عقاید اسلام در قرآن کریم جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه:عسکری، مرتضی، - 1293

عنوان قراردادی:[عقاید الاسلام من القرآن الکریم. فارسی]

عنوان و نام پديدآور:عقاید اسلام در قرآن کریم/ مولف مرتضی عسکری؛ مترجم محمدجواد کرمی

مشخصات نشر:تهران: مجمع علمی اسلامی، [1375] -.

شابک:964-5841-28-36500ریال(ج.1)

وضعیت فهرست نویسی:فهرستنویسی قبلی

يادداشت:جلد دوم کتاب حاضر توسط دانشکده، اصول دین منتشر می شود که نام قلبی مجمع علمی اسلامی است

يادداشت:فهرستنویسی براساس اطلاعات فیپا

يادداشت:ج. 2 (چاپ اول: 1376)؛ بها: 6500 ریال (ج. 2) :(vol. 2)ISBN 964-5841-37-2

یادداشت:کتابنامه

عنوان دیگر:عقاید الاسلام من القرآن الکریم. فارسی

موضوع:اسلام -- عقاید -- جنبه های قرآنی

شناسه افزوده:کرمی، محمدجواد، مترجم

شناسه افزوده:مجمع علمی اسلامی

شناسه افزوده:دانشکده اصول دین

شناسه افزوده:ظ

رده بندی کنگره:BP104/ع67ع 5341 1375

رده بندی دیویی:297/159

شماره کتابشناسی ملی:م 76-2835

ص: 1

مقدمه

عقايد اسلام در قرآن كريم

عقايد اسلام در قرآن كريم (1)

علاّمه سيد مرتضى عسكرى با آنچه كه بيش از نيم قرن به رشته تحرير آورده،در طرح مباحث و جهت گيرى تكاملى اش ويژگى منحصر به فردى يافته است.پژوهش ها و تجربه هاى شخصى اش در اين مدت طولانى بر صافى و خلوص آثارش افزوده،و بر اساس همين تحقيقات و بررسيهاى طولانى است كه برنامه هاى اساسى خود را در جامعه اسلامى تبيين و اجرا مى نمايد؛برنامه هائى دقيق و علمى با چارچوبى استوار و متين كه هر روز بر غنا و استحكامش افزوده و با گسترش دامنه مباحث،فراگير و پربارتر مى شود،و از افراط و تفريط و عقب گرد و رجوع از ديدگاههاى اساسى مبرّاست.اين چيزى است كه از محتواى مباحث و نتايج گسترده و مستمر آن كاملا مشهود است.

برنامه علمى-فرهنگى علامه عسكرى هدف گيرى روشنى دارد:او مى كوشد تا ميراث اسلامى را بدور از پيرايه ها و تحريفات استخراج نمايد-تحريفات و پيرايه هائى كه در شرائط دشوار و پيچيده بعد از حيات پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به اسلام بسته شد-او مى كوشد تا به اصالت و حقيقت اسلام و ژرفاى ناب و خالص آن دست يابد و پس از دست يابى و رسوب زدائى،اسلام را آنگونه كه بوده و نه اينگونه كه شده،خالص و ناب به امت اسلامى عرضه نمايد.

ص: 2


1- -ترجمه مقاله آقاى«سليم الحسنى»در مجلّه عربى زبان«الوحدة»-با اندكى تلخيص-شماره 176 شوال 1415 ه ق ص38/.

اينگونه هدف گيرى در فرهنگ اسلامى،در بادى امر،چيز تازه و منحصر به فردى نمى نمايد.زيرا چنين آرزو و تمنائى را بسيارى از متفكرين اسلامى در دورانهاى گذشته و حال داشته و دارند؛ولى آنچه علامه عسكرى را از ديگران ممتاز و بلكه ويژگى خاص مى بخشد اين است كه،ايشان به دنبال اصلاح جزئى و مقطعى نيست تا نظرى را با نظرى و فكرى را با فكرى ديگر سنجيده و بررسى كند،و نيز،شيوه نقد و بررسى اش را براى قانع كردن ديگران پيرامون قضيه اى محدود به كار نمى گيرد.او در پى دست يابى به مبدأ و منشأ اصلى تحريف و انحراف در اسلام و ميراث اسلامى است تا پس از شناخت،آنگونه كه بايد به معالجه اش برخيزد؛و چون تحريف و انحراف را همراه و به صورت قضيه اى واحد مى بيند رسيدن به اسلام ناب و اصيل را هم بدون بحث و بررسى همه جانبه و شامل و جامع الأطراف بعيد و ناشدنى مى داند؛بدين خاطر،در همه جوانب و شاخه هاى اسلام به بحث و به بررسى مى نشيند و از پيش فرضهاى خود ساخته و پيش داوريهاى معمول اجتناب مى كند، بگونه اى كه با همه نصوص تاريخى مانند روايات،احاديث،رويدادها و غير آن كه به دست ما رسيده برخوردى نقادانه دارد،و همه را موضوعاتى قابل بررسى مى داند،و هيچ يك را غير قابل نقض و ايراد نمى داند.ايشان بحث و بررسى علمى صرف و سالم در پرتو قرآن كريم و سنت قطعى و موثق را تنها راه درمان و تشخيص سره از ناسره و در نتيجه شناخت حد و مرز اصالت از انحراف مى شناسد.

علامه عسكرى خود،همه يافته هاى علمى و تأليفات مشهور و پرآوازه اش را بر اين روش بنيان نهاده و به رشته تحرير در آورده است.تأليفاتى كه در عرصه هاى گوناگون علمى است ولى در هدف اصلى و اساسى همديگر را يافته و در راه تحقق آن هدف سير مى كنند.

بدين خاطر است كه اگر علامه عسكرى را تاريخ نگار يا پژوهشگر تاريخ بناميم سخن دقيق و درستى نگفته ايم؛با آنكه اين عنوانى است كه در اذهان بسيارى از خوانندگان-پس از پيدايش كتاب او به نام عبد اللّه بن سبا از حدود چهل سال پيش تاكنون-رسوخ كرده و جايگزين شده است.

آرى،آقاى عسكرى مورخ نيست،او صاحب برنامه جامع و فراگيرى است كه شاخه ها

ص: 3

و فروع آن،همه جوانب ميراث اسلامى را دربرمى گيرد .او جوينده و كاوشگر انحراف و حدود آن است؛در هر جا كه باشد،تا از اين راه،اسلام اصيل و ناب را شناسائى و اثبات نمايد.

شايد اين آن چيزى باشد كه از همين كتاب:"عقايد اسلام در قرآن كريم"با اندكى دقت به دست آيد،كتابى كه جلد اول آن در حدود 500 صفحه به زبان عربى انتشار يافته است.

اين كتاب،عقايد ناب و خالص اسلام را از زلال گوارا و مصفّاى قرآن كريم عرضه مى دارد.چنانكه آقاى عسكرى خود اين حقيقت را در مقدمه كتاب آورده و مى گويد:

من ديدم قرآن كريم عقايد اسلام را با روانى هر چه تمامتر بيان مى كند،بگونه اى كه هر عاقل عرب زبانى كه به سن رشد رسيده باشد آن را به خوبى فهميده و درك مى كند.علامه عسكرى در اين كتاب با ملايمت به دانشمندان اعتراض كرده و مى گويد:

اين پيچيدگى و گره كور و جنددستگى در عقايد اسلام،ناشى از آن است كه علما در تفسير قرآن به فلسفه فيلسوفان و عرفان صوفيان و كلام متكلمان و روايات اسرائيلى،و ديگر روايات بررسى نشده منسوب به رسول خدا،اعتماد نموده،و آيات قرآن كريم را با آنها تأويل و توجيه كرده اند؛و با اين كار از عقايد اسلام طلسم و معما و چيستان هائى ساخته اند كه تنها دانايان به روش علمى علما در فنون بلاغت و منطق و كلام و فلسفه آنها را مى فهمند،و همين كار به تفرقه مسلمين به گروههاى معتزله و اشاعره و مرجئه و...انجاميد.

پس،اين كتاب با ويژگيهايى كه برشمرديم،به يقين كتابى بسيار شايسته است كه مى تواند از بهترين كتب درسى دوره هاى علوم اسلامى باشد.

خواننده در اين كتاب در مى يابد كه استاد ما-علامه عسكرى-پيوستگى و انسجام خاصى را در عرضه عقايد در آن به كار برده است؛به گونه اى كه بحث پيشين زير بناى بحث آينده و راه وصول و درك آن مى باشد و خواننده را قادر مى سازد عقايد اسلام را با پيوستگى دقيق علمى فرا بگيرد.چنانكه به زودى در مى يابد مقدمات لازم را براى درك مباحث آينده پشت سر گذارده است.

در اين كتاب-همچون ديگر كتب مؤلف-روى اصطلاحات لغوى تكيه خاصى شده

ص: 4

است.ايشان ابتدا خواننده را با تعاريف لغات مصطلح از كتابهاى لغت معتبر آشنا مى سازد و سپس به توضيح و شرح هر يك از لغات و كلمات مورد بحث و مواد اصلى آنها در اصطلاح اسلامى و لغوى مى پردازد تا جهات و اسباب اختلاف در هر يك از دو اصطلاح اسلامى و لغوى را آشكار سازد،و همه اين زحمات و تلاشها را از آن رو متحمل مى شود كه زمينه بحث را آماده و امكان استنتاج و بهره گيرى صحيح و اساسى را فراهم نمايد.

بدين خاطر،خواننده با مطالعه كتاب احساس مى كند عقايد اسلام را بگونه اى كامل و فراگير با شيوه اى علمى و جديد و روشن،به دور از پيچيدگى و ابهام،دريافته است؛و با مطالعه آن خود را از مراجعه به ديگر كتب اعتقادى بى نياز مى بيند،و اين چيزى است كه به ندرت در كتابهاى ديگر يافت مى شود،به ويژه در دوره هاى اعتقادى كه به پيچيدگى و ابهام و تكرار در سطوح علمى اسلامى مشهور شده اند.

همچنين خواننده،با درك همه جانبه عقايد اسلام در اين كتاب،خود را در مقابل تلاش جديدى براى فهم قرآن و روش تازه اى از تفسير آن مى بيند،و اين همه مرهون شيوه و اسلوب ويژه اى است كه علامه عسكرى در برخورد با آيات قرآنى به كار گرفته است.

كتاب علامه سيد مرتضى عسكرى جايگاه ويژه اى را در تحقيقات قرآنى و عقيدتى به خود اختصاص داده است.ايشان با اين كتاب،گام بلندى در اجراى برنامه هاى اصيل اسلامى خود برداشته اند.

ص: 5

نمودار مباحث

1-نسخ در دوره پيامبران صاحب شريعت پس از آدم عليه السّلام:"نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد"صلوات اللّه عليهم اجمعين:

الف-يكسانى شريعت آدم و نوح و ابراهيم عليهم السّلام

ب-معناى اصطلاحى"نسخ و آيه".

ج-تفسير آيه كريمه: "ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ" و آيه: "وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ" .

د-شريعت موسى عليه السّلام ويژه بنى اسرائيل بود و با بعثت خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به پايان رسيد.

و-معناى نسخ در شريعت يك پيامبر.

2-ربّ العالمين انسان را به آثار عمل پاداش مى دهد:

الف-پاداش دنيوى.

ب-پاداش اخروى.

ج-به هنگام مرگ.

د-در قبر.

ه-در محشر و قيامت.

و-در بهشت و دوزخ.

ز-پاداش صبر.

ص: 6

پاداش عمل ميراث آيندگان.

شفاعت،پاداش برخى اعمال است.

حبط عمل،كيفر برخى رفتارهاست.

جن و انس در برخوردارى از پاداش عمل برابرند.

3-اسماء و صفات"ربّ العالمين":

الف-معناى اسم.

ب-رحمان.

ج-رحيم.

د-ذو العرش و ربّ العرش.

4-معناى:"و للّه الأسماء الحسنى".

الف-اللّه.

ب-كرسى.

5-مشيّت اللّه"ربّ العالمين".

الف-معناى مشيت.

ب-رزق و روزى.

ج-هدايت و راهنمائى.

د-رحمت و عذاب.

6-بداء يا محو و اثبات:"يمحو اللّه ما يشاء و يثبت":

الف-معناى بداء.

ب-بداء در اصطلاح علماى عقايد.

ج-بداء در قرآن كريم.

د-بداء در روايات مكتب خلفا.

ه-بداء در روايات مكتب اهل بيت عليهم السّلام.

7-جبر و تفويض و اختيار و معناى آنها.

ص: 7

8-قضا و قدر:

الف-معناى قضا و قدر.

ب-روايات امامان اهل بيت عليهم السّلام درباره قضا و قدر.

ج-پرسش و پاسخ.

ص: 8

ص: 9

1 نسخ در دورۀ پيامبران صاحب شريعت

اشاره

الف-شرايع آدم و نوح عليهما السّلام.

ب-اصطلاح"نسخ"و"آيه"و معناى هر يك از آنها.

ج-تفسير آيه كريمه: (ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ...) و آيه كريمه: (وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ...)

د-شريعت موسى عليه السّلام ويژه بنى اسرائيل بود و با بعثت خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پايان يافت.

ص: 10

ص: 11

در اين بحث با مراجعه به قرآن كريم و روايات اسلامى،تنها به امورى مى پردازيم كه موضوع"نسخ"در دوره پيامبران صاحب شريعت را براى ما روشن نمايد.بدين خاطر،از پيامبرانى مانند:هود و صالح و شعيب كه امت هاشان از ميان رفته اند ياد نمى كنيم؛بلكه بحث و بررسى ما ويژه پيامبرانى است كه شريعت آنان بعد از خودشان باقى مانده است، مانند:آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم،كه به ترتيب زمان پى مى گيريم.

وحدت شرايع آدم و نوح و ابراهيم و محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

نخست-آدم عليه السّلام پدر ابناى بشر

در روايات آمده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

روز جمعه آقاى روزها و برترين آنها نزد خداوند است.خداوند آدم عليه السّلام را در اين روز آفريد.او در اين روز وارد آن باغ شد،و در اين روز به زمين فرود آمده (1)و حجر الأسود همراه او فرستاده شد (2).

در روايات ديگرى آمده است:خداوند پيامبران و امامان-اوصياى پيامبران-را در روز جمعه آفريد.

ص: 12


1- -صحيح مسلم(ج 5 ص 5)كتاب الجمعه باب فضل الجمعة،طبقات ابن سعد چاپ اروپا(ج 1 ص 8)،مسند احمد(ج 2 ص 232 و 327 و 540)
2- -اخبار مكه از رقى(ت 223 ه)چاپ 1275 ه ص 31.

در روايات صحيح آمده است كه:

جبرئيل آدم عليه السّلام را به حج برد و انجام مناسك را به وى آموخت.و در برخى آمده است:

پاره ابرى بر جايگاه بيت اللّه سايه افكند،جبرئيل هفت بار آدم عليه السّلام را پيرامون آن طواف داد،سپس او را به صفا و مروه برد و هفت بار بين آن دو سعى[ رفت و آمد]كرد،پس از آن در نهم ذى الحجّة او را به عرفات برد.آدم عليه السّلام در عصر عرفه به سوى خدا تضرع نمود و خداوند توبه اش را پذيرفت.بعد از آن در شب دهم او را به مشعر برد و او در آنجا تا صبح به مناجات با خدا پرداخت.روز دهم او را به منا برد و در آنجا به علامت قبولى توبه،سرش را تراشيد.سپس دوباره به مكه اش بازگردانيد و هفت بار پيرامون خانه طوافش داد.پس از آن براى خدا نماز خواند و بعد از نماز به"صفا و مروه"رفت و هفت بار سعى كرد.خداوند پس از قبول توبه آدم و حوا،دوباره آنان را به هم رسانيد و آدم عليه السّلام را به پيامبرى خويش برگزيد. (1)

دوم-نوح پدر انبيا عليهم السّلام

اشاره

خداى سبحان در سوره نوح فرموده:

إِنّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ... قالَ يا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ... وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً...

ما نوح را به سوى قومش فرستاديم و گفتيم:قوم خود را انذار كن...

نوح گفت:اى قوم!من براى شما بيم دهنده آشكارى هستم كه خدا را بندگى كنيد و از مخالفت او بپرهيزيد و مرا اطاعت نمايند...

و آنان گفتند:خدايان خود را رها نكنيد،و از بت هاى"ودّ و سواع و يغوث و يعوق و

ص: 13


1- -طبقات ابن سعد چاپ اروپا(ج 1 ص 12 و 15 و 26)،مسند احمد(ج 5 ص 178 و 179 و 265)،مسند الطيالسى(حديث 479).در بحار الأنوار(ج 11 ص 167-197)روايات متعدد و مختلفى در كيفيت حج آدم عليه السّلام موجود است.

نسر"دست برنداريد. (1)..

از داستان نوح عليه السّلام در قرآن كريم آنچه به بحث ما تعلق دارد،اين سخن خداى متعال در سوره شورى است كه فرموده است:

شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ...

همان آيينى را فراروى شما قرار داد كه به نوح فرمان داده بود،و آنچه بر تو وحى كرديم و به ابراهيم و موسى و عيسى فرموديم،اين بود كه:دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجاد نكنيد (2)...

شرح كلمات

1-ودّ و سواع و يغوث و نسر:مجلسى رحمه اللّه در كتاب بحار الأنوار از امام صادق عليه السّلام روايتى آورده كه-مضمون آن در كتاب الأصنام ابن كلبى و صحيح بخارى نيز آمده و- خلاصه آن چنين است:

ودّ و سواع و يغوث و نسر،نيكوكاران مؤمن خداپرستى بودند كه چون مردند، مرگشان بر قوم اندوهبار و توان فرسا شد.ابليس ملعون نزد بازماندگان آمد و گفت:من بت هائى شبيه آنان براى شما تهيه مى كنم تا به آنها بنگريد و انس بگيريد و خدا را عبادت نماييد.پس،بت هائى همانند آنان براى ايشان آماده كرد،آنان هم خدا را عبادت و به اين بتها نظاره مى كردند.زمستان و بارندگى كه فرا رسيد بت ها را به درون خانه ها بردند و پيوسته بر عبادت خداى عزيز بودند تا دوران آنان سپرى و فرزندانشان جايگزين شدند و گفتند:يقينا پدران ما اينها را عبادت مى كردند؛پس،به جاى خداوند عزّ و جل،به عبادت آنها پرداختند.و اين همان است كه خداى متعال از قول آنان مى فرمايد: (وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً 3...

ص: 14


1- -نوح1/-3 و 23.
2- -نوح13/

2-وصيّت:وصيت كردن انسان به ديگرى يعنى:سفارش به انجام كارهاى مورد پسندى كه خير و صلاحش را در آنها مى بيند.

وصيت خداوند به چيزى يعنى:فرمان دادن و واجب كردن آن بر بندگانش (1).

تفسير فشرده آيات

خداى سبحان در آيات پيش خبر داد كه،نوح عليه السّلام را نزد قوم خود فرستاد تا آنان را بيم دهد،نوح به ايشان گفت:من بيم دهنده شمايم و مأموريت دارم به شما بگويم:از خدا بترسيد و تنها او را بندگى كنيد،و مرا در اوامر و نواهى خداوند اطاعت كنيد.آنان در پاسخ به يكديگر گفتند:عبادت بت هاتان را رها نكنيد!خداوند در آيات اخير نيز،فرمود:

اى امت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم!خداوند براى شما همان دينى را قرار داد كه براى نوح قرار داده بود،و آنچه بر تو-اى محمّد!-وحى كرديم،همان است كه بر ابراهيم و موسى و عيسى واجب نموديم.سپس فرمود:اين دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجاد نكنيد (2).

آنچه بر اين مطلب دلالت دارد سخن خداى متعال در سوره«صافات»است كه مى فرمايد:

سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ* إِنّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ* ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ* وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ* إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ.

در ميان جهانيان،سلام بر نوح باد*ما اينگونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم* چرا كه او از بندگان با ايمان ما بود*سپس ديگران را غرق كرديم*و ابراهيم از شيعيان او بود*هنگامى كه با قلب سليم به درگاه پروردگارش آمد.

شيعه يعنى:جماعت ثابت تحت فرمان رئيس خود (3).

ص: 15


1- -معجم الفاظ القرآن الكريم،مادّه:وصى.
2- -به تفسير آيه در تفسير تبيان و مجمع البيان مراجعه شود.
3- -به تفسير آيه در تفسير"تبيان"مراجعه شود.

شيعۀ شخص يعنى:پيروان و ياران او (1).

بنابراين،معناى آيه:«ابراهيم از شيعيان و پيروان نوح بود»،اين مى شود كه،ابراهيم عليه السّلام نيز،همان شريعت نوح را پيروى و تبليغ مى نمود.

توضيح بيشتر را-به يارى خدا-در آينده مى آوريم.

سوم-ابراهيم خليل اللّه عليه السّلام

اشاره

از آيات مربوط به بحث ما درباره ابراهيم عليه السّلام آيات زير است:

الف-در سوره حج:

وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ* وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ* لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ .

و هنگامى كه مكان خانه را براى ابراهيم آماده ساختيم و به او گفتيم:چيزى را همتاى من قرار مده،و خانه ام را براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجود كنندگان پاكيزه گردان*و مردم را به حج فراخوان كه پياده و سواره بر مركب هاى لاغر،از هر راه دورى به سوى تو آيند*تا شاهد منافع خود باشند و نام خدا را،در روزهائى معين،بر چهارپايانى كه روزى شان داديم بر زبان آورند. (2)

ب-در سوره بقره:

وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ...* وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ

ص: 16


1- -لسان العرب ماده:"شيع".
2- -حج26/-28.

رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ* رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ .

و هنگامى كه خانه كعبه را بازگشتگاه و مركز امن و امان مردم قرار داديم،و [فرموديم]مقام ابراهيم را نمازگاه خويش گيريد،و ابراهيم و اسماعيل را فرمان داديم كه:خانه مرا براى طواف كنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و ساجدان پاك و پاكيزه نمائيد...*و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه را بالا مى بردند.گفتند:پروردگارا!از ما بپذير كه تو شنوا و دانائى* پروردگارا!ما را مسلمان و فرمانبردار خويش قرار ده،و از دودمان ما امتى فرامانبردار و تسليم خود پديد آور،و شيوه عبادتمان را به ما نشان بده و توبه ما را بپذير كه تو، توبه پذير و مهربانى. (1)

ج-در سوره بقره:

وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ* قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ .

و گفتند:يهودى يا نصرانى شويد تا هدايت يابيد!بگو:بلكه از آيين استوار و ناب ابراهيم پيروى كنيد كه هرگز از مشركان نبود*بگوييد:ما به خدا ايمان آورديم،و به آنچه بر ما نازل شده،و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران نسل او نازل گرديده،و نيز،آنچه به موسى و عيسى و همه انبياء از جانب پروردگارشان داده شده است،ما هيچ يك از آنان را از ديگرى8.

ص: 17


1- -بقره125/-128.

جدا نمى دانيم،و تنها تسليم فرمان خداييم. (1)

د-در سوره آل عمران:

ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ .

ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى،بلكه موحدى خالص و مسلمان بود،و هرگز از مشركان نبود (2).

ه-و نيز در همان سوره:

قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ .

بگو:خدا راست گفته است،پس آيين ناب و خدائى ابراهيم را پيروى كنيد كه هرگز از مشركان نبود (3).

و-در سوره انعام:

قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ .

بگو:پروردگار من مرا به راه راست هدايت كرده است.دينى استوار؛آيين خالص ابراهيم،او هرگز از مشركان نبود (4).

ز-در سوره نحل:

ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ .

سپس به تو وحى فرستاديم كه از آيين ابراهيم كه ايمانى ناب و استوار داشت و/.

ص: 18


1- -بقره135/ و 136.
2- -آل عمران68/.
3- -آل عمران95/.
4- -انعام161/.

از مشركان نبود،پيروى كن (1)

شرح كلمات

1-بوّأنا:هيّأنا:آماده كرديم،تمكن داديم،جاى داديم.

2-اذّن:اعلام كن،فرا بخوان،دعوت نما،كلمه اذان از همين ريشه است.

3-رجالا:در حال پياده،كسى كه وسيله سوارى ندارد،راجل يعنى پياده.

4-البهيمة:هر گونه چهارپا.

5-ضامر:شتر كم گوشت لاغراندام.

6-فجّ:درّه ميان كوهها.

7-مثابة:مكانى كه مردم به آن مراجعه مى كنند، (وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ) يعنى:خانه را محل مراجعه و روى آورى حجاج قرار داديم تا گروه گروه به سوى آن بيايند.

و نيز ممكن است جايگاه ثواب باشد،يعنى:مردم با انجام مناسك حج و عمره به ثواب و پاداش مى رسند،و جايگاه امن و امان ايشان است.

8-مناسكنا:عباداتنا:"نسك":عبادت براى خدا،و عملى كه باعث نزديك شدن به خدا مى شود،مانند:ذبح قربانى در حج كه به حيوان ذبح شده"نسيكه"گويند"منسك":

جايگاه عبادت و"مناسك":اعمال حج و زمان و مكان آن در عرفات و مشعر و منى و غير آن است.

9-مقام ابراهيم:سنگى است بر روى زمين مقابل كعبه با اثر گامهاى ابراهيم عليه السّلام بر آن

10-حنيف:استوار،ناب و خالص،گراينده از گمراهى به استقامت.نام شريعت حضرت ابراهيم عليه السّلام"حنيفيه"است.

11-قيما،قيم و قيّم:ثابت مستقيم و بدور از هر گونه كژى.

12-ملة:دين،حق باشد يا باطل،بنابراين، هرگاه به خدا و پيامبران و مسلمانان نسبت

ص: 19


1- -نحل123/.

داده شود،مقصود دين حق است.

تفسير خلاصه آيات

خداوند مى فرمايد:اى پيامبر!به يادآور هنگامى كه ابراهيم را بر جايگاه خانه آگاه كرديم تا آن را بنا كند،و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل خانه را بنا مى كردند و پروردگارشان را مى خواندند و مى گفتند:پروردگارا از ما بپذير،و ما را تسليم خود قرار ده،و از دودمان ما امتى تسليم خويش پديد آر،و شيوۀ عبادتمان را به ما نشان بده،و خداى سبحان دعاى آنان را پذيرفت،ابراهيم عليه السّلام در خواب ديد كه پسرش اسماعيل را در راه خدا قربانى مى كند. (1)اسماعيل در اين زمان به سن رشد كافى رسيده بود و با پدر در بناى خانه همكارى داشت،ابراهيم عليه السّلام اسماعيل را از آنچه ديده بود آگاه كرد،او گفت:پدر جان!هر چه بدان مأمورى انجام ده كه به زودى-اگر خدا بخواهد-مرا از شكيبايان مى يابى،پس هنگامى كه تسليم فرمان خدا شدند،و ابراهيم فرزندش اسماعيل را بر زمين خوابانيد تا او را در راه خدا قربانى كند،خداوند ندايش داد:اى ابراهيم!آن خواب را به راستى رساندى! چرا كه او شروع به ذبح كردن اسماعيل نمود،و اين همان چيزى بود كه در خواب مشاهده مى كرد،او در خواب نديده بود كه فرزند را ذبح كرده است،و در همان حال بود كه خداوند در فداى اسماعيل قوچى را فراروى ابراهيم قرار داد كه در منى آن را قربانى كرد.

خداى متعال ابراهيم را فرمان داد تا دعوت براى حج را اعلان دارد و به مردم خبر دهد كه به زودى پياده و سواره و از راههاى دور به حج خواهند آمد،و خداوند اين خانه را براى مردم جايگاه امن و تحصيل ثواب قرار داده است.و فرمان داده تا مردم نمازگاه خود را از مقام ابراهيم برگيرند.

خداى سبحان در آيات ديگر از ملّت و دين ابراهيم عليه السّلام خبر مى دهد و مى فرمايد:

ابراهيم مسلمانى خالص و استوار بود،او نه مشرك بود و نه يهودى و نه نصرانى-چنانكه برخى اهل كتاب پنداشته اند-خداوند ما را فرمان داده تا آيين ابراهيم عليه السّلام را پيروى نمائيم،

ص: 20


1- -آنچه پيامبر در خواب مى بيند نوعى از انواع وحى است.

و پيامبر را به اين كار ويژگى بخشيده و به او فرموده تا بگويد:

پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است،دين قيّم و ملت ابراهيم پاك نهاد روى گردان از شرك به اسلام!و از جمله پيرويهاى خاتم انبياء از شريعت جدش ابراهيم عليه السّلام آوردن مناسك حج به شيوه اى است كه او دستور داده،امت رسول خدا نيز چنين مى كنند و مناسك حج را چنان به جا مى آورند كه ابراهيم خليل الرحمن آورده است.

نتيجه بحث

روز جمعه بر آدم عليه السّلام و هر كه در دوران او مى زيست مبارك بود.اين روز بر خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امت او نيز،تا هميشه روزگار مبارك مى باشد.

حج بيت اللّه را آدم عليه السّلام و ابراهيم عليه السّلام و خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و پيروان ايشان تا به امروز به جاى آوردند،و بدين گونه تا هميشه روزگار انجام خواهند داد.همچنين براى پيروان خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همان دينى را مقرر داشت كه به نوح فرموده بود،و ابراهيم عليه السّلام پيرو نوح و تابع شريعت او بود،بدين خاطر نيز خداى سبحان خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امت او را فرمان داد تا پيرو شريعت ابراهيم و دين استوار او باشند.

هيچ گونه اختلافى در شرايع پيامبران از آدم تا خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيست،آنچه هست تجديد شريعت سابق با شريعت لاحق و گاهى اكمال آن است.قبلا گذشت كه آدم عليه السّلام حج گزارد،و ابراهيم عليه السّلام با بناى كعبه برخى نشانه هاى حج را تجديد كرد،و خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با تعيين ميقات هاى احرام و برگرفتن نمازگاه از مقام ابراهيم عليه السّلام و روشن ساختن ساير نشانه ها،آن را تكميل كرد.

خداى سبحان از احكام اسلام آنچه را كه انسان آن روزين نياز داشت براى آدم عليه السّلام فرستاد،انسانى كه بر زراعت و دام خود مى زيست و از شهر و تمدن بدور بود.

هنگامى كه نسل آدميان فزونى گرفت و در عصر نوح آباديها بنا كردند و در شهرهاى بزرگ سكنى گزيدند و نيازمند قانونمندى گسترده تر در اندازه هاى انسان متمدن شدند -انسانى با نيازهاى بسيار در امر تجارت و جامعه و مشكلات گوناگونى كه ساكنان شهرهاى بزرگ دارند-خداوند هم آنچه از احكام اسلام را كه نياز داشتند بر نوح عليه السّلام نازل فرمود تا

ص: 21

حاجات آنان را رفع نمايد،همانند آنچه بر خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از اينگونه احكام متناسب با نياز زمان فرو فرستاد.

امت هاى گذشته معمولا پس از انبياى خود منحرف و به شرك روى مى آوردند.چنانكه كار اولاد آدم در عصر نوح به عبادت بتها انجاميد،در چنين حالتى پيامبر ابتدا همه را به توحيد خداى خالق و ترك عبادت بتها دعوت مى كند.چنانكه كار نوح و ابراهيم و ساير پيامبران تا خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين بود و آن حضرت در بازارهاى عرب و خيام حاجيان رفت و آمد كرده و مى فرمود:بگوئيد:"لا اله الا الله"و رستگار شويد!

در ميان برخى امتها گاهى رهبر سركش و طاغوت آنان ادّعاى"ربوبيت"هم مى كرد.

چنانكه نمرود سركش با ابراهيم عليه السّلام درباره پروردگارش احتجاج كرد،و فرعون سركش "أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى" گفت.در چنين حالاتى پيامبر خدا دعوت را از توحيد ربوبى آغاز مى كند، چنانكه ابراهيم عليه السّلام به نمرود فرمود:ربّى الذي يحيى و يميت پروردگار من آن است كه زنده مى كند و مى ميراند.

و موسى عليه السّلام به فرعون فرمود:ربّنا الّذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده،سپس هدايت كرده است. (1)شرح اين سخن موسى به فرعون،در سوره"أعلى"آمده است:

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى* اَلَّذِي خَلَقَ فَسَوّى* وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى* وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعى* فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى .

منزّه شمار نام پروردگار بلندمرتبه ات را*همان كه آفريد و منظم كرد*و همان كه اندازه گيرى كرد و هدايت نمود*و آنكه چراگاه را پديد آورد*سپس آن را خشك و تيره قرار داد. (2)

و در سوره اعراف كه فرموده:

إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ .5.

ص: 22


1- -طه50/.
2- -اعلى1/-5.

پروردگار شما اللّه است،همان كه آسمان و زمين را آفريد (1).

بنابراين،برخى امتهاى گذشته در اصل عقيده توحيدى منحرف مى شدند،مانند قوم نوح و ابراهيم و...و برخى در عمل از اسلام منحرف مى گرديدند،مانند كار قوم لوط و شعيب.

اگر آنچه را كه در قرآن كريم و روايات پيامبر و آثار انبيا و اخبار آنان در مدارك اسلامى است بررسى كنيم،در مى يابيم كه پيامبر پسين تجديدكننده شريعت نازلۀ خداوند بر پيامبر پيشين بوده است.شريعتى كه از طرف امتها مندرس و تحريف مى شده است.بدين خاطر،خداوند ما را فرمان داده تا بگوئيم:

آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ .

بگوئيد:ما به خدا ايمان آورديم،و به آنچه بر ما نازل شده،و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران نسل او نازل گرديده،و نيز،آنچه به موسى و عيسى و همه انبيا از جانب پروردگارشان داده شده است.ما هيچ يك از آنان را از ديگرى جدا نمى دانيم،ما تنها تسليم فرمان خداييم (2).

ممكن است كسى بپرسد:اگر شرايع پيامبران بدين گونه است كه شما بيان داشتيد،پس معناى"نسخ"در شرايع انبيا عليهم السّلام چيست كه خداوند فرموده:

ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .

هر حكمى را"نسخ"و يا نسخ آن را به تأخير اندازيم،بهتر از آن يا همانند آن را مى آوريم.آيا نمى دانستى كه خداوند بر هر چيز تواناست (3)؟!

و نيز معناى"تبديل"در اين سخن خداى متعال چيست كه فرموده:/.

ص: 23


1- -اعراف54/.
2- -بقره136/.
3- -بقره106/.

وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ .

و هنگامى كه آيه اى را به آيه ديگر مبدّل كنيم[ حكمى را نسخ نمائيم]-و خدا بهتر مى داند چه حكمى را نازل نمايد-مى گويند:تو افترا مى بندى،بلكه بيشترشان نمى دانند (1)!

در پاسخ مى گوئيم:بحث در اينجا پيرامون دو موضوع است:

1-اصطلاح"نسخ"و اصطلاح"آية".2-معناى آيات مذكور.كه-به يارى خدا-در مبحث آينده آن را بررسى مى نمائيم:/.

ص: 24


1- -نحل101/.

اصطلاح نسخ و آية و معناى آنها

نخست-نسخ

نسخ در لغت،از بين بردن چيزى با چيز ديگر است كه پس از آن مى آيد.مثلا مى گويند:نسخت الشّمس الظلّ:خورشيد سايه را از بين برد.

نسخ در اصطلاح اسلامى،از بين بردن احكام يك شريعت با احكام شريعت ديگر است،مانند:نسخ برخى احكام شرايع گذشته با احكامى كه در شريعت خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده است.همچنين،نسخ حكم موقت با حكم دائم در شريعت خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مانند:حكم ارث بردن از يكديگر بر اساس عقد اخوت ميان مهاجرين و انصار پيش از فتح مكه در مدينه،كه با حكم ارث بردن خويشاوندان از يكديگر پس از فتح مكه،نسخ گرديد (1).

دوم-آية

اشاره

آية در اصطلاح اسلامى لفظى است مشترك ميان سه معنى:

1-به معناى معجزه انبيا،چنانكه در سوره نمل به موسى بن عمران مى فرمايد:

وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى

ص: 25


1- -تفسير طبرى(جلد 10 ص 26 و 27)و تفسير ابن كثير(جلد 2 ص 328 و 221)و تفسير الدر المنثور(جلد 2 ص 207)

فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ...

دستت را در گريبان ببر تا سفيد و درخشنده بى عيب بيرون آيد،اين در زمره معجزات نه گانه اى است كه تو با آنها به سوى فرعون و قومش فرستاده مى شوى (1)...

2-تركيبى از الفاظ قرآنى كه با شماره مشخص شده اند،چنانكه در سوره نمل مى فرمايد:

طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ .

طا،سين.اين آيه هاى قرآن و كتابى مبين است.

3-بخش يا بخش هائى از كتاب خدا كه حكمى از احكام شريعت را بيان مى كند (2).

پس،ملاحظه شد كه مقصود از نامگذارى بخشى از قرآن به"آيه"مدلول و معناى آن، يعنى حكمى است كه در آن بخش آمده،و"نسخ"متوجه همان حكم است،و الفاظ قرآنى دربردارنده آن حكم را شامل نمى شود.

و نيز،دانسته شد كه معنى در لفظ مشترك با قرينه اى كه در كلام است و بر مقصود دلالت دارد،مشخص مى شود.

***

اين معناى"نسخ و آية"در اصطلاح اسلامى بود،اما تفسير دو آيه مورد بحث:

تفسير آيه نسخ

آيه نسخ در ضمن آيات(40-152)سوره بقره آمده كه آنچه مربوط به بحث ماست مى آوريم:

يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ

ص: 26


1- -نمل12/.
2- -شرح مفصل آن در بحث مصطلحات(القرآن الكريم و روايات المدرستين)جلد دوم آمده است.

بِعَهْدِكُمْ وَ إِيّايَ فَارْهَبُونِ* وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ إِيّايَ فَاتَّقُونِ* وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ*... يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ* وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ*... وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ .

اى بنى اسرائيل!نعمت هائى را كه به شما ارزانى داشتم به ياد آوريد!و به پيمانى كه با من بسته ايد وفا كنيد،تا من نيز به پيمان شما وفا كنم،و تنها از من بترسيد*و به آنچه فرستاده ام ايمان بياوريد كه نشانه هاى آن با آنچه در كتب شماست مطابقت دارد،و شما نخستين كافر به آن نباشيد،و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد،و تنها از من بترسيد*و حق را با باطل نياميزيد،و حقيقت را كه مى دانيد كتمان نكنيد*...اى بنى اسرائيل!نعمت هائى را كه ارزانى تان داشتم و شما را بر جهانيان برترى بخشيدم،به ياد آوريد*و بترسيد از روزى كه هيچ كس،ديگرى را به كار نيايد و هيچ شفاعتى از كسى پذيرفته نشود و هيچ غرامتى از كسى قبول نگردد،و به هيچ روى يارى نخواهند شد*...و به ياد آوريد زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم،و كوه طور را بالاى سر شما قرار داديم،آنچه را به شما داده ايم،با قدرت بگيريد،و آنچه در آن است به ياد داشته باشيد شايد پرهيزكار شويد (1).

وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ* وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ3.

ص: 27


1- -بقره40/-63.

بَلْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً ما يُؤْمِنُونَ* وَ لَمّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكافِرِينَ* بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ* وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ* وَ لَقَدْ جاءَكُمْ مُوسى بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ .

ما به موسى كتاب داديم،و از پى او پيامبران فرستاديم،و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم،و او را با روح القدس تأييد كرديم.آيا چنين نيست كه هرگاه پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد،سركشى كرديد،گروهى را تكذيب نموده و جمعى را به قتل رسانديد؟!*و گفتند:دلهاى ما در غلاف است!نه،بلكه خداوند آنان را به خاطر كفرشان از رحمت خود دور ساخته،و خيلى كم ايمان مى آورند*و هنگامى كه از طرف خداوند،كتابى بر ايشان آمد كه موافق نشانه هائى بود كه با خود داشتند،و پيش از اين،به خود نويد پيروزى بر كافران مى دادند،با اين همه،آنگاه كه اين كتاب،و پيامبر شناخته شده نزد آنها آمد،به او كافر شدند؛پس لعنت خدا بر كافران باد*خيلى بد خود را فروختند كه به ناروا به آيات نازله خدا كافر شدند،و از اينكه خداوند به هر كس از بندگانش كه بخواهد،آيات خود را مى فرستد،معترض بودند،از اين رو به خشمى افزون بر خشم ديگر گرفتار آمدند،و كافران را عذابى است خواركننده*و چون به آنان گفته شود:به آنچه خداوند فرستاده ايمان بياوريد، مى گويند:ما به آنچه بر خودمان نازل شده ايمان مى آوريم،و به غير آن كافر مى شوند،در حالى كه حق است،و كتابشان را هم تصديق مى كند،بگو:اگر شما

ص: 28

ايمان داريد پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين مى كشتيد؟!*و موسى آن همه معجزات را براى شما آورد.و شما پس از او ستمكارانه گوساله را برگرفتيد. (1)

...وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ*... وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ*...* ما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ* ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .

...ما نشانه هاى روشنى براى تو فرستاديم؛و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمى ورزد*...و اگر آنان ايمان آورده و پرهيزكار مى شدند،پاداشى كه نزد خداست براى آنان بهتر بود،اگر مى دانستند*...*...كافران اهل كتاب و مشركان،دوست ندارند كه از سوى خداوند،خير و بركتى بر شما نازل گردد،در حالى كه خداوند،رحمت خود را به هر كس بخواهد اختصاص مى دهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است*هر حكمى را نسخ كنيم يا نسخ آن را به تأخير اندازيم،بهتر از آن،يا همانند آن را مى آوريم.آيا نمى دانستى كه خداوند بر هر چيز تواناست؟! (2)

...وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ*... وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ* بَلى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ*... وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ6.

ص: 29


1- -بقره87/-92.
2- -بقره99/-106.

اَلنَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ .

بسيارى از اهل كتاب،از روى حسد-كه در جانشان ريشه كرده-آرزو دارند شما را بعد از اسلام و ايمان،به كفر بازگردانند،با اينكه حق براى آنها كاملا روشن شده است*...و گفتند:هيچ كس جز يهود يا نصارى،هرگز داخل بهشت نخواهد شد.اين آرزوى آنهاست،بگو:اگر راست مى گوئيد،دليل خود را بياوريد*آرى،هر كس كه روى خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مى شوند*...هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا از آيين آنان پيروى كنى،بگو:هدايت،تنها هدايت الهى است.و اگر از تمايلات آنان پيروى كنى-بعد از آنكه آگاه شده اى-هيچ يار و ياورى از سوى خدا نخواهى داشت. (1)

...يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ* وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ .

...اى بنى اسرائيل!نعمت هائى را كه به شما ارزانى داشتم و شما را بر جهانيان برترى بخشيدم به ياد آوريد*و بترسيد از روزى كه هيچ كس ديگرى را به كار نيايد،و غرامتى از كسى پذيرفته نشود.و شفاعت سودش نرساند،و به هيچ روى يارى نگردند (2).

خداوند،پس از بيان اين آيات،با تمهيد مقدمه اى كه برخى از آن را در گذشته درباره قيام ابراهيم و اسماعيل بر ساختن كعبه آورديم،و فرمود:

الف- وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ...3.

ص: 30


1- -بقره109/-120.
2- -بقره122/ و 123.

و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى كعبه را بالا مى بردند (1)...

ب- وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْناً...

و هنگامى كه خانه را محل مراجعه و مركز امن و امان مردمان قرار داديم (2)...

ج- وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ .

و به ابراهيم و اسماعيل فرموديم:خانه مرا براى طواف كنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان،پاك و پاكيزه نمائيد (3).

خداوند،با چنين تمهيدى،موضوع مورد"نسخ"را معين مى كند،و مى فرمايد:

قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا يَعْمَلُونَ* وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ...* اَلَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ .

ما نگاه هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان مى بينيم!و يقينا تو را به سوى قبله اى كه دوستش دارى بازمى گردانيم ،پس،روى خود را به سوى مسجد الحرام بگردان،و هر جا كه باشيد روى خود را به سوى آن كنيد،به يقين آنانى كه كتاب آسمانى داده شده اند،به خوبى مى دانند اين فرمان حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده،و خداوند از آنچه مى كنند غافل نيست* سوگند كه اگر براى اهل كتاب هر گونه آيه اى بياورى،از قبله تو پيروى نخواهند كرد؛و تو نيز از قبله آنها پيروى نمى كنى...*آنان كه كتاب آسمانى شان/.

ص: 31


1- -بقره127/.
2- -بقره125/.
3- -بقره125/.

داده ايم،او[ پيامبر]را،همچون فرزندان خود مى شناسند،براستى كه جمعى از ايشان حق را دانسته كتمان مى كنند. (1)

خداوند از جدال اهل كتاب با مسلمانان درباره عوض شدن قبله نيز،خبر داده و مى فرمايد:

سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلاّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ*... وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَ ما كانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ .

به زودى سفيهان مردم مى گويند:چه چيز آنان را از قبله اى كه بر آن بودند بازگردانيد؟بگو:مشرق و مغرب از آن خداست و خداوند هر كس را كه بخواهد به راه راست هدايت مى كند*...ما آن قبله اى را كه قبلا بر آن بودى تنها براى اين قرار داديم تا افرادى كه از پيامبر پيروى مى كنند،از كسانى كه به جاهليت بازمى گردند ،مشخص شوند،و راستى را كه اين حكم-جز بر كسانى كه خداوند هدايتشان كرده-دشوار بود.و خدا هرگز ايمان شما را ضايع نمى گرداند،زيرا خداوند نسبت به مردم رئوف و مهربان است (2).

تفسير آيه تبديل

آيه تبديل در ضمن مجموعه اى از آيات(101 تا 124)سوره نحل آمده است (3)كه ما آنچه را به اين بحث اختصاص دارد مى آوريم.خداوند مى فرمايد:

وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ

ص: 32


1- -بقره144/-146.
2- -بقره142/ و 143
3- -شرح بيشتر بحث و مدارك آن را در بحث"مصطلحات اسلامى"(القرآن الكريم و روايات المدرستين)جلد اول مى يابيد.

أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ* قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ،بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ*... إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ*... فَكُلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيّاهُ تَعْبُدُونَ* إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ* وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ* وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ...*... ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ* إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ...

و هنگامى كه آيه اى را به آيه ديگر مبدّل كنيم[ حكمى را جايگزين حكمى نمائيم]و خدا بهتر مى داند چه حكمى را نازل كند،مى گويند:تو افترا مى بندى! نه،بلكه بيشترشان نمى دانند*بگو:روح القدس آن را از جانب پروردگارت به حق نازل كرده،تا افراد با ايمان را ثابت قدم بدارد،و هدايت و بشارتى براى مسلمانان باشد*...تنها كسانى افترا مى بندند كه به آيات خدا ايمان ندارند؛ آنها خود درغگويان واقعى هستند*...پس،از آنچه خدا روزى تان كرده است،حلال و پاكيزه بخوريد؛و شكر نعمت خدا را به جا آوريد اگر او را مى پرستيد*خداوند،تنها مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را با نام غير خدا سر بريده اند،بر شما حرام كرده است؛اما كسى كه ناچار شود،در حالى كه تجاوز و تعدى از حد ننمايد،خداوند بخشنده و مهربان است*و به خاطر دروغى كه بر زبانتان جارى مى شود،نگوئيد:«اين حلال است و آن حرام»،تا بر خدا افترا بنديد،يقينا كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند،رستگار نخواهند شد* آنچه را پيش از اين براى تو شرح داديم،بر يهود حرام كرديم...*...سپس بر تو وحى فرستاديم كه از آيين ابراهيم-كه ايمانى ناب و استوار داشت و از

ص: 33

مشركان نبود-پيروى كن*روز شنبه فقط بر عليه كسانى بود كه در آن اختلاف كردند... (1)

اما آنچه را خداوند در گذشته براى پيامبر حكايت كرده بود و در آيه 118 اين سوره يادآورى فرموده،اينهاست:

الف-آيه 93 سوره آل عمران:

كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى نَفْسِهِ .

همه غذاها براى بنى اسرائيل حلال بود،جز آنچه اسرائيل[ يعقوب]بر خود حرام كرده بود.

ب-آيه 146 سوره انعام:

وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُما إِلاّ ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما أَوِ الْحَوايا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَ إِنّا لَصادِقُونَ .

و بر يهودان هر حيوان ناخن دار[ حيواناتى كه سم يكپارچه دارند]را حرام كرديم،و از گاو و گوسفند،پيه و چربى آنها را بر ايشان تحريم نموديم؛مگر چربيهائى كه بر پشت آنها قرار دارد،و يا در دو طرف پهلوهاست،و يا آنها كه با استخوان آميخته است؛اين كيفر را به خاطر ستمكارى شان به آنها داديم؛و ما راستگو هستيم.

شرح كلمات

1- مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ :يعنى صفات قرآن و صفات پيامبر،اخبار تورات را درباره بعثت پيامبر و فرستادن قرآن بر او،تصديق مى كند،مانند آنچه در باب سى و سوم از سفر تثنيه تورات(چاپ ريچارد و اطس لندن 1831 ميلادى به زبان عربى)آمده و ترجمه آن

ص: 34


1- -نحل101/-124.

چنين است:

اين است دعاى خيرى كه موسى مرد خدا پيش از مردن بر بنى اسرائيل خواند و گفت:خداوند از سينا برآمد و از ساعير نورافشان شد و از كوه فاران آشكار گشت و با او هزاران نفر از پاكان،در دست راستش شريعتى آتشين است.

مردمان را دوست داشت،همه پاكان در دست او هستند.آنان كه به او نزديكترند تعليم او را مى پذيرند.موسى ما را به سنتى فرمان داد كه ميراث جماعت يعقوب باشد.

همين نص(در چاپ ريچارد و اطس لندن 1839 ميلادى به زبان فارسى)چنين است:

باب سي و سيوم 1 و اينست دعاي خير كه موسى مرد خدا قبل از مردن بر بني اسرائيل خواند

2 و گفت كه خداوند از سيناى برآمد و از سعير نمودار گشت و از كوه فاران نورافشان شد و با ده هزار مقرّبان ورود نمود و از دست راستش شريعتي آتشين براى ايشان رسيد

3 بلكه تبائل را دوست داشت و همگى مقدّساتش در قبضۀ تو هستند و مقرّبان پاي تو بوده تعليم ترا خواهند پذيرفت

4 موسى ما را بشريعتي امر كرد كه ميراث بني يعقوب باشد

همين نص در چاپ دانشگاه اكسفورد (1)لندن(بدون تاريخ چاپ)در ص 184 چنيند.

ص: 35


1- -اين چاپ با رنگ سرخ و سياه-فقط در بخش عهد جديد-مشخص مى باشد.

آمده است:

CHAPTER 33 AND this is the blessing,where with Moses the man of God blessed the children of Israel before his death.

2 And he said,The LORD came from Sinai,and rose up from Seir unto them;he shined forth from mount Paran.and'he came with ten thousands of saints:from his right hand went,a fiery law for them.

3 Yea,he loved the people;all his saints are in thy hand:and they sat down at thy feet;every one shall receive of thy words.

4 Moses commanded us a law.even the inheritance of the congregation of Jacob.

اين نص با آنچه به زبان فارسى آورديم يكسان است.

در اين نص آمده است:(او با ده هزار از مقرّبان آمد)يعنى عدد هزاران را معين كرده است،چه،در نص اول بدون آنكه تعداد هزاران را معين كند آمده بود:(با او هزاران نفر از پاكان)زيرا،آنكه از غار حراء در فاران ظهور كرد و سپس با ده هزار نفر به سرزمين فاران يعنى مكه آمد،خاتم انبيا محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است،و اهل كتاب اين نص را در عصر حاضر تحريف كردند تا بشارات تورات به بعثت خاتم انبيا را كتمان كنند،و ما اين را در بحث تمهيدى پنجم از جلد دوم كتاب(يكصد و پنجاه صحابى ساختگى)شرح داده ايم.

نتيجه بحث در تفسير «مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ»

اين باب تورات با صراحت مى گويد:موسى بن عمران عليه السّلام پيش از مرگ خود در وصيتش به بنى اسرائيل گفته است:

پروردگار عالميان تورات را در كوه سينا فرستاد و انجيل را در كوه سعير و قرآن را در كوه فاران-مكه-سپس ويژگيهاى شريعت سوم را برشمرده و فرموده:

او به مكه در مى آيد در حالى كه ده هزار نفر از مقربان با اويند،و اين همان ده هزار نفر سپاهيان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در فتح مكه هستند.و اينكه شريعت سوّم شريعت جهاد است.

و اينكه امت او تعليماتش را مى پذيرند،و در اين تصريح اشاره به موضع گيرى

ص: 36

بنى اسرائيل دارد كه به انحراف افتادند و گوساله پرست شدند و با پيامبرشان موسى عليه السّلام و ساير انبياى خود مجادله كردند و...كه در قرآن و تورات از آن ياد شده است.

ما در اينجا به اندكى از بسيار بسنده مى كنيم؛چه،اگر بخواهيم همه بشاراتى را كه درباره بعثت خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده و-با همه تحريفاتى كه در آن انجام داده اند-در باقى مانده كتابهاى آسمانى به دست ما رسيده،و در عصر خاتم انبيا نزد اهل كتاب بوده،اگر بخواهيم همه آنها را عرضه كنيم،اين بحث به درازا مى كشد.آرى،به سبب همين بشارات است كه خداى سبحان در چند آيه بعد مى فرمايد:

اَلَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ .

كسانى كه به آنان كتاب آسمانى داده ايم او[ پيامبر]را همچون فرزندان خود مى شناسد؛براستى كه گروهى از آنان،حق را دانسته كتمان مى كنند (1)!

بنابراين،مسلم است كه بعثت خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با قرآن،و صفات ويژه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امت او،تصديقى است بر همان چيزهائى كه نزد اهل كتاب در تورات و انجيل است.و سپاس و حمد پروردگار عالميان است.

2- لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ :يعنى حق و باطل را در هم نياميزيد تا حقيقت را بپوشاند،يا اينكه حق را با باطل نپوشانيد تا آن را مشكوك جلوه دهيد.

3-عدل:فدا،عوض دادن براى رهائى.

4-قفّينا:پشت سر هم فرستاديم.يعنى يكى پس از ديگرى را رسالت داديم.

5-غلف:جمع اغلف:چيزى كه در غلاف و پوشش باشد.

6-يستفتحون:پيروزى مى خواستند،پيروزى بر دشمن در جنگ،يعنى اهل كتاب با ذكر نام پيامبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و شفيع قرار دادن آن حضرت نزد خدا پيروزى مى جستند (2).

7-ننسها:نؤخّرها:آن را به تأخير اندازيم،"ننسها"بايد مخفف"ننسئها"از مادّهد.

ص: 37


1- -بقره146/.
2- -به تفسير آيه در تفسير طبرى مراجعه شود.

نسأ باشد،يعنى:هر حكمى را نسخ كنيم يا نسخ آن را به تأخير اندازيم،بهتر از آن يا همانند آن را مى آوريم.

"ننسها"نمى تواند مخفّف"ننسيها"از ماده"نسى"به معناى نسيان و فراموشى باشد تا معنى چنين شود كه:قرائت هر آيه از قرآن را از ياد مردم ببريم،بهتر از آن يا همانند آن را مى آوريم!-چنانكه برخى آن را اينگونه تفسير كرده اند- (1)زيرا:

الف-خداى متعال خود حفظ قرآن را از فراموشى و نسيان ضمانت كرده،و فرموده:

(سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى) ما به زودى قرآن را بر تو مى خوانيم و تو هرگز فراموش نخواهى كرد.

ب-هيچ گونه مصلحتى در اينكه آن را از ياد مردم ببرد نيست،خداوند آياتى را كه خود فرستاده تا مردم بخوانند چرا از يادشان ببرد؟!

8-هادوا و هودا:هادوا:يهودى شدند،هودا:جمع هائد يعنى يهوديان.

9- فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ :يعنى خداوند شما را در آن زمان بر فرعونيان مصر و عمالقه و ديگر مردمان شام برترى داد.

10-شطر:شطر را چند معنى است كه از جمله آنها،"جهت"و"سوى"است.

11- ما كانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ :خداوند هرگز نمازهائى را كه-پيش از تحويل قبله- به سوى بيت المقدس گزارده ايد تباه نمى كند.

12- إِذا بَدَّلْنا : هرگاه جايگزين كنيم،حكمى را به حكم ديگر بدل كنيم.

فرق بين عوض و بدل آن است كه:عوض قيمت جنس است و بدل جايگزين اصل مى گردد.

13- بِرُوحِ الْقُدُسِ :فرشته اى كه خداوند قرآن و احكام و تفسير آن را به وسيله او بر پيامبر مى فرستد.

14- ذِي ظُفُرٍ :ناخن دار و در اينجا مقصود هر حيوانى است كه سم آن شكاف ندارد، مانند:شتر و شتر مرغ و اردك و غاز-و اللّه اعلم.

15- اَلْحَوايا :روده هاد.

ص: 38


1- -به تفسير قرطبى و طبرى و روايت آن دو از سعد بن ابى وقاص در تفسير آيه،مراجعه شود.

16- مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ :آنچه با استخوان ممزوج شده.

تفسير آيات

نخست-آيه تبديل،آيه اى كه در ضمن آيات مكى سوره نمل آمده است:

خداوند سبحان در اين آيات فرموده:

هرگاه آيه اى را جايگزين آيه ديگر كنيم،يعنى حكمى از شريعت سابق را برداشته و حكم ديگرى را كه در قران آمده به جاى آن بگذاريم،به رسول ما مى گويند:تو دروغزنى!

اى پيامبر!بگو:احكام قرآنى را فرشته مخصوص از جانب خدا به حق مى آورد تا مؤمنان را بر ايمان خود ثابت قدم بدارد،و براى مسلمانان هدايت و بشارت باشد.تو دروغزن نيستى!دروغزن كسانى هستند كه به آيات خدا ايمان نمى آورند-يعنى مشركان- آنان خودشان دروغگويانند!

خداوند پس از اين،مورد نزاع را شرح داده و مى فرمايد:از آنچه روزى تان داده ايم، مانند:گوشت شتر و چربى هاى حيوان و امثال آن را كه بر بنى اسرائيل حرام كرده بوديم، حلال و پاكيزه،بخوريد،زيرا خداوند آنها را بر شما حرام نكرده،بلكه تنها خوردن مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه براى غير خدا قربانى كنند،بر شما حرام كرده-مگر براى مضطر كه ناچار از خوردن باشد-اينهاست كه بر شما حرام شده،شما از پيش خود نگوئيد:

"اين حرام و آن حلال است"،چنانكه مشركان مى گفتند و خداوند در سوره انعام (138-140)از آن خبر داده است.اينها كار مشركان است.امّا يهود،خداوند بر آنان حرامهاى ويژه اى قرار داده كه در آيه(146)سوره انعام آمده است.

اما تو اى پيامبر!ما به تو وحى كرديم:در حلال و حرام پيرو ملّت ابراهيم باش،و از جمله امورى كه در شريعت ابراهيم بود،روز جمعه روز استراحت هفته است،اما شنبه را تنها بر بنى اسرائيل تعطيل كرديم و كار در آن بر ايشان حرام بود،چنانكه در آيه(163) سوره اعراف آمده است.

بنابر آنچه آورديم،معناى تبديل آيه در اينجا،تنها تبديل برخى احكام تورات با احكام قرآن،و بازگشت به شريعت ابراهيم خليل عليه السّلام است.

ص: 39

آنچه بيان ما را تأكيد مى كند،فرموده خداى سبحان است كه مى فرمايد: وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ... قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ.. .قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ زيرا،ضمير مذكّر در نزّله به معناى(آية)يعنى به"حكم"بازمى گردد ،و اگر بحث بر محور تبديل آيه اى بود كه جزء سوره است،شايسته آن بود كه خداى سبحان مى فرمود:قل نزّلها روح القدس يعنى ضمير مؤنث مى آورد نه مذكّر![دقت كنيد!]

