح الکنانی، قال: ذکر أبو عبد الله علیه السلام: «أن زینب قالت لرسول الله صلی الله علیه و آله: لا تعدل و أنت رسول الله؟! و قالت حفصة: إن طلقنا وجدنا فی قومنا أکفاءنا. فاحتبس الوحی عن رسول الله صلی الله علیه و آله عشرین یوما -- قال -- فأنف الله عزّوجلّ لرسوله صلی الله علیه و آله، فأنزل: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ إلی قوله: أَجْراً عَظِیماً -- قال -- فاخترن الله و رسوله، و لو اخترن أنفسهن لبن، و إن اخترن الله و رسوله فلیس بشی ء». [برهان، ج 4، ص 439، ح 2]

عبدالأعلی ابن اعین گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

بعضی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: «آیا محمّد گمان می کند که اگر ما را طلاق بدهد ما در بین قوم خود کفوی پیدا نمی کنیم؟». و خداوند از بالای هفت آسمان بر آنان خشم نمود [و آیه فوق را نازل کرد] و به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرمود: تا آنان را بین دنیا و آخرت مخیّر نماید، پس زینب بنت جحش برخاست و رسول خدا صلی الله علیه و آله را بوسید و گفت: من خدا و رسول او را انتخاب می کنم [و برخی مثل عایشه و حفصه و… مورد خشم خدا قرار گرفتند.] (1)

علی بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه گوید:

سبب نزول آیه فوق این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله چون از جنگ خیبر بازگشت و گنج آل ابی الحُقَیق را که در این جنگ به دست آورده بود بین مسلمانان تقسیم نمود همسران او [برخی] گفتند: این گنج را بین ما تقسیم کن و

ص: 597


1- و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن ابن فضال، عن ابن بکیر، عن زرارة، قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام یقول: «إن الله عزّوجلّ أنف لرسوله صلی الله علیه و آله من مقالة قالتها بعض نسائه، فأنزل الله آیة التخییر، فاعتزل رسول الله صلی الله علیه و آله نساءه تسعا و عشرین لیلة فی مشربة ام إبراهیم، ثم دعاهن، فخیرهن، فاخترنه، فلم یکن شیئا، و لو اخترن أنفسهن کانت واحدة بائنة». قال: و سألته عن مقالة المرأة، ما هی؟ قال: فقال: «إنها قالت: یری محمّد أنه لو طلقنا أنه لا یأتینا الأکفاء من قومنا یتزوجونا». -- و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن ابن أبی نصر، عن حماد بن عثمان، عن عبد الأعلی بن أعین، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن بعض نساء النّبی صلی الله علیه و آله قالت: أ یری محمّد أنه لو طلقنا لا نجد الأکفاء من قومنا؟ -- قال -- فغضب الله عزّوجلّ له من فوق سبع سماواته، فأمره، فخیرهن، حتّی انتهی إلی زینب بنت جحش، فقامت، و قبلته، و قالت: أختار الله و رسوله». [برهان، ج 4، ص 440، ح 7 و 8]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من به امر خداوند بین مسلمانان تقسیم کردم» و آنان خشمگین شدند و گفتند: شاید شما فکر می کنید که اگر ما را طلاق بدهید ما شوهرانی از قوم خود که کفو ما باشند پیدا نمی کنیم؟! پس خداوند از گفته آنان خشمگین شد، و دستور داد تا آن حضرت از آنان کناره گیری کند و آن حضرت 29 روز از آنان کناره گیری کرد و در مشربه امّ ابراهیم ماند تا آنان حیض شدند و پاک شدند و خداوند آیه تخییر را نازل نمود و فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ…»، پس امّ سلمه قبل از دیگران برخاست و گفت: من خدا و رسول او را انتخاب نمودم و سپس همه آنان همین سخن را گفتند و با آن حضرت معانقه نمودند و این آیه نازل شد: «تُرْجِی مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَن تَشَاء» (1). امام صادق علیه السلام فرمود: «ترجی» به معنای طلاق است و «تؤوی» به معنای نکاح است. (2)

ص: 598


1- سوره ی احزاب، آیه ی 51.
2- فَإِنَّهُ کَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا أَنَّهُ لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ غَزَاةِ خَیْبَرَ وَ أَصَابَ کَنْزَ آلِ أَبِی الْحَقِیقِ، قُلْنَ أَزْوَاجُهُ أَعْطِنَا مَا أَصَبْتَ، فَقَالَ لَهُنَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَسَّمْتُهُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ عَلَی مَا أَمَرَ اللَّهُ فَغَضِبْنَ مِنْ ذَلِکَ وَ قُلْنَ لَعَلَّکَ تَرَی أَنَّکَ إِنْ طَلَّقْتَنَا أَنْ لَا نَجِدَ الْأَکْفَاءَ مِنْ قَوْمِنَا یَتَزَّوَجُونَّا فَأَنِفَ اللَّهُ لِرَسُولِهِ فَأَمَرَهُ أَنْ یَعْتَزِلَهُنَّ فَاعْتَزَلَهُنَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً، حَتَّی حِضْنَ وَ طَهُرْنَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ هَذِهِ الْآیَةَ وَ هِیَ آیَةُ التَّخْیِیرِ فَقَالَ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ» إِلَی قَوْلِهِ «أَجْراً عَظِیماً» فَقَامَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ هِیَ أَوَّلُ مَنْ قَامَتْ وَ قَالَتْ قَدِ اخْتَرْتُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقُمْنَ کُلُّهُنَّ فَعَانَقْنَهُ وَ قُلْنَ مِثْلَ ذَلِکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ» الْآیَةَ. قَالَ الصّادق ع: مَنْ آوَی فَقَدْ نَکَحَ وَ مَنْ أَرْجَی فَقَدْ طَلَّقَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 192]

«یَا نِسَاء النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَ کَانَ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرًا * وَ مَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از «فَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ»، جنگ جمل و خروج عایشه برای جنگ با امیرالمؤمنین علیه السلام است. (2)

امام باقر علیه السلام در تفسیر «یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ»، فرمود:

یعنی کار نیک زنان پیامبر صلی الله علیه و آله خوب و بد آنان در آخرت دو چندان است. (3)

شخصی به امام سجّاد علیه السلام گفت: «شما اهل البیت آمرزیده هستید» و آن حضرت خشمگین شد و فرمود:

ما سزاوارتریم که خداوند آنچه درباره ی همسران رسول خود صلی الله علیه و آله فرموده درباره ی ما نیز اجرا کند، و برای نیکوکاران ما دو پاداش باشد و برای گنهکاران مان نیز عذاب دو چندان باشد. و سپس دو آیه فوق را قرائت نمود. (4)

ص: 599


1- سوره ی احزاب، آیات 30 و 31.
2- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس عن کرام عن محمّد بن مسلم عن أبی عبد الله علیه السلام قال قال لی أ تدری ما الفاحشة المبینة قلت لا قال قتال أمیر المؤمنین علیه السلام یعنی أهل الجمل. [تأویل الآیات، ص 446]
3- ثم قال علی بن إبراهیم: و فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «أجرها مرتین، و عذابها ضعفین، کل هذا فی الآخرة، حیث یکون الأجر، یکون العذاب». [برهان، ج 4، ص 441، ح 10]
4- روی محمّد بن أبی عمیر عن إبراهیم ابن عبد الحمید عن علی بن عبد الله بن الحسین عن أبیه عن علی بن الحسین زین العابدین أنه قال له رجل إنکم أهل بیت مغفور لکم قال فغضب و قال نحن أحری أن یجری فینا ما أجری الله فی أزواج النّبی صلی الله علیه و آله من أن نکون کما تقول إنا نری لمحسننا ضعفین من الأجر و لمسیئنا ضعفین من العذاب ثم قرأ الآیتین «وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً» أی عظیم القدر رفیع الخیار و قیل إن الرزق الکریم ما سلم من کل آفة و قیل هو الثواب الذی لا یحسن الابتداء بمثله. [مجمع البیان، ج 8، ص 556]

«وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی وَ أَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَ آتِینَ الزَّکَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (1)

مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین با سند خود از عبدالله بن مسعود نقل نموده که گوید:

به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: یا رسول الله! بدن شما را بعد از رحلت از دنیا چه کسی غسل خواهد داد؟ فرمود: «هر پیامبری را وصیّ او غسل می دهد» گفتم: وصیّ شما کیست؟ فرمود: «علیّ بن ابیطالب است» گفتم: او بعد از شما چند سال زنده خواهد ماند؟ فرمود: سی سال.

سپس فرمود:

یوشع بن نون وصیّ موسی نیز بعداز موسی سی سال زنده بود و صفرا دختر شعیب که همسر موسی بود، به جنگ با او برخاست و گفت: «من از تو سزاوارتر به جانشینی موسی هستم» و یوشع با او جنگید و پیروان او را کشت و همسر موسی را اسیر نمود و به خوبی از او محافظت کرد، و دختر ابوبکر نیز با چندین هزار نفر از این امّت به جنگ با علیّ علیه السلام قیام خواهد نمود و علیّ پیروان او را خواهد کشت و او را اسیر خواهد نمود و از او به خوبی مواظبت خواهد کرد، و خداوند درباره ی او در قرآن فرمود: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی» و جاهلیّت «أُولَی»، خروج همسر موسی بر یوشع بوده است. (2)

ص: 600


1- سوره ی احزاب، آیه ی 33.
2- ابن بابویه، قال: حدثنا علی بن أحمد الدقاق رحمة الله علیه، قال: حدثنا حمزة بن القاسم، قال: حدثنا أبو الحسن علی بن الجنید الرازی، قال: حدثنا أبو عوانة، قال: حدثنا الحسن بن علی، عن عبد الرزاق، عن أبیه، عن مینا مولی عبد الرحمن بن عوف، عن عبد الله بن مسعود، قال: قلت للنبی صلی الله علیه و آله: یا رسول الله، من یغسلک إذا مت؟ قال: «یغسل کل نبی وصیه». قلت: فمن وصیک، یا رسول الله؟ قال: «علی بن أبی طالب». قلت: کم یعیش بعدک یا رسول الله؟ قال: «ثلاثین سنة، فإن یوشع بن نون وصی موسی عاش بعد موسی ثلاثین سنة، و خرجت علیه صفراء بنت شعیب زوجة موسی علیه السلام، فقالت: أنا أحق منک بالأمر. فقاتلها، فقتل مقاتلیها، و أسرها فأحسن أسرها، و إن ابنة أبی بکر ستخرج علی علی فی کذا و کذا ألفا من أمتی، فیقاتلها، فیقتل مقاتلیها، و یأسرها فیحسن أسرها، و فیها أنزل الله عزّوجلّ: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی یعنی صفراء بنت شعیب». [تفسیر برهان، ج 4، ص 442، ح 2]

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

هنگامی که آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ»، نازل شد من در خانه امّ سلمه خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدم و آن حضرت به من فرمود: «یا علیّ! این آیه درباره ی تو و حسن و حسین و امامان دیگر از فرزندان تو نازل شده است» پس من گفتم: یا رسول الله: بعد از شما چند امام خواهند بود؟ فرمود: امامان بعد از من تو هستی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و حجّت از فرزندان حسین، و من این چنین نام آنان را مکتوب بر ساق عرش دیدم، و چون از خداوند سؤال کردم فرمود: ای محمّد اینان امامان پاک و معصوم بعد از تو هستند و دشمنانشان مورد لعنت خواهند بود. (1)

ص: 601


1- قال: حدثنا علی بن الحسین بن محمّد، قال: حدثنا هارون بن موسی التلعکبری، قال: حدثنا عیسی بن موسی الهاشمی بسر من رأی، قال: حدثنی أبی، عن أبیه، عن آبائه، عن الحسین بن علی، عن علی علیهم السلام، قال: «دخلت علی رسول الله صلی الله علیه و آله فی بیت ام سلمة، و قد نزلت علیه هذه الآیة: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: یا علی، هذه الآیة نزلت فیک، و فی سبطی، و الأئمّة من ولدک. فقلت: یا رسول الله، و کم الأئمّة من بعدک؟ قال: أنت -- یا علی -- ثم ابناک: الحسن، و الحسین، و بعد الحسین علی ابنه، و بعد علی محمّد ابنه، و بعد محمّد جعفر ابنه، و بعد جعفر موسی ابنه، و بعد موسی علی ابنه، و بعد علی محمّد ابنه، و بعد محمّد علی ابنه، و بعد علی الحسن ابنه، و الحجة من ولد الحسین هکذا وجدت أسماءهم مکتوبة علی ساق العرش، فسألت الله تعالی عن ذلک، فقال: یا محمّد، هم الأئمّة بعدک، مطهرون معصومون، و أعداؤهم ملعونون». [تفسیر برهان، ج 4، ص 444، ح 5]

مؤلّف گوید:

به این معنا روایات دیگری از امام صادق علیه السلام و امام رضا علیه السلام و ائمه دیگر نقل شده است. (1)

ص: 602


1- و عنه، قال: حدثنی أبی، قال: حدثنی سعد بن عبد الله، عن الحسن بن موسی الخشاب، عن علی بن حسان الواسطی، عن عمه عبد الرحمن بن کثیر، قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: ما عنی الله عزّوجلّ بقوله: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؟ قال: «نزلت فی النّبی، و أمیر المؤمنین، و الحسن، و الحسین، و فاطمة (صلوات الله علیهم أجمعین)، فلما قبض الله عزّوجلّ نبیه صلی الله علیه و آله کان أمیر المؤمنین علیه السلام إماما، ثم الحسن علیه السلام، ثم الحسین علیه السلام، ثم وقع تأویل هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، و کان علی بن الحسین علیه السلام إماما، ثم جرت فی الأئمّة من ولده الأوصیاء علیهم السلام، فطاعتهم طاعة الله، و معصیتهم معصیة الله عزّوجلّ». -- و عنه: عن علی بن الحسین بن شاذویه المؤدب، و جعفر بن محمّد بن مسرور (رضی الله عنهما)، قالا: حدثنا محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن الریان بن الصلت، عن الرّضا علیه السلام، فی حدیث المأمون و العلماء و سؤالهم للرضا علیه السلام، فکان فیه: قال علیه السلام: «فصارت الوراثة للعترة الطاهرة، لا لغیرهم». فقال المأمون: من العترة الطاهرة؟ فقال الرّضا علیه السلام: «الذین وصفهم الله تعالی فی کتابه، فقال: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً و هم الذین قال رسول الله صلی الله علیه و آله: إنّی مخلف فیکم الثّقلین: کتاب الله، و عترتی أهل بیتی، ألا و إنهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما. أیها الناس، لا تعلموهم، فإنهم أعلم منکم». و فی الحدیث: قالت العلماء: فأخبرنا، هل فسر الله تعالی الاصطفاء فی الکتاب؟ فقال الرّضا علیه السلام: «فسر الاصطفاء فی الظاهر سوی الباطن فی اثنی عشر موضعا و موطنا: فأول ذلک، قوله تعالی: «و أنذر عشیرتک الأقربین و رهطک المخلصین» هکذا فی قراءة أبی بن کعب، و هی ثابتة فی مصحف عبد الله بن مسعود، و هذه منزلة رفیعة، و فضل عظیم، و شرف عال حین عنی الله عزّوجلّ بذلک الآل، فذکره لرسول الله صلی الله علیه و آله، فهذه واحدة، و الآیة الثانیة فی الاصطفاء: قوله عزّوجلّ: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً و هذا الفضل الذی لا یجهله أحد إلّا معاند أصلا، لأنه فضل بعد طهارة تنتظر، فهذه الثانیة» و ساق الحدیث بذکر الاثنی عشر. [تفسیر برهان، ج 4، ص 445، ح 6 و 7]

و در کتاب خصال از عامبربن واثله نقل شده که گوید:

من در مجلس شورای سقیفه حاضر بودم که علی علیه السلام می فرمود: مردم ابوبکر را برای خلافت تعیین نمودند در حالی که به خدا سوگند خلافت حق من بود و من سزاوارتر به آن بودم، و سپس ابوبکر عمر را جانشین خود نمود در حالی که به خدا سوگند من سزاوارتر به آن بودم و آن حق من بود و عمر پنج نفر دیگر را تعیین نمود و من را ششمین آنان قرار داد و هیچ کدام آن پنج نفر بر من فضیلتی نداشتند، و اگر بخواهم می توانم بر آنان احتجاج کنم و آنان را

ص: 603

محکوم نمایم و هیچ عرب و عجم و معاهد [از اهل کتاب] و مشرکی نتواند سخنی در پاسخ من بگوید.

سپس آن حضرت احتجاجات خود را بر اهل شورای سقیفه بیان کرد و یکی از آن احتجاجات این بود که به آنان فرمود: شما را به خدا سوگند آیا بین شما کسی هست که خداوند آیه تطهیر را درباره ی او نازل نموده باشد چنان که خداوند به رسول خود فرمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»، و در آن روز رسول خدا صلی الله علیه و آله کسای خیبریّه خود را به دوش گرفت و فاطمه و حسن و حسین را به خود چسبانید و سپس فرمود: «خدایا این هایند اهل بیت من، پس تو آنان را از هر رجس و پلیدی دور کن و به کمال طهارت و پاکی برسان»؟ پس اهل شورا گفتند: خدایا تو می دانی که این آیه تنها درباره ی علیّ و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شد. (1)

ص: 604


1- و عنه، قال: حدثنا أبی، و محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید (رضی الله عنهما)، قالا: حدثنا سعد بن عبد الله، قال: حدثنا محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن الحکم بن مسکین الثقفی، عن أبی الجارود، و هشام أبی ساسان، و أبی طارق السراج، عن عامر بن واثلة، قال: کنت فی البیت یوم الشوری، فسمعت علیا علیه السلام و هو یقول: «استخلف الناس أبا بکر و أنا -- و الله -- أحق بالأمر، و أولی به منه، و استخلف أبو بکر عمر و أنا و الله أحق بالأمر، و أولی به منه، إلّا أن عمر جعلنی مع خمسة أنا سادسهم، لا یعرف لهم علی فضل، و لو أشاء لاحتججت علیهم بما لا یستطیع عربیهم و لا عجمیهم، المعاهد منهم و المشرک تغییر ذلک». ثم ذکر علیه السلام ما احتج به علی أهل الشوری، فقال فی ذلک: «نشدتکم بالله، هل فیکم أحد أنزل الله فیه آیة التطهیر علی رسوله صلی الله علیه و آله: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً، فأخذ رسول الله صلی الله علیه و آله کساء خیبریا، فضمنی فیه، و فاطمة، و الحسن، و الحسین، ثم قال: یا رب إن هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس، و طهرهم تطهیرا؟». قالوا: اَللَّهُمَّ لا. [تفسیر برهان، ج 4، ص 445، ح 8]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در کتاب های شیعه و اهل تسنّن در ذیل آیه فوق نقل شده که همه آن ها صحیح و نزدیک به تواتر است و ما آن ها را در کتاب «آیات الفضائل» ذیل این آیه نقل کرده ایم، مراجعه شود. مرحوم محدّث بحرانی در تفسیر برهان (1)، بیش از شصت روایت در ذیل این آیه نقل نموده است.

و اگر گفته شود: صدر آیه فوق درباره ی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله است و خداوند آنان را امر نموده که «در خانه های خود بمانند و همانند زنان جاهلیّت بین مردم ظاهر نشوند و زینت های خویش را آشکار نسازند و نماز را به پا بدارند و زکات را پرداخت کنند و از خدا و رسول او اطاعت نمایند» و پس از آن فرموده است: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»، در حالی که روایات گذشته این قسمت از آیه را مخصوص به علیّ و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام نموده است؟

پاسخ این است که در تفسیر عیّاشی از زراره از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

هیچ چیزی مانند تفسیر قرآن از عقول مردم دور نیست (و عقل های مردم از فهم تفسیر قرآن از هر چیزی دورتر است] چرا که بسا اوّل آیه درباره ی چیزی است و وسط آن درباره ی چیزی و آخر آن درباره ی چیز دیگری است مانند آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا.» (2)

ص: 605


1- تفسیر برهان، ج 6، ص 252.
2- فی تفسیر العیاشی عن زرارة عن أبی جعفر علیه السلام قال: لیس شی ء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن، ان الآیة ینزل أولها فی شی ء و أوسطها فی شی ء و آخرها فی شی ء، ثم قال: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» من میلاد الجاهلیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 227، ح 110]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه «وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلَی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ» عطف بر «نساء النبّی…»، می باشد، و آیه «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ… َأَجْرًا عَظِیمًا» عطف بر «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» می باشد. (1)

«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصّادقینَ وَ الصّادقاتِ…» (2)

رسول خدا صلی الله علیه و آله در تفسیر مسلم و مؤمن فرمود:

مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او سالم باشند، و مؤمن کسی است که همسایه او از شرّ او در امان باشد، و ایمان به من نیاورده کسی که با شکم سیر بخوابد و همسایه او گرسنه باشد. (3)

فضیل بن یسار گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

ایمان اسلام را در بر دارد و لکن اسلام با ایمان شریک نیست. سپس فرمود: ایمان در قلب ها قرار می گیرد و اسلام [بر زبان جاری می شود و] بر اساس آن

ص: 606


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم ثم عطف علی نساء النّبی صلی الله علیه و آله فقال: وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیراً ثم عطف علی آل محمّد صلوات الله علیهم فقال جل ذکره: إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ الی قوله: وَ أَجْراً عَظِیماً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 227، ح 112]
2- سوره ی احزاب، ص 35.
3- قال البلخی: فسر رسول الله صلی الله علیه و آله المسلم و المؤمن بقوله: المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده، و المؤمن من آمن جاره بوائقه و ما آمن بی من بات شبعان و جاره طاو. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 278، ح 114]

ازدواج و میراث و امنیّت جانی برقرار می شود، و ایمان شریک با اسلام است و اسلام شریک با ایمان نیست. (1)

عبد الملک بن اعین گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

ایمان اقرار به زبان و اعتقاد به قلب و عمل به ارکان و واجبات است… . (2)

مؤلّف گوید:

احادیث فراوان و صحیح در این معنا نقل شده به کتاب کافی و غیره مراجعه شود.

سوره ی احزاب، آیات 36 تا 48

متن:

وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً (36) وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ

ص: 607


1- فی أصول الکافی علی عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن جمیل بن دراج عن فضیل بن یسار قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: ان الایمان یشارک الإسلام و لا یشارکه الإسلام، ان الایمان ما وقر فی القلوب و الإسلام ما علیه المناکح و المواریث و حقن الدماء، و الایمان یشرک الإسلام و الإسلام لا یشرک الایمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 278، ح 115]
2- علی بن إبراهیم عن العبّاس بن معروف عن عبد الرحمن بن أبی نجران عن حماد بن عثمان عن عبد الرحمان القصیر قال: کتبت مع عبد الملک بن أعین الی أبی جعفر علیه السلام أسأله عن الایمان ما هو؟ فکتب الی مع عبد الملک بن أعین سألت رحمک الله عن الایمان، و الایمان هو الإقرار باللسان و عقد فی القلب و عمل بالأرکان، و الایمان بعضه من بعض و هو دار، و کذلک الإسلام دار، و الکفر دار، فقد یکون العبد مسلما قبل أن یکون مؤمنا، و لا یکون مؤمنا حتّی یکون مسلما، فالإسلام قبل الایمان.و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 278، ج 117]

أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (37) ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً (38) الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفی بِاللَّهِ حَسیباً (39) ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ

مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیماً (40) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً (41) وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً (42) هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً (43) تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً (44) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً (45) وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ

وَ سِراجاً مُنیراً (46) وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبیراً (47) وَ لا تُطِعِ

الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکیلاً (48)

لغات:

«الخِیَرة» به معنای تخییر و یا به معنای انتخاب و اختیار چیزی برای دیگری است، و «وَطَر» به معنای حاجت و قضای شهوت است، خلیل نحوی می گوید: «وَطَر» هر حاجتی است که تو بر آن همّت گماری و چون به آن برسی گفته می شود: «قَضَی وَطَرَه» یعنی به نیاز و حاجت خود رسید، و «اِرجاء» به معنای تأخیر و تبعید چیزی و یا حکمی است مانند تأخیر عذاب و عقاب گناه، و «إیواء» به معنای پناه دادن و نگهداشتن و کسی را در حبال خویش قرار دادن است، چنان که «آوی إلیه اَبَویه» به همین معناست، و «مأوی» به معنای پناهگاه است، و «استیناس» به معنای انس گرفتن است و ضدّ آن «استیحاش» است و ضد اُنس وحشت است.

ص: 608

ترجمه:

هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را بکند، به گم راهی آشکاری گرفتار شده است! (36) (به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی [به فرزند خوانده ات «زید»] می گفتی: «همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار می کردی) و در دل چیزی را پنهان می داشتی که خداوند آن را آشکار می کند و از مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان -- هنگامی که طلاق گیرند -- نباشد و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود). (37) هیچ گونه منعی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست این سنّت الهی در مورد کسانی که پیش از این بوده اند نیز جاری بوده و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است! (38) (پیامبران) پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی می کردند و (تنها) از او می ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آن ها) است! (39) محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است! (40) ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید، (41) و صبح و شام او را تسبیح گویید! (42) او کسی است که بر شما درود و رحمت می فرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما تقاضای رحمت می کنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی

ص: 609

نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است! (43) تحیّت آنان در روزی که او را دیدار می کنند سلام است و برای آن ها پاداش پرارزشی فراهم ساخته است. (44) ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذارکننده! (45) و تو را دعوت کننده بسوی خدا به فرمان او قرار دادیم، و چراغی روشنی بخش! (46) و مؤمنان را بشارت ده که برای آنان از سوی خدا فضل بزرگی است. (47) و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهای آن ها اعتنا منما، و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع (تو) است! (48)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا» (1)

عبد العزیز بن مسلم گوید:

هنگامی که ما در خدمت حضرت رضا علیه السلام وارد مرو خراسان شدیم در مسجد جامع مرو اجتماع نمودیم و همراهان من دربارهٔ مسأله امامت سخن گفتند و اختلاف مردم را درباره ی امامت فراوان مطرح کردند، پس من وارد بر مولای خود علیّ بن موسی علیه السلام شدم و سخنان و اختلاف آنان را یادآوری نمودم و آن حضرت تبسّم نمود و فرمود: ای عبد العزیز! مردم در جهالت ماندند و در دین خود فریب خوردند، چرا که خداوند عزّوجّل پیامبر خود را از دنیا خارج نکرد مگر آن که دین او را کامل نمود… تا این که فرمود:

این مردم قدم در جای سخت و خطرناکی گذاردند و خدا و رسول او صلی الله علیه و آله را متهّم نمودند [و گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله جانشینی برای خود معیّن نکرده

ص: 610


1- سوره ی احزاب، آیه ی 36.

است] از این رو در حیرت و بیچارگی قرار گرفتند چرا که امام خود را نشناختند و او را نپذیرفتند و شیطان اعمال شان را برای آنان زینت داد و آنان را از راه حق منحرف نمود، در حالی که راه حق را خوب می شناختند، آنان انتخاب و اختیار خدا و رسول او صلی الله علیه و آله را رها کردند و با فکر خود برای خویش [امام] انتخاب نمودند، و قرآن با صدا و ندای روشن فرمود: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَ یَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ» (1)، یعنی ای رسول من پروردگار تو هر چه را بخواهد خلق می کند و هر که را بخواهد انتخاب می نماید و مردم را حق انتخاب [امام] نیست و او منزّه از عمل شرک آمیز آنان است. و در آیه دیگری می فرماید: «وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ.» (2)

اصبغ بن نباته گوید: امیر المؤمنین علیه السلام به شخصی فرمود:

اگر از خالق خود اطاعت نمی کنی نباید رزق او را بخوری، و اگر ولایت دشمن

ص: 611


1- سوره ی قصص، آیه ی 68.
2- فی أصول الکافی ابو محمّد القاسم بن العلا رحمة الله علیه رفعه عن عبد العزیز بن مسلم قال: کنا مع الرّضا علیه السلام بمرو فاجتمعنا فی الجامع فی بدو مقدمنا، فأداروا أمر الامامة و ذکروا کثرة اختلاف الناس فیها. فدخلت علی سیدی علیه السلام فأعلمته خوض الناس فیه، فتبسم علیه السلام ثم قال: یا عبد العزیز جهل القوم و خدعوا عن أدیانهم، ان الله عزّوجلّ لم یقبض نبیه صلی الله علیه و آله حتّی أکمل له الدین الی قوله علیه السلام: و لقد راموا صعبا و قالوا إفکا و ضلوا ضلالا بعیدا، و وقعوا فی الحیرة إذ ترکوا الامام عن بصیرة، و زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ، رغبوا عن اختیار الله و اختیار رسول الله صلی الله علیه و آله الی اختیارهم و القرآن ینادیهم: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ من أمرهم سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ» و قال عزّوجلّ: وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ. [تفسیر نور الثّقلین ج 4، ص 279، ح 122]

او را پذیرفته ای باید از مُلک او خارج شوی، و اگر قانع به رضا و تقدیر او نیستی باید خدای دیگری طلب کنی. (1)

حسین بن خالد از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که خداوند می فرماید:

هر کس راضی به قضای من نباشد و به تقدیر من ایمان نداشته باشد باید خدایی غیر من پیدا کند. (2)

و نیز رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند هر تقدیر و قضایی بکند خیر مؤمن است. (3)

«وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ…» (4)

ابو الصلت هروی گوید:

هنگامی که مأمون دانشمندان از مسلمانان و یهود و نصاری و مجوس و صابئین و سایر علمای دیگر را برای مناظره با علی بن موسی الرّضا علیه السلام جمع کرد و آن حضرت همه آنان را مجاب و محکوم نمود و پاسخ آنان را

ص: 612


1- فی کتاب التوحید باسناده الی الأصبغ بن نباته قال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام لرجل: ان کنت لا تطیع خالقک فلا تأکل رزقه، و ان کنت والیت عدوه فاخرج من ملکه، و ان کنت غیر قانع برضاه و قدره فاطلب ربا سواه. [تفسیر نور الثّقلین ج 4، ص 280، ح 123]
2- و باسناده الی الحسین بن خالد عن علی بن موسی الرّضا عن أبیه عن آبائه عن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: قال الله جل جلاله: من لم یرض بقضائی و لم یؤمن بقدری فلیلتمس إلها غیری. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 280، ح 124]
3- و قال رسول الله صلی الله علیه و آله: فی کل قضاء الله عزّوجلّ خیرة للمؤمن. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 280، ح 125]
4- سوره ی احزاب، آیات 37 و 38.

از کتب خودشان بیان نمود، علی بن محمّد بن جهم برخاست و گفت: ای فرزند رسول خدا آیا شما پیامبران را معصوم می دانید؟ فرمود: آری. او گفت: شما دربارهٔ آیه «وَ عَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی» (1) و آیه «وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ» (2) و آیه «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا» (3)، چه می فرمایید؟… و آن حضرت همان گونه که در مواضع خود گذشت همه را پاسخ داد تا این که علی بن محمّد بن جهم گفت: نظر شما درباره ی آیه مربوط به رسول خدا صلی الله علیه و آله که می فرماید: «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ» چه می فرمایید؟

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

وای بر تو -- ای علی بن محمّد بن جهم -- از خدا بترس و پیامبران خدا را متّهم به فحشا مکن و با فکر و رأی خود کتاب خدا را تفسیر مکن، چرا که خداوند می فرماید: «وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» (4)، و سپس پاسخ مربوط به آیات گذشته را بیان نمود و فرمود: و امّا راجع به آیه «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ»، باید دانست که خداوند همسران پیامبر خود را در دنیا و در آخرت به آن حضرت معرّفی نمود و فرمود: آنان أمّهات مؤمنین هستند، و یکی از همسران دنیایی آن حضرت زینب دختر جحش بود و آن زن در آن زمان همسر زید بن حارثه بود، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله این امر را پنهان نمود، مبادا منافقین بگویند: «او زنی را از همسران خود می داند که اکنون همسر دیگری است!» از این رو خداوند فرمود: «وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ» سپس فرمود: خداوند سه زن را

ص: 613


1- سوره ی طه، آیه ی 121.
2- سوره ی انبیاء، آیه ی 87.
3- سوره ی یوسف، آیه ی 24.
4- سوره ی آل عمران، آیه ی 7.

