گزیده دایره المعارف تهاویل الربیع جلد 3

مشخصات کتاب

سرشناسه:محقق مرندی، محمد

عنوان قراردادی:تهاویل الربیع .فارسی .برگزیده

عنوان و نام پديدآور:گزیده دایره المعارف تهاویل الربیع/ مولف محمد محقق مرندی (دامت برکاته)؛ تنظیم کننده جواد وفادار.

مشخصات نشر:تهران: سیرت قلم، 1396.

مشخصات ظاهری: 3ج

شابک:140000 ریال 978-600-95849-2-5 :

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:اسلام -- مطالب گونه گون

موضوع:Islam -- Miscellanea

رده بندی کنگره:BP11/م3155ت904218 1396

رده بندی دیویی:297/02

شماره کتابشناسی ملی:4895945

وضعيت ركورد:فاپا

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

نام كتاب ... گزيده تهاويل الربيع جلد سوم

مؤلف . آیت الله حاج شیخ محمد محقق مرندی(دامت برکاته)

تصحیح و تنظیم نهائی .... جواد وفادار

حروف نگاري و صفحه آرایی.... جواد وفادار

ص: 3

بسم الله الرّحمن الرّحیم

مقدمه گزیده تهاویل الربیع جلد سوم

الحمدلله ربّ العالمین و صلّ اللّهمَّ علی محمدٍ و اله الطّاهرین و العن منکری فضائلهم.

لازم به ذکر است که استفاده از الفاظ مترادف خلاف سلیقه و تضییع عمر نیست به حکم ضرب المثل «ما قلّ و دلّ» سعی کردیم مطلب را با عبارت ساده و به ایجاز در اختیار خواننده قرار دهیم و کسانی که جلد اول و دوم گزیده تهاویل الربیع را مطالعه نموده اند، به این روش پی برده اند. اینک به حول الله و قوته به نوشتن جلد سوم آن - با نام گزیده تهاویل الربیع (جلد سوم) - شروع می کنیم و ما توفیقی الاّ بالله.

محمد محقّق مرندی

ص: 4

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمّد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم.

این چند جلد کتاب موسوم به [گزیده] تهاویل الرّبیع که از نظرتان می گذرد یادداشت هایی است که مؤلّف آن ها را به رسم اجمال نویسی تحریر کرده، نتیجه گلچینی از صدها کتاب است، چطوری که در مقدمه مؤلّف آمده اگر توضیحی برای مطالب داده شود شاید عدد مجلّدات به بیش از بیست جلد هم برسد، دلیل بر صدق این ادعا این است که در عرض هیجده سال در ایام تعطیلی (حدود دو ماه تابستان ها، و شب های ماه رمضان ها، و صبح پنج شنبه ها بعد از زیارت عاشورا در داخل سال،) فقط صد جلد از بحارالانوار، و یک دوره روضات الجنات، و یازده جلد از وسائل الشیعه توضیح داده شده است، مؤلّف برای این که هی به عدد دفترها اضافه نکند، سعی کرده مطالب را به هر عبارتی از فارسی و عربی که کم لفظ باشد به قلم بیاورد و اهمیت به مهارکردن مطلب داده و به تحسین عبارت نپرداخته است، کم گوی و گزیده گوی چون درّ، رفقای پای بحث مؤلّف ملاحظه کردند که اگر منتظر شوند که کتاب با توضیحات لازم در اختیار عموم قرار گیرد شاید فرصت از دست برود، و به هیچ یک از اجمال و تفضیل نرسند، و کم له من نظیر، و تصمیم گرفتند بحکم الفرصت تمرّ مرّ السّحاب، و ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه، اقلاً این اجمال را به صورت کتاب و گرنه سی دی، در معرض مطالعه تشنگان از اهل تحقیق، و جویندگان دانش قرار بدهند، انشاء الله در فرصت مناسب برای کامل بلکه اکمل کردن بحث اقدام خواهد شد، این خام نویسی در عین اجمالی که دارد اکثراً برای عموم قابل استفاده است، بلی استفاده اکمل با فضلائی است رمز و اشاره حالی می شوند، چون بعضی از مطالب بر غیر محققین حکم نسخه پزشک را دارد که فقط با راهنمايی دارو خانه چی ماهر قابل فهم می شود، لذا تقاضا از ناظرین محترم این است که اگر اهل خبره نیستند نظر نداده، و ایراد نگیرند، شاید در اقدام دوستان تقدیر از جانب ربّ و دود بود که، زحمات حدود چهل ساله مؤلّف اگر کامل ترش در معرض قرار نمی گیرد اجمالش به دست دانش پژوهان برسد، که خودشان در فرصت های مناسب به صورت کتاب یا خطابه یا به عناوین دیگر در اختیار دوست داران اهل بیت قرار بدهند.

از آنجا که به منابع و مآخذ هر مطلب نیز ارجاع داده شده است، در صورت ابهام و مشکلی دوستان می توانند به اصل مطلب مراجعه فرمایند. این پژوهش در واقع پلی است که شما را به وادی علوم بیکران معصومین(علیهم السلام) می رساند، اگر تکراری در بعضی از مطالب دیده شود، برای استناد بیشتر دادن بوده، که این

ص: 5

خود برای اهل علم مطلوب است، شماره و ترتیب مجلّدات سلیقه رفقا شده و الاّ از نظر مؤلّف جلد اول همان است که با استطراف سفینه البحار شروع شده است، و تاریخ ختم مطالب کتب، بر این گفته بهترین گواه است، در صورت همراهی توفیق، در آینده مشخصات کتب مورد استفاده، داده خواهد شد انشاءالله.

زبان حال مؤلّف و لجنه بررسی

این بضاعت مزجاه را به پیشگاه رفیع خاتم اوصیاء مهدی موعود امام عصر( عجل الله فرجه الشریف ) تقدیم نموده، و عرض می کنیم: «یا ایها العزیز! مسنّا و اهلنا الضرّ و جئنا ببضاعه مزجاة فاوف، لنا الکیل و تصدق علینا».

لجنه بررسی نشر تهاویل الربیع

ص: 6

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّي الله علي محمّدٍ و آله الطّاهرین و اللّعن الدائم الابد و العذاب السّرمد علي اعاديهم و منكري فضائلهم من الان الي يوم الدين.

مباحث این کتاب، مطالبي است كه حاصل مطالعه صدها كتاب در علوم مختلف، گلچين و استخراج لطايف آنها در صور عمر بنده است. اگر الطاف خفيّه رب العالمين شامل حال شود، ممكن است در ده ها جلد قطور به رشته تحرير و نگارش درآيد و به ملاحظه اينكه بحث هاي مختلف آن گل هاي رنگارنگ بهاري و يا پژوهش و تحقيق در انواع دانش است، اسم آن را گزیده تهاویل الربیع نام گذاري نموديم. اميد است مورد قبول خداي بزرگ و قابل توجه ولي الله الاعظم امام زمان عجل الله فرجه الشريف قرار بگيرد.

در پایان از دوستان فاضل و دانشمندم، لجنه نشر تهاويل الرّبيع كه در مقدمات نشر ياريم كردند؛ مخصوصاً از برادر فاضل و دانشمند، (آقاي حاج شیخ جواد وفادار) كه در احياء اين مهمّ با تمام وجود وفاداري كرد، صميمانه تشكر مي كنم جزاهم الله خير الجزاء.

«يا ايّها العزيز، مسّ-نا و اهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعۀ مزجاة، فاوف لنا الكيل و تصدّق علينا ان الله يجزي المتصدقين».

مؤلف

ص: 7

بسم الله الرّحمن الرّحیم

پیشگفتار

الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمّد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم.

به دنبال انتشار جلد اول کتاب «گزيدة تهاويل الربيع» و «فرنودسار» و استقبال فراوان و شایسته شما خوانندگان محترم و تقاضای مکرر از عزیزان خواننده، مبنی بر انتشار جلد سوم این کتاب، از میان تقاضاهای فراوان و بسیاری از دانشجویان و طلب کنندگان علم، که از تهران و شهرستان ها به ما می رسید، حضرت آیت الله محقق مرندی(دام ظله العالی) با صبر و حوصله قسمت های مهمی از اصل کتاب «تهاویل الربیع» که تا کنون پنج جلد شده؛ که در صورت توضیح و تنقیح به حدود 25 جلد می رسد را انتخاب کرده و به صورت کنونی «گزیدة تهاویل الربیع جلد 3» در اختیار شما عزیزان قرار خواهد گرفت. و چه بسيار زحمت ها كه برده مى شود تا موضوعى علمی منقّح و تميز شود، و سپس سامان يابد، دست نوشته هايى فراهم آيد و سرانجام کتابی موجز و مفيد فایده پديدار شود؛ امّا کتاب كه نتیجه نهايى آن همه زحمت است، نمى تواند بازتاباننده همه دريافت ها در آن موضوع باشد. لکن لازم به توضیح است که حضرت استاد (دام ظله العالی) اسم کتاب را در اول هر بحث آورده و صفحات آن کتاب را در پایان هر مطلب ذکر کرده است. امید است که این کتاب راهگشای مشکلات بسیاری از مؤمنین و مؤمنات، به ویژه فضلاء و دانشمندان، و ذخیره ای برای عالم قبر و قیامت ما باشد، و مورد قبول خداوند متعال و حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولی الموحدین امام علی بن ابی طالب(سلام الله علیه) و حضرت ولي عصر، عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد.

رَبَّن-ا تَقَبَّ-لْ مِنَّ-ا إِنَّ-كَ أَنْتَ السَّمِي-عُ الْعَلِي-م

قم المقدسة

جواد وفادار

آذر م-اه 1395 مطاب-ق با 17 ربی-ع الاول 1438 ه-.ق

ص: 8

خوب است نگاهی به کتاب غلط ننویسیم، بکنیم

اتاق لغت ترکی است، نوشتن آن با حرف طاء خوب نیست، زیرا که در ترکی حرف طاء نیست 12 .

اتو از قرن دهم به بعد بوجود آمده، کلمه فارسی یا روسی است، هر کدام باشد با طاء نوشتن اش خوب نیست 13 .

بر اهل افغانستان، افغان گفتن صحیح است، نه افغانی، چطوری که بر اهل ترکیه، ترک، و بر اهل کردستان کرد، گفته می شود 32 .

اطوشوئی غلط است، زیرا که در آنجا لباس می شویند نه اتو 28 .

امپراتور صحیح است، نه امپراطور، چون واژه فرنگی است، نه عربی 39 .

اِمریکا به کسر همزه بهتر است 40 .

کلمه این جانب در زن و مرد درست است، لازم نیست در زن این جانبه گفته شود 52 .

باتری لغت فرانسوی است، پس با حرف ت باید نوشت 54 .

باسمه تعالی صحیح است، نه بسمه(1)،

باغ چون واژه فارسی است، جمع آن را باغات نوشتن درست نیست، باغ ها صحیح است 57 .

تشت لغت فارسی است، با طاء نوشتن آن خوب نیست 106 .

زغال صحیح است نه ذغال 221 .

سبزی ها، صحیح است نه سبزیجات 227 .

غلتک صحیح است، نه غلطک 281 .

فرمایش ها صحیح است، نه فرمایشات 294 .

سابق الذکر صحیح است، نه فوق الذکر زیرا که جزء اول باید صفت باشد 299 .

پذیراندن، بهتر از قبولاندن است، زیرا که در فارسی قبولیدن نداریم که، متعدّی آن به صورت قبولاندن باشد 302 .

کاندید، به معنی معصوم، و کاندیدا به معنی نامزد، یا داوطلب، هر دو کلمه فرانسوی است، به همدیگر قاطی نشود 310 .

کفشدوز، یا کفشگیر، صحیح است نه کفّاش، زیرا که در زبان فارسی به این وزن، مبالغه نداریم 314 .

گلایه، لفظ عامیانه است، صحیح آن گله، یا گله گزاری است 325 .

ص: 1


1- . زیرا که، بدرج افتادن الف کلمه اسم، از خصوصیات کلمه مبارکه، بسم الله الرحمن الرحیم است و بس.

کلمه زیلو، در سفرنامه ناصر خسرو آمده است 327 .

جمع میدان، میدان هاست، نه میادین چون لغت فارسی است 376 .

میعادگاه، و میقات گاه، احتیاج به پساوند (گاه) ندارد، چون خودشان اسم محلّ هستند 378 .

میلیون، و میلیارد، کلمه فرانسوی است، با دو یاء صحیح است، نه با یک یاء379 .

ناهار به معنی غذای ظهر درست است، نه نهار382 .

شمّ الفقاهۀ یکی از اساتیدمان که، فعلاً هم الحمدلله در قید حیات است، وقتی در مقام بحث، دستش از دلیل لفظی خالی می شد، نفس عمیقی می کشید، و می فرمود شمّ الفقاهۀ تقاضا می کند که مطلب چه باشد ما هم در مقام جواب از یک سؤالی، با استفاده از شمّ الفقاهۀ، می خواهیم جواب بدهیم، سؤال این است، اینکه رسم شده است برای کسی که، تازه از دنیا رفته است، سوّم، و هفتم، و چهلمین می گیرند، آیا دلیلی هم در کار هست یا نه؟ و رسم حلوا دادن در مجالس فاتحه از کجا پیدا شده است در جواب سؤال اول می شود گفت که، در بیان امام صادق(علیه السلام) آمده برای افراد معمولی، (غیر معصومین(علیهم السلام)) بیش از سه روز ماتم داری خوب نیست(1)،

و مخفی نماند که بحث سیاه پوشی برای معصومین(علیهم السلام) و فضیلت آن در جلد دوم گزیده ص 132 گذشت. شاید قدیمی ها که رسم مجلس روز سوم مرسوم کرده اند، می خواستند با مجلس روز سوم اعلان کنند که، ما با انقضاء روز سوم دیگر عزادار نیستیم.

اما علت روز هفتم گرفتن شاید این باشد که، در بعضی از روایات آمده که روح روز هفتم می آید، بر بدنی که یک عمر با او مأنوس بوده، سری بزند، وقتی وضع بدن را متغیّر می بیند، با آه و زاری از قبر بیرون می رود، این حدیث را در اصل تهاویل الربیع آورده ام فعلاً جایش را حافظ نیستم شاید عزاداری روز هفتم برای همدردی روح میت باشد.

و اما دلیل عزاداری در روز چهلمین، چطوری که مرحوم آشیخ حسین نوری تذکر داده، چهلمین روز آخرین روز علاقه روح با بدن است(2)

عزاداری در آن هم، باز بوی همدردی با روح میت را می دهد.

اما رسم حلوا دادن در مجالس فاتحه، چطوری که در کتاب مستطرفات، از قول محدث نهاوندی آورده، برای ملاحظه روایتی است که، از قول رسول خدا آمده که فرمود، هر کس برادر دینی خود را شیرین کام کند، و شیرینی برایش بدهد، خداوند تلخی دم مرگ را از او برمی دارد.

ص: 2


1- . وسائل الشیعه، ج 2، ص 914.
2- . کتاب مستطرفات، ص 233.

تاریخ اختصاص روحانیت به این لباس از کی است

شکی نیست که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیه السلام)، معمّم بوده اند، و در مواقع مختلف، رنگ عمامه هایشان فرق می کرد، مثلاً رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز فتح مکه، عمامه سیاه به سر مبارک داشت، و امام رضا(علیه السلام) که، در زمان مأمون که مجبور به خواندن نماز عید شد، با عمامه سفید تشریف برد،(1) و در جلد دوم گزیده ص 96 از تفسیر برهان نقل کردیم که، حضرت بقیه الله با عمامه سفید ظهور می کند، و در جلد ششم وسائل الشیعه ص 378، حدیث 8، آمده حضرت مهدی با عمامه سبز متعمّم بودند.

و اما قبا در جلد 43 بحار، ص 171، آمده که، فضول های سقیفه، وقتی اراده کردند که صورت آن چهل قبری را که، برای اخفاء قبر حضرت زهراء، امیرالمؤمنین(علیه السلام) ترتیب داده بود، بهم بزنند، و بدن حضرت زهرا(سلام الله علیها) را پیدا کنند، و خودشان دفن کنند، علی(علیه السلام) با قبای زرد ظاهر شد، موش های سقیفه، در سوراخ هایشان قرار گرفتند، این قضیّه می رساند که امیرمؤمنان(علیه السلام) قبا می پوشید، ولو در بعضی از مواقع.

و اما لبّاده در جلد 50 بحار، در جزء معجزات امام هادی(علیه السلام)، ص 143، از قول مأمور متوکل برای جلب امام هادی(علیه السلام)، آورده که، امام(علیه السلام) برای خود و اصحابش از جمله لباس ها که، به خیّاطش دستور دوختن لباده هم داده بود که، منشاء ثبوت یک معجزه برای آن امام همام شد. این مطلب در جلد ششم گزیده ناسخ التواریخ، ص 573، هم آمده است.

و امّا عبا در قدمت وجودی آن، شکی نیست که، در زمان معصومین(علیهم السلام) بوده است، مخفی نماند که بعضی ها از حدیث شریف کساء، تعبیر به حدیث عبا هم کرده اند، بحث در مسلّم بودن حدیث شریف کساء در جلد دوم گزیده تهاویل الربیع ص 27، گذشت قابل توجه است.

ص: 3


1- . بحار الأنوار، ج 49، ص 171.

مروری به بعضی از مجلدات کتاب جواهر الکلام

مقدمه جواهر الکلام جلد اول

صاحب جواهر، در 25 سالگی شروع به نوشتن آن کرد2 .

برای جلوگیری از حمله وهابی ها به نجف و کربلا، مرحوم کاشف الغطاء دستور داد که، طلبه تیراندازی یاد بگیرد، یکی از تیرها، در راه مسجد سهله به برادر بزرگ صاحب جواهر (شیخ محمد حسین) اصابت کرد، و از دنیا رفت چون نبوغ داشت، مادرش می گفت ای کاش عوض او، پسر کوچکم می مرد، الحمدلله مادر زنده ماند، تا دوران مرجعیت پسر کوچکش را دید 5 .

و امّا اصل کتاب:

صاحب جواهر از کتاب شرایع محقق حلّی، به این عبارت تعبیر می آورد:

انّی رأیت کتاب الشرایع، قراناً فی الاحکام الشرعیه

انّی رأیت کتاب الشرایع، قراناً فی الاحکام الشرعیه.(1)

مستحب است که مسافر، با وضو وارد وطن شود، و گرنه در صورت رخ دادن ناراحتی، خودش را ملامت کند 21.

برای اثبات نجاست آب قلیلی که، نجس بر آن رسیده باشد، بعضی از علماء سیصد حدیث پیدا کرده اند 126.

صاحب جواهر از علامه حلّی تعبیر می آورد، به جمله ای که تمام خضوع او را می رساند: آیۀ الله، المؤید بتأییداته، المسدد بتسدیده، رزقنا الله رشحۀ من رشحات فضله(2) 329.

ص: 4


1- . کتاب شرایع را در احکام شرعیه در حکم قرآن یافتم.
2- . آیۀ الله به حقّی که، با تأییدات خداوندی مؤید گشته، و با عنایات خاصه او به کمالات رسیده، رب العالمین از فضائل عالیه او کَمَکی هم، روزی ما گرداند.

جواهر جلد چهارم

چرا این حدیث سلسلۀ الذهب نامیده شد؟

یکی از امراء سامانی، حدیثی را که امام رضا(علیه السلام) بر اهل نیشابور روایت کرد، دستور داد آن را، با او در قبر بگذارند، پس از مردن در خواب دیدند، گفت خداوند مرا بخشید، برای چند چیز؛ 1. برای لااله الا الله گفتنم؛ 2. بر تصدیقم رسالت محمد(صلی الله علیه و آله) را؛ 3. برای این که نوشتم این حدیث را از روی احترام و تعظیم، صاحب جواهر، در حاشیه مرقوم فرموده، شاید روی این حساب، (برای نوشتن آن امیر سامانی حدیث را با آب طلا) حدیث را به سلسلۀ الذهب نامگذاری کردند، و منِ صاحب جواهر، خیلی از اوقات آن را در کاغذی می نویسم با آبی آن را می شویم، و قدری از تربت امام حسین(علیه السلام) بر آن اضافه می کنم، بحمدالله اثرش را به سرعت مشاهده می کنم، تصدیق می کند این اثر را خوابی که در آن امیرالمؤمنین(علیه السلام) را رؤیا کرده ام، و شرط اثرگذاری، پنج قروش صدقه دادن است 226.

وصیت می کنم که این حدیث را در چیزی بنویسند، و در قبرم جائی بگذارند که نجاست به آن نرسد 228.

در اصطلاح فقهاء بیت المال چه معنی دارد؟

بنابر فرمایش جامع المقاصد مراد از بیت المال درآمد زمین های مفتوحه عنوه به علاوه یک هشتم زکاۀ است به شرط اینکه، کسی کلمه سبیل الله را در آیه زکات، مخصوص جهاد نکند 261.

استحباب گذاردن دست به روی قبر، مخصوص وقت دفن نیست، بلکه هر وقت به زیارت میتی رفت، این کار را انجام دهد، و دلیلش هم روایت محمد بن اسماعیل بن بزیع است، زن ها اگر خودشان را از نامحرم بپوشانند، استحباب زیارۀ قبور برایشان هست، تعجب دارم از مرحوم محقق حلّی، چطور زیارت قبور را بر زن ها مکروه داشته، حتی در زیارۀ ائمه المؤمنین(علیه السلام) 321 .

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، به غیر خاک قبر، هر چیزی به روی میت باشد، وسیله سنگینی بر او می شود 335 .

جمله و سلام علی المرسلین در دعاء فرج هست یا نه 17.

ص: 5

جواهر جلد پنجم

تقویت صاحب جواهر عید نوروز را

مرحوم صاحب جواهر تقویت می کند روایت معلی بن خیس را در فضیلت نوروز، و می گوید ننشستن امام موسی کاظم(علیه السلام) بر سلام عید به دستور منصور، ثابت نیست و شاید آن روزی که منصور دستور جلوس داد، اول حمل نبود، 42 سخن نگارنده، در تعیین روز نوروز، سیزده قول است، و صاحب جواهر اول حمل را انتخاب کرده است.

فتوی به استحباب غسل نهم ربیع داده

می فرماید روایت مسندی طولانی در فضیلت آن رسیده که عقل از درک آن در حیرت است، 43 سخن نگارنده، مقصود مرحوم مؤلف، روایت حذیفه است که، در جلد 98 بحار، ص 351، و در جلد 31، ص 120 موجود است.

تقدیم غسل شب های قدر بر غروب مضمون حدیث است و تنها بیان علماء نیست و وجه آن خواندن نماز مغرب با طهارت غسلی است 67 .

فلعلّ ذلک شهادۀ من الصدوق بکون فقه الرضا(علیه السلام) من کتب الصدوق 200 .

جواهر جلد ششم

مدرک الطواف فی البیت صلوۀ 92 .

و بانعقاد الاجماع، علی منع الکفار من دخولهم المساجد، و لاباعث له سوی النجاسۀ 94.

گذاشتن دندان میت، به جای دندان حیّ که، امام تجویز می کند 131 و 138 .

ص: 6

جواهر جلد پانزدهم

تذکره: اگر طاعت غالب بشود، عادل است، و ان ندرت منه المعصیۀ 238 .

وجوب الفحص من تعلق الخمس و الزکات و الحج و النذر یعلم من مذاق الشرع 196 .

از مطایبه خالی نشود

یکی از بزرگان حوزه قم، حفظها الله عن التهادم و التصادم که، فعلاً مرحوم شده است، می فرمود در زمان سابق که، حمله دارها خودشان حاجی ها را گیر می آوردند، من هم آماده سفر حج شدم، وقتی که به جمع حجاج ملحق شدم، اظهار خوشوقتی کردند، و گفتند الحمد لله در قافله ما روحانی هم هست، در مواقع لازم از ترجمه حرف ها بین ما، و اهل مکه و مدینه، استفاده می کنیم، ایشان که آدم با مزه ای بود، فرمود گفتم نه اشتباه نکنید، من اهل عربی حرف زدن نیستم، بالاخره روزی در مابین مکه و مدینه، در حالی که ماشین به سرعت در حرکت بود، باربند ماشین پاره شد، و ساک ها یکی پس از دیگری، طول جاده را رنگین کردند، و متأسفانه راننده از این موضوع خبر نداشت، رفقا خطاب به من کردند که، حاج آقا به راننده موضوع را اطلاع بدهید، من گفتم من چه بدانم که اینها به ساک چه لغتی دارند، و باربند را به چه عبارتی ادا می کنند، و همینطور از باز شدن و ریختن، چه تعبیری آورند، یکی از حاجی ها گفت من بلدم، گفتم خدا پدرت را بیامرزد شما بفرمایید، ایشان با بیان این کلمات، مشکل مسافرین را حلّ کرد و گفت، «آقاتی آقاتی، الاثاثیۀ التی کانت فی السماء، الان فی الارضین». راننده وقتی متوجه شد، پس از جمع کردن اثاثیه، داشت تا مکّه از شنیدن این عربی می خندید.

جواهر (جهاد) جلد بیست و یکم

شعار امام حسین(علیه السلام)، و شعارهای مسلمین در جنگ های زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) 55 .

مشرکین درید بن الصمۀ پیر خریف را، در قفس آهنین می بردند، چون در قتال مهارت داشت 75.

کیفیت جنگ امیر(علیه السلام)، با عمروبن عبدودّ 79 .

و شبیه این در تفسیر نمونه، ج17، ص 256 .

مسیر امام حسن(علیه السلام)، در جنگ با یزدگرد 161 .

مراد از انقطاع وحی بعد از النبی، ما یتعلق بالنبوّۀ، لامطلقا، و الا ملکی اعظم از جبرئیل به نام روح با ائمه هست 300 .

ص: 7

جواهر جلد چهل و یکم

دقت کنید

اگر ثبوت حق منحصر بر تحمّل کسی باشد، تحمّل واجب می شود، ولو اینکه تقاضا نکنند 101

توبه عبادت است، در آن نیّت و اخلاص لازم است 109

بر قاتل واجب است خودش را معرفی کند، خواستند بکشند یا عفو کنند، غیبت کسی کردی، عفو و ارث او، اثر ندارد، اگر می خواهی روز قیامت از حسنات تو کم نشود بر او استغفار، یا اعمال صالحه به جای بیاور، اگر مالی کسی را تصرف کردی، و پس از مرگ او، به وارث دادی نسبت به حق مالی، توبه شد و از اینکه به صاحب اصلی ندادی باید برای او از خداوند طلب مغفرت کنی تا خدا او را از شما راضی کند 115

مسئلۀ:

مرد اگر از طرف زنش وکیل شود که، عقد او را برای خود بخواند، یعنی که ایجاب و قبول را خودش بخواند، اختلاف است بعضی از فقهاء اجازه نمی دهند، و اشکال بیشتر در عقد متعه است، توضیح المسائل مسئله 2376 و در غیر این صورت نیز، مستحب است عقد را دو نفر جاری کنند.

مرتد ملّی تا نمرده یا کشته نشده اموالش مال خودش است، لکن بر حاکم شرع است که، او را در تصرف مالی ممنوع کند، تا به وراث مسلمانش ضرر نرسد. 620

مسئلۀ:

اذان برای نمازی است که، در وقت آن اذان می گوئی، اگر در اول وقت نماز می خوانی، اذان می گوئی به نیّت نماز اول، بعد اقامه می گوئی برای همان نماز، نماز اول را که خواندی، برای نماز دوم اقامه فقط می گوئی، و اگر در وقت نماز دوّم می خواهی نماز بخوانی، اذن را برای نماز دوم می گوئی، بعد اقامه به نیّت نماز اوّل، پس از تمام کردن نماز اول، فقط اقامه می گوئی برای نماز دوم.

ص: 8

در بحر مواج وسائل الشیعه (در دریای پرخروش یا در اقیانوس خروشان)

وسائل الشیعه جلد اوّل

در عین آیت الله العظمی بودن مهندس هم بودند

صاحب وسائل(رضوان الله علیه)، کتابش را از صد و هشتاد و اندی کتاب، جمع کرده است، و در اول فهرست اسامی آنها را مرقوم فرموده است، و اسم کتاب فهرست اش را، من لایحضره الامام نامیده است، ایشان در شهر مشهد مقدس، به لقب قاضی القضاتی و شیخ الاسلامی ملقب کشته است، از جمله کتب 27 گانه او، دیوان شعری است که، حدود بیست هزار بیت شعر دارد، و منظومه ای در علم هندسه، و کتاب الایقاظ من الهجۀ بالبرهان علی الرجعۀ می باشد.

سنّ بلوغ دختر با تمام کردن 9 سال قمری است و بس

وسائل در باب بلوغ پسر و دختر، دوازده حدیث نقل کرده است، فقط حدیث دوازدهم، سنّ بلوغ را در هر دو از پسر و دختر، سیزده سالگی قرار داده است، با مرور جزئی که به سند روایت کردم، ظاهراً اشکال سندی ندارد، لکن خلاف اجماعی است که در لمعه در کتاب حجر، از ابن ادریس نقل کرده است که، دختر با کامل کردن نه سال، بالغ می شود، و در جلد 14 وسائل الشیعه ص 460، امام صادق(علیه السلام) بلوغ دختر را، با اکمال نه سال، به اجماع علماء جهان نسبت داده است، توجه کنید که روایت با اینکه معرض عنه اجماع است، بین پسر و دختر فرق قائل نشده است، پس کسی که سیزده سالگی را مخصوص دختر کرده است، یا قلمش طغیان کرده، و یا عمداً سهو کرده است، تازه اعتبار هم تأیید بلوغ دختر، در نه سالگی را می کند، به این مطلب روزنامه اطلاعات دقت کنید: در ماه ژوئن گذشته، یک دختر فقیر نه ساله، اهل لیما، کودک سالمی به دنیا آورد، زایمان وی کاملاً عادی بوده است، وزن نوزاد در لحظه متولد شدن از مادر نه ساله، سه (3) کیلو و دویست گرم بوده است، صفحه 3 روزنامه اطلاعات، به شماره مسلسل 13642. باز توجه کنید شهناز محمدی مادر یازده ساله، یک دختری زائید، وزن نوزاد سه (3) کیلو و هفتصد گرم است، و زایمان به طور طبیعی، انجام گرفت، شهناز در سنّ ده سالگی، با جوان 16 ساله به اسم مشهد مراد، ازدواج کرد، او و همسرش از اهل شریف آباد ملایر هستند، و اسم دخترش را مهناز گذاشت، ص 1 و 4، روزنامه اطلاعات به شماره مسلسل 13650، سخن نگارنده اگر سنّ بلوغ در دختر، سیزده سال باشد، پس این دو خانم چگونه قبل از بلوغ بار برداشته، و بچه آورده اند.

ص: 9

گشتی بشه ور اون بشه:

این کلام، یکی

از امثال زبان ترکی است، و معنی آن، اگر به پنج رسید، به پانزده برسان می باشد، به مناسبت این دو حرفی که از روزنامه اطلاعات آوردم، مطالب دیگری از لطایف روزنامه ها که، در دوران جوانی، در یادداشت هایم نگارش یافته، چون فایده علمی و دینی دارند می آورم: هفته گذشته گاوهای مقدس هندی، یک ساعت فرودگاه بین المللی را، قرق کرده بودند، و کسی جرأت نداشته حتی محترمانه، از آنها بخواهد که، آنجا را ترک کنند، و این گاوها به ریش هواپیماهای غول آسا می خندیدند، - آمریکا برای امور دفاعی خود در جنگ ویتنام، سالی از 73 تا 77 بیلیون دلار، در نظر گرفته است، در حالی که جمیع بودجه آمریکا در جنگ دوم جهانی، 81 بیلیون دلار شد، به شماره 103 مجله مکتب اسلام، به نقل از روزنامه کیهان 17/1/45، و در صفحه 34 آمده صد و پنجاه میلیون از اهلی هندوستان از کثرت قحطی در آستانه مرگ قرار گرفتند دولت تصمیم گرفت برای حفظ مردم از صدو پنجاه میلیون گاو مظهر خدایان استفاده کند، تشنج در مملکت ایجاد شد، آخر الامر با برکناری وزیر کشور، و منصرف شدن دولت از قصد، تظاهرات خاتمه یافت.

در روزنامه اطلاعات به شماره 12748: ص 7، شاهنامه تاریخ روزه گرفتن ایران را مربوط به زمان تهمورث می داند، گوید در زمان او خشکسالی شد، دستور داد که اغنیاء روزی یک دفعه غذا بخورند، - محمد علی شاه وقتی که در سفارت روس متحصّن بود، از مجلس یک ماه روزه را مهلت خواست که، روزه بگیرد مجلس به شرط اینکه از سفارت بیرون نرود قبول کرد، شاه سحرها پس از سحری خوردن، به اتفاق وزیر جنگ خود امیر بهادر، از پشت بام سفارتخانه اذان می گفتند. در اطلاعات شماره 13060 ص 4 نوشته: زن انگلیسی که یک سال باردار بود، نوزاد پسری به دنیا آورد، در اطلاعات 14824 ص 3 آمده: اخیراً ثابت شده است، همسران مردان مسلمان (ختنه شده) کمتر از دیگر همسران گرفتار سرطان دهانه زهدان می شوند، به همین جهت امروزه در اروپا و آمریکا، ختنه متداول شده است، و هکذا زنانی که بعد از وضع حمل بچه را شیر نمی دهند، (جلوگیری از جریان طبیعی آن می کنند) این کار از عوامل سرطان پستان، شناخته شده است، در آمریکا هم اعلان شده است.

چه توجیه وجیهی!

امام صادق(علیه السلام)، در توجیه اینکه چرا نیّت مؤمن از عملش بهتر است، می فرماید، گاهی عمل ریائی لکن نیّت مخصوص رب العالمین می شود، خداوند برای نیّتی که برای اوست، اجر می دهد، و عملی که برای غیر خدا است چرا خدا به آن اجر دهد. 38

ص: 10

فاصله بین حق و باطل

امام باقر(علیه السلام)، می فرماید فاصله بین این دو، کمی عقل است، یعنی شخص عاقل مرد، حق را از باطل تشخیص می دهد، آدم کم عقل است که، باطل را بر حق ترجیح می دهد. 45

در انتخاب استاد

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید، از کسی که علم را مقدمه عملش قرار داده، درس بخوانید. 84

هشداری بر محققین

دوستان عزیز، نکته ای را عرض می کنم که از آن غفلت نفرمائید، و آن اینکه احادیث باب 4، از ابواب الماء المطلق، را می شود بر اصل تأخر حادث دلیل گرفت، و از اینکه در رسائل، اصل تأخر حادث را از اصول مثبته گرفته، نترسید، چطوری که مرحوم شیخ حسین پدر شیخ بهائی در باب استصحاب نترسید. 106

با وضو بخواب

سلمان از رسول خدا(ص) روایت می کند کسی که، با وضو می خوابد، مثل کسی می ماند که تا صبح عبادت کند 266.

اسلام دین نظافت است

امام باقر(علیه السلام) حمامی برای عموم ساخته بود، و خودشان هم در آنجا استحمام می کردند. 361 و امام صادق(علیه السلام) می فرماید، اگر ممکن شد از آب گرم حمام بخور که، مثانه را پاک می کند (آب گرم این قدر تمیز باشد که، بتوانی از آن بخوری) 372

می خواهی قلبت قوی شود؟

ایستاده شانه زدن فقر، و ضعف قلب، آورده و انسان را بدهکار می کند. 428

تعجب نکن

مردی به امام صادق(علیه السلام)، از ترکیدن پوست دست و پایش شکایت می کند، امام(علیه السلام) می فرماید پنبه را با روغن بان تر کن، و به نافت بگذار، ارتباط بین روغن مالی ناف، و برطرف شدن ترکیدن دست و پا را، امام می فهمد، و شاهدش نتیجه گرفتن راوی حدیث است. 458

ص: 11

وسائل الشیعه جلد دوم

ضعیف ترین حالات انسان

فرزند امام باقر(علیه السلام) در حال جان دادن بود، کسی که به طرف او می رفت امام(علیه السلام) می فرمود خود را به او نمالی، زیرا که انسان در این حال از همه حالاتش ضعیف تر است، و مسّ کردن بر او، به ضعف او اضافه کردن است. 672 مستحب است در کفن، میت لباسی که با آن نماز خوانده باشد، و همانطور لباس احرام میت، کفن او قرار گیرد. 732 و صفحه بعد آن.

سزاوار نیست که غفلت شود

مخفی نماند چطوری که در توضیح المسائل، در مسئله 599 آمده، از گذاشتن دو چوب تر و تازه، که هر کدام اندازه یک وجب یا ذراع باشد، در کفن میت غفلت نشود که، به درد میت خیلی می خورد، و اکثر مردم از این سنّت نبوی(ص)، در غفلت هستند، و کیفیت گذاشتن آن دو در کتاب های مفصل فقه بیان شده، اگر در کفن هم نشد بگذارند، در قبر هم بگذارند، کفایت می کند، حتی اگر بعد از دفن هم، یکی را در طرف سر میّت و دیگری را پائین پای میت، فرو ببرند باز نافع خواهد شد، رسول خدا از کنار قبر میّتی ردّ می شد، او را در حال عذاب دید، یک چوبی خواست آن را از وسط دو تکه کرد، یکی را از طرف سر و دیگری را از طرف پا بر قبر داخل کرد. 741 .

مؤمن محکم کار می شود

رسول خدا(ص)، سعد بن معاذ را با دست مبارک خویش داخل قبر گذاشت، و دقت در محکم کردن قبر کرد، پس از بیرون آمدن از قبر، فرمود: می دانم که به زودی قبر خراب می شود، لکن خداوند دوست دارد که، بنده اش کار خود را محکم کند 884 سخن نگارنده این همه احترامات که، بر جنازه سعد بن معاذ از تشیع و تدفین شد، به جهت مداومت او بر خواندن )قل هو الله احد(، در جمیع حالاتش بوده است، جلد 4 وسائل الشیعه، 867.

وصیّت استاد

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید در قبرستان روی قبرها راه برو، اگر آنکه زیر پایت قرار گرفته، مؤمن باشد، به استراحت، و منافق باشد به ناراحتی می رسد 885 سخن نگارنده پس خوب است که، قبر انسان

زیر پای

ص: 12

مؤمنین قرار بگیرد، اللهم ارزقنا بحق محمد و اله، و لذا استاد ما آیۀ الله حاج شیخ باقر مرندی، وصیت کرد که قبرش در جائی باشد که آفتاب بر آن بتابد.

منع با شدّت

پیغمبر(ص) بیرون آمد، و زنانی را دید در جائی نشسته اند، پرسید برای چه اینجا نشسته اید، گفتند منتظر جنازه ای هستیم، فرمود آیا حمل جنازه خواهید کرد، با حمل کنندگان آن، گفتند نه، فرمود جنازه را غسل خواهید داد با غسل دهندگان آن، گفتند نه، آیا آن به راهنمائی و نزدیک شدن شما احتیاج دارد، گفتند نه، فرمود بر گردید با وزر وبال، و با اجر مزد برنگردید. 891

سخن نگارنده تأیید می کند این را، روایتی که در مستدرک الوسائل جلد اول، ص 132، از کتاب دعائم الاسلام از امیرالمؤمنین(علیه السلام)، که پیغمبر(ص) تشیع جنازه ای می فرمود، دید زنی پشت سر جنازه می آید حرکت نفرمود، و دستور داد آن زن را به مدینه بفرستند، تا نگفتند که به پشت دیوارهای مدینه رسید، حرکت نفرمود.

ثواب صبر کردن در فوت فرزند

یازده حدیث، در ثواب صبر در مرگ فرزند، تا جائی که حتی صبر نکند هم، جزای گرفتن فرزند، بهشت است، و از آن جمله خداوند اگر بنده ای را دوست داشته باشد، محبوب ترین فرزندانش را، از او می گیرد 893 .

امام حسین تشنه و گرسنه کشته شد

امام زین العابدین(علیه السلام) می فرماید: پسر پیغمبر گرسنه گشته شد، و پسر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) تشنه کشته شد. 923.

سخن نگارنده، چطوری که در گزیده دوم ص 36 نوشتم امام حسین(علیه السلام) با دستگاه شاهی حرکت کرده بود، تا جائی که 202 شتر حامل وسائل آن حضرت بود، و از صد و پنجاه خیمه شاهی ایشان، دو تا را آتش زدند، و بقیه به غارت رفت، این همه عزت برای این بود که، نگویند امام حسین(علیه السلام) چون مال دنیا نداشت، با یزید طرف شد، پس علت گرسنه مردن محاصره شدید بود که، در داخل هر چه بود تمام شد، و از بیرون چیزی نیامد، مگر شوخی است حدود هزار نفر که، شب عاشورا رفتند، هر چه در داخل بود خوردند و رفتند، پس شهداء کربلا هم تشنه، و هم گرسنه خدا را ملاقات کردند.

ص: 13

معنی یتیم در اصطلاح شرع

بر خلاف آنچه در شعر نصاب الصبیان آمده، یتیم بی پدر است و لطیم بی ابوین. امام صادق(علیه السلام)، کسی را یتیم می نامد که، نه پدر داشته باشد و نه مادر 927 .

دست به شطرنج زدی آب بکش

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: کسی که با دست شطرنج را جابجا می کند، مثل کسی می ماند که گوشت خوک را جابجا کند، راوی پرسید حکم گوشت خوک جابجا کردن چیست، فرمود آب کشیدن دست است 1018 و جلد 12 ص 241.

ص: 14

وسائل الشیعه جلد سوم

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، نماز واجبی بالاتر از بیست حج و عمره، و هر حج و عمره ای، بالاتر از خانه ای پر از طلا باشد، که در راه خدا آن را صدقه کنی 26

چه می دانی از نماز

در یکی از روزهای جنگ صفین، که جنگ به شدت انجام می گرفت، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به آسمان نگاه می کرد، ابن عباس پرسید نگاه به آسمان برای چیست؟ فرمود، می خواهم بدانم وقت نماز ظهر شده نماز بخوانم، ابن عباس عرض کرد حالا که جنگ، این اندازه آتشش شعله ور است، چه ملاحظه اول وقت کردن است، فرمود پس برای چه با دشمنان نبرد می دهیم، جنگ ما با دشمن صِرف برای بقاء نماز است، اضافه کرد نماز شب امیرمؤمنان ترک نشد، حتی در لیلۀ الهریر. 179 (یکی از شب های جنگ صفین که، قتال باَعلی درجه آن رسیده بود)

کعبه قبله حضرت آدم(علیه السلام) و آخرین ذریّه او

مستفاد از دو حدیث، قبله بودن کعبه حتی برای حضرت آدم است، که جبرئیل با سایه انداختن ابری، جای کعبه را بر آن حضرت مشخص کرد، و گفت اینجا قبله تو، و قبله آخرین فرزندان توست 217.

کاشتن دندان در زمان امامان(علیه السلام)

از روایات این باب معلوم می شود که، در زمان صادقین(علیه السلام) کاشتن دندان، به جای دندان اصلی، رایج بوده است 302

عمل جراحی در زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله)

سخن نگارنده، چنانچه از روایت مستدرک الوسائل، جلد 3، ص 125؛ به دست می آید که، یک نفر یهودی در زمان پیغمبر(ص) در مدینه عمل جراحی انجام می داد.

ثواب نماز زن در خانه اش 25 مرتبه از نماز جماعت بیشتر است

چطوری که در عروۀ الوثقی، در مسئله چهارم از فصل فی الامکنه المکروۀ، بیان فرموده، بهترین جای برای نماز خانم ها، خانه هایشان است، و بهترین جای خانه هایشان، اتاق انبار خانه است،(1)

حتی از نماز

جماعتی که قصد کرده برود، در خانه در اتاق مخدع نماز بخواند 25 مرتبه، ثوابش بیشتر می باشد، توجه

ص: 15


1- . معلوم نیست که، پستوی خانه تعبیر آوردن، حق کلمه مخدع را که در روایات آمده، ادا کند.

کنید به روایتی که در کتاب وسائل، از مکارم الاخلاق طبرسی، از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل کرده که، آن حضرت فرمود نماز زن به تنهائی در اتاقش، 25 مرتبه مثل نمازی است که، در جماعت بخواند. 510

امام سجاد(علیه السلام) می فرماید، کسانی که بین مشرق و مغرب هستند، اگر بمیرند من وحشت نمی کنم اگر قرآن با من باشد 582 مخفی نماند که، این حدیث را مرحوم صاحب وسائل، در باب کراهت تنها خوابیدن نقل کرده است.

ص: 16

وسائل الشیعه جلد چهارم

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید، هر کس بین اذان و اقامه سجده کند، و بگوید «سَجَدتُ لَکَ خاضعاً خاشعاً ذلیلاً» خداوند محبت او را در دل مؤمنین، و هیبت او در دل منافقین می اندازد 633.

در فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله) آمده، اگر مریض نمی تواند حمد و سوره را در سر نماز بخواند، شما پیش او بخوانید، و به او بشنوانید 692.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وقتی کسل می شد، یا چشم زخم به او می رسید، یا سر درد می گرفت، دستش را باز می کرد، و سوره حمد و هر دو قل اعوذ را می خواند، پس دستش را به صورت می کشید، هر چه بود برطرف می شد 874.

امام هادی(علیه السلام) نهی می کند از گفتن کلمه، و سلام علی المرسلین در قنوت نماز جمعه 907 سخن نگارنده، مخفی نماند که طبق فرمایش نبوی: «اوّلها التکبیر و آخرها التسلیم»، یعنی نماز با الله اکبر شروع، و با سلام تمام می شود، گفتن سلام علی المرسلین چون کلمه سلام دارد، مشکل می شود، چطوری که در شرایع اشکال کرده است.

مژده ای بر فقهاء

فرمایش امام صادق(علیه السلام): لاترفع یدیک بالدُّعاء فی المکتوبۀ تجاوز بهما رأسک، 912 را ممکن است، دلیل ابطال فعل کثیر، در نماز گرفت که، این حدیث دلیل لفظی باشد بر ابطال، مضافاً بر دلیل ابطال ما حی صورۀ، و گفته نشود که دلیل لفظی نداریم، برای وسعت روزی؛ امام باقر(علیه السلام) می فرماید، برای طلب روزی در نماز واجب، در حال سجده به این دعاء: «یا خیر المسؤلین، و یا خیر المعطین، ارزقنی و ارزق عیالی من فضلک، فانک ذو الفضل العظیم» خدا را بخوان 974 و 1157.

هشدار

به دو نکته توجه کنید، 1. این دعاء مخصوص سجده آخر نیست، 2. کلمه عیالی، با کسر عین است، عیال جمع عیّل، کجیاد جمع جیّد می باشد، در لغت عرب کلمه عیال، به فتح عین به این معنی نیامده است، غفلت نشود که، با فتح عین خواندن، مشکل در صحت قرائت ایجاد می کند. اینکه عرض شد طبق نظر مشهور است لکن در مجمع البحرین کلمه عیال را با هر دو از فتح و کسر آورده است.

ص: 17

سجده های طولانی گذرنامة ورودی بهشت

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بعضی از حجره های خویش را اصلاح می کرد، مردی به حضرتش مرور کرد، و عرض نمود، اجازه بدهید عوض شما من این کار را انجام دهم، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) اجازه داد، وقتی کار را تمام کرد، نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود اگر حاجتی داری بطلب، عرض کرد بلی از خدا بهشت برایم بطلب، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) سرش را پائین انداخت، بعد فرمود باشد، بنده خدا حرکت کرد که برود، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود برای رسیدن به مراد خود، ما را با سجده های طولانی کمک بده. 978

حضرت آدم و یوسف(علیه السلام) حکم قبله را داشتند

در این باب (باب عدم جواز السجود لغیر الله) هفت حدیث آمده است، در آنها از سجود ملائکه به حضرت آدم، و از سجود اولاد حضرت یعقوب، در مقابل حضرت یوسف(علیه السلام)، سخن به میان آمده، و فرموده اند که حضرت آدم و یوسف(علیه السلام)، حکم قبله را داشتند، چون سجده بامر الله بوده، پس برای خدا می شود.

تعجب کن از شیوائی بیان

و از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده، اگر سجده برای غیر خدا جایز بود، زنها را امر می کردم که به شوهرهایشان سجده کنند، و در روایت هفتم باب آمده، امر می کردم شیعیان مان را، بر کسانی که در رسانیدن علوم علی(علیه السلام) وصیّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر آنها واسطه شده اند، سجده کنند 984.

سخن نگارنده، مخفی نماند در تفسیر المیزان به روایت علی ابن ابراهیم، حضرت یوسف هم خودش، جزء سجده کنندگان بوده است برای رسیدن به نعمت وصال، و طبق این روایت حضرت یوسف(علیه السلام) ) رَبِّ قَدْ آتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ ...(1)( الخ، در حال سجده گفته است، جلد 11، ص 278.

غلفت نشود

صد مرتبه لا اله الا الله، و صد مرتبه استغفار، و صد مرتبه قل هو الله احد، به علاوه سوره أَلْهاكم التَّكاثر، در وقت خواب را فراموش نکنی که، خاصیت زیادی دارد 1028 و 1030

ص: 18


1- . سوره یوسف، آیه 101.

40 مرتبه تسبیحات اربعۀ بعد از نماز بگو بعد حاجت خود را بخواه 1032 استغفار که می کنی، اگر با تربت امام حسین(علیه السلام) بشمری، یکی بر هفتاد می شود 1033 .

المؤمن کیّس

خاصیّت زیادی دارد گفتن بسم الله الرحمن الرحیم، لاحول و لاقوۀ الا بالله العلی العظیم 1050 مخفی نماند در روایات وسائل الشیعه، حرف واو، بین بسم الله و لاحول و لاقوۀ نیست، و آوردن حرف واو در تعقیب نماز مغرب در مفاتیح الجنان، به روایت مصباح المتهجدین است.

سؤال می شود رو به قبله خوابیدن که مستحب است یعنی چه؟

جواب مثل حالت دفن خوابیدن است حدیث 11 1069 امیرالمؤمنین زیاد دعا می کرد 1085.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید در وقت گرفتاری، اگر توفیق دعا کردن پیدا کردی، بدانکه بلا نزدیک برطرف شدن است. 1099

نتیجه خوبی می گیریم

امام رضا(علیه السلام) فرمود ما اهل بیت(علیه السلام)، از صله کردن بر رحیمی که با ما قطع کرده، و از نیکی کردن بر کسی که بر ما بدی کرده است، نتیجه خوبی می گیریم 1129.

در غیاب برادر دینی دعا کردنت، روزیت را زیاد کرده، و گرفتاریت را برطرف می کند. 1145

از شمشیر برنده تر است

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود بپرهیز از نفرین پدر که، از شمشیر برنده تر است. 1162

امان از غفلت های بی موقع

امام باقر(علیه السلام) می فرماید گاهی در وقت رسیدن استجابت دعاء، بنده خدا گناه می کند، دستور عدم اجابت، از طرف خدا به ملک می رسد. 1175

خدا کر نیست

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به کسانی که در صحرا، با صدای بلند تکبیر، و تهلیل، می گفتند، فرمود خدای کر و غایب را که صدا نمی زنید، همانا خدای شنونده، و نزدیک، را می خوانید 1189 امام حسن(علیه السلام) دوای فراموش کردن چیزی را، صلوات بر محمد و آل محمد(علیهم السلام) می داند 1215.

ص: 19

ما و شیعیان ما

مردی در خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کرد، اللهم صل علی محمد و اهل بیت محمد،(صلی الله علیه و آله) امام(علیه السلام) فرمود تنگ گرفتی، مگر نمی دانی که اهل بیت محمد(صلی الله علیه و آله) پنج تن آل عباست، عرض کرد پس چطور بگویم، فرمود بگو: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» که، ما و شیعیان ما در این دعا داخل بشویم 1221.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، وقتی اسم یکی از انبیاء(علیه السلام) ذکر شد، اول صلوات بر محمد و اله بگو، بعد به آن پیغمبر صلوات بگو، صلی الله علی محمد و اله، و علی جمیع الانبیاء 1222.

سخن نگارنده

در بحار الأنوار، جلد 33، ص 139؛ آورده که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در وقت بردن اسم حضرت ابراهیم(علیه السلام)، اول به آن حضرت، بعد صلوات بر محمد و اله گفته است، این از خصوصیات حضرت ابراهیم(علیه السلام) است چطوری که حدیث ص 356 جلد چهارم کتاب مجمع البحرین به صراحت این مطلب را می رساند که، آن حضرت خصوصیات دیگری هم دارد، مثلاً در بهشت همه به سنّ جوان نورس، مگر حضرت ابراهیم(علیه السلام) با محاسن سفید، به ملاحظه احترام ایشان که، فرزندی مثل حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)، به علاوه پرچم دار توحید بودن، در وقتی که خبر از توحید نبوده است، مدرک این حرف پیش کسی که، در کتاب تهاویل الربیع غور کند.(1)

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هم در تشهد نماز، «و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله» می گفت. پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در اولین نماز جمعه در خطبه آن «و اشهد أنَّ محمداً عبده و رسوله» تعبیر آورده است.(2)

در اینجا مناسبت بیشتری دارد

سؤال می شود، آیا آیه شریفه )ان الله و مَلائِکته( بعد از هر نماز رسیده؟، بلی که آیه)ان الله و مَلائِکته( در تعقیب همه نمازها رسیده است جواب بلی شیخ طوسی در مصباح المتهجدین، در باب تعقیبات مشترکه، آورده ص 46.

ص: 20


1- . چنانچه در کتاب مستدرک الوسائل، ج 2، ص 365؛ نقل شده در بهشت همه به اسم خوانده می شوند، جز حضرت آدم(علیه السلام) که، او را به خطاب ابو محمّد (صلی الله علیه و آله)، خطاب می کنند برای احترام.
2- . مستدرک الوسائل، ج 1، ص 412.

وسائل الشیعه جلد پنجم

عن امیرالمؤمنین(علیه السلام)، «لاجمعۀ الا فی مصر تقام فیه الحدود»، شیخ حدیث را حمل بر تقیّه کرده که، با مذهب اکثر عامه مطابق است 10 چطوری که مرحوم شیخ حرّ مصرّح است: مراد در احادیث جمعه از امام، من یحسن الخطبتین است 12 هر مسافری برای دوست داشتن جمعه، آن را بخواند، ثواب صد جمعه مقیم را خواهد داشت 36 زن نماز جمعه بخواند، یا در مسجد روز جمعه ظهر را چهار رکعت بخواند، ثواب نمازش را ناقص کرده است، در خانه اش چهار رکعت ظهر را بخواند افضل خواهد بود 37 نگاه جلد 3 ص، 510، در باب 33، سه حدیث آمده، در روز جمعه ناخن گرفتن، و کوتاه کردن شارب، در جلب روزی از تعقیب خواند بین الطلوعین هم نافع تر است 48.

امام باقر(علیه السلام): کسی که عارف به حقّ اهل بیت(علیهم السلام) است، در روز جمعه بمیرد، برائت از آتش جهنم، و از عذاب قبر، خداوند برایش روزی می کند، و اگر در شب جمعه هم بمیرد برائت از آتش برایش خواهد بود 64. نگارنده گوید حدیث مصرّح است که، در روز و شب جمعه مردن، این خاصیت را دارد، و مربوط به دفن در آن وقت نیست، و تأخیر دفن تا ممکن است مکروه است، بنابراین نباید برای چیزهای واهی مرده را اذیت کرد.

در فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله)، وقت استجابت دعاء در روز جمعه، موقعی است که نصف قرص آفتاب، غروب کرده باشد 69 و فرمود(صلی الله علیه و آله) واعظ و متعّظ هر کدام قبله دیگری است، یعنی در نماز جمعه و عیدین و در نماز برای باران آمدن 86.

در مجالس دینی هیئتی بنشینید

سخن نگارنده، در مستدرک الوسائل، جلد دوّم، ص 75، از نبی مکرم(صلی الله علیه و آله) روایت می کند: در پیش معلّم، و در مجالس علمی، هر کدام در پشت سر دیگری (هیئتی) بنشینید، و مثل اهل جاهلیت متفرق ننشینید.

از سؤال حضرت موسی، و جواب رب العالمین، معلوم می شود که در زمان آن حضرت هم، شب قدر، شب عبادت بود 173.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید، خلفای جلوی عمداً خلاف دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کردند، حتی وقتی که از جماعت در نماز نافله، نهی کردم، بعضی از لشگریانم، ندای یا اهل الاسلام غیّرت سنۀ عمر، سر داد 193.

ص: 21

وسائل الشیعه جلد ششم

امام صادق(علیه السلام)، زکات مال را به دو قسمت، تقسیم می کند، ظاهری همان زکات معمولی، و زکات باطنی: اگر برادر دینی ات، بر چیزی که تو داری، محتاج تر است، خودت را بر او مقدّم نکنی 30.

نه قسمت از میوه باغ امام صادق(علیه السلام) به دیگران می رسید

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امام صادق(علیه السلام)، در موقع رسیدن میوه باغ دستور می دادند چند جای از دیوارهای باغ را خراب کنند، تا مردم بیشتر بتوانند، بیایند از میوه باغ بخورند، امام صادق(علیه السلام) به علاوه این کار، انفاقات زیادی از میوه باغ داشت، به حدّی که از میوه چهار هزار دیناری باغ، چهارصد دینار به امام می رسید 140.

امام صادق(علیه السلام): احسانی که به محتاج یا به غیر آن می رسد، اگر هفتاد نفر آن را دست به دست کنند، همه آنها احسان کننده محسوب شده و از ثواب اوّلی چیزی کم نخواهد شد صدقه دادن قرض را اداء، و برکت می آورد، هفتاد نوع مرگ بد را، دور کرده، و رسیدن خیر را به انسان آسان می کند 255 و روزی با صدقه نازل می شود، مریض ها را با صدقه دادن معالجه کنید، اگر نادار هم هستی، با دادن صدقه با خدا تجارت کن 258.

امام سجّاد(علیه السلام) در صحرا با همراهان غذا میل می فرمود، آهوئی آمد، امام فرمود ای آهو من علی بن الحسین(علیه السلام) هستم، و مادرم فاطمه سلام الله علیهاست، بیا نزدیک آهو آمد و غذا خورد 285 حضرت ابراهیم(علیه السلام) از کسی چیزی نخواست، و اگر کسی از او چیزی خواست نه نگفت، پس خلیل الرحمن لقب گرفت 291.

به شرط اینکه از مردم چیزی نخواهید

عده ای از انصار خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مشرف شده، و از حضرتش تقاضای تضمین بهشت رفتن شان کردند، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) سرش را پایین انداخت، بعد بلند کرد و فرمود بلی، به شرط اینکه از مردم چیزی را نخواهید، یکی از آنان اگر در سفر، تازیانه از دستش می افتاد، به رفیق اش نمی گفت آن را به دست من بده، بلکه پیاده می شد بر می داشت دوباره سوار می شد، یا در سر سفره غذا، اگر دوستش بر آب نزدیک بود، به او نمی گفت قدری آب به من بده، 307.

ص: 22

صفت شیعیان ما

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، از برادران دینی چیزی نخواهید، نکند مشکل شما را حلّ نکند، عصبانی بشوید، غضب کنید، و کافر بشوید، و فرمود شیعیان ما از مردم چیزی نمی خواهند، ولو از گرسنگی بمیرند 309 سخن نگارنده، به احتمال قوی نظر مبارک امام(علیه السلام)، بر درس عفت، در درجه عالیه آن است، و الاّ از نظر فقهی، کسی از گرسنگی بمیرد، و ممکن باشد با خواستن از کسی، خودش را نجات بدهد، معلوم نیست که مسؤل نباشد.

اگر می خواهی هم خدا تو را دوست دارد، و هم مردم

به بیان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گوش بده، اعرابی عرض کرد مرا راهنمائی کن به عملی که، با بجا آوردن آن، خداوند دوستم داشته باشد، فرمود در دنیا زاهد باش، خدا دوستت بدارد، و بر آنچه در دست مردم است طمع نداشته باش آن وقت مردم هم تو را دوست خواهند داشت 315.

کوچک ترین چیزی که انسان را داخل جهنم می کند

در فرمایش امام باقر(علیه السلام) یک درهم مال یتیم خوردن است، بعد فرمود ما هم یتیم هستیم، یعنی کسی از خمس ما حتی یک درهم را بما نرساند حکم مال یتیم خوردن را خواهد داشت، امام صادق(علیه السلام) می فرماید، من از ثروتمندان مردم مدینه هستم، در عین حال حتی یک درهم را هم، از شما می گیرم برای اینکه پاکیزه شوید.

سخن نگارنده

خداوند در سوره توبه به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) دستور می دهد که وجوهات را از مردم بگیرد، تا آنان طاهر و پاکیزه شوند، از امام زین العابیدن پرسیدند، شما چرا بیشتر صدقاتتان را شکر و بادام قرار می دهید، فرمود من این دو چیز را دوست دارم، خداوند هم می فرماید به آنچه پیش خداست نمی رسید، مگر اینکه آنچه را که دوست دارید در راه خدا بدهید، روی این حساب کسی که خمس را به مجتهد اعلم می رساند، با گرفتن او، به یک واسطه به دست امام زمان می رسد، و طبق دستور قرآن امام زمان او را دعا خواهد فرمود، و یقیناً دعای آن حضرت ردّ ندارد، در نتیجه مال شخص خمس بده برکت خواهد داشت، مخفی نماند که در ص 35، جلد اول گزیده، روایتی نقل کردیم که انضمام آن به این مطلب، هر دو را پر آب می کند.

امام صادق(علیه السلام) فرمود خمس را نمی دهد، مگر کسی که قلبش با ایمان امتحان شود 338.

ص: 23

وسائل الشیعه جلد هفتم

امام کاظم(علیه السلام) بر روزه داران می فرماید، خواب قیلوله کنید، زیرا که خداوند بر آدم روزه دار، در حال خواب غذا و آب می دهد 98 سخن نگارنده، تجربه هم نشان داده، آدم روزه دار پس از آنچه قدری خوابید، احساس سبکی می کند.

ثواب افطاری دادن و سحری خوردن

امام باقر(علیه السلام) می فرماید، اگر روزه داری را در خانه ام، افطار بدهم، برایم بهتر است از اینکه، چقدر غلامان از آل اسماعیل،(علیه السلام) را آزاد کنم 102 پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید سحری تناول کنید، ولو با یک جرعه از آب، آگاه باشید صلوات خدا، باد بر کسانی که سحری می خورند، 104 امام صادق(علیه السلام) می فرماید کسی که روزه مستحبی گرفته، وارد خانه برادر دینی بشود، بدون اینکه با او بگوید روزه ام، افطار کند، (و منّت بر او نگذارد، که با خواهش تو افطار کردم) خداوند ثواب یک سال روزه بر او می دهد 110 سخن نگارنده: این همه احترام برای ایمان مؤمن است، خداوند چه احسانی بر شیعه امیرالمؤمنین(علیه السلام) می کند، از برکت انتساب ما بر آن حضرت، خداوند به حق سیدالموحدین علی(علیه السلام)، این لطف را از ما نگیرد.

دوازده خاصیت برای افطار با آب ملول، البته مطلق شیرینی، مخصوصاً رطب، و خرما، در درجه اوّل است 113.

مسئله

خانمی که می تواند برای بچه اش دایه بگیرد، حق افطار روزه ندارد غفلت نشود 154 امام صادق(علیه السلام) می فرماید، در امت های گذشته، روزه ماه رمضان، فقط بر پیغمبران آنها واجب بود، از برکت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امت محمّدی برتری گرفت، در وجوب روزه رمضان بر آنان مثل پیغمبرشان. 172

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، وقتی خواستند سر امام حسین(علیه السلام) را ببرند، ملکی ندا داد: و فرمود، ای امّتی که بعد از پیغمبرتان گمراه شدید، توفیق درک عید فطر و اضحی، از شما سلب شود، امام صادق اضافه کرد، و فرمود، تا انتقام حسین(علیه السلام) گرفته نشود، به عید فطر و اضحی نایل نخواهند شد.

سخن نگارنده، این نفرین ملک بر اهل خلاف بود، نکند خدا ناکرده ما هم در سایه مسامحه، در افطار روز عید فطر، گرفتار نفرین ملک شویم.

ص: 24

کلام الملوک

در خطبه معروفه که، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پیش از آمدن ماه رمضان، سخنرانی فرموده است، در آخر آن از قول امیرالمؤمنین آمده، سؤال کردم بهترین اعمال در این ماه کدام است، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود «الورع عن محارم الله» 227.

سخن نگارنده، این سؤال اگر از انسان معمولی شود، هر کس یک نوع جواب می دهد، یکی گوید افطار دادن، و دیگری گوید قرآن خواندن، و و و، لکن اشرف کائنات نبیّ مکرم، دست روی جنبه منفی قضیّه گذاشت، و فرمود بهترین اعمال در ماه رمضان ترک گناه است.

ص: 25

وسائل الشیعه جلد هشتم

زراره به امام صادق(علیه السلام) عرض می کند، فدایت شوم چهل سال است از مسائل حج سؤال می کنم، هنوز جواب می دهید، امام فرمود ای زراره، بیتی که دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم، بر آن طواف می شد، می خواهی در عرض چهل سال، مسائل آن تمام شود در دو حدیث: حج کنید ثروتمند شوید. حج جهاد هر ضعیفی است 7.

اگر چیزی را گم کرده باشی

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید، دو رکعت نماز می خوانی در هر رکعت بعد از حمد، سوره یس می خوانی، وقتی نماز را تمام کردی، بگو «یا هادی الضالۀ رُدَّ عَلَیَّ ضالَّتی»، انشاء الله پیدا می شود 308.

مفضل بن عمر گوید به خدمت امام صادق(علیه السلام) مشرف شدم، امام سؤال کرد با که آمدی، عرض کردم با یکی از برادران ایمانی، فرمود پس او کجا رفت، گفتم از آن وقتی که وارد این شهر شدم، از او خبری ندارم، امام(علیه السلام) فرمود مگر نمی دانی کسی که، با یک مؤمنی چهل قدم راه برود، خداوند روز قیامت، از او سؤال خواهد فرمود 104.

امام صادق(علیه السلام) فرمود، از شیعیان ما نیست کسی که، در وقت غضب کردن، خودش را کنترل نکند.

انسان در وقت مرگ دوستان خود را می بیند

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید در وقت مرگ دوستان آدمی بر او مجسّم می شوند، ببینید با که دوست می شوید، (که در آن وقت حساس، از دیدن آنها لذت ببرید، یا خدا ناکرده دیدن آنان وسیله ذلت شما شود) 411

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، بهترین دوستان من کسی است که، عیب هایم را بر من تذکر بدهد. 413

امام صادق(علیه السلام) می فرماید بنده خدا تا ساکت است، برای او حسنه می نویسد، وقتی شروع به حرف زدن کرد، نگاه می کنند به حرفش اگر خوب بود حسنه، و اگر حرف خلافی زده باشد، سیّئه می نویسند. 529

سخن نگارنده این حدیث، مؤید بیان مقدمه نویس بر جلد 29 بحار الأنوار است، که مرقوم کرده، مؤمن برای اصل ایمانش هر دقیقه ثواب می برد.

توجه 1:

اگر پیش تو غیبت کسی می شود، و تو هم قادر بر ردّ آن هستی نکردی، و با خنده ات، یا با عجب عجب گفتنت، طرف را تشویق بر غیبت کردی، طبق بعضی از روایات گناه تو هفتار مرتبه از گناه گوینده بیشتر خواهد شد. 600

ص: 26

توجه 2:

گاهی ممکن است بر یک حرف زدن، گناهان کبیره زیادی، بار شود، مثل غیبت، و افتراء، و تولید عداوت، و خیانت، و دروغ، اهانت مؤمن، و و و، شمردم 25 گناه شد. اصل تهاویل الربیع، جلد 4، ص100.

ص: 27

وسائل الشیعه جلد نهم

تذکر لازم

جناب حاج آقا انشاء الله در مسجده شجره لباس احرام پوشیدی، و تکبیر گفتی، فراموش نکن که خلاف احتیاط است، بیدا را که در دو کیلومتری آن واقع شده است، بدون لبیک گفتن بگذرانی. 46

از صدای خر هم بدتر است

متمتع با دیدن بیوت مکه، باید تلبیه را قطع کند، و کسی که برای عمره مفرده بعد از حج احرام بسته، لازم است با دیدن مسجد الحرام، یا کعبه، قطع تلبیه کند، بالاخره در مطاف تلبیه نیست، پس جای دارد وقتی امام باقر(علیه السلام)، بشنود که اهل خلاف در اطراف کعبه، تلبیه می گویند، بفرماید و الله صداهای اینها، پیش خدا از صدای خرها بدتر است. 57

در حجر اسماعیل، قبر آن حضرت، و مادرش حضرت هاجر، و دخترانش، و قبور انبیاء(علیهم السلام) واقع شده است. 430

جلد دهم وسائل الشیعه

امام حسین(علیه السلام) فقط احرام عمره بسته بود

دو حدیث دلالت دارد بر اینکه، امام حسین(علیه السلام) در سال حرکت به کربلا، مستقیماً احرام برای عمره مفرده بسته بود، و در حدیث صحبت از تبدیل عمره تمتع به عمره مفرده خبری نیست. 246

کسی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در زمان حیات، و یا پس از شهادتش، زیارت کند، و یا امیرالمؤمنین(علیه السلام)، و امام حسن و حسین(علیهما السلام)، را زیارت کند، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بر خودش لازم می داند که، او را در روز قیامت زیارت کرده، و شفاعتش بکند. 256

نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید، اگر از نزدیک مرا نتوانستید زیارت کنید، از دور سلام بدهید که، به من خواهد رسید. 263

اشتباه نشود

امام رضا(علیه السلام) می فرماید: به اندازه بالا بودن مقام امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر امام حسین، زیارتش هم، بر زیارت امام حسین(علیه السلام)، بافضیلت تر می شود. 297

ص: 28

سخن نگارنده، چطوری که در جلد دوم گزیده تهاویل الربیع، ص 44، از کتاب مدینۀ العلم، روایت کردم که، یک شب را در نجف صبح کردن، از عبادت هفتصد سال، و در کربلا از عبادت هفتاد سال، بالاتر است، معلوم می شود که ثواب زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از زیارت امام حسین(علیه السلام) بیشتر است، پس زهی کم ادبی است شیعه ای که اول به نجف مشرف شده عجله کند و از زیارت امیرالمؤمنین حظّ کامل خود را نگیرد، پس روی این حساب افضل زیارات زیارت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می شود که، به اندازه بالا بودن مقام رسالت، بر مقام ولایت، زیارت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بر زیارت امیرالمؤمنین با فضیلت تر می شود.

بیان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام) را، و تعجب عایشه از زیادی ثواب آن، تا رسید به اینکه ثواب زیارت آن حضرت، مساوی است با ثواب هفتاد حج، و عمره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) 351 ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام) در روز عرفه، مساوی است با یک میلیون حج و عمره با امام زمان، عجل الله فرجه الشریف، و با یک میلیون عمره با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، به علاوه ثواب هزار غلام آزاد کردن، و هزار اسب در جهاد راه انداختن، و خداوند این زائر را صدّیق نامیده، و در زمین کرّوبی خوانده می شود، 359 امام صادق(علیه السلام) اگر دسترسی به زیارت امام حسین(علیه السلام) از نزدیک نداری، برو پشت بام خانه به طرف راست و چپ نگاه کن، بعد سرت را بالا بیار، و به طرف کربلا نگاه کن، و این زیارت را بخوان: «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام عیلک و رحمۀ الله و برکاته»، بر تو ثواب حجۀ و عمره خواهد بود. 386

ص: 29

وسائل الشیعه جلد یازدهم

امام باقر(علیه السلام)، در آن نامه ای که به یکی از خلفای بنی امیه نوشت، در آن مرقوم فرمود، جهاد برای تقویت دین است، نه اینکه از اطاعت بنده خدائی، به اطاعت دیگری دعوت کردن باشد 7؛ جهاد با آن اهمیت و ثوابی که دارد، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به جوانی که پدر و مادر پیر داشت، فرمود قسم به آن خدائی که جان من در قبضه قدرت اوست، اگر پدر و مادرت یک شبانه روز با تو انس بگیرند، از جهاد یک سال بر تو بالاتر است. 13

حقیقت چقدر شیرین است؟

سخن نگارنده، اسلام به مجرد ناراحتی پدر و مادر، به جوان اجازه می دهد که، در برنامه جهاد شرکت نکند، و میدان جهاد رفتن او را، با اجازه پدر و مادر ارزشمند می داند، با این همه در سایه تربیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، هم جوانان، و هم پدر و مادرهایشان، با عشق خاصی شرکت می کردند، در جهان فعلی، اگر یک دقیقه سرباز بودن جوان، مشروط به رضایت پدر و مادرش باشد، پادگان ها همه تعطیل می شود، حقیقت چقدر شرین است، عرب جاهلی که، با دست خود دخترش را زنده به خاک می کرد، و چنان عاطفه که، از غرائز رسمی انسانی است از دست رفته بود، از این کار خود ناراحت نمی شد، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از همان ها، طوری انسان هائی تربیت کرد در فتح مصر، بعد از تمام شدن جنگ متوجه شدند که، بالای یکی از خیمه ها، مرغی تخم گذاشته است، در وقت جمع آوری چادرها، آن یکی را جمع نکردند که، مرغ بچه اش را بزرگ کند، و می گویند شهری که در جای آن خیمه برپا شده است، فعلاً هم اسمش فسطاط است.

جهاد زنان، از نظر امیرالمؤمنین، بهتر کردن شوهرداری، و صبر بر زحمت، و احیاناً اذیت آنان است. 10

روایت شش صفحه ای از امام صادق(علیه السلام) در شرایط جهاد 23؛ امیرالمؤمنین(علیه السلام) وقتی که می خواست به جنگ شروع کند، از جمله موعظه هایش: سفارش به نماز، و زیاد کردن آن، و تقرب جستن به خدا به واسطه آن بود 70؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) غیبت نکردن را، از جمله وسائل رسیدن به خیر دنیا و آخرت قرار داده است 181 امام باقر(علیه السلام) می فرماید، کسی که از شما معصیت خدا می کند، ولایت ما، به حال او نفع نخواهد داشت، وای بر شما مغرور نشوید، وای بر شما مغرور نشوید. 185

سخن نگارنده: خوشم می آید، از بیان کتاب چهل حدیث که، در ص 363 می فرماید: ائمّه ما(علیهم السلام)، با اینکه رحمت واسعه خداوندی را قائل بودند، از رسم بندگی شان، هیچ دریغ نداشتند، پس

تفویضی بودن ما در امور دینی، که خیال کنیم که، غیر از اسباب ظاهری، مؤثر دیگری در کار نیست، و

ص: 30

جبری شدن ما در امر آخ-رت، از غ-رور ما بوده، و تسوی-ل شیطان است، عملاً ما ائمه مان را تکذی-ب می کنیم، و خیال می کنیم که آنان به رحمت خدا عقیده نداشتند که، این همه بندگی می کردند.

در دو حدیث، امام صادق(علیه السلام) می فرماید از شیعیان ما نیست کسی که، در شهر صدهزار نفری، دیگری باتقواتر از او باشد 194 در وصیت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمین آمده: یا علی(علیه السلام) در وقتی که اشرار قدرتمند باشند، آدم پست در ته چاهی هم باشد، بادی او را بیرون می اندازد که بیاید بر نیکان مسلّط باشد 217 امام رضا(علیه السلام) می فرماید، بندگان خدا وقتی گناهان تازه ای را مرتکب شدند، گرفتار بلاهای تازه ای می شوند؛ پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود کسی در وقت گناه کردن خندان باشد، در حال گریه وارد آتش می شود. 240

امام صادق(علیه السلام)، به مفضل بن عمر فرمود، شیعیان ما را از گناه کردن بترسان، زیرا هر مصیبتی و ناراحتی بر ایشان می رسد، نتیجه گناهان است، حتی امکان دارد در موقع جان دادن، به سختی جان بدهند که، هر نگاه کننده ای بگوید سخت جان داد، همه اینها برای این است که، نتیجه گناه را در دنیا ببینند، و برای آخرت چیزی نماند. 241

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، عاق والدین را خداوند در قرآن، جبّار و شقی خوانده است، (سوره مریم، آیه32) 252 امام رضا(علیه السلام) استفاده کردن از آلات موسیقی، و کمک کردن بر ظالمین، و ارتباط با آنها داشتن را، از جمله گناهان بزرگ خوانده است 261 در مذمت شدید ریاست دوستی، و انجام دادن آن بر غیر اهلش، تا جائی که از امام می پرسد عرّیف (سابق قوم ما) از دنیا رفته است، و فامیل می خواهند مرا جایگزین آن کنند، بپذیرم یا نه؟ امام می فرماید اگر از بهشت رفتن بدت می آید بپذیر 280 کسی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) موعظه خواست، و این خواستن را سه دفعه انجام داد، در جواب هر سه سؤال، فرمود برو غضب نکن 288

در حدیث قدسی، خداوند به حضرت داود وحی فرمود، اگر بنده مؤمنم، پس از انجام گناه توبه کرده، و هر وقت آن گناه را یاد کند از من خجالت بکشد، گناهش را بخشیده، و از یاد ملائکه حافظ اعمال، می برم، و تبدیل به حسنه هم می کنم، و باکی هم ندارم، زیرا که من ارحم الراحمین هستم. 359

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود، خداوند دشمن می دارد مؤمن ضعیف بی دین را، عرض کردند آن کیست؟ فرمود کسی که نهی از منکر نکند. 397

امام کاظم(علیه السلام) بر هارون الرشید وارد شد، دید خیلی غضب کرده بر کسی که گناهکار است، و دستور داد عوض یک حدّ، سه حدّ بر او بزنند، امام فرمود غضب تو برای خداست، بیش از آنچه خدا غضب کرده غضب نکن. 417

ص: 31

سخن نگارنده، امام(علیه السلام) می خواهد بفرماید که، هوا و هوس خودتان را به حساب شرع نگذارید، و مردم را بر دین بدبین نکنید، همین هارون ملعون در نزدیکی مرگش، کسی را که، از او ناراحت بود گرفتند و آوردند، دستور داد قصاب آمد او را زنده زنده، مثل گوشت گوسفند ریزه ریزه کرد، بعد به درک رفت، همین هارون ها بودند که، خودشان را امیرالمؤمنین می نامیدند، و هر غلطی را می کردند، به حساب دین می گذاشتند.

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در شب معراج دید، لب های عده ای را، با قیچی های آهنی می برند، از جبرئیل پرسید، اینها کیان اند، عرض کرد واعظ های امت تو هستند، که مردم را به خیر دعوت می کنند لکن خودشان عامل آن نیستند، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در وصیت بر ابوذر فرمود، جماعتی از اهل بهشت، بر قومی از اهل آتش نگاه می کنند، و می گویند چرا شما در جهنم هستید، در حالی که ما با موعظه شما وارد بهشت شده ایم، آنان در جواب می گویند ما به گفته خود عمل نکردیم گرفتار شدیم. 420

کاری نکن زنده باد گویانت، مرده باد گویند

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود کسی که، رضایت مردم را به معصیت خدا طلب کند، تعریف کنندگان او، مذمت کنندگان می شوند (زنده باد گویانش، مرده باد گو می شوند)422

از عبارت یعقوب فرزند میثم التمار، استفاده می شود که، مرحوم پدرش کتاب ها، یادداشت هائی، از بیانات امیرالمؤمنین(علیه السلام)، تألیف کرده بود. 444

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید، بهترین کارها، حفظ آبرو با مال است. 451

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید، کسی از تو چیزی خواست احترام روی خود را پیش تو نگرفت، تو احترام روی خویش را، با ردّ نکردن بگیر. 536

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود ذکر علّی(علیه السلام) عبادۀ، یعنی یادآوری امیرالمؤمنین، و نقل فضائل و مناقب حضرتش، عبادت است، امام(علیه السلام) می فرماید سخت ترین چیزی، بر ابلیس و لشگر او، زیارت مؤمنین همدیگر را برای رضای خداست. 568

ص: 32

وسائل الشیعه جلد دوازدهم

خدایا نان را بر ما مبارک گردان

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) دعا می کند، و می فرماید خدایا نان را بر ما مبارک بگردان، و بین ما و آن جدائی نینداز، زیرا که اگر نان نباشد، نه می توانیم نماز بخوانیم، و نه می توانیم روزه ای بگیریم، و هیچکدام از واجبات خدایمان را، نمی توانیم به جای بیاوریم. 17

سخن نگارنده

پناه می بریم بر خدای، انسان بدون نعمت نان، و چیزهای دیگری که جانشین آن می شوند، از آوردن هر کار نیکی کاملا عاجز بوده، و برای هر گونه فساد آمادگی دارد، مثلاً در فتنه افغان، مردم اصفهان هر چه را داخل شهر داشتند تمام کردند، و چون از بیرون چیزی نرسید، به حدّی گرفتار شدند که، مردهائی که تازه دفن شده اند، از قبرها در آورده و خوردند و در فتنه زنج (سال 72 و 73 هجری قمری) در بصره، راوی می گوید بر زنی مرور کردم که داشت با های های می گریست، از علت آن پرسیدم، گفت گریه ام برای این نیست که، خواهر مهربانی را از دست داده ام، بلکه برای این است که، در تقسیم گوشت آن، سهم من فقط سر او شده است، می گویم سر استخوان خالی است، من گوشتی ندارم که، از آن استفاده کنم، حالا که انسان مثل سایر حیوانات، داخلش خالی است، و احتیاج به پر کردن آن دارد، چرا این همه کفران برای وسائل خوراکی می شود، و نهی از منکری در این مورد اتفاق نمی افتد، مدرک این دو موضوع را، از کسی بپرسید که، در مطالعه مجلدات اصل تهاویل الربیع، غور کرده است، خداوند تأیید کند کسی را که، تهاویل را مثل سایر کتب راهنمادار کند، به حق آنانی که در پیش او مقرّبند، مخصوصاً محمد و آل او(صلی الله علیه و آله).

راوی می گوید، امام صادق را دیدم بیل در دست گرفته، و در باغ خودش مشغول کار است، و عرق از پشت مبارکش می ریزد، عرض کردم فدایت شوم، اجازه بدهید من عوض شما کار کنم، فرمود نه، دوست دارم که در طلب روزی، از کسانی که حرارت آفتاب آنان را اذیت می کند، باشم. 23

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در وصیتنامه خویش به فرزندش محمد حنیفه فرمود، روزی دو روزی است، یکی روزی است که تو باید به سراغ آن بروی، و روزی دیگری است که آن تو را می پاید، پس زحمت یک سالت را، بر یک روزت بار نکن، تا آخر وصیت. 31

ص: 33

اگر گرفتار کمی روزی هستی

به امام صادق از کمی روزیش شکایت می کند، امام(علیه السلام) دستور می دهد یک چیزی از وسائل خانه را که، به ده درهم بفروشد، و عده ای از برادران دینی اش برای طعام دعوت کند، وقتی که غذا نوش جان کردند، از آنان خواهش کند برای وسعت روزی او دعا کنند، راوی طبق دستور امام رفتار کرد، به وسعت عجیبی رسید. 32

زمین فروختی زمین دیگر بخر

در این باب (24) 9 حدیث آمده، در استحباب خریدن زمین، و کراهت فروش آن، مگر اینکه پول آن را در خریدن زمین دیگر مصرف کند، و در اینکه زمین های انسان، نزدیک هم نباشند زیرا که اگر آفتی رسید همه را در بر می گیرد، و در صورت تفرق، یکی اگر رفت دیگری جایگزین آن می شود. 44

نگارنده گوید به چشم خودم دیدم که، یکی از فامیل ها، مغازه های متعددی در کنار هم داشت، وقتی درمسیر خیابان قرار گرفتند، فقط حدود یک متر زمین برایش ماند، خداوند برکت بدهد بر ائمه مان، چه راهنمائی های لطیفی کرده اند که، جامع سعادت دنیا و آخرت عالم بشریت است، اگر فرمانبری داشته باشیم.

روایات باب (66) دلالت بر مدح تجارت، و بر کراهت اجیر شدن انسان دارد، چون اجیر شدن، سر روزی بستن دارد. 175

هدیه باید چیز خوب و درد بخور باشد

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید، اگر بر برادر دینیم هدیه ای بدهم که، به دردش بخورد، بهتر است از این که، اندازه آن را به فقیر صدقه بدهم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود به همدیگر هدیه بدهند، بر محبت ها بیفزایند. 213

سخن نگارنده، کلام الملوک ملوک الکلام، دقت بفرمائید امیرالمؤمنین اهمیت می دهد، به هدیه ای که به درد طرف بخورد، بر خلاف آنچه فعلاً مرسوم شده که، اگر چیزی را به دیگری بدهند، به وسائل درد نخور خانه اضافه می کنند.

روی داد خطرناک

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، خانه ای که در آن آواز خوانی می شود، از روی دادهای خطرناک محفوظ نبوده، و دعا در آن مستجاب نیست، و ملائکه رحمت داخل آن نمی شوند. 225

ص: 34

سخن نگارنده، فرمایش امام مربوط به خانه ای است که، فقط از صدای گلو استفاده شود، و اگر به علاوه وسائل موسیقی باشد، خطرش بیشتر خواهد شد، کسانی که از چنین مجالسی بهره مند هستند، دیگر آرزوی صالح بودن فرزندان را نکنند، و اگر پسرهایشان، آمادگی برای ازدواج، از خود نشان ندادند، گله نکنند و اگر خدای نکرده اتفاق بدی رخ داد، خودشان را سرزنش بکنند اللهم بلّغنا.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، خداوند بر نیک و بد مردم منت گذاشت که، نوشتن و حساب کردن را به آنان تعلیم کرد، و گرنه گرفتار غلط درکارها می شدند. 298

زیاده نویسی نکنید

امیرالمؤمنین(علیه السلام)، به کارمندان اش دستور می داد سر قلم هایتان را نازک کنید، و در نامه ها بین سطور را خالی نکذارید، و از زیادنویسی دوری کرده، و فقط حرف های لازم را بنویسید، زیرا اموال مسلمانان طاقت تحمل ضرر را ندارد. 299

مضمون روایات این دو باب (31 و 32) این است در عین حالی که، ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، آذوقه یک سال را یک دفعه تهیه می کردند، و می فرمودند نفس انسانی، از احساس خاطر جمعی، پشتش سبک می شود، حتی در روایت است که، به سلمان فارسی(رضوان الله علیه) گفتند، تو با داشتن این همه زهد، چرا آذوقه یک سال را یک دفعه تهیه می کنی، در حالی که نمی دانی کی خواهی مرد، فرمود چطوری که برای من فکر مردن می کنید، فکر زنده بودن هم درنظر بگیرید، نفس انسانی وقتی روزی خود را حاضر ببیند مطمئن می شود، با این همه در وقت گرفتاری مردم، ائمه(علیهم السلام) با آنان معشیت خودشان را تطبیق می کردند، وقتی مردم عادی گندم را با جو قاطی می کردند، آنان هم همین کار می کردند، و اگر مردم عادی غذای هر روز را در آن تهیه می کردند، امامان هم اضافی آذوقه را می فروختند، مثل مردم نان لازم هر روزی را، در آن روز می خریدند 320 و 321.

روایات باب 44، دلالت دارند بر مکروه بودن تقاضای کم کردن چیزی از فروشنده، بعد از تمام شدن گفتگو، و ماسیدن عقد معامله، 333

روایت باب 47، دلیل است بر استحباب کتمان منبع درآمد که، برادران دینی ندانند زندگی انسان از چه راهی تحصیل می شود. 336

به امام صادق(علیه السلام) عرض می کند، شخصی از پیش ما به مسافرت رفته، در برگشتنی با پول زیادی می آید، نمی دانیم از حلال جمع کرده، یا از حرام، امام فرمود نگاه کن در چه مصرفی مصرف می کند، اگر در حرام خرج کرد از حرام است. 339

ص: 35

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود، زمانی می آید مردم از خدایشان شکایت می کنند، مرد می گوید والله از چه وقتی سود نکرده ام، و هرچه خرج می کنم از سرمایه است، باید گفت وای بر تو، آیا اصل سرمایه و منفعت آن را، غیر خدا به تو داده است. 340

امام رضا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از راهی که می رفتند در برگشتنی از راه دیگر برمی گشتند، امام فرمود این کار در جلب روزی مؤثر است. 341

بلی که رباخوار فقیر است

از امام صادق(علیه السلام) می پرسد، قرآن می فرماید )يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا((1)یعنی خدا سود ربا را نابود می کند، در حالی که می بینیم رباخوار خیلی ثروت به خود جلب می کند، امام فرمود، کدام نابودی بالاتر از نابودی دین است، و علاوه وقتی توبه کرد و هر چه از مردم گرفته بود ردّ کرد، فقیر می شود. 424

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، خداوند اگر بخواهد قومی را هلاک کند، ربا بین آنها رایج می شود 427 سخن نگارنده، در کتابی می خواندم، هتلر برای حفظ اقتصاد آلمان، ربا را تحریم کرد، متأسفانه در مملکت اسلامی، مردم مسلمان هی می گویند، برو بالا، نزدیک است مثل جاهلیت قبل از بعثت پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، ربا به صدی صد هم برسد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود زمانی می آید مردم رباخوار می شوند، و هر کس از آن فرار کند، گرد ربا او را می گیرد(2)

حالا کتک اینها را می خوریم، و در آینده چه خاکی بر سر خواهیم کرد، اکثر این رباخواری ها برای تکثیر ثروت است، امام صادق می فرماید ناله های مردم درباره درآمد، برای نبود ثروت بیشتر است، و الا روزی می رسد(3)

شما را به خدا در کدام اسلام آمده که، نرخ های ربا را در تابلوهای بزرگ بانک ها، و حتی سر راه های بزرگ، اعلان کنند پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید وقتی امت من رباخوار شدند گرفتار زلزله و خسف (غرق و فرو رفتن در زمین) می شوند. (4)

علی بن جعفر از برادرش امام کاظم سؤال می کند، کسی به دیگری صد درهم می دهد که، با آن کار کند، و شرط می کند پنج درهم یا کمتر یا بیشتر، برایش بدهد، فرمود این ربای محض است. 437 سخن نگارنده متأسفانه، این همان است که، در زمان ما اسمش را مضاربه می گذارند.