دوم-آيه نسخ،آيه اى كه در بين آيات مدنى سوره بقره آمده است:

خداى متعال در اين آيات فرموده:

اى بنى اسرائيل!نعمت هاى خدا را بر خود به ياد آوريد و به پيمان او وفا كنيد،پيمانى كه گاه فرستادن تورات به شما فرمود:"آنچه به شما داديم پرتوان بگيريد و آنچه را در آن است ياد كنيد"،و در آن بشارت بعثت خاتم انبيا بود.به پيمان خود با خدا وفا كنيد تا خداوند نيز،به عهدى كه با شما بسته وفا نمايد،و نعمتش را در دنيا و آخرت بر شما فزونى بخشد.به آنچه بر خاتم رسولان فرستاديم ايمان آوريد كه او درستى آنچه را نزد شما، در كتابهاى خداست،همه را اثبات مى كند.حق را كتمان نكنيد،و آن را دانسته با باطل نپوشانيد.خداوند به موسى عليه السّلام كتاب داد و پس از او نيز،رسولانى فرستاد كه عيسى بن مريم از آنان بود،همو كه با براهين روشن و با روح القدس تأييدش فرمود.آيا چنين نيست كه هر زمان پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد،تكبّر ورزيديد،عده اى را دروغزن ناميديد و جمعى را به قتل رسانديد؟!و گفتيد:دلهاى ما در غلاف است،و اين چيزها را نمى فهميم!حالا هم كه قرآن از سوى خدا براى شما آمده،و اخبارى را كه نزد شماست محقق مى كند به آن كافر مى شويد، درحالى كه پيش از اين،براى پيروزى بر كفار،نام او را شفيع خود قرار مى داديد،حال كه پيامبر آمده و شما او را شناخته ايد،به او و به آنچه خدا وحى كرده كافر شديد!خود را به بهاى بدى فروختيد كه به آنچه خدا فرستاده كافر شديد،كافر شديد كه چرا خداوند پيامبرى را در نسل اسماعيل قرار داده و در ذريّه يعقوب نگذارده؟ پس به غضب خدا گرفتار شدند،و براى كافران عذاب خواركننده است.

و هرگاه به يهود گفته شد:به آنچه كه خداوند بر خاتم پيامبران فرستاده ايمان آوريد،

ص: 40

گفتند:ما تنها به آنچه بر خودمان نازل شده ايمان آورده و به آنچه بر غير ما نازل گرديده كافريم! درحالى كه آن حق است و اخبار كتب انبيا را تصديق و اثبات مى كند.اخبارى كه درباره بعثت خاتم انبياست و در نزد آنان مى باشد.

اى پيامبر!به آنان بگو:اگر خود را مؤمن به خدا مى دانيد چرا انبياى الهى را كه پيش از اين نزد شما آمدند كشتيد؟!چگونه مى گوئيد به آنچه بر شما فرستاده شده ايمان مى آوريد درحالى كه موسى عليه السّلام با آيات روشنى نزد شما آمد و شما به جاى ايمان به خدا گوساله را پرستيديد؟!اكنون هم،خداوند همانگونه كه آيات روشن خود را بر موسى عليه السّلام نازل كرد،آن آيات را بر خاتم انبياى خود محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز فرستاده است،و جز فاسقان،هيچ كس به آن كافر نخواهد شد.

اگر يهود ايمان آورند و از خدا بترسند،يقينا خداوند پاداش آنان را خواهد داد،ولى چه سود كه كافران اهل كتاب و مشركين مكه،خوش ندارند هيچ گونه خبر و كتاب آسمانى بر شما مسلمانان نازل گردد،حال آنكه خداوند هر كه را بخواهد به رحمت خود ويژگى مى بخشد.

خداوند هر حكمى را نسخ كند يا آن را به تأخير اندازد،بهتر از آن يا همانند آن را مى آورد،خداوند بر هر كارى تواناست.

بسيارى از اهل كتاب،بدان سبب كه وحى الهى بر غير بنى اسرائيل نازل شده،حسودانه دوست دارند شما را از ايمانى كه به خاتم انبيا داريد به سوى كفر بازگردانند،و اين در حالى است كه حق بودنش بر آنان آشكار شده است!به شما گفتند:هيچ كس جز يهود يا نصارى داخل بهشت نمى شود،يعنى شما با اسلامتان از بهشت محروميد!بگو:دليلتان را بياوريد.

آرى،هر كه اسلام آورد و كارهاى شايسته انجام دهد پاداش او نزد خدا محفوظ است،و يهود و نصارى هرگز از تو راضى نمى شوند مگر آنكه پيرو دينشان گردى.

پس از آن يهود را مخاطب ساخته و فرموده:اى بنى اسرائيل!نعمت هائى را كه بر شما بخشيدم و شما را بر مردم عصر خودتان برترى دادم به ياد آورديد و از روز قيامت پروا كنيد.

ص: 41

سپس مورد نزاع و سبب دشمنى ميان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و يهود،و چگونگى آن را بيان داشته،و مى فرمايد:ما نگاه هاى انتظارآميز تو به سوى آسمان براى تحويل قبله از بيت المقدس را مى بينيم،اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى بازمى گردانيم .

هر جا كه هستى،تو و همه مسلمانان،روى خود را به سوى مسجد الحرام بگردانيد.اهل كتاب،يهود كه با تو دشمنى مى كنند و نصارى،خوب مى دانند كه گرداندن قبله به سوى كعبه،حق،و از جانب پروردگارشان مى باشد،و تو هرگاه دليل و آيتى براى آنان آوردى سخنت را نپذيرفته و از قبله ات پيروى نمى كنند.

بزودى سبك مغزان از مردم مى گويند:چه چيز آنان را از بيت المقدس قبله سابق بازگردانيد؟!بگو:فرمان،فرمان خداست و مشرق و مغرب از آن اوست،هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى كند،قبله قرار دادن بيت المقدس و گرداندنش به سوى مكّه براى امتحان مردمان است،مردم مكه را با گرداندن قبله از كعبه به سوى بيت المقدس،در مكه،و يهود را با گرداندن قبله از بيت المقدس به سوى مكه،در مدينه،امتحان مى كند تا عيان نمايد كه آيا پس از آنكه دانستند اين موضوع حق و از جانب پروردگارشان مى باشد،از عصبيت قومى قبيلگى و اسرائيلى خود دست مى كشند و به سوى بيت المقدس و كعبه رو مى كنند يا خير!

امتحان اين گروه و آن گروه براى آن است تا پيروان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از كسانى كه به جاهليت خويش بازمى گردند مشخص شوند.چنانكه نمازهائى را كه پيش از اين به سوى بيت المقدس گزارده اند،نزد خدا تباه نخواهد شد.

و بدين گونه روشن مى شود كه،مراد از تبديل آيه اى با آيه ديگر كه در آيات مكى سوره نحل،در يادآورى مجادله قريش آمده،تبديل حكمى با حكم ديگر از سوى خداست.

مشروح اين مجادله در آيات(138-146)سوره انعام آمده است.

و نيز،روشن مى شود كه،مقصود از نسخ آيه و پايان مدّت آن،در داستان يهود مدينه، نسخ حكم در شريعت موسى عليه السّلام يا پايان مدت حكم يك شريعت خاص-براى حكمتى كه خدا مى داند-بوده است.

ص: 42

راغب اصفهانى در تفسير واژه(آية)راه صواب را يافته است.او مى گويد:

«هر جمله اى كه دلالت بر حكمى كند"آية"است،يك سوره كامل باشد يا بخشى از يك سوره[به اعتبار معناى آيه در سوره]يا بخش هائى چند».

پس،مقصود از تبديل آيه اى با آيه ديگر و نسخ آيه و تأخير انداختن آن كه در دو آيه كريمه آمده است،اينها بود كه گذشت.در بحث آينده جايگاه نسخ و حكمت آن در شريعت موسى عليه السّلام را-به اذن خداى متعال-بررسى مى كنيم.

ص: 43

شريعت موسى عليه السّلام ويژه بنى اسرائيل

اشاره

شريعت موسى عليه السّلام كه در تورات آمده ويژه بنى اسرائيل بود،چنانكه در بخش چهارم باب سى و سوّم سفر تثنيه آمده است:

«موسى ما را به سنتى فرمان داد كه ميراث جماعت يعقوب باشد».

يعنى موسى عليه السّلام ما را به شريعتى دستور داد كه ويژه جماعت يعقوب،يعنى بنى اسرائيل است،در آياتى كه گذشت نيز،بيان اين ويژگى آمده بود.در بحث آينده امر نسخ را-به اذن خداى متعال-با تفصيل بيشترى بررسى مى كنيم.

حقيقت نسخ در شريعت موسى عليه السّلام

ما در اين بحث،ابتدا داستان بنى اسرائيل در قرآن را-بر حسب تسلسل زمان-آورده، سپس به امر نسخ در شريعت آنان مى پردازيم:

نخست-تذكر بنى اسرائيل به نعمت هاى خدا

1-خداوند در سوره بقره مى فرمايد:

يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ*... وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ* وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ* وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ .

يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ*... وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ* وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ* وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ .

اى بنى اسرائيل!نعمت هائى را كه به شما ارزانى داشتم به ياد آوريد و اينكه،من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم*...و هنگامى كه شما را از چنگال فرعونيان رهانيديم،آنان كه شما را به بدترين وجه شكنجه مى دادند:پسران شما را سر مى بريدند و زنانتان را زنده مى گذاشتند.و در اينها امتحان بزرگى از سوى پروردگارتان براى شما بود*و هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم و شما را نجات داديم و فرعونيان را غرق نموديم؛در حالى كه شما نظاره مى كرديد*و هنگامى كه با موسى چهل شب وعده گذارديم،سپس شما بعد از او،گوساله را انتخاب كرديد؛در حالى كه ستمگر بوديد. (1)

2-در سوره اعراف مى فرمايد:

وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ .

و بنى اسرائيل را از دريا عبور داديم،در راه به گروهى رسيدند كه با خضوع و كرنش پيرامون بت هاى خود گرد آمده بودند.گفتند:اى موسى!براى ما معبودى قرار ده،همانگونه كه آنان معبودهائى دارند!گفت:راستى را كه شما قومى نادانيد! (2)

3-در سوره طه فرموده:

وَ أَضَلَّهُمُ السّامِرِيُّ... فَكَذلِكَ أَلْقَى السّامِرِيُّ* فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى... وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا

ص: 44


1- -بقره47/،49،50،51.
2- -اعراف138/.

أَمْرِي* قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى .

و سامرى آنان را گمراه كرد...و سامرى اينگونه القا كرد*و براى آنان مجسّمه گوساله اى كه صداى گوساله داشت،پديد آورد.و گفتند:اين خداى شما و خداى موسى است...و پيش از آن هارون به آنان گفته بود:اى قوم من!شما با اين،مورد امتحان قرار گرفته ايد!پروردگار شما خداوند رحمان است.پس،از من پيروى كنيد و فرمان مرا اطاعت نمائيد*گفتند:ما همچنان ملازم آن هستيم تا موسى به سوى ما بازگردد. (1)

4-در سوره بقره مى فرمايد:

وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ .

و[به ياد آوريد]زمانى را كه موسى به قوم خود گفت:اى قوم من!شما با انتخاب گوساله به خود ستم كرديد.پس،توبه كنيد و به سوى خالق خويش بازگرديد.و خودهاتان را بكشيد.اين كار براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است.سپس خداوند توبه شما را پذيرفت،كه او توبه پذير و مهربان است. (2)

دوم-تورات و برخى احكام آن

1-خداوند در سوره بقره مى فرمايد:

وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ .

و[به ياد آوريد]هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بالاى سر شما قرار داديم[و گفتيم:]آنچه را به شما داده ايم با قدرت بگيريد؛و آنچه را در آن

ص: 45


1- -طه85/-91.
2- -بقره54/.

است به ياد داشته باشيد،شايد پرهيزكار شويد. (1)

2-در سوره اسراء فرموده:

وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إِسْرائِيلَ...

ما به موسى كتاب آسمانى داديم و آن را وسيله هدايت بنى اسرائيل ساختيم... (2)

3-در سوره آل عمران مى فرمايد:

كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ...

همه خوردنيها بر بنى اسرائيل حلال بود جز آنچه اسرائيل پيش از نزول تورات بر خود حرام كرده بود... (3)

4-در سوره انعام فرموده:

وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُما إِلاّ ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما أَوِ الْحَوايا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَ إِنّا لَصادِقُونَ .

و بر يهوديان،هر حيوان ناخن دار را حرام كرديم،و از گاو و گوسفند،پيه و چربى شان را بر آنان تحريم نموديم،مگر چربيهايى كه بر پشت گرفته يا در پهلوها دارند و يا آنها كه با استخوان آميخته است.اين را به خاطر ستمى كه مى كردند به آنها كيفر داديم و ما راست مى گوئيم. (4)

5-در سوره نحل مى فرمايد:

وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ .

چيزهائى را كه پيش از اين براى تو شرح داديم،بر يهود حرام كرديم؛ما به آنها/.

ص: 46


1- -بقره63/،نزديك به آن در آيات 93 بقره و 171 اعراف نيز آمده است.
2- -اسراء2/.
3- -آل عمران93/.
4- -انعام146/.

ستم نكرديم.ولى آنان به خودشان ستم مى كردند. (1)

6-در سوره نساء فرموده:

يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً... فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ... وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثاقِهِمْ... وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً* فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِياءَ... وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظِيماً* فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ كَثِيراً* وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ .

اهل كتاب از تو مى خواهند كتابى از آسمان بر آنان نازل كنى؛آنان از موسى بزرگتر از اين را خواستند و گفتند:خدا را آشكارا به ما نشان ده!...ولى ما از آن درگذشتيم...و به آنان گفتيم:روز شنبه تعدى نكنيد و از آنان پيمان محكمى گرفتيم*به خاطر پيمان شكنى آنان،و انكار آيات خدا،و كشتن پيامبران...و به خاطر كفرشان،و تهمت بزرگى كه بر مريم زدند*به خاطر ظلمى كه از يهود صادر شد،و به خاطر جلوگيرى بسيارشان از راه خدا،بخشى از پاكيزه هائى را كه بر آنان حلال بود،بر ايشان حرام كرديم*و نيز،به خاطر ربا گرفتن،در حالى كه از آن نهى شده بودند،و خوردن اموال مردم به باطل. (2)

7-در سوره اعراف مى فرمايد:

وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتِيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ .

و از آنان درباره شهرى كه در ساحل دريا بود بپرس!زمانى كه در روز شنبه1.

ص: 47


1- -نحل118/.
2- -نساء153/-161.

تجاوز مى كردند،آنگاه كه ماهيانشان روز شنبه آشكار مى شدند،اما در غير روز شنبه اينگونه ظاهر نمى شدند،اين چنين آنان را به چيزى امتحان كرديم كه نافرمانى مى كردند. (1)

8-در سوره نحل فرموده:

إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ... (2)

روز شنبه تنها به عنوان يك مجازات بود،بر كسانى كه در آن اختلاف كردند...

سوّم-نعمت هاى خدا بر بنى اسرائيل و سركشى و نافرمانى آنان

اشاره

1-خداوند در سوره اعراف مى فرمايد:

وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ* وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ* فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَظْلِمُونَ .

ما بنى اسرائيل را به دوازده تيره از يك دودمان-با شاخه هاى جدا از هم- تقسيم كرديم.و هنگامى كه قوم موسى از او آب خواستند،به او وحى كرديم كه:

عصاى خود را بر سنگ بزن!ناگهان دوازده چشمه از آن بيرون جست،بگونه اى كه هر گروه،آبشخور خود را مى شناخت.و ابر را بر آنها سايه بان كرديم،و منّ و سلوى را بر آنان فرستاديم.[و گفتيم:]از روزيهاى پاكيزه اى كه به شما

ص: 48


1- -اعراف163/،بقره 65 و نساء 47 و 154.
2- -نحل124/.

داده ايم،بخوريد.آنان به ما ستم نكردند،ولى به خودشان ستم مى كردند*و هنگامى كه به آنان گفته شد:در اين شهر[ بيت المقدس]ساكن شويد،و از هر جا خواستيد از آن بخوريد و بگوئيد:خداوندا!گناهان ما را بريز!و از آن در با تواضع وارد شويد تا گناهان شما را ببخشيم،و نيكوكاران را پاداش افزونتر بدهيم*اما ستمگران آنها،اين سخن را،به غير آنچه به آنان گفته شده بود،تغيير دادند؛و ما به خاطر اينكه پيوسته ستمگر بودند،بلايى از آسمان بر ايشان فرستاديم. (1)

2-در سورۀ مائده فرموده:

وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ* يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ* قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبّارِينَ وَ إِنّا لَنْ نَدْخُلَها حَتّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ* قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ* قالُوا يا مُوسى إِنّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ* قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاّ نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ* قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ .

و هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت:اى قوم من!نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد آنگاه كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد،و شما را حاكم گردانيد.و به شما چيزهائى بخشيد كه به هيچ يك از جهانيان نداده بود*اى قوم من!به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته،وارد شويد و به پشت سر2.

ص: 49


1- -اعراف160/-162.

خود بازنگرديد كه زيانكار شويد*گفتند:اى موسى!در آنجا گروهى ستمگرند،و ما هرگز وارد آن نمى شويم تا آنها از آن خارج شوند،اگر آنها از آنجا خارج شوند ما وارد خواهيم شد*دو نفر از مردانى كه از خدا مى ترسيدند، و خداوند بر آنان نعمت داده بود،گفتند:شما از دروازه شهر بر آنان درآييد كه تا وارد شويد،پيروزيد.و بر خدا توكل كنيد اگر ايمان داريد*گفتند:اى موسى! مادامى كه آنان در آنجا هستند،ما هرگز وارد آن نخواهيم شد!تو و پروردگارت برويد و بجنگيد،ما همين جا نشسته ايم*گفت:پروردگارا!من تنها اختيار خود و برادرم را دارم،ميان ما و اين جماعت گنهكار،جدائى بيفكن*فرمود:

اين سرزمين تا چهل سال بر آنها ممنوع است،آنان پيوسته سرگردان خواهند بود و تو بر اين قوم گنهكار،غمگين مباش. (1)

شرح كلمات

1-اسرائيل:يعقوب فرزند اسحاق پسر ابراهيم خليل عليه السّلام،لقب او اسرائيل است.بنى اسرائيل نسل او از دوازده پسرش مى باشند.

2-يسومونكم:عذابتان ميكردند،عذاب خواركننده.

3-يستحيون:زنده مى گذاشتند.

4-يعكفون:خاضعانه عبادت مى كردند،ملازم بودند.

5-خوار:صداى گاو و گوسفند.

6- لَنْ نَبْرَحَ :جدا نمى شويم.

7-فتنتم:امتحان شديد.فتنه خدا،براى امتحان بندگان است و فتنه ابليس و مردم، گمراهى و به زحمت افكندن مى باشد.خداوند درباره فتنه ابليس به مردم هشدار داده و فرموده: (يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ) اى فرزندان آدم!شيطان شما را نفريبد!و درباره فتنه مردم فرموده: (إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ

ص: 50


1- -مائده20/-26.

عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ) كسانى كه مردان و زنان با ايمان را شكنجه داده و به زحمت افكندند سپس توبه نكردند،براى آنان عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان است.

8-بارئ: هستى بخش.

9-اسباطا:اسباط در اينجا به معناى قبيله و تيره است.

10-فانبجست:فوران كرد،بيرون جست.

11-المن و السلوى:المنّ:چيزى شبيه عسل جامد،چسبنده و شيرين.السّلوى:مرغ سمانى،بلدرچين،از پرندگان حوزه درياى مديترانه كه در زمستان به مصر و سودان مهاجرت مى كند.

12-حطّة:گناهان ما را بريز،بار ما را سبك كن.

13-رفعنا:بالا برديم،برافراشتيم.

14-ميثاقكم:پيمان شما،ميثاق:پيمان مؤكّد،ملتزم شدن به عهد و پيمان.

15-الرّجز:عذاب،رجز الشيطان:وسوسه هاى او.

16-يتيهون:حيران مى شوند،راه را گم مى كنند.

17-لا تأس:غمگين مشو،افسوس مخور.

18-لا تعدوا:تجاوز نكنيد،ستم ننمائيد.

19-ميثاقا غليظا:عهد و پيمانى محكم و مؤكّد.

20-الحوايا:روده ها.

21-شرّعا:آشكارا و نزديك.

22-جعل لهم:قانون گذارد و مقرر كرد براى آنان.

تفسير آيات

خداوند در آيات گذشته به بنى اسرائيل فرمود:نعمت هائى را كه بر شما بخشيدم و در ميان شما پيامبران و حاكمان قرار دادم،و نعمت"منّ و سلوى"را كه به هيچ يك از جهانيان داده نشده،اين نعمت ها را به ياد آوريد.

خداى سبحان آنان را از ذلّت بردگى فرعون و كشته شدن فرزندان و زنده نگه داشتن

ص: 51

زنان براى كنيزى،نجات داد و فرعون و سپاهيانش را غرق كرد و آنان را از دريا عبور داد، با اين وجود،آنان همين كه ديدند گروهى به عبادت بتها مشغولند.به موسى عليه السّلام گفتند:براى ما نيز بتى همانند بت هاى اينان قرار ده تا آن را پرستش كنيم!و نيز،هنگامى كه موسى عليه السّلام براى دريافت تورات به كوه طور رفت،به پرستش گوساله برخاستند!موسى عليه السّلام فرمانشان داد تا به آن سرزمين مقدس كه خدا براى آنان تقدير كرده بود،درآيند؛گفتند:اى موسى!در آنجا گروهى زورگو و ستمگرند-عمالقه-ما تا آنها از آنجا بيرون نيايند وارد آن نمى شويم.

"يشوع"يا"يسع"و فرد ديگرى از آنان گفتند:به شهر درآييد كه بزودى پيروز مى شويد، سرپيچى كردند و گفتند:اى موسى!تو و پروردگارت برويد و با"عمالقه"بجنگيد،ما همين جا نشسته ايم!موسى گفت:پروردگارا!من تنها بر خودم و برادرم اختيار دارم،ميان ما و اين قوم گنهكار جدائى بيفكن!خداى سبحان فرمود:اين سرزمين مقدس چهل سال بر اينان حرام شد،در اين مدّت در صحراى سينا حيران و گم گشته خواهند ماند،تو بر اين گنهكاران اندوهگين مباش.

خداوند در سوره اعراف درباره آنان مى فرمايد:بنى اسرائيل را به دوازده تيره تقسيم كرديم.و هنگامى كه از موسى آب خواستند،به او وحى كرديم:عصايش را بر آن سنگ بزند،دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت-براى هر يك از تيره ها يك چشمه-ابر را نيز بر سر آنان گسترانيد تا از حرارت خورشيد در امان باشند،و شيرينى عسل گونه و گوشت پرنده را به آنان خورانيد،و پس از طى مسافت به آنان گفته شد:در اين شهرى كه روبروى شماست سكنى گزينيد،و از محصولات آن بخوريد،و در حين ورود به دروازه شهر خدا را سپاس گوئيد و براى او سجده نمائيد و بگوئيد:"حطّة"يعنى خدايا گناهان ما را بريز.

ستمكاران اين واژه را تغيير دادند و به جاى"حطّة"حنطة (1)گفتند،يعنى ما به دنبال گندم هستيم!خداوند نيز،به سبب اين اعمال،عذاب آسمانى را بر آنان نازل فرمود.

خداوند در سوره نساء درباره آنان فرموده:اى پيامبر!اهل كتاب از تو مى خواهند تا كتابى را از آسمان بر آنان نازل كنى،اينان پيش از اين بزرگتر از آن را از موسى خواستند وت.

ص: 52


1- -در تفسير آيه،در بحار الانوار و مجمع البيان،اينگونه آمده است.

گفتند:خدا را آشكارا به ما نشان ده تا با چشمان خود او را ببينيم!ما از گناهانشان درگذشتيم،و كوه طور را بر فرازشان افراشتيم.

محبوب ترين خوردنى و نوشيدنى اسرائيل عليه السّلام شير و گوشت شتر بود،يعقوب دچار نوعى از بيمارى شد و خدا شفايش داد،او نيز،محبوب ترين خوردنى و نوشيدنى خود،يعنى گوشت و شير شتر را-براى سپاس از خداوند-بر خويشتن حرام كرد.او همچنين چربى هاى كبد و كليتين و پيه را-غير از آنچه بر پشت حيوان است-بر خود حرام كرد،زيرا اين چربى را در گذشته براى قربانى مى بردند و آتش آن را مى خورد. (1)

از جمله پيمانهاى يهود با خداوند درباره عقايد آن بود كه:به كسانى كه موسى بن عمران عليه السّلام بعثت آنان را بشارت داده است يعنى بعثت عيسى عليه السّلام و بعثت خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، ايمان بياورند.اين بشارت را قبلا-از سفر تثنيه تورات-آورديم.

دربارۀ احكام نيز،عهد كردند كه در روز شنبه از تعطيل كار تعدى نكنند.خداوند در اين باره پيمان شديد و محكمى از آنان گرفته بود.

آنان پيمانهاى خود با خدا را شكستند و به آيات خدا كفر ورزيدند و به مريم عليه السّلام،آن بانوى پاك و مطهر،دروغ بزرگى را نسبت دادند.خداوند نيز،براى ادب كردن آنان، پاكيزه هائى را كه برايشان حلال بود،حرامشان كرد،چنانكه وقتى به پرستش گوساله برخاستند،فرمانشان داد تا خودهاشان را بكشند-يعنى هر كه به گوساله ايمان نياورده بود گوساله پرستان را بكشد-همچنين،چون از ايمان آوردن به خدا بازمى داشتند و معاملات ربوى مى كردند و ربا مى خوردند،با آنكه از ربا نهى شده بودند،پاكيزه هاى حلال بر آنان حرام گرديد.

مخالفت ديگر آنان شكستن پيمانى بود كه با خدا بسته و اكيدا از صيد ماهى در روز شنبه ممنوع شده بودند:ماهيان در روز شنبه آشكارا به نزديك ساحل مى آمدند ولى در روزهاى ديگر چنين نمى كردند،و اين امتحانى ويژه آنان بود.تعطيل روز شنبه تنها بر بنىد.

ص: 53


1- -سيره ابن هشام چاپ حجازى قاهره(168/2-169).آنچه در متن آورديم از تفسير طبرى و سيوطى است،به نظر مى رسد آنچه در سيره ابن هشام است از آنچه كه در متن آورديم درست تر باشد.

اسرائيل بود،همانها كه درباره آن اختلاف كردند.

خداى متعال در سوره نساء مى فرمايد:

يهوديان اهل كتاب از تو مى خواهند تا كتابى ويژه آنان از آسمان بياورى،آنان بزرگتر از اين را از پيامبرشان موسى عليه السّلام خواستند و گفتند:خدا را آشكارا به ما نشان ده تا با چشمان خود او را ببينيم!ما از اين خطاى بزرگ آنان درگذشتيم و كوه طور را بر فرازشان افراشتيم،و پيمانهاى شديد و محكم از آنان گرفتيم كه،هر چه موسى بن عمران برايشان آورد به آن عمل كنند،بخشى از پيمان ما،ايمان به انبياى خدا بويژه عيسى بن مريم عليه السّلام و محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود.آنان به مريم عذرا تهمت زدند،به احكام تورات دروغ بستند، انبياى خدا را انكار كرده و بسيارى را كشتند،از راه خدا بازداشتند و ربا گرفتند و اموال مردم را ناروا خوردند!ما نيز،به سبب اين همه ستم،پاكيزه هائى را كه پيش از آن برايشان حلال بود،حرامشان كرديم.از جمله محرمات بر آنها،صيد ماهى در روز شنبه براى ساحل نشنينان بود،آنجا كه ماهى ها در اين روز آشكارا به آنان نزديك شده و خودنمائى مى كردند!

نتيجۀ بحث

خداوند بنى اسرائيل را بر"فرعونيان"مصر و"عمالقه"شام و ساير ملت هاى معاصر آنان برترى بخشيده بود.پيامبرانى همچون موسى و هارون و عيسى و اوصياى آنان را در بين ايشان برانگيخت،و مهمتر از همه،تورات را فرا روى آنان قرار داد.از ايشان پيمانهاى شديد و محكم گرفت تا به آنچه در كتابهايشان آمده عمل نمايند.نعمت"منّ و سلوى"و جارى نمودن آب از سنگ و غير آن را،ارزانى شان داد.آنان در برابر اين همه نعمت،آيات خدا را انكار كردند و گوساله پرست شدند،ربا گرفتند و اموال مردمان را خوردند و هر گونه نافرمانى ديگر را به جاى آوردند.چنين مردمى براى تربيت نفوس آلوده خود نيازمند آن شدند تا خداوند،كشتن خودهاشان را بر آنان واجب و كار دنيائى در روز شنبه را بر ايشان حرام نمايد.آنان درباره ترك عمل در روز شنبه اختلاف كردند،چنانكه مردم آن شهر

ص: 54

ساحلى نيز،در اين باره حيله كردند. (1)خداوند هر چه را اسرائيل بر خود حرام كرده بود -خوردن چربى و گوشت شتر و مانند آن را-براى پيرايش جانشان بر آنان نيز،حرام فرمود.علاوه بر آن،چون بنى اسرائيل هميشه نيازمند همبستگى و اتّحاد قبيله اى خود بودند تا بتوانند با عمالقه و قبطى هاى سركش كه پيرامون آنها را گرفته بودند،مقابله نمايند؛ خداوند نيز-پيش از آنكه سليمان مسجد معروف به هيكل سليمان را بنا كند-بر آنان واجب فرمود تا براى عبادت،همگى به سوى"خيمه اجتماع"بگردند،و مراسم دينى خود را به سرپرستى فرزندان هارون به جاى آورند،همانگونه كه عيسى بن مريم و مادرش مريم عليهما السّلام را كه از نسل داود-زاده يهوداى بنى اسرائيل-بودند به سوى آنان فرستاد و برخى از آنچه را كه بر ايشان حرام كرده بود،حلال فرمود.چنانكه از زبان عيسى عليه السّلام در سوره آل عمران مى فرمايد:

...أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ... وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ...

...من نشانه اى از پروردگارتان براى شما آورده ام...و آنچه پيش از من در تورات بوده تصديق و اثبات مى كنم،و آمده ام تا برخى چيزها را كه بر شما حرام شده بود،حلال نمايم... (2)

بنابر آنچه آورديم،روشن شد كه انبياى بنى اسرائيل،از موسى بن عمران تا عيسى بن مريم عليهم السّلام،به سوى بنى اسرائيل فرستاده شده اند،و برخى احكام شرعى تورات تنها براى مصلحت بنى اسرائيل نازل شده.بنابراين،چنين احكامى موقتى است و از قبيل تحريم چيزهائى است كه اسرائيل بر خود حرام كرده بود،لذا مدت برخى از آنها با بعثت عيسى بن مريم عليه السّلام پايان يافت و آن حضرت پاره اى از آن حرام ها را براى آنان حلال كرد.مدت پاره اى از آنها نيز،تا بعثت خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود كه آن حضرت آمد و سررسيد همه را بيان0.

ص: 55


1- -به مادّۀ"سبت"در كتاب"قاموس كتاب مقدس"و تفسير آيه در تفسير طبرى و ابن كثير و سيوطى و...مراجعه شود.
2- -آل عمران49/-50.

فرمود.خداى سبحان در سوره اعراف اين موضوع را اينگونه بيان مى دارد:

اَلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ...

آنان كه اين رسول-بنىّ امّى-را پيروى مى كنند،پيامبرى كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزد خود دارند،مى يابند؛آنان را به معروف امر كرده و از منكر بازمى دارد ؛پاكيزه ها را براى آنان حلال و ناپاكها را بر ايشان حرام مى كند؛ بارهاى سنگينشان را از آنان برداشته و زنجيرهائى را كه بر آنها بوده مى گشايد. (1)

اصرهم:بارهاى سنگين آنها،يعنى تكاليف سختى كه بر عهده شان بوده.

***

اين شأن«نسخ»در شريعت موسى عليه السّلام نسبت به شرايع پيش از آن بود.

برخى از آنچه در شريعت موسى عليه السّلام بود نيز،در شريعت خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نسخ گرديد.

نوع ديگرى از«نسخ»آن است كه تنها در شريعت يك پيامبر واقع مى شود،چنانكه مى آيد:/.

ص: 56


1- -اعراف157/.

معناى نسخ در شريعت يك پيامبر

اشاره

براى شناخت معناى نسخ در شريعت يك پيامبر،نمونه اى از آن را كه در شريعت خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واقع شده بيان مى داريم:

اين نمونه،نسخ وجوب صدقه بر كسانى بود كه مى خواستند با پيامبر نجوا كنند،چنانكه در سوره مجادله آمده:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ. أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ .

اى كسانى كه ايمان آورده ايد!هنگامى كه مى خواهيد با رسول خدا در گوشى سخن بگوئيد،پيش از آن صدقه اى بدهيد؛اين براى شما بهتر و پاكيزه تر است.

و اگر نيافتيد خداوند آمرزنده مهربان است.آيا ترسيديد پيش از نجوايتان صدقاتى بدهيد؟اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت، نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد كه خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است. (1)

ص: 57


1- -مجادله12/-13.

مشروح اين داستان در تفاسير چنين است:

برخى از صحابه بيش از حد لازم به نجواى با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى پرداختند،و با اين كار به نوعى خود را از نزديكان و خاصّان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جلوه مى دادند.اخلاق كريمانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز بگونه اى بود كه درخواست هيچ نيازمندى را رد نمى كرد.اين كار گاهى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در تنگنا قرار مى داد ولى بر آن صبورى مى كرد.حكم پرداخت صدقه براى كسى كه بخواهد با پيامبر نجوا كند نازل شد.اين گروه نجواى با پيامبر را رها كردند و على بن أبي طالب عليه السّلام دينارى را به ده درهم تبديل كرد و ده مرتبه صدقه داد و به نجواى با پيامبر،در آنچه مهم مى دانست،پرداخت.پس از تأمين هدف و تربيت آن گروه با اين حكم، مدت آن به سر آمد،و حكم صدقه دادن برداشته شد. (1)

فشرده بحث نسخ و نتيجه آن

روز جمعه-از زمان آدم عليه السّلام تا زمان پيامبران بنى اسرائيل:موسى بن عمران تا عيسى بن مريم عليهم السّلام-روزى مبارك و روز استراحت بنى آدم بود.

و نيز،آدم عليه السّلام و پيامبران پس از او تا دوره ابراهيم عليه السّلام،همگى مناسك حج را به جاى آوردند،به عرفات و مشعر و منى رفتند و مكان بيت را هفت بار طواف كردند.سپس ابراهيم و اسماعيل عليهما السّلام خانه خدا را ساختند و پس از آن با پيروانشان در حج به دور خانه طواف كردند.

نوح عليه السّلام نيز،پس از آدم عليه السّلام شريعت او را تجديد كرد و شريعتى بسان شريعت خاتم انبيا آورد و همه انبياى بعدى از او پيروى كردند زيرا،خداى متعال مى فرمايد:

1- شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصّى بِهِ نُوحاً...

دينى را فرا روى شما قرار داد كه به نوح فرمان داده بود... (2)

2- وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ .

ص: 58


1- -به تفسير آيه در تفسير طبرى و ديگر تفاسيرى كه در تفسير آيات به روايات اعتماد مى كنند، مراجعه شود.
2- -شورى13/.

و ابراهيم از پيروان او بود. (1)

3-به خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امت او نيز مى فرمايد:

الف- اِتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً .

از دين ناب و استوار ابراهيم پيروى كن. (2)

ب- فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً .

پس،از آيين خالص و پابرجاى ابراهيم پيروى كنيد. (3)

بنابراين،شرايع رسولان از گزينش آدم صفىّ خدا عليه السّلام تا انتخاب محمّد خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، همه يكى است؛مگر آنچه در شريعت ارسالى به انبياى بنى اسرائيل از موسى بن عمران تا عيسى بن مريم عليه السّلام،پديد آمد و مصلحت ويژه اين قوم در آن لحاظ شده بود،و خداى متعال درباره آن مى فرمايد:

1- كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى نَفْسِهِ...

همه خوردنيها بر بنى اسرائيل حلال بود،جز آنچه اسرائيل بر خود حرام كرده بود. (4)

2- وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ...

آنچه را پيش از اين براى تو شرح داديم،بر قوم يهود حرام كرديم. (5)

3- إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ...

تعطيل روز شنبه تنها بر عليه كسانى است كه در آن اختلاف كردند. (6)

در بخش چهارم باب سى و سوم سفر تثنيه تورات نيز،با صراحت آمده است كه:(موسى ما را به شريعتى ويژه اولاد يعقوب،فرمان داد.)/.

ص: 59


1- -صافات83/.
2- -نحل123/.
3- -آل عمران95/.
4- -آل عمران93/.
5- -نحل118/.
6- -نحل124/.

حكمت چنين تغييرى نيز آن بود كه،بنى اسرائيل قومى لجوج و كينه توز بودند.با انبياى خود دشمنى مى كردند و از نفس امّاره بالسوء پيروى مى نمودند و در مقابل دشمنان سستى و زبونى نشان مى دادند.اين قوم پس از آنكه خداوند دريا را برايشان شكافت و از ذلّت بردگى فرعون رهائى شان داد، گوساله پرست شدند و از ورود به سرزمين مقدسى كه خدا براى آنان تهيه ديده بود-از وحشت برخورد با عمالقه كه در آنجا بودند- سرباززدند .

پاكسازى و بازسازى نفوس چنين امتى نيازمند نوعى سخت گيرى در شريعت بود،لذا، هم بايد مؤمنانى كه گوساله را پرستش نكرده بودند مرتدّان گوساله پرست را مى كشتند و هم، كار كردن در روز شنبه بر آنان حرام مى شد و هم،چهل سال در صحراى سينا سرگردان مى ماندند!

از سوى ديگر،از آن رو كه آنان تنها مؤمنان عصر خود بودند،و اطراف آنان را ملت هاى كافر تجاوزگر نيرومندى احاطه كرده بود،نيازمند ارتباط و پيوندى قوى و تنگاتنگ در ميان خود بودند تا نقاط ضعف خويش را جبران كرده و به يكديگر يارى رسانند و از ديگران متمايز و به خويشتن پيوسته باشند؛براى وصول به اين اهداف،خداوند قبله ويژه اى براى آنان تعيين فرمود كه،تابوت دربردارنده الواح تورات،كتاب شريعت ويژه آنان-و ساير ما ترك آل موسى و آل هارون- (1)در آن قرار گرفته بود،و نيز،قوانين ديگرى متناسب با شرايط زمان و مكان و ظرفيت خاص آنان نازل فرمود.

در دوره عيسى بن مريم عليه السّلام مدت برخى از اين قوانين با از بين رفتن پاره اى از شرايط به آخر رسيد و عيسى عليه السّلام بعضى از آن محرمات را به فرمان خدا حلال كرد.

در عصر خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم،بنى اسرائيل در شهرها پراكنده شدند و با ساير مردمان گرد آمدند،آنان و ملت هائى كه ايشان در بين آنها زندگى مى كردند،از اينكه ماهيتشان مشخص شود و ديگران دريابند كه اينان از جنس آنان نيستند،و ساختارشان از همسايگان و همشهرى ها جداست،آزرده خاطر مى شدند؛بويژه كه مردم شهرها اسرائيلى را از خود نمى دانستند و او را مشكل ساز و بلوا آفرين مجامع يكنواخت مى دانستند.بدين سبب،/.

ص: 60


1- -بقره284/.

احكامى كه آنان را از ديگر ملت ها جدا مى كرد،وبال گردن ايشان شد،و امورى همچون تعطيل روز شنبه كه بر خلاف ساير امت ها بود،بار دوش آنان گرديد.همانگونه كه شرح آن در سفر تثنيه تورات آمده است.

خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به فرمان خدا مشكل آنان را برطرف،و هر چه خداوند در زمانهاى گذشته بر آنان حرام كرده بود،همه را حلال نمود.خداوند در سوره اعراف فرموده:

اَلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ...

آنان كه اين رسول-بنى امّى-را پيروى مى كنند،پيامبرى كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزد خود دارند،مى يابند؛آنان را به معروف امر كرده و از منكر بازمى دارد ؛پاكيزه ها را براى آنان حلال و ناپاكها را بر ايشان حرام مى كند؛ بارهاى سنگينشان را از آنان برداشته و زنجيرهائى را كه بر آنها بوده مى گشايد... (1)

خداوند بدين گونه،احكامى را كه در زمانهاى گذشته به سود آنان بود،و در دوره هاى بعدى كه با ديگر مردمان در سطح جهان درآميختند،وبال گردنشان شده بود،اين احكام را از دوش آنان برداشت.اما احكامى كه در شريعت موسى براى همه مردم بود و بنى اسرائيل هم از مردم بودند،اين احكام،نه برداشته شد و نه نسخ گرديد.مانند حكم قصاص در تورات كه خداوند در سورۀ مائده از آن خبر داده و مى فرمايد:

إِنّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا... وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ ./.

ص: 61


1- -اعراف157/.

ما تورات را كه در آن هدايت و نور بود نازل كرديم.پيامبرانى كه تسليم خدا بودند،با آن براى يهود حكم مى كردند...و بر آنان در آن مقرر داشتيم كه جان در مقابل جان،و چشم در برابر چشم،و بينى با بينى،و گوش با گوش،و دندان برابر دندان باشد،و هر زخمى قصاص دارد؛و هر كس قصاص را ببخشد كفّاره اى است براى او،و هر كس به آنچه خدا نازل كرده حكم نكند،ستمگر است. (1)

حكم قصاص كه در اينجا آمده،پيش از تورات و بعد از آن تا به امروز،جريان دارد؛ ساير احكامى كه خداوند براى انسان از آن رو كه انسان است مقرر فرموده نيز،در هيچ يك از دورانها و شرايع انبيا تغيير نكرده است.

شأن نزول آيه تبديل

هنگامى كه خداوند برخى احكام شريعت موسى عليه السّلام را به احكام ديگرى در شريعت خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تبديل كرد-چنانكه بيان داشتيم-قريش بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شوريدند و گفتند:تو بر خدا دروغ مى بندى!خداوند سخن آنان را به خودشان بازگردانيد و فرمود:

وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ... إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللّهِ... فَكُلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلالاً طَيِّباً .

و هنگامى كه حكمى را به حكم ديگر مبدّل كنيم-و خدا بهتر مى داند چه حكمى را نازل كند-مى گويند:تو تنها يك دروغزنى!...تنها كسانى دروغ مى بندند كه به آيات خدا ايمان ندارند...پس،از آنچه خدا روزى تان كرده،حلال و پاكيزه بخوريد. (2)

يعنى چيزهائى مانند گوشت شتر و چربى گوشت حيوانات،بر شما حرام نيست،تنها

ص: 62


1- -مائده44/-45.
2- -نحل101/،105،114.

مردار و خون و گوشت خوك و آنچه براى غير خدا ذبح شده بر شما حرام است و قربانيهائى كه مشركان مكه براى بت هاشان هديه مى كردند.خداوند پس از آن،قريش را از افتراى بر خدا نهى كرد و فرمود:خودسرانه نگوييد:اين حرام و آن حلال است!همان گونه كه شرح گفتارشان را در سوره انعام آورده و مى فرمايد:

وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلاّ مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا افْتِراءً عَلَيْهِ... وَ قالُوا ما فِي بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُكُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلى أَزْواجِنا وَ إِنْ يَكُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكاءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ .

و گفتند:اينها چهارپايان و كشت ممنوعه است.و جز كسانى كه ما بخواهيم-به گمان خودشان-نبايد از آن بخورند!و اينها چهارپايانى است كه سوار شدن بر آنها حرام شده است!و چهارپايانى كه نام خدا را بر آن نمى بردند و بر خدا دروغ مى بستند!...و گفتند:آنچه در شكم اين حيوانات است ويژه مردان ماست؛و بر زنانمان حرام است!و اگر مرده باشد همگى در آن شريكند.خداوند بزودى كيفر اين توصيف آنان را مى دهد؛او حكيم و داناست. (1)

در سوره يونس نيز،به آن اشاره كرده و فرموده:

قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما أَنْزَلَ اللّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ .

بگو:آيا روزى هائى را كه خداوند بر شما نازل كرده و شما برخى از آن را حلال و بخشى را حرام كرده ايد؛بگو:آيا خداوند به شما اجازه داده،يا بر خدا دروغ مى بنديد؟! (2)

بدين گونه،مسأله حلال و حرام ميان رسول خدا و مشركان قريش-از موضوعات خودساخته قريش گرفته تا احكام ويژه شريعت موسى كه خداوند بنا بر مصلحت در/.

ص: 63


1- -انعام138/-139.
2- -يونس59/.

شريعت خاتم انبياء آن را به احكام ديگرى تبديل فرمود،همه-مورد بحث بود.

قريش در مكه با هر حلال و حرامى كه رسول اللّه به فرمان خدا مى آورد و با عرف دينى آنها و آنچه از شريعت موسى بن عمران عليه السّلام مى دانستند مخالف بود،به دشمنى برمى خاستند.

همين دشمنى،در مدينه نيز،از طرف يهود برپا شد.آنان با پيامبر درباره احكامى كه بخشى از محتواى تورات را نسخ مى كرد به ستيز برخاستند.خداوند در سوره بقره اين جدال را بيان داشته و خطاب به بنى اسرائيل مى فرمايد:

أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ .

آيا چنين نيست كه هرگاه رسولى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد.تكبّر ورزيديد؛پس،عده اى را دروغزن خوانديد،و جمعى را كشتار كرديد؟! (1)

وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ...

و هنگامى كه به آنها گفته شود:به آنچه خداوند نازل فرموده،ايمان بياوريد! مى گويند:ما به چيزى ايمان مى آوريم كه بر خود ما نازل شده است،و به غير آن كفر مى ورزند... (2)

و به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى فرمايد:

ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها...

هر حكمى را نسخ كنيم يا به تأخير اندازيم،بهتر از آن يا همانندش را مى آوريم... (3)

وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ...

يهود و نصارى هرگز از تو خشنود نمى شوند تا از دين آنان پيروى كنى!... (4)/.

ص: 64


1- -بقره87/.
2- -بقره91/.
3- -بقره106/.
4- -بقره120/.

مجادله بنى اسرائيل با رسول خدا پيرامون احكام نسخ شده تورات بويژه نسخ قبله به سوى بيت اللّه بود كه خداوند در سوره بقره از آن خبر داده،و فرموده:

ما نگاه هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان مى بينيم؛اكنون تو را به سمت قبله اى كه از آن خشنود باشى بازمى گردانيم ...هر جا كه هستيد روى خود را به سوى مسجد الحرام كنيد.

اهل كتاب-يهود و نصارى-خوب مى دانند كه اين حق و از جانب پروردگارشان است،و تو هر گونه آيت و نشانه اى براى اهل كتاب بياورى آنان از قبله تو پيروى نخواهند كرد. (1)

پس،مقصود از نسخ آيه در اين مورد،نسخ اين حكم خاص بود.چنانكه مقصود از تبديل آيه اى به آيه ديگر كه قريش درباره آن با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مجادله مى كردند،تبديل برخى احكام حلال و حرام نزد قريش و غير قريش در مكه بود.

بنابراين،روشن شد كه مراد از كلمه(آية)در اين سخن خداى متعال كه مى فرمايد:

«وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ» حكم است،يعنى:«اذا بدّلنا حكما مكان حكم» هرگاه حكمى را جايگزين حكمى كنيم...

و در اين سخن خداى متعال: «ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها» نيز،مراد اين است كه:هر حكمى را نسخ كنيم يا به تأخير اندازيم،بهتر از آن يا همانندش را مى آوريم.

مثال به تأخير انداختن حكم،تأخير انداختن روى كردن به قبله در شريعت موسى عليه السّلام،و تبديل آن به حكم روى كردن به سوى بيت المقدس است كه در آن زمان براى بنى اسرائيل مفيد و خيرافزا بود.

مثال نسخ حكم و تبديل آن به حكمى بهتر نيز،نسخ حكم روى كردن به بيت المقدس در شريعت خاتم انبياست كه همه مردمان تا هميشه تاريخ بايد روى خود را به سوى كعبه بگردانند.

پس،مقصود از تبديل آيه اى با آيه ديگر،تبديل حكمى با حكم ديگر است.

همچنين آشكار شد كه،احكامى را كه خداوند براى مردمان مقرر مى كند،گاهى مصلحت انسان از آن رو كه انسان است در آن لحاظ شده است؛چنين احكامى بى تغيير و5.

ص: 65


1- -بقره144/ و 145.

بى بديل است،همانگونه كه خداى سبحان در سوره روم از آن خبر داده و مى فرمايد:

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ .

روى خود را متوجه دين ناب و خالص پروردگار كن،فطرتى كه خداوند انسانها را بر آن آفريده،هيچ گونه تبديلى در آفرينش الهى نيست،اين است دين استوار؛ولى بيشتر مردم نمى دانند! (1)

يعنى،هيچ گونه تبديلى در قوانينى كه خداوند براى مردمان به تناسب فطرتشان مقرر فرموده،راه ندارد؛همانند اين سخن خداى متعال در سوره بقره:

وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ .

مادران-آنها كه مى خواهند دوران شيرخوارگى را به كمال رسانند-فرزندان خود را دو سال تمام شير مى دهند (2).

اين مادران،هر كه باشند و در هر جا زندگى كنند،تفاوتى ندارند،حوّا همسر آدم عليه السّلام باشد و نوزاد خود را در سايه درخت و غار شير دهد،يا نسل پس از او در غارها و خيمه ها و كاخ ها؛شير دادن كامل دو سال است!

همچنين است حكم روزه و قصاص و حرمت ربا براى بنى آدم كه بى تغيير است؛چنانكه خداى سبحان در سوره بقره فرموده:

1- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ .

اى اهل ايمان!روزه بر شما نوشته شد،همان گونه كه بر پيشينيان از شما نوشته شد؛تا پرهيزگار شويد (3).

2- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ.../.

ص: 66


1- -روم30/.
2- -بقره233/.
3- -بقره183/.

اى اهل ايمان!قصاص بر شما نوشته شد (1)...

3- أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا...

خداوند بيع را حلال و ربا را حرام كرده است (2)...

اينها و ديگر احكامى كه خداوند متناسب با فطرت انسانى انسان براى او مقرر فرموده، در هيچ يك از شرايع آسمانى تغيير نمى كنند.اين احكام در تعبير قرآن به لفظ:وصى، يوصيكم،وصيّة و كتب آمده است.

اما آنچه را كه خداوند براى برخى مردم،متناسب با شرايط خاص آنان مقرر فرموده، مدت آنها نيز،با از بين رفتن آن شرايط به سر مى رسد.مانند احكامى كه در گذشته راجع به بنى اسرائيل آورديم و متناسب با شرايط خاص آنان بود،و يا آنچه كه خداوند براى مهاجرين با پيامبر از مكه مقرر فرمود،و ارث بردن از راه برادرخواندگى با انصار مدينه در ابتداى هجرت را به رسميت شناخت،سپس مدت آن بعد از فتح مكه به سر آمد و اين حكم منسوخ گرديد و خداوند در آيات 72-75 سوره انفال از آن خبر داده و فرموده:

«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا» آنان كه ايمان آوردند و-از مكه-هجرت كردند. «وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا» و آنان كه پناه دادند و يارى كردند.يعنى انصار پيامبر در مدينه.

«أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» اين گروه،بعضى شان اولياى بعض ديگرند،يعنى ولايت ارث و يارى كردن دارند. «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتّى يُهاجِرُوا... وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» آنان كه ايمان آوردند و هجرت نكردند،هيچ گونه ولايت و تعهدى در برابر آنان نداريد تا هجرت كنند...و آنان كه كافر شدند برخى شان ولىّ برخى ديگرند...

خداوند،سپس نسخ اين حكم را اين گونه بيان مى دارد:

وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللّهِ .

و خويشاوندان،در كتاب خدا،نسبت به يكديگر سزاوارترند./.

ص: 67


1- -بقره178/.
2- -بقره275/.

يعنى،خويشاوندان در احكامى كه خداوند براى همه انسانها مقرر داشته،حق تقدم دارند. (1)

خلاصه،قوم يهود هنگامى كه آيات الهى قرآن را شنيدند و ديدند صفات قرآن،آنچه را كه درباره بعثت رسول خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد خود دارند تصديق و اثبات مى كند،به آن كافر شدند و گفتند:ما تنها به توراتى كه بر ما نازل شده ايمان مى آوريم و به غير آن مانند انجيل و قرآن باور نداريم!خداوند نيز،از ارسال آيات روشن قرآن و معجزات و احكام آن خبر داده و مى فرمايد:جز فاسقان هيچ كس به آن كافر نمى شود،و باز فرموده:ما هر حكمى از شريعتى را نسخ كنيم-مانند نسخ قبله بودن بيت المقدس-يا آن را به تأخير اندازيم،بهتر از آن يا همانند آن را براى مردم مى آوريم،خداوند خود مالك آسمانها و زمين است،هر چه را بخواهد انجام مى دهد،و يهود و نصارى از رسول اللّه راضى نمى شوند مگر آنكه از احكامى كه بر او نازل شده دست برداشته و پيرو احكام شريعت آنان گردد.

خداى سبحان اين مفهوم را با بيانى ديگر در سوره"اسراء"تكرار كرده و مى فرمايد:

وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إِسْرائِيلَ...

ما به موسى كتاب داديم و آن را وسيله هدايت بنى اسرائيل ساختيم. (2)

سپس مى فرمايد:

إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ .

اين قرآن به راهى كه استوارترين راههاست،هدايت مى كند. (3)

يعنى،راه قرآن از آنچه در كتاب موسى عليه السّلام آمده[فراگيرتر و]استوارتر است.

***

سخن را در مباحث ربوبيت به اينجا رسانديم كه،ربّ العالمين براى انسان نظامى متناسب با سرشت و فطرت او مقرر فرمود،سپس او را در مسير عمل به اين مقررات/.

ص: 68


1- -به تفسير آيه در مجمع البيان و تفسير طبرى و ساير تفاسير روائى مراجعه شود.
2- -اسراء2/.
3- -اسراء9/.

هدايت كرد.در بحث آينده-به اذن خداى متعال-چگونگى پاداش ربّ العالمين به انسان، در دنيا و آخرت را،بررسى مى نمائيم.

ص: 69

ص: 70

2 ربّ العالمين و پاداش اعمال انسان

اشاره

الف و ب-در دنيا و آخرت.

ج-در هنگام مرگ.

د-در قبر.

ه-در محشر.

و-در بهشت و جهنّم.

ز-پاداش صبر و شكيبايى.

ح-پاداش عمل ميراث نسلها.

ص: 71

ص: 72

انسان و پاداش كار در دنيا

اشاره

همه ما انسانها نتايج كار خود را در زندگى دنيا مى بينيم:هر كه گندم كاشت گندم بدرود،و آنكه جو كاريد جو حاصل برد.بدين گونه هر انسانى نتيجه دسترنج خود را مى خورد.

اينها نمونه اى از آثار مادّى عملكرد ما در حيات دنيوى است.اعمال ما در زندگى دنيا علاوه بر آثار مادّى،نتايج و آثار معنوى بسيارى نيز،دارد.براى مثال آثار"صلۀ رحم" در زندگى انسانهاست كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آن خبر داده،و فرموده:

«صلة الرّحم تزيد فى العمر و تنفى الفقر»

رسيدگى به خويشاوندان،عمر را زياد و فقر را مى زدايد.

و نيز فرموده:

صلة الرّحم تزيد فى العمر،و صدقة السّرّ تطفئ غضب الرّبّ،و انّ قطيعة الرّحم و اليمين الكاذبة لتذران الدّيار بلاقع من اهلها و يثقلان الرّحم،و انّ تثقّل الرّحم انقطاع النّسل.

رسيدگى به خويشاوند،عمر را طولانى و صدقه دادن پنهان،خشم پروردگار را خاموش مى كند.راستى را كه قطع پيوند با خويشاوند و سوگند دروغ، سرزمين هاى آباد را برهوت و رحم هاى بارور را عقيم مى سازد.و رحم عقيم

ص: 73

مساوى با نابودى نسل است (1).

اينكه فرموده:(تطفئ غضب الرّبّ)صدقه پنهانى،خشم خدا را خاموش مى كند، مقصود اين است كه،اگر انسان با رفتار خود مستحق خشم و كيفر دنيائى خدا شده و بنابر آن باشد كه به جان و مال يا مربوطين او آسيبى برسد،صدقه پنهانى اين بلا را از او دور مى كند.

بلاقع جمع بلقع،سرزمين خشك و بى آب و علف،كوير و برهوت است (2).و چون چنين است امير المؤمنين عليه السّلام فرموده:

...و صلة الرّحم فانّها مثراة فى المال و منسأة فى الأجل،و صدقة السّرّ فانّها تكفّر الخطيئة.

...و رسيدگى به خويشاوند كه،مال را افزون و مرگ را به تأخير اندازد،و صدقه پنهانى كه،گناه را مى پوشاند (3).و نيز فرموده:

...و صلة الرّحم منماة للعدد

...و رسيدگى به خويشاوند فزونى افراد است (4).

از اينها در مى يابيم كه،خداوند به حكمت خود چنين خواسته تا فراوانى روزى و ازدياد نسل در"صله رحم"و تنگدستى و نابارورى در"قطع رحم"باشد.

بدين سبب است كه گاهى دو نفر بازرگان كه نوع واحدى از جنس را به بازار عرضه مى كنند،يكى زيان كرده و ديگرى سود مى برد و منشأ زيانكارى اوّل و سودمندى دوم، قطع اوّل و پيوند ثانى با خويشاوندان است:پاداشى برابر با عمل هر يك از سوى خدا.

پاداش چنين اعمالى وابسته به ايمان و عدم ايمان انسان به خدا نيست.زيرا خداوند براى عملكرد انسان در دنيا آثارى دنيايى و نتايجى عقبايى قرار داده است كه هرگاه در حال بيدارى و هوشيارى و با اراده كارى را انجام داد،پى آمد دنيائى آن در دنيا،و نتيجه آخرتى2.

ص: 74


1- -سفينة البحار ماده"رحم".
2- -المعجم الوسيط مادّه بلقع.
3- -نهج البلاغة خطبه 108.
4- -نهج البلاغة حكمت 252.

آن در عقبى به او مى رسد.

همچنين خداوند براى رفتار انسان با خدا و كردارش با خلق،جزا و پاداشى برابر و متناسب با آن قرار داده است.اين مخلوق انسان باشد يا حيوان يا يكى از نعمت هاى خدا كه ارزانيش داشته،براى هر يك پاداشى مناسب است.و همه آنها از خواست و حكمت الهى سرچشمه مى گيرد."ربّ العالمين"خود به ما خبر داده كه براى انسان چيزى جز نتيجه كردارش نيست:

وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى .

براى انسان بهره اى جز نتيجه تلاش او نيست (1).

همچنين خبر داده كه،هر كس براى دنيا كار كند خداوند سبحان نتيجه كار او را در دنيا به او نشان دهد،و هر كس براى آخرت بكوشد پاداش كارش را در آخرت به او مى نمايد:

وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِي الشّاكِرِينَ .

هر كس پاداش دنيا را بخواهد،از آن به او مى دهيم؛و هر كس پاداش آخرت را بخواهد،از آن به او مى دهيم؛و به زودى سپاس گزاران را پاداش خواهيم داد (2).

مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ* أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ النّارُ...

كسانى كه[تنها]زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند،نتيجه كامل اعمالشان را در همين دنيا به آنان مى دهيم،و چيزى از آنان كاسته نمى شود.اين گروه كسانى اند كه در آخرت نصيبى جز آتش ندارند (3)...

مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها...* وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً* كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ6.

ص: 75


1- -نجم39/.
2- -آل عمران145/.
3- -هود15/-16.

هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً .

هر كس كه زندگى زودگذر دنيا را بخواهد،در دنيا به او مى دهيم...*و هر كس سراى آخرت را طلب كند و كوشش مناسب آن نمايد و مؤمن باشد،سعى و تلاش آنان پاداش داده خواهد شد*هر يك از دو گروه را از عطاى پروردگارت بهره مند مى سازيم؛و عطاى پروردگار تو هرگز منع نشده است (1).

شرح كلمات

نوفّ اليهم:حق آنان را تمام و كمال مى دهيم.

لا يبخسون:لا ينقصون:چيزى از حقشان كاسته نمى شود.

محظورا:ممنوعا،حظر يعنى منع.

پاداش دنيا و آخرت

بنابر آنچه آورديم،پاره اى از اعمال چنان است كه انسان جزاى آن را در دنيا مى بيند، ولى بخشى از آنها تنها در روز قيامت به انسان مى رسد.

مثلا،شهيدى كه در راه خدا جنگيده تا به فيض شهادت نائل آمده،امكان دريافت پاداش دنيوى را ندارد تا از آن بهره گيرد؛لذا خداوند پاداش او را در آخرت مى دهد، چنانكه فرموده:

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ* فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ* يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ .

هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند،مردگانند!بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند*آنان به خاطر نعمت هائى كه خداوند

ص: 76


1- -اسراء18/-20.

از فضل خود به ايشان بخشيده است،خشنودند و به خاطر كسانى كه هنوز به آنان نپيوسته اند،شادمانند كه نه ترسى بر ايشانست و نه اندوهى خواهند داشت*[آنان]از نعمت خدا و بخشش او و اينكه خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند،خوش حال و مسرورند (1).

همچنين است حال انسان سلطه گر و كسى كه انسان مؤمنى را با ظلم و تجاوز به قتل رسانده است؛چنين كسى نيز،جزاى خود را در آخرت مى يابد،چنانكه خداى سبحان فرموده:

وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً .

و هر كس انسان با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند،جزاى او دوزخ است، و در آن جاودانه مى ماند،و خداوند بر او خشم كرده،و از رحمت خود دورش ساخته،و عذاب بزرگى برايش تهيه ديده است (2).

همچنين است حال كسى كه معلول جسمى به دنيا مى آيد،مانند:كور و كر و ناقص الخلقه كه اگر به خدا و روز قيامت ايمان آورد و دوستدار اولياى خدا باشد و بر نقص عضو خويش براى خدا شكيبائى ورزد،چنين كسى را خداوند در زندگى جاويد آخرت پاداشى مى دهد كه با اين كمبود دنيائى و رنج و زحمتى كه براى آن در راه خدا تحمل كرده، قابل قياس نباشد. (3)

بنابر آنچه آورديم،عدل الهى بدون دريافت پاداش عمل در آخرت،تحقق نمى يابد، خداوند براى دريافت پاداش اعمال،پس از زندگى دنيا،مراحل متعدّدى قرار داده كه در بحث هاى بعدى آن را پى مى گيريم.د.

ص: 77


1- -آل عمران169/-171.
2- -نساء93/.
3- -به ثواب الاعمال صدوق رحمه اللّه باب:ثواب كسى كه خدا را در حال كورى ملاقات كند و آن را براى خدا تحمل كرده باشد،حديث 21.و نيز،به معالم المدرستين.جلد اول بحث شفاعت-روايت كورى كه نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و از آن حضرت خواست تا دعا كند خدا شفايش دهد-مراجعه گردد.

انسان و پاداش او در آخرت

اشاره

انسان خود در كشتزار خويش گاهى گندم و ذرّت و سبزه مى كارد و پس از چند ماه محصول آن را درو و برداشت مى كند.

گاهى نيز،انگور و انجير و زيتون و سيب و پرتقال مى كارد و پس از سه يا چهار سال، محصول آن را مى چيند.

و گاهى خرما و گردو مى كارد و پس از هشت سال يا بيشتر،از آن بهره مى گيرد.

بدين گونه،انسان نتيجه كار عادى و روزمره خود را به دست آورده و خانواده خويش و ديگران را از آن بهره مند مى سازد؛با اين وجود خداوند سبحان مى فرمايد:

إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ .

خداوند روزى دهنده است،خداوند قوىّ قدرتمند (1).

اَللّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ .

خداوندى كه شما را آفريد سپس روزى تان داد (2).

وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيّاهُمْ .

فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد،ما شما و آنان را روزى مى دهيم (3).

ص: 78


1- -ذاريات58/.
2- -روم40/.
3- -انعام151/.

وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ يَرْزُقُها وَ إِيّاكُمْ .

چه بسا جنبنده اى كه قدرت حمل روزى خود را ندارد،خداوند او و شما را روزى مى دهد (1).

وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ .

خداوند برخى از شما را بر برخى ديگر در روزى برترى داد (2).

آرى،انسان زمين را شخم مى زند،دانه را مى كارد،درخت را غرس مى كند،همه آنها را آب مى دهد،آفت هاشان را مى زدايد و آنها را پرورش مى دهد تا دانه برگيرد و ميوه بچيند و از آن بخورد و به هر كه خواست بخوراند،ولى خداى سبحان مى فرمايد:

«نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيّاهُمْ» ما شما و آنان را روزى مى دهيم!و درست هم فرموده،زيرا، آنكه در آب و خاك خواصّ روياندن گياه را قرار داده و چگونه كاشتن و غرس كردن را به ما آموخته،همو روزى دهنده ماست.مثال روزى دادن خدا و روزى خوردن انسان در دنيا، همانند غذا دادن ميزبان به ميهمان در غذاخوريهاى خودكار امروزى[ سلف سرويس ها] است كه عملا به ميهمان گفته مى شود:خودت را پذيرائى كن!در اين غذاخورى ها،غذاى ميهمان را ميزبان مى دهد،و هر گونه خوردنى كه ميهمان با آزادى كامل براى خود انتخاب مى كند از فرآورده هاى ميزبان است،اما ميهمانى كه وارد چنين غذاخورى ها مى شود اگر خود اقدام نكند و از قاشق و چنگال و بشقابى كه ميزبان تهيه ديده برندارد و با پاى خود به سوى غذاى آماده نرود و با دست خود هر چه خواست برنگيرد،چيزى نخواهد خورد،با اين حال،آنكه ميهمانان را غذا داده ميزبان غذاخورى[ سلف سرويس]است.در چنين حالتى زيان احتمالى بد خوردن نيز،بر عهده ميهمان است كه خود غذاى زيانبار و غير مفيد را برگرفته است.و چه درست و صادق است آنچه خداى عظيم در سوره ابراهيم فرموده:

اَللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ/.

ص: 79


1- -عنكبوت60/.
2- -نحل71/.

لَكُمُ الْأَنْهارَ* وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ .

خداوند همان كسى است كه آسمانها و زمين را آفريد؛و از آسمان آبى نازل كرد و با آن ميوه ها را براى روزى شما از زمين بيرون آورد،و كشتى ها را مسخّر شما گردانيد تا در پهنه دريا به فرمان او روان گردند،و نهرها را در اختيار شما قرار داد*و خورشيد و ماه را-با گردشى منظم و مستمر-مسخّر شما كرد و شب و روز را به تسخير شما درآورد (1).

و در سوره نحل مى فرمايد:

وَ اللّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ* وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِينَ* وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ* وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا يَعْرِشُونَ* ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ .

خداوند از آسمانها آبى فرستاد؛و زمين را پس از آنكه مرده بود حيات بخشيد.

راستى را كه در اين،نشانۀ روشنى است براى قومى كه مى شنوند*و در وجود چهارپايان،براى شما عبرتى است:از درون شكم آنها،از ميان غذاى جويده و خون،شير ناب گواراى نوشندگان به شما مى نوشانيم*و از ميوه هاى درخت نخل و انگور،مسكرات و روزى خوب و پاكيزه مى گيريد.راستى را كه در اين،نشانه روشنى است براى قومى كه مى انديشند*و پروردگار تو به زنبور عسل وحى كرد كه:از كوهها و درختان و داربست هائى كه مردم بنا مى كنند،3.

ص: 80


1- -ابراهيم32/ و 33.

خانه هائى برگزين*سپس از تمام ثمرات بخور و راههايى را كه پروردگارت براى تو تعيين فرموده،به راحتى بپيما،از درون شكم آنها،نوشيدنى،با رنگهاى مختلف خارج مى شود كه در آن،شفاى مردمان است.براستى كه در اين امر،نشانه روشنى است براى قومى كه انديشه مى كنند. (1)

شرح كلمات

1-دائبين:مستمرّين:يعنى هميشه در گردشند،حركت در مسير تعيين شده،شأن و عادت هميشگى آنها شده است.

2-فرث:غذاى جويده در شكمبه و معده حيوانات.

3- مِمّا يَعْرِشُونَ :از آنچه بالا مى برند،داربست هائى كه مردم بالا برده و شاخه هاى درخت مو را روى آن قرار مى دهند،يا سقفى كه بر روى درختان خرما بنا مى كنند و...

بازگشت به آغاز

پروردگار روزى بخش،نعمت هائى را براى ميهمانان خود،انسان،در اين جهان فراهم آورده و چگونگى دست يابى و بهره ورى مفيد و بى ضرر براى دنياى زودگذر و آخرت جاويدان را،به وسيله انبيا و اوصيا و علما تعليمش داده و فرموده:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلّهِ .

اى اهل ايمان!از پاكيزه هائى كه روزى شما كرده ايم بخوريد و خدا را شاكر باشيد (2).

و نيز فرموده:

يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ .

از تو مى پرسند:چه چيزهائى براى آنها حلال شده است؟بگو:همه پاكيزه ها

ص: 81


1- -نحل65/-69.
2- -بقره172/.

براى شما حلال گرديده است (1).

و نيز،در وصف خاتم انبياى خود صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده:

وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ .

او[ پيامبر]پاكيزه ها را براى آنان حلال،و ناپاك ها را برايشان حرام مى كند (2).

بنا بر اين،پروردگار سبحان ما را آفريد،هر چه در اطرافمان بود مسخّر ما گردانيد و در اين دنيا از پاكيزه ها كه نتيجه زراعت و كشت خود ما بود،روزى مان داد.او همچنين، نتيجه اعمالمان را روزى آخرتمان مى گرداند،چنانكه فرموده:

وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللّهُ رِزْقاً حَسَناً .

آنان كه در راه خدا هجرت كردند،سپس كشته شدند يا مردند،خداوند روزى نيكوئى به آنان خواهد داد (3).

و نيز مى فرمايد:

...إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً* جَنّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا* لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً إِلاّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا .

...مگر آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند.پس،اين گروه داخل بهشت مى شوند و كمترين ستمى به آنان نخواهد شد*بهشت هاى جاودانى كه خداوند رحمان بندگانش را غيابا به آن وعده داده،مسلما وعده خدا شدنى است*در آنجا هرگز گفتار بيهوده نشنوند و جز سلام نيابند و روزى آنان/.

ص: 82


1- -مائده4/.
2- -اعراف157/.
3- -حج58/.

صبح و شام در آن مقرر است* (1)

پس،ربّ حكيم جزاى انسان را كه نتيجه عملكرد اوست،در دنيا سريع و در آخرت پس از مدّت معلوم به او بازمى گرداند ؛همانگونه كه خود در سوره هاى بسيارى از آن خبر داده و در سوره«زلزال»فرموده:

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ* وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ .

پس،هر كه به مقدار ذره اى نيكى كند،آن را مى بيند*و هر كه به اندازه ذره اى بدى نمايد،آن را مى بيند (2).

و در سوره يس فرموده:

فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ .

پس،در آن روز به هيچ كس ذرّه اى ستم نمى شود،و پاداشى جز آنچه عمل مى كرديد داده نمى شويد (3).

آرى،آنكه در اين دنيا حنظل تلخ مى كارد،برداشتى جز حنظل ندارد،و كسى كه درختان بارور غرس مى كند،ميوه هاى نيكو مى چيند،همانگونه كه خداى سبحان در سوره "نجم"مى فرمايد:

وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى* وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى .

و اينكه،براى انسان بهره اى جز سعى و تلاش او نيست*و سعى او به زودى ديده مى شود (4).

انسان پاداش عملكرد خود را تنها در دنيا نمى بيند،بلكه در حالت ها و عوالم پنج گانه ذيل نيز،نتايج آن را مى بيند:

1-به هنگام مرگ.

2-در قبر.0.

ص: 83


1- -مريم60/-63.
2- -زلزال7/ و 8.
3- -يس54/.
4- -نجم39/ و 40.

3-در محشر.

4-در بهشت و جهنم.

5-در بازماندگانى كه پاداش عمل را براى آنان به ارث مى گذارد.

***

در اين بحث،نمونه اى از پاداش گرفتن انسان در كارهاى دنيائى را بيان داشتيم،در بحث آينده-به اذن خداى متعال-چگونگى پاداش خداوند به انسان در هنگام مرگ را بررسى مى نمائيم.

ص: 84

انسان و پاداش او به هنگام مرگ

اشاره

اولين مرحله از مراحل آخرت،مرگ است.خداى سبحان در وصف آن فرموده:

وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ .

[اى انسان]سرانجام،سكرات از خود شدن مرگ به حق فرا رسد،اين همان چيزى است كه تو از آن مى گريختى (1)!

يعنى،لحظه هولناك مرگ و شدّتى كه بر عقل آدمى چيره مى شود،فرا رسد.اين همان مرگى است كه تو[ انسان]هميشه از آن گريزان بودى!

قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ .

بگو:فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده،جان شما را مى ستاند،سپس به سوى پروردگارتان بازگردانده مى شويد (2).

اينكه خداوند در اين سوره فرموده:فرشته مرگ جان شما را مى ستاند و در سوره زمر فرموده: اَللّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ خداوند جانها را مى گيرد (3).و در سوره نحل فرموده: تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ فرشتگان جان آنها را مى گيرند (4).و در سوره انعام فرموده: تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا

ص: 85


1- -ق19/.
2- -سجده11/.
3- -زمر42/.
4- -نحل28/ و 32.

فرستادگان ما جان او را مى گيرند (1).در اين سخنان،هيچ گونه منافاتى نيست.زيرا:

فرشتگان رسولان خدايند و در گرفتن جانها"ملك الموت"را يارى مى دهند،و همه آنان به فرمان خدا قبض روح مى كنند.پس در حقيقت خدا خودش جانها را مى گيرد كه فرشتگان را به آن فرمان مى دهد.

با شروع اين مرحله از مراحل آخرت،امكان عمل در دنيا از آدمى سلب گشته و ديدار نتيجه عمل آغاز مى گردد،و از جمله آثارى كه در آن حال مى بيند چيزى است كه صدوق رحمه اللّه با سند خود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه آن حضرت فرموده:«صوم رجب يهوّن سكرات الموت»روزه ماه رجب سختى هاى مرگ را آسان مى كند. (2)

حال آدمى در اين مرحله،بر حسب عملى كه انجام داده،دو گونه است.چنانكه خداى سبحان خبر داده و فرموده:

فَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ* فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ* وَ أَمّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ* فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ* وَ أَمّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضّالِّينَ* فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ* وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ .

اما اگر از مقرّبان باشد*در روح و ريحان و بهشت نعيم است*اما اگر از اصحاب يمين باشد*[به او مى گويند:]سلام بر تو باد از سوى اصحاب يمين*اما اگر از تكذيب كنندگان گمراه باشد*با آب جوشان دوزخ پذيرائى مى شود*و در آتش جهنم جاى مى گيرد. (3)

خداى متعال از آنچه گروه اول-مقربان و اصحاب يمين-با آن روبرو مى شوند خبر داده و مى فرمايد:

يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* اِرْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلِي فِي عِبادِي* وَ ادْخُلِي جَنَّتِي .4.

ص: 86


1- -انعام61/.
2- -ثواب الاعمال باب:ثواب روزه رجب حديث4/.
3- -واقعه88/-94.

اى روح آرام يافته!*به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو راضى است*پس در سلك بندگان من درآى*و در بهشت من وارد شو. (1)

و از گروه دوم-آنان كه در زندگى دنيا به خود ستم كردند-نيز خبر داده و مى فرمايد:

حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ .

تا آنگاه كه مرگ يكى از آنان فرارسد،مى گويد:پروردگار من!مرا بازگردانيد !*شايد در آنچه ترك كردم عمل صالحى انجام دهم!اين چنين نيست!اين سخنى است كه او بر زبان مى راند!و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته مى شوند (2).

شرح كلمات

1-يتوفّى:تمام و كمال دريافت مى كند،يعنى:خداوند يا ملك الموت جان او را كاملا مى گيرند.در هنگام خواب نيز كه قوّه تميز و برخى حواسّ آدمى گرفته مى شود مانند اين است كه روح او گرفته شده است.

2-حميم:آب جوشان.

3-تصلية جحيم:سوزاندن با آب جوشان در جهنّم.

4-برزخ:مانع و مرز ميان دو چيز.

***

انسان در اين مرحله،پايان زندگى دنيائى و مرگ همه اعضاى خود را درك مى كند، ولى ابزارى براى شناخت بعد از آن-جز آنچه انبيا خبر داده اند-ندارد.پس،اگر انبيا را تصديق كرده و به آنان و آنچه از صفات خدا و شريعت الهى آورده اند،ايمان آورد،به عالم

ص: 87


1- -فجر27/-30.
2- -مؤمنون99/-100.

آخرت و مراحل مختلف آن هم ايمان مى آورد.قياس آنچه درباره آخرت گفته اند با آنچه كه ما در دنيا ديده و شناخته ايم،ممكن نيست؛زيرا،ابزارهاى شناخت ما محدود و ويژه زندگى اين دنياست و براى بررسى اخبار انبياء دربارۀ آخرت-چنانكه در گذشته بيان داشتيم-كاربردى ندارد.

از جمله رواياتى كه درباره آخرين لحظات زندگى و فرارسيدن مرگ به دست ما رسيده،روايتى است از امام صادق عليه السّلام كه فرموده:

من مات و لم يحجّ حجّة الإسلام دونما مانع يمنعه فليمت ان شاء يهوديا او نصرانيّا.

هر كس مرگش فرا رسد و بدون عذر موجّه حج واجب خود را نگزارده باشد، بايد به خواست خود،يهودى يا نصرانى بميرد (1)./.

ص: 88


1- -ثواب الاعمال باب:عقاب كسى كه حج را ترك كند حديث2/.

انسان و پاداش او در قبر

كتاب هاى روائى از آنچه ميّت در قبر با آن روبرو مى گردد،انباشته است:از سؤال آن دو فرشته مأمور از عقايد (1)گرفته تا ديدن آثار سوء خلق و حسن خلق و ساير رفتارى كه داشته است.و اينكه،قبر براى ميت،بوستانى از بوستانهاى بهشت يا گودالى از گودالهاى آتش است (2).و كسى كه در پى سخن چينى رود يا گاه بول كردن از نجاست پروا نكند،در قبر عذاب مى شود (3).و هر كه اخلاق خود را نيكو گرداند از هنگام ورود در قبر تا پايان مراحل حسابرسى قيامت،پاداش مى گيرد (4)،و هر كه ركوع خود را به درستى انجام دهد، هيچ گونه هراسى در قبر بر او وارد نمى شود (5).

ص: 89


1- -به مادّه"نكر"در سفينة البحار مراجعه شود.
2- -به مادّه"قبر"در سفينة البحار مراجعه شود.
3- -ثواب الاعمال صدوق رحمه اللّه ص 295،حديث 1،صحيح مسلم كتاب الطهارة،باب:الدليل على نجاسة البول ص 240-241،سنن دارمى كتاب الطهارة،باب الاتّقاء من البول(188/1)و سنن ابى داود كتاب الطهارة،باب:الاستبراء من البول(34/1-35)و سنن ابن ماجه كتاب الطهارة،باب:التشديد فى البول(124/1-125)و مسند احمد(225/1 و 266/5،417،419)و صحيح بخارى كتاب الوضوء، باب:من الكبائر ان لا يستر من بوله(64/1)،و كتاب الادب،باب الغيبة(20/8)،و باب النميمة من الكبائر(21/8).
4- -ثواب الاعمال ص 180 باب:ثواب ادخال سرور بر برادر مؤمن.
5- -سفينة البحار،مادّه"ركع".

انسان و پاداش او در محشر

الف-به هنگام نفخ صور

اشاره

روز محشر با دميدن در صور براى حسابرسى آغاز مى گردد."صور"در لغت عرب چيزى همانند شاخ است كه در آن مى دمند تا صدا كند.خداى سبحان مى فرمايد:

وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاّ مَنْ شاءَ اللّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ .

در"صور"دميده مى شود،پس همه كسانى كه در آسمانها و زمينند مى ميرند، مگر آنانى كه خدا بخواهد،سپس بار ديگر در آن دميده مى شود،ناگهان همگى بپاخاسته و در انتظارند (1).

"صعق"در اينجا صوتى است با پى آمد مرگ.در حديث براى"نفخ"تفسيرى آمده كه فشرده آن چنين است:

دميدن در"صور"دو نوبت خواهد بود:

نوبت اول:اسرافيل در صور مى دمد و همه موجودات آسمانها و زمين مى ميرند،مگر آنان كه خدا بخواهد:حاملان عرش و جبرئيل و ميكائيل و عزرائيل.پس از آن خداوند - درحالى كه خود داناتر است-به ملك الموت مى فرمايد:چه كسانى باقى مانده اند؟

ص: 90


1- -زمر68/.

مى گويد:پروردگارا!جز ملك الموت و حاملان عرش و جبرئيل و ميكائيل هيچ كس باقى نمانده است.خداوند مى فرمايد:به جبرئيل و ميكائيل بگو:بايد بميرند و روح آنان قبض گردد!پس از آن- درحالى كه خود داناتر است-به ملك الموت مى فرمايد:كه باقى مانده؟ مى گويد:پروردگارا!جز ملك الموت و حاملان عرش كسى باقى نمانده!مى فرمايد:به حاملان عرش بگو:بايد بميرند و روحشان گرفته شود!بعد مى فرمايد:اى ملك الموت!كه مانده است؟عرض مى كند:كسى جز ملك الموت باقى نيست.مى فرمايد:بمير اى ملك الموت!او نيز ميميرد و خداى ذو الجلال ندا مى كند: لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ امروز حكومت از آن كيست؟هيچ كس پاسخ نمى دهد.در اين هنگام خداى جبّار ذو الجلال خود پاسخ خويشتن را داده و مى فرمايد: لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ از آن خداى يگانه قهار است. (1)

پس از آن، هرگاه خواست دوباره در"صور"مى دمد.چنانكه خود فرمود:سپس دوباره در آن[ صور]مى دمد،ناگهان همگى بپاخاسته و در انتظارند! (2)

نوبت دوم:خداوند درباره آن مى فرمايد:

1- وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً .

در"صور"دميده مى شود؛و ما همه را جمع مى كنيم. (3)

2- وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاّ مَنْ شاءَ اللّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ .

روزى كه در"صور"دميده مى شود،و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند در وحشت فرو مى روند،جز كسانى كه خدا خواسته،و همگى با خضوع و ذلت به پيشگاه او حاضر مى شوند! (4)

3- وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ* قالُوا يا/.

ص: 91


1- -مؤمن16/.
2- -در المنثور سيوطى(336/5-337)،و بحار به نقل از كافى و غير آن(326/6-327).
3- -كهف99/.
4- -نمل87/.

وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ* إِنْ كانَتْ إِلاّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ* فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ .

در"صور"دميده مى شود،بناگاه آنان از قبرها شتابان به سوى پروردگارشان مى روند*مى گويند:اى واى بر ما!چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟!اين همان است كه خداى رحمان وعده داده بود،و فرستادگان او راست گفتند*اين رويداد،صيحه واحدى بيش نيست كه ناگهان همگى نزد ما احضار مى گردند:*امروز به هيچ كس ذرّه اى ستم نمى شود،و پاداشى جز آنچه عمل مى كرديد داده نمى شويد. (1)

و نيز،درباره اينكه همه انسانها را جمع كرده و گرد هم مى آورد،فرموده:

1- وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً .

و همه آنان را برمى انگيزيم،و احدى از ايشان را فروگذار نمى كنيم! (2)

2- يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً .

روزى كه در"صور"دميده مى شود و مجرمان را با بدنهاى كبود در آن روز گرد هم مى آوريم. (3)

3- يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً .

روزى كه پرهيزكاران را دسته جمعى به پيشگاه خداوند رحمن مى آوريم! (4)

شرح كلمات

1-داخرين:ذليلانه و با كرنش.

2-اجداث:قبرها.

ص: 92


1- -يس51/-54.
2- -كهف47/.
3- -طه102/.
4- -مريم85/.

3-ينسلون:جدا مى شوند،با سرعت از قبرها بيرون مى آيند.

4-زرقا:زرق جمع زرق يا ازرق،به معناى كبودى و نيلگونى است.

5-وفدا:وفد نام هيئت و گروهى است كه براى دريافت پاداش يا هر گونه نيازى نزد حاكم مى روند.

ب-در مشاهد روز قيامت

اشاره

خداوند سبحان مشاهد روز قيامت را اينگونه معرفى مى كند:

1- ...أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ* لِيَوْمٍ عَظِيمٍ* يَوْمَ يَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ .

...آنان برانگيخته مى شوند*در روزى بزرگ*روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان برپا مى ايستند. (1)

2- يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً .

روزى كه"روح"و"فرشتگان"در يك صف مى ايستند و هيچ يك-جز آنكه خداى رحمن اجازه اش دهد و درست بگويد-سخن نمى گويند! (2)

3- وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ .

خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريده است تا هر كس به آنچه كسب كرده پاداش داده شود،و به آنان ستم نخواهد شد. (3)

4- وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً* اِقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً .

و هر انسانى،كردارش را بر گردنش آويخته ايم؛و روز قيامت كتابى براى او بيرون مى آوريم كه آن را فراروى خود گشوده بيند!*به او گفته مى شود:كتابت

ص: 93


1- -مطففين4/-6.
2- -نبأ38/.
3- -جاثيه22/.

را بخوان!همان بس كه امروز خود حسابگر خويش باشى. (1)

5- ...كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ* هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنّا كُنّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ*... وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ* وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا وَ مَأْواكُمُ النّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرِينَ* ذلِكُمْ بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آياتِ اللّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ لا يُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ .

هر امّتى به سوى كتابش خوانده مى شود،امروز پاداش آنچه را انجام مى داديد به شما مى دهند*اين كتاب ماست كه به حق با شما سخن مى گويد؛ما هر چه را شما انجام مى داديد مى نوشتيم*...و بديهاى آنچه انجام مى دادند بر آنان آشكار مى شود،و آنچه استهزايش مى كردند،آنان را فرا مى گيرد!*و به آنان گفته مى شود:امروز شما را از ياد مى بريم همانگونه كه شما ديدار امروزتان را از ياد برديد،و جايگاه شما دوزخ است و هيچ ياورى نداريد*اين بدان خاطر است كه شما آيات خدا را به سخره گرفتيد و زندگى دنيا شما را فريفت!امروز نه از دوزخ بيرون آيند و نه عذرشان پذيرفته گردد. (2)

6- فَأَمّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ...

وَ أَمّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ* وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ .

پس،كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده شده،مى گويد:بيائيد نامۀ مرا بخوانيد!...و آنكه نامه اعمالش به دست چپش داده شده مى گويد:اى كاش هرگز نامه اعمالم به دست من داده نشده بود*و نمى دانستم حساب من5.

ص: 94


1- -اسراء13/ و 14.
2- -جاثيه28/-29 و 33-35.

چيست! (1)

7- فَأَمّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ* فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً*... وَ أَمّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ* فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً .

پس،كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده شده*بزودى حساب آسانى براى او مى شود*...و اما كسى كه نامه اعمالش به پشت سرش داده شده* بزودى فرياد هلاكت و وا ويلا سر دهد. (2)

8- وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ .

كسانى كه بخل مى ورزند و آنچه را خدا از فضل خويش به آنان داده،انفاق نمى كنند،گمان نكنند اين كار به سود آنان است؛بلكه براى آنان شرّ است.به زودى در روز قيامت،آنچه را نسبت به آن بخل ورزيدند،طوق گردنشان گردانند. (3)

9- ...وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ* يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ...

...روزى كه گواهان بپا خيزند*روزى كه عذرخواهى ستمگران سودى براى آنان ندارد... (4)

10- وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ .

روزى كه از هر امّتى،گواهى از خودشان بر آنان برانگيزيم،و تو[ پيامبر]را گواه بر آنان قرار مى دهيم! (5)

11- حَتّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ/.

ص: 95


1- -حاقه19/-26.
2- -انشقاق7/-11.
3- -آل عمران180/.
4- -غافر51/.
5- -نحل89/.

بِما كانُوا يَعْمَلُونَ* وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ...

هنگامى كه به آن مى رسند،گوشها و چشم ها و پوستهاشان به آنچه مى كردند گواهى دهند*آنان به پوستهاى خود مى گويند:چرا بر ضدّ ما گواهى داديد؟ جواب مى دهند:خداوندى كه هر موجودى را به نطق آورده ما را گويا ساخت... (1)

شرح كلمات

1-طائره:كنايه است از عمل خير و شرّ او.

2-ثبور:هلاكت،يدعو ثبورا،يعنى فرياد هلاكت سر مى دهد.

3-سيطوّقون:طوق گردن بر آنان زنند،يعنى بخل آنان در اداى حقوق واجب را به صورت مارى در گردنشان مجسم نمايند.

4-الشّهيد و الأشهاد:شهيد گواه قاطع،و أشهاد جمع شاهد است و مقصود از آن،انبيا و همراهان آنانند كه بر امت هاى خود گواهى مى دهند.و نيز،هر كه گواه اعمالى باشد كه از انسان صادر مى شود.

درباره آثار اعمال در روز قيامت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت است كه:

1-اطولكم قنوتا فى دار الدّنيا اطولكم راحة يوم القيامة فى الموقف.

كسانى از شما كه در خانه دنيا قنوت[نمازشان]طولانى تر است،در روز قيامت و در جايگاه حساب استراحتى افزون دارند. (2)

2-از وصىّ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت است كه فرمود:

إذا سجد احدكم فليباشر بكفّيه الأرض لعلّ يصرف عنه الغلّ يوم القيامة.

ص: 96


1- -فصّلت20/-21.
2- -ثواب الاعمال،ص 55.

هرگاه يكى از شما سجده مى كند كف دستهاى خود را بر زمين بچسباند تا شايد تشنگى روز قيامت را از او بگرداند. (1)

3-از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه فرمود:

من بغى على فقير او تطاول عليه و استحقره حشره اللّه يوم القيامة مثل الذّرة على صورة رجل يدخل النّار.

هر كس بر فقيرى ستم كرده يا فخرفروشى كند و كوچكش پندارد،خداوند در روز قيامت او را همانند مورچه در سيماى انسانى،داخل آتش مى كند. (2)

4-از امام صادق عليه السّلام است كه فرمود:

انّ المتكبّرين يجعلون فى صورة الذّرّ يتوطّأهم النّاس حتّى يفرغ اللّه من الحساب.

متكبّران در روز قيامت به صورت مورچه درآمده و مردم از روى آنها راه مى روند تا خداوند از حساب فارغ گردد. (3)5.

ص: 97


1- -ثواب الاعمال،ص 55-56.
2- -ثواب الاعمال،ص 335 باب:عقوبات اعمال.
3- -ثواب الاعمال،ص 265.

انسان و پاداش او در بهشت و جهنم

اشاره

خداوند انسان را در آخرت،بر حسب اعمالى كه در زندگى اين دنيا انجام داده و در آن سرا فرارويش مجسّم مى شوند،با نعمت هاى بهشتى پاداش و با عذاب جهنم كيفر مى دهد؛ همانگونه كه خود از آن خبر داده و فرموده:

1- إِنَّ اللّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ...

خداوند كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند،در باغهائى از بهشت-كه از زير درختانش نهرها جارى است-وارد مى كند... (1)

2- ...وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ .

هر كس عمل شايسته اى انجام دهد-مرد باشد يا زن-در صورتى كه مؤمن باشد داخل بهشت شده و روزى بى حسابى داده مى شوند. (2)

3- ...مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ وَ لا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً* وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقِيراً .

ص: 98


1- -حج23/.
2- -مؤمن40/.

هر كس عمل بدى انجام دهد،كيفر شود؛و ولىّ و ياورى جز خدا براى خويش نيابد*و كسى كه چيزى از اعمال صالح را انجام دهد-چه مرد و چه زن-در صورتى كه مؤمن باشد داخل بهشت شده و كمترين ستمى به آنان نخواهد شد. (1)

4- وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ*... وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ... وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً...

روز قيامت كسانى را كه بر خدا دروغ بستند مى بينى كه رويشان سياه است.آيا در جهنم براى متكبران جايگاهى نيست؟*...و به هر كس آنچه انجام داده بى كم وكاست داده شود...و كسانى كه تقواى الهى گزيدند گروه گروه به سوى بهشت برده مى شوند... (2)

5- اَلَّذِينَ آمَنُوا بِآياتِنا وَ كانُوا مُسْلِمِينَ* اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ .

[به]آنان كه به آيات ما ايمان آورده و مسلمان بودند.[گفته مى شود:]شما و همسرانتان با شادكامى وارد بهشت شويد. (3)

6- وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ... إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ... وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظّالِمِينَ

اين بهشتى است كه به پاداش اعمالى كه انجام مى داديد وارث آن مى شويد...

[اما]گناهكاران در عذاب جهنم جاويدانند...ما به آنها ستم نكرديم،آنان خود ستمكار بودند! (4)

7- ...وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ* يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ6.

ص: 99


1- -نساء123/-124.
2- -زمر60/ و 70 و 73.
3- -زخرف69/-70.
4- -زخرف72/ و 74 و 76.

جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ .

...كسانى كه طلا و نقره را گنجينه و اندوخته كرده و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند،آنان را به عذاب دردناكى بشارت ده!روزى كه آن را در آتش جهنم گداخته كرده و صورتها و پهلوها و پشتهايشان را با آن داغ كنند[و به آنها بگويند:]اين همان چيزى است كه براى خود اندوختند!پس بچشيد آنچه را مى اندوختيد! (1)

شيخ صدوق رحمه اللّه با سند خود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه فرمود:

اربعة يؤذون اهل النّار على ما بهم من الأذى ينادون بالويل و الثّبور:

رجل عليه تابوت من حجر فانّه مات و فى عنقه اموال النّاس لم يجد لها فى نفسه اداء و لا مخلصا و رجل يجرّ امعاءه،فانّه كان لا يبالى اين اصاب البول جسده و رجل يسيل فوه قيحا و دما،فانّه كان يحاكى فينظر كلّ كلمة خبيثة فيفسد بها و يحاكى بها و رجل يأكل لحمه،فإنّه كان يأكل لحوم النّاس بالغيبة و يمشى بالنّميمة.

چهار گروهند كه با عذابى كه مى بينند و نعره هاى هلاكت خواهى و وا ويلائى كه سر مى دهند،جهنميان را به ستوه مى آورند:1-كسى كه صندوقى از سنگ بر روى اوست،زيرا وى در حالتى از دنيا رفته كه حقوق مالى مردم بر عهده اش بوده و قصد پرداخت و خلاصى از آن را نداشته است.2-كسى كه روده هاى خود را با خود مى كشد،او كسى بوده كه از رسيدن بول به هر جاى بدنش باكى نداشته است.3-كسى كه از دهانش چرك و خون فوران مى كند،زيرا او سخنان زشت را از دهان اين و آن گرفته و براى ديگران بازگو نموده و فساد و فتنه ايجاد مى كرده است.4-كسى كه گوشت خود را مى خورد.او كسى است كه گوشت مردم را با غيبت و سخن چينى مى خورده است. (2)6.

ص: 100


1- -توبه34/-35.
2- -عقاب الاعمال ص 295-296.

خداى سبحان از درهاى متعدد بهشت و جهنّم نيز خبر داده و فرموده:

...وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ* جَنّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ .

...براى پرهيزكاران فرجام نيكويى است*باغهاى جاويدان بهشتى كه درهايش به روى آنان گشوده است. (1)

و خطاب به ابليس كه لعنت خدا بر او باد،فرموده:

إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ* وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ* لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ .

تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهى يافت،مگر گمراهانى كه از تو پيروى كنند*و جهنم،ميعادگاه همه آنهاست!*هفت در دارد و براى هر درى گروه معينى از آنان تقسيم شده اند! (2)

شرح كلمات

1-نقيرا:نقير،خال يا فرورفتگى كوچكى در پشت هسته خرماست كه اشياء سبك و بى ارزش را به آن مثل مى زنند.

2-مثوى:جايگاه،محل اقامت و استقرار.

3-زمرا:گروه گروه،زمر جمع زمره،به معناى فوج و گروه است.

4-مآب:بازگشت،فرجام،عاقبت.

5-جنات عدن:بهشت هاى ثبات و آرامش.

تفسير آيات در روايات

در تفسير آيات مذكور از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايتى است كه فرموده:

بهشت هشت در دارد و جهنم هفت در،برخى از درها بهتر از برخى ديگر است. (3)

ص: 101


1- -ص49/-50.
2- -حجر42/-44.
3- -تفسير سيوطى،الدر المنثور،جلد 4 ص 99-100.

و از امام على عليه السّلام روايتى است كه فرموده:

آيا مى دانيد درهاى جهنم چگونه اند؟راوى مى گويد گفتيم:مانند همين درهاست، فرمود:نه،بلكه چنين است:دستش را روى دستش نهاد و آن را گشود،يعنى درهاى جهنّم مانند خود جهنم روى هم سوارند.و در تفسير قرطبى بعد از آن آمده است:برخى از درها روى برخى ديگر است،و از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه:اهل هر طبقه در همان طبقه هستند. (1)

و باز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت است كه در تفسير(جزء مقسوم)فرموده:

براى هر درى از درهاى جهنم،گروه معينى از اهل آتش تقسيم شده اند كه هر گروهى به مقدار اعمالى كه انجام داده اند عذاب مى شوند. (2)

در خاتمه،با آوردن پاره اى از احاديثى كه آيات گذشته را شرح كرده و نتايج اعمال را به اجمال و تفصيل بيان مى دارد،اين بحث را به پايان مى بريم:

1-در اصول كافى از امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:

هر كس مؤمنى را خشنود كند خداى عزّ و جلّ از اين خشنودى موجودى را بيافريند كه به هنگام مرگ ملاقاتش كرده و به او مى گويد:اى ولىّ خدا!مژده باد تو را كه در كرامت و رضوان خدا هستى،پس از آن پيوسته با اوست تا به گور رفته و همين مژده را به او بدهد.

پس از برانگيخته شدن نيز به ديدارش رفته و همان بشارت را به او مى دهد و در كنار او مى ماند تا در مراحل سخت و هولناك پيوسته نويدش داده و دلشادش دارد.آن شخص به او مى گويد:رحمت خدا بر تو باد،تو كه هستى؟مى گويد:من همان خشنودى و سرورى هستم كه بر فلان كس وارد آوردى. (3)

2-در كتاب بحار به نقل از معانى الأخبار صدوق از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:2.

ص: 102


1- -به تفسير آيه در مجمع البيان و تفسير قرطبى و سيوطى مراجعه شود.
2- -تفسير سيوطى،الدر المنثور،جلد 4 ص 99-100.
3- -اصول كافى جلد 2 ص 191 حديث 12.

هر كس اندوهى را از مؤمنى بزدايد خداوند غمهاى آخرت را از او مى زدايد و او با دلى خنك و خجسته از قبر بيرون مى آيد.و هر كس مؤمنى را از گرسنگى برهاند خداوند از ميوه هاى بهشتش بخوراند،و هر كس شربتى به او بنوشاند خداوند از جام سر به مهر بهشتى سيرابش گرداند. (1)

3-در اصول كافى از امام ابى الحسن عليه السّلام است كه فرموده:

خدا را در زمين بندگانى است كه هميشه در پى برآوردن نياز نيازمندان هستند.آنان آسوده خاطران روز قيامت اند،آرى،هر كس مؤمنى را خشنود كند خداوند در روز قيامت دلش را شادمان گرداند. (2)

4-در اصول كافى از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:

هيچ مسلمانى نياز مسلمان ديگرى را برآورده نمى كند مگر آنكه خداى متعال ندايش دهد:پاداشت بر من است،و به چيزى غير از بهشت براى تو خشنود نمى شوم. (3)

5-صدوق در ثواب الاعمال از قول معروف بن خرّبوذ آورده كه گفت،شنيدم امام باقر عليه السّلام مى فرمود:

هر مؤمنى كه در دنيا به مصيبتى دچار شود و در حال مصيبت بگويد: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» ما از خدائيم و به سوى او بازمى گرديم!خداوند همه گناهان گذشته اش را مى آمرزد،مگر گناهان كبيره اى را كه مستوجب آتش باشد!و فرمود:و هرگاه در آينده عمر خود به ياد مصيبت افتد و استرجاع نمايد [«إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» بگويد]و حمد خدا به جاى آورد،خداوند همه گناهانى را كه در فاصله استرجاع اول و استرجاع ثانى انجام داده مى آمرزد،مگر گناهان كبيره را! (4)

6-در بحار الأنوار از امام صادق عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آورده كه خداى متعال فرموده:هيچ بنده اى را وارد بهشت نكنم مگر آنكه به آسيب جسمانى مبتلايش كنم،پس،4.

ص: 103


1- -بحار جلد 6 ص 355.
2- -اصول كافى جلد 2 ص 197 حديث 2.
3- -اصول كافى جلد 1 ص 194 حديث 7.
4- -بحار جلد 82 ص 127-128 به نقل از ثواب الاعمال ص 234.

اگر اين بلا در حد كفّاره گناهانش بود كه بود،وگرنه سلطه گرى را بر او چيره گردانم كه اگر با آن كفّاره گناهانش را پس داد به همان بسنده شود،وگرنه روزى او را در تنگنا قرار دهم تا اگر گناهانش با آن شسته شد كه شد،وگرنه به هنگام مرگ چنان بر او سخت بگيرم كه پاك و بى گناه نزد من آيد و آنگاه او را وارد بهشت گردانم... (1)

7-در صحيح بخارى است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

هيچ مسلمانى نيست كه دچار مصيبت گردد مگر آنكه خداوند گناهانش را بريزد، همان گونه كه برگ درخت مى ريزد. (2)

8-در روايت ديگرى است كه:

هيچ مصيبتى به شخص مسلمان نمى رسد مگر آنكه خداوند آن را كفّاره گناهش قرار مى دهد،حتى اگر خارى بدن او را بخراشد. (3)

9-در صحيح بخارى و صحيح مسلم است كه رسول خدا فرمود:

هيچ مسلمانى نيست كه خراش خارى يا سخت تر از آن به او برسد مگر آنكه خداوند با آن گناهانش را مى ريزد،همان گونه كه درخت برگ خود را مى ريزد. (4)

10-در صحيح بخارى و مسند احمد است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

هيچ گونه رنج و سختى،درد و مرض،مصيبت و اندوه،آزار و آسيب و حتى خراش خارى به مسلمانى نمى رسد مگر آنكه خداوند آن را كفّاره گناهانش گرداند. (5)0.

ص: 104


1- -بحار جلد 6 ص 172 به نقل از كتاب التمحيص.
2- -صحيح بخارى جلد 3 ص 2-3 كتاب المرضى باب:شدّة المرض.
3- -صحيح بخارى كتاب المرضى باب:ما جاء فى كفّارة المرض.
4- -صحيح بخارى جلد 3 ص 3 كتاب المرضى باب:شدة المرض،صحيح مسلم كتاب البرّ و الصلة و الادب باب:ثواب المؤمن فيما يصيبه.
5- -صحيح بخارى جلد 3 ص 2 كتاب المرضى باب:ما جاء فى كفّارة المرض،و مسند احمد ج 3 ص 180.

پاداش صبر و شكيبايى

اشاره

خداوند همان گونه كه براى هر يك از اعمال انسان پاداش دنيوى و جزاى اخروى قرار داده،همچنين براى صبر و شكيبائى انسان بر ناخوشيها و مصائب نيز،جزاى دنيائى و پاداش آخرتى مقرر داشته است.امام على عليه السّلام از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه آن حضرت فرمود:

الصّبر ثلاثة:صبر عند المصيبة،و صبر على الطّاعة،و صبر عند المعصية.

صبر و شكيبائى سه گونه است: خويشتن دارى به هنگام مصيبت،استقامت و پايدارى در اطاعت،شكيبيدن و بردبارى در برابر معصيت. (1)

خداوند در سوره اعراف فرموده:بنى اسرائيل را به خاطر آنكه در زندگى دنيا صبر و استقامت نشان دادند،پاداش داده است:

وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِي بارَكْنا فِيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ .

مشرق ها و مغرب هاى سرزمينى را كه بركت داده بوديم،به آن قوم به ضعف كشيده شده[ بنى اسرائيل]به ميراث داديم،و وعده نيك پروردگارت بر

ص: 105


1- -بحار جلد 82 ص 139 به نقل از مسكن الفؤاد.

بنى اسرائيل به خاطر صبر و استقامتى كه نشان دادند،تحقق يافت،و آنچه فرعون و فرعونيان مى ساختند و مى افراشتند،در هم كوبيديم! (1)

و نيز،درباره پاداش انواع سه كانه صبر و شكيبائى مى فرمايد:

1- وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِينَ* اَلَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ* أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ .

يقينا همه شما را با چيزى از ترس و گرسنگى و كاهش در مالها و جانها و ثمرات امتحان مى كنيم،و بشارت ده شكيبايان را!*آنان كه هرگاه مصيبتى به ايشان رسيد گفتند:ما از خدائيم و به سوى او بازمى گرديم !*آنان،مشمول صلوات و رحمت پروردگار خود هستند،آنان،همان هدايت يافتگانند! (2)

2- لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ .

نيكى[تنها]اين نيست كه روى خود را به سوى مشرق و مغرب كنيد،بلكه نيكى و نيكوكردار آن است كه به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و كتاب و پيامبران،ايمان آورده و مال خود را،با آنكه دوستش دارد،به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و درراه ماندگان و سائلان و بردگان،انفاق مى كند،و نماز را برپا مى دارد،و زكات را مى پردازد،و نيز،آنانى كه- هرگاه عهد بستند-به عهد7.

ص: 106


1- -اعراف137/.
2- -بقره155/-157.

خود وفا مى كنند،و در برابر محروميت ها و بيماريها و زمان جنگ صبر و استقامت نشان مى دهند،اينان كسانى اند كه راست مى گويند و ايشان همان پرهيزكارانند! (1)

خلاصۀ اين آيات كه از سوره بقره آورديم اين شد كه:پرهيزكاران و هدايت يافتگان و نيكوكاران كسانى اند كه كارهاى شايسته انجام داده و به انواع سه گانه صبر و شكيبائى آراسته اند.

از جمله نمونه ها و مصاديق صبر بر طاعت و مصيبت،صبر و شكيبائى مؤمنان بر اذيت و آزار و سخريه و ريشخندى است كه براى ايمانشان به خدا تحمّل مى كنند،چنانكه خداى متعال از آن خبر داده و فرموده:

1- إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبادِي يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرّاحِمِينَ* فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ* إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ .

آرى،گروهى از بندگانم مى گفتند:پروردگارا!ما ايمان آورديم،ما را بيامرز و بر ما رحم كن كه تو بهترين رحم كنندگانى!*و شما آنان را به باد مسخره گرفتيد تا ياد مرا از خاطرتان زدودند،و شما همچنان به آنها مى خنديديد* من امروز آنان را به خاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم،راستى را كه آنان رستگارانند! (2)

2- اَلَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ* وَ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنّا كُنّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ* أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ* وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ .1.

ص: 107


1- -بقره177/.
2- -مؤمنون109/-111.

آنان كه پيش از قرآن،كتاب آسمانى به آنها داده ايم،به آن ايمان مى آورند*و هنگامى كه بر آنان تلاوت شود مى گويند:به آن ايمان آورديم.اينها همه حق است و از جانب پروردگار ماست.ما پيش از اين هم مسلمان بوديم*آنان به خاطر شكيبائى و صبرشان،پاداش خود را دو بار دريافت مى دارند،و با نيكى ها بدى ها را دفع مى كنند،و از آنچه روزى شان داده ايم انفاق مى كنند*و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند از آن روى مى گردانند و مى گويند:اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان،سلام بر شما،ما خواهان جاهلان نيستيم! (1)

3-خداوند در سوره رعد صابران و برپا دارندگان نماز را بشارت داده و فرموده:

وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدّارِ* جَنّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ* سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ .

و آنان كه به خاطر پروردگارشان شكيبائى ورزيده،و نماز را برپا مى دارند،و از آنچه روزى شان داده ايم،در نهان و آشكار،انفاق كرده و با حسنات سيّئات را دفع مى كنند؛فرجام نيك آن سرا،ويژه آنان است:*بهشت هاى جاويدان كه-با پدران و همسران و فرزندان صالح خود-در آنها جايگزين مى گردند و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد شده*[و گويند:]سلام بر شما كه صبورى كرديد!وه كه چه نيكوست فرجام آن سرا! (2)

شرح كلمات

1-يعرشون:بالا مى برند.در اينجا مراد بناهاى مستحكمى است كه فرعونيان در

ص: 108


1- -قصص52/-55.
2- -رعد22/-24.

املاك خود مى ساختند.

2-البأس و البأساء:سختى و ناخوشى و جنگ كه در اينجا،مراد از"بأساء"سختى و ناخوشى و مراد از"بأس"زمان جنگ است.

3-يدرءون:يدفعون:دفع مى كنند،از خود مى رانند.

پاداش صابران در روايات

در بحار با سند خود از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده:

هنگامى كه پرونده هاى اعمال گشوده و ترازوهاى سنجش برقرار گردد،براى بلا ديدگان صابر،نه ترازوى سنجش نهند و نه پرونده عمل گشايند!و اين آيه را تلاوت فرمود: (إِنَّما يُوَفَّى الصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ) صابران پاداش خود را بى حساب دريافت مى دارند! (1)

و باز در بحار با سند خود از امام زين العابدين عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:

هنگامى كه خداوند همه اولين و آخرين را گرد آورد،جارزننده اى فرياد مى زند:كجايند صابران تا بى حساب وارد بهشت شوند؟!فرمود:افرادى سرافراز بپا مى خيزند،فرشتگان نزد آنان رفته و مى گويند:اى فرزندان آدم به كجا مى رويد؟مى گويند:به سوى بهشت! مى گويند:پيش از حساب؟مى گويند:آرى،مى گويند:مگر شما كه هستيد؟مى گويند:

صابران!مى گويند:صبر شما چگونه بوده؟مى گويند:در طاعت خدا استقامت كرديم و از معصيت او خويشتن دارى نموديم تا خداى عزّ و جلّ ما را ميرانيد و روحمان را دريافت كرد.فرشتگان مى گويند:شما همانگونه ايد كه گفتيد،وارد بهشت شويد كه پاداش عمل كنندگان بسيار نيكوست! (2)

و نيز،صدوق رحمه اللّه در ثواب الاعمال با سند خود از امام باقر عليه السّلام آورده است كه فرمود:

هر كس نابينا از دنيا رود،در حالى كه براى خدا صبورى كرده و دوستدار آل

ص: 109


1- -بحار جلد 82 ص 145،و زمر10/.
2- -بحار جلد 82 ص 138.

محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد،بى حساب به ملاقات خدا نائل گردد. (1)

***

اينها نمونه هائى از پاداش هاست كه انسان براى عمل يا صبر بر ناخوشى ها دريافت مى دارد.در بحث آينده-به يارى خدا-چگونگى به ارث ماندن نتايج اعمال را بررسى مى نمائيم.4.

ص: 110


1- -ثواب الاعمال،ص 61 و 234.

پاداش عمل،ميراث نسلها

اشاره

خداوند سبحان خبر داده كه پاداش و نتيجه عمل براى نسل هاى بعدى نيز،باقى مى ماند.چنانكه در سوره نساء مى فرمايد:

وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً* إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً .

كسانى كه اگر فرزندان صغير و ناتوانى از خود بر جاى گذارند از آينده آنان بيمناكند ،بايد بترسند و از خدا بپرهيزند و سخنى سنجيده و استوار گويند* آنان كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى خورند،تنها در اندرون خود آتش مى خورند و بزودى در شعله هاى آتش بريان مى شوند.

در سوره كهف مى فرمايد:

فَانْطَلَقا حَتّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فِيها جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً*...* وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ...

[خضر و موسى]به راه خود ادامه دادند تا به مردم قريه اى رسيدند و از آنان خواستند كه به ايشان غذا دهند؛ولى آنان از مهمان كردنشان خوددارى نمودند؛

ص: 111

در آنجا ديوارى يافتند كه مى خواست فرو ريزد،[خضر]آن را برپا داشت.

موسى گفت:مى خواستى در برابر اين كار مزدى بگيرى!*...*اما آن ديوار،از آن دو نوجوان يتيم در آن شهر بود؛و زير آن،گنجى بود متعلق به آن دو؛و پدرشان مرد صالحى بود؛و پروردگار تو مى خواست آنان به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج نمايند؛اين رحمتى از پروردگارت بود (1)...

شرح كلمات

1-سديد:درست،قول سديد يعنى سخن درست و استوار كه موافق عدل و شرع باشد.

2-سعير:آتش برافروخته سركش كه مراد از آن جهنم است.

3-ينقضّ:فرو ريزد،يعنى آن ديوار در حال فرو ريختن و انهدام بود.

4-اشدّهما:قوّت و توانشان،و(يبلغا اشدّهما)يعنى به سن رشد و توانمندى برسند.

آثار عمل بعد از مرگ

آثار برخى از اعمال پس از مرگ انسان نيز،باقى مانده و سود و زيان آن به صاحب عمل برمى گردد.صدوق در كتاب خصال از امام صادق عليه السّلام آورده است كه فرمود:

انسان پس از مرگ هيچ گونه ثواب و پاداشى به دنبال خود ندارد مگر پاداش سه كار نيك را:1-صدقه جاريه،صدقه اى كه در حال حيات به راه انداخته باشد،مانند موقوفه اى كه ارث برده نشود،اين جريان،پس از مرگ او تا روز قيامت ادامه مى يابد.2-سنّت هدايت و راهنمائى كه خود به آن عمل كرده و پس از او مورد عمل ديگران قرار گيرد.

3-فرزند شايسته اى كه براى او آمرزش بخواهد. (2)

شرح اين حديث در روايت ديگرى چنين است كه امام عليه السّلام فرموده:

ص: 112


1- -كهف77/-82.
2- -خصال صدوق ج 1 ص 153.

شش چيز است كه مؤمن پس از مرگ خود از آنها سود مى برد:1-فرزند شايسته اى كه برايش آمرزش بخواهد2-كتاب و قرآنى كه خوانده شود3-چاه آبى كه حفر كند4- درختى كه بكارد5-جريان آبى كه براى صدقه وقف نمايد6-سنت پسنديده اى كه پس از وى به كار آيد. (1)

***

تا اينجا،آثار عمل در دنيا و آخرت و به ارث ماندن آن را بيان داشتيم،از جمله آثار و نتايج اعمال نيك"حق شفاعت"است كه پروردگار عالميان آن را به برخى از بندگان خود عطا مى كند و ما در بحث آينده-به يارى خدا-آن را بررسى مى نمائيم.3.

ص: 113


1- -خصال صدوق ج 1 ص 323.

شايستگى شفاعت،پاداش برخى اعمال

الف-تعريف شفاعت

شفاعت در زبان عرب به معناى ضميمه كردن دو چيز همانند و درخواست عفو و بخشش براى گناهكار است؛شفيع و شافع كسى است كه براى يارى رساندن به گناهكار با او همراه شده و در حق وى شفاعت مى كند.

ب-شفاعت در قرآن

اشاره

خداى متعال در سوره طه مى فرمايد:

يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ...*... يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً .

روزى كه در صور دميده شود...*...در آن روز شفاعت هيچ كس سودى نبخشد مگر كسى كه خداى رحمان به او اجازه داده و به گفتار او راضى است. (1)

و در سوره مريم مى فرمايد:

لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً .

آنان هرگز حق شفاعت ندارند،مگر كسى كه نزد خداى رحمان عهد و پيمانى

ص: 114


1- -طه102/ و 109.

دارد. (1)

و در سوره اسراء فرموده:

...عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً .

...اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش[ مقام شفاعت] برانگيزد. (2)

و در سوره انبيا فرموده:

...لا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ .

...آنان[ بندگان شايسته]جز براى كسى كه خدا راضى است شفاعت نمى كنند.آنان از ترس خدا بيمناكند . (3)

و در سوره اعراف مى فرمايد:

اَلَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا...*...*... يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا...

آنان كه دين خود را بيهودگى و بازيچه گرفتند؛و زندگانى دنيا مغرورشان ساخت؛امروز[ قيامت]فراموششان مى كنيم،همان گونه كه ديدار اين روزشان را فراموش كردند...*...*...روزى كه حقيقت امر فرا رسد، كسانى كه در گذشته آن را فراموش كرده بودند مى گويند:راستى را كه رسولان پروردگار ما حق را آوردند؛آيا شفيعانى براى ما وجود دارد كه شفاعتمان كنند؟ (4)3.

ص: 115


1- -مريم87/.
2- -اسراء79/.
3- -انبيا28/.
4- -اعراف51/-53.
تفسير آيات

روزى كه در صور دميده شود شفاعت هيچ كس كارساز نيست مگر شفاعت بندگان صالح خدا كه اجازه شان داده و از گفتارشان راضى است.

و نيز،هيچ كس مالك شفاعت نيست مگر كسانى كه نزد خداى رحمان عهد و پيمان دارند،يعنى انبيا و اوصيا و بندگان شايسته خدا كه با ايشانند.

شفاعت،همان مقام محمودى است كه خداوند به خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وعده داده است،و انبيا عليهم السّلام تنها از كسانى شفاعت مى كنند كه خداوند از شفاعت براى آنان راضى باشد؛و در همين روز است كه مغروران و كسانى كه زندگانى دنيا فريبشان داده درحالى كه هيچ شفاعت كننده اى ندارند،مى گويند:آيا براى ما شفيعانى هست كه شفاعتمان كند؟

ج-شفاعت در روايات

اشاره

در بحار به نقل از كتاب عيون اخبار الرضا عليه السّلام آورده است كه امام رضا عليه السّلام از قول پدرش امام كاظم عليه السّلام و او از پدرش تا امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده:

من لم يؤمن بحوضى-الحوض:الكوثر-فلا اورده اللّه حوضى و من لم يؤمن بشفاعتى فلا اناله اللّه شفاعتى...

هر كس به حوض من ايمان نياورد-حوض كوثر-خداوند او را بر حوض من وارد نسازد،و هر كس به شفاعت من ايمان نياورد،خداوند شفاعت مرا به او نرساند...

راوى در پايان روايت از امام رضا عليه السّلام مى پرسد:اى فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم!پس معناى فرموده خداى عزّ و جل چيست كه مى فرمايد: "وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى" شفاعت نمى كنند مگر براى كسى كه خدا راضى است.فرمود:معناى آيه اين است كه:

شفاعت نمى كنند مگر براى كسى كه خداوند دينش را پسنديده است. (1)

ص: 116


1- -بحار ج 8 ص 34،و انبيا28/.

در مسند احمد آورده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده:

الصيام و القرآن يشفعان للعبد يوم القيامة،يقول الصّيام:اى ربّ منعته الطّعام و الشّهوات بالنّهار فشفّعنى (1)فيه،و يقول القرآن:منعته النّوم باللّيل فشفّعنى فيه،قال:فيشفعان.

