سرشناسه:امینی گلستانی، محمد، 1317 -
عنوان و نام پدیدآور:ولایت شرط قبولی اعمال [کتاب]/ محمد امینی گلستانی.
مشخصات نشر:قم: سپهر آذین، 1395 .
مشخصات ظاهری:2ج
شابک:100000 ریال:978-600-6920-27-6
وضعیت فهرست نویسی:فیپا
یادداشت:کتابنامه.
موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت
موضوع:Ali ibn Abi-talib, Imam I, 600-661 -- *Proof of caliphate
موضوع:ولایت
موضوع:*Sainthood
رده بندی کنگره:BP223/54/الف816و8 1395
رده بندی دیویی:297/452
شماره کتابشناسی ملی:4245896
ص :1
ص :2
ولایت شرط قبولی اعمال
محمد امینی گلستانی
ص:3
ص:4
نام: ولایت شرط قبولی اعمال
مؤلّف: محمد امینی گلستانی
ناشر: سپهر آذین
نوبت و تاریخ چاپ: اول، تابستان 1395
تیراژ: 2000
قیمت: 10000 تومان
تلفن مؤلّف: همراه (09123793915)
شابک: 6 -27 -6920 -600 -978
حقوق طبع شرعاً، قانوناً، اخلاقاً، مخصوص مؤلّف است.
ص:5
شرط قبولی اعمال 1
محمد امینی گلستانی 1
فهرست موضوعات 5
مختصری از زندگی نامه مؤلّف کتاب 14
تالیفات چاپ شده از مؤلّف. 20
کتاب های آماده چاپ و در دست تألیف 25
ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شرط 29
قبولی اعمال است 29
لازم به ذکر است 30
در اخبار اهل سنّت چند آیه در قرآن کریم 47
در باره امیرمؤمنان علیه السلام نازل شده 47
است. 47
1 -200 آیه 47
2 -بیش از 300 آیه. 48
3 -یک چهارم قرآن 53
4 -یک سوم قرآن 57
ص:6
تعدادی از آیات نازله در باره 58
علی علیه السلام از نظر اهل سنّت 58
1 -آیه تبلیغ: 59
2 -آیه اکمال دین 69
3 -آیه سأل سائل بعذاب واقع 73
4 -آیه ولایت: 75
شأن نزول آیه ولایت در کتب اهل سنّت 79
اسناد نزول آیه ی ولایت در مورد حضرت 86
امیر در کتب اهل سنت 86
5 -سؤال از ولایت 94
6 -آیه هدایت 97
7 -آیه سجده نکردن به اصنام 100
8 -آیه سؤال از نعمت 100
9 -آیه اولی الأمر 101
10 آیه حبل المتین 106
11 -آیه مباهله 107
ص:7
جالب ترین آیه ای که خود بزرگان اهل سنت، 107
تعدادی از اخبار و روایات اهل سنّت 119
در باره ولایت علی علیه السلام 119
ولایت و امامت علی(علیه السلام) 123
1 -علی جانشین و وارث من است 124
2 -انگشتر به دست راست کن 125
3 -شما را شاهد می گیرم 125
4 -تو بعد از من رهبر و سرپرست 126
تمام مؤمنین هستی 126
5 -علی با قرآن است 127
6 -او را محور حق معرّفی نمود 127
7 -جدا کننده بین حق و باطل است. 128
8 -خلافت علی علیه السلام 129
9 -عدم قبول ایمان جز با قبول ولایت او 129
10 -همچون مشک خشک گردد 131
11 -بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید 132
ص:8
12 -ولایت علی (علیه السلام) و بعثت پیامبر 133
اکرم (صلی الله علیه و آله) 133
13 -ولایت علی(علیه السلام) و بعثت پیامبران 134
14 -حدیث منزلت و شباهت 136
به هارون علیه السلام 136
15 -حق همیشه با علی است 139
16 -علی با قرآن و قرآن با علی 140
علیه السلام 140
17 -علم علی (علیه السلام) 142
19 -آیا بعد از شما ما چنین خواهیم شد؟ 145
20 -ریش تو با خضاب سرخ خواهد شد 146
21 -بامرگ جاهلیت مردگان 147
22 -در فتنه ها علی را بگیرید 149
23 -مودت علی واجب است 150
24 -اظهار عمربن خطاب در باره علی 151
25 -دو وزنه سنگین 152
ص:9
26 -اعتراض مرد همدانی به عمروعاص 153
27 -مانند کشتی نوح است، 154
28 -اگر دریاها مرکّب و جنگلها قلم شوند 155
29 -فضائل بیشمار علی علیه السلام 156
30 -استغفار فرشتگان برنویسندگان 157
فضائل علی علیه السلام 157
31 -تو سرپرست برگزیده من بر هر مؤمن 158
32 -علی علیه السلام أمیر و سر مؤمنان 158
33 -فضائل فراوان علی علیه السلام 159
34 -حدیث طیر مشوی 160
35 -محبت و علاقه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به 164
علی(علیه السلام) 164
36 -اطاعت از علی(علیه السلام) 166
37 -براستی او مولا و سرپرست شماست 167
38 -تو با علی حرکت کن 169
39 -محبوب مرا بخوانید 170
ص:10
40 -علی نسبت به من مانند سر است 171
41 -عبور از صراط با جواز ولایت 172
چند روایت در باره دوستی آن حضرت. 173
1 -ای علی، تو را جز مؤمن دوست 173
نمی دارد 173
2 -ترا دوست نمی دارد مگر مؤمن 174
3 -منافق علی را، دوست نمی دارد 175
4 -معیار شناخت منافقین 176
5 -من با هرکس با شما بجنگد در جنگم 177
6 -هر کس بر محبت آل محمّد از دنیا 178
برود شهید مرده. 178
7 -محبت علی واجب است 180
روایاتی از شیعه در باره ولایت و حبّ 182
اهلبیت علیهم السلام 182
علی را کسی جز خدا و نبی(صلی الله علیه و آله) نشناختند 183
)علی باأنبیاء در باطن و بامن در ظاهر ( 184
ص:11
1 -این علی برادر و وصی و وزیر من است 189
2 -او صدّیق اکبراست 190
3 -علی جدا کننده میان حق و باطل 190
4 -برادرت علی را به خلافت راضی شدم 192
5 -علی را برای او برگزیدم، 192
6 -ای علی، تو وصی و جانشین منی 194
7 -خلیفه و حجّت خدا 196
8 -ای علی تو برادر و وارث و وصی و 196
خلیفه منی 196
9 -کسی را بالاتر از علی شمردن کفرست 198
10 -نبوت مرا انکار کرده 198
11 -نزدیکست از دنیا بروم 199
12 -دو وزنه سنگین 199
13 -مانند کشتی نوح است، 200
14 -ولایت سبب قبولی نماز است ؟ 202
15 -عملی برای او، بالا نمی رود. 202
ص:12
16 -ولایت با تقوی 203
17 -اگر بنده ای در روز قیامت عمل هفتاد 204
پیغمبررا بیاورد 204
18 -نخستین چیزی که پرسیده 204
خواهد شد 204
19 -ایمان بنده ای قبول نشود مگر 205
باقبول ولایت او 205
20 -عمل منکِر ولایت قبول نمی شود 206
21 -خدا عمل کسی را نمی پذیرد تا از 207
حبّ علی سؤال کند 207
22 -شک در علی کفر به خداست 207
23 -آگاه باش اگر مردی 208
24 -اسماء ائمّة علیهم السلام 209
25 -نظر کردن به روی علی عبادت است. 218
26 -ولایت علی(علیه السلام) و بعثت پیامبر 219
اکرم(صلی الله علیه و آله) 219
ص:13
27 -ولایت علی(علیه السلام) و بعثت پیامبران 220
28 -ولایت علی علیه السلام قلعۀ أمن خدا 222
29 -انکار فضایل علی (علیه السلام) کفر به خداست 223
انتظار فرج هم ؛ شرط قبولی اعمال است. 240
روایتی درباره ایام غیبت و دعا در آن. 244
پرسش: عدم قبولی اعمال کسی که به ولایت اعتقاد 247
پاسخ : این سؤال را قبلا توضیح دادم مضافا بر آن اگر 247
رستگاران از 73 ملّت 251
اشعاری چند در باره مولا أمیر مؤمنان علی 260
علیه السلام 260
مناجات 264
گزیده ای از اشعار ولایت در معراج 266
منابع کتاب: 283
ص:14
نام: محمد
نام خانوادگی: امینی گلستانی
ش ش 15
فرزند: حاج سردار مرحوم
کشور: ایران
استان: اردبیل.
تخصّص : فلسفه و فقه و اصول، تفسیر، تبلیغ.
تألیفات (22).
تحصیلات (خارج فقه و اصول و فلسفه).
استادان معروف (21 نفر).
در سال 1329 شمسی از زادگاهم روستای گلستان در 30 کیلومتری اردبیل به مدرسه علمیه ملا ابراهیم اردبیل وارد و پس از گذراندن دوره مقدماتی صرف و نحو و منطق از استاد سید مسلم خلخالی و شیخ سعید اصغری و غیرهما.
ص:15
در سال 1331 به حوزه علمیه قم وارد شده و نزد اساتید آنجا (آقایان شیخ عبدالکریم ملائی و سید جواد خطیبی و میرزا احمد پایانی و مسلم ملکوتی و میرزا محسن دوزدوزانی و غیرهم) استفاده نمودم، و در نیمه دوم سال 1334 به نجف اشرف وارد شده و از اساتید آنجا (آیات عظام سید ابوالقاسم خویی و سید محسن حکیم و شیخ مجتبی لنکرانی و عارف بزرگ شیخ محمد علی سرابی و آقای تسوجی و سید اسداللّه مدنی آذرشهری و غیرهم دروس فقه و اصول و فلسفه و تفسیر و غیره)، استفاده نمودم. و در تاریخ 1340 از نجف اشرف مراجعت نموده و در شهر توریستی سرعین اردبیل با صبیه آیت اللّه حاج شیخ علی عرفانی از شاگردان علامه محمدحسین نائینی و هم دوره آیات عظام سید ابوالقاسم خوئی و سید محسن حکیم ازدواج کرده و به مدت یازده سال در آن شهر که آن وقت یک روستای کوچک بیش نبود اقامت نمودم. در طول این مدت مشغول کارهای تبلیغی و علمی و فرهنگی شده و بناهای مفید و مجلل از خود به یادگار گذاشتم.
ص:16
مانند:
1 - مسجد مجلل و بزرگ حضرت بقیة اللّه الأعظم امام زمان(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) به مساحت 800 متر به اضافه کتابخانه و شبستان زنانه و سایر متعلقات و فضای باز مسجد 1400 متر.
2 - احداث چشمه های آب شرب چندین روستای اطراف سرعین.
4 - تأسیس صندوق های خیریه بنام حضرت باب الحوائج ابوالفضل (علیه السلام) که اول از 17 صندوق شروع و فعلاً بیشتر مناطق استان اردبیل را فراگرفته است.
در سال 1351 شمسی از سرعین به اردبیل مهاجرت نموده و مقیم گشتم و در خلال مدت 14 سال اقامت در اردبیل به کارهای روحانیت و تبلیغات اسلامی و 11 سال سرپرستی حجاج بیت اللّه الحرام را ادامه دادم.
در سال 1357 شمسی از اردبیل به تهران مهاجرت کرده و در بحبوحه انقلاب اسلامی در نازی آباد ساکن شدم و پس از
ص:17
پیروزی انقلاب. در سال 1359 به اردبیل برگشته مشغول کارهای روحانیت خود شده و به تدریس و تفسیر قرآن مجید اشتغال داشتم. تا اینکه در سال 1365 دوباره به تهران برگشته و در خانه خیابان دانشگاه جنگ ساکن گشته و مشغول تبلیغ و تفسیر وکارهای مربوط به روحانیت شدم. تا این که در سال 1375 از تهران به قم هجرت نموده و در بلوارامین خانه پشت صدا و سیما ساکن شدم.
در سال 1375 شمسی در اردبیل زلزله ویرانگر به وقوع پیوست که در اثر آن تعداد یک صد و یازده روستا را از 25 درصد تا صد در صد ویران و گروه زیادی را به کام مرگ فرستاد.
در آن سال یک روز بعد از زلزله از خود را از قم همراه پسرم حسین به گلستان (زادگاهم) رساندم 77 نفر زن و مرد و کوچک و بزرگ، زیر آوار را با کمک مردم، بیرون می آوردند و به قریه نیار نزدیک اردبیل برده و غسل داده و کفن کرده می آوردند و من نماز میت خوانده دفن می کردیم و من در برف
ص:18
و کولاک و توی چادر اشعار
(آغلار ساوالان) را سروده و نام از دست رفتگان را در شعر گنجانده و به یادگار گذاشتم.
در سال 1381 بنا به دعوت بزرگان سرعین جهت تبلیغ ماه مبارک رمضان، به آنجا رفته و با دیدن وضع مسجد امام زمان علیه السلام که در اثر زلزله مقاومت خود را از دست داده بود بازسازی و تقویت و توسعه داده و تعداد چهار باب مغازه برای هزینه مسجد، و ایجاد گنبد و مناره ها و کاشیکاری های آن را انجام دادم.
در این سفر باز به کارهای امور خیر شروع و ادامه دادم از جمله.
1 - مسجد مجلل باب الحوائج حضرت ابوالفضل علیه السلام به مساحت 1500 متر با متعلقات آن که در سال 1382 تا سال 1392 ادامه پیدا کرد، و الآن مورد استفاده مردم محل و ده ها هزار مسافر شهر توریستی می باشد و در نظر است که تأسیس حوزه علمیه و درمانگاه عمومی و 15 باب مغازه برای
ص:19
هزینه های مسجد را شروع نمایم انشاء اللّه.
2 - در زادگاهم روستای گلستان، که در اثر زلزله دو مسجد آنجا خراب شده بود، مسجد امیرالمومنین علیه السلام را بنا و تأسیس نموده و به پایان رساندم.
3 -در سال1382 مسجد مجلل در روستای (جن قشلاقی) از دهستان های یورتچی اردبیل احداث و در سال 1384 تقریباً به اتمام رسید و مورد استفاده قرار گرفت.
4 -احداث غسال خانه های متعدد در روستاهای اطراف سرعین.
5 -با حصارکشی قبرستان سرعین که در وسط شهر، زیر پای حیوانات و مورد تجاوز ساکنین دور و بر قبرستان بود، محافظت نمودم.
در دوران سکونت جدید قم مشغول تألیفات متعدد گشته که تعدادی از آنها را از نظر خوانندگان عزیز می گذرانم.
ص:20
1 -سرچشمه حیات -وزیری یک جلد 402 صفحه.
در این کتاب مطالب ارزنده علمی و دینی و فلسفی و طبی، درباره آب و آفرینش مخلوقات از آن از نظر قرآن و روایات و کلمات بزرگان فن که مورد استقبال دانشمندان و محققان داخل و خارج کشور قرار گرفت که در مدت کوتاه 4 مرتبه چاپ شد و فعلاً کمیاب می باشد.
2 -سیمای جهان در عصر امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف در دوجلد ضخیم وزیری 1283 صفحه در باره کیفیت کشورداری و مدیریت آن حضرت کشوری به وسعت کره زمین را از نظر فرهنگی و قضائی واقتصادی و نظامی و اجتماعی و هزاران مطالب نو و متنوع در این مورد که امتیازش را به انتشارات مسجد مقدس جمکران، واگذار و آن را چاپ و نشر می کند.
3 -از مباهله تا عاشورا -در یک جلد وزیری 684 صفحه در باره مباهله رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با نصارای نجران و سر انجام
ص:21
تسلیم آنها و مقایسه آن جریان باسرگذشت پنج تن آل عبا علیهم السلام و عدم تسلیم مسلمان نماهای دشت کربلا به امام حسین علیه السلام فرزند آن حضرت و شهید کردن آن امام را با مظلومیت تمام. این کتاب حاوی مطالب جالب و مفید فراوان می باشد.
4 -والدین دو فرشته جهان آفرینش -در یک جلد وزیری در 320 صفحه در باره حقوق متقابل والدین و اولاد در برابر هم از نظر آیات و اخبار وگفتار بزرگان و مطالب فراوان در این مورد.
5 -آداب ازدواج و زندگی خانوادگی -وزیری 276 صفحه. کتابیست تحقیقی و تحلیلی درباره ازدواج جوانان عزیز و راهنمائی آنها در انتخاب همسر و کیفیت زندگی مادام العمر، از منظر آیات و اخبار و... که در واقع مکمّل کتاب والدین دو فرشته جهان آفرینش می باشد.
6 -کتاب مهم اسلام فراتر از زمان -درباره پاسخ به کسانی است که ایراد نموده و اشکال می گیرند، دین اسلام
ص:22
چگونه می تواند تا دامنه قیامت، دنیای رو به ترقی روزانه را اداره نماید و اساساً رهبران این دین چه جایگاهی از علم و دانش داشتند که مدیریت جهان را تا آخر دنیا به دست گیرند.
در این کتاب قسمت مهمی از پیشگوئیهای بزرگان اسلام آورده شده است (مانند فرمایش امیرمؤمنان علیه السلام به کمیل: یا کمیل بن زیاد هاهنا موضع قبرک ثمّ أشار بیده المبارکة یمیناً و شمالاً و قال ستبنی من هاهنا و هاهنا دور و قصور ما من بیت فی ذلک الزّمان الّا و فیه شیطاناً أریل.
کلمه أریل لغت انگلیسی است که به گیرنده و آنتن أریال گویند، حضرت 1400 سال پیش نه انگلیسی بود و نه از صنعت آنتن اثری این بیان را داشتند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سیأتی: زمان علی أمّتی یُخربون قباب الأئمّة بالبنادیقبه زودی می آید زمانی بر امت من، قبه (و گنبد)های قبرهای امامان را با بندق ها (یعنی با نارنجک یا بمب) ویران سازند!!.
دقت بفرمائید این کلام در زمانی گفته شده است که نه امامی شهید شده و نه در جائی مدفون شده بود و نه از گنبد حرمها و
ص:23
اختراع بمب خبری بود که پس از قرنها در سامرا و قبلاً نیز در بقیع اتفاق افتاد یا روایت در مورد ازدواج همجنسها یتزوّج الرّجال بالرّجال و یتزوّج النساء بالنساء، و روایت لعن اللّه المتشبّهین من الرّجال بالنّساء و المتشبّهات من النّساء بالرّجالدرباره تغییر جنسیت دهندگان و صدها امثال این روایتها، در 688 صفحه وزیری. پیشگوئی های آیات و روایات، از بزرگان دین در باره پیشرفت علوم آیندگان و اوضاع حیرت انگیز جهان، این کتاب در نوع خود منحصر به فرد و حاوی مطالب نو آوری زیاد می باشد.
7 -آغلار ساولان -سبلان گریان یا سبلان می گرید: رقعی 50 صفحه. با زبان آذری در باره زلزله سال 1375 استان اردبیل و تخریب 111 بخش و روستا از 25 در صد تا صد در صد که یکی از آنها روستای گلستان زادگاه مؤلف و کشته شدن و زیر آوار ماندن 77 نفر ا ز نزدیکان نسبی و سببی او و بیان نام تک تک آنها.
8 -111 پرسش و پاسخ در بار امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه
ص:24
الشریف -رقعی در 295 صفحه سوال و جواب های متنوع در طول سال های تبلیغی مؤلف در شهر توریستی و ییلاقی سرعین اردبیل و بیان مطالب نو .
9 -فلسفه قیام و عدم قیام امامان -در 198 صفحه جیبی در باره این که چرا بعضی از آن بزرگواران قیام و اکثرشان قعود نمودند و اساسا قیامی از آنها وجود داشت یا برایشان تحمیل نمودند و مطالب متنوع و مفید دیگر.
10 -گلستان سخنوران شامل 110 مجلس سخنرانی مذهبی در دو جلد وزیری 1511 صفحه چکیده ای از تبلیغات متنوع مؤلف.
11 -ولایت شرط قبولی اعمال در باره ولایت امیر مؤمنان و اولاد طاهرینش علیهم السلام و آیات و روایا مربوط به آن از سنّی و شیعه، درج گردیده.
ص:25
1 -آیا و چرا -درباره زیر سؤال بردن برادران اهل سنت و علمای آنان و آوردن دلایل فراوان از کتاب های معتبر خود آنان در بار ه امیرمؤمنان و فاطمه زهراء علیهماالسلام و به زیر سوال بردن آنها در عمل نکردن به این دلیلها و اسناد خودشان.
2 -600 مجلس سخنرانی مذهبی از منبرهای 55 ساله مؤلّف و بیان مطالب متنوع دینی و اسناد و روایات فراوان در هر مقوله، که سخنرانان مذهبی و منبری های محترم را از مراجعه به کتاب های متفرقه و جمع آوری مطالب برای بیان در سخنرانی هایشان. بی نیاز می سازد در 12 جلد و در دست تنظیم و آماده سازیست و بخواست خدا، بتدریج به چاپ خواهد رسید.
3 -رحمت واسعه -در باره رحمت عالمگیر و فراگیر خدای متعال و آوردن آیات و روایات متنوع و جریان های توبه کنند گان و شمول غفران الهی در باره آنها . این کتاب امید دهنده گناهکاران و دور ساختن آنان از یأس و نومیدی و جذب دور شدگان از خدا را به سوی پروردگار بخشنده و مهربان.
ص:26
4 -شب -کتابیست در باره برکات و فضایل و امتیازات شب و اینکه شب مردان خدا روز جهان افروز است و شب خود از مورد توجه بزرگان عالم و خلوتگه راز و نیاز آنان با معبودشان و مطالب فراوان در این موارد.
5 -عتابات قرآن -در باره این که چرا خداوند متعال بعضی از انبیاء علیهم السلام را، مورد عتاب قرار داده و آیا این عتاب ها با عصمت آنها منافات دارد؟ مانند (عفا اللّه عنک لم اذنت لهم) یا مسئله چیز دیگر است.
6 -خاطرات زندگی یا سرگذشت تلخ و شیرین من -این نوشته حاوی شرح حال دوران زندگی از بدو تولد تا امروز 1393/11/30 که به 400 صفحه رسیده است و هنوز هم خلاصه و امهات اوضاع و زوایای زندگی اش را می نویسند.
7 -دعای عرشیان برفرشیان -درباره استغفار فرشتگان و حاملان عرش خدا برای بنی آدم به استناد آیه 7 سوره غافر و سایر آیات، نزدیک به اتمام .
8 -نشانه هائی از او -کتابیست در باره آیات بیان کننده
ص:27
نشانه های خدا شناسی و روایات پیرامون آن.
9 -مرزهای زندگی -از دید آیات و روایات و سیره پیشوایان.
10 -مرزخوراکی ها و نوشیدنی ها -از منظر آیات و احادیث و پزشکی.
11 -نوادر -روایات و سرگذشت ها و نوادر جریان های گوناگون به صورت کشکول.
12 - شیطان: علت وجودی او و پرسش و پاسخهائی درباره وی.
13 -متفّرقات مطالب گلچینی شده از کتاب های فراوان گوناگون.
14 -114 مقالات و یاد داشتهای من در انترنت که در پایگاه اندیشوران حوزه (نور) پخش می گردد و ادامه دارد.
15 -شرح دعاهای روزانه ماه رمضان
16 -هیچکدام از مادران 14 معصوم، بیوه نبودند.
این کتاب در اصل پاسخ به آنان که غیر از عایشه 17 ساله
ص:28
هنگام ازدواج را 7 ساله قلمداد نموده و می گویند تنها عایشه زن باکره رسول خدا بود در حالی که زن اول آن حضرت (خدیجه کبری 25 ساله و باکره بود) و بیان مدارک قوی این گفتار.
که از طرف حوزه قم هر روز در انترنت، پخش شد.
و چندین کتاب دیگر ناتمام و در دست تألیف و مقاله های زیاد.
ص:29
ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شرط قبولی اعمال است
در باره قبولی اعمال و شروط آن، در کتاب های تحقیقی و فقهی و اخلاقی، نظریه ها و تحقیقات زیاد، ابراز گردیده که ما در این مختصر، به چکیده آنها و نتیجۀ تحقیق و پژوهش خود را، به عنوان عقیده خود، بیان می نماییم.
البته در روایات زیاد شرط قبولی اعمال را به مناسبت هائی، چند چیز معرفی نموده است، مانند: ولایت، انتظار فرج، نماز، صله ارحام، خدمت به خلق گناه نکردن و دل پاک و نورانی داشتن و اهل تقوا بودن و حضور قلب داشتن، و غیره.
در مورد هر تک تک اینها، تشویق ها و پاداش های زیاد، و وعده های فراوان داده شده است. مخصوصا درباره نماز
ص:30
اهمیت فوق العاده داده شده، اما از آیات وروایات استفاده می شود که ولایت امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینش علیهم السّلامشرط اصلی و بقیه بالطبع است.
پس اگر کسی ولایت علی و اولاد علی علیهم السّلام را، نپذیرد تمام عمرش را روزها روزه بدارد و شبها تاصبح عبادت نماید، برایش کوچکترین اثر و نفعی نخواهد داشت.
حتی قبولی نماز که (نشانه عبودیت و اخلاص به معبود و رکن دین است)، به پذیرفتن ولایت، بستگی دارد.
پس تا نماز قبول نشود، سایر اعمال قبول نخواهد شد و خود نماز هم قبول نمی شود تاولایت امیرمؤمنان علیه السلام و اولاد اورا، قبول نمایند.
لازم به ذکر است که در اینجا، این
سؤال: پیش می آید: پس عدالت خدا کجاست کسی طول
ص:31
عمرش را نماز خوانده وروزه گرفته و.و.بانپذیرفتن (ولایت) به همه آنهاخط بطلان کشیده شود؟!در
پاسخ: می گوئیم مردم در این مورد دو گروهند،
1 -می دانند ولایت و امامتی هست و خداوند دستور داده باید به آن ایمان داشته باشند ولی با این امر مخالفت می کنند و در برابر خواست خدا می ایستند. در این صورت اعمال عبادی او و اعمالی که برای خداوند انجام می دهند طبق آیات و احادیث فراوان، مورد قبول واقع نمی شود، چون اینها در برابر خداوند گردن فرازی کرده و لجاجت می کنند و تسلیم دستور پروردگار نمی شوند، پس اعمال اینان مورد قبول نخواهد شد چون اطاعت باید طبق گفته خدا باشد نه دلبخواهی.
2 -نمی دانند ولایت و امامتی هست و خداوند به پذیرش آن دستور داده، در اینصورت آنها جاهل غیر مقصرند که در این صورت ازین جهت عقابی متوجه آنهانخواهد شد.
شهید مطهری(ره) در این باره می گوید: افرادی که ذاتاً و به
ص:32
واسطه قصور فهم و یا به علل دیگر در شرایطی به سر می برند که مصداق منکِر و یا مقصِر به شمار نمی روند، آنان در ردیف منکران و مخالفان نیستند. ائمه اطهار بسیاری از مردم را از این طبقه می دانند. این گونه افراد دارای استضعاف و قصور هستند و امید عفو الهی درباره آنان می رود. همان طوری که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد، ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد.(مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد، ناشر صدرا).
چیزی که باعث تعجب و تأثر گردیده این است که با ذکر این همه فضیلت و کمال برای آن حضرت، چگونه شد که نزدیک به یک قرن در عالم اسلام، سبّ و لعن آن بزرگوار امر رایج و جاری روزگار گردید؟!
چگونه آن همه سفارش پیامبر درباره علی علیه السلام را به بازی گرفتند؟!
ص:33
چطور ننگ نافرمانی از خدا و رسولش را پذیرفتند؟!
چرا منکر برتری و حقانیت او شدند؟!
چرا دیگرانی را که از فضیلت و کمال بی بهره بودند، بر بهترین مردان ترجیح دادند؟!
چرا به ندای فطرت خویش این چنین پاسخ دادند و اینگونه به داوری نشستند؟!
چرا و چرا و ده ها چراهای دیگر ....
تاریخ از مظلومیت علی علیه السلام چه بگوید؟ همان بهتر که از شرم سر به زیر افکند! بشریت از سکوت در برابر جسارت هایی که بر او روا داشتند، چگونه دفاع کند؟ بگذار تاوان این سکوت و آن جسارت ها را بپردازد....
اینک از پس قرون و اعصار، و از میان ظلمت ها و سیاهی ها، این پرتو فضایل علی علیه السلام است که همچنان می تابد و روشنگری می نماید.
این نوشته مختصر، نمونه ای است از هزاران پرتوی پرفروغ برتری های مولا علی علیه السلام، برگرفته از قرآن و سنّتِ پیامبر
ص:34
اکرم صلی اللّه علیه وآله و برگزیده از کتاب های دانشمندان مکتبِ خلفا. باشد که با ذکر این دلایل و اسناد، شاید فردی توفیقِ یافتن حق و حقیقت را پیدا کرده و سر به آستان ملکوتی آن مظلوم جهان بشریت سائیده و با قبول ولایت او، تمام اعمال حسنه خود را بیمه نماید.
توجه: داشته باشید در کل عبادات و اعمال عبادی، مسئله فقهی دو گونه است، یکی صحّت و دومی قبولی آنها.
مثلا کسی نماز را باشرایطش بجا آورده صحیح است و نیازی به قضا کردن ندارد.
و یا اگر کسی با وجود خواندن نماز باشرایط، اهل گناه باشد و بر آن اصرار نماید (مانند غیبت و شرب خمر و زنا و منع زکات و بد اخلاقی در خانواده (زن یا مرد) و با عصبانیت به پدر و مادر نگاه کردن و مانند آنها) و از آن توبه نکند، این گناهان موجب عدم قبولی نماز می گردد هر چند از نظر شرعی نمازش صحیح باشد.
ص:35
اما قبول هم هست یانه، برابر روایات وارده فراوان، (می داند ولایتی هست) تا ولایت را نپذیرد ابدا قبول درگاه ربوبیت نخواهد شد.
واما کسانی که از پیروانان مکتب خلفا،آیات و احادیث نبوی پیرامون فضایل و مناقب حضرت علی علیه السلام، را بیان می کنند و در این باره کتاب می نویسند، تا ولایت آن حضرت را، قبول ننماید، این کارها برایش نفعی نخواهد داشت، زیرا:
اصل پذیرفتن است نه بیان تو خالی.
چرا؟:
زیرا: خود خدای متعال، بنده مخلصش علی علیه السلام را، در این جایگاه قرار داده است که حتّی خود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وسلّم با اینکه 23 سال، شب و روز به زحمات طاقت فرسای رسالت و نبوت، تحمل کرد و کشتی اسلام را باموفقیت به ساحل نجات رساند اما از نظر درگاه الهی هنوز قبولی این همه زحمات وابسته به ابلاغ ولایت و امامت علی علیه السلام به امت بود.
ص:36
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (67)مائده : 67
ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت (در باره ولایت علی) بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران را هدایت نمی کند.
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله با آن عظمت و زحمات کمر شکن و با آن شرایط سخت که حتی فرمود: «ما أوذی نبیّ مثل ما أوذیت) هیچ پیغمبری مانند من اذیت نکشید، (این جمله حتی حضرت نوح با950 سال نبوت و رسالت را نیز شامل می شود) و یقینا اغراق نگفته و بزرگ نمائی هم نکرده، اما قبولی تمام اینهارا منوط به ابلاغ ولایت علی علیه السلامقرار داد و بس.
حواسمان جمع باشد ما در هر مرحله ای از ایمان و عمل
ص:37
باشیم، به گرد پای رسولخدا نمی رسیم، با او در برابر تکلیف ابلاغ ، (ولایت) اینگونه برخورد و سختگیری می شود، وای به حال آنان که شب و روز در عبادت و روزه هستند اما ولایت علی و اولاد علی علیهم السلام را قبول ندارند!!!.
اگر کسی از کتابهای روائی متعدد و فراوان علما و دانشمندان، برادران اهل سنّت که در فضائل اهلبیت رسولخدا صلی اللّه علیه و آله خاصه درباره امیرمؤمنان علیه السلام نوشته و تألیف کرده اند، اطلاعی داشته باشد، در صحت این ادعا و اعتقاد ما، از نظر اهل سنّت نیز، کوچکترین شک و تردید، بخود راه نمی دهد و می فهمد مسئله تقریبا اجماعیست مگر عده قلیلی که یا از روی کم اطلاعی و یا خدای نکرده، از روی دشمنی و جهالت و تعصب و لجاجت و عناد و نادانی، نوشته های آن بزرگان خود را نیز رد کند و نپذیرد.
در این نوشتار، تعدادی از نظرهای بزرگان اهل سنّت و نوشته هایشان را در باره ولایت می آورم که لطفا با دیده بی طرفی و منصفانه، در آنها دقت کرده و خود قضاوت نمایند، و
ص:38
در طول مطالعه هیچوقت یک مطلب را فراموش نشود که حد اقل یک قرن (100) سال تمام تا زمان عمربن عبدالعزیز اموی بنا به دستور خلیفه اول و دوم (ابوبکر و عمر) کسی قدرت نوشتن حدیث و گفتن (قال رسول اللّه) را نداشت کتک می خورد و تبعید می گشت و از حقوق خود محروم می ماند، مانند عبداللّه بن مسعود صحابی و مانند او، تا اینکه در زمان عمربن عبدالعزیز نوشتن و نقل احادیث آزاد شد، ولی چه فایده اصحاب همنشین رسول خداصلی اللّه علیه و آله از بین رفته و در زیر خاک آرمیده و فضائل شنیده شده از رسولخدا صلی اللّه علیه و آله در باره مظلوم تاریخ «علی» را با خود برده و در زیر خروارها خاک مدفون گردیده بودند.
زیبا گفته خلیل بن احمد وقتی از او درباره فضائل علیعلیه السلام پرسش شد: «کیف أصف رجلاً کتم أعادیه محاسنه حسداً و أحبّائه خوفاً و ما بین الکلمتین ملأالخائفین؛(روضة المتقین، ج 13، ص 265).
ص:39
چگونه می توانم مردی را توصیف کنم که دشمنانش از روی حسادت و دوستانش از ترس (دشمنان) محاسن او را پنهان نمودند، در بین این دو رفتار، شرق و غرب عالم محامدش را فراگرفته است.
خلیل بن احمد بالاتر از این را هم گفته است. از او پرسیدند:
«مَا الدلیلُ عَلَی أَفْضَلیةِ عَلِی؟؛ دلیل افضل بودن علی علیه السلامچیست؟». پاسخ داد: «إِحْتیاج الْکل إِلَیهِ فِی الْکل، وَ اسْتِغْناؤُهُ مِنَ الْکل فِی الْکل، دَلیلٌ عَلی أَنهُ أَفْضَلُ مِنَ الْکل؛ احتیاج همه به او در تمام امور، و بی نیاز بودن او از همه در تمام امور، دلیل بر آن است که او از همه افضل و برتر است». (ر.ک: ترتیب کتاب العین، ص28).
فراموش نکنیم هنوز هم که هنوزست که پس از گذشت بیش از چهارده قرن از آن زمان، باز آن روش ادامه دارد و گویندگان فضایل آن حضرت را، از بین می برند، برای نمونه به چند جریان توجه نمائید.
1 -ذهبی یکی از علمای بزرگ اهل سنّت در کتابش
ص:40
(تذکرة الحفاظ) در ترجمه حافظ ابن سقا عبداللّه بن محمد واسطی می نویسد: او (حدیث طیر) را املاء کرد شنونده ها به سوی او جهیدند و او را بلند کردند و محل نشستنش را شستند.
(کتاب دلائل الصّدق شیخ محمد حسن مظفّر ج 1 ص 33 بنقل از آن).
2 -ابن خلکان در کتاب «وفیات الاعیان» در ترجمه نسائی احمد بن شعیب صاحب کتاب «السّنن» یکی از صحاح ششگانه اهل سنّت، می نویسد. او به دمشق رفت و ازاو در باره معاویه و فضایلش پرسیدند؟ گفت: لاأعرف له فضیلة الا (لاأشبع اللّه بطنه) من فضیلتی برای او نمی دانم مگر (فرمایش رسول خداکه درباره او فرمود:) خدا شکم اورا سیر نکند.
باشنیدن این جواب نسائی را گرفتند و بیضتینش را آنقدر مالیدند و انداختند روی شینزار و از دنیا رفت. کتاب دلائل الصّدق شیخ محمد حسن مظفّر ج 1 ص 33بنقل از آن.
حافظ ابونعیم اصفهانی می گوید: لمّا داسوه بدمشق مات
ص:41
بسبب ذالک الدوس وقتی خُصیه هایش را مالیدند بخاطر این فشار مرد.
البته مشهور است که نسائی به خاطر کتاب آخرشان)الخصائص فی فضل علی بن ابی طالب کرم اللّه وجهه( بقتل رسیده است. برخی از تألیفات ایشان: سنن نسائی ، الخصائص فی فضل علی بن ابی طالب کرم اللّه وجهه ، مسند امام علی کرم اللّه وجهه و...
حال بعد از چند قرن بسبب نقل یک روایت از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در باره معاویه، او را باچنین شکنجه ای کشتند!!. اگر در باره خلفای اول می گفت چه می شد و چکارش می کردند.
3 -ابن حجر در کتاب «تهذیب التّهذیب» در ترجمه نصر بن علی بن صهبان از عبداللّه بن أحمد بن حنبل می نویسد. وقتی که نصر این حدیث را نقل کرد که رسول خدادست حسن و حسین را گرفت و فرمود: «من أحبّنی و أحبّ هذین و أباهما و أمّهما، کان فی درجتی یوم القیامة» هرکس مرا و این دو و پدر و
ص:42
مادرشان را، دوست را دوست بدارد، در روز قیامت در درجه من خواهد بود.
متوکل دستور داد هزار تازیانه به او بزنند تا اینکه جعفر بن عبدالواحد (وزیر یا یکی از بزرگان ) که یکی از اهل سنّت است، وساطت، کرد، رهایش کردند.کتاب دلائل الصّدق شیخ محمد حسن مظفّر ج 1 ص 34 بنقل از آن .