خود تزویج نمود، 1- حوّا را به آدم علیه السلام، 2- زینب را به رسول خدا صلی الله علیه و آله، چنان که فرمود «فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا» 3- فاطمه علیها السلام را به علیّ علیه السلام. سپس علی بن محمّد بن جهم گریان شد و گفت: من توبه نمودم و پس از این سخنی درباره ی پیامبران علیهم السلام جز سخن شما را نخواهم گفت. (1)

ص: 614


1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِیُّ قَالَ لَمَّا جَمَعَ الْمَأْمُونُ لِعَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام أَهْلَ الْمَقَالاتِ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ الدِّیَانَاتِ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ الْمَجُوسِ وَ الصَّابِئِینَ وَ سَائِرِ أَهْلِ الْمَقَالاتِ فَلَمْ یَقُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ قَدْ أَلْزَمَهُ حُجَّتَهُ کَأَنَّهُ أُلْقِمَ حَجَراً قَامَ إِلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ تَقُولُ بِعِصْمَةِ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا تَعْمَلُ فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی وَ فِی قَوْلِهِ جل جلاله وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ وَ فِی قَوْلِهِ جل جلاله فِی یُوسُفَ علیه السلام وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها وَ فِی قَوْلِهِ جل جلاله فِی دَاوُدَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ وَ قَوْلِهِ تَعَالَی فِی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام وَیْحَکَ یَا عَلِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَنْسُبْ إِلَی أَنْبِیَاءِ اللَّهِ الْفَوَاحِشَ وَ لَا تَتَأَوَّلْ کِتَابَ اللَّهِ بِرَأْیِکَ فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله قَدْ قَالَ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ جل جلاله فِی آدَمَ وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله خَلَقَ آدَمَ حُجَّةً فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَةً فِی بِلَادِهِ لَمْ یَخْلُقْهُ لِلْجَنَّةِ وَ کَانَتِ الْمَعْصِیَةُ مِنْ آدَمَ فِی الْجَنَّةِ لَا فِی الْأَرْضِ وَ عِصْمَتُهُ تَجِبُ أَنْ یَکُونَ فِی الْأَرْضِ لِیَتِمَّ مَقَادِیرُ أَمْرِ اللَّهِ فَلَمَّا أُهْبِطَ إِلَی الْأَرْضِ وَ جُعِلَ حُجَّةً وَ خَلِیفَةً عُصِمَ بِقَوْلِهِ جل جلاله إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ جل جلاله وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ إِنَّمَا ظَنَّ بِمَعْنَی اسْتَیْقَنَ أَنَّ اللَّهَ لَنْ یُضَیِّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَ لَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ جل جلاله وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَیْ ضَیَّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ لَوْ ظَنَّ أَنَّ اللَّهَ لَا یَقْدِرُ عَلَیْهِ لَکَانَ قَدْ کَفَرَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ جل جلاله فِی یُوسُفَ وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها فَإِنَّهَا هَمَّتْ بِالْمَعْصِیَةِ وَ هَمَّ یُوسُفُ بِقَتْلِهَا إِنْ أَجْبَرَتْهُ لِعِظَمِ مَا تَدَاخَلَهُ فَصَرَفَ اللَّهُ عَنْهُ قَتْلَهَا وَ الْفَاحِشَةَ وَ هُوَ قَوْلُهُ جل جلاله کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ یَعْنِی الْقَتْلَ وَ الزِّنَاءَ وَ أَمَّا دَاوُدُ علیه السلام فَمَا یَقُولُ مَنْ قِبَلَکُمْ فِیهِ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ یَقُولُونَ إِنَّ دَاوُدَ علیه السلام کَانَ فِی مِحْرَابِهِ یُصَلِّی فَتَصَوَّرَ لَهُ إِبْلِیسُ عَلَی صُورَةِ طَیْرٍ أَحْسَنَ مَا یَکُونُ مِنَ الطُّیُورِ فَقَطَعَ دَاوُدُ صَلَاتَهُ وَ قَامَ لِیَأْخُذَ الطَّیْرَ فَخَرَجَ الطَّیْرُ إِلَی الدَّارِ فَخَرَجَ الطَّیْرُ إِلَی السَّطْحِ فَصَعِدَ فِی طَلَبِهِ فَسَقَطَ الطَّیْرُ فِی دَارِ أُورِیَا بْنِ حَنَانٍ فَأَطْلَعَ دَاوُدُ فِی أَثَرِ الطَّیْرِ فَإِذَا بِامْرَأَةِ أُورِیَا تَغْتَسِلُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهَا هَوَاهَا وَ کَانَ قَدْ أَخْرَجَ أُورِیَا فِی بَعْضِ غَزَوَاتِهِ فَکَتَبَ إِلَی صَاحِبِهِ أَنْ قَدِّمْ أُورِیَا أَمَامَ التَّابُوتِ فَقُدِّمَ فَظَفِرَ أُورِیَا بِالْمُشْرِکِینَ فَصَعُبَ ذَلِکَ عَلَی دَاوُدَ فَکَتَبَ إِلَیْهِ ثَانِیَةً أَنْ قَدِّمْهُ أَمَامَ التَّابُوتِ فَقُدِّمَ فَقُتِلَ أُورِیَا فَتَزَوَّجَ دَاوُدُ بِامْرَأَتِهِ قَالَ فَضَرَبَ الرِّضَا علیه السلام بِیَدِهِ عَلَی جَبْهَتِهِ وَ قَالَ: إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ لَقَدْ نَسَبْتُمْ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ إِلَی التَّهَاوُنِ بِصَلَاتِهِ حَتَّی خَرَجَ فِی أَثَرِ الطَّیْرِ ثُمَّ بِالْفَاحِشَةِ ثُمَّ بِالْقَتْلِ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا کَانَ خَطِیئَتُهُ فَقَالَ وَیْحَکَ إِنَّ دَاوُدَ إِنَّمَا ظَنَّ أَنَّ مَا خَلَقَ اللَّهُ جل جلاله خَلْقاً هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَبَعَثَ اللَّهُ جل جلاله إِلَیْهِ الْمَلَکَیْنِ فَتَسَوَّرَا الْمِحْرَابَ فَقَالا خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ فَعَجَّلَ دَاوُدُ علیه السلام عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ فَقَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ لَمْ یَسْأَلِ الْمُدَّعِیَ الْبَیِّنَةَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَمْ یُقْبِلْ عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ فَیَقُولَ لَهُ مَا تَقُولُ فَکَانَ هَذَا خَطِیئَةُ رَسْمِ الْحُکْمِ لَا مَا ذَهَبْتُمْ إِلَیْهِ أَ لَا تَسْمَعُ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ: یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا قِصَّتُهُ مَعَ أُورِیَا فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام إِنَّ الْمَرْأَةَ فِی أَیَّامِ دَاوُدَ علیه السلام کَانَتْ إِذَا مَاتَ بَعْلُهَا أَوْ قُتِلَ لَا تَتَزَوَّجُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ أَوَّلُ مَنْ أَبَاحَ اللَّهُ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةٍ قُتِلَ بَعْلُهَا کَانَ دَاوُدُ علیه السلام فَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا لَمَّا قُتِلَ وَ انْقَضَتْ عِدَّتُهَا مِنْهُ فَذَلِکَ الَّذِی شَقَّ عَلَی النَّاسِ مِنْ قِبَلِ أُورِیَا وَ أَمَّا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله وَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله عَرَّفَ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله أَسْمَاءَ أَزْوَاجِهِ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ أَسْمَاءَ أَزْوَاجِهِ فِی دَارِ الْآخِرَةِ وَ أَنَّهُنَّ أُمَّهَاتُ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِحْدَاهُنَّ مَنْ سُمِّیَ لَهُ زَیْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ وَ هِیَ یَوْمَئِذٍ تَحْتَ زَیْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَأَخْفَی اسْمَهَا فِی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِهِ لِکَیْلَا یَقُولَ أَحَدٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ إِنَّهُ قَالَ فِی امْرَأَةٍ فِی بَیْتِ رَجُلٍ إِنَّهَا إِحْدَی أَزْوَاجِهِ مِنْ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِینَ وَ خَشِیَ قَوْلَ الْمُنَافِقِینَ فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ یَعْنِی فِی نَفْسِکَ وَ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله مَا تَوَلَّی تَزْوِیجَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ إِلَّا تَزْوِیجَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ علیه السلام وَ زَیْنَبَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِقَوْلِهِ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها الْآیَةَ وَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ فَبَکَی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا تَائِبٌ إِلَی اللَّهِ جل جلاله مِنْ أَنْ أَنْطِقَ فِی أَنْبِیَاءِ اللَّهِ علیه السلام بَعْدَ یَوْمِی هَذَا إِلَّا بِمَا ذَکَرْتَهُ. [عیون اخبار الرّضا علیه السلام، ج 1، ص 191، ح 1]

ص: 615

مرحوم علی بن ابراهیم از ابی الجارود از امام باقر علیه السلام نقل نموده که آن حضرت در تفسیر آیات فوق فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله از دختر عموی خود زینب بنت جحش اسدیّه برای زید بن حارثه [پسر خوانده خود] خواستگاری نمود و زینب گفت: «یا رسول الله اجازه بدهید تا من در این باره فکری بکنم» پس این آیه نازل شد: «وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا» و زینب گفت: «یا رسول الله اختیار من با شما هر چه می خواهید بکنید» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله زینب را به زید بن حارثه تزویج کرد و مدّتی گذشت و آنان در چیزی اختلاف و نزاع پیدا کردند و زید گفت: یا رسول الله، زینب بر من تکبّر می کند و با زبان خویش مرا آزار می دهد اجازه بدهید من او را طلاق بدهم پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به زینب توجّه نمود و از زیبایی او تعجب کرد و به زید فرمود: «از خدا بترس و همسر خود را نگهداری کن و به او احسان نما».

و چیزی نگذشت که زید زینب را طلاق داد و چون عدّهٔ طلاق او گذشت خداوند به رسول خود فرمود: ما زینب را به تو تزویج نمودیم و این آیه نازل شد

ص: 616

«فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا.) (1)و (2)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از امام سجّاد علیه السلام نقل نموده که در تفسیر «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ) فرمود:

«چیزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در باطن خود پنهان نمود این بود که خداوند به او فرمود: «زینب بنت جحش از همسران تو خواهد بود و زید او را طلاق خواهد داد» و لکن رسول خدا صلی الله علیه و آله از ترس منافقین این قصّه را پنهان نمود و به زید فرمود: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ» و خداوند به آن حضرت فرمود: برای چه از منافقین هراس کردی و به زید گفتی: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ» در حالی که ما به تو خبر دادیم که زینب از همسران تو خواهد بود؟» (3)

ص: 617


1- سوره ی احزاب، آیه ی 37.
2- علی بن إبراهیم: فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قوله: وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ و ذلک أن رسول الله صلی الله علیه و آله خطب علی زید بن حارثة زینب بنت جحش الأسدیة، من بنی أسد بن خزیمة، و هی بنت عمة النّبی صلی الله علیه و آله فقالت: یا رسول الله، حتّی أوامر نفسی فأنظر. فأنزل الله: وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً فقالت: یا رسول الله، أمری بیدک. فزوجها إیاه، فمکثت عند زید ما شاء الله، ثم إنهما تشاجرا فی شی ء إلی رسول الله صلی الله علیه و آله، فنظر إلیها النّبی صلی الله علیه و آله فأعجبته، فقال زید: یا رسول الله، ائذن لی فی طلاقها، فإن فیها کبرا، و إنها لتؤذینی بلسانها، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: «اتق الله، و أمسک علیک زوجک، و أحسن إلیها». ثم إن زیدا طلقها، و انقضت عدتها، فأنزل الله نکاحها علی رسول الله، فقال: فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها. [تفسیر برهان، ج 4، ص 470، ح 1]
3- الطبرسی: قیل: الذی أخفاه فی نفسه: أن الله سبحانه أعلمه أنها ستکون من أزواجه، و أن زیدا سیطلقها، فلما جاء زید، و قال: إنّی أرید أن اطلق زینب، قال له: «أمسک علیک زوجک». فقال سبحانه: «لم قلت: أمسک علیک زوجک، و قد أعلمتک أنها ستکون من أزواجک؟». قال: و روی ذلک عن علی بن الحسین علییهما السلام، و هذا التأویل مطابق لتلاوة الآیة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 473، ح 3]

«مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا» (1)

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر این آیه گوید:

این آیه در پاسخ قریش نازل شد که می گفتند: «محمّد ما را سرزنش می کند که بچه هایی را تربیت می کنیم و آنان را فرزندان خود می دانیم و خود زید بن حارثه را فرزند خود می داند.» (2)

و در اصول کافی نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در سنّ بیست و چند سالگی با خدیجه ازدواج نمود و قبل از مبعث از او قاسم و رقیّه و امّ کلثوم را پیدا کرد و بعد از مبعث طیّب و طاهر و فاطمه علیهم السلام را پیدا نمود.

و در روایت دیگری آمده که بعد از مبعث تنها فاطمه علیها السلام از خدیجه متولد شد و طیّب و طاهر قبل از مبعث به دنیا آمدند. (3)

ص: 618


1- سوره ی احزاب، آیه ی 40.
2- فی تفسیر علی بن إبراهیم متصل بآخر ما نقلنا عنه أعنی قوله «زوجناکها» و فی قوله عزّوجلّ: ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ فان هذه الآیة نزلت فی شأن زید بن حارثة قالت قریش یعیرنا محمّد یدعی بعضنا بعضا، و قد ادعی هو زیدا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 283، ح 135]
3- فی أصول الکافی و تزوج خدیجة و هو ابن بضع و عشرین سنة. فولد له منها قبل مبعثه علیه السلام القاسم و رقیة و زینب و أم کلثوم، و ولد له بعد المبعث الطیب و الطاهر و فاطمة علیها السّلام، و روی أیضا انه لم یولد له بعد المبعث الا فاطمة علیها السّلام و أن الطیب و الطاهر ولدا قبل مبعثه. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 283، ح 136]

و در کتاب فقیه از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

هنگامی که ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود آن حضرت فرمود: «حَزِنَّا عَلَیْکَ یَا إِبْرَاهِیمُ وَ إِنَّا لَصَابِرُونَ یَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ لَا نَقُولُ مَا یُسْخِطُ الرَّبَّ». یعنی ای ابراهیم ما بر تو محزون هستیم و صبر می کنیم، قلب محزون است و چشم می گرید و ما چیزی نمی گوییم که سبب خشم خدا شود. (1)

و در مجمع البیان از آن حضرت نقل شده که فرمود:

این فرزندم حسن سیّد و آقا و بزرگوار است.

و نیز فرمود:

حسن و حسین علیهما السلام «ابْنَایَ هَذَانِ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا».

و فرمود:

فرزندان دختر هر کسی به پدرشان نسبت داده می شوند جز فرزندان فاطمه که من پدر آنان هستم. (2)

ص: 619


1- فی من لایحضره الفقیه و قال الصّادق علیه السلام: لما مات إبراهیم ابن رسول الله صلی الله علیه و آله قال النّبی: حزنا علیک یا إبراهیم و انا لصابرون یحزن القلب و تدمع العین و لا نقول ما یسخط الرب. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 283، ح 137]
2- -- فی مجمع البیان و قد صح انه قال للحسن: ان إبنی هذا سید. -- و قال أیضا للحسن و الحسین علیهما السلام: ابنای هذان إمامان قاما أو قعدا. -- و قال علیه السلام: ان کل بنی بنت ینسبون الی أبیهم الا أولاد فاطمة فانی انا أبوهم. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 284، ح 138]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا» (1)

زرارة گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام ذکر کثیر است که خداوند می فرماید: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا.» (2)

ابن قدّاح گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

هر دستوری حدّی دارد و محدود به آن حدّ است مگر ذکر خدا که حدّ و اندازه ای برای آن نیست. سپس فرمود: «خداوند برای واجبات حدّی قرار داده و هر کس حدّ آن ها را رعایت کند به وظیفه خود عمل نموده است چنان که ماه رمضان حدّ روزه است و هر کس آن ماه را روزه بگیرد حدّ آن را رعایت نموده است و برای حج نیز حدّی است که چون رعایت شود حجّ انجام شده است، مگر ذکر خداوند که خداوند حدّی برای آن قرار نداده و به قلیل و کم آن راضی نمی شود». سپس امام علیه السلام آیه فوق را تلاوت نمود و فرمود: خداوند برای ذکر حدّی قرار نداده است… . (3)

ص: 620


1- سوره ی احزاب، آیات 41 و 42.
2- محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن علی بن الحکم عن سیف بن عمیرة عن بکر بن أبی بکر عن زرارة بن أعین عن أبی عبد الله علیه السلام قال: تسبیح فاطمة الزهراء علیها السّلام من الذکر الکثیر الذی قال الله عزّوجلّ: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 286، ح 150]
3- فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن جعفر بن محمّد الأشعری عن ابن القداح عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ما من شی ء الا و له ینتهی الیه الا الذکر، فلیس له حد ینتهی الیه، فرض الله عزّوجلّ الفرائض فمن أداهن فهو حدهن، و شهر رمضان فمن صامه و فهو حده، و الحج فمن حج فهو حده، الا الذکر فان الله عزّوجلّ لم یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدا ینتهی الیه ثم تلا: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا فقال: لم یجعل الله له حدا ینتهی الیه، قال: و کان أبی علیه السلام کثیر الذکر لقد کنت أمشی معه و انه لیذکر الله، و آکل معه الطعام و انه لیذکر الله، و لقد کان یحدث القوم ما یشغله ذلک عن ذکر الله، و کنت أری لسانه لازقا بحنکه یقول: لا اله الا الله، و کان یجمعنا فیأمرنا بالذکر حتّی تطلع الشمس، و یأمر بالقرائة من کان یقرأ منا، و من کان لا یقرأ منا امره بالذکر، و البیت الذی یقرأ فیه القرآن و یذکر الله عزّوجلّ فیه تکثیر برکته، و تحضره الملائکة و تهجره الشیاطین، و یضی ء لأهل السماء کما یضی ء الکوکب لأهل الأرض، و البیت الذی لا یقرء فیه القرآن و لا یذکر الله تقل برکته و تهجره الملائکة و تحضره الشیاطین، و قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الا أخبرکم بخیر أعمالکم ارفعها فی درجاتکم و أزکاها عند ملیککم و خیر لکم من الدینار و الدرهم، و خیر لکم من ان تلقوا عدوکم فتقتلوهم و یقتلوکم؟ فقالوا: بلی، قال: ذکر الله عزّوجلّ کثیرا ثم قال: جاء رجل الی النّبی صلی الله علیه و آله فقال: من خیر أهل المسجد؟ فقال: أکثرهم لله ذکرا، و قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من اعطی لسانا ذاکرا فقد اعطی خیر الدنیا و الاخرة، و قال فی قوله تعالی: «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ» قال: لا تستکثر ما عملت من خیر لله. [تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص 285، ح 147]

ابو بصیر می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

شیعیان ما چون در خلوت قرار می گیرند فراوان ذکر خدا را می گویند. (1)

و در سخن دیگری فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

کسی که فراوان ذکر خدا را بگوید خداوند او را دوست می دارد و برای او دو برائت می نویسد: برائت از آتش دوزخ و برائت از نفاق. (2)

ص: 621


1- حمید بن زیاد عن ابن سماعة عن وهیب بن حفص عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: شیعتنا الذین إذا خلوا ذکروا الله کثیرا. [تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص 286، ح 148]
2- الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد و عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد جمیعا عن الحسن بن علی الوشاء عن داود بن سرحان عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من أکثر ذکر الله عزّوجلّ أحبه الله. و من ذکر الله کثیرا کتب له برائتان برائة من النار و برائة من النفاق. [تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص 286، ح 149]

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

هر کس پنهانی خدا را یاد کند، خدا را فراوان یاد کرده است. سپس فرمود: منافقین آشکارا خدا را یاد می کردند و در پنهانی او را یاد نمی کردند و خداوند از آنان مذمّت نموده و می فرماید: «یُراؤُنَ النَّاسَ -- وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا.» (1)

عبد الله بن بکیر گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: پایین ترین درجه ذکر کثیر چیست؟ فرمود:

سی و سه مرتبه تسبیح گفتن بعد از هر نماز است. (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

مردم طاقت و توان سه خصلت را ندارند: گذشت و عفو از دیگران، و کمک و مواسات با برادران دینی از مال خود و فراوان به یاد خداوند بودن.

زید شحّام گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

مؤمن مبتلا نشده به چیزی سخت تر از: مواسات مالی با برادران دینی و انصاف دادن با آنان و فراوان به یاد خدا بودن.

ص: 622


1- عدة من أصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن اسمعیل بن مهران عن سیف ابن عمیرة عن سلیمان بن عمرو عن أبی المغر الخصاف رفعه قال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام: من ذکر الله عزّوجلّ فی السر فقد ذکر الله کثیرا ان المنافقین کانوا یذکرون الله علانیة و لا یذکرونه فی السر، فقال الله عزّوجلّ: «یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا». [تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص 286، ح 152]
2- فی قرب الاسناد للحمیری باسناده الی عبد الله بن بکیر قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله تبارک و تعالی: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً» قال: قلت: ما أدنی الذکر الکثیر؟ قال: فقال: التسبیح فی دبر کل صلوة ثلثا و ثلاثین مرة. [تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص 286، ح 153]

سپس فرمود:

مقصود من از یاد خدا گفتن: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ و لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ و اللّهُ أکبر» نیست بلکه مقصود من به یاد خدا بودن هنگام حلال و حرام است. (1)

«هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا» (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که ده مرتبه بر محمّد و آل محمّد صلی الله علیه و آله صلوات بفرستد خدا و ملائکه یکصد مرتبه بر او صلوات می فرستند و اگر یکصد مرتبه بر محمّد و آل او صلوات بفرستد خدا و ملائکه هزار مرتبه بر او صلوات می فرستند.

چنان که خداوند می فرماید:

«هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا.» (3)

ص: 623


1- -- فی کتاب الخصال عن زید الشحام قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: ما ابتلی المؤمن بشی ء أشد علیه من ثلاث خصال یحرمها، قیل: و ما هی؟ قال: المواساة فی ذات یده، و الإنصاف من نفسه، و ذکر الله کثیرا، اما انی لا أقول سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله أکبر، و لکن ذکر الله عند ما أحل له و ذکر الله عند ما حرم علیه. -- عن عبد الله بن أبی یعفور قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: ثلاث لا یطیقهن الناس: الصفح عن الناس، و مواساة الأخ أخاه فی ماله، و ذکر الله کثیرا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 287، ح 156 و 157]
2- سوره ی احزاب، آیه ی 43.
3- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن یعقوب ابن عبد الله عن اسحق بن فروخ مولی آل طلحة قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: یا أسحق ابن فروخ من صلی علی محمّد و آل محمّد عشرا صلی الله علیه و ملائکته ألفا، اما تسمع قول الله عزّوجلّ: هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4،ص 287، ح 158]

و در سخن دیگری فرمود:

هنگامی که نام رسول خدا صلی الله علیه و آله برده می شود فراوان بر او صلوات بفرستید، چرا که هر کس یک مرتبه بر آن حضرت صلوات بفرستد، خداوند هزار صلوات در هزار صفّ از ملائکه برای او می فرستد، و هیچ موجودی نیست مگر آن که به خاطر صلوات خداوند و صلوات ملائکه، بر او صلوات می فرستد، و هرکس رغبت به این عمل نداشته باشد جاهل و مغرور خواهد بود و خدا و رسول و اهل بیت آن حضرت از او بیزار خواهند بود. (1)

و در سخن دیگری می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هر کس بر من صلوات بفرستد، خدا و ملائکه برای او صلوات می فرستند، پس هر کس می خواهد کم بفرستد و هر کس می خواهد زیاد بفرستد. (2)

ص: 624


1- و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن إسماعیل بن مهران، عن الحسن بن علی بن أبی حمزة، عن أبیه، و حسین بن أبی العلاء، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: قال: «إذا ذکر النّبی صلی الله علیه و آله فأکثروا الصلاة علیه، فإنه من صلی علی النّبی صلاة واحدة صلی الله علیه ألف صلاة فی ألف صف من الملائکة، و لم یبق شی ء مما خلق الله إلّا صلی علی العبد لصلاة الله علیه و صلاة ملائکته، فمن لم یرغب فی هذا فهو جاهل مغرور، قد بری ء الله منه، و رسوله و أهل بیته». [اصول کافی، ج 2، ص 492، ح 6]
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ صَلَّی عَلَیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ مَلَائِکَتُهُ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیُقِلَّ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیُکْثِرْ. [اصول کافی، ج 2، ص 492، ح 7]

مرحوم سیّد هاشم بحرانی در تفسیر برهان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

در شب معراج که من به آسمان برده شدم [در مقامی رسیدم و] جبرئیل در مقام خود توقّف نمود و من از شنیدن تحیّت ملائکه و کلام آنان دور شدم و به مقامی رسیدم که هیچ صدایی را نمی شنیدم و مردگان و زنده ها نزد من مساوی بودند و قلبم مضطرب شد و مصیبت من دو چندان گردید تا این که شنیدم ندا کننده ای با لغت و کلام علیّ بن ابی طالب به من فرمود: ای محمّد توقّف کن همانا پروردگارت درود و صلوات می فرستد. گفتم: او بی نیاز از درود برای احدی است، چگونه درود می فرستد؟ و علیّ علیه السلام چگونه به این مقام راه یافته است؟! پس خداوند متعال به من فرمود: ای محمّد بخوان: «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»، سپس فرمود: صلوات من برای تو و امّت تو رحمت است، و امّا شنیدن صدای علیّ به این علّت است که برادر تو موسی بن عمران چون به کوه طور آمد و امور بزرگی را مشاهده کرد از شنیدن وحی غافل شد و من او را به چیزی مانند عصا که از همه چیز آن را بیشتر دوست می داشت مشغول نمودم و به او گفتم: «وَ مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَی» (1)، و تو را نیز به خاطر این که علیّ بن ابی طالب نزد تو از همه چیز محبوب تر بود با لغت و کلام او مشغول نمودم [و آرامش دادم] تا قلب تو از هراس آرام بگیرد و وحی الهی را درک کنی. (2)

ص: 625


1- سوره ی طه، آیهِ ی 17.
2- عمر بن إبراهیم الأوسی، قال: روی عن النّبی صلی الله علیه و آله، أنه قال: «لما کانت اللیلة التی أسری بی إلی السماء، وقف جبرئیل فی مقامه، و غبت عن تحیة کل ملک و کلامه، و صرت بمقام انقطعت عنی فیه الأصوات، و تساوی عندی الأحیاء و الأموات، اضطرب قلبی، و تضاعف کربی، فسمعت منادیا ینادی بلغة علی ابن أبی طالب: قف -- یا محمّد -- فإن ربک یصلی. قلت: کیف یصلی و هو غنی عن الصلاة لأحد، و کیف بلغ علی هذا المقام؟ فقال الله تعالی: اقرأ -- یا محمّد -- هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ و صلاتی رحمة لک و لامتک. فأما سماعک صوت علی، فإن أخاک موسی بن عمران لما جاء جبل الطور، و عاین ما عاین من عظیم الأمور أذهله ما رآه عما یلقی إلیه، فشغلته عن الهیبة بذکر أحب الأشیاء إلیه، و هی العصا، إذ قلت له: وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی، و لما کان علی أحب الناس إلیک نادیناک بلغته و کلامه، لیسکن ما بقلبک من الرعب، و لتفهم ما یلقی إلیک». [تفسیر برهان، ج 4، ص 477، ح 16]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در ذیل آیه صلوات خواهد آمد و ما در آخر کتاب «کشکول عجائب» آن ها را ذکر کرده ایم.

سوره ی احزاب، آیات 49 تا 56

متن:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً (49) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (50) تُرْجی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ ذلِکَ أَدْنی أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَلیماً (51) لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ

ص: 626

مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ رَقیباً (52) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً (53) إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیماً (54) لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ وَ اتَّقینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهیداً (55) إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً (56)

لغات:

«تَمَسُّوهُنّ» یعنی تجامعوهنّ، و «سَرِّحوهنّ» یعنی خلّوا سبیلهنّ، و «آتیت أجورهنّ» یعنی مُهورهنّ، و «غیر ناظرین إناه» یعنی غیر منتظرین إدراکه، و «من وراء حجاب» یعنی من وراء سترٍ، و «و لانسائهنّ» یعنی المؤمنات أوکلّ النساء، و «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النّبی» یعنی یثنون علیه و یعظّمونه.

اقول: و قد مضی بعض اللغات فی ذیل الآیات المتقدّمة.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که با زنان با ایمان ازدواج کردید و قبل از همبستر شدن طلاق دادید، عدّه ای برای شما بر آن ها نیست که بخواهید حساب آن را نگاه دارید آن ها را با هدیه مناسبی بهره مند سازید و بطرز شایسته ای

ص: 627

رهای شان کنید. (49) ای پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم، و همچنین کنیزانی که از طریق غنایمی که خدا به تو بخشیده است مالک شده ای و دختران عموی تو، و دختران عمّه ها، و دختران دایی تو، و دختران خاله ها که با تو مهاجرت کردند (ازدواج با آن ها برای تو حلال است) و هر گاه رن با ایمانی خود را به پیامبر ببخشد (و مهری برای خود نخواهد) چنانچه پیامبر بخواهد می تواند او را به همسری برگزیند امّا چنین ازدواجی تنها برای تو مجاز است نه دیگر مؤمنان ما می دانیم برای آنان در مورد همسرانشان و کنیزانشان چه حکمی مقرّر داشته ایم (و مصلحت آنان چه حکمی را ایجاب می کند) این به خاطر آن است که مشکلی (در ادای رسالت) بر تو نباشد (و از این راه حامیان فزونتری فراهم سازی) و خداوند آمرزنده و مهربان است! (50) (موعد) هر یک از همسرانت را بخواهی می توانی به تأخیر اندازی، و هر کدام را بخواهی نزد خود جای دهی و هر گاه بعضی از آنان را که برکنار ساخته ای بخواهی نزد خود جای دهی، گناهی بر تو نیست این حکم الهی برای روشنی چشم آنان، و این که غمگین نباشند و به آنچه به آنان می دهی همگی راضی شوند نزدیکتر است و خدا آنچه را در قلوب شماست می داند، و خداوند دانا و بردبار است (از مصالح بندگان خود با خبر است، و در کیفر آن ها عجله نمی کند)! (51) بعد از این دیگر زنی بر تو حلال نیست، و نمی توانی همسرانت را به همسران دیگری مبدّل کنی [بعضی را طلاق دهی و همسر دیگری به جای او برگزینی] هر چند جمال آن ها مورد توجّه تو واقع شود، مگر آنچه که بصورت کنیز در ملک تو درآید! و خداوند ناظر و مراقب هر چیز است (و با این حکم فشار قبایل عرب را در اختیار همسر از آنان، از تو برداشتیم). (52) ای کسانی که ایمان آورده اید! در خانه های پیامبر داخل نشوید مگر به شما

ص: 628

برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید امّا هنگامی که دعوت شدید داخل شوید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید این عمل، پیامبر را ناراحت می نماید، ولی از شما شرم می کند (و چیزی نمی گوید) امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد! و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] می خواهید از پشت پرده بخواهید این کار برای پاکی دل های شما و آن ها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است! (53) اگر چیزی را آشکار کنید یا آن را پنهان دارید، خداوند از همه چیز آگاه است! (54) بر آنان [همسران پیامبر] گناهی نیست در مورد پدران و فرزندان و برادران و فرزندان برادران و فرزندان خواهران خود و زنان مسلمان و بردگان خویش (که بدون حجاب و پرده با آن ها تماس بگیرند) و تقوای الهی را پیشه کنید که خداوند نسبت به هر چیزی شاهد و آگاه است. (55) خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستد ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملًا تسلیم (فرمان او) باشید. (56)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا» (1)

جابر گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر «فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا» فرمود:

هنگامی که همسران خود را طلاق می دهید [اضافه بر مهریّه آنان] مطابق

ص: 629


1- سوره ی احزاب، آیه ی 49.

توان خود به زیبایی و اخلاق نیک آنان را از مال خود بهره مند کنید، چرا که آنان با اندوه و هراس بزرگ و شماتت دشمنان از خانه شما برمی گردند، و خداوند کریم است و حیامی کند و اهل حیا را دوست می دارد، و گرامی ترین شما کسانی هستند که بیشتر به همسران خود اکرام می کنند. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

عبد الله بن سِنان از پدرم سؤال کرد: مردی با زنی ازدواج نموده و با او خلوت کرده و لکن با او همبستر نشده و او را طلاق داده آیا بر زن عدّه ای هست؟ فرمود: عدّه به خاطر آب است، گفته شد: اگر با او همبستر شده باشد و لکن انزال نکرده باشد چگونه خواهد بود؟ فرمود: اگر همبستر شده است غسل و مهر و عدّه واجب شده است. (2)

مؤلّف گوید:

بحث فقهی آیه موکول به کتب فقهی و رساله های عملی می شود.

ص: 630


1- الشیخ فی (التهذیب): بإسناده عن محمّد بن علی بن محبوب، عن الکوفی، عن الحسن بن سیف، عن أخیه علی، عن أبیه، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قوله تعالی: فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِیلًا. قال: «متعوهن: جملوهن بما قدرتم علیه من معروف، فإنهن یرجعن بکآبة و خشیة و هم عظیم، و شماتة من أعدائهن، فإن الله کریم، یستحیی و یحب أهل الحیاء، إن أکرمکم أشدکم إکراما لحلائله». [تفسیر برهان، ج 4، ص 478، ح 1]
2- فی الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن ابن محبوب عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سأله أبی و انا حاضر عن رجل تزوج امرأة فأدخلت علیه فلم یمسها و لم یصل إلیها حتّی طلقها هل علیها عدة منه؟ فقال: انما العدة من الماء، قیل له: فان کان واقعها فی الفرج و لم ینزل؟ فقال: إذا أدخله وجب الغسل و المهر و العدة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 289، ح 164]

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَنَاتِ عَمِّکَ وَ بَنَاتِ عَمَّاتِکَ وَ بَنَاتِ خَالِکَ وَ بَنَاتِ خَالَاتِکَ…» (1)

حلبی گوید به امام صادق علیه السلام گفتم:

خداوند برای پیامبر خود صلی الله علیه و آله چند همسر را حلال نموده است؟ فرمود: هر چه را او بخواهد. گفتم: معنای «لا یَحِلُ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ»، چیست؟ فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله حق دارد هر که را می خواهد از دختران عموها و عمّه ها و خالوها و خاله ها و زن هایی که با او از مکّه هجرت نموده اند همسر بگیرد و با آنان ازدواج نماید، و نیز از زن های مؤمنه هر کدام خود را به او ببخشند برای او حلال خواهد بود و نیاز به عقد و مهر ندارد و برای دیگران چنین چیزی حلال نیست و باید عقد کنند و مهر بدهند چنان که خداوند می فرماید: «وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ… خَالِصَةً لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ).

