سیمای جهان در عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جلد 1

مشخصات کتاب

سرشناسه:امینی گلستانی، محمد، 1317 -

عنوان و نام پدیدآور:سیمای جهان در عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف: اجتماعی، اقتصادی، آموزش و پرورش، نظامی و قضایی/ محمد امینی گلستانی.

مشخصات نشر:قم : مسجد مقدس جمکران ، 1385.

مشخصات ظاهری:2ج.

شابک:دوره 964-848-481-3 : ؛ دوره، چاپ سوم 978-964-8484-81-6: ؛ ج.1 964-848-482-1 : ؛ ج.1، چاپ دوم: 978-964-8484-82-3 ؛ ج.2 964-848-483-X : ؛ ج.٬2چاپ دوم 978-964-8484-83-0 : ؛ 130000 ریال (ج.2، چاپ سوم)

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:ج.1 (چاپ دوم: پاییز 1386).

یادداشت:ج.2 (چاپ دوم: پاییز1386).

یادداشت:ج.2. (چاپ سوم: 1389).

یادداشت:کتابنامه .

موضوع:محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق -

موضوع:مهدویت

شناسه افزوده:مسجد جمکران (قم)

رده بندی کنگره:BP51/الف8س9

رده بندی دیویی:297/959

شماره کتابشناسی ملی:م 85-10625

ص :1

اشاره

ص :2

سیمای جهان در عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

اجتماعی، اقتصادی، آموزش و پرورش، نظامی و قضایی

محمد امینی گلستانی

ص :3

سخن ناشر

ائمۀ بزرگوار شیعه علیهم السّلام پرتوی از انوار الهیه و گلشنی از گلستان های بهشتی اند که مولا و سرور ما حضرت صاحب العصر و الزمان علیه السّلام گل همیشه تازۀ این گلشن باغ محمدی صلّی اللّه علیه و اله است،پس بر ما لازم است هرچه بیشتر با این انوار الهی آشنا شویم.

شناخت جامع این نور پاک میسر نمی باشد،مگر با تحقیق و تدقیق در روایات ائمه معصوم علیهم السّلام که در این راستا جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای محمّد امینی گلستانی،با گردآوری و پژوهش در احادیث اهل بیت علیهم السّلام به صورت وسیع و گسترده و با نگرشی ویژه در تحلیل روایات سعی در رسیدن به این مقصود نموده اند.

ما نیز در عصر کنونی که رویکرد جوانان عزیز ایران اسلامی را در پرتو انقلاب گهربار شیعی به زعامت امام راحل خمینی کبیر قدّس سرّه و در سایۀ رهبری حکیمانۀ حضرت آیة اللّه خامنه ای دام ظله العالی به سوی مکتب اهل بیت علیهم السّلام مشاهده می کنیم،بر آن شدیم تا با نشر این کتاب ارزنده،راهی برای شناخت بیشتر این نور تابناک بر جوانان عزیزمان بگشاییم.

امید است که با عنایت حضرت ولی عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف و دعای خیر شما خوانندگان عزیز بتوانیم در نشر معارف اهل بیت علیهم السّلام قدمی هر چند کوچک برداریم.

در پایان از کلیۀ برادرانی که ما را در این امر مهم یاری نموده اند سپاسگزاری نموده و برای همۀ آن عزیزان مخصوصا حضرت آیت اللّه وافی تولیت محترم مسجد مقدس جمکران و مؤلف محترم و عزیزان همکار در واحد پژوهش و آماده سازی متون،توفیق روزافزون از خداوند منّان خواهانیم.

مسوؤل انتشارات

مسجد مقدس جمکران

حسین احمدی

ص:4

(ای یوسف زهرا علیها السّلام)

«متی نرد مناهلک الرویّة فنروی»

تقدیم

ران ملخی است در دهان مور ضعیف و ناتوان،

به پیشگاه ملکوتی آن قطب عالم امکان،ولیّ دوران،کهف امان و حجت زمین و آسمان،سلیمان زمان صاحب العصر و الزّمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف که شاید شرف قبول افتد و ذخیرۀ روز ناتوانیم گردد.

«یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ،فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ» (1)

محمد امینی گلستانی

قال الصادق علیه السّلام:

الحجّة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق

غیبة النعمانی ص 295.

ص:5


1- 1) -سوره یوسف/آیه 88. [1]

(تقدیر و تشکر)

بنا به فرمودۀ پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلّم من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق وظیفۀ خود می دانم از زحمات همسر و هم سرّ صبور و رنجور ایّام خوشی ها و ناخوشی های زندگانی ام بانو حاجیه«عفّت عرفانی» صبیّۀ محترمۀ عالم عامل و سالک الی اللّه حضرت آیت اللّه آقای حاج شیخ علی عرفانی قدّس سرّه (1)تشکر و قدردانی نمایم،که در طول زمان تألیف آثارم،مخصوصا در تهیّه و تنظیم این کتاب،(با وجود ناراحتی های قلبی و خستگی مفرط جسمی)به احترام مولایش حضرت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف به من کمک فراوان نموده،وسایل رفاه و آسایش مرا فراهم کرد،تا با آرامش جسم و جان این اثر را به پایان برده و در اختیار عاشقان آخرین امید مظلومان و مستضعفان جهان قرار دهم امّیدوارم خدای عزّ و جلّ سعادت دنیا و آخرت را به ایشان عطا فرموده و در اجر و ثواب این کتاب،شریک و سهیم قرار دهد.ان شاء اللّه

محمد امینی گلستانی

ص:6


1- 1) -ایشان از تلامذۀ علاّمة بزرگوار محمد حسین نائینی قدّس سرّه و هم دوره آیات عظام سید ابو القاسم خوئی و سید محسن حکیم قدّس سرّهما بوده و در عبادت و تقوی،زبان زد خاص و عام در منطقه بودند،بنا به اظهار عیال محترمه اش،در مدت حدود شصت سال در رختخواب نیارمیدند،شبها تا صبح عبادت و مطالعه می نمودند و بعد از طلوع آفتاب،بالشی زیر سر گذاشته مختصر استراحتی کرده باز بیدار شده و با خدای خود در راز و نیاز و مناجات بودند،و در سال 1360/12/10 شمسی در سنّ 95 سالگی دار فانی را وداع نموده به رحمت خدا رفت و در قبرستان علی آباد اردبیل به خاک سپرده شد رحمة اللّه علیه.

فهرست مندرجات

پیشگفتار 11

بخش اول:

پیش از تولّد

امام قائم پیش از آفرینش جهان 29

امام قائم پس از آفرینش جهان 32

امام قائم علیه السّلام در ادیان پیشینیان 34

اسامی مقدّس مهدی علیه السّلام در کتب پیشینیان 35

الف)هندویان 37

ب)زرتشتیان 39

یزدگرد سوّم و قائم علیه السّلام 42

ت)مانویان 43

ث)جین ها 44

ج)برهمائیان 44

خ)چینیان 44

ح)بودائیان 44

د)تورات 45

ذ)اشعیای نبی علیه السّلام 45

ر)دانیال نبی علیه السّلام 46

ز)حیقوق نبی علیه السّلام 46

س)زبور 46

ش)انجیل 47

ص)سخنان کاهنان 51

امام قائم در باور سنّیان 56

الف)روایات چند از اهل سنّت 58

ب)دلاّل حدیث 66

امام قائم در کلمات عرفا 67

امام در گفتار شیعیان 72

آیات دربارۀ قائم علیه السّلام 73

روایات درباره قائم علیه السّلام 82

سکان داران کشتی نجات 89

الف)حجّت آسمانی لازم است 89

ب)ستاره های پشت سر هم!90

ت)اگر در کلّ زمین دو نفر بماند 91

ث)برادران دوقلو!93

ج)زمین همه را فرومی برد 93

ح)شب قدر و امام زمان علیه السّلام 94

خ)منکر قائم منکر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است 95

د)در جاهلیّت مردگان 98

ذ)تکذیب مهدی مساوی است با کفر 98

ر)بردن نامش حرام است 99

بخش دوم:

از تولد تا غیبت کبری

مشخّصات حضرت 107

نور آل محمّد 108

شرید 109

طرید 110

موتور 110

وارث 111

ناقور 113

مأمول 114

مفرّج اعظم 114

مضطرّ 115

ناطق 115

نهار 116

ص:7

ربّ الارض 117

موعود 117

منتقم 118

مهدی صلوات اللّه علیه 120

عبد اللّه 121

مؤمّل 121

منتظر 121

ماء معین 122

بئر معطّله 123

بلد الامین 123

«قائم»صلوات اللّه علیه 124

فجر 126

صاحب الامر 126

صاحب الغیبة 126

صاحب الرجعه 127

صاحب الدّار 127

صاحب الناحیه 127

صاحب العصر 127

بقیّة الانبیاء 128

صاحب الکرة البیضاء 128

صمصام الاکبر 128

صبح مسفر 128

صدق 129

صراط 129

ضیاء 129

ضحی 129

جنب 129

طالب التّراث 129

احسان 130

اذن سامعه 130

أیدی 130

بقیة اللّه 130

حاشر 131

قابض 129

فردوس الاکبر 131

واقیذ 132

بهرام،بنده یزدان 132

پرویز 132

اوقیدمو 132

ایزدشناس 132

ایستاده 132

کیقباد دوم 133

خسرو 133

خجسته 133

خداشناس 133

زندافریس 134

سروش ایزد 134

فیروز 134

فرخنده 134

فیذموا 134

وهوه ل 138

خلف و خلف صالح 139

خلیفة اللّه 141

علایم امامت 145

نشانه های اختصاصی 146

آثار و مواریث انبیا علیهم السّلام 147

نشانه های رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر مؤمنان علیه السّلام 148

نشانه های تشریفی و اختصاصی امام علیه السّلام 149

مطالبی از نجم الثاقب 151

در ذکر جمله ای از خصایص آن جناب 151

1-امتیاز نور ظل و شبح آن جناب علیه السّلام 152

2-ظهور مصحف امیر المؤمنین علیه السّلام 154

3-تصرّف نکردن طول روزگار 157

رحمة للعالمین 159

بیان امامان در عظمت او 162

تفکّر امیر آزادگان علیه السّلام 164

نالۀ امام صادق علیه السّلام 166

امام جواد علیه السّلام می گرید 168

تمجید امام کاظم علیه السّلام 169

من او نیستم 170

این امام شماست 176

چهارمین آن ها قائم است 179

هنوز انتقام پدر گرفته نشده است 179

عصای سخنگو!179

ص:8

بخش سوم:

غیبت تا ظهور

غیبت چرا؟183

نبودن بیعت کسی در ذمّه اش 184

ترس 186

ارتش آمریکا در جستجوی«مهدی»191

خبرنگار N T I به دنبال امام زمان 191

غیبت و معنای آن 194

دو غیبت 200

غیبت صغری 201

جعفر کذّاب 202

غیبت کبری 208

غیبت،سرّی از اسرار خدا 209

زمینۀ ظهور 213

فکر انحرافی 214

عدم ظهور چرا 215

طول عمر امام علیه السّلام 218

آب حیات 220

مکان زندگی 222

ازدواج و اولاد آن حضرت 228

بی اطّلاعان 233

فواید وجودی امام علیه السّلام در دوران غیبت 235

دفع بلا از اهل زمین 240

نجات شیعیان از شرّ دشمنان 241

بیت الحمد 242

ادّعای مشاهده کنندگان 242

حضور در میان مردم 244

حضور در موسم حج 249

آزادی زمان غیبت 251

ندیمان و هم صحبتان او 252

به خدا سوگند اوست مضطرّ 254

فرج شما کی خواهد بود 254

آیا امام از وقت ظهور اطّلاع دارد!258

آیا وقتی معیّن شده است؟260

علّت عدم تعیین وقت 266

ارزش وجودی علماء در دوران غیبت 268

سختی شکیبایی 269

رایات مشتبه 269

به خدا مانند شیشه شکسته می شوید 270

شیعیان محزون 271

به خاطر تو 271

بی پناهان 273

سرگردانان و حیرت زدگان 274

مأیوسان 275

باور نکن 278

مانند زنبور عسل باشید 278

ناتوانان 279

ناتوانی اللّه گویان 280

دشمنی همدیگر شیعیان 281

ردکنندگان نیازمندان 283

امتحان شیعیان 284

حالت بیزاری جستن 286

از دین دست برداران 287

بهشت گمراهان 287

عمل در دولت حقّ بهتر است،یا...288

وظایف(به ساحل نشسته گان)293

عمل به وظیفه 295

عقیدۀ اوّلیه را محکم بگیرید 296

عدم تأیید خروج کنندگان 299

مرغان پرپرشده!303

أمر به سکوت و سکون 303

پاشیدن کوه ها آسان تر است از...307

پرچم طاغوت 309

نهی از تبعیت آنان 310

هر خروج کننده ای را نپذیرید 311

شتاب زدگان 313

دعا برای سلامتی امام علیه السّلام 316

انتظار فرج 317

دعا برای تعجیل فرج 320

دعای امام کاظم علیه السّلام برای تعجیل فرج 320

دعای منتظران 321

دعای غریقان 321

ص:9

دعای عهد 322

توسل به حضرت ولی عصر علیه السّلام 322

ستایش 324

ثواب صابران 324

عبادت منتظران 324

گوارا باد بر شما 325

منتظرانند فرج یافتگان 325

اگر پیش از او مردم؟!325

خوشا به حال دوستان قائم 326

خوشا به حال ثابت قدمان 327

خوشا به حال گمنامان 329

به یقین رسیدگان 330

از همه بهتران 330

اجر یک صد هزار شهید گیرندگان 331

به اجر هزار شهید رسیدگان 331

به ثواب پنجاه صحابه نایل شوندگان 331

گاهی اجر دو شهید 332

شمشیرزنان رکاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله 332

منتظران،شمشیرزن راه خدایند 333

در خیمۀ قائم نشستگان 333

آنانند گرامیان 334

منتظران همرزم مجاهدانند 335

منتظران زانوزننده محضر اویند 335

کجایند برادران 336

کشته و سوخته شدگان 337

زمین از خون منتظران رنگین شود 338

دلسوخته گان زمین و آسمان 338

منتظران معطّران زمین و...338

در رختخواب شهیدان 339

چشمان اشک ریزان 340

فقط امامت را بشناس!341

منتظران فردا در زمرۀ ما هستند 342

منتظران کمیاب تر از کبریت احمرند 342

ذرّیان استوار 343

در مقام شب زنده داران 344

اهل حقّ در زحمتند!344

بخش چهارم:

علایم ظهور

علایم ظهور دو گونه اند 347

تقسیم علایم 360

علایم و حوادث نزدیک ظهور 360

جنگ جهانی و نابودی مردم 363

مرگ سفید و سرخ،ملخ ها و قحطی ها 364

کشتار فجیع 365

قیام هنگام فراگیری ناآرامی ها 366

نخستین نشانه ها 368

سلطنت های ماهانه-روزانه و نصف روزه 368

کشتار سه میلیونی 369

کشتار یک سوم 369

کشتار دو سوم مردم 370

مرگ پنج هفتم مردم 370

کشتار هفت نهم 370

کشتار نه دهم مردم 370

50 زن به یک مرد 373

کاش من جای تو بودم!374

یک یا دو سال پیش از ظهور 375

علایم سال ظهور 376

فتنه های سال ظهور 376

ایرانیان،وقت ظهور 377

قم 382

خوشا به حال طالقان 383

ری 385

یمانی و خراسانی و سفیانی 385

خروج رایت یمانی 386

خروج و رایت خراسانی 386

از سجستان(سیستان)386

شعیب بن صالح 388

خروج سیّد حسنی 390

خروج گیلانی 391

خروج مردی از اولاد جعفر بن ابی طالب 392

خروج شیصبانی 393

جنگ قرقیسیا 393

ص:10

جنگ گرگان و طبرستان 394

رایت آذربایجان 394

خروج سفیانی 395

یوم الإبدال 400

تکرار تاریخ(تجدید سلطنت بنی امیّه)401

تجدید سلطنت عباسیان 403

خروج دجّال 404

مسخ 411

خسف(فرورفتن زمین)412

بیزاری از علی علیه السّلام 412

نداها 412

نداهای آسمانی 413

یوم الخلاص یا روزگار رهایی 418

یوم الخلاص دیگر 420

اعلان جهانی ولایت به وسیلۀ باد 420

بخش پنجم:

ظهور ناگهانی صاحب زمان

پیراهن هنگام ظهور 427

بخش ششم:

کیفیت ظهور در مکه

خورشید تابان 436

علایم رخصت ظهور 439

با 45 نفر 442

ظهور از قم و پرچم توحید در کوه سفید!442

حضور در بیضاء استخر 443

ظهور از«کرعة»!444

سوار بر براق 446

قتل نفس زکیّه 448

ظهور تا قیام برای بیعت اوّل 449

خلاصۀ روایات 453

بیعت اکراهی 454

کیفیت خروج و بیعت دوم روز عاشورا 456

سنّ خروج 456

سال و ماه و روز ظهور 456

خروج در سال طاق 457

ماه خروج و قیام 457

روز خروج و قیام 458

جمع بین روایات 463

برنامۀ شروع 463

پیمان دو طرفه 466

ورود به مسجد الحرام 467

گوشه ای از(رفتار امام با مردم جهان!)469

امامت به که و چه کسی 472

اهالی قطب و سیبری 473

کینۀ کهنۀ مکّیان 477

رفتارش با مکّیان 479

اعدام قریش 481

عزیمت به مدینه 482

کسی با خود زاد و توشه برندارد 482

درد دل با جدّ بزرگوار 483

سوزاندن لات و عزّی 485

با هیزمی که فراهم آوردند...487

نشسته بر تخت و بساط سلیمان 489

به سوی پایتخت 490

ثعلبیه 490

ورود ارتش امام به نجف و کوفه 493

ملاقات با سیّد حسنی در نجف 500

بخش هفتم:

بعد از ظهور

دستور العمل های آسمانی 505

حضور محمد صلّی اللّه علیه و اله و علی علیه السّلام 510

ص:11

سیرت و سنّت مهدی علیه السّلام 512

سیرت فردی 512

خوراک و پوشاک آن حضرت 515

نادمان بعد از ظهور!517

جمع بین روایات 518

چرا رنگت پریده؟!519

گریه چرا؟520

سیرت احیاگری 521

سیرت نبوی و علوی 522

با سیرت کدامیک،نبوی یا علوی؟!524

جمع بین روایات 526

سیرت مدیریتی 526

جمع بین روایت 528

مهربان تر از پدر و مادر 529

پایتخت امام«کوفه»530

جغرافیای پایتخت 531

اتصال خانه های کوفه به کربلا 531

ارزش مادی و معنوی،املاک پایتخت 532

ارزش اندازۀ نشستن یک نفر 533

ارزش یک ذراع زمین کوفه 534

خانۀ کوفه را نگهدارید 534

اجتماع مؤمنان در کوفه 534

خانۀ آن حضرت 534

خانۀ امامان بعد از قائم علیه السّلام 538

مسجدهایی که در کوفه بنا می شود 539

مسجدی که 500 درب دارد 539

مسجد هزار در 541

بزرگ ترین مسجد در جهان 543

مسجد کوفه 544

سیمای زمامداری و تشکل حکومت 524

حکومت در اسلام 544

قرآن و حکومت 553

علم و قدرت دو شرط اصلی زمامداری 555

برخورد مردم با قائم علیه السّلام 555

این همه کشتار چرا؟!558

مشرکان ناراضی 558

ما تو را نمی شناسیم 560

او همه را می شناسد 560

ای فرزند فاطمه از هرجا آمده ای 560

خدا به آل محمد نیازی ندارد 561

این از آل محمد نیست 562

لعنت شرقیان و غربیان 563

سخت ترین آزار و اذیت ها 564

حکومت واحد جهانی 565

سیرت کشورداری 566

دین واحد 570

تسلیم یا مرگ 577

دین غرقه به خون 578

دین جدید 578

ادارۀ کشوری به وسعت زمین 584

همه او را دوست دارند 585

طی الارض 586

پشت سر را می بیند 587

سایه ندارد 587

از دور می شنود 587

بالای سرش فرشته ای است 587

در سایۀ ابر 588

ستارۀ درخشان 589

کیفیت سلام بر آن حضرت 590

ص:12

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد للّه الأوّل لا أوّل لأوّلیته،و الآخر لا آخر لآخریته،و الصلوة و السلام علی أفضل بریّته و أشرف خلیقته،محمّد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و علی أهل بیته الطیّبین الطاهرین،و اللعنة الدائمة الأبدیة علی أعدائهم أجمعین من أوّل الدنیا إلی بقاء یوم الدین

پیشگفتار

1-یکی از سؤال های داغ و پر مشتری زمان های گذشته و حال این است که حکومت و مدیریت کشوری که به وسعت کرۀ زمین است،بعد از ظهور حضرت مهدی علیه السّلام به چه صورت و با چه کیفیّتی خواهد بود؟!

آیا مانند حکومت های فعلی دارای مجالس متعدّد،قانون اساسی و...خواهد بود یا با پیشرفت زمان،تغییرات کلّی در نحوۀ ادارۀ آن انجام خواهد گرفت؟!

آیا کنترل جوامع،با استبداد و قدرت قهّاره صورت می گیرد و یا با استقلال کامل و دموکراسی واقعی و تکیه بر نیروی مردمی خواهد بود؟

آیا مثل زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از دستورات آسمانی تبعیّت خواهد شد و دستورهایی همانند «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ: و در کارها با آن ها مشورت نما»به اجرا درخواهد آمد؟

آیا وجود امام علیه السّلام در زمان غیبت،برای مردم نفعی دارد؟

آیا صلاح در آن نبود که ولادت آن جناب نزدیک به زمان ظهور بود و ادارۀ کشور را به دست می گرفت؟

اکنون که قرن ها از تولّد ایشان گذشته و دیگر ترس و هراسی از بابت ایشان وجود ندارد و فتنه و فساد روی زمین را فراگرفته و زمینۀ ظهور هم مهیا شده است،پس چرا

ص:13

ظهور نمی فرمایند؟!

و ده ها آیا و چرای دیگر.

در عصر حاضر پرسش هایی مطرح است که نیاز روز،پاسخ آن ها را می طلبد، و باید هم این باشد.چون نسل نو،گفته ها را به صورت نو و شفّاف و متقن و قانع کننده می خواهند و خیلی مشتاق و علاقه مندند بدانند،دولت حقّی که این همه عاشق و دلباخته دارد و قرن ها به انتظار آن نشسته اند،چگونه و با چه شرایطی اداره خواهد شد؟!

در این کتاب سعی فراوانی شده تا به سؤالات به صورت مختصر و مفید، پاسخ گفته و در این بین تا آن جا که ممکن است از گفتارها و سخنان اهل بیت علیهم السّلام -صاحبان خانۀ قرآن و اسلام-الهام گرفته شده تا افکار عزیزان را روشن سازد.

ناگفته نماند که دربارۀ تولّد،زندگی،غیبت های«صغری»و«کبری»،علایم و مقدمات ظهور،امامت و اثبات وجود امام زمان علیه السّلام،کتاب های زیادی نوشته شده و در ابعاد مختلف و وسیع،دربارۀ آن حضرت،بحث و بررسی فراوان شده است و ما نیز تا رسیدن به اصل موضوع کتاب،به صورت گذرا و فشرده و برای آمادگی ذهنی عزیزان،اخبار و مطالبی را در این زمینه ها خواهیم آورد.

ولی چون هدف،تشریح و ترسیم جریان های بعد از ظهور و نحوۀ ادارۀ یک کشور با ابعاد کلّ کرۀ زمین به وسیلۀ حضرت مهدی موعود علیه السّلام است،لذا تا آن جا که بررسی کرده ام و نیز از دوستان محقق و نویسنده و با اطلاع،پرس و جو کرده ام،کتاب مستقلی در این باره تدوین نگردیده است،بلکه مطالب مربوطه در لابلای کتاب های حدیث و تاریخ،به صورت پراکنده به دست ما رسیده است بدین جهت برای بیان و روشن ساختن اوضاع آن زمان،درصدد نوشتن کتاب مستقلی برآمدیم که ان شاء اللّه،این ران ملخ،در پیشگاه آن خلاصۀ انبیا و چکیدۀ اولیا قبول افتد و با یک نگاه لطف آن بو تراب به این ذرّه بی مقدار... (1)

ص:14


1- 1) - به ذرّه گر نظر لطف بو تراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند

پس در این کتاب سعی و کوشش ما بر آن است که از احادیث و روایات مربوط به جغرافیای کشور،کیفیّت کشورداری،اقتصادی،آموزشی،کشاورزی،قضایی، اجتماعی و نظامی و...عصر امام زمان علیه السّلام و هم چنین مسایل و جریان هایی که بعد از ظهور پیش خواهد آمد نسخه برداری نموده و به صورت کتابی مستقل در اختیار عزیزان قرار داده تا افکار آنان با گفتارهای حدیثی و اطلاع رسانی بزرگان در این باره آشنا گردند.

2-در این کتاب اسناد روایات از نظر رجالی بررسی نشده است،ولی تا آن جا که ممکن بود از کتاب های مورد اعتماد و قابل قبول-مخصوصا از کتاب های متقدّمین و بزرگان علمای سلف-استفاده شده است.

بدین جهت اگر خوانندۀ محترم به موردی برخورد که قبول آن برایش سنگین بوده و یا شایستۀ قبول نباشد،به این حقیر خرده نگیرد،به مأخذی که از آن نقل شده و آدرسش در پاورقی ارائه گردیده است،مراجعه نماید.

آن چه که قابل ذکر است روایات وارده پیرامون قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-عمدتا بیرون از چهار قسم نیست:

1-از نظر سند قابل اعتماد است و اشکال فنّی ندارد.

2-از نظر سند ضعیف است،ولی به حدّ تواتر رسیده است.

هر روایتی که با این شرایط به دست آمده باشد،قابل ردّ نخواهد بود؛زیرا این گونه روایات اگرچه از حیث سند ضعیف هستند،امّا متواتر بودن آن احادیث،آن را جبران می نماید؛زیرا ضعف سند در صورتی ضرر دارد که خبر در حد تواتر نباشد،ولی اخبار متواتری که راویانش از اماکن مختلف و مذاهب گوناگون و در تاریخ های متفاوت زیسته اند را نمی توان ردّ کرد و بعید دانست و یا احتمال تبانی داد؛زیرا بعضی از راویانی که در عصر اوّل و یا در اعصار بعد می زیسته اند،از مکّه،مدینه،کوفه، بصره،بغداد،ری،قم و شیعه یا سنّی یا اشعری یا معتزلی بوده اند،پس چگونه متصوّر است که اینان با بعد مسافت و اختلاف مکان و زمان و مذاهب،در یک جا جمع شده، و دربارۀ مطلبی،متّفق القول شده و حدیثی را جعل نموده و به خورد جامعه بدهند.

ص:15

درحالی که می بینیم بیشتر راویان از بزرگان مورد وثوق و پرهیزکاران و متّقیان هستند،پس منصفانه نیست که به خاطر استبعاد مضمون روایتی،آن همه اعاظم را کنار زد و غرض خود را اعمال نمود!

3-از نظر سند صحیح یا موثّق است،ولی به حدّ تواتر نرسیده است.

در این صورت باید روایت از نظر فنّی و رجالی بررسی شود و اگر در مقابل آن، روایت مخالفی نباشد،به دستور اخبار آحاد عمل شود.

4-از نظر سند ضعیف است و به حدّ تواتر هم نرسیده است.

روایتی از این نوع،اگر مخالف شریعت باشد،مردود است و پذیرفته نمی شود و اگر مخالف شرع نباشد و در مقابلش هم،روایت مخالف وجود نداشته باشد،در این صورت آن حدیث قابل قبول خواهد بود.

به طور کلّی غرابت مضامین و استبعاد وقوع آن چه که در متن بعضی از احادیث مربوط به حالات و کیفیّت حکومت و دولت حضرت قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف- هست،سبب ردّ و طرح آن نمی شود، (1)زیرا استغراب و استبعاد در مسایل علمی- مخصوصا در نقلیّات-اثر و ارزشی ندارد!اگر بنا باشد با گشودن این باب به مسایل بپردازیم،خیلی از مسلّمات مقبوله در شرع و نقل،مانند عالم برزخ و نفخ صور و کیفیّات بهشت و جهنّم و معاد و صراط و حساب و میزان و...متزلزل می شود.

البتّه باید توجّه داشت،منظور اربابان حدیث از نقل بعضی روایات ضعیف و مخالف محکمات قرآن و سیرۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در کتاب های خود،برای اثبات امور اعتقادی و یا بیان عقاید خود نبوده است،بلکه مقصود ایشان در آن مقطع که بسیاری از روایات ائمه علیهم السّلام و کتاب های اصیل شاگردان و اصحاب آنان از بین رفته و یا در معرض نابودی قرار گرفته بود،این بوده است که هر آن چه به نام روایت منسوب به ائمّۀ اطهار علیهم السّلام می باشد،حفظ شود تا در اختیار محقّقین و نسل های بعد قرار گرفته و صحیح از غیر صحیح بازشناخته و سره از ناسره تشخیص داده شود.

به طور خلاصه تأکید می شود،هر مطلبی در هر کتابی و هر روایتی و هر زمانی

ص:16


1- 1) -چنان که بسیاری در این مسیر سعی دارند،آن روایت ها را مورد تشکیک قرار داده و ردّ نمایند.

دیده شود که با محکمات قرآن و روایات متواتر و سنّت قطعی پیامبر،مخالف باشد، علامت جعلی بودن همه و یا قسمتی از آن روایت می باشد و بر فرض صحّت سند این گونه روایات،دلیل صحیح بودن متن آن نمی شود!زیرا کسی که درصدد جعل روایت است،تصمیم می گیرد با استناد آن به نام افراد مورد اعتماد و خوش سابقه و خوش نام، نظر عامّه و افراد بی اطّلاع را جلب نموده و چهرۀ دین و مذهب و اولیای بزرگوار آن را مخدوش نماید.

پس نباید از کنار روایات به سادگی گذشت.اگر محملی یا راه حلی پیدا نشود،باید دستور«فاضربوه علی الجدار»آن را به دیوار زنید،را دربارۀ آن اعمال نمود.

3-در اثنای مطالعۀ کتاب متوجّه خواهید شد که روایات در بعضی از مطالب، خلاف همدیگر وارد شده است و همان گونه که گفته شد،در این کتاب از نظر رجالی، اسناد روایات رسیدگی نشده است،پس در این صورت ناگزیریم برای آن راه حلی پیدا کنیم؛زیرا تا آن جا که پیدا کردن راه حل،ممکن است رد نمودن روایت به صلاح نیست،لذا سعی شده است در این موارد روایات را دست نخورده نگه داریم.برای نمونه به چند مورد توجّه نمایید.

الف:دسته ای از احادیث ناظر بر آن است که آن حضرت با قدرت نظامی و با زبان قهر،جهان را تسخیر می کنند و دستۀ دیگر می گویند:مانند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با صفت گذشت و رحمة للعالمینی و مهربانی پیش می روند.

راه حل:در وحلۀ اول با سیرۀ پیامبر و در صورت عناد و لجاجت و عدم رعایت شؤون«ولایت»با زبان قهر و غلبه مواجه خواهند شد.

ب:دسته ای از روایات ناظر بر این است که امام علیه السّلام از اقلیت های مذهبی جزیه می گیرند و در دولت کریمه با آرامش زندگی می کنند و دستۀ دیگر می گویند:باید یکی از دو راه را انتخاب نمایند،ایمان آوردن یا کشته شدن.

راه حل:قائم علیه السّلام در ابتدا و اوایل حکومت خود؛مانند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله،با آن ها مماشات می کنند و به آن ها فرصت می دهند تا حقیقت را دریابند،ولی آن ها از این ملاطفت و رأفت اسلامی سوء استفاده نموده و با فعالیّت های زیر زمینی خود در

ص:17

صدد براندازی نظام برمی آیند!در این صورت است که حضرت پس از اتمام حجّت مجدّد دست به شمشیر قهر و انتقام می برند تا زمین را از لوث وجود پیمان شکنان پاک نمایند.

ج:روایاتی می گویند:که امام امر به تعقیب فراریان جنگ و کشتن مجروحین می نمایند و دیگر روایات اجرای سیرۀ جدّ بزرگوارش را-نهی از تعقیب فراریان و مداوای زخمی ها-بازگو کنند.

راه حل:صلاح مردم و کشور و موقعیّت جامعه را مدّ نظر قرار داده،سپس دستور صادر می فرمایند،در جایی امر به کشتن می کنند و در جایی نهی از آن.

د:بعضی از روایات،رؤیت امام را نفی می کنند که هرکس ادّعای مشاهده نماید، کذّاب است،در صورتی که رؤیت امام توسط گروه زیادی از بزرگان علما و فقها؛ مانند مقدّس اردبیلی و علاّمه بحر العلوم و امثال آنان-قدّس اللّه أرواحهم-و دستۀ زیادی از مؤمنین و مؤمنات در حدّ تواتر است.

راه حل:علما می فرمایند؛منظور از ادّعای رؤیت در این روایات،یعنی ادّعای نیابت کند که مصداق کذّاب بودن است،امّا دیدن مؤمنین،نوعی سعادت و شرف لقا و مشمول لطف خاصّ آن ناموس دهر می باشد نه ادّعای نیابت؛زیرا کسی که او را می بیند و می شناسد و با وی سخن می گوید و مسئله می پرسد،هیچ وقت بازگو نمی کند،بلکه سعی در پنهان داشتن آن دارد،و آنان که آن حضرت را دیده و بعد شناخته اند؛مانند متوسّلین و گمشده ها و دردمندان که آن هم مانند قبلی است.

ط:گروهی از روایات بر کشتار زیاد آن حضرت تصریح دارد و گروهی دیگر می گویند:به اندازۀ خون حجامت،خون ریخته نخواهد شد.

راه حل:حضرت در ابتدا،تا سرحدّ امکان با مردم مدارا کرده و رفتار مسالمت آمیز خواهد داشت،ولی گروهی از این سیادت و بزرگواری امام،سوء استفاده نموده ایجاد مزاحمت و اخلال در امر نظام می نمایند و آن حضرت را برخلاف میل باطنی خود، وادار به نابود ساختن مخالفین می کنند؛مانند فرماندار امام در مکّه و مدینه را دوبار

ص:18

می کشند. (1)

4-در ضمن ترجمۀ بعضی از روایات،معانی و اظهارنظرهایی که در لابلای این کتاب،از سوی این بندۀ ناچیز آمده،فقط جنبۀ تحقیقی و بررسی دارد،نه حتمی و اعتقادی،(بنابر تشبیه ناقص به کامل)؛مانند مسایل و مطالبی که فقهای عظام-أدام اللّه ظلالهم-در دروس خارج فقه و اصول خود،بحث و فحص و تحقیق می کنند و آن را به اثبات می رسانند،ولی فتاوی رساله های عملیه ایشان،غیر آن از آب درمی آید.

5-این که همواره گفته شده است«مهدی علیه السّلام»با شمشیر قیام می کند،چه بسا مراد، اقدام آن حضرت از موضع قدرت و قیام مسلّحانه باشد،نه در خصوص خود شمشیر، دیگر روزگار موعظه و خواهش تمام می شود،زیرا پیامبران پیشین همواره بشر را موعظه و راهنمایی نمودند و از خود نرمش نشان دادند و بدون اکراه و اجبار، درخواست می کردند که مردم ایمان آورده و عمل صالح به جا آورند و...امّا انسان ها در گذشتۀ خویش،به خوبی امتحان نداده اند.علاوه بر این که به آن حرف ها اعتنایی نکرده و گوش ندادند،بلکه انبیا و اولیا را از دم تیغ گذراندند!پس به ناچار باید با دست قدرتمند«مهدی موعود علیه السّلام»اصلاح شوند و تاوان گذشته ها را بپردازند.

البتّه فراموش نشود این تاوان پس دادن ها،پس از اتمام حجّت و مهلت دادن و دست دوستی به سوی آنان دراز کردن،خواهد بود وگرنه از مقام امامی که فرزند رحمة للعالمین است،به دور خواهد بود که بدون مهلت دادن به کسانی که مهلت می خواهند بی چون و چرا،از دم تیغ بگذراند.

مگرنه این است که با سیرت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله رفتار خواهد کرد،آری تنها تفاوتی که با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خواهد داشت،این است که پس از پیمان شکنی و یا ردّ قطعی پیشنهاد،برای آن حضرت راهی غیر از نابودی و اصلاح قطعی و ریشه کن نمودن گردن کلفت ها و سوزاندن ریشۀ فساد،نخواهد ماند و مانند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با مماشات و گذشت رفتار نخواهد کرد و دو راه برای انسان ها می ماند؛یا تسلیم شده و ایمان

ص:19


1- 1) -برای اطّلاع از بیان بیشتر در این زمینه،بخش 2 به فصل رحمة للعالمین و به بخش 6 فصل«گوشه ای از رفتار امام با مردم جهان»مراجعه فرمایید.

آورند و یا ایمان نیاورده و نابود گردند؛زیرا چنین مقدّر است که جهان باید روزی روی خوشی و خرّمی و بسط عدالت و امنیّت فراگیر و جز آن را ببیند و لمس نماید.

6-در این کتاب،الزاما قسمتی از روایات تقطیع شده است؛زیرا روایتی که متضمّن مطالب گوناگون است،اگر تقطیع نمی گردید،علاوه بر این که تکرار خیلی از روایت ها اجتناب ناپذیر می شد،حجم کتاب نیز به چندین برابر حجم فعلی می رسید.

بنابراین به علّت ارتباط بین بعضی از فصل ها،ضرورت ایجاب کرد که بعضی از روایات تقطیع و بعض دیگر تکرار شود؛مثلا:فصل معنای غیبت با فصل حضور امام در میان مردم و یا فصل امکان دیدن امام علیه السّلام با فصل ادّعای مشاهده کنندگان و امثال این ها باهم ارتباط کامل دارد.

در این گونه فصل ها،اگرچه به ظاهر،روایات تکرار شده است ولی،با کمی دقّت مشخّص می شود که باید چنین می شد؛زیرا سؤال ها تکراری بوده،بنابراین پاسخ ها نیز مکرر گردیده و در جایی که یک روایت دارای مطالب گوناگون بوده و تقطیع امکان پذیر نبود،الزاما در فصل های گوناگون تکرار شده است.

7-امّت اسلام اجماعا معتقدند که محمّد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آخرین پیغمبر است و بعد از او پیغمبری نخواهد آمد،امّا در احادیث شیعه مسایلی پیرامون حضرت مهدی علیه السّلام وارد شده است،که عبارتند از:

1-از اهل کتاب جزیه قبول نمی کند.

2-به ویران ساختن مساجد امر می نماید.

3-هرکس به بیست سالگی برسد و در دین تفقّه نکند(مسایل حلال و حرام و تکالیف،شرعی خود را یاد نگیرد)کشته می شود.

الف-أبان بن تغلب از امام صادق علیه السّلام فرمود:«لوددت أنّ أصحابی ضربت رؤوسهم بالسیاط حتّی تفقّهوا؛ (1)من دوست داشتم با تازیانه ها به سرهای اصحابم بزنم تا فقیه شوند.»(مسایل واجب خود را یاد بگیرند).

ب-علی بن ابی حمزه گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:«تفقّهوا فی الدین فإنّه

ص:20


1- 1) -اصول کافی:31/1 کتاب فضل العلم ح 8. [1]

من لم یتفقّه منکم فی الدین فهو أعرابی،إنّ اللّه یقول(فی کتابه) لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ؛ (1)در دین تفقّه کنید(یاد بگیرید)هرکس دین خود را یاد نگیرد،اعرابی است.خداوند(در کتاب خود)فرموده است:در دین تفقّه نمایند وقتی که به سوی خانواده هایشان برگشتند قوم خود را انذار نمایند و شاید آن ها برحذر باشند.»

ج-مفضّل بن عمر گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:«علیکم بالتفقّه فی دین اللّه و لا تکونوا أعرابا (2)فإنّه من لم یتفقّه فی دین اللّه لم ینظر اللّه إلیه یوم القیامة و لم یزکّ له عملا؛ (3)بر شما باد یادگیری مسایل دین خدا و اعرابی(جاهلیّت)نباشید،همانا هرکس در دین خدا تفقّه نکند،خداوند روز قیامت به(روی)او نگاه نمی کند(و مشمول رحمت خود نمی سازد)و عملی برای او پاک نمی کند(و قبول نمی نماید).»

4-او به حکم داود علیه السّلام حکم می کند و بیّنه نمی خواهد.حال جای این سؤال است که امّت اسلامی اجماعا معتقدند حضرت محمد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و آخرین پیامبر است و بعد از او پیامبری نخواهد آمد و مطرح کردن این گونه مسایل،علاوه بر این که موجب نسخ احکام شریعت است،عملا برای آن حضرت سبب تثبیت نبوّت و استقلال شریعت می شود!

در این گونه موارد پاسخ چیست؟

جواب:

آن چه که در جواب موارد بالا و امثال آن می توان گفت این است،اوّلا اگر آنان امامان اهل بیت علیهم السّلام را این گونه می شناسند و قبول دارند که:

1-آن ها از سوی خداوند مأمور و منصوبند.

2-تمامی اعمالشان با راهنمایی خداوند و زیر نظر او انجام می گیرد.

3-همۀ وظایف ایشان از پیش تعیین شده و از سوی خداوند به اجرای آن، مأموریت داشته اند.

ص:21


1- 1) -التّوبة:122؛ [1]اصول کافی:31/1 کتاب فضل العلم ح 6. [2]
2- 2) -ای لا تکونوا کالاعراب جاهلین بالدّین،غافلین عن أحکامه،معرضین عن تعلّمها.
3- 3) -اصول کافی:31/1 کتاب فضل العلم ح 7. [3]

4-هیچ وقت بدون رضای او دست به کاری نمی زنند.

5-معصومند و خطا نمی کنند.

6-عالم ربّانی و دارای علم لدنّی و موهبتی اند.

7-به وظایف خود به طور کامل آشنایی دارند و...

پس در صلاحیّت صاحبان این گونه عقاید نیست که به امامان خود،تعیین تکلیف نموده و خرده گیری نمایند و یا با این نوع پرسش ها،اعمال و افعال آن ها را زیر سؤال برده و معتقدات خود را خدشه دار سازند،بلکه موظّفند،گفتار،کردار و پندار آن ها را بی چون و چرا(و تعبدا)بپذیرند؛زیرا هم به خدایی بودن کار و اعمال آن ها اعتراف دارند و هم به امامت و حجّت الهی و مفترض الطّاعة بودن آن ها اعتقاد دارند. (1)

ثانیا،چنان که روایات وارده از نظر سند،اشکال فنّی نداشته باشند،در هیچ کدام آن ها نسخ شریعت نشده است؛زیرا به سخنی،نسخ می گویند که دلیل نسخ،متأخر از حکم منسوخ باشد و همراه منسوخ ذکر نگردد،امّا وقتی دلیل نسخ،همراه حکم منسوخ ذکر شود،در این صورت دلیل یکی،آن دیگری را نسخ نمی کند،اگرچه در معنا مخالف آن باشد.

مثلا اگر خدای تبارک و تعالی بفرماید:«تا فلان وقت مواظب باشید،شنبه ها ماهی صید نکنید،اما بعد از آن مواظبت لزومی ندارد»بیان این سخن،دلیل نسخ الزام شنبه ها نیست؛زیرا دلیل رفع تحریم،مصاحب دلیل وضع تحریم است،پس در این صورت نسخی به وجود نیامده است.

چنان که در ضمن مطلب شماره سه به آن اشاره شد،تا روزی که اهل کتاب،پیمان شکنی نکرده اند،ممنوعیتی از اخذ جزیه نخواهد بود،ولی اگر قرارداد را لغو کنند،در آن صورت است که از قبول جزیه امتناع کرده و به مرگ محکوم خواهند شد(بیان این مطالب در محل خود خواهد آمد)و امام علیه السّلام در اخذ«پیمان دو طرفه»(که مشروح آن می آید)از مسلمانان،تعهد می گیرد که کسی نباید مسجدی را تخریب نماید،امّا خود حکم به تخریب می دهد،باید گفت:هنگامی تخریب مسجد از سوی امام علیه السّلام و

ص:22


1- 1) -فلسفۀ قیام و عدم قیام امامان علیهم السّلام ص 10 از مؤلّف.

صورت خواهد گرفت که بدون تقوی(و از راه حرام و اضرار)و برخلاف امر خدا،بنا شده باشد؛این گونه تخریب مشروع است چون خود رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نیز(در جریان تخریب مسجد ضرار)این کار را کرده است.

امّا مسألۀ بیست ساله ها،در صورتی که روایتش مخدوش نباشد،به این ترتیب خواهد بود که با دستور امام علیه السّلام تمام وسایل آموزش فقه و واجبات شرعی،به طور وسیع در اختیار همگان قرار می گیرد و اعلان می شود،هرکس واجبات خود را تا سن معیّنی فرانگیرد و به آن ها عمل نکند،در حکم«مرتد»می باشد و حکم مرتد هم مرگ است؛زیرا از دستور حجّت خداوند سرپیچی کرده و نیز پنج سال از دوران بلوغ او گذشته و از روی بی اعتنایی ترک واجبات نموده است.

امّا قضاوت کردن حضرت مهدی علیه السّلام همانند قضاوت حضرت داود علیه السّلام

این مطلب بدین معناست،که حضرت به چیزهایی که علم به آن دارد حکم می کند و روشن است اگر امام و حاکم،عالم به چیزی باشند می توانند طبق علم خود،حکم نمایند و شاهد نطلبند.در این مورد هم نسخ شریعت نشده،بلکه عین شریعت است.

بعلاوه،موارد گفته شده به خاطر وظایف آسمانی است که خداوند برای هریک از امامان معصوم علیهم السّلام تعیین و به وسیلۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به صورت کتابی مسجّل تحویل گردیده و در طول امامت خود،موظف به اجرای آن برنامه ها هستند.(به فصل «دستور العمل های آسمانی»مراجعه فرمایید).

با توجّه به مراتب بالا،تبعیّت از قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-و قبول احکامش واجب است و زمانی که ما با حکمی دربارۀ خود مواجه شدیم،باید از آن تبعیت کنیم،اگرچه با بعض احکام مقدّم بر آن مخالف باشد.

8-در این کتاب بعضی از سؤالات مطرح شده که جواب ندادن و ندانستن جواب آن،نه مسؤلیت آور است و نه ضرورت دارد؛مانند این که جا و مکان فعلی زندگی امام علیه السّلام کجاست،ازدواج کرده یا نه؟و بر آخرین امام و حجّت الهی،چه کسی نماز می خواند؟و امثال این سؤال ها.

بنابراین به دلیل مطرح شدن این گونه مسایل،ناچارا برای این که پاسخی گفته

ص:23

شود،مطالبی ارایه گردیده که دانستن آن ها نیز ضرورت ندارد.

9-در مورد بعضی از مسایل مانند علّت غیبت،عدم تعیین وقت ظهور و...دستور توقف و عدم پرس وجو داده شده است و بایستی از آن خودداری شود.

قائم علیه السّلام در نامه ای به سفیرش محمّد بن عثمان رضی اللّه عنه نوشت... «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ (1)فأغلقوا أبواب السؤال عمّا لا یعنیکم،و لا تتکلّفوا علی ما قد کفیتم،و أکثروا الدعاء بتعجیل الفرج،فإنّ ذلک فرجکم،..؛ (2)ای کسانی که ایمان آورده اید،از چیزهایی سؤال نکنید که اگر آشکار شود،شما را بد حال نماید.پس درهای پرسش از آن چه را که برای شما فایده ندارد ببندید و خود را به خاطر آن چه که از شما خواسته نشده است،به زحمت نیندازید و برای تعجیل فرج،زیاد دعا کنید؛زیرا فرج شما در آن است.»

10-جریان های زمان ظهور و عصر امام علیه السّلام که در روایات بیان شده است،نباید با این زمان مقایسه گردد؛زیرا تا آن زمان اتّفاقات زیاد و تغییرات کلّی در شهرها و اقشار و احکام و پیشرفت های عجیب صنعتی و تکنیک های محیّر العقول روزانه در تمام ابعاد زندگی و و...به وجود می آید و خواهد آمد،مانند اصلاح یک شبۀ کارهای حضرت از سوی خداوند (3)(که در یک شب ره هزار ساله طی می شود)و تسلیم قدرت های عظیم جهان در کوتاه ترین مدّت و هزاران مسایل دیگر و پیشرفت های عجیب در تمام ابعاد زندگی و..به وجود خواهد آمد و این پیش داوری و قضاوت امروزی و مقایسۀ حال با آینده،دور از احتیاط است.

11-در ترجمۀ آیات و روایات و مطالب عربی دیگر،کلمات گفته شده در میان پرانتز ()از مؤلّف است که برای تبیین و یا تشریح،آورده شده است و از اصل روایت نیست.

12-اخبار و روایاتی که در ابواب مختلف این کتاب آورده شده است،صرفا به عنوان

ص:24


1- 1) -مائده:101. [1]
2- 2) -ابن عصام،عن الکلینی مثله.بحار الأنوار:92/52 ب 20 ح 7 و 182/53-181؛ [2]الزام النّاصب:ص 130؛ [3]منتخب الأثر:ص 267؛ [4]غیبت طوسی:ص 177؛اعلام الوری:ص 424؛ [5]کشف الغمّة:322/3؛ [6]کمال الدّین:162/2؛ [7]احتجاج طبرسی:ص 263. [8]
3- 3) -سنن ابن ماجة 1376/2 و ینابیع المودّة:163/3 باب 94.

نمونه و استشهاد و گلچینی از این سفرۀ پرنعمت است که در غیر این صورت گفتارها و گفتمان ها فراتر از آن است که در این گونه مجموعه های کوچک،جایگزین گردد.

13-آیه های قرآن را به دو دسته تقسیم بندی می کنند:

یک قسمت از آن ها را تنزیل می گویند؛یعنی آیاتی که شأن نزول دارند و دربارۀ چیزی یا به سبب جریانی نازل شده اند.

قسمت دیگر را تأویل می نامند؛یعنی توسط رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و یا ائمّة علیهم السّلام برای جریانی تطبیق شده است و آن را بطن یا باطن قرآن می نامند.

آیاتی که طبق روایات دربارۀ قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-تطبیق شده است،تا مرز 217 آیه رسیده است (1)و آن آیات همگی تأویل است،نه تنزیل!چون«مهدی علیه السّلام»در آن تاریخ به دنیا نیامده بود تا سبب و شأن نزولی داشته باشد.

14-سلیقۀ خاصّ تنظیمی این کتاب بدین گونه است که فصل های آغازین آن را به گفته های ادیان پیشینیان و گفتارهای پیشوایان و دانشمندان اهل سنّت و هم چنین پیشگویی های بزرگان دین دربارۀ امام زمان علیه السّلام اختصاص داده ام و پس از عبور و گذر از آن مراحل،به جریان های ولادت و جریان های بعد از آن می پردازیم.

به امید این که این اثر ناچیز،مورد قبول«حقّ تعالی»و«ولیّ مطلق»او حضرت بقیّة اللّه الأعظم-روحی و أرواح العالمین لتراب مقدّمه الفداء قرار گرفته شود و ذخیرۀ روز ناتوانی و بیچارگی ام گردد.

***

این کتاب دارای 14 بخش گوناگون خواهد بود.

بخش 1-پیش از تولّد

بخش 2-بعد از تولّد تا غیبت

بخش 3-غیبت تا ظهور

بخش 4-علایم ظهور

بخش 5-ظهور ناگهانی

ص:25


1- 1) -مهدی منتظر:ص 211.

بخش 6-کیفیّت ظهور

بخش 7-بعد از ظهور

بخش 8-نیروی نظامی و وضع کشور در زمان جنگ

بخش 9-آموزش و پرورش و وضع کشور در زمان صلح

بخش 10-قضایی

بخش 11-اقتصادی و دارایی

بخش 12-اجتماعی

بخش 13-شهادت و حوادث بعد از آن

بخش 14-متفرّقات-

14 پیشگفتار و 14 بخش،به برکت و احترام نام 14 معصوم علیهم السّلام

ناگفته نماند سعی و کوشش فراوان به کار بردم تا این مطالب در کتاب یک جلدی به پایان برسد،امّا هنگامی که وارد معرکه شدم،با میدان وسیعی روبه رو شدم و وقتی که کنار این خوان پربرکت نشستم با سفرۀ گسترده ای مواجه گشتم که قبلا بر این باور نبودم،حتّی با اتمام دوّمین مجلّد آن،باز به طور ناتمام،ترک ماجرا کرده و به صورت فشرده،خداحافظی نمایم!زیرا هرچه جلوتر رفتم،دیدم در این دریای بیکران، ناآشنا به شنا،دست و پا می زنم و غرق می شوم،بدین جهت برخلاف خواستۀ دل لبریز از عشق آن جان جسم هر دو جهان و رکن زمین و زمان و قطب عالم امکان،عنان قلم باز گرفته و به امّید یاری«یوسف»گمگشتۀ بانوی بانوان و سرور زنان عالمیان،با اشک روان،به نوک خامه بوسه زده و صحنه را ترک نمایم!با آرزوی این که اگر عمری باقی باشد،پس از جمع و جور کردن نوشته های در دست تألیف و تکمیل نمودن نواقص آن ها،مجدّدا در آستانۀ امّید منتظران نشسته،با جسم و جان خسته و ناتوان، بقیّۀ مطالب را به اتمام برسانم.

ان شاء اللّه و تعالی

1384/6/29 هجری شمسی مطابق با 15 شعبان المعظم 1426 هجری قمری

حوزۀ علمیۀ قم المقدّسة محمّد امینی گلستانی

ص:26

بخش اول: پیش از تولّد

اشاره

ص:27

ص:28

پیش از تولّد

1-امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف پیش از آفرینش جهان

روایات اسلامی که دربارۀ آفرینش مخلوق اوّل آمده است متفاوت بوده و به مناسبت موضوع این کتاب،فقط به چند مورد آن می پردازیم،طالبین تفصیل به کتاب «سرچشمۀ حیات»تألیف همین مؤلّف و سایر کتب مفصل رجوع نمایند.

جابر جعفی از أبی جعفر علیه السّلام روایت می کند که آن حضرت فرمود:ای جابر!

خداوند بود و هیچ چیزی غیر از او،از معلوم و مجهول وجود نداشت.اوّلین مخلوقاتی که از نور عظمتش به وجود آورد،محمّد صلّی اللّه علیه و اله و ما اهل بیت بودیم،ما را به صورت«اظلّه خضراء»در برابرش نگه داشت،درحالی که هیچ یک از آسمان،زمین، زمان،مکان،شب،روز،خورشید و ماه وجود نداشت.نور ما از نور خدا جدا می شد؛ مانند جدا شدن نور خورشید از خورشید،تسبیح و تقدیس خدا می کردیم و ستایش و عبادت او را با شایسته ترین عبادت ها انجام می دادیم.

خداوند زمانی که خواست مکان را به وجود آورد. (1)آن را آفرید و بر آن نوشت:«لا إله إلاّ اللّه،محمّد رسول اللّه،علیّ أمیر المؤمنین و وصیّه،به أیّدته و نصرته.»سپس عرش را آفرید و به سرادقات عرش آن کلمات را نوشت.آسمان ها را آفرید و مثل آن را به اطراف آن ها نوشت.بهشت و جهنّم را خلق کرد و بر آن ها،مثل آن را نوشت.ملایکه

ص:29


1- 1) -از این روایت استفاده می شود نور آن ها پیش از آفرینش مکان بوده،اگر احتیاج به مکان داشتند،باید مکان پیش از آن ها و یا با آن ها آفریده می شد،پس غنی بودن از مکان دلیل تجرّد آن ها است.دقت شود! سرچشمۀ حیات:ص 26 به بعد [1]از بحار الأنوار:ج 57 [2] قسمت پاورقی ص 169.

را ایجاد کرد و در آسمان اسکان داد.سپس هوا را آفرید و آن کلمات را نوشت.جن را آفرید و در هوا ساکن کرد و زمین را به وجود آورد و آن کلمات را بر اطراف زمین نوشت.

«فبذلک یا جابر!قامت السموات بغیر عمد و ثبتت الأرض؛ای جابر!با این کلمات آسمان ها بدون ستون ایستاده و زمین ثابت گردید.پس آدم را از«أدیم»زمین آفرید، حدیث را ادامه داد تا این که فرمود:»

«فنحن أوّل خلق اللّه و أوّل خلق عبد اللّه و نحن سبب الخلق و سبب تسبیحهم و عبادتهم من الملائکة و الآدمیّین؛ (1)پس ماییم اوّلین آفرینش و اوّلین آفریده ای که خدا را پرستش کرد و سبب و«علت»آفرینش(ما سوی اللّه)و تسبیح و عبادت ملایکه و آدمیان ماییم.»

أنس بن مالک قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«خلقنا اللّه نحن حیث لا سماء مبنیه و لا أرض مدحیة و لا عرش و لا جنّة و لا نار،کنّا نسبّحه؛ (2)انس بن مالک گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:

خداوند ما را در حالی آفرید که آسمان برافراشته،زمین گسترده،عرش،بهشت و جهنّمی وجود نداشت و فقط ما تسبیح گوی خدا بودیم.»

مفضّل گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«خدای تبارک و تعالی چهارده نور را چهارده هزار سال پیش از آفرینش خلق کرد و آن نورها أرواح ما بود.

پرسیدند:آن چهارده نفر،کیستند؟

فرمود:محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین و نه تن أئمّه از نسل حسین و آخر ایشان قائم است که پس از غیبت،ظهور می کند و دجّال ها را می کشد و زمین را از ظلم و جور پاک می نماید.» (3)

ابی حمزه ثمالی گوید:شنیدم علّی بن حسین علیهما السّلام می فرمود:«خدای عزّ و جلّ محمّد و علی و یازده امام(از نسل)او را از نور عظمت خویش به صورت ارواح

ص:30


1- 1) -سرچشمۀ حیات:ص 26 به بعد؛ [1]بحار الأنوار:ج 57 ص 8/169 [2] به نقل از کتاب ریاض الجنان فضل اللّه بن محمود فارسی
2- 2) -همان مدرک:ص 26 به بعد؛ [3]بحار الأنوار ج 57 ص 5/169 و ج 15 ص 23 [4] به نقل از کتاب ریاض الجنان: فضل اللّه بن محمود فارسی.
3- 3) -سرچشمۀ حیات:ص 26 به بعد؛ [5]کمال الدّین:ص 192 بحار الأنوار:ج 8/2315

آفرید که در روشنایی نورش،عبادت خدا را به جا می آوردند و تسبیح و تقدیس خدا می کردند و آنان أئمّۀ هدایت کننده،از آل محمّد-صلوات اللّه علیهم اجمعین-هستند.» (1)

ابی حمزه ثمالی گوید:«حبابه و البیه»به محضر ابی جعفر علیه السّلام وارد شده،عرض کرد:یابن رسول اللّه!برای من بفرمایید که در«أظلّه»چه چیزی بودید؟!

فرمود:«ما پیش از آفرینش،نوری در برابر خدا بودیم،وقتی که مخلوقات را آفرید ما تسبیح گفتیم،ایشان نیز با ما تسبیح گفتند،وقتی تهلیل و تکبیر گفتیم،ایشان نیز گفتند و این است قول خداوند متعال: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً؛ (2)اگر در راه حقّ،استقامت کنند،البتّه آن ها را از آب گوارا سیراب می کنیم و آن راه «حبّ»علی علیه السّلام و آب گوارای ولایت آل محمّد علیهم السّلام است.» (3)

مفضّل از امام صادق علیه السّلام سؤال کرد:«ما کنتم قبل أن یخلق اللّه السموات و الأرضین؟ قال:کنّا أنوارا حول العرش،نسبّح اللّه و نقدّسه حتّی خلق اللّه سبحانه الملائکة...؛ (4)پیش از آفرینش آسمان ها و زمین ها به چه چیزی بودید؟!

فرمود:نورهایی در پیرامون عرش،تسبیح گویان و تقدیس کنندگان خدا بودیم،تا این که پروردگار سبحان ملائکه را آفرید.»

باز مفضّل از امام صادق علیه السّلام پرسید:«کیف کنتم حیث کنتم فی الأظلّة؟قال:یا مفضّل!کنّا عند ربّنا لیس عنده أحد غیرنا فی ظلّة خضراء،نسبّحه و نقدّسه و نمجّده و لا من ملک مقرّب و لا ذی روح غیرنا،حتّی بدا له فی خلق الأشیاء فخلق ما شآء کیف شآء من الملآئکة و غیرهم، ثمّ أنهی علم ذلک إلینا؛ (5)زمانی که در«اظلّه»قرار داشتید چگونه بودید؟!

فرمود:ای مفضّل(با قرب معنوی)نزد خدا بودیم،درحالی که کسی غیر از ما،در «اظلّه خضراء»وجود نداشت،تسبیح،تقدیس و تمجید خدا می کردیم،نه ملک مقرّبی و نه ذی روحی بود.تا این که هرچه را،هرطور که می خواست آفرید و علم آن ها را به ما

ص:31


1- 1) -همان مدرک:ص 26 به بعد، [1]کمال الدین:ص 184؛بحار الأنوار:ج 15 ص 3/23 و ج 57 ص 202 [2] به نقل از کتاب أبی سعید عباد العصفری.
2- 2) -جن:آیه 16. [3]
3- 3) -همان مدرک:ص 26 به بعد؛ [4]بحار الأنوار:ج 25 ص 2/24. [5]
4- 4) -همان مدرک:ص 26 [6] ببعد؛بحار الأنوار:ج 57 ص 10/170. [7]
5- 5) -سرچشمۀ حیات:ص 26 به بعد؛ [8]بحار الأنوار:ج 57 ص 196؛ [9]کافی:ج 1 ص 441.

واگذاشت.

علاّمۀ مجلسی قدّس سرّه هم می گوید:أظلّة،عالم أرواح یا مثال یا عالم ذرّ است.

از روایات فوق درمی یابیم که حضرت قائم علیه السّلام نفر چهاردهم یا فرد آخری ایشان، از نظر تعداد و جزء آن نور واحد بوده که در آغاز آفرینش به وجود آمده و شاهد خلقت ما سوی اللّه بوده است!

در فصل قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-در ادیان پیشینیان در رابطه با امام سخنانی خواهد آمد.

2-امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-پس از آفرینش جهان

دربارۀ امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-و بیان مقام شامخ آن حضرت،روایات اسلامی و غیر اسلامی فراوان آمده است که در این فصل و فصل بعد به ذکر چند روایت اکتفا می کنیم و طالبین بیش از این،به کتاب های مفصل مراجعه نمایند.

ابن ابی عمیر،از مفضّل،از امام صادق،از پدران گرامی اش علیهم السّلام،نقل می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«لمّا أسری بی أوحی إلیّ ربّی جلّ جلاله-و ساق الحدیث إلی أن قال:

-فرفعت رأسی،فإذا أنا بأنوار علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین،و علیّ بن الحسین،و محمّد بن علیّ،و جعفر بن محمّد،و موسی بن جعفر،و علیّ بن موسی،و محمّد بن علیّ،و علیّ بن محمّد،و الحسن بن علیّ،و الحجّة بن الحسن القآئم فی وسطهم کأنّه کوکب درّیّ؛قلت:

یا ربّ!من هولآء؟قال:هولآء الأئمّة و هذا القائم الّذی یحلّ حلالی و یحرّم حرامی،و به أنتقم من أعدائی،و هو راحة لأولیائی،و هو الّذی یشفی قلوب شیعتک من الظالمین و الجاحدین و الکافرین،فیخرج اللاّت و العزّی طریّین فیحرقهما،فلفتنة الناس بهما یومئذ أشدّ من فتنة العجل و السامری؛ (1)وقتی که مرا به آسمان ها بردند،پروردگارم به من وحی نمود(حدیث را تا به این جا رسانید)پس سرم را بلند کردم،ناگهان،با نورهای،علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن حسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی

ص:32


1- 1) -کمال الدّین:36/1؛ [1]عیون أخبار [2]الرّضاء:58/1؛بحار الأنوار:379/52 ب 27 ح 185. [3]

بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و حجة بن الحسن،که مانند ستارۀ درخشان در میان آن ها ایستاده بود،مواجه شدم.گفتم:پروردگار من، ایشان کیستند؟فرمود:این ها امامانند و این ایستاده در میان آن ها،کسی است که حلال مرا حلال و حرام مرا حرام می کند و با او از دشمنانم انتقام می گیرم و(وجود)او سبب آرامش دوستانم می شود و اوست که دل های شیعیانت را از(درد و غم)ستمگران و منکرین و کافرین شفا می دهد.پس لات و عزّی را تر و تازه بیرون آورده و هر دو را آتش می زند،البتّه در آن روز امتحان مردم با درآوردن آن دو،شدیدتر از امتحان گوساله و سامری خواهد شد.»(در فصل مدینه می آید.)

هم چنین رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در ضمن حدیث معراجیه می فرماید:«...و لأطهّرنّ الأرض بآخرهم من أعدائی،و لأملّکنّه مشارق الأرض و مغاربها،و لأسخّرنّ له الریاح و لأذلّلنّ له السحاب الصعاب،و لأرقینّه فی الأسباب،و لأنصرنّه بجندی و لأمدّنّه بملآئکتی،حتی یعلن دعوتی و یجمع الخلق علی توحیدی،ثمّ لأدیمنّ ملکه و لأداولنّ الأیّام بین أولیائی إلی یوم القیامة؛ (1)...و البتّه زمین را از دشمنانم با آخرین آن ها پاک می گردانم و او را مالک مشرق ها و مغرب های زمین می گردانم و بادها را مسخّرش می نمایم،ابرهای سخت و سرکش را به او ذلیل می کنم،او را به اسباب(و طبقات)آسمان ها بالا می برم،با لشکر خود او را کمک می کنم و با فرشته هایم به او یاری می رسانم،تا دعوت مرا (به عالمیان)اعلان دارد و مردم را گرد توحید من،آورد،سپس سلطنتش را ادامه می دهم و روزگار(سلطنت را)دست به دست در میان اولیای خود تا روز رستاخیز می گردانم.»

ص:33


1- 1) -غافر:36-35؛ [1]کهف:89؛ [2]المراد بالأسباب طرق السّماوات کما فی قوله تعالی حکایة عن فرعون: لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ* أَسْبابَ السَّماواتِ أو الوسائل التی یتوصل بها إلی مقاصده کما فی قوله تعالی: ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً و الأوّل أظهر.قال الطبرسی فی تفسیر الأولی:المعنی لعلی أبلغ الطّرق من سماء إلی سماء،و قیل أبلغ أبواب طرق السّماوات،و قیل منازل السماوات،و قیل أتسبب و أتوصل به إلی مرادی و إلی علم ما غاب عنی.کمال الدّین:269/1-266؛ [3]عیون أخبار [4]الرّضاء-262/1:264؛علل الشّرایع:7/1-5؛ [5]بحار الأنوار:52 312/ ب 27 ح 5. [6]

3-امام قائم علیه السّلام در ادیان پیشینیان و مذاهب ملل مختلف جهان

از روزگاران کهن،داستان ظهور مصلح در آخر الزمان،اصلی اساسی بوده است که پیشینیان بشر گذشته،پیوسته آن را به یاد می آورد و اکنون نیز پس از گذشت قرن ها،در خلال یادگارهای انسان های قدیم،آثاری وجود دارد که ما را به گفتۀ بالا رهنمون می کند.

اصولا درباره«فتوریسیم»یعنی اعتقاد به دورۀ آخر الزّمان و انتظار ظهور منجی، عقیده این است که در کیش های آسمانی،یهودیت(جودایسیم)و زرتشتی (زوراستریانیسیم)و مسیحیت،(در سه مذهب عمدۀ آن؛کاتولیک،پروتستان و ارتدکس)و مدّعیان نبوّت عموما و دین مقدّس اسلام خصوصا به مثابۀ یک اصل مسلّم قبول شده است و پیرامون آن،در مباحث نئولژیک،مذاهب آسمانی،رشتۀ تئولوژی بیبلیکال کاملا شرح و بسط داده شده است. (1)

پس از یک بررسی عمیق در تاریخ زندگی ملل مختلف جهان به این نتیجه می رسیم که همۀ ملل مختلف جهان براساس اعتقاداتی که از کتاب های مذهبی یا رجال دینی خود فراگرفته اند،در انتظار مصلحی هستند که در آخر الزمان ظهور کرده و جهان را از عدل و داد پر خواهد نمود.

«اس ها»و«اسلاوها»،«سلت ها»و«ژرمن ها»،اهالی«صربستان»و اقوام «اسکاندیناوی»،در انتظار ظهور موعودهایی به نام های مختلف چون«آرتو»، «اورین»،«کالویبریک»،«مارکوکرالیویچ»،«بوخص»،«بوریان بورویهم»و عناوین دیگر می باشند که معتقدند موعودهایشان روزی ظهور کرده تا به جنایت ها و خیانت های جهان خاتمه و عدالت و داد را در جهان گسترش دهد. (2)

اگرچه به جز قرآن کریم،همۀ کتاب های آسمانی به مرور زمان،دستخوش تحریف قرار گرفته اند،لکن مطالبی که در آن ها از ظهور«مصلح کلّ جهان»گفت وگو

ص:34


1- 1) -مجلۀ مجموعۀ حکمت:سال سوم شمارۀ 1 و 2 مقالۀ سید هادی خسروشاهی؛خورشید مغرب:ص 52 به نقل از آن.
2- 2) -مشروح این نویدها را در کتاب«او خواهد آمد»چاپ 8 ص 58 و 73 بخوانید.

شده،از دستبرد تحریف کنندگان مصون مانده است.

نظر به این که این نویدها در ارتباط با حوادث آینده به صورت پیشگویی بیان شده و مضامین آنها نیز در قرآن کریم و اخبار مسلّم و متواتر اسلامی وارد شده است،هیچ تردیدی باقی نمی ماند که این مطالب از منطق وحی سرچشمه گرفته و با گذشت زمان از اعمال غرض ها و دستبرد انسان ها مصون و محفوظ مانده است.

در این راستا،دین مقدّس اسلام نیز با آن فرقه های گوناگونی که(اعم از سنّی و شیعه)دارد به وجود یک«مهدی موعود»و این که او مصلح الهی و جهانی خواهد بود،معتقد است،به طوری که این عقیده در افکار و مرام علما و دانشمندان ریشه دوانده و بر صفحات کتاب هایشان،نقش بسته است.

در دسته ای از آن ها به نام مهدی علیه السّلام تصریح دارند و در دستۀ دیگر،به نشانه ها و علایم ظهور او متعرّض گشته اند.

امّا در عقاید شیعیان اثناعشری و مذهب جعفری،مهدی موعود دوازدهمین امام بوده و این عقیده جزء لاینفک و اصل اساسی و یکی از ارکان مهم مذهبشان می باشد که هیچ گونه تردیدی در آن راه ندارد.تفصیل گفتار بالا را در بخش ها و فصل های آیندۀ این کتاب مطالعه نمایید.

4-اسامی مقدّس مهدی موعود علیه السّلام در کتب مذهبی پیشینیان

اشاره

طبق تحقیقی که در«کتب مقدّس»شده است تاکنون حد اقل چهل نام و لقب در مورد موعود در این کتاب ها به جا مانده که با معنا و القابی که معصومین علیهم السّلام پیرامون مهدی موعود علیه السّلام فرموده اند،تفاوت چندانی ندارد و ما تعدادی از آن اسامی مبارک را که با الفاظ گوناگونی که آمده است،از نظر خوانندگان محترم می گذرانیم و تعدادی را نیز در فصل اسماء و القاب آن حضرت می آوریم.

1-«صاحب»در صحف ابراهیم علیه السّلام

2-«قائم»در زبور سیزدهم

3-«قیدمو»در تورات با لغت ترکوم

ص:35

4-«ماشیع»(مهدی بزرگ)در تورات عبرانی.

5-«مهمید آخر»در انجیل

6-«سروش ایزد»در زمزم زرتشت

7-«بهرام»در ابستاق زند و پازند

8-«بندۀ یزدان»در زند و پازند

9-«لند بطاوا»در هزارنامۀ هندیان

10-«شماخیل»در ارماطس

11-«خوراند»در جاویدانا

12-«خجسته»(احمد)در کندرال فرنگیان

13-«خسرو»در کتاب مجوس

14-«میزان الحق»در کتاب اثری پیغمبر

15-«پرویز»در کتاب برزین آذرفارسیان

16-«فردوس اکبر»در کتاب فبروس رومیان

17-«کلمة الحق»در صحیفۀ آسمانی

18-«لسان صدق»در صحیفۀ آسمانی

19-«صمصام الأکبر»در کتاب کندرال

20-«بقیّة اللّه»در کتاب دوهر

21-«قاطع»در کتاب قنطرة

22-«منصور»در کتاب دید براهمه

23-«ایستاده»(قائم)در کتاب شاکمونی

24-«ویشنو»در کتاب ریگ ودا

25-«فرخنده»(محمّد)در کتاب وشن جوک

26-«راهنما»(هادی مهدی)در کتاب پاتیکل

27-«پسر انسان»در عهد جدید(اناجیل و ملحقات آن)

28-«سوشیانس»در کتاب زند و هومومن یسن،از کتب زرتشتیان

ص:36

29-«خردشهر ایزد»در کتاب«شابوهرگان»و کتاب مقدّس«مانویة»ترجمۀ«مولر»

30-«فیروز»(منصور)در کتاب اشعیای نبی علیه السّلام. (1)

31-«روح القدس»

32-«حکمران جهان»

33-«رییس جهان»

34-«تسلّی دهنده»

35-«رهاکننده»

36-«روح راستی»

37-«شیلوبه»

38-«ملک زاده»

39-«خرد شهر ایزد.»

40-«استوت ارت» (2)

علاوه بر اسامی فوق،در کتب مقدّسۀ اهل ادیان،نام های دیگری نیز ذکر شده است.

نام های مبارک«صاحب،قائم،قاطع،منصور،بقیّة اللّه»مانند کتاب های مذهبی ما، در کتاب های ملل مختلف جهان نیز آمده است.به فصل های بعدی توجّه فرمایید.

الف)هندویان

در کتاب«دید»که نزد هندویان از کتب آسمانی است؛این گونه آمده است:پس از خرابی دنیا،پادشاهی در آخر الزّمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نامش

ص:37


1- 1) -النّجم الثّاقب:ص 70-31؛اقوال الأئمّة:329/1؛او خواهد آمد:ص 70-64؛کتاب یأتی علی النّاس زمان: 711-708؛الزام النّاصب:491/1-481؛ظهور حضرت مهدی علیه السّلام:ص 46 از آن مدارک. مرحوم حائری یزدی در کتاب«الزام النّاصب:186 از ص 481 تا 491 و النّجم الثّاقب:مرحوم نوری،182 از ص 31 تا 70،آورده اند طالبین به آن دو کتاب و کتاب او خواهد آمد مراجعه نمایند.
2- 2) -بشارات عهدین ص 245؛نجم ثاقب ص 47؛بحار الأنوار:30/51 تلخیص شده است.

«منصور» (1)،تمام عالم را بگیرد و همه را به دین خود درآورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هرچه از خدا خواهد،برآید.» (2)

در«کاکلی،مظهر دهم و سیشنو»در انقضای کلی یا عصر آهن،سوار بر اسبی سفید، درحالی که شمشیر برهنۀ درخشانی به صورت ستارۀ دنباله دار در دست دارد،ظاهر می شود و تمام شریران را هلاک می سازد و خلقت را از نو تجدید خواهد کرد و پاکی را رجعت خواهد داد. (3)

در کتاب«باسک»چنین آمده است:دور دنیا تمام می شود و پادشاه عادلی در آخر الزّمان پیشوای ملایکه و پریان و آدمیان می شود،حقّ و راستی با او است و آن چه در دریاها و زمین ها و کوه ها پنهان باشد،همه را به دست می آورد و از آن چه در آسمان ها و زمین باشد،خبر می دهد و از او بزرگ تر کسی به دنیا نیاید.

پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سیّد خلایق در دو جهان(کشن)تمام می شود و او کسی باشد که بر کوه های مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان می دهد و بر ابرها سوار می شود و فرشتگان کارکنان او باشند،جنّ و انس در خدمت او باشند و از «سودان»که زیر خط استواست تا سرزمین«تسعین»که زیر قطب شمالی و ماورای بحار است را به تصاحب درمی آورد و دین خدا را زنده می گرداند و نام او«قائم؛ ایستاده»و خداشناس است.

در کتب«مهابهاراته»و«پورانه ها»گفته اند:به ناچار،روزی یک شخصیّت معنوی بلندپایه که از مبدأ وحی و الهام سرچشمه می گیرد،ظهور کرده و جهان را از تاریکی جهل و غفلت و ظلم و ستم،نجات خواهد داد.

در تعالیم هردینی،در این مورد به صورت رمز،به حقایقی اشاره شده است که با معتقدات آیین های دیگر توافق و هماهنگی کامل دارد؛مثلا در کیش هندو در کتب

ص:38


1- 1) -«أین المنصور علی من اعتدی علیه»دعای ندبه«طلب ثارک مع امام المنصور»زیارت عاشورا،محدث نوری در(النّجم الثّاقب)فرموده،در کتاب ذخیره و تذکرة مذکور است که«منصور»اسم آن حضرت در کتاب«دید»(براهمه)است که به اعتقاد آن ها از کتاب های آسمانی است(نجم ثاقب ص 47؛ [1]بحار الأنوار: 30/51 تلخیص شده است.
2- 2) -بشارات عهدین ص 245» [2]
3- 3) -اوپانیشار:ص 737. -شاکمونی:از کتب مقدسۀ هندوها.

«پورانا»شرح مفصلی دربارۀ دوران«کالی»یعنی آخرین دورۀ قبل از ظهور دهمین «آواتای ویشنو»بیان شده است. (1)

ب)زرتشتیان
اشاره

در کتاب«جاماسب نامه» (2)شاگرد زرتشت آمده است:«مردی از زمین«تازیان» (عرب ها)بیرون آید که از فرزندان هاشم،مردی بزرگ سر،بزرگ تن،بزرگ ساق و استوار بر دین جدّ خویش باشد که با سپاه بسیار روی بر ایران نهد و آبادانی کند و زمین را پر از داد کند و از داد وی باشد که گرگ با میش آب خورد.» (3)

در کتاب های 1-اوستا 2-زند 3-جاماسب نامه 4-داتصیتان دینیکت 5- زرادشت نامه،مطالب زیادی دربارۀ آخر الزمان و ظهور موعود علیه السّلام آمده است.

و شهرهای عمّان به دست سلطان تازیک خراب شود،پس او (4)موعود آخر الزمان

ص:39


1- 1) -معارف اسلامی،در جهان معاصر:ص 245؛خورشید مغرب:ص 54؛منظور از عصر«کالی»آخر الزّمان است(اکنون عصر کالی است).
2- 2) -صاحبان سیر و تواریخ گویند:جاماسب،برادر گشتاسب بن لهراسب مدتی در نزد زرتشت کسب معارف نموده است(پیشوای دوازدهم،ص 9 پاورقی).
3- 3) -بشارات عهدین ص 258-243. [1]
4- 4) -جاماسب در ادبیات ایران و عرب به لقب«فرزانه»و«حکیم»خوانده شده است و پیشگویی هایی به او نسبت داده اند،ظاهرا منظور از حکیم ستاره شناس بوده است. به قول مؤلّف کتاب«حبیب السّیر»وی شاگرد لقمان و برادر گشتاسب شاه و در علم نجوم مهارت کامل داشته است،علاّمه دهخدا در«لغت نامه»دربارۀ او می نویسد:«نامه ای از او دیده شده که به پارسی قدیم است، و نام آن«فرهنگ ملوک و اسرار عجم»می باشد و عنوان آن به نام«گشتاسب»شاه است،و نظرات کواکب را به رمز بیان نموده و مقارنات اختران را طالع وقت نهاده و بر آن زایچه حکم نموده است. گویند:پنج هزار سال از روزگار آینده را باز نموده،از سلاطین و انبیا خبر داده است.در آن جا حضرت موسی علیه السّلام سرخ شبان باهودار و حضرت مسیح علیه السّلام را پیغمبر خرنشین که او را به نام مادر باز خوانند و از حضرت رسول عربی صلّی اللّه علیه و اله به«مهر آزما»تعبیر کرده است و بعضی سخنان وی موافق روزگار گذشته است و برخی مخالف؛و اللّه أعلم بالصّواب(لغت نامۀ دهخدا ص 6469 ستون 1). مؤلّف کتاب«بشارات عهدین»در پاورقی چنین می نویسد:«صاحبان سیر و تواریخ می نویسند:ظهور جاماسب برادر گشتاسب بن لهراسب،به سال(4996)پس از هبوط حضرت آدم علیه السّلام بوده،وی مدّتی در نزد زرتشت کسب معارف نموده و مدّتی هم شاگرد«چنکر مکهجه»هندی بوده است؛وی در کتاب جاماسب نامه از زمان خود تا پنج هزار سال(آینده)را پیش بینی نموده است و قبرش در خفرک فارس

در اوستا«استوت ارت»یا«سوشیانت»نامیده می شود که در پهلوی«سوشیانس»

ص:40

گویند،سوشیانس به معنای سودمند است و در«گات ها»به معنای رهاننده یا نجات دهنده ذکر شده است. (1)

در منابع زرتشتی هر کجا«سوشیانت»مطلق آمده،آخرین موعود اراده شده است.

نویدهای مربوط به موعود آخر الزمان،در متن اوستا موجود است و در میان منابع زرتشتی،در کتاب هفتم«دینکرد»بیش از همه،از ظهور«سوشیانت»بحث شده است.

چاره و درمان جمیع دردها و رنج ها او است،رنج و بیماری و پیری و ظلم و بدبینی و فساد را ریشه کن کند و مردمان ناپاک را نابود سازد و همۀ آن ها را براندازد. (2)

«سوشیانت»نجات دهندۀ بزرگ،دین را در جهان رواج دهد،فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد،ایزدان را از دست اهریمنان نجات داده،مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار سازد. (3)

در کتاب«زند»که از کتاب های زرتشتیان می باشد،آمده است:«آن گاه پیروزی بزرگ از طرف ایزدان صورت می گیرد و اهریمنان را منقرض می سازند و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند،و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان،عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده است و بنی آدم بر تخت نیک بختی خواهند نشست. (4)

در کتاب«زند و هومن یسن ص 25»سخن جاماسب را از قول استادش زرتشت چنین نقل می کند:پیش از ظهور«سوشیانس»پیمان شکنی و دروغ و بی دینی در جهان رواج می یابد و مردم از خدا دوری جسته،ظلم و فساد و فرومایگی آشکار می گردد و ایشان هستند که اوضاع جهان را دگرگون ساخته و زمینه را برای ظهور نجات دهنده، مساعد می گردانند.

ص:41


1- 1) -گفته اند سوشیانت مزدیسنان،به منزلۀ گریشنای برهمان،بودای پنجم بودائیان،مسیح،یهودیان، فارقلیط،عیسویان و مهدی مسلمانان است.(دائرة المعارف فارسی ص 373؛خورشید مغرب ص 52 به نقل از آن.)
2- 2) -سوشیانت ص 104. [1]
3- 3) -جاماسب نامه ص 121.
4- 4) -بشارات عهدین ص 238. [2]

واقعه ای که مصادف با ظهور می شود،عبارت است از علامات شگفت انگیزی که در آسمان پدید می آید و دالّ بر آمدن«خردشهر ایزد»می باشد و فرشتگان از شرق و غرب به یاری او فرستاده می شوند و به همۀ دنیا پیام می فرستند،امّا اشخاص شرور او را انکار کرده و کاذب می شمارند و نگهبانان پیروزگر آسمان ها و زمین ها،در برابر او سر فرود می آورند.

هم چنین می گوید:وقتی که گشتاسب پادشاه وقت می پرسد که سوشیانس بعد از ظهور چگونه فرمانروایی می کند و جهان را چگونه اداره خواهد کرد؟!جاماسب در پاسخ می گوید:«سوشیانس دین را به جهان رواج دهد و آز و نیاز را تباه کند و اهریمن را از دامان پروردگار،باز دارد و مردمان گیتی،هم منش و هم گفتار و هم کردار باشند.» (1)در منابع زرتشتی گفتنی های زیاد گفته شده است که ما به همین مقدار اکتفا می نماییم.

یزدگرد سوّم و قائم علیه السّلام

ابن عیاش از حسین بن علی بن سلیمان بزوفری،از محمد بن علی بن حسن بوشجانی،از پدرش از محمد بن سلیمان،از پدرش از نوشجان،از بودمردان گفت:

لما جلی الفرس عن القادسیة و بلغ یزدجرد بن شهریار ما کان من رستم و إدالة العرب علیه و ظن أن رستم قد هلک و الفرس جمیعا و جآء مبادر و أخبره بیوم القادسیة و انجلآئها عن خمسین ألف قتیل،خرج یزدجرد هاربا فی أهل بیته و وقف بباب الایوان،و قال:السلام علیک أیها الایوان!ها أناذا منصرف عنک و راجع إلیک،أنا أو رجل من ولدی لم یدن زمانه و لا آن أوانه.قال سلیمان الدیلمی:فدخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فسألته عن ذلک و قلت له:ما قوله:

«أو رجل من ولدی»فقال:ذلک صاحبکم القائم بأمر اللّه عزّ و جلّ السادس من ولدی قد ولده یزدجرد فهو ولده. (2)

زمانی که فارس(لشکر ایران)از قادسیّه عقب نشینی کرد و این خبر به یزدجرد بن

ص:42


1- 1) -(بخش جاماسب نامه ص 121 و 122)
2- 2) -بحار الأنوار:163/51 باب 11 [1] از کتاب المقتضب ابن عیاش فیما أخبر به الکهنة.

شهریار رسید،گمان کرد رستم فرّخ زاد سردار نامی ایران و ارتش فارس همگی کشته شده اند.قاصد آمد و قتل عام پنجاه هزار نفر را در جریان قادسیه و عقب نشینی ارتش از آن به شاه گزارش داد.یزدگرد(سوّم،آخرین پادشاه ساسانی)با افراد خانواده اش آمادۀ فرار شدند،(شاه)هنگام ترک کاخ با شکوه و مجلّل ایوان مداین،برابر ایوان ایستاد(و این جملات را بر زبان راند)«سلام بر تو باد ای ایوان!من هم اکنون از تو رو برمی تابم(و می روم!،ولی به زودی یا)خودم برمی گردم،یا مردی از فرزندانم که هنوز زمان آمدنش نزدیک نشده و وقت ظهور او نرسیده است،به سوی تو بر می گردد.»

سلیمان دیلمی گوید:من بر امام صادق علیه السّلام وارد شدم و مقصود یزدگرد از این گفتار «یا یکی از فرزندان خود»را سؤال نمودم؟!فرمود:«او صاحب شما است که به فرمان خداوند در آخر الزّمان ظهور می کند،او ششمین فرزند من و فرزند دختر یزدگرد است و یزدگرد نیز پدر او می باشد.»

البتّه روشن است که مادر امام سجّاد علیه السّلام«شاه زنان»یا«شهربانو»دختر یزدگرد بن شهریار آخرین پادشاه ساسانی است که واقعا از طرف مادر،پدر بزرگ امام قائم روحی و أرواح العالمین-له الفداء-است.

ت)مانویان

در کتاب«شابوهرگان»کتاب مقدّس مانویه«خردشهر ایزد»آمده است که مردی باید در آخر الزّمان ظهور کند و عدالت را بگستراند.هم چنین در تعالیم«مانی»از مرد بزرگواری بحث شده که دوازده جانشین دارد و به وسیلۀ ایشان،ارواحی که شایستگی دارند به بهشت راه می یابند. (1)

ص:43


1- 1) -شابوهرگان:ترجمۀ مولر.
ث)جین ها

در کتاب مقدّس جین ها آمده است:به هنگامی که فساد و انحطاط و تباهی جهان را فراگیرد،شخص کاملی که او را«تیر تنگر»(نویددهنده)گویند،ظهور کرده و تباهی را از بین می برد و پاکی و صافی را از نو برقرار می سازد. (1)

ج)برهمائیان

در کتب مقدسۀ برهمائیان از ظهور«ویشنو»نویدهای فراوانی است.«ویشنو»در میان مردم ظاهر می گردد و از همه کس قوی تر و نیرومندتر است.

در«ریک»آمده است،«ویشنو»در یک دست شمشیری به مانند ستارۀ دنباله دار و در دست دیگر،انگشتری درخشنده دارد،هنگام ظهور وی خورشید و ماه تاریک خواهد شد و زمین خواهد لرزید. (2)

خ)چینیان

در«مهابارات»یک فصل تمام به«کریشنا»اختصاص داده شده است و«بهگورگیتا» شرح و بسط همان فصل است.در«مهابارات»پس از تقدیس فراوان از«کریشنا» چنین آمده است«کریشنا ظهور کرده و جهان را نجات می دهد.» (3)

ح)بودائیان

بودائیان نیز مسئلۀ انتظار را مطرح کرده اند و شخص مورد انتظار آن ها،بودای پنجم است.روشن است که این بشارات و اشارات و انظارها و موعود و تعابیر، متناسب با فرهنگ خود آن اقوام است؛مثلا در دین زرتشتی«سوشیانت؛پیروزگر» و در آیین هندوها«آواتارا»و در بودایی«بودای پنجم»گفته می شود. (4)

ص:44


1- 1) -اوپانیشار:مقدمه ص 54. [1]
2- 2) -ریک و راماندالای:4-16-24.
3- 3) -اوپانیشار:ص 647.
4- 4) -خورشید مغرب:ص 54.
د)تورات

در«تورات»نوید مصلحی را می دهد که در آخر الزّمان ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد می کند.

در«سفر تکوین»از دوازده امامی که از نسل«اسماعیل»پیامبر به وجود می آیند، این گونه سخن گفته شده است«و در حقّ اسماعیل تو را شنیدم،اینک او را برکت داده ام،و او را بارور گردانیده،به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهم نمود و او را امّت عظیم خواهم نمود.» (1)

در تورات و دیگر کتاب های مندرج«عهد عتیق»دراین باره سخن بسیار و فراوان آمده است که به نمونۀ کوتاه آن بسنده می کنیم.

حمزة بن حمران از سالم أشل نقل می کند:شنیدم ابا جعفر محمّد بن علی باقر علیهما السّلام فرمود:موسی بن عمران به سفر اول(تورات)به آن چیزهایی که خداوند به قائم آل محمّد-عجّل اللّه فرجه الشریف-عطا خواهد نمود،نگریست و گفت:خدایا مرا«قائم آل محمّد»قرار بده!به او گفته شد:او از ذریّه«احمد»است.

سپس به سفر دوّم نگاه کرد و مانند آن را دید،خواهش خود را تکرار کرد،باز همان جواب را شنید،پس سفر سوم را،باز همان دید و همان شنید. (2)

ذ)اشعیای نبی علیه السّلام

در کتاب این پیامبر می خوانیم«مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد،گرگ با برّه سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و...در تمامی کوه مقدّس

ص:45


1- 1) -سفر تکوین 17:20.
2- 2) -«حمزة بن حمران،عن سالم الأشل قال:سمعت أبا جعفر محمّد بن علی الباقر علیه السّلام یقول:نظر موسی بن عمران علیه السّلام فی السفر الاول بما یعطی قائم آل محمّد قال موسی:رب اجعلنی قائم آل محمّد فقیل له:إنّ ذاک من ذریة أحمد ثم نظر فی السفر الثانی فوجد فیه مثل ذلک(فقال مثله فقیل له مثل ذلک)ثم نظر فی السفر الثالث فرأی مثله(فقال مثله)فقیل له مثله.» بحار الأنوار:77/51 ب 1 ح 35؛ [1]غیبت نعمانی:ص 126. [2]

من،ضرر و فسادی نخواهد بود،چرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد. (1)

ر)دانیال نبی علیه السّلام

در کتاب این پیغمبر نیز می خوانیم که خداوند خطاب به حضرت دانیال می فرماید:«و در آن زمان میکائیل،امیر عظیمی که از پسران قوم تو(قائم)است، خواهد برخاست و...بسیاری از آنان که در خاک زمین خوابیده اند،بیدار خواهند شد. (2)بسیاری از آنان که مردم را به راه عدالت رهبری می نمایند تا ابد الابد مانند ستارگان خواهند بود.امّا تو ای دانیال!کلام را مخفی دار و کتاب را تا آن زمان مهر کن، بسیاری به سرعت تردّد خواهند کرد...خوشا به حال آنان که انتظار کشند. (3)

ز)حبقوق نبی علیه السّلام

در کتاب او آمده است«اگرچه تأخیر نماید،امّا منتظرش باش؛زیرا که البتّه خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد...بلکه جمیع امّت ها را نزد خود جمع می کند و تمامی قوم ها را برای خود فراهم آورد. (4)

س)زبور

در«مزامیر» (5)حضرت داود علیه السّلام نوشته شده است:«...و امّا خداوند صالحان را تأیید

ص:46


1- 1) -کتاب اشعیای نبی،فصل 8 جمله های 4-10.
2- 2) -اشاره به رجعت گروهی از مؤمنان است.
3- 3) -کتاب دانیال نبی،فصل 12 بندهای 1-5-10-13؛برخی از متخصصان فاضل و مطّلع از کتب عهدین گفته اند:«شهادت محکمی وجود دارد که دانیال نبی کتاب را خود نوشته است و نبوتی(خبرهای آینده)که در آخر کتاب است،از ایّام دانیال تا قیامت،امتداد دارد و از دجّال سخن گفته است و وضع زبان و تحریرش،با زمان دانیال موافقت کلّی دارد»(خورشید مغرب ص 56). در آیین یهود و کتاب های یهودیت و عهد عتیق که سخنان دربارۀ مهدی موعود آمده است 1-کتاب دانیال نبی 2-حجّی(حکّا)ی پیامبر 3-صنّفنیای پیامبر 4-کتاب اشعیای پیامبر 5-زبور داوود پیامبر و غیر از اینها.
4- 4) -کتاب حبقوق نبی،فصل 2 جمله های 3-5-به دین و حکومت واحد جهانی تصریح کرده است.
5- 5) -مزامیر داوود همان زبور داوود علیه السّلام است چنان که در ترجمه های عربی تورات به آن تصریح شده است

می کند...صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن همیشه ساکن خواهند شد.» (1)

اینک متن زبور«...شریران منقطع و امّا منتظران خداوند،وارث زمین خواهند شد،هان بعد از اندک زمانی،شریری نخواهد بود،در مکانش تأمل خواهی کرد و نخواهد بود؛و امّا حلیمان وارث زمین خواهند شد...؛زیرا که بازوان شریر شکسته خواهد شد،و امّا خداوند صالحان را تأیید می کند و روزهای کاملان را می داند و میراث آن ها خواهد بود تا ابد الاباد. (2)

و در جای دیگر می فرماید:«قوم ها را به انصاف،داوری خواهد کرد،آسمان شادی کند و زمین مسرور گردد،دریا و پریان غرّش نماید،صحرا و هرچه در آن است به وجد آیند،آن گاه تمام درختان جنگل،به حضور خداوند،ترنّم خواهند کرد؛زیرا وی برای داوری جهان می آید و ربع مسکون (3)را به انصاف،داوری خواهد نمود. (4)

ش)انجیل

از جمله کتاب هایی که در آثار مسیحیّت بشارت ظهور آمده است،چنین است:

1-انجیل متّی«آماده باشید!چون در ساعتی که گمان ندارید،پسر انسان می آید و امّا آن روز و ساعت را احدی،حتّی فرشتگان نیز،نمی داند». (5)

2-لوقا (6)

3-مرقس

4-برنابا

ص:47


1- 1) -مزمور 37 بند 37-10،کتاب مقدس چاپ 1901 و هم چنین در مزمور 72 از آیۀ 1 مشروحا،بیان گردیده است مراجعه شود.
2- 2) -مزامیر،مزمور 37 جمله های 9-12-17-18.
3- 3) -بخش آباد و مسکون از کره زمین که مشتمل بر هفت اقلیم است.
4- 4) -مزامیر،مزمور 96،جمله های 10-13.
5- 5) -انجیل متّی:24:36.از مصدر قبلی؛در انجیل ها در این مورد مطالب زیاد است.
6- 6) -انجیل متّی:24:44.یوم الخلاص:ص 295.

5-مکاشفات یوحنّا (1)

بیشتر نویدهای انجیل،به تعبیر«پسر انسان»آمده است که این تعبیر طبق نوشتۀ «مستر هاکس»آمریکایی،بیش از هشتاد بار در انجیل و ملحقات آن(عهد جدید) تکرار شده است که سی مورد آن با حضرت عیسی علیه السّلام قابل تطبیق است (2)و پنجاه مورد دیگر آن از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر الزّمان ظهور خواهد کرد، عیسی علیه السّلام نیز با او خواهد آمد و او را جلال خواهد داد،و اینک چند مورد از اناجیل.

1-او مردم را به اجرای عدالت ملزم می نماید،و زمین را از ظلم و ستمی که آن را فراگرفته،پاک خواهد نمود و او مورد تأیید خداست و هر کاری را با ارادۀ الهی انجام داده،و بندۀ واقعی خدا و هدایت کننده به جمیع راستی هاست. (3)

2-هم چنان که برق از شمشیر ساطع شده است،به مغرب ظاهر می شود.ظهور «پسر انسان»نیز چنان خواهد شد...آن گاه علامت«پسر انسان»در آسمان پدیدار گردد و در آن وقت،جمیع طوایف زمین سینه زنی می کنند و«پسر انسان»را ببینند که بر ابرهای آسمان،با قوّت و جلال می آید،امّا از آن روز و ساعت هیچ کس اطّلاع ندارد، حتّی ملایکۀ آسمان...لهذا شما نیز حاضر باشید؛زیرا در ساعتی که گمان نبرید«پسر انسان»می آید. (4)

3-در آن وقت،فرشتگان خود را از جهات اربعه،از انتهای زمین تا به اقصای فلک، جمع خواهند شد...ولی از آن روز و ساعت،غیر از پدر،هیچ کس اطّلاع ندارد،نه فرشتگان در آسمان و نه پسر،پس برحذر باشید و بیدار شوید و دعا کنید،زیرا نمی دانید که آن وقت کی می شود. (5)

ص:48


1- 1) -خورشید مغرب:ص 58.
2- 2) -قاموس مقدّس:ص 219 مادۀ«پسر خواهر.»
3- 3) -این مطلب از کتب اشعیای نبی علیه السّلام باب 12 و انجیل یوحنّا باب 16 و زبور داوود علیه السّلام مزمور 96؛استفاده می شود.
4- 4) -انجیل متی:باب 24 شمارۀ 27 و 30 و 36 و 44؛قسمتی از موارد اخیر از چندین موردی که در کتب مقدس اکنون موجود است انتخاب و خلاصه شده است و از کتاب مصلح آخر الزّمان ص 79 و 116 نقل گردید؛و روایات ظهور ناگهانی را تأیید می کند.
5- 5) -انجیل مرقس:فصل 13-جمله های 26-27-31-33.

4-کمرهای خود را بسته،چراغ های خود را افروخته بدارید...خوشا به حال آن غلامانی که آقای ایشان،چو آید،ایشان را بیدار یابد...سپس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید،«پسر انسان»می آید. (1)

5-در آن زمان،مؤمنان غریب و دینداران،کم خواهند بود،تا این که به جز اندکی از آن ها،همگی از رحمت و فرج الهی مأیوس خواهند شد.دیگر امید نجات از بین خواهد رفت،به گونه ای که از بسیاری فتنه و فساد که آن ها را احاطه خواهد کرد،گمان می برند که خداوند دیگر یاری شان نخواهد نمود.تا این که خداوند پس از یأس و نومیدی به وسیلۀ شخصی از نسل پیغمبرشان احمد،از جایی که هیچ امیدی ندارند، ظاهر شده و آن ها را دریافته و نجاتشان می دهد و ناراحتی های گذشته ایشان را جبران کرده و درمی یابد که فرشتگان و آسمان ها و زمین و هرچه در آن است از چرندگان و پرندگان و خلایق بر او درود می فرستند.

زمین،برکت و گنج ها و زینت های خود را در اختیار او قرار می دهد.بلایا و بیماری ها و گرفتاری ها برداشته می شود.امنیّت در همه جا برقرار می شود،زهر و نیش و چنگال از تمامی حیوانات برکنده می شود.به صورتی که دختران خردسال با افعی ها بازی می کنند و شیران درنده و گرگ ها باهم می گردند و در میان گاوها و گوسفندها شبانی می کنند؛حق تعالی سبحانه،او را بر جمیع ادیان غالب می کند؛ کلیدهای أقالیم را تا منتهای چین در دست گیرد؛در روی زمین کسی نمی ماند،مگر این که به دین حقّی که خداوند از آدم تا خاتم خواسته است،درآید. (2)

6-حالا بدانید که محمّد بدون نسل نیست و او است خاتم پیغمبران و وارث آنان و آخر ایشان که حشر برای امّت او خواهد بود؛هرچه در زمین است،می میرد و آن که باقی می ماند و وارث زمین است،فقط خداست؛آن«پادشاه صالح»که بیان گردید،از ذرّیّۀ اوست و می دانید که او مالک شرق و غرب عالم خواهد بود؛خداوند با دین

ص:49


1- 1) -انجیل«لوقا»فصل 12 جمله ها 35-36.
2- 2) -کتاب«از مباهله تا عاشورا»ص 102( [1]از مؤلّف)از بحث های اناجیل نصارای نجران.

«حنیفیّة ابراهیمیّة»که نفی شرک است،او را به تمامی ادیان غالب خواهد ساخت. (1)

7-گفتند:ما و تو شک نداریم و می دانیم حجّت خدا از میان نخواهد رفت،این حکمی است که حق تعالی مقرّر کرده است،تا شب و روز می باشد،دنیا از حجّت خالی نمی ماند،حتّی(اگر در روی زمین)دو نفر بمانند،باید یکی بر دیگری حجّت شود؛ما هم پیش از این خیال می کردیم«محمّد»همان«حجّت الهی»است و او این دین را برپا خواهد داشت؛امّا وقتی که خدا اولاد ذکور او را برد و عقیم کرد(بر ما یقین آمد که)پیغمبری که ما انتظارش را می کشیدیم،او نیست؛زیرا«محمّد»بدون نسل است و از کتاب های الهی فهمیده ایم که آن پیغمبر و خاتم الأنبیا بدون نسل نخواهد بود و می دانیم که اسم آن پیغمبر از اسم«محمّد»منشق شده و«أحمد»نام دارد و همان است که«مسیح»به ما خبر داده است؛او پایان دهندۀ انبیا و بعد از او«فرزند قاهرش» پادشاه عالم خواهد شد که همۀ جهانیان را به سوی دین حقّ سوق خواهد داد؛با دست او این جریان ها انجام نخواهد یافت،بلکه از ذریّه و عقب او،کلّ روی زمین و هرچه در آن است از خشکی و دریا مالک آن خواهد شد،و به تمامی شهرها بدون معارض مسلّط خواهد شد و حال همۀ علمایی که تمامی انجیل را از حفظ بر این مدّعا می دانند،شاهدند؛ما هم از پیش،این سخنان را بر وجه کامل گفتیم و به تازگی نیز بیان کردیم که نیازی به تکرار آن نمی بینیم. (2)

8-حضرت آدم علیه السّلام باز نظر کرد و در آخر این انوار،نوری را دید که مانند«ستارۀ صبح»بر جهانیان می درخشید،خداوند(به آدم)فرمود:به برکت این بندۀ سعادتمند خود(در رحمت خود را بر بندگان)می گشایم و به برکت او مشقّت ستم ها و عقوبت ها را،از جهانیان برمی دارم و به سبب او زمین را بعد از آن که از ظلم و ستم و قساوت و تزلزل پر شده است،از نور و رحمت خود پر خواهم کرد. (3)

9-...تا به«حضرت مهدی صاحب الأمر علیه السّلام»رسید!فرمود:این نور من است که به

ص:50


1- 1) -همان مدرک،ص 107،از بحث های اناجیل نصارای نجران.
2- 2) -کتاب«از مباهله تا عاشورا»ص 109 [1] به نقل از بحث های اناجیل نصارای نجران.
3- 3) -همان مدرک،ص 116 به نقل از بحث های اناجیل نصارای نجران.

سبب او،رحمت خود را بر خلایق می گسترانم و با او دین خود را ظاهر می سازم و به وسیلۀ او بندگانم را هدایت خواهم کرد،پس از آن که از فریادرسی من مأیوس خواهند شد.پس در آن حالت حضرت ابراهیم بر آن ها صلوات فرستاد و گفت:ربّ صلّ علی محمّد و آل محمّد،پروردگارا!بر محمّد و آل او درود فرست،چنان که آن ها را برگزیده و خالص گردانیده ای،خالص گردانیدنی نیکو. (1)

«قرآن»می فرماید:«ما در زبور بعد از«ذکر»نوشتیم،صالحان وارث زمین خواهند شد» (2)

خلاصه این که همۀ ادیان و مذاهب معتقدند که در پایان هر دوره ای از تاریخ، «بشر»از لحاظ معنوی و اخلاقی،رو به انحطاط می رود و چون طبعا و فطرتا در حال هبوط و دوری از مبدأ و رو به پایین در حرکت است،نمی تواند به خودی خود،به این سیر نزولی و انحطاط معنوی و اخلاقی خاتمه دهد؛پس ضرورت دارد که روزی یک مصلح و رهایی بخش و نجات دهندۀ جهانی،این جهان را از زیر ستم و جنایت و خیانت و...نجات دهد.

مطالبی که در این رابطه،ذکر شد نمونه هایی از مطالب فراوان در آن کتاب ها بود که آوردیم.

ص)سخنان کاهنان

صحبت هایی در تاریخ دربارۀ امام قائم علیه السّلام پیش از تولّد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در میان «کاهنان»و پیشگویان،ثبت شده است.برای نمونه،یکی از آن ها را از بحار الأنوار، می آوریم تا مطّلع شویم که به جز صاحبان ادیان و ملل مختلف جهان،فرقه های دیگری نیز بودند که جریان ظهور آن حضرت را،برای مریدان و پیروان خود تشریح

ص:51


1- 1) -کتاب«از مباهله تا عاشورا»ص 118 [1] به نقل از بحث های اناجیل نصارای نجران.
2- 2) - «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ» انبیاء:105( [2]ما زبور را به داوود دادیم(اسراء57/؛در آیۀ 7 و 48 انبیاء به تورات«ذکر»اطلاق شده است؛آیات 55 نور و 5 قصص و آیات فراوان دیگر دربارۀ مهدی موعود علیه السّلام.

نموده و نوید داده اند.

علاّمه مجلسی قدّس سرّه می فرماید:«باب نادر فیما أخبر به الکهنة و أضرابهم و ما وجد من ذلک مکتوبا فی الألواح و الصخور.روی البرسی فی مشارق الأنوار عن کعب بن الحارث قال:إنّ ذاجدن الملک أرسل إلی السطیح لأمر شکّ فیه،فلمّا قدم علیه أراد أن یجرّب علمه قبل حکمه فخبأ له دینارا تحت قدمه،ثمّ أذن له فدخل،فقال له الملک:ما خبأت لک یا سطیح؟ فقال سطیح:حلفت بالبیت و الحرم،و الحجر الأصمّ،و اللیل إذا أظلم،و الصبح إذا تبسّم،و بکلّ فصیح و أبکم،لقد خبأت لی دینارا بین النعل و القدم،فقال الملک:من أین علمک هذا یا سطیح؟!فقال:من قبل أخ لی حتّی ینزل معی أنّی نزلت.فقال الملک:أخبرنی عما یکون فی الدهور،فقال سطیح:إذا غارت الأخیار،و قادت الأشرار،و کذّب بالأقدار،و حمل المال بالأوقار، و خشعت الأبصار لحامل الأوزار،و قطعت الأرحام،و ظهرت الطغام،المستحلّی الحرام فی حرمة الإسلام،و اختلفت الکلمة،و خفرت الذمّة،و قلّت الحرمة،و ذلک عند طلوع الکوکب الّذی یفزع العرب،و له شبیه الذنب،فهناک تنقطع الأمطار،و تجفّ الأنهار،و تختلف الأعصار،و تغلو الأسعار فی جمیع الأقطار.ثمّ تقبل البربر بالرایات الصفر،علی البراذین السبر،حتی ینزلوا مصر فیخرج رجل من ولد صخر،فیبدل الرایات السود بالحمر،فیبیح المحرمات،و یترک النساء بالثدایا معلقات،و هو صاحب نهب الکوفة،فرب بیضاء الساق مکشوفة علی الطریق مردوفة بها الخیل محفوفة،قتل زوجها و کثر عجزها و استحل فرجها،فعندها یظهر ابن النبیّ المهدیّ،و ذلک إذا قتل المظلوم بیثرب،و ابن عمّه فی الحرم،و ظهر الخفیّ فوافق الوشمیّ، فعند ذلک یقبل المشوم بجمعه الظلوم،فتظاهر الروم بقتل القروم،فعندها ینکسف کسوف، إذا جاء الزحوف و صفّ الصفوف.ثمّ یخرج ملک من صنعاء الیمن،أبیض کالقطن اسمه حسین أو حسن،فیذهب بخروجه غمر الفتن،فهناک یظهر مبارکا زکیّا،و هادیا مهدیّا،و سیّدا علویّا فیفرّج الناس إذا أتاهم بمنّ اللّه الّذی هداهم،فیکشف بنوره الظلماء،و یظهر به الحق بعد الخفاء،و یفرق الأموال فی الناس بالسواء،و یغمّه السیف فلا یسفک الدماء،و یعیش الناس فی البشر و الهناء،و یغسل بماء عدله عین الدهر من القذاء،و یرد الحقّ علی أهل القری، و یکثر فی الناس الضیافة و القری،و یرفع بعدله الغوایة و العمی،کأنّه کان غبار فانجلی،فیملأ

ص:52

الأرض عدلا و قسطا و الأیام حبآء،و هو علم للساعة بلا امتراء؛ (1)

این باب که دربارۀ گفتارهای کاهنان و امثال آن ها و هم چنین نوشته جاتی که در لوح ها و سنگ نوشته ها،به دست آمده است؛باب کیمیایی است.شیخ برسی در کتاب مشارق الأنوار روایت کرده از کعب بن حارث که گفت:پادشاهی(به نام)«ذاجدن»امر نمود تا«سطیح»(کاهن)را بیاورند تا از او برای کاری که شک کرده بود،جویا شود.

وقتی که به سوی او می آمد،یک دینار زر زیر پایش گذاشت تا او را امتحان نماید.

سطیح داخل شد.شاه به او گفت:برای تو چه پنهان کرده ام؟!

گفت:قسم به بیت و حرم و حجر سخت(اسود)و به شب،وقتی که تاریک می شود و به صبح هنگامی که لبخند می زند،و سوگند به همۀ فصیحان و لالان،برای من دیناری میان نعلین و قدم پنهان کرده ای!

پادشاه گفت:چه کسی این را به تو یاد داد ای سطیح؟!

گفت:برادری که(همه جا)با من هست تا نزول کنم و بنشینم.

شاه گفت:از وقایع آینده برایم بگو!

سطیح گفت:زمانی که خوبان غروب کردند(و فرو رفتند و مردند)و بدان در مصدر کار شدند و قدر را تکذیب و مال را سرشار بردند،و چشم ها برای صاحبان وزر و وبال کوچک کردند و ارحام قطع شد و گردنکشان(حلال کنندگان حرام در حریم اسلام)اظهار وجود کردند و حرف ها مختلف و وعده ها دروغ از آب درآمد و احترام کم گردید(و رخت بربست)و این کارها هنگام طلوع ستاره ای که عرب را به ترس واداشت،ستاره ای که دنباله دار است.پس در آن حال است که باران کم و نهرها خشک و عصرها اختلاف می نماید و قیمت ها در همه جا بالا می رود،سپس بربرها با پرچم های زرد بر زین های محکم پیش آیند تا به مصر فرود آیند.پس مردی از اولاد صخر(سفیانی)خروج می کند،پرچم های سیاه را به سرخ تبدیل کرده،حرام ها را مباح و زن ها را از پستان ها می آویزد.اوست غارت کنندۀ کوفه،چه بسا ساق های سفید مکشوفه در راه ها پشت

ص:53


1- 1) -بحار الأنوار:62/51 ب 11 [1] نادر فیما أخبر به الکهنة.

سر هم باشند و سواران آن ها را احاطه نموده و(زن های)شوهران کشته شده،عاجز و ناتوان مورد تجاوز قرار می گیرند.

پس در این هنگام فرزند پیغمبر،مهدی ظهور می کند و این،آن وقت پیش خواهد آمد که مظلومی در یثرب«مدینه»و پسر عمویش در حرم کشته شود و پنهان آشکار و با خال کوب شونده،موافقت کرد،در آن هنگام است که شخص شوم با دار و دستۀ ستمگرش می رسند،پس رومیان برای کشتن ضعیفان حمله برند،زمانی که لشکر آمد و صف ها بسته شد،در آن حال خورشید می گیرد.

سپس پادشاهی از صنعای یمن(یمانی)بیرون آید،سفیدرو است مانند پنبه که نامش حسین یا حسن است،پس با خروج او فتنه ها فرونشیند،و در آن هنگام،مبارک و پاک و«هادی»و مهدی و سیّد علوی ظهور نماید.پس می آید تا مردم را نجات دهد و با منّت خدایی آن ها را هدایت نماید.پس با نور او تاریکی ها برطرف می شود و به سبب او حقّ پنهان شده،ظاهر می شود و مال ها را مساوی پخش می کند(و پس از آرام کردن دنیا)شمشیرش را از خون ریزی باز می دارد و غلاف می نماید.سپس مردم در خوشی و خرّمی زندگی می کنند،با آب عدالت او،ریگ و خوار چشم روزگار شسته می شود،و حقّ را به حقّ دار می رساند و مهمانی و مهمان نوازی در میان مردم رواج پیدا می کند و با عدالت او کوری و گمراهی برداشته شود،گویا گرد و غباری بود که فرونشست(و از بین رفت)،پس زمین را از عدل و داد لبریز می کند و روزها به آرامی،سپری می شود،آمدن او نشانۀ فرارسیدن،قیامت است.» (1)

ص:54


1- 1) -کتاب المقتضب ابن عیاش،عن عبد اللّه بن القاسم البلخی،عن أبی سلام الکجی(عن)عبد اللّه بن مسلم، عن عبد اللّه بن عمیر،عن هرمز بن حوران،عن فراس،عن الشعبی قال:إن عبد الملک بن مروان دعانی فقال:یا أبا عمرو!إن موسی بن نصر العبدی کتب إلی و کان عامله علی المغرب یقول:بلغنی أن مدینة من صفر کان بناها نبی اللّه سلیمان بن داود،أمر الجن أن یبنوها له فاجتمعت العفاریت من الجن علی بنآئها و أنها من عین القطر الّتی ألانها اللّه لسلیمان بن داود،و أنها فی مفازة الاندلس،و أن فیها من الکنوز الّتی إستودعها سلیمان و قد أردت أن أتعاطی الإرتحال إلیها فأعلمنی الغلام بهذا الطریق أنّه صعب لا یتمطّی إلاّ بالإستعداد من الظهور و الازواد الکثیرة مع بقآء بعد المسافة و صعوبتها،و أن أحدا لم یهتم بها إلاّ قصر عن بلوغها إلاّ دارا بن دارا،فلمّا قتله الإسکندر قال:و اللّه لقد جئت الأرض و الأقالیم کلّها و دان لی أهلها،و ما أرض إلاّ و قد وطئتها إلاّ هذه الأرض من الأندلس،فقد أدرکها دارا بن دارا،و إنّی لجدیر بقصدها کی لا

ص:55

5-امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-در باور سنّیان

اشاره

روایاتی که پیرامون نهضت جهانی حضرت بقیّة اللّه الأعظم-أرواحنا لتراب مقدمه الفداء-در منابع معتبر اهل تسنّن آمده است دست کمی از روایات شیعیان ندارد، و حتّی در«صحاح ششگانه»ای که صحیح ترین کتب اهل سنّت است،در باب های مختلف،روایات مربوط به قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-آورده شده است.

1-صحیح بخاری:کتاب الأحکام و باب نزول عیسی بن مریم علیه السّلام.

2-صحیح مسلم:باب الفتن،اشراط السّاعة،و باب نزول عیسی بن مریم علیهما السّلام.

3-سنن ابن ماجة:باب خروج المهدی علیه السّلام.

4-سنن ابی داود در کتاب المهدی علیه السّلام.

5-سنن ترمذی باب ما جاء فی المهدی علیه السّلام.

در مسند احمد بن حنبل،پیشوای حنبلی ها و دیگر سنن و جوامع اهل تسنّن، روایات حضرت مهدی علیه السّلام مشروحا آمده است. (1)

ص:56


1- 1) -استاد«علی محمّد دخیل»در کتاب پرارج خود(الإمام المهدی)اسامی 205 کتاب از بزرگان اهل سنّت را آورده است که تعداد 30 نفر آن ها مستقلا دربارۀ حضرت ولیّ عصر-ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- کتاب نوشته اند و 31 نفر ایشان،فصلی را در کتاب های خود به روایات حضرت اختصاص داده اند و تعداد 144 نفر ایشان به تناسب های مختلف روایات حضرت مهدی موعود علیه السّلام را در کتاب های خود آورده اند. البتّة در این جا نقل همۀ آن کتاب ها،به خاطر رعایت اختصار و حجم کتاب،برای ما مقدور نیست،فقط ذکر اسامی کتاب هایی که مستقلا دربارۀ مهدی موعود علیه السّلام از بزرگان اهل سنّت نوشته شده است به ترتیب حروف تهجّی می آوریم. 1-ابراز الوهم من کلام ابن حزم:نوشتۀ احمد بن صدیف بخاری. 2-الأحادیث القاضیة بخروج المهدی:محمّد بن اسماعیل امیر یمانی،(م 751 ق) 3-احادیث المهدی:ابو بکر بن خثیمة. 4-احوال صاحب الزّمان:سعد الدّین حموی(م 722 ق)

ص:57

الف)روایات چند از اهل سنّت

در این جا یادآوری این نکته لازم است که در کتاب های اهل سنّت به غیر از این که روایات کلّی در خصوص«مهدی موعود علیه السّلام»آورده اند،به اوصاف و خصوصیات آن حضرت نیز پرداخته اند.

مثلا در سی و پنج کتاب از دانشمندان آنان تصریح کرده اند که آن حضرت،فرزند بلافصل امام حسن عسکری علیه السّلام می باشد. (1)

و در روایات متعدّد،اوصاف و نشانه های آن حضرت را آورده اند،برای اطّلاع بیشتر چند حدیث نبوی از کتاب های آنان،می آوریم:

1-«لا تذهب الدنیا حتّی یملک العرب،رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی؛ (2)دنیا از

ص:58


1- 1) -اسامی آن کتاب ها را در کتاب موعودی که«جهان در انتظار اوست»ص 68-51 بخوانید.
2- 2) -سنن ترمذی:2230/4.

بین نمی رود تا آن که مردی از اهل بیت من،عرب را مالک شود و نام او مساوی نام من است.»

2-«لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم،لطوّل اللّه ذلک الیوم حتّی یلی رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی؛ (1)اگر از عمر دنیا بیش از یک روز باقی نمانده باشد،البتّه خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از اهل بیت من که همنام من است،(رهبری)آن را به دست گیرد.»

3-«لا تقوم الساعة حتّی یلی رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی؛ (2)قیامت به پا نمی شود تا مردی از اهل بیت من که نامش مساوی نام من است،به ولایت آن برسد.»

4-«لا تنقضی الأیّام و لا یذهب الدهر حتّی یملک العرب،رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی؛ (3)روزها منقضی نمی شود و روزگار نمی گذرد تا مردی از اهل بیت من که همنام من است،رهبری آن را به دست می گیرد.»

5-«یخرج رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی و خلقه خلقی فیملأها قسطا و عدلا؛ (4)مردی از اهل بیت من خروج می نماید که همنام من و اخلاقش،اخلاق من است،و زمین را پر از عدل و داد می کند.»

6-«لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد،لطوّل اللّه ذلک الیوم حتّی یبعث رجلا اسمه اسمی؛ (5)اگر از عمر دنیا بیش از یک روز باقی نماند،خداوند آن را طولانی می کند تا مردی را بر انگیزد که هم نام من است.»

7-«یلتفت المهدیّ و قد نزل عیسی بن مریم کأنّما یقطر من شعره الماء،فیقول المهدیّ:

تقدّم صلّ بالناس،فیقول:انّما أقیمت الصلوة لک،فیصلّی خلف رجل من ولدی؛مهدی ملتفت می شود که عیسی بن مریم فرود آمده است؛مانند این که از موهایش،آب

ص:59


1- 1) -همان مدرک،2231/4؛ینابیع المودّة: [1]162/3 ب 94 از غایة المرام؛ [2]بحار الأنوار:79/51 ب 1 و ص 81 و [3]ص 83 از کشف الغمّة [4]از ابی هریرة با تعبیر«لو لم یبق من الدّنیا إلاّ لیلة واحدة لملک فیها رجل من أهل بیتی و ص 84 با کمی تغییر از عبد اللّه بن مسعود»؛عین عبارت متن در بحار الأنوار:74/41 ب 1 ح 26 [5] از غیبت طوسی از ابی هریره.
2- 2) -مسند احمد بن حنبل:376/3. [6]
3- 3) -مسند احمد:376/3. [7]
4- 4) -عقد الدّرر:ص 31. [8]
5- 5) -ذخائر العقبی:ص 136. -صواعق المحرقة ص 98؛عقد الدرر:ص 17. صواعق المحرقة ص 98؛ [9]عقد الدرر:ص 17. [10]

می چکد.مهدی به او می گوید:جلو ایستاده برای مردم نماز بخوان.می گوید:یقینا نماز به خاطر تو اقامه شده است،پس پشت سر مردی از اولاد من،نماز می گذارد.»

8-«منّا الّذی یصلّی عیسی بن مریم خلفه؛ (1)از ماست کسی که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می خواند.»

9-«لا تقوم الساعة حتّی یملک رجل من أهل بیتی القسطنطنیة و جبل الدیلم،و لو لم یبق إلاّ یوم،لطوّل اللّه ذلک الیوم حتّی یفتحها؛ (2)قیامت برپا نمی شود تا مردی از اهل بیت من بر«قسطنطنیه»و«کوه دیلم»غالب شود و اگر بیش از یک روز(از عمر دنیا)نماند، خداوند آن یک روز را به قدری بلند می کند تا دنیا را فتح نماید.»

10-«انّ خلفائی و اوصیائی و حجج اللّه علی الخلق بعدی،الإثنا عشر اوّلهم علی و آخرهم المهدی؛ (3)جانشینان و اوصیای من و حجّت های خدا بر مردم بعد از من دوازده نفرند اولشان علی و آخر آن ها مهدی است.»

11-«المهدیّ طاوس أهل الجنّة؛ (4)مهدی طاوس اهل بهشت است.»

12-«یکون من بعدی اثنا عشر أمیرا،کلّهم من قریش؛ (5)بعد از من دوازده امیر است همگی از قریش می باشد.»

13-«المهدیّ منّا یختم الدین کما فتح بنا؛ (6)مهدی از ما است و دین را به پایان می برد آن گونه که با ما(آغاز کرد و)گشود.»

14-سلمان فارسی گوید:بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وارد شدم،دیدم حسین بن علی علیهما السّلام روی ران اوست،دو چشم او را می بوسد و به دهانش بوسه می زند و می گوید:«أنت سیّد بن سیّد،أخو سیّد،أنت إمام ابن إمام أخو إمام،أنت حجّة أخو حجّة و أنت أبو حجج

ص:60


1- 1) -عقد الدرر:ص 25. [1]
2- 2) -البیان [2]گنجی شافعی:ص 141.
3- 3) -ینابیع المودّة،ج 3،ص 108. [3]
4- 4) -بحار الأنوار:105/51 ب 1 ح 41 از الطرائف؛ [4]عقد الدرر:ص 148.
5- 5) -سنن ترمذی:501/4.
6- 6) -الصواعق المحرقة:ص 163 و [5]قریب به این مضمون در المعجم الأوسط:136/1؛عقد الدّرر:باب 7 ص 145 و [6]کتب دیگر عامه بحار الأنوار:93/51 و [7]کتب دیگر خاصه.

تسعة،تاسعهم قآئمهم؛ (1)تو آقایی و فرزند آقا و برادر آقایی،تو امام و فرزند امام و برادر امامی،تو حجتی و برادر حجّت و پدر نه حجّت،و نهمی آن ها قائم آن هاست.»

15-حافظ جعانی با سند خود از امام زین العابدین علیه السّلام فرمود:«نحن فلک الجاریة فی اللجج یأمن من رکّبها و یغرق من ترکها،و إنّ اللّه تبارک و تعالی أخذ میثاق من یحبّنا و هم فی أصلاب آبائهم،فلا یقدرون علی ترک ولایتنا لأنّ اللّه عزّ و جلّ جبلتهم علی ذلک؛ (2)ماییم کشتی های جریان یافته در دریاها(و طوفان ها)،هرکس به آن سوار شود در امان است و ترک کنندۀ آن غرق می شود.خدای تبارک و تعالی پیمان دوستداران ما را أخذ کرده،در حالی که آنان در صلب های پدران خود بودند.پس قادر نیستند ولایت ما را ترک نمایند؛ زیرا خدای عزّ و جلّ محبّت ما را در فطرت آن ها قرار داده(و خمیرۀ وجود آن ها را با ولایت ما عجین کرده)است...»

16-شیخ حموینی در فرائد السمطین از سلیمان بن اعمش از امام علی بن حسین علیهما السّلام فرمود:«...نحن أمان لأهل الأرض کما أنّ النجوم أمان لأهل السمآء،و بنا یمسک السماء أن تقع علی الأرض إلاّ بإذنه،و بنا ینزّل اللّه الغیث و تنشر الرحمة و تخرج برکات الأرض،و لولا ما علی الأرض منّا لساخت بأهلها،ثمّ قال:و لم تخل الأرض منذ خلق اللّه آدم علیه السّلام من حجّة اللّه فیها،إمّا ظاهر مشهور أو غائب مستور،و لا تخلو الأرض إلی أن تقوم الساعة من حجّة فیها،و لو لا ذلک لم یعبد اللّه...؛ (3)ماییم سبب امنیّت برای اهل زمین، آن گونه که ستارگان امان اهل آسمان هایند و با ما آسمان از فروریختن نگه داشته می شود،مگر به اذن خدا و به سبب ما خداوند باران را نازل و رحمتش را پخش و برکات زمین را بیرون می آورد.

اگر کسی از ما نبود،زمین اهلش را فرو می برد!سپس فرمود:زمین از زمان خلقت آدم علیه السّلام از حجّت خالی نمانده است و حجّت،یا ظاهر و مشهور بوده و یا غایب و مستور و زمین تا روز قیامت خالی از حجّت نخواهد ماند،اگر این نبود خدا پرستش نمی شد...»

ص:61


1- 1) -ینابیع المودّة: [1]167/3 ب 94 از مناقب خوارزمی.
2- 2) -همان مردک،147/3 ب 89 ط نجف منشورات مکتبة العرفان.
3- 3) -ینابیع المودّة:148/3 ب 89 ط نجف [2]منشورات مکتبة العرفان از فرائد السّمطین. [3]

17-مأمون در ضمن نامه ای جواب مفصّلی به خویشان و اقربای خود نوشت:«...

ثمّ نحن و بنو علیّ کنّا یدا واحدة حتّی قضی اللّه الأمر إلینا،ضیّقنا علیهم قتلناهم أکثر من قتل بنی أمیّة إیّاهم.هیهات!إنّه من یعمل مثقال ذرّة شرّا یره.هیهات!ما لکم إلاّ السیف یأتیکم الحسینی الثائر،فیحصدکم حصدا و یحصد السفیانی المرغم القآئم المهدیّ،و عند قآئم المهدیّ تحقن دمائکم...؛ (1)سپس ما و فرزندان علی علیه السّلام یک دست(و متّحد)بودیم تا قضای الهی سلطنت را به سوی ما کشاند،ما(زندگی دنیا را)به آن ها تنگ گرفتیم و بیش از بنی امیّه ایشان را به قتل رساندیم.هیهات!هرکس کوچک ترین عمل شرّی نماید جزایش را می بیند.

هیهات!برای شما نخواهد بود،مگر شمشیر«حسینی».انقلابی می آید،پس شما را درو می کند درو کردنی و قائم مهدی،سفیانی را نیز درو می نماید و نزد او پوزه اش را به خاک می ماند،خون شماها محفوظ می ماند...»

از این نامۀ مأمون و سخنان جدّش منصور دربارۀ قائم علیه السّلام و اخبار زیادی از این قبیل،معلوم می شود که مسألۀ حضرت مهدی موعود علیه السّلام از مسایل جا افتاده و مسلّمات و مورد قبول آن زمان بوده است.

18-ابن حجر در کتاب الصواعق المحرقة می گوید:«...لو لم یکن فی الآتین-أی فی نسل علیّ و فاطمة-إلاّ الإمام المهدیّ لکفی؛ (2)اگر کسی در آینده از نسل علی و فاطمه نبود،مگر امام مهدی،کفایت می کرد.»

19-ابی سعید خدری گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بالای منبر فرمود:«إنّ المهدیّ من عترتی من أهل بیتی یخرج فی آخر الزمان،تنزل له السماء قطرها و تخرج له الأرض بذرها، فیملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملأها القوم ظلما و جورا؛ (3)مهدی از عترت من و از اهل بیتم است که در آخر الزّمان خروج می کند.آسمان قطراتش را به او فرو می ریزد و زمین تخم هایش را می رویاند.پس زمین را از عدل و قسط لبریز می نماید،آن گونه که از ستم

ص:62


1- 1) -همان مدرک،143/3 ب 92 [1] ط نجف منشورات مکتبة العرفان از کتاب تاریخ ندیم الفرید ابن مسکویه.
2- 2) -الصواعق المرقة:ص 161؛یوم الخلاص:ص 60.
3- 3) -بحار الأنوار: [2]74/51 ب 1 ح 25 از غیبت طوسی.

و بیداد پر شده است.»

20-زرّبن حبیش از عبد اللّه بن مسعود گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«لا یذهب الدنیا حتی یلی أمّتی رجل من أهل بیتی یقال له:المهدیّ؛ (1)دنیا پایان نمی یابد تا این که زمام امور امّتم را مردی از اهل بیت من به دست گیرد که به او مهدی گفته می شود.»

چند سال قبل شخصی به نام ابو محمّد از کشور«کنیا»سؤالی دربارۀ ظهور مهدی منتظر علیه السّلام از«رابطة العالم الإسلامی»که از متنفذترین مراکز مذهبی حجاز و مکّه است، کرد.دبیر کل رابطة،محمّد صالح القزّاز در پاسخی که برای او فرستاده است،ضمن تصریح بر این که«ابن تیمیة»مؤسس مذهب«وهّابی ها»نیز احادیث مربوط به ظهور مهدی را پذیرفته،متن رساله کوتاهی را که پنج تن از علمای معروف فعلی حجاز در این زمینه تهیه کرده اند،برای او ارسال داشته است.

در این رساله پس از ذکر نام حضرت مهدی علیه السّلام و محل ظهور او؛یعنی مکّه چنین می خوانیم:...به هنگام ظهور،فساد و کفر و ستم،جهان را فرا می گیرد،خداوند به وسیلۀ او،جهان را پر از عدل و داد می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.

او آخرین خلفای راشدین دوازده گانه است که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله خبر آن ها را در کتب صحاح داده است.احادیث مربوط به مهدی را بسیاری از صحابۀ پیامبر نقل کرده اند، از جمله عثمان بن عفان،علیّ بن ابی طالب،طلحة بن عبید اللّه،عبد الرحمن بن عوف، عبد اللّه بن عباس،عمار بن یاسر،عبد اللّه بن مسعود،ابو سعید خدری،ثوبان،قزة بن اساس مزنی،عبد اللّه بن حارث،ابو هریره،حذیفة بن یمان،جابر بن عبد اللّه،ابو امامه، جابر بن ماجد،عبد اللّه بن عمر،انس بن مالک،عمر بن حصین،و ام سلمة.این ها بیست نفر از کسانی هستند که روایات«مهدی»را نقل کرده اند و غیر از ایشان،افراد دیگری نیز وجود دارند.

سخنان فراوانی نیز از خود صحابه نقل شده است که در آن بحث از ظهور«مهدی» شده که آن ها را نیز می توان در ردیف روایات پیامبر صلّی اللّه علیه و اله قرار داد؛زیرا این مسأله از

ص:63


1- 1) -بحار الأنوار:74/51 ب 1 ح 28 از غیبت طوسی.

مسایلی نیست که بتوان با اجتهاد،چیزی پیرامون آن گفت،بنابراین ایشان نیز مطلب را از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله شنیده اند.

سپس اضافه می کند هم احادیث بالا که از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نقل شده و هم شهادت و گواهی صحابه در این جا در حکم حدیث است،این احادیث در بسیاری از کتب معروف اسلامی،و متون اصلی،اعم از سنن و معاجم و مسانید آمده است که از جملۀ آن ها کتب ذیل میباشند:

سنن ابو داود،سنن ترمذی،ابن ماجه،ابن عمرو الدانی،مسند احمد،ابن یعلی، بزار،صحیح حاکم و معاجم طبرانی،(کبیر و متوسط)،رویانی،دار قطنی،ابو نعیم در «اخبار المهدی»،خطیب در تاریخ بغداد،ابن عساکر در تاریخ دمشق،و....

سپس اضافه می کند که بعضی از دانشمندان در این زمینه کتاب های مخصوص تألیف کرده اند از جمله،ابو نعیم در«اخبار المهدی»ابن حجر هیثمی در«القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر»،شوکانی در«التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر،و الدجال،و المسیح»،اوس عراقی مغربی در«المهدی»،ابو العباس بن عبد المؤمن المغربی در«الوهم المکنون فی الردّ علی ابن خلدون»و آخرین کسی که در این زمینه بحث مشروحی نگاشته،مدیر دانشگاه اسلامی مدینه است که در چندین شمارۀ مجلۀ دانشگاه مزبور در این مضمون،بحث نموده است.

عدّه ای از بزرگان دانشمندان قدیم و جدید اسلام نیز در نوشته های خود تصریح کرده اند که احادیث در زمینۀ«مهدی»در سر حدّ تواتر است(و به هیچ وجه قابل انکار نمی باشد)از جمله السّخاوی در«کتاب فتح المغیث»،محمّد بن احمد السناوینی در «شرح القصیدة»،ابو الحسن الأبری در«مناقب الشافعی»،ابن تیمیة در کتاب «فتاوایش»،سیوطی در«الحاوی»،اوس عراقی در تألیفی در زمینه«مهدی»،شوکانی در«التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر»،محمّد جعفر کنانی در«نظم المتناثر»، ابو العباس بن عبد المؤمن در«الوهم المکنون...».

تنها ابن خلدون است که خواسته،احادیث مربوط به مهدی را با احادیث بی اساس و مجعولی مانند:«لا مهدیّ الاّ عیسی»مهدی جز عیسی نیست،مورد ایراد قرار دهد.

ص:64

البتّه بزرگان پیشوایان و دانشمندان اسلام گفتۀ او را رد کرده اند،به خصوص «ابن عبد المؤمن»در ردّ گفتار او کتاب ویژه ای نوشته است که از سی سال قبل در شرق و غرب انتشار یافته است.

حفّاظ احادیث و دانشمندان بزرگ احادیث نیز تصریح کرده اند که احادیث مهدی مشتمل بر احادیث«صحیح»و«حسن»است و مجموع آن«متواتر»می باشد؛بنابراین اعتقاد به ظهور مهدی(بر هر مسلمانی)واجب است و این جزء عقاید اهل سنّت و جماعت محسوب می شود و جز افراد نادان و بی خبر یا بدعت گذار،آن را انکار نمی کند.

به عقیدۀ ما،بحث فوق چنان روشن است که نیاز به هیچ گونه توضیح اضافی ندارد.بااین حال،آیا کسانی که می گویند،عقیده به ظهور مهدی،یک فکر وارداتی است،در اشتباه بزرگی نیستند؟!

در این جا لازم می دانیم که چند گفتار دیگر از چند نفر از علمای معروف اهل سنّت بر آن چه گذشت بیافزاییم.

1-دانشمند معروف،شیخ منصور علی ناصف نویسندۀ کتاب«التّاج»و«الجامع الاصول»می نویسد:در میان علمای گذشته و حال مشهور است که سرانجام،مردی از اهل بیت پیامبر علیهم السّلام ظاهر می شود که بر تمام کشورهای اسلامی مسلّط می گردد و مسلمانان از او پیروی می کنند و در میان ایشان عدالت را اجرا می نماید و دین را تقویت می کند،احادیث«مهدی»را بسیاری از بزرگان صحابه و محدّثین نقل کرده اند و...کسی که هم چون ابن خلدون آن ها را ضعیف شمرده،خطا کرده است.

2-خود«ابن خلدون»هم که در مخالفت با احادیث مهدی معروف است،نتوانسته شهرت احادیث مهدی را در میان همۀ دانشمندان اسلام انکار کند؛آن جا که می گوید:

در میان مسلمانان در تمام اعصار و قرون این چنین مشهور بوده است که در آخر زمان، مردی از اهل بیت علیهم السّلام ظهور می کند که آیین اسلام را تأیید کرده و عدالت را آشکار می سازد و مسلمانان از او پیروی می کنند.

3-محمّد شبلنجی دانشمند معروف مصری در کتاب«نور الأبصار»می نویسد:در

ص:65

اخبار متواتری از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمده است که«مهدی»از خاندان او است او همۀ زمین را پر از عدل خواهد کرد.

4-شیخ محمّد صبّان در کتاب«اسعاف الرّاغبین»چنین می گوید:اخبار متواتری که از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله نقل شده است که گواهی می دهد«مهدی»(سرانجام)قیام می کند و او از خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله است و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد.

5-ابن حجر در کتاب«الصواعق المحرقة»از ابو الحسن آمری چنین نقل می کند:

اخبار متواتر و فراوانی از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نقل شده که سرانجام«مهدی»ظهور می کند و از اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله است و...زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد.

6-نویسندۀ کتاب«التّاج»پس از اشاره به کتاب(شوکانی)عالم معروف اهل سنّت که تمام آن پیرامون تواتر احادیث مربوط به«مهدی»و خروج دجال و بازگشت مسیح است،بحث مشروحی در زمینۀ تواتر احادیث مربوط به«مهدی»دارد که می گوید:

«هذا یکفی لمن کان عنده ذرّة من الإیمان و قلیل من الإنصاف»آن چه که گفته شد برای کسانی که یک ذرّه ایمان و کمی انصاف دارند،کافی است.

دانشمند معاصر آقای علی دوانی در کتاب«دانشمندان عامّه و مهدی موعود» اسامی 100 نفر از بزرگان اهل سنّت را نقل کرده که در کتاب های خود به ولادت حضرت ولی عصر علیه السّلام اعتراف کرده است و او را فرزند بلافصل امام حسن عسکری علیه السّلام دانسته اند. (1)

ب)دلاّل حدیث

فردی از اهل تسنّن به نام زائدة از«زرّ بن حبیش»از عبد اللّه بن مسعود،در ضمن حدیثی مشهور از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نقل می کند:«اگر از عمر دنیا بیش از یک روز نمانده باشد،خدای تعالی آن روز را طولانی خواهد نمود،تا این که مردی از من و یا اهل بیت من را برمی انگیزد که نام او،نام من است«نام پدر او،نام پدر من است»او زمین را پر از

ص:66


1- 1) -یاد مهدی:ص 162 ذیل حدیث«من کذّب بالدّجال فقد کفر و من کذّب بالمهدی فقد کفر»از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله عقد الدرر:157. [1]

عدل و داد کند،همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.» (1)

دانشمندان علم رجال دربارۀ«زائده»راوی این حدیث گفته اند،(او به احادیث می افزوده است)در هیچ یک از منابع حدیثی سنّی و شیعه جملۀ«اسم ابیه اسم أبی» (نام پدر او،نام پدر من است)وجود ندارد.

من نمی دانم این دلاّل حدیث،به چه منظوری آن را اضافه کرده است!آیا می خواست با این کارش،یکی از زمامداران عباسی،به نام(محمّد بن عبد اللّه منصور، ملقّب به مهدی)بر اعتقادات این امّت اضافه نماید و یا(محمّد بن عبد اللّه بن حسن مثنی،ملقّب به نفس زکیه)را تأیید کند؟!و اللّه الاعلم.

حافظ گنجی شافعی در کتاب خود«البیان فی أخبار صاحب الزمان»چنین می گوید:«احادیثی که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وارد شده است،تماما از جملۀ(نام پدر او،نام پدر من است)خالی است،آن گاه پس از ذکر حدیث بالا از«زائده»،چنین می گوید:

ترمذی حدیث را نقل کرده،امّا کلمۀ فوق را ذکر نکرده است و در اکثر روایات حافظان مورد اعتماد،فقط جملۀ«نام او،نام من است»آمده است.

سخن قطعی در این میان،آن است که احمد بن حنبل که در ضبط و اتقان او بحثی نیست،در مسند خود این حدیث را در مواضع فراوانی،به این چنین(اسمه اسمی) ذکر نموده است. (2)

با رعایت اختصار،نقل این مقدار روایت از اهل سنّت دربارۀ قائم -عجّل اللّه فرجه الشریف-کفایت می کند و فصل بعد را از زبان عرفا،در رابطه با اسم پدر قائم است.

ص:67


1- 1) -عن زرّ بن حبیش،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول اللّه ذلک الیوم حتی یبعث رجلا منی یواطئ اسمه اسمی و اسم أبیه اسم أبی یملا الارض عدلا کما ملئت ظلما. بحار الأنوار: [1]74/51 ب 1 ح 27 از غیبت طوسی.
2- 2) -البیان فی اخبار صاحب الزّمان:ص 94-93 چاپ بیروت؛امام مهدی از ولادت تا ظهور ص 42-41. [2]توضیح این که،روایاتی از منابع حدیثی در بالا را که برای نمونه آوردیم،همه فاقد جملۀ افزوده«زائده» است و در رابطه با این فصل،به فصل نزول عیسی مسیح علیه السّلام در این کتاب،نیز مراجعه نمایید.

6-امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-در کلمات عرفا

در میان اعاظم و بزرگان عرفا؛مانند احمد جامی و نامقی و عطّار نیشابوری و شمس الدّین تبریزی و ملاّی رومی و سیّد نعمت اللّه ولی و سیّد نسیمی و...اشعاری پیرامون امامان معصوم-رضی اللّه عنهم-سروده اند و مدایح خود را با مدح«مهدی»-رضی اللّه عنه-به پایان برده اند (1)هم چنین پیرامون حضرت مهدی موعود علیه السّلام سخنان بسیار و بیانات فراوان آمده است.برای نمونه به چند مورد از آن اشاره می شود.

1-عبد الوهاب شعرانی در کتب«الیواقیت»و«الجواهر»در مبحث 65 می گوید:

«المهدیّ من ولد الإمام الحسن العسکریّ و مولده لیلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسین و مأتین،و هو باق إلی أن یجتمع بعیسی بن مریم؛ (2)مهدی از اولاد امام حسن عسکری علیه السّلام است و ولادتش شب نیمۀ شعبان سال 255 می باشد و او باقی می ماند تا با عیسی بن مریم یک جا باشند.»

2-محیی الدّین بن العربی گوید:«...هو من عترة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من ولد فاطمة جدّه الحسین بن علی علیهما السّلام و والده الحسن العسکریّ؛ (3)او از عترت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و از اولاد فاطمة علیها السّلام است،جدّ او حسین بن علی و پدرش حسن عسکری علیه السّلام است.»

3-باز در کتاب الفتوحات المکّیّة باب 366 در ضمن بیان روایت مفصّل دربارۀ مهدی علیه السّلام می گوید:...رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مژده داده است که مهدی آخر الزّمان علیه السّلام از اهل بیت خواهد بود و در این زمینه می فرمایند:برای خدا خلیفه ای است که خروج می نماید،درحالی که زمین از ظلم و جور پر باشد و آن را با عدل و قسط پر می کند.اگر از دنیا نماند مگر یک روز،خداوند آن روز را طولانی می کند تا با کسی از عترت نبی صلّی اللّه علیه و اله بین رکن و مقام بیعت شود و اهل کوفه خوشبخت شوند،او مال را مساوی تقسیم می کند و در رعیت،عدل برقرار می نماید و با قضاوت(درست)کارها را حل و فصل می کند او در زمان فترت دین می آید،هرکس قبولش نکند کشته خواهد شود و اگر نزاع نماید،خوار خواهد گشت و از دین،آن چه را که خود می داند،ظاهر خواهد

ص:68


1- 1) -ینابیع المودّة:138/3.
2- 2) -همان مدرک،136/3 ب 85 [1] از کتاب مذکور.
3- 3) -الزام النّاصب: [2]ص 173 از فتوحات المکّیّة. [3]

نمود و اگر خود رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله زنده بود،به آن چه او حکم کرده است،حکم می کرد، تمام مذاهب از زمین برچیده می شود و نماند مگر دین خالص.

«و أعدائه مقلّدة العلماء أهل الاجتهاد فیدخلون کرها تحت حکمه خوفا من سیفه و سطوته و رغبة فیما لدیه و یفرح به عامّة المسلمین،یبایعه عامّة العارفون باللّه تعالی من أهل الحقائق عن شهود و کشف بتعریف إلهیّ،و له رجال إلهیّون یقیمون دعوته و ینصرونه و هم الوزراء یحملون أثقال المملکة.

هو السیّد المهدیّ من آل أحمد هو الوابل الوسمیّ حین یجود

و هو خلیفة مسدّد یفهم منطق الحیوان و یسری عدله فی الإنس و الجآنّ،و وزرائه من الأعاجم ما فیهم عربیّ لکن لا یتکلّمون إلاّ بالعربیة،له حافظ لیس من جنسهم ما عصی اللّه قطّ هو أخصّ الوزراء و أفضل الأمناء؛ (1)و دشمنان او از مقلّدان علما و اهل اجتهادند،پس با اکراه و از ترس شمشیر و حملۀ او و به طمع آن چه که در اختیار دارد،زیر حکم او داخل می شوند،و به سبب او عموم مسلمانان شاد می شوند و همۀ اهل معرفت به خدای تعالی و اهل حقیقت از کشف و شهود،با معرّفی خداوند با او بیعت می نمایند.برای اوست مردان الهی که دعوت او را پایدار سازند و او را یاری نمایند،آن ها وزیران و متحمّلان کارهای سنگین مملکت هستند.

اوست مهدی از آل احمد،اوست بارندۀ شناخته شده هنگام بخشش،اوست خلیفۀ محکم،اوست کسی که زبان حیوانات را می فهمد و عدالتش برای انسان ها و جنیان جریان می یابد.وزیران او از عجم هاست و عربی در میان آن ها نیست!!امّا به عربی سخن می گویند.برای او نگهبانی است که از جنس آن ها نیست(بلکه از فرشته ها خواهد بود) که ابدا از خدا نافرمانی نکرده است او خاصّ ترین وزیران و بهترین امینان است.»

4-باز در کتاب«عنقاء المغرب»در بیان«المهدی الموعود و وزرائه»اشعاری در این باره دارد که مقداری از آن را در ینابیع المودّة:132/3 باب 84 نقل کرده است.

5-باز گفته است:«..یشبه رسول اللّه فی الخلق و ینزل عنه فی الخلق،إذ لا یکون أحد

ص:69


1- 1) -ینابیع المودّة: [1]132/3 ب 84 از فتوحات مکّیّة [2]باب 366.

مثل رسول اللّه فی أخلاقه؛ (1)در خلقت شبیه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و در اخلاق پایین تر از اوست، چون در اخلاق،کسی همانند رسول خدا نمی شود.»

6-نیز گفته است:«إنّ المهدیّ یحکم بما ألقی اللّه إلیه ملک الإلهام من الشریعة کما فی حدیث،المهدیّ یقفوا أثری و لا یخطئ؛ (2)همانا مهدی حکم می کند به آن چه که فرشتۀ الهام کنندۀ شریعت،به او القا می نماید،چنان که در حدیث(نبوی)آمده است:مهدی جا پای من می گذارد و خطا نمی کند.»

7-در کتاب شیخ عزیز بن محمّد نسفی از شیخ الشّیوخ سعد الدّین الحموی، دربارۀ ائمۀ دوازده گانه علیهم السّلام مطالبی نقل می کند و می گوید:چون دین جدید و شریعت جدید،بر محمّد صلّی اللّه علیه و اله نازل شد از نزد خدا،اسم«ولیّ»پیدا آمد،حق تعالی دوازده تن از اهل بیت محمّد صلّی اللّه علیه و اله را برگزید و وارثان او گردانید و مقرّب خود کرد و به ولایت، مخصوص گردانید و ایشان را نایبان محمّد صلّی اللّه علیه و اله و وارثان او گردانید که حدیث«العلماء ورثة الأنبیاء»را در حقّ این دوازده کس فرموده است،و حدیث«علماء أمّتی کأنبیاء بنی اسرائیل»را در حقّ ایشان فرمود؛امّا ولیّ آخرین که نایب آخرین است و ولیّ دوازدهم و نایب دوازدهم می باشد،«خاتم اولیاء است و مهدی صاحب الزمان»نام اوست و شیخ می فرماید:اولیا در عالم بیش از دوازده نفر نیستند و سی صد و پنجاه و شش نفر از«رجال الغیب»اند که به ایشان اولیا نمی گویند و ایشان«ابدال» می گویند. (3)

8-شیخ عبد الوهاب شعرانی در کتاب انوار القدسیة گوید:«إنّ بعض مشایخنا قال بایعنا المهدی علیه السّلام بدمشق الشام و کنّا عنده سبعة أیّام؛ (4)همانا بعضی از مشایخ ما گفتند:

ما با مهدی علیه السّلام در دمشق شام بیعت کردیم و هفت روز هم مهمانش بودیم.»

9-نیز گفت:در تاریخ 1273 ه.ق شیخ عبد اللّطیف به من گفت که پدرم ابراهیم

ص:70


1- 1) -الزام النّاصب:ص 96؛ [1]اسعاف الرّاغبین ص 142؛یوم الخلاص:ص 60.
2- 2) -ینابیع المودّة: [2]136/3 ب 86 از اسعاف الرّاغبین از الفتوحات المکّیّة.
3- 3) -ینابیع المودّة:143/3 ب 87 ط نجف [3]منشورات مکتبة العرفان.
4- 4) -همان مدرک،136/3 ب 85. [4]

گفت:یکی از مشایخ مصر گفت:«بایعنا الإمام المهدیّ؛ما با امام مهدی علیه السّلام بیعت کردیم.»

10-شیخ صدر الدّین قونوی اشعار لطیفی دربارۀ حضرت مهدی موعود علیه السّلام دارد که این گونه افتتاح می کند.

یقوم بأمر اللّه فی الأرض ظاهرا علی رغم شیاطین یمحق الکفر

یویّد شرع المصطفی و هو ختمه و یمتد من میم بأحکامها یدری

تا آخر اشعار طالبین به کتاب ینابیع المودّة:133/3 باب 84 رجوع نماید.

11-عبد الرّحمن جامی در کتاب نفحات الأنس از شیخ احمد جامی نامقی این شعر را نقل می کند:

من ز مهر حیدرم هر لحظه اندر دل صفاست

از پی حیدر حسن،ما را امام و راهنماست

همچو کلب افتاده ام بر آستان بو الحسن

خاک نعلین حسین بر هر دو چشمم توتیاست

عابدین تاج سر و باقر دو چشم روشنم

دین جعفر بر حقّ است و مذهب موسی رواست

ای موالی،وصف سلطان خراسان را شنو

ذرّه ای از خاک قبرش دردمندان را دواست

پیشوای مؤمنان است ای مسلمانان تقی

گر نقی را دوست داری بر همه مذهب رواست

عسکری نور دو چشم عالم و آدم است

همچو یک«مهدی»سپهسالار در عالم کجاست

قلعۀ خیبرگرفته آن شهنشاه عرب

زانکه در بازوی حیدر نامۀ الاّ فتاست

ص:71

شاعران از بهر سیم و زر سخن ها گفته اند

احمد جامی غلام خاصّ شاه اولیاست. (1)

12-شیخ عطّار نیشابوری در کتاب مظهر الصفات گوید:

مصطفی ختم رسل شد در جهان مرتضی ختم ولایت در عیان

جمله فرزندان حیدر اولیا جمله یک نورند حقّ کرد این ندا

بعد از شمردن اسما یازده امام علیهم السّلام می گوید:

صد هزاران اولیا روی زمین از خدا خواهند«مهدی»را یقین

یا الهی مهدیم از غیب آر تا جهان عدل گردد آشکار

مهدی هادی،است تاج اتقیاء بهترین خلق برج اولیا

ای ولای تو معیّن آمده بر دل و جان ها همه روشن شده

ای تو ختم اولیای این زمان وز همه معنی نهانی جان جان

ای تو هم پیدا و پنهان آمده بنده عطّارت ثناخوان آمده (2)

13-جلال الدّین رومی مولوی در دیوان خود که به ترتیب حروف الفبا جمع کرده به امامان دوازده گانه سلام می کند و اوّل و آخر آن شعر بدین گونه است:

ای سرور مردان علی مردان سلامت می کنند

وی صفدر مردان علی مردان سلامت می کنند

با قاتل کفّار بگو با دین و با دیندار بگو

با حیدر کرّار بگو مستان سلامت می کنند

با امیر دین هادی بگو با عسکری مهدی بگو

با آن ولی مهدی بگو مستان سلامت می کنند (3)

ص:72


1- 1) -ینابیع المودّة:140/3 ب 87 ط نجف [1]منشورات مکتبة العرفان از نفحات الأنس.
2- 2) -ینابیع المودّة:143/3 ب 87 ط نجف [2]منشورات مکتبة العرفان از کتاب مظهر الصفات.
3- 3) -همان مدرک،142/3 ب 87 [3] ط نجف منشورات مکتبة العرفان از دیوان مثنوی مولوی.

7-امام در گفتار شیعیان

آیات قرآن دربارۀ قائم علیه السّلام

آیاتی که از امامان شیعه دربارۀ حضرت-عجّل اللّه فرجه الشریف-تأویل شده است متجاوز از 217 (1)آیه است که قسمتی از آن ها را عالم بزرگوار سیّد هاشم بن سلیمان بحرانی قدّس سرّه در کتب خود به نام«المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة»161 آیه و در کتاب مستدرک 14 آیه آورده است و این حقیر نیز 4 آیه از بحار ج 51 آوردم که جمعا 179 آیۀ قرآن دربارۀ آن حضرت،از روی روایات با احادیث آن ها،گردآوری شده است (2)که فهرست آیات،متعاقبا بیان می شود.

ما فقط فهرست آیات را از آن کتاب می آوریم و مشروح آن را به آن کتاب حواله می دهیم؛آیات از سورۀ بقره شروع و در سورۀ عصر و مستدرک آن از بقره شروع و در سورۀ مطفّفین پایان می یابد.

آیات دربارۀ قائم علیه السّلام
سوره بقره:

1-آیه 1-2: الم* ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ.

2-آیه 148: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً.

3-آیه 155: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ.

آل عمران:

1-آیه 83: أَ فَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ.

2-آیه 200: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

سوره نساء:

ص:73


1- 1) -مهدی منتظر ص 211.
2- 2) -برای روشن شدن مطلب و تحقیق بیشتر به کتاب های(1-المهدیّ فی القرآن 2-موعود قرآن 3-شواهد التّنزیل 4-سیمای امام زمان در آیینۀ قرآن و 5-المحجّة بحرانی و کتب فراوان دیگر)مراجعه فرمایند.

1-آیه 47: یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ.

2-آیه 59: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ

3-آیه 69: وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ

4-آیه 77: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ

5-آیه 77: وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ.

6-آیه 159: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً.

سوره مائده:

1-آیه 14: وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاری أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ.

2-آیه 54: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ.

سوره انعام:

1-آیه 44: فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ.

2-آیه 89:... فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ.

3-آیه 158:... یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ.

سوره اعراف:

1-آیه 1: المص.

2-آیه 53: هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ... .

3-آیه 128: ...إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.

4-آیه 157: اَلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ....

5-آیه 159: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ.

سوره انفال:

1-آیه 39: قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ....

ص:74

سوره توبه:

1-آیه 33: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.

2-آیه 34: ...وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ.

3-آیه 36: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللّهِ... .

4-آیه 36: وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً...

سوره یونس:

1-آیه 20: وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ... .

2-آیه 24: حَتّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها... .

3-آیه 35: قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ...

سوره هود:

1-آیه 8: وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ... .

2-آیه 80: قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ.

سوره یوسف:

1-آیه 110: حَتّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا....

سوره ابراهیم:

1-آیه 5: وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ.

2-آیه 45: وَ سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْنا....

3-آیه 46: ...وَ عِنْدَ اللّهِ مَکْرُهُمْ وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ.

سوره یوسف و حجر:

1-آیه 110 و 36: حَتّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ.

2-87: وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ.

سوره نحل:

ص:75

1-آیه 1: أَتی أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ....

2-آیه 38: وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللّهُ مَنْ یَمُوتُ....

3-آیه 45: أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ....

سوره اسراء:

1-آیه 4-6: وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ....

2-آیه 8: عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ....

3-آیه 33: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً

4-آیه 81: وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.

سوره مریم:

1-آیه 37: فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ

2-آیه 75: ...حَتّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ....

سوره طه:

1-آیه 110: یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً.

2-آیه 115: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً.

3-آیه 135: فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ.

سوره انبیاء:

1-آیه 11: وَ کَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیَةٍ کانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِینَ

2-آیه 105: وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ.

سوره حج:

1-آیه 39: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ.

2-آیه 41: اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ... .

3-آیه 60: ذلِکَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ.

سوره مومنون:

ص:76

1-آیه 101: فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ.

سوره نور:

1-آیه 35: اَللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ....

2-آیه 55: وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ....

سوره فرقان:

1-آیه 11: بَلْ کَذَّبُوا بِالسّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِیراً.

2-آیه 26: اَلْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یَوْماً عَلَی الْکافِرِینَ عَسِیراً.

سوره شعراء:

1-آیه 4: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ.

2-آیه 205 و 206: أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ.

3-آیه 227: وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.

سوره نمل:

1-آیه 62: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ.

سوره قصص:

1-آیه 5: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ.

سوره روم:

1-آیه 1-5: الم* غُلِبَتِ الرُّومُ* فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ.

سوره سجده:

1-آیه 21: وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ.

2-آیه 29: قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ.

سوره سباء:

1-آیه 18: وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها قُریً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا....

2-آیه 51-54: وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ* وَ قالُوا آمَنّا بِهِ وَ أَنّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ

ص:77

سوره صافات:

1-آیه 83: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ* إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.

سوره ص:

1-آیه 88: وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ.

سوره زمر:

1-آیه 69: وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ....

سوره فصلت:

1-آیه 16: لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا....

2-آیه 17: وَ أَمّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.

3-آیه 53: سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ....

سوره شوری:

1-آیه 1-2: حم* عسق.

2-آیه 18: یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها.

3-آیه 19 و 20: اَللّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ....

4-آیه 21: وَ لَوْ لا کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ....

5-آیه 24: أَمْ یَقُولُونَ افْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً.

6-آیه 41: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ.

7-آیه 45: وَ تَراهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْها خاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ....

سوره زخرف:

1-آیه 28: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ.

2-آیه 66: هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ.

سوره دخان:

1-آیه 1-4: حم* وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ.

سوره جاثیه:

ص:78

1-آیه 14: قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیّامَ اللّهِ لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.

سوره محمّد:

1-آیه 18: فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها.

سوره فتح:

1-آیه 25: لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ.

2-آیه 28: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ.

سوره ق:

1-آیه 41: وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ.

سوره ذاریات:

1-23: فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ.

سوره طور:

1-آیه 1-3: وَ الطُّورِ* وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ* فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ.

سوره قمر:

1-آیه 1: اِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ.

2-آیه 2: وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا....

سوره رحمن:

1-آیه 41: یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ....

سوره حدید:

1-آیه 16: وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ.

2-آیه 17: اِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها....

سوره ممتحنه:

1-آیه 13: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ....

سوره صف:

ص:79

1-آیه 8: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ....

2-آیه 9: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ... .

سوره ملک:

1-آیه 30: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ.

سوره معارج:

1-آیه 1-3: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ* لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ.

2-آیه 26: وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ.

3-آیه 44: خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ....

سوره جن:

1-آیه 24: حَتّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ....

سوره مدثر:

1-آیه 8: فَإِذا نُقِرَ فِی النّاقُورِ.

2-آیه 11: ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً.

3-آیه 19 و 20: فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ....

4-آیه 31: وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النّارِ إِلاّ مَلائِکَةً....

سوره تکویر:

1-آیه 15 و 16: فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ* اَلْجَوارِ الْکُنَّسِ.

سوره انشقاق:

1-آیه 19: لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ.

سوره بروج:

1-آیه 1: وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ.

سوره طارق:

1-آیه 15-16: إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً* وَ أَکِیدُ کَیْداً.

سوره غاشیه:

1-آیه 1-4: هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ... .

ص:80

سوره فجر:

1-آیه 1-4: وَ الْفَجْرِ* وَ لَیالٍ عَشْرٍ* وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ* وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ.

سوره شمس:

1-آیه 1-4: وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها* وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها* وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها.

سوره لیل:

1-آیه 1-2: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی* وَ النَّهارِ إِذا تَجَلّی.

سوره قدر:

1-آیه 5: سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ.

سوره بیّنة:

1-آیه 5: وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ .

سوره عصر:

1-آیه 1-3: وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ.

سوره بقره:

1-آیه 249: إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ....

سوره آل عمران:

1-آیه 140: وَ تِلْکَ الْأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ....

سوره مائده:

1-آیه 3: اَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا....

سوره انفال:

1-آیه 7: یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ....

سوره توبه:

1-آیه 3: وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النّاسِ....

سوره هود:

1-آیه 110: وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ....

سوره رعد:

ص:81

1-آیه 13: وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحالِ.

سوره طه:

1-آیه 113: وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا....

سوره انبیاء:

1-آیه 12: فَلَمّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ.

سوره عنکبوت:

1-آیه 10: وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ....

سوره لقمان:

1-آیه 20: وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً....

سوره شوری:

1-آیه 41: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ... بحار الأنوار:48/51 ح 13.

2-آیۀ 42: إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّاسَ.... 48/51 ح 13.

سوره الرّحمن:

1-آیۀ 64: مُدْهامَّتانِ :قال یتّصل ما بین مکة و المدینة نخلا 49/51 ح 16.

سوره صف:

1-آیه 13: وَ أُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللّهِ....

سورۀ القلم:

1-آیۀ 15: إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ... اذا تتلی علیه آیاتنا قال...بحار الأنوار:61/51 ح 60.

سوره مدثر:

1-آیه 46 و 47: وَ کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ....

سوره مطففین:

1-آیه 13: إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا....

ص:82

روایات دربارۀ قائم

و امّا اخبار مهدی موعود علیه السّلام در کتاب های شیعیان،به وفور آمده است،یکی از مسایل بنیادی و حیاتی اسلام و هم چنین یکی از اصول مسلّمۀ عقاید شیعه است که با دیگر عقاید اسلامی،پیوند ناگسستنی دارد و هیچ گونه تردید و تشکیکی در آن راه نمی یابد.

در واقع می توان گفت:در میان شیعیان،کسی پیدا نمی شود که منکر وجود مهدی علیه السّلام باشد،چون رسول خدا و ائمّۀ یازده گانه علیهم السّلام همگی به اتّفاق،از وجود و حکومت و حتّی شخصیت آن بزرگوار،سخن فراوان گفته و نوشته اند،و هیچ گونه جای شک و شبهه ای باقی نگذارده اند که در آخر الزّمان ایشان دولت حقّ را در کرۀ زمین تشکیل و عدالت واقعی را در جهان برقرار خواهند ساخت.

کتاب هایی که از شیعیان دربارۀ آن حضرت نوشته شده است(و بعضی از نویسندگان معاصر فهرست آن کتاب ها را جمع آوری نموده اند)متجاوز از هزار عنوان می باشد و حتی تعدادی از این کتاب ها پیش از به دنیا آمدن آن حضرت تألیف شده است و احادیث مربوط به«مهدی موعود»را ده ها سال پیش از تولّد مبارک ایشان جمع آوری نموده و به نسل های بعد به یادگار گذاشته اند.در این جا به بعضی از آن ها متذکّر می شویم.

1-ابو اسحاق ابراهیم بن صالح انماطی کوفی اسدی که از اصحاب حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام است،کتابی در«غیبت»نوشته و ابن قولویه آن کتاب را با یک واسطه از او روایت نموده است. (1)

2-ابو الحسن علیّ بن محمّد طائی جرمی شاطری،معاصر حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام کتابی به نام«الغیبة»نوشته است.

3-ابو الحسن علیّ بن عمر اعرج کوفی،از یاران حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام

ص:83


1- 1) -رجال نجاشی:ص 28 و فهرست شیخ طوسی،ص 75.

و مؤلّف کتابی به نام«الغیبة»است. (1)

4-حسن بن علیّ بن ابی حمزۀ بطاینی،که در عصر امام رضا علیه السّلام می زیسته،کتابی پیرامون«غیبت»نوشته است. (2)

5-ابو الفضل عباس بن هشام ناشری،از اصحاب امام رضا علیه السّلام و متوّفای 220 ه ق و صاحب کتاب«الغیبة.» (3)

6-ابو محمّد،فضل بن شاذان أزدی،از اصحاب امام رضا علیه السّلام و متوّفای 360 ه ق و صاحب 180 جلد کتاب ارزنده در حمایت از حریم مقدّس ولایت که یکی از آن ها کتاب«الغیبة»است. (4)

7-و هم چنین کتاب های فراوانی از معاصرین امام حسن عسکری علیه السّلام؛مانند ابراهیم بن اسحاق. (5)

8-و معاصرین نوّاب أربعة؛مانند:محمّد بن قاسم بغدادی متوفای 332 ه ق به نام «الغیبة»به یادگار مانده است. (6)

چند نمونۀ بالا از کسانی اند که پیش از ولادت حضرت مهدی علیه السّلام کتاب مستقلّی در موضوع«غیبت»نوشته اند وگرنه این موضوع در صدها کتاب پیش از ولادت آن حضرت مطرح شده است؛مثلا«حسن بن محبوب»یکی از محدّثین مورد اعتماد، صد سال پیش از ولادت حضرت مهدی-روحی و ارواح العالمین لتراب مقدّمه الفداء- احادیث مربوط به غیبت را در مشیخۀ خود آورده است. (7)

احادیث وارده پیرامون اوصاف،ظهور،جزئیّات زندگی،نهضت و قیام همگانی آن مصلح الهی و بنیان گذار حکومت واحد جهانی،از طریق فریقین بیش از آن است

ص:84


1- 1) -رجال نجاشی:ص 194.
2- 2) -قاموس الرّجال:193/3؛رجال نجاشی:ص 28؛فهرست شیخ طوسی:ص 75.
3- 3) -رجال نجاشی:ص 215؛رجال شیخ طوسی:ص 384؛فهرست شیخ طوسی:ص 147.
4- 4) -رجال شیخ طوسی:ص 420؛فهرست شیخ طوسی:ص 150؛رجال نجاشی:ص 235.
5- 5) -رجال نجاشی:ص 15 و فهرست شیخ طوسی:ص 29.
6- 6) -الذّریعة الی تصانیف الشّیعة:80/16.
7- 7) -اعلام الوری:ص 416.

که ما در این مختصر به شمار آوریم،ولی برای روشنی و وضوح مطلب فهرستی از عناوین آن ها را که شیعیان جمع آوری کرده اند،ذکر می کنیم.

1-در 293 حدیث تصریح شده که او فرزند امام حسن عسکری علیه السّلام است.

2-در 90 حدیث بیان شده که او نوۀ امام هادی و نبیرۀ امام جواد علیه السّلام است.

3-در 95 روایت وارد شده که او چهارمین فرزند امام رضا علیه السّلام است.

4-در 199 روایت وارد شده که او پنجمین فرزند امام موسی کاظم علیه السّلام است.