روزه و قرآن در روز قيامت براى بنده خدا شفاعت مى كنند،روزه گويد:

پروردگارا!من او را در طول روز از همه غذاها و شهوات بازداشتم،حال،مرا شفيع او گردان.و قرآن گويد:من او را از خواب شب بازداشتم،اكنون مرا شفيع او قرار ده.فرمود:و بدين گونه او را شفاعت مى كنند. (2)

در روايت ديگرى از امام على عليه السّلام است كه فرمود:رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است:

ثلاثة يشفعون الى اللّه عزّ و جلّ فيشفّعون:الانبياء ثمّ العلماء ثمّ الشّهداء.

سه گروه اند كه نزد خداى عزّ و جلّ شفاعت كرده و شفاعتشان پذيرفته مى شود:

انبيا و علما و شهدا. (3)

در سنن ابن ماجه آورده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

يشفع يوم القيامة ثلاثة:الانبياء ثمّ العلماء ثمّ الشّهداء.

سه گروه در روز قيامت شفاعت مى كنند:انبيا و علما و شهدا. (4)

در بحار از امام صادق عليه السّلام درباره شفاعت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در روز قيامت حديثى آورده كه در آخر آن آمده است:

...انّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يومئذ يخرّ ساجدا فيمكث ما شاء اللّه فيقول اللّه عزّ و جلّ:ارفع رأسك و اشفع تشفّع،و سل تعط.و ذلك قوله تعالى:

"عسى ان يبعثك ربّك مقاما محمودا".3.

ص: 117


1- -در متن كتاب"فيشفعنى"آمده كه اشتباه است.
2- -مسند احمد ج 2 ص 174.
3- -بحار ج 8 ص 34.
4- -سنن ابن ماجه باب ذكر شفاعت حديث 4313.

...رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در آن روز به سجده مى افتد و تا هنگامى كه خدا بخواهد درنگ مى كند،پس از آن خداى عزّ و جلّ مى فرمايد:سر خود را بردار و شفاعت كن تا شفاعتت پذيرفته گردد،و درخواست كن تا خواسته ات عطا شود.و اين همان سخن خداى متعال است كه فرموده:اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد. (1)

مشروح اين خبر در تفسير ابن كثير و طبرى و ديگران با عباراتى متفاوت نيز،آمده است. (2)

ترمذى از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

شفاعتى لاهل الكبائر من امّتى.

شفاعت من براى صاحبان كبائر از امتم مى باشد. (3)

نتيجۀ بحث

از مجموع آيات و احاديث وارد درباره شفاعت دانسته مى شود كه،شفاعت در روز قيامت براى هر كس هر گونه بخواهد نيست؛بلكه شفاعت برابر با مشيت خداى حكيم، پاداش اعمالى است كه خداوند آنها را اسباب شفاعت قرار داده است؛مانند اينكه،بنده مسلمانى در واجبى از واجباتش كوتاهى كرده و در مقابل آن در زندگى دنيائى اش از صميم قلب دوستدار رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت او عليهم السّلام بوده،و آنان را از آن رو كه اولياى خدا بوده اند دوست داشته است؛يا آنكه عالمى را بدان سبب كه عالم اسلامى بوده گرامى داشته، يا به مؤمن صالحى كه بعدها به شهادت رسيده نيكوئى نموده است.خداوند نيز او را به خاطر آن حبّ قلبى و اين اقدام علمى اش پاداشى مى دهد كه تقصير و كوتاهى اش در آن واجب را جبران نمايد.

ص: 118


1- -بحار ج 8 ص 36،و اسراء79/.
2- -به تفسير آيه در تفسير طبرى و قرطبى و ابن كثير و صحيح بخارى كتاب تفسير ج 3 ص 102 و سنن ابن ماجه حديث(4312)و سنن ترمذى ج 9 ص 267 مراجعه شود.
3- -سنن ترمذى كتاب«صفة يوم القيامة».

در نقطه مقابل نيز،آثار اعمال زشت و گناهان است كه پاداش اعمال نيك را تباه و نابود مى كند و ما در بحث آينده-به يارى خدا-آن را بررسى مى نمائيم.

ص: 119

تباهى پاداش،كيفر برخى اعمال

الف-تعريف حبط و تباهى عمل

حبط عمل و كار،بطلان و تباه شدن نتيجه آن است.نتيجه اعمال آدمى در آخرت به دلايل زير تباه مى گردد:

1-اينكه به خدا و روز قيامت ايمان نياورد يا مشرك باشد و با خدا و رسول بستيزد.

2-اينكه عمل را به قصد نفع دنيائى انجام داده باشد كه پاداش آن را نيز همان گونه كه خواسته در دنيا دريافت مى كند.

3-اينكه بى تقوا باشد و آداب اسلامى را سبك بشمارد و ريا كند و...

ب-حبط عمل در قرآن كريم

خداى سبحان در قرآن كريم چگونگى حبط و تباهى اعمال نيك آدميان را،از هر صنف و گروهى كه باشند،همراه با دلايل آن بيان داشته و در سوره اعراف درباره كافران به آيات خدا و قيامت مى فرمايد:

وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ .

آنان كه آيات خدا و ديدار قيامت را تكذيب مى كنند،اعمالشان تباه مى گردد.

ص: 120

آيا جز آنچه عمل مى كردند پاداش داده مى شوند؟! (1)

در سوره توبه درباره مشركان مى فرمايد:

ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللّهِ شاهِدِينَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النّارِ هُمْ خالِدُونَ* إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسى أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ .

مشركان را نشايد كه مساجد خدا را آباد كنند در حالى كه به كفر خويش گواهى مى دهند!اين گروه اعمالشان تباه گرديده و در آتش دوزخ جاودانند.*مساجد خدا را تنها آن كسى آباد مى كند كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و جز از خدا نترسد.اميد است اين گروه از راه يافتگان باشند. (2)

در سوره بقره درباره مرتدين و از دين برگشته ها مى فرمايد:

...وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيَ َا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ .

...هر كس از شما كه از دينش برگردد و در حال كفر بميرد.چنين كسانى همه اعمالشان در دنيا و آخرت تباه شده و اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود. (3)

در سوره محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم درباره كافران و ستيزه جويان با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى فرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى لَنْ يَضُرُّوا اللّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ* يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ ./.

ص: 121


1- -اعراف147/.
2- -توبه17/ و 18.
3- -بقره217/.

آنان كه كافر شدند و[مردمان]را از راه خدا بازداشتند و بعد از آنكه راه هدايت برايشان روشن شد[بازهم ]با رسول خدا ستيزه جوئى كردند،هرگز زيانى به خدا نمى رسانند[بلكه خداوند]بزودى اعمالشان را تباه و نابود مى كند*اى كسانى كه ايمان آورده ايد!اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا را و اعمال خود را تباه نسازيد!

حبط و تباهى اعمال-چنانكه گذشت و مى آيد-تنها دامن كافران را نمى گيرد بلكه مسلمانان را نيز شامل مى گردد،خداوند در سوره حجرات مى فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ .

اى كسانى كه ايمان آورده ايد!صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد،و با او به آواز بلند-بدان گونه كه با يكديگر سخن مى گوئيد-سخن مگوئيد كه اعمالتان تباه گردد و شما ندانيد!

در سوره بقره مى فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ...

اى كسانى كه ايمان آورده ايد!صدقات و بخشوده هاى خود را با منّت و آزار تباه و باطل مسازيد،همانند كسى كه مال خود را براى ريا و خودنمائى انفاق مى كند و...

ج-حبط عمل در روايات

اشاره

در روايات اسلامى به بسيارى از دلايل و اسباب حبط اعمال اشاره شده است كه در زير نمونه هائى از آنها را مى آوريم:

شيخ صدوق در كتاب ثواب الاعمال از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايتى آورده كه آن حضرت فرموده:

هر كس بگويد:"سبحان اللّه"خداوند براى او در بهشت درختى را غرس مى كند.

ص: 122

و هر كس بگويد:"الحمد للّه"خداوند براى او در بهشت درختى را مى كارد.

و هر كس بگويد:"لا اله الا اللّه"خداوند براى او در بهشت درختى را مى نشاند.

و هر كس بگويد:"اللّه اكبر"خداوند براى او در بهشت درختى را برآورد.

يكى از مردان قريش گفت:اى رسول خدا!بنابراين،درختان ما در بهشت بسيار است!فرمود:آرى،ولى بر حذر باشيد كه آتشى بر آنها نفرستيد تا همه را بسوزاند،زيرا خداى عزّ و جلّ مى فرمايد: "يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ" اى كسانى كه ايمان آورده ايد!اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا را و اعمال خود را[با نافرمانى]باطل نكنيد! (1)

در صحيح مسلم و غير آن از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آورده اند كه فرموده:

انّ فرطكم علىّ الحوض،من ورد شرب،و من شرب لم يظمأ بعد،و ليردنّ علىّ اقوام اعرفهم و يعرفونى ثمّ يحال بينى و بينهم.

به سوى من بر حوض كوثر سبقت جوئيد كه هر كس رسيد مى نوشد و هر كه نوشيد بعد از آن تشنه نگردد،در آنجا گروه هائى بر من وارد مى شوند كه آنان را شناخته و آنان نيز مرا مى شناسند سپس ميان من و آنان جدائى مى افتد!

در روايت ديگرى است كه فرموده:

ليردنّ علىّ الحوض رجال ممّن صاحبنى حتّى اذا رأيتهم اختلجوا دونى، فلأقولنّ أي ربّ اصحابى اصحابى،فيقالنّ لى:انّك لا تدرى ما احدثوا بعدك.

مردانى از اصحابم بر حوض كوثر نزد من مى آيند،ولى تا آنان را مى بينم از من جداشان مى كنند،من[با شتاب]مى گويم:خداى من!يارانم!يارانم!به من گفته مى شود:تو نميدانى اينان بعد از تو چه كردند! (2)

در حديث ديگرى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده است:0.

ص: 123


1- -ثواب الاعمال ص 32،و سورۀ محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيه 33.
2- -صحيح مسلم،كتاب الفضائل،حديث 26 و 27 و 28 و 32 و 40.

انّ المرائى يدعى به يوم القيامة بأربعة اسماء:يا كافر!يا فاجر!يا غادر!يا خاسر!حبط عملك و بطل اجرك و لا خلاق لك اليوم،فالتمس اجرك ممّن كنت تعمل له.

روز قيامت شخص رياكار را با چهار نام صدا مى زنند و مى گويند:اى كافر!اى فاجر!اى مكّار!اى زيانكار!كردارت تباه و پاداشت باطل گرديد،امروز بهره اى ندارى،اكنون پاداش خود را از كسى درخواست كن كه برايش كار مى كردى! (1)

خلاصه بحث

تا اينجا،نمونه هائى از پاداش"ربّ العالمين"به انسان را بيان داشتيم.در بحث آينده -به يارى خدا-شركت جن و انس در پاداش و كيفر الهى را بيان مى داريم.

ص: 124


1- -بحار ج 72 ص 295 به نقل از أمالى صدوق ص 346.

جنّيان در پاداش و كيفر همانند انسانند

اشاره

در بحث خلقت آدم عليه السّلام آورديم كه خداوند همه فرشتگان را فرمان داد تا براى آدم سجده كنند،آنان همه سجده كردند جز ابليس كه از جنيان بود،خداى سبحان نيز او را كيفرى در خور داده و از درگاه خود بيرونش راند.آنچه در اينجا مى آوريم بيان خداوند از سرانجام او و همزادان جنى اش در روز قيامت خواهد بود.

1-خداوند در سوره انعام مى فرمايد:

وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ... يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِينَ .

روزى كه خداوند همه آنان را گرد هم آورد[مى گويد:]اى جماعت جنيان! شما بسيارى از انسانها را گمراه ساختيد...اى گروه جن و انس!آيا رسولانى از خود شما به سويتان نيامدند كه آيات مرا برايتان بازگو مى كردند و شما را از ديدار چنين روزى بيم مى دادند؟!آنان مى گويند:ما بر ضد خودمان گواهى مى دهيم![آرى]زندگى دنيا آنان را فريفت و به زيان خود گواهى دهند كه كافر بودند. (1)

ص: 125


1- -انعام128/ و 130.

2-در سوره جن از زبان خود جنيان براى قوم خويش مى فرمايد:

وَ أَنّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً* وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً .

[آنان گفتند:]گروهى از ما مسلمان و گروهى ستمگرند.و هر كس اسلام آورد راه رشد و هدايت را برگزيده است*امّا ستمگران هيزم و آتشگيره دوزخند! (1)

3-در سوره اعراف مى فرمايد:

قالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى إِذَا ادّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ* وَ قالَتْ أُولاهُمْ لِأُخْراهُمْ فَما كانَ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ .

[خداوند به ستمگران]مى فرمايد:در رديف گروه هاى مشابه خود،از جن و انس،در آتش درآييد! هرگاه دسته اى وارد مى شود همتاى خود را لعن مى كند تا چون همگى در آنجا به هم رسند،گروه دنباله رو درباره پيشوايان خود مى گويند:پروردگارا!اينان بودند كه ما را گمراه ساختند.پس كيفر دوزخى آنان را مضاعف كن!خداوند مى فرمايد:عذاب همه مضاعف است ولى شما نمى دانيد*پيشوايان به دنباله روان گويند:شما بهتر از ما نبوديد،پس بچشيد عذاب را كه محصول كار خودتان است! (2)

4-در سوره هود مى فرمايد:

...وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعِينَ .

...و فرمان پروردگارت قطعى شده كه:جهنّم را از همه جن و انس9.

ص: 126


1- -جن14/ و 15.
2- -اعراف38/ و 39.

انباشته گردانم! (1)

اينها برخى از آيات قرآن كريم درباره رفتار جنيان و مجازات آنان در دنيا و آخرت بود.قرآن كريم شرح و تفصيل حالات ويژه جن در قيامت را-بدان گونه كه درباره انسان آورده-نياورده است.

خلاصه بحث پاداش و كيفر

گفتيم:انسان خود گندم و جو و حبوبات را مى كارد و پس از چند ماه كه بگذرد محصول آن را برداشت مى كند.و نيز،انواع درختان ميوه را مى نشاند و پس از چند سال كه گذشت ميوه آن را برمى گيرد.يعنى انسان محصول دسترنج خود را مى خورد،با اين حال، خداى سبحان مى فرمايد: "كُلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ" از آنچه خداوند روزى تان داده بخوريد! (2)و نيز مى فرمايد: "يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ" اى كسانى كه ايمان آورده ايد!از پاكيزه هاى آنچه روزى تان داديم بخوريد. (3)و مى فرمايد: "وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيّاكُمْ" فرزندانتان را از ترس فقر و گرسنگى نكشيد!ما آنها و شما را روزى مى دهيم! (4)

و گفتيم:اين براى آن است كه انسان در اين مجموعه هستى همانند كسى است كه به "سلف سرويس"مى رود و بايد با دست خود از خويشتن پذيرائى كند،در چنين مكان ها آن كسى كه ميهمانان را اطعام كرده و انواع خوردنى ها را براى آنان فراهم مى نمايد ميزبان است،ولى ميهمان نيز در انتخاب غذا و آماده كردن آن براى خويشتن آزاد است و اگر اقدام نكند و بشقاب و قاشق برندارد و نزديك ديگ غذا نشود و هر چه خواست برنگيرد گرسنه مى ماند و حق اعتراض هم ندارد،همچنانكه اگر پرخورى كند يا غذاى ناباب بخورد نيز،تبعات آن بر خود اوست كه چنين كرده است.

ص: 127


1- -هود119/.
2- -مائده88/ و نحل114/.
3- -بقره172/.
4- -اسراء31/.

انسان در بهره گيرى از نتايج اعمال معنوى خويش نيز بگونه اى است كه برخى از نتايج كردار خود را تمام و كمال در همين دنيا دريافت مى كند،مانند آثار صلۀ رحم كافر كه براى او پاداش دنيائى دارد.برخى را نيز تنها در آخرت مى يابد،مانند آثار شهادت كه ويژه مؤمنين است.برخى از اعمال نيز بهره هر دو سرائى دارد مانند صله رحم مؤمن كه پاداش دنيائى و آخرتى آن را تماما دريافت مى دارد.

بنا بر آنچه آورديم،انسان نتيجه رفتار معنوى خود را،بدان گونه كه نتيجه رفتار مادّى اش را مى گيرد،تماما دريافت مى دارد،يا در دنيا و يا در آخرت،و يا در دنيا و آخرت هر دو،همچنين است نتايج اعمال سوء و زشت!

حق شفاعت در روز قيامت و اينكه خداى رحمان به برخى از انسانها چنين كرامتى را عطا مى فرمايد،نيز،محصول اعمالى است كه انسان در دنيا انجام مى دهد.همچنين است حبط و تباهى اعمال انسانها در روز قيامت كه نتيجه برخى كردار دنيائى آنان است،زيرا:

"لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى" براى انسان پاداشى جز آنچه خود كرده نيست! (1)

قرآن كريم همچنين خبر داده كه جنيان هم بمانند انسيان پاداش اعمالشان را در آخرت تماما دريافت مى دارند.

همه آنچه را آورديم بر اساس تقدير"ربّ العالمين"و به اقتضاى برخى از صفات پروردگارى اوست،در بحث آينده-به يارى خدا-صفات ديگرى از ربّ العالمين را بررسى خواهيم كرد./.

ص: 128


1- -نجم39/.

3 برخى از صفات و اسماى ربّ العالمين

اشاره

1-معناى اسم.

2 و 3-الرّحمن و الرحيم.

4-ذو العرش و ربّ العرش.

ص: 129

ص: 130

1-معناى اسم

"اسم"در اصطلاح قرآنى به معناى صفات و خواصّ اشياء و بيان كننده حقيقت آنها است.بنابراين،آنجا كه خداى متعال مى فرمايد: "وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها" خداوند علم اسماء را همگى به آدم آموخت. (1)معنايش اين مى شود كه:خداوند علم خواصّ اشياء و ساير علوم را همگى به آدم عليه السّلام آموخت-جز علم غيب را كه هيچ كس در آن با خدا شركت نمى كند مگر كسى كه او بخواهد و بخشى از اخبار نهان را در اختيارش بگذارد.

2 و 3-معناى رحمان و رحيم

در قرآن كريم براى خداوند متعال نام ها و صفات ويژه اى آمده كه برخى از آنها آثار دنيائى،برخى آثار اخروى و برخى آثار هر دو سرائى دارند.از جمله اين نام ها و صفات واژه هاى"رحمان و رحيم"اند كه معناى آنها را بررسى مى نمائيم:

در كتاب هاى لغت"رحم و رحمت و مرحمت"به معناى"مهربانى و نرمى و رقت قلب"آمده است.راغب در كتاب"مفردات الفاظ القرآن"در ماده"رحم"سخنى دارد كه فشرده آن چنين است:

رحمت:رقت قلب و مهربانى است بگونه اى كه باعث احسان به رحمت شده گردد.

اين واژه گاهى در معناى رقّت صرف،و گاهى در معناى احسان بدون رقّت استعمال

ص: 131


1- -بقره30/.

شده است:هنگامى كه از رحمت خداى متعال سخن مى گوئيم مقصود تنها احسان مجرد بى رقت است،و بدين خاطر در روايت آمده است:رحمتى كه از سوى خدا باشد بخشش و بخشودن،و رحمتى كه از سوى آدميان باشد رقّت و مهربانى است.

واژه"رحمان"ويژه خداى متعال است و معناى آن جز بر خدا راست نيايد،زيرا تنها اوست كه رحمتش همه چيز را فراگرفته است.

واژه"رحيم"درباره خدا و غير خدا استعمال مى شود.خداوند درباره خود فرموده: "إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ" خداوند آمرزنده مهربان است.و درباره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده: "لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ" .براستى رسولى از شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او گران است.بر هدايت شما پاى فشار و با مؤمنان رئوف و مهربان است. (1)

و نيز،گفته شده:خداى متعال رحمان دنيا و رحيم آخرت است.زيرا،احسان خداوند در دنيا عام است و شامل مؤمنان و كافران،و در آخرت مخصوص مؤمنان است.خداوند در سوره اعراف فرموده: "وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ" .

رحمت من همه چيز را فراگرفته،و بزودى آن را ويژه كسانى مى گردانم كه تقوا پيشه كنند. (2)يعنى:رحمت من در دنيا براى مؤمنان و كافران هر دو است و در آخرت ويژه مؤمنان است.

صاحب كتاب"تاج العروس"نيز در اين باره سخنى دارد كه فشرده آن چنين است:

"رحمان"نامى است مخصوص خداوند كه به غير او راست نيايد.زيرا،رحمت او همه موجودات را از طريق"خلق و رزق و سودرسانى"شامل است.

"رحيم"نامى است عام براى هر كه به صفت رحمت متصف گردد.بعد گويد:اين همان معناى سخن[امام]جعفر صادق عليه السّلام است كه فرموده:"رحمان"اسمى خاص براى صفتى عامّ است و"رحيم"اسمى عام براى صفتى خاص./.

ص: 132


1- -توبه128/.
2- -اعراف156/.

مؤيّد آنچه گفته اند اين است كه،"رحيم"در چهل و هفت مورد از قرآن كريم با"غفور" و"برّ"و"رئوف"و"ودود"قرين و همراه آمده است. (1)

واژه"رحمان"در سوره"الرّحمن"اسم و صفت كسى آمده كه انسان را پس از خلقت و آموزش بيان،با نعمت هدايت قرآنى گرامى داشته،و زمين را با هر چه در آن است از ميوه ها و نخل ها و دانه ها و رياحين براى بهره ورى او آفريده است.سپس جن و انس را مخاطب ساخته و فرموده: "فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ" پس كدامين نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد!و پس از ارشاد به برخى نعمت هاى دنيائى،پاره اى از نعمت هاى آخرت را يادآور شده و مى فرمايد: "وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ" و براى آن كس كه از مقام پروردگارش بترسد،دو باغ بهشتى خواهد بود.تا پايان سوره كه مى فرمايد:

"تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ" خجسته و زوال ناپذير است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو!

4-ذو العرش و"ربّ العرش"

اشاره

از جمله آياتى كه در قرآن كريم از"عرش خدا"سخن گفته آيات زير است:

1-در سوره هود مى فرمايد:

وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً...

اوست خدائى كه آسمانها و زمين را در شش روز[ دوران]آفريد و"عرش" او بر آب قرار داشت،تا شما را بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتريد... (2)

2-در سوره يونس فرموده:

إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ...

ص: 133


1- -به معجم المفهرس مادّه"رحم"مراجعه شود.
2- -هود7/.

پروردگار شما"اللّه"است همان كه آسمانها و زمين را در شش روز[ دوران] آفريد،سپس بر عرش قرار گرفت و به تدبير كار پرداخت... (1)

3-در سوره فرقان فرموده:

اَلَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً .

خداوندى كه آسمانها و زمين و هر چه را ميان آنهاست در شش روز[ دوران] آفريد،سپس بر عرش قرار گرفت،خداى رحمان،از او بخواه كه از همه چيز آگاه است. (2)

4-در سوره غافر فرموده:

...اَلَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ .

...آنان كه عرش خدا را حمل مى كنند و آنان كه پيرامون آنند،پروردگارشان را تسبيح و ستايش كرده و به او ايمان دارند و براى مؤمنان[بدين گونه] آمرزش خواهند:پروردگارا!رحمت و علم تو همه چيز را فرا گرفته است،پس كسانى را كه توبه كرده و به راه تو آمده اند بيامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار! (3)

4-در سوره زمر مى فرمايد:

وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ .

و فرشتگان را مى بينى كه برگرد عرش خدا حلقه زده اند و به ستايش/.

ص: 134


1- -يونس3/.
2- -فرقان59/.
3- -غافر7/.

پروردگارشان تسبيح گويند.ميان آنان به حق داورى گردد و گفته شود:ستايش ويژه"اللّه"پروردگار جهانيان است! (1)

5-در سوره حاقّه مى فرمايد:

...وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ .

...آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز آنها حمل مى كنند. (2)

شرح كلمات

العرش:عرش در لغت جاى سقف دار و جمع آن عروش است.تخت حكومت را به اعتبار بلندى جايگاه و عزّت و شوكت حاكم عرش ناميده اند.عرش به معناى ملك و مملكت نيز آمده است.در كتاب لسان العرب گويد:«ثلّ اللّه عرشهم»يعنى:خداوند ملك و سلطنت آنان را نابود كرد. (3)شاعر عرب زبانى در اين باره گفته است:

اذا ما بنو مروان"ثلّت عروشهم" و أودت كما أودت إياد و حمير

چو نابود شد ملك مروانيان فرو ريخت چون حمير و إيديان (4)

2-استوى:الف-در كتاب"التحقيق فى كلمات القرآن"ماده"سوى"آمده است:

معناى"استواء"به اقتضاى محل،تغيير مى كند؛يعنى در هر جائى بر حسب حال و اقتضاى آنجاست.

ب-در كتاب"مفردات راغب"آمده است:"استواء"هرگاه با"على"متعدى شود معناى"استيلا"يعنى:چيرگى و استقرار يافتن مى دهد،مانند:"الرّحمن على العرش استوى"خداى رحمان بر عرش تسلط و چيرگى دارد.

ج-در كتاب"المعجم الوسيط"آمده است:اينكه گفته مى شود:"استوى على سرير الملك او على العرش"،بر تخت حكومت قرار گرفت يا بر كرسى سلطنت نشست،مقصود

ص: 135


1- -زمر75/.
2- -حاقّه17/.
3- -به مفردات راغب و المعجم الوسيط ماده:عرش،و لسان العرب ماده:ثلل مراجعه شود.
4- -بحار(جلد 58 ص 7).

آن است كه:اختيار مملكت را به دست گرفت.

اخطل شاعر در مدح بشر بن مروان اموى گفته است:

قد استوى بشر على العراق من غير سيف او دم مهراق

بشر مملكت عراق را بدون شمشير و خون ريزى در اختيار گرفت. (1)

تفسير آيات

پس از آنكه دانستيم"رحمان و رحيم"در اسماى الهى از صفات"ربّ العالمين"است و هر يك را در دنيا و آخرت آثارى است،و دانستيم كه"اسم"در اصطلاح قرآنى به معناى صفات و خواصّ اشياء و بيان كننده حقيقت آنهاست و"عرش"در لغت عرب كنايه از حكومت و قدرت است،و نيز،دانستيم كه"استواء" هرگاه با"على"متعدى شود معناى "استيلا و چيرگى"مى دهد،و اينكه گفته مى شود:"استوى على سرير الملك او على العرش"بر تخت سلطنت يا بر عرش حكومت نشست،يعنى:"تولّى الملك"اختيار مملكت و حكومت را در دست گرفت.

اكنون اگر به موارد هفت گانه اى كه قرآن كريم از"استواى بر عرش"ياد كرده مراجعه كنيم مى بينيم در همه آنها"استواء"با"على"متعدى شده است،مانند:

"اِسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ" ،بر عرش قرار گرفت و به تدبير كار پرداخت (2)

"ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ...يُدَبِّرُ الْأَمْرَ" ،سپس بر عرش قرار گرفت...به تدبير كار پرداخت. (3)

در اين آيات[بدون اشاره به نوع تدبير]با صراحت مى فرمايد:بر عرش قرار گرفت و به تدبير امر پرداخت.در سوره اعراف(54)به انواعى از تدبير نيز اشاره كرده و مى فرمايد:

"اِسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ..." بر عرش قرار گرفت،با شب روز را

ص: 136


1- -بشر بن مروان برادر عبد الملك مروان خليفه اموى است كه در سال 74 هجرى در بصره درگذشت.سرگذشت او را در تاريخ دمشق ابن عساكر مى يابيد.
2- -يونس3/.
3- -سجده 4 و 5 و رعد 2.

مى پوشاند...و در سوره حديد(4)تدبير كار را با كنايه آورده و مى فرمايد: "اِسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها" بر عرش قرار گرفت،آنچه در زمين فرو مى رود و آنچه از آن خارج مى شود همه را مى داند.يعنى خداوند به هر چه در مملكتش جريان يابد آگاه است و همه با تدبير خود او مى گردند.

از اينجا معناى آيه(59)سوره فرقان را نيز درمى يابيم،آنجا كه مى فرمايد: "اِسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً" بر عرش قدرت قرار گرفت،خداى رحمان،تنها از او بخواه كه از همه چيز آگاه است!يعنى:آنكه بر عرش قدرت قرار گرفته همان خداى رحمان است كه همه عالميان را با رحمت گسترده خويش پرورش داده و هر كه در مملكت او كارى انجام مى دهد به اقتضاى رحمت و رحمانيت اوست.

اين موضوع در سوره طه(5)با تأكيد بيشترى آمده،مى فرمايد: "اَلرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى" خداى رحمان است كه بر عرش قدرت قرار گرفته و تسلط دارد.

بنابراين،از آنچه كه در سوره هود(7)مى فرمايد: "خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ" آسمانها و زمين را در شش روز[ دوران]آفريد و عرش قدرت او بر آب قرار داشت.از آن دانسته مى شود كه در مملكت خداوندى پيش از خلقت آسمانها و زمين،جز همان آبى كه تنها خدا حقيقتش را مى داند،چيز ديگرى وجود نداشته است.

و از آنچه كه در سوره غافر(7)مى فرمايد: "اَلَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ" آنان كه عرش را حمل مى كنند،دانسته مى شود كه مقصود فرشتگان كارگزار درگاه الهى اند كه برخى را رسولان قرار داده و برخى را به امداد پيامبران فرستاده است،برخى حاملان عذاب بر امت هائى مانند قوم لوط اند و برخى آدميان را قبض روح مى كنند،و خلاصه،هر يك به كارى ويژه و متناسب با آنچه مقتضاى ربوبيت خداى متعال در عالم ماست مشغولند.

و نيز،از آنچه در سوره حاقّه(17)مى فرمايد: "وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ" و عرش قدرت پروردگارت را در آن روز هشت فرشته حمل مى كنند،دانسته مى شود كه مقصود اين است كه فرشتگان اجراكننده فرمان خداوند در روز قيامت هشت

ص: 137

گروه اند.

و در سوره نحل(14)كه فرموده: "وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فِيهِ" اوست خدائى كه دريا را مسخر شما گردانيد تا از آن گوشت تازه بخوريد و زيورى كه مى پوشيد بيرون آوريد،و كشتى ها را مى بينى كه سينه دريا را مى شكافند.معنايش اين است كه دريا را رام ما كرد تا از"خواصّ"آن سود ببريم،و اين يكى از موارد آموزش به آدم عليه السّلام است.چنانكه پيش از اين در همان سوره(5-8)مى فرمايد:

وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَكُمْ فِيها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ* وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ* وَ تَحْمِلُ أَثْقالَكُمْ إِلى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بالِغِيهِ إِلاّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ* وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً وَ...

و چهارپايان را آفريد كه در آنها براى شما وسيله پوشش و منافع ديگر است،و از گوشت آنها مى خوريد*و مايه شكوه و زينت شمايند:گاهى كه از صحرا بازشان مى گردانيد و هنگامى كه به صحرا روانه شان مى داريد*و بارهاى سنگين شما را،به جاهائى كه جز با مشقّت زياد به آن نميرسيد،حمل مى كنند.

راستى را كه پروردگار شما رئوف و مهربان است*و اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا بر آنها سوار شويد و زينت شما باشد و...

خداوند علاوه بر آنكه آنها را رام و مسخّر ما گردانيد،راه بهره ورى از آنها را نيز به ما آموخت تا از گوشت و پوست و سوارى و حمل بارشان استفاده نمائيم.

در سوره زخرف آيات 12 و 13 مى فرمايد:

وَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْكَبُونَ* لِتَسْتَوُوا عَلى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنّا لَهُ مُقْرِنِينَ .

خداوندى كه همه زوج ها را آفريد و براى شما از كشتيها و چهارپايان وسيله

ص: 138

سوارى ساخت تا بر پشت آن سوار شويد*و چون بر آن استقرار يافتيد نعمت پروردگارتان را ياد كنيد و بگوئيد:منزّه است خداوندى كه اين را مسخّر و رام ما گردانيد وگرنه ما را توان تسخير آن نبود.

آرى،همان خداوندى كه روش بهره گيرى از آنچه در اين آيات آمده را به ما آموزش داده و به مقتضاى"ربوبيت"خود آنها را مسخّر و رام ما ساخته است،همو زنبور عسل را الهام كرد تا در كوهها و داربست ها خانه گيرد و از گلها و شكوفه ها بمكد و عسل بسازد،و همو دريا را در اختيار ماهيان قرار داد و با الهام غريزى روش بهره ورى از آن را به آنها آموخت و...و بدين گونه،با رحمت واسعه خويش نياز هر يك از مخلوقات را به وسيله موجودات ديگر در اختيار او نهاد و خواصّ اشياء مورد نيازش را به او آموخت تا از آن بهره گيرد.به عبارت ديگر،به زنبور عسل اسامى و خواص آنچه را براى ادامه زندگى نياز داشت بياموخت،و به ماهيان نيز اسامى و خواص اشياء مورد نيازشان را آموزش داد تا در زندگى به كار گيرند و...

امّا انسان كه خداوند پس از تكميل خلقتش در معرفى او فرمود: "فَتَبارَكَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ" بزرگ و خجسته است خدائى كه بهترين آفرينندگان است!خداوند همه اسامى و خواص اشياء را به او آموخت.چنانكه در سوره جاثيه(13)فرموده:

"وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ" .

خداوند هر چه در آسمانها و زمين است همه را خود مسخر شما ساخته است.

و در سوره لقمان(20)فرموده:

أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ .

آيا نديديد خداوند آنچه در آسمانها و زمين است همه را مسخّر شما كرده است؟

بنا بر اين،پروردگار رحمان هر يك از اصناف مخلوقاتش را در بهره گيرى از ساير مخلوقات،در حد نياز هدايت فرموده،و مخلوقى را كه مورد نياز مخلوق ديگر بوده تكوينا مسخّر او ساخته است.

انسان نيز،با استعداد خدادادى و عقل كاوشگرى كه توان درك خواص همه اشياء را

ص: 139

داراست،اگر بكوشد و در فراگيرى علوم مجاهده نمايد،خواهد ديد كه همه مخلوقات براى به كارگيرى در اختيار او نهاده شده اند،مثلا اگر بكوشد تا خواص"اتم"را دريابد يقينا به آن خواهد رسيد،و چون"اتم"از اشيائى است كه مسخر انسان گرديده،مسلما توان شكافتن و به كارگيرى آن را در مسير اهداف خود دارد،همان گونه كه خداوند خواص آتش و الكتريسيته و ديگر شاخه هاى علوم فيزيك و شيمى را در اختيارش نهاد و آنها را مسخّر او ساخت تا از فلزات مختلف سفينه فضائى بسازد و آن را در اطراف زمين به گردش در آورد و...

اما اين انسان[از آن رو كه سركش و سيرى ناپذير است]نيازمند كسى است كه به راه صحيح بهره ورى از مسخّرات هدايتش نمايد تا آنچه را آموخته و در اختيار گرفته در راه زيان خود و ديگران به كار نگيرد،و"حرث و نسل"را با آن به نابودى نكشاند،"ربّ رحمان"انبياى والامقام را براى هدايت او فرستاده تا روش درست به كارگيرى و بهره ورى از مسخّرات را به او نشان دهند.پس،از جمله آثار رحمت"ربّ رحمان"،فرستادن پيامبران و انزال كتابهاى آسمانى و تعليم مردمان است.بيان اين موضوع در سوره "الرّحمن"با تفسير لفظ"رحمان"چنين است:

"اَلرَّحْمنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ" .خداوند رحمان،قرآن را تعليم فرمود.

"خَلَقَ الْإِنْسانَ* عَلَّمَهُ الْبَيانَ" .انسان را آفريد،و به او سخن گفتن آموخت.

"اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ" خورشيد و ماه با حساب منظمى مى گردند.

"وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ" و گياه و درخت براى او سجده و فروتنى مى كنند.

"وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ" آسمان را برافراشت و ميزان و قانون برنهاد.

"وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ" و زمين را براى خلايق آفريد.

"فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ" در آن ميوه ها و نخلهاى پرشكوفه است.

"وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ" و دانه هاى همراه با كاه و گياهان خوشبو.

"فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ" پس كدام يك از نعمت هاى"ربّ"تان را تكذيب مى كنيد؟

ص: 140

"تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ" بزرگ و خجسته است اسم"ربّ"تو،آن صاحب جلال و اكرام.

و نيز"ربّ"است كه: "يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ" روزى را براى هر كه بخواهد گسترش داده و تنگ گرداند. (1)

آنچه از آثار رحمت"ربّ"در دنيا آورديم،همه مردمان از مؤمن و كافر را در برمى گيرد.بنابراين،"رحمان"از صفات"ربّ العالمين"در دنياست و رحمت او همه خلايق و از جمله مؤمنان و كافران را شامل مى گردد.

و چون"ربّ العالمين"مردمان را به وسيله"وحى"بر پيامبران هدايت مى كند،قرآن كريم"وحى"را به نام"ربّ"كه از اسماى حسناى الهى است نسبت داده و مى فرمايد:

...ذلِكَ مِمّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ .

اين،از حكمت هائى است كه"ربّ"تو به تو وحى كرده است. (2)

و فرموده:

اِتَّبِعْ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ .

از آنچه كه از سوى"ربّ"تو بر تو وحى شده پيروى كن. (3)

قرآن همچنين،فرستادن رسولان و انزال كتابهاى آسمانى را به"ربّ العالمين"نسبت مى دهد و در شرح حال هود عليه السّلام مى فرمايد:او به قومش گفت:

يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ* أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي...

اى قوم من!هيچ گونه سفاهتى در من نيست،ولى من فرستاده اى از سوى "ربّ العالمين"ام*[كه]رسالت هاى پروردگارم را به شما مى رسانم. (4)

و دربارۀ نوح عليه السّلام مى فرمايد:او به قومش گفت:8.

ص: 141


1- -سباء36/ و 39.
2- -اسراء39/.
3- -انعام106/.
4- -اعراف 67 و 68.

يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ* أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي... (1)

اى قوم من!هيچ گونه گمراهى در من نيست،ولى من فرستاده اى از سوى "ربّ العالمين"ام*[كه]رسالت هاى پروردگارم را به شما مى رسانم.

و دربارۀ موسى عليه السّلام مى فرمايد:او به فرعون گفت:

يا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ .

اى فرعون!من فرستاده اى از سوى"ربّ العالمين"هستم. (2)

و درباره انزال كتابهاى آسمانى فرموده:

وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ .

آنچه را از كتاب"ربّ"تو به تو وحى شده تلاوت كن! (3)

تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ .

نازل شدن اين كتاب،كه شك و ترديدى در آن نيست،از سوى "ربّ العالمين"است. (4)

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ... تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ .

براستى كه آن،قرآن كريمى است...نازل شده از سوى"ربّ العالمين" (5)

و نيز،امر و فرمان را به"ربّ"نسبت داده و مى فرمايد:

قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ .

بگو:"ربّ"من به عدالت فرمان داده است،و اينكه،روى خود را در هر مسجد به سوى او بداريد. (6)/.

ص: 142


1- -اعراف61/ و 62.
2- -اعراف104/.
3- -كهف27/.
4- -سجده2/.
5- -واقعه 77 و 80.
6- -اعراف29/.

بدين سبب بايد تنها از فرمان"ربّ"اطاعت كرد،چنانكه از قول خاتم انبيا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مؤمنان مى فرمايد:

آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ... وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا...

پيامبر به آنچه از سوى"ربّ"ش بر او نازل شده ايمان آورده است،و همه مؤمنان نيز ايمان آورده اند...و گفتند:شنيديم و اطاعت كرديم،پروردگارا! آمرزش تو را... (1)

پيامبران نيز،بدان سبب كه اوامر"ربّ العالمين"را تبليغ مى كنند،خداى متعال اطاعت آنان را در رديف اطاعت خود قرار داده و فرموده:

...أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ .

...اطاعت كنيد خدا را،و اطاعت كنيد رسول را،و اعمال خويش را تباه نسازيد! (2)

همچنين است گناه و معصيت كه از هر كس سرزند"ربّ العالمين"را نافرمانى كرده است،چنانكه فرموده:

...فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ .

...فرشتگان همگى سجده كردند جز ابليس-كه از جن بود-و از فرمان "ربّ"ش بيرون شد. (3)

و نيز فرموده:

فَعَقَرُوا النّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ .

[قوم ثمود]"ناقه"را پى كردند،و از فرمان"ربّ"شان سرباز زدند! (4)

گاهى نيز لفظ"امر"و فرمان از جمله حذف شده ولى معناى آن باقى است،چنانكه/.

ص: 143


1- -بقره285/.
2- -محمد33/.
3- -كهف50/.
4- -اعراف77/.

درباره آدم عليه السّلام فرموده:

وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى .

آدم"ربّ"ش را نافرمانى كرد،و از پاداش محروم شد! (1)

يعنى آدم عليه السّلام"امر"ربّش را نافرمانى كرد.

پيامبران نيز چون اوامر"ربّ"را به مردم مى رسانند،نافرمانى آنان سرپيچى از فرمان "ربّ"به حساب آيد،چنانكه خداوند درباره فرعون و قوم او و كسانى كه پيش از آنان بوده اند مى فرمايد:

وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ... فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ...

فرعون و كسانى كه پيش از او بودند...با فرستاده"ربّ"شان مخالفت كردند. (2)

انسان پس از نافرمانى نيز، هرگاه توبه مى كند از"ربّ"خويش آمرزش مى خواهد، چنانكه فرموده:

اَلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا .

آنان كه مى گويند:"پروردگارا"!ما ايمان آورديم،پس گناهان ما را بيامرز! (3)

وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا .

و سخنشان تنها اين بود كه:"پروردگارا"!گناهان ما را بيامرز! (4)

رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا .

"پروردگارا"!گناهان ما را بيامرز،و بديهاى ما را بپوشان! (5)

در سوره قصص از قول موسى عليه السّلام مى فرمايد:

...رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ ./.

ص: 144


1- -طه121/.
2- -حاقة9/ و 10.
3- -آل عمران16/.
4- -آل عمران147/.
5- -آل عمران193/.

...پروردگارا!من به خويشتن ستم كردم،مرا ببخش!و خداوند او را بخشيد. (1)

بدين سبب"غفور و غفّار"نيز،از صفات"ربّ"است چنانكه فرموده:

وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ .

آنان كه گناه كردند و بعد از آن توبه نموده و ايمان آوردند،[بدانند كه] "پروردگار"تو پس از آن،"غفور و مهربان"است. (2)

و از قول نوح به قومش مى فرمايد:

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً .

[نوح گفت به آنان]گفتم:از"پروردگار"تان"آمرزش"بخواهيد كه او بسيار "آمرزنده و غفّار"است. (3)

در سوره بقره فرموده:

فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ .

پس آدم از"پروردگار"ش كلماتى را دريافت،و خداوند توبه او را پذيرفت، زيرا او" توبه پذير و مهربان"است. (4)

و كسانى كه گناه را با توبه جبران نكنند،كيفر كردارشان با"ربّ العالمين"است، چنانكه فرموده:

قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ... وَ أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ .

بگو:اى بندگان من كه بر خويشتن اسراف و ستم كرده ايد!از رحمت خدا نوميد نشويد...به سوى"پروردگار"تان بازگرديد و سر به فرمان او گزاريد،پيش/.

ص: 145


1- -قصص16/.
2- -اعراف153/.
3- -نوح10/.
4- -بقره37/.

از آنكه عذاب به سراغتان آيد،سپس يارى نگرديد! (1)

پاداش"ربّ"در برابر اعمال نيز،گاهى در دنياست،گاهى در آخرت و گاهى در دنيا و آخرت،كه قرآن كريم همه را به"ربّ"نسبت داده و مى فرمايد:

لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ* فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ* ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلاَّ الْكَفُورَ . (2)

براى قوم"سبا"در محل سكونتشان نشانه اى بود:دو باغ از راست و چپ.[به آنان گفتيم:]از روزى"پروردگار"تان بخوريد و سپاس او بگزاريد.شهرى پاكيزه و"پروردگار"ى آمرزنده!*آنان روى گرداندند،و ما سيل ويرانگر را بر سرشان فرستاديم و دو باغ[پربار]شان را به دو باغ با ميوه هاى تلخ و شور گز و اندكى از درخت سدر مبدّل ساختيم*اين كيفر را به خاطر كفرانشان به آنان داديم.و آيا جز كفران كننده را كيفر مى دهيم؟!

امّا پاداش نهائى در قيامت پس از برانگيختن و حسابرسى است.قرآن كريم برانگيختن و حسابرسى را نيز به"ربّ"نسبت داده و مى فرمايد:

وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ .

"پروردگار"تو،همو آنان را برمى انگيزد. (3)

و مى فرمايد:

ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ .

هيچ چيز را در"اين كتاب"فروگذار نكرديم.سپس همگى به سوى "پروردگار"شان گردآورده مى شوند. (4)/.

ص: 146


1- -زمر53/ و 54.
2- -سبا15/.
3- -حجر25/.
4- -انعام38/.

و مى فرمايد:

إِنْ حِسابُهُمْ إِلاّ عَلى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ .

[نوح گفت:]حساب آنان تنها با"پروردگار"من است اگر درك كنيد! (1)

مردم پس از حسابرسى يا مؤمنند كه به هر حال مشمول"رحمت"خدا قرار مى گيرند و يا غير مؤمن كه از رحمت خدائى بدورند.خداوند درباره مؤمنان فرموده:

يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً .

روزى كه پرهيزكاران را دسته جمعى به سوى خداى"رحمان"برمى انگيزيم. (2)

آرى،رحمت"ربّ العالمين"در آن روز ويژه مؤمنان است،بدين خاطر نيز خداوند، "رحيم"آخرت ناميده مى شود و واژه"رحيم"پس از"رحمان"مى آيد،چنانكه فرموده:

"اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" .

ستايش ويژه"اللّه"پروردگار جهانيان است*آن خداى"رحمان"و"رحيم".

زيرا رحمت«رحمان»در اين دنيا همه عالميان را در بر مى گيرد،ولى رحمت«رحيم» ويژه مؤمنان است.

و درباره غير مؤمنان و كافران فرموده:

إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً* لِلطّاغِينَ مَآباً... جَزاءً وِفاقاً .

راستى را كه جهنم كمينگاهى است سخت*و بازگشتگاهى براى نافرمانان...

كيفرى برابر[با آنچه مى كردند] (3)

به همين سبب نيز،"ربّ العالمين"مالك روز جزا ناميده شده،چنانكه فرموده:

اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ*" مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ" .

بنا بر آنچه آورديم،"ربّ"هم"رحمان"است و هم"رازق"،هم"رحيم"است و هم "تواب"و هم"غفور"و هم واجد ديگر اسماى حسناست.6.

ص: 147


1- -شعراء113/.
2- -مريم85/.
3- -نبأ21/ و 22 و 26.

نتيجه بحث

خداوند در سوره"اعلى"فرمود:"ربّ"مخلوقات همان است كه آنان را به بهترين وجه آفريد،سپس آماده پذيرش هدايتشان فرمود،پس از آن حدود و اندازه زندگى هر يك را معين و آنها را هدايت نمود.در آيات بعدى چراگاه حيوان را مثال زد و فرمود:"ربّ"همان است كه چراگاه حيوانات را بيرون آورد و آن را پرورش داد تا پس از سبزى شديد به پايان رشد خود يعنى"گياه خشكيده"برسد.

همچنين در سوره"رحمان"كه آيات آن را آورديم و همه در وصف"ربوبيت"بود در ابتداى آن به پرورش انسان-از راه آموزش بيان-اشاره كرد و فرمود:

"خَلَقَ الْإِنْسانَ. عَلَّمَهُ الْبَيانَ"

انسان را آفريد و او را سخن گفتن آموخت.يعنى او را براى پذيرش هدايت آماده كرد.

و در سوره"علق"به گوشه ديگرى از صفات"ربوبيّت"در پرورش انسان اشاره كرد و فرمود:

خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ... اَلَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ .

انسان را از خون بسته آفريد...همان كسى كه به وسيله قلم آموزش داد*و به انسان آنچه را نمى دانست تعليم فرمود.

يعنى او را براى پذيرش هدايت آماده ساخت.

هر دو مورد مذكور[ آموزش بيان و تعليم با قلم]شرح كلمه"سوّى"است كه در سوره"اعلى"آمده است.

در سوره"شورى و نساء و آل عمران"چگونگى هدايت انسان به وسيله "ربّ العالمين"را شرح و بسط داده و فرمود:براى انسان دين"اسلام"را مقرر داشت و آن را در كتاب هاى خود به سوى پيامبرانش فرستاد و...

در سوره"يونس و اعراف"فرمود:پروردگار شما همان خداوندى است كه آسمانها و زمين را آفريد و آنها را هدايت تسخيرى فرمود.

ص: 148

در سوره"انعام"پس از يادآورى انواع مخلوقات در آيات(95-101)در آيه(102) فرمود:

ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ .

اين است پروردگار شما،هيچ الهى جز او نيست،آفريننده همه چيز اوست.

پس،تنها او را عبادت كنيد.

***

آنچه تا اينجا در بحث هاى ربوبيت از صفات"ربّ"و اسماى او آورديم،همگى از صفات"اللّه"و اسماى حسناى اوست.در بحث از"اسماى حسناى الهى"-به يارى خدا- اسماى ديگرى را كه ويژه"اللّه"است مى آوريم.

ص: 149

ص: 150

4 اسماى حسناى الهى

اشاره

1-اللّه 2-كرسى

ص: 151

ص: 152

1-اللّه

برخى از دانشمندان لغت شناس گفته اند:"اللّه"در اصل"اله"بوده كه اسم جنس"آلهه" است،الف و لام تعريف بر سر آن آمده و"الإله"گرديده،سپس الف را حذف كرده و دو لام را در هم ادغام كرده اند تا"اللّه"شده است.يعنى:"اله"و"اللّه"مانند:"رجل"و"الرّجل"اند، دوتاى اول:"اله و رجل"اسم جنس"آلهه"و"رجال"اند،و دوتاى دوم:"اللّه و الرجل" با الف و لام تعريف معرفه شده و"رجل"و"اله"مورد نظر را مشخّص كرده اند.بنابراين، معناى"لا اله الاّ اللّه"مى شود:هيچ الهى نيست مگر آن الهى كه مورد نظر و قصد گوينده است.

و اين پندارى اشتباه است،زيرا:

لفظ"اللّه"-به اصطلاح نحويان-"علم مرتجل"[ منحصر به فرد]است و مخصوص ذات بارى تعالى است؛آنكه صفاتش جامع جميع اسماى حسناست و هيچ كس در اين نام با او شريك و انباز نمى شود،چنانكه هيچ كس در"الوهيّت و ربوبيّت"با او شريك نگردد.

پس،"اللّه"در اصطلاح اسلامى اسمى است مخصوص براى ذاتى كه دربردارنده جميع صفات كمال است،چنانكه خود سبحانه و تعالى فرموده: "وَ لِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى" همه اسماى حسنى از آن"اللّه"است (1)و فرموده:

ص: 153


1- -اعراف180/.

"اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى"

خداوندى كه معبودى جز او نيست،همه اسماى حسنى از آن اوست. (1)

بنابراين،"لا اله الاّ اللّه"يعنى:هيچ خالق و مؤثّرى در هستى وجود ندارد،و جز ذات دربردارنده همه صفات كمال و صاحب همه اسماى حسنى،معبود ديگرى نيست.

يكى از اسماى حسناى الهى"قيّوم"است."قيّوم"يعنى:پاينده،كسى كه قائم به ذات خويشتن است،نگهدارنده هر چيز و كسى كه مايه قوام موجودات را به آنها مى دهد.اين معنى در آيه(50)سوره طه آمده است:

رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى

پروردگار ما آن كسى است كه به هر موجودى آنچه لازمه آفرينش و قوام او بوده داده،سپس هدايت كرده است!

پس،همان"اللّه"جامع جميع صفات كمال و اسماى حسناست كه"ربّ"است و "رحمان"است و"رزّاق"است و"توّاب"است و"غفّار"است و"رحيم"است و"مالك يوم الدين"است و...بدين خاطر نيز،لفظ"اللّه"در قرآن كريم گاهى به جاى ربّ نشسته يعنى آنجا كه شايسته ذكر نام"ربّ"بوده به جاى"ربّ"آمده و صفات"ربّ"را بر خود گرفته است مانند:"رزّاق و توّاب و غفور و رحيم"و كسى كه به انسان پاداش كارش را مى دهد،چنانكه فرموده:

1- اَللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ .

"اللّه"است كه روزى را براى هر كس بخواهد گسترش داده و تنگ مى گرداند. (2)

2- وَ أَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ .

و براستى كه"اللّه"همو توبه پذير و مهربان است. (3)

3- إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ./.

ص: 154


1- -طه8/.
2- -رعد26/.
3- -توبه104/.

راستى را كه"اللّه"آمرزنده و مهربان است. (1)

4- لِيَجْزِيَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ .

تا"اللّه"پاداششان دهد،پاداش بهترين كارى كه مى كرده اند. (2)

در آياتى كه گذشت،چنانكه ديديم،صفات"رزّاق و غفور و رحيم"و پاداش دهنده كه ويژه«ربّ العالمين»است به"اللّه"داده شده،زيرا"اللّه"جامع جميع صفات كمال و خود «ربّ العالمين»است.

برخى اسماء و صفات آمده در قرآن كريم نيز،صفت ويژه"اللّه"است مانند:

اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاّ بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ .

هيچ معبودى نيست جز"اللّه"كه"حىّ و قيوم"و پاينده است.هرگز خواب سبك و سنگينى او را فرانمى گيرد،هر چه در آسمانها و زمين است از آن اوست.چه كسى است كه نزد او،جز به فرمانش،شفاعت كند؟آنچه را كه پيش رو و آنچه را كه پشت سرشان است مى داند،و به چيزى از علم او آگاه نمى گردند،جز آنچه خود بخواهد."كرسى"حكومت او آسمانها و زمين را در برگرفته،و نگاهدارى آنها خسته اش نمى كند،و اوست كه"علىّ و عظيم" [ بلند مرتبه و با عظمت]است. (3)

همه اسماء و صفات وارد در اين آيه ويژه"اللّه"است و از صفات"اله"خالق و"ربّ" پرورشگر جهانيان نيست.

و نيز،صفاتى مانند:"عزيز،حكيم،قدير،سميع،بصير،خبير،غنّى،حميد،/.

ص: 155


1- -بقره182/.
2- -توبه121/.
3- -بقره255/.

ذو الفضل العظيم،واسع عليم،فعّال ما يشاء و..."از صفات مخصوص"اللّه"است.

بنابراين،"اللّه"نامى است براى هر يك از اين صفات و حقيقت"اللّه"همين صفات و اسماى حسناست.

در زبان عبرى نيز،"يهوه"را به جاى"اللّه"و"الوهيم"را به جاى"الإله"مى آورند.

يكى از صفات"اللّه"اين است كه"كرسى حكومت"او آسمانها و زمين را در برگرفته است.اكنون به بررسى معناى"كرسى"مى پردازيم:

ص: 156

2-كرسى

كرسى در لغت به معناى"تخت و علم"است.

طبرى و قرطبى و ابن كثير از ابن عباس روايت كرده اند كه گفته است:«كرسى خدا علم اوست.»

طبرى گويد:«خداوند همان گونه كه از سخن فرشتگان خبر داده كه در دعاى خود گفتند:

"ربّنا وسعت كلّ شىء علما"پروردگارا!علم تو همه چيز را فراگرفته،در اين آيه، نيز،خبر داده كه: "وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ" علم او آسمان و زمين را فراگرفته است.زيرا،"كرسى"در اصل به معناى علم است،و اينكه عرب به جزوه علمى "كرّاسه"گويد از همين باب است،چنانكه به علما و دانشمندان هم گفته مى شود"كراسىّ" و...»-پايان سخن طبرى.

اضافه بر آنچه طبرى گفته،ما نيز-به يارى خدا-مى گوئيم:خداوند متعال سخن ابراهيم عليه السّلام به قوم خود را آورده كه به ايشان گفته است:

وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ .

علم پروردگار من همه چيز را در بر گرفته،آيا پند نمى گيريد؟ (1)

و سخن شعيب عليه السّلام به قوم خود را كه گفته است:

ص: 157


1- -انعام80/.

وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً .

علم پروردگار ما همه چيز را دربرگرفته است. (1)

و سخن موسى عليه السّلام به سامرى را كه گفته است:

إِنَّما إِلهُكُمُ اللّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً .

معبود شما تنها"اللّه"است،همان كه جز او معبودى نيست،علم او همه چيز را فراگرفته است. (2)

ششمين وصىّ از اوصياى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يعنى امام جعفر صادق عليه السّلام نيز،در پاسخ كسى كه پرسيد:معناى"كرسى"در جمله: "وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ" چيست؟فرمود:علم خداست. (3)

"كرسى"در قرآن كريم به هر دو معناى:"تخت و علم"آمده است.خداوند در داستان سليمان عليه السّلام در سوره:"ص"فرموده:

وَ لَقَدْ فَتَنّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى كُرْسِيِّهِ جَسَداً...

ما سليمان را آزموديم و بر كرسى[ تخت]او جسدى افكنديم... (4)

و در اين آيه مى فرمايد:

يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاّ بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ...

خداوند،پيشاروى آنان و پشت سرشان را مى داند،و به چيزى از«علم»او آگاه نگردند،جز آنچه خود بخواهد.كرسى[ علم]او آسمانها و زمين را فراگرفته است. (5)

«كرسى»چنانكه در آيه شريفه مشهود است پس از"علمه"آمده كه با اين قرينه معناى/.

ص: 158


1- -اعراف89/.
2- -طه98/.
3- -توحيد صدوق ص 327 باب معنى قول اللّه عزّ و جلّ: "وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ" .
4- -ص34/.
5- -بقره255/.

آن مى شود:به چيزى از"علم خدا"-جز آنچه خود بخواهد-آگاه نگردند،"علم او"آسمانها و زمين را دربرگرفته است.

بنابراين،معناى برخى از روايات كه مى گويد:"كلّ شىء فى الكرسىّ"همه چيز در "كرسى"است،اين مى شود كه:همه چيز در علم خداوند است.

در اينجا بحث"اسماى حسناى الهى"را پايان مى دهيم و بحث«عبوديّت»را كه با آن مرتبط است بررسى مى نمائيم.

ص: 159

عبد و عبادت:

اشاره

"عبد"يعنى:اطاعت كرد،"عبوديّت"يعنى:اطاعت با خضوع و فروتنى و"عبادت" يعنى:اطاعت با نهايت خضوع و فروتنى كه از"عبوديّت"رساتر است.

الف-عبوديت

در جمله "إِيّاكَ نَعْبُدُ" در سوره"حمد"كه پس از ذكر «رَبِّ الْعالَمِينَ» آمده،"عبوديّت" به معناى اطاعت است،يعنى:تنها تو را اطاعت مى كنيم.

در حديث امام صادق عليه السّلام نيز كه فرموده:"من اطاع رجلا فى معصية فقد عبده"هر كس انسانى را در گناهى اطاعت كند او را عبادت كرده. (1)چنانكه مشهود است،"عبادت و اطاعت"قرين هم و به يك معنى آمده اند.

در سخن امام رضا عليه السّلام نيز،گوش فرادادن به سخن ديگران كه نوعى اطاعت و پيروى از آنان است"عبادت"دانسته شده،چنانكه فرموده:

من اصغى الى ناطق فقد عبده،فإن كان النّاطق عن اللّه عزّ و جلّ فقد عبد اللّه،و ان كان النّاطق عن ابليس فقد عبد ابليس.

هر كس به گوينده اى گوش بسپارد او را"عبادت"كرده است،حال اگر گوينده از خداى عزّ و جلّ سخن گويد،خدا را"عبادت"كرده و اگر از ابليس سخن گويد،

ص: 160


1- -اصول كافى جلد 2 ص 398.

ابليس را"عبادت"كرده است. (1)

"عبادت"براى موجودات با شعور،اختيارى،و براى ديگران با تسخير است.چنانكه خداى سبحان به انسانها فرموده:

يا أَيُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ...