4 -باز ابن حجر در ترجمه أبی الازهرأحمدبن الازهرنیسابوری نقل می کند.
وقتی که ابوالازهر از رزّاق از مُعمّر از زهری از عبداللّه (بن احمدالمتوکل) از ابن عباس روایت کرد، قال «نظرالنّبیّ صلی اللّه علیه و آله الی علیّ علیه السلام فقال: أنت سیّدٌ فی الدّنیا سیّدٌ فی الاخرة» الحدیث. رسول خدا به علی نگاه کرد و فرمود: توآقائی در دنیا و سروری در آخرت...
این گفته را به یحیی بن معین (وزیر) خبر دادند در میان مردم فریاد برداشت و گفت: این دروغ گوی نیشابوری کیست
ص:43
که این حدیث را از عبدالرزاق نقل کرده است.
أبوالازهر بلند شد و گفت: منم، یحیی لبخند زد و گفت،تو کذّاب نیستی گناه گردن دیگریست. (کتاب دلائل الصّدق شیخ محمد حسن مظفّر ج 1 ص 34 بنقل از آن).
تتمه حدیث فوق از فضائل مشهور و مسلّم بین سنّی و شیعه است که فرمود: من أحبّک فقد أحبّنی و من أبغضک فقد أبغضنی و حبیبک حبیب اللّه و بغیضک بغیض اللّه. هر کس ترا دوست دارد مرا دوست داشته و هرکس به تو بغض داشته به من بُغض ورزیده، دوست تو دوست خداست و دشمن تو دشمن خداست. اگر بقیه روایت را ادامه می داد چه میشد؟!.
کتاب دلائل الصّدق شیخ محمد حسن مظفّر ج 1 ص 34.
البته از این قضایا در تاریخ فراوان است، مخصوصا در تاریخ های اخیر با تکفیر شیعیان و دوستان علی علیه السلام را در شرق عربستان و عراق و سوریه و لبنان و یمن و نیجریه و. و.
چقدر قتل عام نموده و می نمایند.
که آوردن بیش ازین، ما را از مقصد دور می سازد، اگر این
ص:44
نوشتار با دقت بر رسی شود تمام مسائل برای ما روشن می شود.
با این همه سختگیری ها و شکنجه و تبعید و زندانی کردن قرنها، و تأویل آیات نازله در باره مولا، باز همه کتابها و سینه ها، پر از فضایل و مناقب اوست، چون خدا با اوست و یار او.البتّه باید این را بدانیم که،
اوّلاً ... أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. یونس آیه 35 آیا آن کسی که به سوی حق هدایت می کند سزاوارتر است پیروی شود، یا آنکه خود راه یافته نیست و راه را نمی یابد مگر آنکه راهنمایی و هدایت گردد؟ پس شما را چه می شود؟ (که حقیقتی به این روشنی را در نمی یابید)، چگونه داوری می کنید؟
و ثانیا، أهل البیت أدری بما فی البیت اهل خانه به زوایا و محتویات خانه از دیگران بلد ترند، اهل خانه ای که قرآن به آن نازل شده، مقصد و منظور آیات و زوایا و ظاهر و باطن، آن را
ص:45
خوب می دانند.
و ثالثا دقت در گفتار و اظهار نظرهای بزرگان اهل سنّت که گوشه ای و نمونه هائی از آنها را در این مختصر می آورم، و مرحوم علامه امینی رضوان اللّه علیه یازده جلد کتاب وزین «الغدیر» را فقط درباره جریان غدیر خم، از کتابهای بزرگان خود اهل سنّت گرد آورده و ما را به حق و حقیقت، راهنمائی کرده و به مقصد می رساند و من اللّه التّوفیق و علیه التّکلان .
ابتداء تعداد آیات نازله در قرآن کریم را در باره امیرمؤمنان علی علیه السلام از نظر دانشمندان و محققان برادران اهل سنّت و سپس اخبار و احادیث از صحاح ستّه وکتابها و نوشته های آن بزرگان را با اسنادش می آورم و در نهایت به عقیده اهل تشیّع در این مورد را متعرّض می شوم و قضاوت را به عهده خوانندکان عزیز و منصف می گذارم.
بعضی از بزرگان کتابهائی را از قسمتی از متن آیات نازل شده در حق امیرالمومنین علیه السلام را گرد آورده اند، مانند.
1-کتاب «دلائل الصّدق» مرحوم علامه شیخ حسن مظفر
ص:46
(ره) که در ردّ وهابیت در سه جلد نوشته شده است که، دو جلد آخر این کتاب اختصاص دارد به آیات و احادیثی که در حق امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است.
اخیرا هم این کتاب را موسسه آل البیت علیهم السلام در قم چاپ کرده است.
2- کتاب «ما نزل فی علیّ فی القرآن» در دو جلدتوسط حضرت آیت اللّه شیرازی نوشته شده و تمام آیاتی را که در حق امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است.
این دو کتاب در سایت های مختلف اینترنتی هم موجود است؛ مخصوصا کتاب دلائل الصّدق.
3 -ابوالقاسم حسکانی کتابی به نام «شواهد التنزیل»، 200 آیه یا بیشتر جمع کرده است و کتابهای دیگر.
4 -نهج الحق و کشف الصّدق: علامه حلّی.
5 -غایة المرام: و جز اینها که زیاد است.
ص:47
امیرمؤمنان علیه السلام نازل شده است.
1 -200 آیه
2 -سیصد آیه بلکه بیشتر.
3 -یک چهارم قرآن
4 -یک سوم قرآن
و اقوال دیگر که به نمونه هائی از روایات و اظهار نظرها در این باره توجه نمائید.
قاضی ابوالقاسم حسکانی در کتاب «شواهد التنزیل»، 200 آیه یا بیشتر جمع کرده است که درباره حضرت علی علیه السلام
ص:48
نازل و یا تفسیر شده است.
ر. ک : آیات ولایت در قرآن ، آیة اللّه مکارم شیرازی
عبداللّه بن عباس: از اصحاب و پسر عموی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و از شاگردان برتر امام علی علیه السلام که تفسیر قرآن را از ایشان فراگرفته و فضل و دانش ایشان نزد شیعه و سنی از جایگاه برجسته و خاصی برخوردار است. معتقداست که 300 آیه در مورد امام علی علیه السلام نازل شده است
بسیاری از علمای شیعه و سنی نیز این گفته اورا در کتاب های خود آورده اند که ما به چند مورد آن از طریق اهل سنت، اشاره می کنیم .
قال ابن عباس : نزلت فی علی أکثر من ثلاثمائة آیة فی مدحه.
بیش از سیصد آیه از قرآن کریم ، در ستایش از علی علیه السلام
ص:49
نازل شده است .
تاریخ الخلفاء ، ص 172، و السیرة النبویّة ، زینی دحلان بهامش السیرة الحلبیّة ، ج2 ، ص11 و الصواعق المحرقة ، ص 125 ط . چاپ المحمدیّة و ص 76 ط. المیمنة بمصر .
زینی دحلان مفتی مکه مکرمه و متوفای 1305 هجری قمری در کتاب (السیرة النبویة)، جلد2، صفحه11 از ابن عباس نقل می کند:
نزلت فی علی أکثر من ثلاثمأئة آیة فی مدحه. بیش از 300 آیه در مدح علی نازل شده است. الصواعق المحرقة، چاپ محمدیه مصر، ص 125 و چاپ میمنة مصر، ص76 -تاریخ الخلفاء، ص172
ابن عساکر ، از علمای بزرگ اهل سنت در تاریخ دمشق می نویسد :
عن ابن عباس ، قال : «نزلت فی علیّ ثلاثمائة آیة ». ابن عباس می گوید : 300 آیه از قرآن کریم در باره علی علیه السلام نازل شده است .
تاریخ مدینة دمشق ، ج 42 ، ص364، تاریخ الخلفاء سیوطی، ص171 -
ص:50
الصواعق المحرقه ابن حجر مکی، ص196
خطیب بغدادی در تاریخ بغداد می نویسد :
عن ابن عباس قال : نزلت فی علی ثلاثمائة آیة .تاریخ بغداد ، ج 6 ، ص 221 .
سیوطی از بزرگترین علمای تاریخ اهل سنت نیز می نویسد
عن ابن عباس قال : نزلت فی علی ثلاثمائة آیة .
تاریخ الخلفاء ، ص 171 ، الصواعق المحرقة ، ص 196.
ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق المحرقة که آن را در رد عقائد شیعه نوشته است ، در این باره می نویسد :
وروی سعید بن جبیر ، عن ابن عباس ، قال : ما نزل فی أحد من کتاب اللّه ما نزل فی علی. در قرآن در باره هیچکس به اندازه علی، آیه نازل نشده است.
الصواعق المحرقة ، ص 76 ، الباب التاسع ، الفصل الثالث .
باز ابن حجر هیثمی در جای دیگر و نیز سیوطی در تاریخ الخلفاء می نویسند :
ص:51
أنّه ما نزل فی أحد من کتاب اللّه کما نزل فی علی .در حق هیچ کسی، به اندازه علی علیه السلام ، در قرآن نازل نشده است .تاریخ الخلفاء ، ص 171 ، و الصواعق المحرقة ، ص 127.
حاکم نیشابوری از استوانه های علمی اهل سنت در مستدرک الصحیحین نقل می کند از احمد بن حنبل رئیس حنبلی مذهب که می گوید:
ما جاء لأحد من أصحاب رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله من الفضائل ما جاء لعلیّ بن أبی طالب رضی اللّه عنه. فضائلی که در حق علی بن أبی طالب خداازاو راضی باشد؛ آمده، در حق هیچ یک از اصحاب پیامبر صلی اللّه علیه و سلم نیامده است. (مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص107).
ابن جوزی در مناقب احمد بن حنبل می گوید:
ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانید الصحاح مثل ما لعلی رضی اللّه عنه.
آن همه فضائلی که با سندهای صحیح در حق علی خداازاو راضی باشد؛آمده، در حق هیچ یک از صحابه نیامده است.
ص:52
مناقب احمد بن حنبل، ص163- تهذیب التهذیب لإبن حجر العسقلانی، ج7، ص298 ج الإصابة، ج4، ص464 -شواهد التنزیل للحاکم الحسکانی، ج1، ص27 -الإستیعاب لابن عبد البر، ج3، ص51
الاستیعاب ج 2 / 664 می نویسد: احمد بن حنبل و اسماعیل بن اسحاق قاضی اظهار داشته اند،
احادیثی که به «سند حسن» درباره فضائل حضرت مولا علی علیه السّلام روایت شده است، درباره هیچیک از صحابه، روایت نشده است.
و احمد بن شعیب بن علی نسائی همین موضوع را هم متذکر شده است.
و نیز در فتح الباری 71 /8) متذکر شده اند و به سند مزبور، علاوه بر احمد حنبل و اسماعیل بن اسحاق و نسائی، ابو علی نیشابوری را اضافه کرده اند.
مستدرک الصحیحین ج 3 / 701 از «محمد بن منصور طوسی» روایت کرده است که از «احمد بن حنبل» شنیدم، می
ص:53
گفت: فضائلی که برای علی علیه السّلام شمارش شده به اندازه ای است که، برای هیچیک از صحابه پیغمبر، آنچنان فضائلی، ذکر نشده است.
همچنین قول دیگری را (شبلنجی) به ابن عباس نسبت داده که در کتاب (نورالابصار) صفحه 73 آمده است ابن عباس معتقد بود آن مقدار از قرآن که درباره علی علیه السلام نازل شده درباره هیچکس نازل نشده است.
ابن عباس در این روایات یک کمیت حداقلی قائل بوده که همان 300 آیه است .
ولی تعدادی از علمای شیعه و سنی تا 350 آیه را در باره علی علیه السلامبرشمرده اند.
سیوطی از بزرگترین علمای تاریخ اهل سنت نیز می نویسد
بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند که
ص:54
یک چهارم قرآن در حق امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام نازل شده است .
حاکم حسکانی از بزرگان اهل سنت می نویسد :
عن الاصبغ بن نباتة ، عن علی قال : نزل القرآن أربعة أرباع :
ربع فینا ، وربع فی عدونا ، وربع حلال وحرام وربع فرائض وأحکام ولنا کرائم القران .
اصبغ بن نباته از امیر مومنان نقل کرد که فرمودند: قرآن چهار قسمت نازل شد . یک چهارم در مورد ما ، یک چهارم در مورد دشمنان ما ، یک چهارم در مورد حلال وحرام و یک چهارم در مورد واجبات واحکام ؛ وآیات شاخص قرآن در مورد ماست. شواهد التنزیل ، ج 1 ، ص59 و ص62 و تاریخ الیعقوبی ، ج 2 ، ص136 و ینابیع المودة ، ج 1 ، ص377.
غیاث الدین بن همام(متوفای 942 ق ) می گوید: حافظ ابوبکر بن احمد بن موسی بن مردویه با سند خود از علی -کرّم اللّه وجهه -نیز این حدیث را نقل کرده است.(خواند میر، غیاث الدین
ص:55
بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 13، تهران، خیام، چاپ چهارم، 1380ش).
ابن مغازلی شافعی (متوفای 483 ق) با سند خود از ابن عباس از پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله چن ین نقل می کند: پیامبر خداصلی اللّه علیه و آله (به یاران خود) فرمود: «از چه در شگفتید! قرآن چهار بخش است: یک چهارم به طور خاص درباره ما اهل بیت، یک چهارم درباره دشمنان ما، یک چهارم حلال و حرام و یک چهارم فرایض و احکام. به خدا سوگند آیات برجسته قرآن درباره علی علیه السلام نازل شده است».ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب الامام علی بن أبی طالب علیه السلام، ص 270 ج 271، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم، 1424ق.
روایات شیعیان نیز در این مورد فراوان است از جمله.
مرحوم کلینی رضوان اللّه تعالی علیه از دانشمندان شیعه نیز در کتاب اصول کافی در روایتی که سند آن صحیح است ،
عن ابی عبداللّه علیه السلام قال: انّ القرآن نزل أربعه أرباع، ربع
ص:56
حلال و ربع حرام، و ربع سنن و احکام و ربع خبر ما کان قبلکم و نبأ مایکون بعدکم و فصل ما بینکم.کلینی، محمّدبن یعقوب، اصول کافی، ج2 ، ص627 ، ح 4 .به تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
از امام صادق علیه السلام روایت شده که آن حضرت فرمود:
قرآن بر چهار قسمت نازل شده است: یک چهارم درباره حلال و یک چهارم درباره حرام، یک چهارم درباره سنتها و احکام، یک چهارم درباره اخبار آنان که قبل از شما بوده اند و آنان که بعد از شما خواهند آمد و حلّ و فصل مسائل جاری شما.
عن ابی الجارود، قال سمعت أباجعفر علیه السلام یقول: نزل القرآن علی اربعه أرباع، ربع فینا و ربع فی عدونا، و ربع فرائض و احکام، و ربع سنن و امثال، و لنا کرائم القرآن. عیاشی، محمّدبن مسعود، التّفسیر )معروف به تفسیر عیاشی(، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبه العلمیه الاسلامیه، 1/9؛ مجلسی، محمدباقر،
ص:57
بحارالانوار، 92/114.
عن اصبغ بن نباته، قال سمعت أمیرالمؤمنین علیه السلام یقول: نزل القرآن أثلاثاً، ثلث فینا و فی عدونا، و ثلث سنن و امثال، و ثلث فرائض و احکام.« 1 اصبغ بن نباته گفت از امیرمؤمنان علیه السلام شنیدم: قرآن در سه زمینه نازل شده است: یک سوم درباره ما و دشمنان ما، یک سوم درباره سنتها و امثال و یک سوّم درباره فرائض و احکام. (کلینی، محمّدبن یعقوب، اصول کافی، به تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 2/627).
ص:58
اهل سنّت
قبلا گفتیم: بنا بنقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه (بیش از سیصد آیه) در باره ولایت علی علیه السلام و فضائل و مناقب آنحضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه آنها از عهده این مختصر خارج است لذا ما در اینجا فقط چند مورد از کتب معتبره خود اهل سنت در باره (ولایت و امامت و زعامت) آن حضرت را می آوریم که جای چون و چرا برای آنان باقی نماند.
البته دلالت این آیات با توجه به احادیث بسیار زیاد که از رسول گرامی اسلام در شأن نزول این آیات وارد شده،(متواتر) است.
ص:59
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ . ای رسول، آنچه را که از سوی خدا به تو نازل شده است به مردم برسان، که اگر چنین نکنی رسالت خدا را انجام نداده ای. و خداوند تو را از (آسیب) مردم حفظ می نماید و مسلماً گروه کافران را هدایت نمی کند.مائده / 67
آیه فوق در حجة الوداع چند مرتبه تا «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ » نازل شد ولی رسول خدا صلی اللّه علیه وآله از اعلان آن بیم داشت. نگران دسیسه و توطئه از سوی گروهی از دور و برش بود. از این رو تا جایی که توانست اعلان آن را به تأخیر افکند.
تا هیجدهم ماه ذیحجه سال دهم هجری بود که پیامبر آخرین مراحل آیین حج ابراهیمی را به مردم آموزش داد.
ص:60
سر انجام جبرئیل همراه با فرمانی بسیار مهم از جانب خداوند فرود آمد، و این ترس را به امنیت تبدیل نمود.
خداوند در پایان فرمان برای آسودگی خاطر رسولش مژده می دهد که نگران مباش، «وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ » خدایت تو را از آسیب دشمنان محفوظ می دارد.
خداوند متعال پیامبرش را با شدت هر چه تمامتر امر فرمود، که رسالت خود راکه ولایت علی علیه السلام بود، ابلاغ نماید و نگذارد فرصت (جمع شدن مردم که از اکناف و بلاد مختلف گرد آمده اند) از دست برود، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآلهبه دنبال نزول این آیه، دیگر درنگ را جایز ندانست. فرمان توقف داد. توقفگاه در همان سرزمین جُحفه و در کنار بِرکه ای به نام خُم بود، چهار راهی که مردم در آنجا پراکنده شده هرکس به سوی موطن خویش رهسپار خواهد شد.
رسول خداصلی اللّه علیه وآله سه روز منتظر ماند تا آنها که پیشاپیش می رفتند، باز گردند و آنها که از پس می آمدند، خود
ص:61
را به توقفگاه برسانند. جماعت انبوهی از مسلمانان متجاوز از یکصد هزار نفر جمع شدند. رسول خدا بر فراز بلندی که از جهاز شتران ساخته شده بود، رفت و در برابر مردم ایستاد تا آن پیام مهم را به سمع و نظر همه برساند. این پیام به نام «آیه تبلیغ» مشهور شد.
تلخیص از تفاسیر مختلف اهل سنت خاصه الدّر المنثور ذیل آیه تبلیغ.
جریان غدیر در سال آخر عمر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله در حجة الوداع اتفاق افتاد و آن حضرت، با بیان أَلَسْتُ أَوْلی بِکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ؟ قالُوا: بَلی. قالَ صلی اللّه علیه وآله وسلم: مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِی مَوْلاهُ. أَللهُم والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ؛ آیا من به شما از جانتات أولی تر نیستم؟ عرض کردند: بله. فرمود:
هرکس من به او ولایت دارم و مولای اویم، این علی علیه السلاممولای اوست. خداوندا، هرکس که او را مولای خود بداند و دوست دارش باشد دوستش بدار، و هر کس با او دشمنی ورزد دشمنش باش». (خصائص نسائی، ص101؛ المعجم الکبیر طبرانی، ج ?،
ص:62
ص219 و 212).
به امامت و ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام تصریح کرد و رسالت خود را ابلاغ نمود.
این واقعه توسط عده ی زیادی(110 نفر( از صحابه مانند ابوسعید خدری، زیدین ارقم، جابر بن عبداللّه انصاری، ابن عباس، براء بن عازب، حذیفه، ابوهریرة، ابن مسعود و عامر بن لیلی، از آن جمله اند.
از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وهمچنین از 84 نفر از تابعین و 36 نفر از دانشمندان و مؤلفین، نقل شده است. علامه امینی با مدارک و دلایل محکم از منابع معروف اسلامی(اهل سنت و شیعه)، در کتاب شریف «الغدیر» تمامی این نقل ها را آورده است.
ابو سیعد خُدری که از اصحاب معروف رسول خداست می گوید:
نُزِلَت هذه الایة «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ »
ص:63
علی رسول اللّه یومَ غدیر خم فی علی بن ابیطالب. آیه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ... روز غدیر خم درباره اعلان جانشینی علی بن ابیطالب بر پیامبر نازل شد.
ابو اسحق ثعلبی در تفسیر خود و طبری در کتاب الولایة و ابن صباغ مالکی و همچنین دیگران نوشته اند که آیه تبلیغ یعنی آیه 67 سوره مائده یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ... در باره علی علیه السلام نازل شد و رسول خدا صلی اللّه علیه و آل ه دست علی را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و ال من والاه.... شواهد التنزیل جلد 1 ص 189 فصول المهمه ص 27.
ابن مسعود، صحابی بزرگ رسول اکرم صلی اللّه علیه وآلهمی گوید:
کُنّا نَقرأُ علی عهد رسولِ اللّه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ -اَنَ ّ عَلیاً مَولی المُؤمِنینَ - وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ »
ص:64
در زمان رسول خدا این آیه را ما اینچنین می خواندیم:
«ای رسول، آنچه را که از جانب خدا بر تو نازل شده است، که علی همانا مولا و سرپرست مؤمنان است، به دیگران ابلاغ کن، اگر این کار را نکنی رسالت خدا را به انجام نرسانده ای و خداوند تو را از آسیب مردم حفظ می کند.
بعضی از غرض ورزان می گوید: پیامبرمی خواسته تنها اعلان نماید که علی علیه السلام را دوست بدارید!لَوْ أَرادَ الْخِلافَةَ، لَقالَ: عَلِی خَلیفَتی مِنْ بَعْدی؛ اگر مقصود رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم خلافت بود، قطعاً می فرمود: علی علیه السلامخلیفه و جانشین من است.
اینان «مولی» را به معنای دوست گرفته اند نه ولایت و سرپرست.
در پاسخ این ها می گوئیم: این همه تشریفات آسمانی و زمینی تنها برای اعلان محبت و دوستی علی علیه السلام در آن صحرای سوزان و توقف طولانی سه روزه در آنجا، نزد
ص:65
خردمندان ناپسند و بیهوده است، مسلماً پیامبر از چنین کاری منزه و مُبرّا است. رسول خدا بارها پیش از این به بهانه های مختلف و در موارد گوناگون، امر دوستی و محبت نسبت به علی علیه السلام را سفارش نموده بود و دیگر نیازی به چنین تشریفات و یا دلهره و نگرانی از مردم را نداشت.
وانگهی، اعلان محبت علی علیه السلام چه ترسی داشت تا پیامبر از آن بترسد و هراس داشته باشد و از سوی خداوند تأمین امنیت شود.
در ضمن برای آنکه کسی مانند این کینه توزان و مغرضان گمان نکند مولا یا ولی در عبارت به معنی دوست می باشد، پیامبر عبارت پیشین را فرمود که: ألستُ أَولی بِالمؤمنینَ مِن انفُسِهم؟ یعنی آن گونه که من از سوی خداوند أولی بنفس مؤمنینم، علی أولی بنفس آنهاست.
اللّهم والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ. بارالها، دوستدار هرکه او را دوست بدارد و دشمن بدار هرکه اورا دشمن شمارد. در سنن
ص:66
ابن ماجه 1/43، صحیح مسلم 15/180، المستدرک علی الصحیحین 3/118این بیان آمده است.
اتفاقاً همین کلمه خلافت، که علی علیه السلام جانشین بعد از من است، را در کتاب های اهل تسنن از رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم نقل کرده اند: «لاینْبَغی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَ أَنْتَ خَلِیفَتی... أَنْتَ وَلِیی فِی کل مُؤْمِنٍ بَعْدی؛ روا نیست که من از دنیا بروم و تو جانشین من نباشی تو سرپرست برگزیده من بر هر مؤمن بعد از من هستی»؛
مسند احمد، ج1، ص331؛ مستدرک حاکم، ج3، ص13?؛ مجمع الزوائد، ج9، ص120؛ السنن الکبری، ج?، ص113.
یا در حدیث (یوم الدار و حدیث منزلت( أنت منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ أنّه لا نبیّ بعدی) و احادیث فراوان دیگر همین جمله و معنا، آمده است ولی کو گوش شنوا یا وجدان سالم!!!.
ماجرای غدیر و حدیث مربوط به آن در میان عامّه از
ص:67
وثاقت واعتبار بسیار بالایی برخوردار است ودر میان شیعه هم قطعی و مسلم است که چنین حادثه ای رخ داده است.
گواهان غدیر
روزی علی علیه السلام در میدان شهرِ کوفه با مردم، به احتجاج برخاست. حضرت در مقابل آنها ایستاد و فرمود:
شما را به خدا سوگند می دهم که هر کس در غدیر خم از پیامبر به گوش خود درباره من چیزی شنیده است برخیزد و گواهی دهد.
سی تن از اصحاب برخاستند که دوازده تن از آنها بدری بودند. یعنی از کسانی بودند که در جنگ بدر در رکاب رسول خدا حضور داشتند، و با مشرکان می جنگیدند. آنها گفتند: ما در روز غدیر خم دیدیم، رسول خدا پس از ادای فریضه نماز، در برابر دیدگان همه قرار گرفت و خطبه خواند و فرمود:
أَلَستُ أولی بِالمؤمِنینَ مِن أَنفُسِهم؟ آیا من از همه مؤمنان نسبت به خودشان برتر نیستم؟یااینگونه فرمود: أَ تَعلَمونَ أنّی اولی
ص:68
بِالمؤمنینَ مِن أَنفُسِهم؟ آیا می دانید که من از همه مؤمنان نسبت به خودشان برتر هستم؟ یعنی پیامبر حتی نسبت به جان مؤمنان تولیت دارد. همه پاسخ دادند: آری ای رسول خدا.
چرا که قبل از آن خطاب قرآن را به مؤمنان شنیده بودند که:
النبی أَولی بِالمؤمنینَ مِن انفُسِهم. احزاب /6
از این رو همه اقرار نمودند که ولایت پیامبر نسبت به مؤمنان از ولایت آنها نسبت به خودشان برتر است.
پس از گرفتن این اقرار، پیامبر دست علی را گرفت و بلند نمود و فرمود:
مَن کنُتُ مَولاه فَهذا علی مَولاه.این جمله به گونه دیگری هم نقل شده است:
فهذا ولیّ مَن أنا مَولاهُ. این (علی) ولی کسی است که من مولای اویم.
ولی در میان آن جماعت، سه نفر به این ماجرا گواهی
ص:69
ندادند. یکی از آن افراد، انس بن مالک بود. او گفت: من پیر شده ام و فراموشی بر من عارض گشته است.
حضرت علی علیه السلام آنها را نفرین کرد و درباره انس هم فرمود:
اگر دروغ می گویی، خداوند تو را به پیسی و برص مبتلا سازد بطوری که عمّامه ات آن را نپوشاند.
انس از جای برنخاست مگر آنکه لکه های سپیدی بر پوست بدنش ظاهر شد و دچار پیسی گردید. مسند احمدبن جنبل 4/370.
... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ... (مائده / 3) امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد.
ص:70
بعد از آنکه پیامبر امر مهم ابلاغ ولایت را به انجام رساند، و ارکان دین را با استمرار بخشیدن نبوت به وسیله امامت و ولایت، محکم و استوار ساخت، آیه اکمال دین نازل شد.و مشخص ساخت که، کمال دین اسلام، با ولایت و کمال هریک از مسلمانها، با قبول ولایت امیرمؤمنان علیه السلام می باشد.
روایات زیر بیانگر این حادثه هستند:تفسیر الدر المنثور ج3ص 19.
ابو سعید خُدری می گوید:
لَمّا نَصَبَ رَسُولُ اللّه عَلِیّاً یوْمَ غَدیرِ خُمّ فَنادی لَهُ بِالْوِلایةِ، هَبَطَ جبرئیلُ عَلَیهِ بِهذِهِ الایةِ: «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...» وقتی که حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله در روز غدیر خم، علی را به جانشینی خود برگزید و ولایت و سرپرستی او را بر مسلمانان اعلام فرمود، جبرئیل این آیه را به پیغمبر آورد:
«امروز دین شما را کامل کردم...»
ابو هُرَیره نقل می کند:
لَمّا کانَ یوْم غَدیرِ خُمٍ ّ وَ هُوَ یوْمُ ثمانی عَشَر مِنْ ذِی الْحَجَّةِ
ص:71
قالَ النَّبِی: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ» فَأَنْزَلَ اللّه «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...» وقتی روز غدیر خم -که هجدهم ذی الحجة بود -فرا رسید پیامبر فرمود: هر کس که من مولا وسرپرست اویم، علی هم مولا و سرپرست اوست. آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود که: امروز دین شما را کامل کردم ....
راوی نقل می کند رسول خدا صلی اللّه علیه وآله پس از اعلان جانشینی علی علیه السلام به مردم دستور داد: سَلِّموا عَلی عَلیٍّ بِإِمرَة المُؤمنینَ.بر علی با عنوان امیرمؤمنان سلام دهید.
پس از آن رسول خدا بانگ تکبیر بر آورد و فرمود:
اللّه اکبَرُ عَلی اکمالِ الدین و اتمامِ النِّعمَة و رِضَا الرَّبِ برِسالَتی وَ الولایةِ لِعلی بن ابیطالب بَعدی.
تفسیر الدّر المنثور ذیل آیه اکمال.
اللّه اکبر، بر کامل کردن دین و تمام نمودن نعمت و برخشنودی پروردگار به رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب پس از من.
ص:72
در اهمیت امر جانشینی پیامبر همین بس که خداوند، فرمان اکیدی مبنی بر ابلاغ آن به مردم صادر فرموده است. چرا که استمرار نبوت یا به تعبیر قرآن «اکمال دین و اتمام نعمت» جز با امر ولایت امکان پذیر نیست. از این رو عقل و درایت، صحّت سند روایات را تقویت می کند.
خطیب بغدادی (در تاریخ بغداد ج 6 ص 290).
بسند خود از ابی هریره روایت کرده که گفت : هر کس روز هجدهم ذی الحجه را روزه بگیرد ثواب شصت ماه روزه را برایش می نویسد و این روز غدیر خم است که رسول خدا صلی اللّه علیه وآله دست علی بن ابیطالب را گرفت و فرمود : آیا من ولی مؤمنین نبودم ؟ گفتند : بله یا رسول اللّه فرمود : هر که من مولای اویم علی مولای اوست ، پس عمربن خطاب گفت:
بخّ بخّ لک یا علیّ أصبحت مولایَ و مولا کلّ مؤمن و مؤمنةمبارک باد و مبارک باد برتو ای علی ابن ابیطالب که مولای من و مولای هر مرد مؤمن و زن مؤمنه شدی . پس خدای تعالی این
ص:73
آیه (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ ...) را فرستاد
نتیجه: با در نظر گرفتن معنا و مفهوم دو آیه تبلیغ و اکمال دین، و روایات و گفتارها در باره آن دو، کاملا روشن می شود، باابلاغ ولایت و تأکید به رساندن آن، دین تکمیل شد و اسلام به کمال رسید والسّلام.
پس عمل هیچ کسی بدون قبول ولایت علی علیه السلاممقبول درگاه الهی نخواهد بود چون کمال دین با قبول ولایت است.
(سوره معارج آیه 1.)
سؤال کننده ای سؤال کرد عذابی را که واقع شد.
ثعلبی و ابن صباغ و دیگران نوشته اند که چون در روز 18 ذیحجه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله علی علیه السلام را بجانشینی خود منصوب نموده و فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه.
ص:74
حارث بن نعمان پس از شنیدن این خبر خدمت آنحضرت آمد و گفت ما را بشهادت یگانگی خدا و نبوت خود از جانب خدا امر کردی قبول نمودیم و سپس به نماز و زکوة و حج و جهاد و روزه دستور دادی پذیرفتیم به اینها قناعت نکردی در آخر کار این جوان را که پسر عموی تست بولایت نصب کردی آیا این کار از جانب تست یا بدستور خدا است؟ رسول اکرم فرمود:
قسم بخدائی که جز او خدائی نیست که این امر بدستور خدا است حارث بن نعمان در حالیکه بسوی ناقه خود میرفت گفت خدایا اگر این مطلب صحیح است بر ما از آسمان سنگ بفرست یا بعذابی دردناک معذب گردان هنوز بناقه اش نرسیده بود که سنگی از آسمان بر سرش افتاد و فورا هلاکش نمود آنگاه این آیه نازل شد که سأل سائل بعذاب واقع فصول المهمه ص 26 کفایة الخصام ص 488.
پس اگر منظور تبلیغ دوستی بود، حارث بن نعمان اعتراض نمی کرد، بلکه به زعامت و ولایت علی جوان، معترض شد و
ص:75
بلای آسمانی نیز او را از میان برداشت.
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ . وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ . مائده / 56-55 سر پرست و ولیّ شما فقط خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که، نماز بر پا می دارند و در حال رکوع، زکات می پردازند. و هرکس ولایت خدا و رسول او و این مؤمنان را بپذیرد -او از حزب خداست -البته حزب خدا پیروز است.
در این آیه، ولایت حضرت علیعلیه السلام در ردیف ولایت خدا و پیامبرصلی اللّه علیه وآله قرار داده شد.
از کلمه حصر «انّما» به معنی (فقط) در ابتدای آیه چنین مشخّص می شود که ولایت و زعامت و سرپرستی منحصر است به خدا و رسول و مؤمنانی که در حال رکوع نماز، صدقه
ص:76
بپردازند. و البته هیچکس هم جز علی بن ابیطالب علیه السلاماین ویژگی را پیدا نکرد. هر چند در آیه این مفهوم بالفظ جمع آمده است (الَّذِینَ آمَنُوا...) امّا شأن نزول آیه تنها درباره یک نفر بود آنهم مظلوم تاریخ، امیرمؤمنان «علی» است. صلوات اللّه و سلامه علیه و علی أولاده الطّیّبین لطّاهرین.
(در این زمینه به توضیحات مربوط به آیه مباهله که می آید، مراجعه شود).
سیوطی: از دانشمندان اهل سنت در تفسیر «الدر المنثور» در ذیل این آیه از ابن عباس نقل می کند که: علی علیه السلام در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از سائل پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ سائل به حضرت علی علیه السلام اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است، در این هنگام این آیه نازل شد. .الدرالمنثور، ج 2، ص 293.
ص:77
همچنین از دانشمندان اهل سنت، واحدی در اسباب النزول، ص 148. و زمخشری درتفسیر کشاف، ج 1، ص 649.
این روایت را نقل کرده و تصریح کرده اند که آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ...» درباره حضرت علی علیه السلامنازل شده است.
فخر رازی در تفسیر خود از عبداللّه بن سلام نقل می کند، هنگامی که این آیه نازل شد، من به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آلهعرض کردم که با چشم خود دیدم که علی علیه السلام انگشترش را در حال رکوع به نیازمندی صدقه داد به همین دلیل ما ولایت او را می پذیریم! وی همچنین روایت دیگری نظیر همین روایت را از ابوذر در شأن نزول این آیه نقل می کند. تفسیر فخر رازی، ج 12، ص 26.
طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گویند: درباره حضرت علی علیه السلام نازل شده است. (تفسیر طبری، ج 6، ص 186).
ص:78
مرحوم علامه امینی (ره) در کتاب «الغدیر»، نزول این آیه درباره حضرت علی را با روایاتی از حدود بیست کتاب معتبر از کتاب های اهل سنت، با ذکر دقیق مدارک و منابع آن، نقل کرده است. (الغدیر، ج 2، ص 52 و 53).
پس کلمه «ولیّ» در آیه به معنی ولایت و زعیم و صاحب اختیار و سرپرست است نه دوست و یاور، زیرا در غیر اینصورت با کلمه (اّنما و حصر) در آیه سازگاری نخواهد داشت، برای اینکه یاوران اهل ایمان منحصر به همین سه گروه نیست، اهل ایمان، دوستان و یاوران دیگری نیز دارند.
مانند: ملائکه و یا مؤمنانی که دارای این نشانه هم نیستند و یا حتی افرادی غیر مسلمان همچون نجاشی که وی نیز مسیحی بود و مسلمانان را پناه داد. خداوند در سوره ممتحنه آیه 8، دوستی مسلمانان را با کافرانِ بی آزار، نهی نکرده است.
«لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ».
ص:79
ازینرو، لازم است کلمه « ولیّ» را حتی در آیات قبل و بعد از آیه ولایت، آیات 51 و 57 سوره مائده، به معنای زعیم و سر پرست در نظر گرفت نه دوستی.
بسیاری از مفسران و محدثان نیز گفته اند که این آیه در شأن علی علیه السلام نازل شده است.
برای اثبات نزول آیه ولایت درمورد حضرت علی ازکتب اهل سنت، علاوه بر مدارک بالا، به اسنادذیل توجه فرمائید.
قاضی عضد الدین ایجی )متوفای 756ه( در کتاب المواقفکه از مهم ترین کتاب های عقائدی اهل سنت به شمار می رود ، در باره آیه ی ولایت نقل می کند :
وأجمع أئمّة التفسیر أنّ المراد علی .
تمام پیشوایان تفسیر اجماع دارند بر این که این آیه در باره
ص:80
امام علی علیه السلام نازل شده است .
الإیجی ، عضد الدین عبد الرحمن بن أحمد الوفاة: 756ه ، کتاب المواقف ، ج 3 ، ص 601 ، دار النشر : دار الجیل -لبنان -بیروت -1417ه -1997م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : عبدالرحمن عمیرة.
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله برای آنکه راهنما و هدایتگرِ پس از خود را هم معرفی کرده باشد، درگفتاری می فرماید:
مَنْ یریدُ انْ یحْیی حَیاتی و یمُوتَ مَوْتی و یسْکُنَ جَنَّةَ الْخُلْدِ الَّتی وَ عَدَنی رَبّی فَلْیتَوَلَ ّ علی بن ابیطالب فَاِنَّهُ لَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ هُدی و لَنْ یُدْخِلَکُمْ فی ضَلالةٍ.
المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 139.
هر کس که می خواهد آنگونه که من زندگی کردم زندگی کند و آنگونه که من می میرم، بمیرد، و در بهشت برینی که خدای من آن را وعده داده است، جای گزیند، باید ولایت علی را بپذیرد. چرا که او هرگز شما را از راه هدایت برون نمی برد و به گمراهی وارد نمی سازد.
ص:81
در صحاح و سنن شش گانه اهل سنت نیز روایات متعدد در این مورد آمده است؛ به طور کلی از این روایات استفاده می شود که منظور از آیه فوق علی علیه السلام است.
تفسیر «الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور» تألیف جلال الدین السیوطی که از بزرگان تفسیر نزد اهل سنت است.
وأخرج الطبرانی فی الأوسط وابن مردویه عن عمار بن یاسر قال: وقف بعلی سائل وهو راکع فی صلاة تطوّع، فنزع خاتمه فأعطاه السائل، فأتی رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم فاعلمه ذلک، فنزلت علی النبی صلی اللّه علیه وسلم هذه الآیة «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ » فقرأ رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم علی أصحابه، ثم قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. مضمون حدیث آن است که روزی سائلی نزد حضرت امیر آمد و حضرت در حال رکوع نماز مستحبی بودند حضرت در همان حال دست خود را به سوی
ص:82
سائل بردند و انگشتر را به او بخشیدند، رسول خدا آمدند و از این موضوع آگاه شدند و به ایشان نازل شد «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ » 67 سوره مائده فقط ولی امر شما (حاکم شما) خداست و رسولش و کسانی که ایمان آوردند کسانی که نماز می خوانند و صدقه می دهند در حالی که در رکوعند، و بعد از آنکه برای صحابه این آیه را خواندند، سپس فرمودند:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه) هر کس من مولای اویم علی مولای اوست خدایا دوست بدار کسی که او را بدارد می دارد و دشمن دار کسی که او را دشمن می دارد.
(آیه ولایت در شواهد التنزیل ج : 1 ص : 224 و ص : 225 حاکم حسکانی).
و منهم جابر بن عبد اللّه الأنصاری
حدثنا الحاکم أبو عبد اللّه الحافظ غیر مرة قال أخبرنا أبو بکر
ص:83
محمد بن جعفر بن یزید الأدمی القارئ ببغداد قال حدثناأحمد بن موسی بن یزید الشطوی حدثنا إبراهیم بن إبراهیم هو أبو إسحاق الکوفی قال حدثنا إبراهیم بن الحسن التغلبی قال حدثنا یحیی بن یعلی، عن عبید اللّه بن موسی، عن أبی الزبیر عن جابر قال جاء عبد اللّه بن سلام و أناس معه یشکون إلی رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله مجانبة الناس إیّاهم منذ أسلموا فقال النبیّ ابتغوا إلی سائلا. فدخلنا المسجد فوجدنا فیه مسکینا فأتینا(به) النبی صلی اللّه علیه و آله فسأله هل أعطاک أحد شیئا قال نعم مررت برجل یصلی فأعطانی خاتمه قال اذهب فأرهم إیاه (قال جابر) فانطلقنا و علیٌّ قائم یصلّی قال هو هذا فرجعنا و قد نزلت هذه الآیة إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ الایه .
عموم مفسرین و محدثین مانند فخر رازی و نیشابوری و زمخشری و دیگران از ابن عباس و ابوذر و سایرین نقل کرده اند که روزی سائلی در مسجد از مردم سؤال نمود و کسی چیزی به او نداد، علی علیه السلام که مشغول نماز و در حال رکوع بود با
ص:84
انگشت دست راست اشاره بسائل نمود و سائل متوجه شد وآمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ سوره مائده آیه 55.
اگر چه مؤمنین را بصیغه جمع آورده که در حال رکوع صدقه میدهند ولی در خارج مصداق واقعی آن منحصر بفرد بوده او هم علی علیه السلام میباشد.
بعضی هم گفته اند چون ائمه دیگر و اولاد معصومین علی علیه السلامنیز دارای مقام ولایت میباشند لذا بصیغه جمع قید شده است.
در آنحال رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله از سائل پرسید آیا کسی بتو چیزی داد؟ سائل ضمن اشاره بعلی علیه السلام عرض کرد این انگشتر را او بمن داد. (کفایة الطالب ص 250 مناقب خوارزمی ص 178 تفسیر طبری جلد 6 ص 165 تفسیر رازی جلد 3 ص 431 و کتب دیگر).
ص:85
علمای اهل سنت با اینکه به نزول این آیه در باره ولایت علی علیه السلام اقرار دارند اما بعضی از آنها مانند ابن حجر و غیره در اینجا طفره رفته مانند آیه تبلیغ، میگویند کلمه ولی بمعنی دوست و ناصر است نه بمعنی اولی بتصرف در صورتیکه قبلا گفتیم از ظاهر و سیاق کلام کاملا معلوم است که ولیّ در آیه، بمعنی زعیم و صاحب اختیار است زیرا آیه شریفه با«انّما» که افاده حصر میکند شروع شده است یعنی صاحب اختیار و اولی بتصرف شما فقط خدا و رسول او و کسی است که در حال رکوع صدقه داده است اگر ولی بمعنی دوست باشد انحصار آن بخدا و رسول او و شخص راکعی که صدقه داده است بی معنی و دور از منطق خواهد بود چون در اینصورت مؤمنین جز خدا و رسول و علی علیه السلام دوست دیگری نخواهند داشت در حالیکه مؤمنین همه دوست و ناصر یکدیگرند و دوستی چیزی نیست که خداوند آنرا در انحصار خود و اولیائش قرار دهد، در این مورد حسان بن ثابت
ص:86
حضرت امیر علیه السلام را مدح کرده و چنین گوید:
فأنت الذی أعطیت اذ کنت راکعا
فدتک نفوس القوم یا خیر راکع
فأنزل فیک اللّه خیر ولایة
و بیّنها فی محکمات الشرایع
کشف الغمه ص 88.
تو آن کسی هستی موقعی که در رکوع بودی بخشش نمودی
پس جانهای مردم فدای تو باد ای بهترین رکوع کننده
خداوند هم در شأن تو بهترین ولایت را نازل کرد
و آنرا در قرآن کریم ضمن شرایع محکم دین بیان فرمود
معلوم و واضح است که مقصود از بهترین ولایت همان زعامت و رهبری است نه یاری و دوستی و معانی دیگر.
کتب اهل سنت
ص:87
برای اینکه مطلب بیش ازین به طول نیانجامد فهرستی از اسناد آیه ولایت در باره علی علیه السلام را از کتاب «تجلی امامت در آیه ی ولایت» آقای محمّد رضا کریمی استخراج شده است را، می آوریم.
1. تفسیر در المنثور / تالیف جلال الدین سیوطی / جلد 2 / صفحه 519 /چاپ دار الکتب علمیّه بیروت
2. تفسیر غرائب قرآن / تالیف نظام الدین نیشابوری / جلد 2 / صفحه 5 و 6/ چاپ دار الکتب علمیّه بیروت
3. تفسیر فتح البیان / تالیف صدّیق حسن قنوجی / جلد 2 / صفحه383/ چاپ دار الکتب علمیّه بیروت
4. حاشیه الصّاوی بر تفسیر جلالین / تالیف الصاوی / جلد 1 /صفحه 291/ چاپ دارالتجاریّه الکبری مصر
5 . تفسیر انوار التنزیل / تالیف قاضی ناصر الدّین بیضاوی / جلد 2 / صفحه 156 / چاپ دار الصادر بیروت
6.حاشیة شهاب علی تفسیر البیضاوی / تالیف قاضی شهاب الدین خفاجی
ص:88
/ جلد3 / صفحه 498
7.تفسیر کشّاف و البیان / تالیف ثلعبی / جلد4 / صفحه 80 / چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت
8. اسباب النزول / تالیف واحدی نیشابوری /صفحه 133/چاپ دار العلمیّه بیروت
9 .المعجم الکبیر / تالیف طبرانی / جلد7 صفحه ی 130/ حدیث 6228
10 .لباب النقول / تالیف سیوطی در حاشیه تفسیر جالالین / صفحه 213
11. احکام القرآن / تالیف جصاص / جلد 2 / صفحة 557 / چاپ دار الکتاب علمیّه بیروت
12. مناقب علیّ ابن ابی طالب / تالیف ابن مغازلی شافعی / صفحة 311
13. کفایة الطالب / تالیف کنجی شافعی / صفحة 228 ،250 و 251 / چاپ نجف اشرف
14. ذخایر العقبی / تالیف محب الدّین طبری شافعی / صفحة 88 و 102 چاپ مصر
15. تاریخ مدینة دمشق / تالیف ابن عساکر / جلد 2 / صفحة 357 /چاپ
ص:89
دار الفکر بیروت
16 . ترجمة الامام علیّ ابن ابیطالب من تاریخ الدمشق /جلد 2 /صفحة 409 /چاپ بیروت
17. الفصول المهمّه / تالیف ابن صبّاغ مالکی / صفحة 108 و 123
18. فتح القدیر / تالیف شوکانی / جلد 2 /صفحة 53
19. التّهسیل / تالیف کلبی / جلد 1 /صفحة 181
20. تفسیر کشّاف / تالیف جار اللّه زمخشری / جلد 1 / صفحة 649 / چاپ 4 جلدی مصر ، افست نشر البلاغه
جریان عبداللّه بن سلام
عبد اللّه بن سلام از دانشمندان یهودی بود که با تنی چند از دیگر یهودیان، مسلمان شده بود. یک روز او و یارانش نزدیک نماز ظهر به حضور پیامبر رسیدند و با آن حضرت به گفتگو نشستند. آنها به پیامبر گفتند:
فاصله خانه های ما از مدینه دور است، و ما در میان
ص:90
یهودیان، بی سرپرست و بی پناهیم. آنها از اینکه ما مسلمان شده ایم و شما را تصدیق کرده ایم، ناراحت هستند و با ما دشمنی می ورزند، و سوگند یاد کرده اند که با ما قطع رابطه کنند. اکنون به وجود شما پشت گرمیم، و به زیارت شما دلخوشیم. اما نمی دانیم پس از شما چه کنیم؟ حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) در زمان حیاتش، یوشع بن نون را به عنوان جانشین خویش معرفی کرد، تا مردم بدانند پس از او به چه کسی مراجعه کنند و به وجود چه فردی دلگرم باشند.
اکنون شما چه کسی را به عنوان جانشین پس از خود معرفی می فرمایید؟ در این هنگام، امین وحی جبرئیل بر پیامبر فرود آمد وعرض کرد:
سرپرست و ولی شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع صدقه می دهند.
این پاسخ برای عبد اللّه و همراهان او واضح و روشن نبود.
چه کسانی بر پا دارنده نمازند؟ چه کسانی در حال رکوع زکات
ص:91
هم می پردازند، تا ولی و سرپرست ما پس از پیامبر باشند؟ اینجاست که پیامبر باید مصداق روشنی را از این کلام بیان فرماید. از طرفی وقت ادای فریضه ظهر فرا رسیده بود. پیامبر از جا برخاست و همراه با عبداللّه و یارانش به سمت مسجد آمدند.
از آن سو در مسجد هم حادثه مهمّی رخ داده بود. حضرت علی علیه السلام پیش از شروع نماز ظهر، مشغول خواندن نماز نافله بود، که فقیری به مسجد آمد، و از کسانی که در مسجد بودند تقاضای کمک کرد. هیچکس حاجت او را برآورده نساخت. ناگاه متوجه شد فردی در حال رکوعِ نماز با دست اشاره می کند. شتابان به سوی او رفت و تقاضای خود را تکرار کرد. علی علیه السلام در همان حال رکوع، انگشتری خود را که هزار دینار ارزش داشت، از انگشت خویش بیرون آورد و به آن مرد فقیر بخشید. آن انگشتر را پیش تر، نجاشی پادشاه حبشه به پیامبر هدیه داده بود و پیامبر هم آن را به علی علیه السلام
ص:92
بخشیده بود. وقتی پیامبر و همراهانش به مسجد رسیدند مرد فقیر را دیدند که با خوشحالی بسیار در حال خروج از مسجد است.
پیامبر از او پرسید: آیا کسی چیزی به تو بخشیده است؟
مرد فقیر عرض کرد: آری یا رسول اللّه آن مرد که در حال نماز است این انگشتر را به من بخشید.
آنگاه پیامبر آیه ای را که لحظاتی پیش بر او نازل شده بود، و از این حادثه خبر می داد، بر عبداللّه بن سلام و همه مسلمانانی که در مسجد حاضر بودند، تلاوت فرمود.
و سپس افزود: «علی بن ابیطالب وَلیّکُمْ بعدی» یعنی پس از من علی بن ابیطالب ولی شماست.
پس از آن عبد اللّه و همراهانش که مطلوب خود را یافته بودند، به ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام شهادت دادند.
آنگاه امین وحی بار دیگر بر پیامبر نازل گشت و بشارتی برای مؤمنان به ارمغان آورد که:
ص:93
وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ .
دانشمندان پیرو مکتب خلفا ضمن اشاره به ماجرای عبد اللّه بن سلام در کتب معتبر خود، (تفسیر فخر رازی ذیل آیه ولایت).
نقل دیگری از ابوذر، صحابی رسول خدا نیز آورده اند. او نیز پس از بیان داستان انگشتری،
می گوید: پیامبر دست به دعا برداشت و عرض کرد:
خداوندا ، برادرم موسی علیه السلام از تو اینچنین درخواست نمود که:
«قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ، وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی ، وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی ، وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی ، هارُونَ أَخِی ، اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی ، وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی »
پروردگارا، سینه ام بگشای، و کارم را آسان گردان، و گره از زبانم باز کن تا سخنم را دریابند، و برای من وزیری از خاندانم تعیین فرما، هارون برادرم را برای این کار قرار ده، تا پشتم به او
ص:94
گرم و استوار باشد، ودر کارم وی را شریک گردان، آنگاه به او وحی کردی که ما بازوانت را به برادرت نیرومند می سازیم و برایتان قدرتی قرار می دهیم تا با شما برابری نکنند.
پروردگارا اینک من محمد پیامبر تو و حبیب تو هستم. تو نیز سینه ام را بگشای و کارم را آسان گردان و «علی» از خاندان مرا وزیر من قرار ده تا پشتم به او استوار گردد.
ابوذر می گوید: از پس این دعا بود که جبرئیل از سوی خداوند نازل شد و گفت:
ای محمد بخوان إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا...
تفسیر فخر رازی ذیل یه ولایت
وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ . صافات /24
« آنها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند .
ص:95
ابو سعید خدری از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله نقل میکند که آنچه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابیطالب است شواهد التنزیل جلد 1 ص 107 صواعق المحرقه ص 89.
در کتاب ینابیع المودّة از ثمامة بن عبداللّه بن انس از پدرش از جدش از رسول خداصلی اللّه علیه و آله فرمود: اذا کان یوم القیامة و نصب الصّراط علی جهنّم لم یجز علیه الا من کان معه جواز فیه ولایة علیّ بن أبیطالب و ذالک قوله تعالی و قفوهم انّهم مسئولون عن ولایة علیّ. (دلائق الصدق ج 2 ص 151 بنقل از آن کتاب ). وقتی که روز قیامت شد و پل صراط به روی جهنم نصب گردید هیچ کس از آن نمی گذرد، مگرکسی که با خود جوازی که در آن ولایت علی بن ابیطالب بوده باشد و اینست فرمایش خدایتعالی وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ .
باز در ینابیع المودة از حموینی باسندش از علی از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: اذا نصب الصراط لم یجز عنه أحد الا من کانت معه برائة بولایة علی بن أبی طالب (دلائق الصدق ج 2
ص:96
ص 151).
زمانی که پل صراط نصب گردید از آن احدی عبور نمی کند مگرکسی که با او جواز برائتی به ولایت علی بن ابی طالب بوده باشد.
(برای اطلاع از مشروح این روایت به آدرس فوق مراجعه نمائید).
الصواعق المحرقه می گوید : چهارمین آیه که در شأن علی بن ابیطالب نازل شد آیه «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ » است ، می گوید :
دیلمی از ابن سعید خدری روایت کرده که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله این آیه را خواند و فرمود : مسئول از ولایتعلی علیه السلام هستند ، آنگاه می گوید : مقصود واحدی هم که در تفسیر این آیه گفته: روایت شده که مورد سؤال، ولایتعلی و اهل بیت علیهم السلام هستند، همین روایت است چون خدای تعالی به پیغمبر خود می فرماید: تا به خلق اعلام کند :
که در برابر تبلیغ رسالت به غیر از مودت اقربای او مزدی نمی
ص:97
خواهد و معنای این آیه است که ایشان را می پرسند آیا اهل بیت پیغمبر را آنطور که می بایستی دوست داشتید یا نه ؟ و آنطور که رسول خداصلی اللّه علیه و آله درباره شان سفارش کرده بود عمل کردید یا خیر ، بلکه در عوض حق آنان را ضایع نموده از احقاقش مضایقه نمودید؟!.
وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ ، إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ. رعد7-
کافران می گویند چرا نشانه ای آشکار -که به چشم سر ببینیم -بر او فرود نمی آید؟ )ای پیامبر به آنان بگو(: که من فقط بیم دهنده هستم و هر گروهی، هدایت کننده ای دارد.
کافران برای آنکه پیامبر را تکذیب کنند، به بهانه های گوناگون می کوشیدند دعوت او را به خداشناسی بی ثمر
ص:98
سازند. از جمله آنکه تقاضاهای عجیب و غریبی از پیامبر می کردند. مثلاً انتظار داشتند فرشته ای از آسمان فرود آید و نامه ای آسمانی به پیامبر دهد، به طوری که آنان با چشمهای ناپاک خود حقایق آن را ببینند و بخوانند، و بارها از اینگونه خواسته ها ابراز کرده بودند. امّا خداوند در آیاتی چند، این تقاضاهای فریبکارانه را ردّ کرد و به پیامبر فرمود:
تو فقط باید به آنان تذکّر دهی و ایشان را از آخرت بیم دهی و وظیفه ای بیش از این در قبال خواسته های آنان نداری.
بعد از تو هم، هر قوم و گروهی برای خود راهنما و هدایتگری دارد و راه تو را ادامه می دهد.
و از این رو است که علی علیه السلام فرمود:
رَسُول اللّه الْمُنْذِرُ وَ أَنَا الْهادی. المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 139.پیامبر همان بیم دهنده است و من هدایت کننده.
زیرا او دیده بود رسول خدا صلی اللّه علیه و آله روزی دست بر سینه خود گذارد و فرمود:
ص:99
أنا المُنذِر یعنی من بیم دهنده هستم آنگاه دست بر شانه علی نهاد و فرمود:
اَنتَ الهادی یا عَلی، بِکَ یهتَدی المُهَتدونَ مِن بَعدی. تفسیر کبیر فخر رازی ذیل یه 7 سوره رعد.ای علی تویی هادی امّت، و به تو راه یافتگانِ پس از من هدایت می یابند.
در مورد آیه انما انت منذر و لکل قوم هاد سوره رعد آیه 7.
از طریق اهل سنت هفت حدیث نقل شده است که مقصود از منذر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و از هادی علی علیه السلاممیباشد از جمله مالکی در فصول المهمه مینویسد که چون آیه مزبور نازل شد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انا المنذر و علی الهادی و بک یا علی یهتدی المهتدون. یعنی من انذار کننده ام و علی هدایت کننده و بوسیله تو یا علی هدایت یافتگان هدایت می یابند (فصول المهمه ص 122).
ص:100
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ سوره ابراهیم آیه 35.
زمانیکه ابراهیم )بدرگاه خدای تعالی دعا کرد( و گفت پروردگارا این شهر را (مکه) محل امن قرار بده و من و فرزندانم را از بت پرستی دور گردان.
ابن مغازلی و شافعی بسند خود از عبد اللّه بن مسعود نقل میکند که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: دعای ابراهیم که عرض کرد پروردگارا من و فرزندانم را از بت پرستی دور گردان بمن و علی منتهی شد که هیچیک از ما هرگز به بت سجده نکردیم در نتیجه خداوند مرا نبی و علی را وصی قرار داد (مناقب ابن مغازلی ص 276).
ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ سوره تکاثر آیه 8.
ص:101
آنگاه در آنروز از نعمتها پرسیده شوند.
ابو نعیم و حاکم حسکانی بسند خود از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود مقصود از نعیم در این آیه ولایتامیر المؤمنین و ماهستیم که از آن پرسیده خواهد شد غایة المرام باب 48 شواهد التنزیل جلد 2 ص 368.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً. نساء /59
ای کسانی که ایمان آوردید، از خدا اطاعت کنید و نیز از رسول و صاحبان امر(دین) خود اطاعت ورزید. پس اگر در چیزی نزاع کردید، (داوری) آن را به خدا و رسول وانهید، (البته) اگر به خدا و جهان آخرت ایمان دارید. این (کار برای شما) بهتر است و سرانجام نیکوتری دارد.
ص:102
شیخ سلیمان بلخی و دیگران نوشته اند که این آیه در باره امیر المؤمنین نازل شده و منظور از اولی الامر ائمه علیهم السلاماز اهل بیت اند. ینابیع المودة ص 114 شواهد التنزیل جلد 1 ص 149 غایة المرام باب 58.
مثلا «حاکم حسکانی» حنفی نیشابوری )مفسر معروف اهل سنت( در ذیل این آیه پنج حدیث نقل کرده که در همه آنها عنوان «اولی الامر» بر علی علیه السلام تطبیق شده است.
شواهد التنزیل، ج 1، ص 148 تا 151.
در تفسیر «البحر المحیط» نوشته «ابوحیان اندلسی مغربی» در میان اقوالی که درباره (اولی الامر) نقل کرده از مقاتل و میمون و کلبی (سه نفر از مفسران) نقل می کند که منظور از آن، ائمه اهل بیت علیهم السلام هستند. بحر المحیط، ج 3، ص 278.
«ابوبکر بن مؤمن شیرازی» )از علمای اهل سنت( در رساله «اعتقاد» از ابن عباس نقل می کند که آیه فوق درباره حضرت علی علیه السلام نازل شده است. احقاق الحق، ج 3، ص 425.
ص:103
گفتنی است که اولوالامر همانند رسول خدا صلی اللّه علیه وآلهمی بایست از هر گونه خطا و اشتباهی مصون باشند. چرا که خداوند مردم را به پیروی و اطاعت از ایشان امر کرده است، و در جایی دیگر پیروی از فرد گنهکار و خطا کار را نهی نموده است. امر به انجام چیزی و نهی از همان چیز هیچگاه با یکدیگر جمع نمی شود. بنابراین فرمان خداوند مبنی بر اطاعت از اولوالامر حاکی از عصمت آنهاست. در غیر اینصورت، اطاعت از آنها سبب گمراهی پیروان می گردد و امر هدایت مختل می شود. که البته خداوند هیچگاه مردم را به اطاعت از فردی خطا کار و غیر معصوم که در حقیقت پیروی از شیطان است. فرمان نمی دهد.
فخر رازی مفسّر بزرگ اهل سنت در تفسیر خود به همین مطلب نیز اشاره نموده است. در برخی دیگر از منابع معتبر پیروان مکتب خلفا از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله نقل شده است که مراد از اولوالامر در این آیه تنها امیر مؤمنان علیه السلام
ص:104
و امامان از فرزندان او می باشند. ینابیع الموده ج 1 ص 342 تا ص 351 -فرائد السمطین ج 1 ص 341 حدیث 250.
بیان تعابیر کلی از طرف خدا (اولو الامر، اذن واعیه، خیر البریه، الذین آمنوا الذین ...) و سپس تعیین مصداق آن توسط پیامبر، این مهم را می فهماند که برای درک معانی و تعیین مصادیق آیات قرآن، تنها ظاهر آنها کافی نیست، بلکه وجود مبیّن و مفسّری همچون پیامبر و یا فردی هم سنخ او را می طلبد.
از سوی دیگر در این آیه شریفه با سبک و سیاق واحد و عدم تکرار لفظ (اطیعوا)، اطاعت خدا و رسول و اولی الامر واجب شده است و از این جهت اولی الامر معصوم است (و الا دستور به اطاعت از آنها به نحو اطلاق معنی نداشت) همانطوریکه خدا و پیامبرش معصومند. و طبق آنچه در روایات آمده، معصومین منحصر در امامان شیعه اند.
غیر از این آیات که به صورت مختصر ذکر شد، آیات
ص:105
دیگری نظیر: آیه صادقین: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ توبه، 119. در روایات بیان شده است که: منظور از صادقین حضرت علی علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی اللّه علیه وآله می باشند. ینابیع المودة ص115 و شواهد التنزیل ج1 ص262)
اهل سنت هر رئیس و زعیمی را که نسبت بمسلمین ریاست داشته باشد را، اولو الامر گویند و اطاعت او را بموجب این آیه واجب میدانند ولی این قول بهیچوجه صحیح نمیباشد زیرا در اینصورت باید اطاعت معاویه و یزید و عبد الملک و متوکل عباسی و تیمور لنگ و چنگیز خان و امثال آنها که ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتیکه آیات دیگری هست که خداوند از اطاعت چنین اشخاصی نهی فرموده است چنانکه فرماید: وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ ، اَلَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ سوره شعراء آیه 151 152.
امر اسراف کنندگان را که در روی زمین فساد نموده و
ص:106
اصلاح نمی کنند اطاعت نکنید.
بنا بر این اطاعت آن اولوا الامری واجب است که پاک و معصوم بوده و دستورات وی همان أوامر و نواهی خدا و پیغمبر باشد و چنین کسانی جز علی علیه السلام و یازده فرزندش که جانشینان پیغمبر اکرم اند کس دیگری نمی تواند باشد چنانکه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انا و علی و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون(ینابیع المودة ص 445).یعنی من و علی و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم.
و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا سوره آل عمران آیه 103.
و همگی بریسمان خدا چنگ زنید.
صاحب کتاب مناقب الفاخرة از عبد اللّه بن عباس روایت
ص:107
کرده است که ما در خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله بودیم عربی آمد و عرض کرد یا رسول اللّه شنیدم که می فرمودی:
اعتصموا بحبل اللّه حبل خدا کدام است که باو تمسک جوئیم؟ رسول خدا صلی اللّه علیه و آله دست خود را بر دست علی علیه السلام زد و فرمود: باین شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است. (کفایة الخصام ص 343).
جالب ترین آیه ای که خود بزرگان اهل سنت، آن را قوی ترین و با فضیلت ترین و مهمترین آیه در حق امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها و حسنین علیهما السلام می دانند، آیه مباهله است:
اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ . فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما
ص:108
جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ . آل عمران / 61-60
گروهی از نصارای نجران در مدینه خدمت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله آمده و در باره موضوعات متفرقه و خلقت حضرت عیسی علیه السلام از آنجناب مطالبی پرسیدند و چون در مباحثه راه مغالطه می پیمودند آیه فوق (مباهله) نازل شد
بدینطریق رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله آنها را بمباهله دعوت فرمود و فردای آنروز ( روز 24 ذی الحجه سال نهم هجرت) نصارا با علمای خود بیرون آمده و اسقف نصارا بدانها گفت:
اگر محمد صلی اللّه علیه و آله با نزدیکان و اقوامش بیاید مباهله نکنید (زیرا اگر او بر حق نباشد نزدیکانش را در معرض نفرین و بلا نمی آورد) و اگر با اصحاب و مسلمین بیاید مباهله کنید در آنحال پیغمبر اکرم با علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام حاضر شد اسقف پرسید اینها کیستند؟ گفتند: آن جوان پسر عم و
ص:109
داماد اوست و آن زن یگانه دختر مورد علاقه اوست و آندو کودک هم نواده های او هستند. اسقف گفت بخدا سوگند من چهره هائی می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهها را از جا میکند خوبست از مباهله خود داری کنید و با او مصالحه نمائید لذا گفتند یا ابا القاسم ما مباهله نمی کنیم و حاضر بمصالحه هستیم حضرت نیز پذیرفت.
زمخشری می گوید:
و فیه دلیل لا شئ أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء علیهم السلام. در آن دلیل است که قوی تر از آن در فضیلت اصحاب کساء علیهم السلام (پنج تن آل عبا) نیست.
الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل للزمخشری، ج1، ص434
در کتاب صحیح مسلم -که عزیزان اهل سنت معتقدند صحیح مسلم و صحیح بخاری، صحیح ترین کتب بعد از قرآن هستند و تمام روایات این کتب را قبول دارند آمده است:
و لما نزلت هذه الآیة، فقل: تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ ، دعا
ص:110
رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم علیا و فاطمة و حسنا و حسینا، فقال: أللهم هؤلاء أهلی.
وقتی آیه مباهله نازل شد، پیامبر صلی اللّه علیه و سلم، علی و فاطمه و حسن و حسین را صدا کرد و گفت: خدایا! اینها اهل بیت من هستند.
صحیح مسلم، ج7، ص120، حدیث6373 -مسند احمد، ج1، ص185 - مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص150
ابن کثیر دمشقی سلفی -که هوای وهابیت دارد و وهابی ها، تفسیر ابن کثیر را در حدّ صحیح بخاری و صحیح مسلم قبول دارند در تفسیر خودش از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل می کند:
أنفسنا: رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم و علی بن أبی طالب،
و أبناءنا: الحسن و الحسین، و نساءنا: فاطمة.
مراد از أنفسنا ، رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم و علی بن أبی طالب هستند و مراد از أبناءنا، حسن و حسین هستند و مراد از
ص:111
نساءنا، فاطمة است.
تفسیر ابن کثیر، ج1، ص379، چاپ انتشارات دار المعرفة بیروت -الدر المنثور للسیوطی، ج2، ص39 -فتح القدیر للشوکانی، ج1، ص348
خداوند در این آیه، علی بن أبی طالب علیه السلام را نفس پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم قرار داده است. یعنی دیگر نمی شود بالاتر از این درباره امیرالمؤمنین علیه السلام سخن گفت که امیرالمؤمنین علیه السلام جان پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و نازل منزله نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است.
ابن ابی الحدید و ابن مغازلی و دیگران نوشته اند که منظور از ابنائنا حسنین و مقصود از نسائنا فاطمه و منظور از أنفسناعلی علیه السلام میباشد مناقب ابن مغازلی ص 263 کفایة الخصام ص 309 فصول المهمه ص 8.
بنا بر این در این آیه خداوند حضرت امیر را از شدت اتحاد نفسانی با پیغمبر (البته بطور مجاز) نفس پیغمبر خوانده است.
بر اساس این آیه شریفه، حضرت علی علیه السلام نفس،
ص:112
یعنی جان پیامبر معرفی شده است. همچنین بر اساس روایات، همراهان پیامبر در جریان مباهله، به عنوان اهل بیت ایشان شناخته می شوند.
اکنون به روایت زیر از کتاب صحیح مسلم توجه فرمایید:
لَمّا نُزِلَتْ هذِهِ الایةُ: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ ...».
دَعا رَسُولُ اللّه عَلِیاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسُیناً فَقالَ: اللّهُمَ ّ هؤُلاءِ اهْلُ بَیتی. صحیح مسلم کتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابیطالب.
مستدرک 3/163، تفسیر کشّاف، تفسیر طبری، تفسیر فخر رازی.
وقتی این آیه نازل شد، پیامبر علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود: بار الها، اینان اهل بیت من هستند.
در جریان ابلاغ برائت پس از آنکه ابو بکر براه افتاد و قدری راه رفت جبرئیل نازل شد و ضمن ابلاغ سلام خداوند به پیغمبر صلی اللّه علیه و آله عرض کرد خداوند فرماید: لا یؤدّیها عنک الاّ أنت أو رجل منک. یعنی کسی از جانب تو اداء رسالت ننماید مگر خودت یا مردی که از خودت باشد.تفسیر الدّر المنثور
ص:113
ج 4 ص 122.ذخائر العقبی ص 69 کفایة الطالب ص 242 ینابیع الموده ص 88.
در این قضیه مانند آیه مباهله، علی علیه السلام را خود رسول خدا صلی اللّه علیه و آله قرار می دهد.
بکار رفتن لفظ جمع نسائنا وأنفسنا در آیه با اینکه مصداق هر کدام یک نفر بیش نیست، و همچنین آمدن لفظ أبنائنا در آیه و مصداق آن که تنها دو نفرند، هیچکدام با یکدیگر منافات ندارد، چرا که اینگونه سخن گفتن حتی در زبان فارسی نیز رایج است. مثلا معلم در بیان قانون کلی می گوید: آنها که نمره بیست گرفته اند، جایزه دارند. در حالی که تنها یک نفر نمره بیست گرفته است. یا برای ادای احترام و بزرگداشت، الفاظ را بصورت جمع بکار می برند.
مرحوم علامه امینی در کتاب «الغدیر» جلد سوم صفحه 163 به نقل از دانشمندان پیرو مکتب خلفا، بیست آیه از قرآن را جمع آوری نموده که تمامی آنها با لفظ جمع بکار رفته اند، در حالیکه تنها یک نفر مورد نظر بوده است.
ص:114
نکته دیگر: آنکه وقتی اطاعت و پیروی از شخص پیامبر لازم و واجب باشد، مسلّماً اطاعت و پیروی از نفس و جان او یعنی علی علیه السلام نیز واجب ولازم است. و از آنجا که نفس و جان مایه حیات و دوام زندگی آدمی است، این تشبیه به ما می فهماند آن کسی که باعث دوام نبوت و حیات نبوّی است، وجود مقدس امیرمؤمنان علی علیه السلام می باشد.
توجه: آیاتی که در باره ولایت و فضائل علی علیه السلام نازل شده خیلی بیش از اینها ست و ما برای نمونه 11 آیه از آنهارا فقط در باره ولایت بعنوان نمونه آوردیم ولی آیات و روایات ولایت و فضایل و مناقب و اوصاف آنحضرت، خیلی بیشتر ازینهاست، مانند آیات یوم الدار، تطهیر، برائت، مودت، خیرالبریة، شاهد، اصطفاء، لیلة البریة، ومن عنده علم الکتاب و.و.و. که هریک ازین آیات به مقام ملکوتی آن امام مظلومان، صراحت دارد.
قبلا به تعداد آیات نازله در باره مولای مؤمنان علی علیه
ص:115
السلام از مفسرین و محدثین اشاره کردیم. چنانکه گنجی شافعی و ثعلبی بسند خود از ابن عباس نقل کرده اند که نزلت فی علی بن ابی طالب اکثر من ثلاثمائة آیة کفایة الطالب ص 231 صواعق محرقه ص 76 ینابیع المودة ص 126.
برای اطلاع بیشتر می توانید به تفسیر پیام قرآن، زیر نظر آیت اللّه مکارم شیرازی، جلد 9 (امامت و ولایت در قرآن مجید، صفحه 177 به بعد) مراجعه فرمایید.
استیعاب ج دوم ص 436 می گوید : معاویه همواره مسائلی که برایش پیش می آمد می نوشت و از علی علیه السلاممی پرسید و چون شنید که آن جناب را کشتند گفت : فقه و علم با مرگ پسر ابوطالب مُرد ؛ برادرش عتبه به او گفت : اهل شام این حرف را از تو نشنوند ، گفت : ول کن .
اکنون باید از آقایان (اهل سنت) پرسید با وجود اینهمه آیات که دلالت بر ولایت و برتری علی علیه السلام دارد و خود شما در صورت مراجعه بکتب معتبره تان صحت این مطلب
ص:116
را خواهید پذیرفت چگونه ابو بکر را بجای علی علیه السلامخلیفه میدانید آیا سخن و عقیده شما در اینمورد موضوع کوسه و ریش پهن نیست؟
در خاتمه این فصل از تذکر این مطلب ناگزیرم که ممکن است بنظر بعضی چنین برسد که خداوند چرا صریحا نام علی علیه السلام را در قرآن نیاورده که او جانشین پیغمبر است تا مسلمین دچار اختلافات نشوند؟ پاسخ این اشکال یا اعتراض اینست که اولا: موضوع ولایت علی علیه السلام مورد آزمایش است و بایستی مردم بوسیله آن آزمایش شوند چنانکه از جمله آیاتی که مؤید این مطلب است آیه شریفه الم أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ سوره عنکبوت آیه 1.
آیا مردم چنین پندارند که با گفتن اینکه ایمان آوردیم رها کرده شوند و آنان آزمایش نخواهند شد؟
که بنا بنقل علماء و مفسرین عامه و خاصه ولایت علی علیه السلام است که مورد آزمایش مسلمین قرار گرفته است شواهد
ص:117
التنزیل جلد 1 ص 438 غایة المرام باب. 125.
ثانیا: بفرض اینکه نام علی علیه السلام نیز در قرآن ذکر میشد باز گروهی از مردم از روی حب جاه و طمع دنیوی با آن مخالفت میکردند همچنانکه با برخی از آیات قرآن مخالفت نمودند.
ثالثا: قرآن کریم شامل احکام کلی است و جزئیات آن بوسیله پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله توضیح داده شده است و اصل ولایت و امامت هم چنانکه گذشت در چندین آیه با قرائن روشن گفته شده و نبی اکرم نیز طبق بیاناتی مضمون و مفاد آنها را که بر علی علیه السلام تطبیق میکرد، به مردم ابلاغ نموده است و این مطلب را علماء و مفسرین اهل سنت نیز قبول دارند ولی عملا با آن مخالفت میکنند.
رابعا:برای حفظ قرآن از تحریف و دستخوردگی و حفظ اعتبار آن که اگر نام علی علیه السلام به صراحت در آیه ای ذکر می شد، آنان که آن همه فضائل را با گوش خود و درایتًا و روبرو
ص:118
از زبان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیده بودند، زیر پا گذاشتند و اورا خانه نشین کردند، یقینًا بلا شبهه، پس از رحلت رسولخداصلّی اللّه علیه و آله یا هنگام جمع آوری قرآن در زمان عثمان، نام آن حضرت را، حذف می کردند، اگر باور ندارید به عنوان نمونه از عبداللّه بن مسعود، صحابی بزرگ رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله به روایت خود اهل تسنّن در باره آیه تبلیغ می گوید:
کُنّا نَقرأُ علی عهد رسولِ اللّه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ -اَنَ ّ عَلیاً مَولی المُؤمِنینَ - وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ » ما در زمان رسول خدا آیه را اینگونه می خواندیم .یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ -اَنَ ّ عَلیاً مَولی المُؤمِنینَ...