گفتم: معنای «تُرْجِی مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَن تَشَاء»، چیست؟ فرمود: «تُؤْوِی» به معنای نکاح و پذیرفتن است و «تُرْجِی» به معنای ترک آن است. گفتم: معنای «لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاء مِن بَعْدُ»، چیست؟ فرمود: مقصود زن هایی است که ازدواج با آنان بر او و دیگران حرام است مانند: مادران و دختران و خواهران و… که در آیه «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَ بَنَاتُکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ…» (2)، ذکر شده است.

سپس فرمود:

معنای «لا یَحِلُ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ…»، این است که زن هایی که در آیه فوق حرام شده [مانند مادران و خواهران و…] بر آن حضرت حرام خواهد بود و اگر تبدیل همسر به همسر برای آن حضرت حرام

ص: 631


1- سوره ی احزاب، آیات 52-50.
2- سوره ی نساء، آیه ی 23.

باشد -- که اهل سنّت می گویند -- لازم می آید برای شما چیزهایی حلال باشد و برای رسول خدا صلی الله علیه و آله حلال نباشد در حالی که چنین نیست و خداوند ازدواج با هر زنی را بر او. حلال نموده جز کسانی که در آیه فوق بیان شده [مانند مادران و خواهران و دختران و….] (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی می گوید:

جمله ی «أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ» عطف به قصّه ی همسر زید بن حارثه است

یعنی پس از این، برای تو جایز نیست با زنی که همسر دیگری بوده و او به خاطر

ص: 632


1- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، و محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، جمیعا، عن ابن أبی عمیر، عن حماد، عن الحلبی، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ قلت: کم أحل له من النساء؟ قال: «ما شاء من شی ء». قلت: قوله: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ، فقال: «لرسول الله صلی الله علیه و آله أن ینکح ما شاء من بنات عمه، و بنات عماته، و بنات خاله، و بنات خالاته، و أزواجه اللاتی هاجرن معه، و أحل له أن ینکح من عرض المؤمنین بغیر مهر، و هی الهبة، و لا تحل الهبة إلّا لرسول الله صلی الله علیه و آله، فأما لغیر رسول الله صلی الله علیه و آله فلا یصلح نکاح إلّا بمهر، و ذلک معنی قوله تعالی: وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ». قلت: أ رأیت قوله تعالی: تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ؟ قال: «من آوی فقد نکح، و من أرجی فلم ینکح». قلت: قوله: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ؟ قال: «إنما عنی به النساء اللاتی حرم علیه فی هذه الآیة: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ إلی آخر الآیة، و لو کان الأمر کما یقولون، کان قد أحل لکم ما لم یحل له، إن أحدکم یستبدل کلما أراد، و لکن لیس الأمر کما یقولون، إن الله عزّوجلّ أحل لنبیه صلی الله علیه و آله ما أراد من النساء، إلّا ما حرم علیه فی هذه الآیة التی فی النساء». [تفسیر برهان، ج 4، ص 479، ح 3]

علاقه تو به او - شوهر او، او را طلاق بدهد و تو با او ازدواج بکنی [چرا که این ماجرا برای حلّ مسأله پسر خوانده رخ داد که مردم پسر خونده را فرزند خود می دانستند.] (1)

«وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیُّ أَن یَسْتَنکِحَهَا خَالِصَةً لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

سبب نزول این آیه این بود که زنی از انصار خود را زینت و آماده نمود و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله من خود را به شما بخشیدم آیا حاجتی به من دارید؟ پس عایشه خشمگین شد و به او گفت: «خدا روی تو را زشت نماید چقدر تو علاقه به مردها داری؟!» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ساکت باش ای عایشه! او زمانی به رسول خدا رغبت کرد که تو به او رغبت نکردی.

سپس فرمود:

خدا تو را مورد رحمت خود قرار دهد و به همه شما انصار ترحّم نماید، چرا که مردان شما مرا یاری کردند و زنان شما به من رغبت نمودند اکنون بازگرد، چرا که من منتظر وحی خدا و امر او هستم پس این آیه نازل شد «وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ…» و این عمل یعنی بخشیدن زن، خود را به رسول خدا صلی الله علیه و آله جز برای آن حضرت حلال نبوده است. (3)

ص: 633


1- و القمّی لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ ما حرّم علیه فی سورة النساء و قوله وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ معطوف علی قصّة امرأة زید وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ ای لا تحلّ لک امرأة رجل تتعرّض لها حتّی یطلّقها و تزوّجها انت و لا تفعل هذا الفعل بعد أقولُ: و هذه الأخبار کما تری و کذا ما قاله القمّی رزقنا اللَّه فهمها و قیل هذه الآیة منسوخة بقوله تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤوِی الَیْکَ مَنْ تَشاءُ فَانّه و ان تقدّمها قراءة فهو مسبوق بها نزولًا. [تفسیر صافی، ج 4، ص 198]
2- سوره ی احزاب، آیه ی 50.
3- فإنه کان سبب نزولها أن امرأة من الأنصار أتت رسول الله صلی الله علیه و آله و قد تهیأت و تزینت فقالت: یا رسول الله هل لک فی حاجة فقد وهبت نفسی لک، فقالت لها عائشة: قبحک الله ما أنهمک للرجال! فقال لها رسول الله صلی الله علیه و آله مه یا عائشة! فإنها رغبت فی رسول الله صلی الله علیه و آله إذ زهدتن فیه ثم قال: رحمک الله و رحمکم الله یا معاشر الأنصار نصرنی رجالکم و رغبت فی نساؤکم ارجعی رحمک الله فإنی أنتظر أمر الله فأنزل الله وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ فلا تحل الهبة إلّا لرسول الله صلی الله علیه و آله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 195، ح 14]

امام صادق علیه السلام فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله با پانزده زن ازدواج نمود و با سیزده نفر آنان خلوت نمود و با دو نفر آنان همبستر نشد و هنگامی که آن حضرت از دنیا رحلت نمود نه همسر داشت و امّا آن دو همسری که با آنان همبستر نشد: عَمرة و شَنباء بودند و آن سیزده نفر دیگر: نخستین آنان خدیجه بنت خولید بود و سپس سوده بنت زَمعَه، اُمّ سلمة، عایشة، حفصة، زینب بنت جحش، زینب بنت خُزَیمة، اُمّ حبیب [رملة بنت ابی سفیان]، میمونه بنت حارث، زینب بنت عُمَیس، جویریه بنت حارث، و صفیّه بنت حیّ ابن اخطب بودند، و نام آن زنی که خود را به رسول خدا صلی الله علیه و آله بخشید خوله بنت حکیم سلمی بود، و آن حضرت دو کنیز داشت به نام ماریه قبطیّه و ریحانه خندقیّه که برای آنان سهم زنانه قرار داده بود. و آن نه همسری که آن حضرت هنگام رحلت از دنیا داشت: عایشه، حفصه، امّ سلمه، زینب بنت جحش، میمونه بنت حارث، امّ حبیب بنت ابوسفیان، صفیّه بنت حیّ بن اخطب، جویریّه بنت حارث و سوده بنت زمعه بودند و در بین همسران آن حضرت، خدیجه افضل آنان بود و سپس امّ سلمه و جویریّه بنت حارث. [و میمونه.] (1)

ص: 634


1- ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا الحسن ابن علی بن الحسین السکری، قال: حدثنا محمّد بن زکریاء الجوهری، عن جعفر بن محمّد بن عمّارة، عن أبیه، عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد الصّادق علیه السلام، قال: «تزوج رسول الله صلی الله علیه و آله بخمس عشرة امرأة، و دخل بثلاث عشرة منهن، و قبض عن تسع، فأما اللتان لم یدخل بهما: فعمرة، و الشنباء، و أما الثلاث عشرة اللاتی دخل بهن: فأولهن خدیجة بنت خویلد، ثم سودة بنت زمعة، ثم ام سلمة، و اسمها: هند بنت أبی أمیة، ثم ام عبد الله عائشة بنت أبی بکر، ثم حفصة بنت عمر، ثم زینب بنت خزیمة بن الحارث ام المساکین، ثم زینب بنت جحش، ثم ام حبیب رملة بنت أبی سفیان، ثم میمونة بنت الحارث، ثم زینب بنت عمیس، ثم جویریة بنت الحارث، ثم صفیة بنت حیی بن أخطب، و التی وهبت نفسها للنبی صلی الله علیه و آله خولة بنت حکیم السلمی، و کانت له سریتان یقسم لهما مع أزواجه: ماریة القبطیة، و ریحانة الخندقیة. و التسع اللاتی قبض عنهن: عائشة، و حفصة، و ام سلمة، و زینب بنت جحش، و میمونة بنت الحارث، و ام حبیب بنت أبی سفیان، و صفیة بنت حیی بن أخطب، و جویریة بنت الحارث، و سودة بنت زمعة، و أفضلهن: خدیجة بنت خویلد، ثم أم سلمة بنت أبی امیة، ثم جویریة بنت الحارث». [برهان، ج 4، ص 481، ح 12]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَی طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَ لَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَ لَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ…» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی می گوید:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با زینب دختر جحش ازدواج نمود از علاقه ای که به او داشت ولیمه ای آماده کرد و اصحاب را دعوت نمود و عادت اصحاب این بود که پس از خوردن غذا دوست می داشتند خدمت آن حضرت بنشینند و گفتگو کنند، از سویی رسول خدا صلی الله علیه و آله دوست می داشت با زینب

ص: 635


1- سوره ی احزاب، آیه ی 53.

خلوت کند از این رو آیه فوق نازل شد و از این آیه ظاهر می شود که آنان بدون اجازه داخل خانه آن حضرت می شده اند. (1)

ابن عبّاس گوید:

پس از نزول آیه فوق مردم بعد از خوردن غذای رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه آن حضرت خارج شدند و آن بزرگوار هفت شبانه روز نزد زینب ماند و سپس به خانه امّ سلمه آمد و شب تا صبح نزد او بود و چون روز بالا آمد امیرالمؤمنین علیه السلام به درب خانه امّ سلمه آمد و ملایم در را کوبید و امّ سلمه ندانست کوبنده در کیست و رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست و فرمود: در را باز کن. امّ سلمه گفت: یا رسول الله آیا او چنین منزلتی دارد که من با این حال باید برخیزم و در را برای او باز کنم؟! در حالی که دیروز خداوند دربارهٔ ما فرمود: «و إذا سألتموهنّ متاعاً فسألوهنّ من وراء حجاب؟!» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله خشمگین شد و فرمود: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ» (2)، و سپس فرمود: «برخیز و در را به روی او باز کن چرا که او مردی دانا و بزرگوار و حلیم است و خدا و رسول را دوست می دارد و خدا و رسول نیز او را دوست می دارند و او تا مطمئن نشود که تو پس از گشودن در پنهان شده ای در را باز نخواهد نمود». پس امّ سلمه که نمی دانست کوبنده در کیست و تنها اوصاف او را شنیده بود

ص: 636


1- و أما قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ فإنه لما تزوج رسول الله صلی الله علیه و آله بزینب بنت جحش و کان یحبها فأولم و دعا أصحابه فکان أصحابه إذا أکلوا یحبون أن یتحدثوا عند رسول الله صلی الله علیه و آله و کان یحب أن یخلو مع زینب فأنزل الله «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» و ذلک أنهم کانوا یدخلون بلا إذن. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 195]
2- سور ی نساء، آیه ی 80.

برخاست و گفت: «بَخْ بَخْ لِرَجُلٍ یُحِبُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» و سپس در را باز کرد و امیر المؤمنین علیه السلام صبر کرد تا او پنهان گردید و سپس وارد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله شد و بر آن حضرت سلام کرد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به امّ سلمه فرمود: «آیا او را می شناسی؟» امّ سلمه گفت:

آری او علی بن ابیطالب است، گوارا باد او را چنین مقامی» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: راست گفتی او علی بن ابیطالب است و گوشت او گوشت من و خون او خون من است، و او برای من همانند هارون برای موسی می باشد جز آن که بعد از من پیامبری نیست. سپس فرمود: ای امّ سلمه گوش کن و گواه باش که این آقا علی بن ابیطالب می باشد و او امیر المؤمنین و سیّد الوصیّین است، او گنجینه علم من و دروازه دانش من و وصّی بر اموات اهل بیت من می باشد و او خلیفه من بر امتم خواهد بود، و او دنیا و آخرت برادر من است و در آن مقام عالی بهشتی با من خواهد بود، و تو شاهد باش ای امّ سلمه که او با ناکثین [یعنی طلحه و زبیر] و قاسطین [یعنی معاویه و پیروانش] و مارقین [یعنی خوارج] جنگ خواهد کرد. (1)

ص: 637


1- فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ کَانَ النَّاسُ إِذَا أَصَابُوا طَعَامَ نَبِیِّهِمْ ص لَمْ یَلْبَثُوا أَنْ یَخْرُجُوا قَالَ فَلَبِثَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله سَبْعَةَ أَیَّامٍ وَ لَیَالِیهِنَّ عِنْدَ زَیْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلَی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ابْنَةِ أَبِی أُمَیَّةَ وَ کَانَ لَیْلَتُهَا وَ صَبِیحَةُ یَوْمِهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ فَلَمَّا تَعَالَی النَّهَارُ انْتَهَی عَلِیٌّ علیه السلام إِلَی الْبَابِ فَدَقَّهُ دَقّاً خَفِیفاً لَهُ عَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَقَّهُ وَ أَنْکَرَتْهُ أُمُّ سَلَمَةَ فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَةَ قُومِی فَافْتَحِی لَهُ الْبَابَ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَذَا الَّذِی یَبْلُغُ مِنْ خَطَرِهِ أَنْ أَقُومَ لَهُ فَأَفْتَحَ لَهُ الْبَابَ وَ قَدْ نَزَلَ فِینَا بِالْأَمْسِ مَا قَدْ نَزَلَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ فَمَنْ هَذَا الَّذِی بَلَغَ مِنْ خَطَرِهِ أَنْ أَسْتَقْبِلَهُ بِمَحَاسِنِی وَ مَعَاصِمِی قَالَ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَهَیْئَةِ الْمُغْضَبِ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ قُومِی فَافْتَحِی لَهُ الْبَابَ فَإِنَّ بِالْبَابِ رَجُلًا لَیْسَ بِالْخَرِقِ وَ لَا بِالنَّزِقِ وَ لَا بِالْعَجُولِ فِی أَمْرِهِ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَیْسَ بِفَاتِحِ الْبَابِ حَتَّی یَتَوَارَی عَنْهُ الْوَطْءُ فَقَامَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ هِیَ لَا تَدْرِی مَنْ بِالْبَابِ غَیْرَ أَنَّهَا قَدْ حَفِظَتِ النَّعْتَ وَ الْمَدْحَ فَمَشَتْ نَحْوَ الْبَابِ وَ هِیَ تَقُولُ: بَخْ بَخْ لِرَجُلٍ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَفَتَحَتْ لَهُ الْبَابَ قَالَ فَأَمْسَکَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ وَ لَمْ یَزَلْ قَائِماً حَتَّی خَفِیَ عَنْهُ الْوَطْءُ وَ دَخَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ خِدْرَهَا فَفَتَحَ الْبَابَ وَ دَخَلَ فَسَلَّمَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ یَا أُمَّ سَلَمَةَ تَعْرِفِینَهُ قَالَتْ نَعَمْ وَ هَنِیئاً لَهُ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ صَدَقْتِ یَا أُمَّ سَلَمَةَ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُهُ مِنْ دَمِی وَ هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ هُوَ عَیْبَةُ عِلْمِی وَ بَابِیَ الَّذِی أُوتِیَ مِنْهُ وَ هُوَ الْوَصِیُّ بَعْدِی عَلَی الْأَمْوَاتِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ الْخَلِیفَةُ عَلَی الْأَحْیَاءِ مِنْ أُمَّتِی وَ أَخِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ هُوَ مَعِی فِی السَّنَامِ الْأَعْلَی اشْهَدِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ احْفَظِی أَنَّهُ یُقَاتِلُ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ فَقَالَ الشَّامِیُّ فَرَّجْتَ عَنِّی یَا عَبْدَ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُسْلِمٍ. [علل الشرایع، ج 1، ص 65، ح 3]

شیخ طوسی رحمة الله علیه در کتاب امالی با سند خود از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

امام حسین علیه السلام در بیماری و مسمومیّت برادر خود امام حسن علیه السلام که منتهی به مرگ او گردید به عیادت برادر خود آمد و امام حسن علیه السلام به او وصیّت نمود و فرمود: بنویس ای برادر! «هَذَا مَا أَوْصَی بِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَی أَخِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام»: یعنی این چیزی است که حسن بن علی به برادر خود حسین بن علی وصیّت می نماید: او شهادت به یگانگی خداوند می دهد و به برادر خود وصیّت می کند که خدا را آن گونه که حق عبادت اوست عبادت کند، چرا که شریکی در ملک او نیست و او را ولیّی که او را خوار کند نخواهد بود و او همه چیز را آفریده، و به کمال حکمت و تدبیر رسانده است و او سزاوار

ص: 638

پرستش و ستایش است، و کسی که از او اطاعت کند به کمال می رسد و کسی که از او نافرمانی کند گم راه می شود، و کسی که به او باز گردد و توبه کند هدایت می یابد.

سپس فرمود:

«ای حسین! من تو را نسبت به خانواده و فرزندان و اهل بیت تو [و خود] سفارش می نمایم که از گنهکاران آنان بگذری و اعمال نیکوکاران آنان را بپذیری و بر آنان پدری کنی و جایگزین من باشی، و مرا کنار جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنی، چرا که من سزاوارتر به او و خانه او هستم، از کسانی که بدون اذن او به خانه او داخل شده اند، در حالی که بعد از جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله کتابی بر آنان نازل نشده است و خداوند در کتابی که بر پیامبر خود نازل نموده می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ»، و به خدا سوگند خداوند نه در زمان حیات آن حضرت اجازه داده که بدون اذن وارد خانه او شوند و نه بعد ازوفات او!در حالی که ما از طرف خداوند مأذون هستیم که به خاطر ارثی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله می بریم وارد خانه او شویم، ولکن اگر دیدی از این کار جلوگیری می کنند من تو را به حق قرابت و خویشی با رسول خدا صلی الله علیه و آله سوگند می دهم که نگذاری به اندازه ی خون حجامت خونریزی شود، تا ما جدّمان رسول خدا صلی الله علیه و آله را ملاقات نماییم و به او خبر دهیم که مردم بعد از او با ما چه کردند؟!» و سپس از دنیا رحلت نمود. (1)

ص: 639


1- الشیخ فی (أمالیه)، قال: حدثنا محمّد بن محمّد، قال: حدثنا أبو الحسن علی بن بلال المهلبی، قال: حدثنا مزاحم بن عبد الوارث بن عباد البصری بمصر، قال: حدثنا محمّد بن زکریا الغلابی، قال: حدثنا العبّاس ابن بکار، قال: حدثنا أبو بکر الهلالی، عن عکرمة، عن ابن عبّاس. قال الغلابی: و حدثنا أحمد بن محمّد الواسطی، قال: حدثنا عمر بن یونس الیمامی، عن الکلبی، عن أبی صالح، عن ابن عبّاس. قال: و حدثنا أبو عیسی عبید الله بن الفضل الطائی، قال: حدثنا الحسین بن علی بن الحسین بن علی بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام، قال: حدثنی محمّد بن سلام الکوفی، قال: حدثنا أحمد بن محمّد الواسطی، قال: حدثنا محمّد ابن صالح، و محمّد بن الصلت، قالا: حدثنا عمر بن یونس الیمانی، عن الکلبی، عن أبی صالح، عن ابن عبّاس، قال: دخل الحسین بن علی علی أخیه الحسن علیهما السلام فی مرضه الذی توفی فیه، فقال له: «اکتب -- یا أخی -- هذا ما أوصی به الحسن بن علی إلی أخیه الحسین بن علی علیهم السلام: أوصی أنه یشهد أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له، و أنه یعبده حق عبادته، لا شریک له فی الملک، و لا ولی له من الذل، و أنه خلق کل شی ء فقدره تقدیرا، و أنه أولی من عبد، و أحق من حمد، من أطاعه رشد، و من عصاه غوی، و من تاب إلیه اهتدی. فإنی أوصیک -- یا حسین -- بمن خلفت من أهلی، و ولدی، و أهل بیتک، أن تصفح عن مسیئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و أن تدفننی مع جدی رسول الله صلی الله علیه و آله، فإنی أحق به و ببیته ممن ادخل بیته بغیر إذنه، و لا کتاب جاءهم من بعده، قال الله تعالی فیما أنزله علی نبیه صلی الله علیه و آله فی کتابه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ، فو الله ما أذن لهم فی الدخول علیه فی حیاته بغیر إذنه، و لا جاءهم الإذن فی ذلک من بعد وفاته! و نحن مأذون لنا فی التصرف فیما ورثناه من بعده، فإن رأیت أن تفاقم علیک الأمر فانشدک بالقرابة التی قرب الله عزّوجلّ منک، و الرحم الماسة من رسول الله صلی الله علیه و آله أن لا تهریق فی محجمة من دم، حتّی نلقی رسول الله صلی الله علیه و آله فنختصم إلیه، فنخبره بما کان من الناس إلینا بعده». ثم قبض علیه السلام. [تفسیر برهان، ج 4، ص 483، ح 3]

«وَ مَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا * إِن تُبْدُوا شَیْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

سبب نزول این آیه این بود که چون خداوند با انزال آیه «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ

ص: 640


1- سور ی احزاب، آیات 53 و 54.

مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» (1)، ازدواج همسران پیامبر خود را بر مؤمنین حرام نمود، طلحة بن عبید الله خشمگین شد و گفت: «آیا محمّد صلی الله علیه و آله همسران خود را بر ما حرام می نماید و با همسران ما ازدواج می کند؟ و سپس گفت: اگر او از دنیا برود ما با همسران او ازدواج خواهیم نمود، همان گونه که او با همسران ما ازدواج می کند» پس این آیه نازل شد، «وَ مَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ….» (2)

ابو الجارود گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که آیه «وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا» (3)، را تلاوت نمود و فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از دو پدر این امّت است. گفته شد: آن پدر دیگر کیست؟ فرمود: علی علیه السلام است، سپس فرمود و همسران پیامبر صلی الله علیه و آله بر ما حرام اند… . (4)

ص: 641


1- سوره ی احزاب، آیه ی 6.
2- لما أنزل الله «النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» و حرم الله نساء النّبی علی المسلمین غضب طلحة، فقال: یحرم محمّد علینا نساءه و یتزوج هو نساءنا لئن أمات الله محمّدا لنفعلن کذا و کذا… فأنزل الله وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً إلی قوله إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 195]
3- سوره ی عنکبوت، آیه ی 8.
4- و عنه: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الحسن بن علی، عن أبان بن عثمان، عن أبی الجارود، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول، و ذکر هذه الآیة: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً، فقال: «رسول الله صلی الله علیه و آله أحد الوالدین» فقال عبد الله بن عجلان: من الآخر؟ فقال: «علی علیه السلام، و نساؤه علینا حرام، و هی لنا خاصة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 485، ح 4]

مرحوم سیّد بن طاوس در کتاب طرائف خود می گوید:

و از طرائفی که اهل سنّت دربارهٔ عثمان و طلحه نقل کرده اند این است که سدیّ در تفسیر خود در ذیل آیه فوق گوید: هنگامی که ابو سلمه و خنیس بن حذافه از دنیا رفتند و رسول خدا صلی الله علیه و آله با همسران آنان امّ سلمه و حفصه ازدواج نمود، طلحه و عثمان گفتند: آیا محمّد بعد از مرگ ما با همسران ما ازدواج می نماید و ما نباید بعد از او با همسران او ازدواج کنیم؟! به خدا سوگند اگر او از دنیا رحلت کند ما همسران او را بین خود تقسیم می کنیم. و طلحه عایشه را اراده کرد و عثمان امّ سلمه را، پس آیه فوق و این آیه نازل شد: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِینًا.» (1) و (2)

«لَّا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَ لَا أَبْنَائِهِنَّ وَ لَا إِخْوَانِهِنَّ وَ لَا أَبْنَاء إِخْوَانِهِنَّ وَ لَا أَبْنَاء أَخَوَاتِهِنَّ وَ لَا نِسَائِهِنَّ وَ لَا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ وَ اتَّقِینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدًا» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید: خداوند در آیه پیشین فرمود:

«لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ…» و در این آیه می فرماید: این گروه از

ص: 642


1- سوره ی احزاب، آیه ی 57.
2- قال السدی: لما توفی أبو سلمة، و خنیس بن حذافة، و تزوج رسول الله صلی الله علیه و آله بامرأتیهما: أم سلمة، و حفصة، قال طلحة و عثمان: أ ینکح محمّد صلی الله علیه و آله نساءنا إذا متنا و لا ننکح نساءه إذا مات! و الله لو قد مات لقد أجلنا علی نسائه بالسهام. و کان طلحة یرید عائشة، و عثمان یرید أم سلمة، فأنزل الله تعالی: وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً الآیة، و أنزل الله تعالی: إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً، و أنزل تعالی: إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً. [تفسیر برهان، ج 4، ص 486، ح 6]
3- سوره ی احزاب، آیه ی 55.

خویشان و وابستگان به همسران پیامبر هستند و بدون اجازه می توانند وارد خانه های آن حضرت بشوند. (1)

سوره ی احزاب، آیات 56 تا 73

متن:

إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً (56) إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً (57) وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً (58) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (59) لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إِلاَّ قَلیلاً (60) مَلْعُونینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً (61) سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً (62) یَسْئَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَریباً (63) إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً (64) خالِدینَ فیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً (65) یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ (66) وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ (67) رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبیراً (68) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ آذَوْا مُوسی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً (69) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً (70) یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً (71) إِنَّا

ص: 643


1- ثم رخص لقوم معروفین الدخول علیهن بغیر إذن فقال: لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ إلی قوله إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیداً.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 196]

عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72) لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ وَ یَتُوبَ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (73)

لغات:

«جَلْباب» به معنای خِمار و وسیله پوشش سر و صورت زن است، و «اِرْجاف» اشاعه باطل است و اصل آن به معنای اضطراب است، و ارجاف دریا اضطراب آن است، و ارجاف الناس بالشئ اضطرابهم بالخوض فیه، و «تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ» یعنی تضطرب و تزلزل، و «إغراء» دعوت و اصرار به انجام چیزی است، و «أغراه بالشئ»: أولع به، «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ» یعنی مقداری از جلباب خود را روی صورت های خویش رها کنند تا کسی نداند آنان کنیز نیستند و تعرّضی به آنان نشود، و «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» یعنی لنأمرنّک بقتالهم و إجلائهم، و «أین ما ثُقفوا»: یعنی أینما وُجدوا، و «سعیر» آتش شعله ور را گویند.

ترجمه:

خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستد ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملًا تسلیم (فرمان او) باشید. (56) آن ها که خدا و پیامبرش را آزار می دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و برای آن ها عذاب خوارکننده ای آماده کرده است. (57) و آنان که مردان و زنان باایمان را به خاطر کاری که انجام نداده اند آزار می دهند بار بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیده اند. (58) ای پیامبر! به همسران و دخترانت و

ص: 644

زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسری های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آن ها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است. (59) اگر منافقان و بیماردلان و آن ها که اخبار دروغ و شایعات بی اساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان می شورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند! (60) و از همه جا طرد می شوند، و هر جا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختی به قتل خواهند رسید! (61) این سنّت خداوند در اقوام پیشین است، و برای سنّت الهی هیچ گونه تغییر نخواهی یافت! (62) مردم از تو درباره (زمان قیام) قیامت سؤال می کنند، بگو: «علم آن تنها نزد خداست!» و چه می دانی شاید قیامت نزدیک باشد! (63) خداوند کافران را لعن کرده (و از رحمت خود دور داشته) و برای آنان آتش سوزاننده ای آماده نموده است، (64) در حالی که همواره در آن تا ابد می مانند، و ولیّ و یاوری نخواهند یافت! (65) در آن روز که صورتهای آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خویش پشیمان می شوند و) می گویند: «ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!» (66) و می گویند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گم راه ساختند! (67) پروردگارا! آنان را از عذاب، دو چندان ده و آن ها را لعن بزرگی فرما!» (68) ای کسانی که ایمان آورده اید! همانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند و خداوند او را از آنچه در حق او می گفتند مبرا ساخت و او نزد خداوند، آبرومند (و گرانقدر) بود! (69) ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید… (70) تا خدا کارهای شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگاری (و پیروزی) عظیمی

ص: 645

دست یافته است! (71) ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، آن ها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند امّا انسان آن را بر دوش کشید او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)! (72) هدف این بود که خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را (از مؤمنان جدا سازد و آنان را) عذاب کند، و خدا رحمت خود را بر مردان و زنان باایمان بفرستد خداوند همواره آمرزنده و رحیم است! (73)

تفسیر اهل بیت علیهم السلام:

«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» (1)

مؤلّف گوید:

ما روایات مربوط به صلوات را در پایان کتاب «کشکول عجائب» ذکر نمودیم و در ذیل این آیه نیز به برخی از آن ها اشاره می نماییم.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس بر پیامبر و آل او صلوات بفرستد در حقیقت می خواهد بگوید: من بر میثاقی که در عالم ذرّ با خدای خود بستم و در آیه «أَ لَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی» به آن اشاره شده است برقرار و وفادار هستم. (2)

ص: 646


1- سوره ی احزاب، آیه ی 56.
2- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُقْرِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِی الْجُرْجَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ الطَّرِیفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زَیْدٍ عَیَّاشُ بْنُ یَزِیدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکَحَّالُ مَوْلَی زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی یَزِیدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ الصّادق جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَمَعْنَاهُ أَنِّی أَنَا عَلَی الْمِیثَاقِ وَ الْوَفَاءِ الَّذِی قَبِلْتُ حِینَ قَوْلِهِ -- أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی. [معانی الأخبار، ص 115]

ابو حمزه گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود:

صلوات خداوند رحمت است، و صلوات ملائکه تزکیه [و شهادت به پاکی محمّد و آل او] است، و صلوات مؤمنین دعا و در خواست رحمت است. سپس فرمود: و امّا «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» به معنای اطاعت و تسلیم و فرمان برداری از محمّد و آل او علیهم السلام است. ابو حمزه گوید: به امام علیه السلام گفتم: ما چگونه بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید: «صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ مَلَائِکَتِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمِیعِ خَلْقِهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» گفتم: پاداش این صلوات چیست؟ فرمود: به خدا سوگند خارج شدن از گناهان است همانند روزی که از مادر متولّد شده است. (1)

ابو مغیرة گوید امام کاظم علیه السلام فرمود:

«کسی که بعد از نماز صبح و مغرب قبل از آن که حرکت کند و با کسی سخن بگوید این آیه را بخواند و سپس بگوید: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ»،

ص: 647


1- حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّی بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ الْعَمِّیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَفْصٍ الْبَزَّازِ الْکُوفِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً فَقَالَ الصَّلَاةُ مِنَ اللَّهِ جل جلاله رَحْمَةٌ وَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ تَزْکِیَةٌ وَ مِنَ النَّاسِ دُعَاءٌ وَ أَمَّا قَوْلُهُ جل جلاله وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً فَإِنَّهُ یَعْنِی التَّسْلِیمَ لَهُ فِیمَا وَرَدَ عَنْهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَکَیْفَ نُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ قَالَ تَقُولُونَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ مَلَائِکَتِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمِیعِ خَلْقِهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا ثَوَابُ مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ قَالَ الْخُرُوجُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ اللَّهِ کَهَیْئَتِهِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ. [معانی الخبار، ص 367، ح 1]

خداوند یکصد حاجت او را برآورده می کند، هفتاد حاجت در دنیا و سی حاجت در آخرت» گفتم: معنای صلوات خدا و ملائکه و مؤمنین چیست؟ فرمود: صلوات خداوند رحمت اوست، و صلوات ملائکه تزکیه و شهادت به پاکی محمّد و آل اوست، و صلوات مؤمنین درخواست رحمت است برای آنان. (1)

شیخ طوسی در کتاب مجالس از جابر از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

ملکی از ملائکه از خداوند درخواست نمود که صدای همه بندگان خدا را بشنود و خداوند این قدرت را به او عطا نمود و این ملک تا قیامت زنده است