5-در 202 حدیث وارد شده که او ششمین فرزند امام صادق علیه السّلام است.

6-در 103 روایت آمده که او هفتمین فرزند امام باقر علیه السّلام است.

7-در 185 روایت آمده که او هشتمین فرزند امام سجّاد علیه السّلام است.

8-در 308 روایت آمده که او نهمین فرزند امام حسین علیه السّلام است.

9-در 214 حدیث وارد شده که او از تبار امیر مؤمنان علیه السّلام است.

10-در 192 روایت آمده که او از اولاد حضرت زهرا علیها السّلام است.

11-در 48 روایت وارد شده است که وی همنام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است.

12-در 136 حدیث تصریح شده که او دوازدهمین امام و آخرین پیشوا است.

13-در 91 روایت از غیبت طولانی او گفت وگو شده است.

14 در 7 حدیث از کیفیّت انتفاع مردم از آن حضرت در زمان غیبت سخن رفته است.

15-در 51 روایت سیرت و صورت او توصیف شده است.

16-در 47 حدیث تصریح شده است که در عصر او،اسلام دین جهانی خواهد شد و آیۀ شریفۀ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ به دست او تحقّق خواهد یافت.

17-در 123 روایت وارد شده که او شخصا عدالت اجتماعی را در پهنۀ گیتی بر قرار خواهد کرد.

18-در 293 حدیث از تولّد آن«مهر تابان»گفت وگو شده است.

19-در 318 روایت عمر طولانی آن حضرت مطرح شده است و در برخی از آن ها تصریح شده است که عمر شریفش،به قدری طولانی می شود که جز مؤمنان راستین،

ص:85

کسی در اعتقاد خود استوار نمی ماند.

20-در 657 حدیث دربارۀ ظهور و علایم آن بحث شده است. (1)

متن 3692 روایتی که فهرست آن ها در بالا گفته شد،به اضافۀ 2515 روایت دیگر پیرامون آن حضرت در منابع شیعه،از پیشوایان معصوم به دست ما رسیده است و در کتاب های مهم از جمله بحار الأنوار،غیبت طوسی،غیبت نعمانی،کمال الدّین، و مانند این کتب که صرفا در حالات آن حضرت نگارش یافته،آمده است و أخیرا نیز مؤلّف محترم کتاب«منتخب الأثر»قسمت اعظم آن ها را از منابع مختلف و جمعا 6266 روایت از 154 کتاب،گردآوری نموده و به جامعۀ شیعه تحویل داده است.

(خداوند ذخیرۀ آخرتش گرداند.ان شاء اللّه.)

کتاب حاضر نیز یکی از صدها کتابی است که دربارۀ آن حضرت تهیه و تنظیم گردیده و در بیان حالات ایشان فراهم آمده است.برای تبرّک،به چند حدیث توجّه فرمایید:

1-امام رضا از پدران بزرگوارش علیهم السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«لا تذهب الدنیا حتّی یقوم بأمر أمّتی رجل من ولد الحسین یملأها عدلا کما ملئت ظلما و جورا؛ (2)دنیا از بین نمی رود تا مردی از فرزندان حسین،برای رسیدگی به کار امّت من به پا خیزد و دنیا را از عدل و داد پر نماید؛همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.»

2-ابو ایوب انصاری می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در بیماری که منتهی به رحلت ایشان شد،به فاطمه علیها السّلام فرمود:«و الّذی نفسی بیده،لابدّ لهذه الأمّة من مهدیّ و هو و اللّه من ولدک؛ (3)قسم به کسی که جان من در دست اوست،به ناچار باید برای این امّت«مهدی» باشد،آن هم از اولاد تو است(ای فاطمة).»

3-«و عند ذلک یظهر القائم فیهم،قال النبیّ صلّی اللّه علیه و اله اسمه کاسمی و اسم أبیه کاسم ابنی(أی

ص:86


1- 1) -او خواهد آمد؛ [1]چاپ هشتم ص 77.
2- 2) -بحار الأنوار:ج /51ص 66 باب 1 ح 5، [2]به نقل از عیون أخبار [3]الرّضاء علیه السّلام.
3- 3) -بحار الأنوار:ج /51ص 67 باب 1 ح 6 از امالی مفید و ص 78 از کشف الغمّة. [4]

ابنی الحسن)و هو من ولد ابنتی...؛ (1)در این حال،قائم در میان آن ها ظاهر می شود.پیغمبر فرمود:نام او نام من است و نام پدرش نام فرزند من(حسن مجتبی)است و او(قائم)از اولاد دخترم(فاطمة)است.»

4-جابر انصاری می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«المهدیّ من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی،أشبه الناس بی خلقا و خلقا تکون له غیبة و حیرة تضلّ فیه الأمم،ثمّ یقبل کالشهاب الثاقب،و یملأها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا؛ (2)مهدی از اولاد من است.نام او،نام من و کنیۀ(لقب)او،کنیۀ من است.شبیه ترین مردم است به من،از حیث خلقت و اخلاق؛برای او غیبت و سرگردانی خواهد بود که در آن،امّت ها گمراه خواهند شد؛ سپس مانند شهاب سوراخ کننده(برق آسا)می آید و زمین را از عدل و داد پر کند،آن گونه که از ظلم و ستم پر شده است.»

5-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«الأئمّة من بعدی اثنا عشر،أوّلهم أنت یا علی!و آخرهم القائم الّذی یفتح اللّه عزّ و جلّ علی یدیه مشارق الأرض و مغاربها؛ (3)امامان بعد از من دوازده نفرند،اوّل آن ها تویی ای علی!و آخر آن ها«قائمی»است که خدای عزّ و جلّ با دستان او مشرق ها و مغرب های زمین را می گشاید.»

6-سعید بن جبیر از ابن عبّاس نقل می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إنّ خلفائی و أوصیائی و حجج اللّه علی الخلق بعدی اثنا عشر،أوّلهم أخی و آخرهم ولدی.و قیل:یا رسول اللّه!و من أخوک؟قال:علیّ بن أبی طالب.قیل:فمن ولدک؟قال:المهدیّ یملأها قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما،و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لأطال اللّه ذلک الیوم حتّی یخرج فیه ولدی المهدیّ فینزل روح اللّه عیسی بن مریم علیها السّلام فیصلّی خلفه و تشرق الأرض بنور ربّها و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛ (4)جانشینان من و حجّت های خدا بر مردم پس از من،دوازده نفرند،نخستین آن ها برادر من و آخرینشان فرزندم

ص:87


1- 1) -همان مدرک:ج /51ص 67 باب 1 ح 7 [1] از امالی. [2]
2- 2) -همان مدرک:ج /51ص 72 باب 1 ح 13 و [3]مثل آن نیز از ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام ح 16 هر دو روایت به نقل از کمال الدّین [4]در روایت امام صادق علیه السّلام...و حیرة حتی یضل الخلق عن أدیانهم فعند ذلک یقبل...آمده است.
3- 3) -کمال الدین:ص 282. [5]
4- 4) -بحار الأنوار: [6]71/51 ب 1 ح 12 از کمال الدّین. [7]

می باشد.

پرسیدند:برادر شما کیست؟

فرمود:علیّ بن ابی طالب علیه السّلام.

پرسیدند:فرزندتان کیست؟

فرمود:فرزندم«مهدی»است.همان کسی که زمین را از عدل و داد لبریز می کند، همان گونه که با ظلم و بیداد لبریز شده باشد.

به خدایی که مرا به حقّ برانگیخت!اگر از عمر دنیا تنها یک روز مانده باشد،خداوند آن روز را،آن قدر طولانی می کند تا فرزندم«مهدی»در آن ظهور نماید!آن گاه عیسی بن مریم از آسمان فرود آید و به امامت او نماز می گزارد و زمین به نور پروردگارش نور باران می شود و حکومت او به شرق و غرب گیتی گسترش می یابد و زمین و زمان در قلمرو عدالت و قدرت او قرار می گیرد.»

7-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إنّی و أحد عشر من ولدی و أنت یا علی!زرّ الأرض،بنا أوتد اللّه أن تسیّخ بأهلها،فإذا ذهب الاثنا عشر،ساخت الأرض بأهلها و لم ینظروا...؛ (1)من و یازده نفر از اولادم و تو ای علی!لنگر(و کوه های شامخ تنظیم کنندۀ)زمینیم،با ما زمین را میخکوب نموده است که(تعادلش را حفظ کند و)اهلش را فرونبرد،پس وقتی دوازدهمی رفت،زمین اهلش را می بلعد و مهلت داده نمی شوند...»

8-صالح بن عقبه از پدرش از حضرت امام باقر علیه السّلام و ایشان از پدران بزرگوارش علیهم السّلام نقل می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«المهدیّ من ولدی تکون له غیبة و حیرة تضلّ فیها الأمم یأتی بذخیرة الأنبیاء فیملأها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما؛ (2)«مهدی»از فرزندان من است.او غیبتی طولانی خواهد داشت و در آن شرایط،حیرت و سرگردانی سایه می افکند و امّت ها در آن حیرت و سرگردانی گمراه می شوند.او با ذخایر انبیا می آید و جهان را همان گونه که پیش از ظهورش از ظلم و ستم پر شده است،

ص:88


1- 1) -اصول کافی:1 ص 435؛ [1]منتخب الأثر:ص 33؛ [2]ینابیع المودة:3 ص 148 [3] بعضی از آن؛غیبت طوسی:92؛ بحار الأنوار:23 باب الإضطرار الی الحجّة روایات در این مورد فراوان است. [4]
2- 2) -بحار الأنوار: [5]72/51 ب 1 ح 17 از کمال الدّین. [6]

از عدالت و دادگری لبریز خواهد ساخت.»

9-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إنّ اللّه فتح هذا الدین بعلیّ،و إذا قتل فسد الدین و لا یصلحه إلاّ المهدیّ؛ (1)خداوند این دین را با علی گشود وقتی که شهید شد،(کسی ویرانی آن را) اصلاح نمی کند،مگر مهدی.»

8-سکان داران کشتی نجات

الف)حجّت آسمانی لازم است

این مطلب را پیروان تمام ادیان آسمانی پذیرفته اند که چرخش جهان،به ویژه زمین،بدون وجود حجّت الهی ممکن نیست و نظام احسن تشریعی،بدون وجود نظام احسن تکوینی و اثرات شخصیّت ملکوتی امکان پذیر نمی باشد و آنان که در این سخن تردید دارند،از عدم اطّلاع از شرایط شرایع آسمانی و فلسفۀ آن هاست و یا توان کشش این مسایل را ندارند؛زیرا در عبودیّت و بندگی به مرحله ای نرسیده اند که اهمیّت وجودی این سفیران ملکوتی را درک کنند.

1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرماید:«یا جابر!مثل الإمام مثل الکعبة تؤتی و لا یأتی؛ (2)ای جابر!مثل قائم،مثل کعبه است،به سوی او می آیند و او به سوی آن ها نمی رود.»

2-امام صادق علیه السّلام می فرماید:«الحجّة قبل الخلق،و مع الخلق،و بعد الخلق؛ (3)حجّت، پیش از مردم و با مردم و بعد از مردم است.»

3-«لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها؛ (4)اگر حجّت(الهی در زمین)نباشد،زمین فرو می رود(و از هم می پاشد).»

4-«بنا عبد اللّه و بنا عرف اللّه و بنا وحّد اللّه؛ (5)خدا(به وسیلۀ)ما پرستیده شد و شناخته شد و به یگانگی پذیرفته شد.»

5-«لو لا نحن ما عبد اللّه؛ (6)اگر ما نبودیم،خداوند پرستیده نمی شد.»

ص:89


1- 1) -منتخب الأثر:ص 205 ح 38. [1]
2- 2) -کفایة الأثر:ص 246، [2]المحجّة:ص 344. [3]
3- 3) -«غیبة النّعمانی ص 295.»
4- 4) -علل الشّرایع:ص 76؛بحار الأنوار:21/23 ح 20. [4]
5- 5) -اصول کافی القائم الحجّة:1 کتاب التّوحید،باب النّوادر،حدیث 10.
6- 6) -اصول کافی:1 کتاب التّوحید،باب النّوادر،حدیث 10؛و [5]ینابیع المودّة:143/3 ب 89 ط نجف [6]منشورات مکتبة العرفان با عبارت«و لو لا ذالک لم یعبد اللّه»از فرائد السّمطین.

6-امام حسین علیه السّلام در پاسخ کسی که پرسید:معرفت خدا چیست؟!فرمود:«معرفة أهل کلّ زمان إمامهم الّذی یجب علیهم طاعته؛ (1)شناخت خداوند،شناخت امام در هر زمانی است که فرمانبرداری از او واجب می باشد»

در توضیح روایات بالا و امثال آن ها می توان گفت که خداوند ائمّه علیهم السّلام را راهنمای مستقیم و وسیلۀ تبلیغ و شناساندن خود و سبب تعادل زمین قرار داده است (2)وگرنه خداوند از شناساندن خود ناتوان و عاجز نمی باشد.به روایت ذیل توجّه فرمایید.

7-«إنّ اللّه تبارک و تعالی لو شآء تعرّف العباد نفسه و لکن جعلنا أبوابه و صراطه و سبیله و الوجه الّذی یؤتی؛ (3)اگر خدا می خواست خود را به مردم بشناساند،می توانست،ولی ما را باب ها و صراطها و سبیل ها و وجهی که باید به سوی او آمده شود،قرار داد.»

8-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«أهل بیتی أمان لأهل الأرض،کما أنّ النجوم أمان لأهل السماء؛ (4)اهل بیت من امان زمینند؛مانند ستارگان که امان بر اهل آسمان ها هستند (5)

ب)ستاره های پشت سرهم!

معروف بن خربوذ گوید:شنیدم ابی جعفر علیه السّلام فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إنّما مثل أهل بیتی فی هذه الأمّة کمثل نجوم السمآء کلّما غاب نجم طلع نجم حتّی إذا مددتم إلیه حواجبکم،و أشرتم إلیه بالأصابع جآء ملک الموت فذهب به،ثمّ بقیتم سبتا من دهرکم لا تدرون أیّا من أیّ و استوی فی ذلک بنو عبد المطلب،فبینما أنتم کذلک إذا أطلع اللّه نجمکم

ص:90


1- 1) -بحار الأنوار:83/23. [1]
2- 2) -مشروح این القاب و اسماء در زیارت جامعۀ کبیرة و مانند آن،آمده است.
3- 3) -کافی:1 باب معرفة الامام و الرّد الیه حدیث 9.
4- 4) -منتخب الأثر:ص 65؛ [2]ذخائر العقبی:ص 17؛ [3]الصواعق المحرقة:ص 234؛ [4]ینابیع المودة:17/2 و 148؛ [5]الإمام المهدی 306-29 و 108 [6] همگی با الفاظ متفاوت و به یک معنا؛یوم الخلاص:ص 309 از آن ها؛ و ینابیع المودّة:143/3 ب 89 ط نجف [7]منشورات مکتبة العرفان از فرائد السّمطین [8]از امام سجّاد علیه السّلام.
5- 5) -برای اطّلاعات بیشتر و جامع تر،در مورد این فصل و فصول آینده،به کتاب اصول کافی ج 1،کتاب الحجة و جلد 24-23 [9]بحار الأنوار [10]چاپ جدید و سایر کتب شیعه،مراجعه نمایید.

فاحمدوه واقبلوه؛ (1)مثل اهل بیت من،مانند ستارگان آسمان است،هروقت یکی غایب شود(و غروب نماید)دیگری طلوع می کند تا ابروانتان را به سوی او بکشید و با انگشتانتان اشاره نمایید،ملک الموت می آید و او را می برد سپس مدّت زیادی از روزگارتان را(معطّل)می مانید!و نمی دانید چه از چیست،و در آن زمان فرزندان عبد الملک مساوی شوند،پس در این حال که سرگرمید،ناگهان ستارۀ (خوشبختی تان)طلوع می نماید،پس به خدا سپاس گذارید و به سوی او بگروید.»

معروف بن خربوذ گوید:به ابی جعفر علیه السّلام گفتم:«أخبرنی عنکم!قال:نحن بمنزلة النجوم إذا خفی نجم بدا نجم،مأمن و أمان و سلم و إسلام و فاتح و مفتاح حتی إذا استوی بنو عبد المطلب،فلم یدر أیّ من أیّ،أظهر اللّه عزّ و جلّ صاحبکم،فاحمدوا اللّه عزّ و جلّ و هو یخیر الصعب علی الذلول،فقلت:جعلت فداک!فأیّهما یختار؟قال:یختار الصعب علی الذلول؛ (2)از خودتان به من خبر بده!فرمود:ما به منزلۀ ستارگانیم که هرگاه ستاره ای غایب شد دیگری آشکار شود!،ستارۀ امن و امان و اسلام و تسلیم شدن و پیروز و کلید پیروزی،تا زمانی که فرزندان عبد المطلب مساوی شدند و از همدیگر تشخیص داده نشدند(کدام امام و مأموم است)خدای عزّ و جلّ صاحب شما را ظاهر سازد،پس به خدا سپاس گذار باشید،او را در اختیار(دو ابر)آرام و خشن،مخیّر سازند،گفتم:فدایت شوم کدام یک را اختیار می کند؟،فرمود:خشن را.»

در این عنوان،روایات گوناگون از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امامان علیهم السّلام وارد شده است که به همین اندازه اکتفا می شود.

در فصل روایات اهل سنّت تعدادی از روایات مربوط به این فصل گذشت.

ت)اگر در کلّ زمین دو نفر بماند

ص:91


1- 1) -بیان:لیس المراد ذهاب ملک الموت به علیه السّلام بقبض روحه بل کان مع روح القدس عند ما غاب به.غیبت نعمانی:79؛ [1]بحار الأنوار:22/ [2]51 ب 1 ح 33 و ص 76 ب 1 ح 33 از غیبت نعمانی [3]از امام صادق علیه السّلام با تغییر کمی آدرس هر دو روایت درست است تشابه آدرس سبب اشتباه نشود؛اصول کافی:338/1 [4] از امام صادق علیه السّلام؛الزام النّاصب:ص 4 قسمت اول روایت؛الصواعق المحرقة:ص 233.
2- 2) -بیان:«لم یدر أی من أی»:لا یعرف أیهم الامام أو لا یتمیزون فی الکمال تمیزا بیّنا لعدم کون الامام ظاهرا بینهم و الصعب و الذلول إشارة إلی السحابتین اللتین خیر ذو القرنین بینهما فاختار الذلول و ترک الصعب للقائم علیه السّلام بحار الأنوار: [5]136/51 ب 5 ح 3 از کمال الدّین. [6]

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:اگر همۀ مردم دو نفر باشند،یکی از آن دو نفر،امام بر دیگری خواهد بود و آخرین کسی که می میرد امام است،تا بنده ای بر خدای دلیل نیاورد که خدا او را واگذاشته بدون آن که حجّتی از طرف خود بر او قرار داده شود. (1)

2-عمّارة بن طیّار گوید:شنیدم ابا عبد اللّه علیه السّلام می فرمود:«لو لم یبق فی الأرض إلاّ رجلان،لکان أحدهما الحجّة؛ (2)اگر در روی زمین نماند،مگر دو نفر،یکی حجّت خواهد بود.»

3-علا از محمّد گوید که ابی جعفر علیه السّلام فرمود:«لا تبقی الأرض بغیر إمام،ظاهر أو باطن؛ (3)زمین بدون امام ظاهر یا باطن،نمی ماند.»

4-مفضّل از امام صادق علیه السّلام از مدّت حکومت قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-سؤال کرد؟فرمود:«...بلکه ملک او دایم است و ملکی است تمام نشدنی و حکمی است که منقطع نشود و کاری است که باطل نمی شود،مگر با اختیار و مشیّت و ارادۀ خداوند؛ کسی جز او مدّت آن را نمی داند،سپس قضا و قیامت است که خداوند توصیف کرده است. (4)

5-محمّد بن مسلم از امام صادق علیه السّلام نقل می کند:«زمین از حجّت خالی نمی ماند و آن حجّت،حلال و حرام را بیان می کند و به راه خدا دعوت می نماید و وجود حجّت از روی زمین قطع نشود،مگر چهل روز پیش از قیام قیامت و زمانی که حجّت از روی زمین برداشته شد،درهای توبه به روی مردم بسته می شود و بر هیچ نفسی که پیش از حجّت مؤمن نشده باشد،ایمانش بر او نوری نبخشد و اینان شرورترین خلق خدا هستند و ایشان هستند که قیامت بر آن ها به پا شود.» (5)

6-در روایت جعفر بن محمّد از کرام،از امام صادق علیه السّلام آمده است که آخرین کسی

ص:92


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 157 باب 9. [1]
2- 2) -علل الشّرایع:ص 76؛ [2]بحار الأنوار:22/23 ب 1 ح 24 [3] از آن.
3- 3) -همان مدرک:ص 76؛ [4]بحار الأنوار:23/23 ب 1 ح 26 [5] از آن.
4- 4) -معجم الملاحم و الفتن:424/1،بحار الأنوار:35/53 ب 25 ح 1؛ [6]الزام النّاصب:280/2.
5- 5) -کمال الدین:229/1؛حلیة الأبرار:686/2؛بحار الأنوار:347/51؛کشف السّترة:عن وجه الغیبة:ص 139 [7] به نقل از آن.

که می میرد،امام است،تا کسی احتجاج نکند که خداوند او را بی حجّت گذاشته است. (1)

ث)برادران دو قلو!

1-جمیل بن درّاج از امام صادق،از پدران بزرگوارش،نقل می کند که امیر مؤمنان علیهم السّلام فرمود:«الإسلام و السلطان العادل أخوان لا یصلح واحد منهما إلاّ بصاحبه، الإسلام أسّ و السلطان العادل حارس،ما لا أسّ له فمنهدم و ما لا حارس له فضایع،فلذلک إذا رحل قآئمنا لم یبق أثر من الإسلام و إذا لم یبق أثر من الإسلام لم یبق أثر من الدنیا؛ (2)اسلام و سلطان دو برادرند و هیچ کدام بدون دیگری صلاحیت نمی یابد،مگر با رفیقش؛ اسلام،اساس و سلطان عادل،نگهبان است،هرچیزی که اساس ندارد،ویران می شود و هرچه نگهبان ندارد پس ضایع می شود،و به این سبب است زمانی که قائم ما رحلت کرد(و از دنیا رفت)اثری از اسلام باقی نمی ماند و وقتی هم که از اسلام اثری نماند،از دنیا نیز اثری نمی ماند.

2-«الدین و السلطان أخوان توأمان،لابدّ لکلّ واحد منهما من صاحبه،و الدین أسّ و السلطان حارس،و ما لا أسّ له منهدم و ما لا حارس ضایع؛ (3)دین و سلطان،هر دو،برادران دو قلو هستند!،به ناچار باید هر دو برای هم دیگر باشند،و دین اساس(و پایه)است، و سلطان نگهبان،پس هرچیزی اساس(قوی)نداشته باشد،ویران خواهد شد،و هر چیزی نگهبان نداشته باشد،پس ضایع(و از بین رفتنی)می شود (4)

ج)زمین همه را فرو می برد

1-ابی حمزه گوید:به ابی عبد اللّه علیه السّلام عرض کردم:«تبقی الأرض بغیر إمام؟آیا زمین

ص:93


1- 1) -اصول کافی:180/1؛ [1]حلیة الأبرار:687/2؛السّترة:ص 139.
2- 2) -منتخب الأثر:ص 38 ف 2 ب 29 [2] به نقل از اربعین خاتون آبادی(کشف الحق)ح 35. [3]
3- 3) -الإختصاص:ص 263؛از یکی از امامان علیهم السّلام.
4- 4) -در این رابطه در فصل«حکومت از نظر اسلام»روایات زیاد خواهد آمد.

بدون امام می ماند؟!»فرمود:«لو بقیت الأرض بغیر إمام ساعة لساخت؛ (1)اگر زمین یک ساعت بدون امام بماند،فرو می رود(ویران می گردد).»

2-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:اللّهمّ لا تخلو الأرض من حجّة لک علی خلقک ظاهر أو خافی مغمور لئلاّ تبطل حججک و بیّناتک؛ (2)خدایا!زمین بدون حجّت تو بر خلقت خالی نمی ماند، چه در آشکار و چه در پنهان.»

3-ابی جعفر(امام باقر علیه السّلام)فرمود:«اگر امام یک ساعت از زمین برداشته شود، زمین اهلش را فرو می برد و اهل خود را هم چون دریای خروشان به جوش و خروش می آورد. (3)

امام سجّاد علیه السّلام فرمود:«لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت الأرض بأهلها،إنّ اللّه تبارک و تعالی جعلنا حجّة فی أرضه و أمانا فی الأرض لأهل الأرض؛ (4)اگر زمین بدون امام بماند، اهلش را فرو می برد.خدای تبارک و تعالی ما را در زمین بر اهل زمین حجّت و امان قرار داده است.»

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إنّی و أحد عشر من ولدی و أنت یا علی!زرّ الأرض،بنا أوتد اللّه أن تسیخ بأهلها،فإذا ذهب الإثنا عشر،ساخت الأرض بأهلها و لم ینظروا!؛ (5)من و یازده نفر از اولادم و تو ای علی!لنگر(و کوه های شامخ تنظیم کنندۀ)زمینیم،و خداوند به وسیله ما زمین را میخکوب نموده است تا(تعادلش را حفظ و)اهلش را فرونبرد،پس وقتی دوازدهمی رفت،زمین اهلش را می بلعد و مهلت داده نمی شوند.»

ص:94


1- 1) -بحار الأنوار:21/23 ب 1 ح 20 [1]به نقل از علل الشّرایع:ص 76 و [2]کمال الدّین:ص 116. [3]
2- 2) -همان مدرک:20/23 ب 1 ح 17 از علل الشّرایع: [4]ص 76؛و ح 16 از تفسیر قمی: [5]ص 336 با تعبیر (لا یخلو الأرض من قائم بحجّة اللّه،امّا ظاهر مشهور،و امّا خائف مغمور،لئلاّ تبطل حجج اللّه و بیّناته).
3- 3) -غیبت نعمانی:ص 155 باب 8. [6]
4- 4) -الزام النّاصب:ص 4 و 245؛ [7]غیبت نعمانی:ص 69؛ [8]ینابیع المودة:148/3؛ [9]عیون أخبار الرّضاء: 212/1؛غیبت طوسی:ص 132؛اصول کافی:79/1 [10] با تغییر؛یوم الخلاص:ص 37.
5- 5) -اصول کافی:1 ص 435؛ [11]منتخب الأثر:ص 33؛ [12]ینابیع المودة:3 ص 148 [13] بعضی از آن؛غیبت طوسی:92؛ بحار الأنوار:23 باب الإضطرار الی الحجّة روایات در این مورد فراوان است. [14]
ح)شب قدر و امام زمان علیه السّلام

پیرامون شب قدر ممکن است،گمان شود ولّی مطلقی که ملایکه در شب قدر بر او نازل شد و تقدیر امور کردند،فقط پیامبر بوده و پس از ایشان،این امر از میان برداشته شده است؛زیرا کسی که شایسته این مقام باشد،وجود ندارد.حال این سؤال مطرح است که آیا شب قدر تنها در زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بوده یا بعد از ایشان هم وجود دارد؟

پاسخ این سؤال خیلی روشن است چون این مقام خاصّ(ولّی مطلق زمان)است و هیچ زمانی خالی از حجّت خدا نیست و از آدم تا انقراض عالم وجود دارد؛پس شب قدر نیز طبعا وجود خواهد داشت.

آن چه از احادیث معتبر در تفسیر سورۀ قدر استفاده می شود،این است که فرشتگان با ملک اعظم،هر ساله در شب قدر با مقدرات یک ساله به زمین نازل می شوند و مقدرات را به(ولّی مطلق خدا)عرضه و تسلیم می نمایند.پس این واقعیّت از نخستین روز خلقت بوده و بر نخستین پیامبر و وصیّ او نازل و تا قیام قیامت ادامه دارد. (1)

خ)منکر قائم منکر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است

1-حضرت مهدی-عجّل اللّه فرجه الشریف-در جواب سؤالات اسحاق بن یعقوب کلینی که به وسیلۀ محمّد بن عثمان عمروی به ایشان رسیده،نوشت:«أمّا ما سألت عنه أرشدک اللّه و ثبّتک من أمر المنکرین لی من أهل بیتنا و بنی عمّنا،فاعلم أنّه لیس بین اللّه عزّ و جلّ و بین أحد قرابة،من أنکرنی فلیس منّی و سبیله سبیل ابن نوح،و أمّا سبیل عمّی جعفر و ولده فسبیل إخوة یوسف علیه السّلام...؛ (2)امّا خدا تو را ارشاد نموده(و در عقیدۀ حقّ)ثابت بدارد،

ص:95


1- 1) -اصول کافی/کتاب الحجة فی شأن انا انزلنا حدیث 2 و 5.روایت و بحث در این مورد بسیار است طالبین به تفسیر سورۀ قدر در تفاسیر و کتب حدیث به مجمع البیان/جلد 10،ص 518،مراجعه نموده و مشروح این فصل را در بخش 9(آموزش و پرورش)فصل شب قدر و دانش جدید مطالعه نمایند.
2- 2) -غیبت طوسی:ص 176؛کمال الدّین:384/2؛ [1]تاریخ عصر غیبت:ص 264؛ [2]احتجاج طبرسی این توقیع به طور کامل در آخر بخش 14 این کتاب آمده است.

سؤال کرده ای از(عاقبت)انکارکنندگان من،از خانواده و پسر عموهای خودم؛پس بدان میان خدای عزّ و جلّ و کسی رابطۀ خویشاوندی نیست،هرکس مرا انکار نماید،از من نیست و راه او،راه پسر نوح علیه السّلام است،و امّا راه عمویم جعفر و فرزندانش،راه برادران یوسف علیه السّلام می باشد.»

2-صفوان بن مهران از امام صادق علیه السّلام فرمود:«من أقرّ بجمیع الأئمّة و جحد المهدیّ، کان کمن أقرّ بجمیع الأنبیاء و جحد محمّدا نبوّته،فقیل:یابن رسول اللّه!ممّن المهدیّ،أمن ولدک؟قال:الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه و لا یحلّ لکم تسمیته؛ (1)هرکس به تمام امامان اقرار کند و مهدی علیه السّلام را قبول ننماید؛مانند کسی است که نبوّت تمام انبیا را بپذیرد و نبوّت محمّد صلّی اللّه علیه و اله را قبول ندارد.پرسیدند:ای فرزند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله!مهدی از کیست،آیا از اولاد تو است؟فرمود:نفر پنجم از اولاد(امام)هفتم است،شخص خودش از شما غایب می شود و بردن نامش هم برای شما حلال نشود.»

3-موسی بن جعفر بغدادی گوید:شنیدم ابا محمّد حسن بن علی العسکری علیهما السّلام می گفت:«کأنّی بکم و قد اختلفتم بعدی فی الخلف منّی،أما إنّ المقرّ بالأئمّة بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله المنکر لولدی،کمن أقرّ بجمیع أنبیاء اللّه و رسله ثمّ أنکر نبوّة محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و المنکر لرسول اللّه کمن أنکر جمیع الأنبیاء،لأنّ طاعة آخرنا کطاعة أوّلنا و المنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا.أمّا إنّ لولدی غیبة یرتاب فیها الناس إلاّ من عصمه اللّه عزّ و جلّ؛ (2)مثل این که شما را می بینم که بعد از من دربارۀ جانشین من اختلاف کرده اید،آگاه باش همانا اقرار کننده به حقیّت امامان بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله که منکر فرزند من است،مانند کسی است که به همۀ انبیا و رسولان اقرار کرده،امّا نبوّت محمّد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را منکر شده است و هرکس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را انکار نماید،مانند آن است که تمام انبیا را انکار کرده است، چون فرمانبرداری از آخرین ما،مثل فرمان برداری از اوّل ماست و انکار آخرین ما،مانند انکار اوّلین ماست.

آگاه باش!همانا برای فرزندم غیبتی است که مردم در آن به شک خواهند افتاد،مگر

ص:96


1- 1) -بحار الأنوار: [1]143/51 ب 6 ح 4 از کمال الدّین [2]با دو طریق.
2- 2) -بحار الأنوار: [3]160/51 ب 10 ح 6 از کمال الدّین و [4]کفایة. [5]

کسی که خدای عزّ و جلّ،او را(خود)نگه دارد.»

4-محمّد بن تمام گوید:به امام صادق علیه السّلام گفتم:«فلانی از دوستانتان به شما سلام رسانید و گفت:برای من ضامن شفاعت باشید!

فرمود:آیا او از دوستان ما است؟

گفتم:بلی!

فرمود:مقام او بالاتر از این است!

گفتم:او مردی است که علی علیه السّلام را دوست می دارد،امّا اوصیای بعد از او را نمی شناسد!!

فرمود:ضالّ(گمراه)است.

گفتم:همه ائمّه را قبول دارد،فقط آخری را نمی پذیرد!فرمود:او مانند کسی است که عیسی علیه السّلام را قبول کند و محمّد صلّی اللّه علیه و اله را انکار نماید،یا به محمّد اعتراف نماید و عیسی علیه السّلام را انکار کند،به خدا پناه می برم از کسانی که منکر یکی از حجّت های خدا شوند. (1)

5-غیاث بن ابراهیم از امام صادق علیه السّلام از پدران بزرگوار خویش علیه السّلام نقل می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«من أنکر القآئم فقد أنکرنی؛ (2)هرکس قائم را انکار کند(و نپذیرد) مرا انکار نموده(و نپذیرفته)است.»

6-باز با همان اسناد فرمود:«من أنکر القآئم من ولدی فی زمن غیبته مات میتة جاهلیة؛ (3)هرکس،از اولاد من قائم را در زمان غیبتش انکار نماید،با مرگ جاهلیت،مرده است.»

7-محمّد بن مسلم گفت:به ابی عبد اللّه علیه السّلام عرض کردم:مردی به من گفت:فقط آخرین(امام)را بشناس و نشناختن اوّلی به تو ضرر نمی رساند!!فرمود:«لعن اللّه هذا،

ص:97


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 55؛ [1]بحار الأنوار:97/23 ب 5 ح 5.
2- 2) -منتخب الأثر:ص 492؛ [2]یوم الخلاص:ص 32؛بحار الأنوار:73/51 ب 1 ح 20 از کمال الدّین. [3]
3- 3) -یوم الخلاص:ص 32؛منتخب الأثر:ص 492؛ [4]بحار الأنوار:73/51 ب 1 ح 21 از کمال الدّین. [5]

فإنّی أبغضه و لا أعرفه؛ (1)لعنت خدا بر او باد،من او را دوست ندارم،با این که او را نمی شناسم کیست،آیا(امام)آخری را با(امام)اوّلی نمی شناسند؟!»

8-ابن مسکان از ابا عبد اللّه علیه السّلام روایت کرده است:«من أنکر واحدا من الأحیاء،فقد أنکر الأموات؛ (2)هرکس یکی از امامان زنده را انکار نماید،یقینا امامان مرده را نیز انکار نموده است.»

9-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«من أنکر خروج المهدیّ،فقد کفر بما أنزل علی محمّد؛ (3)هر کس خروج مهدی را انکار نماید،به تحقیق به آن چه که خداوند به محمّد نازل کرده، کافر شده است.»

د)در جاهلیّت مردگان

1-فضیل بن یسار گفت:از امام باقر علیه السّلام شنیدم که می فرمود:«من مات و لیس له إمام مات میتة جاهلیة،و من مات و هو عارف لإمامه لم یضرّه،تقدّم هذا الأمر أو تأخّر...؛ (4)هرکس بمیرد و برایش امامی نباشد،با مرگ جاهلیت مرده است و هرکس بمیرد درحالی که امام خود را بشناسد،برایش فرق نمی کند،جلوتر از این امر(ظهور)بمیرد یا عقب تر...»

2-عمرو بن ابان گفت:شنیدم امام صادق علیه السّلام می گفت:«اعرف العلامة فإذا عرفت لم یضرّک تقدم هذا الأمر أم تأخّر،إنّ اللّه تعالی یقول: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (5)... (6)؛ علامات(امام)را بشناس،پس وقتی که آن را شناختی،برایت تقدّم و تأخّر این کار ضرر نمی رساند،خداوند می فرماید:«روزی تمام مردم را به سوی امام خود دعوت نماییم...»

ص:98


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 64؛ [1]بحار الأنوار:98/23 ب 5 ح 6. [2]
2- 2) -کمال الدّین:ص 228؛ [3]غیبت نعمانی:ص 63؛ [4]بحار الأنوار:95/23 ب 5 ح 1. [5]
3- 3) -ینابیع المودة:108/3 و 162 [6] منتخب الأثر:ص ص 149؛الزام النّاصب:ص 59؛ [7]الإمام المهدی:ص 299 [8]غایة المرام:662. [9]
4- 4) -بحار الأنوار: [10]142/52 ب 22،ح 56،از غیبت نعمانی. [11]
5- 5) -أسری:71. [12]
6- 6) -بحار الأنوار: [13]142/52،ب 22،ح 57،از غیبت نعمانی. [14]
ذ)تکذیب مهدی مساوی است با کفر

تکذیب هریک از حجّت های الهی،کاشف از این است که این فرد،خدا را قبول ندارد و قبول نداشتن خدا،کفر مطلق است؛زیرا کسی که خدا را قبول داشته باشد، باید أمناء و حجّت ها و فرستادگان او را نیز بی چون وچرا بپذیرد و اطاعت نماید، چون صحیح نیست که کسی خدا را به ألوهیت و معبودیّت بپذیرد،امّا از عبودیت و بندگی او سرباز زند.

لذا:

1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«...من کذّب بالمهدیّ فقد کفر؛ (1)هرکس مهدی را تکذیب کند،به یقین کافر شده است.»زیرا تکذیب«مهدی»مساوی با تکذیب خدا و تکذیب خدا کفر است.

2-امام سجّاد علیه السّلام فرمود:«...و من أبغضنا و ردّنا أو ردّ واحدا منّا،فهو کافر باللّه و بآیاته؛ (2)هرکس به ما بغض ورزد و ما و یا یکی از ما را ردّ نماید،پس او به خدا و آیاتش کافر شده است.»

3-أبان بن تغلب گوید:به ابی عبد اللّه علیه السّلام عرض کردم:«من عرف الأئمّة و لم یعرف الإمام الّذی فی زمانه،أ هو مؤمن؟قال:لا.قلت:أ مسلم؟قال:نعم؛ (3)هرکس همۀ امامان را بشناسد،ولی امام زمان خود را نشناسد،آیا او مؤمن است؟!

فرمود:نه.

گفتم:مسلمان است؟

فرمود:بلی.»

ر)بردن نامش حرام است

علمای یهود و نصارا حقّیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و رسالتش را مانند بچّه های خود

ص:99


1- 1) -عقد الدرر:157؛ [1]یاد مهدی:ص 162 به نقل از آن.
2- 2) -وسائل الشّیعة:563/18 ح 29؛ [2]یوم الخلاص:ص 39.
3- 3) -کمال الدّین:ص 229؛ [3]بحار الأنوار:96/23 ب 5 ح 2. [4]

می شناختند، (1)امّا برای از دست ندادن ریاست و حفظ موقعیّت خود،او را تکذیب می کردند و می گفتند:«محمّد و احمد»که در کتاب های آسمانی به ما خبر داده شده است، 2هنوز نیامده و در آخر الزّمان خواهد آمد.

در اثر این تبلیغ،قوم یهود و نصارا از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دوری جسته و تکذیبش کردند.از سوی دیگر،رسول خدا و أئمّۀ هدی علیهم السّلام آمدن قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-را به مردم و مؤمنین مژده می دادند و برای این که اذهان،از سوء تبلیغ علمای یهود و نصارا،تخدیر و تخریب نشود و جان امام مصون بماند،بردن نام«م ح م د»را تا ظهور او مجاز ندانسته است و تحریمش کردند.

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«صاحب هذا الأمر لا یسمّیه إلاّ کافر؛ 3نام صاحب این امر را نمی برد،مگر کافر.»

2-قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-فرمود:«ملعون ملعون من سمّانی فی مجمع من الناس باسمی؛ 4ملعون است ملعون است کسی که در جمع مردم،اسم مرا ببرد.»

این روایت نهی بردن نام را مخصوص در جمع مردم نموده است که اشاعه نیابد و وجود مبارک او،از آسیب و خطر محفوظ بماند.

3-عبد العظیم حسنی از جانب امام جواد علیه السّلام فرمود:«هو الّذی یخفی علی الناس ولادته و یغیب عنهم شخصه و یحرم علیهم تسمیته؛ 5او کسی است که ولادتش بر مردم

ص:100


1- 1) - «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (بقرة 146/) [1]کسانی که کتاب آسمانی به آن ها داده ایم،او(پیامبر)را هم چون فرزندان خود می شناسند؛(ولی) جمعی از آنان،حقّ را آگاهانه،کتمان می کنند.

مخفی می ماند و شخص او از مردم غایب و بردن نامش حرام می شود.»

4-از امام صادق علیه السّلام پرسیدند:مهدی از کیست؟آیا از اولاد شماست؟!

فرمود:«الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه و لا یحلّ لکم تسمیته؛ (1)پنجمین فرزند امام هفتم است،شخص او از شما غایب و بردن نامش حرام می شود.»

5-ابی هاشم جعفری گوید:شنیدم ابا الحسن صاحب العسکر امام هادی علیه السّلام می گفت:جانشین بعد از من،فرزندم حسن است،چگونه خواهید بود(دربارۀ) جانشین بعد از جانشین(من)؟

گفتم:خدا مرا فدای تو کند،چرا؟!

فرمود:زیرا شخص او را نمی بینید و بردن نام او هم برای شما حلال نخواهد بود!

گفتم:پس او را چگونه نام ببریم؟

فرمود:«قولوا الحجّة من آل محمّد علیهم السّلام.» (2)

ص:101


1- 1) -همان مدرک:143/51،ب 6،ح 4،از کمال الدّین [1]با دو طریق.
2- 2) -منتخب الأثر:ص 127 و 226؛غیبت طوسی:ص 122؛اعلام الوری:ص 410؛الزام النّاصب:ص 69 و 82؛اصول کافی:332/1 با تغییر؛یوم الخلاص:45؛بحار الأنوار:158/51 ب 10،ح 1،از عیون أخبار الرّضاء و کمال الدّین.در حرمت بردن نام مهدی موعود علیه السّلام روایات زیاد است که در منابع معتبر آمده است.

ص:102

بخش دوم: بعد از تولّد تا غیبت

اشاره

ص:103

ص:104

از تولد تا غیبت کبری

اشاره

امشب زمین آبستن یک انفجار دیگرست

گویی عروس آسمان اختر شمار دیگرست

لوح و قلم را از شعف نقش و نگار دیگرست

چرخ و فلک را در مهک،گشت و گذار دیگرست

گهوارۀ توحید را،شب زنده دار دیگرست

هستی عالم عرصۀ چابک سوار دیگرست

زیرا خدا را معنی سرّ مسدّد آمده

مهدی زهرا یوسف آل محمّد آمده

امشب عروس فاطمه،فخر البشر می آورد

کلک قضا را زینت لوح قدر می آورد

در سنگر آزادگی فتح و ظفر می آورد

شوق طلوع فجر را بهر سحر می آورد

تکبیرگو،تکبیرگو نرجس پسر می آورد

جبرئیل بهر مصطفی هردم خبر می آورد

زیرا خدا را معنی سرّ مسدّد آمده

مهدی زهرا یوسف آل محمّد آمده

دخت یشوعا در رحم،آرام جان پرورده است

از بهر جسم این جهان،جان جهان پرورده است

ص:105

وجه جمال ذات حقّ با شهد جان پرورده است

از بی نشان و لا مکان نام و نشان پرورده است

فخر زمین و زینت هفت آسمان پرورده است

در مهد عزّت،مهدی صاحب زمان پرورده است

زیرا خدا را معنی سرّ مسدّد آمده

مهدی زهرا،یوسف آل محمّد آمده

آمد به دنیا تا علم بر قاف این عالم زند

عیسی دمی کز وصف او آدم دمادم زند

نوح نبی از عشق او کشتی به قلب یم زند

بر حبل مهر او خلیل امشب گره محکم زند

موسی کتاب نیل را در محضرش برهم زند

گلبوسه ها بر صورتش صد عیسی مریم زند

زیرا خدا را معنی سرّ مسدّد آمده

مهدی زهرا یوسف آل محمّد آمده

او آمده بیرون کشد از کام افعی نیش را

از بیش ثروت کم کند بر کم فزاید بیش را

سازد مطیع عقل ما این نفس کافر کیش را

با حکم دوستی دهد پیوند گرگ و میش را

بستاند از بیدادگر داد دل دل ریش را

با انقلاب خود کند راضی خدای خویش را

زیرا خدا را معنی سرّ مسدّد آمده

مهدی زهرا یوسف آل محمّد آمده

او را خدا در پرده غیبت نگهداری کند

تا روز موعود آید و او پرده برداری کند

ص:106

در انتظامش با عصا موسی جلوداری کند

در انقلابش حضرت عیسی علمداری کند

اسلام را سرلوحه آیین دینداری کند

هر شیعه باید اشک شوق از دیده اش جاری کند

زیرا خدا را معنی سرّ مسدّد آمده

مهدی زهرا یوسف آل محمّد آمده

ای دل مخور اندوه و غم سرها به سامان می رسد

با یک جهان شور شعف جانان جانان می رسد

ویرانگر کاخ ستم با جیش ایمان می رسد

احیاگر دین خدا حامی قرآن می رسد

چشم انتظاران را بگو یوسف ز کنعان می رسد

ای دل شب هجران ما آخر به پایان می رسد

زیرا خدا را معنی سرّ مسدّد آمده

مهدی زهرا یوسف آل محمّد آمده

1-مشخّصات حضرت

اشاره

نام مبارکش:«م ح م د»است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:نام او،نام من و کنیۀ او،کنیۀ من است. (1)

کنیه:کنیۀ مسلّم آن حضرت أبو القاسم است و فعلا در میان شیعیان،به أبا صالح (2)نیز معروف است.

لقب:القاب آن حضرت بسیار است،محدّث نوری از متون اسلامی 182 لقب برای آن حضرت،جمع آوری نموده و درباره هرکدام روایت یا شرح و علت تسمیه

ص:107


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:113/1 ح 64-115 ح 68 و 355/3 ح 901 و 223/4 ح 1265.
2- 2) -به شرح این کنیه در پاورقی فصل ازدواج آن حضرت مراجعه شود.

ذکر نموده است طالبین به آن کتاب رجوع نماید. (1)

از جمله القاب:«مهدی،منصور،قائم بأمر اللّه،حجّة اللّه،ولیّ اللّه،صاحب الأمر، صاحب الزّمان،المنتقم،بقیّة اللّه، (2)نور اللّه،وجه اللّه،عین اللّه،خلیفة اللّه،باب اللّه،میثاق اللّه،وعد اللّه،داعی اللّه،مضطرّ،ثائر،مهتدی،تقی،نقی،رضی،زکی،صابر،شکور، قطب،مجتهد،غوث،غوث الفقراء،صاحب الرجعة،صاحب العصر،قائم،عصر، غریم،صاحب الدولة الزهراء،قیّم الزمان،کاشف الغطاء،خلف صالح،بقیّة الأنبیاء، خاتم الأئمة،خاتم الأوصیاء،حاشر،خنّس،الجوار الکنّس:حجة اللّه،سدرة المنتهی ساعة،ابو تراب،ابو ابراهیم،ابو جعفر،ابو الحسن،ابو محمد،ابو عبد اللّه،اصل، احمد،باسط،قابض،برهان اللّه،مسیح الزمان،میزان الحق،لسان الصدق،لوای اعظم ماء معین،موعود،یعسوب الدین،

برخی از القاب حضرت و توضیحات مختصر آنها از کتاب نجم الثاقب
اشاره

علاوه بر آنها به القاب دیگر و توضیحات مختصر آنها از نجم الثاقب:ج 1 توجه نمایید.

نور آل محمّد علیهم السّلام

چنان چه در خبری است از جناب صادق علیه السّلام و در ذخیره از اسامی آن جناب شمرده که در قرآن مذکور است.

در چند خبر که بعضی گذشت و بعضی خواهد آمد،مذکور است در آیۀ شریفۀ (وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ) (3)یعنی به ولایت قائم علیه السّلام و به ظهور آن جناب و در آیۀ شریفۀ (وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها ) (4)که مراد،روشن شدن زمین است به نور آن جناب و در یکی از زیارات جامعه است در اوصاف آن حضرت:«نور الأنوار الّذی تشرق به الارض عمّا قلیل.»

در غایة المرام (5)و غیره مروی است از جابر ابن عبد اللّه انصاری که گفت:داخل

ص:108


1- 1) -نجم الثّاقب:177/1-85 چاپ مسجد مقدس جمکران.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:/1 [1]احادیث 17،18،52،79،80،115،123،164،167،205 و..
3- 3) -سورۀ صف،آیۀ 8. [2]
4- 4) -سورۀ زمر،آیۀ 69. [3]
5- 5) -غایة المرام،ج 3،ص 264.

شدم در مسجد کوفه در حالتی که امیر المؤمنین علیه السّلام با انگشتان مبارک می نوشت و تبسّم می فرمود.پس گفتم:یا امیر المؤمنین!چه تو را به خنده آورده؟

فرمود:«عجب دارم از آن که می خواند این آیه را و نمی شناسد آن را بی حقّ معرفت.»

گفتم به آن جناب:کدام آیه است یا امیر المؤمنین؟!

فرمود: (اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) تا آخر (مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ) (1)مشکوة محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است.

فیها مصباح،منم مصباح.

در زجاجة،الزجاجة حسن و حسین علیهما السّلام است.

کانّها کوکب دریّ،علی بن الحسین علیه السّلام است.

یوقد من شجرة مبارکة،محمّد بن علی علیهما السّلام است.

زیتونة،جعفر بن محمّد علیهما السّلام است.

لا شرقیة،موسی بن جعفر علیهما السّلام است.

و لا غربیّة،علی بن موسی الرضا علیهما السّلام است.

یکاد زیتها یضیء،محمّد بن علی علیهما السّلام است.

ولو لم تمسسه نار،علی بن محمّد علیهما السّلام است.

نور علی نور،حسن بن علی علیهما السّلام است.

یهدی اللّه لنوره من یشاء،قائم مهدی علیه السّلام است.

در جمله ای از اخبار معراج،مذکور است که نور آن جناب در عالم اظلّه،میان انوار و اشباح ائمّه:مانند ستارۀ درخشان بود در میان سایر کواکب و در خبری،چون ستارۀ صبح برای اهل دنیا.

شرید

مکرّر به این لقب مذکور شده در لسان ائمّه:خصوص امیر المؤمنین و جناب

ص:109


1- 1) -سورۀ نور،آیۀ 35. [1]

باقر علیهما السّلام و شرید به معنی رانده شده است،یعنی از این خلق منکوس که نه جنابش را شناختند و نه قدر نعمت وجودش را دانستند و نه در مقام شکرگزاری و ادای حقش برآمدند؛بلکه پس از یأس اوایل ایشان از غلبه و تسلّط بر آن جناب و قتل و قمع ذریّۀ طاهره،اجلاف (1)ایشان به اعانت زبان و قلم در مقام نفی و طردش از قلوب برآمدند و ادلّه بر اصل نبودن و نفی تولّدش اقامه نمودند و خاطرها را از یادش محو نمودند.

خود آن حضرت،به ابراهیم بن علی بن مهزیار فرمود:«پدرم به من وصیّت نمود که منزل نگیرم از زمین،مگر جایی از آن که از همه جا مخفی تر و دورتر باشد به جهت پنهان نمودن امر خود و محکم کردن محلّ خود از مکاید اهل ضلال....» (2)

تا آن که می فرماید:«پدرم به من فرمود:بر تو باد ای پسر من!به ملازمت جاهای نهان از زمین و طلب کردن دورترین آن،زیرا که از برای هر ولیّی از اولیای خداوند، دشمنی است مغالب و ضدّی است منازع.» (3)

طرید

مکرّر در اخبار به این لقب خوانده شده و معنی آن قریب به شرید است. (4)

موتور

در چند خبر شریف،به این لقب مذکور شده و موتور به والد آن است که پدرش کشته شده و خونخواهی او نشده.

مجلسی؛فرموده:«مراد به والد،یا حضرت عسکری علیه السّلام است یا جناب امام حسین علیه السّلام یا جنس والد،که شامل باشد همۀ ائمّه:را.» (5)

در خبری موتور بأبیه دارد.آن هم مثل سابق است و چون طلب خون امامان گذشته نشد وارث امامت به آن جناب رسید،آن حقّ،منتقل به آن حضرت شد و طلب خون جمیع را خواهد کرد.بلکه چون وارث جمیع انبیا و مرسلین و اوصیای راشدین

ص:110


1- 1) -اجلاف:مردمان فرومایه و سفله؛ر.ک:لغتنامه دهخدا.
2- 2) -کمال الدین و تمام النعمة،ص 447.
3- 3) -همان،ص 448؛ [1]نجم الثاقب:112/1.
4- 4) -نجم الثاقب:117/1.
5- 5) -بحار الانوار،ج 51،ص 37.

است،طلب خون تمام را خواهد کرد که شهید شدند.چنان چه در دعاهای ندبه صریحا مذکور است و به ملاحظه ای،تمام آنها به منزلۀ والدند برای آن جناب که از همه ارث برده.پس،موتور است به تمام آن سلسلۀ علیّۀ الهیّه.

در غیبت نعمانی (1)روایت شده است از امام صادق علیه السّلام،در حدیثی که فرمود به ابو بصیر:«ای ابا محمّد!به درستی که قائم علیه السّلام خروج می کند،موتور خشمناک؛بر بدن او است پیراهن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم که بر بدن آن جناب بود روز احد،یعنی آن پیراهن خون آلود.»چنان چه بیاید در وارث. (2)

وارث

در مناقب قدیمه و هدای (3)از القاب آن حضرت شمرده و بیاید در خطبۀ غدیریّه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم که فرمود:«ألا انّه وارث کل علم و المحیط به»و هویدا است که آن جناب،وارث علوم و کمالات و مقامات و آیات بیّنات جمیع انبیا و اوصیاء و آباء طاهرین خود:است.

در حدیث طولانی مفضّل است که حضرت صادق علیه السّلام فرمود:«چون عسکر حسنی وارد کوفه شود،حسنی از عسکر خود جدا شود و حضرت مهدی-صلوات اللّه علیه- نیز از عسکر خود جدا شود؛پس میان دو لشگر بایستند.

حسنی به آن جناب بگوید:اگر تو مهدی آل محمّدی:،پس کجا است عصای جدّ تو،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و انگشتر او و برد او و زره او که او را فاضل می گفتند و عمّامۀ او که سحاب نام داشت و اسبش که مربوع (4)نام داشت و ناقۀ عضبای او و استر دلدل او و حمار او که یعفور می گفتند و شترسواری او براق و قرآنی که جمع کرد آن را امیر المؤمنین علیه السّلام بدون تغییر و تأویل؟

پس حضرت حاضر نماید جوالی یا مانند آن که او را سفط می گویند و در آن است آن چه او خواسته.

ص:111


1- 1) -الغیبة،ص 307. [1]
2- 2) -نجم الثاقب:158/1.
3- 3) -الهدایة الکبری،ص 328.
4- 4) -در الهدایة برقوع آمده است.ر.ک:الهدایة الکبری،ص 404.

مفضّل گفت:ای آقای من!همۀ آنها در سفط است؟

فرمود:بلی!و اللّه!و ترکۀ جمیع پیغمبران،حتّی عصای آدم و آلت نجّاری نوح و ترکۀ هود و صالح و مجموعۀ ابراهیم و صاع یوسف و مکیال شعیب و آینۀ او و عصای موسی و تابوتی که در او است،بقیّۀ آن چه ماند از آل موسی و آل هارون که ملایکه برمی دارند و زره داود و عصای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و انگشتر سلیمان و تاج او و رحل عیسی و میراث جمیع پیغمبران و مرسلین در آن سفط است. (1)شیخ ابو الفتوح رازی در تفسیر خود روایت کرده که از صادقین علیهما السّلام خبر رسیده:«تابوت و عصای موسی، در دریای طبرستان است و در عهد حضرت صاحب الزمان علیه السّلام از آن جا برآرند.» (2)

در غیبت نعمانی (3)مروی است از جناب صادق علیه السّلام که فرمود:«عصای موسی علیه السّلام از شاخۀ درخت آس بود که در بهشت کاشته شده بود.جبرئیل علیه السّلام آن را برای او آورد، چون متوجّه شد به سمت مدین؛و او و تابوت آدم علیه السّلام در دریاچۀ طبریّه است و کهنه نمی شوند و متغیّر نمی شوند تا این که بیرون آورد آنها را قائم علیه السّلام،چون خروج نماید.»

در چند خبر رسیده که«کتب اصلیّۀ سماویّه،در غاری است در انطاکیه و آن حضرت،آنها را بیرون خواهد آورد.»

در غیبت فضل بن شاذان مروی است از حضرت باقر علیه السّلام که فرمود:«اول چیزی که ابتدا می فرماید به آن قائم علیه السّلام آن که می فرستد به انطاکیه،پس بیرون می آورد از آن جا تورات را از غاری که در آن،عصای موسی ظ 7 و خاتم سلیمان است.» (4)

در غیبت نعمانی (5)مروی است از حضرت صادق علیه السّلام که فرمود به یعقوب بن شعیب:«آیا نشان ندهم به تو پیراهن قائم علیه السّلام را که در آن خروج می کند؟

گفتم:بلی.پس طلبید کتابدانی را پس آن را باز کرد و از آن،پیراهن کرباسی بیرون آورد و پهن کرد.پس دید در آستین چپ او خونی.پس فرمود:«این پیراهن رسول

ص:112


1- 1) -الهدایة الکبری،ص 404. [1]
2- 2) -روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن،ج 3،ص 368. [2]
3- 3) -الغیبة،ص 238. [3]
4- 4) -ر.ک؛بحار الانوار،ج 52،ص 390.
5- 5) -الغیبة،ص 243. [4]

خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است که بر بدن مبارکش بود آن روز که دندانش را شکستند و در او خروج می کند قائم علیه السّلام.»

پس آن خون را بوسیدم و بر روی خود گذاشتم.آن گاه آن را پیچید و برداشت.

در آن جا (1)و کافی (2)مروی است که فرمود:«بیرون می رود صاحب این امر،از مدینه به سوی مکّه با میراث رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.»

راوی پرسید:میراث رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم چیست؟

فرمود:«شمشیر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و زره او و عمّامۀ آن جناب و عصای او و اسلحۀ آن حضرت و زین او.»

ناقور

ناقور،صور است،مانند شاخ و مثل آن که در او می دمند.

در غیبت نعمانی (3)مروی است از جناب صادق علیه السّلام که فرمود در آیۀ شریفۀ (فَإِذا نُقِرَ فِی النّاقُورِ ) (4):«پس هرگاه دمیده شد در صور؛که از برای ما امامی است مستقر،پس هرگاه اراده فرمود خدای عزّ و جلّ اظهار امر خود را،بیفکند در دلش،پس ظاهر شود پس خروج کند به امر خدای عزّ و جلّ.»

در تفسیر سیّاری، (5)مروی است از آن جناب 7 که فرمود:«در آیۀ مذکوره دمیده می شود در گوش قائم علیه السّلام و او را اذن می دهند در خروج.»

در اثبات الوصیّة مسعودی (6)مروی است از مفضل بن عمر که گفت:سؤال نمودم از حضرت صادق علیه السّلام از تفسیر جابر.

پس فرمود:«خبر مده به او سفله را که افشا خواهند نمود آن را.آیا نخواندی در کتاب خدای عزّ و جلّ: (فَإِذا نُقِرَ فِی النّاقُورِ)

به درستی که از ما،امامی خواهد بود پنهان؛پس هرگاه اراده فرمود خداوند

ص:113


1- 1) -الغیبة،ص 270. [1]
2- 2) -الکافی،ج 8،ص 224.
3- 3) -الغیبة،ص 187. [2]
4- 4) -سورۀ مدثر،آیۀ 8. [3]
5- 5) -ر.ک:المحجة فیما نزل من الحجة،ص 238.
6- 6) -اثبات الوصیّة للامام علی بن ابی طالب علیه السّلام،ص 269. [4]

عزّ و جلّ اظهار امر خود را،می افکند در قلبش،پس ظاهر می شود تا این که برمی خیزد به امر خداوند جلّ ثناؤه.»

مأمول

چون مؤمّل،یعنی آن که آرزو و امید او را دارند.چنان چه در غیبت نعمانی (1)از امام صادق علیه السّلام مروی است که بعد از ذکر جمله از علامات،فرمود:«آن گاه برمی خیزد قائم مأمول و امام مجهول.»الخ.

در غیبت فضل فرمود:سلطان مأمول.

در زیارت مأثورۀ آن جناب است:«السلام علیک ایّها الامام المأمول.»

در مصباح شیخ طوسی (2)و غیره (3)مروی است از عاصم بن حمید که حضرت صادق علیه السّلام فرمود و ذکر نمود عملی برای حاجت که آن روزه گرفتن روز چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه و غسل و پوشیدن لباس نظیف و رفتن بر بام خانه و کردن دو رکعت نماز است و خواندن دعایی که یکی از فقرات آن،این است:«متقرّب می شوم به تو به بقیّۀ باقی،مقیم بین اولیای خود که پسندیدی او را برای نفس خود،طیّب طاهر،فاضل خیّر،نور زمین و عماد او و رجای این امت و سیّد ایشان،آمر به معروف و ناهی از منکر،ناصح امین که مؤدّی است از پیغمبران خاتم اوصیا،نجباء طاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین.»

مفرّج اعظم

در هدایه (4)و مناقب قدیمه از القاب شمرده.

شیخ مسعودی در اثبات الوصیّة (5)و حضینی در کتاب خود غیر از هدایة (6)روایت کردند از جناب رضا علیه السّلام که فرمود:«هرگاه غایب شد عالم شما از میان شما،پس منتظر باشید فرج اعظم را.»

ص:114


1- 1) -الغیبة،ص 275.
2- 2) -مصباح المتهجد،ص 328.
3- 3) -بحار الانوار،ج 87،ص 32.
4- 4) -الهدایة الکبری،ص 328؛(در کتاب الهدایة الکبری«الفرج الاعظم»ذکر شده است.
5- 5) -اثبات الوصیه للإمام علی بن ابی طالب علیه السّلام،ص 267.
6- 6) -ر.ک:الهدایة الکبری،ص 364.
مضطرّ

در تفسیر علی بن ابراهیم (1)مروی است از جناب صادق علیه السّلام که در آیۀ شریفۀ (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ... ) (2)که نازل شده در حقّ قائم علیه السّلام.او است و اللّه مضطرّ!؛فرمود:«هرگاه دو رکعت نماز بخواند در مقام،یعنی مقام ابراهیم علیه السّلام و خدای را بخواند،پس اجابت می کند او را و برطرف می کند سوء را و می گرداند او را خلیفۀ زمین.»

در تأویل الآیات (3)شیخ شرف الدین مروی است از جناب باقر علیه السّلام که فرموده در آیۀ مذکوره:«آن،نازل شده در قائم علیه السّلام،چون خروج کند،عمّامه بر سر نهد و در مقام،نماز کند و به سوی پروردگار خود تضرّع نماید.پس هرگز رایتی از او برنگردد؛یعنی به هر جا فرستد،فتح کند.»

نیز از جناب صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود:«به درستی که قائم علیه السّلام چون خروج کند،داخل مسجد الحرام شود و رو به کعبه نماید و پشت به مقام ابراهیم علیه السّلام،آن گاه دو رکعت نماز به جای آرد،آن گاه برخیزد پس بگوید:

ای مردم!من سزاوارترین مردمم به آدم.

من سزاوارترین مردمم به ابراهیم.

من سزاوارترین مردمم به اسماعیل.

و ای مردم!من سزاوارترین مردمم به محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.

آن گاه دست های خود را به آسمان بلند کند،پس دعا نماید و تضرّع کند تا این که به رو درافتد و این است قول خدای عزّ و جلّ: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ....» الخ. (4)

ناطق

در مناقب قدیمه و هدایه (5)از القاب آن حضرت شمرده شده است.

در مقتضب الاثر (6)مروی است در خبری طولانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم برای سلمان

ص:115


1- 1) -تفسیر القمی،ج 2،ص 129. [1]
2- 2) -سورۀ نمل،آیۀ 62. [2]
3- 3) -تأویل الآیات،ص 399.
4- 4) -تأویل الآیات،ص 399.
5- 5) -الهدایة الکبری،ص 376.
6- 6) -مقتضب الاثر،ص 7.

ذکر نمود اسامی ائمّه:را تا این که فرمود:«پس حسن بن علی،صامت امین عسکری پس پسر او،حجّة اللّه بن الحسن المهدی النّاطق القائم به حق اللّه.»

در زیارت عاشورا است به روایت ابن قولویه: (1)«و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام مهدی ناطق لکم»و به روایت شیخ طوسی (2)«مع امام مهدی ظاهر ناطق منکم»و ناطق بودن آن حضرت ظاهر است چه آبای طاهرینش،مهر خموشی بر لب زده بودند از علوم و اسرار و معارف و حکم،به جهت نبودن[علم]حمله نفرمودند مگر اندکی، بلکه بسیاری از احکام به جهت خوف از اعداء در پردۀ خفا ماند.

محمّد بن طلحۀ شافعی گفته:حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام را«بطین»می گفتند،یعنی مبطن و مخفی کنندۀ علوم و اسراری که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم به او آموخته بود،به جهت نداشتن محلّ قابل و خوف و نبودن مجال و همه این گنج های الهیّه ذخیره شده که از لسان مبارک آن حضرت به مردم رسد.»در دعای ماه مبارک است:«خدایا!ظاهر کن دین خود و سنّت پیغمبر خود را،تا آن که مخفی نکند چیزی از حقّ را از بیم احدی از خلق.» (3)

نهار

شیخ فرات بن ابراهیم در تفسیر خود (4)روایت کرده از جناب باقر علیه السّلام که فرمود:

«حارث اعور،عرض کرد به حسین علیه السّلام:یابن رسول اللّه!فدای تو شوم!خبر ده مرا از قول خداوند در کتاب خود (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها)

فرمود:«وای بر تو ای حارث!این محمّد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است.»

گفتم:فدای تو شوم!قول خداوند (وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها) ؟

فرمود:«این امیر المؤمنین،علی بن ابی طالب علیه السّلام است که در پی آمده محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را.»

گفتم:قول خداوند (وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها) ؟

فرمود:«این قائم است از آل محمّد:که پر کند زمین را از عدل و داد.»

ص:116


1- 1) -کامل الزیارات،ص 230. [1]
2- 2) -مصباح المتهجد،ص 775. [2]
3- 3) -دعای افتتاح.
4- 4) -تفسیر فرات الکوفی،ص 563.

در تفسیر علی بن ابراهیم (1)مروی است از جناب باقر علیه السّلام که فرمود (2)در آیۀ شریفۀ (وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی): «شب،در این جا دومی است که فروپوشانید امیر المؤمنین علیه السّلام را در دولت خود که جاری شد برای او بر آن جناب.و امر فرمود امیر المؤمنین علیه السّلام را که صبر کند (3)در دولت ایشان تا منقضی شود آن دولت.

(وَ النَّهارِ إِذا تَجَلّی) فرمود:نهار،آن قائم از ما اهل بیت علیهم السّلام است که هرگاه برخاست، غلبه کند دولت باطل را و در قرآن،زده شده در او مثل ها و مخاطبه نموده به آن ها، یعنی خدای تعالی با پیغمبر خود و ماها؛پس نمی داند آن را غیر از ما.»

ربّ الارض

(وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها ) (4)مفضّل بن عمر شنید که امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیۀ مبارکۀ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها (5)فرمود:«ربّ الأرض؛یعنی إمام الأرض.قلت:فإذا خرج یکون ماذا؟قال یستغنی الناس عن ضوء الشمس و نور القمر و یجتزون بنور الأمام؛ (6)ربّ زمین؛یعنی امام زمین.

گفتم:بعد از آن که خروج کرد چه می شود؟!

فرمود:مردم از نور خورشید و ماه بی نیاز می شوند و از نور امام بهره می گیرند.» (7)

موعود

در هدایه (8)آن را از القاب شمرده.

شیخ طوسی (9)روایت کرده از حضرت سجاد علیه السّلام که در آیۀ شریفۀ: (وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ.) (10)؛و در آسمان است رزق شما و آن چه وعده کرده می شوید و به

ص:117


1- 1) -تفسیر القمی،ج 2،ص 425. [1]
2- 2) -عبارت خبر«غش»بود که به معنی خیانت و مکر است و ظاهرا حاصل معنی آیه باشد،چه این دو باهم فرق دارند.منه.[مرحوم محدّث نوری]
3- 3) -یا امر فرمود آن جناب را که صبر کنیم نسخه احتمال هر دو را دارد.منه[مرحوم محدّث نوری]
4- 4) -سوره زمر،آیۀ 69. [2]
5- 5) -زمر61/.
6- 6) -تفسیر قمی:253/2؛ [3]المجّة فی ما نزل فی القائم الحجة:ص 323.
7- 7) -بقیه توضیحات را در بخش آموزش و پرورش فصل بی نیازی از نور خورشید مطالعه نمایید.
8- 8) -همان.
9- 9) -الغیبة،ص 176.
10- 10) -سورۀ ذاریات،آیۀ 22. [4]

شما وعده داده اند؛ (فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ) (1)؛پس،قسم به پروردگار آسمان و زمین که آن حقّ است مثل آن که شما سخن گویید؛فرمود:«این برخاستن و خروج قائم آل محمّد:است.»

از ابن عباس نیز مثل آن را نقل کرده (2)و احتمال می رود که غرض آن حضرت، تأویل رزق در آیه باشد به ظهور آن جناب که به سبب نشر ایمان و حکمت و انواع علوم و معارف است که حقیقت رزق و مدد حیات انسانی و عیش جاودانی است؛ چنان چه طعام را در آیۀ شریفۀ (فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ) (3)تفسیر فرمودند به علم و آن چه بعد از آن ذکر شده از حبّ و انگور و زیتون و نخل و بساتین و چراگاه و غیره، به انواع علوم.

در غیبت نعمانی (4)روایت شده است از امام باقر علیه السّلام که فرمود:«در زمان آن حضرت حکمت داده می شود به خلق تا به آن جا که زن،در خانۀ خود،حکم می کند به کتاب خداوند و سنّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.»

یا آن که مقصود تفسیر «وَ ما تُوعَدُونَ» باشد،یعنی:«آن موعودی که به شما داده شده و جمیع انبیا،امّت های خود را به آمدن او وعده دادند،آمدن آن جناب است چنان چه در زیارت آن جناب است:«السلام علی المهدی الذی وعد اللّه به الامم ان یجمع به الکلم.»

در یکی از زیارات جامعه است در اوصاف آن جناب:«و الیوم الموعود و شاهد و مشهود.»

منتقم

در آن جا (5)و در مناقب قدیمه از القاب شمرده و در خطبۀ غدیریۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است در اوصاف آن جناب:«الا انّه المنتقم من الظّالمین.»

ص:118


1- 1) -همان،آیۀ 23.
2- 2) -الغیبة،ص 176.
3- 3) -سورۀ عبس،آیۀ 24. [1]
4- 4) -الغیبة،ص 239. [2]
5- 5) -همان.

در خبر طولانی مشهور جارود بن منذر است به روایت ابن عیاش در مقتضب (1)که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:

در آن شب که مرا به آسمان بردند،خداوند وحی نمود به من که سؤال کنم از رسولانی که پیش از من،مبعوث شدند.پس گفتم:«بر چه مبعوث شدید؟»

گفتند:«بر نبوّت تو و ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام و ائمّه:که از شما خواهند بود.»

آن گاه وحی نمود به من:«ملتفت شو از طرف راست عرش!»پس ملتفت شدم و دیدم علی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و مهدی را در پایابی از نور،که نماز می کردند.پس پروردگار تبارک و تعالی به من فرمود:«این ها حجّت من اند برای اولیای من و این-یعنی مهدی علیه السّلام-منتقم است از اعدای من.»

و در علل الشرایع (2)مروی است از حضرت باقر علیه السّلام که فرمود:«آگاه باشید که هرگاه قائم ما خروج کند،زنی را برمی گردانند به سوی او،تا او را حدّ و انتقام کشد برای دختر محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فاطمه علیها السّلام.»

راوی پرسید:چرا او را حدّ می زنند؟

فرمود:«برای افترای او،بر مادر ابراهیم.»

پرسید:چرا آن را خداوند تأخیر انداخت برای قائم علیه السّلام؟

فرمود:«زیرا که خداوند تبارک و تعالی،مبعوث فرمود محمّد مصطفی صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را رحمت و مبعوث فرمود قائم علیه السّلام را نقمت.»

در کافی (3)مروی است از آن جناب که فرمود:«هرگاه تمنّا می کند یکی از شماها قائم علیه السّلام را،پس تمنّا کند آن را در عافیت.زیرا که خداوند مبعوث فرمود محمّد صلّی اللّه علیه و اله را رحمت و مبعوث می فرماید قائم علیه السّلام را نقمت.»

در کمال الدین (4)مروی است که آن حضرت،در سنّ سه سالگی به احمد بن اسحاق

ص:119


1- 1) -مقتضب الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر،ص 38.
2- 2) .علل الشرایع،ج 2،ص 580. [1]
3- 3) .الکافی،ج 8،ص 233.
4- 4) .کمال الدین و تمام النعمة،ص 384.

فرمود:«انا بقیّة اللّه فی ارضه و المنتقم من اعدائه.»

مهدی صلوات اللّه علیه

که اشهر اسما و القاب آن حضرت است در نزد جمیع فرق اسلامیه. (1)

شیخ طوسی در غیبت (2)خود روایت کرده از ابی سعید خراسانی که او سؤال نمود از جناب صادق علیه السّلام:به چه جهت نامیده شده آن جناب به مهدی؟

فرمود:«زیرا که او هدایت می کند مردم را به سوی هر امر مخفی.»

شیخ مفید در ارشاد (3)روایت کرده از آن جناب که فرمود:«قائم علیه السّلام را مهدی نامیدند به جهت آن که هدایت می نماید به سوی امری که از او گم شده اند.»

یوسف بن یحیی السلمی در کتاب عقد الدّرر فی الاخبار الامام المنتظر (4)از جناب باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود:«مهدی را،مهدی می گویند زیرا که هدایت می کند به سوی امری خفی و بیرون می آورد تورات و انجیل را از زمینی که آن را انطاکیه می گویند.»

به روایت دیگر فرمود:«نامیده شده به مهدی،زیرا که او هدایت می کند به سفرها از تورات.پس بیرون می آورد آنها را از کوه های شام و دعوت،می کند به سوی آنها یهود را.پس اسلام می آورند برای این کتب،قریب سی هزار نفر.» (5)

به روایت دیگر:«او را مهدی می نامند به جهت آن که هدایت می کند به سوی کوهی از کوه های شام.پس بیرون می آورد از آن جا سفرها از تورات و محاجّه می کند با آنها با یهود؛پس اسلام می آورد بر دستش،جماعتی از یهود.» (6)

در این اخبار،اشکالی است.زیرا که آن چه فرمودند با معنی هادی مناسبت دارد که به معنی راه نماینده است،نه با مهدی که به معنی هدایت یافته است به راه راست و به ضمّ میم هم نشاید،زیرا که او کسی است که هدیه برای کسی می فرستد و توضیح جواب از این اشکال،در لقب هادی خواهد شد.ان شاء اللّه تعالی.

ص:120


1- 1) .ر.ک:همان،ص 35. [1]
2- 2) .الغیبة،ص 471.
3- 3) .الارشاد،ج 2،ص 383. [2]
4- 4) .عقد الدرر فی اخبار المنتظر،ص 40.
5- 5) .همان.
6- 6) .همان،صص 40-41.
عبد اللّه

از اسامی مبارکۀ آن حضرت است،چنان چه در اسم احمد گذشت که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:«اسم مهدی،احمد و عبد اللّه و مهدی است علیه السّلام.» (1)

مؤمّل

شیخ کلینی و طوسی (2)روایت کردند از حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام«در آن وقت که حجّت علیه السّلام متولّد شده که فرمود:«گمان کردند ظلمه که ایشان مرا می کشند تا این که قطع کنند این نسل را.پس چگونه دیدند قدرت خداوند را؟و نامید او را مؤمّل.»و ظاهر آن است که به فتح میم دوم باشد،یعنی آن که خلایق،آرزوی او را دارند و در ندبه اشاره به این مضمون شده:«بنفسی أنت من امنیّة شائق یتمنّی من مؤمن و مؤمنة ذکرا فحنّا»

منتظر

در کمال الدین (3)مروی است از امام محمّد تقی علیه السّلام که فرمود:«امام بعد از حسن علیه السّلام پسر او،قائم به حقّ است که منتظر است.»

راوی پرسید:چرا او را منتظر نام کرده اند؟

فرمود:«برای آن که برای او است غایب شدنی که بسیار خواهد بود روزهای آن و به طول خواهد کشید مدّت آن.پس انتظار خواهند کشید خروج او را مخلصان و انکار خواهند کرد او را شکّ کنندگان و استهزا خواهند نمود به یاد کردن او جاحدین و دروغ خواهند گفت وقت قراردهندگان و هلاک خواهند شد در آن غیبت،شتاب کنندگان و رستگاری خواهند یافت در آن ایّام،تسلیم کنندگان یعنی آنان که گردن به تسلیم گذارند و به چون وچرا که سبب توقّف چیست و چرا خروج نمی کند،کار ندارند.و بنابراین خبر،منتظر به فتح ظا است؛یعنی انتظار برده شده که همۀ خلایق پیوسته منتظر مقدم اویند.»

ص:121


1- 1) .الغیبة،شیخ طوسی،ص 454.
2- 2) .الغیبة،ص 223.شیخ طوسی از مرحوم کلینی نقل می کند و در کافی این حدیث یافت نشد.
3- 3) .کمال الدین و تمام النعمة،ص 378. [1]
ماء معین

یعنی آب ظاهر جاری بر روی زمین.

در کمال الدین (1)و غیبت (2)شیخ روایت شده از جناب باقر علیه السّلام که در آیۀ شریفه (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ) (3)خبر دهید که اگر آب شما فرورفت در زمین،پس کیست که بیاورد برای شما آب روان؟فرمود:«این آیه نازل شده در قائم علیه السّلام.می فرماید خداوند:اگر امام شما غایب شد از شما که نمی دانید او در کجاست، پس کیست که بیاورد برای شما امام ظاهری که بیاورد اخبار آسمان و زمین و حلال خداوند عزّ و جلّ و حرام او را؟»

آن گاه فرمود:«و اللّه!نیامده تأویل این آیه و لابد خواهد آمد تأویل آن.»

قریب به این مضمون چند خبر دیگر در آن جا و در غیبت نعمانی (4)و تأویل الآیات هست و وجه مشابهت آن جناب،به آب که سبب حیات هرچیزی است ظاهر است؛ بلکه آن حیاتی که به سبب آن وجود معظّم آمده و می آید به چندین رتبه،اعلی و اتمّ و اشدّ و ادوم از حیاتی است که آب آورد،بلکه حیات خود آب،از آن جناب است.

در کمال الدین (5)روایت شده از امام باقر علیه السّلام که در آیۀ شریفه: (اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها... ) (6)؛بدانید که خدای تعالی زنده می کند زمین را بعد از مردنش؛ فرمود:«خداوند زنده می کند به سبب قائم علیه السّلام زمین را بعد از مردنش به سبب کفر اهلش و کافر مرده است.» (7)

به روایت شیخ طوسی در آیۀ مذکوره:«خداوند اصلاح می کند زمین را به قائم آل محمّد علیهم السّلام بعد از مردنش،یعنی بعد از جور اهل مملکتش.»

مخفی نماند که چون در ایّام ظهور،مردم از این سرچشمۀ فیض ربّانی به سهل و آسانی استفاضه کنند و بهره برند،مانند تشنه ای که در کنار نهر جاری گوارایی باشد که

ص:122


1- 1) .کمال الدین و تمام النعمة،ص 326. [1]
2- 2) .الغیبة(شیخ طوسی)،ص 158.
3- 3) .سورۀ ملک،آیۀ 30. [2]
4- 4) .الغیبة،ص 176.
5- 5) .کمال الدین و تمام النعمة،ص 668. [3]
6- 6) .سورۀ حدید،آیۀ 17. [4]
7- 7) .الغیبة،ص 175.

جز اغتراف،حالت منتظره نداشته باشد،لهذا از آن جناب،تعبیر فرمودند به«ماء معین».

در ایّام غیبت که لطف خاصّ حقّ،از خلق برداشته شد،به جهت سوء کردارشان، باید رنج و تعب و عجز و لابه و تضرّع و انابه از آن جناب،فیضی به دست آورد و خیری گرفت و علمی آموخت.مانند تشنه ای که بخواهد از چاه عمیق،تنها به آلات و اسبابی که باید به زحمت به دست آورد،آبی کشید و آتشی فرونشاند.لهذا تعبیر فرمودند از آن حضرت به«بئر معطّله».

بئر معطّله

علی بن ابراهیم در تفسیر خود،از جناب صادق علیه السّلام روایت کرده که در تفسیر آیۀ شریفۀ (...وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ.) (1)فرمود:«این مثلی است جاری شده برای آل محمّد:.بئر معطّله،آن چاهی است که از او،آب کشیده نمی شود و آن امامی است که غایب شده.پس اقتباس نمی شود از او علم»؛ (2)-تا وقت ظهور-یعنی به اسباب ظاهرۀ متداوله از برای هرکس در هروقت،چنان چه میّسر بود در عصر هر امامی-غیر از آن جناب که قصر مرتفع بودند-اگر مانع خارجی نبود.پس منافات ندارد با آن چه ذکر خواهیم نمود در باب دهم از تمکّن انتفاع به علم و سایر فیوضات از آن جناب به غیر اسباب متعارفه از برای خواص،بلکه غیر ایشان نیز (3).

بلد الامین

یعنی قلعۀ محکم خداوند که کسی را به وی تسلّطی نیست.فاضل متتبّع،میرزا محمّد رضا مدرّس در جنّات الخلود، (4)آن را از القاب آن جناب شمرده.

ص:123


1- 1) .سورۀ حج،آیۀ 45. [1]
2- 2) .تفسیر القمی،ج 2،ص 85. [2]
3- 3) .در ماء معین کلامی خواهد آمد مناسب این مقام.منه.[مرحوم محدّث نوری]
4- 4) .هو الله؛صاحب جنات الخلود از فضلای معروفین است و به غایت متتبّع و خبیر بوده،شیخ حرّ در امل الآمل فرموده:امیر کبیر سید محمد رضا حسینی منشی الممالک،عالم فاضل،معاصر محدّث جلیل القدر است.از مؤلفات اوست:کشف الآیات که عجیب است و تفسیر قرآن که کثیر است،زیاده از سی جلد عربی و فارسی است،جمع نموده در آن احادیثی را با ترجمۀ آنها،ساکن اصفهان است.انتهی. حقیر بعضی از مجلدات آن را دیدم،الحق در جمع آثار اهل بیت علیهم السّلام بی نظیر است و حظّش در نهایت
«قائم»صلوات اللّه علیه

و این از القاب خاصّۀ مشهورۀ متداولۀ آن حضرت است و در ذخیره گفته که این، اسم آن جناب است در زبور سیزدهم و در کتاب برلبوموا. (1)

قائم یعنی برپا شونده در فرمان حق تعالی؛چه آن حضرت،پیوسته در شب و روز، مهیّای فرمان الهی است که به محض اشاره،ظهور نماید.

شیخ مفید؛در ارشاد (2)روایت کرده از جناب رضا علیه السّلام که فرمود:«چون حضرت قائم علیه السّلام برخیزد،مردم را به اسلام تازه بخواند.»

تا آن که فرمود:«او را قائم نامیدند برای آن که قیام به حق خواهد نمود.»

شیخ طوسی؛در غیبت (3)روایت کرده از ابی سعید خراسانی که گفت،گفتم به حضرت صادق علیه السّلام:«مهدی و قائم یکی است؟»

فرمود:«آری!»تا آن که فرمود:«نامیده شد قائم،زیرا که او برمی خیزد بعد از آن که می میرد و به درستی که برمی خیزد او،برای امر عظیمی.»

مراد از موت،موت ذکر آن جناب است،یعنی اسمش از میان مردم می رود و شاید لفظ ذکر،در خبر بوده و از نسخۀ شیخ یا از قلم راوی ساقط شده به قرینۀ خبر صقر.

شیخ صدوق قدّس سرّه در معانی الاخبار (4)فرموده:«قائم علیه السّلام را قائم نامیدند،زیرا که او برمی خیزد بعد از موت ذکرش.»

یا بعد از مردن او به گمان بعضی از بی خردان،که بیاید کلام او در باب چهارم.

مؤیّد این احتمال است آن چه شیخ نعمانی،روایت کرده در غیبت (5)خود از امام محمّد باقر علیه السّلام که فرمود:«هرگاه دور زد فلک و گفتند مرد یا هلاک شد و کدام وادی رفت؟و جویندۀ او گوید کجا خواهد شد؟و حال آن که استخوان های او پوسیده،پس در این حال امیدوار باشید ظهور او را.»

ص:124


1- 1) .ر.ک:تذکرة الائمه،ص 184.
2- 2) .الارشاد،ج 2،ص 283.
3- 3) .الغیبة،ص 422.
4- 4) .معانی الاخبار [1]،ص 65.
5- 5) .الغیبة،ص 154.

نیز روایت است از حضرت صادق علیه السّلام که فرمود:«به درستی که قائم علیه السّلام چون برخیزد،مردم گویند:چگونه خواهد بود این؟و حال آن که استخوان های او پوسیده شده بود!» (1)

به روایت دیگر،در حضور آن حضرت،ذکر قائم علیه السّلام در میان آمد.پس فرمود:«آگاه باشید که آن جناب هرگاه برخیزد،هر آینه مردم می گویند:چگونه است این؟و حال آن که استخوان های او پوسیده از فلان زمان.» (2)

صدوق در کمال الدین (3)روایت کرده از صقر بن دلف که گفت:شنیدم از حضرت امام محمّد تقی علیه السّلام که می فرمود:«امام بعد از من علی،فرزند من است.امر او،امر من است و گفتۀ او،گفتۀ من و طاعت او،طاعت من است و امامت بعد از او،در فرزند او، حسن است و امر حسن،مانند امر پدر او است و فرمودۀ او،فرمودۀ پدر او است و اطاعت او،اطاعت پدر او است.»پس حضرت ساکت شد.

من عرض کردم:یابن رسول اللّه!کیست امام بعد از حسن؟

حضرت گریست،گریستن شدیدی.آن گاه فرمود:«امام بعد از حسن،پسر او است.که قائم به حقّ و منتظر است.»

عرض کردم:یابن رسول اللّه!چرا او را قائم نامیدند؟

فرمود:«برای آن که او،به امامت اقامت خواهد نمود،بعد از خاموش شدن ذکر او و مرتد شدن اکثر آنها که قایل به امامت آن حضرت بودند.»

نیز روایت کرده است از ابو حمزۀ ثمالی که گفت:سؤال کردم از حضرت امام محمّد باقر-صلوات اللّه علیه-:«یابن رسول اللّه!آیا همۀ شما قائم به حق نیستید؟»

فرمود:«بلی،همه قائم به حقّیم.»

گفتم:پس چگونه حضرت صاحب الامر علیه السّلام را قائم نامیدند؟

فرمود:«چون جدّم،حضرت امام حسین علیه السّلام شهید شد،ملایکه در درگاه الهی صدا به گریه و ناله بلند کردند و گفتند:ای خداوند و سیّد ما!آیا غافل می شوی از قتل

ص:125


1- 1) .همان.
2- 2) .الغیبة،محمّد بن ابراهیم النعمانی،ص 155. [1]
3- 3) .کمال الدین و تمام النعمة،ص 378. [2]

برگزیدۀ خود و فرزند پیغمبر پسندیدۀ خود و بهترین خلق خود؟

پس حق تعالی،وحی کرد به سوی ایشان:«ای ملایکۀ من!قرار گیرید!قسم به عزّت و جلال خود که هرآینه انتقام خواهم کشید از ایشان،هرچند بعد از زمان ها باشد.»پس حق تعالی حجاب ها را برداشت و نور امامان از فرزندان حسین را به ایشان نمود و ملایکه به آن شاد شدند؛پس یکی از آن انوار را دیدند که در میان آن ها ایستاده بود،به نماز مشغول بود؛حق تعالی فرمود:«به این ایستاده از ایشان انتقام خواهم کشید.» (1)

فجر

در تأویل الآیات (2)شیخ شرف الدین نجفی مروی است از جناب صادق علیه السّلام که فرمود در تفسیر کلام خداوند،و الفجر:«مراد از فجر،قائم علیه السّلام است.»

نیز روایت کرده از آن جناب که فرمود در تفسیر سورۀ مبارکۀ (إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ) (3)یعنی:تا آن که برخیزد و ظاهر شود قائم علیه السّلام. (4)

صاحب الامر

در ذخیره و غیره (5)از القاب آن جناب شمرده شده و آن،از القاب شایعۀ متداوله است.

صاحب الغیبة
صاحب الزّمان

هر دو از القاب معروفه و ثانی از القاب مشهورۀ آن حضرت است و مراد از آن، فرمانفرما و حکمران زمان است،از جانب خداوند.

حسین بن حمدان روایت کرده از ریّان بن صلت گفت:شنیدم حضرت رضا علی بن موسی علیه السّلام می فرمود:«قائم مهدی،پسر پسر من،حسن است؛جسمش دیده نمی شود و اسمش را نمی برد احدی بعد از غیبت او،تا آن که او را ببیند و اعلان دهند

ص:126


1- 1) .علل الشرایع،ج 1،ص 160. [1]
2- 2) .تأویل الآیات الظاهرة،ص 766.
3- 3) .سورۀ قدر،آیۀ 5. [2]
4- 4) .همان،ص 791.
5- 5) .ر.ک:تذکرة الائمه،ص 184.

به اسم او،که خلایق نام او را ببرند.»

گفتیم به آن جناب:ای سیّد ما!اگر بگوییم صاحب الغیبة و صاحب الزّمان؟

فرمود:«همۀ این ها مطلقا جایز است و جز این نیست که من،شما را نهی می کنم از تصریح به اسم مخفی او از اعدای ما که او را نشناسند.» (1)

صاحب الرجعه

در هدایه (2)آن را از القاب شمرده.

صاحب الدّار

علمای رجال تصریح کردند که از القاب خاصّۀ آن حضرت است و بیاید در ضمن بعضی حکایات باب هفتم که فرمود:«انا صاحب الدار!»

صاحب الناحیه

اطلاق آن در اخبار بر آن جناب بسیار است و لکن علمای رجال فرمودند که بر حضرت امام حسن علیه السّلام بلکه بر امام علی النقی علیه السّلام نیز اطلاق می شود. (3)

سیّد علی بن طاوس در اقبال (4)و محمّد بن مشهدی در مزار (5)و غیر ایشان (6)روایت کردند بیرون آمد از ناحیه،در سنۀ دویست و پنجاه و دو بر دست شیخ محمّد بن غالب اصفهانی،زیارت معروفه که مشتمل است بر اسامی شهدا.

علاّمه مجلسی؛در بحار فرموده:«در خبر،اشکالی است به جهت تقدّم تاریخ آن بر ولادت قائم علیه السّلام به چهار سال و شاید نسخه،دویست و شصت و دو بوده و احتمال دارد که صادر شده باشد از حضرت امام حسن علیه السّلام» (7)و از این کلام،معلوم می شود قلّت اطلاق آن بر غیر امام زمان علیه السّلام.بلکه کفعمی در حاشیۀ مصباح خود آورده که ناحیه هر مکانی است که صاحب الامر-صلوات اللّه علیه-در غیبت صغری در آن جا بوده.

ص:127


1- 1) .الهدایة الکبری،ص 364.
2- 2) .همان،ص 328.
3- 3) .ر.ک:مجمع البحرین؛ج 2،ص 585.
4- 4) .الاقبال،ص 573.
5- 5) .المزار،ص 486.
6- 6) .ر.ک:العوالم-الامام الحسین،335.
7- 7) .بحار الانوار،ج 98،ص 274.
صاحب العصر

این لقب،در شهرت و معروفیّت مثل صاحب الزمان علیه السّلام است.

بقیّة الانبیاء

این لقب با چند لقب دیگر مذکور است در خبری که حافظ برسی در مشارق الانوار (1)روایت کرده از حکیمه خاتون،به نحوی که عالم جلیل،سیّد حسین مفتی کرکی،سبط محقّق ثانی در کتاب دفع المنادات از او نقل کرده که او گفت:مولد قائم علیه السّلام شب نیمۀ شعبان بود.

تا آن که می گوید:پس آن جناب را آوردم به نزد برادرم حسن بن علی علیه السّلام،پس مسح فرمود به دست شریف،بر روی نور او که نور انوار بود و فرمود:«سخن گو ای حجّة اللّه و بقیّۀ انبیا و نور اصفیا و غوث فقرا و خاتم اوصیا و نور اتقیا و صاحب کرۀ بیضا!»

پس فرمود:«اشهد ان لا اله الاّ اللّه....»تا آخر آن چه در باب ولادت گذشت.

لکن در نسخۀ مشارق حقیر،چنین است:«سخن گو ای حجّة اللّه و بقیّۀ انبیا و خاتم اوصیا و صاحب کرۀ بیضا و مصباح از دریای عمیق شدید الضیاء،سخن گوی ای خلیفۀ اتقیا و نور اوصیا!...».الخ.

صاحب الکرة البیضاء

در هدایه (2)آن را از القاب شمرده است.

صمصام الاکبر

در ذخیره گفته شده که این نام آن جناب است در کتاب کندرآل. (3)

صبح مسفر

در هدایه (4)آن را از القاب خاصّه شمرده و محتمل است که آن را از آیۀ شریفۀ (وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ) (5)استنباط کرده یا در تأویل آن،به آن جناب،خبری به نظر او رسیده

ص:128


1- 1) .مشارق انوار الیقین،ص 157.
2- 2) .الهدایة الکبری،ص 328. [1]
3- 3) .همان.
4- 4) .الهدایة الکبری،ص 328.
5- 5) .سورۀ مدثر،آیۀ 34. [2]

و مناسبت آن به آن حضرت،چون صبح صادق،روشن و هویدا است.

صدق

در مناقب قدیمه و هدایه، (1)از القاب خاصّه محسوب داشتند.

صراط

در هدایه (2)آن را از القاب شمردند و در کتاب و سنّت،اطلاق آن بر هر امام علیه السّلام بسیار شده و شاهدی برای اختصاص به نظر نرسیده.

ضیاء

چنان چه در آن کتاب (3)و در مناقب قدیمه است.

ضحی

در تأویل الآیات شیخ شرف الدین نجفی مروی است در تأویل سورۀ مبارکۀ (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها) (4)که شمس،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است و ضحای شمس که نور و ضیای آفتاب است چون بتابد،قائم علیه السّلام است و در بعضی نسخ،خروج آن جناب. (5)

ظاهر است که پرتو نور رسالت و شعاع خورشید آن حضرت به توسّط آن جناب، خواهد تابید در شرق و غرب عالم بر هر صغیر و کبیر و برنا و پیر.

جنب

در هدایه (6)از القاب آن جناب شمرده و در اخبار متواتره و در تفسیر آیۀ شریفۀ: یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ. (7)رسیده که امام علیه السّلام جنب اللّه است.

طالب التّراث

ص:129


1- 1) .الهدایة الکبری،ص 328.
2- 2) .همان.
3- 3) .الهدایة الکبری،ص 328.
4- 4) .سورۀ شمس،آیۀ 1. [1]
5- 5) .در روایتی از علی بن محمد از امام صادق علیه السّلام شمس،به معنای امیر المؤمنین علیه السّلام و ضحیها،قیام قائم علیه السّلام تفسیر شده است و در روایت محمد بن عباس،و الشمس و ضحیها به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم تعبیر شده است و از قائم علیه السّلام به«النّهار اذا جلاّها»تفسیر شده است.ر.ک:تاویل الایات الظاهره صص 778-777.
6- 6) .همان.
7- 7) .سورۀ زمر،آیۀ 56. [2]

در هدایه (1)از القاب شمرده و توضیح آن در لقب وارث و نیز باب یازدهم بیاید.

احسان
اذن سامعه
ایدی

اول را در هدایه و مناقب قدیمه از القاب آن جناب شمرده اند،دوم (2)و سوم در هدایه است (3)و ظاهرا مراد از«ایدی»که جمع ید است،به معنی نعمت باشد در این جا.

صدوق در کمال الدین (4)و ابن شهر آشوب در مناقب (5)روایت کردند از جناب کاظم علیه السّلام که فرمود در تفسیر آیۀ شریفۀ (...وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً....) (6):

«نعمت ظاهره،امام ظاهر است و نعمت باطنه،امام غایب است»و در مواضع بسیاری از قرآن،نعمت تفسیر شده به امام علیه السّلام.

بقیة اللّه

در ذخیره گفته که این نام آن جناب است.در کتاب ذوهر (7)و در غیبت فضل بن شاذان (8)روایت شده از امام صادق علیه السّلام که در ضمن احوال قائم علیه السّلام فرمود:«پس چون خروج کرد،پشت می دهد به کعبه و جمع می شود سی صد و سیزده مرد و اول چیزی که تکلّم می فرماید،این آیه است: (بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ....) (9)

آن گاه می فرماید:منم بقیّة اللّه و حجّت او و خلیفۀ او بر شما،پس سلام نمی کند بر او سلام کننده ای،مگر آن که می گوید:«السّلام علیک یا بقیة اللّه فی ارضه.»

شیخ فرات بن ابراهیم در تفسیر خود، (10)روایت کرده از عمر بن زاهر (11)گفت،

ص:130


1- 1) .الهدایة الکبری،ص 328؛ [1]در کتاب یاد شده«طالب الثارات»ذکر شده است.
2- 2) .احسان و اذن سامعه در هدایه یافت نشد.
3- 3) .در هدایه یافت نشد.
4- 4) .کمال الدین و تمام النعمة،ص 268. [2]
5- 5) .مناقب آل ابی طالب،ج 3،ص 314. [3]
6- 6) .سورۀ لقمان،آیۀ 20. [4]
7- 7) .ر.ک:تذکرة الائمه،ص 184.
8- 8) .ر.ک:کفایة المهتدی[گزیده]،ص 280،ذیل حدیث سی و نهم.
9- 9) .سورۀ هود،آیۀ 86. [5]
10- 10) .تفسیر فرات الکوفی،ص 193.
11- 11) .در نسخه«عمران بن واهر»آمده است،که گویا اشتباه می باشد.

مردی خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کرد:ما سلام بکنیم به حضرت قائم علیه السّلام به امرة المؤمنین،یعنی بگوییم به او یا امیر المؤمنین؟!

فرمود:«نه،این اسمی است که نامید به آن،خداوند امیر المؤمنین علیه السّلام را که نامیده نمی شود احدی پیش از او و نه بعد از او،مگر آن که کافر باشد.»

گفت:چگونه سلام کنیم بر او؟

فرمود:«بگویید:السّلام علیک یا بقیّة اللّه.»

آن گاه خواند حضرت:(بقیّة اللّه خیر لکم ان کنتم مؤمنین)

حاشر

حاشر اسم آن حضرت است در صحف ابراهیم؛چنان چه در تذکرة الائمّه (1)مذکور است.

قابض

در مناقب قدیمه و هدایه (2)از القاب آن جناب شمرده.

فردوس الاکبر

در ذخیره و تذکره مذکور است که این،اسم آن جناب است در کتاب قبروس (3)

ص:131


1- 1) .هو الله؛از اغلاط فاحشۀ جمله ای از معاصرین،نسبت کتاب تذکرة الائمة است به علامۀ مجلسی؛ چنان چه در رسالۀ فیض قدسی توضیح نموده ام که پاره ای از تلامذۀ آن مرحوم،خصوصا جناب عالم کامل میر محمد حسین امام جمعه،سبط آن مرحوم و وصی در اتمام بعضی از تصانیف او،ضبط تمام مؤلفات عربی و فارسی و عدد ابیات کتاب آن جناب را کردند در رسالۀ علیحده ای،حتی انشاءات و رسایل مختصرۀ آن مرحوم را؛با این حال ذکر نکردند این کتاب را. و چگونه می شود با آن همه اهتمام و مصاحبت سالها تا وقت وفات،از نظر ایشان ساقط شود و شاهد احسن از این،آن که فاضل خبیر میرزا عبد الله اصفهانی،تلمیذ ارشد آن مرحوم،در ریاض العلماء کتاب مذکور را از کتب مجهوله که مؤلفش معلوم نیست،شمرده و این موضع از ریاض را در حیات استاد خود نوشته و با آن طول باع در اطلاع بر ارباب مصنّفات،نشود تصنیف استادش بر او مخفی بماند و فاضل عالم معاصر خوانساری ایده الله تعالی در روضات الجنات نسبت داده آن را به ملا محمد باقر بن ملا محمد تقی لاهیجی،معاصر علامۀ مجلسی رحمهم اللّه...منه.[مرحوم محدّث نوری]
2- 2) .الهدایة الکبری،ص 328.
3- 3) .خ ل قبرس

رومیان. (1)

لندیطارا

در ذخیره و تذکره (2)مذکور است که اسم آن جناب است در کتاب هزارنامۀ هند.

واقیذ

در کتاب مذکور مسطور است که این لقب آن جناب است در کتب سماویّه؛یعنی غایب شونده مدّت مدید و در تاریخ عالم آراء مذکور است که اسم آن حضرت در تورات و اقیذما نوشته شده. (3)

بهرام،بنده یزدان:

،(این دو،اسم آن حضرت است در کتاب ایستاع؛ (4)چنانچه در ذخیرة الالباب ذکر نموده).

پرویز:با«بای»پهلویّه اسم آن جناب است در کتاب برزین از فرس، (5)چنان چه در کتاب مزبور است. (6)

اوقیدمو

فاضل المعی میرزا محمّد نیشابوری در کتاب ذخیرة الالباب معروف به دوایر العلوم (7)ذکر کرده:«اسم آن جناب در تورات به لغت ترکوم،اوقیدمو است.» (8)

ایزدشناس

ایزد نشان در کتاب مذکور،مسطور است که این دو،نام آن جناب است در نزد مجوس و شیخ بهایی؛در کشکول فرموده:«فارسیان،آن جناب را ایزدشناس و ایزدنشان گویند.» (9)

ص:132


1- 1) .ر.ک:تذکرة الائمه،ص 184.
2- 2) .تذکرة الائمّه،ص 184.
3- 3) .نجم الثاقب:168/1 از جنّات الخلود.
4- 4) .ر.ک:تذکرة الائمه،ص 184.
5- 5) .اصل:رفرس
6- 6) .ر.ک:تذکرة الائمه،ص 184؛نجم الثاقب:94/1.
7- 7) .گویا کتاب دوایر العلوم غیر از کتاب ذخیرة الباب باشد و هردو از تألیفات مرحوم میرزا محمّد نیشابوری معروف به اخباری است.ر.ک:الذریعه،ج 8،ص 267 و ج 10،ص 14.
8- 8) .ر.ک:تذکرة الائمه،ص 184 نجم الثاقب:88/1.
9- 9) .ر ک:تذکرة الائمه،ص 184؛نجم الثاقب:89/1.
ایستاده

نیز در آن جا ذکر کرده:«این نام آن جناب است در کتاب شامکونی (1)

کیقباد دوم

در ذخیرة الالباب و تذکرة الائمّة ص 184 ذکر شده که نام آن جناب است در نزد مجوس و گبران عجم،یعنی عادل به حق (2)

خسرو

در ذخیره و تذکره (3)مذکور است که این نام آن حضرت است و در کتاب جاویدان خرد مجوس. (4)

خجسته

در ذخیره گفته که این نام آن جناب است در کتاب کندر آل فرنگیان. (5)

خداشناس

در آن دو کتاب مذکور است که خداشناس نام آن حضرت است در کتاب شامکونی (6)که به اعتقاد کفرۀ هند،پیغمبری صاحب کتاب بوده است و گویند بر اهل ختا و ختن مبعوث شده و مولد او شهر کیلواس بوده و گوید که دنیا و حکومت آن به فرزند سیّد خلایق دو جهان به یشن که به زبان ایشان،نام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است، خواهد رسید و او بر کوههای مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان دهد و بر ابرها سوار شود و فرشتگان،کارکنان وی باشند و پریزادان و آدمیان در خدمت او باشند و از سودان (7)که زیر خطّ استوا است تا ارض تسعین که زیر قطب شمال است و ماورای اقلیم هفتم را که گلستان ارم و کوه قاف باشد،صاحب می شود و دین خدا،یک دین

ص:133


1- 1) .اصل:شامکوئی.
2- 2) .نجم الثاقب:131/1 نام 125.
3- 3) .در تذکرة الائمه،ص 184 آمده است که نام آن جناب در کتاب جاویدان،«خورانه»و در کتاب نصاری «خسرو»است.
4- 4) .نجم الثاقب:104/1.
5- 5) .ر.ک:تذکرة الائمه،ص 184؛نجم الثاقب:103/1.
6- 6) .در تذکره الائمه ص 184،شاکمون ذکر شده است.
7- 7) .اصل:سوادان.

باشد و نام او ایستاده و خداشناس است. (1)

زند افریس

در ذخیرة الالباب گفته که این اسم آن جناب است در کتاب ماریاقین (2)و عبارت ذخیره این است:«و فی کتاب ماریاقین،زندافریس»پس احتمال می رود که اصل اسم، همان افریس باشد و مراد از زند،همان کتاب منسوب به زردشت یا صحف حضرت ابراهیم علیه السّلام یا فصلی از آن باشد.و اللّه العالم. (3)

سروش ایزد

در آن کتاب و در تذکره، (4)مذکور است که این،اسم آن جناب است در کتاب زمزم زردشت. (5)

فیروز

در ذخیره گفته که اسم آن جناب است در نزد آمان،به لغت ماچار و در تذکره گفته که در کتاب فرنگان الامان که ماچار می گویند فیروز[آمده است]. (6)

فرخنده

در ذخیره گفته که این،اسم آن جناب است در کتاب اشعیای پیغمبر. (7)

فیذموا

شیخ اقدم،احمد بن محمّد بن عیاش در مقتضب الاثر (8)روایت کرده از جابر بن یزید جعفی که گفت:شنیدم سالم بن عبد اللّه بن عمر بن الخطاب می گفت:[شنیدم پدرم عبد اللّه بن عمر بن الخطاب می گفت:] (9)شنیدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:

«به درستی که خدای عزّ و جلّ،وحی فرستاد به سوی من،در آن شبی که مرا به سوی خدا برد:«ای محمّد!که را جانشین خود کردی در زمین بر امّت خود؟»و او

ص:134


1- 1) .نجم الثاقب:104/1.
2- 2) .ر.ک:تذکرة الائمه،ص 184.
3- 3) .نجم الثاقب:109/1.
4- 4) .همان.
5- 5) .نجم الثاقب:109/1.
6- 6) .تأویل الایات الظاهرة:791؛نجم الثاقب:121/1.
7- 7) .تذکرة الائمة:ص 184؛نجم الثاقب:121/1.
8- 8) .مقتضب الاثر فی النص علی الائمّة الاثنی عشر،ص 26. [1]
9- 9) .این قسمت در متن حذف شده بود.

داناتر بود به این.»

گفتم:«ای پروردگار من!برادرم را.»

فرمود:«ای محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم!علی بن ابی طالب علیه السّلام را؟»

گفتم:«آری!ای پروردگار من!»

پروردگار من فرمود:«ای محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم!من واقف و آگاه شدم بر زمین،پس برگزیدم تو را از آن.و ذکر نمی شوم مگر آن که تو ذکر شوی با من.آن گاه در مرتبۀ دوم،به نظر علمی (1)نگاه کردم به آن،پس اختیار کردم از آن،علی بن ابی طالب را پس گردانیدم او را وصیّ تو.

پس تویی سیّد انبیا و علی است سیّد اوصیا.آن گاه مشتق کردم از برای او اسمی از نام های خود،پس منم اعلی و اوست علی.

یا محمّد!به درستی که من خلق کردم علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمّه را از یک نور،آن گاه عرضه داشتم ولایت ایشان را بر ملایکه؛هرکه قبول کرد آن را،از مقرّبین شد و هرکس انکار نمود آن را از کافرین شد.

ای محمّد!اگر بنده ای از بندگان من عبادت کند مرا تا آن که منقطع شود،آن گاه ملاقات کند مرا با انکار ولایت ایشان،داخل می کنم او را در آتش خود.»

آن گاه فرمود:«ای محمّد!آیا دوست داری که ایشان را ببینی؟»

گفتم:«آری!»

فرمود:«پیش برو در جلوی خود.»

پیش رفتم،ناگاه دیدم علی بن ابی طالب را و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و حجّة قائم علیهم السّلام را،که گویا مثل ستارۀ درخشان است در وسط ایشان.

گفتم:«ای پروردگار من!کیستند این ها؟»

فرمود:«ایشان امامانند و این که ایستاده،حلال می کند حلال را و حرام می کند

ص:135


1- 1) .در حدیث:به نظر دیگر.

حرام را و انتقام می کشد از اعدای من.

ای محمّد!او را دوست دار،زیرا که من او را دوست دارم و دوست دارم کسی را که او را دوست دارد.»

جابر گفت:چون سالم از حجر کعبه برگشت،او را متابعت کردم.پس گفتم:«ای ابا عمرو!قسم می دهم تو را به خداوند که آیا خبر داد تو را غیر از پدرت به این نام ها؟»

گفت:امّا حدیث از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم پس نه،و لکن بودم من با پدرم در نزد کعب الاحبار،پس شنیدم او را که می گفت:به درستی که ائمّۀ از این امّت،بعد از پیغمبر خود،بر عدد نقبای بنی اسراییل است و پیدا شد علی بن ابی طالب علیه السّلام.

پس کعب گفت:این مقفّی اول ایشان است و یازده نفر از فرزندان او و نامید کعب، ایشان را به نام های ایشان در تورات نقرثیب (1)قیذوا،دبیرا،مفسورا،مسموعاه،دموه، میثو،هذار،یثیموا، (2)بطور،نوقس،فیذموا» (3)

ابو عامر هشام دستوانی که راوی این خبر است،گفت:ملاقات نمودم شخصی یهودی را در حیره،که نزدیک کربلا است،که او را عتوا بن اوسوا می گفتند و او عالم یهود بود.

سؤال کردم او را از این اسماء.

گفتم:این ها اسم نیستند و اگر اسامی بودند هرآینه رقم می شد در سلک اسما و لکن این ها اوصاف جمیله ای است برای اقوامی؛به زبان عبرانی صحیح است.

می یابیم آن ها را در تورات و اگر سؤال کنی از آنها از غیر من،هرآینه کور خواهد بود از معرفت آنها یا خود را به کوری زند.

گفت:چرا چنین کند؟

گفت:امّا کوری،پس از روی جهل به آن ها و امّا به کوری زدن پس برای آن که

ص:136


1- 1) .خ ل:تقوبیث.
2- 2) .خ ل:یثموا.
3- 3) .در این متن فیذموا آمده ولی در جاهای دیگر این کتاب قیذموا ذکر شده است.در مقتضب الاثر نیز به صورت قیذموا دیده شد و در کتب دیگر به صورت قیدموا نگارش یافته است.ر.ک:مقتضب الاثر فی النص علی الائمّه الاثنا عشر،ص 27؛الغیبة،محمّد بن ابراهیم نعمانی،صص 108-109؛ [1]بحار الانوار،ج 36،ص 223. [2]

معین بر فساد دین خود نباشد و به این،بصیرت پیدا نکنند و این که من اقرار کردم برای تو به این اوصاف،برای آن است که من مردی هستم از فرزندان هارون بن عمران.مؤمنم به محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،پنهان می کنم ایمان خود را از خواص خود،از یهود و این که اظهار نمی کنم برای ایشان اسلام را و هرگز اظهار نخواهم کرد بعد از تو برای احدی،تا آن که بمیرم.

گفتم:چرا؟

گفت:زیرا که من یافتم در کتب پدرهای گذشتۀ خود که ایمان نیاوریم به این پیغمبری که اسم او محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است در ظاهر و ایمان بیاوریم به او در باطن تا آن که ظاهر شود مهدی قائم از فرزندان او.پس هرکس درک کند او را از ما،پس ایمان بیاورد به او و به او وصف کرده شده،آخر آن نام ها.

گفتم:به چه مدح کرده شده؟

گفت:به این که غالب می شود بر جمیع دنیا و خروج می کند مسیح با او و به دین او درمی آید و مصاحب او می شود.گفتم:از برای من وصف کن این اوصاف را!

گفت:آری!و او را ستر کن مگر از اهلش و موضعش ان شاء اللّه تعالی.

امّا نقرثیب پس او اول اوصیا است و وصیّ آخر انبیا.

امّا قیذوا:او ثانی اوصیاست و اول عترت اصفیا.

امّا دبیرا:او دوم عترت و سیّد الشهدا است.

امّا مفسورا:پس او سیّد کسانی است که عبادت کردند خدای را از بندگانش.

امّا مسموعاه (1):پس او وارث علم اولین و آخرین است.

امّا مشیوا:پس او بهترین محبوسان در زندان ظالمین است.

امّا هذار:پس او مقهور و دور شدۀ از وطن ممنوع است.

امّا یثیموا (2):پس کوتاه عمری است که آثارش طولانی است.

امّا بطور:پس چهارم اسم او است،یعنی علی علیه السّلام.

ص:137


1- 1) .گویا در شرح اسامی«دوموه»از مؤلّف حذف شده امّا در متن حدیث موجود است.
2- 2) .خ ل:ثیموا.

امّا نوقس:پس او هم نام عمّ خود است.

امّا قیذمو:پس او مفقود از پدر و مادر خویش است که غایب است به امر خداوند و برپا می دارد حکم او را.»

شیخ نعمانی (1)در غیبت خود فرموده:قرائت کرد بر من عبد الحکیم بن حسن سمری؛چیزی را که املا نموده بود او را مردی از یهود،در ارجان-که او را حسن بن سلیمان می گفتند،از علمای یهود بود در آن جا-از اسماء ائمّه:در زبان عبرانی و عدد ایشان و من به لفظ او بیان می کنم:

و بود در آن چه خواندم آن را که خداوند مبعوث می فرماید پیغمبری را از فرزندان اسماعیل علیه السّلام و اسم اسماعیل در تورات،اشموعیل است و اسم آن پیغمبر،میمی ماد است،یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و او بزرگ خواهد شد و از آل او،دوازده نفر ائمّه و بزرگانند که اقتدا کرده می شود به ایشان و نام های ایشان تقوبیث...»تا آخر آن چه گذشت.

از او سؤال کردند:این اسامی در کدام سوره است؟

گفت:در مسدّ سلیمان؛یعنی در قصّۀ او.

مخفی نماند که کلمۀ فیذموا در بیشتر نسخ با«قاف»است و در بعضی،با«فاء»، چون زبان عبری است و نسخ قدیمه غیر مقرّ و در ضبط آن و غیر آن اطمینانی نیست. (2)

وهوه ل

شیخ احمد بن محمّد بن عیاش در جزء ثانی مقتضب الاثر (3)روایت کرده به اسناد خود از حاجب بن سلیمان بن صورح السدو که گفت:ملاقات کردم در بیت المقدس، عمران بن خاقان را که بر دست منصور،مسلمان شده بود و او با یهود محاجّه کرده بود به بیان و علمی که داشت و نمی توانستند منکر او شوند،به جهت آن چه در تورات بود از علامات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خلفای بعد از او.

پس روزی به من گفت:ای ابا موزج!ما می یابیم در تورات سیزده اسم را،یکی از آنها محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است و دوازده نفر از اهل بیت او که آنها اوصیا و خلفای اویند و

ص:138


1- 1) .الغیبة،صص 108-109. [1]
2- 2) .نجم الثاقب:123/1.
3- 3) .مقتضب الاثر فی النص علی الائمّة الاثنی عشر،ص 39-40. [2]

مذکورند در تورات؛نیست در پیشوایان بعد از آن حضرت،کسی از تیم و نه از عدی و نه از بنی امیّه و من گمان می کنم آن چه این شیعه می گویند،حقّ باشد.

گفتم:مرا خبر ده به آن!

گفت به من:عهد و میثاق خداوندی بده که خبر نکنی شیعه را به چیزی از آن،که به آن بر من غلبه کنند.

گفتم:چرا خوف داری از این؟و این قوم یعنی بنی عباس از بنی هاشم اند.

گفت:نیست نام های ایشان،نام های این ها،بلکه ایشان از فرزندان اول ایشان، محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم هستند و از باقیماندۀ او در زمین،یعنی صدّیقۀ طاهره علیها السّلام بعد از او.

پس دادم به او آن چه خواست از پیمان ها.

گفت سپس:«خبر ده به آنها پس از من.

اگر من،پیش از تو مردم وگرنه بر تو نیست که خبر دهی به آنها احدی را.»

گفت:می یابیم آنها را در تورات:شموعل،شماعیسحوا،وهی هر،حی ابثوا، بمامدثیم،عوشود،بسنم،بولید،بشیر العوی،فوم لوم کودود،عان لاندبود،وهوه ل.»

نسخه چنین بود و صحّت و سقم آن بر عهدۀ من نیست.

مخفی نماند که مراد از تورات،گاهی همان کتاب آسمانی منزل بر حضرت موسی علیه السّلام است که مشتمل است بر پنج سفر و گاهی اطلاق می شود بر تمام کتب آسمانی که نازل شده از عهد آن حضرت تا قبل از جناب عیسی علیه السّلام بر پیغمبران که در آن زمان ها بودند و آنها را عهد عتیق نیز می گویند. (1)

و القابی که در دعای ندبه و زیارت آل یاسین و دیگر ادعیه و روایات موجود است.» (2)

خلف و خلف صالح

در هدایه (3)و مناقب قدیمه از القاب شمرده شده و به این لقب،مکررّ در السنۀ ائمّه علیهم السّلام مذکور شده.

ص:139


1- 1) -نجم الثاقب:174/1.
2- 2) -نجم الثاقب:85/1 ببعد و تعدادی از آن ها در کتاب یوم وقت معلوم ص 64 آورده است.
3- 3) -الهدایة الکبری،ص 377؛لقب«خلف صالح»در الهدایة الکبری یافت نشد.

در تاریخ ابن خشّاب (1)مذکور است که آن جناب مکنّی است به ابو القاسم و او دو اسم دارد:خلف و محمّد.ظاهر می شود در آخر الزمان.بر سر آن جناب ابری است که سایه می افکند بر او از آفتاب و سیر می کند با او هرجا که برود و ندا می کند به آواز فصیح:«هذا هو المهدی!»این است مهدی،یعنی آن مهدی موعود که همه منتظر او بودید.

روایت کرده از امام رضا علیه السّلام که فرمود:«خلف صالح از فرزندان ابی محمّد،حسن بن علی است و اوست صاحب الزمان و اوست مهدی.» (2)

نیز روایت کرده از حضرت صادق علیه السّلام:«خلف صالح،از فرزندان من است.اوست مهدی؛اسم او محمّد است؛کنیۀ او ابو القاسم است.خروج می کند در آخر الزمان.» (3)

مراد از خلف،جانشین است و آن حضرت،خلف جمیع انبیا و اوصیای گذشته است و دارا است جمیع علوم و صفات و حالات و خصایص آن ها را و مواریث الهیه، که از آنها به یکدیگر می رسد و همۀ آنها،در آن حضرت و در نزد او جمع بود.

در حدیث لوح معروف که جابر،در نزد صدیقۀ طاهره علیها السّلام دید،مذکور است بعد از ذکر عسکری علیه السّلام:«آن گاه کامل می کنم این را به پسر او،خلف که رحمت است برای جمیع عالمیان؛بر اوست کمال صفوت آدم و رفعت ادریس و سکینۀ نوح و حلم ابراهیم و شدّت موسی و بهای عیسی و صبر ایّوب.» (4)

در حدیث مفضّل،مشهور است که چون آن جناب ظاهر شود،تکیه کند به پشت خود به کعبه و بفرماید:«ای گروه خلایق!آگاه باشید که هرکه خواهد نظر کند به آدم و شیث،پس اینک منم آدم و شیث...»و به همین نحو ذکر نماید نوح و سام و ابراهیم و اسماعیل و موسی و یوشع و عیسی و شمعون و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سایر ائمّه علیهم السّلام را. (5)

به روایت نعمانی می فرماید:«منم بقیّة از آدم و ذخیره از نوح و مصطفی از ابراهیم و صفوه از محمّد صلّی اللّه علیه و اله.» (6)

ص:140


1- 1) -تاریخ موالید الائمة و وفیاتهم،ص 45.
2- 2) -همان،ص 44.
3- 3) -تاریخ موالید الائمّة و وفیاتهم،ص 45.
4- 4) -الهدایة الکبری،ص 366. [1]
5- 5) -بحار الانوار،ج 53،ص 9؛ [2]الهدایة الکبری،ص 398. [3]
6- 6) -الغیبة،محمد بن ابراهیم نعمانی،ص 226 [4] در متن بقیة اللّه ذکر شده بود که گویا خطا می باشد.

محتمل است که چون حضرت عسکری علیه السّلام فرزندی نداشت و مردم می گفتند دیگر جانشین ندارد و به همین اعتقاد،جماعتی باقی ماندند؛پس از تولّد آن حضرت، شیعیان به یکدیگر بشارت می دادند که جانشین ظاهر شد و به جهت اشاره به این مطلب ایشان،بلکه ائمّه،او را به این لقب خواندند.

خلیفة اللّه

در کشف الغمّه مروی است از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله که فرمود:«خروج می کند مهدی علیه السّلام و بر سر او،ابری است،و در آن منادیی است که ندا می کند،این مهدی خلیفة اللّه است؛ او را پیروی کنید.» (1)نیز روایت کرده از آن جناب که فرمود در خبری که ذکر آن جناب را کرده:«پس به درستی که او خلیفة اللّه،مهدی است.» (2)و این خبر را گنجی شافعی در کتاب بیان روایت کرده. (3)

پدر و سلسله نسب:حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن حسین شهید بن علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین علیهم السّلام. (4)

مادر:نرجس(ملیکه)دختر یشوعا،نوادۀ قیصر روم و از آن جهت که شاهزاده بود، به سوسن و صیقل و حکیمه نیز ملّقب شده است. (5)

امام باقر علیه السّلام هنگام وفات به امام صادق علیه السّلام فرمود:«أبو القاسم م ح م د،هو حجّة اللّه القآئم،أمّه جاریة اسمها نرجس.» (6)

موسی بن جعفر علیهما السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«الخلف الصالح من ولدی و هو المهدیّ اسمه محمّد و کنیته أبو القاسم یخرج فی آخر الزمان یقال لأمّه نرجس،و علی رأسه غمامة

ص:141


1- 1) -کشف الغمة فی معرفة الائمه علیه السّلام،ج 3،ص 270. [1]
2- 2) -همان،ص 288. [2]
3- 3) -همان،ص 288. [3]
4- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:146/4 ح 1205. [4]
5- 5) -معجم أحادیث الإمام المهدی:355/3 ح 901 و 196/4 [5] ح 1250؛مهدی منتظر:39. [6] جریان صورت نگرفتن ازدواج نرجس خاتون با عمو زاده هایش و خواب دیدن او حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و اله و عیسی بن مریم علیه السّلام و حضرت زهرا علیها السّلام و مریم علیها السّلام،اسیر شدن مادر گرامی صاحب الامر و آوردن او با اسرا به بغداد و تحویل گرفتن بشر بن سلیمان انصاری،فرستادۀ امام هادی علیه السّلام و آوردنش به سامرّا و تزویجش با امام حسن عسکری علیه السّلام و کیفیّت پنهان بودن حمل مادرش و تولّدش،از جریان های مشهور است ما نیز آن را در پایان بخش 14 این کتاب از مصدر اصلی اش به عربی آورده ایم.
6- 6) -بحار الأنوار: [7]194/36 ب 40 ح 2 از کمال الدّین و [8]عیون الأخبار و الإحتجاج. [9]

تظلّه عن الشمس تدور معه حیث ما دار،تنادی بصوت فصیح:«هذا المهدیّ فاتّبعوه»سلام اللّه علیه؛ (1)خلف صالح از اولاد من است،اوست«مهدی»نامش محمّد و کنیه اش ابو القاسم که در آخر الزّمان خروج می کند،مادرش را نرجس نامند و بالای سر او ابری است که او را از نور خورشید نگه می دارد و با او می چرخد،هرجا بچرخد،با صدای فصیح ندا می کند«این مهدی است،به او تبعیّت کنید»سلام خدا بر او باد.»

سال تولّد:بنابر مشهور در سال 256 یا 255 ه ق،موافق با عدد کلمه«نور»بود. (2)

محل تولّد:شهر سامرّا در منزل ملک پدری که حال صحن و حرم عسکریین علیهم السّلام است.

ساعت و روز تولّد و قابله:در سحرگاه شب جمعه، (3)نیمۀ شعبان،عمۀ پدرش حکیمه خاتون.

خصوصیات حمل و ولادت:حمل او تا هنگام ولادت مخفی ماند؛مانند حمل موسی بن عمران علیه السّلام به طوری که تا لحظۀ تولد،کسی از آن اطّلاع نیافت،حتّی قابله های متخصّص(معتمد عباسی خلیفه)که برای اطّلاع از حمل بانوان حرم گماشته شده بودند؛مانند گماشتن فرعون بر زنان بنی اسرائیل.

نرجس خاتون می گفت:بچّه ام در شکمم با من سخن می گفت!!

حکیمه خاتون اثر حمل در نرجس خاتون ندیده بود و صبح نزدیک شد،گفت:

نزدیک بود شکی برای من عارض شود،ناگاه صدای برادر زاده ام را شنیدم«عمّه شک نکن،سورۀ قدر را بخوان.شروع کردم به خواندن،ناگاه دیدم از میان رحم با من هم آواز شد،سوره که تمام شد،متولّد شد و نوری از او ساطع گردید که چشم های مرا خیره کرد.

ناگاه دیدم به سجده افتاده و شهادتین را می گوید:و بر وصایت پدران خود شهادت می دهد و چون به خود رسید،گفت:«اللّهم أنجز لی وعدی و أتمم أمری و ثبّت و طأتی

ص:142


1- 1) -ینابیع المودّة: [1]166/3 ب 94 از کتاب غایة المرام. [2]
2- 2) -اصول کافی:587/1 باب مولد الصاحب.
3- 3) -الإمام المهدی:356/3 ح 903؛اثبات الهداة:581/3 ب 32 ف 58 ح 760.

و املأ بی الأرض قسطا و عدلا.»

دوران تربیت:تا سال 260 ه ق که پنج سال یا چهار سال و کسری از سنّ شریفش، در کفالت پدر بزرگوارش گذشت و به روح القدس سپرده شده بود و در این مدّت از همه مخفی می زیست،مگر بعضی از خواص که از ولادتش اطّلاع داشته و در روزهای کودکی،ایشان را دیده بودند. (1)

ابتدای امامت:از امام باقر علیه السّلام با چندین سند روایت شده است که فرمود:این امر (غیبت)نمی شود،مگر در گمنام ترین و کم سال ترین ما. (2)

کم سن ترین امام،حضرت مهدی علیه السّلام است که در 5 سالگی امامت را از پدر بزرگوارش تحویل گرفت.

در سال دویست و شصت که پدر بزرگوارش به زهر معتمد عباسی شهید شد، امامت به او انتقال یافت.

سن مبارک آن حضرت:عمر شریفش اکنون که سال هزار و چهار صد و بیست و هفت هجری قمری است،یک هزار و صد و هفتاد و دو سال می باشد،امّا زمانی که ظاهر می شود،در سن سی سالگی به نظر خواهد آمد و گذر زمان و مکان در وجود او اثری نخواهد داشت.

قامت:جوان،چهارشانه و کشیده قامت،نه بلند بالا،نه به زمین چسبیده. (3)

ص:143


1- 1) -در پایان بخش 14 این کتاب روایت جریان مادر و کیفیّت ولادت و بعضی از دیدارکنندگان را از مصادر اصلی به زبان عربی آورده ایم.
2- 2) -غیبت نعمانی:باب 23 ص 380. [1]
3- 3) -مشخّصات و بیان علامات سر و صورت و اندام،توسط رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر المؤمنین و امام باقر و امام صادق علیهم السّلام روایت شده است و یا از کسانی که او را در کودکی دیده اند است؛مانند سعد بن عبد اللّه قمی و اسماعیل بن علی نوبختی و یعقوب بن منفوس و ابو هارون و مردی از اهل فارس و یا در بزرگی مشاهده نموده اند؛مانند علی بن مهزیار و ابن هشام که به نیابت از ابن قولویه به حج رفته و آن حضرت را دید و ابو محمّد دعلجی.بحار الأنوار:8/13-9-10-11-109-110-112-115-118-119-125- 167- [2]معجم أحادیث الإمام المهدی:130/1 ح 72 و 159 ح 88 و 39/3 ح 592-594-559- 601 و 229/4 ح 127؛اثبات الهداة:593/3 ب 32 ح 14-20؛ینابیع المودة:407/3 ب 96 ح 2؛ [3]شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید:281/1 ب 266؛النّجم الثاقب:279/1 ب 3 ف 1؛الفصول المهمّه:ص 289؛ اعلام الوری:294/2 ف 4؛عمدة عیون صحاح الأخبار:499/2 ح 833 و 501 ح 842؛معجم الملاحم و الفتن:203/1-214 و 76/3-80.

صورت:خوش رو و درخشنده،به طوری که نور رویش بر سیاهی موی ریش و سر غالب آید و مانند ستاره ای درخشنده است.

خدّ و خال:دو گونۀ او روان و بدون برآمدگی و بر گونۀ راستش خال سیاهی است.

پیشانی:گشاده پیشانی،صاف و روشن.

ابرو:گشاده ابرو،باریک،کشیده و نزدیک به هم امّا ناپیوسته.

چشم و مژه:چشمانش سیاه و درشت و فرورفته و پلک ها درخشنده،(شاید فرورفتگی چشم ها در اثر کثرت عبادت و گریه از خوف خدا و بیداری شب،باشد).

بینی:بینی کشیده و بالا آمده و مختصر برآمدگی در وسط.

دندان:دندان ها به خصوص دندان های جلو،گشاده و به هم پیوسته.

رنگ چهره:سفید و درخشنده،سرخ گون خالص و سیر در سرخی.

رنگ سایر بدن:گندم گون و سبزۀ مایل به سفیدی نه سیاهی.

مو و رنگ مو:رنگ موهای سر و ریش سیاه،امّا نور صورت،غالب بر سیاهی موها،در کودکی موهای سر درخشنده و سیاه و مجعّد امّا نه زیاد درهم پیچیده و تا نرمۀ گوش آویزان و بر روی دوش ریخته و از وسط دارای فرق است.

سر مبارک:گرد و مدوّر.

سرشانه و مابین دو شانه:استخوان سرشانه نرم و بزرگ و سر دوش پایین افتاده و مابین دو شانه پهن.

علامتی در پشت شانه:میان دو شانۀ آن حضرت از طرف چپ خالی است، برخلاف رنگ بدن و در زیر دو شانه برگی است؛مانند برگ یاس. (1)

بازو:بر بازوی راستش این دو آیه نوشته شده: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. (2)

ص:144


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:238/3 ح 766.
2- 2) -اسراء:81؛ [1]انعام:115؛ [2]الإمام المهدی:115-آیۀ اول [3]را حکیمه خاتون نقل کرده. بحار الأنوار:4/3-6؛ [4]دوم از امامین عسکریّین علیهما السّلام ص 6؛معجم أحادیث الإمام المهدی:359/4 ح 1349 و 367 ح 1353؛ [5]بحار الأنوار:2625/51- [6]

کف:کف دست آن حضرت پهن و بزرگ.

سینه:سینه پهن و فراخ

شکم:شکم برآمده(به شکل زیبا و طبیعی متناسب).

پا:دو پای او پهن و پرگوشت و بر ران پای راست خالی است برخلاف رنگ بدن.

زانو:دو زانو رو به جلو آمده از بزرگی.

قوّت:قوّۀ او چنان باشد که اگر اراده کند بزرگ ترین درخت را از جا برکند و اگر میان کوه ها صیحه بزند،سنگ های کوه ها از جا کنده شود و از هم بپاشد. (1)

2-علایم امامت

اشاره

حدیثی در کتاب ها از امام رضا علیه السّلام آمده است که بیشترین علامت امامت را داراست،و ما خلاصه ای از آن را ذکر می کنیم.

1-پاک و مطهّر و ختنه شده متولّد شود.

2-چون از شکم مادر به زمین آید به دو کف خود قرار گرفته و شهادتین گوید.

3-محتلم نشود.

4-چشم او بخوابد و دل او بیدار باشد.

5-او را سایه نباشد.

6-او را خمیازه نباشد.

7-پشت سر را ببیند،چنان چه روبرو را می بیند.

8-از همۀ مردم(به احکام خدا)عامل تر باشد.

9-از همه حلیم تر است.

10-از همه عابدتر است.

11-از همه حاکم تر است(حکمش از همه بهتر شود).

12-از همه پرهیزکارتر است.

ص:145


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:154/4 ح 1211؛کمال الدّین:376/2 ب 35 ح 7؛بحار الأنوار:322/52 ب 27 ح 30.

13-از همه شجاع تر است.

14-از همه سخی تر است.

15-از همه تواضعش در برابر خدا بیشتر است.

16-به آن چه امر کند،از همه عامل تر است.

17-از آن چه نهی کند،از همه ترک کننده تر باشد.

18-به مردم از خویشان مهربان تر است.

19-دارای معجزه باشد.

20-محدّث باشد(با فرشته ها ارتباط نامرئی دارد و با او حدیث گویند)تا هنگامی که از دنیا رود.

21-مستجاب الدعوة باشد و اگر بر سنگی دعا کند،دو نیم می شود.

22-سلاح و شمشیر جدّش(ذو الفقار)نزد او باشد.

23-زره پیغمبر بر تن او تناسب دارد و چون دیگری پوشد یک وجب کوتاه و یا بلند آید.

24-مصحف فاطمه علیها السّلام نزد او باشد.

25-جامعه نزد او باشد و آن صحیفه ای است که طولش هفتاد زراع است و در وی آن چه که بنی آدم نیاز دارد،مضبوط است.

26-جفر اکبر و اصغر نزد اوست.

27-نزد او صحیفه ای است که در آن،اسامی شیعیانش تا روز قیامت ثبت است. (1)

البتّه این علامات برای کلّ امامان علیهم السّلام است که در کتاب های زیادی مذکور است.

نشانه های اختصاصی

این نشانه ها بر دو گونه است:

ص:146


1- 1) -بحار الأنوار:200/7؛من لا یحضره الفقیه:418/4 ح 5914؛خصال:ص 527 ابواب سی گانه؛ [1]عیون أخبار الرّضاء:212/1 ب 19 ح 1؛احتجاج:436/2-437؛ [2]بحار الأنوار:116/25 ب 4 ح 1؛اثبات الهداة: ج 7 ص؛مهدی منتظر:ص 43. [3]

1-آثار انبیا و مواریث آن ها از انبیای سابق و آثار پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و اله و أمیر المؤمنین علیه السّلام.

2-کرامات خدایی که به آن حضرت اختصاص دارد و بر او ظاهر می شود.

3-آثار و مواریث انبیا علیهم السّلام

1-تابوت آدم علیه السّلام:آن حضرت،آن را از دریاچۀ طبریه بیرون خواهد آورد،به گونه ای که نه پوسیده شده و نه متغیر گشته است. (1)

2-عصای موسی علیه السّلام: (2)آن را نیز از دریاچۀ طبریه و در روایتی از غار انطاکیه بیرون خواهد آورد و با عصا آن کند که موسی علیه السّلام با فرعون کرد.

عبد اللّه بن سنان گفت:شنیدم ابو عبد اللّه(امام صادق)علیه السّلام فرمود:عصای موسی علیه السّلام از چوب«آس»بود،از درخت بهشتی که وقتی می خواست به سوی مدین برود، جبرئیل آن را برایش آورد.آن عصا با تابوت آدم،در دریاچۀ طبریه است،نه می پوسد و نه تغییر می یابد تا آن که قائم هردو را به هنگام قیامش بیرون خواهد آورد. (3)حجر موسی علیه السّلام:سنگی که به اندازۀ باریک شتر است،زمانی که از مکّه حرکت می کند تا کوفه به همراه خویش خواهد داشت و به هرجا برسد(عصایی)بر او زند،چشمۀ آب ظاهر شود و لشکریان بنوشند و از تشنگی و گرسنگی خود جلوگیری نمایند. (4)

3-کتاب های آسمانی:حضرت باقر علیه السّلام فرمود:او را«مهدی»می نامند از آن جهت که به تورات و انجیل و سایر کتاب های آسمانی،راهنمایی خواهد کرد.آن ها را از غاری در انطاکیه به دست خواهد آورد و میان توراتیان با تورات و انجیلیان با انجیل

ص:147


1- 1) -همان مدرک:351/52،ب 27،ح 104؛التّشریف بالمنن:ص 144 ب 138 ح 166.
2- 2) -امام باقر علیه السّلام«و کانت عصا موسی لآدم فصارت الی شعیب ثمّ صارت الی موسی بن عمران و إنّها لعندنا و إنّ عهدی بها آن فا و هی خضراء کهیئتها حین انتزعت من شجرت ها و انّها لتنطق اذا اسنتطقت و انّها تصنع ما تؤمر لها و إنّها حین ألقیت تلقف ما یأفکون بلسانها»الإمامة و التّبصرة:ص اا 6؛یاد مهدی:ص 160.
3- 3) -غیبت نعمانی:ص 277 باب 13 ح 27. [1]
4- 4) -حدیقة الشّیعة:ص 755؛اصول کافی:258/1 ح 614/3؛ [2]بحار الأنوار:324/52 ب 27 ح 37.

و زبوریان با زبور،حکم خواهد نمود. (1)

4-الواح موسی علیه السّلام:آن را از درّه ای در راه یمن و از زیر سنگ بزرگی بیرون خواهد آورد.

5-پیراهن یوسف علیه السّلام:پیراهنی که جبرئیل زمانی که ابراهیم را به آتش می انداختند، بر تنش کرد،سپس آن پیراهن را بازوبند کرد و به بازوی اسحاق بست و اسحاق نیز به یعقوب و یعقوب به بازوی یوسف علیهم السّلام بست. (2)

6-خاتم سلیمان علیه السّلام:این انگشتر که با نظر در آن،جن و پرندگان به دور او جمع می شوند،همراه او است.

4-نشانه های رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر مؤمنان علیه السّلام

1-بیرقی که جبرئیل در روز بدر آورد.

2-پیراهنی که روز احد پوشیده بود و هنوز آثار خون در آن هست.

3-عمامۀ سحاب.

4-زره پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله چنان بر تن او راست آید که بر تن پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله کمی از ساق بیرون بود و بر تن سایر أئمّه آن سان نبود.

5-انگشتر پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله

6-عصای پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله

7-اسب یربوع

8-اسب نجیب عریب:براق.

9-ناقۀ عضباء.

10-استر دلدل.

ص:148


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:322/3 ح 866؛بحار الأنوار:351/52 ب 27 ح 103؛علل الشّرایع:ص 161 ب 129 ح 3.
2- 2) -همان مدرک:344/1 ح 226 و 345 ح 227 و 245/531 ح 361؛و 245/3 ح 775 و 247 ح 777 و 392 ح 947 و 154/4 ح 1211؛بحار الأنوار:143/17 ب 17 ح 30 و 317/52 ب 27 ح 45؛اصول کافی:258/1 ح 616/5. [1]

11-الاغ یعفور.

12-ذو الفقار.

13-مصحف أمیر علیه السّلام(قرآنی که جمع آوری نمود).

14-عهدنامه پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله که در برابر اعتراض مردم به کشتار زیاد،آن را نشان دهد. (1)

5-نشانه های تشریفی و اختصاصی امام علیه السّلام

1-ماه و خورشید:در زیر فرمان او است؛مانند سلیمان که ماه و خورشید را بخواند،او را اجابت نمایند.

2-ابر و بادهای شدید:در تسخیر او باشند.خداوند ابرهای رام را در اختیار ذو القرنین قرار داد و ابرهای سخت رعد و برق دار را برای قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف- ذخیره فرمود. (2)

3-ابر بر وی سایه افکند:چون از مکّه بیرون آید در زیر سایۀ ابر سیر می کند و با زبان فصیح که جن و انس می شنوند،ندایی از ابر برآید که این است«مهدی آل محمّد» (3)

4-ندای آسمانی:پیش از قیام و در وقت قیام و بیعت گرفتن به نام او از آسمان ندا خواهد شد.

5-ایجاد رعب:به وسیله رعب در دل دشمنان،پیروزی حاصل شود و به هر طرف حرکت نماید،پیشاپیش او به اندازۀ یک ماه راه رفتن،از طرف راست و چپ و جلو رعب ایجاد کند. (4)

6-نزول شمشیرها:شمشیرها از آسمان به عدد اصحاب او نازل شود و بر هر

ص:149


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:222/1 ح 133 و 264 ح 166 و 296 ح 190 و 243/3 ح 771-774 و 386 ح 940 و 389 ح 942-945 و 497 ح 1068؛روضة الکافی:ص 183 ح 285.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:326/3 ح 870.
3- 3) -همان مدرک:296/1 ح 190؛کشفالغمّة:470/2؛منتخب الأثر:ص 554 ف 6 ب 4 ح 4.
4- 4) -همان مدرک:387/3 ح 940؛اثبات الهداة:545/3 ب 32 ف 27 ح 533.

شمشیر نام صاحب و خصوصیات او نوشته شود. (1)

7-سه ملک مقرّب:در تشریفات خواهد آمد که ملایکه به کمک او نازل و جبرئیل، میکاییل و اسرافیل همراه و یاور او خواهند شد.

8-نزول عیسی بن مریم علیه السّلام:به مدد او می آید و پشت سر او نماز خواهد خواند. (2)

9-رجعت:رجعت اصحاب کهف و عدّه ای از مردگان انجام خواهد شد و گروهی از قوم موسی علیه السّلام گروهی از اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه السّلام و عدّه ای از ارواح مؤمنین به یاری آن حضرت خواهند شتافت.

10-طیّ الأرض:با طیّ الأرض زمین در زیر پای او خواهد بود. (3)

11-احاطه بر دنیا:بلندی های زمین برای او پست شود و زمین برای او به منزلۀ کف دست باشد.

12-آسانی مشکلات:هر مشکل و هر دشواری بر او راحت گردد.

13-نور حضرت:نور او به قدری است که همه را از خورشید بی نیاز خواهد کرد و زمین را به نور خود روشن خواهد نمود،به گونه ای که بندگان از نور آفتاب مستغنی می شوند. (4)

14-تشخیص دوست و دشمن:دوست و دشمن و صالح و طالح را می شناسد و هرچه مخفی کرده است را می داند. (5)

15-شفا دهنده مریض:مریض و کور مادرزاد را شفا خواهد داد.در شب معراج، خداوند به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:به وسیلۀ او نابینا را بینا کنم و مریض را شفا بخشم. (6)

ناگفته نماند که این گفتارها،خلاصه ای از اخبار بود،و مشروح تعدادی از آن ها با روایات مربوطه،متعاقبا و در خلال بخش ها و فصل های این نوشتار خواهد آمد.

ص:150


1- 1) -همان مدرک:7/4 ح 1083 و 11 ح 1090.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:316/3 ح 856-857 و 393 ح 948.
3- 3) -همان مدرک:326/3 ح 870 و /493ح 1063 و 176/5 ح 1601.
4- 4) -تفسیر قمی:253/2؛بحار الأنوار:326/7 ب 17 ح 1.
5- 5) -معجم أحادیث الإمام المهدی:204/5 ح 1628؛بحار الأنوار:325/52 ب 27 ح 38.
6- 6) -کمال الدّین:250/1 ب 23 ح 1؛بحار الأنوار:68/51 ب 1 ح 277/5211 ب 25 ح 172.

مطالبی از نجم الثاقب

در ذکر جمله ای از خصایص آن جناب
اشاره

بالنسبه به جمیع انبیا و اوصیای گذشته-صلوات اللّه علیهم-یا بالنسبه به آن سلسلۀ علیّه،غیر بعضی از اجداد طاهرین خود علیهم السّلام اگرچه شرح آن از قوّۀ امثال ماها بیرون است؛چه کسی را که خدای تعالی خبر دهد به همۀ انبیا علیهم السّلام،از جناب آدم تا حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.

حاصل آن بشارات،آن که چنین شخص معظّمی در خزانۀ قدرت خود مخزون کرده در آخر روزگار که همۀ انبیا و اوصیا،از خدمات تبلیغ و اهدای خود فارغ شده و به جهت غلبۀ کفر و شقاق و جنود شیاطین در هر عصری،جز قلیلی در بعضی از بلاد به راه نیامده،ظاهر خواهد نمود برای او اسباب سلطنت و ریاستی مهیّا فرموده که تمام جهان را مسخّر کند و همه جهانیان را هدایت نماید و هیچ قریه آبادی نماند که در او معدودی باشد،مگر آن که صدای«لا اله الا اللّه»در آن بلند شود و نتیجۀ خدمات جمیع حجت های خداوند را ظاهر سازد.

البتّه چنین ریاست کبری را تهیّه و اسبابی باید و استعداد و قابلیّتی خواهد که عظمت و بزرگی شأن،به اندازۀ این شغل عظیم و خدمت بزرگ باشد که موکول به آن شخص معظّم شده و مختص به آن جناب است.پس تمام مقدّمات آن از خصایص باشد که مقدار کمّ و کیف و قدر و منزلت آن را جز خداوند جلّت عظمته،کسی نداند و راه به ادراک و احصای آن ندارد.

در دعای ندبه است:«بنفسی انت من عقید عزّ لا یسامی»

عقد عزّت و جلالتی خداوند برایش بسته که کسی را اندیشۀ رسیدن به پایان بزرگی آن نیست.

ص:151

در غیبت نعمانی (1)مروی است از کعب الاحبار که گفت:خدای تعالی می دهد به آن جناب،آن چه را که به پیمبران داده و زیاده به آن می دهد به او و او را تفضیل می دهد.

لکن محض تبرّک به ذکر بعضی از آن چه از اهل عصمت:رسیده و به ظاهر اختصاصی به آن جناب دارد این اوراق را مزیّن کرده،می گوییم:

1-امتیاز نور ظل و شبح آن جناب علیه السّلام در عالم اظلّه

بین انوار ائمّه علیهم السّلام که ممتازاند از انوار انبیا و مرسلین و ملایکۀ مقرّبین؛چنان چه در لقب صد و پنجاهم و صد و شصت و یکم گذشت.

در(کتاب غیبت)شیخ جلیل،فضل بن شاذان مروی است به دو سند،از عبد اللّه بن عباس،از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.

چون مرا عروج به معارج سماوات فرمودند به سدرة المنتهی رسیدم.خطاب از حضرت ربّ الارباب رسیده:«یا محمّد!»

گفتم:لبیک!لبیک!ای پروردگار من!

خداوند عالمیان فرمود:«ما هیچ پیغمبری به دنیا و اهل دنیا نفرستادیم که منقضی شود ایّام حیات و نبوّت او،الاّ آن که به پای داشت به امر دعوت و به جای خود برای هدایت امّت پس از خود،وصیّ خود را به جهت نگاهبانی شریعت و ما قرار دادیم علی بن ابی طالب را خلیفۀ تو و امام امّت تو،پس حسن و پس حسین،پس علی بن الحسین،پس محمّد بن علی،پس جعفر بن محمّد،پس موسی بن جعفر،پس علی بن موسی،پس محمّد بن علی،پس علی بن محمّد،پس حسن بن علی،پس حجة بن الحسن-صلوات اللّه علیهم اجمعین-.ای محمّد!سر بالا کن!»

چون سر بالا کردم،انوار علی و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین را دیدم و حجّت را دیدم در میان ایشان می درخشید که گویا ستاره ای درخشنده است.

پس خدای تعالی فرمود:«این ها خلیفه ها و حجّت های من اند در زمین و خلیفه ها

ص:152


1- 1) .الغیبة،ص 147؛بحار الانوار،ج 52،ص 226.

و اوصیای توأند بعد از تو.پس خوشا حال کسی که دوست دارد ایشان را و،وای بر کسی که دشمن دارد ایشان را.» (1)

شیخ جلیل،ابو الحسن بن محمّد بن احمد بن شاذان در ایضاح دفاین النّواصب (2)و احمد بن محمّد بن عیاش در مقتضب الأثر (3)روایت کرده اند از ابی سلیمان که شبان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بود،گفت،آن جناب فرمود:«در شبی که مرا بردند به جانب آسمان، خداوند عزّ و جلّ جلاله فرمود: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ.... (4)

گفتم:«و المؤمنون»

فرمود:«راست گفتی ای محمّد!که را خلیفه گذاشتی در میان امّت؟»

گفتم:«بهترین امّت را.»

فرمود:«علی بن ابی طالب؟!»

گفتم:«بلی!ای پروردگار من»

تا آن که خدای تعالی فرمود:«به درستی که من خلق کردم تو را و خلق نمودم علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمّه از اولاد او را،از اصل نوری از نور خود.»

تا آن که فرمود:«ای محمّد!دوست داری که ببینی ایشان را؟»

گفتم:«بلی،ای پروردگار من!»

فرمود:«التفات کن به جانب راست عرش.»

چون نگاه کردم،دیدم علی و فاطمه و شمردند تا حسن بن علی و مهدی را در میان آب تنکی از نور که ایستاده بودند و نماز می کردند و در میان ایشان مردی-یعنی مهدی علیه السّلام-می درخشید؛چنان که گویا کوکب درخشنده بود.

مستور نماند که اختلاف مضمون اخبار معراج،نه به جهت اختلاف مضمون یک خبر است،به جهت تعدّد راوی و حفظ بعضی و نسیان دیگری و اسقاط سومی و غیر

ص:153


1- 1) .ر.ک.کفایة المهتدی[ [1]گزیده]،حدیث هشتم،ص 57.
2- 2) .ر.ک:الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم،ج 2،ص 143.
3- 3) .مقتضب الاثر فی النص علی الائمّه الاثنی عشر،ص 10. [2]
4- 4) .سورۀ بقره،آیۀ 285. [3]

آن از اسباب اختلاف؛بلکه محمول بر تعدّد معراج است که در همۀ آنها از امر ولایت تأکید می شد.

چنان که در خصال صدوق (1)روایت شده که آن جناب را 120 مرتبه عروج دادند و هیچ مرتبه از آن مراتب نبود الاّ آن که،سفارش فرمود خدای تعالی،در آن پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را به دوستی و ولایت علی بن ابی طالب و باقی ائمّه:زیاده از آن چه سفارش فرمود آن حضرت را به باقی فرایض.

در مقتضب (2)خبری دیگر روایت کرده از حضرت باقر علیه السّلام در ذکر ائمّه:در شب معراج و دیدن انوار ایشان تا آن که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:«دیدم علی را و شمردند تا حسن بن علی:و الحجّة القائم که گویا ستاره ای درخشان بود در میان ایشان.»

گفتم:«ای پروردگار من!این ها کیستند؟»

فرمود:«این ها همه ائمّه اند و این قائم؛حلال می کند حلال مرا و حرام می کند حرام مرا و انتقام می کشد از اعدای من.

ای محمّد!او را دوست دار و دوست دار،کسی را که او را دوست دارد.» (3)

2-ظهور مصحف امیر المؤمنین علیه السّلام

که بعد از وفات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله جمع نمود،بی تغییر و تبدیل و داراست تمام آن چه را که بر سبیل اعجاز بر آن حضرت نازل شده بود و پس از جمع،عرض نمود بر صحابه،اعراض نمودند؛پس آن را مخفی نمودند و به حال خود باقی است،تا آن که بر دست آن جناب ظاهر شود و خلق،مأمور شوند که آن را بخوانند و حفظ نمایند و به جهت اختلاف ترتیب که با این مصحف موجود دارد که به آن مأنوس شدند،حفظ آن از تکالیف مشکلۀ مکلّفان خواهد بود.

در غیبت نعمانی (4)روایت شده که فرمود:«خروج می کند قائم علیه السّلام به امری جدید و

ص:154


1- 1) .الخصال،ص 601.
2- 2) .مقتضب الاثر،ص 24.
3- 3) .نجم الثاقب:186/1 چاپ مسجد مقدس جمکران.
4- 4) .الغیبة،ص 233. [1]

قضایی جدید و کتابی جدید.»

روایت کرده از امیر المؤمنین علیه السّلام که فرمود:«گویا نظر می کنم به سوی شیعیان خود در مسجد کوفه که خیمه ها برپا کردند و تعلیم می کنند مردم را قرآن به نحوی که نازل شده.» (1)

نیز روایت کرده از اصبغ بن نباته از آن جناب که فرمود:«گویا می بینم عجم را که خیمه های ایشان در مسجد کوفه است،تعلیم می کنند به مردم قرآن را چنان که نازل شده.»

گفت،گفتم:یا امیر المؤمنین!آیا این قرآن به همان نحو نازل شده نیست؟

فرمود:«نه!محو شده از آن هفتاد نفر از قریش به اسم هایشان و اسم های پدرهایشان و وانگذاشتند ابو لهب را مگر برای نقص رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم چون عمّ آن جناب بود.» (2)

روایت کرده از امام صادق علیه السّلام که فرمود:«و اللّه!گویا نظر می کنم به سوی آن حضرت،یعنی قائم علیه السّلام،بین رکن و مقام که بیعت می گیرد از مردم بر کتابی جدید.» (3)

در کافی (4)روایت شده از امام باقر علیه السّلام که فرمود در تفسیر آیۀ شریفۀ (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ...) (5):«اختلاف کردند بنی اسراییل در آن چنان که اختلاف کردند این امّت در کتاب و زود است که اختلاف کنند در کتابی که با قائم علیه السّلام است که می آورد آن را تا این که انکار می کنند آن را جماعت بسیاری از مردمان.پس آنها را پیش می طلبد و امر می کند که گردن ایشان را می زنند.»

شیخ طبرسی در احتجاج (6)روایت کرده از ابی ذر غفاری:چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم وفات کرد،جمع کرد علی علیه السّلام قرآن را و آورد آن را نزد مهاجرین و انصار.

عرضه داشت آن قرآن را بر ایشان،چون پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله او را به این امر وصیّت فرموده

ص:155


1- 1) .الغیبة،محمّد بن ابراهیم النعمانی،ص 318. [1]
2- 2) .الغیبة،محمد بن ابراهیم النعمانی،ص 318. [2]
3- 3) .همان،ص 194. [3]
4- 4) .الکافی،ج 8،ص 287. [4]
5- 5) .سورۀ هود،آیۀ 110. [5]
6- 6) .الاحتجاج،ج 1،ص 225. [6]

بود.پس چون ابی بکر آن را باز کرد،بیرون آمد در صفحۀ اول آن که باز کرده بود، فضایح قوم.

پس عمر برخاست و گفت:یا علی!برگردان آن را که ما را حاجتی به آن نیست.پس حضرت آن را گرفت و برگشت.تا این که می گوید:چون عمر خلیفه شد،سؤال کرد از آن جناب که آن قرآن را به او بدهد که او را در میان خود تحریف کنند.پس گفت:یا ابا الحسن!بیاور آن قرآن را که آوردی آن را نزد ابی بکر که مجتمع شویم بر آن.

فرمود:«هیهات!راهی به آن نیست.نیاوردم آن را نزد ابی بکر،مگر آن که حجّت بر شما تمام شود و نگویید روز قیامت که ما از این غافل بودیم یا بگویید که نیاوردی آن را نزد ما.به درستی که آن قرآنی که نزد من است،مس نمی کند آن را مگر مطهّرون و اوصیا از فرزندان من.»عمر گفت:آیا وقت معلومی برای اظهار آن هست؟

فرمود:«آری!هرگاه خروج کند قائم از فرزندان من،ظاهر می کند آن را و وامی دارد مردم را بر آن.پس جاری می شود سنّت بر آن.»نیز گذشت از خبر مفضّل که حسنی عرض می کند خدمت حضرت حجّت علیه السّلام:«اگر تو مهدی آل محمّدی،پس کو مصحفی که جمع کرد آن را جدّ تو،امیر المؤمنین علیه السّلام بدون تغییر و تبدیل؟» (1)

در ارشاد شیخ مفید (2)روایت شده از حضرت باقر علیه السّلام که فرمود:«هرگاه خروج کرد قائم آل محمّد:خیمه ها می زند برای آنان که تعلیم می کنند به مردم قرآن را بر آن نحوی که نازل شده؛پس مشکل ترین کار خواهد بود بر آنان که حفظ نمودند آن را امروز، زیرا که آن قرآن مخالفت دارد با این قرآن در ترتیب.»

در غیبت فضل بن شاذان (3)همین مضمون را به سند صحیح روایت کرده از حضرت صادق علیه السّلام. (4)

ص:156


1- 1) .مختصر بصائر الدرجات،ص 189؛الهدایة الکبری،ص 404؛ [1]بحار الانوار،ج 53،ص 15.
2- 2) .الارشاد،ج 2،ص 386.
3- 3) .ر.ک:کفایة المهتدی[گزیده]،ذیل حدیث سی و نهم،ص 302.
4- 4) .جهت اطلاعات بیشتر دربارۀ این مبحث:ر.ک:آشنایی با تفاسیر،آیة اللّه رضا استادی؛نزاهت قرآن از تحریف،آیة اللّه جوادی آملی،نشر اسراء،مصونیت قرآن از تحریف،آیة اللّه معرفت،ترجمۀ محمد شهرابی،نشر دفتر تبلیغات اسلامی.(نجم الثاقب:198/1.
3-تصرّف نکردن طول روزگار

و گردش لیل و نهار و سیر فلک دوّار،در بنیه و مزاج و اعضا و قوا و صورت و هیأت آن حضرت که با این طول عمر که تاکنون هزار و چهل و هشت سال از عمر شریفش گذشته و خدای داند که تا ظهور به کجای از سن رسد،چون ظاهر شود در صورت مرد سی ساله یا چهل ساله باشد و چون طویل الاعمار از انبیای گذشته و غیر ایشان نباشد که یکی،هدف تیر پیری خود ...إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً. (1)از ضعف پیری خویش بنالد.

شیخ صدوق روایت کرده از ابو الصلت هروی که گفت:پرسیدم از حضرت رضا علیه السّلام:چیست علامت قائم شما چون خروج نماید؟

فرمود:«علامتش آن است که در سن،پیر باشد و به صورت جوان.تا به مرتبه ای که نظرکننده به آن حضرت،گمان برد که در سنّ چهل سالگی است یا کمتر از چهل سالگی و دیگر از نشانه های آن حضرت این است که به گذشتن شب ها و روزها بر آن حضرت،پیری بر آن جناب راه نیابد تا زمانی که اجل آن سرور،در رسد.» (2)

در غیبت شیخ طوسی (3)روایت شده از امام صادق علیه السّلام که فرمود:«ظاهر می شود آن حضرت،جوان موفّق سی ساله.»

روایت کرده از آن حضرت که فرمود:«اگر خروج کند قائم علیه السّلام هرآینه انکار می کنند او را مردم.رجوع می نماید به سوی ایشان در حالتی که جوانی است موفّق.» (4)

نیز روایت شده از آن جناب که فرمود:«از اعظم بلیّه،آن که خروج می کند به سوی ایشان صاحب ایشان در حال جوانی و ایشان گمان می کنند او را،پیری کبیر السّن.» (5)

مراد از موفقّ،چنان که علاّمه مجلسی؛احتمال داده،آن است که اعضایش متوافق و خلقتش معتدل باشد یا کنایه از توسط در جوانی است یا آخر آن است که وقت توفیق

ص:157


1- 1) .سورۀ مریم،آیۀ 4. [1]
2- 2) .کمال الدین و تمام النعمة،ص 652. [2]
3- 3) .الغیبة،ص 420.
4- 4) .الغیبة،شیخ طوسی،ص 420.
5- 5) .الغیبة،محمّد بن ابراهیم النعمانی،ص 189؛ [3]بحار الانوار،ج 52،ص 287.

تحصیل کمال است. (1)

شهرستانی عاری از لباس انسانی،در ملل و نحل (2)بعد از ذکر فرق امامیّه،بعد از امام حسن عسکری علیه السّلام که آن را از رسالۀ فرق نوبختی برداشته و جمله ای از کلمات نافعۀ او را دزدیده،می گوید:«از عجایب این که ایشان می گویند غیبت طول کشیده دویست و پنجاه سال و چیزی و امام ما فرموده که اگر قائم خروج کند داخل شده در سنّ چهل سالگی،پس او صاحب شما نیست و ما ندانستیم که چگونه منقضی می شود دویست و پنجاه سال در چهل سال.»انتهی.

حاصل آن خبر آن که آن حضرت،چهل ساله یا کمتر باشد،اگر زیادتر باشد مهدی علیه السّلام نیست.

حاصل شبهۀ این احمق آن که:«شما می گویید دویست و پنجاه سال است تقریبا که او غایب شده،اگر حال،مثلا او خروج کند چگونه چهل ساله باشد؟»

حاصل جواب آن که:غرض آن است که در صورت و هیأت و بنیه و مزاج مرد چهل ساله باشد،هرچند هزار سال عمر او باشد و خدای تعالی قادر است کسی را در سنّی نگاه دارد به این نحو که گفتیم.

فریقین نقل کردند که از معجزات پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آن بود که بر هر حیوانی سوار می شدند،آن حیوان در همان سن که در آن حال داشت،می ماند.

ابن اثیر در اسد الغابه (3)روایت کرده:عمرو بن حمق خزاعی،آن حضرت را سیراب نمود.پس در حقّ او دعا کرد و فرمود:«اللّهم متّعه بشبابه.»پس هشتاد سال بر او گذشت که در ریش او موی سفید دیده نشد.بلکه بسا شده که از حالت پیری به جوانی برگرداندند،بلکه همۀ پیران بهشتی را خدای تعالی جوان کند و به بهشت برد؛در آخرت قدرت جدیده برای حق تعالی پیدا شود.

یا شهرستانی برای آخرت،خدای دیگر قایل شود که تواند چنین قدرت بنماید! عجب از اوست!!!که جناب خضر علیه السّلام را زنده دانند و حال آن که چند هزار سال از آن

ص:158


1- 1) .بحار الانوار،ج 52،ص 287.
2- 2) .الملل و النحل،ص 172.
3- 3) .اسد الغابة فی معرفة الصحابه،ج 4،ص 217.

جناب بزرگتر است و می گویند در صحرا و براری،سیاحت می کند.و اگر حیات آن جناب به نحو متعارف باشد،باید مشتی از پوست و استخوان باشد و در گوشه افتاده و آن جناب را در صورت و هیأت هر صاحب سنّی فرض کنیم،جای همان اعتراض هست.خدای تعالی به این قوم یا انصاف دهد یا ادراک و شعور که از هر دو عاری اند.

میبدی در شرح دیوان (1)گفته:حق تعالی دندان و ارکان خضر را پیش از ظهور خاتم الانبیا صلّی اللّه علیه و اله هر پانصد سال تجدید می کرد و بعد از ظهور آن حضرت در هر صد و بیست سال تجدید می کند.

در احتجاج (2)مروی است از امام حسین علیه السّلام که فرمود در ضمن حالات آن جناب:

«طولانی می کند خداوند عمر آن حضرت را،آن گاه ظاهر می کند او را به قدرت خود در صورت جوان،صاحب سنّ چهل ساله و این برای آن که بدانند که خداوند بر همه چیز قادر است.» (3)

6-رحمة للعالمین

این مطلب را همه می دانیم که خدای مهربان سنگ بنای جهان آفرینش را روی «رحمت و محبّت»بنا نموده است،آن گونه که در زندگی مادّی،اصل را بر طهارت و پاکی قرار داده است.

در آیات مکرّر قرآن کریم با بیان کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ؛ (4)«رحمت(و بخشش)را به خود حتم کرده است»و وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ ؛ (5)«و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است».و وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ؛ (6)«اگر کلمه ای(اتمام حجّت،یا وسعت رحمت)از خدا سبقت نمی گرفت(مهلت داده نمی شدید)»،«یا من سبقت رحمته غضبه؛ (7)ای خدایی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است»و آیات و دعاهای

ص:159


1- 1) .شرح دیوان منسوب به امیر المؤمنین علی علیه السّلام.ص 166.
2- 2) .الاحتجاج،ج 2،ص 10. [1]
3- 3) .نجم الثاقب:202/1.
4- 4) .انعام:12 و 54. [2]
5- 5) .اعراف:155. [3]
6- 6) .هود:110؛ [4]طه:129؛ [5]حم سجده:45؛ [6]شوری:14. [7]
7- 7) .از دعاهاست.

فراوان دیگر.

این مسئله را طوری به اثبات رسانیده است که قابل شک و انکار نیست!

از سوی دیگر،تمامی فرستادگان و انبیا و اولیای خود را با این خصلت آرایش،و با این حلّه،محلّی ساخته و با این تاج بی مثال،در میان انبیا،آخرین نبیّ (1)و در میان اولیا، آخرین ولیّ خود را (2)تاجدار نموده است.

خدای تبارک و تعالی،خاتم الأنبیا علیهم السّلام و خاتم الأوصیا صلّی اللّه علیه و اله را با آخرین درجۀ رحمت و رأفت و نهایی ترین رتبۀ کمال،مفتخر نموده و به اوج عظمت ارتقا داده است.پس حضرت مهدی موعود علیه السّلام را مانند جدّ بزرگوارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله«رحمت عالمیان»قرار داده و این مقام را تنها به او عطا فرموده است.

به سبب این مقام ملکوتی است که در رفتارش با مکّیان با توجّه به این که دوبار فرماندار منصوبش را به قتل می رسانند،با فرستادن این پیغام:«ارجعوا فلا تبقوا منهم بشرا إلاّ من آمن،فلو لا رحمة ربّکم وسعت کلّ شیء و أنا تلک الرحمة،لرجعت إلیهم معکم فقد قطعوا الأعذار بینهم و بین اللّه و بینی و بینهم،فیرجعون إلیهم؛از آن ها کسی را باقی نگذارید،مگر آن هایی که ایمان بیاورند،اگر نبود رحمت خدا که همه چیز را فراگرفته است،و البتّه من آن رحمتم که همراه شما است،برای نابود کردن آن ها برمی گشتم،امّا شما بدون من بروید!آن ها همۀ عذرها را بین خودشان و بین خدا و بین من و خودشان،از میان بردند.»حاضر نمی شود با شرف و انسانیت خود وارد معرکه شده و با نفس نفیس خویش،آن ها را تصفیه نماید؛و به همین منوال اهل مدینه و سایر بلاد را!بلکه یک واحد از ارتش خود را می فرستد و دستور تصفیه را صادر می فرماید.

و در جریان«بیعت اوّلیّة»جبرئیل می آید و می گوید:«به نام تو ندای آسمانی اعلام شد،معطل چه هستی؟!»حضرت با کراهت (3)بیعت را می پذیرد،چون می داند بعد از

ص:160


1- 1) -و ما أرسلناک الاّ رحمة للعالمین»ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم(انبیاء:107/. [1]
2- 2) -«ثمّ أکمّل ذلک بإبنه رحمة للعالمین»سپس آن را با پسر رحمة للعالمینش،به کمال می رسانم!!(کافی:/1 527؛بحار الأنوار:143/52 ب 22 ح 59 و [2]ج 195/36.
3- 3) -به فصل(بیعت اکراهی)این کتاب مراجعه شود.

این بیعت است که باید شروع به اصلاح و در نتیجه دست به کشت و کشتار بزند که از نظر اخلاقی با مقام«رحمة للعالمین»بودن او،فاصلۀ زیادی دارد و همخوان نیست!

گویا مأموریّتش برای اصلاح است و ذخیره بودن وجود مبارکش برای پیاده کردن قسط و عدل و برچیدن بساط ظلم و جور و آن هم مستلزم خونریزی بی حساب است!امّا مانند جدّ بزرگوارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از مباشرت مستقیم اکراه دارد،اکراهی که بنا به فرمایش زرارة بن اعین صحابی محترم امام صادق علیه السّلام مسؤولیت آور نیست.