..» و حالا چگونه می خوانیم.
ص:119
علی علیه السلام
درمدح تو ای مظهر اضداد چه گویم
والاست مقام تو و گفتار قصیر است
با این که تویی پادشه عالم هستی
کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است
درباره عظمت و فضائل و مقامات امیرمؤمنان علیعلیه السلام سخن گفتن هرچند در ابتدا سهل می نماید ولی با مقداری فرورفتن در بحر فضائل بی شمار او انسان متوجه می شود که بیان فضائل او سخت مشکل و دشوار و بیرون از نیروی ماست.
حضرت آیت اللّه العظمی بهجت قدس سره در بین سخنان
ص:120
خویش به مناسبت های گوناگون به ذکر فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام می پرداختند. ایشان تأکید داشتند که برای بیان فضائل و اثبات حقانیت علی علیه السلام، چه بسا نیازی به کتاب های شیعه نباشد؛ چراکه کتاب های اهل سنت پر است از این مطالب، که هر دو گروه را کفایت و برای اهل سنت الزام آور است.
واقعاهم این طور است برای شخص منصف و با وجدان، در این مورد جای شک و تردید باقی نمی ماند، در خود صحاح سته و مسندها و کتاب های معتبر، آنچنان روایات ولایت و فضائل حضرت علی علیه السلام را نقل کرده اند که دریایی از آن نهفته است و احتیاج به غواص ماهری دارد که از این دریا بهره لازم را ببرد.
محمد بن ادریس شافعی (رئیس مذهب شافعی، از مذاهب چهارگانه مکتب خلفاست. او به سال 150 ه.ق در شهر غزّه در فلسطین متولد شده و به سال 204 ه.ق در قاهره وفات یافته است).
ص:121
در مدح و ستایش امیر مؤمنان علی علیه السلاممی گوید:
قیل لی:
قُلْ فی علی مَدْحاً ذِکْرُهُ یُخْمِدُ ناراً مُؤْصَدةً
قُلْتُ لا اقدِم فی مَدْحِ امْرِءٍ ضَلَ ّ ذُو اللُّبِ ّ الی انْ عَبَدَه
وَ النَّبِی الْمُصْطَفی قالَ لَنا لَیلَةَ الْمِعْراجِ لَمّا صَعَدَه
وَضَعَ اللّه بِظَهْری یدَهُ فَأَحَسَ ّ الْقَلْبُ مِمّا بَرَدَه
وَ عَلِی واضِعٌ أَقْدامَهُ فی مَحَلٍ وَضَعَ اللّه یَدَه
به من گفتند: درباره علی ستایشی بسُرای**که یاد آن آتش سوزان را خاموش نماید.
گفتم: در ستایش مردی اقدام نمی کنم ! که صاحبان عقل، درباره اش به حیرت افتادند و او را پرستیدند!
پیامبر برگزیده به ما فرمود** شب معراج که او را به آسمان بالا بردند،
خداوند دست خویش را بر پشت من نهاد.** از شیرینی آن قلب (پر آشوب وسوزان ) من خنک شد (و آرام گرفت).
و علی (در ماجرای شکستن بت های کعبه) پای خود را همانجائی
ص:122
گذاشت (که خداوند در شب معراج) دست خود راآنجا نهاده بود.
جریان بت شکنی آن حضرت، پس از فتح مکه، شهره آفاق و در کتاب های فریقین، متواترا آمده است که نیازی به آوردن آنها نیست.( مسند احمد حنبل 1/183).
بر کسی پوشیده نیست که بعد از وفات نبی صلّی اللّه علیه و آلهو در جریان سیاسی سقیفه بنی ساعدة راه خلفای ثلاثه و راه علی علیه السلام جدا شد. برخی با برنامه ریزی قبلی علیعلیه السلام را کنار گذاشتند و مسیری را که به دست رسول خدا تعیین شده بود، نگرفتند و آن را ادامه دادند. اگر در این مورد، ادله و وجدان، قاضی و داور باشد نه تعصب و اغراض و دواعی دیگر، خلافت علی علیه السلام بعد از رسول خدا برای همه مسلّم بود. در این صورت متخلف از آن مصداق «لاتدری ما احدثوا بعدک» خواهد شد.
در روایت فریقین آمده است، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آلهفرمود:«من مات ولم یعرف امام زمانه، فقد مات میتةً جاهلیّةً»
ص:123
هرکس بمیرد و امام خود را نشناسد دقیقا با مرگ جاهلیت مرده است.
حال برای اطلاع از امام بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به تعدادی از روایات برادران اهل سنّت که در کتاب های معتبرشان ،آمده و تعداد زیاد از آنها در تفسیر آیات گذشت و مضافا بر آن روایات بعدی را (که مشت نمونه ای از خروار است) را با دقت کامل، مورد توجه قرار دهید.
ولایت و امامت علی(علیه السلام)
روایاتی که بر امامت بلافصل آن مولا در منابع اهل سنّت وجود دارد بیش از آن است که منعکس گردد و از طرفی حدیث معروف ثقلین، حدیث منزلت، حدیث یوم الدّار، حدیث غدیر و لیلة المبیت و مباهله و امثال آن که معروف و متواترند بارها مطرح شده و در منابع فراوانی آمده است
ص:124
بدینجهت در اینجا متعرض نمی شویم.
آنچه در این جا می آوریم، با اینکه آنهانیز تقریبا متواترند قسمتی از روایاتی است که به ولایت و امامت و زعامت آن حضرت، دلالت صریحتری دارند و در گفته ها و نوشته ها، به آن ها اشاره شده است وهرکدام در منابع زیاد اهل سنّت آمده و من فقط بعضی از آنها رابرای نمونه آورده ام.
از ابن بریده...نقل شده است که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآلهفرمود: «لکلّ نبیٍ ّ وصیّ و وارث و انّ علیّاً وصیّی و وارثی؛برای هر پیغمبری جانشین و وارثی است، و براستی علی جانشین و وارث من است. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 319، حدیث 322 »
ص:125
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله به علیعلیه السلام فرمود: انگشتر به دست راست کن تا از مقرّبین باشی،عرض کرد یا رسول اللّه ؟ چه انگشتری بر دست کنم. فرمود: عقیق سرخ پس براستی آن کوه و سنگی است که به وحدانیّت خدا «ولی بالنّبوّة ولک بالوصیّة ولولدک بالامامة...؛ وبه نبوت من و ولایت اولادت، اقرار کرده است. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 85، حدیث 84.
در روایت مربوط به عبادت آن حضرت این جمله را داریم که خداوند به ملائکه اش فرمود: «أشهدکم أنّه امام خلقی و مولی بریّتی»؛ شما را شاهد می گیرم که او (علی) امام مخلوقم و سرپرست آفریده های من است. ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة،
ص:126
بیروت، مکتبة المعارف، ج 7، ص346.
هستی
عمروبن میمون از ابن عباس نقل نموده که رسول خداصلی اللّه علیه وآله به علیعلیه السلام فرمود: أنت ولیّ کلّ مؤمنٍ بعدی؛ یا علی! تو بعد از من رهبر و سرپرست تمام مؤمنین هستی. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفه، ج 3، ص 124، ینابیع المودة، سلیمان قندوزی، باب 20، ص 103، تاریخ الخلفاء سیوطی، باب فضائل علی علیه السلام، ص173.
در این حدیث با توجّه به کلمه »بعدی« معنای ولیّ صراحت در رهبری و امامت دارد، و معنی ندارد که پیامبر بفرماید تو محبوب مؤمنان بعد از من هستی.
راستی باید گفت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله در معرّفی علیعلیه السلام و بیان منزلت ها و مقامات امیرمؤمنان علیه السلام
ص:127
هرگز کوتاهی نکرد و با شیوه های مختلف محوریت و رهبریت او را به جامعه معرّفی نمود، گاه دست او را بالا برد و فرمود:
این علی مولا و رهبر مردم است»
و گاه می فرمود: «علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا...؛ علی با قرآن است و قرآن با علیعلیه السلام است و هرگز آن دو از هم جدا نمی شوند. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفه، ج 3، ص 124، ، فرائد السمطین، همان، ج 1، ص 439، ینابیع المودة، همان، باب 20، ص 104، هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، ص 135.
گاه او را محور حق معرّفی نمود، در حدیث متواتر این جمله آمده است که پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود: «علیّ
ص:128
مع الحقّ و الحقّ مع علیّ و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض یوم القیامة؛ المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 105، حدیث 108 علی با حق است و حق با علی است و هرگز آن دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»
در روایت دیگر فرمود: سیکون من بعدی فتنة، فاذا کان ذلک، فالزموا علی بن ابی طالب، فانّه الفاروق بین الحقّ و الباطل؛بزودی بعد از من فتنه(ها) پیدا می شود، پس همراه علی بن ابی طالب باشید، زیرا او(معیار) جدا کننده بین حق و باطل است. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 105، حدیث 109
و فرمود: کسی که از علی جدا شود از من جدا شده، و کسی
ص:129
که از من جدا شود از خدا فاصله گرفته است. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 6، ص 221، شماره 3275؛ ینابیع المودة، همان، باب 42، ص 148؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 2، ص 431.
از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است به علی علیه السّلام فرمود: «لاینْبَغی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَ أَنْتَ خَلِیفَتی... أَنْتَ وَلِیی فِی کل مُؤْمِنٍ بَعْدی؛ روا نیست که من از دنیا بروم و تو جانشین من نباشی....تو سرپرست برگزیده من بر هر مؤمن بعد از من هستی؛ مسند احمد، ج1، ص331؛ مستدرک حاکم، ج3، ص13؛ مجمع الزوائد، ج9، ص120؛ السنن الکبری، ج، ص113.
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: .... و لا یقبل اللّه إیمان عبد
ص:130
إلا بولایته و البراءة من أعدائه؛ و خداوند متعال ایمان بنده ای را قبول نمی کند، مگر اینکه ولایت او (حضرت علی علیه السلام) را داشته باشد و از دشمنان او بیزار باشد.(نام کتاب ولایت شرط قبولی اعمال از این احادیث، برداشته شده است).
کنزالعمال، ج11، ص1؛ أمالی شیخ صدوق، ص138؛ ارشادالقلوب، ج2، ص209، مئة منقبه، ص176؛ روضة الواعظین، ج1، ص114؛ کشف الیقین، ص4؛ کشف الغمه، ج1، ص112؛ بناء المقالة الفاطمیه، ص369؛ تأویل الآیات، ص844 و..).
حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله فرموده اند: ... النظر الی وجه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عبادة و ذکره عبادة ولایقبل اللّه ایمان عبد الا بولایته والبرائة من اعدائه».نگاه کردن به چهره امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عبادت، و یاد او عبادت است. و ایمان کسی جز با قبول ولایت و بیزاری جستن از دشمنان او پذیرفته نمی شود.(مناقب خوارزمی، 19 و 212؛ کفایة الطالب، گنجی شافعی، 214. )
ص:131
جابر بن عبداللّه انصاری از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلمنقل نموده خدای عزّوجلّ در شب معراج فرمود:یا محمد؛ لو أن عبداً من عبادی عبدنی حتی ینقطع أو یصیر کالشن البالی ثم أتانی جاحداً لولایتکم ما غفرت له أو یقرّ بولایتکم. ای محمد! اگر بنده ای از بندگانم، مرا آن چنان عبادت کند که بمیرد یا همچون مشک خشک گردد سپس نزد من آید در حالی که ولایت شما را انکار کند او را نمی بخشم یا به ولایت شما اقرار نماید.
مناقب ابن مغازلی شافعی:297 ح 240). الشهب الثاقب، ص 66؛ الجواهر السنیة، ص 312؛ الاربعین شیخ ماحوذی، ص 212. الغیبه، ص95؛ مأة منقبة 17، ص 38؛ الاربعون حدیثاً، منتجب الدین بن بابویه، ص 4؛ الطرائف، ص173؛ شیخ البطحاء ابوطالب (علیه السلام)، ص 31؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص
ص:132
143؛ غایة المرام، ج 7، ص 78؛ مکیال المکارم، ج 1، ص 65؛ شرح احقاق الحق، ج 5، ص 46؛ بحار، ج 36، ص 216؛ الزام الناصب، ج 1، ص 163؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 312، ح 575؛
علمای اهل سنت نقل کرده اند که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمودند: یا علی! اگر کسی به اندازه عمر (حضرت) نوح خدا را عبادت کند، و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید و به اندازه ای عمرش طولانی باشد که بتواند هزار بار پیاده به حج برود، آنگاه در (مکه) بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ...ثم لم یوالیک یا علی لم یشم رائحة الجنة ولم یدخلها ولی، ولایت تو را « ای علی!» نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و هرگز وارد بهشت نخواهد شد. (مناقب، خطیب خوارزمی، مقتل الحسین (علیه السلام)، خوارزمی،
ص:133
1/37).
و روایات فراوان دیگر که با کمترین مراجعه به مصادر و منابع حدیثی و روائی ، مسئله مانند آفتاب درخشان روشن می شود.
)
عن سفیان الثوری، قال: حدثنی أبو عبداللّه جعفر بن محمد قال: قال النبی(صلی الله علیه و آله): أنه لیلة اسری بی إلی اللّه تعالی عرجت سماءا سماءا، و حاوزت الکروبیین و الملائکة الصافین و جاوزت موضعا لم ینته إلیه جبرئیل(علیه السلام)، وبلغت طوبی وسدرة المنتهی فأوحی إلیّ ربّی ما أوحی. فقالت لی حملة العرش: بم بعثت یا محمد؟. فقلت: بولایتی وولایة أخی علی بن أبی طالب.
نوادر المعجزات، محمّد بن جریر، ص 71، ح 34.
شبی که مرا به سوی پروردگار(معراج) بردند، آسمان به
ص:134
آسمان بالا بردند و از مقام های فرشتگان کروبیین و صافین گذشتم و از مقام جبرئیل بالاتر و به سدرة المنهی رسیدم، پس حملة عرش الهی به من گفتند: ای محمد! برای چه مبعوث شدی؟ گفتم: به ولایت خودم و ولایت برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام.
ما رواه أبو نعیم الحافظ: تفسیر قوله تعالی: وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا (زخرف: 45)؛ أن النبی(صلی الله علیه و آله) لیلة أسری به إلی السماء جمع اللّه بینه و بین الأنبیاء ثم قال له: سلهم یا محمد؛ علی ما ذا بعثتم؟ فقالوا: بعثنا علی شهادة أن لا إله إلا اللّه، و الإقرار بنبوتک، و الولایة لعلی بن أبی طالب ع).شب معراج خداوند متعال تمام پیامبران را جمع کرد و به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود: ای محمد! از اینان سؤال کن برای
ص:135
چه شما به پیامبری مبعوث شدید؟ پس تمام پیامبران گفتند:
مبعوث شده ایم که شهادت دهیم هیچ خدایی جز اللّه نیست و اینکه اقرار کنیم بر نبوت تو و ولایت حضرت علی علیه السلام.
شواهد التنزیل، ج 2، ص 223، ح 855؛العمده، ص353، ح 680؛ خصائص الوحی المبین، ص 170، ح 116؛ الطرائف، ص 101، ح 147؛ تأویل الآیات الظاهره، ص 546؛ نهج الحق، ص183؛ بحار، ج 36، ص 155؛ ینابیع المودة، ج 2، ص 246، ح 692؛ تفسیر اثنی عشری، ج 11، ص 478؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 81؛ تفسیر منهج الصادقین، ج 8، ص 249؛ الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج1، ص207؛ طرائف المقال، ج 2، ص 299؛ الامام علی(علیه السلام)، احمد رحمانی همدانی، ص 73، ح 19.
ای محمد! من تو را و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهما السلام را از سنخ نور خود خلق کردم و ولایت شما را بر اهل آسمان و زمین عرضه کردم. پس هر کس ولایت شما را قبول کند نزد من از مؤمنین خواهد بود و هر کس منکر ولایت شما شود نزد من از کافرین خواهد بود.
ص:136
وقتی مسلمانان برای جنگ (تبوک) با رومیان آماده حرکت شدند، پیامبر حضرت علی را در مدینه باقی گذارد و فرمود:
یا علی! مدینه در این شرایط جز با وجود من یاتو سامان نمی پذیرد. دشمن منتظر است با خروج من از مدینه، به شهر حمله کند. و من هم به فرمان خدا باید به تبوک بروم. اما اگر تو در مدینه بمانی کسی جرأت حمله به مدینه را نخواهد داشت.
منافقان -همان دشمنان علی -شایعه پراکندند، که چون علی از همراهی با پیامبر در جنگ با رومیان سرپیچی کرده است، پیامبر بناچار برای حفظ آبرو، او را در مدینه گذارده است.
حضرت علی پس از شنیدن این شایعه، فوری سلاح
ص:137
برگرفت، لباس رزم پوشید و خود را به اردوگاه پیامبر رسانید.
خدمت حضرت شرفیاب شد و عرض کرد:
ای رسول خدا، دشمن شایع کرده است که شما بخاطر سرپیچی من از رفتن به جنگ، مرا در مدینه با کودکان و پیرمردان و بیماران باقی گذارده اید. اینک من به لشگر پیوسته ام و منتظر فرمان شما هستم.
پیامبر وقتی سخن علی را شنید فرمود: مدینه جز با وجود من یا تو سامان نمی پذیرد، و آنگاه افزود:
اما تَرْضی انْ تَکُونَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی الا انَّهُ لانَبِی بَعْدی؟ آیا راضی نیستی که منزلت تو نزد من همانند هارون به موسی باشد، جز آنکه پس از من پیامبری نخواهد بود. (سنن ترمذی 5/638، صحیح بخاری 14/245. .) برای آگاهی بیشتر به کتاب «المراجعات» تألیف سید شرف الدین، تحقیق شده توسط شیخ حسین راضی صفحه 376 مراجعه کنید).
حضرت علی هم در پاسخ رسول خدا عرض کرد:راضی و
ص:138
خشنود شدم .
و این کلام را سه بارتکرار نمود. سپس به مدینه بازگشت تا مأموریت خویش را به انجام رساند.
روایت مشهور و مورد قبول فریقین.
«أَنْتَ مِنی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلا أَنهُ لا نَبِی بَعْدی؛ تو نسبت به من به منزله هارون به موسی هستی، تنها با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود». صحیح مسلم، ج7، ص120 و 121؛ سنن ترمذی، ج?، ص302 30?؛ مستدرک حاکم، ج2، ص337؛ ج3، ص109.
این ماجرا به «حدیث منزلت» شهرت یافته است. پیامبر حدیث منزلت را در مواقف دیگری غیر از تبوک نیز گفته است
بنا بر این، علی علیه السلام تا زمانی که زنده باشد، واجد مقام خلافت و جانشینی پیامبر است چه در غیبت کوتاه پیامبر مانند جنگ تبوک، و چه در غیبت دائمی ایشان پس از رحلت.
ص:139
وقتی که حضرت علی برای جنگ با اصحاب جمل عازم بصره بود، پیش از حرکت به نزد جناب امّ سَلَمه، همسر گرامی رسول خدا آمد تا از او خداحافظی کند.
جناب امّ سلمه گفت:
در حفظ و پناه خداوند حرکت کن، که سوگند به خدا، تو بر حق هستی و حق همیشه با توست. اگر نبود فرمان خدا و رسولش که به ما -همسران پیامبر- فرموده اند تا خانه نشینی اختیار کنیم، همراه تو حرکت می کردم. اما عزیزترین و بهترین کسانم را که از جانم بیشتر دوستش دارم -یعنی پسرم را -همراه تو می فرستم تا در رکاب تو بجنگد. المستدرک علی الصحیحین 3/129.
امّ سلمه خوب می دانست که چه می گوید. او آنچه را که
ص:140
گفت از پیش خود نگفت. او هم مانند بسیاری از مردم شنیده بود که پیامبر می فرمود:
رَحِمَ اللّه عَلِیاً، اللّهُمَ ّ ادِرِ الْحَقَ ّ مَعَهُ حَیثُ دارَ.
خدا علی را مورد رحمت خویش قرار دهد. بار الها حق را هر طور که علی گردید، همراه با او بگردان. المستدرک علی الصحیحین 3/135- سنن ترمذی 5/633.
یعنی هر کجا که علی است، حق هم آن جاست.
ابو ثابت، غلام ابوذر می گوید:
در جنگ جمل من در لشکر علی بودم. وقتی عایشه، همسر پیامبر را دیدم که در صف مقابل، رو در روی علی به جنگ برخاسته است، مثل عده دیگری از مردم، تردید و
ص:141
دودلی ذهن مرا به خود مشغول داشت. تا ظهر در این تردید باقی ماندم. هنگام ظهر تردید از دلم رخت بربست و بر حقانیت علی یقین کردم و در رکاب او جنگیدم. پس از پایان جنگ به مدینه آمدم و به حضور یکی دیگر از همسران پیامبر - امّ سلمه -شتافتم، و به آن بانو عرض کردم:
نیامده ام که از شما درخواستی داشته باشم. من غلام ابوذر هستم و از جنگ جمل می آیم.
آن بانو به من خوش آمد گفت و من هم گزارش حضور خود در جبهه جنگ جمل را بیان کردم.
او به من فرمود: آن هنگام که دلها به تردید افتادند تو کجا بودی؟
من ماجرای دودلی خود را تا هنگام ظهر و سپس جنگیدن در رکاب علی را برایش تعریف کردم.
جناب امّ سلمه، پس از شنیدن داستان من، فرمود: آفرین بر تو که از یاری علی دست نکشیدی. من از پیامبر شنیدم که می
ص:142
فرمود: علیٌّ مَعَ الْقُرْانِ وَ الْقُرانُ مَعَ عَلیّ، لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَیّ الْحَوْضَ. علی همیشه همراه قرآن است، و قرآن هم با علی است، و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آنکه در کنار حوض کوثر بر من فرود آیند. المستدرک علی الصحیحین 3/134.
علم و دانش علی اکتسابی نیست تا استاد برتر از خود و شاگردان و هم دوره هایی همسان خود داشته باشد، بلکه علم او «لدنّی» است و و ریشه در علم الهی و آسمانی دارد، به این جهت علم او برهمه انسان های معمولی و غیر مرتبط با وحی آسمانی برتری و امتیاز دارد، و به همین جهت است که حتی در منابع اهل سنّت نیز از او به عنوان «أعلم النّاس» یاد شده است که به نمونه هایی اشاره می شود:
1- پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود: أعلم امّتی من بعدی
ص:143
علیّ بن أبی طالب علیه السّلام؛ داناترین امّت من بعد از من علی بن ابی طالب علیه السلام، است.
المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 82، حدیث 67.فرائدالسمطین، جوینی، ج 1، ص 97، کفایة الطالب، الکرخی ص 332.
2- عبداللّه بن مسعود می گوید، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآلهفرمود: «قُسّمت الحکمة علی عشرة أجزاءٍ فاعطی علیّ تسعة و النّاس جزءً واحداً؛ حکمت (و دانش) به ده جزء تقسیم شده است و به علی نه قسمت آن و به (مابقی مردم) یکدهم داده شده است. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 82، حدیث 68.و حلیة الاولیاء، ابی نعیم، ج 1، ص 64.
تمامی علوم بشری و پیشرفت های آن جزء همان یکدهم است، و علم علی علیه السلام، نُه برابر دانش تمامی بشریت است. و راز آن هم این است که ریشه در مهبط وحی الهی یعنی پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه وآله دارد، که خود فرمود: «انا مدینة
ص:144
العلم و علیٌ بابها، فمن أرادالعلم فیأت الباب؛ من شهر علم (الهی و وحیانی) هستم و علی دَرِ آن است پس هر کس اراده دانش دارد باید از درب (شهر) وارد شود. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 91، حدیث 84.و انساب الاشراف، ج 2، ص 124.
3- عایشه درباره علیعلیه السلام، می گوید: «هو أعلم النّاس بالسّنة؛ او داناترین مردم نسبت به سنّت )پیامبر اکرمصلی اللّه علیه وآله می باشد.کنزالعمّال، همان، ج 11، ص 605، حدیث 32926. ای کاش خود عائشه به این حدیث عمل می کرد، و به توصیه های امیرمؤمنان علیه السلام توجّه می کرد و جنگ جمل را به وجود نمی آورد.
4- پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله بعد از تزویج فاطمه به علیعلیه السلام، به دختر خود فرمود: «زوّجتک خیر أهلی، أعلمهم علماً و أفضلهم حلماً و أوّلهم سلماً؛ ترا تزویج کردم به بهترین بستگانم و اهلم، که از نظر دانش داناترین، و از نظر حلم
ص:145
و بردباری برترین، و از نظر اسلام اوّلین می باشد.
المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 319، حدیث 322.
از جاحظ که یکی از علمای عامه است، نقل شده که: فلان خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام را چهل مرتبه مطالعه کردم و در هر بار استفاده جدید کردم. قرآن هم این گونه است، که با مطالعه و تأمل و تدبّر در آیات آن انسان برداشت ها و استفاده هایی می کند که قبلاً نکرده بود.
احمدبن حنبل می نویسد: آیاتی که در شأن علی علیه السلامدر قرآن نازل شده، درباره هیچ کدام از صحابه نازل نشده است.
در کتاب الموطأ حدیثی آمده که مضمونش این است:
رسول خدا به شهدای احد گفت: بر اینها من شاهد هستم و
ص:146
شهادت می دهم، آن وقت ابوبکر گفت: یا رسول اللّه! آیا ما برادران آنها نیستیم، ما هم مثل آنها اسلام آوردیم و مثل آنها جهاد کرده ایم. حضرت فرمود: بله، لکن خبر ندارم که بعد از من چه چیزهایی را به وجود می آوری. با شنیدن این پیشگویی ابوبکر گریه کرد و بعد گفت: ائنا لکائنون بعدک؟ آیا بعد از شما ما چنین خواهیم شد؟ این حدیث را در کنار احادیث ارتداد و تعبیرات آن مانند «هل تدری ما احدثوا بعدک، لاتدری ما احدثوا بعدک، لاتعلم بما عملا بعدک و...» بگذاریم، نتیجه چه خواهد شد؟
امام انس بن مالک، کتاب الموطا، ج2، ص462، ابن الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیة، ج15، ص38.
در حدیثی آمده است رسول خدا فرمود: «یا علی تغدر بک
ص:147
بعدی الامة»؛ یا علی، امت بعد از من با تو غدر می کنند و تو بر ملت و دین من زندگی خواهی کرد و بر سنتم کشته خواهی شد. هر کس تو را دوست بدارد دوست من است و هر کس تو را دشمن بدارد مرا هم دشمن داشته و ریش تو با خضاب سرخ خواهد شد. ابوعبداللّه محدبن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج2، ص174، محمدبن محمد حاکم نشابوری، المستدرک، ج3، ص140، گوید: این حدیث صحیح است؛ ابی باکر احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج11، ص216؛ ابن عساکر، علی بن حسن ابن هبة اللّه بن عبداللّه، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علی شیری، بی جا، دارالفکر، ج42، ص428427؛ حافظ شمس الدین ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج3، ص995؛ همان، میزان الاعتدال، ج1، ص371؛ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج6، ص244؛ متقی هندی، نزالعمال، ج11، ص297، ح3299731562.
ص:148
احادیثی با عنوانهای: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» «من نزع یده من الطاعة... مات میتة جاهلیة» و...
در کتبی مانند مسند الطیالسی 100.طیالسی، ابن ابی داوود، سنن ابی داود، ص259.
مسند احمد،101. امام احمدبن حنبل، ج1، ص310297؛ ج2، ص15470؛ ج3، ص446445؛ ج4، ص96.
صحیح بخاری،102. ابوعبداللّه محمدبن اسماعیل بخاری، کتاب الفتن، ح70547053، ص589؛ ح7143، ص595.
صحیح مسلم 103. مسلم بن حجاج سجستانی، ح47934786، ص1010.
و سنن نسائی 104. عبدالرحمن احمدبن شعیب نسائی، ح4119، ص2357.
یافت می شود. مضمون این احادیث انسان را ملزم به التزام به یک امام و یک مطاع می کند و در غیر این صورت موت او مانند موت به شرک و کفر است. اگر چنین است، کسانی که
ص:149
بعد از رسول خدا راه دیگری رفتند و از لحاظ افکار و عقاید، گفتار و کردار با علیعلیه السلام به جنگ برخاستند و علم مخالفت و دشمنی را بلند کردند، مرگ آنها چگونه خواهد بود؟ درکنار همین احادیث احادیثی دیگر هم یافت می شود.
از جمله: «من مات یبغضک مات میتة جاهلیة» «من ابغضک اماته اللّه میتة جاهلیة» «من مات وهو یبغضک یا علی مات میتة جاهلیة.» 105. احمدبن علی بن مثنی تمیمی، مسند ابی یعلی، الموصلی.
ج1، ص403؛ طبرانی، سلیمان بن احمدبن ایوب، المعجم الاوسط، تحقیق ابراهیم حسینی، بی جا، دارالحرمین، ج8، ص40؛ همان، المعجم الکبیر، ج12، ص321؛ موفق بن احمدبن محمد مکی خوارزمی، المناقب، ص105؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص405.
احادیثی با عنوان: «ستکون بعدی فتنة فاذا کان ذلک فالزموا علی بن ابی طالب...» علی بن ابی طالب را به عنوان راه نجات و
ص:150
نجات دهنده معرفی می کند 106. موفق بن احمد مکی خوارزمی، المناقب، ص105؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص450؛ ابن الاثیر، اسد الغابة، ج5، ص287؛ حافظ شمس الدین ذهبی، میزان الاعتدال، ج2، ص2؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابة، ج7، ص294؛ همان، لسان المیزان، ج2، ص414؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج11، ح32964، ص612.
در کنار این احادیث و عناوین، در جای خود ثابت شده که مودّت علی به عنوان اهل بیت واجب است.
محبت به علی واجب و بغض علی منهی عنه است. «علیٌّ أحبّ الخلائق عنداللّه» است. علی معیار حقیقت و حق است، علی مشمول آیه تطهیرست.
به اعتراف دانشمندان اهل سنت، در قضیه قتل عمار و خوارج، علی بر حق و حقیقت و نیز «أولی و أدنی الطائفتین
ص:151
بالحق الی الحق» بوده است.
روایتی از ابن عباس در شواهد التنزیل آمده است: قال: «من یتولی اللّه( یعنی یحب اللّه (ورسوله) یعنی محمداً(والذین آمنوا) یعنی ویحب علی بن ابی طالب (فان حزب اللّه هم الغالبون) یعنی شیعة اللّه و شیعة محمد و علی هم الغالبون علی جمیع العباد الظاهرون علی المخالفین لهم.» شیعه مساوی با شیعه خدا و رسولش هستند که بر عباد مخالف پیروزند.
الریاض النضرة ج 2/ 412 از «عمر بن خطّاب» روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
هیچکسی به اندازه علی علیه السّلام به کسب فضائل نائل نیامده است؛ فضائل آن حضرت به اندازه ای است که هر کسی
ص:152
به حقیقت آنها برسد، او را به راه راست هدایت می کند و از گمراهی رهائی می بخشد.
«طبرانی» هم، این روایت را نقل کرده است.
زید بن أرقم گفت: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انّی تارک فیکم (الثّقلین) ما ان تمسّکتم به لن تضلّوا کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی، انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض. من در میان شما دو وزنه سنگین ترک می کنم، مادام که به آنها چنگ زده اید، گمراه نمی شوند، کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهلبیتم، آنها از همدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر، بمن وارد شوند.
کمال الدین: ج 1 ص 273 ح 54 ب 22، عیون أخبارالرّضاء: ج 2 ص62 ح 259، العمدة ص 72 ب 11 ح 89، با زیادی «أحدهما أعظم من الاخر و
ص:153
هو کتاب اللّه حبل ممدود من السّماء الی الارض» یکی از دیگری بزرگتر است و آن هم کتاب خداست، ریسمان کشیده شده از آسمان به زمین است. صحیح التّرمذی: ج 5 ص 663، جامع الاصول: ج 1 ص 945 و 873 و مثله 943، ینابیع المودة ص 28، أنساب الاشراف: ج 1 ص 315 ح 46، مستدرک الحاکم: ج 3 ص 109، مناقی الخوارزمی: ص 93 ب 14، تاریخ دمشق: ج 2 ص 36 ح 52، الخصائص أمیر المؤمنین علیه السلام ص 93، ذخائرالعقبی: ص 16، ب فضائل اهل البیت.
الامامة و السیاسة ص 39 نقل کرده است، گویند:
مردی از قبیله همدان به نام «برد» بر معاویه وارد شد، در این هنگام «عمرو بن عاص» از حضرت علی علیه السّلامنکوهش می کرد، مرد همدانی خطاب به او گفت: ای عمرو! از پیرمردان خودمان شنیده ام که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
ص:154
فرموده است: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» و اضافه کرد: آیا این حدیث که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت شده است، صحیح است یا باطل، درست است یا نادرست؟ «عمرو» گفت: این حدیث صحیح و درست است. و من برای تأیید درستی آن، اضافه می کنم که مناقب و فضائل هیچیک از صحابه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله، به اندازه مناقب و فضایل علی علیه السّلام نیست! مرد همدانی از شنیدن آن، شگفت زده و بیمناک شد.
از ابی ذر رحمة اللّه علیه از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انّما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح، من رکبها نجی و من تخلّف عنها غرق و مثل باب حطّة من دخله نجی و من لم یدخله هلک. همانا مثل اهلبیت من در میان شما مانند کشتی
ص:155
نوح است، هرکس سوار آن شود، نجات می یابد و هرکس دور بماند غرق شود و مانند دَرِ حطّة است هرکس داخل آن شود نجات یافت و هرکس داخل نشد، به هلاکت رسید.
بشارة المصطفی: ص 106، ذخائرالعقبی: ص 20، أمالی الطّوسی: ج 1 ب 12 ص 359 بدون زیادة الاخیرة، و اسناد فراوان دیگر از هل سنّت در باب روایات شیعه، خواهد آمد.
ابن عباس می گوید پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «لو انّ الفیاض اقلام و البحر مدادٌ و الجنّ حُسّابٌ و الانس کُتّابٌ ماأحصوا فضائل علیّ بن ابی طالبٍ؛ اگر انبوه جنگلها (درختان و باغها) قلم، و دریا مرکب، و تمام جنّیان حسابگر، و تمام انسان ها نویسنده باشند قادر به شمارش فضائل علی بن ابی طالب نخواهند بود این حدیث را منابع متعدد اهل سنت
ص:156
مانند، عسقلانی، لسان المیزان، ج 5، ص 62، ذهبی، میزان الاعتدال، ص 467و...نقل نموده است.المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم، ص 32، ابن شاذان، مأة منقبه، قم مدرسة الامام المهدی(علیه السلام)، ص 177، حدیث 99،
و در جای دیگر پیامبر اعظم فرمود: «انّ اللّه تعالی جعل لاخی علیٍ ّ فضائل لاتحصی کثرة فمن ذکر فضیلةً من فضائله مقرّابها غفر اللّه له ما تقدّم من ذنبه و ماتأخّر؛ براستی خداوند برای برادرم علی(علیه السلام) فضائل بی شماری قرار داده است که اگر کسی یکی از آن فضایل را از روی اعتقاد و اعتراف بیان نماید، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد.
ص:157
علیه السلام
و من کتب فضیلةً من فضائله لم تزل الملائکة تستغفرله ما بقی لتلک الکتابه رسم، و من استمع فضیلةً من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالاستماع و من نظر الی کتابٍ من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالنّظر،(6)6- المناقب، همان ص 32، حدیث 2؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 19، ینابیع المودة، قندوزی باب 56، مناقب السبعون، حدیث 70.
اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته باقی است، ملائکه برای او استغفار می کنند و اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهانی را که از راه گوش انجام داده است می بخشد، و اگر کسی به نوشته ای درباره فضائل علی علیه السّلام، نگاه کند، خداوند تمام گناهانی که از راه چشم کرده است می پوشاند و از
ص:158
آن در می گذرد.»
از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است به علی علیه السّلام فرمود: «لاینْبَغی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَ أَنْتَ خَلِیفَتی... أَنْتَ وَلِیی فِی کل مُؤْمِنٍ بَعْدی؛ روا نیست که من از دنیا بروم و تو جانشین من نباشی....تو سرپرست برگزیده من بر هر مؤمن بعد از من هستی»؛ ر.ک: مسند احمد، ج1، ص331؛ مستدرک حاکم، ج3، ص13؛ مجمع الزوائد، ج9، ص120؛ السنن الکبری، ج، ص113.
از ابن عباس از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل نموده که آن حضرت فرمود:
ما انزل آیة فیها «یا أیّها الذین آمنوا» و علیّ رأسها و امیرها؛
ص:159
آیه ای در قرآن نازل نشده که در آن «یا أیّها الذین آمنوا» آمده، مگر آن که علی در رأس آن قرار دارد. یعنی تمامی این آیات در ابتدا و قبل از همه در شأن علی و مربوط به آن حضرت است. المناقب، ص 316، حدیث 316؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 78.)
حاکم نیشابوری از استوانه های علمی اهل سنت است در (مستدرک الصحیحین) نقل می کند از احمد بن حنبل رئیس حنبلی مذهب ها که می گوید:
ما جاء لأحد من أصحاب رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله من الفضائل ما جاء لعلی بن أبی طالب رضی اللّه عنه. فضائلی که در حق علی بن أبی طالب آمده، در حق هیچ یک از اصحاب پیامبر صلی اللّه علیه و سلم نیامده است.(مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص107).