ص: 36


1- . سوره بقره، آیه 276.
2- . مستدرک الوسائل، ج2، ص478.
3- . مستدرک الوسائل، ج2، ص637.
4- . مستدرک الوسائل، ج2، ص479.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید اگر در قرض بدون اینکه شرط کند، قرض گیرنده چیزی اضافه داد، بگیرد حرام نیست، ولکن ثواب قرض حسن را نخواهد گرفت، این است معنی فرمایش قرآن، )فَلاَ يَرْبُو عِنْدَ اللَّهِ(.(1)

ص: 37


1- . سوره روم، آیه 39.

وسائل الشیعه جلد سیزدهم

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید از قرض گرفتن پرهیز کنید که آن دین شما را به خطر می اندازد و در روایت ششم باب می فرماید به خدا پناه می برم از کفر و قرض، عرض کردند مگر کفر و قرض برابرند فرمود بلی 77 نگارنده گوید چطوری که روایات باب (1) می رساند بدون احتیاج قرض گرفتن مکروه است، متأسفانه در زمان ما مد شده است، همین که می گویند در فلان مؤسسه وام می دهند، مردم سراغ آن می روند با ملاحظه اینکه، اکثر وام ها، ربوی اند، و از خدا نمی ترسند، گوئیا که کتاب و سنت هیچ نهیی از ربا نکرده اند.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، بدهکار اگر مرد، و طلب کار نخواست حقش را بگیرد و حلال کرد، برای هر درهمی، ثواب ده درهم را خواهد داشت 111

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، بدهکار را اگر کسی کشت، قرضش را اگر مالی دارد از آن ادا می کنند، و اگر مالی نداشته باشد، باید از دیه اش قرض او را اداء کنند، اگر صاحب خون کسی که، قرض دارد و مال ندارد، خواست قاتل اش را قصاص کند، باید اوّل بدهی او را بدهد، بعد قصاص کند. 112

وسائل الشیعه جلد چهاردهم

امام صادق(علیه السلام) می فرماید غالب ترین دشمن مؤمن زن بد اوست. 12

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود بهترین زن های امت من، با داشتن صورت های زیبا، کم مهر بودن آنان است. 16

ابن امّ مکتوم اجازه وارد شدن به خانه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) گرفت، و عایشه و حفصه در خدمت آن حضرت بودند فرمود بلند شوید و داخل اتاق گردید عرض کردند او که کور است فرمود شما که می بینید و در مثل این قضیه به ام سلمه و میمونه فرمود شما هم کورید؟ 171

هدیه ای بر فقها

مرحوم حرّ عاملی، باب 16 را به لفظ، باب «انه لایجوز ان ینکح ابو المرتضع فی اولاد صاحب اللَّبن، و لا فی اولاد المرضعۀ ولادۀ»، عنوان کرده است 306 و سر زبان ها این عنوان را به لفظ روایت نسبت می دهند، و لذا گاهاً گفته می شود کلمه نَکَحَ با «فی» هم، متعدی می شود چطوری که، با «من» و «باء»

متعدی می شود(1)،

لکن مخفی نماند در این باب دو حدیث داریم، و در هیچکدام حرف «فی» نیامده است،

ص: 38


1- . انشاء الله در استطراف تفسیر المیزان جلد 19، ص 9، خواهد آمد که حرف من و باء در مثل انکحت و زوّجت برای تعدیه نیست زیرا که خودشان متعدّی به نفس هستند.

و لایخفی ایضاً حدیث 10، ص 296، مضمونش همین مضمون حدیثین این باب را دارد، پس این باب شامل سه حدیث می شود. و هکذا در مستدرک الوسائل، جلد 2، ص 574، عنوان باب را مثل وسائل عنوان کرده و یک حدیث هم نقل کرده لکن آنجا هم لفظ «فی» نیست.

ابوجعفر(علیه السلام)، با آیه )وَ حَلاَئِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ((1)، استدال می کند به اینکه امام حسن و حسین(علیهما السلام)، فرزند صلبی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند، چون زن این دو امام همام، به رسول خدا محرم است یقیناً، و آیه هم، زن فرزند صلبی را بر پدر، محرم می کند. 316

روایات باب 6، دلالت دارند بر اینکه، اگر کسی با زنی زنا کند، حق ندارد با مادر و دختر آن زن ازدواج کند. 322

ص: 39


1- . سوره نساء، آیه 23.

وسائل الشیعه جلد پانزدهم

امام رضا(علیه السلام) می فرماید، افراد عادی چون از مدت عمر خودشان خبر ندارند، مثل مهری را که، حضرت موسی(علیه السلام) با دختر شعیب قرار گذاشت، اگر بگذارند، درست نخواهد شد 33

زن عمر با او هجرت نکرد، پس از هجرت شوهرش، با معاویه ازدواج کرد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مهری را که عمر به زنش داده بود، به عمر داد. 38

می خواهید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سر بلند باشد؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید فرزند زیاد تولید کنید، من با زیادی شما امتم، در مقابل امت های دیگر، در روز قیامت افتخار خواهم کرد. 96

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید فرزند صالح گلی است از گل های بهشت. 97

امام حسن عسکری به رفیق زندانی اش، از خدا فرزند طلب می کند که، در زندگی یار و یاور پدر باشد، پس امام(علیه السلام)، این شعر را انشاد می کند،

یعنی هر کس فرزند داشته باشد حق او را از دیگران می ستاند، ذلیل کسی است که فرزند نداشته باشد. 99

اگر می خواهی فرزندت پسر شود؟

تصمیم بگیر اسمش را محمّد، یا علی، بگذاری و پس از پسر شدن تصمیم خود را عوض نکن که، ازت نگیرند، و اگر علی نام گذاشتی، از عمر طولانی بهره مند می شود این مطلب مضمون سه حدیث از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و امام صادق و امام رضا(علیهم السلام) است 112 امام رضا(علیه السلام) می فرماید جبرئیل(علیه السلام) بر حضرت مریم تمر صرفان، که یک قسم خرما است، آورد، با خوردن آن بر حضرت عیسی(علیه السلام) حامل شد 135

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) پس از نایل شدن به مقام نبوت، برای خودش عقیقه کرد 145 با اینکه حضرت ابوطالب در روز هفتم ولادتش، برایش عقیقه کرده بود، و اهل بیت خود را برای ولیمه آن، دعوت کرده بود، وقتی سؤال شد این چه غذائی است، فرمود عقیقه برای احمد(صلی الله علیه و آله) است، پرسیدند چرا اسمش را احمد کردی، فرمود برای اینکه محبوب و محمود اهل زمین و آسمان شود. 159

ص: 40

امام اجازه نمی دهد قیمت عقیقه صدقه شود

محمد بن مسلم می فرماید، امام باقر(علیه السلام) دو فرزند پسر، (دو قلو) داشت، دستور داد برای عقیقه دو قربانی فراهم کنند، چون دو تا پیدا نشد، مأمور خرید خواست پول یکی را صدقه کند، امام اجازه نداده، و دستور صبر تا وقت پیدایش داد، و فرمود خداوند ریختن خون قربانی، و اطعام طعام را دوست می دارد. 146

مضمون روایات: مستحب است که برای ولیمه عقیقه کمتر از ده نفر دعوت نکنند، و هر چه بیشتر باشد بهتر است، و بهترین راه برای پختن گوشت، با آب و نمک است، و امام(علیه السلام) اجازه می دهد شکستن استخوان و بریدن گوشت عقیقه را. 152

امام صادق(علیه السلام) می فرماید پسر بچه در هفت سال اول بازی کند، در هفت سال دوم نوشتن یاد گیرد، و در هفت سال سوم بر او مسائل حلال و حرام تعلیم کنند. 194

هارون بن خارجه به امام صادق(علیه السلام) عرض می کند، ما پیش مخالفین شما می رویم، و احادیثی که بر له ماست از زبان آنها می شنویم فرمود نه پیش آنها نروید، و حدیث آنان را نشنوید، خدا بر آنان، و بر ملل مشرکه آنان، لعنت کند 196 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دو رکعت سوم و چهارم نماز ظهر را به سرعت خواند، پس از اتمام نماز سؤال کردند، آیا دستور تازه ای در نماز رسیده است، فرمود مگر چه شده است، عرض کردند نماز را سبک کردی، فرمود مگر شما صدای گریه بچه را نشنیدید؛ امام کاظم(علیه السلام) فرمود برای اصلاح فرزند صدهزار چیزی نیست 198 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جمله حقوق پسر بر پدرش، شنا یاد دادن بر او، و از جمله حقوق دختر زود عروس کردن او، و در بالا خانه جای ندادن بر او را شمرده است 199 سکونی گوید بر امام صادق(علیه السلام) محزون وارد شدم، امام(علیه السلام) از سبب غصه ام سؤال فرمود، عرض کردم خداوند دختری را بر ما داده است، فرمود سنگینی آن بر زمین، روزیش بر خدا، و از اجل تو استفاده نخواهد کرد، و روزی تو را نخواهد خورد، موعظه امام(علیه السلام) غصه مرا برطرف کرد، پس پرسید اسمش را چه گذاشتی؟ عرض کردم فاطمه نام کرده ام، فرمود آه آه آه، پس دست مبارک بر پیشانی گذاشت، فرمود حالا که فاطمه نام کردی فحشش نده، و بر او نزن. 200

امام صادق(علیه السلام) می فرماید پدر و مادر اگر به تو زدند، بگو خداوند بر شما رحم کند، و صدایت را بالای صدای آنها قرار مده، و دستت را بالای دست ایشان نکن، 205

ص: 41

اگر چیزی به پدر و مادر خواستی بدهی دستت را پائین قرار بده

سخن نگارنده، معنی فرمایش امام و لاترفع یدک فوق ایدیهما؛ از بیان بزرگان علماء بلکه صدی نود و نه منسوب به روایت است، و در جائی از تهاویل الربیع دارم، که اگر چیزی به پدر و مادر دادی، دستت را پائین قرار بده، آنان خواستند آن را بردارند، دستشان بالای دست تو قرار گیرد.

به رسول خدا خواهر و برادر شیری آن حضرت وارد شدند، اوّلی که خواهرش بود خیلی محبت فرمود، و بر دوّمی که برادر رضاعی بود، محبت معمولی را نشان داد، پس از رفتن آن دو نفر، سؤال کردند، فرمود چون خواهرم بیش از برادرم پدر و مادر را احترام می کرد. 205

از دو قلوها کدام بزرگ تر است؟

امام صادق(علیه السلام) از پدر دو قلوها، پس از تبریک گفتن، می پرسد کدام یک بزرگ تر است، گوید آنکه اول به دنیا آمد، امام می فرماید نه دوّمی، مگر نمی دانی که اولی به دومی راه را بسته بود، پس اوّلی بر دومی وارد شده است 213

سخن نگارنده این از نظر علمی، و الاّ در عروۀ الوثقی، در باب قضای پسر بزرگ نماز پدر و مادر را طبق عرف فتوی داده است، و اولی را که زود به دنیا آمده پسر بزرگ خوانده است و در حاشیه، مرحوم آقای سید محمود شاهرودی، پس از قبول فتوی صاحب عروه، اشاره بروایت بالائی کرده و فرمود علماء عمل نکرده اند، و مهجور و متروک است. امام صادق(علیه السلام) می فرماید اگر کسی مؤمنی را عمداً بکشد و کسان او ندانند که قاتل کیست وظیفه دارد خودش را معرفی کند اگر خواستند قصاص کنند و اگر عفو کردند دیه بدهد به علاوه کفاره قتل عمدی (یک غلام آزاد کردن و دو ماه روزه و سیر کردن شصت نفر فقیر) تا خدا توبه اش را قبول کند. 579

ص: 42

وسائل الشیعه جلد شانزدهم

مرحوم مؤلف (شیخ حرّ عاملی) می فرماید، جماعتی از علمای ما، در کتب استدالیه، از قول پیغمبر(صلی الله علیه و آله) عبارتی را نقل کرده اند (اقرار العقلاء علی انفسهم جائز) 111 در پاورقی فرموده که، در کتاب های فقهاء سابق این عبارت را ندیدیم، و ظاهر حال نشان می دهد که، حدیث نباشد، زیرا که اگر روایت بود، شیخ طایفه در کتاب هایش به آن استدلال می کرد، با اینکه با احادیث دیگری که کمتر از این عبارت دلالت دارند، استدلال فرموده اند، بلی بعضی از متأخرین مثل محقق کرکی، صاحب جامع المقاصد آن را آورده است.

سخن نگارنده

قاعده مستفاد است یا روایت

بلی به این عبارت حدیثی که به معصوم(علیه السلام) نسبت بدهند نیست، ولکن روایت باب 5 و 6، این مضمون را به راحتی می رسانند، کما لایخفی پس عبارت بالائی قاعده مستفاده از حدیث می شود. بلی در مستدرک الوسائل، جلد 3، ص 48؛ همین متن را از کتاب عوالی اللیالی از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) روایت کرده است.

مضمون حدیث 2 و 3، کسی مالی پیش دیگری داشته باشد، و طرف انکار کند و قسم هم بخورد که، صاحب مال طلبی پیش او ندارد، و یا برای رضای خدا آن مال را بر او ببخشد، و او را برئ الذمۀ بکند، دیگر حق طلب آن مال را ندارد. 179

چقدر پر رو بودند

امام صادق(علیه السلام) وقتی که با جلب منصور در حیره بودند، یکی از درباریان منصور، برای ختنه فرزندش، ولیمه می داد، و امام(علیه السلام) از مدعوین بودند، یکی از حاضرین سر سفره آب خواست، شراب برایش آوردند، امام(علیه السلام) فوری از سر سفره بلند شد. 401

از حضرت بقیۀ الله عجل الله فرجه الشریف، نقل شده حالا که حلال نیست بر کسی در مال دیگری بدون اجازه صاحب آن تصرف کند، پس چطور در مال (خمس) بدون اجازه، تصرف می شود کرد. 402

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نان گندم نخورد، و از نان جو هم، سیر نشد. 409

ص: 43

اگر می خواهی احتیاج به دکتر نداشته باشی

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) بشنو چهار چیز را، 1. تا گرسنه نشدی غذا نخور، 2. سیر نشده دست از غذا بکش، 3. غذا را خوب بجوی، 4. در وقت خواب خودت را به دستشوئی نشان بده 409

جدّی باش نه تعارفی

امام صادق(علیه السلام) با کسی با هم می آمدند، و اسماعیل فرزند امام در خدمتش بود، امام(علیه السلام) بدون تعارف وارد خانه شد، اسماعیل عرض کرد چرا تعارف نفرمودید، او که نمی خواست وارد شود، امام فرمود من چون حال پذیرایی نداشتم، نخواستم خدا مرا تعارفی حساب کند. 429

امام صادق(علیه السلام) می فرماید ناصبی کسی نیست که، ما اهل بیت را دشمن بدارد، زیرا که شما کسی را پیدا نمی کنید که، بگوید من محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله) دشمن می دارم، بلکه ناصبی کسی است که شیعیان را به جرم اینکه ما را دوست دارند، و از دشمنان ما بیزاری می کنند، دشمن بدارد. 430

امام صادق(علیه السلام) می فرماید هر کسی بر مؤمنی یک لقمه شیرینی بدهد، خداوند تلخی روز قیامت را از او برمی دارد. 499

سخن نگارنده

شاید روی این حساب است که، در مجالس فاتحه، حلوا و خرما، بر واردین به مجلس تعارف می کنند.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، من در خوردن آنچه از سفره از خورده نان ها، و غذاها، ریخته، دقت می کنم کنیز خنده اش می گیرد. 503

ص: 44

وسائل الشیعه جلد هفدهم

امام رضا(علیه السلام) در فضیلت جو بر گندم فرمود مثل فضیلت اهل بیت(علیهم السلام) بر دیگران است، و تمام انبیاء بر خورنده نان جو، دعا کرده اند، و آن غذای انبیاء و نیکان است، و بر هر بدنی داخل شود، دردها را بیرون می کند. 4

دوای ضعف اعصاب و ایجاد حُسن خلق

در فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله) از جمله خواص روغن زیتون، محکم کردن اعصاب، و ایجاد حُسن خلق، و بردن غصه بیان شده است 12 پیغمبر(صلی الله علیه و آله) وقتی خرما میل می فرمود، هسته آن را پشت دست می گذاشت، و با آن می انداخت 15

در دوا خوردن حریص نباش

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید مسلمان تا مرضش بر صحتش غلبه نکند، از دواء استفاده نمی کند 17

سرکه عقل را محکم و قلب را زنده می کند

در فرمایش امام صادق(علیه السلام): سرکه عقل را محکم می کند و در فرمایش امیرالمؤمنین(علیه السلام): قلب را زنده می کند 66 در فرمایش دیگر امام صادق قلب را نورانی می کند. 69

سخن نگارنده

دین اسلام قبل از دکتر معالج مرحوم آقای بروجردی خاصیت سرکه را نافع بودن آن برای قلب بیان کرده است، چطوری که در خاطرات آقای فلسفی آمده وقتی دکتر فرانسوی معالج آقای بروجردی گفت برای سالاد آقا سرکه بریزید نفس آقا باز شد و فرمود ما داشتیم در روایات می دیدیم خاصیت زیاد سرکه را، لکن طب روز به طرف آب لیمو مردم را سوق می داد دیدید که آقای دکتر هم سرکه را برای مرض من (مرض قلب) سفارش کرد امام صادق فرمود خوردن پنیر در صبحگاه ضارّ و خوردن آن در شامگاه نافع است 92 امام کاظم(علیه السلام) می فرماید برای شفا مریض هایتان از برگ چغندر استفاده کنید که همه اش شفاء است و دوری کنید از خود چغندر که سوداء را تحریک می کند 157 کلینی بسنده عن الصادق(علیه السلام)، أنّ أمير المؤمنين(علیه السلام) سئل عن القرع يذبح؟، فقال القرع ليس يذّكى، فكلوه و لا تذبحوه، و لا يستهوينّكم الشيطان یعنی: از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) سؤال کردند: کدو (ظاهراً کدوی

پاییزی منظور است که، شبیه

ص: 45

حیوان است در داشتن گردن) سر بریدن لازم دارد، فرمود کدو سر بریدن ندارد، همانطور بخورید، و شیطان شما را به حیرت نیندازد. 160

سخن نگارنده

بر این مطلب بیشتر دقت کنید

در پاورقی آقای شعرانی می نویسد، ابن شهرآشوب روایت کرده است که معاویه وقتی قصد مخالفت امیرالمؤمنین(علیه السلام) کرد، خواست اهل شام را آزمایش کند که، اطاعت مطلقه از او می کنند یا نه، در این باره با عمروعاص مشاوره کرد، گفت امتحانش مجانی است، به اینها بگو که کدو سر بریدن لازم دارد، و الا حلال نمی شود، اگر دیدی که فرمانبری کردند بدان که به مراد می رسی، او هم امر کرد و مردم اطاعت کردند، این کار یک بدعت اموی شد، بعد آقای شعرانی اضافه می کند که، اگر محدثین این روایت امیرالمؤمنین بالائی را، در ذیل روایاتی که درباره سبزیجات آمده، نیاورده بودند، ذهن ما به طرف قرع با قاف منتقل نمی شد، که نوعی از کدو است و آن را فرع با فاء تلقی می کردیم، (بچه شتر یا گوسفندی که، پس از ذبح کردن مادر، بیرون بیاورند که، با مرگ مادر مرده است) چون آنچه با ذبح کردن مناسبت دارد همین حیوان است که، تذکیه مادر به جای تذکیه او حساب می شود که، در روایت آمده زکوۀ الجنین زکوۀ امّه، یا نه و حیرت انداختن شیطان هم، در مثل این حیوان تصور دارد که، دستور اسلام در حلال بودن جنین حیوان، سر بریدن خودش را لازم بدانند، و ذبح مادر را برای آن ذبح حساب نکنند، لکن پس از نقل این حدیث در این باب و در ردیف روایات سبزیجات، به فکر افتادیم، خدا رحمت کند ابن شهرآشوب را که، با روایت کردنش مشکل را بر ما حلّ کرد، معلوم شد بیان امیرالمؤمنین، ردّ بدعت معاویه است که، برای گول زدن مردم خر شام، در حلال بودن کدوی پاییزی، سر بریدن آن را واجب کرده بود.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، در شب خواستی آب بخوری ظرف آب را تکان بده و بگو ای آب، آب زمزم و فرات تو را سلام می رسانند. 199

چرا با داشتن این همه سرمایه این همه غفلت

سخن نگارنده چندی پیش مشهور شد که، یکی از دانشمندان در آزمایش هائی که، درباره آب انجام داده، به این رسیده است که، اگر پیش آب کلمات خوب گفته شود مولکول های آن شارژ می شود، و این مطلب با آب تاب در اجتماع منتشر شد، وقتی حقیر این مطلب را از واعظی در مجلسی شنیدم، از حُسن اتفاق

ص: 46

چند روز دیگر، در آن مجلس بنده منبر رفتم، پس از بیان مطلب بالائی، عرض کردم حقایق اسلام با کشفیات جدید، الحمدلله روز به روز روشن تر می شود، بعد فرمایش بالائی امام صادق(علیه السلام) را گفتم، در توضیح آن عرض کردم آب لیوانی را که از شیر باز کرده ای، و در دست داری اگر به او بگوئی، آب زمزم و فرات تو را سلام می رسانند، آیا این شارژ کردن مولکول های آن نیست، خیلی از این حقایق را ما داریم، به بعضی از اینها در وقتی که، مجلدات بحار الأنوار را در مدرسه بحث می کردیم، مخصوصاً درباره روایاتی که درباره مطالب طبّی آمده، اشاره کرده ام، توجه به این نکته هم لازم است دیدی که، امام صادق در حدیث بالائی قید، در شب خواستی آب بخوری را آورده بود خدا کند این خبر، به آن دانشمند برسد، درباره خوردن آب در شب هم یک فکری بکند، خدا کند دانشمندان اسلام خودشان هم، در این باره فکری بکنند، تا نکات علمی امامان را، خودمان بیش از دیگران حالی بشویم، یادم نمی رود در مجلس درس استاد در خانه اش بودیم، مرحوم سرتیپ رزم آرا، مخترع قبله نمای رزم آرا، آمدند و درباره اختراع خودشان شرح دادند، و فرمود که می خواست به کجا برود، من به او گفتم، در آنجا مسئله ساختن یک قبله نمای دقیقی را عنوان کن، بلکه چنین دستگاهی ساخته بشود، بعد خجالت کشیدم از گفته خود که، چرا ما خودمان اقدام نکنیم و ساخت قبله نمای نمازمان را، از نماز نخوان ها بخواهیم، لذا خودم اقدام کردم بحمدالله یک چیز دقیق به عمل آمد، مورد تصدیق اکثر مراجع آن روز هم قرار گرفت.

سؤر المؤمن شفاء

روایت معروف سؤر المؤمن شفاء 208 امام صادق ثواب زیادی بیان می کند برای کسی که، وقتی آب خورد امام حسین(علیه السلام) و اصحاب آن حضرت را یاد کند، و بر قاتلانش لعنت کند. 216

امام رضا(علیه السلام) می فرماید، هر غذائی و آبی وارد معده می شود، تا چهل روز در بدن انسان تأثیر دارد، و فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله) (که هر کس عرق بخورد تا چهل روز نمازش قبول نمی شود) طبق این قاعده کلی، وارد شده است. 239

سخن نگارنده

معنی فرمایش امام رضا(علیه السلام) نه این است که، عرق خور استفاده سوء کند، تا چهل روز نماز نخواند، بلکه به این معنی است که، در عین اینکه وظیفه دارد هر روز نمازش را بخواند خوردن آن ماده خبیثه، نمازش را کم رنگ می کند، چطوری که شخص روزه دار، اگر غیبت کند، روزه اش کم رنگ می شود، با اینکه لازم است روزه را بگیرد.

ص: 47

در پاورقی از تفسیر عیاشی، از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که، به مؤمن به علاوه ثواب اعمالش، حسنات دیگری به اندازه صحت ایمانش، عطاء می شود، و الله یضاعف لمن یشاء. 339

ص: 48

وسائل الشیعه جلد هیجدهم

امام صادق(علیه السلام) می فرماید مردم سه قسم هستند، علماء ما هستیم، و متعلمون شیعیان ما هستند، و سایر مردم بی خودها هستند. 48 و 46

محقّقین دقت کنند

سخن نگارنده

مرحوم آقای شهیدی در حاشیه مکاسب، به این روایت تمسک کرده، و روایاتی را که در مدح علماء (مثل مجاری الامور بید العلماء) و غیره را مخصوص بخود علماء اهل البیت (علیهم السلام) کرده است.

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید هر کس قاضی شود، بدون کارت سرش بریده می شود 8 باز می فرماید علم ولو در چین هم باشد، برای پیدا کردنش، رهسپار شوید. 14

سخن نگارنده

با این همه سرمایه این همه احتیاج

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) با سخن خویش، طلب دانش را ولو در دورترین نقطه عالم هم باشد، واجب می کند، (چین از نظر اطلاعات مردم آن روز، دورترین نقطه زمین حساب می شد،) آقای شهرستانی در اوائل انقلاب مشروطه، در عراق مجله ای به نام العلم، منتشر می کرد، روزی یک مستشرق آلمانی، به دفتر مجله می آید و رو جلد مجله را که، مزین به چهار حدیث بود، می بیند، و متوجه معنی آنها می شود، (1. طلب العلم فریضۀ علی کل مسلم، 2. اطلبوا العلم من المهد الی اللحد، 3. اطلبوا العلم ولو بالصین، 4. الحکمة ضالۀ المؤمن یأخذها اینما وجدها)، می گوید حالا که اسلام با حدیث چهارم قید استاد را زده، (مرد باشد یا زن) و با حدیث سوم قید مکان، و با حدیث دوم قید زمان، را برداشته و با حدیث اول همه را مسئول فراگرفتن علم کرده، پس این همه جهالت در مسلمانان از کجاست صفحه 50 از کتاب مردان علم در میدان عمل.

مخفی نماند با توجه به حدیث دیگری که، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) درباره ایرانیان فرموده که، علم اگر در ستاره ثریا باشد، مردانی از ایران به آن دست یابی می کنند، اشاره به طول سفر علم، و با حدیث اطلبو العلم ولو بالصین، اشاره به عرض سفر نموده و امام صادق با فرمایش خود طلب علم لازم است، در هر حالی، 14 قید سنّ و سال را زده است، معروف است که ابوریحان بیرونی، در بستر مرگ بود، یکی از

فقهاء زمان، او را عیادت کرد، ابوریحان از فرصت وجود فقیه استفاده کرد، و از او مسئله ارث اجداد ثمانیه را که یکی از

ص: 49

مشکلات مسائل ارث است، سؤال کرد، فقیه گفت حالا که شما در این حال هستید، چرا به خود، زحمت یاد گرفتن چنین مسئله بغرنج را می دهید، گفت یاد بگیرم بمیرم، بهتر است که یاد نگرفته از دنیا بروم. در جلد بیستم وسائل ص230 آورده است که مرحوم عبدالکریم بن احد الطاووسی، مولف فرحۀ الغرّی در یازده سالگی در مدت کم، قرآن را حفظ کرده، و فراموش ننمود، و در چهار سالگی در چهل روز، نوشتن را فرا گرفت و از معلّم غنی شد.

در ذیل روایت امالی طوسی که، در پاورقی آورده، از قول امیرالمؤمنین نقل کرده است که، می فرماید علم دین را خوشبختان مرزوق می شوند، و اشقیاء از یاد گرفتن آن محروم می مانند، خوشا به حال کسانی که، خداوند آنان را از این فضل و احسان، بی نصیب نکرده است 15 فضل بن شاذان گوید، در اسلام فقیهی مثل سلمان فارسی بوجود نیامده است، 106 و استاد فرمود پس از سلمان زراره اولین فقیه است، از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردند آیا قرآن و فرقان یک چیز هستند؟ فرمود نه، قرآن کل کلام الله است، و فرقان محکمات واجب العمل از قرآن هستند 135 امام صادق(علیه السلام) می فرماید فرزند حق دارد به قاضی از پدر شکایت کند ولی حق ندارد صدایش را از صدای پدر بلندتر بگیرد. 224

شمّ الفقاهة

معمول شده که در تابلوهای کتابخانه های بزرگ مثل کتابخانه مدرسه فیضیه فرمایش امام صادق: احتفظوا بکتبکم فانکم سوف تحتاجون الیها 236 را می نویسند.

سخن نگارنده معلوم نیست که مراد امام صادق(علیه السلام)، از کتب کتاب های معمولی که، کتابخانه را مزین کرده اند باشد، به احتمال قوی، به قرینه روایات این باب (8) مخصوصاً حدیث 6 آن، مراد امام(علیه السلام) دستخط ها است که، انسان با دیدن دستخط خود، به یاد مطلبی می افتد، و پس از حصول یقین و به یاد آوردن جریان گذشته، شهادت می تواند بدهد.

مسئله

از جمله قضاوت های امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که، اگر زنی بی پروا زنا می دهد، بر حاکم شرع است از باب نهی از منکر، او را بر مردی که، می تواند جلو زنای او را بگیرد، تزویج کند. 412

عبیدالله بن عمر شراب خورد، و عمر امر کرد تازیانه اش بزنند، کسی جرأت نکرد که او را حدّ بزند مگر امیرالمؤمنین(علیه السلام). 466

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، هر کس شک کند در کفر دشمنان ما، و در کفر ظلم کنندگان بر ما، همانا او کافر است. 561

ص: 50

وسائل الشیعه جلد نوزدهم

محمد بن مسلم، سؤال می کند از امام باقر(علیه السلام) از معنی آیه )مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً(، امام(علیه السلام) می فرماید در جهنم جایگاهی است، اگر کسی همه انسان های روی زمین را می کشت، آنجا جایش می دادند قاتل یک نفر را هم در آنجا مسکن می دهند. 2

سخن نگارنده

در المیزان توجیه می کند، و می فرماید این همه گناه، برای مبارزه کردن قائل با اراده خداست، زیرا که خدا اراده کرد بقاء نسل انسان را تا روز قیامت، قاتل به عمل خود می گوید من این اراده را قبول ندارم.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) وقتی ضربت خورد در، وصیت خود به فامیل ها فرمود، ای فرزندان عبدالمطلب حق ندارید، به بهانه اینکه امیرالمؤمنین کشته شده، خونریزی راه اندازید، و فقط حق کشتن قاتل را دارید، و نباید از اعضاء و جوارح قاتل چیزی ببرید، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود مُثله نکنید حتی سگ کازگیر را. 96

قنبر وقتی به کسی حدّ می زد، اشتباهاً سه تا اضافه زد، امیرالمؤمنین(علیه السلام) قصاصش کرد، و سه تازیانه بر او زد. 137

احادیث در اینکه مؤمن زنده و مرده اش احترام دار، بریدن اعضاء میت مثل بریدن اعضاء زنده است در حرام بودن، و در دو روایت (باب 25، حدیث یک و پنج آن) مُثله میت را، از مُثله زنده شدیدتر گرفته است. 248 - 251 نگارنده گوید پس نباید به بهانه های واهی میّت مسلمان کالبد شکافی شود اللهم بلّغنا.

حدیثی از کافی در بیان موقعیت عایشه، پیش خدا و رسول و امام حسن و حسین5، و اینکه عایشه اولین زنی بود در اسلام سوار زین شده است. 250

پاورقی: جابر انصاری در کوچه های مدینه راه می رفت، و می گفت علّی خیر البشر فمن ابی فقد کفر، و می فرمود مردم انصار، اولادتان را با محبّت علّی(علیه السلام) ادب کنید، اگر کسی قبول نکرد، درباره مادرش دقیق باشید. 338

ص: 51

وسائل الشیعه جلد بیستم

مرحوم شیخ حرّ در آخر فائده هفتم، از فوائد خاتمه کتاب، فرموده در زمان غیبت وضع حدیث نشده، و ساختنی ها همه در زمان ائمه(علیهم السلام) بود که، بحمدالله با رجوع به امام وقت، و یا با رجوع به کتاب های معتمده، غش از صحیح، معلوم می گشت 92 اعتراض شدید شیخ حرّ بر علامه حلّی، در تقسیم اخبار به چهار قسمت، و شرح آن 101 شخصی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، سه دفعه موعظه خواست، در هر سه دفعه فرمود، مواظب زبانت باش 301 امام باقر(علیه السلام) پس از آنچه تمام گناهان را به گردن شیخین می گذارد، می فرماید ما بنی هاشم بزرگ و کوچک مان امر می کنیم، بر دشنام دادن بر آن دو، و بر برائت جستن از آنها. 304

ص: 52

کامل الزیارات

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، حضرت بقیه الله وقتی در نجف پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را به حرکت آورد، از همه جای عالم امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را می بینند، و آن حضرت را در شهرشان، پیش خود می پندارند، و قلوب مؤمنین مثل پاره های آهن محکم می شود، و بر مؤمنین مرده خوشحالی در قبورشان می رسد 120 امام هادی مریض می شود، و می خواهد کسی را به کربلا بفرستد، امام(علیه السلام) را دعا کند، یک نفر حاضر شد که به کربلا برود، ولکن گفت خود امام حجۀ خداست، و دعای او بدون شک مستجاب است، و دعای من در حائر حسینی،(علیه السلام) معلوم نیست مستجاب شود، این حرف به خدمت امام هادی(علیه السلام) وقتی رسید، فرمود رسول خدا، و حتی مؤمن، از کعبه مقامش بالاترست با این همه، پیغمبر به دور کعبه طواف می فرمود، و حجر الاسود را می بوسید، و وقوف در عرفات می کرد، خداوند دوست دارد در مواطینی یاد شود، و حائر حسینی(علیه السلام) از این مکان هاست.

ص: 53

کتاب آداب الطلاب

خدا نکند دقت زیادی در روز حساب پیش بیاید

خیاطی در عالم خواب، می بیند روز قیامت است، یک مشت چیز سوخته پیش او آوردند، و گفتند جواب اینها را هم بده، آنها یک مشت سرنخ هائی بوده که، طبق رسم سابق، مردم نخ را هم با پارچه به خیاط تحویل می دادند او موقع سوزن داخل کردن، روی چراغ می گرفت. 61

بترسیم از متولی اوقاف شدن

پرنده ای به ماده خویش گوید، مرا کم حساب نکن، اگر خواستم بساط حضرت سلیمان را به هم می ریزم، باد این حرف را، به گوش آن حضرت رسانید، و پرسید چطور؟ عرض کرد می روم در ملک وقفی پر و بالم را آلوده به خاک می کنم، و بر بساط شما می ریزم. 62

احترام علماء و ارزش علم دین

آقای بروجردی، و کاشانی، در عین اینکه به افراد عادی به یک یا الله اکتفاء می کردند، وقتی طلبه ای وارد مجلس آنها می شد، برای اهمیت علم دینی، با تمام قد برایش بلند می شدند 70 وقتی شیطان گفت از چهار طرف بر بنی آدم حمله می کنم، ملائکه رقّت به حال فرزند آدم(علیه السلام) کردند، خداوند فرمود طرف بالا و پائین را، برای خود باقی گذاشته ام، اگر با دست به دعا بلند کرده، یا با پیشانی به زمین گذاردن، خشوع کند گناه هفتاد سالش را خواستم می بخشم 85 بحار، ج63، ص 155.

حتی در سنین بالا نماز مستحبی را ایستاده می خواند

آقای سید احمد خوانساری، حتی در سنین بالائی، نافله ها را ایستاده می خواند 114

در روزهای شهادت درس تعطیل نیست، و درس آن روزها به صورت سینه زنی، و گریه، و گوش دادن به مواعظ است. 126

سند از کنزالعمال است، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود، وای به حال امت من، از عالمان بد که، علم را وسیله تجارت قرار می دهند 144 فقیه بزرگوار، مؤلف العروۀ الوثقی فرمودند کاری نکنید که، گناه مرتدین در نامه عمل شما نوشته شود، یعنی کاری نکنید که مردم از دین زده شوند 156 به نقل از مواعظ عددیه شماره 36، از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله): در مقابل متکبرین تکبّر کنید زیرا که تکبّر در مقابل

متکبر عبادت است 223 نگارنده گوید در مجموعه ورام، ص209؛ قال(صلی الله علیه و آله) اذا رایتم المتکبرین، فتکبّروا علیهم، فان ذلک لهم مذلۀ و صغار.

ص: 54

کسی از آقای گلپایگانی پرسید، در زمستان ها کوچه ها برف و گل است، و از گل کوچه و خیابان بر لباس انسان ترشح می کند، آیا می شود با آن لباس ها نماز خواند، فرمودند بلی زیرا که، شما یقین به نجاست آن گل ها ندارید، طرف را در حال اضطراب دید، فرمود اگر خداوند شما را امر کند که، دو رکعت نماز با لباس نجس بخوانید، آیا می توانید آن دو رکعت را با آن لباس بخوانید، یا می روید قدری بول یا نجس دیگر بر آن می زنید، گفت بلی، برای خاطر جمعی قدری نجس بر آن می زنیم، فرمود پس جواب خود را دادی 237 علامه امینی در حالی که اشک می ریخت، می گفت، اینها (غاصبین خلاف) قطار سریع السیر اسلام را از حرکت انداختند. 268

سخن نگارنده

بلی اگر مردم آن روز، به انتخاب خدا و رسول راضی می شدند، و مسئله غدیر را قبول می کردند، همان مدینه فاضله که، روزی تأسیس آن از مخیله افلاطون گذشته بود، علی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، آن را برای مردم جهان کاملاً فراهم می کرد.

از آقای میرزاجواد آقای تبریزی سؤال کردند، آیا شما شهادت به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را جزء اذان و اقامه می دانید؟ فرمود ما نماز را جزء می دانیم، و اصل ولایت است. 269

سخن نگارنده

از آقائی که در شب عاشورا، با علامه امینی، در کربلا پشت بام حسینیه آقای بروجردی، با هم بود، نقل می کنند، در حدود ساعت 2 بعد از نصف شب، صدای یا حسین یا حسین، آسمان کربلا را پر کرده بود، من گفتم ببین اینها هنوز عزاداری می کنند، خدا نکند که، فردا نماز صبح شان قضا شود، علامه به من فرمود ساکت شو آقای حائری، نماز مشروط به ولایت است، ولایت مشروط به نماز نیست، یعنی اگر کسی موالی اهل بیت نباشد، هر قدر نماز عمر دنیا را بخواند، بی فایده خواهد بود، پس شرط قبول نماز، ولایت اهل بیت(علیهم السلام) است و بس.

مگر اینکه خدا نکرده بی اهمیتی به نماز، انسان را بی ولایت کند، در تفسیر البرهان، جلد 1، ص205، از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده، لایثبت علی ولایه علی(علیه السلام) الا المتّقون، یعنی در ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، به غیر اهل تقوی نمی توانند ثابت قدم شوند، بلی که می دهند به شیخ جعفر شوشتری عرض کردند چرا گاهی خداوند برای یک عمل کوچک، مثل یک نماز و یا دعا، این قدر

ثواب زیاد می دهد، فرمود رحمت واسعه رب کریم بالاتر از این است، لکن بعضی از گناهان است، از انسان ولایت را می برد، شما قول بدهید با

ص: 55

ولایت از دنیا بروید، نگران نباشید رب کریم این همه ثواب را می دهد، اگر بی ولایت رفتی جزء بی دین ها هستی، و خداوند در قرآن قسم می خورد، که جهنم را از کفره جنّ انس پر خواهد کرد.

نمی خواهم حساب جاری ام قطع شود

در گردنه اسدآباد دزدها به قافله ای حمله می کنند از جمله اموالی که به غارت می رود کتاب های طلبه ای بوده است او برای استخلاص کتاب ها خودش را در سر کوه به رئیس دزدان می رساند در وقت ورود به چادر او می بیند مشغول نماز است پس از گرفتن کتاب ها می گوید من از این تناقض در حیرتم (دزدی و نماز خواندن) رئیس دزدان می گوید هر کسی شغلی دارد ما هم دزدیم اما خواندن نماز برای این است که حساب جاری ام با خدا قطع نشود بالاخره طلبه پس از گرفتن کتاب هایش به نجف مشرف می شود پس از مدتی در حرم امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) کسی را مشاهده می کند معلوم می شود رئیس دزدان است وقتی با او به صحبت می نشیند گوید در نتیجه عدم قطع ارتباط با خالق به توبه و ردّ اموال مردم موفق شدم. 285

وارث بدتر از حارث

1. کسی یازده نفر فرزند داشت فرزندان به وصیتنامه پدر عمل نکردند به آنان گفته شد به سفارشات پدرتان عمل کنید او در آن عالم می سوزد گفتند عوض اینکه ما یازده نفر بسوزیم یک نفر بسوزد بهتر است.

اثبات کردند که پدر در وقت وصیّت دیوانه بود

2. کسی حمام عمومی داشت وصیت کرد که پس از او آن را وقف کنند فرزندان به وصیت عمل که نکردند هیچ. در اداره اوقاف اثبات کردند که پدرشان در وقت وصیت دیوانه بوده است.

کسی از دیگری اجیر شد نماز پدرش را بخواند و اجیر در همان روز از دنیا رفت صاحب پول پیش زن او رفت که پول را پس بگیرد گفت شوهر تو پول از ما گرفته که نماز پدر ما را بخواند حالا که نخوانده پول ما را پس بدهید گفت برو بابا شوهر من نماز خودش را با زور ما می خواند. 309

مسئله

نگارنده گوید وقتی در قم بودم یکی از دوستان از من خواهش کرد به منزل استاد برویم و برای هم روستایی ایشان نماز استیجاری بگیریم من چون طرف را می شناختم که حاج غلام آدم خوبی است قبول کردم وقتی منزل استاد رفتیم آدم آقا بنده را کنار کشید گفت آقای محقق شما یقین دارید که حاجی غلام این نماز را خواهد خواند من گفتم بنده یقین ندارم که نماز خودم را امروز موفق می شوم که بخوانم یا نه

ص: 56

گفت شما اگر یقین ندارید بکشید عقب، پول نماز استیجاری باید به کسی داده شود که یقین کنند حتماً آن نماز را خواهد خواند.

ص: 57

مجلدات ششگانه کتاب الانتصار

این شش جلد کتاب، هدیه حوزه علمیه قم است به حوزه های شهرستان ها، روزی مدیر محترم مدرسه خطاب به حقیر فرمودند، بیائید این چند جلد کتاب را، حوزه قم به حوزه ما فرستاده ببرید، حقیر به حساب اینکه این کتاب ها هم، از قماش کتاب های هدیه ای دیگر است، تعلل می کردم بالاخره پس از چند دفعه خطاب و جواب، آنها را برداشته به خانه بردم، و الحمدلله معلوم شد که نعمت فوق العاده ای بود که، خدای سبحان اراده کرده بود در دست حقیر باشد، پس از مطالعه همه مجلدات، آرزو کردم که ای کاش مجلدات بعدی هم به دست بیاید، بالاخره از سال 1998 میلادی بحث های اینترنتی از طرف وهابی ها باز می شود، و دیگران را دعوت به شرکت می کنند، وقتی رجال شیعه در بحث ها آنان را رسوا می کنند، دست شیعه را کوتاه می کنند، در نتیجه یک جوان ثروتمند کویتی، مبادرت بر تأسیس شبکه انا العربی نموده، و از این طریق اوّلین شبکه حوار الشیعه، متولد می شود، خلاصه، بحث ها روز به روز عوج می گیرد، و در انترنت وهابی ها دستشان باز می شود، از کثرت نقل حقایق تاریخی(1) که، سبب رسوائی بزرگان قدیمی، و حدیثی شان می شود که، هیچ آبرویی برای دشمنان اهل بیت نمی ماند، یکی از طریق انترنت اعلان می کند، آقایان در خانه خاله تان بحث نمی کنید، در انترنت هستید عالم دارد می بیند، احترام بزرگان (بزرگان خیالی) را نگاه دارید، معطل تان نکنم، اگر اشتباه نکنم حدود صد و چهل نفر از فضلای شیعه، گاهی به نام های فعلی، و گاهی به نام های مستعار، امثال مالک اشتر و حذیفه و و و تمام حقایق شیعه را اثبات، و دشمنان اهل بیت را مبحوت می کنند نتیجه بحث ها را آقای عاملی، حفظه الله فعلا در شش جلد، در اختیار اهل تحقیق قرار داده است، از خدای منان می خواهیم که، با فضل و کرم خویش سایر مجلدات را هم، در اختیار اهل دانش و بینش قرار بدهد، پروردگار را از تو می خواهم، یک عالم فاضل، و جوان پاکدلی را که به زبان عربی کاملاً وارد باشد، برای ترجمه این کتاب ها به زبان فارسی، موفق بداری، مخفی نماند بعضی از بحث های کتاب الانتصار علمی است کسانی که با معلومات سطحی مطالعه می کنند اگر در خور فهمشان نشد گله نکنند اهل کمال به این بحث ها احتیاج دارند که در مقابل دشمنان مسلح باشند و ما التوفیق الا بالله محقق مرندی.

ص: 58


1- . انشاء الله، در بحث استطراف تفسیر نمونه می آید، در بحثی که آقای مکارم با یکی از علمای بزرگ اهل سنت داشته، طرف اقرار کرد به اینکه، شیعه می تواند مدارک تمام بحث های اصولی و فروعی خود را، از کتاب هایمان بگیرد.

کتاب الانتصار جلد اول

احمد بن حنبل گوید اگر سند لا اله الا الله حصنی که، امام رضا نقل می کند، پیش دیوانه ای هم خوانده شود، به هوش می آید 413 آقای عاملی می فرماید، فعلاً در لبنان پنج طایفه از مسیحی ها هستند، اصلشان از بنی هاشم است (آل نخله، آل شهاب، آل زوین، آل هاشم، و ال الحسین(علیه السلام)) اگر بنا باشد، آل محمدی(صلی الله علیه و آله) که، در نماز به آنها صلوات می فرستیم، تمام ذریه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) باشد، می بایست به این پنج طایفه از مسیحی ها که، کافرند در سر نماز صلوات بگوئیم، چطور می توانید این کفره را با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شریک قرار بدهید، پس آل منحصر به چهارده معصوم(علیهم السلام) است، 447 آقای عاملی تشکر می کند از البانی که بر خلاف هم کیش خود ابن تیمیّه، اقلاً بعضی از روایات مخالف میلش را تصحیح می کند، و همه احادیث را، مثل ابن تیمیّه ضعیف نمی شمارد مثلاً او حدیث (من کنت مولاه فعلّی مولاه) را تصحیح کرده، و می گوید ابن تیمّیه عجله می کند در ردّ احادیث شیعه، و هکذا او بخاری را، مثل ابن تیمیه معصوم نمی داند، و گوید او هم یک محدث است، علماء حق دارند طبق قواعد علمی، احادیث او را در موقع ردّ، ردّ، و در وقت تصحیح، تصحیح کنند، باز او تصحیح کرده است فرمایش پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را که فرمود اول کسی که سنّت مرا تغییر می دهد، مردی از بنی امیه است، و اعتراف کرده است که او معاویه است. 435

کتاب الانتصار جلد دوم

ابن تیمیّه از یهود فقط یک فرقه را باطل می داند، و آن کسانی هستند گفتند عزیز بن الله، و بقیه حتی آنهائی که خدا را جسم می دانند، و او را روی صندلی می نشانند، تصحیح می کند و می گوید کتابشان (تورات) صحیح و درست است 27 اگر حرف ابن تیمیّه که گوید، در قرآن استعمال مجازی نیست، درست باشد، باید بگوئیم از خدا هم همه چیزش فانی می شود، جز صورتش )كُلُّ شَيْ ءٍ هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ( و این را هیچ عاقلی نمی تواند بگوید، و بنابر وجود استعمال مجازی در قرآن، معنی این آیه همه چیز هلاک، جز ذات اقدس الهی، خواهد شد43 شما وهابی ها، وقتی آیه شریفه )استَوَى عَلَى الْعَرْشِ( را، به معنی موجود و جالس علی العرش، معنی می کنید با آیه )وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ( که می فرماید در هر کجا باشید خدا با شماست، چه خواهیم کرد این نیست مگر تناقض، چون آیه اول جای معینی را بر خدا معلوم کرد، و آن بالای عرش، و آیه دوم فرمود در همه جا هست 58

ص: 59

سخن نگارنده

معنی صحیح استوی علی العرش، استولی علی العرش، کنایه از احاطه کامله بما سوی الله است، چطوری که شاعر گفته،(1) یعنی پس مردی بر خاک عراق مسلط شد، بدون اینکه شمشیری به کار بیندازد، یا خونی را بریزد.

آقای عاملی با شجاعت تمام، عایشه را مسئول خون بیست هزار مسلمان می داند، و می گوید امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، طبق روایات شیعه می توانست لقب ام المؤمنین را، با وصیت پیغمبر از او سلب کند 91 امام رضا(علیه السلام)، آیه )وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى( را، با چند آیه بعدی، )لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى( معنی می کند، یعنی پس پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در شب معراج آیات خدا را دید، نه اینکه نعوذ بالله، خدا را ببیند که، او جسم نیست که با چشم معمولی دیده شود. 100

چون وجود خداوندی، از قماش وجود بشر نیست، پس در همه جا بودن خدا، موجب حلول در مخلوقاتش نمی شود، و کیفیت وجود خدا، بر انسان قابل درک نیست، زیرا مفهوم کلمه وجود، در ذهن بشری، همان است که، در خود تصور می کند. و قماش دیگری از وجود، بر انسان قابل تصور نیست. 286

سخن نگارنده

از امام صادق(علیه السلام) حدیثی است، می فرماید ای بشر، مغز تو آن قدر کوچک است که، اگر یک گنجشک بخورد، سیر نمی شود، تو می خواهی با این مغز محدود، عوالم ماوراء طبیعت را کنجکاوی کنی، نمی شود از بوعلی سینا نقل می کنند، زکاوت من به قدری زیاد بود، در علم هندسه 3 روز پیش استادم رفتم، در روز چهارم، بحثی هائی در آن علم، بر استاد ارائه دادم، استاد تعجب کرد، یعنی روز چهارم بر استاد، استاد شدم، با این همه نبوغ که دارم، بعضی وقت ها، در بحث های مربوط به عالم غیر ظاهر، روزها، و ماه ها، فکر می کنم به جائی نمی رسم سید جزائری در زهرالربیع، صفحه 189، از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که، مگس خیال می کند خدا هم شاخ دارد، چون کمال خویش را با شاخ هایش می داند.

خدائی را که اهل سنت عقیده دارند

از نظر معنی، با مخلوقاتش هیچ فرقی ندارد، و توضیح این: صورتش مو ندارد، و موی سرش پیچیده است، گاهی کند، و گاهی تند راه می رود، روز جمعه از آسمان پائین می آید، در نماز جمعه، روبروی مردم

ص: 60


1- . مجمع البیان 1، ص71.

وا می ایستد، امام جمعه وقتی سلام نماز گفت، دوباره به آسمان می رود، دست ها و چشم های متعدد دارد، و هر چه انسان دارد او دارد، مگر اعضاء تناسلی در عرفات در حالی که سوار شتر قرمز بود، راوی حدیث دیده است، می خندد، و خنده اش را طولانی می کند، در آخر حدیث، راوی آن می گوید از خیر خدای خنده رو، بهره مند خواهیم بود. 349 - 351

ص: 61

کتاب الانتصار جلد سوم

برخلاف آنچه، شیعه را نعوذ بالله، متهمّ به قول تحریف قرآن کرده اند، از بزرگان اهل سنت، 25 نفر را اسم می برد که، قائل به تحریف قرآن هستند، از جمله عُمر حطاب، 27 - 63 مسلم در صحیح، روایت می کند که، خداوند در روز قیامت مجسم می شود، و همه او را خواهند دید. عمر روایت می کند که، حتی ظالمین قریش، ولو هر خلافی کرده باشند، داخل بهشت می شوند 121 چطور می سازد این روایت، با نص آیه )إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ( 122 فتوی عایشه به اینکه در شیر خوردن سنّ مطرح نیست، حتی اگر مردی هم، از زنی شیر خورد، فرزند شیری او می شود، طبق این فتوی از زن برادرها، و از خواهر زن ها، شیر خوردند و محرم شدند، )سُبْحَانَكَ هذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ( 179

ابن تیمیه را در ایام حیاتش رسوا کردند

دو کتاب را دو نفر، در زمان ابن تیمیّه نوشتند، حرف های غلط او را بر ملاء کردند یکی را برادرش نوشت، (شیخ سلیمان بن عبدالوهاب) و اسم کتابش فصل الخطاب فی الردّ علی بدع محمد بن عبدالوهاب گذاشت، و دوّمی را تقی الدین علّی السبکی، شافعی مذهب، نوشت، و اسم کتابش را شفاء السقام فی زیارۀ خیر الانام علیه السلام گذاشت، و نوکران سرسخت ابن تیمیّه برای هر دو به عقیده خود، ردّ نوشتند 207 فخر رازی گوید، چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره علی(علیه السلام) دعا کرد و گفت «اللهم ادر الحق معه حیث دار» یعنی خدایا حق را با علی(علیه السلام) قرار بده، هر کجا باشد، پس از برکت این دعاء مستجاب شده، هر کس در دین خود، علی(علیه السلام) را مقتدای خویش قرار دهد، هدایت می شود 221

بیش از پنج هزار تفسیر قرآن از علمای شیعه

مؤلفات شیعه در تفسیر قرآن، طبق تحقیق دارالقرآن آقای گلپایگانی، به بیش از پنج هزار تفسیر رسیده است. 364 آقای عاملی کتف را که بر آن چیزهای مهم را می نوشتند، چرم معنی کرده است. 466

ص: 62

کتاب الانتصار جلد چهارم

امام رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون فرمود، خداوند حضرت آدم(علیه السلام) را برای حجت زمین بودن، خلق فرمود، و صدور آن ترک اولی از ایشان، در بهشت شد که، تقدیر خداوند صورت گیرد، وقتی که به زمین تشریف آورد و حجت شد، از هر جهت معصوم شد، به دلیل ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین 15.

مرحوم مجلسی در بحارالانوار، جلد 11، ص74، می فرماید صدور معصیت به هر معنی باشد، خلاف ما اجمعت علیه الامامیه، من وجوب عصمتهم (علیهم السلام) علی جمیع الاحوال خواهد شد.

سخن نگارنده

چطوری که در تفسیر المیزان فرموده، بهشت جای تکلیف نبود، )وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَة( نهی ارشادی بود، نه نهی مولوی، یکی از عمامه به سرها اشتباه می کرد، و می گفت حضرت آدم قبل از نبوت خورده بود، و گناه قبل از نبوت مشکل تولید نمی کند، لکن او درست فکر نکرده بود، زیرا اجماع شیعه منعقد است، چطوری که مرحوم سید مرتضی، در کتاب پر اهمیت خویش، (تنزیه الانبیاء) فرموده، بر اینکه انبیاء عالم (علیهم السلام)، در هر حالی، حتی در زمان طفولیت، باید معصوم باشند، و الاّ اعتماد به اقوال، و احوال ایشان، سلب می شود، اجماع کرده اند حقیر برای اینکه او را قانع کنم، و بفهمد که، با فهم های عادی عمل انبیاء(علیهم السلام) را نمی شود توجیه کرد، کتاب المیزان را به دست یکی از طلبه های جوان دادم، و آن قسمت بحث را نشان کردم، رفت به ایشان گفت، این عبارت را برای من معنی کن، بدین وسیله پی به اشتباه خویش برد.

اشتباه بزرگ کتاب آداب الطلاب درباره حضرت آدم(علیه السلام) ص 370

گناه از هر پیغمبری به هر عنوانی سر بزند، عیب به خدا حساب می شود که، خداوند کسی را پیدا نکرد حجت قرار بدهد که، گناه نکند که، از مردم اطمینان سلب نشود. 43

چرا عقلشان را به کار نمی گیرند

افترات اهل سنت بر پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، در اخلاقیات آن حضرت، تا جائی که ایستاده بول کردن به حضرتش نسبت داده اند. 351 - 363

ص: 63

چرا و چرا

از ص485، - 499، بحث درباره این است که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را زهرخور کردند، و در این فصل خیلی حرف ها زده شده، در ص493، عاملی حفظه الله فرموده بعضی از موضوعاتی که، در حیات پیغمبر(صلی الله علیه و آله) اتفاق افتاده، درباره آنها بحث کافی نشده است، زیرا که به صلاح آنهائی که، بعد از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) قدرت را دست گرفتند، نبود، که حقیقت آن بحث ها کشف شود 1 چرا پیغمبر(صلی الله علیه و آله) یک ماه از همه زن هایش دوری کرد، فقط در اتاق ماریه قبطیه آن زن مؤمنه و طاهره، قرار گرفت 2 سبب نزول سوره تحریم چه بود، چرا در آن سوره عایشه و حفصه را تهدید می کند به اینکه، اگر بر خلاف رسول من قدم بردارید، خدا و صالح المؤمنین، و ملائکه، کمک اویند، و چرا عایشه و حفصه را قیاس می کند به دو زن دو پیغمبر (نوح و لوط(علیهما السلام)) که آن دو زن، آن دو پیغمبر را خیانت کردند 3 وقتی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از سفر تبوک برمی گشت، هفده نفر از بزرگان صحابه، تصمیم قتل پیغمبر را گرفتند، و خواستند شتر آن حضرت را رم بدهند، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) این مسئله را به غیر از افراد خاص از صحابه، (علی، و عمار، و حذیفه) کشف نکرد 4 چرا پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نهی کرد که در مرض او حضرتش را دواء ندهند، و حاضرین از نبودن بنی هاشم استفاده کردند، و دوایش دادند، وقتی به هوش آمد آنان را مذمت کردند، و فرمودند از آن دواء که به من دادید باید به اهل مجلس، غیر عمویم عباس که، بعد آمده است، بدهید، آقای عاملی بعد از نقل روایات «لدّ»، و تفسیر کلمه «لدّ» از قول اهل لغت اَللدود: به فتح اللام، (دوا را به دهن مریض، از یک طرف بریزند، یا با انگشت و مثل آن فشار دهند.) فرموده: با دقت در معنی لدّ، و توجه به موقعیت روز دوا خورانی، و یأس از مسئله رم دادن شتر در برگشت از سفر جنگ تبوک، موضوع خیلی واضح می شود حتی بر کسانی که فهم شان ضعیف است از قول عایشه نقل می کند که، ما به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) دارو می دادیم، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) اشاره می کرد که ندهید، ما قبول نکردیم، و گفتیم مریض دارو را دوست ندارد، پرستار باید بدهد، روایات را از بخاری و حاکم و نووی، نقل کرده، و حاکم روایت دیگری هم نقل کرده و گفته این روایت را که من نقل کردم، صحیح السند، از نظر مسلم و بخاری، است چرا نقل نکرده اند، در ص496 آقای عاملی گوید حالا که عایشه خانم اقرار می کند که، ما با نهی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) او را دوا دادیم، معنی اش چه می شود، عاقلان دانند.

سخن نگارنده

آدرس روایات از طریق اهل سنت، در این بحث موجود است، (در صفحه 495) و اهل تحقیق می توانند ببینند، لکن آقای عاملی همه آدرس ها را نداده، یکی از باحثین در شهادت پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، جزوه ای تألیف کرده بود، او از طریق انترنت این آدرس ها را داده بود، برای تکمیل بحث، وارد می کنم و ما التوفیق الا بالله:

ص: 64

بخاری جلد 8 ص40، و جلد 5 ص143، و جلد 7، ص17، صحیح مسلم جلد 7 ص24، مسند احمد جلد 6 ص53، طبری جلد 2 ص437، مخفی نماند که آقای عاملی، در ص 496، از قول محدثین نقل می کند که، مسئله دوا خورانیدن بر پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، در روز یکشنبه، پس از تأکید زیادی بر انفاذ جیش اسامه، و لعن بر متخلفین از آن، اتفاق افتاده است. و آخر دعویهم ان الحمد لله رب العالمین.

ص: 65

کتاب الانتصار جلد پنجم

توسل احمد بن حنبل

احمد بن حنبل که، امام وهابی هاست، از او پرسیدند از بوسیدن قبر و منبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، گفت اشکال ندارد، و اجازه دادن احمد را به ابن تیمیّه نشان دادند، تعجب کرد، و گفت احمد پیش من بزرگوار است، این کلام اوست؟ آقای عاملی گوید چه جای تعجب است، مگر احمد پیراهن شافعی را نشست، و آب آن را هم خورد. 9

توسل عمر به عموی پیغمبر(صلی الله علیه و آله)

عمر خطاب، در سال قحطی، به عباس عموی پیغمبر، خدا را قسم داد، باران آمد، و در خطبه اش مردم را امر کرد که، عباس را پیش خدا وسیله کنند 42 از طریق اهل سنت هفده روایت آورده، بر استحباب زیارت قبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) 73 مضافاً بر آیه )وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ(، به علاوه سیره مستمره مسلمین، تا زمان ابن تیمیّه (هشت قرن). 77

منصور دوانیقی، وقتی از مالک می پرسد، رو به قبر رسول خدا باشم دعا کنم، یا رو به قبله، مالک گفت رو به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که، هم وسیله توست، و هم وسیله پدرت آدم(علیه السلام) بود، و تا روز قیامت وسیله است، 80 به عقیده شما که، نماز عند القبور جایز نیست، پس عایشه در سی سال، نزد سه قبر، چطور نماز خواند، و به عقیده شما لازم می آید، احمد بن حنبل هم مشرک باشد، با آن توسلات که، داشت. 93 و 94

آقای عاملی گوید مذهب وهابیت در فقه، روی دو قاعده قرار گرفته است، 1. واجب است که ظاهر الفاظ را گرفتن، حتی در مثل وجه الله، و ید الله، و حرام است تفسیر به معنی مجازی 2. وجوب الاتباع، و حرمۀ الابتداع، یعنی هر عمل دینی که، درباره آن نصّی نیامده، حرام است انجام دادن آن، حتی در، مثل جشن تولد پیغمبر(صلی الله علیه و آله) گرفتن، و عزاداری امام حسین(علیه السلام)، کردن، اگر کسی کرد خارج از دین است 418

تصرفات زیادی در صیغه صلوات

آقای وهابی شما که عقیده دارید، به وجوب اتباع و حرمۀ ابتداع، چرا پس این قدر تصرف، در صیغه مرویه صلوات کرده اید، (در نماز صیغه صلوات فرق نکرده است صلوات بر آل را دارند، ولی در خارج نماز فرق کرده، تا زمان حکومت عثمانی، آل را داشتند، شاهد نصوص تاریخ، و مخطوطات مؤلفین است.

در حکومت عثمانی آل حذف شد، و کلمه سلّم جای آن نشست، در حالی که معنی و سلّموا تسلیماً، تسلیم شدن است، سلّموا سلاماً نیست، بعدها صلوات بر اصحاب و ازواج، بر آن اضافه شد 420 و 419

ص: 66

در بیان آقای عاملی آمده، ملکه الیزابت، از مادر به بنی هاشم می رسد هی، من بنات الادریسیّه زوجۀ هنری الثامن، اگر بنی هاشم را توسعه دهید، به کفّار هم می رسد 453

محدوده صلوات

آقای عاملی گوید، در صیغه صلوات، صلوات بر ابراهیم و آل ابراهیم(علیه السلام)، جزء نیست، بلکه اشاره به نعمت خدا بر آنان، و فهماندن بر ما که، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و آل او، مثل آنها ذریّه بعضهم من بعض هستند. 463

ص: 67

کتاب الانتصار جلد ششم

علت مخالفت قریش با پیغمبر(صلی الله علیه و آله) تنها بت پرستی آنان نبود

قبائل قریش که، برگشت همه شان، به حضرت اسماعیل(علیه السلام) است، 23 تا بود، و بنوهاشم در جاهلیت، و اسلام، اشرف آنها بود، و علت مخالفت آنان با پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، تنها بت پرستی نبود، بلکه هر رئیسی می خواست، پیغمبر از قبیله او باشد 8 ابوطالب(علیه السلام) با شخصیّت خاصی که، داشت (در گزیده دوم گذشت که، ایشان از اوصیاء حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیه السلام) بود، و ودایع نبوت را، او تحویل خاتم انبیاء(صلی الله علیه و آله) داد ص15) در مقابل پسر برادر، مثل یک شاعر معمولی، در مقابل شخصیت بسیار بزرگ، شعر می گفت، و از نبوت آن حضرت کاملاً دفاع می کرد، و ابوجهل را احمق بنی مخزوم، می خواند 9 اهل سنت از ابن عباس روایت می کنند، که مقصود قرآن از سلام علی آل یاسین، سلام آل محمد(صلی الله علیه و آله) است، حاکم در مستدرک، ادعا تواتر اخبار، به تولد امیرالمؤمنین(علیه السلام)، در داخل کعبه کرده است. 40

از ترس جانشان کشف عورت کردند

از ترس شمشیر امیرالمؤمنین، سه نفر از دشمنان اسلام، برای حفظ جانشان کشف عورت کرده اند، ابوسعید بن ابوطلحه پرچم دار مشرکین در جنگ احد، او چون کشف کرد امیرالمؤمنین(علیه السلام) سرش جدا نکرد دومی بسر بن ارطاۀ، سومی عمر و عاص، این دو نفر را کشف عورت نجات داد، و قبل از ضربت خوردن، این کار را کردند. 21

امیرالمؤمنین(علیه السلام) چون حامل لواء حمد، طبق فرمایش پیغمبر قبل از او وارد بهشت می شود 135 از طریق عبداله بن عمر، روایتی در حبّ امیرالمؤمنین خیلی لطیف، بیش از دو صفحه است، 169 در روز ) وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبين((1)، تنصیص بر خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) کرد، به قدر عقل حاضرین 184 اهل سنت از ابن عباس نقل می کنند که گفت، علم من، و علم اصحاب پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، در مقابل علم علی(علیه السلام)، مثل یک قطره، در مقابل هفت دریاست 205 از خلیل بن احمد سؤال شد، چرا علی(علیه السلام) افضل از دیگران شد، گفت به دلیل اینکه او به هیچ کسی، احتیاج نداشت، و دیگران همه به او احتیاج داشتند 210 حضرت خدیجه، با آن همه ثروت، در وقت رحلت، فقط مالک

حصیری بود 235 ابن تیمیّه علی(علیه السلام) را مسلمان نمی داند، لعنۀ الله و الملائکۀ و الناس اجمعین، علی ابن تیمیّه و اتباعه. 333

ص: 68


1- . سوره شعراء، آیه 214.

مگر هر دامادی فضیلت است

آقای عاملی گوید فرض کن که امیرالمؤمنین دخترش را به عمر داد، چرا مثل قول حضرت لوط نشود، )هؤُلاءِ بَناتي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلين (1)(، و حواله ببحث آقای میلانی، داده است 460 عمر با اصرار زیادی دختر ابوبکر که، اسم آن هم ام کلثوم بود، خواستار شد، و عایشه هیچگونه راضی نبود، گفت اگر دست از ما برنداری، می روم کنار قبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، سرم را باز می کنم، و صیحه می کشم، چون دید که طرف، از او پرروترست، دست برداشت، از کجا چنین کاری را، درباره دختر امیرالمؤمنین، نکند. 462

سخن نگارنده

در تکمیل فرمایش آقای عاملی، نگارش دو مطلب لازم به نظر می رسد در باب 17 نکاح وافی روایت می کند از کتاب الخرائج و الجرائح ، بر امام صادق(علیه السلام) عرض کردند، اهل سنت به ما می گویند، عمر اگر خوب نبود، چرا امیرالمؤمنین(علیه السلام) دخترش ام کلثوم را، به او تزوج کرد، امام(علیه السلام) تکیه کرده بود، با شنیدن این حرف نشست، و فرمود سبحان الله، امیرالمؤمنین(علیه السلام) مگر قادر نبود که، بین عمر، و دخترش حائل بشود، دروغ می گویند، امیر(علیه السلام) تزویج نفرمود، لکن وقتی عمر در خواستگاری، اصرار کرد، و به عباس گفت، اگر علی(علیه السلام) دخترش را بر من تزویج نکند، سقایت حاجّ را از تو می گیرم، و بین تو و زمزم، فاصله می اندازم، مخفی نماند که سقایت حاج، و رسانیدن آب بر حجاج در منی و عرفات، در حکم وزارت آب امروزی، بلکه بالاتر بود، و عباس این سمت را داشت و لذا سعی می کرد، این ازدواج صورت گیرد، و آن مقام از دست او بیرون نرود، علی(علیه السلام) برای حفظ این سمت، دستور داد به زن جنیّه یهودیه، از اهل نجران، به نام سخیفه، دختر جریره، به صورت ام کلثوم تمثل کند، و او را پیش عمر فرستاد، پسر خطاب از آن زن، ناراحتی ها دید، و گفت در روی زمین، کسی ساحرتر از بنی هاشم نیست، خلیفه می خواست درد دلش را بر مردم اظهار کند، خدا مهلت ندارد، و عمر کشته شد، آن زن سهم ارث خود را، از مال عمر گرفت، در بیان مرحوم فیض آمده،

مقصود امام صادق(علیه السلام) از فرمایش خویش، (ام کلثوم فرجی بود از ما غصب شد) اشاره به این صورت ازدواج ظاهری است.

و اما دوّمین فرمایشی که، در جلد اول حدیقۀ الشیعه، ص378 فرموده است:

عمر به عباس گفت، روز جمعه به مسجد بیا، ببین چطور می توانم وسیله کشتن علی(علیه السلام) را، در صورت مخالفت با این ازدواج، فراهم کنم، روز جمعه گفت، مردم اگر امیرالمؤمنین، مقصود خودش است، به

ص: 69


1- . سوره حجر، آیه 71.

تنهائی، شاهد زنای یکی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باشد، و شاهد دیگری نباشد، چه می کنید، گفتند شهادت تو، به تنهائی بر ما کافی است، جمع می شویم و او را می کشیم، نمی دانم در این جور دامادی ها، چه کمالی است که، پسر خطاب عاشق اش بود، )و من لم یجعل الله لَهُ نوراً فماله من نور((1).

از جلد 8 طبقات ابن سعد، نقل می کند، عایشه قبل از ازدواج با پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، با مردی جبیر نام، ازدواج کرده بود، و از او فرزندی داشت، به نام عبداله، او چون مسلمان نشد، عایشه از او جدا شد، عایشه به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) گفت، زن ها به خود کنیه گرفته اند، مرا به چه مکنّا می کنی، فرمود کنیه، از نام فرزندت عبداله، انتخاب کن، این فرمایش صریح است که، او فرزندی هم داشت، آقایان اهل سنت، برای اثبات دختر بودن عایشه، توجیه کرده اند فرمایش نبوی را به اینکه، تو هم به نام فرزند خواهرت عبداله بن زبیر، کنیه بگیر 464 طبقات ابن سعد، از ابوداود، از ام سلمه، نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، در ازدواج با عایشه، او را به سه روز مخصوص کرد با ملاحظه اینکه در ازدواج با دختر، رسم هفت روز بود 465

سخن نگارنده

در جلد 16 المیزان، ص 334، از خصال صدوق، امام صادق(علیه السلام) در شمارش زن های پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، فرموده ثم ام عبداله عایشه، مؤلف کتاب صاحب الغار ابوبکر ام رجل آخر، در ص 35 می فرماید عایشه و حفصه را، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) برای بد اخلاقی شان، طلاق داد، و بعد رجوع کرد، و در ص 145 می گوید عایشه و حفصه هر دو هم بد اخلاق، و هم بد گل بودند، با تقاضای پدران، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) گرفت، و ام حبیبه دختر ابوسفیان، خودش را به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) عرض کرد، و از این راه، خانه پیغمبر تحت کنترل این سه نفر معلوم الحال قرار گرفت، از این حرف شریعتی خوشم آمد که، در کتاب فاطمه فاطمه است، گوید پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در اول

بعثت، بت ها را با صراحت لهجه، موجودات بی ارزش می خواند، و بت پرستان را لقب بی عقل می داد، لکن با دخول افراد معلوم الحال، به دستگاه پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، در آخر عمر کاغذ و قلم خواست، نگذاشتند بنویسد، مخفی نماند با ملاحظه این بحث، متوجه می شوی که قلم مرحوم نراقی، در جلد دوم جامع السعادات ص 11، چون حرف غزالی را بدون بیان، نقل کرده است، یقیناً طغیان کرده است که، عبارت کلمنّی و اشغلنی یا حمیر، در مقام خطاب به عایشه، از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل کرده است.

و ما التوفیق الا بالله.

آقای عاملی گوید، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جریانات بعدی، و از حیله و کینه های امت، درباره علی(علیه السلام) خبر کرد، امیرالمؤمنین(علیه السلام) عرض کرد آیا آنان را مرتد حساب کنیم، یا گمراه، فرمود گمراه حساب کن، و لذا

ص: 70


1- . سوره نور،آیه 40.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) آنان را مسلمان حساب کرد، پس تزویج امیرالمؤمنین دختر خود را به عمر، روی این حساب اگر ثابت باشد به ظاهر اسلام داده است، (نگارنده گوید کما اینکه آنانی که، زهر را با انگشت، از یک طرف دهان پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، به حلق او وارد کردند، به ظاهر اسلام بود) و اگر کفر او ثابت شود، از باب تقاضای حضرت لوط، تزویج دختران خود به پست ترین کسانی که خانه او را، محاصره کرده، و چند ساعت بعد می خواستند درک بروند، می شود. 470

آقای عاملی گوید، مسئله گرفتن عثمان، دو دختر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را، بر علیه شما وهابی هاست، زیرا که عثمان را عایشه تکفیر کرد، و اصحاب عدول حکم بر خیانت او کردند، و او را کشتند، دامادی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) با این وصف، چه فایده ای دارد، تزویج پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، مثل تزویج حضرت لوط می شود، 474 و باز گوید تازه آنچه پیش ما صحیح است، این است که، به غیر از فاطمه(علیها السلام)، دختران دیگر خدیجه، دختران خواهر او بودند. 475

یکی از بحث کنندگان به نام عمر، از صحیح مسلم روایتی را نقل می کند، مضمونش این است که، علی(علیه السلام) در وقت مردن عمر خطاب، آرزو کند که، ای کاش عمل من علی(علیه السلام)، مثل عمل تو عمر باشد، باحث دیگری به نام ذوالشهادتین، گوید عمل عمر کدام است، فرار کردن او در جنگ احد، و در جنگ حنین، یا جاهل بودن او به روشن ترین مسئله فقهی، یا تغییر او سنّت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را، یا آتش زدن او به در خانه فاطمه(علیها السلام)، برو این حرف را در اجتماع نواصب بگو که، از چهارپایان هم کمترند، و هر حرف سخیف را قبول می کنند، نه در اینترنتی که، شجاعان شیعه حضور دارند. 478

باحثی به نام عمر اشاره می کند، به عبارت متشابهی و مجملی در نهج البلاغه، ظاهراً این کلمه مقصودش باشد، (لله بلاء فلان) و آن را مدح عمر خطاب گرفته است، آقای عاملی گوید، از کجا این عبارت درباره عمر باشد، چرا شما خطبه شقشقیه را که نصّی در مذمت خلفای سه گانه است، ترک می کنید، و می چسبید به عبارت مجمل.

ص: 71

غیبت نعمانی

مخالفین اهل بیت اگر بگویند، ما این مطلب را در قرآن پیدا نمی کنیم، بعید نیست، زیرا که قرآن در خانه آنها نازل نشده است 22 سلمان فارسی در روز غدیر، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سؤال کرد، مرادتان از مولا، در من کنت مولاه فعلی مولاه چیست، جواب داد، مقصودم اولی به تصرف است. 32

سخن نگارنده

خدا رحمت کند سلمان را که، با چشم خدا بینی اش می دید که در آینده امثال ابن ابی الحدیدها، پیدا خواهد شد، در سند حدیث غدیر، چون خودشان بیش از ما سند دارند، نخواهند توانست تشکیک کنند، و هر چه زهر دارند، به دلالت خواهند ریخت، لذا خواست در متن غدیر، عذر امثال آنها را قطع کند، و حجت را از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر آنها تمام کند لیهلک من هلک عن بیّنة مخفی نماند سؤال سلمان و جواب رسول خدا را، هر دو طایفه از شیعه و سنّی نقل کرده اند.

از جمله علائم ظهور طلوع ستاره قرمز رنگ، و خراب زوراء (ری)، و زیر آب رفتن مزورۀ (بغداد) و خروج سفیانی، و جنگ بنی عباس با جوانان ارمنیّه، و آذربایجان که، در این جنگ هزاران هزاران انسان ها کشته می شوند. 74

سخن نگارنده

امثال این حدیث زیاد است، در روایات ظهور حضرت مهدی، (عجل الله فرجه الشریف) که صحبت از آل ابوسفیان، و از بنی عباس می شود، در حالی که فعلاً کسی را پیدا نمی کنیم بگوید، من از بنی امیه، یا بنی عباسم، لکن این پیشگوئی ها را نمی توانیم، انکار صدی صدی، بکنیم زیرا که تا آن وقت نرسید، فهمیدن این معانی دشوار است، سفارش بزرگان است که، چیزی به شما رسید فوری انکار نکنید، رسیدن زمان، خودش مفسر عبارات است، چطوری که با پیشرفت علوم، خیلی از حقایق فرمایشات اهل بیت(علیه السلام) روشن می شود، مثل روایت حزقه حزقه ترق عین بقّه که در جلد اول گزیده صفحه 66 شرحش گذشت، و مثل حدیثی که می فرماید، در شب آب می خوری ظرف آب را در دست بگیر، و بگو ای آب، آب زمزم و فرات تو را سلام می رسانند که، شرحش در استطراف، جلد 17 وسائل الشیعه، ص 199، گذشت. از کجا پیدایش داعش ها نعوذ بالله، مفسر انواع بلاهای وعید داده شده نشود، باش تا صبح دولتت بدمد، که این هنوز از نتایج سحر است.

ص: 72

از جمله بلاهای وعید داده شده، خوف شدید، و زلزله های زیاد، و بلاهای عمومی، و پیدایش مرض طاعون 123 و از جمله علائم مسخ شدنهاست که، سر صدائی از خانه ای بیرون بیاید، بپرسی چه چیز است، بگویند فلانی مسخ شد (قالب انسانی را ترک کرد و به قالب یکی از حیوانات در آمد و خانه را ترک کرد 143 و از جمله علائم گرمای شدید می باشد 144 قبل از ظهور امام زمان(عجل الله فرجه)، همه اصناف مردم به حکومت می رسند، تا نگویند ما اگر به حکومت می رسدیم، عدالت می کردیم 146.

از جمله کسانی که با امام زمان(عجل الله فرجه) جنگ می کنند، اهل ری است. 160.

سخن نگارنده

مقصود از ری، تنها شهر ری فعلی نیست، بلکه بنابر آنچه یادم است، منطقه تهران تا نزدیکی های همدان را شامل می شود، رجوع شود به جغرافیای قدیمی، اصحاب 313 نفری امام زمان، همه عجم هستند، و همه جوان، و پیر داخل آنها خیلی کم است 170 اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین نقل می کند که، عجم ها در مسجد کوفه خیمه ها می زنند، و به مردم قرآن را آن طوری که نازل شده، درس می دهند 171 امام باقر(علیه السلام) می فرماید امام زمان وقتی ظاهر شد، به همه جای زمین نماینده می فرستد، و می فرماید اگر حکم چیزی را ندانستی، نگاه کن به کف دستت، و هر چه در آن دیدی عمل کن، و لشگری به طرف قسطنطنیه می فرستد، وقتی به خلیج رسیدند، چیزی به زیر پایشان می نویسند، و روی آب راه می روند، وقتی مردم روم این را دیدند، می گویند تازه اینها اصحاب امام زمانند که، می توانند روی آب راه بروند، خود آن حضرت حساب دیگر دارد، پس درهای شهر را به روی اصحاب آن حضرت باز می کنند، آنها وارد شده و طبق دستور، امام فعالیت خویش را شروع می کنند. 172

ص: 73

کتاب ولايت فقيه آقای جوادي آملي

غرب فكر مي كند كه دمكراسي و آزادي و حقوق بشر را آن بر ملت ها آورده است، و حال اين كه اسلام هزار و چهارصد سال پيش كعبه را بيت عتيق خوانده (به فرمايش امام باقر(علیه السلام) آنجا را كسي از جباران مالك نشده است)، كعبه سمبل آزادي است اسلام مردم را وا داشته كه بطرف آن سمبل نماز بخوانند و طواف بدور آن كنند، و در مثل قرائت قرآن رو به طرف کعبه مستحب، و برخي از كارهاي زشت را حتماً به طرف آن نبايد بكنند، و بعضي ديگر را مكروه فرموده، پس تمام انسانها حتي در آخرين دقايق عمر ارتباط تنگاتنگ با اين بيت لازم داشته باشند، پس انسان مسلمان همواره بايد از حيات آزاد خود پاسداري كند، و هرگز آزادي آسماني خويش را فداي افسون هاي اسارت آور طبيعت و خاك نسازد، پس اولين آزادي خواهان انبياء(علیه السلام) هستند، و وجود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حلقه آنان چون خاتم مي درخشد، اين مطلب مضمون فرمایش نيم قرن پيش علامه طباطبائي(ره) كه، اسلام با قوانين حيات بخش خويش آزادي آورده و غرب مي خواهد بخود بچسباند 40و41 قرآن اِسراء و اِنزال قرآن را نتيجه عبد بودن رسول(صلی الله علیه و آله) مي داند، )سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ ((1)، )الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ (2)( )فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَی (3)(، و هم ولايت علم باطن داشتن حضرت خضر را(علیه السلام)، عبوديت او قرار داده است )فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا ((4) 48 و 49 اميرالمؤمنين(علیه السلام) عزت خويش را در عبوديت خدا مي داند، كفي بي عزّاً ان اكون لك عبداً 49 لوكان الناس رجلين لكان احدهما الامام(علیه السلام) ان آخر من يموت الامام لئلا يحتج احدهم علي الله عزوجل تركه بغير حجّه 58، در مواردي كه بعقل احتجاج شده براي آن است كه، عقل بقصور خود و ضرورت وحي آگاه است، و لزوم پيروي آن را تثبيت مي كند 62 قرآن خود را براي همه جهانيان )ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ (5)(، )نَذِيراً لِلْبَشَرِ (6)( معرفي مي كند 64 زندگي كه هيچ نقص ندارد زندگي بهشت است، چرا كه همه اهل آن معصومند، )لاَ لَغْوٌ فِيهَا وَ لاَ تَأْثِيمٌ (7)(، اسلام مردم را ناظر حسن اجراي قانون قرار داده و

امر به معروف را واجب، حتي به عقيده بعضي ها (مثل محقق حلّي) واجب عيني است

ص: 74


1- . سوره اسراء، آیه 1.
2- . سوره کهف، آیه 1.
3- . سوره النجم، آیه 10.
4- . سوره کهف، آیه 65.
5- . سوره انعام، آیه 90.
6- . سوره مدثر، آیه 36.
7- . سوره طور، آیه 23.

89 شعار اسلام پيروي از حق، و شعار حكومت هاي بشري پيروي از اكثريت است، احياناً اكثريت احترام داشته باشد براي تشخيص حق است 90 صاحب جواهر در باب امر به معروف ولايت فقيه را لازم، بل لولاعموم الولايت لبقي كثير من الامور المتعلقه بشيعتهم مطلقه، فمن الغريب وسوسه بعضي الناس في ذلك، بل كانّه ماذاق من طعم الفقه شيئاً، و بعيد مي داند كه فقيه جامع الشرايط حق جهاد ابتدائي را نداشته باشد، محقق گويد رجوع شود به تهاويل در قسمت جهاد جواهر كه لازم است، 126 و 127 به شيخ انصاري نسبت داده در باب قضاء ولايت فقيه را، كلمه حاكم را در مقبوله عمربن حنظله بمعني متسلط مطلق گرفته 127 چون مقبوله مصدّر است به لفظ فتحاكما الي السلطان او الي القضاه مي رساند جامع بودن ولايت فقيه به سِمت سلطنت و منصب قضاء، و در مشهوره چون لفظ الي السلطان الجائر آمده مي رساند كه فقيه سلطان عادل است 222 و 223 لفظ روايت كافي حلال محمّد(صلی الله علیه و آله) حلال ابداً الي يوم القيمه و حرامه حرام ابداً الي يوم القيمه 246 آياتي مثل )لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ (1)(، )لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُسَيْطِرٍ( (2) مربوط به تكوين است زيرا كه در محدوده شرع امر بمعروف و حدود مطرح است 335

ص: 75


1- . سوره بقره، آیه 256.
2- . سوره غاشیه، آیه 22.