نه اکراهی که نعوذ باللّه،برخلاف رضای خدا باشد،بلکه متأسّف و متأثّر از این که چرا این بندگان گنه کار،از گناه خود دست برنمی دارند تا با شمشیر قهر و غضب خدا نابود شوند و مثل جدّش خاتم الأنبیا صلّی اللّه علیه و اله از مقام ربوبیّت به او خطاب گردد! فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ ؛ (1)«پس جانت بخاطر شدّت تأسّف بر آنان از دست نرود.»و فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً؛ (2)«ما تو را برای آن ها نگهبان نفرستادیم،فقط بگو و اتمام حجّت نما.»آری!او دستور را او صادر می کند و کرۀ زمین را پر از عدل و داد می نماید،بعد از آن که با ظلم و ستم پر شده باشد،امّا این دستورها را مؤمنان و لشکریان جان برکف او، به اجرا درمی آورند و فراگیر می نمایند!

خداوند متعال در ضمن حدیث لوح حضرت زهرا علیها السّلام (3)می فرماید:«...ثمّ أکمّل ذلک بابنه رحمة للعالمین علیه کمال موسی،و بهاء عیسی و صبر أیّوب،سیذلّ أولیائی فی زمانه (4)و یتهادون رؤوسهم کما یتهادی رؤوس الترک و الدیلم،فیقتلون و یحرقون و یکونون خائفین مرعوبین و جلین...؛ (5)سپس آن را با پسر رحمة للعالمینش،به کمال می رسانم،کمال

ص:161


1- 1) -فاطر:8. [1]
2- 2) -شوری:47. [2]
3- 3) -خبر لوح،مشهور است امام باقر علیه السّلام از جابر بن عبد اللّه که لوح سبزی را در دست حضرت زهراء علیها السّلام دیده بود نقل می کند،مشروح نوشتۀ لوح در پایان بخش 14 فصل متفرقات این کتاب،آورده ایم،اصول کافی:527/1 و [3]منتخب الأثر: [4]ص 179 فصل 1 باب 8 حدیث 45 از عیون أخبار [5]الرّضاء؛اعلام الوری:ص 371؛ [6]اثبات الوصیّة؛ص 143؛ [7]احتجاج طبرسی:ص 667؛ [8]بحار الأنوار:195/36؛ [9]غیبت نعمانی:ص 30؛ غیبت طوسی:ص 93؛ال 213؛کمال الدّین:ص 308. [10]در پایان بخش 14 حدیش را مطالعه فرمایید.
4- 4) -ای فی زمان غیبته،کما نطق به روایات کثیرة.
5- 5) -کافی:527/1؛بحار الأنوار:143/52 ب 22 ح 59 و [11]ج 195/36.

موسی،ابهت عیسی و صبر ایوب علیهم السّلام،به زودی دوستانم در زمان(غیبت)او ذلیل می شوند،سرهایشان را به همدیگر هدیه می فرستند؛مانند هدیه کردن سرهای ترک و دیلم،پس کشته و سوزانده می شوند،و از ترسندگان و رعب برداشته گان و لرزندگان خواهند بود.» (1)

7-بیان امامان در عظمت او

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امامان بعد از او هروقت از قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-سخنی به میان می آوردند،با احترام و بزرگواری از ایشان نام می بردند و شکوه و عظمت او را در خلال گفتارهایشان بیان می کردند و موقعیّت وجودی او را آشکار می ساختند،در این باره به چند حدیث توجّه فرمایید.

1-خلاّد بن قصّار گوید:از امام صادق علیه السّلام سؤال کردند:آیا مهدی علیه السّلام متولّد شده است؟فرمود:«لا،لو أدرکته لخدمته أیّام حیاتی؛ (2)نه،اگر او را درک می کردم(و می دیدم) روزهای عمرم را در خدمت او بودم.»

2-از امام حسین علیه السّلام سؤال شد:آیا مهدی علیه السّلام متولّد شده است؟فرمود:«لا،لو أدرکته لخدمته أیّام حیاتی؛ (3)نه،اگر او را درک می کردم(و می دیدم)روزهای عمرم را در خدمت او بودم.»

3-امام صادق علیه السّلام فرمود:«أما لو أدرکت ذلک لأستبقیت نفسی لصاحب هذا الأمر؛ (4)آگاه باشید؛اگر من او را درک نمایم،البتّه خودم را برای صاحب این امر نگه می دارم.»

این گونه روایات،تعبیرات فوق العاده ای هستند که حجّت های الهی در زمان خود،ایشان را واسطۀ فیض الهی و محل راز و رمز خداوندی و رمز بقای جهان

ص:162


1- 1) -برای اطّلاع بیشتر در این زمینه،به بخش ششم فصل«گوشه ای از رفتار امام با مردم جهان»مراجعه فرمایید.
2- 2) -غیبت نعمانی:باب 13 ص 245؛ [1]بحار الأنوار:148/51 ب 6 ح 22. [2]
3- 3) -عقد الدّرر ص 160؛ [3]یاد مهدی:ص 132.
4- 4) -بحار الأنوار:243/52 ب 25 ح 116 از غیبت نعمانی از حضرت امام باقر علیه السّلام؛غیبت نعمانی:ص 145؛ یوم الخلاص:ص 221 از حضرت امام صادق علیه السّلام.

هستی و سبب گردش چرخ زمین و زمان می دانند که بیانگر گوشه ای از واقعیت های عظمت،مجد،عزّت،بزرگی و...«آخرین امید»بشریت است.

پرواضح است که اگر نهضت جهانی او از برنامۀ خلقت حذف شود،برنامۀ همۀ پیامبران عقیم می ماند و هدف نهایی فرستادن پیامبر و تشریع ادیان،ضایع و تباه می گردد؛زیرا او آخرین حجّت و آخرین بازمانده از حجّت های الهی است و ارادۀ خدا بر آن تعلّق گرفته که زحمات طاقت فرسای همۀ انبیا را با دست با کفایت او به ثمر رسانده و عینیّت بخشد.

4-امیر مؤمنان علیه السّلام در پاسخ مردی که از صفات قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-سؤال نمود،فرمود:«...أوسعکم کهفا و أکثرکم علما و أوصلکم رحما،اللّهمّ فاجعل بیعته خروجا من الغمّة و اجمع به شمل الأمّة،فأنّی جاز لک(فإن خار اللّه لک)فاعزم و لا تنثن عنه إن وفقت له، و لا تجیزنّ عنه إن هدیت إلیه،هاه-و أومأ إلی صدره-شوقا إلی رؤیته؛ (1)او بزرگترین پناهگاه برای پناهندگان است و دارای بیشترین علم(و دانشمندترین)شماست، و بالاترین صلۀ ارحام را داراست،خدایا بیعت او را سبب بیرون آمدن امّت از غم ها قرار ده،و با وجود او پراکندگی امّت را گردآور(سپس به آن مرد فرمود:)هرگاه دیدن او برایت میسّر شد،خداوند دیدار او را برایت قسمت کرد.برو(غنیمت شمار)و تنبلی (سرپیچی)نکن،اگر موفّق شدی از او در نگذر و از او تجاوز نکن،اگر این هدایت (سعادت)برایت رخ داد.(پس از آن امیر مؤمنان علیه السّلام)از شوق دیدار او دست به سینه نهاد و فرمود:خدایا چه قدر به دیدار او مشتاقم.»

5-در بعضی از خطبه ها فرمود:«...حتّی یطلع اللّه لکم من یجمعکم و یضمّ نشرکم...؛ (2)...تا خداوند آن کس را که شما را دور هم جمع کند،برایتان درآورد،و پراکندگی شما را (گرد آورد و)به هم پیوند دهد.»

6-ابو حمزه ثمالی گوید:روزی پیش ابی جعفر محمّد بن علی الباقر علیه السّلام بودم، زمانی که همه متفرّق شدند،به من فرمود:«یا أبا حمزة!من المحتوم الّذی حتمه اللّه،قیام

ص:163


1- 1) -بحار الأنوار: [1]115/51 ب 2 ح 14 از غیبت نعمانی.
2- 2) -همان مدرک:120/51 ب 2 ح 23 از نهج البلاغة. [2]

قآئمنا،فمن شکّ فیه فیما أقول،لقی اللّه و هو به کافر.ثمّ قال:بأبی و أمّی المسمّی باسمی و المکنّی بکنیتی السابع من ولدی،بأبی من یملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا.یا أبا حمزة!من أدرکه فیسلّم له ما سلّم لمحمّد و علیّ،فقد وجبت له الجنّة و من لم یسلّم فقد حرّم اللّه علیه الجنّة و مأواه النار و بئس مثوی الظالمین؛ (1)ای ابا حمزه!از حتمیاتی که خداوند وقوع آن را حتمی نموده،قیام قائم ماست،پس هرکس در آن چه که دربارۀ او می گویم،شک کند خداوند را در حالی ملاقات کند که به او کافر شده است.سپس فرمود:پدر و مادرم فدای آن کس باد که با نام من نامیده شده و با کنیۀ من مکنّا گشته است!او هفتمین فرزند من است.

پدرم فدای آن که زمین را پر از عدل و داد کند،بعد از آن که با ظلم و ستم پر شود!

ای ابا حمزه!هرکس او را درک کند و تسلیم او شود،مانند این که تسلیم محمّد و علی شده است.به یقین بهشت برایش واجب شود و اگر تسلیم نشود،همانا خدا بهشت را به او حرام نماید و جایگاهش آتش خواهد بود و چه بد جایگاهی است برای ستمکاران!

7-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«لیفرّجنّ اللّه برجل منّا أهل البیت،بأبی ابن خیرة الإماء لا یعطیهم إلاّ السیف هرجا و مرجا؛ (2)فرج الهی به وسیلۀ مردی از ما خواهد بود،پدرم فدای فرزند بهترین کنیزان!در حال هرج و مرج به آن ها جز شمشیر،چیزی عطا ننماید.»

8-امام رضا علیه السّلام فرمود:«بأبی و أمّی سمیّ جدّی و شبیهی و شبیه موسی بن عمران،علیه جیوب النور تتوقّد بشعاع ضیاء القدس؛ (3)پدر و مادرم فدای همنام جدّم،شبیه من و موسی بن عمران باد!بر اوست لباس های نور که با شعاع روشنی قدس روشن می گردد.

8-تفکّر امیر آزادگان علیه السّلام

اصبغ بن نباته گوید:«أتیت أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فوجدته متفکّرا ینکت

ص:164


1- 1) -بحار الأنوار: [1]139/51 ب 5 ح 13 از غیبت نعمانی. [2]
2- 2) -بحار الأنوار:121/51 ب 2 ذیل ح 23 [3] از ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغة.
3- 3) -همان مدرک:152/51 ب 8 ح 2 از عیون أخبار [4]الرّضاء.

الأرض،فقلت:یا أمیر المؤمنین!ما لی أراک متفکّرا تنکت الأرض أرغبة فیها؟!قال:لا و اللّه! ما رغبت فیها و لا فی الدنیا یوما قطّ،و لکنّی فکّرت فی مولود یکون من ظهری الحادی عشر من ولدی هو المهدیّ یملأها عدلا کما ملئت ظلما و جورا تکون له حیرة (1)و غیبة یضلّ فیها أقوام و یهتدی فیها آخرون،قلت:یا مولای!فکم تکون الحیرة و الغیبة؟قال:ستّة أیّام أو ستّة أشهر أو ستّ سنین،فقلت:یا أمیر المؤمنین!و إنّ هذا لکائن؟!فقال:نعم،کما إنّه مخلوق و أنّی لک بالعلم بهذا الأمر،یا أصبغ!أولئک خیار هذه الأمّة مع أبرار هذه العترة،قلت:و ما یکون بعد ذلک؟قال:ثمّ یفعل اللّه ما یشآء،فإنّ له إرادات و غایات و نهایات؛ (2)نزد امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام آمدم،پس او را متفکّر یافتم که با انگشت خود به زمین خط می کشید؛ گفتم:ای امیر مؤمنان!چرا تو را متفکّر می بینم،درحالی که زمین را خط می کشی، آیا به خاطر رغبت به زمین است(و بر آن علاقمندی؟!)

فرمود:به خدا قسم!حتّی یک روز به زمین و به دنیا،رغبت نداشتم،و لکن دربارۀ یازدهمین مولودی که از پشت من و اولاد من است،فکر می کردم.اوست«مهدی»که زمین را پر از عدالت می کند،همان گونه که از ظلم و جور پر شده است.برای او سرگردانی و غیبتی است که در آن گروه هایی گمراه شده و گروه هایی هدایت می یابند.

گفتم:ای مولای من!آن حیرت و غیبت چقدر طول می کشد؟!

فرمود:شش روز یا شش ماه و یا شش سال.

پس گفتم:ای امیر مؤمنان!این(امر)مطمئنا واقع خواهد شد(پیش خواهد آمد؟!)

پس فرمود:بلی!همان طور که آفریده می شود!و تو از این امر چه میدانی ای اصبغ! هدایت یافتگان و برگزیدگان این امّت،با خوبان این عترت اند.

ص:165


1- 1) -قال المجلسی قدّس سرّه و لعلّ المراد بالحیرة التّحیّر فی المساکن فی کلّ زمان فی بلدة و ناحیة،و قیل المراد حیرة النّاس و هو بعید.
2- 2) -کما أنه«أی المهدی [1]علیه السّلام مخلوق»أی کما أن وجوده محتوم فکذا غیبته محتوم،«فان له إرادات»فی سائر الروایات«فان له بداءات و إرادات»أی یظهر من اللّه سبحانه فیه علیه السّلام امور بدائیة فی امتداد غیبته و زمان ظهوره و إرادات فی الاظهار و الاخفاء و الغیبة و [2]الظهور،و«غایات»أی منافع و مصالح فیها،و«نهایات» مختلفة لغیبته و ظهوره بحسب ما یظهر للخلق من ذلک بسبب البداء.بحار الأنوار: [3]118/51 ب 2 ح 18 از کمال الدّین و [4]اختصاص و غیبت طوسی و غیبت نعمانی.

گفتم:بعد از آن چه خواهد شد؟!

فرمود:سپس خداوند آن چه را خواهد،می کند و برای اوست،اراده ها و پایان ها و نهایت ها.» (1)

9-نالۀ امام صادق علیه السّلام

سدیر صیرفی و مفضّل بن عمر،ابو بصیر و ابان بن تغلب،چهار تن از اصحاب بزرگوار امام صادق علیه السّلام بودند که به طور دسته جمعی به خدمت امام صادق علیه السّلام شرفیاب شدند و ایشان را بسیار مضطرب و ناراحت دیدند که شرح ماجرا از زبان سدیر چنین است؛

به همراهی مفضّل و ابو بصیر و ابان،به خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدیم.او را دیدیم که بر روی خاک نشسته و یک جامۀ خیبری بی یقه با آستین،نه بلند بر تن پوشیده است و هم چون مادر فرزندمرده،گریه می کند و سراسر وجود مقدّس ایشان را حزن و اندوه فراگرفته و آثار آن بر روی ایشان آشکار گشته و رنگ مبارکش دگرگون شده است و سیل اشک که از دلی پرخون و قلبی پرسوز برخاسته،بر گونه های مبارکش فرو می ریزد و چنین زمزمه می کند:

«...ای سرور من غیبت تو خواب(راحت را)از دیدگانم ربوده و عرصه را بر من تنگ کرده و آرامش دلم را از من ربوده است.

مولای من!غیبت تو مصیبتی جانکاه بر سراسر وجودم فرو ریخته و از دست دادن یکی پس از دیگری(از عزیزانم)،اجتماعات را پراکنده ساخته و هستی ها را بر باد داده است،اشک هایی که بر اثر بلاها و گفتارها از دیدگانم فرو می ریزد و ناله هایی که از اعماق دلم برمی خیزد،هرگاه مختصر تسکینی می یابد و به پناهگاهی می گراید،

ص:166


1- 1) -بحار الأنوار:135/51 ب 4 ذیل ح 1 س 10؛بحار الأنوار:118/51 ب 2 ح 18 از کمال الدّین و اختصاص و غیبت طوسی و غیبت نعمانی. «کلّ یوم هو فی شأن»الرّحمان029/ او هر روز در شأن و کاری است. در فصل های آینده علّت عدم تعیین دقیق وقت غیبت،و مصالح آن،خواهد آمد.

احساس می کنم که مصایبی جانکاه تر و فجایعی اسف بارتر و حوادثی دلخراش تر،در برابر دیدگانم مجسم می شود،که رویدادهای تأثرانگیزی هستند که با خشم تو آمیخته و حوادث فاجعه آمیزی است که با غضب تو عجین گشته است.»

سدیر گوید:هنگامی که امام صادق علیه السّلام را این چنین پریشان دیدیم،دل هایمان آتش گرفت و هوش از سر ما پرید که چه مصیبت جانکاهی به حجّت خدا روی آورده است و چه حادثه ای اسفبار و فاجعه ای تأثرانگیز بر او وارد شده است؟!

عرض کردیم:ای فرزند بهترین خلایق!چه حادثه ای بر تو روی آورده که این چنین سیل اشک از دیدگانت،هم چون ابر بهاری بر چهره ات سرازیر شده است؟!چه حادثه ای تو را این چنین بر سوک نشانیده(پریشان کرده)است؟!

وجود مقدّس(امام)چون بید،لرزید و نفس های مبارکش به شماره افتاد و آن گاه آهی عمیق،به پهنای قفسۀ سینه،از اعماق دل برکشید و به ما رو کرد و فرمود:صبح امروز کتاب«جفر»را نگاه کردم و آن کتابی است که همۀ علوم به آن برمی گردد،تمام مرگ ومیرها،بلایا و حوادث و رویدادهای توده ها تا پایان جهان در آن نگاشته شده است،این کتاب را خداوند بر پیامبرش و پیشوایان معصوم بعد از او علیهم السّلام اختصاص داده است،در این کتاب تولّد،غیبت،درنگ،و طول عمر قائم علیه السّلام،گرفتاری «باورداران»در آن زمان،راه یافتن شک و تردید بر دل مردم،در اثر طول(زمان) غیبت،مرتد شدن مردم از آیین مقدّس اسلام و بیرون رفتن آن ها از تعهد به اسلام را خواندم و دیدم چگونه رشتۀ ولایت را که خداوند بر گردن هر انسانی افکنده،پاره می کنند و پیوندشان بریده می شود.

دلم سوخت و امواج غم و اندوه بر پیکرم فرو ریخت.... (1)

ص:167


1- 1) -«محمّد بن علی بن حاتم،عن أحمد بن عیسی الوشاء البغدادی،عن أحمد بن طاهر،عن محمّد بن یحیی بن سهل،عن علی بن الحارث،عن سعد بن منصور الجواشنی،عن أحمد بن علی البدیلی،عن أبیه،عن سدیر الصیرفی قال:دخلت أنا و المفضل بن عمر و أبو بصیر و أبان بن تغلب،علی مولانا أبی عبد اللّه جعفر ابن محمّد علیه السّلام فرأیناه جالسا علی التراب و علیه«مسح»خیبری مطوق بلا جیب مقصّر الکمّین و هو یبکی بکاء الواله الثکلی،ذات الکبد الحری،قد نال الحزن من و جنتیه و شاع التغیّر فی عارضیه و أبلی الدّموع محجریه،و هو یقول:سیدی!غیبتک نفت رقادی و ضیقت علی مهادی و أسرت منّی راحة فؤادی سیّدی
10-امام جواد علیه السّلام می گرید

صقر بن ابی دلف گوید:شنیدم محمّد بن علی الرضا علیهما السّلام می فرمود:امام بعد از من فرزندم علی است.امر او،امر من و سخن او،سخن من و اطاعت از او،اطاعت از من است.

امام بعد از او فرزندش حسن است،امر او،امر پدر و گفتۀ او،گفتۀ پدر و طاعت او، طاعت پدرش است.سپس ساکت شد.

پس من به او گفتم:ای فرزند رسول خدا!بعد از حسن کیست؟

امام به شدّت گریه کرد.سپس گفت:«إنّ من بعد الحسن ابنه القآئم بالحقّ المنتظر، فقلت له:یابن رسول اللّه!لم سمّی القآئم؟قال:لأنّه یقوم بعد موت ذکره و ارتداد أکثر القائلین بإمامته،فقلت:و لم سمّی المنتظر؟قال:إنّ له غیبة یکثر أیامها و یطول أمدها،فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون و یستهزئ به الجاحدون و یکذّب فیها الوقّاتون و یهلک فیها

ص:168

المستعجلون و ینجو فیها المسلّمون؛ (1)همانا بعد از حسن،پسرش قائم به حقّ و انتظار کشیده شدۀ اوست.

پس به او گفتم:ای فرزند رسول خدا!چرا قائم نامیده شد؟!

فرمود:بعد از(فراموش شدن و)رفتن او،از خاطرها و مرتد شدن بیشترین قایلین به امامت قیام خواهد کرد.

گفتم:چرا منتظر نامیده شد؟

گفت:همانا برای او غیبتی است که مدّتش طولانی شود،پس مخلصان،منتظر خروج او می مانند و شکّاکان،او را انکار می نمایند و جاحدان(انکارکنندگان)او را به استهزا می گیرند.در آن زمان،تعیین وقت کنندگان دروغ می گویند و شتاب زدگان هلاک می شوند و تسلیم شوندگان نجات خواهند یافت.»

11-تمجید امام کاظم علیه السّلام

یحیی بن فضل نوفلی گوید:در بغداد ابی الحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام را دیدم که دعا می خواند-حدیث را ادامه داد تا-«...أسئلک أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن تعجّل فرج المنتقم من أعدآئک،و أنجز له ما وعدته یا ذا الجلال و الإکرام،قلت:من المدعوّ له؟قال:ذاک المهدیّ من آل محمّد علیهم السّلام،ثمّ قال:بأبی المنتدح البطن،المقرون الحاجبین، أحمش الساقین،بعید ما بین المنکبین،أسمر اللون یعتوره مع سمرته صفرة من اللیل.بأبی من لیله یرعی النجوم ساجدا و راکعا.بأبی من لا یأخذه فی اللّه لومة لآئم،مصباح الدجی.بأبی القآئم بأمر اللّه.قلت:و متی خروجه؟قال:إذا رأیت العساکر بالأنبار علی شاطئ الفرات و الصراة و دجلة،و هدم قنطرة الکوفة،و إحراق بعض بیوتات الکوفة،فإذا رأیت ذلک فإنّ اللّه یفعل ما یشآء لا غالب لأمر اللّه و لا معقّب لحکمه؛ (2)...از تو سؤال می کنم،به محمّد و آل

ص:169


1- 1) -بحار الأنوار:157/51 ب 9 ح 5 و [1]ص 30 از کفایة؛ [2]منتخب الأثر:ص 224-223؛ [3]اعلام الوری:ص 409؛ [4]بشارة الإسلام:ص 165؛ [5]الزام النّاصب: [6]ص 68 و 78 از امام صادق علیه السّلام آخر روایت را.
2- 2) -المنتدح:المتّسع،و الصراة:نهر بالعراق.(قاموس اللّغة)سمرة اللّون و أسمر:رنگ خرمایی،قهوه ای أحمش:مرد باریک ساق(المنجد)فلاح السّائل ص 200-199؛ [7]بحار الأنوار:81/86 ب 40 ح 8. [8]

محمّد درود بفرستی و به فرج انتقام گیرنده از دشمنانت شتاب کنی و آن چه که به او وعده داده ای،منجّز(ثابت گردانی و به او بدهی)ای صاحب جلال و اکرام!

گفتم:او چه کسی است که درباره اش چنین دعا را کرده ای؟

فرمود:او«مهدی»از آل محمّد است.سپس فرمود:پدرم فدای،شکم گشاده و پیوسته ابرو،دو ساق باریک(متناسب)و میان دو دوشش دور(وسیع)گندم گون،با گندم گونی اش،(در اثر تهجد)و شب زنده داری رنگش را زردی فراگرفته است!پدرم فدای کسی باد که شب ها در حال سجده و رکوع و نظاره گر طلوع و غروب ستارگان است! پدرم فدای کسی که در راه خدا ملامت ملامت گران در او اثر نمی گذارد!او چراغ هدایت در تاریکی های مطلق است،پدرم فدای کسی که به امر خدا قیام می کند!

گفتم:خروج او کی خواهد بود؟

فرمود:وقتی لشکرها را در(شهر)انبار(عراق)در کنار فرات و صرات و دجله دیدی و هم چنین دیدی که پل کوفه منهدم شد و بعضی خانه های کوفه سوخت.پس زمانی که این ها را دیدی،خداوند می کند آن چه را که می خواهد و کسی نمی تواند به کار خدا غالب شود.

12-من او نیستم

مسألۀ حضرت مهدی موعود علیه السّلام از زمان رسول خدا علیه السّلام بر سر زبان ها افتاده و در اعماق دل ها جا گرفته بود،به طوری بعد از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و قبل از ولادت او، بسیاری از افراد به دروغ ادّعای مهدویّت کردند.از این رهگذر ذهن تعداد زیادی از اصحاب امامان علیهم السّلام به این مطلب مشغول شده بود و در زمان هریک از امامان،از آن ها سؤال می کردند،آیا قائم آل محمّد که خدای عزّ و جلّ و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر مؤمنان علیه السّلام به آمدن او مژده و نوید داده اند،تو هستی؟!

1-سعد بن محمّد از عیسی خشّاب نقل می کند:به حسین بن علی علیهما السّلام گفتم:آیا صاحب این امر تو هستی؟

ص:170

فرمود:«لا،و لکن صاحب هذا الأمر الطرید الشرید الموتور (1)بأبیه المکنّی بعمّه،یضع سیفه علی عاتقه ثمانیة أشهر؛ (2)نه،و لکن صاحب این امر،فراری رانده شده و دورافتاده و حقّ قصاص پایمال شدۀ خون پدر و مخفی شده از ترس هم کنیۀ عمویش،شمشیرش را هشت ماه به دوش می گذارد.»

2-ایّوب بن نوح گوید:به امام رضا علیه السّلام گفتم:ما امیدواریم تو صاحب این امر باشی و خدای عزّ و جلّ آن(امامت و پیروزی)را بدون شمشیر(بدون جنگ)به تو(محکم کرده)عنایت فرماید،چون به تو بیعت شده و به نامت درهم ها«سکّة»زده اند؟

فرمود:کسی از ما نیست که به سوی او پیک ها رفت وآمد کند و از او مسایلی پرسیده شود و انگشت ها به سوی او اشاره رود و مال ها به طرف او روانه گردد،مگر این که ناگهان گرفتار آید(کشته شود)یا در رختخوابش(مسموما)می میرد،تا خداوند عزّ و جلّ برای این امر،مردی را برانگیزاند که ولادتش و محلّ نشو و نمایش پنهان، ولی در نسبش پنهان نیست. (3)

3-عبد اللّه بن عطا گوید:به ابی جعفر(امام باقر علیه السّلام)گفتم:از قائم به من خبر ده؟! فرمود:«و اللّه!ما هو أنا و لا الّذی تمدّون إلیه أعناقکم و لا یعرف ولادته،قلت:بما یسیر؟قال:

بما سار به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله هدر ما قبله و استقبل؛ (4)به خدا آن،من نیستم و نه کسی که گردن هایتان را به سوی او می کشید!ولادتش شناخته نمی شود.

گفتم:با چه(سیرتی)سیر می کند؟!

فرمود:با سیرتی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله سیر کرد،(بدعت ها را)از بین می برد و آینده را

ص:171


1- 1) -طرید:فراری؛شرید:رانده شده؛موتور:آن که قصاص از قاتل کشتۀ خود نگرفته؛(المنجد) تا اینجای روایت از امیر مؤمنان علیه السّلام نیز آمده است،بحار الأنوار: [1]120/51 ب 2 ح 21 از کمال الدّین. [2]
2- 2) -بحار الأنوار: [3]133/51 ب 3 ح 6 از کمال الدّین. [4]
3- 3) -«إنّا لنرجوا أن تکون صاحب هذا الأمر و أن یسدیه اللّه عزّ و جلّ إلیک من غیر سیف فقد بویع لک و ضربت الدّراهم بإسمک فقال:مامنّا أحد اختلف إلیه الکتب و سئل مسائل و أشارت إلیه الأصابع و حملت الیه الأموال الاّ أغتیل أو مات علی فراشه حتّی یبعث اللّه عزّ و جلّ لهذا الأمر رجلا خفیّ المولّد و المنشأ غیر خفیّ فی نسبه.»بحار الأنوار: [5]155/51 ب 8 ح 5 از کمال الدّین. [6]
4- 4) -بحار الأنوار:138/51 ب 5 ح 9 از غیبت نعمانی. [7]

خود(پی ریزی می کند و)می سازد.»

4-عبد اللّه بن عطا مکّی گوید:از واسط به قصد حج بیرون آمدم و در مدینه به محمّد بن علی(امام باقر علیه السّلام)وارد شدم،از وضع مردم و قیمت ها،سؤال نمود.

گفتم:مردم را در حالی ترک کردم که گردن های خود را به سوی شما کشیده بودند که اگر خروج نمایی،به تو تبعیت کنند.

فرمود:«یابن العطاء!قد أخذت تفرش أذنیک للنوکّی (1)لا و اللّه!ما أنا بصاحبکم و لا یشار إلی رجل منّا بالأصابع،و یمطّ إلیه بالحواجب إلاّ مات قتیلا أو حتف أنفه،قلت:و ما حتف أنفه؟ قال:یموت بغیضه علی فراشه حتّی یبعث اللّه من لا یوبه لولادته.قلت:و من لا یوبۀ لولادته؟ فقال:أنظر من لا یدری الناس،إنّه ولد أم لا؟فذاک صاحبکم؛ (2)ای فرزند عطا!گوش های خود را گرفته،بر خارهای نوک تیز،پهن می کنی(حرف های احمقانه می زنی)نه،به خدا قسم!صاحب شما(آن کس که انتظارش را می کشید)من نیستم،به هیچ مردی از ما با انگشت ها اشاره نشود و با ابروان نشان ندهند(در میان مردم مشهور نشود)مگر این که کشته شود یا در رختخوابش با«حتف أنف»بمیرد.

گفتم:حتف انف؛یعنی چه؟

فرمود:با غیض در فراش خود بمیرد(عصبانیت غم و غصه،خفه اش کند)تا خداوند کسی را که اعتنایی به ولادتش نشود برانگیزد.

پرسیدم:آن کیست؟

فرمود:ببین کیست،مردم نداند که او متولّد شده است یا نه،پس صاحب شما آن است.»

5-ابی الجارود از ابی جعفر علیه السّلام فرمود:«لا تزالون تمدّون أعناقکم إلی الرجل منّا تقولون هو هذا،فیذهب اللّه به حتّی یبعث اللّه لهذا الأمر من لا تدرون ولد أم لم یولد،خلق أم

ص:172


1- 1) -«...قد أمکنت الحشوة من أذنیک...بحار الأنوار: [1]34/51 ب 4 ح 2 از کمال الدّین.
2- 2) -کشف الغمّة:330/3؛ [2]غیبت نعمانی:ص 168،پاسخ به شبهات احمد الکاتب:414/4 بحار الأنوار:/ [3]51 34 ب 4 ح 2 از کمال الدّین با تغییراتی.

لم یخلق؛ (1)(با مرور زمان)به طور مرتب گردن های خود را به سوی مردی از ما می کشید و می گویید:او قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-است!پس خداوند او را می برد( می میرد و معلوم می شود که آن نبوده است)تا خداوند برای این کار،کسی را برانگیزاند که نمی دانید متولّد شده یا نه،آفریده شده است یا نه.»

6-حکم بن ابی نعیم گوید:در مدینه پیش امام باقر علیه السّلام رفتم به ایشان گفتم:من در مابین رکن و مقام نذر کرده ام،اگر تو را ملاقات کنم از مدینه بیرون نروم تا بدانم که تو قائم آل محمّدی یا نه؟!پس چیزی در جوابم نفرمود،سی روز(در مدینه)اقامت کردم.

روزی از راهی روبه رو آمدم،فرمود:یا حکم!هنوز در این جا هستی(نرفته ای)؟

عرض کردم:به شما خبر دادم بر آن چه که به ذمّه ام آورده ام(شما در این باره)نه امری برایم کردی،نه نهیی و نه پاسخی گفتی؟!

فرمود:فردا صبح به منزل من درآی!

فردا صبح رفتم.فرمود:حاجتت را بپرس!

گفتم:من در میان رکن و مقام نذر کرده و روزه و صدقه ای به گردن گرفته ام که اگر تو را دیدم از مدینه خارج نشوم تا بدانم تو قائم آل محمّد هستی یا نه؟اگر تویی با تو رابطه برقرار کنم و اگر نیستی روی زمین برای پیدا کردن معاشم،بگردم؟!

فرمود:یا حکم!همۀ ما قائم به امر خداییم.

گفتم:پس تو مهدی هستی؟!

گفت:همۀ ما راهنما به سوی خداییم.

گفتم:پس تو صاحب شمشیری؟

گفت:همۀ ما صاحب و وارث شمشیریم.

گفتم:پس کشنده(کوبندۀ)دشمنان خدا تویی؟(تویی آن که)با او دوستان خدا عزّت می یابند و با تو دین خدا ظاهر می شود؟

ص:173


1- 1) -بحار الأنوار: [1]139/51 ب 5 ح 11 از غیبت نعمانی. [2]

پس فرمود:«یا حکم!کیف أکون أنا و بلغت خمسا و أربعین،و إنّ صاحب هذا أقرب عهدا باللبن منّی و أخفّ علی ظهر الدابّة؛ (1)ای حکم!من چگونه او باشم،به 45 سالگی رسیده ام درحالی که صاحب این امر به شیرخوارگی نزدیک تر و در پشت مرکب سبک تر از من است(یعنی او در کوچکی به این امر تصاحب خواهد کرد).»

7-ابن سعد از ازدی روایت کند:«دخلت أنا و أبو بصیر علی أبی عبد اللّه علیه السّلام،و علی بن عبد العزیز معنا،فقلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:أنت صاحبنا؟فقال:إنّی لصاحبکم؟!ثمّ أخذ جلدة عضده فمدّها،فقال:أنا شیخ کبیر و صاحبکم شآبّ حدث؛ (2)من و ابو بصیر به محضر امام صادق علیه السّلام رسیدیم و عبد العزیز نیز همراه ما بود،پس به ابی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام گفتم:

تو صاحب مایی؟!

(با تعجّب)فرمود:من صاحب شمایم؟!سپس پوست بازویش را گرفت و کشید و فرمود:من پیرمرد مسنّی هستم و حال آن که صاحب شما جوان نورس است.»

8-عبد العظیم حسنی گوید:به محضر آقایم«محمّد بن علی علیهما السّلام»رفتم و می خواستم بپرسم که آیا قائم خود اوست یا کس دیگر است.ابتدائا او فرمود:ای ابا القاسم قائم ما،مهدی است که انتظار کشیدن در غیبت او واجب است و در ظهورش اطاعت کردن،او سوّمین فرزند من است.قسم به آن که محمّد صلّی اللّه علیه و اله را به نبوّت مبعوث و ما را به امامت مخصوص گرداند،اگر نماند از دنیا مگر یک روز،خداوند آن روز را طولانی می کند تا او خروج نماید و زمین را از عدل و قسط پر کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.خدای تبارک و تعالی در یک شب،امر او را اصلاح نماید، همان گونه که کار کلیم خود«موسی»را درست کرد.رفت برای عیالش آتش بیاورد و با(مقام)پیامبری برگشت،سپس فرمود:«أفضل أعمال شیعتنا انتظار الفرج: (3)بهترین

ص:174


1- 1) -اصول کافی:536/1؛ [1]بحار الأنوار:140/51 ب 5 ح 14. [2]
2- 2) -ایضاح:قوله«إنی لصاحبکم»استفهام إنکاری و یحتمل أن یکون المعنی إنی إمامکم لکن لست بالقائم الذی أردتم.تفسیر البرهان:115/4 [3] با احادیث دیگر؛بحار الأنوار: [4]280/52 ب 26 ح 5 از قرب الأسناد. [5]
3- 3) -عن عبد العظیم الحسنی قال:دخلت علی سیدی محمّد بن علی علیهما السّلام و أنا ارید أن أسأله عن القائم أهو المهدی [6]أو غیره؟فابتدأنی فقال:یا أبا القاسم إن القائم منا هو المهدی [7]الذی یجب أن ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره و هو الثالث من ولدی و الذی بعث محمّدا بالنبوة و خصنا بالامامة إنه لو لم یبق من الدنیا إلا یوم-

کارهای شیعیان ما منتظر فرج بودن است.» (1)

9-ریان بن صلت گوید:به امام رضا علیه السّلام گفتم:صاحب این امر تویی؟!

فرمود:«أنا صاحب هذا الأمر،و لکنّی لست بالّذی أملأها عدلا کما ملئت جورا،و کیف أکون ذاک علی ما تری من ضعف بدنی؟!و إنّ القائم هو الّذی إذا خرج کان فی سنّ الشیوخ و منظر الشباب(الشبّان)قویّا فی بدنه حتّی لو مدّ یده إلی أعظم شجرة علی وجه الأرض لقلعها،و لو صاح بین الجبال لتدکدکت صخورها،یکون معه عصا موسی و خاتم سلیمان،ذاک الرابع من ولدی یغیبه اللّه فی ستره ما شآء اللّه ثمّ یظهره فیملأ به الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما؛ (2)(در این زمان)من صاحب امرم،و لکن من آن نیستم که زمین را پر از عدل و داد کند،آن گونه که از ستم پر شده باشد.من چگونه می توانم او باشم،درحالی که ناتوانی بدنم را می بینی و همانا قائم آن است که هروقت خروج نماید در سنّ پیری و در«نمای» جوان باشد،در بدن توانمند است،حتّی اگر دستش را به سوی بزرگ ترین درخت روی

ص:175


1- 1) -أبو عبد اللّه ا [1]لخزاعی،عن الاسدی،عن سهل،عن عبد العظیم الحسنی قال:قلت لمحمد بن علی بن موسی(امام جواد علیهم السّلام)إنی لأرجو أن تکون القائم من أهل بیت محمّد الّذی یملأ الأرض قسط [2]ا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما فقال:یا أبا القاسم ما منّا إلاّ قائم بأمر اللّه و هاد إلی دین اللّه و لست القائم الّذی یطهّر اللّه به [3]لئت جورا و ظلما فقال:یا أبا القاسم [4] ما منّا إلا [5]ّ قائم بأمر اللّه و هاد إلی دین اللّه و لست القائم الّذی یطهّر اللّه به الأرض من أهل الکفر و الجحود و یملأها عدلا و قسطا هو الّذی یخفی علی النّاس ولادته،و یغیب عنهم شخصه و یحرم علیهم تسمیته،و هو سمی رسول اللّه و کنیه و هو الذی یطوی له الارض و یذل له کل صعب یجتمع إلیه من أصحابه عدد أهل بدر ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا من أقاصی الارض و ذلک قول اللّه عز و جل: أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ فإذا اجتمعت له هذه العدة من أهل الارض أظهر أمره فإذا أکمل له العقد و هو عشرة آلاف رجل خرج باذن اللّه فلا یزال یقتل أعداء اللّه حتی یرضی اللّه تبارک و تعالی قال عبد العظیم:قلت له:یا سیدی و کیف یعلم أن اللّه قد رضی؟!قال یلقی فی قلبه الرحمة.بحار الأنوار:157/51 ب 5 ح 4 از کفایة و 283/52 ب 26 ح 10؛کمال الدّین:49/2 و در ذیل حدیث«فاذا دخل المدینة أخرج الاّت و العزّی فأحرقهما»اضافه دارد و از الإحتجاج طبرسی نیز مانند آن را آورده است.
2- 2) -در اعلام الوری:از علی،از پدرش مثل آن را روایت کرده و در آخر آن اضافة کرده است«کأنّی بهم آیس ما کانوا نودوا نداء یسمع من بعد کما یسمع من قرب یکون رحمة للمؤمنین»کمال الدّین:48/2 بحار الأنوار:322/52 ب 27 ح 30 از کمال الدّین و اعلام الوری.

زمین دراز کند،البتّه آن را از بیخ برکند و اگر میان کوه ها صیحه زند(فریاد کشد)، سنگ هایش خرد(کوبیده)شود،عصای موسی و انگشتر سلیمان علیهما السّلام با او باشد و آن چهارمین نفر از اولاد من است.خداوند او را در(پشت)پردۀ غیبت پنهان کند تا مدّتی که خود خواهد،سپس او را ظاهر سازد و زمین را پر از عدل و قسط پر نماید،آن گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»

13-این امام شماست

در کتاب های معتبر،در مورد معرّفی حضرت مهدی موعود علیه السّلام«بشخصه و بعینه» توسّط امام حسن عسکری علیه السّلام برای اصحاب خاص و دوستان،روایات و سرگذشت های زیاد ذکر شده است. (1)

1-جعفر بن مالک نقل می کند:معاویه بن حکیم،محمّد بن ایوب و محمّد بن عثمان گفتند:ابا محمّد حسن(عسکری)علیه السّلام فرزندش را در منزل خود به ما نشان داد، درحالی که ما چهل نفر بودیم و فرمود:«هذا إمامکم من بعدی و خلیفتی علیکم،أطیعوه و لا تتفرّقوا من بعدی فتهلکوا فی أدیانکم،أما إنّکم لا ترونه بعد یومکم هذا؛ (2)این امام شماست و جانشین من است،بعد از من،به او اطاعت کنید و بعد از من متفرّق نشوید تا در دینتان هلاک شوید،آگاه باشید شما بعد از امروز،او را نخواهید دید.»

2-عمر اهوازی گوید:ابو محمّد فرزندش را به من نشان داد و فرمود:«هذا إمامکم بعدی؛ (3)این بعد از من امام شماست!»

3-خادم فارسی گوید:من دم در خانه(امام عسکری)بودم،کنیزی از خانه بیرون آمد و همراه او چیز سرپوشیده ای بود،ابو محمّد به او فرمود:آن چه که با تو است باز کن!باز کرد،دیدم پسری سفید رویی است،(حضرت)فرمود:«هذا إمامکم من بعدی فما رأیته بعد ذلک؛ (4)این امام شما بعد از من است؛دیگر بعد از آن او را ندیدم.»

ص:176


1- 1) -ینابیع المودّة: [1]اهل سنّت ج 3،ص 123،باب 82،او هم از کتاب الغیبة و سایر کتب نقل کرده است.
2- 2) -ینابیع المودّة:123/3 باب 82؛ [2]کمال الدّین:ص 435؛ [3]کشف الغمّة:317/3 [4]إعلام الوری:ص 414. [5]
3- 3) -ینابیع المودّة:123/3 باب 82.
4- 4) -همان مدرک:123/3 باب 82. [6]

4-محمّد بن اسماعیل بن موسی کاظم-رضی اللّه عنهم-که سالخورده ترین اولاد امام کاظم علیه السّلام بود،گفت:«رأیت ولد أبی محمّد الحسن العسکریّ و هو غلام؛ (1)من فرزند ابی محمّد عسکری را دیدم،او پسر بچّه ای بود.»

5-علی بن مطهر گوید:«رأیت ولد أبی محمّد و له قدر جلیل؛ (2)من فرزند ابی محمّد را دیدم جلیل القدر(بزرگوار بود).»

6-کامل بن ابراهیم مدنی گفت:به محضر ابی محمّد حسن رسیدم،پرده ای به درآویخته بود،بادی آمد و پرده را کنار زد ناگهان پسری مانند ماه را دیدم!ابو محمّد فرمود:«یا کامل!قد أنبئتک بحاجتک هذا الحجّة من بعدی؛ (3)ای کامل!حاجتت را به تو خبر دادم(امامت را که در جستجویش بودی،نشانت دادم بدان که)این است حجّت (خدا)بعد از من.»

7-ابی غانم خادم گوید:برای ابو محمّد حسن(عسکری)فرزندی متولّد شد نامش را«م ح م د»نامید و در روز سوم آن را به اصحابش نشان داد و فرمود:«هذا إمامکم من بعدی و خلیفتی علیکم،و هو القآئم الّذی تمتدّ علیه الأعناق بالانتظار،فإذا امتلأت الأرض جورا و ظلما خرج فیملأها قسطا و عدلا؛ (4)این امام شما بعد از من و جانشین من است و اوست«قائمی»که گردن ها به سوی آن به انتظار کشیده می شود.پس زمانی که زمین پر از ظلم و جور شد،خروج کرده و زمین را پر از عدل و داد می کند.»

8-ابراهیم بن ادریس گوید:من مهدی را بعد از درگذشت ابی محمّد علیه السّلام دیدم،در حالی که پسر نوجوان بود و دست ها و سر شریفش را بوسیدم. (5)

9-یعقوب بن منقوش(یا یعقوب بن منفوس)گوید:به خدمت امام عسکری علیه السّلام داخل شدم،بر روی سکویی نشسته بود و از کنار آن حضرت پرده ای آویزان بود، عرض کردم:مولای من!بعد از شما صاحب این امر(امامت)کیست؟!

ص:177


1- 1) -همان مدرک:123/3 باب 82. [1]
2- 2) -همان مدرک:123/3 باب 82. [2]
3- 3) -همان مدرک:123/3 باب 82. [3]
4- 4) -ینابیع المودّة:123/3 باب 82 [4] از کتاب الغیبة؛بحار الأنوار:5/51 ب 1 [5]ح 11 از کمال الدّین. [6]
5- 5) -همان مدرک:123/3 باب 82.

فرمود:پرده را کنار بزن!پرده را کنار زدم،کودکی بیرون آمد...و روی زانوی پدر نشست.امام خطاب به او(یعقوب)فرمود:این صاحب شماست.پس درنگ کرده و فرمود:«یا بنی!أدخل إلی الوقت المعلوم،فدخل البیت و أنا أنظر الیه...؛ (1)فرزندم داخل شو تا وقت تعیین شده،پس حجّت خدا درحالی که من او را می نگریستم داخل خانه شد.»

آن گاه امام خطاب به من فرمود:ای یعقوب!نگاه کن ببین چه کسی در خانه هست؟!وارد خانه شدم و کسی را نیافتم!!

10-محمّد بن صالح بن علی بن محمّد بن قنبر بن قنبر الکبیر گوید:«خرج صاحب الزمان علی عمّه جعفر الّذی تعرّض فی مال أبی محمّد و قال:یا عمّ!!مالک تتعرّض فی حقوقی؟!فتحیّر عمّه جعفر و بهت ثمّ غاب؛ (2)صاحب الزمان به سوی عمویش جعفر(کذّاب)بیرون آمد،زمانی که به مال ابی محمّد متعرّض شد و فرمود:ای عمو!! چرا به حقوق من متعرّض می شوی؟!پس عمویش جعفر متحیّر و بهت زده شد و سپس حضرت غایب گردید.»

11-وقتی که«امّ الحسن»مادر بزرگ صاحب الزمان فوت کرد،وصیت کرد در خانۀ (امام حسن عسکری علیه السّلام پسرش)دفن شود،جعفر نزاع کرد(مانع شد و)گفت:خانۀ

ص:178


1- 1) -المظفر العلوی،عن ابن العیاشی،عن أبیه،عن آدم بن محمد البلخی،عن علی بن الحسین بن هارون،عن جعفر بن محمد بن عبد اللّه بن القاسم عن یعقوب بن منفوس(1)قال:دخلت علی أبی محمد الحسن بن علی علیهما السّلام و هو جالس علی دکان فی الدار و عن یمینه بیت علیه ستر مسبل فقلت له:سیدی من صاحب هذا الامر؟فقال:ارفع الستر فرفعته فخرج إلینا غلام خماسی له عشر أو ثمان أو نحو ذلک،واضح الجبین، أبیض الوجه،دری المقلتین،شثن الکفین،معطوف الرکبتین،فی خده الایمن خال و فی رأسه ذوابة، فجلس علی فخذ أبی محمد علیه السّلام فقال:هذا صاحبکم ثم و ثب فقال له:یا بنی ادخل إلی الوقت المعلوم، فدخل البیت و أنا أنظر إلیه ثم قال لی:یا یعقوب انظر من فی البیت فدخلت فما رأیت أحدا.ایضاح:قوله «دری المقلتین»المراد به شدة بیاض العین أو تلالؤ جمیع الحدقة من قولهم کوکب درئ بالهمز و دونها قوله:معطوف الرکبتین أی کانتا مائلتین إلی القدام لعظمهما و غلظهما کما أن شثن الکفین غلظهما(1)فی المصدر ج 2 ص 110: [1]عن علی بن الحسن بن هارون عن جعفر..عن یعقوب بن منقوش..کمال الدّین:/2 110؛ [2]ینابیع المودّة:124/3 ب 82؛ [3]بحار الأنوار:25/52؛ [4]کشف الغمّة:317/3؛ [5]إعلام الوری:ص 413؛ [6]آخرین امّید:ص 42 از آن منتخب الأثر:ص 356 [7] با تفصیل؛الزام النّاصب:ص 104؛ [8]یوم الخلاص:ص 78.
2- 2) -ینابیع المودّة:124/3 ب 82. [9]

من است(برادرم وارث نداشت به من رسیده است)،صاحب الزّمان بیرون آمد و فرمود:«یا عمّ!ما دارک هی،ثمّ غاب؛ (1)ای عمو!آن خانۀ تو نیست،سپس حضرت غایب شد.»

12-حمدان قلانسی گوید:به محمّد بن عثمان عمری(از نوّاب خاص)گفتم:

ابو محمّد از دنیا رفت؟!(در جوابم)به من گفت:«مضی و لکن قد خلّف فینا من رقبتنا فی بیعته!؛ (2)رفت و لیکن در میان ما جانشینی گذاشت که گردن های ما در زیر بیعت اوست (یعنی حضرت مهدی موعود علیه السّلام.»در کتاب های شیعه و سنّی از روایات فوق و جریان های مذکور،فراوان هست که به این تعداد اکتفا می شود.

14-چهارمین آن ها قائم است

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«...إذا توالت ثلاثة أسماء کان رابعهم قآئمهم،محمّد و علیّ و الحسن...؛ (3)زمانی که(این)سه نام پشت سرهم آمد،چهارمی ایشان قائم آن هاست، محمّد و علی و حسن.»

15-هنوز انتقام پدر گرفته نشده است

1-داود بن کثیر گوید:از ابا الحسن موسی علیه السّلام از صاحب این امر سؤال نمودم؟ فرمود:«هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن أهله الموتور بأبیه؛ (4)اوست رانده شده و تنها و غریب و پنهان از اهل(تبارش)و مصیبت زده و انتقام خون پدر گرفته نشده!»

16-عصای سخنگو!

1-محمّد بن فیض از محمّد بن علی علیهما السّلام فرمود:«کان عصا موسی علیه السّلام لآدم،فصارت

ص:179


1- 1) -ینابیع المودّة:123/3 باب 82 از کتاب الغیبة. [1]
2- 2) -همان مدرک:123/3 باب 82 از کتاب الغیبة.
3- 3) -بحار الأنوار:158/51 ب 9 ح 8 از کفایة و [2]کمال الدّین دو بار،با تغییر کمی.
4- 4) -همان مدرک:151/51،ب 7،ح 4،از کمال الدّین. [3]

إلی شعیب علیه السّلام،ثمّ صارت إلی موسی بن عمران علیهما السّلام و إنّها لعندنا،و إنّ عهدی بها آنفا و هی خضراء کهیئتها حین انتزعت من شجرها،و إنّها لتنطق إذا استنطقت،أعدّت لقآئمنا لیصنع کما کان موسی یصنع بها،و إنّها لتروع و تلقف ما یأفکون و تصنع کما تؤمر،و إنّها حیث أقبلت تلقف ما یأفکون تفتح لها شفتان(لها شعبتان)إحداهما فی الأرض و الأخری فی السقف و بینهما أربعون ذراعا،و تلقف ما یأفکون بلسانها؛ (1)عصای موسی علیه السّلام برای آدم علیه السّلام بود، سپس برای شعیب علیه السّلام،سپس به دست موسی بن عمران رسید و البته آن(عصا)نزد ما است و من آن را کمی پیش دیدم،هنوز سبز است؛مانند روزی که از درختش کنده شد، و آن سخن می گوید،اگر سخن گفتنش درخواست شود!برای قائم ما آماده شده است، همان کار را می کند که برای موسی می کرد،و آن به حرکت درمی آید و هرچیز بی پایه ای که انجام داده اند،می بلعد و می کند،آن گونه که مأمورش نماید و آن طور که پیش می آید،هرچیز بی اساس را فرو می برد(از سر راه برمی دارد)؛برای او دو لب گشوده می شود،یک لب در زمین و لب دیگر بالای سقف و فاصلۀ میان دو لب چهل ذراع می شود و هرچه پیش آید با زبان می کشد و می بلعد.»

ص:180


1- 1) -اصول کافی:231/1؛ [1]کمال الدّین:391/2؛ [2]بحار الأنوار: [3]318/52 ب 27 ح 19 از بصائر الدّرجات. [4]

بخش سوم: از غیبت تا ظهور

اشاره

ص:181

ص:182

غیبت تا ظهور

اشاره

چون ما اسیر نفس هوا و هوس شدیم

محروم از زیارت آن دادرس شدیم

در یک دلی دو مهر نگنجد چه شد که ما

دم می زنیم از گل و هم بزم خس شدیم

گر قایلیم غیر ولی هیچ کاره است

دیگر چرا به غیر ولی ملتمس شدیم؟

دام فریب هر طرفی گسترانده دهر

آخر به دست خویش اسیر قفس شدیم

صدها هزار قافله هر لحظه می گذرد

بیدار پس چرا نه زبانگ جرس شدیم

1-غیبت چرا؟

دربارۀ غیبت«مهدی موعود علیه السّلام»روایت های گوناگون آمده و علت های زیاد گفته شده است،از قبیل:

1-نبودن بیعت کسی در ذمّه اش

2-ترس

3-هرچه در امّت های گذشته بوده مانند غیبت های انبیا،در این امّت نیز پیش می آید که این غیبت هم یکی از آن وقایع است!

ص:183

2-نبودن بیعت کسی در ذمّه اش

سؤال:یکی از سؤال های مهمّ در این مورد این است!اکنون که مسألۀ خلافت و بیعت با روش صدر اسلام منتفی است،چرا امام در ظاهر با مردم معاشرت ندارد و وظایف امامت خود را انجام نمی دهد؟!

جواب:متقابلا می پرسیم،درست است خلیفه گری با اسلوب قدیم از بین رفته است،امّا ریاست و سلطنت و فرمانروایی هم منتفی شده است؟

مسلّم است که جوابش«نه»است،دراین صورت حضرت قائم علیه السّلام در هر مملکتی زندگی ظاهری داشته باشد،ناچار است از رییس آن مملکت تبعیت کند و به قوانین آن احترام بگذارد!چون امام فرد ناشناخته ای نمی ماند که ناشناخته هم زندگی کند و اگر به تبعیت ریاست کشوری که در آن زندگی می کند،درنیاید،مانند آبا و اجداد گرامی اش کشته می شد و تشکیلات امامت برچیده می گشت،امّا در نظام آسمانی این امر،امکان پذیر نیست؛زیرا باید روزی فرا رسد که حکومت«اللّه»با دست آخرین حجّت الهی،در روی زمین به طور مطلق پیاده شود و نویدهای تمامی انبیا علیهم السّلام مصداق پیدا کند.

سؤال:در این جا باز سؤالی پیش می آید که چرا حضرت قائم علیه السّلام در همان تاریخ که قرار است حکومت خداوندی را در کلّ روی زمین مستقرّ نماید،به وجود نیامد که تا این همه مورد بحث و فحص قرار بگیرد؟!

جواب:از علم خداوندی به طور«محتوم»و«موعود»،که قابل تغییر و بداء نیست، گذشته است که حضرت مهدی موعود علیه السّلام در فلان مقطع از زمان باید حکومت الهی را در زمین برقرار نماید و مسلّما برای حکمت هایی که خود می داند،این تاریخ برای ما مکشوف نیست،ممکن است همین فردا و یا ده ها قرن بعد،این جریان اتّفاق بیفتد،در این صورت باز متقابلا این پرسش پیش می آید.

سؤال:در معتقدات دینی ما قطعیّت پیدا کرده و از نظر اسلام هیچ گونه شبهه ای وجود ندارد که زمین حتّی برای یک روز هم بدون حجّت و امام باقی نمی ماند؛زیرا تمامی فرق اسلامی معتقدند اگر در روی زمین،حتّی دو نفر بماند،یکی برای دیگری

ص:184

حجّت خواهد بود و اگر از دنیا فقط یک روز بماند،مردی از ذرّیّۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله زمام امور را به دست خواهد گرفت. (1)

پس اگر بنا باشد امام در نزدیکی های زمان ظهورش به دنیا بیاید،این مدّت نزدیک چهارده قرن گذشته و تا زمان ظهورش را که خدا می داند،چه وقت خواهد بود، چگونه زمین بدون حجّت و بدون امام باقی می ماند،آیا هم چون عملی امکان پذیر است؟!

پاسخ:بدون شبهه و به یقین«نه»خواهد بود،چون دراین صورت«لو لا الحجّة لساخت الأرض»اگر روی زمین خالی از حجّت الهی باشد،زمین فرو می رود.

نتیجه:پس نتیجۀ بحث این است:

الف:واجب است در هر زمان و مکان،امام معیّن از جانب خدا وجود داشته باشد.

ب:آن امام نباید در ظاهر و معرض دید مردم باشد و باید غایب زندگی کند (2)تا مورد تعرّض قرار نگیرد؛زیرا در آن صورت بیرون از دو حال نبود یا تبعیّت و مأمومیّت و یا شهادت.

ج:بیعت طاغیه ای در گردنش نباشد.

د:با ترس و وحشت زندگی نکند،چنان که در بحث آینده مطالعه می نمایید.

1-امام رضا علیه السّلام فرمود:«کأنّی بالشیعة عند فقده الثالث من ولدی(أی العسکر)یطلبون المرعی فلا یجدونه،لأنّ إمامهم یغیب عنهم لئلاّ یکون فی عنقه لأحد بیعة إذا قام بالسیف؛ (3)گویا شیعه را می بینم در زمان گم کردن سوّمین فرزند مرا،در طلب چرا گاهی بر می خیزند و پیدا نمی کنند؛زیرا امامشان از آن ها غایب می شود تا وقتی که با شمشیر قیام نماید،در گردن او برای احدی بیعت نباشد.»

2-در توقیع اسحاق بن یعقوب فرمود:«...إنّه لم یکن أحد من آبائی إلاّ وقعت فی

ص:185


1- 1) -آوردن روایات فریقین در این رابطه،بیش از گنجایش این کتاب است و تنها برای نمونه از کتاب های سنّی و شیعه شاهد آوردیم.
2- 2) -در فصل«معنای غیبت»می آید که منظور از زندگی غایبانه و پنهان چیست.
3- 3) -الزام النّاصب:ص 82؛ [1]یوم الخلاص:ص 97.

عنقه بیعة لطاغیة زمانه،و إنّی أخرج حین أخرج و لا بیعة لأحد من الطواغیت فی عنقی...؛ (1)احدی از پدرانم نبود،مگر این که بیعتی در گردن او از طاغیۀ زمانش بود،ولی من هنگامی که خروج کردم،بیعتی برای احدی از طاغوت ها در ذمّۀ من نخواهد بود.»

2-ابراهیم بن عمر الکناسی گوید:شنیدم می گفت:«لا یقوم القآئم و لأحد فی عنقه بیعة؛ (2)قائم قیام نمی کند،درحالی که برای کسی در گردن او(حقّ)بیعتی باشد.»

3-ترس

با توجّه به مطالب فوق دانستیم که یکی از علل غیبت حضرت قائم علیه السّلام«ترس»آن حضرت از کشته شدن است و روایات دراین باره زیاد است. (3)

ص:186


1- 1) -ابن عصام،عن الکلینی مثله.بحار الأنوار:92/52 ب 20 ح 7 و 182/53-181؛ [1]الزام النّاصب:ص 130؛ [2]منتخب الأثر:ص 267؛ [3]غیبت طوسی:ص 177؛اعلام الوری:ص 424؛ [4]کشف الغمّة:322/3؛ [5]کمال الدّین:162/2؛ [6]احتجاج طبرسی:ص 263. [7]
2- 2) -بحار الأنوار:155/52 ب 23 ح 12 از غیبت نعمانی. [8]
3- 3) -فقد روی فی الحدیث عنهم علیهم السّلام:ما کلّ ما یعلم یقال،و لا کلّ ما یقال حان وقته،و لا کلّ ما حان وقته حضر أهله. و روی أیضا:لا تقولوا الجبت و الطاغوت و تقولوا الرجعة،فان قالوا:قد کنتم تقولون؟قولوا الآن لا نقول، و هذا من باب التقیة التی تعبد اللّه بها عباده فی زمن الأوصیاء. عن الفضل،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن زرارة قال:إن للقائم غیبة قبل ظهوره،قلت:لم؟قال:یخاف القتل.بحار الأنوار:115/53 ب 29 ذیل ح 138 [9] شمار 21 از مختصر بصائر الدّرجات؛الزام النّاصب: [10]ص 61 از عیون أخبار [11]الرّضاء؛یوم الخلاص:ص 87. غیبت نعمانی:علی بن أحمد،عن عبید اللّه بن موسی،عن محمّد بن أحمد القلانسی عن أیوب بن نوح،عن صفوان،عن ابن بکیر،عن زرارة قال:سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:إنّ للقائم غیبة قبل أن یقوم و هو المطلوب تراثه قلت:و لم ذلک؟قال:یخاف و أومأ بیده إلی بطنه؛یعنی القتل.(بحار الأنوار: [12]98/52 ب 20 ح 22 از غیبت نعمانی). و باسناده رفعه إلی أبی الجارود قال:قلت لأبی جعفر علیه السّلام:جعلت فداک أخبرنی عن صاحب هذا الأمر قال: یمسی من أخوف الناس و یصبح من آمن الناس یوحی إلیه هذا الامر لیله و نهاره قال:قلت:یوحی إلیه یا با جعفر؟قال:یابا جارود إنّه لیس وحی نبوّة و لکنّه یوحی إلیه کوحیه إلی مریم بنت عمران و إلی ام موسی و إلی النّحل،یا با الجارود إنّ قائم آل محمّد لأکرم عند اللّه من مریم بنت عمران و ام موسی و النحل. (بحار الأنوار:389/52 ب 27 ح 209) [13] أقول:قال الشیخ:لا علّة تمنع من ظهوره علیه السّلام إلا خوفه علی نفسه من القتل لأنّه لو کان غیر ذلک لم ساغ له-

ص:187

1-امام کاظم علیه السّلام فرمود:«له غیبة یطول أمدها خوفا علی نفسه من القتل،یرتدّ فیها قوم و یثبت آخرون؛ 1برای او غیبتی است که از ترس کشته شدن خود،مدّتش طولانی می شود،در آن غیبت،گروهی مرتد می شوند و گروهی ثابت می مانند.»

ممکن است این سؤال پیش می آید:اکنون که ترسی وجود ندارد،پس چرا غیبت ادامه دارد؟!پاسخ این پرسش در روایات آمده است.

2-ابی خالد کابلی گوید:...از امام باقر علیه السّلام سؤال نمودم قائم را نام ببرد تا او را بشناسم؟

فرمود:ای ابا خالد!از من از چیزی سؤال کردی که اگر«بنی فاطمه»او را بشناسند، حریص می شوند که او را تکّه تکّه کنند! 2

وانگهی ظهور امام علیه السّلام سبب از بین رفتن تمامی حکومت ها و سلطنت هاست،مگر صاحبان زر و زورها تسلیم خواهند شد،تا آن جا که امکان دارد،از اقدام به قتل امام علیه السّلام فروگذار نخواهند شد.

برخی سؤال می کنند امام باید شجاع ترین فرد جامعه باشد،پس چرا قائم علیه السّلام از ترس،غیبت می کند و مخفی می شود؟

ص:188

پاسخ این است که در تعدادی از آیات قرآن (1)می خوانیم،انبیا عظام نیز مانند حضرت موسی علیه السّلام از ترس فرعونیان فرار کرده است و خود پیامبر که در غار ثور مخفی شد و سه سال در شعب ابی طالب پناه گرفت و...این دلیل بر بی کفایتی آنان بر انجام رسالت الهی و یا نشانه ضعف آن ها نبود،بلکه دستورات آسمانی چنین اقتضا می کرد تا در مقاطعی و فرارسیدن وقت ظهور و فراهم آمدن زمینه خروج،خود را پنهان و از خطرات دور سازند.

به عبارت دیگر شجاعت غیر از تهوّر و خوف غیر از ترس مذموم و جبن است.

پس باید در مواقعی جنگید و در مواردی فرار کرد و حفظ جان نمود.

امّا آنچه که باید توجّه داشت و وجود مبارک قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-بر آن تأکید دارد،ترک جستجو و پرسش کردن از علّت«غیبت»است.

3-عبد اللّه بن فضل هاشمی گوید:شنیدم جعفر بن محمّد صادق علیه السّلام می فرمود:«إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة لابدّ منها،یرتاب فیها کلّ مبطل،فقلت له:لم جعلت فداک؟!قال:لأمر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم،قلت:فما وجه الحکمة فی غیبته؟فقال:وجه الحکمة فی غیبته وجه الحکمة فی غیبات من تقدّمه من حجج اللّه تعالی ذکره،إنّ وجه الحکمة فی ذلک لا ینکشف إلاّ بعد ظهوره کما لا ینکشف وجه الحکمة لمّا أتاه الخضر علیه السّلام من خرق السفینة و قتل الغلام و إقامة الجدار لموسی علیه السّلام إلاّ وقت افتراقهما.یابن الفضل!إنّ هذا الأمر أمر من اللّه،و سرّ من سرّ اللّه و غیب من غیب اللّه،و متی علمنا أنّه عزّ و جلّ حکیم،صدّقنا بأنّ أفعاله کلّها حکمة و إن کان وجهها غیر منکشف لنا؛ (2)برای صاحب این امر،به ناچار غیبتی خواهد بود که در آن،همۀ باطل سرایان،به شک خواهند افتاد!

گفتم:چرا فدای تو شوم؟

فرمود:به خاطر چیزی که به کشف آن مأذون نیستیم!

ص:189


1- 1) -قصص:18 [1] فأصبح فی المدینة خائفا...و 21 فخرج منها خائفا یترقّب...و شعراء 21 [2] ففررت منکم لمّا خفتکم...
2- 2) -بحار الأنوار: [3]91/52 ب 20 ح 4 از کمال الدّین و [4]علل الشّرایع؛ [5]الزام النّاصب:ص 126؛ [6]یوم الخلاص: ص 94.

گفتم:پس غیبت او چه سبب(معنایی)دارد؟

فرمود:(معنا و)علّت غیبت او همان است که غیبت های حجّت های خدا و(انبیا)، پیش از او داشتند.پرده از روی حکمت غیبتش برداشته نمی شود،مگر بعد از ظهورش، همان گونه سرّ کارهای خضر علیه السّلام از سوراخ کردن کشتی،کشتن نوجوان و ساختن دیوار برای«موسی»کشف نشد،مگر هنگام جدا شدن از یکدیگر.ای فرزند فضل!این کار از کارهای خدا و سرّی از اسرار خدا و غیبی از غیب های خدا،وقتی که می دانیم خدای عزّ و جلّ حکیم است و کارهایش از روی حکمت انجام می گیرد،تصدیق می کنیم همۀ کارهای او حکمت است،اگرچه سببش برای ما کشف و روشن نشود.»

4-از طرف ناحیۀ مقدّسه به دست محمّد بن عثمان نایب خاص،در جواب اسحاق بن یعقوب کلینی،توقیع مبارک این چنین صادر شد فرمود:و امّا علّت غیبت خداوند گفته است: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ (1)فأغلقوا أبواب السؤال عمّا لا یعنیکم و لا تتکلّفوا علی ما قد کفیتم،و أکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فإنّ ذلک فرجکم...؛ (2)ای ایمان آورندگان،از چیزهایی که اگر آشکار شود،شما را بدحال می کند، نپرسید؛پس درهای پرسش از آن چه را که برای شما فایده ندارد،ببندید و خود را به خاطر آن چه که از شما خواسته نشده است،به زحمت نیندازید و برای تعجیل فرج، زیاد دعا کنید؛چون فرج شما در آن است،

هیچ یک از پدران من نبود،مگر این که بیعت طاغیه ای در گردن داشت،ولی آن وقت که من خروج نمایم،بیعتی از طواغیت در گردن من نخواهد بود.»

و السلام علیک یا إسحاق بن یعقوب و علی من اتّبع الهدی؛ (3)و سلام بر تو باد ای

ص:190


1- 1) -مائده:104. [1]
2- 2) -ابن عصام،عن الکلینی مثله.بحار الأنوار:92/52 ب 20 ح 7 و 182/53-181؛ [2]الزام النّاصب:ص 130؛ [3]منتخب الأثر:ص 267؛ [4]غیبت طوسی:ص 177؛اعلام الوری:ص 424؛ [5]کشف الغمّة:322/3؛ [6]کمال الدّین:162/2؛ [7]احتجاج طبرسی:ص 263. [8]
3- 3) -ابن عصام،عن الکلینی مثله.بحار الأنوار:92/52 ب 20 ح 7 و 182/53-181؛ [9]الزام النّاصب:ص 130؛ منتخب الأثر:ص 267؛ [10]غیبت طوسی:ص 177؛اعلام الوری:ص 424؛ [11]کشف الغمّة:322/3؛ [12]کمال الدّین:162/2؛احتجاج طبرسی:ص 263. [13]

اسحاق فرزند یعقوب و بر کسی که تابع هدایت شود و راهنمایی راهنمایان را بپذیرد.»

4-ارتش آمریکا در جستجوی«مهدی»در عراق

در اوّل فروردین سال 1382 شمسی آمریکایی ها و متّحدینش به عراق لشکرکشی کرده و آن را اشغال نمودند و حکومت دست نشانده و ستمگر خود صدام حسین تکریتی را برانداختند و از حکومت ساقط نمودند و به اشغال و تجاوز خود ادامه دادند،تا این که گروه هایی از داخل عراق به مقام پیکار و ستیز با آن ها درآمدند؛از جمله آن ها،یکی از سادات جوان در کسوت روحانیت (1)نزدیک بغداد در محلّی به نام (شهرک صدر)بود که بر علیه آمریکایی ها قیام نمود و آمریکایی ها نیز آن شهرک را به نام خاک و خون کشیدند و دامنۀ این جنگ و گریزها به اماکن مقدّسه؛از جمله به«نجف اشرف»کشیده شد و عدّۀ زیادی نابود و به شهادت رسیدند.

در نشریه«برگزیدۀ أخبار»که در حوزۀ علمیۀ قم منتشر می شود،می نویسد:از یک افسر ارتش آمریکا می پرسند:این همه کشتار و خونریزی برای چیست(که دست بردار نیستید)پاسخ می دهد،ما به دنبال(مهدی موعود)می گردیم! (2)

بنابراین روشن می گردد:

1-ترسی که برای از بین بردن وجود مبارک آن حضرت در روایات فراوان آمده است؛هنوز وجود دارد.

2-حتّی آمریکایی ها هم به وجود شخصیّت مصلح جهانی و از میان بردارندۀ قدرت های جهان باور دارند!

5-خبرنگار N T I در ایران به دنبال امام زمان می گردد!!

ماهنامه هدایت/سال پنجم/شماره/بهمن 1384 شمسی با عنوان بالا مطلب ذیل را می نویسد

ص:191


1- 1) -به نام(مقتدا صدر)نوۀ علاّمۀ شهید محمد باقر صدر.
2- 2) -مجلۀ برگزیدۀ اخبار شمارۀ 22 سال هفتم تاریخ 1382/12/26 شمسی.

به گزارش خبرگزاری آینده روشن خبرنگار N T I در بازدید از مؤسسات ایرانی که در خصوص امام عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف فعالیت می کنند،به دنبال دلایل علاقه و عشق ایرانیان نسبت به امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف می گردد!.

این خبرنگار در ادامه با بیان این که چند بار قبلا نیز به ایران آمده ام گفت:من به دنبال تغییرات هستم،و بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال جاری،یکی از مواردی که آقای دکتر محمود احمدی نژاد بر روی آن تأکید کرده است حتی در سازمان ملل نیز از آن سخن گفت،حضرت مهدی است،من می خواهم در این مورد اطلاعات کسب کنم،چرا شما به امام زمان علاقه دارید؟!.

وی در پاسخ این سؤال که چرا سخنان دکتر احمدی نژاد و اندیشه وی و فرهنگ مهدویت را در سایت های خارج از ایران مانند C B B این مسأله را به معنی(اعلان) جنگ به دنیا،عنوان می کنند؟گفت:من نمی دانم چرا این سایت ها این کارها را انجام می دهند و تا به حال برای C B B کار نکرده ام اما به ایران آمده ام تا این چیزها را بفهمم. (1)

البته برای انسان های هشیار،روشن و مبرهن است که این آقای خبرنگار،هم می فهمد و هم خوب می داند که به دنبال چه هدفی می گردد و باز خوب می داند که چرا سخنان رئیس جمهور را به منزله اعلان جنگ به دنیا عنوان می کنند،حد اقل شنیده اند و از این اطلاعات برخوردارند که یک منجی جهان بشریت به نام(امام زمان علیه السّلام)یا هر نامی در هر دینی که داشته باشد،دنیا را تسخیر و زیر یک پرچم قرار خواهد داد،و می داند که ایرانیان همان هایی هستند که فرمان دهی کل لشکر امام زمان علیه السّلام از سوی آن حضرت،به آنها تفویض خواهد شد،و پست های کلیدی آن کشور واحد،در اختیار ایرانیان قرار خواهد گرفت،بدان جهت در کشور آل محمد علیهم السّلام ایران،در پی آن نجات دهندۀ عالم می گردد که مبادا آن شخصیت به این زودی ها پرچم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را بر

ص:192


1- 1) -ماهنامه هدایت/سال پنجم/شماره/بهمن 1384 شمسی.

افراشته و با فرماندهان ایرانی خود به نجات جهان از زیر سلطۀ ظالمانه ابر قدرت ها اقدام،و روی زمین را از لوث وجود آن زورگویان و ستم گران،پاک نموده و از صفحۀ روزگار برچیند ان شاء اللّه تعالی.

بی ارتباط و بی خود نیست که ارتش آمریکا در عراق(مرکز تشیع و مدفن امامان شیعیان)در پی امام زمان علیه السّلام می گردد،و دیگری با ماسک و زیر پوشش خبرنگاری در ایران و کشف علت علاقۀ ایرانیان به آن حضرت،پرسه می زند!!

در رأس این آقایان،رئیس بی بند و بار و زورگوی آنها،زیر عنوان(تروریست ستیزی)جلوی پیشرفت علمی و صنعتی و تکنیک های پیچیدۀ دانشمندان ایرانی را می گیرد و افسار افسارگسیختگان غاصبان سرزمین فلسطین را رها ساخته و همه گونه سلاح های هسته ای و کشتار جمعی را بی حد و حساب و بی حدود و مرز،در اختیار آنان قرار داده،تا هرطور که دلبخواهشان است،ملت مسلمان را،به خاک و خون بکشند و نگذارند ملت مسلمان قد علم کنند،و با کمال بی شرمی و بی حیایی با تبختر، اعلان می دارد که من از هرجهت حامی اسرائیلم و در دنیا مانند من کسی پیدا نمی شود که پشتیبان آنها باشد!!

آری این به ظاهر خبرنگار و هم مسلکانش خوب می دانند که طبق گزارش این ها برای آینده چه نقشه هایی طرح می کنند و برای سال های دور چه برنامه هائی پیاده می نمایند!

اگر واقعا سخن راست هم گفته باشد،از سخنانش که(قبلا نیز چند بار به ایران آمده ام)و(من می خواهم در این مورد اطلاعات کسب کنم،چرا شما به امام زمان علاقه دارید؟!)کاملا مشخص و معلوم است که این مأمور حرفه ای،زیر پوشش خبرنگاری، چه اطلاعاتی در اختیار سازمان های مخوف کشورش قرار نداده و چه گزارش های خطرناکی به رده بالای خود،مخابره نکرده است.

از خدای توانا مسألت داریم،شرّ آنها را به خودشان برگرداند ألّلهمّ اشغل الظالمین بالظالمین،ألّلهم اشغلهم عنّا و أرحنا منهم و من شرورهم بمحمّد و آله الطاهرین آمین یا ربّ العالمین.

ص:193

6-غیبت و معنای آن

مُردَم ز داغ هجر تو از بهر دیدنت

آخر کجا روم ز چه کس پرس وجو کنم؟

خشک است کام جهان و دل از التهاب عشق

از آب وصل تو چه شود تر گلو کنم؟

مسئلۀ غیبت و چگونگی آن،از مسایل پیچیده و پر گفت وگو است که:

1-آیا امام علیه السّلام در ایّام غیبت در جای به خصوصی زندگی می کند و از هرچه غیر آن، چشم پوشیده و در گوشۀ انزوا نشسته است؟!

2-آیا در همه جا هست و فقط از انظار غایب و با مردم و در جمع مردم حضور دارد؟!

3-با مردم قطع رابطه کرده و در موارد ضروری ارتباط برقرار می کند؟!

ابتدا به یک مطلب توجّه فرمایید،در روایات مربوط به حضرت قائم علیه السّلام سه کلمۀ «ظهور»و«خروج»و«قیام»زیاد به کار رفته است(که فرق این سه را بعدا در محلّش توضیح خواهیم داد).

امّا آن چه در این جا لازم است بدانیم،فرق دو کلمۀ ظهور و حضور است،ظهور یعنی آشکاری که باید دیده شود،ولی حضور اعم از آن است.

می گوییم حضرت غایب است و ظاهر نیست؛یعنی ظهور فیزیکی ندارد،نه این که حضور ندارد.

آن حضرت را غایب نامیده اند،چون ظاهر نیست،نه آن که حاضر نیست و غیبت به معنای حاضر نبودن،تهمت نارواست.

به عبارت دیگر،معنای غیبت او نامرئی بودن او نیست و نباید چنین تصوّر شود که حضرت در تمام مدّت غیبت تا وقت ظهور،یک وجود نامرئی است و دیده نمی شود، بلکه از روایات زیاد استفاده می شود،امام در میان کوچه و بازار،در رفت وآمد،است و در مجالس مؤمنان و مردم شرکت می کند و به روی فرش های آن ها قدم می گذارد،

ص:194

ولی شناخته نمی شود،نه این که به طور کلّی از میان مردم خارج و در گوشه ای زندگی می کند و از جامعه بریده است. (1)

مگر او«امام زمان»نیست و نباید از اوضاع دنیا اطّلاع داشته باشد،درست است که هنوز اجازۀ ظهور و عمل به رهبری ظاهری داده نشده است،امّا رهبری باطنی و تکوینی اش که تعطیل نشده است!!

پس،آن حضرت تا زمان ظهور در میان مردم به طور ناشناس زندگی و رفت وآمد می کند و به وظایف محوّلۀ ولایی و تکوینی خود عمل می نماید و در میان جماعت حضور دارد و همه را می بیند و می شناسد و مردم او را می بینند،ولی نمی شناسند،مگر عاشقانی که دایم در آتش عشق او می سوزند و خاکستر می شوند و تا روز وصل،شوق دیدار او را در دل می پرورانند،از منظر او دور است.

شاهد تفسیر و توضیح بالا که امام علیه السّلام در میان جمع حضور دارد و ظهور ندارد، معنا و مفهوم و مضمون احادیث ذیل است.

1-حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام در ضمن حدیث طولانی که در آن،آیات و نشانه های رسالت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را بیان داشته است،فرمود:«من ذلک أنّ أمّ جمیل امرأة أبی لهب أتته حین نزلت سورة تبّت و مع النبیّ صلّی اللّه علیه و اله أبو بکر بن أبی قحافة فقال:یا رسول اللّه!هذه أمّ جمیل محفظة أی مغضبة تریدک و معها حجر ترید أن ترمیک به؟!فقال صلّی اللّه علیه و اله:إنّها لا ترانی،فقالت لأبی بکر:أین صاحبک؟!قال:حیث شآء اللّه،قالت:جئته و لو أراه لرمیته،فإنّه هجانی و اللاّت و العزّی،إنّی لشاعرة.فقال أبو بکر:یا رسول اللّه!لم ترک؟قال صلّی اللّه علیه و اله:لا،ضرب اللّه بینی و بینه حجابا؛ (2)و(یکی)از این آیات است که امّ جمیل زن ابو لهب (3)بعد از نزول

ص:195


1- 1) -(بنفسی أنت من مغیّب،لم یخل منّا بنفسی أنت من نازح ما نزح عنّا)جانم فدای تو باد که از ما بی خبر(و دور)نیستی،جانم فدای آن کوچ کننده(دوری گزیده ای که)از ما دور نگشته است.(دعای ندبه).
2- 2) -قرب الأسناد:ص 40؛ [1]تفسیر المیزان: [2]542/20 از قرب الأسناد؛ [3]کنز الدّقائق:592/11؛ [4]نور الثّقلین:/5 698؛ [5]تفسیر کبیر فخر الرّازی:35430 [6]تفسیر روح المعانی:264/3؛ [7]تفسیر مجمع البیان:تفسیر سورۀ تبّت؛و تفسیر الدّرّ المنثور:و تفسیر ابو الفتوح رازی و تفسیر فی ظلال القرآن [8]در تفسیر سورۀ تبّت؛تاریخ الکامل ابن أثیر:60/2.
3- 3) -علیّ بن ابراهیم قمی [9]قدّس سرّه در تفسیر«و امرأته حمّالة الحطب»گوید:کانت أمّ جمیل بنت صخر و کانت تنمّ-

سورۀ تبّت با عصبانیّت تمام،درحالی که سنگی در دست داشت،به سوی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمد و ابو بکر بن ابی قحافة نیز با او بود،ابو بکر گفت:ای رسول خدا!ام جمیل است و با عصبانیّت،به دنبال تو می گردد و می خواهد تو را بزند؟!

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:او مرا نمی بیند!!(ام جمیل آمد و کنار رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ایستاد و) به ابی بکر گفت:رفیقت کجاست؟!

گفت:هرجا که خدا خواهد.

گفت:اگر او را می دیدم،این سنگ را به سوی او پرتاب می کردم،او مرا هجو(بد) گفته است.قسم به لات و عزّی!من هم شاعرم(او را هجو می کنم).

ابو بکر(با تعجّب)گفت:ای رسول خدا!او تو را ندید؟!

فرمود:نه،خداوند میان من و او حجاب زد(پرده کشید).

در تفسیر آیۀ 45 سورۀ اسری إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً در«تفسیر المیزان»چنین جریان را از تفسیر الدّرّ المنثور از ابو یعلی و ابن ابی حاتم و ابن مردویه و ابو نعیم و بیهقی همگی از اسماء بنت ابی بکر آورده است،با این بیان:«قالت:لمّا نزلت «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» أقبلت العوراء أمّ جمیل و لها و لولة و فی یدها فهر،و هی تقول:مذمّما أبینا،و دینه قلینا،و أمره عصینا.و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله جالس و أبو بکر إلی جنبه،فقال أبو بکر:لقد أقبلت هذه و أنا أخاف أن تراک،فقال:إنّها لا ترانی،و قرأ قرآنا اعتصم به کما قال تعالی: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ... فجائت حتّی قامت علی أبی بکر فلم تر النبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقالت:یا أبا بکر!بلغنی أنّ صاحبک هجانی؟!فقال أبو بکر:لا،و ربّ هذا البیت ما هجاک،فانصرفت و هی تقول:قد علمت قریش أنّی بنت سیّدها!؛ (1)اسماء گفت:وقتی که آیۀ«و امرئته حمّالة الحطب»نازل شد که زن ام جمیل با ولوله و سنگ به دست،آمد و جملات بالا را می خواند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نشسته و ابی بکر در کنارش بود،گفت:(ای

ص:196


1- 1) -تفسیر المیزان:130/13 در تفسیر آیه 45 أسری؛در بحار الأنوار نیز این جریان را از امام رضا از پدران بزرگوارش علیهم السّلام نقل کرده است.

رسول خدا!)این آمد و من می ترسم تو را ببیند!

فرمود:او مرا نمی بیند و قرآن می خواند و خود را با آن نگاه داشت(بیمه کرد).او آمد تا بالای سر ابو بکر ایستاد،درحالی که پیامبر را نمی دید،گفت:ای ابا بکر!به من رسیده که هم صحبتت مرا ناسزا گفته است؟!

ابو بکر گفت:نه،به خدای این خانه قسم!او ترا ناسزا نگفته و هجو ننموده است.

پس او منصرف شد و می گفت:به تحقیق،قریش می داند من دختر بزرگ و آقای آن ها هستم.

2-ابو بصیر گوید:همراه امام باقر علیه السّلام به مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله وارد شدیم،درحالی که مردم به مسجد رفت وآمد می کردند.حضرت به من فرمود:از مردم،حضور مرا بپرس،آیا مرا می بینند یا نه؟!من از هرکس می پرسیدم،آیا امام باقر علیه السّلام را دیدی؟! می گفت:نه،درحالی که ایشان همان جا ایستاده بود؛تا این که ابو هارون مکفوف (نابینا)وارد شد،حضرت فرمود:از او هم بپرس.من گفتم:(ای ابا هارون)آیا ابا جعفر را دیدی؟!او گفت:مگر این جا نایستاده است!گفتم:از کجا فهمیدی؟!گفت:چگونه ندانم درحالی که نوری است درخشان،درست است که من چشم ظاهری ام را از دست داده ام،امّا چشم دلم باز است. (1)

پس با توجّه به این روایات،روشن می شود که ما از او غایبیم،نه او از ما،ما شایستگی دیدارش را نداریم،ولی او با ماست و مراقب اعمال ماست،زیرا حجّت الهی زمان ما است،هرچند ظهور فیزیکی ندارد،امّا حضور دارد و از اعمال ما بی خبر نیست!

3-سدیر صیرفی گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می گفت:«إنّ فی صاحب هذا الأمر لشبه من یوسف،فقلت:فکأنّک تخبرنا بغیبة أو حیرة؟فقال:ما ینکر هذا الخلق الملعون أشباه الخنازیر من ذلک؟إنّ إخوة یوسف کانوا عقلاء ألبّاء أسباطا أولاد أنبیاء دخلوا علیه فکلّموه و خاطبوه و تاجروه و راودوه و کانوا إخوته و هو أخوهم،لم یعرفوه حتّی عرّفهم نفسه،

ص:197


1- 1) -مکیال المکارم:500/1: [1]یوم وقت معلوم:ص 55.

و قال لهم:أنا یوسف فعرفوه حینئذ،فما ینکر هذه الأمّة المتحیّرة أن یکون اللّه عزّ و جلّ،یرید فی وقت[من الأوقات]أن یستر حجّته عنهم،لقد کان یوسف إلیه ملک مصر،و کان بینه و بین أبیه مسیرة ثمانیة عشر یوما،فلو أراد أن یعلّمه مکانه لقدر علی ذلک[و اللّه لقد سار یعقوب و ولده عند البشارة تسعة أیّام من بدوهم إلی مصر].فما تنکر هذه الأمّة أن یکون اللّه یفعل بحجّته ما فعل بیوسف أن یکون صاحبکم المظلوم المجحود حقّه صاحب هذا الأمر یتردّد بینهم و یمشی فی أسواقهم و یطأ فرشهم،و لا یعرفونه حتّی یأذن اللّه له أن یعرّفهم نفسه، کما أذن لیوسف حتّی قال له إخوته:ءإنّک لأنت یوسف قال:أنا یوسف...؛ (1)همانا صاحب این امر شباهتی با یوسف دارد.

گفتم:گویا شما به ما غیبت یا حیرتی را خبر می دهی!

فرمود:این خلق دور از رحمت خدا و همانند خوک ها هستند،زیرا این(غیبت)را انکار می کنند؟!همانا برادران یوسف،صاحبان عقل و خرد و اسباط اولاد انبیا بودند،بر یوسف وارد شدند و با او صحبت کردند و همدیگر را مخاطب قرار دادند و با او خرید و فروش کردند و با او رفت وآمد نمودند،درحالی که آن ها برادران او و او برادر آن ها بود.

مع الوصف او را نشناختند تا این که خود را به ایشان شناسانید و گفت:من یوسفم.در آن وقت او را شناختند.پس چرا این امّت سرگردان،انکار می کنند که خدای عزّ و جلّ بخواهد در یکی از اوقات،حجّت خود را از آن ها مستور سازد.»

به تحقیق،یوسف پادشاه مصر بود(شهرت داشت)و میان او و پدرش هیجده روز راه بود،اگر می خواست جای خود را به پدر نشان دهد،می توانست!(و لیکن یوسف مجاز نبود،خود را بر پدرش خود را آشکار سازد و پدر 40 سال گریست و در معرض امتحان های گوناگون قرار گرفت و چشمانش نابینا و سفید شد.)به خدا سوگند! یعقوب با فرزندانش پس از مژده(پیدا شدن یوسف)نه روزه خود را به(پایتخت) مصر رسانید،پس چرا این امّت،منکر آن هستند که خداوند به حجّت خود،قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-آن کند که به یوسف کرد و این که صاحب مظلوم و انکار حقّ شدۀ شما

ص:198


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 84؛ [1]کافی:337/1؛بحار الأنوار: [2]154/52 ب 23 ح 9 از دلائل الإمامة. [3]

(یعنی)صاحب این امر،مانند یوسف باشد،در میان آن ها تردّد کند و در بازارهایشان راه رود و روی فرش هایشان قدم زند،ولی(اجازه ندارد که با مردم ارتباط آشکار داشته باشد)او را بشناسد(او از حال آن ها باخبر باشد و آن ها را ببیند و بشناسد و آن ها او را ببینند،ولی او را نشناسند و همانند یعقوب علیه السّلام آن قدر انتظار بکشند و چشمان عاشقان او از گریۀ فراق،کور و انتظار افراد سبک ایمان،مبدل به یأس و زبان بدخواهان به بدگویی باز شود)تا روزی که خداوند اجازه دهد خود را بشناساند، هم چنان که به یوسف اجازه داد و برادرانش که او را فراموش کرده بودند،بعد از آن که یوسف خود را به آن ها نشان داد،گفتند:آیا تو یوسفی؟!گفت:من یوسفم. (1)

امام صادق علیه السّلام ایشان را به یوسف یعقوب تشبیه می کند که برادرانش او را می دیدند،ولی نمی شناختند،یوسف زهرا علیها السّلام نیز برادران دینی گناهکارش او را می بینند،ولی نمی شناسند.

امام باقر علیه السّلام نیز ظهورش را به درست شدن کار یوسف با خواب دیدن پادشاه مصر، تشبیه می نماید. (2)

4-امام صادق علیه السّلام فرمود:امّا آن چه که از سنّت های انبیا گذشته در مورد غیبت هایشان،به وقوع پیوسته است،همانا دربارۀ قائم ما اهل بیت علیهم السّلام اجرا خواهد شد. (3)

5-در روایت دیگر از امیر آزادگان،علی علیه السّلام چنین آمده است:«سوگند به خدای علی!حجّت زمین،در روی زمین وجود دارد،در راه های آن،راه می رود،به خانه ها و قصرهای زمین داخل می شود و در شرق و غرب زمین می چرخد،گفتار مردم را می شنود و بر ایشان سلام می کند و آن ها را می بیند.» (4)

ص:199


1- 1) -اصول کافی:134/2 ح 4. [1]
2- 2) -کمال الدین:329/1 ح 12.
3- 3) -کمال الدین:345/2.
4- 4) -«فو ربّ علیّ،انّ حجتها علیها قائمة،ماشیة فی طرقاتها،داخلة فی دورها و قصورها،جوّالة فی شرق الأرض و غربها،تسمع الکلام و تسلّم علی الجماعة،...»غیبت نعمانی:ص 72؛ [2]یوم الخلاص:ص 111 و ترجمۀ آن،روزگار رهایی:223/1؛( [3]این فصل،و فصل حضور در موسم حج،و فصل حضور در میان مردم)مکمّل یکدیگر و رابطۀ تنگاتنگ دارند.

بنابراین او در همه جا حاضر است،امّا بر نامحرمان ظاهر نیست،نوردهنده و شمع جمع است،امّا جمع از او غایب هستند! (1)

در کتب فراوانی؛مانند مکیال المکارم جهات مختلف شباهت امام به انبیا و ائمه علیهم السّلام را به ترتیب از آدم تا حضرت سید الشّهداء علیه السّلام با استفاده از روایات، دسته بندی کرده و مرتّب نموده و بیان کرده است.

7-دو غیبت

در روایات فراوان،برای آن حضرت دوگونه غیبت پیش گویی شده است. (2)

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«للقائم غیبتان:إحداهما قصیرة و الأخری طویلة،الأولی لا یعلم بمکانه إلاّ خاصّة[شیعته،و الأخری لا یعلم بمکانه إلاّ خاصة]موالیه فی دینه؛ (3)برای قائم دو غیبت است؛یکی بلند و یکی کوتاه،پس(در)اوّلی،مکانش را نخبگان از شیعیانش می داند،و(در)آخری،مکانش را نمی داند،مگر خدمتکاران خاص از دوستان (برادران)دینی اش.»

2-اسحاق بن عمار گفت:شنیدم امام صادق جعفر بن محمّد علیهما السّلام می گفت:

«للقائم غیبتان:إحداهما طویلة و الأخری قصیرة،فالأولی یعلم بمکانه فیها خاصّة من شیعته،و الأخری لا یعلم بمکانه فیها[إلاّ]خاصّة موالیه فی دینه؛ (4)برای قائم دو غیبت است؛یکی بلند و یکی کوتاه،پس(در)اوّلی،مکانش را نخبگان از شیعیانش می داند،و(در)آخری،مکانش را نمی داند مگر خدمتکاران خاص از دوستان(برادران) دینی اش.

ص:200


1- 1) -به فصل«عدم ظهور چرا»و«حضور در میان مردم»مراجعه شود.
2- 2) -کمال الدّین:3231 ح 8؛منتخب الأثر:ص 312 ح 2؛ [1]بحار الأنوار:134/51 ب 4 ح 1؛ [2]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجة:ص 200؛ذیل آیۀ 28 زخرف؛ینابیع المودة:248/3 ذیل آیۀ 28 سورۀ مبارکۀ زخرف.
3- 3) -الکافی ج 1 ص 340، [3]غیبة نعمانی ص 89. [4]
4- 4) -غیبت نعمانی:ص 69؛ [5]منتخب الأثر:ص 251؛ [6]اصول کافی:340/1؛ [7]الزام النّاصب:ص 81؛ [8]بحار الأنوار: 155/52 ب 23 ح 10 و 324/53؛ [9]ینابیع المودة:82/3 نصف اولش.

3-امام حسین علیه السّلام فرمود:«إنّ لصاحب هذا الأمر غیبتان:إحداهما تطول حتّی یقول بعضهم مات و بعضهم قتل و بعضهم ذهب،و لا یطّلع علی موضعه أحد من ولیّ و لا غیره إلاّ المولی الّذی یلی أمره؛ (1)همانا برای صاحب این امر دو غیبت خواهد بود،یکی طولانی می شود،به گونه ای که بعضی گویند:مرده،برخی دیگر گوید:کشته شده است و بعضی گویند:رفته است.به(محل زندگی اش)مطّلع نشود از دوست و غیر دوست، مگر خدمتکاری که به کارهایش رسیدگی می کند.» (2)

این دو غیبت 1-صغری 2-کبری نامیده شده است.

8-غیبت صغری

بعد از شهادت پدر بزرگوارش،منصب ولایت و امامت به آن حضرت انتقال یافت و بر جنازۀ پدر بزرگوارش نماز خواند و همان روز به سبب تعقیب شدید معتمد عباسی غیبت نمود و به مدّت 69 سال،به وسیلۀ چهار نایب خاص،با مردم ارتباط برقرار نمود.

1-ابو عمرو عثمان بن سعید العمری الأسدی،در گذشته برای امامان هادی و حسن عسکری علیهما السّلام نیابت کرده بود،از سال 260 تا 280 به عنوان نایب خاص امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-ایفای وظیفه نمود.

2-پسر او،محمّد بن عثمان العمری،بعد از وفات پدرش،از سال 280 تا 305 هم چنین در گذشته برای امام عسکری علیه السّلام نیابت کرد.

3-ابو القاسم حسین بن روح نوبختی،پس از وفات محمّد بن عثمان از سال 305 تا سال 326 به نیابت منصوب شد.

4-ابو الحسن علی بن محمّد سمری،از سال 326 تا سال 329 بعد از وفات حسین بن روح به نیابت تعیین شد و در نیمۀ شعبان(روز تولّد امامش)وفات یافت.محلّ نیابت این چهار نفر در بغداد بود و در بغداد نیز دفن شدند که دارای گنبد و حرم

ص:201


1- 1) -عقد الدّرر ص 134؛ [1]یاد مهدی:ص 136 به نقل از آن.
2- 2) -در فصل«بی اطّلاعان»چند روایت در رابطه با این فصل وجود دارد.

هستند و مزارشان معروف است. (1)

این چهار نایب متوالیا و مترادفا از سوی امام علیه السّلام برای شیعیان معرّفی گردیدند و حوایج دوستانش را به وسیلۀ ایشان رفع می کرد و گهگاهی به آن ها ظاهر می شد،ولی بیشتر به وسیلۀ توقیع و نامه رسیدگی می فرمود.

زمانی که غیبت کبری آغاز شد،دیگر ارتباط قطع گردید و برای ادارۀ امور شیعیان، فقهای جامع الشّرایط را نایب عامّ خود تعیین نمود و نیابت آن ها را این گونه امضا نمود.

«اما در حادثه های پیش آمده و اموری که به شما رومی آورد،به راویان احادیث ما مراجعه کنید که ایشان از طرف من حجّت بر شما هستند و من نیز حجّت خدایم.» (2)

حضرت صادق علیه السّلام هم فرموده بود:«هرکس از فقها نفس خود را از معاصی و محرمات نگهدارد و دین خود را حفظ نماید و مخالف هوا و هوس خود باشد و فرمانبر مولای خود شود و بر عوام است که از او تقلید کنند.» (3)

غیبت صغری دو امتیاز بر غیبت کبری دارد.

1-مدّت آن کوتاه،تقریبا هفتاد سال بود،ولی مدّت غیبت کبری را فقط خدا می داند.

2-در غیبت صغری چون نایب خاص وجود داشت،دست رسی به امام علیه السّلام سهل بود و مردم حوایج و سؤالات خود را از شخصا امام علیه السّلام استعلام نمودند،امّا در کبری این فیض و سعادت از میان برداشته شد.

9-جعفر کذّاب

جعفر بن علی الهادی علیه السّلام که در زبان روایات قبل از خود،که هنوز به دنیا نیامده

ص:202


1- 1) -منتخب الأثر:ص 485-495.
2- 2) -«و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا الی روات أحادیثنا(شیعتنا خ ل)فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة اللّه» معجم أحادیث الإمام المهدی:293/4 ح 1318؛ [1]کمال الدّین:484/2 ب 45 ح 4. [2]
3- 3) -«و امّا من الفقهاء من کان صائنا لنفسه،حافظا لدینه،مخالفا لهواه،مطیعا لأمر مولاه،فللعوام ان یقلّدوه» احتجاج:456/2؛ [3]بحار الأنوار:88/2 ب 14 ح 12؛ [4]وسائل الشّیعه:95/18. [5]

بود،از زبان نیاکان و امامان پیش از خود به«کذّاب»معروف و نامیده شده است.او در اثر نشستن با رفقا و دوستان بد و رفت وآمد با اجلاف و فرومایگان شهر،از جادۀ حقّ و شریعت اجدادی خویش منحرف و مورد مذمّت و توبیخ قرار گرفت.

دربارۀ او روایات مذمّت کنندۀ متعدّدی آمده است که در مورد انحراف او شکی نمی گذارد؛و لیکن در پاسخ یکی از شیعیان مطلبی از امام«مهدی علیه السّلام»وارد شده است که بعضی نسبت به او اظهار خوش بینی کرده اند،امّا این اظهار در اثر معنای صحیح نکردن آن روایت است(که در آخر بحث می آید).

1-بعد از تولّد او امام هادی علیه السّلام اظهار سرور نکرد،از علّتش پرسیدند،فرمود:

«سیضلّ به خلق کثیر؛ (1)به زودی،به سبب او خلق،زیادی گمراه خواهند شد.»

2-بار دیگر فرمود:از پسرم جعفر بپرهیزید،او از من؛مانند:«نمرود»فرزند نوح، از نوح است وقتی که گفت:«او از اهل من است،خداوند عزّ و جلّ در جوابش فرمود:

او از اهل تو نیست،او عمل غیر صالح است» (2)

3-امام حسن عسکری علیه السّلام فرمود:مثل من با او مثل هابیل و قابیل دو فرزند آدم است.وقتی قابیل به آن چه که خدا به هابیل عطا کرده بود،حسد ورزید؛«لو تهیّأ لجعفر قتلی لفعل و لکنّ اللّه غالب علی أمره؛ (3)اگر وسیلۀ کشتن من برای او فراهم شود،حتما این کار را می کند،و لکن خداوند بر کار خویش پیروز است.»

4-امام حسین علیه السّلام فرمود:«قآئم هذه الأمّة التاسع من ولدی صاحب هذا الأمر و هو الّذی یقسم میراثه و هو حیّ؛ (4)قائم این امّت،نهمین نفر از اولاد من صاحب این امر است.او کسی است که میراثش را در حال زنده بودن تقسیم می کنند.» (5)

5-امام سجاد علیه السّلام در روایتی،بعد از ذکر بیاناتی به ابو خالد کابلی(کنگر)،گریست

ص:203


1- 1) -المحجّة البیضاء:313/4؛یوم الخلاص:ص 90.
2- 2) -الزام النّاصب:ص 114. [1]
3- 3) -الزام النّاصب:ص 114. [2]
4- 4) -إعلام الوری ص 401. [3]
5- 5) -عمویش جعفر کذّاب،منکر تولّد و وجود او شده و ماترک برادرش امام حسن عسکری علیه السّلام را با همدستی خلیفۀ عباسی تقسیم نمود و به وارث حقیقی امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-نصیب و حصّه ای تعیین نکردند.

و فرمود:«کأنّی بجعفر الکذّاب و قد حمل طاغیة زمانه علی تفتیش أمر ولیّ اللّه،و المغیّب فی حفظ اللّه و التنکیل بحرم أبیه جهلا منه بولادته و حرصا منه علی قتله،أن ظفر به و طمعا فی میراثه حتّی یأخذه بغیر حقّه؛ (1)گویا جعفر کذّاب را می بینم،طاغیۀ زمانش را وادار کرده است بر بازرسی کار ولیّ خدا و غایب شده در حفظ خدا و بر سخت گیری به حرم پدرش و از نادانی اش به ولادت او و به حریص بودن در کشتن او،اگر به او دسترسی داشته باشد!و به خاطر طمع در میراثش تا بدون حقّ آن را بگیرد.»

6-جعفر کذّاب خلیفه را وادار کرد عیالات برادرش امام حسن عسکری علیه السّلام را به زندان افکند. (2)

7-با همدستی خلیفه،اموال برادرش را به تاراج برد؛زیرا خلیفه ادّعا کرد حسن بن علی وارث ندارد و خلیفه،وارث بی وارثان است و من هم اموال او را بر ملّت حلال کردم!مردم وحشی ریختند و اموال را غارت کردند،حتّی لحاف و رختخواب را با چاقو دو نیم کرده و بردند!! (3)

8-برای به دست آوردن اموال برادر،وجود مقدّس مهدی موعود علیه السّلام را انکار کرد هرچند در روایت ابو الأدیان آمده است که امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-او را از کنار بدن شریف پدر کنار کشید و خود بر پدر نماز خواند،ولی با این وصف،منکر وجود او شد و زن ها را ترساند و آن ها را تبعید کرد و کسانی را برای پیدا کردن موعود علیه السّلام به تفتیش خانۀ برادرش فرستاد و همۀ اهل خانه را بازداشت کرد و خانه را لاک و مهر نمود. (4)

پس با دقّت بر لحن روایات درمی یابیم که جعفر کذّاب تا آخر عمر،بر نفاق خود ادامه داد و هیچ بویی از ندامت و پشیمانی در رفتار و گفتار او مشاهده نگردید.

اما پاسخ مهدی علیه السّلام به پرسش یکی از شیعیان دربارۀ عمویش جعفر به محمّد بن

ص:204


1- 1) -کمال الدّین:ص 320؛ [1]منتخب الأثر:ص 243؛ [2]اعلام الوری:ص 385؛ [3]الزام النّاصب:ص 67. [4]
2- 2) -غیبت طوسی:ص 74؛ارشاد مفیدره ص 325.
3- 3) -یکی از وعّاظ قم در روز شهادت امام حسن عسکری علیه السّلام به نقل از سیّد محسن امین قدّس سرّه صاحب اعیان الشّیعة.
4- 4) -خلاصه ای از یوم الخلاص:ص 91.

اسحاق بن یعقوب،به وسیلۀ جناب عثمان بن سعید عمری نوشت«...أمّا عمّی جعفر و ولده فسبیل إخوة یوسف علیه السّلام؛ (1)و امّا عمویم جعفر و فرزندانش،پس راهشان راه برادران یوسف علیه السّلام بود.»

بعضی در سرانجام کار جعفر،به استناد توقیع مبارک فوق،اظهار خوش بینی کرده و می گوید:جعفر توبه کرد و از گمراهی اش برگشت،کارش درست شد و متوجّه انحراف خود شده و به راه راست برگشت،تنها دلیل او بر گفته هایش،همان توقیع مذکور است.

آن هایی که به سبب این توقیع،نسبت به جعفر و فرزندانش اظهار خوش بینی کرده اند،اگر منصفانه قضاوت کنند،هیچ گونه توبه ای از آن ها استشمام نمی شود،بلکه بالعکس،حضرت مهدی علیه السّلام،عمویش،جعفر و فرزندانش را به برادران یوسف تشبیه کرده که آن ها هر کاری را توانستند دربارۀ یوسف علیه السّلام،اعمال کردند و هر شکنجه ای را خواستند،به او دادند و هر ستمی را دربارۀ او روا داشتند،مضافا بر این در حدیث 2 امام هادی علیه السّلام فرمود:از فرزندم جعفر بپرهیزید او از من مانند نمرود فرزند نوح است...نتیجه این که پسر نوح تا آخر ایمان نیاورد و غرق شد هم چنین جعفر کذّاب!.

بلی،برادران یوسف پس از کشف ماجرا و رسوایی که متوجّه آنان شد،از پدر درخواست آمرزش نمودند،ولی در این جا طلب آمرزش و توبه ای از سوی جعفر کذّاب برداشت نمی شود بنابراین صحیح آن است که بگوییم:

وجه شبه در این توقیع،تشبیه انواع اذیت ها و آزارها این است که از برادران یوسف،به یوسف رسید و از سوی جعفر هم به وجود مقدّس امام عصر علیه السّلام وارد آمد.

9-احمد بن اسحاق نامه ای را که جعفر کذّاب به بعض اصحاب نوشته و به سوی امامت خود دعوت کرده و ادّعای قیمومیّت نموده بود،میان کاغذی گذاشته و به محضر امام علیه السّلام فرستاد.جواب مفصّلی از سوی امام آمد،از جمله در مورد جعفر کذّاب فرموده است:«و قد ادّعی هذا المبطل المفتری علی اللّه الکذب بما ادّعاه،فلا أدری

ص:205


1- 1) -غیبت طوسی:ص 176؛کمال الدّین:384/2؛ [1]تاریخ عصر غیبت:ص 264؛ [2]احتجاج طبرسی این توقیع به طور کامل در آخر بخش 15 فصل متفرّقات این کتاب آمده است.

بأیّة حالة هیّئ له رجآء أن یتمّ دعواه،أبفقه فی دین اللّه؟فو اللّه ما یعرف حلالا من حرام و لا یفرق بین خطاء و صواب أم بعلم،فما یعلم حقّا من باطل و لا محکما من متشابه،و لا یعرف حدّ الصلوة و وقتها،أم بورع فاللّه شهید علی ترکه الصلاة الفرض أربعین یوما یزعم ذلک لطلب الشعوذة،و لعلّ خبره قد تأدّی إلیکم،وهاتیک ظروف مسکره منصوبة،و آثار عصیانه للّه عزّ و جلّ مشهورة قائمة،أم بآیة فلیأت بها أم بحجّة فلیقمها أم بدلالة فلیذکرها...؛به تحقیق،او پیرو باطل و به خدا افترا زده و در ادّعایش دروغگو است،او ادّعایی کرده که من نمی دانم با چه حالتی این امید برای او مهیّا شده است که ادّعای خود را به پایان برساند(صحّت ادّعای خود را به اثبات برساند!)آیا با تفرقه در دین خدا؟(او که از دین خدا چیزی نمی فهمد)به خدا قسم!او حلال را از حرام نمی شناسد،بین خطا و صواب را جدا نمی کند،یا(می خواهد ادّعایش را با علم ثابت نماید،درحالی که او)حقّ را از باطل،و محکم را از متشابه(تشخیص نمی دهد و)نمی فهمد،حدود نماز و وقت آن را نمی شناسد،یا با ترس از خدا؟!(می خواهد حقیّت خود را ثابت نماید درحالی که)به خدا قسم او چهل روز نماز واجب را ترک کرد،به خیال این که«شعبده»بازی را یاد گیرد و شاید خبر آن به شما رسیده باشد؛(هنوز)ظرف های مستی(میگساری)او نصب شده(موجود)است و آثار نافرمانی او به خداوند مشهور و پابرجاست یا آیه ای (می خواهد درستی ادّعایش را بقبولاند)بیاورد،یا با حجّتی؛پس اقامه نماید به دلیلی؛ پس آن را ذکر نماید.»

بعد از ذکر آیاتی فرمود:«فألتمس تولّی اللّه توفیقک من هذا الظالم،ما ذکرت لک و امتحنه وسله عن آیة من کتاب اللّه یفسّرها أو صلوة فریضة یبیّن حدودها و ما یجب فیها، لتعلم حاله و مقداره و یظهر لک عواره و نقصانه و اللّه حسیبه؛ (1)پس خداوند تو را(از شرّ او نگهدارد و)موفّق نماید از این ظالم،آن چه را که ذکر کردم،بخواه و امتحانش کن و از او از آیه ای(فقط از یک آیه)سؤال نما،ببین می تواند آن را تفسیر کند!یا از نماز، فریضه ای بپرس،می تواند حدود و واجبات آن را بیان کند؟!تا مقدار علم و حال او را

ص:206


1- 1) -بحار الأنوار: [1]195/53 باب ما خرج من التّوقیعات شماره 21 از غیبت طوسی؛تمام توقیع در آخر بخش 15 فصل متفرّقات این کتاب آمده است.

بدانی و برایت ننگ و نقص او ظاهر شود و خدا خود حسابرس اوست.»

و در توقیع صادره در ردّ ابی غانم قزوینی فرمود:«و لو لا ما عندنا من محبّة صلاحکم و رحمتکم و الإشفاق علیکم،لکنّا عن مخاطبتکم فی شغل ممّا قد امتحنّا من منازعة الظالم العتلّ الضآلّ المتابع فی غیّه،المضادّ لربّه،المدّعی ما لیس له،الجاحد حقّ من افترض اللّه طاعته،الظالم الغاصب،و فی ابنة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لی اسوة حسنة،و سیردی الجاهل رداءة عمله (1)سَیَعْلَمُ الْکُفّارُ لِمَنْ عُقْبَی الدّارِ...؛ (2)اگر نبود نزد ما محبّت و صلاح و مهربانی شما و دلسوزی برای شما،حتما از گفت وگو در این باره،صرف نظر می کردیم(ادامۀ گفتار با)کسی که آزمایش کرده ایم از نزاع؛ظالم کینه توز و پرخور،گمراه و پیرو گمراهی خود، با خدا ضدّیّت کننده و ادّعاکنندۀ چیزی را که در آن حقّی ندارد،ظالم و غاصبی که انکار کنندۀ حقوق کسی است که خداوند اطاعت او را به او واجب کرده است و مرا به دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله(در غصب اموال و حقوق و مظلومیّت)تبعیّت زیبایی است،و به زودی نادان به بدی عمل خود،پی می برد و به زودی کافر می داند که پایان نیک خانه(دنیا و آخرت)،برای کیست؟»

علاوه براین دلایل،از عمومات آیات و روایات استفاده می شود که عذاب بدکاران اولاد رسول صلّی اللّه علیه و اله دو برابر دیگران خواهد بود؛زیرا «فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ؛ (3)پس از نفخ صور،دیگر نسبی در میان نخواهد بود و نه پرسشی از نسب می شود،بلکه صرفا به عمل انسان ها بازنگری خواهد شد»

پس با توجّه به مراتب بالا و دلایل فراوان دیگر،جعفر کذّاب و امثال او از خانوادۀ اهل بیت علیهم السّلام،از جهت مفاد آیات و اخبار،بدی حالشان محرز و روشن و از نظر فقهی، غیر قابل بخشش است و از توقیع های بالا و امثال آن ها که بعد از جعفر صادر شده، معلوم می شود تا پایان عمر از انکار مقام عظمای ولایت دست برنداشته و توبه هم

ص:207


1- 1) -یقال:أراده:أهلکه،کقوله:«تنادوا فقالوا أردت الخیل نائیا.»
2- 2) -بیان:«الصنیعة»من تصطنعه و تختار لنفسک،و«الظالم العتل»جعفر الکذاب،و یحتمل خلیفة ذلک الزمان.غیبت شیخ طوسی ص 184 و 185؛و [1]احتجاج طبرسی ص 253؛ [2]بحار الأنوار: [3]178/53 باب التّوقیعات شماره 9 از احتجاج طبرسی،کامل ای توقیع در بخش 15 فصل متفرّقات این کتاب آورده ام.
3- 3) -مؤمنون:102. [4]

نکرده است و عبارت جعفر توّاب هم دربارۀ او صحیح نیست.

برخی از نظر عاطفی به قضیه می نگرند و می گویند:آن ها خانوادۀ کرم و عفو و بخش و سیادت هستند و از حقّ خود،مخصوصا برای افراد منسوب به خانوادۀ خود در می گذرند و مانند یوسف علیه السّلام با گفتن«لا تثریب لکم الیوم»از آتش نجاتشان می دهند،باز درست نمی باشد؛زیرا آن ها نیز مانند دیگران،بلکه بیشتر در برابر حکم خدا یکسان و مسؤل هستند؛زیرا مسئله جبهه گیری جعفر کذاب در برابر امامت و انکار ولایت است.

خلاصه این که حالات احمقانۀ جعفر کذّاب و رشوه دادنش به خلیفه که او را جانشین برادرش امام عسکری علیه السّلام قرار دهد و خوشگذرانی هایش بر روی قایق در دجله و سرگرمی هایش با کنیزکان رقاصه و میگساری و زیر فشار قرار دادن شیعیان قم که وجوهات شرعی را از آن ها بگیرد و سایر کارهای زشت او به ضمیمۀ روایات مذمّت کننده اش که نمونه هایی از آن گذشت،به ویژه توهین و جسارت های او به مقام عظمای ولایت،سرانجام او را تاریک و نابخشودنی نشان می دهد.

10-غیبت کبری

شش روز پیش از وفات سمّری،آخرین نایب خاص،توقیع شریف بدین صورت صادر شد:«چون وفات تو نزدیک است،دیگر به کسی وصیّت نکن و کسی را به نیابت تعیین منما که غیبت تامّه واقع گردید و ظهوری نخواهد بود،مگر بعد از مدّت طولانی و قساوت قلب ها و پرشدن زمین از جور و ستم و هرکس پیش از سفیانی و صیحۀ آسمانی،ادّعای مشاهده نماید،او دروغ گو و افترا زننده است.» (1)

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«یا علی،إنّ أعجب الناس إیمانا و أعظمهم یقینا،قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبیّ و حجبهم الحجّة فآمنوا بسواد علی بیاض؛ (2)ای علی!به درستی که عجیب ترین مردم از جهت ایمان و بزرگ ترین صاحبان یقین،گروهی در آخر

ص:208


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:317/4 ح 1333. [1]
2- 2) -کمال الدّین:288/1؛ [2]یادمان امام مهدی علیه السّلام ص 165.

الزّمان می باشند،به پیغمبر لاحق نمی شوند(پیغمبری را نمی بینند)و حجّت آن ها نیز پوشیده شود(در پشت پرده ی غیبت قرار گیرد)،پس ایمان آورند به سیاهی روی سفیدی(به مرکّب و نوشته های روی کاغذ!!).»

11-غیبت،سرّی از اسرار خدا

حدیث از شوق آن شه گوی و سرّ غیبتش کم جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

چیست باعث بر خفای مهدی آخر زمان

زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

مپرس سر نهان بودن امام ای فیض

که کارهای خدا را سؤال بی ادبیست

حدیث سرّ نهان که او چراست نهان

دقیقه ایست که هیچ آفریده نگشادست

سبب غیبت مهدی ز خرد جستم گفت

فیض این قصه دراز است به قرآن که مپرس

مپرس فیض زمن سرّ غیبتش که در آن

به هیچ جا سخن دل نشان نمی بینم (1)

در گذشته پیرامون حکمت و علّت غیبت قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-یادآور شدیم و تاکنون نظریه ها و برداشت های زیادی اظهار و ابراز شده و در روایات وارده نیز در این باره سخن ها رفته است،امّا آن چه که معقول و مقبول است،این مسأله اختصاصا مربوط به تشکیلات خداوند و حکمت آن نیز انحصارا در اختیار آن تشکیلات است و ما هرچه گوییم،زاییدۀ فکر و برداشت و دانش شخصی خود ما است و ره به جایی

ص:209


1- 1) -برگزیده از کتاب«شوق مهدی» [1]سروده علامه بزرگوار فیض کاشانی قدّس سرّه بترتیب اشعار در صفحات متفرقه آن کتاب 103-112-113-114-135-142 موجود است.در این باره اشعار و سروده ها زیاد است به چند خط آن اکتفا گردید.

نمی بریم!

چنان که در سورۀ مبارکۀ کهف می خوانیم،حضرت موسی بن عمران علیه السّلام با این که رسالت و نبوّت داشت و نیز یکی از پیامبران اولو العزم و صاحب شریعت بود،امّا از سرّ و حکمت،کارهای حضرت خضر علیه السّلام همانند:

الف:شکستن و سوراخ نمودن کشتی که بر آن سوار بودند.

ب:کشتن بچۀ نابالغی که هنوز در حدّ تکلیف نبود.

ج:اصلاح دیوار کسانی که آن ها را به خانه هایشان،راه ندادند و مهمانشان نکردند.

سر در نیاورد و بر او مکشوف نبود و نهایتا با اظهار عجز و ناتوانی از درک حکمت ها و کشف اسرار،از یکدیگر جدا شدند!!

پس زیر سؤال بردن چنین مسایل،دور از منطق و ادب است ولی متأسفانه بعضی ها در این باره تا جایی پیش رفته و به خود جرأت داده و به کار خدا چون وچرا کرده و به خیال خود،ایراد گرفته و اشکال تراشی نموده و می گویند:

1-حجّتی که غایب باشد به درد جامعه نخواهد خورد؛چرا آفریده شده و تولّدش نزدیک ظهور انجام می گرفت و آن وقت می آمد و جامعه را رهبری می کرد و...

اولا:این در محلّ خود به اثبات رسیده است که دنیا لحظه ای بدون حجّت نمی ماند و باید در روی زمین،حجّت الهی وجود داشته باشد؛خواه غایب باشد و یا ظاهر.

ثانیا:در فصل«معنای غیبت»یادآور شدیم که او از ما غایب نیست و ما از او غایب هستیم،حاضر است،امّا ظاهر نیست.

ثالثا:غیبت او مانع از ایفای وظیفۀ امامت و حجیّت او نیست،بلکه هفته ای یک بار اعمال مردم به حضرتش عرضه می شود و بر آن نظارت دارد و مسایلی دیگر که در فصل های مختلف این کتاب،به آن واقف خواهید شد.

2-پرسش هایی از این قبیل که اکنون ترسی وجود ندارد،چرا ظهور نمی کند و چون وچراهای فراوان دیگر؟

و بنا به مثل مشهور«صلاح مملکت خویش خسروان داند»ما عبدیم و به اطاعت از مولا مأموریم و معذور!

ص:210

ای مگس عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست

عرض خود می بری و زحمت ما می داری

با توجّه به روایات ذیل،گذشتن از این گونه سؤالات،مقرون به صواب است و عاقلانه!چون جولان نمودن در این میدان وسیع،در صلاحیت ما نیست و درک حکمت آن نیز(مانند حضرت موسی علیه السّلام)بیرون از حیطۀ دانش من و شما و به گل نشانندۀ مرکب فکر ما است.

1-جابر از امام باقر علیه السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إنّ أمرنا(حدیثنا،خبرنا)صعب مستصعب،لا یحتمله إلاّ ملک مقرّب،أو نبیّ مرسل،أو عبد امتحن اللّه قلبه بالإیمان؛ (1)کار و سرگذشت ما سخت و سخت تر است و برای درک آن متحمّل نمی شود،مگر فرشتۀ مقرّب یا پیامبر مرسل و یا بنده ای که خداوند،دل او را با ایمان سنجیده و آزمایش کرده باشد.»

2-امام باقر علیه السّلام فرمود:«یا جابر!إنّ هذا الأمر من أمر اللّه و سرّ من سرّ اللّه مطویّ من عباد اللّه،فإیّاک و الشکّ فیه،فإنّ الشّکّ فی أمر اللّه عزّ و جلّ کفر؛ (2)ای جابر!محقّقا این غیبت قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-امری است از کارهای خدا،و سرّی است از اسرار خدا، (فهمیدن حکمت آن)پیچیده شده(دور)از(فهم)بندگان خداست،مبادا در آن شک نمایی،چون شک در کارهای خدا کفر است.»

3-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در ضمن حدیثی به جابر بن عبد اللّه انصاری فرمود:«یغیب عن شیعته،لا یثبت علی القول بإمامته إلاّ من امتحن اللّه قلبه بالإیمان...هذا من مکنون سرّ اللّه و مخزون علم اللّه،فاکتمه إلاّ عن أهله؛ (3)از شیعیانش غایب می شود،به عقیدۀ امامت او

ص:211


1- 1) -بصائر الدرجات:ص 40؛ [1]قرب الاسناد:ص 21؛اصول کافی:401/1؛ [2]الخصال:ص 208؛الأمالی:ص 52؛ [3]معانی الأخبار:ص 188؛روضة الواعظین:ص 211؛ [4]وسائل الشّیعة:93/27؛ [5]بحار الأنوار:102/10 [6]شرح اصول کافی:398/6.و 200 کتاب دیگر که از فریقین در دسترس این حقیر است و [7]با عبارت های متفاوت.
2- 2) -منتخب الأثر:ص 243؛ [8]ینابیع المودة:ص 494 و [9]در ص 448 از فرائد السّمطین و [10]در ص 488؛و در کتاب های دیگر از سنّی و شیعه این روایت را،آورده اند.
3- 3) -الزام النّاصب:ص 19؛ [11]یوم الخلاص:ص 162؛ینابیع المودة: [12]170/3 ب 94 از کتاب غایة المرام. [13]

ثابت نمی ماند،مگر کسی که خداوند قلبش را با ایمان،امتحان کرده باشد...این از مکنونات اسرار خدا،و گنجینۀ علم اوست،پس آن را پنهان بدار،مگر از اهلش.»

4-سعید بن جبیر از عبد اللّه بن عبّاس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«فقام إلیه جابر بن عبد اللّه الأنصاری فقال:یا رسول اللّه!و للقائم من ولدک غیبة؟فقال:إی و ربّی لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ یا جابر!إنّ هذا الأمر من أمر اللّه و سرّ من سرّ اللّه مطویّ من عباد اللّه،فإیّاک و الشکّ فیه،فإنّ الشکّ فی أمر اللّه عزّ و جلّ کفر؛ (1)پس جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و گفت:ای رسول خدا!برای قائم از اولاد تو غیبتی است؟فرمود:

بلی،به پروردگار قسم!«تا مؤمنان را برگزیند و کافران را محو نماید»ای جابر!محقّقا این(غیبت)کاری است از کارهای خدا و سرّی است از اسرار خدا،پیچیده(فوق فهم) بندگان خدا،مبادا در آن شک نمایی چون شک در کارهای خدا کفر است.»

5-امام صادق علیه السّلام به عبد اللّه بن فضل هاشمی فرمود:«یابن الفضل!إنّ هذا الأمر أمر من اللّه و سرّ من سرّ اللّه و غیب من غیب اللّه،و متی علمنا أنّه عزّ و جلّ حکیم،صدّقنا بأنّ أفعاله کلّها حکمة،و إن کان وجهها غیر منکشف لنا؛ (2)ای فرزند فضل!این کار از کارهای خداست و سرّی است از اسرار خدا،و غیبی است از غیب های خدا،وقتی که می دانیم خدای عزّ و جلّ حکیم است و کارهایش از روی حکمت انجام می گیرد،تصدیق می کنیم همۀ کارهای او حکمت است،اگرچه سببش برای ما کشف«و روشن»نشود.»

امّا آنچه که باید توجّه داشت و وجود مبارک قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-بر آن تأکید دارد،ترک پرس و جو کردن از علّت«غیبت»است.

6-چنان که در گذشته ذکر شد،امام حسن عسکری علیه السّلام ضمن حدیثی به احمد بن اسحاق قمی فرمود:«یا أحمد بن إسحاق!هذا أمر من أمر اللّه و سرّ من سرّ اللّه و غیب من غیب اللّه،فخذ ما آتیتک و اکتمه،و کن من الشاکرین تکن غدا فی علّیین.» (3)

ص:212


1- 1) -بحار الأنوار: [1]73/51 ب 1 ح 18 از کمال الدّین. [2]منتخب الأثر:ص 243؛ [3]ینابیع المودة:ص 494 و [4]در ص 448 از فرائد السّمطین و [5]در ص 488؛و در کتاب های دیگر از سنّی و شیعه این روایت را،آورده اند.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:358/3 ح 906 [6] تمام حدیث در فصل(غیبت چرا)گذشت.
3- 3) -بحار الأنوار: [7]24/52 ب 18 ح 16 از کمال الدّین. [8]

7-قائم علیه السّلام در نامه ای به سفیرش محمّد بن عثمان رضی اللّه عنه نوشت: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ (1)فأغلقوا أبواب السؤال عمّا لا یعنیکم،و لا تتکّلفوا علی ما قد کفیتم،و أکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فإنّ ذلک فرجکم؛ (2)...پس درهای پرسش از آن چه را که برای شما فایده ندارد،ببندید و خود را به خاطر آن چه که از شما خواسته نشده است،به زحمت نیندازید و برای تعجیل فرج،زیاد دعا کنید،چون فرج شما در آن است.»

12-زمینۀ ظهور

در مورد زمینۀ ظهور امام-عجّل اللّه فرجه الشریف-که،در چه شرایط زمانی و روی چه مصالحی واقع خواهد شد؛سخن فراوان است و تنها به سه مورد آن متذکر می شویم.

1-وجود مقدّس مهدی موعود علیه السّلام ذخیرۀ الهی است و ظهورش صرفا به مشیّت و خواست خداوندی بستگی دارد،هرگاه به صلاح جامعه باشد،اجازۀ ظهور را صادر می فرماید.

2-هرگاه با گذشت زمان استعداد و روحیّات و اخلاقیّات جوامع و انسان ها از حیث فکری و روحی،به گونه ای ترقی یافت و به کمال رسید که شایستگی قبول و لیاقت پذیرش حضرت بقیّة اللّه الأعظم-روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء-را داشته باشد و آمادۀ تسلیم حقّ شود،اجازۀ پیاده نمودن قوانین آسمانی داده می شود.

زیرا تا زمانی که انسان تحمّل و برداشت و ظرفیّت پذیرفتن برنامه ها و آورده های مترقّیانۀ حجّت الهی را نداشته باشد و راه درک حقایق و دریافت دانش پیشرفتۀ دولت حقّ را بر خود هموار نکند،هنوز زمینۀ ظهور فراهم نشده است و ظهور نیز به تأخیر

ص:213


1- 1) -مائده:104. [1]
2- 2) -ابن عصام،عن الکلینی مثله.بحار الأنوار:92/52 ب 20 ح 7 و 182/53-181؛ [2]الزام النّاصب:ص 130؛ [3]منتخب الأثر:ص 267؛ [4]غیبت طوسی:ص 177؛اعلام الوری:ص 424؛ [5]کشف الغمّة:322/3؛ [6]کمال الدّین:162/2؛ [7]احتجاج طبرسی:ص 263. [8]

خواهد افتاد!

3-تا زمانی که روی زمین را فساد و ظلم و جور فرانگیرد و جوامع بشری در انحطاط فکری قرار نگیرد و در باتلاق شهوات و تجاوز فرو نرود و در لجن زار تباهی غرق نشود،هنوز زمینۀ ظهور فراهم نشده و باید منتظر هم چون روزی بود و به انتظار چنین زمانی نشست!

13-فکر انحرافی

گروه هایی از گفتار سه گانه بالا،نظریّۀ شمارۀ 3 را انتخاب کرده اند و روی آن تبلیغ می کنند.

و می گویند:تا روی زمین،پر از ظلم و ستم و و...،نشود(آقا امام زمان علیه السّلام)ظهور نخواهد کرد،پس بهتر است که هرچه زودتر فساد فراگیر شود،تا ظهور«آقا»نیز زودتر انجام شود!و امثال این حرف ها.

این برداشت ناهموار از چند جهت مردود است.

1-اگر بنا باشد ظهور حضرت مهدی موعود علیه السّلام بسته به رهاساختن مردم و آزادی از بند خوی حیوانی باشد،باید در وظایف«امر به معروف و نهی از منکر»را که از ضروریّات دین است،بست و آیات و روایات بی شمار آن را،از صفحات قرآن کریم و کتب معتبر مذهبی محو و نابود ساخت!زیرا دیگر نیازی به این کار نیست و ظهور را نباید به عقب انداخت!

2-همه بزرگان و دانشمندان دین،به خصوص امامان بزرگوار،برای تبلیغ و تعلیم و تربیت،تشویق و تحریص نموده و از بزرگ ترین تکالیف و وظایف دینی بشمار آورده و تنبلی و کسالت دراین باره را مورد مذمّت و نکوهش قرار داده اند،را باید نادیده گرفت و روی آن ها قلم سرخ کشید و دور انداخت!

3-از زمان غیبت به بعد،شهدا و علما و صلحا و مؤمنین،همگی به بیراهه رفته اند و ره افسانه زده و معنا و مفهوم زمینه سازی«ظهور»را نفهمیده و تشخیص نداده اند! و باید ایشان را زیر ضربات توهین و سبّ و شتم قرار داد و زیر سؤال برده که چرا با

ص:214

فداکاری و زندان رفتن و شکنجه دیدن و مسایل دیگر ظهور امام را به تأخیر انداخته اند!!

کدام عاقل با وجدانی به خود اجازه می دهد که چنین فکری از مخیلۀ خود گذرانده و در مغز خویش بپروراند.

پس منظور روایات فراوانی که پیرامون عباراتی هم چون«یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا»آمده است؛چیست؟

البتّه واضح و روشن است که باید به وظایف شرعی و اخلاقی خود عمل کنیم و در به کار بستن«امر به معروف و نهی از منکر»کوشا باشیم و هرچه در توان داریم،در پیشبرد فرامین دین و قرآن،از سعی تلاش و کوشش خود دست برنداریم و عقب نشینی نکنیم؛زیرا برای«زمینه سازی ظهور»تنها راه منحصر،آن نیست که این گروه تشخیص داده اند،بلکه«راه دوّمی»نیز وجود دارد و آن،اصلاح خود و جامعه و عمل به دستورات قرآن و اسلام است،نه دوری جستن و دست برداشتن و کنار گذاشتن آن است. (1)

14-عدم ظهور چرا

برای کیفیّت زمینه سازی ظهور حضرت مهدی موعود علیه السّلام از خود آن حضرت، الهام گرفته و از راه«مثبت»و رحمانی پیش برویم،نه از راه«منفی»و شیطانی.

1-خود قائم علیه السّلام در نامۀ مفصّلی به شیخ مفید رضی اللّه عنه نوشت:«...و لو أنّ أشیاعنا وفّقهم اللّه لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم،لما تأخّر عنهم الیمن بلقآئنا، و لتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حقّ المعرفة و صدقها منهم بنا،فما یحبسنا عنهم إلاّ ما یتّصل بنا ممّا نکرهه و لا نؤثره منهم،و اللّه المستعان و هو حسبنا و نعم الوکیل؛ (2)...اگر شیعیان ما که خداوند به اطاعت خود موفّقشان بدارد،با اجتماع دل ها به عهد قدیم، وفادار بودند،برکت دیدن ما از آن ها به تأخیر نمی افتاد،و البتّه سعادت مشاهدۀ ما به

ص:215


1- 1) -برای روشن شدن مطلب به روایات فصل بعدی دقّت نمایید.
2- 2) -بحار الأنوار:177/53؛ [1]الزام النّاصب:ص 136؛ [2]یوم الخلاص:ص 161.

خاطر حقّ معرفت و راستگویی آن ها،برای آن ها شتاب می کرد(رو می آورد)پس حبس نمی کند ما را از آنها مگر اعمالی که از آن ها به ما می رسد که دوست نداریم و از آن ها انتظار نداریم و خدا کمک کننده است و برای ما بس است و چه نیکو وکیلی است خدا.»

2-در جریان مفصّل تشرّف علیّ بن مهزیار اهوازی رضی اللّه عنه به حضور مبارک مقام ولایت عظما،نکات مهمّ و جالبی را می بینیم.

الف-مأمور قائم علیه السّلام که برای بردن او به حضور مبارک امام علیه السّلام آمده بود:«ثمّ صافحنی و عانقنی،ثمّ قال:ما الّذی ترید یا أبا الحسن؟!قلت:الإمام المحجوب عن العالم قال:و ما هو محجوب عنکم و لکن حجبه سوء أعمالکم؛ (1)سپس مرا در آغوش گرفت و گفت:

ای ابا الحسن چه می خواهی؟!

گفتم:دیدار امامی که از عالم محجوب مانده است.

گفت:او از شما پنهان نیست،بلکه اعمال بد شما،او را از شما پنهان نموده است.»

ب-وقتی که به حضور حضرت رسید،به او فرمود:«یا أبا الحسن!کنّا نتوقّعک لیلا و نهارا،فما الّذی أبطأ بک علینا؟قلت:یا سیّدی!لم أجد من یدلّنی إلی الآن،قال لی:لم تجد أحدا یدلّک؟!ثمّ نکت باصبعه فی الأرض،ثمّ قال:لا و لکنّکم کثّرتم الأموال و تجبّرتم علی ضعفاء المؤمنین،و قطعتم الرحم الّذی بینکم،فأیّ عذر لکم الآن؟!فقلت:التوبة و التوبة، الإقالة الإقالة...؛ (2)ای ابا الحسن!ما شب و روز انتظار تو را داشتیم!سبب تأخیر چه بود که دیر آمدی؟!

عرض کردم:ای آقای من!من تاکنون کسی را نیافته بودم که مرا راهنمایی کند.

(با تعجّب)به من فرمود:کسی را نیافته بودی راهنمایی ات کند؟!

سپس درحالی که با انگشت خود به زمین خط می کشید،فرمود:هرگز،و لکن اموالتان را زیاد کردید و بر ناتوانان مؤمنان ستم نمودید و رحمی که در میانتان بود را قطع کردید،پس حال چه عذری دارید؟!عرض کردم،توبه توبه درگذرید درگذرید...»

ج-سپس فرمود:«یابن مهزیار!لو لا استغفار بعضکم لبعض،لهلک من علیها إلاّ خواصّ

ص:216


1- 1) -دلائل الإمامة:ص 296؛ [1]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 118. [2]
2- 2) -دلائل الإمامة:ص 296؛ [3]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 118. [4]

الشیعة الّتی تشبه أقوالهم أفعالهم؛ (1)ای پسر مهزیار،اگر نبود استغفار شما برای همدیگر،جز خواص شیعه که-سخنانشان شبیه افعالشان است-هرکه روی زمین است هلاک می شد.»

سه فراز بالا گویای این مطلب است که توجّه دقیق امام علیه السّلام به اعمال خوب و مثبت مردم است،نه اعمال بد و منفی،چنان که فرمود:اگر استغفار خوبان بعضی از شما نبود،از اعمال بد بدان،همۀ مردم روی زمین به هلاکت می رسیدند.

3-ابن أبی عمیر از کسی که به او گفته است و در روایت دیگر از ابن محبوب از ابراهیم کرخی،گفت:به ابی عبد اللّه علیه السّلام گفتم:«ما بال أمیر المؤمنین علیه السّلام لم یقاتل مخالفیه فی الأوّل؟قال:لآیة فی کتاب اللّه عزّ و جلّ: لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً قال قلت:و ما یعنی بتزایلهم؟قال:ودائع مؤمنون فی أصلاب قوم کافرین،فکذلک القائم علیه السّلام لن یظهر أبدا حتی تخرج ودائع اللّه عزّ و جلّ،فإذا خرجت ظهر علی من ظهر من أعداء اللّه جلّ جلاله فقتلهم؛ (2)چرا امیر مؤمنان علیه السّلام از اوّل با مخالفین نجنگید؟

فرمود:به خاطر یک آیه از قرآن که فرموده است«...و اگر مؤمنان و کفّار(در مکّه)از هم جدا می شدند،کافران را عذاب دردناکی می کردیم»گفتم:معنای«تزایلهم»چیست؟

فرمود:ودیعه های مؤمنین در پشت های کافران،پس قائم هم این طور است،ابدا ظهور نمی نماید تا ودایع خداوند عزّ و جلّ بیرون آیند،وقتی که این ودایع خارج شد و بیرون آمد،بر دشمنان خدا ظهور کرده و آن ها را به قتل می رساند.»

با توجّه به مراتب بالا،امام علیه السّلام به زمینۀ مثبت ظهور بیشتر علاقه مند است تا زمینۀ منفی آن و اگر زمینۀ منفی را مدّنظر قرار دهیم،باز از حیطۀ فکر ما بیرون است که کی و چه وقت انجام خواهد گرفت! (3)

ص:217


1- 1) -همان مدرک:ص 296؛المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 118. [1]
2- 2) -الفتح:25؛ [2]علل الشّرایع:141/2؛ [3]بحار الأنوار: [4]2097/52 ح 19 از علل الشّرایع و [5]کمال الدّین؛ [6]ینابیع المودة:84/3؛ [7]الزام النّاصب: [8]ص ص 30 و 127؛بشارة الإسلام:ص 256؛ [9]الإمام المهدی؛ص 65؛ [10]منتخب الأثر:ص 290 [11] با تغییر.
3- 3) -به فصل«معنای غیبت»و«حضور در میان مردم»مراجعه شود.

15-طول عمر امام علیه السّلام

پیرامون طول عمر قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-مباحث گوناگون و مقاله های مستقل و مطالب متقن و مبرهن زیادی نوشته شده است و امکان آن،هم از نظر پزشکی و طبیعی و هم از نظر نیروی مافوق طبیعی به اثبات رسیده است و جای هیچ گونه تردید و تشکیک نیست و عمر طبیعی به هیچ وجه،حدّ ثابتی ندارد.

هم چنین آزمایش های مختلف روی انسان ها و حیوان ها و گیاهان ثابت کرده است که عمر طولانی برای همۀ این صنوف،امکان پذیر بوده و هست و خواهد بود.

آنان که در این زمینه،دچار وسوسه شده اند،فقط کافی است در این باره به کتاب های علمی و تحقیقی مراجعه کرده و از کارشناسان فن جستجو نمایند.

با این که خود این افراد به طول عمر خضر و الیاس و نوح 2500 سال و عیسی و لقمان 4000 سال از اولیای خدا و عوج بن عناق(از عمالقه)3600 سال،ذومغ 3500 ساله،عناق دختر حضرت آدم علیه السّلام 3000 سال،ریّان 1700 ساله،بخت نصر 1507 ساله، صاحب مهرگان 1500 سال،ضحاک ماردوش 1200 ساله،کیومرث نخستین پادشاه ایران،1000 سال،یوشالفرس بن کالب 1000 سال،افرادی جز این ها از 1000 سال به پایین،از اشخاص عادی انسان ها زیاد است که به جهت روشنی آن،نیازی برای شمردن آن ها نیست.هم چنین از درختان 5000 ساله با قطر تنۀ 90 پا در اسکاتلند و 6000 ساله با طول قامت 100 متر و قطر طرف پایین 10 متر در کالیفرنیا و بیش از حدود 500 سال درختان از نوع(عندم)یا به تعبیر دیگر(خون سیاوش)در جزایر کاناری و...اعتراف دارند،امّا در مورد یک ذخیرۀ الهی،دچار وسواس و شک شده اند.

در مناطق استوایی زمین درختانی وجود دارند با عمر جاویدان؛یعنی مرتبا در حال ریشه زدن و جوانه زدن هستند و هیچ گاه عمرشان پایان نمی پذیرد.

در میان گیاهان و حلزون های با عمر چند هزار سال و کشف دانشمندان زیست شناس،ماهی هایی با عمر سه میلیون سال در میان حیوانات خزنده و غیره را می پذیرند و به همۀ این مطالب،در جای خود اعتراف می کنند،امّا شگفت آور است هنگامی که در مورد طول عمر حضرت مهدی موعود علیه السّلام با عقیدۀ شیعه روبرو

ص:218

می شوند،انگشت حیرت به دندان می گیرند و سرخود را به علامت انکار،تکان می دهند و لبخندهای تمسخرآمیز می زنند که آیا این گونه عقاید غیر عاقلانه و غیر منطقی نیست و می تواند پیروانی داشته باشد؟!

ولی همان گونه که می دانیم مسأله طول عمر با قطع نظر از اعتقادات مذهبی خداپرستان،دربارۀ اعجاز و قدرت خداوند،اگر ما به راستی خود را از قید و بند پیش داوری ها،تعصب های خاص و عادات و رسومی که به آن خو گرفته ایم،رها سازیم و با حرّیّت و آزادی کامل،تسلیم دلیل و منطق باشیم،با علوم طبیعی روز کاملا مطابقت دارد.

هنگامی که در جراید می خوانیم یک مرد چینی در سن 253 سالگی مویش سیاه است،آن را بدون چون وچرا می پذیریم،اما هنگامی که در حدیث می خوانیم«القائم هو الّذی إذا خرج کان فی سنّ الشیوخ و منظر الشبّان قویّ فی بدنه؛قائم کسی است وقتی که خروج می کند در سنّ سالمندان،ولی در قیافۀ جوانان و از جهت بدن نیرومند است.» تعجّب می کنیم!

هروی گوید:«قلت للرضا علیه السّلام:ما علامة القائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-منکم إذا خرج؟ قال:علامته أن یکون شیخ السنّ شابّ المنظر،حتی إنّ الناظر إلیه لیحسبه ابن أربعین سنة أو دونها،و إنّ من علامته أن لا یهرم بمرور الأیّام و اللیالی علیه حتّی یأتی أجله؛ (1)به امام رضا علیه السّلام گفتم:علامت قائم از شما زمانی که خروج نماید،چیست؟!

فرمود:علامت او،آن است در سن پیر و با نمای جوان می باشد،به طوری که نگاه کننده به او خیال می کند 40 ساله و یا پایین تر است و از علامت(حتمی)اوست که با گذشت روزها و شب ها پیر نمی شود،تا مرگش فرارسد.»

از روایت فوق به وضوح استفاده می شود که گذر زمان در وجود مبارک او،اثر نخواهد گذاشت،چون در محلّ خود به اثبات رسیده است،وقتی انسان به مقام«عبدی أطعنی حتّی أجعلک مثلی»ارتقا یافت،به زمان و مکان،حکومت خواهد کرد

ص:219


1- 1) -کمال الدّین:366/2؛ [1]بحار الأنوار:285/52 ب 26 ح 16. [2]

و اعجازهای،اولیا خدا نیز از این مجری و مسیر است.

سخن کوتاه این که آن قدرت و نیرویی که این همه تشکیلات جهان را با نظام احسن اداره می کند و میلیاردها سال آن ها را بدون کوچک ترین خللی می چرخاند،آیا نمی تواند وجودی را که برای اصلاح جهان ذخیره کرده هزاران سال صحیح و سالم نگهدارد؟!

پس مسأله طول عمر از مسایلی نیست که بتوان در یک داوری منصفانه و منطقی، بر آن خرده گرفت و یا آن را انکار کرد. (1)

16-آب حیات

در کتاب های مذهبی دربارۀ آب حیات،بحث ها و روایت هایی وجود دارد و این که آن چیست و آیا هم چون چیزی وجود دارد یا نه و آیا کسی به آن رسیده و نوشیده است یا خیر و...؟

در این جا فقط با چند بحث کوتاه عبور می کنیم.

1-وجود آب حیات به اثبات رسیده و در روایات هم آمده است.

2-خضر علیه السّلام که از امرای ارتش ذی القرنین و از ابنای ملوک و شاهزاده بود و در مقدّمۀ ارتش او قرار داشت که به کنار چشمه ای رسید و ماهی مرده ای داشت، خواست بشوید و بپزد و بخورد،ماهی که به آب اصابت کرد بلافاصله زنده شد و به آب چشمه فرورفت و خضر که با لشکر ذی القرنین در طلب این آب بود،مسأله را فهمید و از آن آب سیر نوشید و برگشت.

ذی القرنین علّت تأخیر را جویا شد،او قضیه را بازگو کرد.ذی القرنین با سرعت تمام به آن جا آمدند که آن آب را بخورند،امّا هرچه جستند و این سو و آن سو دویدند،اثری ندیدند و ذی القرنین برگشت و به خضر گفت:آن آب در تقدیر تو بوده است (2)

ص:220


1- 1) -حکومت جهانی مهدی:ص 221 به بعد [1]تلخیص و تلفیق.
2- 2) -خلاصه ای از روایات وارده دراین [2]باره،از کتاب سرچشمۀ حیات:مؤلّف از ص 145 تا ص 150 به ن [3]قل- -از کتاب های مختلف از جمله،کمال الدّین:ص 219 و اعلام الوری:ص 368 و تفسیر قمی:ص 398 و تفسیر عیاشی:بنابر نقل بحار الأنوار:30/13 ح 14 و مهج الدعوات ص 463،بحار الأنوار:299/13 ح 8 و 40/60 ح 7 و 300/13 ح 3 و 319/13 ح 10 و معانی الأخبار:ص 19 و غیره.

3-الیاس پیغمبر علیه السّلام

خرده گیران به طول عمر امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-که،خود از قبول کنندگان این قضایا هستند،چرا از پذیرفتن عمر طولانی امام سر،باز می زند و طفره می رود!

درحالی که امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-می تواند از این آب،مکرر بنوشد و عمر ابد پیدا کند.

4-امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-و آب حیات

دربارۀ آب حیات و«مهدی موعود علیه السّلام»با کمی تأمّل درمی یابیم که با صرف نظر از بحث هایی که در فصل«طول عمر امام»گذشت،چه مانعی دارد،آن حضرت نیز از آن آب نوشیده باشد،کسی در دوران امامت خود به جای جای کرۀ زمینی اشراف دارد و تمامی گوشه و کنار آن،زیر نظر آن حضرت است،آیا از محل چشمه و منبع آن اطّلاع ندارد؟!پس چه اشکالی در آن است آن حضرت،مکررا از آن نوشیده باشد،و با توجّه به لحن روایات،نوشیده است.

برای نمونه دو روایت را در این مورد می آوریم که تلویحا استفادۀ امام از آن آب را به ما بازگو می کند.

1-ابن فضال از امام رضا علیه السّلام فرمود:«إنّ الخضر شرب من ماء الحیاة فهو حیّ لا یموت حتی ینفخ فی الصور،و إنّه لیأتینا فیسلّم علینا فنسمع صوته و لا نری شخصه،و إنّه لیحضر حیث ذکر،فمن ذکره فلیسلّم علیه،و إنّه لیحضر المواسم فیقضی جمیع المناسک و یقف بعرفة فیومّن علی دعاء المؤمنین،و سیونس اللّه به وحشة قائمنا علیه السّلام فی غیبته و یصل به وحدته؛ (1)به درستی که خضر از آب حیات نوشید،پس او زنده است و تا نفخ صور نمی میرد و او پیش ما می آید و به ما سلام می کند،صدایش را می شنویم،ولی خودش را نمی بینیم،و در هر جا نامش برده شود،حضور می یابد،پس هرکس نامی از او برد،حتما سلامش کند و او

ص:221


1- 1) -کمال الدّین:61/2 باب ما روی من حدیث الخضر علیه السّلام؛بحار الأنوار:152/52 ب 23 ح 3؛منتخب الأثر: ص 262 و 277 با این مضمون از امام عسکری علیه السّلام.

تمام موسم ها را حاضر می شود و همۀ مناسک را می گذراند و در عرفات می ایستد و به دعای مؤمنان آمین می گوید و به زودی با او وحشت قائم ما را در غیبتش تبدیل به آرامش می کند و از تنهایی درمی آورد و وصل می کند.

2-از امام حسن عسکری علیه السّلام این گونه نقل شده است؛احمد بن اسحاق به حضور حضرت آمد تا از جانشین بعد از او بپرسد،امام علیه السّلام وقتی که او را دید،ابتدا فرمود:

«مثله مثل الخضر،و مثله ذی القرنین؛إنّ الخضر شرب من ماء الحیاة،فهو حیّ لا یموت حتّی ینفخ فی الصور...؛ (1)مثل او،مثل خضر و ذی القرنین است،همانا خضر آب حیات خورد و تا دمیدن صور زنده است و نمی میرد.» (2)

17-مکان زندگی

برخی از نویسنده گان معروف و غیر معروف اهل تسنّن می گویند:شیعیان اعتقادشان بر این است که«مهدی موعود علیه السّلام»در شهر سامرّا در سرداب خانه شان غیبت نموده و هنوز هم در آن جا است!هرروز با اسب و یراق در آن جا کشیک می دهند تا آقایشان از همان سرداب بیرون آید و سوار اسب شود.

با این فرضیّۀ نابخردانه و خلاف واقع،اشکال وارد می کنند که انسان این همه مدّت طولانی را چگونه می تواند در یک محل،زندگی کند!

از ایشان باید پرسید،کدام شیعه،از عالم و عامی،هم چون عقیده ای دارد!هرچند که در بعضی از روایات آمده است که غیبت آن حضرت،از سرداب شروع شد و در میان سربازان خلیفه از سرداب بیرون آمد و در جلوی چشمان مأموران دولتی تشریف برد و جز فرماندهشان،همگی او را دیدند و گمان بردند که فرمانده هم او را دیده و متعرّض نشده است،به همین دلیل آن ها نیز متعرّض نشدند،سپس جریان را به فرمانده گزارش دادند و موضوع را پرسیدند،روشن شد که فرمانده آن حضرت را ندیده است و هرچه این سو و آن سو دویدند،کوچک ترین اثری از وجود ملکوتی او

ص:222


1- 1) -بیان الأئمّة:ص 249 به نقل از الخرائج و الجرایح.
2- 2) -برای شرح بیشتر به فصل«ندیم و هم صحبتان او»مراجعه فرمایید.

به دست نیاوردند.

بنابراین کدام شیعه است که در آن جا با تجهیزات کذایی انتظار می کشد،از آن تاریخ تا به حال چه کسی هم چون منتظری را در آن جا دیده است که با کمال وقاحت، این دروغ و تهمت را در نوشته اش منعکس نموده و بر علیه شیعیان تبلیغ می کنند! زهی بی انصافی و بی شرمی.

این افتراها را کسانی متوجّه شیعیان می سازند که خود معتقدند،به عمر جاویدان خضر و الیاس علیهما السّلام و عیسی علیه السّلام از اولیا و دجّال از غیر اولیا که به نظر ایشان در غار یا چاهی زندانی است و دست و پایش نیز بسته است و خداوند این مدّت طولانی تا نزول حضرت عیسی مسیح علیه السّلام او را کفالت نموده و زنده نگه داشته است؛حال چه مانعی دارد که خداوند نیز«مهدی موعود علیه السّلام»را کفالت نماید.

البتّه این ادّعا از ابتدا پوچ و باطل است و هیچ شیعه ای از عالم و جاهل بر این عقیده نیست که امام علیه السّلام در سرداب به سر می برد یا از آن جا ظهور خواهد کرد؛آیا روایات فراوان شیعی را نخوانده اند که ظهور حضرت«مهدی علیه السّلام»از مکّه خواهد بود.

شیخ طوسی قدّس سرّه می فرماید:سرداب مقدّس محلّ ابتدای غیبت بوده،نه این که اکنون نیز در آن سرداب به سر می برد.

در غیبت صغری برابر روایات وارده،حضرت در مدینه،در کوه«رضوی» (1)بود و«خواصّ»از مکان آن حضرت اطّلاع داشتند،ولی بعد از غیبت کبری،دیگر برای آن حضرت مکانی معیّن نگردیده است و احدی از محلّ وی اطّلاع ندارد.

بلی،روزی امام صادق علیه السّلام نظری به کوه«رضوی»انداخت و فرمود:«برای صاحب این امر در این کوه دو غیبت است یکی درازتر از دیگری»روشن می شود که در هر دو غیبت،مکان آن حضرت در کوه«رضوی»است.

در حدیث دیگر امام باقر علیه السّلام فرمود:«نعم المنزل الطیّبة؛چه نیکو منزل است طیبه (مدینه).»

ص:223


1- 1) -کوه«رضوی»در میان مکّه و مدینه و در یک مرحله ای«ینبع»واقع شده است.

1-ابی حمزه از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود:«لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة و لابدّ له فی غیبته من عزلة،و نعم المنزل طیبة،و ما بثلاثین من وحشة؛ (1)به ناچار برای صاحب این امر،غیبتی و به ناچار در غیبتش،عزلتی خواهد بود و چه منزل خوبی است«طیبة»و با وجود سی(نفر)وحشتی نیست.»

2-ابی بصیر از ابی جعفر علیه السّلام فرمود:«لابدّ لصاحب هذا الأمر من عزلة و لابدّ فی عزلته من قوّة،و ما بثلاثین من وحشة،و نعم المنزل طیبة؛ (2)به ناچار برای صاحب این امر عزلتی و به ناچار در عزلتش قوّتی است و با سی نفر وحشتی نیست و چه خوب منزلی است طیّبة.»

3-عبد الأعلی مولا سام گفت:«خرجت مع أبی عبد اللّه علیه السّلام،فلمّا نزلنا الروحآء نظر إلی جبلها مطلاّ علیها،فقال لی:تری هذا الجبل؟هذا جبل یدعی رضوی من جبال فارس،أحبّنا فنقله اللّه إلینا،أما إنّ فیه کلّ شجرة مطعم،و نعم أمان للخائف مرّتین،أمّا إنّ لصاحب هذا الأمر فیه غیبتین واحدة قصیرة و الأخری طویلة؛ (3)همراه ابی عبد اللّه علیه السّلام بیرون رفتم،وقتی که به«روحا»فرود آمدیم،به سوی کوهی در آن جا نظر انداخت و به آن دقّت کرد،پس به من فرمود:این کوه را می بینی؟این کوهی است به آن«رضوی»گویند،از کوه های فارس است،ما را دوست داشت،پس خداوند آن را برای ما انتقال داد.

آگاه باش!در آن کوه از تمامی درختان خوراکی وجود دارد.دو مرتبه فرمود:چه امان خوبی است برای ترسنده ها.

آگاه باش!برای صاحب این امر در آن،دو غیبتی است،یکی کوتاه و دیگری طولانی.»

با توجّه به روایات مختلف،چنین استفاده می شود که مکان زندگی آن حضرت در روزگاران غیبت:

ص:224


1- 1) -(العزلة بالضم اسم الإعتزال،و الطّیبة اسم المدینة الطیبة،فیدل علی کونه علیه السّلام غالبا فیها و فی حوالیها و علی أن معه ثلاثین من موالیه و خواصه إن مات أحدهم قام آخر مقامه].اصول کافی:338/1 و 340؛ [1]غیبت نعمانی:ص 99؛ [2]بحار الأنوار:157/52 ب 23 ح 20؛ [3]غیبت طوسی:ص 102. [4]
2- 2) -غیبت طوسی:ص 111؛بحار الأنوار:153/52 ب 23 ح 6 [5] با تغییر کمی کافی:340/1؛طیبة اسم مدینه طیبه است این روایت روشن می سازد که آن حضرت غالبا در مدینه و اطراف آن به سر می برد.
3- 3) -غیبت طوسی:ص 112؛بحار الأنوار:153/52 ب 23 ح 7. [6]

1-در مدینه است.

2-در اطراف مکّه است.

3-در حوالی مکّه و مدینه است.

4-در همه جا هست و از دیده ها مستور می باشد.

ممکن است همۀ این روایات صحیح باشد و در کوه های مکّه و مدینه منزل و مأوایی داشته و از نظرها غایب باشند،آن گونه که دربارۀ بهشت شداد و سدّ فولادین اسکندر یا«جزایر خضراء» (1)گفته شده است،امّا قدر متیقّن آن است که به همه جاها

ص:225


1- 1) -جریان«جزایر خضراء»در زمانی به کتاب های ما نفوذ کرد که کمی آن طرف تر معلوم نبود که در کرۀ زمین چه می گذرد و کدام ملّتی زندگی می کند،زمان سفرهای پیاده و یا شتر و غیره بود.با شنیدن هم چون قضایایی احتمال داده می شد،شاید آن سوی اقیانوس ها و جاهایی که گمان می کردند،خورشید از دریا طلوع کرده و در باتلاق آن سوی زمین غروب می کند،هم چون محلّی وجود داشته باشد بعضی از علمای شیعه نیز،با شنیدن این گونه پیش آمدها،چون به محبوب و معشوق خود حضرت مهدی موعود علیه السّلام روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء-تا حدّی ارتباط داشت،عاشقانه و بی چون وچرا می پذیرفتند و در کتاب خود ثبت می کردند. مخصوصا از شخص مجهول و ناشناخته ای مانند عثمان بن عبد الباقی از کمال الدین احمد بن محمّد بن یحیی انباری در سال 543 هجری قمری و فضل بن یحیی طیّبی کوفی از زین الدین علی بن فاضل مازندرانی در سال 699 هق با آن توصیف شگفت آور و مقدّمۀ غلوآمیزی که در بیان جریان«جزیرۀ خضراء»به ثبت رسیده است. مرحوم علاّمۀ مجلسی قدّس سرّه در بحار الأنوار 159/52 ب نادر 24 ح 1 [1] می فرماید:رساله ای مشهور به جزیرۀ خضراء واقع در دریای سفید(بحر الأبیض)یافتم،از آن جا که مشتمل است بر بیان کسانی که آن ها را دیده و داستان های شگفت انگیز است،میل دارم آن را در این جا بیاورم.سبب این که برایش باب مستقلی باز کردم،این است که در کتاب های روایی آن را ندیدم،عین آن را،آن گونه که یافته ام در این جا می آورم. امّا در دنیای زمان ما سال 1383 شمسی،مطابق با 1426 قمری،از کرۀ زمین جایی نمانده است که کشف نگردد و در تحت سیطرۀ کشوری قرار نگیرد،بلکه وجب به وجب و تا آخرین کیلومتر آن مشخص شده است که متعلّق به قلمرو و سرزمین کدام مملکت است.از ایالات متحدّه و آن طرف تر کشور کانادا گرفته تا کوچک ترین جزایر اندونزی و کشورهای آفریقا و...پس جای نامشخّصی در کرۀ زمین وجود ندارد تا احتمال داده شود در فلان نقطۀ زمین،جای ناشناخته باقی مانده است. بعضی از علما و نویسندگان هنوز هم از درستی آن دفاع می کنند و مقایسۀ آن با«بهشت شدّاد» و«سدّ اسکندر»و«یأجوج و مأجوج»که جریان آن در قرآن کریم آمده است و فعلا از انظار غایب است، تلاش کرده و می کنند صحّت جریان«جزیرۀ خضراء»را به اثبات برسانند و برخی(مانند شیخ ناجی نجّار روحانی اهل کاظمین عراق از شاگردان مرحوم سیّد محمّد باقر صدر و یکی از وکلای علاّمۀ خویی-

سرکشی دارد،چون امام عصر است و نباید از جایی بی اطلاّع باشد؛اگرچه به امامت ولایی تشریعی اش مأموریت ندارد،امّا ولایت تکوینی اش که از بین نرفته و ثابت است و بلا اشکال در کائنات تصرّف ولایی تکوینی دارد.

4-ابو هاشم جعفری گوید:به ابی محمّد(امام حسن عسکری)علیه السّلام گفتم:«جلالتک تمنعنی عن مسئلتک فتأذن لی فی أن أسئلک؟قال:سل!قلت:یا سیّدی!هل لک ولد؟قال:

نعم،قلت:فإن حدث حدث فأین أسئل عنه؟قال:بالمدینة؛ (1)جلالت تو مرا مانع می شود که از تو چیزی بپرسم!آیا اجازه می دهید سؤالی کنم؟

فرمود:بپرس.

گفتم:ای آقای من!آیا فرزندی داری؟!

فرمود:بلی!

ص:226


1- 1) -بحار الأنوار:161/51 ب 10 ح 11 از غیبت طوسی.

گفتم:اگر حادثه ای برای شما رخ داد،در کجا بپرسم(در کجا بجویم)؟

فرمود:در مدینه.»

5-أمیة بن علی القیسی گوید:به ابی جعفر محمّد بن علی(امام جواد علیه السّلام)گفتم:بعد از شما جانشین کیست؟!

فرمود:پسرم علی،سپس سرش را مختصر پایین انداخت و دوباره سرش را بلند کرد و فرمود:«إنّها ستکون حیرة،قلت:فإذا کان ذلک فإلی من(أین)،فسکت ثمّ قال:لا أین -حتّی قاله ثلاثا-فأعدت،فقال:إلی المدینة،فقلت:أیّ المدن؟فقال:مدینتنا هذه و هل مدینة غیرها؟!؛ (1)به درستی که به زودی یک سرگردانی خواهد بود.

گفتم:وقتی که این گونه شد،پس به سوی که و به کجا؟!

پس ساکت شد،سپس سه بار فرمود:به کجا(نه)،دوباره سؤال را تکرار کردم؟!

فرمود:به سوی مدینه.

پس گفتم:کدام مدینه؟

فرمود:همین مدینه.آیا جز این،مدینۀ دیگری هم هست؟!»

6-امام جواد علیه السّلام فرمود:«...و لکنّ القآئم هو الّذی یخفی علی الناس ولادته و لا یغیب شخصه؛ (2)و لکن قائم او کسی است که ولادتش بر مردم مخفی ماند(ولی)شخصش غایب نمی شود!(یعنی در همه جا حضور یابد امّا دیده نمی شود)»

از جمع بندی روایات فوق معلوم می شود که هستۀ مرکزی زندگی آن حضرت، اماکن مقدّسه،مخصوصا مکّه و مدینه است،امّا چنان که در فصل های متعدّد این کتاب،یادآور شدیم،درست است آن حضرت بنابر مصالحی که خدا می داند، مسؤولیّت ظاهری ندارد،امّا در غیبت زیستن او،امامتش را باطل نکرده است؛همان طور که در معنای غیبت و جاهای دیگر ذکر شد،آن حضرت ظاهر نیست،امّا حاضر است،در ظاهر با ما نیست،ولی آن گونه که در توقیع های مکرّر فرموده اند،در باطن مراقب اوضاع،به خصوص وضع شیعیانش می باشد و آن ها را از بلایا و غیره

ص:227


1- 1) -همان مدرک:156/51 ب 9 ح 2 از غیبت نعمانی با دو طریق و ص 158 ح 6 از کفایة. [1]
2- 2) -بحار الأنوار:33/51؛ [2]الزام النّاصب:ص 68؛ [3]یوم الخلاص:ص 45.

محافظت می نماید و برای آن ها دعا می کند.

18-ازدواج و اولاد آن حضرت

مسألۀ ازدواج و داشتن اولاد آن حضرت،از مسایلی است که ندانستن آن مشکلی را به بار نمی آورد؛زیرا از مسایل عقیدتی و اعتقادی نیست و نیز دراین باره به طور قطع و یقین،نمی توان اظهارنظر کرد،امّا آن چه می توان گفت،طبق روایات زیاد،آن حضرت تشابهی به انبیا علیهم السّلام سلف دارد و تشابه ایشان به حضرت یوسف علیه السّلام نیز از این جهت است که در میان مردم به صورت ناشناس زندگی و رفت وآمد می کند و به روی فرش های آنان پا می نهد و در همه جا حضور دارد،او مردم را می بیند و می شناسد و مردم او را می بینند و نمی شناسند و ده ها مطالب از این قبیل،مشخّص می کند که آن حضرت به صورت طبیعی زندگی می کند و داشتن اهل و عیال و اولاد برای آن حضرت را قوّت می بخشد؛زیرا در زمان غیبت،مخفی بودن شخصیّت و عنوان آن حضرت منظور است؛نه پنهان ماندن بدن و جسم او از دیده ها.

پس با قطع نظر از جنبۀ ملکوتی وجود شریف امام،او یک بشر و یک انسان است و مانند آباء گرامی و اجداد طاهرینش و مانند سایر انبیا و اولیا علیهم السّلام غریزۀ انسانی دارد و هیچ انسانی ناگزیر از غریزۀ جنسی نیست و هم چنین ازدواج یک اصل مسلّم برای هر انسان است و این کار یک سنّت مؤکّد در شریعت و تبعیّت از این سنّت را با آن همه تأکیدات و امتیازات،مورد تشویق قرار داده است و هم چنین«مجرّد»زیستن و«رهبانیت»پیشه ساختن را توبیخ و مذمّت نموده است.بنابراین به نظر صحیح نمی آید که حضرت قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-این مدّت طولانی را بدون تأهّل مانده باشد و عقل و شرع نیز،به ما حکم می کند که امام علیه السّلام معصوم است و معصوم ترک مستحب کرده و به مکروه اقدام نمی نماید و باید در عمل به شریعت اسلام،از همه پیش قدم تر باشد،امّا این که اولاد و عیالاتش در کجا و چگونه و تحت چه شرایطی زندگی می کنند و به چه صورتی با مردم معاشرت دارند؟!سؤالاتی است که جوابش آسان نیست!امّا آن چه که به نظر قابل قبول می آید،این است که آن ها نیز با تربیت

ص:228

صحیح خانوادگی در بطن همین جامعه به زندگی خود ادامه می دهند.

علاوه براین،دعاهایی که برای سلامتی وجود مبارک امام علیه السّلام و ذریّه اش،به ما می آموزند که آن حضرت،مانند دیگر انبیا و رسل،در پشت پردۀ غیبت زندگی طبیعی دارد و نباید با برداشت اخلاقی و عاطفی و با فکر عامیانه،به زندگی آن حضرت از این جهت،جنبۀ ملکوتی داده و از مواهب الهی بی نصیب کرد.

با این استدلال و دلایل دیگر،به نظر عاقلانه می آید که عیال و اولاد داشتن«امام غایب علیه السّلام»را بپذیریم و هیچ مشکلی هم پیش نمی آید و هم چنین با مسایل و تکالیف غیبت هیچ گونه منافاتی ندارد و بعید نیست که حضرت به طور ناشناس ازدواج نموده و اولاد ناشناسی هم داشته باشد و هرگونه صلاح بداند،عمل کند و مانند سادات دیگر به زندگیشان ادامه دهند.