ص: 648


1- أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِی الْمُغِیرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الصُّبْحِ وَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ أَوْ یُکَلِّمَ أَحَداً إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ قَضَی اللَّهُ لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ سَبْعِینَ فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثِینَ فِی الْآخِرَةِ قَالَ قُلْتُ مَا مَعْنَی صَلَاةِ اللَّهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَ صَلَاةِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ صَلَاةُ اللَّهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ صَلَاةُ مَلَائِکَتِهِ تَزْکِیَةٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ صَلَاةُ الْمُؤْمِنِینَ دُعَاءٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ مَنْ شَرَّکَ آلَ مُحَمَّدٍ فِی الصَّلَاةِ عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ فَقَالَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْأَوَّلِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْمُرْسَلِینَ اَللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِیلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْکَبِیرَةَ اَللَّهُمَّ إِنِّی آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَ لَمْ أَرَهُ فَلَا تَحْرِمْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ رُؤْیَتَهُ وَ ارْزُقْنِی صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنِی عَلَی مِلَّتِهِ وَ اسْقِنِی مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سَائِغاً هَنِیئاً لَا أَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اَللَّهُمَّ کَمَا آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ لَمْ أَرَهُ فَعَرِّفْنِی فِی الْجِنَانِ وَجْهَهُ اَللَّهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ عَنِّی تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلَاماً فَإِنَّ مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِهَذِهِ الصَّلَاةِ هُدِمَتْ ذُنُوبُهُ وَ مُحِیَتْ خَطَایَاهُ وَ دَامَ سُرُورُهُ وَ اسْتُجِیبَ دُعَاؤُهُ وَ أُعْطِیَ أَمَلَهُ وَ بُسِطَ لَهُ فِی رِزْقِهِ وَ أُعِینَ عَلَی عَدُوِّهِ وَ هِیَ لَهُ سَبَبُ أَنْوَاعِ الْخَیْرِ وَ یُجْعَلُ مِنْ رُفَقَاءِ نَبِیِّهِ فِی الْجِنَانِ الْأَعْلَی یَقُولُهُنَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ غُدْوَةً وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ عَشِیَّةً. [ثواب الأعمال، ص 156]

و هر کدام از مؤمنین که بگوید: «صلّی الله علی محمّد و آله وسلّم» آن ملک می گوید: «و علیک السّلام» و سپس ملک به رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید: «یا رسول الله! فلانی به شما سلام می رساند» و رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «بر او باد سلام من.» (1)

کعب بن عجره گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود:

این گونه بر من صلوات بفرستید: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ، وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِید، وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.» (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر دعایی مردود و محجوب از درگاه خداوند است تا صاحب آن بر محمّد و آل او صلوات بفرستد. (3)

ص: 649


1- و بهذا الإسناد، عن العبّاس، عن بشر بن بکار، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال أن ملکا من الملائکة سأل الله أن یعطیه سمع العباد فأعطاه الله، فذلک الملک قائم حتّی تقوم الساعة لیس أحد من المؤمنین یقول صلی الله علیه و آله و سلم، إلّا قال الملک و علیک السّلام، ثم یقول الملک یا رسول الله، إن فلانا یقرئک السّلام، فیقول رسول الله و علیه السلام. [امالی طوسی، ص 678]
2- قیل: یا رسول الله قد عرفنا التسلیم علیک فکیف الصلوة علیک؟ فقال تقولون: اَللَّهُمَّ صلی علی محمّد و آل محمّد کما صلیت و بارکت علی إبراهیم و آل إبراهیم انک حمید مجید. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 300، ح 213]
3- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن علی بن الحکم، و عبد الرحمن بن أبی نجران، جمیعا، عن صفوان الجمال، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «کل دعاء یدعی الله عزّوجلّ به محجوب عن السماء حتّی یصلی علی محمّد و آل محمّد». [برهان، ج 4، ص 489، ح 10]

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که هنگام عطسه دست خود را روی بینی گذارد و بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً کَثِیراً کَمَا هُوَ أَهْلُهُ، وَ صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ»، از بینی چپ او پرنده ای بزرگ تر از مگس و کوچک تر از ملخ خارج می شود و در زیر عرش تا قیامت برای او استغفار می کند. (1)

و در سخن دیگری فرمود:

چون شب جمعه می شود ملائکه ای به عدد ذرّ [ذرّه ها، مورچه ها] از آسمان فرود می آیند و با قلم هایی از طلا و کاغذهایی از نقره تا شب شنبه تنها صلوات بر محمّد و آل او - صلّی الله علیه و علیهم - را می نویسند، پس شما فراوان صلوات بفرستید؛ سپس فرمود: از سنّت است که در هر جمعه هزار مرتبه بر محمّد و اهل بیت او صلوات فرستاده شود، و در روزهای دیگر یکصد مرتبه سنّت است. (2)

ص: 650


1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ عَطَسَ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی قَصَبَةِ أَنْفِهِ ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* الْحَمْدُ لِلهِ حَمْداً کَثِیراً کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ خَرَجَ مِنْ مَنْخِرِهِ الْأَیْسَرِ طَائِرٌ أَصْغَرُ مِنَ الْجَرَادِ وَ أَکْبَرُ مِنَ الذُّبَابِ حَتَّی یَسِیرَ تَحْتَ الْعَرْشِ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ. [کافی، ج 2، ص 657، ح 22]
2- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَا عُمَرُ إِنَّهُ إِذَا کَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَلَائِکَةٌ بِعَدَدِ الذَّرِّ فِی أَیْدِیهِمْ أَقْلَامُ الذَّهَبِ وَ قَرَاطِیسُ الْفِضَّةِ لَا تَکْتُبُونَ إِلَی لَیْلَةِ السَّبْتِ إِلَّا الصَّلَاةَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَأَکْثِرْ مِنْهَا وَ قَالَ یَا عُمَرُ إِنَّ مِنَ السُّنَّةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ فِی کُلِّ یَوْمِ جُمُعَةٍ أَلْفَ مَرَّةٍ وَ فِی سَائِرِ الْأَیَّامِ مِائَةَ مَرَّةٍ. [کافی، ج3، ص 416، ح 13]

و نیز فرمود:

هنگامی که نام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برده می شود فراوان بر او صلوات بفرستید، چرا که هر کس یک مرتبه بر آن حضرت صلوات بفرستد خداوند هزار صلوات در هزار صف از ملائکه برای او می فرستد و هر مخلوقی نیز به خاطر صلوات خدا و صلوات ملائکه بر او صلوات می فرستند، بنابراین هر کس رغبت به صلوات بر محمّد و آل او نداشته باشد جاهل مغروری است که خدا و رسول و اهل بیت علیهم السلام از او بیزارند. (1)

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمود:

هیچ چیزی در قیامت در میزان عمل سنگین تر از صلوات بر محمّد و آل او نیست، و چون اعمال بنده ای را در میزان می گذارند و سبک می باشد رسول خدا صلی الله علیه و آله می آید و صلوات او را در نامه آن بنده قرار می دهد و نامه او سنگین می شود. (2)

ص: 651


1- و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن إسماعیل بن مهران، عن الحسن بن علی بن أبی حمزة، عن أبیه، و حسین بن أبی العلاء، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إذا ذکر النّبی صلی الله علیه و آله فأکثروا الصلاة علیه، فإنه من صلی علی النّبی صلاة واحدة صلی الله علیه ألف صلاة فی ألف صف من الملائکة، و لم یبق شی ء مما خلق الله إلّا صلی علی العبد لصلاة الله علیه، و صلاة ملائکته، فمن لم یرغب فی هذا فهو جاهل مغرور، قد بری ء الله منه، و رسوله و أهل بیته». [برهان، ج 4، ص 475، ح 8]
2- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن أبی أیوب، عن محمّد بن مسلم، عن أحدهما علیهما السلام، قال: «ما فی المیزان شی ء أثقل من الصلاة علی محمّد و آل محمّد، و إن الرجل لتوضع أعماله فی میزانه فیمیل به، فیخرج صلی الله علیه و آله الصلاة علیه، فیضعها فی میزانه فیرجح». [برهان، ج 4، ص 490، ح 16]

مرحوم صدوق در کتاب امالی از امیر المؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

کسی که بر من صلوات بفرستد و بر آل من صلوات نفرستد بوی بهشت را نمی شنود، در حالی که بوی بهشت از فاصله پانصد سال راه به اهل آن می رسد. (1)

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

آیه فوق ظاهری دارد و باطنی، ظاهر آن جمله «صلّوا علیه» است و باطن آن جمله «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» می باشد، و «سَلِّمُوا تَسْلِیماً» یعنی تسلیم وصیّ پیامبر صلی الله علیه و آله و خلیفه او باشید، چرا که آن حضرت وصیّ خود را بر همه شما فضیلت داد.

سپس فرمود:

این همان چیزی است که من به تو خبر دادم و گفتم: تأویل آن را جز کسی که حسّ لطیف و ذهن صافی و صحیح داشته باشد نمی داند. (2)

ص: 652


1- ابن بابویه فی (أمالیه): بإسناده عن أبان بن تغلب، عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر، عن أبیه علی بن الحسین سید العابدین، عن أبیه الحسین بن علی سید الشهداء، عن أبیه علی بن أبی طالب سید الأوصیاء (صلوات الله علیهم)، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من صلی علی و لم یصل علی آلی لم یجد ریح الجنة، و أن ریحها لتوجد من مسیرة خمسمائة عام». [برهان، ج 4، ص 490، ح 17]
2- الطبرسی فی (الاحتجاج): عن أمیر المؤمنین علیه السلام، فی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً، قال: «لهذه الآیة ظاهر و باطن، فالظاهر: قوله صَلُّوا عَلَیْهِ و الباطن: قوله: وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً أی سلموا لمن وصاه و استخلفه و فضله علیکم، و ما عهد به إلیه تسلیما، و هذا مما أخبرتک أنه لا یعلم تأویله إلّا من لطف حسه، و صفا ذهنه، و صح تمییزه». [برهان، ج 4، ص 491، ح 19]

مؤلّف گوید:

در روایات اهل تسنّن نیز احادیث فراوانی درباره صلوات بر آل وارد شده ولکن آنان مقیّد هستند که آل پیامبر صلی الله علیه و آله را یاد نکنند و صلوات بر آنان نفرستند.

و أقول معتقداً بأنّهم: لمّا عموا عن ذکر آل المصطفی - دخلوا فی کلّ شرٍّ و بلا.

ثعلبی در تفسیر آیه فوق از ابو ایّوب انصاری نقل نموده که گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هفت سال ملائکه بر من و علیّ صلوات فرستادند چرا که در آن زمان جز من و علی کسی نماز نمی خواند. (1)

و در همان تفسیر از انس بن مالک نقل شده که گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هفت سال ملائکه بر من و علی صلوات فرستادند چرا که در آن زمان گوینده

شهادتین جز من و علی نبود و تنها شهادت من و علی به آسمان بالا می رفت. (2)

ص: 653


1- الثعلبی فی (تفسیره)، فی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ، قال: أخبرنا أبو طالب محمّد بن أحمد بن عثمان بن الفرج بن الأزهر البغدادی، قدم علینا واسط، قال: أخبرنی أبو الحسن علی بن محمّد بن عرفة بن لؤلؤ، قال: حدثنی عمر بن محمّد القافلائی، قال: حدثنی محمّد بن خلف الحدادی قال: حدثنی عبد الرحمن بن قیس أبو معاویة، قال: حدثنی عمر بن ثابت، عن یزید بن أبی زیاد، عن عبد الرحمن بن سعاد، عن أبی أیوب الأنصاری، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «صلت الملائکة علی و علی علی سبع سنین، و ذلک أنه لم یصل معی أحد غیره». [برهان، ج 4، ص 492، ح 24]
2- و عنه، قال: أخبرنی أبو القاسم عبد الواحد بن علی بن العبّاس البزاز، قال: حدثنی أبو القاسم عبد الله بن محمّد بن أحمد بن أسد البزاز، إملاء، قال: حدثنی ابن مقاتل، حدثنی الحسن بن أحمد بن منصور، قال: حدثنی سهل بن صالح المروزی، قال: سمعت أبا معمر عباد بن عبد الصمد، یقول: سمعت أنس بن مالک یقول: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «صلت الملائکة علی و علی علی سبعا، و ذلک أنه لم ترفع إلی السماء شهادة أن لا إله إلّا الله و أن محمّدا عبده و رسوله إلّا منی و منه». [برهان، ج 4، ص 492، ح 25]

امام باقر علیه السلام می فرماید:

هنگامی که امیر المؤمنین علیه السلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را غسل داد و کفن نمود دستور داد تا مردم ده نفر، ده نفر وارد شدند و امیرالمؤمنین علیه السلام در وسط آنان ایستاد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» و مردم نیز همراه آن حضرت آیه فوق را می خواندند تا این که همه اهل مدینه و اهل عوالی و اطراف این گونه بر آن حضرت نماز خواندند. (1)

«إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِینًا * وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِینًا» (2)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از طریق اهل سنّت از زید بن علیّ بن الحسین علیهما السلام نقل نموده که گوید:

پدرم علیّ بن الحسین علیهما السلام در حالی که محاسن خود را در دست گرفته بود فرمود:

پدرم حسین بن علی علیهما السلام در حالی که محاسن خود را در دست گرفته بود از پدر خود علیّ بن ابیطالب علیهما السلام در حالی که محاسن خود را در دست گرفته بود از رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که محاسن خود را در دست گرفته بود نقل نمود که فرمود:

ص: 654


1- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن الحسن، عن سهل بن زیاد، عن ابن فضال، عن علی بن النعمان، عن أبی مریم الأنصاری، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: قلت له: کیف کانت الصلاة علی النّبی صلی الله علیه و آله؟ قال: «لما غسله أمیر المؤمنین علیه السلام و کفنه، سجاه، ثم أدخل علیه عشرة، فداروا حوله، ثم وقف أمیر المؤمنین علیه السلام فی وسطهم، فقال: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً، فیقول القوم کما یقول، حتّی صلی علیه أهل المدینة، و أهل العوالی». [برهان، ج 4، ص 487، ح 2]
2- سوره ی احزاب، آیات 57 و 58.

یا علیّ! هر کس به مویی از موهای تو آزار برساند، به من آزار رسانده است و هر کس به من آزار برساند، به خدا آزار رسانده است، و هر کس به خدا آزار برساند، لعنت خدا بر او باد. (1)

علّامه ابن شهر آشوب از واحدی در اسباب النزول، و مقاتل بن سلیمان و ابوالقاسم قشیری در تفسیرهای خود نقل کرده اند که آیه «وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا…» درباره ی علیّ بن ابیطالب علیه السلام نازل شده است، چرا که گروهی از منافقین او را آزار می کردند و از او بدگویی می نمودند و نسبت دروغ به او می دادند. (2)

و در همان کتاب از ابن مردویه از جابر از عمر بن خطّاب نقل شده که گوید:

من همواره به علی علیه السلام ظلم و جفا می کردم تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا ملاقات نمود و به من فرمود: «ای عمر تو به من آزار نموده ای» پس من گفتم:

ص: 655


1- الطبرسی: حدثنا السید أبو الحمد، قال: حدثنا الحاکم أبو القاسم الحسکانی، قال: حدثنا الحاکم أبو عبد الله الحافظ، قال: حدثنا أحمد بن محمّد بن أبی دارم الحافظ، قال: حدثنا علی بن أحمد العجلی، قال: حدثنا عباد بن یعقوب، قال: حدثنا أرطاة بن حبیب، قال: حدثنی أبو خالد الواسطی و هو آخذ بشعره، قال: حدثنی زید بن علی بن الحسین علیهما السلام و هو آخذ بشعره، قال: حدثنی علی بن الحسین علیهما السلام و هو آخذ بشعره، قال: حدثنی الحسین بن علی بن أبی طالب علیهما السلام و هو آخذ بشعره، قال: حدثنی علی بن أبی طالب علیه السلام و هو آخذ بشعره، قال: حدثنی رسول الله صلی الله علیه و آله و هو آخذ بشعره، فقال: «من آذی شعرة منک فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله، و من آذی الله فعلیه لعنة الله». [برهان، ج 4، ص 493، ح 2]
2- ابن شهر آشوب: عن الواحدی فی (أسباب النزول)، و مقاتل بن سلیمان، و أبی القاسم القشیری فی تفسیریهما: أنه نزل قوله تعالی: وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا الآیة، فی علی بن أبی طالب علیه السلام، و ذلک أن نفرا من المنافقین کانوا یؤذونه، و یسمعونه، و یکذبون علیه. [برهان، ج 4، ص 495، ح 4]

به خدا پناه می برم از آزار به رسول خدا؟! فرمود:تو علی علیه السلام را آزار نمودی، و هر کس او را آزار کند، مرا آزار نموده است. (1)

و نیز از طریق اهل سنّت ترمذی در جامع و ابو نعیم در حلیة و بخاری در صحیح و موصلی در مسند و احمد در فضائل و مسند و خطیب در اربعین از عمران بن حُصَین و ابن عبّاس و بریدة نقل شده که گویند:

علیّ علیه السلام [در یکی از جنگ ها پس از خاتمه جنگ] مایل شد یکی از کنیزها را به قیمت عادله خریداری کند و حاطب بن ابی بلتعه و بریدهٔ اسلمی قیمت آن کنیز را بالا می بردند و چون قیمت آن به مقدار قیمت عادله روز رسید علی علیه السلام به آن قیمت کنیز را خریداری نمود ولکن پس از ورود به مدینه بریدة مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت:

«علی یکی از کنیزان را برای خود برداشت» و رسول خدا صلی الله علیه و آله از او روگرداند، سپس سمت راست آن حضرت و سمت چپ او و پشت سر او آمد و از علی علیه السلام شکایت نمود و همان سخنان را گفت و آن حضرت روی مبارک از او گرداند و خشمگین شد به گونه ای که صورت مبارک او تغییر نمود و رنگ مبارکش متغیر شد و رگ های گردن او متورّم گردید و فرمود: «ای بریدة برای چه امروز به رسول خدا آزار می دهی؟! مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِینًا»؟

ص: 656


1- ابن مردویه: بالإسناد عن محمّد بن عبد الله الأنصاری، و جابر الأنصاری، و فی (الفضائل) عن أبی المظفر بإسناده عن جابر الأنصاری، و فی (الخصائص) عن النطنزی بإسناده عن جابر، کلهم عن عمر بن الخطاب، قال: کنت أجفو علیا، فلقینی رسول الله صلی الله علیه و آله، فقال: «إنک آذیتنی، یا عمر». فقلت: أعوذ بالله من أذی رسول الله. قال: «إنک قد آذیت علیا، و من آذاه فقد آذانی». [برهان، ج 4، ص 495، ح 5]

سپس فرمود: آیا تو نمی دانی که علیّ از من است و من از علیّ هستم و هر کس به علیّ اذیّت کند به من اذیّت نموده و هر کس به من اذیّت نماید خدا را اذیّت نموده و هر کس خدا را اذیّت کند بر خدا حق است که او را با عذاب دردناک جهنّم آزار نماید؟»

سپس فرمود:

«ای بریدة تو داناتری یا خداوند؟ تو داناتری یا قرّاء لوح محفوظ؟ تو داناتری یا ملک ارحام؟ تو داناتری یا حفظه اعمال علیّ بن ابیطالب؟» بریدة گفت: «بلکه حفظه اعمال علی علیه السلام داناترند» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اکنون جبرئیل از حفظه علیّ علیه السلام خبر می دهد که آنان گویند: «ما از زمان ولادت علی علیه السلام تاکنون خطایی بر او ننوشته ایم» سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله از ملک ارحام و قرّاء لوح محفوظ نیز سؤال نمود و سه مرتبه فرمود: شما چگونه درباره ی علیّ علیه السلام فکر می کنید؟ تا این که فرمود: علیّ از من است و من از او هستم و او ولیّ هر مؤمنی است بعد از من. (1)

ص: 657


1- و من طریق المخالفین: الترمذی فی (الجامع)، و أبو نعیم فی (الحلیة)، و البخاری فی (الصحیح)، و الموصلی فی (المسند)، و أحمد فی (الفضائل) و (المسند) أیضا، و الخطیب فی (الأربعین)، عن عمران بن الحصین، و ابن عبّاس، و بریدة، أنه رغب علی علیه السلام من الغنائم فی جاریة، فزایده حاطب بن أبی بلتعة، و بریدة الأسلمی، فلما بلغت قیمتها قیمة عدل فی یومها أخذها بذلک، فلما رجعوا وقف بریدة قدام الرسول صلی الله علیه و آله، و شکا من علی علیه السلام، فأعرض عنه النّبی صلی الله علیه و آله، ثم جاءه عن یمینه، و عن شماله، و من خلفه یشکوه، فأعرض عنه، ثم قام بین یدیه، فقالها، فغضب النّبی صلی الله علیه و آله و تغیر لونه، و تربد وجهه، و انتفخت أوداجه، و قال: «ما لک -- یا بریدة -- آذیت رسول الله منذ الیوم؟! أما سمعت أن الله تعالی یقول: إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً؟ أما علمت أن علیا منی و أنا منه، و أن من آذی علیا فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله، و من آذی الله فحق علی الله أن یؤذیه بألیم عذابه فی نار جهنّم؟ یا بریدة، أ أنت أعلم، أم الله أعلم؟ أ أنت أعلم، أم قراء اللوح المحفوظ أعلم؟ أ أنت أعلم، أم ملک الأرحام أعلم؟ أ أنت أعلم -- یا بریدة -- أم حفظة علی بن أبی طالب؟» قال: بل حفظته. قال: «فهذا جبرئیل أخبرنی عن حفظة علی أنهم ما کتبوا علیه قط خطیئة منذ ولد». ثم حکی عن ملک الأرحام، و قراء اللوح المحفوظ، و فیها: «ما تریدون من علی» ثلاث مرات. ثم قال صلی الله علیه و آله: «إن علیا منی و أنا منه، و هو ولی کل مؤمن بعدی». [برهان، ج 4، ص 495، ح 6]

مؤلّف گوید:

روایت فوق با تفصیل بیشتری در تفسیر امام عسکری علیه السلام نقل شده است و مرحوم سیّد هاشم بحرانی نیز در تفسیر برهان (1) آن را ذیل آیه فوق نقل نموده است. مراجعه شود.

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

در «و الذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات»، مقصود از مومنین و مومنات، امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام می باشند و آیه در سایر مردم نیز جاری است، سپس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که به مرد مؤمنی و یا زن مؤمنی تهمت بزند، روز قیامت خداوند او را در «طینت خبال» یعنی در چرک هایی که از فروج زنان جهنّمی خارج می شود نگاه می دارد، تا از گفته خود خارج شود [و هرگز خارج نخواهد شد].

ص: 658


1- تفسیر برهان، ج 6، ص 312، ح 3.
2- سوره ی احزاب، آیه ی 59.

سپس گوید:

و امّا قول خداوند که می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَ.»

سبب نزول آیه بوده که زن ها چون نماز مغرب و عشاء و صبح را با رسول خدا صلی الله علیه و آله می خواندند در بازگشت به خانه های خود جوان ها [ی بی مبالات] متعرض آنان می شدند و به آنان آزار می کردند از این رو خداوند به همسران و دختران پیامبر خود صلی الله علیه و آله و همسران مؤمنین دستور پوشش داد.

عبدالله بن سِنان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:

شبی از شب ها رسول خدا صلی الله علیه و آله برای نماز عشاء به مسجد نیامد تا زن ها و بچّه ها به خواب رفتند و عمر به درب خانه آن حضرت آمد و گفت: «یا رسول الله زن ها و بچّه ها به خواب رفتند» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه خارج شد و فرمود: شما حق ندارید مرا اذیّت کنید و به من دستور بدهید بلکه شما باید سخن مرا بشنوید و اطاعت نمایید. (1)

عبدالله بن سِنان گوید:

شخصی آیه «وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ…» را نزد امام صادق علیه السلام قرائت نمود و امام علیه السلام فرمود: این کیفر آزار به مؤمنین است آیا پاداش شاد

ص: 659


1- فی تهذیب الأحکام الحسین بن سعید عن النضر بن سوید عن عبد الله بن سنان قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: أخر رسول الله صلی الله علیه و آله لیلة من اللیالی العشاء الاخرة ما شاء الله، فجاء عمر فدق الباب فقال: یا رسول الله نام النساء نام الصبیان فخرج رسول الله صلی الله علیه و آله فقال لیس لکم ان تؤذونی و لا تأمرونی انما علیکم ان تسمعوا و تطیعوا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 306، ح 239]

نمودن آنان چگونه است؟ پس من گفتم: فدای شما شوم، پاداش آنان ده حسنه است. فرمود: آری به خدا سوگند هزار هزار حسنه است. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

روز قیامت که می شود، منادی خداوند صدا می زند: کجایند کسانی که مانع کار اولیای من شدند و به آنان آزار نمودند؟ پس گروهی قیام می کنند که گوشت به صورت های شان نیست. سپس گفته می شود: «این هایند کسانی که به مؤمنین آزار نمودند و با آن ها دشمنی کردند و به خاطر اعتقادشان آنان را ملامت و سرزنش نمودند» و سپس آنان را روانه جهنّم می کنند. (2)

«لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا…» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیات فوق دربارهٔ گروهی از منافقین مدینه نازل شد که همواره هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به جنگ می رفت شعار نابودی آن حضرت را سر می دادند و

ص: 660


1- فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن أحمد بن اسحق عن سعدان بن مسلم عن عبد الله بن سنان قال: کان رجل عند أبی عبد الله علیه السلام فقرأ هذه الآیة: وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً قال: فقال أبو عبد الله علیه السلام فما ثواب من ادخل علیه السرور؟ فقلت: جعلت فداک عشر حسنات؟ قال: ای و الله و ألف ألف حسنة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 306، ح 240]
2- محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن ابن سنان عن منذر بن یزید عن المفضل بن عمر قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: إذا کان یوم القیامة نادی مناد: این الصدود لأولیائی فیقوم قوم لیس علی وجوههم لحم فیقال: هؤلاء الذین آذوا المؤمنین و نصبوا لهم و عاندوهم و عنفوهم فی دینهم ثم یؤمر بهم الی جهنّم. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 306، ح 241]
3- سوره ی احزاب، آیات 60 و 61.

می گفتند: «رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته شد و اسیر گردید» و مسلمانان به سبب این شعارها اندوهگین می شدند و به رسول خدا صلی الله علیه و آله شکوه نمودند از این رو خداوند گوید: «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» یعنی «نأمرک بإخراجهم من المدینة.» (1)

امام باقر علیه السلام در تفسیر «مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا» فرمود:

یعنی بر آنان لعنت بعد از لعنت از ناحیه خداوند واجب شد. (2)

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند مؤمن را لعنت نمی کند، چرا که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرًا خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا لَّا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لَا نَصِیرًا.» (3)

«إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرًا *… یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْنًا کَبِیرًا» (4)

ص: 661


1- نزلت فی قوم منافقین کانوا فی المدینة یرجفون برسول الله صلی الله علیه و آله إذا خرج فی بعض غزواته یقولون قتل و أسر فیغتم المسلمون لذلک و یشکون إلی رسول الله صلی الله علیه و آله فأنزل الله فی ذلک «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ» إلی قوله ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلَّا قَلِیلًا» أی نأمرک بإخراجهم من المدینة إلّا قلیلا مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 179]
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام قال ملعونین فوجبت علیهم اللعنة، یقول الله بعد اللعنة أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 179]
3- فی أصول الکافی علی بن محمّد عن بعض أصحابه عن آدم بن اسحق عن عبد الرزاق بن مهران عن الحسین بن میمون عن محمّد بن سالم عن أبی جعفر علیه السلام حدیث طویل یقول فیه علیه السلام: و لا یلعن الله مؤمنا قال الله عزّوجلّ: إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 307، ح 247]
4- سوره ی احزاب، آیات 68-64.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی می گوید:

این آیات اشاره به غاصبین حقّ محمّد و آل محّمد (صلوات الله علیهم اجمعین) است، و مقصود از «یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا» اطاعت از خدا و رسول او است درباره ی امیر المؤمینن (صلوات الله علیه)، و مقصود از «سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا» آن دو نفر هستند که شروع به ظلم و غصب حق امیر المؤنین علیه السلام نمودند، و مقصود از «سبیل» امیر المؤمنین علیه السلام است چرا که آن حضرت سبیل و طریق به بهشت است و آنان از این سبیل و طریق گم راه شدند. [و مردم را نیز گم راه نمودند.] (1)

و در مصباح شیخ طوسی رحمة الله علیه نقل شده که امیر المؤمنین علیه السلام در روز غدیر خطبه ای خواند و در آن خطبه فرمود:

… به وسیله اقرار به توحید و اطاعت از کسانی که خداوند شما را مأمور به اطاعت از آنان نموده به خدا تقرّب بجویید و به کفّار تمسّک و توسّل نجویید و ظلم و تجاوز، شما را از راه رشد و سعادت گم راه نکند، و از کسانی که گم راه شدند و مردم را گم راه نمودند پیروی ننمایید چرا که خداوند آنان را در کتاب خود مذمّت نموده و می فرماید: آنان در قیامت می گویند: «إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا کَبِیرًا.» (2)

ص: 662


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قال علی بن إبراهیم رحمة الله علیه فی قوله عزّوجلّ: یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ فانها کنایة عن الذین غصبوا آل محمّد حقهم یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا یعنی فی أمیر المؤمنین صلوات الله علیه وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا و هما رجلان و السادة و الکبراء هما أول من بدأ بظلمهم و غصبهم، و قوله عزّوجلّ: «فأضلونا السبیلا» ای طریق الجنة و السبیل أمیر المؤمنین صلوات الله علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 308، ح 248]
2- فی مصباح شیخ الطائفة قدس سره خطبة لأمیر المؤمنین علیه السلام خطب بها یوم الغدیر و فیها یقول علیه السلام: و تقربوا الی الله بتوحیده و طاعة من أمرکم أن تطیعوه و لا تمسکوا بعصم الکوافر، و لا یخلج بکم الغی فتضلوا عن سبیل الرشاد باتباع أولئک الذین ضلوا و أضلوا، قال الله عز من قائل فی طائفة ذکرهم بالذم فی کتابه: «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 308، ح 249]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَ کَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا» (1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل فرموده که بنی اسرائیل درباره موسی علیه السلام می گفتند: «او آلت مردی ندارد» و موسی علیه السلام برای غسل به جایی می رفت که احدی از مردم او را نبیند، پس روزی در شطّی از نهر غسل می کرد و لباس خود را روی سنگی گذارده بود و خداوند آن سنگ را امر نمود تا از موسی علیه السلام دور شد و بنی اسرائیل او را عریان دیدند و دانستند که بی جا سخن می گفته اند از این رو خداوند می فرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ…».

سپس گوید:

از ائمّه ما علیهم السلام نقل شده که در تفسیر این آیه فرموده اند: مقصود این است که: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دربارهٔ علیّ و امامان بعد از او علیهم السلام آزار ندهید، چنان که بنی اسرائیل موسی علیه السلام را آزار دادند. (2)

ص: 663


1- سوره ی احزاب، آیه ی 69.
2- فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن النضر بن سوید عن صفوان عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام ان بنی إسرائیل کانوا یقولون لیس لموسی ما للرجال، و کان موسی إذا أراد الاغتسال ذهب الی موضع لا یراه فیه أحد، فکان یوما یغتسل علی شط نهر و قد وضع ثیابه علی صخرة، فأمر الله عزّوجلّ الصخرة فتباعدت عنه حتّی نظر بنوا إسرائیل الیه فعلموا ان لیس کما قالوا، فأنزل الله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسی الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 308، ح 250]

و در امالی صدوق از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

بنی اسرائیل می گفتند: موسی عنّین است و او را آزار می دادند و خداوند او را از عیب تبرئه نمود و فرمود: «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَ کَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا.» (1)

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا * یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ مَن یُطِعْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا» (2)

امام صادق علیه السلام به عبّاد بن کثیر صوفی بصری فرمود:

وای بر تو ای عبّاد آیا مغرور شدی از این که شکم و فرج خود را حفظ کردی؟ [و به فکر سخن و اعتقاد خود نیستی؟] در حالی که خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا…». سپس فرمود: بدان که خداوند چیزی را از تو قبول نمی کند مگر آن که سخن و مقاله اعتقادی تو حق و صحیح و استوار باشد. (3)

ص: 664


1- ابن بابویه: عن أبیه، قال: حدثنا، علی بن محمّد بن قتیبة، عن حمدان بن سلیمان، عن نوح بن شعیب، عن محمّد بن إسماعیل، عن صالح بن عقبة، عن علقمة، عن الصّادق علیه السلام، فی حدیث: «ألم ینسبوا موسی علیه السلام إلی أنه عنین، و آذوه حتّی برأه الله مما قالوا، و کان عند الله وجیها؟». [برهان، ج 4، ص 497، ح 4]
2- سوره ی احزاب، آیات 70 و 71.
3- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی بن عبید، عن یونس، قال: قال أبو عبد الله علیه السلام لعباد بن کثیر الصوفی البصری: «ویحک -- یا عباد -- غرک أن عف بطنک و فرجک؟ إن الله عزّوجلّ یقول فی کتابه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ اعلم أنه لا یتقبل الله عزّوجلّ منک شیئا حتّی تقول قولا سدیدا». [برهان، ج 4، ص 497]

ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

آیه فوق این گونه نازل شده است: «وَ مَن یُطِعْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فی ولایة علیّ و الأئمّة من بعده فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا.» (1)

مؤلّف گوید:

روایت فوق در تأویل الآیات و مناقب ابن شهر آشوب نیز نقل شده است.