ص:160
ابن جوزی در مناقب احمد بن حنبل می گوید:
ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانید الصحاح مثل ما لعلی رضی اللّه عنه.
در باره هیچیک از صحابه، فضائلی که با سندهای صحیح در حق علی آمده، نیامده است.
(مناقب احمد بن حنبل، ص163- تهذیب التهذیب لإبن حجر العسقلانی، ج7، ص298 ج الإصابة، ج4، ص464 -شواهد التنزیل للحاکم الحسکانی، ج1، ص27 -الإستیعاب لابن عبد البر، ج3، ص51)/
قبلا گفتیم: بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند که یک چهارم قرآن در حق امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام نازل شده است .
روایت طیر مَشوِی: «أَللهم! آتِنی بِأَحَب خَلْقِک إِلَیک یأْکلُ مَعِی مِنْ هذَا الطیرِ فَجاءَ عَلِی؛ خداوند، محبوب ترین اشخاص در نزد
ص:161
خود را حاضر کن تا این پرنده را همراه با من بخورد... ناگاه علی علیه السلام فرارسید». المعجم الکبیر ابوالقاسم طبرانی: ج 7 ص 82 ح 6437، مستدرک حاکم، ج3، ص130 و 132؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج9، ص12? و 12?؛ کنزالعمال، ج13، ص1?? و ?19.
محمد بن حجاج از کسانی بود که بر اثر تبلیغاتی که بر ضد علی علیه السلام براه افتاده بود، مرتبت علی علیه السلام را کوچک می شمرد. او همراه باعده ای دیگر، به عیادت انَس بن مالک آمده بود. انس خادم پیامبر بود و مورد احترام مردم. در آن مجلس، سخن از علی علیه السلام به میان آمد ومحمد بن حجاج علی علیه السلام را کوچک شمرد. انس که این سخن را شنید، پرسید این کیست که قدر و منزلت علی علیه السلام را نمی شناسد؟ او را کنار من بنشانید. وقتی پسر حجاج را کنار او نشاندند، انس گفت: به خدا سوگند، آنچه راکه می گویم راست است.
یک روز که من در محضر پیامبر بودم، امّ ایمَنْ خادمه آن
ص:162
حضرت، مرغی بریان آورد. پیامبر پرسید این را برای چه کسی آورده ای؟ ام ایمن عرض کرد: آن را برای شما فراهم کرده ام. پیامبر فرمود:
اَللّهُمَ ّ جِئْنی بِأَحَبِ ّ خَلْقِکَ الَیکَ وَ الَیّ یأکُلُ مَعی مِنْ هذَا الطّائِر.
بار الها! محبوبترین خلق تو نزد خودت و نزد من را برسان تا با من از این مرغ بریان بخورد.
در این هنگام صدای کوفتن در برخاست. پیامبر به من فرمود: انس، بنگر چه کسی در می زند. من پیش خود گفتم:
خدایا کاش مردی از انصار آمده باشد. وقتی در را گشودم، علی را دیدم، راستش دلم نمی خواست علی آن کسی باشد که پیامبر فرموده بود، برای همین، به علی گفتم: پیامبر مشغول کاری است و از ملاقات معذور است. این را گفتم که علی داخل خانه نشود. وقتی برگشتم، دوباره در زدند. این بار هم با خود گفتم: کاش مردی از انصار باشد. اما وقتی در را گشودم با تعجب، علی را دیدم. باز عذر او را خواستم و برگشتم. بار سوم
ص:163
که در را کوفتند، پیامبر به من فرمود: هر کس بود او را داخل کن، تو نخستین کسی نیستی که به قوم خود علاقمند است، او از انصار نیست، او را داخل کن.
من هم رفتم و در را گشودم. علی بود و داخل شد و به دعوت پیامبر بر سر سفره نشست وهمراه آن حضرت از آن مرغ بریان خورد و مشمول دعای پیامبر شد.
محمد بن حجاج که این را شنید، گفت: ای انس به راستی تو خود حاضر بودی و دیدی که چنین ماجرایی رخ داد؟
انس گفت: آری من خود شاهد این ماجرا بودم.
پسر حجاج گفت: با خدای خویش عهد می بندم که از این پس، هرگز مرتبت و منزلت علی را کوچک نشمارم و هر کس که قدر و مرتبت او را نداند، علی را به او می شناسانم.(المستدرک علی الصحیحین 3/143).
البته حدیث طیر مشوی از اشخاص زیاد نقل شده مانند خود امیرمؤمنان علیه السلام، أنس بن مالک، عبدالله بن عباس،
ص:164
ابوسعیدخدری، سفینه خادم رسول خدا صلی الله علیه و آله،سعدبن أبی وقاص، عمروبن عاص ابوالطفیل عامری بن واثله و یعلی بن مره از اصحاب و در کتابهای زیاد بزرگان اهل سنّت ثبت گردیده است.
هر کس جامع کمالات باشد محبوب دلها نیز هست، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله که خود محبوب عالمیان و خوبان و پاکان است، عاشق شیدای علی است، چرا که به تصریح آیه مباهله، علی جان پیامبر است «أنفسنا» و جان هر کس شیرین و دوست داشتنی است.
به همین جهت بارها پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله می فرمود:
«من أحبّ علیّاً فقد أحبّنی...؛ هر کس علی را دوست بدارد به من محبّت ورزیده است.»
ص:165
کنزالعمّال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرساله، ج 11، ص 622، حدیث 33024. باز همان، روایت 33023.
و فرمود: «محبّک محبّی و مبغضک مبغضی؛ دوستدار تو دوست من، و دشمن تو دشمن من است.
کنزالعمّال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرساله، ج 11، ص 622، حدیث 33023.
شخصی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله پرسید: «یا رسول اللّه انّک تحبّ علیّاً؟ قال: أو ماعلمت انّ علیّاً منّی و أنا منه؛ ای رسول خدا علیعلیه السلام را دوست می داری؟ فرمود: مگر نمی دانی که علی از من و من از اویم.
المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم، ص 64.
آیا کسی جان شیرین و پاره تنش را دوست نمی دارد؟
مناقب با اسنادش از رسول خدا صلی اللّه علیه وآله نقل می کند که آن حضرت فرمود: «انّ اللّه عزّ و جلّ أمرنی بحبّ أربعةٌ من
ص:166
أصحابی و أخبرنی أنّه یحبّهم. قلنا: یا رسول اللّه من هم؟ فکلّنایحبّ أن یکون منهم، فقال: ألا انّ علیّاً منهم ثم سکت، ثمّ قال:
الا أنّ علیّاً منهم ثمّ سکت؛ براستی خدای عزیز و جلیل مرا امر کرده است به دوستی چهارنفر از اصحاب، و خبر داد مرا که خداوند(نیز) آنها را دوست می دارد، گفتم: ای رسول خدا آنها کیستند؟ پس هر یکی از ماها دوست داریم جزو آنان باشیم.
پس فرمود: آگاه باشید علی از آنهاست، سپس سکوت کرد، دوباره فرمود: به راستی علی از آنهاست و سکوت کرد.»
المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 69، حدیث 42.
وقتی علی علیه السلام امام و پیشوای مردم است و محبوب پیغمبر، و دارای علم لدنّی و الهی، و در اوج طاعت و بندگی قرار دارد، و معیار حق و باطل و ثقل جدا نشدنی از قرآن
ص:167
بحساب می آید بر مردم است که از او و هر کس را که او تعیین نموده است اطاعت کنند، و این اطاعت لازم و ضروری است پیامبر عظیم الشأن درباره اطاعت و پیروی از امیرمؤمنان تعبیرات فوق العاده ارزشمندی دارد که به نمونه هایی اشاره می شود:
سلمان با سندش به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل می کند که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود: «علیکم بعلیّ بن ابی طالب علیه السّلام فانّه مولاکم فاحبّوه، و کبیرکم فاتّبعوه، و عالمکم فاکرموه، و قائدکم الی الجنّة(فعزّزوه) و اذا دعاکم فاجیبوه و اذا امرکم فاطیعوه، احبّوه بحبّی و اکرموه بکرامتی، ماقلت لکم فی علیٍ ّ الّا ما أمرنی به ربّی جلّت عظمته؛ بر شما باد به (همراهی) علی بن ابی طالب علیه السلام، براستی او مولا و سرپرست شماست پس او را دوست بدارید، و بزرگ شماست پس از او
ص:168
پیروی کنید و دانشمند شماست پس از او اکرام کنید و پیشوای شما به سوی بهشت است پس او را عزیز دارید، هرگاه شما را (به کاری) دعوت کند اجابت کنید، و اگر دستور داد اطاعت کنید، بخاطر دوستی من او را دوست بدارید و به خاطر بزرگی من او را بزرگ شمارید.(بدانید) من چیزی درباره علی به شما نگفتم جز آنچه خدای بزرگ عظمت به آن امر کرده است.
کنزالعمّال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرساله، ج 11، ص 624، حدیث 32971.
حدیث آن قدر گویا و روشن است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد، و بالصراحة می گوید آنچه درباره علی علیه السلام سفارش شده، تماماً اوامری است که از سوی خداوند متعال صادر شده است راستی اگر جامعه اسلامی فقط به همین حدیث عمل می کردند، این همه دچار انحراف و اختلاف و انشعاب نمی شدند.
ص:169
پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله به عمّار فرمود: «یا عمّار! ان رأیت علیّاً قدسلک وادیّاً و سلک النّاس وادیاً غیره فاسلک مع علیّ ودع النّاس انّه لن یدلّک علی ردی و لن یخرجک من الهدی؛ ای عمّار! اگر دیدی علی به راهی می رود، و مردم به راهی غیر از او، تو با علی حرکت کن، و مردم (دیگر) را رها کن، زیرا علی (فقط بر حق هدایت می کند و) بر بدی و پستی راهنمایی نمی کند و از هدایت خارج نمی سازد.
تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 4، ص 410، و ابونعیم، حلیة الاولیاء، ج 1، ص 86.
و با تأسف باید گفت اکثریت مردم به هر راهی رفتند و سرشان به سنگ خورد، جز راه علی را. و فقط گروه قلیلی در طول تاریخ با علی و راه علی و اهداف و آرمان های علی ماندند.
ص:170
عایشه می گوید: هنگامی که رسول خداصلی اللّه علیه وآله به حالت احتضار درآمد فرمود: ادعوا الیّ حبیبی؛ محبوب مرا بخوانید، من به سراغ ابی بکر رفتم و او را احضار نمودم. وقتی ابابکر بر پیغمبر داخل شد حضرت نظری به سوی او افکند سپس از او روی گردانید و (برای مرتبه دوم) فرمود: «ادعوا الیّ حبیبی؛ محبوب مرا بخوانید. آنگاه حفصه عمر را احضار کرد پیغمبر همان گونه که از ابی بکر روی گردانید از عمر نیز روی گرداند. عایشه گوید: من گفتم وای بر شما پیغمبر علی بن ابی طالب علیه السلام را می خواند، سوگند به پروردگار جز علی را نمی خواهد. پس رفتند سراغ علی علیه السلام، وقتی که پیغمبر علی را دید، او را محکم به سینه چسبانید آنگاه در گوش آن حضرت هزار حدیث بیان فرمود که هر حدیثی راهگشای هزار
ص:171
حدیث بود.(در نوشته های فراوان اهل سنّت).
از ابن عباس نقل شده است که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآلهفرمود: «علیّ منّی مثل رأسی من بدنی؛ علی نسبت به من مانند سر است نسبت به بدن.»المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 144، حدیث 167.
صد البته که محبّت های پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله به علی صرف محبّت عاطفی نیست بلکه بر اساس لیاقت ها و کمالاتی است که مولا علیعلیه السلام دارا می باشد دلیل آن این است که خدا را باید از راهی که او می گوید شناخت و دستورات او را به کار بست و مسئله امامت یکی از مسائل مهم اعتقادی است که تبعیت از آن تبعیت از خدا و رسولش می باشد و کسی که به خدا و رسول او اعتقاد دارد باید سخنان و دستورات آن ها را
ص:172
در زندگی خود اطاعت کند و پشت کردن به دستورات آن ها که یکی از آن ها امامت است در واقع عدم تبعیت از خدا و رسولش می باشد.
از مناقب ابن المغازلی با اسنادش از أنس قال: رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: اذا کان یوم القیامة و نصب الصّراط علی شفیر جهنّم لم یجز علیه الاّ من معه کتاب ولایة علیّ بن أبی طالب علیه السلام. (العمدة: ص 193، بحار ج 27 ص 131 ح 148 از آن.
زمانی که روز قیامت شد و صراط روی جهنم نصب گردید برآن نمی گذرد مگر آن کس که نوشته ای برولایت علی بن ابی طالب داشته باشد.
اگر طالب روایات و مدارک و اسناد بیشتر هستید به خود کتابهای برادران اهل سنّت مراجعه نمائید.
ص:173
حدثنا ابوبکربن ابی شبیه ناوکیع و ابومعاویه عن الاعمش و حدثنا یحیی بن یحیی و اللفظ له اخبرنا ابومعاویه عن الاعمش عن عدی بن ثابت عن زرّ(بن حبیش) قال: قال علی علیه السلام والذی خلق الحبة و برأ النسمة انّه لعهد النبیّ الامیّ) الیّ ان لا یحبنی الاّ مؤمن و لایبغضنی الاّ منافق. ای علی، تو را جز مؤمن دوست و جز منافق دشمن نمی دارد.
مسلم بن حجاج سجستانی، صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب الدلیل علی ان جب انصار و علی...، ح239، ص692؛ عبدالرحمن احمدبن شعیب نسائی، سنن نسائی، کتب الایمان، علامة الایمان، ش ح5021، ص2411؛ قزوینی، امام
ص:174
حافظ ابی عبداللّه محمدبن یزید الربعی ابن ماجه، سنن ابن ماجه، تصحیح و ترتیب، شیخ صالح بن عبدالعزیزبن محمدبن ابراهیم آل الشیخ، الریاض، دارالسلام، چ3، 1421، السنة فضائل اصحاب، فضل علی (علیه السلام)، ح114، ص2492.
أخبرنا یوسف بن عیسی... عن زرّبن حبیش قال: قال علی علیه السلام انّه لعهد النبی الامی الیّ أنّه لایحبّک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق. محمدبن عیسی ترمذی، جامع ترمذی، المناقب، باب مناقب علی علیه السلام ح3726، ص2036.
علی علیه السلام فرمود: پیغمبر به من عهد نمود ترا دوست نمی دارد مگر مؤمن و دشمن نمی دارد مگر منافق.
این معنا با ادات حصر و استثنای بعد از نفی آورده شده که بیشترین تأکید را می رساند. حدیث انسانها را به دو قسمت
ص:175
تقسیم نموده و برای شناخت نفاق از ایمان و ایمان از نفاق، در زندگی انسان ها، حضرت علی علیه السلام را معیار معرفی کرده است. مؤمن واقعی حضرت علی علیه السلام را دوست می دارد و منافق واقعی حضرت علی علیه السلام را نه فقط دوست ندارد، بلکه دشمنی دارد.
حضرت علی علیه السلام را منافق دوست و مؤمن دشمن نمی دارد.
حدثنا واصل بن عبدالاعلی بن محمد بن فضیل عن عبدالرحمن ابی النصر عن المساور الحمیری، من امه قالت:
دخلت ام سلمة فسمعتها تقول: کان رسول اللّه یقول: «لایحب علیاً منافق ولایبغضه مؤمن. به محضر ام السلمة داخل شدم پس شنیدم او می گفت رسول خدا می فرمود: منافق علی را،
ص:176
دوست نمی دارد و مؤمن اورا دشمن نمی دارد.
سنائی، امام حافظ ابی عبدالرحمن احمدبن شعیب، سنن سنائی، کتاب الایمان، علامة الایمان، ج5025، ص2411.
از حدیث استفاده می شود که گفتار رسول خدا صلی اللّه علیه وآله استمرار داشته و همواره می فرموده که منافق محب حضرت علیعلیه السلام و مؤمن مبغض حضرت علی علیه السلامنمی شود.
ما گروه انصار منافقین را به بغض حضرت علی علیه السلاممی شناسیم.
حدثنا قتیبة بن جعفر بن سلیمان بن ابی هارون العبدی عن ابی سعید الخدری، قال: انّا کنّا لنعرف المنافقین نحن معشر الانصار لبغضهم علی بن ابی طالب(علیه السلام).«گفت: ما گروه انصار، منافقین را با دشمن داشتن آنها، علی را، می شناختیم.
ص:177
محمدبن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، المناقب، علی (علیه السلام)، ح3717، ص2035.
حدثنا سلیمان بن عبدالجبار البغدادی حدثنا سباط بن نصر الهدائی عن السدی عن صحیح مولی ام سلمه عن زید بن ارقم: ان الرسول(صلی الله علیه و آله) قال لعلی(علیه السلام) وفاطمة والحسن والحسین (علیه السلام): «أنا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم. رسول خدا صلی اللّه علیه وآله به علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام فرمود: من با هرکس با شما بجنگد، در جنگم و تسلیم شود، تسلیمم.
محمدبن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، جامع ترمذی، المناقب باب ماجاء فی فضل فاطمة بنت محمد(صلی الله علیه و آله)، ح3870، ص2048؛ ابوعبداللّه محمدبن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، السنة، فضائل الحسن والحسین(علیه السلام)، ص2486.
ص:178
مرده
روایت ذیل را زمخشری در تفسیر الکشّاف و فخر رازی در تفسیرش و سایر علمای اهل سنّت نقل کرده اند.
عَنِ النَّبِی ص أَنَّهُ قَالَ:مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ تَائِباً ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَکمِلَ الْإِیمَانِ ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَک الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْکرٌ وَ نَکیرٌ ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ یزَفُّ إِلَی الْجَنَّةِ کمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَی بَیتِ زَوْجِهَا ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ص فُتِحَ لَهُ فِی قَبْرِهِ بَابَانِ إِلَی الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللّه قَبْرَهُ مَزَارَ مَلَائِکةِ الرَّحْمَةِ ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ عَلَی السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَةِ ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ جَاءَ یوْمَ الْقِیامَةِ مَکتُوبٌ بَینَ عَینَیهِ
ص:179
آیسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللّه أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ کافِراً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَمْ یشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّة بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج 23 ص233
هر کس با محبت آل محمّد از دنیا برود شهید مرده.
متوجه باشید هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد آمرزیده است توجه کنید هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد با توبه از دنیا رفته هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد با ایمان کامل از دنیا رفته و هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد ملک الموت باو بشارت بهشت میدهد بعد از او نکیر و منکر هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد چنان با جلال او را به بهشت میبرند مانند عروسی که بخانه شوهر میرود هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد دربی از قبرش به بهشت گشوده می شود. توجه کنید هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد خداوند قبر او را جایگاه زیارت ملائکه رحمت قرار میدهد هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد بر راه و روش پیامبر و جماعت مؤمنین مرده هر کس با کینه آل
ص:180
محمّد بمیرد روز قیامت که می آید بر پیشانی او نوشته است:
مأیوس از رحمت خداست. هر کس بر بغض آل محمّد بمیرد کافر از دنیا رفته و هر کس بر بغض آل محمّد بمیرد بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.
جابر از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده است که پیامبر فرمود: «جبرئیل از طرف خدای عزیز و جلیل ورقه سبزی از یاس را آورد که بر روی آن (با رنگ) سفید نوشته بود:
«انی افترضت محبّة علیّ بن ابی طالب علی خلقی عامةً، فبلّغهم ذلک عنّی؛ المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 77، حدیث 59 براستی من محبت علی را بر همه مردم واجب کردم و این را از طرف من (به همه) برسان. المناقب، ص 67، روایت 40؛ خوارزمی مقتل الحسین، ج 1، ص 69، ینابیع الموده، همان
ص:181
ص 252؛ و ج 2، ص 76 ؛ لسان المیزان، ج 5، ص 219 ؛ مودة القربی، شافعی همدانی، چاپ لاهور؛ ص 64 ؛ مناقب ابن مردویه، ص 73.
نیمه شب زمزمه ای هست بلند که مرا می گسلد بند از بند
هست جانسوزتر از ناله نی کرده صد ناله به یک زمزمه طی
چه روان بخش صدایی دارد سوز عشق است و نوایی دارد
بس که با شور و نوا دمساز است به سماوات طنین انداز است
آسمان ها همه با آن عظمت رفته زین حال فرو در حیرت
دشت و صحرا همه در بهت و سکوت که بلند است نوای ملکوت
این نوای ابدیت ازلیست شاید آهنگ مناجات علیست
نیمه شب خلوت و رازی دارد با خدا راز و نیازی دارد
المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 326، حدیث 335
ص:182
السلام
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم
راستی این شخصیت ملکوتی جهان آفرینش کیست که انسانها در شناخت او در مانده اند، عدّه ای او را تا سر حدّ خدایی بالا برده اند، و عدّه ای حتی در بندگی او شک دارند که:
در مسجد کوفه شهیدش کردند. گفتند مگر اهل نماز است علی؟!
و آن که او را حقیقتاً شناخت خدای او و رسول خدایش بود.
ص:183
پیامبر اعظم صلّی اللّه علیه و آله خطاب به علی(علیه السلام) فرمود: «یا علی ما عرف اللّه حق معرفته غیری و غیرک و ما عرفک حق معرفتک غیر اللّه و غیری؛ ای علی! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو، و تو رانشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من. مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 268.
و در جای دیگر فرمود: «یا علی لایعرف اللّه تعالی الّا أنا و انت و لایعرفنی الّا اللّه و انت و لا یعرفک الّا اللّه و انا؛ای علی!خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من. محمد تقی مجلسی، روضة المتقین، ج 13، ص 273.
صاحب فضائل بی شمار پیامبری هم که علی را شناخته، اعتراف دارد که فضائل او قابل شماره و احصاء نیست، برای
ص:184
نمونه به چند مطلب بعدی توجه و دقت داشته باشیم، کسی که در این مراحل قدم می زند و با بساط (حدیث بساط) در آسمان قدم می زند و با انبیاء همدوش می گردد و به جبرئیل استادی می کند و. و .و. را فقط خدا می شناسد و رسولش و بس.
بعث علیّ مع کلّ نبیّ سرّاً و بعث معی جهراً علی با تمامی انبیاء درباطن و با من در ظاهر برانگیخته شده است. کتاب «از مباهله تاعاشوراء» ص 302 از شرح أسماء الحسنی: ملاّ هادی سبزواری 1 / 28 ( شرح جوشن کبیر ؛ الإمام علی: أحمد رحمانی همدانی ص 86.
این روایت با تعبیرهای گوناگون آمده است که به بعضی از آنها اشاره می شود .
عن النّبیّ صلی الله علیه و آله إنّه قال لعلیّ علیه السلام یا علی إنّ اللّه تعالی قال یامحمد بعثت علیّاً مع الأنبیاء باطناً و معک ظاهراً پیغمبر
ص:185
فرمود: ای علی خداوند گفت: ای محمد من علی را با پیامبران در باطن فرستادم و با تو در ظاهر. (أنوار النّعمانیّة جزائری: ج 1 / 30 ؛ الإمام علی: ص 86 از همان مصدر) وقال صلی الله علیه و آله ما من نبیّ الاّ و بعث معه علیّ باطناً و معی ظاهراً نبود پیغمبری مگر اینکه علی در باطن و با من در ظاهر بود (المجلی ابن ابی جمهور: ص 368 ؛ الإمام علی: ص 86 .) قال جبرئیل علیه السلام للنّبیّ صلی الله علیه و آله إنّ اللّه بعث علیّاً مع الأنبیاء باطناً و بعثه معک ظاهراً جبرئیل به پیغمبر گفت: همانا، خداوند علی را با انبیاء در باطن و با تو در ظاهر برانگیخته کرد ( قصص الأنبیاء جزائری ص 105 بنقل از کتاب «القدسیات» نوشتۀ یکی از علماء اهل سنت ) .
امام صادق علیه السلام : کان علیّ علیه السلام مع رسول اللّه فی غیبته و لم یعلم به أحد
علی با رسول خدا در پنهانی اش بود که کسی از آن اطلاعی نداشت .بحارالأنوار:18 176. این روایت با تعابیر گوناگون در همان مصدر آمده است .
ص:186
باز از امام صادق است علیه السلام «قال اکتتم رسول اللّه صلی الله علیه و آله بمکّة مختفیاً خائفاً خمس سنین (ثلاث سنین ،غیبة الطوسی 216» لیس یظهر أمره و علیّ معه و خدیجة، ثمّ أمره اللّه أن یصدع بماأمر به ، فظهر رسول اللّه صلی الله علیه و آله و أظهر أمره.( همان مصدر از کمال الدین: ص 197.)
این روایت یکی از مشکلات أخبار و غوامض أسرار أمیر مؤمنان علیه السلام است مانند تعلیم جبرئیل به پاسخ سؤال خداوند « من أنا و من أنت من کیم و تو کیستی؟! پس از سه بار تکرار سؤال و ناتوانی جبرئیل از جواب، علی علیه السلام از دریائی (دریای، علم یانور، یا هر دریائی که خدا می داند) ظاهر شد و به جبرئیل گفت: بگو أنت الرّبّ الجلیل و أنا عبدک الذّلیل و إسمی جبرئل، و روایتی که یکی از جنّیان در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود امیر علیه السلام را که، دید کوچک و کوچکتر شد حضرت سبب ترس اورا پرسید؟ عرض کرد ای رسول خدا ما جنیان که از اطراف سلیمان بن داود پراکنده همین جوان، مارا گرفته و با ذلّت و خواری جلوی تخت سلیمان می افکند،
این گونه روایات، کاشف از مقام های ملکوتی و لاهوتی مولا امیر مؤمنان علیه السلام است که برای هر صاحب عقلی
ص:187
دلیل روشن و برهان شفّاف بر ولایت الهیّۀ اوست .
برای مزید اطلاع به گوشه ای از روایت شب معراج فقال اللّه:
یامحمّد قال لبیک ربّی، قال: من لامّتک من بعدک؟ قال: اللّه أعلم قال علیّ بن ابی طالب أمیر المؤمنین و سیّد المسلمین و قائد الغرّ المحجّلین سپس امام صادق فرمود:یا أبامحمد واللّه ما جائت ولایة علیّ علیه السلام من الارض و لکن جائت من السّماء مشافهة.اصول کافی ج 1 ص 443روایت 13.پس خداوند فرمود:
ای محمد، گفت لبیک خدای من، فرمود: بعد از تو کیست برای أمّتت؟ گفت: خدا می داند فرمود: علی بن ابی طالب امیر مؤمنان و آقای مسلمانها و سرور بزرگان نشاندار.
ابی حمزه گفت: شنیدم آباجعفر علیه السلام می فرمود:أوحی اللّه الی محمد صلّی اللّه علیه و آله انّی خلقتک ولم تک شیئا و نفخت فیک من روحی کرامتا منّی أکرمتک به حین أوجبت لک الطاعة علی خلقی جمیعا، فمن أطاعک فقد أطاعنی و من عصاک فقد عصانی و أوجبت ذالک علیّ و فی
ص:188
نسله ممّن اختصصته منهم لنفسی خداوند. به محمد وحی فرستاد، من ترا چیزی نبودی آفریدم و از روح خودم، روی کرامتی از من، بتو دمیدم و ترا با آن گرامی داشتم هنگامی که اطاعت ترا به همه آفریده هایم، واجب نمودم، پس هرکس ترا اطاعت نماید مرا اطاعت کرده و هرکس به تو نافرمانی کند مرامعصیت کرده و این (مقام) را به علی و نسل او، واجب کردم از آنانکه او را برای خودم، اختصاص داده ام. اصول کافی ج 1 ص 440روایت 4.
پس، از دیدگاه قرآن و شیعه شرط اصلی پذیرش اعمال قبول ولایت است برای مزید اطلاع به نمونه هائی از آیات و روایات دراین باره توجه نمائید: البته این روایات هرکدام در مدارک و اسناد زیاد، ضبط گردیده و ما فقط برای نمونه یکی، و دوتا را آورده ایم.
ص:189
سلمان فارسی گوید: شنیدم رسول خدا صلی اللّه علیه و آلهمی فرمود: یا معشر المهاجرین و الانصار ألاأدلّکم علی ما ان تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی أبدا؟ قالوا بلی یارسول اللّه، قال هذا علیٌّ أخی، و وصییّ و وزیری و وارثی و خلیفتی، امامکم فأحبّوه لحبّی و أکرموه لکرامتی، فانّ جبرئیل أمرنی أن أقول لکم. ای گروه مهاجرین و انصار، آیا راهنمائی نکنم شما را به چیزی که اگر به آن چنگ بزنید، ابدا بعد از من گمراه نمی شوید؟ گفتند:
بلی ای رسول خدا، فرمود: این علی برادر من و وصی و وزیر و وارث و جانشین من است، امام شماست، او را دوست بدارید بخاطر دوستی من و اوراگرامی بدارید برای گرامی داشتن من، همانا جبرئیل مرا امر کرد این سخنان را بشما بگویم.
أمالی الصدوق: 385 مجلس 21/72، أمالی الطّوسی: ج 1 المجلس 227/8، نوادرالاخبار: ص 122.
ص:190
امام باقر علیه السلام از رسول خداصلی اللّه علیه و آله در باره علی علیه السلام فرمود: انّه الصّدّیق الاکبرو هو الفاروق یفرّق بین الحق و الباطل، من أحبّه هداه اللّه و من أبغضه، أبغضه اللّه ومن تخلّف عنه محقه اللّه. او صدّیق اکبر و جدا کننده بین حق و باطل است، هرکس او را دوست بدارد، خدا او را هدایت می کند، و هر کس او را دشمن بدارد، خدا او را دشمن می دارد،و هرکس از او تخلّف نماید، خدا اورا ذلیل (ونابود می نماید. أمالی الصدوق:180/ ب 38/ح 37.
در روایت ابن عباس از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود:
معاشر النّاس انّ علیّا صدّیق هذه الامّة و فاروقها و محدّثها، انّه
ص:191
هارونها و یوشعها و آصفها و شمعونها، انّه باب حطّتها و سفینة نجاتها، انّه طالوتها و ذوقرنیها، معاشرالنّاس انّه محنة الوری والحجة العظمی و الایة الکبری و امام أهل الدّنیا و االعروة الوثقی الحدیث. ای گروه مردم همانا علی راستگوی و جدا کننده میان حق و باطل و سخنگوی آن است، اوست هارون (موسی) و یوشع (بن نون) و آصف (بن برخیاء) و شمعون (بن حمون عیسای) این امت است.
او دَرِ حطّه (گناهریز) و کشتی نجات و طالوت (فرمان روا از سوی خدا) و ذوالقرنین ( امیر) این امت است.
ای گروه مردم او بزرگ جهان و حجت عظمای خدا و نشانه کبرای و امام مردم دنیا و ریسمان محکم (خداست) تا آخرحدیث أمالی الصدوق: 35/المجلس 4/8 ضمن حدیث طولانی، مشارق أنوار الیقین:
56. کنزالفوائد: 68/1 با اختلاف کمی: نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 122 بنقل از آنها.
ص:192
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: خداوند درمعراج بمن فرمود:...فانّی رضیت لک عبدا، و حبیبا و رسولا و نبیّا و بأخیک علیّ خلیفة و بابا فهو حجتی علی عبادی و امام لخلقی... من ترا برای بندگی و دوستی و فرستادگی و نبوت (خبر دهنده از سوی خودم) راضی شدم، و برادرت علی را به خلافت و دَرِ (خودم راضی شدم) پس او حجّت من است بر بندگانم و امامت خلقم است.
أمالی الصدوق: 504/المجلس 4/92، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 119 بنقل از آن.
امام رضا از پدرانش علیهم السلاماز رسول خدا صلی اللّه علیه و آلهاز جبرئیل از میکائل از اسرافیل از خدای عزّ و جلّ فرمود: انّی
ص:193
أنا اللّه لا اله الاّ أنا خلقت الخلق بقدرتی، فاخترت منهم من شئت من أنبیائی و اخترت من جمیعه محمّدا(صلی الله علیه و آله) حبیبا و خلیلا و صفیّا، فبعثته رسولا الی خلقی، واصطفیت له علیّا فجعلته له أخا و وصیّا و وزیرا و مؤدّیا عنه بعده الی خلقی و خلیفتی علی عبادی لیبیّن لهم کتابی و یسیر فیهم بحکمی.... منم خدائی که جز من خدای دیگری، وجود ندارد، مخلوقات را با قدرت خود، آفریدم پس از میان آنها، انبیایم را، اختیار کردم و از میان همه آنها محمد را به حبیبی و خلبلی صفییّ خودم اختیار کردم، پس اورا فرستاده از سوی خودم، برای مخلوقاتم مبعوث نمودم، و علی را برای او برگزیدم، و اورابرای او، برادر و وصی و وزیر و انجام دهنده کارها بعداز او بر مخلوقاتم و خلیفه خودم بر بندگانم، قرار دادم، تا برای آنها کتاب (قرآن) مرا بیان کند و در میان آنها با حکم من، رفتار نماید.
أمالی الصدوق: 134/المجلس 28/ح 10، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 119 بنقل از آن.
ص:194
امام صادق از پدران بزرگوارش علیهم السلام از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: یا علی أنت منّی بمنزلة هبة اللّه من آدم و بمنزلة سام من نوح و بمنزلة اسحاق لابراهیم و بمنزلة هرون من موسی و بمنزلة شمعون من عیسی الاّ أنّه لا نبیّ بعدی، یا علی أنت و صییّ و خلیفتی فمن جحد وصیّتک و خلافتک، فلیس منّی و لست منه فأنا خصمه یوم القیامة، یا علی أنت أفضل أمّتی فضلا و أقدمهم سلما و اکرمهم علما و أوفرهم حلما و أشجعهم قلبا و أسخاهم کفّا، یاعلی أنت الامام بعدی و الامیر، وأنت الصّاحب بعدی و الوزیر، و ما لک فی أمّتی من نظیر یاعلی أنت قسیم الجنّة و النّار، بمحبّتک یعرف الابرار من الفجّار و یمیّزبین الاشرار و الاخیار و بین المؤمنی والکفّار. ای علی تو برای من بمنزله هبة اللّه ((وصیّ) از آدم و سام بن نوح برای نوح و در درجه اسحاق برای ابراهیم و مانند
ص:195
هارون برای موسی و در مقام شمعون برای عیسی، هستی ولی پس از من پیغمبری وجود ندارد.
ای علی، تو وصی و جانشین منی، پس هرکس وصایت و خلافت ترا انکار نماید، پس او از من، و من از او نیستم و من دشمن او در قیامت هستم.
ای علی تو افضل امت من هستی از نظر فضل و جلوتر از آنهایی از جهت تسلیم (به حق) و بالاتری از جهت علم و حلیم تر و شجاعترین آنهائی از جهت قلب سخی ترین امتی از نظر گشاده دستی.
ای علی توئی، امام و امیر بعد از من، و صاحب خلافت و وزیر پس از منی، در امت من، مانند تو نیست، ای علی تو تقسیم کننده بهشت و جهنّمی، با محبت تو ابرار از فجّار شناخته می شود، و (با محبت تو) میان اشرار و اخیار و مؤمن از کفّار، تمییز داده می شود. أمالی الصدوق: 47/المجلس 11/ح 4، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 119 بنقل از آن.
ص:196
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انّ علیّا أمیرالمؤمنین بولایة من اللّه تعالی عقدها له فوق عرشه و أشهد علی ذالک ملائکته، أنّ علیّا خلیفة و حجّة اللّه و أنّه لامام المسلمین.... همانا علی امیر مؤمنان است، با ولایت خدای تعالی، این مقام را برای او، دربالای عرش، گره زده و فرشتگان را، بر این امر، شاهد گرفته که علی خلیفه و حجّت خدا و امام، مسلمانهاست.أمالی الصدوق: 113/ب 27 /ح 8، معالم الزلفی: ص 25.
امام صادق علیه السلام از پدرانش از علی علیهم السلام از رسول
ص:197
خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: یاعلی أنت أخی و وارثی و وصییّ و خلیفتی فی أهلی و أمّتی، فی حیاتی و بعد مماتی، محبّک محبّی و مبغضک مبغضی، یا علی أنت و أنا أبوا هذه الامّة یاعلی أنت و أنا و الائمّة من ولدک سادة فی الدّنیا و ملوک فی الاخرة، من عرفنا فقد عرف اللّه و من أنکرنا فقد أنکراللّه عزّ و جلّ.
ای علی تو برادر و وارث و وصی و خلیفه منی در خانواده و در امّتم، در زندگی و بعد از مرگ من، دوستدار تو دوست من و دشمن تو دشمن من است، ای علی تو و من پدران این امّتیم، ای علی تو و من و امامان از فرزندان تو، سادات (و بزرگانیم) در دنیا و پادشاهانیم در آخرت، هر کس ما را بشناسد، بیقین خدا را شناخته و هرکس ما را انکار نماید، خدای عزّ و جلّ را، انکار کرده است.أمالی الصدوق: 523/المجلس 94/ح 6، نوادر الاخبار:
فیض کاشانی ص 121 بنقل از آن.
ص:198
ابن عمر گفت: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: من فضّل أحدا من أصحابی علی علیّ فقد کفر. هرکس احدی از اصحاب مرا، بر علی، تفضیل دهد، بتحقیق کافر شده است.(أمالی الصدوق: 523/المجلس 94/ح 4، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 121 بنقل از آن.
ابن عباس گفت: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: من أنکر امامة علیّ بعدی کان کمن أنکر نبوّتی، و من أنکر نبوّتی کمن أنکر ربوبیّة ربّی عزّ و جلّ. هرکس امامت علی را بعد از من منکر شود مانند آنست که نبوت مرا انکار کرده و هرکس نبوت مرا منکر شود مانند کسی است که ربوبیت پروردگارم را انکار نموده است. أمالی الصدوق: 523/المجلس 94/ح 5، نوادر الاخبار:
ص:199
فیض کاشانی ص 121 بنقل از آن.