مضافا بر این که آن حضرت،اخیرا در میان شیعیان به«ابا صالح»شهرت تام پیدا کرده است، (1)در نهایت«أب»یک فرد«صالح»است و توجیه ناپذیر،به خصوص

ص:229


1- 1) -در ذخیرة الالباب ذکر کرده که آن جناب،مکنّی است به ابو القاسم و ابو صالح و این کنیۀ معروفۀ آن حضرت است در میان عرب های بلدی و بادیه نشین و پیوسته در توسّلات و استغاثات خود،آن جناب را به این اسم می خوانند و شعرا و ادبا در قصاید و مدایح خود ذکر می کنند نجم الثاقب:91/1. نیز مؤیّد این مقال است،آن چه در میان جمیع عرب های حضری و اهل بادیه،اشتهار دارد از تعبیر کردن از آن ذات مقدّس به ابو صالح و در توسّلات و استغاثات و ندبه ها و شکایت ها جز به این اسم،آن حضرت را نخوانند و شعرای معروفین،مکرّر در قصاید مدایح و مراثی و ندبه ها به همین کنیه آن جناب را ذکر می کنند. مأخذی در اخبار خاصّه برای آن به نظر نرسیده،جز خبری که احمد بن محمّد بن خالد برقی روایت کرده در کتاب محاسن از ابو بصیر از جناب صادق علیه السّلام که فرمود: «هرگاه گم شدی در راه،پس ندا کن یا بگو،یا صالح!یا ابا صالح!ارشدانا الی الطریق رحکمکها اللّه.» عبید بن حسین زرندی که راوی خبر است از علی بن ابی حمزه گفت:پس رسید به ما این بلا،پس امر نمودیم بعضی از کسانی که با ما بودند این که دور شود و ندا کند.پس دور شد و ندا کرد،آن گاه آمد نزد ما. پس خبر داد ما را که او شنید آواز نازکی را که می گوید:«راه طرف راست،یا گفت سمت چپ.» پس یافتیم راه را چنان چه گفته بود.(المحاسن:362/2؛ [1]بحار الانوار:72/60 و [2]نیز روایتی شبیه همین مضمون از امام سجاد علیه السّلام بحار الانوار:112/97) و تردید در یا صالح و یا ابا صالح و نیز تردید در سمت راست یا چپ از راوی خبر است که سهو کرده.چنان-

روایت«جزیرة الخضراء»که در بحار الأنوار و بعضی کتاب ها نیز مفصلا آورده اند، حضرت فرزندانی دارد که در شهرهای آن جزایر حکومت می کنند. (1)

به روایت هایی که اشاره به بودن اولاد برای آن حضرت است،توجّه فرمایید.

1-مفضّل بن عمر از امام صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود:«...لا یطّلع علی موضعه أحد من ولده و لا غیره إلاّ المولی الّذی یلی أمره؛ (2)به محلّ او کسی مطّلع نمی شود نه از «اولادش»و نه از دیگران،مگر خادمی که به کارهایش می رسد.»

برابر این روایت آن حضرت در زمان غیبت،دارای اولاد می باشد و لکن اولادش هم از محلّ استقرارش اطّلاعی ندارند؛زیرا ایشان نیز جزء این امّتند و معنای غیبت شامل حال آن ها نیز می شود.در داستان باور نکردنی«جزیرة الخضراء»نیز تصریح به ندیدن اولادش آن حضرت را دارد.

2-ابی بصیر از ابی عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«یا أبا محمّد!کأنّی أری نزول القآئم فی مسجد السهلة بأهله و عیاله،قلت:یکون منزله؟قال:نعم...؛ (3)همین اکنون می بینم نزول قائم -عجّل اللّه فرجه الشریف-را با اهل و عیالش در مسجد«سهله».

ص:230


1- 1) -حدیث جزیرۀ خضراء در صورت صحّت آن،مانند«ارم»شداد و«سد»اسکندر و«یأجوج و مأجوج»که جریان آن در قرآن آمده است،از نظرها ناپدید و در هاله ای از ابهام فرورفته و با آن طول و تفصیل آن هم توسط یک فرد مجهول الحال،پذیرفتن آن مشکل و به نظر سنگین می آید. -عده ای از علماء با در نظر گرفتن کیفیت نقل و شخصیت ناقل و این که با نقل یک نفر شخص فرضی، جریان با آن اهمیت و آیا در کجای کرۀ زمین قرار گرفته است،را با ضرس قاطع رد کرده و صحّت آن را قبول ندارند و عدّه ای نیز به صحت آن اذعان داشته و برای اثباتش دلائلی آورده اند و از انظار غایب بودن آن شهرها را،با جان و دل پذیرا شده اند.
2- 2) -غیبت طوسی:ص 1 [1]02؛الأخبار الدّخیلة 150/1؛تاریخ الغ [2]یبة الکبری:ص 69؛النّجم الثّاقب:ص 224؛ بحار الأنوار:152/52،ب 23،ح 5 از غیبت طوسی و از غیبت نعمانی با این عبارت آورده است«...عن ابن ابی عمیر عن هشام بن سالم عن أبی عبد اللّه علیه السّلام و...عن ابن المستنیر عن المفضّل عنه علیه السّلام مثله»با کلمۀ «مثله»معلوم می شود روایت با دو طریق و در هر دو کتاب یکسان آمده است.
3- 3) -بحار الأنوار:317/52 ب 27 ح 13 از قصص الأنبیاء و از مزار بعضی قدماء اصحاب با تغییر کمی.

گفتم:آن جا را منزل خواهد نمود؟!

فرمود:بلی.»

3-صالح بن اسود گوید:پیش ابی عبد اللّه علیه السّلام صحبتی از مسجد سهله به میان آمد، فرمود:«أما إنّه منزل صاحبنا إذا قدم بأهله؛ (1)آگاه باش!زمانی مسجد سهله منزل صاحب ما است که با اهلش آید.»

محمّد بن یحیی،عن علی بن الحسن،عن عثمان مثله (2)در اصول کافی نیز همانند آن را روایت کرده است.

از دو روایت فوق چنین استفاده می شود که آن حضرت،دارای اهل و عیال است؛ زیرا جملۀ(بأهله و عیاله)در روایت اوّل و(بأهله)در روایت دوّم،صراحت دارد بر این که آن حضرت،دارای اهل و عیال است که هنگام ظهور در مسجد سهله ساکن خواهد شد،وگرنه باید صحت روایت ها را مورد تردید قرار داد.

4-در صلواتی که از ناحیۀ مقدّسه صادر شده است،می فرماید:«اللّهمّ أعطه فی نفسه و ذرّیّته و شیعته و رعیّته و خاصّته و عامّته و عدوّه و جمیع أهل الدنیا ما تقرّبه عینه.» (3)

5-یونس بن عبد الرّحمن می گوید:امام رضا علیه السّلام امر می فرمود به دعا کردن از برای حضرت صاحب الأمر علیه السّلام با این دعا:«اللّهمّ أعطه فی نفسه و أهله و ولده و ذرّیّته و أمّته و جمیع رعیّته ما تقرّبه عینه و تسرّ به نفسه...؛ (4)خدایا به او عطا فرما در خودش و اهلش و اولادش و ذریّه اش و امّت و جمیع رعیّتش،آن چه را که با آن،چشمش را روشن و خودش را شاد نمایی...»

امام رضا علیه السّلام در این دعای شریف با صراحت تمام امر می کند به اهل و عیال و اولاد و ذریّه و تمام امّت و رعیّت امام زمان علیه السّلام دعا نمایند.پر واضح است که این دعا برای اهل و عیالی که هنوز وجود ندارند و به دنیا نیامده اند،به نظر بی معنا و عبث و بیهوده

ص:231


1- 1) -همان مدرک:331/52 ب 27 ح 54 از غیبت طوسی.
2- 2) -فروع کافی:495/3؛بحار الأنوار:331/52 ب 27 ح 54. [1]
3- 3) -مفاتیح [2]الجنان؛جزیرۀ خضراء افسانه یا واقعیّت:ص 219 از آن.
4- 4) -جمال الأسبوع:516-510؛ [3]جزیرۀ خضراء در ترازوی نقد:219 از آن؛مفاتیح الجنان: [4]امر چهارم در دعا برای امام زمان علیه السّلام ص 541 به نقل از مصباح شیخ طوسی [5]قدّس سرّه در اعمال روز جمعه.

می آید،پس به احتمال قوی در دوران غیبت،ایشان وجود دارند که برای آن ها دستور دعا کردن صادر شده است.

6-ابن طاوس نقل کرده است که امام رضا علیه السّلام فرمود:«اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده و الأئمّة من ولده؛ (1)خدایا درود بفرست به والیان زمان او و بر امامان از اولاد او.»

در روایت دیگر«و الأئمة من بعده»آمده است.

7-امیر آزادگان علیه السّلام در خطبة البیان فرموده:«و یتزوّج بجاریة من زبید بن غسان و یولد له ولدان ذکور؛ (2)با دختری از قبیلۀ زبید بن غسان ازدواج می کند و دو فرزند ذکور به دنیا می آورد.»

بنابر نوشتۀ کتاب جنات الخلود،یک زوجۀ دایمی دارد که نام و نشان او معلوم نیست و ایضا معلوم نیست که از او فرزند دارد یا نه؟!و هم چنین تعداد اولاد آن حضرت و مکان ایشان معلوم نیست و محتمل است که اولاد بسیار به هم رسانیده و در اطراف عالم منتشر شده باشند؛چرا که حضرت ارباع و اقطار ربع مسکون را سیاحت می نماید،به دلیل این که در شریعت،ترک تأهّل جایز نیست،مروی است که مادام هزار پسر رشید قابل سواری از او به هم نرسد،وفات نیابد. (3)

ناگفته نماند ممکن است آن حضرت در سال های طولانی،دارای همسر یا همسرانی باشد که بر فرض آگاهی خود آن ها از شخصیّت واقعی امام علیه السّلام،کسی را از آن مطّلع نساخته و موضوع را از فرزندانش بپوشاند و متناوبا با سپری شدن دوران یک نسل،مسأله برای نسل بعد به صورت عادی درآید.

امّا روایتی است که در مقابل روایات فوق می گوید:علیّ بن حمزه بر حضرت رضا علیه السّلام وارد شد و عرض کرد:آیا شما امام هستید؟!

فرمود:بلی!

عرض کرد من از جدّت جعفر بن محمّد علیهما السّلام شنیدم،فرمود:نیست امامی،مگر این که باید فرزندی داشته باشد و از خود نسلی بر جای بگذارد.

ص:232


1- 1) -جمال الأسبوه:ص 516-510.
2- 2) -بیان الأئمّة:329/3 به نقل از خطبة البیان.
3- 3) -تلخیص از کتاب«السّترة عن وجه الغیبة»ص 141.

فرمود:ای پیر؟فراموش کردی یا خود را به فراموشی زده ای!جعفر این گونه نگفت،بلکه فرمود:امامی وجود ندارد،مگر این که فرزندی دارد،مگر امامی که حسین علیه السّلام برای او از قبر بیرون آید،او فرزند ندارد.

عرض کرد:فدایت شوم!درست فرمودی،شنیدم که جدّت چنین فرمود!! (1)

مسعودی روایت کرده که علیّ بن ابی حمزه به آن حضرت گفت:از پدرانت روایت کردیم...می رساند تا این جا که«روایت کرده ایم:امام از دنیا نمی رود تا فرزند خود را ببیند؟

حضرت فرمود:آیا در این حدیث روایت کرده اید«إلاّ القائم»؟

گفت بلی!

فرمود:آری روایت کرده اید و لیکن شما نمی دانید که چرا گفته شده و معنای آن چیست؟ابن ابی حمزه گفت:این مطلب در حدیث چیست؟

فرمود:وای بر تو!چگونه جرأت کردی با چیزی بر من استدلال کنی که بعضی از آن با بعض دیگر آمیخته شده است.سپس فرمود:خداوند متعال به زودی فرزندم را به من نشان می دهد. (2)

بعضی ها این روایت را دلیل بر نداشتن اولاد آن حضرت،حتّی بعد از ظهور پنداشته است!ولی اگر در لحن روایت دقّت شود،فرمایش امام صادق علیه السّلام ناظر بر این است که هیچ امامی بدون جانشین و حجّت الهی بعد از خود،نمی باشد مگر حضرت مهدی موعود علیه السّلام که جانشین ندارد؛زیرا دوازده حجّت و امام که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برای بعد از خود خبر داده بود،با وفات آن حضرت بعد از رجعت تکمیل و به اتمام می رسد،و متعاقبا بعد از 40 دوز قیامت برپا می شود!.

19-بی اطّلاعان

در میان علما بحثی هست که آیا در غیبت کبری،از محلّ زندگی(قائم-عجّل اللّه فرجه

ص:233


1- 1) -غیبت طوسی:ص 135؛دلایل الإمامة:ص 131-130؛الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرّجعة:ص 355-354. [1]
2- 2) -اثبات الوصیّة:ص 201.

الشریف-)کسی اطّلاع دارد یا نه؟آن چه که از روایات استفاده می شود،از محلّ اقامتش غیر از خدمتکار خاصّش،کسی اطّلاع ندارد و حقّ هم همین است چون مسؤولیت ولایی اش اقتضا می کند،باید به جای جای کرۀ زمین سرزده و از حال مردم اطّلاع یابد،اگرچه طبق روایات،تسلّط او به کرۀ زمین مانند تسلّط یک فرد به سینی یا طشت و کف دست است که در برابرش گذاشته شده باشد،امّا این تسلّط مانع از آن نیست که خود وجود شریفش،در سرتاسر گیتی حضور یافته و سرکشی نماید چنان که در محلّش گفته شد،آن حضرت در همه جا حضور دارد،امّا ظهور ندارد و ما هم در دعاهایمان به ظهورش دعا می کنیم،نه حضورش.(در این رابطه،به چند روایت توجّه کنید).

1-مفضّل بن عمر گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می گفت:«إنّ لصاحب هذا الأمر غیبتین إحداهما تطول حتّی یقول بعضهم مات،و یقول بعضهم قتل،و یقول بعضهم ذهب، حتی لا یبقی علی أمره من أصحابه إلاّ نفر یسیر لا یطّلع علی موضعه أحد من ولده و لا غیره إلاّ المولی الّذی یلی أمره؛ (1)همانا برای صاحب این امر دو غیبت است،یکی طول می کشد تا (جایی که)برخی گویند مرده و بعضی گویند کشته شده و بعضی گوید رفته است،به طوری که(ثابت و)باقی نمی ماند بر امر او از اصحابش،مگر نفرات کمی و به محلّ (زندگی اش)کسی از اولادش و غیر آن ها از خدمتکارانش،مطّلع نشود،مگر خدمتکاری که به کارهایش می رسد.»

2-ابراهیم بن عمر کناسی گوید:شنیدم امام باقر علیه السّلام می گفت:«إنّ لصاحب هذا الأمر غیبتین،و سمعته یقول:لا یقوم القآئم و لأحد فی عنقه بیعة؛ (2)به درستی که برای صاحب این امر دو غیبت است و شنیدم می گفت:قائم قیام نمی کند،درحالی که برای کسی در گردن او(حقّ)بیعتی باشد.»

3-امام زین العابدین علیه السّلام فرمود:«...لا یطّلع علی موضعه أحد من ولیّ و لا غیره إلاّ الّذی

ص:234


1- 1) -بحار الأنوار: [1]152/52 ب 23 ح 5 از غیبت طوسی و غیبت نعمانی.
2- 2) -بحار الأنوار: [2]155/52 ب 23 ح 12 از غیبت نعمانی. [3]

یلی أمره...؛ (1)به محلّ او از دوست و غیر کسی مطّلع نشود،مگر کسی که به کارش می رسد.»

20-فواید وجودی امام علیه السّلام در دوران غیبت

بحثی که در میان مخالفین و بدخواهان شیعه و گروهی از نادانان و یا کنجکاوان خود شیعه در جریان است و طولانی شدن مدّت غیبت نیز،این بحث را داغ تر کرده و زیاد مورد توجّه قرار داده است،این است که آیا امام و رهبری که در دسترس مردم نیست و یا خود او اداره کارها را مستقیما به دست نمی گیرد،چه فایده ای برای مردم دارد؟و....

در پاسخ باید دقیقا به چند مطلب،توجّه داشت.

1-از مطالب فصول قبل و بعد،متوجّه خواهید شد که امام علیه السّلام از ما غایب نیست، بلکه ما در اثر اعمال سوء خود،از او غایبیم و شایستگی دیدار او را نداریم،نه این که او از ما غایب باشد.

2-غیبت به معنای عدم ظهور است،نه عدم حضور،زیرا از مباحث آینده متوجّه خواهید شد که او،همیشه در بطن جامعه و در همه جای حوزۀ مأموریّتش،که به وسعت تمامی کرۀ زمین است،حضور دارد،نه ظهور و در همه جا حاضر است،نه ظاهر.

3-چون خداوند هرکاری را روی حکمت مخصوص به خود انجام می دهد، روزی و روزگاری باید روی زمین،گلستان و پر از عدالت واقعی و امنیّت فراگیر باشد،امّا نه مردم و نه اوضاع و روند طبیعی زمین،هنوز آن آمادگی را پیدا نکرده است که،برنامۀ نهایی خداوند،پیاده شود و جهان از یوغ اسارت و نابسامانی،ستمگران، نجات یافته و رها شوند.

4-اگرچه خود امام علیه السّلام ظهور ندارد،امّا نمایندگان او با صفات و شرایط خاصّ

ص:235


1- 1) -همان مدرک:52 ص 153 و 324/53؛ [1]یوم الخلاص:ص 111؛الزام النّاصب:ص 98 و 174؛ [2]به نقل از البرهان.

تعیین شده، (1)برای ادارۀ کشور،در هر عصری،ظهور و حضور دارند و اگر مردم از برنامه های دینی آن نمایندگان تبعیّت نمایند،هیچ گونه خللی به دین و امور دینی و مدیریت کشور وارد نمی شود و این مردم هستند که باید راه خود را بسنجند و پیدا کنند و ربطی به غیبت و عدم ظهور امام علیه السّلام ندارد.

امّا وجود امام علیه السّلام در عصر عدم ظهور چه اثرات مثبت و منافعی دارد.

می دانیم خورشید یک سلسله اشعۀ نامرئی دارد که از ترکیب آن ها باهم،هفت رنگ معروف پیدا می شود و یک سلسله اشعه نامرئی که به نام(اشعۀ مافوق بنفش)و اشعۀ(مادون قرمز)نامیده می شود.

هم چنین یک رهبر بزرگ آسمانی،خواه«نبی»باشد یا«امام»علاوه بر تربیت تشریعی که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت می گیرد،یک نوع تربیت روحانی و از راه نفوذ معنوی بر دل ها و فکرها دارد که می توان آن را«تربیت تکوینی»نام گذاری کرد،در آن جا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار کار نمی کند،بلکه تنها جاذبه و کشش درونی عمل می کند.

در حالات بسیاری از پیشوایان بزرگ الهی می خوانیم که گاه بعضی از افراد منحرف و آلوده با یک تماس مختصر با ایشان،به کلّی تغییر مسیر می داده اند و سرنوشتشان یک باره دگرگون شد و به قول معروف با یک چرخش 180 درجه،راه کاملا تازه ای را انتخاب کردند و فردی پاک و مؤمن و فداکاری شدند که از بذل همۀ وجود خویش مضایقه نمی کردند.

این دگرگونی تند و سریع و همه جانبه،این انقلاب های جهش آسا و فراگیر،آن هم با یک تماس مختصر(البتّه برای آن هایی که در عین آلودگی،یک نوع آمادگی برای هدایت یافتن نیز داشتند)نمی تواند نتیجۀ تعلیم و تربیت عادی باشد،بلکه معلول

ص:236


1- 1) -«و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی روات أحادیثنا(شیعتنا خ ل)فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة اللّه» معجم أحادیث الإمام المهدی:293/4 ح 1318؛ [1]کمال الدّین:484/2 ب 45 ح 4«و [2]امّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه،حافظا لدینه،مخالفا لهواه،مطیعا لأمر مولاه،فللعوام ان یقلّدوه»احتجاج:456/2؛ [3]بحار الأنوار:88/2 ب 14 ح 12؛ [4]وسائل الشّیعه:95/18. [5]

یک سلسله اثرات روانی نامرئی و یک جاذبۀ ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به «نفوذ شخصیّت»می شود.

داستان های بشر حافی و همسایۀ ابو بصیر و حرّ و زهیر و اسعد بن زراره و یا کنیز عشوه گر که هارون برای به انحراف کشاندن امام هفتم علیه السّلام مأمور کرده بود و مانند آن ها که در تاریخ فراوان آمده،شاهد و مؤیّد این مطلب است.

وجود امام علیه السّلام در پشت ابرهای غیبت نیز این اثر را دارد که از اشعۀ نیرومند و پر دامنۀ نفوذ شخصیّت خود،دل های آماده را در نزدیک و دور،تحت تأثیر جذبۀ مخصوص قرار داده و به تربیت و تکامل آن ها می پردازد و از آن ها انسان های کامل می سازند.

قطب های مغناطیسی زمین را با چشم خود نمی بینیم و لیکن اثر آن را روی عقربه های قطب نما که در دریاها،راهنمای کشتی هاست و در صحراها و آسمان ها، راهنمای هواپیماها و وسایل دیگر،می بینیم.

در سرتاسر زمین از برکت این امواج مغناطیسی،میلیون ها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده یا وسایل نقلیۀ بزرگ و کوچک،با فرمان همین عقربه های سرگردان رهایی می یابند.

آیا تعجّب دارد اگر وجود امام علیه السّلام در زمان غیبت،با امواج جاذبۀ معنوی خود، افکار و جان های زیادی را که در دور و نزدیک قرار دارند،هدایت کرده و از سرگردانی رهایی بخشد.

ولی نمی توان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیسی زمین، روی هر آهن پارۀ بی ارزش اثر نمی گذارد،بلکه روی عقربه های ظریف و حسّاسی که آب مغناطیسی خورده اند و یک نوع سنخیت و شباهت با قطب فرستندۀ امواج مغناطیسی پیدا کرده اند،اثر می گذارد؛همان گونه دل هایی که راهی با «امام»دارند و شباهتی را در خود ذخیره نموده اند،تحت تأثیر آن جذبۀ غیر قابل توصیف روحانی قرار می گیرند.

با در نظر گرفتن آن چه در بالا بیان شد،یکی دیگر از آثار و فلسفه های وجودی

ص:237

امام علیه السّلام در چنین دورانی آشکار می گردد. (1)

پس علاوه بر برکت وجودی امام علیه السّلام در زمان غیبت،به تعدادی از اثرات مهم فراوان دیگر توجّه فرمایید.

1-اگر وجود حجّت الهی در روی زمین نباشد،زمین و زمان استقرار نخواهد یافت«لو لا الحجّة لساخت الأرض بأهلها؛اگر حجّت نباشد،زمین مردم را در خود فرو برد.»

2-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در جواب کسی که از اثر وجودی امام،در زمان غیبت پرسید؟ فرمود:«إی و الّذی بعثنی بالنبوّة إنّهم ینتفعون(یستضیؤون)بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و إن جلّلها السحاب؛ (2)آری!سوگند به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخته است،مردم از نور ولایتی(رهبری تکوینی)او در دوران غیبتش بدان گونه بهره مند می شوند که در هوای ابری از آفتاب بهره می برند.»

می دانیم که خورشید دوگونه نور افشانی و منافع دارد.

الف:مستقیم و آشکار.

ب:نور افشانی پنهانی و غیر مستقیم.

در هردو صورت در رشد و نموّ و...انسان ها و حیوانات و گیاهان،اثرات و برکات خود را می بخشد،وجود امام و حجّت زمان علیه السّلام به همین منوال است.

3-در توقیع مبارک ناحیۀ مقدّسه که در پاسخ اسحاق بن یعقوب کلینی (برادر صاحب اصول کافی)به دست محمّد بن عثمان(نایب خاص امام)که عین این پرسش را نموده بود،صادر گردیده است،خود مقام والای ولایت عظمی فرمود:«الانتفاع فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیّبها عن الأبصار السحاب؛ (3)انتفاع از وجود من در زمان غیبت؛مانند انتفاع از خورشید است،زمانی که ابر او را از چشم ها

ص:238


1- 1) -اقتباس از کتاب حکومت جهانی مهدی علیه السّلام ص 261 به بعد [1]تألیف آیت اللّه استاد مکارم شیرازی.
2- 2) -بحار الأنوار: [2]92/52 ب 20 ح 8 از کمال الدّین و [3]امالی؛الزام النّاصب:ص 62 و 92 و [4] 126 و 128-127؛اعلام الوری:ص 276؛ [5]ینابیع المودة:78/3 و 148 و 170؛ [6]منتخب الأثر:ص 271 [7] آخر روایت را از امام صادق علیه السّلام.
3- 3) -همان مدرک:181/53 [8] توقیع شماره 10 از احتجاج طبرسی.

پنهان می سازد.»

سپس می توان گفت که ابر کنایه از مخفی بودن عنوان و شخصیّت است و«خورشید»کنایه از تأثیر سودبخش آن حضرت در جامعۀ انسانی می باشد. (1)

4-جابر بن عبد اللّه انصاری از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پرسید:فایدۀ وجودی امام غایب و چگونگی استفاده از وجود او،در زمان غیبت چیست؟فرمود:«و الّذی بعثنی بالنبوّة! إنّهم ینتفعون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و إن جلّلها السحاب؛ (2)قسم به آن که مرا به نبوّت برانگیخت،آن ها در زمان غیبت او،از نور ولایتش بهره مند می شوند، آن گونه که مردم از وجود آفتاب،اگرچه ابر جلوی تابش مستقیم آن را بگیرد.»

5-جابر بن یزید جعفی از جابر بن عبد اللّه انصاری از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بعد از بیان اسامی امامان بعد از خود و بیان غیبت وصیّ دوازدهم،جابر گفت:«یا رسول اللّه!فهل للناس الانتفاع به فی غیبته؟!فقال:إی و الّذی بعثنی بالنبوّة إنّهم یستضیؤون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و إن سترها سحاب،هذا من مکنون سرّ اللّه و مخزون علم اللّه فاکتمه إلاّ عن أهله؛ (3)ای رسول خدا!آیا برای مردم در هنگام غیبت،نفع بردن از وجود او ممکن است؟!

فرمود:بلی،قسم به خدایی که مرا به نبوّت برانگیخته است!از نور ولایت او بهره مند می شوند،مانند بهره مند شدن مردم از خورشید،اگرچه روی آن را ابر بپوشاند.

این از اسرار پنهان و مخزون علم خداست،تو هم آن را مخفی بدار،مگر از اهلش.»

6-سلیمان اعمش گوید:به امام صادق علیه السّلام گفتم:«فکیف ینتفع الناس بالحجّة الغائب المستور؟قال:کما ینتفعون بالشمس إذا سترها السحاب؛ (4)مردم از وجود حجّت غایب مستور،چگونه بهره مند می شوند؟

فرمود:آن طور که از خورشید بهره مند می شوند،هنگامی که ابر آن را می پوشاند.»

ص:239


1- 1) -تاریخ الغیبة الکبری:ص 51. [1]
2- 2) -الزام النّاصب:429/1؛ [2]گفتمان مهدویت:ص 218 [3] به نقل از آن.
3- 3) -ینابیع المودّة: [4]170/3 ب 94 از کتاب غایة المرام و غیره. [5]
4- 4) -بحار الأنوار:92/52 ب 20 ح 6 [6] از امالی؛ [7]ینابیع المودّة:143/3 ط نجف [8]منشورات مکتبة العرفان.از فرائد السّمطین. [9]

7-امام باقر علیه السّلام فرمود:«إنّ اللّه أحکم و أرحم و أجلّ و أعلم من أن یکون احتجّ علی عباده بحجّة ثمّ یغیب عنه شیء من أمرهم؛ (1)خداوند حکیم تر و رحیم تر و بزرگوارتر و عالم تر از آن است که به بندگانش با حجّتی احتجاج نماید و سپس از کارهای آنان چیزی از او مخفی شود.»

8-امام صادق علیه السّلام فرمود:«إنّ اللّه أجلّ و أعظم من أن یترک الأرض بغیر إمام عادل؛ (2)خداوند بزرگوارتر و با عظمت تر است از این که زمین را بدون امام عادل رها سازد.»

ناگفته نماند،حضور و غیبت امام علیه السّلام یک اصل است«لئلاّ تبطل حجج اللّه و بیّناته؛ (3)تا حجّت ها و(دلایل و)بیّنات خدا باطل و تباه نشود.»

مطلبی که از روایات و گفتار بالا استفاده می شود،این است که شیفتگان و عاشقان جمالش،در دعای تعجیل فرج،از خداوند تعجیل ظهورش را می خواهند،نه حضورش را،به همین جهت است وقتی که ظاهر می شود همه انگشت حیرت به دندان می گیرند و با تعجّب می گویند که او را پیش از این هم دیده ایم.

21-دفع بلا از اهل زمین

در طول تاریخ بعد از غیبت،تعداد بی شماری از بلاهای زمین به طور عام و گرفتاری های شیعیان به طور خاص و گرفتاری ها و بیماری های اشخاص به طور اخص،به برکت وجود مبارک آن حضرت،دفع و رفع شده است، (4)زیاده از آن است که در این مختصر بگنجد،دراین باره کتاب های فراوان نوشته شده است که باید به آن ها رجوع نمود.

ص:240


1- 1) -الزام النّاصب:ص 4 و 6؛ [1]یوم الخلاص:ص 113 از آن.
2- 2) -اصول کافی:178/1؛ [2]بحار الأنوار:269/52؛ [3]بشارة الإسلام:ص 141؛ [4]الزام النّاصب:ص 4. [5]
3- 3) -بحار الأنوار:188/1.
4- 4) -مانند نجات دادن شیعیان بحرین از گرفتاری نزدیک به هلاکت،وسیلۀ حیلۀ آن وزیر ناصبی در ساختن انار که نام های خلفاء ثلاثة بر آن نقش بسته بود،جریانش معروف است و در بخش 14 مشروحا خواهد آمد و در(نجم الثّاقب:ص 314؛بحار الأنوار:178/52؛مذکور است و هزاران جریان شگفت آور دیگر).

1-امام صادق علیه السّلام در تفسیر أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ» (1)فرمود:این آیه دربارۀ قائم ما اهل بیت نازل شده است که به خدا قسم!او همان مضطرّ است که هرگاه دو رکعت نماز بخواند و دعا نماید،خداوند دعایش را مستجاب کرده و بلا و سختی را برطرف نموده و ظهورش را می رساند. (2)

2-امام عسکری علیه السّلام فرمود:به وسیلۀ او بلا از اهل زمین دفع شود و به خاطر او نعمت ها از ناحیۀ خداوند بر اهل زمین فرود می آید و به یمن وجود او،زمین برکاتش را بیرون دهد. (3)

3-در برخی روایات چنین مثال می آورند؛همان گونه که نجوم آسمان وسیلۀ امنیت برای آسمانی هاست،حجج الهی نیز برای اهل زمین این چنین هستند.

4-ابی حمزه گوید:به ابی عبد اللّه علیه السّلام گفتم:«تبقی الأرض بغیر إمام؟قال:لو بقیت الأرض بغیر إمام ساعة لساخت؛ (4)آیا زمین بدون امام می ماند؟

فرمود:اگر زمین یک ساعت بدون امام باشد،فرورفته و نابود می شود.»

22-نجات شیعیان از شرّ دشمنان

1-ولی عصر علیه السّلام می فرماید:به وسیلۀ من،بلا از اهل و شیعیانم رفع می شود. (5)

2-در توقیع مبارکی که به شیخ مفید رضی اللّه عنه صادر نمود،فرمود:«فإنّا نحیط علما بأنبآئکم و لا یعزب عنّا شیئا من أخبارکم؛ما به اخبار شما احاطه داریم(از سرگذشت شما مطّلعیم)و از اخبار شما،کوچک ترین چیزی از ما مخفی نمی ماند.»

3-و نیز فرمود:«إنّا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم و لو لا ذلک لنزل بکم الأوّاء و اصطلمکم الأعداء؛ (6)ما در رعایت احوال شما،اهمال نکرده(فروگذار نیستیم)و یاد شما را از خاطر نبرده ایم،اگر جز این بود،البتّه دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد و دشمنان شما را ریشه کن می ساختند.»

ص:241


1- 1) -نمل:62. [1]
2- 2) -تفسیر قمی:129/2.
3- 3) -کمال الدین ص 384.
4- 4) -علل الشّرایع:ص 76؛ [2]بحار الأنوار:21/23 ح 20. [3]
5- 5) -کلمة الإمام المهدی:ص 543.
6- 6) -احتجاج طبرسی:596/2. [4]

می دانیم که حضرت مستجاب الدعوة است:«أین المضطرّ الّذی یجاب إذا دعا» (1)کجاست مضطرّی که(از سوی خدا)جواب داده می شود،زمانی که دعا کند.

رفع گرفتاری ها و بلاها ممکن است،به طور مستقیم توسط خود آن حضرت و یا از طریق وسایط یاران مخصوص وی و به وسیلۀ دعای او صورت گیرد. (2)

23-(بیت الحمد)خانه ای که هرگز چراغش خاموش نشد

مفضّل بن عمر گفت:شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود:صاحب این امر را خانه ای است که خانۀ حمدش گویند و در آن خانه چراغی است،از روزی که به دنیا پا نهاده تا روزی که با شمشیر قیام می کند،آن چراغ خاموش نمی شود. (3)

از این روایت معلوم می شود که برای آن حضرت،خانه ای است که از چشم ها غایب است یا در گوشه ای دور از دسترس مردم است.

امّا چراغی که در طول این مدّت روشن است و خاموش نمی شود،مانند حمام شیخ بهائی قدّس سرّه در اصفهان است که چندین صد سال روشن بود،تا دست نامحرم و مخرّب که خواست،از سرّ آن سر درآورند،خاموش شد وگرنه سوخت اتمی آن بی پایان بود و یا مانند خود خورشید و سایر روشنی دهندگان جهان که همیشه روشن و نورافشان است.

24-ادّعای مشاهده کنندگان

اکنون این سؤال مطرح می شود که آیا در زمان غیبت کبری،امکان رؤیت و مشاهدۀ امام علیه السّلام برای کسی فراهم می شود یا نه؟!

ص:242


1- 1) -دعای ندبة.
2- 2) -تاریخ غیبة الکبری:ص 153.
3- 3) -«عن المفضل قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إن لصاحب الأمر بیتا یقال له:بیت الحمد فیه سراج یزهر منذ یوم ولد إلی یوم یقوم بالسیف لا یطفی.»غیبت نعمانی:ص 279 باب 13 ح 13 [1] از امام صادق علیه السّلام، بحار الأنوار:158/52 ب 23 ح 21؛ [2]غیبت طوسی:ص 280 [3] محمّد بن عطا از سلاّم بن أبی عمیرة از ابی جعفر علیه السّلام،اعلام الوری:289/2، [4]الزام النّاصب:ص 139،اثبات الوصیّة مسعودی:ص 267، [5]نجم الثّاقب: 190/2.

به روایت ذیل توجّه فرمایید.

(از ناحیۀ مقدّسه)توقیع مبارک بیرون آمد به ابی الحسن سمریّ:«اسمع!أعظم اللّه أجر إخوانک فیک،فإنّک میّت ما بینک و بین ستّة أیّام،فاجمع أمرک و لا توص إلی أحد یقوم مقامک و بعد وفاتک،فقد وقعت الغیبة التآمّة،فلا ظهور إلاّ بعد إذن اللّه تعالی ذکره،و ذلک بعد طول الأمد و قسوة القلوب و امتلاء الأرض جورا،و سیأتی من شیعتی من یدّعی المشاهدة،ألا فمن ادّعی المشاهدة قبل خروج السفیانی و الصیحة فهو کذّاب مفتر،و لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلیّ العظیم؛ (1)ای علی بن محمّد سمرّی!گوش ده!خداوند اجر برادرانت را دربارۀ تو زیاد کند،تو تا شش روز دیگر می میری(از دنیا می روی)کارهایت را جمع کن و دیگر به کسی وصیت نکن که بعد از مرگت،جانشین تو باشد.

به تحقیق غیبت تامّه(فرارسید و)واقع شد!پس ظهوری نیست،مگر بعد از اذن خدای تعالی و این هم بعد از مدّت طولانی و قساوت دل ها و پرشدن زمین از ستم خواهد شد و به زودی از شیعیانم می آید کسی که ادّعای مشاهده(دیدار ما)کند.

آگاه باشید!هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحۀ آسمانی،چنین ادّعایی کرد (پس بدانید)او دروغگو و افترازن است و نیرو و قدرت(مطلق برای کسی)نیست،مگر برای خدای علیّ عظیم.» (2)

از طرف دیگر دیدار و شرفیابی گروه زیادی از بزرگان علما و فقها؛مانند مقدّس اردبیلی و بحر العلوم و علاّمۀ حلّی و سیّد قزوینی و امثال آنان-قدّس اللّه أرواحهم-و حتّی دستۀ زیادی از مؤمنین و مؤمنات به حضور مبارک امام علیه السّلام،راه امکان رؤیت را هموار ساخته است و به اثبات می رساند.

راه حل:دیدن به معنای نیابت خاصّه یا بابیّت واقعیّت ندارد و مدّعیان چنین مقامی،کذّاب و دروغگو و دور از حقّ و حقیقت است،در امثال روایت بالا،منظور از

ص:243


1- 1) -بیان:لعله محمول علی من یدعی المشاهدة مع النیابة و إیصال الاخبار من جانبه علیه السّلام إلی الشیعة،علی مثال السفراء لئلا ینافی الاخبار التی مضت و ستأتی فیمن رآه علیه السّلام و اللّه یعلم.بحار الأنوار: [1]151/52 ب 23 ح 1 از احتجاج و [2]مانند آن از کمال الدّین:193/1. [3]
2- 2) -این فصل با فصل«امکان دیدن امام»ارتباط دارد.

ادّعای رؤیت؛یعنی هرکس از سوی امام علیه السّلام ادّعای بابیّت و نیابت خاص کند و لکن دیدار بزرگان و مؤمنین،آن حضرت را که به تواتر رسیده و از مسلمّات است و این دیدارها دوستانه و مفتخرانه و در نتیجۀ توجّه ولایت مآبانه آن حضرت است و هیچ ارتباطی با ادّعای دیدن و تردّد به محضر حضرت مهدی موعود علیه السّلام به عنوان نیابت خاص ندارد.

به علاوه،اگر کسی به آن درجه از سعادت برسد که آن حضرت را ببیند و بشناسد و سخن بگوید و مسأله بپرسد،هیچ گاه حاضر به بازگویی آن نمی شود و آنان که دیده و بعد شناخته اند؛مانند متوسّلین و گمشده ها و دردمندان و...که آن هم مانند قبلی است.امّا روایاتی که در فصل«بی اطّلاعان»از امام صادق علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام ذکر گردید،در رابطه با شناخت محل و مکان زندگی امام علیه السّلام است نه دیدارش؛زیرا با تعبیر «لا یعلم بمکانه»و هم چنین«لا یطّلع علی موضعه أحد؛به محلّ و مکان زندگی امام علیه السّلام کسی مطّلع نمی شود»است و لیکن دیدارش برای عاشقانش ممکن می شود.

عبد اللّه جعفر حمیری گوید:از محمّد بن عثمان عمری پرسیدم،آیا صاحب الأمر را دیده ای؟!

فرمود:بلی،آخرین ملاقاتم با او،کنار بیت اللّه الحرام بود که می گفت:«اللّهمّ أنجز لی ما وعدتنی؛ (1)خدایا وعده ای که به من داده ای،ثابت گردان(محکم کن و به حقیقت برسان).»هم چنین او را در مستجار دیدم (2)که می گفت:«اللّهمّ انتقم بی أعدائی؛ (3)خدایا به وسیلۀ من از دشمنانم انتقام بگیر.» (4)

25-حضور در میان مردم

1-سدیر صیرفی گوید:امام صادق علیه السّلام بعد از بیان جریان یوسف علیه السّلام فرمود:«فما

ص:244


1- 1) -بحار الأنوار:351/51 ب 16 ح 3 از غیبت طوسی.
2- 2) -مستجار محلّی است نزدیک رکن یمانی و مقابل در کعبه و جایی است که گناهکاران به آن جا پناه می برند.
3- 3) -بحار الأنوار:351/51 ب 16 ح 3 از غیبت طوسی.
4- 4) -این فصل با فصل«ادّعای مشاهده کنندگان»مرتبط است.

تنکر هذه الأمّة أن یکون اللّه یفعل بحجّته ما فعل بیوسف،أن یکون صاحبکم المظلوم المجحود حقّه،صاحب هذا الأمر یتردّد بینهم و یمشی فی أسواقهم و یطأ فرشهم و لا یعرفونه حتّی یأذن اللّه له أن یعرّفهم نفسه کما أذن لیوسف حتّی قال إخوته:إنّک لأنت یوسف؟!قال:

أنا یوسف؛ (1)پس این امّت چگونه انکار می کنند که خداوند با حجّت خود(قائم)کاری کند که با یوسف علیه السّلام کرده است،این که صاحب مظلوم و حقّش انکارشدۀ شما،(یعنی) صاحب این امر،در بین آن ها تردّد می کند و در بازارهایشان راه می رود و روی فرش هایشان قدم می زند،امّا او را نشناسند تا روزی که خداوند اذن دهد که خود را معرّفی نماید،همان گونه که به یوسف اجازه داد خود را به برادرانش بشناساند،آن گونه که برادرانش به او گفتند:تو یوسفی؟!گفت:(بلی)من یوسفم.»

2-در روایت دیگر از امیر آزادگان علی علیه السّلام چنین آمده است:«...حتّی إذا غاب المتغیّب من ولدی عن عیون الناس و باح الناس بفقده،و أجمعوا علی أنّ الحجّة ذاهبة و الإمامة باطلة...فو ربّ علیّ!-حتّی إذا بقیت الأمّة و تدلّهت و أکثرت فی قولهم:إنّ الحجّة هالکة و الإمامة باطلة-فو ربّ علیّ!إنّ حجّتها علیها قائمة ماشیة فی طرقاتها،داخلة فی دورها و قصورها،جوالة فی شرق الأرض و غربها،تسمع الکلام و تسلّم علی الجماعة،تری و لا تری إلی الوقت و الوعد و نداء المنادی من السمآء...؛ (2)...تا زمانی که غیبت کننده از اولاد من از انظار مردم غایب شود و با گم شدن او،مردم سرگردان شوند و همگی به این معنا گردهم آمده(به اتّفاق بگویند)که حجّت رفت و امامت باطل شد.

به خدای علی قسم!تا جایی که امّت(بی پناه)می ماند و دستش به جایی بند نگردد و این گفتارشان زیاد می شود که حجّت(خدا)به هلاکت رسید و امامت باطل گردید- سوگند به خدای علی!حجّت بر آن(امت تمام و)قائم است در راه های آن راه می رود،بر خانه ها و قصرهای آن داخل می شود در شرق و غرب زمین می چرخد،گفتار را می شنود و بر مردم سلام می کند و او آن ها را می بیند،ولی خود دیده نمی شود تا هنگام وقت

ص:245


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 84(باب أنّ فی القائم سنّة من الأنبیاء)؛ [1]اصول کافی:3361 [2] با اندکی تغییر در عبارت؛ مکیال المکارم:375/2؛ [3]بحار الأنوار:154/52 ب 23 ح 9 و 142/15. [4]
2- 2) -بشارة الإسلام:ص 37 [5] با زیادتی؛غیبت نعمانی:ص 72؛یوم الخلاص:ص 111.

(معلوم)و وعده و ندای آسمانی(برسد)...»

3-امام صادق علیه السّلام فرمود«...و ما تنکر هذه الأمّة أن یکون اللّه یفعل بحجّته ما فعل بیوسف أن یکون یسیر فی أسواقهم و یطأ بسطهم و هم لا یعرفونه حتّی یأذن عزّ و جلّ أن یعرّفهم نفسه کما أذن لیوسف حین قال: هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ* قالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخِی؛ (1)پس چرا این امّت انکار می کنند که خداوند کاری را که دربارۀ یوسف کرد،با حجّت خود نیز این کار را بکند،در بازارهایشان راه رود و روی فرش هایشان قدم زند،درحالی که او را نشناسند،تا خدای عزّ و جلّ اجازه دهد که خود را بشناساند،آن گونه که به یوسف علیه السّلام اجازه داد،آن وقتی که(به برادرانش)گفت:آیا می دانید با یوسف و برادرش آن وقت که نادان بودید،چه کردید؟! گفتند:آیا تو یوسفی؟!گفت:من یوسفم این هم برادرم است.»

4-در دعای ندبه می خوانیم«بنفسی أنت من مغیّب لم یخل منّا،بنفسی أنت من نازح ما نزح عنّا؛جانم فدای هم چون تو غایبی که بیرون(جدا)از ما نیست،جانم به فدای آن دور شده ای که از ما دور(بی خبر)نمی باشد.»

5-در حدیث طولانی آمده است که یکی از یاران امام علیه السّلام به علی بن مهزیار اهوازی که برای پیدا کردن امام در موسم حج می گشت،فرمود:«...ما الّذی ترید یا أبا الحسن؟! قلت:الإمام المحجوب عن العالم.قال:و ما هو محجوب عنکم و لکن حجبه عنکم سوء أعمالکم...؛ (2)چه می خواهی ای ابا الحسن؟!گفتم:امام(غایب و)پنهان شده از عالم را! گفت:او از شما پنهان نیست،بلکه عمل های بد شما،او را از شما پنهان نموده است.»

وقتی که شرفیاب حضور شد،می گوید:«...فإذا البیت سطع من جانبه النور،فسلّمت علیه بالإمامة فقال:یا أبا الحسن!کنّا نتوقّعک لیلا و نهارا،فما الّذی أبطأک علینا؟!قلت:یا سیّدی!لم أجد من یدلّنی إلی الآن.قال لی:لتجد أحدا یدلّک!ثمّ نکت بإصبعه فی الأرض،ثمّ قال:لا،و لکنّکم کثّرتم الأموال و تجبّرتم علی ضعفآء المؤمنین،و قطعتم الرحم الّذی بینکم،

ص:246


1- 1) -بحار الأنوار: [1]142/51 ب 6 ح 1 از کمال الدّین و [2]علل الشّرایع. [3]
2- 2) -دلائل الإمامة:ص 296؛ [4]المحجّة:ص 218. [5]

فأیّ عذر لکم الآن؟!فقلت:التوبة التوبة،الإقالة الإقالة...؛ (1)ناگهان از یک سوی خانه نور تابید،پس به«امامت»سلامش کردم،فرمود:ای ابا الحسن!ما شب و روز متوقّع آمدنت (منتظرت)بودیم،سبب تأخیرت چه بود؟!

گفتم:ای آقای من!تا به حال(راهنما و)دلیل نداشتم.

به من فرمود:البتّه کسی را پیدا می کنی که راهنمایی ات کند!سپس با انگشت (مبارکش)زمین را خط می کشید و فرمود:نه،و لکن شما مال ها را زیاد و به مؤمنین ناتوان تجبّر کرده(فخر فروختید)و بین خودتان قطع رحم کردید،پس حالا چه عذری دارید؟!

گفتم:توبه،توبه،گذشت،گذشت(از من درگذر و ببخش ای مولای من.)»

6-امام موسی کاظم علیه السّلام در تفسیر آیۀ 20 سورۀ لقمان فرمود:«النعمة الظاهرة الإمام الظاهر،و الباطنة الإمام الغآئب.قلت:و یکون فی الأئمّة من یغیب؟!قال:نعم،یغیب عن أبصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره و هو الثانی عشر منّا؛ (2)نعمت ظاهره، امام ظاهر و نعمت باطنه،امام غایب است.

گفتم:آیا در میان امامان کسی غایب می شود؟!

فرمود:بلی!شخصش از چشم ها پنهان می شود،ولی یادش از دل مؤمنان نمی رود و او دوازدهمین ما است.»

مطلبی که مکررا یادآور شدیم و باید به آن توجّه داشت،این است که ما خود باعث آن هستیم که در اثر عدم لیاقت و شایستگی از آن حضرت،غایبیم نه او!ماییم که گرفتار غیبت طولانی هستیم نه او.او همانند یوسف کنعان علیه السّلام در میان مردم می گردد و می نوردد،ولی کسی او را نمی شناسد،یوسف را بسیاری، حتّی برادرانش هم،مکرّر دیدند و نشناختند،یوسف زهرا علیها السّلام را هم بسیاری می بینند و نمی شناسند و...

7-هم چنین فرمود:«در صاحب این امر شباهتی است به یوسف علیه السّلام که او برادران

ص:247


1- 1) -حدیث ابن مهزیار،دلائل الإمامة ص 296: [1]المحجة:ص 220. [2]
2- 2) -کمال الدّین:368/2: [3]کفایة الأثر:ص 322؛ [4]المحجّة:ص 452.

را دید و شناخت ولی آن ها او را دیدند و نشناختند تا هنگامی که خود را معرّفی کرد، چرا انکار می کنند این خلق دور از رحمت خدا که شبیه خوک ها هستند(آنان که او را تکذیب کرده و عقیده به وجود او ندارند)این که خداوند چنان کند با حجّت خود که با یوسف و برادران او کرد؟!یا چه چیزی را انکار می کنند این امّت متحیّر سرگردان که خداوند حجّت خود را زمانی از آن ها مستور سازد،چنان که یوسف را از یعقوب مستور نمود،با این که در میان آن ها بیش از هیجده روز راه فاصله نبود؟و چرا این امّت انکار می کنند که خداوند با حجّت خود چنان کند که با یوسف کرد،در بازارها با آن ها رفت وآمد نماید و در مجلس هایشان بر فرش های آن ها قدم گذارد و او را نشناسند تا موقعی که خدا اجازه دهد که خود را معرفی نماید،چنان که یوسف با برادرانش چنین نمود.» (1)

از این حدیث چنین استفاده می شود که غیبت آن حضرت،چنان غیبتی نیست که به کلّی از جامعه دور و از دوستان بریده باشد و از احوال آن ها بی اطّلاع شود،بلکه با آن ها و در میان آن ها است،احیانا معاشرت هم دارد.او همه را می شناسد،ولی آن ها او را نمی شناسند.

7-امیر مؤمنان علیه السّلام در ضمن حدیث طولانی به حذیفة بن یمان از اوضاع آینده بیاناتی فراوان داشت،در پایان حدیث فرمود:چون چنین شود شیعۀ علی!از دشمنان خود فحش ها می شنوند و بدکاران و تبه کاران در گفت وشنودی که با شیعیان دارند، پیروز می شوند،تا آن جا که امّت حیران و سرگردان و وحشت زده می شوند و این سخن بر سر زبان ها افتاده و فراوان گفته می شود که حجّت از میان رفت و امامت باطل شد،ولی به پروردگار علی قسم!که همان وقت حجّت امّت برپاست در کوچه هایش رفت وآمد می کند و به خانه ها و کاخ هایش داخل می شود و در خاور و باختر در گردش است،سخن مردم را می شنود و بر جماعتشان سلام می کند،می بیند و دیده نمی شود تا وقت و وعده اش فرارسد و منادی از آسمان ندا دهد«هان که امروز،روز

ص:248


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:370/3 ح 922؛اصول کافی:377/1 ح 4/886؛ [1]بحار الأنوار:154/52 ب 23 ح 9.

شادی فرزندان و شیعیان علی است.» (1)

8-زرارة گفت:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:«إنّ للقآئم غیبتین یرجع فی إحداهما و الأخری لا یدری أین هو؟یشهد المواسم،یری الناس و لا یرونه؛ (2)همانا برای قائم علیه السّلام دو غیبت هست؛در یکی برمی گردد و در دیگری معلوم نمی شود کجاست.موسم ها(ی حج)را شاهد(حاضر)می شود،او مردم را می بیند و مردم او را نمی بینند. (3)»

26-حضور در موسم حج

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«مردم امامی را از دست خواهند داد که در موسم حج حاضر شود،او آنان را ببیند،ولی آنان او را نبینند.» (4)

2-امام صادق علیه السّلام فرمود:«هر سال در موسم حضور پیدا می کند(حج می کند)او مردم را می بیند و مردم او را نمی بینند» (5)

3-عبید بن زراره گوید:شنیدم امام صادق(امام صادق علیه السّلام)می فرمود:«یفقد الناس إمامهم فیشهدهم الموسم فیراهم و لا یرونه؛ (6)مردم امام خود را گم می کنند،پس با آن ها در موسم حضور پیدا می کند،او آن ها را می بیند،ولی آن ها او را نمی بینند.»

4-محمّد بن عثمان عمروی گوید:شنیدم که فرمود:«و اللّه إنّ صاحب هذا الأمر یحضر الموسم کلّ سنة،فیری الناس و یعرفهم و یرونه و لا یعرفونه؛ (7)به خدا قسم،صاحب

ص:249


1- 1) -غیبت نعمانی:باب 10 ص 162. [1]
2- 2) -بیان:لعلّ المراد برجوعه رجوعه إلی خواص موالیه و سفرائه أو وصول خبره إلی الخلق(علاّمۀ مجلسی قدّس سرّه می فرماید:«شاید مراد از برگشتن،برگشتنش به سوی دوستان خاص و سفیرانش باشد یا رسیدن خبرش به مردم باشد»بحار الأنوار: [2]156/52 ب 23 ح 16 از غیبت نعمانی. [3]
3- 3) -این فصل و فصل حضور در موسم حج و فصل معنای غیبت مکمّل یکدیگر و رابطۀ تنگاتنگ دارند.(به فصل«معنای غیبت و [4]عدم ظهور چرا؟»مراجعه شود).
4- 4) -غیبت نعمانی:باب 10 ص 203؛ [5]بحار الأنوار:350/51 ب 16 ح 3 از غیبت طوسی.
5- 5) -«یحضر الموسم کلّ سنة فیری النّاس فیعرفهم و لا یعرفونه»معجم أحادیث الإمام المهدی:373/3 ح 925؛ [6]کمال الدّین:351/2 ب 33 ح 49؛ [7]غیبت طوسی:ص 161 ح 119؛ [8]اصول کافی:378/1 ح 6/888 و 380 ح 12/894؛ [9]دلایل الإمامة ص 482 ح 81/477؛بحار الأنوار:151/52 ب 23 ح 2 و [10]ص 152 ح 4.
6- 6) -کمال الدّین:21/1-16؛ [11]بحار الأنوار:151/52 ب 23 ح 2 [12] از آن.
7- 7) -همان مدرک:114/2؛ [13]بحار الأنوار:152/52 ب 23 ح 4 و [14]نیز:351/51 ب 26 ح 3 از غیبت طوسی.

الامر هرسال در موسم حاضر می شود،او مردم را می بیند و می شناسد و مردم او را می بینند و نمی شناسند.»

5-علی بن ابراهیم فدکی روایت می کند از اودی گفت:من در حال طواف بودم، شوط ششم را تمام کرده،خواستم به دور هفتم شروع کنم.ناگهان حلقه ای را در سمت راست کعبه دیدم و جوانی خوش سیما و خوش بو و هیبت دار و با هیبتش نزد مردم نشسته است.

من زیباتر از کلام و شیرین تر از منطق و خوش نماتر از نشستن او ندیده بودم، رفتم با او سخن گویم،مردم مرا راندند،پس از بعضی ایشان سؤال کردم:کیست این شخصیت؟!

گفتند:فرزند رسول خداست،هرسال یک روز برای خواصّش ظاهر می شود و با آن ها صحبت می کند.

گفتم:ای آقای من!نیازمند راهنمایی هستم،مرا راهنمایی کن!خدا تو را راهنما شود!پس یک ریگ به من داد و من برگشتم.یکی از هم نشینانش از من پرسید:فرزند رسول خدا به تو چه داد؟!

گفتم:یک«ریگ»،دستم را باز کردم دیدم قطعه ای از طلاست!

پس به راهم ادامه دادم ناگه او خود را به من رسانید و فرمود:«ثبتت علیک الحجّة و ظهر لک الحقّ و ذهب عنک العمی،أ تعرفنی؟فقلت:اللّهمّ لا.قال:أنا المهدیّ،أنا قآئم الزمان،أنا الّذی أملأها عدلا کما ملئت(ظلما و)جورا،إنّ الأرض لاتخلو من حجّة...؛ (1)(با طلا شدن ریگ)حجّت برای تو ثابت شد و حقّ آشکار گردید و کوری از تو برطرف شد!آیا مرا می شناسی؟

گفتم:خدایا نه.

فرمود:منم مهدی،منم قائم زمان،منم آن کس که زمین را از عدالت پر می نمایم، بعد از پر شدنش با ظلم و ستم؛زیرا زمین از حجّت الهی خالی نمی ماند و مردم بیشتر از

ص:250


1- 1) -غیبت طوسی:ص 16؛بحار الأنوار: [1]1/52 ب 18 ح 1 از غیبت طوسی و الخرائج.

تیه بنی اسراییل در فترت نمی مانند که به تحقیق،خروج من فرا می رسد،پس این امانت است در گردن تو و این جریان را به برادرانت از اهل حقّ بازگو کن.»

علاّمه طباطبایی رضی اللّه عنه در این زمینه بیان نغزی دارد که فلسفۀ حضور امام غایب را در میان جامعه،روشن می کند و می گوید:«امام چنان که در ظاهر به اعمال مردم پیشوا و راهنما است،هم چنان در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد،اوست قافله سالار کاروان انسانی که از راه باطن به سوی خدا سیر می کند.» (1)

27-آزادی زمان غیبت

در اوایل زمان حضور امام علیه السّلام همۀ آحاد ملّت مکلّفند از منافقان دوری کرده و قطع رابطه نمایند و با آن ها هم نشینی نداشته باشند،ولی در زمان غیبت چون قدرت در دست آن هاست و مخالفت و دوری کردن از آن ها،سبب از هم پاشیدگی و به زحمت افتادن شیعیان است،لذا برای این که شناخته نشوند،می توانند همراه آن ها و با شرایط آن ها،به زندگی خود ادامه دهند.به حدیث ذیل توجّه فرمایید.

ابی بصیر گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می گفت:«اتّقوا اللّه و علیکم بالطاعة لأئمّتکم، قولوا ما یقولون و اصمتوا عمّا صمتوا،فإنّکم فی سلطان من،قال اللّه تعالی إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ (2)یعنی بذلک ولد العبّاس،اتّقوا اللّه فإنّکم فی هدنة(هذه)صلّوا و عشایره، و اشهدوا جنائزهم و أدّوا الأمانة إلیهم و علیکم بحجّ هذا البیت،فادمنوه فإنّ إدمانکم الحجّ دفع مکاره الدنیا عنکم و أهوال یوم القیامة؛ (3)بپرهیزید از خدا و بر شما باد فرمان برداری از امامانتان،بگویید هرچه آن ها گویند،و ساکت شوید از آن چه که آن ها ساکتند،شما در سلطان کسی هستید که خدای تعالی فرموده است،(نزدیک است از حیله(تزویرهای) آنان آسمان ها از جا کنده شود!-با این گفتارش بنی عباس را قصد می کرد-از خدا

ص:251


1- 1) -ر.ک به:شیعه در اسلام علامۀ طباطبایی:ص 187-183.
2- 2) -ابراهیم:46. [1]
3- 3) -أمالی شیخ طوسی:280/2؛ [2]المحجة:ص 194؛ [3]به احتمال قوی عبارت صلّوا معهم و عاشروهم صحیح باشد.

بترسید!شما در دوران آرامش هستید،(آزادید)با آن ها نماز بخوانید و افت و خیز و معاشرت داشته باشید و بر(تشییع)جنازه هایشان حاضر شوید و امانت هایشان را به آن ها ادا کنید،و بر شما باد حجّ این خانه(بیت الحرام)و به حج ادامه دهید،چون ادامه دادن شما،سبب دفع بدی های دنیا و ترس های روز قیامت از شما خواهد شد.»

28-ندیمان و هم صحبتان او

از روایات وارده چنین مستفاد می شود،اشخاص و گروه هایی از ابدال و مؤمنین و ملایکه و طایفۀ«جنّ»آن حضرت را همراهی می کنند و با او هم صحبت اند و در خدمت امام علیه السّلام می باشند و تنهایش نمی گذارند.

1-ملایکه؛مفضّل گوید:(به امام صادق علیه السّلام)گفتم:«یا سیّدی!فمن یخاطبه و لمن یخاطب؟قال الصادق علیه السّلام:تخاطبه الملآئکة؛ (1)ای آقای من!او با که و که با او هم صحبت می شود؟امام صادق علیه السّلام فرمود:ملایکه او را مخاطب قرار می دهد(مونس او می شوند).»

در روایات آمده است که ملایکه با ائمّة هم صحبت و یا وحی کرده و بر دانش روزانه شان می افزایند،صدایشان شنیده می شود،ولی خودشان دیده نمی شود.

2-مؤمنین جنّ:بار دیگر امام صادق علیه السّلام به مفضّل فرمود:«و المؤمنون من الجنّ و یخرج أمره و نهیه إلی ثقاته و ولاته و وکلآئه...؛ (2)و مؤمنانی از جنّ(با قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-هم صحبت می شوند)اوامر و دستوراتش به وسیلۀ سوی موثّقین و فرماندهان و وکیلانش بیرون می آید.»

3-سی نفر از مؤمنین:و نیز در روایتی دیگر امام صادق علیه السّلام فرمود:«...و ما بثلاثین من وحشة؛ (3)با سی نفر وحشتی نیست.»؛یعنی سی نفر در خدمت او هستند و با او مأنوس

ص:252


1- 1) -بحار الأنوار:6/53 ب 25 ح 1 س 16. [1]
2- 2) -بحار الأنوار:6/53 ب 25 ح 1 س 16. [2]
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:229/3 ح 753؛و 357 ح 905؛اصول کافی:382/1 ح 16/898؛ بحار الأنوار:157/52 ب 23 ح 20. [3]

هستند،حال معلوم نیست این سی نفر از ابدال است یا گروهی از مؤمنان خاصّ و ممتازان آن هاست.

4-خضر علیه السّلام:امام رضا علیه السّلام فرمود:«به زودی خداوند مأنوس می کند قائم ما را با خضر علیه السّلام و وحشت وی را ببرد با ایمنی(هم صحبت بودن)با او.» (1)

ابن فضال از امام رضا علیه السّلام فرمود:«إنّ الخضر شرب من مآء الحیاة فهو حیّ لایموت حتی ینفخ فی الصور،و إنّه لیأتینا فیسلّم علینا فنسمع صوته و لا نری شخصه،و إنّه لیحضر حیث ذکر،فمن ذکره منکم فلیسلّم علیه،و إنّه لیحضر المواسم فیقضی جمیع المناسک و یقف بعرفة،فیؤمّن علی دعآء المؤمنین و سیؤنس اللّه به وحشة قآئمنا علیه السّلام فی غیبته و یصل به وحدته؛ (2)به درستی که خضر از آب حیات نوشید،پس او زنده است و تا نفخ صور نمی میرد و او پیش ما می آید و به ما سلام می کند،صدایش را می شنویم،ولی خودش را نمی بینیم.و او در هرجا که نامش برده شود حاضر می شود،پس هرکس اسمی از او برد،بر او سلام کند.او در موسم های(حج)حاضر و جمیع مناسک را انجام می دهد و در (روز)عرفه(در عرفات)ایستاده و به دعای مؤمنین آمین می گوید و به زودی خداوند با او،وحشت قائم ما را در هنگام غیبتش برطرف می گرداند و با او قائم را از تنهایی می رهاند.»

در الخرایج و الجرایح روایت فوق را با کمی تفاوت،از امام حسن عسکری علیه السّلام این گونه نقل کرده است،احمد بن اسحاق،پیش حضرت آمد تا از جانشین بعد از خود بپرسد،امام علیه السّلام وقتی که او را دید،در ابتدا فرمود:«مثله مثل الخضر،و مثله ذی القرنین،إنّ الخضر شرب من مآء الحیاة،فهو حیّ لا یموت حتّی ینفخ فی الصور، و إنّه یحضر الموسم فی کلّ سنة و یقف بعرفة،فیؤمّن علی دعآء المؤمنین و سیؤنس به وحشة قآئمنا فی غیبته و یصل به وحدته،فله البقآء فی الدنیا مع الغیبة،و هو من الأنصار فی الأمصار؛ (3)مثل او،مثل خضر و ذی القرنین است،همانا خضر آب حیات خورد.و تا

ص:253


1- 1) -همان مدرک:167/4 ح 1229؛ [1]بحار الأنوار:152/52 ب 23 ح 3. [2]
2- 2) -کمال الدّین:61/2؛ [3]بحار الأنوار:152/52 ب 23 ح 3. [4]
3- 3) -بیان الأئمّة:ص 249 به نقل از الخرائج و الجرایح.

دمیدن صور زنده است و نمی میرد و همانا او هرسال در موسم(حج)حاضر می شود و در عرفه ایستاده به دعای مؤمنین آمین گوید.به زودی خداوند قائم ما را در غیبتش با او مأنوس می گرداند و او را از تنهایی درمی آورد،پس برای اوست در دنیا،پنهان زیستن و اوست یکی از یاران قائم در شهرها.»

از این دو روایت چنین استفاده می شود که امام علیه السّلام مانند حضرت خضر،از آب حیات نوشیده و همانند او زنده است و عمر طولانی دارد تا خداوند به چه چیزی امر نماید.

29-به خدا سوگند اوست مضطرّ

امام باقر علیه السّلام فرمود:«...هو و اللّه المضطرّ فی کتاب اللّه،و هو قول اللّه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ... ؛ (1)به خدا قسم اوست«مضطرّی»که در کتاب خدا و در گفتار خدا(قرآن کریم)مذکور است!(...آیا کسی است که به مضطرّ جواب دهد وقتی او را بخواند و بدی را از او دور سازد.» (2)

30-فرج شما کی خواهد بود

این سؤال در زمان ائمّه علیهم السّلام زیاد تکرار شده و زیاد پاسخ داده اند که نقل آن ها حجم این کتاب را بالا می برد و از آن جهت معذوریم؛لذا به ذکر چند حدیث اکتفا می شود.

1-جابر بن یزید جعفی گوید:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:فرج شما چه وقت است؟!فرمود:هیهات،هیهات،فرج ما نمی رسد تا غربال شوید.سپس غربال شوید (سه بار)تا مردم کدر بروند و مردم صاف باقی به مانند. (3)

2-در روایت دیگر امام در جواب جابر سه بار فرمود:چه قدر دور،چه قدر دور،

ص:254


1- 1) -بحار الأنوار: [1]341/52 ب 27 ح 91 از تفسیر عیاشی. [2]
2- 2) -در بخش 2 در فصل اسماء و القاب آن حضرت،شرحی به عنوان از نجم الثاقب گذشت.
3- 3) -المهدی ص 172 به نقل از روضة الواعظین؛پیشوای دوازدهم امام زمان علیه السّلام ص 56.

چه قدر دور است. (1)

3-یعقوب سرّاج گوید:به ابی عبد اللّه علیه السّلام گفتم:«متی فرج شیعتکم؟قال:إذا اختلف ولد العباس و هی سلطانهم،و طمع فیهم[من لم یکن یطمع فیهم]،و خلعت العرب أعنّتها، و رفع کلّ ذی صیصیة صیصیته،و ظهر الشامی و أقبل الیمانی و تحرّک الحسنی و خرج صاحب هذا الأمر من المدینة إلی مکّة بتراث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.فقلت:ما تراث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قال:سیف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و درعه و عمامته و برده و قضیبه و رایته و لامته و سرجه حتّی ینزل مکّة،فیخرج السیف من غمده و یلبس الدرع،و ینشر الرایة و البردة و العمامة،و یتناول القضیب بیده و یستأذن اللّه فی ظهوره،فیطّلع علی ذلک بعض موالیه فیأتی الحسنی فیخبره الخبر،فیبتدر الحسنی إلی الخروج،فیثب علیه أهل مکّة فیقتلونه و یبعثون برأسه إلی الشام.فیظهر عند ذلک صاحب هذا الأمر فیبایعه الناس و یتّبعونه،و یبعث الشامی عند ذلک جیشا إلی المدینة فیهلکهم اللّه عزّ و جلّ دونها،و یهرب یومئذ من کان بالمدینة من ولد علی علیه السّلام إلی مکّة فیلحقون بصاحب هذا الأمر،و یقبل صاحب هذا الأمر نحو العراق،و یبعث جیشا إلی المدینة فیأمن أهلها و یرجعون إلیها؛ (2)

فرج شیعیان شما کی خواهد شد؟!فرمود:زمانی که فرزندان عباس اختلاف پیدا کردند،و سلطنتشان(رو به زوال رفت و)تباه شد و در(برانداختن آن ها)کسانی طمع کردند که به خیال نمی آمد و عرب ها لجام(مرکب هایشان)را رها ساختند(در یمین و یسار و چپ و راست تاختند)و هر صاحب پرچمی پرچمش را بلند کرد و(سفیانی) شامی ظهور کرد و یمانی آمد و حسنی به حرکت درآمد و صاحب این امر با تراث رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از مدینه به سوی مکّه خارج شد. (3)

پس گفتم:تراث رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله چیست؟!

فرمود:شمشیر و لباس رزم و عمامه و برد(یمانی)و چوب دستی و پرچم و خود

ص:255


1- 1) -بحار الأنوار:113/52؛ [1]غیبت طوسی:ص 206؛زندگانی امام زمان علیه السّلام ص 103.
2- 2) -روضة الکافی:ص 225؛غیبت نعمانی:142، [2]بحار الأنوار:301/52 ب 26 ح 66. [3]
3- 3) -این جملات نشان گر آن است که منزل و یکی از جایگاه ثابتش مدینه و همان«طیبة»است که در روایات، به آن زیاد اشاره شده است،وقتی که به مکّه رسید،شب را به صبح رسانده و صبح اعلام ظهور فرماید.

(جنگی)و زین(با این ها حرکت می کند)،تا در مکّه فرود آید.پس شمشیر را از نیام می کشد و لباس رزم را می پوشد و پرچم را برافرازد و برد و عمامه را به تن کند و چوب را به دست گیرد و از خدا اذن ظهور خواهد و بعضی از دوستانش بر این کار مطّلع شود و(از آن طرف)حسنی(نفس زکیه)می آید،جریان را به او گوید:او به خروج(اقدام و) مبادرت کند و اهل مکّه او را(در میان رکن و مقام)می کشند و سرش را به شام می فرستند.در این هنگام صاحب این امر ظهور می نماید،پس مردم به او بیعت کرده و تبعیتش نمایند،(از سوی دیگر)شامی لشکری به سوی مدینه بسیج کند،پس خدای عزّ و جلّ آن ها را در کنار مدینه هلاک نماید،در آن روز هرچه اولاد علی(در مدینه) هست،به مکّه فرار می کنند و به صاحب الامر ملحق می شوند و صاحب الامر به سوی عراق حرکت می کند و سپاهی به مدینه اعزام نماید و امنیت را برقرار می سازد و فراریان برمی گردند.»

4-فضیل گوید:به امام باقر علیه السّلام گفتم:«جعلت فداک!بلغنا أنّ لآل جعفر رایة و لآل العبّاس رایتین،فهل انتهی إلیک من علم ذلک شیء؟قال:أمّا آل جعفر فلیس بشیء و لا إلی شیء،و أمّا آل العبّاس فإنّ لهم ملکا مبطئا یقرّبون فیه البعید و یباعدون فیه القریب، و سلطانهم عسیر لیس فیه یسیر،حتی إذا أمنوا مکر اللّه و أمنوا عقابه،صیح فیهم صیحة لا یبقی لهم مناد یجمعهم و لا یسمعهم،و هو قول اللّه: حَتّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ...

قلت:جعلت فداک!فمتی یکون ذلک؟قال:أما إنّه لم یوقّت لنا فیه وقت،و لکن إذا حدّثناکم بشیء فکان کما نقول،فقولوا:صدق اللّه و رسوله،و إن کان بخلاف ذلک فقولوا:صدق اللّه و رسوله،توجروا مرّتین.و لکن إذا اشتدّت الحاجة و الفاقة،و أنکر الناس بعضهم بعضا،فعند ذلک توقّعوا هذا الأمر صباحا و مساءا.

قلت:جعلت فداک!الحاجة و الفاقة قد عرفناها،فما إنکار الناس بعضهم بعضا؟قال:یأتی الرجل أخاه فی حاجة فیلقاه بغیر الوجه الذی کان یلقاه فیه و یکلّمه بغیر الکلام الّذی کان

ص:256

یکلّمه؛ (1)فدایت شوم!(از بزرگان)به ما(این گونه خبر)رسیده است،(در آینده)یک پرچم،برای آل جعفر خواهد بود و دو پرچم برای آل عباس!آیا دراین باره علمی (چیزی)برای شما رسیده است؟ (2)فرمود:امّا آل جعفر چیزی نیستند و به درد چیزی هم نمی خورند و امّا آل عباس،همانا برای آن ها ملک کند(سلطنت طولانی)خواهد بود، که در آن(سلطنت بیگانگان و)دوران نزدیک و نزدیکان را دور می سازند.سلطنت آن ها سخت است و آسان نخواهد بود(در اثر پادشاهی دراز،آن اندازه به خود مغرور می شوند)تا جایی که از کیفر و عقاب خدا ایمن شوند،(در آن حال)فریاد زننده ای بر آن ها فریادی زند که نه برای آن ها منادی می ماند(که جار کشد و مردم را به اطاعت آن ها)گرد آورد و نه از آن ها حرف شنویی ماند(که فرمان دهند و بر آن ها سر فرود آورند) و این است(تأویل)گفتۀ خدا«تا زمانی که زمین زینتش را گرفت و آرایش کرد...».

گفتم:فدایت شوم!این(قضایا)کی خواهد آمد؟!

فرمود:آگاه باش!(در این مورد)برای ما وقتی تعیین نشده است،و لکن هروقت به شما حدیثی گفتیم و درست درآمد،بگویید:خدا و رسولش راست گفته اند و اگر برخلاف آن پیش آمد،باز بگویید:خدا و رسولش درست گفته است،(تا این که در برابر این تسلیم)دوبار اجر ببرید و لکن(علامتی گویم)هروقت دیدی،فقر و نداری و نیاز و گرفتاری مردم را به ستوه آورد و به همدیگر شناسایی ندادند(از همدیگر دوری جستند)در این وقت صبح و شام منتظر فرج باشید.

گفتم:فدایت شوم!(معنای)نیاز و نداری را شناخته ایم،امّا معنای انکار مردم همدیگر را نفهمیدیم.

فرمود:مرد برای رفع نیاز پیش برادرش می آید،او را بدان صورت نمی بیند که همیشه می دید و بدان گونه حرف نمی زند که قبلا می زد(به او بی اعتنایی نماید).»

ص:257


1- 1) -یونس:24،بحار الأنوار: [1]185/52 ب 25 ح 9 از تفسیر علی بن ابراهیم؛ [2]مشابه این روایت از محمّد بن حنفیّة رضی اللّه عنه در ص 246 ب 25 ح 127 از غیبت نعمانی و در ص 270 ب 25 ح 161 از کتاب سرور الإیمان نقل کرده است.
2- 2) -از سیاق روایت،معلوم می شود این سؤال،پیش از روی کار آمدن بنی عباس بوده است.

31-آیا امام از وقت ظهور اطّلاع دارد!

دربارۀ این که خود حضرت مهدی موعود علیه السّلام وقت ظهور را می داند یا نه؛مطالب گوناگون گفته شده است،ولی آن چه که از جمع بندی روایات مربوطه استفاده می شود،امام علیه السّلام(وقت ظهور را)دقیقا نمی داند،چون امامان پیشین و خود آن حضرت،زمانی که در برابر این سؤال قرار می گرفتند،اظهار بی اطّلاعی می کردند، ولی علایم نزدیک ظهور را بیان می فرمودند.

دلایل عدم اطّلاع دقیق آن حضرت بدین شرح است:

1-آیاتی که دربارۀ«ساعة»مانند یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ (1)و فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السّاعَةَ (2)و عِنْدَهُ عِلْمُ السّاعَةِ (3)و اِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ (4)و ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَرِیبٌ (5)و یَسْتَعْجِلُ بِهَا (6)و إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ (7)و جز آن ها را،در روایات به حالات و ظهور امام مهدی علیه السّلام تأویل و معنا کرده اند. (8)

فرمود:او آن«ساعتی»است که خداوند در قرآن فرموده:از تو از وقت ساعت سؤال کنند،بگو علم آن نزد خداست (9)چون«علم الساعة»را فقط خدا می داند،پس علم ظهور هم مخصوص خداست.

2-اخبار و احادیثی که نمونه هایی از آن،در این فصل و در دو فصل بعد آورده شده است و این که مسألۀ غیبت،سرّی از اسرار و...خداست.

3-خود آن حضرت همیشه بر تعجیل فرج دعا می کند و شیعیان را نیز بر دعا کردن دستور می دهد.بنابراین اگر وقت دقیق ظهور را بداند،این دعاها اثری نداشته و عبث و بی معنا خواهد بود،مگر این که بگوییم،این دعاها با توجّه به اصل«بداء»برای جلو

ص:258


1- 1) -اعراف186/،و [1]نازعات42/. [2]
2- 2) -قتال18/.
3- 3) -لقمان34/ و [3]زخرف 61.
4- 4) -قمر:1. [4]
5- 5) -احزاب63/. [5]
6- 6) -شوری:18-17. [6]
7- 7) -سورۀ شوری،آیۀ 18. [7]
8- 8) -بحار الأنوار:1/53 ب 25 ح 1؛ [8]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة: [9]ذیل آیات.
9- 9) -اعراف:186؛مختصر بصائر الدّرجات:ص 179؛بحار الأنوار:1/53-3 ب 25.

کشیدن وقت ظهور باشد،ولی اگر وقت دقیق برایش مشخّص شود،این مسأله از جمله امور حتمیة و تغییرناپذیر می شود.باز در این صورت عبث بودن دعاها پیش می آید،مگر این که وقت دقیق را نداند و دعا به تعجیل شود.

4-با دقّت به لحن روایات بعدی و فصل بعد از آن،از لعن و تکذیب توقیت کنندگان و بیزاری از آن ها و...مطلب را مقداری برای ما روشن می کند و ما را از بلاتکلیفی درمی آورد.

5-...ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچ کس اطّلاع ندارد،نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم،پس برحذر باشید و بیدار شده دعا کنید؛زیرا نمی دانید که آن وقت کی می شود. (1)

بلی در بعضی روایات از لحن جمله ها و تعبیرهای:

«ما برای احدی وقت نگفته ایم.» (2)

و«ما بر این امر وقت گذاری نمی کنیم.» (3)

«ما اهل بیتی نیستیم که وقت گذاری کنیم» (4)

و جز آن ها که در فصل بعد خواهد آمد،شایبۀ دانستن امامان وقت ظهور را می رساند،امّا در مقابل آن ها روایات زیاد دیگری هست که می توان گفت:امامان علیهم السّلام طبق علایم حتمیّۀ قریبه،می توانند وقت ظهور را تخمین بزنند،نه به طور دقیق و از بیان تخمین نیز خودداری کرده و تعیین وقت تخمینی را نیز از خود سلب کرده اند.

از امیر مؤمنان علیه السّلام از وقت خروج دجّال که مقارن ظهور آن حضرت است پرسیدند، فرمود:«و اللّه ما المسؤول بأعلم من السآئل...؛ (5)به خدا قسم(در این مورد)سؤال شونده

ص:259


1- 1) -انجیل مرقس:فصل 13-جمله های 26-27-31-33.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:377/3 ح 927؛بحار الأنوار:104/52 ب 21 ح 8.
3- 3) -همان مدرک:378/3 ح 928؛غیبت نعمانی:ص 195.
4- 4) -همان مدرک:3783 ح 928؛بحار الأنوار:320/19 ب 10 ح 75 و 118/52 ب 21 ح 44 از غیبت نعمانی و از کتاب های دیگر با تغییراتی؛اصول کافی:415/1 ح 4/936.
5- 5) -«النزال [1] بن سبرة قال:خطبنا علیّ بن أبی طالب فحمد اللّه و أثنی علیه،ثمّ قال:سلونی أیّها الناس قبل أن تفقدونی-ثلاثا-فقام إلیه صعصعة بن صوحان فقال:یا أمیر المؤمنین!متی یخرج الدجّال؟فقال له

داناتر از سؤال کننده نیست.»و لکن برای آن نشانه هایی است(بعدا خواهد آمد).

امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیۀ مبارکه فَإِذا نُقِرَ فِی النّاقُورِ 1فرمود:از ماست امامی که مستتر خواهد شد،پس هرگاه خداوند عزّ و جلّ اراده کند اظهار امر او را،در قلب او بیاندازد،پس ظاهر می شود. 2

امام باقر علیه السّلام فرمود:«...أما إنّه لم یوقّت لنا فیه وقت...؛ 3آگاه باش(در این مورد)برای ما وقتی تعیین نشده است.»(برای اطّلاع بیشتر به فصل رخصت ظهور مراجعه شود).

32-آیا وقتی معیّن شده است؟

1-فضیل گوید:به امام باقر علیه السّلام گفتم:«جعلت فداک!فمتی یکون ذلک؟!قال:أما إنّه لم یوقّت لنا فیه وقت،و لکن إذا حدّثنا کم بشیء فکان کما نقول،فقولوا:صدق اللّه و رسوله.

و إن کان بخلاف ذلک،فقولوا:صدق اللّه و رسوله،توجروا مرتین؛ 4فدایت شوم!این(قضایا) کی خواهد آمد؟!

فرمود:آگاه باش!(در این مورد)برای ما وقتی تعیین نشده است،و لکن هروقت به شما حدیثی گفتیم و درست درآمد،بگویید:خدا و رسولش راست گفته اند و اگر برخلاف

ص:260

آن پیش آمد،باز بگویید:خدا و رسولش درست گفته اند،(تا این که در برابر این تسلیم) دو بار اجر ببرید...» (1)

2-ابراهیم بن مهزم از پدرش نقل می کند:در خدمت امام صادق علیه السّلام سخن از پادشاهان فلان خاندان به میان آمد،فرمود:مردم از بس برای این کار شتاب زدگی کردند هلاک شدند،خداوند با شتاب بندگان عجله نمی کند،همانا این کار را پایانی هست که باید به آن برسد،همین که به آن مرحله رسید،نه یک ساعت جلو می افتد و نه یک ساعت عقب. (2)

3-مفضّل پرسید:آیا برای مهدی،آن مأمور منتظر وقت معیّنی هست که مردم آن را بدانند؟!

فرمود:«حاش للّه که وقت معیّنی باشد که شیعۀ ما بدانند»

گفت:چرا ای آقای من!

فرمود:چون او،آن«ساعتی»است که خداوند در قرآن فرموده:از تو از وقت ساعت سؤال کنند،بگو علم آن نزد خداست (3).

سپس حضرت چند آیه دربارۀ انحصار علم ساعت که برای خداست را تلاوت نمود.

دوباره مفضّل عرض کرد:آیا هیچ تعیین وقتی بر آن امکان پذیر نیست!

فرمود:«ای مفضّل!من برای آن تعیین وقت نمی کنم و هیچ وقتی هم برای آن گذاشته نمی شود،به تحقیق،هرکس برای مهدی ما وقتی معین کند،پس او خود را در علم خدا شریک قرار داده و ادّعا می کند که بر سرّ خدا ظفر یافته است.» (4)

4-امام باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً؛ آیا انتظار

ص:261


1- 1) -مشروح روایت در فصل(فرج شما کی خواهد بود)گذشت.
2- 2) -غیبت نعمانی:باب 16 [1] نهی از تعیین وقت ص 249؛مقصود از اولاد فلان خاندان،عباسیان و مقصود از هلاکت مردم در شتاب زدگی،جمعی مانند زید بن علی و بنی حسن که می خواستند پیش از پایان دوران حکومت باطل،آن را سرنگون نمایند که خود کشته شدند.
3- 3) -اعراف:186.
4- 4) -مختصر بصائر الدّرجات:ص 179؛بحار الأنوار:1/53-3 ب 25.

می کشند ساعت را که ناگهان بیاید.فرمود:این ساعت،ساعت قائم است که ناگهان خواهد آمد.» (1)

5-آن حضرت در توقیع مبارک صادر شده به اسحاق بن یعقوب فرمود:«و ظهور فرج،پس(علم)این امر،تحقیقا برای خداست و کذب الوقّاتون؛وقت گذارندگان دروغ می گویند.» (2)

6-از حضرت باقر علیه السّلام سؤال کردند،آیا برای این امر وقتی هست؟سه بار فرمود:

«کذب الوقّاتون.» (3)

7-امام صادق علیه السّلام فرمود:ما اهل بیتی نیستیم که تعیین وقت نماییم،درحالی که پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله فرموده:«کذب الوقّاتون.» (4)

8-مهزم اسدی از آن حضرت پرسید:این امری که ما انتظار می کشیم،کی خواهد شد؟!فرمود:«کذب الوقّاتون و هلک المستعجلون و نجی المسلمون و إلینا یصیرون»دروغ گفتند وقت گذاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجات یافتند تسلیم شوندگان و مسیر آنان به سوی ماست. (5)

9-باز فرمود:«کذب الموقّتون،ما وقّتنا فیما مضی و لا نوقّت فی المستقبل؛ (6)دروغ گفتند وقت گذاران،ما نه از پیش،وقت تعیین کرده ایم و نه در آینده معیّن می کنیم.»

10-به محمّد بن مسلم فرمود:«هرکس برای تو(در مورد قائم-عجّل اللّه

ص:262


1- 1) -آیه در سورۀ مبارکۀ زخرف:66.معجم أحادیث الإمام المهدی:410/5 ح 1849؛تفسیر البصائر: 500/37؛بحار الأنوار:164/24 ب 48 ح 4.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:294/4 ح 1318؛بحار الأنوار:111/52 ب 21 ح 19.
3- 3) -همان مدرک:260/3 ح 787؛بحار الأنوار:103/52 ب 21 ح 5 از غیبت طوسی؛اصول کافی:416/1 ح 5/937.
4- 4) -همان مدرک:472/3 ح 1036؛اثبات الهداة:477/3 ب 32 ح 40 منتخب الأثر:ص 559 ف 6 ب 5 ح 3؛ اصول کافی:415/1 ح 3/935؛ [1]کمال الدّین:ص 333.
5- 5) -معجم أحادیث الإمام المهدی:379/3 ح 930؛ [2]غیبت طوسی:ص 426 ح 413؛بحار الأنوار:/52 104-103 ب 21 ح 7؛ [3]غیبت نعمانی:باب 16 باب نهی از تعیین وقت ص 346؛و [4]کتاب الامامة و التبصرة.
6- 6) -معجم أحادیث الإمام المهدی:377/3 ح 927؛ [5]غیبت طوسی:ص 426 ح 412؛بحار الأنوار:103/52 ب 21 ح 6. [6]

فرجه الشریف-)وقت معیّن کند،نترس او را تکذیب کن؛چون ما برای احدی وقت نگفته ایم» (1).

11-امام صادق علیه السّلام فرمود:«من وقّت لمهدیّنا فقد شارک اللّه فی علمه و ادّعی أنّه ظهر علی سرّه؛ (2)هرکس به مهدی ما وقت تعیین نماید،به تحقیق در علم خدا مشارکت کرده و ادّعا نموده است که به سرّ خدا دست یافته است.»

12-و فرمود:«ما بر این امر وقت گذاری نمی کنیم.» (3)

13-باز فرمود:ما اهل بیتی نیستیم که وقت گذاری کنیم.«أبی اللّه إلاّ أن یخلف وقت الموقّتین؛ (4)خداوند ابا کرده،جز این که خلاف وقت گذاران کند.»

14-یکی از اصحاب امام عسکری علیه السّلام شرفیاب شد و از مهدی سؤال نمود؟! فرمود:«استودعناه الّذی استودعت أمّ موسی ولدها؛ (5)امانت سپردیم به کسی که مادر موسی علیه السّلام بچّه اش را به او به امانت سپرد.»

15-حضرت رضا در روایت مفصّلی به دعبل خزاعی فرمود:«حدیث کرد مرا پدرم از آبا خود از امیر مؤمنان علیهم السّلام شخصی،از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله سؤال کرد:«ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله چه وقت قائم خروج خواهد کرد؟فرمود:مثل او،مانند ساعت(قیامت)است که خدا فرموده:«لا یجلّیها لوقتها إلاّ هو ثقلت فی السموات و الأرض لا تأتیکم إلاّ بغتة؛ (6)پرده از روی وقت آن برنمی دارد مگر او(خدا)،قضیه وقت در آسمان ها و زمین سنگین است،نمی آید برای شما مگر ناگهان.»

از تمام این روایات نتیجه گیری می شود که علم قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-

ص:263


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:377/3 ح 927؛بحار الأنوار:104/52 ب 21 ح 8. [1]
2- 2) -بحار الأنوار:3/53 ب 25 ح 1؛ [2]یوم الخلاص:ص 144 از آن.
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:378/3 ح 928؛غیبت نعمانی:ص 195.
4- 4) -همان مدرک:3783 ح 928؛ [3]بحار الأنوار:320/19 ب 10 ح 75 و 118/52 [4] ب 21 ح 44 از غیبت نعمانی و از کتاب های دیگر با تغییراتی؛اصول کافی:415/1 ح 4/936. [5]
5- 5) -کشف الغمّة:ص 259/3؛ [6]غیبت طوسی:ص 142؛اعلام الوری:ص 412؛ [7]ینابیع المودة:37/3 و 113؛یوم الخلاص:ص 142.
6- 6) -آیه در سورۀ مبارکۀ اعراف:187؛ [8]معجم أحادیث الإمام المهدی:260/1 ح 162؛ [9]کمال الدّین:373/2 ب 35 ح 6؛ [10]اثباة الهداة:457/3؛ [11]بحار الأنوار:154/51 ب 8 ح 4. [12]

مخصوص خداوند است و جز او،کسی از آن اطّلاع ندارد و نتیجۀ آن،این است که اگر امام اطّلاع داشت،اصحاب،از کنجکاوی دست برنمی داشتند یا اگر مدّتی معیّن می شد و یا شاید در لوح محو اثبات تغییری پیش می آمد،مردم از دین برمی گشتند، مانند وقت معیّن کردن حضرت موسی علیه السّلام 30 روز به 40 روز تغییر کرد که سبب شد بسیاری از قومش برگشتند و سایر مصالح دیگر که از ما و بر ما،پوشیده است.

امّا آن چه که در بعضی از روایات توقیت و تعیین وقت بیان گردیده است،منظور یک نوع گشایشی غیر از ظهور منجی عالم است،چون قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف- سال ها،بلکه تقریبا دو قرن بعد از آن توقیت از مادر متولّد شده است،پس به هیچ وجه دربارۀ آن حضرت مصداق پیدا نمی کند.

16-ابو حمزه از امام باقر علیه السّلام پرسید که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«تا هفتاد بلاست و پس از آن رخاست،چطور شد که 70 گذشت و ما رخایی ندیدیم؟!

فرمود:خداوند امر رخا را در 70 تعیین کرد،ولی بعد از شهادت امام حسین علیه السّلام غضب خدا بر اهل زمین شدّت یافت تا صد و چهل قرار گرفت و چون ما،شما را مطّلع کردیم و شما فاش کردید و از روی آن پرده برداشتید خداوند آن را به تأخیر انداخت و دیگر وقتی برای آن نزد ما قرار نداد یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ (1)ابو حمزه گوید:این حدیث را به امام صادق علیه السّلام گفتم،فرمود:«چنین بود.» (2)

از این روایت استفاده می شود که پس از سنۀ 70 برای شیعیان گشایشی پیش خواهد آمد،امّا چگونه گشایشی و با دست چه کسی؟آن چه که مسلم است،در این روایت منظور از فرج،ظهور«مهدی موعود»نیست،چون خود رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و همۀ امامان بعد از او،فرج کلّی عالم را با دست امام دوازدهم بیان کرده اند و او هم بنابر مشهور در سال 255 از مادر متولّد شده است،پس چگونه ممکن است بگوییم در سال 70،فرج به معنای ظهور امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-است که بعد از 185 سال

ص:264


1- 1) -رعد:39. [1]
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:261/3 ح 788؛ [2]اصول کافی:415/1 ح 1/933؛ [3]غیبت نعمانی:ص 157؛ [4]بحار الأنوار:105/52 ب 21 ح 4 از غیبت طوسی.

بعد از آن تاریخ،به دنیا می آید،می باشد و هم چنین توقیت به سال 140،پس اخبار به یک نوع فرج و گشایشی غیر از ظهور«مهدی موعود علیه السّلام»است.

زیرا احادیث بسیار معتبری با صراحت دلالت که ظهور حضرت«مهدی علیه السّلام» و حکومت صالحان به این زودی ها صورت نخواهد گرفت و تا ظهور آن حضرت باید منتظر تحوّلات شگرف و حوادث خطیر،طی زمان های بسیار طولانی بود.

علاوه براین،بعضی از کارشناسان فنّ معتقدند که این خبر تعیین وقت از اخبار مجعوله است.

پس چگونه می توان به یک خبر واحد مجعول،در برابر آن همه احادیث عدم تعیین وقت،اعتماد نمود؟!مضافا بر این،از امیر آزادگان علیه السّلام خطبه و گفتارهای زیادی به دست ما رسیده است که در آن ها به انتظار مدّت طولانی اشاره شده و هم از پیش آمدهای بزرگ و آزمایش های شدید برای مؤمنان،خبر داده است باوجوداین همه روایات،چگونه می توان به خبر واحد مجهول و مجعول،به توقیت سال 70 اعتماد کرد؟!

در این جا مسألۀ«بداء»هم منتفی است،چون امکان دارد بنا به مصالحی در لوح محو و اثبات،تغییراتی در تقدیرات الهی پیش آید،امّا در این جا امکان پذیر نیست؛ زیرا اگر تعیین وقت سال 70 صحیح باشد،مستلزم این است که امام قائم حد اقل باید 20 و 30 سال سن داشته باشد که بتواند برای ادارۀ کشور به آن عظمت و وسعت، آمادگی داشته باشد و معلوم است امیر علیه السّلام در سال 40 به شهادت رسید،بنابراین باید امام قائم هنگام شهادت امام اوّل وجود داشته باشد،پس یازده امامان بعدی،چه خواهد شد؟!

وانگهی این روایت از نظر سند نیز قابل قبول نیست؛زیرا برحسب کتاب های رجال ابو حمزۀ ثمالی که از طبقۀ چهارم محدّثین بوده است و وفات او در سال 150 قمری واقع شده است،درحالی که حسن بن محبوب راوی این خبر از ابو حمزه،از طبقۀ ششم است که در سال 224 قمری و در سن 75 سالگی در گذشته است.

بنابراین حسن بن محبوب،در سال وفات ابی حمزه یک سال بیشتر نداشته است

ص:265

و با این وصف روایت او از ابو حمزه امکان پذیر نیست،پس حتما شخص دیگری میان او و ابی حمزه وجود داشته و آن هم در منابع و مصادر به اثبات نرسیده است،چه کسی بوده است.

پس نباید به این روایت اعتماد کرد،به علاوه خبر واحد اگر هم صحیح باشد، نمی تواند در اصول عقاید حجّت باشد،تا چه رسد که سندش هم مجهول باشد.

این گونه روایات،وقت و اجل های غیرحتمی را در نظر گرفته است؛زیرا غیر حتمی ها،قابل تغییر است و امور حتمی لایتغیر می باشد.

امّا این که در روایتی امام باقر علیه السّلام فرمود:هرگاه ما حدیثی به شما گفتیم و موافق نیفتاد بگویید:«صدق اللّه»و اگر برخلاف آن باشد،باز هم بگویید:«صدق اللّه»تا دوبار أجر ببرید؛چون علم و صلاح همۀ«ما کان و ما یکون و ما هو کآئن»در نزد خداست.

وانگهی امور خاصّی که باید و حتما با دست حضرت مهدی موعود-عجّل اللّه فرجه الشریف-انجام شود و امکان اجرا و پیاده کردن آن با دست دیگری ممکن نیست،پس در تاریخ های معیّن در روایت فوق،هنوز امام علیه السّلام به دنیا نیامده بود تا این مسایل پیش آید و ضمنا آن فرج جزیی بود نه کلّی که تا با دست امام دوازدهم اجرا گردد.

33-علّت عدم تعیین وقت

تعیین وقت و عدد،یکی از امور پرمخاطره است که اگر کوچک ترین تغییری در آن پیدا شود،اعتماد طرف مقابل،به کلّی سلب و تعیین کننده را از اعتبار ساقط کرده و سبب برگشت دل ها از او می شود.

در تعیین وقت ظهور امام«مهدی علیه السّلام»مسأله حسّاس تر و باریک تر از این است، مثلا اگر هزار و دویست سال پیش،برای نگاه داشتن مردم در آستان ایمان،گفته می شد که قائم آل محمّد علیهم السّلام 50 یا 100 سال بعد ظهور می کند و پس از انتظار بی صبرانه و با تب گذشتن آن سال ها،خبرها و نویدها به وقوع نمی پیوست،دیگر از اسلام نشانی نمی ماند و اگر مدّت واقعی طولانی گفته می شد باز یأس اکثریت قریب به اتّفاق مردم را فرا می گرفت و از دین برگشته و از ایمان دست بر

ص:266

می داشتند و به سراغ آن نمی رفتند.

تنها چاره ای که می شد از آن بهره برداری کرد،همین روش فعلی بود که مردم را در حال انتظار و امید نگاه داشت،تا عطش روزبه روز زیادتر گشته و هرروز برای دیدار «یار»چشم به راه یار و به انتظار نشست و از شوق دیدارش اشک ریخت،تا خدا چه بخواهد،چون همان طور که ذکر شد امام صادق علیه السّلام فرمود:«ای پسر فضل!این امری است از امر خدا و سرّی است از اسرار خدا و غیبی است از غیب خدا.» (1)

مسألۀ غیبت از اسرار مگوی الهی است و با به وجودآوردن آن،باید چه امتحان های سخت و طاقت فرسایی و با چه معدّل ها و عیارها و معیارها،آن را گذراند، که واقعا یکی از مصداق های بارز«حدیثنا صعب مستصعب،لا یحتمله ملک مقرّب أو نبیّ مرسل أو عبد امتحن اللّه قلبه بالإیمان»قرار گرفت.

1-امام جواد علیه السّلام فرمود:«إنّها ستکون حیرة،لو عیّن لهذا الأمر وقت،لقست القلوب و لرجع عامّة الناس عن الإسلام،و لکن قالوا ما أسرعه و ما أقربه تألّفا لقلوب الناس،و تقریبا للفرج؛ (2)محققا به زودی سرگردانی پیش می آید،اگر برای این امر وقتی تعیین شود، البتّه دل ها را قساوت می گیرد و اکثریت مردم از اسلام برمی گردند و لکن(با گفتن تعبیرهای)چه زود و چه نزدیک است،خواستند دل های مردم را به دست آورند و به فرج نزدیک کنند.»

2-علی بن یقطین ضمن صحبتی طولانی در جواب پدرش که گفت:چرا گفتارهای شما درست درنمی آید؟گفت:«و لو قیل لنا إنّ هذا الأمر لا یکون إلی مأتی سنة أو ثلاثمأة سنة لقست القلوب،و لرجعت عامّة الناس عن الإسلام،و لکن قالوا ما أسرعه و ما أقربه تألّفا لقلوب الناس و تقریبا للفرج؛ (3)اگر به ما می گفتند این کار نمی شود،مگر بعد از دویست یا سی صد سال،دل ها را قساوت(ناامیدی)فرامی گرفت و اکثر مردم از اسلام برمی گشتند،و لکن برای تألیف قلب(زنده نگه داشتن و امیدوار ساختن مردم)و برای

ص:267


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:358/3 ح 906.
2- 2) -یوم الخلاص ص 215.
3- 3) -کافی:369/1؛غیبت طوسی:ص 221؛غیبت نعمانی:ص 158؛بحار الأنوار:102/52 ب 21 ح 4. [1]

نزدیک ساختن به فرج،گفتند:چه زود است و چه نزدیک است.»

34-ارزش وجودی علماء در دوران غیبت

در جوامع بشری معمول است که برای حفظ و جلوگیری از آسیب دیدن هرنوع کالا و یا بضاعتی،تدبیرهای گوناگون اندیشیده و طرح های مختلف ریخته شود،تا آن بضاعت و کالا را از آسیب ها و گزندهای داخل و خارج مصون بدارند و برای محافظت گوسفندان از خطرات درنده ها،شبانی تعیین می کنند تا به وسیلۀ او،گله را امنیت بخشیده و از گرفتاری ها نجات دهند،روی این اصل برای نگهداری شیعیان از گزندها و آسیب های دوران غیبت،وجود علما و دانشمندان مذهب را با تعبیرهای، کافلان ایتام آل محمّد،چوپان،مدافع،دورکننده و سکّاندار و...معرّفی کرده است و با بیان ارزش وجودی آن ها،آنان را نیز مکلّف کرده اند،تا هرچه در توان دارند، با تعلیم و تربیت و راهنمایی های خود،شرّ دشمنان را از سر آن ها کم و کوتاه نمایند.

(به روایت ذیل توجّه فرمایید.)

امام هادی علیه السّلام فرمود:«لو لا من یبقی بعد غیبة قآئمکم من العلماء الداعین إلیه و الدآلّین علیه،و الذآبّین عن دینه بحجج اللّه،و المنقذین للضعفآء من عباد اللّه من شباک إبلیس و مردته،لما بقی أحد إلاّ ارتدّ عن دین اللّه،و لکنّهم یمسکون أزمّة قلوب ضعفآء الشیعة،کما یمسک صاحب السفینة سکّانه،أولئک هم الأفضلون عند اللّه عزّ و جلّ.؛ (1)اگر نبود بعد از غیبت قائم شما،باقی مانده های علمای دعوت کنندگان به سوی او و راهنمایان به سمت او و دورسازندگان(مدافعان)از دین او با براهین و حجّت های خدا و نجات دهندگان ناتوانان از بندگان خدا را از دام های ابلیس و دار و دسته اش،احدی باقی نمی ماند،مگر این که از دین خدا برمی گشت و لکن آن ها(علما)افسار دل های شیعه را در دست می گیرند مانند گرفتن کشتیبان سکّان کشتی را،آن هایند فضیلت مندان در پیش خدای عزّ و جلّ.»

ص:268


1- 1) -منتخب الأثر:ص 223؛ [1]یوم الخلاص:ص 206 به نقل از آن؛المحجّة البیضاء:32/1؛یاد مهدی:ص 242 به نقل از آن.

35-سختی شکیبایی

1-در روایت آمده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از خلفا و جانشینان خود از«علی تا مهدی علیهم السّلام را خبر داد و همه را یک به یک نام برد و فتح شرق و غرب را به دست مبارک حضرت«مهدی علیه السّلام»به مردم مژده داد و فرمود:«ذلک الّذی یغیب عن شیعته و أولیائه غیبة لا یثبت فیها علی القول بإمامته إلاّ من امتحن اللّه قلبه للإیمان؛ (1)او«مهدی»کسی است که از شیعیانش و دوستانش غایب می شود،غیبتی که در آن غیبت در اعتقاد به امامتش باقی نماند مگر کسی که خداوند دلش را با ایمان امتحان کرده باشد.»

2-امیر مؤمنان علیه السّلام در نهج البلاغه از شداید و امتحان ها خبر داد و فرمود:«ما أطول هذا العنآء و أبعد هذا الرجآء؛ (2)چه طولانی است این رنج و محنت و چه دور است(رسیدن به)این امید و آرزو.»

3-و در حدیث دیگر آمده است:«إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة،المتمسّک فیها بدینه کالخارط للقتاة (3)...؛ (4)محقّقا برای صاحب این امر غیبتی است که در آن(زمان) چنگ زنندگان به دین(محکم گیرندگان ریسمان ایمان)مانند چینندگان خارهای نوک به بالا،با دست خالی و عریان است.»

36-رایات مشتبه

مفضّل بن عمر از ابی عبد اللّه علیه السّلام روایت کرده است که فرمود:«...و لترفعنّ اثنتا عشرة رایة مشتبهة لا یدری أیّ من أیّ،قال:فبکیت،فقال[لی:]ما یبکیک یا أبا عبد اللّه؟!فقلت:و کیف لا أبکی و أنت تقول ترفع اثنتا عشر رایة مشتبهة لا یدری أیّ من أیّ!فکیف نصنع؟قال:فنظر إلی شمس داخلة فی الصفّة،فقال:یا أبا عبد اللّه!تری هذه

ص:269


1- 1) -اعلام الوری:ص 397؛ [1]گفتمان مهدویت:ص 212 [2] به نقل از آن.
2- 2) -نهج البلاغة:صبحی صالح خطبۀ /187قسمت 4.
3- 3) -قتاة درختی است خاردار که نوک تیز خارهایش روبه بالا است که کندن خارهای آن با دست بدون مسلّح،امکان پذیر نیست،در زمان غیبت نگهداری عقیده و ایمان،به امام زمان علیه السّلام مانند کندن خارهای آن درخت با دست خالی است.
4- 4) -بحار الأنوار:111/52 ح21/. [3]

الشمس؟قلت:نعم.قال:و اللّه لأمرنا أبین من هذه الشمس؛ (1)البتّه(در آن زمان)دوازده پرچم مشتبه بلند خواهد شد،معلوم نخواهد بود از کیست.

مفضّل گفت:(در این حال)من گریستم.

فرمود:چه چیز تو را به گریه انداخت؟!

گفتم:چگونه گریه نکنم درحالی که می فرمایی دوازده پرچم مشتبه باز خواهد شد و معلوم نخواهد بود که از که است،پس(در آن وقت)ما چه کنیم؟!

امام علیه السّلام به آفتابی که به سکّو تابیده بود،نگاهی کرد و فرمود:ای ابا عبد اللّه!این آفتاب را می بینی؟

عرض کردم:بلی.

فرمود:به خدا قسم!امر(امامت)ما(در آن زمان روشن تر و)آشکارتر از این آفتاب خواهد بود.»

37-به خدا مانند شیشه شکسته می شوید

گذشت زمان طولانی و دوری راه رسیدن به وصال معشوق و عبور از سنگلاخ های خطرناک دوران جدایی و سرگردانی،روزهای شکننده و کوبنده ای را برای عاشقان به دنبال خواهد آورد.

ربیع بن محمّد مسلّی گوید:امام صادق علیه السّلام به من فرمود:«و اللّه لتکسّرنّ کسر الزجاج و إنّ الزجاج یعاد فیعود کما کان،و اللّه لتکسّرنّ کسر الفخار و إنّ الفخار لا یعود کما کان،و اللّه لتمحّصنّ،و اللّه لتغربلنّ کما یغربل الزوئان من القمح؛ (2)به خدا سوگند!شکسته می شوید مانند شکسته شدن شیشه،همانا شیشه با(ذوب شدن)به حالت اوّلیه اش برمی گردد، امّا قسم به خدا!شما(مانند کوزه سفالی)می شکنید،دیگر به حالت نخستین برنمی گردید.به خدا قسم!حتما آزمایش خواهید شد،به خدا قسم!غربال می شوید

ص:270


1- 1) -همان مدرک:281/52 ب 26 ح 9 از کمال الدّین و [1]غیبت طوسی و غیبت نعمانی و 147/51 ب 6 ح 18.
2- 2) -غیبت طوسی:206 جز آخرش؛غیبت نعمانی:ص 110؛ [2]بحار الأنوار:101/52 ب 21 ح 3 [3] از غیبت طوسی بشارة الإسلام:ص 40 و 129؛ [4]الزام النّاصب:ص 79؛ [5]منتخب الأثر:ص 315 [6] جز آخرش.

(خوبان از بدان جدا می شوند)مانند جدا کردن غربال(نخاله ها)را از گندم.»

38-شیعیان محزون

امام حسن عسکری علیه السّلام فرمود:«لا تزال شیعتنا فی حزن،حتّی یظهر ولدی الّذی بشّر به النبیّ صلّی اللّه علیه و اله؛ (1)شیعیان ما مدام در حزن(غم)غوطه ورند تا پسر من که پیامبر به(جود) او مژده داده است،ظهور نماید.»

39-به خاطر تو

حدیث کسا را بسیاری خوانده اند و از مضمون آن آگاه هستند،با در نظر گرفتن مضمون آن حدیث،به روایت ذیل توجّه نمایید.

هروی از امام رضا علیه السّلام و ایشان از پدران گرامی اش علیهم السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله روایت می کند که آن حضرت فرمود:«لمّا عرج بی إلی السمآء نودیت یا محمّد!فقلت:لبّیک ربّی و سعدیک!تبارکت و تعالیت.فنودیت یا محمّد!أنت عبدی و أنا ربّک فإیّای فاعبد و علیّ فتوکّل،فإنّک نوری فی عبادی و رسولی إلی خلقی،و حجّتی علی بریّتی،لک و لمن تبعک خلقت جنّتی،و لمن خالفک خلقت ناری،و لأوصیآئک أوجبت کرامتی،و لشیعتهم أوجبت ثوابی؛ هنگامی که مرا به آسمان بالا بردند،ندا رسید ای محمّد!

گفتم:خدای من«لبیّک و سعدیک تبارکت و تعالیت».

پس ندا کرده شدم(ندایم کردند):تو بنده منی و من ربّ(تربیت دهندۀ)توام؛پس برای من عبادت کن و به من متّکی باش،تو نور منی در میان بندگانم و فرستادۀ منی به سوی آفریدگانم و حجّت منی بر زمینم.به خاطر تو و کسانی که از تو پیروی نمایند، بهشتم را آفریدم،و برای کسانی که با تو مخالفت کنند،آتشم را آفریدم،و به اوصیای تو کرامتم را واجب کردم و شیعیان آن ها را سزاوار پاداشم نمودم.»

«فقلت:یا ربّ!و من أوصیآئی؟فنودیت یا محمّد!أوصیآؤک المکتوبون علی ساق عرشی،

ص:271


1- 1) -یوم الخلاص:ص 206.

فنظرت و أنا بین یدی ربّی جلّ جلاله إلی ساق العرش،فرأیت اثنی عشر نورا فی کلّ نور سطر أخضر علیه اسم وصیّ من أوصیآئی أوّلهم علیّ بن أبی طالب و آخرهم مهدیّ أمّتی.

فقلت:یا ربّ!هؤلآء أوصیآئی بعدی؟!فنودیت یا محمّد!هؤلآء أولیائی و أحبّآئی و أصفیآئی و حججی بعدک علی بریّتی،و هم أوصیآؤک و خلفاؤک و خیر خلقی بعدک.و عزّتی و جلالی! لأظهرنّ بهم دینی و لأعلینّ بهم کلمتی؛گفتم:ای خدا!اوصیای من کیانند؟

ندایم کردند:ای محمّد!اوصیای تو نوشته شدگان بر ساق عرشم هستند.پس در حالی که در برابر خدای جلّ جلاله بودم،نظر کردم بر ساق عرش،دوازده نور بود که در هرنور،سطر سبزی و بر هرسطر،نام یکی از اوصیای من؛اوّل آن ها علی بن ابی طالب و آخرشان«مهدی»امّتم بود.گفتم:ای خدا!این هایند اوصیای بعد از من؟!

پس ندایم کردند:ای محمّد!این ها اولیا و احبّا و برگزیدگان و حجّت های منند بعد از تو بر خلایقم و آن هایند اوصیا و جانشینان و بهترین آفریدگانم بعد از تو.به عزّت و جلالم قسم!با آن ها دینم را آشکار می سازم و کلمۀ خودم را بلندآوازه می کنم.»

«و لأطهّرنّ الأرض بآخرهم من أعدآئی،و لأملّکنّه مشارق الأرض و مغاربها،و لأسخّرنّ له الریاح و لأذلّلنّ له السحاب الصعاب و لأرقینّه فی الأسباب،و لأنصرنّه بجندی و لأمدّنّه بملآئکتی،حتّی یعلن دعوتی و یجمع الخلق علی توحیدی،ثمّ لأدیمنّ ملکه و لأداولنّ الأیّام بین أولیآئی إلی یوم القیامة؛ (1)و با آخرین آن ها زمینم را از وجود دشمنانم پاک می گردانم و مالکیت مشرق ها و مغرب های زمینم را به او تملیک می کنم،بادها را مسخّرش گردانم و ابرهای سخت را به او ذلیل می نمایم و او را به اسباب های آسمان هایم بالا می برم و با لشکرم او را یاری می نمایم و با فرشته هایم کمکش می کنم،تا دعوت مرا اعلان نماید و مردم را(عقیده)به یگانگی من گرد آورد،سپس مالکیت او را ادامه می دهم و تا روز

ص:272


1- 1) -المراد بالأسباب طرق السّماوات کما فی قوله تعالی حکایة عن فرعون: لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ* أَسْبابَ السَّماواتِ (مؤمن 37-36) [1]أو الوسائل التی یتوصل بها إلی مقاصده کما فی قوله تعالی: ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (کهف90/)و [2]الأوّل أظهر؛قال الطبرسی فی تفسیر الأولی:المعنی لعلی أبلغ الطرق من سماء إلی سماء، و قیل أبلغ أبواب طرق السماوات،و قیل منازل السّماوات،و قیل أتسبّب و أتوصّل به إلی مرادی و إلی علم ما غاب عنی.کمال الدّین:269/1-266؛ [3]عیون أخبار الرّضا-262/1:264؛ [4]علل الشّرایع:7/1-5؛ [5]بحار الأنوار:312/52 ب 27 ح 5. [6]

رستاخیز،روزگاران را در دست اولیای خودم می گردانم.»

40-بی پناهان

1-صعصعه گوید:علی علیه السّلام فرمود:«لا تنفکّ هذه الشیعة حتّی تکون بمنزلة المعزی، لا یدری الخابس علی أیّها یضع یده،فلیس لهم شرف یشرفونه و لا سناد یستندون إلیه فی أمورهم؛ (1)این(گروه)شیعه در گرفتاری(دوران غیبت)به جایی می رسند تا مانند بزها باشند و ندانند که قصّاب به کدام یک از آن ها دست خواهد گذاشت(تا سرش را ببرد)نه برای شما جای بلندی باشد که به آن صعود کنند(تا از دسترس دشمن خارج شوند) و نه جای محکمی که در کارهایشان به آن تکیه دهند(پناهنده شوند).»

2-حسن بن فضال از امام رضا علیه السّلام فرمود:«کأنّی بالشیعة عند فقدهم الثالث من ولدی، یطلبون المرعی فلا یجدونه.قلت له:و لم ذلک یابن رسول اللّه؟!قال:لأنّ إمامهم یغیب عنهم.فقلت:و لم؟!قال:لئلاّ یکون فی عنقه لأحد بیعة إذا قام بالسیف؛ (2)مثل این که شیعیان را می بینم بعد از گم کردن سوّمین از فرزندان من،طلب چراگاهی می کنند،امّا نمی یابند.

گفتم:چرا ای فرزند رسول خدا؟!

فرمود:برای این که امامشان از آن ها غایب می شود.

پس گفتم:چرا؟!

فرمود:تا وقتی که با شمشیر قیام کرد،برای کسی در ذمّۀ او بیعتی نبوده باشد.»

3-یزید بن ضخم گوید:شنیدم امیر مؤمنان علیه السّلام می فرمود:«کأنّی بکم تجولون جولان

ص:273


1- 1) -خبس الشّیء:بکفّه أخذه و فلانا حقّه ظلمه،ای یکون کلّهم مشترکین فی العجز حتّی لا یدری الظّالم أیّهم یظلم لإشتراکهم فی احتمال ذلک کقصّاب یتعرّض لقطیع غنم من المعز لا یدری أیّ یأخذ للذّبح» بحار الأنوار: [1]114/51 ب 2 ح 12 از غیبت نعمانی.و 110/52 ب 21 ح 15 از غیبت نعمانی این روایت از امام باقر علیه السّلام این گونه آمده است(لا تزالون تنتظرون حتّی تکونوا کالمعز المهولة الّتی لا یبالی الجازر أین یضع یده منها،لیس لکم شرف تشرفونه و لا سند تستندون الیه أمورکم.(غیبت نعمانی:101 و روضة الکافی:263؛در فصل ناتوانان می آید.
2- 2) -بحار الأنوار: [2]152/51 ب 8 ح 1 از علل الشّرایع و [3]عیون أخبار الرّضا. [4]

النعم تطلبون المرعی فلا تجدونه(یا معشر الشیعة!)؛ (1)گویا شما را می بینم که می گردید مانند گردیدن حیوانات(می چرخید مانند چرخیدن چهارپایان)تا چراگاهی بیابید و نمی یابید(ای گروه شیعه!).»

4-ابن ابی عقب گوید:شنیدم علی علیه السّلام می گفت:«کأنّی بکم تجولون جولان الإبل تبتغون المرعی و لا تجدونه معشر الشیعة؛ (2)ای گروه شیعه!گویا می بینم شما مانند شتران،چراگاهی می جویید(تا با استفاده از آن ادامۀ حیات دهید)ولی آن را نمی یابید.»

41-سرگردانان و حیرت زدگان

1-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«...یکون لغیبته حیرة یضلّ فیها أقوام و یهتدی آخرون،أولئک خیار الأمّة مع أبرار العترة؛ (3)پشت سر غیبت او حیرتی است که در آن،گروه هایی گمراه و گروه های دیگر هدایت می یابند،آن ها بهترین امّت ها با نیکوکارترین عترت هستند.»

2-ابی بصیر از امام صادق علیه السّلام از پدران بزرگوارش علیهم السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:

«المهدیّ من ولدی،اسمه اسمی و کنیته کنیتی،أشبه الناس بی خلقا و خلقا،تکون له غیبة و حیرة حتّی یضلّ الخلق عن أدیانهم،فعند ذلک یقبل کالشهاب الثاقب فیملأها عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا؛ (4)«مهدی»از اولاد من،نام او،نام من و کنیۀ او،کنیۀ من و شبیه ترین خلق به من است از حیث اخلاق و خلقت،برای او غیبت و حیرتی خواهد بود تا این که مردم از دینشان گمراه می شوند،در این هنگام مانند شهاب ثاقب (برق آسا)می آید و زمین را پر از عدل و داد می کند،بعد از آن که از ظلم و جور پر شود.»

3-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«...و لعمری لیضاعفنّ علیکم التیه من بعدی أضعاف ما تاهت بنو إسرائیل...؛ (5)قسم به جان خودم!بعد از من برای شما سرگردانی چندین برابر بیشتر از سرگردانی بنی اسرائیل خواهد شد.»

ص:274


1- 1) -بحار الأنوار:110/51 ب 2 ح 3 از عبد اللّه بن عفیف شاعر؛و 119 ب 2 ح 20 از کمال الدّین. [1]
2- 2) -همان مدرک:114/51 ب 2 ح 13 از غیبت نعمانی.
3- 3) -الزام النّاصب:ص 55 و 81؛ [2]اعلام الوری:ص 400؛ [3]غیبت طوسی:ص 204 با لفظ دیگر.
4- 4) -بحار الأنوار: [4]72/51 ب 1 ح 16 از کمال الدّین. [5]
5- 5) -بحار الأنوار:123/51 ب 2 ح 24 [6] از کافی.

4-امام حسن عسکری علیه السّلام از پدران بزرگوارش علیهم السّلام فرمود:«...أما إنّ له غیبة یحار فیها المبطلون،و یکذب فیها الوقّاتون،ثمّ یخرج،فکأنّی أنظر إلی الأعلام البیض تخفق فوق رأسه بنجف الکوفة؛ (1)آگاه باش!همانا برای او غیبتی می شود که در آن به باطل گرویدگان سرگردان می مانند و وقت گذارندگان دروغ می گویند،سپس خروج می کند.گویا او را می بینم که در نجف کوفه،پرچم های سفید بالای سرش به اهتزاز درآمده است.»

5-ابو بصیر از امام باقر علیه السّلام فرمود:«فی القآئم شبه من یوسف،قلت:و ما هو؟قال:

الحیرة و الغیبة؛ (2)در قائم شباهتی از یوسف هست.گفتم:آن چیست؟فرمود:سرگردانی و غیبت کردن.»

6-رسول خدا علیه السّلام فرمود:«...تکون له غیبة و حیرة تضلّ فیها الأمم؛ (3)برای او غیبت و حیرتی است که در آن امّت ها گمراه می شوند.»

دربارۀ سرگردانی و حیرت روایات زیاد با تعابیر گوناگون از امامان بزرگوار صادر شده است،به این مقدار اکتفا می شود.

42-مأیوسان

1-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«صاحب هذا الأمر من ولدی،هو الّذی یقال:مات،هلک،لابل فی أیّ واد سلک؛ (4)صاحب این امر از اولاد من کسی است که دربارۀ او گویند مرد،به هلاکت رسید؛نه،بلکه در کدام بیابان رفت(گم شد).»

2-و نیز فرمود:«...اللّه أنتم بأحلامکم،کفّوا ألسنتکم و کونوا من ورآء معایشکم،فإنّ الحرمان سیصل إلیکم،و إن صبرتم و احتسبتم و أیقنتم أنّه طالب و ترکم و مدرک آثارکم و آخذ بحقّکم،و أقسم باللّه قسما حقّا،إنّ اللّه مع الّذین اتّقوا و الّذین هم محسنون؛ (5)شما را به

ص:275


1- 1) -همان مدرک:160/51 ب 10 ح 7 از کمال الدّین. [1]
2- 2) -همان مدرک:224/51 ب 13 ح 12 از غیبت طوسی.
3- 3) -کشف الغمّة:ص 311/3؛ [2]اعلام الوری:ص 399؛ [3]الملاحم و الفتن:ص 153؛ینابیع المودة:1633 و 168؛ [4]المهدی:ص 147؛ [5]الإمام المهدی:ص 68. [6]
4- 4) -بحار الأنوار:114/51 ب 2 ح 11 از غیبت نعمانی. [7]
5- 5) -همان مدرک:120/51 ب 2 ح 23 از نهج البلاغة. [8]

خدا!مواظب خواهش هایتان باشید(خواسته های بی جا را رها سازید)و زبان خود را نگه دارید و در طلب زندگانی(در پی یک لقمه نان خود)باشید،همانا به زودی محرومیت ها به شما رو می آورد،صبر کنید و در انتظار باشید و یقین کنید که او طلب کنندۀ خون شما و درک کنندۀ آثار و گیرندۀ حقّ شماست.به خدا قسم حقّ می خورم،یقینا خدا با پرهیزکاران و نیکی کنندگان است.»

3-ابی الجارود گوید:امام باقر علیه السّلام به من فرمود:«یا ابا الجارود!إذا دار الفلک و قال النّاس:مات القآئم أو هلک،بأیّ واد سلک،و قال الطالب:أنّی یکون ذلک و قد بلیت عظامه، فعند ذلک فارجوه فإذا سمعتم به فأتوه و لو حبوا علی الثلج؛ (1)ای ابا الجارود!وقتی که فلک چرخید و(به آن جا رسید که)مردم گفتند قائم مرد یا به هلاکت رسید،به کدامین بیابان رفت(گم شد)،جوینده او گوید:این(ظهور)کی خواهد شد درحالی که استخوان هایش پوسیده شد،در آن شرایط به او(ظهور او)امیدوار باشید،هرگاه آن را شنیدید،به سوی او بروید،اگرچه چهاردست و پا روی یخ ها باشد.»

4-ابن بکیر و حکم از امام باقر علیه السّلام فرمود:«کأنّی بکم إذا صعدتم فلم تجدوا أحدا و رجعتم فلم تجدوا أحدا؛ (2)گویا(روزی را)برای شما می بینم،بالا روید کسی را پیدا نکنید و برگردید نیز کسی را نمی یابید.»

5-امام صادق علیه السّلام فرمود:«إنّ القآئم إذا قام یقول الناس:أنّی ذلک و قد بلیت عظامه؛ (3)همانا وقتی قائم قیام کرد،مردم می گویند:این چگونه ممکن است درحالی که استخوان هایش هم پوسیده است(مدّت هاست وجود ندارد).»

6-امام رضا علیه السّلام فرمود:«...بأبی و أمّی سمیّ جدّی و شبیهی و شبیه موسی بن عمران، علیه جیوب النور تتوقد(من)بشعاع ضیآء القدس،کم من حریّ مؤمنة،و کم من مؤمن متأسّف حیران حزین عند فقدان المآء المعین.کأنّی بهم آیس ما کانوا.نودوا ندآء یسمع من بعد کما

ص:276


1- 1) -همان مدرک:136/51 ب 5 ح 1 از کمال الدّین و [1]غیبت نعمانی.
2- 2) -همان مدرک:139/51 ب 5 ح 12 از غیبت نعمانی. [2]
3- 3) -بحار الأنوار:148/651 ب 6 ح 19 از غیبت نعمانی. [3]

یسمع من قرب یکون رحمة علی المؤمنین و عذابا علی الکافرین؛ (1)پدر و مادرم فدای همنام جدّم و شبیه خودم و شبیه موسی بن عمران!بر اوست تن پوش های نور که با شعاع روشنایی قدس روشن می شود،چقدر هستند سینه سوزان از بانوان و چقدر است حیران و غمگین از مؤمنان متأسّف در هنگام گم شدن آب زلال(امامت در روزگاران غیبت).گویا آن ها را می بینم از آن چه که بودند،(در اعتقاد به مهدی موعود علیه السّلام)مأیوس اند.(در این هنگام)ندا داده می شوند،ندایی از دور،چنان شنیده می شود که از نزدیک آن ندا بر مؤمنان رحمت و بر کافران عذاب خواهد بود.»

7-حماد بن عبد الکریم از امام صادق علیه السّلام فرمود:«إنّ القآئم إذا قام،قال الناس:أنّی یکون هذا و قد بلیت عظامه منذ دهر طویل؛ (2)همانا قائم وقتی قیام کرد،مردم می گویند:

کجا هم چون کاری می شود و یقینا مدّت طولانی است استخوان هایش هم پوسیده شده است.»

8-علاء از محمّد از ابی جعفر(امام باقر)علیه السّلام روایت کرده که فرمود:«إنّ للقآئم غیبتین،یقال فی إحداهما هلک،و لا یدری فی أیّ واد سلک؛ (3)محققا برای قائم علیه السّلام دو غیبت است؛در یکی از آن دو گفته می شود هلاک شده و معلوم نیست در کدام وادی گم شد، (سر به نیست گردید).

9-منصور گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«یا منصور!إنّ هذا الأمر لا یأتیکم إلاّ بعد الیأس،لا و اللّه حتّی تمیّزوا،لا و اللّه حتّی تمحّصوا،لا و اللّه حتّی یشقی من یشقی،و یسعد من یسعد؛ (4)ای منصور!به درستی که این امر به شما نمی آید مگر بعد از یأس و ناامیدی،نه به خدا قسم تا از همدیگر متمایز بشوید!نه و اللّه تا امتحان شوید!نه به خدا سوگند تا آن کس که شقی است به شقاوت برسد،و آن که سعید است به سعادت نایل شود!»

ص:277


1- 1) -الحرّة العطش فالرّجل:حران،و المرءة:حری.بحار الأنوار:152/51 ب 8 ح 2 از عیون أخبار الرّضا و [1]کمال الدّین با کمی تغییر(یحزن لموته أهل الأرض و السّماء)اضافه در نسخۀ کمال الدّین.
2- 2) -بحار الأنوار:225/51 ب 13 ح 13. [2]
3- 3) -بحار الأنوار: [3]156/52 ب 23 ح 15 از غیبت نعمانی. [4]
4- 4) -همان مدرک:111/52 ب 21 ح 20 از کمال الدّین. [5]

43-باور نکن

1-سپس ابی عبد اللّه علیه السّلام به من فرمود:«یا حازم!إنّ لصاحب هذا الأمر غیبتین یظهر فی الثانیة،فمن جآءک یقول:إنّه نفض یده من تراب قبره فلا تصدّقه...؛ (1)ای حازم!همانا برای صاحب این امر دو غیبت است،در دوّمی ظهور می کند(به امامت و اصلاح روی زمین می پردازد)پس هرکس به تو بگوید که(پیش از انجام مأموریتش مرگش فرا رسید و حتّی)من از خاک مزارش دست تکان دادم(خاک را از دستم پاک کردم)او را تصدیق نکن(حرفش را باور نکن چون قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-باید به وظایف نهایی خود انجام دهد و جهان را اصلاح نماید).»

2-حماد بن عبد الکریم جلاب گوید:نزد ابی عبد اللّه(امام صادق علیه السّلام)از قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-سخنی به میان آمد،فرمود:«أما إنّه لو قد قام،لقال الناس:أنّی یکون هذا و قد بلیت عظامه مذ کذا و کذا؛ (2)آگاه باش!اگر او قیام کند،البتّه مردم گویند:چگونه هم چون چیزی ممکن است و حال آن که مدّت زیادی است استخوان هایش هم پوسیده است.»

44-مانند زنبور عسل باشید

1-ابن نباته از امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«کونوا کالنحل فی الطیر لیس شیء من الطیر إلاّ و هو یستضعفها،و لو علمت الطیر ما فی أجوافها من البرکة،لم یفعل بها ذلک.خالطوا الناس بألسنتکم و أبدانکم و زایلوهم بقلوبکم و أعمالکم.فوالّذی نفسی بیده!ما ترون ما تحبّون حتّی یتفل بعضکم فی وجوه بعض،و حتّی یسمّی بعضکم بعضا کذّابین،و حتّی لا یبقی منکم- أو قال:من شیعتی-کالکحل فی العین و الملح فی الطعام،و سأضرب لکم مثلا و هو مثل رجل کان له طعام فنقّاه و طیّبه،ثمّ أدخله بیتا و ترکه فیه ما شآء اللّه،ثمّ عاد إلیه فإذا هو قد[أصابه السوس فأخرجه و نقّاه و طیّبه،ثمّ أعاده إلی البیت فترکه ما شآء اللّه،ثمّ عاد إلیه فإذا هو قد] أصاب طائفة منه السوس،فأخرجه و نقّاه و طیّبه و أعاده،و لم یزل کذلک حتّی بقیت منه رزمة

ص:278


1- 1) -همان مدرک:156/52 ب 23 ح 13 و 117 ب 21 [1] ح 41 از غیبت نعمانی از ابن بکیر از محمّد بن مسلم.
2- 2) -بحار الأنوار: [2]291/52 ب 26 ح 38 از غیبت نعمانی. [3]

کرزمة الأندر لا یضرّه السوس شیئا،و کذلک أنتم تمیزون حتّی لا یبقی منکم إلاّ عصابة لا تضرّها الفتنة شیئا؛ (1)در میان پرندگان مانند زنبور عسل باشید.همۀ پرنده ها او را ناتوان می شمارند و اگر پرنده ها بدانند در جوف آن ها چه برکتی نهفته است،این رفتار را به آن ها روا نمی داشتند!(شما هم با)مردمان با زبان و بدن هایتان به هم بپیوندید و معاشرت کنید،اما با دل ها و رفتارتان از آن ها دوری کنید.قسم به کسی که جان من در دست(قدرت)اوست!آن چه را که دوست می دارید،به آن نمی رسید(ظهور امامتان را نمی بینید)تا به روی همدیگر آب دهان بیندازید و تا بعضی بعضی دیگر(یکدیگر)را دروغ گو بنامید و تا از شما-شیعیانم-نماند،مگر مانند سرمه در چشم و نمک در طعام.

به زودی به شما مثلی می زنم،مثل مردی را که طعامی(حبوباتی)داشته باشد و آن را تصفیه و پاک کند و بعد آن را در خانه ای جا دهد و تا خدا خواهد مدّتی صبر کند و دوباره به سوی آن طعام برگردد و ببیند سوس افتاده است،باز آن را تمیز نماید و تصفیه کند و سپس به خانه برگرداند،باز آن را بیرون نموده و ببیند مقداری از آن را بید زده است و هم چنین این کار را تکرار نماید تا از آن مقدار اندکی بماند که دیگر آفت نتواند به آن ضرر برساند،شما نیز چنین هستید(آن قدر تصفیه و غربال می شوید)تا از شما نماند مگر گروه کمی که هیچ فتنه ای نتواند(آن ها را از راه حقّ منحرف نماید و)به آن ها ضرر برساند.»

45-ناتوانان

1-محمّد بن سنان از ابی جارود از امام باقر علیه السّلام فرمود:«لا ترون الّذی تنتظرون،حتّی تکونوا کالمعزی المواة الّتی لا یبالی الخابس أین یضع یده منها لیس لکم شرف ترقونه و لا

ص:279


1- 1) -بیان:قوله علیه السّلام:کالنحل فی الطیر أمر بالتقیة أی لا تظهروا لهم ما فی أجوافکم من دین الحق کما أن النحل لا یظهر ما فی بطنها علی الطیور،و إلا لأفنوها و«الرزمة»بالکسر ما شد فی ثوب واحد و«الأندر»البیدر.فی النهایة [1]الأندر:البیدر،و هو الموضع الذی یداس فیه الطعام بلغة الشام و الاندر أیضا صبرة من الطعام، انتهی،أقول:لعل المعنی الاخیر هنا أنسب فتذکر.غیبت نعمانی:ص 8 و 112؛ [2]بحار الأنوار: [3]115/52 ب 21 ح 37 از غیبت نعمانی؛ [4]بشارة الإسلام:ص 52؛ [5]الزام النّاصب:ص 80؛ [6]یوم الخلاص:ص 188.

سناد تسندون إلیه أمرکم؛ (1)آن کس که منتظرش هستید،نخواهید دید تا(در زیر سیطره و شکنجه های ستمکاران از ناتوانی به جایی برسید که)مانند بز مرده باشید که اعتنا نکند قصّاب برای شقّه کردن(کندن پوستش)از کجا شروع نماید!نه برای شما جای بلندی باشد که به آن صعود کنید(تا از دسترس دشمن خارج شوید)و نه جای محکمی که برای کارهایتان به آن تکیه دهید(پناهنده شوید).»

46-ناتوانی اللّه گویان

1-عاصم بن ضمرة از امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«لتملأنّ الأرض ظلما و جورا حتّی لا یقول أحد:«اللّه»إلاّ مستخفیا،ثمّ یأتی بقوم صالحین،یملؤونها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا؛ (2)البتّه زمین از ظلم و جور پر خواهد شد،تا جایی که کسی نتواند«اللّه»گوید مگر مخفیانه،سپس می آیند گروهی از صالحان،زمین را از عدل و داد لبریز نمایند، همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»

2-حضرت علی علیه السّلام در حدیثی فرمود:«و اللّه لا ترون الّذی تنتظرون حتّی لا تدعون «اللّه»إلاّ إشارة بأیدیکم و إیماءا بحواجبکم،و حتّی لا تملکون من الأرض إلاّ مواضع أقدامکم،و حتّی لا یکون موضع سلاحکم علی ظهورکم،فیومئذ لا ینصرنی إلاّ اللّه بملآئکته و من کتب علی قلبه الإیمان.و الّذی نفس علیّ بیده!لا تقوم عصابة تطلب لی أو لغیری حقّا أو تدفع عنّا ضیما إلاّ صرعتهم البلیّة،حتّی تقوم عصابة شهدت مع محمّد صلّی اللّه علیه و اله بدرا،لا یؤدّی قتیلهم و لایداوی جریحهم و لا ینعش صریعهم؛ (3)و اللّه!آن کس را که منتظرید،نمی بینید تا(از ترس دشمنان،نتوانید اللّه بگویید،مگر با اشارۀ دست ها و حرکت دادن ابروهایتان و حتّی نتوانید در زمین(به این وسعت)به اندازۀ جای پایتان مالکیت داشته باشید و تا

ص:280


1- 1) -قال:قلت لعلی بن الحکم ما المواة من المعز،قال:التی قد استوت لا یفضل بعضها علی بعض و الخابس الاسد المفترس فهو إذا رأی معزی مواة لا یبالی بأیّ عضو من أعضائه ابتدء»روضة الکافی:263؛غیبت نعمانی:ص 101؛بحار الأنوار:264/52 ب 25 ح 150 و 110 ب 21 [1] ح 15 از غیبت نعمانی؛بشارة الإسلام: ص 53 و 89 [2] مشابه این روایت از علی علیه السّلام در فصل بی پناهان گذشت.
2- 2) -بحار الأنوار:117/51 ب 2 [3]ح 17 از امالی. [4]
3- 3) -شرح نهج البلاغة:ابن ابی الحدید 133/2 [5] در پاورقی بحار الأنوار:136/52 ب 22 ح 41

جایی اسلحه تان در پشتتان نباشد(که بتوانید اسلحه به دست گرفته از خود دفاع کنید)پس در آن روز غیر از خدا که با فرشته ها و آن ها که در دلشان ایمان نوشته شده است،کمکم کند.قسم به آن که جانم به دست(قدرت)اوست!به پا نخیزد گروهی که برای من و غیر من،حقّی را طلب نماید و ستمی را از ما دفع نماید،مگر این که بلاها او را به خاک می اندازد(خردش کند)تا دسته ای که با رسول خدا علیه السّلام(جنگ)بدر را درک کرده است که کشتگانش به آن ها داده نشود و زخمی هایش مداوا نگردد و افتادگان به نوایی نرسد(یعنی فرشته های یاری کننده در بدر به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله قیام کند).»

3-ابی بصیر گوید:شنیدم ابی عبد اللّه(امام صادق)علیه السّلام می فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام می فرمود:«لا یزال الناس ینقصون حتّی لا یقال:«اللّه»فإذا کان ذلک ضرب یعسوب الدین بذنبه،فیبعث اللّه قوما من أطرافها و یجیؤون قزعا کقزع الخریف...؛ (1)مردم دایما در ناقص شدن هستند(دینشان رو به زوال می رود)تا جایی که«اللّه»گفته نمی شود،پس وقتی که این گونه پیش آمد،پادشاه دین پایۀ محکمش را بزند و در این حال،خداوند از اطراف زمین،قومی را برانگیزاند و به اطراف او گردآمده(اجتماع می کنند)مانند اجتماع پاره های ابر متفرّق پاییزی!»

47-دشمنی همدیگر شیعیان

1-عمیرة بنت نفیا(نفیل)گوید:شنیدم حسن بن علی علیهما السّلام می گفت:«لا یکون أمر الّذی ینتظرون حتّی یبرأ بعضکم من بعض،و یتفل بعضکم فی وجوه بعض،و حتّی یلعن بعضکم بعضا و حتّی یسمّی بعضکم بعضا کذّابین؛ (2)این امر(ظهور)پیش نخواهد آمد تا بعضی از شما از بعض دیگر دوری گزیند و بعضی تان روی بعض دیگر آب دهن اندازد و حتّی همدیگر را لعنت کند و حتّی یکدیگر را دروغ گوی بنامد.»

2-عبد الرحمان بن سیابه از ابی عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«کیف بکم أنتم إذا بقیتم بلا إمام

ص:281


1- 1) -ذنب به معنای گوناگون آمده است،هم چنین هم آخر تازیانه نیز گویند؛قزع پاره های ابر متفرّق پاییز (المنجد در لغت قزع)غیبت طوسی:ص 299؛بحار الأنوار:334/52 ب 27 ح 65. [1]
2- 2) -بحار الأنوار: [2]115/52 ب 21 ح 33.از غیبت نعمانی.

هدی و لا علم یبرأ بعضکم من بعض،فعند ذلک تمیّزون و تمحّصون و تغربلون،و عند ذلک اختلاف السنین و إمارة من أوّل النهار،و قتل و قطع فی آخر النهار؛ (1)حال شما چگونه خواهد بود وقتی که بدون امام هدایت کننده و بی نشان(بی سرپرست)بمانید،بعضی شما از بعض برائت جوید،پس در آن حال تمییز داده شوید و امتحان کرده و غربال می شوید و در آن زمان سال ها مختلف و فرمانروایی(متزلزل)می شود،(سلطنت آن ها)اوّل روز شروع و در آخر روز قلع و قمع می شوند(پیش از ظهور رییس و بعد از ظهر جسد بی جان خواهند افتاد).»

3-ابان بن تغلب از ابی عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«کیف أنتم إذا وقعت السبطة بین المسجدین،تأرز العلم فیها کما تأرز الحیّة فی جحرها،و اختلفت الشیعة بینهم و سمّی بعضهم بعضا کذّابین و یتفل بعضهم فی وجوه بعض؟!فقلت:ما عند ذلک من خیر!قال:الخیر کلّه عند ذلک،یقوله ثلاثا و قد قرب الفرج؛ (2)چگونه می شود حال شما،زمانی که میان دو مسجد (3)فترتی(به سبب جیش سفیانی یا حوادث دیگر)پیش آید،علم در آن وقت جمع می شود مانند جمع شدن مار در سوراخش(حجره و لانه اش)و شیعیان در میان خود اختلاف می کنند و همدیگر را دروغ گو می نامند،بعضی به روی بعضی آب دهان می اندازند.گفتم:پس در آن زمان خیری نیست؟!سه بار فرمود:همۀ خیرها در آن وقت است که فرج نزدیک شده است.»

4-عبد اللّه بن شریک عامری از عمیره دختر نفیل گفت:شنیدم دختر حسن بن علی علیه السّلام می گفت:«لا یکون هذا الأمر الّذی تنتظرون حتی یبرأ بعضکم من بعض،و یلعن بعضکم بعضا،و یتفل بعضکم فی وجه بعض،و حتّی یشهد بعضکم بالکفر علی بعض.قلت:ما

ص:282


1- 1) -همان مدرک:112/52 ب 21 ح 22 از کمال الدّین. [1]
2- 2) -بحار الأنوار: [2]134/52 ب 22 ح 38 از غیبت نعمانی ص 83-80؛و عین آن را کلینی قدّس سرّه در کافی:نقل نموده است.
3- 3) -دو مسجد؛یعنی مسجد الحرام و مسجد النّبی،در روایت دیگر آمده(فقلت ما السّبطة قال الفترة؛و در روایت دیگر فرمود:السّبطة دون الفترة؛و در روایت کافی به أبان فرمود:کیف أنت اذا وقعت البطشة بین المسجدین فیأرز العلم...(کافی:340/1).جزری گوید:در روایت هست أنّ الإسلام لیأرز الی المدینة کما یأرز الحیّة الی حجرها،أی ینضمّ إلیه و یجتمع بعضه الی بعضها.

فی ذلک خیر!قال:الخیر کلّه فی ذلک،عند ذلک یقوم قآئمنا فیرفع ذلک کلّه؛ (1)این کاری که منتظرش هستید،نمی شود تا از همدیگر تبرّی کنید و همدیگر را لعن نمایید و بعضی به بعضی آب دهان اندازد و بعضی علیه بعضی به کفر شهادت دهد.گفتم:پس خیری در آن زمان نیست؟!فرمود:که خیر در آن زمان است،چون قائم ما قیام می کند و همۀ این ناگواری ها را برچیند.»

5-عبد الکریم گوید:نزد ابی عبد اللّه علیه السّلام دربارۀ قائم صحبت شد،فرمود:«أنّی یکون ذلک و لم یستدر الفلک حتّی یقال مات أو هلک،فی أیّ واد سلک.فقلت:و ما استدارة الفلک؟ فقال:اختلاف الشیعة بینهم؛ (2)این چگونه می شود درحالی که هنوز افلاک تا آن جا نچرخیده است که بگویند مرده یا هلاک شده،در کدام بیابان رفته(نابود شده)است.

گفتم:چرخیدن فلک چیست؟!فرمود:اختلاف شیعه در میان خود.»

6-عبایه اسدی گوید:شنیدم امیر مؤمنان علیه السّلام می فرمود:«کیف أنتم إذا بقیتم بلا إمام هدی و لا علم یری،یبرأ بعضکم بعضا؛ (3)چگونه می شود حال شما زمانی که بدون امام هدایت گر و نشانۀ مشخص می مانید؟!بعضی از شما از بعض دیگر دوری جوید.»

48-ردکنندگان نیازمندان

در دین اسلام یکی از پسندیده ترین صفات انسانی،دستگیری و یاری رساندن به نیازمندان و دوری جستن از بی تفاوت بودن،به گرفتاری آن هاست.

پس برآوردن نیاز نیازمندان یکی از اوصاف حمیده و خصلت هایی است که صاحبان این خصلت را مورد تشویق و تمجید قرار داده و مدح بسیار نموده است، حتّی پاداش قضای حاجت مؤمنی را کلید ورود به بهشت و ثواب چندین حج دانسته است؛بدین جهت گروه زیادی در هردوره و زمان با این کرامت انسانی متّصف

ص:283


1- 1) -بحار الأنوار:211/52 ب 25 ح 58 از غیبت طوسی و ص 115 با تغییراتی از مالک بن ضمرة از امیر مؤمنان علیه السّلام از غیبت نعمانی.
2- 2) -غیبت نعمانی:ص 80؛ [1]بحار الأنوار:228/52 ب 25 ح 91. [2]
3- 3) -بحار الأنوار:111/51 ب 2 ح 5 از غیبت طوسی.

و سعی در برآوردن حاجات برادران دینی خود دارند،امّا با مرور زمان این شرافت انسانی از میان مردم رخت برخواهد بست؛به طوری که در«غیبت»و نزدیک ظهور «مهدی موعود علیه السّلام»برعکس آن حاکم خواهد شد و مردم آن روزگار از این عمل خیر دوری کرده و با دیدن روی نیازمندان،از آن ها روی برخواهند تافت.

1-فضیل گوید:به ابی جعفر علیه السّلام گفتم:فدایت شوم!این(قضایا)کی خواهد آمد؟! فرمود:«...و لکن إذا اشتدّت الحاجة و الفاقة و أنکر الناس بعضهم بعضا،فعند ذلک توقّعوا هذا الأمر صباحا و مساءا.قلت:جعلت فداک!الحاجة و الفاقة قد عرفناها،فما إنکار الناس بعضهم بعضا؟قال:یأتی الرجل أخاه فی حاجة فیلقاه بغیر الوجه الّذی کان یلقاه فیه و یکلّمه بغیر الکلام الّذی کان یکلّمه؛ (1)(آگاه باش در این مورد برای ما وقتی معیّن نشده است) و لکن(علامتی گویم)هروقت دیدی فقر و نداری(نیاز و گرفتاری)مردم را به ستوه آورد و شدّت یافت و به همدیگر شناسایی ندادند(از همدیگر دوری جستند)،در این وقت صبح و شام منتظر فرج باشید.

گفتم:فدایت شوم!(معنای)نیاز و نداری را شناخته ایم،امّا معنای انکار مردم همدیگر را نفهمیدیم؟!

فرمود:مرد برای رفع نیاز پیش برادرش می آید،او را بدان صورت نمی بیند که همیشه می دید و بدان گونه حرف نمی زند که قبلا می زد.»

49-امتحان شیعیان

دربارۀ امتحان و آزمایش های شیعیان قبل از ظهور،آن هم با سخت ترین امتحان ها روایات زیادی وارد شده است که تعدادی از آن ها در فصول قبل ذکر شد و به چند نمونۀ آن نیز اشاره می شود. (2)

ص:284


1- 1) -بحار الأنوار: [1]185/52 ب 25 ح 9 از تفسیر علی بن ابراهیم؛ [2]مشابه این روایت از محمّد بن حنفیّة رضی اللّه عنه در ص 246 ب 25 ح 127 از غیبت نعمانی و در ص 270 ب 25 ح 161 از کتاب سرور الإیمان باز از محمّد بن حنفیة نقل کرده است.
2- 2) -طالبین به کتاب بحار الأنوار:52(باب التمحیص و النهی عن التوقیت) [3]مراجعه نمایند.

1-جابر جعفی گوید:به(امام باقر)علیه السّلام گفتم:«متی یکون فرجکم؟فقال:هیهات هیهات!لا یکون فرجنا حتّی تغربلوا،ثمّ تغربلوا،ثمّ تغربلوا،یقولها ثلاثا،حتّی یذهب المدر و یبقی الصفو؛ (1)فرج شما چه زمانی خواهد بود؟!فرمود:هیهات،هیهات!فرج ما نخواهد شد(سه بار فرمود)تا شما غربال شوید باز غربال شوید و باز غربال شوید،تا کدرها برود و صاف ها بماند.»

2-ابن ابی یعفور گوید:شنیدم از امام صادق علیه السّلام فرمودند:«ویل لطغاة العرب من شرّ قد اقترب،قلت:جعلت فداک!کم مع القآئم من العرب؟قال:شیء یسیر.فقلت:و اللّه إنّ من یصف هذا الأمر منهم لکثیر؟فقال:لابدّ للناس من أن یمحّصوا و یمیّزوا و یغربلوا و یخرج فی الغربال خلق کثیر؛ (2)وای بر طغیان گران عرب،از شرّی که نزدیک شده است!

گفتم:فدایت شوم!همراه قائم چقدر از عرب ها خواهد بود؟

فرمود:چیز کمی.

گفتم:به خدا قسم!توصیف کنندگان این امر از آن ها زیاد است.

فرمود:به ناچار مردم تصفیه شده و تمییز داده می شوند و آن ها غربال خواهند شد، تا خلق زیادی در غربال دور ریخته شوند.»

3-محمّد بن منصور از پدرش نقل می کند،او گفت:ما نزد امام صادق علیه السّلام بودیم و صحبت می کردیم،(حضرت)رو به من کرد و فرمود:دربارۀ چه چیزی(بحث) می کردید؟«...هیهات هیهات!لا و اللّه لا یکون ما تمدّون إلیه أعینکم حتّی تغربلوا.لا واللّه لا یکون ما تمدّون إلیه أعینکم حتّی تمیّزوا.لا و اللّه لا یکون ما تمدّون إلیه أعینکم إلاّ بعد إیاس.لا و اللّه لا یکون ما تمدّون إلیه أعینکم حتّی یشقی من شقی و یسعد من سعد؛ (3)هیهات،هیهات،نه به خدا قسم!آن چه که چشمانتان را به آن دوخته اید،نخواهد شد تا غربال شوید.نه به خدا قسم!آنچه که به سوی آن چشم دوخته اید،نمی شود تا تمییز شوید و سوگند به خدا!نخواهد شد مگر بعد از یأس و نومیدی و تا شقی،شقی شود

ص:285


1- 1) -همان مدرک:113/52 ب 21 ح 28.از غیبت طوسی.
2- 2) -بحار الأنوار: [1]114/52 ب 21 ح 31 از غیبت نعمانی با دو طریق؛و دلائل الإمامة للطبری. [2]
3- 3) -همان مدرک:112/52 ب 21 ح 23.از غیبت طوسی و از غیبت نعمانی.

و سعید،سعید.»

4-بطاینی از ابی بصیر نقل می کند که امام باقر علیه السّلام فرمود:«و اللّه لتمیزنّ و[اللّه] لتمحّصنّ،و اللّه لتغربلنّ کما یغربل الزوان من القمح؛ (1)به خدا قسم تمییز داده می شوید و به خدا قسم برگزیده می شوید و به خدا قسم غربال می شوید(تصفیه می شوید)مانند تصفیۀ کردن گندم را!»

5-ابی بصیر گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«إنّما مثل شیعتنا أندر-یعنی به بیتا للطعام- فأصابه أکل فنقّی ثمّ أصابه آکل حتّی بقی منه ما لا یضرّه الآکل،و کذلک شیعتنا یمیّزون و یمحّصون حتّی یبقی منه عصابة لا یضرّ الفتنة؛ (2)محقّقا مثل شیعیان ما،مانند خانۀ پر از طعام است،که آن را آفت زند(خورنده ای آن را بخورد و تباه سازد)پس(صاحب طعام) آن را پاک نماید،دوباره بید بیفتد و باز پاک کند(نخاله ها را)برچیند،بدین گونه تا این که صاف و تصفیه شده اش بماند که دیگر آفت ها نتواند به آن ضرر برساند و چنین است شیعیان ما،آن قدر تصفیه و امتحان شوند تا گروهی که فتنه ها به آن ها ضرر نمی زند، بماند.»

50-حالت بیزاری جستن

1-امام باقر علیه السّلام به یکی از اصحابش فرمود:«إنّ حدیثکم هذا لتشمئزّ منه القلوب قلوب الرجال،فانبذوا إلیهم نبذا فمن أقرّ به فزیدوه،و من أنکره فذروه،إنّه لابدّ من أن تکون فتنة یسقط فیها کلّ بطانة و ولیجة حتّی یسقط فیها من یشقّ الشعرة بشعرتین حتّی لا یبقی إلاّ

ص:286


1- 1) -الزؤان-مثلثة-ما یخالط البر من الحبوب،الواحدة زؤانة،قال فی أقرب الموارد:و هو فی المشهور یختص بنبات حبه کحب الحنطة الا انه صغیر،إذا اکل یحدث استرخاء یجلب النوم و هو ینبت غالبا بین الحنطة.غیبت نعمانی:ص 109 و 101 از امام صادق علیه السّلام؛بحار الأنوار:114/52 ب 22 [1] ح 32 از غیبت نعمانی؛بشارة الإسلام:ص 90 [2] با تغییر کمی و 129؛الزام النّاصب:ص 79 و 80. [3]
2- 2) -یعنی بیدرا فیه طعام«و المعنی واحد فان من معانی الاندر:کدس القمح»قاله الفیروز آبادی،و قال الشرتونی فی أقرب الموارد«الکدس هو الحب المحصود المجموع،أو هو ما یجمع من الطعام فی البیدر، فإذا دیس و دق فهو العرمة»و یظهر من ذلک أن المراد بالطعام هنا،ما لم یدس و لم یدق،بل الطعام الذی هو فی سنبله بعد و لا یسوس الطعام فی سنبله الا قلیلا بعد مدة طویلة،فیناسب معنی الخبر. غیبت نعمانی:ص 112؛بحار الأنوار: [4]116/52 ب 21 ح 38.از غیبت نعمانی.

نحن و شیعتنا؛ (1)این سرگذشت شما(برای)دل ها مشمئزکننده(بیزارکننده)است، (مخصوصا)دل های مردان،پس(این عقیده تان را)به آن ها پیشنهاد کنید،اگر استقبال نمودند بیشتر بگویید و اگر انکار کردند رها کنید،همانا چاره ای نیست روزی فتنه ای پیش خواهد آمد،در آن فتنه خویشی و دوستی از بین می رود،حتّی کسی که(موشکاف و زیرک بود)یک مو را با دو مو می شکافت،ساقط می شود(وا می ماند و به جایی نرسد و باقی)نمی ماند،مگر ما و شیعیان ما.»

51-از دین دست برداران

علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر علیهما السّلام فرمود:«إذا فقد الخامس من ولد السابع من الأئمّة،فاللّه اللّه فی أدیانکم،لا یزیلنّکم عنها أحد،یا بنیّ!إنّه لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة حتّی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به،إنّما هی محنة من اللّه امتحن اللّه بها خلقه؛ (2)زمانی که پنجمی از اولاد امام هفتم مفقود گردید،خدا را!خدا را!مواظب دینتان باشید که احدی از دینتان زایل نکند.ای فرزندم!به ناچار برای صاحب این امر غیبتی پیش می آید تا کسانی که به آن اعتقاد دارند،نیز از آن برمی گردند.محقّقا آن امتحانی است از سوی خداوند که بندگانش را به آن مبتلا خواهد ساخت.»

52-بهشت گمراهان

از امیر مؤمنان علیه السّلام نقل است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«ای ابا الحسن بر خدا محقّق است این که اهل ضلال(گمراهان)را به بهشت داخل نماید»منظور رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از این گفتار،مؤمنانی هستند که در زمان فتنه(فساد)بر امامت امام غایب و پوشیده شده از چشم ها،پابرجا بمانند،کسانی که به امامت امام زمان علیه السّلام اقرار کنند و به ریسمانش چنگ زنند و منتظر ظهورش باشند.آنان که صبر در مصایب دوران غیبت دارند و تسلیم اوامر ائمّه دین هستند و در اطّلاع از وضعیت امام غایبشان دچار گمراهی

ص:287


1- 1) -بحار الأنوار: [1]115/52 ب 22 ح 36 از غیبت نعمانی.
2- 2) -همان مدرک:113/52 ب 21 ح 26؛از غیبت طوسی.

شدند.حضرت امیر علیه السّلام می فرماید:دلیل صحّت این تفسیر،این است که اگر خداوند، خورشید را که برای شناختن اوقات نماز،راهنما قرار داده است،در پشت پرده قرار دهد،در آن صورت برای مردم وجوب نماز خواندن در اوّل وقت موسّع(آزاد) می شود تا برای ایشان،با برآمدن آفتاب وقت شناخته شود و یقین کند که ظهر شده است.

به همین نحو است برای کسی که منتظر خروج امام و چنگ زده به امامتش باشد، عمل به واجبات خداوند برایش موسّع است و با(رعایت)حدودش از او پذیرفته و از معنای آن چه که بر او واجب شده است،بیرون نمی شود،پس او صبرکننده و تحمّل شونده ای است که غیبت امامش برایش ضرر نمی رساند. (1)

53-عمل در دولت حقّ بهتر است،یا...

روایات فراوانی وجود دارد که عظمت و افضلیّت اصحاب امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-را بیان کرده است،(چنان که در خلال مطالعۀ این کتاب به برخی از آن ها اشاره شد)اما در این فصل،بحث این است که آیا اصحاب و شیعیانی که در زمان خلفای جور و سلاطین ستمگر گذشته زندگی کرده اند،افضل اند و اعمالشان برتر است،یا اعمال شیعیانی که پس از ظهور مهدی موعود علیه السّلام و استقرار دولت حقّ و برقراری امنیّت کامل و حاکمیّت اسلام ناب محمّدی؟!

به طور خلاصه آزادانه زیستن در زمان قائم آل محمّد علیهم السّلام افضل است،یا به

ص:288


1- 1) -قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یا أبا الحسن حقیق علی اللّه أن یدخل أهل الضّلال الجنّة، و إنّما عنی بهذا المؤمنین الّذین قاموا فی زمن الفتنة علی الائتمام بالإمام الخفیّ المکان،المستور عن الأعیان،فهم بإمامته مقرّون،و بعروته مستمسکون،و لخروجه منتظرون،موقنون غیر شاکین،صابرون مسلمون و إنّما ضلّوا عن مکان إمامهم و عن معرفة شخصه.یدلّ علی ذلک أن اللّه تعالی إذا حجب عن عباده عین الشّمس الّتی جعلها دلیلا علی أوقات الصلاة، [1]فموسّع علیهم تأخیر الموقّت لیتبیّن لهم الوقت بظهورها،و یستیقنوا أنها قد زالت،فکذلک المنتظر لخروج الامام علیه السّلام المتمسّک بامامته موسّع علیه جمیع فرائض اللّه الواجبة علیه،مقبولة عنه بحدودها،غیر خارج عن معنی ما فرض علیه،فهو صابر محتسب لا تضرّه غیبة إمامه.بحار الأنوار: [2]143/52 ب 22 ح 61 از تفسیر نعمانی. [3]

صورت مخفیانه و هراسان در دولت ظلم و جور؟!

1-امیّه بن علی از مردی روایت می کند که به ابی عبد اللّه علیه السّلام عرض کردم:«أیّما أفضل نحن أو أصحاب القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-؟قال فقال لی:أنتم أفضل من أصحاب القآئم،و ذلک أنّکم تمسون و تصبحون خآئفین علی إمامکم و علی أنفسکم من أئمّة الجور،إن صلّیتم فصلاتکم فی تقیّة،و إن صمتم فصیامکم فی تقیّة،و إن حججتم فحجّکم فی تقیّة، و إن شهدتم لم تقبل شهادتکم.و عدّد أشیاء من نحو هذا(مثل هذه)،فقلت:فما نتمنّی القآئم -عجّل اللّه فرجه الشریف-إذا کان علی هذا؟قال فقال لی:سبحان اللّه!أما تحبّ أن یظهر العدل و یأمن السبل و ینصف المظلوم!؛ (1)(از نظر عمل)ما افضلیم یا اصحاب قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-؟!

فرمود:شما به اصحاب قائم برتری دارید!و این برای این است که شما صبح و شام می کنید درحالی که به خودتان و امامتان از سلاطین ستمگر ترسان و هراسانید،اگر نماز می خوانید،با تقیه می خوانید و روزه می گیرید و به حج می روید،با ترس و تقیّه است،اگر شهادت می دهید،شهادت شما را نمی پذیرند.

امام صادق علیه السّلام چند مطلبی(از این مقوله)را شمردند،من گفتم:اگر این طور است، پس برای چه فرج قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-را آرزو می کنیم؟!

به من فرمود:سبحان اللّه آیا دوست نداری عدل ظاهر شود و راه ها امن گشته و با مظلوم منصفانه رفتار بشود؟!»

2-هشام بن سالم از عمّار ساباطی روایت می کند که به ابی عبد اللّه علیه السّلام عرض کردم:

«العبادة مع الإمام منکم المستتر فی السرّ فی دولة الباطل أفضل،أم العبادة فی ظهور الحقّ و دولته مع الإمام الظاهر منکم؟فقال:یا عمّار!الصدقة فی السرّ و اللّه أفضل من الصدقة فی العلانیة.و کذلک عبادتکم فی السرّ مع إمامکم المستتر فی دولة الباطل أفضل،لخوفکم من عدوّکم فی دولة الباطل و حال الهدنة ممّن یعبد اللّه فی ظهور الحقّ مع الإمام الظاهر فی دولة الحقّ،و لیس العبادة مع الخوف فی دولة الباطل مثل العبادة مع الأمن فی دولة الحقّ؛عبادت

ص:289


1- 1) -الإختصاص:ص 21؛اصول کافی:3331؛ [1]بحار الأنوار: [2]143/52 ب 22 ح 62 از اختصاص.

با امام غایب و در دولت باطل افضل است،یا عبادت در ظهور دولت حقّ؟

فرمود:ای عمّار!به خدا قسم!صدقه در پنهان افضل از صدقه دادن آشکار است.

هم چنین است عبادت شما زمان امام پنهان شده در دولت باطل افضل است از عبادت کسانی که در زمان آشکار شدن حقّ،همراه امام ظاهر و در دولت حقّ باشد،عبادت با ترس در دولت باطل،مانند عبادت با امنیت در دولت حقّ نیست.»

اعلموا أنّ من صلّی منکم صلاة فریضة وحدانا مستترا بها من عدوّه فی وقتها فأتمّها، کتب اللّه عزّ و جلّ له بها خمسة و عشرین صلاة فریضة وحدانیة.و من صلّی منکم صلاة نافلة فی وقتها فأتمّها،کتب اللّه عزّ و جلّ له بها عشر صلوات نوافل.و من عمل منکم حسنة،کتب اللّه له بها عشرین حسنة.و یضاعف اللّه تعالی حسنات المؤمن منکم إذا أحسن أعماله،و دان اللّه بالتقیّة علی دینه و علی إمامه و علی نفسه،و أمسک من لسانه أضعافا مضاعفة کثیرة إنّ اللّه عزّ و جلّ کریم؛بدانید هرکس از شما نماز واجبی را پنهانی از دشمن و تنها در وقتش بخواند و تمام و کامل کند،خداوند(ثواب)بیست و پنج نماز فریضه فرادی برایش می نویسد و اگر یک نماز نافله را در وقتش بخواند و تمام کند،خدای عزّ و جلّ(ثواب)ده نماز نافله برایش می نویسد و اگر از شماها عمل خوبی را انجام دهد،خداوند بیست عمل،بلکه بیشتر برایش اضافه می نماید.اگر به خوبی و با وجود تقیه بر دین و امامش باقی بماند و زبانش را نگه دارد،چندین برابر برایش می نویسد،خداوند کریم است.»

«قال فقلت:جعلت فداک!قد رغّبتنی فی العمل و حثثتنی علیه،و لکنّی أحبّ أن أعلم:کیف صرنا نحن الیوم أفضل أعمالا من أصحاب الإمام منکم الظاهر فی دولة الحقّ،و نحن و هم علی دین واحد،و هو دین اللّه عزّ و جلّ؟!فقال:إنّکم سبقتموهم إلی الدخول فی دین اللّه،و إلی الصلاة و الصوم و الحجّ،و إلی کلّ فقه و خیر،و إلی عبادة اللّه سرّا من عدوّکم مع الإمام المستتر، مطیعون له صابرون معه،منتظرون لدولة الحقّ،خآئفون علی إمامکم و علی أنفسکم من الملوک،تنظرون إلی حقّ إمامکم و حقّکم فی أیدی الظلمة قد منعوکم ذلک،و اضطرّوکم إلی جذب الدنیا و طلب المعاش مع الصبر علی دینکم و عبادتکم و طاعة ربّکم و الخوف من عدوّکم،فبذلک ضاعف اللّه أعمالکم،فهنیئا لکم هنیئا؛عمار گفت:عرض کردم فدایت شوم! مرا به عمل کردن ترغیب کردی،و لکن من دوست دارم بدانم که امروز اعمال ما چگونه

ص:290

افضل است از اعمال اصحاب امام ظاهر در دولت حقّ،درحالی که ما و آن ها در دین واحد،که دین خدای عزّ و جلّ است هستیم؟

فرمود:شما در دین خدا در نماز و روزه و حج و تمام فقه و خیر و بر عبادت خدا با ترس از دشمن،همراه امام پنهان که مطیع او و صبرکنندگان با او هستید،بر آن ها پیشی گرفته اید.منتظر دولت حقّ و هراسان بر امامتان و خودتان از پادشاهان هستید و می بینید که حقّ امام و خودتان در دست ستمگران است،از حقّتان ممنوع شده اید و شما را به جذب دنیا و تکاپو در طلب معاش،با صبر بر دین و عبادت و طاعت خدا و ترس از دشمنانتان مجبور نموده اند.پس به خاطر این است که خداوند ثواب اعمال شما را مضاعف گردانیده است.گوارا باد بر شما چه گوارا بودنی!»

«قال فقلت:جعلت فداک!فما نتمنّی إذا أن نکون من أصحاب القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-فی ظهور الحقّ؟و نحن الیوم فی إمامتک و طاعتک أفضل أعمالا من[أعمال] أصحاب دولة الحقّ؟فقال:سبحان اللّه!أما تحبّون أن یظهر اللّه عزّ و جلّ الحقّ و العدل فی البلاد و یحسن حال عامّة الناس،و یجمع اللّه الکلمة و یؤلّف بین القلوب المختلفة،و لا یعصی اللّه فی أرضه،و یقام حدود اللّه فی خلقه،و یرد الحقّ إلی أهله،فیظهروه حتّی لا یستخفی بشیء من الحقّ مخافة أحد من الخلق؟أما و اللّه یا عمّار!لا یموت منکم میّت علی الحال الّتی أنتم علیها إلاّ کان أفضل عند اللّه عزّ و جلّ من کثیر ممّن شهد بدرا و أحدا فأبشروا؛ (1)عمار گفت:عرض کردم:فدایت شوم!پس ما دیگر آرزو نمی کنیم از اصحاب قائم در ظهور دولت حقّ باشیم،درحالی که ما امروز در امامت و طاعت تو،از نظر عمل بهتر از اعمال اصحاب دولت حقّیم.

فرمود:سبحان اللّه!آیا دوست ندارید خدای عزّ و جلّ حقّ و عدل را(به وسیلۀ امام قائم)در شهرها ظاهر نماید و حال عموم مردم خوب باشد و خداوند کلمه را جمع و میان دل های مختلف را نزدیک نماید و در زمین معصیت خدا نشود و حدود الهی در خلقش اقامه شود و حق به صاحبش برگردد و حق آشکار شود و چیزی از آن به خاطر ترس

ص:291


1- 1) -تفسیر عیاشی:358/2-357؛ [1]الکافی:334/1؛ [2]بحار الأنوار:127/52 ب 22 ح 20؛ [3]الزام النّاصب:ص 138؛ [4]منتخب الأثر:ص 497-496؛ [5]المهدی:203-202. [6]

پنهان نباشد.آگاه باش ای عمّار!به خدا قسم هرکه از شما در حالتی که هستید از دنیا برود،نزد خدای عزّ و جلّ افضل است از بیشتر کسانی که در(جنگ)بدر واحد بودند.

پس مژده باد بر شما!»

از دو روایت فوق چند مطلب استفاده می شود.

1-آن هایی که از امام علیه السّلام این سؤال ها را کرده اند،از فرمایشات امامان علیهم السّلام قبل و حتّی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آموختند که اصحاب قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-و اعمالشان،افضل از حاضرین آن زمان ظهور است.

2-استناد روایت اوّل به یک فرد ناشناس،با عبارت«عن رجل»از یک مردی از نظر فنّی،سند روایت را مخدوش و از اعتبار می اندازد؛زیرا عمّار بن موسی ساباطی نیز به علّت فطحی مذهب بودن (1)زیاد قابل توجّه نیست و روایاتش فقط در صورت مخالف نبودن با اصول مسایل مسلّم اسلام،قابل استناد است.

3-در صورت صحّت این گونه احادیث،همان طور که در ابتدای فصل اشاره شد، مقایسۀ زمان امامان علیهم السّلام با آن شرایط استثنایی که داشتند،با زمان پس از پیاده شدن دولت حق و جهانی شدن آن،در آن صورت مضمون روایت فوق مورد تأیید و قابل قبول است؛زیرا در زمان دولت کریمه،مردم از کسی ترسی ندارند،زیرا در حکومت جهان شمول امام عصر به سر می برند.هیچ کس تحت هیچ شرایطی رنج نمی برند و تب و لرزی از دشمن ندارند.