«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا * لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ…» (2)

در تفسیر این آیه روایت مفصّلی را مرحوم صدوق در معانی الأخبار از مفضّل از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

خداوند تبارک و تعالی ارواح را دو هزار سال قبل از اجساد آفرید و اعلا و اشرف آن ها را ارواح محمّد و علّی و فاطمه و حسن و حسین و ائمّه بعد از آنان (صلوات الله علیهم اجمعین) قرار داد، و سپس ولایت این ارواح را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه نمود و نور آنان آسمان و زمین و کوه ها را احاطه نمود، و خداوند به آسمان ها و زمین و کوه ها فرمود: این ها دوستان و اولیا و حجّت های من بر مخلوق من هستند و همه ی پیشوایان من از آنان می باشند، و من هیچ مخلوقی را خلق نکردم که نزد من محبوب تر از این ها باشد، و بهشت خود را برای این ها و دوستان این ها آفریدم، و دوزخ را نیز برای مخالفین و دشمنان این ها آفریدم، پس هر کس ادعای منزلت و مقام

ص: 665


1- محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن علی بن أسباط، عن علی ابن أبی حمزة، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، «و من یطع الله و رسوله فی ولایة علی و الأئمّة من بعده فقد فاز فوزا عظیما، هکذا نزلت». [برهان، ج 4، ص 498، ح 1]
2- سوره ی احزاب، آیات 72 و 73.

آنان را بکند، او را عذابی خواهم نمود که احدی را چنین عذابی نکرده باشم و او را در کنار مشرکین، در پایین ترین جای دوزخ و آتش خود قرار خواهم داد و کسی که اقرار به ولایت آنان بکند و ادعای منزلت و مقام آنان را نداشته باشد، من او را در بهشت کنار آنان قرار خواهم داد و در بهشت هر چه بخواهد نزد من برای او آماده است و من کرامت خود را برای آنان مباح نموده ام و آنان را در جوار رحمت خود قرار داده ام، و آنان را شفیعان گنهکاران از بندگان خود قرار داده ام، بنابراین ولایت آنان نزد مخلوق من امانت است، و شما ای آسمان و ای زمین و ای کوه ها، کدامیک از شما این امانت سنگین را حمل می کنید، و مقام آنان را ادّعا نمی نمایید؟ پس آسمان ها و زمین و کوه ها از حمل این امامت و ادعّای منزلت آنان هراس کردند و امتناع نمودند.

و چون خداوند جل جلاله آدم و حوّا را در بهشت ساکن نمود، به آنان فرمود: «وَ کُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ» (1). یعنی از نعمت های بهشتی هرگونه که می خواهید بخورید و لکن نزدیک به شجره گندم [یعنی شجرهٔ ولایت محمّد و آل او صلوات الله علیهم اجمعین] نشوید که از ظالمین خواهید شد.

پس آدم و حوّا در بهشت به منزلت [و انوار] محمّد و علیّ و فاطمه و حسن و حسین و امامان بعد از آنان (صلوات الله علیهم) نگاه کردند، و چون مقام آنان را در بهشت اشرف منازل بهشتی یافتند گفتند: خدایا این منزلت برای کیست؟ پس خداوند فرمود: سر خود را بالا کنید و ساق عرش من را ببینید و آنان چون نگاه کردند و نام محمّد و علیّ و فاطمه و حسن و حسین و امامان

ص: 666


1- سوره ی بقره، آیه ی 35.

بعد از آنان صلوات الله علیهم اجمعین را بر ساق عرش مکتوب دیدند، گفتند: خدایا چقدر منزلت این ها نزد تو گرامی و محبوب و با شرافت می باشد؟! و خداوند در پاسخ آنان فرمود: اگر آنان نبودند من شما را خلق نمی کردم، چرا که آنان مخزن های علم، و امنای سرّ من هستند، مبادا شما به آنان نگاه حسد نمایید و مقام و منزلت شان را آرزو کنید که مورد نهی و عصیان من قرار می گیرید و از ظالمین خواهید بود.

و آدم و حوّا گفتند: «خدایا ظالمان آن ها کیانند؟» و خداوند فرمود: آنان کسانی هستند که به ناحق منزلت آنان را ادّعا می نمایند. پس آدم و حوّا گفتند: «خدایا جایگاه ظالمین آنان را در آتش به ما نشان ده، همان گونه که منزلت اولیای خود را در بهشت به ما نشان دادی» پس خداوند آتش را امر نمود تا با انواع عذاب ها و عقوبت ها ظاهر شد، و خداوند فرمود: جایگاه ظالمین آنان که ادّعای منزلت و مقام آنان را می کنند در پایین ترین طبقه این آتش خواهد بود، و هر چه می خواهند از این آتش خارج شوند، به آن باز گردانده می شوند، و هر چه پوست بدن های شان سوخته می شود پوست تازه ای بر آن ها می روید تا عذاب را بچشند.

سپس خطاب شد: «ای آدم و ای حوّا نکند به این انوار و حجّت های من نگاه حسد نمایید و گرنه شما را از جوار خود پایین خواهم فرستاد و شما خوار خواهید شد» پس شیطان آنان را وسوسه نمود تا از آن شجره حسد خوردند و لباس های شان فرو ریخت و شیطان به آنان گفت: «خدا شما را از این شجره نهی نکرده، و اگر از آن بخورید دو ملک می شوید و در بهشت مخلّد خواهید بود» و برای آنان سوگند یاد نمود که من خیرخواه شما هستم و

ص: 667

آنان را فریب داد تا به آن انوار مقدّسه نگاه حسد نمودند و منزلت شان را برای خود خواستند و خوار شدند و… و به زمین فرود آمدند و گفتند: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» و خداوند فرمود: «از جوار من پایین روید و اکنون شما به خود واگذار شدید و باید با دست خود طلب معاش و روزی نمایید» و هنگامی که خداوند اراده نمود که توبه آنان را بپذیرد، جبرئیل آمد و به آنان گفت: «شما به خود ظلم کردید و به خاطر این که منزلت محمّد و آل او را که بر شما فضیلت داده شدند آرزو نمودید [و به آنان حسد بردید] از جوار رحمت الهی دور گردیدید، و اکنون خدای خود را به حق آن هایی که نام شان را بر عرش خداوند دیدید بخوانید تا او توبهٔ شما را بپذیرد».

پس آدم و حوّا گفتند: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ بِحَقِ الْأَکْرَمِینَ عَلَیْکَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام إِلَّا تُبْتَ عَلَیْنَا وَ رَحِمْتَنَا» و خداوند توبه آنان را پذیرفت چرا که او توبه پذیر و مهربان است، از این رو پیامبران پس از آدم هراس پیدا کردند و این امانت را حفظ نمودند و به اوصیا و خوبان از امّت های خود نیز خبر دادند و آنان نیز از حمل این امانت امتناع کردند و از ادعای چنین مقامی هراس داشتند، و لکن آن انسان [معلوم] چنین مقامی را ادّعا نمود و او تا قیامت اصل هر ظلمی خواهد بود [و هر ظلم و جنایت و خونی که ریخته شده و می شود به عهدهٔ او می باشد] چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا.» (1)

ص: 668


1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ الْعِجْلِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَجْسَادِ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَجَعَلَ أَعْلَاهَا وَ أَشْرَفَهَا أَرْوَاحَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ ص فَعَرَضَهَا عَلَی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَغَشِیَهَا نُورُهُمْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ هَؤُلَاءِ أَحِبَّائِی وَ أَوْلِیَائِی وَ حُجَجِی عَلَی خَلْقِی وَ أَئِمَّةُ بَرِیَّتِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْهُمْ وَ لِمَنْ تَوَلَّاهُمْ خَلَقْتُ جَنَّتِی وَ لِمَنْ خَالَفَهُمْ وَ عَادَاهُمْ خَلَقْتُ نَارِی فَمَنِ ادَّعَی مَنْزِلَتَهُمْ مِنِّی وَ مَحَلَّهُمْ مِنْ عَظَمَتِی عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ وَ جَعَلْتُهُ مَعَ الْمُشْرِکِینَ فِی أَسْفَلِ دَرْکٍ مِنْ نَارِی وَ مَنْ أَقَرَّ بِوَلَایَتِهِمْ وَ لَمْ یَدَّعِ مَنْزِلَتَهُمْ مِنِّی وَ مَکَانَهُمْ مِنْ عَظَمَتِی جَعَلْتُهُ مَعَهُمْ فِی رَوْضَاتِ جَنَّاتِی وَ کَانَ لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ عِنْدِی وَ أَبَحْتُهُمْ کَرَامَتِی وَ أَحْلَلْتُهُمْ جِوَارِی -- وَ شَفَّعْتُهُمْ فِی الْمُذْنِبِینَ مِنْ عِبَادِی وَ إِمَائِی فَوَلَایَتُهُمْ أَمَانَةٌ عِنْدَ خَلْقِی فَأَیُّکُمْ یَحْمِلُهَا بِأَثْقَالِهَا وَ یَدَّعِیهَا لِنَفْسِهِ دُونَ خِیَرَتِی فَأَبَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الْجِبَالُ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنِ ادِّعَاءِ مَنْزِلَتِهَا وَ تَمَنِّی مَحَلِّهَا مِنْ عَظَمَةِ رَبِّهَا-فَلَمَّا أَسْکَنَ اللَّهُ جل جلاله آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ الْجَنَّةَ قَالَ لَهُمَا -- کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ یَعْنِی شَجَرَةَ الْحِنْطَةِ -- فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ فَنَظَرَا إِلَی مَنْزِلَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ ص فَوَجَدَاهَا أَشْرَفَ مَنَازِلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالا یَا رَبَّنَا لِمَنْ هَذِهِ الْمَنْزِلَةُ فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله ارْفَعَا رُءُوسَکُمَا إِلَی سَاقِ عَرْشِی فَرَفَعَا رُءُوسَهُمَا فَوَجَدَا اسْمَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ ص مَکْتُوبَةً عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ بِنُورٍ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ جل جلاله فَقَالا یَا رَبَّنَا مَا أَکْرَمَ أَهْلَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةِ عَلَیْکَ وَ مَا أَحَبَّهُمْ إِلَیْکَ وَ مَا أَشْرَفَهُمْ لَدَیْکَ فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله لَوْ لَا هُمْ مَا خَلَقْتُکُمَا هَؤُلَاءِ خَزَنَةُ عِلْمِی وَ أُمَنَائِی عَلَی سِرِّی إِیَّاکُمَا أَنْ تَنْظُرَا إِلَیْهِمْ بِعَیْنِ الْحَسَدِ وَ تَتَمَنَّیَا مَنْزِلَتَهُمْ عِنْدِی وَ مَحَلَّهُمْ مِنْ کَرَامَتِی فَتَدْخُلَا بِذَلِکَ فِی نَهْیِی وَ عِصْیَانِی فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ قَالا رَبَّنَا وَ مَنِ الظَّالِمُونَ قَالَ الْمُدَّعُونَ لِمَنْزِلَتِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ قَالا رَبَّنَا فَأَرِنَا مَنَازِلَ ظَالِمِیهِمْ فِی نَارِکَ حَتَّی نَرَاهَا کَمَا رَأَیْنَا مَنْزِلَتَهُمْ فِی جَنَّتِکَ فَأَمَرَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی النَّارَ فَأَبْرَزَتْ جَمِیعَ مَا فِیهَا مِنْ أَلْوَانِ النَّکَالِ وَ الْعَذَابِ وَ قَالَ جل جلاله مَکَانُ الظَّالِمِینَ لَهُمْ الْمُدَّعِینَ لِمَنْزِلَتِهِمْ فِی أَسْفَلِ دَرْکٍ مِنْهَا کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا وَ کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بُدِّلُوا سِوَاهَا لِیَذُوقُوا الْعَذابَ -- یَا آدَمُ وَ یَا حَوَّاءُ لَا تَنْظُرَا إِلَی أَنْوَارِی وَ حُجَجِی بِعَیْنِ الْحَسَدِ فَأُهْبِطُکُمَا عَنْ جِوَارِی وَ أُحِلُّ بِکُمَا هَوَانِی -- فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ. وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ. فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ وَ حَمَلَهُمَا عَلَی تَمَنِّی مَنْزِلَتِهِمْ فَنَظَرَا إِلَیْهِمْ بِعَیْنِ الْحَسَدِ فَخُذِلَا حَتَّی أَکَلَا مِنْ شَجَرَةِ الْحِنْطَةِ فَعَادَ مَکَانَ مَا أَکَلَا شَعِیراً فَأَصْلُ الْحِنْطَةِ کُلِّهَا مِمَّا لَمْ یَأْکُلَاهُ وَ أَصْلُ الشَّعِیرِ کُلِّهِ مِمَّا عَادَ مَکَانَ مَا أَکَلَاهُ فَلَمَّا أَکَلَا مِنَ الشَّجَرَةِ طَارَ الْحُلِیُّ وَ الْحُلَلُ عَنْ أَجْسَادِهِمَا وَ بَقِیَا عُرْیَانَیْنِ وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ فَ قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ قَالَ اهْبِطَا مِنْ جِوَارِی فَلَا یُجَاوِرُنِی فِی جَنَّتِی مَنْ یَعْصِینِی فَهَبَطَا مَوْکُولَیْنِ إِلَی أَنْفُسِهِمَا فِی طَلَبِ الْمَعَاشِ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ جل جلاله أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمَا جَاءَهُمَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ لَهُمَا إِنَّکُمَا إِنَّمَا ظَلَمْتُمَا أَنْفُسَکُمَا بِتَمَنِّی مَنْزِلَةِ مَنْ فُضِّلَ عَلَیْکُمَا فَجَزَاؤُکُمَا مَا قَدْ عُوقِبْتُمَا بِهِ مِنَ الْهُبُوطِ مِنْ جِوَارِ اللَّهِ جل جلاله إِلَی أَرْضِهِ فَسَلَا رَبَّکُمَا بِحَقِّ الْأَسْمَاءِ الَّتِی رَأَیْتُمُوهَا عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ حَتَّی یَتُوبَ عَلَیْکُمَا فَقَالا اَللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْأَکْرَمِینَ عَلَیْکَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ علیه السلام إِلَّا تُبْتَ عَلَیْنَا وَ رَحِمْتَنَا فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ فَلَمْ یَزَلْ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ بَعْدَ ذَلِکَ یَحْفَظُونَ هَذِهِ الْأَمَانَةَ وَ یُخْبِرُونَ بِهَا أَوْصِیَاءَهُمْ وَ الْمُخْلَصِینَ مِنْ أُمَمِهِمْ فَیَأْبَوْنَ حَمْلَهَا وَ یُشْفِقُونَ مِنِ ادِّعَائِهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ الَّذِی قَدْ عُرِفَ فَأَصْلُ کُلِّ ظُلْمٍ مِنْهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله -- إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا. [معانی الأخبار، ص 108، ح 1]

ص: 669

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از امانت، ولایت است و مقصود از انسان، ابو الشرور منافق است. (1)

ص: 670


1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا قَالَ الْأَمَانَةُ الْوَلَایَةُ وَ الْإِنْسَانُ أَبُو الشُّرُورِ الْمُنَافِقُ. [همان، ح 2، ص 110]

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

مقصود از امانت ولایت است که هر کس به ناحق ادّعا کند کافر خواهد بود. (1)

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در ذیل آیه فوق نقل شده و ما برخی از آن ها را در کتاب «آیات الفضائل» نقل نموده ایم مراجعه شود.

ص: 671


1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها الْآیَةَ فَقَالَ الْأَمَانَةُ الْوَلَایَةُ مَنِ ادَّعَاهَا بِغَیْرِ حَقٍّ کَفَرَ. [همان، ح 3، ص 110]

ص: 672

سوره ی سبأ

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه،

به جز آیه ی 6 که در مدینه ی منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی لقمان نازل شده است.

عدد آیات: 54 یا 55 آیه.

ثواب قرائت سوره ی سبأ

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که سوره ی سبأ و فاطر را در شب قرائت نماید همواره در آن شب در پناه و حفظ خداوند است، و کسی که در روز آن ها را قرائت کند مکروهی در آن روز به او نمی رسد، و از خیر دنیا و خیر آخرت آن چه به قلب او خطور نکرده و آرزوی او به آن نرسیده به او عطا خواهد شد. (1)

ص: 673


1- بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أَبِی أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الحمدین [لِلْحَمْدَیْنِ] جَمِیعاً حَمْدِ سَبَإٍ وَ حَمْدِ فَاطِرٍ مَنْ قَرَأَهُمَا فِی لَیْلَةٍ لَمْ یَزَلْ فِی لَیْلَتِهِ فِی حِفْظِ اللَّهِ وَ کِلَاءَتِهِ فَمَنْ قَرَأَهُمَا فِی نَهَارِهِ لَمْ یُصِبْهُ فِی نَهَارِهِ مَکْرُوهٌ وَ أُعْطِیَ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ خَیْرِ الْآخِرَةِ مَا لَمْ یَخْطُرْ عَلَی قَلْبِهِ وَ لَمْ یَبْلُغْ مُنَاهُ. [ثواب الأعمال، ص 110]

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که سورهٔ سبأ را بخواند، هر چیزی در قیامت رفیق صالح او خواهد بود… . (1)

و در سخن دیگری فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و بر خود بیاویزد هیچ چهارپایی و موری به او نزدیک نمی شود، و اگر بشوید و آب آن را بیاشامد و به صورت بریزد و از چیزی هراس داشته باشد ایمن می شود و آرامش می یابد و وحشتی پیدا نمی کند. (2)

در تفسیر مجمع البیان از ابّی بن کعب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

کسی که سورهٔ سبأ را قرائت کند هر پیامبر و رسولی در قیامت رفیق او خواهد بود و با او مصافحه می نماید. (3)

ص: 674


1- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی صلی الله علیه و آله أنه قال: «من قرأ هذه السورة، لم یبق شی ء إلّا کان له یوم القیامة رفیقا صالحا، و من کتبها و علقها علیه لم یقربه دابة و لا هوام، و إن شرب ماءها، و رش علیه، و کان یفرق من شی ء، أمن و سکن روعه، و لا یفزع إن غسل وجهه بمائها». [تفسیر برهان، ج 4، ص 506، ح2]
2- و قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من کتبها و علقها علیه لا یقربه دابة و لا هوام، و من کتبها و شربها بماء، و رش علی وجهه منها، و کان خائفا، أمن مما یخاف منه، و سکن روعه». [تفسیر برهان،ج 4، ص 506، ح 3]
3- فی مجمع البیان أبی بن کعب عن النّبی صلی الله علیه و آله قال: من قرأ سورة سبأ لم یبق نبی و لا رسول الا کان له یوم القیامة رفیقا و مصافحا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 314، ح 2]

سوره ی سبأ، آیات 1 تا 14

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ (1) یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها وَ هُوَ الرَّحیمُ الْغَفُورُ (2) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَأْتینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ (3) لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ (4) وَ الَّذینَ سَعَوْا فی آیاتِنا مُعاجِزینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلیمٌ (5) وَ یَرَی الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدی إِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ (6) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلی رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ (7) أَفْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعیدِ (8) أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلی ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ

ص: 675

نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنیبٍ (9) وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدیدَ (10) أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (11) وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعیرِ (12) یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحاریبَ وَ تَماثیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ (13) فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلی مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهینِ (14)

لغات:

«حَمْد» توصیف نیکوی همراه با تعظیم است و نقیض آن مذمّت یعنی توصیف به زشتی همراه با تحقیر است، و «حمد» را مراتبی است و اعلای آن به صورت عبادت است و آن مخصوص خداوند می باشد، چرا که احسان خداوند به مخلوق با هیچ احسانی مقایسه نمی شود و حمد برای احسان و انعام است، و «ولوج» به معنای دخول است، و «عروج» به معنای صعود است، و معارج درجات صعود را گویند، و «عَزَبَ عنه یعزِبِ و یَعزُب» به معنای بُعد و دوری است، و در حدیث آمده که «من قرأ القرآن فی أربعین لیلةٍ فقد عَزُب» ای بَعُد عهده بما ابتلأ منه و أبطأ فی تلاوته یعنی هر کس قرآن را در چهل شب

تلاوت کند و به پایان برساند در تلاوت آن کندی کرده و دور مانده است، و «أَوِّبِی» از تأویب به معنای ترجیع با تسبیح است، و «سَابِغ» لباس کامل است، و «سَرد» به معنای آهن است، و «جوابی» جمع جابیه به معنای حوض بزرگ است، و «مِنْسَأَة» به معنای عصای بزرگ است و «تَمَاثِیل» صورت ها و عکس ها را گویند.

ص: 676

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حمد (و ستایش) مخصوص خداوندی است که تمام آنچه در آسمان ها و زمین است از آن اوست و (نیز) حمد (و سپاس) برای اوست در سرای آخرت و او حکیم و آگاه است. (1) آنچه در زمین فرومی رود و آنچه را از آن برمی آید می داند، و (همچنین) آنچه از آسمان نازل می شود و آنچه بر آن بالا می رود و او مهربان و آمرزنده است. (2) کافران گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آری به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد، خداوندی که از غیب آگاه است و به اندازه سنگینی ذرّه ای در آسمان ها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر این که در کتابی آشکار ثبت است!» (3) تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند پاداش دهد برای آنان مغفرت و روزی پرارزشی است! (4) و کسانی که سعی در (تکذیب) آیات ما داشتند و گمان کردند می توانند از حوزه قدرت ما بگریزند، عذابی بد و دردناک خواهند داشت! (5) کسانی که به ایشان علم داده شده، آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق می دانند و به راه خداوند عزیز و حمید هدایت می کند. (6) و کافران گفتند: «آیا مردی را به شما نشان دهیم که به شما خبر می دهد هنگامی که (مُردید و) سخت از هم متلاشی شدید، (بار دیگر) آفرینش تازه ای خواهید یافت؟! (7) آیا او بر خدا دروغ بسته یا به نوعی جنون گرفتار است؟!» (چنین نیست)، بلکه کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند، در عذاب و گم راهی دوری هستند (و نشانه گم راهی آن ها همین انکار شدید است). (8) آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نکردند (تا به قدرت خدا بر همه چیز واقف شوند)؟! اگر ما بخواهیم

ص: 677

آن ها را (با یک زمین لرزه) در زمین فرومی بریم، یا قطعه هایی از سنگهای آسمانی را بر آن ها فرومی ریزیم در این نشانه ای است (بر قدرت خدا) برای هر بنده توبه کار! (9) و ما به داوود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم (ما به کوه ها و پرندگان گفتیم:) ای کوه ها و ای پرندگان! با او هم آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را برای او نرم کردیم. (10) (و به او گفتیم:) زره های کامل و فراخ بساز، و حلقه ها را به اندازه و متناسب کن! و عمل صالح بجا آورید که من به آنچه انجام میدهید بینا هستم! (11) و برای سلیمان باد را مسخّر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را می پیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را و چشمه مس (مذاب) را برای او روان ساختیم و گروهی از جنّ پیش روی او به اذن پروردگارش کار می کردند و هر کدام از آن ها که از فرمان ما سرپیچی می کرد، او را عذاب آتش سوزان می چشانیم! (12) آن ها هر چه سلیمان می خواست برایش درست می کردند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها، و دیگهای ثابت (که از بزرگی قابل حمل و نقل نبود و به آنان گفتیم:) ای آل داوود! شکر (این همه نعمت را) بجا آورید ولی عده کمی از بندگان من شکرگزارند! (13) (با این همه جلال و شکوه سلیمان) هنگامی که مرگ را بر او مقرّر داشتیم، کسی آن ها را از مرگ وی آگاه نساخت مگر جنبنده زمین [موریانه] که عصای او را می خورد (تا شکست و پیکر سلیمان فرو افتاد) هنگامی که بر زمین افتاد جنّیان فهمیدند که اگر از غیب آگاه بودند در عذاب خوارکننده باقی نمی ماندند! (14)

ص: 678

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاء…» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: «مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ» یعنی ما یدخل فیها، و «مَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاء»، یعنی المطر، و «وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا» یعنی النبات، و «وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَا» یعنی من اعمال العباد، سپس خداوند از قول مادیّین و دهری ها می فرماید: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ» و در پاسخ آنان به پیامبر خود صلی الله علیه و آله می فرماید: «قُلْ بَلَی وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ…».

امام صادق علیه السلام در تفسیر «مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ…» (2)، فرمود:

مقصود این است که خداوند واحد و احدیّ الذات و مباین با خلق خود می باشد و شباهتی به آنان ندارد [لیس کمثله شئ -- وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ] این گونه او خود را توصیف نموده و او اشراف و احاطه و قدرت بر هر چیزی دارد، و مقصود از «لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ…» احاطه و علم اوست، و «لَا یَعْزُبُ عَنْهُ» یعنی لایعزب عن علمه و قدرته مثقال ذرّة و اگر کسی بگوید«لَا یَعْزُبُ عَنْهُ» یعنی لایعزب عن ذاته، قائل به تجسّم شده و خدا را تشبیه به مخلوق نموده است. (3)

ص: 679


1- سوره ی سبأ، آیه ی 2.
2- سوره ی مجادله، آیه ی 7.
3- فی أصول الکافی عنه عن عدة من أصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن یعقوب بن یزید عن ابن أبی عمیر عن ابن أذینة عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ» فقال: هو واحد و احدی الذات بائن من خلقه، و بذلک وصف نفسه و هو بکل شی ء محیط، بالإشراف و الاحاطة و القدرة لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ بالإحاطة و العلم لا بالذات، لان الأماکن محدودة تحویها حدود أربعة فاذا کان بالذات لزمها الحوایة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 314، ح 4]

«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ…» امیر المؤمنین علیه السلام است که آیین رسول خدا صلی الله علیه و آله را تصدیق نمود، و در مقابل آن، خداوند سخن کافران را بیان نموده و می فرماید: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ….» (2)

«وَ لَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ * أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

داود علیه السلام هنگامی که در صحرا و بیابان زبور را قرائت می کرد کوه ها و پرندگان و حیوانات وحشی با او تسبیح می گفتند، و خداوند آهن را برای او مانند شمع نرم نموده بود، تا این که از این راه به خواسته خود رسید [و 360 زره بافت و 360 هزار درهم به دست آورد] سپس گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: حوائج خود را روزهای سه شنبه طلب کنید، چرا که در چنین روزی خداوند برای داود علیه السلام آهن را نرم نمود. (4)

ص: 680


1- سوره ی سبأ، آیه ی 6.
2- و قال علیّ بن ابراهیم القمّی: قوله وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ فقال: هو أمیر المؤمنین علیه السلام صدق رسول الله صلی الله علیه و آله بما أنزل الله علیه ثم حکی قول الزنادقة فقال: قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُم… [تفسیر القمّی، ج 2، ص 198]
3- سوره ی سبأ، آیات 10 و 11.
4- قال: کان داود علیه السلام إذا مر فی البراری فقرأ الزبور تسبح الجبال و الطیر و الوحوش معه، و ألان الله له الحدید مثل السمع، حتّی کان یتخذ منه ما أحب. قال: و قال الصّادق علیه السلام: «اطلبوا الحوائج یوم الثلاثاء، فإنه الیوم الذی ألان الله فیه الحدید لداود علیه السلام». [تفسیر برهان، ج4، ص 508، ح 1]

و در کافی نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

هر کس امور زندگی، بر او سخت شود باید روز سه شنبه سراغ کارهای خود برود، چرا که در این روز خداوند آهن را برای داود علیه السلام نرم نمود. (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«سَابِغَاتٍ» یعنی زره ها، و «مسامیر» یعنی میخ هایی که در حلقه های زره قرار می گیرد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

خداوند به داود علیه السلام وحی نمود: «تو بنده خوبی هستی جز آن که از بیت المال می خوری و با دست خود کار نمی کنی» پس داود علیه السلام چهل روز گریه کرد و خداوند به حدید و آهن فرمود: برای بنده من داود نرم شو، و خداوند آهن را برای او نرم نمود، و داود هر روز یک زره می بافت و به هزار درهم می فروخت، تا این که سی صد و شصت زره بافت و به سی صد و شصت هزار درهم فروخت و از بیت المال بی نیاز گردید. (2)

ص: 681


1- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، و علی بن محمّد جمیعا، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن حفص بن غیاث، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «من تعذر علیه الحوائج فلیلتمس طلبها یوم الثلاثاء، فإنه الیوم الذی ألان الله فیه الحدید لداود علیه السلام». [تفسیر برهان، ج 4، ص 508، ح 2]
2- قال علی بن إبراهیم: قوله: أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ، قال: الدروع وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ، قال: المسامیر التی فی الحلقة. -- محمّد بن یعقوب: بإسناده عن أحمد بن أبی عبد الله، عن شریف بن سابق، عن الفضل بن أبی قرة، عن أبی عبد الله علیه السلام: «أن أمیر المؤمنین (صلوات الله علیه)، قال: أوحی الله عزّوجلّ إلی داود علیه السلام: أنک نعم العبد لو لا أنک تأکل من بیت المال، و لا تعمل بیدک. قال: فبکی داود علیه السلام أربعین صباحا، فأوحی الله عزّوجلّ إلی الحدید أن لن لعبدی داود. فألان الله عزّوجلّ له الحدید، فکان یعمل کل یوم درعا فیبیعها بألف درهم، فعمل ثلاثمائة و ستین درعا، فباعها بثلاثمائة و ستین ألفا، و استغنی عن بیت المال». [تفسیر برهان، ج 4، ص 508، ح 3]

در کتاب مناقب از سعید بن مسیّب نقل شده که می گوید:

مردم بار مکّه نمی بستند تا حضرت زین العابدین علیه السلام حرکت کند و من نیز همراه آن حضرت حرکت نمودم تا این که او در بعضی از منازل توقّف نمود و دو رکعت نماز خواند و چون در سجده خود مشغول تسبیح خداوند شد من دیدم هر کلوخی و درختی با او تسبیح خدا را می گوید، پس من وحشت نمودم و آن حضرت سر مبارک بالا نمود و فرمود: ای سعید وحشت کردی؟ گفتم: آری ای فرزند رسول خدا، فرمود: این تسبیح اعظم الهی است.