از امیرالمؤمنین علیه السلام رسول خدا صلی اللّه علیه و آلهفرمود: انّی امرؤ مقبوض و أوشک أن ادعی فأجیب، و قد ترکت فیکم الثّقلین أحدهما أفضل من الاخر کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی، فانّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض. من مرد گرفته شده ام ونزدیک است مرا بخوانند و جواب دهم (و از دنیا بروم) و در میان شما دو وزنه سنگین، ترک می کنم یکی از دیگری، افضل است، کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهلبیتم، آنها از همدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر، بمن وارد شوند. کمال الدّین: ج 1 ص 236 ح 49 ب 22 و 237، ذخائرالعقبی: ص 16 ب فضائل أهل البیت.
زید بن أرقم گفت: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انّی
ص:200
تارک فیکم (الثّقلین) ما ان تمسّکتم به لن تضلّوا کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی، انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض. من در میان شما دو وزنه سنگین ترک می کنم، مادام که به آنها چنگ زده اید، گمراه نمی شوند، کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهلبیتم، آنها از همدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر، بمن وارد شوند.
کمال الدین: ج 1 ص 273 ح 54 ب 22، عیون أخبارالرّضاء: ج 2 ص62 ح 259، العمدة ص 72 ب 11 ح 89، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 123 و اسناد فراوان دیگر که تعدادی آز آنها در باب روایات اهل سنّت گذشت.
از ابی ذر رحمة اللّه علیه از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود:
انّما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح، من رکبها نجی و من تخلّف عنها غرق و مثل باب حطّة من دخله نجی و من لم یدخله
ص:201
هلک. همانا مثل اهلبیت من در میان شما مانند کشتی نوح است، هرکس سوار آن شود، نجات می یابد و هرکس دور بماند غرق شود و مانند دَرِ حطّة است هرکس داخل آن شود نجات یافت و هرکس داخل نشد، به هلاکت رسید.
أمالی الطّوسی: ج 1 ب 12 ص 359 بدون زیادة الاخیرة، بشارة المصطفی:
ص 106، ذخائرالعقبی: ص 20 بدون (مابعدغرق) و اضافة «و من تعلّق بها فاز و من تخلّف عنها زج فی النّار»، و هرکس به آن آویزان شود، رستگار شد و هرکس عقب مان به آتش سرنگون شد. جامع الاخبار: ص 198، دعائم الاسلام: ج 1 ص 80، مناقب الامام أمیرالمؤمنین علیه السلام ص 132 ح 173 و 174 و 175 و 176 و177، وفی الاخیر زیادة «و من قاتلنا فی آخرالزّمان فکأنّ قاتل مع الدّجّال»، الصّواعق المحرقة:ص 234، ینابیع المودّة:ص 28، أرجح المطالب:ص 330: خطیب در تاریخ البغداد:ج 12 ص 91،ابن کثیرالدمشقی در تفسیرش:ج 9 ص 115 الخصایص الکبری:ج 2 ص 266، مستدرک حاکم: ج 3 ص 150 و ج 2 ص 343، طبرانی در المعجم الکبیر: ص 130 و 131، المعجم الصغیر: ص 78، خطیب تبریزی در
ص:202
مشکاة المصابیح: ص 573، حلیة الاولیاء:ج 4 ص 306، میزان الاعتدال: ج 1 ص 224 و ج 1 ص 482 ح 182، المعارف ابن قتیبه: ص 86، و عیون الاخبار ابن قتیبة: ج 1 ص 211، تاریخ الخلفاء: ص 573، منتخب کنزالعمال: ج 5 ص 91، الکنی والاسماء: للحافظ الدولابی ج 1 ص 76، نوادرالاخبار فیض کاشانی:ص 122.
در حدیثی امام زین العابدین علیه السلام در پاسخ کسی که پرسید چه چیزی سبب قبولی نماز است ؟ فرمودند: « وَلَایتُنَا وَ الْبَرَاءَهُ مِنْ أَعْدَائِنَا » بحارالأنوار: ج 81، ص 244 ولایت ما اهل بیت، و برائت از دشمنان ما. بنابراین شرط قبولی نماز هم، ولایت است.
در حدیث دیگر می خوانیم: «فمن لم یتوّلنا لم یرفع اللّه له
ص:203
عملاً» کافی: ج 1 ص 430.
هر کس ولایت ما را نپذیرد، خدا عملی برای او، بالا نمی برد.
حضرت علی علیه السّلام فرمود: ما «باب اللّه» هستیم و راه خدا از طریق ما معرّفی و شناخته می شود. کافی: ج 1، ص 193 و 145.
امام باقر علیه السّلام می فرماید: «و ما تنال و لایتنا الّا بالعمل و الورع» به ولایت مارسیده نمی شود، مگر با عمل و تقوا.کافی، ج 2، ص 75، بحارالانوار، ج 71، ص 187. پس شرط قبولی کلّ عبادات هم، ولایت (با تقوا) است.
چرا کسی که ولایت امامانعلیهم السلام را قبول نداشته باشد اعمال او پذیرفته نمیشود و باید پذیرش اعمال در گرو پذیرش ولایت باشد؟!.
ص:204
زیرا از دیدگاه قرآن و شیعه و از نظر آیات و اخبار، برای ما این دستور را داده است.
بیاورد
امام سجاد علیه السلام به نقل از رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله که آن وجود مقدس صلی اللّه علیه و آله فرموده اند: ... قسم به آن کس که جان محمد صلی اللّه علیه و آله در دست او است اگر بنده ای در روز قیامت عمل هفتاد پیغمبر را بیاورد خداوند از او نپذیرد تا خدا را به ولایت من و اهل بیتم (علیهم السلام) دیدار کند
( أمالی مفید، ص 115، ناشر، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق).
امام صادق علیه السلام هم فرموده است: نخستین چیزی که
ص:205
از بنده به هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستد، پرسیده می شود از نمازهای واجب و زکات واجب و روزه واجب و حج واجب و از ولایت ما اهل بیت علیهم السلام است که اگر اقرار به ولایت ما کرده و بر آن مرده باشد نماز و روزه و زکات و حجش پذیرفته می شود و اگر در پیشگاه خدا جل جلاله بر ولایت ما اقرار نکند خدای عزوجل چیزی از اعمالش را نخواهد پذیرفت.
(مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج27، ص 167، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر).
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود:.... و لا یقبل اللّه إیمان عبد إلا بولایته و البراءة من أعدائه«؛ و خداوند متعال ایمان بنده ای
ص:206
را قبول نمی کند، مگر اینکه ولایت او (حضرت علی علیه السلام) را داشته باشد و از دشمنان او بیزار باشد.
(امالی شیخ صدوق، ص138؛ ارشادالقلوب، ج2، ص209، مأة منقبه، ص176؛ کنزالعمال، ج11، ص1؛ روضة الواعظین، ج1، ص114؛ کشف الیقین، ص4؛ کشف الغمه، ج1، ص112؛ بناء المقالة الفاطمیه، ص369؛ تأویل الآیات، ص844 و..).
خدای عزّوجلّ در شب معراج فرمود: یا محمد؛ لو أن عبداً من عبادی عبدنی حتی ینقطع أو یصیر کالشن البالی ثم أتانی جاحداً لولایتکم ما غفرت له أو یقر بولایتکم. ای محمد! اگر بنده ای از بندگانم، مرا آن چنان عبادت کند که بمیرد یا همچون مشک خشک گردد سپس نزد من آید در حالی که ولایت شما را انکار کند او را نمی بخشم یا به ولایت شما اقرار نماید. ر.ک: الجواهر السنیة، ص 313.
ص:207
سؤال کند
....پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمودند: بر تو باد به مودت و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام. «و الذی بعثنی بالحق نبیاً لا یقبل اللّه من عبد حسنة حتی یسأله عن حب علی بن أبی طالب(علیه السلام).»قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، هیچ بنده ای حسنه ای از آن قبول نمی شود تا اینکه دربارة دوستی علیعلیه السلام از او سؤال می کنند و خداوند تبارک و تعالی هم خود به همة امور آگاه است.
....ای ابن عباس! اگر می خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که از تو راضی باشد، پس راه علی بن ابی طالب علیه السلام را طی کن و با او به هر سمتی رفت، حرکت کن. و راضی
ص:208
باش از کسی که علی علیه السلام را پیشوای خود قرار داده و دشمن بدار هر کس که او را دشمن می دارد و دوست بدار هر کس که علیعلیه السلام را دوست می دارد.
«یا ابن عباس؛ احذر أن یدخلک شک فیه فإن الشک فی علی (علیه السلام) کفر باللّه تعالی»؛ای ابن عباس! بترس از اینکه در مورد علی(علیه السلام) شک کنی که همانا شک در مورد او کفر به خداوند تبارک و تعالی است.
أمالی شیخ طوسی، ص 104؛ الثاقب فی المناقب، ص 142، ح 135؛ بشارة المصطفی، ص 41؛ الفضایل ابن شاذان، ص 5؛ کشف الغمه، ج 1، ص 380؛ کشف الیقین، ص 462؛ تأویل الآیات، ج 1، ص 276، ح 6؛ المحتضر، ص 107؛ بحار، ج 18، ص 370، ح 77؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 9، ج 353.
امام باقر علیه السلام می فرماید:
أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ
ص:209
حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللّه فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَی اللّه جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِه.
(کلینی، محمد، کافی، ج2،ص19).
آگاه باش اگر مردی شب ها را بعبادت بپا خیزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش بحج رود، و امر ولایت ولی خدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش با راهنمائی او باشد، برای او از ثواب خدای جل و عز حقی نیست.
ابی سلمی، چوپان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله، می گوید: از رسول خداصلّی اللّه علیه و آله شنیدم که می فرمود: شبی که به معراج برده شدم خداوند جل ثنائه به من فرمود:
آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ؛ )ایمان آورد رسول به آنچه از طرف پروردگارش به سوی او نازل شد(.
ص:210
من هم گفتم: وَ الْمُؤْمِنُونَ؛ )ایمان آوردیم(. خداوند فرمود:
راست گفتی ای محمد؛ چه کسی را برای امتت جانشین خود قرار داده ای؟ گفتم: بهترین از امتم را. خداوند فرمود: علی بن بیطالب علیه السلام را. گفتم: بله.
خداوند فرمود: ای محمد! من اطلاعی دقیق از زمین و احوال آن دارم، پس تو را از روی آن اختیار کردم و اسمی از اسامی خودم را برای تو جدا کردم و به خاطر همین در هیچ جایی مرا یاد نمی کنند، مگر اینکه ذکر تو هم با من خواهد بود؛ من محمود هستم و تو هم محمد.و علی علیه السلام را هم انتخاب کرده و برای او هم
اسمی از اسامی خود جدا کردم؛ من أعلی هستم و او هم علی.
یا محمد؛ إنی خلقتک و خلقت علیاً و فاطمة و الحسن و الحسین)علیهما السلام( من سنخ نوری و عرضت ولایتکم علی أهل السماوات و الأرضین؛ فمن قَبِلها کان عندی من المؤمنین و
ص:211
من جحدها کان عندی من الکافرین.
ای محمد! من تو را و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهما السلام را از سنخ نور خود خلق کردم و (ولایت) شما را بر اهل آسمان و زمین عرضه کردم. پس هر کس ولایت شما را قبول کند نزد من از مؤمنین خواهد بود و هر کس منکر ولایت شما شود نزد من از کافرین خواهد بود.
یا محمد؛ لو أن عبداً من عبادی عبدنی حتی ینقطع أو یصیر کالشن البالی ثم أتانی جاحداً لولایتکم ما غفرت له أو یقر بولایتکم.ای محمد! اگر بنده ای از بندگانم، مرا آن چنان عبادت کند که همچون مُشک پوسیده گردد پس نزد من آید در حالی که ولایت شما را نداشته باشد او را وارد بهشت نخواهم کرد.
بعد از این خداوند متعال فرمود: ای محمد! آیا دوست می داری که اهل بیت و جانشینان خود را ببینی؟ گفتم: بله پروردگارا.
ص:212
پس فرمود: نگاه کن به جانب راست عرشم. من نگاه کرده و دیدم علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و المهدی علیهم السلام را که در اوج نور بودند در حالی که همگی آنها در حال نماز بودند و مهدی علیه السلام در وسط آنها مانند ستاره ای فروزان، کوْکبٌ دُرِّیدرخشش داشت.نور، آیة 35.
پس خداوند متعال فرمود: یا محمد؛ هؤلاء الحجج و هو الثائر من عترتک. و عزتی و جلالی؛ إنه الحجة الواجبة لأولیائی و المنتقم من أعدائی.ای محمد! اینان حجتهای من می باشند و مهدی علیه السلام هم انقلابی ای از عترت توست که خون خواه عترت تو می باشد؛ قسم به عزت و جلالم، مهدیعلیه السلامامام واجب الاطاعت برای دوستان من می باشد و او کسی است از دشمنان من انتقام می گیرد.
(الغیبه، ص95؛ مأة منقبة، منقبة 17، ص 38؛ الربعون حدیثاً، منتجب الدین
ص:213
بن بابویه، ص 4؛ الطرائف، ص173؛ شیخ البطحاء ابوطالب (علیه السلام)، ص 31؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 143؛ غایة المرام، ج 7، ص 78؛ مکیال المکارم، ج 1، ص 65؛ شرح احقاق الحق، ج 5، ص 46؛ بحار، ج 36، ص 216؛ الزام الناصب، ج 1، ص 163؛ الشهب الثاقب، ص 66؛ الجواهر السنیة، ص 312؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 312، ح 575؛ الاربعین شیخ ماحوذی، ص 212.
در اعتبار این روایت همین بس که عالمان بزرگ حدیث، چه از شیعه و چه از اهل عامه این روایت را در کتب معتبر خود نقل کرده اند. در کتب معتبر شیعی عالمانی همچون شیخ طوسی رحمة اللّه، سید بن طاووس و از اهل سنت، خوارزمی و قندوزی این روایت را نقل کرده و دیگران نیز به طریق آنها، به نقل آن در کتب روایی خود اهتمام داشته اند.
شیخ حرّ عاملی رحمة اللّه در مورد این روایت گوید:
«دلالت این حدیث شریف بر اثبات امامت اثناعشری، واضح تر و روشن تر از همه آن ادلة قبلی است )که برای اثبات امامت آوردم(. الجواهر السنیة، ص 313.
ص:214
یا ایهَا الَّذینَ امَنُوآ اطیعُوا اللّه و اطیعُوا الرَّسُولَ وَ اوُلِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَئٍ فَرُدُّوهُ الَی اللّه وَ الرَّسُولِ انْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّه وَ الْیوْمِ الأخِرِ ذلِکَ خَیرٌ وَ احْسَنُ تَاوْیلاً. نساء /59
ای کسانی که ایمان آوردید، از خدا اطاعت کنید و نیز از رسول و صاحبان امر(دین) خود اطاعت ورزید. پس اگر در چیزی نزاع کردید، (داوری) آن را به خدا و رسول وانهید، (البته) اگر به خدا و جهان آخرت ایمان دارید. این (کار برای شما) بهتر است و سرانجام نیکوتری دارد.
در تفسیر البرهان ده ها روایت از منابع اهل بیت علیهم السلامدر ذیل این آیه آمده است که می گوید: آیه مزبور درباره علی علیه السلام یا آن حضرت و سایر ائمه اهل بیت علیهم السلامنازل شده و حتی در بعضی از روایات نام دوازده امام علیه السلامیک یک آمده است. تفسیر برهان، ج 1، ص 381 ج 387.
گفته اند که آیه اولی الامر درباره حضرت علی علیه السلامنازل شده است.
جابر بن عبداللّه انصاری صحابی بزرگ پیامبر می گوید:
ص:215
وقتی این آیه بر پیامبر نازل شد، پرسیدم: ای رسول خدا، ما خدا را شناختیم و فهمیدیم رسولش کیست تا اطاعتشان کنیم، اما اولو الأمری که خداوند اطاعت آنها را با اطاعت شما قرین کرده است، چه کسانی هستند؟
جابر به درستی فهمیده بود که پرسش خود را از چه کسی باید بپرسد. همو که با کلام خدا و آهنگ وحی آشنایی کامل دارد و سخنی هم از سرهوی و هوس نمی گوید.
«اولوالامر» برای او کلمه ای غریب و ناآشنا بود. چرا که مصادیق بارز و مشخصی برای آن نمی شناخت و مهمتر از آن اینکه اطاعت آنها، همردیف و همدوش اطاعت از رسول خدا شمرده شده بود و هیچگونه قید و شرطی هم برای آن ذکر نگردیده بود.
پس بهترین کار را جابر انجام داد که از شخص پیامبر پرسید و از پیش خود رأی و نظری نداد. نگفت باید به سلیقه خود در آیه تدبّر کنم و تفسیری دلخواه از آن بیابم و مراد خدا را کشف نمایم. هر چند خداوند در جای دیگر به تدبّر در آیات خود
ص:216
امرکرده است،امّا روشن است که این تدبّر باید به راهنمایی و دلالت راه یافتگان و هدایتگران الهی و در پرتو کلام آنها، صورت پذیرد تا از هر گونه خطا و انحرافی مصون باشد.
رسول خدا صلی اللّه علیه وآله در مقام پاسخ به جابر فرمود:
ای جابر، آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمانان پس از من هستند که نخستین آنها «علی بن ابیطالب» است سپس «حسن» و پس از او «حسین» صاحبان امرند. پس از آنان، «علی بن الحسین» و سپس «محمد بن علی» است که در تورات او را باقر نامیده اند، و تو به دیدار او نایل خواهی شد. آنگاه که او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان. پس از او «جعفر بن محمد»ملقب به صادق و سپس «موسی بن جعفر» و «علی بن موسی» هستند. آنگاه نوبت به «محمد بن علی» و پس از او به «علی بن محمد» و «حسن بن علی» خواهد رسید. سپس هم نام و هم کینه من و حجت خدا در زمین و بقیه او در میان بندگانش، فرزند
ص:217
حسن بن علی، صاحب امر خواهد شد. او همان کسی است که خداوند متعال به وسیله او دین خود را در سراسر جهان فراگیر می کند. او غیبتی طولانی خواهد داشت و پیروان او در آن زمان با این امر امتحان می شوند، اما آنها بر اعتقاد و ایمانشان نسبت به امامت او پا بر جا و استوارند.
آنگاه جابر می پرسد: آیا پیروان او در آن زمان از وجوداو بهره می برند؟
رسول خدا در پاسخ می فرماید:
به خدایی که مرا به پیامبری برگزید، سوگند می خورم که آنها از پرتو نور ولایت او بهره می برند همچنانکه از نور خورشید بهرمندند، اگر چه پشت ابرها پنهان باشد.... کمال الدین: 1 / 253 / ح 3، أعلام الوری: 397، مناقب ابن شهر آشوب: 1 / 242، کفایة الاثر: ص 53، تأویل الایات الطاهرة: 1 / 135 / ح 13، نوادر الاخبار:
فیض کاشانی ص 126، وتفاسیر روایی مانند صافی، برهان، کنز الدقائق و ... ذیل آیه اولوالامر.
ص:218
مشابه این روایت از سلمان فارسی مفصّلا باکمی تفاوت .
القصص ص 5، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 128.
خداوند تبارک و تعالی برای برادرم علیعلیه السلام فضایلی قرار داده است که به خاطر کثرت آن، قابل شمارش نیست؛ پس هرکس یک فضیلت از فضایل او را ذکر کند در حالی که به آن اقرار و اعتقاد داشته باشد، خداوند گناهان گذشته و آیندة او را می بخشد؛ و هرکس یک فضیلت از فضایل او را بنویسد، ملائکه تا مادامی که، آن نوشته باقی باشد برای او استغفار می کنند؛ و هرکس یک فضیلت از فضایل او را بشنود، خداوند گناهانی که با گوشش شنیده را می بخشد؛ و هرکس نگاه کند به کتابی که فضایل علیعلیه السلام در آن نوشته شده است، خداوند تمام گناهانی را که با چشم انجام داده است را می
ص:219
آمرزد.
سپس پیامبر فرمودند: النظر إلی أخی علی بن أبی طالب(علیه السلام) عبادة و ذکره عبادة و لا یقبل اللّه إیمان عبد إلا بولایته و البراءة من أعدائه؛نگاه به برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام عبادت، و ذکرش عبادت است. و خداوند متعال ایمان بنده ای را قبول نمی کند، مگر اینکه (ولایت) حضرت علیعلیه السلام را داشته باشد و از دشمنان او بیزار باشد.
امالی شیخ صدوق، ص138؛ ارشادالقلوب، ج2، ص209، مأة منقبه، ص176؛ کنزالعمال، ج11، ص1؛ روضة الواعظین، ج1، ص114؛ کشف الیقین، ص4؛ کشف الغمه، ج1، ص112؛ بناء المقالة الفاطمیه، ص369؛ تأویل الآیات، ص844 و...
سفیان ثوری از امام صادق علیه السلام نقل می کند که
ص:220
حضرت فرمودند: پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: چون خداوند تبارک و تعالی مرا به سوی آسمان ها برد، و از آسمانی به آسمان دیگر می رفتم و به ملائکة مقرب الهی رسیدم و از جایگاهی عبور کردم که جبرئیل علیه السلام نیز بدانجا نرسیده بود، خداوند وحی کرد به من آنچه قرار بود وحی کند. فقالت لی حملة العرش: بم بعثت یا محمد؟. فقلت:
بولایتی وولایة أخی علی بن أبی طالب. پس حملة عرش الهی به من گفتند: ای محمد! برای چه مبعوث شدی؟ گفتم: به ولایت خودم و ولایت برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام.
(نوادر المعجزات، محمّد بن جریر، ص 71، ح 34).
أبو نعیم الحافظ: در تفسیر قوله تعالی: (وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا) : آیة 45، سورة مبارکة زخرف ای پیامبر! سؤال کن از پیامبرانی که قبل از تو بودند که برای چه چیز مبعوث شدند)
ص:221
آمده است که:
شب معراج خداوند متعال تمام پیامبران را جمع کرد و به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آلهفرمود: ای محمد! از اینان سؤال کن برای چه شما به پیامبری مبعوث شدید؟ پس تمام پیامبران گفتند: «بعثنا علی شهادة أن لا إله إلا اللّه، و الإقرار بنبوتک، و الولایة لعلی بن أبی طالب(علیه السلام)»؛ مبعوث شده ایم که شهادت دهیم هیچ خدایی جز اللّه نیست و اینکه اقرار کنیم بر نبوت تو و ولایت حضرت علی علیه السلام
العمده، ص353، ح 680؛ خصائص الوحی المبین، ص 170، ح 116؛ الطرائف، ص 101، ح 147؛ تأویل الآیات الظاهره، ص 546؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 223، ح 855؛ نهج الحق، ص183؛ بحار، ج 36، ص 155؛ ینابیع المودة، ج 2، ص 246، ح 692؛ تفسیر اثنی عشری، ج 11، ص 478؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 81؛ تفسیر منهج الصادقین، ج 8، ص 249؛ الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج1، ص207؛ طرائف المقال، ج 2، ص 299؛ الامام علی(علیه السلام)، احمد رحمانی همدانی، ص 73، ح 19.
ص:222
علاوه بر اسناد معتبر و خوب روایت، نقل منابع معتبر و کثرت آن، مؤید خوبی نیز می تواند در قبول روایت باشد.
به دو حدیث ذیل با دقت کامل توجه نمائید.
1 -در عیون اخبار الرضا: ج 2 باب 38 از امام رضا علیه السلام با سند خود (سند طلائیست) از آباء گرام از رسول خدا از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از خدای تبارک و تعالی فرمود: «ولایة علیّ بن أبی طالب حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی» ولایت علی قلعه محکم من است هرکس به قلعه من داخل شود از عذاب من در امان باشد.(بحار: ج 39 ص 246 باب 87).
2 -در روایت سلسلة الذهب امام رضا علیه السلام در نیشابور در برابر دوازده هزار قلم به دست فرمود: کلمة "«لا اله
ص:223
الاّ اللّه حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی» در آخر فرمود:
«بشرطها و شروطها و أنا من شروطها».
واضح است منظور ولایت شخصی امام رضا علیه السلام نیست بلکه مقصود ولایت همه أئمه اثنی عشر علیهم السلام که اول آن ولایت علی علیه السلام و آخرش ولایت حضرت بقیة اللّه الاءعظم روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء می باشد.
پس آنجا که فرمود:«لا اله الاّاللّه حصنی الخ»یعنی این حصن آن وقت محکم است شامل ولایت باشد و بدون ولایت، استحکامی ندارد و حفظ توحید و شرط قبولی تمام اعمال، ولایت است و بس.
ابن عباس می گوید از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که می فرمود: خداوند تبارک و تعالی به من پنج چیز عطا فرمود و
ص:224
به علی علیه السلام هم پنج چیز: به من جوامع الکلم )قرآن( و به علی علیه السلام همة علوم عطا کرد. مرا نبی قرار داد و او را وصی. به من کوثر و به او سلسبیل. وحی را بر من و الهام را بر او عطا کرد. مرا به معراج و آسمانها برد و برای او درهای آسمان را باز و حجابها را برایش پاره کرد و کنار زد، تا اینکه او به من نگاه می کرد و من هم به او نگاه می کردم.
ابن عباس می گوید: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تا اینها را برای من گفتند شروع کردند به گریه کردند! گفتم: یا رسول اللّه، پدر و مادرم فدای شما؛ چرا گریه می کنید؟
گفت: ای ابن عباس! اول چیزی که )شب معراج( خداوند به من فرمود این بود که: ای محمد! به پایین نگاه کن و من هم نگاه کردم. در این حین دیدم حجابها پاره و کنار زده شد و درهای آسمان هم باز شد. و علیعلیه السلام را دیدم که سرش را به طرف آسمان بلند کرده و با من صحبت می کند و من هم با او صحبت می کردم و خدا هم با من تکلم می کرد.
ص:225
ابن عباس می گوید، گفتم: ای رسول خدا! در مورد چه چیزی خداوند متعال با شما صحبت می کرد؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند به من فرمود: یا محمد؛ إنی جعلت علیاً (علیه السلام) وصیک و وزیرک و خلیفتک من بعدک فأعلمه فها هو یسمع کلامک فأعلمته و أنا بین یدی ربی عز و جل. فقال لی: قد قبلت و أطعت. ای محمد! من علیعلیه السلام را وصی، وزیر و جانشین تو قرار دادم و او را از علم خود آگاهی داده ام.
و من در حالی که در پیشگاه قرب الهی بودم، گفتم: خداوندا! قبول کردم و اطاعت می نمایم.
پس خداوند هم ملائکه را امر کرد که بر علی علیه السلامدرود و سلام فرستند پس ایشان چنین کردند و بر ملائکه هم خطاب شد: و بر شما هم سلام.
و دیدم ملائکه را که به یکدیگر در مورد علی علیه السلامبشارت می دادند و من به هیچ ملکی از ملائکة آسمان عبور نکردم، مگر اینکه مرا در مورد علی(علیه السلام) تهنیت می گفتند و می
ص:226
گفتند: یا محمد؛ و الذی بعثک بالحق لقد دخل السرور علی جمیع الملائکة باستخلاف اللّه عز و جل لک ابن عمک.ای محمد! قسم به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده، ما ملائکه از اینکه خداوند عزوجل، علی علیه السلام را جانشین تو قرار داده است، غرق شادی و سروریم.
و دیدم تمام حملة عرش الهی، سرشان را به طرف زمین پایین انداخته اند. پس گفتم: ای جبرئیل! چرا حملة عرش چنین کرده اند؟
جبرئیل گفت: ای محمد! هیچ ملکی از ملائکه نیست، مگر اینکه با چهره ای باز به علی علیه السلام نگاه می کند بجز حملة عرش، که خداوند متعال در این لحظه به آنها اجازه داد که به علی علیه السلام نگاه کنند و آنها هم الآن چنین می کنند.
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در ادامه فرمودند: چون به زمین برگشتم همة وقایع معراج را برای علی علیه السلام تعریف کردم و او هم مرا از همة آن اتفاقات آگاهی داد. پس دانستم که در
ص:227
هیچ جایگاهی نبودم، مگر اینکه حضرت علی علیه السلام از آن جایگاه اطلاع داشته و همه چیز را می دانسته است.
ابن عباس می گوید: کلام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که به اینجا رسید عرض کردم: یا رسول اللّه، مرا توصیه ای بفرمایید؟
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: علیک بمودة علی بن أبی طالب (علیه السلام). و الذی بعثنی بالحق نبیاً لا یقبل اللّه من عبد حسنة حتی یسأله عن حب علی بن أبی طالب(علیه السلام) و هو تعالی أعلم فإن جاءه بولایته قبل عمله علی ما کان منه و إن لم یأت بولایته لم یسأله عن شی ء ثم أمر به إلی النار.بر تو باد به مودت و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام. قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، هیچ بنده ای حسنه ای از آن قبول نمی شود تا اینکه دربارة دوستی علی علیه السلام از او سؤال می کنند و خداوند تبارک و تعالی هم خود به همة امور آگاه است.
پس اگر دوستی علی علیه السلام را با خود در قیامت بیاورد عملش مقبول خواهد شد و اگر ولایت علی علیه السلام را همراه
ص:228
خود نداشته باشد، از هیچ چیز از او سؤال نخواهد شد و او را روانة آتش خواهند کرد.
ای ابن عباس! قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، آتش بیشترین غضب و شدت خود را بر دشمن و غضب دارندة علی علیه السلام دارد و بر کسی که قائل باشد خداوند تبارک و تعالی دارای فرزند است.
ای ابن عباس! اگر تمام ملائکة مقرب الهی و پیامبران و رسولان بر بغض و دشمنی علی علیه السلام اجتماع کنند، هر آینه خداوند تبارک و تعالی ایشان را با آتش خشم خود عذاب می کرد.
سخن پیامبرصلّی اللّه علیه و آله که به اینجا می رسد ابن عباس می گوید: به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفتم: آیا کسی هم هست که بغض حضرت علی علیه السلام را داشته باشد؟
پیامبرصلّی اللّه علیه و آله فرمودند: یا ابن عباس؛ نعم یبغضه قوم یذکرون أنهم من أمتی لم یجعل اللّه لهم فی الإسلام نصیباً.
ص:229
یا ابن عباس؛ إنّ من علامة بغضهم له تفضیلهم من هو دونه علیه. و الذی بعثنی بالحق ما بعث اللّه نبیا؛ أکرم علیه منی و لا وصیاً أکرم علیه من وصیی علی (علیه السلام).ای ابن عباس! از امت من کسانی هستند که بغض حضرت علی علیه السلام را دارند که خداوند آنها را از اسلام هیچ بهره ای نداده است.
ای ابن عباس! از نشانه های کسانی که بغض علی علیه السلامرا دارند، این است که خود را بالاتر از آن می دانند.
قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، خداوند هیچ پیامبری را گرامی تر از من مبعوث نکرد و هیچ جانشینی گرامی تر از علی بن ابی طالب علیه السلام نیست.
ابن عباس می گوید: همان طور که رسول خداصلّی اللّه علیه و آله مرا به دوستی حضرت علی علیه السلام امر کردند، محبت حضرت را همیشه خواهم داشت.
بعد ابن عباس می گوید: زمانی از این ماجرا گذشت تا اینکه موقع وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شد، دوباره نزد او رفته
ص:230
و گفتم: یا رسول اللّه! پدر و مادرم فدای شما، اجل شما نزدیک است، آیا مرا به چیزی نصیحت می فرمایید؟
پس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: ای ابن عباس! با من مخالفت کرده است هرکس علیعلیه السلام را مخالفت کند و در روز قیامت برای چنین شخصی هیچ پشت و پناه و یاوری نخواهد بود.
پس گفتم: یا رسول اللّه! چرا مردم را امر نمی کنید که مخالفت حضرت علی علیه السلامرا نکنند؟
ابن عباس می گوید: تا این را گفتم پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله شروع کردند به گریه کردن که من هم از گریة ایشان بسیار متأثر شدم.
سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: ای ابن عباس! قسم به خدایی که مرا به حق نبی مبعوث کرد، احدی از کسانی که مخالفت علی علیه السلام را در دنیا کرده اند و منکر حق او بوده اند، از دنیا خارج نمی شود تا اینکه خداوند تبارک و تعالی از
ص:231
نعمتهایی که دست او بوده همه را تغییر می دهد. )و برایش تبدیل به نقمت می کند. ای ابن عباس! اگر می خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که از تو راضی باشد، پس راه علی بن ابی طالب علیه السلام را طی کن و با او به هر سمتی رفت، حرکت کن. و راضی باش از کسی که علیعلیه السلام را پیشوای خود قرار داده و دشمن بدار هر کس که او را دشمن می دارد و دوست بدار هر کس که علیعلیه السلام را دوست می دارد.
«یا ابن عباس؛ احذر أن یدخلک شک فیه فإن الشک فی علی (علیه السلام) کفر باللّه تعالی»؛ای ابن عباس! بترس از اینکه در مورد علی علیه السلام شک کنی که همانا شک در مورد او کفر به خداوند تبارک و تعالی است.
أمالی شیخ طوسی، ص 104؛ الثاقب فی المناقب، ص 142، ح 135؛ بشارة المصطفی، ص 41؛ الفضایل ابن شاذان، ص 5؛ کشف الغمه، ج 1، ص 380؛ کشف الیقین، ص 462؛ تأویل الآیات، ج 1، ص 276، ح 6؛ المحتضر، ص 107؛ بحار، ج 18، ص 370، ح 77؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 9، ج 353.
ص:232
چندین طریق و اسناد برای این روایت در کتب روایی مهم نقل شده است. ابن حمزة طوسی رحمه اللّه )معروف به ابن الشیخ، متوفای 560 ق(، در کتاب الثاقب فی المناقب، به دو طریق این روایت را نقل کرده است. به طریقی با استناد از معلی بن هلال، از کلبی، از أبی صالح، از ابن عباس؛ و به طریقی دیگر از احمد بن ولید، از پدرش، از سعد، از عبداللّه بن هارون، از محمد بن عبدالرحمان، از ابن عباس.
و حسن بن سلیمان رحمه اللّه در کتاب المحتضر و ابن شاذان در الفضایل و... نیز این روایت را با اسنادی دیگر در کتب خود نقل نموده اند.
عمادالدین محمّد بن جریر طبری )متوفای 525 ق( به نقل از محمّد بن أبی القاسم گوید:
«این روایت دلالت دارد بر اینکه هرکس دیگری را بر علیعلیه السلام مقدّم بدارد و یا او را برتر از حضرت بداند، او دشمن علیعلیه السلام است، هرچند که ادّعا کند دوستدار
ص:233
علیعلیه السلام می باشد. و نیز بر این مطلب گواه است که شک در برتری و تقدیم امام علی علیه السلام بر دیگران و اطاعت از آنان، محکوم به کفر است، اگرچه به ظاهر اسلام آورده باشد و بر مطالبی دیگر نیز اشاره دارد که ذکرش در این مجال مناسب نیست». بشارة المصطفی، ص 79.
شهید مطهری(ره) در این زمینه می فرماید:
باید دید ایمان به نبوت و امامت از چه نظر لازم است و چرا باید شرط قبول اعمال باشد؟ به نظر می رسد دخالت ایمان به انبیاء و اولیاء خدا در پذیرش
اعمال از دو جهت است: یکی اینکه معرفت آنان برمی گردد به معرفت خدا. در حقیقت شناختن خدا و شؤون او بدون معرفت اولیاء خدا کامل نمی گردد، به عبارت دیگر اینکه شناختن خدا بطور کامل شناختن مظاهر هدایت و راهنمایی است.
دیگر اینکه شناختن مقام نبوت و امامت از این نظر لازم
ص:234
است که بدون معرفت آنان، بدست آوردن برنامه کامل و صحیح ممکن نیست
(مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج1، ص، 310).
پس کسی نماز خوانده، زکات داده ، حج و عمره بجا آورده ولی معرفت آن کس که خدا اطاعت او را واجب ساخته است را نداشته باشد، نه نماز خوانده، نه روزه گرفته چرا؟. (چون:
ولایت شرط قبولی اعمال است)
آن هنگام که خدا ابلیس را به سجده آدم امر کرد، ابلیس تکبر نموده از خدا خواست که او را از این فرمان معاف داشته در عوض، عبادتی کند که هیچ کس خدا را آن گونه عبادت نکرده باشد! خداوند در پاسخ او فرمود: عبادت آن است که من فرمان می دهم نه آن که تو می خواهی
(مضمون فوق در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج63، ص250).
یعنی عبادت، اطاعت از فرمان خدا است، و تنها به سجده
ص:235
رفتن و تضرع نمودن عبادت نیست. نماز و دعا به شرطی عبادت است که در اطاعت از فرمان خدا باشد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: به خدا قسم اگر ابلیس پس از نافرمانی و تکبر از اطاعت دستور خدا، به مقدار عمر دنیا بر خدا سجده می کرد، برای او سودی نمی داشت و خدا از او نمی پذیرفت، مگر اینکه او طبق فرمان خدا بر آدم سجده می کرد.
وضعیت این امتی که بعد از پیامبرش صلی اللّه علیه و آله و سلمنافرمانی کرده گمراه شده است نیز چنین است. بعد از ترک گفتن پیشوایی که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم برای آنها منصوب کرد، خداوند هرگز عملی از آنها را نمی پذیرد و نیکیهای آنها را بالا نمی برد، مگر از آن جهتی که خدا امر کرده است بیایند و امامی را که خدا به ولایتش امر کرده اطاعت کنند و از بابی که خدا و رسول برای آنها گشوده اند وارد شوند. ( حر عاملی، حسین، وسائل الشیعه، ج1، باب29، ح5).
ص:236
امام باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمودند: خاندانی در بنی اسرائیل بودند که در پی چهل روز عبادت، هر چه از خدا طلب می کردند، خداوند به آنها مرحمت می فرمود. یکی از آنان به عبادتی چهل روزه پرداخت ولی دعای او پذیرفته نشد.