اوّل توضيح المسائل آقاي وحيدي

احتمال وجود مبدء و معادهم، لازم گرفته است جستجو و لزوم تحصيل معرفت ديني را، احتمال بدهي كه سيم برق اتصالي پيدا كرده تا یقين به زوال خطر نكند آرام نمي گيرد 21 و 22 فطرت انسان عاشق علم است، چون كمال انسان با عقل و ميوه عقل علم است، حتي به جاهل بگوئي عالم هستي مسرور مي شود، انما هو (علم) نور يقع في قلب من يريد الله ان يهديه؛ بحار1، 225 ، به اندازه نسبت شرف خدا بر مخلوق، علم اصول دين بر ساير علوم شرف دارد 25 اعتقاد به نبود مبدء و معاد، ممكن نيست مگر انسان احاطه به تمام هستي داشته باشد، و علم به سلسله علل و معلولات داشته باشد، تا اين طور نباشد يقين كردن به نبود مبدء و معاد محال مي شود، و آنچه ممكن است ندانستن مبدء و معاد، 26 براي اهل الله وسیله رسيدن به معرفت خدا، خود خداست بك عرفتك و انت دللتني عليك 27 چهارده نوع توحيد شرح پاورقي 42و 43 طبق فرمايش اميرالمؤمنين(علیه السلام)، توحيد را به معنی يكي است و دو تا نيست معني كردن غلط است1، و صحيح از معني آن، واحدي است كه چيزي شبيه او نيست، و احديت عين ذات اوست، احدي است كه در وجود، و عقل، و وهم، قسمت پذير نيست، واحديت عين ذات اوست 42 خداوندي که بدي ظلم و خوبي عدل را در فطرت انسانها نهاده، چطور ممكن است خودش ظالم باشد 49 دليل ديگر بر اثبات عدل، منشاء ظلم يا جهل به قبح آن است، يا عجز از رسيدن به هدف، يا لغو و عبت انجام دادن، خداوند از جهل و عجز و سفاهت منّزه است، دليل سوم ظلم نقص است، اگر خداوند ظالم باشد تركب او لازم مي آيد، (تركب از كمال و نقص) و اين خاصيت مخلوق است نه خالق، امام صادق(علیه السلام) اما التوحيد فان لاتجّوز علي ربّك ما جاز عليك، و اما العدل فان لاتنسب الي خالقك ما لامَك عليه 50 پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از آدم هاي انسان زنده بگور كن، چنان افرادي با عاطفه درست كرد كه، در فتح مصر در يكي از خيمه هاي مجاهدين مرغي لانه گذاشته بود در وقت كوچ آن خيمه سر جاي خود گذاشتند كه مرغ اذيت نشود، بعدها در همان جا شهري بنا شد اسمش را فسطاط ناميدند 80 ابن زبير به اميرالمؤمنين(علیه السلام) عرض مي كند در حساب پدرم ديدم كه از پدر تو هشتاد هزار طلب كار است، حضرت پرداخت كرد بعد آمد عرض كرد نه پدر تو از پدر من طلب كار بوده است، فرمود آن بر پدر تو حلال، و آنچه به تو دادم مال تو 84 داخل غنيمت گرده ناني بود و كوفه 7 محّله داشت آنرا 7 قسمت كرد روي هر سهمي يكي گذاشت 85 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مسجد الحرام نماز مي خواند دو نفر در طرف راست صفير و دو نفر در طرف چپ كف مي زدند كه نماز را براي حضرتش خراب كنند 89 منکرین معاد غیر از استعباد محض دلیلی ندارند، غافلند از این که موجودات زنده از اجزاي مرده پراكنده

شده، ساخته شده اند، خداي قادري كه بدون سابقه اجزاي مختلفه

ص: 76

را براي پذيرفتن حيات آماده كرد (بدون مثال)، قادر است دوباره با مثال خلق كند، دومي كه راحت تر از اولي است 102 قدرتي كه هر شب مشعل ادراك انسان را به وسيله خواب خاموش مي كند و علم و اختيار از آدمي مي گیرد، قادر است بعد از خاموشی مرگ دوباره آن را روشن كرده و معلومات از دست رفته را به او بر گرداند 103 طبري مورخ، در كتاب خود المسمي بالولايه حديث غدير را با 75 سند و ابن عقده در كتاب المولاة خود با 105 سند و استاد غزّالی(امام الحرمین) جلد 28 حدیث من کنت مولاه فعلی(علیه السلام) مولاه در دست صحّاف در بغداد ديده، در آخر نوشته تتمه در جلد 29 119 و 120 در حديث ابن عباس آمده در ليله المبيت تا صبح مشركين به گمان اين كه خود پيغمبر(صلی الله علیه و آله) خوابیده علي(علیه السلام) را سنگ باران كردند 126 امام زمان همچون آفتابي است كه، ابر غيبت نمي تواند مانع تأثير اشعه وجود او در قلوب پاكيزه شود، مانند اشعه خورشيد كه در اعماق زمين جواهر نفسیه را مي پروراند، و حجاب ضخيم سنگ و خاك مانع استفاده آن گوهر از آفتاب نمي شود 165

ص: 77

دو جزوه

مورد تأييد آقاي وحيدي، اوّلي به ياد اول مظلوم روزگار، خليل الرحمن امامت را براي عموم ذرّيه اش نخواست، بلكه براي عدول آنها، جواب آمد كه از عدول ذريه هم بر كسي كه در گذشته از او ظلم سر زده، داده نمي شود (امامت طهارت مطلقه مي خواهد) 14 خداوند خود را معلّم قرآن معرفي مي كند )الرحمن علّم القران( 87 خداوند خود را براي انزال قرآن حمد مي كند، )الحمدلله الذي انزل علي عبده الكتاب( 89 چه بسيار بزرگ است منزلت كسي كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) او را با قرآن، و قرآن را با او قرار مي دهد 90 تنها به عبارت علّيٌّ مع القرآن اكتفاء نفرمود و القرآن مع عليٍّ(علیه السلام) هم فرمود، اولوالالباب متوجه اين نكته مي شوند 93 فاطمه(علیها السلام) كه خداوند به رضاي مطلق و بدون قيد و شرط او راضي مي شود، عصمت كبري است 110 تاريخ مانند علي(علیه السلام) دلاوري نشان نمي دهد كه در ميدان جنگ زرهش پشت نداشته باشد 112 مرحب را به يك شمشير دو نيم كرد 113 با حضور وقت نماز رخسار اميرالمؤمنين(علیه السلام) دگرگون، و لرزه به اندامش مي افتد، و در مقابل سؤال كننده مي فرمايد: وقت امانتي رسيده است كه آسمان و زمين و كوه ها از تحمّل او اباء كردند 114 قال(صلی الله علیه و آله) انا اديب الله و علي(علیه السلام) اديبي 124 نزول قرآن شب 21 رمضان 134 بنطق علي(علیه السلام) درب شهر علم باز، به سكوت او اين در بسته مي شد، انا مدينه العلم و علي(علیه السلام) بابها 154 خدا لعنت كند بر كساني كه علي(علیه السلام) را 25 سال تعطيل وجود كردند، و وسائل عدم پيشرفت او را در پنج سال بعدي فراهم كردند، لعن علي عدوك يا علي، آنچه موجب حيرت اهل نظر است اين است كه، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به لحاظ مصلحت، همه فضائل علي(علیه السلام) را نفرمود، و نگفته ها بيشتر، اگر نمي ترسيدم از آنچه نصاري درباره عيسي(علیه السلام) الخ 173 عزرائيل(علیه السلام) در شب معراج از پيغمبر از علي(علیه السلام) سؤال مي كند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مي فرمايد پسرعمويم را مي شناسي؟ عرض مي كند چه طور نشناسم خداوند قبض روح خلايق را بر من، و قبض روح تو و علي را به مشيّت خويش انجام مي دهد 176 به روايت عايشه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) را مي بوسد و مي فرمايد بابي الوحيد الشهيد 180

و اما جزوه دوّمي

به ياد آنكه مذهب حق يادگار اوست، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) وصيت كرد وقتي كه جعفر بن محمد(علیه السلام) متولد شد اسم او را صادق(علیه السلام) نامگذاري كنند 8 بفرموده صاحب حدائق،

بعضي حكام بغداد براي محكوم كردن شيعه خواست قبر امام كاظم(علیه السلام) را بشكافد گفتند امتحان را با قبر كليني بكن، وقتي شكافتند بدن كليني را تازه يافتند پاورقي 11 ابن ابي عمیر براي قبول نكردن قضاوت از طرف هارون و مأمون، چهار سال زندان

ص: 78

می رود 16 اگر زندگي محدود به حيات دنيوي بود، ادراك حيواني و شهوت و غضب حيواني كافي بود، و عقلي كه عاشق علم نامحدود، و فطرتي كه هر مقام و منزلي را پيدا كرد عاشق بالاتر مي شود، لازم نبود، و بود اين دو تا در انسان علامت اين است كه، براي زندگي نامحدودي خلق شده است خلقتم للبقاء لا للفناء و انّما تنقلون من دار الي دار 72 امام صادق(علیه السلام): عثمان دو غلام خود را با دويست دينار پيش ابي ذر مي فرستد، سؤال مي كند آيا به ساير مسلمان ها هم اينقدر داده است؟ گفتند: نه، فرمود: پس من نمي خواهم، گفتند مال شخصي عثمان است، فرمود به مال شخصي او احتياج ندارم، گفتند به ما گفته است اگر قبول كرد شما دو نفر آزاديد، فرمود آن وقت من غلام مي شوم، 107 امام صادق(علیه السلام): از جمله و دايع امامت، اسمي را بيان مي كند كه، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) آن را بين مشركين و مؤمنين مي گذاشت تيرهاي مشركين به مسلمين نمي رسيد، و از آنهاست مصحف فاطمه(علیها السلام) 136

ص: 79

مرأة الحرمین

تألیف ایوب صبری پاشا ترجمه عبدالرسول منشی که، از ترکی استامبولی، به فارسی ترجمه شده است اسامی چهل و پنجگانه مکه مکرمه. 62

سه نفر از قرمطیان، که برای کندن ناودان طلا، به بام کعبه رفتند هر سه هلاک شدند

ابو طاهر قرمطی پس از کشتن 20 هزار حاجی، در مکه و بردن اشیاء قیمتی کعبه، و تقسیم آنها بین لشگریان خویش، چند نفر از قرمطیان را، برای کندن ناودان طلاء، پشت بام فرستاد، الحمد لله همه افتادند و هلاک شدند، ابوطاهر ملعون، جریان جسارتش را به عبدالله المهتدی که، از ملوک فاطمیّه(1)

بود گفت و فکر کرد که تشویق خواهد شد، و به او گفت در آینده به اسم تو می خواهم خطبه بخوانم، (حکومت و سلطنت تو را به رسمیت بشناسانم، و در خطبه نماز جمعه که اسم بزرگان را می بردند، اسم تو را ببرم) او در جواب گفت خیلی عجیب است تو با این همه جسارت به بیت الله، می خواهی به نام من خطبه بخوانی، من اجازه نمی دهم 79

برکت نام فاطمه(علیها السلام)

وادی فاطمه(علیها السلام) در پنج و شش ساعتی مکه، در طرف مدینه واقع است، با داشتن 30 چشمه آب، منطقه محصول داری است 93 در صحرای منی گیاه سنا زیاد است، حیوانی که در آن صحرا بچرد، گوشتش اسهال آور است، گوشت را باید از عرفات یا مکه تهیّه کنند 108 در زمان سابق، رسم اهل مکه بر عدم ارتفاع منازل از ارتفاع کعبه، جاری شده بود 109 در سال 950، حکومت مکه به دست سلاطین عثمانی افتاد 111 وقتی که ملائکه )أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ ((2) الایه، گفتند ترسیدند که مغضوب درگاه رب العالمین شوند، سه (3) ساعت گرد عرش طواف کردند، تضرّع شان مقبول شد، مأمور شدند طواف بر دور بیت المعمور که، زیر عرش است کنند، بعد مأمور شدند، قبله ای در زمین، بر اهل زمین بسازند. 147

ص: 80


1- . سلاطین فاطمیه شیعه بودند و به نام مادرشان فاطمه(علیها السلام) منسوب شده اند.
2- . سوره بقره، آیه 30.

سخن نگارنده

یازدهمین ساختمان کعبه

این کعبه که فعلاً داریم می بینیم، یازدهمین بنای کعبه است به این ترتیب که، اول آن را ملائکه ساختند، روایت بحار الأنوار، در جلد 99 ص47، دلالت دارد که بیت ملائکه در طوفان نوح(علیه السلام)، به آسمان چهارم رفت.

حضرت آدم(علیه السلام) در زمین، علاوه بر تنهائی از نشنیدن صدای تسبیح ملائکه، رنج می برد، به خدا شکایت کرد، فرمود در زمین بیتی دارم، آن را پیدا کن، و روی آن را بساز، با رهنمائی ملائکه جای بیت را پیدا کرد، و با سنگ هائی که ملائکه از پنج کوه زمین می آوردند، آن را ساخت، و از این طریق بنای دوم کعبه صورت گرفت 151 به مرور زمان، و پیدایش حوادث، ساختمان سوم به دست حضرت شیث پیغمبر، و چهارم به دست حضرت ابراهیم خلیل الرحمن، پنجم به دست عمالقه، ششم به سعی قوم جرهم، هفتم با اقدام قصی بن کلاب، هشتم آن را قریش، قبل از بعثت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نهم به وسیله عبداله زبیر، و دهم به وسیله حجاج بن یوسف، یازدهم آن، در سال 1040 هجری قمری، بسعی سلطان مراد خان، چهارمین سلطان، از سلاطین عثمانی به عمل آمد. 145

سخن نگارنده

روضات الجنات در جلد4، ص280، بانی های کعبه را در طول تاریخ ذکر کرده است، و همانطور مرحوم حاجی نوری در جلد سوم مستدرک الوسائل، و صاحب منتخب التواریخ، به نقل از حاجی نوری در کتابش آورده که، مهندس آخرین بنای آن آقای سید زین العابدین کاشانی، که در عین آیۀ الله بودن، مهندس هم بود، و در مکه اقامت داشت، از خدا می خواست که، او هم در ساختمان کعبه سهمی داشته باشد، دعایش مستجاب شد، او اولین سنگ کعبه فعلی را که، از سه طرف دیوارهای آن، به وسیله سیل معروف آن روز، (غیر دیوار حامل حجر الاسود) ریخته بود، روی سنگ هائی که ملائکه گذاشته بودند، گذاشت هر که طالب است به آدرس این سه کتاب (روضات، و مستدرک، و منتخب التواریخ) در اصل تهاویل الربیع (جلد چهارم) رجوع کند.

در گلستان وسط آتش ابراهیم،(علیه السلام) آب خوشگواری هم جاری شد. 181

ص: 81

سخن نگارنده

نمرود گفت، هر کس دوست انتخاب می کند، مثل دوست ابراهیم(علیه السلام) برگزیند

در جائی از تهاویل الربیع آورده ام که، نمرود از دور ناظر آتش افتادن ابراهیم(علیه السلام) بود، وقتی جریان این آب را دید، گفت هر کس می خواهد دوستی برای خودش بگیرد، مثل دوست ابراهیم دوست پیدا کند که، ما هر چه سعی می کردیم کار او را یکسره کنیم، و برای این تصمیم چهار ماه هیزم جمع کردیم، و آتش زدیم، دوست ابراهیم طرفداری از او کرد، آتش بر خلاف طبعش گلستان، و در وسط آتش آب خلق کرد.

بت پرستی از راه مجمسه سازی وارد عالم بشریت شد.

پس از رفع حضرت ادریس به آسمان، به یکی از علاقه مندان آن حضرت که، در فقدان او ناراحتی زیادی داشت، ابلیس مجسمه آن حضرت را تحفه آورد، و او را آرام کرد 321 او آن مجسمه را داشت و مخفی می کرد، پس از مدت زیادی او فوت کرد، و در ترکه آن این مجسمه پیدا شد، نشناختند، ابلیس به صورت مرد صوفی آمد، و گفت این مجسمه خالق زمین و آسمان است، از این طریق بت پرستی، بر بشریت راه یافت 322 جمشید در زمان حضرت ادریس به تخت سلطنت نشست، و هشت صد سال بدون هیچ رنجی، به عالم حکومت کرد، دوستان او روز جلوس او را نوروز خواندند، و هر سال همان روز را عید گرفتند 339 با اغوای ابلیس، جمشید به خدائی خویش اذعان کرد، و هر کس که او را سجده نمی کرد، تهدید به سوزانیدن می کرد 340 او به دست ضحاک پسر برادر شدّاد بن عاد، از وسط دو تکه شد 340 در جریان قصد تخریب کعبه مکرمه، ابرهه با لشگ-ر سیصد یا شش-صد هزاری، وقتی در اطراف کعبه قرار گرفت، فیل ها به اشاره حضرت عبدالمطلب، وقتی که فهمیدند که می خواهند کعبه را خراب کنند، هر چه به آنها فشار آوردند، حتی به جای تازیانه کلنگ زندند، حرکت نکردند 376 با آمدن بلای آسمانی، وزن هر کشته ای اندازه یک تخم مرغ شده بود، باد به آسانی آنها را این طرف و آن طرف می چرخانید، سپس سیلی پیدا شده، اَجساد آنان را برد به دریا ریخت، و اهل مکّه غنیمت زیادی را به دست آوردند 379

بارک الله به اصفهان

آلب ارسلان رومانوس سلطان روم را که، به قصد تخریب کعبه آمده بود، با کمک لشگر اصفهان اسیر کرد. 388

ص: 82

مجموعه ورام

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود، کسی گناه را خندان بکند، گریان وارد جهنم می شود. 26 عبدالملک مروان در حالی که تنها بود، با عربی روبرو شد، پرسید عبدالملک را می شناسی، عرب گفت بلی هر چه بگوئی آدم بدی است، گفت من عبدالملکم، گفت مال خدا را خوردی و حق او را ضایع کردی، بعد لشگرش به او رسیدند گفت یا امیرالمؤمنین، آنچه بین من و تو گذشت کتمان کن، که امانت مجالس لازم است حفظ شود 39

در عظمت بسم الله الرحمن الرحیم

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود دعائی که با بسم الله شروع شود، ردّ ندارد، و فرموده است امت من روز قیامت بسم الله گویان به محشر می آیند، کفّه حسناتشان سنگین می شود، دیگران می گویند چه چیزی حسنات امت محمدی(صلی الله علیه و آله) را سنگین کرده است، انبیاء(علیهم السلام) گویند، آنان در ابتداء حرفشان سه اسم، از اسماء خدا را آورده اند، که اگر آنها را در یک کفّه ترازو بگذارند، و سیئات دیگران را در کفّه دیگر، حسنات اینها بالاتر از سیئات دیگران خواهد شد. 40

شرار خلق

در دعائی که، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) تعلیم کرد، (خدایا مرا بر شرار خلق محتاج نکن) علی(علیه السلام) عرض کرد، شرار خلق کیان اند؟، فرمود کسانی هستند که، اگر چیزی دادند منّت گذاشته، و اگر ندهند عیب تراشی می کنند 47

تا می توانی از صدقه مردم استفاده نکن

مردی از انصار، به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) اظهار گرفتاری کرد، فرمود هرچه گمانت می رسد از وسائل خانه ات ، ولو کم هم باشد بیاور، آنچه را که توانست بیاورد، یک چول حیوان، و یک ظرف آب خوری بود، فرمود کیست کسی که، این دو تا را بخرد، یکی گفت من به یک درهم حاضرم بخرم، فرمود کسی هست که بیشتر بخرد، دیگری گفت من به دو درهم خریدارم، به او فروخت، و به انصاری فرمود به یکی از دو درهم، برای اهل خانه ات خوردنی بخر، و درهم دیگر را داد، و فرمود برو با این پول تیشه ای بخر، وقتی حاضر شد، فرمود چه کسی دسته تیشه دارد، به این مرد احسان کند، کسی حاضر شد هدیه کند، تیشه را با دست مبارک دسته دار کرد، و به انصاری فرمود، برو به صحرا هر تر و خشکی را، ولو کم هم باشد بِکَن بیاور، پانزده روز آن مرد به صحرا رفت، الحمدلله وضعش خوب شد، پیغمبر(صلی الله علیه و

آله) فرمود این طور خودکفائی بهتر است از اینکه، از مردم صدقه قبول کنی، و در روز قیامت، به صورت مخدوش به خدشه صدقه، محشور شوی 53

ص: 83

منصور دوانیقی به کسی زنازاده گفت، طرف معطل نکرد، و گفت می دانی که مادر من، از مادر تو (سلامت) بهتر است، باز منصور گفت ای احمق، گفت احمق کسی است که دینش را به دنیایش بفروشد، دستور داد از پشت بام انداختند. 52

اهمیّت اطعام بر برادران دینی

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود اگر برادران دینی ام را، به سر سفره ای که، حدود سه کیلو گندم، بر نان آن صرف کرده ام جمع کنم، بر من بهتر است از اینکه، یک غلامی را آزاد کنم. 56 حضرت عیسی(علیه السلام) فرمود اگر توانستی حتی به لباس زنی که محرمت نیست، نگاه نکن. 70

بر هر عالمی نگاه کردن عبادت نیست

از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردند، از فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله): (نگاه کردن به صورت علماء عبادت است) فرمود مقصود پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، آن عالمانی است که وقتی هر کدام آنها را دیدی آخرت را به تو تذکر دهد، و اگر دیدن آن دنیا را در نظر تو جلوه دهد، چنین نگاه کردنی خلاف عبادت است 92 عایشه در وقت مردن می نالید، گفتند چرا می نالی، گفت، جریان جنگ جمل اذیّتم می کند. 93

سخن نگارنده

در کتاب زهر الربیع آورده، زنی پیش عایشه آمد، و از او سؤال کرد، خانم مادری بچه اش را بکشد، چه باید کرد، گفت قصاص می شود، گفت پس چطور می شود حال مادری که، بیست هزار نفر از فرزندانش را بکشد، گفت این زن را دور کنید که، او رافضی است، هر که با آل علی در افتاد ور افتاد.

البرایا اهداف البلایا

در حدیث قدسی: البرایا اهداف البلایا، یعنی بندگان خالص خدا، نشانه گاه، تیرهای بلاها هستند، 94 کسی اموال زیادی را، در راه خدا احسان کرد، گفتند برای فرزندت هم چیزی نگاه دار، گفت اموالم را در پیش خدا برای خودم ذخیره کردم، و خدا را هم برای فرزندم 165

مغرورها خودشان را بیش از انبیاء(علیهم السلام) حساب می کنند

در بیان مرحوم مؤلف آمده، آنانی که مغرور به اعمال خودشان هستند و عبادات و مواسات ها و ترس از خدا و دوری از شهوات را ندارند، به حکم فرمایش نبوی که فرمود، غرور بر آخرین امت غلبه خواهد کرد، فکر می کنند که کرم و فضل خدا را بیش از انبیاء(علیهم السلام) و اولیاء شناخته اند 225

ص: 84

قرآن علمای فجره را به خر و سگ تشبیه کرده است

آنانی که به علم خود مغرور می شوند و روایات وارده در فضل علم را مدّ نظر قرار می دهند، نصوص وارده در مذمت علمای فجره را دقت نمی کنند، چقدر در غفلت هستند و کدام بدبختی بالاتر از این می شود که، نصّ قرآن عالمان فجرۀ را تشبیه به سگ، )فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ( و یا به خر، کرده است )كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً( 228 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کسانی را که، با هوای نفس رفتار می کنند و آرزوی بخشش خداوندی دارند، احمق می خواند، الاحمق من اتّبع نفسه هواها و تمنّی علی الله، برای زمستان کوتاه که در پیش است، هیزم آماده می کنی، و توکل به خدا نمی کنی، خیال می کنی زمهریر جهنم کمتر از زمستان است 251

کرم های قبر اول حدقه چشم راست را می خورند

در قبر اولین عضوی که، نصیب کرم های آن می شود، حدقه راست، بعد حدقه چپ چشم است 286

مراتب چهارگانه علم

از نظر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مراتب علم چهار تاست، 1. گوش دادن، 2. جمع کردن، 3. عمل کردن بر آن، 4. انتقال دادن آن به دیگران 336 کسی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کرد، به فامیل صله می کنم، آنان قطع می کنند، بدی شان را عفو می کنم، آنها ظلم می کنند، اجازه هست که من هم مثل آنها باشم، فرمود اگر این کار بکنی، همه تان از رحمت خدا دور می شوید، لازم است وقتی بدی کردند خوبی کنی که، خداوند تو را محفوظ بدارد، و پشت و پناه تو باشد. 351

از جمله مواعظ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ابوذر: یا اباذر هیچ سخنرانی نیست، مگر اینکه روز قیامت سخنرانی او را به او نشان می دهند که، به چه سنّتی ایراد سخن کرده است، یا اباذر بنده خدا نمی تواند به رحمت خدایش نزدیک بشود، به مثل سجده ای که در خلوت انجام دهد 374

وای بر شما ای عالمان بد که مزد می گیرید و کار نمی کنید

حضرت عیسی(علیه السلام) خطاب به عالمان بد می کند، و می فرماید، وای بر شما اجرت را می گیرید، و به وظیفه عمل نمی کنید 488 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در شب معراج دید، عدّه ای لب های آنان را، با قیچی های آهنین می برند، از جبرئیل پرسید اینها کیان اند، عرض کرد واعظ های امت تواند که به گفته خود عمل نمی کنند 534

ص: 85

دو رکعت نماز بر این صاحب قبر از همه دنیا بهتر است

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) مرور کرد به قبری که، دیروز کسی را در آن دفن کرده اند، و فامیل او بر او گریه می کنند، فرمود دو رکعت نماز، هر چه کم وقت بخواهد، برای صاحب این قبر از همه دنیا بهتر است 544 پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود، کسی که گناهی را که، دیگری کرده است، افشاء کند، مثل آورنده گناه است. 581

دو نفر پیش پیغمبر(صلی الله علیه و آله) عطسه کردند، یکی پس از عطسه کردن الحمدلله گفت، و دیگری نگفت، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به آن که حمد کرده بود یرحمک گفت، و به دیگری نفرمود، وقتی عرض کرد چرا یا رسول الله، برای او دعا کردی، و برای من نفرمودی، فرمود، او چون حمد خدا را کرد، من هم برای او، دعاء عطسه را انجام دادم. 610

چرا مفید لقب یافت

استاد مرحوم شیخ مفید برایش گفت، چرا در علم کلام از علی بن عیسی رمانی نمی خواهی تعلّم کنی، گفت نمی شناسم، استاد راهنمائی کرد پیش علی بن عیسی در بغداد، رفت دید مجلس پر از دانشجو است، شیخ مفید در آخر مجلس نشست یواش یواش که شاگردان کم می شدند، شیخ پیش می رفت، تا نزدیک به علی بن عیسی شد، از قضا شنید مردی که از اهل بصره آمده بود، از خبر غار و غدیر، سؤال کرد، او در جواب گفت مسئله یار غار بودن ابوبکر، درایت است، و مسئله غدیر خم روایت است، و روایت تاب مقاومت درایت را ندارد، پس غار مسلّم و غدیر مشکوک می شود، مرد بصری رفت، شیخ مفید می فرماید من سؤال کردم، کسی بر امام عادل مخالفت کند، چه حکمی را دارد، گفت کافر می شود بعد استدراک کرد، و گفت فاسق می شود پرسیدم علی(علیه السلام) چطور امامی بود، گفت امام عادل، گفتم پس مخالفت

طلحه و زبیر چه می شود گفت آن دو توبه کرده اند، گفتم مخالفتشان با امام عادل مسلّم، و توبه شان محل کلام است، چون اوّلی درایت، و دوّمی روایت است، علی بن عیسی با شنیدن حرف من گفت، وقت سؤال مرد بصری تو اینجا بودی، گفتم بلی، پس از مشخصات من و استادم سؤال کرد، و گفت اینجا باش تا من برگردم، وارد منزلش شد، پس از دقایقی نامه ای با خود آورد که، به استادم نوشته بود، وقتی استاد نامه را خوانده خنده اش گرفت، گفت چه بحثی را با علی بن عیسی کرده ای، جریان گفتم گفت به تو لقب مفید داده است. 621

ص: 86

کتاب نور الامیر فی تثبت خطبة الغدیر

سخن نگارنده

بر اهل علم روشن است که، سخنرانی تاریخی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، در دشت غدیر خم، چنانچه از طریق بیان امام پنجم، باقر علوم النبیّن منتشر شده است، و اهل سنّت به جهت نهی عمر از نوشتن احادیث النبی (صلی الله علیه و آله)از نقل مفصل آن محروم اند معروف به خطبه غدیر است، در کتاب های رحلی بزرگ، مثل تفسیر البرهان، حدود هفت صفحه است، متأسفانه علمای اهل سنت، اکثرشان فقط یک خطّ آن را نقل کرده اند، (من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه) و حال اینکه، به یک خطّ کلام خطبه، یا خطبه عظیمه، یا فیها امور هامّه یا چطوری که در عبارت زید بن ارقم در ص294 می آید فوالله ما من شیء یکون الی ان تقوم الساعۀ الا و اخبرنا (صلی الله علیه و آله)اطلاق نمی شود، بلی بعضی از آنها در دو صفحه آورده اند، مؤلف کتاب نورالامیر دامت برکاته، سعی کرده است یقه علمای عامه را بگیرد، و بگوید شما حدیث غدیر را تقطیع کرده اید، و در کتاب های تان تفریق نموده اید، پس شیعه و سنّی هر دو خطبه مفصله غدیریه را، روایت کرده اند لکن فرقشان، در جمع و تفریق و عین عبارت و مضمون است.

حدیث غدیر در عبارت زید بن ارقم به لفظ من کنت اولی به من نفسه فعلّی(علیه السلام) ولیه. 38

سخن نگارنده

سند حدیث غدیر، از بس که زیاد است که، امام الحرمین استاد غزّالی، جلد 28 کتاب سند حدیث غدیر را دیده، و در آخر آن آمده، بقیّه در جلد29، و ابوعلی العطار الهمدانی با 250 سند نقل کرده، متن روایت زید بن ارقم بر کسانی که در سند نتوانستند تشکیک کند در دلالت کردند حجت را تمام می کند، و روشن می کند که، معنی کلمه مولا اولی بتصرف است، پناه می بریم به خدا از کوری چشم بصیرت فخر رازی ها که، بگویند حدیث غدیر خبر واحد است، الحمدلله که فخر، و هم مسلک هایش، مثل بخاری، و مسلم، و تفتازانی، همه مرده اند و خدای علی(علیه السلام)، بین آن حضرت، و ایشان محاکمه کرده است،

حدیث منزله با پنج هزار سند

ابن حازم حدیث منزله را، با پنج هزار سند نقل کرده است 111 امیرالمؤمنین(علیه السلام) وقتی در مجلس عمومی فرمود، سلونی قبل ان تفقدونی، مردی سؤال کرد جبرئیل کجاست، قدری سرش را پائین

انداخت، و فکر

ص: 87

کرد، فرمود هفت آسمان را نظر کردم، جبرئیل را ندیدم، گمانم این است که، تو خودت جبرئیلی، جبرئیل گفت بخّ بخّ من مثلک یابن ابی طالب، و ربّک یباهی بک الملائکه در پاورقی از کتاب نزهۀ المجالس نقل می کند که، بخّ بخّ لغۀ ملائکه است به لغت سریانی، و معنی عربی اش سبحان الله می باشد 181

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وقتی سوره برائت به علی(علیه السلام) داد او را کوچک حساب نکرد

عمر گفت چون علی(علیه السلام) کم سنّ بود، ترسیدم که عرب او را قبول نکند، لذا خلافت را به او واگذار نکردم، ابن عباس در جواب گفت، خداوند وقتی دستور داد، سوره برائت را از ابوبکر بگیرد، و به علّی(علیه السلام) بدهد، او را کوچک حساب نکرد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وقتی او را به جنگ پهلوانان فرستاد، او را کوچک حساب نکرد 307 عید غدیر آن روز از ایام هفته پنجشنبه بود 344 زمخشری نفرین شدید می کند بر کسانی که، لعن بر امیرالمؤمنین را، در خطبه نماز جمعه بدعت کردند، به دلیل فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله) و عاد من عاداه، یعنی خدایا دشمن بدار کسی را که، علی(علیه السلام) را دشمن می دارد 452.

ص: 88

کتاب روضه کافی

اگر کجروی ها خلفاء را اصلاح کنم، پادگان لشگرم خالی، یا مثل خالی می ماند

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید، کسی که دوست ندارد دوستی تو را، تو اظهار رغبت دوستی، نشان نده 24 امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود اگر بخواهم کجروی های گذشتگان را، عمداً و عامداً، بر خلاف سنت رسول الله، و برخلاف عهد او رفتار کردند، اصلاح کنم، و مردم را بر ترک بدعت ها الزام کنم، لشگرم دور مرا خالی کرده تنها می مانم، یا با عده کمی از شیعیانم که، به امامت من عقیده راسخ دارند. 59

سخن نگارنده

بعد امیرالمؤمنین 27 بدعت از بدعت های خلفای گذشته را را ذکر کرده، در پاورقی از کتاب وافی، و مراۀ العقول، و دیگران شرح داده است، اگر نبود آن حکومت ظاهری، چهار سال و اندی مولی الموحدین، بدون اغراق دوباره بت پرستی، بهتر از زمان جاهلیت، به نام اسلام، یا بدون بردن اسم اسلام، دین می شد، امیر(علیه السلام) چه صدمه ها دید، و چه خونابه ها خورد، که از گلوها، یک قسمت اسلام را که، خورده بودند در آورد، به امید روزی که انشاء الله فرزند عزیزش، حضرت بقیۀ الله، دین ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) را کاملاً، در اختیار انسان ها قرار بدهد خدا کند ما هم بهره مند شویم انشاء الله.

عمر به امیرالمؤمنین عرض می کند، دروغ می گویی، بنی امیه از تو بهتر صله رحم می کنند 103 عمر گفت حق ال محمد(صلی الله علیه و آله) در زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بود، و فعلاً نیست، ام سلمه گفت عمر دروغ می گوید، تا روز قیامت این حق ثابت است 156

آرزوی امام صادق(علیه السلام) مجالس شیعه خالص را

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، بپرهیزید از بردن اسم علی و فاطمه(علیها السلام)، در پیش دشمنانشان، زیرا چیزی مبغوض تر از بردن این دو اسم، پیش آنها نیست 159 امام صادق(علیه السلام) خطاب به بعضی از شیعیانش می کند، و می فرماید آیا جمع می شوید در محلّی، و با هم درد دل می کنید؟ و از هر که خواستید تبری کرده، به هر که خواستید تولی می کنید؟ راوی می گوید بلی، ما چنین مجالسی داریم، امام می فرماید زندگی و عیش همین است که دارید. 229

ص: 89

سخن نگارنده

امام(علیه السلام) با این بیان شریفش، گوئیا شیعه را تشویق می کند، به داشتن مجالس خصوصی، برای تولی و تبری آزادانه.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید ولد زنا در گرو عمل خویش است، اگر عمل خیر انجام دهد یا عمل بد، نتیجه عمل خویش را می برد. 238

سخن نگارنده

یعنی خلاف پدر و مادرش، در صورتی که، بعد از بلوغ عقاید حقه را بپذیرد و عمل صالح به جای آورد، در او کارگر نخواهد شد، و طبق قواعد عدلیه، محرومیت او از چند سمت در دنیا، محنتی است به او رسیده، خدای مهربان در قیامت جبران می کند.

بنی امیّه برای از بین بردن معجزه علوی باب ثعبان را باب فیل کردند

در پاورقی از مرأت العقول، نقل می کند که باب فیل مسجد کوفه، اسم اوّلی اش باب ثعبان بود، چون اژدها در قصه مشهوره، بین شیعه و سنّی، از این در وارد شد، و به خدمت امیرالمؤمنین عرض حاجت کرد، از آنجائی که جریان آمدن اژدها، معجره عجیبی برای مولی الموحدین بود، بنی امیه مدتی در این درب مسجد، فیلی را نگاه داشته بودند که، معروف به باب فیل باشد. 255

خداوند با عجله بندگانش عجله نمی کند

نامه سردمداران انقلاب بنی عباس، وقتی به خدمت امام صادق(علیه السلام) می رسد، و حضرتش را برای رهبریت حکومت جدید، دعوت می کنند، امام نامه را به زمین می زند و می فرماید، من امام اینها نیستم، و امام قیام، قاتل سفیانی است 331 و در جواب نامه ابومسلم، به آورنده کاغذ فرمود، نامه تو جواب ندارد، از خانه ما برو بیرون، بعد از کلامی فرمود، خداوند با عجله بندگانش، عجله نمی کند 274 وقتی آمنه خاتون، و فاطمه بنت اسد، از دیدن نور نبوی(صلی الله علیه و آله)، در وقت تولد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، تعجب کردند، حضرت ابوطالب به فاطمه مژده داد که، پس از سی سال، (طبق تعبیر مرأت العقول) تو وصیّی این مولود را به دنیا می آوری. 302

ص: 90

کامل بهائی

مؤلف کتاب، معاصر خواجه نصیر الدین طوسی، و علامه و محقق حلی است، اهل آمل مازندران است، شهید ثانی و سبزواری در بحث صلوۀ جمعه نظر او را نقل کرده اند، و اسم اصلی کتاب کامل سقیفه است که، جریانات بعد شهادت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) تا شهادت امام حسین(علیه السلام)، را شرح کرده است، و چون به امر وزیر بهاء الدین محمد، وزیر هلاکوخان نوشته مشهور به کامل بهائی شده است، مؤلف در سال 697 قمری حیات داشته، سال وفاتش معلوم نیست.

خَریّت هم اندازه داشته باشد بهتر است

مؤلف کتاب گوید، روزی در مسجد جامع یزد حاضر بودم، واعظی در فضائل معاویه سخنران بود، گفت روز قیامت به امر خدا، برای معاویه بالای عرش تختی می گذارند دارای چه مساحتی، و چه زیبائی، معاویه به روی آن می نشیند و خداوند در زیر آن تخت قرار می گیرد 42

همه انبیاء(علیهم السلام) وصّی را از فامیل گرفته اند

)سنۀ من قد ارسلنا قبلک من رسلنا و لاتجد لسنّتنا تحویلاً(1)(، سیرۀ انبیاء(علیهم السلام) بر گرفتن وصی از فامیل جاری شده بود، حضرت آدم (علیه السلام)شیث را، و نوح(علیه السلام) سام را، و ابراهیم(علیه السلام) اسماعیل و اسحاق را، و موسی(علیه السلام) هارون را در حال حیات، و یوشع بن نون عموی خویش را بعد از مرگ، و داود(علیه السلام) سلیمان(علیه السلام) را وصی خود قرار داد 76

سخن نگارنده

بنا بر این که یوشع بن نون، عموی حضرت موسی باشد، چطوری که مرحوم مؤلف فرمود، پس تعبیر به کلمه فتی از او در سوره کهف، مثل تعبیر به عنوان فتی از اصحاب کهف، است با اینکه شیوخ بودند به حساب ایمانشان فتیه اطلاق شده است، روضه کافی 395.

ابوبکر پس از عزل خود با اقیلونی، کی نصب شد

ابوبکر با گفتن اقیلونی، خودش را از منصوب بودن مردم عزل کرد، و دوباره منصوب نگشته است، اقیلونی خطاب کردن او، می رساند که مردم او را خلیفه کرده اند، خداوند هم، نصب کردن مردم را، با فرمایش

ص: 91


1- . سوره اسراء، آیه 77.

خویش )مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ((1)باطل اعلام می کند 81 اگر بیعت ابوبکر به امر خدا و رسول باشد، چطوری که یک عده عامه عمیاء، خیال کرده اند، پس اقیلونی گفتن او کفر می شود، چون ردّ قول خدا و رسول می شود. 91

قیام صفورا بر علیه وصی حضرت موسی(علیه السلام)

صفورا زن حضرت موسی، با دو نفر طاغی، بر علیه یوشع بن نون قیام کرد، یوشع آن دو نفر یاغی را کشت، و صفورا را اسیر گرفت 103 عثمان با یک نفر یهودی، سر زرهی دعوی داشتند، یهودی گفت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را قاضی کنیم، عثمان گفت پیش قاضی یهود برویم، چون می دانست که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را، نمی تواند به رشوه دادن، تطمیع کند، )آیه فَلاَ وَ رَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ((2) نازل شد، و عثمان را رسوا کرد 112 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) خطاب می کند، و می فرماید، من و تو از زمان حضرت آدم، تا عبدالمطلب، از نکاح حلال به عمل آمده ایم، و در نسب ما زنا نیست،

سه تایشان در یک خلاف شریک اند

از جمله خلافکاری های سه خلیفه، یکی هم در شعب ابیطالب، شرکت نکردن آنهاست، و حتی هجرتشان برای رضای خدا نبود، به طمع ازدواج با حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود 119

پس سهم بنی امیه چه شد؟

وقتی ابوبکر بر اریکه سلطنت نشست ابوسفیان نق نق می زد، و مضمون حرفش این بود که، از تیم تو به خلافت، و از عدی عمر به وزارت رسید، پس سهم بنی امیه چه شد، گفتند حرف نزن اسامه را از ولایت شام معزول می کنیم، ما که بادمجان نیستیم و پسر تو یزید را، حاکم آنجا قرار می دهیم، پس از چهل روز اسامه معزول، و یزید منصوب گردید، پس از درک روی یزید، برادرش معاویه، والی شام گردید.300

سخن نگارنده

پنجاه سال در شام علیه امیرالمؤمنین(علیه السلام) تبلیغ شده بود که امام سجاد(علیه السلام) منبر رفت

معلوم باد که از چهلمین روز جلوس ابوبکر، یزید پسر ابوسفیان در ملک شام بود، تا سال هیجدهم هجری که، در آن سال درک رفت، و پس از شهادت امیرالمؤمنین، با بی وفائی اصحاب امام حسن(علیه السلام)، معاویه با هزاران کلک، چنانچه شرح آن را، در فلسفه صلح امام حسن(علیه السلام) در جلد اول گزیده می خوانید، و بیست

ص: 92


1- . سوره قصص، آیه 68.
2- . سوره نساء، آیه 65.

سال دیگر معاویه، به عنوان خلیفه غاصب ملک شام گردید، پس تا عاشورا حدود پنجاه سال، بر علیه امیرالمؤمنین(علیه السلام) در شام، تبلیغات شده است، لذا امام سجاد(علیه السلام) در مسجد شام وقتی منبر تشریف برد، اهمیت زیادی، به مسئله معرفی امیرالمؤمنین(علیه السلام) داد.

هجرت الی الله و الی الرسول(صلی الله علیه و آله) اعتبار دارد نه مع الرسول(صلی الله علیه و آله)

از جمله ادله ای که، مرحوم مؤلف می آورد به اینکه، هجرت ابوبکر، هجرت حساب نمی شود، یکی هم این است که، قرآن در سوره نساء، )وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ((1) فرموده، و هجرت

ابی بکر مع رسوله بود، نه الی رسوله، و تازه چطوری که در ص119 همین کتاب (کامل بهائی) گذشت هجرت آن سه نفر، به طمع ازدواج با فاطمه(سلام الله علیها) بوده است، و شاید حدیث مسلم (حدیث 1907) اشاره بر این مطلب باشد که، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود هر کس هجرتش برای رسیدن به متاع دنیوی، و یا به طمع ازدواج با زنی، باشد، هجرتش برای الله و به طرف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشده است، به علاوه ابوبکر قبل از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به مدینه رفت، و پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در قبا به انتظار امیرالمؤمنین نشست، پس هجرت الی الرسول نشد، و از آن حضرت اجازه گرفت که، برود در مدینه دوستانش را ببیند، 324 عمر در دیوان بدعتی خود، نام امیرالمؤمنین و حسن و حسین(علیهم السلام) را، نوشته بود که سالی پنج هزار درهم بهر یکی بدهد، بعد پشیمان شد، امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود تو را به خدا وقتی که، نام ما سه نفر را نوشتی، از حسناتت حساب کردی؟ گفت بلی، فرمود الحمدلله حسنات خود را با دست خود پاک کردی 332 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دل های اوس و خزرج را تألیف کرده بود، با شهادت آن حضرت، کینه ها دوباره سبز شد 335

ابوبکر شهادت حضرت علی(علیه السلام) را، درباره فدک، به حساب بر نفع بودن، ردّ کرد، اما حدیث جعلی لا نوّرث را، چون بر له او بود قبول کرد 345

نبوت ارثی نیست

سلیمان(علیه السلام) آنچه را که ارث از پدرش برد، مال بود، و الاّ نبوّت ارثی نیست، و علاوه او در زمان پدرش، حضرت داود، پیغمبر بود 346 ابوبکر و عمر، هر کدام برای دخترانشان، (عایشه و حفصه) سالی دوازده هزار درهم دادند، نوبت به عثمان که رسید قطع کرد، و گفت پدرانتان بی خود داده اند، پس آن دو به عنوان ارث رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، طلب کار شدند، عثمان گفت مگر شما دو نفر، با معیّت عربی که با بول خود طهارت

ص: 93


1- . سوره نساء، آیه 101.

می گرفت (مالک بن اوس) شهادت ندادید که، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود، ما ارث نمی گذاریم، از من چه می خواهید. 350

اجتماع ابوبکر و عمر با ابن عباس و آمدن حضرت خضر

روزی عبداله بن عباس، و ابوبکر، و عمر، با هم بودند، ابوبکر به دربانان دستور داد، کسی را به مجلس شان راه ندهند، از قضا بر خلاف انتظار، پیرمردی رِدای سرخ پوشی، با عصائی که در دست داشت وارد شد، و فرمود من مردی از حجاج هستم، زنی زمینی دارد، حاکم شهر آن را از دست او گرفته است، آن زن از من خواسته که، مظلومیّت او را برای خلیفه معلوم کنم، ابوبکر گفت آن غدّار هیچ کرامتی ندارد، عمر گفت دستور جلب صادر کن، آن پیرمرد خواست برود، فرمود چه کسی بالاتر از ظالم دختر پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، ابوبکر دستور داد آن پیرمرد را بگیرند، کسی تعقیب کرد و او را ندید، و دربانان هم گفتند، به کسی اجازه ورود نداده اند، از این جریان ابوبکر خائف شد و به عمر گفت، دیدی آن پیرمرد را، و شنیدی که چه گفت، عمر گفت شیطان می خواهد مؤمن، و حاکم را گمراه کند، پس هاتفی ندا داد، و هفت بیت شعر خواند، و در شعر دوّمش گفت خضر(علیه السلام) را ابلیس می گوئید، شما خودتان از گمراهان هستید، ابوبکر و عمر، هر دو از شعرهای هاتف ترسیدند، در این حال بود که فرستاده امیرالمؤمنین(علیه السلام)، پیش عبداله عباس رسید، و گفت اجب ابن عمّک، ابوبکر عبداله را قسم داد که، این سرّ را فاش نکند، وقتی خدمت علی(علیه السلام) رسید، آن حضرت را در حال تبسم دید که نواجدش ظاهر بود، فرمود یابن عمّ بالرحم و القرابة، شعرهای پیرمرد را یاد داری گفتم بلی مگر دو بیت، امیرالمؤمنین قصه را بیان کرد و همه شعرهایش را هم خواند فرمود او برادرم حضرت خضر بود، جریان را بر من تعریف کرد و رفت 352 از جمله عللی که باعث شد که، امیرالمؤمنین(علیه السلام) فدک را در

حکومت خود تحویل نگیرد، یکی هم این باشد که، شهادت آن حضرت بر له فاطمه(علیها السلام)، برای نفع خویش نبوده است. 357

سخن نگارنده

علل برنگرداندن فدک در زمان حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام)

و از آن جمله یکی هم این است که، ما اهل بیت چیزی را از دست دادیم برنمی گردانیم، چطوری که در استطراف صفحه 84، توضیح المسائل آقای وحید، جریان عبداله زبیر گذشت، و چطوری که وقتی عقیل، بعد از هجرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، خانه او را فروخت، در فتح مکه برنگردانید؛ حدیقۀ الشیعه، جلد اول، ص331، و از آن علل فدک که رفتن آن، سبب ناراحتی فاطمه(علیها السلام) شده، برگردانیدن آن سبب خوشحالی

ص: 94

فرزندانش نشود، حدیقه، جلد اول، ص330، و از آن جمله ما از حقوق دیگران دفاع می کنیم، خداوند هم از حقوق ما دفاع می کند و از آن جمله ظالم مظلوم بها (ابوبکر و فاطمه(علیها السلام)) هر دو خدا را ملاقات کرده بودند و خدا بین آن دو حکم کرده بود لازم نیست ما در ظاهر حکم کنیم اینها عللی است که از لابلای فرمایشات اهل بیت(علیه السلام) استفاده شده و شاید هم علل دیگری باشد که، ما نرسیده ایم آنها الطف از اینها باشد.

قبیله ابوبکر (تیم) از پست ترین قبائل بود، و شغل خود ابوبکر در ایام عُمر، جارچی بازار - معلّم کودکان به قانوان بت پرستان - کرباس فروش بود، و در آخر عمر خلیفه قلابی، با تعین چند نفر شد، و به دیگران هم قبولاندند 368

چرا به این کنیه مکنّی شد

ابوقحافه، پدر ابوبکر، اسمش عثمان بن عامر بود، و در قریش مشهور به عمل زشت بود، وجه کنیه یافتن او به ابوقحافه این است که، با رفیق خود که با هم صید می کردند، روزی رفیقش سهم صید او را تصرف کرد، و چیزی به او نداد، او در پی فرصت بود، روزی خانه رفیق را تارمار کرد، و هرچه داشت از بیخ کند، لذا به این کنیه مکنّی گشت و روزی به یک درهم، اجیر عبداله جذعان بود که، مردم را به مهمانی او دعوت می کرد 372 ابوبکر تا روز جنگ خندق، با کسی وارد جنگ نشده بود، آن روز به بهانه مبارزه با فرزندش عبدالرحمن، از او حال اموالش را پرسید، گفت کَمکی باقی مانده است 374

در سقیفه چه گذشت

در سقیفه چه کفش هائی بر سر روی هم زدند، و چه سیلی ها به هم نثار کردند، و فحش ها دادند، و منّا الامیر و منکم الامیر گفتند 376

اسامی آن چهارده نفر

اسامی آن چهارده نفری که، در عقبه شتر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را می خواستند رم بدهند، طلحه، و زبیر، ابوسفیان، عتبۀ بن ابی سفیان، ابوالاعور، مغیرۀ، و سعد بن ابی وقاص، و ابوقتادۀ، و عمرو بن عاصف و ابوموسی الاشعری، و عبدالرحمن بن عوف، به علاوه آن سه خلیفه 378

زد و خورد شدید بین امیرالمؤمنین، و کفار قریش، در لیلۀ المبیت

سید مرتضی می فرماید، در شب مبیت علی(علیه السلام) با کفار درگیر شد، می زد و می خورد، تا از دست آنها خلاصی یافت. 391

ص: 95

* ابوبکر چون به عمر وعده وصی بودن داده بود، به حرف مردمی که می گفتند، او خشن است نایب قرار نده، گوش نداد

ابوبکر که می خواست عمر را به جای خود نصب کند، مردم داد می زدند که، او را نایب خود قرار نده که بد اخلاق، و خشن است، لکن چون به عمر قول داده بود، کار خود را کرد 409 و 449 معاویه در روز فتح

مکه به یمن فرار کرد، ابوسفیان نامه نوشت که بیاید، و اسلام بیاورد، قبول نکرد، و در جواب نامه، توهین به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) کرد، پنج یا شش ماه قبل از شهادت پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، تظاهر به اسلام کرد 418

کشتن 70 صحابی در یک روز

معاویه در جنگ صفین، در یک روز هفتاد صحابی کشت 419

به علی(علیه السلام) گفتند اگر قبول بیعت نکنی، تو را هم مثل عثمان می کشیم

بعد از کشته شدن عثمان، مردم به زور امیرالمؤمنین را، برای بیعت آماده کردند، حتی برایش گفتند اگر حاضر به بیعت نشوی، تو را مثل عثمان می کشیم 422 و 463 کسی به امیرالمؤمنین عرض کرد، هم تو را دوست دارم، و هم عثمان را، فرمود یک چشمی هستی، یا کور باش که، محبت مار از دل بیرون ببری، و یا دو چشمی باش که با دو چشم حقیقت بینی، یعنی جمع بین دو ضد نمی شود کرد، نام مقدس امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) را، با الف و لام تزیین می آوردند، برای تحقیر امام حسن(علیه السلام)، الف و لام را از اسم مقدس او حذف می کنند، الف و لام را به نام حسن بصری وصل می کنند، و الحسن از او تعبیر می آوردند، در صورتی که او با امیرالمؤمنین و حسن و حسین(علیهم السلام) مخالف بوده است، وقتی دید جریان عاشورا سر می گیرد با قتیبه بن مسلم، و لشگر حجاج، به خراسان رفت 432 رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

مروان را، به دهی که با مدینه بیست فرسخ فاصله داشت، برای هجوی که به رسول می کرد، تبعید فرموده بود، و ابوبکر بیست فرسخ دیگر بر آن اضافه کرد، وقتی عثمان به خلافت رسید، او را به مدینه آورد و وزیر خویش قرار داد. 458

سخن نگارنده

مشهور این حرف را درباره حکم پدر مروان قائلند نه خود مروان، با اینکه هر دو خبیث بودند، به علاوه از شجره ملعونه بوده اند خداوند بر جمیع ظالمین آل محمد(صلی الله علیه و آله) لعنت کند. ربذه که عثمان ابوذر را به آنجا تبعید کرد، محلّی است وحشتناک بین شام و روم. 460 ابوبکر در 27 جمادی الثانیه از دنیا رفت. 472

ص: 96

سخن نگارنده

تحقیق در روز رفتن ابوبکر

بزرگان روز مرگ او را چطوری که مرحوم مؤلف نوشته، همان 27 جمادی الثانیه رقم زده اند مثل شیخ مفید در کتاب مسار الشیعه ص68، که در عداد کتب چاپ شده، در مجموعه مرعشیه آمده، و مثل برادر علامه حلّی، در کتاب العُدد القویّه، بنابر نقل بحار الأنوار، در جلد98 ص200، و مثل آقای حاج شیخ عباس در سفینۀ البحار در ماده بکر، پس از اشتباهات تاریخ است که، روز انتقال او را 22 جمادی الثانیه ضبط کرده است، و چون حاج شیخ عباس تتمه المنتهی هایش را، به جنبه مورخ بودن نوشته، در آن 22 جمادی الثانیه آورده، و در سفینۀ البحارش به جبنه محدث بودنش 27 جمادی الثانیه آورده است تبصره هارون الرشید هم طبق نقل گزیده ناسخ التواریخ، جلد6 ص292، در 27 جمادی الثانیه، به درکات حجیم انتقال یافته است، پس ان روز از اعیاد اهل بیت(علیهم السلام) است.

عمداً سهو کرده است

مخفی نماند که این عمداً سهو کردن تاریخ، در روز مرگ عمر هم تحقق یافته است که، با وجود روایت مفصله حذیفه رضوان الله علیه، جلد98 بحار ص351 - 356 و سایر روایات که، روز فوت او را نهم ربیع الاول رقم کرده اند، تاریخ مساوی با تاریک، روز انتقال او را، روز 26 ذیحجه بیان کرده است، حتماً مصلحت مورخین در این بوده است، و الاّ مطلب پرواضح است. در بحث استطراف مجلدات جواهر گذشت اهمیت زیاد دادن ایشان به حدیث حذیفه، و حکم به استحباب غسل نهم ربیع.

به مؤمن زاده نمی گویند ایمان آورد، چون بر ایمان زائیده شده است، و لذا گفتن اینکه علی(علیه السلام) ایمان آورد، درست نیست زیرا که ولادت او در خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود 481 گویند عایشه کمان از مروان گرفت، و تیر به جنازه امام حسن(علیه السلام) انداخت، )و لاتحسبنّ الله غافلاً عما یعمل الظالمون(1)( 491 و 612.

خالد سر مالک بن نویره را به جای هیزم زیر دیگ گذاشت

طایفه مالک بن نویره گفتند، ما زکات مال مان را، مثل زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تقسیم بر فقراء مان می کنیم، اگر بنا باشد به کسی بدهیم، به وصیّ و خلیفه رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

می پردازیم، و آن علی بن ابیطالب(علیه السلام) است، و

ص: 97


1- . سوره ابراهیم، آیه 42.

ابوبکر خلافت را، به زور دست گرفته است، خلیفه ناحق، خالد بن ولید را بر آنها مسلط کرد، بیرون آمدند ببینند لشگر کشی برای چیست، در همان حال وقت نماز رسید، مؤذن اذن گفت، فامیل مالک بن نویره مشغول نماز شدند، خالد به لشگر خویش دستور حمله داد، در حالی که آنان راکع و ساجد بودند، به قتل رسیدند، خالد سر مالک را زیر دیگ، به جای هیزم سوزانید، و در همان شب با زن او زنا کرد.

سخن نگارنده

شرح مظلومیت قوم مالک بن نویره، مبسوط تر از این، در استطراف کتاب شریف حدیقه الشیعه، خواهد آمد انشاء الله.

ابن جرموز از آنهائی بود که هر روز خطّ عوض می کنند

ابن جرموز به نهی امیرالمؤمنین گوش نداد که، فرمود کسی که پشت به جنگ کرد، تعقیب نکنید، زبیر که، از میدان جنگ بیرون رفته بود کشت 503 ابن جزموز جزء لشگر عایشه بود، چند نفر از لشگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) را هم شهید کرده بود، وقتی اوضاع را بد دید، برای اینکه در دولت امیرالمؤمنین(علیه السلام) جای باز کند، رفت زبیر را گیر آورد و به حیله کشت 501

سرّ فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله) معلوم شد

قزمان نامی، در عین اینکه از لشگر مشرکین چند نفر را کشت، و 6 یا 7 زخم هم دید، در حالی که جراحت سنگین داشت، مسلمانان از او تشکر کردند، گفت جنگ من برای تعصّب قومی بوده است، در اینجا معلوم شد، سرّ فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله) انّ قزمان من اهل النار 502 زن حضرت نوح والعه و زن حضرت لوط والهه نام داشتند و هر دو کافر بودند. 504

قنبر چراغ دیگر بیار

وقتی طلحه و زبیر، به طمع رسیدن به حکومت شهرها، خدمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسیدند، امام(علیه السلام) به قنبر دستور داد که، این چراغ را بردار، و چراغ دیگر بیاور، وقتی پرسیدند برای چه؟ فرمود، با چراغ بیت المال حساب آن را می کردم، الان موضوع عوض شد، چراغ شخصی لازم است. 505

پوشش شتر عایشه پوست پلنگ بود

عایشه دستور داد شترش را، با پوست پلنگ پوشانیدند، و بر بالای آن زره نصب کردند 515 از اهل بصره فقط سه هزار نفر، به امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیّه با عایشه بودند. 516

ص: 98

تا اُسرا به خانه یزید نیامده بودند بچه ها از شهادت پدرانشان خبر نداشتند

مرحوم مؤلف، از کتاب حاویه نقل می کند که، زنان خاندان نبوت، شهادت مردانشان را، از بچه های آنان مخفی می کردند، تا وقتی که، آنان را به خانه یزید آوردند، دخترکی بود چهار ساله، شبی از خواب بیدار شد، گفت پدرم حسین کجاست، این ساعت او در خواب، سخت پریشان دیدم، زنان و کودکان همه به گریه افتادند، و از ناله آنها یزید از خواب پرید، و با شنیدن جریان دستور داد که، سر پدرش را برایش ببرند، وقتی دختر سر را دید، از مأمورین پرسید که، این کیست، گفتند سر پدر تو، آن دختر بترسید، و فریاد برآورد، و رنجور شد، در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد. 523

سخن نگارنده

تحقیق در اینکه اسم دختری که در خرابه شام ماند رقیه است

مرحوم مؤلف از قدیم ترین مورخینی است که، جریان شهادت دختر امام حسین(علیه السلام) را، در شام نقل می کند، و آن را از کتاب حاویه نقل کرده است، به احتمال قوی حاویه همان کتابی است که، یکی از علمای اهل سنت، در قبایح کارهای معاویه، علیه اللعنته و الهاویه، نوشته است، ولکن اسم دخترک را نیاورده، و آن را بر خلاف مشهور که سه ساله معروف است، چهار ساله ضبط کرده است، و مؤلف کتاب ریحانه کربلا، از کتاب های متعددی آورده که، اسم آن دختر رقیه(علیه السلام) بوده است، و مشهور در زبان مؤمنین در این عصر هم، رقیه است، بالاخره مؤلف ریحانه کربلا حفظه الله، خیلی سعی کرده است در اثبات اینکه، اسم آن دختری که، در خرابه شام مدفون است، رقیه بوده است، لکن از متن عاشورا، این مطلب را به صراحت پیدا نکرده است، الحمدلله حقیر، روزی که، به نوشته های سابقم نظاره بودم، به چشمم مطلبی خورد که، مشکل این بحث را به راحتی حلّ می کند، و آن عبارتی که، ناسخ التواریخ حضرت زینب در ص 216، از قول حمید بن مسلم مخبر دولت یزید، می آورد، عین عبادت این است: حمید بن مسلم گوید، در لشکر ابن زیاد علیه اللعنة بودم، و آن کودک را که، بر دست حسین(علیه السلام) به قتل رسانیدند، نظر همی کردم، ناگاه زنی از خیمه بیرون تاخت، چنانچه آفتاب از دیدارش تیره، و خیره ماندی، و جامه کشان بیامدی، گاهی بیفتادی و گاهی بر پا ایستادی، و همی ندا برکشیدی، و والده، وا

قتیلا، وا مهجۀ قلباه، و از این ناله و شور، بنی امیّه بگریستند، تا گاهی که آن زن به آن طفل ذبیح رسید، و خود را به روی افکند، و مدتی ناله و ندبه نمود، و از دنبالش، دخترها چون گوهرهای پراکنده، بیرون شدند، حسین(علیه السلام) در آن حال آن مردم را موعظت می کرد، چون این حالت مشاهدت فرمود، به سوی آن زن بیامد، و او را بپوشید، و

ص: 99

مستور بداشت، و ملاطفت همی فرمود، تا به خیمه اش بازگردانید، و من با آن جماعت که حاضر بودند، گفتم این زن کیست؟ گفتند ام کلثوم است، و آن دخترها فاطمه صغری، و سکینه، و رقیه، و زینب هستند، از این حال پر ملال شدم، و چندان بگریستم که، همی خواستم از خویش بشوم مخفی نماند که، مقصود از کلمه زینب خواهر امام نیست، و زینب صغری است که، بعضی ها از ضیق خناق، آن را با رقیه یکی می کنند، باز معلوم باد چنانچه، خود ناسخ التواریخ در صدر صفحه آورده، ام کلثوم کنیه حضرت زینب(علیه السلام) است، و به احتمال قوی، ام کلثومی که، امیرالمؤمنین در افطار شب نوزدهم، مهمان او بود همان حضرت زینب است، نه دختر دیگر امیرالمؤمنین که معروف به ام کلثوم است.

بلی شب قدر را می شناسیم

از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردند، یابن رسول الله شب قدر را می شناسید، فرمود چطور نشناسیم در حالی که، حق تعالی آن شب را مخصوص ما کرد، در آن شب تخت کرامت برای ما آماده می شود، ما را بر آن تخت می نشانند، و ارواح انبیا، و جمله ملائکه بر ما تهنیت و سلام گویند 525 عبدالملک مروان اقرار کرد به اینکه، امیرالمؤمنین از هر بدی که، بنی امیه بر او نسبت می دادند، بری بود، راوی گفت پس چرا بالای منبرها او را لعنت می کنند، گفت چون حکومت به غیر این قرار ندارد 526 هند مادر معاویه در بزرگی پستان، و درشتی هیکل، ضرب المثل بوده است 537 از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت می کند کسی که صدقه دادن برایش ممکن نباشد، یهود را لعنت کند، (لعن یهود ثواب صدقه دادن را دارد). 564

یزید با حیله معاویه از عمرو عاص بیعت گرفت

معاویه به یزید گفت، از عمرو عاص نتوانستم برایت بیعت بگیرم، وقتی من مُردم، بگو پدرم وصیت کرده است که، تو او را بر قبر بگذاری، با او وارد قبر باش، و شمشیر بکش و بیعت بگیر، یزید اطاعت امر کرد، و گفت اگر بیعت نکنی، تو را به پدرم ملحق می کنم، و با هم دفن می کنیم، عمرو عاص چند لگد بر بدن معاویه زد، و گفت این حرام زاده این را بلد نبود، تو یادش دادی. 606

نقشه مروان و معاویه در تحریک جعده به قتل امام حسن(علیه السلام)

وقتی امام حسن(علیه السلام) در سایه بی کفایتی اصحابش، مجبور شد برای حفظ خون شیعه، صلح کند، و به مدینه تشریف ببرد، پس از ورود ایشان به مدینه، مروان معاویه را، اغواء بر قتل آن امام مظلوم کرد، او هم موافق شد، مروان کنیز عبیداله بن عمر بن خطاب را که، الیسونه نام داشت، تحریک کرد، و او هم جعده را تحریک کرد، و گفت معاویه پس از قتل امام حسن(علیه السلام)، تو را می خواهد زن یزید قرار بدهد، و ملک

ص: 100

عرب را در اختیار شما بگذارد، پس از گول خوردن جعده، عبدالملک فرزند مروان، به دستور پدر، به شام رفت، و زهر را، با هدایای زیادی، برای جعده آورد 609

دشمن زاده مرا از خانه من بیرون کنید

عایشه کمان از مروان گرفت، و تیر بر جنازه امام حسن(علیه السلام) زد، و گفت دشمن زاده مرا، از خانه من بیرون کنید 612 جعده پس از زهر خور کردن امام حسن(علیه السلام) به معاویه گفت به وعده هایت عمل کن گفت از خدا و رسول شرم نکردی که پسر پیغمبر را زهر دادی بعد دستور داد او را در لجن فرو بردند تا درک رفت.(1)

613 مرحوم مؤلف کیفیت کشتن معاویه عایشه را در اینجا وارد کرده است لکن ما انشاء ا... در استطراف حدیقه الشیعه می آوریم. (جلد اول ص 477 که جزء جلد پنجم تهاویل الربیع است)

امام حسین(علیه السلام) صندلی آهنی به طرف مروان پرت کرد

پس از دعوت ولید بن عقبه، عبداله زبیر، و امام حسین(علیه السلام) را، برای بیعت یزید، عبداله بدون اینکه پیش ولید برود، شبانه با برادرش ابراهیم، از بیراهه به مکه رفت، فردا ولید هشتاد نفر را فرستاد که، او را گیر بیاورند، موفق نشدند، لکن امام حسین(علیه السلام) با پنجاه نفر از اقربای خویش مسلحانه رفت، و آنان در درب خانه ولید ایستادند، وقتی نامه یزید را به حضرتش دادند، خواند فرمود امشب فکر کنم، فردا جواب دهم، مروان بر ولید گفت حسین(علیه السلام) را ول نکن، امام حسین صندلی آهنی را برداشت، به طرف مروان پرت کرد، چون به اتاق دیگر فرار کرد، آسیب ندید، ولی صندلی شکست، این جریان در 27 رجب بوده است، امام حسین 250 شتر با اقرباء خویش، به طرف مکه حرکت کرد، و به قیس بن عباده فرمود، با دویست نفر پشت سر امام(علیه السلام) حرکت کردند، که اگر چیزی باشد دشمن

را در وسط قرار دهند، به امام عرض کردند که از بیراهه برود، مثل عبداله زبیر فرمود نغوذ بالله که، من این ذلّت را بپذیرم 614 عدد لشگر عمر سعد را، در عاشورا هفتاد هزار ضبط کرده است 622 اقربای حرّ، او را در جائی که شهید شده بود دفن کردند، و قبر حضرت علی اصغر، نزدیک پائین پای، است. 631

ص: 101


1- . نگارنده گوید در جلد اول معالی السبطین ص 32 (جزء جلد سوم اصل تهاویل الربیع)، جعده خواست او را زن یزید، (طبق وعده خود) قرار دهد، معاویه گفت، به اقرار خودت امام حسن(علیه السلام) را که دارای جمیع کمالات بود کشتی، چطور یزید را که، کاملاً در نقطه مقابل امام حسن(علیه السلام) است نکشی. دستور داد در لجن فرو بردند تا درک رفت.

حجاب حضرت زهرا(علیها السلام) سرایت به دخترش کرده است

عمر بن منذر همدانی گوید، ام کلثوم را دیدم، چنانچه پنداری فاطمه زهرا(علیها السلام) است، چادر کهنه بر سر گرفته، روبندی به روی بسته 640.

ص: 102

کتاب الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعه

مؤلف مرحوم، (شیخ حرّ عاملی) این کتاب را برای اثبات رجعت که، یکی مسلمیّات شیعه است، و طبق فرمایش امام رضا(علیه السلام)، یکی از چند چیز است که، منکر آن از شیعه نیست، تألیف کرده است، و روایات زیادی هم نقل فرموده است که، در طول تاریخ، اشخاصی پس از مردن زنده شده اند، و اکثرشان به دلیل اینکه، چون دوباره مردنی است، و هنوز تلخی مرگ، از کام آنها در نرفته، نخواسته اند بمانند و بعضی ها هم، مانده اند و مدتی زندگی کرده اند، ما به ذکر چند روایت اکتفا می کنیم.

برگشت روح به کلّ بدن عجیب و تنها به سر اعجب است

روایت قرآن خواندن سر مطهّر امام حسین(علیه السلام) در کوفه را، پس از نقل می فرماید این عجیب تر، و دقیق تر، از رجعت هم است، زیر چطوری که در روایات گذشته مشاهده کردید که، برگشتن روح به همه بدن، الی ما شاء الله زیاد اتفاق افتاده است، و اما عود کردن روح تنها به سر انسان فقط، از غرایبی است که نظیر ندارد 214 میّت در حال احتضار در عین اینکه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین را می بیند، حضرت جبرئیل را هم می بینند، و با آنها گفتگو می کنند 224 امام باقر(علیه السلام) می فرماید ایام الله سه روز است روز قیام امام زمان و روز رجعت امامان(علیه السلام) و روز قیامت 235 امام باقر(علیه السلام): عایشه در وقت ظهور امام زمان زنده می شود، برای مجازات دو کارش، یکی برای اذیت هائی که به فاطمه(علیها السلام) کرد، دومی برای خوردن هشتاد تا تازیانه که، مادر ابراهیم فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را، به زنا نسبت داد، راوی از امام باقر(علیه السلام) سؤال می کند، چرا حدّ افتراء گفتن، در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انجام نگرفت، و به زمان حضرت بقیۀ الله تأخیر افتاد، فرمود خداوند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را، برای رحمت، و امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برای انتقام می فرستد. 244

قبل از ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عدّه ای زنده می شوند

شیخ مفید با استفاده از روایات معصومین(علیهم السلام) می فرماید قبل از ظهور حضرت بقیۀ الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عده ای زنده می شوند، وقتی خبر ظهور حضرتش را شنیدند، به طرف آن امام همام رهسپار می شوند، 248 ابان بن تغلب گوید در خدمت امام باقر(علیه السلام) بودم، عدّه ای از بچه ها، این شعر معروف (العجب کل العجب، بین جمادی و رجب) را می خواندند، از امام(علیه السلام) سؤال کردم از معنی این شعر، فرمود لقاء الاحیاء بالاموات، پس معنی شعر این می شود که مطلب عجیب، ملاقات مردها با زنده هاست 263 کافی از امام صادق(علیه السلام)، نقل می کند وقتی مؤمن در قبر گذاشته شد، دری از ابواب بهشت برایش باز می شود، در جبال رضوی، آل

ص: 103

محمد(صلی الله علیه و آله) را زیارت می کند، از غذا و آب آنها می خورد، و با آنها هم صحبت می شود، تا حضرت مهدی(علیه السلام) ظهور کند، در آن زمان مؤمنین دسته دسته، به حضور حضرتش مشرف می شوند. 291

قسمتی از فتوحات زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با دست امام حسین(علیه السلام) انجام می گیرد

روایت حاکی است که قسمتی از فتوحات، در زمان قائم(علیه السلام)، با دست امام حسین(علیه السلام) انجام خواهد شد، و آن حضرت فتح هندوست-ان کند، این مطلب را در کرب-لا به اصحاب-ش تذکر داد 353 امام ص-ادق(علیه السلام) می فرماید اوّلین کسی که رجعت می کند در زمان امام مهدی(علیه السلام)، امام حسین(علیه السلام) است، به قدری در دنیا بماند که، ابروهایش روی چشمانش را بگیرد 358 امیرالمؤمنین(علیه السلام)، بفرموده، امام باقر(علیه السلام)، رجعتی در دوران حکومت امام حسین(علیه السلام) است، به قدری در دنیا بماند که، ابروهایش روی چشمانش را بگیرد 358 امیرالمؤمنین، بفرموده امام باقر(علیه السلام)، رجعتی در دوران حکومت امام حسین(علیه السلام)، و رجعتی در حکومت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، خواهد داشت. 363

سخن نگارنده

امیرالمؤمنین(علیه السلام) رجعتی هم قبل از ظهور حضرت مهدی خواهد داشت

در جلد بیست و پنجم بحار، ص355، در بیان مرحوم مجلسی آمده، کما روی انّ له(علیه السلام)، رجعۀ قبل قیام القائم، و معه، و بعده، یعنی روایت شده که برای امیرالمؤمنین(علیه السلام)، رجعتی قبل از ظهور امام مهدی، و رجعت دیگر با حضرت مهدی، و رجعت سوم، بعد از قیام بقیۀ الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.

امام صادق(علیه السلام): رسول خدا پنجاه هزار سال، و امیرالمؤمنین چهل و چهار هزار سال، حکومت خواهد کرد 368 امام صادق(علیه السلام): لکل اناس دولۀ یرقبونها، و دولتنا فی آخر الدهر تظهر، یعنی هر ملتی دولتی دارند، و دولت ما آل محمد(صلی الله علیه و آله)، در آخر زمان ظاهر خواهد شد، انشاء الله، خدایا ما را به دولت حق، اهل قرار بده، به حق بندگانی که، تو راحتی یک دقیقه گناه نکردند.

امامان بودنشان در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عظمت است

مؤلف مرحوم گوید، بودن ائمه(علیهم السلام) در زمان حضرت مهدی، عجل الله فرجه، لازم نگرفته رعیّت بودن آنها را، زیرا که آنان احتیاج به امام ندارد، چون خودشان معصوم هستند 416

ص: 104

غوصی در بحر زاخر مجلدات بیست گانه تفسیر المیزان

المیزان جلد اول

تذکر لازم حقیر سعی می کنم که، مطالب را هر چه بیشتر، در فراخور همه مطالعه کنندگان قرار بدهم، لکن بحث های المیزان، چون اکثرشان علمی است، اگر قابل فهم بعضی ها نشد، عذر خواهم. مرندی.

بهتر است باء بسم الله را، ابتدائی بگیرم نه برای استعانت که، بعضی ها گفته اند، چون در خود سوره، استعانت، بالصراحۀ آمده است، )إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ( یعنی بنده، در مقام تخاطب با رب العالمین، به نام نامی الله کلامش را شروع می کند 150

از تفسیر آیات همدیگر را کاملاً عصمت حضرت آدم(علیه السلام) ثابت می شود

ظاهر آیات قرآنی در ابتدای نظر، صدور معصیت از حضرت آدم(علیه السلام) را می رساند، لکن تدبر در آیات قصه، در سوره های مختلف، موجب قطع و یقین است که، نهی از خوردن آن میوه، نهی ارشادی است، و نهی مولوی نیست که، حرام آور، باشد و شاهد بر صدق این حرف این است که، در سوره اعراف می فرماید بر این درخت نزدیک نشوید که از ظالم ها باشید، و در سوره طه می فرماید، گفتیم بر آدم(علیه السلام) که ابلیس دشمن تو و دشمن زنت است، نکند شما را از بهشت بیرون کند، که گرفتار باشید، و معنی فتشقی به معنی گرفتاری و زحمت است، بعد شقاء را خود قرآن تفسیر می کند به اینکه، در بهشت که باشید گرسنگی و برهنه بودن، برایتان راه پیدا نمی کند، و همینطور تشنگی و آفتاب سوزان، اذیت تان نمی کند، تفسیر کردن آیات سوره ها همدیگر را روشن فرمود که مراد از ظلم و شقاء، گرفتاری های دنیوی است و بس. 137

سخن نگارنده

انبیاء(علیهم السلام) در جمیع حالات معصوم اند به اجماع شیعه

در کتاب بحار الانوار، جلد 11، ص72، به نقل از امالی صدوق از امام رضا(علیه السلام) که، آن حضرت در مجلس مأمون، وقتی از میل فرمودن حضرت آدم از شجره منهیه سؤال کردند، فرمودند خداوند متعال حضرت آدم را برای حجت بودن در زمین خلق کرده بود، نه برای بهشت، آن ترک اولی مقدمه شد که، تقدیر خداوندی (حجت بر اهل زمین بودن) محقق شود، وقتی حجت و خلیفۀ الله شد، معصوم بودنش اعلام شد: با فرمایش قرآنی: )إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ(

و در تأیید این مطلب، خود المیزان در ص120، از تفسیر عیاشی روایت کرد که، ملکی با حضرت آدم در بهشت دوست بود، پس از نزول آن حضرت به زمین، خدمتش رسید، برای تسلّی دلش عرض کرد، قبل از

ص: 105

خلقت تو خداوند، بر ما ملائکه خطاب فرمود، من می خواهم در زمین خلیفه خلق کنم، تو را برای زمین خلق فرموده است، امام صادق(علیه السلام) بعد از نقل حدیث سه(3) دفعه فرمود، و الله ملک با این حرفش، آن حجت خدا را تسلی داد، انصافاً امام رضا، و امام صادق(علیهما السلام)، با این بیانشان اجماع شیعه (انبیاء علیهم السلام، در جمیع حالات قبل از نبوت، و بعد آن معصوم هستند) را، تأیید فرمودند، از جمله کسانی که این اجماع را نقل کرده اند، مرحوم سیدمرتضی در اول کتاب شریف تنزیه الانبیاء(علیهم السلام)، و مرحوم مجلسی در جلد 11بحار، ص74 است.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) هر وقت ناراحتی پیدا می کرد نماز می خواند، و آیه )وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ( را قرائت می فرمود 154 تفسیر عیاشی، در تفسیر و )يَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ(، عن الصادق(علیه السلام)، قسم به خدا آنان را، با دستشان نزدند و با شمشیرهایشان نکشتند، لکن احادیث انبیاء(علیهم السلام) را می شنیدند، و ضایع می کردند و عمل نمی نمودند. 193

)لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(، می فرماید لعلّ برای امید گرفتن آمده، و در آن نوعی از جهل خوابیده است، و صحت آن از خدا به حساب متکلم نیست، چون ذات اقدسش بری از هر گونه جهل می باشد، یا به حساب مخاطب است، و گاهی هم مقام مقتضی ترجّی است، با اینکه متکلم و مخاطب رجاء ندارند 200 اگر پیغمبری در مقام ادعای نبوت، یک چیز فوق العاده بیاورد، اسم آن معجزه است، و در غیر آن مقام، اگر یک چیز فوق العاده از نبی صادر شود، نام کرامت را خواهد داشت. 246

ص: 106

المیزان جلد دوم

امام باقر(علیه السلام) می فرماید، خداوند هیچ دستی را که برای دعا بلند شد، خالی برنمی گرداند پس از دعا کردن، دست تان را، بر سر و صورت بکشید 36 قرآن با فرمایش خویش،)هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ(، زن و شوهر را، برای همدیگر لباس قرار داده که، هر کدام دیگری را از فجور حفظ کند، این استعاره لطیفه است بر اینکه، انسان همه چیز را به وسیله لباس از دیگران محفوظ می دارد، و نمی شود عورت را از خود لباس مستور کند، بر لطافت کلام اضافه می کند، جمله )الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ(، چون که رفث عبارت است، از آشکار کردن چیز، قبیحی که، با کنایه گفته می شود. 43

سخن نگارنده

قرآن پس از آنچه انسان را از تمامی اقسام فجور نهی می کند، در محیط زن و شوهری، آزادی های زیادی می دهد که، غرایزیشان کاملاً اشباع شود، وقتی ممنوعیت های بیرونی، با آزادی های داخل خانه با هم باشند، جامعه اسلامی، از همه گونه زشتی ها سالم می ماند.

توجیه وجیهی می کند

بر امثال )وَ جَاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً(، به اینکه آنچه بر خداوند از آمدن محال است، آمدن با پاست، اما نتیجه آمدن که حصول قرب است، اثبات آن بر خداوند بُعدی که ندارد، لازم هم هست، ماها وقتی لفظ آمدن را می شنویم، روی اُنسی که، با آمدن با پا داریم، فوری قدم برداشتن به ذهن ما می آید، لکن پس از حذف آنچه، بر خدا محال است (قدم برداشتن) بقیّه آن که حصول قرب بین خدا و بنده اش باشد، که قضا و تقدیرش محقق شود، هیچ بعدی ندارد، و این از حقایق قرآنی است که، ابحاث برهانی بعد از خیلی زحماتت متوجه آن شده است 106 در تفسیر بعضی از آیات قرآنی، از طریق اهل البیت(علیهم السلام)، گاهی آیه ای تفسیر به روز قیامت، و گاهی به رجعت که، از عقاید خاصه شیعه است، تفسیر شده است، و بعضی وقت ها همان آیه، تفسیر به ظهور حضرت مهدی، (عجل الله فرجه الشریف) می شود، و این سه تفسیر به ظاهر مختلف، اختلافی واقعی را ندارد، زیرا که هر سه تفسیر، در اصل ظهور حق مشترکند. 108

امالی ابن الشیخ: پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود، خداوند قسم خورده است هیچ بنده ای نیست که، شراب بخورد، مگر اینکه اندازه آن، از حمیم جهنم برایش می خورانم، خواه بعد از آن بخشیده شود، یا معذّب گردد. 209

ص: 107

ارزش زن ها در پیش امت های وحشی

زن در امت های وحشی، هیچگونه حقی برایش تصور نمی شد، مرد در مقابل زنش آزاد مطلق، و فعال مایشاء بود، حتی اگر می خواست سر او را می برید، و گوشتش را می خورد، مخصوصاً در قحط سالی ها، و زن هیچگونه حق دفاع نداشت، عجیب اینکه در بعضی از قبائل، وقتی زن وضع حمل می کرد، فوری برای انجام کارهای خانه بلند می شد، و مرد در رختخواب او می خوابید، و تمارض می کرد، و از خوردنی های لذیذ، چند روز بهره مند می شد. 275

در هندوستان اگر شوهر زنی می مرد، زن با جسد شوه-رش سوخته می شد، و یا عمری را با تمام ذلّ-ت می گذرانید، و حق ازدواج با دیگری نداشت، در کلده و آشور، اگر زنی در کار خانه گرفتار اشتباهی می شد، مرد حق داشت شکایت به قاضی کند، بعد از اثبات جرم، او را در آب غرق کند 276 در روم مرد در خانه نسبت به زن و اولاد فعال ما یشاء بود حتی اگر مصلحت می دید آنها را می کشت و کسی حق اعتراض نداشت. 277

سخن نگارنده

اسلام چقدر مقام زن را بالا برد ولی زنان کفران نعمت کردند

قبل از طلوع نیّر اسلام زن هیچگونه احترامی نداشت، و همیشه تابع بود، حتی در بعضی از وقت ها، در انسانیت زن شک می کردند، و اگر کسی مثلاً زن دیگری را می کشت، مثل اینکه یک حیوان او را کشته است، اسلام آمد زن را مثل مرد آدم قرار داد، و حقوق اجتماعی زیادی برایش قائل شد، متأسفانه زن ها کفران نعمت اسلام کردند، و با تمام وجود بر قوانین اسلام، پشت پا می زنند، نعم الحکم الله و الزعیم محمد(صلی الله علیه و آله) کسی طالب باشد در شناختن ماهیت زن، پیش امت های گذشته، اطلاعاتی دست بیاورد، و یا هرگونه جاهلیت های مختلف، قبل از ظهور اسلام در سطح جهان را بداند، کتاب اسلام و آراء و عقاید بشری را جاهلیت و اسلام را، مطالعه کند و حقیر هم در جلد دوم تهاویل الربیع آنها را استطراف کرده ام.

طلاق از مفاخر شریعت اسلامی است

طلاق از مفاخر شریعت اسلامی است، و تشریع آن بر فطرۀ انسانی جعل شده است، و از فطرت دلیلی بر منع آن نیست، ملل بزرگ جهان در قانون نامه اساسی شان آن را نداشتند، و چون نبود آن خلاف فطرت بنی نوع بشری بود بعدها مجبور شدند بر تقنین و ادخال طلاق در قوانین اساسی شان. 291

ص: 108

المیزان جلد سوم

قرآن با مفرد آوردن کلمه انجیل تحریف آن را ثابت کرد

تورات لغت عبری است به معنی شریعت، و انجیل لغت یونانی و بعضی گفته کلمه فارسی است، به معنی بشارت، با اینکه اناجیل زیاد است، و معروف آنها چهارتاست، (متّی، مرقس، لوقا، یوحنّا) و در زمان نزول قرآن هم زیاد بوده است، پس مفرد تعبیر آوردن قرآن (انجیل) کتاب آسمانی حضرت عیسی را، و اناجیل نفرمود، اشاره بر اینکه کتاب حضرت عیسی تحریف شده و اصل آن یکی بیشتر نیست، و آن انجیل مسیح(علیه السلام) است 6 نگا ص338.

احترام به همه زبان ها

سخن نگارنده

استاد فرمود قرآن به همه زبان ها احترام کرد

قرآن در عین اینکه، کلام قادر علی الاطلاق ربّ العالمین است، و می توانست به غیر لغت عرب، زبان دیگری را در آن دخالت ندهد، با این وصف از زبان های مختلف (پانزده زبان بنا بر اینکه سیوطی نقل کرده) در آن استفاده شده است، در توجیه این استاد خدایش درجاتش را متعالی قرار دهد، می فرمود برای احترام به همه زبان ها بوده است.

عذاب خداوندی مخصوص آخرت نیست و این از حقایق قرآنی است

از اینکه خداوند عذاب را مقیّد به روز قیامت نمی کند، معلوم می شود که خداوند در دنیا هم بر کسی خواست عذاب می کند، و عدم اختصاص عذاب به روز قیامت، از حقایقی است که قرآن از آن پرده برداری کرده است، و افرادی که با بحث های قرآنی سر و کار ندارند، از آن غافلند، این نیست مگر اینکه ما تصور می کنیم هر چیزی که، درد ندارد، عذاب نیست 7 رسم قرآن جاری است بر اینکه اگر وصف جماعتی را بکند که، رسول خدا هم آن وصف را دارد، اول به ملاحظه شرافت آن حضرت از او اسم می برد، بعد مؤمنین را ذکر می کند، مثل )آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ( و موارد دیگری 26

ص: 109

در ترک هر چیزی که رکنی از ارکان دین منهدم می شود اسلام شدت به خرج می دهد

از دأب قرآن شدت به خرج دادن در اموری است که، از ترک آنها رکنی از ارکان دین منهدم می شود، مثل نهی شدیدش از دوستی با کفار، و دستور قویّش بر مودت اهل البیت(علیه السلام)، و منع زیادش از خروج زن های پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از خانه هایشان، 42 آیه کریمه، )أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتَاب(، اشاره به تحریف اهل کتاب تورات و انجیل است، یعنی آنچه از کتاب آسمانی را دارند بعض آن است و بقیّه را از بین برده اند 131

خدا را حرام روزی نمی دهد حرام خور خودش جلو روزی حلال را می گیرد

رزق و کل خیر مال خداست، به همه بندگانش مفت می دهد، (زیرا که کسی چیزی از خود ندارد که، در مقابل عطیّه خدا به او بدهد) پس کسی هم از حرام می خورد، او هم از رزق مفت، خدا سهم دارد، خدائی که از حرام نهی کرده است، نمی آید آن را به حساب عطائی که، بر ذات اقدسش لازم کرده، حساب کند. 149

الحمدلله گمشده ام پیدا شد

مدتی بود در جمع بین اینکه حضرت عیسی(علیه السلام)، از انبیاء اوالعزم است (مبعوث به همه مردم دنیا) و بین اینکه خداوند در آیه 49، از سوره آل عمران، در مقام بیان شناسنامه حضرت عیسی(علیه السلام)، کلمه )وَ رَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ( فرموده، فکر می کردم، و در این باره به چند تفسیر هم، مراجعه کرده بودم، مطلبی که حلّ مشکل کند، ندیده بودم، تا بحمدالله در مطالعه دوره تفسیر المیزان، به این آیه رسیدم، دیدم علامه طباطبائی، خدایش رضوانش را نصیبش کند، با بیانش دردم را دوا کرد، به اینکه شک نیست که حضرت عیسی مثل سایر اوالعزم، به همه مردم مأمور تبلیغ بوده است، و آیات قرآنی شاهد آن است، مثل آیه )يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ((1) و مثل مبعوث شدن حضرت موسی بر فرعون که، از بنی اسرائیل نبود، و مثل ایمان سحره به موسی(علیه السلام) که، از بنی اسرائیل نبودند، و مثل ایمان آوردن روم به حضرت عیسی، قبل از بعثت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)، و دیگران از غربیّین و شرقیین، آن وقت معنی )وَ رَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ( روشن می شود، به اینکه رسالت سفارت خاصه است، بر خلافت، نبوت، پس حضرت عیسی از اینکه نبی بود، به همه مردم مبلغ بود، و سفارت خاصه اش به جنبه رسول بودن، در بنی اسرائیل بود، به عبارت دیگر کرّ، و فرّ، و عزل،

و نصبش در بنی اسرائیل بوده است

ص: 110


1- . سوره مائده، آیه 116.

216 در آیه مباهله، (61 آل عمران) چون کلمه کاذبین را جمع آورده، نشان می دهد که، همه افراد یک طرف، (از دو طرف مباهله) کاذب هستند، و حیث اینکه این کاذبین در رسول(صلی الله علیه و آله) و خواصش (علی و فاطمه و الحسن و الحسین (علیهم السلام) نبود پس کل طرف مقابل محاجه، کاذبین خواهد بود، غفلت نشود که آیه از بهترین مناقب، برای اهل بیت(علیهم السلام) حساب می شود، چون آنان را در دعوت به حق، شریک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار داده است، چطوری که آنها را از امّت، به امتیاز انفس، و نساء، و ابناء، ممتاز کرده است 245 نامه ای که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، به رئیس قبط (مقوقس) نوشت، به خطّ کوفی موجود است، و در این زمان با دستگاه آن را تکثیر کرده اند، خیلی جاها پیدا می شود 293 موردی بلکه مواردی از حرف بولس دلالت دارد بر اینکه انجیل دیگری است، اسم آن انجیل مسیح است، غیر آن چهار تا که در ص6 همین جلد3 گذشت. 338

تاریخ تولد تورات فعلی و انجیل

حدود ششصد سال، قبل از حضرت مسیح، بخت نصرّ بر بابل ملِک شد، پس از مدتی یهود بر او یاغی شدند، بخت نصرّ غضبناک شد، و آثاری از بناها و امور دینی بر آنان باقی نگذاشت و جمعیّت زیادی را هم کشت حدود پنجاه سال یهود در ذلت خواری زیادی عمر گذراندند، نه از تورات، و نه از مسجد اقصی، و نه از شهرشان، اثری نماند، تا کورش بابل را فتح کرد، اسرای بنی اسرائیل را آزاد کرد، و در بین آنان، شخصی به نام عزراء، از مقرّبین کورش شد، به او اجازه داد تورات را بنویسد، و مسجد اقصی را تجدید بنا کند، بعد از آن که، به تیره خاک مبدل شده بود، و یهود را به رسم قدیمی شان برگرداند، و ساکن بیت المقدس کرد به سال 457 قبل از میلاد، وقتی عزرا به آرامش رسید تورات را نوشت، بر شما مخفی نماند که، تورات فعلی ارتباطش با حضرت موسی، قطع است، و رابط شخصی مجهول الهویه ای به نام عزراست که، در جلد13، ص45 کاهن خوانده از ماهیت او هیچ اطلاعی نیست، و معلوم نیست که از کجا تورات را نوشت. 339

سخن نگارنده

مفخی نماند که، علامه در جلد9 صفحه 253، اضافه فرموده: بنابر آنچه در کتب تاریخ آمده، توراتی را که عزراء، تقریباً 475 سال قبل از میلاد، از ظَهر قلب نوشت، در زمان حکومت ایستیوکس، صاحب سوریه، 161 سال قبل از میلاد، از بین رفت.