و در روایت دیگری از سعید بن مسیّب نقل شده که گوید:

علما و قرّاء برای حج حرکت نمی کردند تا حضرت زین العابدین علیه السلام حرکت کند، و آن حضرت برای آنان سویق ترش و شیرین فراهم می نمود و خود نمی خورد و من روزی او را در حال سجده دیدم و به خدا سوگند مشاهده نمودم که درخت ها و کلوخ ها و راحله و رحل با او تسبیح می گویند. (1)

ص: 682


1- -- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب کتاب الإرشاد للزهری قال سعید ابن المسیب: کان الناس لا یخرجون الی مکة حتّی یخرج علی بن الحسین، فخرج و خرجت معه، فنزل فی بعض المنازل فصلی رکعتین فسبح فی سجوده فلم یبق شجر و لا مدر الا سبحوا معه، ففزعت منه فرفع رأسه فقال: یا سعید أفزعت؟ قلت: نعم یا ابن رسول الله، فقال: هذا التسبیح الأعظم. -- و فی روایة سعید بن المسیب قال: کان القراء لا یحجون حتّی یحج زین العابدین علیه السلام و کان یتخذ لهم السویق الحلو و الحامض و یمنع نفسه. فسبق یوما الی الرحل فألفیته و هو ساجد، فو الذی نفس سعید بیده لقد رأیت الشجر و المدر و الرحل و الراحلة یردون علیه مثل کلامه. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 315، ح 8 و 9]

«وَ لِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شَهْرٌ وَ أَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ * یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاء مِن مَّحَارِیبَ وَ تَمَاثِیلَ وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

باد، کرسیّ سلیمان را صبح گاه به اندازه مسیر یک ماه حرکت می داد، و در عصرگاه نیز چنین می کرد، و خداوند می فرماید: ما برای سلیمان چشمه ای از مس گداخته فراهم نمودیم و از جنیّیان گروهی را در خدمت او گماشتیم و اگر یکی از آنان از امر ما تخلّف می کرد او را عذاب سعیر می چشاندیم و آنان برای او محراب ها و تصاویر می ساختند و تصاویر آنان از درخت ها بود نه از جانداران. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

به خدا سوگند تماثیلی که اجنّه برای سلیمان انجام می دادند تماثیل مردها و زن ها نبود بلکه تماثیل درخت ها و امثال آن بود. (3)

ص: 683


1- سوره ی سبأ، آیات 12 و 13.
2- قال القمّی: کانت الریح تحمل کرسی سلیمان فتسیر به فی الغداة مسیرة شهر و بالعشی مسیرة شهر و قوله: وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ أی الصفر وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِیرِ و قوله: یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ قال فی الشجر. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 199]
3- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَیْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هِیَ تَمَاثِیلَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ لَکِنَّهَا الشَّجَرُ وَ شِبْهُهُ. [کافی، ج 6، ص 527، ح 7]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ» یعنی اجنّه برای سلیمان ظرف های بزرگی مانند حفره و گودال می ساختند، و «وَ قُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ» یعنی دیگ های ثابت، و «اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا» یعنی ای آل داود کاری کنید که در خور شکر و سپاس خداوند باشد. (1)

در مناقب ابن شهر آشوب از اصبغ بن نباته نقل شده که گوید:

به امام حسین علیه السلام گفتم: ای مولای من، می خواهم چیزی از شما سؤال کنم که خود به آن یقین دارم و آن از اسرار الهی است و آن سرّ نزد شما نهفته است پس امام حسین علیه السلام فرمود: ای اصبغ می خواهی سخن و خطاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را در مسجد قبا به ابوبکر ببینی؟ گفتم: همین را اراده کرده بودم. فرمود برخیز. پس من برخاستم و در حالی که با آن حضرت در کوفه بودیم، ناگهان خود را با آن حضرت در مسجد قبا دیدم و امام علیه السلام تبسّم نمود و فرمود: ای اصبغ خداوند باد را در اختیار سلیمان بن داود گذارد و باد او را صبحگاه به اندازه یک ماه راه می برد و عصرگاه نیز او را به اندازهٔ یک ماه راه می برد و خداوند به من بیش از او قدرت داد. پس من گفتم: «به خدا سوگند راست گفتید ای فرزند رسول خدا» فرمود: البتّه ماییم کسانی که علم کتاب و آن چه در آن بیان شده است نزد ماست، و آن چه نزد ما هست نزد احدی

ص: 684


1- و قوله وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ أی جفون کالحفرة وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ أی ثابتات ثم قال: اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً قال: اعملوا ما تشکرون علیه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 199]

از خلق خدا نیست، چرا که ما اهل سرّ خدا هستیم» و سپس تبسّم نمود و فرمود: «ما آل الله و وارثین رسول الله صلی الله علیه و آله هستیم» پس من گفتم: خدا را بر این نعمت سپاس و حمد می گویم، تا این که فرمود: داخل مسجد قبا شو، و چون داخل شدم ناگهان دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله عبایی به دوش داشت و در محراب نشسته بود، ناگهانی دیدم امیر المؤمنین علیّ علیه السلام با دست خود گریبان اعسر [یعنی ادون] را گرفته بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله انگشت به دندان گرفته و با حال خشم به او می فرمود: «چه بد جانشینی شدی تو و یارانت برای من، لعنت خدا و لعنت من بر شما باد….» (1)

ص: 685


1- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب الأصبغ بن نباتة قال: سألت الحسین علیه السلام فقلت: یا سیدی أسألک عن شی ء أنا به موقن و انه من سر الله و أنت المسرور الیه ذلک السر فقال: یا اصبغ أ ترید أن تری مخاطبة رسول الله صلی الله علیه و آله لأبی دون یوم مسجد قبا؟ قال: هو الذی أردت قال: قم فاذا أنا و هو بالکوفة فنظرت فاذا المسجد من قبل ان یرتد الی بصری فتبسم فی وجهی ثم قال: یا اصبغ ان سلیمان بن داود اعطی الریح غدوها شهر و رواحها شهر، و انا قد أعطیت أکثر مما أعطی سلیمان، فقلت: صدقت و الله یا ابن رسول الله فقال: نحن الذین عندنا علم الکتاب و بیان ما فیه، و لیس عند أحد من خلقه ما عندنا، لأنا أهل سر الله ثم تبسم فی وجهی ثم قال: نحن آل الله و ورثة رسول الله فقلت: الحمد لله علی ذلک ثم قال لی: ادخل فدخلت فاذا أنا برسول الله صلی الله علیه و آله محتب فی المحراب بردائه، فنظرت فاذا أنا بأمیر المؤمنین علیه السلام قابض علی تلابیب الأعسر فرأیت رسول الله صلی الله علیه و آله یعض علی الأنامل و هو یقول: بئس الخلف خلفتنی أنت و أصحابک علیکم لعنة الله و لعنتی. الخبر. انتهی. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 318، ح 18]

در تفسیر سوره ی نمل ذیل آیه «وَ قَالَتْ نَمْلَةٌ» گذشت که آن مورچه به سلیمان علیه السلام گفت: آیا می دانی برای چه خداوند از بین این مردم تنها برای تو باد را مسخّر نمود؟ سلیمان گفت: «نمی دانم» مورچه گفت: «خداوند می خواهد به تو بگوید: اگر من همه این مملکت را برای تو مسخّر و در اختیار تو قرار بدهم، زوال آن از تو مانند زوال باد است و مانند بادی از دست تو می رود» پس سلیمان تبسّم نمود. (1)

مرحوم سیّد بن طاوس در کتاب «سعد السعود» از تفسیر اسحاق بن ابراهیم قزوینی از انس بن مالک نقل نموده که گوید:

برای رسول خدا صلی الله علیه و آله فرشی از قریه «بهندف» هدیه آوردند و آن حضرت دستور داد تا علی علیه السلام و ابوبکر و عمر و عثمان و زبیر و عبد الرحمان بن عوف و سعد [بن ابی وقّاص] بر آن بنشینند، و به علی علیه السلام فرمود: بگو: «ای باد ما را حمل کن و بالا ببر» پس باد آنان را نزد اصحاب کهف برد و ابوبکر و عمر بر اصحاب کهف سلام کردند و پاسخی نشنیدند و علی علیه السلام برخاست و بر آنان سلام کرد و پاسخ دادند، پس ابوبکر گفت: یا علی! چه شد که پاسخ ما را ندادند و پاسخ تو را دادند؟ پس علی علیه السلام از آنان سؤال نمود: برای چه پاسخ آنان را ندادید؟ اصحاب کهف گفتند: ما بعد از مرگ، پاسخ کسی جز پیامبر و وصیّ پیامبر را نمی دهیم» سپس علیّ علیه السلام فرمود: ای باد ما را حمل کن و بالا ببر و باد آنان را بالا برد و سپس در جایی فرمود: ما را زمین گذار و چون به زمین رسید پای مبارک بر زمین زد و آبی ظاهر شد و وضو گرفت و ما نیز وضو گرفتیم و سپس فرمود: ای بادما را حمل کن و بالا ببر پس باد ما را در

ص: 686


1- فی عیون الاخبار عن الرّضا عن أبیه موسی بن جعفر بن محمّد علیهم -- السّلام حدیث طویل و قد سبق عند قوله تعالی: «قالت نملة» الآیة و فیه ثم قالت النملة: هل تدری لم سخرت لک الریح من بین سائر المملکة؟ قال سلیمان علیه السلام ما لی بهذا علم، قالت النملة: یعنی عزّوجلّ بذلک لو سخرت لک جمیع المملکة کما سخرت لک هذه الریح لکان زوالها من یدیک کزوال الریح، فحینئذ تبسم ضاحکا من قولها. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 319، ح 19]

مدینه پایین آورد و ما به نماز صبح رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدیم و آن حضرت این آیه را تلاوت می نمود: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا» و چون نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام شد، فرمود: یا علی آیا شما قصّه خود را می گویید و یا دوست می دارید که من قصّه شما را بگویم؟ آنان گفتند: یا رسول الله شما بگویید. انس می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله قصّه آنان را بدون کم و کاست بیان نمود. (1)

«یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاء مِن مَّحَارِیبَ وَ تَمَاثِیلَ وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ» (2)

امام حسین علیه السلام می فرماید:

یکی از علمای یهود شام به امیر المؤمنین علیه السلام گفت: خداوند شیاطین

ص: 687


1- فی کتاب سعد السعود لابن طاوس رحمة الله علیه نقلا عن تفسیر أبی اسحق إبراهیم بن أحمد القزوینی باسناده الی أنس بن مالک قال: أهدی لرسول الله صلی الله علیه و آله بساط من قریة یقال لها بهندف فقعد علیه علی و أبو بکر و عمر و عثمان و الزبیر و عبد الرحمان بن عوف و سعد فقال النّبی صلی الله علیه و آله لعلی: یا علی قل: یا ریح احمل لنا. فقال علی: یا ریح احمل بنا، فحمل بهم حتّی أتوا أصحاب الکهف فسلم ابو بکر و عمر فلم یردوا علیهم السلام، ثم قام علی فسلم فردوا علیه السلام، فقال أبو بکر: یا علی ما بالهم ردوا علیک و لم یردوا علینا؟ فقال لهم علی، فقالوا: انا لا نرد بعد الموت الا علی نبی أو وصی نبی، ثم قال علی: یا ریح احملینا فحملتنا، ثم قال: یا ریح ضعینا فوضعتنا، فوکز برجله الأرض فتوضأ علی و توضأنا ثم قال: یا ریح احملینا فحملتنا فوافینا المدینة و النّبی صلی الله علیه و آله فی صلوة الغداة و هو یقرأ: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» فلما قضی النّبی صلی الله علیه و آله الصلوة قال: یا علی أخبرونی عن مسیرکم أم تحبون ان أخبرکم؟ قالوا: بل تخبرنا یا رسول الله، صلی الله علیه و آله قال انس بن مالک: فقص القصة کأنه معنا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 319، ح 21]
2- سوره ی سبأ، آیه ی 13.

را برای سلیمان علیه السلام مسخّر نمود و آنان را در خدمت او قرار داد و آن چه سلیمان از محراب ها و تماثیل و… می خواست آنان برای او آماده می کردند، آیا برای پیامبر شما چنین چیزی بود؟ امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «آری سلیمان چنین بود و خداوند به پیامبر ما حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بالاتر از این را عطا نمود، چرا که شیاطین و اجنّه -- با ادامه کفر خود -- در اختیار سلیمان بودند و خداوندشیاطین و اجنّه را با ایمان در خدمت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله قرار داد و نه نفر از اشراف جنّ [از مناطق مختلف به نام های…] همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ» خدمت آن حضرت آمدند و از گم راهی خود عذرخواهی کردند چنان که خداوند می فرماید: «وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا» (1)، و هفتاد و یک هزار نفر آنان آمدند و مسلمان شدند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به نماز و روزه و زکات و حج و جهاد و خیرخواهی از مسلمانان بیعت نمودند، و از سخنان خود عذرخواهی کردند«بِأَنَّهُمْ قَالُوا عَلَی اللَّهِ شَطَطاً» و این فضیلت بالاتر از فضیلت سلیمان است» سپس فرمود: منزّه است خدایی که اجنّه و شیاطین را بعد از تمرّد و کفر و اعتقاد به این که خداوند را فرزندانی هست، به برکت وجود پیامبر خود صلی الله علیه و آله هدایت نمود و آن حضرت را بر جنّ و انس مبعوث کرد و جمعیّت بی شماری به او ایمان آوردند. (2)

ص: 688


1- سوره ی جنّ، آیه ی 7.
2- فی کتاب الاحتجاج -- للطبرسی رحمة الله علیه روی عن موسی بن جعفر عن أبیه عن آبائه عن الحسین بن علی علیهم السلام ان یهودیا من یهود الشام و أحبارهم قال لأمیر المؤمنین علیه السلام: فان هذا سلیمان سخرت له الشیاطین یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ قال له علی علیه السلام: لقد کان کذلک و لقد اعطی محمّد صلی الله علیه و آله أفضل من هذا ان الشیاطین سخرت لسلیمان و هی مقیمة علی کفرها، و قد سخرت لنبوة محمّد صلی الله علیه و آله الشیاطین بالایمان، فأقبل الیه الجن التسعة من أشرافهم من جن نصیبین و الیمن من بنی عمرو بن عامر من الاحجة منهم شضاة و مضاة و الهملکان و المرزبان و المازمان و نفات و هاضب و هاصب و عمرو و هم الذین یقول الله تبارک و تعالی اسمه فیهم: «وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ» و هم التسعة یستمعون القرآن، فأقبل الیه الجن و النّبی صلی الله علیه و آله ببطن النخلة، فاعتذروا بأنهم ظنوا کما ظننتم ان لن یبعث الله أحدا، و لقد أقبل الیه أحد و سبعون ألفا منهم یبایعوه علی الصوم و الصلوة و الزکاة و الحج و الجهاد و نصح المسلمین، و اعتذروا بأنهم قالوا علی الله شططا و هذا أفضل مما أعطی سلیمان، سبحان من سخرها لنبوة محمّد صلی الله علیه و آله بعد ان کانت تتمرد و تزعم ان لله ولدا فلقد شمل مبعثه من الجن و الانس ما لا یحصی. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 321، ح 24]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ» یعنی ظرف های بزرگی مانند حفره و گودال برای سلیمان می ساختند، و «قُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ» یعنی دیگ های بزرگی که ثابت بود، و «اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا» یعنی اعملوا ما تشکروا علیه، «وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ.» (1)

مؤلّف گوید:

حقاً شکر گزاران نعمت های بی پایان الهی اندک و ناچیزند و تا نعمتی از مردم گرفته نشود ارزش و قیمت آن را نمی دانند تا چه رسد که شکر آن ها را به جا آورند و یا حقّ شکر خداوند رحمان و رحیم را انجام دهند و نعمت ها را از او بدانند و در همان راهی که او خواسته مصرف نمایند، بلکه غفلت ها به

ص: 689


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله عزّوجلّ: «یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ» قال: فی الشجر و قوله عزّوجلّ: و جفان کالجواب ای جفنة کالحفرة و قدور راسیات ای ثابتات ثم قال جل ذکره: اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً قال: اعملوا ما تشکروا علیه ثم قال سبحانه: وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 322، ح 29]

جایی می رسد که به جای شکر نعمت های خدای ربّ العالمین نعمت ها را صرف گناه و نافرمانی او می نمایند و این بزرگ ترین ناسپاسی خداوند است «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» و چه خوب است ما نعمت ها را بشناسیم و از آنِ خدا بدانیم و اعتراف به تقصیر خود بکنیم و خود را عاجز از ادای شکر خداوند بدانیم و با داشتن این همه نعمت از خدای خود گلایه نکنیم، بلکه شاکر او باشیم.

برخی از اصحاب حضرت رضا علیه السلام خدمت آن حضرت رسیدند و گفتند: ما قبلاً در وسعت و زندگی شیرینی بودیم و اکنون وضع ما تغییر کرده و در سختی و تنگنا قرار گرفته ایم، شما از خدای عزّوجلّ بخواهید که نعمت های خود را به ما بازگرداند.

حضرت رضا علیه السلام به آنان فرمود:

آیا می خواهید مانند پادشاهان باشید؟ سپس به برخی از آنان فرمود: آیا می خواهی مانند طاهر و هرثمه باشی و از استانداران مأمون و مخالفان ما باشی؟ او گفت: به خدا سوگند نمی خواهم از مخالفین شما باشم، گر چه دنیا برای من طلا و نقره شود. امام علیه السلام فرمود: بنابراین شما از همه مردم [از نظر مالی و اعتقادی] بهتر و سرمایه شما بیش تر است و باید خدا را شاکر باشید و خداوند فرموده است: «لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ» و فرموده است: «اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ.» (1)

ص: 690


1- فی روضة الکافی سهل بن عبید الله عن أحمد بن عمر قال: دخلت علی أبی الحسن الرّضا علیه السلام انا و حسین بن ثویر بن أبی فاختة فقلت له: جعلت فداک انا کنا فی سعة من الرزق و غضارة من العیش فتغیرت الحال بعض التغیر، فادع الله عزّوجلّ ان یرد ذلک إلینا، فقال: ای شی ء تریدون تکونون ملوکا؟ أ یسرک ان تکون مثل طاهر و هرثمة و انک علی خلاف ما أنت علیه؟ قلت: لا و الله ما یسرنی ان لی الدنیا بما فیها ذهبا و فضة و انی علی خلاف ما أنا علیه، قال: فقال: فمن أیسر منکم فلیشکر الله ان الله عزّوجلّ یقول: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ» و قال سبحانه و تعالی: «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ» و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 323]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

اگر عبادتی نزد خداوند برای بندگان مخلص خداوند بالاتر از شکر در همه حالات می بود خداوند به آن اشاره می نمود و بندگان مخلص خود را به آن اختصاص می داد و چون نزد خداوند عملی بهتر از شکر نبوده می فرماید: «وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ.» (1)

«فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ» (2)

در کتاب عیون الأخبار از حضرت رضا از پدرانش از امام باقر علیهم السلام نقل شده که فرمود:

سلیمان بن داود علیهما السلام روزی به اصحاب خود فرمود: «خداوند به من ملک و سلطنتی داده که سزاوار احدی بعد از من نیست، او باد و انس و جنّ و پرنده و حیوانات وحشی را در اختیار من قرار داده و به من سخن پرندگان را آموخته است و از هر چیزی عطایی و بهره ای به من داده و با همه قدرت و مُلک و نیرویی که به من داده شده، روزی بر من نمی گذرد که من در تمام آن شاد

ص: 691


1- فی مصباح الشریعة قال الصّادق علیه السلام: و لو کان عند الله عبادة یتعبد بها عباده المخلصین أفضل من الشکر علی کل حال لأطلق لفظه فیهم من جمیع الخلق بها، فلما لم یکن أفضل منها خصها من بین العبادات، و خص أربابها، فقال: «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 324، ح 33]
2- سوره ی سبأ، آیه ی 14.

و مسرور باشم و اکنون می خواهم که روز آینده در قصر خود تنها باشم و به ممالک خود بنگرم و شما به کسی اجازه ندهید که بر من وارد شود و سبب کدورت و سلب آسایش من شود».

پس وزرا و ندمای او گفتند: «اطاعت می شود» پس سلیمان علیه السلام عصای خود را به دست گرفت و به بالاترین محل قصر خود رفت و تکیه به عصا نمود و با شادی و مسرّت به ممالک خود نظاره کرد، ناگهان جوان زیبایی را دید که با لباس نیکویی از یکی از گوشه های قصر وارد شد، و سلیمان به او گفت: چه کسی به تو اجازه ورود داد تا در چنین روزی بر من وارد شدی؟ آن جوان زیبا گفت: «من با اذن مالک این قصر داخل شدم» پس سلیمان گفت: آری مالک و ربّ این قصر سزاوارتر به آن است، تو کیستی؟ جوان گفت: «من ملک الموت هستم» سلیمان گفت: برای چه آمده ای؟ ملک الموت گفت: «برای قبض روح تو آمده ام» سلیمان گفت: «به آن چه مأمور شده ای عمل کن، چرا که روز سرور و شادی من همین روز است و خداوند نخواسته که برای من سروری قبل از ملاقات او باشد.»

پس ملک الموت سلیمان را همان گونه که بر عصا تکیه کرده بود قبض روح نمود، و روزهایی پیکر سلیمان به همین حال ماند و مردم به او نگاه می کردند و گمان می کردند او زنده است، تا این که بین آنان اختلاف رخ داد، و برخی گفتند: سلیمان در این روزهای زیاد غذایی نخورد و خسته نشد و به خواب نرفت پس او پروردگار ماست و ما باید او را پرستش کنیم، و گروهی گفتند: او ما را سحر نموده و در چشم ما خود را این گونه نشان می دهد، و افراد با ایمان گفتند: او بنده خدا و پیامبر اوست و خداوند هر گونه بخواهد

ص: 692

امور او را تدبیر می نماید و چون اختلاف کردند خداوند موریانه را فرستاد تا عصای او را خورد و عصا شکست و سلیمان به رو افتاد و اجنّه از موریانه تشکّر نمودند و به این خاطر موریانه هر کجا باشد در کنار او آب و گل فراهم است و خداوند درباره این قصّه می فرماید: «فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ…».

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند این آیه چنین نازل شد: «فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الإنسُ أَن الْجِنَّ لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ.» (1)

ص: 693


1- فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا علیه السلام من الاخبار النادرة فی فنون شتی باسناده الی الحسین بن خالد عن أبی الحسن علی بن موسی الرّضا عن أبیه موسی بن جعفر عن أبیه جعفر بن محمّد عن أبیه محمّد بن علی علیهم السلام قال: ان سلیمان بن داود علیهما السلام قال ذات یوم لأصحابه: ان الله تعالی وهب لی ملکا لا ینبغی لأحد من بعدی، سخر لی الریح و الانس و الجن و الطیر و الوحوش، و علمنی منطق الطیر، و آتانی من کل شی ء و مع جمیع ما أوتیت من الملک ما تم لی سرور یوم الی اللیل و قد أحببت أن أدخل قصری فی غد فأصعد أعلاه و أنظر الی ممالکی، و لا تأذنوا الأحد علی ما ینغص علی یومی قالوا: نعم فلما کان من الغد أخذ عصاه بیده و صعد الی أعلی موضع من قصره، و وقف متکئا علی عصاه ینظر الی ممالکه سرورا بما أعطی، إذا نظر الی شاب حسن الوجه و اللباس قد خرج علیه من بعض زوایا قصره، فلما بصر به سلیمان علیه السلام قال له: من أدخلک الی هذا القصر و قد أردت ان أخلو فیه الیوم فبإذن من دخلت؟ قال الشاب: أدخلنی هذا القصر ربه و باذنه دخلت، قال: ربه أحق به منی فمن أنت؟ قال: أنا ملک الموت قال: و فیما جئت؟ قال: جئت لأقبض روحک قال: امض لما أمرت به فهذا یوم سروری و أبی الله عزّوجلّ أن یکون لی سرور دون لقائه فقبض ملک الموت روحه و هو متکئ علی عصاه، فبقی سلیمان متکئا علی عصاه و هو میت ما شاء الله، و الناس ینظرون الیه و هم یقدرون انه حی فافتنوا فیه و اختلفوا فمنهم من قال: ان سلیمان قد بقی متکئا علی عصاه هذه الأیام الکثیرة و لم یتعب و لم ینم و لم یأکل و لم یشرب، انه لربنا الذی یجب علینا أن نعبده، و قال قوم: ان سلیمان ساحر و انه یرینا انه وقف متکئ علی عصاه یسحر أعیننا و لیس کذلک، فقال المؤمنون ان سلیمان هو عبد الله و نبیه یدبر الله أمره بما یشاء فلما اختلفوا بعث الله عزّوجلّ دابة الأرض فدبت فی عصاه، فلما أکلت جوفها انکسرت العصا و خر سلیمان من قصره علی وجهه، فشکرت الجن للارضة صنیعها، فلأجل ذلک لا توجد الارضة فی مکان الا و عندها ماء و طین، و ذلک قول الله عزّوجلّ: فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ ثم قال الصّادق علیه السلام: و الله ما نزلت هذه الآیة هکذا و انما نزلت: «فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 325، ح 34]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

شیاطین از موریانه تشکر کردند که عصای سلیمان علیه السلام را خورد و او سقوط نمود و به موریانه گفتند: بر تو باد به خراب کردن و بر ما باد که برای تو آب و گل را آماده کنیم از این رو هر کجا موریانه باشد آب و گل در کنار او موجود است. (1)

مؤلّف گوید:

قصّه مرگ سلیمان علیه السلام در چند روایت با مختصر اختلاف نقل شده است، به تفسیر نور الثّقلین مراجعه شود.

ص: 694


1- و باسناده الی الحسن بن علی بن عقبة عن بعض أصحابنا عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لقد شکرت الشیاطین الارضة حین أکلت عصا سلیمان علیه السلام حتّی سقط و قالوا علیک الخراب و علینا الماء و الطین، فلا تکاد تراها فی موضع الا رأیت ماء أو طینا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 325، ح 37]

سوره ی سبأ، آیات 15 تا 39

متن:

لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمینٍ وَ شِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ (15) فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْ ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلیلٍ (16) ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازی إِلاَّ الْکَفُورَ (17) وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتی بارَکْنا فیها قُریً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فیهَا السَّیْرَ سیرُوا فیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنینَ (18) فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادیثَ وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ (19) وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَریقاً مِنَ الْمُؤْمِنینَ (20) وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ حَفیظٌ (21) قُلِ ادْعُوا الَّذینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فیهِما مِنْ شِرْکٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهیرٍ (22) وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّی إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّکُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبیرُ (23) قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلی هُدیً أَوْ فی ضَلالٍ مُبینٍ (24) قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ (25) قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنا رَبُّنا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلیمُ (26) قُلْ أَرُونِیَ الَّذینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکاءَ کَلاَّ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (27) وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (28) وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 29 قُلْ لَکُمْ میعادُ یَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ (30) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا

ص: 695

لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنینَ (31) قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدی بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمینَ (32) وَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فی أَعْناقِ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (33) وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ (34) وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ (35) قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (36) وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ (37) وَ الَّذینَ یَسْعَوْنَ فی آیاتِنا مُعاجِزینَ أُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (38) قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقینَ (39)

لغات:

«سَیْلَ الْعَرِمِ» عَرِمَ به معنای مُسَنّاة و محل جمع آب است، و «عرامة الماء» ذها به کلّ مذهب، و بعضی گفته اند: «عَرِم» محل جمع شدن آب سیل است، و بعضی گفته اند: «عَرِم» باران شدید است، و «أُکُلُ» به معنای ثمره و میوه است، و «خَمْط» هر گیاه تلخ را گویند، و «أَثْل» گیاه طرفاء را گویند که ثمر و میوه ای ندارد، و «فهو یخلقه» یعنی یجعل له خَلَفاً عوضاً عاجلاً و آجلاً، و «فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ» یعنی کُشِفَ الفزع عن قلوبهم.

ص: 696

ترجمه:

برای قوم «سبا» در محل سکونت شان نشانه ای (از قدرت الهی) بود: دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه عظیم با میوه های فراوان و به آن ها گفتیم:) از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید شهری است پاک و پاکیزه، و پروردگاری آمرزنده (و مهربان)! (15) امّا آن ها (از خدا) روی گردان شدند، و ما سیل ویرانگر را بر آنان فرستادیم، و دو باغ (پربرکت) شان را به دو باغ (بی ارزش) با میوه های تلخ و درختان شوره گز و اندکی درخت سدر مبدّل ساختیم! (16) این کیفر را به خاطر کفرانشان به آن ها دادیم و آیا جز کفران کننده را کیفر می دهیم؟! (17) و میان آن ها و شهرهایی که برکت داده بودیم، آبادیهای آشکاری قرار دادیم و سفر در میان آن ها را بطور متناسب (با فاصله نزدیک) مقرّر داشتیم (و به آنان گفتیم:) شبها و روزها در این آبادیها با ایمنی (کامل) سفر کنید! (18) ولی (این ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن» (تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند! و به این طریق) آن ها به خویشتن ستم کردند! و ما آنان را داستانهایی (برای عبرت دیگران) قرار دادیم و جمعیّت شان را متلاشی ساختیم در این ماجرا، نشانه های عبرتی برای هر صابر شکرگزار است. (19) (آری) بیقین، ابلیس گمان خود را درباره آن ها محقّق یافت که همگی از او پیروی کردند جز گروه اندکی از مؤمنان! (20) او سلطه بر آنان نداشت جز برای این که مؤمنان به آخرت را از آن ها که در شکّ هستند باز شناسیم و پروردگار تو، نگاهبان همه چیز است! (21) بگو: «کسانی را که غیر از خدا (معبود خود) می پندارید بخوانید! (آن ها هرگز گرهی از کار شما نمی گشایند، چرا که) آن ها به اندازه ذرّه ای در آسمان ها و زمین مالک نیستند، و نه در (خلقت و مالکیّت) آن ها شریکند، و نه یاور او (در آفرینش)

ص: 697

بودند. (22) هیچ شفاعتی نزد او، جز برای کسانی که اذن داده، سودی ندارد! (در آن روز همه در اضطرابند) تا زمانی که اضطراب از دل های آنان زایل گردد (و فرمان از ناحیه او صادر شود در این هنگام مجرمان به شفیعان) می گویند: «پروردگارتان چه دستوری داده؟» می گویند: «حقّ را (بیان کرد و اجازه شفاعت درباره مستحقّان داد) و اوست بلندمقام و بزرگ مرتبه!» (23) بگو: «چه کسی شما را از آسمان ها و زمین روزی می دهد؟» بگو: «اللَّه! و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم!» (24) بگو: «شما از گناهی که ما کرده ایم سؤال نخواهید شد، (همان گونه که) ما در برابر اعمال شما مسئول نیستیم!» (25) بگو: «پروردگار ما همه ما را جمع می کند، سپس در میان ما به حق داوری می نماید (و صفوف مجرمان را از نیکوکاران جدا می سازد)، و اوست داور (و جدا کننده) آگاه!» (26) بگو: «کسانی را که بعنوان شریک به او ملحق ساخته اید به من نشان دهید! هرگز چنین نیست! (او شریک و شبیهی ندارد)، بلکه او خداوند عزیز و حکیم است! (27) و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آن ها را به پاداشهای الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی ولی بیشتر مردم نمی دانند! (28) می گویند: «اگر راست می گویید، این وعده (رستاخیز) کی خواهد بود؟!» (29) بگو: «وعده شما روزی خواهد بود که نه ساعتی از آن تأخیر می کنید و نه (بر آن) پیشی خواهید گرفت!» (30) کافران گفتند: «ما هرگز به این قرآن و کتاب های دیگری که پیش از آن بوده ایمان نخواهیم آورد!» اگر ببینی هنگامی که این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان (برای حساب و جزا) نگه داشته شده اند در حالی که هر کدام گناه خود را به گردن دیگری می اندازد (از وضع آن ها تعجّب می کنی)! مستضعفان به مستکبران می گویند: «اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم!» (31) (امّا) مستکبران به مستضعفان پاسخ می دهند: «آیا ما شما را

ص: 698

از هدایت بازداشتیم بعد از آنکه به سراغ شما آمد (و آن را بخوبی دریافتید)؟! بلکه شما خود مجرم بودید!» (32) و مستضعفان به مستکبران می گویند: «وسوسه های فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گم راهی ما شد)، هنگامی که به ما دستور می دادید که به خداوند کافر شویم و همتایانی برای او قرار دهیم!» و آنان هنگامی که عذاب (الهی) را می بینند پشیمانی خود را پنهان می کنند (تا بیشتر رسوا نشوند)! و ما غل و زنجیرها در گردن کافران می نهیم آیا جز آنچه عمل می کردند به آن ها جزا داده می شود؟! (33) و ما در هیچ شهر و دیاری پیامبری بیم دهنده نفرستادیم مگر این که مترفین آن ها (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شده اید کافریم!» (34) و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است (و این نشانه علاقه خدا به ماست!) و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!» (35) بگو: «پروردگار من روزی را برای هر کس بخواهد وسیع یا تنگ می کند، (این ربطی به قرب در درگاه او ندارد) ولی بیشتر مردم نمی دانند! (36) اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمی سازد، جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالحی انجام دهند که برای آنان پاداش مضاعف در برابر کارهایی است که انجام داده اند و آن ها در غرفه های (بهشتی) در (نهایت) امنیّت خواهند بود! (37) و کسانی که برای انکار و ابطال آیات ما تلاش می کنند و می پندارند از چنگ قدرت ما فرار خواهند کرد، در عذاب (الهی) احضار می شوند! (38) بگو: «پروردگارم روزی را برای هر کس بخواهد وسعت می بخشد، و برای هر کس بخواهد تنگ (و محدود) می سازد و هر چیزی را (در راه او) انفاق کنید، عوض آن را می دهد (و جای آن را پر می کند) و او بهترین روزی دهندگان است!» (39)

ص: 699

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَ شِمَالٍ کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّغَفُورٌ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

قوم سبأ مردمی بودند [از اولاد سبأ بن یشخب بن یعرب بن قحطان و] در نعمت و وسعت زندگی می کردند، و قریه ها و شهرهای آنان به همدیگر متّصل بود، و نهرهای جاری و اموال فراوانی داشتند، از این رو به نعمت های خداوند کافر شدند و به فساد و طغیان رو آوردند و خداوند عزّوجلّ سیل بزرگی را بر آنان فرستاد و سیل قریه ها و شهرها و خانه ها و اموال شان را از بین برد و همه را غرق خود و به جای آن باغستان هایی که داشتند، دو باغستان غیر مثمر و دارای میوه های تلخ و غیر قابل استفاده و مختصری از درخت سدر برای آنان ماند، و این به خاطر کفران و ناسپاسی آنان بود چنان که خداوند می فرماید: «ذَلِکَ جَزَیْنَاهُم بِمَا کَفَرُوا وَ هَلْ نُجَازِی إِلَّا الْکَفُورَ.» (2)

ص: 700


1- سوره ی سبأ، آیات 19-15.
2- و عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن محبوب، عن جمیل بن صالح، عن سدیر، قال: سأل رجل أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ الآیة. فقال: «هؤلاء قوم کانت لهم قری متصلة ینظر بعضهم إلی بعض، و أنهار جاریة، و أموال ظاهرة، فکفروا بأنعم الله، و غیروا ما بأنفسهم من عافیة الله، فغیر الله ما بهم من نعمة و إن الله لا یغیر ما بقوم حتّی یغیروا ما بأنفسهم، فأرسل الله علیهم سیل العرم، فغرق قراهم، و خرب دیارهم، و أذهب أموالهم، و أبدلهم مکان جناتهم جنتین ذواتی أکل خمط، و أثل، و شی ء من سدر قلیل، ثم قال: ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی إِلَّا الْکَفُورَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 513، ح 2]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

حضرت سلیمان علیه السلام به لشکریان خود دستور داد تا از دریای یمن خلیجی از آب شیرین به بلاد هند باز کنند و سدّ بزرگی برای خلیج قرار دهند، و راه هایی در آن فراهم کنند تا مردم بتوانند به مقدار نیاز از آب آن استفاده نمایند، و آنان همواره از آن آب به اندازه نیاز استفاده می کردند، و آنان را دو باغستان بسیار بزرگ بود -- در یمین و شمال راه -- و طول آن ها مسیر ده روز راه بود و اگر کسی در این مسیر حرکت می کرد خورشید بر او نمی تابید، چرا که درخت های در هم پیچیده ای بالای سر او سایه افکنده بودند، و چون به فساد و گناه روی آوردند و از امر پروردگار خود تمرّد نمودند و افراد مؤمن و صالح، آنان را نهی کردند و آنان توجّه نکردند، خداوند موش های بزرگی را فرستاد تا این که آن سدّ را سوراخ نمودند و آن سنگ های بزرگ را -- که مردها نمی توانستند از جا بر کنند -- از جا کندند و مردم چون چنین دیدند فرار کردند و چون سدّ خراب شد یکباره سیل آمد و درختان و خانه ها و شهرها را ویران نمود و درخت ها را از زمین خارج کرد و خداوند این قصّه را در آیات فوق بیان نموده است. (1)

ص: 701


1- قال: فإن بحرا کان من الیمن و کان سلیمان أمر جنوده أن یجروا لهم خلیجا من البحر العذب إلی بلاد الهند ففعلوا ذلک و عقدوا له عقدة عظیمة من الصخر و الکلس حتّی یفیض علی بلادهم، و جعلوا للخلیج مجاری فکانوا إذا أرادوا أن یرسلوا منه الماء أرسلوه بقدر ما یحتاجون إلیه و کانت لهم جنتان عن یمین و شمال عن مسیرة عشرة أیام فیها یمر المار لا یقع علیه الشمس من التفافهما فلما عملوا بالمعاصی و عتوا عن أمر ربهم و نهاهم الصالحون فلم ینتهوا بعث الله علی ذلک السد الجرذ و هی الفأرة الکبیرة فکانت تقلع الصخرة التی لا یستقیلها الرجل و یرمی بها، فلما رأی ذلک قوم منهم هربوا و ترکوا البلاد فما زال الجرذ یقلع الحجر حتّی خربوا ذلک السد فلم یشعروا حتّی غشیهم السیل و خرب بلادهم و قلع أشجارهم و هو قوله: لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمالٍ إلی قوله سَیْلَ الْعَرِمِ أی العظیم الشدید وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ و هو أم غیلان وَ أَثْلٍ قال: هو نوع من الطرفا وَ شَیْ ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا إلی قوله بارَکْنا فِیها قال مکة. و قوله: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 200]

«وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًی ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَ أَیَّامًا آمِنِینَ» (1)

زید شحّام گوید: قتاده [که از علمای اهل سنّت است] وارد بر امام باقر علیه السلام شد، و امام علیه السلام به او فرمود:

ای قتاده توئی فقیه و عالم بصره؟ قتاده گفت! آری مردم چنین گمان کرده اند. امام علیه السلام فرمود: به من خبر رسیده که تو قرآن را تفسیر می کنی؟ قتاده گفت: «آری چنین است.» امام علیه السلام فرمود: آیا از روی علم تفسیر می کنی و یا از روی جهل؟ قتاده گفت: از روی علم تفسیر می کنم. امام علیه السلام فرمود: اگر از روی علم تفسیر می کنی من می خواهم از تو سؤالی بکنم قتاده گفت: سؤال کنید. امام علیه السلام فرمود: بگو بدانم معنای سخن خداوند که می فرماید: «وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَ أَیَّامًا آمِنِینَ» چیست؟ قتاده گفت: این آیه مربوط به کسی است که برای زیارت خانه خدا با توشه و مرکب حلال حرکت کرده باشد، و چنین کسی در امنیّت و امان خواهد بود تا به خانه خود باز گردد، امام علیه السلام فرمود: ای قتاده تو را به خدا سوگند آیا تو نمی دانی که بسا افرادی با زاد و توشه و مرکب حلال به طرف خانه خدا می روند و گرفتار راهزن ها و

ص: 702


1- سوره ی سبأ، آیه ی 18.