اما مقایسۀ شیعیان زمان حضور ائمّه با سی صد و سیزده نفر از نخبگان،رکاب امام زمان احوال شیعیان در دوران طولانی غیبت که با هزاران مصایب زندگی کرده و در زیر چکمه های خونین دشمنان از میان می روند،صحیح نیست؛زیرا شیعیان واقعی دوران«غیبت»از پیروان زمان حضور بالاترند.شیعیانی که هر روز چشم به راه امامشان نشسته اند و هرگونه تهمت ها،شکنجه ها،زندان ها و قتل و غارت،ده ها،بلکه صدها این گونه مصایب را متحمل شده و خواهند شد.شیعیان زمان خلفای جور،

ص:292


1- 1) -معجم رجال الحدیث:260/12.

اگرچه زحمات زیادی را متحمّل شده اند،امّا این توفیق را داشتند که مستقیم و غیر مستقیم،دیر یا زود،امام زمان خود را دیده و مسایل مورد ابتلای خود را بپرسند،ولی شیعیان دوران غیبت تمام مشکلات را متحمّل گشته اند که تا نام قائم آل محمد زنده ماند و از دل ها زدوده نشود. (1)

54-وظایف(به ساحل نشسته گان)

طبیب دردمندان خواهد آمد

خستگان عشق را ایّام درمان خواهد آمد

غم مخور آخر طبیب دردمندان خواهد آمد

آن قدر از کردگار خویشتن امیدوارم

که شفابخش دل امیدواران خواهد آمد

باغبانا سختی دی ماه سی روز است و آخر

نوبهار و نغمه مرغ خوش الحان خواهد آمد

بلبل شوریده دل را از خزان برگو ننالد

باغ و صحرا سبز و این دنیا گلستان خواهد آمد

بوی پیراهن رسید و زین بشارت گشت معلوم

یوسف گم گشته سوی پیر کنعان خواهد آمد

دردمندان مستمندان بی پناهان را بگویید

مصلح عالم پناه بی پناهان خواهد آمد

از خدا روز فرج را ای فلج کاران بخواهید

که این جهان روزی کسی را تحت فرمان خواهد آمد

سخت آمد طول غیبت بر تو می دانم مخور غم

موقع افشای این اسرار پنهان خواهد آمد

ص:293


1- 1) -به فصل«در رختخواب شهیدان»مراجعه فرمایید.

تلخی هجران شود شیرین به روز وصل جانان

صبح صادق از پی شام غریبان خواهد آمد

کاخ های ظلم ویران می شود بر فرق ظالم

مهدی موعود غمخوار ضعیفان خواهد آمد

این چراغ از صرصر بیداد خاموشی ندارد

آن که عالم را نماید نورباران خواهد آمد

نیست شک از عمر این دنیا اگر یک روز ماند

ذات قائم حجّت خلاق سبحان خواهد آمد

صبر کن یا فاطمه ای بانوی پهلو شکسته

قائمت با شیشۀ دارو و درمان خواهد آمد

این قدر آخر منال از ضربت بازو و پهلو

مونس تو پادشاه دلنوازان خواهد آمد

محسنا از ضربت مسمارگر مقتول گشتی

عنقریبا دادخواه بی گناهان خواهد آمد

اصغرا از ضربت زخم گلو دل را مسوزان

غم مخور مرهم گذار زخم پیکان خواهد آمد

گفت با زینب،رقیه یک شبی در شام ویران

عمه بابم کی به سروقت یتیمان خواهد آمد

کودکان شام هریک با پدرها سوی منزل

باب من کی بهر دلداری طفلان خواهد آمد

(هاشمی)را نام حسین هر آن بر دفتر رقم زد

چشم او با چشم خامه هردو گریان خواهد آمد

هاشمی خراسانی

در ایّام غیبت«مهدی موعود علیه السّلام»شیعیان،مانند ساحل نشستگان دریای متلاطم

ص:294

ظلم و ستم و خیانت و فساد،انتظار فریادرسی را می کشند و تا رسیدن به مقصود وظایف و برنامه هایی دارند که باید آن ها را اجرا نموده و در تحقّق یافتن آن ها کمر همّت ببندند.

55-عمل به وظیفه

در عصر غیبت مهم ترین تکلیف برای مردم،عمل به وظایف امر است،نه فقط خواستن و دل بستن و دعا کردن؛زیرا نجات دنیا و آخرت انسان در عمل به وظیفه است،نه صرف آرزو و دعا و...در نظر داشته باشیم که خواستن چیزی است و عمل به وظیفه چیز دیگر،هیچ گاه بیمار دلش نمی خواهد دوای دردش را بخورد،امّا موظف است که بخورد،چون شفایش در آن نهفته و علاجش به خوردن آن بستگی دارد،البتّه ممکن است در مواردی خواستن با وظیفه هم جمع شود،امّا معیار عمل به وظایف است.

میلیون ها عاشق می خواهند به خدمت حضرت شرفیاب شوند،امّا این وظیفه نیست،بلکه در حدّ خواستن و آمال و آرزو است و میسّر نشدنش مسؤولیّت آور نیست،ولی ترک گوشه ای از وظایف امر شده،مسؤولیّت می آورد،عمل به آن که از وظایف دینی است و موجب خوشنودی حضرت بقیّة اللّه الأعظم علیه السّلام است،نه عدم لقای او و تنها به توسّل و دعا قناعت نمودن.بلی!قطعا همه این کارها خوب و ممدوح است،امّا ابدا جایگزین عمل به وظایف نمی شود.

در زمان غیبت وظیفۀ اصلی،تعلیم و تعلّم احکام قرآن و عمل به آن است که عیار و معدل نهایی را در دنیا و آخرت تعیین می کند.

اگر به نامه های حضرت قائم علیه السّلام به شیخ مفید قدّس سرّه و تعابیر و مدح هایی که در آن سه نامه (1)مندرج است،دقیق بنگریم،متوجّه خواهیم شد که حتّی دربارۀ نوّاب اربعه و سفیران چهارگانه دوران غیبت صغری هم آن کلمات و عبارات به کار نرفته است که

ص:295


1- 1) -متأسفانه با حوادث زمان یکی از آن سه نامه از بین رفته،فقط دو تای آن در دست مانده است.

از ناحیۀ مقدّسه دربارۀ شیخ مفید رضی اللّه عنه صادر شده است؛زیرا شیخ مفید و امثال او هستند که در عصر غیبت کبری در اثر عمل به وظایف با مدال«للأخ السّدید و الولیّ الرشید الشیخ المفید أدام اللّه إعزازه»مفتخر گشته و معدل خود را تعیین نموده است.

پس باید در زمان غیبت بیش از هرچیز به وظیفه شرعی و اسلامی خود روی آورده و عمل نماییم.

56-عقیدۀ اوّلیه را محکم بگیرید

1-عبد اللّه بن سنان گوید:با پدرم خدمت امام صادق علیه السّلام رفتیم،پس فرمود:چگونه خواهید بود،درحالی که برایتان نه امام هدایت گر و نه پرچم داری خواهد بود و در آن حیرت(سرگردانی)نجات نمی یابد،مگر کسی که با دعای حریق دعا کند.

پدرم گفت:به خدا قسم!این بلا است،قربانت گردم،پس آن وقت چه کار کنیم؟!

فرمود:«إذا کان ذلک و لن تدرکه،فتمسّکوا بما فی أیدیکم حتّی یصحّ لکم الأمر؛وقتی که کار به آن جا رسید تو ابدا آن(روز)را نخواهی دید،پس بر آن چه در دست دارید چنگ بزنید تا کارها برایتان صاف شود.» (1)

2-حارث بن مغیره نصری گوید:به ابی عبد اللّه علیه السّلام گفتم:«إنّا نروی بأنّ صاحب هذا الأمر یفقد زمانا،فکیف نصنع عند ذلک؟قال:تمسّکوا بالأمر الأوّل الّذی أنتم علیه حتّی یتبیّن لکم؛ (2)بر ما روایت شده است که برای صاحب الامر فقدان(غیبتی)خواهد بود،در آن زمان(تکلیف ما چیست و)چه باید کرد؟

فرمود:متمسّک شوید(بچسبید)به امر اوّلتان که بر آن هستید تا برای شما(راه حقّ ظاهر و)روشن شود.»

3-محمّد بن منصور از پدرش نقل می کند:ابو عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«إذا أصبحت و أمسیت یوما لا تری فیه إماما من آل محمّد علیهم السّلام،فأحبّ من کنت تحبّ و أبغض من کنت

ص:296


1- 1) -بحار الأنوار: [1]133/52 ب 22 ح 37 از غیبت نعمانی. [2]
2- 2) -همان مدرک:133/52 ب 22 ح 37 از غیبت نعمانی.

تبغض و وال من کنت توالی و انتظر الفرج صباحا و مساءا؛ (1)«هر وقت روزی را به صبح و شام رسانیدی که از آل محمّد علیهم السّلام امامی را ندیدی،پس دوست بدار کسی را که دوست می داشتی و دشمن دار کسی را که دشمن می داشتی و به ولایت بپذیر کسی را که پذیرفته بودی و صبح و شام منتظر فرج باش.»

4-علی بن حارث بن مغیره از پدرش روایت کرده است:به ابی عبد اللّه علیه السّلام عرض کردم:«یکون فترة لا یعرف المسلمون إمامهم فیها؟فقال:یقال ذلک.قلت:فکیف نصنع؟ قال:إذا کان ذلک فتمسّکوا بالأمر الأوّل حتّی یتبیّن لکم الآخر؛ (2)آیا فترتی پیش می آید که مسلمانان در آن امامشان را نشناسند؟!

فرمود:چنین گفته می شود.

گفتم:پس چه کنیم؟

فرمود:زمانی که چنین شد،پس به امر(اعتقاد)اوّل باشید تا(برایتان)امر آخر روشن شود.»

(و اعتقاد ما این است که زمین از حجّت خدا خالی نیست)

5-ابان بن تغلب از ابی عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«یأتی علی الناس زمان یصیبهم فیها سبطة،یأرز العلم فیها کما تأرز الحیّة فی جحرها،فبیناهم کذلک إذ طلع علیهم نجم،قلت:

فما السبطة؟قال:الفترة.قلت:فکیف نصنع فیما بین ذلک؟قال:کونوا علی ما أنتم علیه حتّی یطلع اللّه لکم نجمکم؛ (3)زمانی بر مردم می آید،سبطه ای بر ایشان اصابت کند که در آن زمان علم جمع می شود،آن گونه که مار در حجره اش جمع می شود و این حالی است که باشند،ناگهان ستاره ای بر آن ها طلوع می کند.

پرسیدم:سبطه چیست؟

فرمود:فترت. (4)

ص:297


1- 1) -بحار الأنوار:133/52 ب 22 ح 37 از غیبت نعمانی.
2- 2) -همان مدرک:132/52 ب 22 ح 37 از غیبت نعمانی.
3- 3) -همان مدرک:134/52 ب 22 ح 38 از غیبت نعمانی. [1]
4- 4) -وقفه،مراد زمان غیبت و ظاهر نبودن وجود حجّت خدای عزّ و جلّ می باشد.

گفتم:در این میان ما چه کنیم؟

فرمود:بر آن چه که بودید باشید،تا خداوند ستارۀ شما را درآورد.

6-ابان بن تغلب از ابو عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«یا أبان!یصیب العالم سبطة یأرز العلم بین المسجدین کما تأرز الحیّة فی جحرها،قلت:فما السبطة؟قال:دون الفترة،فبینماهم کذلک إذ طلع لهم نجمهم.فقلت:جعلت فداک!فکیف نکون ما بین ذلک؟فقال لی[کونوا علی]ما أنتم علیه حتّی یأتیکم اللّه بصاحبها؛ (1)ای ابان!به عالم سبطه ای می رسد که علم مابین دو مسجد به هم بپیچد و جمع شود مانند پیچیدن مار در سوراخش!

گفتم:سبطه چیست؟

فرمود:مانند فترت،مردم در آن حال می باشند تا ناگهان ستاره ای بر آن ها طلوع کند.

گفتم:فدایت شوم!در بین فترت،ما چگونه خواهیم بود؟

فرمود:بر آن چه که هستید باشید تا خداوند صاحبش را برساند.»

7-صالح بن محمّد از یمان تمّار از ابو عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة، المتمسّک فیها بدینه کالخارط لشوک القتاة بیده.ثمّ أومأ أبو عبد اللّه علیه السّلام بیده هکذا قال:فأیّکم تمسّک شوک القتاد بیده؟ثمّ أطرق ملیّا،ثمّ قال:إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة،فلیتّق اللّه عبد عند غیبته و لیتمسّک بدینه؛ (2)برای صاحب این امر،غیبتی است که در آن زمان،چنگ زننده بر دینش مانند کنندۀ خارهای درخت قتات با دست(خالی)از بالا به پایین است.

سپس مختصر مکثی نمود و(دوباره سر بلند کرد و)فرمود:یقینا برای صاحب این امر

ص:298


1- 1) -قال الفیروزآبادی:أسبط سکت فرقا،و بالأرض لصق و امتد من الضرب و فی نومه غمض،و عن الأمر تغابی،و انبسط،و وقع،فلم یقدر أن یتحرک انتهی.بحار الأنوار: [1]134/52 ب 22 ح 37 از غیبت نعمانی ص 83-80.الکافی فی خبر[أبان]ابن تغلب:کیف أنت إذا وقعت البطشة بین المسجدین،فیأرز العلم...(الکافی ج 1 ص 340). [2]فیکون إشارة إلی جیش السفیانی و استیلائهم بین الحرمین،و علی ما فی الاصل لعل المعنی یأرز العلم بسبب ما یحدث بین المسجدین أو یکون خفاء العلم فی هذا الموضع أکثر بسبب استیلاء أهل الجور فیه.و قال الجزری فیه أن الإسلام لیأرز إلی المدینة کما تأرز الحیة إلی جحرها أی ینضم إلیه و یجتمع بعضه إلی بعض فیها.
2- 2) -بحار الأنوار: [3]135/52 ب 22 ح 39 از غیبت نعمانی.

غیبتی است،باید در آن دوران بنده از خدا بترسد و بر دینش(که از قبل دارد)چنگ بزند.»

8-هم چنین فرمود:«تمسک کنید(چنگ بزنید)به آن چه که در دست شماست تا کار(تکلیفتان)روشن شود.»

9-نیز فرمود:فترتی پیش خواهد آمد که دسترسی به علم(واقعی اسلام)نخواهید داشت!

گفتند:پس(در آن وقت)چه کنیم؟

فرمود:بر آن چه که الان هستید،باشید تا ستارۀ شما طلوع کند» (1).

57-عدم تأیید خروج کنندگان

اشاره

گروهی از روایات،خروج پیش از ظهور را تقبیح نموده و تأیید نکرده اند؛زیرا خلفای وقت همواره در بیم و هراس بودند و به شدّت نسبت به قائم و قیام او حساسیّت نشان می دادند،از سوی دیگر شیعیان نیز به علت گرفتاری ها و ابتلائات زیاد،به امامان وقت خود علیهم السّلام اصرار زیاد می ورزیدند که قیام کنند و ریشۀ فساد و ظلم را بخشکانند و آن ها نیز به شیعیان می فرمودند:در مسألۀ قیام،شتاب نکنند که هنوز زمان آن فرا نرسیده است.

و آن هایی که از سادات علوی و بالأخص سرشناسان آنان به عنوان مهدی علیه السّلام و یا با عناوین دیگر قیام می کنند،برای تثبیت و تحکیم امامت ما قیام نکرده اند و قیام آن ها به هیچ وجه به پیروزی نخواهد رسید و شما نیز از قیام خام و ناپخته بپرهیزید،چون اسباب و مقدّمات برانداختن حکومت های غاصب فراهم نشده است و سرنگون کردن حکومت ها،بسیار دشوار است و این شتاب زدگی ها سبب نابودی و هلاکت شما خواهد بود.

ص:299


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:398/3-399 ح 952-953؛غیبت نعمانی:ص 105-104؛ [1]بحار الأنوار:134/52-133 ب 22 ح 38-37.روایت دراین باره بسیار است برای روشن تر شدن مطلب به فصل«ستاره درخشان»مراجعه نمایید.

اکنون سؤالی که پیش می آید این است،آیا این روایات ما را از حرکت و قیام بر علیه ظلم و فساد در زمان غیبت بازنمی دارد و سبب سقوط تکلیف ساقط نمی شود؟! و باید تماشاگر صحنه های دلخراش مستضعفین و محرومین بود و دفاع از آنان را بر خود فرض ندانسته و مهر سکوت بر لب و زنجیر سکون را برپا زد؟!و یا دفاع از آنان را بر خود فرض دانسته و در موقعیت های مناسب به دفاع برخاست؟!.

دقّت و بازنگری عالمانه در احادیث وارده وظیفه و مطلب را روشن و تکلیف را به وضوح می رساند.این احادیث به چند دسته تقسیم می شود:

1-روایاتی که به شیعیان سفارش می کند؛هرکسی که دست به قیام زد و شما را به خروج مسلحانه دعوت نمود،شخص او و هدفش را بشناسید و بدون بررسی و به طور دربست و خودسرانه نپذیرید.

2-احادیثی که دلالت بر این دارد که هر قیامی قبل از قیام جهانی حضرت «مهدی علیه السّلام»انجام بگیرد،سرانجام شکست خواهد خورد.

3-احادیثی که دستور می دهند قبل از ظاهر شدن علایم مخصوص قیام امام علیه السّلام از هرگونه حرکت و قیامی برای تشکیل حکومت خودداری نمایید.

4-احادیثی که به شیعیان توصیه می کند در قیام و نهضت عجله نکنید.

5-روایاتی که صاحب هرپرچمی را که پیش از قیام حضرت قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-،به عنوان رهبریت و امامت برافراشته شود،به نام طاغوت معرفی می کند.

امّا روایات دستۀ اوّل:

1-احادیثی مانند حدیث عیص بن قاسم که گفت:شنیدم ابا عبد اللّه علیه السّلام می فرمود:

«علیکم بتقوی اللّه وحده لا شریک له،و انظروا لأنفسکم،فو اللّه!إنّ الرجل لیکون له الغنم فیها الراعی،فإذا وجد رجلا هو أعلم بغنمه من الّذی هو فیها،یخرجه و یجیء بذلک الّذی هو أعلم بغنمه من الّذی کان فیها.و اللّه!لو کانت لأحدکم نفسان (1)یقاتل بواحدة یجرب بها،ثم

ص:300


1- 1) -الظّاهر أنّ«لو»ههنا للتمنّی أی لیتها کانت لأحدکم نفسان.و مثله قوله تعالی: لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ.

کانت الأخری باقیة فعمل علی ما قد استبان لها،و لکن له نفس واحدة إذا ذهبت فقد و اللّه ذهبت التوبة.فأنتم أحقّ أن تختاروا لأنفسکم،إن أتاکم آت منّا فانظروا علی أیّ شیء تخرجون؟و لا تقولوا خرج زید،فإنّ زیدا کان عالما و کان صدوقا،و لم یدعکم إلی نفسه إنّما دعاکم إلی الرضی من آل محمّد،و لو ظهر لوفی بما دعاکم إلیه،إنّما خرج إلی سلطان مجتمع لینقضه؛بر شما باد تقوای خداوند بی شریک و بی همتا و خودنگر باشید.به خدا قسم! برای مرد صاحب گوسفند،لازم است چوپان داشته باشد تا گوسفندانش را از آسیب و خطر گرگ ها نگه دارد.امّا وقتی که چوپانی داناتر از جریان قبل پیدا کند،او را بیرون کرده و داناتر به وضع گوسفندانش را می آورد.

به خدا قسم!ای کاش شما دو جان داشتید،با یکی(کارها را)تجربه می کردید و آن یکی(برایتان ذخیره)باقی می ماند(با جان دومی)آن چه که پیش می آمد،عمل می کردید(مسأله ای نبود که از خروج کنندگان تبعیت کنید)لکن شما یک جان دارید، وقتی آن رفت،توبه هم می رود(پشیمانی فایده نخواهد داشت).

پس شما برای انتخاب کردن(پیشوای خود)آزادید،(ولی)وقتی از ما(اولاد علی) کسی آمد(از شما کمک خواست)ببینید برای چه خروج می کند(دقّت داشته باشید).

نگویید«زید»خروج کرد،همانا زید عالم و صدوق بود،(هیچ وقت)برای(امامت) خودش دعوت نکرد،بلکه برای رضای آل محمّد دعوت نمود.اگر پیروز می شد به گفته اش عمل می کرد،ولی علیه سلطان قدرت مند خروج کرد که آن را بشکند(امّا نتوانست و خود شکست خورد).»

«فالخارج منّا الیوم إلی أیّ شیء یدعوکم؟إلی الرضی من آل محمّد؟فنحن نشهدکم أنّا لسنا نرضی به،و هو یعصینا الیوم و لیس معه أحد،و هو إذا کانت الرایات و الألویة أجدر أن لا یسمع منّا إلاّ[مع]من اجتمعت بنو فاطمة معه.فواللّه!ما صاحبکم إلاّ من اجتمعوا علیه،إذا کان رجب (1)فأقبلوا علی اسم اللّه عزّ و جلّ،و إن أحببتم أن تتأخّروا إلی شعبان فلا ضیر،و إن

ص:301


1- 1) -ظاهره ان خروج القائم علیه السّلام فی رجب و یحتمل أن یکون المراد أنه مبدأ ظهور علامات خروجه فأقبلوا إلی مکة فی ذلک الشهر لتکونوا شاهدین هناک عند خروجه.

أحببتم أن تصوموا فی أهالیکم فلعلّ ذلک أن یکون أقوی لکم،و کفاکم بالسفیانی علامة؛ (1)پس آن هایی که الان خروج می کنند به خاطر چیست،اگر برای رضای آل محمّد است، ما شما را شاهد می گیریم که(به خروج آن ها)راضی نیستیم،آن ها حالا که پشت سرشان کسی نیست به ما نافرمانی می کنند(می گوییم در خانه تان بنشینید و خروج نکنید،به حرف ما گوش نمی دهند)امّا وقتی که دارای پرچم هایی شدند،به طریق اوّلی و حتما از ما حرف نخواهند شنید،مگر با کسی که فرزندان فاطمه با او گرد هم آیند.به خدا قسم!صاحب شما نیست مگر آن کس که(بنو فاطمه)اطراف او را بگیرند.

زمانی که(ماه)رجب فرارسید،با نام خدای عزّ و جلّ حرکت کنید و اگر دوست داشتید تا شعبان درنگ کنید،ضرر ندارد و اگر دوست داشتید میان اهل خودتان باشید و(ماه رمضان را)روزه بگیرید،مانعی ندارد و شاید برایتان بهتر باشد و علامت مهم برای شما آمدن سفیانی است.

2-گفتار امام رضا علیه السّلام به مأمون:«برادرم زید را با زید بن علی بن حسین مقایسه نکن.زید بن علی از علمای آل محمّد بود که برای خدا غضب کرد و با دشمنان خدا جهاد نمود تا این که در راه خدا به شهادت رسید.پدرم موسی بن جعفر فرمود:از پدرم جعفر بن محمّد علیهما السّلام شنیدم که می فرمود:خدا عمویم زید را رحمت کند او مردم را به سوی شخصی که مورد توافق آل محمّد بود دعوت نمود،اگر پیروز می شد حتما به وعده اش عمل می کرد.هم چنین فرمود:زید دربارۀ قیامش با من مشورت کرد به او گفتم:«إن رضیت أن تکون المقتول المصلوب بالکناسه فشأنک...؛ (2)اگر راضی هستی کشته شده و در کناسه کوفه به دار آویخته شوی،خود دانی.(ولی گوش نکرد و شد آنچه که شد).»

ص:302


1- 1) -الإمام المهدی:436/3 ح 993؛روضة الکافی:ص 210 ح 381؛بحار الأنوار:301/52 ب 26 ح 67. [1]وسائل الشّیعة:35/11 [2] از کافی.
2- 2) -وسائل الشیعة:39/11. [3]

58-مرغان پرپر شده!

دستۀ دوّم از روایات پنجگانه:

1-امام زین العابدین علیه السّلام فرمود:«و اللّه لا یخرج واحد منّا قبل خروج القآئم إلاّ کان مثله مثل فرخ طار من و کره قبل أن یستوی جناحاه،فأخذه الصبیان فعبثوا به؛ (1)به خدا قسم!از ما احدی قبل از قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-خروج نمی کند مگر این که مثل او مثل جوجۀ پرنده ای است که پیش از درآمدن بال هایش،از آشیانه خارج شود و بچّه ها آن را گرفته و با او بازی نمایند.»

2-عثمان بن زید از جابر نقل می کند که ابی جعفر محمّد بن علی باقر علیه السّلام فرمود:

«مثل من خرج منّا أهل البیت قبل قیام القآئم مثل فرخ طار و وقع فی کوة فتلاعبت به الصبیان؛ (2)مثل خروج کنندگان پیش از قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-مانند(بچّه) گنجشک است که پرواز کرده و در روزنه ای افتاده و بچّه ها با آن بازی کرده باشند.»

3-امام باقر علیه السّلام به ابی الجارود فرمود:«بدان که هیچ جمعیّتی قیام نمی کند که رفع ظلمی کنند یا دین را عزّت دهند(یعنی اگرچه به این نیت هم باشد)مگر این که بلیّه آن ها را به زمین افکند تا این که جمعیّتی قیام کنند که در جنگ بدر حضور داشتند نه کشته هایشان دفن شود و نه در خاک افتاده شان برداشته می شود و نه زخمی هایشان مداوا می گردد؛عرض کرد آن ها کیانند؟فرمود:فرشته های(حاضر در جنگ«بدر»). (3)

یعنی نه کشته می شوند و نه به خاک می افتند و نه زخمی می شوند و فتح و پیروزی برای کسی است که فرشته های بدر به یاری او شتابند؛آن هم مهدی علیه السّلام است.

59-أمر به سکوت و سکون

دستۀ سوّم:احادیثی که دستور می دهد قبل از ظاهرشدن علایم مخصوص قیام

ص:303


1- 1) -روضة الکافی:ص 211 ح 382؛بحار الأنوار:303/52 ب 26 ح 68؛ [1]مهدی منتظر:471؛ [2]وسائل الشّیعة: 50/15 ح 1 ب 13. [3]
2- 2) -غیبت نعمانی:ص 133 ب 11 ح 14؛بحار الأنوار:139/52 ب 22 ح 48؛ [4]مستدرک الوسائل:248/2. [5]
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:266/3 ح 793؛غیبت نعمانی:ص 129؛ [6]بحار الأنوار:136/52 ب 22 ح 41؛مستدرک الوسائل:248/2.

امام علیه السّلام از هرگونه حرکت و قیامی خودداری شود.

1-امام باقر علیه السّلام فرمود:«أسکنوا ما سکنت السماوات و لا تخرجوا علی أحد،فإنّ أمرکم لیس به خفآء إلاّ أنّها آیة من اللّه عزّ و جلّ،لیست من النّاس؛ (1)ساکن باشید مادامی که آسمان ها(از نداهای آسمانی قبل از ظهور)ساکتند.علیه احدی خروج نکنید،برای این که کار شما مبهم و ناشناخته نیست و آن آیتی است از خدا،نه از مردم.»

2-جابر جعفی از امام باقر علیه السّلام بعد از شرح علامات پرسید؟برای مؤمن در آن زمان چه چیزی بهترین است؟!فرمود:«حفظ اللسان و لزوم البیت؛ (2)حفظ زبان و خانه نشینی.»

3-هم چنین فرمود:«خالطوهم بالبرّانیة و خالفوهم بالجوّانیة إذا کانت الإمرة صبیانیة؛ (3)(برّانیه)خانۀ بیرونی و(جوّانیة)خانۀ اندرونی؛یعنی با مردم در ظاهر معاشرت کنید و در باطن و در خلوت با رفتار آن ها مخالف شوید تا وقتی که امارت و حکومت کودکانه (در دست کودکان)باشد.»

4-هم چنین فرمود:«أسکنوا ما سکنت السماوات و الأرض؛ (4)ساکن باشید مادامی که آسمان(از صیحه)و زمین(از خسف)ساکن است.»

5-امام صادق علیه السّلام فرمود:«کونوا أحلاس بیوتکم فإنّ الفتنة علی من أثارها؛گلیم های خانه های خود باشید؛زیرا فتنه علیه کسی است که آن را برانگیزاند و ضررش به خود او برمی گردد(دودش به چشم او می رود و پیامدهای ناگوار و وزر وبالش بر ذمّۀ او خواهد بود).» (5)

6-امام باقر علیه السّلام فرمود:«زبان های خود را ببندید و ملازم خانه های خود باشید پس اگر چنین کنید،هیچ امری(بلای)شما را تهدید نمی کند و اگر بلایی به مردم برسد،

ص:304


1- 1) -مستدرک الوسائل:248/2، [1]دادگستر جهان:ص 286. [2]
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:230/3 ح 754؛کمال الدّین:330/1 ب 32 ح 15؛ [3]بحار الأنوار:145/52 ب 22 ح 66.5 [4]
3- 3) -اصول کافی:249/2 [5] باب(التّقیّة)ح 20/2252.
4- 4) -غیبت نعمانی:ص 134؛بحار الأنوار:139/52 ب 22 ح 49( [6]امام باقر علیه السّلام)و ص 189 ب 25 ح 17(امام صادق علیه السّلام)وسائل الشّیعة:39/11.
5- 5) -تحف العقول:ص 91. [7]

هرگز به شما نخواهد رسید و زیدیه همیشه فدایی شما خواهند بود.» (1)

7-جابر بن یزید جعفی گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«ألزم الأرض و لا تحرّک یدا و لا رجلا حتّی تری علامات أذکرها لک،و ما أراک تدرک(ذلک)اختلاف بنی العبّاس و مناد ینادی فی السمآء و خسف قریة من قری الشام تسمّی الجابیة و نزول الترک الجزیرة و نزول الروم الرملة،و اختلاف کثیر عند ذلک فی کلّ أرض حتّی تخرب الشام و یکون سبب خرابها اجتماع ثلاث رایات فیه:رایة الأصحب و رایة الأبقع و رایة السفیانی؛ (2)ملازم زمین باش(بنشین سرجایت)و دست و پایی(برای خروج)حرکت نده تا علامت هایی را که برایت می گویم، ببینی و خیال نمی کنم که تو آن زمان را درک کنی:

1-اختلاف فرزندان عباس.2-ندایی از آسمان 3-فرورفتن قریه ای در شام به نام جابیه 4-فرود آمدن ترک در جزیره 5-نزول روم در رمله 6-اختلاف زیاد در بین مردم در هرسرزمینی،تا شام ویران گردد 7-آمدن سه پرچم؛پرچم اصحب،پرچم ابقع، پرچم سفیانی.»

8-ابن اسباط از بعضی اصحابش از امام صادق علیه السّلام فرمود:«کفّوا ألسنتکم و ألزموا بیوتکم،فإنّه لا یصیبکم أمر تخصّون به(أبدا)،و لا یصیب العامّة و لا یزال الزیدیة وقآءا لکم (أبدا)؛ (3)زبان هایتان را نگه دارید و در خانۀ خود بنشینید(دراین صورت)ابدا کار بخصوصی(که شما را ناراحت کند)به شما و عموم مردم نمی رسد و زیدیه دایما سپر (بلای)شمایند.»

9-امام صادق علیه السّلام به سدیر صیرفی فرمود:«یا سدیر!ألزم بیتک و کن جالسا من أجلاسه و اسکن ما سکن اللیل و النهار،فإذا بلغ أنّ السفیانی قد خرج فارحل إلینا و لو علی

ص:305


1- 1) -اصول کافی:254/2 باب الکتمان ح 13/2268؛معجم الملاحم و الفتن:551-54؛غیبت نعمانی:ص 131؛ [1]بحار الأنوار:139/52 ب 22 ح 45؛ [2]مستدرک الوسائل:248/2. [3]
2- 2) -روایت طولانی است با تغییر کمی،اعلام الوری:281/2 [4]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة: [5]ص 46 از تفسیر عیاشی در تفسیر آیۀ 148 [6] بقرة اختصاص:ص 256؛پاسخ به شبهات احمد الکاتب:434/4.
3- 3) -بحار الأنوار:139/52 ب 22 ح 45 [7] از غیبت نعمانی؛مستدرک الوسائل:248/2؛ [8]دادگستر جهان:ص 285 [9]به نقل از آن.

رجلک...؛ (1)ای سدیر!ملازم خانه و یکی از گلیم های آن باش و آرام باش مادامی که شب و روز(از صیحۀ)آسمانی آرام هستند،پس هرگاه خبر رسید که سفیانی خروج نموده، تو هم به سوی ما حرکت نما،اگرچه با پای پیاده باشی.»

10-عبد الرحمان بن کثیر از ابی عبد اللّه علیه السّلام دربارۀ آیۀ مبارکۀ أَتی أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ فرمود:«هو أمرنا أمر اللّه لا یستعجل به،یؤیّده ثلاثه أجناد:الملآئکة و المؤمنون و الرعب،و خروجه علیه السّلام کخروج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و ذلک قوله تعالی: کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ ؛ (2)(منظور)کار ماست،خداوند امر می کند برای آن عجله نشود،سه گروه آن را یاری خواهند کرد،فرشته ها و مؤمنان و رعب،خروج او علیه السّلام مانند خروج رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است و این است فرمایش خدای تعالی: کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ ...» (3)

11-صالح بن نبط و بکر مثنّی هردو از امام باقر علیه السّلام نقل می کنند:آن حضرت فرمود:

«هلک أصحاب المحاضیر و نجا المقرّبون و ثبت الحصن علی أوتادها،إنّ بعد الغمّ فتحا عجیبا؛ (4)محاضیر(شتاب کنندگان)هلاک شدند و مقرّبون نجات یافتند و قلعه روی میخ هایش ثابت شد(روی ارکانش برقرار گردید)یقینا بعد از غم،پیروزی(گشایش) عجیبی هست.»

12-منخل بن جمیل از جابر بن یزید نقل کند که امام باقر علیه السّلام فرمود:أسکنوا ما سکنت السماوات و الأرض،أی لا تخرجوا علی أحد،فإنّ أمرکم لیس به خفآء،ألا إنّها آیة من اللّه عزّ و جلّ لیست من الناس.ألا إنّها أضوء من الشمس لا یخفی علی برّ و لا فاجر،أتعرفون الصبح؟!فإنّه کالصبح لیس به خفآء؛ (5)ساکن(آرام)شوید مادامی که آسمان ها و زمین ساکنند،به احدی خروج نکنید،همانا در کار شما پنهانی و خفا وجود ندارد.آگاه باش آن (امر ما)نشانه ای از نشانه های خدا است،از مردم نیست!آگاه باش(امر ما)روشن تر از

ص:306


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:466/3 ح 1030؛ [1]روضة الکافی:ص 264 ح 383؛بحار الأنوار:270/52 ب 25 ح 161 و [2]ص 303 ب 26 ح 69؛وسائل الشّیعة:36/11. [3]
2- 2) -بحار الأنوار: [4]139/52 ب 22 ح 46 از غیبت نعمانی.
3- 3) -آیۀ اوّل:نحل1/؛آیۀ دوم:انفال5/. [5]
4- 4) -بحار الأنوار: [6]139/52 ب 22 ح 47 از غیبت نعمانی. [7]
5- 5) -بحار الأنوار: [8]139/52 ب 22 ح 49 از غیبت نعمانی. [9]

آفتاب است،بر خوب و بد پنهان نمی ماند!آیا صبح را می شناسید؟!یقینا آن مانند صبح است که هیچ گونه تردیدی در آن نیست.»

60-پاشیدن کوه ها آسان تر است از...

دستۀ چهارم:احادیثی که به شیعیان توصیه می کند که در قیام و نهضت عجله نکنید.1-معلی گوید:نامۀ عبد السلام و سدیر و چندنفر دیگر را خدمت امام صادق علیه السّلام بردم،در همان هنگام که سیاه پوشان ظاهر شدند و پیش از آن که بنی العباس روی کار آیند،ما تصمیم گرفته ایم که امر رهبری و حکومت به شما واگذار شود نظر شما چیست؟

امام نامه ها را بر زمین زد و فرمود:وای!وای!من که امام اینها نیستم(در قیامشان به من نظر ندارند)آیا نمی دانند که«مهدی موعود»کسی است که سفیانی را به قتل می رساند؟! (1)

2-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«مزاولة قلع الجبال أیسر من مزاولة ملک مؤجّل،و استعینوا باللّه و اصبروا إنّ الأرض للّه یورثها من یشآء من عباده و العاقبة للمتّقین...؛ (2)تلاش در کندن کوه ها آسان تر از بین بردن ملک(و سلطنت)مهلت داده شده است،از خدا کمک بخواهید و صبر کنید.زمین از آن خداست،به هریک از بندگانش بخواهد،می دهد.

عاقبت برای پرهیزکاران است.»

3-امام صادق علیه السّلام از پدران بزرگوارش علیهم السّلام می فرماید:در وصیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به حضرت علی علیه السّلام آمده است:«یا علی!إزالة الجبال الرواسی أهون من إزالة ملک لم تنقض أیّامه؛ (3)ای علی!از جا کندن کوه های بلند آسان تر است از بین بردن ریاستی که هنوز روزگارش به سر نیامده است.»

4-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«اتّخذوا صوامعکم بیوتکم و عضّوا علی مثل جمر الغضا،

ص:307


1- 1) -وسائل الشّیعة:37/11. [1]
2- 2) -بحار الأنوار:123/52 ب 22 [2] ح 7 از خصال.
3- 3) -وسائل الشّیعة:38/11. [3]

واذکروا اللّه کثیرا،فذکر اللّه أکبر لو کنتم تعلمون؛ (1)خانه هایتان را پرستش گاه(مسجد)خود قرار دهید(دست نگه دارید)و ریگ های بیابان را بجوید(صبر کنید)و زیاد خدا را به یاد آورید(تا دل هایتان آرام گیرد).پس یادآوری خدا کار بزرگی است،اگر بدانید.»

5-عمیر بن متوکل از پدرش متوکل بن هارون راوی«صحیفه سجادیه»در ضمن روایت صحیفه می گوید:هنگامی که یحیی بن زید بن علی پس از شهادت پدرش به خراسان می رفت او را ملاقات کردم.پرسید:از کجا می آیی؟

گفتم:از حجّ.سپس از اهل عموزادهایش که در مدینه بودند سؤال نمود و خیلی اصرار داشت از حال جعفر بن محمّد علیهما السّلام بداند من هم از احوال همه خبر دادم و این که همگی در شهادت«زید»عزادارند.

پس به من گفت:«قد کان عمّی محمّد بن علیّ أشار إلی أبی بترک الخروج و عرّفه إن هو خرج و فارق المدینة ما یکون إلیه مصیره من أمره؛عمویم محمّد بن علی به پدرم،خروج نکردنش را اشاره کرد و بر(او روشن ساخت)تعریف کرد اگر او خروج کند،آخر کارش به کجا می انجامد.»

سپس از من پرسید پسر عمویم جعفر را ملاقات کردی؟

گفتم:بلی.

گفت:آیا از او چیزی دربارۀ من شنیدی؟!

گفتم:بلی.

گفت:خبر مرا چگونه بیان کرد؟

گفتم:فدایت شوم!دوست ندارم آن چه را که دربارۀ تو شنیدم بگویم.

گفت:«أبالموت تخوفنی؟!؛آیا مرا از مرگ می ترسانی؟!»آن چه را که شنیدی بگو! شنیدم فرمود:«إنّک تقتل و تصلب کما قتل أبوک و صلب،فتغیّر وجهه و قال:یمحو اللّه ما یشآء و یثبت و عنده أمّ الکتاب؛ (2)تو کشته شده و مانند پدرت به دار آویخته می شوی!پس رنگ رویش دگرگون شد و گفت:خداوند هرچیزی را بخواهد،محو می نماید و یا ثابت

ص:308


1- 1) -بشارة الإسلام:ص 60؛الزام النّاصب:ص 189؛الإمام المهدی:ص 82؛یوم الخلاص:ص 186.
2- 2) -سند و روایت صحیفۀ سجّادیّة.

می دارد(اختیار هرچیزی در دست اوست)و نزد اوست کتاب مادر سرنوشت ها!»

عمیر بن متوکل ادامه داد؛پدرش متوکل بن هارون گوید:در سال آینده خدمت امام صادق علیه السّلام رسیده و جریان یحیی بن زید را نقل کردم و آن حضرت نیز رؤیای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را بیان نمود و فرمود:«فاطّلع اللّه نبیّه علیهم السّلام أنّ بنی أمیّة تملک سلطان هذه الأمّة و ملکها طول هذه المدّة(ألف شهر)فلو طاولتهم الجبال لطالوا علیها حتّی یأذن اللّه تعالی بزوال ملکهم و هم فی ذلک یستشعرون عداوتنا أهل البیت و بغضنا...تا فرمود:...ما خرج و لا یخرج منّا أهل البیت إلی قیام قآئمنا أحد لیدفع ظلما أو ینعش حقّا إلاّ اصطلمته البلیّة، و کان قیامه زیادة فی مکروهنا و شیعتنا؛ (1)پس خداوند پیامبرش را مطّلع ساخت بر این که بنی امیّه به سلطنت این امّت می رسند و طول مدّت آن به هزار ماه امتداد می یابد(در این مدّت)اگر کوه ها با آنان(برای برانداختنشان)روبه رو شود،بر کوه ها(نیز سربلندی و) گردن فرازی می نمایند،تا(روزی که)خداوند به زایل شدن(از بین رفتن)ملکشان اجازه دهد و آن ها(در طول این مدّت)عداوت و بغض برای ما اهل بیت را شعار خود خواهند ساخت،(تا جایی که فرمود:تا به حال)از ما اهل بیت،تا قیام قائم ما،خروج نکرده و نخواهد کرد که ظلمی را دفع و حقّی را بگیرد،مگر این که بلا او را فرا می گیرد و قیام او به زیان ما و شیعیان ما تمام خواهد شد.» (2)

61-پرچم طاغوت

دستۀ پنجم:روایاتی که صاحب هرپرچمی را که پیش از قیام حضرت مهدی موعود علیه السّلام برافراشته شود به عنوان طاغوت معرفی می کند.

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«کلّ رایة ترفع قبل قیام القآئم،فصاحبها طاغوت یعبد من دون اللّه عزّ و جلّ؛هرپرچمی پیش از قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-بالا رود(برافراشته شود)صاحب او طاغوت است که جز خدای عزّ و جلّ را پرستش می کند.» (3)

ص:309


1- 1) -همان مدرک.
2- 2) -برای مزید اطلاع به(فصل شتاب زدگان)مراجعه شود.
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:431/3 ح 988؛ [1]روضة الکافی:ص 234 ح 452؛بحار الأنوار:143/52 [2] ب

2-امام باقر علیه السّلام فرمود:«کلّ رایة ترفع قبل رایة القآئم فصاحبها طاغوت؛ (1)هرپرچمی پیش از قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-بلند شود صاحب او طاغوت است.»

توجّه داشته باشید منظور روایاتی که در این زمینه وارد شده است،این است که پیش از قیام قائم علیه السّلام هرکس پرچمی را به عنوان پرچم اسلام و با ادّعای امامت و قائم آل محمد صلّی اللّه علیه و اله بودن برافراشته نماید،دروغگو و کذّاب و طاغوت است که برای اصلاح امّت اسلام قدمی برداشته و احکام قرآن را در جامعه پیاده نماید،وگرنه باید امّت تا قیام قائم علیه السّلام بنشیند و نظاره گر همۀ اجحافات و حق کشی ها و...باشند و دم نزنند.

62-نهی از تبعیت آنان

1-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:«بپرهیز از(تبعیت)خروج کنندگان از ما،همانا آن ها نه بر چیزی هستند و نه به سوی چیزی» (2)؛یعنی نه بر حق اند و نه با رخصت و اجازۀ ما خروج کرده اند و کاری انجام نمی دهند و به مقصود نمی رسند.

2-هم چنین به برید فرمود:«بپرهیز از شذاذ آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله(یعنی از خروج کنندگان تنها و بی اجازه)و همین را به جابر جعفی نیز فرمود،سپس اضافه کرد:همانا بر آل محمّد و علی علیهم السّلام یک پرچم و برای دیگران پرچم ها است. (3)پس ملازم زمین شوید و ابدا از هیچ کدام آن ها پیروی نکنید تا این که مردی از اولاد حسین علیه السّلام را که عهد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلاح او را با خود دارد؛زیرا که عهد پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله منتقل شده به علی بن حسین علیه السّلام و بعد از او به محمّد بن علی علیه السّلام و بعد از او خداوند هرچه بخواهد می کند.

پس همیشه ملازم آنان باش که عهد و رایت و سلاح رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نزد ایشان است

ص:310


1- 1) -وسائل الشّیعة:37/11؛مستدرک الوسائل:248/2؛غیبت نعمانی:ص 122 باب 5.
2- 2) -بحار الأنوار:269/52 ب 25 ح 160 به نقل از کتاب سرور الإیمان؛مستدرک الوسائل:248/2.
3- 3) -یعنی برای علویین امید پیشرفت و رسیدن به مقصود نیست و نداشته باش؛چون در تقدیر خدا بر آن ها یک پرچم بیش نیست و آن پرچم فتح«مهدی علیه السّلام»خواهد بود.

و بپرهیز از پراکنده های آل محمّد که به تو گفتم.» (1)

3-بعد از ذکر پنج علامت حتمی عمر بن حنظله از امام صادق علیه السّلام پرسید:فدای تو شوم!اگر یکی از اهل بیت تو پیش از علامات حتمی خروج کند با او خارج شویم؟! فرمود:نه.» (2)

4-ابی بکر حضر می گوید:من با أبان به(محضر)امام صادق علیه السّلام شرفیاب شدیم و این زمانی بود که پرچم های سیاه در خراسان ظاهر شده بود.(به امام)گفتیم:«ما تری؟فقال:اجلسوا فی بیوتکم!فإذا رأیتمونا قد اجتمعنا علی رجل فانهدوا إلینا بالسلاح؛ (3)چه صلاح می دانی؟(ما هم آماده باشیم؟!)

فرمود:در خانه هایتان بنشینید،(تا)زمانی که دیدید ما اطراف مردی را گرفتیم، پس آن وقت شما نیز به سوی ما با اسلحه بیرون آیید(حرکت کنید).»

5-سیف التمّار از ابی مرهف گوید که امام صادق علیه السّلام نقل می کند:«...کونوا أحلاس بیوتکم،فإنّ الفتنة علی من أثارها،و إنّهم لا یریدونکم بحاجة إلاّ أتاهم اللّه بشاغل لأمر یعرض لهم؛ (4)گلیم خانه های خود باشید،همانا فتنه فرامی گیرد کسی را که آن را برانگیخته است و آن ها شما را برای حاجتی اراده نمی کنند،مگر این که خداوند مشکلی برایشان پیش آورد که آن ها مشغول شوند تا از شما غافل گردند.»

63-هر خروج کننده ای را نپذیرید

1-امام باقر علیه السّلام در معنای آیۀ مبارکه وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَی الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللّهِ وُجُوهُهُمْ

ص:311


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:21/5 ح 1452؛الزام النّاصب فی اثبات الحجّة الغائب:117/2؛تفسیر عیاشی:84/1 ح 117.
2- 2) -فقلت جعلت فداک إن خرج أحد من أهل بیتک قبل هذه العلامات أنخرج معه؟!قال لا،معجم أحادیث الإمام المهدی:298/5 ح 1729؛ [1]روضة الکافی:ص 245 ح 483؛بحار الأنوار:304/52 ب 26 ح 74؛ [2]وسائل الشّیعة:36/11. [3]
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:465/3 ح 1028؛ [4]غیبت نعمانی:ص 131؛ [5]بحار الأنوار:138/52 ب 22 ح 44. [6]
4- 4) -بحار الأنوار: [7]138/52 ب 22 ح 43 از غیبت نعمانی.

مُسْوَدَّةٌ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْمُتَکَبِّرِینَ (1)فرمود:دربارۀ کسی که پندارد امام است و امام نباشد.

عرض کردم:اگرچه علوی و فاطمی نسب باشد؟!

فرمود:هرچند علوی و فاطمی نسب باشد. (2)

در روایت دیگر که در ذیل حدیث آمده است«گفتم اگرچه از فرزندان علی بن ابی طالب باشد؟!فرمود:هرچند از فرزندان علیّ بن ابی طالب باشد. (3)

شاید سؤال دوّم به آن جهت باشد که مدّعیانی از فرزندان علی علیه السّلام غیر از سادات و بنی فاطمه باشد.

2-امام صادق علیه السّلام فرمود:«لا یخرج القآئم حتّی یخرج اثنا عشر من بنی هاشم کلّهم یدعوا إلی نفسه؛ (4)قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-خروج نمی کند تا 12 نفر از بنی هاشم خروج کنند،همه را به(امامت)خود دعوت نمایند.»

3-محمّد بن سنان از قول ابی جارود گوید:خدمت ابی جعفر علیه السّلام عرض کردم:

برای من وصیّت کن!فرمود:«أوصیک بتقوی اللّه و أن تلزم بیتک و تقعد فی دهمک(فی دهمآء)،هولآء الناس و إیّاک و الخوارج منّا فإنّهم لیسوا علی شیء و لا إلی شیء.و اعلم أنّ لبنی أمیّة ملکا لا یستطیع النّاس أن تردعه،و أنّ لأهل الحقّ دولة إذا جآءت،و لاها اللّه لمن یشآء منّا أهل البیت،من أدرکها منکم کان عندنا فی السنام الأعلی،و إن قبضه اللّه قبل ذلک خار له.و اعلم أنّه لا تقوم عصابة تدفع ضیما أو تعزّ دینا إلاّ صرعتهم البلیّة حتّی تقوم عصابة شهدوا بدرا مع رسول اللّه،لا یواری قتیلهم و لا یرفع صریعهم و لا یداوی جریحهم.قلت:

من هم؟قال:الملآئکة؛ (5)تو را به تقوای الهی سفارش می کنم و این که ملازم خانه ات باشی و در جمع این مردم بنشینی(به ظاهر با این ها و در باطن خانه نشینی اختیار کنی.

بعضی از اوقات خود را همراه این ها نشان دهی،ولی بیشتر از این ها دوری جویی.)

ص:312


1- 1) -زمر:60. [1]
2- 2) -غیبت نعمانی:ص 119 باب 5. [2]
3- 3) -همان مدرک:ص 121 باب 5. [3]
4- 4) -همان مدرک:ص 172 باب 10.
5- 5) -«دهماء-پایمال شده؛خوارج منّا-مانند زید و بنی الحسن-لا یداوی جریحهم زخمی هایشان مداوا نمی شود-،یعنی ملائکان بدر و غیرها»شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید:133/2؛ [4]غیبت نعمانی:ص 102؛ [5]بحار الأنوار:136/52 ب 22 ح 41 [6] از آن.

مبادا با خروج کنندگان ما همراهی کنی،زیرا آن ها نه بر چیزی اند و نه به سوی چیزی.

بدان که برای بنی امیّه پادشاهی است که هیچ کس توان راندن آن را ندارد و برای اهل حق دولتی است،وقتی که زمانش فرارسد،خداوند هرکه از ما اهل بیت را بخواهد،به او واگذار نماید.هرکس آن زمان را درک کند در بالاترین درجه با ما باشد و اگر پیش از آن خداوند قبض روحش کرد،برایش خیر باشد و بدان هیچ گروهی برای دفع گرفتاری (ظلمی)و عزّت دادن به دینی قیام نمی کند،مگر این که آنان را به خاک اندازد،تا بدریّون که با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودند،برخیزند و(گروهی که)نه کشته هایش دفن می شود و نه افتادگانش را برمی دارند و نه زخمی هایش را مداوا نمایند.گفتم:آن ها کیانند؟!فرمود:

فرشته ها.»

64-شتاب زدگان

چنان که در روایات بیان شد،برای هرچیزی وقتی و موعدی هست،هرکس پیش از رسیدن آن شتاب کند ضرر می بیند،پس باید صبر نمود تا وقتش فرارسد و به نتیجۀ مطلوب رسیده شود.

1-امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-شیعیان را از شتاب نمودن نهی نموده است تا در صورت به تأخیر افتادن این امر،از آثار سوء آن در امان باشیم(این روایت از امام جواد علیه السّلام نیز آمده است.) (1)

2-ابراهیم بن مهزم گوید:در نزد ابی عبد اللّه علیه السّلام از پادشاهان بنی فلان صحبتی به میان آوردیم،فرمود:«إنّما هلک الناس من استعجالهم هذا الأمر،إنّ اللّه لا یعجل لعجلة العباد،إنّ لهذا الأمر غایة ینتهی إلیها،فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعة و لا یستأخرون؛ (2)همانا مردم به خاطر شتاب کردن در این امر(خروج مهدی)هلاک شدند.همانا خداوند با عجلۀ بندگان،عجله نمی کند.به یقین برای این کار،پایانی است که به آن منتهی

ص:313


1- 1) -اعلام الوری:ص 409،یاد مهدی:ص 237 به نقل از آن.
2- 2) -غیبت نعمانی:باب 16 [1] نهی از تعیین وقت ص 249؛بحار الأنوار:118/52 ب 21 ح 46. [2] مشروح روایت در فصل«عدم تعیین وقت»گذشت.

می شود،وقتی به نهایت رسید،ساعتی جلو و عقب نخواهد شد.»

3-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«مزاولة قلع الجبال أیسر من مزاولة ملک مؤجّل،و استعینوا باللّه و اصبروا،إنّ الأرض للّه یورثها من یشآء من عباده و العاقبة للمتّقین.لا تعاجلوا الأمر قبل بلوغه فتندموا،و لا یطولنّ علیکم الأمد فتقسوا قلوبکم؛ (1)تلاش در کندن کوه ها آسان تر از بین بردن ملک(سلطنت)مهلت داده شده است.از خدا کمک بخواهید و صبر کنید.

زمین از آن خداست،به هریک از بندگانش که بخواهد می دهد.عاقبت برای پرهیزکاران است،پیش از رسیدن زمانش،در کار(غیبت)عجله(کشمکش)نکنید که پشیمان می شوید طول کشیدن مدّت باعث قساوت قلب برای شما نشود.»

4-سپس فرمود:«هلک المتمنّون ذمّا لهم،و هم الّذین یستعجلون أمر اللّه و لا یسلمون له و یستطیلون الأمد،فیهلکون قبل أن یروا فرجا و یبقی[اللّه]من یشآء أن یبقیه[من] أهل الصبر و التسلیم حتّی یلحقه بمرتبته،و هم المؤمنون و هم المخلصون القلیلون الّذین ذکر أنّهم ثلاثمائة أو یزیدون ممّن یؤهّله اللّه لقوة إیمانه،و صحت یقینه لنصرة ولیّه و جهاد عدوّه،و هم کما جآءت الروایة عمّاله و حکّامه فی الأرض عند استقرار الدار،و وضع الحرب أوزارها؛ (2)

آرزوکنندگان،از مذمّت(مردم)هلاک شدند و آن ها کسانی اند که در کار خدا شتاب می کنند و تسلیم او نمی شوند و مدّت را طولانی می شمارند،پس پیش از دیدن فرج،هلاک می شوند.خداوند هرکه را که می خواهد از اهل صبر و تسلیم، نگاهش می دارد تا او را به درجه اش برساند و آن ها مؤمنان خالص اندکی هستند که گفته شده سیصد و اندکی بیشتر از کسانی که به خاطر نیروی ایمان و درستی یقینش لیاقت داده،برای کمک ولیّ خود و جنگیدن با دشمنانش هستند.(نعمانی گوید:)و طبق روایت آمده آن ها کارگزاران و حاکمان اویند،بعد از آرامش خانه جهان و فروکش کردن شدّت جنگ.»

5-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«و أخذوا یمینا و شمالا طعنا فی مسالک الغیّ و ترکا لمذاهب

ص:314


1- 1) -بحار الأنوار:123/52 ب 22 [1] ح 7 از خصال.
2- 2) -بحار الأنوار: [2]137/52 ب 22 ح 42 از غیبت نعمانی. [3]

الرشد،فلا تستعجلوا ما هو کآئن مرصد،و لا تستبطئوا ما یجیء به الغد،فکم من مستعجل بما إن أدرکه ودّ أنّه لم یدرکه!؛ (1)و به چپ و راست رفتند تا در مسلک های گمراه کننده طعنه زنند و مذهب های ارشادکننده را ترک نمایند.پس شتاب نورزید به رسیدن چیزی که باید انتظار کشید و نه تأخیر افتادن چیزی را قرار است فردا برسد.ای بسا برای رسیدن به چیزی،شتاب کننده ای باشد که اگر آن را درک نماید،دوست می داشت کاش آن را درک نمی کرد.»

6-سیف التمار از ابی المرهف گوید:ابو عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«هلکت المحاضیر.قلت:

و ما المحاضیر؟قال:المستعجلون.و نجا المقرّبون و ثبت الحصن علی أوتادها...؛ (2)محاضیر به هلاکت رسیدند.

گفتم:محاضیر کیانند؟

فرمود:شتاب زدگان و رستگار شدند نزدیکان و دژ با میخ هایش پابرجاست...»

7-امام باقر علیه السّلام به ابی المرهف فرمود:«الغبرة علی من أثارها،هلک المحاضیر.قلت:

جعلت فداک!و ما المحاضیر؟!قال المستعجلون:أما إنّهم لن یریدوا إلاّ من یعرض علیهم (إلی أن قال)یا أبا المرهف!أتری قوما حبسوا أنفسهم علی اللّه لا یجعل اللّه لهم مخرجا؟ بلی و اللّه لیجعلنّ اللّه لهم فرجا؛ (3)(همیشه گرد و)غبار بر کسی که آن را بلند کرد می نشیند،محاضیر به هلاکت رسیدند.

گفتم:فدایت گردم!محاضیر کیانند؟

فرمود:عجله کنندگان،آگاه باش!آن ها(یعنی حکّام جور)تعرّض نمی کنند مگر کسانی را که به آن ها آزار رسانند.(تا آن جا که فرمود:)ای ابا مرهف!آیا این گونه خیال می کنی آن هایی که خود را برای رضای خدا حبس کردند،خداوند برای آن ها راه نجاتی قرار نخواهد داد؟!بلی،قسم به خدا!البتّه که خداوند برای آن ها گشایشی خواهد بخشید!»

ص:315


1- 1) -بحار الأنوار: [1]51 ب 2 ح 16 از نهج البلاغة.
2- 2) -همان مدرک:138/52 ب 22 ح 43 از غیبت نعمانی.
3- 3) -وسائل الشّیعة:36/11. [2]

8-امام صادق علیه السّلام فرمود:«هرکس برای خدا خویشتن داری کند،او را داخل بهشت می کند.» (1)

9-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«از زمین حرکت نکنید و بر بلاها صابر باشید و دست ها و شمشیرهایتان را در طریق خواسته های زبانتان حرکت ندهید و در کاری که خدا عجله نکرده،عجله نکنید.بدرستی که هرکدام از شما که در بستر خود بمیرد،در حالی که به حقّ خدا و رسول و اهل بیتش معرفت داشته باشد،شهید از دنیا رفته و اجرش با خداست و به ثواب عمل صالحی که در نیّت داشته،خواهد رسید.همانا هرچیزی وقت و مدّت خاص خود را دارد. (2)

10-فضل گوید:خدمت امام صادق علیه السّلام بودم،نامۀ ابو مسلم(خراسانی)آمد.امام فرمود:بیرون شو،نامۀ تو جواب ندارد!خدا با عجلۀ بندگانش عجله نمی کند!همانا کندن کوه از جایش آسان تر از برانداختن حکومتی است که مدّتش به پایان نرسیده.

راوی گفت:پس علامت میان ما و شما چیست؟!

فرمود:از زمین حرکت نکن تا هنگامی که سفیانی خروج نماید،در آن هنگام به سوی ما بشتابید.این سخن را سه بار تکرار نمود و خروج سفیانی از علایم حتمی است. (3)

11-عبد الرحمان بن کثیر از امام صادق علیه السّلام در معنای آیۀ أَتی أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ فرمود:«هو أمرنا أمر اللّه عزّ و جلّ[أ]لا نستعجل به؛ (4)(منظور از آن)کار ما است،خدا ما را امر فرموده عجله نکنیم.»

65-دعا برای سلامتی امام علیه السّلام

روایات زیادی به ما امر می کند که در ایّام غیبت برای سلامتی امام علیه السّلام«دعا کنید

ص:316


1- 1) -همان مدرک:39/11.
2- 2) -بحار الأنوار:144/52 ب 22 ح 63 از نهج البلاغة؛ [1]وسائل الشّیعة:40/11؛منتخب الأثر:ص 515؛الزام النّاصب:ص 138؛ینابیع المودة:94/3 و ص 204. [2]
3- 3) -وسائل الشّیعة:37/11.
4- 4) -بحار الأنوار: [3]356/52 ب 27 ح 119 از غیبت نعمانی. [4]

و دراین باره اصرار ورزید که صلاح دنیا و آخرت شما در آن است.»

البتّه ممکن است،چنین به نظر برسد که امام علیه السّلام چه نیازی به دعا دارد،خداوند که او را در کنف حمایت خود نگاه داشته و برای اصلاح جهانی جامعۀ بشریت ذخیره کرده است؟!

این سؤال صحیح نیست.این ادای احترام و وظیفۀ ماست؛زیرا با این که می دانیم خداوند به نیایش و نماز و روزه و...ما نیاز ندارد،امّا ما وظیفه داریم اظهار عبودیّت و بندگی کرده و به فرمان های او سر فرود آورده و اطاعت کنیم؛همان گونه باید با دعا، به سلامتی آن حضرت علاقۀ قلبی خود را به امام علیه السّلام نشان دهیم.

پس یکی از وظایف شیعیان دعا بر وجود مبارک حضرت مهدی موعود علیه السّلام می باشد.دراین باره دعاهای فراوان با عبارت های گوناگون آمده است یکی از کوتاه ترین و پرمعناترین آن،همان دعای مشهور میان شیعیان است«اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبآئه،فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة،ولیّا و حافظا و قآئدا و ناصرا و دلیلا و عینا،حتّی تسکنه أرضک طوعا و تمتّعه فیها طویلا،(آمین یا ربّ العالمین)»

66-انتظار فرج

تضمین غزل خیالی

تا کی بتمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید شب هجران تو یگانه

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد

دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

ص:317

در میکده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

روزی که برفتند حریفان پی هرکار

زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار

من یار طلب کردم و او جلوه گه یار

حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

او خانه همی جوید و من صاحب خانه

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو

هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو

در میکده و دیر که جانانه تویی تو

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زار گل رخسار نشان دید

پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

دیوانه منم من که روم خانه به خانه

عاقل به قوانین خرد راه تو پوید

دیوانه برون از همه آیین تو جوید

تا غنچه بشکفته این باغ که پوید

هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه

بیچاره بهایی که دلش زار غم توست

هرچند که عاصی است زخیل خدم توست

ص:318

امید وی از عاطفت دمبدم توست

تقصیر خیالی به امید کرم توست

یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

دربارۀ انتظار،آیات متعددی در قرآن وجود دارد؛ (1)

انتظار فرج در دوران غیبت یکی از امور سفارش شدۀ ائمّه علیهم السّلام است و روایت بسیار دراین باره به دست ما رسیده است و ثواب منتظران فرج امام زمان علیه السّلام را با شهدای در خون غلطای مساوی دانسته است.

1-امیر المؤمنین فرمود:«المنتظر لفرج قآئمنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل اللّه؛منتظر فرج قائم ما مانند کسی است که در راه خدا در خون خود غوطه ور شود.»

و چنگ زننده به امر ما فردا در حظیرة القدس با ما خواهد بود.

2-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«افضل عبادت مؤمن،انتظار فرج است» (2)

3-مردی از آن حضرت پرسید:چه عملی در راه خدا محبوب تر است؟فرمود:

انتظار فرج. (3)

4-حضرت رضا علیه السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«افضل اعمال امّت من،انتظار فرج است.» (4)

5-امام صادق علیه السّلام فرمود:«منتظر دوازدهمین امام،مانند کسی است که شمشیر خود را کشیده و پیش روی پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله از او دفاع نماید.» (5)

6-امام صادق علیه السّلام به فضیل بن یسار فرمود:«ای فضیل!امام خود را بشناس؛زیرا

ص:319


1- 1) -از جمله آیات 158 انعام،71 اعراف،20 و 102 یونس،122 هود و 30 سجده.
2- 2) -خصال:760/2 باب اربعمأة ح 10؛منتخب الأثر:ص 632 ف 10 ب 2 ح 11؛بحار الأنوار:123/52 ب 22 ح 7.
3- 3) -بحار الأنوار:122/52 ب 22 ح 3؛من لا یحضره الفقیه:274/4 ب 176 نوادر ح 9.
4- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:270/1 ذیل ح 170؛کمال الدّین:644/2 ب 55 ح 3؛منتخب الأثر:ص 629 ف 10 ب 2 ح 5؛بحار الأنوار:128/52 ب 22 ح 21؛عیون أخبار الرّضا:36/2 ب 31 ح 87. [1]
5- 5) -کمال الدّین:335/2 ب 33 ح 5 و ص 647 ب 55 ح 8؛بحار الأنوار:144/51 ب 6 ح 8.

اگر امام خود را بشناسی،ضرر ندارد که این امر(فرج)پیش افتد یا به تأخیر.کسی که امام خود را بشناسد و پیش از آن که صاحب این امر قیام کند بمیرد،مانند کسی است که در ارتش او حضور داشته،بلکه بمنزلۀ کسی است که در زیر پرچم او باشد.» (1)

7-امام سجّاد علیه السّلام فرمود:«انتظار الفرج من أعظم الفرج؛ (2)انتظار فرج از بزرگ ترین فرج هاست.»

8-امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:«ملازم زمین باشید،دست و شمشیر خود را حرکت ندهید و عجله نکنید به چیزی که خداوند برای شما عجله نکرده است؛زیرا که هر کس از شما با معرفت به خدا و رسول و اهل بیت بمیرد،شهید مرده است.» (3)

67-دعا برای تعجیل فرج

در راه انتظار تو گریان نشسته ایم تا باز یابن فاطمه برگردی از سفر

تا کی به شام تار فراق تو اشکبار تا چند در خیال تو سوزند تا سحر؟

ای آفتاب شادی عالم طلوع کن تا چند ای امام زمان غایب از نظر؟

تا کی دعای ندبه بخوانیم جمعه ها تا کی به نوحه اشک برانیم از بصر؟

دل ها ز غصّه خون شد و صبر از میان برفت در انتظار مقدمت ای عدل منتظر

حضرت صاحب الأمر علیه السّلام در پاسخ مسایل اسحاق بن یعقوب(کلینی)نوشت:

«برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما در این است.» (4)

68-دعای امام کاظم علیه السّلام برای تعجیل فرج

یحیی بن فضل نوفلی گوید:در بغداد خدمت موسی بن جعفر علیهما السّلام بودم(امام برای

ص:320


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:231/5 ح 1655؛غیبت نعمانی:ص 229؛ [1]غیبت طوسی:ص 459 ف 7 ح 472؛ [2]بحار الأنوار:13152 ب 22 ح 30 و ص 141 ب 22 ح 52.
2- 2) -بحار الأنوار:122/52 ب 22 [3] ح 4 از احتجاج.
3- 3) -نهج البلاغة:خطبۀ 190. [4]
4- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:295/4 ح 1318؛ [5]منتخب الأنوار المضیئة:ص 230 ف 9؛کمال الدّین:/2 485 ب 45 ح 4؛الخرایج و الجرایح:1115/3 ح 30.

قائم علیه السّلام این گونه دعا کرد):«...أسئلک أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن تعجل فرج المنتقم من أعدائک،و أنجز له ما وعدته یا ذا الجلال و الإکرام؛ (1)از تو سؤال می کنم،به محمّد و آل محمّد علیهم السّلام درود بفرستی و به فرج انتقام گیرنده از دشمنانت شتاب کنی و آن چه که به او وعده داده ای به او بدهی،ای صاحب جلال و اکرام!گفتم:این که درباره اش،این دعا را کردی،کی بود؟فرمود:او مهدی از آل محمّد است.»

69-دعای منتظران

به بالین می نهم سر،بلکه در رؤیا تو را بینم نبینم روی مردم را فقط تنها تو را بینم

اگر از بهر دیدارت تو از من رونما خواهی بیفشانم سر و جان را به پایت تا تو را بینم

1-«...قال زرارة:فقلت:جعلت فداک،فان أدرکت ذلک الزّمان فأیّ شئ أعمل؟قال:یا زرارة إن أدرکت ذلک الزّمان فألزم هذا الدّعاء.«اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف نبیّک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک اللّهمّ عرّفنی حجّتک فانّک ان لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی... (2)زراره گوید:پس گفتم فدایت شوم!اگر زمان(غیبت)را درک کنم،چه عملی را به جا آورم؟فرمود:«ای زرارة،هروقت آن زمان را درک کردی،ملازم این دعا باش:«...اللّهمّ عرّفنی نفسک...» تا آخر دعای بالا.

70-دعای غریقان

ای وصل تو غایة المراد دل ما وی ذکر تو زیب و زیور محفل ما

اندر دل ما لشکر غم منزل کرد ز آن روز که دور گشتی از منزل ما

عبد اللّه بن سنان گفت:ابو عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«ستصیبکم شبهة فتبقون بلا علم یری و لا إمام هدی لا ینجو منها إلاّ من دعا بدعآء الغریق.قلت:و کیف دعآء الغریق؟قال:تقول:یا اللّه یا رحمن یا رحیم،یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک.فقلت:یا مقلّب القلوب و الأبصار

ص:321


1- 1) -فلاح السّائل ص 200-199؛ [1]بحار الأنوار:81/86 ب 40 ح 8. [2]
2- 2) -بحار الأنوار:146/52 ب 22 ح 70 [3]کمال الدّین. [4]

ثبّت قلبی علی دینک.فقال:إنّ اللّه عزّ و جلّ مقلّب القلوب و الأبصار،و لکن قل کما أقول:یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک؛ (1)به زودی برای شما شبهه ای می رسد،پس بدون امام و هدایتگر می مانید از آن شبهه نجات نمی یابد مگر کسی که دعای غریق را بخواند.

گفتم:دعای غریق چگونه است؟

فرمود:می گویی:«یا اللّه یا رحمن یا رحیم،یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک».

گفتم:«یا مقلّب القلوب و الأبصار...»فرمود:خدای عزّ و جلّ مقلّب القلوب و الأبصار است، امّا همان گونه که من می گویم،بگو:«یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی...(بدون و الأبصار).»

71-دعای عهد

حضرت صادق علیه السّلام فرمود:«هرکس چهل صباح دعای عهد را بخواند،از یاوران قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-شود و اگر پیش از او بمیرد،خداوند او را از قبرش بیرون آورد» (2)

شروع دعا این گونه است«اللّهمّ بلّغ مولای صاحب الزّمان...تا آخر که در مفاتیح الجنان بعد از دعای«ندبة»آورده است.

72-توسل به حضرت ولی عصر علیه السّلام

اشاره

ای نبی را عزت اجداد یابن العسکری

ای علی را ارشد اولاد یابن العسکری

چاره شد از دست ای بیچارگان را دستگیر

از تو جوید شیعه استمداد یابن العسکری

ص:322


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:123/4 ح 1184؛ [1]بحار الأنوار:148/52 ب 22 ح 73؛ [2]کمال الدّین:351/2 -352 ب 23 ح 49؛ [3]اثبات الهداة:4753 ف 5 ح 161. [4]
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:118/4 ح 1183؛بحار الأنوار:95/53 ب 29 ح 11؛مفاتیح الجنان ص 539. [5]

رحم کن بر غربت اسلام و بر اسلامیان

هردو را شد موقع امداد یابن العسکری

در کجایی العجل ای بی پناهان را پناه

نیست تاب این همه بیداد یابن العسکری

مرغ دل شد مبتلا چون صید در کنج قفس

این دل از غم کی شود آزاد یابن العسکری

ما به دنیا عزت و یک آبرویی داشتیم

آبروها شد همه بر باد یابن العسکری

این نهال ظلم از روز سقیفه ریشه کرد

شد رواج حکم استبداد یابن العسکری

کار با نهج عدالت بود در عهد رسول

بعد از آن شد ظلم نو بنیاد یابن العسکری

ظلم کردند آن قدر بر حیدر و اولاد او

تا عزا شد بهر ما اعیاد یابن العسکری

کشتن یک مادری مانند زهرا کی رود

تا قیامت از دل اولاد یابن العسکری

بود مشغول عزاداری که ناگه آمدند

بر سرش یک عده چون جلاد یابن العسکری

ضربت مسمار آن در شد بجایی منتهی

گشت محسن کشته بیداد یابن العسکری

فاطمه بین در و دیوار از بی طاقتش

شد بلند از سینه اش فریاد یابن العسکری

(هاشمی)را داغ زهرا و غم اولاد او

کرده گریان تا صف میعاد یابن العسکری

سیّد عباس رضوی(هاشمی)

ص:323

ستایش(به انتظار نشسته گان)

73-ثواب صابران

1-امام حسین علیه السّلام فرمود:«أما أنّ الصابر فی غیبته علی الأذی و التکذیب،بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؛ (1)آگاه باش!شکیبایان بر اذیّت و تکذیب در زمان غیبت او به منزلۀ شمشیرزنان(راه خدا)در پیش روی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هستند.»

2-قنوة(یا قنوا)دختر رشید هجری رضی اللّه عنه گوید:به پدرم گفتم:پدر!چه قدر زحمت می کشی و چه قدر در عبادت کوشش داری؟!گفت:دخترم«سیجیء قوم بعدنا بصآئرهم فی دینهم،أفضل من اجتهاد أولیهم؛ (2)به زودی گروهی بعد از ما می آیند، بصیرت های دینی آن ها افضل از کوشش های اوّلی های آن هاست.» (3)

74-عبادت منتظران

1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«أفضل العبادة انتظار الفرج؛ (4)افضل عبادات،منتظر فرج بودن است.»

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«أفضل جهاد أمّتی انتظار الفرج.» (5)«بهترین جهاد امّت من انتظار فرج است»

2-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«انتظار الفرج بالصبر عبادة؛ (6)انتظار فرج با صبر عبادت

ص:324


1- 1) -بحار الأنوار: [1]133/51 ب 3 ح 4 از کمال الدّین؛ [2]اعلام الوری:ص 384؛ [3]الزام النّاصب:ص 67؛ [4]غیبت طوسی:ص 204؛بشارة الإسلام:ص 39؛الملاحم و الفتن:ص 153؛یوم الخلاص:ص 190؛الإمام المهدی:ص 89. [5]
2- 2) -المحاسن:ص 291؛ [6]بحار الأنوار:130/52 ب 22 [7]ح 27 از محاسن. [8]
3- 3) -به علّت مرتبط بودن این فصل با فصل های بعد مطالعۀ آن ها هم ضرورت دارد.
4- 4) -نهج الفصاحة:78/1 و 370/2؛ [9]ینابیع المودة:169/3؛المهد:ص 201؛تحف العقول:ص؛33؛یوم الخلاص:ص 180؛بحار الأنوار:125/52 ب 22 ح 11 از کمال الدّین.
5- 5) -منتخب الأثر:ص 494 و 499 و در ص از امام جواد علیه السّلام؛بحار الأنوار:156/51؛ [10]یوم الخلاص:ص 180 پاورقی.
6- 6) -بحار الأنوار: [11]145/52 ب 22 ح 65 از دعوات راوندی.

است.»

3-مفضّل بن عمر می گوید:شنیدم امام صادق علیهما السّلام فرمود:«من مات منتظرا لهذا الأمر کان کمن کان مع القآئم فی فسطاطه،لا بل کان بمنزلة الضارب بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالسیف؛ (1)هرکس با انتظار امر فرج بمیرد،مانند کسی است که با قائم و در چادر او است،نه بلکه به منزلۀ کسی است که شمشیرزنان در رکاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است.»

75-گوارا باد بر شما

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا مات المنتظر و قام القآئم بعده،کان له من الأجر مثل أجر من أدرکه،فجدّوا و انتظروا،هنیئا لکم أیّتها العصابة المرحومة؛ (2)هرگاه منتظر ظهور بمیرد و قائم،بعد از او قیام کند،پاداشش مانند کسی است که او را درک کرده باشد.پس کوشش کنید و منتظر باشید.گوارا باد بر شما ای دستۀ بخشیده شدگان!»

76-منتظرانند فرج یافتگان

1-بطائنی از ابی بصیر نقل می کند که:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:«جعلت فداک! متی الفرج؟فقال:یا أبا بصیر!أنت ممّن یرید الدنیا؟من عرف هذا الأمر فقد فرج عنه بانتظاره؛ (3)فدایت شوم!فرج کی خواهد شد؟پس فرمود:ای ابا بصیر!تو از کسانی هستی که دنیا را می خواهد؟!هرکس این امر(امامت و اعتقاد به آن)را بشناسد(اختیار کند)با انتظارش فرج یافته است.»

77-اگر پیش از او مردم؟!

1-عبد الحمید واسطی گوید:به امام باقر علیه السّلام گفتم:«أصلحک اللّه!و اللّه لقد ترکنا أسواقنا انتظارا لهذا الأمر حتی أوشک الرجل منّا یسأل فی یدیه،فقال:یا عبد الحمید!أتری

ص:325


1- 1) -بحار الأنوار: [1]146/52 ب 22 ح 69 از کمال الدّین. [2]
2- 2) -غیبت نعمانی:ص 106؛ [3]یوم الخلاص:ص 203 از آن.
3- 3) -بحار الأنوار: [4]142/52 ب 22 ح 54 از غیبت نعمانی. [5]

من حبس نفسه علی اللّه لا یجعل اللّه له مخرجا.بلی و اللّه!لیجعلنّ اللّه له مخرجا،رحم اللّه عبدا حبس نفسه علینا،رحم اللّه عبدا أحیا أمرنا.قال:قلت:فإن متّ قبل أن أدرک القآئم، فقال:القائل منکم:إن أدرکت القآئم من آل محمّد نصرته،کالمقارع معه بسیفه،و الشهید معه له شهادتان؛ (1)خدا تو را اصلاح نماید!به خدا قسم!ما بازارهایمان را ترک کردیم و انتظار ظهور را می کشیم.حتّی بعضی از ما به اندازه ای محتاج شده است،کم مانده دست به گدایی باز کند.

فرمود:ای عبد الحمید!آیا(خیال می کنی)و چنین می پنداری بنده ای که خود را به خاطر خدا حبس کند(دست از کار و کسب بکشد)خداوند برای او راه خروج(نجات) قرار نمی دهد؟!بلی،به خدا قسم!حتما خداوند برای او گشایشی خواهد داد.خدا رحمت کند بنده ای را که به خاطر ما خود را حبس نماید و امر(مربوط به ظهور)ما را زنده نگاه دارد.

گفتم:اگر(در این رهگذر و)پیش از درک قائم مردم چه؟

فرمود:گویندۀ از شما«اگر قائم آل محمّد را درک کردم،او را یاری خواهم کرد» مانند کسی است که با او شمشیر زده است و شهید با او اجر دو شهید را دارد.»

78-خوشا به حال دوستان قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«طوبی لمحبّی قآئمنا،المنتظرین لظهوره فی غیبته، و المطیعین له فی ظهوره؛ (2)خوشا به حال دوستداران قائم ما و منتظران ظهور او در غیبتش و اطاعت کنندگان در ظهورش!»

2-امام کاظم علیه السّلام فرمود:«طوبی لشیعتنا المتمسّکین بحبّنا فی غیبة قآئمنا الثابتین علی موالاتنا و البرآءة من أعدآئنا،أولئک منّا و نحن منهم،قد رضوا بنا أئمّة و رضینا بهم شیعة،

ص:326


1- 1) -بحار الأنوار: [1]126/52 ب 22 ح 16 از محاسن برقی [2]در روایت کمال الدّین:« [3]کالمقارع بسیفه بل کالشهید معه»آمده است؛منتخب الأثر:ص 495؛ [4]یوم الخلاص:ص 193 قسمت آخر روایت.
2- 2) -یوم الخلاص:ص 203 از؛ینابیع المودة: [5]77/3.

و طوبی لهم.هم و اللّه معنا فی درجتنا یوم القیامة؛ (1)خوشا به حال شیعیان ما و چنگ زنندگان به دوستی ما در غیبت قائم ما،ثابتان بر دوستی ما و دوری جویندگان از دشمنان ما؛آن هایند از ما و ماییم از آن ها،به امامت ما راضی شدند،ما نیز به شیعه بودن آن ها راضی هستیم،خوشابه حال آن ها!به خدا قسم ایشان هستند در روز قیامت در درجه ما!»

79-خوشا به حال ثابت قدمان

1-جابر از امام باقر علیه السّلام،نقل می کند:«یأتی علی الناس زمان یغیب عنهم إمامهم،فیا طوبی للثابتین علی أمرنا فی ذلک الزمان،إنّ أدنی ما یکون لهم من الثواب أن ینادیهم الباری عزّ و جلّ:عبادی آمنتم بسرّی،و صدّقتم بغیبی،فأبشروا بحسن الثواب منّی،فأنتم عبادی و إمائی حقّا،منکم أتقبّل و عنکم أعفو،و لکم أغفر و بکم أسقی عبادی الغیث،و أدفع عنهم البلآء،و لولاکم لأنزلت علیهم عذابی.قال جابر:فقلت:یابن رسول اللّه!فما أفضل ما یستعمله المؤمن فی ذلک الزمان؟قال:حفظ اللسان و لزوم البیت؛ (2)می آید برای مردم زمانی که امامشان غایب می شود.ای خوشا به حال آنان که در آن زمان در امر ما ثابت ماندند!یقینا کمترین پاداشی که برای آنان داده خواهد شد،خدای عزّ و جلّ آن ها را ندا کند.بندگان من!به سرّ من ایمان آوردید،غیب مرا تصدیق کنید،پس مژده باد بر شما بهترین پاداش از من!حقّا شمایید بندگان و کنیزان من!از شما می پذیرم و از شما در گذرم و برای شما می آمرزم و با شما بندگانم را با(آب)باران سیراب می کنم و بلا را از شما دور می سازم و اگر شما نبودید،حتما برای آن ها عذابم را فرومی فرستادم.

جابر گوید:عرض کردم:ای فرزند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بهترین چیزی که باید مؤمن در آن زمان انجام دهد چیست؟

ص:327


1- 1) -اعلام الوری:ص 407؛ [1]الزام النّاصب:ص 68؛کشف الغمّة:ص 314/3؛ [2]منتخب الأثر:ص 219، بحار الأنوار:151/51 ب 7 ح 6 از کمال الدّین؛الإمام المهدی:91 [3] از باقر علیه السّلام و ص 95 از از زین العابدین علیه السّلام.
2- 2) -کمال الدّین:446/1؛ [4]بحار الأنوار:145/52 ب 22 ح 66 [5] از آن.

فرمود:نگاه داشتن زبان و خانه نشین شدن(آن زمان خطر آن ها را به گونه ای تهدید خواهد کرد که با کوچک ترین سخن گرفتار و با بیرون رفتن بی جا به دام می افتند).»

2-حضرت رضا علیه السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله روایت می کند که فرمود:«قسم به آن کس که مرا به نبوّت برای بشارت برانگیخته است که هرآینه قائم از اولاد من به عهدی که از برای او معهود است،غیبت خواهد کرد و آن قدر طولانی شود که بسیاری از مردم بگویند خدا حاجتی به آل محمّد علیهم السّلام ندارد و عدّه ای دیگر(اصلا)در ولادت(به وجود آمدن او)شک می کنند.»

آگاه باشید!هرکس زمان(غیبت)او را درک کند باید به دین خود بچسبد و شیطان را به خود راه ندهد که او را تشکیک نماید و او را از ملّت من زایل کند و از دین بیرون راند،شیطان آن است که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد.خداوند شیطان را اولیا کسانی قرار داده که به خدا ایمان نیاورند و تصدیق نکنند. (1)

3-حضرت جواد از امیر مؤمنان علیهما السّلام فرمود:قائم ما را غیبتی خواهد بود تا این که فرمود:پس هرکس بر دین خود ثابت بماند و به سبب طولانی شدن غیبت امامش، قساوت پیدا نکند.پس او در روز قیامت در درجۀ من و با من خواهد بود.» (2)

4-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«المهدیّ من ولدی الّذی یفتح اللّه به مشارق الأرض و مغاربها،ذاک الّذی یغیب عن أولیائه غیبة،لا یثبت علی القول بإمامته إلاّ من امتحن اللّه قلبه للإیمان؛ (3)«مهدی»از اولاد من است که خداوند به سبب او مشارق و مغارب زمین را می گشاید و اوست که از دوستانش غایب شود غیبتی که بر اعتقاد امامت او ثابت نماند مگر آن کس که قلبش را با ایمان امتحان کرده باشد.»

ص:328


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:264/1 ح 166؛منتخب الأثر:ص 326 ف /2ب 27 ح 17؛ بحار الأنوار:68/51 ب 1 ح 10.
2- 2) -کمال الدّین:303/1 ب 26 ح 14؛ [1]بحار الأنوار:109/51 ب 2 ح 1؛ [2]معجم أحادیث الإمام المهدی:33/3 ذیل ح 587. [3]
3- 3) -ینابیع المودة:77/3؛ [4]الزام النّاصب:ص 127؛ [5]المهد:ص 106؛الإمام المهدی:ص 75؛ [6]یوم الخلاص: ص 179.

80-خوشابه حال گمنامان

1-مفضّل بن عمر از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود:«خبر تدریه خیر من عشرة ترویه إن لکل حقّ حقیقة و لکل صواب نورا ثم قال:إنّا و اللّه لا نعدّ الرجل من شیعتنا فقیها حتی یلحن له فیعرف اللحن إن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال علی منبر الکوفة:و إنّ من ورائکم فتنا مظلمة عمیاء منکسفة لا ینجو منها إلاّ النّومة؟قیل:یا أمیر المؤمنین و ما النّومة؟قال:الّذی یعرف الناس و لا یعرفونه؛ (1)(معنا و مفهوم یک)خبری را درک کنی،بهتر از ده خبر است که روایت کنی(به معنا و مفهوم آن توجّه نکنی)همانا برای هر حقی حقیقتی است.

و برای هر درستی نوری،سپس فرمود:به خدا قسم!ما مردی از شیعیان خود را فقیه به شمار نمی آوریم تا«لحن»کند و«لحن»را بفهمد(زبان آیات و روایات را خوب بفهمد).

امیر مؤمنان علیه السّلام در منبر کوفه فرمود:حتما پشت سر شما فتنه های تاریک و کور قرار دارد از آن فتنه ها نجات نمی یابد مگر«نومه».پرسیدند:ای امیر مؤمنان علیه السّلام نومه چیست؟!فرمود:آن کس که او مردم را بشناسد امّا مردم او را نشناسند.»(مراد امام علی علیه السّلام فرزندش امام زمان علیه السّلام بودند.

3-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«و ذلک زمان لا ینجوا منه الاّ کلّ مومن نومة-ای لا یوبه-إن شهد-ای حضر-لم یعرف و إن غاب لم یفقد،أولئک مصابیح الهدی و أعلام السّری...؛ (2)و آن زمانی است که در آن نجات نمی یابد مگر«نومه»کسی که اگر در جایی حضور داشت به او اعتنا نشود و گمنام بماند و اگر غایب باشد جویای حالش را نمی کنند آن هایند چراغ های هدایت و پرچم های راه های(ناشناخته و تاریک).»

ص:329


1- 1) -بیان:قوله علیه السّلام«حتی یلحن له»أی یتکلم معه بالرمز و الایماء و التعریض علی جهة التقیة و المصلحة فیفهم المراد قال الجزری:یقال لحنت فلانا إذا قلت له قولا یفهمه و یخفی علی غیره لانک تمیله بالتوریة عن الواضح المفهوم و قال:فی حدیث علی و ذکر آخر الزمان و الفتن ثم قال خیر أهل ذلک الزمان کل مؤمن نومة.النومة بوزن الهمزة الخامل الذکر الذی لا یؤبه له و قیل:الغامض فی الناس الذی لا یعرف الشر و أهله و قیل النومة بالتحریک الکثیر النوم فأما الخامل الذی لا یؤبه له فهو بالتسکین و من الاول حدیث ابن عباس أنه قال لعلی علیه السّلام:ما النومة؟قال الذی یسکت فی الفتنة فلا یبدو منه شئ.معانی الأخبار:ص 166؛ بشارة الإسلام:ص 55؛ [1]بحار الأنوار: [2]112/51 ب 2 ح 8 از غیبت نعمانی. [3]
2- 2) -نهج البلاغة:198/3، [4]غیبت طوسی:ص 279؛شرح نهج البلاغة:197/2؛یوم الخلاص:ص 186.

4-ابن عباس از امیر مؤمنان علیه السّلام در جواب او پرسید:ما النّومة؟فرمود:«الّذی یسکت فی الفتنة فلا یبدو منه شییء؛ (1)کسی که در فتنه ساکت شود و از او چیزی بروز نکند.»

81-به یقین رسیدگان

1-حمّاد بن عمرو از امام صادق از پدران بزرگوارش علیهم السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام فرمود:«یا علیّ!و اعلم(أنّ أعجب النّاس ایمانا و)أنّ أعظم النّاس(أعظمهم)یقینا، قوم یکونون فی آخر الزّمان،لم یلحقوا النّبیّ و حجب عنهم الحجّة فآمنوا بسواد فی بیاض؛ (2)ای علی!بدان همانا عجیب ترین مردم از حیث ایمان و بزرگ ترینشان از نظر یقین، گروهی هستند که در آخر زمان می باشند،به پیغمبر نه رسیده(و او را ندیده اند)حجّت نیز از آن ها پنهان(غایب)گشته است،پس به سیاهی روی سفیدی(به مرکّب های روی کاغذ)ایمان می آورند.»

82-از همه بهتران

1-ابو حمزه ثمالی،از ابو خالد کابلی،از امام سجّاد علیه السّلام فرمود:غیبت دوازدهمین ولیّ اللّه از اوصیا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امامان بعد از او علیهم السّلام طول می کشد«یا أبا خالد!إنّ أهل زمان غیبته،القآئلون بإمامته،المنتظرون لظهوره،أفضل أهل کلّ زمان،لأنّ اللّه تعالی ذکره أعطاهم من العقول و الأفهام و المعرفة ما صارت الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة،و جعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالسیف،أولئک المؤمنون حقّا و شیعتنا صدقا،و الدعاة إلی دین اللّه سرّا و جهرا.و قال علیه السّلام:انتظار الفرج من أعظم الفرج؛ (3)ای ابا خالد!همانا اهل زمان غیبت او که قایل به امامت و منتظر ظهور او هستند،از اهل همۀ زمان ها افضل اند،زیرا خداوند برای آن ها از عقل و فهم و معرفت آن قدر عطا کرده

ص:330


1- 1) -بحار الأنوار:113/51 ب 2 [1] ذیل معنای ح 8.
2- 2) -وسائل الشّیعة:65/12 ح 51؛ [2]منتخب الأثر:ص 513؛ [3]الزام النّاصب:ص 78 و 137؛ [4]ینابیع المودة:/3 170-169؛ [5]یوم الخلاص:ص 179؛بحار الأنوار: [6]125/52 ب 22 ح 12 از کمال الدّین. [7]
3- 3) -بحار الأنوار:122/52 ب 22 [8]ح 4 از احتجاج. [9]

است که غیبت در نظر آن ها به منزلۀ حضور است و آن ها را در آن زمان در درجۀ مجاهدین با شمشیر در رکاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله قرار داده است،به تحقیق،آن هایند مؤمنان و شیعیان راست گوی ما و دعوت کنندگان دین خدا در نهان و آشکار و منتظر فرج بودن از اعظم فرج ها است.»

83-اجر یک صد هزار شهید گیرندگان

1-امام باقر علیه السّلام فرمود:«من ثبت علی موالاتنا(ولایتنا)فی غیبة قآئمنا،أعطاه اللّه أجر مائة ألف شهید مثل شهدآء بدر؛ (1)هرکس در زمان غیبت قائم ما بر محبّت ما ثابت بماند، خداوند اجر یک صد هزار شهید مانند شهدای بدر به او عطا فرماید.»

84-به اجر هزار شهید رسیدگان

عمرو بن ثابت از سیّد العابدین علیه السّلام فرمود:«من ثبت علی ولایتنا(مات علی موالاتنا) فی غیبة قآئمنا أعطاه اللّه أجر ألف شهید مثل شهدآء بدر و أحد؛ (2)هرکس در غیبت قائم ما بر ولایت ما ثابت بماند و با دوستی ما از دنیا برود خداوند برای او اجر یک هزار شهید مانند شهدای بدر و احد را عطا فرماید.»

85-به ثواب پنجاه صحابه نایل شوندگان

عبد اللّه بن سنان از ابی عبد اللّه علیه السّلام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«سیأتی قوم من بعدکم،

ص:331


1- 1) -کشف الغمّة:312/3؛ [1]اعلام الوری:ص 402؛ [2]منتخب الأثر:ص 513؛ [3]ینابیع المودة:164/3؛الزام النّاصب:ص 67 و 137 [4] این مدارک را یکی از کتاب ها آدرس داده است،امّا من کلمۀ(مأة ألف)را پیدا نکردم،ولی در همۀ آن منابع(ألف شهید)هست،اگر روایت فوق از امام سجّاد علیه السّلام نقل شده بود،احتمال می رفت با روایت فصل بعد یکی باشد،امّا چون امام منقول عنه در اینجا امام باقر علیه السّلام است،بدین جهت سبب جستجو گردید و در آن حال باقی گذاشتیم.
2- 2) -منتخب الأثر:ص 513؛ [5]ینابیع المودة:164/3؛الزام النّاصب:ص 67 و 137. [6]معجم أحادیث الإمام المهدی:197/3 ح 717؛ [7]کمال الدّین:323/1 ب 31 ح 7؛ [8]کشف الغمّة:329/3؛ [9]اعلام الوری:231/2؛ [10]الدعوات الرّاوندی:ص 274؛بحار الأنوار:125/52 ب 22 ح 13. [11]از دعوات راوندی؛معجم أحادیث الإمام المهدی:197/2. [12]

الرجل الواحد منهم له أجر خمسین منکم.قالوا:یا رسول اللّه!نحن کنّا معک ببدر و أحد و حنین و نزل فینا القرآن،فقال:إنّکم لو تحمّلوا لما حمّلوا،لم تصبروا صبرهم؛ (1)به زودی گروهی بعد از شما می آیند که یک مرد از آن ها اجر پنجاه نفر شما را داراست.

گفتند:ای رسول خدا علیه السّلام!ما با تو در بدر و احد و حنین.بودیم و دربارۀ ما قرآن نازل شده است.

فرمود:اگر چیزهایی را که به آن ها بار کرده اند،به شما تحمیل کنند،شما مانند آنان صبر نمی کنید.»

86-گاهی اجر دو شهید و گاهی اجر بیست شهید

1-جابر از ابی جعفر علیه السّلام فرمود:«من أدرک قآئمنا فقتل معه کان له أجر شهیدین،و من قتل بین یدیه عدوا لنا کان له أجر عشرین شهیدا الخبر؛ (2)هرکس قائم ما را درک کند (همراه او با دشمنان بجنگد)پس کشته شود،برای اوست اجر دو شهید و هرکس در رکاب او یک نفر از دشمنان ما را بکشد برای او اجر بیست شهید خواهد بود.»

87-شمشیرزنان رکاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«المنتظر الثانی عشر کالشاهر سیفه بین یدی رسول اللّه یذبّ عنه؛ (3)ثواب منتظران(امام)دوازدهم مانند کسی است که در رکاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله کشیده و دشمنان را از او کنار زند.» (4)

2-سپس فرمود:«هو کمن کان مع رسول اللّه؛ (5)منتظران او مانند کسی است که در خیمۀ قائم باشد.سپس کمی مکث نمود و فرمود:بلکه مانند کسی که همراه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله باشد.»

ص:332


1- 1) -غیبت طوسی:275؛بحار الأنوار: [1]130/52 ب 22 ح 26 از غیبت طوسی؛منتخب الأثر:ص 515؛ [2]خورشید مغرب:ص 281.
2- 2) -بحار الأنوار:317/52 ب 27 [3]ح 15 از امالی. [4]
3- 3) -منتخب الأثر:ص 485 و 41 [5] با عبارت دیگر؛غیبت نعمانی:ص 41 و 179؛الزام النّاصب:ص 138-137. [6]
4- 4) -اول حدیث در فصل بعدی(88)آمده است.
5- 5) -بحار الأنوار:125/52 ب 27 ح 14 از المحاسن. [7]

3-آن گاه فرمود:«بل کمن قارع معه بسیفه،ثمّ قال:لا و اللّه إلاّ کمن استشهد مع رسول اللّه؛ (1)بلکه مانند کسی که در رکاب قائم همراه او شمشیر زده باشد،نه به خدا قسم، مانند کسی که در رکاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شهید شده باشد!»

88-به انتظار مردگان،مانند شمشیرزن راه خدایند

1-مالک بن اعین گوید:ابو عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«إنّ المیّت منکم علی هذا الأمر،بمنزلة الضارب بسیفه فی سبیل اللّه؛ (2)حقّا مردگان شما بر این عقیده(امامت امام زمان علیه السّلام)به منزلۀ شمشیرزنان در راه خدایند.»

89-در خیمۀ قائم نشستگان

1-علاء بن سیابة گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«من مات منکم علی هذا الأمر منتظرا له، کان کمن کان فی فسطاطه علیه السّلام؛ (3)هرکس از شما بر این عقیده(امامت)و در حال انتظار او از دنیا برود مانند کسی است که(با خود آن حضرت)در خیمۀ او باشد.»

2-فضیل بن یسار گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:«و من مات و هو عارف لإمامه کان کمن هو مع القآئم فی فسطاطه علیه السّلام؛ (4)و هرکس بمیرد و او عارف به امامش باشد مانند کسی است که با قائم در خیمه اش است».

3-عمرو بن ابان گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:«فمن عرف إمامه کان کمن کان فی فسطاط المنتظر؛ (5)پس هرکس امام غائبش را بشناسد مانند کسی است که با قائم علیه السّلام در چادرش باشد.»

4-فیض بن مختار گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:«من مات منکم و هو منتظر لهذا الأمر کمن هو مع القآئم فی فسطاطه.قال:ثمّ مکث هنیئة،ثمّ قال:لا بل کمن قارع

ص:333


1- 1) -همان مدرک:126/52 ب 27 ح 18 از المحاسن. [1]
2- 2) -همان مدرک:126/52 ب 22 ح 17 از محاسن برقی. [2]
3- 3) -بحار الأنوار: [3]125/52 ب 22 ح 15 از المحاسن برقی و [4]مشابه نیز آن با کمی تغییر از آن.
4- 4) -غیبت نعمانی:ص 105 و 180؛ [5]منتخب الأثر:ص 498 و 515؛و [6]کافی:ص 372؛بحار الأنوار: [7]142/52 ب 22 ح 56 از غیبت نعمانی. [8]
5- 5) -بحار الأنوار:142/52 ب 22 ح 57 از غیبت نعمانی. [9]

بسیفه.ثمّ قال:لا و اللّه إلاّ کمن استشهد مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؛ (1)هرکس از شما در حال انتظار بر امر فرج بمیرد مانند کسی است که با قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-در خیمه اش باشد.

سپس مکثی کرد و فرمود:«نه بلکه مانند کسی است که با شمشیر خود همراه امام علیه السّلام جنگیده است،نه بخدا؛بلکه مانند کسی است که همراه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله(در راه خدا) شهید شده باشد!»

90-آنانند گرامیان

1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«طوبی لمن أدرک قآئم أهل بیتی و هو مقتد به قبل قیامه، یتولّی ولیّه،و یتبرّأ من عدوه،و یتولّی الأئمّة الهادیة من قبله،أولئک رفقائی و ذو ودّی و مودّتی، و أکرم أمّتی علیّ(قال رفاعة)و أکرم خلق اللّه علیّ؛ (2)خوشابه حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک کند،درحالی که پیش از قیام پیرو او باشد،دوست او را دوست و از دشمنش دوری کند و امامان هدایت گر پیش از او را دوست بدارد.آنانند آشنایان و صاحبان محبّت و مودّت و برای من گرامی ترین(خلق خدا و)امّتم و مکرّم ترین خلق خدا هستند.»

2-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«طوبی لمن أدرک قآئم أهل بیتی و هو یأتمّ به فی غیبته قبل قیامه و یتولّی أولیآءه و یعادی أعدآءه،ذاک من رفقآئی و ذوی مودّتی و أکرم أمّتی علی یوم القیامة؛ (3)خوشابه حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک نماید و در زمان غیبت او و قبل از قیامش پیرو او باشد و با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باشد.اوست رفیق و صاحب محبّت من و گرامی ترین امّتم در روز قیامت.»

3-سدیر از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«طوبی لمن أدرک قآئم أهل بیتی و هو مقتد به قبل قیامه،یأتمّ به و بأئمّة الهدی من قبله،و یبرأ إلی اللّه من عدوّهم،أولئک رفقآئی و أکرم أمّتی علیّ؛ (4)خوش به حال آن کس که قائم اهل بیت مرا درک

ص:334


1- 1) -همان مدرک:126/52 ب 22 ح 18 از محاسن برقی. [1]
2- 2) -غیبت طوسی:275؛منتخب الأثر:ص 511؛ [2]الزام النّاصب:ص 54؛ [3]ینابیع المودة:168/3؛ [4]المهدی:ص 105 و 147؛ [5]الإمام المهدی:ص 65؛ [6]بحار الأنوار: [7]130/52 ب 22 ح 25 از غیبت طوسی؛یوم الخلاص: ص 208.
3- 3) -بحار الأنوار: [8]72/51 ب 1 ح 14 از کمال الدّین. [9]
4- 4) -همان مدرک:72/51 ب 1 ح 15 از کمال الدّین. [10]

نماید درحالی که قبل از قیامش به او و به امامان پیش از او اقتدا و تبعیّت کند و از دشمنان آن ها به خدا بیزاری جوید آنان رفیق و گرامی ترین امّت برای من هستند.»

91-منتظران همرزم مجاهدانند

1-حکم بن عیینة گوید:وقتی امیر مؤمنان علیه السّلام خوارج را در روز نهروان از پای در آورد،مردی بلند شد و گفت:خوشابه حال ما که این پیکار را با تو بودیم و با تو خوارج را به قتل رساندیم.

پس امیر مؤمنان فرمود:قسم به کسی که دانه را شکافت و بچّه را از بطن مادر نجات داد،در این مکان کسانی با ما شرکت دارند که هنوز پدرانشان و اجدادشان به دنیا نیامده اند!

آن مرد گفت:چگونه با ما شریکند کسانی که به دنیا نیامده اند و به ما سلام می کنند؟!

فرمود:«فأولئک شرکآئنا فیما کنّا حقّا حقّا؛پس حقیقتا آنانند شریکان ما در آن چه که ما بودیم.» (1)

92-منتظران زانوزننده محضر اویند

1-اسماعیل بن محمّد خزاعی گوید:من حاضر بودم که ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام سؤال کرد:«أترانی أدرک القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-؟فقال:یا أبا بصیر!لست تعرف إمامک؟فقال:بلی و اللّه!و أنت هو.فتناول یده و قال:و اللّه!ما تبالی یا أبا بصیر!أن لا تکون محتبیا بسیفک فی ظلّ رواق القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-؛ (2)آیا پنداری که من قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-را درک نمایم؟

امام صادق علیه السّلام فرمود:ای ابا بصیر!(آیا)امام خود را می شناسی؟

گفت:بلی،به خدا قسم امامم تویی.پس(امام)دست او را گرفت و فرمود:به خدا!

ص:335


1- 1) -بحار الأنوار:131/52 ب 22 ح 32 از المحاسن.
2- 2) -بیان:احتبی الرجل جمع ظهره و ساقه بعمامته أو غیرها؛بحار الأنوار:142/52 ب 22 ح 55. [1]

ای ابا بصیر برایت مهم نیست این که در رواق قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-زانوزده باشی (با شناخت امام خود،چرا غصه با قائم بودن را می خوری!)

93-کجایند برادران

1-ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نقل می کند:درحالی که گروهی از اصحاب نزد ایشان حاضر بودند،دوبار فرمود:«اللّهمّ لقّنی إخوانی؛خدایا برادرانم را به من برسان!»

اصحاب گفتند:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آیا ما برادرانت نیستیم؟!

فرمود:نه،شما اصحاب من هستید.«و إخوانی قوم فی آخر الزمان آمنوا و لم یرونی،لقد عرّفنیهم اللّه بأسمآئهم و أسمآء آبآئهم من قبل أن یخرجهم من أصلاب آبآئهم و أرحام أمّهاتهم لأحدهم أشدّ بقیة علی دینه من خرط القتاة (1)فی اللیلة الظلمآء،أو کالقابض علی جمر أغضی،أولئک مصابیح الدجی،ینجیهم اللّه من کلّ فتنة غبرآء (2)مظلمة؛ (3)برادران من قومی اند که در آخر زمان بدون این که مرا ببینند به من ایمان می آورند.به تحقیق، خداوند نام آنان و نام های پدرانشان را به من شناسانده است،پیش از این که آن ها را از پشت پدران و رحم مادرانشان بیرون آورده باشد.البتّه باقی ماندن احدی از آن ها بر دین خود آسان تر از دست کشیدن بر خار درخت خاردار از بالا در شب تار یا مانند گیرندۀ تکه های آتش.آنانند چراغ های تاریکی،خداوند آن ها را از تمام فتنه های زمین تاریک نجات خواهد داد.»

2-عوف بن مالک گوید:روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«ای کاش برادرانم را ملاقات می کردم!

ص:336


1- 1) -خرط الشّجر خرطا:دست مالید بر درخت تا برگ آن فروریزد؛گویند دونه خرط القتاة؛یعنی آسان تر از آن است،دست کشیدن بر چوب خارناک از بالا(کار مشکل را به آن مثل زنند.المنجد در لغت خرط)
2- 2) -غبراء:زمین پر درخت تاریک شده،ما أقلّت الغبراء و لا أظلّت الخضراء علی ذی لهجة أصدق من أبی ذر، زمین برنداشته و آسمان سایه نینداخته به سخن گویی که راستگوتر از اباذر باشد.المنجد لغت غبراء.
3- 3) -منتخب الأثر:ص 516-515 [1] با کم اختلاف؛بحار الأنوار: [2]124/52 ب 22 ح 8 از بصائر الدّرجات [3]الزام النّاصب:ص 137؛مسند احمد 408/2 با لفظ دیگر؛یوم الخلاص:ص 182.

ابو بکر و عمر گفتند:آیا ما برادرانت نیستیم؟که به تو ایمان آورده و با تو هجرت کرده ایم؟!

فرمود:(بلی)ایمان آوردید و مهاجرت کردید،ولی کاش برادرانم را می دیدم! دوباره آن ها حرفشان را تکرار کردند.

فرمود:شما اصحاب من هستید و لکن برادران من آنان هستند که بعد از شما می آیند،به من ایمان می آورند و مرا دوست دارند،کمک و تصدیق کننده ام می باشند درحالی که مرا ندیده اند«فیالیتنی!لقیت إخوانی؛ (1)ای کاش برادرانم را ملاقات می کردم!»

94-کشته و سوخته شدگان

1-در ضمن خبر«لوح» (2)می فرماید:«ثمّ أکمّل ذلک بابنه رحمة للعالمین علیه، کمال موسی و بهآء عیسی و صبر أیّوب،سیذلّ أولیائی فی زمانه، (3)و یتهادون رووسهم کما یتهادی رووس الترک و الدّیلم،فیقتلون و یحرقون،و یکونون خائفین مرعوبین وجلین... (4)

سپس آن را با پسرش"رحمة للعالمین"به کمال می رسانم،کمال موسی و ابهت عیسی،و صبر ایوب.به زودی دوستانم در زمان(غیبت)او ذلیل می شوند،سرهایشان را به همدیگر هدیه می فرستند؛مانند هدیه کردن سرهای ترک و دیلم.پس«کشته و سوزانده»می شوند و در ترس و لرز به سر خواهند برد.

ص:337


1- 1) -تفسیر عیاشی:258/1؛بحار الأنوار:132/52 ب 22 ح 35 [1] از آن.
2- 2) -خبر لوح مشهور است که امام باقر علیه السّلام از جابر بن عبد اللّه جریان دیدنش لوح سبزی را در دست حضرت زهراء علیها السّلام و شرح نوشتۀ لوح که مفصّل است و در آخر بخش 14 فصل متفرّقات آورده ایم. اصول کافی:527/1 و [2]منتخب الأثر: [3]ص 179 فصل 1 باب 8 حدیث 45 از عیون أخبار الرّضا؛ [4]اعلام الوری:ص 371؛ [5]اثبات الوصیّة؛ص 143؛ [6]احتجاج طبرسی:ص 667؛ [7]بحار الأنوار:195/36 ب 40 ح 3؛ [8]غیبت نعمانی:ص 30؛غیبت طوسی:ص 93؛ال 213؛کمال الدّین:ص 308. [9]
3- 3) -ای فی زمان غیبته،کما نطق به روایات کثیرة.
4- 4) -کافی:527/1؛بحار الأنوار:143/52 ب 22 ح 59 و [10]ج 195/36 ب 40 ح 3.

95-زمین از خون منتظران رنگین شود

1-در لوح زهرا علیها السّلام«...تصبغ الأرض بدمآئهم،و یفشو الویل و الرنین فی نسآئهم،أولئک أولیآئی حقّا،بهم أرفع کل فتنة عمیآء حندس، (1)و بهم أکشف الزلازل و أدفع الآصار و الأغلال، أولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة و أولئک هم المهتدون؛ (2)زمین از خونشان رنگین می گردد،ناله و فریاد،زنانشان را فرامی گیرد.به راستی آنان دوستان من،با آن ها تمام فتنه های کور و کشنده(کمرشکن)را برمی دارم و با آن ها اسباب لرزش را برطرف و زنجیرها را دور می سازم.درود و رحمت خدا بر آنان باد،آن ها هدایت یافتگانند.»

96-دلسوخته گان زمین و آسمان

1-ابن محبوب گوید:امام رضا علیه السّلام به من فرمود:«لابدّ من فتنة صمّآء صیلم (3)یسقط فیها کلّ بطانة و ولیجة،و ذلک عند فقدان الشیعة الثالث من ولدی،یبکی علیه أهل السمآء و أهل الأرض و کل حریّ و کلّ حزین لهفان؛ (4)به ناچار فتنۀ سخت و کمرشکن خواهد آمد که در آن تمام دوستی ها از بین می رود(حتّی خواصّ شیعة نیز از این فتنه مصون نمی ماند)و این(شدّت و سختی)آن زمان خواهد بود که شیعه سوّمین نفر از اولاد مرا گم می کنند،بر او گریه می کند آسمانیان و زمینیان و تمامی سینه سوزان نالان و دل سوخته گان محزون.»

97-منتظران معطّران زمین و درخشنده گان آسمانند

1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ضمن حدیث طولانی به ابی بن کعب فرمود:«یا أبیّ!طوبی لمن لقیه و طوبی لمن أحبّه و طوبی لمن قال به،ینجیهم من الهلکة و بالإقرار باللّه و برسوله

ص:338


1- 1) -حندس:تاریک شد؛تحندس الرّجل:افتاد مرد و ضعیف شد.
2- 2) -کافی:527/1؛بحار الأنوار:143/52 ب 22 ح 59 و [1]ج 195/36 ب 40 ح 3.
3- 3) -صمّاء:سنگ سخت غیرقابل نفوذ و صیلم:الدّاهیة و الأمر الشّدید و وقعة صیلمة أی مستأصلة؛بطانة الرّجل ای صاحب سرّه الّذی یشاوره فی أحواله؛و ولیجة الرّجل:ای دخلائه و خاصّته،ای یزلّ فیها خواصّ الشّیعة.(بحار الأنوار:152/51 [2] در بیان حدیث).
4- 4) -بحار الأنوار: [3]152/51 ب 8 ح 2 از عیون الأخبار. [4]

و بجمیع الأئمّة،یفتح اللّه لهم الجنّة،مثلهم فی الأرض کمثل المسک الّذی یسطع ریحه فلا یتغیّر أبدا،و مثلهم فی السمآء کمثل القمر المنیر الّذی لا یطفأ نوره أبدا.قال أبیّ:یا رسول اللّه!کیف حال بیان هؤلآء الأئمّة عن اللّه عزّ و جلّ؟قال:إنّ اللّه تعالی أنزل علیّ اثنتی عشر صحیفة اسم کلّ إمام علی خاتمه،و صفته فی صحیفته؛ (1)ای ابی!خوشابه حال آنان که او را ملاقات کنند و دوستش دارد و پاک باد آن کس که قایل به امامت او باشد،خداوند آن ها را از هلاکت نجات دهد و با اقرار به خدا و رسولش و ائمّۀ دین درهای بهشت به رویشان باز شود،مثل آن ها مانند مشکی است که بویش پخش شود و تا ابد تغییر نیابد و مثلشان در آسمان ها مانند ماه نورانی است که نورش،برای ابد خاموش نمی شود.

ابی گفت:ای رسول خدا!چگونه است بیان حالات امامان از سوی خدای عزّ و جلّ؟

فرمود:همانا خدای تعالی برای من دوازده صحیفه(مهرشده)نازل فرمود که نام هریک از امامان در مهر آن و صفتش در صحیفه اش بود.» (2)

98-در رختخواب شهیدان

1-امام علی علیه السّلام در نهج البلاغه می فرماید:«ألزموا الأرض و اصبروا علی البلآء، و لا تحرّکوا بأیدیکم و سیوفکم و هوی ألسنتکم،و لا تستعجلوا بما لم یعجّله اللّه لکم،فإنّه من مات منکم علی فراشه و هو علی معرفة ربّه و حقّ رسوله و أهل بیته،مات شهیدا أوقع أجره علی اللّه،و استوجب ثواب ما نوی من صالح عمله،و قامت النیّة مقام إصلآئه بسیفه،فإنّ لکلّ شیء مدّة و أجلا؛ (3)ملازم زمین شوید(آرام باشید)و به امتحان ها شکیبا باشید،دست ها و شمشیرهایتان را به کرکت درنیاورید و با خواسته های نفستان نجنبید.خداوند (مسؤلیّت)چیزی را که در(دوش)شما قرار نداده است شتاب نکنید،به یقین هرکس از شما با معرفت خدا و رسول و اهل بیتش علیهم السّلام در رختخوابش بمیرد،شهید از دنیا رفته

ص:339


1- 1) -بحار الأنوار: [1]311/52 ب 27 ح 4 از عیون أخبار الرّضا؛ [2]بشارة الإسلام:ص 9؛ [3]الزام النّاصب:ص 63؛ [4]یوم الخلاص:ص 208.عیون اخبار الرضا:61/1-63 ب 6 ح 29؛ [5]مهدی منتظر:ص 315.
2- 2) -تمام حدیث در بخش 14 خواهد آمد.
3- 3) -همان مدرک:144/522 ب 22 ح 63 از نهج البلاغة. [6]

است و اجرش با خداست و سزاوار(دریافت)پاداش نیّت عمل خیرش خواهد شد و آن نیّت بمنزلۀ شمشیر زدن(در راه خود)خواهد بود.به تحقیق،برای هرچیزی مدّت و مهلتی است.»

2-یحیی بن علاء نقل می کند که امام باقر علیه السّلام فرمود:«کلّ مؤمن شهید و إن مات علی فراشه فهو شهید،و هو کمن مات فی عسکر القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-ثمّ قال:أیحبس نفسه علی اللّه ثمّ لا یدخل الجنّة؟!؛ (1)همۀ مؤمنان شهیدند،اگر مؤمن در رختخواب هم بمیرد،باز شهید است مانند کسی است که در ارتش قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-مرگش فرارسیده باشد!سپس فرمود:آیا(عادلانه است کسی خود را)برای خدا زندانی (مهار)کند و داخل بهشت نشود؟!»

99-چشمان اشک ریزان

1-مفضل بن عمر می گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«إیّاکم و التنویه!أما و اللّه لیغیبنّ إمامکم سنینا من دهرکم و لیمحّص (2)حتّی یقال:مات أو هلک،بأیّ واد سلک.ولتعدمعنّ علیه عیون المؤمنین و لتکفأنّ کما تکفأ السفن فی أمواج البحر،فلا ینجو إلاّ من أخذ اللّه میثاقه و کتب فی قلبه الإیمان و أیّده بروح منه،و لترفعنّ اثنتا عشرة رایة مشتبهة لا یدری أیّ من أیّ...؛ (3)مبادا شهرت طلبی کنید(خود را شهرۀ آفاق کنید)،آگاه باشید!به خدا قسم! حتما امامتان سال های(دراز)از روزگارتان از شما غایب و دور خواهد شد تا گفته شود مرده یا در زمین رفته و به کدام بیابان بسر می برد و البتّه چشمان مؤمنین بر او می گرید و مضطرب می شوند،مانند اضطراب کشتی ها در امواج،پس نجات پیدا نمی کند مگر آن کس که خداوند پیمانش را(به ایمان)گرفته باشد،و در دلش ایمان را نوشته باشد و او را با«روح القدس»تأیید نموده باشد،و البتّه دوازده پرچم مشتبه برافراشته می شود

ص:340


1- 1) -بحار الأنوار:144/52 ب 22 [1]ح 63 از امالی. [2]
2- 2) -أمحصه عنه و محّصه:دور داشت آن را از آن.(المنجد لغت محص)
3- 3) -«التّنویه:التّشهیر أی لا تشهروا أنفسکم،أو لا تدعوا الناس إلی دینکم أو لا تشهروا ما نقول لکم من أمر القائم علیه السّلام و غیره مما یلزم إخفاؤه عن المخالفین.»بحار الأنوار: [3]281/52 باب 26 ح 9 از کمال الدّین و [4]غیبت طوسی و غیبت نعمانی.

و دانسته نشود چه از چیست(کدام حقّ است!)...»

100-فقط امامت را بشناس!

1-حریز از زراره نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود:«اعرف إمامک!فإنّک إذا عرفته لم یضرّک تقدّم هذا الأمر أو تأخّر؛ (1)امام خود را بشناس،وقتی او را شناختی به تو ضرر نمی رساند این که(ظهور)،زود باشد یا به تأخیر افتد.

2-فضیل بن یسار گوید:از امام صادق علیه السّلام در مورد تفسیر آیه یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (2)؛«روزی که تمام مردم را با امام خود دعوت نماییم»سؤالی نمودم.امام فرمودند:«یا فضیل!اعرف إمامک،فإنّک إذا عرفت إمامک لم یضرّک تقدّم هذا الأمر أو تأخّر.

و من عرف إمامه ثمّ مات قبل أن یقوم صاحب هذا الأمر،کان بمنزلة من کان قاعدا فی عسکره،لابل بمنزلة من کان قاعدا تحت لوآئه؛ (3)ای فضیل!امام خود را بشناس!وقتی او را شناختی،تقدیم و تأخیر این کار برایت ضرر نمی رساند،هرکس امامش را بشناسد و پیش از قیام صاحب امر بمیرد،مانند کسی است که در ارتش او حضور دارد نه؛بلکه مانند کسی است که در زیر پرچم او نشسته باشد!

3-(کلینی یا نعمانی)گفته است:ادامه این روایت را بعضی از اصحاب ما این گونه روایت کرده اند که فرمود:«بمنزلة من استشهد مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؛ (4)او بمنزلۀ کسی است که در رکاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شهید شده باشد!»

4-امام باقر علیه السّلام فرمود:«ما یبالی من عرّفه اللّه هذا الأمر،أن یکون علی قلّة جبل یأکل من نبات الأرض حتّی یأتیه الموت؛ (5)کسی که خداوند این امر(فرج)را به او شناسانده است، نمی ترسد در قلّۀ کوهی باشد و از گیاهان آن بخورد تا مرگش فرارسد.»

5-ثعلبة بن میمون نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود:«اعرف إمامک!فإنّک إذا

ص:341


1- 1) -بحار الأنوار: [1]141/52 ب 22 ح 52 از غیبت نعمانی [2]از اصول کافی. [3]
2- 2) -اسری:73. [4]
3- 3) -همان مدرک:141/52 ب 22 ح 52 از غیبت نعمانی [5]از اصول کافی. [6]
4- 4) -همان مدرک:142/52 ب 22 ذیل ح 53 از غیبت نعمانی از اصول کافی.
5- 5) -اصول کافی:245/2؛ [7]یوم الخلاص:ص 193 از آن.

عرفته لم یضرّک تقدّم هذا الأمر أو تأخّر،و من عرف إمامه ثمّ مات قبل أن یری هذا الأمر،ثمّ خرج القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-کان له من الأجر کمن کان مع القآئم فی فسطاطه؛ (1)امامت را بشناس!وقتی که او را شناختی،تقدیم و تأخیر این امر(ظهور امام(عج)) برای تو ضرر نمی زند و هرکس به امامش معرفت داشته باشد و پیش از دیدن ظهور از دنیا برود و سپس قائم خروج کند،برای او اجر کسانی خواهد بود که با قائم در چادر (لشکرگاهش)باشد.»

6-روایت عبد اللّه بن عجلان از امام صادق علیه السّلام که فرمود:«من عرف هذا الأمر ثمّ مات قبل أن یقوم القآئم،کان له مثل أجر من قتل معه؛ (2)هرکس این امر(امامت)را بشناسد و سپس قبل از قیام قائم بمیرد،اجر او مانند اجر کسی که با او کشته شود.»

101-منتظران فردا در زمرۀ ما هستند

1-روایت حمران از امام صادق علیه السّلام که فرمود:«...ألا تعلم أنّ من انتظر أمرنا و صبر علی ما یری من الأذی و الخوف،هو غدا فی زمرتنا؟!؛ (3)آیا نمی دانی هرکس منتظر امر ما باشد و بر آزار و اذیّت هایی که می بیند صبر کند،او فردا در گروه ما خواهد بود؟!»

102-منتظران کمیاب تر از کبریت احمرند

1-«سعید بن جبیر از عبد اللّه بن عبّاس نقل می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«و الّذی بعثنی بالحق بشیرا و نذیرا!إنّ الثابتین علی القول بإمامته فی زمان غیبته،لأعزّ من کبریت الأحمر،فقام إلیه جابر بن عبد اللّه أنصاری،فقال:یا رسول اللّه!لولدک القآئم غیبة؟!قال:إی و ربّی لیمحّصنّ الّذین آمنوا و یمحق الکافرین،یا جابر!إنّ هذا الأمر،من أمر اللّه و سرّ من سرّ اللّه مطویّ من عباد اللّه،فإیّاک و الشکّ فیه،فإنّ الشکّ فی أمر اللّه عزّ و جلّ کفر؛ (4)سوگند به آن

ص:342


1- 1) -بحار الأنوار: [1]131/52 ب 22 ح 30 از غیبت طوسی و 141 ب 22 ح 52 از غیبت نعمانی.
2- 2) -بحار الأنوار: [2]131/52 ب 22 ح 31 از غیبت طوسی.
3- 3) -روضة الکافی:ص 42؛بحار الأنوار:256/52 ب 25 ح 147 [3] از آن؛بشارة الإسلام:131؛ [4]الزام النّاصب: ص 183؛ [5]یوم الخلاص:ص 199.
4- 4) -منتخب الأثر:ص 243؛ [6]ینابیع المودة: [7]163/3 ب 94 از غایة المرام و [8]در ص 108 ب 78 از فرائد- [9]

کس که مرا به حقّ بشیر و نذیر مبعوث کرده است!به تحقیق،آن هایی که در زمان غیبت او به عقیدۀ امامتش ثابت بمانند،از کبریت احمر نایاب ترند.

پس جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و گفت:ای رسول خدا!(آیا)برای فرزندت قائم غیبتی است؟!

فرمود:بلی،به خدا قسم!کسانی که ایمان آورده اند حتما امتحان خواهند شد(تا عیار و معدّلشان مشخّص شود)و کافرها را محو(نابود)خواهد نمود.ای جابر!به تحقیق،این(غیبت)کاری است از کارهای خدا و سرّی است از اسرار خدا،پیچیده از بندگان خدا،مبادا در آن شک نمایی؛چون شک در امور خدا کفر است.»

103-ذرّیان استوار

1-ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود:«لو خرج القآئم علیه السّلام بعد أن أنکره کثیر من الناس،یرجع إلیهم شابّا،فلا یثبت علیه إلاّ کل مؤمن أخذ اللّه میثاقه فی الذرّ الأوّل؛ 1اگر قائم خروج نماید بعد از آن که بیشترین مردم او را انکار کردند،به سوی آنان برمی گردد به صورت جوان،پس بر(امامت)او ثابت نمی ماند مگر آن مؤمنان که خداوند در(عالم)ذرّ اوّل پیمانشان گرفته باشد.»

2-ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود:«لو خرج القآئم لقد أنکره الناس، یرجع إلیهم شابّا موفّقا،فلا یلبث علیه إلاّ کلّ مؤمن أخذ اللّه میثاقه فی الذرّ الأوّل؛ 2اگر قائم خروج نماید،به تحقیق،مردم او را انکار می کنند،به سوی آنان برمی گردد به صورت جوان موفّق،پس بر(امامت)او ثابت نمی ماند مگر آن مؤمنانی که خداوند در(عالم)ذرّ اوّل پیمانشان گرفته باشد.»

3-حسن بن محبوب از عبد اللّه بن جبله از علی بن حمزه از امام صادق علیه السّلام روایت

ص:343

کرده است:«لو قام القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-لأنکره الناس،لأنّه یرجع إلیهم شابّا موفّقا لا یثبت علیه إلاّ من أخذ اللّه میثاقه فی الذرّ الأوّل؛ (1)اگر قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-قیام کند مردم او را انکار می کنند(تحویل نمی گیرند)چون به سوی آن ها به صورت جوان رعنا برمی گردد،بر امامت او ثابت نمی ماند مگر کسانی که خداوند در عالم ذرّ اوّل از آن ها پیمان گرفته باشد.»

104-در مقام شب زنده داران

امام باقر علیه السّلام فرمود:«اعلموا أنّ المنتظر لهذا الأمر له أجر الصآئم القآئم؛ (2)بدانید،به تحقیق،برای منتظران این امر(امامت و غیبت و ظهور)پاداش شب زنده داران و نمازگزاران می باشد.»

105-اهل حقّ در زحمتند!

1-محمّد بن سنان از یونس بن ظبیان نقل می کند که می گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم فرمود:إنّ الحقّ لم یزالوا منذ کانوا فی شدّة،أما أنّ ذلک إلی مدّة قریبة و عاقبة طویلة؛ (3)همانا اهل حقّ همیشه در شدّت(زحمت)بوده اند.آگاه باش!این تا مدّت نزدیک و عاقبت طولانی خواهد شد.»

ص:344


1- 1) -غیبت نعمانی 211؛ [1]شبهات احمد الکاتب:430/4.
2- 2) -اصول کافی:222/2؛ [2]یوم الخلاص:ص 193 از آن.
3- 3) -غیبت نعمانی:ص 152، [3]بحار الأنوار:358/52 ب 27 ح 125. [4]

بخش چهارم: علایم ظهور

اشاره

ص:345

ص:346

علایم ظهور

ابتدا به چند مطلب که دانستن آن ها دربارۀ تمام روایات و علاماتی که درباره امام عصر-عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف-آمده است،ضرورت دارد و بلکه پاسخ پرسش های زیادی می باشد.

1-مطلب اوّل:

پیش گویی هایی که دربارۀ حوادث و وقایعی که از آغاز غیبت تا ظهور رخ خواهد داد و از پیشوایان به ما رسیده است،این دوگونه است:

1-جزء علایم ظهور است.

2-جزء علایم ظهور نیست،بلکه حوادثی است که در طول غیبت اتّفاق خواهد افتاد و ربطی به ظهور ندارد؛فقط وقوع این حوادث در دوران غیبت پیش گویی شده است.

1-علایم ظهور دوگونه اند

1-بیان نزدیکی ظهور؛یعنی ظهور امام علیه السّلام چند سالی بیش طول نخواهد کشید.

2-بیان هنگام ظهور که در آن سال ظاهر شده و یا ظهور قریب الوقوع است.

حوادثی که جزء علایم ظهور نیست هم به دو صورت است

1-حتمی الوقوع است و بدون شبهه پیش خواهد آمد.

2-بعضی از آن ممکن است واقع نشود.

ص:347

بعضی از چیزهایی که که اطلاق علامت بر آن ها شده بر دو قسم است

1-حتمی العلامة است؛یعنی چون پیش آید،نشانۀ نزدیکی ظهور یا خود ظهور است.

2-حتمی العلامة نیست؛به این معنا اگر واقع شد،لازم نیست نزدیک ظهور،یا خود ظهور باشد،بلکه ممکن است واقع شود،امّا ظهور با تأخیر انجام گیرد؛مانند اختلاف بنی العباس و انقراض دولتشان که به آن علامت اطلاق شده است،ولی از علامات نزدیکی ظهور نیست.

پس ملازمه ای میان حتمی الوقوع و حتمی العلامة نیست؛

1-ممکن است وقوع حتمی باشد،امّا علامت بودنش حتمی نباشد؛مانند انقراض بنی امیه و بنی العباس.

2-ممکن است وقوعش حتمی نباشد،امّا اگر واقع شد،علامت بودنش حتمی باشد؛مانند بعضی از نشانه های آسمانی و زمینی غیر از آن پنج علامت که خواهد آمد.

3-ممکن است هر دو باشد،هم وقوع حتمی و هم علامت بودنش حتمی باشد؛ مانند آن پنج علامت 1-خروج سفیانی 2-و صیحۀ آسمانی 3-خروج خراسانی 4-و خروج یمانی 5-و خسف بیدا (1)و....

2-مطلب دوّم:

قدما و متقدّمین علما بدون توجّه به تحقیق و بررسی،فقط نظر به جمع آوری روایات را داشتند،آن چه را که تا ساعت ظهور واقع خواهد شد را یک جا نوشته و رعایت تقدیم و تأخیر را نکرده اند؛مثلا قسمتی از روایات فرج جزئی را یادآور شده و قسمتی فرج کلّی،هم چنین علایم حتمی را با غیر حتمی باهم آورده اند،حتّی غیبت خود امام را فرج دانسته اند؛مانند روایت محمّد بن زیاد از امام هادی علیه السّلام از فرج

ص:348


1- 1) -ارشاد مفید:ص 336؛ [1]منتخب الأثر:ص 455 و 439 با لفظ دیگر؛الزام النّاصب:ص 181؛بحار الأنوار: 206/52 و 204 و 209؛اعلام الوری:426؛بشارة الإسلام:140؛.

سؤال می کند.حضرت در جواب می نویسد:«هروقت صاحب شما از دار ظالمین غیبت کند،پس متوقّع فرج باشید.» (1)

آری،در زمان بعضی از قدما؛مانند کلینی،صدوق،مفید،شیخ طوسی-قدّس اللّه أرواحهم-بیشتر آن وقایع پیش نیامده بود،و هم چنین احتمال نمی دادند که غیبت این همه به طول بیانجامد لزومی نداشت که همۀ آن حوادث را فرج کلّی بدانند،به همین دلیل این گونه نوشتند و دیگران نیز از آنان تبعیّت کرده و با همان سلیقه نوشتند که سبب اشتباه متأخّرین شده و آنان هرچه را دیدند،نوشتند و همه را علامات به حساب آوردند،حتّی نام کتابشان را«علایم الظّهور»و مانند آن نامیدند،بدون این که علامات حتمی را از غیرحتمی و علایم فرج جزئی را از فرج کلّی و علامت حتمی را از وقوع حتمی و سایر مطالب مربوط تفکیک نمایند که بعدها خودشان نیز گرفتار پیامد این بی توجّهی شده و از پاسخ پرسش کنندگان و اشکال کنندگان عاجز مانده و دچار مشکل شده اند؛مثلا اختلاف و انقراض دولت بنی عباس را از علایم حتمی دانستند، و آن هم به وقوع پیوست،امّا فرجی نشد و مانند آن،درحالی که اگر از اوّل تحقیق و بررسی می کردند،مورد اعتراض قرار نمی گرفتند و نیز دچار اشتباه نمی شدند؛

پس برای تأیید سلیقۀ آن بزرگواران می توان گفت که همۀ آن ها به نوعی علامت فرج است،امّا کی و چه وقت،معلوم نیست.

3-مطلب سوّم:

حوادث پیش گویی شده از بزرگان دین بر دوگونه است.

1-وقایع و حوادث خاصّه است؛مانند خبر دادن به واقعۀ فلان و فلان؛(یعنی منظور آن مشخّص شده است)؛همانند روایت امام باقر علیه السّلام فرمود:«هیهات هیهات فرج ما نخواهد بود مگر این که غربال شوید باز هم غربال شوید و باز هم غربال شوید

ص:349


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:206/4 ح 1254؛بحار الأنوار:159/51 ب 10 ح 9 و 150/52 ب 22 ح 77.

تا هرچه کدر و تیره است برود و هرچه صاف است بماند.» (1)

حضرت صادق علیه السّلام فرمود:«به خدا قسم شما شکسته خواهید شد مانند شکستن شیشه(بلکه از آن بدتر!چون)شیشۀ شکسته(با ذوب کردن)به حالت اوّلیه برگردانده می شود،امّا شما شکسته می شوید مانند شکسته شدن سفال که برگردانده نمی شود.به خدا قسم!که خالص می گردید.به خدا قسم!غربال می شوید چنان که پوشال غربال می شود!» (2)

امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«چگونه خواهید بود آن زمان که شیعه باهم درافتند؟سپس انگشتانش را درآمیخت(یعنی شیعه این طور درافتند).مالک بن ضمره گفت:هیچ خیری در آن زمان نیست.فرمود:همۀ خیرها در آن وقت است.در آن وقت قائم ما ظهور نماید.» (3)

2-وقایع کلّیّه است که جنبۀ عمومیّت و کلّیّت دارد؛یعنی مختصّ به عصر غیبت نیست؛مانند این که گویند:بعدها زمانی می آید چنین و چنان خواهد شد،و یا به زودی در امت چنان واقعه ای رخ می دهد و یا با کلمۀ در«آخر الزّمان»حادثه ای خواهد رسید؛مثل این که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:در امّت من خسف و قذف(فرورفتن زمین) خواهد شد.گفتند:ای رسول خدا!به چه سبب؟فرمود:«به سبب شراب خواری و به کارگرفتن زنان آوازه خوان.» (4)

پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«نگاه داشتن دین مانند نگاه داشتن آهن گداخته در کف دست خواهد بود.» (5)

ص:350


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:215/3 ح 735؛غیبت طوسی:ص 339 ف 5 ح 287؛منتخب الأثر:ص 389 ب 47 ح 5.
2- 2) -همان مدرک:421/3 ح 973؛غیبت طوسی:ص 340 ف 5 ح 289؛بحار الأنوار:101/52 ب 21 ح 3؛ منتخب الأثر:ص 389 ب 47 ح 6؛مهدی منتظر:170. [1]
3- 3) -بحار الأنوار:115/52 ب 21 ح 34؛معجم أحادیث الإمام المهدی:30/3 ح 584.
4- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:228/1-229 ح 542-543.
5- 5) -همان مدرک:307/1 ح 200؛إلزام النّاصب:150/2؛عمدة عیون صحاح الأخبار:500/2 ح 839؛جامع الأخبار ص 356 ح 5/996؛مکارم الأخلاق:ص 450؛از سفارشات پیامبر به ابن مسعود.

حضرت صادق علیه السّلام فرمود:«نگهدارندۀ دین مانند کسی باشد که درخت پرخار را با دست(خالی)خود بتراشد و خارها را زایل نماید.» (1)

پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله به ابوذر فرمود:«قومی در آخر الزّمان پیدا شوند در تابستان و زمستان لباس پشمینه می پوشند و بر دیگران افتخار کرده،برای خود فضلی قایل می شوند، ملایکۀ آسمان ها و زمین بر آنان لعنت می فرستند.» (2)

این حدیث اشاره به صوفیه است،درحالی که مؤسس این مذهب ابو هاشم صوفی،در زمان امام باقر علیه السّلام بود،ولی می بینیم با جملۀ«آخر الزّمان»تعبیر شده است، و معلوم می شود این آخر الزّمان نسبت به زمان خود پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله بوده است.پس این گونه گفتارها و پیش گویی ها ربطی به عصر غیبت ندارد،بلکه برخی از آن در زمانی واقع شده است که امام علیه السّلام به دنیا نیامده بود.بلی،ممکن است بعضی از این وقایع استمرار پیدا کرده و به زمان غیبت هم برسد و جزء وقایع دوران غیبت نیز به حساب آید.

و هم چنین بعضی از آن ها برای عموم مسلمانان پیش بینی شده و بعضی به شیعه اختصاص دارد که هریک از آن ها به مناسبتی ذکر خواهد شد.

4-مطلب چهارم:

سلسله پیش گویی هایی که از نوع«فتنه هاست»است و خبر دادن به عالم غیب می باشد،مانند:

1-خرابی مسجد براثا و قطع حج.

2-منع طعام و درهم از عراق.(صادرات و واردات عراق)

3-دعوت مردی از اهل قم مردم را.

4-آب بر روی زمین شهر قم ظاهر شدن.

ص:351


1- 1) -همان مدرک:359/3 ح 907؛اصول کافی:376/1 ح 1/883؛ [1]بحار الأنوار:135/52 ب 22 ح 39؛غیبت طوسی:ص 455 ف 7 ح 465؛کمال الدّین:364/2 ب 33 ح 34.
2- 2) -مکارم الأخلاق:ص 471.

5-خروج زندیقی در شهر قزوین و ستم های او.

6-قم مرکز علم شود.(این امر مدّتی است که واقع شده است.)

7-آتش در حجاز ظهور می کند.

8-آب و باران و سیل در نجف پر می شود.

9-بغداد به وسیلۀ تاتار تسخیر می شود.

10-خراب شدن بصره.

11-کفّار بر پنج نهر سیحون و جیحون و فرات و نیل و دجله تسلّط می یابند.

12-دو گروه از عجم در کلمۀ«عدل»اختلاف پیدا می کنند.

13-ادّعای پیغمبری و نبوّت 60 نفر در طول زمان.

14-شهادت 12 نفر بر این که ما باهم قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-را دیده ایم درحالی که دروغ می گویند.

15-بنای قبّۀ غبرا در فلات حمرا.

16-اختلاف بنی عباس و سستی سلطنت آنان و بیعت بچّه ای از آن ها و قیام هر صاحب شاخی با شاخ خود.

17-حادثۀ بین الحرمین مکّه و مدینه و کشته شدن 16 قوچ(از سران)در آن کشته می شود.

18-خرابی دیوار مسجد کوفه.

19-هشتاد هزار از بنی العباس در شهر ری کشته می شوند.

روزی امام صادق علیه السّلام به شعر ابو لبید تمثّل فرمود:

و تنحر بالزورآء منهم لدی الضحی ثمانون ألفا مثل ما ینحر البدن

سپس به معاویه بن وهب فرمود:زورا را می شناسی؟

گفت:بلی،بغداد است.

فرمود:نه،آیا به ری رفته ای؟!

عرض کرد:بلی.

فرمود:به بازار چهارپایان رفته ای؟

ص:352

عرض کرد:بلی.

فرمود:کوه سیاهی است در سمت راست جاده،آن را دیده ای؟

عرض کرد:بلی.

فرمود:همان کوه زورا است.در آن جا هشتاد هزار از اولاد فلان که همه لیاقت خلافت را دارند،کشته خواهند شد.

پرسید:چه کسی آن ها را می کشد؟

فرمود:اولاد عجم (1).(عجم بر فارس و غیرفارس گفته می شود شاید این جریان در جنگ مغول پیش آمده و همان کشتاری باشد که به خروج شروسی منجر شد).

20-خروج شروسی از ارمنیه و آذربایجان.

21-طلوع ستاره دنباله دار.معلوم نیست منظور واقعا ستاره است یا اشخاصی با لشکر طولانی یا موشک های جنگی و غیرجنگی است.

22-طلوع خورشید از مغرب(طلوع الشمس من مغربها)این هم مورد بحث است؛آیا این به خود قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-تعبیر شده است که از مغرب مکّه طلوع می کند یا واقعا خورشید است و یکی از پیچیده ترین مسایل مربوطه در این باب است که در ظاهر با علم روز سازگار نیست؛زیرا طلوع آفتاب از مغرب، مفهومش تغییر مسیر گردش کرۀ زمین است که اگر ناگهان صورت گیرد،همۀ آب دریاها و تمامی ساختمان ها و موجودات کرۀ زمین به خارج پرتاب می شود و همه چیز به هم می ریزد و اثری از زندگی باقی نخواهد ماند.

امّا اگر به تدریج صورت گیرد،طول شب و روز به قدری زیاد می شود که از یک ماه و دو ماه هم خواهد گذشت،و باز نظام عالم به هم می خورد. (2)

ولی نزال بن سبره از صعصعه بن صوحان روایتی نقل کرده است،که تا حدی مشکل را حل نموده است.او گوید:امیر مؤمنان علیه السّلام پس از بیان جریان دجّال،فرمود:از حوادثی که بعد از او رخ خواهد داد،از من سؤال نکنید...نزال پرسید،منظور حضرت

ص:353


1- 1) -روضة الکافی:ص 152 ح 198؛إلزام النّاصب:159/2.
2- 2) -در بخش آموزش و پرورش این کتاب به فصل«حرکت آرام افلاک»مراجعه فرمایید.

از این حرف چیست؟!

صعصعه در پاسخ گفت:«إنّ الّذی یصلّی خلفه عیسی بن مریم،هو الثانی عشر من العترة التاسعة من ولد الحسین بن علیّ،و هو الشمس الطالعة من مغربها؛ (1)همانا آن کسی که عیسی بن مریم علیهما السّلام پشت سرش نماز می خواند،او دوازدهمین نفر از عترت طاهره و نهمین نفر از اولاد حسین بن علی علیهما السّلام است و او خورشید طلوع کننده از مغرب است.»

این تفسیر به صحّت نزدیک است؛زیرا وجود مبارک قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-از مکّه-که در سمت غرب بیشتر کشورهای اسلامی است-ظهور و طلوع خواهد نمود.

23-تشکیل أمیر الأمرا در مصر. (2)

24-ذبح کبش خروف(مراد از آن معلوم نیست).

25-امام صادق علیه السّلام فرمود:«صاحب این امر از همۀ ما در سن کوچک تر و در شخصیّت خاموش تر است.

گفتم:این چه وقت خواهد شد؟!

فرمود:هنگامی که خبرگزاری ها بیعت آن جوان را منتشر سازند.در این وقت هر صاحب قدرتی پرچمی برمی افرازد،پس(در آن شرایط)منتظر فرج باشید. (3)

شیخ مفید قدّس سرّه در ارشاد گوید:به تحقیق در اثرها و احادیث برای زمان قیام قائم مهدی علیه السّلام علامات،حوادث،نشانه ها و دلالت هایی برای پیش از قیام وارد شده است، از جملۀ آن هاست:

1-خروج سفیانی.

2-کشته شدن حسنی.

3-اختلاف بنی عباس برای ریاست دنیوی.

4-خورشیدگرفتگی در نیمۀ ماه رمضان.

ص:354


1- 1) -بحار الأنوار:195/52 ب 25 ح 26. [1]
2- 2) -در یکی از زیارت نامۀ آن حضرت آمده است(السّلام علی مهدیّ الأمم و جامع الکلم(خورشید مغرب ص 58)سلام بر هدایت کنندۀ امّت ها و گردآورندۀ(صاحبان زبان های مختلف و گفتارها)و کلام ها.
3- 3) -غیبت نعمانی:ص 216 باب 10. [2]

5-ماه گرفتگی در ماه آن،برخلاف معمول.

6-فرورفتن در بیداء.

7-فرورفتگی در مغرب.

8-فرورفتگی در مشرق.

9-راکد بودن خورشید از ظهر تا وسط وقت عصر.

10-طلوع خورشید از مغرب.

11-کشته شدن نفس زکیه با هفتاد نفر از صالحین در پشت کوفه.

12-بریده شدن سر مرد هاشمی میان رکن و مقام.

13-خراب شدن دیوار مسجد کوفه.

14-آمدن پرچم های سیاه از سوی خراسان.

15-خروج یمانی.

16-ظهور مغربی در مصر و استیلای او به شامات.

17-نزول ترک در جزیره.

18-نزول روم در رمله.

19-طلوع ستاره ای مانند ماه تابان،در مشرق،که مانند ماه روشنی می دهد و سپس خم می شود،به گونه ای که دو طرفش به هم برسد.

20-سرخی در آسمان ظاهر و در آفاق پخش می شود.

21-آتشی طولانی در سمت مشرق ظاهر می شود و سه یا هفت روز در فضا می ماند.

22-عرب ها لجام های خود را رها ساخته و شهرها را تسخیر می کنند و از تسلّط پادشاه عجم خارج می شوند.

23-مصریان امیر خود را می کشتند.

24-ویرانی شام و سه پرچم در آن رفت وآمد می کند.

25-داخل شدن پرچم های قیس و عرب به مصر.

26-پرچم های بنی کنده به سوی خراسان روی می آورند.

ص:355

27-واردشدن لشکری از عرب تا به کنار حیره برسد.

28-پیشروی پرچم های سیاه به سوی حیره.

29-شکافتن فرات به سوی کوفه تا آن که آب کوفه را فرامی گیرد.

30-خروج شصت نفر دروغگو که همه شان ادّعای پیغمبری می کنند.

31-خروج دوازده نفر از اولاد ابی طالب که همگی دعوی امامت می کنند.

32-مرد بزرگ مقام،از گروه بنی عباس بین جلولا و خانقین سوزانده می شود.

33-پلی بر روی جسر در سمت کرخ در مدینة السلام بسته می شود.

34-بلند شدن باد سیاه در اول روز.

35-زلزله ای که بسیاری به زمین فرومی روند.

36-اهل عراق و بغداد را ترسی فراگیرد.

37-مرگ ناگوار و نقصان میوه ها و انسان ها و حیوانات در عراق.

38-ظاهر شدن ملخ در تمام اوقات که به مزارع و غلاّت حمله ور می شوند.

39-کمی محصول زراعت مردم.

40-اختلاف دو گروه از عجم و خونریزی بسیاری در میانشان.

41-خارج شدن بندگان از طاعت بزرگانشان و کشتن ایشان.

42-به گروهی از اهل بدعت مسخی مبتلایی شود که به صورت بوزینه و خوک ها درمی آیند.

43-غلبۀ غلامان بر امر ایشان.

44-از آسمان ندایی می رسد که همۀ مردم روی زمین با زبان خود می شنوند.

45-صورت و سینه ای که در عین خورشید ظاهر شوند.

46-مرده هایی که زنده می شوند تا به دنیا برگشته و به دیدار همدیگر رفته و با همدیگر آشنا شوند.سپس با بیست و چهار روز پی درپی باران می بارد و زمین های مرده زنده شده و برکاتش شناخته می شود.

47-از معتقدان حقّ از شیعۀ مهدی علیه السّلام تمام بیماری ها زایل می شود.

پس در آن حال است که ظهورش را در مکّه می فهمند و برای یاری رساندن به

ص:356

امام علیه السّلام متوجه مکّه می شوند.

اخبار زیادی دراین باره آمده است؛بعضی حتمی است و برخی مشروط و خدا بر آن چه خواهد شد،عالم است و ما آن را موافق و آن چه در اصول و مضمون اثرها ثبت شده است،ذکر کردیم و از خدا کمک می خواهیم. (1)

پس می توان خلاصۀ مطالب مربوط به علایم را این گونه بیان کرد که؛علایم یا حتمی است،یا مشروط عام،یا خاصّ مجمل است،یا مفصّل نزدیک ظهور و یا وقت

ص:357


1- 1) -«قال المفید قدّس سرّه فی الإرشاد،قد جاءت الآثار بذکر علامات لزمان قیام القائم المهدی علیه السّلام و حوادث تکون أمام قیامه و آیات و دلالات فمنها خروج السفیانی،و قتل الحسنی و اختلاف بنی العباس فی الملک الدنیاوی،و کسوف الشّمس فی النّصف من شهر رمضان،و خسوف القمر فی آخره علی خلاف العادات، و خسف بالبیداء،و خسف بالمغرب،و خسف بالمشرق،و رکود الشّمس من عند الزّوال إلی أوسط أوقات العصر و طلوعها من المغرب،و قتل نفس زکیة بظهر الکوفة فی سبعین من الصالحین،و ذبح رجل هاشمی بین الرّکن و المقام،و هدم حائط مسجد الکوفة،و إقبال رایات سود من قبل خراسان، و خروج الیمانی،و ظهور المغربی بمصر و تملّکه الشّامات،و نزول التّرک الجزیرة،و نزول الرّوم الرّملة.و طلوع نجم بالمشرق یضیئ کما یضیئ القمر ثمّ ینعطف حتی یکاد یلتقی طرفاه،و حمرة یظهر فی السماء و ینشر فی آفاقها،و نار تظهر بالمشرق طویلا و تبقی فی الجوّ ثلاثة أیام أو سبعة أیام،و خلع العرب أعنتها و تملّکها البلاد،و خروجها عن سلطان العجم،و قتل أهل مصر أمیر هم،و خراب الشّام،و اختلاف ثلاث رایات فیه،و دخول رایات قیس و العرب إلی مصر،و رایات کندة إلی خراسان،و ورود خیل من قبل العرب حتی تربط بفناء الحیرة،و إقبال رایات سود من المشرق نحوها،و بثق فی الفرات حتی یدخل الماء أزقة الکوفة،و خروج ستین کذابا کلهم یدعی النّبوة،و خروج اثنا عشر من آل أبی طالب کلّهم یدعی الامامة لنفسه،و إحراق رجل عظیم القدر من شیعة بنی العباس بین جلولاء و خانقین،و عقد الجسر مما یلی الکرخ بمدینة السلام،و ارتفاع ریح سوداء بها فی أول النهار،و زلزلة حتی ینخسف کثیر منها، و خوف یشمل أهل العراق و بغداد و موت ذریع فیه و نقص من الأموال و الأنفس و الّثمرات.و جراد یظهر فی أوانه و فی غیر أوانه،حتّی یأتی علی الزّرع و الغلاّت و قلة ریع لما یزرعه الناس،و اختلاف صنفین من العجم و سفک دماء کثیرة فیما بینهم و خروج العبید عن طاعات ساداتهم و قتلهم موالیهم،و مسخ لقوم من أهل البدع حتی یصیروا قردة و خنازیر،و غلبة العبید علی بلاد السّادات،و نداء من السّما حتّی یسمعه أهل الأرض کلّ أهل لغة بلغتهم،و وجه و صدر یظهران للناس فی عین الشّمس و أموات ینشرون من القبور حتی یرجعوا إلی الدّنیا فیتعارفون فیها و یتزاورون.ثمّ یختم ذلک بأربع و عشرین مطرة یتصل، فتحیی به الأرض بعد موتها و تعرف برکاتها،و یزول بعد ذلک کل عاهة عن معتقدی الحق من شیعة المهدی علیه السّلام،فیعرفون عند ذلک ظهوره بمکة فیتوجّهون نحوه لنصرته کما جاءت بذلک الأخبار.و من جملة هذه الأحداث محتومة،و منها مشروطة،و اللّه أعلم بما یکون و إنما ذکرناها علی حسب ما ثبت فی الأصول،و تضمنها الأثر المنقول،و باللّه نستعین.ارشاد:336؛بحار الأنوار:219/52 ب 25 ح 82 از ارشاد.

ظهور است،برخی از آن روشن و با صراحت بیان شده است و بعضی با اشاره و کنایه و رمز،تا حوادث و پیشامدهای آینده آن ها را تفسیر و معنا کند.

هم چنین ممکن است بعضی از علایم بنابر علّتی متوقف شده و به تأخیر بیفتد، مانند موجود نبودن شرایط و این را تشخیص نمی دهد مگر عارفان.اگرچه همۀ مردم آن ها را می بینند،امّا تمییز و تشخیص انسان های خبره است.

1-ابو بصیر می گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام دربارۀ این آیه می فرمود: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ فرمود:«سیفعل اللّه ذلک بهم.قلت:من هم؟قال:بنو أمیّة و شیعتهم.قال:[قلت:]و ما الآیة؟قال:رکود الشمس من بین زوال الشمس إلی وقت العصر و خروج صدر رجل و وجه فی عین الشمس یعرف بحسبه و نسبه، و ذلک فی زمان السفیانی و عندها یکون بواره و بوار قومه؛ (1)به زودی خداوند این(ذلّت)را برای آن ها اجرا می کند.

پرسیدم:آن ها چه کسانی هستند؟

فرمود:بنی امیّه و پیروانشان.

پرسیدم:آن چه که آن ها را خاضع می نماید،چیست؟

فرمود:ایستادن آفتاب از ظهر تا عصر و خارج شدن سینه و دست مردی در عین خورشید که به حسب و نسبش شناخته می شود و این جریان در زمان سفیانی خواهد بود و در آن وقت است که نابودی سفیانی و دارودسته اش فرامی رسد.»

البتّه چنین به نظر می رسد که ظاهر شدن سینه و دست در عین خورشید با آن نشانه ها،به این معنا باشد که اهل زمین در مسافتی اند که این گونه پندارند و یا خطای دید و یا حد اقل این گونه می بینند نه این که واقعا در عین خورشید باشد با آن مسافت زیادی که با زمین دارد مانند این که ماه را در شب در همان نقش خورشید می بینیم با این که از خورشید فاصلۀ زیاد دارد.

این معنا بدین صورت به نظر می آید که آن شکل باید به بزرگی خورشید باشد تا

ص:358


1- 1) -الشعراء:4؛بحار الأنوار:221/52 ب 25 [1]ح 84 از ارشاد. [2]

زمینیان بتوانند آن را ببینند؛همان گونه که می دانید کرۀ خورشید یک میلیون و سیصد هزار مرتبه از کرۀ زمین بزرگ تر است،امّا بعد مسافت،آن را برای ما به اندازۀ یک سینی دایره ای نشان می دهد،پذیرفتن این معنا هم سنگین و هم مشکل است مگر این که بگوییم این مسایل از طریق اعجاز و یا با ابزار الکترونیکی فوق مدرن آن روز که پیش خواهد آمد،دیده شود.

2-منذر جوزی گوید:شنیدم ابی عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«یزجر الناس قبل قیام القآئم -عجّل اللّه فرجه الشریف-عن معاصیهم،بنار تظهر لهم فی السمآء و حمرة تحلل السمآء، و خسف ببغداد و خسف ببلدة البصرة،و دمآء تسفک بها و خراب دورها و فنآء یقع فی أهلها، و شمول أهل العراق خوف لا یکون معه قرار؛ (1)قبل از قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-مردم را به وسیلۀ آتشی که برای آن ها در آسمان ظاهر می شود،از گناهانشان ترسانیده می شوند و با سرخی که آسمان را فرامی گیرد و فرورفتنی در بغداد و در بصره و خون هایی که ریخته می شود و نابودی که در اهل زمین واقع می شود و فراگیر شدن ترسی بر اهل عراق که با آن آرامشی برای آن ها نمی ماند،بازمی دارند.

3-ابی بصیر از امام صادق علیه السّلام فرمود:«پنج روز گذشته از ماه رمضان پیش از قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-خورشید می گیرد.» (2)

4-امام باقر علیه السّلام فرمود:«آیتان بین یدی هذا الأمر خسوف القمر لخمس و خسوف الشمس لخمسة عشرة،و لم یکن ذلک منذ هبط آدم علیه السّلام،و عند ذلک سقط حساب المنجّمین؛ (3)دو نشانه جلوتر از این امر(ظهور)خواهد بود،در پنجم ماه،ماه گرفتگی و پانزدهم ماه خورشیدگرفتگی و از هبوط آدم علیه السّلام تا حال هم چون چیزی نبوده،که با این پیش آمد حسابهای منجّم ها(به هم خورده)فرومی ریزد!»

ص:359


1- 1) -بحار الأنوار:221/52 ب 25 [1]ح 85 از ارشاد. [2]
2- 2) -همان مدرک:207/52 ب 25 ح 43 از کمال الدّین. [3]
3- 3) -کمال الدّین:361/2؛ [4]غیبت نعمانی:ص 145؛بحار الأنوار:207/52 ب 25 ح 41. [5]

2-تقسیم علایم

سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ (1)

آیات و علامات بر دو نوع است؛1-«آفاقی»یعنی زمینی؛مانند زلزله و خسف (فرورفتن زمین)و...است و«آسمانی»؛مانند خورشید و ماه گرفتگی و جز آن دو می باشد.

2-«أنفسی»که در وجود انسان ظاهر شود مانند«مسخ»و....

علایم و حوادث ظهور را نیز می توان بر دوگونه تقسیم کرد:

1-علایم انتظار ظهور که باید منتظر ماند تا حضرت ظهور نماید و این بر دو قسم است؛نشانه های نزدیک ظهور و نشانه های سال ظهور که شامل علایمی است که در آن سال واقع می شود.مانند خسف بیدا(فرورفتن سرزمین بیداء)و جز آن.

2-علایمی که آغاز ظهور آن حضرت را اعلام می دارد و دیگر انتظاری در کار نیست؛مانند صیحه های آسمانی در ابتدای ظهور.

بنابراین خلاصۀ این تقسیم بندی این است:

1-علایم نزدیک ظهور

2-علایم یک یا دو سال قبل از ظهور

3-علایم سال ظهور و یا این که ظهور انجام یافته است.

امّا آن چه بعد از ظهور واقع می شود جزء علایم نیست،بلکه جزء حوادث سال ظهور است و طبق این تقسیم بندی(که قبلا نیز مقداری از آن در آغاز بخش ذکر شد) به فهرست و خلاصۀ علایم اشاره می کنیم،نه مشروح آن؛زیرا در این کتاب بنابر اختصار و پرداختن به جریان های بعد از ظهور است.

3-علایم و حوادث نزدیک ظهور

1-شدّت فتنه و فساد،اختلاف و پر شدن زمین از ظلم و جور.

ص:360


1- 1) -فصّلت:53. [1]

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«بلای این امّت به گونه ای می شود که پناهگاهی نباشد که بر آن پناهنده شوند.» (1)

امام باقر علیه السّلام فرمود:«چنان مانند بزهای ترسان باشند که نه قدرت دفاع از خود دارند و نه پناهگاهی،به نحوی که قصّاب هرکدام را که دلش خواست،دست می گذارد.» (2)

امام صادق علیه السّلام فرمود:«تا این که مردم بگویند:خدا را به آل محمّد احتیاج نیست.» (3)

امام باقر علیه السّلام فرمود:«از درگیری مردم با یکدیگر و خوردن بعضی،بعضی دیگر را به طوری که از بزرگی آن چه می بینند در صبح و شام آرزوی مرگ کنند.» (4)

امیر مؤمنین علیه السّلام از قول پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«زمین چنان از ظلم و ستم پر شود که کسی نتواند بگوید اللّه،مگر مخفیانه.» (5)(ظلم را می بیند توان فریاد ندارد).

2-بنای قصر عتیق و بنای عمارت ها در اطراف مسجد کوفه.

3-بنای جسر کوفه.

4-خندق اطراف کوفه و کشف هیکل و چهل روز تعطیلی مساجد در کوفه.

5-بار دیگر«زوراء»(ری یا بغداد)پایتخت می شود با تشکیل دار الشّوری.

6-جسر بغداد و کشته شدن بسیاری بر روی آن.

7-ظهور آتشی در ثویّۀ کوفه تا کناسۀ بنی أسد.

8-جفا و تعدی های بنی هاشم.

ص:361


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:83/1 ح 44؛عقد الدّرر:ص 17 ب 1؛ینابیع المودة:258/3 ب 72 ح 11؛ اثبات الهداة:608/3 ب 32 ف 8 ح 120؛منتخب الأثر:ص 197 ف 2 ب 1 ح 13؛بحار الأنوار:104/51 ب 1 ح 39.
2- 2) -غیبت نعمانی:ص 128؛بشارة الإسلام:ص 105 ب 6.
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:214/1 ح 166 و 65/3 ح 614 و ص 357 ح 904؛کمال الدّین:342/2 ب 33 ح 22؛غیبت طوسی:ص 340 ف 5 ح 290.
4- 4) -مختصر بصائر الدّرجات:ص 213؛بحار الأنوار:231/52 ب 25 ح 96،معجم أحادیث الإمام المهدی:3 254/ ح 783.
5- 5) -معجم أحادیث الإمام المهدی:83 ح 563؛أمالی طوسی:ص 382 مجلس 13 ح 72/821؛ بحار الأنوار:117/51 ب 2 ح 17.

امام صادق علیه السّلام به أبان بن تغلب فرمود:«وقتی که پرچم حقّ آشکار شود،لعنت کند آن را اهل شرق و غرب.سپس فرمود:آیا می دانی چرا؟!

عرض کرد:نه!

فرمود:به جهت آن چه که مردم پیش از خروج او از اهل بیت او می بینند»همانند این سخن را به منصور بن حازم نیز فرمود. (1)

9-ظهور یأس و نومیدی.

امام باقر علیه السّلام فرمود:«خروج او وقتی خواهد شد که مردم مأیوس و ناامید شوند.» (2)

10-سال های فریبنده.

امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«بین یدی القآئم خداعة؛پیشاپیش قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف- سال های فریبنده است.»سپس فرمود:در آن سال ها راست گو تکذیب و دروغ گو تصدیق و شخص مکّار مقرّب می گردد و رویبضه(مردمان پست)در کار مردم دخالت و سخنرانی کنند.» (3)

11-نوع مردم شرور باشند.امام باقر علیه السّلام فرمود:«و لا یکون إلاّ علی شرار الناس.» (4)

12-شدّت اختلاف شیعه و تبرّی از یکدیگر.

13-سال های پراختلاف و سرعت زوال حکومت ها. (5)

14-ترس،گرسنگی و نقص ثمرات.

15-سه سال خشکی و کمی باران.

16-اختلاف و اضطراب و خوف و تزلزل مردم در اثر اختلاف.

17-هرج و مرج.در کتاب«ملاحم و فتن»از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«پیش از قیامت

ص:362


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:500/3 ح 1071؛بحار الأنوار:363/52 ب 27 ح 135-136.
2- 2) -إلزام النّاصب:162/2؛معجم أحادیث الإمام المهدی:254/3 ح 783؛بحار الأنوار:231/52 ب 25 ح 96 و ص 348 ب 27 ح 99.
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:233 ح 577 و 187/5 ح 1610؛إلزام النّاصب:69/1 و 118/2؛ بحار الأنوار:245/52 ب 25 ح 24.
4- 4) -همان مدرک:399/3 ح 954؛(امام صادق علیه السّلام)کمال الدّین:338/2 ب 33 ح 10 و [1]ص 339 ح 16؛غیبت طوسی:ص 457 ف 7 ح 468.
5- 5) -به فصل های بعدی مراجعه شود.

هرج است»پرسیدند:یا رسول اللّه!هرج چیست؟فرمود:کشتن.

پرسیدند:ای رسول خدا!بیشتر از آن چه الان کشته می شود؟!

فرمود:آیا نه این است که شما را کفّار می کشد؟بلکه آن زمان شخص،همسایه خود را و آن یکی برادر و دیگری پسر عموی خود را می کشد!

پرسیدند:ای رسول خدا!آیا عقل های ما با ماست؟

فرمود:از مردم آن زمان(در اثر دوری از خدا)عقل ها گرفته می شود(از کار می افتد).» (1)

18-امیر المؤمنین فرمود:طاعون ابیض و احمر مرگ سفید و سرخ خواهد بود. (2)

19-ظهور جذام و بواسیر و مرگ ناگهانی.

20-دوازده پرچم مشتبه بلند شود.

21-فرار یازده نفر از مؤمنین و پناهندگی به روم و از آن جا به حضور قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-شرفیاب می شوند. (3)

4-جنگ جهانی و نابودی مردم

از اوضاع عمومی جهان و پیشرفت اختراعات خطرناک و مسابقۀ تسلیحاتی قدرت ها و تنزّل اخلاق بشریت،چنین به نظر می رسد که در طول زمان دولت های بزرگ به یکدیگر یورش خواهند برد و با سلاح های مخرّب و مرگ بار همدیگر را در هم خواهند کوبید و بسیاری از اقطار و اقشار را به خاک و خون خواهند کشید و گروهی نیز به سبب این جنگ ها،مبتلا امراض گوناگون از جمله طاعون خواهند شد و جان خود را از دست خواهند داد.

علاوه بر آن،زلزله های مخرّب،جهان را فراخواهد گرفت،به طوری که مردم

ص:363


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:101/1 ح 58؛التّشریف بالمنن:ص 71 ب 11 ح 11.
2- 2) -همان مدرک:20/3 ح 574؛إعلام الوری:281/2؛غیبت طوسی:ص 438 ف 7 ح 430؛منتخب الأثر:546 ف 6 ب 3 ح 8؛بحار الأنوار:211/52 ب 25 ح 59.
3- 3) -همان مدرک:30/4 ح 1100؛المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 36 ب 2؛دلائل الإمامة:ص 564 ح 131/527؛التّشریف بالمنن:ص 382 ح 547.

آرزوی مرگ خواهند نمود و بر سر قبرها آمده و می گویند:کاش من به جای تو بودم!.

در این زمان است که اوضاع جهان خواسته و ناخواسته خانمان سوز و گرفتار جنگ ویران گر(جنگ جهانی)خواهد بود و زندگی به حدّی بر مردم فشار خواهد آورد که همه مستأصل خواهند شد و دست به دعا برداشته و از خداوند راه نجات و رهایی می خواهند و زمینه برای پذیرش یک مصلح و یک ارتش فراهم خواهد شد به طوری که با یک دعوت به او لبیّک گفته و تسلیم خواهند شد.

در این موقعیّت استثنایی است که ندای آسمانی بلند شود که«ای اهل عالم!مهدی آل محمّد علیهم السّلام ظهور کرد،با او بیعت نمایید»و این ندا در سراسر گیتی طنین انداز می شود مرد و زن،کوچک و بزرگ،ایستاده و نشسته،خوابیده و بیدار و حتّی زنان پشت پرده،این ندا را می شنوند و آماده پذیرش و پاسخ دادن خواهند شد. (1)

عبد الملک می گوید:در مجلس حضرت باقر علیه السّلام(در اثر ناتوانی پیری)بر دو دستم تکیه داده و بلند شده و گریستم،عرض کردم:امیدوار بودم زمان قائم را درک کنم در حالی که قوّتی داشته باشم.

حضرت فرمود:آیا راضی نیستید که دشمنان شما مشغول پیکار شوند و شما در خانه هایتان در امان باشید؟!وقتی قائم ما قیام کند هریک از شما توانایی چهل مرد را پیدا می کنید.دل هایتان مانند پاره های آهن می شود که اگر به کوه ها بزنید،آن ها را می شکافید و حکومت و خزینه داری جهان عاقبت از آن شما خواهد بود. (2)

5-مرگ سفید و سرخ،ملخ ها و قحطی ها

1-علی بن محمّد اودی از پدرش،از جدّش نقل می کند:امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:

«بین یدی القآئم موت أحمر و موت أبیض و جراد فی حینه و جراد فی غیر حینه أحمر کألوان

ص:364


1- 1) -البتّه چون بنای ما در این کتاب به اختصار است و در مورد فتنه های قبل از ظهور روایات زیادی با تعبیرها و الفاظ گوناگون آمده برای اطّلاعات بیشتر به آن کتاب ها مراجعه شود.
2- 2) -بحار الأنوار:335/52؛ [1]دادگستر جهان:ص 314. [2]

الدم،فأمّا الموت الأحمر فالسیف،و أمّا الموت الأبیض فالطاعون؛ (1)پیشاپیش قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-مرگ سرخ و مرگ سفید و ملخ سرخ به رنگ خون،وقت و بی وقت خواهد بود،امّا مرگ سرخ شمشیر و مرگ سفید طاعون است.»

2-ابی بصیر گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«...یا أبا محمّد!إنّه لابدّ أن یکون قدّام ذلک، (یعنی قبل الظهور)الطاعونان،الطاعون الأبیض و الطاعون الأحمر،قلت:جعلت فداک!أیّ شیء الطّاعون الأبیض و أیّ شیء الطاعون الأحمر؟!قال:الطاعون الأبیض الموت الجارف (الجاذف)، (2)و الطاعون الأحمر السیف...؛ (3)ای ابا محمّد!به ناچار پیش از ظهور دوگونه طاعون سفید و سرخ خواهد بود!