ص: 111

و اما انجیل

انجیل ها که در قرن اول و دوم نوشته شد، متجاوز از صد تا بود که، بعدها کلیسا همه را کنار گذاشت، (جز چهارتای معروف از آن ها تحریم شد،) از جمله انجیل هائی کلیسا کنار گذاشته بود انجیل برنابا بود که، در اکثر جریاناتش با قرآن مطابق است، سال هائی است که پیدا شده، به خطّ ایتالیائی بود، در مصر خلیل سعاده به عربی، و در ایران سردار کابلی، به فارسی ترجمه کرده است 345 و 346 بهترین انجیل ها پیش نصاری، انجیل متّی است، در تاریخ تألیف آن از 38، تا 60 سال، بعد از حضرت مسیح(علیه السلام) بحث است، اصل آن به زبان عبرانی بوده است، بعد به زبان یونانی ترجمه شده است، نسخه عبرانی مفقود شد، و ترجمه یونانی معلوم نیست که از چه کسی است، تازه این وضع بهترین آنهاست، آنجا که عقاب پر بریزد، از پشه ناچیز چه خیزد 342 اسرائیل لقب حضرت یعقوب(علیه السلام) است، به این نامیده شد برای اینکه، در راه خدا مجاهد بوده، و از طریق عنایات خداوندی پیروزی به دست آورده است، و اهل کتاب در وجه تسمیه آن می گویند، چطوری که در تورات است، نعوذ بالله آن حضرت، در جائی به نام فینئیل، با خدا کشتی گرفت، و او را زمین زد، و بر او غالب شد، این تفسیر را قرآن تکذیب می کند، و عقل محال می داند. 380

سخن نگارنده

انسان که خر شود، در حدود حرف زدن هم، خریت می کند، یهود که از تغییر قبله ناراحت شدند، گفتند شما مسلمانان ملت ابراهیم(علیه السلام) را تقدیس می کنید، چرا پس بیت المقدس را ترک کردید، جواب این است که کعبه برای عبادت وضع شده است، مثل بیت المقدس، کعبه را خود حضرت ابراهیم ساخته، و بیت المقدس را حضرت سلیمان، قرن ها بعد از حضرت ابرهیم ساخته است 385 از جمله خصایص پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، احمد نامیده شدن آن حضرت است، در بین انبیاء (علیهم السلام). 421

ص: 112

المیزان جلد چهارم

کلمه شهداء، در قرآن به معنی شهداء اعمال است، و به معنی مقتولین در معرکه قتال، از مستحدثات است. 28

مقاومت از انصار و فرار کردن از مهاجرین

در جنگ اُحد از مهاجرین فقط چهار نفر شهید شدند، بقیّه هفتاد نفر از انصار بودند، معلوم می شود که مقاومت از انصار، و فراری ها از مهاجرین بوده است 56 کریمه )فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ((1) با اینکه اطلاق دارد، و مخصوص مورد نیست (جنگ احد) معلوم می کند که اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از گناهی کسی بگذرد، اثر معصیت بر گناه او بار نمی شود، مخفی نماند این حرف شامل حدود نم-ی شود، زیرا که لازم می آید تقنین حدود لغو شود. 58

مشاوره برای امّت رحمت است

روایت است از ابن عباس: وقتی آیه )وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ((2) نازل شد پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: با اینکه الله و رسول او، غنی از مشاوره هستند، لکن خداوند مشاوره را، برای امت من وسیله رحمت قرار داده است، پس کسی از آنها در کارها مشاوره کند، پیروزی را درک می کند، و اگر بدون مصلحت مؤمنین کاری انجام گیرد، معلوم نیست که، رستکاری در پیش داشته باشد. 72

سخن نگارنده

در تأیید فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله) (که، الله و رسولش غنی از مشاوره هم فکر انند) در ذیل آیه فرموده، )فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ( فرمود، (کاری را تصمیم گرفتی توکل به خدا بکن و انجام بده) و فاذا استوصبت رأیاً )فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ( نفرمود که، (پس از رأی گیری به خدا توکل کن و انجام بده) بالاخره تصمیم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و بس، نظر کسی در آن دخیل نیست، نظرخواهی ایشان، یک نوع احترام است.

زن و مرد، زوج همدیگرند، و استعمال کلمه زوجه، در زن استعمال خوبی نیست، و در قرآن نیامده. 145

ص: 113


1- . سوره آل عمران، ص 159.
2- . سوره آل عمران، ص 159.

چرا خداوند زبان عربی را برای کتابش انتخاب کرد

چون زبان عربی، از جهت رسانیدن مطالب ذهنی انسان، خیلی دقیق است، لذا خداوند متعال آن را برای کتاب عزیزش، انتخاب کرده است و الاّ پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، برای عموم مردم پیغمبر بوده است، و مخصوص عرب تنها نبوده است 172 جنگ در اسلام همیشه برای دفع فتنه بوده است، چنانچه قرآن فرمود: )وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ(. 176

سخن نگارنده

جنگ های اسلامی همیشه دفاعی بوده است

کسی بی غرض تاریخ جنگ های اسلام را مطالعه کند، می فهمد که تمامی جنگ های پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، دفاعی بوده است، حتی جنگ بدر اولین جنگ ها، وقتی مشرکین مکه می آمدند و چهارپایان مردم مسلمان مدینه را، از صحرای آن به غارت می بردند، آنان برای جلوگیری فضولی دشمن، مجبور شدند، بروند جلو قافله تجارتی اهل مکه را بگیرند، در نتیجه جنگ بدر پیش آمد.

ولی باید خرجی یتیم را از درآمد مالش تهیه کند

کریمه )وَ ارْزُقُوهُمْ فيها (می رساند که خرجی ایتام را، از درآمد مالشان تهیه کنند، و اصل مال آنها را نگاه دارید چون حرف فی برای ظرفیت است 182 پس از جنگ بین المللی دوم، در آلمان غربی زن ها، به علّت زیادی عددشان، از حکومت خواستند قانون تعدد زوجات اسلامی را به رسمیت بشناسد، لکن حکومت کلیساء مانع شد 200 در زمان جاهلیت زن ارث بر نبود، اسلام در ردّ این عقیده غلط، در تعبیر قرآنی )للذکر مثل حظّ الانثین((1) فرمود، که معلوم کند ارث بردن زن، از بس مسلّم است که، ارث مرد را به قیاس ارث او، معلوم کرده ام، و گفته ام ارث مرد، دو مقابل ارث زن است. 221

ارث زن در مص-رف دو مقابل ارث مرد می شود

با اینکه از نظر ظاهر، سهم ارث زن نصف سهم مرد است، لک-ن در مصرف سه-م زن دو مقابل سهم مرد می شود، چونکه سهم او بایگانی شده، و ارث مرد را با هم می خورند، اسلام با ملاحظه اینکه قوام امور بشری با مال است، سعی می کند که اکثر را، به دست قوه تعقلیّه (مرد) بسپرد، تا حدّ امکان محفوظ از

ص: 114


1- . سوره نساء،آیه 11.

ضایع شدن باشد(1)

پس علّت تفضیل مرد در مال، ملاحظه جانب قوه تعقلیه است، و اما در کرامت، هر کدام از زن و مرد تقوایش بیشتر باشد، پیش خدا مقرّب تر است، ان فی ذلک لایات لاولی الالباب پس روشن شد، معنی آیه کریمه: )الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ( در اداره معاش، )بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ( در قوه تعلق 229.

اشتباه بزرگ تمدن روز

در تمدن روز وقتی بدون ملاحظه فطرت زن، چیزهائی را به او واگذار کردند، مثل قضاوت، و دخالت در اداره امور جنگ ها، چه نتایج سوئی را نگرفتند که، یکی از آنها جنگ های بین المللی شد. باز در مقام عمل فطرتاً، سهم زن را در امور تعقلیۀ کم کرده اند، در مثل قضاوت و دخالت در امور جنگی، سهم زن را یکصدم سهم مرد، بلکه کمتر از آن هم، قرار داده اند )فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا.( 244

سخن نگارنده

فراموش نمی کنم، در ایّامی که انقلاب نزدیک شده بود، استاد خدایش درجاتش را متعالی کند، در مقابل حرف مستشرقی که گفت، شما چرا به زن ها، آنچه را تمدن روز داده، نمی دهید، فرمود تا حال این همه آمریکا رؤسای جمهور به خود گرفته، کدام یکی از آن ها زن بوده است، طرف سکوت کرد.

با استفاده از قانون ارثی اسلام، تمدن روز برای زن، ارث قائل شد لکن فرق جوهری است بین ارث اسلام، و ارث تمدن روز که، اوّلی توریث بر مبنای صلاحیت اجتماع، در دومی خواستة زن منظور شده است 247 چون خواستگاری از طرف مرد می شود، لذا در آیه ذکر محارم، )حُرَّمَ عَلَيْكُم( به خطاب جمع مذکر خطاب فرمود، و حرّم علیکنّ، (یعنی به خطاب جمع مؤنث)، خطاب نفرمود 280 ظاهر کریمه )واهجروهنّ فی المضاجع((2) می رساند که، هجرت مع حفظ المضاجعۀ است، مثل ترک ملاعبه، و پشت کردن، در رختخواب367 .

ص: 115


1- . سخن نگارنده: برای نمونه اگر پول زیادی را، به دست زن بدهی، بدون فکر آینده با عوض کردن طلاهایش، همه را مصرف کرده قدری هم کم می آورد، و اگر کمتر از آن هم به دست مرد باشد، با کسر پول آب و برق و گاز و تلفن قدری هم ذخیره برای روز مبادا می کند.
2- . سوره نساء، آیه 34.

خدا باید کسی را تزکیه کند، و بشر حق تزکیه ندارد

کریمه )بل الله یزکی من یشاء((1)، می رساند که تزکیه کردن، از خصوصیات حضرت حق تعالی است، نباید دیگری خودستائی کند، زیرا که انسان چیزی از خود ندارد، و هر چه هم از فضائل داشته باشد، مرحمتی رب العالمین است، خودستائی انسان، در معنی از خدا غنی شدن است، و در حدّ دعوی الوهیت است، عامل تزکیه که در انسان عُجب است، و آن از بزرگ ترین رزائل اخلاقی است، و نتیجه اعجاب، رزیله تکبر، و حقیر شمردن دیگران است، خدا نکند که، این رزیله از فرد به اجتماع سرایت کند، و قومی خودشان را، آقا بالا سر بر اقوام دیگر خیال کنند، چطوری که یهود گفتند: )لیس علینا فی الامیّین سبیل(2)(، در آن وقت هلاک اجتماع، و فساد در زمین پیدا شده، و بر آن هر گونه ظلم و تعدی، بار می شود، نعوذ بالله. تزکیه را خدا کند، به عدل خواهد شد، و غیر او اگر کند تعدی و تفریط خواهد شد تزکیه خداوندی گاهی عملی است، با عطا کردن فضائل بر هر که خواست، و گاهی قولی است، مثل )ان الله اصطفی آدم و نوحاً آل ابراهیم و ال عمران علی العالمین((3) 396.

سخن نگارنده

مقصود از آل ابی طالب(علیه السلام) دوازده امام می باشد

مخفی نماند که چطوری که در گزیده دوم گذشت طبق روایتی که، در تفسیر منهج الصادقین، در تفسیر همین آیه آمده، مقصود از آل عمران، آل ابیطالب است، (دوازده امام علیهم السلام می شود) و تأیید می کند این روایت را که، اگر از آل عمران امثال حضرت موسی کلیم الله باشد، آنها در عین اینکه آل عمران هستند، آل ابراهیم(علیه السلام) هم می باشند، و اهل بیت با اینکه مثل آنان هم آل ابراهیم، و هم آل عمران (ابیطالب(علیه السلام)) هستند، الاّ اینکه ذکر یک خصوصیت خاص، برای آل محمد(صلی الله علیه و آله)، مناسب تر است.

تعبیر اعتماد به نفس خلاف منطق قرآن است

متأسفانه، گاهی در بعضی از نوشته های مسلمانان، دیده می شود که، از جمله فضائل انسانی، اعتماد به نفس را می شمرند، لکن این بیان خلاف منطق قرآن است، قرآن اعتماد بالله، و التعزز بالله، را میزان کمال

ص: 116


1- . سوره نساء، آیه 49.
2- . سوره آل عمران، آیهی 75.
3- . سوره آل عمران، آیه 33.

انسانی خوانده است، و تعبیر اعتماد به نفس، از جمله سوغات غرب است، خداوند همه فکر و ذکر ما را، با منطق قرآن آشنائی بدهد انشاء الله. 398

اصحاب پیغمبر(صلی الله علیه و آله) مثل سایر مردم همه شان خوب نبودند

اصحاب پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بعضی ها کامل الایمان، و بعضی هم ضعیف الایمان، و عده ای هم منافقین بودند(1)، متأسفانه عده ای از مفسیرین، روی حسن ظن های بی خود، همه اصحاب پیغمبر را، آدم های خوبی حساب کرده اند، لذا در تفسیر بعضی از آیات، دچار اشتباه شده اند، در طول تاریخ تنها اصحابی که، همه کامل الایمان بوده اند، شهدای کربلا، سلام الله علیهم اجمعین، هستند و بس 447 کریمه )ان کید الشیطان کان ضعیفاً((2)، حیله شیطان وقتی که ضعیف است که، در مقابل سبیل الله قرار بگیرد و امّا کید شیطان در مقابل اولیاء اش قوی است. 450

ص: 117


1- . صد و بیست هزار معصوم! علامه مامقانی، در کتاب تنقیح المقال، جلد اول، در ص215، از قول بعضی از علمای اهل سنت، مطلبی آورده، قابل توجه است، و آن این است: ما اهل سنت بر شیعه، به جهت اعتقادشان، بر عصمت دوازده امامشان، ایراد گرفتیم، آیا سزاوار است بعد از این اشکال، خودمان صد و بیست هزار نفر عالم، جاهل، چادرنشین، و شهری، و زن و مردشان را، معصوم بدانیم، و یا آنان را عادل، و بری از دروغ و فسق بدانیم.
2- . سوره نساء، آیه 76.

المیزان جلد پنجم

در جنگ اُحد، صورت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) زخم برداشت، در حالی که معصوم بود، و این نتیجه گناه شخصی او نبود، مجتمع او چون خلاف دستور رفتار کردند، بر پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، از جهت اینکه تابع مجتمع است، این گرفتاری رسید، این زخم محنت الهیّه است، که در طریق دعوت بر او رسیده است پس برای حضرتش نعمت رافعۀ للدرجات شد. 8

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نشد بدی کسی را با بدی جواب دهد

امام صادق(علیه السلام) می فرماید، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشد بدی کسی را، با بدی کردن جواب بدهد، یعنی این همه آزار، از کفار و منافقین بر حضرتش رسید، عفو می کرد، و اگر کسی چیزی از او می خواست ردّ نمی کرد، و اگر نداشت می فرمود انشاء الله خواهد رسید 25

محمد بن مسلم بر امام باقر(علیه السلام)، سر نماز وارد می شود، السلام علیک عرض می کند، امام هم می فرماید السلام علیک، محمد عرض می کند کیف اصحبت، امام(علیه السلام) ساکت می شود، پس از تمام کردن نماز، عرض می کند سر نماز سلام ردّ می شود؟ می فرماید بلی، مثل سلامی که طرف کرده است.32

اعتراف زمخشری به رجعت

در کشاف، در تفسیر قوله تعالی، )وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ(1)( زمخشری گوید، ممکن است معنی آیه این باشد که، در وقت نزول حضرت عیسی(علیه السلام) از آسمان، خداوند اهل کتاب را در قبرهایشان زنده کند، ایمان به حضرت عیسی(علیه السلام) بیاورند، ولکن این ایمان، به حالشان فایده نخواهد داشت. 143

نکاتی که علامه درباره آیات ولایت تذکر داده است

درباره آیات ولایت، علامه طباطبائی نکاتی را بیان کرده، تذکر آنها لازم به نظر می رسد خداوند بندگانش را از خودش نترسانیده، مگر درباره ترک ولایت اهل بیت(علیه السلام)، در این باره کراراً فرموده، )وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ((2) 190 در آیه )الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ((3) کفار از راه های زیاد برای تعجیز پیغمبر(صلی الله علیه و آله) وارد شدند، و به مقصود نرسیدند، یک راه فقط در خیال آنها باقی بود که، از

آن طریق به مرامشان نایل

ص: 118


1- . سوره نساء، آیه 159.
2- . سوره آل عمران، آیه 30.
3- . سوره مائده، آیه 3.

شوند، و آن اینکه محمد(صلی الله علیه و آله) فرزند پسری ندارد، با مرگش فاتحه دین را می خوانیم آیه )إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ( اشاره به این مطلب است و دین آباء و اجدادمان را، (بت پرستی) زنده می کنیم، و راحت می شویم، در روز غدیر دیدند با تعیین وصی، حامی دین از شخصی به نوعی تبدیل شد، و پیغمبر(صلی الله علیه و آله) شخصیتی مثل امیرالمؤمنین(علیه السلام) را، جایگزین خود کرد، دیگر مأیوس از رسیدن به مرامشان شدند 187 در تقدیم کلمه الیوم، اشاره به عظمت یوم غدیر است که، در آن نایب پیغمبر(صلی الله علیه و آله) کسی شده که، مثل خودش از هر جهت قدرت کفایت دین را دارد، در کریمه )فلا تخشوهم و اخشونی( (1) امر و نهی ارشادی است، اشاره به اینکه بعد از نصب دومین شخصیت عالم وجود، به جای شخصیت اول آن، از زایل شدن اصل دین نترسید، بعد از این هر مصیبت دینی و دنیایی به شما مسلمانان برسد، در نتیجه کفران نعمت ولایت خواهد رسید 188 کسی که ذلت مسلمین فعلی را ببیند، و در جریانات تاریخی قهقهری برگردد، و خواهد دید که )فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن( با جدائی مسلمین از ولایت تامه اهل بیت اثر خود را گذاشته است 190 از جمله نکات، ذکر )الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا(، )الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ(، در وسط آیه تحریم محرمات از حیوانات، احتیاجی نداشت، ذکر این دو در وسط این آیه عجیب است. 178

سخن نگارنده

همه آیات وارده در شأن اهل بیت در ضمن آیات دیگر ذکر شده است

تنها این آیه نیست، و آیات دیگری هم که مربوط به اهل بیت(علیه السلام)اند، در وسط آیات دیگر ذکر شده اند، از جمله آیه )إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ( که، در ذیل آیه نساء النبی(صلی الله علیه و آله) ذکر شده است، و آیه )يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ(، در داخل آیات مربوط به اهل کتاب، و آیه )إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ(، در داخل آیات ناهیه از ولایت اهل کتاب، آمده است،

بیان آیۀ الله حاج شیخ باقر مرندی

از مرحوم استادمان آیۀ الله حاج شیخ باقر مرندی، در این باره سؤال شد، فرمودند خداوند متعال وعده حفظ قرآن داد، از جمله مصادیق آن ذکر این آیات، در ذیل آیات دیگر بود، با این روش قرآن از تحریف الحمدلله محفوظ ماند.

ص: 119


1- . سوره بقره، آیه 150.

خداوند کارهایش با منوال های عادی انجام می گیرد و همین طور کارهای اهل بیت(علیه السلام)

خداوند بنا ندارد کارها را معجزه آسا انجام دهد، کارهای مربوط به اهل بیت(علیهم السلام) را هر کدامش را انسان مطالعه می کند، می بیند که همه آنها از این رسم خداوندی بهره مند هستند، مثلاً در جریان قیام عاشورا، مردم کوفه، همان نامه ها را که در سال شصتم هجری نوشتند، پس از شهادت امام حسن(علیه السلام) هم نوشته بودند، امام حسین(علیه السلام) آن روز وقت مناسب نبود، قبول نکرد، و پس از درک رفتن معاویه، چون خبیثی بدتر از خودش (یزید) رو کار آمد، نامه ها به طرف امام حسین(علیه السلام)، وقتی سرازیر شد، امام(علیه السلام) حضرت مسلم را فرستاد، او نوشت که چندین هزار نفر با دست من، به تو بیعت کرده اند، هر چه زودتر حرکت کن، امام حرکت فرمود، در وسط راه خبر شهادت حضرت مسلم رسید، امام(علیه السلام) با فامیل های حضرت مسلم مشاوره نمود، گفتند ما حاضر به برگشتن نیستیم، باید برویم انتقام خون مسلم(علیه السلام) را بگیریم، و یا مثل او شهید شویم، کرم و آقائی امام حسین(علیه السلام) تقاضا نکرد که، از آنها جدا شود، در نتیجه قلق کار منجّر به جریان عاشورا شد،

نقطه جالبی در براعۀ استهلال اوّل سوره مائده

نکته ای هم جای دارد که، حقیر عرض کنم و آن اینکه شروع سوره مائده، )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ(، براعۀ استهلالی است، به اینکه در آینده عهد شکنی هائی توکار است، در آیه )يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ(، معلوم شد که آن عهدشکنی چه بوده است، بنا به نوشته علامه امینی در جلد اول الغدیر، حاضرین در دشت غدیر، صد و بیست و چهار هزارش، از مدینه در رکاب همایونی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده بودند، و مسلّم عدد بیش از اینها بوده، به حیث اینکه بیعت را سنّی و شیعه نوشته اند که، سه روز طول کشید، هفتاد روز بعد از عید غدیر، در سقیفه همه اینها، نادیده گرفته شد، چه پیمان شکنی بالاتر از این می تواند بشود بحث های دیگری راجع به جریان غدیر از علامه در جلد ششم المیزان در ص42، به بعد منتظر باشید.

صحابه از اهل بیت روایات تفسیر نقل نکردند اما از دیگران هفده هزار

قرآن در بیش از سیصد آیه، مردم را بر تفکر و تأمّل، دعوت می کند 274 صحابه برای اعراض شان از امیرالمؤمنین(علیه السلام)، در تفسیر قرآن، از آن حضرت، هیچ روایتی را نقل نکرده اند، و تابعین، روایت شان از آن امام همام، به صد روایت نمی رسد، و از امام

ص: 120

حسن(علیه السلام) کمتر از ده روایت نقل کرده اند، و از امام حسین(علیه السلام)، روایتی در تفسیر قرآن نیاورده اند، لکن از غیر اهل بیت علیهم السلام سیوطی، روایات منقوله را، به هفده هزار رسانیده است. 297

این همه گناه در قتل برای چیست؟

کریمه )كَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً(، حکایت می کند از اینکه، خداوند اراده کرده است، بقاء نوع انسان را، با بقاء افرادش، هر فرد انسانی، حامل حقیقت انسانی است، روی این حساب کشتن یک انسان، کشتن حقیقت انسانیت و انسان هاست، پس قتل بدون سبب، منازعه با اراده خداوندی می باشد، از این رو است که کشتن یک نفر، از نظر جرم، مساوی با کشتن همه انسان هاست. 341

ص: 121

المیزان جلد ششم

رکوع در شرع، در غیر نماز تشریع نشده، بر خلاف سجده 13 خوشا بحال ابورافع، وقتی که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیده بود ثواب جهاد با امیرالمؤمنین(علیه السلام) را، برای اینکه از علی(علیه السلام) جدا نشود، خانه ای که در مدینه داشت، به علاوه زمینی در خیبر، فروخت، در برگشت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از جنگ بصره، در کوفه خدمت آن امام همام رسید، در صفین و نهروان، در خدمت آن حضرت بود، پس از شهادت سیّدالموحدین وقتی به مدینه برگشت، نه خانه ای داشت و نه زمین، امام حسن(علیه السلام) علاوه بر اینکه، یک قسمت خانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بر او داد، زمینی هم در ینبع به او مرحمت کرد. 16

ترس پیغمبر فقط از منافقین بود

در زمان نزول کریمه )يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ(، یهود هیچ قدرتی در مقابل پیغمبر(صلی الله علیه و آله) که نداشتند، و تمام نقشه هائی که در جلوترها می کشیدند نقش بر آب هم شده بود، جزیه هم به حکومت اسلام رسول اللهی می دادند، پس ترسی که آقایان اهل سنت خیال کرده اند نسبت به یهود و اهل کتاب بوده، بی محتواست، این ترسی که، خداوند در آیه وعده مصونیت آن را می دهد، ترسی است تا حال مثل آن نشده، نه از مشرکین عرب، نه از یهود، و نه از کفار قریش، زیرا که تهدیدی که به این شدت، در این آیه آمده، در عدم تبلیغ در هیچ کدام از این سه تا نیامده است، این ترس ترسی است که، نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با داشتن آن همه شجاعت، طاقت فرسا بوده است 43 پیغمبر(صلی الله علیه و آله) اجلّ از این است که، درباره دین از جان خود بترسد، یا برای از بین رفتن اصل دینش، با شهادت خود، خوف داشته باشد زیرا که می داند خداوند قادر است که دین خود را، به هر وسیله ای که شد حفظ می کند، ترس پیغمبر برای این است که، او را متهم کنند (به چیزی که، دعوت تعطیل شود 44 دین بی روح شود، روی این حساب به فکر وقت مناسب بود که، با مخالفت ها روبرو نشود، و دین هم اوج بگیرد 47 خداوند با اعلان )يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ(، می خواهد بفرماید وقت رسید، دیگر اعلان کن و نگران نباش 49 استعمال کلمه رسول می رساند که، این اعلان به جنبه رسول بودنت است، و کار شخصی تو نیست، چون تو فرستاده منی، من دستور اعلان ولایت می کنم که، علی بعد از تو حافظ دین باشد، و هر چه به تو ایراد بگیرند برای این ابلاغ، بی خود است )ما علی الرسول الا البلاغ(، مراد

از کافرین در آیه مخالفین ولایت است، زیرا که در آن وقت اکثر مردم مسلمان بودند، حتی منافقین به ظاهر مسلمان بودند. 50

ص: 122

این همه کرامت در مقابل آن اذیت

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در منی، در ایام حج، وقتی که دعوت به (لا اله الا الله و محمّد رسول الله) می کند، هر که آنجا بود، از زن و مرد، بزرگ کوچک، خاک و سنگ، حتی آب دهان، به طرف حضرتش پرتاب می کنند، یکی می گوید یا محمد(صلی الله علیه و آله) اگر پیغمبری، وقت آن رسیده که نفرین کنی، چطوری نوح(علیه السلام)، نفرین کرد، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: اللهم اهد قومی فانّهم لایعلمون 62

یهود فعلی، مذهب عزیر بن الله را ندارند، لکن در وقت نزول قرآن داشتند ظاهراً این لقب تشریفی بود، در مقابل خدمت عزیر بر یهود (برگردانیدن آنها به بیت المقدس، و نوشتن او تورات را از پیش خود، بعد از آنچه در فتنه بخت النّصر، از بین رفته بود) 80 قسیّس معرب کشش است. 84

بعد از هزار سال فهمیدند

از قدیم ترین مسائل، بین نوع انسانی، این است که عالم صانع و خالق دارد، و آن هم یکی است و بس، حتی مشرکین هم او را واحد می دانستند، و می گفتند ما این بت ها را ستایش می کنیم که، آنها ما را به خدا نزدیک کنند، فطرتی که دعوت به وحدت می کند، به خدائی دعوت می کند که، ذات و صفات او، عظمت و کبریائی غیر محدود دارد، لکن از آنجائی که انسان در ظرف حیات، با واحد عدی انس دارد، درباره خالق عالم، هم آن را منظور کرده است، و از دعوت فطرتش بر خدای احدی الذات و الصفات، غفلت کرده است، لذا بحث کنندگان مصر قدیم، و یونان، و اسکندریه، حتی شیخ الرئیس در کتاب شفاء، به وحدت عددی تصریح کرده اند، تا حدود هزار سال از اسلام گذشته، مسئله وحدت عددی، یکّه تاز میدان بود، و اهل کلام احتجاجاتشان غیر واحد عددی را نمی رساند، قرآن حقیقت وحدت را روشن کرد مثل سوره توحید و آیه )لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ( و و و اما مفسرین از صحابی، و تابعی، به این حقیقت توجه نکردند، اوّل کسی که از این حقیقت پرده برداری کرده، امیرالمؤمنین(علیه السلام)، در فرمایشات نهج البلاغه ای اش، بوده است (نگاه به حدیث ص96) فلاسفه اسلامی بعد از هزار سال، احدیت ذات و صرف الوجود را از بیانات آن حضرت تعلّم گرفتند، و به این مطلب اعتراف کردند، کوته نظرانی که، نهج البلاغه را ساخته سید

رضی می دانند، به چه جرءتی این حرف را به زبان می آورند، این همه بحث های علمی دقیق، بل ادّقی که، نهج البلاغه حامل آنهاست، حتی پس از بیانات امیرالمؤمنین(علیه السلام)، هزار سال طول کشید، تا بشریت متوجه این نکته شود، مگر امکان دارد از غیر سیدالموحدین سر بزند. 109

ص: 123

عرق خورد که سر عبدالرحمن بن عوف را شکست

زمخشری در کتاب ربیع الابرار آورده، که عُمَر عرق خورد، و سر عبدالرحمن عوف را، با استخوان شتر شکست، و با ترنّم با شعار اسود بن یعفور که، شش سطرش در کتاب آمده، کسانی را که در بدر، از کفار درک رفته بودند، نوحه خوانی کرد، خبر به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) رسی-د، بلن-د شد در حالی که ردای-ش را از زمی-ن می کشید، حرکت کرد، و خواست با چیزی که در دست مبارک بود، به عمر بزند گفت، اعوذ بالله من غضب الله و غضب رسوله 140 کریمه، )جعل الله الکعبة البیت الحرام، قیاماً للناس، و الشهر الحرام و الهدی و القلائد((1)، خداوند کعبه را که بیت محترمی است، و ماه ذیحجه که، حج در آن واقع می شود، ماه محترم قرار داده که، جنگ ها در آن تعطیل شود، و بندگان مظلوم خدا، در آن، از شرّ جنگ ها در امان باشند، و هدایائی که، از قسمت قربانی، و غیر آن، در حج اتفاق می افتد، همه اینها را وسیله قوام امور مردم، از جهت دنیا و دین قرار داده، اگر انسان با فکری درباره برکات کعبه، مطالعه کند، و فوائد حج بیت را ملاحظه کند که، چه رفع اختلاف هائی، و چه صله ارح-ام هائی، و چه رسیدن به دوستان ه-ائی، و چه انفاق هائی برای فقراء و چه راه افتادن بازارهائی، در موسم حج و چه رسیدن مسلمانان به همدیگر هائی، از برکت عمل حج، در نظر بگیرد، معنی آیه )قِيَاماً لِلنَّاسِ( را می فهمد.

وای به حال مسلمانان اگر از حقیقت حج غافل شوند

نگارنده گوید به قول آن دانشمند غیر مسلمان، وای بر احوال کافرها، اگر مسلمانان متوجه حقیقت حج بشوند، و وای بر احوال مسلمانان، اگر مسلمین متوجه نکات حج نشوید اگر مسلمانان، مخصوصاً آنانی که ادعای خادمی حرمین شریفین را می کنند، متوجه حقیقت حج می شدند، و در زیر لفافه خدمت، خیات را حمل نمی کردند، این همه شهیدانی که در مثل امسال، در منی از دست دادیم، که روی تاریخ را، شهادت آنها سیاه کرد، و حتی واقعه حج امسال، جنایت قرامطه را هم تحت الشعاع قرار داد، یقیناً اتفاق نمی افتاد،

خداوند با دست یداللهی حضرت بقیۀ الله، حرمین شریفین را، از شرّ اشرار نجات بدهد به حق محمد و آله الطاهرین آمین.

در خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) عرض شد که، بعضی از اصحاب حضرت عیسی(علیه السلام)، روی آب راه می رفت، فرمود اگر یقینش بیشتر بود، در هوا هم می توانست راه برود. 200

ص: 124


1- . سوره مائده، آیه 97.

ببین تفاوت ره از کجاست به کجا

حواریون چه بی مبالاتی، در سؤال به خرج دادند، و حضرت عیسی(علیه السلام)، چه ادبی را، در تغییر سؤال آنها اظهار کرد، 251 در کتاب مکارم الاخلاق روایت کرده است که، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در وقت سخن گفتن با کسی، تبسّم می فرمود، باز در آن کتاب آمده، یونس شیبانی گفت، امام صادق(علیه السلام) از من پرسید با همدیگر چقدر شوخی، و مداعبه می کنید، عرض کردم کم، گاه بیگاهی، فرمود نه مداعبه از حسن خلق است، و خوشحالی وارد کردن به دل برادر دینی است، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شوخی می کرد، و خوشحالی به دل مؤمن وارد می کرد 332 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هسته خرما را، به پشت دست می گذاشت و با آن می انداخت. 343

ص: 125

المیزان جلد هفتم

امام صادق(علیه السلام): سوره انعام، اسم خدا در آن، در هفتاد بار آمده است، اگر مردم می دانستند در خواندن آن چه فضیلتی است، ترک نمی کردند 9 وحدانیت رب العالمین را درست است که، عقل در اثبات آن کافی است، لکن وحی قطعی چون قرآن هم، آن را اثبات کند، مانعی ندارد، زیرا که مقصود حصول یقین است، در جای دیگر فرموده، اگر یقین از وحی بیشتر حاصل شود، اولی هم خواهد بود 35 کریمه، )وَ اللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ.(1)(

چون در دنیا به قسم دروغ عادت کرده اند در آخرت هم انجام می دهند.

قسم دروغ در دنیا، برای مشرکین ملکه شده، روی عادت در آخرت هم، قسم دروغ می خورند، و الاّ آخرت جای ستر نیست 50 قرآن کلمه اب را، بر جدّ، و عمو، هم اطلاق کرده، بر خلاف کلمه والد که، تنها بر کسی اطلاق می شود که، انسان از صلب او به دنیا آمده 171 مؤلف مدعی است که، ضمیر )وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ(2)( به نوح(علیه السلام) برمی گردد، به دو دلیل: یکی ضمیر بر نزدیک برمی گردد، و دومی وجود حضرت الیاس، و لوط، در ضمن مذکورین، و آن دو(علیهما السلام)، از نسل حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیستند 255 انسان با سایر حیوانات در خواص حیوانی شریک، لکن انسان حیات دیگری دارد که، حیوان آن را ندارد، همانطور مؤمن حیات دیگری دارد که، سایر انسان ها آن را ندارند، )أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ(3)( و آیه )فَلَنُحْيِيَنَّهُ

حَيَاةً طَيِّبَةً (4)(358

طلوع آفتاب از مغرب یعنی چه؟

عبارت طلوع الشمس من مغربها، در روایات زیادی از اهل بیت(علیهم السلام)، و هکذا از طریق اهل سنّت، (دوازده نفر از اهل سنت که، راوی این حدیث هستند، (در کتاب اسم برده شده است) این کلام در عین اینکه ممکن است رمز باشد، بر سرّی از اسرار حقایق، از نظر روز هم درست است، علم روز، امکان تبدیل قطب شمال به جای قطب جنوب، تدریجی اش را رصدهای جوّی ثابت می کند، و امکان یکدفعه عوض شدن جای این دو قطب، به جهت یک حادثه جوّی هویداست 415 چطوری که، کسی ایمان نداشته باشد از گرفتاری های ما بعد مرگ نجات ندارد همانطور بعد از داشتن اصل ایمان از عمل صالح

ص: 126


1- . سوره انعام، آیه 23.
2- . سوره انعام، آیه 84.
3- . سوره مجادله، آیه 22.
4- . سوره نحل، آیه 97.

کاملاً خالی باشد، آن ایمان هم فایده ای نخواهد داشت، و )وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ (1)( 411 در روایت ابی بصیر حسنات را با داشتن کثرت سیئات مانع حساب کرده است 414 کلمه و انا اول المسلمین، از خصوصیات پیغمبر خاتم(صلی الله علیه و آله) است، در انبیاء دیگر، فقط کلمه من المسلمین آمده، و لفظ اوّل را ندارد، این می رساند در اعلی درجه اسلام بودن پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را. 418

سخن نگارنده

دعوت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) پیغمبران را بر بندگی خدا در عالم ارواح

در جلد دوم گزیده (فرنودسار) در بخش استطراف تفسیر البرهان، در جلد اول آن، آوردیم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در عالم ارواح، همه انبیاء را به بندگی، خدا دعوت کرده است، پس جای دارد اول المسلمین باشد.

ص: 127


1- . سوره نساء، آیه 18.

المیزان جلد هشتم

المص، از نظر غرض سوره، هم غرض سوره های مصدر به الف لام، و هم غرض سوره ص، را دارد 2 وزن عبارت است سنگی است که، در ترازو می گذارند، مثلاً سنگ مثقال. و دو کفّه ترازو، و قپان، مقدمه وزن هستند، و در قیامت آنچه را در جای سنگ می گذارند، (حقّ)) وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ(1)( است، حسنات چون حقّند وزن دارند، و سیئات حق نیستند، وزن ندارند، )فَلاَ نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْناً((2) چون عملشان حبط شده است، حسنات ثقل تولید می کند، و سیئات خفۀ، )فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ ((3) برای هر عملی میزانی است، مثلاً میزان صلوۀ صلوۀ تام و تمام، و برای زکات میزانی، و برای صوم میزان دیگر، چون برای هر عملی میزانی شد، لذا به صیغه جمع آورده می شود: )فمن ثقلت موازینه( و )من خفت موازینه(.

امیرالمؤمنین میزان الاعمال است

سخن نگارنده چطوری که در زیارتنامه چهارم از زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مفاتیح آمده امیرالمؤمنین(علیه السلام) را، میزان الاعمال خوانده، امکان دارد روز قیامت عمل آن حضرت را، میزان اعمال دیگران قرار بدهند، هر کس به اندازه موافق بودن عمل او، با عمل سیدالموحدین نمره بیاورد. 7 در روایت کافی: میزان برای اهل اسلام است، و اهل شرک میزان نخواهد داشت، و انما یحشرون الی جهنم زمراً. 15

مسجود ملائکه نوع انسان است و حضرت آدم(علیه السلام) نمونه است

چطوری که در تفسیر سوره بقره گذشت، سجده ای که ملائکه مأمور بر آن شدند، به جنبه خلافتی اللهی انسان بوده است، پس مسجود نوع انسان است، و آدم(علیه السلام) به عنوان، نمونه مسجودین، قرار گرفته است، و ابلیس هم نماینده اجنّه، انسان را به جهت علمش، خداوند بر نوع ملک و جنّ، مقدم کرد، دومین دلیل بر اینکه حضرت آدم نایب بوده، و سجود بر نوع بشر است، این است که ابلیس وقتی عصبانی می شود، بنی آدم را، مورد تعرّض قرار می دهد، بدون اینکه حضرت آدم را واسطه قرار بدهد، بقوله: )فبما

أَغْوَيْتَنِي

ص: 128


1- . سوره زمر، آیه 69.
2- . سوره کهف، آیه 105.
3- . سوره اعراف، آیات 8 - 9.

لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ(1)( به علاوه و آیه 39 حجر، و 82 سوره ص، و سومین دلیل، و قوله تعالی )يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ (2)(. 18

اینکه ابلیس بر بنی آدم از چهار طرف می آید یعنی چه؟

مستفاد از آیات قرآنی، مقصود ابلیس از اینکه، بنی آدم را از پیش رویشان می آیم، )بَيْنِ أَيْدِيهِمْ( وسوسه ابلیس است از طریق آرزوی انسان که، به فلان چیز برسد، و یا وسوسه او که انسان را بترساند، از گرفتار شدن بر چیزی، مثل وعده فقر که، مثلاً اگر انف-اق کنی فقیر می شوی، یادم است در جائی در ته-اویل آورده ام، از قول امام صادق(علیه السلام) که، ابلیس از هیچ راهی، بیشتر از وعید فقر، بر انسان نمی تواند وارد شود و مقصود او از پشت سرآمدنش)وَ مِنْ خَلْفِهِمْ( وسوسه اوست، از طریق فرزندان انسان وارد می شود، و او را امر بر جمع مال از حلال و حرام می کند که، فردا فرزندانت به راحتی زندگی کنند، و مقصودش از طرف راست آمدن بر انسان )عَنْ أَيْمَانِهِمْ (او را از طریق دین داری گمراه کند، او را در امر دین وسوسه کند، چیزی را که خدا در دین امر نکرده، به حساب دین به خور انسان بدهد، و بر چیزی که دستور دینی درباره آن صادر کرده، به انحراف بکشد، و مقصود او از طرف چپ آمدنش )عَنْ شَمَائِلِهِمْ (فحشاء و منکرات را بر او زینت بدهد. می باشد. 29

سخن نگارنده

فرمایش امام باقر(علیه السلام)، در ص59 مؤید این استفاده علامه است، از آیات قرآنی.

ابلیس بنا به فرمایش امام صادق(علیه السلام)، به حضرت آدم و حواء(علیهما السلام)، گفت اگر از این درخت بخورید ملَک می شوید، و همیشه در بهشت می مانید، و اگر نخورید، شما را از آن بیرون می کند، و ملعون بر این حرف دروغش، قسم هم خورد 59 و در جواب حضرت جبرئیل فرمود، ابلیس بر ما قسم خورد، من باور نمی کردم که مخلوقی بی خود به خدا قسم بخورد. 60

ص: 129


1- . سوره اعراف، آیه 16.
2- . سوره اعراف، آیه 35.

المیزان جلد نهم

کلمه انفال به غنیمت جنگی هم اطلاق می شود، به جهت زیادی بودن غنیمت، بر اصل مقصود از جنگ (ضایع کردن کافر) 3 سعد بن ابی وقاص (پدر عمر سعد) با عدّه ای از هم پیاله های خود عرق زهر مار کردند، عمر خطاب در حال مستی، بینی سعد را با استخوان فکّ شتر پاره کرد 12 حضور ملائکه در جنگ بدر، برای تثبیت قلوب مؤمنین، و ایجاد رعب در دل کفّار بود، و الاّ آنها کسی را نکشتند، و نصف کشته ها، با دست پر برکت سیدالموحدین علی(علیه السلام) انجام گرفت 18 مفرد آوردن کلمه ذی القربی در آیه خمس، مؤید روایات اهل بیت(علیهم السلام) است که، می فرمایند مقصود از آن امام معصوم(علیه السلام) است، و شامل سایر اقارب پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نمی شود 106 بحث پنج صفحه ای علامه طباطبائی، یک دوره تاریخ جنایات یهود است 128 عزیر، را یهود عزرا گویند، در تعریب عزیر شد، چنانچه یسوع، در تعریب عیسی شد، و یوحنّا، یحیی گردید 253 کریمه )الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ(، ذکر کردن منافقات با منافقون در حالی که جلوتر از منافقات ذکری نبوده، کمال اتحاد این دو تا را می رساند، و اشاره بر اینکه در مسئله کمین کردن به رسول الله، از زن ها هم دخالتی بوده است 351 کریمه )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ(، دستور می دهد همه مسلمانان را که، هر کسی برای توسعه حکوت اسلام، هر جمعی در محلّ خودشان، با کفار نزدیک خود جنگ کنند، تا کلمه الله را بالا قرار دهند، و مقصود از )ولیجدوا فیکم غلظة(1)(، خشونت، و سوء خلق، و قساوت نیست، باید هدف پیش بُرد دستورات اسلام باشد با ملاحظه اخلاق اسلامی. 428

سخن نگارنده

کسانی که تاریخ صحیح اسلام را مطالعه کنند، و دستوراتی را که پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به مجاهدین می دادند را، ببینند می فهمند حتی اسلام جنگ هایش پر از رأفت و مهربانی است، کافی است و در این باره، در کتاب شرح لمعه، باب جهادش را مطالعه کنید، صدق این ادعا روشن شود، اینکه جرجی زیدان می نویسد وسعت خاک اسلام، در حیات پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، اندازه وسعت خاک اروپا، منهای شوروی رسیده بود، از برکت اخلاق مجاهدین بوده است هر کس غیر این را با اسلام نسبت بدهد، غرض یا مرضی دارد و احتیاط جمع است.

ص: 130


1- . سوره توبه، آیه 123.

المیزان جلد دهم

استعمال کلمه یوم، در مقداری از زمان، شایع است، مثلاً روز کره ماه، اندازه بیست و نه روز نیم زمین است، و در آیه )وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ((1) مراد از چهار روز چهار فصل است 155 تفسیر المنار، در تفسیر آیه )وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ(، گوید، شیعه است که، این آیه را تفسیر به علی بن ابیطالب می کنند، و می گویند، آیه دلالت دارد که علی(علیه السلام) نفس پیغمبر(صلی الله علیه و آله) است، و با آن اثبات امامت علی (علیه السلام) می کنند، لکن بیچاره عمداً سهو کرده است، در دو صفحه قبل روایات از اهل سنت، در تفسیر آیه بر امیرالمؤمنین نقل کردیم، سندهای آنها، بیش از اسناد شیعه است، نگاه کنید، به این هم بدبخت اکتفاء نکرده، و گفته از علی(علیه السلام) سؤال کردند از تفسیر آیه، انکار کرد، با ملاحظه روایات گذشته دروغ دوم هم ثابت می شود. 202

سخن نگارنده

)وَ لاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ(

در پاورقی، از روزنامه کیهان، اول ربیع الاول سال 1382، خبر پیدایش قطعات کشتی حضرت نوح(علیه السلام)، از بعضی از قلّه های کوه اراراط را، نقل می کند 279 میهمانان حضرت ابراهیم (جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، کروّییل) چون با عمامه آمده بودند، ابراهیم(علیه السلام) نشناخت، وقتی جبرئیل عمامه را از سرگرفت، شناخت، گفت تو جبرئیل هستی گفت بلی 340 در هر جامعه ای کیل و وزن صحیح انجام نگیرد، اطمی-نان سلب می شود، و چون حق خریدار به او نرسیده، مجبور می شود برای تهیه مایحتاج زندگی، بیشتر سعی کند، این نکبت شامل همه مردم خواهد شد، پس جای دارد حضرت شعیب بگوید، بقیۀ الله خیر لکم یعنی ربحی که، در معامله صحیح موجود می باشد، برایتان بهتر است و به صلاح شماست. 380

سخن نگارنده

دور از چشم حضرت شعیب، امت محمّدی(صلی الله علیه و آله) هم گرفتار بخس کیل و وزن شده اند، با آن همه سفارشات اهل بیت(علیه السلام) که، هر چیزی که مالیت آن، با کیل، یا وزن، یا عدد، می باشد، در مقام خرید و فروش، با همان معیار لازم است معامله شود، تا در میان امت، اختلاف و کشمکش پیدا نشود، متأسفانه عامل به این دستور خیلی کم است، اگر پول حلالی هم پیدا شود، در مقام معامله، با انجام

دادن معامله غرری، هم

ص: 131


1- . سوره فصّلت، آیه 10.

مرتکب حرام شده، و هم کسی به حقش نمی رسد، خلاف آن قدر زیاد شده، کسی اگر خواست بداند که چقدر خریده، و چه پولی را باید بدهد، مذمت می شود.

حتی در چلوکبابی لازم است وزن برنج و گوشت آن معلوم شود

یادم نمی رود، مرحوم آقای بروجردی در رساله (به احتمال قوی جامع الفروع) عنوان کرده بودند که، حتی در چلوکبابی، باید بداند برنج از نظر وزن چقدر، و گوشت چقدر، و قیمت هر کدام چقدر می شود، در قم به یک سنگکی گفتم، من حاضرم نان را برایم بکشی، و بیش از آنچه از عددی می گیری، پول بدهم، قبول نکرد، خدا کند ما گرفتار بلای قوم حضرت شعیب(علیه السلام) نباشیم، انشاء الله.

ص: 132

المیزان جلد یازدهم

این زمین و آسمان، در قیامت نخواهد شد، آخرت برای خودش زمین، و آسمان خواهد داشت، دلیل اولی،

)وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى((1) و دلیل دومی، )يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ((2) پس در آیه 107 و 108 سوره هود(علیه السلام)، مخلّد بودن اهل جهنم و بهشت را، مقید به بقاء آسمان ها و زمین کرده، مقصود آسمان ها و زمین آخرت است. 23

کریمه )وَ لاَ تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا((3) می فرماید رکون بر ظالمین، و اعتماد کردن بر آنها نکنید، رکون یا در امور دینی است، مثل اینکه، بعضی از حقایق دین را به آنها تذکر بدهد که، آنها بر له خودشان استفاده کنند، یا اغماض کند، از بعضی حقایق دین که، بر علیه آنهاست، و اما همدست شدن با آنان، در امور دنیوی، مثل ایکه بعضی از امور دینی را، به آنها تذکر بدهد، در مصلحت دنیوی شان، استفاده کنند، بالاخره حق را سر ببرد، برای زنده کردن ظالم 53 حضرت یوسف(علیه السلام) چون اخلاص را کامل کرد، اسباب عادی از هر طریقی خواست او را تضعیف کند، خداوند از آن راه بلندش کرد، حسد برادران او را وارد بیت ملک مصر کرد، زن ملک خواست بر او حیله کند، بالاخره الان حصص الحق گفت، و اقرار به نقشه ای که کشیده بود کرد، زندانش انداخت، به قرب ملک نایل شد، پیراهن یوسفی سبب نابینائی پدرش شد، همان پیراهن وقتی با دست برادرها، به حضرت یعقوب رسید، قوه باصره اش برگشت 79 کریمه )وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ((4) را اکثر مفسرین، فروشنده یوسف(علیه السلام) را برادرانش بیان کرده اند، لکن سیاق آیات نشان می دهد که، همه ضمایر جمع به سیاره برمی گردد، پس عامل فروش قافله ای بودند که، آن حضرت را از چاه درآوردند، و اینکه به قیمت خیلی کم فروختند، می ترسیدند که، حقیقت کشف بشود، چون سیمای غلامی در یوسف(علیه السلام) نبود بالاخره پول کم هم باشد، منفعتی است، آن را از دست ندهیم. 116

سخن نگارنده

مرحوم آقای برقعی واعظ بعضی وقتها در منبر این شعر را می خواند: یوسف فروشان خرند، یوسف فروشند چه خرند؟

ص: 133


1- . سوره احقاف، آیه 3.
2- . سوره ابراهیم، آیه 48.
3- . سوره هود، آیه 113.
4- . سوره یوسف، آیه 20.

امام سجّاد(علیه السلام) برادران حضرت یوسف، با لطایف الحیل وقتی پدرشان را راضی کردند، و یوسف(علیه السلام) را با خودشان راهی صحرا کردند، حضرت یعقوب طاقت نیاورد، پشت سر عزیزش آمد، دوباره یوسف(علیه السلام) را به سینه چسباند، پس از ردّ کردن، به سرعت شان اضافه کردند که، نکند دوباره پدر بیاید بگیرد و پس ندهد 124 در بیان یک صفحه ای علامه آمده، تمامی وسائل گرفتاری حضرت یوسف بر گناه، در حیله زلیخا فراهم بود، فقط اخلاص یوسف در بندگی خدا او را نجات داد 137 کریمه )رب السجن احب الیّ( (دعا نیست) از حضرت یوسف(علیه السلام) که، تقاضای زندان رفتن کند، بلکه بیان حال است که، تربیت الهی، مرجّح زندان، بر معصیت است. 167

عبادۀ خوفاً و طمعاً، خالی از شرک نیست، زیرا که اگر از طریق غیر عبادت، ترس بر طرف شود، و یا از راه غیر بندگی، به آنچه دلش می خواهد برسد، دیگر عبادت نمی کند، پس اخلاص به غیر راه حبّ راه دیگری ندارد، لذا امام صادق(علیه السلام) می فرماید دین آیا به غیر، راه حبّ، راه دیگری دارد؟ علامه می فرماید: خوف و رجا، دعوت می کنند بر اخلاص دینی، نه اینکه دعوت کنند بر خدای دین. 175 کسی که از خدایش، غیر خیر و جمیل نمی بیند، خوف و الم و غصّه بر او راه ندارد، و سرور و ابتهاج و امن، روزیش می شود، الا انّ اولیاء الله )لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ((1) 176 علماء ادب گفته اند که، خیر در اصل اَخیر بوده است، ولکن حق این است که کلمه خیر صفۀ مشبه است معنی افضل از ماده خود را، می دهد 192 و ادکّر بعد امۀ، در آیه قرینه صالحه است بر اینکه، ناسی، ساقی بود، نه اینکه یوسف(علیه السلام) باشد که، به خیال بعضی ها، متوسل به غیر خدا باشد، و تازه اخلاص داشتن، مانع از توسل بر اسباب نیست. 199

سخن نگارنده

کسانی که به اولیاء خدا، بعضی از نسبت ها را می دهند، یا از کمی فکر است، و یا از عدم غور در آیات قرآنی، بحمد الله تفسیر المیزان، با دلیل های محکم، خیلی از اشتباهات مفسیرین عامه را، تذکر داده است، در مثل حضرت آدم، و حضرت موسی، و یوسف، حتی در خاتم انبیاء(صلی الله علیه و آله) که خداوند آنان را از مخلصین خوانده، علامه عامه روی مبنای عدم اشتراط عصمت، در انبیاء (علیهم السلام)، گرفتار این همه ظلم شده اند، الحمد الله شیعه اجماع کرده است بر اینکه، همه انبیاء و اوصیای آنها در جمیع حالات (در قبل از نبوت، و بعد از آن، حتی در حال طفولیت) از جمیع چیزهائی که مناسب شأن آنها نیست بری هستند.

ص: 134


1- . سوره یونس، آیه 63.

کریمه، )ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ((1)، وقتی دلائل برائت حضرت یوسف(علیه السلام)، یکی پس از دیگری هویدا شد، مثلاً شهادت بچه صغیر، و پاره شدن پیراهن از عقب، و اقرار زن ها، مخصوصاً اقرار زن شاه که، من نقشه کشیده بودم که، یوسف(علیه السلام) را به دام بیندازم، بالاخره بعد از رسوائی زن عزیز، و زن های سرمداران مملکت مصر، برای جلوگیری از رسوائی های زیاد، بعد از شوری مصلحت دیدند که، یوسف بی گناه را مدتی زندان کنند 186 مأیوس شدن از رحمت خدا، در معنی تحدید قدرت خداست که نمی تواند رحمت او به من مأیوس برسد، و خداوند قدرت مطلقه ندارد، این خودش نوعی از کفر است، و لذا قرآن می فرماید: )إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ((2) 258 از کمال جوانمردی حضرت یوسف(علیه السلام)، وقتی خدمت پدر رسید، و همه برادرها در آن محضر حاضر بودند، نعمت خروج از زندان را، در مقام شکر تذکر می دهد، و حرفی از بیرون آمدن از چاه را، به میان نمی آورد. 272

سخن نگارنده

در جلد اول گزیده تهاویل الربیع، دو مطلب دیگر در کمال فتوّت یوسفی(علیه السلام) در ص 16، ودو مطلب دیگر راجع به آن حضرت، در صفحات 11 و 14 گذشت رجوع شود.

در چند روایت آمده که عزیز مصر، در سال های قحطی فوت کرد، و یوسف(علیه السلام) با زن او ازدواج کرد، اگر مطلب صحیح باشد، برای تشکر از قول او، )الان حصحص الحق( بوده است. 280

سخن نگارنده

این هم از کمال جوانمردی و احسان یوسف(علیه السلام) است که، آن همه اذیت ها را بدل نگرفت.

کریمه )وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ((3) مقصود مثل شیرین و ترش، زمستانی و تابستانی، خشک و تر، می باشد اما آنچه را که علم روز اثبات می کند که، هر میوه مذکر و مؤنث دارد، و در اکثر درختان، عضو نر و ماده در یک درخت قرار می گیرد، و در بعضی دیگر، هر کدام جدا از درخت دیگری است، مثل درخت خرما، این آیه آن را نمی رساند، بلی از مثل آیه )سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا

مِمَّا

ص: 135


1- . سوره یوسف، آیه 35.
2- . سوره یوسف، آیه 87.
3- . سوره رعد، آیه 3.

تُنْبِتُ الْأَرْضُ((1) استفاده می شود 320 کریمه )أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ((2) چون جمع محلّی با للام است، افاده عموم می کند، یعنی آرامش همه قلب ها، فقط با یاد خداست، بلی هر قلبی که در قلب بودن باقی مانده است، لکن قلب منحرف قلب نیست، )لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا((3) 392.

ص: 136


1- . سوره یس، آیه 36.
2- . سوره رعد، آیه 28.
3- . سوره اعراف، آیه 179.

المیزان جلد دوازدهم

کریمه، )لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ((1) بعضی از علماء ادب حرف من را زاید گرفته اند، ولکن درست نیست، زیرا که من زایده، در کلام منفی و در نکره محلّ دارد، نه در کلام مثبت و معرفه 26 سؤالی که حضرت ابراهیم(علیه السلام) درباره محلّ امن بودن شهر مکه خواستار شد، )رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً ((2) امن تشریعی نه تکوینی. 68

سخن نگارنده

خداوند در مقام تقنین، دستورات زیادی بر حفظ آمن آنجا صادر کرده، حتی طلبکار حق ندارد طلبش را در شهر مکه، و در حرم آن، طوری خواستکاری کند که، بدهکار اذیت شود اگر امر تکوینی مراد بود، نمی بایست جرّثقیل، در مسجد حرام این قدر حاجی را بکشد، و و و، که از روز غصب خلافت، تا زمان ظهور دولت حق بقیّة اللهی، اتفاق افتاده، و خواهد اتفاق بیفتد؛ در بعضی از روایات عامه و خاصه، آمده که، اولاد حضرت اسماعیل، عبادت بت نکرند، از برکت قبولی دعاء حضرت ابراهیم(علیه السلام)، )وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ ((3) آنان بتها را وسیله شفاعت قرار داده بودند، نه اینکه معبودشان قرار بدهند، لکن روایت جعلی به نظر می رسد، به دلیل اینکه در بیان سابق گذشت (ص 70) که مقصود حضرت ابراهیم از دعایش فرزندان مستعدّان هستند، نه معاندین آنها 80 کریمه )قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ((4) ابلیس در دعایش، در عین حالی که تکبّر کرده، و با خدا مخاصمه نموده، استعمال کلمه ربّ می کند از راه بیچارگی است، می داند که، در مقام دعاء، لازم است که تحریک رحمت مطلقه کند، و الا اگر خدا را برای خودش ربّ، و پرورش دهنده، حساب می کرد، نمی بایست که با امر رب العالمین مخالفت کند. 165 به ابن عباس نسبت داده اند، و جمهور مفسرین هم میل کرده اند که، مقصود از قول خدا الی یوم الوقت المعلوم، آخرین روز بقاء نوع انسانی، (نفخه اولی) است که ابلیس تا در دنیا انسان هست، و امکان اغواء او هست، خواهد ماند، زیرا که همه انسان ها را )لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ((5) لکن این دلیلشان می رساند که تا معصیت هست، محرّک آن (ابلیس) خواهد بود، و دلیل نیست که تا تکلیف است، ابلیس

هست، و حجت عقلی و

ص: 137


1- . سوره ابراهیم، آیه 10.
2- . سوره ابراهیم، آیه 35.
3- . سوره ابراهیم، آیه 35.
4- . سوره حجر، آیه 36.
5- . سوره ص، آیه 82.

نقلی قائم شده بر اینکه، روزی خواهد رسید که، بساط معصیت جمع شده و نوع انسانی صالح خواهد شد، )وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ((1) پس یوم وقت معلوم است، یوم اصلاح بشر است، (روز حکومت عدل خدائی، با دست باکفایت مهدی آل محمد، صلوات الله علیهم اجمعین) 167 ابلیس )بما اغویتنی( گفت، گمراه شدنش را به فعل خدا نسبت داد، و خدا هم ردّ نکرد، به دلیل اینکه اغواء خدا، نتیجه عمل خلاف کاری ابلیس بود، پس خودش مقدمات بدبختی خویش را فراهم کرد، هر کس زهر بخورد با اراده خود، مردنش نتیجه عمل خویش است 170 درست است که، برای امتحان بشر، ابلیس تا وقت معلوم مهلت داده شد، لکن ملائکه را، طرفدار انسان قرار داد که، او را کمک کنند، دشمن بقاءش تا ظهور دولت حق است، ولی ملائکه تا دنیا هست هستند. 171

سخن نگارنده

از صفحه 85 آداب الطلاب، مطلبی از بحارالانوار نقل کردیم، با این بحث خیلی مناسبت دارد.

کریمه، )مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً((2)، مژده ای است بر زنان که، خداوند بین آنان و مردها، در ایمان، و در نتیجه عمل صالح، فرق نمی گذارد، بر خلاف بت پرستان، و یهود و نصاری، که زنان را از همه مزیت های دینی، و یا از اکثر آنها، محروم می داشتند، و مرتبه آنها را طوری پائین آورده بودند که، قابل رفع نبود 364.

کریمه )فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ((3)، فرمود، و نفرمود قل اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، معلوم می کند که قاری قرآن، در وقت قرائت آن، دلش را متوجه کند به طرف دوری از شیطان، و آن را متوج-ه به طرف رحم-ن کند، پس معنی استع-اذه همان توکل است که، آیه بع-دی بیان می کند، )إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ((4) 367 دو روایت در اینکه، آیه )إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ ((5) را، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) مأمور شد در اینجا که قرآن دارد، بگذارد، یکی از سیوطی در الدرالمنثور، دومی از ابن عباس 374.

ص: 138


1- . سوره الانبیاء، آیه 105.
2- . سوره نحل، آیه 97.
3- . سوره نحل، آیه 98.
4- . سوره نحل، آیه 99.
5- . سوره نحل، آیه 99.

سخن نگارنده

این دو حدیث هم، مؤید این است که، قرآن جامعی غیر از رب العالمین ندارد، بحث مفصلی در این باره در جلد دوم گزیده، ص 34، کردیم، و از مجمع البیان، درباره آیه )وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ((1) هم، روایتی آوردیم.

ص: 139


1- . سوره بقره، آیه 281.

المیزان جلد سیزدهم

مقصود از مسجد الاقصی، بیت المقدس است، به قرینه )بارکنا حوله( 4 جبرئیل عرض کرد فکلنا نفزع منه، انّ هذا مالک خازن النار 7 شب معراج، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حضرت عیسی و یحیی5 را، در آسمان دوم دید 9 و حضرت موسی(علیه السلام) را در آسمان ششم دید، و در آسمان هفتم هر ملکی را دید، گفتند یا محمد(صلی الله علیه و آله) احتجم، و امر امّتک بالحجامه 10 و حضرت ابراهیم(علیه السلام) را، در آسمان هفتم مشاهده کرد 11

معراج روایات زیادی حتی روایت مسند دارد

مؤلف پس از نقل روایت مسند معراج از تفسیر قمی، در 9 صفحه، نقل می فرماید که، روایات زیادی از طریق شیعه و سنّی شبیه این روایت، نقل شده است 14 امام باقر(علیه السلام) می فرماید، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بر همه انبیاء(ص)، در شب معراج، در بیت المقدس امامت کرد، و آیه )وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَ جَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ ((1) در آن شب نازل شد 17 روایت شده که، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) قبل از اینکه نبوتش را آشکار کند، مدّتی با علی(علیه السلام)، و خدیجه(علیها السلام)، در مسجد حرام نماز به جماعت می خواند 27.

در روز قیامت انسان خود عملش را می بیند

کریمه )يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ مَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ ((2) ظاهر است در اینکه در روز قیامت، خود اعمال انسان پیش او حاضر می شود، نه اینکه نامه اعمال را ببیند 58 امیرالمؤمنین(علیه السلام) را وقتی دیدند، از زیر دیواری که کج شده بود، به طرف دیوار صاف، حرکت کرد، عرض کردند از قضای خداوندی فرار می کنی، فرمود از قضای خدا، به طرف قدر خدا، فرار می کنم. 78

کریمه، )وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ ((3) خفض جناح کنایه است از کثرت تواضع در مقابل پدر و مادر ذلّ را اگر به معنی مسکنت باشد کنایه از خفض جوجه می شود که، جوجه ها برای اینکه از مادر، بتواند غذا بگیرد، در مقابل مادر هی پر می زند، تا دل او را متوجه خود کند، و به مقصودش برسد، و اگر ذل به معنی مطاوعه باشد، مراد از خفض جناح عمل خود مرغ می شود، که پرهایش را باز می کند، و

جوجه هایش را زیر پر می گیرد، بالاخره فرزند مأمور است، قولا و فعلاً، تمام خضوعش را در مقابل والدین اظهار کند، و به حال آنها ترحّم کند، و اینکه در ذیل آیه، دستور دعا کردن بر آنها می کند، معلوم

ص: 140


1- . سوره زخرف، آیه 45.
2- . سوره آل عمران، آیه 30.
3- . سوره اسراء، آیه 24.

می شود که دعای فرزند، برای پدر و مادر ردّ ندارد، و الاّ امر بر دعا کردن بی فایده می شود 84 آیه )رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ ((1)، سیاق نشان می دهد که، مربوط به آیه جلوی )وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ( است کنایه از اینکه، اگر سوء ادبی از فرزند درباره پدر و مادر صادر شد، بعد پشیمان شد، خداوند بخشنده است، پس چرا به کنایه گفت، و تصریح نفرمود، خواست بفرماید این کار گفتنی نیست چطوری که نباید واقع شود. 85

توجیه نگارنده

به قول شاعر اگر گویم زبان سوزد، پدر و مادری که، حقشان از بس قوی است، خداوند پس از بیان حق خویش، بلافاصله حق آن دو را ذکر می کند، )وَ قَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً ((2) خداوند چطور فرض سوء ادب فرزندشان را، به زبان بی زبانیش بیاورد.

از امام رضا(علیه السلام) سؤال شد دخالت و مشیت خدا، در عمل بنده اش چقدر است؟ فرمود: در طاعت مشیت خدا، امر کردن، و راضی شدن، و کمک کردنش می باشد و اما در معصیت، اراده خداوندی نهی کردن بنده، و خذلان نمودن عاصی است 102 کریمه )وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ((3) حق قول این است که، همه موجودات با زبان شان، تسبیح خدا می کنند، حقیقۀً و مجازی نیست، لکن با زبان بودن لازم نگرفته که، با الفاظ وضع شده، و صداهای شنیده شده باشد، و اشاره کرده، بیان بیشتر را بما تقدم 117

سخن نگارنده:

در ما تقدم فرمود، لفظ برای اظهار آنچه در باطن است می باشد، وجود موجودات، اظهار فقر خویش، و غناء خالق می کند، این معنی تسبیح موجودات، و اما حمد آنها، با بدیع و عالی بودن خلقتشان، حمد خدا می کنند، و معنی حمد نیست، مگر به اختیار، ثناء حمد شده انجام دادن.

ص: 141


1- . سوره اسراء، آیه 25.
2- . سوره اسراء، آیه 23.
3- . سوره اسراء، آیه 44.

چطور شیطان شریک مال و اولاد انسان می شود

در توضیح این علامه می فرماید، اما شرکت شیطان در مال بنی آدم، به مثل تحصیل کردن آن از حرام، و یا از حلال تهیه، ولکن در مصرف حرام، صرف کند، و شرکت او در اولاد، به مثل تهیه آن از نطفه حرام، و یا نطفه در عین اینکه از حلال باشد، در تربیت آن کوتاهی کند 155.

سخن نگارنده

غفلت نشود که، همه دشمنان اهل بیت(علیه السلام) نطفه شان از حرام نیست، و یک قسمت از آنها از سوء تربیت، و یا از عدم مراعات دستورات شرع، در انعقاد نطفه است، می گویند حجاج بن یوسف، این همه اعلان دشمنی با دوستان خدا کردنش، از انعقاد نطفه در حال حیض بوده است، اگر به تبری کردن از دشمنان ائمه(علیهم السلام) اهمیت ندهیم، امکان تولید داعش زیاد است. می گویند داعشی ها برای هر فرد، ماهی شش میلیون تومان می دهند، اگر فرزندان ما بغض دشمنان اهل بیت(علیه السلام) را طبق سنن سابقه در دل نگیرند، به آسانی تابع می شوند مسئله خیلی حساس است ابداً غفلت نشود، چرم را اگر آب ببرد برگردانیدن محال است اللهم بلغّنا.

کریمه )وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ((1) وجه تکریم انسان، همانا اعطاء نعمت عقل است و بس، و چیزهای دیگری که برای تکریم ذکر کرده اند، مثل قدرت نوشتن خط، و راست قامت بودن، و تسلط بر تسخیر حیوانات، و مخلوقات دیگر، و قدرت حرف زدن، و با دست خوردن، و زیبائی صورت، و نعمت وجود حضرت محمّد از سنخ انسان ها و خلق پدرشان حضرت آدم، با قدرت خدائی، یک قسمت اینها برگشت به نعمت عقل دارد، و قسمت دیگر تفضیل است نه تکریم، و فرق بین این دو هویداست، و قسمت سوم که مربوط به تکریم اخروی و معنوی است، خارج از مدلول آیه است. 166

کریمه، )أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ ((2) مثل بودن بدن قیامتی، با بدن دنیوی، در شکل بدن است، در جای دیگر فرموده خشتی را بشکنی، دوباره به قالب بگذاری، از نو بسازی، خشت دوم مثل خشت اول است، و با دقت بیشتر عین اول است، توضیح این: بدن انسان با جمیع اجزایش، در دنیا چند سالی، یک دفعه عوض می شود، لکن وحدت بدن محفوظ است، همانطور است بدن آخرتی، با بدن دنیوی یکی است، در وسط متلاشی شدن بدن، مانع از وحدت آن

ص: 142


1- . سوره اسراء، آیه 70.
2- . سوره اسراء، آیه 99.

نیست، چون حالتی عارض شده است، زیرا انسانیت انسان، به روح آن است، و بدن مرکب روح است، و روح در دو حال، موجود است، پس انسان موجود است، ملک الموت با قبض روح، آن را گرفته، )قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ((1) پس انسان کاملاً موجود است، فقط تغییر در بدن حاصل شده است، دلیل بر اینکه انسان قیامتی، عین انسان دنیوی است، نه مثل آن، آیاتی است که می فرماید انسان را برای حساب، و مجازات، حاضر می کنند. 224

کریمه )لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً ((2) بیان علامه مفسّر: الف لام در صلوۀ اگر برای استغراق باشد، معنی این می شود که، در کلیّه نمازها، نه خیلی بلند، و نه خیلی آهسته نخوان، حدّ وسط که اعتدال است ملاحظه کن، ولکن تحقیق این است که الف لام جنس است، به این معنی که در کلیّه نمازها، جهر نکن، بلکه در بعضی از آنها، مثل صبح و مغرب و عشاء، جهر، و در بعضی دیگر، مثل ظهر و عصر اخفات کن 241

سخن نگارنده

در کلمه بصلاتک الف و لام نیست، و چون قلم مؤلف را، به طغیان قرین کردن، را دل اجازه نمی دهد، با اینکه المعصوم من عصمه الله، روی این حساب، از یکی از رفقای جوان، خواستم به کتاب مغنی اللبیت نگاه کند، جواب آورد در باب پنجم، از جمله جاهائی که الف و لام ساقط می شود، یکی را هم در اضافه معنویه خوانده است، و شاید هم بصلاتک، اشاره به اقم الصلاۀ باشد، این غایت توجیهی بود که در اصلاح کلام علّامه عرض شد و اگر وجهی، وجیه تر از این، به دست آمد، تذکر می دهیم انشاء الله.

روایت است از ام سلمه (رضوان الله علیهما)، که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در قرائت قرآن، در سر هر آیه وقف می کرد 247 .

در تشخیص آیات، چون نص متواتر نیست، و اختلاف شدید، در عدد آیات سور است، پس در تعیین عدد آیات سور آنچه در بیان علماء آمده چنگی به دل نمی زند، بر اهل تحقیق است که، طبق نظرشان رفتار کنند 248 و اما عدد در سور، در نظر اهل بیت(علیهم السلام) و الضحی و الم نشرح یک سوره، و هکذا فیل و ایلاف یک سوره، و فرموده اند که برائت سوره مستقل نیست، و جزء انفال است. 246

تحقیق این است که، اصحاب کهف و رقیم، یک موضوع اند، و دو چیز مخالف نیستند، کهف گفتن به مناسبت خوابیدنشان در کهف است، و رقیم نامیدنشان، به اعتبار منقوش بودن، قصه آنها در لوحی، در

ص: 143


1- . سوره سجده، آیه 11.
2- . سوره اسراء، آیه 110.

خزانه ملوک، یا منصوب بودن، در داخل غار، و کسانی که می خواهند، این را دو قصه کنند، چون یکی در کلام خدا، قصه اش کاملاً ذکر شده، و دیگری از آن بیانی نیست، پس دو بودن مناسب شأن قرآن نیست. 263

کریمه، )فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ((1) مجمع البیان تفسیر کرده، به اینکه، خواب را بر آنان مسلّط کردیم، و معنی دیگری را خود علامه احتمال داده، و کسی جلوتر آن بیان نکرده، و آن اینکه، مثل زدن مادر به گوش بچه اش به مهربانی که، او را متوجه به گوشش کند، در نتیجه خوابش ببرد می باشد. 266

اصحاب کهف و مالک اشتر و مقداد و یوشع بن نون از جمله انصار حضرت بقیۀ الله خواهند بود. 310

سخن نگارنده

مخفی نماند که، در جلد دوم گزیده، در بحث استطراف تفسیر البرهان، راجع به بودن حضرت سلمان از این طایفه مطلبی گذشت(2)

قصه اصحاب کهف، شهرت عالمیه پیدا کرده است، به دلیل اینکه، در کهف های مختلف، در آسیا، و اروپا، و آفریقا، صورت هائی، از آنان ترسیم شده است، قرآن چون کتاب هدایت است، از جریان آنها آن اندازه که، مربوط به هدایت است، بیان کرده است 312 رهبانان، بعد از انتشارات قصه اصحاب کهف، در کهف های مختلف، عکس هائی تصویر کرده اند، تا در محل عبادتشان، متذکّر به بندگی خالصانه آنها گردند. 316

بعضی ها گفته اند که، حضرت خضر ادب به خرج داد: عملی را که خالی از نقص نیست، به خود نسبت داد )فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا( و چیزی که هم به او مناسبت است، و هم به خدا، به دو تا نسبت داد )فَأَرَدْنَا أَنْ يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا( و چیزی که مناسب مقام ربوبی، من حیث ربوبی، است، به خدا نسبت داد )فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا( 376 مستفاد از روایات نبوی(صلی الله علیه و آله)، و اهل بیت (علیهم السلام)، این است که، حضرت خضر، پیغمبر مرسل بود، و با پنج واسطه به حضرت نوح می رسد، و معجزه اس هم این بود که، هر جای خالی از سبزی، می نشست، حتی روی چوب خشک، سبز می شد، و لذا خضر نامیده شد، و الا اسم مبارکش، تالیا است، و تا حال زنده است، و عمر طولانی داشتن کسی، بعید نیست، و دلیل عقلی بر استحاله نداریم 379 جزائر خالدات که مبدأ طول بلاد بود، فعلاً غرق در دریا شده است 388 علامه، ذوالقرنین را که قرآن گفته، با کوروش، قابل انطباق می داند 421.

ص: 144


1- . سوره کهف، آیه 11.
2- . جلد سوم تفسیر البرهان، ص 219؛ فرنودسار، ص 101.

المیزان فی تفسیر القرآن جلد چهاردهم

ثری به معنی خاک تر، یا هر خاکی است، و مقصود از تحت الثری، داخل زمین زیر طبقه خاک است 132 کریمه، )وَ مَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى(1)( ربّ العالمین از حضرت موسی سؤال می کند، آنچه به دست راست داری چیست؟ می خواهد اوصاف عصایش را بیان کند، که چوب جامدی است، دارای فلان خواصی، وقتی خود موسی(علیه السلام) دید که، همان چوب، اژدها شد، ایمانش به قدرت خدائی قوی می شود 154 گفته اند، سامری گرفتار مرض وسوسه شد، از همه فاصله می گرفت، و می گفت به من برنخوری.

سخن نگارنده

اگر روایتش صحیح باشد، توجیه خوبی است، در تشریح لامساس 213 جمله )ثُمَّ اهْتَدَى (2)( را روایات زیادی، معنی کرده اند، ثم اهتدی الی ولایتنا اهل البیت، روی این تفسیر، آیه مربوط به اهل بیت(علیهم السلام)، باز مثل آیه )الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ(، و آیه )يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ(، و آیه )إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ(، در ضمن آیات دیگری قرار گرفته است، (یعنی در ضمن آیات بنی اسرائیل) 215 حضرت موسی عرض کرد، خدایا گوساله را سامری ساخت، صدا را که کسی به آن داد، فرمود من دادم، چون دیدم که بنی اسرائیل از من روی گردان شدند، خواستم امتحانشان را سنگین کنم 217 اهل سنت روایت کرده اند از ابن عباس که، اسب فرعون می ترسید وارد رود نیل شود، تا جبرئیل را دید سوار یک اسب ماده ای، شد وارد دریا شد، اسب فرعون پشت سر آن وارد شد، و هکذا از ابن عباس نقل است که سامری عقب گوساله را به دیوار گذاشته بود، باد از پشت گوساله وارد می شد، از دهانش خارج می شد، سامری گفت این همان خدای شما، و خدای موسی است، مردم در مقابل آن عبادت کردند، و هر چه حضرت هارون نهی کرد، منتهی نشدند 219 از ابن عباس نقل می کنند که، سامری از اهل کرمان بوده است، و از بنی اسرائیل نبود 220 اهل محشر با ملاحظه خلود در قیامت، وقوف در دنیا را، ده روز، یا یک روز، حساب می کنند226 .

کریمه) فَلاَ يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى (3)(معنی فتشقی به دلیل دو آیه بعدی، همان زحماتی است که، پس از خروج بهشت، برای تحصیل معاش به زحمت افتادند، می باشد، نهی ارشادی است، نهی مولوی

ص: 145


1- . سوره طه، آیه 17.
2- . سوره طه، آیه 82.
3- . سوره طه، آیه 117.

نیست که مخالفت آن، عقاب اخروی داشته باشد، اضافه کن که بهشت جای تکلیف نبود، که نهی مولوی باشد، تکالیف همه بعد از آمدن به زمین پیدا شده 238.

سخن نگارنده

برای توضیح بیشتر، رجوع شود به استطرافی که، درباره کتاب الانتصار در بحث اثبات عصمت انبیاء(علیهم السلام) انجام دادیم. کریمه،) وَ عَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى (1)(الغیّ خلاف الرشد، یعنی به مراد نایل نشد (همیشه در بهشت راحت بماند) نه اینکه نعوذ بالله به معنی گمراه شد، شود، 240 نگاه به استطراف کتاب الانتصار.

مساکن قوم عاد، در احقاف یمن، و مساکن قوم ثمود، و اصحاب ایکه، در شام، و مساکن قوم لوط(علیه السلام)، در فلسطین بودند، و اهل مکه به هر سه تا، رفت و آمد داشتند، می بایست عبرت بگیرند، که نگرفتند. 252

اقترب، و قرب، به یک معنی آمده، لکن اقترب، قرب بیشتر را می رساند، به جهت زیادی بنایش 265 آنچه به خدا، بالاصالۀ نسبت داده می شود، حق است )الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ (2)(و عقاید باطله، به خدا به عنوان اذن، نسبت داده می شود، از خلق خدا زمین نمکی را، سراب باذن من الله می شود، در عالم وجود چیزی نیست، مگر اینکه، از باطل چیزی به آن قاطی است، مگر الله، 286 در قرآن، برای روح، و ملک، مرگ اثبات نکرده است 313

)خلق الانسان من عجل(3)(، کنایه است از اینکه، گویا غیر عجله را، نمی شناسد. 316

فخر رازی و اشتباهش

اشتباه بزرگ فخر رازی، در تفسیر )کل نفس ذائقۀ الموت(، بر خدا روح اثبات کرده است، در حالتی که نفس سه اطلاق دارد، (روح، انسان، خود) و مراد، در آیه )وَ لاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ (، معنی سوم، (خود) است، یعنی تو می دانی، من آنچه را کرده ام، ولی من نمی دانم، آنچه را تو عالم هستی 314 .

حضرت ابراهیم(علیه السلام)، با قول خود )تالله لاکیدن اصنامکم(، تصمیم گیری کرد، و الاّ به ملتی که با او مخالف هستند نمی فرماید که، این کار را خواهم کرد. 327

ص: 146


1- . سوره طه، آیه 121.
2- . سوره آل عمران، آیه 60.
3- . سوره انبیاء، آیه 37.

کریمه، )فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ((1) جزاء شرط محذوف (اسئلوهم) است، مراد این است که، از بت ها بپرسید، چه کسی این بلا را به سر آنها آورده است، اگر حرف بزنند، خبر می کنند، این معنی راسته روان است، و در سایر معانی، اضمار، تعقید، تقدیم، و تأخیر، وجود دارد، و کلام خدا منزّه از همه آنهاست، حتی در )بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ(، روی این تحقیق ضمیر الیه، در آیه 58 بر کبیراً لهم، برمی گردد. 329

کریمه، )أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لاَ يَضُرُّكُمْ(، یعنی عبادت، یا برای طلب خیر معبود است، و یا برای دفع ضرر، بت های شما هیچکدام را ندارند. 331

اسم قریه حضرت لوط، سدوم بوده است 335 امام باقر(علیه السلام): در داخل آتش دندان های حضرت ابراهیم(علیه السلام) از کثرت سرما، به هم می خورد، و جبرئیل(علیه السلام) آمد، در آنجا، با آن حضرت نشست، و هم صحبت شد، نمرود از جای بلندی داشت نگاه می کرد، وقتی حضرت ابراهیم(علیه السلام) را سالم دید، گفت هر ک-س، خدائی می خواهد انتخاب کند، مثل خدای ابراهیم(علیه السلام) پیدا کند، یکی از بزرگان دربار نمرود، به دروغ گفت: من بر آتش چیزی خواندم که، او را نسوزاند، آتش آمد او را سوزانید 336.

تنها طنابی سوخت که دست و پای حضرت ابراهیم را با آن بسته بودند

امام صادق(علیه السلام): وقتی آتش خاموش شد، دیدند که از حضرت ابراهیم، فقط طنابی که، دست و پای حضرتش را، با آن بسته بودند، سوخته است، باز امام صادق(علیه السلام) می فرماید، وقتی که، حضرت ابراهیم(علیه السلام) در هوا، به طرف آتش در حرکت بود، جبرئیل آمد، و عرض کرد، «یا ابراهیم الک حاجۀ؟ فرمود، اما الیک فلا» یعنی یا ابرهیم امری، و فرمایشی، نسبت به من جبرئیل داری؟ فرمود به تو نه، خدائی که می داند من در راه رضایت او به آتش می روم، قادر است که مرا کفایت کند 337

سخن نگارنده

گذشت در استطراف کتاب مرات الحرمین ص 181، رب العالمین چشمه آبی، در داخل آتش، برای حضرت ابرهیم، جاری کرد، و در جلد دوم گزیده تهاویل الربیع، (فرنودسار) در استطراف کتاب چهل حدیث(صلی الله علیه و آله)(205) گذشت، مؤلف محترمش فرمود: حضرت ابراهیم خلیل الرحمن، به امین

وحی الله، حضرت جبرئیل عرض حاجت نکرد، ما اگر احتمال بدهیم که، ابلیس در وقت گرفتاری، می تواند از ما دفع کرب

ص: 147


1- . سوره انبیاء، آیه 63.

کند، به او متوسل می شویم. 345 مجمع البیان، از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نقل می کند که، هیچ کس مثل خدا، از حمد کردن، خوشش نمی آید 399 بیست اسم از اسماء خدا، در هشت آیه، به طرز بدیع آمده، در قرآن مثلش نیست (58 - 66 سوره حج) 437.

ص: 148

المیزان جلد پانزدهم

زبیر اسماء دختر ابوبکر را متعه کرد، و از آن عبداله زبیر، و برادرش عروه، به دنیا آمدند 12

سخن نگارنده

در کتاب صاحب الغار ابوبکر ام رجل آخر، صفحه 256، به سه سند، از جمله از صحیح مسلم، نقل می کند که عبداله بن زبیر، در زمان حکومتش، در مکه به تحریم متعه فتوی می داد، به ابن عباس خرده می گرفت که، او متعه را حلال می داند، ابن عباس که آن روز نابینا بود، به غلامش گفت، مرا در کنار منبر او جای بده، وقتی پسر زبیر، به ابن عباس در سخنرانی اش تعریض کرد، ابن عباس در مجلس او را مجاب کرد، و فرمود مادرت تو را از نکاح متعه زائیده است رفت از مادرش پرسید، او حاضر نشد جواب بدهد، پس از اصرار گفت بلی.

از عبارت امام رضا(علیه السلام) (فیخرج و قد نسی المیثاق) استفاده می شود که، طفل در شکم مادرش، از سرنوشت خویش اطلاع دارد، وقتی زائیده شد، فراموش می کند 23 لو و صلیّه بدون واو عطف، نمی آید 77 امام صادق(علیه السلام) می فرماید و الله برای شما، از برزخ می ترسم، وقتی به ما رسیدید، ما بر شما خواهیم رسید، و درباره ارواح مؤمنین در عالم برزخ، می فرماید: در بدن های دیگر، مثل بدن دنیائی شان هستند 80

حتی برای سادات بدون عمل نسب شان نافع نخواهد شد

می فرماید عموم، )فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلاَ أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ((1) شامل ذریّه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هم می شود، و روایت الاحسبی و نسبی، از طریق اهل سنت است، شاید معنی اش این باشد که، ذریّه پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، در دنیا موف-ق می شوند، به آوردن اعمالی که، در آخرت دردشان بخورد، امام صادق(علیه السلام): خلق شده ایم برای باقی ماندن، لکن از خانه ای به خانه دیگر، منتقل می شویم 81

آیه )الزَّانِي لاَ يَنْكِحُ إِلاَّ زَانِيَةً ...( الی آخر، نسخ نشده است

کریمه، )الزَّانِي لاَ يَنْكِحُ إِلاَّ زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً((2) نسخ نشده، و محکم است، لکن به کمک تفسیر اهل بیت(علیهم السلام)، این ادّعا ثابت می شود، از نظر ائمه(علیهم السلام)، مقصود از زانی و زانیه، زن و مردی

است که، زنا کرده اند، و حدّ زنا به آنها اقامه شده، ولکن توبه نکرده اند، می باشد، و از دأب قرآن دور است که، بر کسی که توبه کرده، زانی یا زانیه اطلاق کند، این دو قید را ممکن است از سیاق هم استفاده کنیم، به

ص: 149


1- . سوره مؤمنون، آیه 101.
2- . سوره نور، آیه 3.

این بیان، حکم نکاح را در آیه، پس از بیان حدّ جلد (تازیانه) بیان فرموده است، معنی این می شود کسی که تازیانه خورده، و توبه نکرده چنین زانی ای، حق ندارد با غیر زانیه، یا مشرکه، ازدواج کند و هکذا زانیه ای که، حد خورده، و توبه نکرده است، حق ندارد به غیر زانی، یا مشرک، ازدواج کند، این دستور فعلاً هم هست، مخصوص زمان نزول آیه نبوده است 86 کریمه، )بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَكُمْ((1) مقصود از متاع اثاث نیست، بلکه مراد استمتاع است، در جاهای عمومی، مثل آسیاب، و حمام، و کاروانسراها، اذن عام، بر دخول آنجاها صادر شده است 119 کریمه، )قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ((2) حرف من، برای ابتداء است، معنی این می شود که، مؤمنین دستوراتی را که در این آیه داده شده، از چشم شان شروع کنند، اول آن را، از جمیع چیزهایی که ممنوع هستند، ببندند 120 کریمه، )وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ ((3) مراد از صالحین، صالح بر ازدواج، نه صالحین در اعمال 122 کریمه، )اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ((4) مراد از این نور، نور وجودی خداوندی است، که همه چیزها را شامل است 130 مشکاۀ جائی است از دیوار خانه مثل طاقچه، که بعضی از اثاثیه را در آنجا می گذارند، مثل چراغ 131 فی بیوت، متعلق است به مشکاۀ، قدر متیقّن مساجد است، و غدوّ و اصال، کنایه از دوام است، نه اینکه تنها وقت صبح و عصر، منظور باشد 136 کریمه، )لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ((5) یعنی در هر عمل، جزای احسن، به آن عمل می دهد، و مناقشه در عمل آنها نمی کند، حسن را احسن حساب می کند، بیان خوبی دارد رضوان الله علیه 139 کریمه، )فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ((6) ساکنین خانه را، نفس وارد حساب کرده، از باب المؤمنین بعضهم من بعض 179 کریمه )لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ((7) اطلاق مشیّت برای اشخاص متقون، موجب آن نمی شود که، آنان از خدا بعضی از معاصی، و قبایح، و لغو را، بخواهند، یا نجات مخلدین در جهنم را بخواهند، یا مقامات انبیاء(علیهم السلام) را، برای

خودشان

ص: 150


1- . سوره نور، آیه 29.
2- . سوره نور، آیه 30.
3- . سوره نور، آیه 32.
4- . سوره نور، آیه 35.
5- . سوره نور، آیه 38.
6- . سوره نور، آیه 61.
7- . سوره فرقان، آیه 16.