به نزد حضرت عیسی شکایت کرد. حضرت عیسی علیه السلامتطهیر نموده نماز خواند. آن گاه به درگاه حق دعا کرد.
وحی آمد:
یَا عِیسَی إِنَّ عَبْدِی أَتَانِی مِنْ غَیْرِ الْبَابِ الَّذِی أُوتَی مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِی وَ فِی قَلْبِهِ شَکٌّ مِنْکَ فَلَوْ دَعَانِی حَتَّی یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ- فَالْتَفَتَ عِیسَی ع فَقَالَ تَدْعُو رَبَّکَ وَ فِی قَلْبِکَ شَکٌّ مِنْ نَبِیِّهِ قَالَ یَا رُوحَ اللّه وَ کَلِمَتَهُ قَدْ کَانَ وَ اللّه مَا قُلْتَ فَاسْأَلِ اللّه أَنْ یَذْهَبَ بِهِ عَنِّی فَدَعَا لَهُ عِیسَی ع فَتَقَبَّلَ اللّه مِنْهُ وَ صَارَ فِی حَدِّ أَهْلِ بَیْتِهِ کَذَلِکَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یَقْبَلُ اللّه عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ یَشُکُّ فِیناَ.
ای عیسی این بنده ام از غیر آن دری که باید نزد من آید نزد
ص:237
من آمده، او مرا خوانده در حالی که در نبوّت و پیغمبر بودن تو شکّ دارد بنا بر این اگر به اندازه ای مرا بخواند که گردنش قطع و بندهایش از هم بگسلد من دعایش را مستجاب نخواهم کرد.
عیسی به وی رو کرده فرمود: پروردگارت را می خوانی و در دل خود به پیامبرش شک داری؟ گفت: ای روح و کلمه خدا، به خدا سوگند همین طور است که می فرمائی، از خداوند بخواه که این شک را از دل من بزداید. عیسی برای وی دعا کرد و خداوند از وی پذیرفت، و او در حدّ سایر افراد خاندان خویش قرار گرفت. ما خاندان نیز این چنین هستیم، خداوند عمل بنده ای را که در باره ما شک دارد قبول نمی فرماید.
(کلینی، محمد، کافی، ج2، ص400).
در عصر حاضر نیز، آن بابی که هیچ عبادتی جز از طریق ولایت او پذیرفته نیست، وجود مقدس امام زمان روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء است.
در زیارت جامعه، خطاب به این بزرگواران می گوییم:
ص:238
و بموالاتکم تقبل الطاعه المفترضه. با ولایت شما است که خداوند عبادات واجب را می پذیرد.
پس کسی که خدا را از غیر این باب، بندگی کند، خدا از او نخواهد پذیرفت. نماز و روزه و حج و زکات تنها با پذیرفتن ولایت قبول است.
امام صادق علیه السلام در نامه ای به مفضل بن عمر مرقوم فرمودند:
کسی که نماز خوانده، زکات بدهد، حج و عمره بجا آورد ولی معرفت آن کس که خدا اطاعت او را واجب ساخته است نداشته باشد، نه نماز خوانده، نه روزه گرفته، نه زکات داده، نه حج و عمره بجا آورده، نه از جنابت غسل کرده و تطهیر نموده، و نه حرامی را رها کرده و نه حلالی را حلال داشته است. برای او نماز نیست هر چند که رکوع و سجود کند، و برای او زکات و حجی نخواهد بود. تمام این اعمال با شناخت آن فردی انجام می شود که خداوند بزرگ با امر به اطاعت او بر
ص:239
مردم منت نهاده است. (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج27، ص175).
مضمون روایات گذشته در مجامیع حدیثی شیعه آن قدر زیاد است که فقهاء شیعه در آغاز کتب فقهی خویش، بابی تحت عنوان «ابطال العباده بدون ولایه الائمه علیهم السلام و اعتقاد امامتهم» گشوده اند. یعنی هر عبادتی که بدون ولایت ائمه و اعتقاد به امامت آنها انجام شده باشد باطل است. محدث بزرگ شیعه، مرحوم شیخ حر عاملی باب 29 جلد اول از کتاب وسائل الشیعه خویش را به این مطلب اختصاص داده و در آن 19 حدیث نقل نموده و محدث نوری در مستدرک الوسائل، 66 حدیث دیگر به این مجموعه در این موضوع افزوده است.
پس از آنجائی که اولین شرط قبولی و کمال حج در هر زمان، شناخت حجت آن زمان است، از این رو در دوران غیبت بر منتظران واجب است نسبت به شناخت حجت خدا
ص:240
یعنی امام زمان روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء. اقدام نموده تا حج کامل و مقبول را تجربه نمایند. زیرا بر اساس روایات بسیاری که در کتاب های حدیثی آمده، عبادت و حج بدون ولایت نه تنها حج کامل نبوده، بلکه مورد قبول درگاه حق تعالی نیز نمی باشد. بنا براین در زمان غیبت، پذیرش حجّت الهی شرط قبولی اعمال، علاوه بر قبول ولایت است.
برابر بعضی از روایات، انتظار فرج، شرط قبولی اعمال است، از جمله روایات ذیل است .
1 -محمد بن ابراهیم النعمانی در کتاب الغیبه روایت کرده است که روزی امام صادق علیه السلام خطاب به اصحاب خود فرمودند:
اَلا اخبِرُکُم بِما لا یَقبَلُ اللّه، عزَّ وَ جلَّ، مِنَ العِبادِ عَمَلاً الاّ بهِ؟ فَقُلتُ: بَلی، فَقَالَ: شَهادَهُ ان لا الِهَ الاّ اللّه، وَ انَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ
ص:241
(رَسُولُهُ) وَ الاقرارُ بِما امَرَ اللّه، وَ الوِلایَهُ لَنا، وَالبرائهُ مِن اعدائَنا- یَعنی الاَئِمَّهَ خاصَّهً- وَالتَّسلیمُ لَهُم، وَالوَرَعُ، وَ الاجتِهادُ، وَالطُّماَنینَهُ، والانتظارُ لِلقائمِ، عَلَیهِ السَّلامُ. محمد بن ابراهیم النعمانی، کتاب الغیبه، ص 200، ح 16. آیا شما را خبر ندهم به آنچه خدای، صاحب عزت و جلال، هیچ عملی را جز به آن از بندگان نمی پذیرد؟ گفتم: چرا فرمود: گواهی دادن به اینکه هیچ شایسته پرستشی جز خداوند نیست و اینکه محمد صلی اللّه علیه و اله بنده و فرستاده اوست، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزاری از دشمنانمان- یعنی خصوص امامان- و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزکاری و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم علیه السلام.(بحارالانوار، 140 / 52 حدیث 50 از غیبه النعمانی)
2 -ثقه الاسلام الکلینی در کتاب الکافی روایت می کند که روزی مردی بر حضرت ابوجعفر امام باقرعلیه السلام وارد شد و حضرت صفحه ای در دست داشت؛ حضرت باقرعلیه السلام به
ص:242
او فرمود:
هَذِهِ صَحیفَهُ مُخاصِمٍ سَاَلَ عَنِ الدِّینِ الَّذی یُقبَلُ فیهِ العَمَلُ.
فَقَالَ: رَحِمَکَ اللّه. هذَا الَّذی اریدُ. فَقَالَ ابُوجَعفَرٍ)علیه السلام(:
شَهادَهٌ ان لا الِهَ الَّا اللّه وَحَدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ انَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسوُلُه وَ تَقِرُّ بِما جاءَ مِن عِندِ اللّه وَ الوِلایَهُ لَنا اهلَ البَیتِ، وَ البَرائَهُ مِن عَدُوِّنَا وَ التَّسلیمُ لِامرِناً، وَالوَرَعُ، وَ التَّواضُعُ وَ انتِظارُ قائِمِنا، فَاِنَّ لَنا دَولَهً، اذا شاءَ اللّه جاءِ بِها. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج 2، ص 22، ح 13.
این نوشته مناظره کننده ای است که پرسش دارد از دینی که عمل در آن مورد قبول است. آن مرد عرض کرد: رحمت خداوند بر تو باد همین را خواسته ام. پس حضرت ابو جعفر باقرعلیه السلام فرمود: گواهی دادن به اینکه خدا یکی است و هیچ شریکی برای او وجود ندارد، و این که محمد بنده و رسول اوست، و این که اقرار کنی به آنچه از سوی خداوند آمده، و ولایت ما خاندان و بیزاری از دشمنان ما، و تسلیم به
ص:243
امر ما، و پرهیزکاری و فروتنی، و انتظار قائم ما، که ما را دولتی است که هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد.
3 -شیخ صدوق در کتاب کمال الدین از «عبدالعظیم حسنی» روایت می کند که: روزی بر آقایم محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن ابی طالبعلیهم السلام وارد شدم و می خواستم که درباره قائم از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدی است یا غیر او پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و به من فرمود:
یا ابَا القاَسِمِ، انَّ القائِمِ مِنّا هُوَ المَهدِیُّ الَّذی یَجِبُ ان یُنتَظَرَ فی غَیبَتِهِ وَ یُطاعُ فی ظُهُورِهِ، وَ هُوَ الثَّالِثُ مِن وُلدی. کمال الدین و تمام النعمه،ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین )شیخ صدوق(، ج 2، ص 377، ح1.
ای ابوالقاسم! بدرستی که قائم از ماست و او است مهدی که واجب است در
( زمان) غیبتش انتظار کشیده شود و در(زمان) ظهورش اطاعت گردد، و او سومین (امام) از فرزندان من است.
ص:244
روایات یاد شده و بسیاری روایات دیگر- که در این مجال فرصت طرح آن ها نیست- همگی بر لزوم انتظار حضرت قائم در دوران غیبت دلالت می کند، اما حال باید دید که انتظار- که این همه بر آن تاکید شده و یکی از شرایط اساسی اعتقاد اسلامی شمرده می شود- چه فضیلتی دارد و در کلام معصومین علیهم السلام از چه جایگاهی برخوردار است.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یُشَکُّ فِی وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ حَمْلٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَیْرَ أَنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یَمْتَحِنَ الشِّیعَةَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ
ص:245
الْمُبْطِلُونَ یَا زُرَارَةُ، قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ الزَّمَانَ أَیَّ شَیْ ءٍ أَعْمَلُ قَالَ یَا زُرَارَةُ إِذَا أَدْرَکْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ:
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی (کلینی، محمد، کافی، ج1، ص237).
برای آن جوان پیش از آنکه قیام کند، غیبتی است، عرض کردم: چرا؟ فرمود: میترسد- و با دست اشاره بشکم خود کرد- (یعنی میترسد شکمش را پاره کنند) سپس فرمود: ای زراره! اوست که چشم براهش باشند، و اوست که در ولادتش تردید شود: برخی گویند: پدرش بدون فرزند مرد، و برخی گویند: در شکم مادر بود (که پدرش وفات یافت و سپس هم بدنیا نیامد) و برخی گویند: دو سال پیش از وفات پدرش متولد شد و اوست که در انتظارش باشند ولی خدای عز و جل دوست دارد شیعه را بیازماید.
ص:246
در زمان (غیبت) است ای زراره که اهل باطل شک می کنند، زراره گوید: من عرض کردم، قربانت، اگر من به آن زمان رسیدم چکار کنم؟ فرمود: ای زراره: اگر به آن زمان رسیدی، با این دعا از خدا بخواه:
«خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، من رسولت را نشناسم. خدایا تو پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانی، من حجت تو را نشناسم. خدایا حجت خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانی، از طریق دینم گمراه می شوم».
در روایت فوق امام صادق علیه السلام از جمله وظایف مهم منتظران در دوران غیبت را ذکر دعایی می داند که در آن اشاره به شناخت امام زمان روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء. شده است. شاید اختصاص پیدا کردن این دعا به دوران غیبت به این جهت باشد که در دوران پنهان زیستی امام، معرفت به او
ص:247
بخاطر فقدان ظاهری ایشان سخت تر از دوره های دیگر است.
پس این راه سخت را همه ما باید به پیمائیم.
پرسش: عدم قبولی اعمال کسی که به ولایت اعتقاد نداشته باشد با عقل جور در نمی آید. ممکنه یک فرد مسیحی یا ..... باشه یعنی اگه خوبی به کسی بکنه (مانند مخترعین) در دیدگاه خدا نادیده گرفته میشه، بر خلاف عقل و عدالت است ؟!.
پاسخ : این سؤال را قبلا توضیح دادم مضافا بر آن اگر یک شخص به امامت اعتقاد نداشته باشد را می توان به دو دسته تقسیم کرد.
الف: می داند ولایت و امامتی هست و خداوند گفته باید به آن ایمان داشته باشیم ولی با این همه مخالفت می کند و در برابر خواست خدا می ایستد، در این صورت اعمال عبادی او
ص:248
و اعمالی که برای خداوند انجام می دهد طبق آیات و احادیث مورد قبول واقع نمی شود:
«مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ »؛ (هود: 8) کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، )نتیجه( اعمالشان را در همین دنیا بطور کامل به آنها می دهیم و چیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد! )ولی( آنها در آخرت، جز آتش، )سهمی( نخواهند داشت و آنچه را در دنیا )برای غیر خدا( انجام دادند، بر باد می رود و آنچه را عمل می کردند، باطل و بی اثر می شود!
مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ شورا : 20
کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می دهیم و بر محصولش می افزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می دهیم امّا در آخرت هیچ بهره ای ندارد!
این گونه آیات شریفه، برای ما نتیجه اعمال ما را روشن
ص:249
میکند.
عمل آدمی هر طور که باشد تنها آن نتیجه ای را که منظور آدمی از آن عمل است به او می دهد، اگر منظورش نتیجه ای دنیوی باشد نتیجه اش در دنیا، عائدش می شود.
و اگر نیتش صرفا برای به دست آوردن رضای خدا باشد، نتیجه اش را هم در دنیا و هم در آخرت خواهد دید.
به همین جهت است که در آیات و روایات اعمال را به صالح و طالح و نیک و بد، تقسیم نموده است.
ب: نمی داند ولایت و امامتی هست و در واقع جاهل غیر مقصر است و یا در محیطی زندگی می کند که ازین گونه تکالیف، به گوشش نخورده و در این مورد، از همه جا بی خبرست، در این صورت ازینجهت عقابی متوجه او نخواهد شد.
از نظراسلام، نفس عمل به تنهایی کافی نیست، بلکه عمل اگر برای خود نمائی و حفظ موقعیت باشد، هر چند بزرگ و با
ص:250
عظمت باشد، برایش نفعی نخواهد داشت.
ولی به عکس اگر کسی کار کوچکی انجام دهد با اخلاص تمام و انگیزه ای صددرصد انسانی و روحانی، برایش عفو و بخش خداوندی را، در پی خواهد داشت.
دلیل این مسأله علاوه بر حکم عقل، اشاراتی است که در آیات یا روایات آمده است:
آیه فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ :زلزله/8-7. هر کس به اندازه سنگینی ذرّه ای کار نیک کند آن را می بیند- و هر کس به مقدار ذرّه ای کار بد کند آن را خواهد دید. به وضوح شامل چنین اشخاص می شود.
در حدیثی از علیّ بن یقطین از امام کاظم علیه السلاممی خوانیم: در بنی اسرائیل مرد باایمانی بود که همسایه کافری داشت. مرد بی ایمان نسبت به همسایه باایمان خود نیک رفتاری می کرد. وقتی از دنیا رفت خدا برای او خانه ای بنا کرد که مانع از گرمای آتش شود ... و به او گفته شد: این به
ص:251
سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایه مؤمنت می باشد(ر.ک،تفسیر نمونه ، ج10ص 344-339 با دخل و تصرف ،
حال برای تأیید این اعتقاد به روایات ذیل و تعیین گروه نجات از هفتاد فرقه راتوجه نمائید.
فرقة ناجیه از 73 فرقة
در باره پیشگوئیهای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و أئمه معصومین علیهم السلام، روایات زیاد به دست ما رسیده است که با گذشت زمان فرد فرد آنها تحقق یافته و مصداق پیدا کرده و خواهد کرد.
هرکس به منابع و مدارک آنها مراجعه نماید، می داند که این سخنان دریافت شده از درگاه ربوبی، بتدریج محقق شده و با مرور زمان انجام می شود.
ص:252
برای اطلاع از این جریانها به کتاب (اسلام فراتر از زمان) که در این مورد تألیف گردیده، مراجعه نماید.
حال به تعدادی از آیات و روایات، که از کتاب (ازمباهله تاعاشورا) بخش 2 ص 152 ببعد می آورم توجه نمائید.
1 - وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرِینَ آل عمران : 144 . محمد فرستادۀ خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند؛ اگر او بمیرد و یا کشته شود؛ آیا شما به عقب بر می گردید ؟! (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر باز گشت خواهید نمود؟! و هرکس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضرری نمی رساند و خداوند بزودی شاکران ( و استقامت کنند گان ) را پاداش (نیک ) خواهد داد .
2 - وَ لَوْ شاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ ، وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ ، وَ لَوْ
ص:253
شاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لکِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ از بقرة : 253 .این آیه استدلال کرده اند بر اختلاف اصحاب بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعضیها پس از اختلاف ایمان آوردند و بعضی کافر شدند چون شیعه و سنی به اتفاق
این روایات را در کتابهای خود پذیرفته اند که آنحضرت فرمود :
3 - و الذی نفسی بیده لترکبن سنن من کان قبلکم حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة. قسم به کسی که جان من در دست قدرت اوست، سر گذشت پیشنیان را گام به گام و مو به مو، سوار خواهید شد (همۀ آن سرگذشتها بر شما نیز خواهد گذشت ) .
4 -و قال : رسول اللّه صلی الله علیه و آله کلّ ماکان فی الأمم السّالفة فإنّه یکون فی هذه الأمّة مثله حذو النّعل بالنّعل و القذّة بالقذّة تمامی آنچه در امتهای گذشته بود مو به مو (مانند گذاشتن اسب پای عقبی را به جای پای جلوئی )در این امت نیز مثل آن پیش
ص:254
خواهد آمد .
این دو روایت را دانشمندان زیادی از اهل سنت روایت کرده اند مانند ؛ مسند أحمد : 2 / 527 و 4 / 125 ؛ صحیح بخاری : 4 / 144 ( ط دار الفکر )؛ مستدرک حاکم : 1 / 37 و 129 ( ط دار المعرفة) ؛ نهایۀ ابن اثیر : 1 / 357 ص؛ کنزالعمال : 1 / 211 و 11 / 253 ؛ شرح نهج البلاغة : 9 / 286 ؛ و همان دو روایت رت در کتابهای شیعه نیز فراوان آورده اند بلکه به صحت آن حکم نموده اند مانند کتاب إعلام الوری :ص 476 ؛ کشف الغمّة : 2 / 545 ؛ مختصر بصائر الدّرجات : ص 205 ؛ تأویل الایات : ص 402 ؛ الصوارم المهرقة : ص 195 .
5 -لاتقوم السّاعة حتّی تأخذ أمّتی ما أخذ القرون قبلها شبراً بشبر و ذراعاً بذراع. منار الهدی: ص 497 از صحیح بخاری .
لترکبنّ لتتّبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً بشبر و ذراعاً بذراع صحیح التّرمذی: کتاب الفتن باب 18 ؛ منار الهدی: 498 .
رستاخیز برپا نمی شود، تا امت مرا، فراگیرد چیزهائی که امتها را در قرن های گذشته فرا گرفت، وجب به وجب و ذراع به ذراع (حتماً به شما پیش خواهد آمد و برشما سوار خواهد
ص:255
شد جریانهای کسانی که پیش از شما می زیستند وجب به وجب و..
در منابع حدیثی زیاد، این روایت را از رسول خدا صلی الله علیه و آله با تعابیر متفاوت آورده اند بگونه ای که مورد قبول فریقین (شیعه و سنّی) قرار گرفته است .
که آن حضرت فرمود:
6 -ستفترق أمّتی بعدی ثلاثة و سبعون فرقة، واحدة منها ناجیة ثنتان و سبعون فی النّار امّتم بعد از مرگ من به 73 دسته تقسیم می شود همگی در آتشند و (فقط) یک دسته از آنها رستگارند .
الرّسائل العشر شیخ طوسی :ص 127 ؛مسئلتان فی النّص علی علیّ علیه السلام شیخ مفید: 2 / 30 ؛الأعلام خیر الدین زرکلی: ص 53 ؛ کنزالفوائد کراجکی: ص 297 ؛ بحارالأنوار: 2 / 312 ؛ تأویل الایات شرف الدین الحسینی: ص 190 ؛ مبادی الوصول علاّمه حلّی: ص 215 ؛ السقیفة محمد رضاالمظفر: ص 32 ؛
و منابع زیاد از فریقین .
ص:256
7 -قال صلی الله علیه و آله افترقت الیهود علی احدی و سبعین فرقة و افترقت النصاری اثنتین و سبعین فرقة و تفرق أمّتی علی ثلاث و سبعین فرقة کلّهم فی النّار الاّ واحدة یهود بر هفتاد و یک فرقه و نصارا هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند ، أمّت من نیز به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند ، همۀ این فرقه ها در آتشند جز یک فرقه .
مستدرک حاکم : 1 / 128 ؛ الفرق بین الفرق ، عبدالقادر بغدادی : ص 7 و 8 صحابه از دیدگاه نهج البلاغه : ص 11 .
البته شناخت این گروه رستگار از هفتاد و سه ملّت مسلمان برای ما بسیار حائز أهمیّت است ، متأسّفانه ناقلان حدیث و شارحان آنها به توضیح این قسمت ، از خود عنایتی نشان نداده اند ، تا آنجا که شیخ محمد عبده پیشوای اهل سنّت انگشت حیرت به دندان گرفته می گوید: گروه رستگار تاکنون برای من معلوم نشده ، زیرا تمام فرق اسلامی بر آن ادعا دارند.
صحابه ازدیدگاه نهج البلاغه : ص 11 بنقل از تفسیر المنار : 8 /221 -222 .
ص:257
روایت فوق کدام گروه را مورد توجه قرار داده است، کسانی را که دنباله رو بنی تیم و یا بنی عدی و بنی امیه و بنی العباس وو.. بودند؟! یا آنهائی که بدون میل به یمین ویسار، صرفاً دامن ذریّۀ صلبی رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفته و سوار بر کشتی های نجات خاندان او شده و از امواج خطرناک دریای ژرف و مخوفِ، تبلیغات و افکار گمراه کنندۀ فرزندان نوزاد سقیفه، عبور کرده و بدون توجه به فشارهای شکننده جسمی و روحی آنها در طول تاریخ، خود را به ساحل نجات رسانیدند و می رسانند و انشاء اللّه خواهند رساند .
7 -ستفترق أمّتی ثلاثة و سبعین، فرقة منها ناجیة و الباقون هالکون، و النّاجون الّذین یتمسّکون بولایتکم و یقتبسون من علمکم و لا یعملون برأیهم فأولئک ما علیهم من سبیل وسائل الشّیعة: 27 / 50 و 18 / 31 ؛ بحارالأنوار:36 / 336.
قال علیّ علیه السلام هم أنا و شیعتی مناقب آل ابیطالب ابن شهرآشوب: 2 / 270 . الباقرین علیهما السلام قالا نحن هم مناقب آل ابیطالب ابن شهرآشوب: 2 /
ص:258
270 .
به زودی امت من به 73 فرقه متفرق می شود یک فرقه از آنها رستگار است و باقی ها به هلاکت می رسند و رستگارها کسانی اند که به ولایت شما چنگ بزند و از علم شما استفاده کنند و به رأی خود عمل نکنند، آنهایند که (برای سوخته شدن ) آنها، راهی نیست ؛
در روایت دیگر علی علیه السلام فرمود: آنها یعنی فرقه ناجیه من و شیعیانم هستند، و امام باقر و صادق علیهما السلام فرمودند: ما آن فرقۀ ناجیه هستیم.
روایتی که متّفق علیه فریقین است پیامبر فرمود:
8 -أهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق نورالبراهین سید نعمة اللّه جزائری: 1 / 62 و کتابهای فراوان دیگر.
اهل بیت من مانند کشتی نوح است، هرکهِ سوار آن شود نجات یابد و اگر تخلف کند غرق می شود . أمثال این روایات فرقۀ ناجیة را دقیقاً تعیین نموده است، دیگر برای شیخ محمد
ص:259
عبده و امثال او اگر منصفانه بررسی کنند ابهامی باقی نخواهد ماند؛ البته توجه داشته باشید این روایت ها مؤیّد روایات زیاد (ولایت امیرمؤمنان علیه السلام شرط قبولی اعمال است) می باشد اگر کسی این دو قسمت از روایات را، کنار هم گذاشته با دقت و منصفانه، مطالعه نماید، هیچ تردیدی برایش باقی نمی ماند آنهائی که دامن اهل بیت رسولخدا را گرفتند، بدون شبهه رستگار شدند.
خدایا به احترام این مقربین درگاهت ما را در دنیا و آخرت از اینها جدا نفرما آمین یارب العالمین.
والصّلوة والسّلام علی سیّدالانبیاء والمرسلین وعلی أهل بیته الطّیّبین الطاهرین لاسیّما علی بقیّة اللّه فی الارضین و حجّته علی العالمین روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداءآمین یاربّ العالمین.
ص:260
شعر از سید محمد حسین شهریار
علی آن شیر خدا شاه عرب ألفتی داشت با این دل شب
شب ز اسرار علی آ گاه استدل شب محرم سرّاللّه است
شب علی دید به نزدیکی دید گرچه او نیز به تاریکی دید
شب شنفته است مناجات علی جوشش چشمۀ عشق ازلی
شاه را دید به نوشینی خواب روی بر سینۀ دیوار خراب
قلعه بانی که به قصر أفلاک سر دهد نالۀ زندانی خاک
ص:261
اشگباری که چو شمع بیزار میفشاند زر ومی گرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید در و دیوار به زینهار آید
کلماتی چو دُر آویزۀ گوش مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینۀ آفاق شکافت چشم بیدار علی خفته نیافت
روزه داری که به مهر اسحار بشکند نان جوین افطار
ناشناسی که به تاریکی شب می برد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب برقع پوش می کشد بار گدایان بردوش
ص:262
تا نشد پردگی آن سرّ جلی نشد افشاکه علی بود علی
شاهبازی که ببال و پر راز می کند در ابدیّت پرواز
شهسواریکه ببرق شمشیر در دل شب بشکافد دل شیر
عشقبازی که هم آغوش خطر خفت در خوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامت تأثیر حلقۀ دَرْشد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد دَرْ که علی بگذر و از ما مگذر
شال شه وا شد و دامن بگرو زینبش دست به دامن که مرو
ص:263
شال می بست و ندائی مبهم کمر بند شهادت ببندد محکم
پیشوائی که زشوق دیدار می کند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیّت حق سر به محراب عبادت منشق
می زند پس لب او کاسۀ شیر می کند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست توخدائی مگر ای دشمن دوست
در جهانی همه شور و همه شر ها علیّ بشر کیف بشر
کفن از گریۀ غسّال گریست پیرهن از رخ وصّال گریست
ص:264
شبروان مست ولای تو علی جان عالم به فدای توعلی(1)
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا که به ما سوی فکندی همه سایۀ همارا
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من بخدا قسم خدا را
بخدا که در دو عالم اثر از فنانماند چو علی گرفته باشد سر چشمۀ بقارا
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ما سوی را
ص:265
برو ای گدای مسکین دَرِ خانۀ علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدارا
به جز از علی کهِ گوید به پسر که قاتل من من چو اسیر تو ست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی کهِ آردپسر ابوالعجائب که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی کهِ می تواند که به سر برد وفارا
نه خداتوانمش خواند نه بشرتوانمش گفت متحیرم چه نامم شهِ ملک لافتی را
بدو چشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت که زکوی او غباری بمن آر توتیارا
به امید آنکه شاید برسد بخاکپایت چه پیامها سپردم همه سوز دل صبارا
ص:266
چوتوئی قضایگردان بدعای مستمندان که زجان دوست بگردان ره آفت قضارا
چه زنم چونای هردم زنوای شوق اودم که لسان غیب خوشتربنوازداین نوارا
همه شب دراین امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنائی بنوازد آشنا را
زنوای مرغ یاحق بشنوکه دردل شب غم دل بدوست گفتن چه خوشست شهریارا
از کتاب «امام علی (علیه السلام) در آینه معراج» نوشتۀ علیرضا زکی زاده رنانی
ص:267
گفتگو داریم در معراج باز چونکه باشد مبحثش جای نیاز
منکرآن کرده تکذیب رسول زاهل حق آن کس نمی گرددقبول
زِ اعتقادات است معراج نبی کرد مهمانی خدا او را شبی
خواست بنماید جمال احمدی بر ملایک آن جلال سرمدی
حق نمایدبر حبیبش بس عجیب وَز جلال کبریایی بس غریب
تا که در برگشت، ختم انبیاء کرده آنها را به امت رهنما
جمله افزایند بر ایمان و دین از جلال و فضل ختم المرسلین
ص:268
نه چنانست که خدا در آسمان یا زمین باشد چوجسمی در مکان
پس توسبحان الذی أسری بخوان سرّ من آیاتنا را هم بدان
سیر دادش حق درعالمهای خود آگهش فرمود از بود و نبود
مقصد از معراج، تعریف علیست امرِ تأکید ولایت از ولی است
حق تعالی با زبان مرتضی هم سخن شد با حبیبش مصطفی
از همه اسرار آگاهش نمود آنچه را در شأن غیر او نبود
بس سفارش کرد در فضل علی از جلال و از کمال آن ولی
ص:269
آگهی دادش ز ناموس خدا آنچه بر زهرا دهد امت روا
دید آن حضرت بهشت و نار را مزد خوبان، کیفر بدکار را
سیر فرمود از زمین کربلا دید در آن مقتل شاه هدا
بر گرفت از تربت اعلای او از مزار و مرقد والای او
آن امانت را به امّ السّلمه داد بر گرفت آنرا و در شیشه نهاد
گفت بانو، ای رسول کردگار این چه خاک وتربتست در روزگار
آگهی دادش رسول از ماجرا تا که باشد آن نشان کربلا
ص:270
بود این مطلب که تا عزم عراق کرد مولانا حسین(علیه السلام)با اشتیاق
ام سلمه می نمود در آن نظر می گرفت هر روز زان تربت خبر
تاکه روزی دیدآن گردیده خون زان مصیبت گشت حالش واژگون
با خبر شد از شهید نینوا که حسینش کشته گشته از جفا
ازغمش شد دیده گریان دل بجوش روز و شب گردید زاه غم در خروش
تا که آمد آن خبر از کربلا در مدینه بانگ غوغا شد به پا
ص:271
زان مصیبت هم (مقدّم)(1)زد به سر تا مزار شاه دین گیرد به بر
در شبِ معراج خلوتگاه دوست خلوت حق باحبیبش خوش نکوست
تا بقاب قوسین أوأدنی رسید نور ایزد بر همه عالم دمید
یک صدای دلربا آمد بگوش که از آن مستان همه آیند بهوش
زنده می گردد از آن دلهای پاک گر که آید یک صدا بر اهل خاک
ص:272
آشنا آمد به گوش مصطفی وه چه صوتی چون صدای مرتضی
گفت یارب این تویی گویی سخن یا که می باشد علی در انجمن
نیست مانندش صدایی دلنشین در همه عالم صدایی بِه ز این
حق تعالی گفت این نه از منست از برای من نه جسم ونه تن است
ص:273
چونکه یااحمد حبیب تو علیست بر زبان او کلام حق جلیست
دوست تر کس را نداری از علی بر صدای او سخن آمد جلی
نی توان کردن به من کس را قیاس من نگنجم در عقول و در حواس
چونکه برگشتی دوباره بر زمین گشتی همره باز با حبل المتین
می رسانی بر علی از من سلام چون ولی اللّه می باشد مدام
پس علی باشد امیرالمؤمنین در سما همراه خیر المرسلین
در زمین همواره یار و یاورش هم برادر، زوج پاک دخترش
دوستدار اوست هرنیکوسرشت حب او باشد مسانید بهشت
دشمن او جای دارد در سقر گرچه باطاعت رودعمرش به سر
ص:274
آنچه آورده مقدّم در قلم از مضامین حدیث آمد رقم
مصطفی شاه ملک امکانی اولین موج بحر یزدانی
در شب قرب واجب از دامان چون برافشاند گرد امکانی
سم رخشش حجاب نه گردون کرد منشق ز گرم جولانی
این عجب بین ک آنشب اشیا را دادجسمش عروج روحانی
هست یعنی حقیقت هر شیء ظلّ آن جسم پاک نورانی
ص:275
تابقوسین و قاب، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) گشت عارج بجسم ربانی
سرحد آن کمال شنو کاینک من ترا گویم ار سخندانی
تا بواجب چون دوره پرگار کن تصور تو دور امکانی
جامع دوره را نبوت دان بر نبوت دو وجه ارزانی
وجه أدنی ظهور اوست بر او در رسالت بنص قرآنی
وجه اعلی بطون اوست که هست آن ولایت بصدق عرفانی
والی آن ولایت است علی وجه یزدان ولی سبحانی
ص:276
هستی ممکنات سر تا سرفرع جسم نبی است تا دانی
چونکه اول بسیط در خود بود منبسط شد بخویش در ثانی
چون شدش دورة تجلی طی هشت پا در حریم سلطانی
عکس وجه ولایتش در دم یافت آنجا چنانکه می دانی
اندر آن بزم الغرض چون حق کرده بُد دعوتش به مهمانی
خوانی آندم زغیب شد حاضر از نعیم سرای سبحانی
دستی از آستین غیب برون آمد او را برسم همخوانی
ص:277
دید دستی که داد با او دست بهر پیمان به امر یزدانی
پیش از ایجاد عالم و آدم بود کاخ وجود را بانی
با پیمبر علی اعلی گفت در ثنای علی عمرانی
که حقیقت به ملک هستی شاه نیست غیراز علی ولی اللّه
«صفی علیشاه »
کند ثابت حدیث قدسی این فرخنده معنا را که یزدان در عبودیت ربوبیت دهد ما را
ز آدم تا به خاتم چون امیرالمؤمنین حیدر طریق بندگی نسپرده کس معبود یکتا را
اگر کنه عبودیت ربوبیت بود یاران برای من کنید از بهر حق حل این معما را
ص:278
به قرآن آیة میمون سبحان الذی أسری نماید شمه یی از فضلش آگه مرد دانا را
خدا فرموده تا بنمایمش آیات خود بر دم سوی معراج از روی زمین سلطان بطحا را
امیرالمؤمنین فرموده در تفسیر این آیه نباشد آیتی اکبر ز من ایزد تعالی را
مرحوم صغیر اصفهانی
شبی بعادت روز شباب عیش آور شبی به سیرت صبح وصال جان پرور
شبی زبسکه زمین روشن از فروغ نجوم و برگ لاله عیان از درون سنگ شرر
رسول امی مشکوی ام هانی را نموده از رخ و لب رشک جنت کوثر
ص:279
که جبرئیل امین و خجسته پیک خدای به امر ایزد دادار حلقه زد بر در
ز بانگ حلقة سر حلقه انام ز شوق بسان حلقه ندانست پای را از سر
خطاب کرد به جبرئیل کای امین خدای بگو پیام چه داری ز حضرت داور
جواب دادش جبرئیل کای پیمبر پاک تو خود پیام دهی و تو خود پیام آور
سخن ز دل بزبان و زبان بدل گذرد در این میانه زبان منهی است فرمان بر
اگرچه آینه خالی بود زصورت شخص بود بواسطة شخص، شخص را مظهر
بُراز شکوفه برون آید و شکوفه ز شاخ گمان خلق چنان کز شکوفه خیزد بر
ص:280
ثمر نهفتة اصل است و آشکار ز فرع کنون تو اصلی و من فرع و سر وحی ثمر
گرت هوس که زمن بشنوی حکایت خویش درون آینة حق نمای من بنگر
ولی چو آینة من محیط ذات تو نیست حکایتش زتو ناقص نماید و ابتر
من و ملایک سکان آسمان و زمین تمام مظهر ذات توییم ای سرور
کنون مجال سخن نیست برنشین به براق کز انتظار تو بس دیده است در معبر
همی برآمد و چون برق بر براق و نخست به بیت مقدس چون پیک و هم کرد گذر
وزان بمسجد اقصی چمید و شد زکرم خجسته روح رسل را بسوی حق رهبر
ص:281
فرود پایه و بخشید مایه داد فروغ به هر فرشته بر آسمان به هر اختر
بسدره ماند ز ره جبرئیل ز آنگونه که باز ماند از پیک عقل پیک نظر
رسول گفتش که ای طایر حظیرة قدس سبب چه بود که کردی بشاخ سدره مقر
جواب دادش که ای محرم حریم وصال من ار فراتر پرم بسوزدم شهپر
تویی که داری در کاخ لی مع اللّه جای تویی که داری از تاج لا بسر افسر
تو نیز هستی خویش اندر این محل بگذر بسیج بزم بقا کن وزین فنا بگذر
براق عقل رها کن بِران به رفرف عشق که عقل را نبود با فروغ عشق اثر
ص:282
به پشت رفرف بر شد نبی ز پشت براق چنانکه مرغ ز شاخ نگون به شاخ زبر
ز سدره شد به مقامی که بود بیگانه در آن مقام تن از جان و جانش از پیکر
صعود کرد به اوجی کزان نبود هبوط رجوع یافت به مِلکی کزان نبود سفر
از سدره صد ره برتر چمید از پی آنک ز سدره آید و از جیب لا بر آرد سر
دو قوس دایره درملتقای نقطة او سر زد و سو بهم آورد چون خط پرگر
به عالمی شد ک آنجا نه اسم بود و نه رسم بمحفلی شد ک آنجا نه خواب بود و نه خور
وجود شاهد و مشهود اتحاد گرفت چو اتحاد فروغ بصر بذات بصر
ص:283
شنیده ام که نبی آنشب از ورای حجاب بگوشش آمد آواز حیدر صفدر
«قاآنی»
ص:284
1 -قرآن کریم.