گفتم:فدایت شوم،طاعون سفید و سرخ چیست؟!

فرمود:طاعون سفید مرگ همگانی و سریع و طاعون سرخ مرگ با شمشیر می باشد.»

این روایت،جنگ جهانی ویران گری که دو سوّم مردم از بین خواهد برد و پی آمد آن جنگ،از قبیل بروز طاعون و هجوم همگانی به موقع و بی موقع ملخ قبل یا بعد از جنگ (4)قحطی و مرگ سرخ را تشریح می کند. (5)

6-کشتار فجیع

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«و خوف یشمل أهل العراق و بغداد،و موت ذریع فیه،و نقصّ فی الأموال و الأنفس و الثمرات،و قلّة ریع لما یزرع الناس.» (6)

«ترس،اهل عراق و بغداد را فرامی گیرد،مرگ ومیر شایع می شود،نقص اموال

ص:365


1- 1) -عقد الدّرر:ص 56؛ [1]غیبت طوسی:ص 267؛ [2]غیبت نعمانی:278؛ [3]امام مهدی از ولادت تا ظهور ص 435 [4]به نقل از فصول المهمة، [5]بشارة الإسلام:ص 50 و 51 و [6]ص 80 و 123 با لفظ دیگر از امام صادق علیه السّلام و ص 176 و مانند آن در الزام النّاصب ص 184 و ص 185 و [7]الإمام المهدی ص 218؛ [8]بحار الأنوار:211/52 ب 25 ح 59 از غیبت طوسی و ارشاد و [9]غیبت نعمانی.
2- 2) -الجارف:هو الموت العام و الجاذف،الموت السّریع.
3- 3) -غیبت نعمانی:ص 156؛ [10]بحار الأنوار:119/52 ب 21 ح 48 [11] به نقل از آن.
4- 4) -(قلّة ریع ما یزرعه الإنسان)الزام الناصب:ص 185؛ [12]یوم الخلاص:431.
5- 5) -(جوع أغبر و موت أحمر)بشارة الإسلام ص 78؛ [13]ینابیع المودة:110/3؛یوم الخلاص:ص 431.
6- 6) -الإمام المهدی:ص 234؛ [14]یوم الخلاص:ص 175.

جان ها و ثمرات پیش می آید»

2-امام موسی کاظم علیه السّلام فرمود:«قدّام هذا الأمر قتل یبوح؛ (1)پیش از قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-کشتاری است که لحظه ای قطع نمی شود.»

3-بزنطی از امام رضا علیه السّلام نقل می کند که ایشان فرمود:«قدّام هذا الأمر قتل بیوح،قلت:

و ما البیوح؟قال:دآئم لا یفتر؛ (2)پیش از این امر،مرگ بیوح است.

گفتم:بیوح چیست؟

فرمود:دایمی است و قطع نمی شود»

4-بزنطی گوید:شنیدم امام رضا علیه السّلام فرمود:«قبل هذا الأمر بئوح،فلم أدر ما البئوح؟! فحججت،فسمعت أعرابیا یقول:هذا یوم بئوح،فقلت له:ما البئوح؟فقال:الشدید الحرّ؛ (3)پیش از این امر(ظهور)مرگ بیوح خواهد بود.من معنای بیوح را ندانستم تا این که به حج مشرّف شدم و شنیدم یک اعرابی می گفت:امروز روز بیوح است!

گفتم:بیوح چیست؟

گفت:گرمای شدید.»

5-حسن بن محبوب از عبد اللّه بن سنان نقل می کند که شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود:«یشمل الناس موت و قتل حتّی یلجأ الناس عند ذلک إلی الحرم،فینادی مناد صادق من شدّة القتال:فیم القتل و القتال؟!صاحبکم فلان؛ (4)مردم را مرگ و کشته شدن فراگیرد تا این که به حرم پناهنده شوند و منادی از شدّت کشتار ندا کند چرا کشت و کشتار؟! صاحب شما فلانی است.»

7-قیام هنگام فراگیری ناآرامی ها

1-ابو سعید خدری گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«أبشّرکم بالمهدیّ یبعث فی أمّتی

ص:366


1- 1) -بشارة المصطفی:ص 156؛یاد مهدی:ص 227.
2- 2) -«قال الفیروز آبادی:البوح بالضم الإختلاط فی الأمر و باح ظهر و بسره بوحا و بؤوحا أظهره،و هو بؤوح بما فی صدره،و استباحهم استأصلهم»بحار الأنوار: [1]182/52 ب 24 ح 6 از قرب الأسناد. [2]
3- 3) -بحار الأنوار: [3]242/52 ب 24 ح 113 از غیبت نعمانی. [4]
4- 4) -همان مدرک:297/52 ب 26 ح 53 از غیبت نعمانی. [5]

علی اختلاف من الناس و زلزال...؛ (1)مهدی را به شما مژده می دهم،در امّت من زمانی مبعوث می شود که اختلاف و زلزله مردم را فراگیرد!...»

2-هم چنین فرمود:«أبشروا بالمهدیّ-قالها ثلاثا-یخرج علی حین اختلاف من الناس و زلزال شدید...؛ (2)سه بار فرمود:مژده باد به شما«مهدی»که در حال اختلاف مردم و زلزله شدید خروج می نماید...»

3-امام باقر علیه السّلام فرمود:«یا أبا حمزة!لا یقوم القآئم إلاّ علی خوف و زلزال و فتنة و بلآء یصیب الناس و طاعون قبل ذلک و سیف قاطع بین العرب و اختلاف شدید بین الناس و تشتیت و تشتّت فی دینهم و تغیّر من حالهم حتّی یتمنّی المتمنّی الموت صباحا و مسآءا من عظم ما یری من کلب الناس و أکل بعضهم بعضا،و خروجه إذا خرج عند الیأس و القنوط.فیا طوبی!لمن أدرکه و کان من أنصاره،و الویل کلّ الویل لمن خالفه أمره و کان من أعدآئه؛ (3)ای ابا حمزه!قائم قیام نمی کند مگر در هنگام فراگیری ترس و زلزله و فتنه و بلایی که به مردم می رسد،پیش از آن نیز طاعون و شمشیر برّان است.میان عرب اختلاف شدید افتد.پراکندگی در میان مردم رخ دهد.هم چنین در دینشان و تغییراتی در حالشان به وجود آید که مردم در میان گرفتاری ها و خوردن مردم همدیگر را صبح و شام مرگ را آرزو می کنند و خروج او(قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-هنگام یأس و نومیدی خواهد شد! ای خوشابه حال آنان که او را درک نمایند و از یاران او باشند!وای بر کسی که با او مخالفت کند و به او دشمنی ورزد!

4-عبد اللّه بن رزین از عمار بن یاسر نقل می کند که فرمود:دعوة أهل بیت نبیکم فی آخر الزمان،فالزموا الأرض و کفّوا حتی تروا قادتها،فإذا خالف الترک الروم،و کثرت الحروب فی الأرض،و ینادی مناد علی سور دمشق:ویل لازم من شر قد اقترب،و یخر[ب]حائط مسجدها. (4)در آخر الزّمان به دعوت اهل بیت پیغمبرتان هشیار(گوش به زنگ)باشید.

ص:367


1- 1) -همان مدرک:74/51 ب 1 ح 23 از غیبت طوسی.
2- 2) -بحار الأنوار: [1]74/51 ب 1 ح 24 از غیبت طوسی.
3- 3) -همان مدرک:231 [2]/52 ب 25 ح 96 و ص 348 ب 26 ح 99 از غیبت نعمانی؛ [3]بشارة المصطفی:ص 105 ؛یاد مهدی:ص 170. [4]
4- 4) -بحار الأنوار: [5]212/52 ب 25 ح 60 از غیبت طوسی.

پس ملازم زمین شوید و خودداری کنید تا فرمانده آن را ببینید.زمانی که ترک و روم با همدیگر مخالفت کردند و جنگ ها در زمین زیاد شد و منادی در بالای قلعۀ دمشق ندا درداد وای!حتمی است فرارسیدن شرّی که نزدیک بود و دیوار مسجد دمشق ویران می شود.

8-نخستین نشانه ها

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«و أوّل الآیات الصواعق،ثمّ الریح الصفرآء،ثمّ ریح دآئم و صوت من السمآء یموت به خلق کثیر؛ (1)اوّلین نشانه،صاعقه ها می باشد و سپس باد زرد و بعد باد دایمی و صدایی از آسمان که در اثر آن خلق زیادی می میرند»

2-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«الآیات کخرزات منظومات فی سلک،فانقطع السلک یتبع بعضها بعضا؛ (2)آیات و نشانه ها مانند دانه های منظّم چیده شده در نخ است که اگر نخ پاره شود،دانه ها پشت سرهم می ریزد،نشانه ها هم بدین منوال پشت سرهم قرار دارند.»

9-سلطنت های ماهانه-روزانه و نصف روزه

امام صادق علیه السّلام فرمود:«و عند ذلک اختلاف السنین،و إمارة من أوّل النهار،و قتل و خلع فی آخر النهار؛ (3)و در آن هنگام اختلاف سال ها به وجود می آید و(شروع)سلطنت و ریاست از اوّل روز و قتل و خلع(کشتن و برداشتن)در آخر روز خواهد بود!»

هم چنین فرمود:«یذهب ملک السنین،و یصیر الشهور و الأیّام،فقیل:هل یطول ذلک؟!فقال:لا؛ (4)سلطنت های سالیانه از بین می رود و ماهیانه و روزانه

ص:368


1- 1) -الملاحم و الفتن:ص 102؛ [1]یوم الخلاص:ص 433 از آن.
2- 2) -بشارة الإسلام:ص 33؛ [2]الملاحم و الفتن:ص 102 با لفظ دیگر؛یوم الخلاص:ص 429 از آن ها.
3- 3) -همان مدرک:ص 28؛ [3]یوم الخلاص:ص 434 از آن.
4- 4) -غیبت طوسی:ص 271؛بحار الأنوار:210/52؛ [4]بشارة الإسلام:ص 123؛ [5]الآمام المهدی:ص 230؛ [6]یوم الخلاص:ص 434 از آن ها.

می شود.پرسیدند:آیا این برنامه ها به طول می انجامد(مدّت زیادی این گونه می باشد)؟!فرمود:نه.»

10-کشتار سه میلیونی

1-محمّد بن مسلم و ابو بصیر هردو گفتند:شنیدیم امام صادق علیه السّلام فرمود:«فیقتل یومئذ ما بین المشرق و المغرب ثلاثة آلاف ألف،یقتل بعضهم بعضا فیومئذ تأویل هذه الآیة فَما زاَلَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ؛ (1)پس در آن روز سه میلیون نفر بین مغرب و مشرق کشته می شوند،آن ها یکدیگر را می کشند و در آن روز تأویل این آیه ظاهر می شود؛همواره سخن ایشان این بود تا آن گاه که آنان را درو شده و خاموش گردانیدیم.»

11-کشتار یک سوم

1-نعیم بن حماد سنّی در کتاب«الملاحم و الفتن»روایاتی دربارۀ امام«مهدی»علیه السّلام نقل کرده است از جملۀ آن که با سند خود از ابن عباس روایت نموده،این است که از حضرت علی علیه السّلام شنیدم،فرمود:«لا یخرج المهدیّ حتّی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی ثلث؛ (2)مهدی ظهور نمی کند تا این که یک سوم(اهل زمین)کشته شوند و یک سوم(با طاعون و امراض دیگر)بمیرند و یک سوم باقی بماند.»

2-کیسان رواش از قول مولایش گوید:از حضرت علی علیه السّلام شنیدم،فرمود:

«مهدی»علیه السّلام قیام نخواهد کرد تا آن که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم مرده و یک سوم آن ها زنده بماند. (3)

ص:369


1- 1) -أنبیاء:15؛ [1]بحار الأنوار:274/52 ب 25 ح 167؛ [2]از کتاب سرور الإیمان.
2- 2) -الملاحم و الفتن:ص 198 ب 4 ف 2 ح 4؛ [3]پاسخ به شبهات احمد الکاتب:446/4؛این روایت را در منتخب الأثر: [4]ص 560 ف 6 ب 5 از البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان [5]ب 4 و کشف الأستار و [6]بشارة الإسلام و عقد الدرر [7]از علی علیه السّلام نقل کرده است.
3- 3) -برهان المتقی:ص 111؛ملاحم ابن طاووس:ص 58.

12-کشتار دو سوم مردم

1-محمّد بن مسلم و ابی بصیر گفتند:شنیدیم ابا عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«لا یکون هذا الأمر حتّی یذهب ثلثا الناس فقلنا(فقیل له):(ف)إذا ذهب ثلثا الناس فمن(فما)یبقی؟!فقال:

أما ترضون أن تکونوا(فی)الثلث الباقی؛ (1)این امر تحقّق نمی یابد تا دو سوم مردم از بین بروند!گفتیم:اگر دو سوم مردم از بین بروند پس چه کسی می ماند؟فرمود:آیا راضی نیستید در یک سوم باقیمانده باشید؟!»

13-مرگ پنج هفتم مردم

1-سلیمان بن خالد گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«قدّام القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف- موتان:موت أحمر و موت أبیض،حتّی یذهب من کلّ سبعة خمسة فالموت الأحمر السیف، و الموت الأبیض الطاعون؛ (2)پیش از قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-دو مرگ واقع خواهد شد؛یکی مرگ سرخ و دیگری مرگ سفید تا از هر هفت نفر،پنج نفر(از بین)برود،مرگ سرخ کشته شدن است و مرگ سفید به وسیلۀ طاعون خواهد بود.»

14-کشتار هفت نهم

ابن شوذب از قول ابن سیرین گوید:«لا یخرج المهدیّ حتّی یقتل من کلّ تسعة سبعة؛ (3)مهدی خروج نمی کند تا هفت نفر از نه نفر کشته شوند!»

15-کشتار نه دهم مردم

اشاره

1-حسن بن محبوب از هشام بن سالم،از زراره گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:«النّداء حقّ؟قال:إی و اللّه!حتّی یسمعه کلّ قوم بلسانه،و قال:لا یکون هذا الأمر حتّی

ص:370


1- 1) -منتخب الأثر:ص 558 ف 6 ب 5؛ [1]بحار الأنوار:113/52 ب 21 ح 37 از غیبت طوسی و ص 207 ب 25 ح 44 از کمال الدّین.
2- 2) -اثباة الهداة:401/7؛ [2]کمال الدّین:655/2؛ [3]بحار الأنوار:207/52 ب 25 ح 42 [4] از آن؛امام مهدی:ص 43؛ دادگستر جهان:ص 314. [5]
3- 3) -منتخب الأثر:ص 560 ف 6 ب 5 ح 5 از الملاحم و الفتن [6]ب 173.

یذهب تسعة أعشار النّاس؛ (1)آیا ندای آسمانی حقّ است؟فرمود:بله،به خدا قسم!تا همۀ گروه ها(آن ندا را)با گوش خود بشنوند و این نخواهد شد تا نه دهم مردم از بین بروند.» (2)

(توجه به یک نکتۀ مهمّ)

تعداد مسلمانان فعلی جهان،نسبت به ادیان دیگر کم می باشد و اکثریت قابل توجّه جهان را غیر مسلمان تشکیل می دهد و شیعیان نیز نسبت به سایر مسلمانان در اقلّیت هستند،در بین شیعیان نیز ستمکاران زیادی وجود دارند و طبق روال فعلی، تعداد جمعیّت در آینده رو به ازدیاد خواهد بود.بنابراین آیا معقول و باورکردنی است که اکثریت قریب به اتّفاق جهانیان به دست قلیلی از شیعیان و لشکر امام زمان علیه السّلام کشته شوند و صدای اعتراضی شنیده نشود؟!

علاوه براین،اگر اکثر اهل جهان کشته شوند،زمین به گورستانی تبدیل می شود و اقلیّت باقی مانده باید بر گورستان پهناور جهان حکومت نمایند و چنین عملی را نمی توان اصلاحات و حکومت جهانی نامید!در پاسخ چنین گفته می شود:

1-چنان که در شماره 10 پیش گفتار ذکر شد،ما از اوضاع آینده جهان اطّلاعی نداریم و نمی توانیم آینده را برطبق گذشته و حال قیاس کنیم.قدر مسلّم این است که مردم از حیث استعداد و افکار در ترّقی و تکامل هستند و برای پذیرفتن حق آماده گی بیشتر دارند.اکنون شنیده می شود که بسیاری از روشنفکران جهان دریافتند که ادیان و مسلک های ایشان قادر به قانع کردن وجدان آن ها نیست.

از سوی دیگر غریزۀ خداپرستی و فطرت خداشناسی و دین جویی آرامشان نمی گذارد؛لذا در جستجوی آیینی هستند که از هرگونه عقاید فاسد و خرافات به دور باشد و قدرت معنوی آن به گونه ای باشد که نیازهای درونی آنان را تأمین کند و نسبت

ص:371


1- 1) -الزام النّاصب:ص 178؛ [1]بشارة الإسلام:ص 126؛ [2]یوم الخلاص:ص 490؛غیبت نعمانی:ص 230؛ [3]پاسخ به شبهات 436/4؛بحار الأنوار:244/52 ب 25 ح 120؛ [4]دادگستر جهان:ص 314؛ [5]برهان المتّقی ص 111؛ملاحم ابن طاوس:ص 58؛این روایت را نیز کیسان رواش از امیر مؤمنان علیه السّلام آورده است عقد الدّرر گوید:این حدیث را نعیم بن حماد استاد بخاری در کتاب فتن و مقری در سنن خود آورده است.
2- 2) -در این مورد روایات بسیاری آمده است که برای رعایت اختصار به همین اندازه اکتفا می شود.

به مسایل معنوی آن ها جوابگو باشد؛از این رهگذر می توان حدس زد که جامعۀ بشری در آینده ای نه چندان دور،به متانت و حقانیّت احکام و معارف اسلام پی خواهند برد،پس یگانه دینی که بتواند به خواسته های درونی بشریت پاسخ مثبت بدهد و سعادت جسمانی و روانی را تأمین نماید،دین مقدّس اسلام است.

2-از اوضاع عمومی زمان ظهور،می توان پیش بینی نمود که«مهدی»موعود علیه السّلام بعد از ظهور،حقایق و معارف واقعی را به مردم آگاه آن زمان ارایه می دهد و برنامۀ انقلابی و اصلاحی خود را به جهانیان آن روز عرضه می کند،در نتیجه بسیاری از آن ها اسلام را قبول کرده و از قتل نجات می یابند.

3-تا آن روز استعداد مردم به مرور زمان شکوفا شده و برای درک حقایق آمادگی کامل پیدا کرده و به حدّ کمال می رسند و معجزاتی را از امام علیه السّلام مشاهده می نمایند و هم چنین اوضاع عمومی جهان غیرعادی و فوق العاده پیش می رود و از طرف دیگر مردم،اعلام خطرهای پی درپی ارتش نیرومند الهی امام را مشاهده می کنند.هم چنین علت ها و سبب های دیگری دست به دست هم داده،مردم را گروه گروه به سوی اسلام سوق می دهد و در نهایت،شوکت و عظمت شیعیان سر به افلاک کشیده و جهان را زیر بال و پر خود خواهد گرفت.

4-کسانی که مقاومت کرده و از دین خود دست برندارند و از پذیرفتن اسلام امتناع ورزند،اگر از پیروانان ادیان آسمانی باشند،با پرداختن جزیه زیر چتر اسلام و تحت حمایت دولت اسلامی قرار می گیرند،تا با گذشت زمان در اثر تبلیغات به سوی اسلام گرویده و در صف مسلمانان قرار می گیرند و خود را نجات می دهند و یا با حکومت امام علیه السّلام به مخالفت برمی خیزند که دیگر مجالی برای ادامۀ حیات نخواهند داشت؛یا اسلام و یا مرگ.

5-علاوه بر گفتار بالا،جنگ های پی درپی،کشتارهای کمرشکن،زلزله های مخرّب،ناامنی و نابسامانی جهان را فراخواهد گرفت.زندگی برای مردم به گونه ای شود که درمانده خواهند شد و دست به دعا برداشته و از خداوند راه نجات و رهایی خواهند خواست و زمینه برای پذیرش یک مصلح و یک ارتش مقتدر به گونه ای

ص:372

فراهم می شود که با یک دعوت لبیّک گفته و تسلیم خواهند شد.

امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:...و به فرماندهی شعیب بن صالح با سپاه سفیانی در محل استخر(مسجد سلیمان)روبه رو شده،جنگ بزرگی رخ می دهد که خراسانی ها فاتحانه سپاه سفیانی را شکست می دهند.آن زمان است که مردم ظهور حضرت «مهدی علیه السّلام»را آرزو کنند و او را می طلبند. (1)

در آن زمان اگر از مشرکین و کفّار و غیره وجود داشته باشند،از سوی امام علیه السّلام با آن ها اتمام حجّت می شود و سعی در جلوگیری از هرگونه درگیری و خونریزی خواهد شد،امّا اگر در عناد و ستیزه گری پافشاری کرده و مقاومت نمایند،با شمشیر عدل نابود می شوند،هرچند تعداد آن ها چندان زیاد و قابل توجّه نخواهد بود.

16-50 زن به یک مرد

در اثر کشتارهای خانمان براندازی که پیش خواهد آمد،مردان نابود شده و تعدادشان رو به تنزل می رود و در نتیجه تعداد بانوان زیاد می شود که آثار منفی این ناهماهنگی در جامعه احساس خواهد شد.

1-حذیفه گوید:«شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند جدا می کند اولیا و اصفیای خود را تا این که زمین را پاک گرداند از منافقین و گمراهان و گمراه زادگان که در اثر کشته شدن مردان،پنجاه زن به یک مرد می رسد.زمانی که زنان به مردی می رسند،یکی می گوید:ای بندۀ خدا!مرا بخر و دیگری می گوید بندۀ خدا!برای من جا و پناه بده.» (2)

ص:373


1- 1) -عقد الدّرر ص 127.
2- 2) -عن منصور الربعی،عن خراش،عن حذیفة بن الیمان قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:یمیّز اللّه أولیاءه و أصفیاءه حتی یطهّر الأرض من المنافقین و الضّالین و أبناء الضّالین و حتی تلتقی بالرّجل یومئذ خمسون امرأة هذه تقول:یا عبد اللّه اشترنی و هذه تقول یا عبد اللّه آونی.بحار الأنوار:225/52 ب 25 ح 88؛ [1]أمالی مفید:ص 144 مجلس 11 ح 2؛بشارة الإسلام:ص 22؛ [2]الملاحم و الفتن:ص 130 و 231؛یوم الخلاص: ص 479.

2-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«یرفع العلم و یظهر الجهل و یشرب الخمر و یفشو الزنا و یقلّ الرّجال،حتّی إنّ الخمسین امرأة فیهنّ رجل واحد؛ (1)علم برداشته می شود و جهل آشکار می گردد و شراب خورده می شود و زنا شیوع پیدا می نماید مردها کم و زنان بیشتر می شود میان پنجاه زن،یک مرد وجود خواهد داشت.»

17-کاش من جای تو بودم!

پیش از ظهور حضرت،نابسامانی و کشتارهای طاقت فرسا به گونه ای خواهد بود که هرکس کنار قبری می رسد،می گوید:کاش من جای تو بودم!

1-امام صادق علیه السّلام ضمن حدیثی فرمود:«حتّی یتمنّی المتمنّی[الموت]صباحا و مسآءا من عظم ما یری من کلب الناس (2)و أکل بعضهم بعضا؛ (3)تا آرزوکننده ای از گرفتاری های مردم،صبح و شام مرگ را آرزو می کند.»

2-«و در آن هنگام آرزوی مرگ کند و به قبرستان می رود و خود را بر روی قبر می افکند و مانند چارپایان در خاک می غلطد و می گوید:ای کاش من به جای تو بودم!» (4)

3-«و می گوید:نجات یافتی و نجات یافتی،کاش من به جای تو بودم!تا این که نماند خانه ای مگر این که فتنه داخل آن شود و نماند هیچ مسلمانی مگر این که آسیبی به او می رسد تا این که مردی از عترت من خروج کند.» (5)

ص:374


1- 1) -نهج الفصاحة:184/1؛ [1]بشارة الإسلام:25؛ [2]صحیح مسلم:58/8؛منتخب الأثر:ص 425؛ [3]کش 324/3 مختصرا.
2- 2) -یقال دفعت عنک«کلب»فلان بالتّحریک-ای أذاه و شرّه.
3- 3) -غیبت نعمانی:ص 123 و 135؛منتخب الأثر:ص 434؛ [4]الزام النّاصب:ص 188 و 227؛ [5]المهد:ص 189 جز آخرش؛بشارة الإسلام:ص 92 و 109 و [6] 110 و 115؛الإمام المهدی:ص 229-228؛ [7]بحار الأنوار:/52 [8]231 ب 25 ح 96 و ص 348 ب 26 ح 99 از غیبت نعمانی.
4- 4) -التّشریف بالمنن:ص 72 ب 13 ح 13-14.
5- 5) -معجم أحادیث الإمام المهدی:81/1 ح 43؛منتخب الأثر:ص 548 ف 6 ب 3 ح 17؛التّشریف بالمنن: ص 70 ب 9 ح 9.

18-وقایع و علایم یک یا دو سال پیش از ظهور

1-امام علی علیه السّلام فرمود:«پیش از قائم،ملخ سرخ به رنگ خون به هنگام و نابه هنگام ظاهر می شود.» (1)

2-امام صادق علیه السّلام می فرماید:«پیشاپیش قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-خرما بر درخت فاسد شود،پس شک نکنید در آن.» (2)

3-بزنطی از امام رضا علیه السّلام نقل می کند که فرمود:«پیشاپیش این امر(فرج)قتلی است بیوح.گفت:بیوح چیست؟!فرمود:دایم که سستی و تنبلی ندارد.» (3)

4-شروع جنگ آن حضرت از این ماه صفر تا صفر دیگر به طول می کشد.

5-ماه رجب در قرص ماه دست و صورتی ظاهر می شود.

6-ماه گرفتگی در شب چهاردهم رجب و ظاهر شدن مردی در زیر آسمان.

7-ظهور سرخی در آسمان.

8-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:چون آن وقایع پیش آید،منتظر باد سرخ یا سنگ باران و یا مسخ باشید.» (4)

9-امام صادق علیه السّلام فرمود:«هروقت علامتی را در آسمان ببینید که آتش عظیمی از مشرق باشد و چند شب طلوع کند،پس در آن هنگام فرج مردم خواهد بود و این کمی پیش از ظهور قائم خواهد بود.» (5)

ص:375


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:20/3 ح 574؛کشف الغمّة:459/2؛غیبت طوسی:ص 438 ف 7 ح 430؛إلزام النّاصب:147/2؛ارشاد مفید:348/2 ب 40 ح 5؛ [1]منتخب الأثر:ص 546 ف 6 ب 3 ح 8؛ بحار الأنوار:211/52 ب 25 ح 59.
2- 2) -همان مدرک:486/3 ح 1055؛غیبت طوسی:ص 449 ف 7 ح 45؛إلزام النّاصب:148/2؛إعلام الوری: 283/2؛کشف الغمّة:461/2؛بحار الأنوار:214/52 ب 25 ح 69.
3- 3) -همان مدرک:164/4 ح 1223؛بحار الأنوار:182/52 ب 25 ح 6 و ص 242 ب 25 ح 113.
4- 4) -همان مدرک:228/1 ح 542؛إلزام النّاصب:1372؛بحار الأنوار:263/52 ب 25 ح 148.
5- 5) -ممکن است این تعبیرها و مشابه آن در روایات دیگر،کنایه از آتش سرخ موشک ها و ابزارهای جنگی مدرن و فوق مدرن آن زمان باشد و در نتیجۀ جنگ های خانمان برانداز آن وقت باشد.معجم أحادیث الإمام المهدی:485/3 ح 1054؛إلزام النّاصب:162/2؛عقد الدّرر:ص 106؛غیبت نعمانی:ص 178، [2]بحار الأنوار:240/52 ب 25 ح 107.

10-خشک شدن آب دریاچۀ«بحیریّة»(در فلسطین).

11-خشک شدن رود نیل در مصر که در اثر این خشکی،مصر رو به ویرانی نهد، اثری از دشمن نیست و زمین رود نیل مانند تلّی از ریگ می شود. (1)

12-زمین رو به ویرانی می رود و خرابی آن بیشتر از آبادانی است. (2)

19-علایم سال ظهور

1-جاری شدن نهر فرات در شهر کوفه.

2-زلزلۀ بسیار،از جمله زلزلۀ بزرگ در شام که در اثر آن صدهزار نفر هلاک شوند.

3-ظهور خسف(فرورفتن زمین)و قذف(سنگباران)شدن.

4-خسفی در مشرق و دیگری در مغرب و خسفی در جزیرة العرب.

5-خسف جابیه و قریه ای از قرای دمشق.

6-خسف یا خرابی در مسجد جامع دمشق.

7-خسفی در بلاد جبل.

8-خسفی در بغداد.

9-خسفی در بصره و خرابی آن و خون ریزی بسیار.

10-خسف منارۀ مسجد.

11-خسف در بیداء،چهار فرسخی مدینه به مکّه.

12-خسف و قذف و زلزله در مصر.

13-ظهور مسخ به صورت خوک یا میمون یا حیوان دیگر.

14-فتنه ها و جنگ ها در شرق و غرب.

20-فتنه های سال ظهور

1-اختلاف دو پرچم در شام حسنی و اموی.(پرچم قیس و پرچم بنی العباس

ص:376


1- 1) -خلاصه ای از بشارة الإسلام:ص 28؛الملاحم و الفتن:ص 146؛یوم الخلاص:ص 434.
2- 2) -الزام النّاصب:ص 183؛یوم الخلاص:ص 436.

و مروانی)

2-خروج مغربی و حمله به مصر و شام.

3-اختلاف ترک و روم پیش از سفیانی.

4-خروج عوف سلمی از کریت(یا تکریت یکی از قرای عراق)و قتل وی در دمشق پیش از شعیب بن صالح و سفیانی. (1)

5-خروج شخصی از اولاد شیخ و تکیه بر دیوار نجف در روز دوشنبه و شهادتش در روز چهارشنبه (2)خروجش معلوم نیست از کجاست؟!

6-خروج مردی ضعیف از موالی برای مدافعۀ سفیانی که او را امیر لشکر سفیانی میان حیره و کوفه می کشد. (3)

7-خروج ربیعی و جرهمی و غیر از آن ها و غلبه سفیانی بر آن ها. (4)

8-خروج حسینی در حدیث معراج از ابن عباس«خروج مردی از اولاد حسین و ظهور دجال و ظهور سفیانی»معلوم نیست از کجا و چگونه خواهد شد.

9-خروج صد هزار مشرک و منافق از کوفه به شام تا وارد دمشق شوند. (5)

10-خروج شیصبانی از کوفه پیش از سفیانی و کشتار سنگین او در کوفه.

21-ایرانیان،وقت ظهور

طبق روایات،یاران خاص الخاص امام علیه السّلام سی صد و سیزده نفر است و امرای ارتش و حکّام ایالات از ایرانیان خواهند بود.هم چنین نیروهای حرکت کرده از سوی خراسان،و پرچم های برافراشته شده از سمت ایران می باشد،به خصوص

ص:377


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:199/3 ح 720؛غیبت طوسی:ص 444 ف 7 ح 437؛بحار الأنوار:/52 213 ب 25 ح 65.
2- 2) -بحار الأنوار:271/52 ب 25 ح 163 از امام صادق علیه السّلام.
3- 3) -معجم أحادیث م 20/5 ح 1452؛عقد الدّرر:ص 89 ب 4 ف 2؛غیبت نعمانی:ص 188؛ [1]بحار الأنوار:53 238/ ب 25 ح 105.
4- 4) -إلزام النّاصب:160/2.
5- 5) -معجم أحادیث الإمام المهدی:255/5 ح 1680؛مختصر بصائر الدّرجات:ص 200؛بحار الأنوار:/53 83 ب 29 ح 86.

قشون شعیب بن صالح و هاشمی خراسانی که در مصادر شیعه و سنّی از آن فراوان یاد شده و در ارتش امام علیه السّلام اثرات مثبت و مهمی خواهند داشت.

روایات بسیاری در کتاب های کلیدی اهل سنّت آمده است که از ایرانیان تمجید فراوانی به میان آورده اند.

1-علقمة بن عبد اللّه گوید:ما نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودیم،ناگهان دسته ای از جوانان بنی هاشم آمدند،حضرت با دیدن آن ها اشک در چشمانش حلقه زد و رنگ مبارکش تغییر یافت.

گفتیم:ای رسول خدا!ما رخسارت را به گونه ای می بینیم که دوست نداریم؟!

فرمود:ما اهل بیتی هستیم که خداوند آخرت را برای ما اختیار کرده است.همانا اهل بیت من بعد از من،به بلا و تبعید و آوارگی گرفتار می شوند تا این که قومی از مشرق زمین با پرچم های سیاه می آیند و از آن ها چیزهایی درخواست می کنند(سه بار تکرار می کنند)که به آن ها داده نمی شود،با آن ها می جنگند و پیروز می شوند و خواسته های آنان را می دهند و امّا دیگر آن ها نمی پذیرند،تا فرمانروایی(حقّ)را به مردی از اهل بیت من تحویل می دهند و او هم(زمین)پر از عدل و داد می کند،همان گونه که از ظلم پر شده باشد.پس هرکس از شما آن زمان را درک کرد،به سوی آنان بشتابید،اگرچه با چهار دست و پا رفتن روی یخ باشد. (1)

2-علاء بن عتبة از حسن نقل می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:پرچمی از مشرق به رنگ سیاه ظاهر می شود.هرکس آن را یاری نماید،خداوند او را یاری می دهد و هر کس آن را یاری نرساند،خداوند او را خوار می نماید تا آن که صاحبان پرچم نزد مردی

ص:378


1- 1) -کشف الغمّة:2623/ و 268؛غیبت نعمانی:ص 145 [1] از امام صادق علیه السّلام؛بحار الأنوار:83/51 ب 1 ذیل ح 37 شماره 27 از عبد اللّه و 87 ب 1 ذیل ح 38 شماره 5 از کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب از عقمة بن عبد اللّه و ج 243/52 ب 25 ح 116 از غیبت نعمانی قسمتی از حدیث با تفاوت کمی؛ملاحم ابن مناوی:ص 44؛البیان گنجی شافعی:ص 69 و ص 491؛منتخب الأثر:ص 152؛ذخائر العقبی ص 17؛ الإمام المهدی:ص 67 و 296؛الحاوی للفتاوی:127/2؛الملاحم و الفتن:ص 42 و 132؛ینابیع المودّة:3 89/ [2] الصواعق المحرقة:ص 162؛البلدان:ص 368؛یوم الخلاص:ص 560 از بعضی از مصادر مذکوره؛.

می آیند که نامش نام من است و او را امیر خود می نمایند و خدا نیز او را تأیید و یاری می کند. (1)

3-حارث بن جزء زبیدی گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«یخرج(أ)ناس من المشرق فیوطئون للمهدیّ سلطانه؛ (2)مردمانی از مشرق خروج می کنند و برای«مهدی علیه السّلام»زمینۀ سلطنتش را آماده می سازند.»

4-ثوبان گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:در کنار گنج شما سه نفر کشته می شوند که هرسه،فرزند خلیفه هستند.دیگر به هیچ کدام از آن ها نمی رسد،سپس پرچم های سیاه از سوی مشرق طلوع می کنند،آن گاه شما را طوری می کشند که هیچ قومی آن گونه کشته نشده است(راوی گوید:حضرت چیزهایی فرمود که یادم نمانده است) سپس فرمود:زمانی که او را دیدید،با او بیعت کنید،اگرچه بر روی یخ چهار دست و پا بروید. (3)

5-ابان بن تغلب از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود:«خداوند در آینده سی صد و سیزده مرد به مسجدی در مکّه مبعوث خواهد کرد.اهل مکّه می دانند از پدرانشان و نیاکانشان متولّد نشده اند(شاید منظور حضرت نبودن آن ها از عرب است؛چون روایت بعدی به عجمی بودن آن ها تصریح نموده است.)برای آنان شمشیرهایی است که هزار کلمه بر آن ها نوشته شده و هرکلمه،کلید هزار کلمه است و خداوند باد را مأمور خواهد کرد که از هربیابانی عبور کند،بگوید این همان«مهدی»است که به حکم داود حکم می کند و گواه نطلبد.

6-ابی الجارود می گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:یاران قائم سی صد و سیزده مرد از فرزندان عجم خواهند بود که بعضی از آن ها در روز در میان ابر حمل می شوند و به نام

ص:379


1- 1) -برهان المتقی:149/6؛ملاحم ابن طاوس:ص 54.
2- 2) -بحار الأنوار:87/51 [1]به نقل از کفایة الطّالب فی مناقب علیّ بن ابی طالب؛ [2]عقد الدّرر:ص 125؛ [3]فتن ابن کثیر:ص 41؛ [4]ابو عبد اللّه محمّد بن یوسف بن محمّد شافعی در اول کتاب«کفایة الطالب فی مناقب علیّ بن ابی طالب [5]من این کتاب را از طرق شیعه عاری کرده ام تا برای احتجاج کردن با آن مؤکدتر باشد و پس از ذکر روایت فوق گفته است:هذا حدیث حسن صحیح روته الثّقات و الأثبات؟خرجه الحافظ أبو عبد اللّه ابن ماجة القزوینی فی سننه.
3- 3) -بحار الأنوار:87/51 به نقل از کفایة الطالب.

خود و به نام پدرانشان با خصوصیاتشان معروف اند و بعضی از آنان در بستر خویش خواب باشند و بدون قرار قبلی در مکّه(با امام علیه السّلام)دیدار می کنند. (1)

7-ابو هریره از دسته ای از صحابه که یکی از آن ها حذیفة است،می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:دیشب خوابی دیدم مثل این که گوسفندان سیاه پشت سرم می آمدند، سپس پشت سر آن ها گوسفندانی بود همگی سفید که سیاهی در آن ها دیده نمی شد.

ابو بکر گفت:گوسفندان سیاه«عرب»ها هستند که تابع تو می شوند و گوسفندان سفید «عجم»هایند که به تو تابع می شوند و طوری زیاد شوند که دیگر عرب ها دیده نمی شوند.پیامبر فرمود:ملک هم این گونه تعبیر کرد. (2)

8-حافظ ابو نعیم از ابن عباس،از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله روایت کرده است که در پیش آن حضرت از فارس سخن به میان آوردم.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«فارس عصبتنا أهل البیت (3)؛ فارس گروه و قدرت ما اهل بیت هستند.»

9-ابو هریره گوید:از موالی یا عجم های نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله سخنی رفت،حضرت فرمود:«و اللّه لأنا أوثق بهم منکم أو من بعضکم» (4)سپس فرمود:به خدا قسم!البتّه من اعتمادم به آن ها بیشتر از شما یا بعض شماست.

10-ابو هریرة گوید:با رسول خدا نشسته بودیم،ناگهان سورۀ جمعه نازل شد.

وقتی که به این آیه رسید: وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ... مردی سه بار از حضرت پرسید:این ها کیانند؟!حضرت به او اعتنایی نمی کرد تا این که دستش را روی دوش سلمان نهاد و فرمود:«لو کان الإیمان عند الثریّا لناله رجال من هؤلآء؛ (5)اگر ایمان نزد (ستارۀ)ثریّا باشد،حتما مردانی از این ها بر آن دست می یابند.»

11-احمد بن حنبل نقل می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله:فرمود:«یوشک أن یملأ اللّه تبارک

ص:380


1- 1) -ترجمه غیبت نعمانی:باب 20 ص 370. [1]
2- 2) -عصر الظهور:ص 158؛به نقل از حافظ ابو نعیم در کتاب«ذکر اصبهان ص 8.
3- 3) -عصر الظهور:ص 159.به نقل از حافظ ابو نعیم.
4- 4) -همان مدرک:ص 159 از ذکر اصبهان ص 8؛و به این مضمون از ترمذی:382/5.
5- 5) -صحیح مسلم:192/7؛عصر الظّهور:ص 159 از آن.

و تعالی أیدیکم من العجم،ثمّ یکونون أسدا لا یفرّون فیقتلون مقاتلتکم و لا یأکلون فیئکم؛ (1)نزدیک است خدای تبارک و تعالی دستان شما را از عجم پر کند،سپس شیرانی می شوند که فرار نمی کنند.پس با جنگجویان شما می جنگندند و دست آوردهای شما را نمی خورند.»

12-اشعث بن قیس از امیر مؤمنان علیه السّلام خواست عجم ها را از اطرافش براند.

حضرت با ناراحتی فرمود:«أفتأمرنی أن أطردهم؟!ما کنت لأطردهم فأکون من الجاهلین.

أما والّذی فلق الحبّة و برأ النّسمة،لیضربنّکم علی الدین عودا کما ضربتموهم علیه بدءا؛آیا مرا امر می کنی آن ها را طرد کنم!(از اطراف خود دور سازم)ابدا آن ها را دور نمی سازم که از نادان ها باشم.آگاه باش!قسم به خدایی که دانه را شکافت و بچّه را از مادر به دنیا آورد!یقینا در بازگشت،نهایتا شما را به خاطر دین می زنند(می کوبند)همان گونه که شما آن ها را در آغاز زدید(کوبیدید).

13-«وزرآء المهدیّ من الأعاجم،ما فیهم عربیّ!یتکلّمون العربیّة و هم أخلص الوزرآء و أفضل الوزرآء؛ (2)وزیران مهدی علیه السّلام از عجم ها هستند.در میان آن ها عربی نباشد با زبان عربی صحبت می کنند،درحالی که آن ها خالص ترین وزرا و با فضیلت ترین وزیرانند.»

14-موسی الابار گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«اتّق العرب،فإنّ لهم خبر سوء،أما أنّه لم یخرج مع القآئم منهم واحد؛ (3)هوای عرب را داشته باش،برای آن ها خبر بدی است، بدان که یک نفر از عرب ها با قائم خروج نخواهند کرد.»

15-«إذا أقبلت الرایات السود،فأکرموا الفرس فإنّ دولتکم معهم؛ (4)وقتی پرچم های سیاه آمدند،فرس(ایرانیان)را اکرام نمایید،همانا دولت شما با آنان است.»

16-أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:«...و بدا لکم النجم ذو الذنب من قبل المشرق و لاح لکم

ص:381


1- 1) -مسند احمد:11/5؛ [1]ذکر اصبهان:ص 13 با چندین طریق از حذیفة و سمرة بن جندب و عبد اللّه بن عمر؛عصر الظّهور:ص 159. -تلخیص از«شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید:284/20؛عصر الظّهور:ص 159 از آن.
2- 2) -ینابیع المودة:133/3؛ [2]اسعاف الرّاغبین:ص 144 الإمام المهدی:ص؛344؛روزگار رهایی:599/1. [3]
3- 3) -(الابار:سازنده و فروشندۀ سوزن ها)بحار الأنوار: [4]333/52 ب 27 ح 62 از غیبت طوسی.
4- 4) -راموز الأحادیث ص 33؛زندگانی امام زمان،ص 177 به نقل از آن.

القمر المنیر،فإذا کان ذلک فراجعوا التوبة و اعلموا أنّکم إن اتّبعتم طالع المشرق سلک بکم منهاج الرسول صلّی اللّه علیه و اله،فتداویتم من العمی و الصمم و البکم و کفیتم مؤونة الطلب و التعسّف و نبذتم الثقل الفادح عن الأعناق؛ (1)وقتی که ستارۀ دنباله دار برایتان از طرف مشرق آشکار شد و ماه روشن شما تابید،پس زمانی که این مسایل پیش آمد،به سوی توبه روی آورید و بدانید اگر شما به طلوع کننده از سمت مشرق تبعیّت کنید،شما را به راه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می برد،در این صورت از نابینایی و کری و لالی مداوا شده اید و از زحمت جستن(حقّ)و خستگی آن راحت می شوید و بار سنگین(قرض یا طاعت از ستمگران)را از گردن ها انداخته اید.»

17-ابی خالد کابلی گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«کأنّی بقوم قد خرجوا بالمشرق، یطلبون الحقّ فلا یعطونه،ثمّ یطلبونه فلا یعطونه،فإذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم فیعطون ما سألوا فلا یقبلونه حتّی یقوموا،و لا یدفعونها إلاّ إلی صاحبکم،قتلاهم شهدآء.أما إنّی لو أدرکت ذلک لأبقیت نفسی لصاحب هذا الأمر؛ (2)مانند این است که گروهی را می بینم در مشرق زمین خروج کرده،حقّ را جستجو می کنند.پس به ایشان نمی دهند،باز می طلبند،به آن ها داده نمی شود.وقتی این رفتار را دیدند، شمشیرهایشان را به گردنشان می گذارند(می کوبند در این حال آمادۀ دادن حقّ می شوند)دیگر آن ها نمی پذیرند تا پایدار شوند و آن(ملک و ریاست)را تقدیم نمی کنند مگر به صاحب شما.کشته شدگانشان شهدا هستند.آگاه باش،اگر آن(زمان)را دریابم خودم را به صاحب این امر نگه می دارم!»

22-قم

1-عفّان بصری گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«أتدری لم سمّی قم؟!قلت:اللّه و رسوله و أنت أعلم؛قال:إنّما سمّی قم،لأنّ أهله یجتمعون مع قآئم آل محمّد علیهم السّلام و یقومون معه

ص:382


1- 1) -بحار الأنوار:123/51 ب 2 ح 24 [1] از کافی.
2- 2) -بحار الأنوار: [2]243/52 ب 25 ح 116 از غیبت نعمانی. [3]

و یستقیمون علیه و ینصرونه؛ (1)آیا می دانی چرا این شهر را قم نامیده شد؟!

گفتم:خدا و رسولش و شما می دانید.

فرمود:قم نامیده شد؛چون اهلش با قائم آل محمّد علیهم السّلام جمع می شوند و با او قیام می کنند و با(جنگیدن)با او از خود استقامت به خرج می دهند و به او کمک می کنند.»

2-صفوان بن یحی بیّاع السابری گوید:روزی نزد ابی الحسن علیه السّلام بودیم،صحبت قم و اهل قم و میل آن ها به مهدی علیه السّلام به میان آمد.برای آن ها طلب رحمت نمود و فرمود:خداوند از آن ها راضی باشد.سپس فرمود:بهشت دارای هشت درب می باشد،یکی از آن ها برای اهل قم است و آنان شیعیان برجستۀ ما در میان شهرها هستند.خداوند ولایت ما را با خمیرۀ ایشان عجین کرده است. (2)

3-امیر پرهیزکاران علی علیه السّلام ضمن حدیثی فرمود:«پس سالم ترین محل ها قصبۀ «قم»است.قم شهری است که انصار بهترین مردم از حیث پدر و مادر و جد و جدّه و عم و عمّه(یعنی مهدی علیه السّلام)از آن بیرون خواهد آمد.» (3)

4-امام صادق علیه السّلام فرمود:...کوفه از مؤمنان خالی شود و علم از آن جمع شود آن چنان که مار به سوراخش جمع می شود،سپس(علم)ظاهر شود در شهری که آن را«قم»گویند«و أهلها قآئمون مقام الحجّة؛ (4)و اهل آن قائم مقام حجّت هستند.»

23-خوشا به حال طالقان

ابن اعثم کوفی در کتاب«الفتوح»از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود:«ویحا للطالقان!فإنّ للّه عزّ و جلّ به کنوزا لیست من ذهب و لا من فضّة، و لکن بها رجال مؤمنون عرفوا اللّه حقّ معرفته و هم أیضا أنصار المهدیّ فی آخر الزمان؛ (5)ای

ص:383


1- 1) -همان مدرک:60 ص 216 ح 38. [1]
2- 2) -بحار الأنوار:216/60 ح 39.
3- 3) -همان مدرک:217/60 ب 36 ح 47 به نقل از کتاب«البلدان»أبو عبد اللّه فقیه همدانی.
4- 4) -بشارة الإسلام:ص 87 با اختلاف کمی؛یوم الخلاص:ص 411.
5- *4) -بحار الأنوار:87/51 ب 1 ح 38 [2] به نقل کشف الغمّة: [3]از کفایة الطّالب باب 5؛ینابیع المودة:167/3 ب 94 [4]از غایة المرام؛المغربی:ص 580. [5]

خوشابه حال طالقان!همانا برای خدا در آن خزینه هایی هست،نه از زر و نه از سیم می باشد و لکن مردان با ایمانی هستند که در آن جا خدا را به حقّ معرفت شناختند و نیز آن ها در آخر الزّمان از یاران مهدی علیه السّلام می باشند.»

فضیل بن یسار گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«له کنز بالطالقان ما هو بذهب و لا فضّة، و رایة لم تنشر منذ طویت،و رجال کأن قلوبهم زبر الحدید لا یشوبها شکّ فی ذات اللّه أشدّ من الحجر،لو حملوا علی الجبال لأزالوها،لا یقصدون برایاتهم بلدة إلاّ خربوها،کأنّ علی خیولهم العقبان یتمسّحون بسرج الإمام علیه السّلام یطلبون بذلک البرکة،و یحفّون به یقونه بأنفسهم فی الحروب،و یکفونه ما یرید فیهم.رجال لا ینامون اللیل،لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل،یبیتون قیاما علی أطرافهم،و یصبحون علی خیولهم،رهبان باللیل لیوث بالنهار،هم أطوع له من الأمة لسیّدها،کالمصابیح کأنّ قلوبهم القنادیل،و هم من خشیة اللّه مشفقون یدعون بالشهادة،و یتمنّون أن یقتلوا فی سبیل اللّه شعارهم:یا لثارات الحسین!إذا ساروا یسیر الرعب أمامهم مسیرة شهر یمشون إلی المولی إرسالا،بهم ینصر اللّه إمام الحقّ؛ (1)برای او گنجی است در طالقان،کم از طلا و نقره نیست و پرچمی است که از روزی که پیچیده شده گشوده نشده است و مردانی که گویی دل های آن ها قطعات آهن است،در ذات خدا شکی به آن راه پیدا نمی کند،سخت تر از سنگ می باشند.اگر به کوه ها حمله برند،از جا می کنند.با پرچم هایشان به شهری نمی تازند مگر این که آن را ویران سازند،مانند این است به اسبان عقاب های مرگ سوارند،زین اسب امام را دست می مالند و با این کار طلب برکت می نمایند.اطراف او را می گیرند و با جان خود او را در جنگ ها از گزند نگه می دارند و هرچه بخواهد کفایت می کنند.شب ها نمی خوابند،در نمازشان برای آن ها زمزمه ای است مانند زمزمۀ زنبور عسل،شب زنده دارانند و بامدادان سوار بر اسبان خود(آمادۀ کارزار)راهبان شب و شیران روز هستند.آنان در اطاعت مولایشان فرمانبردارتر از کنیزان نسبت به مولای خود هستند،مانند چراغ های روشنایی بخش و دل هایشان مانند قندیل های پرتوافکن می باشد.آن ها از ترس خدا

ص:384


1- 1) -بحار الأنوار:307/52 ب 26 ح 82؛ [1]بشارة الإسلام:ص 225؛ [2]الزام النّاصب:ص 227؛ [3]یوم الخلاص:ص 223.

هراسانند و خواستار شهادت هستند.آرزویشان کشته شدن در راه خداست.شعارشان «یالثارات الحسین»است.هرگاه راه روند،رعب و ترس یک ماه جلوتر از آن ها حرکت می کند.به سوی مولا با متانت می روند.خداوند به وسیلۀ آن ها امام حق را یاری می نماید.»

24-ری

شهر ری از شهرهای قدیمی ایران و یکی از شهرهای مهمی است که طبق گفتۀ مورّخین تابه حال هشت مرتبه در اثر زلزله به کلّی ویران گشته و دوباره سرپا ایستاده است.ساکنین این شهر در سپاه امام علیه السّلام جایگاه ویژه ای خواهند داشت و مردانی از آن دارای جایگاهی مهم خواهند بود.

مردی از«ری»خروج می کند که چهارشانه و گندم گون است.او از قبیلۀ بنی تمیم و کوسه می باشد.به او شعیب بن صالح می گویند که به همراه چهار هزار نفر با لباس های سفید و پرچم های سیاه جلودار سپاه«مهدی»خواهند بود و هرکس با او روبرو شود،او را فراری داده و شکست می دهد. (1)

25-یمانی و خراسانی و سفیانی

این سه نفر در یک سال و ماه و روز خروج خواهند کرد. (2)این سه از رایات مهم است.

1-یمانی در میان رایات جنوب و اهل قبله،با قدرت تر است.

2-خراسانی در میان رایات مشرق از همه قوی تر و مهیب تر است.

3-سفیانی در میان رایات مغرب از همه عظیم تر و شدیدتر خواهد بود.در روایات

ص:385


1- 1) -برهان المتقی:ص 151؛زندگانی امام زمان علیه السّلام به نقل از آن.
2- 2) -امام باقر علیه السّلام معجم أحادیث الإمام المهدی:255/3 ح 783 و 473 ح 1037؛إلزام النّاصب:147/2؛ غیبت طوسی:ص 446 ف 7 ح 443؛کشف الغمّة:46/2؛بحار الأنوار:23252 ب 25 ح 96؛امام باقر علیه السّلام و 210 ب 25 ح 52 امام صادق علیه السّلام.

از این سه جریان بیشتر نام برده شده است.

26-خروج رایت یمانی

امام صادق علیه السّلام فرمود:«هیچ رایتی با هدایت تر از رایت یمانی نیست». (1)

حضرت صادق علیه السّلام«سفیانی کجا خواهد بود و حال آن که هنوز شکنندۀ چشم او از صنعا یمن خروج نکرده است؟!» (2)امیر مؤمنان علیه السّلام در وصف لشکر یمانی و خراسانی فرمود:«در بین این که لشکر سفیانی در کوفه مشغول قتل و غارت هستند،ناگهان سواران یمانی و خراسانی مانند دو اسب مسابقه بر یکدیگر سبقت گیرند و لشکر ایشان جوانانی از اصلاب خالص در عرق تشیّع،غبارآلود و پریشان موی هستند، وقتی که به باطن پای آن ها نظر کنی،می بینی مانند تیر تراشیده آماده برای پیکان و پر می گوید:دیگر بعد از امروز خیری برای ما در مجلس و زندگی نیست،بار خدایا ما توبه کنندگانیم به سوی تو!آن ها ابدالی هستند که خداوند در کتاب خود در وصف و امثال ایشان،آن ها را از آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله بیان کرده است. (3)

27-خروج و رایت خراسانی

1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«یخرج ناس من المشرق،یوطّئون للمهدیّ؛ (4)مردمانی از مشرق خروج می کنند که زمینه را برای(خروج)مهدی هموار(آماده)می سازند.

(منظور از ایشان خراسانی و اتباع او است).»

ص:386


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:4733 ح 1037؛منتخب الأثر:ص 565 ف 6 ب 6 ح 12؛کشف الغمّة:/2 460؛بحار الأنوار:210/52 ب 25 ح 52 و ص 245 ب 25 ح 124.
2- 2) -همان مدرک:478/3 ح 1044؛غیبت نعمانی:ص 185؛ [1]بحار الأنوار:245/52 ب 25 ح 123.
3- 3) -همان مدرک:255/5 ح 1680؛مختصر بصائر الدّرجات:ص 200؛بحار الأنوار:274/52 ب 25 ح 167 و 83/53 ب 29 ح 86.
4- 4) -کشف الغمّة:ص 267/3؛ [2]منتخب الأثر:ص 304؛ [3]بشارة الإسلام:ص 290؛ [4]البیان:ص 68؛ [5]الزام النّاصب:ص 253؛الصواعق المحرقة:ص 162؛الملاحم و الفتن:ص 43 با لفظ نزدیک به آن؛ینابیع المودة:91/3؛الزام النّاصب:ص 81؛یوم الخلاص:ص 556 از آن ها.

2-هم چنین فرمود:«تخرج رایات من خراسان سود،فلا یردّها شیء حتّی تنصب فی إیلیآء؛ (1)پرچم های سیاه از خراسان بیرون آید،پس هیچ چیز آن ها را برنمی گرداند تا در ایلیا نصب شود.»

3-امام باقر علیه السّلام فرمود:«بیرق های سیاهی که از خراسان خروج کند و در کوفه فرود آید.پس وقتی مهدی علیه السّلام(در مکّه)ظاهر شود،بیعت خود را به سوی آن ها خواهد فرستاد.» (2)

4-هم چنین فرمود:«زمانی که لشکر سفیانی در کوفه مشغول قتل و غارت باشند، بیرق هایی از سمت خراسان برسند که منزل ها را به سرعت طی کنند و با ایشان چند نفر از اصحاب قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-باشد» (3)

چیزی که برای ما مبهم مانده است،هویّت سردار و فرمانده این پرچم و محلّ خروج او است؛آن چه که به نظر می رسد ائتلاف چند پرچم از نقاط مختلف شرق خواهد بود و محل تجمّع و حرکت آنان نیز خراسان خواهد بود.

28-از سجستان(سیستان)

در تاریخ قم آمده است که امام صادق علیه السّلام فرمود:«خراسان خراسان،سجستان، سجستان گویا می بینم این دو را بر شتران سوار شده و به سوی قم به سرعت می رانند» (4)به چه قصدی معلوم نیست!

رایاتی از مشرق یا دورترین بلاد مشرق شهر«شیلا»که امام باقر علیه السّلام آنان را تمجید کرده است و امیر علیه السّلام نیز فرمود:«هرگاه قیام کند قیام کننده به خراسان،همان کس که از چین و ملتان آمده،سفیانی لشکری به سوی او بفرستد و بر او غلبه نکند.» (5)این

ص:387


1- 1) -الحاوی للفتاوی:127/2؛الملاحم و الفتن:ص 43؛با لفظ دیگری و 75 آخر روایت.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:269/3 ح 797 و ص 296 ح 832؛اثبات الهداة:729/3 ب 34 ف 6 ح 65؛بحار الأنوار:217/52 ب 25 ح 77.
3- 3) -غیبت نعمانی:ص 187؛ [1]بحار الأنوار:238/52 ب 25 ح 105.
4- 4) -بحار الأنوار:215/60 ب 36 ح 34 به نقل از تاریخ قم [2]تألیف حسن بن محمّد بن حسن قمی.
5- 5) -إلزام النّاصب:160/2.

حدیث تصریح می کند این که قیام کننده از خود خراسان نیست.

29-شعیب بن صالح

1-حضرت رضا علیه السّلام فرمود:«پیش از این امر،سفیانی و یمانی و مروانی و شعیب بن صالح است.» (1)

2-حضرت علی علیه السّلام فرمود:زمانی که سپاه سفیانی به طرف کوفه حرکت می کند، دنبال اهل خراسان برای جنگ می فرستد و اهل خراسان برای یاری«مهدی»علیه السّلام با پرچم های سیاه قیام کرده و به فرماندهی«شعیب بن صالح»با سپاه سفیانی در محل استخر(مسجد سلیمان)روبه رو شده و جنگ بزرگی رخ می دهد که خراسانی ها فاتحانه سپاه سفیانی را شکست می دهند،در آن هنگام است که مردم آرزوی ظهور حضرت«مهدی»علیه السّلام را کنند و او را می طلبند. (2)

3-هم چنین فرمود:پرچم های سیاه برای جنگ با سفیانی قیام می کنند و در میان آن ها جوانی از بنی هاشم است که در کتف چپ او خالی دیده می شود.پیشرو آن پرچم ها مردی از بنی تمیم بوده که«شعیب بن صالح»نامیده می شود و سپاه سفیانی را فراری می دهد. (3)

4-حذلم بن بشیر گوید:به علی بن الحسین علیه السّلام عرض کردم:«صف لی خروج المهدیّ و عرّفنی دلآئله و علاماته،فقال:«یکون قبل خروجه خروج رجل یقال له عوف السلمی بأرض الجزیرة و یکون مأواه تکریت و قتله بمسجد دمشق،ثمّ یکون خروج شعیب بن صالح من سمرقند،ثمّ یخرج السفیانی الملعون من الوادی الیابس،و هو من ولد عتبة بن أبی سفیان، فإذا ظهر السفیانی اختفی المهدیّ علیه السّلام ثمّ یخرج بعد ذلک؛ (4)خروج«مهدی»علیه السّلام را برای من توصیف نما و دلایل و علاماتش را تعریف کن!فرمود:«پیش از خروج او،مردی به نام

ص:388


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:166/4 ح 1227؛منتخب الأثر:ص 546 ف 6 ب 3 ح 10؛بحار الأنوار:52 233/ ب 25 ح 99؛غیبت نعمانی:ص 169. [1]
2- 2) -عقد الدّرر ص 127.
3- 3) -جمع الجوامع:103/2.
4- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:199/3 ح 720، [2]غیبت طوسی:ص 444 ف 7 ح 437،بحار الأنوار:/52 213 ب 25 ح 65. [3]

عوف سلمی در سرزمین جزیره خروج می نماید،پناهگاهش تکریت و کشته شدنش در مسجد دمشق خواهد بود.پس از او خروج شعیب بن صالح از سمرقند می باشد و سفیانی ملعون از وادی یابس خروج می نماید و او از نسل عتبة بن ابی سفیان است.

هنگامی که سفیانی خروج کند،«مهدی»علیه السّلام مخفی می شود و بعد از آن خارج می شود.»

5-از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله روایت شده است:«یخرج بقزوین رجل اسمه اسم نبیّ یسرع الناس إلی طاعته،المشرک و المؤمن یملأ الجبال خوفا؛ (1)مردی از قزوین خروج می نماید، نامش نام پیغمبر است.مشرک و مؤمن به سوی او می شتابند و کوه ها از ترس او پر می شود.»

6-حسن بن جهم از ابی الحسن علیه السّلام (2)از«فرج»سؤال کرد،امام علیه السّلام فرمود:مختصر بگویم یا مفصّل؟سپس فرمود:«هرگاه حرکت کند بیرق های کنده (3)و غیرکنده در خراسان.» (4)

این شعیب بن صالح طبق روایت عمار بن یاسر (5)و روایت«ملاحم و فتن»از سفیان کلبی (6)و روایت دیگر«ملاحم و فتن» (7)،علمدار آن حضرت خواهد بود و از

ص:389


1- 1) -بحار الأنوار: [1]213/52 ب 25 ح 66 از غیبت طوسی.
2- 2) -حضرت موسی بن جعفر یا امام رضا علیهما السّلام است؛زیرا ابی الحسن کنیۀ هردو و حسن بن جهم هم از اصحاب هردو امام است.
3- 3) -کنده به کسر کاف نام طایفه ای از عرب است و چندان مناسبت با مورد سؤال ندارد،ولی به ضم کاف «کنده»نام شهری است در سمرقند و به فتح کاف«کنده»نام ناحیه ای است در خجند(خجند نیز نام شهری است بر کنار شط سیحون،آن جا تا سمرقند ده روز راه است که تقریبا هشتاد فرسخ می شود.)پس مناسب تر آن است که نام شهر کنده باشد،نه طایفۀ کنده،بنابراین به شعیب بن صالح سمرقندی مناسبت دارد.
4- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:131/4 ح 1190؛غیبت طوسی:ص 448 ف 7 ح 449؛إلزام النّاصب:/2 147؛اثبات الهداة:733/3 ب 34 ف 8 ح 85؛بحار الأنوار:214/52 ب 25 ح 68.
5- 5) -همان مدرک:399/1 ح 259؛غیبت طوسی:ص 464 ف 7 ح 479؛التّشریف بالمنن:ص 120 ب 97 ش 114 و ص 123 ب 104 ش 121؛بحار الأنوار:208/52 ب 25 ح 45.
6- 6) -التّشریف بالمنن:ص 120 ب 99 ش 116.
7- 7) -معجم أحادیث الإمام المهدی:401/1 ح 261؛التّشریف بالمنن:ص 272 ب 60 ح 394.

جوانان شجاعی است که لشکر سفیانی را شکست می دهد (1)و جوانی است تازه سن، زردچهره و کم موی که اگر با کوه ها بجنگد،آن ها را نرم کند و از هم بپاشد. (2)

7-محمّد بن حنفیة گوید:«پرچم های سیاه برای بنی عباس بیرون می آید و سپس سیاهان دیگری از خراسان خارج می شوند.عرقچین های آن ها سیاه و لباسشان سفید است و جلودار ایشان مردی به نام شعیب بن صالح از بنی تمیم است،ارتش سفیانی را شکست می دهد تا به بیت المقدس می رسد.«توطئ للمهدیّ سلطانه،یمدّ إلیه ثلاثمائة من الشام،یکون بین خروجه و بین أن یسلم الأمر للمهدیّ،إثنان و سبعون شهرا؛ (3)«مهدی»علیه السّلام سلطانش را آماده می سازد و سی صد نفر از شام به او یاری می کنند،مابین خروج و تسلیم امر«مهدی»علیه السّلام هفتاد و دو ماه خواهد بود.»

خلاصۀ آن چه که مسلّم است رایت مستقلّی در خراسان فعلی نخواهد بود،بلکه محل استطراق رایات مناطق مختلف شرقی است و اجتماع آن ها در خراسان خواهد بود و شاید از خود خراسان نیز عدّه ای به آن ها ضمیمه شود.

30-خروج سیّد حسنی

آن چه که از روایات مستفاد می شود،سه نفر به نام سیّد حسنی خواهد بود.

1-حسنی(نفس زکیّه)که در وقت ظهور قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-در مکّه کشته شده و سرش به شام فرستاده می شود.

2-حسنی که به شام لشکرکشی می کند و با سفیانی اموی می جنگد و شکست می خورد.

3-حسنی که از طالقان دیلم خروج کرده و همزمان با خراسانی و یمانی به کوفه وارد می شود.

ص:390


1- 1) -همان مدرک:270/3 ح 798؛التّشریف بالمنن:ص 120 ب 98 ح 115.
2- 2) -همان مدرک:398/1 ح 258؛التّشریف بالمنن:ص 120 ب 99 ش 116.
3- 3) -عصر الظّهور:161؛به نقل از مخطوط ابن حماد:ص 84 و 74؛ [1]ناگفته نماند در روایتی که گذشت،خروج یمانی و خراسانی و سفیانی در یک سال و ماه و روز خواهد بود،امّا پیوستن به حضرت ممکن است این مدّت طول کشد.

حضرت باقر علیه السّلام فرمود:«مهدی»علیه السّلام داخل کوفه می شود درحالی که سه رایت در کوفه به اهتزاز درآمده است.پس برای او صاف می شود(یعنی هرسه رایت تسلیم او شوند).پس(قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-)می آید و بر منبر بالا می رود و خطبه می خواند و مردم به حدّی گریه می کنند که نمی فهمند او چه می گوید.سپس فرمود:

این است فرمودۀ پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله«گویا می بینم حسنی و حسینی را و هردو صاحب رایت هستند.پس حسنی رایت را به حسینی(یعنی به مهدی علیه السّلام)تسلیم می کند.» (1)

مراد همان سه رایت خراسانی و یمانی و سید حسنی است و دربارۀ سیّد حسنی و محل خروج او روایات گوناگونی وجود دارد،از دیلم (2)،قزوین (3)و طبرستان (4)یا هر سه جداگانه هستند که از محل های مذکور خروج می کنند و یا سیّد حسنی مورد بحث با همان قزوینی یکی است؛زیرا دیلم و طالقان از توابع قزوین است و بیشتر لشکریانش سادات خواهند بود.

طبرستانی یکی از سادات علوی است که مدّتی در طبرستان(مازندران و گیلان) حکومت داشت و به داعی کبیر و صغیر و...معروف است،از نسل آن ها باشد.خدا بر همه چیز داناست.

در کیفیّت رسیدن سیّد حسنی و تسلیم شدنش بر امام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف- بعد از درخواست علایم خاص و اعجازهای مختلف و انجام آن ها،مانند کاشتن عصای دستش بر سنگ خارا و سبز شدن و میوه دادن و...روایات متعدد و مفصّلی آمده است.

31-خروج گیلانی

امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«قیام کند از ما،قیام کننده ای در گیلان و آن مشرقی(که از

ص:391


1- 1) -کشف الغمّة:463/2؛غیبت طوسی:ص 468 ف 8 ح 480؛معجم أحادیث الإمام المهدی:300/3 ح 838؛بحار الأنوار:331/52 ب 27 ح 53.
2- 2) -مختصر بصائر الدّرجات:ص 188؛بحار الأنوار:15/53 ب 25.
3- 3) -غیبت طوسی:ص 444 ف 7 ح 438؛إلزام النّاصب:135/2؛بحار الأنوار:21352 ب 25 ح 66.
4- 4) -بحار الأنوار:215/60 ب 36 ح 36(به نقل از تاریخ قم).

چین و ملتان آمده است)او را در دفع شیعۀ عثمان(سفیانی)کمک دهد و او را ابر (قریه ای است در استرآباد)و دیلم اجابت کند و از او برکت و نعمت بیابند و به بصره می آید،پس آن را خراب می کند و به کوفه می آید و آن را تعمیر می کند.پس سفیانی بر جنگیدن با او و مستأصل کردن او عزیمت و همّت کند.» (1)

32-خروج مردی از اولاد جعفر بن ابی طالب از بلاد جبل

(2)

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به جعفر بن ابی طالب فرمود:«ای جعفر آیا تو را بشارت ندهم؟!

عرض کرد:چرا یا رسول اللّه!

فرمود:آن کسی که به قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-رایت را خواهد داد از ذریۀ توست،آیا می دانی که او کیست؟!

عرض کرد:نه!

فرمود:او آن کسی است که صورتش مانند دینار سرخ می درخشد و دندان هایش مانند ارّه و شمشیر او مانند آتش سوزان است.ذلیل داخل جبل می شود و از آن عزیز بیرون آید(تنها وارد می شود و با یاران زیاد بیرون آید)جبرئیل و میکائیل اطراف او را گرفته اند» (3)

ص:392


1- 1) -إلزام النّاصب:160/2 به نقل از اربعین میر لوحی؛بحار الأنوار:236/52 ب 25 ح 104؛معجم أحادیث الإمام المهدی:16/3 ح 570.(از جمله«از ما قیام کننده ای»معلوم می شود که او علوی خواهد بود.)
2- 2) -بلاد جبل همدان و کرمانشاه و نهاوند و قم را گویند.
3- 3) -أبان ابن عثما [1]ن قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّ [2]لام:بیننا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذات یوم بالبقیع فأتاه علی فسلم علیه فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:اجلس فأجلسه عن یمینه ثم جاء جعفر بن أبی طالب فسأل عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقیل:هو بالبقیع،فأتاه فسلم علیه فأجلسه عن یساره ثم جاء العباس فسأل عنه فقیل هو بالبقیع فأتاه فسلم علیه و أجلسه أمامه.ثم التفت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی علی علیه السّلام:فقال:ألا ابشرک ألا اخبرک یا علی؟قال:بلی یا رسول اللّه فقال:کان جبرئیل عندی آنفا و خبّرنی أن القائم الذی یخرج فی آخر الزمان یملا الارض عدلا کما ملئت ظلما و جورا من ذریتک من ولد الحسین علیه السّلام فقال علی علیه السّلام:یا رسول اللّه ما أصابنا خیر قط من اللّه إلا علی یدیک.ثم التفت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا جعفر ألا ابشرک؟قال:بلی یا رسول اللّه فقال:کان جبرئیل عندی آن فا فأخبرنی أن الذی یدفعها إلی القائم هو من ذریتک أتدری من هو؟قال:لا،قال:ذاک الذی وجهه کالدینار و أسنانه کالمنشار و سیفه کحریق النار،یدخل الجبل ذلیلا و یخرج منه عزیزا یکتنفه جبرئیل و میکائیل.ثم التفت إلی العباس فقال:یا عم النبی ألا اخبرک بما أخبرنی جبرئیل؟فقال:بلی

33-خروج شیصبانی

جابر جعفی گوید:از امام باقر علیه السّلام دربارۀ سفیانی سؤال کردم.فرمود:«و أنّی لکم بالسفیانی؟حتّی یخرج قبله الشیصبانی یخرج بأرض کوفان ینبع کما ینبع المآء فیقتل و فدکم فتوقّعوا بعد ذلک السفیانی و خروج القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-؛ 1به این زودی ها کجاست سفیانی؟!تا پیش از او شیصبانی در سرزمین کوفان خروج کند،می جوشد مانند جوشیدن آب،پس دستجات شما را به قتل می رساند،بعد از او منتظر سفیانی و خروج قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-باشید.»

34-جنگ قرقیسیا

1-محمّد بن سنان از حذیفة بن منصور می گوید،امام صادق علیه السّلام فرمود:«إنّ للّه مآئدة (مأدبة)بقرقیسا یطلع مطلع من السمآء فینادی:یا طیر السماء و یا سباع الأرض!هلمّوا إلی الشبع من لحوم الجبّارین؛ 2در قرقیسیا برای خدا میهمانی است سربلند کرده به آسمان،ندا می دهد ای پرندگان آسمان و درّندگان زمین را بیایید به سوی گوشت های ستمگران تا سیر شوید.»

2-ابن ابی یعفور گفت:امام باقر علیه السّلام به ما فرمود:«أنّ لولد العباس و للمروانی لوقعة بقرقیسا یشیب فیها الغلام الحزور،و یرفع اللّه عنهم النصر،و یوحی إلی طیر السمآء و سباع الأرض:اشبعی من لحوم الجبّارین،ثمّ یخرج السفیانی؛ 3همانا برای اولاد عباس

ص:393

و مروانیان در قیرقیسا واقعه ای روی می دهد که جوان نورسیده را پیر می کند و خداوند کمک را از آن ها برمی دارد و به پرندگان آسمان و درندگان زمین وحی می کند از گوشت های ستمگران سیر شوید سپس سفیانی خروج نماید.»

35-جنگ گرگان و طبرستان

امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«هرگاه مضطرب شود خراسان و میان اهل گرگان و طبرستان جنگ واقع شود و سجستان(سیستان)خراب شود،پس سالم ترین محل ها قصبۀ«قم»است.قم شهری است که از آن یاران بهترین مردم از حیث پدر و مادر و جد و جدّه و عمّ و عمّه(یعنی مهدی علیه السّلام)بیرون خواهد آمد» (1)

36-رایت آذربایجان

ابی بصیر از حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پدرم فرمود:«لابدّ لنا من آذربیجان لا یقوم لها شیء و إذا کان ذلک فکونوا أحلاس بیوتکم و ألبدوا ما ألبدنا،فإذا تحرّک متحرّکنا فاسعوا إلیه و لو حبوا،و اللّه لکأنّی أنظر إلیه بین الرکن و المقام یبایع الناس علی کتاب جدید،علی العرب شدید و قال:ویل لطغاة العرب من شرّ قد اقترب؛ (2)از(آشوب)آذربایجان چاره ای برای ما نیست،هیچ چیز نمی تواند با او برابری و در برابر او ایستادگی کند.پس هرگاه (چنین جریانی پیش آمد)مانند گلیم و پلاس خانه های خود باشید(نه بر له او و نه بر علیه او)«ألبدوا ما ألبدنا».آرام گیرید مادامی که ما آرام گرفته ایم و هروقت از ما کسی حرکت نمود،به سوی او بشتابید!اگرچه مانند طفل تازه به راه افتاده خود را به زمین بکشید.به خدا قسم گویا می بینم ما بین رکن و مقام را مردم به کتاب جدید که به عرب سخت خواهد شد،بیعت می کنند،و گفت:وای بر طغیان گران عرب از شرّی که نزدیک

ص:394


1- 1) -بحار الأنوار:217/60 ب 36 ح 47 [1] به نقل از کتاب«البلدان»أبو عبد اللّه فقیه همدانی.
2- 2) -غیبت نعمانی:102 و 140؛الملاحم و الفتن:ص 163؛بشارة الإسلام:ص 205 و 103 [2] اول آن؛یوم الخلاص:ص 218؛إلزام النّاصب:127/2 و 175؛ [3]بحار الأنوار:135/52 ب 22 ح 40 و [4]ص 294 ب 26 ح 42.

شده است.»

در سند دیگر به جای«ألبدوا»و«و الندآء بالبیدآء»آورده است؛یعنی هم چنان گلیم خانۀ خود باشید تا ندای«خسف بیدا»بلند شود.

37-خروج سفیانی

خروج سفیانی از فتنه های بزرگ است و بلای او از همه شدیدتر و اخبار دربارۀ او از همه بیشتر است.در چند حدیث او را از علایم حتمی و حتمی العلامه و حتمیّ الوقوع شمرده است و چنان که در گذشته بیان شده او و یمانی و خراسانی در یک سال، و یک ماه و یک روز خروج خواهند کرد.

خروج او در ماه رجب،بعد از فرورفتن قریه ای از قرای شام و محل خروجش «وادی یابس»است.

نام او«عثمان بن عنبسه»یا عیینه از اولاد عتبة بن ابی سفیان و زادۀ هند جگرخوار است.مدّت خروج و سلطنت و هلاکت او پانزده ماه است که با جنگ و کشتار می گذرد.در کوفه و نجف جنگ های بسیار می نماید،به حدّی که فقط در روی جسر کوفه هفتاد هزار نفر کشته می شود و از بوی تعفّن و خون مردگان سه روز از آب فرات استفاده نمی کنند.طولی نمی کشد در همان روز ارتش یمانی و خراسانی مانند دو اسب مسابقه از دو طرف می رسند و اسیران را باز می ستانند(حذیفه گوید:ایشان را تعقیب می کنند و همه را می کشند،حتّی یک نفرشان باقی نمی ماند)و لشکری را برای تسخیر مدینه و مکّه می فرستد(حذیفه گوید:سه شبانه روز در مدینه قتل و غارت می کنند)و سپس به سوی مکّه حرکت می کنند که میان مدینه و مکّه ندایی بلند شود:

«یا بیدآء!أبیدی القوم الظالمین؛ای بیابان گروه ستمگر را نابود کن!»همگی به زمین فرو می روند و فقط دو برادر یا سه نفر باقی می ماند برای بردن خبر به مکّه برای امام علیه السّلام و به شام برای عثمانی و به کوفه برای لشکریانی که برای تسخیر کوفه فرستاده است. 1

ص:395

از بعضی روایات چنین برمی آید که سفیانی شخص خاصّی از آل ابو سفیان و فرزندان او است،امّا از برخی دیگر چنین به نظر می آید که سفیانی منحصر به یک فرد نیست،بلکه اشاره به صفات و برنامه های مشخصی است که در طول تاریخ افراد زیادی مظهر آن بوده اند.

امام زین العابدین علیه السّلام فرمود:«أمر السفیانی حتم من اللّه و لا یکون قآئم إلاّ بالسفیانی؛ 1ظهور سفیانی از مسایل از جانب خداست.و قیامی نمی شود مگر با سفیانی(در برابر هر قیام کننده ای یک سفیانی وجود دارد).»

از این حدیث به خوبی روشن می شود که سفیانی جنبۀ توصیفی دارد نه شخصی و این اوصاف همان برنامه ها و ویژه گی های او است و نیز در برابر هرمرد انقلابی و مصلح راستین،یک یا چند سفیانی قد علم خواهند کرد و در برابر قیام جهانی «مهدی»علیه السّلام سفیانی یا سفیانی ها قرار خواهند داشت که با قدرت شیطانی سعی دارند در مسیر حرکت عدل«مهدی»علیه السّلام وقفه ایجاد کنند و زمان را به عقب برگردانند یا متوقّف نمایند.تفاوتی که سفیانی با دجّال دارد شاید بیشتر در این است،که دجال از طریق حیله و تزویر برنامه های شیطانی خود را پیاده می کند،امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی خود این کار را انجام می دهد و هیچ منعی نیست که سفیانی آخر زمان که در برابر مصلح بزرگ جهانی«مهدی»علیه السّلام قیام می کند،از نواده های ابو سفیان باشد و شجره نامه و نسبش به او منتهی شود.

دجال ها صفوف ضد انقلابی مرموز و سفیانی ها صفوف ضد انقلابی آشکار را تشکیل می دهند،در واقع هردو یک موضع و در دو چهرۀ مختلف هستند که یک هدف را تعقیب می کنند و تا صفوف آن ها درهم شکسته نشود،تضمینی برای پیشرفت و بقای انقلاب نخواهد بود.

ص:396

پیرامون سفیانی که هم زمان با خروج«مهدی موعود علیه السّلام»خواهد بود،بیاناتی است که به برخی از آن اشاره می نماییم.

1-محمّد بن مسلم از ابی جعفر علیه السّلام روایت می کند که ایشان فرمود:«سفیانی سرخ رویی است سپید سرخ و کبودچشم،هرگز خدای را نپرستیده و هرگز مکّه و مدینه را ندیده و می گوید:پروردگارا خونم را از مردم می ستانم،هرچند به آتش روم.» (1)

2-عیسی بن اعین گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«سفیانی از حتمیّات است و خروجش در رجب خواهد بود و از آغاز خروج تا انجامش پانزده ماه به طول خواهد کشید که شش ماه آن در جنگ است و چون بر کشورهای پنجگانه مالک شد، نه ماه حکومت خواهد نمود و یک روز بیش از نه ماه نمی شود.» (2)

3-محمّد بن مسلم گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمودند:«إنّ السفیانی یملک بعد ظهوره علی الکور الخمس حمل امرأة،ثمّ قال علیه السّلام:أستغفر اللّه حمل جمل،و هو من الأمر المحتوم الّذی لابدّ منه؛ (3)همانا سفیانی بعد از ظهورش به مدّت حمل زن به پنج منطقه تملک می کند.سپس فرمود:از خدا طلب مغفرت می کنم،به مدّت حمل شتر و آن از امور حتمی است که چاره ای از آن نیست.» (4)

4-عمر بن ابان کلبی می گوید،امام صادق علیه السّلام فرمود:«کأنّی بالسفیانی أو بصاحب السفیانی قد طرح رحله فی رحبتکم بالکوفة،فنادی منادیه من جآء برأس شیعة علیّ،فله

ص:397


1- 1) -ترجمۀ غیبت نعمانی باب 18 ص 360. [1]
2- 2) -غیبت نعمانی باب 18 ص 160؛ [2]بحار الأنوار: [3]248/52 ب 25 ح 130 از غیبت نعمانی. [4]
3- 3) -بحار الأنوار: [5]215/52 ب 25 ح 71 از غیبت طوسی.
4- 4) -133-عن زرارة،عن حمران بن أعین،عن أبی جعفر محمّد بن علی علیهما السّلام فی قوله تعالی: قَضی أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ (انعام:2) [6]قال:إنهما أجلان:أجل محتوم،و أجل موقوف،قال له حمران:ما المحتوم؟ قال:الذی لا یکون غیره،قال:و ما الموقوف؟قال:هو الذی للّه فیه المشیة قال حمران:إنی لأرجو أن یکون أجل السفیانی [7]من الموقوف،فقال أبو جعفر علیه السّلام:لا و اللّه إنه من المحتوم. 134-عن الفضیل عن أبی جعفر علیه السّلام قال:إن من الامور امورا موقوفة و امورا محتومة و إن السفیانی [8]من المحتوم الذی لابد منه.دربارۀ از امور حتمیّه بودن سفیانی روایات متعدد با تعابیر مختلف آمده است طالبین به بحار الأنوار:248/52 به بعد [9]ب 25 احادیث 130 و 131 و 132 و 133 و 134 و 135 و 138 و ص 233 ح 98 و سایر صفحات مراجعه نمایید.

ألف درهم،فیثب الجار علی جاره،و یقول:هذا منهم،فیضرب عنقه و یأخذ ألف درهم؛أما إنّ إمارتکم یومئذ لا یکون إلاّ لأولاد البغایا،و کأنّی أنظر إلی صاحب البرقع،قلت:و من صاحب البرقع؟فقال:رجل منکم یقول بقولکم یلبس البرقع فیحوشکم فیعرفکم و لا تعرفونه، فیغمز بکم رجلا رجلا.أما إنّه لا یکون إلاّ ابن بغی؛ (1)گویا سفیانی یا هم صحبت سفیانی را می بینم که بارش را در«رحبۀ»شما در کوفه انداخته و جارچی اش جار می کشد که هرکس سر یک شیعۀ علی را بیاورد،هزار درهم دریافت می کند.پس همسایه به همسایه اش می جهد و می گوید:این از آن هاست!پس گردنش را می زند و هزار درهم می گیرد.آگاه باشید آن زمان امیران شما نباشد مگر فرزندان زنا(زنازاده ها)و در همین هنگام است که صاحب برقع را می بینم.

گفتند:صاحب برقع کیست؟!

فرمود:مردی از شما و به عقیدۀ شما می باشد و برقع می پوشد و در دسترس شما است.او شما را می شناسد و شما او را نمی شناسید.پس تک تک شما را می فشارد.آگاه باش حتما او نمی شود مگر فرزند زناکار!»

5-معاویة بن سعید از ابی جعفر محمّد بن علی علیه السّلام نقل می کند که علی بن ابی طالب علیه السّلام به من فرمود:«إذا اختلف رمحان بالشام،فهو آیة من آیات اللّه تعالی.قیل:ثمّ مه؟قال:ثمّ رجفة تکون بالشام،تهلک فیها مائة ألف یجعلها اللّه رحمة للمؤمنین و عذابا علی الکافرین.فإذا کان ذلک فانظروا إلی أصحاب البراذین الشهب و الرایات الصفر،تقبل من المغرب حتّی تحلّ بالشام،فإذا کان ذلک فانتظروا خسفا بقریة من قری الشام،یقال لها:

خرشنا،فإذا کان ذلک فانتظروا ابن آکلة الأکباد بوادی الیابس؛ (2)زمانی که دو نیزه در شام اختلاف(رفت وآمد)کردند،پس او نشانه ای از نشانه های خداست.

پرسیدند:بعد از آن چه؟!

ص:398


1- 1) -قال الفیروز آبادی:حاش الصید:جاءه من حوالیه لیصرفه إلی الحبالة و قال فی الأقرب:غمز بالرّجل و علیه:سعی به شرّا و طعن علیه و أهل المغرب [1]یقولون غمز فلان بفلان إذا کسر جفنه نحوه لیغریه به أو لیلتجئ إلیه أو لیستعین به،هذا و الحدیث فی المصدر ص 288. غیبت طوسی:ص 288؛بحار الأنوار:215/52 ب 25 ح 72 [2] از آن.
2- 2) -بحار الأنوار: [3]215/52 ب 25 ح 73 از غیبت طوسی.

فرمود:زلزله ای در شام به وقوع می پیوندد که در آن صد هزار نفر هلاک می شود و آن را خداوند برای مؤمنین رحمت و برای کافرین عذاب قرار می دهد،وقتی که این جریان پیش آمد،بنگرید به صاحبان اسب های تاتاری ابلق و پرچم های زرد که از سمت مغرب فرامی رسد تا به شام نزول کنند.پس وقتی که این امر تحقّق یافت،منتظر فرو رفتن قریه ای از قرای شام که آن را«خرشنا»گویند باشید.زمانی که این قضیه پیش آمد،منتظر فرزند(هند)جگرخوار در وادی یابس شوید.»

6-جابر از امام باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود:«سفیانی به اندازۀ بارداری زن باردار(9 ماه)حکومت خواهد کرد.» (1)

7-عمار دهنی گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:«کم تعدّون بقآء السفیانی فیکم؟قال:قلت:

حمل امرأة تسعة أشهر قال:ما أعلمکم یا أهل الکوفة؛ (2)بقای سفیانی را چه قدر می شمارید؟گفتم:مدت حمل زن،نه ماه.فرمود:چه قدر دانایید شما ای اهل کوفه.»

8-عیسی بن اعین می گوید،امام صادق علیه السّلام فرمود:«السفیانی من المحتوم و خروجه من أوّل خروجه إلی آخره خمسة عشر شهرا ستّة أشهر،یقاتل فیها فإذا ملک الکور الخمس ملک تسعة أشهر و لم یزد علیها یوما؛ (3)سفیانی از حتمیّات است و از اوّل تا آخر خروجش پانزده ماه طول خواهد کشید که شش ماه می جنگد،وقتی که پنج منطقه را تسخیر کرد،فقط نه ماه ریاست می کند حتّی یک روز هم زیادتر نخواهد شد.»

9-هشام بن سالم می گوید امام صادق علیه السّلام فرمود:هنگامی که سفیانی به پنج قطعه مسلّط شد،نه ماه برای او بشمارید.به گمان هشام پنج قطعه عبارت است از؛دمشق، فلسطین،اردن،حمص و حلب. (4)

ص:399


1- 1) -الملاحم و الفتن:نعیم بن حماد مروزی ص 129؛پاسخ به شبهات احمد کاتب:448/4 به نقل از آن.
2- 2) -«یحتمل أن یکون بعض أخبار مدة السفیانی محمولا علی التقیة لکونه مذکورا فی روایاتهم،أو علی أنه مما یحتمل أن یقع فیه البداء فیحتمل هذه المقادیر،أو یکون المراد مدة استقرار دولته،و ذلک مما یختلف بحسب الإعتبار و یؤمئ إلیه خبر عیسی بن أعین الآتی و خبر محمّد بن مسلم الذی سبق» بحار الأنوار: [1]216/52 ب 25 ح 74 از غیبت طوسی.
3- 3) -بحار الأنوار: [2]249/52 ب 25 ح 130 از غیبت نعمانی. [3]
4- 4) -غیبت نعمانی باب 18 ص 357. [4]

10-عبد اللّه بن منصور به جلی گوید:از امام صادق علیه السّلام نام سفیانی را پرسیدم.

فرمود:نامش را برای چه می خواهی بدانی،آن گاه که قطعات پنج گانه شام،دمشق، حمص،فلسطین،اردن و قنّسرین را مالک شد،آن هنگام به انتظار فرج باشید.

عرض کردم:نه ماه حکومت می کند؟!

فرمود:نه هیجده ماه حکومت می نماید،یک روز هم بیشتر نخواهد بود. (1)

38-یوم الإبدال

جابر جعفی می گوید:امام باقر علیه السّلام ضمن حدیث مفصّلی فرمود:«و السفیانی یومئذ بواد الرملة،حتّی إذا التقوا و هم یوم الإبدال یخرج أناس کانوا مع السفیانی من شیعة آل محمّد علیهم السّلام و یخرج ناس کانوا مع آل محمّد إلی السفیانی،فهم من شیعته حتّی یلحقوا بهم، و یخرج کلّ ناس إلی رایتهم و هو یوم الإبدال؛ (2)و در آن روز سفیانی در وادی«رملة»(نزول کرده است)تا هنگامی که درگیر شدند و ان روز«ابدال»است،مردمانی از شیعیان آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله که همراه«ارتش»سفیانی می باشند،از او جدا می شوند.و مردمانی که از پیروان سفیانی همراه آل محمّد هستند،بیرون می روند(جدا می شوند)،هرکس به ارتش مورد اعتقاد خود ملحق شده و زیر پرچم آن قرار می گیرد و آن روز روز،ابدال (تبدیل و تعویض شدن)است.»

امام باقر علیه السّلام فرمود:...چون دو لشکر تلاقی کرده و به هم رسیدند(قبل از بیعت یا بعد از نقض)گروهی از لشکر سفیانی به لشکر امام می پیوندد و جمعی نیز از لشکر امام به سفیانی ملحق می شود و آن روز را روز«ابدال»می گویند:امیر مؤمنین علیه السّلام نیز از آن روز«یوم الإبدال»یاد می کرد. (3)

ص:400


1- 1) -کمال الدین:ص 651؛پاورقی ترجمۀ غیبت نعمانی:باب 18 ص 357.
2- 2) -تفسیر عیاشی:66/1-64؛ [1]بحار الأنوار:224/52 ب 25 ح 87. [2]
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:316/3 ح 855 و 28/5 ح 1453؛إلزام النّاصب:260/2؛بحار الأنوار:52 388/ ب 27 ح 206.

39-تکرار تاریخ(تجدید سلطنت بنی امیّه)

از لحن روایت های گوناگون و روایات جریان های سفیانی روشن می شود که دولت های بنی امیه و بنی عباس پیش از ظهور حضرت«مهدی»موعود علیه السّلام دوباره بر روی کار آمده و بر اریکۀ قدرت تکیه خواهند زد و بعد از ظهور با دست پرتوان «خدایی»از صفحۀ روزگار برچیده خواهند شد؛حتّی آن هایی که به روم پناهنده می شوند،از امپراتور روم استرداد می گردند و به سزای اعمال ننگین خود می رسند.

1-داود بن ابی القاسم گوید:«کنّا عند أبی جعفر محمّد بن علیّ الرضا علیهما السّلام،فجری ذکر السفیانی و ما جآء فی الروایة من أنّ أمره من المحتوم،فقلت لأبی جعفر علیه السّلام:هل یبدو للّه فی المحتوم؟قال:نعم.قلنا له:فنخاف (1)أن یبدو للّه فی القآئم،قال:القآئم من المیعاد؛ (2)نزد ابی جعفر محمّد بن علی رضا علیه السّلام(امام جواد)بودیم،صحبت سفیانی به میان آمد و این که او از حتمیات است.پس گفتم:آیا در حتمیات هم«بدا»می شود؟

فرمود:بلی!

گفتیم:پس می ترسیم دربارۀ قائم هم بدایی پیش آید.

امام فرمود:قائم از میعاد است(در وعده خدا بدا راه ندارد).»

در بسیاری از روایات:«سفیانی را از حتمیات لایتغیّر شمرده است و از جمع بین روایات،از کلام مجلسی قدّس سرّه استفاده می شود که فرمود:در حتمیات بدا از جزئیات است،نه در اصل وقوع آن.

2-در روایت آمده است:«إذا دارت رحی بنی العبّاس،و ربط أصحاب الرایات خیولهم بزیتون الشام،یهلک اللّه لهم الأصهب و یقتله و عآمّة أهل بیته علی أیدیهم،و یجلس ابن آکلة

ص:401


1- 1) -کذا فی المصدر ص 162 و [1]فی المطبوعة«فیجاز»و هو تصحیف.
2- 2) -بیان:لعل للمحتوم معان یمکن البداء فی بعضها و قوله:«من المیعاد»إشارة إلی أنه لا یمکن البداء فیه لقوله تعالی: إِنَّ اللّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ و الحاصل أن هذا شئ وعد اللّه رسوله و أهل بیته،لصبرهم علی المکاره التی وصلت إلیهم من المخالفین،و اللّه لا یخلف وعده.ثم إنه یحتمل أن یکون المراد بالبداء فی المحتوم البداء فی خصوصیاته لا فی أصل وقوعه کخروج السفیانی [2]قبل ذهاب بنی العباس و نحو ذلک.آل عمران:9؛ [3]الرّعد:33؛ [4]غیبت نعمانی:ص 162؛ [5]بحار الأنوار: [6]250/52 ب 25 ح 138 از غیبت نعمانی. [7]

الأکباد علی منبر دمشق؛ (1)زمانی که آسیاب فرزندان عباس چرخید و صاحبان پرچم ها اسبان خود را در(محلّه)زیتون شام بستند(دراین صورت)خداوند خود اصهب و همۀ خانوادۀ او را با دستان آن ها(صاحبان پرچم ها)به قتل می رساند و فرزند(هند جگرخوار)به منبر دمشق می نشیند(مستقر شود).»

از این روایت چنین استفاده می شود که این قضایا در دوران تجدید خلافت آن ها، هم زمان یا کمی پیش از ظهور و در دوران تسلّط«سفیانی»به شام خواهد بود.

3-ابی بصیر گوید:شنیدم امام باقر علیه السّلام دربارۀ آیۀ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ فرمود:«سیفعل اللّه ذلک بهم.قلت:من هم؟قال:بنو أمیّة و شیعتهم،قال:[قلت:]و ما الآیة؟قال:رکود الشمس من بین زوال الشمس إلی وقت العصر و خروج صدر رجل و وجه فی عین الشمس یعرف بحسبه و نسبه،و ذلک فی زمان السفیانی و عندها یکون بواره و بوار قومه؛ (2)به زودی خداوند این(ذلّت)را برای آن ها اجرا می کند.

پرسیدم:آن ها چه کسانی هستند؟

فرمود:بنی امیّه و پیروانشان.

پرسیدم:آنچه که آن ها را خاضع می نماید،چیست؟

فرمود:ایستادن آفتاب از ظهر تا عصر و خارج شدن سینه و دست مردی در عین خورشید که به آبا و اجداد شناخته می شود و این جریان در زمان سفیانی خواهد بود و در آن زمان است که نابودی سفیانی و لشکرش فرامی رسد.»

2-ابن ابی یعفور می گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:«همانا برای اولاد عباس و مروانیان در قرقیسیا واقعه ای است که جوان نورسیده را پیر کند و خداوند به ایشان کمک نمی رساند و به پرندگان آسمان و درّندگان زمین وحی می کند که از گوشت های ستمگران سیر شوید.سپس سفیانی خروج می نماید.» (3)

از روایت فوق و روایات دیگر در این مضمون چنین استفاده می شود که در دوران

ص:402


1- 1) -الحاوی للفتاوی:141/2؛یوم الخلاص:ص 532.
2- 2) -الشعراء:4؛بحار الأنوار:221/52 ب 25 [1]ح 84 از ارشاد. [2]
3- 3) -بحار الأنوار:251/52 ب 25 ح 140 از غیبت نعمانی. [3]

ظهور قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-دولت بنی امیّه و بنی عباس هم چنان پابرجا است و وجود خواهد داشت تا مضمون روایت فوق و مشابه آن مصداق پیدا کند وگرنه علایم ذکرشده هنوز پیش نیامده و در هنگام انقراض بنی امیّه هم وجود نداشت! مخصوصا جریان«سفیانی»که از علایم حتمیّة است و اگر گفته شود که شاید منظور از سفیانی خلیفۀ حال انقراض دولت آن ها در گذشته باشد که گذشت؟این نظر از دو جهت مردود است.

1-خلیفۀ در حال انقراض بنی امیّه،مروان حمار«مروانی»از نسل مروان بن حکم بود ولی«سفیانی»از اولاد ابو سفیان بن صخر می باشد.

2-در لسان روایات کلمۀ«سفیانی»به سفیانی که هم زمان با قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-خواهد بود،اطلاق شده و مصداق پیدا کرده نه آن که گذشته است.

40-تجدید سلطنت عباسیان

1-حسن بن جهم گوید:به امام رضا علیه السّلام عرض کردم:خدا حال شما را اصلاح نماید!آنان(سنّی ها)می گویند که سفیانی در حالی قیام می کند که بساط سلطنت بنی عباس برچیده شود؟

فرمود:«کذبوا،إنّه لیقوم و إنّ سلطانهم لقآئم؛ (1)دروغ می گویند،او قیام می کند و هنوز بساط سلطنت آن ها پابرجاست.»

2-علی بن حمزه گوید:در میان مکّه و مدینه همراه امام موسی بن جعفر علیه السّلام بودم.

روزی به من فرمود:ای علی!اگر همۀ اهل آسمان ها و زمین بر بنی عباس خروج کنند، زمین از خون همه آنها سیراب شود تا آن که سفیانی خروج نماید.

عرض کردم:ای مولای من،کار سفیانی از حتمیّات است؟!

فرمود:بلی.سپس اندکی سربه زیر افکند و دوباره سربرداشت و فرمود:«ملک بنی العباس مکر و خدع یذهب حتّی لم یبق منه شیء و یتجدّد حتّی یقال:ما مرّ به شیء؛ (2)

ص:403


1- 1) -بحار الأنوار:251/52 ب 25 ح 139 از غیبت نعمانی. [1]
2- 2) -غیبت نعمانی:باب 18 ص 355 و 357؛ [2]بحار الأنوار:250/52 ب 25 ح 137. [3]

حکومت بنی عباس حیله و تزویر است،از میان می رود تا آن جا که گویند دیگر چیزی از آن باقی نمانده است؛سپس نوسازی می شود به گونه ای گویند،چیزی بر آن نگذشته است.»

از ظاهر روایت این چنین استفاده می شود که آن ها پیش از ظهور امام علیه السّلام تجدیدقوا کرده دوباره بر اریکۀ سلطنت مستقر می شوند و سپس برچیده می شوند؛چنان که دسته ای از روایات از بین رفتن آن ها را با روی کارآمدن«خورشید ولایت حضرت قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-»بیان کرده است،درحالی که امروزه بنی امیّه و بنی عباس هردو متلاشی شده اند،امّا از طلوع«شمس امامت»خبری نیست.پس باید روزی دوباره روی کار آیند و برچیده شوند،مگر این که بگوییم منظور از ذکر بنی عباس در این روایات حکومت های جور و اموی ها و سفیانی های زمان باشد که با لحن روایات همسان نیست. (1)و اللّه العالم.

41-خروج دجّال

دجّال مرد پر تزویر و حیله گر،هنگامی که سخن از دجّال به میان می آید،طبق تفکّر عامیانه،ذهن ها متوجّه شخصی معیّن با یک چشم می شود که با جثۀ افسانه ای و مرکب افسانه ای تر،با برنامه ای مخصوص به خود؛پیش از قیام بزرگ«مهدی علیه السّلام»خروج خواهد کرد.

امّا همان گونه که از ریشۀ لغت«دجّال»از یک سو (2)و از منابع حدیث از سوی دیگر استفاده می شود،دجّال منحصر به یک فرد نیست،بلکه عنوان کلّی برای افراد حیله گر است که برای به سوی خود کشیدن تودۀ مردم از هروسیله ای استفاده می کند و بر سر راه هر انقلاب سازنده ای که در ابعاد مختلف صورت می گیرد،ظاهر می شود.

حدیث معروفی از صحیح«ترمذی»نقل شده است،که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إنّه

ص:404


1- 1) -در کتاب غیبت نعمانی باب 16(باب نهی از تعیین وقت ظهور و بردن نام آن حضرت)روایت مفصلی از محمّد بن حنفیه نقل شده است که مؤید تجدید سلطنت عباسیان است.
2- 2) -دجال از ماده دجل بر وزن(درد)به معنای دروغگویی و حقّه بازی است.

لم یکن نبیّ بعد نوح إلاّ أنذر قومه الدجّال و إنّی أنذر کموه؛ (1)هیچ پیامبری بعد از نوح نبود مگر این که قوم خود را از دجّال ترسانده(برحذر کرده)و من هم شما را از او می ترسانم و برحذر می دارم.»

یقینا انبیا پیشین به مردم عصر خود،نسبت به فتنۀ دجالی که در آخر زمان آشکار می شود و هزاران سال با آن ها فاصله دارد،هشدار نمی دادند،به خصوص که در پایان حدیث آمده است:«فوصفه لنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:لعلّه سیدرکه بعض من رآنی أو سمع کلامی؛سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله صفات او را برای ما بیان کرد و گفت:شاید پاره ای از آن ها که مرا دیده اند و یا سخن مرا شنیده اند،او را درک کنند.»

شاید حدیث فوق اشاره به طاغیان و فریبکاران خطرناکی هم چون بنی امیّه و افرادی همانند معاویه و نظیر او باشد که در لباس«خال المؤمنین»و عنوان«کاتب الوحی»به مکر،فریب،تزویر و بیرون راندن مردم از صراط مستقیم به سوی آداب و سنن جاهلی و زنده کردن نظام طبقاتی و حکومت استبدادی و روی کار آوردن ناصالحان چرب زبان و جنایتکاران بی باک و کنارزدن صلحا،فضلا و مردان لایق پرداختند.

هم چنین در حدیث دیگر روایت شده است که در مورد دجّال فرمود:«ما من نبیّ إلاّ و أنذر قومه و لکن سأقول فیه قولا لم یقله نبیّ لقومه تعلمون أنّه أعور؛ (2)هیچ پیامبری نبود مگر این که قوم خود را(از فتنۀ دجال)برحذر داشته و لکن من به زودی دربارۀ او حرفی می زنم که هیچ پیامبری آن را نگفته است،بدانید که او«لوچ»یک چشمی است.»

اشاره به زمان نوح در بعضی از این احادیث،شاید اشاره به دورترین زمان باشد و یا عدم وجود دجّال ها در زمان پیش از نوح به سبب این باشد که نخستین شریعت و آیین را«نوح»علیه السّلام آورد و یا به خاطر عدم نفوذ حیله و تزویرها در جوامع انسان های پیشین بوده است.

ص:405


1- 1) -صحیح ترمذی:باب ما جاء فی الدّجّال ص 42.
2- 2) -صحیح ترمذی باب ما جاء فی الدّجّال ص 42.

درحالی که در پاره ای از احادیث نقل شده است که پیش از ظهور«مهدی»علیه السّلام سی دجّال ظهور خواهد کرد. (1)

در اناجیل نیز به ظهور دجّال اشاره شده است.در رسالۀ دوّم یوحنّا (2)بیان شده است:«شنیده اید که دجّال می آید،درحالی که دجّالان بسیاری ظاهر شده اند»این عبارت تعدّد دجالان را تأیید می کند.

البتّه هیچ مانع و یا منافاتی ندارد که یک دجّال بزرگ،با مشخصات ذکر شده در روایات،در رأس همۀ آن ها باشد،ولی آن چه که به صورت احتمال دربارۀ مشخصات دجّال می توان گفت؛اشاره به صفات فریبکارانۀ رهبران مادی ستمگر در دنیای ماشینی باشد.

1-آن ها یک چشم دارند و آن چشم مادیّات است و نگاهشان فقط بعد منافع اقتصادی را دارد و برای رسیدن به آن به هزاران نیرنگ و تزویر و سیاست های استعماری متوسّل می شوند و آن ها دجالانی هستند که چشم معنوی و انسانی آن ها کور شده و چشم مادی آن ها بسیار خیره کننده و پرفروغ است.

2-ایشان در صنعت از اقطار زمین،گذشته و مرکب هایی در اختیار دارند که سریع السیر است و در مدّت کوتاهی باسرعت مافوق صوت در سیّارات دیگر پیاده می شوند.

3-آن ها عملا ادّعای الوهیّت می کنند و مقدّرات مردم جهان را به دست خویش می دانند.

4-درپیش روی کارخانه های عظیم خود،کوهی از دود و به دنبال آن کوهی از فرآورده های صنعتی و مواد غذایی(که مردم آن را مواد غذایی سالم می پندارند،در حالی که ارزش غذایی چندانی ندارند و غالبا خوراک های بی محتوا و غیر بهداشتی هستند)مشاهده می کنند.

5-مردم به عللی خشک سالی یا استعمار و استثمار و تبعیضات و سرمایه

ص:406


1- 1) -سنن ابی داوود.
2- 2) -باب 1-جملۀ 6 و 7.

گذاری های کمرشکن در مورد تسلیحات و هزینۀ طاقت فرسای جنگ های ویرانگر که همگی حاصل زندگی تک بعدی مادی است،گرفتار کمبود مواد غذایی می شوند و از گرسنگی می میرند و از بین می روند و دجّال که عامل اصلی این نابسامانی هاست،از این وضع آشفته بهره برداری کرده و به عناوین مختلف و کمک به گرسنگان و محرومان جامعه،برای تحکیم پایه های حکومت استعماری خود کوشش و تلاش می کند.

در پاره ای از روایات نقل شده است که هرتار مویی از مرکب عجیب دجّال،ساز مخصوص و نوایی تازه سر می دهد که انطباق آن با وسایل سرگرم کنندۀ ناسالم دنیای ماشینی که در تمام کارخانه ها،لانه های شهری،بیابانی،ساحلی،آبی و خاکی نفوذ کرده،کاملا قابل تصوّر است.

در هرصورت،مهم آن است که عناصر انقلابی یعنی سربازان راستین مصلح بزرگ جهانی«مهدی»موعود علیه السّلام همانند مردمان ساده لوح و ظاهربین،فریب دجّال صفتان را نخورند و برای پیاده کردن طرح انقلابی خود براساس ایمان و حق و عدالت از هیچ فرصتی غفلت نکنند.

آن چه بیان شد تفسیر احتمالی برای دجّال بود که قراینی آن را تأیید می کند،امّا قبول و عدم قبول این تفسیر به اصل موضوع صدمه نمی زند؛زیرا مسألۀ دجّال با این صفات جنبۀ کنایه دارد،نه این که انسانی با چنان مرکب و چنان صفات و مزایا باشد. (1)

پس یکی از علایم حتمی ظهور،خروج دجّال است که در روایات اسلامی(سنّی و شیعه)این چنین توصیف شده است:

او دارای قدرت و تأثیر عجیبی است،چشم راست ندارد و چشم دیگرش در وسط پیشانی اوست و مانند ستارۀ صبح می درخشد.چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است.در پیشانی او نوشته شده،این«کافر»است و هر باسواد و بی سواد آن را می خواند.به دریاها داخل شود و آفتاب با او می چرخد.کوهی از طعام

ص:407


1- 1) -حکومت جهانی مهدی:ص 198 به بعد. [1]

و نهری از آب همیشه با او است.به دستور وی از آسمان باران می بارد و زمین گیاه می رویاند.اختیار گنج های زمین با اوست،مرده را زنده می کند.با صدای بلندی که تمام جهانیان صدای او را می شنوند،می گوید،من خدای بزرگ شما هستم که شما را آفریده و روزی می رسانم.پس به سوی من بشتابید. (1)

دجّال نامش«صائد بن الصائد(صید)»است و از فتنه های گمراه کننده و فسادهای بزرگ می باشد.در اخبار اهل سنّت خبر دجّال بیشتر از شیعه بیان شده است،بلکه بسیاری از اخبار کتب شیعه برگرفته شده از عامّه یا سندش عامی است.

بیشتر این اخبار را احمد بن حنبل در مسند،ترمذی در صحیح،ابن ماجه در سنن، مسلم در صحیح،ابن اثیر در نهایه از عبد اللّه بن عمر،ابو سعید خدری و جابر بن عبد اللّه انصاری نقل کرده اند.

در مورد نام محلّ خروج دجّال اختلاف است،سجستان(سیستان)،اصفهان یا از نواحی خراسان،یا کناسۀ کوفه«أفیق»و یا«لدّ»فلسطین خواهد بود،هم چنین وقت خروج او یا پیش از ظهور امام«مهدی»علیه السّلام یا بعد از ظهور آن حضرت است،امّا آن چه مسلّم است عیسی علیه السّلام یا حضرت«مهدی»علیه السّلام او را در سال ظهور می کشند و اگر عیسی علیه السّلام هم کشندۀ او باشد،نسبت دادن به مهدی علیه السّلام نیز صحیح است چون نسبت به امیر و مأمور،هردو داده شود.

اخبار اهل سنّت در بیان جریان های دجّال،مفصّل و مبالغه آمیز و بیرون از صحّت است و قابل اعتماد نیست.دراین باره فقط به چند حدیث از شیعه اکتفا می کنیم.

1-مردی از اهل بلخ بر امام باقر علیه السّلام وارد شد.امام به او فرمود:«ای خراسانی!آیا وادی را که چنین و چنان است می شناسی؟

گفت:بلی.

فرمود:در آن وادی درّه و شکافی که به این وصف است می شناسی؟!

گفت:بلی.

ص:408


1- 1) -بحار الأنوار:194/52-195؛الزام النّاصب فی القائم الحجّة:ص 202 و 228؛آخرین امید:به نقل از آن دو.

فرمود:دجّال از آن جا خروج خواهد کرد» (1)این حدیث محلّ خروج او را خراسان معرفی کرده است.

2-ابن عباس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نقل می کند که خداوند در حدیث معراج یکی از علامات را«خروج دجّال از مشرق سجستان»شمرده است. (2)در این حدیث سیستان را تعیین کرده است و ممکن است فرمایش امام باقر علیه السّلام که مکرر می فرمود:«خراسان، خراسان،سجستان،سجستان»به این مطلب اشاره داشته باشد.

3-اصبغ ابن نباته از امیر مؤمنان علیه السّلام پرسید:«ای امیر مؤمنان علیه السّلام دجّال کیست؟!

فرمود:آگاه باشید دجّال صائد بن الصائد است.شقی کسی است که او را تصدیق کند و سعید کسی است که او را تکذیب نماید.او از شهری خروج خواهد کرد که آن را اصبهان(اصفهان)گویند و از قریه ای که بنام یهودیه معروف است.

چشم راست او ممسوح است(به هم چسبیده و حدقه ندارد)و چشم دیگر او در پیشانی او است و همانند ستارۀ صبح روشنی می دهد.در چشم او گوشتی است که گویا مخلوط به خون و در پیشانی میان دو چشمش«کافر»نوشته شده است.

با این که امّی(بی سواد)است،هرکتابی را می خواند.دریاها را درمی نوردد و خورشید با او سیر می کند.در پیشاپیش او کوهی از دود و در پشت سر او کوه سفیدی است که مردم گمان کنند طعام است.او در سال قحطی سختی خروج خواهد کرد.زیر پای او الاغی است به رنگ سبز یا تیره،هرگام الاغش یک مقدار راه طی می کند.زمین در زیر پای او می پیچد و از هرآبی بگذرد،آن چشمه تا قیامت می خشکد.با صدای بلند که همۀ اهل مشرق و مغرب بشنوند ندا می کند:

که ای دوستان من!بیایید به سوی من،منم آن که خلق کرد،صورت بندی کرد، تقدیر نمود و راهنمایی کرد.منم خدای بزرگ شما أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی!

این دشمن خدا دروغ می گوید.او تک چشم است و غذا می خورد و در بازارها

ص:409


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:328/3 ح 872؛بحار الأنوار:190/52 ب 25 ح 19.
2- 2) -کمال الدّین:251/1 ب 23 ح 1،منتخب الأثر:ص 529 ف 6 ب 3 ح 1؛بحار الأنوار:70/51 ب 1 ح 11 و 278/52 ب 25 ح 172.

می گردد.خدای شما منزّه از این صفات است.

بدانید و آگاه باشید که در آن روز بیشتر اتباع او،از اولاد زنا و صاحبان طیلسان (شنل های)سبز هستند.خداوند در شام در عقبۀ«افیق»سه ساعت از روز جمعه گذشته،بر دست کسی که عیسی علیه السّلام پشت سر او نماز می خواند،او را می کشد! (1)

در اخبار اهل سنّت محل کشته شدن او را دروازۀ«لدّ»نوشته اند. (2)

نوروز معلی بن خنیس از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود:«نوروز روزی است که قائم ما در آن روز ظاهر می شود و خداوند او را بر دجّال ظفر خواهد داد،سپس او را در کناسۀ کوفه به دار می آویزد.» (3)

امام صادق علیه السّلام بعد از بیان عدد امامان به مفضّل فرمود:«آخر ایشان،قائم است که بعد از غیبت،قیام خواهد کرد و دجّال را می کشد و زمین را از ظلم و ستم پاک کند.» (4)

4-ابو هریره از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دربارۀ نزول عیسی علیه السّلام (5)روایت نموده است که فرمود:«و یهلک فی زمانه الملل کلّها إلاّ الإسلام،و یهلک الدجّال فیمکث فی الأرض أربعین سنة ثمّ یتوفّی،فیصلّی علیه المسلمون؛ (6)در زمان او تمام ملّت ها(ادیان)می میرند مگر اسلام و دجّال را هلاک می کند،پس از او چهل سال در زمین زندگی می کند،سپس وفات می کند و مسلمانان بر او نماز خوانند.»

ص:410


1- 1) -(عقبه بلندی و افیق بلده ای است مابین حوران و غور،نزدیک شام)کمال الدّین:526/2 ب 47 ح 1؛إلزام النّاصب:132/2؛منتخب الأثر:ص 532 ف 6 ب 3 ح 7؛معجم أحادیث الإمام المهدی:132/3 ح 670.
2- 2) -لدّ قریه ای است از قرای فلسطین،سرزمین فلسطین و لدّ هم از بلاد شام و با افیق نزدیک است و هردو از بلاد شام به حساب می آیند.معجم أحادیث الإمام المهدی:556/1 ح 376؛عقد الدّرر:ص 260 ب 12 ف 2 ش(135 ظ)-ص 270(141 و).
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:74/4 ح 1145؛بحار الأنوار:276/52 ب 25 ح 171 و ص 308 ب 26 ح 84.
4- 4) -کمال الدّین:336/2 ب 33 ح 7؛منتخب الأثر:ص 602 ف 7 ب 9 ح 1؛بحار الأنوار:144/51 ب 6 ح 8. [1]
5- 5) -رواه أبو داوود فی سننه ج 2 ص 342 و لفظه:أن النبی صلّی اللّه علیه و اله قال:لیس بینی و بینه نبی-،یعنی عیسی علیه السّلام- و انّه نازل،فإذا رأیتموه فاعرفوه،رجل مربوع إلی الحمرة و البیاض بین ممصرتین،کأن رأسه یقطر،و ان لم یصبه بلل،فیقاتل النّاس علی الإسلام فیدق الصلیب و یقتل الخنزیر،و یضع الجزیة،و یهلک اللّه فی زمانه الملل کلها الا الإسلام و یهلک المسیح الدّجّال،فیمکث فی الارض أربعین سنة،ثم یتوفی فیصلّی علیه المسلمون.
6- 6) -بحار الأنوار:384/52 ب 27 ح 194. [2]

42-مسخ

1-ابو بصیر گوید:به امام صادق علیه السّلام گفتم:منظور از آیۀ لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا (1)عذاب خوارکنندۀ دنیا چیست؟

فرمود:«أیّ خزی أخزی یا أبا بصیر!من أن یکون الرجل فی بیته و حجلته(حجالیه)علی (إ)خوانه وسط عیاله،إذ شقّ الجیوب علیه فی بیته و صرخوا،فیقول النّاس:ما هذا؟!فیقال:

مسخ فلان الساعة.فقلت:قبل قیام القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-أو بعده؟!فقال:بل قبله؛ (2)کدام خواری بدتر از این است ای ابا بصیر که مرد در خانه و حجلۀ خود میان برادران و عیالاتش بنشیند،ناگهان در خانه(زنان)گریبان های خود را چاک زده و داد و فریاد سر دهند؛مردم از آن ها می پرسند چه شده؟!

گویند:فلانی الان مسخ شد.

گفتم:این قبل از قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-است یا بعد از آن؟!فرمود:قبل از آن.»

2-امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیه سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ...؛ (3)فرمود:

«در آفاق نقص نمودن اطراف و در نفس هایشان«مسخ»است تا روشن شود که او قائم -عجّل اللّه فرجه الشریف-حق است. (4)مشابه این روایت از امام باقر علیه السّلام آمده است. (5)

3-علی بن حمزه از ابی الحسن موسی علیه السّلام دربارۀ آیۀ سَنُرِیهِمْ... (6)سؤال کرد، حضرت فرمود:«الفتن فی آفاق الأرض و المسخ فی أعدآء الحقّ؛ (7)فتنه ها در آفاق زمین و مسخ در دشمنان حق است.»

ص:411


1- 1) -فصّلت:16. [1]
2- 2) -غیبت نعمانی ص 269 چاپ مکتبة [2]الصدوق؛المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 326؛ [3]بحار الأنوار: 242/52 ب 25 ح 111. [4]
3- 3) -فصّلت:53. [5]
4- 4) -تأویل الایات الظّاهرة ص 541،المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 327. [6]
5- 5) -غیبت نعمانی:ص 143: [7]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 328. [8]
6- 6) -فصّلت:53.
7- 7) -بحار الأنوار:221/52 ب 25 [9] ح 83 از ارشاد.

43-خسف(فرورفتن زمین)

1-امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیه (1)فرمود:«خسف و مسخ و قذف.قال قلت:حتّی یتبیّن الحق؟!قال دع ذاک قبل قیام القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-؛ (2)فرورفتن در زمین است و مسخ شدن و پرتاب شدن.گفتم:تا حق روشن شود؟

فرمود:رها کن،آن که قبل از قیام قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-است.»

2-منذر جوزی می گوید امام صادق علیه السّلام فرمود:«و خسف ببغداد و خسف ببلدة البصرة...؛ (3)و فرورفتن بر زمین در بغداد و در شهر بصره.(دربارۀ اقسام خسف ها روایات گوناگون است که آوردن آن ها به طول می انجامد).»

44-بیزاری از علی علیه السّلام

1-عبد اللّه بن سنان می گوید،امام باقر علیه السّلام فرمود:«و لا یخرج القآئم-عجّل اللّه فرجه الشریف-حتّی یقرأ کتابان کتاب بالبصرة و کتاب بالکوفة بالبرآءة من علیّ علیه السّلام؛و قائم خروج نمی کند تا دو نوشتۀ بیزاری از علی علیه السّلام خوانده شود،نوشته ای در بصره و دیگری در کوفه.»

2-ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام...و قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-خروج نمی کند تا آن که دو قطعنامه بیزاری از علی علیه السّلام،یکی در کوفه و دیگری در بصره خوانده شود.» (4)

45-نداها

ظهور به هنگامی گفته می شود که از محلّ غیبت خود بیرون آمده و در آبادی سکنی گزیند؛پس آغاز ظهور همان خروج و ساکن شدنش در مکّه یا ذی طوی که کوهی متّصل به مکّه است.

ص:412


1- 1) -فصّلت:53.
2- 2) -روضة الکافی:ص 166؛بحار الأنوار:303/52 ب 26 ح 71. [1]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 328. [2]
3- 3) -بحار الأنوار:221/52 ب 25 ح 85 از ارشاد مفید. [3]
4- 4) -غیبت نعمانی:از ص 161 تا ص 166.

قیام به زمانی گفته می شود که برای ابلاغ و اخذ بیعت و شروع به کار اقدام نماید.

میان این دو تقریبا چند ماه طول خواهد کشید و تا روز قیام همه را هنگام ظهور می خوانند،بدین جهت اتّفاقاتی که در خلال ظهور و قیام پیش خواهد آمد،علایم ظهور نامیده می شود.از جملۀ آن ها نداهای متعدد آسمانی و زمینی است به چند مورد و فهرست آن اجمالا اشاره می شود.

46-نداهای آسمانی

1-محمّد بن مسلم گوید:ینادی مناد من السمآء باسم القآئم فیسمع ما بین المشرق إلی المغرب،فلا یبقی راقد إلاّ قام،و لا قآئم إلاّ قعد،و لا قاعد إلاّ قام علی رجلیه من ذلک الصوت،و هو صوت جبرئیل الروح الأمین؛ (1)نداکننده ای از آسمان به نام حضرت قائم علیه السّلام ندا کند،آن را هرکس میان مشرق و مغرب باشد می شنود،از شدّت آن صوت خوابیده می ایستد و ایستاده می نشیند،نشسته بلند می شود و آن صدای روح الأمین،جبرئیل است.»

2-حسن بن زیاد صیقل گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود:«إنّ القآئم لا یقوم حتّی ینادی مناد من السمآء تسمع الفتاة فی خدرها،و یسمع أهل المشرق و المغرب،و فیه نزلت هذه الآیة: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ؛ (2)همانا قائم قیام نمی کند تا نداکننده ای از آسمان ندا دهد،به گونه ای که دختران پرده نشین و اهل مشرق و مغرب بشنوند و درآن باره نازل شده است«اگر بخواهیم برای آن ها نشانه ای (بلایی)از آسمان فرومی فرستیم،پس با فروتنی بر آن گردن می نهند.»

3-حسن بن محبوب از هشام بن سالم از زراره روایت کرده است که به امام صادق علیه السّلام گفتم:آیا ندا(آسمانی)حقّ است؟

فرمود:بلی،و اللّه!تا همۀ گروه ها(آن ندا را)با گوش خود بشنود و این نخواهد شد

ص:413


1- 1) -بحار الأنوار: [1]290/52 ب 26 ح 32 از غیبت طوسی.
2- 2) -سورۀ شعراء 4؛ [2]غیبت طوسی:ص 121؛ [3]بحار الأنوار: [4]285/52 ب 26 ح 15 از غیبت طوسی.

تا نه دهم مردم از بین بروند. (1)

4-سیف بن عمیره گوید:«کنت عند أبی جعفر المنصور فسمعته یقول ابتدآءا من نفسه:

یا سیف بن عمیرة!لابدّ من مناد ینادی باسم رجل من ولد أبی طالب من السمآء.فقلت:

یرویه أحد من الناس؟قال:و الّذی نفسی بیده لسمع أذنی منه یقول:لابدّ من مناد ینادی باسم رجل من السمآء،قلت:یا أمیر المؤمنین!إنّ هذا الحدیث ما سمعت بمثله قطّ،فقال:یا سیف!إذا کان ذلک،فنحن أوّل من یجیبه،أما إنّه أحد بنی عمّنا،قلت:أیّ بنی عمّکم؟قال:

رجل من ولد فاطمة علیها السّلام.ثمّ قال:یا سیف!لولا أنّی سمعت أبا جعفر محمّد بن علی یحدّثنی به، ثمّ حدّثنی به أهل الدنیا ما قبلت منهم،و لکنّه محمّد بن علیّ؛ (2)نزد ابی جعفر منصور (خلیفۀ دوم عباسی)بودم.ابتدا گفت:ای سیف بن عمیره چاره ای نیست!روزی منادی به نام یکی از فرزندان ابی طالب علیه السّلام از آسمان ندا خواهد کرد!

گفتم:آیا کسی چنین روایتی را آورده است؟

گفت:قسم به آن که جانم در دست اوست!البتّه گوش هایم از او شنیده است که گفت:به ناچار منادی به نام مردی از آسمان ندا خواهد کرد!

گفتم:ای امیر مؤمنان!این حدیث را من از کسی نشنیده ام.

گفت:ای سیف!زمانی که این گونه شد،نخستین جواب دهنده ما می شویم.آگاه باش او یکی از فرزندان عموی ما است!

گفتم:کدام عمویتان؟!

گفت:مردی از اولاد فاطمه علیها السّلام.سپس گفت:ای سیف!اگر نبود که این سخن را ابا جعفر محمّد بن علی علیه السّلام برای من حدیث کرد،اگر همۀ اهل دنیا به من می گفت نمی پذیرفتم،و لکن او محمّد بن علی است(چه می شود کرد گفتۀ او عین حقّ است).»

ص:414


1- 1) -«النّداء حقّ»؟قال ای و اللّه حتّی یسمعه کلّ قوم بلسانه و قال:لا یکون هذا الأمر حتّی یذهب تسعة أعشار النّاس»غیبت نعمانی:ص 230؛ [1]پاسخ به شبهات 436/4؛بحار الأنوار:244/52؛ [2]دادگستر جهان:ص 314؛ [3]برهان المتّقی ص 111؛ملاحم ابن طاوس:ص 58؛این روایت را نیز کسان رواش از امیر مؤمنان علیه السّلام آورده است عقد الدّرر [4]گوید:این حدیث را نعیم بن حماد استاد بخاری در کتاب فتن و مقری در سنن خود آورده است.
2- 2) -غیبت طوسی:ص 281 بحار الأنوار:288/52 ب 26 ح 25. [5]

5-سه ندا در ماه رجب به وقوع می پیوندد،از روایات چنین استفاده می شود که این نداها در رجب قبل از قیام است،نه رجب اوّل،بعد از قیام.

امیر مؤمنان علیه السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«گویا مردم را می بینم که در مأیوس ترین حال باشند.ناگاه ندا می شوند به ندایی که شخص در دورترین مکان مانند کسی می شنود که در نزدیکی باشد.(این ندا)برای مؤمنین رحمت خواهد بود و برای منافقین عذاب خواهد بود.امیر مؤمنان علیه السّلام عرض کرد:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آن ندا چیست؟فرمود:در رجب سه صدا خواهد بود؛

صدای اوّل: «أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ» (1)

صدای دوّم: «أَزِفَتِ الْآزِفَةُ» (2)

صدای سوّم:بدنی در نزدیک خورشید آشکارا دیده می شود(مقارن با او)که ندا کند:«ألا!إنّ اللّه قد بعث فلان بن فلان حتّی ینسبه إلی علیّ علیه السّلام؛آگاه باش خداوند فلان بن فلان را تا نسبش به امیر علیه السّلام برسد مبعوث کرده است.»

سپس فرمود:در این نداها هلاکت ستمگران است.پس در آن وقت فرج خواهد بود و خداوند سینه های مؤمنین را شفا خواهد داد و خشم دل های آن ها را آرام خواهد کرد. (3)

6-دو ندای آسمانی از جبرئیل در شب و روز بیست و سوم ماه رمضان و دو ندای شیطانی در مقابل آن در زمین به گوش می رسد که ندای آسمانی از علامات حتمی العلامة و حتمی الوقوع است و از امیر مؤمنان و امام باقر و امام صادق علیهم السّلام روایت متعددی پیرامون آن آمده است.از جملۀ آن ها کلام امام صادق علیه السّلام است که فرمود:«ألا إنّ علیّا و شیعته هم الفآئزون؛ (4)آگاه باشید علی و شیعیان او رستگارانند.»

در حدیث دیگر روایت شده است:«ألا!إنّ الحقّ فی علیّ و شیعته؛آگاه شوید حق با

ص:415


1- 1) -هود:18. [1]
2- 2) -نجم:47.
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:441/1 ح 302؛غیبت طوسی:ص 439 ف 7 ح 431؛بحار الأنوار:/51 109 ب 1 ح 42 و 289/52 ب 26 ح 28 از غیبت طوسی و غیبت نعمانی.
4- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:458/3 ح 1019؛ [2]بحار الأنوار:305/52 ب 26 ح 75. [3]

علی و شیعیان اوست.»

در آخر آن روز صدای شیطان بلند می شود که می گوید:«ألا!إنّ الحقّ فی عثمان و شیعته،ألا!إنّ عثمان قتل مظلوما؛ (1)آگاه باش حق با عثمان و پیروان او است.آگاه شو عثمان مظلوم کشته شد!»

در حدیث دیگر آمده است که:«ألا!إنّ عثمان و شیعته هم الفآئزون؛ (2)آگاه باش عثمان و شیعیانش رستگارانند!»

در حدیث دیگر روایت شده است که:«ألا!إنّ الحقّ فی عثمان بن عفّان فإنّه قتل مظلوما فاطلبوا بدمه؛ (3)آگاه باش حق با عثمان بن عفّان است،او مظلوم کشته شد و به خونخواهی او برخیزید!»

این نداها و صیحۀ آسمانی از مخوف ترین و شکننده ترین صیحه ها می باشد.

امام صادق علیه السّلام فرمود:«چون مردم صبح کنند،حیرت آن صدا،چنان باشد که گویا مرغ(بلا و مرگ)بر سر آن ها فرود آمده است.» (4)

امام صادق علیه السّلام فرمود:«اهل هر زبانی آن ندا را به زبان خود بشنود.» (5)

7-دو ندای در فجر و غروب ماه رمضان به گوش می رسد.امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:

«منادی در ماه رمضان از ناحیۀ مشرق در وقت فجر ندا می کند:«یا أهل الهدی اجتمعوا»ای اهل هدایت اجتماع کنید!منادی دیگر از طرف مغرب بعد از غروب شفق ندا می کند:«یا أهل الباطل اجتمعوا»ای اهل باطل گرد هم آیید!فردای آن روز خورشید رنگ به رنگ می شود و زرد و سیاه و تیره می گردد و روز سوم خداوند بین

ص:416


1- 1) -غیبت طوسی:ص 454 ف 7 ح 461؛ارشاد مفید:348/2 ب 40 ح 3؛ [1]منتخب الأثر:ص 566 ف 6 ب 6 ح 17؛ [2]بحار الأنوار:289/52 ب 26 ح 27 و 290 ح 31 و [3]در بعضیها«فعند ذلک یرتاب المبطلون»اضافه شده است.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:458/3 ح 1019؛ [4]منتخب الأثر:ص 567 ف 6 ب 6 ح 18. [5]
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:294/5 ح 1724( [6]امام باقر علیه السّلام)و ص 296 ح 1725(امام صادق علیه السّلام).
4- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:297/5 ح 1727؛غیبت نعمانی:ص 175؛ [7]بحار الأنوار:293/52 ب 26 ح 41.
5- 5) -معجم أحادیث الإمام المهدی:455/3 ح 1013؛غیبت طوسی:ص 435 ف 7 ح 425؛غیبت نعمانی:ص 183؛اثبات الهداة:721/3 ب 34 ف 4 ح 25؛بحار الأنوار:289/52 ب 26 ح 27.

حقّ و باطل را جدا می کند.در سند دیگر روایت شده است که«خداوند بین حقّ و باطل را با خروج دابّة الارض جدا می کند. (1)

8-ندای جبرئیل در ذی حجة. (2)

9-ندایی که بعد از قتل نفس زکیه در عاشورا به گوش می رسد.عمار یاسر فرمود:

«بعد از قتل نفس زکیه و برادرش،منادی از آسمان ندا می کند:ای مردم امیر شما «مهدی»است که زمین را از قسط و عدل پرکند،بعد از آن که از جور و ستم پر شده است.» (3)

10-ندایی که امر به حضور در مکّه می کند.حذیفه از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله روایت کرده است:

«هرگاه هنگام خروج قائم-عجّل اللّه فرجه الشریف-شود(خروج غیر از ظهور است وقتی که قیام به شمشیر نماید)منادی از آسمان ندا کند:به سر آمد و تمام شد مدّت ستمگران.افضل امّت محمّد صلّی اللّه علیه و اله والی امر شد.پس ملحق شوید به مکّه!آن گاه نجبا از مصر و ابدال از شام و مردان قوی دل از عراق که راهبان شب و شیران روز هستند به سوی او بیرون می آیند.» (4)

11-ندای خود امام علیه السّلام در ذی حجه که صدایش را همۀ عالم می شنود و خود را به مردم معرفی کرده و به سوی خود دعوت می نماید. (5)

12-ندایی که از حصار دمشق به گوش می رسد.عمار یاسر فرمود:«وقتی که ترک و روم به هم درافتند،در روی زمین جنگ بسیار شود،منادی از حصار دمشق ندا کند:

ص:417


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:59/5 ح 1481؛مختصر بصائر الدّرجات:ص 200-201؛ بحار الأنوار:84/53 ب 29 ح 86،جریان دابّة الأرض در بخش 13 مشروحا خواهد آمد.
2- 2) -دلائل الإمامة:ص 472 ح 68/464؛معجم أحادیث الإمام المهدی:207/5 ح 1632؛بحار الأنوار:/52 285 ب 26 ح 18.
3- 3) -غیبت طوسی:ص 464 ف 7 ح 479؛ [1]التّشریف بالمنن:ص 132 ب 121 ح 146؛منتخب الأثر:ص 557 ف 6 ب 4 ح 18؛ [2]بحار الأنوار:208/52 ب 25 ح 45.
4- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:364/1 ذیل حدیث 237؛اختصاص:ص 208؛اثبات الهداة:557/3 ب 32 ف 33 ح 607؛بحار الأنوار:304/52 ب 26 ح 73.
5- 5) -اثبات الهداة:582/3 ب 32 ف 59 ح 771؛بحار الأنوار:306/52 ب 26 ح 79.

وای بر اهل زمین از شرّی که نزدیک شده است!» (1)

13-امام باقر علیه السّلام به جابر جعفی فرمود:«دست و پای خود را حرکت نده،تا علاماتی را که می گویم ببینی»هم چنین فرمود:«و منادی از آسمان ندا کند و بر شما صدایی از ناحیۀ دمشق برای فتح بیاید.» (2)

14-هشام بن سالم گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود:«هما صیحتان:صیحة فی أوّل اللیل،و صیحة فی آخر اللیلة الثانیة،قال:فقلت:کیف ذلک؟فقال:واحدة من السمآء، و واحدة من إبلیس.فقلت:کیف تعرف هذه من هذه؟فقال:یعرفها من کان سمع بها قبل أن تکون؛ (3)آن ها؛دو صیحه هستند،صیحه ای در اوّل شب و صیحه ای در آخر شب دوّم.

گفتم:چطور می شود این؟!فرمود:یکی از آسمان(از جبرئیل)و دیگری از زمین از ابلیس.

گفتم:چگونه این از آن یکی شناخته می شود؟فرمود:آن را می شناسد کسی که آن را قبل از بودنش شنیده باشد(پیش از آن که واقع شود اهلش آن را می شناسد).»

47-یوم الخلاص یا روزگار رهایی

1-ابی امامه گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برای ما خطبه ای خواند و ذکری از دجّال آورد و فرمود:«فتنفی المدینة الخبث(إنّ المدینة لتنفی خبثها) (4)کما ینفی الکیر خبث الحدید و یدعی ذلک الیوم،یوم الخلاص.فقالت أمّ شریک:فأین العرب یومئذ یا رسول اللّه؟قال:

هم قلیلا(قلیل)یومئذ و جلّهم ببیت المقدس إمامهم المهدیّ رجل صالح؛ (5)همانا«مدینه»

ص:418


1- 1) -غیبت طوسی:ص 441 ف 7 ح 432 و ص 463 ف 7 ح 479؛منتخب الأثر:ص 559 ف 6 ب 5 ح 2؛عقد الدّرر:ص 46 ب 4 ح(20 و)؛بحار الأنوار:212/52 ب 25 ح 60.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:281/3 ح 816؛ [1]غیبت طوسی:ص 442 ف 7 ح 434؛اثبات الهداة:/3 728 ب 34 ف 6 ح 51؛بحار الأنوار:212/52 ب 25 ح 62. [2]
3- 3) -غیبت نعمانی:ص 142، [3]بحار الأنوار:296/52 ب 26 ح 49. [4]
4- 4) -بحار الأنوار:96/51 ب 1 [5] به نقل از کفایة الطّالب فی مناقب علیّ بن أبی طالب کنجی شافعی.)
5- 5) -همان مدرک:81/51 ب 1 ح 37 و 96 ب 1 [6] ح 38؛منتخب الأثر:ص 572 چاپ قم مؤسّسة السیّدة المعصومة،ینابیع المودة:165/3 ب 94 و 146؛ [7]شرح نهج البلاغة:م 2 ص 135،صحیح بخاری:48/9 و 61؛کشف الغمّة:260/3؛ [8]الملاحم و الفتن:ص 66 و مصادر دیگر.

زنگارش را از خود دور می سازد،آن گونه که آتش زنگار آهن را خود دور می سازد و آن روز را«یوم الخلاص»و روزگار رهایی می گویند.امّ شریک گفت:پس در آن روز عرب کجاست؟!ای رسول خدا!

فرمود:ایشان در آن روز کم و بیشترشان در بیت المقدس هستند و امامشان مهدی، مرد صالح است.»

2-محجن بن ادرع گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برای مردم خطبه ای خواند و فرمود:

«فقال:یوم الخلاص،و ما یوم الخلاص؟!ثلاث مرّات،فقیل:یا رسول اللّه!ما یوم الخلاص؟ فقال:یجیء الدجّال فیصعد أحدا فیطلع فینظر إلی المدینة فیقول لأصحابه:ألا ترون هذا القصر الأبیض؟هذا مسجد أحمد،ثمّ یأتی المدینة فیجد بکلّ نقب من نقابها ملکا مصلتا فیأتی سبخة الجرف فیضرب رواقه(أی فسطاطه)ثمّ ترجف المدینة ثلاث مرّات،فلا یبقی منافق و لا منافقة و لا فاسق و لا فاسقة إلاّ خرج إلیه فتخلّص المدینة و ذلک یوم الخلاص؛ (1)«یوم الخلاص»و چیست«یوم الخلاص»،سه مرتبه تکرار کردند.

پس گفتند:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله یوم الخلاص چیست؟!

فرمود:دجّال می آید و به کوه«احد»بالا می رود،گردن کشیده و به مدینه نگاه می کند و به اصحابش می گوید:آن قصر سفید را می بینید؟آن مسجد احمد است.سپس به سوی مدینه رهسپار می شوند و به هرراهی که می رسند.فرشتۀ شمشیرکشیده ای را می بیندکه(از ورود او به مدینه)جلوگیری می کند.پس به محلّ«سبخة الجرف» می آیند و چادرش را می زند و مدینه سه مرتبه می لرزد.پس منافق و منافقه و فاسق و فاسقه ای نمی ماند،مگر این که به سوی او بیرون می رود.پس مدینه از(لوث وجود آن ها)خلاص می شود و آن روز«یوم الخلاص»یعنی روز رهایی است.»

در حدیث طولانی دیگر فرمود:«و یدعی ذلک الیوم،یوم الخلاص؛ (2)آن روز روز رهایی نامیده می شود.»

ص:419


1- 1) -کنز العمال:328/14 ح 38833؛مستدرک حاکم:543/4؛معجم الملاحم و الفتن:444/4.
2- 2) -همان مدرک:292/14 ح 38742؛معجم الملاحم و الفتن:208/2.

48-یوم الخلاص دیگر

1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إذا کانت الصیحة فی رمضان فإنّها تکون معمعة (1)فی شوال و تمیر القبائل و تتحارب فی ذی القعدة(أی تأخذ کلّ قبیلة ضریبة الدم من أبنائها فتجنّدهم للحرب)و یسلب الحآجّ و تسفک الدماء فی ذی الحجّة و المحرّم،و ما المحرّم؟!هیهات! هیهات!یقتل الناس هرجا و مرجا!ثمّ ینادی مناد من السماء:ألا إنّ فلان بن فلان هو المهدیّ قآئم آل محمّد،فاسمعوا له و أطیعوا!و ذلک الصوت صوت جبرائیل حین یدعوا للبیعة فی صبیحة یوم الخلاص؛ (2)زمانی که صیحه در رمضان پیش آمد،همانا در شوال آتش سوزی درمی گیرد(یا صدای دلیران به کوه و دشت می پیچید)و قبیله ها توشه جمع کرده و جوان ها را آمادۀ جنگ می گرداند،و در ذی القعده جنگ فراخواهد گرفت و حجاج غارت می شوند و در ذی الحجه و محرّم خون ها ریخته می شود،هیهات هیهات...مردم دسته دسته و بی شمار کشته می شوند،سپس منادی از آسمان ندا می کند:آگاه باشید همانا فلان بن فلان،مهدی قائم آل محمّد اوست،پس به(اوامر او گوش داده و از او فرمان برید)و آن صوت،صدای جبرئیل است.هنگامی که به بیعت دعوت می کند در صبح«یوم الخلاص،روز رهایی.»

49-اعلان جهانی ولایت به وسیلۀ باد

ابان بن تغلب از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است:«و یبعث اللّه الریح من کلّ واد تقول:

هذا المهدیّ یحکم بحکم داود...؛ (3)خداوند باد را مأمور می کند که از هر بیابانی عبور کند، بگوید:این همان«مهدی»علیه السّلام است که به حکم داود حکم کند و شاهدی نطلبد.»

ص:420


1- 1) -معمعة:صدای دلیران میدان جنگ،صدای سوختن نیستان،صدای آتش سوزی،زبانه و شعلۀ آتش، همهمه و آشوب،هنگامه،شدّت گرما،معامع جنگ ها،پیکارها.(المنجد در لغت معمعة).
2- 2) -کشف الغمّة:260/3 و 277؛البیان:ص 100؛بشارة الإسلام:ص 112-111؛ [1]الملاحم و الفتن:ص 33 [2]جز آخرش؛صحیح مسلم:207/8 با اختلاف کمی،منتخب الأثر:ص 464 چاپ تهران. [3]
3- 3) -غیبت نعمانی:باب 20 ص 370. [4]

بخش پنجم: ظهور ناگهانی

اشاره

ص:421

ص:422

ظهور ناگهانی صاحب زمان علیه السّلام

اشاره

غم مخور روزی ولیّ و قلب امکان می رسد

مصلح عالم ولیّ حیّ سبحان می رسد

در پس پرده بود در انتظار امر حق

گر خدا امری کند آن گه شتابان می رسد

تکیه بر دیوار کعبه می دهد محبوب حق

از دهان در فشانش صوت قرآن می رسد

چون نمی گردد عمل دستور قرآن در جهان

بهر اجرا مجری احکام یزدان می رسد

داد مظلومان بگیرد او ز ظالم ها بسی

روزگاری آن پناه بی پناهان می رسد

ما مریضیم و دوایی نیست بر درمان ما

آن طبیب ما مریضان بهر درمان می رسد

(منتظر)در انتظار مصلح عالم بود

شیعیان صاحب زمان روزی فروزان می رسد

محمد آخوندی«منتظر»

از روایات متعدد چنین برمی آید که قیام آن حضرت،بدون اخطار قبلی و تعیین وقت دقیق و به طور ناگهانی خواهد بود.

ص:423

در فصل(امام قائم در کتب پیشینیان)همان گونه که ذکر شده،ظهور«پسر انسان» ناگهانی خواهد بود!

اگرچه از پیش آمدن علایم و نداهای مکرّر آسمانی و زمینی،کم وبیش،مردم را از قریب الوقوع بودن ظهور آگاه خواهد ساخت و اما دقیق مشخص نخواهد شد که قیام چه روز یا ماه و یا ساعتی واقع خواهد شد.

همان گونه که در گذشته یادآور شدیم،ظهور چند ماه پیش از قیام خواهد بود و به این علت مردم در روز قیام،غافلگیر خواهند شد و از یکدیگر خواهند پرسید،ایشان چه کسانی هستند و از کجا آمده اند و اهل کجا هستند؟

یقینا این مردان مسلّح از اهل مکّه نیستند و انسان های ناشناخته می باشند که در مدّت کم و در یک شب جمع شده اند و چه برنامه هایی خواهند داشت؟!

مردم تا زمان اعلان برنامه ها و معرّفی خود«قائم علیه السّلام»سردرگم مانده و ره به جایی نخواهند برد.

1-امام رضا علیه السّلام خطاب به دعبل خزاعی شاعر اهل بیت فرمود:«و أمّا متی یقوم فإخبار عن الوقت،لقد حدّثنی أبی عن آبآئه عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:مثله کمثل الساعة لا تأتیکم إلاّ بغتة؛ (1)و اما کی قیام می کند،پس اخبار از وقت است(که ما وقت تعیین نمی کنیم)»

پدرم از پدرانش علیهم السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برایم حدیث کرد،مثل او(قائم علیه السّلام)؛مانند قیامت است،برای شما نمی آید مگر ناگهانی.

2-جابر بن عبد اللّه انصاری از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله:نقل می کند:«ثمّ یقبل کالشهاب الثاقب و یملأها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا؛ (2)سپس مانند شهاب ثاقب می آید و زمین را از عدل و قسط لبریز می نماید،آن گونه که از ظلم و ستم لبریز خواهد شد.»

ص:424


1- 1) -منتخب الأثر:ص 281 ف 2 ب 17 ح 3 [1]به نقل از ینابیع المودّة ص 454 [2] از فرائد السمطین و کفایة الأثر و [3]چندین کتاب دیگر بحار الأنوار:154/51 ب 8 ح 4 از کمال الدّین و عیون أخبار الرّضا.
2- 2) -بحار الأنوار:72/51 ب 1 ح 13 و [4]مثل آن نیز از ابی بصیر از امام صادق علیه السّلام ح 16 هردو روایت به نقل از کمال الدّین. [5]

3-ابو بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام از پدران بزرگوارش علیهم السّلام و ایشان از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«المهدیّ من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی أشبه الناس بی خلقا و خلقا، تکون له غیبة و حیرة حتّی یضلّ الخلق عن أدیانهم،فعند ذلک یقبل کالشهاب الثاقب فیملأها عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا؛ (1)مهدی از اولاد من،نام او نام من و کنیۀ او کنیۀ من و از حیث اخلاق و خلقت شبیه ترین خلق به من است.برای او غیبت و حیرتی خواهد بود تا این که مردم از دینشان گمراه شوند.در این هنگام مانند شهاب ثاقب می آید و زمین را پر از عدل و داد می کند بعد از آن که از ظلم و جور پر شود.»

4-امام باقر علیه السّلام از پدران بزرگوارش علیهم السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«المهدیّ من ولدی تکون له غیبة و حیرة تضل فیها الأمم یأتی بذخیرة الأنبیاء فیملأها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما؛ (2)مهدی از اولاد من برای او غیبت و حیرتی خواهد بود که در آن امّت ها گمراه می شوند.در این هنگام با ذخیرۀ پیامبران می آید.پس زمین را پر از عدل و داد می کند،بعد از آن که از ظلم و جور پر شود.»

5-زراره بن اعین گوید:از امام باقر علیه السّلام سؤال کردم:منظور از آیه هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ چیست؟فرمود:«هی ساعة القآئم تأتیهم بغتة؛ (3)آن ساعت«قائم»است که ناگهان برای آن ها می آید.»

6-امّ هانی گوید:از امام باقر علیه السّلام پرسیدم:منظور از آیه فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ اَلْجَوارِ الْکُنَّسِ چیست؟فرمود:ای امّ هانی!امامی است که خود را دویست و شصت سال مخفی نگه می دارد و سپس در شب تاریک،مانند شهاب ثاقب ظهور می نماید.ای امّ هانی!اگر آن زمان را درک کردی،چشمانت روشن می شود.» (4)

7-امام باقر علیه السّلام فرمود:«ثمّ یبدو کالشهاب الثاقب یتوقّد فی اللیلة الظلمآء،معه ذخائر

ص:425


1- 1) -بحار الأنوار: [1]72/51 ب 1 ح 16 از کمال الدّین. [2]
2- 2) -همان مدرک:72/51 ب 1 ح 17 از کمال الدّین. [3]
3- 3) -تأویل الایات الظاهرة:ص 571؛المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 348. [4]
4- 4) -همان مدرک:ص 769؛اصول کافی:341/1؛ [5]غیبت نعمانی:ص 75؛ [6]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:412 به بعد. [7]بحار الأنوار:137/51 ب 5 ح 6 از غیبت نعمانی. [8]

الأنبیاء؛ (1)سپس مانند شهاب ثاقب آشکار شود،در شب تاریک پرتوافکنی می کند و ذخایر پیامبران با اوست.»

8-مفضّل بن عمر گوید:از آقایم(امام)صادق علیه السّلام سؤال کردم:آیا به مأمور منتظر مهدی علیه السّلام وقتی تعیین شده است که مردم بدانند؟!فرمود:«حاش للّه!أن یوقت ظهوره بوقت یعلمه شیعتنا،قلت:یا سیّدی!و لم ذاک؟قال:لأنّه هو الساعة الّتی قال اللّه تعالی: یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ أَیّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ (2)الآیة.[و هو السّاعة الّتی قال اللّه تعالی:

یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ أَیّانَ مُرْساها ] (3)و قال:عنده علم الساعة (4)،و لم یقل:إنّها عند أحد، و قال:فهل ینظرون إلاّ الساعة أن تأتیهم بغتة فقد جآء أشراطها،الآیة (5).و قال:اقتربت الساعة و انشقّ القمر. (6)و قال:ما یدریک لعلّ الساعة تکون قریبا (7)یستعجل بها الذین لا یؤمنون بها و الّذین آمنوا مشفقون منها و یعلمون أنّها الحقّ.ألا إنّ الذین یمارون فی الساعة لفی ضلال بعید. (8)قلت:فما معنی یمارون؟قال:یقولون متی ولد؟و من رأی؟و أین یکون و متی یظهر؟و کلّ ذلک استعجالا لأمر اللّه و شکّا فی قضآئه،و دخولا فی قدرته،أولئک الّذین خسروا الدنیا و إنّ للکافرین لشرّ مآب.قلت:أفلا یوقت له وقت؟فقال:یا مفضّل! لا أوقّت له وقتا و لا یوقّت له وقت،إنّ من وقّت لمهدیّنا وقتا فقد شارک اللّه تعالی فی علمه، و ادّعی أنّه ظهر علی سرّه،و ما للّه من سرّ إلاّ وقد وقع إلی هذا الخلق المعکوس الضآلّ عن اللّه الراغب عن أولیآء اللّه،و ما اللّه من خبر إلاّ و هم أخصّ به لسرّه و هو عندهم،و إنّما ألقی اللّه إلیهم لیکون حجّة علیهم؛ (9)

ص:426


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 75؛ [1]بحار الأنوار:72/51؛ [2]کشف الغمّة:311/3 با تعبیر دیگر؛منتخب الأثر:ص 183 [3]از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله؛ینابیع المودة:163/3 ب 94 و 168 169 [4] ب 94 از کتاب غایة المرام از جابر عبد اللّه انصاری از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله:غیر از آخرش و هم چنین بشارة الإسلام:ص 117؛یوم الخلاص:ص 144.
2- 2) -الاعراف:186. [5]
3- 3) -النازعات:42. [6]
4- 4) -لقمان:34 و [7]الزخرف:61.
5- 5) -القتال:18.
6- 6) -القمر:1. [8]
7- 7) -الاحزاب:63. [9]
8- 8) -شوری18/-17. [10]
9- 9) -مختصر بصائر الدّرجات:ص 179؛بحار الأنوار:1/53-3 ب 25. [11]

فرمود:مبادا وقتی معیّن شود که شیعیان ما بدانند!

گفتم:آقای من،چرا؟!

فرمود:«چون او آن ساعتی است که خداوند تعالی فرموده است(آیات بالا را شمرد).

گفتم:معنای«یمارون»چیست؟

فرمود:می گویند:کی متولد شده،چه کسی او را دیده و کجا می باشد؟و چه وقت ظهور می کند؟و(سبب این پرسش ها)شتاب کردن در کار خدا و شک کردن در قضا و وارد شدن در حیطۀ قدرت خدا است؛آن ها کسانی هستند که در دنیا خسارت دیدند و مطمئن باشید که برای کفّار بد بازگشتی هست.

گفتم:آیا وقتی تعیین نخواهد شد؟!

فرمود:ای مفضّل!نه من برای(ظهور)او وقت معیّن می کنم و نه وقتی تعیین می شود.به تحقیق هرکس برای مهدی ما وقت تعیین نماید،در علم خدای تعالی ادّعای شراکت نموده و ادّعا می کند که به کشف سرّ او راه پیدا کرده است!

(ای مفضّل)برای خدا سرّی نیست،مگر این که واقع شده بر این خلق کج مدار و گمراه شده از خدا و روگردان از اولیای خدا و برای خدا خبری نیست،مگر این که آن ها خاصّان سرّ اویند و خدا در نزد آنان است.خداوند به آن ها القا کرده تا حجّتی بر آن ها باشد.»

پیراهن هنگام ظهور

1-یعقوب بن شعیب گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:آیا پیراهنی که«قائم»به هنگام قیام آن را دربرخواهد داشت،نشانت دهم؟!

عرض کردم:آری!

سپس امام علیه السّلام جعبه ای را خواست و آن را گشود،کرباسی بیرون آورد و باز کرد و با کمال تعجّب دیدم که آستین چپ آن خون آلود است.

سپس فرمود:پیراهن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله همین پیراهن بود در آن روز که دندان های

ص:427

جلویش ضربت دید.و حضرت«قائم علیه السّلام»با این پیراهن بر تنش قیام می کند(راوی گوید:)من آن را بوسیدم و بر صورتم نهادم.سپس امام صادق علیه السّلام پیراهن را پیچید و برداشت. (1)

2-مفضّل بن عمر گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود:«أ تدری ما کان قمیص یوسف علیه السّلام؟قال قلت:لا.قال:إنّ إبراهیم علیه السّلام لمّا أوقدت له النار،نزل إلیه جبرئیل علیه السّلام بالقمیص و ألبسه إیّاه،فلم یضرّه معه حرّ و لا برد،فلمّا حضرته الوفاة جعله فی تمیمة (2)و علّقه علی إسحاق علیه السّلام و علّقه إسحاق علی یعقوب علیه السّلام،فلمّا ولد یوسف علّقه علیه و کان فی عضده حتّی کان من أمره ما کان.فلمّا أخرجه یوسف علیه السّلام من التمیمة،وجد یعقوب ریحه و هو قوله-عزّ و جلّ-:إنّی لأجد ریح یوسف لولا أن تفنّدون،فهو ذلک القمیص الّذی من الجنّة.قلت:جعلت فداک!فإلی من صار هذا القمیص؟قال:إلی أهله و هو مع قآئمنا إذا خرج.

ثم قال:کلّ نبیّ ورث علما أو غیره،فقد انتهی إلی محمّد صلّی اللّه علیه و اله؛ (3)آیا می دانی پیراهن یوسف علیه السّلام چه بود؟!

گفتم:نه!

فرمود:وقتی که برای(سوزاندن)ابراهیم علیه السّلام آتش را روشن کردند،جبرئیل نازل شد و آن پیراهن را آوردند و به او پوشانیدند!پس حرارت و برودت به او ضرر نرسانید.زمانی که وفاتش فرارسید،آن را به مهره ای تعویذ کرد و به اسحاق علیه السّلام آویخت و اسحاق به یعقوب علیهما السّلام آویزان کرد وقتی که یوسف علیه السّلام متولّد شد،بر او آویخت و در بازوی او بود تا کارش به آن جا رسید که باید می رسید.وقتی یوسف علیه السّلام گردن بند را گشود که پیراهن را

ص:428


1- 1) -یعقوب بن شعیب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنه قال:ألا اریک قمیص القائم الذی یقوم علیه؟فقلت:بلی! فدعا بقمطر ففتحه و أخرج منه قمیص کرابیس فنشره فإذا فی کمه الا یسر دم،فقال:هذا قمیص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الّذی علیه یوم ضربت رباعیته و فیه یقوم القائم،فقبلت الدم و وضعته علی وجهی ثم طواه أبو عبد اللّه علیه السّلام و رفعه.بیان:القمطر ما یصان فیه الکتب. غیبت نعمانی:ص 128 [1]بحار الأنوار:355/52 ب 27 ح 118. [2]
2- 2) -تمیمة-تمیم و تمائم:تعویذ،مهرۀ دورنگ که گردن بند نمایند برای دفع چشم زخم.(المنجد)
3- 3) -یوسف94/؛کمال الدّین:391/2؛ [3]علل الشّرایع:50/1؛ [4]اصول کافی:232/1؛ [5]بحار الأنوار:327/52 ب 27 ح 45. [6]

برای پدرش بفرستد،یعقوب علیه السّلام بوی پیراهن را دریافت و گفت:من بوی یوسف را می یابم،اگر مرا به بی خردی متّهم نکنید.پس آن پیراهنی است که از بهشت(آورده شده)است.

گفتم:فدایت شوم!آن پیراهن آخر به چه کسی رسید؟!

فرمود:به اهلش و آن همراه«قائم»ما خواهد بود،زمانی که خروج نماید.سپس فرمود:تمام انبیا وارث هرگونه علم و غیر علم شده اند،به محمد صلّی اللّه علیه و اله منتهی و واگذار شده است.»

3-سید علی بن عبد الحمید در کتاب«الغیبة»با سند خود از امام باقر علیه السّلام روایت می کند:«إذا ظهر قآئمنا أهل البیت علیهم السّلام قال:ففررت منکم لمّا خفتکم فوهب لی ربّی حکما (خفتکم علی نفسی،و جئتکم لما أذن لی ربی و أصلح لی أمری)؛ (1)زمانی که«قائم»ما اهل بیت ظهور کرد،می گوید:«پس از شما فرار کردم وقتی از شما ترسیدم،پس خدای من مرا حکمت بخشید«از شما ترسیدم و برگشتم وقتی که خدا به من اجازه داد و کارهایم را اصلاح نمود.»

4-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«أنا سیّد الشیب و فی سنّة من أیّوب،و سیجمع اللّه لی أهلی کما جمع لیعقوب شمله،و ذلک إذا استدار الفلک و قلتم:مات أو هلک؛ (2)من سید پیرم و در من نشانه ای از ایوب علیه السّلام هست و به زودی خداوند اهل(اولاد)مرا برای من جمع نماید آن گونه که برای یعقوب علیه السّلام اتّحادش را گرد آورد(و پراکندگانش را دور هم جمع نمود)و این کار آن وقت پیش می آید که فلک آن قدر بگردد(و بچرخد و طول یابد)تا این که بگویند:«قائم»مرد یا هلاک شد.»

5-امام صادق علیه السّلام فرمود:«یا أبا محمّد!إنّه یخرج موتورا غضبان أسفا لغضب اللّه علی هذا الخلق علیه قمیص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الّذی کان علیه یوم أحد،و عمامته السحاب،و درع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله السابغة،و سیف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذو الفقار،یجرد السیف علی عاتقه ثمانیة

ص:429


1- 1) -شعراء:21. [1]
2- 2) -غیبت طوسی:ص 261؛بحار الأنوار:148/51 [2] آخرش از امام صادق علیه السّلام؛و 156/52 از امام باقر علیه السّلام و 76/53 و 77 و 89؛غیبت نعمانی:ص 80 از امام باقر علیه السّلام؛بشارة الإسلام:ص 87 و 99.

أشهر یقتل هرجا؛ (1)ای ابا محمد!(یعنی ابی بصیر)«قائم»خروج نماید درحالی که او مصیبت زده و غضبناک و تأسف بار برای غضب خدا به این خلق خواهد بود و برای اوست پیراهن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در روز احد و عمامۀ سحاب و زره پربرکت و شمشیر ذو الفقار او،شمشیر را کشیده و هشت ماه بر دوش گذارد بی مهابا می کشد.»

6-جابر بن عبد اللّه انصاری از امام علی علیه السّلام روایت کرده است:مهدی از ذرّیّه و فرزندان من است که میان رکن و مقام ظهور نموده و پیراهن ابراهیم و قبای اسماعیل و کفن شیث بر تن دارد. (2)

7-ابو بصیر گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:«قائم علیه السّلام خروج نکند تا آن گاه که حلقه کامل گردد.

عرض کردم:حلقه چیست؟!

فرمود:ده هزار نفر که جبرئیل از سمت راست و میکائیل سمت چپ آن ها باشد؛ سپس«پرچم»را به اهتزاز درآورد و با پرچم حرکت می کند.کسی در خاور و باختر نماند،مگر این که پرچم را لعنت کند و آن پرچم رسول خداست که در جنگ بدر، جبرئیل آن را فرود آورد.

سپس فرمود:ای ابا محمّد!به خدا قسم،آن نه از پنبه است و نه از کتان و ابریشم.

عرض کردم:پس از چیست؟!

فرمود:ورق بهشتی است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله روز«بدر»آن را گشود و سپس آن را پیچید و به علی علیه السّلام داد و همواره نزد علی علیه السّلام بود تا آن که روز بصره برافراشت و خداوند فتح را نصیب او کرد و آن را درهم پیچید(و دیگر گشوده نشد)و آن این جا نزد ما است،هیچ کس آن را باز نکرد تا آن که«قائم علیه السّلام»قیام نماید و او آن پرچم را باز کند و کسی در خاور و باختر نماند،مگر این که آن را لعنت کند و«رعب»آن حضرت یک ماه راه پیشاپیش و از پشت سر و از سمت راست و چپ آن حضرت در حرکت باشد.

ص:430


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 165؛ [1]الزام النّاصب:ص 189 [2]بحار الأنوار:361/52 ب 27 ح 129. [3]
2- 2) -اثبات الهداة:587/3؛مستدرک الوسایل:321/2؛المهدی الموعود المنتظر:110/1.

سپس فرمود:ای ابا محمّد!او خروج کند،درحالی که خون نیاکان خود را در گردن مردم دارد و خشمناک و متأسّف است،به خاطر آن خداوند بر این مردم خشمناک خواهد بود و بر تن خود پیراهن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را دارد که روز«احد»بر تن داشت و عمامۀ«سحاب»و«زره»بلند(رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله)و شمشیر«ذو الفقار»را«هشت»ماه برهنه بر دوش خواهد داشت و بی مهابا می کشد،آغاز آن از بنی شیبه(کلیدداران کعبه)خواهد بود که دست های آنان را می برد و در کعبه آویزان کند و سخنگوی حضرت اعلام می دارد،این ها دزدان خانۀ خدایند.سپس به قریش می پردازد و(در میانه)جز شمشیر رد و بدل نمی شود و«قائم علیه السّلام»خروج نمی کند تا آن که دو نوشته (قطعنامۀ)بیزاری از علی علیه السّلام یکی در کوفه و دیگری در بصره خوانده شود.» (1)

ص:431


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 162 باب ما جاء فی رایة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله. [1]

ص:432

بخش ششم: کیفیّت ظهور

اشاره

ص:433

ص:434

کیفیّت ظهور در مکة

اشاره

باران شکوفایی

من چشم به در دارم تا آن که تو بازآیی ای مهر جهان افروز ای صبح تماشایی

یک عمر جدایی را با یاد تو سر کردم امید شکیبایان!تا چند شکیبایی

دیری است نمی باری،ای ابر بهارآور بر دشت پریشانی،باران شکوفایی

آتش زده بر جانم بر خرمن ایمانم اندیشۀ پوسیدن،در بیشۀ تنهایی

در لوح دلم خط زد بر واژۀ پژمردن روزی که شکوفا شد این باور رؤیایی

افسوس که بر جانم رگبار بلا بارید سرتاسر این شب را آه این شب یلدایی

می گردم و می گویم چون ماهی سرگردان ای آب کجا هستی!پنهانی و پیدایی

می گرید و می خندد از شوق تو چشمانم پس کی به سراغ من می خندی و می آیی

می خندم و می بندم دروازۀ ماتم را آن دم که تو بر شادی یک پنجره بگشایی

رخت از تن جان کندند دلباختگان تو! در پای تو افکندند این فرش اهورایی

هرچند ز ما دوری خالی ز حضورت نیست هردل که نشان دارد از گوهر بینایی

ما هر شب آدینه با یاد تو می نوشیم این جام محبّت را در مسجد شیدایی

آن روز که باز آیی چون روح نماز آیی بر محمل ناز آیی یک پارچه زیبایی

برگرد و مشامم را از عطر خدا پر کن ای سبزتر از مریم،ای روح مسیحایی

می رقصد و می پیچد از شوق به پای تو هم سوسن آزادی هم نرگس دانایی!

محمد علی دهقانی(دانا).

ص:435

ای حجّت حقّ،مهدی صاحب الزمان

ای شمع جهان افروز بیا وی شاهد عالم سوز بیا

ای مهر سپهر قلمرو غیب شد روز ظهور و بروز بیا

ای طایر اسعد فرخ رخ امروز تویی فیروز بیا

روزم از شب تیره تر است ای خود شب ما را روز بیا

ما دیده براه تو دوخته ایم از ما همه چشم مدوز بیا

عمریست گذشته بنادانی ای علم و ادب آموز بیا

شد گلشن عمر خزان از غم ای باد خوش نوروز بیا

من«مفتقرم»رنجور توأم

تا جان به لب است هنوز بیا

1-خورشید تابان

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«و و اللّه یا مفضّل!کأنّی أنظر إلیه دخل مکة و علیه بردة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و علی رأسه عمامة صفرآء و فی رجلیه نعلا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله المخصوفة،و فی یده هراوته یسوق بین یدیه عنازا عجافا حتی یصل بها نحو البیت،لیس ثمّ أحد یعرفه،و یظهر و هو شآبّ.قال المفضّل:یا سیّدی!یعود شابّا أو یظهر فی شیبة؟فقال علیه السّلام:سبحان اللّه!و هل یعرف ذلک؟یظهر کیف شآء و بأیّ صورة شآء إذا جآءه الأمر من اللّه تعالی مجده و جلّ ذکره؛به خدا قسم،ای مفضّل!به حقیقت او را می نگرم که به مکّه داخل شده و بر تن او تن پوش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است و بر سرش عمامۀ زرد و در پاهایش دو نعلین بافته شده و در دستش ظرف آب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است،در جلویش بزهای لاغری می راند تا به بیت برسد و کسی او را نمی شناسد و به صورت فردی جوان ظهور می نماید.

مفضّل گفت:ای آقای من!آیا به صورت جوان می آید یا پیر؟!

فرمود:سبحان اللّه!آیا می توان شناخت؟!هرگونه و به هرصورت که خواست ظهور می کند،هرگاه امر خدای تعالی«جلّ ذکره»به او رسد.»

ص:436

«قال المفضّل:یا سیّدی!فمن أین یظهر و کیف یظهر؟قال:یا مفضّل!یظهر وحده و یأتی البیت وحده،و یلج الکعبة وحده،و یجنّ علیه اللیل وحده،فإذا نامت العیون و غسق اللیل نزل إلیه جبرئیل و میکائیل و الملآئکة صفوفا،فیقول له جبرئیل:یا سیّدی!قولک مقبول و أمرک جائز،فیمسح علیه السّلام یده علی وجهه و یقول:«الحمد للّه الّذی صدقنا وعده،و أورثنا الأرض نتبوّء من الجنّة حیث نشآء،فنعم أجر العاملین؛ (1)مفضّل گفت:ای آقای من!پس از کجا و چگونه ظهور می کند؟!