بخواهند، زیرا که طبق کریمه )ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ((1)، آنان مرضیّ خدا هستند، و هر چیزی که خلاف رضای خدا هست، از خدایشان تقاضا نمی کنند 205

سخن نگارنده

انسان در دنیا جاهل است، و حقیقت اشیاء بر او کشف نشده، و لذا خیلی از قبایح را ممکن است، طبع دنیوی انسان، بخواهد، لکن در بهشت، حقیقت قبایح، در پیش آدم بهشتی، به علم حضوری، کشف شده است، مثل اینکه از رئیس بیمارستان مسئولین، بخواهند قدری، از فاضلاب بیمارستان را، بخورد، به هیچ وجه قبول نمی کند، این مثال تشبیه ناقص بر کامل است، کشف بهشتی کجا، کشف حاصل در پیش بیمارستان مسئولین کجا. کریمه، )وَ إِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَكَاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنَالِكَ ثُبُوراً((2) ترجمه: و چون آن کافران را در زنجیز بسته، به مکان تنگی از جهنم، برافکنند، در آن حال، همه فریاد واویلا، از دل برکشند، درباره این آیه از رسول خدا(ص) سؤال کردند، فرمود قسم بر خدائی که، جانم در قبضه قدرت اوست، کافران در آتش، در فشار تنگی، مثل در تنگنای قرار گرفتن میخ، در دیوار، قرار می گیرند 212 در انسان، با کلمه فلان و فلانه، و در حیوان، با کلمه الفلان و الفلانۀ، کنایۀ می آورند 221 به سندهای مختلف، روایات وارد شده است که، اعمال عده ای از مردم، با جلوه های خاصی، وارد محشر می شوند، بعد مثل گردی که، در جلو آفتاب از سوراخ دیواری وارد شده، متفرق می شوند، سؤال کردند از رسول خدا(ص) که، صاحبان این اعمال کیانند که، سرمایه شان این طور مضمحل می شود، فرمود نمازخوان ها، و روزه بگیرها، حت-ی شب بی-دارها بودند، لک-ن با آوردن ای-ن همه اعم-ال صالحه، وقتی با حرام روبرو می شدند، از آوردن آن، باکی نداشتند 223 در کتاب الدر المنثور، از رسول خدا(ص) روایت کرده، زیر سقف آسمان، هیچ معبودی به غیر خدای احد واحد، عبادت نمی شود، مثل هوای نفس، یعنی تبعیت از هوای نفس، از عبادت معبود باطلی هم، خطرناک تر است 257.

تفسیر یبدل الله سیئاتهم حسنات

ذاتی اگر کاملاً پاک باشد، گناه از آن صادر نمی شود، (مثل ذات معصومین(علیهم السلام)) پس اعمال ناپاک، یا از ذاتی صادر می شود که کاملاً خبیث است، و یا از ذاتی که قاطی شده از خوبی ها و بدی هاست، پس وقتی چنین ذاتی با توبه کردن از شرک، و آوردن عمل صالح، طاهر شد، آثارش هم

عوض می شود، پس یبدّل الله

ص: 151


1- . سوره فجر، آیه 28.
2- . سوره فرقان، آیه 13.

سیّئاتهم حسنات محقق می شود 264 فرعون متکبر، از اطرافیان بر خلاف تکبرش نظرخواهی می کند، فماذا تأمرون می گوید، این برای ترس زیادی بود که، از دیدن معجزه حضرت موسی(علیه السلام) بر دل او نشسته بود 298 در اینجا به بعضی ها نسبت می دهد، چیزی را که در جلد ششم قول خودشان بود، (صفحه 287): (در عین اینکه، مرض هم از ناحیه پروردگار است، از راه ادب به خودش نسبت می دهد،) )وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ((1) و می فرماید، حضرت شعیب، با قوم خود چون فامیل نبود، اخ تعبیر نیاورده، )إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لاَ تَتَّقُونَ((2) و چون حضرت هود، و صالح، با قوم خود فامیل بودند و حضرت لوط، داماد قوم خود بود، در آنها، اخ تعبیر می آورد 341

سخن نگارنده

در سوره هود آیه 84، متن آیه این است: )وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً (، و هکذا در آیه 36 سوره عنکبوت، متن آیه )وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً ( است، پس تعبیر کلمه اخ، در همه انبیاء حتی در حضرت شعیب است، یادم نمی رود در اوائل طلبگی ام، روزی، آیت الله آشیخ نصرت الله شبستری، فرمود قرآن از انبیاء گذشته، با کلمه اخ تعبیر می آورد، و آنان را بر قوم های خودشان، به عنوان برادر ذکر می کند، ولکن در خصوص خاتم انبیاء(ص)، نفس امت تعبیر می آورد )لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ( (3)

معصوم بودن پیغمبر(ص) مانع از امر و نهی کردنش نیست، زیرا که پیغمبر هم، بشر مختار است، اطاعت و معصیت، درباره اش تصوّر دارد )وَ لَوْ أَشْرَكُوا(4) لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ((5) 358 پس از آنچه، پیغمبر(ص) را نهی از شرک می کند، دستور می دهد که، فامیل های نزدیکش را، از مخالفت دستورات خدا، بترساند )وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (6)(اشاره بر اینکه، دستگاه دین، تعارف و پارتی بازی ندارد 359

ص: 152


1- . سوره شعراء، آیه 80.
2- . سوره شعراء، آیه 177.
3- . سوره توبه، آیه 128.
4- . انبیاء (علیهم السلام).
5- . سوره انعام، آیه 88.
6- . سوره شعراء، آیه 214.

سخن نگارنده

بهترین شاهد این مطلب، نزول یک سوره، از سوره های قرآن، در لعن و نفرین نزدیک ترین افراد بر پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، (عمویش ابولهب) است.

روایات، مؤمن بودن همه اجداد پیغمبر(ص) را، شیعه و سنّی هر دو، نقل کرده اند 367 شاعرهای حق گو، داخل در )و الشعراء یتبعهم الغاوون(، نیستند 368 وارث بودن حضرت سلیمان(علیه السلام) از حضرت داود(علیه السلام)، در مال و ملک است، نه در نبوّت، و علم زیرا که نبوت ارثی نیست، و هکذا علم لدنّی، بلی علم فکری به عنایتی قابل ارث هست 383 تورات در حق حضرت سلیمان خیلی ظلم کرده است، او را برای تبعیت از بعضی زن هایش، در آخر عمر بت پرست کرده است، و مادر او را، زن اوریا قرار داده که، نعوذ بالله، حضرت داود با حیله، او را زن خویش کرده است، امثال وهب، و کعب، در روایاتشان مقام آن حضرت را، خیلی پائین آورده اند 403 مبعوث شدن در قیامت، اعاده معدوم نیست، بلکه رجوع، و برگشتن خلق است 421

سخن نگارنده

این مطلب، با بحثی که در ص 224 جلد 13 گذشت، ارتباط کامل دارد.

کریمه، )وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً( (قبل القیامة) )وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ((1) (بعد نفخ صور) 440 این معنی ظاهری آیه است، دو معنی دیگر برای آیه گفته شده، 1. اشاره باشد به حرکت جوهری، ای الاشیاء (مثل کوه ها) تتحرک بجوهرها الی غایۀ وجودها، و هی حشرها و رجوعها الی الله سبحانه، 2. اشاره به حرکت انتقالی زمین باشد، اگر آیه را با قطع نظر از سیاق ملاحظه کنیم، این دو معنی خوب است، لکن با ملاحظه اینکه آیه، در سیاق آیات قیامت است، این دو معنی خوب نیست.

ص: 153


1- . سوره نمل، آیه 88.

المیزان جلد شانزدهم

مجاهدات حضرت ابوطالب، در ده سال اول اسلام، به تنهائی برابر است، با مجاهدات تمام مهاجر و انصار، در ده سال بعد از هجرت، رحمۀ الله علیه و علی آله الطیّبین 57 سیاق نشان می دهد که مقصود از )تقطعون السبیل(، ترک مباشرت زن هاست، نه راه زنی ها )أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ((1) 128 کریمه )إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ ((2) مقصود از ناهی بودن صلوۀ، اقتضاء ذات صلوۀ است، و علت تامّه نیست، مصلی از غیر مصلی، در دوری از معصیت قوی تر است، بی نماز، اکثراً تارک صوم، حج و زکات و خمس هم هست، کسی که بر نماز اهمیت می دهد، در دوری از گناه از کسی که، کم اهمیت است قوی تر است، و در ذیل آیه، )وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ(، معنی اش این است ذکر الله، در نهی از فحشاء بودن، از ناهی بودن نماز هم، برتر است 139 جوانی در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، نمازها را با پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می خواند، و خلاف ها را هم انجام می داد، پیغمبر(ص) فرمود روزی نمازش، او را توفیق دوری از گناه می بخشد، از امام باقر(علیه السلام) روایت است که، )وَ لَذِكْرُ اللَّهِ (را تفسیر می کند، به اینکه یاد کرن خدا، اهل نماز را، بیشتر از یاد کردن اوست خدا را، مگر نمی شنوید که، در قرآن می فرماید: )اذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ((3)، یعنی مرا یاد کنید، من هم شما را یاد کنم 148 بیان لطیفی دارد که، مقصود از فطرۀ الله، شهادات ثلاث است 195 تفسیر قمی، از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که، زندگی حیوانات دریائی بستگی به آمدن باران دارد، اگر باران، در سایه گناه مردم قطع شود، هم حیوان دریائی، و هم حیوانات خشکی می میرند، شاهد این مطلب: آیه )ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ((4) 210 در تفسیر )وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ((5)، می فرماید: لهو الحدیث سه جور تصور می شود، 1. حدیث خودش خرافی باشد، انسان را از آنچه مهمّ است باز دارد، 2. حدیث از جهت حدیث بودن خوب است، لکن آن را به صورت غنائی بیان کند، 3. حدیث به طرز صحیح گفته شود، لکن در بیرون حدیث، آلت موسیقی کارگر است، مثل اینکه حرف خوبی می زند، و در آن حال، بربطی یا سازی بزند همه این سه صورت، از مصادیق لهو

ص: 154


1- . سوره عنکبوت، آیه 29.
2- . سوره عنکبوت، آیه 45.
3- . سوره بقره، آیه 152.
4- . سوره روم، آیه 41.
5- . سوره لقمان، آیه 6.

الحدیث هستند 220 )وَ اصْبِرْ عَلَى

مَا أَصَابَكَ((1) عن علی(علیه السلام) یعنی صبر کن، بر اذیت و مشقتی که، در راه امر به معروف و نهی از منکر به تو برسد 232 حضرت لقمان اهل حبشه بود 233 اسماء حسنی، وسائط هستند بین خدا و مخلوقاتش، مثلاً روزی می دهد، بما هو رزّاق، جواد، غنّی، رحیم، و مریض را شفا می دهد، بما انّه شاف، معاف، رؤف، رحیم، و ظالمین را هلاک می کند، بما انّه شدید البطش، ذو انتقام، عزیز 258 عمرو بن عبدودّ، در جنگ بدر زخم دار شد، در احد نتوانست شرکت کند، در جنگ خندق آمد، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به حسابش رسید 313 وقتی عمرو بن عبدودّ کشته شد، همراهانش فرار کردند، نوفل بن عبدالعزّی، داخل خندق افتاد، مسلمین با سنگ به او زدند، بالاخره با شمشیر زبیر، یا با شمشیر امیرالمؤمین، کشته شد و درک رفت، 315

قرآن زن پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بودن را به تنهائی ملاک فضیلت قرار نداده است

قرآن زن پیغمبر(ص) بودن را، ملاک فضیلت قرار نداده، و آن را مقیّد به احسان، و تقوی کرده است، )لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ(2)(، )إِنِ اتَّقَيْتُنَّ( (3) 324 حدود هفتاد روایت، چهل از طریق اهل سنت، و سی تا هم از طریق شیعه آمده، به اینکه مقصود از اهل بیت پیغمبر(صلی الله علیه و آله)؛ امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) است فقط، و دیگری نیست 329 کریمه،) وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ (4)( زینب بنت جحش، دختر عمّه پیغمبر(ص) بود، او را زن زید، غلام خویش، قرار داده بود، پس از طلاق دادن زید، خداوند دستور داد که، پیغمبر(صلی الله علیه و آله)او را بگیرد، تا معلوم کند که، زن پسر خوانده، حکم عروس را ندارد، و پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می ترسید که، مردم بگویند، محمد(صلی الله علیه و آله) عروس خویش را گرفت، (چون زید را ابن محمّد می گفتند، در حالی که اسم پدر او حارثه بود) علت ترس همین بود، نه اینکه بعضی ها خیال کرده اند گذشت (ص 296) که، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به زینب محبت داشته باشد، و آرزو کند که ای کاش زن او باشد، این حرف درست نیست، به دو دلیل، 1. حبّ مفرط بر زن بیوه معنی ندارد، 2. چرا تربیت الهیّه، نتواند جلو جبّلی بودن محبت را بگیرد 343 کریمه، )مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ (5)(پدر بودن پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بر زید را نفی

می کند، پس گرفتن زن او، پس از طلاق دادن، زن غیر فرزند را گرفتن است، و الاّ پیغمبر(صلی الله علیه و آله) پدر ابراهیم، و

ص: 155


1- . سوره لقمان، آیه 17.
2- . سوره احزاب، آیه 29.
3- . سوره احزاب، آیه 32.
4- . سوره احزاب، آیه 37.
5- . سوره احزاب، آیه 40.

قاسم، و طیب، و طاهر، و حسن، و حسین، (علیهم السلام) بود، لکن همه این آقازاده ها، در زمان پیغمبر(ص) به سن کودک بودند، و به سنّ مرد نبودند 345 در شمارش محارم زن های پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، عموها و دائی هایشان، را در آیه ذکر نکرد، با اینکه اینها محرم هستند، شاید وجهش این باشد که، زنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از دائی ها و عموهایش هم حجاب بگیرند، نکند آنها خصوصیات زنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را، بر فرزندانشان بگویند 359

سخن نگارنده

به طور حتم فلسفه ای دارد، اما اینکه علت آنچه علامه احتمال می دهد باشد، خیلی نمی چسبد و الله اعلم، و شاید از خصایص زن های پیغمبر(صلی الله علیه و آله) باشد، چطوری که، بر آنها جایز نیست، به غیر پیغمبر با کسی بعد از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) ازدواج کنند، ولو اینکه یکی از آنها، طبق روایت بحار الانوار، در جلد 22، ص 240 قانون شکنی کرد.

کریمه، )يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ (1)(می فرماید جلبات لباسی است که، زن با آن جمیع بدنش را می گیرد، و یا روسری است که ،همه سر و صورت را می گیرد، قوله تعالی:) ذلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ(2)(، مشار الیه ذلک را جمیع بدن گرفته است و می فرماید پوشانیدن جمیع بدن، سبب می شود که، آنان به صلاح و ستر شناخته شوند که مورد مزاحمت اهل فسق قرار نگیرند، می فرماید این معنی که ما کردیم، از معنی دیگری که بعضی ها کرده اند، به واقع نزدیک تر است، 361 سیوطی، در کتاب درالمنثور، نوزده تا حدیث آورده، از صحاح اهل سنت که، آل رسول(صلی الله علیه و آله)، در صلوات با آن حضرت، شریک هستند.

معنی حجاب در زمان نزول آیه آن

باز از شش نفر، از صاحبان کتب شان که، همه از ام سلمه، رضوان الله علیها نقل کرده اند که، فرمود وقتی )يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ (نازل شد، زنان انصار از جهت پوشیدنشان، لباس های سیاه را، طوری با وقار راه می رفتن-د، گویا مرغ بر سرشان نشسته است 366 .

ص: 156


1- . سوره احزاب، آیه 59.
2- . سوره احزاب، آیه 59.

شیطان را ما دعوت نکنیم بر ما مسلط نمی شود

کریمه، )وَ مَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ((1) می رساند که، ابلیس تسلط بر مردم ندارد، مگر اینکه آنان، با اعمال خلافشان، او را دعوت کنند 389

ص: 157


1- . سوره سبأ، آیه 21.

المیزان جلد هفدهم

اینکه سر زبان هاست که، ملائکه به هر شکلی جز سگ و خوک، می افتند، در شرع و عقل ثابت نشده است، و اینکه در روایات، از اشکال ملائکه چیزی نقل شده، آن شکل نیست تمثل است، (در بیننده در ظرف مشاهده، ملائکه و پیغمبر و امام، به آن شکل است) و الاّ در واقع، و در بیرون از ظرف ادراک، صورۀ ملکی دارد، مثلاًحضرت جبرئیل، به صورت انسان تمثل یافته، و در واقع صورت ملکی دارد، و اگر تشکل می کرد، در ظرف ادراک، و خارج انسان می شد، (در دو از خارج و ذهن) 10 کریمه، )لِتُنْذِرَ قَوْماً مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ((1) اگر مقصود از قوم قریش باشد، معنی عدم انذار پدران، پدران نزدیکشان می شود، و الا حضرت اسماعیل، و هود، و صالح، و شعیب، (علیهم السلام) بر عرب مبعوث شده بودند 65 کریمه،) إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ * وَ جَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ((2) پناه می بریم به خدا حکایت حال کفّار را می کند: زنجیرها بین سینه، و چانه هایشان را، پر می کند، سرشان بالا گرفته، دیگر قدرت پائین انداختن آن را ندارند که، زیر پایشان را مشاهده کنند، ببینند به کجا قدم می گذارند، و حاجب ها برایشان، از چهار طرف گذاشته شده، راه هدایت، برایشان بسته شده است 66 کریمه، )قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ((3) از ادلّه وجود عالم برزخ است، و معلوم می شود آن بنده خدا را، قوم خودش کشتند، )مَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ ((4) می رساند که، برای هلاک قوم او، لشگر آسمانی نفرستادیم، و یک صیحه، در هلاکت آنها کافی شد 82.

انسانیت انسان چون به روح است پس خود انسان محشور می شود

چطوری که جلوتر بحث شد که انسانیت انسان به روح اوست، و بدن مرکب روح است، به ملاحظه روح، در سوره احقاف )بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى ((5) فرموده، (احیاء را به اعیان موتی نسبت داده)، و در سوره یس، به حساب اینکه، استبعاد مشرکین، در) مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ((6)، مربوط به خلق بدن جدید در قیامت بوده، لذا مثل تعبیر آورد، [)أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ

ص: 158


1- . سوره یس، آیه 6.
2- . سوره یس، آیات 8 - 9.
3- . سوره یس، آیه 26.
4- . سوره یس، آیه 28.
5- . سوره احقاف، آیه 33.
6- . سوره یس، آیه 78.

يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ((1)] چون بدن آخرتی، مثل بدن دنیوی است، نه عین آن، مثل خشتی که، خراب کنی دوباره به قالب بگذاری، خشت دوم، مثل خشت اول است، نه اینکه خود آن باشد، 118 و الصافات، اولین سوره قرآنی است که، با قسم شروع می شود 127 حدیث آوردن مرگ به صورت قوچی، و بریدن سر آن وسط بهشت و جهنم، از مشهورات بین شیعه و سنّی است 149 در قرآن سلامی به این عظمت) سَلاَمٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ ((2) درباره غیر حضرت نوح(علیه السلام)، نیامده است 153 .

توریه بر انبیاء(علیهم السلام) جایز نیست

توریۀ بر انبیاء(علیه السلام)، جایز نیست، زیرا که باعث سلب اعتماد می شود، توجه راسته روان این آیه )فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ((3) این است که حضرت ابراهیم به ستاره ها نگاه کرد، مثل نظر کسی که، با نگاه کردن به آنها، وقت رسیدن فلان مرض (مثلاً تب نوبه) را، بداند، و در زمان حضرتش، ستاره پرست زیاد بوده است، به عقیده خودشان، از وضع ستاره ها، حوادث آینده را، تشخیص می دادند، و دلیل قوی نداریم که، آن حضرت هیچ مرضی در آن روز نداشت، با نگاه کردن به ستاره ها، وقت مرضش را تشخیص داد، و فرمود )انّی سقیم((4)، خدا رحمتش کند توجی-ه خوبی کرده اس-ت 155 کریمه،) أَ لاَ تَأْكُلُونَ ((5) تأیی-د می کند حرفی را که، مشرکین در ایام عیدشان، غذا پیش بت هایشان می گذاشتند، با شدّت غیظ که داشت، فرمود) أَ لاَ تَأْكُلُونَ ((6) چرا نمی خورید، چون جواب نشنید، فرمود چرا حرف نمی زنید، باز جواب نشنید، با قدرت بر آنها حمله کرد 156 در قرآن هیچ پیغمبری، به حلم متّصف نشده، جز حضرت اسماعیل، و پدرش ابراهیم(علیه السلام)، کریمه،) إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ ((7)، می رساند که، حضرت ابراهیم خواب ذبح فرزندش را، مکرر دیده بود 158 تعبیر به ذبح عظیم، مراد از عظمت فدا، مستند بودن آن به الله است، که به وسیله جبرئیل قوچی را فرستاد، چون) و بشّرناه باسحق(8)(، بعد از )فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلاَمٍ حَلِيمٍ(9)(

ص: 159


1- . سوره یس، آیه 81.
2- . سوره صافات، آیه 79.
3- . سوره صافات، آیات 88 - 89.
4- . سوره صافات، آیه 89.
5- . سوره صافات، آیه 91.
6- . سوره صافات، آیه 91.
7- . سوره صافات، آیه 102.
8- . سوره صافات، آیه 112.
9- . سوره صافات، آیه 101.

آمده، و علاوه )فلمّا بلغ معه السعی(1)(، صریح است که ذبیح اسحاق نیست 160 پس روایات مصرحه به اینکه، ذبیح اسحق است، به جهت مخالفت با ظاهر کتاب الله، مطروح است، امام صادق(علیه السلام) می فرماید، بین بشارت به اسماعیل، و بشارت به اسحق، پنج سال فاصله شد و باز می فرماید، چون مژده به تولد اسحق، پس از نقل قصه اسماعیل است، معلوم می کند که ذبیح اسماعیل(علیه السلام) بوده است 162 یک ماهی جلو کشتی را که، حضرت یونس(علیه السلام) داخل آن بوده، گرفت بنا شد به قید قرعه، یک نفر را جلو ماهی بیندازند، تا کشتی از خطر غرق شدن، نجات یابد، قرعه به نام حضرت خورد 170 قال النبی(صلی الله علیه و آله) و هو سیّد المخلصین: لا احصی ثناءً علیک انت کما اثنیت علی نفسک 183 در مسئله حکم حضرت داود، بین آن دو نفری که، یکی نود و نه میش، و دیگری یک میش داشت، طرفین دو مَلَک بودند، به صورت انسان متمثل شدند، و در ظاهر حکم، شبه خطائی پیدا شد، لکن این خطا چون در ظرف تمثل بود، نه در شهود، آن شبیه خطا در حال خواب، مسئولیت آور نیست، مثل خوردن حضرت آدم از میوۀ ممنوع، چون در بهشت بود، و تکلیف بعد آمدن به زمین، شروع شده است، مسئولیت آور نیست، و استغفار آن دو بزرگوار، برای گناه نبوده است، بلکه استغفار خودش عبادتی است، هر چند گناه هم صادر نشده باشد، و دلیل این که آن دو پیغمبر گناه نداشتند، تصریح قرآن است بر اینکه، هر دو خلیفۀ الله بودند 204

سخن نگارنده

در جلد دوم گزیده عرض شد که، قرآن به حضرت آدم، و حضرت داود، و حضرت هارون، مقام خلافت عطاء کرده است، و خلیفه چهارم امیرالمؤمنین(علیه السلام) می شود، پس امیرالمؤمنین از نظر ترتیب قرآنی چهارم، و در امت محمدی(ص)، خلیفه به حق، و خلافت دیگران ناحق و باطل است،

در درخواست حضرت سلیمان بخل نیست

کریمه،) وَ هَبْ لِي مُلْكاً لاَ يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي(2)( سؤال از ملک خاص کردن است، نه اینکه مثل آن را به کس دیگری ندهد، پس بخلی تو کار نیست 216 روایات وارده در تفسیر، )ثم انّکم یوم القیمۀ عند

ربّکم تحتمصون(3)(، ردّ می کند قول کسانی را که، می گویند چون صحابه مجتهد هستند، در صورت اصابت و خطا مأجورند 279

ص: 160


1- . سوره صافات، آیه 102.
2- . سوره ص، آیه 35.
3- . سوره زمر، آیه 31.

کریمه،) رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْ(1)( مقصود از دو مرگ، یکی مرگ دنیای، دومی مرگ برزخی است، و مقصود از دو حیات، یکی حیات برزخی، و یکی دیگر حیات قیامتی است، و دلیل اینکه حیات دنیائی را، به این دو حیات اضافه نکرد، این است که، دو حیات و دو ممات که، بر کافر وسیله یقین بر معاد شد، این دوتاست 331 کریمه،) يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحاً (2)(، صرح بنای ظاهری را گویند که، از دور پیدا شود، گفت-ه شده که مقص-ود فرع-ون، رص-د خانه ب-وده است، حرف خوب-ی است 350 گاهی آل فلان می گویند، خود آن شخص را اراده می کنند، یعنی در برزخ، از دور آتش را به فرعون نشان بدهند، و در روز قیامت، بتوی آتش داخلش می کنند، امکان دارد مقصود از غدوّ و عشّی، دوام نباشد و خود صبح و عصر ملحوظ شود، چون اهل برزخ از دنیا کاملاً منقطع نیستند امکان تصور صبح و شامی برایشان باشد 354 به امام صادق(علیه السلام) عرض شد، از خدا حاجت می خواهیم مستجاب نمی شود چرا؟ فرمود می خوانید خدائی را که، او را نمی شناسید 363 کریمه،) وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ (3)( دلیل بر نهایۀ عجز از آوردن مثل قرآن است، چاره فقط این را دیدند که، در وقت قرائت پیغمبر، داخل آیات قرآن، کلمات لغو را قاطی کنند، تا پیغمبر گیج شود(4)و نتواند آیات را درست بخواند، در نتیجه قرآن در گوش شنوندگان، اثر نگذارد 413.

ص: 161


1- . سوره مؤمن، آیه 11.
2- . سوره مؤمن، آیه 36.
3- . سوره فصلت، آیه 26.
4- . لکن کور خوانده بودند، پیغمبر(ص) کیج نمی شود، خودشان بودند که، هم کیج بودند، و هم کودن.

المیزان جلد هیجدهم

29 سوره، از سور قرآن، با حروف مقطعه شروع شده است. 5 کریمه )قُلْ لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ (1)(در بیان این است که، رسالت من مخصوص یک عدّه نیست که، از آنها اجرت بگیرم، و در آیه دیگر فرمود، )إِلاَّ مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً (2)(در بیان این که، اهل بیت من که، مرجعیت علمی دارند، اگر مردم به آنها رجوع کردند، به رسالت رجوع کرده اند، بالاخره پیغمبر(ص) از مردم برای ادای رسالت اجرت نگرفت، موافق شد با آیات دیگر از آن جمله آیه 104 سوره حضرت یوسف )وَ مَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ .(43 و 47

در آسمان هم مثل زمین جنبندگانی است

کریمه، )وَ مَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّةٍ (3)( ظاهر است در اینکه در آسمان ها هم، مثل زمین جنبندگانی است، بعضی ها که دابه آسمانی را، ملائکه تصور کرده اند، درست نیست، زیرا که اطلاق لفظ دابه، بر ملائکه معهود نیست 59 صفات ذاتیه رب العالمین، اگر معنی سلبی داشته باشد، مثلا علم خدا به معنی انتفاء جهل، و قدرت او را به معنی انتفاء عجز، و حیات را به معنی انتفاء موت، بگیریم لازم می آید که، ذات اقدس خالی از صفات کمال باشد ،تحقیق این است که قدرت الله، به معنی )یفعل ما یشاء(، و لازمه این معنی ایجابی، انتفاء مطلق عجز از اوست، جلّت عظمۀ. 60

کریمه، )يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ (4)( گفته اند: معرَّف آوردن کلمه الذکور، برای میل زیاد داشتن مردم، مخصوصاً عرب، بر تولّد بچه پسر بوده است 71 معنی کلمه لا اله الا الله، نفی کردن خدایان دیگر است، نه اینکه نفی خدایان دیگر، و اثبات الله، باشد، در پاورقی دلیل این حرف را، مرفوع بودن کلمه الله، برای بدلّیت دانسته، و فرمود کلمه الله منصوب نیست برای استثناء. 101

ص: 162


1- . سوره انعام، آیه 90.
2- . سوره فرقان، آیه 57.
3- . سوره شوری، آیه 29.
4- . سوره شوری، آیه 49.

کریمه، )يَا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ (1)(سیاق شاهد است که، کفار در جهنّم، از با دوستان گمراه کنندگانشان با هم بودن، بیش از آتش جهنم، معذب می شوند، و آرزوی دوری می کنند 108 کفار به جهت )عن ربّهم یومئذٍ لمحجوبون( بودنشان ، و به جهت اخسؤا الیوم و لاتکلمون شنیدنشان، در خود حق سؤال کردن نمی بینند، لذا از مالک جهنم می خواهند که، از خدا بخواهد، برایشان مرگ فانی کنند، بدهد تا از بدبختی نجات یابند 130

بهشت و جهنّم شعور دارند

در روایات صحیحه آمده است که، بهشت و جهنم شعور دارند، و آیه، )يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ(2)(، و غیر آن از آیات دیگر، شاهد این حرف است 223 کریمه، )أَ فَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ (3)(در مجمع البیان می فرماید، این آیه شاهد ردّ قول کسانی است که، می گویند: تفسیر بدون روایت از معصوم درست نیست. 261

کریمه، )إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً (4)(قرائن نشان می دهد که، مقصود از این فتح صلح حدیبیه است، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در سال ششم هجرت، با هزار و چهارصد نفر، به قصد حج خارج شد، در حالی که تمام ناراحتی ها بر مسلمین، و تمام راحتی ها برای کفار فراهم بود، چطوری که آیات بعدی نشان می دهد، به هیچ وجه امید برگشت بر مسلمین نبود، لکن رب العالمین، اسباب را طوری فراهم کرد که، این سفر بر له مسلمین تمام شد، یعنی مشرکین نگذاشتند که، مسلمانان وارد مکه شوند، و مصالحه کردند که سال آینده، بیایند سه روز مسجد الحرام، در اختیار آنان باشد، این صلح بهترین وسیله، برای فتح مکه در سال هشتم شد، زیرا که بین سال ششم که صلح شد، و بین سال هشتم که مکه فتح شد، جمعیت زیادی ایمان آوردند، و در اوائل سال هفتم، خیبر فتح شد، و وسعت خاکی برای مسلمین حاصل شد، خلاصه این صلح مقدمه شد که، در سال هشتم، پیغمبر با ده یا دوازده هزار نفر، فتح مکه کرد، بالاخره صلح حدیبیه فتح الفتوح شد 274.

ص: 163


1- . سوره زخرف، آیه 38.
2- . سوره ق، آیه 30.
3- . سوره محمد، آیه 24.
4- . سوره فتح، آیه 1.

ذنب معانی متعدده دارد و منحصر به گناه نیست

کریمه) لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ (1)(لام لیغفر، لام تعلیل است، یعنی این فتح، علت غفران ذنوب گذشته، و آینده ات باشد، و معلوم است بین فتح، و غفران ذنوب، ربطی نیست، پس این تعلیل برای چیست؟ در حلّ اشکال بی ربطی بین این دو چیز، باید گفت: ذنب در لغت با ملاحظه موارد استعمالی آن، بر هر کاری و عملی که، گرفتاری بدی داشته باشد، و درد سر درست کن باشد، می گویند، و مغفرت هم به معنی ستر، و پوشانیدن است، (آنچه در ذهن متشرعه است که، ذنب گناه کردن است، معنی انحصاری ذنب نیست، و معانی دیگری هم، این واژه دارد) پیغمبر(صلی الله علیه و آله) با دعوت خود به وحدانیت خدا، قبل از هجرت، و با جنگ های خود در بعد هجرت، داغ هائی در دل کفار گذاشت، آنان تا پیغمبر را از بیخ از بین نبرند، آن کینه ها علاج پذیر نمی شد، رب العالمین به کوری چشم آنان، پیغمبرش را نصرت داد، و پوشانید برای پیغمبرش گناهانی را که، کفار در محکمه خود، برای آن حضرت به خیال خودشان ثابت کرده بودند، به عبارت دیگر، هر دردسری را که، مشرکین در مقابل فعالیت های، قبل از هجرت و بعد آن، برای پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می خواستند فراهم کنند، خداوند با صلح حدیبه، نقش بر آب کرد، از جمله جاهائی که ذنب در قرآن، به معنی کار دردسردار، استعمال شده است، یکی هم در آیه، )وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ((2) است، چون کشتن کافر حربی، برای حضرت موسی گناه نبود، لکن جای داشت که، دردسر برای حضرتش فراهم کنند(3) 276 اثبات گناه (به معنی نافرمانی خدا، برای پیغمبر، با اینکه خلاف کتاب، و سنت، و عقل است، مشکل بی ربطی بین فتح و غفران را هم دارد، مشکل دیگر، گناهی را که انسان نکرده است، چطور عفو می شود، تازه بعضی از گناهان است که، قابل بخشش نیست، مثل شرک، و مثل افتراء به خدا بستن، 277 رسول خدا، وقتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به جنگ خیبر فرستاد، فرمود اول موعظه شان بفرما، قسم به خدا، اگر خداوندی کسی را به وسیله تو هدایت کند، برای تو بهتر است از چهارپایان سرخ مو، 322 وقتی دختر برادر مرحب خیبری، گوسفند مسموم را خدمت پیغمبر(ص) آورد، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود دست از این گوشت بردارید که، کتف آن به من خبر می کند که مسموم است. 324

ص: 164


1- . سوره فتح، آیه 2.
2- . سوره شعراء، آیه 14.
3- . بیان علامه مفسّر متّخذ از فرمایش امام رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون است.

عمل کردن بر طبق خبر موثق از اصول عقلائیه است

کریمه،) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا((1) عمل به خبر از اصول اجتماعیه عقلاء است، و امر بر تبیّن و جستجو در خبر فاسق، به معنی نهی از عمل کردن، به خبر فاسق است که، کشف از عدم حجیت آن می کند پس اصل عمل به خبر، و عدم عمل به خبر کسی که، وثوق نداری، هر دو شقّ، از بنای عقلاء است، پس نهی شارع از عمل کردن به خبر فاسق، امضاء بناء عقلاء است، و تأسیس ندارد، امر بر تبیّن در خبر فاسق برای رفع جهالت است، در شنیدنی های، چطوری که رفع جهالت در دیدنی ها، با دیدن آن شیء است، پس وثوق نوعی کافی خواهد بود، و احتیاج به وثوق شخصی نیست. 339

کریمه،) وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا((2) در توجیه آوردن ضمیر جمع، در اقْتَتَلُوا، و ضمیر تثنیه در بَيْنَهُمَا، گفته شده که، در وقت قتال جمع اند، و در وقت صلح، متفرق می باشند 342 قصه دروغ ولید بن عقبه فاسق، طبق نقل سیوطی در کتاب الدر المنثور: حارث بن ضرار خزاعی گوید، خدمت رسول الله مشرف شدم، مرا دعوت به اسلام کرد، قبول کردم، سپس دعوت به دادن زکات نمود پذیرفتم، پس عرض کردم یا رسول الله اجازه بدهید، پیش قوم خود بروم، و آنان را به اسلام و به دادن زکات بخوانم، و قرار شد در وقت معیّن، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کسی را پیش ما بفرستد، هر چه از زکات من جمع کرده ام، به فرستاده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تحویل بدهم، وقت مقرّر رسید، ولکن از آمدن نماینده پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، خبری نشد، حارث گمان کرد رسول خدا(ص)، و رب العالمین، بر آنان غضب کرده اند، فامیل را حارث جمع کرد، و از نیامدن رسول پیغمبر(ص)، اظهار ناراحتی، و احتمال غضب خدا و رسول کرد، بزرگان قوم جمع شدند که، به خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مشرف شوند، تا رفع نگرانی شود، نگو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ولید بن عقبه را، در وقت مقرر فرستاده، آن ملعون از وسط راه برگشته، و خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) عرض کرده است که، من رفتم پیش آنها، حارث علاوه بر اینکه زکات نداد، خواست مرا هم بکشد، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) جمعی را پیش حارث فرستاد، خوشبختانه، در راه حارث با قوم خود، با فرستادگان رسول الله، روبرو شدند، از علت مسافرتشان سؤال کرد، گفتند پیغمبر(صلی الله علیه و آله) ولید را پیش تو فرستاده که، اخذ زکات کند، شما ممانعت کرده اید، و قصد قتل ولید نموده اید، حارث گفت قسم به آن

خدائی که، پیغمبر به حق فرستاده، من ولید را ندیده ام، و او پیش ما نیامده است، بالاخره، حارث با طایفه اش، خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) رسیدند، و دروغ ولید بن عقبه ثابت شد، پس

ص: 165


1- . سوره حجرات، آیه 6.
2- . سوره حجرات، آیه 9.

آیه کریمه،) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ((1) نازل شد 346 کریمه،) يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ ((2) سؤال و جواب، هر دو حقیقی است مجاز نیست، خداوند در قرآن، از سخن گفتن دست ها، و پاها، و پوست های انسان، خبر کرده است، و در سوره فصلت بحث کردیم که، علم، و شعور، در جمیع موجودات، ساری است 383 در کریمه،) أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ((3) سیاق دلالت دارد که مخاطب، در ضمیر تثنیه، سائق و شهید است 381

سخن نگارنده

و در صفحه 388، از مجمع البیان، و از امالی شیخ طوسی، از ابوسعید خدری، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت کرده است که، در روز قیامت خداوند به من، و به علی(علیه السلام) امر می کند، بیندازید در جهنم، هر کسی را که با شما دشمنی می کرد، و داخل بهشت کنید، هر کسی را که با شما دوستی می کرد، و طبق این روایت مراد از ضمیر تثنیه، رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(علیه السلام) می باشد.

کریمه،) فَوَ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ((4) مقصود از کلمه حق، هوالثابت المحتوم فی القضاء الالهی 407 کریمه،) وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ ((5) غرض عابد شدن جنّ و انس است، نه معبود شدن خدا، و الاّ لاُعبد می فرمود، غرض کامل شدن عابد است، و خداوند، نقص ندارد که، کامل شود 418 حقیقت عبادت، قرار دادن عبد است، خویشتن را، در مقام ذلّت، در پیشگاه خداوندی، و همین معنی مراد کسی است که، یعبدون را، یعرفونی تفسیر کرده است، چون شناختن ربّ، از عبادت او حاصل می شود 420 علت اینکه در آیه جنّ را بر انس مقدم کرده است شاید اوّل خلق شدن اجنّه است) وَ الْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ ((6) 421.

ص: 166


1- . سوره حجرات، آیه 6.
2- . سوره ق، آیه 30.
3- . سوره ق، آیه 24.
4- . سوره ذاریات، آیه 23.
5- . سوره ذاریات، آیه 56.
6- . سوره حجر، آیه 27.

المیزان جلد نوزدهم

چرا حرف باء در این آیه داخل شده با اینکه زوّج متعدی بنفسه است

کریمه، )وَ زَوَّجْنَاهُمْ بِحُورٍ عِينٍ(1)( در وجه داخل کردن حرف باء به کلمه حور، گفته اند زوّج در نکاح عقدی، چون متعدی بنفسه است، باء را نمی خواهد، پس معنی این می شود که، اهل بهشت را، با حور عین ردیف کردیم، در آیه 37 سوره احزاب چون زوّج به معنی عقد نکاح است، متعدی بنفسه شده است، )زَوَّجْنَاكَهَا(2)(

کریمه، )يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْساً لاَ لَغْوٌ فِيهَا وَ لاَ تَأْثِيمٌ (3)(، یعنی اهل بهشت بر سر کاسه خمر بهشتی برای خوردن از آن جمع می شوند لکن خمر بهشتی در کنارش حرف های بیهوده و به گناه کشیدن رفیق را ندارد 12 کریمه، )وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ (4)(و آیه بعدش، یعنی اهل بهشت، از همدیگر، از علت بهشتی شدن شان، سؤال می کنند، جواب می دهند که، ما بر فامیل مهربان بودیم، و آنان را، به راه راست هدایت می کردیم 12

سخن نگارنده

خوشا به حال کسانی که، خویشان خود را، با نصیحت کردن، به سعادت برسانند، که جزای عملشان، بهشت باشد. و خوشا به حال خویشانی که حرف را بپذیرند.

مضمون روایت کافی:

فرزندانی که، از نظر عمل کم بود دارند، و مستحق بهشت نیستند، خدای مهربان، برای روشنی چشم پدرها، آنان را هم با کرمش، وارد بهشت می کند. 14

حتی شفاعت شافعین نتیجه سعی انسان است در وقتی که زنده بود

کریمه، )وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى (5)(می فرماید، هر چه به انسان از خیر و شرّ برسد، نتیجه عملش است، حتی اگر شافعینی شفاعت کنند، یا بر مؤمن بعد از مرگش خیراتی بفرستند، یا برای او طلب آمرزش

ص: 167


1- . سوره طور، آیه 20.
2- . سوره احزاب، آیه 37.
3- . سوره طور، آیه 23.
4- . سوره طور، آیه 25.
5- . سوره نجم، آیه 39.

کنند، یا نتیجه سنت حسنه را، بعد از مردنش ببرد، همه اینها، نتیجه سعی خودش است، که در دنیا خودش را، از اهل ایمان قرار داد، و سیاهی آنها را زیاد کرد 50

* هدیه ثواب عملی را بر مؤمن، با اینکه ثواب عمل هدیه کننده را کم نمی کند، ثواب صله بر مؤمن را هم خواهد داشت

سه حدیث، در هدیه کردن ثواب عمل بر دیگری، سهل است که، از ثواب خود انسان کم نمی کند، ثواب صله بر مؤمن، یا صله رحم هم، به او می دهند، و اهداء ثواب عمل به میّت، نافع می شود، حتی اگر میت ناصبی هم باشد، تخفیف گناه می کند، امثال این احادیث، دائره )و أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى( را، توسعه می دهد 57 کریمه، )يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ((1)

کفّار از قبرهایشان بیرون می آیند، در حالی که به همدیگر فشار می آورند.

خارج شدن کفار، از قبورشان را که، با حیرت تمام بیرون می آیند، به خروج ملخ ها تشبیه می کند، برای این است که، این حیوان در وقت بیرون آمدن، مقصد معیّنی را، در نظر نمی گیرد، و به همدیگر فشار می آورد 64.

انتظار اهل مکه تا آمدن مسافرین (بعد از شق القمر)

به روایت سیوطی وقتی رب العالمین، با درخواست پیغمبرش(صلی الله علیه و آله) شق القمر کرد، و ماه دو نصف شد، کفار مکه گفتند، محمد(صلی الله علیه و آله) قادر نیست که، همه را سحر کند، صبر کنید، مسافرین برسند، از آنها بپرسیم، اگر آنها هم دیده باشند، دیگر سکوت کنیم، وقتی مسافرین آمدند، و گفتند، ما هم انشقاق را مشاهده کردیم، آیه )اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ((2) نازل شد. 65

کریمه،) وَ لَقَدْ تَرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ((3) بعضی از مفسرین گفته اند که، خداوند کشتی حضرت نوح(علیه السلام) را، در کوه جودی نگاه داشته بود، اوائل این امت آن را دیده اند، در پاورقی از سیوطی از چهار نفر، از قتاده، نقل کرده است، و اشاره به پیدا شدن قطعات آن، از بعضی از قلّه های کوه آرارات. 77

کریمه،) الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ((4)، چون قرآن اعظ-م نعم است که، انس-ان را به ص-راط مستقیم، هدایت می کند، بر سایر نعم مقدم کرد 106 کریمه،) وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدَانِ((5) می گویند که سجده نبات بی

ص: 168


1- . سوره قمر، آیه 7.
2- . سوره قمر، آیه 1.
3- . سوره قمر، آیه 15.
4- . سوره الرحمن، آیات 1 - 2.
5- . سوره الرحمن، آیه 6.

ساق، و با ساق، انقیاد این دو، در امر نموّ است، لکن سجده دقیق این دو، این است که، با ریشه خود، در زمین می زنند، و ما یحتاج خود را، از عناصر زمین می گیرند، و با این کار، حاجت خود را به قاضی الحاجات، اظهار می کنند 108 کریمه،) كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ((1) که در مقام شمردن نعمت هاست، اگر اشکال شود، فانی شدن که، نعمت نیست، در جزء نعمت ها حساب شود، جواب این است که، این فنا، فنای مطلق نیست، حیات دنیا، مقدمه حیات آخرت است، خود انتقال از مقدمه، بر غرض نعمت است 113.

اسم پدر بزرگ جنّ شومان است

اسم پدر جنّ را امیرالمؤمنین(علیه السلام)، شومان بیان می کند، و اوست که، من مارج من نار خلق شده است 116 آیه) يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لاَ تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطَانٍ((2)، خطاب تعجیزی در آن، طبق سیاق، مربوط به قیامت است، و در بیان نفوذ علمی دنیوی نیست، که بعضی خیال کرده اند، و مقدم کردن جنّ، برای قدرت بیشتر اوست 120 قیامت مواقف زیادی دارد، در بعضی از توفقگاه ها، سؤال می کنند، در بعضی دیگر، دهان ها را مهر می زنند، و در برخی، اعضاء و جوارج انسان را، به حرف زدن دعوت می کنند، در موقف دیگر، گناه کاران، از صورت هایشان، شناخت-ه می شوند 121 مجمع البیان روایت می کند که، در روز قیامت، در یک طرف زبانه ای از آتش، و در طرف های دیگر، ملائکه قرار می گیرند، بعد خطاب می شود که، ای جن و انس اگر می توانید، از مؤاخذه شدن فرار کنید، انجام بدهید، نعوذ بالله126 کلمه کاذبه، مثل عافیت، و عاقبت، مصدر

است 131 کریمه،) يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ((3) یعنی خادم های اهل بهشت پیری برایشان نیست و همیشه نوجوان هستند 138، کریمه، )إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِين((4).

ص: 169


1- . سوره الرحمن، آیه 26.
2- . سوره الرحمن، آیه 33.
3- . سوره واقعه، آیه 17.
4- . سوره واقعه، آیه 45.

طغیان با غیر مال هم حاصل می شود

اشکال نشود که، همه اصحاب شمال وسعت مالی نداشتند، جواب این است که، طغیان مخصوص نعمت مال نیست، نعمت های دیگر هم، طغیان دارند 141 الدر المنثور، و تفسیر قمی، عرباً را، در )عُرُباً أَتْرَاباً ((1) به معنی لایتکلّمون الا بالعربیّه گرفته اند، یعنی حوری ها، به زبان عربی سخن می گویند 146 کریمه )لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ((2) مسّ یعنی علم، مطهرون اعمّ است، شامل می شود، به پاکان از قذرات ذنوب، (ملائکه) و به پاک قلب ها از تعلق به غیر الله، (کُرمای بشر) )إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیر ((3) پس وجهی برای اختصاص مطهرون، بر ملائکه نیست، که اکثر مفسرون گفته اند، چون تقید بدون مقیّد است 156 بر خلاف آنچه از علامه مفسر گذشت که، کلمه شهداء، در قرآن به معنی مقتول فی سبیل الله نیامده است(4)،

در اینجا از تفسیر عیاشی، و غیر آن نقل می کند که، در روایت امام صادق(علیه السلام)، به معنی مقتول فی سبیل الله تفسیر کرده است 194 کریمه، )وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ ((5) بعید نیست که، مقصود از میزان، دین باشد، نه ترازو، به وسیله دین است که، عقاید انسان، و اعمالش، سنجیده می شود، و سیاق هم با دین بیشتر ملایمت دارد، و مراد از انزال الحدید، خلق آن است، کما در حدیث کتاب احتجاج، حدید است که جهاد انسانی را راه انداخته، و شعوب امور حیاتی را تولید می کند 197 از تفسیر جوامع الجامع، روایت شده جبرئیل میزان را، نازل کرد، و به حضرت نوح تحویل داد، و گفت امر کن قومت را، با آن میزان کنند 201

سخن نگارنده

بوی گمشده می آید

این حدیث بوی این را می دهد که، اسم کتاب حضرت نوح المیزان بوده است، اگر ترازو منظور بود، چرا روز اول برای حضرت آدم نیامد که، بشریت از روز اول با آن کار کند، و حضرت شعیب(علیه السلام) که در زمان او بخس مکیال و میزان رایج بود، مناسبت بیشتر داشت که، ترازو برایشان بیاید.

ص: 170


1- . سوره واقعه، آیه 37.
2- . سوره واقعه، آیه 79.
3- . سوره احزاب، آیه 33.
4- . المیزان، ج 4، ص 28.
5- . سوره واقعه، آیه 79.

کریمه، )يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ((1) در آیه از تعظیم امر علماء، و رفع قدرشان، غفلت نشود، معنی آیه این می شود، خداوند کسانی را که ایمان آورده اند، یک درجه آنان را بلند می کند، و کسانی را که از آنان، اهل علم باشند، درجات بلند می کند 217 در آیه 7، سوره حشر، خداوند از فیئی، یک سهم برای خودش اختصاص داد، و در آیه 8، با آوردن جمله )للفقراء المهاجرین(، مصرف سهم خدا را معلوم کرد 235.

نسیان نفس از نسیان الله است

کریمه، )وَ لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ((2) سبب نسیان انسان، نفس خود، نسیان الله است، زیرا که با نسیان الله، انسان خودش را مستقل می داند، و خیال می کند که، حیات، و قدرت، و علم، از خودش است، عوض اعتماد به خدا، اعتماد به نفس می کند، و متوجه نمی شود که، انسان همه اش جهل، و ذلت، و فقر است، و هر چه کمال دارد، از خدایش است 253 تفسیر قمی، از امام صادق روایت می کند که، فرمود، هر کس حبّ و بغضش، برای دین نباشد، متدین نیست 275 عمر حطاب، دو زنش در مکه ماندند، و با او به مدینه نیامدند، یکی را معاویه گرفت، و دیگری را که مادر عبداله عم-ر بود، یکی از فامیل هایشان گرفت 281 نگارنده گوید، ای کاش خودش هم، به مدینه نیامده بود.

از آن شش نفر زنی که، بعد از اسلام آوردن، به کفر برگشتند، دو نفرشان زن عمر بود، یکی از آن دو، فاطمه خواهر ام سلمه، و دیگری اسمش ام کلثوم بود 282 از جمله اشعار حضرت ابی طالب:

الم تعلموا انّا وجدنا محمّداً(صلی الله علیه و آله) نبیّاً کموسی خطّ فی اول الکتب،

این شعر می رساند، بشاراتی را که، در کتب آسمانی، برای حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) آمده بود، پیش اهل کتاب خیلی روشن بود، قال تعالی )فلمّا جائهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین((3). 292

آفرین بر رادمردان ایرانی

کریمه، )وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ((4) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سؤال کردند، این ها کیان اند؟ دست مبارک بر کتف سلمان بگذارد، و بفرماید، علم اگر در ستاره ثریا باشد، مردانی از ایرانی ها به آن می رسند، راوی حدیث، مجمع البیان، و الدر المنثور، و بخاری، و ترمذی، و نسائی است. 310

ص: 171


1- . سوره مجادله، آیه 11.
2- . سوره حشر، آیه 19.
3- . سوره صف، آیه 6.
4- . سوره جمعه، آیه 3.

سخن نگارنده

در یکی از دو گزیده، به احتمال قوی در اولی، آوردم که، مفسرین چهار آیه از قرآن را، بر ایرانی ها تفسیر کرده اند. هر که می خواهد تفصیل قضیّه را بداند، زحمت مطالعه فهرست آن دو جلد، را به خودش بدهد.

تفسیر قمی نقل می کند که، در تورات آمده، اولیای خدای، آرزوی مرگ می کنند 311 کریمه، )إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ((1) مقصود اذان نماز جمعه است، به دلیل )وَ إِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَ لَعِباً ((2) 316 مقصود از بیع، در آیه نماز جمعه، مطلق مانع صلوۀ است، و بیع اظهر مصادیق است 317 به روایت اهل سنت، حضرت مریم، و آسیه، و خواهر حضرت موسی(علیه السلام) از زنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهند بود در بهشت 401

ص: 172


1- . سوره جمعه، آیه 9.
2- . سوره مائده، آیه 58.

المیزان جلد بیستم

موت در اصطلاح قرآن نیستی نیست، بلکه انتقال از یک نشأت حیات، به نشاء دیگری است، لذا خلق بر آن تعلق می گیرد، و اگر عرفی هم حساب کنیم عدم محض نیست، و عدم ملکه است، و آن حظی از وجود را دارد، از این است که، قرآن می فرماید، )الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ((1) 4 کریمه، )يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ((2) کنایه است، از شدت ناراحتی های قیامت، در دنیا وقتی کار سنگینی را می خواستند، انجام بدهند، لباس ساتر ساقشان، بالا می رفت 46 در سه حدیث از طریق اهل سنت آنان برای خدایشان ساق اثبات کرده اند روز قیامت خدایشان ساق خود را باز می کند وقتی مشاهده کردند به سجده می افتند 51

سخن نگارنده

یادم است که در جائی از تهاویل الربیع آورده ام که از جمله روات حدیث ساق ابوبکر است.

چشم زخمی، یکی از اثرات نفسانی انسان است، و روایات هم از طرف شرع تصدیق کرده، و عملاً هم اثر چشم زدن مشاهده شده، پس وقتی عقلاً مانع نیست، و شرع هم قبول دارد، داعی بر انکار آن نیست 50 کریمه، )لَوْ لاَ أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ((3) جزای غضب حضرت یونس(علیه السلام)، در این آیه، در زمین بی سقف، و بنی نبات، افتادن قرار گرفته، در حالی که در آیه، 143 سوره و الصافات، )فَلَوْ لاَ أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ( در شکم ماهی ماندن، تا روز قیامت را بیان می کند، جمع بین این دو آیه، به این است، چون در عمر مبارکش خدا راه همیشه تسبیح می گفت، همیشگی در شکم ماهی نماند، و در آیه سوره قلم، چون نعمت جدید برایش رسید، در زمین بی سقف و بی گیاه نماند 49 کریمه،) الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ((4) چون صلاۀ را به طرف ضمیر اضافه کرده، دوام عمل را بیان می کند، یعنی نماز خواندن را ترک نمی کنند، سستی در خواندن نماز واجب، به خرج نمی دهند، معنی اش این نیست که، اوقات شان را، برای نماز صرف می کنند 84 آیات قرآنی که، امور آخرتی را غیب، معرفی می کند، برای ساکنان زمین است، و الاّ نسبت به ملائکه حاملین وحی، و برای اموات در امور آخرتی، غیب نیست، و شهادت است 132 کریمه،) ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ * كَلاَّ((5) گفته اند که، پس از نزول این آیه، ولید بن مغیره، از مال و

فرزندش

ص: 173


1- . سوره ملک، آیه 2.
2- . سوره قلم، آیه 42.
3- . سوره قلم، آیه 49.
4- . سوره معارج، آیه 23.
5- . سوره مدثّر، آیات 15 - 16.

کم آورد، تا هلاک شد، مخف--ی نماند که کلمه وحیداً، در آیه 11، حال است از فاع-ل خلقت 167 کریمه،) لاَ تُبْقِي وَ لاَ تَذَرُ((1) آتش جهنم را معرّفی می کند، اطلاق نفی می رساند که، آتش جهنم مثل آتش دنیا نیست که، بعضی از چیزها را نسوزاند 169 از جمله احتمالات در تفسیر کلمه )لا اقسم(، یکی هم این است که، خود این جمله (لا اقسم) کلمه قسم است، و لازم نیست که، حرف لا را زایده، یا نافیه، بگیریم 188 کریمه،) إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ ((2) کلمه نبتلیه را، علامه مفسر(قدس سره)، از حالی به حالی دیگر آوردن، معنی می کند، یعنی منی را به صورت علقه، و علقه را مضغۀ، قرار دادیم، و به معنی امتحان کردن، گرفتن را، قبول ندارد 209 در تفسیر روح المعانی، مؤلف آن گوید، بنابراین که سوره دهر، در فضیلت اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده، علّت ذکر نکردن نعمت حورالعین، در آن، به احترام فاطمه بتول، و قرۀ عین الرسول(ص) است 221 ملائکه ارواح محضه هستند، اگر به صورت جسم دیده شوند، به آن صورت متمثل شده اند 274 رب العالمین، پیغمبرش، خاتم انبیاء(ص) را، در سوره )ن( که، از جهت نزول، دوّمین سوره است، به حُسن خلق تعریف فرموده،) وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ ((3) نمی آید به او در سوره عبس نسبت عبوس بودن بدهد، و هکذا پس از سال های متمادی که، رسولش را امر به خفض جناح بر مؤمنین، و به اعراض از مشرکین کرده، مناسب نیست او را، برای عدم اهمیت به احترام مؤمنی، عبوس بخواند، تازه ترجیح غنی بی ایمان، بر مؤمن فقیر، قبح عقلی دارد، و احتیاج به نهی شرع نیست، به طو حتم سوره عبس، برای توبیخ پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، نازل نشده است، مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند، آیه عبس و تولی، درباره مردی از بنی امیه، نازل شده است، 308

سخن نگارنده

اضافه کن بر این حرف آقای عاملی را در کتاب الانتصار، اگر مقصود نعوذ بالله، توبیخ پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بود، عوض کلمه عبس، عبست می فرمود.

کریمه،) يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ((4) در سیاق آیات معاندین واقع شده، تا جائی که برسد قوله تعالی،) وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ((5) و برای آنها تخلص از آتش نیست، پس قول کسی که می گوید،

ص: 174


1- . سوره مدثّر، آیه 28.
2- . سوره دهر، آیه 2.
3- . سوره قلم، آیه 4.
4- . سوره انفطار، آیه 6.
5- . سوره انفطار، آیه 14.

آوردن کلمه کریم، برای تلقین حجّت است، درست نخواهد شد، و الاّ لازم می آید، هر کافری با گفتن غرّنی کرمک، خلاصی پیدا کند، و این بر خلاف آیات زیادی از قرآن مجید است 337 سی-وطی روایت می کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، آیه،) مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ( را خواند، فرمود جهله، (غرّه جهله) 341

مژده بزرگ

کلینی، و علی بن ابراهیم قمی، و برقی هم در کتاب محاسن خود، این سه بزرگوار نقل می کنند از سدیر الصیرافی، از امام صادق سؤال می کند، فدایت شوم ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، آیا مؤمن از قبض روحش بدش می آید؟ فرمود نه، به خدا وقتی ملک الموت برای قبض روحش حاضر شد، ناله می کند، ملک الموت می فرماید، ای دوست خدا، ناراحتی نکن، قسم به آن خدائی که، محمّد(صلی الله علیه و آله) را به پیغمبری فرستاده است، من بر تو از پدر مهربان شفیق ترم، چشم هایت را بازکن و ببین، در آن وقت، چهارده معصوم(علیهم السلام)، برای او مجسّم می شوند، می گوید، اینها رفقای تو هستند، نگاه می کند، در آن وقت منادی، از طرف رب العالمین به روح او، ندا می زند، ای نفس قدسی دل آرام بر محمد و آلش، به حضور پروردگارت باز آی، در حالی که راضی به ولایت اهل بیتی، و مرضّی به ثواب خدای مهربانی، داخل بشو در صف بندگانم، و وارد بشو به ببهشتم، در آن وقت چیزی بر مؤمن، از قبض روح، او محبوب تر نخواهد شد 416 کریمه، )وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدَى (1)(در بیان این است که، اگر هدایت خدا نبود، نفس انسانی همیشه میل به فساد می کند، نفس توهم مثل سایر نفوس، لکن عنایت الله ملازم نفس شریف توست، این آیه، مثل آیه )مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لاَ الْإِيمَانُ(2)(

است و از این باب است، قول حضرت موسی) (علیه السلام)فَعَلْتُهَا إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ (3)( یعنی آن وقت که قبطی کافر را کشتم، با هدایت رسالت متّصف نبودم، نه اینکه خدای نکرده گمراه از دین باشد، کافر حربی کشتن که گناه نیست 444 کریمه،) أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى * عَبْداً إِذَا صَلَّى(4)( بنابر این که سوره علق اولین سوره است که، بر

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده، و همه اش یک دفعه نازل شده معلوم می کند که، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) قبل از رسالت نبی بوده است، اللهم صل علی محمد و آل محمد 462

ص: 175


1- . سوره الضحی، آیه 7.
2- . سوره شوری، آیه 52.
3- . سوره شعرا، آیه 20.
4- . سوره علق، آیات 9 - 10.

سخن نگارنده

قرآن چه ادب خوبی به ما یاد می دهد، در عین اینکه بنده نمازگزار، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) است، و عبد ناهی از نماز، امثال ولیدها، و ابوجهل هاست، اسم هیچکدام را نمی برد، می خواهد معلوم کند که، در مکتب اسلام، ملاکات، بر کیفیت کارهاست، بلال حبشی مؤذن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می شود، و ابولهب عمو حضرتش، به زبان قرآن ملعون می شود.

مراد از قلب در اصطلاح قرآن، نفس انسان است که، مبدأ شعور و فکر است 506 مخفی نماند که، علامه مفسّر، مدعی است که سوره ایلاف، مستقلاً یک سوره است، و با سوره فیل مربوط نیست، و حمل می کند روایاتی را که، می گوید با سوره فیل، با هم سر نماز خوانده شود، به اینکه «قِران بین السورتین» در اینجا لازم است 514 در کریمه، )وَ لاَ يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ (1)( از اینکه طعام آورده، و اطعام نفرموده، گفته شده که، اشاره است بر اینکه، گویا مسکین مالک طعامی است که، به او داده می شود، یعنی مردم را ترغیب نمی کند بر طعام فقیر که، حق او را برایش بدهند 519 بعضی ها معانی کوثر را به 26 معنی رسانیده اند، لکن به قرینه ذکر )و إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (2)(، مراد از کوثر، کثرت ذریّه خاتم انبیاء(صلی الله علیه و آله) می باشد، و الاّ ذکر آن خالی از فایده می شود 521 سیوطی به روایت ابن عباس، اولاد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را، به حسب سنّ از بزرگ، تا کوچک، به این ترتیب نقل کرده است: قاسم، زینب، عبداله، ام کلثوم، فاطمه(علیها السلام)، رقیّه 524

سخن نگارنده

به اضافه ابراهیم(علیه السلام)، فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هفت نفر می شود، بحث در اینکه همه آن شش نفر، از حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بوده اند یا نه تحقیق در جلد 22، بحار الانوار.

کریمه، )وَ اسْتَغْفِرْهُ (3)( رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گناه که ندارد، امر به استغفار، بعید نیست که، به معنی ادامه غفران باشد، چون ادامه غفران هم، غفران است 532

ص: 176


1- . سوره ماعون، آیه 3.
2- . سوره کوثر، آیه 3.
3- . سوره نصر، آیه 3.

جامع السعادات جلد اول

چون علم اخلاق، انسان را تربیت می کند، به طوری که پست ترین آنان را، تبدیل به اشرف آنها می کند، لذا قدماء حکما، واژه علم را، به جز از آن، حقیقۀ اطلاق نمی کردند، و لقب اکسیر اعظم به آن می دادند، همانطوری که بدن غیر آماده، هر چه غذا بیشتر به آن برسد، جز شرّ تولید نمی کند، همچنین است، نفسی که، از مأثم اخلاقی خالی نیست، تعلم علوم بر آن روح، جز فساد تولید نمی کند، روی این حساب است کسانی که عالم واقعی نیستند، و خودشان را در صف علماء جا زده اند، در دوری نکردن گناه از عوام بدتر هستند 27 بیان مرحوم مؤلف می رساند که، ارسطالیس، غیر ارسطو است، دومی را، از متأخرین حکماء قرار داده است 36 جالینوس، نامه ای خدمت حضرت عیسی(علیه السلام) فرستاد، و در آن خودش طبیب ابدان و عیسی(علیه السلام) را طبیب نفوس معرّفی کرد 89 در خداشناسی، همین که انسان بداند صفات سلبیه مناسب ذات خدا نیست، و صفات ثبوتیه لازم ذات اوست کافی است 113 در پاورقی، فرمایش مرحوم مجلسی را در مقدمه بحار الانوار، راجع به کتاب مصباح الشریعه، آورده ترجمه اش این است: اسلوب کتاب شباهت به اسلوب فرمایشات ائمه(علیهم السلام) ندارد، و سندش به صوفیّه می رسد، و اکثر اصطلاحات آنان را دارا است 120 چطوری که انسان از مرگ گریزان است، اما مرگ را می یابد، همانطور، از روزی مقدّر، آدمی فرار هم کرده باشد، خواهد رسید 121 دقت کن، ابر با آن سبکی که دارد، چطور حامل این همه آب (باران) است 192 مرگ را حکمای قدیم، در تعریف انسان آورده اند، و گفته اند: الانسان حیّ ناطق مایت، با مرگ حدّ انسان کامل می شود نشنیده ای که هر که بمرد تمام شد 212 خواجه عبداله انصاری گوید مردم از روز آخر می ترسند، و من از روز اول می ترسم 222 فخر رازی را گریان دیدند، پرسیدند که چرا؟ گفت امروز بر من ثابت شد که، هفتاد سال است، در مسئله ای اشتباه کرده ام 234

سخن نگارنده

چطوری که خودش اقرار کرد که، می ترسم سایر عقاید من هم، مثل این مسئله باشد، به طور حتم در دم مرگ فهمید که، تبعیت او از صنمی قریش، چه مزه داشت پناه بر خدا که، انسان پس از گذشتن وقت، بیدار شود.

نصیر الدین حلّی که، یکی از بزرگان متکلّمین است، گوید در علوم عقلیه هفتاد سال فکر کردم، و کتاب های زیادی هم نوشتم، بر من ثابت شد که عالم صانعی دارد، باز پیرزن ها، یقین شان از یقین من بیشتر است 235 انسان با هر چیزی که الفت دارد، در وقت مرگ در ذهن او جایگزین است، ببین با چه چیزی عمرت خاتمه می یابد، نکند در وقت غلبه یکی از شهوات دنیا، قبض روح شوی که، عاقبت به شرّ

شوی

ص: 177

237 حضرت ابراهیم(علیه السلام)، وقتی وارد منجنیق می شد، حسبی الله و کفی گفت، با قول جبرئیل(علیه السلام) الک حاجة، امتحان شد، و با جواب اما الیک فلا، قبول شد، و کریمه)وَ إِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّی( (1) از راز دل او خبر کرد 244 روزی جبرئیل، در محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود، آن حضرت گفت یا کریم العفو، جبرئیل عرض کرد، معنی کریم العفو می دانی؟ یعنی با رحمتش از گناهان می گذرد، و با کرمش تبدیل به حسنات می کند 251 پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود احمق کسی است که، هر چه را دلش می خواهد انجام می دهد، و از خدا آرزوی بهشت می کند 253 بر کسانی که، در گناه کردن طغیان می کنند، آیات رحمت بر آنان خواندن، ایشان را جری بر معصیت کردن است، سبب هلاکت گوینده و شنونده می شود، خدائی که، در دنیا هر چه را که، انسان به آن احتیاج دارد، حتی جزئیات آنها را، هم خلق کرده، چطور در آخرتی که، دار فیض است، به مؤمن نرسد 259 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود، حضرت ابراهیم غیور بوده، من غیرتم از او هم زیادتر است، امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود، ای اهل عراق به من خبر رسید که زن های شما در راه ها برای مردها مزاحمت فراهم می کنند خجالت نم-ی کشید 265 مرح-وم م-ؤلف، از جمله سفارش-اتش درباره تربیت فرزن-دان، می فرماید بچه هایتان را بیاموزید که، از کسی چیزی نگیرند، و حالی کنید که گرفتن عادت سگ هاست که، برای یک لقمه گرفتن از کسی، چقدر خودش را لوس می کند، و معلوم کنید که کرامت در عطا کردن است 271 پیغمبر(ص) می فرماید، عجله از شیطان، و آرام بودن، محبوب خداست 274 فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله)، «اتقوا من مواضع التهم»، و خود پیغمبر(صلی الله علیه و آله) با داشتن آن همه مقام پیش خدا، مواظبت می کرد که، کسی درباره اش تهمتی نزند 282

سخن نگارنده

به ملاحظه اهمیت دوری از گرفتاری تهمت، آقائی می فرمود، اتقوا من مواضع التهم، روحانی توهم.

در حدیث قدسی آمده؛ یابن آدم(علیه السلام) وقتی مظلوم شدی، بگذار من از تو دفاع کنم، که کمک رسانی من بر تو، از دادخواهی خود، بهتر است 291 از جمله راه های جلوگیری از غضب، دوازدهمینش این است: بدان که خداوند دوست ندارد، بنده اش غضب کند، تو که ادعای دوستی خدای می کنی، رضایت دوست خود را مقدم، بر خشنودی خویش، بکن 295 روایت شده است که امیرالمؤمینن(علیه السلام) در قنوت نماز واجب، چهار نفر را لعن می کرد، معاویه، و عمروعاص، ابی موسی اشعری، و ابی الاعور اسلمی، و اگر ثابت شود که، از لعن اصحاب شام منع کرده، شاید برای امید هدایت شان بوده است، همانا

این شیوه هر رئیس مهربانی است 318 انسان، در روز قیامت، از قبرش خارج می شود، اوضاع عالم را دگرگون می بیند، زمین می بیند که

ص: 178


1- . سوره نجم، آیه 37.

عوض شده، و آسمانی را می بیند که پاره پاره گردیده، و کوه ها را در حال حرکت، و موازین را نصب شده، و صحائف اعمال را باز شده، و خودش را در معرض حساب و مواخذه، و زیر نظر ملائکه غلاظ و شداد واقع شده می بیند 328 اگر اهل دنیا، کسی را که در آتش جهنم است، می دیدند، از وحشت خلقت و قبح منظر آن، می مردند 329 حذیفه(رضوان الله علیه)، امام جماعت شد، پس از خواندن نماز اوّل، فرمود برای نماز دوم کسی را امام قرار دهید، و گرنه فُرادا نماز بخوانید، دیگر من امام نخواهم شد، زیرا که در وسط نماز، از قلب من خطور کرد که، من بهترین قوم هستم 332.

هیچ کس نمی تواند به عمل خود تکیه کند

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود، هیچ کس از شما نیست، که عملش او را نجات دهد، عرض کردند حتی تو، یا رسول الله فرمود حتی من، مگر اینکه رحمت رب العالمین مرا در برگیرد 336 روایت شده، حضرت ایوب(علیه السلام) وقت گرفتار بلا شد، عرض کرد خدایا من در هر کاری، رضایت تو را به دلخواه خودم، مقدم کردم، از هر ابری با ده هزار صدا، شنید این توفیق را از چه کسی دریافت کردی؟ خاکستر به سر ریخت و عرض کرد، از تو یا رب العالمین 335 گویند یکی از رؤسای یونان بر غلامش فخر فروشی کرد، غلام گفت، فخر تو یا از برکت پدرانت، و یا از جهت لباست، و یا از ناحیه مالداریت باشد، پس افتخار مال لباس، یا مال، یا پدرانت می شود، نه مال تو انسان پدرش نطفه، و بابا بزرگش خاک، زیرا که نطفه از خاک است، وقتی بابا بزرگ که خاک است زیر پا می ماند، و یا به هر چیز رسید، فوری شسته می شود این مقام را دارد پدر چه وضعی خواهد داشت 337

سخن نگارنده

نوه هم، سه دفعه از مخرج بول خارج شده است، پس تبختر برای چیست؟

اما کسانی که با پدران سلاطین جور، افتخار می کنند، بدانند که، افتخار با سگ ها و خوک ها، بهتر از افتخار با آنهاست 338 امام صادق(علیه السلام) علت تکبر را، کم بودی نفسی متکبر، بیان می کند، حقارت باطنی اش، او را، وادار، به خود برتری می کند 348.

در مقابل متکبر تکبر لازم است

رسول خدا(ص)، فرمود، در مقابل متکبرین تکبر کنید، که وسیله مذلۀ، و کوچکی آنان را فراهم کنید 363 کسی در محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، نه نفر از اجدادش را اسم برد، و گفت من فرزند اینانم، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود، تو دهمین آنان در آتش جهنم هستی 364.

ص: 179

جامع السعادات جلد دوم

پیغمبر(ص) فرمود، قلوب تان را، با زیاد خوردن، و زیاد نوشیدن تان نکشید، قلب ها مثل زراعت است که، با زیادی آب می میرد 4 اگر لقمه ای که، میل خوردن آن داری، ترک کنی برایت درجه ای می شود در بهشت 5 طغیان قلم مرحوم مؤلف، در نقل کلام غزالی، درباره عایشه، تحقیق در این جزوه (سوم گزیده) در استطراف جلد ششم، کتاب الانتصار، صفحه 464 و 465 گذشت 11.

شما دنیا را ترک نکنید او شما را ترک می کند

فرمایش امیرالمؤمنین(علیه السلام)، دنیا شما را ترک خواهد کرد، ولو اینکه شما دوست ندارید، آن را ترک کنید 29 به گفته یکی از حکما دنیا دکان شیطان است اگر چیزی از آن بردی صاحب مغازه دستگیرت می کند 33 غذا هر قدر لذیذتر باشد، بوی مدفوع، غلیظ تر خواهد شد 50 یکی از زن های پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، بر گرسنگی حضرتش گریه کرد، و عرض کرد چرا از خدا خوردنی نمی خواهی، فرمود اگر بخواهم کوه های دنیا را برایم طلا می کند، لکن گرسنگی، و فقر، و غصه دنیا را بر ضدّ آنها، ترجیح می دهم 58 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اهل بیتش، اگر روزی یک وعده سیر شدند، در وعده دیگر گرسنه بودند 63 حضرت ابراهیم(علیه السلام)، از دوستش قرض خواست نداد، محزون شد، وحی شد اگر از خلیلت می خواستی می داد، عرض کرد چون می دانم دنیا را دوست نداری، لذا از تو نخواستم، خدا وحی کرد که به اندازه حاجت، دنیا حساب نمی شود 72.

برای فقرا دولتی است سعی کنید حق بر آنها داشته باشید

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود سعی کنید، حق به گردن فقراء داشته باشید که، برای آنان دولتی است 83 برای شیعه خالص، در دولت باطل، به جز از خرج یک روز، چیز دیگری نیست 84 در بیان مرحوم مؤلف آمده، اگر کسی چیزی به تو بدهد به خیال اینکه تو، دارای فلان سمت هستی، مثلاً عالمی، یا متّقی، یا سیّدی، اگر آن عنوان در تو نیست، گرفتن آن حرام می شود، اگر برای رضای خداوند قصد شهرت داشت و گرفتی اعانت بر اثم کرده ای 94 اگر از کسی چیزی خواستی برای حفظ آبرویش چیزی به تو داد، حرام می شود 96 کسی شهید اصطلاحی شد، زنی وا شهیدا گفت، پیغمبر(ص) فرمود از کجا می دانی که شهید شده است، شاید وقتی زنده بود حرف بی خود می زد، یا از دادن چیزی به دیگری، بخل می ورزید 111 امیرالمؤمنی-ن(علیه السلام) می فرماید، از دیگری، شکر چیزی را که به خودت دادی، توقع نداشته باش، یعنی اگر به دیگری احسان کردی، به خودت داده ای 131 فقیر با گرفتن از تو، به تو احسان می کند،

و تو را به ثواب

ص: 180

می رساند، او نایب خداست، و اگر از تو چیزی گرفته، حقش را گرفته است، خدای رزاق تو را، وسیله روزی او قرار داده است 130 اگر قرض دهنده، مدیون ناداری را، به فشار نگذارد، برای هر روزی که تحمّل می کند، مثل اینکه قرض جدید می دهد 160 پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید درهمی را برای طلب کاران ردّ کنی، از عبادت هزار سال، و از آزاد کردن هزار غلام، و از آوردن هزار حج و عمره، بهتر است 224 اگر علماء ترک نهی از منکر کردند حق است که گناه سفها به گردن آنها باشد اگر گفتند و شنودها گوش ندادند وظیفه دارند با آنها هم مجلس نشوند 235 یکی از بزرگان از قصابی برای گربه اش، از اضافه گوشت هایش می گرفت، از قصاب خلاف شرعی را دید، خواست نهی از منکر کند اول گربه را از خانه بیرون کرد، وقتی نه-ی از منکر کرد قصاب گفت، دی-گر گربه ات گوشت نخواهد خورد، فرمود اول گربه را بیرون کردم، بعد تو را نهی از منکر کردم 248.

دوری دوستی

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه ای به یکی از فرماندارانش نوشت، سفارش کنید فامیل ها با همدیگر همسایگی نکنند، و (خانه هایشان از همدیگر دور باشد) لکن به زیارت همدیگر بروند (دوری دوستی) 258.

برادر بزرگ در حکم پدر است

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود، بهشت زیر پای مادر است، و فرمود برادر بزرگ، نسبت به برادران کوچک، در حکم پدر است نسبت به فرزندان 267 باب ستر العیوب روایات لطیفه دارد، از جلمه بنده ای گریه می کند، خدا می فرماید چرا گریه می کنی؟ عرض می کند می ترسم، عیب هایم کشف شود، رسوا شوم پیش مردم و ملائکه، رب العالمین می فرماید، در دنیا با اینکه گناه می کردی و می خندیدی، عیوبت را پوشانیدم، حالا که گریان هستی، چطور فاش کنم، در خبر دیگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از خدا بخواهد، که عیوب امّتش را، در پیش امم گذشته، و ملائکه کشف نکند، خدا می فرماید، من از تو هم مهربانترم، حتی عیوب امتت را بر تو هم معلوم نمی کنم، یا ستار ما لنا غیرک 271 امیرالمؤمنین(صلی الله علیه و آله): روز قیامت به قاری قرآن نعوذ بالله خطاب شود، تو در دنیا اجر قرآن خواندت را گرفتی، (مردم جنس را ارزان فروختند، و در سلام کردن به تو سبقت گرفتند، و مشکلات تو را حلّ کردند) پس اینجا اجری نداری. 389

سخن نگارنده

مخفی نماند که، این خطاب مخصوص قاری قرآن نیست، هر کسی که عملش را برای خوش آیند مردم انجام دهد، و قصد قربت نداشته باشد، مشمول این خطاب خواهد شد. پناه می بریم به خدا.

ص: 181

جامع السعادات جلد سوم

یاد مرگ کردنی که، این همه سفارش شده به آن، که انسان را برای راحتی سفر مرگ آماده می کند، تنها با لقلقه زبان دست نمی آید، بلکه دقت نظر لازم دارد، ملاحظه کن کسانی که، با آنها مأنوس بوده و الان اسیر خاکند، چطور اعضای بدنشان متفرق شده، و زبانی که با آن حرف می زدید، چطور کرم های قبر آن را خورده اند، و خون و چرک بدنشان، چطور در قبر روان شده است، و چطور از آن چهره های زیبا، جز یک مشت استخوان چیزی باقی نمانده است 42.

چرا شب قدر و اسم اعظم و معاصی کبیره را روشن نکرده اند

چند چیز است که خداوند آنها را معلوم نکرده، و مصلحت در اخفاء آنهاست، مثل شب قدر، و اسم اعظم، و گناهان کبیره، مصلحت در این است که، برای پیدا کردن شب قدر چند شب عبادت کند، تا به فیض شب قدر برسد، و از همه اسماء پروردگار، برای پیدا کردن اسم اعظم استفاده کند، و از همه گناهان دوری کند که، نکند گرفتار معصیت کبیره باشد 73.

بدون نیّت رضای خدا بزرگ ترین عمل ها بی محتوا خواهند بود

اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به یک نفری که، در جهاد کشته شده بود، قتیل الحمار، لقب می دادند، چون با کافری که، جنگ می کرد، چشمش بر الاغ، و لباس او بود، و به دیگری که، به طمع گیرآوردن زنی در لشکر کفر، کنیه اش ام قیس بود، مهاجر ام قیس می گفتند تا نیت رضای خدا نباشد بزرگ ترین عمل هم بی محتوی خواهد شد 113.

خدایا آدم گناهکار بر من حقی نداشته باشد

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در دعایش عرض می کرد، خدایا، آدم گناهکار، بر من حقی نداشته باشد، که دل من او را دوست داشته باشد 136.

خداوند از جاهل ها برایش دوست نگرفته

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود، خداوند برای خودش، از جاهل ها، دوست نگرفته است.

سه تا پدر داری

در حدیث آمده، پدرها، سه پدرند، 1. پدری که تو را به دنیا آورده، 2. پدری که تو را تعلیم کرده است، و حقایق را به تو آموخته است، 3. پدری که، تو را برای خود، داماد اخذ کرده است، و بهترین این سه،

ص: 182

دومی است، از ذی القرنین سؤال کردند، پدرت را بیشتر دوست داری؟ یا معلّمت را، گفت معلّم را، زیرا که او، سبب حیات باقیه من بوده، و پدرم سبب حیات فانیه ام می باشد، 140 امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود، هر کس بر من حرفی را یاد بدهد، مرا غلام خویش کرده است 141

سخن نگارنده

در اصول کافی از قول امیرالمؤمنین(علیه السلام)، آورده: من غلامی، از غلامان محمد(صلی الله علیه و آله) هستم، در روایت هشتم: انما انا عبد من عبید رسول الله(صلی الله علیه و آله)، هر دو حدیث در ص 90، جلد اول اصول کافی.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیرزنی را بیشتر احترام می کرد، از فلسفه آن سؤال کردند، فرمود این خانم در زمان خدیجه، (سلام الله علیها) پیش ما می آمد، و احترام گرفتن از نیک عهدها، از دین است 188 امام سجّاد(علیه السلام) فرمود، شکر کننده ترین شما از نعمت های خداوندی، شکرگزارترین شما، از احسان های مردم است 306 پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود، دین بر اصل نظافت بنا شده است 309 روایت شده تکّه آهنی، در پای امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرو رفت، کسی از کثرت ناراحتی حضرتش، نمی توانست آن را از پای سید الموحدین در آورد، حضرت زهرا فرمود، در وقتی که مشغول نماز است در آورید، متوجه نخواهد شد، در آوردند، و متوجه نشد، صلوات الله و سلامه علیه، و علی آله و ابن عمّه(ص) 328

سخن نگارنده

مسئله کشیدن تیر از پای امیرالمؤمنین(علیه السلام)، تا اول احکام نماز توضیح المسائل هم، رسیده است، لکن چطوری که آقای قاضی، در کتاب تحقیق درباره اربعین، از شیخ مفید نقل می کند که، ایشان می فرماید، از خوارق عادات است که، امیرالمؤمنین(علیه السلام) با آن همه جنگ ها، هیچ زخم و عیب و نقصی ندید، جز از ابن ملجم، آن هم در حالت غفلت انجام گرفت، و گوید در عین اینکه، مرحوم شیخ مفید بعضی از اخبار جراحات جنگ احد، را در کتاب اختصاصش نقل کرده، لکن هر روایتی که از اساتیدش، مسنداً نرسد قبول ندارد، روی این حساب، هم حدیث فرو رفتن تیر در پای مبارکش، و هم حدیث ازدواج عمر با ام کلثوم را قبول ندارد، به علاوه روایات جراحات جنگ اُحد به جهت داشتن اضطراب، (90، 60، 70، 61) قابل اعتماد نیست، مدرک کشیدن تیر فقط، عبارت علامه حلی، در کتاب منهاج الکرامه است، و عبارت ایشان این است: و کان اذا ارید اخراج شیء من الحدید، من جسده یترک الی ان یدخل فی الصلوۀ الخ، و این عبارت صحبت از تیر رفتن نمی کند، و بر تکّه آهنی تکیه دارد،

صفحات بحث آقای قاضی، در کتاب تحقیق درباره اربعین، از این قرار است: 172 - 178، و 165، و 166، و 178. بالاخره، با مراجعه به لغت، کلمه نصل را که در روایت مؤلف آمده حقیر تکّه آهن تعبیر آوردم، کما لایخفی.

ص: 183

نعمت لباس از خصوصیات انسان است

نعمت لباس، احسانی است که، رب العالمین، فرزندان حضرت آدم(علیه السلام) را، به آن امتیاز داده، و سایر حیوانات، از آن بهره ندارند 340.

نماز ما مرکب و نماز ملائکه بسیط

نماز جوهری است، جامع بین قیام و قعود، و رکوع و سجود، و ذکر به زبان، و ملائکه هر کدام، یکی از این اجزاء را دارند، مثلاً رکوع کنندگان، همیشه راکع، و سجده کنندگان، همیشه ساجدند، انسان است که جامع این همه کمالات است، و لذا از دو رکعت نماز بنی آدم، صد هزار نفر ملک، تعجب می کنند 358 از جمله آداب دعاء این است که، دست ها را بلند کند، زیر بغل دیده شود، و هر چه را از خداوند می خواهد، سه دفعه بخواند 365 امام صادق(علیه السلام) می فرماید، هر کسی مدعی رضای خداست، و درعین حال به غیر خدا تکیه می کند، خداوند آن شیء، یا آن شخص را، برای او دردسر، و آن شخص را، برایش دشمن قرار می دهد.

ص: 184

سالانه دوم مکتب تشیع

این کتاب، به قلم علامه طباطبائی نتیجه بحث هائی که، بین ایشان و آقای دکتر کربن فرانسوی می باشد، نادرشاه از کسانی است که، به فکر تقویت مذاهب اسلامی افتاد، تا بتواند خودش را، به جای خلیفه عثمانی بگذارد، و مذاهب دیگر او را، به جرم شیعه بودن ردّ نکنند. 13

مقدمه

دکتر کربن حرفی دارد، مضمونش این است که، عقل هر صاحب عقلی ارتباط بین خالق و مخلوق را، برای همیشگی لازم می داند، تنها مذهبی که، این ارتباط را برای همیشگی، در جهان لازم می داند، مذهب تشیع دوازده امامی است و بس 20

سخن نگارنده

در توضیح حرف آقای دکتر کربن، لازم می دانم بیانی را که از مرحوم استاد، آیة الله آقای خوئی(ره)، شنیدم به علاوه مطلبی که، از مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی، منقول است، برای مطالعه کنندگان این جلد از گزیده تهاویل الربیع (جلد سوم) بنگارم، روزی در محضر آقای خوئی(ره) بودم، فرمودند روزی از روزها، سه نفر به خانه ما آمدند، یکی از آن سه نفر، مردی حدود پنجاه ساله، و دو نفر دیگر، یک جوانی که فرزند آن آقا بود، و یک نفر دیگر دختری بود، تازه می خواست مسلمان شود، پدر گفت آقا، این جوان پسر من است، در بیرون با این دختر، در دانشگاه آشنا شده، دختر پیشنهاد ازدواج، با پسرم را داده، و او گفته است در دین ما، ازدواج با غیر مسلمان جایز نیست، دختر آماده شده که، مسلمان باشد، من گفتم اگر می خواهد مسلمان شود، باید به خدمت شما مشرف شویم، با دست شما، عروسم به شرف اسلام مشرّف شود، از من خواستند که، اسلام را، به دختر خانم توضیح بدهم، گفتم که عقل هر صاحب عقلی، حاکم است بر اینکه، چون خدا به چشم دیده نمی شود، همیشه بین او و خلق رابطی باید باشد، و آن رابط از جنس بشر باشد، که بتواند از او مطالب لازم را یاد بگیرد، لازم است ببینم آن رابط کیست، برای پیدا کردن آن به در خانه رؤسای ادیان معروف دنیا، سر بزنیم ببنیم که کدام رئیس دینی است که، گمشده ما را، بر ایمان معرفی می کند، ادیان آسمانی معروف سه دین است، یهود، و نصاری، و مسلمانان، اوّل می رویم از بزرگ دین یهود سؤال می کنیم، شما از آن رابط چه اطلاعی دارید، جواب می دهد، بلی موسی بن عمران(علیه السلام) همان رابط است، می گوئیم پس از رحلت او، رابط چه کسی است از نظر شما، جواب می دهد دیگر کسی را نمی شناسم، می گوئیم چون خدا همیشه هست، رابط هم تا بشر هست باید همیشه باشد، بعد می رویم از رئیس بزرگ مسیحی ها، همان سؤال را می کنیم، می بینیم آنان هم، تا حضرت مسیح به آسمان

ص: 185

سفر نکرده بود، رابط را حضرت مسیح معرفی می کنند، پس از رفتن ایشان، رابط دیگری نشان نمی دهند، می رویم تا به در خانه بزرگ مسلمین برسیم، می بینیم آنان به دو دسته بزرگ، تقسیم می شوند، تسنن، و تشیع، از بزرگ اهل سنت، در جستجوی رابط سؤال می کنیم، آنان می گویند تا پیغمبر خاتم(صلی الله علیه و آله)، به شهادت نرسیده بود، رابط بود، با رحلت او رابط دیگری نیست، می گوئیم خدایا، اینها هم جواب کافی به ما ندادند، سپس می رویم به در خانه بزرگ شیعه، همان سؤال را، وقتی از او پرسیدیم، دیدیم آنان گفتند، حقاً عقل شما خوب حکم کرده است، همیشه رابط بین خالق و مخلوق، باید باشد، حتی یک دقیقه سیم ربط، نباید قطع بشود، «لو لا الحجۀ لساخت الارض باهلها»، می پرسیم با شهادت حضرت ختمی مرتبت(صلی الله علیه و آله)، آن رابط کیست، جواب می شن-ویم که، حض-رت محمّد(صلی الله علیه و آله) وقتی ایام شهادت-ش رسید، طبق دستور قرآن کتاب آسمانی اش، امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بعد از خودش، در روز غدیر در حضور جمعیت فوق العاده زیاد، به طوری که بیعت سه روز طول کشید، علی(علیه السلام) و یازده فرزندش را، یکی پس از دیگری امام، و حافظ و مبیّن دینش، معرّفی کرد، وصیّ دوازدهمینش، حضرت بقیه الله هنوز هم، زنده و حیّ هست، تا روزی که خداوند، زمین را به وسیله او، پر از عدل و داد کند، آیت الله خوئی(ره) فرمود، مطلب به اینجا که رسید، پدر داماد گفت آقا خدا این عروس ما را خوشبخت کند، سبب شد ما هم اسلام را خوب حالی شویم، تا حال من این قدر از دین خودم اطلاع نداشتم، این بود خلاصه بیان مرجع بزرگ، آقای خوئی(ره) و اما مطلبی که، از بزرگ مرد جهان تشیع، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی نقل می شود، آن هم این است که، ایشان در حضور بزرگان اهل تسنن، فرمود شما و ما، هر دو، از طریق تواتر، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل کرده ایم که، ایشان فرمودند، بعد از من هم، امت من هفتاد و سه فرقه می شوند، یک فرقه فقط هل نجات، بقیّه گمراه خواهد شد، بیائید ببینیم آن فرقه ناجیه کیست؟ اگر با گفتن «لا اله الا الله» باشد، باید گفت همه فرق مسلمین به علاوه یهود ،اهل نجات هستند، پس همه اهل نجات اند، نه تنها یکی، و اگر با گفتن «لا اله الله و محمد رسول الله» باشد، همه هفتاد و سه فرقه مسلین باید ناجی باشند، باز یکی تنها نشد، و اگر با گفتن «لا اله الا الله، و محمد رسول الله، و علی ولی الله»، باشد باید همه فرق شیعه از زیدی، و فطحی، واقفی، اهل نجات باشند، در حالی که رسول(صلی الله علیه و آله) فرمود، فقط یک فرقه، از هفتاد و سه فرقه، اهل نجات خواهد بود، پس می ماند یک فرقه، و آن هم طایفه ای است که چیزی را ادّعا می کنند، هیچ یکی از هفتاد و دو فرقه، قائل نیستند، و آن گویندگان «لا الا الله، و محمد رسول الله، و علیّ و ابنائه المعصومون الاحد عشر حجج الله»، و بس.