دزدان می شوند و مال آنان را می گیرند و به شدّت مورد ضرب واقع می شوند؟ قتاده گفت: آری خدا می داند که چنین است.

امام باقر علیه السلام فرمود:

وای بر تو ای قتاده، اگر تو قرآن را پیش خود تفسیر بکنی سببب هلاکت خود و دیگران شده ای، و اگر از کسانی مانند خود گرفته باشی باز خود و دیگران را هلاک کرده ای. سپس فرمود: وای بر تو ای قتاده، این آیه مربوط به کسی است که برای زیارت خانه خدا با زاد و توشه و مرکب حلال حرکت کند و عارف به حقّ ما باشد و قلب او عشق و هوای ما را داشته باشد، چنان که خداوند می فرماید: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» (1)، و در این آیه مقصود خداوند زیارت بیت الله الحرام نبوده است، چرا که اگر چنین می بود باید «تهوی إلیه» می فرمود، و به خدا سوگند مقصود از دعای ابراهیم علیه السلام ما بوده ایم، و هر کس که عشق ما را در دل داشته باشد حجّ او مقبول است و گرنه حجّ او مقبول و پذیرفته نیست. سپس فرمود: در آن آیه نیز کسی که دارای محبّت و علاقه به ما باشد در قیامت ایمن از عذاب جهنّم است.

قتاده گفت: به خدا سوگند پس از این من این آیه را همین گونه تفسیر خواهم نمود. امام باقر علیه السلام [هنگامی که دید قتاده باز قصد تفسیر قرآن را دارد] فرمود: تنها، کسانی که مخاطب قرآن اند و قرآن در خانه های آنان نازل شده است، قرآن را می شناسند و می توانند تفسیر کنند. (2)

ص: 703


1- سوره ی ابراهیم، آیه ی 37.
2- محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن أبیه، عن محمّد بن سنان، عن زید الشحام، قال: دخل قتادة بن دعامة علی أبی جعفر علیه السلام، فقال: «یا قتادة، أنت فقیه أهل البصرة؟» فقال: هکذا یزعمون. فقال أبو جعفر علیه السلام: «بلغنی أنک تفسر القرآن؟» قال له قتادة: نعم. فقال له أبو جعفر علیه السلام: «بعلم تفسره، أم بجهل؟». قال: لا، بعلم، فقال له أبو جعفر علیه السلام: «فإن کنت تفسره بعلم فأنت أنت، و أنا أسألک». قال قتادة: سل. قال: «أخبرنی عن قول الله عزّوجلّ فی سبأ: وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ». فقال قتادة: ذلک من خرج من بیته بزاد، و راحلة، و کراء حلال یرید هذا البیت، کان آمنا حتّی یرجع إلی أهله. فقال أبو جعفر علیه السلام: «أنشدک بالله -- یا قتادة -- هل تعلم أنه قد یخرج الرجل من بیته بزاد حلال، [و راحلة] و کراء حلال، یرید هذا البیت، فیقطع علیه الطریق، فتذهب نفقته، و یضرب مع ذلک ضربة فیها اجتیاحه؟» قال قتادة: اَللَّهُمَّ نعم. فقال أبو جعفر علیه السلام: «ویحک -- یا قتادة -- إن کنت إنّما فسرت القرآن من تلقاء نفسک فقد هلکت و أهلکت، و إن کنت أخذته من الرجال فقد هلکت و أهلکت. ویحک -- یا قتادة -- ذلک من خرج من بیته بزاد، و راحلة، و کراء حلال یروم هذا البیت، عارفا بحقنا، یهوانا قلبه، کما قال الله عزّوجلّ: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ و لم یعن البیت، فیقول: إلیه، فنحن و الله دعوة إبراهیم صلی الله علیه و آله التی من هوانا قلبه قبلت حجته، و إلّا فلا. یا قتادة، فإذا کان کذلک کان آمنا من عذاب جهنّم یوم القیامة». قال قتادة: لا جرم، و الله لا فسرتها إلّا هکذا. فقال أبو جعفر علیه السلام: «إنما یعرف القرآن من خوطب به». [تفسیر برهان، ج 4، ص 513، ح 4]

محمّد بن صالح همدانی می گوید:

با امام زمان علیه السلام مکاتبه نمودم و آن حضرت در تفسیر آیه «وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها قُریً ظاهِرَةً» فرمود: به خدا سوگند مقصود از «الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها» ما هستیم و مقصود از «قُریً ظاهِرَةً» شما شیعیان هستید. (1)

ص: 704


1- الشیخ فی (غیبته)، قال: روی محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن محمّد بن صالح الهمدانی، قال: کتبت إلی صاحب الزمان علیه السلام: أن أهل بیتی یؤذوننی، و یقرعوننی بالحدیث الذی روی عن ءابائک علیهم السلام، أنهم قالوا: «خدامنا و قوامنا شرار خلق الله» فکتب: «ویحکم، ما تقرءون ما قال الله تعالی: وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها قُریً ظاهِرَةً فنحن و الله القری التی بارک الله فیها، و أنتم القری الظاهرة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 514، ح 5]

مرحوم صدوق در علل الشرایع از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

«سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ» مربوط به زمان قیام قائم ما اهل بیت علیه السلام است. (1)

حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود:

مقصود از آیه فوق «آمنین من الزیغ» است یعنی پیروان اهل بیت علیه السلام نسبت به آن چه از احکام دین و دنیای خود از اهل بیت علیهم السلام می گیرند ایمن از انحراف از حق هستند. (2)

«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ * وَ مَا کَانَ لَهُ عَلَیْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ» (3)

جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم دست علیّ علیه السلام را گرفت و بالا برد [و او را به عنوان وصیّ و خلیفه خود معرّفی نمود] ابلیس در بین جنود و لشکریان خود فریادی زد و آنان از خشکی و دریا نزد او جمع شدند و گفتند: ای آقای ما شما را چه می شود -- که این گونه فریاد کردید -؟ ابلیس گفت: «این پیامبر کاری کرد که اگر تمام شود هرگز نافرمانی خدا نخواهد شد»

ص: 705


1- ابن بابویه: بإسناده عن أبی عبد الله علیه السلام -- فی حدیث فی معنی الآیة -- قال: «یا أبا بکر، سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ -- فقال -- مع قائمنا أهل البیت». [تفسیر برهان، ج 4، ص 514، ح 6]
2- و قوله سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ روی أبو حمزة الثمالی عن علی بن الحسین علیه السلام أنه قال آمنین من الزیغ أی فیما یقتبسونه منهم من العلم فی الدنیا و الدین. [تأویل الآیات، ص 462]
3- سوره ی سبأ، آیات 20 و 21.

فرزندان و لشگر او گفتند: ای مولای ما، شما که آدم را توانستی گم راه کنی این مردم را نیز می توانی گم راه نمایی. و چون منافقین گفتند: «این آقا از روی هوا و هوس سخن می گوید» و یکی از آن دو به دیگری گفت: «آیا نمی بینی چشمان او مانند دیوانه به این سو و آن سو می گردد» و مقصودشان رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، ابلیس باز با شادی و طرب فریادی زد، و فرزندان خود را جمع نمود و گفت:

شما دانستید که من آدم را قبلاً گم راه نمودم و فریب دادم؟ گفتند: آری. ابلیس گفت: «آدم تنها نقض عهد نمود ولکن به خدای خود کافر نشد، و این ها نقض عهد و پیمان شکنی کردند و به پیامبر خود نیز کافر شدند» و چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود و مردم غیر علیّ علیه السلام را برای خلافت برگزیدند، ابلیس از خوشحالی تاج ملک بر سر گذاشت و منبری نصب نمود و لشگر خود را جمع کرد و لباس زینت پوشید و به آنان گفت: «به طرب و شادی مشغول باشید، چرا که این مردم از خدا اطاعت نخواهند کرد تا زمانی که امامی قیام کند». سپس امام باقر علیه السلام آیه فوق را تلاوت نمود و فرمود: تأویل این آیه مربوط به زمانی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود، و ظنّ او به مردم زمانی بود که منافقین گفتند: «إنّه ینطق عن الهوی» و شیطان آنان را به این سخن واداشت و او را تصدیق کردند. (1)

ص: 706


1- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن سلیمان، عن عبد الله بن محمّد الیمانی، عن مسمع بن الحجاج، عن صباح الحذاء، عن صباح المزنی، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «لما أخذ رسول الله صلی الله علیه و آله بید علی علیه السلام یوم الغدیر، صرخ إبلیس فی جنوده صرخة، فلم یبق منهم أحد فی بر و لا بحر إلّا أتاه، فقالوا: یا سیدهم و مولاهم، ماذا دهاک، فما سمعنا لک صرخة أوحش من صرختک هذه؟ فقال لهم: فعل هذا النّبی فعلا إن تم لم یعص الله أبدا. فقالوا: یا سیدهم، أنت کنت لآدم. فلما قال المنافقون: إنه ینطق عن الهوی، و قال أحدهما لصاحبه: أما تری عینیه تدوران فی رأسه کأنه مجنون، یعنون رسول الله صلی الله علیه و آله، صرخ إبلیس صرخة بطرب، فجمع أولیاءه، فقال: أما علمتم أنی کنت لآدم من قبل؟ قالوا: نعم قال: آدم نقض العهد و لم یکفر بالرب، و هؤلاء نقضوا العهد، و کفروا بالرسول. فلما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله، و أقام الناس غیر علی، لبس إبلیس تاج الملک، و نصب منبرا، و قعد فی الزینة، و جمع خیله و رجله، ثم قال لهم: اطربوا، لا یطاع الله حتّی یقام إمام». و تلا أبو جعفر علیه السلام: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قال أبو جعفر علیه السلام: «کان تأویل هذه الآیة لما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله، و الظن من إبلیس، حین قالوا لرسول الله صلی الله علیه و آله إنه ینطق عن الهوی، فظن إبلیس بهم ظنا فصدقوا ظنه». [تفسیر برهان، ج 4، ص 518، ح 1]

مؤلّف گوید:

در تفسیر قمّی و تأویل الآیات نیز این معنا نقل شده است مراجعه شود. (1)

ص: 707


1- -- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا الحسین بن أحمد المالکی، عن محمّد بن عیسی بن عبید، عن ابن فضال، عن عبد الصمد بن بشیر، عن عطیة العوفی، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «إن رسول الله صلی الله علیه و آله لما أخذ بید علی علیه السلام بغدیر خم، فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه، کان إبلیس لعنه الله حاضرا بعفاریته، فقالت له -- حیث قال: من کنت مولاه فعلی مولاه -- : و الله ما هکذا قلت لنا، لقد أخبرتنا أن هذا إذا مضی افترق أصحابه، و هذا أمر مستقر، کلما أراد أن یذهب واحد بدر آخر. فقال: افترقوا، فإن أصحابه قد وعدونی أن لا یقروا له بشی ء مما قال. و هو قوله عزّوجلّ: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ». -- علی بن إبراهیم، عن زید الشحام، قال: دخل قتادة بن دعامة علی أبی جعفر علیه السلام، و سأله عن قوله عزّوجلّ: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، قال: «لما أمر الله نبیه أن ینصب أمیر المؤمنین علیه السلام للناس، و هو قوله: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فی علی وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ أخذ رسول الله صلی الله علیه و آله بید علی علیه السلام یوم غدیر خم، و قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، حثت الأبالسة التراب علی رؤوسها، فقال لهم إبلیس الأکبر: ما لکم؟ قالوا: قد عقد هذا الرجل الیوم عقدة لا یحلها إنسی إلی یوم القیامة. فقال لهم إبلیس: کلا، إن الذین حوله قد وعدونی فیه عدة، و لن یخلفونی فیها. فأنزل الله سبحانه هذه الآیة: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یعنی شیعة أمیر المؤمنین علیه السلام». [تفسیر برهان، ج 4، ص 519، ح 3 و 4]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که خداوند پیامبر خود صلی الله علیه و آله را امر نمود و فرمود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ فی علیٍّ» و رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم علی علیه السلام را منصوب به خلافت و امامت بعد از خود نمود و فرمود: «من کنت مولاه فهذا فعلّی مولاه» شیاطین گرد ابلیس و شیطان بزرگ جمع شدند و خاک بر سر خود ریختند و گفتند: «این مرد امروز عقد و پیمانی را از مردم گرفت که تا قیامت کسی نمی تواند آن را از بین ببرد» پس ابلیس بزرگ گفت: «هرگز چنین نخواهد شد چرا که این مردمی که گرد او جمع شده اند به من وعده ای داده اند و تخلّف نخواهند نمود» پس خداوند این آیه را نازل نمود «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ» یعنی ابلیس گمان خود را نسبت به عهد شکنی مردم به حقیقت رساند. (1)

ص: 708


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن ابن سنان عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لما أمر الله نبیه صلی الله علیه و آله ان ینصب أمیر المؤمنین للناس فی قوله: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فی علی» بغدیر خم فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه، فجاء الأبالسة الی إبلیس الأکبر و حثوا التراب علی رؤسهم فقال لهم إبلیس: ما لکم؟ قالوا ان هذا الرجل قد عقد الیوم عقدة لا یحلها شی ء الی یوم القیامة فقال لهم إبلیس: کلا ان الذین حوله قد وعدونی فیه عدة لن یخلفونی فأنزل الله عزّوجلّ علی رسوله: صلی الله علیه و آله «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ» الآیة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 334، ح 56]

«وَ لَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّی إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

یعنی شفاعت احدی از پیامبران و مرسلین علیهم السلام در قیامت بدون اذن خداوند انجام نمی گیرد مگر شفاعت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله چرا که خداوند قبل از قیامت به آن حضرت اذن شفاعت داده است، و شفاعت اول برای آن حضرت است و سپس برای ائمّه از اولاد او و پس از آن برای پیامبران دیگر علیهم السلام است. (2)

ابو ایمن به امام باقر علیه السلام گفت: مردم مغرور شده اند و همواره می گویند: «شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ؟!» پس امام علیه السلام خشمگین شد - به گونه ای که رنگ مبارکش تغییر نمود - و فرمود:

«وای بر تو ای ابا ایمن آیا از این که شکم و شهوت خود را حفظ کردی مغرور شدی؟! آگاه باش که اگر فزع و وحشت و بیچارگی های قیامت را می دیدی نیاز به شفاعت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را احساس می کردی، مگر نمی دانی که آن حضرت برای کسانی شفاعت می کند که مستحق عذاب هستند و آتش برای آنان واجب شده است».

سپس فرمود:

«احدی از اوّلین و آخرین نیست مگر آن که در قیامت محتاج به شفاعت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله است» تا این که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای امّت خود

ص: 709


1- سوره ی سبأ، آیه ی 23.
2- و قوله وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ قال لا یشفع أحد من أنبیاء الله و رسله یوم القیامة حتّی یأذن الله له إلّا رسول الله صلی الله علیه و آله فإن الله قد أذن له فی الشفاعة من قبل یوم القیامة، و الشفاعة له و للأئمّة من ولده، ثم بعد ذلک للأنبیاء علیهم السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 201]

شفاعت می کند، و ما برای شیعیانمان شفاعت می کنیم، و شیعیان ما برای خویشان و اهل خود شفاعت می کنند، و مؤمن به اندازه دو قبیله [بزرگ عرب] ربیعه و مضرّ شفاعت می کند، و حتّی برای خادم خود شفاعت می نماید و می گوید: خدایا! او به من خدمت کرد و در گرما و سرما مرا حفظ نمود. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

خداوند در قیامت شفاعت احدی از پیامبران و مرسلین را نمی پذیرد مگر آن که به آنان اذن بدهد، مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله که خداوند قبل از قیامت به آن حضرت اذن داده است، بنابراین شفاعت اوّل حق پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است و سپس حقّ امیر المؤمنین و ائمه دیگر علیهم السلام است و پس از آنان حق پیامبران (صلوات الله علیهم اجمعین) است. (2)

ص: 710


1- قال: حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن معاویة بن عمّار عن أبی العبّاس المکبر قال دخل مولی لامرأة علی بن الحسین علیه السلام علی أبی جعفر علیه السلام یقال له أبو أیمن، فقال یا أبا جعفر یغرون الناس و یقولون شفاعة محمّد «شفاعة محمّد» فغضب أبو جعفر علیه السلام حتّی تربد وجهه ثم قال: ویحک یا أبا أیمن أ غرک أن عف بطنک و فرجک أما لو قد رأیت أفزاع القیامة لقد احتجت إلی شفاعة محمّد صلی الله علیه و آله ویلک فهل یشفع إلّا لمن وجبت له النار ثم قال: ما أحد من الأولین و الآخرین إلّا و هو محتاج إلی شفاعة محمّد صلی الله علیه و آله یوم القیامة، ثم قال أبو جعفر ع: إن لرسول الله صلی الله علیه و آله الشفاعة فی أمته و لنا الشفاعة فی شیعتنا و لشیعتنا الشفاعة فی أهالیهم ثم قال: و إن المؤمن لیشفع فی مثل ربیعة و مضر فإن المؤمن لیشفع حتّی لخادمه و یقول: یا رب حق خدمتی کان یقینی الحر و البرد. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 202]
2- قال علی بن إبراهیم رحمة الله علیه روی عن أبی عبد الله علیه السلام أنه قال لا یقبل الله الشفاعة یوم القیامة لأحد من الأنبیاء و الرسل حتّی یأذن له فی الشفاعة إلّا رسول الله صلی الله علیه و آله فإن الله قد أذن له فی الشفاعة من قبل یوم القیامة فالشفاعة له و لأمیر المؤمنین و للأئمّة من ولده ثم بعد ذلک للأنبیاء علیهم السلام. [تأویل الآیات، ص 465]

سماعه گوید: از امام صادق علیه السلام دربارهٔ شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت سؤال کردم فرمود:

مردم در قیامت جمع می شوند و از حرارت قیامت در عرق خود فرو می روند، سپس می گویند: ما را نزد پدرمان آدم ببرید تا برای ما شفاعت کند، پس نزد آدم علیه السلام می آیند و می گویند: برای ما نزد پروردگار خود شفاعت کن، آدم می گوید: «مرا خطایی است و من از پروردگار خود حیا می کنم، بر شما باد به نوح» و نوح نیز آنان را به پیامبر دیگری حواله می دهد، تا به عیسی علیه السلام می رسند و عیسی می گوید: بر شما باد به محمّد صلی الله علیه و آله پس آنان خدمت آن حضرت می آیند و از او درخواست شفاعت می کنند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را به در بهشت می آورد و در پیشگاه خداوند می ایستد و تا مدّتی سجده می کند، تا این که خطاب می رسد: ای محمّد سر خود را بالا کن و برای هر که می خواهی شفاعت کن و هر چه می خواهی سؤال کن، پذیرفته خواهد شد، پس آن حضرت درباره ی آنان شفاعت می کند. (1)

ص: 711


1- و روی أیضا عن أبیه عن علی بن مهران عن زرعة عن سماعة قال سألت أبا عبد الله علیه السلام عن شفاعة النّبی صلی الله علیه و آله یوم القیامة قال یحشر الناس یوم القیامة فی صعید واحد فیلجمهم العرق فیقولون انطلقوا بنا إلی أبینا آدم لیشفع فیأتون آدم فیقولون له اشفع لنا عند ربک فیقول إن لی ذنبا و خطیئة و أنا أستحی من ربی فعلیکم بنوح فیأتون نوحا فیردهم إلی من یلیه و یردهم کل نبی إلی من یلیه من الأنبیاء حتّی ینتهوا إلی عیسی فیقول علیکم بمحمّد صلی الله علیه و آله فیأتون محمّدا فیعرضون أنفسهم علیه و یسألونه أن یشفع لهم فیقول لهم انطلقوا بنا فینطلقون حتّی یأتی باب الجنة فیستقبل وجه الرحمن سبحانه و یخر ساجدا فیمکث ما شاء الله فیقول الله له ارفع رأسک یا محمّد و اشفع تشفع و سل تعط فیشفع فیهم. [تأویل الآیات، ص 476]

«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (1)

عبد الله بن بکیر دجانی گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود:

آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ» مبعوث برای شرق و غرب عالم نیست؟ و آیا او پیامبر اهل زمین و اهل آسمان و جنّ و انس نیست؟ و اگر چنین بوده است چگونه رسالت خود را به همه عالم می رسانده؟ [در حالی که او در مدینه قرار داشته است؟] گفتم: من نمی دانم. فرمود: «ای عبد الله بکر رسول خدا صلی الله علیه و آله که از مدینه خارج نمی شد چگونه رسالت خود را به اهل مشرق و مغرب می رساند؟» گفتم: نمی دانم. فرمود: خداوند جبرئیل را امر کرد تا با یک پر از بال خود زمین را بر کند و مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار بدهد، از این رو همواره نقاط زمین مقابل او همانند کف دست های مبارکش آماده بود و به اهل مشرق و مغرب نگاه می کرد و با هر قومی به زبان آنان گفتگو می نمود، و آنان را دعوت به توحید و نبوّت خود می نمود، از این رو آن حضرت اهل هر قریه و شهری را به نبوّت و رسالت خود دعوت نمود. (2)

ص: 712


1- سوره ی سبأ، آیه ی 28.
2- حدثنا علی بن جعفر قال: حدثنی محمّد بن عبد الله الطائی قال حدثنا محمّد بن أبی عمیر قال حدثنا حفص الکنانی قال سمعت عبد الله بن بکیر الدجانی قال قال لی الصّادق جعفر بن محمّد ع: أخبرنی عن رسول الله صلی الله علیه و آله کان عاما للناس بشیرا أ لیس قد قال الله فی محکم کتابه: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ، لأهل الشرق و الغرب و أهل السماء و الأرض من الجن و الإنس هل بلغ رسالته إلیهم کلهم قلت: لا أدری، قال: یا ابن بکیر إن رسول الله صلی الله علیه و آله لم یخرج من المدینة فکیف بلغ أهل الشرق و الغرب قلت: لا أدری، قال: إن الله تعالی أمر جبرئیل فاقتلع الأرض بریشة من جناحه و نصبها لمحمّد صلی الله علیه و آله فکانت بین یدیه مثل راحته فی کفه ینظر إلی أهل الشرق و الغرب و یخاطب کل قوم بألسنتهم و یدعوهم إلی الله و إلی نبوته بنفسه فما بقیت قریة و لا مدینة إلّا و دعاهم النّبی صلی الله علیه و آله بنفسه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 202]

مؤلّف گوید:

روایت فوق در کامل الزیارات نیز از عبد الله بن بکر از امام صادق علیه السلام نقل شده و در ذیل آن آمده که امام صادق علیه السلام فرمود: حجّت و امام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همین گونه است و این دلیل روشنی است برای حلّ مسأله امامت و خلافت که بین امّت وجود دارد، و تنها امام باید به حقوق مردم رسیدگی کند. (1)

ابوحمزه ی ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

… پیامبران برخی مبعوث به گروه خاصّی بوده اند و برخی برای عموم مبعوث شده اند: امّا نوح: مبعوث بر عموم مردم روی زمین شد، و امّا هود: تنها

ص: 713


1- أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه، قال: حدثنی محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن علی بن محمّد بن سلیمان، عن محمّد بن خالد، عن عبد الله بن حماد البصری، عن عبد الله بن عبد الرحمن الأصم، عن عبد الله بن بکر الأرجانی، عن أبی عبد الله علیه السلام -- فی حدیث طویل -- قلت له: جعلت فداک، فهل یری الإمام ما بین المشرق و المغرب؟ قال: «یا ابن بکر، فکیف یکون حجة علی ما بین قطریها و هو لا یراهم، و لا یحکم فیهم؟ و کیف یکون حجة علی قوم غیب لا یقدر علیهم و لا یقدرون علیه؟ و کیف یکون مؤدیا عن الله، و شاهدا علی الخلق و هو لا یراهم؟ و کیف یکون حجة علیهم و هو محجوب عنهم، و قد حیل بینهم و بینه أن یقوم بأمر ربه فیهم، و الله یقول: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ یعنی به من علی الأرض، و الحجة من بعد النّبی صلی الله علیه و آله یقوم مقام النّبی صلی الله علیه و آله من بعده، و هو الدلیل علی ما تشاجرت فیه الأمة، و الآخذ بحقوق الناس». [تفسیر برهان، ج 4، ص 522، ح 2]

مبعوث به قوم عاد شد، و امّا صالح: مبعوث به قوم ثمود شد که روستای آنان به چهل خانه نمی رسید و در ساحل دریا زندگی می کردند، و امّا شعیب: مبعوث به اهل قریه مدین شد که جمعیّت آنان به چهل خانوار نمی رسید، و امّا ابراهیم: اوّل به اهل قریه کوثا از قریه های سواد و مناطق بیابانی شد و سپس از آن محل هجرت نمود و هجرت او کوتاه بود و خداوند در قرآن از قول او می فرماید: «إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی سیهدین» و هجرت او بدون جنگ و قتال بود، و امّا اسحاق: نبوّت او بعد از ابراهیم بود، و امّا یعقوب نبوّت او به سرزمین کنعان بود و سپس به مصر رفت و در آن جا از دنیا رحلت نمود و جسد او را به کنعان بردند، و امّا یوسف: در خواب دید که یازده ستاره و خورسید و ماه در مقابل او سجده نمودند و ابتدای نبوّت او در مصر بود و خداوند بعد از یوسف اسباط دوازده گانه را فرستاد، و سپس موسی و هارون را و خداوند بعد از موسی یوشع بن نون را به طرف بنی اسرائیل فرستاد و نبوّت او اوّل در بیابان تیه بود که بنی اسرائیل در آن گرفتار شده بودند، و سپس پیامبران فراوانی را خداوند فرستاد و برخی از آنان را در قرآن برای پیامبر ما صلی الله علیه و آله بیان نمود و برخی را بیان ننمود، تا این که خداوند عیسی علیه السلام را بر بنی اسرائیل مبعوث نمود و نبوّت او مخصوص بنی اسرائیل و در بیت المقدّس بود و پس از او دوازده نفر یاران او حواریّین بودند و چون عیسی علیه السلام به آسمان برده شد اهل ایمان در تقیّه بودند تا خداوند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را مبعوث به جنّ و انس نمود و او خاتم پیامبران قرار گرفت. (1)

ص: 714


1- فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر الباقر علیه السلام حدیث طویل و فیه: و ان الأنبیاء بعثوا خاصة و عامة، فاما نوح: فانه أرسل الی من فی الأرض بنبوة عامة و رسالة عامة. و اما هود: فانه أرسل الی عاد بنبوة خاصة، و اما صالح: فانه أرسل الی ثمود و هی قریة واحدة لا تکمل أربعین بیتا علی ساحل البحر صغیرة، و اما شعیب: فانه أرسل الی مدین و هی لا تکمل أربعین بیتا، و اما إبراهیم: نبوته بکوثا و هی قریة من قری السواد فیها بدا أول امره، ثم هاجر منها و لیست بهجرة، فقال فی ذلک قوله عزّوجلّ: «إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» و کانت هجرة إبراهیم بغیر قتال، و اما اسحق: فکانت نبوته بعد إبراهیم، و اما یعقوب: فکانت نبوته بأرض کنعان ثم هبط الی الرض مصر فتوفی فیها، ثم حمل بعد ذلک جسده حتّی دفن بأرض کنعان، و الرؤیا التی رای یوسف الأحد عشر کوکبا و الشمس و القمر له ساجدین، و کانت نبوته بأرض مصر بدوها، ثم ان الله تبارک و تعالی أرسل الأسباط اثنی عشر بعد یوسف، ثم موسی و هارون الی فرعون و ملائه الی أرض مصر وحدها، ثم ان الله تبارک و تعالی أرسل یوشع بن نون الی بنی إسرائیل من بعد موسی فنبوته بدوها فی البریة التی تاه فیها بنوا إسرائیل، ثم کانت أنبیاء کثیرة منهم من قصه الله عزّوجلّ علی محمّد و منهم من لم یقصصه علی محمّد، ثم ان الله عزّوجلّ أرسل عیسی علیه السلام الی بنی إسرائیل خاصة و کانت نبوته ببیت المقدس، و کانت من بعده الحواریون اثنا عشر، فلم یزل الایمان یستتر فی بقیة أهله منذ رفع الله عیسی علیه السلام، ثم أرسل الله محمّدا صلی الله علیه و آله الی الجن و الانس عامة و کان خاتم الأنبیاء. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 336، ح 65]

«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَ لَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ *… وَ أَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«الَّذِینَ کَفَرُوا» کفّار قریش و غیر قریش هستند و خداوند در این آیات احوال و اقوال آنان را برای پیامبر صلی الله علیه و آله بیان می فرماید. سپس گوید: مقصود از «وَ لَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» کتاب های پیامبران گذشته است، سپس گوید:

ص: 715


1- سوره ی سبأ، آیات 33-31.

مقصود از «بل مکر اللیل و النهار» مکر و حیله منافقین و قریش است که همواره شب و روز نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله انجام می دادند، و مقصود از «وَ أَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ» به فرموده امام صادق علیه السلام این است که آنان به خاطر عذاب و ندامت و پشیمانی، خود را از ترس شماتت دشمنان پنهان می کنند. (1)

«وَ قَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ * قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَ یَقْدِرُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ * وَ مَا أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِندَنَا زُلْفَی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا…» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

کفّار قریش بر خدا [و رسول او صلی الله علیه و آله] به خاطر غنا و ثروت خود افتخار نمودند

ص: 716


1- -- علی بن إبراهیم: ثم حکی الله لنبیه قول الکفار من قریش و غیرهم: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ من کتب الأنبیاء وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا و هم الرؤساء لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدی و هو البیان العظیم بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ، ثم یقول الذین استضعفوا للذین استکبروا: بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ یعنی مکرتم باللیل و النهار. قال: قوله تعالی: وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ قال: قال: «یسرون الندامة فی النار إذا رأوا ولی الله» فقیل: یا ابن رسول الله، و ما یغنیهم إسرار الندامة و هم فی العذاب؟ قال: «یکرهون شماتة الأعداء». -- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی محمّد بن جعفر، قال: حدثنی محمّد بن أحمد، عن أحمد بن الحسین، عن صالح بن أبی حماد، عن الحسن بن موسی الخشاب، عن رجل، عن حماد بن عیسی، عمن رواه، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: سئل عن قول الله تبارک و تعالی: وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ، قال: قیل له: ما ینفعهم إسرار الندامة و هم فی العذاب؟ قال: «کرهوا شماتة الأعداء». [تفسیر برهان، ج 4، ص 522، ح 1 و 2]
2- سوره ی سبأ، آیات 37-35.