فرمود:تنها ظاهر می شود و تنها به سوی بیت می آید و تنها به کعبه فرومی رود و شب تنها او را فرامی گیرد،هنگامی که چشم ها خوابید و تاریکی شب نشست،جبرئیل و میکائیل و فرشتگان صف به صف بر او فرود می آیند.جبرئیل به او گوید:ای سیّد من! گفتۀ تو قبول و امر تو مجری است.پس دستش را به صورتش می مالد و می گوید:

سپاس خدای را که وعده اش را به ما(تمام کرد)تصدیق نمود و ما را وارثان زمین قرار داد،هرطور که ما می خواهیم و در بهشت جایگزین می شویم،چه نیکوست پاداش عمل کنندگان.»

2-امام صادق علیه السّلام در ادامه سخنش گوید:«و یصبح فی مکّة فیقولون من هذا الرجل الّذی بجانب الکعبة،و ما هذا الخلق الّذی معه و ما هذه الآیة الّتی رأیناها اللیلة و لم نر مثلها؟! فیقول بعضهم لبعض:هذا صاحب العنیزات؛ (2)و در مکّه به صبح می رساند،پس(اهل مکّه) می گویند:این مردی که در کنار کعبه است،کیست و این مردمی که همراه اویند، کیستند و این نشانه هایی که شب گذشته دیدیم که مثل آن را ندیده ایم چیست؟! بعضی از آنان به بعض دیگر می گویند:این صاحب بزهاست(که دیروز آمد).»

3-امیر مؤمنان علیه السّلام در ضمن حدیث طولانی فرمود:«ثمّ ترفع الدابّة رأسها،فیراها من بین الخافقین بإذن اللّه عزّ و جلّ بعد طلوع الشمس من مغربها،فعند ذلک ترفع التوبة،فلا توبة تقبل،و لا عمل یرفع«و لا ینفع نفسا إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها

ص:437


1- 1) -الزمر:74. [1]بشارة الإسلام:ص 267؛ [2]الزام النّاصب:ص 215 و 190 [3] با اختصار بحار الأنوار:6/53 ب 1 ح 1. [4]
2- 2) -بشارة الإسلام:ص 269؛ [5]الزام النّاصب:ص 216؛ [6]یوم الخلاص:ص 239.به نقل از آن ها.

خیرا».ثمّ قال علیه السّلام:لا تسألونی عمّا یکون بعد ذلک فإنّه عهد إلیّ حبیبی علیه السّلام أن لا أخبر به غیر عترتی.فقال النزال بن سبرة لصعصعة:ما عنی أمیر المؤمنین بهذا القول؟فقال صعصعة:

یابن سبرة!إنّ الّذی یصلّی خلفه عیسی بن مریم هو الثانی عشر من العترة،التاسع من ولد الحسین بن علیّ،و هو الشمس الطالعة من مغربها،یظهر عند الرکن و المقام،یطهر الأرض، و یضع میزان العدل فلا یظلم أحد أحدا.فأخبر أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّ حبیبه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عهد إلیه ألاّ یخبر بما یکون بعد ذلک غیر عترته الأئمة علیهم السّلام؛ (1)سپس دابّه(الارض)سرش را بلند کند،همۀ مردم میان شرق و غرب با اذن خدای-عزّ و جلّ-او را می بینند،بعد از آن که خورشید از مغرب طلوع نماید.در آن هنگام است که«توبه»برداشته می شود و دیگر توبه قبول نشود،عملی بالا نرود و ایمان برای کسی که قبلا ایمان نیاورده و در سایۀ ایمانش خیری نیاندوخته اند،نفعی نخواهد بخشید.سپس حضرت فرمود:دیگر از جریان های بعد از آن از من نپرسید؛چون حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از من تعهّد گرفته است که آن را جز به عترت خودم،به کسی خبر ندهم.

نزال بن سمرة به صعصعة(بن صوحان)گفت:حضرت از این حرف چه قصدی (منظوری)دارد؟صعصعة گفت:ای پسر نزال!آن کسی که عیسی بن مریم علیه السّلام پشت سرش نماز می خواند،او دوازدهمین از عترت و نهمین نفر از اولاد حسین بن علی علیهما السّلام می باشد و او«خورشید تابان»و آفتاب طلوع کننده از مغرب است که میان رکن و مقام ظاهر می شود و زمین را پاک می کند و میزان(عدل سنجش و داد)را برقرار سازد،پس کسی به کسی ستم نکند.

پس امیر المؤمنین علیه السّلام خبر داد؛که حبیبش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او توصیه نموده است که اخبار بعد از خود را غیر از امامان عترتش علیهم السّلام به کسی خبر ندهد(احدی را در جریان آن قضایا قرار ندهد).»

4-امام رضا علیه السّلام ضمن بیان حال امام زمان علیه السّلام فرمود:«فإذا خرجت أشرقت الأرض بنوره؛ 2پس زمانی که خروج کرد،از نور رویش زمین روشن می شود.»

ص:438


1- 1) -بحار الأنوار: [1]194/52 ب 25 ح 26 از کمال الدّین: [2]الزام النّاصب:ص 180 [3] قسمتی از روایت را.

5-امام صادق علیه السّلام فرمود:«الإمام کالشمس الطالعة المجلّلة بنورها العالم،و هی فی الأفق بحیث لا تنالها الأیدی و الأبصار؛ 1امام مانند خورشید تابان است که با نور آن، جهان درخشان می شود و او در افقی است که دست ها و چشم ها به او نمی رسد(از درک مقام ولایی او عاجزند).»

6-در دعای عهدی که از حضرت امام صادق علیه السّلام روایت شده است:«اللّهمّ أرنا الطلعة الرشیدة و الغرّة الحمیدة؛بارخدایا،آن چهرۀ درخشندۀ کامل و پسندیده را به من بنما!»

2-علایم رخصت ظهور

سه کلمۀ«ظهور-قیام-خروج»هریک،مراحل جداگانه دارد.

ظهور:حرکت از محل غیبت است.

قیام:آمدن آن حضرت برای گرفتن بیعت.

خروج:خارج شدن برای دعوت و انتقام.(گاهی ظهور بر قیام و خروج نیز گفته می شود)

1-امیر المؤمنین علیه السّلام از قول رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:مهدی از ما اهل بیت علیهم السّلام است که خداوند کار او را در یک شب اصلاح می کند. 2

2-امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیۀ مبارکه فَإِذا نُقِرَ فِی النّاقُورِ 3فرمودند:«از ماست امامی که مستتر خواهد شد،پس هرگاه خداوند-عزّ و جلّ-اراده کند اظهار امر او را در

ص:439

قلب او بیاندازد،پس ظاهر می شود. (1)

3-امام صادق علیه السّلام از قول رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إنّ قآئمنا إذا خرج یجتمع الیه ثلاثمائة و ثلاثة عشر عدد رجال بدر،فإذا کان وقت خروجه یکون له سیف مغمود ناداه السیف:قم یا ولیّ اللّه!فاقتل أعدآء اللّه؛ (2)همانا«قائم»ما،زمانی که خروج کند به سوی او «سی صد و سیزده»نفر به تعداد مردان«بدر»جمع می شوند،پس وقتی که زمان خروجش رسید،شمشیر غلاف شده ای دارد،او را صدا می زند،به پاخیز ای ولیّ خدا و بکش دشمنان خدا را!»

4-امیر المومنین علیه السّلام از قول رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«ای علی!زمانی که«قائم»ما خروج کرد،به سوی او جمع شوند«سی صد و سیزده»مرد به عدد مردان بدر،هرگاه زمان خروج او برسد،او را شمشیری هست در غلاف،پس آن شمشیر او را صدا کند، برخیز ای ولیّ خدا و بکش دشمنان خدا را!» (3)

5-حضرت جواد علیه السّلام از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله روایت کرده است که حضرت فرمود:«از تهامه خروج می کند و هنگامی که ظاهر شود برای او دلایل و علامات است.

أبیّ بن کعب پرسید:«ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله!دلایل و علامات چیست؟!»فرمود:

علّمی دارد که هنگام خروج،آن علم باز شود و خداوند آن را به نطق آورد و او را صدا زند:«ای ولیّ خدا خروج کن و بکش دشمنان خدا را!»و این خود دو آیت و علامت است و دیگر او را شمشیری در غلاف است،چون هنگام خروج،از غلاف بیرون آید و خداوند او را به نطق آورد و ندا کند که«خروج کن ای ولیّ خدا!دیگر نشستن برای تو روا نیست»پس خروج کند و دشمنان خدا را در هر جا یافت،می کشد و حدود خدا

ص:440


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:570/5 ح 1970؛اصول کافی:385/1 ح 30/912؛بحار الأنوار:58/51 ب 5 ح 49 و 284/52 [1] ب 26 ح 11.
2- 2) -کفایة الأثر:ص 263؛ [2]معجم الملاحم و الفتن:18/4.
3- 3) -علقمة بن محمد الحضرمی،عن الصّادق،عن آبائه،عن علی علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یا علی إنّ قائمنا إذا خرج یجتمع إلیه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدد رجال بدر فإذا حان وقت خروجه،یکون له سیف مغمود ناداه السّیف:قم یا ولیّ اللّه،فاقتل أعداء اللّه.»منتخب الأثر ص 179 ف 1 ب 8 ح 44؛ [3]بحار الأنوار:304/52 ب 26 ح 72. [4]

را اقامه کند و به حکم خدا حکم کند». (1)

6-از امام صادق علیه السّلام از معنای آیه فَإِذا نُقِرَ فِی النّاقُورِ ؛زمانی که به صور دمیده شود،پرسیدند؟فرمود:همانا از ما امامی در پشت پرده خواهد بود و آن گاه که خداوند بزرگ بخواهد امر او را اظهار نماید،در دل او نکته و اثری ظاهر می شود؛پس او ظاهر شده و به امر خدا قیام کند. (2)

7-حضرت جواد علیه السّلام از قول پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«چون وقت خروج او برسد، شمشیر او از غلاف بیرون آید و ندا کند:برخیز ای ولیّ خدا که دیگر نشستن در مقابل دشمنان خدا برای تو حلال نیست!پس خروج کند و دشمنان خدا را هرکجا بیابد، بکشد و حدود خدا اقامه نماید و به حکم خدا حکم کند.» (3)

ص:441


1- 1) -علی بن عاصم،عن أبی جعفر الثانی،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال النّبی صلّی اللّه علیه و اله لأبیّ بن کعب فی وصف القائم علیه السّلام:یخرج من تهامة حین تظهر الدّلائل و العلامات،و له کنوز لا ذهب و لا فضة إلا خیول مطهمة، و رجال مسوّمة،یجمع اللّه له من أقاصی البلاد علی عدة أهل بدر ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا،معه صحیفة مختومة فیها عدد أصحابه بأسمائهم،و بلدانهم و طبائعهم،و حلاهم،و کناهم،کدّادون مجدّون فی طاعته. فقال له أبیّ:و ما دلائله و علاماته یا رسول اللّه؟قال:له علم إذا حان وقت خروجه انتشر ذلک العلم من نفسه،و أنطقه اللّه عزّ و جلّ،فناداه العلم:اخرج یا ولیّ اللّه فاقتل أعداء اللّه،و هما آیتان،و علامتان(انتشار العلم من نفسه و الثّانی ندائه).و له سیف مغمّد،فإذا حان وقت خروجه اقتلع ذلک السّیف من غمده و أنطقه اللّه عز و جل فناداه السّیف:اخرج یا ولیّ اللّه فلا یحل لک أن تقعد عن أعداء اللّه،فیخرج و یقتل أعداء اللّه حیث ثقفهم،و یقیم حدود اللّه،و یحکم بحکم اللّه یخرج و جبرئیل عن یمنته،و میکائیل عن یسرته،و سوف تذکرون ما أقول لکم و لو بعد حین و أفوّض أمری إلی اللّه عز و جل.یا ابی!طوبی لمن لقیه ،و طوبی لمن أحبه،و طوبی لمن قال به،ینجیهم من الهلکة.و بالإقرار باللّه و برسوله،و بجمیع الأئمة، یفتح اللّه لهم الجنة،مثلهم فی الأرض کمثل المسک الذی یسطع ریحه فلا یتغیر أبدا،و مثلهم فی السّماء کمثل القمر المنیر الذی لا یطفأ نوره أبدا.قال ابیّ:یا رسول اللّه کیف حال بیان هؤلاء الأئمة عن اللّه عزّ و جلّ؟قال:إن اللّه تعالی أنزل علیّ اثنتی عشر صحیفة،اسم کلّ إمام علی خاتمه،و صفته فی صحیفته. عیون اخبار الرضا علیه السّلام،61/1-63 ب 6 ح 29؛ [1]بحار الأنوار:310/52 ب 27 ح 4؛ [2]مهدی منتظر:ص 315. [3]
2- 2) -غیبت نعمانی:باب 10 ص 220. [4]
3- 3) -عیون أخبار الرّضاء:63/1 ب 6 ح 29؛بحار الأنوار:311/52 ب 27 ح 4. [5]به فصل آیا امام،وقت ظهور را می داند؟،مراجعه شود.

3-با 45 نفر

مصعب بن یزید از عوام پدر زبیر روایت کرده است که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«یقبل القآئم علیه السّلام فی خمسة و أربعین رجلا من تسعة أحیآء:من حیّ رجل،و من حیّ رجلان، و من حیّ ثلاثة،و من حیّ أربعة،و من حیّ خمسة،و من حیّ ستة،و من حیّ سبعة،و من حیّ ثمانیة،و من حیّ تسعة،و لا یزال کذلک حتی یجتمع له العدد؛ (1)قائم علیه السّلام می آید با چهل و پنج نفر از نه قبیله،از قبیله ای یک نفر و از قبیله دیگر دو و از یکی سه نفر و چهار و پنج و شش و هفت و هشت و نه،همین طور تا عدد(معیّن)بر او گرد آیند.»

4-ظهور از قم و پرچم توحید در کوه سفید!

در بعضی از روایات ابتدای ظهور آن حضرت را از قم ایران (2)و برافراشتن پرچم توحید را از کوه سفید ذکر کرده است حالا آن کوه سفید در استخر مسجد سلیمان است یا کوه سفید نزدیک مسجد جمکران؟و یا از محلی به نام کرعة شروع خواهد شد و و..به روایتهای مربوطه دراین باره توجه فرمائید.

امیر مؤمنان علیه السّلام ضمن روایتی فرمود:«ای پسر یمانی در اول ظهور خروج نماید قائم آل محمد از شهری که آن را«قم»می گویند و مردم را دعوت کند به حق و همه خلایق از شرق و غرب به آن شهر عزیمت کنند و اسلام تجدید می گردد..و حق ظاهر می شود و میراث جمله انبیاء بر پشت زمین به آن(قم)باشد،

ای پسر یمانی این زمین مقدس است که پاک از تمام آلودگیها(و لوث هاست)و (سرزمین قم)از خدای تعالی خواست که بهترین خلق خود را ساکن او گرداند! دعایش مستجاب شده و حشر و نشر مردم در این زمین باشد...و بر این زمین اثر نور حق ساطع شود،و از این زمین رائحه و بوی مشک استشمام(و پخش)می شود، حقتعالی بیت العتیق را به این شهر فرستد و منازل و مواضع زمینهای اینجا عالی و گرانبها گردد تا حدی که زمین به اندازه(و متراژ)پوست گاوی را،به پانصد دینار

ص:442


1- 1) -بحار الأنوار:308/52 ب 27 [1] ح 3 از خصال.
2- 2) -عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:«یکون مبدؤه من قبل المشرق،و اذا کان ذالک خرج السّفیانی»بحار الأنوار:252/52. [2]

بدهند و عمارت آن هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد و رایت وی بر این«کوه سفید»بزنند به نزد دهی کهن که در جنب مسجد است و آن را«جمکران»خوانند. (1)از این روایت با نامبردن از جمکران،استفاده می شود که منظور از کوه سفید همان کوه نزدیک جمکران است.

5-حضور در بیضاء استخر

دو روایت وجود دارد که محل گردآمدن نیروهای ایرانی را در منطقه«بیضاء استخر»معیّن می کند یعنی منطقه سفید رنگی در شهر استخر که به نظر می رسد همان بلندیهای نزدیک مسجد سلیمان باشد که به«کوه سفید»معروف است؛

همچنین دو یا سه روایت خاطر نشان می سازد هنگامی که امام مهدی علیه السّلام از مدینه منوره به سوی عراق عزیمت می فرماید نخست در«بیضاء استخر»فرود می آید و ایرانی ها با آن حضرت بیعت می نمایند و به فرماندهی امام مهدی علیه السّلام در آنجا با لشکریان«سفیانی»وارد کارزار سخت شده و او را شکست می دهند در پی این نبرد حضرت مهدی علیه السّلام با هفت کجاوه از نور وارد عراق می گردد که مردم نمی دانند وی در کدام یک از آنهاست. (2)

ص:443


1- 1) -انوار المشعشعین فی شرافة قم و القمّیّین:453/1 تألیف محمد علی بن حسین بن بهاء الدین نائینی اردستانی کچوئی قمی که در تاریخ 1325 تا 1330 هجری قمری نوشته شده است بنقل از کتاب خلاصة البلدان:صفی الدین محمد بن محمد بن هاشم رضوی که در 1079 ه-ق تألیف کرده است؛از مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین:تألیف شیخ صدوق قدّس سرّه بنا به نظر اکثر یا محمد بن حسن بن علی بن احمد بن علی بن فتّال نیشابوری فارسی ابو علی مفسّر واعظ بنا به نظر تعدادی چند از علماء.
2- 2) -عصر الظهور:ص 137 و ترجمه آن ص 151؛ عن جابر قال قال أبو جعفر علیه السّلام فی قول اللّه تعالی«فی ظلل من الغمام و الملائکة و قضی الأمر بقرة 210». [1]ینزل فی سبع قباب من نور لا یعلم فی أیّها هو حین ینزل فی ظهر الکوفة فهذا حین ینزل.(العیاشی:103/1 ح 301؛ [2]تفسیر صافی:/1 243؛ [3]البرهان:209/1 ح 6؛ [4]نور الثّقلین:206/1 ح 772: [5]معجم أحادیث الإمام المهدی:46/5 ح 1466. [6]امام باقر علیه السّلام انّه نازل فی قباب من نور حین ینزل بظهر الکوفة علی الفاروق حین ینزل.(العیاشی:103/1 ح 303؛ [7]تفسیر صافی:243/1؛ [8]البرهان:209/1 ح 7؛ [9]نور الثّقلین:206/1 ح 773: [10]معجم أحادیث الإمام المهدی: 46/5 ح 1467؛ [11]کنز الدقائق:507/1. [12]

6-ظهور از«کرعة»!

عبد اللّه بن عمر گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:...یخرج المهدی من قریة یقال لها، کرعة... (1)«مهدی»از قریه ای به نام«کرعه»خروج می نماید.

محمد بن یوسف شافعی گنجی در کتاب کفایة الطالب فی مناقب آل ابی طالب می گوید:این حدیث حسن است که با وجه عالی به من رسیده و ابو الشیخ اصفهانی نیز در کتاب عوالی اش آن را آورده است و ابو نعیم و طبرانی و غیرهما نیز روایت کرده اند.بعضی خروج آن حضرت را از مغرب ذکر کرده است علقمی گوید:این حرف اصل ندارد. (2)

عالم متبحّر،جلیل افضل اهل عصره،شیخ ابو الحسن شریف عاملی؛،در کتاب ضیاء العالمین نقل کرده از حافظ ابو نعیم و ابو العلای همدانی که هردو به سند خود، روایت کردند از ابن عمر که گفت:فرمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:بیرون می آید مهدی علیه السّلام از قریه ای که او را کرعه می گویند و بر سر او ابری است که در آن ابر،منادیی است که ندا می کند:«این مهدی،خلیفۀ خداوند است.پس او را متابعت کنید!» (3)

ثقه جلیل علی بن محمّد خزّار در کفایة الاثر به اسانید متعدّده روایت کرده از رسول خدای صلّی اللّه علیه و اله و سلّم که فرمود:«بعد از شمردن عدد ائمّه:آن گاه غایب می شود از ایشان امام ایشان.»تا این که علی علیه السّلام عرض کرد:«یا رسول اللّه!پس چه خواهد کرد در غیبت خود؟»

فرمود:«صبر می کند تا اذن دهد خداوند او را در خروج.پس بیرون می آید از قریه ای که او را کرعه می گویند.بر سرش عمامۀ من است و درع مرا پوشیده و حمایل نموده شمشیر ذو الفقار مرا و منادی ندا می کند که این مهدی است.خلیفة اللّه!پس او را

ص:444


1- 1) -ینابیع المودّة:110/3 ب 78 [1] از فرائد ااسّمطین و غیره؛بحار الأنوار:80/51 ب 1 ذیل ح 37 از کشف الغمّة [2]شماره 7؛و 95 ذیل ح 38 از کشف الغمّة [3]شماره 14.
2- 2) -ینابیع المودّة:136/3 باب 85. [4]
3- 3) -الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم ج 2،ص 259،بحار الأنوار،ج 36،ص 335،ج 51:ص 80 و 95 و ج 52،ص 380،میزان الاعتدال،ج 2،ص 680؛معجم البلدان،ج 4،ص 452. [5]

متابعت کنید!»الخ.و گنجی شافعی نیز خبر سابق را در کتاب بیان خود نقل نموده. (1)

راه حل روایات:معنای دو کلمه ابتداء و اوّل بر سه گونه است،1)اوّلیّت و ابتدای حقیقی،2)ابتدای اضافی،3)ابتدای عرفی،پس منظور از ابتدای ظهور حقیقی یعنی تحقیقا شروع ظهور امام علیه السّلام از مکه معظمه و از کنار حجر الأسود خواهد بود،و منظور از ابتدای اضافی و عرفی،یعنی آغاز ظهور آن حضرت نسبت به آن سرزمینهای یاد شده و از همان محل های نامبرده شده،انجام خواهد گرفت.پس قدر

ص:445


1- 1) -کفایة الأثر النّص علی الأئمة الإثنی عشر:ص 151-150؛نجم الثاقب:693/2 از آن. جماعتی روایت کردند از محمّد بن احمد که گفت:پدرم پیوسته سؤال می کرد از کرعه و نمی دانستم که کرعه کجاست.پس آمد نزد ما شیخ تاجری با مال و حشمی.پس آن قریه را از او پرسیدم. گفت:از کجا شما آن قریه را می شناسید؟ پس والدم گفت:شنیدم در کتب حدیث آن را و قضیّه آن را. پس تاجر گفت:پدرم بسیار سفر می کرد.پس دفعه ای شتران خود را بارگیری کرد و با او سیر می کردیم و محلّی را در نظر داشتیم.پس راه را گم کردیم چند روز،تا آن که توشۀ ما تمام شد و نزدیک شد که تلف شویم.پس مشرف شدیم به قبّه ها و خیمه ها از چرم.پس بیرون آمدند به سوی ما.حکایت نمودیم برای ایشان قصّۀ خود را. پس چون ظهر شد،بیرون آمد جوانی که ندیده بودم نیکو روی تر از او و نه از او با مهابت تر و نه از او جلیل القدرتر،به نحوی که ما سیر نمی شدیم از نظر کردن به سوی او. پس نماز کرد با ایشان نماز ظهر را با دست های رهاشده،مثل نماز اهل عراق،یعنی چون اهل سنّت متکتّف نبود. پس چون سلام نماز را داد،پدرم بر او سلام کرد و حکایت نمود برای او،قضیّۀ ما را.پس ماندیم در آن جا چند روز و ندیدیم مانند ایشان مردمانی و نشنیدیم از ایشان یاوه و لغوی.آن گاه خواهش نمودیم از او که ما را به راه برساند.پس شخصی را با ما فرستاد.پس با ما تا چاشتگاهی آمد،ناگاه دیدیم که در آن موضعی هستیم که می خواستیم. پس والد من سؤال نمود از آن شخص که آن مرد،کی بود؟ پس گفت:او مهدی بود،محمّد بن الحسن علیهما السّلام. موضعی که آن جناب در آن جاست،آن را کرعه می گویند که از بلاد یمن است از طرفی که متّصل است به بلاد حبشه،ده روز راه است در بیابانی که در آن آب نیست. عالم متقدّم،بعد از نقل این قصّه،فرموده:منافاتی نیست بین آن چه ذکر شد،یعنی خروج مهدی-صلوات اللّه علیه-از کرعه و بین آن چه ثابت شده از این که آن جناب ظاهر می شود در اول ظهورش از مکّه؛زیرا که آن جناب بیرون می آید از موضعی که در آن جا اقامت دارد تا این که می آید به مکّه و در آن جا ظاهر می شود و اقامۀ امر خود می نماید. مؤلّف گوید:ذکر قریۀ مذکوره در اخبار ما نیز شده.«نجم الثاقب:693/2».

مسلّم آن است که اعلان ظهور و خروج امام مهدی علیه السّلام از مکة معظمه و از کنار حجر الأسود صورت خواهد گرفت.

و درباره روایات دیگر که«کرعة»و«قم»و غیره را نامبرده است،گفته می شود؛

که ابتدای زمینه سازی ظهور و حضور ارتشیان آن حضرت از ایران(استخر یا قم) خواهد بود و همچنین خروج آن حضرت از محلی به نام«کرعة»یعنی روزی قبل یا بعد از ظهور پیش از اعلان ظهور و خروج عام،گذری از«کرعه»نموده باشد که تا به مکّه برسد یا بالعکس.

متن بعض از روایت ها نیز مؤید این نظر است که حضرت از مدینه به سوی کوفه که حرکت می کند،گذری در منطقه استخر فارس خواهد داشت و پیکار سختی،با لشکریان سفیانی خواهد نمود و پس از قلع و قمع آنها از راه بصره به پایتخت خود «کوفه»وارد شده و با این اقدام،قسمت مهمی از امنیت پیرامون پایتخت را فراهم خواهد ساخت. (1)و اللّه العالم.

7-سوار بر براق

1-علی بن حسین علیهما السّلام در خبر طولانی دربارۀ قائم علیه السّلام فرمود:«فیجلس تحت شجرة سمرة،فیجیؤه جبرئیل فی صورة رجل من کلب،فیقول:یا عبد اللّه!ما یجلسک ههنا؟ فیقول:یا عبد اللّه!إنّی أنتظر أن یأتینی العشآء فأخرج فی دبره إلی مکّة و أکره أن أخرج فی هذا الحرّ.قال:فیضحک فإذا ضحک عرفه أنّه جبرئیل قال:فیأخذ بیده و یصافحه و یسلم علیه و یقول له:قم ویجیؤه بفرس یقال له البراق،فیرکبه ثمّ یأتی إلی جبل رضوی،فیأتی محمّد و علیّ فیکتبان له عهدا منشورا یقرؤه علی الناس،ثمّ یخرج إلی مکّة و الناس یجتمعون بها.

قال:فیقوم رجل منه فینادی:أیّها الناس!هذا طلبتکم قد جآءکم،یدعوکم إلی ما دعاکم إلیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.قال:فیقومون،قال:فیقوم هو بنفسه.فیقول:أیّها الناس!أنا فلان بن فلان،

ص:446


1- 1) -بل تذکر روایتان او ثلاث أنّ الإمام المهدی [1]علیه السّلام عندما یتوجّه من المدینة المنوّرة الی العراق،ینزل أوّلا فی بیضاء اصطخر فیبایعه الإیرانیّون و یخوضون بقیادته معرکتهم من بیضاء اصطخر مع جیش السّفیانی و یهزمونه و علی أثرها یدخل الإمام المهدی [2]علیه السّلام العراق فی سبع قباب من نور لا یعلم فی أیّها هو.(عصر الظهور:ص 137.

أنا ابن نبی اللّه،أدعوکم إلی ما دعاکم إلیه نبیّ اللّه.فیقومون إلیه لیقتلوه،فیقوم ثلاثمائة و نیّف علی الثلاثمائة،فیمنعونه منه خمسون من أهل الکوفة و سائرهم من أفنآء الناس،لا یعرف بعضهم بعضا اجتمعوا علی غیر میعاد؛ (1)«پس زیر درخت سمره می نشیند،جبرئیل به صورت مردی از(قبیلۀ)کلب،به سوی او می آید و می گوید:ای بندۀ خدا،چه چیز سبب نشست تو در این جا شده است؟!می گوید:ای بندۀ خدا!منتظر رسیدن وقت عشا(که هوا خنک است)هستم،تا به سوی مکّه بیرون روم و خوشم نمی آید در این هوای گرم بروم.(پس جبرئیل)می خندد.وقتی که خندید (حضرت)او را می شناسد که جبرئیل است.پس دست او را می گیرد و مصافحه می نماید و بر او سلام می دهد و می گوید:بلند شو!اسبی می آورد که به آن«براق» (2)گویند،پس(آن حضرت)سوار می شود سپس به کوه«رضوی»می آید و محمّد و علی علیهما السّلام می آیند و عهد و منشوری برایش می نویسند که آن را برای مردم بخواند.

سپس به سوی مکّه بیرون رود و مردم به مکّه گرد آیند،مردی بلند شده و ندا می کند:

ای مردم!این(شخص)مورد مطالبه(علاقۀ)شما است(که قرن ها انتظارش را می کشیدید)پس بلند می شوند و امام هم به پا خیزد و می فرماید:ای مردم!من«حجّة بن الحسن»و فرزند پیغمبرم!شما را دعوت می کنم به آن چه که پیامبر خدا دعوت نمود.

پس مردم به پا می خیزند که او را به قتل برسانند.سی صد و قدری زیاده بر(سی صد و سیزده)نفر بلند می شوند و مانع آن ها می شوند که آن ها پنجاه نفر از کوفه و بقیه از سایر مردم هستند.هیچ کدام دیگری را نمی شناسد(چون)بدون شناسایی قبلی در آن جا جمع شوند.»

ص:447


1- 1) -بحار الأنوار:306/52 ب 26 ح 79. [1]
2- 2) -اسم اسبی است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در شب معراج بر آن سوار شد و از آسمان ها گذشت و در مدت کمی،به قاب قوسین أو أدنی رسید،از اسم این اسب یا مرکب پیداست که از برق تشکیل یافته است و به احتمال قوی،وسیلۀ فضایی است که با نیروی برق(الکترون)کار می کند و با سرعت مافوق سرعت«نور» حرکت می کند،که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را در مدت خیلی کوتاه،از آسمان ها و حجابات گذراند و به فاصلۀ عرض دو تیر،به مقام عزّت و جلالت،رسانید.

8-قتل نفس زکیّه

1-ابی بصیر می گوید امام باقر علیه السّلام در ضمن حدیث طولانی فرمود:«قائم علیه السّلام»به اصحابش می گوید:ای قوم!اهل مکّه مرا نمی خواهند و لکن من کسی را به سوی شان می فرستم تا بر آن ها اتمام حجّت نمایم،آن گونه که سزاوار مثل من است که بر آن ها احتجاج نماید.سپس مردی از اصحاب خود را صدا می زند و به او می فرماید:برو به سوی اهل مکّه و بگو:ای اهل مکّه!من فرستادۀ فلانی ام به سوی شما.او می گوید:ما اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافتیم و ما ذریّۀ«محمّد»و چکیدۀ پیغمبرانیم و ما ستم زدگان و خردشدگان و مقهورانیم از روزی که پیغمبر ما از دنیا رفت تا به امروز،حقّ ما را گرفتند؛پس ما از شما طلب یاری می کنیم و به ما کمک کنید.

وقتی که آن جوان،این سخنان را گفت،می آیند و او را گرفته و ما بین رکن و مقام سر می برند و اوست«نفس زکیه».خبر به امام علیه السّلام که می رسد،حضرت می گوید:

نگفتم مکّیان ما را نمی خواهند.پس او را رها نمی سازند تا خروج نموده از عقبۀ «طوی»سی صد و سیزده نفر به تعداد اهل بدر.(حضرت)پایین می آید و به مسجد الحرام رفته و چهار رکعت نماز نزد مقام ابراهیم می خواند و پشتش را به حجر الاسود تکیه داده،سپس حمد خدا کرده و به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله درود می فرستد و به گونه ای سخن می گوید که از مردم کسی آن گونه سخن نگفته است.

پس نخستین کسانی که دست به او داده و با او بیعت می نمایند،جبرئیل و میکائیل هستند و با آن ها رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر المؤمنین علیه السّلام بلند شده،کتاب جدید مهر شده ای که هنوز مهرش خشک نشده،به او می دهند که برای عرب ها خیلی سخت خواهد شد.پس به او می فرمایند،عمل کن هرچه در آن کتاب است.آن سی صد نفر با نفرات کمی از اهل مکّه با او بیعت می کنند.سپس از مکّه بیرون می رود تا به تعداد «حلقه»بر او جمع شوند.گفتم:حلقه چیست؟

فرمود:ده هزار مرد،جبرئیل بر سمت راست و میکائیل از طرف چپ او است، سپس پرچم والامقام«سحاب»رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را به اهتزاز درمی آورد و زره«سابغه» را به تن می کند و شمشیر«ذو الفقار»رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را به کمر می بندد.

ص:448

در خبر دیگری آمده است که شهری نمی ماند مگر این که گروهی همراه امام علیه السّلام بیرون می آید و فقط اهل بصره هستند که حتی یک نفر با حضرت خروج نمی کند. (1)

9-ظهور تا قیام برای بیعت اوّل

شروع ظهور آن حضرت از همان وقت ندای آسمانی در بیست و سوّم ماه رمضان یا اندکی پیش از آن و یا در ماه رجب خواهد بود؛یعنی از محلّ غیبت خود که کوه «رضوی»است یا کوه«صابر»در اطراف«مدینه»و یا غیر آن که به سوی مکّه حرکت می کند،چنان که در حدیث کافی.

1-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:«چون سفیانی و یمانی و حسنی خروج کنند، صاحب این امر با میراث پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله است و آن،شمشیر و زره و عمامه و قضیب و اسب(و به روایتی پرچم پیغمبر)می باشد و از مدینه به سوی مکّه حرکت کند،پس بیاید و در کوه«ذی طوی»که مجاور و متّصل به مکّه است،ساکن شود و تا هنگامی که اجازۀ خروج به او داده شود،در مکّه بماند و با مردم به طور ناشناس،رفت وآمد کند

ص:449


1- 1) -أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام فی حدیث طویل إلی أن قال:یقول القائم علیه السّلام لأصحابه:یا قوم إن أهل مکة لا یریدوننی،و لکنی مرسل إلیهم لاحتج علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتج علیهم.فیدعو رجلا من أصحابه فیقول له:امض إلی أهل مکة فقل:یا أهل مکة أنا رسول فلان إلیکم و هو یقول لکم:إنا أهل بیت الرحمة، و معدن الرسالة و الخلافة و نحن ذریة محمد و سلالة النبیین،و أنا قد ظلمنا و اضطهدنا،و قهرنا و ابتز منا حقنا منذ قبض نبینا إلی یومنا هذا فنحن نستنصرکم فانصرونا.فإذا تکلم هذا الفتی بهذا الکلام أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن و المقام،و هی النفس الزکیة،فإذا بلغ ذلک الامام قال لاصحابه:ألا أخبرتکم أن أهل مکة لا یریدوننا،فلا یدعونه حتی یخرج فیهبط من عقبة طوی فی ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدة أهل بدر حتی یأتی المسجد الحرام،فیصلی فیه عند مقام إبراهیم أربع رکعات،و یسند ظهره إلی الحجر الاسود،ثم یحمد اللّه و یثنی علیه،و یذکر النبی صلّی اللّه علیه و اله و یصلی علیه و یتکلم بکلام لم یتکلم به أحد من الناس.فیکون اوّل من یضرب علی یده و یبایعه جبرئیل و میکائیل،و یقوم معهما رسول اللّه و أمیر المؤمنین فیدفعان إلیه کتابا جدیدا هو علی العرب شدید بخاتم رطب،فیقولون له:اعمل بما فیه،و یبایعه الثلاثمائة و قلیل من أهل مکة.ثم،یخرج من مکة حتی یکون فی مثل الحلقة قلت:و ما الحلقة؟قال:عشرة آلاف رجل،جبرئیل عن یمینه،و میکائیل عن شماله،ثم یهز الرایة الجلیة(1)و ینشرها و هی رایة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله السحابة و درع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله السابغة،و یتقلد بسیف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذی الفقار.و فی خبر آخر:ما من بلدة إلا یخرج معه منهم طائفة إلا أهل البصرة،فانه لا یخرج معه منها أحد.بحار الأنوار:307/52 ب 26 ح 81 [1] از کتاب فضل بن شاذان.

و خود را به کسی معرفی نمی کند و اظهار دعوت نکند تا این که یاران او کم کم بر اثر ندای آسمانی جمع شوند و چون ایّام حج رسد،مردم برای حج از اطراف بیایند و عدّه ای نیز به خاطر فرار از سفیانی و غیر او به مکّه هجوم آورند.در آن وقت قهرا اجتماع عظیمی در مکّه خواهد شد،حضرت هم چنان در میان مردم بر سنّت موسی علیه السّلام«خائفا یترقّب»هراسان و مراقب زیست کند تا در ماه ذی حجّه کم کم به بعضی از خواص،خود را معرفی می نماید.اصحاب و یاران او که بر اثر ندا آمده اند، در جستجوی او باشند تا این که بعد از اعمال حج قبل از قیام،به عقب جمعی از آنان می فرستد و از ایشان بیعت می گیرد» (1)

2-امام باقر علیه السّلام فرمود:بعد از آن که در ماه رمضان یا قبل از آن،از محل غیبت بیرون آمد تا ماه ذی حجّه در«ذی طوی»به انتظار یاران خود و انتظار رخصت حق،به سر می برد تا این که اعمال حج را بجا آورد،در شب قبل از خروج برای بیعت و اظهار خود بر عموم،خادمی که در نزد اوست،با بعضی از اصحاب آن حضرت ملاقات می کند و از ایشان می پرسد:چند نفر در این جا هستید؟می گویند:چهل نفر.می گوید:اگر صاحب خود را ببینید،چگونه خواهید بود؟گویند:به خدا قسم!اگر ما را به کوه ها ببرد و در کوه ها جا دهد،ما با او خواهیم رفت.

پس شب آینده کسی به نزد آن ها می آید و می گوید:ده نفر از بزرگسالان و نیکان خود را به من معرّفی کنید.ده نفر تعیین می کنند،آن ها را با خود برمی دارد و به نزد صاحب الأمر علیه السّلام می برد و آن حضرت به آن ها شب آینده را وعده دهد. (2)

3-چون زمان وعده تمام شود،آن شب سی صد و سیزده تن را فراخواند.تعدادی از آن ها در رختخواب خود ناپدید می شوند و صبح در مکّه حضور می یابند (3)و تعداد

ص:450


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:497/3 ح 1068؛روضۀ کافی:ص 183 ح 285؛بحار الأنوار:242/52 ب 25 ح 112 و 301 ب 26 ح 66؛مهدی منتظر:ص 315 [1] از مدارک فوق.
2- 2) -همان مدرک:26/5 ح 1453؛و ص 307 ح 1739؛بحار الأنوار:341/52 ب 27 ح 91؛غیبت نعمانی:ص 181-182؛ [2]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:291. [3]
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:18/5 ح 1450؛و ص 19 ح 1451 و ص /33ح 1457؛بحار الأنوار:52 323/ ب 27 ح 34.

دیگری،هنگام بیعت،سوار بر ابر حاضر شوند.چون صبح فرارسد،اوّل طلوع آفتاب با(چهل و پنج)نفر که قبلا ذکر شد،به سوی مسجد الحرام روی آورند و هم چنین از قبایل جمع شوند.

4-چون به مسجد الحرام آید،از منبر بالا رود و مردم را به خود و پیمان خدا و ادای حقّ خود دعوت نماید و آنان را دعوت کند که در عمل به سیرۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله عمل نماید و این آیه را می خواند: فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْماً وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ 1 پس وقتی که ترسیدم،از شما فرار کردم،پس خدای من به من حکمت داده و مرا از مرسلین قرار داد.

سپس خداوند جبرئیل را نازل کند و بر«حطیم»فرودآید و بگوید:به چه چیز دعوت می کنی؟آن حضرت تکرار نماید و جبرئیل گوید:دستت را دراز کن،من اوّل کسی هستم که با تو بیعت می کنم.پس دست خود را دراز کند،سفید و نورانی باشد مانند ید بیضای موسی علیه السّلام و این آیه را تلاوت نماید: إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ،یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ؛ (1)آنان که با تو بیعت می کنند، سخنی جز این نیست که با خدا بیعت می کنند،دست خدا بالای دست آن ها است؛پس هرکس بیعت را بشکند به ضرر خودش شکسته است.

5-امام صادق علیه السّلام فرمود:پس جبرئیل دست او را می بوسید و دست خود را به دست او می مالد و پس از جبرئیل،ملائکه و جن می آیند. (2)

6-امام باقر علیه السّلام فرمود:پس از آن سی صد و سیزده تن با او بیعت کنند،آنان که با ابرها می آیند،در آن ساعت برسند. (3)

7-امام صادق علیه السّلام فرمود:پس از آن جبرئیل یک پای خود را بر بیت الحرام

ص:451


1- 2) -فتح:10؛معجم أحادیث الإمام المهدی:492/3 ح 1062؛اعلام الوری:288/2 ب 4 ف 3:
2- 3) -إلزام النّاصب:257/2؛مختصر بصائر الدّرجات:ص 183؛بحار الأنوار:8/53 ب 25.
3- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:283/3 ح 820 بحار الأنوار:370/52 ب 27 ح 157.

و دیگری را بر بیت المقدس گذارد و ندا کند: أَتی أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ (1)

سپس در پیش روی آن حضرت مابین رکن و مقام می ایستد و می گوید:

«البیعة للّه.» (2)

8-امام صادق علیه السّلام فرمود:چون آفتاب بلند شود،صیحۀ آسمانی از چشمۀ خورشید به زبان عربی بلند شود،به گونه ای که همۀ اهل آسمان و زمین بشنوند،ندا کند:ای گروه خلایق«این مهدی آل محمد»است!سپس اسم و کنیه و نسب او را تا امام حسین علیه السّلام بیان کند و گوید:بیعت کنید او را تا هدایت یابید،با او مخالفت نکنید که گمراه می شوید.به دنبال این ندا ملائکه،جن و نقبای انس،گویند«سمعنا و أطعنا» شنیدیم و اطاعت می کنیم و نماند هیچ گوشی از خلایق،مگر این که این ندا را می شنود و از همدیگر می پرسند،آیا شنیدید؟!

چون نزدیک غروب آفتاب شود،فریاد کنندۀ دیگر از طرف مغرب فریاد کند:ای گروه خلایق،پروردگار وقتی در سرزمین فلسطین در وادی«یابس»که نامش«عثمان بن عنبسۀ أموی»است،ظهور کرد،با او بیعت کنید تا هدایت یابید و با او مخالفت نورزید که گمراه می شوید!

ملائکه و جن و نقبای انس گویند:«سمعنا و عصینا؛شنیدیم و نافرمانی می کنیم» و کفّار و اهل ریب و شک گویند:«سمعنا و أطعنا»چون بیعت تمام شود و مردم متفرق شدند،اهل مکّه به یکدیگر گویند:این مرد که در کنار کعبه بود و آن مردمان ناشناس چه کسانی بودند و این چه آیتی بود که در شب دیدیم که تاکنون ندیده بودیم؟!دقّت کنید ببینید،آیا این مرد و اطرافیان او را می شناسید؟!گویند:این مرد همان صاحب «بز»هاست،ولی جز چهار نفر از اهل مکّه و چهار نفر از اهل مدینه،فلان و فلان کسی دیگر را نمی شناسیم. (3)

9-امام باقر علیه السّلام فرمود:وقتی که(بیعت ناگهانی)تمام شود،اصحاب با او رفت

ص:452


1- 1) -نحل:1؛ [1]معجم أحادیث الإمام المهدی:207/5 ح 1632؛ [2]بحار الأنوار:285/52 ب 26 ح 18.
2- 2) -کشف الغمّة:462/2؛فصول المهمّة:ص 298؛ارشاد مفید:353/2 ب 40 ف 1 ح 2. [3]
3- 3) -إلزام النّاصب:257/2-258؛مختصر بصائر الدّرجات:ص 183-184؛بحار الأنوار:8/53 ب 25. [4]

و آمد می کنند و برای قیام و خروج اصرار می ورزند،اما او در انتظار دستور الهی است.

در اثر اصرار زیاد اصحاب(برای این که به آن ها بفهماند که هنوز زمینه قیام فراهم نیست)«نفس زکیّه»را(که جریانش گذشت)برای دعوت به سوی مکّیان اعزام می کند.مردم مکّه بعد از شنیدن پیغام امام علیه السّلام او را میان رکن و مقام شهید می کنند.

زمانی که خبر قتل او به امام علیه السّلام می رسد،می فرماید:من به شما نگفتم اهل مکّه مرا نمی خواهد؟!. (1)

10-خلاصۀ روایات

از مجموع روایات چنین استفاده می شود که امام علیه السّلام پس از قتل«نفس زکیّه»با وزیر خود«منصور یا منتصر»برای زیارت،سفری به«مدینه»می کند و در آن جا با ورود لشکر سفیانی مواجه شده و سریعا به سوی مکّه برمی گردد.

نزدیک مکّه،زیر درخت تیره رنگی برای آسایش می نشیند،جبرئیل به صورت مردی از طایفۀ کلب(که شاید همان دحیۀ کلبی که به صورت او به حضور رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می رسید باشد)به نزد او می آید و می گوید:ای بندۀ خدا،در این جا چه کار می کنی؟!

جواب دهد:منتظرم موقع شام رسد،بعد از نماز عشا به طرف مکّه روم،خوش ندارم در این ساعت گرم حرکت نمایم.

جبرئیل می خندد و از خنده اش او را می شناسد.پس جبرئیل دست او را می گیرد و مصافحه می کند و بر او سلام می نماید و می گوید:برخیز!و سپس اسب«براق»را برای او حاضر می کند.وقتی که به«رضوی»رسید«محمّد و علی علیهما السّلام»حاضر شوند و منشور و عهدنامه ای برای او می نویسند که آن را برای مردم بخواند.سپس به سوی مکّه حرکت می نماید و در این وقت مردم در مکّه جمع می شوند. (2)

ص:453


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:294/3 ح 831؛بحار الأنوار:307/52 ب 26 ح 81.بحار الأنوار:/52 337 ب 27 ح 78.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:198/3 ح 719؛بحار الأنوار:306/52 ب 26 ح 79.این حدیث از امام

چون به مکّه آید،به محلّ خود«ذی طوی»می رود.پس در همان روز یا روز بعد شمشیر از غلاف بکشد و زره دربر کند و برد پیغمبر در تن و عمامه اش را بر سر نهد و عصا یا تازیانۀ«قضیب»وی را بر دست گیرد و از خداوند طلب ظهور و خروج می نماید.برخی از افراد که از حال امام باخبر شده اند،حسنی را آگاه کنند.او به نزد امام علیه السّلام آمده و از او اعجاز و نشانه های پیغمبر می خواهد و پرسش ها نموده و تسلیم می شود و پیش از امام علیه السّلام خروج می نماید.اهل مکّه او را کشته و سر او را به شام می فرستند و بعد از او،امام علیه السّلام خروج می نماید. (1)

این جریان شاید یکی دو روز قبل از تاسوعا و یا در روز تاسوعا واقع خواهد شد و امام در روز عاشورا قیام و خروج می نماید.

جابر بن یزید جعفی گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«در این میان به ناگاه پرچم هایی از جانب خراسان روی آور می شود و به سرعت طی منازل می کند و چندنفر از اصحاب«قائم»با آنان همراه خواهند بود.سپس مردی از کارگران اهل کوفه با جمعی خروج می کند که فرمانده سپاه سفیانی او را میان حیره و کوفه می کشد و سفیانی هیأتی را به مدینه روانه می سازد.پس مهدی علیه السّلام از مدینه به مکّه فرار می کند.این خبر به سفیانی می رسد که مهدی به مکّه رفته است.سپاهی به دنبال او می فرستد ولی موفق به دستگیری او نمی شود تا این که آن حضرت در حال ترس و مراقبت طبق سنّت موسی بن عمران علیه السّلام داخل مکّه شود. (2)

لشکر سفیانی پس از قتل و غارت و خرابی«مدینه»متوجّه مکّه خواهند شد تا آن حضرت را دستگیر کنند که در«بیدا»همگی به زمین فرو روند،ولی مکّیان قبلا با او بیعت کرده بودند.

11-بیعت اکراهی

اشاره

1-عبید بن زراره گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«ینادی باسم القآئم علیه السّلام فیؤتی و هو

ص:454


1- 1) -این حدیث از امام ص [1]ادق علیه السّلام است.
2- 2) -غیبت نعمانی:باب 14 علایم قبل از ظهور ص 328.

خلف المقام،فیقال له:قد نودی باسمک فما تنتظر؟ثمّ یؤخذ بیده فیبایع[قال]و قال لی زرارة:الحمد للّه قد کنّا نسمع أنّ القآئم علیه السّلام یبایع مستکرها فلم نکن نعلم وجه استکراهه.

فعلمنا أنّه استکراه لا إثم فیه؛ (1)به نام«قائم»علیه السّلام ندا شود،پیش او می آیند درحالی که در پشت«مقام»باشد و به او گفته شود که به اسم تو ندا شده،پس در انتظار چه هستی؟! سپس دست او را گرفته و بیعت می شود.

عبید بن زراره گفت:حمد خدا را که شنیده بودیم«قائم»علیه السّلام با اکراه بیعت کرده شود،علّت اکراهش را نمی دانستیم،(حالا)دانستیم،اکراهی است که گناه در آن نیست(مسؤلیّتی ندارد).مهدی از مدینه به مکّه می آید و با او بیعت می کنند بین رکن و مقام درحالی که خود حضرت راغب نیست.» (2)

2-سیوطی با سند خود از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نقل کرده است که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«مهدی از مدینه به سوی مکّه بیرون می رود،مردم از او می خواهند که از میانشان خارج شود.آن گاه با او بین رکن و مقام بیعت می کنند،درحالی که کراهت دارد...». (3)

شاید اکراه و عدم رغبت و تمایل مذکور در روایت فوق،مقطعی بوده باشد؛یعنی در آن ساعت،زیاد به صلاح نبود ولی با اصرار آن ها می پذیرد،یا این که چون حضرت می داند بعد از آن بیعت،شروع به اصلاح روی زمین می نماید و این عمل قهرا مستلزم جنگ ها و انتقام ها و خونریزی ها خواهد بود،اما این کارها با دستور خدا و طبق دستور العمل آسمانی انجام می گیرد.

از سوی دیگر خدای-عزّ و جلّ-آن حضرت را مانند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مقام «رحمة للعالمین»داده است،بدین جهت برای او آن بیعت سخت است و زیاد خوشحال نخواهد شد،مانند جدّ بزرگوارش که در جنگ ها فقط سمت فرماندهی

ص:455


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 141؛ [1]بحار الأنوار:294/52 ب 26 ح 43. [2]
2- 2) -برهان المتّقی:ص 144؛فوائد فرائد الفکر:ص 9؛زندگانی امام زمان:ص 152 از آن.
3- 3) -الحاوی للفتاوی:152/2.بیرون شدن حضرت از مدینه به معنای حرکت از مدینه به سوی مکّه برای اعلام ظهور در کنار حجر الأسود و گرفتن بیعت از مردم در میان رکن و مقام است نه اینکه ابتدای ظهور و خروج حضرت از آن شهر باشد.

داشت،دستور می فرماید،اگرچه این فرمان ها به منزلۀ اقدام فیزیکی و مباشرت جسمی آن حضرت است.

کیفیّت خروج و بیعت دوّم روز عاشورا

تا به حال در کیفیّت ظهور و قیام نقل می کردیم،اکنون به خروج امام برای گرفتن بیعت و کارهای پس از آن می پردازیم.

12-سنّ خروج

1-ابی بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«لو خرج القآئم لقد أنکره الناس یرجع إلیهم شآبّا موفّقا،فلا یلبث علیه إلاّ کلّ مؤمن أخذ اللّه میثاقه فی الذرّ الأوّل.وفی غیر هذه الروایة،أنّه علیه السّلام قال:و إنّ من أعظم البلیّة أن یخرج إلیهم صاحبهم شآبّا و هم یحسبونه شیخا کبیرا؛ (1)اگر«قائم»خروج کند مردم او را انکار می کنند(نمی پذیرند)چون به صورت جوان موفّق شاداب)برمی گردد.پس کسی در کنارش نمی ماند،مگر مؤمنانی که خداوند در عالم«ذرّ»از آن ها پیمان گرفته باشد.»

2-در روایت دیگر آمده است که آن حضرت فرمود:همانا از بزرگ ترین بلاها این است که صاحب ایشان به صورت جوان برمی گردد،درحالی که آن ها خیال می کردند «قائم علیه السّلام»پیرمرد سالخورده ای است.

13-سال و ماه و روز ظهور

آن چه مسلّم است در ماه رمضان ندا داده می شود و ایشان از محل غیبت بیرون آمده و در مکّه ساکن خواهد شد،شوال و ذی قعده و ذی حجه را در مکّه بوده اما برای کسی ظاهر نیست و بعد از ماه ذی حجه قیام عام نموده و برای عموم ظاهر خواهد شد.

ص:456


1- 1) -غیبت طوسی:ص 274؛غیبت نعمانی:ص 99؛ [1]بحار الأنوار:287/52 ب 26 ح 23 و 24. [2]

14-خروج در سال طاق

ابی بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«لا یخرج القآئم إلاّ فی و تر من السنین سنة:

إحدی أو ثلاث أو خمس أو سبع أو تسع؛ (1)ظهور آن حضرت،در سال طاق(فرد)(1،3،5، 7،9،)خواهد شد.

15-ماه خروج و قیام

1-ابی بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«یقوم القآئم یوم عاشوراء؛ (2)قائم روز عاشورا قیام می کند.»

2-وهیب بن حفص از ابی بصیر نقل کرده است که امام صادق علیه السّلام فرمود:«إنّ القآئم علیه السّلام ینادی باسمه لیلة ثلاث و عشرین و یقوم یوم عاشوراء،یوم قتل فیه الحسین بن علی علیهما السّلام؛ (3)همانا به نام قائم علیه السّلام در شب 23(رمضان)ندا شود و روز عاشورا،روزی که حسین بن علی علیهما السّلام شهید شد،قیام می کند.»

3-در حدیث دیگر فرمود:«ندا می شود به اسم او در شب بیست و سوّم(رمضان) و قیام می کند روز عاشورا،روزی که حسین بن علی کشته شد،البتّه گویا می بینم روز شنبه دهم از محرّم میان رکن و مقام ایستاده(تا آخر حدیث)». (4)

4-محمد بن مسلم گوید که امام صادق علیه السّلام در ضمن حدیثی فرمود:«فعند ذلک

ص:457


1- 1) -المستجاد:ص 279؛معجم أحادیث الإمام المهدی:484/3 ح 103؛ [1]فصول المهمة:ص 298؛ [2]ارشاد مفید:ص 341؛ [3]بحار الأنوار:291/52 ب 26 ح 36 [4] از ارشاد.
2- 2) -غیبت نعمانی:ص 151؛ [5]بحار الأنوار:297/52 ب 26 ح 56. [6]
3- 3) -ارشاد مفید:ص 341؛ [7]بحار الأنوار: [8]290/52 ب 26 ح 29 از غیبت طوسی.
4- 4) -أبی بصیر قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إن القائم صلوات اللّه علیه ینادی باسمه لیلة ثلاث و عشرین و یقوم یوم عاشورا یوم قتل فیه الحسین بن علی علیهما السلام،لکأنّی فی یوم السّبت العاشر من المحرّم قائما بین الرّکن و المقام...؛منتخب الأثر:ص 574 ف 6 ب 9 ح 2 [9] از ارشاد؛غیبت طوسی:ص 452 ف 7 ح 458؛ المستجاد:ص 279؛فصول المهمّة:ص 298؛ [10]معجم أحادیث الامام المهدی:489/3 ح 1060؛ [11]بحار الأنوار:290/52 ب 26 ح 29؛ [12]ارشاد:ص 341؛ [13]کشف الغمّة:324/3؛غیبت طوسی:ص 274. [14]

ینادی باسم القآئم علیه السّلام فی لیلة ثلاث و عشرین من شهر رمضان و یقوم یوم عاشوراء؛ (1)در این هنگام در شب بیست سوّم از ماه رمضان،به نام«قائم»ندا می شود و روز عاشورا قیام می نماید.»

5-ابی بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«و یقوم یوم عاشوراء،و یظهر یوم السبت العاشر من المحرّم قآئما بین الرکن و المقام؛ (2)و روز عاشورا قیام می کند و روز شنبه دهم محرم ظهور می کند و میان رکن و مقام(برای گرفتن بیعت)می ایستد.»

16-روز خروج و قیام

1-روز نوروز:
اشاره

در طول تاریخ بشریت،جریانات و حوادث مهم زیادی در روز«نوروز»به وقوع پیوسته و خواهد پیوست که جا دارد به بعضی از آنها اشاره نمائیم،

از روایات بعدی استفاده می شود که ظهور آن حضرت در روز«نوروز»سال شمسی انجام می گیرد و«نوروز»آن سال در آن زمان با گردش سال قمری، مصادف با روز عاشورا آن هم موافق با روز جمعه یا شنبه،خواهد بود،چون روزهای سال شمسی ثابت و روزهای سال قمری در گردش است،پس نتیجه این می شود که آن حضرت در روز اول سال شمسی روز دهم محرم،جمعه یا شنبه ظهور کرده و به تخت خلافت و امامت خواهد نشست،به توضیحات بعدی نیز توجه نمائید.

معلی بن خنیس،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:یوم النّیروز هو الیوم الّذی یظهر فیه قائمنا أهل البیت و ولاة الأمر،و یظفره اللّه تعالی بالدّجال فیصلبه علی کناسة الکوفة و ما من یوم نیروز الاّ نتوقّع فیه الفرج لأنّه من أیّامنا حفظته الفرس و ضیّعتموه. (3)معلی بن خنیس از ابی

ص:458


1- 1) -منتخب الأثر: [1]ص 575 ف 6 ب 9 ح 5 از الأربعون [2]خاتون آبادی.
2- 2) -منتخب الأثر: [3]ص 575 از کشف الأستار [4]از اخبار الدّول. [5]
3- 3) -بحار الأنوار: [6]276/52 ب 25 ح 171 از کتاب المهذّب ابن فهد؛سرچشمۀ حیات:369 [7] بنقل از المهذّب ص 194؛و بحار الأنوار:و [8] 59 ص 119؛و وسائل الشّیعة:1738؛ [9]بحار الأنوار:308/52 ب 26- [10]

عبد اللّه علیه السّلام فرمود:«روز نوروز،روزیست که قائم ما اهل بیت و والیان امر،ظهور نماید،و خداوند او را به دجال پیروز نماید و

او را در کناسۀ کوفه،به دار آویزد،روز نوروزی نیست مگر اینکه ما متوقّع فرج در آنیم،چون نوروز از روزهای ما است،فارس ها آن را(ارج نهاده و)حفظش کردند،اما (شما عرب ها)آن را ضایع نمودید.

روز«نوروز»در گذر زمان

الف-معلّی بن خنیس از امام صادق علیه السّلام روایت می کند که آن حضرت فرمود:روز «نیروز»(نوروز)روزیست که(آن روز با گذشت تاریخ با چرخش سال قمری مصادف با روزهای مذکور بعدی و روز غدیر بود)پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در غدیر خم به ولایت امیر مؤمنان علیه السّلام بیعت گرفت و به ولایت او اقرار کردند،خوشابه حال کسی که ثابت ماند و وای بر کسی که بیعت را شکست.!و روزی است که پیغمبر امیر مؤمنان را به وادی جنّ فرستاد و بر آنها عهدها و پیمانها بست؛

روزی است که به اهل نهروان،غالب شد و ذو الثّدیه را کشت و روزی است که، در آن روز«قائم ما علیه السّلام»اهل بیت و ولاة امر ظهور می کند؛خداوند او را به دجّال غالب می کند؛و او را در دروازه کناسۀ کوفه به دار می آویزد؛روز نوروزی نمی آید مگر اینکه ما امّید فرج داریم؛چون روز نوروز از روزهای ما و شیعیان ما است.

پیغمبری از انبیاء بنی اسرائیل به اجساد هزاران نفر گذشت که،از ترس«وبا»یا «طاعون»فرار کرده بودند؛و خداوند به او وحی نمود که به خوابگاهها و قبرهای آنها آب بپاش،آن پیغمبر در روز نوروز به آنها آب پاشید؛و همه زنده شدند؛که تعداد آنها سی هزار نفر بودند و مدّتی هم زندگی کردند.

«فصار صبّ الماء فی یوم النّیروز سنّة ما ضیة»

«پس پاشیدن آب در روز نوروز سنّت مقبول گردید»و علّت آنرا نمی داند،مگر

ص:459

راسخون در علم،آن نخستین روز سال فارس ها است.معلّی می گوید:حضرت، املاء فرمود:و من نوشتم. (1)

ب-شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه در کتاب«مصباح المتهجّد»از معلّی بن خنیس از مولانا امام صادق علیه السّلام روایت می کند که آن حضرت فرمود:

«هروقت روز نوروز فرارسد غسل کن،و پاکیزه ترین لباسهایت را بپوش و با بهترین عطر،خود را خوشبو کن و آن روز را روزه بگیر وقتی که نوافل نماز ظهر را خواندی چهار رکعت نماز بخوان در رکعت اول حمد و ده مرتبه «إِنّا أَنْزَلْناهُ» و در رکعت دوم،«حمد»و ده مرتبه «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ» و در رکعت سوّم،«حمد»و ده مرتبه «قُلْ هُوَ اللّهُ» و در رکعت چهارم،«حمد»و ده مرتبه«معوّذتین»را بخوان و سجده کن!پس از فراغت،سجدۀ شکر بجا بیاور!خداوند گناه پنجاه سال تو را می بخشد» (2)

ج-احمد بن فهد قدّس سرّه در کتاب«المهذّب»از معلّی نقل می کند که در صبح روز نوروز به خدمت امام صادق علیه السّلام وارد شدم«فقال أتعرف هذا الیوم»«آیا امروز را می شناسی؟» عرض کردم:نه و لکن روزی است که عجم آن را بزرگ شمرده و مبارک می داند، فرمود:این طور نیست،قسم به بیت عتیق که در بطن مکه است.این روز به خاطر کار قدیم است،برایت روشن کنم،عرض کردم:دانستم از شما بهتر است برای من از زندگی همیشه گی،خداوند دشمنانتان را هلاک کند،

فرمود:ای معلّی!روز نیروز،روزیست که خداوند در آن روز از بندگان پیمان گرفت که او را عبادت کنند،به او شریک قرار ندهند و پیامبران و حجّت ها و اولیاء او را بپذیرند،و آن اوّلین روز خورشید است؛

در آن روز بادهای لواقح وزید؛و در آن روز سبزه های زمین خلق گردید؛و روزیست که کشتی نوح علیه السّلام بر جودی قرار گرفت؛و روزیست که خداوند قومی را که از ترس مرگ فرار کرده و همگی مرده بودند،زنده کرد.

ص:460


1- 1) -المهذّب لأحمد بن فهد:ص 194؛بحار الأنوار:ج 59 ص 119؛وسائل:ج 8 ص 173؛
2- 2) -مصباح المتهجّد:ص 790؛وسائل الشّیعة:8 ص 172؛

روزیست که ابراهیم علیه السّلام بت ها را شکست؛و روزیست که پیغمبر امیر مؤمنان علیه السّلام را بر دوش گرفت تا بتهای قریش را از بالای بیت الله الحرام انداخت،و خرد کرد و و... (1)

درباره عید نوروز کتاب های متعدد نوشته شده است و در جلد 59 بحار الانوار از صفحه 95 تا صفحه 143 مشروحا بیان گردیده است.

2-روز شنبه:

1-علی بن مهزیار گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«کأنّی بالقائم یوم عاشوراء یوم السبت قآئما بین الرکن و المقام،بین یدیه جبرئیل علیه السّلام ینادی:البیعة للّه،فیملأها عدلا کما ملئت ظلما و جورا؛ (2)همانا«قائم»را می بینم روز عاشورا،روز شنبه،بین رکن و مقام ایستاده و در جلویش جبرئیل ندا می کند«بیعت برای خدا است»پس زمین را پر از عدالت کند آن طور که از ظلم و جور پر شده باشد.»

2-ابی بصیر گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«قائم»خروج می کند روز شنبه که روز عاشورا همان روزی که حسین در آن کشته شد.» (3)

3-ابی بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:روز شنبه،روز عاشورا خروج می نماید،روزی که در آن حسین علیه السّلام شهید شد. (4)

4-امام باقر علیه السّلام فرمود:«یظهر المهدیّ فی یوم عاشوراء و هو یوم الّذی قتل فیه الحسین بن علیّ علیهما السّلام،و کأنّی به یوم السبت العاشر من المحرّم قآئم بین الرکن و المقام؛ (5)

ص:461


1- 1) -المهذّب:ص 195؛بحار الأنوار:ج 59 ص 119؛ [1]وسائل الشّیعة:ج 8 ص 173؛سرچشمۀ حیات:ص 350. [2]
2- 2) -بحار الأنوار: [3]290/52 ب 26 ح 29 از غیبت طوسی.
3- 3) -أبی بصیر،قال:قال أبو جعفر علیه السّلام:یخرج القائم علیه السّلام یوم السبت یوم عاشورا الیوم الذی قتل فیه الحسین علیه السلام.معجم أحادیث الامام المهدی:293/3 ح 830؛ [4]غیبت طوسی:ص 453 ف 7 ح 459؛عقد الدرر:ص 65 ب 4 ف 1؛ [5]بحار الأنوار:285/52 ب 26 ح 17 از کمال الدّین. [6]
4- 4) -ابی بصیر عن ابی عبد اللّه علیه السّلام قال:یخرج القائم یوم السّبت یوم عاشورا یوم الّذی قتل فیه الحسین علیه السّلام منتخب الأثر: [7]ص 574 از کمال الدّین و [8]غیبت نعمانی.
5- 5) -منتخب الأثر: [9]ص 575 ف 6 ب 9 ح 6 از البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان [10]ب 6.

مهدی در روز عاشورا ظهور می نماید و آن روزی است که حسین بن علی علیهما السّلام کشته شده است و همانا او را می بینم روز شنبه دهم محرم بین رکن و مقام(برای شروع اخذ بیعت)ایستاده است.»

3-روز جمعه:

بسیاری از روایات ظهور آن حضرت را روز جمعه گفته اند،جمعه ای که با گردش سال به روز عاشورا افتاده باشد و از قدیم الایّام شیعیانش در هرروز جمعه منتظر خروج امام علیه السّلام می شوند.در زیارت روز جمعه آمده است:«هذا یوم الجمعة و هو یومک المتوقّع فیه ظهورک و الفرج فیه علی یدیک.» (1)

امام صادق علیه السّلام فرمود:«قائم»ما اهل بیت،روز جمعه خروج می نماید.» (2)

ص:462


1- 1) -مفاتیح الجنان:ص 59 [1] زیارت روز جمعه قبل از دعای صباح.
2- 2) -ابی عمیر عن غیر واحد عن أبیعبد اللّه علیه السّلام قال یخرج قائمنا أهل البیت یوم الجمعة.الخبر.معجم أحادیث الامام المهدی:497/3 ح 1067؛ [2]بحار الأنوار:279/52 ب 26 ح 1 [3] از خصال. آی قلم آی قلم سوزلرینده اثر یوخ آشنادن منه بیر خبر یوخ گلدی بو جمعه د گشتی اللّه فاطمه یوسیفینّن خبر یوخ یاندی پروانه لر شمعی سوندی آیریلیق دان اورگ قانه دوندی آی قلم سوزلریند اثر یوخ آشنادن منه بیر خبر یوخ گلدی بو جمعه د گشتی اللّه فاطمه یوسیفینن خبر یوخ شأنده رتبته د بی بدل سن هر گوزلدن آغا سن گوزلسن کیم دییر آیر یلیخ درده سالماز عاشیقین صبرینی الدن آلماز ای گوزوم یولارا باخ دارخما گون همیشه بولوت آلتا قالماز شأند رتبته د بی بدل سن هر گوزلدن آغا سن گوزلسن غنچه گلّر نه اندازه سولسون قلبیلر قویما قانیله دولسون گلدی بو جمعه د گلمدون سن گون ساییب جمعۀ دیگر اولسون شأند رتبته د بی بدل سن هر گوزلدن آغا سن گوزلسن ای صفایی هله دوز فراقه یول سالاخ بیزده بیرده عراقه قلبیلر غصه دن داغلی قالدی یا امام زمان گل اماندی شاعر:شجاع الدین صدری(صفایی)-خواننده:ابراهیم رهبر.

17-جمع بین روایات

این روایات همگی ناطق بر این است که خروج و قیام آن حضرت روز عاشورا خواهد بود،اما روز نوروز به احتمال قوی در گردش سال قمری مصادف با دهم محرم می شود و شنبه و جمعه به چند صورت می توان احتمال داد.

1-روز جمعه برای عدّه ای ابتدای خروج ایشان است و فردای آن روز شنبه خروج عام خواهد بود.

2-روز شنبه اوّل هفته برای عدّه ای ظاهر و روز جمعه آخر هفته ظهور عام خواهد بود.

3-جمعه روز تاسوعا ظهور و روز شنبه عاشورا قیام خواهد کرد و بیعت عام خواهد گرفت.

4-راوی این روایات را برابر مشهور تنظیم کرده است،چون معروف است عاشورای شهادت امام حسین علیه السّلام روز شنبه بوده است.

5-راوی به اشتباه جمعه را شنبه گفته است و عاشورا هم روز جمعه خواهد بود.

6-در روایت پنجم ماه خروج و قیام امام صادق علیه السّلام فرمود:«یقوم یوم عاشورا و یظهر یوم السّبت،قیام روز عاشورا و ظهور روز شنبه خواهد بود و اللّه العالم».

18-برنامۀ شروع

1-امام محمد باقر علیه السّلام فرمود:از بلندی«ذی طوی»با سی صد و سیزده تن به پایین می آید تا این که به مسجد درآید. (1)

2-مردی از یاران امام علیه السّلام اوّل سخنرانی می کند و فریاد می زند:ایّها النّاس!این است آن که مطلوب شماست و آن که را می خواهید شما را دعوت نماید به آن چه که پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله دعوت می کرد.مردم از جا برمی خیزند و سپس امام علیه السّلام خود سخن می گوید و می فرماید:«أیّها النّاس»منم فلان و پسر فلان،منم فرزند پیغمبر خدا،شما

ص:463


1- 1) -بحار الأنوار:307/52 ب 26 ح 81،معجم احادیث الإمام المهدی:295/3 ح 31.

را به آن چه که پیغمبر دعوت می کرد،می خوانم.»

مردم به سوی او هجوم می برند که او را بکشند و آن سی صد و سیزده تن از او دفاع کنند. (1)

3-پس مابین رکن و مقام چهار رکعت نماز می خواند. (2)

آن گاه از آسمان به نام او ندا می شود و او در پشت مقام می باشد،اصحاب به او می گویند:منتظر چه هستی که به نام تو ندا شد؟!پس دست او را گرفته و برای بیعت عمومی می آورند. (3)

4-می آید تا به حجر الأسود تکیه دهد و اوّل جمله ای که گوید:«بقیّة اللّه خیر لکم» (4)سپس گوید:«أنا بقیّة اللّه»و شروع کند به خواندن خطبه به این شرح«ایّها النّاس!ما از خداوند یاری می خواهیم و هم از مردم،هرکس که اجابت ما کند ما بر علیه آن هایی است که به ما ستم کرده و حق ما را از ما گرفتند،ما اهل بیت پیغمبر شماییم و ما به خدا و به محمد صلّی اللّه علیه و اله اولی هستیم.

ای مردم!هرکس با ما دربارۀ خدا خصومت ورزد،من به خدا اولی هستم و هرکه با ما دربارۀ آدم خصومت ورزد،من به آدم اولایم و هرکس دربارۀ نوح و ابراهیم و محمّد صلّی اللّه علیه و اله و پیغمبران احتجاج نماید،من بر آن ها اولی ترم.آیا خداوند در کتاب محکم خود نفرموده است:«إنّ اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل إبراهیم و آل عمران علی العالمین ذرّیّة بعضها من بعض و اللّه سمیع علیم؛ (5)پس منم بقیّه ای از آدم و ذخیره ای از نوح و چکیده ای از محمد صلّی اللّه علیه و اله و هرکه با ما خصومت ورزد دربارۀ کتاب خدا،پس ما از همۀ مردم اولی هستیم به کتاب خدا و هرکس خصومت ورزد دربارۀ نسبت من بر پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله،پس من اولی از همۀ مردم هستم نسبت به پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله.»

ص:464


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:198/3 ح 719؛بحار الأنوار:306/52 ب 26 ح 79.این حدیث از امام زین العابدین علیه السّلام است.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:295/3 ح 813؛إلزام النّاصب:294/2.این حدیث از امام باقر علیه السّلام است.
3- 3) -مهدی منتظر:الإمام المهدی:454/3 ح 1010؛ [1]بحار الأنوار:294/52 ب 26 ح 43.این حدیث از امام صادق علیه السّلام است.
4- 4) -هود:86. [2]
5- 5) -آل عمران:36-33. [3]

شما را به خدا!هرکس از حاضرین امروز کلام مرا بشنود،به غایبین برساند و از شما می خواهم به حقّ خدا و رسول و به حقّ من بر شما که مرا بر شما حقّ خویشاوندی پیغمبر است،ما را یاری کنید و از شرّ کسانی که به ما ستم کردند و ما را از دیار و فرزندان خود مطرود کرده و بر حقّ ما تجاوز نموده و از حقّ خود دور ساخته و از اهل باطلی که بر حقّ ما غلبه کردند،جلوگیری نمایید.

پس اللّه،اللّه!که ما را خوار نکنید و رهایمان ننمایید و به ما کمک رسانید که خداوند شما را یاری نماید.امروز ما و هرمسلمانی شهادت می دهیم که به ما ظلم شده و مطرود و آواره شدیم و بر حقّ ما تجاوز شد و ما را از دیار و اهل و اموال خود بیرون کردند و مقهور گشتیم.آگاه باشید که امروز ما از خداوند و از هر مسلمانی یاری می طلبیم.» (1)

ص:465


1- 1) -جابر از ابی جعفر علیه السّلام...قال:و القائم یومئذ بمکة،و قد أسند ظهره إلی البیت الحرام،مستجیرا به ینادی یا أیها النّاس إنّا نستنصر اللّه و من أجابنا من الناس،و إنّا أهل بیت نبیّکم محمد و نحن أولی الناس باللّه و بمحمد صلّی اللّه علیه و اله.فمن حاجّنی فی آدم فأنا أولی الناس بآدم،و من حاجّنی فی نوح فأنا أولی الناس بنوح،و من حاجّنی فی إبراهیم فأنا أولی الناس بابراهیم و من حاجّنی فی محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم فأنا أولی الناس بمحمد،و من حاجّنی فی النّبیّین فأنا أولی الناس بالنبیین،ألیس اللّه یقول فی محکم کتابه إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (آل عمران:34.). [1]فأنا بقیة من آدم،و ذخیرة من نوح،و مصطفی من إبراهیم،و صفوة من محمد صلّی اللّه علیه و اله،ألا و من حاجنی فی کتاب اللّه فأنا أولی الناس بکتاب اللّه،ألا و من حاجنی فی سنة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فأنا أولی الناس بسنة رسول اللّه،فأنشد اللّه من سمع کلامی الیوم لما بلغ الشاهد منکم الغائب. و أسألکم بحق اللّه و رسوله و بحقی-فان لی علیکم حق القربی من رسول اللّه-إلا أعنتمونا،و منعتمونا ممن یظلمنا،فقد اخفنا و ظلمنا و طردنا من دیارنا و أبنائنا و بغی علینا،و دفعنا عن حقنا فأوتر(فی المصدر:ص 150 [2] فافتری)أهل الباطل علینا.فاللّه اللّه فینا لا تخذلونا و انصرونا ینصرکم اللّه.قال:فیجمع اللّه علیه أصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا،و یجمعهم اللّه علی غیر میعاد،قزعا کقزع الخریف[و هی]یا جابر الآیة التی ذکرها اللّه فی کتابه أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (البقرة:148) [3]فیبایعونه بین الرکن و المقام،و معه عهد من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قد توارثته الابناء عن الآباء،و القائم رجل من ولد الحسین یصلح اللّه له أمره فی لیلة فما أشکل علی الناس من ذلک یا جابر،فلا یشکل علیهم ولادته من رسول اللّه،و وراثته العلماء عالما بعد عالم،فان أشکل هذا کله علیهم فان الصوت من السماء لا یشکل علیهم إذا نودی باسمه و اسم أبیه و امه.الإختصاص:عمرو بن أبی المقدام مثله.تفسیر عیّاشی: [4]عن جابر الجعفی قال:قال لی أبو جعفر علیه السّلام:فی حدیث له طویل یا جابر اوّل أرض المغرب تخرب أرض الشام یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات و ساق الحدیث إلی قوله فنردها علی أدبارها مثل الخبر سواء.تفسیر-

5-بعد از این کلام امام علیه السّلام،(سی صد و سیزده)تن با او بیعت می نمایند و از اهل مکّه هم اندکی بیعت می کنند و بیعت بر خدا و بر کتاب و سنّت خواهد بود و پرچم های زرد و سفید در میان«حطیم»و«زمزم»به اهتزاز درمی آید. (1)(و جبرئیل یک بار برای بیعت و در این جا نیز برای امارت ندا کند.)

19-پیمان دوطرفه

مرسوم است هربزرگی که به سر کارآید و مسؤولیّتی را بپذیرد،برنامه هایش را برای پیروان و خواهان خود تشریح کرده و هنگام بیعت،پیمان متقابل می بندند.

حضرت«قائم»علیه السّلام نیز طبق این رسوم از بیعت کنندگان خود پیمان گرفته و خود نیز متقابل تعهّدهایی می دهد.به حدیث ذیل توجّه فرمایید.

امیر المؤمنین علیه السّلام در ضمن یک حدیث طولانی،در وصف بیعت امام مهدی علیه السّلام» فرمود:«یبایعونه علی أن 1-لا یسرقوا،2-و لا یزنوا،3-و لا یسبّوا مسلما،4-و لا یقتلوا محرما،5-و لا یهتکوا حریما محرّما،6-و لا یهجموا منزلا،7-و لا یضربوا أحدا إلاّ بالحقّ،8 -و لا یکنزوا ذهبا و لا فضّة و لا برّا و لا شعیرا،9-و لا یأکلوا مال الیتیم،10-و لا یشهدوا بما لا یعلمون،11-و لا یخرجوا مسجدا،12-و لا یشربوا مسکرا،13-و لا یلبسوا الخزّ و لا الحریر،14-و لا یطمنتقوا بالذهب،15-و لا یقطعوا طریقا،16-و لا یخیفوا سبیلا،17- و لا یفسقوا بغلام،18-و لا یحبسوا طعاما من برّ و لا شعیر،19-و یرضون بالقلیل،20- و یشتمّون علی الطیّب،21-و یکرهون النجاسة،22-و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر،23-و یلبسون الخشن من الثیاب،24-و یتوسّدون التراب علی الخدود،25- و یجاهدون فی اللّه حقّ جهاده.و یشترط علی نفسه لهم:1-أن یمشی حیث یمشون،2- و یلبس کما یلبسون،3-و یرکب کما یرکبون،4-و یکون من حیث یریدون،5-و یرضی بالقلیل،6-و یملأ الأرض بعون اللّه عدلا کما ملئت جورا،7-یعبد اللّه حقّ عبادته،8-

ص:466


1- 1) -این حدیث از امام باقر علیه السّلام است.

و لا یأخذ حاجبا و لا بوّابا؛ (1)

با او بیعت می کنند که:1-هرگز دزدی نکنند.2-زنا نکنند.3-دشنام ندهند.4- خون کسی را به ناحق نریزند.5-به آبروی کسی لطمه نزنند.6-به خانۀ کسی هجوم نبرند.7-کسی را به ناحق نزنند.8-طلا و نقره و گندم و جو ذخیره نکنند.9-مال یتیم را نخورند.10-در مورد چیزی که یقین ندارند،گواهی ندهند.11-مسجدی را خراب نکنند.12-مشروب نخورند.13-حریر و خز نپوشند.14-کمربند زرّین به کمر نبندند.15-راه را بر کسی نبندند.16-راه را ناامن نکنند.17-گرد همجنس بازی نگردند.18-خوراکی از گندم و جو ذخیره نکنند.19-به کم قناعت کنند.20-بوی خوش استعمال کنند(عطر بزنند).21-به نیکی فرمان دهند و از بدی بپرهیزند.22- خود را از زشتی ها بازدارند.23-جامه های خشن بپوشند.24-خاک را متکای خود کنند.25-در راه خدا حقّ جهاد را ادا کنند.

امام هم در مقابل تعهد می دهد:1-از راه آنان برود.2-جامه ای مثل جامۀ آنان بپوشد.3-مرکبی همانند مرکب آن ها سوار شود.4-چنان که آن ها می خواهند باشد.

5-به کم قانع و راضی باشد.6-زمین را به یاری خدا،پر از عدل و داد نماید آن چنان که پر از ستم شده است.7-خدا را آن گونه که شایسته است،بپرستد.8-برای خود دربان و نگهبان اختیار نکند.» (2)(این حدیث با ترتیب دیگر و عین شروط از آن حضرت وارد شده است.)

20-ورود به مسجد الحرام

1-وقتی که به مسجد الحرام رسید،مابین رکن و مقام پنج ندا کند:

«1-ألا یا أهل العالم!أنا الإمام القآئم.

2-ألا یا أهل العالم!أنا الصمصام المنتقم.

ص:467


1- 1) -منتخب الأثر:ص 581 از عقد الدرر [1]از کشف الأستار و در الملاحم و الفتن [2]به نقل از کتاب الفتن ابی صالح سلیلی؛الملاحم و الفتن:ص 49 و 122؛ [3]الزام النّاصب:ص 201. [4]
2- 2) -منتخب الأثر:ص 580؛یوم الخلاص حدیث 564؛زندگانی امام زمان 7:ص 154.

3-ألا یا أهل العالم!إنّ جدّی الحسین قتلوه عطشانا.

4-ألا یا أهل العالم!إنّ جدّی الحسین طرحوه عریانا.

5-ألا یا أهل العالم!إنّ جدّی الحسین سحقوه عریانا. (1)»

2-در آن زمان که بر حجر الاسود تکیه کرده و مشغول گرفتن بیعت است،ناگهان «بشیر»وارد شده و بر فرورفتن لشکر سفیانی بر زمین مژده می دهد.او مردی است که صورتش به عقب برگشته و پشت سرش به طرف سینه است.

حضرت جریان را می پرسد؟

او می گوید:من و برادرم در لشکر سفیانی بودیم،دنیا را ویران ساختیم.از دمشق تا بغداد و از کوفه تا مدینه،منبر پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله را شکستیم با استرهای خود وارد مسجد النّبی شدیم و استرها به مسجد سرگین انداختند.ما از آن جا بیرون آمدیم و تعداد ما سی صد هزار نفر بود و برای خراب کردن این خانه،به سوی مکّه حرکت کردیم.زمانی که به وادی بیدار رسیدیم،شب در آن جا نزول کردیم،ناگاه شخصی به ما صیحه زد و گفت:«ای بیدا نابود کن این گروه ستمگر را!»ناگهان زمین دهان باز کرد و همۀ لشکر را در خود فروبرد.به خدا قسم!حتی عقال شتری و غیر از من و برادرم که نام یکی(وتر و دیگری وتیر می باشد)باقی نماند.

پس ملکی پیدا شد که به صورت ما زد و صورتمان به پشت برگشت و گفت:ای نذیر(ترساننده)!تو به نزد سفیانی ملعون در دمشق برو و او را بترسان از ظهور مهدی آل محمد صلّی اللّه علیه و اله و نابودی لشکرش در بیدا به او خبر ده(آگاه نما)و به من گفت:تو هم خود را به مکّه برسان و مهدی را به هلاکت ستمگران بشارت ده و به دست او توبه کن، او توبۀ تو را می پذیرد.

پس آن حضرت دست خود را به صورت او می کشد و به حالت اوّل برگردد و با آن حضرت بیعت کرده و همراه لشکر او می شود. (2)

ص:468


1- 1) -إلزام النّاصب:282/2؛ [1]مهدی منتظر:ص 346 [2] معجم الملاحم و الفتن:7/4 به نقل از آن.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:497/1 ح 335 و 27/5 ح 1453؛إلزام النّاصب:122/2 و ص 161؛ المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 177 آیۀ 69. [3]این حدیث از امام صادق علیه السّلام است.

3-وقتی که دعوت و بیعت تمام شود،آن حضرت به مقام می آید و دو رکعت نماز می خواند و دعا می کند و خداوند اجابت می نماید و او را در روی زمین خلیفه قرار می دهد.به خدا قسم!اوست مضطرّ که خداوند فرموده: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ» . (1)

4-در«ملاحم و فتن»جابر گوید:که امام باقر علیه السّلام روایت نموده است:آن حضرت چون از نماز عشا فارغ شود،با صدای بلند ندا کند:ای مردم!خدا را به یاد شما و شما را به یاد خدا می اندازم.یاد کنید فردا در برابر پروردگار مقام خود را،خداوند حجّت را بر شما مؤکد نموده است و پیامبران را برای شما مبعوث کرده و کتاب به سوی شما فرستاده،شما را امر می کند که به او شریک قرار ندهید و آن چه را قرآن میرانیده بمیرانید،یار و یاور هدایت باشید و تقوا داشته باشید.به تحقیق زوال و فنای دنیا، نزدیک شده و اعلان وداع می کند و من شما را به سوی خدا و رسول و عمل کردن به کتاب او و میراندن باطل و زنده کردن سنّت دعوت می کنم. (2)

21-گوشه ای از(رفتار امام با مردم جهان!)

تو برتر از هزاران یوسف کنعانی

اگر راز دلم گویم حدیثش را تو می دانی مرا از لطف خود هردم به بزم خویش می خوانی

خلیلی،یوسفی،نوحی،سلیمانی نمی دانم دم پاک مسیحا و کف موسی بن عمرانی

حدیث لیلة القدری هزاران ماه را ماهی نزول آیۀ سبز و صفابخش بهارانی

اگر حسن تو را وصفی شود من فاش می گویم تو برتر از هزاران یوسف زیبایی!

جمالت را در این عالم اگر تمثیل بگذارند تو تفسیر تمام آیه های لوح پنهانی

لبت گر وا شود ای مخزن علم خداوندی حکیمان را بیاموزی زحکمت های لقمانی

ص:469


1- 1) -نمل:62. [1]معجم أحادیث الإمام المهدی:26/5 ح 1453 و ص 318 ح 1744؛ [2]بحار الأنوار:341/52 ب 27 ح 91.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:295/3 ح 832؛عقد الدّرر:ص 145 ب 7؛التّشریف بالمنن:ص 137 ب 130 ح 157.

الا روح مجسّم در کنار آیۀ تطهیر سزد آن که جمالت را ز ناپاکان بپوشانی

بیا ای مهر بی همتا لوای نور برپا کن تو غمخوار تمام بی پناهان و ضعیفانی

تو آن گنجینۀ لطف و عطا و جود و احسانی یقین دارم گدایان را زدربارت نمی رانی

تویی مرهم به زخم بی شمار مادرت زهرا بیا با مقدمت روشن نما آن قبر پنهانی

تو که ناگفته می دانی حکایت های پنهان را اگر راز دلم گویم حدیثش را تو می دانی

سید عبّاس صدر الدینی

دامن گلریز نرگس

برخیز که منجی جهان می آید آن حجّت حق،امید جان می آید

شد دامن نرگس از گلستان حسن گلریز که صاحب الزمان می آید

مشفق کاشانی

در مورد رفتار«قائم آل محمد»علیهم السّلام بعد از ظهور و خروج با مردم روی زمین، روایات و نظرهای متفاوت به دست ما رسیده است.

1-اهل سنّت معتقدند به اندازۀ پر پشه خون ریزی نخواهد شد و کل روی زمین، بدون مقاومت و سرکشی به امام و ارتش او تسلیم خواهند شد.

2-گروهی بر این باورند که امام علیه السّلام ستمگران و کافران و...را بدون سؤال و جواب از دم تیغ شرربار خواهد گذراند و کافر و خارج از اسلام،با قهر امام که قهر خداست، سوخته و نابود خواهند گردید.

دلیل اعتقاد این گروه،تأویل بعضی از آیات و روایات و عباراتی؛مثل«أین قاصم شوکة الجبّارین و أین هادم أبنیة الشرک و النفاق»و مانند این است که مورد استناد خود قرار داده اند و از آن فرزند«رحمة للعالمین»نعوذ باللّه،چهرۀ سفّاک،خونریز،خشن و بدون گذشت ساخته اند،اما آن چه تأویل آیات،صراحت اخبار و منطق احادیث فراوان و هم چنین عقل سلیم،وجدان سالم و منطق صحیح حکم می کند و عدلی که امام علیه السّلام در روی زمین برقرار خواهد ساخت و درایت کشورداری و سیرت مدیریتی که خلاصۀ انبیا و چکیدۀ اولیا را داراست،می گوید راه سومی وجود دارد که جز آن دو

ص:470

راه راست و در خور شأن مقام ولایت و برگرفته شده از صفات خداوندی می باشد.

3-امام رحمت عالمیان برای جلوگیری از تلفات و نابودی و خونریزی زیاد با اتمام حجّت و تفهیم راه درست و صحیح به وسیلۀ رسانه های گروهی پیشرفتۀ آن روزگار و در نهایت با ایجاد رعب و وحشت تلاش خواهد کرد که بندگان خدا را،به خدا متوجّه نموده و به راه او برگرداند و آرامش کامل را برقرار سازد؛در غیر این صورت است که دستورات دشمن شکن وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ؛ 1 با آن ها بجنگید تا فتنه(کفر)برچیده شود و تمامی دین(روی زمین)برای خدا باشد و وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ؛ 2 هرکجا پیدا کردید آن ها را بکشید(اعدام کنید) و فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ؛ (1)هرجا آن ها را یافتید بگیرید(اسیر کنید و) بکشید...و حکمی همانند این آیات،بدون گذشت و دلسوزی با دست قهّارۀ آن قهر الهی به اجرا درآمده،ریشۀ ظلم و فساد سوخته و جهان روی خوشبختی را خواهد دید و طعم زندگی درست را خواهد چشید.

البتّه کسانی که از اخبار و روایات ظهور و قیام و خروج حضرت«مهدی» موعود علیه السّلام آگاهند،می دانند که بعد از قیام«قائم»علیه السّلام مردم،نه به صورت دست بسته و دربست تسلیم خواهند شد و نه با خواهش و تمنا،چون از ارتش سفیانی گرفته تا مکّیان و اهل مدینه و خروجیان مسجد و زیدی ها و بتریّه ها و متمرّدین بازار «تمّارین»کوفه و بصریان متکبّر و...در سراسر روی زمین،در برابر امام علیه السّلام ایستادگی و مقاومت خواهند کرد.

امّا آن گونه نخواهد شد که امام علیه السّلام قهر سوزان الهی باشد و همۀ مخالفین خود را بی چون وچرا،به قتل عام رسانده و همه را یک جا بسوزاند و خاکستر کند،بلکه با همان راه سوم،پیش خواهد رفت. (2)

ص:471


1- 3) -نساء:91. [1]
2- 4) -برای اطّلاع بیشتر از چگونگی وقایع،به مطالب فصل های بعدی توجّه بفرمایید.

22-امامت به که و چه کسی

نزدیک ظهور که کشتارهای فجیع حکومت ها و دولت های خودکامۀ آن زمان و قحطی ها و طاعون ها و مرگ سرخ و سفید که مردم را مستأصل نموده (1)و تا مرز از بین رفتن نه دهم مردم پیش خواهد رفت،دیگر جمعیّتی نخواهد ماند که نصف بیشتر بقایای آن را هم امام علیه السّلام از میان بردارد و در این صورت به که و چه جمعیتی امامت کند و چه کسانی را در کشوری به وسعت زمین،تربیت کند و به سوی خدا متوجّه سازد.

آیا در تشکیلات خداوند رحیم،«اصل»گذشت و عفو نیست؟!مگر سفرۀ گستردۀ رحمت و رأفت خدا در زمان حضرت«قائم»علیه السّلام برچیده خواهد شد؟!همان خدایی که به بعضی از انبیای سلف،زمانی که می خواستند نفرین کنند،می فرمود:«آرام باش و ساکت شو!این مردم را تو نیافریدی و این ها بندگان من اند.»(هزاران شواهد دیگر)

آیا صفات مهربانی به خشونت،عفو و گذشت به انتقام جویی و محبّت و علاقه به کینه توزی و اخلاق نیک به درنده خویی و...تبدیل خواهد شد،یا مسأله چیز دیگری است؟!

وانگهی آن وجود ملکوتی که می خواهد جهانی را از آشوب و فتنه و فساد و ظلم و ستم،به جهان عدل و داد و آشتی و مهربانی و خلاصه به گلستان تبدیل گرداند،مگر خود می خواهد مظهر این صفات رذیله باشد؟!

مگر او فرزند دلبند آن رسول الهی که در اثر ضربات سنگین(قریش)در بالای کوه «ابو قبیس»با حال نزار افتاده بود و اجازه نداد ملائک موکل به زمین و کوه و دریا و باد و...کوچک ترین ضرری به امّتش برساند،نیست؟!

آیا جگر گوشۀ«علی»علیه السّلام بخشندۀ قاتل خود و نور چشم«حسین»علیه السّلام گذشت کننده از تقصیر سنگین تر از کوه ها«حرّ بن یزید ریاحی»نیست؟!

یا از نسل کاظم غیظ،راضی به رضای خدا نیست که بدون اتمام حجّت با یک اشاره بندگان خدا را از صفحۀ روزگار برچیند؟!

ص:472


1- 1) -به فصل جنگ جهانی این کتاب مراجعه فرمایید.

آری،جای انکار نیست،او مظهر قهر خداست،اما برای کسانی که دیگر قابل اصلاح نخواهند بود،نه یکسان و برای همه!

او انتقام گیرنده از ستمگران تاریخ است،از قاتلان مقتولان به ناحق،از ظلم کنندگان حق مظلومان،از قاتلان علی و حسین علیهما السّلام و یاران ایشان،از ظالمان مادرش زهرا علیهما السّلام و محسن سقطشدۀ او و...امانه از عامّۀ مردم که هنوز حجّت بر آن ها تمام نشده و تیره بختی شان به اثبات نرسیده است.

او ویران کنندۀ بناها است،اما نه همۀ بناها؛بلکه بناهایی که از خون دل فقرا و مساکین و ضعیفان بالا رفته و ستمگران خون آشام را در خود جای خواهد داد.

بلی!او مخرّب و نابودکنندۀ مساجد است،اما نه همۀ مساجد،بلکه مساجدی که با بدعت و مال حرام بناشده و یا عنوان«مسجد ضرار»را با خود یدک می کشد!او خود در پیمان دوطرفه ای که هنگام بیعت از مردم خواهد گرفت،دربند 11 آن از مردم تعهد می گیرد که مسجدی را خراب نکنند! (1)

ساحت مقدّس امام علیه السّلام از اسراف و تبذیر مبرّاست و دامن مطهّرش دور از آلودگی و زشتی های به هدر دادن اموال مسلمانان و بیت المال است،پیمان گیرندۀ عدم تخریب مسجدی باشد و خود تخریب کنندۀ مسجدها!!،مگر این که عناوین ثانویه روی آن ها بنشیند و پر زند.

23-اهالی قطب و سیبری

آن هایی که در آخرین نقطۀ قطب شمال یا جنوب و یا در بیابان های سرزمین سیبری و امثال آن،زندگی می کنند و کلمه ای از اسلام را نشنیده اند و با روال عادی دین پدران و اجدادشان به وسیلۀ پدران و مادران،به آن ها انتقال یافته و یا اساسا معتقد به دینی نیستند،آیا می توان بدون اتمام حجّت،از دم شمشیر بگذرند و از روی زمین برداشته شوند؟!

ص:473


1- 1) -به فصل(پیمان دوطرفه)این کتاب رجوع شود.

اکنون به نمونه هایی از احادیث پیرامون رفتار حکومتی امام علیه السّلام با درنظرگرفتن «رحمة للعالمین»بودن ایشان،توجّه فرمایید.

1-طبق روایات فراوان زمانی که«قائم علیه السّلام»قیام کرد«یسیر بسیرة(بسنّة)رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله»با سیرت و سنّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله رفتار خواهد کرد.آن زمان که رسول مهربانی تاج«و ما أرسلناک إلاّ رحمة للعالمین»را بر سر گذاشت،پایه حکومت را بر عفو و بخشش و معالجۀ بیماران روحی امّت گذاشت و با این خلق و خوی با دشمنان و مخالفانش کنار آمده و اسلام را به کسی تحمیل نکرد،تا دوران نبوتش سپری شد.

حضرت در دوران رسالتش؛

1-با آن ها پیمان عدم تعرّض بست و با دریافت جزیه،زندگی در زیر لوای اسلام را برای آن ها تجویز کرد.

2-با تبلیغ و نصیحت و اتمام حجّت و...با عطوفت آنان را برای گرایش آزادانه به اسلام فراخواند.

3-پس از یأس و نومیدی از هدایت یافتن و بروز خطر از سوی آن ها،اعلان جنگ می نمود و ریشۀ فساد را می خشکاند.

در بحران جنگ نیز اگر کسی اسلحه به زمین می گذاشت،او را می بخشید،چنان که خون«وحشی»قاتل عمویش حمزه را هدر اعلام نموده بود،با گفتن دو کلمه شهادتین،از او درگذشت و از گرفتن انتقام چشم پوشی کرد،مشروط بر این که دیگر در مدینه نمانده و در برابر چشم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله قرار نگیرد.

اگر ایشان در میدان جنگ اسیرانی می گرفتند،با آن ها مدارا می نمود و فدیه می گرفت،یا از باسوادهایشان تحت شرایطی،برای آموزش بی سوادهای امّت استفاده می کرد و سپس آزاد می نمود،اما اگر به قولشان وفا می کردند،متعرّض آن ها نمی شد،ولی اگر مانند یهودیان بنی قریظه و بنی قینقاع پیمان شکنی می کردند،از ایمان و اصلاح آن ها مأیوس می شد و برای حفظ آرامش جامعه و امنیّت مسلمان ها، آن ها را محاصره می نمود؛زیرا چاره ای باقی نمی ماند و آنان مایۀ سلب آسایش و مخلّ برقراری کامل نظام می شدند.

ص:474

فرزند گرامی اش،حضرت«مهدی»موعود علیه السّلام نیز با این سیرت و سنّت و با تاج «رحمة للعالمینی»پیش خواهد رفت.

در بعضی از احادیث چنین روایت شده است که حضرت«قائم»علیه السّلام با سیرت امیر مؤمنان علیه السّلام رفتار نخواهد کرد،در صورت پذیرش این گونه روایت ها و بررسی فنی و سندی و در صورت مخدوش نبودن اسناد می توان گفت که مراد آن است که حضرت علیه السّلام به خاطر حفظ جان شیعیان و یا متولّدشدن شیعیانی از پشت مخالفان در آینده،آن ها را-با این که از هدایت آن ها مأیوس می شد(مانند اشعث بن قیس ها را)- به قتل نمی رسانید و یا این که بعد از شهادتش،اگر آن ها زمام امور را در دست گرفتند، از شیعیانش،انتقامجویی نکنند.ولی حضرت«قائم»علیه السّلام از این رفتارها مستثنی است؛ زیرا نه در اصلاب مخالفان،شیعیانی وجود خواهد داشت تا منتظر تولّد آن ها باشد و نه در آینده برای آن ها حکومتی خواهد بود که از شیعیان انتقام بگیرند.

2-برای جلوگیری از خونریزی بیشتر و مهار کردن افسارگسیختگان روی زمین، با ایجاد«رعب و وحشت»به وسیلۀ رعد و برق و باد و شاید با شکستن دیوار صوتی و بلکه با تجهیزات مافوق آن که از فاصلۀ یک ماه راه جلوتر از خود،حرکت خواهد کرد.روح تکبر متکبران را شکسته و روحیۀ عموم مردم را متزلزل می نماید تا از تسلیم و انقیاد سرپیچی نکرده و با اظهار اطاعت و فرمانبرداری با«قائم»علیه السّلام روبرو شوند و از پایمال شدن زیر سم اسبان و یا تانک و زره پوش های ارتش پیروز «امام»علیه السّلام مصون بمانند.

3-هرچند«قائم علیه السّلام»می داند که اهل مکّه به آسانی تسلیم نخواهند شد،به همین سبب امام علیه السّلام در جریان فرستادن«نفس زکیه»فرمود:«یا قوم!إنّ أهل مکّة لا یریدوننی، و لکنّی مرسل إلیهم لأحتجّ علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتجّ علیهم؛ای قوم!اهل مکّه مرا نمی خواهند و لکن من کسی را به سوی آن ها می فرستم تا به آن ها اتمام حجّت نمایم، آن گونه که سزاوار مثل من است که با آن ها احتجاج نماید.»

4-پس از پیروزی بر اهل مکّه،سه مرتبۀ متوالی،والی و حاکم تعیین می کند و مکیان دو نفر از والیان را می کشند و چون اصلاح نمی شوند،در مرتبۀ سوم،هرچند

ص:475

که آن ها نافرمانی کرده اند،اما حضرت علیه السّلام خود به جنگ آن ها نمی رود و دسته ای از جن و نقبا را به سوی آنان می فرستد و می فرماید:«ارجعوا فلا تبقوا منهم بشرا إلاّ من آمن،فلو لا رحمة ربّکم وسعت کلّ شیء و أنا تلک الرحمة،لرجعت إلیهم معکم فقد قطعوا الأعذار بینهم و بین اللّه و بینی و بینهم،فیرجعون إلیهم؛از آن ها کسی را باقی نگذارید مگر آن هایی که ایمان بیاورند،اگر نبود رحمت خدا که همه چیز را فراگرفته است و من آن رحمتم،البتّه همراه شما برای نابودکردن آن ها برمی گشتم،اما شما بدون من بروید! آن ها همۀ عذرها را بین خودشان و بین خدا و بین من و خودشان از میان بردند.»

پس می بینیم امام علیه السّلام با این که دو مرتبه فرماندارانش را به قتل می رسانند،باز خود برای اصلاح آن ها نمی رود و برای آخرین بار در مرتبۀ سوّم دستور می دهد که اگر ایمان نیاوردند،قلع و قمع بکنید!و با اهل مدینه و سایر بلاد چنین رفتار خواهد کرد.

(تفصیلش را در فصل بعد بخوانید).

5-سفیانی بزرگ ترین دشمن امام علیه السّلام است وقتی که و زمانی که در کوفه با ایشان روبرو می شود،اظهار مظلومیت و احتجاج و نصیحت می کند.

امام صادق علیه السّلام فرمود:«یقدم القآئم علیه السّلام حتی یأتی النجف فیخرج إلیه من الکوفة جیش السفیانی و أصحابه و الناس معه،و ذلک یوم الأربعاء فیدعوهم و یناشدهم حقّه و یخبرهم أنّه مظلوم مقهور و یقول:من حاجّنی فی اللّه فأنا أولی الناس باللّه؛ (1)«قائم»علیه السّلام می آید تا به نجف برسد.پس مردم و لشکر سفیانی از کوفه در روز چهارشنبه به سوی«امام»علیه السّلام می آیند.حضرت آن ها را دعوت می کند و حقّانیتش را به آن ها معرفی می کند و اعتراف می گیرد و به آن ها خبر می دهد که مظلوم و مقهور است و می فرماید:هرکس با من دربارۀ خدا احتجاج کند،پس من اولی ترین مردم هستم بر آن.»

امام علیه السّلام قدرت الهی دارد و جن و انس و فرشته ها از ایشان اطاعت می کند،اما ابتدا بدون اتمام حجّت نمی جنگد،حتی آن ها را قسم می دهد و مظلومیّت خود را به آن ها می فهماند و با احتجاج و اتمام حجّت پیش می رود و هرچند فرمانداران مقتول مکّه از

ص:476


1- 1) -بحار الأنوار:386/52 ب 27 ح 202 و 203 و [1]204 و 205 از کتاب الغیبة. [2]

خانوادۀ خودش می باشد،باز با منطق و صبورانه با آن ها رفتار می نماید.

6-امر می فرماید با مجروحینی که در میدان جنگ و یا سایر مکان ها افتاده اند،با مدارا رفتار نمایند و آن هایی را که فرار می کنند،تعقیبشان نکنند.

«فیحمل علیهم هو و أصحابه فیمنحهم اللّه أکتافهم و یولّون،فیقتلهم حتی یدخلهم أبیات الکوفة،و ینادی منادیه:ألا لا تتّبعوا مولّیا و لا تجهزوا علی جریح و یسیر بهم کما سار علی علیه السّلام یوم البصرة؛ (1)پس با اصحاب خود به آن ها حمله می برد و خداوند آن ها را به اسارت امام و اصحابش درمی آورد و عدّه ای پا به فرار می گذارند،پس آن ها را می کشد تا به خانه های کوفه داخل می کند و منادی از سوی مقام ولایت ندا می کند؛آگاه باشید!فرارکننده ای را تعقیب نکنید و زخمی ها را نکشید و با آن ها مانند عمل علی علیه السّلام در بصره رفتار نماید!»

بنابراین حضرت«مهدی»موعود علیه السّلام بدون اتمام حجّت و پیش از آن که از ایمان و هدایت مردم مأیوس شود،به جنگ و خونریزی اقدام نخواهد کرد،مگر این که راهی غیر از آن پیدا نکند.

24-کینۀ کهنۀ مکّیان

مکّیان از دوران خلفا با اهل بیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله رابطۀ خوشی ندارند و از گذشته اظهار عداوت می کردند،مگر تعداد اندکی از آن ها.این خصوصیت امتداد می یابد تا ظهور«قائم»علیه السّلام و در زمان ایشان،با سفیانی بیعت می کنند و به دستور او دوبار فرماندار امام علیه السّلام را به قتل می رسانند.

امام علیه السّلام نیز به این امر واقف است،حتی روزی که نفس زکیّه را به سوی آن ها اعزام می نماید،می فرماید:با این که مکّیان مرا دوست ندارند،اما باز من به سوی آن ها کسی را می فرستم که حجّت تمام شود.«نفس زکیّه»را می فرستد و مکّیان او را بین رکن و مقام ذبح می نمایند.

برای روشن شدن از بد رفتاری های مکّیان،نسبت به حضرت«مهدی»موعود علیه السّلام

ص:477


1- 1) -بحار الأنوار:386/52 ب 27 ح 202 و 203 و [1]204 و 205 از کتاب الغیبة. [2]

به روایات ذیل توجّه فرمایید.

1-امام زین العابدین علیه السّلام در خبر طولانی فرمود:«سپس به سوی مکّه بیرون رود و مردم به مکّه گرد آیند،مردی بلند شد و ندا می کند:ای مردم!این(شخص)مورد مطالبه(و علاقۀ)شما است(که قرن ها انتظارش را می کشیدید).پس بلند می شوند و امام هم به پا می خیزد و می فرماید:ای مردم!من«حجّة بن حسن»و فرزند پیغمبرم! شما را دعوت می کنم به آن چه که پیامبر خدا دعوت نمود.(در این حال)مردم به پا می خیزند که امام را به قتل برسانند.سی صد و قدری زیاده بر سی صد(سی صد و سیزده)نفر بلند می شوند و مانع آن ها می شوند پنجاه نفر از کوفه و بقیه از سایر بلاد هستند که هیچ کدام دیگری را نمی شناسند،(چون)بدون شناسایی قبلی در آن جا جمع می شوند. (1)

2-ابی بصیر گوید:امام باقر علیه السّلام در ضمن حدیث طولانی فرمود:«قائم علیه السّلام»به اصحابش می فرماید:ای قوم!اهل مکّه مرا نمی خواهند و لکن من کسی را به سوی آن ها می فرستم تا بر آن ها اتمام حجّت نمایم،آن گونه که سزاوار مثل من است که بر آن ها احتجاج نماید.... (2)

3-در روایت سدیر صیرفی آمده است:«ثمّ أقبلت لا ألقی أحدا من الحجبة إلاّ قال:ما فعلت بالجاریة؟!فأخبرتهم بالّذی قال أبو جعفر علیه السّلام:فیقولون:هو کذّاب جاهل لا یدری ما یقول؟؛ (3)(مرد می گفت:به دستور امام عمل کرده)و این کار را انجام دادم،بعد از آن هر یک از خدمه مرا می دید می پرسید:کنیز را چه کردی؟!دستور امام باقر علیه السّلام را به او می گفتم.آن ها هم می گفتند:«او دروغگو است،نمی داند چه گوید!»

ص:478


1- 1) -بحار الأنوار:306/52 ب 26 ح 79.
2- 2) -أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام فی حدیث طویل إلی أن قال:یقول القائم علیه السّلام لأصحابه:یا قوم إن أهل مکة لا یریدوننی،و لکنی مرسل إلیهم لاحتج علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتج علیهم...بحار الأنوار:307/52 ب 26 ح 81 [1] از کتاب فضل بن شاذان.
3- 3) -کامل روایت در بخش اجتماعی فصل مجازات کلیدداران کعبة.غیبت نعمانی-123:124؛ [2]در این رابطه چندین حدیث در اصول کافی:242/4؛علل الشّرایع:95/2؛بحار الأنوار:349/52 ب 27 ح 102 [3] وجود دارد.

25-رفتارش با مکّیان

رفتار امام علیه السّلام با مکّیان،مساوی رفتار آنان خواهد بود ایشان دوبار استاندار تعیین می نماید و به سوی مدینه حرکت می فرماید که در راه خبر می رسد اهل مکّه استاندارت را کشتند.در نهایت گروهی از ارتش با دستور«امام»علیه السّلام برگشته و آن ها را غربال نموده و سومین حاکم را نصب و به سوی مدینه حرکت می نماید.

1-مفضّل بن عمر،ضمن حدیث طولانی گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«فما یصنع بأهل مکّة؟قال:یدعوهم بالحکمة و الموعظة الحسنة فیطیعونه و یستخلف فیهم رجلا من أهل بیته،و یخرج یرید المدینة؛ (1)با مکّیان چه رفتار می کند؟فرمود:آن ها را با حکمت و موعظۀ حسنه دعوت می کند.پس او را اطاعت می کنند و مردی از اهل بیت خود را جانشین تعیین می کند و به سوی مدینه می رود.»

2-کابلی گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«یبایع القآئم بمکة علی کتاب اللّه و سنة رسوله، و یستعمل علی مکّة،ثمّ یسیر نحو المدینة فیبلغه أنّ عامله قتل،فیرجع إلیهم فیقتل المقاتلة و لا یزید علی ذلک،ثمّ ینطلق فیدعو الناس بین المسجدین إلی کتاب اللّه و سنّة رسوله و الولایة لعلیّ بن أبی طالب و البرآءة من عدوّه حتّی یبلغ البیدآء فیخرج إلیه جیش السفیانی فیخسف اللّه بهم؛ (2)مردم در مکّه به کتاب خدا و سنّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بیعت می کنند و برای مکّه عامل گذاشته و به سمت مدینه حرکت می کند.در راه به او خبر می رسد که عاملش کشته شد،پس برمی گردد و جنگجویان را می کشد و اضافه بر این انجام نمی دهد(در مرحلۀ دوم)سپس می رود و مردم را در میان دو مسجد به کتاب خدا و سنّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و ولایت علیّ بن ابی طالب علیهما السّلام و دوری جستن از دشمن او دعوت می کند تا به«بیدا»می رسد.ارتش سفیانی به سوی او بیرون می رود و خداوند همه را به زمین فرومی برد.»

4-مفضّل گفت:«یا سیّدی!یقیم بمکّة؟قال:لا،یا مفضّل!بل یستخلف منها رجلا من

ص:479


1- 1) -بحار الأنوار:11/53 باب 25 ح 1. [1]
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:297/3 ح 834 و 27/5 [2] ح 1453؛بحار الأنوار:308/52 ب 26 ح 83. [3]

أهله،فإذا صار منها و ثبوا علیه فیقتلونه،فیرجع إلیهم فیأتونه مهطعین مقنعی رؤوسهم یبکون و یتضرّعون،و یقولون:یا مهدیّ آل محمّد!التوبة التوبة فیعظهم و ینذرهم و یحذّرهم، و یستخلف علیهم منهم خلیفة و یسیر،فیثبون علیه بعده فیقتلونه،فیردّ إلیهم أنصاره من الجنّ و النقبآء و یقول لهم:ارجعوا فلا تبقوا منهم بشرا إلاّ من آمن،فلو لا رحمة ربّکم وسعت کلّ شیء و أنا تلک الرحمة،لرجعت إلیهم معکم فقد قطعوا الأعذار بینهم و بین اللّه و بینی و بینهم،فیرجعون إلیهم،فو اللّه لا یسلم من المآئة منهم واحد،لا و اللّه و لا من ألف واحد؛ (1)ای آقای من!در مکّه اقامت می کند؟

فرمود:نه،ای مفضّل!بلکه مردی را از اهل خودش برای آن جا جانشین قرار می دهد.وقتی از مکّه حرکت کرد،جانشینش را گرفته و می کشند.پس به سوی آنان برمی گردد و آن ها سرافکنده و هراسان با گریه و زاری می آیند و می گویند:ای مهدی آل محمد!توبه،توبه!پس برای آن ها موعظه کرده و تهدید کرده و می ترساند،دوباره جانشین تعیین کرده و حرکت می کند،باز او را گرفته و می کشند.پس انصار خود را از جنّ و نقیبان برمی گرداند و به آن ها دستور می دهد،از آن ها کسی را باقی نگذارید مگر آن هایی که ایمان بیاورند.اگر نبود که رحمت خدا همه چیز را فراگرفته است و من آن رحمتم،البتّه همراه شما برای نابود کردن آن ها برمی گشتم،اما شما بدون من بروید! آن ها همۀ عذرها را بین خودشان و بین خدا و بین من و خودشان را از میان بردند.پس(در مرحلۀ سوم)برمی گردند و به خدا قسم!از صد نفر یک نفر،نه بلکه از هزار نفر یکی سالم نمی ماند.»

3-او حرکت می کند و در طول راه هم چنان مردم را بر کتاب خدا و سنّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام و برائت از دشمنان او دعوت می کند تا به بیدا برسند،به اصحاب خود موضعی را که ارتش سفیانی بر زمین فرورفته اند،نشان می دهد. (2)

ص:480


1- 1) -إلزام النّاصب:260/2؛ [1]بحار الأنوار:11/53 ب 25؛ [2]معجم الملاحم و الفتن:407/1.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:297/3 ح 834؛و 27/5 ح 1453؛بحار الأنوار:308/52 ب 26 ح 83.

26-اعدام قریش

در مکّه صرف نظر از رفتارش با عموم مردم،با قریشان رفتار خاصّی خواهد داشت؛زیرا آن ها در طول تاریخ با اهل بیت،رفتار ناپسند داشتند.

1-ابی الجارود گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«یسیر إلی المدینة،فیسیر الناس حتّی یرضی اللّه عزّ و جلّ،فیقتل ألف و خمس مائة قرشیا،لیس فیهم إلاّ فرخ زنیة؛ (1)به مدینه می رود و مردم هم تا خدا راضی شود همراه او،پس هزار و پانصد نفر از قریشیانی را می کشد در میان آن ها غیر از زنازاده کسی نباشد.»

2-عبد اللّه بن مغیره گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا قام القآئم من آل محمد علیهم السّلام أقام خمس مائة من قریش فضرب أعناقهم،ثمّ أقام خمس مائة فضرب أعناقهم،ثمّ خمس مائة أخری حتّی یفعل ذلک ستّ مرّات،قلت:و یبلغ عدد هؤلآء هذا؟قال:نعم منهم و من موالیهم؛ (2)زمانی که«قائم آل محمد»علیهم السّلام قیام کرد،پانصد نفر از قریش را برپا می کند و گردن زند،سپس پانصد نفر دیگر و هم چنین پانصد نفر دیگر تا شش بار این کار تکرار می شود.گفتم:آیا تعدادشان به این شماره می رسد؟

فرمود:بلی!از آن ها و از غلامانشان.»

3-بشر بن غالب اسدی گوید:حسین بن علی علیهما السّلام به من فرمود:«یا بشر!ما بقآء قریش إذا قدم القآئم المهدیّ منهم خمس مائة رجل فضرب أعناقهم صبرا،ثمّ قدم خمس مائة فضرب أعناقهم[صبرا]ثمّ قدم خمس مائة فضرب أعناقهم صبرا؟قال:فقلت [له]:أصلحک اللّه!یبلغون ذلک؟فقال الحسین بن علیّ علیهما السّلام:إنّ مولی القوم منهم،قال:

فقال[لی]بشیر بن غالب أخو بشر بن غالب:أشهد أنّ الحسین بن علیّ علیهما السّلام عدّ علیّ ستّ عدات؛ (3)ای بشر!چگونه است بقای قریش،وقتی«قائم مهدی»علیه السّلام آمد،پانصد مرد می آورند و گردن هایشان را می زنند؟سپس پانصد نفر دیگر و پانصد نفر دیگر.

ص:481


1- 1) -بیان الأئمّة:264/3 از دلائل الإمامة [1]ابن جریر الطّبری.
2- 2) -ارشاد:ص 343؛ [2]بحار الأنوار:338/52 ب 27 ح 79. [3]
3- 3) -349/52 ب 27 ح 100 از غیبت نعمانی. [4]

گفتم:عددشان به این تعداد می رسد؟

فرمود:غلامانشان با آن ها می باشد؛بشیر بن غالب برادر بشر.گفت:شهادت می دهم که حسین بن علی علیهما السّلام شش مرتبه،آن تعداد را شمرد.»

3-امام صادق علیه السّلام فرمود:پانصد نفر از قریش را بپا دارد و گردن می زند،باز پانصد نفر دیگر گردن می زند هم چنین تا شش مرتبه. (1)

4-امام باقر علیه السّلام (2)و امام صادق علیه السّلام (3)فرمودند:بعد از آن ها به قریش می پردازد و از آن ها نگیرد جز با شمشیر و ندهد جز با شمشیر.

27-عزیمت به مدینه

بعد از اتمام بیعت مکّه و عملیاتی که در آن شهر انجام داد،انتظاری جز تکمیل عدد ده هزار نفر ندارد و چون آن تعداد تکمیل شد،فرمان داری از طرف خود بر مکّه تعیین کرده و با ده هزار و سی صد و سیزده نفر به اضافه نفرات،اندکی از اهل مکّه خواهند گروید و میراث پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله را برمی دارد،به سوی«مدینه»حرکت می کند. (4)

28-کسی با خود زاد و توشه برندارد

1-هنگامی که می خواهد بیرون شود،دستور می دهد،(در میان ارتش)اعلان نمایند که هیچ کس به همراه خود زاد و توشه برندارد.یاران او گویند:می خواهد ما و چارپایان ما را از گرسنگی و تشنگی بکشد.

سنگ حضرت موسی را با خود برمی دارد و هرکجا ساکن می شدند،از آن سنگ چشمه ها ظاهر می شود که هرگرسنه و تشنه از آن بخورد،از تشنگی و گرسنگی

ص:482


1- 1) -روضة الواعظین:265/2؛بحار الأنوار:338/52 ب 27 ح 79؛معجم أحادیث الإمام المهدی:42/4 ح 1111؛الوافی:113/2 ذیل ح 11؛ [1]معجم الملاحم و الفتن:11/4.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:304/3 ح 843؛بحار الأنوار:349/52 ب 27 ح 102.
3- 3) -همان مدرک:387/3 ح 940؛معجم الملاحم و الفتن:263/1 لفظ«بنوشیبه»؛ارشاد مفید:358/2 ب 40 ح 4؛ [2]اعلام الوری:289/2؛روضة الواعظین:265/2. [3]
4- 4) -معجم أحادیث الإمام المهدی:295/3 ح 831؛بحار الأنوار:307/52 ب 26 ح 81.

نجات می یابد و هم چنین چارپایانشان سیر خواهند شد.

این برنامه ادامه دارد تا به نجف وارد شود و چون به کنار کوفه رسند،از آن سنگ، مدام«آب و شیر»بیرون آید،هرکس گرسنه شود،سیر و تشنه شود سیراب می گردد. (1)

2-زمانی که با این جمعیت کم از مکّه حرکت کند،در نظر مردم کم تر از سرمه در چشم جلوه کند،به حال او گریه کنند و جز این اندیشه ندارند که دولت های قوی و خروج کنندگان توانمند آن ها را در چنگال خود خفه خواهند کرد،اما خداوند با همین جمعیت کم بلاد مشرق و مغرب را(برای او)فتح نماید. (2)

29-درد دل با جدّ بزرگوار

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«ثمّ یقوم المهدیّ سمیّ جدّی رسول اللّه،و علیه قمیص رسول اللّه مضرّجا بدم رسول اللّه یوم شجّ جبینه،و کسرت رباعیته،و الملآئکة تحفّه حتّی یقف بین یدی جدّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فیقول:یا جدّاه!و صفتنی و دللت علیّ،و نسبتنی و سمّیتنی و کنّیتنی،فجحدتنی الأمّة و تمرّدت،و قالت:ما ولد و لا کان و أین هو؟و متی کان و أین یکون؟ و قد مات و لم یعقّب،و لو کان صحیحا ما أخّره اللّه تعالی إلی هذا الوقت المعلوم،فصبرت محتسبا و قد أذن اللّه لی فیها بإذنه یا جدّاه؛ (3)سپس مهدی همنام جدم،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بپا خیزد و بر اوست پیراهن خون آلود رسول خدا که هنگام شکافته شدن پیشانی و شکستن دندان هایش آغشته به خون شده بود و فرشتگان اطراف او را می گیرند تا (داخل حرم شود)و در برابرش می ایستد و این گونه می گوید:(درد دل می کند)ای جدّ بزرگوار!مرا(برای امّتت)توصیف کردی و به سوی من دلالت نمودی و نسبت دادی و نام بردی و کنیه ام را گفتی،پس«امّت»«مرا»انکار کرد و تمرّد نمود و گفت:(همچون شخصی)متولّد نشده و نبوده و کجاست او؟!و او چه کسی است و(پدرش مرد و اولاد

ص:483


1- 1) -همان مدرک:247/3 ح 777؛بحار الأنوار:324/52 ب 27 ح 37؛منتخب الأنوار المضیئة:ص 349- 350 ف 12؛به ص این کتاب در فصل ارتش بدون علوفه مراجعه شود.
2- 2) -غیبت طوسی:ص 464-465 ف 7 ح 480؛بحار الأنوار:217/52 ب 25 ح 78. [1]
3- 3) -32/53 ب 1 ح 1؛الزام النّاصب:ص 222؛ [2]یوم الخلاص:ص 258.

نداشت)و اگر صحیح بود خداوند تا به این«یوم وقت معلوم»او را به تأخیر نمی انداخت،پس صبر کردم و حساب کننده(که برای پاداش اخروی آن تحمّل نمودم) و به تحقیق خدا مرا اجازۀ(ظهور)داد ای جدّ من.»

2-امام باقر علیه السّلام فرمود:«ثمّ یدخل المدینة فیغیب عنهم عند ذلک قریش،و هو قول علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:و اللّه لودّت قریش أی عندها موقفا واحدا جزر جزور بکلّ ما ملکت و کلّ ما طلعت علیه الشمس أو غربت،ثمّ یحدث حدثا.فإذا هو فعل ذلک،قالت قریش:أخرجوا بنا إلی هذه الطاغیة،فو اللّه أن لو کان محمّدیّا ما فعل،و لو کان علویّا ما فعل،و لو کان فاطمیّا ما فعل،فیمنحه اللّه أکتافهم،فیقتل المقاتلة و یسبی الذریّة،ثمّ ینطلق حتّی ینزل الشقرة فیبلغه أنّهم قد قتلوا عامله فیرجع إلیهم فیقتلهم مقتلة لیس قتل الحرّة إلیها بشیء،ثمّ ینطلق یدعو الناس إلی کتاب اللّه و سنّة نبیّه و الولایة لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام،و البرآءة من عدوّه؛ (1)چون به «مدینه»وارد شود،مدتی در آن توقف کند و قریش از او مخفی شوند و این است کلام امیر مؤمنین علیه السّلام فرمود:«به خدا قسم!قریش در آن وقت دوست دارند،کاش دنیا به کام آن ها می شد،اگرچه به قدر کشتن یک شتر باشد،در مقابل هرچه مالکند و هرچه بر آن خورشید طلوع و غروب می کند،(می دادند)پس هم چنان پنهان زیست می کنند تا این که «قائم»علیه السّلام حادثه ای احداث کند،(لات و عزّی را بیرون می آورد)چون این حادثه پیش آید،قریش می گویند:بیایید به سوی این«طاغیه»بیرون شویم،به خدا اگر او محمّدی بود،چنین عملی نمی کرد و اگر علوی بود باز نمی کرد و اگر فاطمی بود باز هم نمی کرد، پس بیرون می آیند و با او مبارزه می نمایند و مردان جنگی آن ها را می کشد و ذریّۀ آن ها را اسیر می کند.سپس حرکت می کند تا به«شفره»یا«شقره»نزول می کند و در آن جا خبر می رسد که(اهل مدینه)فرماندارش را کشتند،پس برمی گردد(طاغیان را)به نوعی کشتار می کند که واقعۀ«حرّه»از نظر بزرگی در مقایسه با آن چیزی نخواهد شد،باز حرکت می کند و مردم را به کتاب خدا و سنّت پیغمبرش و ولایت علی بن ابی طالب علیهما السّلام و برائت از دشمنانش دعوت می کند،می رود.»

ص:484


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:27/5 ح 1453؛ [1]بحار الأنوار: [2]343/52 ب 27 ح 91 از تفسیر عیاشی. [3]

3-در خبر دیگر آمده است:«یخرج إلی المدینة فیقیم بها ما شآء اللّه،ثمّ یخرج إلی الکوفة و یستعمل علیها رجلا من أصحابه،فإذا نزل الشفرة جآءهم کتاب السفیانی إن لم تقتلوه لأقتلنّ مقاتلیکم و لأسبینّ ذراریکم،فیقبلون علی عامله فیقتلونه.فیأتیه الخبر فیرجع إلیهم فیقتلهم و یقتل قریشا حتّی لایبقی منهم إلاّ أکلة کبش،ثمّ یخرج إلی الکوفة، و یستعمل رجلا من أصحابه فیقبل و ینزل النجف؛ (1)به سوی«مدینه»بیرون می رود و در آن جا تا آن وقت که خدا خواهد،می ماند و برای آن جا نیز عامل و والی تعیین می کند، سپس به سوی کوفه حرکت می کند وقتی که به«شفره»رسید،در این میان نامۀ سفیانی به اهل مدینه می رسد،اگر شما او را نکشید من تمام جنگجویان شما را قتل عام می کنم و بچّه هایتان را اسیر می کنم.پس مردم مدینه والی آن حضرت را به قتل می رسانند.

خبر به امام می رسد و برمی گردد آن ها و قریش را به قتل می رساند،به حدّی که به اندازۀ خوردن یک گوسفند،از آن ها باقی نمی ماند(همگی نابود می شوند)و دوباره یکی از اصحاب خود را والی تعیین کرده به سوی«کوفه»حرکت می کند و در«نجف»نزول می فرماید.»

30-سوزاندن لات و عزّی

1-اسحاق بن عمّار گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا قدم القآئم علیه السّلام و ثب أن یکسر الحائط الّذی علی القبر،فیبعث اللّه تعالی ریحا شدیدة و صواعق و رعودا حتّی یقول الناس:

إنّما ذا لذا،فیتفرق أصحابه عنه حتّی لا یبقی معه أحد،فیأخذ المعول بیده،فیکون اوّل من یضرب بالمعول،ثمّ یرجع إلیه أصحابه إذا رأوه یضرب المعول بیده،فیکون ذلک الیوم فضل بعضهم علی بعض به قدر سبقهم إلیه،فیهدمون الحآئط،ثمّ یخرجهما غضّین رطبین فیلعنهما و یتبرّأ منهما و یصلبهما،ثمّ ینزلهما و یحرقهما،ثمّ یذریهما فی الریح؛ (2)زمانی که «قائم»علیه السّلام آمد،به سرعت دیواری که بر قبر(لات و عزّی)است می شکند،در این حال

ص:485


1- 1) -بحار الأنوار:308/52 ب 26 ح 83. [1]
2- 2) -بحار الأنوار:386/52 ب 27 ح 201؛ [2]معجم الملاحم و الفتن:12/4.

خداوند باد شدید و رعد و برق می فرستد،تا این که مردم گویند:آن در برابر آن(این بلا در مجازات آن تصمیم)پس اصحاب از دورش پراکنده می شوند،به طوری که یک نفر هم با او نماند.پس کلنگ را به دست می گیرد و اوّل کلنگ را خود می زند،وقتی اصحاب دیدند که با دست خود کلنگ زد،پس برمی گردند.آن روز مراتب فضل با تقدم و تأخر برگشتن تعیین می شود.پس دیوار را ویران می سازند و آن دو(لات و عزّی)را تر و تازه بیرون می آورند.پس آن ها را لعن و از آن ها بیزاری می جوید و به دار می آویزد و سپس پایین آورده و هردو را آتش می زند و خاکسترشان را به باد می دهد.»

2-بشیر نبّال گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«هل تدری اوّل ما یبدء به القآئم علیه السّلام؟ قلت:لا،قال:یخرج هذین رطبین غضّین فیحرقهما و یذریهما فی الریح و یکسر المسجد، ثمّ قال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:عریش کعریش موسی علیه السّلام،و ذکر أنّ مقدم مسجد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کان طینا و جانبه جرید النخل؛ (1)آیا می دانی اوّلین چیزی که«قائم»علیه السّلام(در مدینه) به آن شروع می کند،چیست؟

گفتم:نه!

فرمود:این دو نفر را تر و تازه بیرون می آورد و هردو را می سوزاند و به باد می پاشد و مسجد را می شکند و آن را سایه بانی،مانند سایه بان موسی علیه السّلام قرار می دهد و ذکر کرد که مسجد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در گذشته از گل و کنارش شاخه های نخل بود.»

3-امام صادق علیه السّلام فرمود:حضرت وقتی که به مدینه رسید،لات و عزّی را از قبر بیرون می آورد،آن ها مانند روز نخستین تر و تازه باشند،دوباره آن ها را در جای خود قرار می دهد و سه روز کیفر آن ها را به تأخیر می اندازد.

خبر این قضیه در همه جا می پیچد و مردم گرد هم می آیند،باز آن دو را درمی آورد و در جلوی چشم مردم بر درخت خشکی بیاویزد،در ساعت درخت سبز می شود و شاخ و برگ درآورد.در این حال دوستدارانشان می گویند:به خدا سوگند!این شرف بزرگی است.راستی ما با ولایت و دوستی آن ها سرفراز و رستگار شدیم

ص:486


1- 1) -بحار الأنوار: [1]386/52 ب 27 ح 200 از کتاب الغیبة:علیّ بن عبد الحمید.

و کسانی که تا آن وقت از(ترس ارتش)«امام»علیه السّلام خود را پنهان می ساختند،خود را آشکار می کنند،چون جریان درخت را می بینند،شیفتۀ آن ها می شوند.

از سوی«امام»علیه السّلام ندا می کنند هرکس دوستدار این دو است،از میان مردم جدا شود.مردم دو دسته می گرند.دوستان و بیزاران از آن ها.

«امام»علیه السّلام به دوستدارانشان دستور دهد که از آن ها بیزاری جویند،اما در پاسخ می گویند:ما تا به حال،کرامت و منزلتی در پیشگاه خدا برای آن ها نمی دانستیم،از آن ها دست برنداشتیم؛اکنون که این اعجاز را مشاهده کردیم،از آن ها بیزار شویم؟!

نه،بلکه به خدا قسم از تو و از آن ها که به تو ایمان آورده اند و به این دو ایمان ندارند و از کسی که این ها را از قبر بیرون آورده و به دار آویخته است،بیزاری می جوییم.

«امام»علیه السّلام امر می کند باد سیاهی وزیده و همۀ آن ها را مانند تنۀ درخت های بریده به زمین می افکند و سپس آن دو را(با مشیت خدا)زنده می کند و تمامی ستم ها و تعدّی ها و مظالم عباد را بر گردن آن ها بار می کند و آن ها نیز به کرده های خود اعتراف می کنند و دوباره بر درخت می آویزد و به امر«امام»علیه السّلام آتشی آن دو را می سوزاند و بادی وزیده و خاکسترشان را به دریا می ریزد.امتحان و فتنۀ آن روز برای مردم،از فتنۀ سامری و گوساله اش سخت تر خواهد بود. (1)

31-با هیزمی که فراهم آوردند،خود می سوزند

1-ابی الجارود گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«یسیر إلی المدینة،فیسیر الناس حتّی یرضی اللّه عزّ و جلّ،فیقتل ألف و خمس مائة قرشیا لیس فیهم إلاّ فرخ زنیة،ثمّ یدخل المسجد فینقض الحائط حتّی یضعه إلی الأرض،ثمّ یخرج الأزرق و زریق لعنهما اللّه غضّین طریّین،یکلّمهما فیجیبانه فیرتاب عند ذلک المبطلون،فیقولون کیف یکلّم الموتی،فیقتل منهم خمس مائة مرتاب فی جوف المسجد،ثمّ یحرقهما بالحطب الّذی جمعاه لیحرقا به

ص:487


1- 1) -کمال الدین:253/1 ب 23 ح 2؛عیون اخبار الرضاء علیه السّلام:51/1 ح 27؛بحار الأنوار:379/52 ب 27 ح 185 و 12/53-14 ب 25؛منتخب أنوار المضیئة:ص 339-340 ف 12؛الزام الناصب 262/2-264.

علیّا و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السّلام،و ذلک الحطب عندنا نتوارثه،و یهدم قصر المدینة؛ (1)به مدینه می رود و مردم هم تا خدا راضی شود همراه او،پس هزار و پانصد نفر از قریشیانی را می کشد که در میان آن ها غیر از زنازاده،کسی نباشد.سپس داخل مسجد می شود و دیوار را می شکند و به زمین می گذارد و ازرق و زریق را که لعنت خدا بر آن ها باد! تر و تازه بیرون می آورد و با آن ها حرف می زند و آن ها هم جواب می دهند.در آن حال است که اهل باطل به شک می افتند و می گویند:مرده ها چگونه سخن می گویند،از آن ها در میان مسجد،پانصد نفر را اعدام می کند. (2)سپس آن دو را با آن هیزمی که برای آتش زدن علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام جمع کرده بودند و می سوزاند و آن هیزم ها نزد ما به ارث است و قصر«مدینه»را(که از حرام بنا شده)ویران می سازد.»

2-کابلی گوید که علی بن حسین علیهما السّلام فرمود:«یقتل القآئم علیه السّلام من أهل المدینة حتی ینتهی إلی الأجفر (3)و یصیبهم مجاعة شدیدة قال:فیضجّون و قد نبتت لهم ثمرة یأکلون منها و یتزوّدون منها،و هو قوله تعالی شأنه: وَ آیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ (4)ثمّ یسیر حتّی ینتهی إلی القادسیة و قد اجتمع الناس بالکوفة و بایعوا السفیانی؛ (5)قائم علیه السّلام از اهل مدینه می کشد تا به«اجفر»می رسد و گرسنگی شدید بر آن ها مستولی می گردد.پس ناله شان بلند می شود،درحالی که برایشان میوه درآمده و از آن می خورند و توشۀ راه برمی دارند و منظور از آیۀ مبارکه وَ آیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ... همین است،سپس حرکت می کند تا به قادسیه می رسد،درحالی که مردم در کوفه جمع شده و با سفیانی بیعت کرده اند.»

ص:488


1- 1) -بیان الأئمّة:264/3 از دلائل الإمامة [1]ابن جریر الطّبری.
2- 2) -شاید کسی به ذهنش برسد که امام علیه السّلام چگونه آن ها را در مسجد می کشد و از خون آن ها بر صحن مسجد ریخته می شود.اولا کشتن آن ها با شمشیر معلوم نیست،خیلی از وسایل اعدام،بدون خونریزی است؛مانند وسایل الکتریکی و غیره و ثانیا ممکن است در مسجد جای بخصوصی که از مسجد نباشد اختصاص به اعدام داده شود!و ثالثا امام خود مظهر شریعت است و به مسألۀ شرع خوب واقف است و نباید برای او تعیین تکلیف کرد.
3- 3) -الأجفر موضع بین الخریمیة و فید.
4- 4) -یس:33. [2]
5- 5) -بحار الأنوار:386/52 ب 27 ح 202 و 203 و [3]204 و 205 از کتاب الغیبة. [4]

32-نشسته بر تخت و بساط سلیمان

اشاره

البتّه روشن است که تمام امامان علیهم السّلام از جهت تکوین،برای تصرّف هرچیزی قدرت دارند و از جهت تشریع هم حضرت«مهدی»موعود علیه السّلام بر زوایای سلطنت مادی تسلّط خواهد داشت؛زیرا در مواقع لزوم باید قدرت الهی که به آن ها ارزانی داشته شده است،نشان دهند؛مانند پیامبران گرامی حضرت یوسف،داود و سلیمان علیهم السّلام و بزرگانی از اولیاء؛مانند طالوت و یوشع بن نون رضی اللّه عنه و....

امام باقر علیه السّلام گوشه ای از این مقوله را بیان نموده و آشکار ساخته است.(به حدیث ذیل توجه فرمایید.)

1-امام باقر علیه السّلام فرمود:«و یسیر نحو الکوفة،و ینزل علی سریر النبیّ سلیمان علیه السّلام و بیمینه عصا موسی علیه السّلام،و جلیسه الروح الأمین و عیسی بن مریم،متّشحا ببرد النبیّ،متقلّدا بذی الفقار،و وجهه کدائرة القمر فی لیالی کماله،یخرج من بین ثنایاه نور کالبرق الساطع، علی رأسه تاج من نور؛ (1)به سوی کوفه حرکت می کند و بر تخت سلیمان پیغمبر علیه السّلام مستقرّ می گردد و در دست راستش عصای موسی علیه السّلام است و همنشینش روح الامین و عیسی بن مریم خواهد بود و خود را به برد پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله می پیچد و شمشیر ذو الفقار را به کمر می بندد،رویش مانند دایرۀ ماه شب چهارده روشنایی می دهد و از میان دندان های جلویی اش نوری بیرون می آید که مانند برق ساطع می گردد و بر سر مبارکش تاجی از نور می باشد.»

1-تاجی از نور بر سر.

2-از میان دندان های جلو نوری؛مانند برق ساطع.

3-صورت مانند ماه شب چهارده.

4-ذو الفقار علوی علیه السّلام به کمر.

5-لباس محمّدی صلّی اللّه علیه و اله بر تن.

ص:489


1- 1) -الزام النّاصب:ص 208؛ [1]یوم الخلاص:ص 261.

6-عصای موسی علیه السّلام به دست.

7-جبرئیل و عیسی علیهما السّلام در چپ و راست او.

8-بر تخت سلیمان علیه السّلام مستقرّ است.

جنّ و ملک،انس و پرنده و چرنده و خزنده،ابر و باد و مه و خورشید صاعقه و در نهایت ماسوی اللّه،با مقام تکوین و ولایی،زیر فرمان او و...

چه دورنمای محیّر العقول و خیره کننده و حیرت آوری و چه عظمت و شکوه ملکوتی و آسمانی!

ای یوسف زهرا علیها السّلام مهدی

تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هرمژه چون سیل روانه

ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه خواهد به سر آید غم هجران تو یگانه

بأبی أنت و أمّی و نفسی و أهلی و أسرتی،أیّها الطرید الشرید الوحید،یابن فاطمة.

2-امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:«إنّ ملکنا أعظم من ملک سلیمان بن داود و سلطاننا أعظم من سلطانه؛ (1)به درستی که ملک ما بزرگ تر از ملک سلیمان بن داود است و سلطنت ما بزرگ تر از سلطنت اوست!»

3-«و قیل إنّ خیل سلیمان النبیّ کانت لها أجنحة تطیر بها؛ (2)گفته شده است که اسبان سلیمان پیغمبر علیه السّلام دارای بال بودند و پرواز می کردند.»

33-به سوی پایتخت

ثعلبیه

1-عبد الاعلی حلبی گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«حتی إذا بلغ إلی الثعلبیة قام إلیه رجل من صلب أبیه و هو من أشدّ الناس ببدنه،و أشجعهم بقلبه ما خلا صاحب هذا الأمر، فیقول:یا هذا ما تصنع؟فو اللّه إنّک لتجفل الناس إجفال النعم أفبعهد من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أم

ص:490


1- 1) -الزام النّاصب:ص 231؛ [1]یوم الخلاص:ص 261.
2- 2) -حضارة العرب:ص 62؛یوم الخلاص:ص 161 به نقل از آن.

بماذا؟فیقول المولی الّذی ولی البیعة:و اللّه لتسکتنّ أو لأضربنّ الّذی فیه عیناک.فیقول[له] القآئم:اسکت یا فلان إی و اللّه إنّ معی عهدا من رسول اللّه هات لی[یا]فلان العیبة أو الزنفیلجة فیأتیه بها فیقرؤه العهد من رسول اللّه،فیقول:جعلنی اللّه فداک أعطنی رأسک أقبّله،فیعطیه رأسه،فیقبّل بین عینیه ثمّ یقول:جعلنی اللّه فداک!جدّد لنا بیعة،فیجدّد لهم بیعة؛ (1)تا به منزل ثعلبیه می رسد،در آن جا مردی از صلب پدرش(از سادات)بلند می شود که سخت ترین مردم از حیث بدن و شجاع ترین آن ها از جهت قلب است،به استثنای صاحب این امر و خطاب به«قائم»علیه السّلام می گوید:ای شخص!چکار می کنی مردم را؟!آیا مانند گلّۀ گوسفند،از بیخ و بن برمی کنی و یا عهدی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله داری؟با چه مجوّزی،این ها را می کشی؟!

مأمور حضرت که از مردم بیعت می گیرد بلند شده و می گوید:به خدا قسم،یا ساکت می شوی یا گردنت را می زنم!

حضرت به مأمورش می فرماید:ساکت شو! (2)رو به آن مرد کرده و می فرماید:بلی، فلانی!به خدا قسم با من عهدی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هست.ای فلان(ای غلام)آن خورجین را بیاور،خورجین را می آورد.پس عهدی که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دارد،برای او می خواند.

آن شخص می گوید:خدا مرا فدای تو کند!(اجازه بده)سرت را ببوسم،پس میان دو چشمان امام را می بوسد و می گوید:خدا مرا فدایت کند!برای ما بیعت را تجدید کن! پس بیعت را تجدید می کند.»

2-در روایت دیگر آمده است:به«ثعلبیّه یا سویقه»که رسید،مردی از خویشان

ص:491


1- 1) -فی المصدر المطبوع:هات یا فلان العیبة أو الطیبة أو الزنفیلجة و أخرجه فی البرهان [1]بلفط العیبة أو الطبقة أو الزنفیلجة و الظاهر أن الطیبة و هکذا الطبقة فیهما مصحف القفة و الکلمات الثلاث متقارب المعنی بشارة الإسلام:ص 229 و 232 [2] با اختصار و 250؛الزام النّاصب:ص 227 با اختصار؛بحار الأنوار: 343/52 ب 27 [3] ادامۀ ح 91 از تفسیر عیاشی و [4] 326 ح 41 با اختصار از کمال الدّین و 387 و 352 مختصرا.
2- 2) -بنازم به این سعۀ صدر و آزادی دادن به بیان ملّت ها،مانند اجداد طاهرینش و مخصوصا عین همین جریان در مجلس جدّ بزرگوارش،امیر آزادگان«علی علیه السّلام»با مرد شامی اتّفاق افتاد.برای اطّلاع بیشتر به کتاب«از مباهله تا عاشورا»مؤلّف بخش«فرزند کعبه»مراجعه فرمایید.

حضرت که شجاع و دلاور کم نظیری است،بپا می خیزد و می گوید:ای مهدی!چه می کنی؟به خدا قسم!این کارهایت مردم را متفرّق می سازد.آیا برای این رفتارهایت عهدی از پیغمبر و یا مدرکی داری؟!

حضرت دستور می دهد،صندوقی را می آورند،عهدنامه ای را بیرون می آورد (1)و می خواند.پس آن مرد علوی سر حضرت را می بوسد و می گوید:قربانت گردم! بیعت مرا تجدیدفرما(از قرار این کارش به این علت بود که اظهار حق برای مردم می شود،نه به شک انداختن آن ها). (2)

3-زمانی که حضرت به سرزمین نجف رسید،دستور می دهد امشب را همین جا ساکن شده و به عبادت بگذرانند.پس از فرارسیدن صبح،دستور حرکت از مسیر«نخیله»را می دهد و در«نخیله»به مسجد ابراهیم فرود می آید و دو رکعت نماز می گزارد.

از لشکریان سفیانی که قبلا کوفه را تسخیر کرده و در آن جا اقامت دارند،برای دفع حضرت بیرون می آیند.امام علیه السّلام دستور دهد که راه را باز کنند.سپس فرمان حمله صادر می نماید.پس ارتش امام علیه السّلام آن ها را شکست می دهند،به گونه ای که یک نفر از آن ها سالم نمی ماند و چون به نجف مشرّف شدند،پرچم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را باز کرده و به اهتزاز درمی آورد،به محض این که آن پرچم باز شود،ملایکۀ بدر به دور او احاطه می کنند. (3)

4-امام باقر علیه السّلام فرمود:«زیاده بر ده هزار مسلّح از(بتریّه (4))به سوی امام علیه السّلام حرکت می کنند و پیغام می دهند از همان راهی که آمده ای برگرد!ما را به بنی فاطمه نیازی

ص:492


1- 1) -چنان که در محلّش گفته شد،تمام کارهای این ها از جانب خداوند وظایف از پیش تعیین شده است.
2- 2) -مشابه این جریان در بازار کوفه پیش می آید که در فصل«این همه کشتار چرا»درج گردیده است.
3- 3) -معجم أحادیث الإمام المهدی:297/3 ح 734 و ص 298 ح 835 و ص 300 ح 837 و 27/5-29 ح 1453؛بحار الأنوار:342/52-344 ب 27 ح 91؛بشارة الإسلام:229.این حدیث از امام باقر علیه السّلام است.
4- 4) -«بتریّة»صنفی از زیدیّه هستند که هم امامت ابو بکر و عمر قبول دارند و هم علی علیه السّلام را اما در عثمان توقف کرده اند.

نیست.امام علیه السّلام دستور می دهد تا همۀ آن ها را از دم شمشیر گذرانده و نابود کنند. (1)

34-ورود ارتش امام به نجف و کوفه

(2)

1-أبی الجارود گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«و یسیر إلی الکوفة فیخرج منها ستّة عشر ألفا من البتریة،شاکین فی السلاح،قرّاء القرآن،فقهآء الدین قد قرحوا جباههم و سمّروا رساماتهم،و عمّهم النفاق،و کلّهم یقولون:یابن فاطمة!ارجع لا حاجة لنا فیک! فیضع السیف فیهم علی ظهر النجف،عشیّة الإثنین من العصر إلی العشاء،فیقتلهم أسرع من جزر جزور،فلا یفوت منهم رجل،و لا یصاب من أصحابه أحد،دمآئهم قربان إلی اللّه،ثمّ یدخل الکوفة،و یقتل مقاتلیها حتّی یرضی اللّه؛قال فلم أعقل المعنی،فمکثت قلیلا،ثمّ قلت:

جعلت فداک!و ما یدریه متی یرضی اللّه؟!قال:یا أبا الجارود!إنّ اللّه أوحی إلی أمّ موسی و هو (أی الإمام علیه السّلام)خیر من أمّ موسی و أوحی اللّه إلی النحل و هو خیر من النحل،فعقلت المذهب.

فقال:أعقلت المذهب؟قلت:نعم؛ (3)و به سوی کوفه حرکت می کند که از آن جا شانزده هزار نفر مسلّح از قاریان قرآن و فقهای دین از(گروه زیدیه)بیرون می آیند،درحالی که پیشانی شان(از عبادت)مجروح و علامت هایشان را داغ کرده اند (4)و نفاق آن ها را فرا گرفته و همگی می گویند:ای فرزند فاطمه علیها السّلام برگرد!ما را به تو نیازی نیست.(بعد از این ردّ قاطعانه با آن پیشانی پینه بسته و نشانه های داغ شده که دیگر بویی از هدایت یافتن این گونه اشخاص استشمام نمی شود!آیا امام علیه السّلام چاره ای جز پاک کردن زمین از لوث وجود آن ها خواهد داشت؟!)سپس شمشیر بر آن ها فرود آورده،از عصر روز دوشنبه تا عشا،در پشت شهر نجف،همۀ آن ها را در مدّت سربریدن حیوانی از میان بر می دارد و قتل عام می کند،حتی یک نفرشان نجات نمی یابد و به یک نفر از اصحاب امام علیه السّلام هم ضرری نمی رسد و کشتن آن ها برای تقرّب و نزدیک شدن به خدا است.

ص:493


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:306/3 ح 845 و ص 308 ح 847؛ [1]بحار الأنوار:291/52 ب 26 ح 34.
2- 2) -در فصل«پرچم»روایتی دربارۀ نجف هست،به آن جا مراجعه شود.
3- 3) -بیان الأئمّة:264/3 از دلائل الإمامة [2]ابن جریر الطّبری.
4- 4) -احتمالا برای شناسایی گروهی و حزبی علامتی را در بدنشان با داغ کردن مشخّص می نمودند،یا این که برای ریا و خودنمایی و نشان دادن زهدشان پیشانیشان را داغ می زدند.

سپس به کوفه داخل شده و جنگاوران آن ها را تا راضی شدن خدا از میان برمی دارد (راوی گوید:)معنای این حرف امام را نفهمیدم،(چون وحی سمت انبیا است)کمی صبر کردم،گفتم:فدایت شوم،چگونه رضایت خدا را درک می نماید؟!

فرمود:ای ابا جارود!خداوند به مادر موسی علیه السّلام وحی نمود،او«قائم»علیه السّلام که از مادر موسی بهتر است و به زنبور عسل وحی نمود و حال آن که او بهتر از زنبور عسل است.در این جا بود که مذهب(و منظور حضرت)را فهمیدم.به من فرمود:آیا منظورم را فهمیدی.عرض کردم:بلی!.»

2-عبد الأعلی حلبی گوید که ابو جعفر علیه السّلام فرمود:«لکأنّی أنظر إلیهم مصعدین من نجف الکوفة ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا کأنّ قلوبهم زبر الحدید،جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن یساره،یسیر الرعب أمامه شهرا و خلفه شهرا،أمدّه اللّه بخمسة آلاف من الملآئکة مسوّمین حتی إذا صعد النجف قال لأصحابه:تعبّدوا لیلتکم هذه،فیبیتون بین راکع و ساجد، یتضرّعون إلی اللّه حتّی إذا أصبح؛مثل این است که آن ها را می بینم از نجف کوفه بیش از سی صد نفر مرد بالا می روند،دل های آن ها مانند پاره های آهن است.جبرئیل از سمت راستش و میکائیل از سمت چپ می رود،اما رعب(ترس)یک ماه جلوتر و یک ماه از پشت سرش است.خداوند با پنج هزار ملائکۀ نشاندار امدادش می کند تا به نجف صعود نماید و به اصحابش می فرماید:امشب را در این جا عبادت کنید.پس شب را با رکوع و سجود و با حال تضرّع به خدا به صبح می رسانند.»

«قال:خذوا بنا طریق النخیلة و علی الکوفة خندق مخندق،قلت:خندق مخندق؟قال:إی و اللّه حتّی ینتهی إلی مسجد إبراهیم علیه السّلام بالنخیلة،فیصلّی فیه رکعتین فیخرج إلیه من کان بالکوفة من مرجئها و غیرهم من جیش السفیانی،فیقول لأصحابه:استطردوا لهم،ثمّ یقول:

کرّوا علیهم،قال أبو جعفر علیه السّلام:[و]لا یجوز و اللّه الخندق منهم مخبر.ثمّ یدخل الکوفة فلا یبقی مؤمن إلاّ کان فیها أوحنّ إلیها،و هو قول أمیر المؤمنین علیّ علیه السّلام،ثمّ یقول لأصحابه:

سیروا إلی هذه الطاغیة،فیدعوا إلی کتاب اللّه و سنّة نبیّه صلّی اللّه علیه و اله،فیعطیه السفیانی من البیعة سلما،فیقول له کلب و هم أخواله:ما هذا؟ما صنعت؟و اللّه ما نبایعک علی هذا أبدا،فیقول:ما أصنع؟فیقولون:استقبله فیستقبله،ثمّ یقول له القآئم علیه السّلام:خذ حذرک فإنّنی أدّیت إلیک و أنا

ص:494

مقاتلک،فیصبح فیقاتلهم،فیمنحه اللّه أکتافهم و یأخذ السفیانی أسیرا فینطلق به[و] یذبحه بیده؛ (1)می فرماید:راه نخیله را پیش گیرید و به اطراف کوفه خندق کشیده خواهد بود.

(با تعجّب)گفتم:خندق آماده؟!

فرمود:بلی به خدا قسم،تا می رسد به مسجد ابراهیم علیه السّلام در نخیله و دو رکعت نماز می خواند.پس هرکه در کوفه هست از مرجئه و غیر آن ها از سفیانی ها(برای مقابله با امام)از کوفه بیرون می آید.به اصحاب(سربازانش)دستور می دهد،آن ها را در میان بگیرید(محاصره کنید)و دوباره فرمان حمله را صادر می کند!

ابو جعفر فرمود:به خدا قسم!از خندق حتی یک نفر هم برنده نمی گذرد و همگی از دم شمشیر حق می گذرند.سپس به کوفه داخل می شود،مؤمنی نماند،مگر این که در کوفه است یا دلش به سوی کوفه می طپد(پر می زند).به سربازانش دستور می دهد، حرکت کنید برای(کوبیدن)این(سفیانی)طغیان گر!پس آن ها را به کتاب خدا و سنّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دعوت می کند.

سفیانی برای بیعت روی تسلیم نشان می دهد،اما دایی هایش از قبیلۀ«کلب» می گویند:این چیست و چه کاری است که می کنی؟!به خدا قسم!ما تو را ابدا بیعت نمی کنیم(از تو اطاعت نمی نماییم).

می گوید:پس چه کار کنم؟

می گویند:مقابل او رفته و با او جنگ کن!

پس برای صف آرایی با امام روبه رو می شود.حضرت به او می گوید:احتیاطت را حفظ کن!من با تو کنار آمدم(تو خواهان جنگی)و آمادۀ جنگیدن باش!

صبح که دمید جنگ شروع می شود و خداوند«قائم»علیه السّلام را پیروز می کند و سفیانی

ص:495


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:297/3 ح 734 و ص 298 ح 835 و [1]ص 300 ح 837 و 27/5-29 ح 1453؛بحار الأنوار:342/52-344 ب 27 ح 91؛ [2]بشارة الإسلام:229. [3]این حدیث از امام باقر علیه السّلام است.بحار الأنوار:343/52 ب 27 [4] ادامۀ ح 91 از تفسیر عیاشی. [5]

اسیر می شود و امام با دست خود او را اعدام می نماید.» (1)

3-امام حسن عسکری علیه السّلام فرمود:«فکأنّی أنظر إلی الأعلام البیض تخفق فوق رأسه بنجف الکوفة؛ (2)گویا به پرچم های سفید نگاه می کنم که در نجف کوفه بالای سرش در اهتزاز است.»

4-امام باقر علیه السّلام فرمود:«کأنّی أنظر إلی القآئم علیه السّلام و أصحابه فی نجف الکوفة کأنّ علی رؤوسهم الطیر قد فنیت أزوادهم و خلقت ثیابهم،قد أثر السجود بجباههم،لیوث بالنهار رهبان باللیل،کأنّ قلوبهم زبر الحدید،یعطی الرجل منهم قوة أربعین رجلا لا یقتل أحدا منهم إلاّ کافر أو منافق،و قد وصفهم اللّه تعالی بالتوسّم فی کتابه العزیز بقوله:إنّ فی ذلک لآیات للمتوسّمین؛ (3)گویا به«قائم»علیه السّلام و اصحابش نظر می کنم که در نجف کوفه مانند این که مرغ(اجل)به سرشان نشسته است،توشه ها و لباس های کهنه شده را آماده کرده و سجده در پیشانی شان اثر گذاشته است،این ها شیران روز و زاهدان شب اند، دل هایشان مانند پاره های آهن است،برای هرمردی توان چهل مرد داده می شود،هیچ کدام از آن ها کسی را نمی کشد،مگر کافر یا منافق باشد(یا هیچ کدام آن ها را نمی کشد، مگر کافر و منافق)و خداوند آن ها را در آیۀ قرآن«نشان دار»توصیف کرده است.»

5-امام صادق علیه السّلام فرمود:«یقدم القآئم علیه السّلام حتی یأتی النجف فیخرج إلیه من الکوفة جیش السفیانی و أصحابه و الناس معه،و ذلک یوم الأربعاء فیدعوهم و یناشدهم حقّه و یخبرهم أنّه مظلوم مقهور و یقول:من حآجّنی فی اللّه فأنا أولی الناس باللّه-إلی آخر ما تقدم من هذه-فیقولون:ارجع من حیث شئت لا حاجة لنا فیک،قد خبرناکم و اختبرناکم فیتفرقون من غیر قتال.فإذا کان یوم الجمعة یعاود فیجیء سهم فیصیب رجلا من المسلمین فیقتله فیقال:إنّ فلانا قد قتل،فعند ذلک ینشر رایة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فإذا نشرها انحطّت علیه ملائکة بدر،فإذا زالت الشمس هبت الریح له فیحمل علیهم هو و أصحابه فیمنحهم اللّه أکتافهم و یولّون،فیقتلهم حتی یدخلهم أبیات الکوفة،و ینادی منادیه:ألا لا تتبعوا مولیّا و لا تجهّزوا

ص:496


1- 1) -کامل و بقیۀ ماجرا در فصل«فتوحات»خواهد آمد.
2- 2) -اثباة الهداة:482/3؛ [1]یاد مهدی:ص 264.
3- 3) -الحجر:75. [2]

علی جریح و یسیر بهم کما سار علیّ علیه السّلام یوم البصرة؛ (1)قائم علیه السّلام می آید تا به نجف می رسد، پس روز چهارشنبه لشکر سفیانی و هوادارانش از مردم،به سوی امام علیه السّلام خروج می کنند.امام علیه السّلام آن ها را از مظلومیّت و مقهوریت خود آگاه می سازد و سوگندشان می دهد(که حقّش را بشناسند و آتش جنگ را شعله ور نکنند)و با آن ها احتجاج کند.

(مانند حدیث گذشته ادامه می دهد)این که مردم به امام علیه السّلام می گویند:«به هرجا که بودی،برگرد!ما نیازی به تو نداریم و ما از جریان های شما اطّلاع داریم و خبرهای شما را دریافت کردیم.پس بدون جنگ متفرّق می شوند.روز جمعه که فرارسید برمی گردد و ناگهان تیری به مردی از مسلمانان اصابت می کند و او را می کشد.جریان را به امام گزارش می دهند،در این حال«پرچم رسول خدا»صلّی اللّه علیه و اله را برمی افرازد.وقتی پرچم بر افراشته شد،فرشته های«بدر»فرود می آیند و هنگامی که ظهر شد،بادی می وزد و فرمان حمله صادر می شود و خداوند او را غالب می کند و آن ها رو به فرار می گذارند و به خانه ها پناه می برند و در این حال منادی از سوی امام علیه السّلام ندا می دهد:آگاه شوید! فراریان را تحت پیگرد قرار ندهید و زخمی ها را نکشید و با آن ها علی گونه رفتار نماید.»

6-ابان بن تغلب گوید که امام صادق علیه السّلام نقل می کند:«کأنّی بالقائم علیه السّلام علی نجف الکوفة،و قد لبس درع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فینتفض هو بها فتستدیر علیه،فیغشیها بخداجة من استبرق،و یرکب فرسا أدهم بین عینیه شمراخ،فینتفض به انتفاضة لا یبقی أهل بلاد إلاّ و هم یرون أنّه معهم فی بلادهم فینشر رایة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عمودها من عمود العرش،و سآئرها من نصر اللّه،لا یهوی بها إلی شیء أبدا إلاّ أهلکه اللّه،فإذا هزّها لم یبق مؤمن إلاّ صار قلبه کزبر الحدید،و یعطی المؤمن قوّة أربعین رجلا و لا یبقی مؤمن میّت إلاّ دخلت علیه تلک الفرحة فی قبره،و ذلک حیث یتزاورون فی قبورهم،و یتباشرون بقیام القآئم؛همانا من به «قائم»علیه السّلام می نگرم بر نجف کوفه،درحالی که زره رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را به تن کرده و آن را تکان می دهد تا بدن او را فراگیرد و آن را با پوششی از استبرق می پوشاند و بر اسب سفیدپیشانی سوار و به آن اسب تکان می دهد،به گونه ای که اهل شهری نمی ماند،مگر

ص:497


1- 1) -بحار الأنوار:386/52 ب 27 ح 205 از کتاب الغیبة.

این که او را در شهر خود با خودشان می بینند!پس«پرچم»رسول خدا علیه السّلام که عمودش از عمودهای عرش و سایر قسمت هایش از یاری خداست را به اهتزاز درمی آورد.پرچم را روی چیزی پایین نمی آورد،مگر این که او را نابود می کند.وقتی که پرچم را تکان داد، مؤمنی نمی ماند،مگر این که دلش مانند قطعه ای از آهن می شود و قدرت چهل مرد به او اعطا می شود و باقی نمی ماند مؤمن مرده ای،مگر این که از آن حرکت،در قبرش شادی داخل می شود و این(شادی)آن وقت معلوم می شود که مؤمنان در قبورشان به زیارت همدیگر می روند و قیام«قائم»علیه السّلام را به همدیگر مژده می دهند(شاد باش می گویند).»

«فینحط علیه ثلاثة عشر آلاف ملک و ثلاثمائة و ثلاثة عشر ملکا.قلت:کلّ هؤلآء الملآئکة؟ قال:نعم الذین کانوا مع نوح فی السفینة و الّذین کانوا مع إبراهیم علیه السّلام*حین ألقی فی النار، و الّذین کانوا مع موسی حین فلق البحر لبنی إسرائیل و الذین کانوا مع عیسی حین رفعه اللّه إلیه،و أربعة آلاف ملک مع النبیّ صلّی اللّه علیه و اله مسوّمین و ألف مردفین و ثلاثمائة و ثلاثة عشر ملآئکة بدریّین،و أربعة آلاف ملک هبطوا یریدون القتال مع الحسین بن علیّ علیهما السّلام فلم یؤذن لهم فی القتال فهم عند قبره شعث غبر یبکونه إلی یوم القیامة،و رئیسهم ملک یقال له:«منصور»، فلا یزوره زائر إلاّ استقبلوه و لا یودّعه مودّع إلاّ شیّعوه،و لا یمرض مریض إلاّ عادوه، و لا یموت میت إلاّ صلّوا علی جنازته،و استغفروا له بعد موته،و کلّ هؤلآء فی الأرض ینتظرون قیام القآئم إلی وقت خروجه علیه السّلام؛ (1)پس سیزده هزار و سی صد و سیزده فرشته فرود می آیند.

گفتم:این همه فرشته؟!

فرمود:بلی!این ها فرشته هایی هستند که همراه نوح در کشتی،با ابراهیم هنگام پرتاب شدن به آتش،با موسی وقتی که دریا را برای بنی اسرائیل شکافت،با عیسی هنگام بالابردن به آسمان بودند و چهار هزار فرشته با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و هزار مردفین و سی صد و سیزده فرشتۀ بدریّین و آن چهار هزار فرشته که فرود آمدند تا با دشمنان

ص:498


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 166؛ [1]بحار الأنوار: [2]328/52 ب 27 ح 48 از کامل الزّیارة و نعمانی.

حسین علیه السّلام بجنگند و به آن ها اجازۀ جنگ داده نشد و تا روز قیامت پریشان و گردآلود نزد قبر حسین علیه السّلام می مانند.رییس آن ها فرشته ای است به نام«منصور»،پس زایری او را زیارت نمی کند،مگر این که او را پیشواز می کنند و اگر وداع کنند بدرقه می کنند،اگر مریض شوند عیادتش می نمایند،اگر بمیرند به او نماز می خوانند و برایش طلب مغفرت می کنند،همۀ این فرشته ها در زمین هستند و تا قیام«قائم»علیه السّلام در انتظارند.»

نعمانی گوید:

پس درود خدا بر کسی باد که نزد خدا این منزلت و رتبه و مقام داشته باشد و خداوند از رحمتش دور بگرداند کسی که این مقام را برای دیگری که سزاوارش نیست و شایستۀ آن نیست و خداوند این کار را برای او نپسندیده است،ادّعا کند و خداوند با رحمت و منّتش،ما را به دوستی آن حضرت سرافراز فرماید و ما را از یاران و شیعیان آن حضرت قرار دهد. (1)

7-ابان بن تغلب گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود:«کأنّی أنظر[إلی]القآئم علی ظهر نجف[فإذا استوی علی ظهر النجف]رکب فرسا أدهم أبلق بین عینیه شمراخ،ثمّ ینتفض به فرسه،فلا یبقی أهل بلدة إلاّ و هم یظنّون أنّه معهم فی بلادهم،فإذا نشر رایة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله انحطّ علیه ثلاثة عشر ألف ملک و ثلاثة عشر ملکا کلّهم ینتظرون القآئم علیه السّلام و هم الذین کانوا مع نوح علیه السّلام فی السفینة،و الذین کانوا مع إبراهیم الخلیل علیه السّلام حیث ألقی فی النار،و کانوا مع عیسی علیه السّلام حین رفع،و أربعة آلاف مسوّمین و مردفین و ثلاثمائة و ثلاثة عشر ملکا یوم بدر،و أربعة آلاف ملک الذین هبطوا یریدون القتال مع الحسین بن علیّ علیهما السّلام فلم یؤذن لهم،فصعدوا فی الاستیذان و هبطوا،و قد قتل الحسین علیه السّلام فهم شعث غبر یبکون عند قبر الحسین إلی یوم القیامة،و ما بین قبر الحسین إلی السمآء مختلف الملآئکة؛ (2)گویا «قائم»علیه السّلام را در نجف کوفه می بینم.پس زمانی که در پشت نجف مستقر شد،بر اسبی سیاه و سفید که در میان دو چشمش سفیدی روشنی است سوار می شود،اسب را

ص:499


1- 1) -ترجمۀ غیبت نعمانی:ص 161. [1]
2- 2) -قال الجوهری الشمراخ غرة الفرس إذا دقت و سالت،و جللت الخیشوم و لم تبلغ الجحفلة.بحار الأنوار: [2]325/52 ب 27 ح 40 از کمال الدّین. [3]

حرکت می دهد،شهری نمی ماند،مگر خیال می کنند که آن حضرت با آن هاست.وقتی که پرچم رسول خدا علیه السّلام را گشود،سیزده هزار و سی صد و سیزده فرشته فرود می آیند، همگی منتظران قائم علیه السّلام هستند.آنان همان فرشتگانند که با نوح علیه السّلام در کشتی بودند و با ابراهیم علیه السّلام در آن جا که به آتش انداخته شد،با موسی علیه السّلام هنگامی که دریا برای او شکافته شد،با عیسی علیه السّلام وقتی که خداوند او را به سوی خود بالا برد و چهار هزار فرشتگان مسوّمین و مردّفین که با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودند و سی صد و سیزده فرشته ای که با آن حضرت در روز«بدر»بودند و چهار هزار فرشته ای که می خواستند به امام حسین علیه السّلام کمک نمایند و به آن ها اجازۀ جنگ داده نشد،پس به آسمان بالا رفتند تا اجازه جنگ در رکاب حسین علیه السّلام را بگیرند،ولی وقتی که به زمین فرود آمدند،آن حضرت کشته شده بود و آنان در نزد قبر او پریشان و غبارآلود هستند،تا روز رستاخیز بر او می گریند و آنان منتظر خروج«قائم»هستند.»