شاید این بیان، در توضیح حرف آقای دکتر کربن فرانسوی، کافی باشد انشاء الله، و ما التوفیق الاّ بالله. چندی پیش یکی از رفقای حقیر کسی را پیش من آورد مدعی بود که من هیچ چیزی را قبول ندارم حتی

ص: 186

نماز را هم ترک کرده بود بنده با بیان فرمایش آیتین علمین قانع کردم رفیقش گزارش داد که دوباره نماز می خواند و حساب اسلام را از حساب بعضی از مسلمین جدا کرده است.

دوازده هزار صحابی و چند صد حدیث!!

حدود دوازده هزار صحابی که اسامی شان ضبط شده، آنان در عین اینکه سمتی به جز از نشر احکام نداشتند، نمی دانم چرا روایات مأثوره باقیه از آنها، از چند صد حدیث، تجاوز نمی کند، فقه اسلامی با آن وسعتی که دارد، چطوری می تواند با داشتن این چند صد حدیث، جوابگوی باشد، نمی دانم با داشتن عنوان مبلغ اسلامی، چه کاری برای اسلام انجام دادند(1)

48 اهل سنت اصطلاحی که، اهل بیت(علیهم السلام) را کنار گذاشتند، و تبعیت از خلفای جور کردند، حدود یک قرن غفلت، و عدم تدوین روایات، از کمی احادیث فقهی، آراء متناقض بین آنها پیدا شد، و به فاصله کمی مسئله قیاس و استحسان پیش آمد، احکام اسلامی که هیچگونه مسامحه پذیر نیست، و مدارک قطعی، یا ظنی فوق العاده قوی را لازم دارد، چطور می شود آنها را، از راه های قیاس و استحسان که حتی در قوانین عادی، و طریقه های اجتماعی، درد نمی خورد، چطور می شود به دست آورد و مبانی احکام الهی قرار داد، پس از گذشت زمانی، برای جلوگیری از هرج و مرج فتاوی متناقض، مجبور شدند به فتوی چهار نفر از علمایشان، اجماع کنند، و آراء دیگران را، به هر قیمتی باشد، کنار بگذارند، بحث انتقاد علمی، جای خود را، به تقلید کورکورانه داد، حتی اظهار نظر آزاد، در یک مسئله فقهی بدعت شمرده شد 49

سخن نگارنده

طبق فرمایش قرآن، )ذلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ(، وقتی کسانی را که، رسول خدائی که قرآن او را به صفت، )ما ینطق عن الهوی * ان هو الا وحی یوحی((2)، متصف کرده، در حدیث متواتر شیعه و سنّی، «انّی تارک فیکم تقلین کتاب و عترتی اهل بیتی»، فرمود مردم دنیا دوست، کنار بگذارند، و مفسر قرآن را از قرآن جدا کنند، بیش از این هم، می بایست گرفتار بدبختی بشوند، اگر آن فرصتی که در دوران صادقین(علیه السلام)، است به دست آمد نبود، خلفای اموی و عباسی، مردم را به کفر اصلی برمی گردانیدند، بحثی

که حقیر در استطراف کتاب التاج، در جلد دوم گزیده داشتم، مطالعه کنید اهمیت تبعیت از اهل بیت(علیهم السلام)، و گرفتاری تبعیتی از اغیار را متوجه می شوید، ما الحمد لله، حدود سی و شش هزار حدیث، تنها

ص: 187


1- . مراد علامه صحابه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) است، و الاّ بحمد الله اصحاب ائمه اهل بیت(علیه السلام) خدا جزایشان بدهد، خیلی از احادیث آنها را به ماها نقل کرده اند.
2- . سوره نجم، آیات 3 - 4.

در وسائل الشیعه، سوای آنچه در مستدرک الوسائل هست، داریم، قیاس کنید، با آنچه اهل سنت در صحاح شان دارند، به مغز فرمایش علامه طباطبائی، در این دو صفحه بالائی خواهید رسید و ما التوفیق الاّ بالله اینها چند مطلبی بود، از اصل کتاب (سالانه دوم مکتب تشیع) نقل کردیم، و چند مطلب دیگر در توضیحات کتاب آمده، عرض می شود: سرزمین معروف به جبل، به دو قسمت همدان و اصفهان، و ری، تقسیم گشت 232 واقدی در فتوح الشام، ج 1 ص 49، گوید مالک اشتر با زن و بچه خود، به منزل علی(علیه السلام)، وارد شد، زیرا که میان او و علی(علیه السلام)، دوستی پر از صفا و اخلاص بود، 286

سخن نگارنده

از جمله علل آرزوی بنده که، خداوند ظهور حضرت بقیۀ الله را، قسمتم بکند، یکی هم دیدن جمال مالک اشتر، آن شیعه واقعی امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و از خدا می خواهم قبل از ظهور، در خواب مالک را برایم نشان بدهد، چون خیلی دوست دارم آن مجسمه ایمان را، ببینم آمین.

یکی از زن های معاویه، دختر یکی از مسیحی های سوریه بوده است، به علاوه او با استخدام مشتشارهای مسیحی، باعث نفوذ مسیحیان در اجتماعات اسلامی شد 307 معاویه برای اخذ بیعت برای یزید مضافاً بر امام حسن(علیه السلام) سعد بن ابی وقاض را هم، مسموم کرد 314

ص: 188

منشور عقايد اماميه به قلم آقاي سبحاني

در قرآن 135، صفت و اسم براي خدا، بيان گرديده است 56 مقصود از مريد بودن خدا، مختار بودن اوست، هر طرف قضيه (از فعل و ترك) را اختياردار است، و در انجام كاري مضطر و مجبور نيست 60 در هر كاري كه بشر انجام دهد، حول و قوة الهي حضور دارد، )و ما رميت اذ رميت ولكن الله رمي((1)، برق در سيم از كارخانه است، ولكن كليد را ما مي زنيم، به هر دو از ما، و خدا فعل نسبت داده شود، صحيح است 92 عقل تنها نمي تواند مشكلات بشري را حلّ كند، حتماً انبياء (عليهم السلام) وجودشان لازم است، كافي است كه بدانيم بشر با اين همه ترقي، هنوز بخش عظيمي از انسانها بت پرست هستند 98 اميرالمؤمنين(علیه السلام) در مسائلي كه با خلفاء اظهار نظر داشتند، به صورت منطقي نظر خود را بيان مي كرد، خطبه شقشقيه، و مناشدات حضرتش، دليل روشني است، العياذ بالله اگر تحريفي در قرآن اتفاق مي افتاد، به هيچ وجه ساكت نمي شد 141 در سال 1345 كتاب فرقان به قلم يكي از علماي مصر، در تحريف نوشته شد، از طرف علماي الازهر، مصادره گرديد 144 بوعلي سينا گويد، تعيين جانشين به نصّ پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، به واقع نزديكتر است، زيرا كه هرگونه نزاع و اختلاف، از اين طريق ريشه كن مي شود 154 دريانوردان بحكم )و بالنجم هم يهتدون(2)(، در وسط دريا به وسيله ستارگان، در بين امواج، راه را پيدا مي كنند، اهل بيت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) امان امت در اختلافات هستند 157 طبق محاسبه محققين، 657 روايت درباره قيام حضرت مهدي(عج)، وارد شده است 176 وقت ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسان برپائي قيامت، تنها بر خداوند مكشوف است، در اين باره هر ادعائي از هركسي، مسموع نيست، كذب الوقاتون 180 مقصود از معاد روحاني، يك رشته از پاداشهاي روحي، و غير حسّي بر صالحان و طالحان، سواي لذّات جسماني خواهد بود 189 شيخ مفيد مي فرمايد، دو ملك مأمور پرسش، ناكر و نكير نام دارند، سؤال در قبر، دليل زنده شدن مردگان در قبر مي باشد، آنگاه حيات آنها تا روز قيامت ادامه مي يابد 192 تناسخ را که پيروان آئين هندي قائل اند، اين است كه روح پس از خارج شدن از بدني، وارد جنيني شود، از نو زندگي به خود بگيرد، اگر در بدن اول نيكوكار بود، زندگي شيريني در بدن دوم پيدا مي كند، و اگر تبهكار بود، زندگي دوم تلخ خواهد شد، اينها معاد را منكرند، پاداش عمل را منكر نيستند 193 صحابه در زمان حيات پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از حضرتش مي خواستند كه، برايشان طلب آمرزش كند، چطوري كه فرزندان حضرت يعقوب از پدرشان خواستند، باز

قرآن مي فرمايد كساني كه به خودشان ظلم كرده اند، اگر از تو طلب آمرزش كردند،

ص: 189


1- . سوره انفال، آیه 17.
2- . سوره نحل، آیه 16.

خدا توبه آنها را قبول مي كند، باز مي فرمايد به منافقين گفته شود، بيائيد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) براي شما استغفار كند، سرشان را تكان مي دهند، پس اعراض از شفاعت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نفاق شناخته شده است 4- 205 اثر تربيتي توبه و شفاعت، مأيوس نشدن از رحمت خداست، نه اينكه اين دو آنها را تشويق بر گناه كند 7- 208 اگر شرط شود در شفاعت به انبياء، زنده بودن آنها، توسل به مرده شان، لغو مي شود، نه شرك كه، خيال مي كنند 232 اگر توسل بر انبياء(علیه السلام)، درست نيست، پس «السلام عليك ايها النبي(صلی الله علیه و آله)» سرنماز براي چه، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر وقتي خطاب به كشته هاي كفّار كرد، كسي ايراد كرد كه چرا با مردها سخن مي گوئي، فرمود شماها از آنان شنواتر نيستيد 233 اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حيات برزخي ندارد، پس چرا ابوبكر صورت او را باز كرد، بابي انت و امي يا نبي الله گفت، به نقل بخاري 234 خداوند بر هستي سلطه دارد، هر وقت خواست تقديري را جايگزين ديگري مي كند، لكن تقدير دو نوع است، محتوم كه به هيچ وجه تغيير پذير نيست، ديگري غير محتوم كه، تغيير يافتن بعضي از شرايط، او را تغيير مي دهد، و به هر دو از تقدير، علم قبلي دارد، پس اعتقاد به بداء، يكي از عقايد اصيل اسلامي است، بل يداه مبسوطتان، پس بداء قائل شده، هيچ تغييري در علم خدا ايجاد نخواهد كرد 235 شيعه در روزهاي مصيبت اهل بيت(علیه السلام) اشك مي ريزد، تبعيّت از حضرت يعقوب(علیه السلام) كرده، و تشكيل مجلس عزا در فقدان عزيزان را، خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پي ريزي كرده است، وقتي شنيد زنان انصار بر شهداي جنگ احد گريه مي كنند، به ياد عمويش فرمود، ولكن حمزة لابواكي له 249 كلمه الي المرافق بيانگر حدّ مغسول به است كه، دست وضوئي مثلاً از كتف، و از مچ نيست، و اما مسئله از بالا به پائين شستن، عرفيت قضيّه است 269 ارجلكم عطف بر رؤسكم، زير در عطف برايدكم، ميان معطوف و معطوف عليه، جمله معترضه فاصله مي شود، و آن از نظر ادبي درست نيست، يعني پا هم مسح شود 270 مسند احمد جلد 3، ص 327، جابربن عبداله گويد، نماز ظهر را با پيغمبر(صلی الله علیه و آله) گذاردم، مشتي از سنگ ريزه را از اين دست به آن دست مي كردم كه، خنك شود در وقت سجده، همين مطلب در سنن بيهقي آمده؛ (1/439) . پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نهي كرد از اينكه كسي به گوشه عمامه اش سجده كند، كسي از خاكي شدن پيشاني دوري مي كرد، فرمود(صلی الله علیه و آله) تربّ وجهك (سنن بيهقي 2/105 و كنزالعمال حديث 19810) 271 فقهاي ديگر مذاهب، نوعي از ازدواج دائم را تجويز مي كنند كه، عبارت اخري ازدواج موقت است، شرح آن، متعه حج بر خلاف نهي عمر، مورد عمل همه مسلمانان هست، و متعه نساء، و «حي علي خير العمل»، هنوز هم ممنوع است 278 بخاري جلد 4 ص 250، در وجوب خمس از قول رسول خدا(صلی

الله علیه و آله)، در لغت عرب غنيمت بر هر درآمدي، مي گويند 2 و 283 يعقوبي نخستين جغرافي دان است كه، كشور پهناور اسلام را زيرپا، قرار داد، و كتابي به نام البلدان نوشت 286 .

ص: 190

تفسير نمونه جلد اول

قرآن نور و نقاب بر عقل هاست

قرآن نور است و نقاب ندارد لازم بر عقل ماست كه، نقاب ها را از خود بزند، و حقايق قرآن را درك كند، و تفسير پيدا كند. 15

ابن عباس گفت مرور زمان قرآن را تفسیر می کند

ابن عباس گفت القران یفسّره الزمان 16 كلمه رحمان، در قرآن 57 مرتبه تكرار شده است 9 دو مركز در وجود انسان است، يكي مركز ادراكات (مغز) هر وقت مطلب فكري پيش آيد، با مغز تحليل مي دهيم، دوم مركز عواطف (جسم صنوبري) كه مسائل عاطفي اول، در آن اثر مي گذارد، مصيبت يا خوشحالي را با آن احساس مي كنيم، و لذا قرآن مسائل عاطفي را (مثل محبت و عداوت، ترس و آرامش، و شادي و غم) به قلب نسبت مي دهد، به علاوه اين عضو خاص، نقش مهمي در حيات و بقاي انسان دارد، به طوري كه يك لحظه توقف آن، با نابودي همراه است 55 خطاب يا ايها الناس حدود 20 مورد، در قرآن آمده، و نعمت هائي را براي آنان تذكر داده است 77 حضرت سجاد(علیه السلام) در ضمن بيان فوائد زمين ، مي فرمايد: بوي آن را بسيار خوشبو قرار نداده كه، به مغز و اعصاب شما، لطمه وارد كند 79 در بحث گواهي ديگران درباره قرآن، اعترافات عجيبي، از دانشمندان خارجي در عظمت قرآن، نقل مي كند 90 علل طبيع-ي كه، خودش-ان داراي حيات و هوش و فكر نيستن-د، چگونه مي توانند به ديگري حيات بدهند، پس دست تواناي قادر مطلق، تو كار است 110 داستان كشتي گرفتن حضرت يعقوب(علیه السلام) با فرشته خدا، يا با خود خدا كه، در تورات فعلي ديده مي شود، از ساخت هاي يهود است 144 در خطاب به يهود (واركعوا مع الراكعين) علت اكتفاء ركوع، شايد براي اين باشد كه، نماز مسلمين كه ركوع دار است، صحيح است، نه نماز شما يهود كه، بي ركوع است، و شايد هم اشاره به نماز جماعت باشد 151 كيفيت رسيدن حضرت سلمان به مدينه، و در نتيجه به خدمت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) 194 آيه )ان هذا الّا سحر يؤثر((1) مي رساند كه يك نوع سحر مؤثر وجود دارد، لكن بعضي ها عقيده دارند به اينكه، سحر مؤثر، اثرش فقط در جنبه هاي رواني است، و اثر جسماني خارجي ندارد 267 معني عالَم از نيستي به هستي آمده، اين است كه نبود، سپس بود شد، نه اينكه عدم علت وجود باشد، تا اشكال كنند عدم نقيض وجود است،

چطور مي تواند علّت آن شود

ص: 191


1- . سوره مدثر، آیه 24.

301 در بعضي آيات بشير را مقدم بر نذير كرده، و در بعضي نذير مقدم است، اشاره به حفظ اعتدال بين اين دو تاست (بشارب و انذار) كه هيچكدام زيادتر از ديگري نشود 307 وظيفه رسول ابلاغ دستورات الهي، و وظيفه امام اجراي آنهاست، رسول ارائه طريق كرده، امام ايصال به مطلوب مي كند 319 از تفسير المنار نقل مي كند كه، ائمه اربعه اهل سنّت، با حكومت خلفاي وقت، مخالف بودند، ابوحنيفه خلافت را از آن علويّين مي دانست، و اجازه شورش بر عليه خلفاء مي داد 325 كلمه الناس، در قوله تعالی )و اذ جعلنا البيت مثابه للناس و امناً((1)، مي رساند كه كعبه براي همه مردم جهان محلّ امن است، همين بود كه حضرت ابراهيم(علیه السلام) از خدا خواست: )ربّ اجعل هذا بلداً آمناً((2)، و لذا در ذيل آيه مي فرمايد: آنجا كه حضرت ابراهيم(علیه السلام) نماز خوانده شما هم نماز بخوانيد 326 كلمه كذلك در آيه، )و كذلك جعلنا كم امّه وسطاً(، مي رساند: چطوري كه قبله شمادر وسط قرار گرفته (كه، نصاري به طرف مشرق، و يهود به طرف مغرب نماز مي خوانند، چون هركدام از آن دو به ملاحظه چيزي نصاري به ملاحظه تولد حضرت عيسي(علیه السلام) در بيت المقدس، چون اكثر مسيحي ها در طرف مغرب بودند، و يهود اكثرشان در شامات، و بابل بودند، وقتي رو به بيت المقدس مي كردند، بيت المقدس در طرف مغرب آنها قرار مي گرفت) قبله كعبه درجنوب قرارگرفت كه، بين مشرق و مغرب است، پس چطوري كه قبله شما مسلمين، در وسط قرار گرفته، شما خودتان امت وسط هستيد 353 )استعينوا بالصبر و الصلوة(، صبر به معني استقامت و پايداري است، نه به معني تحمّل بدبختي ها، و تن دادن به حوادث ناگوار 379 در يك كيلو گوشت خوك، ممكن است چهار صد ميليون نوزاد، تريشين(نوعي از كرم) باشد، و لذا چند سال پيش در قسمتي از شوروي، خوردن گوشت خوك ممنوع اعلان شد 429 استفاده از گوشت هاي حرام، در مقام ضرورت، مخصوص كساني است باغي(براي لذت خوردن) و عادي (بيش از نجات جان) نباشد 430 تحريم بعضي از گوشت ها، در قرآن چهار دفعه اعلان ش-ده است، أ. اول بعثت ب. آخر اقامه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مكه ج. اوائل هجرت د. اواخر عمر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه سوره مائده نازل شد، اين طور نزول بي سابقه است، اين نيست مگر، براي اهميت موضوع 431 يهود در آدم كشي، تنها قصاص، و مسيحي هاي فعلي تنها عفو يا ديه را، عقيده دارند 443 )فمن اعتدي بعد ذلك(، مي رساند كه، بعد از عفو يا گرفتن ديه، ديگر حق كشتن

ساقط است 444 چون مرد نوعاً نان آور خانه است، وقتي در مقابل كشتن زني، اگر بدون گرفتن

ص: 192


1- . سوره بقره، آیه 125.
2- . سوره بقره، آیه 126.

نصف ديه كشته شود، حقوق اختصاصي زن و بچه اش از بين مي رود، و الّا خون مرد از خون زن رنگين تر نيست، اسلام كشتن مرد را در مقابل زن، با اين شرط اجازه داده كه، عين عدالت است 448 كوته فكري است كسي خيال كند كه، با وصيت كردن، انسان عمر خود را كوتاه مي كند، يا فال بد بزند، بلكه وصيت يك نوع دور انديشي است 450 قرآن با تعبير )ان ترك خيراً( (مال) خط بطلان مي كشد، بر خيال كساني كه، مال داري صحيح را خلاف زهد مي دانند، اسلام صرف مال حلال را در منافع اجتماعي، وسيله خير و بركت مي داند 451 در آيه )و اذا سئلك عبادي عني( الايه، هفت مرتبه اشاره به ذات اقدس الهي، و 7 مرتبه به بينندگان شده است 467.

ص: 193

تفسير نمونه جلد دوم

مشعر الحرام در دو فرسخ و نيمي مكه، و عرفات در چهار فرسخي آن، واقع شده است 25 يكي از دانشمندان خارجي گويد: واي به حال مسلمانان اگر معني حج كردن ندانند، و واي به حال ديگران اگر معني آن را مسلمانان بدانند 28 فرقي كه آيه )ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم(، با آيه )و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله( دارد، در اولي ثمن بهشت است، ولي در آيه علي(علیه السلام) ثمن مرضات است، و شايد از اين جهت است كه با كلمه من تبعيضه شروع شده كه، بعضي از مردم فقط ابتغاء مرضات الله را دارند 49 درست است كه، ديدن حيض به يك مرتبه حاكي از عدم بارداري است، لكن در آغاز حمل گاهي با داشتن حمل، عادت مي بينند، لذا اسلام عده را سه طهر قرار داده است 108 نويسنده المنار از مسند احمد، و صحيح مسلم، روايت مي كند واقع نشدن سه طلاق در يك مجلس، از زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تا دو سال از حكومت عمر، مورد اتفاق همه صحابه بود، در آن سال وقوع آن را عمر حكم كرد، ترجمه فتوي شيخ محمود شلتوت مي رساند كه، او نه تنها در سه طلاق با شيعه يكي شده، بلكه در موارد ديگري هم با آراء شيعه، مطابقت دارد، به نقل از پاورقي كنزالعرفان جلد 2 ص 271، با مشاهده اين آدرس، به فتوي هاي ديگر شيخ محمود مي شود دست يافت 119 در زمان جاهليّت در بعضي از قبائل زن شوهر مرده را آتش مي زدند، يا او را با مرده دفن مي كردند، در بعضي قبائل الي الابد از نعمت شوهر جديد بي نصيب مي ماند، بعضي ها حتي دست شستن را هم اجازه نمي دادند، اسلام از همه اينها به چهارماه و ده روز اكتفاء كرد كه، در آن فقط زينت نكند 136 بنا به نوشته المنار زني از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اجازه خواست قبل از پايان عدّه سرمه بكشد، و آرايش كند، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود شما زن ها موجودات عجيبي هستيد با آن قيودي كه در جاهليت برايتان فراهم كرده بودند، به مدّت كوتاهي كه اسلام در نظر گرفته، طاقت نمي آوريد 137 تابوت يا صندوق عهد، همان صندوق چوبي بود كه، مادر حضرت موسي(علیه السلام) او را در آن گذاشت، و چيزهائي از آل موسي و هارون بر آن اضافه شده بود كه، وجود آن بر بني اسرائيل وسيلة آرامش مي شد، دشمن آن را غصب كرده بود، خداوند به وسيلة طالوت كه از نسل ابن يامين بود، به آنها برگردانيد 174 جواب شبهه آكل و مأكول 228.

ص: 194

سخن نگارنده

در توجيه كامل آن، فرمايش امام صادق(علیه السلام) كه سلول اوّلي در قبر به صورت دائره موجود است، اضافه شود،(1)

چطوری که قرآن وعده می دهد گاهی بیش از هفتصد (چهار هزار) هم خدا می دهد

قرآن از يك دانه هفتصد دانه فرموده، در مثل دانه گندم به مقام تصديق هم رسيده است، و مخصوص مثل ارزن نيست، به دليل اينكه چند سال پيش در نواحي شهرستان بوشهر، در پاره اي از مزارع، از كثرت بارندگي بوته هاي گندم بسيار بلند، و پرخوشه گاهي در يك خوشه، حدود چهارهزار دانه گندم ديده شد، در مطبوعات اين خبر انتشار يافت 235 اين چهار هزار، از، مصاديق والله يضاعف لمن يشاء مي باشد محقق. از آيه دين، 18 دستور در مورد داد و ستد، استفاده مي شود 284 وقودها النار را، آتش گيره دوزخ ترجمه كرده است 331 مسلمانان در جنگ بدر 70 شتر، 2 اسب، 6 زره، و 8 شمشير، داشتند 335 امام رضا(علیه السلام) علّت مسمّي شدن حوّارين، به اين نام، پاك بودن خود و به فكر پاك كردن ديگران بودن مي داند 427.

ص: 195


1-

تفسير نمونه جلد سوم

ابوذر فرمود بر مهمان شتر چاق را سر ببر روز مبادای من وقت مرگ است

جريان انتخاب مهمان ابوذر شتر لاغرش را براي نحر، و فرمايش او كه روز مباداي من، وقت مرگ من است، به نقل از مجمع البيان 4 آيه )انّ اول بيت وضع للناس(، مي رساند هر چيزي بر خداست بايد در منافع مردم استعمال شود، و آنچه براي مردم است، براي خدا محسوب مي شود ( بيت الله ) 10 بنا به نقل المنار، جواني از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اجازه زنا خواست، اطرافيان دادشان بلند شد، لكن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) با مهرباني از او پرسيد: دوست داري كسي با خواهر و مادر تو اين كار را بكند، گفت نه، فرمود مردم مثل تو، جوان پشيمان شد الخ 42 در روز قيامت حاكميت روح بيشتر مي شود، آثار روحي در جسم اثر مي گذارد، تجسّم اعمال پيش مي آيد 45 يكي به نام عمرو بن قمئه، سنگي به طرف پيغمبر(صلی الله علیه و آله) پرتاب كرد، مصعب بن عمير شبيه پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، كه يكي از پرچمداران ارتش اسلام بود، جلو حمله دشمن را گرفت، و شهيد شد، عمرو صدا زد محمّد(صلی الله علیه و آله) را كشتم 114 از قول مجمع البيان از امام باقر(علیه السلام)، 61 زخم بر اميرالمؤمنين در أحد اصابت كرد، به حيث اينكه ام سليم، و امّ عطيه، دو پزشك روز، اظهار نگراني كردند، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به منزل علي(علیه السلام) رفت، و او را در پارچه ها پيچيده ديد، دست كشيد التيام حاصل شد 119 آيه )قد اصبتم مثليها( مي فرمايد اگر چه در اُحد در سايه كوتاهي، 70 شهيد داديد، در بدر 70 نفر كشتيد، و 70 نفر اسير گرفتيد. 161 )يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم( يعني شهيدان با ديدن مقامات برادران مجاهد خود، كه هنوز نمرده اند، خوشحال مي شوند، به معني مژده دادن نيست 170.

تأثیر عجیب آیات قرآنی

مسلمانان پس از شكست در اُحد همين كه شنيدند كه ، لشگر ابوسفيان دوباره تصميم گرفته اند كه برگردند، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اعلان آمادگي كرد، در محلّي كه نام آن حمراء الاسد بود، بنا شد اجتماع كنند، يكي از دو برادر كه هر دو جراحت داشتند، مال يكي چون قدري كمتر بود، برادر خود را كول گرفت و در لشكرگاه حاضر كرد، آيات قرآني چقدر تأثيرگذار بود براي آنها 175 امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد هر كسي را كار مهمّ پيش آيد، اين پنج آيه (آخر آل عمران) را بخواند خداوند او را از آنچه مي ترسد رهائي مي بخشد، چون مي فرمايد )فاستجاب لهم ربّهم( 219 )لعلكم تتقون(، در مثل

صوم فرمودن، براي اين است كه اين عمل اگر با شرايط ديگر كه لازم است آورده شود، اگر انجام گرفت، حتماً به مراد كه تقوي

ص: 196

است مي رسيد، اگر از شرايط ديگر چيزي را فاقد شد، تقوي حتمي نيست، پس قرآن حق گفته، اين تعبيرها از نشانه هاي واقع بيني قرآن است 236 )و خلق منها زوجها( يعني از بشر است زوج او، يعني زن و مرد هم جنس هستند، )و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها( مؤيد اين مطلب است، طبق فرمايش امام باقر(علیه السلام) حضرت حوّاء، از مازاد خاك حضرت آدم(علیه السلام) خلق شد 246 ذكر كلمه والارحام، بعد كلمه الله علاوه بر اهميّت صله ارحام، اشاره باشد بر اينكه اي مردم، با همديگر چون از يك پدر و مادر هستيد، رحم مي شويد، به همديگر محبت كنيد 248 )و ان خفتم الا تقسطوا في اليتامي(، مرادش روشن است، يعني در ازدواج با دختران يتيم، اگر حق آنها را ملاحظه كرديد خوب، و الا از غير يتامي بر خود همسر انتخاب كنيد، اگر خواستيد چند زن بگيريد، با ملاحظه عدالت خوب است، واگر عدالت نيست يكي كافي است 251.

تعدد زوجات را اسلام اصلاح کرد

تعدد زوجات را اسلام تأسيس نكرد، قبل از اسلام بدون قيد و شرط موجود بوده، و اسلام آن را به صورت مشروط اجازه داد 257 )صدقاتهنّ نحلة(، نحلة از نحل (زنبور عسل)، مهر زنان عطيّه خداست، بر آنها براي جبر ضعف جسمي زن 262.

فلسفه وجوب اعطاء صداق

در جاهليت مهر مال اولياء مي شد، كسي خواهر خود را زن ديگري مي كرد كه، او هم خواهر خود را زن اين بكند، و دست هر دو خالي مي ماند، اسلام مهر را حق مسلّم زن قرار داد، سؤال زن و مرد از همديگر استفاده جنسي مي برند، چرا مرد مهر بدهد، وانگهي صداق دادن توهين بزن است كه، ازدواج شكل خريد و فروش به خود مي گيرد، جواب جاي انك-ار نيست كه، در موقع جدائي (طلاق) زن خس-ارت بيشتر مي بيند به چند دليل: أ. معمولاً درآمد بيشتر براي مرد است. ب. باگذشت قدري از عمر، زمينه انتخاب همسر جديد، بر زن كمتر است با ازدواج اول، زن اصل سرمايه از دست داد. ج. مهر دادن مانع تمايلات مرد بر طلاق مي شود، اگر مهر بر ذمه شوهر باشد، اندوخته خوبي براي آينده زن مي شود 264 تفسير غلط بعضي ها از كلمه مهر (ثمن قرار دادن آن) ارتباط به قوانين اسلام ندارد. صيغه نكاح بهترين دليل است كه، در آن زن و مرد را ركن قرار داده، و صداق در حاشيه است، اگر مهر در صيغه گفته نشود نكاح باطل

نمي شود، بلي در صورت آميزش جنسي مهرالمثل لازم مي شود، بر خلاف خريد و فروش كه ثمن در آن ركن است، و شايد تعبير قرآن از مهر به عنوان نحله براي ردّ ثمن بودن آن باشد 265.

ص: 197

چرا اسلام تعدد زوجات امضاء فرمود

اسلام تعدد روجات را يك نوع ضرورت اجتماعي حساب كرده است، به چند دليل: أ. مردها در حوادث زندگي بيش از زن ها قرباني مي شوند. ب. زن ه-ا زودتر از مرده-ا آمادگي جنسي را از دست مي دهند. ج. زن در ايام عادت، و وضع حمل، ممنوعيت دارند. د. پس از مردن شوهر، زن ها نمي توانند به عنوان همسر اول مورد توجه مردها قرار بگيرند، اگر تعدد زوجات نباشد، چنين زناني الي الابد محروم خواهند شد، چطوري كه در مطبوعات مختلف مي خوانيم كه، چنين زناني عدم تعدد زوجات را يك نوع ظلم، براي خودشان حساب مي كنند 257 با ملاحظه اين ادلّه يكي از اين سه راه انتخاب شود، أ. هر مرد يك زن و زنان بيوه الي الابد محروم شوند ب. يك زن رسمي و با زنان بيوه رابطه نامشروع برقرار شود ج.

هر مرد يك زن، و زنان بيوه مشمول قانون تعدد زوجات اسلامي قرار بگيرند، در مسئله 3 زاويه اي، از زاويه زن بيوه هم بايد نگاه كرد، اين راه، هم جواب نياز فطري زنان را مي ده، و هم جلوگيري از فحشاء مي كند، انتخاب راه دوم، شخصيت زن را لگدمال مي كند، و علاوه آينده نخواهد داشت، و تأمين اش معلوم نيست 258.

کلیساء اجازه نداد بعد از جنگ دوّم در آلمان از قانون تعدد زوجات استفاده شود به فحشاء کشیده شد

غربي ها و غرب زده ها در بعضي از مواقع متوسل به قانون جواز تعدد زوجات اسلامي شده اند، بعد از جنگ دوم، در آلمان متفكران مجبور شدند كه، از الازهر مصر راجع به تعدد زوجات اطلاع يابي كنند، لكن در برابرحمله كليساء، سكوت كردند فحشاء منتشر شد، از همه اينها گذشته بعضي از مردها احتياج شديد به همسر ديگر پيدا مي كنند مثل عقيم بودن زنش يا عدم توانائي زن به غريزه 259.

بر خلاف آنچه مشهور است میل جنسی در مردها بیشتر است

سؤال اگر زني شرايط بالا را داشته باشد اجازه تعدد شوهر داده مي شود؟ جواب اين سؤال منفي است به چند دليل: أ. بر خلاف آنچه پيش عوام مشهور است، ميل جنسي در مردان بيش از زن هاست، در كتب علمي سرد مزاجي غالب زن ها، مورد بحث است، حتي در ساير جانداران تمايل جنسي غالباً از طرف

جنس نر است ب. تعدد همسر بر مردها چندان مشكل ايجاد نمي كند، بر خلاف تعدد شوهر بر زن ها، كوچكترين مشكل مجهول بودن نسب فرزند است، چنين فرزند مورد حمايت هيچ يك از شوهران نخواهد

ص: 198

شد، حتي به عقيده دانشمندان، چنين فرزندي كمتر مورد عنايت مادر هم خواهد شد، پس فرزند از نظر عاطفي، در محروميت مطلق قرار خواهد گرفت، و از نظر حقوقي نيز وضعش كاملاً مبهم است، و وسائل پيش گيري از انعقاد نطفه، اطمينان بخش نيست پس تعدد شوهر منطقي نيست، در حالي كه تعدد زن، منطقي است 261.

شخصیت یتیم ها را با تعبیرات قشنگ بالا ببرید

آيه )و ارزقوهم فيها( مي رساند، كه خرجي يتيمان را از درآمد اموالشان قرار بدهيد كه، اصل سرمايه از بين نرود، )و قولوا لهم قولاً معروفاً(1)(، مي رساند كه شخصيت آنها را با تعبيرات قشنگ بالا ببريد 270.

نعمت اجتماع در بهشت از بالاترین نعمت هاست

در اينكه اهل بهشت را به صيغه جمع (خالدين) واهل دوزخ را به صيغه مفرد (خالداً) شايد اشاره باشد به نعمت اجتماع در بهشت كه، از بالاترين لذت هاست، ولي جهنّم به خود مشغول است 302 از جمله مصاديق خيراً كثيراً بر كساني كه زنان ناسازگاه دارند، و مدارا مي كنند، فرزندان برجسته است 321 ازدواج با محارم مورد تنفّر همه انسانهاست، حتي مجوسي ها، با اينكه در منابع اصلي قائل به جواز آن هستند، ولي امروزها انكار مي كنند، اين انكار دليل فطري بودن آن است 327 كوچك ترين اجزاي يك جسم مركب، مولكول، و كوچك ترين اجزاي يك جسم بسيط، اتم است، دومي به مراتب از اوّل كوچك تر است، حتي اتم با قوي ترين ميكروسكوب ها ديده نمي شود، فقط از طريق فورمول هاي علمي، و از طريق عكسبرداري هاي خاصي، ثابت مي شود 389 استعمال حرف «س» درباره مؤمنين، و استعمال «سوف» در عذاب كافرين، اشاره به «يا من سبقت رحمته غضبه» است كه، حرف «س» در آينده نزديك استعمال شده، و «سوف» در آينده دور است 428 ماده پوست جديد همان ماده پوست قديم است، به قول امام صادق(علیه السلام) هي هي و هي غيرها ( خشت را خراب كني و دوباره در قالب بگذاري) معلوم مي شود كيفر و پاداش با روح است، و جسم وسيله انتقال پاداش است 429 پس از جنگ اُحد، 70 نفر يهودي، با

رهبري كعب بن اشرف، براي كوبيدن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به مكّه رفتند، و بت هاي آنها را سجده كردند الخ 416.

ص: 199


1- .سوره نساء، آیه 5.

عباس از نفوذ سیاسی پسر برادر می خواست استفاده کند؛ لکن پیغمبر راضی نشد

پيغمبر(صلی الله علیه و آله) وقتي فتح مكه كرد، از كليددار كعبه (عثمان بن طلحه) كليد را خواست، و داخل كعبه را از لوث بت ها پاك كرد، عباس عموي پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، از نفوذ اجتماعي و سياسي پسر برادر، استفاده كرده و خواست كه كليد را به او بدهد، لكن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) كليد را به عثمان بن طلحه داد، در حالي كه آيه )ان الله يأمركم ان تؤدوا الامانات الي اهلها( مي خواند 429 از مجمع البيان نقل مي كند: دو نفر كودك خطّ نوشته بودند، و امام حسن(علیه السلام) را قاضي قرار داده بودند، اميرالمؤمنين(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام) فرمود: يا بنيّ انظر كيف تحكم، فانّ هذا حكم و الله سألك عنه يوم القيمة 431 امانت منحصر بر مال نيست، حقايق هم پيش اهل علم امانت است، نبايد كتمان شود، فرزندان هم امانت است، حتي وجود خود انسان امانت خدا است، حق انتحار ندارد 432 ثوبان نامي از صحابه به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) خيلي علاقه داشت، محزون به خدمت حضرتش رسيد، و علت پريشاني را با هم نبودن در بهشت بيان كرد (نعوذ بالله جهنمي بودن، يا تفاوت درجات بهشتي) آيه نازل شد: )و من يطع الله و رسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم((1) 459.

ص: 200


1- . سوره نساء، آیه 69.

تفسير نمونه جلد چهارم

از آنجائي كه سفرهاي جنگي هميشه توأم با خوف است، قيد ان خفتم )ان يفتنكم الذين كفروا( قيد غالبي است مفهوم نخواهد داشت، به علاوه صلوة خوف خودش آيه مستقلي دارد 98 كلمه موقوت از وقت است، يعني نماز اوقات معيّني دارد، الا اينكه در احاديث به معني ثابتاً و واجباً تفسير شده است 105 در پاورقي از قول تبيان، و مجمع البيان، و كنز العرفان، وقت دار بودن را به قولي نسبت داده اند محقق از ابن عباس و بعض ديگر نقل است، پس از جريان اُحد پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و ابوسفيان بالاي كوه احد قرار گرفتند، ابوسفيان گفت اين پيروزي ما در مقابل شكست بدر بوده است، مسلمانان به دستور پيغمبر(صلی الله علیه و آله) جواب دادند، فرقي است و آن اينكه شهيدان ما در بهشت، و كشته هاي شما در دوزخ هستند.

در مقابل شعار ابوسفیان اَعل هبل، مسلمانان شعار الله اعلی و اجلّ دادند

ابوسفيان به صورت يك شعار افتخار آميز: لنا العزّي و لاعزّي لكم، مسلمانان به دستور پيغمبر(صلی الله علیه و آله) گفتند: «الله مولينا و لا مولي لكم»، پس ابوسفيان شعار اَعل هبل (سربلندي باد هبل) مسلمانان: الله اعلي و اجل، ابوسفيان وقتي عاجز شد فرياد زد ميعاد ما و شما در بدر صغري( گذشت در ماه ذيقعده بازاري در بدر منعقد مي شد) مسلمانان با اينكه زخم زياد داشتند، وقتي آماده تهاجم شدند، دشمن مدينه را ترك گفت 107 قرآن با فرمايش خود (و الصلح خير) مي فرمايد: تكامل انسان در تعاون است نه در تنازع كه، مادي ها خيال مي كنند، و منشأ اين همه جنگ ها شده است 151 حجاح از شهر بن حوشب پرسيد: از آيه )و ان من اهل الكتاب( الايه، و گفت من يهود و نصاري را مي كشم، و از آنها در دم مرگ ايمان به حضرت مسيح(علیه السلام) نمي بينم، شهر فرمود مقصود قبل موت عيسي(علیه السلام)، نه موت اهل كتاب، در آخر زمان حضرت عيسي مي آيد و پشت سر حضرت مهدي نماز مي خواند، گفت از كجا مي گوئي، گفت از امام باقر(علیه السلام)، گفت و الله جئت بها من عين صافيه 205 بنا به نقل المنار هارون الرشيد طبيب نصراني داشت، روزي گفت قرآن شما عيسي را جزء خدا دانسته (و روح منه) واقدي بلافاصله آيه )و سخّر لكم ما في السموات و ما في الارض جميعاً منه(، را خواند و فرمود اگر من بعضيّه باشد بايد تمامي آنچه در زمين و آسمان ها است جزء خدا باشد، من نشّويه است، نصراني مسلمان

شد، هارون به واقدي جايزه بزرگ داد 223 آيه )كلمته القاها الي مريم(، لفظ كلمه اشاره بر مخلوق بودن عيسي(علیه السلام) است، چطور يك كلمات ما مخلوق ماست 222.

ص: 201

ثار به معنی خون نیامده، خداوند مالک خون بهای حسین(علیه السلام) است، نه وارث او

ثار الله، به معني خون خدا نيست، به معني خون بهاست يعني امام حسين(علیه السلام) شهيدي است كه خداوند مالك خون بهاي اوست و مربوط به، وارث نيست، امام حسين(علیه السلام) مال عالم هستي است، ثار به معني خون، در لغت عرب نيامده است 229 بحث حدود پنج صفحه درباره تثليث 224 سوره مائده درباره عهد و پيمان است، به معني وسيع خودش كه، شامل عهود خداوندي هم است، حرام بودن قسمتي از گوشت ها هم، عهد حساب شده است 248.

از منضّم شدن دو آیه، معلوم می شود دین مرضیّ خدا، با ولایت علی(علیه السلام) است

از ضمّ ، )وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم((1) با آي-ه )و رضيت لكم الاسلام دينا(، معل-وم مي شود ديني كه مرضيّ پرودرگار است كه، در اختيار صالحين قرار مي گيرد، ديني است كه توأم با ولايت علي باشد 268 الي المرافق حدّ شستن وضوئي را مي رساند، مثل اينكه به رنگ كار بگوئي: ديوار اتاق را از كف تا يك متري رنگ بزن، روايات اهل بيت در نقل وضوي رسول الله(صلی الله علیه و آله)، از آرنج شستن را بيان كرده اند 286 با خروج مني تعادل اعصاب از بين مي رود، (سستي) در علم ثابت شده كه آب تعادل را تأمين مي كند، و چون قربة الله در غسل لازم است، پس غسل هم بدن را پاك مي كند و هم روح را كه، با خروج مني تأثر در آن حاصل شده بود، و به طرف لذت مادي كشيده شده بود 294.

قال(صلی الله علیه و آله) بالعدل قامت السموات و الارض

حديث نبوي: و بالعدل قامت السموات و الارض، را از تقسير صافي آيه 7 سوره الرحمن نقل مي كند 302 درباره مؤمنين وعد الله، و درباره كفار اولئك اصحاب الجحيم، تعبير آوردن به مؤمن بهشت را مي دهد، نه اينكه عملش مقتضي شود، و بر كافر جهنّم نتيجه عمل، نه اينكه جنبه انتقامي داشته باشد 303 )فكانّما قتل الناس جميعاً( مي گويد انسان خون ناحق ريز، يك قاتل است، و طعمه او انسان بي گناه، ودر اين چه فرق است بين آن كه كشته شد، و انسان هاي ديگر 355.

روایت توسل حضرت آدم(علیه السلام) را بر محمّد(صلی الله علیه و آله) عمر نقل کرده است

روايت توسل حضرت آدم(علیه السلام) به حق محمّد(صلی الله علیه و آله)، در كتاب وفاء الوفاء از عمر نقل كرده است 367.

ص: 202


1- 55.

سه تعبیر مختلف برای سه منظور

كسي كه بر خلاف حكم خدا حكم مي كند به ملاحظه حق خدا كافر، و به ملاحظه حق محكوم، ظالم، و به ملاحظه خروج قاضي از مرز حق، فاسق حساب مي شود 399 حتي شير دادن به بچه سرنماز، فعل كثير حساب نشده است 428.

نادانی هم حدّ داشته باشد خوب است

با اينكه طبق روايت وسائل الشيعه در وقتي كه سر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بر روي زانوي علي(علیه السلام) بود، جبرئيل شعار نماز (اذان) را گفت و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از علي(علیه السلام) پرسيد: اذان جبرئيل را شنيدي؟ عرض كرد بلي، فرمود به بلال تعليم كن، مع ذلك در پاره اي از روايات اهل سنت آمده، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) با اصحاب خود در شعار جمع كردن مسلمين، مشورت كرد، بعضي نصب پرچم مخصوص، و ديگري روشن كردن آتش، و سوّمي زدن ناقوس را، پيشنهاد كردند پيغمبر(صلی الله علیه و آله) قبول نفرمود، تا اينكه به عمر حطاب، و عبداله بن زيد، در خواب اذان را تعليم كردند، آنها به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) عرض كردند قبول فرمود، آيا اين توهين به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نيست كه، يك حكم اسلامي را از خواب فلان و فلان عوض وحي بگيرد 439.

ص: 203

تفسير نمونه جلد پنجم

خورشيد هميشه روز است، و بعضي از ستاره ها هميشه در ظلمت هستند 167 چون در يك ساعت برق آسا از جهان برزخ منتقل به قيامت مي شوند، اسم قيامت ساعة شد 205 تعبير يا حسرتا، گويا شدّت حسرت طوري است كه، حسرت به صورت موجودي در مقابل چشم او مجسّم شده است 206 مي گويد چون آيه در مدح حضرت ابراهيم(علیه السلام) است، ضمير من ذريته به او بر مي گردد، بودن لوط (برادر زاده، يا خواهر زاده اش) مانع از اطلاق ذريّه نيست، چون بندُبيل انسان ذريه حساب مي شود 326 در تفسير المنار، و روح المعاني، از بعضي از مفسرين نقل كرده اند كه مقصود از )فقد و كلّنا بها قوماً ليسوا بها بكافرين(، ايراني هستند، به زودي اسلام را پذيرفتند، و در پيش برد آن با تمام قوا كوشيدند، و دانشمندان آنها در فنون مختلف كتاب ها نوشتند 334 )لتنذر ام القري و من حولها(، منافات با جهاني بودن اسلام نيست، بلكه مؤيّد هم هست، زيرا خشكي هاي زمين، از زير كعبه گسترده شده است، پس مكه ام القري، و همه نقاط زمين حول ها مي شود 345 )و هم علي صلوتهم يحافظون(، در عين اينكه به اهميت نماز بين واجب ها، اشاره شده است، به عقيده بعضي ها، درموقع نزول آيات، تنها نماز واجب بوده است 347 از مسلّميات علم زمين شناسي است، بعضي از كوه ها در اعماق اقيانوس ها رفته، و بعضي از ته اقيانوس ها، مبدل به كوه شده است، در آغاز بر اثر باران هاي سيل آسا، همه زمين از آب پوشيده بود، كم كم آب ها در گودي ها قرار گرفت، و خشكي ها از زير آن بيرون آمد، و اوّل جائي كه بيرون آمد زمين مكه بود 345.

یکی از ساکنان جزایر خلیج فارس گفت، اثر حیات بخش باران در دریا، بیش از خشکی

جالب اينكه نه تنها گياهان صحرا، از بركت باران پرورش مي يابند، بلكه گياهان بسيار كوچك كه، در لابلاي امواج آب درياها مي رويند، و خوراك عمده ماهيان درياست، از پرتو نور آفتاب، و دانه هاي باران، رشد مي كنند، فراموش نمي كنيم يكي از ساكنان جزاير خليج فارس كه، از كمبود صيد شكايت مي كرد، و علت آن را خشكسالي معرفي مي كرد، و مي گفت اثر حيات بخش باران در دريا بيش از خشكي است 369.

ص: 204

قریش معتقد بودند، خدا با اجنّه ازدواج کرد، ملائکه زائیده شدند.

از تفسير مجمع البيان و غيره نقل مي كند كه، قريش معتقد بودند كه، خداوند با اجنّه ازدواج كرده، و ملائكه ثمره اين ازدواج اند، )و جعلوا بينه و بين الجنّة نسباً( 377 از تفسير المنار نقل مي كند كه اهل سنت عقيده دارند كه خداوند در روز قيامت ديده مي شود خذ لهم الله و اخزاهم 381.

ص: 205

تفسير نمونه جلد ششم

جبری هم آزادی قائل است

قائلين به جبر محكوم مي كنند كسي را كه بر آنها ظلم كند، اين خودش دليل آزادي ظالم است 22 و مأمور شدن انبياء بر دعوت، دليل آزادي اراده، و اختيار، انسان است 23 عوض نهي از آزار والدين، احسان كردن را بيان مي كند، مي رساند كه مضافاً بر حرمت آزار، نيكي ضرورت دارد، و آوردن باء حرف جر، دليل اين است كه نيكي به طور مستقيم لازم است، تحقيقي از تفسیر المنار 33.

* قتل فرزندان از ترس گرسنگی، در قرن بیستم، به طرز دیگر

* قتل فرزندان از ترس گرسنگي زمان جاهليت، در قرن بيستم به طرز گسترده اي، انجام مي گيرد (جلوگيري و سقط جنين) 34

یک روز، در مقابل یک روز، و شصت روز به احترام ماه رمضان است

* اشكال: سيئه يكي به يكي است، پس چرا عوض يك روز ماه رمضان 61 روز مي شود، جواب: 60 روز آن به احترام رمضان است، در بعضي از روايات آمده گناه در ماه رمضان شديدتر است، چطوري كه حسنه زيادتر مي شود، مثلاً يك ختم قرآن در رمضان، برابر 70 ختم آن است، در غير آن 57.

به ابلیس بگو آتش هم موادش، از خاک است، مثل درخت

ابليس بي خود اصل خود را بزرگ مي شمارد، به دليل اينكه مواد آتش از زمين است، مثل درخت، ان قلت زمين در روز اول، وقتي از خورشيد جدا شد، آتش بوده است، قلت تا آتش آن مبدل به خاك و گل نشد، منشأ حيات و زندگي نشد، از همه اينها گذشته امتياز حضرت آدم(علیه السلام) به جسم آن نبود، بلكه به روح خليفة اللهي او بود 100 المنار گويد مؤذن بودن علي(علیه السلام) بين اهل بهشت و جهنم معلوم نيست كه فضيلت باشد، جواب كما اينكه قرائت سوره توبه در موسم حج، بر كفار فضيلت بود، اذان بين بهشت و جهنم هم فضيلت است، اين اذان نتيجه آن اذان است، و آلوسي گويد مؤذن بودن علي(علیه السلام) از طريق اهل سنت ثابت نيست، جواب از حاكم حسكاني در ص 181 گذشت 182 )و النجوم مسخّرات بامره(، ضمير مسخرات، به همه آفتاب و ماه و ستارگان برمي گرداند، (همه به فرمان او هستند)

206 در آيه عذاب يوم

ص: 206

عظيم، صفت عظيم موصوفش را يوم دانسته 220 )مشارق الارض و مغاربها (را كنايه، از وسعت خاك مصر و فراعنه گرفته، چون افق هاي مختلف وسعت را لازم گرفته 329.

در مکه 17 مرد، و یک زن سواد داشتند

در مكه 17 مرد و يك زن فقط، خواندن و نوشتن بلد بود 400 پيغمبر(صلی الله علیه و آله) درس نخوانده بود، و بي سواد هم نبود، با تعليم خدا خواندن و نوشتن بلد شد 401 عباراتي در تورات، و انجيل فعلي، است كه بشارت به آمدن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مي دهد 404.

ص: 207

تفسير نمونه جلد هفتم

بت پرستان نام بت هاي خود را از نام خدا مشتق مي كردند، لات را از الله، عزّي، را از عزيز منات را از منّان، يلحدون في اسمائه 24 فخر رازي مدعي است كه، تمام صفات پروردگار، به دو حقيقت بازگشت مي كند، بي نيازي ذاتش از همه چيز، 2 نيازمندي ديگران به ذات پاك او 48 جلد هفتم، در تبعيدگاه مهاباد و انارك نوشته شد 149 از جمله احتمالات )و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون(، يكي هم اين است قريش پس از گفتن )فامطر علينا حجارة من السماء(، فوري پشيمان شدند، و گفتند )غفرانك ربنا( 154.

* مصرف قسمتی از خمس، به فقرای سادات، تبعیض نیست، دیگران از زکوۀ و آنها صندوق حکومتی گرفتاری شان را برطرف می کنند

اختصاص نيمي از خمس به سادات، تبعيض و نژاد دوستي نيست، به دليل اينكه سادات بر اموال عمومي، دست شان باز نشود (زكات) براي گرفتاران آنها، از صندوق حكومتي كمك مي شود، بقيّه خمس با كسر مصرف شخصي امام(علیه السلام)، مربوط به حكومت مي شود، پس امتيازي بر بني هاشم نشد، براي هر گرفتاري مصرفي است، زكات باشد اسم آن يا خمس، در روايت آمده عده اي از بني هاشم از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) خواستند كه، آنها را براي جبايه زكات بفرستد، تا از سهم عاملين آن بهره اي ببرند، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود زكات براي من و شما حلال نيست، به جاي اين محروميت وعده شفاعت به شما مي دهم 182 )و تذهب ريحكم(، اشاره لطيفه است بر حفظ آبروي، چون باد به پرچم كه مي خورد، نشانه بقاء قدرت مي شد، و علاوه وزش باد موافق، كشتي ها را به جريان مي انداخت 196

* جنگ جویان صلیبی در عرض دویست سال، با دادن میلیون ها کشته، نتوانستند فلسطین را از دست مسلمین بگیرند، مع الاسف در عرض 6 روز به آسانی خارج شد

سرزمين فلسطين، يك روز كانون عظمت مسلمين بود، حتي جنگ جويان صليبي، با ميليون ها كشته و مجروح، در طي 200 سال نتوانستند از دست آنها بگيرند، مع الاسف در عرض شش روز، به آساني از دست شان خارج شد، پس گرفتن يك وجب آن، سال ها چانه زدن لازم دارد، و معلوم نيست پايانش به كجا بيانجامد، )ذلك بانّ الله لم يك مغيّراً نعمة انعمها علي قوم، حتي يغيّروا ما بانفسهم( 210.

ص: 208

یکی از دانشمندان اهل سنت گفت، شیعه می تواند تمامی اصول و فروعش را، از کتاب های ما اثبات کند

در گفتگوئي كه با يكي از دانشمندان اهل سنت داشتم، وقتي سخن از احاديث اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) به ميان آمد، جمله عجيبي گفت (به عقيده من شيعه مي تواند تمامي اصول و فروعش را، از كتاب هاي ما اثبات كند) ولي براي اينكه خودش را يكباره راحت كند، گفت پيشينيان ما افراد خودش باور بودند، هر حديثي را كه شنيده اند، در كتاب هايشان نوشته اند، ما نمي توانيم هر چه آنها نوشته اند به سادگي قبول كنيم، به او گفتم اينكه روش محققانه نيست كه، انسان مكتبي را روي يك سلسله وراثت ها بپذيرد، بعد هر حديثي را كه موافق باشد صحيح، و هر حديثي را كه موافق نباشد، به حساب خودش باوري گذشته ها بگذارد، بايد خودتان را از هر عقيده موروثي خالي كنيد، سپس از مدارك منطقي انتخاب عقيده كنيد 325.

جزیه مالیاتی است که، کافر ذمّی با دادن آن، تحت حمایت حکومت اسلامی می شود

جزيه از جزاء است، در مقابل حمايت اسلامي كافر ذمّي مي دهد، تحقير كسي كه به شرايط جزيه مواظبت دارد، نه در ماده صاغرون خوابيده، زيرا كه صاغر به كسي گفته مي شود، كه به كوچكي راضي شود، و نه با روح اسلام سازگار بوده، و نه با ساير دستوراتي كه، درباره اقليت هاي مذهبي رسيده مناسب است 354.

اهل کتاب با دادن جزیه، از حضور در جهاد واجب بر مسلمانان معاف می شوند

درباره جزيه كه ماليات سرانه ساليانه است، بيان خوبي دارد، و اشكالات را جواب مي دهد، اهل كتاب با دادن آن، از حضور در جهاد كه بر مسلمانان لازم است، معاف مي شوند 355 عهدنامه خالد بن وليد با صلوبا بزرگ مسيحيان، مورّخ به ماه صفر سال دوازدهم 357.

روایات ظهور، از نظر ابن تیمیّه هم، از متواترات است

حدود يك سال پيش، شخصي به نام ابو محمد، از كنيا نامه اي نوشت به مجلّه رابطة العالم الاسلامي كه: زير نظر وهابي هاست، و سؤال درباره ظهور حضرت مهدي(عج) كرد، دبير كل مجلّه (محمد صالح القزاز) در جواب نوشت اخبار حضرت مهدي از متواترات است حتي از نظر ابن تيميّه و در اين موضوع پنج نفر از علماي فعلي حجاز رساله اي را تنظيم كرده و به كنيا فرستادند 375 نام حضرت مهدي را برده اند، و محلّ

ص: 209

ظهورش را مكه دانسته اند، و نوشته اند كه حضرت مهدي آخرين خلفاي راشدين دوازدگانه است كه،

پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از آنها خبر كرده، و رواياتش در صحاح است، و از بيست نفر صحابي كه راوي روايت حضرت مهدي(عج) است اسم برده اند، و هكذا از صحابه سخناني نقل كرده اند كه، در حكم روايت است، معلوم مي شود كه از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شنيده اند و حرف پيش خودي نيست 376 اسامي كساني را كه درباره حضرت مهدي(عج) كتاب مستقلي نوشته اند، برده اند و آخرين كسي كه در اين باره بحث مشروحي دارد، مدير دانشگاه اسلامي مدينه است كه، در چندين شماره مجلّه دانشگاه مزبور، بحث كرده است 377 در آخر مي نويسد تنها ابن خلدون است كه با حديث بي اساسي روايات مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انكار كرده است، و آن حديث لامهدي الاعيسي(علیه السلام) است، همه بزرگان حرف ابن خلدون را ردّ كرده اند، و ابوالعباس ابن عبد المؤمن المغربي، در ردّ او كتاب الوهم المكنون في الردّ علي بن خلدون نوشت، سي سال قبل در شرق و غرب انتشار يافت 378.

اثرات سازنده انتظار ظهور

ده صفحه در اثرات سازنده انتظار ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 378-388 دفاعيه غلط مؤلف المنار، از عمل عثمان با ابوذر 399.

اسلام با صلح طلبی اش، سالی چهار ماه آتش بس اعلان می کند، در ویتنام، به یک روز راضی نشدند

اسلام با روح صلح طلبي خود، در هر سال چهار ماه آتش بس اعلان مي كند، در حالي كه در جنگ بيست ساله ويتنام، سعي كردند در اول سال مسيحي يك روز آتش بس اعلان شود كه، فاصله افتادن يك روز، در جنگ سردي ايجاد كند قبول نشد 408 فخر رازي با بافتن آسمان و ريسمان به همديگر، مي خواهد دوازده فضيلت، از آيه غار بر ابوبكر بسازد 421 محقق گويد با ملاحظه فرمايش امام باقر(علیه السلام) در کتاب بحار الانوار، جلد 27، ص323؛ و فرمایش امام صادق(علیه السلام) در بحار الانوار، جلد 30 ، ص231، ماهیت ایمانی ابي بكر، از آيه غار برای اهل فن ثابت و روشن می شود.

ص: 210

تفسير نمونه جلد هشتم

مشهور وجوب زکوۀ در سال دوم هجری است، لكن از چند سوره مکّی، وجوب آن استفاده می شود

طبق مشهور زکوۀ در سال دوم هجرت واجب شد، لكن از چند سوره مکّی وجوب زكات در مکه استفاده می شود که، زكات دهنده ها خودشان به مصرف می رسانیدند، پس از ورود پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مدینه، با تشکیل حکومت اسلامی، مأمور به أخذ زكات شد 9 می گوید ولکن قبول کردن مشکل است که، امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ ابوبکر با مانعین زكات، شخصاً یکی از پرچمداران، در میدان جنگ بود 11 از کلمة )تفریقاً بین المؤمنین( دربارة مسجد ضرار، بعضی از مفسرین می گویند که، دو مسجد نزدیک هم نشود که، یکی در کمی اجتماع دیگری اثر بگذارد 138.

همه حرکت ها از آفتاب است

اگر دقت کنیم هر حرکت و جنبشی در روی زمین پیدا می شود، حتی حرکت بادها، و امواج دریاها، و جریان رودها، از آفتاب است 224 تعابیری که از انسان در قرآن آورده: مثل بشر، قتور، ضعیف، عجول در دو صفحه 239 )و ما کان الناس الا امة واحده(، یعنی همه به فطرت توحیدی بودند، فاختلفوا یعنی افکار کوتاه شرک را تولید کردند، در نتیجه جامعة انسانی دو گروه شدند، اگر فرمان سابق الهی دائر بر آزادی بشر که، رمز تکامل و پیشرفت اوست، نبود خدا مشرکان را کیفر می داد 252 کریمه )ان الظن لایغنی من الحق شیئاً(، مربوط به ظن های قابل اعتماد عقلاء نیست، این آیه در مسئلة حجیت ظن تأثیری ندارد 286.

آیات نازله در مکّه کوتاه، و آیات مدنی بلند هستند

آیات نازله در مکه کوتاه و آنچه در مدینه نازل شده بلندتر هستند 290.

سید قطب و نماز جمعه اش در قلب اقیانوس اطلس

سید قطب می گوید: ما شش نفر مسلمان مصری، اقیانوس اطلس را به سوی نیویورک می پیمودیم، و جمع مسافرین 120 نفر بودند، روز جمعه در قلب اقیانوس خواستیم نماز جمعه بخوانیم خواستیم یک حماسه اسلامی در مقابل یک مبشر مسیحی که، می خواست حتی ما را هم تبلیغ کند انجام دهیم با اجازه ناخدای

ص: 211

کشتی که، یک نفر انگلیسی بود، اقامه نماز کردیم، و اجازه داد کارمندان کشتی که همه مسلمان آفریقایی بودند، در نماز شرکت کنند، مسافرین دیگر دور ما حلقه زده بودند، و ناظر اعمال ما بودند، پس از اتمام نماز گروه زیادی آمدند، این موفقیت ما را (نماز جمعه در قلب اقیانوس) تبریک گفتند، یک خانم مسیحی یوگسلاوی که، از جهنم کمونیسم آنجا فرار کرده بود، در حالی که اشک چشمانش سرازیر بود، از ما پرسید این چه عملی بود، و نمی دانست که غیر روحانی، و غیر کشیش، یعنی آدم شخصی هم می تواند اقامه مراسم دینی کند، پرسید به چه لغتی شما حرف می زنید؟ گفتیم به عربی، گفت در لابلای حرف شما جملاتی بود دارای آهنگ فوق العاده مؤثر بود، فکر می کردم امام نماز هنگام ادای این جملات مملوّ از روح القدس است، گفتیم این جملات آیات قرآنی بود(1) 294 )یوم یحشرهم کان لم یلبثوا الا ساعة من النهار يتعارفون(، این احساس کم بودن مقدار اقامت در دنیا، یا از این جهت است که مقدار توقف برزخی در مقابل عمر آخرت ساعتی بیش نیست، و یا برای این است که این دنیای ناپایدار گوئی یک ساعت است، و یا به خاطر عدم استفاده از عمر دنیا، خیال می کنند که همه عمرشان بیش از یک ساعت ارزش ندارد، و یا از این جهت است که دوران برزخی شبیه حالت خواب است، بیش از یک ساعت نیست 303 یک فوت کردنی در ظرف کوچک، تلاطم ایجاد می کند، ولی اقیانوس آرام از بس که بزرگ است، طوفان های شدید در آن مؤثر نیست، لذا آرام نامیده شد 334 .

ص: 212


1- . سخن نگارنده: چه فایده، همین سید قطب، در تفسیر خود در تفسیر آیه )لاتقربوا الصلوۀ و انتم سکاری(، نسبت عرق خوردن، به سیدالموحدین علی(علیه السلام) داده است.

تفسير نمونه جلد نهم

کشتی حضرت نوح شش ماه در حرکت بود (دهم رجب تا عاشورا، یا اول آن تا آخر ذیحجه الحرام) 109 مجید یعنی قبل از استحقاق طرف نعمت می دهد 174.

ربا و زنا

زنا، با ربا، چون در فساد اخلاقی و اشاعة فساد یکی هستند، لذا یک درهم ربا، با زنا مقایسه شده است در لسان اخبار، ولو اینکه یکی انحراف جنسی، و دیگری انحراف اقتصادی است 210

حاضر نشد قدم روی خود بگذارد

یک اسب سواری بر نهر آبی رسید، اسب حاضر نشد از آن بگذرد، حکیمی گفت آب را گل آلود کنید، کردند، اسب رد شد، سبب پرسیدند گفت: او عکس خود را در آب دید، حاضر نشد قدم روی خود بگذارد 219 جبری ها فقط در مقام گفتار جبری هستند، به دلیل اینکه کسی اگر بر حقوق آن ها تعدی کند او را محکوم می کنند، و نمی گویند که او بر این تجاوز مجبور است، و بی اختیار انجام داده است 238.

کمّ را میزان قرار نده، کیف ملحوظ است

خلود عذاب طبق آیه 81 بقره )بلی من کسب سیئة و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النارهم فیها خالدون( بر کسانی است که، تمام روزنه های نجات را بر روی خود بسته اند، این اشتباه است که مدت گناه را با مدت عذاب قیاس کنند، کَم میزان نیست، کیف ملحوظ است، قاتل قتل را در یک لحظه انجام می دهد تمام عمر زندانی می شود، کسی چند روز مشروبات الکلی می خورد، تا زنده است ناراحتی معده می کشد، یا دستورات رانندگی را ملاحظه نمی کند، یک عمر فلج می شود، کسی بر سر راهش تخم خار مغیلان می پاشد، پس از مدتی عبور و مرور را ممنوع می کند، 241 ابن عباس می گوید حضرت یوسف(علیه السلام) شب جمعه که مصادف با شب قدر بود، آن خواب را دید 308 در بعضی از مسابقات شتر دوانی را خود پیغمبر(صلی الله علیه و آله) داوری می کرد 335.

حضرت یوسف(علیه السلام) وقتی برادرانش او را می زدند، خنده اش گرفت

در روایتی آمده وقتی برادرها بر یوسف(علیه السلام) می زدند، و می خواستند او را به چاه بکشند، یک دفعه یوسف(علیه السلام) خندید، از علت آن پرسیدند، فرمود: روزی به بازوهای شما برادران چشمم

افتاد، خوشحال شدم، و با خود گفتم کسی که این همه بازو و اعوان دارد چه غم دارد، خداوند شما را بر من مسلط کرد،

ص: 213

تا بدانم نباید به غیر خدا تکیه کرد 342 مجمع البیان کانت ضربات علی بن ابیطالب ابکاراً (بی سابقه) اذا اعتلی قدّ (هنگامی که از بالا می زد به طول می شکافت) و اذا اعترض قطّ (هنگامی که از عرض ضربت می زد دو نیم می کرد) قدّ، شکاف طولی، قطّ، شکاف عرضی 383 مراتب نه گانه عشق اسم مرتبه هفتم شعف است از تفسیر روح المعانی 393.

ص: 214

تفسير نمونه جلد دهم

برکات رعد و برق

برکات سه گانه رعد و برق: آبیاری، و سمپاشی، و کود رسانی، در گیاهان شرح 149 بعضی از دانشمندان می گویند: به هنگام بروز بعضی از بیماری ها واگیر، همچون وبا، علت مرگ اکثرشان ترس است 210 )الا بذکر الله تطمئن القلوب( مربوط به نگرانی های ویرانگر است، اما ترس از خدا سازنده است، می باید باشد، چون انسان را به انجام وظیفه در مقابل خدا، و خلق وا می دارد 215.

بداء در خدا به معنی ابداء است

بداء در خدا به معنی ابداء است، خدا برای اهمیت صدقه دادن، نمردن عروس را ابداء کرد، هکذا اهمیت توبه در جریان قوم حضرت یونس(علیه السلام)، و کذا اهمیت قبول امتحان، در جریان ذبح حضرت اسماعیل(علیه السلام)، انبیاء(علیه السلام) با دیدن لوح محو و اثبات (نه با دیدن ام الکتاب که تخلف پذیر نیست) از وقوع چیزی خبر می دهند، روایت: ما عرف الله حق معرفته من لم يعرفه بالبداء در نه صفحه 241 علت مفرد آوردن نور، و جمع کردن ظلمت، اشاره به اینکه: ظلمت ها موجب تفرقه، وحدتی ندارند، بر خلاف نیکی ها و پاکی ها که، در پرتو نور توحید است 263 قال(صلی الله علیه و آله) : خطاباً لعدّی بن حاتم، دفع عن ابیک العذاب الشدید بسخاء نفسه، سفینة البحار 316.

در زمستان درخت هم میوه داشت، و هم برای میوه جدید گل کرده بود

خود ما بعضی از درختان را در مناطق گرمسیر دیدیم که، هم میوه داشت، و هم مجدداً گل کرده بود برای میوه جدید، و این در حالی که فصل زمستان بود 335 تسخیر در فرهنگ قرآن به دو معنی آمده است، 1- در خدمت مصالح انسان بودن، مثل تسخیر آفتاب و ماه، 2- زمام اختیار در دست بشر بودن، مانند کشتی، و دریا، تسخیر آفتاب را به معنی مسلط بودن بر آن، مثل رفتن به کره ماه حساب کنی، معلوم نیست که درست باشد، به دلیل )و سخّر لکم ما فی السموات و الارض جمیعاً منه( جاثیه آیه 13، در حالی که می دانیم مسافرت فضانوردان به همه کرات آسمانی، قطعاً محال است 356 .

ص: 215

تفسير نمونه جلد يازدهم

مخالفین انبیاء(علیه السلام) روی نابخردی خویش، صفات ضدّ و نقیض به آنها می دادند، گاهی مجنون و گاهی ساحر می گفتند، در حالی که ساحر بر کسی اطلاق می شود که، از هوشیاری خاصی بهره مند می شود 14.

* با ملاحظه اینکه در زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله)،70 نفر حافظ قرآن شهید شدند، چطور ممکن است تحریفی در آن رخ بدهد

مسلمانان بر قرآن هرچه بیشتر ارج قائل می شدند، حتی تعلیم آن را مهر زنان قرار می دادند و کودکانشان را بر تعلیم آن آشنا می کردند، و فعلاً در پاکستان طبق اظهار یک اهل اطلاع، یک میلیون نیم نفر حافظ قرآن وجود دارد، در زمان ابوبکر چهارصد نفر، و در زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در جنگ بئر معونه هفتاد نفر، حافظ قرآن شهید شدند، با این وضع چطور می شد که تحریفی در آن رخ بدهد 22 و 23 مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی در شرح حال استادش محدث نوری، در اول مستدرک الوسائل می نویسد، از استاد زیاد می شنیدم که می گفت، مطالب فصل الخطاب را عقیده ندارم، به عنوان بحث علمی نوشته ام، بهتر بود اسم آن را فصل الخطاب فی عدم تحریف الکتاب می گذاشتم، و روایات تحریف را خلاف قرآن می دانست، می بایست به دیوار زده شوند 31 در هیچ زمانی نشده که، مطالب حقّه عکس العملی از لجوجان نداشته باشد، انبیاء(علیه السلام) همیشه با آنها در کشمکش بودند 37 هر کدام از اصل تکامل انواع، یا اصل ثبوت انواع، را قبول کنیم، برای توحید هیچ خطری رخ نخواهد داد، خود داروین وقتی در مقابل اتهام الهاد کلیساء قرار گرفت، نوشت من در عین قبول تکامل انواع، خدا پرستم، و اصولاً بدون قبول وجود خدا، نمی توان تکامل را توجیه کرد، راستی هم چنین است، زیرا که از یک ماده ساده و پست، تولید این همه مشتقّات شگفت انگیز، بدون تکیه بر یک قدرت بی پایان، امکان پذیر نیست 86 بحث تکامل یا ثبوت از 81- 89 بر خلاف تصور بعضی ها که فکر می کنند، قرآن در همه جا از نعمت های مادی بهشت حرف می زند، در این پنج آیه (45-50) سورة حجر، از نعمت های معنوی هم سخن رانده است 94.

هر قومی رسول داشتند گاهی خود پیغمبران و گاهی نماینده آنان مقصود از )ولقد بعثنا فی کل امة رسولا( ابلاغ دستورات پیغمبران است، بی واسطه مثلاً در مدینه، و با واسطه به وسیله نماینده های انبیاء(علیه السلام) 228.

ص: 216

ملائکه هائی از اول خلقت تا قیامت در سجده اند، روز قیامت سر از سجده برمی دارند، و گویند ما عبدناک حق عبادتک از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله): خداوند ملائکه هائی خلق فرمود از اول خلقت تا روز قیامت در سجده اند روز قیامت سر از سجده بر می دارند و می گویند ما عبدناک حق عبادتک 256 مقصود از دابّه جسمانی هاست و لذا ملائکه را جداگانه ذکر کرده است و لله يسجد ما فی السموات و الارض و الملائکه، از این معلوم می شود جنبندگان مخصوص زمین نیست، در آسمان هم هستند 255 در روایات آمده شیر عقل انسان را زیاد، و ذهن را صفا، و چشم را روشنی داده، و نسیان را برطرف می کند، و قلب را تقویت، و پشت را محکم می کند 293 خاصیت های عسل 302 آیه )یوم نبعث من کل امة شهیداً علیهم الایه( دال است بر وجود معصوم در هر زمان، تا بتواند حق شهادت را ادا کند، فخر رازی پس از اقرار به اینکه، شاهد باید جایز الخطاء نباشد، زیرا که در صورت جایز الخطاء بودن، برای خودش شاهدی لازم می شود، آن وقت تسلسل لازم می آید، لکن شیطانش به قلم او گذاشته که، این شاهد اجماع امت است، و از این طریق اجماع را حجت کرده است، غافل از اینکه آیه، شاهد را از جنس امت قرار داده است 360 طبق حدیثی هر وقت امام باقر(علیه السلام) نماز جمعه می خواند، آخرین سخن اش در خطبه نماز، آیه )ان الله یامر بالعدل و الاحسان( الایه بود 372 قرآن عمل صالح را با ایمان با هم ذکر می کند، زیرا هر عملی با ایمان توأم نباشد، از آفات خالی نیست، مثل ریا و عجب، مثلاً کسی بیمارستان را برای رضای خدا بسازد، به فکر محکم کاری آن است به خلاف اینکه برای تظاهر بسازد، اولی به بقاء خدا باقی است به خلاف دومی 393.

علّت خشونت اسلام درباره مرتد فطری

علت خشونت اسلام درباره مرتد فطری، برای این است که مسلمان زاده که، وارد به محتوای دین است، اگر از دین خارج شود، دزد چراغ به دست برای اسلام خواهد بود، این خیانت است نه اشتباه، و شبیه این

قانون در بسیاری از کشورهای شرق و غرب، وجود دارد 427 پاورقی: احادیث تفسیر عیاشی مرسلات است 431.

ص: 217

تفسير نمونه جلد دوازدهم

فاصله بین مسجدالحرام، و مسجد اقصا، بیش از صد فرسخ است 8 کلمه عبد در آیه نشانگر این است که، معراج تجسم بوده است، نه تنها به روح، زیرا که سیر روحانی شبیه حالت خواب است، و معراج در بیداری شد 9 مسجد اقصا در منطقه سرسبز، و درخت، و آب ها، واقع شده (بارکنا حوله) 10 بشارت از بشره (صورت) گرفته شده بهر تأثیری در صورت بگذارد، اطلاق می شود خواه سرور یا غم، پس استعمال بشارت در )الذین لایؤمنون( درست است 38.

حتی بر روی نهر آب، برای وضوء زیاد آب بریزی، اسراف می شود

تفسیر صافی: آب وضو را زیاد بریزی اسراف حساب می شود از نظر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، حتی بر روی نهر آب 87 )فکانّما قتل الناس جمیعاً( شاید اشاره بر این باشد که، آدم قاتل بی ایمان از دنیا برود، به دلیل )من قتل مؤمناً متعمداً فجزائه جهنم خالداً فیها( 105.

لباس هم تسبیح می گوید

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به عایشه می فرماید این دو لباس مرا بشوی، عرض می کند دیروز شستم، می فرماید اما علمت انّ الثوب یسبحنّ، فاذا اتسخ انقطع تسبیحه، نگارنده گوید این حدیث تسبیح به زبان قال را می رساند، چطوری که عربی زبان عجمی را نمی فهمد، ما هم زبان لباس را، و توجیه مؤلف وجیه نیست 139 آیه )قل عسی ان یکون قریباً( در مقابل زندگی بی پایان آخرت، عمر دنیا هر اندازه باشد، لحظه زود گذری بیش نیست، تازه اذا مات الانسان قامت قیامته 155 فتیل، رشته بسیار نازک در شکاف هسته خرما، نقیر در پشت هستة خرما، قطمیر پوسته نازکی که هسته خرما را پوشانیده 202 عدّه ای از فقها احتیاط کردند که، در نماز شفع قنوت نخواند، و اگر خواند رجا بخواند 232 ده سال طول کشید که تفسیر نمونه به نصف قرآن، از نظر حروف رسید 377 از ابن عباس نقل است که واو ثامنهم، واو اختتامیه است 387.

اگر انشاء الله را در اول فراموش کردی بعد از یک سال هم بگو

در بعضی از احادیث آمده، اگر انشاءالله گفتن در چیزی فراموش کردی، پس از یک سال هم یاد آوردی بگو، به نقل از تفسیر نور الثقلین 390 اشاره به ارتحال علامه طباطبائی، و یاد خیر از ایشان در پاورقی 456 در آیه )وراء المجرمون النار فظنوا انهم مواقعوها( بین اثنین برای این است که آتش بر آنها

می افتد، و آنان هم آتشگیره آتش هستند 465 مضافاً بر اینکه قرآن می فرماید ابلیس از جن است، اثبات

ص: 218

ذریه بر او، از جن بودن را تأیید می کند زیرا که ملائکه ذریه ندارند 466 غداء در لغت عرب به غذای صبحانه، و ناهار، گفته می شود، و در عربی روز، به معنی ناهار اطلاق می شود، و در زمان سابق به صبحانه اطلاق می کردند 483.

جدائی از استاد برای حضرت موسی(علیه السلام) دردناکتر بود

ابوالفتوح نسبت به روایت می دهد، سؤال شد کدام ناراحتی دردناک تر شد برای شما موسی(علیه السلام) فرمود: ناراحتی جدایی از حضرت خضر(علیه السلام) 497 در قرن 19 میلادی، در نزدیکی استخر، در کنار نهر مرغاب، مجسمه ای از کوروش کشف شد، همانند بال عقاب دو بال، و تاجی بر سر داشت آن چنان جلب توجه دانشمندان می کرد که، گروهی از دانشمندان آلمان فقط برای تماشای آن، به ایران سفرکردند 547.

ص: 219

تفسير نمونه جلد سيزدهم

بنی اسرائیل هدایا و نذورات فراوان بر احبار خود می آوردند، و حضرت زکریا(علیه السلام) رئیس احبار بود، پول زیاد پیش حضرت بود، به علاوه همسرش از دودمان حضرت سلیمان(علیه السلام) بود، با توجه به وضع مالی حضرت سلیمان و داود(علیه السلام)، اموالی با وارث رسیده بود، لذا حضرت زكريا از خداوند فرزند صالحي مي خواهد كه، آن اموال را در مصرف خوب خرج كند 10 جوشيدن چشمه آب از زير پاي حضرت مريم، و بارورشدن درخت خشك خرما را، بعضي ها از ارهاصات (معجزه مقدماتي) حضرت عيسي(علیه السلام) مي دانند، بعيد هم نيست كه از كرامات حضرت مريم حساب شود، معجزه پس از دعوت به مبارزه انجام مي گيرد 44 در بني اسرائيل نيكان را به يكي از پيامبراين، و صالحان نسبت مي دادند، يا اخت هارون شايد از اين باب باشد 51 مهد جايگاه استراحت بچه را مي گويند، گهواره باشد، يا بغل مادر، در اينجا دومي ملحوظ است، چون هنوز در بغل مادر بوده است، 52 علي(علیه السلام) درباره پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مي گويد طبيب دوار بطبه 92 معني مي كند روايت اصول كافي را به اينكه، حضرت اسماعيل در عين انجام كارهايش، يكسال مراقب آمدن آن شخص شد 95 )و لهم رزقهم فيها بكرة و عشياً(، هداياي مخصوصي كه در اوقات نمازي كه، در دنيا مي خواندند مي رسد، و الا در بهشت هر چه هر وقت خواست مي رسد 107 در روايت جابر عنه(صلی الله علیه و آله)، مؤمن و كافر وارد جهنم مي شون-د، لكن آتش را از كثرت سردي بر مؤمن فري-اد مي كشد، )و ان منكم الا واردها( 119 حكمت دخول مؤمن به جهنم با اينكه اذيت نمي شود، شايد چسبيدن لذات بهشت باشد بر او، كما اينكه با سرعت ردّ شدن آن وسيله شدّت حسرت باشد بر كافر 120.

مشرکان لجوج، درباره حروف مقطعه، استهزاء نکردند، پس می فهمیدند

از اينكه مشركان لجوج درباره حروف مقطع-ه استهزاء نكرده اند، معلوم مي شود كه معاني آنها را حال-ي مي شدند 157 چنانچه راغب گفته شقاوت، ضد سعادت است، و گاهي به معني رنج و تعب مي آيد 158 در جانشيني فرق نيست در غيبت رهبر باشد، يا پس از رحلت آن، پس وفات هارون قبل از موسي مانع از و اشركه في امری نيست، چنانچه حديث منزله در جانشيني علي(علیه السلام)، منع ايجاد نمي كند 195 طبق بعضي از روايات موسي(علیه السلام) مأمور شد، فرعون را با بهترين اسماءاش خطاب كند 213.

ص: 220

خروج از وطن ردیف مردن قرار گرفته است

غالب مردم وطن شان را همانند جانشان دوست دارند، لذا در )و لو انّا كتبنا عليهم ان اقتلوا انفسكم او اخرجوا من دياركم(، اين دو رديف هم ديگر قرار گرفته است 229 بعضي از مفسرين گفته اند، مسئله ساختن گوساله، در روز 36-38 مفارقت حضرت موسي(علیه السلام) انجام گرفت، روز سي و نهم گوساله آماده شد، و عبادت كردند، فردايش موسي(علیه السلام) برگشت، در حالي كه 60 هزار نفر گوساله پرست بودند، با حضرت هارون فقط دوازده هزار نفر بود 274.

به تصديق زبان شناسان جهان، زبان عربي، يكي از رساترين لغات است

به تصديق زبان شناسان جهان، زبان عربي يكي از رساترين لغات، و ادبيات آن از قوي ترين ادبيات است 211 )و جعلنا السماء سقفا محفوظاً(، جوّي كه از گازهاي نگهبان زندگي برسطح زمين، تشكيل شده، ضخامت آن به قدري زياد است، همچو زرهي زمين را از شرّ بيست ميليون سنگ هاي آسماني در روز كه، با سرعت در حدود 50 كيلومتر در ثانيه به آن مي خورد، در امان نگهدارد 400 از جمله سنگ هائي كه از چنگال غلاف گازي نامبرده عبور كرده و به زمين نشست، شهاب معروف سيبري است كه، در سال 1908 ميلادي به زمين نشست، و قطر آن طوري بود كه حدود چهل كيلومتر، زمين را اشغال كرد، و باعث تلفات زيادي شد 401.

نمرود بعد از دیدن قدرت خدا، حاضر شد چهار هزار قربانی تقدیم کند، ابراهیم(علیه السلام) فرمود تا ایمان نیاوری فایده ندارد نمرود پس از ديدن قدرت خدا، حاضر شد چهار هزار قرباني در مقابل اين قدرت قرباني كند، لكن حضرت ابراهيم فرمود تا ايمان نياوري، هيچ كار خير تو پذيرفته نمي شود 450 اينكه اسم حضرت اسماعيل را نمي برد، با اينكه فرزند بزرگ حضرت ابراهيم(علیه السلام) است، شايد براي تولد اسحاق، از مادري نازا در سنين بالا بوده است 454.

* پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از جبرئيل پرسيد، از رحمت للعالمين بودن من، به تو چيزي رسيده، عرض کرد تضمین عاقبت به خیری

پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از جبرئيل پرسيد، از رحمت للعالمين بودن من، به تو چيزي رسيده گفت نعم اني كنت اخشي عاقبة الامر، فامنت لمّا اثني علّي، بقوله تع عند ذي العرش مكين 527.

ص: 221

تفسير نمونه جلد چهاردهم

زن شيرده را مرضع گويند، چون مرد شير نمي دهد، پس بنابراين مرضعه تعبير آوردن در آيه، اشارة به شدت زلزله قيامت باشد، به زن در حين شيردادن مرضعه گويند، يعني حتي پستان را از دهان بچه مي كشد فرار كند از شدت زلزله، زني كه من شانها ان يرضع مرضع گفته مي شود 9 معروف (هماهنگ با فطرت انساني) كه براي هر انسان پاكسرش شناخته شده است ولي منكر ناشناس اوست 118 قشر روئين زمين از دو طبقه تشكيل يافته: 1- بالائي نفوذ پذير است 2- پائين نفوذ پذير نيست 217 احاديث عالم برزخ 317.

در نجف ارواح مؤمنین همدیگر را زیارت می کنند

اميرالمؤمنين(علیه السلام) با قنبر به زمين نجف مي رسد، آن حضرت روي زمين دراز كشيد، قنبر عرض كرد كه اجازه دهد عبايش را زير انداز كند، به دليل اينكه اينجا خاك مؤمنين، و يا عبا انداختن مزاحمت مؤمنين است، اجازه نداد، اصبغ بن نباته حاضر بود عرض كرد، مزاحمت مؤمنين يعني چه، فرمود اگر پرده كنار رود مي بينيد كه، ارواح مؤمنين در اينجا حلقه زده، و با همديگر سخن گفته، و زيارت همديگر مي كنند، در ظهر كوفه ارواح مؤمنين، و در وادي برهوت نسمة كل كافر 318.

شقاوت و سعادت نتیجه اعمال است، و گرنه دعوت انبیاء(علیه السلام)، بی فایده می شود

شقاوت و سعادت ضدّ همديگرند، چيزي جز نتيجه اعمال نيست، اعتقاد به اينكه ذاتي هستند و همراه انسان متولد مي شوند، خلاف دعوت همه انبياء(علیه السلام) است، و پنداري است براي فرار از مسئوليت ها 338.

سوره مؤمنون با فلاح مؤمنون شروع و با عدم فلاح کافرون ختم می شود

چه جالب است كه سوره با )قد افلح المؤمنون( شروع، و با )لا يفلح الكافرون( ختم مي شود 349 علت تقديم نعمت گوشي بر نعمت چشم شايد در نوزاد اول گوش به كار مي افتد حتي به اعتقاد بعضي ها در شكم مادر صداي قلب او را مي شنود، كور مادرزاد لال هم مي شود 290 فخر رازي از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نقل مي كند كه، اگر والي يك تازيانه كم بزند سؤال مي شود، گويد رحمةً لعبادك، فيقال انت ارحم بهم منّي؟ اگر يكي بيشتر بزند، سؤال شود مي گويد براي اينكه از گناه برگردد، فيقال انت احكم به

منّي؟ فيؤمر به الي النار 359 حتي كساني كه پوشانيدن وجه و كفّين را واجب نمي دانند، در صورتي كه منشأ فساد مي شود واجب مي دانند، 449.