اى مردم!پروردگارتان را"عبادت"كنيد،همان كه شما و پيشينيان شما را آفريد... (2)

و درباره ديگر موجودات فرموده:

وَ لِلّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ .

تمام آنچه در آسمانها و زمين است از جنبندگان و فرشتگان براى خدا سجده [ فروتنى]مى كنند و تكبّر نمى ورزند. (3)

ب-عبد

براى"عبد"چهار معنى است:

1-"عبد"به معناى"برده"مانند آنچه خداى متعال در سوره نحل فرموده:

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ .

خداوند مثالى زده:برده مملوكى را كه قادر بر هيچ چيز نيست. (4)

جمع اين عبد"عبيد"است،چنانكه از قول رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آورده اند كه فرموده:

من خرج الينا من العبيد فهو حرّ.

هر يك از"بردگان"كه به سوى ما[ اسلام]بيايد آزاد است. (5)

ص: 161


1- -عيون اخبار الرضا عليه السّلام جلد 1 ص 303 حديث 63،وسائل الشيعة جلد 18 ص 92 حديث 13.
2- -بقره21/.
3- -نحل49/.
4- -نحل75/.
5- -مسند احمد جلد 1 ص 248.

2-"عبد"به معناى"بنده شدن"،روشن ترين مثال آن در سخن خداى متعال است كه فرموده:

إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً .

هيچ كس در آسمانها و زمين نيست مگر آنكه به حال"بندگى"نزد خداى رحمان آيد. (1)

در اين معنى نيز جمع عبد"عبيد"[ بندگان]است مانند: "وَ أَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبِيدِ" خداوند نسبت به بندگان ستم نمى كند. (2)

3 و 4-"عبد"به معناى بنده عبادتگر و خدمت كننده كه تعبير"عابد"درباره آن رساتر است،و اين بر دو قسم است:

الف-"عبد"و بنده خالص و حقيقى خدا بودن كه جمع آن"عباد"است،مانند سخن خداى متعال در حكايت از موسى و جوان همراهش كه مى فرمايد:

فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا .

در آنجا"بنده"اى از"بندگان"ما را يافتند كه از نزد خود رحمتى به او داده بوديم. (3)

ب-"عبد"و بنده دنيا بودن يعنى كسى كه همه توان خود را وقف دنيا و دنياخواهى كند، در اينجا نيز جمع عبد"عبيد"است،چنانكه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده:!"تعس عبد الدّرهم و عبد الدّينار"بنده درهم و دينار[ طلا و نقره]هلاك شده است. (4)

و چون پروردگار عالميان براى هدايت مردمان"امر و نهى"دارد به كسى كه فرمان خدا را اطاعت مى كند مى گويند:"عبد الربّ"بندگى پروردگار نمود،او"عابد"است،يعنى:

اطاعت خدا كرده و مطيع پروردگار است.

و نيز،چون"اله"به معناى معبود است،و براى او مراسم دينى برگزار مى شود،).

ص: 162


1- -مريم93/.
2- -انفال51/.
3- -كهف65/.
4- -سنن ابن ماجه(ص 1386).

مى گويند:"عبد فلان الإله"فلانى خدا را عبادت[ پرستش]كرد،او عابد[ پرستنده] است،يعنى:او مراسم دينى را براى خدا به جا مى آورد. (1)

همه آنچه را كه در بحث هاى"الوهيت"از صفات"اله"برشمرديم،و در بحث هاى "ربوبيت"از صفات"ربّ"دانستيم،همگى از صفات"اللّه"ربّ العالمين است.يكى ديگر از صفات«ربّ العالمين»اينست كه:جريان هر چيزى به مشيت و خواست اوست،و ما -به يارى خدا-در بحث آينده آن را توضيح مى دهيم.م.

ص: 163


1- -آنچه درباره"عبد"آورديم فشرده اى است از مطالب مادّه"عبد"در كتاب صحاح جوهرى، مفردات القرآن راغب،قاموس اللغة فيروزآبادى و معجم الفاظ القرآن الكريم چاپ مصر كه عبارات آنها را ممزوج كرده و با سياق يكسان بيان داشتيم.

ص: 164

5 مشيّت ربّ العالمين

اشاره

الف-معناى مشيت.

ب-مشيت خدا در رزق ج-مشيت خدا در هدايت د-مشيت خدا در رحمت و عذاب

ص: 165

ص: 166

نخست-معناى مشيت در لغت و قرآن كريم

الف-مشيت در لغت

"مشيت"در لغت به معناى"اراده و خواستن"است و به اين معنى،مردم نيز داراى مشيّت اند،خداوند در قرآن كريم فرموده:

"إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً"

اين هشدار و تذكرى است،پس هر كس"بخواهد"راهى به سوى پروردگارش برمى گزيند! (1)

يعنى:انسان اگر"بخواهد و اراده"كند كه راهى به سوى پروردگارش برگزيند با كمال آزادى و به اختيار خود بر آن قادر است،مانند اين آيه،در سوره هاى مدثر(55)،عبس (12)،تكوير(28)،كهف(29)،و غير آنها نيز آمده است.

خداوند مشيت به معناى لغوى را به خود نيز نسبت داده و فرموده:

1- أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً .

آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟و اگر"مى خواست" آن را ساكن قرار مى داد. (2)

2- فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ* خالِدِينَ فِيها

ص: 167


1- -مزمّل 19 و انسان 29.
2- -فرقان45/.

ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعّالٌ لِما يُرِيدُ* وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ .

اما آنان كه بدبخت شدند،در آتشند و براى آنان در آنجا"زفير و شهيق" [ ناله هاى بلند دم و بازدم]است*و تا آسمانها و زمين برپاست جاودانه در آن مى مانند،مگر آنچه پروردگارت"بخواهد"كه پروردگار تو هر چه را بخواهد انجام مى دهد*و اما آنان كه خوشبخت شدند،در بهشت اند و تا آسمانها و زمين برپاست جاودانه در آن مى مانند،مگر آنچه پروردگارت "بخواهد"،بخششى است پيوسته. (1)

همانند اين دو آيه در سوره هاى اسراء(86)و فرقان(51)نيز آمده است.

اما معناى آيات گذشته چنين است:

1-خداوند سبحان در مورد اول فرمود: "أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ" آيا نديدى خداوند چگونه-بعد از ظهر-به تناسب نزديكى خورشيد به مغرب،سايه را به سوى مشرق گسترش داد تا آنگاه كه غروب كرد به حدّ نهائى اش در شب رسانيد و اگر"مى خواست" سايه را هميشه ساكن قرار مى داد،يعنى:گسترش سايه و حركت آن به"مشيت و اراده" الهى است و از خواست خدا بيرون نيست.

2-خداوند در مورد دوم فرمود:اهل جهنم براى هميشه در آتشند،و اهل بهشت براى هميشه در بهشت،و اين با قدرت و"مشيت"خداوندى است و از خواست خدا بيرون نيست.

ب-مشيّت در اصطلاح قرآنى

هرگاه پس از واژه هاى:رزق،هدايت،عذاب،رحمت و مشتقات آنها در قرآن كريم، بحث از"مشيّت خدا"آمده،مقصود آن است كه جريان رزق و روزى و هدايت و امثال

ص: 168


1- -هود106/-108.

آنها،بر اساس سنت هائى است كه خداوند به مقتضاى حكمت خويش مقرر داشته است،و سنت خداوندى در اين امور تغييرناپذير است و آنها از مصاديق اين آيه شريفه اند كه مى فرمايد: "سُنَّةَ اللّهِ... وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِيلاً" اين سنت الهى است...و در سنت الهى هيچ گونه تبديلى نخواهى يافت! (1)چنانكه در سوره فاطر نيز مى فرمايد:

فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحْوِيلاً .

هرگز در سنت خدا تبديلى نخواهى يافت،و هرگز در سنت الهى تغييرى نمى يابى!/.

ص: 169


1- -احزاب62/ و فتح23/.

دوم-مشيّت خدا در رزق و روزى

اشاره

1-خداوند در سوره شورى مى فرمايد:

لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ .

كليدهاى آسمانها و زمين از آن اوست."روزى"را براى هر كس"بخواهد" گسترش مى دهد يا تنگ مى گرداند.او به همه چيز آگاه است. (1)

2-در سوره عنكبوت فرموده:

وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ يَرْزُقُها وَ إِيّاكُمْ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ* وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ فَأَنّى يُؤْفَكُونَ* اَللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ* وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ .

چه بسا جنبنده اى كه قدرت حمل"روزى"خود را ندارد،خداوند او و شما را "روزى"مى دهد و او شنوا و داناست*و هرگاه از آنان بپرسى:چه كسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را مسخّر كرده است؟مى گويند:

ص: 170


1- -شورى12/.

"اللّه"!پس با اين حال،چگونه به انحراف كشيده مى شوند؟!*خداوند "روزى"را براى هر كس از بندگانش كه"بخواهد"گسترش داده و تنگ مى گرداند،خداوند به همه چيز آگاه است*و اگر از آنان بپرسى:چه كسى از آسمان آبى فرستاد و با آن زمين را،پس از مردنش،زنده كرد؟مى گويند:

"اللّه"بگو:حمد و ستايش ويژه خداست،امّا بيشتر آنان نمى دانند. (1)

3-در سوره سبا فرموده:

قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرّازِقِينَ .

بگو:پروردگار من"روزى"را براى هر يك از بندگانش كه"بخواهد"وسعت داده و يا تنگ مى گرداند.و هر چه را انفاق كنيد،جاى آن را پر مى كند و او بهترين" "روزى دهندگان است. (2)

4-در سوره اسراء مى فرمايد:

وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً* إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً* وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً... وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْئُولاً* وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً .

نه دست خود را بسته و آويزه گردن كن[تا از انفاق بازمانى ]و نه به يكباره آن را بگشاى كه سرزنش ديده و حسرت بار گردى*مسلما پروردگارت"روزى" را براى هر كس"بخواهد"گشاده يا تنگ مى گرداند،او به حال بندگانش آگاه است*فرزندان خود را از بيم فقر نكشيد!ما آنان و شما را"روزى"مى دهيم./.

ص: 171


1- -عنكبوت60/-63.
2- -سبا39/.

يقينا كشتن آنان گناه بزرگى است...و به مال يتيم،جز به نيكوترين وجه، نزديك نشويد تا آنگاه كه به حدّ بلوغش رسد،و به عهد خويش وفا كنيد كه از عهد و پيمان سؤال مى گردد!*و چون چيزى را پيمانه كنيد،حق پيمانه را ادا نمائيد،و با ترازوى درست وزن كنيد كه اين بهتر و نيك فرجامتر است. (1)

5-در سوره آل عمران فرموده:

قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ* تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ .

بگو:بار خدايا!مالك حكومتها توئى؛به هر كس"بخواهى"حكومت مى بخشى،و از هر كس"بخواهى"حكومت مى گيرى؛هر كس را"بخواهى" عزّت بخشيده و هر كس را"بخواهى"خوار گردانى.خوبى ها همه به دست توست و تو بر هر چيزى توانائى.شب را در روز داخل كرده و روز را در شب مى برى،و زنده را از مرده بيرون مى آورى و مرده را از زنده،و به هر كس "بخواهى"بدون حساب"روزى"مى دهى. (2)

مشيّت خدا چگونه است؟

در بحث پاداش اعمال آورديم كه خداوند متعال وسعت روزى را در«صلۀ رحم»قرار داده،و اولاد آدمى آثار صلاح و درستى پدرش را به ارث مى برد،چنانكه در داستان موسى عليه السّلام و عبد صالح خدا[ خضر عليه السّلام]گذشت كه ديوار در حال فرو ريختن را برپا داشت تا گنج مدفون زير آن براى دو يتيمى كه پدرشان مرد صالحى بود،باقى بماند و آن دو پس از رسيدن به سنّ بلوغ و رشد خود،آن را بيرون آورند.اين دو،نمونه اى از

ص: 172


1- -اسراء29/-35.
2- -آل عمران26/-27.

"مشيت"و خواست خدا در امر روزى دادن است كه بر اساس"سنت هاى ثابت الهى" جريان مى يابد.

ص: 173

سوم-مشيت خدا در هدايت و راهنمائى

اشاره

هدايت انسان در قرآن كريم دو گونه است:

1-هدايت به معناى آموزش عقايد و احكام اسلام.

2-هدايت به معناى توفيق در ايمان و عمل صالح.

قرآن كريم هدايت نوع اول را بيشتر به پيامبرانى نسبت ميدهد كه خداوند براى تبليغ و رساندن عقايد و احكام اسلام به انسانها فرستاده است.گاهى نيز،آن را به خود خدا كه پيامبران را با دين اسلام فرستاده نسبت مى دهد.

قرآن كريم هدايت نوع دوم را تنها به خدا نسبت مى دهد،گاهى با ذكر"مشيّت"و اينكه اين هدايت خواسته خداوند است،و گاهى بدون ذكر"مشيت".

خداوند شرط بهره گيرى از هر دو نوع هدايت را،پسند و گزينش مردم و اقدام عملى آنان براى رسيدن به آن قرار داده است.بيان آن در مباحث سه گانه زير مى آيد:

الف-هدايت آموزشى

قرآن هدايت آموزشى مردمان به معناى تبليغ اسلام را گاهى به انبيا نسبت داده و مى فرمايد:

وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ* صِراطِ اللّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ .

براستى كه تو به سوى راه راست هدايت مى كنى*راه خداوندى كه هر چه در

ص: 174

آسمانها و زمين است از آن اوست.آگاه باشيد!همه كارها به سوى خدا بازمى گردد. (1)

گاهى نيز،هدايت انبيا را به خدا نسبت داده و مى فرمايد:

1- وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا .

آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند. (2)

2- هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ .

او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند. (3)

به همين معنى،هدايت را به كتابهاى آسمانى نيز،نسبت داده و فرموده:

1- شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ .

ماه رمضان ماهى كه قرآن هدايتگر مردمان،و نشانه هايى از ره يافت و جدائى حق و باطل،در آن ماه نازل گرديده است. (4)

2- وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ* مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنّاسِ .

و تورات و انجيل را،از پيش،براى هدايت مردم فرستاده است. (5)

گاهى نيز،هدايت آموزشى را مستقيما به خداى ذو الجلال نسبت داده و فرموده:

1- أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ. وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ* وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ .

آيا براى انسان دو چشم قرار نداديم؟و يك زبان و دو لب؟و او را به راه خير و شر هدايت نكرديم؟! (6)0.

ص: 175


1- -شورى52/ و 53.
2- -انبياء73/.
3- -توبه33/.
4- -بقره185/.
5- -آل عمران3/ و 4.
6- -بلد8/-10.

2- وَ أَمّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى .

امّا قوم ثمود را هدايت كرديم،ولى آنان بى بصرى را بر هدايت ترجيح دادند! (1)

بنابراين،خداى متعال هدايت تعليمى و آموزش اسلام را گاهى به پيامبران و كتاب هاى خويش نسبت مى دهد،و گاهى به ذات پاك خويشتن!و اين از آن روست كه خود او پيامبران را با اين كتاب ها براى آموزش مردم فرستاده است.

در بحث آينده چگونگى برخورد انسان با پذيرش يا ردّ اين هدايت را-به يارى خدا- بررسى مى نمائيم.

ب-انسان و گزينش هدايت يا گمراهى

اشاره

با دقت در آيات قرآن درمى يابيم كه مردم هميشه پس از آمدن انبيا و كتابهاى آسمانى، به دو گروه تقسيم شده اند:دسته اى هدايت را بر گمراهى برمى گزيدند،و دسته اى گمراهى را بر هدايت ترجيح مى دادند،به آيات زير توجه فرمائيد:

1- إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ... وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ .

[بگو:]من مأمور شده ام پروردگار اين شهر را عبادت كنم...و اينكه قرآن را تلاوت نمايم،پس هر كس هدايت يافت به سود خود هدايت شده،و هر كس گمراه شد،بگو:من تنها از بيم دهندگانم! (2)

2- قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ .

بگو:اى مردم!حق از سوى پروردگارتان به سراغ شما آمده،هر كس هدايت يابد،به سود خويش هدايت يافته،و هر كس گمراه شود،تنها به زيان خود گمراه مى گردد،و من وكيل بر شما نيستم. (3)

ص: 176


1- -فصلت17/.
2- -نمل91/ و 92.
3- -يونس108/.

3- مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ ما كُنّا مُعَذِّبِينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً .

هر كس هدايت يابد،به سود خويش هدايت يافته،و هر كس گمراه شود،تنها به زيان خود گمراه مى گردد؛و هيچ كس بار گناه ديگرى را برنمى دارد؛و ما هرگز[كسى را]مجازات نمى كنيم مگر آنكه پيامبرى برانگيخته باشيم. (1)

انسان هدايت جو و امداد الهى

خداوند در سوره مريم درباره هدايت خواهان هدايت جو مى فرمايد:

وَ يَزِيدُ اللّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً .

آنان كه در مسير هدايت افتاده اند،خداوند بر هدايتشان مى افزايد. (2)

و در سوره"محمّد"صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى فرمايد:

وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ .

آنان كه هدايت يافتند،خداوند بر هدايتشان افزود و به ايشان روح تقوى بخشيد. (3)

آنان كه بعد از آمدن رسولان الهى هدايت را برگزيده و در راه خدا به تلاش برمى خيزند، سزاوار توفيق خداوندى مى گردند.ولى كسانى كه پيامبران را تكذيب كرده و از هواى نفس پيروى كنند،گمراهى آنان حتمى و يقينى است.خداى سبحان از هر دو گروه خبر داده و فرموده:

1- وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ .

آنان كه در راه ما به تلاش برخيزند،يقينا به راههاى خود،هدايتشان مى كنيم.و خداوند با نيكوكاران است. (4)

ص: 177


1- -اسراء15/.
2- -مريم76/.
3- -محمد17/.
4- -عنكبوت69/.

2- وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ* إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ .

ما در بين هر امّتى رسولى برانگيختيم كه:خداى را عبادت كنيد و از طاغوت دورى گزينيد!برخى را خداوند هدايت كرد،و برخى گمراهى شان به اثبات رسيد.پس،در روى زمين بگرديد و بنگريد سرانجام تكذيب كنندگان چگونه بود!*اگر بر هدايتشان اصرار بورزى[بدان كه]خداوند هر كس را گمراه ساخت هدايت نمى كند،و آنان هيچ ياورى ندارند. (1)

3- فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ .

خداوند،گروهى را هدايت كرده،و گروهى گمراهى شان به اثبات رسيده،آنان شياطين را به جاى خداوند اولياى خود برگزيدند،و مى پندارند كه هدايت يافته گانند: (2)

اين نوع از«هدايت»،هدايتى است با«مشيّت»الهى.شرح آن چنان است كه مى آيد:

ج-هدايت به معناى توفيق ايمان و عمل با مشيّت خداوندى

اشاره

هدايت به معناى امداد الهى در ايمان و عمل با اشاره به مشيّت الهى در آيات زير در سوره هاى بقره،نور و يونس،چنين آمده است:

وَ اللّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ .

خداوند هر كس را"بخواهد"به راه راست هدايت مى كند. (3)

در سوره انعام آمده است:

ص: 178


1- -نحل36/-37.
2- -اعراف30/.
3- -بقره142/ و 213 و نور46/ و يونس25/.

مَنْ يَشَأِ اللّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ .

خداوند هر كس را"بخواهد"گمراه مى كند،و هر كس را"بخواهد"بر صراط مستقيم قرار مى دهد. (1)

در سوره قصص آمده است:

إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ .

تو نمى توانى هر كه را دوست دارى هدايت كنى،ولى خداوند هر كه را "بخواهد"هدايت مى كند،و او به هدايت يافتگان آگاهتر است. (2)

شرح كلمات

1-صراط مستقيم:صراط،راه آشكار،و مستقيم،راست و بدون كژى است.

"صراط مستقيم"دين را خداوند در سوره فاتحه چنين بيان داشته است:

صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضّالِّينَ .

راه آشكار كسانى كه نعمتشان دادى،نه كسانى كه بر آنان غضب كرده اى،و نه گمراهان. (3)

خداوند در سوره مريم كسانى را كه نعمت داده بيان داشته و پس از ذكر داستان"زكريا و يحيى و مريم و عيسى عليه السّلام"مى فرمايد: "وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ..." در اين كتاب [ قرآن]ابراهيم را ياد كن... "وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى" ...در اين كتاب موسى را ياد كن... وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ" ... "وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْرِيسَ" ...

سپس مى فرمايد:

أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ... وَ مِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا .

آنان پيامبرانى بودند كه خداوند نعمتشان داده بود،از فرزندان آدم...و از

ص: 179


1- -انعام39/.
2- -قصص56/.
3- -فاتحه7/.

كسانى كه هدايت كرديم و برگزيديم.كسانى كه هرگاه آيات خداى رحمان بر آنان تلاوت مى شد،سجده كنان و اشك ريزان به خاك مى افتادند. (1)

صراط و راه اينان دين اسلام،و سيره و روش زندگى شان عمل به آن بود،همان كه مردم را به آن فرا مى خواندند.

2- اَلْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ :كسانى كه بر آنان غضب شده،اينان تنها قوم يهود بودند كه خداى متعال در سوره بقره آنان را معرّفى كرده و فرموده:

وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ .

ذلّت و خوارى و بيچارگى بر آنان مقرّر شد،و با خشم خدا قرين آمدند،و اين بدان سبب بود كه به آيات الهى كفر مى ورزيدند،و پيامبران را به ناروا مى كشتند،و اين براى آن بود كه نافرمانى كرده و تجاوز مى نمودند. (2)

همانند اين تعبيرات درباره آنان،در سوره آل عمران(112)،نيز،آمده است.

3- وَ لاَ الضّالِّينَ :ضالّين:گمراهان،همه كسانى كه از اسلام روى گردانند،چنانكه در سوره آل عمران(85-90)با صراحت فرموده:

وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ... وَ أُولئِكَ هُمُ الضّالُّونَ .

هر كس جز اسلام دينى را برگزيند از او پذيرفته نخواهد شد...و آنان همان گمراهانند.

4-يهدى:هدايت مى كند،شرح آن را در بحث هدايت«ربّ العالمين»بجوييد./.

ص: 180


1- -مريم58/.
2- -بقره61/.

چهارم-مشيّت الهى در عذاب و رحمت:

بيان مشيّت الهى در عذاب و رحمت،در مواردى از قرآن كريم از جمله در سوره اعراف آمده است.خداوند با اشاره به دعاى موسى عليه السّلام مى فرمايد:

وَ اكْتُبْ لَنا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنّا هُدْنا إِلَيْكَ قالَ عَذابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِنا يُؤْمِنُونَ* اَلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ .

[موسى گفت:]و براى ما در اين دنيا و در آخرت،نيكى مقرّر فرما،ما به سوى تو بازگشته ايم.فرمود:عذاب خود را به هر كس«بخواهم»مى رسانم،و رحمت من همه چيز را فراگرفته است.آن را براى كسانى كه تقوا پيشه كنند و زكات بپردازند،و آنان كه به آيات ما ايمان مى آورند،مقرّر خواهم داشت* آنان كه از اين پيامبر و نبىّ"امّى"پيروى مى كنند.پيامبرى كه صفاتش را در تورات و انجيل نزد خود مى يابند.آنان را به معروف فرمان داده و از منكر بازمى دارد ،پاكيزه ها را بر آنان حلال شمرده و ناپاكها را حرام مى كند و بارهاى

ص: 181

سنگين و زنجيرهائى را كه بر آنان بود برمى دارد.پس،كسانى كه به او ايمان آوردند و گرامى اش داشتند و ياريش كردند و از نورى كه با او نازل شده پيروى نمودند،آنان همان رستگارانند. (1)

در سوره انبياء مى فرمايد:

اِقْتَرَبَ لِلنّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ* ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ* لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ* قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ* بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ* ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ* وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلاّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ* وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ* ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ* لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ .

[روز]حساب مردم به آنان نزديك شد و آنان همچنان در غفلت و بى خبرى روى گردانند!*هيچ يادآور تازه اى از سوى پروردگارشان براى آنان نمى آيد مگر آنكه آن را شنيده و به بازى مى گيرند*دلهاشان در لهو و بى خبرى فرورفته،و آنان كه ستم كردند پنهان و در گوشى گفتند:آيا او جز بشرى همانند شماست؟!آيا با آنكه مى بينيد از پى سحر مى رويد؟!*[پيامبر] گفت:پروردگارم همه سخنان آسمان و زمين را مى داند،و او شنوا و داناست* گفتند:[اينها وحى نيست]بلكه خوابهاى آشفته است،يا آن را به دروغ به خدا نسبت داده،نه،بلكه او يك شاعر است!بايد براى ما معجزه اى بياورد، همان گونه كه پيامبران پيشين فرستاده شدند*هيچ يك از آباديهاى پيش از7.

ص: 182


1- -اعراف156/ و 157.

اينان-كه نابودشان كرديم-ايمان نياوردند.آيا اينان ايمان مى آورند؟*ما پيش از تو،جز مردانى كه به آنان وحى مى كرديم[موجود ديگرى]نفرستاديم.

اگر نمى دانيد از آگاهان بپرسيد*ما پيامبران را كالبدهايى كه غذا نخورند قرار نداده بوديم،آنان عمر جاويدان هم نداشتند!*سپس وعده اى را كه به آنان داده بوديم راست گردانيديم،و مسرفان را هلاك نموديم!*ما بر شما كتابى نازل كرديم كه مايه تذكر و اعتلاى شما در آن است،آيا درك نمى كنيد؟! (1)

در سوره"اسراء"فرموده:

مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً* وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً* كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً .

هر كس كه زندگى زودگذر دنيا را بخواهد،هر چه"بخواهيم"و به هر كس "اراده"كنيم در دنيا به او مى دهيم،سپس جهنم را برايش مقرر داريم تا نكوهيده و رانده شده ملازم آن گردد*و هر كس خواهان آخرت باشد و براى آن بكوشد-در حالى كه مؤمن باشد-پاداش سعى او داده خواهد شد*هر يك از دو گروه را از عطاى پروردگارت افزونى دهيم كه عطاى پروردگارت هيچ گاه [از كسى]دريغ نشده است. (2)

در سوره"انسان"مى فرمايد:

إِنَّ هؤُلاءِ يُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَراءَهُمْ يَوْماً ثَقِيلاً*...* إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً* وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللّهُ إِنَّ اللّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً* يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً .0.

ص: 183


1- -انبياء1/-10.
2- -اسراء18/-20.

اينان زندگى زودگذر دنيا را دوست داشته و روز سختى را پشت سر خود رها مى كنند!*...*اين يك يادآورى است،پس هر كه خواهد راهى به سوى پروردگارش برگزيند*و شما چيزى نمى خواهيد مگر آنكه خدا"بخواهد"، خداوند دانا و حكيم است*هر كس را"بخواهد"در رحمت خود وارد مى كند.

و براى ستمكاران عذابى دردناك آماده كرده است. (1)

***

اين معناى"مشيّت"و اراده«رب العالمين»بود.از جمله صفات خداوند متعال اين است كه هر چه را بخواهد"محو يا اثبات"مى كند كه معناى آن را-به يارى خدا-در بحث آينده مى آوريم.1.

ص: 184


1- -انسان27/-31.

6 بداء يا محو و اثبات

اشاره

الف-معناى بداء.

ب-بداء در اصطلاح علماى عقايد اسلامى.

ج-بداء در قرآن كريم.

د-روايات مكتب خلفا درباره بداء.

ه-روايات امامان اهل بيت عليهم السّلام درباره بداء.

ص: 185

ص: 186

نخست-معناى لغوى بداء

بداء در لغت دو معنى دارد:

1-"بدا الأمر بدوّا و بداء"،يعنى:اين موضوع آشكار و واضح شد.پس،يكى از معانى"بداء"آشكار شدن و وضوح است.

2-"بدا له فى الأمر كذا،يعنى:در اين موضوع چنين رأيى برايش پيدا شد،رأى تازه اى پيدا كرد.

دوم-معناى بداء در اصطلاح علماى عقايد اسلامى

علماى"عقايد اسلامى"گفته اند:"بداء"درباره خداوند،آشكار كردن چيزى است كه بر بندگان مخفى بوده و ظهورش براى آنان تازگى دارد.بنابراين،كسانى كه پنداشته اند مقصود از"بداء"درباره خداوند اين است كه براى حق تعالى نيز،همانند مخلوقات،رأى تازه اى-غير از آنچه پيش از"بداء"داشته-پيدا مى شود سخت در اشتباهند،راستى را كه خداوند برتر و بالاتر از آن است كه مى پندارند.

سوم-بداء در قرآن كريم

اشاره

الف-خداى متعال در سوره"رعد"آيات(7 و 27)مى فرمايد:

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ...

كسانى كه كافر شدند مى گويند:چرا آيت و معجزه اى از پروردگارش بر او نازل

ص: 187

نشده؟...

سپس در آيات(38-40)همان سوره مى فرمايد:

...وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ* يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ* وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ .

هيچ پيامبرى را نشايد كه آيت و معجزه اى بياورد مگر به فرمان خدا.هر دورانى را سرنوشتى است*خداوند هر چه را بخواهد محو و نابود،و هر چه را بخواهد اثبات و بر جاى مى گذارد،و ام الكتاب[ لوح محفوظ]نزد اوست* و اگر پاره اى از آنچه را كه به آنان وعده مى دهيم به تو نشان دهيم،يا تو را [پيش از موعد]بميرانيم،در هر حال،آنچه بر عهده توست تنها تبليغ و رساندن است،حساب[آنان]بر ماست.

شرح كلمات

1-آية:آيه در لغت علامت و نشان آشكار است،چنانكه اين شاعر گفته است:

و فى كلّ شىء له آية تدلّ على انّه واحد

در هر چه كه بنگرى نشانه آشكار وجود و دليل روشن يكتائى خداوند است.

معجزات انبيا از آن رو"آيت"نام گرفته كه نشان درستى آنان،و دليلى بر قدرت الهى است،همان پروردگارى كه ايشان را توان آوردن چنان معجزاتى مانند عصاى موسى و ناقه صالح بخشيده است.همان گونه كه در آيات(67)سوره شعرا و(73)سوره اعراف گذشت.

قرآن كريم همچنين انواع عذاب هائى را كه خداوند بر امت هاى كافر نازل فرموده، "آيت"ناميده است،چنانكه در سوره شعراء درباره قوم نوح مى فرمايد:

ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِينَ* إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً .

سپس برجاى ماندگان را غرق كرديم*راستى را كه در آن"آيت"و نشانه اى

ص: 188

است. (1)

و درباره قوم هود مى فرمايد:

فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً .

آنان پيامبرشان[هود]را تكذيب كردند،ما هم نابودشان كرديم.راستى را كه در آن"آيت"و نشانه اى است[براى خردمندان]. (2)

و درباره قوم فرعون در سوره اعراف فرموده:

فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ .

پس،طوفان و ملخ و آفت گياهى و قورباغه و خون را-كه آيات و نشانه هاى جدا جدا بودند-بر آنان فرستاديم. (3)

2-اجل:مدت،وقت و زمان محدود،سرانجام و پايان.

اينكه گفته مى شود:فلان كس اجلش فرا رسيد،يعنى:مرد و مدت عمرش به سر آمد.

و اينكه گفته مى شود:براى آن اجلى تعيين شده،يعنى:براى آن وقت محدودى قرار داده اند.

3-كتاب:براى كتاب معانى متعددى است و مقصود از آن در اينجا"مقدار نوشته شده يا مقدّر"است،و معناى: "لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ" كه در آيه آمده اين است كه:

زمان آوردن معجزه به وسيله پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از پيش تعيين شده است،يعنى:هر دورانى را سرنوشتى معين است.

4-يمحو:محو مى كند،زايل مى گرداند،"محو"در لغت به معناى باطل كردن و از بين بردن است،همان گونه كه خداى متعال در سوره اسراء(12)مى فرمايد:

فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً ./.

ص: 189


1- -شعرا 120-121.
2- -شعراء139/.
3- -اعراف133/.

پس،نشانه شب را محو كرده و نشانه روز را روشنى بخش قرار داديم.

و در سوره شورى(24)مى فرمايد:

وَ يَمْحُ اللّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ .

خداوند باطل را محو و نابود و حق را به فرمان خود ثابت و استوار مى دارد.

يعنى آثار باطل را از بين مى برد.

تفسير آيات

خداى سبحان در اين آيات مى فرمايد:كفار قريش از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم درخواست كردند تا براى آنان معجزاتى بياورد،خداوند نوع درخواست آنان را نيز در سوره اسراء بيان داشته و فرموده:

وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً... أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلاً .

و گفتند:ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا آنكه چشمه جوشانى از اين سرزمين براى ما بيرون آورى...يا قطعات آسمان را-آن گونه كه مى پندارى-بر سر ما فرود آورى،يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى. (1)

و در آيه(38)سوره رعد مى فرمايد: "وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ" هيچ پيامبرى حق ندارد معجزه اى را-كه از او خواسته اند-بياورد "إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ" مگر به فرمان خدا،زيرا هر كارى در تقدير مكتوب الهى زمان ويژه اى دارد.

خداوند در آيه بعد بدون فاصله،استثناى از تقدير مكتوب را بيان داشته و مى فرمايد:

"يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ" خداوند هر چه را بخواهد محو مى كند،يعنى:دست خدا بسته نيست و هر جا كه خواست رزق و اجل و سعادت و شقاوت را در اين مكتوب مقدّر،تغيير مى دهد، "و يثبت ما يشاء"و هر چه را بخواهد-از نانوشته ها-در آن جاى مى دهد،زيرا "وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ" اصل كتاب تقدير و سرنوشت يعنى"لوح محفوظ"كه هيچ گونه تغيير و تبديلى

ص: 190


1- -اسراء 90 و 92.

در آن نيست،نزد خداست.

بدين خاطر بعد از آن مى فرمايد: "وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ" اگر پاره اى از مجازات ها را كه به آنان وعده مى دهيم[در زمان حيات]به تو نشان دهيم، "أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ" يا تو را[پيش از آن]بميرانم، "فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ" در هر حال تو تنها ابلاغ كننده اى و بس.

طبرى و قرطبى و ابن كثير در تفسير اين آيه روايتى آورده اند كه مؤيّد گفتار ماست و فشرده آن چنين است:

خليفه دوم عمر بن خطاب پيرامون خانه خدا طواف مى كرد و مى گفت:

اللّهمّ ان كنت كتبتنى فى اهل السّعادة فأثبتنى فيها،و ان كنت كتبتنى فى اهل الشّقاوة و الذّنب فامحنى و اثبتنى فى اهل السّعادة و المغفرة، فانّك تمحو ما تشاء و تثبت و عندك امّ الكتاب.

خدايا!اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده اى،در بين آنان استوارم دار،و اگر در زمره شقاوتمندانم نوشته اى،از ميان اشقيايم محو و در بين سعادتمندانم جاى گزين فرما،زيرا تو هر چه را بخواهى محو يا برقرار مى دارى،و كتاب اصلى نزد توست.

و از قول"ابى وائل"آورده اند كه بارها مى گفت:

اللّهمّ ان كنت كتبتنا اشقياء فامح و اكتبنا سعداء،و ان كنت كتبتنا سعداء فأثبتنا،فانّك تمحو ما تشاء و تثبت و عندك امّ الكتاب.

خدايا!اگر ما را در زمره بدبختان قرار داده اى،از بين آنان محو و در زمره نيك بختانمان جاى گزين فرما،و اگر در زمره نيك بختان قرارمان داده اى در آن استوارمان دار،زيرا تو هر چه را بخواهى محو يا برقرار مى دارى،و كتاب اصلى نزد توست. (1)ت.

ص: 191


1- -هر دو حديث را طبرى در تفسير آيه آورده است.ابو وائل شقيق بن سلمه اسدى كوفى است، شرح حال او در تهذيب التهذيب(354/10)چنين است كه:ثقه است و مخضرم[ جاهليت و اسلام را درك كرده است]در زمان صحابه و تابعين حضور داشته و در خلافت عمر بن عبد العزيز در سن يكصد سالگى از دنيا رفته است.

در بحار الانوار آمده است:

و ان كنت من الاشقياء فامحنى من الاشقياء و اكتبنى من السّعداء، فانّك قلت فى كتابك المنزل على نبيّك صلواتك عليه و آله:«يمحو اللّه ما يشاء و يثبت و عنده امّ الكتاب».

و اگر از بدبختانم مرا از زمره آنان محو و در بين نيك بختان جايگزين فرما، زيرا تو در كتاب خود كه بر پيامبرت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده فرموده اى:خداوند هر چه را بخواهد محو يا برقرار مى دارد و كتاب اصلى نزد اوست. (1)

قرطبى نيز،در ذيل روايتى كه از صحيح بخارى و مسلم آورده،بر اين معنى استدلال كرده است،روايت مى گويد:رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

من سرّه ان يبسط له فى رزقه و ينسأ له فى اثره-اجله-فليصل رحمه.

كسى كه از وسعت روزى و زيادتى عمر خشنود مى گردد،بايد به خويشاوند خود نيكى نمايد. (2)

و از ابن عباس نقل كرده كه او در جواب كسى كه پرسيد:چگونه در عمر و اجل زيادتى مى شود؟گفت:خداى عزّ و جلّ فرموده:

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ .

او كسى است كه شما را از گل آفريد،سپس مدتى مقرر داشت،و اجل حتمى نزد اوست. (3)

ابن عباس گفت:اجل اول در آيه اجل بنده از تولد تا مرگ است،و اجل دوم-يعنى آنچه نزد خداست-از زمان مرگ تا قيامت است كه در برزخ به سر مى برد،و كسى جز خدا آن را نمى داند،پس اگر بنده اى از خدا بترسد و"صله رحم"به جا آورد،خداوند هر چه را/.

ص: 192


1- -بحار ج 98 ص 162.
2- -صحيح بخارى(جلد 3 ص 34)كتاب الادب باب(12 و 13)،و صحيح مسلم ص 1982 حديث (20 و 21)از باب صله رحم و مسند احمد(جلد 3 ص 247 و 266 و جلد 5 ص 76).
3- -انعام2/.

بخواهد از عمر برزخى او كاسته و به عمر اولش مى افزايد،و اگر نافرمانى كند و"قطع رحم" نمايد،خداوند هر چه بخواهد از عمر دنيائى اش كاسته و به عمر برزخى اش مى افزايد... (1)

ابن كثير بر اين استدلال افزوده و سخنى گفته كه فشرده آن چنين است:

«اين سخن با روايتى كه احمد و نسائى و ابن ماجه آورده اند هماهنگ مى نمايد،آنان آورده اند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

انّ الرّجل ليحرم الرّزق بالذّنب يصيبه و لا يردّ القدر الاّ الدّعاء و لا يزيد فى العمر الاّ البرّ.

انسان گاهى به خاطر گناه از روزى محروم مى گردد،و چيزى جز دعا بلا و سرنوشت را بازنمى گرداند ،و چيزى جز نيكى عمر را نمى افزايد. (2)

و در حديث ديگرى فرموده:

انّ الدّعاء و القضاء ليعتلجان بين السّماء و الأرض.

دعا و سرنوشت در ميان آسمان و زمين با هم مبارزه مى كنند.» (3)

آنچه آورديم يكى از چند وجهى بود كه در معناى اين آيه گفته اند،وجوه ديگرى نيز در معناى آيه آورده اند،مانند اين سخن كه:مراد از"محو و اثبات"در آيه:محو حكمى و اثبات حكم ديگر است،يعنى نسخ احكام شريعت،و درست تر آنست كه بگوئيم:مقصود در آيه همه را شامل است،چنانكه قرطبى نيز اين را برگزيده و گفته است:

«...اين آيه عامّ است و شامل همه چيز مى گردد،و اين اظهر است و خدا داناتر». (4)

طبرى و سيوطى از ابن عباس آورده اند كه او درباره اين آيه: "يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ" گفته است:خداوند امور هر سال را در شب قدر تقدير و برنامه مى كند جز نيك بختى و بدبختى را... (5)ت.

ص: 193


1- -تفسير قرطبى(جلد 9 ص 329-331).
2- -مقدمه سنن ابن ماجه باب(10 حديث 90).
3- -تفسير ابن كثير(جلد 2 ص 519).
4- -تفسير قرطبى(جلد 2 ص 329).
5- -تفسير طبرى(جلد 13 ص 111)و تفسير سيوطى(جلد 4 ص 65)عبارت از طبرى است.

ب-خداى سبحان در سوره يونس مى فرمايد:

فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمانُها إِلاّ قَوْمَ يُونُسَ لَمّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ .

چرا هيچ يك از مردم شهرها و آبادى ها ايمان نياوردند تا ايمانشان سودشان دهد؟مگر قوم يونس كه چون ايمان آوردند،عذاب ذلت و خوارى را در زندگى دنيا از آنان برداشتيم،و تا مدتى آنان را برخوردار ساختيم. (1)

شرح كلمات

1-كشفنا:زايل كرديم،از بين برديم،برداشتيم.

2-خزى:خوارى،رسوائى.

3-حين:وقت و زمان نامعلوم كه بيش و كم آن مشخص نيست.

تفسير آيه

فشرده داستان يونس عليه السّلام آن گونه كه در تفسير طبرى و قرطبى و مجمع البيان آمده، چنين است:

قوم يونس عليه السّلام در نينوا از اراضى موصل مى زيستند و بت مى پرستيدند،خداوند يونس عليه السّلام را به سوى ايشان فرستاد تا آنان را به اسلام فراخوانده و از بت پرستى بازدارد، ايشان سرباز زدند،دو نفر از آنان يكى عابد و ديگرى عالم،يونس عليه السّلام را پيروى كردند، عابد از يونس عليه السّلام خواست تا بر عليه آن قوم نفرين كند و عالم او را از اين كار نهى كرد و گفت:بر اينان نفرين مكن،زيرا خدا دعايت را مستجاب مى كند ولى هلاكت بندگانش را دوست ندارد!يونس عليه السّلام سخن عابد را پذيرفت و نفرين كرد،خداوند فرمود:عذاب در فلان روز نازل مى گردد.يونس عليه السّلام آن را به آنان خبر داد،وقت عذاب كه نزديك شد يونس عليه السّلام به همراه آن عابد از ميان ايشان بيرون رفت ولى آن عالم در ميانشان باقى ماند،

ص: 194


1- -يونس98/.

قوم يونس عليه السّلام با خود گفتند:

ما تا به حال از يونس دروغى را نديده ايم،مواظب باشيد اگر او امشب در بين شما باقى ماند كه عذابى در كار نيست،ولى اگر بيرون رفت بدانيد كه صبح فردا عذابتان قطعى است شب كه به نيمه رسيد يونس عليه السّلام آشكارا از بينشان بيرون رفت،آنان كه اين را دانستند و آثار عذاب را مشاهده و به هلاكت خود يقين كردند به نزد آن عالم رفتند،او به ايشان گفت:به سوى خدا زارى كنيد كه او به شما رحم مى كند و عذاب را از شما برمى دارد:به سوى بيابان بيرون شويد و زنان و كودكانتان را از هم جدا كنيد و بين حيوانات و بچه هاتان جدائى افكنيد،سپس دعا كنيد و بگرييد!آنان چنين كردند؛با زنان و كودكان و چهارپايان خويش سر به صحرا نهادند،لباس پشمينه پوشيدند و اظهار ايمان و توبه كردند و نيت خود را خالص نمودند و ميان همه مادران و بچه هاشان از آدمى و حيوانات جدائى افكندند سپس ناليدند و فرياد زارى سر دادند،صداها كه درهم پيچيد و فريادها كه آميخته شد،با ناله و اندوه به سوى خداى عزّ و جلّ توجه نموده و گفتند:

[پروردگارا]ما به آنچه يونس آورده بود ايمان آورديم،خداوند آنان را بخشيد و دعايشان را پذيرفت و عذابى را كه بر سرشان سايه گسترده بود از ايشان برطرف ساخت و...

خداوند بدين گونه عذاب را از قوم يونس-بعد از آنكه توبه كردند-محو و برطرف كرد، آرى،خداوند هر چه را بخواهد محو كرده يا برقرار مى دارد.

ج-خداوند سبحان در سوره اعراف مى فرمايد:

وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً .

ما با موسى سى شب وعده گذاشتيم،و آن را با ده شب ديگر تكميل كرديم تا ميقات پروردگارش چهل شب تمام شد. (1)

و در سوره بقره فرموده:

وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ/.

ص: 195


1- -اعراف142/.

ظالِمُونَ .

و هنگامى كه با موسى چهل شب وعده گذارديم،و شما بعد از او-در حالى كه ستمكار بوديد-گوساله را برگزيديد. (1)

چهارم-بداء در روايات مكتب خلفا

طيالسى و احمد و ابن سعد و ترمذى روايتى دارند كه فشرده آن با عبارت طيالسى چنين است:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:انّ اللّه ارى آدم ذريّته فرأى رجلا ازهر ساطعا نوره،قال:يا ربّ من هذا؟قال:هذا ابنك داود!قال:يا ربّ فما عمره؟ قال:ستّون سنة!قال:يا ربّ زد فى عمره!قال:لا الاّ تزيده من عمرك! قال و ما عمرى؟قال:الف سنة!قال آدم!فقد وهبت له اربعين سنة من عمرى...فلمّا حضره الموت و جاءته الملائكة قال:قد بقى من عمرى اربعون سنة.قالوا:انّك قد وهبتها لداود.

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:خداوند نسل آدم عليه السّلام را به او نشان داد،آدم در ميان آنان مردى را ديد با چهره اى نورافشان،عرض كرد:خدايا!اين كيست؟ فرمود:اين فرزند تو داود است!عرض كرد:خدايا عمر او چقدر است؟ فرمود:شصت سال!عرضه داشت:خدايا در عمر او بيفزاى!فرمود:نمى شود مگر آنكه از عمر خودت به او بيفزائى!عرض كرد:عمر من چقدر است؟ فرمود:هزار سال!آدم گفت:من چهل سال از عمرم را به او بخشيدم...هنگام وفات او كه فرا رسيد و فرشتگان قبض روح به بالينش آمدند گفت:هنوز چهل سال از عمر من باقى است!گفتند:تو خودت آن را به داود بخشيدى! (2)

ص: 196


1- -بقره51/.
2- -مسند طيالسى(ص 350 حديث 2692)،مسند احمد(جلد 1 ص 251 و 298 و 371)،طبقات ابن سعد چاپ اروپا(جلد 1 قسمت اول ص 7-9)،سنن ترمذى(جلد 11 ص 197/196)در تفسير

اين روايت به اضافه آنچه در گذشته،درباره آثار"صله رحم"و همانند آن،از روايات مكتب خلفا آورديم از مصاديق "يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ" است.

امامان اهل بيت عليهم السّلام"محو و اثبات"را بداء نام نهاده اند كه-به يارى خداى متعال-در بخش پنجم آن را بررسى مى نمائيم.

پنجم-بداء در روايات امامان اهل بيت عليهم السّلام

اشاره

در"بحار"از امام صادق عليه السّلام آورده است كه فرمود:

ما بعث اللّه عزّ و جلّ نبيّا حتّى يأخذ عليه ثلاث خصال:الإقرار بالعبوديّة،و خلع الأنداد،و انّ اللّه يقدّم ما يشاء و يؤخّر ما يشاء.

خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرده مگر آنكه سه چيز را از او خواسته است:

اقرار به بندگى خدا،نفى هر گونه شريك و همتا براى او،و اينكه خداوند هر چه را بخواهد مقدم داشته و هر چه را بخواهد واپس مى دارد. (1)

امام صادق عليه السّلام همين معنى را در بيان ديگرى با لفظ"محو و اثبات"آورده و فرموده:

ما بعث اللّه نبيّا قطّ حتّى يأخذ عليه ثلاثا:الإقرار بالعبوديّة،و خلع الأنداد،و انّ اللّه يمحو ما يشاء و يثبت ما يشاء.

خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرده مگر آنكه سه چيز را از او خواسته است:

اقرار به عبوديت خدا،نفى هر گونه شريك و همتا براى او،و اينكه خداوند هر چه را بخواهد محو كرده و هر چه را بخواهد برقرار مى دارد. (2)

و در روايت سوّمى"محو و اثبات"را"بداء"ناميده كه فشرده آن چنين است:

ما تنبّأ نبىّ قطّ حتّى يقرّ للّه تعالى...بالبداء...

هيچ پيامبرى هرگز نشان پيامبرى نگيرد مگر آنكه براى خداى متعال به اين

ص: 197


1- -بحار(جلد 4 ص 108)به نقل از توحيد صدوق.
2- سوره اعراف.در كتاب بحار الانوار(جلد 4 ص 102-103)نيز با اختلافى اندك آن را از امام باقر عليه السّلام آورده است.

امور اعتراف نمايد...يكى از آنها اعتراف به"بداء"است... (1)

از امام رضا عليه السّلام روايت كرده اند كه فرمود:

ما بعث نبيّا قطّ الاّ بتحريم الخمر،و ان يقرّ له بالبداء (2).

خداوند هرگز پيامبرى را نفرستاده مگر با حرمت شراب و اينكه به"بداء" [ محو و اثبات]در حق خدا اعتراف نمايد.

در روايت ديگرى،امام صادق عليه السّلام از زمان"محو و اثبات"نيز خبر داده و فرموده:

اذا كان ليلة القدر نزلت الملائكة و الرّوح و الكتبة الى سماء الدّنيا فيكتبون ما يكون من قضاء اللّه تعالى فى تلك السّنة فإذا اراد اللّه ان يقدّم شيئا او يؤخّره او ينقص شيئا امر الملك ان يمحو ما يشاء ثمّ اثبت الّذى اراد.

شب قدر كه مى شود فرشتگان و روح و نويسندگان به آسمان دنيا فرود مى آيند و هر چه را خداى متعال در آن سال مقرر فرموده مى نويسند،و اگر خدا بخواهد چيزى را پيش انداخته يا واپس بدارد،يا چيزى را بكاهد،به فرشته مأمور فرمان مى دهد آن را همان گونه كه خواسته"محو و نابود"يا"برقرار"دارد. (3)

امام باقر عليه السّلام نيز در بيان ديگرى از آن خبر داده كه فشرده آن چنين است:

تنزّل فيها الملائكة و الكتبة الى السّماء فيكتبون ما هو كائن فى امر السّنة و ما يصيب العباد فيها.قال:و امر موقوف للّه تعالى فيه المشيئة يقدّم منه ما يشاء و يؤخّر ما يشاء و هو قوله تعالى:يمحو اللّه ما يشاء و يثبت و عنده امّ الكتاب.

در شب قدر فرشتگان و نويسندگان به آسمان دنيا فرود مى آيند و هر چه را كه در آن سال شدنى است و هر چه در آن به بندگان مى رسد،همه را مى نويسند.م.

ص: 198


1- -همان مدرك.
2- -همان مدرك.
3- -بحار(جلد 4 ص 99)به نقل از تفسير على بن ابراهيم.

فرمود:و كارهائى است كه وابسته به مشيّت الهى است،هر چه را بخواهد مقدّم داشته و هر چه بخواهد واپس مى دارد،و اين معناى سخن خداى متعال است كه فرموده: "يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ" . (1)

امام باقر عليه السّلام در حديث ديگرى درباره اين آيه: "وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها" ، خداوند هرگز مرگ كسى را-هنگامى كه اجلش فرا رسد-به تأخير نمى اندازد.فرمود:

زمانى كه اجل فرود آيد و نويسندگان آسمان آن را بنويسند،اين اجل را خداوند به تأخير نمى اندازد. (2)

علامه مجلسى رحمه اللّه در اين باب از بحار همان داستانى را كه آدم عليه السّلام چهل سال از عمر خود را به داود بخشيد و ما آن را در روايات مكتب خلفا آورديم،آورده است. (3)

اين معناى"بداء"در روايات امامان اهل بيت عليهم السّلام بود،امّا"بداء"به اين معنى كه، "براى خداوند رأى جديد و تازه اى در كار پيدا شود كه پيش تر آن را نميدانسته"-معاذ اللّه-اين ديدگاه در مكتب اهل بيت منكر و مردود است،و ما از آن به خدا پناه مى بريم.ديدگاه امامان اهل بيت عليهم السّلام در اين باره همان است كه مجلسى از امام صادق آورده،امام عليه السّلام فرموده:

من زعم انّ اللّه عزّ و جلّ يبدو له فى شىء لم يعلمه امس فأبروا منه.

هر كس گمان كند كه براى خداى عزّ و جلّ در چيزى،رأى تازه و جديدى پيدا مى شود كه پيش تر آن را نمى دانسته،از او بيزارى بجوئيد. (4)

اثر اعتقاد به بداء

اگر كسى معتقد گردد كه،برخى از انسانها كه در زمره نيك بختان قرار گرفته اند هرگز حالشان عوض نگردد و هيچ گاه در رديف بدبختان قرار نمى گيرند،و برخى از انسانها كه در

ص: 199


1- -بحار(جلد 4 ص 102)به نقل از امالى شيخ مفيد.
2- -همان به نقل از تفسير على بن ابراهيم.
3- -همان به نقل از علل الشرايع.
4- -بحار(جلد 4 ص 111)به نقل از اكمال الدين صدوق.

زمره بدبختان قرار گرفته اند هرگز حالشان عوض نشده و در رديف نيك بختان درنمى آيند، و قلم از تغيير سرنوشت انسانها خشكيده و بازمانده است؛اگر چنين تصوّرى در كار باشد يقينا گناهكار از گناه خويش توبه نمى كند كه هيچ،بلكه به كار خود ادامه مى دهد،زيرا مى پندارد كه شقاوت و بدبختى سرنوشت حتمى اوست و امكان تغيير در آن نيست!از طرف ديگر،شيطان بنده نيكوكار را وسوسه مى كند كه،تو از نيك بختانى و در زمره اشقياى بدبخت نخواهى رفت،و همين وسوسه كافى است كه او را به سستى در عبادت و اطاعت بكشاند و با او آن كند كه نبايد.

برخى از مسلمانان كه معانى آيات و روايات وارد درباره"مشيّت"را به وضوح و كمال در نيافته اند به دو گروه تقسيم شده اند:گروهى چنين پنداشته اند كه،"انسان بر آنچه مى كند مجبور است"،و گروه ديگر معتقد شده اند:همه كارها به انسان تفويض و واگذار شده است.ما در بحث آينده-به يارى خدا-اين موضوع را بررسى كرده و راه حق و صواب در اين باره را بازمى شناسيم .

ص: 200

7 جبر و تفويض و اختيار

اشاره

ص: 201

ص: 202

جبر و تفويض و اختيار

الف-معناى لغوى جبر

"جبر"در لغت واداشتن به كارى با زور است و"مجبور"يعنى كسى كه با زور به كارى وادار شده است.

ب-جبر در اصطلاح علماى عقايد اسلامى

"جبر"در اين اصطلاح يعنى:خداى متعال بندگانش را بر آنچه مى كنند مجبور كرده است،در كار نيك باشد يا بد،زشت باشد يا زيبا،بگونه اى كه بنده در اين باره اراده و اختيار ترك فعل و سرپيچى از آن را ندارد.

پيروان مكتب"جبر"را عقيده بر آن است كه،هر چه براى انسان پديد آيد همان سرنوشت از پيش تعيين شده اوست،انسان را آنجا كه بايد مى برند،او اختيارى ندارد،اين سخن،سخن اشاعره است. (1)

ص: 203


1- -به معرفى"اشاعره"در كتاب ملل و نحل شهرستانى در حاشيه(الفصل فى الملل و الاهواء و النحل) ابن حزم(جلد 1 ص 119-153)مراجعه شود.

ج-معناى لغوى تفويض

"تفويض"در لغت به معناى واگذار كردن و اختيار دادن است.

د-"تفويض"در اصطلاح علماى عقايد اسلامى

"تفويض"در اين اصطلاح يعنى:خداوند متعال كارهاى بندگان را به خود آنان واگذار كرده است.هر چه بخواهند آزاد و رها انجام مى دهند و خداوند قدرتى بر افعال آنان ندارد، اين سخن،سخن"معتزله"است. (1)

ه-معناى لغوى اختيار

"اختيار"در لغت به معناى حق انتخاب و گزينش است.برگزيدن و پسنديدن و آزاد بودن در انتخاب را اختيار گويند.

و-اختيار در اصطلاح علماى عقايد اسلامى

خداى متعال بندگانش را به وسيله انبيا و رسولان خود بر برخى از كارها مكلّف و از برخى نهى فرموده است.خداوند پس از آنكه قدرت و اراده انجام كار و ترك آن را به بندگانش بخشيده و براى آنان در آنچه مى كنند،حق انتخاب و گزينش قرار داده،و هيچ كس را در اين راه مجبور نكرده،از آنان خواسته است تا در آنچه كه به آن فرمان داده يا از آن بازداشته،او را اطاعت نمايند.استدلال بر اين موضوع-به يارى خدا-در بحث آينده مى آيد.

ص: 204


1- -به معرفى"معتزله"در كتاب ملل و نحل شهرستانى در حاشيه(الفصل فى الملل و الاهواء و النحل) ابن حزم(جلد 1 ص 55-57)مراجعه شود.

8 قضا و قدر

اشاره

الف-معناى قضا و قدر.

ب-رواياتى از امامان اهل بيت عليهم السّلام درباره قضا و قدر.

ج-پرسش و پاسخ.

ص: 205

ص: 206

معناى قضا و قدر

اشاره

مادّه"قضا و قدر"در معانى متعددى استعمال شده كه آنچه مربوط به اين بحث است مى آوريم:

الف-برخى معانى مادّه قضا

1-"قضا"به معناى داورى ميان دو طرف درگير،مانند:

إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ .

پروردگار تو روز قيامت،در آنچه اختلاف مى كردند،ميان آنان داورى مى كند. (1)

2-"قضا"به معناى آگاه كردن،مانند سخن خداى متعال در داستان لوط و آگاه كردن او از سرانجام قومش كه مى فرمايد:

وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ .

ما لوط را از اين موضوع آگاه كرديم كه صبحگاهان،همه آنان ريشه كن خواهند شد. (2)

3-"قضا"به معناى واجب كردن و فرمان دادن،مانند:

وَ قَضى رَبُّكَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِيّاهُ .

ص: 207


1- -يونس93/.
2- -حجر66/.

پروردگار تو فرمان داده كه جز او را نپرستيد. (1)

4-"قضا"به معناى"اراده و تقدير"،مانند:

وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ .

و هرگاه چيزى را"اراده"كند،تنها مى گويد:موجود باش!و مى شود. (2)

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً .

او خداوندى است كه شما را از گل آفريد،سپس[براى هر يك]مدتى"مقدّر" فرمود. (3)

يعنى براى زنده بودن انسان اندازه و مقدار معينى قرار داد.

ب-برخى معانى مادّه قدر

1-"قدر"يعنى قدرت يافت،توان اقدام پيدا كرد،"قادر"يعنى توانا و"قدير"يعنى توانمند،خداى متعال در سوره يس(81)مى فرمايد:

أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ .

آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريد،"قادر"نيست همانند آنها را بيافريند؟

در سوره بقره(20)مى فرمايد:

وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .

اگر خدا بخواهد،گوش و چشم آنان را از بين مى برد،زيرا خداوند بر هر چيز "توانمند"است.

يعنى خداوند بر انجام هر كارى به هر گونه كه حكمتش اقتضا كند قدرت دارد.

2-"قدر"يعنى در تنگنا قرار داد،"قدر الرّزق عليه و يقدر"يعنى او را در تنگناى معيشت قرار داده و مى دهد.خداوند در سوره سبا(36)مى فرمايد:

قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ .

ص: 208


1- -اسراء23/.
2- -بقره117/.
3- -انعام2/.

بگو:پروردگار من روزى را براى هر كس بخواهد وسعت داده يا"تنگ" مى كند.

3-"قدر"يعنى تدبير و اندازه كرد،"قدر اللّه الأمر بقدره"يعنى خداوند آن را تدبير كرد يا خواستار وقوع آن شد،چنانكه در سوره قمر(12)مى فرمايد:

وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ .

و زمين را شكافتيم و چشمه هائى بيرون فرستاديم؛و اين دو آب[ باران و چشمه]"به اندازه اى كه تدبير و خواسته شده بود"با هم درآميختند.

ج-معناى قدّر

1-"قدّر"يعنى حكم كرد،فرمان داد،"قدّر اللّه الأمر"يعنى خداوند حكم و فرمان داد كه كار،اينگونه باشد،چنانكه در سوره نمل(58)درباره زن لوط مى فرمايد:

فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ .

ما او[ لوط]و خانواده اش را نجات داديم،جز زنش كه فرموديم:او از بازماندگان باشد.

يعنى حكم و فرمان ما اين بود كه آن زن از هلاك شدگان باشد.

2-"قدّر"يعنى مدارا نمود،درنگ كرد،"قدّر فى الأمر"يعنى در انجام كار درنگ كرد و با آن مدارا نمود،چنانكه خداى متعال در سوره سبا(11)به داود عليه السّلام مى فرمايد:

أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ .

زره هاى كامل و فراخ بساز و در بافتن آنها با تأمّل و مدارا عمل كن.

يعنى در ساختن زره عجله مكن بلكه با دقت و زمان كافى اقدام كن تا نتيجه كارت محكم و استوار باشد.

د-معناى قدر

1-"قدر"به معناى كميّت و مقدار و اندازه،چنانكه در سوره حجر(21)مى فرمايد:

وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ .

ص: 209

هر چه هست خزاين آن نزد ماست،و ما جز به مقدار و اندازه معين آن را نازل نمى كنيم.

2-"قدر"به معناى زمان و مكان،چنانكه در سوره مرسلات(20-22)مى فرمايد:

أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ* فَجَعَلْناهُ فِي قَرارٍ مَكِينٍ* إِلى قَدَرٍ مَعْلُومٍ .

آيا شما را از آبى پست نيافريديم*سپس آن را در قرارگاه محفوظ و آماده قرار داديم*تا"زمانى"معين و معلوم؟!

3-"قدر"به معناى حكم قطعى و نافذ،"قدر اللّه"يعنى حكم نافذ و قطعى و محكم خدا، چنانكه در سوره احزاب(38)مى فرمايد:

سُنَّةَ اللّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللّهِ قَدَراً مَقْدُوراً .

اين سنّت الهى در پيشينيان نيز جارى بوده،و فرمان خدا"قطعى و نافذ و شدنى"است.

مؤلف گويد:شايد تعدّد معانى مادّه"قضا و قدر"و نسبت آن به خداى متعال باعث شده تا برخى از مسلمانان به اشتباه افتاده و چنان پندارند كه معناى"قضا و قدر"در قرآن و حديث اين است كه،انسان در زندگى خويش هر چه را مى كند،نيك يا بد،بر اساس "قضا و قدر"و سرنوشتى است كه خداوند،پيش از آفرينش او،برايش مقرر داشته است! چنانكه در روايات ما واژه"قدرى"،به"جبرى"و"تفويضى"هر دو اطلاق شده است.

و بنابر چنين اطلاقى،واژه"قدر"نام شىء و ضدّ آن مى گردد،مانند واژه"قرء"كه نامى است براى"حيض"و"پاكى"هر دو.

در پايان از بيان اقوال"قدرى ها"و پاسخ آن براى پرهيز از طول بحث در مى گذريم و تنها به آوردن احاديثى كه پاسخ اين اقوال را در آن يافته ايم بسنده مى كنيم تا-به يارى خدا-علاوه بر پاسخ،توضيح و شرح موضوع نيز باشد.

ص: 210

رواياتى از امامان اهل بيت عليهم السّلام در قضا و قدر

اشاره

روايت نخست:صدوق در كتاب توحيد با سند خود تا امام حسن عليه السّلام و ابن عساكر در تاريخ با سند خود تا ابن عباس آورده اند:[عبارت از صدوق است]

دخل رجل من اهل العراق على امير المؤمنين عليه السّلام فقال:اخبرنا عن خروجنا الى اهل الشام أ بقضاء من اللّه و قدر؟فقال له امير المؤمنين عليه السّلام اجل يا شيخ،فو اللّه ما علوتم تلعة و لا هبطتم بطن واد الاّ بقضاء من اللّه و قدر،فقال الشيخ:عند اللّه احتسب عنائى يا امير المؤمنين،فقال عليه السّلام مهلا يا شيخ!لعلّك تظنّ قضاء حتما و قدرا لازما،لو كان كذلك لبطل الثواب و العقاب و الأمر و النّهى و الزّجر،و لسقط معنى الوعيد و الوعد، و لم يكن على مسيء لائمة و لا لمحسن محمدة،و لكان المحسن اولى باللائمة من المذنب و المذنب اولى بالاحسان من المحسن تلك مقالة عبدة الأوثان و خصماء الرحمن و قدريّة هذه الامّة و مجوسها.يا شيخ!انّ اللّه عزّ و جلّ كلّف تخييرا،و نهى تحذيرا،و اعطى على القليل كثيرا و لم يعص مغلوبا.و لم يطع مكرها،و لم يخلق السموات و الأرض و ما بينهما باطلا ذلك ظنّ الذين كفروا فويل للّذين كفروا من النّار.

مردى عراقى بر امير مؤمنان عليه السّلام وارد شد و گفت:آيا خروج ما بر شاميان به "قضا و قدر"الهى است؟امام به او فرمود:آرى يا شيخ!به خدا سوگند از

ص: 211

هيچ بلندى بالا نرفتيد و در هيچ پستى فرود نيامديد مگر به"قضا و قدرى"از خداوند!آن مرد گفت:اميدوارم رنج من نزد خدا به حساب آيد! (1)

امام عليه السّلام به او فرمود:آهسته اى شيخ!شايد پنداشتى"قضاى حتمى و قدر قطعى"را مى گويم!اگر چنين باشد كه ثواب و عقاب و امر و نهى و پيش گيرى باطل شده،و ترساندن و مژده دادن بى معنى است،نه ملامتى بر گناهكار بجاست و نه ستايشى از نيكوكار رواست،بلكه نيكوكار به ملامت سزاوارتر از بدكار بوده و گناهكار به نيكى شايسته تر از نيك رفتار است! (2)اين گفتار بت پرستان و دشمنان خداى رحمان و"قدرى مسلكان"و مجوسان اين امّت است!اى شيخ!خداى عزّ و جلّ بندگان را مكلّف ساخت تا به اختيار خود عمل كنند و آنان را نهى كرد تا خود بازايستند ،و بر كار اندك پاداش بسيار دهد، شكست خورده نافرمانى نشده و ناخواسته اطاعت نگرديده،"او آسمانها و زمين و موجودات ميان آن دو را به باطل نيافريده،اين گمان كسانى است كه كافر شدند،پس واى بر كسانى كه كافر شدند از عذاب آتش!" (3)

راوى گويد:آن شيخ برخاست و سرود:

انت الإمام الّذى نرجو بطاعته يوم النّجاة من الرّحمن غفرانا

او ضحت من ديننا ما كان ملتبسا جزاك ربّك عنّا فيه إحساناص.

ص: 212


1- -يعنى اگر خروج و جهاد ما به"قضا و قدر"الهى است كه سزاوار پاداش نيستيم،پس اميدوارم رنج من در اين راه نزد خدا به حساب آيد و در رديف اعمال كسانى قرار گيرد كه روز قيامت مورد فضل و رحمت خدا قرار مى گيرند.
2- -زيرا هر دو در اصل مساويند،چون عمل به اراده و اختيار آنان نبوده،از طرفى چون نيكوكار مورد ستايش مردم قرار مى گيرد و اين را حق خود مى داند در حالى كه چنين نيست،به خاطر همين پندار،او به ملامت سزاوارتر است از گناهكار،زيرا گناهكار مورد ملامت مردم است و او خود را سزاوار اين ملامت مى داند،در حالى كه چنين نيست،پس بايد به او احسان شود تا تحمّل آزار و ملامت مردم را با آن جبران كند،نه به نيكوكار!
3- -اقتباسى است از آيه 27 سوره ص.

فليس معذرة فى فعل فاحشة قد كنت راكبها فسقا و عصيانا

تو همان امام حقى كه به يمن طاعت او

به قيامت آرزويم كرم خدات باشد

تو ز دين ما به يك دم همه شبهه را زدودى

مگر از خدات خواهم كه بر او جزات باشد

پس از اين بيان روشن نسزد گناه بر من

كه نه معذرت توانم نه مرا نجات باشد

"روايت دوّم":روايت دوم را از ششمين امام از امامان اهل بيت عليهم السّلام،امام ابو عبد اللّه جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام مى آوريم كه فرموده:

إنّ النّاس فى القدر على ثلاثة اوجه:رجل زعم انّ اللّه عزّ و جلّ اجبر النّاس على المعاصى فهذا قد ظلم اللّه فى حكمه فهو كافر.و رجل يزعم انّ الأمر مفوّض إليهم فهذا قد أوهن اللّه فى سلطانه فهو كافر.و رجل يزعم انّ اللّه كلّف العباد ما يطيقون و لم يكلّفهم ما لا يطيقون و إذا احسن حمد اللّه و إذا اساء استغفر اللّه فهذا مسلم بالغ.

مردم درباره"قدر"بر سه راه رفته اند:1-كسى كه عقيده دارد خداى عزّ و جلّ مردم را بر گناهان مجبور كرده است،او درباره فرمان[بازدارنده]الهى به خدا ستم كرده،پس او كافر است.

2-كسى كه معتقد است همه كارها به مردم واگذار شده،او خدا را در قدرت و سلطنت خويش ضعيف و ناتوان پنداشته،پس او[نيز]كافر است.

3-كسى كه عقيده دارد خداوند بندگان را به آنچه مى توانند مكلّف كرده،و آنچه را در توانشان نيست از آنان نخواسته است،او هرگاه كار نيكى انجام دهد خدا را سپاس گويد و اگر كار بدى از او سر زند از خدا آمرزش مى خواهد،اين همان

ص: 213

مسلمان[به حق]رسيده است. (1)

روايت سوم:از هشتمين امام از ائمه اهل بيت،امام على بن موسى الرضا عليه السّلام است كه فرموده:

1-انّ اللّه عزّ و جلّ لم يطع باكراه،و لم يعص بغلبة و لم يهمل العباد فى ملكه،هو المالك لما ملّكهم و القادر على ما اقدرهم عليه فان ائتمر العباد بطاعته لم يكن اللّه منها صادّا،و لا منها مانعا،و ان ائتمروا بمعصيته فشاء ان يحول بينهم و بين ذلك فعل و ان لم يحل و فعلوه فليس هو الّذى ادخلهم فيه.

خداى عزّ و جلّ از روى اجبار اطاعت نشده،و از ضعف و شكست نافرمانى نگرديده،و بندگان را در مملكت خويش بيهوده نگذاشته،او بر همه آنچه كه در اختيارشان نهاده مالك،و بر همه امورى كه توانشان داده توانمند است.اگر بندگان در پى طاعتش باشند خداوند راه آنان را نمى بندد و از طاعت بازشان نمى دارد،و اگر به دنبال نافرمانى اش باشند و او بخواهد ميان آنان و گناه فاصله شود،خواهد كرد،و اگر مانع از گناه نشد و آنان انجامش دادند،او نيست كه آنان را در آن راه انداخته است. (2)

يعنى:انسانى كه خدا را پيروى مى كند مجبور بر اين پيروى نيست و انسانى كه خدا را نافرمانى مى كند بر اراده و خواست خدا چيره نشده بلكه اين خود خداست كه مى خواهد بنده در كارش مختار و آزاد باشد.

2-و فرموده:خداى متعال مى فرمايد:

يا ابن آدم بمشيئتى كنت انت الّذى تشاء لنفسك ما تشاء،و بقوّتى ادّيت الىّ فرائضى،و بنعمتى قويت على معصيتى،جعلتك سميعا بصيرا قويّا،" ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ).

ص: 214


1- -توحيد صدوق(ص 360-361).
2- -توحيد صدوق(ص 361).

نَفْسِكَ ".

اى فرزند آدم!با خواست من است كه تو گزينشگر شده و هر چه را بخواهى براى خود اختيار مى كنى،و با نيروى من است كه واجباتم را به جا مى آورى،و با نعمت هاى من است كه بر نافرمانى ام توانمند شده اى،من تو را شنوا و بينا و توانا ساختم،[پس اين را بدان كه]"هر چه از نيكوئى به تو مى رسد از خداست،و هر چه از بدى به تو رسيد از خودت مى باشد." (1)

در روايت ديگرى آمده است:

"عملت بالمعاصى بقوّتى الّتى جعلتها فيك"،

با نيرويى كه در تو نهاده بودم به گناهان اقدام كردى! (2)

از امام صادق عليه السّلام روايت است كه فرموده:

1-لا جبر و لا تفويض و لكن امر بين امرين،قال قلت:و ما امر بين امرين؟قال عليه السّلام:مثل ذلك رجل رأيته على معصية فنهيته فلم ينته فتركته ففعل تلك المعصية،فليس حيث لم يقبل منك فتركته كنت انت الّذى امرته بالمعصية.

نه جبر است و نه تفويض،بلكه چيزى ميان اين دوست.راوى گويد:گفتم:

چيزى ميان اين دو يعنى چه؟فرمود:مثال آن مثال كسى است كه در حال گناه است و تو او را نهى مى كنى و او نمى پذيرد پس از آن رهايش مى كنى و او آن گناه را انجام مى دهد،پس چنان نيست كه چون از تو نپذيرفت و تو به حال خود رهايش كردى،اين تو بوده اى كه به گناه فرمانش دادى! (3)

2-ما استطعت ان تلوم العبد عليه فهو منه و ما لم تستطع ان تلوم العبد عليه فهو من فعل اللّه،يقول اللّه للعبد:لم عصيت؟لم فسقت؟لم).

ص: 215


1- -توحيد صدوق(ص 327،340،344،362)و كافى(جلد 1 ص 160)و سوره نساء آيه 79.
2- -توحيد صدوق(ص 362).
3- -كافى(جلد 1 ص 160)و توحيد صدوق(ص 362).

شربت الخمر؟لم زنيت؟فهذا فعل العبد و لا يقول له لم مرضت؟لم قصرت؟لم ابيضضت؟لم اسوددت؟لأنّه من فعل اللّه تعالى.

هر كارى را كه بتوانى بنده را بر آن سرزنش كنى،از آن اوست،و هر چه را كه نتوانى بنده را بر آن سرزنش نمائى،از آن خداست.خداوند به بنده اش مى فرمايد:چرا سركشى كردى؟چرا نافرمانى نمودى؟چرا شراب خوردى؟ چرا زنا كردى؟زيرا،اينها كار بنده است،خداوند از بنده اش نمى پرسد:چرا مريض شدى؟چرا قدّت كوتاه است؟چرا سفيد رنگى؟چرا سياه رويى؟چون اينها كار خداوند است. (1)

شرح روايات

"جبر"و"تفويض"دو طرف دارد:

1-طرفى كه به خدا و صفات خدا بازمى گردد .

2-طرفى كه به انسان و صفات او مربوط مى شود.

آنچه از"جبر و تفويض"به خدا و صفات خدا مربوط است،سزاوار آن است كه آن را از خدا و انبياى خدا و اوصياى ايشان بگيريم،و آنچه به انسان و صفات و افعال او مربوط مى شود،همين مقدار كه مى گوئيم:من اين كار را مى كنم،و من آن كار را نمى كنم،كافى است تا بدانيم كه هر چه مى كنيم به اختيار خويش است.در بحث هاى گذشته نيز دانستيم كه سير زندگى انسان با سير ذرّه و اتم و سيارات و كهكشانها و ديگر مسخّرات به فرمان خدا، در حركات و نتايج،يكسان نيست.اين از يك طرف،از طرف ديگر،خداوند انسان را به حال خود رها نكرده و او را به خود واگذار ننموده تا هر چه را بخواهد،همان گونه كه دوست دارد و هواى نفس او فرمانش مى دهد،همان را انجام دهد،بلكه خداوند به وسيله انبياى خود راهنمائى اش كرده:هم راه ايمان قلبى به حق را به او نشان داده و هم روش عمل شايسته سودمند جسمانى را به او نموده و هم از اعمال زيانبار آگاهش ساخته است.او اگر از

ص: 216


1- -بحار ج 5 ص 59 حديث 109.

هدايت خدا پيروى كند و يك گام در صراط مستقيم الهى به پيش رود،خداوند دستش را گرفته و ده گام جلوترش مى برد،سپس به خاطر آثار عملش در دنيا و آخرت هفتصد برابر پاداشش مى دهد،و خداوند به مقتضاى حكمت و سنّت خويش براى هر كس بخواهد مى افزايد.

ما در گذشته مثالى زديم و گفتيم:خداوند اين دنيا را همانند مهانسرائى از نوع"سلف سرويس"براى مؤمن و كافر هر دو آماده كرده است،چنانكه در سوره اسراء(20) مى فرمايد:

كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً .

هر دو گروه،اينان و آنان را،از عطاى پروردگارت افزون مى دهيم،زيرا عطاى پروردگارت هرگز از كسى دريغ نشده است.

براستى اگر امداد الهى نبود،و بندگان خدا توان جسمى و فكرى خويش و امكانات آماده و مسخّر اين عالم را از خداى سبحان نداشتند،نه مؤمن ره يافته مى توانست عمل صالح و شايسته انجام دهد،و نه كافر گمراه توان اقدام زيانبار فاسد را داشت،راستى اگر خداوند يك لحظه عطاى خود را از انسان سلب كند،حتى اگر جزء كوچكى از آن باشد:

بينائى،سلامت،عقل و انديشه و...و...چه مى تواند بكند؟بنابراين،انسان هر چه مى كند به اختيار خود و به وسيله ابزارى است كه خداوند به او بخشيده است.پس انسان در انتخاب مختار و در اكتساب وامدار است.

آرى،انسان در اين عالم خودكار محض نيست چنان كه مجبور صرف هم نيست،نه همه كار اين عالم به او واگذار شده و نه بر كارى كه انتخاب مى كند مجبور است،بلكه امرى است ميان دو امر[ امر بين أمرين]،و اين همان مشيت خدا و سنّت و قانون او درباره افعال بندگان است. "وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِيلاً" و هرگز در سنت الهى تغيير و تبديلى نيابى!

ص: 217

چند پرسش و پاسخ

در اين بخش پرسش هاى چهارگانه زير مى آيد:

1-چگونه انسان در آنچه مى كند مختار است،با آنكه شيطان بر او چيرگى دارد و در حالى كه ديده نمى شود به اغواى آدمى پرداخته و در قلب او وسوسه مى كند و به كار شرّش فرا مى خواند؟

2-انسان در محيط فاسد نيز اينچنين است،او كه جز فساد و شر چيزى نمى بيند چگونه به اختيار خود عمل مى كند؟

3-انسانى كه دعوت پيامبران به او نرسيده و در نقاط دوردست سكونت دارد چه بايد بكند؟

4-گناه"زنازاده"چيست؟چرا او به خاطر رفتار ديگران دوستدار شرّ مى شود و شرارت مى كند؟

پاسخ پرسش 1 و 2

پاسخ اين دو پرسش را در آنچه كه در بحث ميثاق در ابتداى كتاب آورديم بجوئيد. (1)

در آنجا گفتيم كه خداى متعال حجت را بر انسان تمام كرده،و با وديعت نهادن عزيزه بحث و كاوش از سبب پديده ها كه او را به سبب ساز اصلى مى رساند،راه عذر او را بسته است،و براى همين است كه در سوره اعراف(172)درباره ميثاق الهى فرموده:

"أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلِينَ" .

تا روز قيامت نگوئيد ما از اين[ پيمان]ناآگاه بوديم.

انسان همان گونه كه در هر حالى از غريزه گرسنگى غافل نمى شود تا اندرون خود را از طعام سير كند،همچنين از غريزه معرفت خواهى نيز غافل نمى گردد تا سبب ساز حقيقى را بشناسد.

ص: 218


1- -همين كتاب،جلد اول ص 17-29.

پاسخ پرسش سوم

در پاسخ به اين پرسش مى گوئيم:خداى سبحان در سوره بقره(286)فرموده:

"لا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها" خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانش تكليف نمى كند.

پاسخ پرسش چهارم

"زنازاده"نيز،مجبور بر انجام كار شرّ نيست،آنچه كه هست اين است كه حالت روحى مرد و زن بدكار در حال ارتكاب بگونه اى است كه چون خود را نسبت به قوانين جامعه خائن مى بينند،و مى دانند كه جامعه كار آنان را آلوده و كثيف مى داند و اگر بر رفتارشان آگاه شود و آنان را در حال ارتكاب اين پستى ببيند با آنان دشمنى كرده و مطرودشان مى دارد،و مى دانند همه نيكان و پاكان و صاحبان اخلاق كريمه از چنين كارى بيزارى مى جويند،اين حالت روحى و كابوس درونى بر نطفه اثر مى گذارد و از راه وراثت به نوزاد منتقل مى گردد و او را شرّ دوست و دشمن نيكيها بار مى آورد مى سازد و با نيكان و معروفان جامعه به ستيزش مى خواند.نمونه بارز اين سيرت"زياد بن أبيه"و فرزندش "ابن زياد"بودند كه در دوران حكومتشان در عراق همه آنچه را كه نبايد،كردند؛بويژه ابن زياد كه به دستور او پس از شهادت امام حسين عليه السّلام جسم شريف آن حضرت و ياران پاكش را مثله كردند،و سرهاى ايشان را در شهرها گرداندند،و حرم رسول اللّه را اسيرانه به كوفه و شام روانه كردند،و ديگر كارها كه به دستور او انجام شد،و اين در حالى بود كه پس از شهادت امام حسين عليه السّلام هيچ فرد ديگرى نمانده بود تا در برابر حكومت آنان مقاومت نمايد،و هيچ گونه توجيهى براى اينگونه كارهاى او وجود نداشت،جز اينكه او دوستدار شرّ بود و مى خواست شوكت و عظمت شريف ترين خانواده عرب و اسلام را در هم بشكند،و آنان را بى اعتبار نمايد،آرى،او ذاتا شرّ دوست و دشمن نيكى ها بود و با كريمان و شريفان جامعه سر ستيز داشت. (1)

ص: 219


1- -به بحث ملحق كردن زياد در جلد اول كتاب"عبد اللّه بن سبا"،و بحث شهادت امام حسين عليه السّلام در جلد سوم"معالم المدرستين"مراجعه شود.

بنابراين[درست است و مى پذيريم كه]،شر دوستى و نيك ستيزى و آزار نيكان و پاكان جامعه در زنازاده-بر خلاف حلال زاده-[تقريبا]ذاتى او شده است،ولى با وجود همه اينها،هيچ يك از آن دو بر كارهاى خير و شرّى كه مى كنند يا نمى كنند مجبور نيستند،مثال آن دو،مثال جوان رشيد تنومند و پيرمرد ناتوان خميده است:اوّلى غرق در شهوت جسمانى و دوستدار وصول به خواهش نفسانى بوده و دومى،فاقد نيروى جوانى و تارك شهوت جسمانى است!روشن است كه در چنين حالى كه پيرمرد خميده نميتواند"زنا"كند و جوان رسيده در اوج توان جنسى است،اين جوان مجبور بر زنا كردن نيست تا اگر چنين گناه زشتى را مرتكب شد معذور باشد،بلكه اگر زمينه زنا برايش فراهم شد و او"خاف مقام ربّه"از مقام پروردگارش ترسيد "وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى" و نفس خويش را از خواسته نابجايش بازداشت "فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى" يقينا جايگاه او بهشت است. (1)

بدين گونه،هر يك از ابعاد زندگى انسان را كه بررسى كرده و در آن بينديشيم،او را در كارهاى خود صاحب اختيار مى يابيم،مگر آنچه از روى غفلت و عدم آگاهى باشد كه آن هم آثار اخروى ندارد.

***

تا اينجا اساس بحث ها بر بيان"عقايد اسلام"در آيات قرآن كريم بود،در بحث هاى آينده-به اذن خداى متعال-به بررسى"سيره مبلّغان الهى"در قرآن كريم مى پردازيم و هر چه از"تورات و انجيل و كتب سيره"در شرح و بيان آيات كريمه قرآن سودمند يافتيم مى آوريم.

و الحمد للّه ربّ العالمين..

ص: 220


1- -اقتباس از آيه 40 سوره نازعات:و امّا من خاف...

9 پيوستها

اشاره

ص: 221

ص: 222

پيوست شمارۀ 1

اشاره

راههاى بحث و بررسى در عقايد اسلامى و برترى راه اهل بيت عليهم السّلام (1)

«عقايد اسلامى»هميشه مورد بحث و بررسى مسلمانان و پژوهشگران اسلام بوده و هست،و با آنكه همه مسلمانان بر اينكه مرجع عقايد اسلام قرآن و حديث است،اتفاق نظر دارند،با اين حال،در طول ساليان و قرون گذشته-بنا به دلايل و انگيزه هاى مختلف- (2)ديدگاهها و آراى متفاوتى درباره«عقايد اسلامى»پديدار گشته كه به برخى از اسباب آنها اشاره مى كنيم:

1-اختلاف در راه و روش بحث و بررسى و استنباط.

2-نفوذ و رخنه«أحبار و رهبان»علماى يهود و نصارى،در صفوف مسلمانان و آميختن روايات اسلامى با«اسرائيليات»و داستانهاى ساختگى.

3-بدعتها و تأويل و تفسيرهاى نادرست از نصوص اسلامى.

4-درگيريهاى قبيله اى و تمايلات سياسى.

5-جهل و نادانى و بى اعتنايى به نصوص اسلامى.

ما در اين مقاله به بررسى سبب اول(اختلاف در راهها و روشها)پرداخته و راهها و

ص: 223


1- -ترجمه مقاله آقا شيخ عباسعلى براتى در مجله«رسالة الثقلين»،نشريه مجمع جهانى اهل بيت عليهم السّلام تهران،شماره دهم،سال سوم،1415 ه ق.
2- -دكتر احمد محمود صبحى در مقدمه كتاب:«فى علم الكلام»جلد 1 ص 46 چاپ پنجم،بيروت 1405 ه1985/ م.

روشهاى موجود در بررسى«عقايد اسلامى»را با راه و روش اهل بيت عليهم السّلام مقايسه، فراروى خوانندگان قرار داده و برترى راه اخير را روشن و بيان مى داريم.

اختلافات عقيدتى،ريشه و تاريخ آن

اشاره

اختلافات فكرى و عقيدتى مسلمانان از همان دوران پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نمودار شد ولى به اندازه اى نبود كه به پيدايش مذاهب كلامى،و مكاتب فكرى بيانجامد.زيرا،رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خود شخصا به درمان آن پرداخته و مجال گسترش به آن نمى دادند؛به ويژه كه روح صداقت و برادرى و محبت بگونه اى بر جامعه اسلامى آن روز حاكم بود كه در تاريخ بى بديل يا كم نظير است.

براى نمونه،موضوع«قدر»و سرنوشت انسانها بود كه ذهن و فكر صحابه و ياران پيامبر را به خود مشغول داشته و آنان را به بحث و گفتگو در اطراف آن وامى داشت تا آنجا كه در نهايت به مراء و خودنمائى و جدال كشيد و صداى درگيرى آنان به گوش پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد و آن حضرت-چنانكه در كتابهاى حديث آمده-بدين گونه آنان را از ادامه آن بر حذر داشت:

احمد بن حنبل از عمرو بن شعيب از پدرش از جدش روايت كرده كه گفت:رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روزى از منزل بيرون آمد و مردم را در حال گفتگو درباره«قدر»ديد-راوى گويد:-رنگ چهره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از شدت خشم بگونه اى سرخ شد كه گويا دانه انار بر رخسار مباركش پراكنده اند!فرمود:«شما را چه شده كه به[جرح و تعديل و تجزيه و تحليل]كتاب خدا پرداخته و بخشى از آن را با بخش ديگر مقايسه[و نفى و اثبات] مى كنيد؟پيشينيان شما به خاطر اين كارها نابود شدند!» (1)

قرآن كريم و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اصول عقايد اسلامى و مبانى اساسى آن را-به نحو كلّى-براى امت اسلامى بيان داشته اند؛برخى پرسشهاى بعدى از آن رو مطرح شد كه[در ظاهر]پاسخ صريحى در قرآن و سنّت براى آنها نبود و مسلمانان نيازمند استنباط و اجتهاد

ص: 224


1- -«مسند احمد»،ج 3 ص 178-196.

شدند و اين مسئوليت بر دوش فقها و مجتهدان در عقايد و احكام قرار گرفت.بدين خاطر، صحابه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز،گاهى در مسائل اعتقادى با يكديگر اختلاف داشتند؛اگر چه اختلافشان در زمان حيات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با اختلاف آنان در دوره هاى بعد نتايج و آثار متفاوتى داشت.زيرا،پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حيات خود شخصا در بين آنان داورى مى فرمود و با رهنمودهاى خود ريشه اختلاف را مى خشكانيد (1)؛ولى پس از رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردم مجبور شدند به اجتهاد يكى از صحابه يا گروهى از آنان-كه برگزيده خلفا و حاكمان بودند- روى آورند و از آنان داورى بخواهند،در حالى كه صحابه ديگر،ديدگاهها و آراى خود را حفظ مى كردند.[و اين خود بر اختلاف مى افزود.]نمونه بارز آن اختلاف در موارد زير است:

1-اختلاف درباره خلافت يا امامت امت پس از وفات پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم (2)

2-كشتن كسانى كه زكات نمى دادند،و اينكه آيا ندادن زكات باعث ارتداد و بيرون شدن از دين مى شود يا خير؟

بدين گونه،هر اختلافى مبدأ پيدايش ديدگاهها و گروهها و مكتبهاى كلامى و اعتقادى ويژه اى گرديد كه هر يك نيز به طور طبيعى با روشى كه در استدلال و استنباط برگزيده بودند،به تدوين آراء و عقايد خويش پرداختند.مهمترين اين مكتبها-بنابر تحقيق ما- مكتبهاى زير است:

1-مكتب نقلى محض.

2-مكتب عقلى محض.

3-مكتب ذوقى و اشراقى.

4-مكتب حسّى و تجربى.

5-مكتب فطرى.».

ص: 225


1- -«سيرۀ ابن هشام»ج 1 ص 341-342،و دكتر محمد حميد اللّه،«مجموعة الوثائق السياسة»،ج 1 ص 7.
2- -اشعرى:«مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلّين»ج 1 ص 34 و 39،و ابن حزم:«الفصل فى الملل و الاهواء و النحل»ج 2 ص 111،و احمد امين:«فجر الاسلام».
الف-مكتب نقلى محض

«احمد بن حنبل»امام مذهب حنبلى ها[متوفاى:241 ه]در عصر خود پيشوا و پيشروترين شخصيت اين مكتب به شمار آمده است.اين مكتب همانند مكتب اهل حديث [ اخباريان عامه]است:آنان كه كارى جز پاسدارى از روايات و نقل آن نداشته و با تدبّر و انديشه در عمق و محتوا،و جداسازى سره از ناسره بيگانه اند.اين گونه جهت گيرى را در دوره هاى اخير«سلفيه»نامند و حنبلى مذهبان اهل سنّت در فقه،از اين روش پيروى مى كنند.آنان رأى و نظر در مسائل دينى را حرام،پرسش[از سبب و علت]را بدعت و كندوكاو و استدلال را بدعت گرائى و عقب نشينى در برابر هواپرستان مى دانند.اين گروه همه توان خويش را وقف درس و بحث بى انديشه سنت كرده و آن را«پيروى كردن»و غير آن را« بدعت گرائى»مى نامند.

بالاترين و برترين تلاش آنان اين است كه احاديث وارد در مسائل اعتقادى را تدوين و دسته بندى نموده و به شرح الفاظ و واژه ها و اسناد آن بپردازند؛چنانكه امام بخارى و احمد بن حنبل و ابن خزيمه و بيهقى و ابن بطّه كرده اند.اينها كارشان بدانجا رسيده كه علم كلام و ديدگاه عقلى در مسائل عقيدتى را حرام شمرده اند.برخى از آنان در اين باره رسالۀ ويژه اى نيز،تدوين كرده اند،مانند ابن قدامه در نوشته اى به نام:«رسالة تحريم النظر فى علم الكلام».

احمد بن حنبل گفته است:«اهل كلام هرگز رستگار نمى شوند.ممكن نيست كسى را در پى كلام و ديدگاه كلامى ببينى مگر آن كه در دل او مكر و حيلت باشد.»او بدگوئى از متكلمان را بدانجا رسانيد كه از حارث محاسبى«زاهد و با ورع»نيز،دورى گزيد،چرا كه او كتابى در ردّ بدعت گرايان تصنيف كرده بود.احمد به او گفت:«واى بر تو!آيا تو نخست بدعتهاى آنان را بازگو نمى كنى تا پس از آن به ردّ آنها بپردازى؟آيا با اين نوشته ات مردم را به مطالعه بدعتها و انديشه در شبهات وادار نمى كنى؟اين خود،آنان را به رأى و نظر و كندوكاو فرا مى خواند.»احمد همچنين گفته است:«علماى كلام زنديق و خرا بكارند.»

زعفرانى گويد:شافعى گفته است:«حكم من درباره اهل كلام اين است كه بايد آنان را با

ص: 226

خوشه خرما زده و در ميان قبايل و عشاير بگردانند و بگويند:اين كيفر كسى است كه كتاب و سنّت را رها كرده و به كلام گرويده است!»

همه سلفى هاى اهل حديث[ اخباريان عامه]در اين باره اتفاق نظر داشته و شدت عمل آنان در مقابله با متكلمين بيش از آن است كه نقل كرده اند.اينان مى گويند:«صحابه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-با آنكه به حقايق داناتر و در گفتار رساتر از ديگران بوده اند-از سخن گفتن دربارۀ عقايد خوددارى نكردند مگر بدان خاطر كه مى دانستند از كلام شرّ مى زايد،و بدين سبب است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده:«هلك المتعمقون،هلك المتعمقون،هلك المتعمقون»كنجكاوان هلاك شدند،كنجكاوان هلاك شدند،كنجكاوان هلاك شدند.»

يعنى غوركنندگان در عمق و ريشه مسائل[دينى]هلاك مى گردند!

اين گروه[ اخباريان عامه]در عقيده به راه تجسيم و تشبيه رفته و به«قدر»و سرنوشت تغييرناپذير،و مسلوب الاراده بودن انسان معتقد شده اند. (1)

آنان تقليد در عقايد را جايز دانسته و رأى و نظر در آن را-چنانكه گذشت-حرام مى دانند.

دكتر احمد محمود صبحى گويد:

«با وجود آنكه تقليد در عقايد-بر خلاف نظر عبيد اللّه بن حسن عنبرى و حشويه و تعليميه (2)-نه ممكن است و نه جايز،همان گونه كه رأى فخر رازى در محصّل (3)است،و رأى جمهور بر آن است كه تقليد در عقايد جايز نيست،و استاد ابو اسحاق در«شرح الترتيب» آن را به اجماع اهل حق و غير آن نسبت داده،و امام الحرمين در كتاب«الشامل» گفته است:هيچ كس جز حنبلى ها در عقايد قائل به تقليد نيست؛با اين وجود،امام شوكانى، مكلّف دانستن مردم به وجوب انديشه و نظر در عقايد را،«تكليف بما لا يطاق»و وظيفه بيش از توان دانسته است.او پس از آوردن اقوال و ديدگاههاى پيشوايان[درباره وجوب7.

ص: 227


1- -صابونى،ابو عثمان اسماعيل:«رسالة عقيدة السلف و اصحاب الحديث»،(فى الرسائل المنيرة).
2- -آمرى:«الاحكام فى اصول الاحكام»،ج 4 ص 300.
3- -شوكانى،«ارشاد الفحول»،ص 266-267.

انديشه در عقايد]مى گويد:«پناه بر خدا!چه عجيب و شگفت آور است اين سخنان!...

براستى كه اين جنايتى بزرگ بر عامه مردم و اين امت مرحومه است،و تكليف بر چيزى است كه در توان ندارند و تحمّلش را نيارند.[مگر نه آنست كه]همان ايمان حملى و تقليدى صحابه اى كه به درجه نظر و اجتهاد نرسيده و به آن نزديك هم نشدند،آنان را كفايت كرد؟!...»

او نظر دادن در اين باره را بر بسيارى از مردم حرام و از گمراهى و نادانى شمرده است. (1)

از اين رو،علم منطق نيز نزد ايشان حرام است،و از روشهاى رسيدن به شناخت و معرفت بشرى به حساب نيايد.با آنكه علم منطق از مشهورترين مقياس ها و قديم ترين آنهاست،اين علمى است كه«ارسطو»در كتابى به نام«ارغنون»تدوين كرده و نام آن را علم سنجش و ميزان نهاده است.

علم منطق از ديدگاه صاحبان اين روش به تنهائى براى نگهدارى ذهن از خطا و اشتباه در فكر كافى نيست.آنان مى گويند:«بسيارى از انديشمندان اسلام مانند:كندى و فارابى و ابن سينا و امام غزالى و ابن ماجه و ابن طفيل و ابن رشد،در منطق به برترى رسيدند،ولى در افكار و آراء و ديدگاهها با يكديگر اختلافات عميق و بنيادين پيدا كردند.پس،منطق ميزان سنجش حق و باطل نيست.»

البته جهت گيرى اين گروه در دوره هاى اخير،در برابر علم منطق و كلام،بسيار نرم تر گرديده.مثلا ابن تيميه را در موضعگيرى اش مقابل علم كلام آشفته مى بينيم:او علم كلام را به كلى تحريم نمى كند بلكه اگر ضرورت اقتضا كند و كلام مستند به دلايل عقلى و شرعى بوده و وسيله مرزبندى و جداسازى شبهات ملحدان و زنديقان و خرابكاران باشد،آن را جايز مى داند. (2)

او در عين حال،منطق را تحريم و در ردّ آن رساله اى به نام:«رسالة الرّد على7.

ص: 228


1- -امام جوينى:«الارشاد الى قواطع الادلة»،ص 25؛غزالى:«إلجام العوام عن علم الكلام»،ص 66-67؛دكتر احمد محمود صبحى:«فى علم الكلام»مقدمه جلد اول.
2- -ابن تيميه:«مجموع الفتاوى»،ج 3 ص 306-307.

المنطقيين»مى نويسد،و پيروانش مى گويند:«دكارت فرانسوى(1596-1650 م)براى تشخيص خطا و صواب،به جاى منطق ارسطاطاليس ،مقياس و ميزان جديدى اختراع كرد و تأكيد نمود:«اگر انسان در تفكر خويش مقياس اختراعى او را گام به گام دنبال كند راهى جز رسيدن به صواب ندارد،و نتيجه به كارگيرى روش دكارتى يقين آور است.»ولى چنين نشد و اميدهاى برخاسته از روش دكارت در دوره معاصر،به سرنوشت آمال مورد نظر در منطق ارسطو دچار آمد،و مسائل مورد بحث-از پيش از ميلاد مسيح تا به حال-همچنان كه بود بر جاى ماند. (1)

اين همان چيزى است كه بسيارى از انديشمندان مسلمان پيشين از جمله امام غزالى (450-505 ه)را به سوى ترك و طرد روش عقلى راند،غزالى در كتاب خود:«تهافت الفلاسفة»با دلايل عقلى آراى فيلسوفان را ردّ و باطل مى كند.دقت در اين كتاب غزالى گواه آن است كه:آن عقلى كه مبناى دلايل است،همان عقلى است كه آنها را بر باد مى دهد!

غزالى اثبات مى كند كه از عقل انسانى در عالم الهيّات و اخلاق،جز ظن و گمان دور از يقين چيز ديگرى تراوش نمى كند.

فيلسوف اسلامى ابن رشد اندلسى(متوفاى:595 ه)نيز در كتاب خود:«تهافت التهافت»آراى غزالى را رد كرده است.ابن رشد كسى است كه اثبات مى كند بين عقل صريح با نقل صحيح هيچ گونه تعارضى نيست،و اين از كتاب او:«فصل المقال بين الحكمة و الشريعة من الاتصال»روشن مى گردد.و شگفت آنكه او در اين موضع گيرى با«ابن تيميه»در كتابش:«موافقت عقل صريح با نقل صحيح»به يك نتيجه مى رسند.

حال،چگونه مى توان ميان اين دو موضع گيرى ابن تيميه[:ضديتش با روشهاى عقلى و موافقتش با حكم عقل صريح]را جمع كرد نمى دانيم؟!

روش«اهل حديث»مكتب خلفا،و«اخباريان»مكتب اهل بيت عليهم السّلام،پيروى از ظواهر نصوص شرعى،آيات و روايات،و تلاش در پرهيز از«رأى و قياس»-در حد امكان-0.

ص: 229


1- -دكتر عبد الحليم محمود:«التوحيد الخالص»،ص 5-20.

است. (1)پايگاه«مكتب سلفى»يا مذهب اهل حديث در عصر ما،جزيرة العرب[منطقه نجد] مى باشد.گروههاى اندكى از آنان نيز در عراق و شام و مصر يافت مى شوند. (2)

ب-مكتب عقلى محض
اشاره

پيروان اين مكتب با تكيه بر شأن و مقام عقل بشرى،بمانند ابزارى براى شناخت و معرفت،از ديگران متمايزند.اينان را در ديدگاه اسلامى،پيروان«مكتب رأى»،و در عقيده «معتزله»نامند.پيدايش اين مكتب به دوران نخستين تاريخ اسلام بازمى گردد .

پديدآورندگان اوليه مكتب اعتزال«واصل بن عطا»(80-131 ه)و همدرس او«عمر و بن عبيد»(80-144 ه)معاصر منصور دوانيقى بودند كه پس از آنان پيشوايانى،مانند:«ابى دؤاد»وزير مأمون عباسى و«قاضى عبد الجبار بن احمد همدانى»(متوفاى:415 ه)پيدا كرد.از بزرگان ابن طايفه مى توان از«نظّام»و«ابو هذيل علاّف»و«جاحظ»و«جبائيان» نام برد.

اين ديدگاه به عقل بشرى بهاى بسيار داده و در شناخت خداى سبحان و صفات او آن را قويّا كارا و مهم مى شمارد.ادراك و تطبيق شريعت اسلامى از نظر اين گروه،جز با عقل انسانى به انجام نمى رسد.

اين مكتب[ معتزله]در زمان ما پيروان و يارانى به اين نام ندارد و تنها بخشى از افكار آنان در مذهب«زيديه»و«اباضيه»داخل شده است،و مى توان گفت كه اينان با «معتزله»در بخشى از ديدگاههاى فكرى شريك اند«معتزله»همچنين با شيعه اثناعشريه و اسماعيليه در برخى جوانب همسوئى دارد اهل حديث،[ اخباريان عامه]«معتزله»را از آن رو كه به آزادى اراده و انتخاب در انسان معتقدند،«قدريه»لقب داده اند.

ص: 230


1- -شيخ مفيد:«اوائل المقالات»،سيوطى:«صون المنطق و الكلام عن علمى المنطق و الكلام»، ص 252؛شوكانى:«ارشاد الفحول»ص 202؛على سامى النشار:«مناهج البحث عند مفكرى الاسلام» ص 194-195؛على حسين الجابرى:«الفكر السلفى عند الاثنى عشريه»،ص 154 و 167 و 204 و 240 و 424 و 439.
2- -قاسمى:«تاريخ الجهميه و المعتزله»،ص 56-57.

از مهمترين كتابهاى آنان در عقايد كتاب«شرح الاصول الخمسه»تأليف قاضى عبد الجبار معتزلى و«رسائل العدل و التوحيد»تأليف گروهى از رهبران معتزله مانند:حسن بصرى و قاسم رسّى و عبد الجبّار بن احمد است.

معتزله چنان بودند كه هرگاه با آيات قرآنى يا سنّت روايت شده اى مواجه مى شدند كه بر خلاف عقايدشان بود،آن را تأويل مى كردند.بدين خاطر آنان از پيروان«مكتب تأويل» به شمار آمده اند.آنان در عين حال،خدمات بزرگى نيز به اسلام ارائه كردند و در ابتداى دوره عباسى كه هجوم فكرى-فرهنگى شديدى بر ضد اسلام برپا شده بود به مقابله با آن پرداختند.

برخى از خلفا مانند«مأمون و معتصم»به آنان گرويدند،ولى اندكى بعد در دوره«متوكل» جريان امر به زيان ايشان دگرگون شد و احكام كفر و ضلال و تفسق يكى پس از ديگرى بر عليه آنان صادر گرديد؛درست همان گونه كه خود ايشان در دوره سيطره بر كاخها و درباريان عباسى،با مخالفان خود مى كردند و هر كس نظر ايشان را نمى پذيرفت آزارش مى دادند!

شرح بيشتر را در تأليفات جديد و قديم درباره معتزله مى يابيد. (1)

معتزله با اين اصول پنج گانه مشهورند:

1-توحيد،به معناى منزّه دانستن خداوند از صفات مخلوقين،و عدم امكان رؤيت خدا با ديدگان به طور مطلق.

2-عدل،يعنى خداى سبحان به بندگانش ظلم نكرده و مخلوقاتش را به انجام گناه مجبور نمى كند.

3-المنزلة بين المنزلتين،يعنى كسى كه گناه كبيره انجام مى دهد نه مؤمن است و نه كافر بلكه فاسق است.

4-وعد و وعيد،يعنى بر خدا واجب است به وعده[مژده بهشت]و وعيد[ترساندن از جهنم]خود كه به مؤمنان و كافران داده وفا نمايد.

5-امر به معروف و نهى از منكر،يعنى مخالفت با حاكمان ظالم كه از ظلم خويش بازنايستند،واجب است. (2)5.

ص: 231


1- -زهدى حسن جار اللّه:«المعتزله»،چاپ بيروت،دار الاهلية للنشر و التوزيع(1974 م).
2- -قاسم رسّى:«رسائل العدل و التوحيد و نفى التشبيه عن اللّه الواحد الصّمد»ج 1 ص 105.
مكتب اشعرى-ما تريدى يا راه ميانه در اهل تسنّن

«مكتب اشعرى»كه امروزه بيشتر اهل سنّت با آن همسوئى دارند،تعديل شده«مكتب معتزله»و روش اهل حديث است.زيرا،بنيانگذار آن يعنى شيخ ابو الحسن اشعرى [متوفاى:324 ه]خود ابتدا-در حدود چهل سال-مذهب معتزلى داشت و در حوالى سال [300 ه]بر فراز منبر جامع بصره،بيزارى خود از مذهب اعتزال و بازگشت به مذهب سنّت و جماعت را اعلام كرد و درصدد برآمد تا راه و روش معتدل و ميانه اى مركب از روش عقلى معتزله و سيره نقلى اهل حديث را در ميان عامه مردم رواج دهد.او در پى بى آن شد تا مكتب اهل حديث را تقويت و يارى نمايد ولى اين كار را با همان روش معتزله،يعنى با استدلال عقلى و برهانى انجام مى داد.بدين خاطر نيز،رانده معتزله و مانده اهل حديث شد، و هر دو گروه تا به حال،با ايراد اشكالات مهم و اساسى،روش او را انحراف و واپس گرايايى دانسته اند،حتى برخى از تندروهاى آنان او را تكفير كرده اند.

دانشمند ديگرى كه معاصر اشعرى بود نيز-بدون آنكه رابطه و پيوندى با وى داشته باشد-درصدد برآمد تا همان راه و روش را گزيده و ادامه دهد.او ابو منصور ما تريدى سمرقندى[متوفاى:333 ه]است،وى نيز پيشواى عقيدتى گروهى از اهل سنّت است.

اين دو رهبر در مجموعه آراء و ديدگاهها با هم اختلافاتى نيز دارند كه برخى مهمترين آنها را تا يازده مورد برشمرده اند. (1)

ص: 232


1- -مراجعه كنيد:محمد ابو زهره:«تاريخ المذاهب الاسلاميه»،قسم الاشاعره و الماتريدية.آيت اللّه

مهمترين ويژگيهاى«مكتب اشعرى»اين است كه از يك طرف شديدا از تأويل معناى ظاهر آيات و روايات پرهيز مى كند،و از طرف ديگر مى كوشد تا با قول«بلا كيف»،يعنى اينكه كيفيت در صفات بارى تعالى راه ندارد،از در افتادن به مهلكه«تشبيه و تجسيم»فرار نمايد،و با قول«بالكسب»،يعنى اينكه انسان در كردار خود آنچه مى كند از راه كسب است نه اقدام،از فروشدن در ورطه«جبر»دورى گزيند؛اگر چه اين روش نيز در ديد گروهى ديگر از دانشمندان،ناتوانى و كوتاهى در حلّ مسائل فكرى و اعتقادى به حساب آمده است.«مكتب اشعرى»به تدريج بر ثبات خود افزود و در مقابل اهل حديث [ اخباريان عامه]ايستادگى كرد و در جهان اسلام گسترش يافت. (1)

ج-مكتب ذوقى اشراقى

سخن را به سمت و سوى ديگر مى بريم،راه و روشى متفاوت كه مسائل كلامى متكى بر چرخه بحث و مناقشه را رها كرده و مسلك رمزى عشقى صوفيان را مى پيمايد.اين مسلك در همه ابعاد با روش فيلسوفان و متكلمان كه بر پايه عقل و نقل بنا شده،اختلاف دارد.

«منصور حلاّج»[متوفاى:309 ه]را مؤسس اين مكتب در بغداد،و«امام غزالى»را از بزرگترين رهبران آن شمرده اند.غزالى در كتاب خود:«إلجام العوام عن علم الكلام» مى گويد:«اين راه،راه«خواص»و برگزيدگان است و غير اين راه[ كلام و فلسفه و...] راه«عوام»و دون پايگان و راه كسانى است كه تفاوتشان با عوام تنها در دانستن ادلّه است، و دانستن ادله استدلال نيست.» (2)

برخى از پژوهشگران درباره روش امام غزالى و صوفيان،در دريافت عقايد اسلامى،

ص: 233


1- شيخ جعفر سبحانى:«الملل و النحل»،ج 1 و 2 و 4. آلفرد بل:«الفرق الاسلاميه فى الشمال الإفريقى»،ص 118-130،احمد محمود صبحى:«فى علم الكلام».
2- -«إلجام العوام عن علم الكلام»،ص 66-67.

كتابى ويژه تأليف كرده اند. (1)

دكتر صبحى با درك صحيح راه و روش غزالى مى گويد:

«گرچه غزالى نظر و كاوش در حقيقت ذات الهى را بر عوام حرام مى داند،و اين سخنى است كه هيچ كس بر او انكار نمى كند،ولى او،اديبان و نحويان و محدثان و فقيهان و متكلّمان را در رديف عوام آورده،و تأويل را منحصر و محدود بر راسخان در علم دانسته،و آنان در ديد وى اوليائى هستند كه در درياى معرفت غرق و از شهوتها بريده اند،و اين عبارت خود قرينه است بر درستى ادّعاى برخى محققين كه مى گويند:«غزالى در حكمت اشراقى و ذوقى و...اعتقاد ويژه[و مرموزى]دارد كه با اعتقاد عام و آشكارش كه با آن در ديد مردمان به مقام حجة الاسلامى رسيده،مغاير است.»

دكتر صبحى مى پرسد:

«آيا براستى راسخان در علم تنها صوفيانند و فقيهان و مفسّران و متكلّمان خارجند؟! اگر چنان است كه شرّ با ظهور و پيدايش فن كلام گسترش يافته،آيا اين استثناء[ تنها صوفيان را راسخان در علم دانستن]فرصت و مجال ويژه اى در اختيار آنان نمى گذارد تا به تنهائى جولان داده و به ادّعاهاى ناروا و گستاخيهاى بى پروا بپردازند؟!

ديدگاههاى تصوّف فلسفى مانند:فيض و اشراق و اصول بيگانه[از شرع]آن بسيار روشن است،و شرّ و زيان آن بر عقايد اسلامى به هيچ روى كمتر از شرور متكلّمان نيست.» (2)

ولى به هر حال،اين طايفه آثار فراوانى در عقايد اسلامى به روش صوفيانه بر جاى گذارده اند كه از نمونه هاى آن كتاب«فتوحات مكيّه»است. (3)م.

ص: 234


1- -دكتر سليمان دنيا:«الحقيقة فى نظر الغزالى».
2- -دكتر احمد محمود صبحى:«فى علم الكلام»ج 2 ص 604-606.
3- -مراجعه كنيد:شعرانى،عبد الوهاب بن احمد:«اليواقيت و الجواهر فى بيان عقايد الاكابر»،و سميع عاطف الزين:«الصوفية فى نظر الاسلام»،چاپ سوم،دار الكتاب اللبنانى:1405 ه،1985 م.
د-مكتب حسّى-تجربى علمى به اصطلاح روز

اين روش در انديشه اسلامى،روشى تازه و پديده اى نوظهور است كه برخى از دانشمندان مسلمان در سده اخير،به پيروى از رهبران فكرى اروپاى معاصر،آن را دنبال كرده اند.پيروان اين روش در مصر جديد،هند،عراق و ديگر بلاد اسلامى كه از فرهنگ استعمارى غرب و امواج فكرى وارداتى آن به جهان اسلام منفعل و متأثر شده اند،يافت مى شوند.

آنان درباره«ابزار شناخت و معرفت»بشرى ديدگاه وپژه اى دارند.اعتماد تام و تمام بر روشهاى حسّى و تجربى و رها كردن كامل راه و روش عقلى قديم و منطق ارسطوئى از مشخصه هاى بارز آنان است.ايشان مى كوشند تا بحث از«معارف الهى»و مسائل ماوراى طبيعى را با روشهاى«علوم تجربى»و در ميدان حسّ و عمل دنبال كنند. (1)

از جمله آثار اين مكتب كلامى جديد،تفسير معجزات به علل مادّى اين جهانى،و تفسير نبوّت به نبوغ و ويژگيهاى فردى بشرى است.برخى از پژوهشگران براى بحث و بررسى اين ديدگاه كتابى مستقل تأليف كرده اند. (2)

نمونه هائى از اين ديدگاه را در نوشته هاى«سيد احمد خان هندى»مى يابيم.او را اگر نتوانيم از پيروان اين مكتب بشماريم،از كسانى خواهد بود كه با اين ديدگاه همسوئى و نزديكى دارد.سبب اين نزديكى نيز آن است كه او با مطرح كردن آراى دانشمندان جديد غربى در تفسير قرآن و پر كردن تفسيرش از اين ديدگاهها،مى كوشد تا اثبات كند كه قرآن با همه كشفيات جديد موافق است.احمد خان هندى-بدون آنكه براى ديدگاه خود حدّ و مرزى بشناسد و موضوع و روش و هدف را در مسائل دينى و مباحث علمى جديد روشن كند-در يك كلام مى گويد:«همه قرآن با داده هاى علوم تجربى منطبق و هماهنگ است.» (3)

ص: 235


1- -دكتر عبد الحليم محمود:«التوحيد الخالص،او الاسلام و العقل»،مقدمه.
2- -دكتر عبد الرزاق نوفل:«المسلمون و العلم الحديث».فريد وجدى:«الاسلام فى عصر العلم».
3- -مراجعه كنيد:محمود شلتوت:«تفسير القرآن الكريم،الاجزاء العشرة الاولى»ص 11-14.اقبال لاهورى:«احياى تفكر دينى در اسلام»،ترجمه احمد آرام ص 147-151؛سيد جمال الدين اسدآبادى: «العروة الوثقى»شماره 7 ص 383،رم،ايتاليا.
ه-مكتب اهل بيت عليهم السّلام راه فطرت

خميرمايه اين مكتب يعنى راه فطرت،در تعليمات و آموزشهاى اهل بيت عليهم السّلام موجود است.آنان براى مردم بيان داشته اند كه:«فهم صحيح عقايد اسلام بدون تطبيق و هماهنگى با فطرت انسانى ممكن نيست.»اين بيانى است كه ريشه در كتاب و سنّت دارد.زيرا،در قرآن كريم كه باطل به هيچ روى در آن راهى ندارد،آمده است:

...فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ .

...فطرت الهى،سرشتى كه خداوند انسانها را بر آن آفريده،دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛اين است آيين استوار؛ولى بيشتر مردم نمى دانند! (1)

پروردگار گرامى در اين آيه اشاره فرموده كه:«بهترين راه براى رسيدن به معارف دينى، راه فطرت سليم انسانى است.فطرتى كه در جوامع فاسد و تربيت هاى بد هم دگرگون نمى شود و هوسها و درگيريها آن را محو و نابود نمى كند،و علت اينكه بيشتر مردم نمى توانند حق و حقيقت را به درستى دريابند آن است كه خودخواهى و عصبيت،نور فطرتشان را خاموش كرده،و طغيان و سركشى،ميان آنان و راه يابى فطريشان به حقايق و علوم واقعى الهى،فاصله شده است.»

اين معنى در سنّت پاك احمدى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز تأكيد شده و در روايتى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده است:

كلّ مولود يولد على الفطرة فابواه يهوّدانه او ينصّرانه او يمجّسانه.

هر نوزادى بر فطرت پاك الهى به دنيا مى آيد و اين پدر و مادر هستند كه او را [با تربيت خود]يهودى يا نصرانى يا مجوسى مى كنند. (2)

راه فطرت به هيچ روى با بهره گيرى از عقل و نقل و شهود و اشراق و روش

ص: 236


1- -روم30/.
2- -«صحيح بخارى»،كتاب جنائز و كتاب تفسير،«صحيح مسلم»كتاب قدر حديث 22،23،24.و «مسند احمد»ج 2 ص 233،275،393،410،481،و جلد 3 ص 353 و«صراط الحق»آصف محسنى.

علمى-تجربى مخالفتى ندارد.مهم آن است كه اين راه منحصر و محدود به هيچ يك از ابزارهاى شناخت نيست بلكه هر يك را در جاى خود،برابر با هدايت خداى سبحان،به كار مى گيرد؛هدايتى كه قرآن كريم از آن خبر داده و مى فرمايد:

يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ .

[اى پيامبر!]آنان بر تو منت مى نهند كه اسلام آورده اند؛بگو:اسلام آوردن خود را بر من منت نگذاريد،بلكه خداوند بر شما منّت مى نهد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرده است،اگر[در ادعاى ايمان]راستگو باشيد! (1)

در جاى ديگر مى فرمايد:

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً .

و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود،هرگز احدى از شما پاك نمى شد. (2)

از امتيازات اين راه آن است كه پيروانش از ورود در مناظرات كلامى و شكوك و شبهات پيچيده دورى مى كنند،و در اين باره به احاديث اهل بيت عليهم السّلام در نهى از دشمنى و جدال در دين استناد مى نمايند.از ديد آنان متكلمانى كه توفيق هدايت به اين راه را نيافته اند،اختلافشان در مسائل عقيدتى يك مذهب گاهى به يكصد مسأله هم مى رسد. (3)

اين«فطرت»پاك كه خداوند انسان را بر آن آفريده،در روايات اهل بيت عليهم السّلام گاهى به «طينت و سرشت»و زمانى به«عقل طبعى»تعبير شده است.براى آشنائى بيشتر با اين موضوع مى توانيد به جوامع و كتب حديثى پيروان و پاسداران ميراث گرانبهاى اهل بيت عليهم السّلام مراجعه نمائيد. (4).

ص: 237


1- -حجرات17/.
2- -نور21/.
3- -على بن طاووس:«كشف المحجّة لثمرة الحجة»ص 11-20 چاپ كتابخانه داورى قم.
4- -كافى كلينى،ترجمه،جلد 3 ص 2 باب طينة المؤمن و الكافر،چاپ چهارم،اسلاميه،تهران 1392 ه.