2 -نهج البلاغة.
(الف)
3 -الاربعون حدیثاً، منتجب الدین بن بابویه،
4 -الأربعین فی إمامة الأئمة الطاهرین: شیخ محمد طاهر قمی، یک مجلد، تحقیق، السید مهدی رجائی، الناشر: المحقق، 1418 ق.
5 -الأربعین حدیثا فی إثبات إمامة امیرالمؤمنین(علیه السلام): شیخ سلیمان بن عبداللّه الماحوذی البحرانی، ، یک مجلد، تحقیق السید مهدی رجائی، ناشر: المحقق، 1417 ق.
6 -الإحتجاج: ابو منصور احمد بن علی طبرسی، یک جلد، نشر مرتضی، مشهد مقدس، 1403 ق.
7 -الاصابة فی تمیز الصحابة: أحمد بن علی بن حجر
ص:285
العسقلانی، ، دار الکتب العلمیة بیروت.
8 -الأمالی: شیخ صدوق، یک جلد، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362 شمسی.
9 -الأمالی: شیخ طوسی، ، یک جلد، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 ق.
10 -الأمالی: شیخ مفید، یک جلد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید قم، 1413 ق.
11 -الامام علی(علیه السلام): حاج حسین شاکری، چاپ اول 1421 ق، ناشر: مؤلف.
12 -الامام علی(علیه السلام): أحمد رحمانی همدانی، یک مجلد،
13 -الإحتجاج: ابو منصور احمد بن علی طبرسی، یک جلد، نشر مرتضی، مشهد مقدس، 1403 ق.
14 -الاصابة فی تمیز الصحابة: أحمد بن علی بن حجر العسقلانی، ، دار الکتب العلمیة بیروت.
15 -الأمالی: شیخ صدوق، یک جلد، انتشارات کتابخانه اسلامیه،
ص:286
1362 شمسی.
16 -الأمالی: شیخ طوسی، ، یک جلد، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 ق.
17 -الأمالی: شیخ مفید، یک جلد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید قم، 1413 ق.
المنیر للطباعة و النشر تهران، الطبعة الاولی، 1417ق.
18 -الامام الثانی عشر: سید محمد سعید موسوی آل صاحب العبقات،یک جلد، انتشارات مکتبة نینوی الحدیثیه کربلا.
19 -الامام الحسین (علیه السلام) فی احادیث الفریقین من قبل الولادة الی بعد الشهاده: سید علی موحد ابطحی اصفهانی، چاپ اول، 1418ق، ناشر: مؤلف.
20 -البدایة و النهایة،ابن کثیر دمشقی،بیروت، مکتبة المعارف،
21-البدایة و النهایة،متقی هندی،
22 -البیان فی تفسیر القرآن،ابوالقاسم خویی، .
23 -التاریخ الکبیر: محمد بن اسماعیل بن ابراهیم البخاری، نه
ص:287
مجلد، الناشر: المکتبة الاسلامیة دیار بکر.
24 -التحصین: سید علی بن موسی بن طاوس، یک جلد، مؤسسة دارالکتاب، قم، 1413 ق.
25 -التّسهیل / تالیف کلبی
26-التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت.
27 -الثاقب فی المناقب؛
28-الثقات: محمد بن حبان التمیمی، نه مجلد، نشر مؤسسة الکتب الثقافیة الهند، الطبعة الاولی 1393 ق.
29 -الجرح و التعدیل،الرازی، شیخ الاسلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1371.
30 -الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة: محمد بن الحسن بن علی بن الحسین الحر العاملی، منشورات مکتبة المفید، قم ایران.
31 -الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، سه جلد، مؤسسة امام مهدی (عج)، قم، 1409 ق.
32 -الخصال، شیخ صدوق، دو جلد در یک مجلد، انتشارات
ص:288
جامعه مدرسین، قم، 1403 ق.
33 -السیرة النبویة،ابن کثیر قرشی دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، تحقیق مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه،
34 -الشهب الثواقب فی رجم شیاطین النواصب: شیخ محمد آل عبدالجبار، یک جلد، انتشارات الهادی قم، 1418 ق.
35 -الصراط المستقیم: علی بن یونس نباطی بیاضی، سه جلد در یک مجلد، چاپ کتابخانة حیدریة نجف، 1384 ق.
36 -الصواعق المحرقه ابن حجر مکی،
37 -الضعفاء الکبیر: العقیلی، چهار مجلد، تحقیق الدکتور عدبالمعطی أمین قلعجی، نشر دار الکتب العلمیة
38 -الطبقات الکبری: محمد بن سعد، هشت مجلد، نشر دار صادر، بیروت.
39 -الطرائف: سید علی بن موسی بن طاوس، یک جلد، چاپخانه خیام قم، 1400ق.
40 -العقلیة و الفواطم: حاج حسین شاکری، یک جلد، ناشر:
ص:289
مؤلف.
41 -العلل المتناهیة فی احادیث الواهیة: ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، بیروت، دارالکتب العلمیة،
42 -العمدة: ابن بطریق یحیی بن حسن حیی، یک جلد، انتشارات جامعة مدرسین قم، 1407ق.
43 -العقائد الاسلامیه: علی کورانی عاملی، چهار جلد، چاپ اول، مرکز المصطفی للدراسات الاسلامیه.
44 -الغدیر، علامه امینی، یازده مجلد، نشر دار الکتب العربی بیروت، 1379 ق.
45 -الغیبة: شیخ طوسی، یک جلد، مؤسسة معارف اسلامی، قم، 1411ق.
46 -الغیبه، محمد بن ابراهیم النعمانی،
47-الفایق: زمخشری،
48-الفصول المهمّه: تالیف ابن صبّاغ مالکی
49-الفضایل: شاذان بن جبرئیل قمی، یک جلد، انتشارات
ص:290
رضی، قم، 1363 شمسی.
50 -الفهرست: أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، تحقیق شیخ جواد القیومی، مؤسسة نشر
51-46 -الفقاهة، الطبعة الاولی، 1417 ق.
52 -القدسیات: نوشتۀ یکی از علماء اهل سنت ) .
53 -الکافی: ثقة الاسلام کلینی، هشت جلد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 شمسی.
54 -الکنی و الألقاب: شیخ عباس قمی، سه مجلد.
55 -المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین: محمد بن حبان البستی، سه مجلد، تحقیق محمود ابراهیم زاید.
56 -المهدی المنتظر (علیه السلام)، حاج حسین شاکری، دو جلد، چاپ اول، 1421 ق، ناشر: مؤلف.
57 -الکامل فی ضعفاء الرجال،عبداللّه بن عدی،
58-المُستَدرَک علی الصَّحیحَین: محمدبن عبداللّه، معروف به حاکم نیشابوری درگذشته به سال 405 ه.ق. حاکم نیشابوری، این
ص:291
کتاب را برای آن تألیف کرده تا بگوید، احادیث صحیح دیگری هم بوده است که بخاری و مسلم نیاورده اند، ولی باید آنها را ذکر می کردند. به هر ترتیب، کتاب مورد استفاده ما، با تحقیق مصطفی عبد القادر عطا در سال 1411 ه.ق بوسیله دار الکتاب العلمّیه بیروت در 4 جلد چاپ شده است.
59 -المصنف: کوفی، ابن ابی شیبه، تحقیق سیعد محمد اللحام، بی جا، دارالفکر،
60 -المعیار والموازنة،اسکافی معتزلی، ابو جعفر محمدبن عبداللّه، تحقیق شیخ محمدباقر محمودی،
61 -المصنف: ابن همام صنعانی، عبدالرزاق، تحقیق، حبیب الرحمن الاعظمی،
62 -المعجم: الکبیر، علاء الدین علی بن بلبان الفارسی.
63 -المعجم:الکبیر طبرانی.بن احمدبن ایوب لخمی طبرانی،
64 -المعجم الاوسط، بن احمدبن ایوب لخمی طبرانی،
65 -المعجم: الصغیر، بن احمدبن ایوب لخمی طبرانی،
ص:292
66 -الأنوار العلویة و أسرار المرتضویة: شیخ جعفر نقدی، یک مجلد، المطبعة الحیدریة النجف، الطبعة الثانیة، 1381 ق.
67 -العوالم الامام الحسین(علیه السلام): الشیخ عبداللّه البحرانی، ، تحقیق مدرسة الامام المهدی(علیه السلام)، المطبعة امیر، قم، الطبعة الاولی، 1407ق.
68 -المراجعات، السید عبدالحسین شرف الدین، یک مجلد، تحقیق حسین الراضی، نشر جمعیة الاسلامیة، الطبعة الثانیة 1402ق.
69 -المحتضر: الشیخ الجلیل حسن بن سلیمان الحلی، الطبعة الاولی، منشورات المطبعة الحیدریة فی النجف، 1370ق.
70 -المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم: محمد فؤاد عبدالباقی،مؤسسة اعلمی للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1420ق.
71 -المناقب: الموفق بن أحمد بن محمد الخوارزمی، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، الطبعة الثانیة 1411ق.
72 -الیقین: سید علی بن موسی بن طاوس، یک جلد، مؤسسه دارالکتاب، قم، 1413ق.
ص:293
73 -الایضاح: فضل بن شاذان الأزدی النیسابوری، یک مجلد، تحقیق سید جلال الدین الحسینی الأرموی؟
74 -آیات ولایت در قرآن: آیه اللّه مکارم شیرازی
75-آیات الولایه: در فضایل امیرالمومنین علی علی السلام ، سید کاظم ارفع انتشارات فیض کاشانی
76 -آموزش علوم قرآن: محمدهادی معرفت، ترجمه ابومحمد وکیلی
77 -ابو تراب سایت تخصصی امید مؤمنان علیه السلام.
78 -اثبات الحجة الغائب:
79 -احکام القرآن: رازی جصاص، ابی بکر احمدبن علی، بیروت، دارالکتب العلمیة،
80 -اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشی: شیخ طوسی، دو مجلد، نشر مؤسسة آل البیت)علیهما السلام(، 1404 ق.
81 -إرشاد القلوب: حسن بن ابی الحسن دیلمی، دو جلد در یک مجلد، انتشارات شریف رضی1412 ه.ق
82-از مباهله تاعاشوراء: محمد امینی گلستانی.
ص:294
83-اسباب النزول: تالیف واحدی نیشابوری چاپ دار العلمیّه بیروت
84 -اسد الغابة: ابن الاثیر.
85 -اسرار الفاطمیه: شیخ محمد فاضل مسعودی، چاپ اول، 1402 ق، مؤسسة زائر فی الروضه.
86 -اشک شفق.
87 -اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی.
88-أعلام الدین: حسن بن ابی الحسن دیلمی، یک جلد، مؤسسه آل البیت (علیه السلام)، قم، 1408 ق.
89 -الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب: شیخ علی یزدی حائری، دو جلد در یک مجلد، تحقیق سید علی عاشور؟!
90 -امام شناسی : علامه مجلسی ، پرتوی از غدیر ، آیت مهدی حائری بنیاد فرهنگی امام مهدی (علیه السلام) تهران
91 -امام علی (علیه السلام) در آینه معراج نوشتۀ علیرضا زکی زاده رنانی
92 -انتظار باید و نبایدها: ابراهیم شفیعی سروستانی، ،(1343)، ، تهران: موعود عصر(عج)، چاپ ششم، 1386.) و بخش قرآن تبیان،
ص:295
منبع: سایت معارف قرآن
93 -انساب الاشراف، احمدبن یحیی بن جابر البلاذری،
94-انوار الساطعه من الغراء الطاهره خدیجه بنت خویلد(س):
شیخ غالب سیلاوی، چاپ اول، 1421 ق، ناشر: مؤلف.
95 -إیضاح الاشتباه: علامه حلی، ، یک مجلد، تحقیق شیخ محمد حسون، مؤسسة نشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین قم، الطبعة الاولی، 1411 ق.
(ب)
96 -بحار الأنوار: علامه مجلسی، 110 جلد، مؤسسة الوفاء بیروت لبنان، 1404 ق.
97 -بشارة المصطفی: عماد الدین طبری، یک جلد، چاپ کتابخانة حیدریة نجف، 1383 ق.
98 -بصائر الدرجات: محمد بن حسن بن فروخ صفار، یک جلد، انتشارات کتابخانه آیت اللّه مرعشی، قم، 1404 ق.
99 -بناء المقالة الفاطمیة: سید احمد بن موسی بن طاوس، یک جلد، مؤسسه آل البیت)علیهما السلام( قم، 1411 ق.
ص:296
100 -بشارة المصطفی صلی الله علیه و آله لشیعة المرتضی : أبی جعفرمحمد بن ابی القاسم محمد بن علی الطّبری (از علمای قرن 6).
(پ)
101 -پرتوی ازاسرارنماز: محسن قرائتی
(ت)
102 -تأویل الآیات الظاهره: سید شرف الدین حسینی استرآبادی، یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1409 ق.
103 -تاریخ الخلفاء: سیوطی: -
104-تاریخ قرآن کریم، محمدباقر حجتی،
105 -تاریخ قرآن،محمد هادی معرفت، .
106 -تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی، ابی بکر احمدبن علی، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطاء، بیروت،
107 -تاریخ سماء الثقات،عمربن شاهین.
108 -تاریخ بغداد أو مدینة السلام: أبی بکر أحمد بن علی الخطیب البغدادی، چهارده مجلد، نشر دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة الاولی، 1417 ق.
ص:297
109 -تاریخ مدینة دمشق: أبی القاسم علی بن الحسن ابن هبة اللّه بن عبداللّه الشافعی المعروف بابن عساکر، دراسة وتحقیق علی شیری، دار الفکر، بیروت لبنان، 1415ق.
110 -تحبیر التیسیر،ابن جزری، ؛
111-ترتیب کتاب العین،.
112 -ترجمة الامام علیّ ابن ابیطالب من تاریخ الدمشق: چاپ بیروت
113 -ترجمه تفسیر المیزان
114-ترجمه المنجد: احمد سیاح، انتشارات اسلام، چاپ نوزدهم، 1377 شمسی.
115 -تحفة الاحوذی فی شرح سنن ترمذی: مبارکفوری، ابی العلاء محمد عبدالرحمن ابن عبدالرحیم، بیروت،
116 -تذکرة الحفاظ حافظ شمس الدین ذهبی،
117-تفسیر جامِعُ البَیان فی تَفسیر القرآن: معروف به «تفسیر طبری» نوشته ابو جعفر محمد بن جریر طبری درگذشته به سال 310 ه.ق. این کتاب از مهمترین کتابهای تفسیر در جهان اسلام است، که
ص:298
نزد پیروان مکتب خلفا از اعتبار و اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. نسخه مورد استفاده ما در 30جلد (12 مجُلّد( در سال 1406 ه.ق توسط دار المعرفه )بیروت( افست شده است.
118 -تفسیرالکَشّاف: تالیف جار اللّه محمود بن عمر، معروف به زمخشری درگذشته به سال 538 ه.ق. کتاب مذکور از تفسیرهای مهم و مقبول نزد دانشمندان عامّه است. نسخه مورد استفاده ما بوسیله دارالمعرفة بیروت در 4 جلد به چاپ رسیده است.
119 -تفسیر الکبیر: نوشته فخر الدین محمد بن عمر رازی در گذشته به سال 606 ه.ق در هرات. نام اصلی این تفسیر مفاتیح الغیب است که به تفسیر کبیر مشهور شده است. این کتاب، از مهم ترین ومعروفترین تفسیرهای جهان اسلام است. فخر رازی با نوشتن این تفسیر نزد پیروان مکتب خلفا، به امام مفسرّان شهرت یافته است. این کتاب به وسیله مرکز نشر مکتب اعلام اسلامی در 32 جلد در تهران چاپ شده است.
120 -الدُرّ المَنثور فی التفسیر المَأْثور: نوشته جلال الدین سیوطی در گذشته به سال 911ه.ق. این کتاب نیز، مهم ترین تفسیر روایی
ص:299
علمای عامّه به شمار می رود، که بوسیله دار الفکر بیروت در سال1403 ه.ق در 8 مجلد چاپ شده است.
121 -تفسیر ابو الفتوح رازی
122-تفسیر غرائب قرآن: تالیف نظام الدین نیشابوری چاپ دار الکتب علمیّه بیروت
123 -تفسیر فتح البیان: تالیف صدّیق حسن قنوجی چاپ دار الکتب علمیّه بیروت
124 -تفسیر انوار التنزیل: تالیف قاضی ناصر الدّین بیضاوی چاپ دار الصادر بیروت
125 -تفسیر کشّاف و البیان: تالیف ثعلبی چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت
126 -تفسیرنمونه : جمعی از نویسندگان ، زیر نظر آیت اللّه مکارم شیرازی
127 -تفسیر فرات،33- فرات بن ابراهیم کوفی، یک جلد، مؤسسة چاپ و نشر، 1410 ق.
128 -تفسیر الأصفی،34- ملا محسن فیض کاشانی، دو جلد،
ص:300
مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، الطبعة الاولی، 1418ق.
129 -تفسیر صافی، مشهد، انتشارات دارالمرتضی، چاپ اول.
130 -تفسیر برهان: سید هاشم حسینی بحرانی، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1415 ق.
131 -تفسیر القرآن الکریم: أبی حمزة ثابت بن دینار الثمالی، جمعه وتألیفه عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین راجعه وقدم له سماحة العلامة الشیخ محمد هادی معرفة.
132 -تفسیر اثنی عشری: حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، انتشارات میقات، چاپ اول، 1364 شمسی.
133 -تفسیر شریف لاهیجی: بهاء الدین محمد شیخ علی شریف لاهیجی، مؤسسه مطبوعات اعلمی، 1363 شمسی.
134 -تفسیر القمی: علی بن ابراهیم، دو مجلد، تصحیح سید طیب الجزائری، نشر مؤسسة دار الکتاب قم، الطبعة الثالثة، 1404 ق.
135 -تفسیر العیاشی: محمد بن مسعود عیاشی، دو جلد، چاپخانة علمیة تهران، 1380 ق.
136 -تفسیر گازر: ابوالمحاسن الحسین بن حسن جرجانی،
ص:301
چاپخانة دانشگاه تهران، چاپ اول 1337 شمسی.
137 -تفسیر نور الثقلین: الشیخ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، مؤسسة اسماعیلیان، قم الطبعة الرابعة، 1412 ق.
138 -تفسیر المیزان: استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چاپ پنجم، 1376 شمسی.
139 -تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین: ملا فتح اللّه کاشانی، کتابفروشی اسلامیه، چاپ دوم، 1344 شمسی.
140 -تهذیب التهذیب: عسقلانی، احمدبن علی بن حجر، بی جا، دارالفکر،
141 -تهذیب الکمال: تحقیق أبو الحجاج یوسف المزی، الدکتور بشار عواد معروف، سی و پنج مجلد، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة الرابعة، 1406ق.
142 -تقریب التهذیب: ابن حجر عسقلانی، دو مجلد، نشر دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة الثانیة، 1415 ق.
ص:302
143 -تنبیه الغافلین عن فضایل الطالبین: شرف الاسلام بن سعید المحسن بن کرامه، تحقیق سید تحسین آل شبیب، نشر مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، 1420ق.
(ث)
144 -ثم اهتدیت: محمد تیجانی سماوی، یک جلد، مؤسسة فجر لندن.
(ج)
145 -جامع ترمذی: محمدبن عیسی ترمذی،
146-جواهرالمطالب فی مناقب الامام علی(علیه السلام): دمشقی شافعی، محمدبن احمد، ، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة،
147 -الجرح و التعدیل. رازی،
(ح)
148 -حاشیه الصّاوی بر تفسیر جلالین: تالیف الصاوی چاپ دارالتجاریّه الکبری مصر
149 -حاشیة شهاب علی تفسیر البیضاوی: تالیف قاضی شهاب الدین خفاجی
150 -حلیة الابرار فی أحوال محمد و آله الأطهار: سید هاشم
ص:303
بحرانی، مؤسسة المعارف الاسلامیه، الطبعة الاولی، 1411 ق.
151 -حلیة الاولیاء، ابی نعیم.
(خ)
152 -خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال: علامه حلی، المطبعة الحیدریة النجف، الطبعة الثانیة، 1381 ق.
153 -خصال شیخ صدوق، جامعه مدرسین،
154 -خصائص نسائی،
155 -خصائص الوحی المبین، ؛
(د)
156 -دلائل الصّدق: الامام المظفّر شیخ محمدالحسن.
157-دلائل الإمامة: محمد بن جریر طبری، یک جلد، دار الذخائر للمطبوعات، قم
158 -دیوان مقدم: سید محمد تقی مقدم، چاپ پنجم، 1376 شمسی، انتشارات مقدم، مشهد.
159 -درسنامه علوم قرآنی: حسین جوان آراسته،
(ذ)
ص:304
160 -ذخائر العقبی: تالیف محب الدّین أحمد بن عبداللّه الطبری شافعی، الناشر: مکتبة القدسی، یک مجلد، الطبعة 1356ق.
(ر)
161 -رجال ابن داود، تقی الدین ابن داود الحلی، المطبعة الحیدریة النجف، 1392ق.
162 -رجال الطوسی: أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، یک مجلد، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، 1415ق.
163 -رجال النجاشی:فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی الشیخ أبی العباس أحمد بن علی النجاشی الکوفی مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، الطبعة الخامسة، 1416 ق.
164 -رسم الخط مصحف: غانم قدوری الحمد، ترجمه یعقوب جعفری،.
165 -روضة الواعظین: محمد بن حسن فتال نیشابوری، یک جلد، انتشارات رضی، قم.
ص:305
166 -روضة المتقین، محمد تقی مجلسی.
(س)
167-سُنَن ابن ماجه قزوینی: ابوعبداللّه محمدبن یزیدابن ماجه قزوینی، درگذشته به سال 275 ه.ق. این کتاب از مجموعه کتابهای فقهی مورد قبول نزد دانشمندان مکتب خلفا است. کتاب مورد استفاده ما با تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی در سال 1395 ه.ق بوسیله دار احیاء التراث العربی بیروت در دو مجلّد چاپ شده است.
168 -سُنَن تِرمِذی: نوشته محمد بن عیسی درگذشته به سال 297 ه.ق. این کتاب هم از کتابهای مورد اعتماد علمای عامّه است که با تحقیق و تعلیق ابراهیم عطوة عوض از استادان دانشگاه الازهر بوسیله دار احیاء التراث العربی بیروت در 5 مجلد چاپ شده است.
169 -سُنَن نَسائی: نوشته ابو عبد الرحمن احمد بن شعیب نسائی درگذشته به سال 303 ه.ق. این کتاب نیز از کتابهای معتبر علمای عامّه در فقه است. نسخه مورد استفاده ما به شرح دانشمند معروف آنها «جلال الدین سیوطی» است که «سندی» نیز بر آن حاشیه دارد. این کتاب در 8 جلد (4مجلد( به وسیله دار احیاء التراث العربی بیروت به
ص:306
چاپ رسیده است.
170 -سنن ابی داوود: ابی داوود سلیمان بن اشعث سجستانی،
171-سیر أعلام النبلاء: ذهبی، بیست و سه مجلد، تحقیق شعیب الارنؤوط حسین الاسد، نشر مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة التاسعة 1413 ق.
(ش)
172 -شرح تجرید الاعتقاد: علامه حلّی، جامعه مدرسین قم،
173 -شرح سنن نسائی: سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، قاهره، مکتبة ابنتیمیة،
174 -شرح مسلم: یحیی الدین نووی.
175 -شواهدالتنزیل: حاکم حسکانی، عبیداللّه بن احمد، دو جلد تحقیق شیخ محمدباقر محمودی،
176 -شرح أسماء الحسنی: ملاّ هادی سبزواری
177-شرح جوشن کبیر: الإمام علی: أحمد رحمانی همدانی.
178 -شجرة طوبی: الشیخ محمد مهدی الحائری، منشورات المکتبة الحیدریة فی النجف، الطبعة الخامسة، 1385 ق.
ص:307
179 -شرح احقاق الحق و ازهاق الباطل: آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی رحمه اللّه، سی و دو جلد، منشورات مکتبة آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، قم ایران.
180 -شرح الأخبار فی فضایل أئمة الأطهار: قاضی نعمان مغربی، تحقیق سید محمد الحسینی الجلالی، مؤسسة النشرالاسلامی، التابعة لجماعة المدرسین قم.
181 -شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید المعتزلی، دار احیاء الکتب العربیة عیسی البابی الحلبی وشرکاه، الطبعة الاولی، 1378ق.
182 -شرح أصول الکافی: مولی محمد صالح المازندرانی، دوازده مجلد؟
183 -شیخ البطحاء ابوطالب (علیه السلام): حاج حسین شاکری، یک جلد، ناشر: مؤلف.
(صلی الله علیه و آله)
184 -صحیح بخاری، امام ابوعبداللّه محمدبن اسماعیل، وفات به سال 256 ه.ق. تصحیح و ترتیب شیخ صالح بن عبدالعزیزبن ابراهیم آل الشیخ، الریاض، این کتاب، معروف ترین و معتبرترین کتاب
ص:308
حدیثی علمای عامّه به شمار می رود. آن را «صحیح» نامیدند، زیرا معتقدند تمام احادیث کتاب از لحاظ سند و دلالت، صحیح هستند ناشر دیگرکتاب، داراحیاء التراث العربی است که 25 جلد را در 9 مجلّد به چاپ رسانده است.
185-صحیح مسلم، امام ابوالحسین مسلم بن حجاج سجستانی، نیشابوری، درگذشته به سال 261 ه.ق این کتاب پس از صحیح بخاری، معتبرترین و مهم ترین کتاب حدیث در میان اهل سنت است، و تمام احادیث آن را صحیح می دانند.
186-صحیح مسلم بشرح النووی، نووی دمشقی، یحیی بن شرف، در 18 جلد دار احیاء التراث العربی بیروت در 9 مجلد چاپ گردیده است.
(ط)
187 -طرائف المقال، الامام علی(علیه السلام): احمد رحمانی همدانی،
(علیه السلام)
188 -علی (علیه السلام) در مکتب اهل سنت نوشته : محمد باقر موسوی همدانی
ص:309
189-علوم القرآن عند المفسرین،
190-علل الشرائع، شیخ صدوق یک جلد، انتشارات مکتبة الداوری، قم.
191 -عیون أخبار الرضا(علیه السلام): دو جلد در یک مجلد، انتشارات جهان، 1378 ق.
192 -عقائد الاسلامیه:.
193 -عون المعبود عظیم آبادی: محمد شمس الدین حق، بیروت، دارالکتب العلمیة،
(غ)
194 -غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام: سید هاشم بحرانی، ، هفت جلد.
(ف)
195 -فتح القدیر: تالیف شوکانی
196-فتح الباری عسقلانی: احمدبن علی بن حجر، شرح صحیح بخاری، بیروت، دارالمعرفة بی تا
197-فرائد السمطین: جوینی،
ص:310
198-فضائل سیدة النساء: عمربن شاهین،
199-فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت:
سید مرتضی فیروزآبادی/ مترجم محمدباقر ساعدی، ج1،ص:289
200 -فیض القدیر شرح الجامعة الصغیر: مناوی، محمد عبدالرئوف، تحقیق احمد عبدالسلام، بیروت
(ق)
201 -قاموس قرآن: سید علی اکبر قرشی، هفت جلد در سه مجلد، انتشارات دارالکتب اسلامیه، چاپ ششم، 1371 شمسی.
202 -قصص الأنبیاء جزائری
203-قاموس الصحیفه السجّادیة صاحب ریاض السالکین این کتاب اخیرا بوسیله جناب حجة الاسلام حاجی سید ابو الفضل حسینی بسبک جالب و زیبا در شرح لغات صحیفه سجادیه تألیف شده و تعلیقات او اضافاتی نیز از نظر نقل حدیث و مطالب سودمند با استفاده از منابع ارزنده در آن منظور گردیده است مطالعه این کتاب نفیس برای محققین و اهل علم توصیه میشود.
(ک)
ص:311
204 -کتاب الثقات: تمیمی بستی، محمدبن حبان احمد ابی حاتم، حیدرآباد دکن، مؤسسة الکتب الثقافیة،
205 -کتاب السنة: ابوعبداللّه محمدبن یزید ابن ماجه.
206 -کتاب الموطا: امام انس بن مالک،
207-کتاب «دلائل الصّدق» مرحوم علامه شیخ حسن مظفر (ره)
208 -کَنزُ العُمّال فی سُنَنِ الأقوالِ و الأفعال: نوشته علامه علی متّقی هندی درگذشته به سال 975 ه.ق. از کتابهای حدیثی مورد اعتماد و مجموعه ای گرانقدر از احادیث کتابهای اهل سنت است.
کتابی که ما از آن استفاده کرده ایم، در 16جلد توسط مؤسسه الرّساله )بیروت( در سال 1405 ه.ق چاپ شده است.
209 -کفایة الخصام:
210-کفایة الطالب: تالیف کنجی شافعی الکرخی چاپ نجف اشرف
211 -کفایة الأثر: علی بن محمد خزاز قمی، یک جلد، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.
212 -کمال الدین: شیخ صدوق، دو جلد در یک مجلد، دار الکتب
ص:312
الإسلامیه، قم، 1395ق.
213 -کشف الغمة: علی بن عیسی إربلی، دو جلد، چاپ مکتبة بنی هاشمی، تبریز، 1381ق.
214 -کشف الغطاء عن مبهمات شریعة الغراء: الشیخ جعفر کاشف الغطاء، ، دو مجلد، نشر مهدوی اصفهان.
215 2 -کشف الیقین: علامه حلی حسن بن یوسف، یک جلد، مؤسسة چاپ و انتشارات وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411ق.
216 -کمال الدین: ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین شیخ صدوق، ، دو جلد در یک مجلد، دار الکتب الإسلامیه، قم، 1395ق.
217 -کنز الفوائد: ابی الفتح محمد بن علی الکراجکی، مکتبة المصطفی، قم، الطبعة الثانیة، 1410ق.
218 -کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال: علی المتقی بن حسام الدین الهندی، مؤسسة الرسالة بیروت، 1409ق.
(ل)
219 -لباب النقول: تالیف سیوطی در حاشیه تفسیر جلالین
ص:313
220-لسان المیزان: ابن حجر عسقلانی، هفت مجلد، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت، الطبعة الثانیة، 1390 ق.
(م)
221 -مأة منقبة فی فضایل ومناقب أمیر المؤمنین والائمة من ولده)علیهما السلام: محمد بن أحمد بن الحسن بن شاذان القمی، (، مدرسة الامام المهدی(علیه السلام)،الطبعة الاولی، 1407ق.
222 -مدینة المعاجز، بحرانی.
223-مجموعه آثار استاد شهید مطهری،
224-مجمع الزوائد و منبع الفوائد: هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی جا،
225 -مرکز فرهنگ و معارف قرآن، علوم القرآن عندالمفسرین،
226 -مُسنَد احمد بن حنبل: نوشته احمد بن محمد بن حنبل درگذشته به سال 241ه.ق. احمد بن حنبل، رئیس مذهب حنبلی از مذاهب چهارگانه مکتب خلفا است. او خود شاگرد محمد بن ادریس شافعی رئیس مذهب شافعی بوده است. کتاب او هم از کتابهای مهم حدیث و از منابع معتبر نزد علمای عامّه است. نسخه مورد استفاده ما
ص:314
با ضبط و تعلیق و فهرست صدقی محمد جمیل العطار بوسیله دار الفکر بیروت در سال 1414 (چاپ سوم) چاپ شده است.
227 -مسند ابی داوود: طیالسی، ابن ابی داوود، بیروت، دارالحدیث،
228 -مسند ابن جعد،جوهری: علی بن جعدبن عبید، تحقیق ابی القاسم عبداللّه بن محمد بغوی، بیروت.
229 -مسند ابی یعلی: احمدبن علی بن مثنی تمیمی، الموصلی.
طبرانی،
230 -معرفة الثقات: عجلی، حافظ احمدبن عبداللّه ، مدینة المنورة، مکتبة الدار.
231 -مقتل الحسین: سیّد عبدالرّزّاق المقرّم.
232 -مودة القربی: شافعی همدانی، چاپ لاهور؛
233-مناقب: ابن مردویه.
234 -مناقب علیّ ابن ابی طالب: تالیف ابن مغازلی شافعی
235-مستدرک سفینة البحار: حاج شیخ علی النمازی الشاهرودی، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفه.
ص:315
236 -مستدرک الوسائل: محدث نوری، هجده جلد، مؤسسه آل البیت)علیهما السلام(، قم، 1408ق.
237 -مختصر بصائر الدرجات: حسن بن سلیمان الحلی، الطبعة الاولی، منشورات المطبعة الحیدریة فی النجف، 1370ق.
238 -مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر:
السید هاشم بن سلیمان البحرانی، مؤسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة الاولی، 1413ق.
239 -مناقب السبعون،
240 -موعود عصر(عج): چاپ ششم، 1386.)
241 -منهاج الکرامة فی معرفة الامامة: علامة حلی، یک جلد، مؤسسة پژوهش و مطالعات عاشوراء، قم.
242 -ما نزل من القرآن فی شأن فاطمه)س: سید محمد علی حلو، ، دو جلد، چاپ اول 1421، ناشر: مؤلف.
243 -مکارم الأخلاق: رضی الدین حسن بن فضل طبرسی، یک جلد، انتشارات شریف رضی، قم، 1412ق.
244 -مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم: سیّد محمّد تقی موسوی
ص:316
اصفهانی. (م1348ه.ق) چاپ دوّم 1398ق.
245 -میرزا محمد تقی اصفهانی، دو جلد، مؤسسة اعلمی للمطبوعات بیروت، 1421ق.
246 -معالم العلماء: ابن شهر آشوب، المطبعة قم.
247 -معرفة الثقات: أحمد بن عبداللّه العجلی، دو مجلد، نشر مکتبة الدار بالمدینة المنورة، الطبعة الاولی، 1405ق.
248 -معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة: سید أبوالقاسم الموسوی الخوئی، بیست و چهار مجلد، الطبعة الخامسة، 1413ق.
249 -معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله): علیرضا زکی زاده رنانی، یک جلد، انتشارات موعود اسلام، چاپ دوم، 1384 شمسی.
250 -مجمع الزوائد ومنبع الفوائد: علی بن أبی بکر هیثمی، مکتبة القدسی بالقاهرة دار الکتب العلمیة بیروت لبنان.
251 -مجمع البیان فی تفسیر القرآن: فضل بن حسن طبرسی، مؤسسة اعلمی للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 ق.
252 -مجمع النورین و ملتقی البحرین: أبوالحسن المرندی، یک مجلد.
ص:317
253 -مسند الامام الرضا (علیه السلام): شیخ عزیز اللّه عطاردی، ، دو مجلد، مؤسسة نشر و طبع آستان قدس الرضوی، 1406ق.
254 -من لا یحضره الفقیه: شیخ صدوق، چهار جلد، انتشارات جامعة مدرسین، قم، 1413ق.
255 -مناقب آل أبی طالب (علیه السلام): ابن شهر آشوب مازندرانی، چهار جلد، مؤسسة انتشارات علامه، قم، 1379ق.
256 -میزان الحکمه: محمد محمدی ری شهری، پانزده جلد با ترجمه، انتشارات دارالحدیث، ویرایش سوم، 1377 شمسی.
257 -میزان الاعتدال: ذهبی، چهار مجلد، تحقیق علی محمد البجاوی، نشر دار المعرفة بیروت، الطبعة الاولی، 1382ق.
(ن)
258 -نظم درر السمطین: محمد بن یوسف الزرندی الحنفی، یک مجلد، الطبعة الاولی، 1377ق.
259 -نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار: سید علی حسینی میلانی، سی جلد، چاپ اول، 1414ق، ناشر: مؤلف.
260 -نقد الرجال: سید مصطفی تفرشی، پنج مجلد، مؤسسة آل
ص:318
البیت)علیهما السلام( لإحیاء التراث، الطبعة الاولی، 1418ق.
261 -نهج الایمان: زین الدین علی بن یوسف بن جبر، یک جلد، انتشارات مجتمع امام هادی(علیه السلام) مشهد، چاپ اول، 1401 ق.
262 -نهج البلاغه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام): یک جلد، انتشارات دارالهجره، قم.
263 -نوادر المعجزات، محمد بن جریر الطبری الشیعی، مؤسسة الامام المهدی(علیه السلام)، قم، الطبعة الاولی، 1410ق.
264 -نزول قرآن و رؤیای هفت حرف: سید رضا مؤدب،
265-نصب الرایة لاحادیث الهدایة: زینعلی، جمال الدین، تحقیق عبدالفتاح، بیروت، دار احیاء التراث العربی،
266 -نظم المتناثر فی الحدیث: کتانی، محمد بن جعفر، تحقیق شرف حجازی، مصر، دارالکتب السلفیة،
267 -نحو انقاذ التاریخ الاسلامی: مالکی، حسن بن فرحان، بی جا، مؤسسة الیمامة الصحیفة، ص142.
268 -نهج الحق، و کشف الصدق: علامه حلّی.
269-نورالابصار: شبلنجی.
ص:319
(ه)
270 -هجرالدم: یوسف بن المبرد،
(و)
271 -وسائل الشیعه: شیخ حر عاملی، بیست و نه جلد، مؤسسه آل البیت)علیهما السلام(، قم، 1409 ق.
(ی)
272 -ینابیع الموّدة لذوی القربی: نوشته شیخ سلیمان ابن شیخ ابراهیم قندوزی بلخی معروف بخواجه کلان، در گذشته به سال 1294 ه .ق او از دانشمندان مذهب حنفی و از بزرگان فرقه نقشبندیه صوفیه بوده است. کتاب وی در مناقب اهل بیت علیهم السلام تألیف شده و از منابع حدیثی معتبر نزد پیروان مکتب خلفاست. کتاب مورد استفاده مادر 4 جلد توسط دار الأسوة للطباعة و النشر -قم در سال 1416 ه.ق به چاپ رسیده است.
ص:320