ص: 222

به عقیده کسانی که وجه کفین را استثناء می کنند، یک نوع تسهیل است، نه اینکه دیگران حق نگاه کردن دارند

ذكر اين نكته لازم است كه، استثناء وجه و كفين معني اش اين نيست كه ديگران حق نگاه كردن دارند، بلكه يك نوع تسهيل در امر زندگي براي زنان است 450 مقصود از )ما ملكت ايمانهن(، كنيزان هستند، وغلامان را شامل نيست، كنيزانشان اگر مسلمان هم نشدند، حجاب گرفتن لازم نيست، بر خلاف زن هاي آزاد كفار 451 اطفال اگر تمايل جنسي پيدا كرده باشند، حجاب گرفتن از آنها لازم است 453 مرغ ها كه در تسبيح و صلوة، با )من في السموات و الارض(، با هم شده، صلوة به معني دعا است، آگاهي عجيب مرغ ها از مسائل هواشناسي، و اطلاعات عميق از وضع جغرافيائي مناطق، به هنگام مسافرت، و داشتن دستگاه هدايت در سفرها، حتي به هنگامي كه آسمان پوشيده از ابر است، از روشن ترين دلائل توحيد است 499.

ابرها از طرف پائین صاف و از طرف بالا مثل کوه هایند

ابرها از طرف پائين صاف ديده مي شوند، امّا از طرف بالا همانند سطح زمين، داراي ناهمواري هاست، و از اين نظر اطلاق كلمه جبال بر آنها مناسب است، و بعد از اختراع هواپيما اين حقيقت روشن شد 507 بعضي ها معتقدند حتي حيواناتي كه، بيش از چهار پا دارند، تكيه گاهي اصلي آنها هم، بر چهار پاست، و بقيّه بازوهاي كمكي آن محسوب مي شود، تفسير قرطبي و رازي، )و منهم من يمشي علي اربع( شايد براي اين است، با اينكه و الله يخلق ما يشاء هم فرموده 509 القواعد من النساء لباسي را كه مي توانند كنار بگذارند، جلباب و خمار است، در لفظ رويات وسائل، مؤلف چادر و روسري تعبير مي آورد، براي اينكه بعضي از اين زنان، سؤ استفاده نكنند، )و الله سميع عليم( در آخر آيه آمده 543.

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) اگر کسی را دعوت کرد جدّی است مسامحه نکنید

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم، رسول شما را دعوت كرد بر امر مهم دعوت مي كند، غفلت از اجزاء آن نكنيد 566 .

ص: 223

تفسير نمونه جلد پانزدهم

آتش جهنم، در انتظار گناهکار، مثل حیوان درنده گرسنه است

آتش جهنم همچون حيوان درنده گرسنه در انتظار گناهكاران است، )اذا رأتهم من مكان بعيد(، گويا چشم دارد، صداي وحشتناك و خشم آلود آن را كه، با نفس زدن شديد همراه است، مي شنوند 36.

گیاهان در شب، نوعی از خواب را دارند

حتي گياهان در شب، در نوعي خواب فرو مي روند 115.

حضرت موسی(علیه السلام): بودن من در خانه تو، نتیجه ظلم تو بود، من هم می خواستم با پدر و مادرم باشم

)و تلك نعمة تمنّها عليّ ان عبدت بني اسرائيل(، شايد مقصود حضرت موسي اين باشد، اينكه من در خانه تو بزرگ شدم، نتيجه ظلم تو بود، چرا نگذاشتي در آغوش پدر و مادرم باشم، و يا اينكه خانه نعمت دار تو را، بني اسرائيل فراهم مي كردند 206 )فعلتها اذاً و انا من الضالين(، چطوري كه در بيان امام رضا(علیه السلام) آمده، من نمي دانستم اين كار خوب من (كشتن قبطي) باعث اين همه درد سر بر من باشد 204 فرعون نسبت جنون به حضرت موسي(علیه السلام) داد، و او به طرز زيبائي جواب داد، فرمود )ان كنتم تعقلون(، ديوانه كسي است با ديدن اين همه آثار باز منكر خدا باشد 212 اشاره به ما قبل انقلاب 218 آسيه زن فرعون، به عنوان مؤمن ال فرعون در قرآن ياد شده است 246 محقق گويد در جاي ديگر حزقيل را مؤمن ال فرعون قلم داده است(1) كه، به حضرت موسي(علیه السلام) گفت خارج شو كه توطئه براي تو است قرآن قصص انبياء(علیه السلام) را در سوره هاي مختلف نقل كرده، و در هر سوره اي هدف جداگانه اي منظور است، بيان ذلك 341 و 195 بحث خوبي درباره نحن معاشر الانبياء لانورث 424.

ص: 224


1- تفسیر نمونه، ج 16، ص 51.

اعترافی از فخر رازی

اعترافي از فخر رازي: گفته هر مالي را كه ما به عنوان صدقه اختصاص داديم، ارث نمي شود نه كلّ اموال ما،(1)

429.

شهادت مورچه به عدالت حضرت سلیمان(علیه السلام) و هدهد به آزادی بیان

جمله )و هم لايشعرون( در كلام مورچه مي رساند كه، عدالت سليمان(علیه السلام) از بس قوي است در حال توجه حتي به حيوان ضعيفي مثل مورچه ظلم نمي كنند سليمان(علیه السلام) نشان داد كه او حتي در برابر پرنده ضعيفي (هدهد) تسليم دليل و منطق است، عدالت آن حضرت به زير دستان آزادي و امنيت داده بود كه، هدهد گفت به چيزي آگاهي يافتم كه تو آگاه نيستي، مثل شاهان، اطراف را چاپلوسي بار نياورده بود، جريان هدهد مي رساند، ممكن است يك موجود كوچكي اطلاعي داشته باشد، داناترين عصر، حتي با داشتن علم نبوّت، از آن بي خبر باشد 442 ملكه سبا عوض قبول درخواست حضرت سليمان(علیه السلام) (ترك برتري جوئي و تسليم در برابر حق) هديه برايش فرستاد، و خواست آفتاب پرستي را ادامه دهند، لذا سليمان(علیه السلام) تهديد به )و لنخرجهنم منها اذلّه(2)( كرد معلوم باد اين تهديد با اصل آزادي )لااكراه في الدين( تضاد ندارد زيرا كه بت پرستي دين نيست كه آئين الهي در مقابل آن سكوت كند و يا به عنوان اقليّت مذهبي تحمّل كند 463 ردّ كردن هداياي ملكه سبا براي اين بود كه در منطق انبياء(علیه السلام) زهد امير بودن است بر متاع دنيا، نه اسير شدن است بر آن، به علاوه آنها را تهديد به قتل نكرد بلكه تهديد به بيرون رفتن از كاخ ها كرد، و نخواست آنها را غافل گير كند، بلكه با صراحت در جريان حمله خويش قرار داد 465 قوم لوط(علیه السلام) با عوض كردن قانون خلقت (جاذبه جنسي با هم جنس مخالف) كه عامل بقاء نسل انسان و آرامش روح اوست، ساير قوانين خلقت بر آنها دگرگون شد (عوض باران آب كه، وسيله حيات است، باران سنگ كه، وسيله فناست بر آنها نازل شد) 508 آيه )وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَة (3)(را دليل حركت زمين گرفته، تفسير حركت جوهري 570 .

ص: 225


1- . تفسیر فخررازی، ج 9، ص 210.
2- . سوره نمل، آیه 37.
3- . سوره نمل، آیه 88.

تفسير نمونه جلد شانزدهم

باید در صندوق حضرت موسی(علیه السلام) با دست فرعون باز شود

در صندوق موسي(علیه السلام) را به غير فرعون كسي نتوانست باز كند، بلي در صندوق نجات موسي(علیه السلام)، بايد با دست دشمن باز شود، چطوري كه كاهن ها خبر داده بودند وسيله شفاي دختر فرعون، منحصر است به آب دهان كسي كه از دريا خارج شود 27 محقق گويد آب نيل وسيله نجات حضرت موسي(علیه السلام)، و وسيله بدبختي فرعون گرديد امام رضا(علیه السلام) فاغفرلي را، به معني اُسترلي گرفته، يكي از معاني غفران پوشانيدن است 44 در اين جلد مؤمن ال فرعون را حزقيل گرفته، بر خلاف جلد 15 كه، گفت زن فرعون است 51 مقصود از فناء اشياء به روز قيامت، به هم خوردن نظام این جهان است، خورشيد بي فروغ، و ماه تاريك، و كوه متلاشي، و انسان خاك شده، و بهشت و جهنم مربوط به جهان ديگرند، به علاوه موجودات امكاني چون در حركت هستند، و حركت هم فناي تدريجي، و تركيبي از وجود و عدم است، فعلاً هم فنا دارند 193 آزمايش هاي خدا، پرورش شكوفائي استعدادهاست، به عبارت ديگر به فعليّت رساند، قوه هاست 205 از حضرت ابراهيم تنها طنابي سوخت كه، دست و پايش را با آن بسته بودند 245 عنكبوت با مايعي كه در حفره هاي بسيار كوچكي همچون سوزن در زير شكم دارد، قادر است حدود پانصد متر بطند، معلوم باد كه سستي اين تارها بر اثر نازكي فوق العاده است، و گرنه از تار فولاديني كه، به ضخامت آن باشد، محكم تر است، تا كنون بيست هزار نوع عنكبوت شناخته شده است 279 هر نمازي نسبت به خود نهي از منكر دارد، اگر آن را هم نمي خواند بيشتر مرتكب فحشاء مي شد، پس كليّت )ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر( محفوظ است، پس نماز هم نهي تشريعي دارد (كه چه شرايط را در داخل آن انجام بده، و چه نكن) و هم نهي تكويني دارد 285 در تفسير )يخرج الحيّ من الميت(، مي فرمايد در روز اول زمين به صورت يك پارچه آتش بوده، موجودات زنده با يك جهش بزرگ، از آن متولد شدند 386 قال الصادق(علیه السلام) حيات دوّ آب البحر بالمطر، فاذا كفّ المطر، ظهر الفساد في البرّ و البحر 452.

ص: 226

تفسير نمونه جلد هفدهم

)لتنذر قوماً ما اتاهم من نذير من قبلك(، مقصود نذيري كه پيغمبر اولوالعزم باشد، كه با معجزات بيايد، و امّا )ان من امّة الا خلا فيها نذير((1)، آن با اوصياء انبياء(علیه السلام) هم حاصل مي شود 110 فاصله بين حضرت نوح و ابراهيم(علیه السلام)، بيش از 1600 سال، و بين حضرت ابراهيم(علیه السلام) و موسي(علیه السلام)، كمتر از 500 سال، و بين عيسي و موسي(علیه السلام)، بيش از 1500 سال، و بين حضرت عيسي(علیه السلام) و محمّد(صلی الله علیه و آله)، كمتر از 600 سال، بوده است 120 نام هاي ديگر مدينه غير از يثرب، در پاره اي از روايات آمده، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نهي فرمود كه يثرب بگويند 229 مسلمانان در دامنه كوه سلع كه، نقطه مرتفعي بود، در كنار مدينه كه بر خندق هم مشرف بود، مي توانستند قاصدين خندق را با تير دفع كنند، جبهه گرفته بودند دشمن بين 20 تا 30 روز، دور خندق را احاطه كرده بودند 251 الحمدلله سه روز قبل از رسيدن دشمن، خندق آماده شد 252 به نقل از جلد20 بحار، به عمرو بن عبدوّد فرمود: تو قهرمان عربي من با تو جنگ تن به تن دارم، اينها كه پشت سر تو هستند براي چه آمده اند، عمرو به پشت سر نگاه كرد، اميرالمؤمنين(علیه السلام) پايش انداخت 256 حاكم در مستدرك، روايت مبارزه علي(علیه السلام) يوم الخندق افضل من اعمال امّتي الي يوم القيامة(2)، را نقل كرده است 257.

تمایل زنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، به زرق و برق دنیا، و عکس العمل آن حضرت

پس از وقوع بعضي از غزوات، وقتي غنائم سرشاري در اختيار مسلمين قرار گرفت، زن هاي پيغمبر(صلی الله علیه و آله) هر كدام از مال دنيا، چيز قيمتي از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) خواستند، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) كه مي ديد زندگي پر زرق و برق، چه خطراتي خواهد داشت، از همه شان يك ماه فاصله گرفت، آيات نازل شد، و آنها را بين انتخاب پيغمبر(صلی الله علیه و آله) با زندگاني ساده، و بين جدا شدن از حضرتش مخيّر كرد 278 مؤلف در وجه ذكر كردن آيه تطهير، در بين آيه نساء النبي(صلی الله علیه و آله)، مي گويد شايد وجهش اين باشد كه، شما زنان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به خانواده اي وارد شده ايد كه، پنج نفر شخص معصوم دارند، پس خدا و رسول از شما انتظار زيادي دارند 295 علت اينكه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) عبا را بر پنج تن كشيد، خواست مشخص كند اهل بيت(علیه السلام) را كه،

ديگران طمعه نكنند 300 اراده پس از نزول آيه تطهير، از 6 تا 9 ماه، در وقت نماز صبح، در در خانه فاطمه(علیها السلام) پيغمبر(صلی الله علیه و آله) صدا مي زند كه، وقت نماز است اي اهل بيت، و آيه تطهير را مي خواند، مي خواهد معلوم كند كه اهل بيت اينهاست، و آيه در

ص: 227


1- . سوره فاطر، آیه 24.
2- . مستدرک الوسائل، ج 3، ص 32.

شأن آنها نازل شده است، عايشه كه تمام خورده ريزهاي خويش در ارتباط با پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نقل مي كند، اگر در آيه تطهير به اندازه سر سوزن سهم داشت حتماً نقل مي كرد 301 اراده تشريعي مربوط به افعال بندگان است در آيه تطهير اراده خداست پس تكويني خواهد شد، به علاوه تشريعي را خدا از همه بندگانش مي خواهد، دوست دارد همه نماز بخوانند و روزه بگيرند، و مخصوص اهل بيت(علیه السلام) نيست نتيجه عصمت معصومين(علیه السلام) مربوط به همه است، پس عين عدالت مي شود، مثل ظرافت رگ هاي چشم كه، همه بدن از آن استفاده مي كند، به علاوه به خاطر مسئوليت بزرگ معصومين كه، ترك اولي آنها به جاي معصيت كبيره قرار گرفته، اين موهبت به آنها عنايت شده است، پس عين عدالت است 304 و 305.

قرآن با ذکر جاهلیت اولی پیش گوئی از جاهلیت ثانیه می کند

قرآن با ذكر كلمه جاهليت اولي، پيش گوئي از جاهليت عصر ما كرده است، در آن جاهليت اگر زن ها قسمتي از سر و سينه را باز مي گذاشتند، امروز در مثل انگلستان كلوپ برهنگان تشكيل مي دهند، كه لخت و مادرزاد در آن شركت مي كنند، اگر در بازار عكاظ روي جاهليت شان چند نفر كشته مي شد، امروز در جنگ جهاني بيست ميليون كشته، و بيش از آن مجروح و ناقص الاعضاء تحويل مي دهند، پلاژهاي كنار دريائي و استخرها به جاي خود 305.

اشتباه مؤلف كه، عايشه را باكره قلم زده، در حالي كه در كتاب الانتصار، جلد 6، ص464 و 465 از جلد8 طبقات ابن سعد، آورده اند كه، ايشان شوهري به نام جبير داشته، و از او فرزندي به نام عبداله داشت، مثلاً شوهرش اسلام قبول نكرد، عايشه از او جدا شد، وقتي به زنان كنيه دادند، عايشه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواستار كنيه شد، فرمود به نام فرزندت عبداله كنيه بكير، و در جلد 16 الميزان، وقتي روايت خصال را در ص334، نقل مي كند امام صادق در شمارش زنهاي پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، وقتي به عايشه مي رسد، ثم ام عبداله عايشه، تعبير مي كند 382 در جمله )لكيلا يكون عليك حرج((1)، اشاره به فلسفه خصايص پيغمبر(صلی الله علیه و آله) است، كه احكام خاصه نبوي(صلی الله علیه و آله)، قسمتي از زحمات رسالت را حل كرد، مثلاً داشتن زنهاي متعدد، (9 زن) خيلي از زحمات

حضرتش را كم كرد، تحمّل اعباء رسالت، بر دوش حضرتش سنگيني زياد داشت، براي حلّ آن از جمله راه ها، از طبع طرفداري عرب از داماد، استفاده كرد، در نتيجه هر طايفه اي كه، از آن ها زن گرفته بود، بر دامادشان طرفداري مي كردند، رو هم رفته تعدد زوجات آن حضرت، جنبه سياسي داشت، قبل از آنچه جنبه غريزي داشته باشد، مثلاً براي شكستن رسم غلط، (محرم

ص: 228


1- . سوره احزاب، آیه 50.

دانستن زن پسر خوانده) با زينب ازدواج فرمود، و هكذا ازدواج با ساير زنان، فلسفه اش را با هيچ حسابي نمي شود حساب كرد، كسي كه از عنفوان جواني (25 سالگي) تا سن، 53 سالگي با يك زن بيوه بسازد، و پس از آن زنهاي متعدد بگيرد، معلوم مي شود كه مصالحي تو كار است، تازه آن زمان تعدد زوجات، در ميان عرب رايج بود، حتي گاهي زن اول براي زن دوم، خواستگاري مي كرد، مخفي نماند با بعضي از زنهايش فقط عقد كرد، و عروسي انجام نگرفت، سخن نگارنده: كسي كه طبق فرموده قرآن ما )ينطق عن الهوي * ان هو الاّ وحي يوحي(، عمل كند، چون و چرا كردن در كار او، حكايت از ناداني است 381 .

ص: 229

تفسير نمونه جلد هيجدهم

تفرّق اجزاء انسانی به مخصوص بعد از مرگ نیست جلوتر هم بود

آنهائي كه از زنده شدن انسان پس از تفرق اجزايش تعجب مي كنند، غافلند از اينكه ما قبلاً هم اجزاء مان متلاشي بود، هر قطره آب بدن ما، قطره اي در اقيانوسي، يا چشمه اي بود، هر ذرّه اي از مادّه آلي، يا معدني ما، در گوشه اي از زمين افتاده بود، قرآن كه منكرين معاد را در ضلال مبين مي بيند، الان هم در گمراهي هستند، زيرا كه همه ساله زنده شدن زمين را مي بينند، منكرين معاد هميشه ناآرام هستند، بر خلاف مؤمنيني كه مرگ را دريچه اي به سوي جهان بقاء مي دانند 22 كلمه جواب، جمع جابيه است، به معني حوض ها 40 دليل معلوم نبودن وقت قيام قيامت، خدا مي خواهد يك نوع آزادي عمل، توأم با حالت آماده باش دائمي، باشد، در صورت معلوم بودن وقتی، زمانش دور مي شد، همه در غفلت و غرور فرو مي افتد، و اگر زمانش نزديك بود، آزادي عمل از بين مي رفت 95 ظاهر آيات مي رساند كه، ظهور ملائكه به صورت انسان، واقعيت عيني دارد، نه اينكه تمثل، و تصرف، در قوّه ادراك باشد 175 عالم از نظر امام صادق(علیه السلام) عالمان در منطق قرآن، به قول امام صادق(علیه السلام)، من يصدق قوله فعله است، نه كساني كه مغزشان صندوقچه آراء اين آن، و انباشته از قوانين، و فرمول هاي عملي جهان، و محلّ زندگي شان مدارس، و دانشگاه ها و كتابخانه، باشد 248 مجمع البيان، ج8، ص407، مردي عرض كرد يا رسول الله چرا من مرگ را دوست ندارم، فرمود ان قلب الرجل مع ماله، انّ قدّمه احبّ ان يلحق به، و ان اخرّه احبّ ان يتأخر معه، حالا كه مال داري بفرست 252 مجمع البيان گويد، در عرب مثلي است گويند اَشكَر من بَرْوَقَه، درختي است كه به مجرد اينكه ابر بر سرش سايه انداخت، سبز مي شود، منتظر باران آن نمي شود، شكور بودن خداوندي، از بروقه بيشتر است، شكر مي كند به نعمتي كه، خودش به انسان داده است 254.

سرمایه را خودش داده خریدار می شود

سرمايه را خودش داده خريدارش مي شود، با اينكه به ان احتياج ندارد، متاع قليل به قيمت گزاف مي خرد، حتي متاع خيلي قليل را هم مي خرد، )فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره(، گاهي به هفت صد برابر، مي خرد به علاوه، يزيدهم من فضله 255 كتاب اصل الشيعه و اصولها، تأليف كاشف الغطاء، با استفاده از آيه )ان الله عليم بذات الصدور( گويد: الانسان آرائه، و افكاره، لاصورته و اعضائه 279 قرآن به مثل مكه،

و مصر قريه اطلاق مي كند 340 راغب گويد، سباحت حركت سريع در آب و هواست، بذكر خدا تسبيح

ص: 230

مي گويند، گويا يك نوع حركت سريعي است، در طريق اطاعت 387 انطعم من لو يشاء الله اطعمه، مثل اين مي ماند كه، استادي گويد، چرا ما درس بگوئيم خدا مي خواست درسش مي داد 403 آهن ربا كه يك جسم بي جاني است، ذرات آهن را از خروارها خاك مي كشد، خدا نمي تواند ذرات انسان را بكشد از جاهاي مختلف جهان 460.

علّت آتش سوزی در جنگل ها

آتش سوزي در جنگل ها، از شدت به هم خوردن درختها، توليد مي شود، اول جرقه پيدا مي شود، بعد باد آن را زياد مي كند 463

معاد امری فطری است

از اينكه انسان مرگ و فنا را دوست ندارد، معلوم مي شود كه، در فطرت او بقاء محبوب است، اين يكي از دليل هاي معاد است 474 نبود عالم آخرت پس از مرگ، مثل اين مي ماند كه پس از عالم جنين، دنيائي نباشد، بچه ها پس از تولد بلافاصله مي مردند 480 به گفته بعضي ها، حدود هزار و دويست آيه، در پيرامون معاد آمده 487 .

ص: 231

تفسير نمونه جلد نوزدهم

لطف الهی به حضرت یونس(علیه السلام)

كدو با داشتن برگ هاي پهن، مگس هم بر روي برگ آن نمي نشيند، لذا براي حضرت يونس(علیه السلام) که بدنشان بیمار و ضعیف شده بود، خداوند در قرآن مى گويد:" ما كدوبنى بر او رويانيديم" تا در سايه برگهاى پهن و مرطوب بيارامد )وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ( و چون حضرت يونس به خاطر توقف در شكم ماهى پوست تنش آن قدر نازك و حساس شده بود كه از نشستن حشرات بر آن رنج مى برد، او اندام خود را با اين كدوبن پوشانيد تا هم از سوزش آفتاب در امان باشد و هم از حشرات.159 او، در )او يزيدون(1)(، به معني بل است، اين نوع تعبيرات براي تأكيد، و عظمت است 162 اميرالمؤمنين(علیه السلام) مي فرمايد كسي پيش من آورند گمان كند كه، حضرت داود(علیه السلام) با زن اوريا ازدواج كرد، دو حدّ قذف برايش ميزنم، يكي براي اسلام داود(علیه السلام)، و ديگري براي نبوت آن 255 امام رضا(علیه السلام) مي فرمايد: در زمان حضرت داود(علیه السلام)، زنهاي شوهر مرده ازدواج نمي كردند، نخستين كسي كه از طرف خداوند، مأمور براي شكستن اين رسم غلط شد، حضرت داود(علیه السلام) بود، با زن اوريا كه، در يكي از جنگ ها مرده بود، ازدواج كرد، چون اين بر مردم آن زمان سنگين بود، افسانه به هم بافتند 256 معني جمهوري اسلامي، اصول از مكتب، اجراء با مشاركت مردم، 263 )إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِياد(، يعني بر حضرت سليمان(علیه السلام)، اسب هاي تندرو در موقع عصر، عرضه شد، و حضرتش سان گرفت، و خوشش آمد كه، از آنها در ميدان جهاد استفاده خواهم كرد، وقتي رژه تمام شد، از بس خوشش آمده بود، فرمود رودّوها عليّ، دوبار برگردنيد آن اسب ها را كه، از ديده اش پنهان شده بود، حتي تورات بالحجاب، ضمير تورات بر صافنات الجياد بر مي گردد، وقتي برگردانيدند دست مبارك را به پاها و گردن هاي اسب ها كشيد، نه اينكه آفتاب غايب شود، بفرمايد آفتاب غايب شده را برگردانيد، كه، نماز قضا شده، در وقتي كه مشغول اسب ها بود، تا گفته شود مقصود از طفق بالسوق و الاعناق، وضو براي نماز بود كه، وضوي آن زمان همان دست كشيدن، يا شستن گردن ها، و ساق ها باشد كه، در تفسيرهاي غير صحيح، آمده كه اشاره به ردّ شمس باشد 272 خلاصه آيات در مدح حضرت سليمان است نه در ذمّ آن حضرت، روايات وارده در بعضي از تفاسير خيلي از آنها مرسل هستند،

چون با ظاهر آيات سازگار نيست، بايد ردّ علم به اهلش كرد 276 فرمايش

ص: 232


1- . سوره صافات، آیه 147.

امام كاظم(علیه السلام): حضرت سليمان از خدا ملكي را خواست كه، پس از او نگويند، از راه ظلم به حكومت رسيد، لذا خداوند باد، و شياطين را در اختيار او گذاشت، اولي وسيله تندور، و دوّمي بنّائي در خشكي، و غواصي در دريا، انجام دهد، و هكذا علم سخن گفتن پرندگان ياد داد،

حضرت سلیمان(علیه السلام) خیلی ناموس دوست بود

علي بن يقطين از جمله سوالاتش از امام كاظم(علیه السلام)، از معني حديث نبوي(صلی الله علیه و آله): رحم الله اخي سليمان بن داود ما كان ابخله، فرمود: درباره ناموس بخيل بود كه، كسي سخن نامناسبي درباره آنها نگويد 284.

اشاره آیه شریفه به اهمیت آب سرد

هذا مغتسل بارد و شراب، تعبير بارد درباره آبي كه، براي حضرت ايوب جوشيد، اشاره به تأثير مخصوص شستشو با آب سرد است، و كلمه شراب پشت سر آن آوردن، اشاره لطيفي است كه، آب شستشو آنقدر بايد تميز باشد كه، بشود خورد، چطوري كه در وسائل الشيعه، جلد اول، باب13، از ابواب حمام، آمده: جرعه اي از آبي كه با آن غسل مي كنيد، قبل از غسل بخوريد 297 ليا خانم، زن با وفاي حضرت ايوب، دختر حضرت يعقوب بود 299 از جلد دوم تفسير البرهان، ص342، نقل مي كند كه، ابليس بين نفخه اول، و دوم، خواهد مرد 343.

شیطان نه تنها به بندگان خدا زیانی نمی رساند، بلکه نردبان ترقی هم می شود

ابليس را خدا شيطان خلق نكرد، او خود را شيطان كرد، در عين حال شيطنت نه تنها زياني به بندگان خدا نمي رساند، نردبان ترّقي هم مي شود، اگر ميكروب هاي مزاحم نبود، قدّ انسان از هشتاد سانتي بيشتر نمي شد، و سلّول هاي بدن، در يك حال سستي فرو مي رفتند 346 اگر شيطان نبود، هواي نفس و وسوسه هاي نفساني، انسان را در بوته آزمايش قرار مي داد، با وجود شيطان، اين تنور آزمايش، داغ تر شد 347 )و انزل لكم من الانعام ثمانيه ازواج(، بعضي ها در وجه تعبير به انزل، استفاده چهار پايان از نعمت باران، و اشعّه آفتاب، را گفته اند 382 از جمله احتمالات مثاني بودن قرآن، تكرار مطالب، و مملّ نبودن آن، است، و علاوه مفسّر بودن بعضي از آن، بر ديگري است، و اين يكي از وجوه فصاحت است، و از جمله دو نزول داشتن آن (دفعي و تدريجي) 432 كسي بگويد ما خالق اعمال خويش هستيم، و خداوند هيچ

دخالتي در آن ندارد، او مشرك مي شود، (خالق بزرگ و خالق كوچك) 522 قلب مشرك شوره زاري

ص: 233

است، اگر تمام بذرهاي گل ها را در آن بپاشي و باران حيات بخش بر آن ببارد، حتي يك گلي هم در آن نخواهد روئيد )لئن اشركت ليحبطنّ عملك( 532.

ص: 234

تفسير نمونه جلد بيستم

بحار به نقل از تفسير علي بن ابراهيم، هامان تا آخرين قدرت، ساختمان را بالا برد، پس از اتمام تندبادي آن را ريخت، معلوم شد قدرت نمائي فرعون، به يك بادي بند است 104 آيه )النار يعرضون عليها غدوّا و عشيّا(، وجود صبح و شام را در عالم برزخ، اثبات مي كند، و آيه )و لهم رزقهم بكرةً عشيّا((1) اثبات آن در بهشت مي كند، و اين منافات با دائمي بودن سايه در بهشت نيست (اكلها دائم و ظلها) 115 محاسن برقي عن الصادق(علیه السلام)، مؤمن ال فرعون را كشتند، پس فوقاه الله سيئات ما مكروا، دال است كه، دين او را نتوانستند از او بگريند 117 اسامي انبياء(علیه السلام) در قرآن 26 نفر نوشته، لكن عزير معلوم نيست كه پيغمبر باشد 185 در سوره فصلت زكوة نده ها را مشرك حساب مي كند، و چون اين سوره از نخستين سوره هاي مكّه است، پس قول كساني كه مي گويند: زكوة در مكه تشريع شده، و حدود و نصاب آن در سال دوم هجرت آمده، قوي به نظر مي رسد محقق 216 تا حال بشر هيچ وسيله دفاعي، در مقابل صاعقه ندارد، حرارت آن به قدري زياد است كه، به هر چيز بخورد خاكستر مي كند، و صداي مهيب، و زمين لرزه، در آن نقطه ايجاد مي كند. 234 روزي تنها مربوط به مواهب مادي نيست، بلكه روزي اصلي در معنويات است، در دعاء اللهم ارزقني حج بيتك الحرام، اللهم ارزقني توفيق الطاعة الخ، اللهم ارزقني طاعة الخاشعين 374 تفسير مراغي: مردي از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سؤال كرد: قيامت كي خواهد شد، فرمود آن شدني است، چه آماده كرده اي، گفت محبت خدا و رسول، فرمود انت مع من احببت 394 عبارت شاعر معروف (كميت): وجدنا لكم في آل حاميم آيه، شاهد است حروف مقطعه اسامي پيغمبر خداست(2) 412.

زمخشری، و قرطبی، و فخررازی، حدیث من مات علی حبّ آل محمد(صلی الله علیه و آله) را، نقل می کنند

زمخشري حديث من مات علي حبّ ال محمد مات شهيداً الخ، نقل كرده، و فخر رازي و قرطبي از او، اقتباس كرده اند، عبارت فخر دو صفحه و نيم است، و در آخر شعرهاي شافعي را آورده است 413.

ص: 235


1- وره مريم، آيه 62.
2- ويد دعاء امام زين العابدين در روز عيد فطر منقول از اقبال الاعمال بر اين مطلب تصريح دارد و مرحوم مجلسی، صحت سند و دلالت را قبول دارد. (بحارالانوار، ج91، ص10). لازم بود مؤلف (دام ظله)، در تفسیر حروف مقطعه، به این روایت صحیح، اشاره کد و همانطور، در تفسیر هفت آسمان، و هفت زمین، به روایت امام رضا(علیه السلام)، که دست مبارک را نشان می دهد، و می فرماید، این زمین ما و بالایش، آسمان اوّل، بعد دست امامتش را، شش دفعه دیگر، بالا پائین می کند، طبقات هفت آسمان و هفت زمین را نشان می دهد، روایت را مجمع البیان، و تفسیر صافی، یکی در آیه )و من الارض مثلهن( و دیگری در تفسیر )و السماء ذات الحبک(، نقل فرموده اند.

قرآن با صراحت، وجود موجودات زنده را، در آسمان، بیان می کند

)وَ ما بَثَّ فيهِما مِنْ دابَّةٍ( دليل است، بر وجود انواع موجودات زنده، در آسمان، دانشمندان هم مي گويند: در ميان كواكب، به احتمال قوي ستاره هاي زيادي هست داراي موجودات زنده قرآن با صراحت اعلان مي كند 438.

ص: 236

تفسير نمونه جلد بيست و يكم

نزول دفعي قرآن در شب قدر ماه رمضان شده و نزول تدريجي آن از شب مبعث 27 رجب شروع شده است 152 قال(صلی الله علیه و آله) ما عُبِد تحت السماء الهٌ، ابغض الي الله من الهوي 264 حالت و يار كه در اوائل حمل به مادر رخ مي دهد، به خاطر ايثارش بر فرزند، كمبودها در جسم او پيدا مي شود، هر قدر رشد جنين زيادتر شود اين حال بيشتر خواهد شد، حتي روي استخوانها و اعصاب نيز اثر مي گذارد 326 از جالينوس و ابن سينا نقل شده كه، خودشان سر شش ماه به دنيا آمدن بچه را مشاهده كرده اند، از اينكه قرآن دوران حمل و شيرخوارگي را سي ماه بيان مي كند، استفاده مي شود به اندازه كسر حمل، شيرخوارگي اضافه شود، اگر 9 ماهه به دنيا آمد 21 ماه، و اگر 6 ماهه آمده 24 ماه شير بخورد 327 تعبير )و وصينا الانسان بوالديه(، مي رساند كه نيكي بر پدر و مادر، از اصول انساني است، حتي كساني كه پاي بند دين نيستند، طبق الهام فطرت، به آنان جذب مي شوند 333 تورات كتاب اصلي بود، حتي مسيحي ها احكام شرايع خود را از آن گرفته و مي گيرند، و علت اينكه اجنّه اسمي از انجيل نمي برند، و كتاب موسي تعبير مي آورند، به خاطر اصلي بودن تورات است 370 قرآن مي فرمايد تا جنگ شعله ور است، وظيفه ضربات كوبنده آوردن است، و مشغول شدن به گير آوردن اسير، سبب كشته شدن مسلمان است، پس از اتمام جنگ نوبت اسير گرفتن مي رسد، اسير كه گرفته شد، رئيس مسلمين ببيند مصلحت در چيست؟ منّت بگذارد آزاد كند، يا فديه بگيرد و آزاد كند، و برده گرفتن را قرآن نفرموده است، و آن را طبق فرموده شرايع، و فاضل مقداد، و شرح لمعه، روايات اهل بيت، بيان كرده است 399 مجمع البيان، ج9، ص98، قال(صلی الله علیه و آله) والجهاد ماض مذ بعثني الله، الي ان يقاتل آخر امتي الدجال 401 قال علّي(علیه السلام) اطعام الاسير و الاحسان اليه حق واجب، و اِن قَتَلتَهُ من الغَدِ 411 درست است كه در قرآن برده گيري نيامده، ولي از احكامي كه راجع به آنها در قرآن است، مي شود اصل وجود بردگي را حتي در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، اثبات كرد، مثل احكام ازدواج با آنها، يا احكام محرميّت، يا احكام مكاتبه 413 اگر اسلام همه بردگان را در يك روز آزاد مي كرد، چه بسا بيشتر آنها از گرسنگي مي مردند، يا اختلال وضع جامعه پيدا مي شد، (براي ادامه زندگي با ديگران درگير مي شدند) 416 يك هشتم زكوة بودجه بردگان در اسلام بود و هست، مي شود كه از آن بخرند و آزاد كنند، عملاً پيشوايان آنها را مي خريدند و آزاد مي كردند، که در حالات على(علیه السلام) نوشته اند: أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَدِه:" هزار برده را از دسترنج خود آزاد كردند 418 روزي پيغمبر(صلی الله علیه و آله) دم غروب بر اصحابش خطبه

خواند و فرمود: و الذي نفس محمّد(صلی الله علیه و آله) بيده، مثل ما مضي من

ص: 237

الدنيا فيما بقي منها، الاّ مثل ما مضي من يومكم هذا، فيما بقي منه، و ما بقي منه الا اليسر، پس معني فقد جاء اشراطها معلوم شد كه، نسبت بما مضي، ما بقي كم است، نه اينكه نزديك نزديك است 451.

خدا دستور شفاعت می دهد، و خودش هم شفاعت می کنند

كريمه )و استغفر لذنبك و للمؤمنين و المؤمنات(، مي رساند كه، خداوند براي مؤمنين شفاعت كرده، به پيغمبرش دستور استغفار داده، تا مشمول رحمتش بكند، از اينجا عمق مسئله شفاعت، و مشروعيت توسل روشن مي شود، 453 حذيفه يمان گويد من تند زبان بودم، و نسبت به خانواده تند زباني مي كردم، به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) عرض كردم، مي ترسم از اين طريق دوزخي شوم، فرمود(صلی الله علیه و آله) فاين انت من الاستغفار؟ انّي استغفرالله في اليوم مأة مرة 425.

ص: 238

تفسير نمونه جلد بيست و دوم

حديبيه روستائي است، در بيست كيلومتري مكه 11.

تنها بت پرست است که غیر از جنگ چاره دیگری نیست

تنها بت پرست است كه، چاره اي غير از جنگ، با اسلام ندارد، چون بت پرستي دين نيست، اما نسبت به اهل كتاب، با قبول شرايط ذمّه جنگ لازم نيست 61 لزوم تبعيت از ولايت فقيه، حكم خداست، نه بيعت، تازه بيعت در مسائل اجرائي است، و در حدود قانون شرع است، و الا كسي حق تشريع و قانون گذاري ندارد 74.

* آنهائی که بعداز من می آیند، و ایمان و عمل صالح داشته باشند، آنان برادران من بوده، و بر عمل کننده آنان اجر پنجاه مقابل شما خواهد بود

از تفسير روح البيان روايت مي كند كه، اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حضرتش سؤال كردند ما برادرهاي تو هستيم، فرمود نه، برادران من كساني هستند بر نديده ايمان مي آورند، براي عمل كننده آنها اجر پنجاه نفر از شما خواهد بود، گفتند از خودشان فرمود از شما، و اين حرف را سه دفعه تكرار فرمود چون شما شرايطي داريد كه آنها نخواهند داشت 120.

آنانی که بر ابوبکر شوریدند مرتد، حساب می کنید، و شورشیان بر علی(علیه السلام) را، مجتهدین خطا کننده می دانید چرا بس شورش اصحاب ردّه در زمان ابوبكر را، از طريق اجتهاد توجيه نمي كنيد، و رسماً آنان را مرتد مي دانيد، اما شورشيان جمل و صفين و نهروان را، از هر گناهي بري مي دانيد 122 از من تبعيضّه، در آيه )وعدالله الذين آمنوا و عملوا الصالحات منهم(، غفلت نكنيد كه، همه صحابه را تنزيه نمي كند 118 و همانطور از كلمه )الذين اتبعوهم باحسان(، در آيه صد سوره توبه درباره مهاجرين و انصار 120 تفسير نور الثقلين از كافي، وقتي عايشه از دفن امام حسن(علیه السلام) در حرم پيغمبر(صلی الله علیه و آله) منع كرد، و سر و صدا بلند شد، امام حسين(علیه السلام) با آيه )لاترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي(، استدلال كرد و از قول پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نقل كرد: ان الله حرّم من المؤمنين امواتاً ما حرّم منهم احياءً 146.

ص: 239

مدرک لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه، و کفانا کتاب الله.

مدرك لعن الله من تخلف عن جيش اسامه، مراجعه 90، از كتاب المراجعات، و مدرك قول عمر: كفانا كتاب الله از صحيح مسلم 149.

شیعیان ما بعد از مردن هم، عبادت می کنند

مجمع البيان جلد9، ص144، ملكين عرض مي كنند بنده ات مرد ما چه كنيم، برويد به سوي قبر او در آنجا تسبيح و تهليل و تكبير بگوئيد تا روز قيامت، ثواب آن را در دفتر حسنات او بنويسيد، يادم در جاي ديگر است كه مي فرمايد، شيعه ما بعد از مردن هم عبادت مي كنند، در توجه آن اين كلام آمده است، در اصل تهاويل است(1) 248.

رقیب و عتید نام دارند

رقيب (مراقب) عتيد (مهياي انجام كار) غالب مفسران معتقدند كه، رقيب و عتيد، همان متلقيان است كه در آيه جلوي بود، و نام طرف راستي رقيب، و اسم طرف چپي عتيد است، با ملاحظه مجموع آيات، اين تفسير بعيد نيست، ولو آيه صراحت ندارد، نگارنده گويد در جلد 7 منهاج البراعة، ص348، در خبر تكلّم سلمان (ره) با ميّت، طرف راستي را رقيب، و طرف دست چپي را، عتيد ناميده است.250

استفهام در هل من مزيد، انكاري است

استفهام را در هل من مزيد، انكاري بگيريم، و با آيه 13 سوره سجده، )لاملئّن جهنم من الجنة و الناس اجمعين( كاملاً هم آهنگ مي شود 275.

از کمال لطف خدا جنت بر متقین نزدیک می شود نه بالعکس

از كمال لطف خداست كه، عوض نزديك كردن متقيّن بر بهشت، جنت را بر آنها نزديك مي كند (و ازلفت الجنة للمتقين) و تعبير به صيغه ماضي، براي محقق الوقوع بودن شايد باشد، و يا اينكه متقين با اعمال دنيائي، بهشت بر آنها نزديك شده است 287 شگفتي هاي ستاره شعراي يماني، در مقابل شعراي شامي 564.

ص: 240


1- . بحارالأنوار، ج 5، ص 328، و در جلد 6، ص 173، اضافه کرده که، در بهشت هم، خادمش می شوند.

تفسير نمونه جلد بيست و سوم

صبر زیاد حضرت نوح

كشاف و ابوالفتوح: گاهي گلوي حضرت نوح را به قدري فشار مي دادند، بي هوش مي شد، وقتي به هوش مي آمد، مي گفت اللهم اهد لقومي فانهم لايعلمون 30 به نقل از تفسير روح المعاني: تأثير عجيب دو نام مقدس ملك و مقتدر، در مستجاب شدن دعا 87.

دعاء مستجاب

اللهم انّي اسئلك بانّ لك الحمد لا اله الا انت المنان بديع السماوات و الارض ذو الجلال و الاكرام يا حيّ يا قيّوم، اين دعا را پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اسم اعظم مي خواند، اذا دعي به اجاب، و اذا سُئل به اعطي 137.

درخت سدر، و سدر بهشتی

گاهي طول درخت سدر به چهل متر مي رسد، مي گويند تا دو هزار سال عمر مي كند، و سايه بسيار لطيف دارد، عيب آن در خار داري است، لك-ن سدر بهشت-ي بي خار است (مخضود) 220 پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود، سدر بهشت-ي بي خار است، و عوض هر خاري از آن، ميوه اي دارد، هر ميوه آن 72 ماده غذائي دارد، هيچ كدام به ديگري شبيه نيست 221 كمثل غيث اعجب الكفار بناته، مقصود كشاورزان است، چون ساتر دانه در زمين هستند، به قبر هم كافر گفته مي شود، چون ساتر ميّت است، و همانطور به شب چون تاريكي آن همه جا را مي پوشاند 253 فرمايش اميرالمؤمنين(علیه السلام): انزاله ذلك (حديد) خلقه اياه 373 صحابه، و انصار، و تابعين، از نظر قرآن، هر كسي اين صفات را ندارد، احترام نخواهد داشت 523.

ص: 241

تفسير نمونه جلد بيست و چهارم

وقتي به طرف نمازهاي پنجگانه مي رويد با تأنّي برويد لكن جمعه فاسعوا دارد اشاره به اهميت آن 127.

اولین نماز جمعه در مدینه قبل از تشریف آوردن پیغمبر(صلی الله علیه و آله)

مسلمانان مدينه قبل از تشريف آوردن پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، با همديگر صحبت كردند، و گفتند كه يهود و نصاري هر كدام روزي براي عبادت دارند (شنبه، يكشنبه) بيائيد ما هم يك روز براي عبادت جمع شويم، روز عروبه را انتخاب كردند، و بدين خاطر به سراغ اسعد بن زراره، يكي از بزرگان مدينه رفتند، او در آن روز نماز به صورت جماعت خواند، و موعظه شان كرد، و نام آن روز را جمعه گذاشتند، اين اولين نماز جمعه در اسلام شد، و امّا نماز جمعه اي كه به امامت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شد، در روز 12 ربيع الاول، حضرتش وارد قبا (قُبا یکی از محلّه های فعلی مدینه است) شد (يكي از محلّه هاي فعلي مدينه) و در چهار روز توقف شان در آنجا مسجد قبا را بنيان گذاري كرد، روز جمعه به وقت نماز به محلّه بني سالم رسيد، و مراسم نماز جمعه را آنجا برپا كرد، كساني كه با اسعدبن زراره نماز خواندند چهل نفر بودند 131 مقصود از ندا، در )إِذا نُودِيَ(، اذان است، چون غير از اذان، براي نماز ندائي نداريم 126.

هر کدام از سنگ ها، میلیاردها اتم دارد

وقود آتشگيره است مثل هيزم، عرب به آتش زنه مثل كبريت، زناد مي گويند، مقصود از حجارة مطلق سنگهاست نه تنها سنگ گوگرد، زيرا هر قطعه از سنگها، ميلياردها اتم دارد، اگر نيروي ذخيره درون آنها آزاد شود، چنان آتشي بر پا مي كند كه، انسان حيران باشد 287 به عسل خالص، و با خياط، نيز ناصح گويند 290 خلقت به امور وجودي تعلق مي گيرد، و مرگ هم امر وجودي است، (انتقال من دار الي دار) لذا خلق الموت و الحيوة فرمود 316.

کهکشان ما، راه شیری نام دارد

از كهكشان ما كه، خورشيد با تابعين خود يك ستاره متوسط آن حساب مي شود، كهكشان راه شيري تعبير مي آورد، كما اينكه مرحوم فسلفي آندو ماندانا تعبير كرده است 324.

ص: 242

مغول ها، در فرهنگ ایران حلّ شدند

مغول ها در تاريخ ايران بزرگترين پيروزي را كسب كردند، و چون ملت بي فرهنگ بودند، به زودي در فرهنگ ايران، و اسلام، حلّ شدند و تغيير مسير دادند 377 حديث انّما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق، مجمع البيان، جلد10، ص333؛ 379.

علّت تعلیم امیرالمؤمنین(علیه السلام) علم نحو را

در المنثور: عربي در محضر اميرالمؤمنين(علیه السلام) لايأكله الا الخاطئون را اشتباهاً خاطون، خواند، سؤال كرد همه كساني كه قدم بر مي دارند از غذاي جهنمي خواهند خورد؟ امام تبسم كرد و فرمود، خاطئون صحيح است، عرب تصديق نمود ثم علي(علیه السلام) به ابوالاسود دستور داد، ترتيبي بدهد مردم قرآن را درست بخوانند، او زيرُ، زَبرُ، پيش ابداع نمود، راوي قضيه صعصعه بن سوهان است 473.

رنگ ها، بیش از 7 تا می باشند

رنگهاي معروف 7 رنگ است، امروز ثابت شده: رنگهاي ديگري (ماوراء بنفش، و ماوراء قرمز) زياد است، چشم ما قدرت ديد آنها را ندارد 476.

ص: 243

تفسير نمونه جلد بيست و پنجم

در علم روز ثابت شده كه، مقدار روز در كرات آسماني متفاوت است، زيرا دوران چرخيدن هر كره اي به دور خود، متفاوت است، مثلاً روز در كره ماه، اندازه دو هفته زمين است، مي گويند ممكن است با گذشت زمان، حركت وضعي زمين كم شود، مقدار روز در آن وقت، معاول يك سال، يا صد سال، فعلي شود 18.

در میان طوفان نوح(علیه السلام) آتشی پیدا شد قوم آن حضرت را سوزانید

)مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلوا ناراً(، از ابوالفتوح نقل مي كند كه، در ميان طوفان حضرت نوح، آتشي پيدا شد، قوم آن حضرت را در كام خود فرو كشيد 186 آلوسي هم معترف است كه، عدم ذكر حورالعين، در عداد نعمت هاي بهشتي، در سوره هل اتي، ممكن است به احترام فاطمه(سلام الله علیها) باشد 348.

از 22 روز، تا 40 روز، فقط با خوردن آب، زنده ماندند

بعضي از همكاران تفسير نمونه، توانست 22 روز بدون غذا زنده بماند، تنها از آب استفاده كرد، از ديگران كساني توانستند، چهل روز اين كار را انجام بدهند، و اين اقدام درمان بسياري از بيماريهاي آنها شده است 346

در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، زندان نبود، اسیرها تقسیم می شدند

طبق نقل تواريخ، در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) زندان مطلقا نبود،(1) و حضرتش اسيرها را بين مسلمانان تقسيم مي كرد كه، نگهباني كنند 353 ظرف هاي بلورين را با ذوب كردن سنگ هاي مخصوصي مي سازند، ابن عباس گويد همه نعمت هاي بهشتي شبيه و مانندي در دنيا دارد، به جز ظرف هاي بلورين آنجا كه، از نقره است 366.

ص: 244


1- ين(علیه السلام) در كوفه چهار ميليون نفری، اُتاقكي به عنوان زندان بود. (الفقه الاجتماع، ص458).

تفسير نمونه جلد بيست و ششم

بر ظلمت شب، هفت بار قسم خورده است

در قرآن به بسياري از موضوعات مهم، يك بار سوگند ياد شده، لكن درباره پرده ظلمت (شب) هفت بار قسم خورده شده است، اين اشاره به اهميت قضيّيه است، چون در روستاها بر خلاف شهرها، زود مي خوابند و صبح زود بيدار مي شوند، لذا روستائي ها سالم تر از شهرها هستند 22 نزول، باران حتي سرما را هم تعيدل مي كند 27 توجه داشته باشيد كه ماه در شب چهاردهم در همان آغاز شب طلوع مي كند 315.

چه نکته لطیفی دارد، واللیل اذا یسری

)وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ( (قسم به شبي كه در خودش حركت مي كند) راغب گويد سُري بر وزن شما، سير در شب است، پس شبي بركت دارد كه حركت به طرف صبح داشته باشد، اگر شب ثابت شود، اهل هر دو نيم كره (هم اهل آنچه شب ثابت دارد به علاوه آنچه روز ثابت دارد) هلاك مي شوند 446 اگر مقصود از و الليل، شب مزدلفه باشد، روشن است بر كساني كه آن شب را درك كرده اند، چطور شب حركت مي كند 447.

مژده بسیار بزرگ

در روايت كافي: مؤمن از مرگش اظهار ناراحتي مي كند، فرشته مرگ گويد اي ولي خدا نارحت نباش، من بر تو از مادر مهربان تر هستم، درست چشم هايت را بازكن، ببين وقتي باز كرد چهارده معصوم(علیه السلام) را مي بيند، مي گويد اينها دوست تان تواند، در آن وقت گوينده اي از طرف خدا گويد، )يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة( بر محمد و آلش، داخل بندگانم شو، (محمد و آلش) داخل بهشتم شو، در چنين حال چيزي بر ميّت، محبوب تر از قبض روح نمي شود، اللهم ارزقنا بحق كساني كه حتي يك آن، معصيت تو نكرده اند(علیه السلام)، آمين يا رب العالمين.

ص: 245

تفسير نمونه جلد بيست و هفتم

در زمان جاهليت اگر كسي، حتي از پوست درختان مكه به خود مي بست، در امان بود، قاتل پدر كسي از طرف پسرش، در امان بود، طبق فرمايش امام صادق(علیه السلام) خداوند قسم مي خورد به اين شهري كه، احترام تو را در آن مراعات نكردند 8 در قبيله جمح شخصي به نام ابوالاسد، آنقدر نيرومند بود كه، روي پوستي مي نشست ده نفر نمي توانستند او را از روي پوست بيندازند، پوست پاره مي شد ولي او نمي افتاد 11 پيش داوري فخر رازي، كلمه اتقي را در كريمه، )وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى(، بر ابوبكر تفسير كرده است، حتي از پيغمبر تقوي او بيشتر مي شود، و جواب مؤلف کتاب از داوری و تفسیر اشتباه فخر رازی و حتی فراموش نبايد كرد كه خود آلوسى نيز که نسبة مرد متعصبى است با اين حال تحليل فخر رازى را در اين آيه نپسنديده است. 85.

آمار نشان می دهد هنگام تعطیلات مؤسسات آموزشی، فساد گاهی تا 7 برابر، بالا می رود

)فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب( (هنگامي كه از مهمي فارغ مي شوي، به مهمّ ديگري بپرداز) قابل توجه اينكه آمار نشان مي دهد كه، هنگام تعطيلات مؤسسات آموزشي، ميزان فساد گاهي تا هفت برابر، بالا مي رود 130.

تعصب غیر عاقلانه زمخشری، و قضاوت عجولانه او

زمخشري بدبخت و آلوسي نگون بخت، تصور كرده اند كساني كه نصب اميرالمؤمنين را بر خلافت، پس از اداي رسالت، از مصاديق كار مهمّ، در پي كار مهم ديگر گرفته اند، خداي نكرده كلمه انصب را، به كسر صاد گرفته اند، لذا زمخشري مي گويند ناصبي ها را رسد كه، گويند نصب عداوت با علي(علیه السلام) بكن، در حالي كه همان قرائت رايج (فتح صاد) در رساندن اين مطلب كافي است، و عمل پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در غدير بهترين شاهد است كه، مهم را (خلافت اميرالمؤمنين(علیه السلام)) پشت سر مهم ديگر، (رسالت) طبق روايات فريقين در غدير انجام گرفت، پناه به خدا از تعصب غلط، زمخشري در عين اينكه علي(علیه السلام) را خليفه چهارم مي داند، به دشمنان آن حضرت اجازه اين فضولي را مي دهد 131.

دوای زخم معده

انجير و عسل به طور مساوي مخلوط شود براي زخم معده بسيار مفيد است خوردن انجير خشك فكر را تقويت مي كند 142 در فرمايش امام صادق(علیه السلام): از جمله خواص روغن زيتون، اطفاء غضب است 143.

ص: 246

الاسلام یعلو، و خنده جبرئیل(علیه السلام)

تفسير فخر رازي: وقتي سوره الرحمن نازل شد، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به اصحاب فرمود، چه كسي مي تواند اين سوره را به رؤساي قريش بخواند، ابن مسعود حاضر شد، ابوجهل چنان سيلي محكمي بر او زد گوشش پاره شد، و خون جاري شد، او گريان پيش پيغمبر(صلی الله علیه و آله) آمد، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در غم و اندوه او نارحت شد، جبرئيل با خنده نازل شد، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود خنداني در صورتي كه ابن مسعود گريان است، عرض كرد به زودي دليل آن را خواهي دانست، جريان جنگ بدر پيش آمد، ابن مسعود در ميان كشته هاي مشركين گردش مي كرد، ابوجهل را در نفس هاي آخري ديد، روي سينه او قرار گرفت، گفت اي چوپان ناچيز، در جايگاه بلندي قرار گرفته اي، او در جواب گفت الاسلام يعلو ولا يعلي عليه، ابوجهل گفت به دوستت محمد(صلی الله علیه و آله) بگو در، زندگي مبغوض تر از تو پيش من كسي نبود، حتي در حال مرگم، اين خبر به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) رسيد، فرمود فرعون زمان من، از فرعون حضرت موسي بدتر بود كه، او در واپسين لحظات عمرش ايمان آورد، ولي اين طغيانش زياد شد، سپس ابوجهل به او گفت، سر من را با اين شمشير ببر كه تيزتر است، ابن مسعود پس از بريدن سر او، از موي جلوي سر گرفت، در حالي كه بر زمين مي كشيد پيش پيغمبر(صلی الله علیه و آله) آورد، مضمون آيه ) لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَة((1)، در دنيا نيز تحقق يافت 170 نگارنده گويد: از آقاي فلسفي نقل كردند كه، ابوجهل گفت قدري از گردن من، هم روي سرم بگذار، وقتي پيش محمد(صلی الله علیه و آله) بردي درشت ديده شود، گفت بر خلاف انتظار تو، قدري از سرت را روي بدن مي گذارم مي گويند لذّتي كه حضرت ابراهيم، از سلام ملائكه در بشارت فرزندش، برد با تمام دنيا برابري داشت، پس در شب قدر گروه گروه، ملائكه بر امت محمدي(صلی الله علیه و آله) سلام مي كنند، چه لذتي خواهد داشت، وقتي در آتش نمرود ملائكه بر او سلام كردند، آتش گلستان شد، پس از بركت محمّدي(صلی الله علیه و آله)، سلام آنها بر امت چه گلستاني را توليد خواهد كرد، اين حرف فخر رازي است محقق گويد: ببخشيد آقاي فخر رازي سلام ملائكه بر امام معصوم است، چه لذت براي حضرتش خواهد شد، و وقتي در آن شب دور امام(علیه السلام) طواف مي كنند، چه لذت خواهد داشت 186.

سایه نیم کره که، بر نیم کره دیگر بیفتد، شب محقق می شود، پس شب قدر در کل زمین، 24 ساعت می شود شب عبارت است از سايه يك نيم كره كه، بر نيم كره ديگر مي افتد، و اين سايه با حركت زمين در حركت است، و يك دور كامل آن 24 ساعت است، از يك نقطه شروع در نقطه ديگر پايان مي گيرد، پس شب

ص: 247


1- . سوره علق، آیه 15.

قدر در كل زمين، يك 24 ساعت مي شود، پس آنچه از آيات و روايات استفاده مي شود كه، شب قدر، يك شب معيّني است، سازگار شد 192.

حتی به روایات اهل سنت، اطلاق کلمه شیعه، به پیروان امیرالمؤمنین(علیه السلام)، از رسولخداست(صلی الله علیه و آله) از اين روايات كه بزرگان اهل سنت روايت كرده اند، به خوبي روشن مي شود كه، اطلاق كلمه شيعه، به پيروان اميرالمؤمنين(علیه السلام) از خود رسولخداست ، بعدها پيدا نشده است 213.

غفلت نشود از تعبیر زلزال ها، در کل زمین خواهد شد، مقطعی نیست

تعبير زلزالها، شايد اشاره به زلزله كل زمين باشد، در حالي كه زلزله هاي فعلي، مقطعي است 222 كريمه )فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره(، با آيه احباط و تكفير )ان الحسنات يذهبن السيئات( و هكذا آيه توبه، و عفو، نسبتش عام و خاص است، و علاوه با كسر و انكسار ثوابها و گناهان، وقتي حساب شد همه نيك و بدي ها را، انسان مي بيند 230 فخر رازي: تفسير آيه )ان الانسان لفي خسر( را، از حرف يك يخ فروش، استفاده كرد 296 بنابر نقل الدر المنثور: اصحاب پيغمبر(صلی الله علیه و آله) وقتي به هم مي رسيدند، سوره و العصر مي خواندند، بعد خداحافظي مي كردند 302.

چرا ابرهه به فکر تخریب کعبه افتاد

ذونواس پادشاه يمن، يهودي شد مسيحيان نجران را سوزانيد، يكي از آنها فرار كرد خود را به قيصر روم رسانيد، او به علّت دوري، دستور داد كه نجاشي، از نصاري يمن، طرفداري كند، دونواس شكست خورد، رئيسي از طرف نجاشي بر يمن تعيين شد، ابرهه يكي از فرمانده هاي لشكر 70 هزار نفري، رئيس يمن را كشت، و خود مسلط به اوضاع يمن شد، اين خبر به نجاشي رسيد، به فكر تنبيه ابرهه افتاد، ابرهه از ترس نجاشي، موي سر خود را تراشيد، با مقداري از خاك يمن، به عنوان تسليم به نجاشي فرستاد، او قبول توبه كرد، ابرهه براي اثبات خوش خدمتي، يك كليساي عالي ساخت، و از عرب خواست عوض كعبه، به دور آن كليسا طواف كنند، عرب كه علاقه خاصي به كعبه داشتند، نگرفت، طبق يك نقل كليسا را آتش

زدند، و بنابر نقل ديگر ملّوث كردند، ابرهه تصميم گرفت كعبه را خراب كند، وقتي نزديك مكه رسيد دستور داد شترهاي اهل مكه را از صحرا به غارت بردند، از جمله دويست شتر از حضرت عبدالمطلب، ابرهه كسي را پيش بزرگ مكه فرستاد گفت من قصد گشتن شما را ندارم، فقط مقصود خراب كردن كعبه است، فرستاده او از شريف مكه سؤال كرد، همه حضرت عبدالمطلب را معرّفي كردند، و حضرتش را پيش ابرهه حاضر كردند، وقتي آن حضرت را ديد، بي اختيار از روي تخت بلند شد، و حضرتش را پهلوي خود

ص: 248

نشاند، به مترجم گفت به حضرتش عرض كند، حاجتي داشته باشد برآورده مي شود، ايشان فقط تقاضاي ردّ شترها كرد، ابرهه در حال تعجب گفت، از عظمتي كه از شما در دل من قرار گرفت، اگر تقاضاي عدم تخريب كعبه مي كردي، بر آورده مي شد، فرمود كعبه صاحب دارد من صاحب شترم، پس حضرت عبدالمطلب به اهل مكه دستور داد به كوه ها و دره هاي مكه پناه ببرند، سپس خودشان با جمعي به يكي از دره هاي مكه رفت، و به يكي از فرزندانش دستور داد، بالاي كوه ابوقيس برود، و هر چه ديد گزارش كند،

مژده آمدن لشکر خدا، (ابابیل) را پدر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) آورد

محقق گويد در صفحه 16 جلد دوم گزيده (فرنودسار) از تاريخ يعقوبي آوردم كه، او حضرت عبداله پدر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بود، و باز در صفحه 15، آوردم كه حضرت عبدالمطلب خودش از حرم بيرون نرفت آقازاده آمد و اظهار كرد، ابر سياهي از ناحيه درياي احمر، در حركت است، حضرت عبدالمطلب مژده نصرت بر اهل مكه داد، و فرمود وارد خانه هايتان شويد كه، نصرت خدا با ماست، ابرهه سوار فيل خاص خود شد و نام آن محمود بود، هر چه حركت داد نرفت، وقتي سر حيوان را به طرف يمن كرد، فوري حركت كرد،

به فیل ها، عوض چوب با تبر می زدند

حرف نگارنده يادم است در جائي ديده ام عوض چوب با تبر مي زدند، در نقلي ديده ام حضرت عبدالمطلب به او فرمود، مي خواهند با تو كعبه را خراب كنند مي كني، با سرش اشاره كرد و گفت نه، عده زيادي از لشگر ابرهه هلاك، و عده اي پا به فرار گذاشتند، خود ابرهه مجروح شد، وقتي به صنعاء رسيد درك رفت، اين مطلب را از چهار كتاب، تفسير نمونه تلخيص كرده است، ما هم تلخيص را تلخيص كرديم محقق 330.

ابابیل، اسم آن مرغ نیست، معنی گروه گروه دارد

واژه ابابيل معني وصفي، (گروه گروه) دارد، نام آن مرغ ها نيست 336 از جمله معاني كوثر، افراد سخاوتمند مي باشد، امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد كوثر نهري است در بهشت، به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در مقابل فوت فرزندش عبداله، عطا شده است 371.

* فخر رازی: این همه از اهل بیت گشتند، باز دنیا پر است، بنگر چه علمائی مثل باقر و صادق و رضا(علیهم السلام) از آنها هست

فخر رازي مي گويد: سوره كوثر در جواب كساني كه به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) ابتر مي گفتند نازل شد، در عين اينكه از اهل بيت(علیه السلام) اين همه كشتند، باز دنيا مملوّ است از آنها، در حالي كه از بني اميه شخص قابل ذكر نماند،

ص: 249

سپس بنگر چه علماي بزرگي: مانند باقر و صادق و رضا(علیه السلام) و نفس زكيه از آل بيت پيدا شدند 376 بعد پيروزي وسوسه هاي شيطاني، امثال غرور، و انتقامجوئي، دائي اين مي شود كه، انسان استغفار كند، و بداند فتح از ناحيه خداست، لذا در سوره نصر، دستور استغفار رسيد 401 آغاز سوره توحيد با ضمير غايب، از مفهوم مبهمي حكايت مي كند، (ذات مقدس او، در نهايت خفاء است)

هاء هو، برای توجه دادن است واو آن، ضمیر است

هاء هو، براي توجه دادن به مطلب است، و واو آن، ضمير غايب است 432 فهرست اجمالي تمام جلدهاي تفسير نمونه 480.

ص: 250

از جمله خصايص نبوي(صلی الله علیه و آله)

واجب نبودن تقسيم شبها، بين زنهايش بود، طبق آيه )ترجي من تشاء منهنّ وتؤي من تشاء(، حضرتش با داشتن گرفتاريهاي اجتماعي، اگر در داخل خانه گرفتار زنهايش بشود، ندانند كه، حضرتش نسبت به حق قسم، آزاد است، زياد اذيت مي كردند، چطوري كه او را نسبت به ساده زيستي اذيت مي كردند، تا قرآن آنان را مذمت كرد 385 كريمه )لا يحلّ لك النساء من بعد و لا ان تبدّل بهنّ من ازواج((1)، براي پيغمبر(صلی الله علیه و آله) راحتي ايجاد كرد، در مقابل فشارهايي كه از قبائل عرب، براي عرض دختر، به حضرتش مي آوردند، و همه توقع دامادي حضرتش را داشتند، یعنی كه هر كس دخترش را به آن حضرت عرض كرده دردسر توليد نكنند كه، كارهاي تبليغ با موانع روبرو شود 391 زنان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) پس از تشرف به مقام ام المؤمنيني، در مقابل آن، از ازدواج بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) محروم شدند، از تفسير قرطبي، جلد8، ص531، نقل مي كند كه، امثال طلحه ها، به عنوان انتقام جوئي قصد كردند كه، ضربه اي به حيثيّت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بزنند، علت ديگر محروميت زنان پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، اين است كه اگر مجاز بودند بعضي از نادرست ها، براي بالا بردن وجهه اجتماعي شان، با آنان ازدواج مي كردند، و افتخار مي كردند كه من آنم كه، فلان زن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) با من هم بستر شده است، و علت سوم، منافقين از قول زنهاي ازدواج كرده، دستورات دين را تحريف مي كردند 404 زنان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بعد از حضرتش، در ميان امت اسلامي بسيار محترم بودند، و از زندگي خويش بسيار راضي بودند، و آن محروميت در مقابل اين افتخار، بسيار ناچيز بود 405 .

ص: 251


1- . سوره احزاب، آیه 52.

ص: 252

جلد اول حديقه الشيعه

19 قرینه در کتاب، هست که کتاب تألیف مقدس اردبیلی است

نوزده قرينه موجود در كتاب، انتساب حديقه الشيعه را، به مقدس اردبيلي ثابت مي كند. 44 مقدس اردبيلي، در زماني هم، در شيراز مي زيست 56 حديقه الشيعه جلد اول هم داشته، اين موجودي فعلي، جلد دوم است، خود مقدس در چهار مورد، به آن ارجاع داده است 60 كتاب كشف الغمّه، تصنيف وزير سعيد علي بن عيسي اربلي است، و اين كتاب مقبول طباع موافق و مخالف است، مرحوم وزير از ثقات علماي شيعه است، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كسي از فضائل اميرالمؤمنين(علیه السلام)، چيزي را ذكر كند كه به آن اقرار دارد، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مي بخشد، و اگر فضيلتي را بنويسد تا آن نوشته است، ملائكه براي او استغفار كرده بخشيده مي شود 4 از جمله خواص وجود امام معصوم، رفع اختلاف است.

اگر قرآن به تنهائي كافي بود، نمي بايست مذاهب اسلامي، بيش از 700 مذهب باشد

اگر قرآن به تنهائي كافي بود، نمي بايست مذاهب اسلاميه، بيش از هفتصد مذهب باشد 10 اسم حضرت ابو طالب، عبد مناف يا عمران است 13.

تا پيغمبر(صلی الله علیه و آله) زنده بود، حسن و حسين(علیهما السلام) او را پدر می گفتند

امير المؤمنين(علیه السلام) مي فرمايد: تا پيغمبر(صلی الله علیه و آله) زنده بود، حسن و حسين(علیهما السلام) او را پدر خطاب مي كردند و بس، وقتي آن حضرت شهيد شد مرا پدر خواندند 14 القاب اميرالمؤمنين(علیه السلام)، قريب به پانصد لقب است 17 روايت ورود فاطمه بنت اسد(علیها

السلام) به داخل كعبه كه، روز چهارم با پسرش بيرون آمد، و در آنجا شنيد كه اسم اين مولود را علي(علیه السلام) بگذاريد كه، از اسم خودم مشتق كرده ام، و او در اين خانه كسر اصنام كرده، و اذان خواهد گفت 18 بعضي از علماي حنفي، كافر و واجب القتل مي دانند هر كسي را كه، بر ابوبكر ديگري را، مقدم بداند 27 و ديگري گفته بر امام عرق خور، حدّ جاري نمي شود، لانّه نايب من الله 29 دليل تقديم مفضول بر فاضل به عقيده عامه، تقديم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عمر و عاص، و اسامه، بر ابوبكر و عمر است 31 با موازين عامه، عثمان هم واجب القتل، و هم واجب الاطاعة بايد باشد، و بيعت علي(علیه السلام)، و معاويه هر دو صحيح باشد، چون مردم هر دو را انجام داده اند 33 خداوند، از سر تا سينه مجوّف، و پائين مصمّت، و

موهايش مجعّد است، روزي درد چشم گرفت، ملائكه عيادت كردند، معلوم شد كه از كثرت گريه در طوفان نوح(علیه السلام) بود، در شب هاي جمعه به صورت پسر امردي، سوار بر خر مص-ري به زمين

ص: 253

مي آيد، به فتواي ابوحنيفه، زاني با دختري كه از نطفه او خلق شده، مي تواند ازدواج كند 34. به فتواي شافعي، براي تقويت فكر، تا حدّ سه دفعه باختن، شطرنج بازي جايز است 35 چطور ممكن است، حق تعالي بدون تعيين امام، اكملت لكم دينكم بفرمايد 38 بلال وقتي اذان گفت، عايشه از ضعف جسمي پيغمبر(صلی الله علیه و آله) استفاده كرده، به بلال گفت به پدرش بگويد، امام جماعت شود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) متوجه شد، با تكيه به عباس و اميرالمؤمنين(علیه السلام)، به مسجد آمد 41 به فاصله دو ماه و نيم از شهادت حضرت زهرا(علیها السلام)، و به قول عايشه، به فاصله 6 ماه، اميرالمؤمنين(علیه السلام) بيعت كرد 43

در را باز کنید، وگرنه آتش می زنم، و زدند

چند دفعه، براي احضار اميرالمؤمنين(علیه السلام) براي بيعت ، كسي را فرستادند، نتيجه نگرفتند، آخر كار، عمر و قنفذ و عبدالرحمن بن عوف و غلامي هيمه كش، به علاوه عده اي، به در خانه علي(علیه السلام) آمدند، هر يكي يك نوع حضرتش را خطاب مي كرد، و عبارت عمر اين بود: افتحوا الباب و الاّ حرّقناه عليكم، و طبق اكثر رواياتشان آتش هم زدند، از اين است كه ابن قيتبه نقل مي كند كه، ابوبكر در دم مرگ مي گفت، اي كاش در خانه فاطمه را آتش نمي زد 44 در بعضي از روايات اهل سنت آمده، درب را پس از نيم سوخت شدن، عمر با لگد به پهلوي فاطمه(علیها السلام) زد، مادر غشّ كرده، و بچه سقط شد، و به قنفذ هم، دستور تازيانه زدن داد، و خالدبن وليد هم، به زهراء غلاف شمشير زد، طبق گفته بعضي از ثقات، سقط جنين نتيجه كار خالد شد 45 اميرالمؤمنين(علیه السلام) بي اختيار از خانه بيرون آمد، و فرمود يابن صهّاك حبشيه، اگر در علم خدا نگذشته بود كه، مرگ تو به نوع ديگر باشد، نمي توانستي اين طور جرئت بكني، خالد بر آن حضرت حمله ور شد، بني هاشم دست به دفاع باز كردند، امير(علیه السلام) دستور صبر داد، بالاخره دسته جمعي پيش ابوبكر رفتند، آن ملعون علي(علیه السلام) را به خانه مراجعت داد 46.

تمام اوصیای، انبیاء(علیه السلام) از فامیل خودشان بود

تمام اوصياء انبياء(علیه السلام)، از فاميل خودشان بود، اكثرشان فرزندان را وصيّ كردند، و موسي(علیه السلام) پسر عمويش يوشع بن نون را، خليفه بعد از مرگ، چه چطوري كه هارون را وصيّ در حال حيات كرد، آيه )والذين آمنوا و لم يهاجروا مالكم من ولايتهم من شئ(، عباس را از اين نعمت محروم كرد

55 از عارفي پرسيدند، چه فرق است بين علي(علیه السلام)و ابوبكر؟، گفت علي(علیه السلام) در خدا بودنش شك است، و ابوبكر در اصل ايمانش 56 حتي با وجود خود پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، ولايت در امور مسلمين، به علي(علیه السلام) احتياج

ص: 254

داشت 65 زمخشري با اينكه تعصّب شديد دارد، و حنفي مذهب است، اعتراف دارد كه آيه مباهله، قوي ترين دليل است، بر فضيلت آل عباء 68.

اوّلين سجده شكر در اسلام

گويند اوّلين سجده شكر در اسلام، سجده اي بود كه علي(علیه السلام)، در ليلة المبيت پس از تبسّم انجام داد، وقتي شنيد با خوابيدن در رختخواب نبوي(صلی الله علیه و آله)، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جانش سالم خواهد ماند 85.

* سید ابن طاووس می فرماید: اگر امیر(علیه السلام)، در رختخواب پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نمی خوابید، نه هجرت بود، و نه اتمام رسالت

ابن طاووس در كتاب طرايف آورده: ولولا نام علّي(علیه السلام)، علي فراش النبي(صلی الله علیه و آله)، يفديه بمهجته، ما تمكّن(صلی الله علیه و آله) من هجرته، و لااتمام رسالته 86 شيخ عزّالدين عبد السلام شافعي رساله اي در مدح خلفاء دارد تعريف عجبي از فاطمه و علي(علیهما السلام) كرده حدود دو صفحه 107 تعريف مؤلف از سلطان محمد خدابنده، و حرف او در علت سلام بر آل پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در قرآن 109.

شيخ طوسي صلوات را در نماز، از اركان حساب می کند

شيخ طوسي صلوات را در نماز، از اركان شمرده است، ايجاب صلوات در نماز، از ايجاب سجده بر آدم(علیه السلام)، ابلغ است، چون صلوات در جميع نمازهاست 112 سنّي ها، رغماً لرافضي ها، صلوات بر آحاد مسلمين را تجويز نمي كنند، و هكذا انگشتر به دست راست، وتسطيح قبور نمي كنند، چرا رغماً برافضي ها كه، زنده اند، نمي ميرند 113 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از اتمام خطبه غدير، دست اميرالمؤمنين(علیه السلام) را گرفته، در بالاي منبر قرار داد، به طوري كه همه مشاهده كردند، و فرمود اَلست اولي بكم من انفسكم 123.

چه عجب غزّالی اقرار می کند که، پس از بخ بخ گفتن، قبول نکردن جز هوای نفس، چیز دیگری نیست

محمّد غزالي پس از ادعاي اجماع بر صحت عيد غدير، و به قول عمر بخّ بخّ، اضافه كرده كه هواي عمر بر رياست، مانع از قبول كردن ولايت علي(علیه السلام) شد، عين عبارت غزالي را ابن جوزي هم نقل كرده است 129 اميرالمؤمنين(علیه السلام) با اينكه از اهل مكّه زياد كشته بود، از خواندن سورة برائت نترسيد ولي حضرت موسي(علیه السلام) از كشتن يك فرعوني مي ترسيد 133 علت اينكه اوّل سورة برائت خواندن را، به ابي بكر دادند پس گرفتند، اين بود كه تصور نشود كه كسي غير از اميرالمؤمنين(علیه السلام) هم، لياقت اداي اين مهمّ را داشت

ص: 255

134 تعبير از امام رضا(علیه السلام)، به امام ثامن ضامن 140 كسي كه در اسلام تولّد يافته مثل اميرالمؤمنين(علیه السلام)، تعبير اسلام آورده درباره او صحيح نيست، بلكه تصديق صحيح است، بعضي از اصحاب فرموده اند كه، امير المؤمنين(علیه السلام) در وقت بعثت پيغمبر(صلی الله علیه و آله)14، يا 15، ساله بوده است، در پاورقي آدرس احقاق الحق را داده است 141 معاويه با آن همه ع-داوت، صغر سنّ را بر علي(علیه السلام) ايراد نگ-رفت، فخر رازي بلند پروازي مي كند، ابن حجز در شرح بخاري گويد: علي(علیه السلام) در شيرخوارگي، مطالعه لوح محفوظ مي كرد 142.

امام صادق: موالی بودن من بر علی(علیه السلام)، بهتر از فرزندیم است

ابن بابويه در اعتقاداتش از قول امام صادق(علیه السلام) نقل مي كند: ولايتي منه(علیه السلام)، احبّ من ولادتي منه، يعني موالي علي(علیه السلام) بودن بر من، بهتر از فرزند او بودن است 151 در جنگ اُحد از چاشت تا پسين، از آسمان صداي لافتي الا علي، لا سيف الا ذوالفقار، به گوش جهانيان مي رسيد 161 محمد بن محمود كرماني شافعي، نقل كرده است كه، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در سجده شكر مي گفت: الهي بحق علي وليّك، اغفر لمحمّد(صلی الله علیه و آله) نبيّك 199 الدهر انزلني ثم انزلني ثم انزلني، حتي قيل معاويه، و علّي(علیه السلام) 208.

براي پائين انداختن بت ها از بالای کعبه (علیه السلام) پا بر دوش پيغمبر(صلی الله علیه و آله) گذاشت و بالا رفت

براي پائين انداختن بت هائي كه بالاي كعبه بود، علي(علیه السلام) عرض كرد پايتان را بر دوش من بگذاريد، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود، تو طاقت حمل نبوّت را نداري، تو پايت بر دوش من بگذار 220 وقتي اميرالمؤمنين(علیه السلام) از ميزاب كعبه خودش را زمين انداخت، تبسّم كرد، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) سؤال كرد، عرض كرد براي اينكه از اين بلند افتادم طوري نشد، فرمود چرا طوري شود، در حالي كه محمّد(صلی الله علیه و آله) تو را بلند كرده، و جبرئيل پائين آورد 221 مجرّب است خواندن لي خمسة اطفي بهم حرّ الجحيم الحاطمه، براي برآوردن هر حاجتي 233 اصحّ اقوال، ده ساله بودن فاطمه(علیها السلام)، در وقت ازدواج 239 پيغمبر(صلی الله علیه و آله) براي خرج عروسي، فرمود به اسب احتياج داري، زره را بفروش، علي(علیه السلام) آن را به عثمان به 480 درهم فروخت 240 براي فاطمه(علیها السلام) در پيش خدا نه اسم است، فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيّه، راضيه، محدّثه، مرضيّه، زهراء 241 اميرالمؤمنين(علیه السلام) ابن ملجم را، حتي از عطائي كه، به ديگران مي داد محروم نكرد 258 اميرالمؤمنين(علیه السلام) عايشه را به همراهي زنان، از بصره به مدينه فرستاد 259.

کفار وقت دیدن علی بن ابی طالب(علیه السلام) وصیت می کردند

در جنگ ها كفّار علي(علیه السلام) را مي ديدند، وصيت مي كردند 261.

ص: 256

ادعای دوستی علی بن ابی طالب(علیه السلام) و جواب حضرت

خرايج: كسي ادعاي دوستي علي(علیه السلام) كرد، فرمود دروغ مي گوئي، مخنّث، و ديّوث، و ولدالزنا، و ولد حيض، ما را دوست نمي دارد 264 معجزه اميرالمؤمنين(علیه السلام)، در اثبات كردن مادر بودن زن كسي 266 هروله سر انگشتان به زمين نهادن و به تندي رفتن است 274 تعريف عجيب جاحظ اميرالمؤمنين(علیه السلام) را، با وصف اينكه او عداوت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را، جزء ايمان مي داند 275 احمد غزّالي مثل برادرش محمّد، از بزرگان صوفيّه است، مشهور است كه احمد در بالاي منبر مي گفت، هر كسي توحيدش را، از ابليس ياد نگيرد، زنديق است، كسي به اميرالمؤمنين(علیه السلام) گفت انا احبّك، و اتوالي عثمان، فرمود اما الان فانت اعور، اما ان تعمي و اما ان تبصر، پاورقي احقاق الحق 277.

اگر آيه )و سيجنّبها الاتقي(، درباره ابو بكر آمده، چرا خودش در سقيفه ادعا نکرد

اگر آيه )و سيجنّبها الاتقي(، مربوط به ابي بكر بود، چرا در سقيفه عنوان نكرد، و چرا عايشه گفت: هيچ آيه اي درباره ما نيامد، جز آن چه در عذر من رسيد 293 استدلال شيخ مفيد با آيه غار بر كفر ابوبكر 300.

ابوبکر اگر مال داشت چرا به پدر کورش و به دخترش نداد که مزدوری نکنند

ابوبكر اگر مال داشت به پدر كورش، و به دخترش اسماء مي داد كه، مزدوري نكند 301.

خلفاء که خودشان به جنگ نرفتند، تا فتوحات به آنها مستند شود

خلفاي ثلاثه، خودشان به جنگي نرفتند كه، فتوحات مستند بر آنها شود، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرموده بود، تا سي سال اين جاها فتح مي شود، با شنيدن مژده فتح، لشگر اسلام اقدام كردند، رئيس هر كه مي خواهد بشود، دو دختر كه عثمان يكي از آنها را كشت، و با ديگري طوري مدارا كرد كه، موجب دلگيري رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شد، بچه هاي خواهر خديجه(علیها السلام) بودند، پس از فوت مادرشان، خديجه، بزرگ كرده بود 307 روايت را معني مي كند، به اينكه راهي را كه عمر برود، احتياج به رفتن ابليس ندارد، گويند فلاني از بس شرور است، ديو از او مي گريزد.

ص: 257

ابلیس حاضر شد توبه کند، او (دوّمی) نگذاشت

توبه كنم قبول است، فرمود بلي به شرطي كه، به قبر حضرت آدم سجده كني، رفت كه سجده كند، رفيقش عمر را ديد، گفت از غيرت و حميّت تو دور است كه، با امر خدا به خودش سجده نكردي، به امر محمد(صلی الله علیه و آله) به قبرش سجده بكني 309 جهّزوا جيش اسامه لعن الله من تخلف عنه، پاورقي النص و الاجتهاد ص31 319 فدك دهي است، از جمله شهود فاطمه(علیها السلام) ام سلمه و ام ايمن بود، ابوبكر گفت شهادت دو زن كافي نيست، علي و حسن و حسين(عليهما

السلام)، به نفع خود شهادت مي دهند،

فدک را خالصانه هم کردند

سيوطي در تاريخ الخلفاء گفته، فدك را ابوبكر و عمر خالصه كردند، در چاپ هاي فعلي كتاب تحريف شده است 322.

علل عدم قبض فدک، در زمان حکومت علوی(علیه السلام)

از جمله عللي كه باعث شد اميرالمؤمنين(علیه السلام)، در زمان حكومت ظاهري فدك را قبض نكند،: نخواست فدكي كه سبب رنجش فاطمه(علیها السلام) شده، وسيله خوشحالي فرزندان شود 330 و از آن جمله: اهل بيت(علیه السلام) چيزي كه از آنها غصب شد، بر نمي گردانند، چطوري كه وقتي عقيل خانه رسول خدا را فروخته بود، در فتح مكه بر نگردانيد 331 ابوبكر و عمر، در اُحد با شنيدن صداي ابليس: انّ محمداً قدمات، فوري پيش عبداله بن ابيّ، ابن ابي سلول، رئيس منافقين، رفتند تا شفاعت ايشان پيش ابي سفيان كند 333 عمر در وقت مردن، هشتاد هزار درهم مال بيت المال كه، از پنج ممرّ تهيه مي شد: خمس، و زكوة، جزيه، غنائم، و ميراث من لاوارث له، به ذمّه داشت 334 امتعكن و اسرحكّن: اگر طالب دنيا هستند متعه طلاق آماده است 336 خلفاي ثلاثه پس از بستن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در خانه هايشان را دوباره به مسجد باز كردند 339.

احیاء سنّت یهود، و ترک سنّت رسول(صلی الله علیه و آله)

از جمله بدع ثلاثه، احياء سنت يهود، (دست به سينه گذاشتن) و ترك سنت رسول(صلی الله علیه و آله)، (قنوت در نماز) 341 تعبير عمر به نقل طبري: والله لاحرقّن بيتكم عليكم او لتخرجنّ للبيعة، و تعبير حضرت زهراء به روايت ابن عبد ربّه: يابن خطاب اجئت لتحرق دارنا، و ولدي يعني هر دو را بسوزي 344 مجموع حجره نبوي(صلی الله علیه و آله)، چهار گز در چهار گز نمي شد، به عايشه و حفصه، كمتر از دفن پدرهايشان مي رسيد 349 مالك بن نويره، بر ابوبكر گفت خدا و رسول كس ديگري را تعيين كرده اند، ابوبكر با خشونت جواب داد، او با

ص: 258

قوم خود مدينه را ترك كرده، و در صحرائي سكونت گزيدند، شيخين به فكر رفتند، آخر تصميم بر اين گرفتند كسي را بفرستند كه، از آنها مطالبه زكات كند، آنها گفتند ما زكاتمان را طبق زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مي پردازيم، سردمداران سقيفه شايع كردند كه، آنان مرتد شده اند و زكات نمي دهند، و خالدبن وليد را كه، در زمان جاهليت با مالك عدوات داشت، با صد نفر سرباز فرستادند، آنان آمدند و با قوم خالدي نماز خواندند، و هر سواري مهمان كسي شد، و با

دستور خالد هر مهماني ميزبان خود را كشت، و زن و بچه اش را اسير و اموالش را غارت كرد، و خود خالد با زن مالك در همان شب هم بستر شد 350 اعثم كوفي گويد: قوم مالك در وقت كشته شدن، مي گفتند ما مسلمانيم و كشتن مسلمان جايز نيست، خالد مي گفت مصلحت خليفه وقت در كشته شدن شماست، و ابوقتاده، رفيق خالد، هر چه او را نهي كرد منتهي نشد، او مي گفت من شاهدم كه قوم مالك آمدند با ما نماز خواندند، عمر از ابوبكر مي خواست(1) كه خالد را بكشد، ابوبكر مي گفت خالد سيف الله است، در زمان حكومت خويش خواست به حساب خالد برسد، او گفت اگر مالك را براي مصلحت خودم كشتم، سعد بن عباده را هم، براي شما كشتم، عمر بر چشمان خالد بوسه زد، و گفت انت سيف الله حقاً 351 عمر زن هاي قبيله حنفيّه را، (قوم مالك بن نويره) بر شوهرشان برگردانيد، در حالي كه اكثر آنان حامله بوند، از جمله اسراء اين قبيله، مادر محمد حنفيّه فرزند اميرالمؤمنين(علیه السلام) است، او وقتي چشمش به قبر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) افتاد، گفت يا رسول الله روز قيامت براي ما از اين قوم سقيفه دادخواهي كن كه، ما را مثل قوم فرنگ اسير كردند، بر او گفتند تو هم بايد مثل ديگران شوهر انتخاب كني، گفت شوهر من كسي است از آنچه بر زبان من در وقت ولادت جاري شده خبر كند، وقتي اميرالمؤمنين(علیه السلام) خبر كرد، به شوهري علي(علیه السلام) تن داد، اميرالمؤمنين(علیه السلام) او را پيش يك-ي از فاميل هاي خانم گذاشت، تا برادرش از مسافرت بيايد، وقتي آمد با عقد ازدواج او را حلال كرد 352 ابوبكر نامه پدرش را، وقتي خواند كه نوشته بود، ميزان خلافت اگر به بزرگي سنّ باشد، بايد مرا خليفه

ص: 259


1- در جائي ديده ام، و به احتمال قوي در تهاويل آورده ام كه، عمر با خالد پسر خاله بود، او عمر را در كوچكي به زمين زده، و پايش عيب كرده بود، اين اصرار او به حساب عداوت ديرينه بود، نه اينكه او مسلمان كشته است، چطوري كه در جلد خلفاي ناسخ التواريخ آمده، خالد نيم شب پيش ابوبكر آمد، كه عمر پيش او نباشد، و دربان ابوبكر در را باز نمي كرد، و دو دينار رشوه داد، و شبانه وارد شد، اين اولين رشوه بوده در تاريخ اسلام، و چطوري كه از عمر عذرخواهي كرد، با همان احتجاج ابوبكر را هم قانع كرد، وقتي سعد بن عباده بيعت نكرد، شيخين او را تهديد كردند، او به شام رفت، خالد بن وليد با مغيرة بن شعبه رفتند، از دور با انداختن تير او را كشتند، و گفتند اجنّه او را كشت.

كنند، و حرف هاي ديگر كه در مذمت فرزند بود، سوزانيد، با اينكه اسم الله و رسول در آن نامه نوشته بود، 353.