اصول و مبانى مكتب اهل بيت عليهم السّلام در بررسى عقايد اسلامى

يكى از مهمترين مباحث در عقايد،بحث و بررسى از مدارك آن است.مدارك عقايد اسلامى-همان گونه كه در گذشته آورديم-تنها كتاب خدا و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است.لكن تفاوت اساسى بين مكتب اهل بيت عليهم السّلام و راه ديگران در آن است كه،مكتب اهل بيت عليهم السّلام قويّا خود را تابع اين مدارك دانسته و هيچ گونه خواسته دل و هواى نفس و عصبيّتى را بر آنها مقدم نمى دارد،و در پى جوئى و دريافت عقايد از اين دو مرجع،تنها اصول عامّه اجتهاد در قرآن كريم و روايات رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ملحوظ مى دارد.از جمله آنكه:

1-در برابر نصوص و تصريحاتى كه خالى از معارض باشد،يا معارض توان ايستادگى در برابر نص را نداشته باشد،هرگز اجتهاد را بر نصّ مقدم نمى دارند.اين در حالى است كه برخى هواپرستان و مكتب تراشان در پى آنند تا با تأويلات واهى و توجيهات سست،خود را از قيد نصوص برهانند-بزودى نمونه هائى از آن را نشان خواهيم داد.

امام امير المؤمنين على عليه السّلام در پاسخش به«حارث بن حوط»مى فرمايد:

...انّك لم تعرف الحقّ فتعرف من اتاه و لم تعرف الباطل فتعرف من اتاه.

...تو حق را نشناخته اى تا عمل كننده به آن را بشناسى و باطل را نشناخته اى تا عاملش را بشناسى. (1)

ص: 238


1- -نهج البلاغه،حكمت:262.

2-به بيان ديگر ممكن است بگوييم:پيروان مكتب اهل بيت عليهم السّلام هيچ چيز را بر نصّ و روايتى كه قطعى و متواتر باشد مقدم نمى دارند،و اين در عقيده اسلامى اصلى بسيار مهم است.زيرا،ظن و گمان و اوهام در عقايد جائى ندارند.اين چيزى است كه بايد مورد توجه و تنبّه ديدگاه«سلفى»و آنانى قرار گيرد كه روايات ضعيف و اخبار آحاد را در عقايد پذيرفته و شديدا از آن دفاع مى كنند و مسلمانان را بر اساس آن تكفير مى نمايند.

«سلفى ها»و اخباريان عامه بايد توجه كنند كه در روايات،«راست و دروغ،عام و خاص، محكم و متشابه و حفظ و وهم» (1)در كنار يكديگر قرار گرفته اند.بزودى شرح و بيان بيشتر اين موضوع را مى آوريم.

3-عقايد اسلامى شامل دو بخش است:ضرورى و نظرى:

ضرورى آن است كه هيچ مسلمانى آن را انكار نمى كند مگر آنكه از دين بيرون رود.

زيرا،از بديهيات دين است مانند:توحيد،نبوت و معاد.

نظرى آن است كه نيازمند تحقيق و برهان و شاهد و دليل بوده و اختلاف صاحبان آراء و مذاهب در آن ممكن باشد.منكر ضرورى تكفير مى شود ولى تكفير منكر نظرى ممنوع است.

4-قياس و استحسان در عقيده را بى ارزش مى دانند.

5-به موافقت حكم صريح عقلى با حكم صحيح نقلى-به شرط مراعات همه اوصاف لازم در آن دو-ايمان دارند و هيچ گاه ظن و گمان را جايگزين يقين نمى كنند.آنان هرگز به خبر ضعيف استناد نكرده و خبر واحد را به جاى صحيح متواتر نمى گيرند.

6-از گمانه زنى و اجتهادات شخصى در عقايد پرهيز كرده و از به كارگيرى تعابيرى كه «بدعت»به شمار آمده اند دورى مى نمايند.

7-همه انبياى الهى و امامان دوازده گانه-صلوات اللّه عليهم اجمعين-را معصوم مى دانند و معتقدند ايمان به آثار و روايات صحيح آنان واجب است و مجتهد در اين آثار گاهى صواب و گاهى خطا مى كند،ولى هرگاه شروط اجتهاد را مراعات نموده و همه توان و0.

ص: 239


1- -نهج البلاغه،خطبه:210.

تلاش خود را به كار برده باشد،معذور خواهد بود.

8-در بين امت كسانى هستند كه آنان را«محدّث»و«ملهم»گويند،و نيز،كسانى كه خوابهاى صحيح مى بينند و از راه آن به حقايق مى رسند،ولى همه اينها نيازمند اثبات است و كاربرد آن در حدّ عقيده شخصى است و عمل بدان از محدوده فردى فراتر نمى رود.

9-مناظره و مناقشه در عقايد اگر براى فهميدن و فهماندن همراه با رعايت ادب و تقوا باشد پسنديده است.ولى بر انسان است كه آنچه را نمى داند نگويد.بحث و مناظره هرگاه به مرز لجاجت و خودنمائى با سخنان زشت و خلقيات سوء رسيد،امرى قبيح و ناپسند و اجتناب از آن براى حفظ عقيده واجب است.

10-«بدعت»چيزى است اختراعى و ساختگى به اسم دين كه از دين نيست و ريشه شرعى ندارد.گاهى نيز چيزى را«بدعت»نامند كه اگر با دقت نظر به آن توجه شود، «بدعت»نيست؛چنانكه گاهى چيزى را كه«سنّت»نيست«سنّت»نامند.پس،تأمّل و انديشه قبل از فتوى ضرورى است. (1)

11-وجوب دقت نظر و تعمّق در«تكفير»،زيرا تا كفر كسى با اقرار خود او يا بيّنه قطعى اثبات نگرديده،حكم كفر درباره وى جايز نيست.چه،«تكفير»موجب حدّ شرعى مى گردد و قاعده فقهى در حدّ شرعى اين است كه:«انّ الحدود تدرأ بالشّبهات»حدود با شبهات برطرف مى گردند.و كافر شمردن ديگران از بزرگترين گناهان است مگر آنكه به حق باشد.

12-وجوب ردّ موارد خلاف به«كتاب و سنّت و عترت»همان گونه كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمان داده،و خداى متعال درباره آن فرموده:

وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاّ قَلِيلاً .

اگر[حوادث و پيش آمدها را]به پيامبر و رهبران خودشان-كه قدرت».

ص: 240


1- -سيد مرتضى،على بن الحسين الموسوى[متوفاى:436 ه]:«رسائل الشريف المرتضى،رسالة الحدود و الحقايق».

تشخيص كافى دارند-بازگردانند ،از ريشه مسائل آگاه مى گردند.و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود،جز عده كمى،همگى از شيطان پيروى مى كرديد. (1)

13-ديدگاه اهل بيت عليهم السّلام درباره صفات خداوند نيز،چنين است:

خداى عزّ و جلّ حىّ و قدير و عليم بالذات است؛يعنى زنده بودن و قدرت و علم،عين ذات بارى تعالى است.خداى سبحان-بر خلاف آنچه مشبّهه و بدعت گذارانى همچون ابو هاشم جبائى گفته اند-از صفات و احوال زائد بر ذات منزّه و مبرّاست.اين ديدگاهى است كه همه اماميه و معتزله-مگر آنان كه نام برديم-و بيشتر مرجئه و همه زيديه و گروهى از اصحاب حديث و حكمت بر آن انفاق دارند. (2)ديدگاهى ميان اثبات و تعطيل،يعنى در عين حال كه خداى سبحان را از داشتن صفات زائد بر ذات منزّه مى دانند،بحث درباره صفات و اسماى حسناى الهى را ممنوع و بى ثمر نمى دانند.

14-آنان به«حسن و قبح»عقلى معتقد بوده و مى گويند:درك«حسن و قبح»برخى اشياء نزد عقل بديهى و آشكار است.8.

ص: 241


1- -نساء83/.
2- -شيخ مفيد:«اوائل المقالات»ص 18.

راه اهل بيت عليهم السّلام راه قرآن

اشاره

برترى مكتب اهل بيت عليهم السّلام در عقايد اسلامى هنگامى كه با معلومات بديهى و داده هاى يقينى با ارزش مقايسه گردد،تجلّى بيشترى مى يابد.به نمونه هايى از آن اشاره مى كنيم:

1-درباره توحيد:

مكتب اهل بيت عليهم السّلام در توحيد،تنزيه مطلق خداوند از هر گونه تشبيه و تنظير و همانندى با مخلوقات بر اساس تعاليم قرآن است.چنانكه فرموده:

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ .

هيچ چيز همانند او[ خداوند]نيست و او شنواى بيناست. (1)

همچنين رؤيت خداوند با ديدگان را با الهام از قرآن كريم مردود مى داند،چنانكه فرموده:

لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ .

چشم ها او را نمى بيند ولى او همه چشم ها را مى بيند و او لطيف و آگاه است. (2)

و نيز،توصيف خداوند به صفات مخلوقين از سوى آفريدگان را ناممكن مى داند.

چنانكه فرموده:

ص: 242


1- -شورى11/.
2- -انعام103/.

الف- سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يَصِفُونَ .

منزّه است خدا و برتر است از آنچه توصيف مى كنند. (1)

ب- سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ .

منزّه است پروردگار تو،پروردگار عزّت،از آنچه توصيف مى كنند. (2)

2-درباره عدل:

مكتب اهل بيت عليهم السّلام هر گونه ظلم و ستم را از خداى متعال نفى كرده و ذات اقدس بارى تعالى را عدل مطلق مى داند.چنانكه خود فرموده:

الف- إِنَّ اللّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ .

خداوند به اندازه ذرّه اى[هم]ستم نمى كند.

ب- إِنَّ اللّهَ لا يَظْلِمُ النّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ .

خداوند به مردم هيچ ستم نمى كند ولى اين مردم به خودشان ستم مى كنند. (3)

3-درباره نبوت:

ديدگاه مكتب اهل بيت عليهم السّلام درباره نبوت،قول به عصمت مطلق انبيا عليهم السّلام است.

زيرا خداى متعال فرموده:

الف- وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ .

هيچ پيامبرى خيانت نمى كند،و هر كس خيانت كند،روز قيامت آنچه را كه در آن خيانت كرده با خود مى آورد. (4)

ب- قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ .

[اى پيامبر!]بگو:من[نيز]اگر پروردگارم را نافرمانى كنم،از عذاب روزى

ص: 243


1- -انعام100/.
2- -صافات180/.
3- -يونس44/.
4- -آل عمران161/.

بزرگ بيمناكم! (1)

ج- وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ* لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ* ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ .

اگر او[ پيامبر]سخنى دروغ بر ما مى بست*ما او را با قدرت مى گرفتيم* سپس رگ قلبش را قطع مى كرديم! (2)

مكتب اهل بيت عليهم السّلام همچنين،همه فرشتگان را معصوم مى داند.زيرا،خداى متعال فرموده:

عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ .

فرشتگانى بر آن[ جهنم]گمارده شده اند كه بسيار خشن و سختگيرند و هرگز خدا را در آنچه فرمانشان داده نافرمانى نكنند و بدانچه مأمورند عمل مى كنند. (3)

4-درباره امامت:

مكتب اهل بيت عليهم السّلام مى گويد:امامت يعنى،نيابت از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در امور دنيا و دين،عهد و پيمانى الهى است كه به غير معصوم نمى رسد.زيرا،خداى متعال فرموده:

وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ .

و هنگامى كه پروردگار ابراهيم او را بگونه اى چند بياموزد و او به خوبى از عهده آنها برآمد،خداوند فرمود:من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!ابراهيم عرض كرد:از دودمان من نيز[امامانى قرار ده!]فرمود:عهد و پيمان من به ستمكاران نمى رسد! (4)

از محتواى آيه شريفه[و كيفيت امتحان شدن ابراهيم عليه السّلام]نتيجه مى گيريم كه:خوابهاى

ص: 244


1- -انعام15/.
2- -حاقّه44/-46.
3- -تحريم6/.
4- -بقره124/.

رسولان و انبيا و امامان عليهم السّلام همگى،رؤياهاى صادق مصون از دروغ است،و خداى متعال آنان را از اشتباه در خواب نيز،نگه مى دارد. (1)

آنچه آورديم نمونه اى از مطابقت و همگونى راه اهل بيت عليهم السّلام با قرآن كريم در عقايد اسلامى بود.1.

ص: 245


1- -شيخ مفيد،اوائل المقالات ص 41.

جايگاه«عقل»در مكتب اهل بيت عليهم السّلام

اشاره

ديدگاه مكتب اهل بيت عليهم السّلام در ارزش و كاربرى عقل،ديدگاهى است متوسط،كه از تندروى و يكسونگرى معتزله،و كندروى و جمود ظاهربينان اهل حديث،در امان است.

شيخ مفيد[متوفاى:413 ه]مى گويد:

«اينكه مخالفان اماميه بگويند:«اخبار صريح بر امامت امامان شما به حدّ تواتر نمى رسد و اخبار آحاد حجّت نيست»،مكتب ما را زيان نرساند و حجّت ما را بى اعتبار نكند.زيرا، اخبار ما همراه و قرين با«دلايل عقلى»است،دلايلى كه در گذشته مشروح آن را در وجوب امامت و صفات امامان آورده ايم؛دلايلى كه اگر-چنانكه مخالف ما پنداشته-باطل باشند، «دلايل عقلى»وجوب نصّ بر امامان نيز باطل خواهد بود (1)...»

و نيز،مى گويد:«من به خواست خدا و توفيق او،در اين كتاب،تفاوت هاى مكتب شيعه و مكتب معتزله و مايه هاى جدائى ميان عدليّه شيعه و گروه عدليّه معتزله را اثبات مى كنم.» (2)

شيخ صدوق،محمد بن بابويه[متوفاى:381 ه]مى گويد:«...خداوند به سوى هيچ سببى فرا نمى خواند مگر بعد از آنكه حقانيتش را در عقول تصوير كرده باشد،و اگر آن را تصوير نكرده باشد دعوت و فراخوانى ناروا و حجت ناتمام است.زيرا اشياء،گرد آمده

ص: 246


1- -شيخ مفيد:«المسائل الجارودية»ص 46 چاپ كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد،قم 1413 ه.
2- -شيخ مفيد:«اوائل المقالات فى المذاهب و المختارات».

اشكال و خبر دهنده از ضدّ خويشند.پس،اگر در عقل[زمينه]انكار رسولان بود،خداوند هرگز هيچ پيامبرى را مبعوث نمى فرمود.» (1)

و نيز،مى گويد:«سخن درست در اين باره آن است كه گفته شود:خدا را به يارى خدا شناختيم.زيرا،اگر خدا را به وسيله عقل خود شناختيم،همو بخشنده عقول است،و اگر به وسيله انبيا و رسولان و حجّتهاى او شناختيم،همه رسولان و انبيا و امامان را او برگزيده است،و اگر با جان و روان شناختيم،پديدآورنده آن خداى ذو الجلال است،پس،با اوست كه او را شناختيم.» (2)

اينگونه بهره گيرى و كاربرى عقل،يعنى همراه كردن آن با كتاب و سنّت و امامان معصوم عليهم السّلام را در هيچ يك از روشهاى اسلامى،جز روش اهل بيت عليهم السّلام نمى يابيم.امام صادق عليه السّلام در اين باره مى فرمايد:

لو لا اللّه ما عرفنا،و لو لا نحن ما عرف اللّه.

اگر خدا نبود ما شناخته نمى شديم،و اگر ما نبوديم خدا شناخته نمى شد. (3)

ابن بابويه در شرح اين حديث مى گويد:«يعنى اگر حجتهاى خدا نبودند،خداوند آنگونه كه سزاوار است شناخته نمى شد،و اگر خدا نبود حجتهاى خدا شناخته نمى شدند.» (4)

مناظرات كلامى و ديدگاه اهل بيت عليهم السّلام
اشاره

در مباحث گذشته با ديدگاه كسانى كه هر گونه بحث و جدال و مناظره در دين را مطلقا ممنوع مى دانستند آشنا شديم؛و نيز،با ديدگاه كسانى كه معتدل بوده و ميان اقسام مناظره، قائل به تفصيل و جدائى بودند.روش اهل بيت عليهم السّلام در اين باره نيز،راهى ميانه است.آنان به پيروى از كتاب خدا جدال را دو گونه مى دانند:

1-جدال حسن و نيكو.

ص: 247


1- -ابن بابويه:«كمال الدين و تمام النعمة»،چاپ سنگى،تهران،1301 ه.
2- -توحيد صدوق،ص 290.
3- -همان مرجع.
4- -همان مرجع.
2-جدال قبيح و زشت.

خداى متعال مى فرمايد:

اُدْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ .

[مردم را]با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنان به روشى كه نيكوتر است مجادله و مناظره كن.پروردگار توبه[حال]كسى كه از راه او گمراه شده داناتر است؛و همو هدايت يافتگان را بهتر مى شناسد. (1)

شيخ مفيد رحمه اللّه در اين باره مى گويد:

«پيشوايان صادق ما عليهم السّلام به گروهى از شيعيانشان دستور مى فرمودند تا از اظهار حق بازايستند و خويشتن دارى نمايند،و حق را در درون خود از دشمنان دين مستور داشته و در برخورد با آنان بگونه اى رفتار كنند كه شبهه مخالف بودن را از ذهنشان بزدايند؛زيرا،اين روش به حال آن گروه مفيدتر بود.و در همان حال،به گروه ديگرى از شيعيان فرمان مى دادند تا با مخالفين به جدال و مناظره پرداخته و آنان را به سوى حق فراخوانند؛زيرا، امامان ما عليهم السّلام مى دانستند كه از اين راه زيانى به آنان نخواهد رسيد.» (2)

مقصود شيخ مفيد رحمه اللّه از«صادقان»در سخن خود،«امامان منصوص»از عترت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هستند كه خداوند در كتاب خود به طهارتشان گواهى داده و آنان را از گناه و معصيت پاك دانسته و آنان را مورد خطاب قرار داده و فرموده:

إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً .

خداوند تنها مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و شما را پاك و پاكيزه گرداند. (3)

خداوند امت اسلامى را نيز به تقواى الهى و همراهى با آنان در عقيده و عمل فرا خوانده و

ص: 248


1- -نحل125/.
2- -شيخ مفيد:«تصحيح الاعتقاد»،ص 66.
3- -احزاب33/.

فرموده:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ .

اى اهل ايمان،تقواى الهى پيشه كنيد و با صادقان باشيد. (1)

آرى،آنان امامانى هستند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نامشان را با صراحت بيان فرموده و هر يك از امامان نيز،امام بعدى را-تا دوازده امام-صريح و روشن معرفى كرده اند.نص و اشاره بر نام و عدد و نام اولين[و آخرين]آنان در سنّت پاك محمّدى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم موجود است.

هر كه خواهد رجوع نمايد. (2)

عقل نيازمند وحى است

از جمله سخنانى كه به همراهى و ملازمت عقل و شرع در مكتب اهل بيت عليهم السّلام تأكيد دارد،سخن صدوق رحمه اللّه است.او مى گويد:[عقل نيازمند وحى است]«اما استدلال ابراهيم خليل عليه السّلام كه با نظر به زهره،بعد از آن به ماه و سپس به خورشيد و غروب آنان گفت:«يا قوم انّى برى ممّا تشركون»اى قوم!من از شريك هائى كه[براى خدا]مى سازيد بيزارم (3)،از آن رو بود كه او نبىّ ملهم و پيامبر مبعوث به الهام خدائى بود.زيرا،خداى متعال خود فرموده: «وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى قَوْمِهِ» اينها دلايل ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم (4)!»و همه مردم بمانند ابراهيم[از الهام غيبى برخوردار]نيستند.اگر ما در شناخت توحيد از مساعدت و شناساندن خدا بى نياز بوديم و شناخت عقلى ما را بس بود،خداى سبحان به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نمى فرمود: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ» پس بدان كه

ص: 249


1- -توبه119/.
2- -ابن عباس جوهرى:«مقتضب الاثر فى النص على عدد الائمّه الاثنى عشر»،ابن طولون الدمشقى: «الشذرات الذهبية فى ائمّه الاثنا عشرية».المفيد:«المسائل الجارودية»،ص 45-46 چاپ كنگره هزاره شيخ مفيد،قم 1413 ه.و نيز به:«اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات»شيخ حرّ عاملى تحقيق:ابو طالب تجليل چاپ قم،1401 ه،مراجعه نمائيد.
3- -انعام78/.
4- -انعام83/.

معبودى جز«اللّه»نيست. (1)»

مقصود ابن بابويه اين است كه:عقل بدون مساعدت وحى نمى تواند خدا را آنگونه كه بايد بشناسد،نه آنكه نتايج عقلى بى اعتبار است!

همچنين است سخن شيخ مفيد كه مى گويد:«عقل در مقدمات و نتايج نيازمند وحى است. (2)»ولى در همان حال،خود او كاربرى عقل را در فهم عقايد اسلامى تقويت مى كند و مى گويد:«امّا نهى از كلام و سخن درباره خداوند،تنها براى آن است كه از تشبيه خدا به خلق و نسبت ستمكارى به خالق دادن بازايستند . (3)»

او در احتجاج با مخالفين براى كاربرد عقل و نظر دليل آورده و در حالى كه آنان را به ناتوانى در رأى توصيف مى كند،مى گويد:روى گردانى از كاربرد عقل و نظر،چرخش به سوى تقليد است كه به اتفاق امت،مذموم و ناپسند مى باشد (4).

جايگاه نقل

در گذشته يادآور شديم كه«عقل»در مكتب اهل بيت عليهم السّلام با همه ارزشى كه در «معرفت دينى»دارد،از نور وحى بى نياز نيست.و اين را هيچ يك از مكتبهاى فكرى كلامى اسلامى انكار نمى كند.آنچه كه هست حدود اعتماد بر نقل است.زيرا،نقل[در اينجا مقصود حديث است.چه،قرآن كريم نقل متواتر و قطعى است]گاهى به صورت متواتر به ما مى رسد،يعنى به دليل كثرت راويان و ناقلان هر گونه شك و شبهه را مى زدايد.بگونه اى كه انسان به صدور حديث از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا عترت طاهره عليهم السّلام يا صحابه گرامى آن حضرت اطمينان پيدا مى كند.امّا گاهى به اين حد نمى رسد،بلكه تنها ظنّ و گمان قوى يا ضعيف را به دست مى دهد،و گاهى نيز،به حدّى مى رسد كه آن را خبر واحد گويند،يعنى خبرى كه يك نفر روايت كرده و يك نفر مدّعى صدور آن از معصوم است كه در اين حالت

ص: 250


1- -محمّد19/.
2- -اوائل المقالات،ص 11-12.
3- -تصحيح الاعتقاد بصواب الانتقاد،ص 26-27.
4- -تصحيح الاعتقاد بصواب الانتقاد،ص 28،چاپ شده با اوائل المقالات،تبريز،1370 ه.

نيز،در بسيارى از موارد موجب ظنّ و گمان متمايل به شك و جهل است.

روش مكتب اهل بيت عليهم السّلام در حالت اخير آن است كه:«اينگونه روايات تا هنگامى كه قرينه صدق و درستى همراه ندارند،قابل اعتماد و استناد نيستند.»

بى اعتبارى خبر واحد در عقايد

بى اعتمادى به خبر واحد در مكتب اهل بيت عليهم السّلام هنگامى كه به مسائل عقيدتى مى رسد، از آنچه گفتيم شديدتر مى شود.زيرا،عقايد به خاطر اهميّتى كه دارند با دلايل ضعيف و براهين واهى اثبات نگردند،بويژه كه زمان ما از زمان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و سلف صالح بسيار فاصله گرفته و بر ماست تا با تلاش و كوشش بسيار،از گفتار مشكوك و گمانه زنى دورى نموده و به يقينيات و باور كردنى ها،يا آنچه نزديك به آنهاست،روى آوريم؛تا از فروشدن در فتنه ها و اختلافات جدلى و جنجالى كه بزرگترين خطر را براى دين و وحدت امت در پى مى آورد،در امان بمانيم.

شيخ مفيد رحمه اللّه در اين باره مى گويد:

«مى گويم:حق آن است كه آگاهى و عمل به چيزى از اخبار آحاد واجب نيست،و براى هيچ كس روا نيست تا در دين خود،از راه خبر واحد به قطع و يقين برسد مگر آنكه همراه خبر قرينه اى باشد كه بر صدق گفتار راوى آن دلالت كند.اين مذهب همه شيعيان و بسيارى از معتزله و محكّمه و گروهى از مرجئه است كه با آنچه فقيه نمايان عامّه و اصحاب رأى بر آنند مخالف است.» (1)

آرى،پيروان مكتب اهل بيت عليهم السّلام در مسائل عقيدتى با احتياطند.زيرا،اهل بيت عليهم السّلام پيروانشان را به احتياط دستور داده و فرموده اند:«پرهيزكارترين مردمان كسى است كه نزد شبهات بايستد.»

ص: 251


1- -اوائل المقالات،ص 100 چاپ تبريز 1370 ه ش.
پايان سير و بررسى

با آنچه آورديم به پايان سير خود در روش مكتب اهل بيت عليهم السّلام درباره عقايد اسلامى رسيديم.راه اهل بيت عليهم السّلام چنانكه در صفحات گذشته بيان شد،راهى متكامل است كه از همه ابزارهاى شناخت،در جاى خود،بهره مى گيرد.مثلا مسائل الهيات و صفات بارى تعالى را از راه تجربى نمى كاود.زيرا،اين مسائل از دسترس چنين ابزارى بدور است.

همچنين،جمود و پاى فشردن بر يك ابزار واحد،مانند:اشراق باطنى و عشق و ذوق صوفى را نيز،روا نمى دارد.همان گونه كه درباره عقل نيز،غلوّ و زياده روى نكرده و آن را مستقل و مدرك همه امور-از جمله غيب و نهان و جزئيات معاد-نمى داند؛و درباره وحى مى گويد:

درك وحى بدون بهره گيرى از نور عقل ناشدنى است.

مكتب اهل بيت عليهم السّلام هر چه را به صورت روايت و سنّت و نقل باشد-تا هنگامى كه درستى نسبت آن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و صحابه و امامان عليهم السّلام ثابت نباشد،و تا هنگامى كه آن را با ساير نصوص و تصريحات كتاب اللّه مقابله ننمايد،و عام و خاص و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و حقيقت و مجاز آن را نشناسد-مبادرت به قبول آن نخواهد كرد.و در يك كلام،اين مكتب متمركز بر«اجتهاد»به معناى بذل جهد و توان است،و تلاش در به كارگيرى همه توان براى فهم مقصود شرعى از نصوص را،وجهه همت خود نموده است.در عين حال،از نقد و بررسى و مناظره و مناقشه علمى-تا هنگامى كه از برانگيختن عواطف يا ايجاد دشمنى بدور باشد-نه تنها سرباز نمى زند،بلكه آن را فراخوانى و دعوت به راه پروردگار و جدال احسن و حكمت و موعظه حسنه مى داند.همان گونه كه خداى متعال فرموده:

وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ* وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ .

ص: 252

آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردند-ما هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نمى كنيم-آنان اهل بهشتند و در آن جاويدان*آنچه در دلها از كينه دارند،بر مى كنيم،از زير آنان نهرها جارى است.مى گويند:"سپاس و ستايش خداى راست كه ما را به اين مسير رهنمون شد؛[راستى را كه]اگر خدا ما را هدايت نكرده بود،راه نمى يافتيم!مسلما فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!"[در اين هنگام]به آنان گفته مى شود:اين بهشت را در برابر اعمالى كه انجام مى داديد به ارث برديد! (1)3.

ص: 253


1- -اعراف42/-43.

ص: 254

پيوست شمارۀ2 - ابتداى آفرينش و برخى صفات آفريدگان در روايات

1-ابتداى آفرينش به روايت مسعودى:

مسعودى با سند خود از امام على عليه السّلام روايت كند كه آن حضرت ابتداى آفرينش را در سخنى فشرده چنين بيان فرموده است:

...فسح الارض على ظهر الماء،و أخرج من الماء دخانا فجعله السماء،ثم استجلبهما الى الطاعة فأذعنتا بالاستجابة،ثم أنشأ اللّه الملائكة من أنوار أبدعها،و أرواح اخترعها،و قرن بتوحيده نبوّة محمد صلى اللّه عليه و سلّم فشهرت فى السماء قبل بعثته فى الارض،فلما خلق اللّه آدم أبان فضله الملائكة،و أراهم ما خصه به من سابق العلم من حيث عرّفه عند استنبائه إياه أسماء الأشياء، فجعل اللّه آدم محرابا و كعبة و بابا و قبلة أسجد إليها الأبرار و الروحانيين الأنوار،ثم نبه آدم على مستودعه،و كشف له عن خطر ما ائتمنه عليه،بعد ما سماه إماما عند الملائكة.

...زمين را بر پشت آب گسترانيد،و از آب،دود و دخانى بيرون كشيد و آن را سماء و آسمان گردانيد.سپس آن دو را به اطاعت فراخواند.آنها نيز فروتنانه پاسخ دادند و اجابت كردند.پس از آن،فرشته ها را از نورى كه

ص: 255

خود ابداع كرده و روحى كه خود اختراع نموده بود،پديد آورد.با توحيد و يگانگى خويش نبوت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را قرين و همراه فرمود.از اين رو، پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيش از بعثت در زمين،در آسمانها مشهور و بلند آوازه بود.هنگامى كه خداوند آدم را آفريد برترى اش را براى فرشتگان آشكار ساخت،و ويژگى اش را در علم و دانشى كه از پيش به او داده بود-از راه خبر دادن از حقيقت اشياء-به فرشتگان نشان داد.آرى،خداوند آدم را محراب و كعبه و باب و قبله اى قرار داد تا ابرار روحانى و روحانيان نورانى به سوى او سجده آرند،سپس او را-پس از آنكه نزد فرشتگان امامش ناميد-بر امانتدار بودنش آگاه كرد و خطرات و لغزشگاههاى آن را فرا رويش نمايان ساخت. (1)

2-ابتداى آفرينش در خطبه اول نهج البلاغه:

اشاره

...أنشأ الخلق إنشاء،و ابتدأه ابتداء،بلا رويّة أجالها،و لا تجربة استفادها،و لا حركة أحدثها،و لا همامة نفس اضطرب فيها.أحال الاشياء لأوقاتها،و لاءم بين مختلفاتها،و غرّز غرائزها،و الزمها اشباحها؛عالما بها قبل ابتدائها،محيطا بحدودها و انتهائها،عارفا بقرائنها و أحنائها.

ثمّ أنشأ سبحانه فتق الاجواء،و شق الارجاء،و سكائك الهواء، فاجرى فيها ماء متلاطما تيّاره،متراكما زخّاره،حمله على متن الريح العاصفة،و الزعزع القاصفة،فأمرها بردّه،و سلّطها على شدّه،و قرنها إلى حدّه؛الهواء من تحتها فتيق،و الماء من فوقها دفيق.ثم أنشأ سبحانه ريحا اعتقم مهبّها،و أدام مربّها،و أعصف مجراها،و أبعد منشاها،فأمرها بتصفيق الماء الزّخّار،و إثارة

ص: 256


1- -مروج الذهب،ج 1 ص 43.

موج البحار،فمخضته مخض السقاء،و عصفت به عصفها بالفضاء،تردّ أوّله الى آخره و ساجيه إلى مائره،حتّى عبّ عبابه، و رمى بالزّبد ركامه،فرفعه فى هواء منفتق،و جوّ منفهق،فسوّى منه سبع سماوات جعل سفلاهنّ موجا مكفوفا،و علياهنّ سقفا محفوظا،و سمكا مرفوعا،بغير عمد يدعمها،و لا دسار ينظمها.

ثم زيّنها بزينة الكواكب،و ضياء الثواقب،و أجرى فيها سراجا مستطيرا،و قمرا منيرا،فى فلك دائر،و سقف سائر،و رقيم مائر.

...مخلوقات را به دور از هر گونه انديشه قبلى و تجربه پيشين،و جداى از هر گونه تأثيرپذيرى و انفعال و اضطراب درونى پديد آورد،و موجودات را در ظرف زمانى شان ايجاد و مستقر كرد.تفاوت هاشان را پيوندى بهنجار و سرشتشان را تركيبى خوشگوار بخشيد،و در حالى كه قبل از پيدايش،چگونگى شان را مى دانست و به ابتدا و انتها و حدود و ماهيت و ژرفاى آنها احاطه داشت،سرشت و فطرت هر يك را ملازم و همراه آن قرار داد.

سپس فضا را گسترانيد و پيرامون و بالاى آن را وسعت بخشيد.آب موج آفرين و سركش و انباشته و ناآرام را بر پهنه آن روان كرد،و آن را در حوزه اقتدار باد دمنده كوبنده پرصلابت قرار داد و فرمانش داد تا از فرو ريختن و گسستن بازش داشته و محكم و فشرده در محدوده خويش نگهدارش باشد.در حالى كه هواى زيرينش گسترده و باز،و آب روئينش جهنده و در پرواز بود.

آنگاه باد ديگرى،عقيم و نابارور آفريد تا هماره ملازم و همراه آب باشد.فرمانش داد تا بر آن بتازد و آب انباشته و انبوه را به جنبش آورد و آن درياى متراكم را به موج آفرينى وادارد.آن باد نيز،آن درياى انباشته را همچون مشك آب،به جنبش آورد،و چنان بر آن وزيد كه اول و آخر و

ص: 257

ساكن و متحركش را در هم نورديد تا انبوه و انبوه بر فراز آمد و كف ها پديد آورد.پس،كفها را در فضاى باز و جو گسترده بالا برد و هفت آسمان استوار از آن پديدار ساخت؛آسمانهائى كه[طبقه]زيرينشان را موجى ثابت و بى كار و روئينشان را سقفى بلند و محفوظ و بى ستون و بى مسمار قرار داد.سپس آنها را با ستارگان و شهاب هاى نورانى آراست و خورشيد نورافشان و ماه تابنده را در آنها و در گردونه اى چرخان و سقفى گردان و صفحه اى تابان،به جريان واداشت...

شرح كلمات:

1-الرّويّة:تفكر و انديشه

2-همامة النّفس:انفعال و تأثيرپذيرى جان.

3-احال الأشياء لأوقاتها:موجودات را در ظرف زمانشان از نيستى به هستى آورد.

4-لأم:التيام بخشيد:ناهمگونى شان را بهنجار كرد،چنانكه از پيوند جسم و روح تركيب دل آراى انسان را پديد آورد: فَتَبارَكَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ .

5-غرّز الغرائز:غرائز جمع غريزه به معناى سرشت و طبيعت است،يعنى:در هر موجودى سرشتى ويژه قرار داد.

6-الزمها اشباحها:شبح،سايه و تصوير وهمى اشياء است و در اينجا مقصود آن است كه،صاحب هر خوى و طبيعتى را با همان سرشت جداناشدنى از او،ملازم و همراه قرار داد.مثلا شخص شجاع و دلير بيمناك نيست و...

7-عارفا بقرائنها و احنائها:قرائن جمع قرين به معناى مصاحب و همراه است و احناء جمع حنو به معناى پهلو و هر چيز كج و منحنى است،جثه باشد يا غير جثه،و در اينجا كنايه از امور پنهان اشياء است،يعنى:خداوند به همه طبايع و خصلتها و صفات موجودات عارف و آگاه است.

8-أنشأ سبحانه فتق الأجواء و شقّ الأرجاء و سكائك الهواء:

فتق الأجواء:شكاف جوّها و فضاها.

ص: 258

شقّ الأرجاء:گشودن پيرامون و اطراف.

سكائك الهواء:بالاهاى هوا و فضا.

يعنى:خداوند فضاى پهناور و هواى مافوق آن را در همه اطراف هستى آفريد و گسترش داد.

9-متلاطم:ناآرام،موّاج،خروشان.

10-تيّار:موج و جنبش و چين خوردگى.

11-متراكم:انباشته و انبوه.

12-زخّار:سوار بر هم،لبريز.

13-الرّيح العاصفة:باد تند و شديد و طوفان زا.

14-الزعزع القاصفة:باد تند و غرّان و رعدآسا.

15-دفيق:جهنده و در پرواز.

16-اعتقم مهبّها:جهت وزيدنش را عقيم و نابارور نمود،يعنى اين باد تنها خاصيتش تحريك و جنبش آب بود.

17-ادام مربّها:ملازم و همراه آن شد.

18-أمرها بتصفيق الماء الزّخار و اثارة موج الجار:فرمانش داد تا بر آن آب انبوه و لبريز بتازد و آن درياى انباشته راى به جنبش و هيجان آورد.

19-مخض السّقاء:مشكى كه با جنباندن آن از ماست درونش كره مى گيرند.يعنى:

آن باد اين آب راى همچون مشكى كه دوغ و كره از آن مى گيرند مى جنبانيد.

20-عصفت به عصفا بالفضاء:آن راى با شدت هر چه تمامتر به اين طرف و آن طرف مى راند.

21-حتّى عبّ عبابه و رمى بالزبد ركامه:تا آنجا كه روى هم انباشته شد و از جنبش و انبوهى اش كفها پديد آمد.

22-منفتق:باز و گشوده.

23-منفهق:وسيع و گسترده.

ص: 259

24-سفلى:پائين و زيرين.

25-عليا:بالا و رويين.

26-مكفوف:بازداشته و بى كار.

27-سمك:سقف بلند.

28-دسار:مسمار،ميخ يا ريسمان و بست.

29-ثواقب:جمع ثاقب به معناى نور افكن يا شهاب نورانى.

30-فلك:گردونه.

31-رقيم:لوح و صفحه متحرك.

ص: 260

پيوست شمارۀ 3 - كون و هستى يا عالم طبيعت در قرآن كريم

اشاره

كون و هستى يا عالم طبيعت در قرآن كريم (1)

واژه«كون»و«هستى»بيانگر موجودات خارجى و ظواهر طبيعى است.يعنى:همه آفريدگان اعم از انسان و حيوان و ستارگان و سيارات و كهكشانها و ديگر موجودات راى در برمى گيرد.

«كون»و«هستى»بنابر آنچه در دائرة المعارف«مك ميلان» (2)آمده،تأليفى است از مجموعه اجسامى كه قابل شناختن است،مانند:زمين و ماه و خورشيد و اجرام منظومه شمسى و كهكشانها و ديگر اشياى مابين آنها.همچنانكه صخره ها و معادن و خاكها و گازها و حيوانات و انسانها و ديگر اجسام ثابت و متحرك راى نيز شامل است.

منجّمان و ستاره شناسان از روى ناچارى واژه«كون»را براى اشاره به فضا و اجرام آسمانى به كار مى گيرند،در حالى كه وسعت و گستردگى مجموعه هستى چنان است كه زمين و ماه و خورشيد و ديگر سيارات،نقطه هاى ريز اين پهندشت بى كرانند،و خورشيد، تنها يك ستاره از كهكشانى است كه نزديك به يكصد مليون ستاره دارد!و همين زمين ما و ديگر سياراتى كه دور خورشيد مى گردند و نظم اين جهانى راى پديد مى آورند،در ديد ما انسانها بسيار عظيم و گسترده مى نمايند.

ص: 261


1- -برگرفته از مقاله آقاى«حافظ محمد سليم»در نشريه فرهنگى سفارت پاكستان در دمشق شماره 26(شباط-آذار1991/ م)اسفند،فروردين1/-1370
2- - MACMILLAN ENCICLOPEDIA .

فاصله زمين ما با خورشيد نزديك به 93 مليون مايل است،و اين به نظر انسان مسافتى بسيار بعيد و دور است،ولى همين مسافت راى اگر با مسافتى كه خورشيد با دورترين سياره منظومه شمسى دارد مقايسه كنيم،بسيار اندك و كوتاه مى نمايد.براى مثال،مسافت سياره «پلوتون»با زمين تقريبا چهل برابر مسافت زمين و خورشيد يعنى سه مليارد و ششصد و بيست مليون(000،000،620،3)مايل است.

دربارۀ اصل«كون و هستى»ديدگاههاى بسيارى است؛تازه ترين آنها تئورى«بيگ بانگ» (1)است كه در سال(1920 م)توسط«جورج لاميتر»ارائه شد و صريحا مى گويد:

همه«مواد و پرتوها»در هستى از يك انفجار عظيم پديد آمده است؛و اين شكل گسترده طبيعت نتيجه آن است و همچنان نيز،توسعه و گسترش مى يابد.

اين نظريه مى گويد:انفجار مذكور در حدود 10 تا 20 هزار مليون سال پيش به وقوع پيوسته است؛و با توجه به اينكه درجه حرارت ابتدائى و بسيار بالاى«هيدروژن»و«هليوم» براى چنين گسترش ناگهانى و تشكيل يكباره هستى از گاز هليوم كافى بوده،اين نظريه با داده هاى عملى نيز،به خوبى،دمساز است.

در اين باره،كشف شگفت آور و قابل توجه ديگرى است كه به قانون«هابل» (2)درباره گسترش هستى معروف است.بر اساس اين تئورى،گسترش«كون و هستى»امرى هميشگى است،و اين گسترده شدن در همه جهات هستى يكسان و يكنواخت است.اين تئورى مى گويد:رنگ نور صادره از اختران موجود در كهكشانهاى دور،به سوى انتهاى سرخ طيف حركت مى كند،(جا به جائى سرخ)يعنى:خطوط طيفى آنها به سمت طول موجهاى بلندتر،تغيير مكان مى يابند،و اين يعنى:دور شدن كهكشانها از ما و كهكشان ما (راه شيرى)و افزوده شدن بر فواصل ميان كهكشانها در عالم وجود.

اخيرا دانشمندان كيهان شناس از كهكشانهاى عظيمى خبر مى دهند كه چندين برابر).

ص: 262


1- - BIGBANG THEORY .
2- -ادوين پاول هابل دانشمند اخترشناس امريكائى(1889-1953 م).

كهكشان راه شيرى (1)هستند و فاصله آنها با زمين ما به ده مليون سال نورى مى رسد.

شناخت اين كهكشانها در مرحله اول پايان يافته و بسيارى از دانشمندان راى به اين نتيجه رسانده كه«كون و هستى»يا به سوى توسعه و گسترش بى نهايت پر مى گشايد و يا به ناچار بايد به سوى درون[و فشردگى]كشيده شود.

كون و هستى در قرآن كريم:

قرآن كريم كه آخرين كتاب آسمانى است،با روشنى هر چه تمامتر،از حقايق اساسى عالم هستى و آفرينش آن پرده برمى دارد و توضيح مى دهد كه:هر چه در«كون و هستى» است نشان آفرينش«خداى خالق و ربّ العالمين»است.

خداوند،ماه و خورشيد و آسمانها و زمين و ما بين آنها راى در اندازۀ متناسب آفريده است.

قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:

بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ .

هستى بخش آسمانها و زمين اوست.و هرگاه فرمان شدن چيزى را صادر كند، تنها مى گويد:موجود باش!و آن چيز،فورى موجود مى شود. (2)

واژه«بديع»در آيه دليل آن است كه خداوند اشياء را از نيستى به هستى آورده است.

علاّمه راغب اصفهانى در كتاب«مفردات»مى گويد:«واژه«بدع»به معناى آن است كه چيزى بدون نياز به«ماده»و نمونه و«الگو»پديد آورده شود.اين واژه هرگاه درباره خداوند و در رديف يكى از صفات و اسماى حسناى الهى به كار مى رود،معنايش آن است كه خداى عزّ و جلّ اشياء را از نيستى آفريده است.»قرآن كريم در جاى ديگرى مى فرمايد:

هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ يَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ .

اوست خدائى كه آسمانها و زمين را به حق آفريد،و روزى كه[به هر چيز] مى گويد:موجود باش!فورى موجود مى شود. (3)

ص: 263


1- - MILKYWAY .
2- -بقره117/.
3- -انعام73/.

راغب مى گويد:«به كار رفتن واژه«حق»براى اشاره به چيز جديد بى مانند است،كه هرگاه با صفت آفريدگار مرتبط گردد،مقصود آن است كه چيز جديدى را از نيستى به هستى آورده است.يعنى:اوست خدائى كه آسمانها و زمين را از نيستى به هستى آورد.»

در جاى ديگر درباره مظاهر طبيعى و فيزيكى عالم خلقت مى فرمايد:

هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللّهُ ذلِكَ إِلاّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ .

اوست خدائى كه خورشيد را نورانى و ماه را تابنده قرار داد و براى آن[ ماه] ايستگاههائى تقدير نمود تا شمار سالها و حساب[كارها]را بدانيد،خداوند اين را جز به حق نيافريده،او آيات[خود]را براى كسانى كه مى فهمند،شرح مى دهد. (1)

خداوند در جاى ديگرى از قرآن كريم به عظمت آفرينش اشاره كرده و مى فرمايد:

أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى بَلى إِنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .

آيا نمى دانند خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريده و از آفرينش آنها عاجز و ناتوان نشده است،مى تواند مردگان را زنده نمايد؟آرى،او بر هر چيزى تواناست. (2)

آيات كريمه اى كه گذشت به روشنى مى گويند:تنها خداى عزّ و جلّ است كه اين جهان محسوس را در اندازه هاى دقيق و موزون آفريده و توان دوباره آفريدن و بازگرداندن موجودات آن را دارد،و اصل اصيل در آفرينش مادّه و نيرو و همه قوانين فيزيكى عالم هستى و نيروهاى جنباننده آن،فرمان خداوندى است./.

ص: 264


1- -يونس5/.
2- -احقاف33/.

چگونگى آفرينش:

قرآن كريم چگونه آفريدن«هستى»را بارها و بارها بيان فرموده است؛آيات زير فشرده اى از شيوه بنيادين آفرينش را بدين گونه فراروى ما قرار مى دهد:

الف- أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ .

آيا كسانى كه كافر شدند نديدند كه آسمانها و زمين بسته و پيوسته بودند و ما آنها را گشوده و گسترده كرديم و هر چيزى را از آب،حيات بخشيديم؟! (1)

در آيه ديگر به شيوه شكل گيرى آسمانها پس از آفريدن زمين و تأثير متقابل و پى درپى بودن كار خلقت اشاره كرده و مى فرمايد:

ب- ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ .

سپس،به آسمان پرداخت-در حالى كه دود بود-پس به آن و به زمين گفت:

خواسته و سرخوش يا ناخواسته و ناخوش پيش آييد!گفتند:ما خواسته و سرسپرده مى آئيم. (2)

آيه اوّل از حقايق زير پرده برداشته است:

1-مادّه ى مؤثر در پيدايش«هستى»ماهيّت واحدى دارد.

2-همه«هستى»بمانند قطعه اى واحد به هم پيوسته است.

3-گسترش و تفكيك اجزاى هستى،نظام يافته و مبتنى بر قوانين فيزيكى و سير تحوّل ماده است؛اين نظام تنها به منظومه شمسى و سيارات وابسته آن در كهكشان ما خلاصه نمى شود،بلكه خود كهكشانها نيز،جزئى از نظام برتر و گسترده ترى هستند كه در شكل ديگرى-همانند منظومه شمسى-پيرامون هسته مركزى خود در گردش اند.

دكتر«موريس بوكيل»در دوره هاى اخير ديدگاهى را بنيان نهاده كه با ديدگاه برخى از

ص: 265


1- -انبياء30/.
2- -فصّلت11/.

علماى مسلمان درباره شكل گيرى هستى،بر اساس آيات قرآن كريم همسوئى و قرابت دارد.او با اشاره به«انديشه تفكيك كلّ به اجزاى پرشمار»مى گويد:«جدائى و تفكيك هميشه از هسته مركزى واحدى است كه عناصر آن در ابتدا به هم پيوسته هستند.»يعنى همان كه در آيه شريفه با واژه:«رتق»يعنى بسته و پيوسته،و:«فتق»يعنى باز و جدا، آمده است.

برابر نظريه علمى معاصر،آنچه به عنوان«انفجار هستى» (1)شناخته مى شود،نتيجه حادثه اى واحد،در زمان واحد و با درجه حرارت بالا به شكلى استثنائى بوده است؛و فرض آن است كه در هنگام اين انفجار تمام هستى عبارت از جزئى واحد در نقطه اى واحد بوده و اين جدائى در آن پديد آمده است.جز آنكه قوانين فيزيكى نتيجه اين انفجار نيست.اين نظريه از حيث داده ها و معلومات،مشابه معلوماتى است كه در قرآن كريم آمده است.

آنچه شگفتى را افزون مى كند اين است كه قرآن كريم بيش از 1400 سال پيش پرده از اين راز برداشته است؛در هنگامى كه هيچ گونه بحث علمى اينگونه مطرح نبوده است!همان گونه كه قرآن كريم از حقايق آمده در نظريه«هابل»پيرامون گسترش هستى نيز،پرده برداشته و در آيه كريمه سوره ذاريات(47)مى فرمايد:

وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنّا لَمُوسِعُونَ .

آسمان را با قدرت بنيان نهاديم و همواره آن را وسعت مى بخشيم!

ما هنگامى كه در پى فهم و درك توسعه و گسترش هستى بر اساس نظريه جديد برآئيم، درمى يابيم كه«هيدروژن»موجود در خورشيد همواره در حال بدل شدن به عنصر«هليوم» با عمل ذوب هسته اى است،و غبار نورانى (2)يعنى آنچه كه پشته اى از ستارگان خيلى ريز همانند ذرات غبار مى نمايد،چيزى جز شعله هاى هسته اى پرحرارت نيستند.

بدين گونه،همه هستى گرد آمده يا بنا شده بر قدرت و توان بارورى است،و همواره در حال توسعه و گسترش.اين نتايج روى فرضيه اى استوار است كه مى گويد:انتقال يا تحوّل .

ص: 266


1- - BIGBANG .
2- - STARDUST .

سرخ (1)نتيجه تأثير متقابل اجسام بر نور-با امكان سنجش سرعت-مى باشد.

ما در اين باره،يعنى درباره گسترش هستى،به قرآن مجيد كه مراجعه مى كنيم واژه بسيار مهمى با عنوان«عالمين»[ جهانها]را مى يابيم كه دهها بار در قرآن كريم تكرار شده است.مانند:

1- وَ لكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ .

ولى خداوند نسبت به«عالمين»لطف و احسان دارد. (2)

2- قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ .

بگو:نماز و عبادت و زندگى و مرگ من همه از آن پروردگار«عالمين»است. (3)

3- أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ .

آگاه باشيد!آفرينش و تدبير از آن اوست.بلند مرتبه است خداوند،پروردگار «عالمين». (4)

4- وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ .

تو را جز رحمتى براى«عالمين»نفرستاديم. (5)

5- إِنِّي أَنَا اللّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ .

منم خداوند،پروردگار«عالمين».

آياتى كه آورديم اشاره به آن دارد كه،سرور و خالق و حافظ و نظم آفرين عالم به معناى وسيع آن،خداوند سبحان است،و واژه«عالمين»به معناى تعدّد در هستى يا جهانها اشاره دارد.

در اين عوالم مليونها كهكشان وجود دارد كه در هر يك از منظومه هاى پرشمار يك كهكشان ميليونها ستاره ثابت و سيار با يكديگر پيوستگى و ارتباط دارند،و اگر يكى از/.

ص: 267


1- - REDSHIFT .
2- -بقره251/.
3- -انعام163/.
4- -اعراف54/.
5- -انبيا107/.

ستاره هاى موجود در ميان ملياردها ستاره كهكشان«راه شيرى»با يكى از سيّارات،مثل سياره خودمان(زمين)پيوسته و مرتبط باشد،معنايش آن است كه مليون ها سياره امكان پيوستن به زمين را دارند؛و بر اساس دانش جديد« هستى شناسى»امكان ارتباط و پيوند ناگهانى با سيارات ديگر در آينده مورد نظر بعيد نيست.

دكتر«موريس بوكيل»معلومات علمى تازه اى درباره ضخامت و گستردگى هستى فراروى ما قرار داده است.مثلا:اشعه و نور خورشيد براى رسيدن به«پلوتون»يكى از سيارات منظومه شمسى-با سرعت سير نور در هر ثانيه سيصد هزار كيلومتر-نزديك به شش ساعت زمان مى خواهد.بنابراين،نور ستارگان دوردست آسمانها تا رسيدن به ما بايد مليون ها سال نورى را سپرى كرده باشند!

اين بررسى فشرده از عالم طبيعت،تا حدّى ما را به فهم اين آيه شريفه نزديك مى كند:

«وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنّا لَمُوسِعُونَ» .

آسمان را با قدرت بنيان نهاديم و همواره آن را وسعت مى بخشيم. (1)

و چون سخن از«خاكستر و دود»در بدو تاريخ طبيعت و هستى باشد،قرآن كريم پرده از راز آن نيز گشوده و مى فرمايد: «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ» .سپس به آفرينش آسمان پرداخت در حالى كه دود بود. (2)

وجود«دخان»در ابتداى پيدايش«طبيعت و هستى»اشاره به آن است كه،ماده موجود در هستى در آن وقت،حالت گازى داشته است.پژوهشگران در دانش جديد،تئورى«ابر سديمى» (3)را مطرح مى كنند و مى گويند:طبيعت و هستى در مرحله اوّلى اش چنين بوده است.

قرآن كريم مى فرمايد:

قُلْ أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً .

ص: 268


1- -ذاريات47/.
2- -فصلت11/.
3- - NEBULA .

ذلِكَ رَبُّ الْعالَمِينَ* وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها...* ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ .

بگو:آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر مى شويد و براى او همانندهايى قرار مى دهيد؟!او پروردگار«عالم ها»است!او در زمين كوههاى استوارى قرار داد...سپس به آفرينش آسمان پرداخت در حالى كه به صورت دود بود. (1)

ما هنگامى كه اين آيات را تلاوت كنيم درمى يابيم كه عمل شكل گيرى«طبيعت و هستى»نتيجه انبوهى و انباشتگى ابرهاى«سديمى»اوّليه و سپس جدائى آن از هم بوده است.اين چيزى است كه قرآن كريم با روشنى از آن پرده برمى دارد و با اشاره به عملياتى كه پيوستگى و سپس جدائى را در«دود و دخان»آسمانى پديد مى آورد،راز خلقت را به روى ما مى گشايد؛و اين همان است كه دانش جديد به شرح و بسط آن درباره اصل«طبيعت و هستى»مى كوشد.1.

ص: 269


1- -فصّلت9/-11.