و خداوند در پاسخ آنان فرموده است: ای رسول من به انان بگو: پروردگار من به هر کس صلاح بداند مال و ثروت می دهد و به هر کس صلاح نداند نمی دهد، از سویی اموال و اولاد، شما را به خدا نزدیک نمی کنند، جز آن که اهل ایمان و عمل صالح باشید. (1)

ابو بصیر گوید: ما نزد امام باقر علیه السلام سخن از اغنیا و ثروتمندان شیعه را مطرح کردیم، و امام علیه السلام را خوش نیامد و فرمود:

ای ابو بصیر مؤمن اگر غنّی و ثروتمند باشد و نسبت به خویشان و برادران خود مهربان و اهل کمک و احسان باشد خداوند پاداش او را دو چندان می دهد، چرا که در کتاب خود می فرماید: «وَ مَا أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِندَنَا زُلْفَی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ.» (2)

ص: 717


1- قال یسرون الندامة فی النار إذا رأوا ولی الله فقیل یا ابن رسول الله و ما یغنیهم إسرار الندامة و هم فی العذاب قال: یکرهون شماتة الأعداء، ثم افتخروا علی الله بالغنی فقالوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ فرد الله علیهم فقال قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 203]
2- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی أبی بصیر قال: ذکرنا عند أبی جعفر علیه السلام من الأغنیاء من الشیعة فکأنه کره ما سمع منا فیهم، قال: یا با محمّد إذا کان المؤمن غنیا رحیما وصولا له معروف الی أصحابه، أعطاه الله أجر ما ینفق فی البر أجره مرتین ضعفین، لان الله عزّوجلّ یقول فی کتابه: وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 338، ح 69]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید: مردی نزد امام صادق علیه السلام سخن از صاحبان مال نمود و از انان بدگویی کرد و امام علیه السلام به او فرمود:

ساکت باش، چرا که غنّی و ثروتمند اگر به خویشان خود با مال خویش صله کند و به برادران خود احسان نماید خداوند پاداش او را دو چندان خواهد کرد، همان گونه که می فرماید: «وَ مَا أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِندَنَا زُلْفَی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ.» (1)

امیر المؤمنین علیه السلام در پایان حدیثی درباره اغنیای وَصول می فرماید:

خداوند در قیامت به آنان، به هر دینار یا درهمی که در راه خدا داده اند، ده برابر تا هفتصد برابر پاداش می دهد، چنان که می فرماید: «جَزَاء مِّن رَّبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا» (2)، و می فرماید: «أُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ.» (3)

ص: 718


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و ذکر رجل عند أبی عبد الله علیه السلام الأغنیاء و وقع فیهم فقال أبو عبد الله: اسکت فان الغنی إذا کان وصولا لرحمه، بارا بإخوانه، أضعف الله له الأجر ضعفین، لان الله یقول: «وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 338، ح 70]
2- سوره ی نبأ، آیه ی 36.
3- فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی أمیر المؤمنین حدیث طویل یقول فیه علیه السلام: حتّی إذا کان یوم القیامة حسب لهم ثم أعطاهم بکل واحدة عشر أمثالها الی سبعمائة ضعف، قال الله عزّوجلّ: «جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً» و قال: «فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 338، ح 71]

«وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» (1)

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام گوید: به آن حضرت گفتم: دو آیه در قرآن آمده و من به وعده ای که در آن ها داده شده نرسیده ام؟ امام علیه السلام فرمود:

آن دو آیه کدام است؟ گفتم: قول خداوند که می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (2)، و ما دعا می کنیم و اجابت نمی شود، امام علیه السلام فرمود: آیا فکر می کنی که خداوند جل جلاله خلف وعده می نماید؟ گفتم: نه. فرمود: پس برای چه چنین می گویی؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: پس من به تو خبر می دهم که: هر کس اوامر خدا را اطاعت نماید و سپس از راه صحیح دعا نماید خداوند دعای او را مستجاب می نماید. گفتم: راه صحیح دعا چیست؟ فرمود: نخست حمد خدا را به جای می آوری، و نعمت های او را یاد می کنی و او را شکر می کنی، و سپس بر محمّد و آل او صلوات می فرستی، و سپس گناهان خود را بیاد می آوری و به آن ها اقرار می نمایی و به خدا پناه می بری از گناهان خود، و این معنای صحیح بودن دعاست.

سپس فرمود:

آن آیه دیگر کدام است؟ گفتم: آیه «وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» و من انفاق می کنم و جایگزینی نمی بینم؟ امام علیه السلام فرمود: آیا فکر می کنی که خداوند خلف وعده می نماید؟ گفتم: نه. فرمود: پس برای چه چنین می گویی؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: اگر یکی از شما مالی را از راه حلال به دست آورد و در راه حلال صرف کند، خداوند جای آن را پر خواهد نمود. (3)

ص: 719


1- سوره ی سبأ، آیه ی 39.
2- سوره ی غافر، آیه ی 60.
3- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن عثمان بن عیسی، عمن حدثه، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: قلت: آیتان فی کتاب الله عزّوجلّ، أطلبهما فلا أجدهما. قال: «و ما هما؟» قلت: قول الله عزّوجلّ: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ فندعوه، و لا نری إجابة. قال: «أفتری الله عزّوجلّ أخلف وعده؟» قلت: لا. قال: «فمم ذلک؟». قلت: لا أدری. قال: «لکنی أخبرک، من أطاع الله عزّوجلّ فیما أمره، ثم دعاه من جهة الدعاء أجابه». قلت: و ما جهة الدعاء؟ قال: «تبدأ فتحمد الله، و تذکر نعمة عندک، ثم تشکره، ثم تصلی علی النّبی صلی الله علیه و آله، ثم تذکر ذنوبک فتقربها، ثم تستعیذ منها، فهذا جهة الدعاء». ثم قال: «و ما الآیة الاخری؟» قلت: قول الله عزّوجلّ: وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ، و إنّی أنفق و لا أری خلفا؟ قال: «أفتری الله عزّوجلّ أخلف وعده؟». قلت: لا. قال: «فمم ذلک؟». قلت: لا أدری. قال: «لو أن أحدکم اکتسب المال من حله، و أنفقه فی حله، لم ینفق درهما إلّا اخلف علیه». [تفسیر برهان، ج 4، ص 524، ح 1]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

خداوند امر [و تقدیر] خود را در هر شب جمعه ای از اوّل شب تا طلوع فجر به آسمان دنیا نازل می کند و در شب های دیگر در ثلث سوّم شب امر خود را نازل می نماید و در این ساعات از شب ها دو ملک از ناحیه خداوند ندا می کنند: «آیا توبه کننده ای هست که توبه کند و توبه او پذیرفته شود؟ آیا استغفار کننده ای هست که استغفار نماید و خداوند او را ببخشد؟ و آیا سؤال کننده ای هست که سؤال کند و خواسته ی او عطا شود؟ سپس آن دو ملک گویند: «خدایا انفاق هر انفاق کننده ای را جبران کن، و هر بخیل و ممسکی را گرفتار تلف و خسارت کن» و چون فجر طلوع می نماید امر الهی به عرش باز می گردد و ارزاق بندگان خدا تقسیم می شود.

سپس امام صادق علیه السلام به فضیل بن یسار فرمود:

ای فضیل نصیب و سهم تو قول خداوند است که می فرماید: «وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ.» (1)

ص: 720


1- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن حماد، عن حریز، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن الرب تبارک و تعالی ینزل أمره کل لیلة جمعة إلی السماء الدنیا من أول اللیل، و فی کل لیلة فی الثلث الأخیر، و أمامه ملکان ینادیان: هل من تائب یتاب علیه؟ هل من مستغفر فیغفر له؟ هل من سائل فیعطی سؤله؟ اَللَّهُمَّ أعط کل منفق خلفا، و کل ممسک تلفا. فإذا طلع الفجر عاد أمر الرب إلی عرشه، فیقسم الأرزاق بین العباد». ثم قال للفضیل بن یسار: «یا فضیل، نصیبک من ذلک، و هو قول الله: وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 524، ح 2]

سوره ی سبأ، آیات 40 تا 54

متن:

وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلائِکَةِ أَ هؤُلاءِ إِیَّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ (40) قالُوا سُبْحانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (41) فَالْیَوْمَ لا یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا وَ نَقُولُ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ (42) وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ رَجُلٌ یُریدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلاَّ إِفْکٌ مُفْتَریً وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ (43) وَ ما آتَیْناهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذیرٍ (44) وَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلی فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ (45) قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدیدٍ (46) قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهیدٌ (47) قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ 48 قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعیدُ (49) قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلی نَفْسی وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِما یُوحی إِلَیَّ رَبِّی إِنَّهُ سَمیعٌ قَریبٌ (50) وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا

ص: 721

فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَریبٍ (51) وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ (52) وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ (53) وَ حیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا فی شَکٍّ مُریبٍ (54)

لغات:

«إِفْکٌ» به معنای کذب است و «إِفْکٌ مُّفْتَرًی» دروغ بستن به خداوند است، و «کَفَرُوا لِلْحَقِّ» یعنی کفروا بالقرآن، و «سِحْرٌ مُّبِینٌ» یعنی سحر بیّن و آشکار، و «یَدْرُسُونَهَا» یعنی یعلّمونها، و «مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ» یعنی عُشر ما آتیناهم، و «نَکِیرِ» یعنی انکاری علیهم بالعقوبة و الإهلاک، و «جِنَّةٍ» یعنی جنون، و «یَقْذِفُ بِالْحَقِّ» یعنی یلقیه إلی أنبیائه و یُرمی به الباطل فیدمغه، و «التَّنَاوُشُ» گرفتن چیزی را با سهولت گویند، و «یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ» یعنی یرجمون بما غاب علمه عنهم، و «شَکٍّ مُّرِیبٍ» یعنی شکّ موجب للریب.

ترجمه:

(به خاطر بیاور) روزی را که خداوند همه آنان را بر می انگیزد، سپس به فرشتگان می گوید: «آیا این ها شما را پرستش می کردند؟!» (40) آن ها می گویند: «منزّهی (از این که همتایی داشته باشی)! تنها تو ولیّ مایی، نه آن ها (آن ها ما را پرستش نمی کردند) بلکه جنّ را پرستش می نمودند و اکثرشان به آن ها ایمان داشتند!» (41) (آری) امروز هیچ یک از شما نسبت به دیگری مالک سود و زیانی نیست! و به ظالمان می گوییم: «بچشید عذاب آتشی را که تکذیب می کردید!» (42) و هنگامی که آیات روشنگر ما بر آنان خوانده می شود، می گویند: «او فقط مردی است که

ص: 722

می خواهد شما را از آنچه پدرانتان می پرستیدند بازدارد!» و می گویند: «این جز دروغ بزرگی که (به خدا) بسته شده چیز دیگری نیست!» و کافران هنگامی که حق به سراغ شان آمد گفتند: «این، جز افسونی آشکار نیست!» (43) ما (قبلا) چیزی از کتاب های آسمانی را به آنان نداده ایم که آن را بخوانند (و به اتّکای آن سخنان تو را تکذیب کنند)، و پیش از تو هیچ بیم دهنده [پیامبری] برای آنان نفرستادیم! (44) کسانی که پیش از آنان بودند (نیز آیات الهی را) تکذیب کردند، در حالی که این ها به یک دهم آنچه به آنان دادیم نمی رسند! (آری) آن ها رسولان مرا تکذیب کردند پس ببین مجازات من (نسبت به آن ها) چگونه بود! (45) بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز می دهم، و آن این که: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما [محمّد] هیچ گونه جنونی ندارد او فقط بیم دهنده شما در برابر عذاب شدید (الهی) است!» (46) بگو: «هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام برای خود شماست اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است!» (47) بگو: «پروردگار من حق را (بر دل پیامبران خود) می افکند، که او دانای غیبها (و اسرار نهان) است.» (48) بگو: «حق آمد! و باطل (کاری از آن ساخته نیست و) نمی تواند آغازگر چیزی باشد و نه تجدیدکننده آن!» (49) بگو: «اگر من گم راه شوم، از ناحیه خود گم راه می شوم و اگر هدایت یابم، به وسیله آنچه پروردگارم به من وحی می کند هدایت می یابم او شنوای نزدیک است!» (50) اگر ببینی هنگامی که فریادشان بلند می شود امّا نمی توانند (از عذاب الهی) بگریزند، و آن ها را از جای نزدیکی (که حتّی انتظارش را ندارند) می گیرند (از درماندگی آن ها تعجّب خواهی کرد)! (51) و (در آن حال) می گویند: «به حقّ ایمان آوردیم!»، ولی چگونه می توانند از فاصله دور به آن دسترسی پیدا کنند! (52) آن ها پیش از این

ص: 723

(که در نهایت آزادی بودند) به آن کافر شدند و دورادور، و غائبانه (و بدون آگاهی). نسبت های ناروا می دادند. (53) (سرانجام) میان آن ها و خواسته های شان جدایی افکنده شد، همان گونه که با پیروان (و هم مسلکان) آن ها از قبل عمل شد، چرا که آن ها در شک و تردید بودند! (54)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ مَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از بعضی از معصومین علیهم السلام در تفسیر آیه فوق نقل نموده که فرموده اند:

یعنی «و ما بلغ ما آتینا رسلهم معشار ما آتینا محمّداً و آل محمّد علیهم السلام». یعنی قبل از کفّار قریش امّت های پیشین نیز پیامبران ما را تکذیب نمودند در حالی که آن چه ما به پیامبران پیشین دادیم یک دهم چیزهایی نیست که ما به محمّد و آل محمّد علیهم السلام داده ایم. (2)

«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَ فُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ» (3)

ص: 724


1- سوره ی سبأ، آیه ی 45.
2- حدثنا علی بن الحسین قال حدثنا أحمد بن أبی عبد الله عن علی بن الحکم عن سیف بن عمیرة عن حسان عن هاشم بن عمّار یرفعه فی قوله وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ قال: کذب الذین من قبلهم رسلهم و ما بلغ ما آتینا رسلهم معشار ما آتینا محمّدا صلی الله علیه و آله و آل محمّد علیهم السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 204]
3- سوره ی سبأ، آیه ی 46.

امام باقر علیه السلام فرمود:

«أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ» یعنی أعظکم بولایة علیّ علیه السلام. (1)

یعقوب بن یزید گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:

مقصود از «وَاحِدَةٍ» ولایت است. گفتم: چگونه؟ فرمود: هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله امیر المؤمنین علیه السلام را منصوب به امامت و خلافت بر مردم نمود و فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» مردی غیبت او را نمود و گفت: «محمّد هر روز دعوت به امر جدیدی می کند و او نخست اهل بیت خود را بر ما حاکم نمود» پس این آیه را خداوند نازل نمود و به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرمود: بگو: من به یک چیز شما را موعظه می نمایم و این [یعنی ولایت علیّ و فرزندان او علیهم السلام] همان چیزی است که پروردگارتان بر شما واجب نموده است. یعقوب بن یزید گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: معنای «أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی» چیست؟ فرمود: امّا «مَثْنَی» یعنی طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و طاعت امیر المؤمنین علیه السلام، و امّا «فُرَادَی» یعنی طاعت یکایک امامان از ذریّه محمّد و علی علیهما السلام. سپس فرمود: و به خدا سوگند ای یعقوب بن یزید معنای آیه جز این نیست. (2)

ص: 725


1- حدثنا جعفر بن أحمد قال حدثنا عبد الکریم بن عبد الرحیم عن محمّد بن علی عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة الثمالی قال سألت أبا جعفر علیه السلام عن قوله إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ قال إنّما أعظکم بولایة علی هی الواحدة التی قال الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 204]
2- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا أحمد بن محمّد النوفلی عن یعقوب بن یزید عن أبی عبد الله علیه السلام قال سألته عن قول الله عزّوجلّ قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنی وَ فُرادی قال بالولایة قلت و کیف ذاک قال إنه لما نصب النّبی صلی الله علیه و آله أمیر المؤمنین علیه السلام للناس فقال من کنت مولاه فعلی مولاه اغتابه رجل و قال إن محمّدا لیدعو کل یوم إلی أمر جدید و قد بدا لأهل بیته یملکهم رقابنا فأنزل الله عزّوجلّ علی نبیه صلی الله علیه و آله بذلک قرآنا فقال له قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ فقد أدیت إلیکم ما افترض ربکم علیکم قلت فما معنی قوله عزّوجلّ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنی وَ فُرادی فقال أما مَثْنی یعنی طاعة رسول الله صلی الله علیه و آله و طاعة أمیر المؤمنین علیه السلام و أما فُرادی یعنی طاعة الإمام من ذریتهما من بعدهما و لا و الله یا یعقوب ما عنی غیر ذلک. [تأویل الآیات، ص 466]

امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر آیه فوق به یکی از اصحاب خود می فرماید:

خداوند واجبات و آیات فرائض خود را در اوقات مختلفه نازل نمود همان گونه که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، و اگر می خواست، در کم تر از چشم بر هم زدن خلق می نمود ولکن ارفاق و مدارا را مَثَلی برای پیامبران و حجّت های خویش بر مردم قرار داد و اوّل چیزی که واجب نمود را، اقرار به وحدانیّت و ربوبیّت و شهادت به یگانگی خود قرار داد و چون اقرار به یگانگی او نمودند، اقرار به نبوّت و رسالت پیامبر خود صلی الله علیه و آله را واجب نمود، و چون رسالت آن حضرت را پذیرفتند، نماز و سپس زکات و سپس روزه و سپس حج و سپس صدقات و حقوق مالی دیگر را واجب نمود، و منافقین به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند:

آیا خداوند چیز دیگری را واجب می نماید تا ما بدانیم و مطمئن شویم که چیز دیگری واجب نیست؟ و چون چنین سؤالی را کردند خداوند فرمود: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ» یعنی من شما را به یک چیز سفارش می نمایم و آن ولایت است و سپس این آیه نازل شد «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ» (1)، و اختلافی نیست بین امّت که احدی در آن روز جز یک نفر [یعنی شخص علیّ بن ابیطالب علیه السلام] در حال رکوع زکات نداده بود و اگر اسم او در قرآن ذکر شده بود دشمنان نام او را مانند چیزهای دیگر از قرآن حذف می کردند، و این معنا و امثال آن از چیزهایی

ص: 726


1- سوره ی مائده، آیه ی 55.

است که من برای تو از کتاب خدا روشن نمودم، برای این که محرّفون از آن اطلاع پیدا نکنند و به دست تو و امثال تو برسد و پس از روشن شدن مسأله ولایت خداوند فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا.» (1) و (2)

«قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» (3)

جابر گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر «وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا» (4)، فرمود:

کسی که ولایت اوصیای آل محمّد صلی الله علیه و آله را پذیرفته باشد و از آنان پیروی نماید

ص: 727


1- سوره ی مائده، آیه ی 3.
2- الطبرسی فی (الاحتجاج): عن أمیر المؤمنین علیه السلام، فی قوله: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ، قال: «فإن الله جل ذکره أنزل عزائم الشرائع، و آیات الفرائض فی أوقات مختلفة کما خلق السماوات و الأرض فی ستة أیام، و لو شاء الله لخلقها فی أقل من لمح البصر، و لکنه جعل الأناة و المداراة مثالا لامنائه، و إیجابا لحججه علی خلقه، فکان أول ما قیدهم به: الإقرار له بالوحدانیة و الربوبیة، و الشهادة بأن لا إله إلّا الله، فلما أقروا بذلک تلاه بالإقرار لنبیه صلی الله علیه و آله بالنبوة، و الشهادة له بالرسالة، فلما انقادوا لذلک فرض علیهم الصلاة، ثم الزکاة، ثم الصوم، ثم الحج، ثم الصدقات و ما یجری مجراها من مال الفی ء. فقال المنافقون: هل بقی لربک علینا بعد الذی فرض شی ء آخر یفترضه، فتذکره لتسکن أنفسنا إلی أنه لم یبق غیره؟ فأنزل الله فی ذلک: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ یعنی الولایة، و أنزل الله: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ، و لیس بین الامة خلاف أنه لم یؤت الزکاة یومئذ أحد و هو راکع غیر رجل واحد، لو ذکر اسمه فی الکتاب لأسقط مع ما أسقط من ذکره، و هذا و ما أشبهه من الرموز التی ذکرت لک ثبوتها فی الکتاب لیجهل معناها المحرفون، فیبلغ إلیک و إلی أمثالک، و عند ذلک قال الله عزّوجلّ: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً». [تفسیر برهان، ج 4، ص 526، ح 4]
3- سوره ی سبأ، آیه ی 47.
4- سوره ی شوری، آیه ی 23.

خداوند به او ولایت پیامبران گذشته و مؤمنین اوّلین تا آدم علیه السلام را به او عطا می کند، چنان که می فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا» (1)، و او را داخل بهشت می نماید، چنان که می فرماید: «قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ» یعنی اجر و پاداش مودّت -- و محبّتی که من جز آن را از شما نخواسته ام -- برای شماست و شما به سبب آن هدایت می یابید و از عذاب قیامت نجات پیدا می کنید. (2)

و در سخن دیگری در تفسیر آیه فوق فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله از قوم خود خواست که خویشان او را دوست بدارند و به آنان آزار نکنند. سپس فرمود: «فَهُوَ لَکُمْ» یعنی ثواب محبّت شما به خویشان من برای خودتان می باشد. (3)

«قُلْ جَاء الْحَقُّ وَ مَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا یُعِیدُ» (4)

حمّاد بن عثمان می گوید:

اسماعیل [فرزند امام صادق علیه السلام] ولیمه ای داد و امام صادق علیه السلام به او

ص: 728


1- سوره ی نمل، آیه ی 89.
2- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً قَالَ مَنْ تَوَلَّی الْأَوْصِیَاءَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اتَّبَعَ آثَارَهُمْ فَذَاکَ یَزِیدُهُ وَلَایَةَ مَنْ مَضَی مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ الْأَوَّلِینَ حَتَّی تَصِلَ وَلَایَتُهُمْ إِلَی آدَمَ علیه السلام وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عزّوجلّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها یُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله -- قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ یَقُولُ أَجْرُ الْمَوَدَّةِ الَّذِی لَمْ أَسْأَلْکُمْ غَیْرَهُ فَهُوَ لَکُمْ تَهْتَدُونَ بِهِ وَ تَنْجُونَ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ. [کافی، ج 8، ص 379، ح 574]
3- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ و ذلک أن رسول الله صلی الله علیه و آله سأل قومه أن یودوا أقاربه و لا یؤذوهم، و أما قوله: فهو لکم یقول ثوابه لکم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 204]
4- سوره ی سبأ، آیه ی 49.

فرمود: بر تو باد به فقرا و مساکین و تو باید آنان را سیر کنی چرا که خداوند می فرماید: «وَ مَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا یُعِیدُ.» (1)

عبد الله بن مسعود گوید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که داخل مکّه شد [و مکّه را فتح نمود] سی صد و شصت بت اطراف کعبه بود و آن حضرت با چوبی که در دست داشت به آن ها می زد و می فرمود: «جَاء الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» و می فرمود: «جَاء الْحَقُّ وَ مَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا یُعِیدُ.» (2)

«وَ لَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ * وَ قَالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّی لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ * وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ * وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا فِی شَکٍّ مُّرِیبٍ» (3)

حارث همدانی گوید: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

مهدی آل محمّد صلی الله علیه و آله دارای چشمی اَقبَل [الأقبل من القَبَل و هو اقبال السواد علی الأنف] می باشد [کأنّه ینظر الی أنفه] و دارای موهایی مجعّد است و خالی به گونه دارد و حرکت او از مشرق است و چون قیام می کند سفیانی نیز

ص: 729


1- فی الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن حماد بن عثمان قال: أو لم اسمعیل فقال له ابو عبد الله علیه السلام: علیک بالمساکین فأشبعهم، فان الله عزّوجلّ یقول: و ما یبدئ الباطل و ما یعید. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 392، ح 4]
2- فی مجمع البیان قال ابن مسعود: دخل رسول الله صلی الله علیه و آله مکة و حول البیت ثلاثمأة و ستون صنما فجعل یطعنها بعود فی یده، و یقول: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً». «جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ». فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی علی بن موسی عن أبیه عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن آبائه علیهم السلام مثل ما نقلنا عن مجمع البیان. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 343، ح 95]
3- سوره ی سبأ، آیات 54-51.

قیام خواهد نمود و سفیانی نه ماه ادامه دارد و از شام حرکت می کند و اهل شام از او اطاعت می نمایند، مگر گروهی که پایبند به دیانت اند و خداوند آنان را از رفتن به طرف سفیانی حفظ می نماید و سپس سفیانی با لشکر خونخواری وارد منطقه مدینه می شود و چون به بیداء مدینه می رسد خداوند او را در زمین فرو می برد، چنان که می فرماید: «وَ لَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ.» (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند من هم اکنون می بینم که قائم آل محمّد علیه السلام پشت خود را به حجر الأسود داده و حق خود را بیان می کند و به خدا سوگند یاد می کند و می فرماید: ای مردم هر کس می خواهد درباره خداوند سخن بگوید، من سزاوارتر به آدم هستم، و هر کس می خواهد درباره نوح سخن بگوید، من سزاوارتر به نوح هستم، و هر کس می خواهد دربارهٔ ابراهیم سخن بگوید، من سزاوارتر به ابراهیم هستم، و هر کس می خواهد دربارهٔ موسی سخن بگوید، من سزاوارتر به موسی هستم، و هر کس می خواهد دربارهٔ عیسی سخن بگوید،

ص: 730


1- أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی الْعَلَوِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُبَارَکِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِیِّ عَنِ الْحَارِثِ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ الْمَهْدِیُّ أَقْبَلُ جَعْدٌ بِخَدِّهِ خَالٌ یَکُونُ مَبْدَؤُهُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ خَرَجَ السُّفْیَانِیُّ فَیَمْلِکُ قَدْرَ حَمْلِ امْرَأَةٍ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ یَخْرُجُ بِالشَّامِ فَیَنْقَادُ لَهُ أَهْلُ الشَّامِ إِلَّا طَوَائِفُ مِنَ الْمُقِیمِینَ عَلَی الْحَقِّ یَعْصِمُهُمُ اللَّهُ مِنَ الْخُرُوجِ مَعَهُ وَ یَأْتِی الْمَدِینَةَ بِجَیْشٍ جَرَّارٍ حَتَّی إِذَا انْتَهَی إِلَی بَیْدَاءِ الْمَدِینَةِ خَسَفَ اللَّهُ بِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله فِی کِتَابِهِ -- وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ. [غیبت نعمانی، ص 205]

من سزاوارتر به عیسی هستم، و هر کس می خواهد دربارهٔ رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن بگوید، من سزاوارتر به او هستم، و هر کس می خواهد دربارهٔ کتاب خدا قرآن سخن بگوید، من سزاوارتر به کتاب خدا هستم.

سپس آن حضرت نزد مقام ابراهیم می آید و دو رکعت نماز می خواند و خدا را بر حق خود گواه می گیرد. تا این که امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا قسم او همان مضطرّی است که خداوند در قرآن می فرماید: «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ.» (1)

سپس فرمود:

اوّل کسی که با او بیعت می کند جبرئیل است و سپس آن 313 نفر هستند، که برخی از آنان روی زمین حرکت می کنند تا به او می رسند و بعضی با طیّ الأرض یک باره از بستر خود ناپدید می شوند و خدمت آن حضرت می رسند همان گونه که امیر المؤمنین علیه السلام خبر داده است و خداوند نیز درباره آنان فرموده است: «فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا.» (2)

سپس مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «خَیْرَاتِ» ولایت است، و در آیه دیگری خداوند دربارهٔ آنان می فرماید: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَی أُمَّةٍ مَّعْدُودَة» (3) و «أُمَّةٍ مَّعْدُودَة» اصحاب حضرت مهدی علیه السلام اند که همه آنان در یک ساعت نزد آن حضرت جمع می شوند و چون آن بزرگوار به منطقه بیدا می رسد، سفیانی با لشگر خود به طرف او می آیند و خداوند به زمین امر می کند تا آنان را در خود فرو ببرد،

ص: 731


1- سوره ی نمل، آیه ی 62.
2- سوره ی بقره، آیه ی 148.
3- سوره ی هود، آیه ی 8.

چنان که خداوند می فرماید: «وَ لَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ * وَ قَالُوا آمَنَّا بِهِ» یعنی بالقائم من آل محمّد صلی الله علیه و آله «وَ أَنَّی لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ…وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ» یعنی «یشتهون أن لا یعذّبوا» و راه چاره ای از عذاب پیدا نمی کنند «کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِّن قَبْلُ» [یعنی] همان گونه که مکذّبین قبل از آنان هلاک شدند و راه چاره ای پیدا نکردند.

در تفسیر عیّاشی از امام باقر علیه السلام نقل شده که می فرماید:

برای صاحب این ولایت غیبتی خواهد بود… تا این که می فرماید: او مردم را به کتاب خدا و سنّت رسول او صلی الله علیه و آله و ولایت امیر المؤنین علیه السلام و بیزاری از دشمنان او دعوت می کند، و کسی را نام نمی برد تا به بیداء می رسد و جیش سفیانی به جنگ او می آید و خداوند زمین را امر می کند تا آنان را در خود فرو ببرد، چنان که می فرماید: «وَ لَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ * وَ قَالُوا آمَنَّا بِهِ» یعنی لشگر سفیانی در آن هنگام می گویند: «آمَنَّا بِهِ» یعنی ما به قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله ایمان آوردیم «وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ» یعنی در آن حال به او ایمان می آوردند در حالی که قبلاً به او کافر شده بودند، پس احدی از آنان باقی نمی مانند مگر دو نفر که به آنان وَتر وُتَیْره گویند و از آل مراد هستند و صورت های شان به عقب برگشته است و به عقب راه می روند و این دو نفر به مردم خبر می دهند که بر سر لشکر سفیانی چه آمده است. (1)

ص: 732


1- … ثم قال أبو جعفر: و الله لکأنی أنظر إلیه و قد أسند ظهره إلی الحجر، ثم ینطلق فیدعو الناس إلی کتاب الله و سنة نبیه علیه و آله السّلام، و الولایة لعلی بن أبی طالب ع، و البراءة من عدوه و لا یسمی أحدا حتّی ینتهی إلی البیداء، فیخرج إلیه جیش السفیانی فیأمر الله الأرض فیأخذهم من تحت أقدامهم، و هو قول الله: «وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ» یعنی بقائم آل محمّد «وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ» یعنی بقائم آل محمّد إلی آخر السورة، و لا یبقی منهم إلّا رجلان یقال لهما وتر و وتیر من مراد: وجوههما فی أقفیتهما یمشیان القهقری، یخبران الناس بما فعل بأصحابهما… [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 57، ح 49]

مؤلّف گوید:

حدیث فوق به طور کامل در سوره انفال ذیل آیه «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه» (1) گذشت.

امام باقر علیه السلام می فرماید:

حضرت مهدی علیه السلام چون در مکّه قیام می کند [و از مکّه خارج می شود] و به مُرّ یعنی اطراف مدینه می رسد به او خبر می رسد که عامل و والی او را [اهل مکّه] کشته اند، پس به مکّه باز می گردد و فقط کشندگان او را می کشد و سپس حرکت می کند و مردم را دعوت می نماید تا به بَیداء می رسد و جیش سفیانی مقابل او می ایستد و خداوند به زمین امر می کند تا جیش سفیانی را ببلعد چنان که خداوند می فرماید: «وَ لَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ….» (2)

ص: 733


1- سوره ی انفال، آیه ی 39.
2- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا محمّد بن الحسن بن علی الصباح المدائنی عن الحسن بن محمّد بن شعیب عن موسی بن عمر بن زید عن ابن أبی عمیر عن منصور بن یونس عن إسماعیل بن جابر عن أبی خالد الکابلی عن أبی جعفر علیه السلام قال یخرج القائم فیسیر حتّی یمر بمر فیبلغه أن عامله قد قتل فیرجع إلیهم فیقتل المقاتلة و لا یزید علی ذلک شیئا ثم ینطلق فیدعو الناس حتّی ینتهی إلی البیداء فیخرج جیشان للسفیانی فیأمر الله عزّوجلّ الأرض أن تأخذ بأقدامهم و هو قوله عزّوجلّ وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ یعنی بقیام القائم وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ یعنی بقیام القائم من آل محمّد صلی الله علیه و آله وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ. [تأویل الآیات، ص 467]

یادآوری ها:

مولّف گوید:

یادآوری می شود که جز در جلد اوّل، در بقیّه ی مجلّدات از ترجمه ی آیة الله مکارم شیرازی زید عزّه استفاده شده است. ضمناً لغات نیز جز در جلد اوّل -- که از لغت نامه های گوناگونی استفاده گردیده -- در بقیّه ی مجلّدات تنها از تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه استفاده شده است؛ جز مواردی که لغتی را آن مرحوم معنا نکرده بوده و نگارنده از جاهای دیگری مانند بحارالانوار و تفسیر صافی و تفسیر شبّر و غیره استفاده کرده اند. همچنین به لغت نامه های معروف، به خاطر شبهه ی عدم اعتبار شرعی آن ها مراجعه نکردیم.

(والله العالم)

پایان جلد ششم تفسیر اهل البیت علیهم السلام

ص: 734

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109