مطاعن شيخين، حذف تشهد از نماز، و داخل کردن آمین است و چیزهای دیگر زیاد است

از جمله مطاعن شيخين، حذف حيّ علي خير العمل از اذن است، و از مطاعن ابوبكر بدعت شستن گردن و پاها و گوش ها در وضوء است، در وقتي كه گفت شستن اينها از مسح پا براي من خوشترست 355 و از

جمله مطاعن شيخين، حذف تشهد از نماز است با اختراح اين عبارت، السلام عليك ايّها النبي و رحمة الله و بركاته، السلام علينا و علي عباد الله الصالحين، اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمداً عبده و رسوله. آمين خارج نماز را داخل، و تشهد داخل نماز را خارج كردند، ابوبكر با زور مردم را به خلافت عمر قانع كرد 356 به بلال هر چه اصرار كردند نه بيعت كرد، و نه اذان گفت 357 فجأة سُلّمي چون بيعت نكرد، ابوبكر دستور سوزانيدن داد، او داخل آتش كلمه توحيد را بر زبان جاري مي كرد، و شهادت به رسالت مي داد 358 به گفته بعضي ها وقتي رسول خدا وسيله نوشتن خواست كسي آورد عمر گرفت و پاره كرد 364 به گفته صاحب هداية فقه حنفي مذهب، و شارح مقاصد، مالك متعه را حلال مي دانست 372 بدعت نماز تراويح و عمر 376 عمر با كوزه آب نصراني ها، وضوء مي گرفت، و زكات را تبديل به خراج كرد، در مصر از هر جريب زمين يك دينار، و در عراق يك درهم گرفت، و زكات را تعطيل كرد 377 عمر مانع تردد كشتي هاي باري كه، از مصر گندم و برنج مي آورند، شد در نتيجه حبوبات گران شد، عمر خواستگار ام كلثوم شد، و اميرالمؤمنين(علیه السلام) قبول نفرمود، گفت اگر علي(علیه السلام) حاضر نشود وسيله كشته شدن او را فراهم مي كنم، به عباس گفت روز جمعه به مسجد بيا ببين مي توانم يا نه، در آن روز گفت، مردم اگر تنها اميرالمؤمنين(علیه السلام) شاهد زناي يكي از اصحاب باشد و شاهد ديگري نباشد چه مي كنيد، گفتند شهادت تو كافي است كه، جمع شويم او را بكشيم، عباس جريان را به خدمت علي(علیه السلام) عرض كرد، امام(علیه السلام) باز قبول نفرمود، عباس گفت عمر بي شرم است، اگر شما هم قبول نكنيد من به ضرورت انجام مي دهم، پس عمر جماعتي را جمع كرد و گفت، عباس به وكالت از علي، ام كلثوم را بر من تزويج كرد 378 به عقيده اكثر مجتهدين، خصوصاً سيد مرتضي، اميرالمؤمنين(علیه السلام) جنيّه را به صورت ام كلثوم، به خانه او فرستاد،(1)

ص: 260


1- باب 17 كتاب نکاح وافي، روايت مي كند از كتاب خرايج الحرايج، بر امام صادق(علیه السلام) عرض كردند اهل سنّت به ما مي گويند: عمر اگر خوب نبود چرا اميرالمؤمنين(علیه السلام) دخترش ام كلثوم را به او تزويج كرد، امام صادق(علیه السلام) تكيه كرده بود با شنيدن اين حرف نشست، و فرمود سبحان الله اميرالمؤمنين(علیه السلام) مگر قادر نبود كه، بين عمر و دخترش حائل بشود، دروغ مي گويند، امير(علیه السلام) تزويج نفرمود، لكن وقتي عمر در خواستكاري اصرار كرد و به عباس گفت، اگر علي(علیه السلام) دخترش را بر من تزويج نكند، سقايت حاجّ را از تو مي گيرم، و بين تو و زمزم فاصله مي اندازم، مخفي نماند كه سقايت حاج، و رسانيدن آب بر حجّاج در مني و عرفات، در حكم وزارت آب امروزي بلكه بالاتر بود، و عباس اين سمت را داشت، و لذا سعي مي كرد اين ازدواج صورت گيرد، و آن مقام از دست او بيرون نرود، علي(علیه السلام) براي حفظ اين سمت، دستور داد به زن جنيّه يهوديّه از اهل نجران، به نام: سخيفه دختر جريريه، به صورت ام كلثوم تمثّل كند، و او را پيش عمر فرستاد، پسر حطاب از آن زن ناراحتي ها ديد، گفت در روي زمين كسي ساحرتر از بني هاشم نيست، خليفه مي خواست درد دلش را بر مردم اظهار كند، خدا مهلت نداد، و عمر كشته شد، آن زن سهم ارث خود را از مال عمر گرفت، و راهي نجران شد، ام كلثوم واقعي، پس از آنچه در اين مدت پنهان بوده آشكار شد. مخفي نماند در بيان مرحوم فيض آمده: مقصود از فرمايش امام صادق(علیه السلام): ام كلثوم فرجي بود از ما غصب شد، اشاره به اين صورت ازدواج ظاهري است.

فرض كن كه شد، مگر حضرت لوط نفرمود )هولاء

بناتي( الاية 379 اميرالمؤمنين(علیه السلام) به قنبر دستور داد، ناودان عباس را به جايش بگذارد، و بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قسم خورد كه، هر كس آن را بردارد، با ذوالفقار دو تكه مي كند، عمر در حال مستي حدّ به عرق خور زد، و عوض هشتاد تازيانه صد چوب زد، در حالي كه در حال مستي گناهكار، حدّ زده نمي شود 380.

حرف معروف عمرو عاص

حرف معروف عمرو عاص: قبّح الله زماناً عمل فيه عمرو بن العاص، لعمر بن حطاب 388 زني از زنان قريش در زمان خلافت عمر، به او گفت، عمر بایست، او ايستاد گفت زماني تو را عمير مي دانستيم، بعد عمر شدي، و حالا اميرالمؤمنين شده اي، از خدا بترس اي پسر خطاب، عدالت بين مردم بكن، عنقريب تو، و حكومت هيچكدام نخواهد ماند، بدعت عمر در وقوع سه طلاق در يك مجلس 389 مروان و حكم پدرش، هر دو طريد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از مدينه بودند، و به 25 فرسخي تبعيد شده بودند، و هر دو را عثمان به مدينه آورد، و جايزه هنگفت و مقام داد 394 از جمله مطاعن عثمان، مسلط كردن غلامان تركي، و رومي، و خطائي، بر مسلمانان بود 395 و ابن مسعود را كشت 396 تبعيدگاه ابوذر، از هر طرف 25 فرسخ با مدينه فاصله داشت 401 تعجّب است كه اجماع سقيفه با سه نفر قبول شد، و اجماع قتل عثمان، با وجود سيصد نفر صحابي در داخل آن قبول نشد، ورثه هرمزان از شيراز به مدينه آمدند، و دادخواهي كردند، كسي به نداي آنان لبيك نگفت 404 فرمايش اميرالمؤمنين(علیه السلام): الله قتله و انا معه 412 پيغمبر(صلی الله علیه و آله) عايشه فرمود، قوم تو حديث عهد با سلام نبودند، كعبه را خراب مي كردم، و مثل زمان حضرت ابراهيم مي ساختم، و دو تا درب (شرقي و غربي) برايش مي گذاشتم 419.

ص: 261

حضرت ابراهیم(علیه السلام) 7 سال هم در کوهستان فارس تبلیغ می کرد

در تفسير بحرالبحور آورده، حضرت ابراهيم از ترس كفار، بابل را ترك كرده، و به كوهستان فارس آمد، و 7 سال در آن بود تا آذر بمرد، دوباره به بابل آمد، بت ها را شكست، و آتش بر او سرد شد 423 فرمايش

اميرالمؤمنين(علیه السلام) در تعريف حمزه و جعفر، و مذمت عباس و عقيل 425 قال الصادق(علیه السلام) لايبالي الناصب صلّي ام زني، چهارده نفر از منافقين در عقبه واقعه در راه تبوك، در شب ظلماني به فكر رم دادن شتر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) افتادند، و براي اين كار، دبّه هائي را كه پر از سنگ ريزه كرده بودند، غلطانيدند، 430 لكن حذيفه و عمار مواظب شتر بودند، به مقصود نرسيدند، با صورت هاي بسته دويدند كه، در جلو با قدرت دست، شتر را بيندازند، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) صدا زد، و حذيفه و عمار شمشير كشيدند، و هوا برق زد، رسوا شدند و فرار كردند، ولي پيغمبر(صلی الله علیه و آله) آنها را معرفي بر حذيفه و عمار كرد 431.

زمخشري در تفسير )و همّوا بما لم ينالوا( رم دهندگان شتر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را، پانزده نفر نوشته است

زمخشري در تفسير آيه )و همّوا بما لم ينالوا( از سوره توبه، نوشته: پانزده نفر در مراجعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از تبوك، قصد رم دادن شتر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) كردند 432 به روايت مفضّل بن عمر، منافقين ديدند در اين سفر اميرالمؤمنين(علیه السلام)، چون در ركاب پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نيست، لذا به اين فكر افتادند، و سعي عمر از همه بيشتر بود 433.

عمر در زمان خلافت، حذیفه را منع از بدگوئی منافقین کرد او با صراحت لهجه جواب داد

روزي عمر در ايام خلافت به حذيفه عصباني شد، و گفت شنيده ام جمعي از اصحاب پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را، منافق معرّفي مي كني، و مي گوئي آنان دربان جهنم هستند، و درّه طلبيد و خواست به حذيفه بزند، او فرمود ساكت باش اي عمر، تو نيز دربان جهنم هستي، و منافقين را از دخول جهنّم، منع نخواهي كرد، عمر مصلحت را در سكوت ديد و تبسّم كرد، و شروع به مدّاحي حذيفه به حاضرين كرد، لكن عثمان عليه اللعنة و النيران، انتقام همه را از حذيفه كشيد 434 اميرالمؤمنين(علیه السلام) وقتي ديد كه طلحه و زبير قصد نشستن دارند، به قنبر فرمود اين چراغ بردار، و چراغ ديگر بياور كه، مال بيت المال نشود 440.

ص: 262

ابوبکره گوید، از خروج عایشه من به تردید افتادم، فرمایش نبوی که در زمان حیات شنیده بودم، مرا نجات داد

ابوبكره گويد: در روز جمل، ديدم جمعي دور هودج عايشه را گرفته اند، به عنوان اينكه او زن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) است، به ترديد افتادم، لكن به ياد حرفي افتادم كه، روزي در محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، صحبت شد كه، اهل فارس را، زني حكومت مي كند، فرمود لن يفلح الله قوماً ولّوا امرهم امراةً، از دغدغه شيطان مرا نجات داد 441.

عايشه بر ابوهريره، در سوار شدن، بر استر قیمتی ایراد گرفت، گفت این مزد چند حدیث است که، بر پدرت ساختم

عايشه بر ابوهريره، در سوار شدنش به استر كذائي، ايراد گرفت، گفت تا چندين حديث، بر پدرت نَبَستم، سوار اين استر نشدم 448 افتراء گفتن معاويه بر پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، در آن خودش را كاتب وحي معرّفي كرده است، و پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را بي خبر ازهر چيزي 456 اللهم لاتشبع بطنه، وقتي از پيغمبر(صلی الله علیه و آله) صادر شد كه، براي كاري پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، كسي را دو دفعه پيش معاويه فرستاد، هر دو دفعه گفت، غذا مي خورم 464 مسلماني ظاهري معاويه، پنج ماه قبل از شهادت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شد 465. به قول يكي از اكابر: يزيد سئية من سيئات معاويه.

بنی عباس از شیعه بی حدّ، و از اولاد امیرالمؤمنین(علیه السلام)، 120 هزار نفر کشتند

بني عباس از شيعه بي حدّ و حساب كشتند، و از اولاد اميرالمؤمنين(علیه السلام)، صد و بيست هزار كشتند 467 از جمله اوائل معاويه، او اول كسي بود، اسيران مسلمانان را بفروخت 468.

عايشه لقب زياد بن ابيه را، بر او داد

لقب زياد بن ابيه را، عايشه به او وقتي كه مي خواست زياد بن ابي سفيان باشد داد 470.

معاویه، از تاریخ ازدواج هند با ابوسفیان، سه ماه می گذشت، به دنیا آمد

مسافر بن عمرو بن اميّه، چندين سال با هند زنا كرد، و به او وعده ازدواج مي داد، وقتي معاويه در شكم او شش ماهه شد، به حيره فرار كرد، هند را با وعده هاي زياد، به ابوسفيان دادند، پس از سه ماه معاويه به دنيا آمد، چهار نفر در فرزند بودن معاويه، نزاع داشتند، هند از زنا با سياه ها، بيشتر لذت مي برد، لكن همه

ص: 263

بچه سياه ها را مي كشت 474 بعضي از محققان )غلبت الروم( را به بني اميه توجيه كرده اند، كه رومي الاصل بودند،

امام صادق(علیه السلام) فرمود، چطور شب قدر را نشناسیم که، در آن، ما را به کرسی کرامت می نشانند

كسي از امام صادق(علیه السلام) سؤال كرد، شما شب قدر را مي شناسيد، فرمود چطور نشناسيم كه، ما را در آن شب به تخت كرامت مي نشانند، و ارواح انبياء(علیه السلام)، و ملائكه كرام به تهنيت ما مي آيند، و بر ما آن شب، بهتر از ملك بني اميه مي باشد 475 اهل سنت طرفدار بني اميّه هستند، و كسي كه آنان را لعنت كند، بكشتن او فتوي مي دهند،

تفتازانی گوید یزید ملعون است، علماء که از لعن او نهی می کنند، برای اینکه بالائی ها، سرایت نکند

ملاسعد الدين در شرح مقاصد گويد: ما يزيد را لعنتي مي دانيم، و علت اينكه علماء لعن او را تجويز نمي كنند، اين است كه، سرايت به لعن بالائي ها نكند 476 اهل سنت كه معاويه را براي اينكه برادر ام حبيبه است، خال اميرالمؤمنين مي خوانند، چرا بس محمد بن ابي بكر كه، برادر عايشه است خال المؤمنين نمي گويند،

معاویه بعد از انداختن عایشه به چاه، در وقتی که مانع از بیعت یزد شد، گفت هنوز خامی، باشی تا پخته شوی

معاويه كاري كرد كه اگر يك مؤمن مي كرد، ثواب زيادي مي برد، و آن به چاه انداختن عايشه بود، صاحب كتاب اوئل الاشتباه آورده كه، معاويه مي خواست براي يزيد، در مسجد رسول الله بيعت بگيرد، عايشه از اطاق خود خطاب كرد و گفت، قبل از تو كدام يك از شيوخ اين كار را كرده است؟ معاويه خجل و از منبر پائين آمد، بعد از دو سه روز، كسي را پيش عايشه فرستاد و گفت تو ام المؤمنيني، اگر پيش ما بيائي افتخار مي كنم، و برادرانت را به هر منصبي خواستي مي گذاريم، چون بنا شد كه عايشه برود، جلوتر چاهي كند و داخل آن آهك ريخت، و فرشي روي آن انداخت، و او را براي نشستن به روي صندلي تعارف كرد، نشستن همان فرو رفتن همان شد، در آن وقت گفت عايشه هنوز خامي، باش تا پخته شوي، وعده من و تو چاه ويل، اين واقعه در آخر ذي حجة سال 58 روي داد 477 در روايتي چون چشمش ضعيف بود، بر

خري سوار بود، خر خود را بر روي فرشهاي قيمتي معاويه ديد، بر يكي ريد، و بر ديگري شاشيد، حميّت

ص: 264

مروان به حركت آمد، اشاره كرد خر را با صاحبش به چاهي كه، در كنج خانه بود، انداختند، لكن روايت اولي صحيح است، از اين جريان كسي به غير امام حسين(علیه السلام) خبر نداشت، ابن عباس از ناپيدا شدن عايشه سؤال كرد، امام(علیه السلام) از به طرف چاه رفتن اش خبر كرد،

پای بر سر بی جان معاویه، زد و گفت، این حرامزاده این را بلد نبود، تو یادش دادی

معاويه از همه در شام، و عراق، و حجاز، براي يزيد بيعت گرفت، فقط ضحاك بن قيس مانده بود، به يزيد گفت به او بگويد پدرم وصيّت كرده تو او را به قبر بگذاري، وقتي خواست بيرون بيايد نگذار تا بيعت كند، يزيد شمشير كشيد و گفت تا بيعت نكني نمي شود، او ديد يزيد حرف جدّي مي زند، پا به سر معاويه زد و گفت، اين حرام زاده اين را بلد نبود، تو یادش دادي، معاويه هم، دست نشانده عمر بود، پسر عمر وقتي اعتراض به شهادت امام حسين(علیه السلام) كرد، يزيد نامه هاي زيادي از پدرش به او نشان داد كه به معاويه نوشته بود، عبداله گفت پدرم مرا از اين اسرار خبر نكرده بود، حتي با كلمه احمق يزيد عبداله را خطاب كرد، وقتي عبداله حالي شد كه اين همه آوازها از خر بود، از يزيد عذر خواهي كرد، او هم عطاي زيادي به او داد، لذا در مناسبت ها مي گفت: ما قال يزيد الاصدقاً و عدلاً 479 – 481 ملاميرزا جان شيرازي در بخارا استاد شد، اوباشي پسر او را وطي مي كردند، شاگردان هر چه با كنايه مي گفتند، او تغافل مي كرد، آخر روشن كردند، گفت اگر كاري هم شود، به نفس ناطقه چه نقصان مي رسد 493 مرد جبري مذهب، به خانه رفت ديد كسي دختر او را وطي مي كند شمشير كشيد كه دختر را بكشد زنش گفت شرم نمي كني كه دين خود را مي گذاري و دين صاحب عبّاد رافضي را مي گيري مردي مسلمان و دختر بي گناهي مي كشي؟ گفت الحمدلله خدا چنين زن مسئله داني را به من روز كرده است 494.

اسامي پدران چهارگانه معاويه

اسامي پدران چهارگانه معاويه 498.

ص: 265

حديقه الشيعه جلد دوم

لازم نيست كه معجزه مقارن دعوي باشد، آصف بن برحِنا وصي حضرت سليمان، معجره كرد كه تخت بلقيس را، در يك آن حاضر كرد، و اينكه بر حضرت مريم، ميوه تابستاني در زمستان مي رسيد، معجره حضرت عيسي(علیه السلام)، بود قبل از تولدش 502 مثل آن (كتاب روضة الواعظين) كمتر تصنيف شده است 503 حضرت ابوطالب خواست براي كمك حضرت فاطمه بنت اسد، زناني را در تولد اميرالمؤمنين(علیه السلام) دعوت كند، از كنج خانه آوازي شنيد كه اين كار را نكند كه، دست نجس كافران بر بدن مطهّر علوي(علیه السلام) برسد، پس چهار خانم حاضر شدند، حضرت حواء كه يكي از آنها بود، وقتي قنداق در كنار خود گذاشت، فرمود السلام عليك يا امّاه، بعد حال پدرش (آدم(علیه السلام)) از او پرسيد 508 فاطمه بنت اسد وقتي غرائبي را كه، در شب تولد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مشاهده كرده بود، به عرض حضرت ابوطالب رسانيد، فرمود پس از سي سال، بر تو خداوند فرزندي خواهد داد كه جهان را با نور خود منور كند 511 از جمله كتاب هائي كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) در وقت تولدش خواند، يكي هم صحف حضرت آدم(علیه السلام) بود 513 اميرالمؤمنين(علیه السلام) وقتي از انس شهادت خواست و نداد، گرفتار برص شد، بنابر نقلي اولادش هم، مبروص مي شدند 520.

هام، بن هيم، بن لاقيس، بن ابليس در صفین شهید می شود، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) دعایش می کند

هام، بن هيم، بن لاقيس، بن ابليس كه، در زمان هابيل و قابيل طفل بود، با دست حضرت نوح مسلمان مي شود، در خدمت خيلي از انبياء(علیه السلام)، بوده است، وقتي محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسيد، تقاضاي قرآن ياد دادن مي كند، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به علي(علیه السلام) دستور مي دهد كه، او را قرآن تعليم كند، در جنگ صفّين در ليلة الهرير تا صبح جهاد كرد، اصبغ بن نباته بعدها، وقتي از اميرالمؤمنين(علیه السلام) حال هام را مي پرسد، امام مي فرمايد كشته شد، و دعايش مي كند 549 به روايت تفسير امام حسن عسكري(علیه السلام) از امام حسين(علیه السلام)، درّاجي در صفا به اميرالمؤمنين(علیه السلام) سلام مي كند، و عرض مي كند چهار صد سال است، در اينجا تسبيح و تهليل خدا كرده ام، علي(علیه السلام) مي فرمايد اينجا طعام و شراب نيست، عرض كرد هر وقت گرسنه شدم شيعيان تو را دعا مي كنم، سير مي شوم، و هر وقت تشنه شدم، دشمنان تو را نفرين كردم، رفع تشنگي شده است 552

دعائی که، امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن را، به مرد آذربایجانی یاد داد

دعائي كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) آن را به مرد آذربايجاني كه، از شرّ شترهايش به عمر شكايت مي كند، او رقعه اي داد، شترها بيشتر ياغي شدند، بالاخره خدمت مولي الموحدين مي رسد، امام مي فرمايد، برو پيش شترهايت بگو علي(علیه السلام) مرا فرستاده، و اين دعا را بخوان: اللهمّ انّي اتوجّه اليك شرها، فانّك الكافي،

ص: 266

المعافي، الغالب، القاهر، در آخر خبر از قول اميرالمؤمنين(علیه السلام) آمده، هر كسي را صعوبتي پيش آيد، به اين دعاء توسل جويد، برطرف مي شود، به سند صحيح در كتاب خرايج آمده، اصحاب اميرالمؤمنين(علیه السلام) در روز جنگ جمل عرض كردند، دشمن به ما حمله مي كند، اجازه بده ما هم مقابله به مثل كنيم، چيزي نگذشت دسته ديگر از اصحاب، همان شكايت را كردند امام(علیه السلام) فرمود: كيست كه عذر مرا بخواهد، و بگويد كه ملائكه هنوز نازل نشده اند من چطور قتال كنم، ناگهان بادي وزيدن گرفت در نهايت خوشبوئي بود، و سرماي آن را احساس كرديم، امام(علیه السلام) شكر خدا را به جاي آورد، و اقدام به جنگ كرد، در مدت كم، پيروزي حاصل شد 567 طبق اين حديث ابليس دوازده هزار سال با قوم جانّ بود، پس از هلاكت آنها تنها مي ماند، و به خدا شكايت از تنهائي مي كند، به آسمان دنيا مي برند، با ملائكه ها مي شود 581 حضرت آدم، در ميان مكّه و طايف مخلوق مي شود 587 از قوم اميرالمؤمنين(علیه السلام) عده اي ادعاي وفاداري كردند، فرمود فردا سر تراشيده پيش من بيائيد، فقط هفده نفر آمدند 594 حضرت سليمان براي ملك و مال خاتم خواست، لكن اميرالمؤمنين(علیه السلام) خاتم را، براي رضاي خدا صدقه داد 595.

علی بن ابی طالب(علیه السلام) به دومی گفت: گردنت را می زنیم

عمر براي استحمار مردم، در وسط خطبه اش گفت: مردم اگر شما را از توحيد به طرف شرك كشيدم، چه مي كنيد، و اين حرف را سه دفعه تكرار كرد، از كسي خبري نشد، اميرالمؤمنين(علیه السلام) كه در گوشه اي از مسجد نماز مي خواند، فرمود توبه ات مي دهم، اگر قبول نكردي گردنت مي زنيم، زرنگي كرد، و گفت الحمدلله در اين امت كسي را قرار داده كه، ما را از كجي به راه راست مي كشد 606 اميرالمؤمنين(علیه السلام) با فصد كردن و گرفتن خون پسر، و زدن آن بر استخوان قبر پدر، معلوم كرد كه اين پسر، فرزند اين پدر است 618 مردي از عمر سؤال كرد زنم را در جاهليت يك دفعه طلاق داده بودم، در اسلام هم يك دفعه مطّلقه كرده ام، اين طلاق، دوّمي حساب مي شود يا نه؟ عمر عاجز شد، و اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود يك طلاق حساب مي شود، زيرا كه، الاسلام هدم ما كان قبله 621 عصاي حضرت

موسي(علیه السلام)، از چوب عوسج، و در ازاي آن 7 گز، بود بذراع موسي(علیه السلام)، آن را جبرئيل براي حضرت شعيب(علیه السلام)، از بهشت آورده بود 628.

ص: 267

امام حسین(علیه السلام) 6 پسر، و 4 دختر داشت، علی اکبر، و اوسط، اصغر، محمد، عبداله، جعفر

امام حسين(علیه السلام) شش پسر و چهار دختر داشت، علي اكبر، و علي اوسط (امام زين العابدين(علیه السلام)) و علي اصغر، محمّد، و عبداله، و جعفر، به غير از علي اوسط عليهم السلام، بقيه در كربلا شهيد شدند، و دخترهايش دو زينب كبري، و صغري، سكينه و فاطمه بوده است، نگارنده گويد به احتمال قوي حضرت رقيه همان زينب صغري است 662 مشهور است كه، بعضي از اصحاب امام حسين(علیه السلام) مي گفت: ما امام(علیه السلام) را در مدت عمرش خوشحال نديديم كه، در كربلا ديديم 665 علت اينكه محمد حنفيه به كربلا نرفت، مريض بودن او بوده است 669 عبارت نفرين امام زين العابدين(علیه السلام) به حرمله: اللهم اذقه حرّ النار و اَلَمَ الحديد 670.

سر امام حسین(علیه السلام) را حرمله به شام برد، و در راه بسیار بی ادبی، و شماتت، به خرج می داد

حامل رأس امام حسين(علیه السلام) به شام حرمله بوده، و در آن راه بسيار بي ادبي، و شماتت به خرج داد 671 از تفسير امام حسن عسكري(علیه السلام)، عدد كشته هاي مرحوم مختار هشتار هزار و اندي است، و از حديث پيش گوئي اميرالمؤمنين(علیه السلام) عدد كشته هاي غلام ثقيف، 383 هزار نقل شده است، مخفي نماند كه در حُسن عقيده مختار، سخني نيست 672.

در حديث آمده تربت امام حسين(علیه السلام) همراه داشتن، راه خوفناك را امن می کند

در حديث آمده تربت امام حسين(علیه السلام) همراه داشتن، راه خوفناك را اَمن مي كند، و هكذا اگر از كسي ترس داشته باشد 674 در فوائد تربت امام حسين(علیه السلام)، و در بيان ضررهائي كه، بر جاحدين فضل آن رسيده است 675 قبر عباس عموي پيغمبر(صلی الله علیه و آله)، در كنار قبر امام حسن(علیه السلام) واقع شده است 680 محمد حنفيه رضوان الله عليه خودش، امام سجاد(علیه السلام) را امام مي دانست، ادّعاي ديگران درباره او، بي خود است 682.

محمّد حنفیه برای اثبات امامت امام سجاد پیش حجرالاسود رفتند بعد از شهادت حجر پای امام را بوسید

و اينكه او با امام سجّاد(علیه السلام) پيش حجر الاسود رفتند، نظر مرحوم محمّد، اثبات امامت امام سجاد(علیه السلام) بود، و لذا وقتي حجر الاسود شهادت به امامت امام سجّاد(علیه السلام) داد، محمد پاي امام(علیه السلام) را بوسيد 683 رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اميرالمؤمنين(علیه السلام) خبر كرد كه، پس از من خداوند به تو از دختري از بني حنفيه، پسري خواهد بخشيد، من اسم و كنيه خود را به او بخشيدم 683.

ص: 268

روایت صریح است که، هدیه رسول خدا، نام و کنیه اش را بر محمد حنفیه است

نگارنده گويد اين عبارت صريح است كه، اين بخشش مربوط به محمد حنفيه است، نه به حضرت بقيّه الله عجل الله فرجه الشريف، پس توجيه مرحوم مامقاني در جلد سوم تنقيح المقال، ص112 كه، مي فرمايد مقصود از اين پسر حضرت بقية الله است، و به ابن خلدون نسبت اشتباه داده، با اين عبارت مقدس اردبيلي سازگار نيست 684.

هدیه اجنّه، دو طبق انگور و انار، بر امام سجاد(علیه السلام) و همراهان

غلامان امام سجّاد(علیه السلام) براي استراحت حضرتش، در راه مكّه در منزل عسفان، چادر زدند، امام فرمودند اينجا مكان جمعي از شيعيان ما از اجنّه است، نكند جاي بر آنها تنگ باشد؟ صدائي شنيدند كه گوينده اي گفت: جاي بر ما تنگ نيست، و بودن شما در اينجا وسيله سرور ماست، مبادا جاي تان عوض كنيد، و هديه ما را قبول بفرمائيد، پس دو طبق پر از انار و انگور، حاضر شد و همه استفاده كردند 689 بچّه اي كه از امام زين العابدين به چاه افتاد و، حضرتش بعد از نماز در آورد، امام باقر(علیه السلام) نوشته است 691 پيغمبر(صلی الله علیه و آله) منتظرين فرج آل محمد(صلی الله علیه و آله) را، در ثواب با بدري و اُحدي برابر مي داند 698

فرمايش امام باقر(علیه السلام): عُزير و عَزيز دو برادر بودند، و پدرشان شرحيا نام داشت، و حضرت عُزير به نبوّت رسيد الخ 703 عبدالملك مروان از امام سجّاد(علیه السلام) سؤال مي كند، اگر ملّتي امام مفترض الطاعه را بكشند چه مي شود؟ امام مي فرمايد هيچ سنگي را برنمي دارند مگر اينكه از زير آن خون مي جوشد، عبدالملك مي گويد من در زمان پدرم، در شهادت علي(علیه السلام) اين را ديدم، و باز در شهادت امام حسين(علیه السلام)، اين را درك كردم 705 امام باقر(علیه

السلام)

مي فرمايد: دوازده عالم است، هر كدام از ما دوازده امام، از دنيا برود، در يكي از آن عوالم ساكن مي شود تا وقت ظهور حضرت بقية الله، عجل الله فرجه الشريف 707 مفضّل بن عمر را، دربان امام صادق(علیه السلام) مي نويسد 723 ابومسلم خراساني را منصور در روميّا مدائن كشت، و تنش را در شطّ انداخت، من اعان ظالماً سلّطه الله عليه، كشته هاي ابومسلم بيش از ششصد هزار نفر بودند 438 برائت شديد امام رضا(علیه السلام) از ابومسلم خراساني 739 سيّد مرتضي ابن الداعي الحسيني الرازي، از بزرگان شيعه است، در راه مكّه با غزّالي ناصبي، بحث كرد، و او را الزام فرمود 741 با يزيد بسطامي چند روز خدمت جعفر كذاب كرده است، و بستن او به امام صادق(علیه السلام) افتراء محض است، 745 روايات در مذمت صوفيه 747 فساد صوفيه از طريق مطالعه كتب فلاسفه شد، گمراهي افلاطون قبطي ، آنان را گمراه كرد 752.

سوء استفاده كردن صوفي ها از كلام انبياء، و اوصياء عليهم السلام كه، آن كلمات را، انشاء ات خودشان به خورد مردم دادند، 753

ص: 269

خوش طبعی گفت: کشف صوفی ها، از قبیل کشف عمرو عاص است

صوفي ها بي حياء، نسبت دانستن علم غيب را، به كفّار هند، و سند، هم مي دهند مرحوم مقدس اردبيلي مي فرمايند: در مجلسي بودم شخص خوش طبعي گفت، چرا بي انصافي مي كنيد، صوفي ها در ادّعاي كشف، صادقند، لكن كشف آنان، از قبيل كشف عمر و عاص در جنگ صفين است 761.

در پاورقی، از مثنوی، لوظهرت الحقايق بطلت الشرايع

در پاورقي: مثنوي دفتر پنجم ص818، لوظهرت الحقايق بطلت الشرايع 767.

عشق نام مرضی است

اين فرقه خودشان را عاشق خدا مي دانند، و متوجه نيستند كه عشق نام مرضي است، از مرض هاي دماغي 781 فرمايش امام حسن عسكري(علیه السلام) به سند معتبر: علماؤهم شرار خلق الله علي وجه الارض، لانّهم يميلون الي الفلسفة و التصوف 785 فرمايش امام هادي(علیه السلام): فمن ذهب الي زيارة احد منهم (صوفي ها) حيّاً و ميِتاً، فكانّما ذهب الي زيارة الشيطان الخ 800.

ابوالفتوح رازي طبق وصيت اش در كنار حضرت عبدالعظیم دفن شد

شيخ ابوالفتوح رازي، طبق وصيت خويش در كنار امام زاده لازم التعظيم حضرت عبدالعظيم دفن شد، معلوم مي شود كه مردم اصفهان شيخ ابوالفتوح عجلي شافعي صوفي را، با شيخ ابوالفتوح رازي اشتباه

گرفته اند كه، به زيارت او مي رفتند، حافظ ابونعيم را صوفي مي داند: صاحب كتاب الهادي الي النجاة و كتاب ايجاز المطالب 802.

براي رفع مشكلات دنيا و آخرت روزی صد بار «لَا إِلَهَ إِلَّا الَّلهُ الْمَلِكُ الْحَقُ الْمُبِين»

براي رفع مشكلات دنيا و آخرت، فرمايش امام صادق(علیه السلام): روزي صد مرتبه، لااله الاّ الله الملك الحقّ المبين 815 امام كاظم(علیه السلام) با مرد خراساني، و چيني، به زبان آنها حرف زد، اسحق بن عمار گويد زبان چيني، شبيه كلام مرغان بود 825 سناباد، دهي از روستاهاي طوس بود 840.

خنده ام برای این بود که عمو بهتر خواهد شد و به پسر برادر گریه خواهد کرد

عموي امام رضا(علیه السلام) (محمد بن جعفر(علیه السلام)) در حال مرگ بود، خبر كردند امام(علیه السلام) ملاقات فرمود، ديد برادرش اسحاق با پسر عموهايش گريه مي كند، امام(علیه السلام) تبسّم فرمود، حمل بر شماتت مي كنند، وقتي به

ص: 270

حضرتش عرض كردند كه، تبسّم شما را حمل بر شماتت كرده اند، مي فرمايد غلط فهميده اند، تبسّم من براي اين بود كه، عمويم بهتر مي شود، در مرگ اسحاق گريه مي كند 846.

از معجره امام رضا مأمون غشّ کرد

وقتي دعاي امام رضا(علیه السلام) در طلب باران مستجاب مي شود، حميد بن مهران به مأمون مي گويد، اگر اجازه بدهي من امام(علیه السلام) را خوار مي كنم، مأمون گفت پيش من چيزي از اين بهتر نيست، حميد پس از خيلي جسارت كردن، مي گويد اگر دعاء تو مستجاب است، به اين دو صورت شير دستور بده، مرا پاره كنند، و الاّ نعوذ بالله دورغ مي گوئي، امام اشاره كرد كه اثري از او باقي نگذاريد، حتي خونش هم به زمين نريخت، بعد اجازه خواستند كه مأمون را بر او ملحق كنند، مأمون غشّ كرد، با تدبير امام به هوش آمد، شيرها دوباره اجازه خواستند، امام(علیه السلام) فرمود به جاي خود برگرديد 847.

احتجاج دزد بر مأمون

جريان احتجاج دزد بر مأمون كه، پدرت مادرت را از پول بيت المال خريده است، من از سهم خود تو را آزاد نكرده ام 863 امام رضا به مأمون اخبار مي كند كه، حضرتش را زهر خواهد داد 872 هرثمه با اصرار مأمون، از جمله خبرها خبر انار و انگور را به مأمون بازگوئي مي كند، او غش مي كند، ويل للمامون زياد گفت، از هرثمه عهد گرفت كه اين مسئله را به كسي نگويد 880 امام رضا(علیه السلام) شهيد شد مأمون به بغداد آمد، و حكومتش قوي شد، و امام جواد(علیه السلام) از حوادث زمان، و تعب دوران، در مدينه

توطن نتوانست نمود، با اهل عشيره به بغداد آمد، مأمون امام را در نه سالگي، در بغداد ديد الخ 882 مأمون به بني عباس گويد: علم امام جواد(علیه السلام) لدّني است، خواستيد امتحان كنيد، يحيي بن اكثم اعلم در فقه و حديث، براي اين كار انتخاب شد 884 مأمون در حال مستي امام جواد(علیه السلام) را كشت، لكن خداوند حفظ فرمود 892 امام جواد(علیه السلام) دختري به نام عايشه دارد 900 در حلق متوكل دملي در آمد، مشرف به هلاكت شد، امام هادي(علیه السلام) فرمود پشكل گوسفند را در كلاب نرم كند، و بر آن بگذارد بهتر شد، 903 امام هادي(علیه السلام) در مقابل لشگر متوكل لشگر خود را نشان داد، متوكل غشّ كرد، و لذا آن حضرت عسكري ناميده شد 912 امام هادي(علیه السلام) ده سال و چند ماه، در سامرّا اقامت كردند 918.

ص: 271

امام حسن عسكري(علیه السلام) هيچ منقبتي نداشته باشد جز پدر بقیّة الله عجل الله فرجه کافی است

امام حسن عسك-ري(علیه السلام) هيچ منقبتي نداشته باشد جز اينكه، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از صلب اوست، كافي مي باشد 919 نوشتن و آويزان كردن )يا نار كوني برداً و سلاماً علي ابراهيم(، براي شفاي تب ربع نافع است، به دستور امام حسن عسكري(علیه السلام) 922 امام حسن عسكري(علیه السلام) وقتي استخوان را از لاي انگشتان راهب در آورد، هوا صاف شد، و فرمود دوباره آزمايش كنيد، استخوان را از لاي پارچه بيرون آوردند، هوا شروع به رختن باران كرد، دوباره وقتي استخوان مخفي شد هوا آرام گرفت، سپس از طريق نماز استسقاء كه خودشان وارد شدند، باران آمد 927 حافظ ابونعيم، چهل حديث درباره حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جمع كرده است 941 تعريف مؤمنين طالقان از زبان اميرالمؤمنين(علیه السلام) 943 فرمايش امام باقر(علیه السلام): وقتي بقية الله عجل الله فرجه الشريف ظهور كرد، خيمه ها براي تعليم قرآن به نحوي كه نازل شده، زده، خواهد شد اين كار بر مردم، از مشكل ترين چيزها خواهد بود، 27 نفر از خواصّ حضرت مهدي(عج): از آنهاست مالك اشتر، سلمان، مقداد، و يوشع بن نون، و 7 نفر از اصحاب كهف، و 15 نفر از قوم حضرت موسي(علیه السلام) 945 در روايات بسيار آمده، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چهل روز قبل از قيامت از دنيا خواهد رفت، و در آن چهل روز، هرج و مرج در احوال دنيا راه خواهد يافت، و علامات قيامت ظاهر خواهد شد 946 نگارنده گويد با ملاحظه روايات مسلّمه رجعت، لابد اين چهل روز، پس از مرگ رجعتي آن حضرت خواهد بود، نه مرگ شهادتي كه، براي آن حضرت مثل ساير

امامان(علیه السلام) هست، ربّنا امتّنا اثنين و احيتنا اثنين الايه، در ترجمه حديث پنجم، از احاديث حافظ ابونعيم: پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به فاطمه(علیها

السلام) مي فرمايد از اين دو سبط، (حسن و حسين عليهما السلام) خواهد بود مهدي اين امت، سخن نگارنده: مخفي نماند امام باقر(علیه السلام)، و امامان بعدي، هم حسني و هم حسيني هستند، زيرا كه مادر امام باقر(علیه السلام)، دختر امام حسن(علیه السلام) است، لذا در زيارت حضرت معصومه(علیها السلام) مي خوانيم: السلام عليك يا بنت الحسن و الحسين(عليهم السلام)، باز در آن حديث، از قول اميرالمؤمنين(علیه السلام) آمده: فاطمه(علیها

السلام) بعد از پدرش باقي نماند مگر 75 روز 948 عبداله بن عمر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله): مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دهي بيرون خواهد آمد كه، آن را كرعه گويند 949 ابر بر سر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سايه خواهد انداخت،

ص: 272

در وقت ظهور حضرت مهدی علیه السلام، اکثر عرب در بیت المقدس خواهند بود، و در مدینه کمتر کسی خواهد بود

باز از عبداله عمر: در وقت ظهور حضرت مهدي، اكثر عرب در بيت المقدس خواهند بود، در مدينه از آنها كمتر كسي خواهد بود 951 هر گاه ديديد كه، علم هاي سياه از طرف خراسان(1) مي آيد، رو به آن كنيد كه، خليفه خدا مهدي در آن است 953 حضرت عيسي(علیه السلام) در قتل دجال، بر حضرت مهدي كمك خواهد كرد، در دهي كه آن را الده گويند، از مضافات فلسطين است 960 در طرف مغرب فرزند و فرزند زادگان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بسيارند، بلكه شهرها در تصرّف ايشان است، ليكن به جهت مصلحتي كه خدا مي داند، از نظر خلق غايب است، به روايتي دجّال در چاهي به زنجير بسته است 962 تا آن حضرت ظهور نكند، رخصت در تسميه نيست، توقيعي كه در لعن حسين منصور حلاج، از ناحيه بيرون آمد 972.

* از طرف معتضد، سه نفر مأمور شدند که به سامرا بروند، و خانه امام حسن عسكري(علیه السلام) را محاصره كنند حضرت بقیۀ الله را دیدند، و هیچ غلطی نتوانستند بکنند

از طرف معتضد، سه نفر مأمور شدند هر چه زودتر به سامرا بروند، و خانه امام حسن عسكري(علیه السلام) را محاصره كنند، و در آن خانه از كوچك و بزرگ هر كه را پيدا كردند سرشان را بياورند، بالاخره وارد سرداب شدند، دريائي را مشاهده كردند، در آن طرف دريا شخصي را بر حصيري كه، روي

دريا انداخته، و مشغول نماز است ديدند، و دو نفرشان خودشان را به آب زدند، و نيمه جان بيرون آوردند، نتيجه نشد 976 امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود ايمان ابوبكر و عمر طمعاً بوده، و طوعاً و كرهاً نبود، وقتي ديدند كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به آنها مقام نداد، در شب عقبه با رفقايشان كمين كردند، جبرئيل خبر كرد، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از يك به يك آنها سؤال فرمود كه، نظرشان چه بوده است 988 حضرت بقيه الله در ميان ركن و مقام ظاهر مي شود، و جيرئيل در آنجا به حضرتش مي رسد، و شيعه او را از اطراف زمين خدمت آن حضرت مي خواند، و در آن روز 313 نفر خدمتش مي رسند،

ص: 273


1- زمان امام عسكري(علیه السلام)، بر معظم بلاد ايران امروزي، اطلاق مي شد (كتاب العم النافع، ص165).

چهار تن از انبیاء، با حضرت مهدی، خواهند بود

و چهار تن از انبياء عليهم السلام: (عيسي، و ادريس، و خضر، و الياس) با حضرتش حاضر مي شوند، حضرت عيسي از آسمان به پشت كعبه نزول كرده، و از آنجا با نردبان پائين مي آيد، در بيان 313 نفر كه كيانند، و حضرت مهدي(علیه السلام) لباس سفيد مي پوشد،(1) روز پنجشنبه ظهور، و روز جمعه خروج مي كند،

حضرت مهدی سه علم خواهد داشت، بر یکی از آنها )اليوم اكلمت لكم دينكم( نوشته است

و داراي سه علم است بر يكي )اليوم اكلمت لكم دينكم( نوشته است الخ 994 از جمله علائم ظهور، پسري از آل محمد، به نام محمد در ميان ركن و مقام كشته مي شود 995 و از آن جمله عَلَمي كه تا آن روز پيچيده است، به خودي خود باز مي شود، و از آن صدائي شنيده مي شود، يا ولّي الله اقتل اعداء الله، و همانطور شمشيري به خودي خود از غلاف بيرون مي آيد، و گويد اخرج يا ولّي الله الخ 996.

سفياني، از اولاد عقبة بن ابي سفيان است، حتی خود حضرت مهدی، از وقت ظهورش خبر ندارد

سفياني از اولاد عقبة بن ابي سفيان است، وقت ظهور حضرتش بر كسي معلوم نيست، چنانچه وقتي صعصعه از اميرالمؤمنين(علیه السلام) از وقت ظهور دجال، سؤال مي كند، مي فرمايد علم آن از اسرار مخفّيه است(2) 997 چهل و نه ميل، مساحت لشگرگاه حضرتش خواهد بود، و در تمامي لشگر مخنّث، و ديوث، و خمارّ، و فاسق، نيست 996 دجال از اصفهان بيرون مي آيد، و چشم راست ندارد، و چشم چپش، در

پيشاني است 998 امام(علیه السلام) دجال را در ساعت سوم روز جمعه، در عقبه اي در اطراف شام كه، نام آن فيق است، مي كشد 999.

اکثر تابعین دجال، یهود، و زنان و اعراب است

و اكثر تابعين دجال، يهود، و زنان، و اعراب، است و در جميع آفاق غير از مكه و مدينه، خواهد گشت 1000.

ص: 274


1- ر برهان، جلد2، ص122، آوردم كه، حضرت بقيّه الله با عمامه سفيد، ظهور خواهد فرمود.
2- . در روایتی، در تهاویل آورده ام که، امام صادق(علیه السلام)، ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را از مصادیق الساعۀ، می داند که، طبق فرموده قرآن، کسی از آن خبر ندارد.

خیلی ها که به آرزوي ظهور از دنيا رفته اند، زنده شده، و فرزندان به هم می رسانند

كساني كه به آرزوي ظهور از دنيا رفته اند، و براي فرج حضرتش دعا كرده اند، وقتي امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر شد، در كنار قبر آنها صدا مي زنند، و آنان را بين زنده شدن، و خوابيدن، مخيّر مي كنند، بسياري از آنها زنده مي شوند، و زنان و فرزندان به هم رسانند، فرمايش امام صادق(علیه السلام) 1004 تفتازاني، و دواني، ابن طلحه شافعي، و صاحب فصول المهمه مالكي، معترفند به حقانيت اماميه، به دليل من مات و لم يعرف امام زمانه الخ 1007.

مراتب سه، یا چهارگانه، ائمه معصومین(علیه السلام)

محققّين علماي اماميه برآنند كه، اميرالمؤمنين(علیه السلام) به جهت نفس پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بودنش، بر ساير امامان برتري دارد، و حسن و حسين علیهما السلام به جهت فرزندي علي و فاطمه(علیها السلام)، از امامان بعدي بهترند، و 9 امام ديگر، در علم برابر، لكن ثواب صاحب الزمان به جهت طول عمرش، بيشتر است 1022 شهرهاي فرزندان حضرت بقيه الله.، شروع از ص1007

تمام شد بحول الله، شنبه 17 ربيع الاول، 1438 برابر 27/09/1395، و الحمدلله، و الصلوة علي رسوله و اله، و اللعن علي اعدائهم.

ص: 275

فهرست

خوب است نگاهی به کتاب غلط ننویسیم، بکنیم. 1

تاریخ اختصاص روحانیت به این لباس از کی است.. 3

مروری به بعضی از مجلدات کتاب جواهر الکلام 4

مقدمه جواهر الکلام جلد اول. 4

و امّا اصل کتاب: 4

جواهر جلد چهارم 5

چرا این حدیث سلسلۀ الذهب نامیده شد؟ 5

در اصطلاح فقهاء بیت المال چه معنی دارد؟ 5

جواهر جلد پنجم. 6

تقویت صاحب جواهر عید نوروز را 6

فتوی به استحباب غسل نهم ربیع داده 6

جواهر جلد ششم. 6

جواهر جلد پانزدهم. 7

از مطایبه خالی نشود 7

جواهر (جهاد) جلد بیست و یکم. 7

جواهر جلد چهل و یکم. 8

دقت کنید. 8

مسئلۀ: 8

مسئلۀ: 8

در بحر مواج وسائل الشیعه (در دریای پرخروش یا در اقیانوس خروشان) 9

وسائل الشیعه جلد اوّل. 9

در عین آیت الله العظمی بودن مهندس هم بودند. 9

ص: 276

سنّ بلوغ دختر با تمام کردن 9 سال قمری است و بس.. 9

گشتی بشه ور اون بشه: 10

چه توجیه وجیهی! 10

فاصله بین حق و باطل. 11

در انتخاب استاد 11

هشداری بر محققین. 11

با وضو بخواب.. 11

اسلام دین نظافت است.. 11

می خواهی قلبت قوی شود؟ 11

تعجب نکن. 11

وسائل الشیعه جلد دوم 12

ضعیف ترین حالات انسان. 12

سزاوار نیست که غفلت شود 12

مؤمن محکم کار می شود 12

وصیّت استاد 12

منع با شدّت.. 13

ثواب صبر کردن در فوت فرزند. 13

امام حسین تشنه و گرسنه کشته شد. 13

معنی یتیم در اصطلاح شرع. 14

دست به شطرنج زدی آب بکش.. 14

ص: 277

وسائل الشیعه جلد سوم 15

چه می دانی از نماز 15

کعبه قبله حضرت آدم(علیه السلام) و آخرین ذریّه او 15

کاشتن دندان در زمان امامان(علیه السلام) 15

عمل جراحی در زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله) 15

ثواب نماز زن در خانه اش 25 مرتبه از نماز جماعت بیشتر است.. 15

وسائل الشیعه جلد چهارم 17

مژده ای بر فقهاء 17

هشدار 17

سجده های طولانی گذرنامة ورودی بهشت.. 18

حضرت آدم و یوسف(علیه السلام) حکم قبله را داشتند. 18

تعجب کن از شیوائی بیان. 18

غلفت نشود 18

المؤمن کیّس.. 19

سؤال می شود رو به قبله خوابیدن که مستحب است یعنی چه؟ 19

نتیجه خوبی می گیریم. 19

از شمشیر برنده تر است.. 19

امان از غفلت های بی موقع. 19

خدا کر نیست.. 19

ما و شیعیان ما 20

ص: 278

سخن نگارنده 20

در اینجا مناسبت بیشتری دارد 20

وسائل الشیعه جلد پنجم. 21

در مجالس دینی هیئتی بنشینید. 21

وسائل الشیعه جلد ششم. 22

نه قسمت از میوه باغ امام صادق(علیه السلام) به دیگران می رسید. 22

به شرط اینکه از مردم چیزی نخواهید. 22

صفت شیعیان ما 23

اگر می خواهی هم خدا تو را دوست دارد، و هم مردم 23

کوچک ترین چیزی که انسان را داخل جهنم می کند. 23

سخن نگارنده 23

وسائل الشیعه جلد هفتم. 24

ثواب افطاری دادن و سحری خوردن. 24

مسئله 24

کلام الملوک.. 25

وسائل الشیعه جلد هشتم. 26

اگر چیزی را گم کرده باشی. 26

انسان در وقت مرگ دوستان خود را می بیند. 26

توجه 1: 26

توجه 2: 27

وسائل الشیعه جلد نهم. 28

تذکر لازم 28

از صدای خر هم بدتر است.. 28

جلد دهم وسائل الشیعه. 28

ص: 279

امام حسین(علیه السلام) فقط احرام عمره بسته بود 28

اشتباه نشود 28

وسائل الشیعه جلد یازدهم. 30

حقیقت چقدر شیرین است؟ 30

کاری نکن زنده باد گویانت، مرده باد گویند. 32

وسائل الشیعه جلد دوازدهم. 33

خدایا نان را بر ما مبارک گردان. 33

سخن نگارنده 33

اگر گرفتار کمی روزی هستی. 34

زمین فروختی زمین دیگر بخر 34

هدیه باید چیز خوب و درد بخور باشد. 34

روی داد خطرناک.. 34

زیاده نویسی نکنید. 35

بلی که رباخوار فقیر است.. 36

وسائل الشیعه جلد سیزدهم. 38

وسائل الشیعه جلد چهاردهم. 38

هدیه ای بر فقها 38

وسائل الشیعه جلد پانزدهم. 40

ص: 280

می خواهید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سر بلند باشد؟ 40

اگر می خواهی فرزندت پسر شود؟ 40

امام اجازه نمی دهد قیمت عقیقه صدقه شود 41

اگر چیزی به پدر و مادر خواستی بدهی دستت را پائین قرار بده 42

از دو قلوها کدام بزرگ تر است؟ 42

وسائل الشیعه جلد شانزدهم. 43

سخن نگارنده 43

قاعده مستفاد است یا روایت.. 43

چقدر پر رو بودند. 43

اگر می خواهی احتیاج به دکتر نداشته باشی. 44

جدّی باش نه تعارفی. 44

سخن نگارنده 44

وسائل الشیعه جلد هفدهم. 45

دوای ضعف اعصاب و ایجاد حُسن خلق. 45

در دوا خوردن حریص نباش.. 45

سرکه عقل را محکم و قلب را زنده می کند. 45

سخن نگارنده 45

سخن نگارنده 46

بر این مطلب بیشتر دقت کنید. 46

چرا با داشتن این همه سرمایه این همه غفلت.. 46

ص: 281

سؤر المؤمن شفاء 47

سخن نگارنده 47

وسائل الشیعه جلد هیجدهم. 49

محقّقین دقت کنند. 49

سخن نگارنده 49

سخن نگارنده 49

با این همه سرمایه این همه احتیاج. 49

شمّ الفقاهة 50

مسئله 50

وسائل الشیعه جلد نوزدهم. 51

سخن نگارنده 51

وسائل الشیعه جلد بیستم. 52

کامل الزیارات.. 53

کتاب آداب الطلاب.. 54

خدا نکند دقت زیادی در روز حساب پیش بیاید. 54

بترسیم از متولی اوقاف شدن. 54

احترام علماء و ارزش علم دین. 54

حتی در سنین بالا نماز مستحبی را ایستاده می خواند. 54

سخن نگارنده 55

سخن نگارنده 55

نمی خواهم حساب جاری ام قطع شود 56

ص: 282

وارث بدتر از حارث.. 56

اثبات کردند که پدر در وقت وصیّت دیوانه بود 56

مسئله 56

مجلدات ششگانه کتاب الانتصار. 58

کتاب الانتصار جلد اول. 59

کتاب الانتصار جلد دوم 59

سخن نگارنده 60

سخن نگارنده 60

خدائی را که اهل سنت عقیده دارند. 60

کتاب الانتصار جلد سوم 62

ابن تیمیه را در ایام حیاتش رسوا کردند. 62

بیش از پنج هزار تفسیر قرآن از علمای شیعه 62

کتاب الانتصار جلد چهارم 63

سخن نگارنده 63

چرا عقلشان را به کار نمی گیرند. 63

چرا و چرا 64

سخن نگارنده 64

کتاب الانتصار جلد پنجم. 66

توسل احمد بن حنبل. 66

توسل عمر به عموی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) 66

تصرفات زیادی در صیغه صلوات.. 66

ص: 283

محدوده صلوات.. 67

کتاب الانتصار جلد ششم. 68

از ترس جانشان کشف عورت کردند. 68

مگر هر دامادی فضیلت است.. 69

سخن نگارنده 69

سخن نگارنده 70

غیبت نعمانی.. 72

سخن نگارنده 72

سخن نگارنده 72

سخن نگارنده 73

کتاب ولايت فقيه آقای جوادي آملي.. 74

اوّل توضيح المسائل آقاي وحيدي.. 76

دو جزوه 78

و اما جزوه دوّمي 78

مرأة الحرمین.. 80

سه نفر از قرمطیان، که برای کندن ناودان طلا، به بام کعبه رفتند هر سه هلاک شدند. 80

برکت نام فاطمه(علیها السلام). 80

سخن نگارنده 81

یازدهمین ساختمان کعبه 81

سخن نگارنده 81

سخن نگارنده 82

ص: 284

نمرود گفت، هر کس دوست انتخاب می کند، مثل دوست ابراهیم(علیه السلام) برگزیند. 82

بت پرستی از راه مجمسه سازی وارد عالم بشریت شد. 82

بارک الله به اصفهان. 82

مجموعه ورام 83

در عظمت بسم الله الرحمن الرحیم. 83

شرار خلق. 83

تا می توانی از صدقه مردم استفاده نکن. 83

اهمیّت اطعام بر برادران دینی. 84

بر هر عالمی نگاه کردن عبادت نیست.. 84

سخن نگارنده 84

البرایا اهداف البلایا 84

مغرورها خودشان را بیش از انبیاء( حساب می کنند. 84

قرآن علمای فجره را به خر و سگ تشبیه کرده است.. 85

کرم های قبر اول حدقه چشم راست را می خورند. 85

مراتب چهارگانه علم. 85

وای بر شما ای عالمان بد که مزد می گیرید و کار نمی کنید. 85

دو رکعت نماز بر این صاحب قبر از همه دنیا بهتر است.. 86

چرا مفید لقب یافت.. 86

کتاب نور الامیر فی تثبت خطبة الغدیر. 87

سخن نگارنده 87

ص: 285

سخن نگارنده 87

حدیث منزله با پنج هزار سند. 87

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وقتی سوره برائت به علی(علیه السلام) داد او را کوچک حساب نکرد 88

کتاب روضه کافی.. 89

اگر کجروی ها خلفاء را اصلاح کنم، پادگان لشگرم خالی، یا مثل خالی می ماند. 89

سخن نگارنده 89

آرزوی امام صادق(علیه السلام) مجالس شیعه خالص را 89

سخن نگارنده 90

سخن نگارنده 90

بنی امیّه برای از بین بردن معجزه علوی باب ثعبان را باب فیل کردند. 90

خداوند با عجله بندگانش عجله نمی کند. 90

کامل بهائی.. 91

خَریّت هم اندازه داشته باشد بهتر است.. 91

همه انبیاء( وصّی را از فامیل گرفته اند. 91

سخن نگارنده 91

ابوبکر پس از عزل خود با اقیلونی، کی نصب شد. 91

قیام صفورا بر علیه وصی حضرت موسی(علیه السلام) 92

پس سهم بنی امیه چه شد؟ 92

سخن نگارنده 92

پنجاه سال در شام علیه امیرالمؤمنین(علیه السلام) تبلیغ شده بود که امام سجاد(علیه السلام) منبر رفت.. 92

ص: 286

هجرت الی الله و الی الرسول(صلی الله علیه و آله) اعتبار دارد نه مع الرسول(صلی الله علیه و آله) 93

نبوت ارثی نیست.. 93

اجتماع ابوبکر و عمر با ابن عباس و آمدن حضرت خضر 94

سخن نگارنده 94

علل برنگرداندن فدک در زمان حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام) 94

چرا به این کنیه مکنّی شد. 95

در سقیفه چه گذشت.. 95

اسامی آن چهارده نفر 95

زد و خورد شدید بین امیرالمؤمنین، و کفار قریش، در لیلۀ المبیت.. 95

ابوبکر چون به عمر وعده وصی بودن داده بود، به حرف مردمی که می گفتند،

او خشن است نایب قرار نده، گوش نداد 96

کشتن 70 صحابی در یک روز 96

به علی(علیه السلام) گفتند اگر قبول بیعت نکنی، تو را هم مثل عثمان می کشیم. 96

سخن نگارنده 96

سخن نگارنده 97

تحقیق در روز رفتن ابوبکر 97

عمداً سهو کرده است.. 97

خالد سر مالک بن نویره را به جای هیزم زیر دیگ گذاشت.. 97

سخن نگارنده 98

ابن جرموز از آنهائی بود که هر روز خطّ عوض می کنند. 98

ص: 287

سرّ فرمایش نبوی(صلی الله علیه و آله) معلوم شد. 98

قنبر چراغ دیگر بیار 98

پوشش شتر عایشه پوست پلنگ بود 98

تا اُسرا به خانه یزید نیامده بودند بچه ها از شهادت پدرانشان خبر نداشتند. 99

سخن نگارنده 99

تحقیق در اینکه اسم دختری که در خرابه شام ماند رقیه است.. 99

بلی شب قدر را می شناسیم. 100

یزید با حیله معاویه از عمرو عاص بیعت گرفت.. 100

نقشه مروان و معاویه در تحریک جعده به قتل امام حسن(علیه السلام) 100

دشمن زاده مرا از خانه من بیرون کنید. 101

امام حسین(علیه السلام) صندلی آهنی به طرف مروان پرت کرد 101

حجاب حضرت زهرا(علیها السلام) سرایت به دخترش کرده است.. 102

کتاب الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعه. 103

برگشت روح به کلّ بدن عجیب و تنها به سر اعجب است.. 103

قبل از ظهور حضرت مهدی. عدّه ای زنده می شوند. 103

قسمتی از فتوحات زمان امام زمان. با دست امام حسین(علیه السلام) انجام می گیرد 104

سخن نگارنده 104

امیرالمؤمنین(علیه السلام) رجعتی هم قبل از ظهور حضرت مهدی خواهد داشت.. 104

امامان بودنشان در زمان حضرت مهدی. عظمت است.. 104

غوصی در بحر زاخر مجلدات بیست گانه تفسیر المیزان. 105

ص: 288

المیزان جلد اول. 105

از تفسیر آیات همدیگر را کاملاً عصمت حضرت آدم(علیه السلام) ثابت می شود 105

سخن نگارنده 105

انبیاء(علیهم السلام) در جمیع حالات معصوم اند به اجماع شیعه 105

المیزان جلد دوم 107

سخن نگارنده 107

توجیه وجیهی می کند. 107

ارزش زن ها در پیش امت های وحشی. 108

سخن نگارنده 108

اسلام چقدر مقام زن را بالا برد ولی زنان کفران نعمت کردند. 108

طلاق از مفاخر شریعت اسلامی است.. 108

المیزان جلد سوم 109

قرآن با مفرد آوردن کلمه انجیل تحریف آن را ثابت کرد 109

احترام به همه زبان ها 109

سخن نگارنده 109

استاد فرمود قرآن به همه زبان ها احترام کرد 109

عذاب خداوندی مخصوص آخرت نیست و این از حقایق قرآنی است.. 109

در ترک هر چیزی که رکنی از ارکان دین منهدم می شود اسلام شدت به خرج می دهد. 110

خدا را حرام روزی نمی دهد حرام خور خودش جلو روزی حلال را می گیرد 110

الحمدلله گمشده ام پیدا شد. 110

تاریخ تولد تورات فعلی و انجیل. 111

ص: 289

سخن نگارنده 111

و اما انجیل. 112

سخن نگارنده 112

المیزان جلد چهارم 113

مقاومت از انصار و فرار کردن از مهاجرین. 113

مشاوره برای امّت رحمت است.. 113

سخن نگارنده 113

چرا خداوند زبان عربی را برای کتابش انتخاب کرد 114

سخن نگارنده 114

جنگ های اسلامی همیشه دفاعی بوده است.. 114

ولی باید خرجی یتیم را از درآمد مالش تهیه کند. 114

ارث زن در مص-رف دو مقابل ارث مرد می شود 114

اشتباه بزرگ تمدن روز 115

سخن نگارنده 115

خدا باید کسی را تزکیه کند، و بشر حق تزکیه ندارد 116

سخن نگارنده 116

مقصود از آل ابی طالب(علیه السلام) دوازده امام می باشد. 116

تعبیر اعتماد به نفس خلاف منطق قرآن است.. 116

اصحاب پیغمبر(صلی الله علیه و آله) مثل سایر مردم همه شان خوب نبودند. 117

المیزان جلد پنجم. 118

ص: 290

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نشد بدی کسی را با بدی جواب دهد. 118

اعتراف زمخشری به رجعت.. 118

نکاتی که علامه درباره آیات ولایت تذکر داده است.. 118

سخن نگارنده 119

همه آیات وارده در شأن اهل بیت در ضمن آیات دیگر ذکر شده است.. 119

بیان آیۀ الله حاج شیخ باقر مرندی. 119

خداوند کارهایش با منوال های عادی انجام می گیرد و همین طور کارهای اهل بیت(علیه السلام) 120

نقطه جالبی در براعۀ استهلال اوّل سوره مائده 120

صحابه از اهل بیت روایات تفسیر نقل نکردند اما از دیگران هفده هزار 120

این همه گناه در قتل برای چیست؟ 121

المیزان جلد ششم. 122

ترس پیغمبر فقط از منافقین بود 122

این همه کرامت در مقابل آن اذیت.. 123

بعد از هزار سال فهمیدند. 123

عرق خورد که سر عبدالرحمن بن عوف را شکست.. 124

وای به حال مسلمانان اگر از حقیقت حج غافل شوند. 124

ببین تفاوت ره از کجاست به کجا 125

المیزان جلد هفتم. 126

طلوع آفتاب از مغرب یعنی چه؟ 126

سخن نگارنده 127

ص: 291

دعوت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) پیغمبران را بر بندگی خدا در عالم ارواح. 127

المیزان جلد هشتم. 128

امیرالمؤمنین میزان الاعمال است.. 128

مسجود ملائکه نوع انسان است و حضرت آدم(علیه السلام) نمونه است.. 128

اینکه ابلیس بر بنی آدم از چهار طرف می آید یعنی چه؟ 129

سخن نگارنده 129

المیزان جلد نهم. 130

سخن نگارنده 130

المیزان جلد دهم. 131

سخن نگارنده 131

سخن نگارنده 131

حتی در چلوکبابی لازم است وزن برنج و گوشت آن معلوم شود 132

المیزان جلد یازدهم. 133

سخن نگارنده 133

سخن نگارنده 134

سخن نگارنده 135

سخن نگارنده 135

المیزان جلد دوازدهم. 137

سخن نگارنده 137

سخن نگارنده 138

سخن نگارنده 139

ص: 292

المیزان جلد سیزدهم. 140

معراج روایات زیادی حتی روایت مسند دارد 140

در روز قیامت انسان خود عملش را می بیند. 140

توجیه نگارنده 141

سخن نگارنده: 141

چطور شیطان شریک مال و اولاد انسان می شود 142

سخن نگارنده 142

سخن نگارنده 143

سخن نگارنده 144

المیزان فی تفسیر القرآن جلد چهاردهم. 145

سخن نگارنده 145

سخن نگارنده 146

فخر رازی و اشتباهش.. 146

تنها طنابی سوخت که دست و پای حضرت ابراهیم را با آن بسته بودند. 147

سخن نگارنده 147

المیزان جلد پانزدهم. 149

سخن نگارنده 149

حتی برای سادات بدون عمل نسب شان نافع نخواهد شد. 149

آیه )الزَّانِي لاَ يَنْكِحُ إِلاَّ زَانِيَةً ...( الی آخر، نسخ نشده است.. 149

سخن نگارنده 151

تفسیر یبدل الله سیئاتهم حسنات.. 151

ص: 293

سخن نگارنده 152

سخن نگارنده 153

سخن نگارنده 153

المیزان جلد شانزدهم. 154

قرآن زن پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بودن را به تنهائی ملاک فضیلت قرار نداده است.. 155

سخن نگارنده 156

معنی حجاب در زمان نزول آیه آن. 156

شیطان را ما دعوت نکنیم بر ما مسلط نمی شود 157

المیزان جلد هفدهم. 158

انسانیت انسان چون به روح است پس خود انسان محشور می شود 158

توریه بر انبیاء(علیهم السلام) جایز نیست.. 159

سخن نگارنده 160

در درخواست حضرت سلیمان بخل نیست.. 160

المیزان جلد هیجدهم. 162

در آسمان هم مثل زمین جنبندگانی است.. 162

بهشت و جهنّم شعور دارند. 163

ذنب معانی متعدده دارد و منحصر به گناه نیست.. 164

عمل کردن بر طبق خبر موثق از اصول عقلائیه است.. 165

سخن نگارنده 166

المیزان جلد نوزدهم. 167

چرا حرف باء در این آیه داخل شده با اینکه زوّج متعدی بنفسه است.. 167

ص: 294

سخن نگارنده 167

مضمون روایت کافی: 167

حتی شفاعت شافعین نتیجه سعی انسان است در وقتی که زنده بود 167

هدیه ثواب عملی را بر مؤمن، با اینکه ثواب عمل هدیه کننده را کم نمی کند، ثواب صله بر مؤمن را هم خواهد داشت.. 168

کفّار از قبرهایشان بیرون می آیند، در حالی که به همدیگر فشار می آورند. 168

انتظار اهل مکه تا آمدن مسافرین (بعد از شق القمر) 168

اسم پدر بزرگ جنّ شومان است.. 169

طغیان با غیر مال هم حاصل می شود 170

سخن نگارنده 170

بوی گمشده می آید. 170

نسیان نفس از نسیان الله است.. 171

آفرین بر رادمردان ایرانی. 171

سخن نگارنده 172

المیزان جلد بیستم. 173

سخن نگارنده 173

سخن نگارنده 174

مژده بزرگ.. 175

سخن نگارنده 176

سخن نگارنده 176

ص: 295

جامع السعادات جلد اول. 177

سخن نگارنده 177

سخن نگارنده 178

هیچ کس نمی تواند به عمل خود تکیه کند. 179

سخن نگارنده 179

در مقابل متکبر تکبر لازم است.. 179

جامع السعادات جلد دوم 180

شما دنیا را ترک نکنید او شما را ترک می کند. 180

برای فقرا دولتی است سعی کنید حق بر آنها داشته باشید. 180

دوری دوستی. 181

برادر بزرگ در حکم پدر است.. 181

سخن نگارنده 181

جامع السعادات جلد سوم 182

چرا شب قدر و اسم اعظم و معاصی کبیره را روشن نکرده اند. 182

بدون نیّت رضای خدا بزرگ ترین عمل ها

بی محتوا خواهند بود 182

خدایا آدم گناهکار بر من حقی نداشته باشد. 182

خداوند از جاهل ها برایش دوست نگرفته 182

سه تا پدر داری. 182

سخن نگارنده 183

سخن نگارنده 183

نعمت لباس از خصوصیات انسان است.. 184

ص: 296

نماز ما مرکب و نماز ملائکه بسیط. 184

سالانه دوم مکتب تشیع. 185

مقدمه 185

سخن نگارنده 185

دوازده هزار صحابی و چند صد حدیث!! 187

سخن نگارنده 187

سخن نگارنده 188

منشور عقايد اماميه به قلم آقاي سبحاني.. 189

تفسير نمونه جلد اول. 191

قرآن نور و نقاب بر عقل هاست.. 191

ابن عباس گفت مرور زمان قرآن را تفسیر می کند. 191

تفسير نمونه جلد دوم 194

سخن نگارنده 195

تفسير نمونه جلد سوم 196

ابوذر فرمود بر مهمان شتر چاق را سر ببر روز مبادای من وقت مرگ است.. 196

تأثیر عجیب آیات قرآنی. 196

تعدد زوجات را اسلام اصلاح کرد 197

فلسفه وجوب اعطاء صداق. 197

چرا اسلام تعدد زوجات امضاء فرمود 198

کلیساء اجازه نداد بعد از جنگ دوّم در آلمان از قانون تعدد زوجات استفاده شود به فحشاء کشیده شد. 198

ص: 297

بر خلاف آنچه مشهور است میل جنسی در مردها بیشتر است.. 198

شخصیت یتیم ها را با تعبیرات قشنگ بالا ببرید. 199

نعمت اجتماع در بهشت از بالاترین نعمت هاست.. 199

عباس از نفوذ سیاسی پسر برادر می خواست استفاده کند؛ لکن پیغمبر راضی نشد. 200

تفسير نمونه جلد چهارم 201

در مقابل شعار ابوسفیان اَعل هبل، مسلمانان شعار الله اعلی و اجلّ دادند. 201

ثار به معنی خون نیامده، خداوند مالک خون بهای حسین(علیه السلام) است، نه وارث او 202

از منضّم شدن دو آیه، معلوم می شود دین مرضیّ خدا، با ولایت علی(علیه السلام) است.. 202

قال(صلی الله علیه و آله) بالعدل قامت السموات و الارض... 202

روایت توسل حضرت آدم(علیه السلام) را بر محمّد(صلی الله علیه و آله) عمر نقل کرده است.. 202

سه تعبیر مختلف برای سه منظور 203

نادانی هم حدّ داشته باشد خوب است.. 203

تفسير نمونه جلد پنجم. 204

یکی از ساکنان جزایر خلیج فارس گفت، اثر حیات بخش باران در دریا، بیش از خشکی. 204

قریش معتقد بودند، خدا با اجنّه ازدواج کرد، ملائکه زائیده شدند. 205

تفسير نمونه جلد ششم. 206

جبری هم آزادی قائل است.. 206

قتل فرزندان از ترس گرسنگی، در قرن بیستم، به طرز دیگر 206

قتل فرزندان از ترس گرسنگي زمان جاهليت، در قرن بيستم به طرز گستردهاي، انجام ميگيرد (جلوگيري و سقط جنين) 34 206

یک روز، در مقابل یک روز، و شصت روز به احترام ماه رمضان است.. 206

ص: 298

به ابلیس بگو آتش هم موادش، از خاک است، مثل درخت.. 206

در مکه 17 مرد، و یک زن سواد داشتند. 207

تفسير نمونه جلد هفتم. 208

مصرف قسمتی از خمس، به فقرای سادات، تبعیض نیست، دیگران از زکوۀ و آنها صندوق حکومتی گرفتاری شان را برطرف می کنند. 208

یکی از دانشمندان اهل سنت گفت، شیعه می تواند تمامی اصول و فروعش را، از کتاب های ما اثبات کند 209

جزیه مالیاتی است که، کافر ذمّی با دادن آن، تحت حمایت حکومت اسلامی می شود 209

اهل کتاب با دادن جزیه، از حضور در جهاد واجب بر مسلمانان معاف می شوند. 209

روایات ظهور، از نظر ابن تیمیّه هم، از متواترات است.. 209

اثرات سازنده انتظار ظهور 210

تفسير نمونه جلد هشتم. 211

مشهور وجوب زکوۀ در سال دوم هجری است، لكن از چند سوره مکّی، وجوب آن استفاده می شود 211

همه حرکت ها از آفتاب است.. 211

آیات نازله در مکّه کوتاه، و آیات مدنی بلند هستند. 211

سید قطب و نماز جمعه اش در قلب اقیانوس اطلس.. 211

تفسير نمونه جلد نهم. 213

ربا و زنا 213

حاضر نشد قدم روی خود بگذارد 213

کمّ را میزان قرار نده، کیف ملحوظ است.. 213

ص: 299

حضرت یوسف(علیه السلام) وقتی برادرانش او را می زدند، خنده اش گرفت.. 213

تفسير نمونه جلد دهم. 215

برکات رعد و برق. 215

بداء در خدا به معنی ابداء است.. 215

در زمستان درخت هم میوه داشت، و هم برای میوه جدید گل کرده بود 215

تفسير نمونه جلد يازدهم. 216

با ملاحظه اینکه در زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله)،70 نفر حافظ قرآن شهید شدند، چطور ممکن است تحریفی در آن رخ بدهد. 216

هر قومی رسول داشتند گاهی خود پیغمبران و گاهی نماینده آنان. 216

ملائکه هائی از اول خلقت تا قیامت در سجده اند، روز قیامت سر از سجده برمی دارند، و گویند ما عبدناک حق عبادتک.. 217

علّت خشونت اسلام درباره مرتد فطری. 217

تفسير نمونه جلد دوازدهم. 218

حتی بر روی نهر آب، برای وضوء زیاد آب بریزی، اسراف می شود 218

لباس هم تسبیح می گوید. 218

اگر انشاء الله را در اول فراموش کردی بعد از یک سال هم بگو 218

جدائی از استاد برای حضرت موسی(علیه السلام) دردناکتر بود 219

تفسير نمونه جلد سيزدهم. 220

مشرکان لجوج، درباره حروف مقطعه، استهزاء نکردند، پس می فهمیدند. 220

خروج از وطن ردیف مردن قرار گرفته است.. 221

به تصديق زبان شناسان جهان، زبان عربي، يكي از رساترين لغات است.. 221

ص: 300

نمرود بعد از دیدن قدرت خدا، حاضر شد چهار هزار قربانی تقدیم کند، ابراهیم(علیه السلام) فرمود تا ایمان نیاوری فایده ندارد 221

پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از جبرئيل پرسيد، از رحمت للعالمين بودن من، به تو چيزي رسيده، عرض کرد تضمین عاقبت به خیری. 221

تفسير نمونه جلد چهاردهم. 222

در نجف ارواح مؤمنین همدیگر را زیارت می کنند. 222

شقاوت و سعادت نتیجه اعمال است، و گرنه دعوت انبیاء(علیه السلام)، بی فایده می شود 222

سوره مؤمنون با فلاح مؤمنون شروع و با عدم فلاح کافرون ختم می شود 222

به عقیده کسانی که وجه کفین را استثناء می کنند، یک نوع تسهیل است، نه اینکه دیگران حق نگاه کردن دارند. 223

ابرها از طرف پائین صاف و از طرف بالا مثل کوه هایند. 223

پیغمبر(صلی الله علیه و آله) اگر کسی را دعوت کرد جدّی است مسامحه نکنید. 223

تفسير نمونه جلد پانزدهم. 224

آتش جهنم، در انتظار گناهکار، مثل حیوان درنده گرسنه است.. 224

گیاهان در شب، نوعی از خواب را دارند. 224

حضرت موسی(علیه السلام): بودن من در خانه تو، نتیجه ظلم تو بود، من هم می خواستم با پدر و مادرم باشم. 224

اعترافی از فخر رازی. 225

شهادت مورچه به عدالت حضرت سلیمان(علیه السلام) و هدهد به آزادی بیان. 225

تفسير نمونه جلد شانزدهم. 226

باید در صندوق حضرت موسی(علیه السلام) با دست فرعون باز شود 226

ص: 301

تفسير نمونه جلد هفدهم. 227

تمایل زنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، به زرق و برق دنیا، و عکس العمل آن حضرت.. 227

قرآن با ذکر جاهلیت اولی پیش گوئی از جاهلیت ثانیه می کند. 228

تفسير نمونه جلد هيجدهم. 230

تفرّق اجزاء انسانی به مخصوص بعد از مرگ نیست جلوتر هم بود 230

سرمایه را خودش داده خریدار می شود 230

علّت آتش سوزی در جنگل ها 231

معاد امری فطری است.. 231

تفسير نمونه جلد نوزدهم. 232

لطف الهی به حضرت یونس(علیه السلام) 232

حضرت سلیمان(علیه السلام) خیلی ناموس دوست بود 233

اشاره آیه شریفه به اهمیت آب سرد 233

شیطان نه تنها به بندگان خدا زیانی نمی رساند، بلکه نردبان ترقی هم می شود 233

تفسير نمونه جلد بيستم. 235

زمخشری، و قرطبی، و فخررازی، حدیث من مات علی حبّ آل محمد(صلی الله علیه و آله) را، نقل می کنند. 235

قرآن با صراحت، وجود موجودات زنده را، در آسمان، بیان می کند. 236

تفسير نمونه جلد بيست و يكم. 237

خدا دستور شفاعت می دهد، و خودش هم شفاعت می کنند. 238

تفسير نمونه جلد بيست و دوم 239

تنها بت پرست است که غیر از جنگ چاره دیگری نیست.. 239

آنهائی که بعداز من می آیند، و ایمان و عمل صالح داشته باشند، آنان برادران من بوده، و بر عمل کننده آنان اجر پنجاه مقابل شما خواهد بود 239

ص: 302

آنانی که بر ابوبکر شوریدند مرتد، حساب می کنید، و شورشیان بر علی(علیه السلام) را، مجتهدین خطا کننده می دانید. 239

مدرک لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه، و کفانا کتاب الله. 240

شیعیان ما بعد از مردن هم، عبادت می کنند. 240

رقیب و عتید نام دارند. 240

استفهام در هل من مزيد، انكاري است.. 240

از کمال لطف خدا جنت بر متقین نزدیک می شود نه بالعکس.. 240

تفسير نمونه جلد بيست و سوم 241

صبر زیاد حضرت نوح. 241

دعاء مستجاب.. 241

درخت سدر، و سدر بهشتی. 241

تفسير نمونه جلد بيست و چهارم 242

اولین نماز جمعه در مدینه قبل از تشریف آوردن پیغمبر(صلی الله علیه و آله) 242

هر کدام از سنگ ها، میلیاردها اتم دارد 242

کهکشان ما، راه شیری نام دارد 242

مغول ها، در فرهنگ ایران حلّ شدند. 243

علّت تعلیم امیرالمؤمنین(علیه السلام) علم نحو را 243

رنگ ها، بیش از 7 تا می باشند. 243

تفسير نمونه جلد بيست و پنجم. 244

در میان طوفان نوح(علیه السلام) آتشی پیدا شد قوم آن حضرت را سوزانید. 244

از 22 روز، تا 40 روز، فقط با خوردن آب، زنده ماندند. 244

ص: 303

در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، زندان نبود، اسیرها تقسیم می شدند. 244

تفسير نمونه جلد بيست و ششم. 245

بر ظلمت شب، هفت بار قسم خورده است.. 245

چه نکته لطیفی دارد، واللیل اذا یسری. 245

مژده بسیار بزرگ.. 245

تفسير نمونه جلد بيست و هفتم. 246

آمار نشان می دهد هنگام تعطیلات مؤسسات آموزشی، فساد گاهی تا 7 برابر، بالا می رود 246

تعصب غیر عاقلانه زمخشری، و قضاوت عجولانه او 246

دوای زخم معده 246

الاسلام یعلو، و خنده جبرئیل(علیه السلام) 247

سایه نیم کره که، بر نیم کره دیگر بیفتد، شب محقق می شود، پس شب قدر در کل زمین، 24 ساعت می شود 247

حتی به روایات اهل سنت، اطلاق کلمه شیعه، به پیروان امیرالمؤمنین(علیه السلام)، از رسولخداست(صلی الله علیه و آله) 248

غفلت نشود از تعبیر زلزالها، در کل زمین خواهد شد، مقطعی نیست.. 248

چرا ابرهه به فکر تخریب کعبه افتاد 248

مژده آمدن لشکر خدا، (ابابیل) را پدر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) آورد 249

به فیل ها، عوض چوب با تبر می زدند. 249

ابابیل، اسم آن مرغ نیست، معنی گروه گروه دارد 249

فخر رازی: این همه از اهل بیت گشتند، باز دنیا پر است، بنگر چه علمائی مثل باقر و صادق و رضا(علیهم السلام) از آنها هست.. 249

هاء هو، برای توجه دادن است واو آن، ضمیر است.. 250

ص: 304

از جمله خصايص نبوي(صلی الله علیه و آله) 251

جلد اول حديقه الشيعه. 253

19 قرینه در کتاب، هست که کتاب تألیف مقدس اردبیلی است.. 253

اگر قرآن به تنهائي كافي بود، نميبايست مذاهب اسلامي، بيش از 700 مذهب باشد. 253

تا پيغمبر(صلی الله علیه و آله) زنده بود، حسن و حسين( او را پدر می گفتند. 253

در را باز کنید، وگرنه آتش می زنم، و زدند. 254

تمام اوصیای، انبیاء(علیه السلام) از فامیل خودشان بود 254

اوّلين سجده شكر در اسلام 255

سید ابن طاووس می فرماید: اگر امیر(علیه السلام)، در رختخواب پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نمی خوابید، نه هجرت بود، و نه اتمام رسالت 255

شيخ طوسي صلوات را در نماز، از اركان حساب می کند. 255

چه عجب غزّالی اقرار می کند که، پس از بخ بخ گفتن، قبول نکردن جز هوای نفس، چیز دیگری نیست.. 255

امام صادق: موالی بودن من بر علی(علیه السلام)، بهتر از فرزندیم است.. 256

براي پائين انداختن بتها از بالای کعبه (علیه السلام) پا بر دوش پيغمبر(صلی الله علیه و آله)

گذاشت و بالا رفت.. 256

کفار وقت دیدن علی بن ابی طالب(علیه السلام) وصیت می کردند. 256

ادعای دوستی علی بن ابی طالب(علیه السلام) و جواب حضرت.. 257

اگر آيه )و سيجنّبها الاتقي(، درباره ابو بكر آمده، چرا خودش در سقيفه ادعا نکرد 257

ابوبکر اگر مال داشت چرا به پدر کورش و به دخترش نداد که مزدوری نکنند. 257

خلفاء که خودشان به جنگ نرفتند، تا فتوحات به آنها مستند شود 257

ابلیس حاضر شد توبه کند، او (دوّمی) نگذاشت.. 258

ص: 305

فدک را خالصانه هم کردند. 258

علل عدم قبض فدک، در زمان حکومت علوی(علیه السلام) 258

احیاء سنّت یهود، و ترک سنّت رسول(صلی الله علیه و آله) 258

مطاعن شيخين، حذف تشهد از نماز، و داخل کردن آمین است و چیزهای دیگر زیاد است.. 260

حرف معروف عمرو عاص... 261

حضرت ابراهیم(علیه السلام) 7 سال هم در کوهستان فارس تبلیغ می کرد 262

زمخشري در تفسير )و همّوا بما لم ينالوا( رم دهندگان شتر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را، پانزده نفر نوشته است.. 262

عمر در زمان خلافت، حذیفه را منع از بدگوئی منافقین کرد او با صراحت لهجه جواب داد 262

ابوبکره گوید، از خروج عایشه من به تردید افتادم، فرمایش نبوی که در زمان حیات شنیده بودم، مرا نجات داد 263

عايشه بر ابوهريره، در سوار شدن، بر استر قیمتی ایراد گرفت، گفت این مزد چند حدیث است که، بر پدرت ساختم. 263

بنی عباس از شیعه بی حدّ، و از اولاد امیرالمؤمنین(علیه السلام)، 120 هزار نفر کشتند. 263

عايشه لقب زياد بن ابيه را، بر او داد 263

معاویه، از تاریخ ازدواج هند با ابوسفیان، سه ماه می گذشت،

به دنیا آمد. 263

امام صادق(علیه السلام) فرمود، چطور شب قدر را نشناسیم که، در آن، ما را به کرسی کرامت می نشانند. 264

تفتازانی گوید یزید ملعون است، علماء که از لعن او نهی می کنند،

برای اینکه بالائی ها، سرایت نکند. 264

معاویه بعد از انداختن عایشه به چاه، در وقتی که مانع از بیعت یزد شد، گفت هنوز خامی، باشی تا پخته شوی. 264

ص: 306

پای بر سر بی جان معاویه، زد و گفت، این حرامزاده این را بلد نبود، تو یادش دادی. 265

اسامي پدران چهارگانه معاويه 265

حديقه الشيعه جلد دوم 266

هام، بن هيم، بن لاقيس، بن ابليس در صفین شهید می شود، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) دعایش می کند. 266

دعائی که، امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن را، به مرد آذربایجانی یاد داد 266

علی بن ابی طالب(علیه السلام) به دومی گفت: گردنت را می زنیم. 267

امام حسین(علیه السلام) 6 پسر، و 4 دختر داشت، علی اکبر، و اوسط، اصغر، محمد، عبداله، جعفر 268

سر امام حسین(علیه السلام) را حرمله به شام برد، و در راه بسیار بی ادبی،

و شماتت، به خرج می داد 268

در حديث آمده تربت امام حسين(علیه السلام) همراه داشتن، راه خوفناك را امن می کند. 268

محمّد حنفیه برای اثبات امامت امام سجاد پیش حجرالاسود رفتند بعد از شهادت حجر پای امام را بوسید. 268

روایت صریح است که، هدیه رسول خدا، نام و کنیه اش را بر محمد حنفیه است.. 269

هدیه اجنّه، دو طبق انگور و انار، بر امام سجاد(علیه السلام) و همراهان. 269

خوش طبعی گفت: کشف صوفی ها، از قبیل کشف عمرو عاص است.. 270

در پاورقی، از مثنوی، لوظهرت الحقايق بطلت الشرايع. 270

عشق نام مرضی است.. 270

ابوالفتوح رازي طبق وصيت اش در كنار حضرت عبدالعظیم دفن شد. 270

براي رفع مشكلات دنيا و آخرت روزی صد بار «لَا إِلَهَ إِلَّا الَّلهُ الْمَلِكُ الْحَقُ الْمُبِين» 270

خنده ام برای این بود که عمو بهتر خواهد شد و به پسر برادر گریه خواهد کرد 270

از معجره امام رضا مأمون غشّ کرد 271

ص: 307

احتجاج دزد بر مأمون. 271

امام حسن عسكري(علیه السلام) هيچ منقبتي نداشته باشد جز پدر بقیّة الله عجل الله فرجه کافی است.. 272

در وقت ظهور حضرت مهدی.، اکثر عرب در بیت المقدس خواهند بود، و در مدینه کمتر کسی خواهد بود 273

از طرف معتضد، سه نفر مأمور شدند که به سامرا بروند، و خانه امام حسن عسكري(علیه السلام) را محاصره كنند حضرت بقیۀ الله را دیدند، و هیچ غلطی نتوانستند بکنند. 273

چهار تن از انبیاء، با حضرت مهدی، خواهند بود 274

حضرت مهدی سه علم خواهد داشت، بر یکی از آنها )اليوم اكلمت لكم دينكم(

نوشته است.. 274

سفياني، از اولاد عقبة بن ابي سفيان است، حتی خود حضرت مهدی، از وقت ظهورش خبر ندارد 274

اکثر تابعین دجال، یهود، و زنان و اعراب است.. 274

خیلی ها که به آرزوي ظهور از دنيا رفتهاند، زنده شده، و فرزندان به هم می رسانند. 275

مراتب سه، یا چهارگانه، ائمه معصومین(علیه السلام) 275

فهرست.. 276

ص: 308

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109