ص: 270

فهرستها

اشاره

تهيه و تنظيم:سردارنيا

ص: 271

ص: 272

فهرست اعلام

«الف» آدم عليه السّلام:14،15،17،19،54،58،60،70، 107،108،114،115،117،118،120، 123،127،129-136،140،141،143، 145،153،166،167،170،171،174، 189،190،195-199،208،228،232، 235،250،251،255،281،285،292، 293،321،325،327،328،336،337، 366،374،375،382،425،447،460، 461،495،512،515،530،531،571، 572

آسيه:22

آصف محسنى:552

آل ابراهيم عليه السّلام:293

آل عمران عليه السّلام:12،54،56،57،66،112، 154،180،189،192،194،223،238، 293،333،362،371،375،391،393، 411،460،464،488،491،496،599

آل فرعون:359،360

آل موسى عليه السّلام:376

آل هارون عليه السّلام:376

آمرى:543

ابراهيم عليه السّلام:24،26،64،71،83،153،154، 162،173،180،190،192،193،206، 211،225،227،235،238،250،251، 255،256،281،290،293،305،310، 312،314،321،327،329-338،345، 346،348،366،374،375،395،396، 473،495،560،565

ابليس:107،108،112،113،115،117، 118،121،122،124،129،130،133، 134،143،156،167،171،180،181، 230،231،249،253،294،329،366، 417،441،459،476،477

ابن ابى الحديد:138

ابن ابى العوجاء:265،266

ابن اثير:229،230

ابن بابويه:563،566

ابن بطه:542

ابن تيميه:544،545

ابن حجر:266

ابن حزم:519،520،541

ص: 273

ابن حبان:267

ابن خزيمه:542

ابن خلكان:264

ابن رشد:544،545

ابن زياد:535

ابن سعد:132،136،165،229،264،265، 266،327،328،512

ابن سيناء:544

ابن طفيل:544

ابن طولون:565

ابن عباس:11،195،217،228،229،473، 508،509،527

ابن عباس جوهرى:565

ابن عساكر:452،527

ابن قدامه:542

ابن كثير:195،229،297،340،371،434، 437،507،509،549

ابن كلبى:329

ابن ماجه:405،433،434،478،509،544

ابن منظور:38

ابن هشام:298،369،541

ابو الحسن اشعرى:548

ابو الحق:543

ابو بكر(خليفه):291

ابو حاتم:267

ابو حنيفه:274

ابو داود:20،136،405

ابو طالب تجليل:565

ابو عبيده:291

ابو ملك بن يربوشت:269

ابو منصور ماتريدى سمرقندى:548

ابو هاشم جبائى:557

ابو هذيل علاف:546

ابو هريره:265

ابو الهيثم:38

ابو وائل:507

احمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:12

احمد آرام:551

احمد امين:541

احمد بن حنبل:20،136،169،227،327، 328،405،420،433،477،508،509، 512،540،542،552

احمد خان هندى:551

احمد محمود صبحى:539،543،544،549، 550

اخطل شاعر:452

اخنوخ:228،230

ادريس عليه السّلام:228،229،230،231،235،495

ادوين پاول هابل:578

ارسطاطاليس :545

ارسطو:544،545،551

اسامة بن زيد:279

اسباط عليه السّلام:154،332،338

اسحاق عليه السّلام:152،206،235،332،338،366

اسرائيل عليه السّلام:11،12،268،270،349،362، 366،369،370،371،375

اسرافيل عليه السّلام:406

اسماعيل عليه السّلام:14،154،162،206،235،250، 331،332،335،338،345،346،355، 374،495

ص: 274

اصحاب،صحابى:7،273،274،374،439، 507،540،541،543،566،568

العازار كاهن:232

آلفرد بل:549

اقبال لاهورى:551

الياس عليه السّلام:235

امام ابو الحسن عليه السّلام:419

امام الحرمين:543

امامان اهل بيت عليه السّلام:501،513،515،521، 529

امام جعفر صادق عليه السّلام:114،115،143،296، 297،329،404،413،418،419،425، 428،433،448،474،476،513،514، 515،529،531،563

امام حسن مجتبى عليه السّلام:527

امام حسين عليه السّلام:59،535

امام زين العابدين عليه السّلام:425

امام على بن ابى طالب عليه السّلام:132،137،139، 140،141،142،256،418،421،433، 554،571

امام على بن موسى الرضا عليه السّلام:114،144،240، 292،295،432،476،514،530

امام كاظم عليه السّلام:432

امام محمد باقر عليه السّلام:113،142،143،419، 425،513،514،515

امير المؤمنين على عليه السّلام:257،295،390،432، 527،554

انس بن مالك:263،267،273،274،297

انصار:340،383

انوش:228،230

اوريا:247،258،261،262،263،268،269، 270،271،275،294،295،296،297، 298

اهل البيت عليهم السّلام:434،439،540،545،552، 553،554،557،558،561،563،565، 567،568

اى،كريسى مريسون:34

ايوب عليه السّلام:154،135،250

«ب» بحرانى:10

بخارى:20،218،291،329،405،420،434، 508،542،552

بشر بن مروان:452

بطلميوس:96

بلقيس:117،240

بوارد:229،230

بيگ بانگ:578

بيهقى:542

«پ» پطرس:234

پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:58،60،84،98،112،136، 141،182،192،211،217،223،224، 232،258،263،267،273،275،290، 292،297،336،347،349،352،354، 357،368،374،380،393،448،505، 508،540،541،543،554،565،568، 572

ص: 275

«ت» تابعين:273،507

ترمذى:20،132،136،434،512

تميم دارى:273

توماس رابينسن:196

«ث» ثقفى:141

«ج» جاحظ:546

جبائيان:546

جبرئيل عليه السّلام:66،69،140،143،144،263، 264،328،406،407

جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام:114،115،143، 296،297،329،404،413،418،419، 425،428،433،448،474،476،513، 514،515،529،531،563

جعفر سبحانى:549

جمال الدين اسدآبادى:551

جواد على.دكتر:264

جورج لاميتر:578

جوهرى:479

جوينى:544

«ح» حارث محاسبى:542

حافظ محمد سليم:577

حام:230

حجاج بن يوسف:265

حرّ عاملى:565

حسن بصرى:262،264،265،266،267، 272،273،274،275،277

حميرى:264

حواء:118،119،130،132،134،135،136، 143،144،145،197،198،199،208، 228،328،382

حواريون:194،195،235

«خ» خاتم الانبياء،خاتم پيامبران صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:73،92،94، 103،108،132،159،162،182،190، 216،227،232،242،247،255،280، 283،298،321،325،336،337،340، 351،352،355،356،369،371،372، 373،374،378،380،381،432،459

خازن:275،296

خديجه-ام المؤمنين عليه السّلام:278

خضر عليه السّلام:285،427،428،488

خنوخ:229،230

«د» دارمى:405

داوود عليه السّلام:113،116،154،168،195،233، 234،235،247،250،258،259،260، 261،262،263،264،267،268،269، 274،275،288،289،293،294،295، 296،297،298،371،512،515،525

دكارت:545

ص: 276

«ذ» ذو الكفل:235،250

ذو النون عليه السّلام:283،292

«ر» راغب اصفهانى:150،163،291،358،447، 451،479،579،580

ربيعة بن الحرث بن عبد المطلب:298

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:8،9،59،78،136،168، 185،190،216،218،225،227،273، 274،275،277،278،279،280،291، 292،294،295،297،319،327،351، 357،373،378،380،381،384،389، 402،412،413،416-418،420،421، 425،432،434،437،439،474،477، 506،508،509،512،535،540،552، 554،556،564،565،567

روح الامين:10،72،74،141

روح القدس:58،60،67،72،73،74،141، 200،342،343،348،355

ريچارد واتس:131،196،349،350

«ز» زعفرانى:542

زكريا عليه السّلام:56،163،235،250،495

زليخا:249،254

زهدى حسن جار اللّه:547

زهير بن ابى سلمى:274

زياد بن أبيه:535

زيد بن ثابت:264

زيد بن حارثه:218،247،258،275،276، 277،278،279،280،297،298

زيد بن محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:279

زين العابدين امام على بن الحسين عليه السّلام:275، 425

زينب دختر جحش:247،258،275،277، 278،279،280،297

«س» سام:230،231

سامرى:131،360،361،474

سامى البدرى:131

السبكى:549

سعد بن ابى وقاص:353

سفيان بن عيينه:275

سكاكى:312

سليمان عليه السّلام:102،103،113،114،115،117، 154،182،183،194،233،234،371، 474

سليمان دنيا(دكتر):550

سمعون:234

سموئيل:267

سميع عاطف الزين:550

سواع:231،328،329

سيوطى:10،11،112،263،264،273،297، 369،371،407،417،418،509،546

«ش» شافعى:274،542

شعبه:266

ص: 277

شعيب عليه السّلام:225،235،327،338،473

شفيق بن سلمه:507

شمعون:234

شوكانى:543،546

شهرستانى:519،520

شيخ صدوق:117،136،168،227،292، 295،296،393،402،405،416،418، 419،425،427،438،440،474،513، 515،527،530،562،563،565

شيخ مفيد:515،546،557،561،562،564، 565،567

«ص» صابونى:543

صالح عليه السّلام:43،225،235،240،327،504

صدوق شيخ صدوق

«ط» طبرى:228،229،230،260،262،263، 273،277،340،352،353،369،371، 374،384،434،507،509،510

طيالسى:328،512

«ع» عباس بن عبد المطلب:297

عباسعلى براتى:539

عبد الجبار بن احمد همدانى:546،547

عبد الحليم محمود:545،551

عبد الرزاق نوفل:551

عبد اللّه بن عباس:274

عبد اللّه بن عمرو عاص:273

عبد المطلب:278

عبد الملك مروان:452

عبد الوهاب بن احمد:550

عبيد اللّه بن حسن عنبرى:543

عثمان-خليفه-273

عزرائيل عليه السّلام:406

عزّى:50،51

عزير:52،58،60

على بن ابراهيم:218،514،515

على بن ابى طالب عليه السّلام:72،86،132،137، 139،140،141،142،256،374،418، 421

على بن الحسين عليه السّلام:275،425

على بن الحسين الموسوى:556

على بن جدعان:270

على بن جهم:292،293،294،295

على بن زيد:265

على بن طاووس:553

على حسين الجابرى:546

على سامى النشار:546

عمر بن خطاب-خليفه-:264،273،291، 507

عمر بن عبد العزيز:507

عمرو بن شعيب:540

عمرو بن عبيد:546

عيسى عليه السّلام:12،52،53،54،56،57،58،60، 67،71،72،83،112،114،141،143، 153،154،180،190،194،196،200، 201،206،234،235،238،239،240،

ص: 278

250،321،327،329،330،332،338، 342،343،355،369،370،371،374، 375،376،495

عيسى مسيح عليه السّلام:196

عيسى ناصرى:196

«غ» غزالى:544،545،549،550

«ف» فارابى:544

فخر رازى:296،543

فرعون:21،22،23،37،38،44،193،226، 245،285،286،301-309،314،337، 341،353،359،360،367،368،370، 376،422،458،460،505

فريد وجدى:551

فيروزآبادى:479

«ق» قابيل:229،230،231

قاسم رسّى:547

قاسمى:546

قرطبى:297،353،417،434،473،507، 508،509،510

قمى:296

قنيان:228،229،230

«ك» كسرى:264

كعب الاحبار:273

كلينى:553

كندى:544

«ل» لات:50،51

لقمان:25،88،252،301

لمك:229،231

لوط عليه السّلام:21،22،23،64،65،206،235، 250،338،453،523،525

«م» مك ميلان:577

مالك:20

مأمون خليفه عباسى:144،292،546،547

متوشلخ:229،230،231

متوكل خليفه عباسى:547

مجلسى:96،97،98،329،515

محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:7،112،190،235،240،277، 280،293،321،327،330،351،356، 370،375،426،437،439،459،493، 566،571،572

محمد ابو زهره:548

محمد بن على الباقر عليه السّلام:113،142،143،419، 425،513،514،515

محمد بن بابويه:562

محمد حميد حمد اللّه:541

محمد سليم حافظ:577

محمود شلتوت:551

مخنف بن سليم:256

ص: 279

مرتضى(الشريف):556

مريم عليه السّلام:12،21-23،46،52،58،60،64، 67،71،72،83،141،163،196،200، 201،369،370،371،374،375،399، 408،431،463،478،493،495،496

مزّى:266

مستر هاكس آمريكايى:232

مسعودى:229،231،232،570

مسلم:20،169،217،218،327،405،420، 439،508،552

مسيح عليه السّلام:52،53،54،56،57،58،60،196، 200،201،545

معتصم خليفه عباسى:547

معروف بن خربوذ:419

مفيد شيخ مفيد

مقاتل بن سليمان:274

ملك الموت:68،74،114،401،402،403، 406،407

منات:50،51

منصور حلاج:549

منصور دوانقى:546

موريس بوكيل:580،584

موسى عليه السّلام:24،27،37،153،154،155، 162،163،167،180،182،190،193، 196،213،216،217،218،227،232- 235،239،240،245،250،285،286، 287،292،301،310،314،321،325، 327،329،330،332،337،338،340، 342،344،350،352،355،356،358، 366،368،370،372،374،378،380، 381،384،427،428،458،460،474، 478،488،495،497،504،511

مهاجرين:340،383

مهلائيل:228،229،230

مير جلال الدين حسينى:141

مير داماد:97

ميكائيل:69،406،407

«ن» ناتان:270،271

نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:223

النديم:310

نسائى:509

نسر:231،329

نسناس:139

نصر بن مزاحم:256

نظام:546

نمرود:337

نوح عليه السّلام:21،23،41،82،83،89،94،131، 132،153،168،180،190،192،195، 224،229-231،235،250،293،321، 325،328،329-331،336-338،374، 457،461،463

«و» واصل بن عطاء:265،266،546

واقدى:256،291

ودّ:231،328،329

وهب بن منبه:260،264،267،272،274، 277

ص: 280

«ه» هابل:578،582

هارون عليه السّلام:154،167،232،239،245،250، 286،302،303،306،308،309،310، 360،361،370،376

هاشم:278

هبة اللّه:228

هود عليه السّلام:23،43،47،64،65،75،184،225، 226،327،391،442،443،449،457، 484،505

«ى» اليافعى:549

يافث:230

ياقوت حموى:131

يتشبع دختر اليعام:267،268

يحيى عليه السّلام:56،235،250،495

يرد:228،230

يزيد بن معاويه:298

يزيد رقاشى:263،266،267،273،274،297

يسع:227،235

يعقوب عليه السّلام:11،154،193،206،235،332، 338،349،350،355،359،366،369، 375

يعقوبى:230

يعوق:231،328،329

يغوث:231،328،329

يوآب:268،269

يوسف عليه السّلام:9،150،189،235،249،250، 253،254،282،283،290،293،294

يوشع بن نون:231،233

يونس عليه السّلام:25،83،89،154،158،165، 192،193،194،226،250،283،292، 293،294،379،449،450،464،492، 494،510،511،523،559،580

يهودا:195،371

ص: 281

فهرست آيات كريمه بتوالى بر حسب صفحات كتاب

رديف\آيۀ كريمه\سوره\صفحه

1\ إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا... \يوسف\9

2\ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ... \شعراء\9،72

3\ كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَنِي إِسْرائِيلَ... \آل عمران\11

4\ وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ... \صف\12

5\ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ... \اعراف\17

6\ إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ... \اعراف\20

7\ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ... \تحريم\21،22

8\ وَ هِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبالِ... \هود\23

9\ وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ... \انبياء\24

10\ وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ إِذْ قالَ لِأَبِيهِ... \شعراء\24

11\ قالَ مُوسى أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمّا جاءَكُمْ أَ سِحْرٌ... \يونس\24

12\ وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللّهُ... \مائده\25

13\ وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ... \لقمان\25

14\ وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ... \زخرف\25،50،63

15\ وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ... \زخرف\26

16\ فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ... \غايشه\28

17\ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ... \نحل\29

ص: 282

18\ وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ... \حجر\34،88،104

19\ وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا... \حجر\35

20\ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ... \بقره\35

21\ أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ... \فرقان\37

22\ أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللّهُ... \جاثيه\37

23\ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللّهِ... \قصص\37

24\ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي... \اعراف\37

25\ وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ... \شعراء\37

26\ اَلَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ \حجر\38

27\ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ \مؤمنون\39،119

28\ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ \مؤمنون\41

29\ مَا اتَّخَذَ اللّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ... \مؤمنون\41

30\ أَمْ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ... \رعد\42

31\ أَ فَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لا يَخْلُقُ... \نحل\42

32\ ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ... \انعام\43

33\ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ \هود\43

34\ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللّهِ يَرْزُقُكُمْ... \فاطر\43

35\ وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ... \فرقان\43

36\ يا أَيُّهَا النّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ... \حج\43

37\ قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ... \انعام\45

38\ اَلَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ \اعراف\45

39\ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِياءٍ... \قصص\45

40\ ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ... \زمر\45

41\ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ رَبُّكُمْ وَ... \دخان\45

42\ إِنَّما إِلهُكُمُ اللّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ... \طه\46،474

43\ قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ... \اسراء\46

ص: 283

44\ وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا... \مريم\46

45\ أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ... \يس\46

46\ أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا. \انبياء\46

47\ وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ... \يس\46

48\ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي... \هود\46

49\ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ... \نساء\47

50\ لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ... \مائده\47

51\ وَ قالَ اللّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ... \نحل\47

52\ إِنَّنِي أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعْبُدْنِي... \طه\47

53\ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ... \انبياء\48

54\ أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ... \نحل\48

55\ فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّكَ الْبَناتُ وَ... \صافات\49

56\ أَمِ اتَّخَذَ مِمّا يَخْلُقُ بَناتٍ وَ... \زخرف\50

57\ وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ... \زخرف\50

58\ أَ فَرَأَيْتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّى... \نجم\50

59\ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ... \نجم\51

60\ وَ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ \انعام\51

61\ وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ يَقُولُ... \سبا\52

62\ وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ... \توبه\52

63\ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ... \نساء\52،200

64\ لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ... وَ ما \مائده\53،54،200

65\ إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ... \آل عمران\54

66\ وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً... \مريم\55

67\ قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ، اَللّهُ الصَّمَدُ... \اخلاص\55،59

68\ أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى... \آل عمران\56

69\ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ... \آل عمران\56

ص: 284

70\ اَلْحَمْدُ لِلّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ... \فاطر\63

71\ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ... \شورى\64

72\ يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ... \نحل\64

73\ فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها... \مريم\64،141

74\ وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى... \هود\64

75\ إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ... \انفال\65

76\ إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ... \انفال\65

77\ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ... \آل عمران\66

78\ اَللّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً \حج\66

79\ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ... \تكوير\66

80\ قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ... \بقره\66

81\ وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ نَزَلَ بِهِ... \شعراء\66

82\ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ... \نحل\67،73

83\ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ... \بقره\67،72

84\ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ... \قدر\67،72

85\ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ... \ق\67

86\ قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ... \سجده\68

87\ حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ... \انعام\68

88\ اَلَّذِينَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ... \نحل\68

89\ تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي... \معارج\69،72

90\ يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا... \نباء\69،140

91\ لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ... \بقره\69

92\ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ... \بقره\69

93\ فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ... \حجر\71

94\ وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي... \تحريم\71

95\ يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى... \نحل\71،140

ص: 285

96\ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ... \حج\71

97\ ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ \فصلت\75

98\ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ \هود\75

99\ أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ فِي... \نحل\75،98

100\ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ... \بقره\76

101\ ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ... \بقره\76

102\ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ... \نحل\76

103\ يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ... \انبياء\76

104\ هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً... \بقره\76،77،79

105\ اَللّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ... \طلاق\77،80

106\ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ... \نحل\77

107\ وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّامٍ... \هود\78،184،449

108\ إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي... \يونس\78،158، 164،337، 338،449

109\ اَلَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي... \فرقان\78،449

110\ أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا... \انبياء\79

111\ قُلْ أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ... \فصلت\79،158

112\ أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها... \نازعات\80

113\ وَ السَّماءِ وَ ما بَناها، وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها... \شمس\80

114\ وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها... \حجر\80

115\ اَلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ... \طه\81،304

116\ اَلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ... \بقره\81

117\ أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللّهُ سَبْعَ سَماواتٍ... \نوح\81

118\ أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ... \غاشيه\82،236

119\ أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ... \نمل\82

120\ وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ... \انبياء\82

ص: 286

121\ أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً... \مرسلات\83

122\ هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ \يونس\83،89

123\ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِيمَ... \حديد\83

124\ اُذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ... \مائده\84

125\ أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي... \لقمان\88

126\ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ... \حجر\88،118

127\ إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ... \صافات\89،91،92، 102

128\ وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ... \نوح\89

129\ إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ... \توبه\89

130\ وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ... \نحل\90

131\ وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها... \انعام\90

132\ قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً... \اعراف\92

133\ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ... \انعام\92

134\ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ... \قمر\94

135\ كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ... \ذاريات\94

136\ وَ اللّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي... \نور\100،177

137\ وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ... \انعام\100،177

138\ وَ لِلّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ... \نحل\100

139\ فَلَمّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ... \انعام\101

140\ وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ \الرحمن\101

141\ وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ \حجر\101

142\ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ \فصلت\102

143\ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ \سبا\102

144\ قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ... \نمل\102

145\ فَلَمّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ... \سبا\102

146\ وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللّهِ \جن\103

ص: 287

147\ وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ... \جن\103

148\ وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ... \جن\103

149\ وَ أَنّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها... \جن\103

150\ وَ أَنّا كُنّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ... \جن\103

151\ وَ أَنّا مِنَّا الصّالِحُونَ وَ مِنّا... \جن\104

152\ وَ أَنّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ... \جن\104

153\ وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ جَعَلْناها... \ملك\105

154\ وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ... \انعام\105

155\ إِنّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ... \اعراف\105

156\ إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ... \اسراء\105

157\ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ... \بقره\106

158\ اَلشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ... \بقره\106

159\ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ... \نساء\106

160\ إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ... \مائده\106

161\ يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ... \اعراف\107

162\ وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ \روم\107

163\ وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ... \كهف\107،180

164\ وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ... \سبا\108

165\ فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ... \اعراف\108

166\ أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ... \يس\108

167\ إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا... \فاطر\108

168\ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ \بقره\112

169\ إِنَّ الْمُنافِقِينَ هُمُ الْفاسِقُونَ \توبه\112

170\ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ \حديد\112

171\ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ \آل عمران\112

172\ فَلَمّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا... \سبا\114

ص: 288

173\ إِنّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِينٍ لازِبٍ \صافات\118

174\ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخّارِ \الرحمن\118

175\ اَلَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ... \سجده\118

176\ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ... \حج\119

177\ هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ... \مؤمنون\120

178\ فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ \طارق\120

179\ خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها... \زمر\120

180\ وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ... \انعام\120

181\ وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ \طه\120

182\ وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا... \اعراف\121،122، 181

183\ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً... \اسراء\124

184\ قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ... \حجر\124،211، 249

185\ وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ \اسراء\125،506

186\ لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ... \سبا\126

187\ قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي... \فرقان\126

188\ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ... \بقره\127

189\ اِذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ... \اسراء\134

190\ إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ... \احزاب\135

191\ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ... \اسراء\141

192\ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْواحِدُ... \يوسف\150

193\ وَ قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا... \يوسف\150

194\ اِتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ... \توبه\151

195\ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى... \اعلى\153،337، 338

ص: 289

196\ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ... \طه\153،303، 314،337، 470

197\ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً \فرقان\153،163

198\ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ... \بقره\153

199\ شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصّى بِهِ نُوحاً \شورى\153،178

200\ إِنّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ... \نساء\154،178

201\ نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً... \آل عمران\154

202\ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ \ذاريات\154

203\ يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ... \انعام\154

204\ وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ... \احقاف\155

205\ قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ... \جن\155،156، 213

206\ وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي... \نحل\156،163، 176

207\ خَلَقَ الْإِنْسانَ، عَلَّمَهُ الْبَيانَ \الرحمن\160،177

208\ اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ... \علق\160،177

209\ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى... \فاطر\161

210\ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ \اعراف\161

211\ لا يَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما... \تحريم\161

212\ فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ... \مريم\163

213\ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ... \انعام\163

214\ وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى... \قصص\163

215\ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ... \فصلت\164

216\ وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي... \بقره\166،251

217\ وَ قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي... \اعراف\167

218\ وَ لِلّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ... \رعد\168

ص: 290

219\ سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ \فتح\168

220\ أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ... \بقره\170

221\ وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ... \جاثيه\171،175

222\ اَللّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَراراً... \مؤمن\172

223\ اَلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً... \زخرف\172

224\ وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ... \الرحمن\172

225\ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا... \ملك\172

226\ أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ \حج\172

227\ وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ... \اسراء\172

228\ اَللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ... \ابراهيم\173،395

229\ وَ عَلَى اللّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ... \نحل\173

230\ وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ \نحل\174

231\ وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَكُمْ فِيها دِفْءٌ وَ... \نحل\176

232\ وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ... \نحل\176

233\ يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ \سبا\182

234\ وَ مِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ \انبياء\183

235\ إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ \آل عمران\180،189

236\ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ \يوسف\189

237\ قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا \حجرات\191

238\ إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ... \منافقون\191

239\ إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ... \نساء\192

240\ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ... \يونس\192

241\ ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا... \آل عمران\192،333

242\ وَ وَصّى بِها إِبْراهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ... \بقره\193

243\ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ... \حج\193

244\ فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ... \ذاريات\193

ص: 291

245\ يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ فَعَلَيْهِ... \يونس\193

246\ رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ \اعراف\193

247\ حَتّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ... \يونس\194

248\ إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ \نمل\194

249\ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها... \نمل\194

250\ وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ... \مائده\194

251\ فَلَمّا أَحَسَّ عِيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِي... \آل عمران\194

252\ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ... \روم\202

253\ يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ... \مائده\203

254\ اَلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ... \اعراف\203

255\ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً... \رعد\204

256\ وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ... \حج\204

257\ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَضُرُّهُ وَ ما لا... \حج\204

258\ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما... \بقره\204

259\ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ... \حجرات\205

260\ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ... \انبياء\206،491

261\ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ... \مريم\206

262\ وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ \مريم\206

263\ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما... \بقره\207،382

264\ وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ \نساء\207

265\ إِنّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً... \مائده\207

266\ وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ... \بقره\208،382

267\ وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها... \شمس\209

268\ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها \شمس\210

269\ وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ... \نازعات\210

270\ فَأَمّا مَنْ طَغى وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا... \نازعات\210

ص: 292

271\ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا... \مريم\210

272\ وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللّهَ... \ابراهيم\211

273\ فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ... \غاشيه\211

274\ إِنّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمّا شاكِراً وَ... \بلد\212

275\ لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ... \بقره\212

276\ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ... \زلزال\212

277\ وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ... \احقاف\213

278\ وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ... \انعام\215

279\ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتابَ وَ... \آل عمران\223

280\ يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ... \احزاب\223

281\ اَلنَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ \احزاب\224

282\ إِنّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا... \نساء\224

283\ كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ... \بقره\224

284\ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى... \اسراء\224

285\ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ... \ابراهيم\225

286\ وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً \اعراف\225

287\ وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً \اعراف\225

288\ وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً \اعراف\225

289\ رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاّ... \نساء\226

290\ وَ ما كُنّا مُعَذِّبِينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً \اسراء\226

291\ وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ... \يونس\226

292\ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ... \حاقه\226

293\ وَ مَنْ يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ... \جن\227

294\ ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ... \نحل\227،333

295\ اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ... \مائده\227

296\ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ... \عنكبوت\236

ص: 293

297\ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ... \نحل\236

298\ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ... \بقره\237

299\ وَ رَسُولاً إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ... \آل عمران\238

300\ ما أَنْتَ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ... \شعراء\241

301\ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ \شعراء\242

302\ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ... \شعراء\242

303\ وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلى... \بقره\242

304\ قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ... \اسراء\243

305\ وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ \يوسف\249

306\ وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ \بقره\250،560

307\ يا داوُدُ إِنّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي... \ص\250،289، 295

308\ يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ... \بقره\251

309\ تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ... \نحل\253

310\ وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ... \انفال\253

311\ يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللّهِ وَ زَيَّنَ... \نمل\253

312\ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ... \بقره\254،491

313\ إِنّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ \قدر\255

314\ اِصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ... \ص\258

315\ وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ \احزاب\276،279

316\ فَلَمّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها... \احزاب\280

317\ وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ... \احزاب\280

318\ فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ... \انبياء\281

319\ فَلَمّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي... \يوسف\282،290

320\ وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ... \انبياء\283،292، 293

321\ إِنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً لِيَغْفِرَ لَكَ... \فتح\283،290

ص: 294

322\ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي... \كهف\285

323\ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ... \تحريم\285،560

324\ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى \طه\281،285، 460

325\ وَ إِذْ نادى رَبُّكَ مُوسى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ... \شعراء\286

326\ وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها \قصص\286

327\ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ... \انبياء\290

328\ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ \ص\294

329\ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى... \ص\295

330\ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ \لقمان\301

331\ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ... \زخرف\301

332\ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ... \زخرف\301

333\ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي... \زخرف\302

334\ اِذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى \طه\302

335\ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى. \النازعات\302

336\ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ \طه\305

337\ فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنّا رَسُولُ... \طه\306

338\ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ يُرِيدُ أَنْ... \شعراء\307

339\ فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ \اعراف\307

340\ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ \شعراء\308

341\ لا ضَيْرَ إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ \شعراء\309

342\ أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ \انبياء\310

343\ وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ... \انعام\311

344\ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ... \بقره\313

345\ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلاّ رَبَّ الْعالَمِينَ \شعراء\314

346\ وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ وَ إِذا مَرِضْتُ... \طه\314

347\ إِنّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ... \نوح\328

ص: 295

348\ شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصّى... \نوح\329

349\ سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ... \صافات\330

350\ وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ... \حج\331

351\ وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً... \بقره\331،346

352\ وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى... \انعام\332

353\ قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ... \آل عمران\333

354\ قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ... \انعام\333

355\ آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما... \بقره\338

356\ ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها... \بقره\338،380

357\ وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ... \نمل\339،347، 355،378

358\ وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ... \نمل\340

359\ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ... \بقره\341،345، 359

360\ وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا... \بقره\342

361\ وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ... \بقره\344

362\ وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ... \بقره\344

363\ وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ... \بقره\345

364\ قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ... \بقره\346

365\ وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ... \بقره\346

366\ سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما... \بقره\347

367\ وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ... \انعام\349،362

368\ اَلَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ... \بقره\352

369\ وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ... \اعراف\360

370\ وَ أَضَلَّهُمُ السّامِرِيُّ... \بقره\361

371\ وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا... \بقره\361

372\ وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا \نحل\362،375

ص: 296

373\ وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً... \اسرا\362،384

374\ وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ... \اعراف\363

375\ يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ... \نساء\363

376\ إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ... \نحل\364

377\ وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً... \اعراف\364

378\ وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا... \مائدة\365

379\ إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ... \البروج\366

380\ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ... \آل عمران\371

381\ اَلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ... \اعراف\372،377

382\ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ... \مجادله\373

383\ إِنّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ... \مائده\377

384\ وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ... \انعام\379

385\ قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما أَنْزَلَ اللّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ... \يونس\379

386\ أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا... \بقره\380

387\ وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ... \بقره\380

388\ وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ... \بقره\380

389\ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً... \روم\382

390\ وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ... \بقره\382

391\ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ... \بقره\382

392\ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ... \بقره\382

393\ أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا \بقره\383

394\ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا... \انفال\383

395\ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ... \انفال\383

396\ وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ... \اسراء\384

397\ إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ... \اسراء\384

398\ وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى \نجم\391،399، 444

ص: 297

399\ وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها... \آل عمران\391

400\ مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ... \هود\391

401\ مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا... \اسراء\391،499

402\ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ... \آل عمران\392

403\ وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ... \نساء\393

404\ إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ \ذاريات\394

405\ اَللّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ... \روم\394

406\ وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ... \انعام\394

407\ وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا... \عنكبوت\395،486

408\ وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي... \نحل\395

409\ وَ اللّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ... \نحل\396

410\ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ... \بقره\397

411\ يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ... \مائده\397

412\ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ... \اعراف\398

413\ وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ... \حج\398

414\ إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً... \مريم\398

415\ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً... \زلزال\399

416\ فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ... \يس\399

417\ وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ... \ق\401

418\ قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ... \سجده\401

419\ فَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ... \واقعه\402

420\ يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعِي... \فجر\402

421\ حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ... \مؤمنون\403

422\ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي... \زمر\406

423\ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً \كهف\407

424\ وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي... \نمل\407

ص: 298

425\ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ... \يس\407

426\ وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً \كهف\408

427\ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ... \طه\408،430

428\ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ... \مريم\408

429\ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ... \مطففين\409

430\ يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا... \نباء\409

431\ وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي... \اسراء\409

432\ وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ... \جاثيه\409

433\ كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ... \جاثيه\410

434\ فَأَمّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ... \حاقه\410

435\ فَأَمّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ... \انشقاق\411

436\ وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما... \آل عمران\411

437\ وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ... \نحل\411

438\ وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ... \غافر\411

439\ حَتّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيْهِمْ... \فصلت\411

440\ إِنَّ اللّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ... \حج\414

441\ وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى... \مؤمن\414

442\ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ وَ لا يَجِدْ... \نساء\414

443\ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى... \زمر\415

444\ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِآياتِنا وَ كانُوا مُسْلِمِينَ \زخرف\415

445\ وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوها بِما... \زخرف\415

446\ وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ... \توبه\415

447\ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ... \ص\418

448\ إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ... \حجر\418

449\ وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ... \اعراف\420

450\ وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ... \بقره\422

ص: 299

451\ لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ... \بقره\422

452\ إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبادِي يَقُولُونَ... \مؤمنون\423

453\ اَلَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ... \قصص\423

454\ وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ... \رعد\424

455\ وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ... \نساء\427

456\ فَانْطَلَقا حَتّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ... \كهف\427

457\ لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ... \مريم\430

458\ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً... \اسراء\431

459\ لا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى... \انبياء\431

460\ اَلَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ... \اعراف\431

461\ وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ... \اعراف\436

462\ ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ... \توبه\437

463\ وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ... \بقره\437

464\ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللّهِ... \محمد\437

465\ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ... \حجرات\438

466\ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ... \بقره\438

467\ وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ... \انعام\441

468\ وَ أَنّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ... \جن\442

469\ قالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ \اعراف\442

470\ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ \هود\442

471\ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ... \اسراء\443

472\ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ... \بقره\443

473\ لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ... \توبه\448

474\ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها... \اعراف\448

475\ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ \الرحمن\449،456

476\ وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ \الرحمن\449

ص: 300

477\ تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ... \الرحمن\449،457

478\ وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ... \هود\449

479\ إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ... \يونس\449

480\ اَلَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ... \غافر\450

481\ وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ... \زمر\450

482\ وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ \حاقه\451،453

483\ اِسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ \حديد\453

484\ اِسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ... \فرقان\453

485\ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ... \هود\453

486\ وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ... \نحل\454

487\ وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَكُمْ فِيها دِفْءٌ وَ... \نحل\454

488\ وَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها وَ جَعَلَ... \زخرف\454

489\ وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ... \جاثيه\455

490\ أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما... \لقمان\455

491\ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ... \اعراف\457،458

492\ قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ... \اعراف\458

493\ آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ \بقره\459

494\ أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا... \محمد\459

495\ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ كانَ مِنَ... \كهف\459

496\ فَعَقَرُوا النّاقَةَ وَ عَتَوْا \اعراف\459

497\ وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ... \حاقه\460

498\ اَلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا... \آل عمران\460

499\ وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا... \آل عمران\460

500\ رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا... \آل عمران\460

501\ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي... \قصص\460

502\ وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا... \اعراف\461

ص: 301

503\ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً \نوح\461

504\ فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ... \بقره\461

505\ قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ... \زمر\461

506\ لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ... \سباء\462

507\ وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ \حجر\462

508\ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ... \انعام\462

509\ إِنْ حِسابُهُمْ إِلاّ عَلى رَبِّي... \شعراء\463

510\ اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ \فاتحه\463،495

511\ إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً... \نباء\463

512\ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ... \الرحمن\464

513\ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ... \علق\464

514\ ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ... \انعام\465

515\ اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى \طه\470

516\ اَللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ \رعد\470

517\ أَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ \توبه\470

518\ لِيَجْزِيَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ \بقره\471

519\ اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ \بقره\471،474

520\ وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا... \انعام\473

521\ وَ لَقَدْ فَتَنّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى... \ص\474

522\ يا أَيُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي... \بقره\477

523\ وَ لِلّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ... \نحل\477

524\ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ... \نحل\477

525\ إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ... \مريم\478

526\ فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ... \كهف\478

527\ إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ... \مزّمل\483

528\ أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ... \فرقان\483،484

ص: 302

529\ فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النّارِ لَهُمْ... \هود\483

530\ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ... \احزاب\485

531\ لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ... \شورى\486

532\ وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ... \عنكبوت\486

533\ قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ... \سباء\487،524

534\ وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ... \اسراء\487

535\ قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ... \آل عمران\488

536\ وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ... \شورى\490

537\ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا... \انبياء\491

538\ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ... \توبه\491

539\ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ... \بقره\491

540\ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ مِنْ قَبْلُ... \آل عمران\491

541\ أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ... \بلد\491

542\ وَ أَمّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى... \فصلت\492

543\ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ... \نمل\492

544\ قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ... \يونس\492

545\ مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ... \اسراء\493

546\ وَ يَزِيدُ اللّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا... \مريم\493

547\ وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً... \محمد\493

548\ وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ... \عنكبوت\493

549\ وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً... \نحل\494

550\ فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ... \اعراف\494

551\ وَ اللّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ \بقره\494

552\ مَنْ يَشَأِ اللّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ... \انعام\495

553\ إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللّهَ... \قصص\495

554\ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ \فاتحه\495

ص: 303

555\ أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ... \مريم\495

556\ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ... \بقره\496

557\ وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ... \آل عمران\496

558\ وَ اكْتُبْ لَنا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ... \اعراف\497

559\ اِقْتَرَبَ لِلنّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ... \انبياء\498

560\ إِنَّ هؤُلاءِ يُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ... \انسان\499

561\ وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ... \رعد\503

562\ وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ... \رعد\504،506

563\ ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِينَ... \شعراء\504

564\ فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي... \شعراء\505

565\ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ... \اعراف\505

566\ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ... \اسراء\505

567\ وَ يَمْحُ اللّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ... \شورى\506

568\ وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى تَفْجُرَ لَنا... \اسراء\506

569\ يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ... \رعد\506-509، 513-515

570\ وَ إِمّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ... \رعد\507

571\ هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ... \انعام\508،524

572\ فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها... \يونس\510

573\ وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ... \اعراف\511

574\ وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ... \بقره\511

575\ وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها... \منافقون\515

576\ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ... \يونس\523

577\ وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ... \حجر\523

578\ وَ قَضى رَبُّكَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِيّاهُ... \اسراء\523

579\ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ... \بقره\524

580\ أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ... \يس\524

ص: 304

581\ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ... \بقره\524

582\ وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى... \قمر\525

583\ فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها... \نمل\525

584\ أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ... \سباء\525

585\ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ... \حجر\525

586\ أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ... \مرسلات\526

587\ سُنَّةَ اللّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ... \احزاب\526

588\ كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ... \اسراء\533

589\ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنّا... \اعراف\534

590\ لا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها \بقره\535

591\ فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها... \روم\552

592\ يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ... \حجرات\553

593\ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ... \نور\553

594\ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ... \نساء\556

595\ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ \شورى\558

596\ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ... \انعام\558

597\ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يَصِفُونَ \انعام\559

598\ سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ \صافات\559

599\ إِنَّ اللّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ \نساء\559

600\ إِنَّ اللّهَ لا يَظْلِمُ النّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ... \يونس\559

601\ وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ... \آل عمران\559

602\ قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي \انعام\559

603\ وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ... \حاقه\560

604\ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ... \تحريم\560

605\ وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ... \بقره\560

606\ اُدْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ... \نحل\564

ص: 305

607\ إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ... \احزاب\564

608\ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا... \توبه\565

609\ وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى قَوْمِهِ... \انعام\565

610\ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لا... \اعراف\568

611\ بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى... \بقره\579

612\ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ \انعام\579

613\ هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ... \يونس\580

614\ أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ... \احقاف\580

615\ أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ... \انبياء\581

616\ ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ \فصلت\581،584

617\ وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنّا لَمُوسِعُونَ \ذاريات\582،584

618\ وَ لكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ \بقره\583

619\ قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ... \انعام\583

620\ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ \اعراف\583

621\ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ \انبياء\583

622\ قُلْ أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ... \فصلت\584

ص: 306

ملل و نحل و شعوب و قبايل و موضوعات پراكنده

«الف» آئين حنيف ابراهيم:227

آرامى:131

اباضيه:546

اسرائيليات:98،99،272،273،274،298، 539

اسلام:8،9،13،44،90،99،157،180، 187،189،190،191-193،195،201، 203،213،215،218،219،227،228، 273،280،295،297،315،317،320، 336،338،345،356،442،464،490، 492،496،507،510،535،539،544، 546،547،551،552

اسماعيليه:546

اشاعره:319،519،541

«ب» بنى اسرائيل:11،12،53،194،195،200، 230،233،238،260،262،263،302، 303،305،321،325،341،342،345، 349،352،354،356،359،360،362، 364،367-371،374-377،383،384، 421،422

بنى ليث:298

«ت» تابوت الواح:195،263،268،294،296،376

تعليميّه:543

«ث» ثمود:225،241،242،256،459،492

«ج» جاهليت:347،357

«ح» حجة الوداع:298

حشويه:543

حنبلى:542،543

«ز» زندقه،زنديق،زنادقه:115،116،266،542،

ص: 307

544

زيديّه:546،557

«س» سباء(قوم):102،103،108،126،183،194، 462،525

سريانى:264

«ش» شيعه:546،562

«ص» صابئين:292،312

صلح حديبيّه:296

صوفى:549،550

«ع» عاد:225،256

عباسى:547

عبرى و عبرانى:56،131،196،198،233، 472

عرب:9،10،36،38،40،75،149،150، 209،290،337،406،430،452،473، 535

عمالقه:353،368،370،371،376

«غ» غزوه بدر:65،292

غزوه تبوك:256

غزوه خندق:83

«ف» فتح مكه:340،351،383

فرانسوى:545

«ق» قدريّه:546

قريش:27،60،111،242،243،244،291، 357،379،380،381،506

«ك» كلدانى:198،233

«ل» لوح محفوظ:504

«م» مجوس:20،292،552

مرجئه:557،567

مسلمانان،مسلمين:7،10،67،73،189،190، 192،194،219،275،279،292،347، 348،354،356،357،424،438،442، 516،526،539،540،545،551،555، 582

مسيحيت:196

مشبهه:557

مشركين،مشركان:39،42،43،51،52،58، 60،90،135،219،292،294،310، 311،314

معتزله،اعتزال:265،520،546،547،548، 562،567

ص: 308

مكتب اشعرى:541،548،549

مكتب اهل البيت عليه السّلام:132،297،321،515، 545،552،554،555،558،559،560، 562،566،567،568

مكتب جبر:266

مكتب حسى و تجربى:541،551

مكتب خلفا:132،264،272،274،296، 297،321،501،515،545

مكتب ذوقى و اشراقى:541،549

مكتب سلفى:542،543،546،555

مكتب عقلى محض:541،546

مكتب فطرى:541

مكتب قدريه:265،266

مكتب نقلى محض:541،542

«ن» نصرانى:نصارى:20،52،58،60،151،187، 192،195،200،201،273،292،315، 332،333،335،344،345،356،357، 380،381،384،404،539،552

«و» وقعۀ صفين:83

«ه» هذيل:298

«ى» يونانى:198،233،264

يهود،يهودى:20،52،58،60،151،187، 192،195،200،201،207،264،292، 301،315،333،335،344،345،348، 349،353،354،355،356،357،362، 363،369،370،375،378،380،381، 384،404،539،552

ص: 309

فهرست احاديث و رواياتى كه در اين كتاب آمده است.

رديف\متن حديث و روايت\معصوم\صفحه

1\سليمان بن داود به ياران خود فرمود:خداى تبارك و تعالى مرا...\امام باقر عليه السّلام\113

2\براى اينكه مردم تماميّت و كمال قدرت خدا را بدانند و...\امام صادق عليه السّلام\114

3\(بهشت آدم)باغى از باغهاى دنيا بود كه ماه و خورشيد بر آن...\امام صادق عليه السّلام\115

4\خداوند تعالى آدم عليه السّلام را از مشتى خاك كه از همه اطراف...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\136

5\درنگ آدم و حوا در بهشت تا هنگام خروج هفت ساعت...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\136

6\اين روح،روحى است كه خدا خود آن را انتخاب...\امام باقر عليه السّلام\142

7\خداى متعال چون خواست از آدم درگذرد،جبرئيل را...\امام صادق عليه السّلام\143

8\خداى تبارك و تعالى به آدم فرمود:تو و همسرت در بهشت ساكن...\امام رضا عليه السّلام\144

9\دو حديثى كه با هم تعارض دارند،آن را كه با اخبار عامه...\امام صادق عليه السّلام\297

10\(و دربارۀ داستان اوريا و داود)فرمود:اين چيزى است كه عامه مى گويند\امام صادق عليه السّلام\297

11\صلة الرحم تزيد فى العمر و تنفى الفقر...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\389

ص: 310

12\صلة الرحم تزيد فى العمر،و صدقه السّر...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\389

13\صلة الرحم فانها مثراة فى المال و منسأة فى الاجل و...\امير مؤمنان عليه السّلام\390

14\...و صلة الرحم منماة للعدد\امير مؤمنان عليه السّلام\390

15\صوم رجب يهوّن سكرات الموت\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\402

16\من مات و لم يحج حجة الاسلام دونما...\امام صادق عليه السّلام\404

17\أطولكم قنوتا فى دار الدنيا...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\412

18\اذا سجد احدكم فليباشر بكفّيه الارض...\امير مؤمنان عليه السّلام\412

19\من بغى على فقيرا و تطاول عليه و استحقره...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\413

20\انّ المتكبرين يجعلون فى صورة الذر...\امام صادق عليه السّلام\413

21\اربعة يؤذون اهل النار على ما بهم من الاذى...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\416

22\بهشت هشت در دارد،و جهنم هفت در...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\417

23\آيا مى دانيد درهاى جهنم چگونه اند؟...\امير مؤمنان عليه السّلام\418

24\براى هر درى از درهاى جهنم گروه معينى از اهل...\امير مؤمنان عليه السّلام\418

25\هر كس مؤمنى را خشنود كند،خداى عز و جل از دين...\امام صادق عليه السّلام\418

26\هر كس اندوهى را از مؤمن بزدايد،خداوند غمهاى...\امام صادق عليه السّلام\419

27\خدا را در زمين بندگانى است كه هميشه در پى...\امام ابو الحسن عليه السّلام\419

28\هيچ مسلمانى نياز مسلمان ديگرى را برآورده نمى كند مگر...\امام صادق عليه السّلام\419

29\هر مؤمنى كه در دنيا به مصيبتى دچار شود در حال مصيبت...\امام باقر عليه السّلام\419

30\خداوند فرمود:هيچ بنده اى را وارد بهشت نمى كنم مگر آنكه...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\419

31\هيچ مسلمانى نيست كه دچار مصيبت گردد،مگر آنكه...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\420

32\هيچ مصيبتى به شخص مسلمان نمى رسد مگر آنكه...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\420

33\هيچ مسلمانى نيست كه خراش خارى يا سخت تر از آن...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\420

34\هيچ گونه رنج و سختى،درد و مرض،مصيبت و اندوه...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\420

ص: 311

35\الصبر ثلاثه،صبر عند المصيبة،و صبر على الطاعه...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\421

36\هنگامى كه پرونده هاى اعمال گشوده و ترازوها...\امام صادق عليه السّلام\425

37\هنگامى كه خداوند همۀ اولين و آخرين را گرد آورد...\امام زين العابدين عليه السّلام\425

38\هر كس نابينا از دينا رود در حالى كه براى خدا...\امام باقر عليه السّلام\425

39\من لم يؤمن بحوضى-الحوض الكوثر-فلا اوردوه...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\432

40\الصيام و القرآن يشفعان للعبد يوم القيامة...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\433

41\ثلاثة يشفعون الى اللّه عز و جل فيشفعون...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\433

42\يشفع يوم القيامة ثلاثه.الانبياء،ثم العلماء،ثم...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\433

43\ان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يومئذ يخرّ ساجدا فيمكث ما شاء اللّه...\امام صادق عليه السّلام\433

44\شفاعتى لا هل الكبائر من امتى...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\434

45\هر كس بگويد سبحان اللّه،خداى عز و جل،\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\438

46\ان فرطكم على الحوض من ورد شرب و من...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\439

47\ليردنّ علىّ الحوض رجال ممن صحبنى...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\439

48\ان المرائى يدعى به يوم القيامة باربعة اسماء...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\440

49\من اطاع رجلا فى معصية فقد عبده\امام صادق عليه السّلام\476

50\من اصغى الى ناطق فقد عبده...\امام رضا عليه السّلام\476

51\من خرج الينا من العبيد فهو حرّ...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\477

52\تعس عبد الدرهم و عبد الدينار\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\478

53\من سرّه،ان يبسط له فى رزقه و ينسأ له فى...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\508

54\ان الرجل ليحرم الرزق بالذنب\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\509

55\ان الدعاء و القضاء ليعتلجان بين السماء و...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\509

56\ان اللّه ارى آدم ذريته،فرأى رجلا ازهر...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\512

57\ما بعث اللّه عز و جل نبيّا حتى يأخذ عليه ثلاث...\امام صادق عليه السّلام\513

58\ما بعث اللّه نبيّا قطّ حتى يأخذ عليه ثلاثا...\امام صادق عليه السّلام\513

ص: 312

59\ما تنبأ نبى قط حتى يقرّ للّه تعالى...\امام صادق عليه السّلام\513

60\ما بعث نبيّا قط إلاّ بتحريم الخمر...\امام رضا عليه السّلام\514

61\ان كان ليلة القدر،نزلت الملائكه و الروح...\امام صادق عليه السّلام\514

62\تنزل فيها-ليلة القدر-الملائكه و الكتبه الى السماء...\امام باقر عليه السّلام\514

63\زمانى كه اجل فرود آيد و نويسندگان آسمان...\امام باقر عليه السّلام\515

64\من زعم ان اللّه عز و جل يبدو له فى شىء...\امام صادق عليه السّلام\515

65\فو اللّه ما علوتم تلعة،و لا هبطتم بطن واد...\امير مؤمنان عليه السّلام\527

66\ان الناس فى القدر على ثلاثة اوجه.رجل زعم...\امام باقر عليه السّلام\529

67\ان اللّه عز و جل لم يطع باكراه و لم يعص...\امام رضا عليه السّلام\530

68\لا جبر و لا تفويض و لكن امر بين امرين\امام صادق عليه السّلام\531

69\هلك المتعمقون،هلك المتعمقون،هلك...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\543

70\كل مولود بولد على الفطرة،فابواه يهوّدانه و...\رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم\552

71\انّك لم تعرف الحق فتعرف من اتاه...\امير مؤمنان عليه السّلام\554

72\لو لا اللّه ما عرفنا،و لو لا نحن ما عرف اللّه...\امام صادق عليه السّلام\563

73\فسطح الارض على ظهر الماء و اخرج من الماء دخانا...\امير مؤمنان عليه السّلام\571

74\أنشأ الخلق إنشاء و ابتدأه ابتداء...\امير مؤمنان عليه السّلام\572

ص: 313

فهرست اشعارى كه در اين كتاب آمده است

اذا ما بنو مردان ثلّت عروشهم و اودت كما اودت اياد و حمير

چو نابوده شد ملك مروانيان فرو ريخت چون حمير و ايديان

451

قد استوى بشر على العراق من غير سيف أو دم مهراق

452

و فى كل شىء له آية... تدل على انّه واحد

504

انت الامام الذي نرجوا بطاعته يوم النجاة من الرحمن غفرانا

اوضحت من ديننا ما كان ملتبسا جزاك ربك عنّا فيه إحسانا

فليس معذرة فى فعل فاحشة قد كنت راكبها فسقا و عصيانا

تو همان امام حقى كه به يمن طاعت او به قيامت آرزويم كرم خدات باشد

تو ز دين ما به يكدم همه شبهه را زدودى مگر از خدات خواهم كه بر او جزات باشد

پس از اين بيان روشن نسزد گناه بر من كه نه معذرت توانم نه مرا نجات باشد

ص: 314

فهرست اسامى مؤلفين و مصنفين

«الف» آصف محسنى:552

آمرى:543

ابن ابى الحديد:138

ابن اثير:229،230

ابن بابويه:563،566

ابن بطه:542

ابن تيميه:544،545

ابن حجر:266

ابن حزم:519،520

ابن حبان:267

ابن خزيمه:542

ابن خلكان:264

ابن رشد:544،545

ابن سعد:132،136،و...

ابن سيناء:544

ابن طفيل:544

ابن طولون:565

ابن عباس جوهرى:565

ابن عساكر:452،527

ابن قدامه:542

ابن كثير:195،229 و...

ابن كلبى:329

ابن ماجه:405،433 و...

ابن منظور:38

ابن هشام:298،369 و...

ابو اسحاق:543

ابو الحسن اشعرى:548

ابو حاتم:267

ابو حنيفه:274

ابو داود:20،136 و...

ابو طالب تجليل:565

ابو منصور ماتريدى:548

ابو هاشم جبائى:546

احمد آرام:551

احمد امين:541

احمد بن حنبل:20،136 و...

احمد خان هندى:551

احمد محمود صبحى:539،543 و...

ادوين پاول هابل:578

ارسطاطاليس :545

ارسطو:544،545 و...

ص: 315

اقبال لاهورى:551

الفرد بل:549

امام الحرمين:543

اى كريسى مريسون:34

«ب» بحرانى:10

بخارى:20،218،و...

بطلميوس:96

بيگ تانگ:578

بيهقى:542

«ت» ترمذى:20،132،...

توماس رابينسن:196

«ث» ثقفى:141

«ج» جاحظ:546

جبائيان:546

جورج لاميتر:578

جعفر سبحانى:549

جمال الدين اسدآبادى:551

جواد على-دكتر:264

جوهرى:479

جوينى:544

«ح» حارث محاسبى:542

حافظ محمد سليم:577

حرّ عاملى:565

حسن بصرى:262،264،...

حميرى:264

«خ» خازن:275،296

«د» دارمى:405

دكارت:545

«ر» راغب اصفهانى:150،163،و...

ريچارد واتس:131،196،و...

«ز» زعفرانى:542

زهدى حسن جار اللّه:547

«س» السبكى:549

سامى البدرى:131

سكاكى:312

سليمان دنيا-دكتر:550

سميع عاطف الزين:550

سيوطى:10،11،...

ص: 316

«ش» شاخصى:274،542

شوكانى:543،546

شهرستانى:519،520

شيخ صدوق رحمه اللّه:117،136،...

شيخ مفيد:515،546،...

«ص» صابونى:543

«ط» طبرى:228،229،...

طيالسى:328،512

«ع» عباسعلى براتى:539

عبد الجبارين احمد همدانى:546،547

عبد الحليم محمود:545،551

عبد الرزق نوفل:551

عبد الوهاب بن احمد:550

عبيد اللّه بن حسن عنبرى:543

على بن الحسين الموسوى:556

على بن طاووس:553

على حسين الجابرى:546

على سامى النشار:546

«غ» غزالى:544،545،...

«ف» فارابى:544

فخر رازى:296،543

فريد وجدى:551

فيروزآبادى:479

«ق» قاسم رسى:547

قاسمى:546

قرطبى:297،353،و...

قمى:296

«ك» كلينى:553

كندى:544

«م» مالك:20

مجلسى:96،97،...

محمد ابو زهره:548

محمد بن بابويه:562

محمد حميد حمد اللّه:541

محمد سليم حافظ:577

محمود شلتوت:551

مخنف بن سليم:256

مرتضى(الشريف):556

مزى:266

مستر هاكس آمريكائى:232

مسعودى:229،231،...

مسلم:20،169،...

ص: 317

معروف بن خربوذ:419

مفيد(شيخ):515،546،...

مقاتل بن سليمان:274

مك ميلان:577

منصور حلاج:549

موريس بوكيل:580،584

مير جلال الدين حسينى:141

مير داماد:97

«ن» النديم:310

نسائى:509

نصر بن مزاحم:256

نظام:546

«و» واصل بن عطاء:265،266،...

واقدى:256،291

وهب بن منبه:260،264،...

«ه» هابل:578،582

«ى» اليافعى:549

ياقوت حموى:131

يعقوبى:230

ص: 318

اماكن جغرافيايى

«الف» آرال:131

اروپا:36،229،264،265،266،327،512، 551

امريكا:578

اندلس:545

اورشليم:195،269

«ب» بابل:131،132،256

بازار عكاظ:217،218

بدر:65،292

بصره:59،264،452،548

بغداد:256

بيت اللّه الحرام:71،132،328،336،381

بيت المقدس:132،353،357،365،381، 384

بيروت:231،232،262،264،277،296، 539

«ت» تبريز:566،567

تبوك:256

تهامه:212،217

تهران:84،539،553،563

«پ» پاكستان:577

«ج» جزيرة العرب:546

جيحون:131،196

«ح» حجر(ديار ثمود):256،462،525

حديبيه:291

«خ» خوارزم:131

خيمۀ اجتماع:371

ص: 319

«د» دجله:131،132

دمشق:452،577

«ر» رود نيل:304

روم:107،180،202،382،394،552

«س» ساعير:350

سبا:102،103،108،126،183،194،462، 525

سيناء:232،350،351،368،376

«ش» شام:117،256،353،370،527،535،546

شنعار:132

«ص» صراة:256،257

صفا:318

صفين:83

«ع» عدن:198،199

عراق:130،131،132،256،452،527،535، 546،551

عرفات:132،256،318،334،374

«غ» غار حراء:351

«ف» فاران:50،351

فرات:130،131،132،196

فلسطين:102

فيشون:131

«ق» قاهره:369

قم:84،553،565

«ك» كعبه:111،159،331،334،336،345،346، 357،571،572

كوفه:132،256،535

كوه ابو قبيس:131

كوه سعير:351

كوه سيناء:351

كوه صهيون:195

كوه طور:342،361،363،368،369،370

«ل» لندن:131،198،233،349،350

«م» مديترانه:368

مدين:225

مدينه:256،279،340،357،380،383

ص: 320

مروه:318

مسجد الحرام:346،357،381

مشعر الحرام:318،334،374

مشهد:84

مصر:254،302،304،305،308،353،370، 479،546،551

مقام ابراهيم عليه السّلام:332،334،335،336

مكّه:131،132،159،218،244،291،292، 318،340،351،356،357،379-381، 383

منى:132،144،255،318،334،335،374

موصل:510

«ن» ناصره:196

نجد:546

نجف اشرف:131،132

نصيبين:113

نينوا:510

«و» وادى القرى:256

وادى مجنه:218

«ه» هند:44،132،551

هيكل سليمان:371

«ى» يمن:102،112،117،264

ص: 321

فهرست كتب

«الف» اثبات الوصيّة:232

اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات:565

احياى تفكر دينى در اسلام:551

اخبار الزمان:229،231

اخبار مكه:327

ارشاد الفحول:543،546

ارغنون:544

اسد الغابة،279

اسرائيليات و اثر آن در كتابهاى تفسير:296

اصول كافى:418،419،476

اكمال الدين(صدوق):515

الاحكام فى اصول الاحكام:534

الارشاد الى قواطع الادله:544

الاسلام فى عصر العلم:551

إلجام العوام عن علم الكلام:544،549

امالى شيخ مفيد:515

امالى صدوق:295،440

امتاع الاسماع:256

انجيل:11،27،154،203،232،234،351، 352،372،377،384،491،497،536

اوائل المقالات:546،557،561،562،566، 567

«ب» البداية و النهايه:549

البرهان:10

بحار الانوار:16،114،115،117،131،132، 136،137،140-143،145،218،227، 240،275،295،296،328،329،368، 407،418،419،421،425،432-434، 440،451،508،513-515،532

بصائر الدرجات:257

«ت» تاج العروس:448

تاريخ ابن اثير:229،230

تاريخ ابن كثير:195،229،297

تاريخ ابن عساكر:527

تاريخ الجهميه و المعتزله:546

تاريخ العرب قبل الاسلام:264

تاريخ المذاهب الاسلاميه:548

ص: 322

تاريخ بغداد:273

تاريخ دمشق:452

تاريخ طبرى:229

التحقيق فى كلمات القرآن:451

تصحيح الاعتقاد:564،566

تفسير ابن كثير:340،371،434،507،509

تفسير القرآن الكريم محمود شلتوت:551

تفسير الميزان:277

تفسير تبيان:330

تفسير خازن:275،296

تفسير سيوطى:297،369،371،417،418، 509

تفسير طبرى:262،263،264،297،340، 352،353،369،371،374،384،434، 507،509،510

تفسير على بن ابراهيم:218،514،515

تفسير فخر رازى،296

تفسير قرطبى:297،353،418،434،507، 509،510

تفسير قمى:143،296

تنزيه الانبياء:296

التوحيد الخالص:545،551

توحيد صدوق:143،474،513،527،530، 531،563

تورات:11،12،27،131،132،154،196، 198،199،203،207،219،232،233، 234،262،267،274،349،351،352، 354،359،368،369-372،376-378، 380،384،491،497،536

تهافت التهافت:545

تهافت الفلاسفه:545

تهذيب التهذيب،266،267،274،507

تهذيب الكمال مزّى:266

«ث» ثواب الاعمال:393،402،404،405،412، 413،419،425،426،438،439

«ح» الحنفيه فى نظر الغزالى:550

«خ» خصال شيخ صدوق:117،136،227،428، 429

«د» دائرة المعارف مك ميلان:577

الدر المنثور سيوطى:10،86،113،274،340، 407،417،418

دو مكتب در اسلام:10

«ر» رسائل الشريف المرتضى:556

رسائل العدل و التوحيد:547

رسالة الرد على المنطق:544

رسالة تحريم النظر فى علم كلام:542

رسالة عقيده السيف و اصحاب الحديث:543

«ز» زبور داود:260،261

ص: 323

«س» سفينة البحار:20،390،405

سنن ابن ماجه:405،433،434،478،509

سنن ابو داود:20،136،405

سنن ترمذى:20،132،136،434،512

سنن دارمى:405

سيره ابن هشام:298،369،541

«ش» الشامل:543

الشذرات الذهبيه:565

شرح الاصول الخمسه:547

شرح الترتيب:543

شرح نهج البلاغه:138

«ص» صحيح بخارى:218،291،329،405،420، 434،508،552

صحاح جوهرى:479

صحيح مسلم:20،169،217،218،327،405، 420،439،508،552

صراط الحق:552

الصوفيه فى نظر الاسلام:550

صون المنطق و الكلام:546

«ط» طبقات ابن سعد:132،136،195،229،264، 265،266،327،328،512

طبقات الشافعيه:549

«ع» عبد اللّه بن سباء:538

العروة الوثقى:551

عقاب الاعمال:416

علل الشرايع:114،140،240،217،515

عيون اخبار الرضا عليه السّلام:114،145،240،295، 296،432،477

«غ» الغارات:141

«ف» الفرق الاسلاميه فى شمال الافريقى:549

الفصل فى الملل و الاهواء و النحل:519،520، 541

الفكر السلفى عند الاثنى عشريه:546

فتوحات مكيه:550

فجر الاسلام:541

فرهنگ دو مكتب:228

فصل المقال بين الحكمة و...:545

«ق» قاموس قرآن:163

قاموس كتاب مقدس:130،131،132،195، 196،232،234،371

قاموس اللغه:479

القرآن الكريم و روايات المدرستين:8،98، 297،341،347

قرآن:7-11،14،21،29،36،38،39،43، 44،47،59-61،66،67،71-73،75،

ص: 324

77،78،84،85،88،90،92،94-96، 98،107،112،113،117،118،127، 128،149،150،152،155-157،162، 163،175،182،184،190،192،195، 206،213،217،219،235،243،244، 254،255،258،267،273،275،285، 302،304،309،313،315،319-321، 327،329،338،341،349،351-353، 355،359،383،424،433،436،443، 447،449،457،458،462،470،471، 474،483،484،490،491،497،501، 503،504،526،536،539،540،551- 553،558،568،577،579-585

قصص الانبياء:264

«ك» كافى:407،418،531،553

كتاب مقدس عهد عتيق:128،233

كشف الظنون:264

كشف المحجه:553

كمال الدين و تمام النعمه:563

الكنى و الالقاب:266

«ل» لسان العرب:38،163،331،451

«م» مجمع البيان:290،295،330،368،384، 418،510

مجموع الفتاوى:544

مجموعة الوثائق السياسيه:541

مرآة الجنان:549

مروج الذهب:572

المسائل الجاروديه:562،565

المسلمون و العلم الحديث:551

مسند احمد بن حنبل:20،136،169،227، 327،328،405،420،433،477،508، 512،540،552

مسند طيالسى:328،512

معالم المدرستين:10،297،393،535

معانى الاخبار صدوق:143،168،227،418

معجم البلدان:131،132

معجم الفاظ القرآن:168،183،330،479

معجم المفهرس:449

معجم الوسيط:163،390،451

المعتزله(كتاب):547

مغازى واقدى:256،291

مفردات الفاظ القرآن راغب:163،167،168، 291،447،451،479،579

مقالات الاسلاميين:541

مقتضب الاثر فى النص على...:565

الملل و النحل:519،549

مناهج البحث عن مفكرى الاسلام:546

من لا يحضره الفقيه:97

موطأ مالك:20

ميزان الاعتدال:265،274

«ن» نقش ائمه در احياء دين:8،273

نور الثقلين:295،296

ص: 325

نهج البلاغه:86،95،390،554،555،572

«و» وسائل الشيعة:477

وفيات الاعيان:264،266،274

وقعۀ صفين نصر بن مزاحم:257

«ى» يكصد و پنجاه صحابى ساختگى:266،351

اليواقيت و الجواهر فى...:550

ص: 326

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109