8-ابان بن تغلب از ثمالی گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:[کأنّی]أنظر إلی القآئم قد ظهر علی نجف الکوفة،فإذا ظهر علی النجف نشر رایة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،عمودها من عمد عرش اللّه تبارک و تعالی،و سآئرها من نصر اللّه جلّ جلاله،لا یهوی بها إلی أحد إلاّ أهلکه اللّه عزّ و جلّ قال:قلت:تکون معه أو یؤتی بها؟قال:بل یؤتی بها یأتیه بها جبرئیل علیه السّلام؛ (1)گویا من به قائم علیه السّلام می نگرم که در نجف کوفه ظاهر شده و به نجف که می رسد پرچم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را می گشاید،عمود آن از عمودهای عرش و سایر«تار و پودش»از نصرت خداست،آن را به سر کسی پایین نمی آورد،مگر این که او را هلاک سازد.پرسیدم:(از اوّل)همراه او بود یا برایش می آورند؟!فرمود:«جبرئیل برایش می آورد.»

35-ملاقات با سیّد حسنی در نجف

1-هنگام ورود امام علیه السّلام سه پرچم(خراسانی و حسنی و یمانی)در کوفه و نواحی آن در اهتزاز خواهد بود و همۀ آن ها(به امام علیه السّلام پیوسته)و راه برای حضرت هموار

ص:500


1- 1) -بحار الأنوار: [1]326/52 ب 27 ح 41 از کمال الدّین. [2]

خواهد شد(زمینه پذیرش را برای امام فراهم می کنند). (1)

از شواهد معلوم می شود،لشکر سفیانی از بغداد و از مسیر حلّه رهسپار کوفه می شوند،وقتی نزدیک شدند می بینند که سه پرچم دیگر در آن جا حضور دارد.سپس در قسمت شمالی کوفه و شمال جسر استقرار یافته و آن جا را در تصرف خود نگه می دارند،از آن طرف هم سمت جنوب جسر تا نجف در تصرف خراسانی و یمانی و حسنی و امام علیه السّلام خواهد بود.

2-نظامیان سیّد حسنی به او می گویند:ای فرزند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله این شخصی که کنار ما لشکر پیاده کرده،کیست؟می گوید:برویم ببینیم کیست و چه می گوید و چه می خواهد؟!

به خدا سوگند،او خوب می داند مهدی علیه السّلام است،ولی برای شناساندن او با تدبیر وارد می شود.سیّد با سپاه خود آمده و می گوید:اگر تو مهدی آل محمدی،کجاست آثار جدّت پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله عصا و برد و زره و انگشتر و عمامۀ سحاب و اسب یربوع و ناقۀ عضبا و استر و دلدل و الاغ یعفور و اسب نجیب و براق و مصحف امیر مؤمنین علیه السّلام؟!

پس آن حضرت همه را به او ارایه می دهد و حسنی عصا را گرفته و می گوید:آن را به سنگ خارا به کار تا سبز شده و برگ آورد!امام علیه السّلام آن را کاشته و سبز می کند و حسنی این امور را برای شناساندن امام علیه السّلام انجام می دهد تا با او بیعت کنند.

سیّد گوید:اللّه اکبر یابن رسول اللّه!دست خود را بده تا با تو بیعت کنم!

پس او و لشکریانش بیعت می کنند،جز چهل هزار(یا چهار هزار)نفر اصحاب قرآن که معروفند به زیدیّه (2)و می گویند:این سحر بزرگی است.دو لشکر درهم می آویزند و حضرت منحرف ها را موعظه کند و آن ها تسلیم نمی شوند،دستور اعدام آن ها صادر و همه کشته می شوند.

ص:501


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:300/3 ح 838،بحار الأنوار:330/52 ب 5327.
2- 2) -رسول خدا فرمود:«مردی از قزوین خروج کند اسم او اسم پیغمبری باشد،مؤمن و مشرک در طاعت او سرعت کنند.(الزام الناصب 135/2؛بحار الأنوار:213/52 ب 25 ح 66)»شاید منظور از مشرک همین فرقه ها باشد و شاید هم این ها از لشکر یمانی باشد چون زیدیه ها در یمن زیادند و شاید هم از عجم باشند.

امام می فرماید:قرآن ها را از آن ها برندارید تا(در قیامت)برای آن ها مایۀ حسرت باشد(و با آن قرآن محاکمه شوند)چنان که تغییر و تبدیل نموده و به آن عمل نکردند. (1)

3-در«ملاحم و فتن»از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت می کند:مهدی با لشکر خود حرکت کند تا به وادی فتنه ها(کوفه)برسد،پس حسنی با دوازده هزار به او ملحق شود (معلوم می شود بقیه از لشکر او نبوده است)به آن حضرت می گوید:من به این امر از تو سزاوارترم.آن گاه علامت و دلیل مطالبه می کند،پس آن حضرت به پرنده ای که در آسمان در پرواز است،اشاره می نماید،آن پرنده فرود می آید و بر دست امام علیه السّلام می نشیند و قضیب خود را به زمین فرومی کند،سبز شده و شاخ و برگ آورد،در این حال حسنی لشکر خود را تسلیم می کند و خود در مقدمّۀ لشکر او قرار می گیرد.» (2)

ص:502


1- 1) -أنوار النّعمانی:87/2-88؛مختصر بصائر الدّرجات:ص 189-190؛إلزام النّاصب:265/2؛ بحار الأنوار:15/53-16 ب 25 ح 1.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:95/3 ح 639؛و ص 107 ح 647؛التّشریف بالمنن:ص 295-296 ب 79 ح 417؛عقد الدّرر:ص 97-و ص 138 ش 72.بقیّۀ جریان های کوفه و پرچم در فصل پایتخت و در خلال فصل های آینده آمده است.

بخش هفتم: بعد از ظهور

اشاره

ص:503

ص:504

بعد از ظهور

1-دستور العمل های آسمانی

در منابع حدیث شیعه این مطلب بسیار نقل شده است که برنامۀ کار و دستور العمل دوران امامت هریک از امامان،از سوی خداوند تعیین شده و توسط پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله به آن ها ابلاغ گردیده است و هر امامی در زمان امامت خود طبق وظایفی عمل می کرد که بر عهده اش گذاشته شده بود.

در کتاب شریف اصول کافی،بابی را با این عنوان اختصاص داده است که«إنّ الأئمّة علیهم السّلام لم یفعلوا شیئا و لا یفعلون إلاّ بعهد من اللّه-عزّ و جلّ-و امر منه لا یتجاوزونه؛ (1)امامان جز به عهد و فرمان خدا،چیزی را انجام نداده و نمی دهند و از آن تجاوز نمی کنند.»

روایاتی را در این زمینه آورده است که برای به دست آوردن چگونگی عنوان فوق،چکیده ای از احادیث را نقل می کنیم. (2)

1-روزی پیک وحی(جبرئیل امین)با امنای ملایکه به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرود آمد و گفت:ای محمّد صلّی اللّه علیه و اله!هرکس که در این خانه است بیرون کن!

آن حضرت به جز علی علیه السّلام،همه را بیرون کرد و فاطمه علیها السّلام هم در پشت پرده بود.

سپس جبرئیل کتابی را به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله تقدیم نمود و به عرض رسانید که این کتاب (مخصوص)نجیبان و شایسته گان اهل بیت تو علی و اولاد او علیهم السّلام است.

«إنّ الوصیة نزلت من السمآء علی محمّد کتابا (3)(مسجّلا (4))(و کان علی الکتاب خواتیم من

ص:505


1- 1) -اصول کافی:279/1. [1]
2- 2) -برای مزید اطّلاع به کتاب های مربوطه؛مانند اصول کافی و بحار الانوار و...در کتاب امامت مراجعه شود.
3- 3) -حدیث 1 باب.
4- 4) -حدیث 4 باب.

ذهب (1))(لم تمسّه النار (2))(و لم ینزل علی محمّد صلّی اللّه علیه و اله کتاب مختوم إلاّ الوصیة)؛ (3)همانا (این)وصیّت(یعنی این برنامۀ آسمانی تنها نوشته ای است که)از آسمان به صورت کتاب مسجّل نازل و با مهرهای طلای(ناب آتش ندیده)مهر شده است و هیچ کتاب و نوشته ای به غیر از این وصیت،(از طرف خداوند سربسته و)مهر شده، نازل نشده است وظایف هریک از پیشوایان بعد از تو در آن تعیین و مشخّص گردیده است.» (4)

(و آن وصیت(دستور العمل)دارای 12 بخش و هربخش از جانب خداوند مهر شده و مخصوص هریک از دوازده امام پس از تو است.)

پس هرکدام از ایشان که به امامت رسید،مهر بخش مربوط به خود را بردارد و بر آن نظر کرده به وظایفش عمل نماید.

«ففتح علیّ علیه السّلام الخاتم الأوّل و مضی لما فیها،ثمّ فتح الحسن علیه السّلام الخاتم الثانی و مضی لما أمر به فیها،فلمّا توفّی الحسن و مضی،فتح الحسین علیه السّلام الخاتم الثالث فوجد فیها أن (اخرج بقوم إلی الشهادة،فلا شهادة لهم إلاّ معک و أشر نفسک للّه عزّ و جلّ (5)،قاتل فاقتل و تقتل ففعل علیه السّلام؛پس علی علیه السّلام مهر اوّل را باز کرد و هرچه در آن بود انجام داد و هم چنین امام حسن علیه السّلام مهر دوّم را گشود و عمل کرد.نوبت به امام حسین علیه السّلام رسید،او هم مهر سوّم را برداشت و دید در آن(چنین)آمده است(ای حسین)با گروهی(از برگزیدگان) به سوی شهادت بیرون رو که(به مقام والای)شهادت(نایل آمدن)آن ها جز با تو،با کس دیگر عملی نخواهد شد و جان خود را به خدا بفروش و پیکار نما و بکش و(در نهایت خود نیز)کشته می شوی(چون بقای دین خدا به این کار تو بستگی دارد)او هم این دستورها را اجرا نمود.»

سپس مهر چهارم را علی بن حسین علیهما السّلام باز نمود در آن نوشته شده بود:«أن أصمت و أطرق لما حجب العلم و ألزم منزلک و اعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین ففعل؛ (6)ساکت باش و به

ص:506


1- 1) -حدیث 2 باب.
2- 2) -حدیث 4 باب.
3- 3) -حدیث 1 باب.
4- 4) -حدیث 1 باب.
5- 5) -حدیث 2 باب.
6- 6) -حدیث 2 باب.

آن چه که علمش از تو پنهان و مستور است،سرفرود آر(به گفتارها و کارهای ناشایست مردم اعتنا نکن)در خانه ات بنشین و عبادت کن تا روزی که مرگت فرارسد،او هم این فرمان را اجرا کرد.»

نوبت به مهر امامت امام باقر علیه السّلام،دید که نوشته است:کتاب خدا را تفسیر نما، پدرت را تصدیق کن و با مردم با نیکی رفتار و برای اقامۀ حق قیام کرده و حق را روشن ساز و از غیر خدا،از هیچ کس ترس نداشته باش(برای مردم فتوی ده، و حدیث نقل کن و(نترس)کسی نمی تواند به تو صدمه بزند. (1))این فرمان ها را به اجرا گذاشت.

امام صادق علیه السّلام نیز مهر ششم را باز نمود،در آن چنین نوشته بود:«فوجد فیه حدّث الناس و افتهم وانشر علوم أهل بیتک و صدّق آبائک الصالحین و لا تخافنّ إلاّ اللّه-عزّ و جلّ-و أنت فی حرز و أمان،ففعل،ثمّ دفعه إلی ابنه موسی علیه السّلام و کذلک یدفعه موسی إلی الّذی یلی بعده، ثمّ کذلک إلی قیام المهدیّ علیه السّلام؛ (2)به مردم حدیث گو و فتوی ده و دانش های خانواده ات را پخش کن و پدران صالح خود را تصدیق نما و جز از خدا از کسی نترس،تو در پناه و امان (خدا)هستی.سپس(کتاب را)به پسرش موسی علیه السّلام داد،هم چنین امامان دیگر تا قیام مهدی علیه السّلام.»

2-حریز از امام صادق علیه السّلام پرسید:«جعلت فداک!ما أقلّ بقآئکم أهل البیت و أقرب آجالکم بعضها من بعض مع حاجة الناس إلیکم؟!فقال:إنّ لکلّ واحد منّا صحیفة فیها ما یحتاج إلیه أن یعمل به فی مدّته،فإذا انقضی ما فیها ممّا أمر به،عرف أنّ أجله قد حضر و أتاه النبیّ ینعی إلیه نفسه،و أخبره بما له عند اللّه...؛ (3)قربانت گردم چقدر کم است ماندن شما (و کوتاه است عمر شما)اهل بیت و اجل بعضی از شما نسبت به دیگری نزدیک تر است،با این که مردم به شدت به وجود شما نیازمندند؟!

ص:507


1- 1) -همان مدرک. [1]
2- 2) -اصول کافی:279/1-284؛ [2]کمال الدّین:ص 376؛ [3]أمالی شیخ طوسی:ص 282؛ [4]أمالی شیخ صدوق ص 241؛ [5]علل الشّرایع:ص 68 [6] با تغییر کمی؛غیبت طوسی:ص 97 با تغییر؛غیبت نعمانی:ص 24؛ بحار الأنوار:192/36 ب 40 ح 1 [7] از همۀ آن ها با تغییراتش.
3- 3) -اصول کافی:283/1. [8]

فرمود:برای هریک از ما صحیفه ای(و برنامۀ عملی)است و در آن صحیفه،هرچه در مدت عمرش احتیاج به آن دارد،آورده شده است.وقتی آن چه که در آن است به پایان رسید،می داند که مأموریتش نیز تمام شده و مرگش فرارسیده است و پیغمبر به او می آید و خبر مرگش را داده و آن چه در نزد خدا دارد به او خبر می دهد...(تا آخر حدیث در بخش 9 حکومت امام حسین علیه السّلام).»

3-راوی گوید که به امام کاظم علیه السّلام عرض کردم:پدر و مادرم فدای تو باد!آیا از آن وصیت(و دستور العملی که از سوی خداوند به شما نازل شده است)چیزی برای ما بیان نمی فرمایید؟(که بدانیم در آن چه بوده است)

فرمود:سنّت های خدا و رسول پرسیدم آیا در آن وصیت،مخالفت و خیز برداشتن مخالفان نسبت به امیر المؤمنین علیه السّلام(چیزی نوشته شده)بود؟فرمود:بلی،به خدا قسم!نکته به نکته و حرف به حرف.آیا نشنیده ای گفتۀ خداوند عزّ و جلّ را«إنّا نحن نحی الموتی و نکتب ما قدّموا و آثارهم و کلّ شیء أحصیناه فی إمام مبین؛ (1)به یقین ما مردگان را زنده می کنیم و آن چه را که از پیش فرستاده اند و تمام آثار آن ها را می نویسیم و همه چیز را در کتاب آشکارکننده ای برشمردیم.»به خدا سوگند!رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به امیر المؤمنین و فاطمه علیهما السّلام فرمود:آیا آن چه را که من به شما پیشنهاد کرده ام(ارایه دادم)پذیرفتید؟فرمودند:آری(قبول کردیم با این که)برای ما ناگوار و سخت خواهد گذشت. (2)

4-حمران به امام باقر علیه السّلام عرض کرد:قربانت گردم،به من خبر دهید که جریان نهضت علی و حسن و حسین علیهم السّلام و قیام آن ها برای دین خدا و مصیبت هایی که دیدند،مانند کشته شدن به دست طاغیان و پیروزی دشمنان بر آن ها تا آن جا که مغلوب گشته و به شهادت رسیدند،چه سان بود(چگونه گذشت)؟!

امام علیه السّلام فرمود:«یا حمران!إنّ اللّه تبارک و تعالی قد کان قدّر ذلک علیهم و قضاه و أمضاه و حتمه،ثمّ أجراه فبتقدّم علم ذلک إلیهم من رسول اللّه قام علیّ و الحسن و الحسین و بعلم

ص:508


1- 1) -یس:12. [1]
2- 2) -اصول کافی:282/1. [2]

صمت من صمت منّا؛ (1)ای حمران!خدای تبارک و تعالی آن مصیبت ها را برای ایشان مقدّر کرده و حکم فرموده و امضا نمود و حتمی ساخت و سپس اجرا کرد.پس همۀ این مصیبت ها با علم و اجازۀ خدا بود و علی و حسن و حسین علیهم السّلام از روی بصیرت و دانشی که قبلا از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله تمامی جریان ها را شنیده و مطلع بودند،قیام کردند و هرکس از خانوادۀ ما ساکت شود،باز از روی علم است(و با دستور خدا).»

5-ابی بن کعب گفت:«یا رسول اللّه!کیف حال بیان هؤلآء الأئمة عن اللّه عزّ و جلّ؟قال:

إنّ اللّه تعالی أنزل علیّ اثنتی عشر صحیفة اسم کل إمام علی خاتمه،و صفته فی صحیفته؛ (2)ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله!کیفیت بیان ائمّه از خداوند عزّ و جلّ چگونه است؟

فرمود:خداوند برای من دوازده صحیفه نازل نمود،نام هر امام با مهرش و صفتش در صحیفۀ خودش است.»

این احادیث و روایات فراوان دیگر در این زمینه با کمال وضوح روشن می سازد که همۀ اعمال و رفتار ائمّه اهل بیت علیهم السّلام از سوی خدا تعیین گردیده و با صلاح دید او انجام پذیرفته است و در هر شب جمعه از سوی خداوند،با دانش و دستور نو به وظایف خود عمل کرده اند.

(احادیث دیگر در این مقوله،دارای مطالب قانع کنندۀ زیادی است که بیان آن ها در این مختصر نمی گنجد.)

پس وقتی که همۀ برنامه های امامان از سوی خدا معین شده و زیر نظر او انجام گرفته است،زیرسؤال بردن آن ها،دور از ادب و دوری از ایمان واقعی است؛زیرا ایشان به وظایف رهبری خود کاملا واقف بودند. (3)

ص:509


1- 1) -همان مدرک:ص 281. [1]
2- 2) -بحار الأنوار:311/52 ب 27 ح 4 از عیون أخبار [2]الرّضاء علیه السّلام/
3- 3) -فلسفۀ قیام و عدم قیام امامان علیهم السّلام ص 12 به بعد از مؤلّف.برای آگاهی بیشتر دربارۀ مأموریّت آن حضرت،به بخش قضایی مراجعه شود.

2-حضور محمد صلّی اللّه علیه و اله و علی علیه السّلام

اشاره

1-علی بن حسین علیهما السّلام فرمود:«فیأخذ(یعنی جبرئیل)بیده و یصافحه و یسلّم علیه، و یقول له:قم و یجیئه بفرس یقال له«البراق»فیرکبه،ثمّ یأتی إلی جبل رضوی،فیأتی محمد و علیّ فیکتبان له عهدا منشورا یقرؤه علی الناس،ثم یخرج إلی مکّة و الناس یجتمعون بها؛ (1)پس(جبرئیل)دست«قائم»علیه السّلام را می گیرد و مصافحه می نماید و بر او سلام می کند و می گوید:بلندشو!و اسبی می آورد که به آن«براق» (2)گویند،پس(آن حضرت) سوار می شود.سپس به کوه«رضوی»می آید و محمد صلّی اللّه علیه و اله و علی علیه السّلام می آیند و عهد و منشوری برایش می نویسند که آن را برای مردم بخواند،و سپس به سوی مکه بیرون شود درحالی که مردم در آن گرد آمده اند»

2-ابی بصیر گوید که امام باقر علیه السّلام در ضمن حدیث طولانی فرمود:«فیکون اوّل من یضرب علی یده و یبایعه جبرئیل و میکائیل،و یقوم معهما رسول اللّه و أمیر المؤمنین فیدفعان إلیه کتابا جدیدا هو علی العرب شدید بخاتم رطب،فیقولون له:اعمل بما فیه،و یبایعه الثلاثمائة و قلیل من أهل مکة؛ (3)پس نخستین کسی که به دست او زده و بیعت می نماید جبرئیل و میکائیل هستند و با آن ها رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر المؤمنین علیه السّلام بلندشده،کتاب جدید مهرشده ای که هنوز مهرش خشک نشده،به او می دهند که برای عرب ها خیلی سخت خواهد شد،پس به او می فرمایند،عمل کن هرچه در آن کتاب است،آن سی صد نفر با نفرات کمی از اهل مکّه با او بیعت می کنند.»

روایت های فوق تصریح دارد بر این که در مراحل اولیۀ قیام«قائم»علیه السّلام پیغمبر و علی علیهما السّلام حضور یافته و منشوری که از سوی خداوند به آن ها تحویل گردیده بود،به

ص:510


1- 1) -تمام حدیث در فصل(سوار بر براق)گذشت؛بحار الأنوار:306/52 ب 26 ح 79. [1]
2- 2) -اسم اسبی است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در شب معراج بر آن سوار شد و از آسمان ها گذشت و در مدّت کمی به قاب قوسین أو أدنی رسید،از اسم این اسب یا مرکب پیداست که از برق تشکیل یافته است و به احتمال قوی وسیلۀ فضایی است که با نیروی برق(و الکترون)کار می کند و با سرعت مافوق سرعت«نور» حرکت می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را در مدّت خیلی کوتاه،از آسمان ها و حجابات گذراند و به فاصلۀ عرض دو تیر،به قرب عزّت و جلالت رسانید.
3- 3) -بحار الأنوار:307/52 ب 26 ح 81 [2] از کتاب فضل بن شاذان.

قائم آل محمد علیهم السّلام تسلیم می نمایند تا برابر آن به کار خود شروع کند.

3-روایت شده است که امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیۀ «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ» (1)فرمود:«و اللّه ما تنقضی الدنیا حتّی یرجع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أمیر المؤمنین علیه السّلام فیلتقیان فی النجف(بالثویة)فیلتقیان و یبنیان بالثویة مسجدا له اثنی عشر ألف باب یعنی موضعا بالکوفة؛ (2)به خدا قسم!دنیا نمی گذرد،مگر این که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر المؤمنین علیه السّلام،برمی گردند و در نجف به همدیگر می رسند و در ثویّة(نام محلب است در کوفه)مسجد دوازده هزار دری بنا می کند.»

4-امام صادق علیه السّلام در ذیل حدیث طولانی فرمود:«من أجل ذلک قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ:أنت أخی و میعاد ما بینی و بینک وادی السلام؛ (3)به خاطر این است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام فرمود:تو برادر منی و وعده گاه بین من و تو«وادی السّلام»است.»

5-جبرئیل به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«و موعدکم السلام،قال أبان:جعلت فداک!و أین السلام؟فقال علیه السّلام:یا أبان!السلام من ظهر الکوفة؛ (4)وعده گاه تو و علی(وادی)السّلام است.ابان گفت:فدایت شوم«السلام»کجاست فرمود:ای ابان!(وادی)السّلام پشت کوفه است...»

6-بکیر بن اعین گوید:به من گفت:«من لا أشکّ فیه یعنی امام باقر علیه السّلام،أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علیّا علیه السّلام سیرجعان؛ (5)کسی که شکی(در صحّت گفتار او)ندارم؛یعنی امام باقر علیه السّلام همانا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و علی علیه السّلام به زودی برمی گردند!»

7-ابو حمزه ثمالی گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«لو قد خرج قآئم آل محمد لنصره اللّه بالملآئکة و اوّل من یتبعه(اوّل من یباعه)محمد و علیّ علیهما السّلام؛ (6)اگر«قائم»آل محمد علیهم السّلام

ص:511


1- 1) -القصص:85. [1]
2- 2) -بحار الأنوار:113/53 ب 29 ذیل ح 138 شماره 17؛ [2]بیان الأئمّة:258/3 از السّرّ المکنون.
3- 3) -همان مدرک:97/53 ب 29 ذیل ح 113. [3]
4- 4) -همان مدرک:66/53 ب 29 ح 60 از مختصر بصائر الدّرجات.
5- 5) -همان مدرک:39/53 ب 29 ح 2 از مختصر بصائر الدّرجات.
6- 6) -معجم أحادیث المهدی:256/3؛ [4]غیبت نعمانی:234؛ [5]بحار الأنوار:91/53 ب 29 ح 96 و 348/52 [6]ب 27 ح 99 از غیبت نعمانی [7]در پاورقی مصدر علی اکبر غفّاری گفته(فی بعض النّسخ اوّل من یبایعه)است.

خروج نماید،البتّه خداوند او را با فرشتگان کمک می نماید و اوّل کسی که به او تبعیّت (یا بیعت)می کند،محمد صلّی اللّه علیه و اله و علی علیه السّلام است.»

8-امام حسین علیه السّلام ضمن حدیث طولانی فرمود:«و لینزلنّ محمّد و علیّ و أنا و أخی و جمیع من منّ اللّه علیه،فی حمولات من حمولات الربّ خیل بلق من نور لم یرکبها مخلوق، ثمّ لیهزّنّ محمد لوآءه و لیدفعنّه إلی قآئمنا مع سیفه،ثم إنّا نمکث من بعد ذلک ما شآء اللّه؛ (1)و حتما محمّد و علی علیهما السّلام نازل شوند و من و برادرم و تمامی آنان که خداوند به آن ها منّت گذاشته است،فرودآیند،در مرکب هایی از مراکب خدا،اسبانی ابلق از نور که مخلوقی به آن ها سوار نشده است.سپس محمّد صلّی اللّه علیه و اله پرچم خود را به اهتزاز درآورد و با شمشیرش به«قائم»علیه السّلام ما تحویل دهد،سپس بعد از آن مقدار که خدا خواهد می مانیم.» (2)

سیرت و سنّت مهدی

سیرۀ آن حضرت در کارهای شخصی و سیرۀ عملیات و رفتار آن حضرت در ایام دولت خود،به چه صورتی خواهد بود،به فصول آینده مراجعه نمایید.

3-سیرت فردی

امام موسی بن جعفر علیهما السّلام فرمود:

1-«یعتوره مع سمرته صفرة من سهر اللیل،بأبی من لیله یدعی النجوم ساجدا و راکعا، بأبی من لا یأخذه فی اللّه لومة لآئم مصابیح الدجی،بأبی القآئم بأمر اللّه؛ (3)مهدی علیه السّلام بر اثر تهجد و شب زنده داری رنگش به زردی متمایل است.پدرم فدای کسی باد که شب ها در حال سجده و رکوع،طلوع و غروب ستارگان را پیگیر می شود(وداع می نماید)،پدرم فدای کسی که در راه خدا ملامت ملامتگران در او تأثیر نمی گذارد.او چراغ هدایت در

ص:512


1- 1) -بحار الأنوار: [1]61/53 ب 29 ح 52 از الخرایج.
2- 2) -روایات دیگری نیز در بخش 14 فصل«رجعت»خواهد آمد،به آن جا مراجعه شود.
3- 3) -همان مدرک:81/86.

تاریکی های مطلق است،پدرم فدای کسی که به امر خدا قیام می کند!»

2-«خاشع للّه کخشوع النسر لجناحه؛ (1)مهدی علیه السّلام در برابر خداوند فروتن است، هم چون شترمرغ در برابر بال هایش.»

3-«المهدیّ خاشع للّه کخشوع الزجاج؛ (2)مهدی علیه السّلام در برابر پروردگارش هم چون شیشه خاشع است.»

4-«یکون أشدّ الناس تواضعا للّه عزّ و جلّ؛ (3)مهدی علیه السّلام در برابر پروردگارش از همه متواضع تر است.»

5-«الجحجاح المجاهد المجتهد؛ (4)او شتابنده به سوی نیکی ها و بزرگواری ها،مبارز و سخت کوش است.»

6-«علیه کمال موسی و بهآء عیسی و صبر أیّوب؛ (5)او دارای کمال موسی،شکوه عیسی و شکیبایی ایوب است.»

7-«إنّ العلم بکتاب اللّه و سنّة نبیّه،لینبت فی قلب مهدیّنا کما ینبت الزرع علی أحسن النباة؛ (6)علم به کتاب خدا و سنّت پیامبر،در دل مهدی ما علیه السّلام ریشه می دواند،آن چنان که گیاه در دل مساعدترین سرزمین ها ریشه می دواند.»

8-«إذا بعث اللّه رجلا من أطایب عترتی و أبرار ذرّیتی عدلا مبارکا زکیّا،لا یغادر مثقال ذرّة یکون من اللّه علی حذو لا یغیّر بقرابة و لا یضع حجرا علی حجر؛ (7)آن گاه خداوند مردی را از بهترین فرزندان و پاک ترین عترت من برمی انگیزد که سراپا عدل و برکت و پاکی است از کوچک ترین حق کشی چشم نمی پوشد،او فرمان خدا را پیروی می کند، با کسی حساب خویشاوندی ندارد و سنگی روی سنگ نگذارد(از متاع دنیا چیزی

ص:513


1- 1) -امام رضا علیه السّلام،عقد الدرر،ص 158.
2- 2) -امام صادق علیه السّلام،الملاحم و الفتن،ص 58( [1]شاید تشبیه به شیشه از جهت تسلیم و عدم مقاومت آن باشد)
3- 3) -امام رضا علیه السّلام،الزام النّاصب،ص 10. [2]
4- 4) -امام رضا علیه السّلام،جمال الأسبوع،ص 310،صحیفه مهدویّه ص 260.
5- 5) -امام صادق علیه السّلام،عیون اخبار الرضا،ج 1،ص 36 [3] در حدیث لوح.
6- 6) -امام باقر علیه السّلام،بحار الأنوار:52،ص 317؛ [4]منتخب الأثر،ص 309. [5]
7- 7) -پیامبر،الملاحم و الفتن،ص 108(بنا به نقل روزگار رهایی ج 2،ص 950. [6]

برنمی گیرد).»

9-«تعرفون المهدیّ بالسکینة و الوقار و بمعرفة الحلال و الحرام و بحاجة الناس إلیه و لا یحتاج إلی أحد؛ (1)مهدی علیه السّلام را با سکینه و وقار می شناسید و با شناختن حلال و حرام و نیاز همگان به او و بی نیازی او از همه خواهید شناخت.»

10-«یکون أعلم الناس و أحکم الناس و أتقی الناس و أحلم الناس و أسخی الناس و أعبد الناس...و تنام عینها و لا ینام قلبه و یکون محدّثا...و یکون دعآؤه مستجابا حتی إنّه إن دعا علی صخرة لا نشقّت بنصفین؛ (2)او دانا،حکیم،پرهیزگار،بردبار،بخشنده و عابدترین مردمان است...دیدگانش در خواب فرومی رود،ولی دلش همیشه بیدار است و فرشتگان با او سخن گویند...دعایش همواره به اجابت می رسد،اگر در مورد سنگی نفرین کند از وسط دو نیم می شود.»

11-«دلالته فی خصلتین:فی العلم و استجابة الدعوة؛ (3)مهدی علیه السّلام دو نشانۀ آشکار دارد که با آن ها شناخته می شود؛یکی دانش بی کران و دومی استجابت دعا.»

12-«أکثرکم علما و أرحمکم رحما؛ (4)دانش او از همه شما افزون تر وصلۀ ارحام کننده تر از همه شما است.»

13-«فو اللّه ما لباسه إلاّ الغیظ و لا طعامه إلاّ الجشب؛ (5)به خدا سوگند که لباس مهدی علیه السّلام جز پوشاکی درشت و غذای او،جز غذای سخت و بی خورش نیست.»

14-«و یشترط علی نفسه لهم،أن یمشی حیث یمشون و یلبس کما یلبسون و یرکب کما یرکبون و یکون من حیث یریدون و یرضی بالقلیل و یملأ الأرض بعون اللّه عدلا کما ملئت جورا،یعبد اللّه حق عبادته و لا یأخذ حاجبا و لا بوّابا؛ (6)(در پیمان دو طرفۀ هنگام گرفتن بیعت در مکّه)او نیز در حقّ خود تعهد می کند که از راه آن ها برود،جامه ای مثل جامۀ

ص:514


1- 1) -امام حسین علیه السّلام غیبت نعمانی،ص 127،منتخب الأثر،ص 390. [1]
2- 2) -امام رضا علیه السّلام،الزام النّاصب،ص 9،( [2]بنا به نقل روزگار رهایی،ج 1،ص 132). [3]
3- 3) -امام رضا علیه السّلام،عیون اخبار الرضا،ج 1،ص 180، [4]الزام الناصب،ص 10.
4- 4) -امام علی علیه السّلام،غیبت نعمانی،ص 14؛بحار الأنوار:115/51؛ [5]منتخب الأثر:ص 309.
5- 5) -امام صادق علیه السّلام،غیبت نعمانی،ص 122،بحار الأنوار:354/52. [6]
6- 6) -امام علی علیه السّلام:منتخب الأثر،ص 469.

آن ها بپوشد،مرکبی همانند مرکب آن ها سوار شود،آن گونه که مردم می خواهند و به کم راضی و قانع شود،زمین را به یاری خداوند پر از عدالت کند،چنان که پر از ستم شده باشد.خدا را آن طور که شایسته است،بپرستد و برای خود دربان و نگهبان اختیار نمی کند.»

15-«یسیر بالتقی و یعمل بالهدی؛ (1)تقوا را پیشۀ خود می سازد و از روی بصیرت و هدایت گام برمی دارد.»

4-خوراک و پوشاک آن حضرت

از روایات متعدد چنین استفاده می شود که ائمّه علیهم السّلام در دوران حکومت و زمامداری خود تکلیف خاصّ دارند،یکی از آن ها تطبیق دادن زندگی خود با فقیرترین افراد کشورش می باشد که آن ها از صبر بیرون نروند،چنان که امیر آزادگان علی علیه السّلام در پاسخ عاصم بن زیاد بصری این مطلب را فرمود:شما مانند ما نیستید!ما در ایام حکومت مکلّف به تطبیق زندگی خود با کمترین فرد مملکت هستیم.

امیر المومنین علیه السّلام فرمود:«خداوند مرا برای خلق خود امام قرار داد و بر من واجب گردانیده است که در نفس و طعام و شراب و لباس خود مانند ضعفای مردم تقدیر کنم تا که فقیر به فقر من اقتدا کند و ثروت غنی او را به طغیان وا ندارد.» (2)

دراین باره روایات متعدد داریم که مردمان امّت به دین امامان و رهبران خود می نگرند؛زیرا(النّاس علی دین ملوکهم مردم بر دین پادشاهان خودند).

روش امام زمان علیه السّلام نیز در زندگی حکومتی،همان روش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر مؤمنین علیه السّلام خواهد بود،غذای خشک و سخت و لباس زبر و خشن.

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا خرج القآئم لم یکن بینه و بین العرب و قریش إلاّ السیف ما یأخذ منها إلاّ السیف،و ما یستعجلون بخروج القآئم؟!و اللّه ما لباسه إلاّ الغلیظ،و ما طعامه

ص:515


1- 1) -امام صادق علیه السّلام،بحار الأنوار:269/52( [1]در بعضی نسخه ها«یسیر»به جای«یشیر»آمده است.
2- 2) -اصول کافی:466/1 ح 1/1073. [2]

إلاّ الجشب،و ما هو إلاّ السیف،و الموت تحت ظلّ السیف؛ (1)وقتی«قائم علیه السّلام»خروج کرد، میان او و عرب و قریش جز شمشیر نیست و نمی گیرد از آن،مگر با شمشیر و برای چه به خروج«قائم علیه السّلام»عجله می کنند؟!به خدا قسم طعامش نیست،مگر جوی خشک و لباس او نیست،مگر غلیظ و(دست آورد خروج)نیست،مگر شمشیر و مرگ در زیر سایۀ شمشیر.» (2)

2-معلّی بن خنیس به امام صادق علیه السّلام عرض کرد:اگر امر دست شما بود هرآینه با شما زندگی خوشی داشتیم؟

فرمود:قسم به خدا!اگر این امر(حکومت)به دست ما آید،نخواهد بود مگر خوراک خشن و لباس درشت.» (3)

3-به مفضّل فرمود:نخواهد بود مگر زندگی پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله و روش امیر المؤمنین علیه السّلام. (4)

4-ابی بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«ما تستعجلون بخروج القآئم؟فو اللّه ما لباسه إلاّ الغلیظ،و لا طعامه إلاّ الجشب،و ما هو إلاّ السیف و الموت تحت ظل السیف؛ (5)برای چه به خروج«قائم علیه السّلام»عجله می کنید؟!به خدا قسم!لباس او نیست،مگر غلیظ و طعامش نیست،مگر خشک و نیست آن(خروج)،مگر شمشیر و مرگ در زیر سایۀ شمشیر.»

ص:516


1- 1) -ترجمۀ غیبت نعمانی:باب 15 ص 234؛ [1]معجم الملاحم و الفتن:6/4.
2- 2) -مشابه این روایت از مصادر دیگر در فصل«شتاب زدگان»گذشت.
3- 3) -معلی بن خنیس:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:لو کان هذا الأمر إلیکم لعشنا معکم،فقال:و اللّه لو کان هذا الأمر إلینا لما کان إلا أکل الجشب و لبس الخشن.غیبت نعمانی:ص 193؛ [2]بحار الأنوار: [3]340/52 ب 27 ح 88 از دعوات راوندی.
4- 4) -و قال علیه السّلام للمفضل بن عمر:لو کان هذا الأمر إلینا لما کان إلا عیش رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سیرة أمیر المؤمنین علیه السّلام.بحار الأنوار:340/52 ب 27 ح 88. [4]
5- 5) -غیبت نعمانی:ص 122؛ [5]غیبت طوسی:ص 292؛بحار الأنوار:354 [6]/52 ب 27 ح 115 و ص 355 ح 116؛از غیبت نعمانی [7]در غیبت طوسی:(إلاّ الشّعیر الجشب)آمده است جشب؛یعنی خشک(المنجد)؛ معجم أحادیث الإمام المهدی:37/4 ح 1106، [8]منتخب الأثر: [9]ص 619 از امام حسین علیه السّلام از کشف الأستار. [10]

5-حضرت رضا علیه السّلام فرمود:شما امروز،از آن روز آزادتر و آسوده خاطرتر هستید.

عمر بن خلاد پرسید:چگونه؟

فرمود:اگر«قائم علیه السّلام»خروج کند،نخواهد بود جز عرق کردن و خون بسته ریختن، آن روز قرارگاه مردم بر پشت زین و لباس«قائم علیه السّلام»نخواهد بود جز درشت و طعام او نخواهد بود جز خشن (1).

6-حماد بن عثمان گوید که حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:علی بن ابی طالب علیه السّلام آن لباس را در آن زمان می پوشید،بر او خرده نمی گرفتند و اگر امروز آن لباس را بپوشد، لباس شهرت خواهد بود،بهترین لباس هرزمان لباس مردم آن زمان است.

اما«قائم»ما اهل بیت علیهم السّلام زمانی که ظهور می کند،لباس علی علیه السّلام را می پوشد و به شیوۀ آن حضرت عمل می کند. (2)

5-نادمان بعد از ظهور!

از روایات متعدد چنین استفاده می شود که بعد از ظهور حضرت«مهدی موعود علیه السّلام»عدّه ای از مردم که ایمانشان ضعیف است،پس از دیدن برنامه ها و اجرای صحیح قوانین اسلام و سختگیری در مورد خواسته های نفسانی و انحرافی آن ها اظهار ندامت و پشیمانی خواهند کرد،ولی دیر شده است و این پشیمانی فایده ای به حالشان نخواهد داشت.

1-علا از محمد گفت:شنیدم امام باقر علیه السّلام فرمود:«لو یعلم الناس ما یصنع القآئم إذا خرج لأحبّ أکثرهم أن لا یروه مما یقتل من الناس،أما إنّه لا یبدأ إلاّ بقریش،فلا یأخذ منها إلاّ السیف و لا یعطیها إلاّ السیف حتی یقول کثیر من الناس:لیس هذا من آل محمد لو کان من آل محمد لرحم؛ (3)اگر مردم بدانند«قائم علیه السّلام»بعد از خروج چه خواهد کرد،بیشتر آن ها

ص:517


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:164/4 ح 1224؛غیبت نعمانی:باب 15 ص 192؛ [1]بحار الأنوار:358/52 ب 27 ح 126.
2- 2) -اصول کافی:411/1؛ [2]بحار الأنوار:336/40.
3- 3) -بحار الأنوار: [3]354/52 ب 27 ح 113 از غیبت نعمانی. [4]

دوست داشتند که او را نبینند،به علّت کثرت کشتارهایش از مردم،آگاه باش!او پیش از همه از قریش شروع می نماید،پس نمی گیرد از آن،مگر با شمشیر و ندهد،مگر با شمشیر تا جایی که بیشتر مردم می گویند:این(شخص)از آل محمد نیست!اگر از آل محمد بود،حتما رحم می کرد.»

2-ابی بصیر گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«یقوم القآئم بأمر جدید،و کتاب جدید،و قضآء جدید علی العرب شدید،لیس شأنه إلاّ بالسیف لا یستتیب أحدا و لا یأخذه فی اللّه لومة لآئم؛ (1)قائم علیه السّلام با برنامه و کتاب و حکم جدید که برای عرب سخت خواهد گذشت،قیام خواهد کرد،کارهایش انجام نمی گیرد مگر با شمشیر،هیچ کس را وادار به توبه نمی کند(فقط موعظه و نصیحت و راهنمایی و اتمام حجّت خواهد نمود)و در وجود او در راه رضای خدا ملامت هیچ ملامت کننده ای اثر نخواهد گذاشت.» (2)

6-جمع بین روایات

تعدادی از روایات،مانند روایات دو فصل فوق،زندگی سخت و طاقت فرسا را در زمان حکومت حضرت«قائم علیه السّلام»ترسیم می کند و گروهی از روایات،زندگی مرفّه و بدون دغدغه و بی نیازی و فراوانی و همراه آرامش را مجسّم می نماید. (3)

آن چه به نظر می رسد،رفاه بندگان خدا در عصر امام زمان علیه السّلام و زندگی سالم و بی نیازی مطلق مادی،جای تردید و شک نیست؛چون در دنیا باید روزی فرارسد که مردم طعم عدالت و خوشبختی و بی احتیاجی و آرامش فکری را بچشند و به دور از بیماری ها و غم و غصّه ها،زندگی به معنای واقعی از هرجهت به دست آورند و این «قرعۀ فال»را از ملکوت آسمان ها،به نام مبارک«مهدی موعود علیه السّلام»زده اند.پس هیچ گونه نگرانی و در آن عصر وجود نخواهد داشت.

ص:518


1- 1) -همان مدرک:354/52 ب 27 ح 114 از غیبت نعمانی.
2- 2) -برای فهم منظور و معنای کتاب جدید و امر و قضای جدید،به فصل(دین جدید)این بخش مراجعه نمایید.
3- 3) -در بخش اقتصاد و دارایی و بخش اجتماعی،جلد دوّم این کتاب،این مطالب،مشروحا بیان شده است.

اما روایات این فصل که کمی نگران کننده به نظر می رسد،اگر به ضمایر کلمات دقت شود(طعامه،لباسه،و هو)ضمیر مفرد و به یک شخص برمی گردد؛یعنی زندگی به این صورت و مربوط به وجود شریف«قائم علیه السّلام»است؛زیرا در فصل خوراک و پوشاک آن حضرت روشن کرده ایم،زمانی که هرامامی به امامت و خلافت ظاهری برسد،علاوه براین که موظف به رعایت این نکات است،خود را به زندگی مرفّه این گذرگاه،آلوده نمی سازند.

سؤالی که به ذهن خطور می کند،این است که در زمان«قائم علیه السّلام»کمترین و پایین ترین فرد کشور از زندگی مرفّه برخوردار خواهد بود،پس امام نیز افراد کشورش می تواند از زندگی فقیرانه بیرون آید اما نمی کند؛زیرا(أکل جشب و لباس غلیظ)به مقام قدسی و عبودیت و اخلاص آن حضرت و یارانش برمی گردد.

استفاده و بهره برداری از مواهب زندگی حرام نیست،ولی آن ها در وادی دیگری قدم می زنند و در عوالم دیگر سیر و سیاحت دارند.و اللّه العالم.

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

7-چرا رنگت پریده؟!

1-مفضّل گفت:در طواف نزد امام صادق علیه السّلام بودم.آن حضرت نگاهی به من کرد و فرمود:«یا مفضّل!ما أراک مهموما متغیّر اللون؟قال:فقلت له:جعلت فداک!نظری إلی بنی العباس،و ما فی أیدیهم من هذا الملک و السلطان و الجبروت،فلو کان ذلک لکم لکنّا فیه معکم،فقال:یا مفضل!أما لو کان ذلک لم یکن إلاّ سیاسة اللیل و سیاحة النهار،و أکل الجشب و لبس الخشن،شبه أمیر المؤمنین علیه السّلام و إلاّ فالنّار،فزوی ذلک عنّا فصرنا نأکل و نشرب،و هل رأیت ظلامة جعلها اللّه نعمة مثل هذا؛ (1)ای مفضّل!چرا تو را غمگین و رنگ پریده می بینم؟!

ص:519


1- 1) -اصول کافی:410/1؛ [1]غیبت نعمانی باب 15 ص 193؛ [2]بحار الأنوار:359/52 ب 27 ح 127. [3]

عرض کردم:فدایت شوم!بنی العباس و آن چه در دست(اختیار آن هاست)را در این سلطنت و ملک جبروتی شما می بینم،اگر این ها در دست شما بود،ما هم همراه تان بهره ای داشتیم(به نوایی می رسیدیم).

فرمود:«ای مفضّل!اگر چنان باشد،(که تو می خواهی،نتیجه اش)نخواهد بود، مگر فکر و تدبیر(بیداری)در شب و تحرّک و تکاپو(رفتن به میدان های جنگ)در روز، خوراک درشت و لباس خشن مانند امیر المؤمنین علیه السّلام وگرنه آتش درپی خواهد داشت،اما اکنون که(این ریاست و حکومت)از ما گرفته شده است(ما نیز مانند دیگران) می خوریم و می آشامیم.آیا مظلومیتی را دیده ای که خداوند این گونه به نعمت تبدیل کند.(اگر ما از جهتی مظلوم شده ایم و حقّ ما غصب شده است،اما از جهت دیگر راحتیم؛چون تکلیف خاصّ حکومتی را نداریم،با نبود امارت و حکومت در زندگی برای ما تشدیدی نیست.»

8-گریه چرا؟

1-عمرو بن شمر گفت:نزد امام صادق علیه السّلام بودم و خانه پر از اهلش بود و مردم رو به امام سؤال می کردند و هرکس هرچه می پرسید،پاسخ می داد،در این حال از گوشۀ خانه صدای گریه ام بلند شد،فرمود:«ما یبکیک یا عمرو؟!قلت:جعلت فداک!و کیف لا أبکی و هل فی هذه الأمّة مثلک و الباب مغلق علیک و الستر لمرخی علیک؟فقال:لا تبک یا عمرو!نأکل أکثر الطیّب و نلبس اللین،و لو کان الّذی تقول لم یکن إلاّ أکل الجشب و لبس الخشن،مثل أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و إلاّ فمعالجة الأغلال فی النار؛ (1)ای عمرو چرا گریه می کنی؟!

گفتم:فدایت شوم!چگونه نگریم،آیا در این امّت مثل تو هست؟!درحالی که در به رویت بسته و پرده آویخته شده است(در پشت پرده مانده ای و نااهلان زمام امور را در دست گرفته اند)فرمود:ای عمرو گریه نکن،گواراترین غذا را می خوریم و نرم ترین لباس

ص:520


1- 1) -غیبت نعمانی:باب 15 ص 193؛ [1]بحار الأنوار:360/52 باب 27 ح 128. [2]

را می پوشیم،اگر آن طور که تو می گویی می شد،(برای ما نبود)جز خوردن غذای خشک و پوشیدن خشن مثل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام وگرنه دست و پنجه نرم کردن با زنجیرهای آتشین(جهنّم).»

9-سیرت احیاگری

1-امام علی علیه السّلام فرمود:«و یحیی میّت الکتاب و السنّة؛ (1)و آن چه را که از کتاب و سنّت مرده(متروک مانده)زنده خواهد کرد.»

2-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«سیمیت اللّه به کلّ بدعة و یمحو کلّ ضلالة و یحیی کلّ سنّة؛ (2)خداوند به وسیلۀ او بدعت ها را نابود می سازد و گمراهی ها را از بین می برد و سنّت را زنده می کند.»

3-امام حسین علیه السّلام فرمود:«یحیی اللّه به الأرض بعد موتها و یظهر به الدین و یحقّ الحقّ و لو کره المشرکون؛ (3)و به وسیلۀ او زمین مرده را زنده می کند،دین را به دست او آشکار نموده و حق را احقاق نماید،گرچه مشرکان خوش ندارند.»

4-امام صادق علیه السّلام فرمود:«لا یدع بدعة إلاّ أزالها و لا سنّة إلاّ أقامها؛ (4)بدعتی نماند جز این که از بین می برد و سنّتی نماند جز این که برپا دارد.»

5-امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیۀ اِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها فرمود:

«کفر أهلها فیحیی اللّه بالقآئم؛ (5)پس از مرگ زمین به وسیلۀ کافرشدن مردمان،خداوند آن را به وسیلۀ«قائم علیه السّلام»احیا می نماید.»

6-دعای ندبه:«أین المؤمّل لإحیآء الکتاب و حدوده،أین محیی معالم الدین و أهله؛ کجاست آن مایۀ امّید و آخرین آرزو برای زنده کردن قرآن و حدود آن،زنده کنندۀ نشانه های دین و اهل دین کجاست؟!»

ص:521


1- 1) -نهج البلاغة:خطبۀ 138.
2- 2) -کافی:412/1.
3- 3) -اعلام الوری:ص 382؛ [1]روزگار رهائی:86/1. [2]
4- 4) -ینابیع المودة:62/3؛الزام النّاصب:ص 223. [3]
5- 5) -الزام النّاصب:ص 242. [4]

10-سیرت نبوی و علوی

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«یسیر فیهم بسیرة رسول اللّه و یعمل بینهم بعمله؛ (1)در میان آن ها با سیرۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله رفتار می کند و در میان آن ها راه و روش او را(پیاده می کند و)عمل نماید.»

2-امام صادق علیه السّلام فرمود:«یسیر بسیرة رسول اللّه و لا یعیش إلاّ عیش أمیر المؤمنین علیه السّلام؛ (2)از سیرۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پیروی می کند و شیوۀ زندگی اش هم چون امیر المؤمنین علیه السّلام خواهد بود.»

3-ابی بصیر گوید:از امام باقر علیه السّلام سؤال کردم:شباهت صاحب این امر به محمد صلّی اللّه علیه و اله چیست؟

فرمود:«إذا قام سار بسیرة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلاّ أنّه یبیّن آثار محمد،و یضع السیف ثمانیة أشهر هرجا هرجا حتّی یرضی اللّه،قلت:فکیف یعلم رضا اللّه؟قال:یلقی اللّه فی قلبه الرحمة؛ (3)وقتی قیام کرد با سیرت او رفتار می کند،مگر این که آثار محمد صلّی اللّه علیه و اله را بیان می کند(در صورت قبول نکردن)هشت ماه تمام،دسته دسته(چپ و راست)شمشیر به گردن هایشان فرود می آورد تا خدا راضی شود!

گفتم:رضای خدا را از کجا می داند؟

فرمود:خداوند در دلش رحم می اندازد.»

4-عبد اللّه بن عطا گوید:از بزرگ فقها،یعنی امام صادق علیه السّلام از سیرت مهدی سؤال کردم که چگونه خواهد شد؟

فرمود:«یصنع ما صنع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یهدم ما کان قبله،کما هدم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أمر الجاهلیّة و یستأنف الإسلام جدیدا؛ (4)کاری را می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پیش از او می کرد،ویران می کند آن را که پیش از او بود(از بناهای حرام)و اسلام را از نو می سازد.»

ص:522


1- 1) -ارشاد مفید:ص 391؛ [1]سفینة البحار:705/2؛ [2]روزگار رهائی:264/1. [3]
2- 2) -غیبت شیخ طوسی:ص 277؛بحار الأنوار:354/52.
3- 3) -بحار الأنوار: [4]347/52 ب 26 ح 97 از غیبت نعمانی.
4- 4) -بحار الأنوار:352/52 ب 27 ح 108 از غیبت نعمانی. [5]

5-عبد اللّه بن عطا گوید:از امام باقر علیه السّلام سؤال کردم:زمانی که قائم علیه السّلام قیام کرد با چه سیرتی در مردم سیر می کند؟

فرمود:«یهدم ما قبله کما صنع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یستأنف الإسلام جدیدا؛ (1)آن چیزهایی را که پیش از خود است(مخالف اسلام است)منهدم سازد،همان گونه که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله کرد و اسلام را از نو می سازد.»

6-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«المهدیّ یقفو أثری لا یخطئ؛ (2)مهدی علیه السّلام روش مرا دنبال می کند و هرگز از روش من خطا نمی کند(بیرون نمی رود).»

7-امام صادق علیه السّلام فرمود:«لا یدع بدعة إلاّ أزالها و لا سنّة إلاّ أقامها؛ (3)بدعتی نمی ماند جز این که مهدی علیه السّلام آن را از بین می برد و سنّتی نمی ماند مگر آن که آن را برپا دارد.»

8-امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا قام القآئم جآء بأمر جدید کما دعا رسول اللّه فی بدء الإسلام إلی أمر جدید؛ (4)زمانی که«قائم علیه السّلام»قیام کند،امری نو می آورد،چنان که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در صدر اسلام امر تازه آورد.»

9-علا از محمد گفت:از امام باقر علیه السّلام از قائم علیه السّلام سؤال کردم که با کدام سیرت با مردم رفتار می نماید؟فرمود:«بسیرة ما سار به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حتی یظهر الإسلام.قلت:

و ما کانت سیرة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قال:أبطل ما کانت فی الجاهلیة،و استقبل الناس بالعدل، و کذلک القآئم علیه السّلام إذا قام یبطل ما کان فی الهدنة مما کان فی أیدی الناس و یستقبل بهم العدل؛ (5)با سیرت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله تا اسلام را ظاهر نماید.

گفتم:سیرت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله چه بود؟فرمود:آن رسومات که در جاهلیت بود،ابطال کرد و با عدالت با مردم روبرو شد و همین گونه است،«قائم علیه السّلام»زمانی که قیام کرد آن (بدعت هایی که)در زمان آرامش در دست مردم بود،باطل اعلان می کند و با آن ها با عدالت روبرو می شود.»

ص:523


1- 1) -همان مدرک:354/52 ب 27 ح 112 از غیبت نعمانی.
2- 2) -منتخب الأثر:ص 491. [1]
3- 3) -ینابیع المودة:62/3؛الزام النّاصب:ص 223. [2]
4- 4) -غیبت نعمانی:ص 123؛ [3]بحار الأنوار:292/52 و 338. [4]
5- 5) -تهذیب الأحکام طوسی:51/2 و 154/6 چاپ 1390 دار الکتب طهران،وسایل الشّیعة:57/11 [5] چ احیاء التّراث العربی بیروت؛بحار الأنوار:381/52 ب 27 ح 192. [6]

11-با سیرت کدامیک،نبوی یا علوی؟!

1-زراره گوید:به امام باقر علیه السّلام گفتم:یکی از صالحین را برای من نام ببر،منظورم «قائم علیه السّلام»بود؟

فرمود:«اسمه اسمی،قلت:أیسیر بسیرة محمد صلّی اللّه علیه و اله؟قال:هیهات هیهات یا زرارة ما یسیر بسیرته![قلت:جعلت فداک لم؟]قال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سار فی امّته باللّین کان یتألّف الناس،و القآئم علیه السّلام یسیر بالقتل،بذلک أمر،فی الکتاب الّذی معه:أن یسیر بالقتل و لا یستتیب أحدا،ویل لمن ناواه؛ (1)نام او نام من است.

گفتم:با سیرت محمد صلّی اللّه علیه و اله سیر می کند؟

فرمود:هیهات،هیهات!ای زراره!با سیرت او سیر نمی کند.

گفتم:فدایت شوم،چرا!؟

فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در امّتش با نرمی رفتار کرد،مردم را تألیف(دل های آن ها را به دست می آورد)ولی«قائم علیه السّلام»(معاندین)را می کشد و در نوشته ای که(از سوی خدا در دست دارد)به آن مأمور است که با سیرت قتل رفتار واحدی را به توبه واندارد.وای بر کسی که از او دور شود!»

2-ابی بکر حضر می گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:«لسیرة علی علیه السّلام فی أهل البصرة کانت خیرا لشیعته مما طلعت علیه الشمس،إنّه علم أنّ للقوم دولة،فلو سباهم لسبیت شیعته قلت:فأخبرنی عن القآئم علیه السّلام یسیر بسیرته؟قال:لا،إنّ علیّا صلوات اللّه علیه سار فیهم بالمنّ للعلم من دولتهم،و إنّ القآئم-عجل اللّه فرجه-یسیر فیهم بخلاف تلک السیرة،لأنّه لا دولة لهم؛ (2)البتّه سیرۀ علی علیه السّلام دربارۀ اهل بصره برای شیعیانش بهتر بود از آن چه که آفتاب بر آن می تابد،او می دانست برای قوم(یعنی مخالفین)دولتی خواهد بود،اگر آن ها را غارت می کرد،شیعیانش را غارت می کردند.

گفتم:از قائم برایم بگو،آیا با سیرت او رفتار می کند؟

ص:524


1- 1) -بحار الأنوار: [1]353/52 ب 27 ح 109 از غیبت نعمانی. [2]
2- 2) -همان مدرک:353/52 ب 27 ح 111 [3] قسمت پاورقی از اصول کافی:33/5.

فرمود:نه،چون علی علیه السّلام با آن ها با منّت گذاشتن رفتار کرد؛زیرا می دانست(بعد از او)برای آن ها دولتی خواهد بود و قائم برخلاف سیرۀ او رفتار می کند،چون می داند دیگر برای آن ها دولتی نیست.»

3-رفید غلام ابن هبیره گوید:به امام صادق علیه السّلام گفتم:فدایت شوم!ای فرزند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آیا قائم علیه السّلام با اهل سواد با سیرت علی بن ابی طالب علیه السّلام رفتار می نماید؟

فرمود:«لا،یا رفید!إنّ علیّ بن أبی طالب سار فی أهل السّواد بما فی الجفر الأبیض،و إنّ القآئم یسیر فی العرب بما فی الجفر الأحمر،قال:فقلت:جعلت فداک و ما الجفر الأحمر؟قال:

فأمرّ اصبعه علی حلقه فقال:هکذا؛یعنی الذّبح،ثمّ قال:یا رفید إنّ لکلّ أهل بیت نجیبا شاهدا علیهم شافعا لأمثالهم؛ (1)نه،ای رفید!همانا علی بن ابی طالب علیه السّلام با اهل سواد با«جفر أبیض»رفتار کرد،ولی قائم علیه السّلام در عرب آن چه که در جفر احمر است،رفتار می کند.

گفتم:فدایت شوم!جفر احمر چیست؟

انگشتش را به حلقومش مالید و فرمود:این طوری،یعنی سربریدن،سپس فرمود:

ای رفید!برای هر اهل بیتی نجیبی هست که شاهد اعمال آن هاست.»

4-ابن سنان از رفید مولی ابن هبیره گوید:امام صادق علیه السّلام به من فرمود:«یا رفید!کیف أنت إذا رأیت أصحاب القآئم قد ضربوا فساطیطهم فی مسجد الکوفة،ثم أخرج المثال الجدید،علی العرب شدید.قال:قلت:جعلت فداک ما هو؟قال:الذّبح،قال:قلت:بأی شیء یسیر فیهم بما سار علی بن أبی طالب علیه السّلام فی أهل السواد؟قال:لا یا رفید إن علیّا سار بما فی الجفر الأبیض،و هو الکف،و هو یعلم أنّه سیظهر علی شیعته من بعده و إنّ القآئم یسیر بما فی الجفر الأحمر و هو الذّبح،و هو یعلم أنّه لا یظهر علی شیعته؛ (2)ای رفید!حال تو چگونه می شود،وقتی که ببینی اصحاب«قائم علیه السّلام»چادرهایشان را در مسجد کوفه نصب کرده اند،سپس برنامۀ نو بیرون آورد که به عرب سخت خواهد شد؟

گفتم:فدای تو شوم،آن چیست؟فرمود:«ذبح»است.

ص:525


1- 1) -«المراد بالنجیب کلّ الأئمة علیهم السّلام أو القائم علیه السّلام و الأول أظهر.»بحار الأنوار: [1]313/52 ب 27 ح 7 از بصائر الدّرجات. [2]
2- 2) -بحار الأنوار:318/52 ب 27 ح 18 [3] ابصائر الدّرجات.

گفتم:با چه سیرتی با اهل سواد رفتار می نماید،با رفتار علی بن ابی طالب علیه السّلام؟ فرمود:نه،ای رفید!علی علیه السّلام با آن چه که در«جفر ابیض»بود،رفتار کرد و آن خودداری (از کشتن و اسیر کردن بود)و می دانست بعد از خودش به شیعیانش تسلّط می یابند «ولی قائم علیه السّلام»با محتوای«جفر احمر»رفتار می نماید آن هم«ذبح»است و می داند که دیگر برای آن ها غلبه ای بر شیعیان نخواهد بود.»

12-جمع بین روایات

در روایات فصل گذشته و سایر موارد،سیرت حضرت«قائم علیه السّلام»را سیرت و سنّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله معرّفی نموده است و روایات این فصل در ابتدا مخالف آن به نظر می آید.ولی با دقّت در لحن و مضمون روایات،مطلب روشن می شود که هیچ مخالفتی در کار نیست؛زیرا منظور از روایات فصل گذشته به طور قطع و یقین حضرت«قائم علیه السّلام»از سنّت و سیرت جدّ بزرگوارش انحراف نخواهد داشت،مگر در بعضی از فروع که ضرورت زمان آن را ایجاب خواهد کرد؛یعنی حکم الهی در آن زمان چنان خواهد بود که به وسیلۀ«قائم علیه السّلام»اجرا شود (1)،اما منظور روایات این فصل و مشابه آن،این است که علی علیه السّلام با این که می دانست اهل بصره او را دوست نمی دارند و از اطاعت او بیرون خواهند رفت،باز با آن ها با ملاطفت و ملایمت رفتار نمود؛زیرا مصلحت آیندۀ شیعیانش را در نظر داشت،اما«قائم علیه السّلام»با این سیرت پیش نمی رود؛چون پس از طی مراحل ارشاد و اتمام حجّت مجدد،از هرکس و یا از هر گروهی،مأیوس و ناامید شود،از سر راه خود و مسلمانان برمی دارد.

13-سیرت مدیریتی

1-«المهدیّ سمح بالمال،شدید علی العمّال،رحیم بالمساکین؛ (2)مهدی علیه السّلام

ص:526


1- 1) -به بخش قضایی این کتاب مراجعه شود.
2- 2) -امام صادق علیه السّلام؛الملاحم و الفتن،ص 137، [1]الحاوی للفتاوی:150/2(بنا به نقل روزگار رهایی،ج 2،ص 589). [2]

بخشنده ای است که مال را به وفور می بخشد،بر کارگزاران و مسؤولان دولت خویش بسیار سخت گیر و بر بی نوایان بسیار رؤف و مهربان خواهد بود.»

2-«یفرّق المهدیّ اصحابه فی جمیع البلدان و یأمرهم بالعدل و الأحسان و یجعلهم حکّاما للأقالیم و یأمرهم بعمران المدن؛ (1)حضرت مهدی علیه السّلام یارانش را در همه شهرها پراکنده می کند و به آنان دستور می دهد که عدل و احسان را شیوه خود سازند و آنان را فرمانروایان کشورهای جهان گرداند و به آنان فرمان می دهد که شهرها را آباد سازند.»

3-«یبعث إلی أمرائه بسائر الأمصار بالعدل بین الناس؛ (2)به والیان خود در شهرها می فرستد که عدالت را میان مردم پیاده کنند.»

4-«یکون من اللّه علی حذر لا یغیّر بقرابة و لا یضع حجرا علی حجر...یفتح اللّه باب به حق و یغلق به باب کل باطل؛ (3)او از خدا برحذر باشد و به خاطر خویشاوندی حق را تغییر نمی دهد(و پارتی بازی نمی کند)سنگ روی سنگ نگذارد...خداوند به وسیله او درهای حقّ و حقیقت را بگشاید و درهای باطل را می بندد.»

5-«یحقّ الحق؛ (4)حق را پایدار نماید.»

6-«لا یدع بدعة إلاّ أزالها و لا سنّة إلاّ أقامها؛ (5)بدعتی را رها نمی سازد،جز این که از بین می برد و سنّتی را نمی گذارد،مگر این که برپا می دارد.»

7-«فیستشیر المهدیّ اصحابه؛ (6)مهدی علیه السّلام با یاران خویش مشورت می کند.»

8-«وزراء المهدیّ من الأعاجم،ما فیهم عربیّ،إنّ الأئمّة یتکلّمون العربیة و هم أخلص الوزراء و أفضل الوزراء؛ (7)وزیران حضرت مهدی علیه السّلام از«عجم»هاست،در میان آن ها عرب نیست،اما به عربی سخن می گویند و آن ها خالص ترین و برترین وزیران هستند.»

ص:527


1- 1) -امام صادق علیه السّلام،الامام المهدی؛ص 271.
2- 2) -الزام الناصب:ص 202 و 228.
3- 3) -پیامبر صلّی اللّه علیه و اله:الملاحم و الفتن:ص 108،( [1]بنا به نقل روزگار رهایی،ج 2،ص 950. [2]
4- 4) -اعلام الوری،ص 384. [3]
5- 5) -الزام الناصب،ص 233، [4]ینابیع المودة،ج 3،ص 62.
6- 6) -امام صادق علیه السّلام،الزام الناصب:ص 201.
7- 7) -پیامبر صلّی اللّه علیه و اله،ینابیع المودة:133/3؛ [5]روزگار رهایی،ص 599. [6]

9-«یعمل بکتاب اللّه لا یری منکرا إلاّ أنکره؛ (1)به کتاب خدا عمل می کند،منکری را ببیند آن را انکار می نماید.»

10-«الولیّ الناصح؛ (2)سرپرست خیرخواه است.»

11-«یحذو فیها مثال الصالحین؛ (3)او در روی زمین به روش نیکان رفتار می نماید.»

12-«یعطف الهوی علی الهدی،إذا عطفوا الهدی علی الهوی،و یعطف الرّأی علی القرآن،إذا عطفوا القرآن علی الرأی.یأخذ الوإلی من غیرها عمّالها،علی مساوی أعمالها...فیریکم کیف عدل السیرة،و یحیی میّت الکتاب و السنّة؛ (4)چون مهدی علیه السّلام ظهور کند،خواهش های نفسانی را تابع هدایت کند،زمانی که مردم هدایت را پیرو هوا و هوس گردانند،آرا و افکار را پیرو قرآن کنند،پس از آن که مردم قرآن را تابع آرای خود گردانده باشند...کارگردانان حاکمان دیگر را به بدی اعمالشان بازخواست می کند.»

13-محمد بن علی(امام باقر علیه السّلام)در ضمن حدیث مفصّلی فرمود:«و أمّا سنّته من جدّه المصطفی صلّی اللّه علیه و اله فتجریده بالسّیف(فخروجه بالسّیف)و قتله أعداء اللّه و أعداء رسوله و الجبّارین و الطّواغیط و إنّه ینصر بالسّیف و إنّه لا یردّ(لا تردّ)له رایة...؛ (5)و اما سنّت او از جدّش مصطفی صلّی اللّه علیه و اله کشیدن شمشیر(خروجش با شمشیر)و کشتن دشمنان خدا و رسول و ستمگران و طغیانگران است و با شمشیر یاری شود و پرچمش برگشتی ندارد.» (6)

14-جمع بین روایت

از این روایت به ظاهر چنین استفاده می شود که حضرت بدون مقدمه شروع به قتل می کند،اما واقعیت این نیست و آن حضرت از سیرت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بیرون نخواهد رفت،ولی همانند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله که در ابتدای امر با یهود و نصارا و...مصالحه نمود

ص:528


1- 1) -امام باقر علیه السّلام،بحار الأنوار:141/51 و 378. [1]
2- 2) -مفاتیح الجنان،زیارت حضرت صاحب الأمر.
3- 3) -امام علی علیه السّلام،نهج البلاغه:خ 150. [2]
4- 4) -امام علی علیه السّلام،نهج البلاغه:خ 138. [3]
5- 5) -منتخب الأثر:ص 351 ف 2 ب 31 ح 1 [4] نقل از کمال الدّین. [5]
6- 6) -در این مورد به فصل(سیرت نبوی و علوی)مراجعه فرمایید.

و جزیه گرفت،اما آن ها از این رفتار حضرت سوء استفاده کرده و با آن حضرت جنگیدند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله(در صورت پافشاری آن ها)حکم قتل را صادر نمود، عین همین قضایا را فرزندش«مهدی موعود علیه السّلام»اجرا خواهد نمود.

15-مهربان تر از پدر و مادر

چنان چه در فصل«رحمة للعالمین»و فصل«گوشه ای از رفتار امام با جهانیان»و در مباحث گوناگون این کتاب نقل شد،می گوییم آن حضرت،فرزند رحمة للعالمین است،او سلالۀ کرم و بخشش و صاحب عفو و گذشت است.او برای وصل کردن می آید،نه برای فصل کردن،او می آید صفات کمال را در جامعه پیاده نماید و خلق و خوی انسانی را به اجرا درآورد.او با اعمال انسانی خود،به جوامع بشری،درس سیادت و آقایی و اعمال مثبت،خواهد آموخت،نه درّنده خویی و کینه توزی و انتقام جویی و کردار زشت و اعمال منفی.

او کشور خود را روی پایۀ الفت و آرامش و نوع دوستی و هزاران کمالات انسانی بنا خواهد کرد و شالودۀ جذّابیت را خواهد ریخت،نه دافعه و گریز از مرکز را.

اوست که سه بار با یاغیان مکّه و اعدام فرماندارش مواجه خواهد شد،اما باز خود برای مجازات و برانداختن آن ها نخواهد رفت،بلکه«لشکری»از ارتش خویش را می فرستد و می فرماید:«رحمت خدا همۀ موجودات را شامل است و من همان رحمتم نمی خواهم خودم برای تصفیۀ آن ها بروم.» (1)

امام رضا علیه السّلام فرمود:«یکون أولی الناس بالنّاس من أنفسهم و أشفق علیهم من آبائهم و أمّهاتهم و یکون أشدّ الناس تواضعا للّه-عزّ و جلّ-و یکون أخذ الناس بما یأمر به و أکفّ الناس عما ینهی عنه؛ (2)او برای مردم از خودشان سزاوارتر و از پدران و مادرانشان مهربان تر و در برابر خداوند از همه متواضع تر است.آن چه به مردم فرمان می دهد،خود بیش از دیگران به آن عمل می کند و از آن چه مردم را نهی کند،خود بیش از همگان از آن پرهیز می کند.»

ص:529


1- 1) -به فصل«رفتارش با مکّیان و روبروشدن و انعطاف نشان دادن به سفیانی در کوفه»مراجعه شود.
2- 2) -امام رضا علیه السّلام،الزام الناصب:ص 10. [1]

16-پایتخت امام«کوفه»

روایات وارده از ائمّه علیهم السّلام بدون استثنا«کوفه»را پایتخت«قائم علیه السّلام»تعیین نموده اند و معلوم است که در زمان های پیشین نجف اشرف در یک فرسخی کوفه قرار داشت، در سال 1334 شمسی مطابق با 1374 قمری به بعد،زمانی که این حقیر تحصیلات خود را در جوار حرم ملکوتی مولای متّقیان و امیر آزادگان علی علیه السّلام،در شهر نجف اشرف می گذراندم،میان کوفه و نجف بیابان شن زاری بود و مزار حضرت کمیل بن زیاد بالای تلّی از ریگ و شن قرار داشت و از دور منظرۀ زیبایی را مجسّم می نمود، ولی در سال 1381 شمسی مطابق با 1423 قمری در زمان حکومت صدام حسین، همراه خانواده و باز در سال بعد از آن،پس از اشغال عراق توسط آمریکا،که برای زیارت عتبات عالیات مشرّف شدم،مشاهده نمودم که با زمان تحصیلم،خیلی فرق دارد؛زیرا کوفه به نجف اشرف متّصل و یک شهر حساب می شود،بنابراین پایتخت حضرت«قائم علیه السّلام»کوفه و نجف می باشد و در زمان ظهور آن حضرت کوفه به کربلا و حیره متّصل و شهر عظیم و بزرگی را تشکیل خواهد داد.

روایات پیشین دربارۀ ورود امام علیه السّلام به نجف و کوفه،محلّ پایتخت و مقرّ فرماندهی آن حضرت روشن می کند.

1-جابر جعفی گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«ثمّ یقبل إلی الکوفة فیکون منزله بها؛ (1)سپس به سوی کوفه روی می آورد،پس منزلش در آن خواهد بود.»

2-ابی بصیر گوید:«ثمّ یتوجه إلی الکوفة،فینزلها و یکون داره و یبهرج (2)سبعین قبیلة من قبائل العرب تمام الخبر؛ (3)سپس به کوفه متوجّه می شود و خانه اش در آن است و خون هفتاد قبیله از قبایل عرب را می ریزد.»

بنا به روایات فراوان دار الملک امام،کوفه و مسجد جامع آن مجلس حکم او

ص:530


1- 1) -تفسیر عیاشی:66/1؛ [1]بحار الأنوار:224/52 ب 25 ح 87. [2]
2- 2) -بهرج الدماء:أهدرها و أبطلها،و فی الاصل المطبوع«یهرج»و معنی الهرج:الفتنة و الاختلاط و القتل.
3- 3) -بحار الأنوار: [3]333/52 ب 27 ح 61 از غیبت طوسی.

خواهد بود. (1)

3-امام حسن عسکری علیه السّلام فرمود:«أسعد الناس به أهل الکوفة؛ (2)خوش بخت ترین مردم در زمان ظهور،مردم کوفه است.»

4-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:هرگاه داخل کوفه شود هیچ مؤمنی نخواهد بود،مگر این که در او حضور خواهد داشت. (3)

17-جغرافیای پایتخت

1-مفضّل گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«و لیصیرنّ الکوفة،أربعة و خمسین میلا و لیجاورنّ قصورها کربلاء و لیصیرنّ کربلا معقلا و مقاما؛ (4)او کوفه را 54 میل توسعه می دهد تا آن جا که قصرهای آن به کربلا رسد و کربلا(کوی قهرمانان و جانبازان)مرکز و کانون فعالیت بسیاری از فعالیت ها می شود.»

2-مفضّل بن عمر گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود:«حتی یخرج الرجل یوم الجمعة،علی بغلة سفواء یرید الجمعة فلا یدرکها؛ (5)در روز جمعه مرد به قاطر سریع السیر سوار می شود که به نماز جمعه برسد،اما نمی رسد.»

18-اتصال خانه های کوفه به کربلا

1-مفضّل گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا قام قآئم آل محمد علیهم السّلام بنی فی ظهر الکوفة مسجدا له ألف باب و اتّصلت بیوت الکوفة بنهر کربلاء؛ (6)زمانی که«قائم علیه السّلام»

ص:531


1- 1) -(قال:دار ملکه،الکوفة،)الزام النّاصب:261/2؛انوار النعمانیة:85/2؛بحار:11/53 ب 25؛ [1]م-م:359/.
2- 2) -معجم احادیث الامام المهدی علیه السّلام:304/1-305 ح 196-197(رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله)بحار الأنوار:/52 390 ب 27 ح 212( [2]امام باقر علیه السّلام)؛یوم الخلاص:374.
3- 3) -همان مدرک:300/37 ح 837،بحار الأنوار:330/52 ب 27 ح 51-ص 385 [3] ب 27 ح 197،بشارة الاسلام:ص 291 ح 24 غیبت طوسی:ص 285؛معجم الملاحم و الفتن:7/4.
4- 4) -بحار الأنوار:12/53 ب 25 ح 1. [4]
5- 5) -«بغلة سفواء:خفیفة سریعة»غیبت نعمانی:فصل آخر کتاب ص 300-295.غیبت طوسی:ص 468 ف 8 ح 484،بحار الأنوار:330/52 ب 27 ح 52. [5]
6- 6) -بحار الأنوار:337/52 ب 27 [6]ح 76 از ارشاد. [7]

قیام کرد،در پشت کوفه مسجدی بنا کند که هزار در خواهد داشت و خانه های کوفه به نهر کربلا متصّل خواهد شد.»

2-امام صادق علیه السّلام فرمود:«وقتی قائم آل محمد قیام کند...خانه های کوفه به رود کربلا متصّل خواهد شد». (1)

19-ارزش مادی و معنوی،املاک پایتخت

در روایات اهل بیت علیهم السّلام از شهر«کوفه»مانند شهر مقدّس«قم»از نظر معنوی و مادی،تعریف و تمجید زیاد آمده است،فقط به چند روایت اکتفا می شود.

1-عبد اللّه بن عمر گوید:به یمن و برکت مهدی علیه السّلام اهل کوفه سعادتمندترین مردم خواهند بود. (2)

2-ابی سعید خدری گوید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«و أسعد الناس به الکوفة؛ (3)خوشبخت ترین مردم به برکت او کوفه است.»

3-عبد اللّه بن هذیل نقل می کند:قیامت برپا نخواهد شد تا این که تمام مؤمنین در کوفه اجتماع کنند: (4)

4-مفضّل گوید:«قلت:یا سیدی فأین تکون دار المهدی،و مجتمع المؤمنین؟قال:دار ملکه الکوفة،و مجلس حکمه جامعها،و بیت ماله و مقسم غنائم المسلمین مسجد السهلة، و موضع خلواته الذکوات البیض من الغریین.قال المفضل:یا مولای کل المؤمنین یکونون بالکوفة؟قال:إی و اللّه لا یبقی مؤمن إلاّ کان بها أو حوالیها،و لیبلغن مجالة فرس منها ألفی درهم و لیودّنّ أکثر الناس أنه اشتری شبرا من أرض السبع بشبر من ذهب،و السبع خطة من خطط همدان،و لیصیرن الکوفة أربعة و خمسین میلا و لیجاورن قصورها کربلا،و لیصیرن اللّه کربلاء معقلا و مقاما تختلف فیه الملائکة و المؤمنون و لیکونن لها شأن من الشأن،و لیکونن

ص:532


1- 1) -امام مهدی از ولادت تا ظهور:ص 639 از بحار الأنوار.
2- 2) -برهان المتّقی:ص 49؛زندگانی امام زمان:ص 185 از آن.
3- 3) -ینابیع المودّة:110/3 ب 78 از فرائد السمطین و 167 ب 94 از کتاب فضل الکوفة.
4- 4) -بحار الأنوار:330/52؛ [1]غیبت طوسی:ص 237.

فیها من البرکات ما لووقف مؤمن و دعا ربه بدعوة لأعطاه اللّه بدعوته الواحدة مثل ملک الدنیا ألف مرة؛ (1)گفتم:ای آقای من!پس خانۀ مهدی علیه السّلام و محل اجتماع مؤمنان کجا خواهد بود؟!

فرمود:مرکز خلافتش کوفه و مجلس حکم(محکمه اش)مسجد کوفه و انبار بیت المال و محل تقسیم غنایم مسجد سهله و استراحتگاهش«ذکوات البیض»غریین خواهد بود.مفضّل گفت:ای مولای من!تمامی مؤمنین در کوفه می باشند؟!

فرمود:بلی،و اللّه!در هیچ جا مؤمنی نمی ماند،مگر این که در کوفه یا اطرافش خواهد بود.به اندازه خوابیدن یک اسب،دو هزار درهم خواهد بود و بیشتر مردم دوست دارند یک وجب از زمین سبع را به یک وجب طلا بخرد و سبع یک بخش از(املاک قبیلۀ)همدان است.البتّه کوفه 54 میل(بزرگ)می شود و قصرهایش با قصرهای کربلا همسایه می شود و کربلا محل و مقام تردّد فرشتگان و مؤمنان و دارای شأنی از شؤون خواهد بود و حتما دارای برکاتی می باشد که اگر مؤمن ایستاده و بخواند خدای خود را خواندن شایسته،خداوند به یک دعای او به اندازۀ هزار برابر ملک دنیا به او عطا خواهد کرد.»

20-ارزش اندازۀ نشستن یک نفر

سعد از ابی محمد حسن بن علی علیهما السّلام فرمود:«لموضع الرجل (2)فی الکوفة أحبّ إلیّ من دار فی المدینة؛ (3)به اندازۀ نشستن یک مرد در کوفه برای من دوست داشتنی تر از یک خانه(شش دانگ)در مدینه است.»

ص:533


1- 1) -همان مدرک:12/53-11 ب 25 ح 1. [1]بشارة الإسلام:ص 249 و 272؛و [2]الزام النّاصب:ص 230 [3] با لفظ دیگر؛یوم الخلاص:ص 342.
2- 2) -الرّجل اگر با فتحۀ«را»خوانده شود؛یعنی به اندازۀ نشستن یک مرد و اگر با کسرۀ«را»خوانده شود؛ یعنی به اندازۀ(کف پا)به دینارها فروخته خواهد شد.
3- 3) -بحار الأنوار:386/52 ب 27 ح 198، [4]بشارة الاسلام:ص 291 ح 25. [5]

21-ارزش یک ذراع زمین کوفه

حبّۀ عرنی گوید:«خرج أمیر المؤمنین علیه السّلام إلی الحیرة فقال:لیتّصلنّ هذه بهذه،و أومأ بیده إلی الکوفة و الحیرة،حتّی یباع الزّراع بینهما بدنانیر؛ (1)امیر المؤمنین علیه السّلام به سوی حیره بیرون رفت،پس فرمود:البتّه آن به این(حیره به کوفه)متصّل خواهد شد،تا یک ذراع زمین به دینارها فروخته خواهد شد.»

22-خانۀ کوفه را نگهدارید

حبّه از سعد بن اصبغ گفت:شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود:«من کانت له دار بالکوفة فلیتمسّک بها؛ (2)هرکس در کوفه خانه دارد،حتما بچسبد به آن(آن را نگهدارد).»

23-اجتماع مؤمنان در کوفه

حضر می گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن یساره، و عنه علیه السّلام قال:إذا قام القآئم و دخل الکوفة لم یبق مؤمن إلاّ و هو بها؛ (3)جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپش و باز آن حضرت فرمود:زمانی که«قائم»قیام کرد و به کوفه داخل شد،مؤمنی نمی ماند مگر این که با او در کوفه خواهد بود.»

24-خانۀ آن حضرت

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«یا أبا محمد!کأنّی أری نزول القآئم فی مسجد السهلة بأهله و عیاله،قلت:یکون منزله؟قال:نعم،هو منزل إدریس علیه السّلام،و ما بعث اللّه نبیّا إلاّ و قد صلی فیه، و المقیم فیه کالمقیم فی فسطاط رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و ما من مؤمن و لا مؤمنة إلاّ و قلبه یحنّ إلیه و ما من یوم و لا لیلة إلاّ و الملائکة یأوون إلی هذا المسجد،یعبدون اللّه فیه،یا-با محمد أما إنی

ص:534


1- 1) -معجم احادیث الامام المهدی علیه السّلام 112/3 ح 651، [1]تهذیب الأحکام:253/3-254 ح 19/699؛بشارة الإسلام:ص 248 و 289؛ [2]بیان الأئمّة:259/3 از الکتاب المبین السّفر الثّانی منه.
2- 2) -الزام النّاصب:ص 217؛بشارة الإسلام:ص 249؛بحار الأنوار:386/52 ب 27 ح 198. [3]
3- 3) -بحار الأنوار: [4]385/52 ب 27 ح 197 از کتاب الغیبة. [5]

لو کنت بالقرب منکم ما صلیت صلاة إلاّ فیه،ثم إذا قام قآئمنا انتقم اللّه لرسوله و لنا أجمعین؛ (1)ای ابا محمّد!گویا می بینم نزول«قائم علیه السّلام»را با اهل و عیالش در مسجد«سهله».

گفتم:منزلش آن جاست؟

فرمود:بلی!آن منزل ادریس علیه السّلام است و پیغمبری مبعوث نشده مگر این که در آن جا نماز خوانده است،اقامت کننده در آن مانند مقیم در چادر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است و مؤمن و مؤمنه ای نیست،مگر این که دلش به سوی آن پر می زند،شب و روزی نیست،مگر این که فرشته ها رو به سوی آن مسجد می آورند و در آن جا به عبادت خدا مشغول می شوند.ای ابا محمد!آگاه باش!اگر من به آن مسجد نزدیک بودم،نمازی نمی خواندم،مگر در آن زمانی که«قائم»ما قیام کرد،برای خدا و رسولش و برای ما انتقام می گیرد.»

2-صالح بن اسود گوید:در نزد امام صادق علیه السّلام صحبتی از مسجد سهله به میان آمد، ایشان فرمود:«أما إنّه منزل صاحبنا إذا قدم بأهله؛ (2)آگاه باش!مسجد سهله منزل صاحب ما است،زمانی که با اهلش آمد.»

برابر روایات وارده،محلّ سکونت امام در مسجد سهله خواهد بود.

3-امیر المومنین علیه السّلام فرمود:«کأنّنی به قد عبر من وادی السلام إلی مسیل السهلة علی فرس محجّل له شمراخ یزهر،یدعوا و یقول فی دعائه؛گویا می بینم او را که از وادی السّلام عبور کرده و رو به سهله می رود،بر اسب دست و پای سفید سوار است و کاکلی دارد که درخشنده است و او دعا می خواند و در دعای خود می گوید:«لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا،لا إله إلاّ اللّه إیمانا و صدقا،لا إله إلاّ اللّه تعبّدا ورقّا.الّلهمّ معزّ کلّ مؤمن وحید و مذلّ کلّ جبّار عنید،أنت کنفی حین تعیینی المذاهب و تضیق علی الأرض بما رحبت،اللّهم خلقتنی و کنت غنیّا عن خلقی و لولا نصرک إیّای لکنت من المغلوبین،یا منشر الرّحمة من مواضعها و

ص:535


1- 1) -همان مدرک:317/52 ب 27 [1] ح 13 و 376 ب 27 ح 177 از قصص الأنبیاء و [2]از مزار بعضی قدماء اصحاب با تغییر کمی؛بشارة الإسلام:ص 257. [3]
2- 2) -ارشاد:ص 342؛ [4]الزام النّاصب:ص 222؛ [5]بحار الأنوار:331/52 ب 27 ح 54 [6] از غیبت طوسی.معجم احادیث الامام المهدی 502/37 ح 1074؛ [7]فروع کافی:495/3 ح 3،غیبت طوسی:ص 471 ف 8 ح 488 ؛منتخب الانوار المضیئه ص 334 ف 12.

مخرج البرکات من معادنها و یا من خصّ نفسه بشموخ الرفعة،فأولیائه بعزّه یتعزّزون،یا من (وضعت)رصعت (1)له الملوک نیر المذلّة علی أعناقهم فهم من سطوته خائفون،أسئلک باسمک الّذی فطرت به خلقک فکلّ لک مذعنون.أسئلک أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن تنجز لی أمری و تعجّل لی فیّ الفرج و تکفینی و تعافینی و تقضی حوائجی السّاعة السّاعة الّلیلة الّلیلة إنّک علی کلّ شییء قدیر.» (2)

4-هم چنین فرمود:گویا می بینم نزول«قائم علیه السّلام»را با اهل و عیال خود در مسجد سهله.

ابو بصیر عرض کرد:فدای تو شوم!آیا منزل او در مسجد سهله خواهد بود؟

فرمود:بلی!منزل ادریس و ابراهیم خلیل علیهما السّلام در آن بوده و هیچ پیغمبری را خداوند نفرستاده،مگر این که در آن نماز خوانده بود و آن جا مسکن خضر علیه السّلام است، اقامت کننده در آن مانند اقامت کننده در خیمۀ پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله است و هیچ مؤمن و مؤمنه ای نیست،مگر این که قلب او میل کند به سوی آن و هیچ روز و شبی نیست، مگر این که ملایکه در آن مسجد وارد می شوند،در آن عبادت خدا می کنند.

ای ابا محمّد!اگر من در قرب شما بودم،هیچ جا نماز نمی خواندم،مگر در آن جا

عرض کرد:فدای تو شوم!قائم علیه السّلام همواره در آن جا خواهد بود؟

فرمود:بلی!

عرض کرد:پس حال کسانی که بعد از وی باشند،(یعنی در رجعت)چگونه خواهد بود؟

فرمود:هرکس تابع او باشد،چنین خواهد بود تا انقضای خلق.

گفت:آن گاه تکلیف اهل ذمّة چه خواهد شد؟!

فرمود:با آن ها مانند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مسالمت خواهد کرد و با حال حقارت

ص:536


1- 1) -رصع:بستن،نیر:بند و چوبی که بر گردن گاو نهند؛النّیر:الخشبة المعترضة فی عنقی الثورین بأداتها و یسمی بالفارسیة یوغ و جوغ.
2- 2) -الزام النّاصب:306/2؛ [1]بحار الأنوار:391/52 ب 27 ح 214 [2] از العدد؛ [3]معجم احادیث الإمام المهدی علیه السّلام:/112/3ح 652. [4]م-م357/.

دودستی جزیه پرداخت می کنند.

گفتم:حال دشمنان شما چگونه است؟

فرمود:نه،ای ابا محمّد!هرکس با ما مخالفت نماید،در دولت ما جایگاهی نخواهد داشت.خداوند در زمان«قائم علیه السّلام»(ریختن)خون آن ها را به ما حلال کرده است،اما امروز خون آن ها برای ما و شما حرام است،کسی شما را نفریبد.زمانی «قائم علیه السّلام»ما قیام کرد،خداوند انتقام ما و مؤمنان را از آن ها می گیرد. (1)

5-روزی یکی از اصحاب،ذکری از خانه های بنی عباس کرد.مرد دیگری گفت:

خدا آن ها را خراب کند یا این که با دست ما خراب نماید.امام صادق علیه السّلام فرمود:چنین مگو که آن ها مسکن های«قائم علیه السّلام»و اصحاب او خواهد بود،آیا نشنیده ای که خداوند فرمود: وَ سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ (2). (3)

از سیاق روایت چنین استفاده می شود که مساکن،اموال شخصی آن هاست،نه منزل های به ستم بناشده و یا به ظلم گرفته شده باشد؛زیرا آن ها را خراب خواهد کرد یا این که آن خانه ها از بیت المال یا اموال مجهول المالک بنا می شود و امام مالک واقعی آن خانه هاست و به اصحاب خود،واگذار نماید و اجازۀ سکونت آن را عطا می نماید.

ص:537


1- 1) -قال المجلسی قدّس سرّه أقول:روی فی کتاب مزار لبعض قدماء أصحابنا،عن أبی بصیر عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال لی:یا أبا محمد کأنی أری نزول القائم علیه السّلام فی مسجد السهلة بأهله و عیاله قلت:یکون منزله جعلت فداک؟قال:نعم،کان فیه منزل إدریس،و کان منزل إبراهیم خلیل الرحمان،و ما بعث اللّه نبیا إلا و قد صلی فیه و فیه مسکن الخضر[و المقیم فیه کالمقیم فی فسطاط رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و ما من مؤمن و لا مؤمنة إلا و قلبه یحن إلیه](1).قلت:جعلت فداک؟لا یزال القائم فیه أبدا؟قال:نعم،قلت:فمن بعده؟قال :هکذا من بعده إلی انقضاء الخلق،قلت:فما یکون من أهل الذمة عنده؟قال:یسالمهم کما سالمهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و یؤدّون الجزیة عن یدوهم صاغرون قلت:فمن نصب لکم عداوة؟فقال:لا یا با محمد ما لمن خالفنا فی دولتنا من نصیب إن اللّه قد أحل لنا دماءهم عند قیام قائمنا،فالیوم محرم علینا و علیکم ذلک فلا یغرنک أحد،إذا قام قائمنا انتقم للّه و لرسوله و لنا أجمعین.معجم احادیث الامام المهدی 503/37 ح 1075، [1]بشارة الاسلام:ص 299-300 ح 49، [2]بحار الأنوار:317/52 ب 27 ح 13 [3] با تفاوت-و ص 376 ب 27 ح 177.
2- 2) -معجم احادیث الامام المهدی علیه السّلام 194/5 ح 1617: [4]اثباة الهداة:551/3 ف 28 ح 516، [5]تفسر عیاشی:/2 252-253 ح 49، [6]بحار الأنوار:347/52 ب 27 ح 95 [7] م-م ص 403.
3- 3) -سورۀ ابراهیم،آیه 45. [8]

6-امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:«و مسکنه و أهل بیته،الرحبة الّتی إنّما کانت مسکن نوح، و هی أرض طیّبة؛ (1)و مسکن او و اهل بیتش رحبه است که مسکن نوح علیه السّلام بود و آن است زمین پاک.»

7-امام صادق علیه السّلام فرمود:مسجد سهله،محل بیت المال و غنایم مسلمین و خلوتگاه او نجف اشرف است. (2)

ممکن است در اوایل حکومت محل غنایم بوده و بعدها آن جا را مسکن خانوادگی خود قرار دهد.

25-خانۀ امامان بعد از قائم علیه السّلام

1-ابی بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«قلت:جعلت فداک؟لا یزال القآئم فیه أبدا؟قال:نعم،قلت:فمن بعده؟قال:هکذا من بعده إلی انقضاء الخلق؛ (3)گفتم:فدایت شوم! «قائم علیه السّلام»همیشه در آن جا خواهد بود؟!

فرمود:بلی!

گفتم:بعدی ها چه؟

فرمود:به همین منوال خواهد بود تا انقضای خلق.»

2-حضر گوید که امام باقر و امام صادق علیهما السّلام در یادآوری از کوفه فرمودند:«فیها مسجد سهیل الّذی لم یبعث اللّه نبیّا إلاّ و قد صلّی فیه،و منها یظهر عدل اللّه،و فیها یکون «قائمه»و القوّام من بعده،و هی منازل النبیّین و الأوصیآء و الصالحین؛ (4)در آن جا مسجد سهیل است که خداوند پیغمبری را مبعوث نکرده،مگر این که در آن نماز خوانده است

ص:538


1- 1) -بحار الأنوار:225/52؛ [1]الزام النّاصب:ص 176. [2]
2- 2) -«قال المفضّل:قلت:یا سیّدی فأین تکون دار المهدیّ و [3]مجتمع المؤمنین؟قال:دار ملکه،الکوفة، و مجلس حکمه،جامعها،و بیت ماله و مقسم غنائم المسلمین،مسجد السّهلة،و موضع خلواته الذّکوات البیض من الغریّین»الزام النّاصب:261/2؛ [4]انوار النعمانیة:85/2؛بحار:11/53 ح 1 س 20. [5]
3- 3) -معجم احادیث الامام المهدی 503/37 ح 1075، [6]بشارة الاسلام:ص 299-300 ح 49، [7]بحار الأنوار:/52 317 ب 27 ح 13 و 376 ح 177 [8] از کتاب مزار بعضی از قدماء اصحاب و ص 381 ح از مزار کبیر 191.
4- 4) -بحار الأنوار: [9]148/53 ب 30 ح 8 از کامل الزّیارة.

و در آن«قائم علیه السّلام»و قائم های بعد از او ساکن خواهند شد و آن است منزل های پیغمبران و اوصیا و صالحین.»

26-مسجدهایی که در کوفه بنا می شود

مساجد و اجتماع روزانه در آن ها برای نماز جماعت و نماز جمعه است و در خلال این گردهمایی ها،رسیدگی به وضعیت زندگی فردی و اجتماعی و اطّلاع یافتن از گرفتاری های همدیگر و اقدام به رفع آن ها و ده ها مسایل از این قبیل،وظایفی است که قسمت مهم آن در همان مساجد،حل خواهد شد.

به این جهت،مساجد کانون رفع نیازها و دورساختن گرفتاری ها و مرکز شنیدن و گوش دادن به راز و رمزهای زندگی مسلمانان است و دلیل تأکیدات و تشویق و ترغیب ها،برای احداث و تأسیس و ساخت وساز این مراکز،عمدتا به خاطر تأمین رفاه و آسایش،جوامع انسان ها می باشد.

با توجه به اهمیت و موقعیت مساجد و منافع فراگیر آن ها،مشخص می شود که در زمان فرمانروایی حضرت«مهدی موعود علیه السّلام»که مردم از هرسو به سوی آن مراکز سرازیرشده و این اجتماعات را تشکیل خواهند داد،به خصوص وجود مقدّس امام علیه السّلام که در پایتخت حضور داشته و اقامۀ نماز نموده و به امور قضایی و آموزشی و...اشخاص رسیدگی خواهد کرد،باید دارای وسعتی باشد که پاسخ گوی همۀ نیازها باشند.

به این جهت است که امر می فرمایند تا در داخل شهر و بیرون از شهر،بزرگ ترین و وسیع ترین مساجد را بسازند که گنجایش همۀ جمعیت را داشته باشد.

برابر روایات آمده،در کوفه چهار مسجد بنا شود(یعنی با خود مسجد کوفه)که کوچک ترین همۀ آن ها خود مسجد کوفه خواهد بود.

27-مسجد 500 دری(مسجدی که 500 درب دارد)

1-امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:«در حیره مسجدی بنا خواهد کرد که آن را پانصد در

ص:539

باشد و جانشین«قائم علیه السّلام»در وی نماز گزارد؛زیرا که مسجد کوفه بر ایشان تنگ خواهد شد و در آن(ظاهرا مسجد حیره است)دوازده امام عدل نماز خواهند گذارد (یعنی هنگام رجعت)و نیز فرمود:در کوفه چهار مسجد بنا شود(یعنی با خود مسجد کوفه)که کوچک تر از همۀ آن ها،مسجد کوفه است،یکی همان مسجد حیره و دوتای دیگر در دو طرف کوفه و با دست،اشاره به طرف غربی و نهر بصریین نمود و فرمود:

جنوب و شمال است».

2-حبّۀ عرنی گوید:امیر المؤمنین علیه السّلام به سوی حیره بیرون رفت و فرمود:«و لیبنینّ بالحیرة مسجدا له خمسمائة باب یصلی فیه خلیفة القآئم علیه السّلام،لأنّ مسجد الکوفة لیضیق علیهم،و لیصلّین فیه اثنا عشر إماما عدلا.قلت:یا أمیر المؤمنین و یسع مسجد الکوفة هذا الّذی تصف الناس یومئذ؟قال:تبنی له أربع مساجد مسجد الکوفة أصغرها،و هذا و مسجدان فی طرفی الکوفة،من هذا الجانب و هذا الجانب-و أومأ بیده نحو نهر البصریین و الغریین؛ (1)البتّه در حیره مسجدی بنا کند،دارای 500 در باشد،جانشین قائم علیه السّلام در آن نماز می خواند،چون مسجد کوفه برای آن ها تنگ می شود و در آن 12 امام عدل(بعد از قائم علیه السّلام)نماز خواهد خواند.

گفتم:یا امیر المؤمنین!مسجد کوفه به صف های آن همه مردم را در آن روز، گنجایش دارد(جواب گو می شود)؟!

فرمود:«برای او(مهدی)چهار مسجد بنا شود،کوچک ترین آن ها مسجد کوفه است و آن مسجد.

گفتم:(در حیره)دو مسجد در دو طرف کوفه،از این جانب و آن جانب،با دستش به سوی نهر بصری ها و کوفی ها اشاره نمود.»

3-دراثبات الهداه آمده است که حضرت صادق علیه السّلام چون به حیره رفت،دو رکعت نماز کرد و چون سوار شد و به جرف رسید(مواضعی که سیل گود کرده و خراب

ص:540


1- 1) -معجم أحادیث امام المهدی:112/3 ح 651؛ [1]بشارة الإسلام:ص 248 و 289؛ [2]تهذیب الأحکام:253/3- 254 ب 25 ح 19/699.

نموده بود)فرمود:این محل منبر«قائم علیه السّلام»است. (1)

28-مسجد هزار در

1-در روایت دیگر آمده است:مسجدی که در«غری»؛یعنی نجف بنا می کند،هزار در خواهد داشت. (2)

2-امام محمد باقر علیه السّلام در حدیثی طولانی می فرماید:«یدخل المهدیّ الکوفة،و بها ثلاث رایات قد اضطربت بینها،فتصفوا له فیدخل حتی یأتی المنبر و یخطب،و لا یدری الناس ما یقول من البکاء،و هو قول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:کأنّی بالحسنی و الحسینی،و قد قاداها فیسلّمها إلی الحسینی فیبایعونه؛چون شهر کوفه برای او صاف(هموار و تسلیم)شود، به کوفه وارد شده و به مسجد رفته و به منبر صعود کرده و به خواندن خطبه شروع می نماید،اما به علت زیادی گریه،مردم متوجّه سخنان امام علیه السّلام نخواهند شد و آن است گفتۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله گویا می بینم حسنی و حسینی را که در کوفه فرمان روائی می کنند و حسنی آن(مقام)را به حسینی تسلیم کرده و خود بیعت می نماید.»

امام باقر و صادق علیهما السّلام فرمودند:«فإذا کانت الجمعة الثانیة،قال الناس:یابن رسول اللّه! الصلاة خلفک تضاهی الصلاة خلف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و المسجد لا یسعنا فیقول:أنا مرتاد لکم (3)فیخرج إلی الغری فیخط مسجدا له ألف باب یسع الناس علیه أصیص (4)،و یبعث فیحفر من خلف قبر الحسین علیه السّلام لهم نهرا یجری إلی الغریین،حتی ینبذ فی النجف،و یعمل علی فوهته قناطر و أرحاء فی السبیل،و کأنّی بالعجوز و علی رأسها مکتل فیه برّ حتّی تطحنه بکربلاء؛ (5)

ص:541


1- 1) -اثبات الهداة:459/3 ب 32 ح 75؛معجم أحادیث امام المهدی:504/3 ذیل ح 1076؛تهذیب الأحکام: 35/6 ب 10 ح 15/71.
2- 2) -غیبت طوسی:ص 469 ف 8 ح 485.
3- 3) -ارتادا لشّییء ارتادا:طلبه فهو مراد،ای أنا أطلب لکم مسجدا یسعکم.
4- 4) -أصیص ای بناء محکم؛«قال الفیروز آبادی:أص الشئ:برق،و الأصیص کأمیر:الرعدة و الذّعر،و البناء المحکم.و الأصیصة:البیوت المتقاربة،و هم أصیصة واحدة أی مجتمعة و تأصصوا اجتمعوا.
5- 5) -فی روایة عمرو بن شمر،عن أبی جعفر علیه السّلام مثله.معجم احادیث الامام المهدی( [1]عج):300/3 ح 838؛ المستجاد:ص 280؛غیبت طوسی:ص 8469 ح 485؛روضة الواعظین:263/2: [2]م-م:258.ارشاد:ص 242-341 [3] با تغییرات مختلف؛بیان الأئمّة:261/3 از الکتاب المبین؛بشارة الإسلام:ص 207-206؛ [4]اعلام الوری:ص 430؛ [5]ینابیع المودة:66/3 با اختصار و ص 78 از امام باقر علیه السّلام(و تخرج العجوزة الضّعیفة من

چون جمعۀ دیگر فرارسد،مردم به عرض می رسانند:ای پسر پیغمبر!نماز پشت سر تو مانند خواندن نماز پشت سر پیامبر است و این مسجد ظرفیت و گنجایش مردم را ندارد.پس می فرماید:من محلّ(مناسبی)برای شما در نظر می گیرم.پس بیرون می آید به سوی«غری»و محل مسجد را خطکشی می کند که دارای هزار در شود و با بنای محکم ساخته شود که ظرفیّت مردم را داشته باشد،و گروهی را می فرستد از پشت قبر حسین علیه السّلام نهری کنده و به سوی غریّین می آورند تا به نجف برسد و در مسیر این نهر،پل ها و آسیاب ها می سازد،گویا می بینم پیرزنی ظرف پر از گندم را بر سر گرفته و به کربلا می رود و آرد می کند.» (1)

مفضّل گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا قام قآئم آل محمد علیهم السّلام بنی فی ظهر الکوفة مسجدا له ألف باب و اتصلت بیوت الکوفة بنهر کربلا؛ (2)هنگامی که قائم آل محمد علیه السّلام قیام کرد،در پشت کوفه مسجدی بنا نماید که دارای هزار در باشد و خانه های کوفه به شهر کربلا متّصل می شود.»

اگر ساختمان مسجد را بدین صورت تصور کنیم که از هرسو 250 درب دارد، طبیعی است که درها برای ورود و خروج انبوه انسان ها،گسترده شده است و در این صورت عرض هر در،کم تر از سه متر نمی تواند باشد،با این حساب تنها عرض درب ها از هرسو به 750 متر می رسد،طبیعی است که فاصلۀ هر دری با در دیگر باید حد اقل ده متر باشد،در این صورت طول دیوارها در میان درها از هرسو به 2500 متر می رسد و اگر 750 متر عرض درها را به آن بیفزاییم،طول هرسمت مسجد 3250 متر می شود و برای به دست آوردن مساحت مسجد،این عدد را در خود آن ضرب کنیم، رقمی چون 10562500 متر مربّع حاصل ضرب و مساحت مسجد است.

طبیعی است در کنار مسجد با این عظمت و شکوه،برای جمیع نمازگزاران آن،

ص:542


1- 1) -در روایت عمرو بن شمر مان [1]ند روایت بالا آ [2]مده است.
2- 2) -بحار الأنوار:337/52 ب 27 ح 76 از ارشاد.

وضوخانه و سرویس های بهداشتی و مراکز تطهیر و نظافت ضرورت دارد و باید وسعت آن ها،نسبت به خود مسجد،پاسخ گوی کلّ جمعیّت باشد.

البتّه این تخمین و ترسیم براساس حساب ما است و شاید متراژ آن با فرضیّه های دیگر کم و زیاد باشد و این مساحت مربوط به مسجد 1000 دری است با این حساب مسجد 12 هزار دری مقایسه نمایید.

29-بزرگ ترین مسجد در جهان

روایت شده است که امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیۀ «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ» (1)فرمود:«و اللّه ما تنقضی الدنیا حتّی یرجع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أمیر المؤمنین علیه السّلام فیلتقیان فی النجف،و یبنی-أی القآئم علیه السّلام-مسجدا فی ظهر الکوفة، یعلّق علیه اثنی عشر ألف باب؛ (2)به خدا قسم!دنیا نمی گذرد،مگر این که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر المؤمنین علیه السّلام برمی گردند و در نجف به همدیگر می رسند و(قائم علیه السّلام)در پشت کوفه(در خارج شهر)مسجدی بنا کند که دوازده هزار در به آن می آویزد.»

در شرح مسجد 1000 دری مساحت آن را تخمینی به دست آوردیم،اگر 12 هزار در را با آن مقایسه کنیم،باید دوازده بار از آن بزرگ تر باشد،در این صورت باید تکنیک ها و پیشرفت های سرسام آور آن زمان را درنظر بگیریم که با چه شرایطی اداره خواهد شد و مهندسی آن چگونه خواهد بود تا بتوان به مسجدی با آن بزرگی و مساحت وارد و خارج شد،اگرچه دیوار فاصلۀ درها را به حد اقل ممکن برسانیم، باز بزرگ ترین مساجد و ساختمان ها خواهد بود.

فراموش نشود در پیشگفتار کتاب ذکر شده است که نباید اوضاع آن زمان را با وضع فعلی این زمان ها مقایسه کرد،چون ما به درستی نمی دانیم،تغییرات و تحوّلات تا آن زمان،به چه شکل و شمایلی خواهد آمد و چه صورتی به خود خواهد گرفت.

ص:543


1- 1) -القصص:85. [1]
2- 2) -بیان الأئمّة:258/3 از السّر المکنون.

خدا می داند!

و لکن بنا به گفتۀ بو علی سینا«کلّما قرع سمعک فذره فی بقعة الإمکان؛هرچیزی به گوشت خورد آن را در بقعه امکان و فرض ممکن قرار دهید.»

30-مسجد کوفه

اشاره

خود مسجد کوفة که تخریب و به صورت اولیه تجدید خواهد شد،مشروح وقایع آن در بخش«اجتماعی»خواهد آمد. (1)

سیمای زمامداری و تشکیل حکومت

31-حکومت در اسلام

برای تأمین امنیت زندگی در جهان،قوانین و مقرراتی لازم است که در سایۀ آن، بتوان از آرامش و آسایش برخوردار شده و به زندگی سالم و آرام دست یافته و ادامه داد.

از این اصل کلّی و طبیعی،هیچ یک از جوامع انسانی و حیوانی مستثنی نیستند؛با چشم خود می بینیم،از کوچک ترین حیوان تا درشت ترین آن،تابع مقررات خود بوده و از حریم آن تجاوز نمی کنند و به آن احترام قایل اند؛زیرا نبود قانون سبب از هم پاشیدگی نظام ها و حاکم شدن هرج و مرج خواهد بود.

دین مقدّس اسلام نیز از این اصل فطری با کمال قدرت پشتیبانی کرده و با وضع قوانین آسمانی،به خصوص مقررات سنگین جزایی و مهارکننده،از هم گسیختن جوامع بشری جلوگیری نموده است و از حکومت هایی که ضامن سعادت بشر و بقای سالم جامعه باشد،حمایت نموده و مسؤولان این نوع حکومت ها را اگر کافر

ص:544


1- 1) -دربارۀ تعلیم قرآن در مسجد کوفه به بخش آموزش و پرورش فصل(چادرهای تعلیم قرآن)مراجعه شود.

هم باشد، (1)مورد تشویق قرار داده است.حتّی در بعضی روایات،از آن ها به«ظلّ اللّه» یعنی سایۀ خدا در زمین (2)تعبیر کرده است.حال برای روشن ترشدن مطالب به روایت ذیل توجّه فرمایید،و لطفا پیش از مطالعه نکات احادیث در پایان فصل،از قضاوت عجولانه پرهیز نموده و روایات مذکوره را(در صورت صحّت اسناد آنها)برای تنظیم و انسجام جامعه مسلمین به وسیله سلطان عادل درنظر گرفته شود.

1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«السلطان ظلّ اللّه فی الأرض یأوی إلیه کلّ مظلوم،فإن (فمن)عدل،کان له الأجر و علی الرعیّة الشکر،و إن(و من)جار،کان علیه الوزر و علی الرعیّة الصبر حتّی یأتیهم الأمر؛ (3)سلطان سایۀ خدا در زمین است،تمام ستمدیدگان به او پناه می برند،پس اگر دادگستر باشد،برای اوست پاداش نیک و بر رعیت است ادای شکر و اگر ستمگر باشد،برای اوست وزر و وبال و بر رعیت است شکیبایی و صبر کردن،تا دستور(الهی)برای آن ها برسد.»

ص:545


1- 1) -در روایت نبوی صلّی اللّه علیه و اله آمده است«الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظّلم ریاست و مملکت و مالکیّت، با«کفر»باقی می ماند،با ظلم باقی نمی ماند(نابود می شود).
2- 2) -واژۀ ظلّ در زبان عرب،به معنای سایه،در زبان فارسی است و سایه نیز بنا به واژه نامه های عرب و فارس به معنای«لا شییء»؛یعنی هیچ چیز آورده اند؛یعنی در ظاهر چیزی دیده می شود،ولی به سراغش بروی چیزی نیست،برعکس هوا چیزی دیده نمی شود،اما اگر حرکت سریع بکنی و دستت را باز کنی،چیزی به دستت می خورد،اما دیده نمی شود و در محاورات و گفت وگوهای متداوّل به منظورهای کنایی و به معناهای گوناگون عاطفی نیز می آورند مانند این که فلان کس در زیر سایۀ فلانی زندگی می کند،یا زیر حمایت او قرار گرفته است،یا فلانی او را در زیر سایۀ خود گرفته؛یعنی در تحت حمایت و پشتیبانی خود درآورده است،خدا سایۀ فلانی را از سر ما کم و کوتاه نکند و امثال این تعبیرات. سایه با این که چیز مشت پرکن نیست،اما مایۀ آرامش و مانع مضرّات حرارت آفتاب و غیره است،در روایات فوق بیشتر معنای مجازی و استعاره ای«ظلّ»مدّنظر قرار داده است؛یعنی وجود سلطان(شاه،رییس جمهور،فرمان روا،بزرگ)خلاصه به دست گیرندۀ زمام امور کشور یا جامعه یا قبیله،حتی خانواده اگرچه کافر هم باشد،مایۀ آرامش و امنیت و راحتی مردم می باشد،چنان که از امیر مؤمنین علی علیه السّلام نقل شده است فرمود:«لو لا السّلطان،لأکل النّاس بعضهم بعضا»اگر(در جامعه ای وجود)سلطان نباشد،مردم همدیگر را می خورند.
3- 3) -أمالی شیخ طوسی:247/2؛ [1]بحار الأنوار:354/75 ب 81 ح 69 و [2]با تغییرات کمی در جمله های بعدی در ج 164/74 و 354/76؛درر الأخبار سید مهدی حجازی ترجمۀ محمد عیدی خسروشاهی و سید علیرضا حجازی:ص 532؛مستدرک سفینة البحار شیخ علی نمازی:354/5 و 119/7؛میزان الحکمة محمدی ری شهری:1332/2؛ [3]مجمع البحرین:91/3؛شرح اصول کافی مازندرانی:353/8.

2-عبد اللّه بن سنان گفت:با گروهی نزد امام صادق علیه السّلام بودیم،از سلطان یادآوری شد(از او صحبتی به میان آمد)هرکه در مجلس بود،آن ها را سبّ کرده و بر علیه آن ها نفرین کردند.پس امام صادق علیه السّلام فرمود:«لا تسبّوا السلطان،فإنّ السلطان ظلّ اللّه فی الأرض و لکن أدعوا اللّه أن یصلحهم،فإنّ صلاحهم لکم صلاح؛ (1)سلطان را سب نکنید، چون سلطان سایۀ خدا در زمین است و لکن از خدا بخواهید آن ها را اصلاح نماید؛زیرا صلاح(خوب بودن)آن ها صلاح(مایۀ دلگرمی)شما است.»

3-«السلطان ظلّ اللّه و رمحه؛ (2)سلطان سایۀ(سبب امنیت)خدا و تیر اوست(به سوی دشمن و برهم زنان آرامش اجتماع).»

4-امام باقر علیه السّلام فرمود:«قال اللّه تبارک و تعالی:إنّی أنا اللّه لا اله إلاّ أنا،ملک الملوک و قلوب الملوک بیدی،أیّ قوم أطاعونی جعلت الملوک علیهم رحمة،و أیّ قوم عصونی جعلت الملوک علیهم نقمة.ألا لا تشغلوا أنفسکم بسبّ الملوک.توبوا إلیّ،أعطف قلوبهم علیکم؛ (3)خداوند تبارک و تعالی می فرماید:«منم خدا و جز من خدایی نیست،پادشاهان و دل های آن ها در دست(قدرت)من است،هرقومی از من فرمان برد،پادشاهان را برای آن ها (مهربان و مایۀ)رحمت قرار می دهم و هرقومی نافرمانی من کند،پادشاهان را بر آن ها (غضبناک و مایۀ)نقمت قرار می دهم،آگاه باش!خودتان را با فحش دادن بر پادشاهان مشغول نکنید،پس به سوی من بازگردید تا دل های آنان را به شما مهربان کنم.»

5-جمیل بن دراج گوید که امام صادق علیه السّلام از پدران بزرگوار از امیر المؤمنین علیهم السّلام فرمود:«الإسلام و السلطان العادل أخوان لا یصلح واحد منهما إلاّ بصاحبه،الإسلام أسّ، و السلطان العادل حارس،ما لا أسّ له فمنهدم و ما لا حارس له فضایع،فلذلک إذا رحل قآئمنا لم یبق أثر من الإسلام و إذا لم یبق أثر من الإسلام لم یبق أثر من الدنیا؛ (4)اسلام و سلطان

ص:546


1- 1) -مشکات الأنوار طبرسی:ص 546؛ [1]میزان الحکمة:1335/2 از کنز العمال:ح 14567.با تغییراتی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله.
2- 2) -بحار الأنوار:174/62. [2]
3- 3) -مشکاة الأنوار:ص 547؛ [3]مجمع البیان:366/2؛بحار الأنوار:327/72؛ [4]أمالی صدوق: [5]ص.22 با کمی تغییر از امام صادق از پدران بزرگوارش از امیر مؤمنان علیهم السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله،میزان الحکمة محمدی ری شهری:1333/2 از بحار الأنوار: [6]341/75 ح 21.
4- 4) -منتخب الأثر:ص 38 ف 2 ب 29 [7] به نقل از اربعین خاتون آبادی(کشف الحق)ح 35. [8]

دو برادرند هیچ کدام بدون دیگری صلاحیت نمی یابد،مگر با رفیقش،اسلام اساس است و سلطان عادل نگهبان،هرچیزی که اساس ندارد،ویران می شود و هرچه نگهبان ندارد، پس ضایع است و به خاطر این است زمانی که«قائم علیه السّلام»ما رحلت کرد(از دنیا رفت) اثری از اسلام باقی نماند،وقتی که از اسلام اثری نماند،از دنیا اثری نمی ماند.»

6-«الدین و السلطان أخوان توأمان،لابدّ لکلّ واحد منهما من صاحبه،و الدین أسّ و السلطان حارس،و ما لا أسّ له منهدم و ما لا حارس ضایع؛ (1)دین و سلطان،هردو برادران دوقلو هستند،به ناچار باید هردو برای همدیگر باشند و دین اساس(پایه)است و سلطان نگهبان،پس هرچیزی اساس نداشته باشد ویران است و هرچیزی نگهبان نداشته باشد،پس ضایع(ازبین رفتنی)است.»

7-امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:«السلطان وزعة اللّه فی أرضه؛ (2)سلطان مدافعان خدا«از ظلم»در روی زمین است.»

8-امیر المؤمنین علیه السّلام در نامه ای به یکی از فرماندارانش نوشت:«و الدفع عن سلطان اللّه،فإنّکم وزغة اللّه فی الأرض؛ (3)و(شمایید)دفع کنندگان(دشمن)از مملکت خدا،پس شما مدافعین خداوند در زمین هستید.»

9-در وصیّتش به فرزندش امام حسن علیهما السّلام فرمود:«إذا تغیّر السلطان تغیّر الزمان؛ (4)و زمانی که سلطان متغیّر شد،(اوضاع)زمین نیز به هم می خورد.»

10-ثابت از انس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«طاعة السلطان واجبة،و من ترک طاعة السلطان فقد ترک طاعة اللّه-عزّ و جلّ-و دخل فی نهیه: «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ؛ فرمان برداری از سلطان واجب است و هرکس اطاعت از سلطان را نادیده بگیرد،پس طاعت خدا را ترک کرده و در زمرۀ نهی شدگان آیۀ مبارکۀ«و خودتان را با دستان خود به

ص:547


1- 1) -الإختصاص:ص 263؛از یکی از امامان علیهم السّلام.
2- 2) -الوزعة:الّذین یدفعون عن الظّلم.نهج البلاغة:195/2؛بحار الأنوار:357/75 ب 81 ح 71. [1]
3- 3) -بحار الأنوار:75 ب 81 ح 70 [2] از کتاب الصّفّین؛میزان الحکمة:1335/2 از نهج البلاغة:حکمة 332.
4- 4) -همان مدرک:358/75 ب 81 ح 72؛میزان الحکمة:1335 از شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید: [3]کتاب 31. -بقرة:195؛أمالی صدوق:ص 203؛بحار الأنوار:368/75 ب 82 ح 1.

هلاکت نیندازید»داخل شده(قرار گرفته)است.»

11-موسی بن جعفر علیهما السّلام به شیعیانش فرمود:«یا معشر الشیعة!لا تذلّوا رقابکم بترک طاعة سلطانکم،فإن کان عادلا فاسألوا اللّه إبقائه،و إن کان جائرا فاسألوا اللّه إصلاحه،فانّ صلاحکم فی صلاح سلطانکم،و إنّ السلطان العادل بمنزلة الوالد الرّحیم،فأحبّوا له ما تحبّون لأنفسکم،و اکرهوا له ما تکرهون لأنفسکم؛ (1)ای گروه شیعه!گردن های خود را ذلیل نکنید با ترک کردن اطاعت سلطان خودتان،اگر دادگستر(و عدالت پرور)باشد، پس بقای او را از خدا مسألت دارید و اگر ستمگر شود،پس از خدا اصلاح او را بخواهید، چون صلاح(روز خوش)شما با اصلاح(عدالت)سلطان شماست و(بدانید)پادشاه عادل به منزلۀ پدر مهربان است،پس برای او دوست بدارید آن چه را که برای خود دوست می دارید و مکروه بدارید(گریزان باشید)بر او از چیزهایی که برای خود کراهت دارید(گریزانید).»

12-امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:«و إنّه لابدّ للنّاس من أمیر:برّ أو فاجر،یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر؛ (2)و یقینا برای مردم از بودن امیری،چاره ای نیست(باید در هرجامعه ای،فرمان روایی وجود داشته باشد)نیکوکار باشد یا دریده(خوب باشد یا بد)،مؤمن در دوران فرمان روایی او،به کار خود می رسد و کافر نیز در حکومت او بهره مند می گردد.»

13-امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:«إنّ فی سلطان اللّه عصمة لأمرکم فاعطوه طاعتکم غیر ملومة(متلوّمین)و لا مستکره بها؛ (3)همانا سلطان خدا نگهدارنده و ضامن بقای کار شماست پس طاعت خود را به او بسپارید بدون توبیخ و اجبار.» (4)

اما در مصادر اهل سنّت بیش از آن است که بتوانیم همۀ آن ها را در این مجموعه بیاوریم؛زیرا این مطلب را در منابع فراوان آن ها با تعبیرهای گوناگون از رسول

ص:548


1- 1) -أمالی الصّدوق:ص 203؛ [1]بحار الأنوار:369/75 ب 82 ح 2؛ [2]میزان الحکمة:1335/2. [3]
2- 2) -نهج البلاغة:258/؛ [4]بحار الأنوار:358/75 ب 81 ذیل ح 72. [5]
3- 3) -میزان الحکمة:ص 1337 از نهج البلاغة: [6]خطبۀ 169.
4- 4) -این احادیث نمونه هایی بود از مصادر شیعه که طالبین برای اطّلاع بیشتر به منابع مربوطه مراجعه نمایند.

خدا صلّی اللّه علیه و اله نقل کرده اند که در حدود 40 مورد از کتاب های مهم و کلیدی آن ها که در حال حاضر در دسترس حقیر است و با جملۀ«السلطان ظلّ اللّه فی أرضه»آورده اند.برای استحضار به تعدادی از منابع موردنظر اشاره می کنیم و ذکر همۀ متون و مصادر آن نیازمند فراهم آوردن یک کتاب مستقل می باشد.

1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إذا مررت ببلدة لیس لها سلطان فلا تدخلها إنّما السلطان ظلّ اللّه و رمحه فی الأرض؛ (1)هروقت گذارت به شهری افتاد که سلطان ندارد،به آن داخل نشو،(چون شهری که سلطان ندارد،امنیّت ندارد و تو در امن نیستی که آیا از آن سالم بیرون بروی یا نه)همانا سلطان سایۀ خدا و تیر اوست در زمین.»

2-ابی بکره گوید:شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«السلطان ظلّ اللّه فی الأرض فمن أکرمه،أکرمه اللّه و من أهانه،أهانه اللّه؛ (2)سلطان سایۀ خدا در زمین است،پس هرکس او را گرامی بدارد،خدا او را گرامی می دارد و هرکس به او اهانت(بی احترامی کند،)خدا او را خوار می نماید.»

3-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«الوالی العادل:ظلّ اللّه و رمحه فی الأرض؛ (3)والی دادگستر سایۀ خدا و تیر او در زمین است.»

4-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«لا تسبّوا السلطان،فإنّه فیء اللّه فی أرضه؛ (4)به سلطان ناسزا نگویید،چون او سایۀ خدا در زمینش است.»

5-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«السلطان العادل المتواضع ظلّ اللّه و رمحه فی الأرض؛ (5)سلطان عدل پرور و فروتن،سایۀ خدا و تیر او در زمین است.»

6-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«السلطان ظلّ اللّه فی الأرض فمن غشّه ضلّ و من نصحه

ص:549


1- 1) -کشف الخفاء العجلونی:ص 213؛الجامع الصّغیر:1321/2؛تذکرة الموضوعات:ص 182.
2- 2) -کتاب السّنّة:ص 478 و ص 478؛کنز العمال:6/6؛الجامع الصّغیر:69/2؛با تغییراتی در کتاب های تاریخ بغداد ابن النّجّار بغدادی:72/2 و لسان المیزان ابن حجر:178/4.
3- 3) -میزان الحکمة:1335/2 از کنز العمال:ح 14582.
4- 4) -همان مدرک:1335/2 از کنز العمال:ح 14586.
5- 5) -همان مدرک:1335/2 از کنز العمال:ح 14582.

اهتدی؛ (1)سلطان سایۀ خدا در زمین است،پس کسی که به او خیانت کرده(و برخلاف واقع عمل کند خود)گمراه شده و هرکس به او نصیحت کرده(یاور او شود)هدایت یافته است).»

7-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«السلطان ظلّ اللّه فی أرضه یأوی إلیه الضعیف و به ینصر المظلوم؛ (2)سلطان سایۀ خدا در زمینش است،ناتوان به او پناهنده می شود و به وسیلۀ او به مظلوم یاری رسانده می شود.» (3)

نکاتی که پیرامون احادیث فوق مورد توجه قرار می گیرد،به شرح ذیل است.

1-روایاتی که از طریق اهل تسنّن در مورد«سلطان»وارد شده است،برای آن ها حل شده است؛زیرا آن ها سلطان و والی و حاکم را مفترض الطاعة می دانند و جملۀ «و أولی الأمر منکم»در آیۀ «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» را به امیران هرزمان تفسیر می کنند،با این که از علمای آن ها مانند سیوطی و الفتنی و عقیلی و...آن روایات را از موضوعات دانسته و مورد تشکیک قرار داده اند،اما در کلّ منظور از اولی الأمر را سلاطین وقت و حاکمان هرزمان می دانند.

2-از نظر اهل تشیّع«أولی الأمر»را مطلق امامان دوازده گانه و انسان های ملکوتی تعیین شده از سوی خداوند می دانند که باید دارای صفات عصمت و مصون از خطا و اشتباه باشند تا بتوانند رهبری صحیح جوامع را به عهده بگیرند.

بنابراین روایات وارده در پیرامون سلطان را می توان این گونه تجزیه و تحلیل کرد.

ص:550


1- 1) -همان مدرک:1335/2 از کنز العمال:14630.
2- 2) -میزان الحکمة:1335/2 از کنز العمال:ح 14583.
3- 3) -تاج العروس:159/5 ح 3045 و 428/7 ح 3047؛لسان العرب:452/2 و 41911؛النّهایة فی غریب الحدیث:262/2 و 160/3؛البدایة و النّهایة ابن کثیر:12/2؛لسان المیزان ابن حجر:17/4؛تهذیب التّهذیب ابن حجر:218/7؛میزان الإعتدال ذهبی:267/2؛اسد الغابة ابن اثیر:2591/4؛ [1]الکامل،عبد اللّه بن عدی:246/3 و 361؛ [2]شرح الأزهار امام احمد المرتضی:679/1؛عوالی اللّئالی ابن ابی جمهور الأحسائی:/1مجمع الزّوائد الهیثمی:196/5؛شرح مسلم النووی:123/16؛مسند الشّهاب ابن سلامة:1 201/؛الجامع الصّغیر سیوطی:132/1 و 69/2؛العهود المحمدیّة شعرانی:787؛فیض القدیر فی شرح الجامع الصّغیر المناوی:186/4؛تذکرة الموضوعات الفتنی:182؛السیر الکبیر شیبانی:18/1؛ و کتاب های زیاد دیگر که مجال نقل همۀ آن ها،نیست.

1-روایات شیعه در این زمینه را متوجّه امامان دوازده گانۀ شیعیان نموده و منظور از«السلطان ظلّ اللّه»را خود آن ها می دانند،چون آن ها هستند خلیفة اللّه و حجّت اللّه و ظلّ اللّه و سلطان اللّه در روی زمین و با وجود آن هاست که کاینات برقرار است و (لو لا الحجّة لساخت الأرض)اگر حجّت نباشد،زمین فرومی رود و نابود می شود. (1)

2-در برخی از روایات با عنوان«السلطان العادل»و«الوالی العادل»نام برده شده است و ممکن است منظور از«السلطان ظلّ اللّه»این گروه از سلاطین و حکّامی باشند که در کشور خود،با زیر دستان و رعایا و اقشار مختلف،با عدل و انصاف رفتار می نمایند،حتی اگر کافر هم باشد؛چون وجود چنین سلاطینی،مایۀ رفاه و آرامش بندگان خداست و در زیر سایۀ عدل آن ها،طعم زندگی را می چشند و لذّت حیات را می فهمند.

آری!پادشاهانی که دارای صفات و خلق و خوی خداپسندانه باشند،سایۀ خدا بر بندگان و عیال اللّه هستند.

3-برای این که نظام کشور و امنیت مردم از بین نرود،به شیعیان دستور می دادند، از سلطان وقت تبعیت کرده و پشتیبانی نمایند،اگر عادل باشند از عدالتشان استفاده نمایند و اگر ظالم باشند،برای اصلاح آن ها دعا کنند (2)

و از سوی دیگر از وجود آن ها در برقراری نظم جامعه استفاده نمایند وگرنه مملکت از شیرازه درمی آید و سنگ روی سنگ بند نمی شود و اشرار نمی گذارند آب خوش از گلوی مردم پایین رود.

4-در دوران غیبت تا ظهور منجی عالم حضرت«قائم آل محمد»علیهم السّلام حفظ اتّحاد مسلمین از هرجهت ضرورت دارد؛زیرا سربلندی و شوکت هرجامعه ای به نوع

ص:551


1- 1) -در این مورد بحث زیاد است و مطلب فراوان،به کتاب های مربوطه مراجعه شود.
2- 2) -آن گونه که امیر مظلومان علی علیه السّلام اجرا کرد و دو فرزند گرامی اش،حسنین را برای دفاع و جلوگیری از کشته شدن خلیفۀ سوّم عثمان بن عفّان فرستاد و تا سرحدّ امکان،جلوی مسلمانان خشمگین را بگیرند تا خون او را نریزند،حتی گروهی از هواخواهان حضرت به این کار امام اعتراض کردند.حضرت در پاسخ اعتراض آن ها فرمود:«نمی خواهم یا می ترسم کشتن خلیفه در میان مسلمانان رسم شود،در آن صورت است که جامعۀ مسلمین روی آرامش و امنیت را نخواهند دید.

همبستگی و میزان اتحاد آن ها بستگی دارد،اگر دشمن از اختلافات داخلی آن ها بویی می برد،بلافاصله برای تصرّف سرزمین های مسلمانان،حملۀ فراگیر نموده و آن ها را از میان برمی داشتند،به این علّت بود که هریک از امامان علیهم السّلام در زمان خود برای حفظ استقلال و اقتدار کشور و زنده نگهداشتن اسلام و قرآن،از حقوق خود صرف نظر کرده و به شیعیان خود دستور می دادند که با آن ها هم سو و هم رنگ شوند و از اختلاف و در نهایت از نابودی بپرهیزند.

مانند آن دو زن که در زمان خلافت امیر آزادگان علی علیه السّلام برای به دست آوردن بچه ای با یکدیگر نزاع می کردند و هرکدام ادّعای مادری او را داشتند و هیچ کدام دست بردار نبودند.حضرت دستور داد آن بچه را دو نیم کنند و هرنیمه ای را به یکی از آن ها تحویل دهند،مادر اصلی بچه،این دستور را که شنید،احساس خطر نمود، برای حفظ جان دلبندش با ترس عرض کرد:یا امیر المؤمنین!بچه مال آن زن است و من حقّی در او ندارم.

امام فرمود:بچه متعلّق به این خود زن است که از حقش صرف نظر کرد!.

گفتند:چرا ای امیر المؤمنین؟!او که اعتراف دارد که بچه متعلّق به او نیست؟!

فرمود:می بینید آن زن به دونیم شدن بچه رضایت داد،چون دلش نمی سوزد،اما این زن برای حفظ سلامت بچه اش از حقّ خود گذشت تا بچه اش زنده بماند.

5-اگر روایت های وارده از طریق شیعه،از نظر سند قابل قبول باشد،حمل بر تقیّه بنماییم،برای این که وجوب اطاعت از سلطان از معتقدات مهم اهل سنّت است و این روایات هنگامی از امامان شنیده شده است که آن ها بر کشورها و اراضی قلمروی اسلام تسلّط کامل داشتند و در طول تاریخ اکثریت با اهل تسنّن و حکومت های در دست آنان بود و شیعیان دایم در زیر چکمۀ آن ها قرار داشت،اگر کوچک ترین مخالفتی از خود نشان می دادند،بی درنگ از دم تیغ گذرانده و نابودشان می کردند.

از طرف دیگر،حفظ جان و مال شیعیان و جلوگیری از نابودی آن ها برای امامان علیهم السّلام بسیار اهمیت داشت و هم سویی با اهل تسنّن را به صلاح شیعیان و مصون بودن از شرّ خطرات آن ها ضروری می دانستند،بدین جهت صدور روایات فوق را

ص:552

یکی از موارد تقیه می پنداریم.

6-قسمت اعظم این روایات پس از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با گذشت زمان و در دوران خلفای بنی امیه و بنی عباس به وسیلۀ ناقلان و عمل آورندگان حدیث،به نوشته های اسلامی تزریق شده و برای تسلّط کامل آن ها مورد بهره برداری آنان قرار گرفته است.

پس برای جلوگیری از فروپاشی مسلمان ها وجود یک فرد مهارکننده با هرعنوان که باشد(امام،سلطان،رییس جمهور،رئیس کشور،رئیس قبیله و...)ضرورت دارد.

32-قرآن و حکومت

امّا بحث در مورد حکومت از نظر قرآن مانند فصل پیشین و رفتار و مدیریت عادلانه،مورد تمجید و تأیید قرار گرفته است.

از انبیا مانند حضرت سلیمان و حضرت یوسف علیهما السّلام و از بندگان صالح،مانند طالوت و ذو القرنین قدّس سرّه و جز آن دو،از سوی خداوند و با تأییدات او،در این جهان تشکیل حکومت داده و مشروعیّت آن را امضا نموده و ریاست کرده اند.

آثار و پاداش اخروی و معنوی آن نیز به گونه ای است که پیغمبر معصوم الهی

1-حضرت سلیمان علیه السّلام از خداوند،درخواست می کند:«قال ربّ اغفر لی و هب لی ملکا لا ینبغی لأحد من بعدی إنّک أنت الوهّاب؛ (1)گفت:خدایا مرا ببخش و حکومتی به من عطا فرما که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد.تویی بسیار بخشنده(تا آسایش و آرامش بندگانت را فراهم آورده و به سوی تو راهنمائی کنم).»

2-امام صادق علیه السّلام از پدران بزرگوارش علیهم السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«رحم اللّه رجلا أعان سلطانه علی برّه؛ (2)خدا رحمت کند مردی را که به سلطان(و فرمانروای کشور خود را)به طور مستقیم یا با(اعمال)نیک کمک نماید.»

3-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«إذا کان أمرائکم خیارکم،و أغنیائکم سمحائکم،و أمرکم

ص:553


1- 1) -همان/ص 35.
2- 2) -ثواب الأعمال ص 169؛ [1]بحار الأنوار:371/75 ب 82 ح 14. [2]

شوری بینکم،فظهر الأرض خیر لکم من بطنها،و إذا کان أمرائکم شرارکم،و أغنیائکم بخلائکم،و أمرکم إلی نسائکم،فبطن الأرض خیر لکم من ظهرها؛ (1)زمانی که امیران،نیکان و توانگران شما سخاوتمندانتان شدند و کارهایتان با مشورت انجام گرفت،پس زندگی روی زمین برای شما بهتر از شکم(درون)زمین است و زمانی که امرای شما،اشرارتان و توانگرانتان،بخیلان شما و کارها(و ادارۀ امورتان)در دست زنانتان افتاد،پس بودن در درون زمین(و مردن)بهتر از بودن در روی زمین است.»

4-از امام باقر علیه السّلام از پدرش از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«صنفان من أمّتی إذا صلحا صلحت أمّتی و إذا فسدا،فسدت أمّتی،قیل یا رسول اللّه و من هما؟قال:الفقهاء و الأمراء؛ (2)دو گروه از امّت من وقتی صالح شدند،امّت من هم صالح می شوند و وقتی فاسد شدند، امّت من نیز فاسد می شوند.گفته شد:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آن ها کیانند؟!فرمود:فقها و امرا.»در بعضی روایات«قرّا و امرا»آمده است.

این روایات وجود فرمان روایان صالح را سبب برکت زندگی و سپری کردن عمر در زمان آن ها را بهتر از مردن و زیر خاک رفتن می داند.

پس با ملاحظۀ گفتارهای این دو فصل،روشن شد که تشکیل حکومت و زمامداری که سبب آرامش خاطر و امنیت در زندگی و رفاه بندگان خدا و برداشته شدن ظلم و ستم از سر آن ها شود،مورد تمجید و تشویق دین اسلام و قرآن قرار گرفته است.

ص:554


1- 1) -شرح الأزهار:536/4 از کتاب المقالید؛تحف العقول:ص 36؛بحار الأنوار:139/74؛ [1]سنن ترمذی:3 361/؛الجامع الصّغیر:127/1؛العهود المحمدیّة:ص 453؛ [2]کنزل العمّال:123/11؛تفسیر القرطبی:16 38/؛ [3]تاریخ بغداد:1872.و [4]کتاب های دیگر.
2- 2) -خصال:20/1؛ [5]بحار الأنوار: [6]336/75 از کتاب الإمامة و التّبصرة؛و نوادر الرّاوندی:ص 27 [7] در آن به جای الفقهاء القرّاء آمده است؛أمال الصّدوق:ص 220( [8]الأمراء و القراء)در آن(قیل من هما یا رسول اللّه)، نیست.

33-علم و قدرت دو شرط اصلی زمامداری

در هر جامعه ای این دو نیرو حکومت نماید،آن جامعه شکست ناپذیر و دوست داشتنی می شود،چون جامعه ای که از جهالت تهی باشد و علم و دانش جای آن را بگیرد و قدرت نظامی نیز،بازوی پرتوان اجرایی آن باشد،مسلّم است که آن جامعه روی سعادت و خوشی را دیده و آرامش و رفاه را لمس خواهد نمود؛زیرا شالوده ای که با علم ریخته شود و نیروی نظامی آن را پشتیبانی و حراست نماید،در آن صورت روی زمین و زندگی در آن،بهتر از داخل زمین و حساب پس دادن در آن خواهد بود در حکومت حضرت«مهدی موعود علیه السّلام»علاوه بر ویژگی های دیگری که خواهد داشت،این دو شرط،با درجۀ بالا و تمام و کمال وجود خواهد داشت.

طبق روایات وارده:

1-تمام حروف 27 گانه علم،توسط آن امام تفسیر و باب علومی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر مؤمنین علیه السّلام باز کرده،او تشریح خواهد نمود.

2-بر سر مردم دست کشیده و با نفوذ معنوی و با کمک غیبی،عقل و خرد آن ها کامل و رشد فکری شان به نهایت کمال خواهد رسید.

3-بر سر و سینۀ قاضیان خود دست می کشد که در هیچ قضاوت صحیح عاجز نمانده و علم هیچ چیز بر آن ها پوشیده نخواهد ماند.

4-امراض و بیماری ها از جامعه ریشه کن خواهد شد. (1)

5-نیز از نظر نیروی نظامی،قدرت فوق العاده خواهد داشت. (2)

بنابراین در زمان حکومت او زنده ماندن به مراتب از مردن بهتر است.

34-برخورد مردم با قائم علیه السّلام و پراکندگی خودی ها

در برخورد اولیّۀ مردم با حضرت«مهدی موعود علیه السّلام»روایات مشابه و با سندهای مختلف و لحن های متفاوت وارد شده است که به بعضی از آن ها اشاره می شود.

ص:555


1- 1) -(در بخش آموزش و پرورش)مشروحا می خوانید.
2- 2) -در فصل«ارتش»مشروحا بیان خواهد شد.

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«کأنّی بالقائم علی منبر[الکوفة]علیه قباء،فیخرج من وریان قبائه کتابا مختوما بخاتم[من]ذهب فیفکه فیقرأه علی الناس فیجفلون عنه إجفال الغنم، فلم یبق إلاّ النقباء،فیتکلم بکلام،فلا یلحقون ملجأ حتی یرجعوا إلیه و إنّی لأعرف الکلام الّذی یتکلّم به؛ (1)گویا به«قائم علیه السّلام»بر منبر کوفه می نگرم که از یقۀ قبای خود مکتوبی بیرون می آورد که با طلا لاک و مهر شده است،آن را باز می کند؛پس برای مردم می خواند،(مطالب آن بر مردم طوری سنگین می آید که)همگی مانند گوسفند از اطراف امام پراکنده می شوند،فقط نقیبان باقی می مانند و با کلماتی سخن می گوید،که آن ها پناهگاهی را نمی یابند،تا به سوی او بازمی گردند و من سخنی که او می گوید را می دانم.»

2-و یخرج الناس خراجهم علی رقابهم إلی المهدیّ،و یوسّع اللّه علی شیعتنا،و لو لا ما یدرکهم من السّعادة،لبغوا (2)و مردم خراج ذمه ای خود را بیرون می کنند و به تحویل «مهدی علیه السّلام»می دهند و خداوند به شیعیان ما توسعه می دهد و اگر نبود سعادتی که آن ها را درمی یابد،حتما طغیان می کردند.

3-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«یخرج أناس من المشرق فیوطئون للمهدیّ؛یعنی سلطانه؛ (3)گروهی از مشرق خروج خواهند کرد که سلطنت(ظهور)مهدی را زمینه سازی می کنند.»

4-امام صادق علیه السّلام فرمود:«إنّ قآئمنا إذا قام أتی الناس و کلّهم یتأوّلون علیه کتاب اللّه یحتج علیه به؛ (4)همانا«قائم علیه السّلام»ما وقتی که ظهور کرد،مردم(به سوی او)می آیند و همه شان قرآن را بر علیه او تأویل و احتجاج نمایند.»

5-امام صادق علیه السّلام فرمود:«هرگاه«قائم علیه السّلام»ما قیام کرد،جهّال(نادان های)مردم بدتر از جهّال زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با او روبرو می شوند.

ص:556


1- 1) -روضة الکافی:ص 167؛بحار الأنوار:352/52 ب 27 ح 108. [1]
2- 2) -بحار الأنوار:345/52 ب 27 ح 91. [2]تفسیر عیّاشی:56/2-61. [3]
3- 3) -منتخب الأثر:ص 375 ف 2 ب 40 ح 1 [4] بنقل از صحیح ابن ماجة:2 فی باب خروج المهدی،ینابیع المودة ص 435 از مسند احمد و کنز العمال و گنجی در البیان؛عقد الدرر:ص 125؛ [5]الفتن ابن کثیر:41/1.
4- 4) -غیبت نعمانی:ص 297 باب 17 ذیل ح 1؛معجم الملاحم و الفتن:18/4.

گفتم:چگونه بود؟

فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله زمانی به میان مردم آمد که سنگ و صخره و عیدان و چوب تراشیده را می پرستیدند،اما«قائم علیه السّلام»ما وقتی قیام نماید،با مردمی روبرو می شود که همۀ آن ها قرآن را بر علیه او تأویل و با قرآن بر علیه او احتجاج می کنند.سپس فرمود:

آگاه باش!به خدا قسم!عدل او به خانه های آن ها داخل شود،آن گونه که گرما و سرما داخل می شود.» (1)

6-امام زین العابدین علیه السّلام فرمود:«سپس«قائم علیه السّلام»خود سخن می گوید:

و می فرماید:«أیّها الناس»منم فلان و پسر فلان،منم فرزند پیغمبر خدا،شما را به آن چه که پیغمبر دعوت می کرد،می خوانم!»

مردم به سوی او هجوم می برند که او را بکشند و آن سی صد و سیزده تن از او دفاع کنند. (2)

7-مفضّل بن عمر گفت:امام صادق علیه السّلام فرمود:«کأنّی أنظر إلی القآئم علی منبر الکوفة و حوله أصحابه ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا عدة أهل بدر،و هم أصحاب الألویة و هم حکّام اللّه فی أرضه علی خلقه،حتی یستخرج من قبائه کتابا مختوما بخاتم من ذهب عهد معهود من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فیجفلون عنه إجفال الغنم،فلا یبقی منهم إلاّ الوزیر و أحد عشر نقیبا کما بقوامع موسی بن عمران علیه السّلام.فیجولون فی الأرض فلا یجدون عنه مذهبا،فیرجعون إلیه و اللّه إنی لأعرف الکلام الّذی یقوله لهم فیکفرون به؛ (3)مثل این که به«قائم علیه السّلام»در منبر کوفه می نگرم و اطراف او را سی صد و سیزده نفر به تعداد اهل بدر،اصحابش گرفته اند و آن ها پرچمداران او و حاکمان خدا در زمین برای خلق اند،تا نوشتۀ مهر شده با مهر طلایی را که عهدی است از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بیرون آورد،(بعد از قرائت آن)مانند گوسفندان از اطرافش پراکنده می شوند،پس باقی نمی ماند،مگر وزیر و یازده نفر

ص:557


1- 1) -همان مدرک:ص 297 باب 17 ذیل ح 1؛ [1]معجم الملاحم و الفتن:19/4.
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:198/3 ح 719؛ [2]بحار الأنوار:306/52 ب 26 ح 79. [3]
3- 3) -توضیح:أجفل القوم أی هربوا مسرعین.معجم احادیث الامام المهدی علیه السّلام 20/4 ح 1098 [4]بحار:/ [5]52 326 ب 27 ح 42 از کمال الدّین،و [6]ص 352 ح 107؛از روضة الکافی:ص 167 قسمتی از روایت.

نقیبان،همان گونه که با موسی بن عمران علیه السّلام ماندند.پس روی زمین را می چرخند و برای خود جای رفتن و(پناهگاهی)پیدا نمی کنند و به سوی او برمی گردند،به خدا قسم!من آن چه را که به آن ها می گوید،سبب کفرشان می شود را می دانم.» (1)

8-اسحاق بن عمّار گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا قدم القآئم علیه السّلام و ثب أن یکسر الحائط الّذی علی القبر فیبعث اللّه تعالی ریحا شدیدة و صواعق و رعودا حتّی یقول الناس:

إنما ذا لذا،فیتفرق أصحابه عنه حتی لا یبقی معه أحد...؛ (2)زمانی که قائم علیه السّلام آمد به سرعت دیواری که بر قبر(آن دو نفر)است بشکند،در این حال خداوند باد شدید و رعد و برق می فرستد تا این که مردم گویند:آن به آن(این بلا در مجازات آن تصمیم).پس اصحاب از دورش پراکنده می شوند،به طوری که یک نفر هم با او نماند.»

35-این همه کشتار چرا؟!

1-عبد اللّه بن سنان گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«یقتل القآئم علیه السّلام حتی یبلغ السوق قال فیقول له:رجل من ولد أبیه:إنک لتجفل الناس إجفال النعم،فبعهد من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أو بماذا؟قال:و لیس فی الناس رجل أشد منه بأسا،فیقوم إلیه رجل من الموإلی فیقول له:

لتسکتن أو لأضربن عنقک،فعند ذلک یخرج القآئم علیه السّلام عهدا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؛ (3)قائم علیه السّلام می کشد تا به بازار می رسد،در این حال یکی از فرزندان پدرش(از نسل خاندانش) می گوید:همانا تو مردم را مانند گلۀ حیوانات رانده و نابود می کنی،آیا برای این کارهایت از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله عهدی داری؟یا برای چیست؟!در میان مردم،تواناتر از این مرد نیست.پس یکی از غلامان بلند شده و می گوید:ساکت می شوی یا گردنت را بزنم؟! در این وقت،قائم علیه السّلام عهدی را از رسول خدا علیه السّلام بیرون آورده و نشانش می دهد.»

2-روایت دیگری که از امام باقر علیه السّلام رسیده که می فرماید:تا به منزل ثعلبیه می رسد،در آن جا مردی از صلب پدرش(از سادات)که شجاع ترین مردم به استثنای صاحب این امر از حیث بدن و قلب،بلند می شود و می گوید:ای شخص چکار

ص:558


1- 1) -مشابه این حدیث در فصل«برخورد مردم در آغاز»از روضه کافی گذشت.
2- 2) -بحار الأنوار:386/52 [1] ب ح 201.
3- 3) -همان مدرک:386/52 ب 27 ح 203 از کتاب الغیبة.

می کنی؟!مردم را مانند گلۀ گوسفند می رانی و از بیخ و بن برمی کنی؟آیا عهدی از رسول خدا علیه السّلام داری(یا با چه مجوّزی،این ها را می کشی)؟!

غلام حضرت که بیعت می گیرد،بلند شده و می گوید:ساکت می شوی یا به خدا قسم گردنت را می زنم!

حضرت به غلامش می فرماید:ساکت شو،رو به آن مرد کرده و می گوید،بلی! فلانی!به خدا قسم با من عهدی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هست،ای فلان(ای غلام)آن خورجین را بیاور!

خورجین را می آورد،پس عهدی که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دارد،برای او می خواند،آن شخص می گوید:خدا مرا فدای تو کند!(اجازه بده)سرت را ببوسم.پس میان دو چشمان امام را می بوسد و می گوید:خدا مرا فدایت کند،برای ما بیعت را تجدید کن! پس بیعت را تجدید می کند. (1)

3-در روایت دیگر آمده است،وقتی به«ثعلبیّه یا سویقه»رسید،مردی از خویشان خود که شجاع و دلاور است،بپا خیزد و می گوید:ای مهدی!چه می کنی؟به خدا قسم،این کارهایت،مردم را متفرق می سازد،آیا برای این رفتارهایت عهدی از پیغمبر و یا مدرکی داری؟!

حضرت دستور می دهد،صندوقی را می آورند و عهدنامه ای را بیرون آورد. (2)

36-مشرکان ناراضی

ابی بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام دربارۀ آیۀ «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» (3)فرمود:«و اللّه ما نزل تأویلها بعد و لا ینزل تأویلها حتی یخرج القآئم علیه السّلام فإذا خرج القآئم لم یبق کافر باللّه العظیم،و لا مشرک بالإمام إلاّ کره خروجه حتی لو کان کافر أو مشرک فی بطن صخرة لقالت:یا مؤمن فی بطنی کافر

ص:559


1- 1) -بحار الأنوار:342/52 ب 27 ح 91 از تفسیر عیاشی.
2- 2) -چنان که در محلش گفته شد،تمام کارهای ائمّه علیهم السّلام از جانب خداوند و دستورهای آسمانی است که از پیش تعیین شده بود.
3- 3) -براءة:34. [1]

فاکسرنی و اقتله؛ (1)به خدا قسم!تأویل آن هنوز فرود نیامده و نمی آید تا زمانی که قائم علیه السّلام خروج کند،(آن وقت)پس هیچ کسی کافر به خدای بزرگ و کافر به امام نمی ماند،مگر این که خروج او را دوست ندارند(و«قائم علیه السّلام»نیز با آن ها درگیر شده و زمین را از لوث وجود آن ها پاک می گرداند،به گونه ای که)اگر کافر یا مشرکی در شکم سنگی مخفی شود،آن سنگ(صدا می زند و)می گوید:ای مؤمن،در شکم من کافری هست و مرا بشکن و او را به قتل برسان!»

37-ما تو را نمی شناسیم

امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیۀ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا،قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ (2)فرمود:

«یکذّب بالقائم اذ یقول له:لسنا نعرفک و لست من ولد فاطمة کما قال المشرکون لمحمد صلّی اللّه علیه و اله (3)؛قائم علیه السّلام تکذیب می شود زمانی که به او گفته شود،ما تو را نمی شناسیم و تو از اولاد فاطمه علیها السّلام نیستی،چنان چه به محمد صلّی اللّه علیه و اله گفتند.»

38-او همه را می شناسد

ابان بن تغلب گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا خرج القآئم علیه السّلام لم یبق بین یدیه أحد إلاّ عرفه صالح أو طالح؛ (4)زمانی که«قائم علیه السّلام»خروج کرد،روبه روی او کسی نمی ماند،مگر این که حضرت او را می شناسد که صالح است یا طالح.»

این شناخت مخصوص امام و با تعلیم او به قاضیان محاکم اختصاص دارد.

39-ای فرزند فاطمه!از هرجا آمده ای برگرد

1-ابی جارود در حدیث طولانی گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:زمانی که«قائم علیه السّلام»

ص:560


1- 1) -کمال الدّین:386/2 باب النّوادر؛ [1]بحار الأنوار: [2]324/52 ب 27 ح 36 از کمال الدّین. [3]
2- 2) -سورۀ مطففین،آیه 13. [4]
3- 3) -المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 456؛ [5]تأویل الایات الظّاهرة:ص 772.
4- 4) -بحار الأنوار:389/52 ب 27 ح 208؛ [6]بیان الأئمّة:205/3 از الکتاب المنیر.

قیام کرد،به سوی کوفه پیش می رود،بیش از ده هزار نفر مسلّح از بتریه ای ها (1)بیرون می آیند و همگی می گویند:از هرجا آمده ای برگرد!ما به بنی فاطمه احتیاج نداریم.

پس شمشیر(کشیده و به گردن آن ها)می گذارد تا به آخرین نفرشان می رسد،سپس داخل کوفه شده و تمام منافقین شکاک را می کشد و قصرها(از حرام بنا شده)را منهدم می سازد. (2)

2-ابی الجارود گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:به سوی کوفه حرکت می کند و شانزده هزار نفر مسلّح از قاریان قرآن و فقهای دین از بتریه بیرون می آیند،درحالی که پیشانی شان(از کثرت عبادت)مجروح و علامت هایشان را محکم(و داغ)کرده اند و نفاق آن ها را فراگرفته و«کلّهم یقولون:یابن فاطمة!ارجع لا حاجة لنا فیک!؛ (3)همگی می گویند:ای فرزند«فاطمه علیها السّلام»برگرد!ما را به تو حاجتی نیست.»

3-امام صادق علیه السّلام فرمود:«فیقولون:ارجع من حیث شئت لا حاجة لنا فیک؛ (4)پس می گویند:به هرکجا می خواهی،برگرد ما به تو احتیاج نداریم.»

40-خدا به آل محمد نیازی ندارد

1-علی علیه السّلام فرمود:«أما و اللّه لأقتلنّ أنا و ابنای هذان و لیبعثنّ اللّه رجلا من ولدی فی آخر الزّمان یطالب بدمائنا و لیغیبنّ عنهم تمییزا لأهل الضّلالة حتّی یقول الجاهل:ما للّه فی آل محمد من حاجة؛ (5)قسم به خدا!من و این دو فرزندم کشته خواهیم شد و خداوند مردی از اولاد مرا در آخر الزّمان برمی انگیزد،خون ما را مطالبه می نماید و از آن ها غایب می شود تا گمراهان تمییز داده شوند و نادان ها گویند که خدا به آل محمّد علیهم السّلام احتیاج ندارد.»

2-اصبغ بن نباته گوید:امیر المؤمنین علیه السّلام یادی از«قائم علیه السّلام»نمود و فرمود:«أما

ص:561


1- 1) -البتریّه-بالضمّ-من طوائف الزّیدیه تنسب الی المغیرة بن سعد یلقب بالأبتر(کذا فی القاموس).
2- 2) -بحار الأنوار:338/52 ب 27 ح 81 از ارشاد.
3- 3) -بیان الأئمّة:264/3 از دلائل الإمامة [1]ابن جریر الطّبری.
4- 4) -بحار الأنوار:387/52 ب 27 ح 205 از کتاب الغیبة.
5- 5) -بحار الأنوار: [2]112/51.از غیبت نعمانی و [3] 101/52 ب 21 ح 1 از غیبت طوسی به دو طریق با تغییراتی.

لیغیبنّ حتّی یقول الجاهل:ما للّه فی آل محمد من حاجة؛ (1)آگاه باش!او غایب می شود تا (شخص)نادان گوید که خدا به آل محمّد علیهم السّلام نیازی ندارد.»

3-صفوان جمّال گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«أما و اللّه لیغیبنّ عنکم مهدیّکم حتّی یقول الجاهل منکم:ما للّه فی آل محمد حاجة ثمّ یقبل کالشهاب الثاقب فیملأها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما؛ (2)آگاه باش،به خدا سوگند!مهدیتان از شما غایب می شود تا جهّال شما گویند که خداوند به آل محمّد علیهم السّلام احتیاج ندارد،سپس مانند شهاب ثاقب می آید، پس زمین را پر از عدل و قسط کند،آن طور که از ظلم و جور پر شده است.»

41-این از آل محمد علیهم السّلام نیست

در لسان روایات علیهم السّلام فقر به مرگ بزرگ و سرخ تشبیه شده است،هرجامعه و خانواده ای را فقر فراگیرد،هرروز با مرگ دست و پنجه نرم می کنند.در مرگ طبیعی،مرگ یک بار و شیون یک بار است،اما در فقر هرروز می میرد و زنده می شود.

در واقع رفاه و تأمین معاش و آرامش فکر در زوایای زندگی،به خصوص برای دین مردم حرف اوّل را می زند.

ازاین رو نزدیک ظهور،آتش آشوب و فتنه افزایش می یابد،به ویژه توسط بنی هاشم و بنی فاطمه،بدین جهت وقتی که حضرت«مهدی موعود علیه السّلام»ظهور کرد،از او هم دوری نموده و اظهار برائت کرده و می گویند:این از آل محمّد علیهم السّلام نیست وگرنه رحمی در دل داشت!

1-امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:«لیفرّجنّ اللّه برجل منّا أهل البیت،بأبی ابن خیرة الإماء لا یعطیهم إلاّ السّیف هرجا و مرجا موضوعا علی عاتقه ثمانیة حتّی تقول قریش لو کان هذا من ولد فاطمة لرحمنا،فیغریه اللّه ببنی أمیّة حتّی یجعلهم حطاما و رفاتا ملعونین أینما ثقفوا أخذوا و قتّلوا تقتیلا سنّة اللّه فی الّذین خلومن قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبدیلا؛ (3)خداوند به

ص:562


1- 1) -همان مدرک:119/51 ب 2 ح 19 از کمال الدّین. [1]
2- 2) -همان مدرک:145/51 ب 6 ح 11 از کمال الدّین. [2]
3- 3) -بحار الأنوار:121/51 ب 2 ذیل ح 23 [3] از ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغة.

وسیلۀ مردی از ما فرج خواهد داد،پدر و مادرم فدای فرزند بهترین کنیزان!به آن ها جز شمشیر چیزی عطا ننماید.هشت ماه به صورت هرج و مرج و شمشیر به دوش می کشد تا این که قریش می گویند:اگر این از اولاد فاطمه علیهما السّلام بود،به ما رحم می کرد.پس خداوند او را بر بنی امیّه چیره می کند تا آن ها را خاکستر کند و پوسیده سازد.آن ها ملعون هایی هستند که هرجا پیدا شوند،(باید)کشته شوند،کشته شدن سخت،سنّت خداست دربارۀ کسانی که رفتند و سنّت خدا تغییر و تبدیل نمی یابد.»

42-لعنت شرقیان و غربیان

در این باره احادیثی آمده است که مردم از بسیاری قتل و غارت و ناامنی و مشکل تأمین معاش و سابقۀ زیاد خروج افراد نالایق به نام«مهدی موعود»به ستوه آمده، زمانی که پرچم امام را دیدند،لعنت خواهند کرد.

1-ابان بن تغلب گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا ظهرت رایة الحقّ لعنها أهل الشّرق و الغرب،أتدری لم ذلک؟قلت:لا،قال:للّذی یلقی الناس من أهل بیته قبل خروجه؛ (1)زمانی که پرچم حق ظاهر شد،اهل شرق و غرب به آن لعنت می فرستند.آیا می دانی چرا؟!

گفتم:نه!

فرمود:به خاطر ناهنجاری هایی که پیش از خروج او از اهل بیت(پسر عموهایش) می بینند.»

2-منصور بن حازم گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا رفعت رایة الحقّ لعنها أهل الشرق و الغرب،قلت له:ممّ ذلک؟قال:ممّا یلقون من بنی هاشم؛ (2)زمانی که پرچم حق برافراشته شد،اهل مشرق و مغرب،به آن لعنت می فرستند.

گفتم:چرا؟!

فرمود:(از ناراحتی هایی)که از بنی هاشم می بینند.»

ص:563


1- 1) -بحار الأنوار: [1]363/52 ب 27 ح 134 از غیبت نعمانی.
2- 2) -همان مدرک:363/52 ب 27 ح 135 از غیبت نعمانی. [2]

3-ابی بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:...و پرچم را درهم پیچید و آن در نزد ما است و هیچ کس آن را نگشود،تا آن که«قائم علیه السّلام»قیام نماید و آن پرچم را برافراشته کند و کسی در خاور و باختر نماند،مگر آن که آن را لعنت کند!... (1)

4-ابو بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«ثمّ یهزّ الرّایة المغلّبة،و یسیر بها،فلا یبقی أحد فی المشرق و لا فی المغرب إلاّ لعنها؛ (2)سپس پرچم پیروزمند را به اهتزاز در می آورد و با پرچم حرکت می کند و کسی در خاور و باختر نماند،مگر این که پرچم را لعنت کند و آن پرچم رسول خداست که در جنگ بدر جبرئیل آن را فرود آورد.»

43-سخت ترین آزار و اذیّت ها

1-فضیل گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام فرمود:«إنّ قآئمنا إذا قام استقبل من جهلة الناس أشدّ مما استقبله رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من جهّال الجاهلیّة فقلت:و کیف ذلک؟قال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أتی الناس و هم یعبدون الحجارة و الصّخور و العیدان و الخشب المنحوتة،و إنّ قآئمنا إذا قام أتی الناس و کلهم یتأوّل علیه کتاب اللّه،و یحتج علیه به ثمّ قال:أما و اللّه لیدخلنّ علیهم عدله جوف بیوتهم،کما یدخل الحرّ و القرّ؛ (3)همانا وقتی که«قائم علیه السّلام»ما قیام کرد،از نادانان مردم چیزهایی متوجّه او می شود که سخت تر از نادانان جاهلیّت زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله باشد.گفتم:این چگونه می شود؟!

فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله زمانی به سوی مردم آمد که سنگ و صخره و چوب های خوش بو و تراشیده شده را می پرستیدند،ولی قائم علیه السّلام ما زمانی به سوی مردم می آید که(همه باسوادند و)همه شان کتاب خدا را بر علیه او تأویل می نمایند و بر علیه او احتجاج می کنند،به خدا قسم،سپس عدالت او به خانه هایشان وارد می شود مانند ورود گرما و سرما!»

2-(ابو حمزۀ)ثمالی گوید:شنیدم امام باقر علیه السّلام فرمود:«إنّ صاحب هذا الأمر لو قد

ص:564


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 162. [1]
2- 2) -همان مدرک:ص 165؛ [2]بحار الأنوار:368/52 ب 27 ح 152. [3]
3- 3) -الحرّ و القرّ:گرما و سرما؛غیبت نعمانی:ص 159؛بحار الأنوار:362/52 ب 27 ح 131. [4]

ظهر لقی من الناس مثل ما لقی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله[و أکثر] (1)؛اگر صاحب این کار ظاهر شود،از مردم آزار و اذیتی به او می رسد مانند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله،بلکه بیشتر.»

3-محمد بن ابی حمزه از بعضی اصحابش،گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود:

«إنّ القآئم علیه السّلام یلقی فی حربه ما لم یلق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،لأنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أتاهم و هم یعبدون الحجارة المنقورة و الخشبة المنحوتة،و إنّ القآئم یخرجون علیه فیتأوّلون علیه کتاب اللّه و یقاتلونه علیه؛ (2)همانا قائم علیه السّلام در جنگ ها چیزهایی را ملاقات می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ندیده است؛چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله زمانی آمد که آن ها به سنگ های ساخته و پرداخت شده و چوب های تراشیده شده عبادت می کردند،ولی(مردم)زمان قائم علیه السّلام به او خروج می کنند و کتاب خدا را بر علیه او تأویل می کنند و با او می جنگند.»

44-حکومت واحد جهانی و سلطنت مافوق سلیمانی

اشاره

ایجاد حکومت جهانی و برقراری عدالت واقعی از آرزوهای دیرینۀ انبیا و همۀ مصلحین بشریت بوده و هست و آن ها به پیروان خود،وعدۀ رسیدن این موقعیت را می داده اند و امید به چنین روزی،از تعلیمات مشترک همۀ انبیا در برابر آن هایی بود که با انبیا مقابله می کردند.

به خصوص از زمان پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله به بعد که زمان رسیدن این وعده نزدیک می شد،همۀ معصومین علیهم السّلام دربارۀ اهمیت این امر مهم الهی،مطالب فراوانی را می فرمودند و شیعیان خود را برای رسیدن چنین موقعیتی آماده می ساختند.

هم چنین باید در زمان«قائم علیه السّلام»با ایجاد حکومت واحد و دین واحد،دنیا را اداره کرد؛زیرا تعدد ادیان و حکومت ها،سبب و ریشۀ اصلی اختلافات است،پس باید ریشۀ اختلافات را خشکانده و از بن برکند و زیر لوای حکومت واحد و دین واحد قرار گرفته،تا صدای روح نواز«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه»در سرتاسر گیتی طنین افکن شود.

ص:565


1- 1) -غیبت نعمانی:ص 159؛بحار الأنوار:362/52 ب 27 ح 132. [1]
2- 2) -همان مدرک:ص 159؛ [2]بحار الأنوار:362/52 ب 27 ح 133. [3]

سیرت کشورداری

جغرافیا و ابعاد سلطنت و کشور امام علیه السّلام»تمامی روی زمین از مشرق تا مغرب را فراخواهد گرفت،آیات و اخبار در این باره بسیار آمده است که به ذکر چند مورد از آن اکتفا می شود.

1- «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ؛ (1)خداوند به آنان که از شما ایمان آورده اند،وعده داده است که در زمین جانشین باشند.»

استخلاف در زمین؛(یعنی فراهم بودن زمینۀ تکامل انسان،)از قبیل حکومت حق و عدالت و تمکین دین«نفوذ معنوی حکومت قوانین الهی بر تمام پهنۀ گیتی» و تبدیل خوف به امنیت؛یعنی برطرف شدن تمام عوامل ترس و ناامنی و جایگزین شدن امنیّت کامل و آرامش فراگیر در روی زمین(این آیه در روایات به قیام مهدی موعود علیه السّلام)تفسیر شده است.

2-امام سجّاد علیه السّلام فرمود:«هم و اللّه شیعتنا أهل البیت،یفعل اللّه ذلک بهم علی یدی رجل منّا و هو مهدیّ هذه الأمّة؛آن ها به خدا قسم!شیعیان ما اهل بیت هستند،خداوند این وعده را با دستان مردی از ما،دربارۀ آن ها اجرا خواهد کرد،او هم مهدی علیه السّلام این امّت است.»

همین مضمون از امام باقر و صادق علیهما السّلام نیز نقل شده است. (2)

3- «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ؛ (3)ما بعد از تورات(همۀ کتاب های آسمانی)در زبور(نیز)نوشتیم که وارث(نهایی)زمین،بندگان صالح من خواهند بود.»

4-فرمود:همۀ کتاب های آسمانی«ذکر»است و منظور از بندگان صالح،قائم و اصحاب او هستند. (4)

ص:566


1- 1) -سورۀ مبارکه نور آیۀ 55. [1]
2- 2) -مجمع البیان در تفسیر آیۀ مبارکه در سورۀ نور.
3- 3) -أنبیاء:105؛ [2]به فصل امام در ادیان پیشینیان ص این کتاب مراجعه شود.
4- 4) -معجم احادیث الامام المهدی علیه السّلام:261/5 ح 1686،بحار الأنوار:47/51 ب 5 ح 6.

5-خداوند:ائمّة و مهدی علیهم السّلام و اصحاب او را مالک و متصرّف شرق و غرب زمین خواهد نمود و دین خود را غالب و ظاهر خواهد کرد و به وسیلۀ او صاحبان بدعت ها و باطل ها را می میراند،هم چنان که سفیهان و نادانان حق را میرانیده اند تا این که ظلم و ستمی در جایی دیده نشود و امر به نیکی و نهی از بدی کنند. (1)

6-محمد بن مسلم گوید:شنیدم امام باقر علیه السّلام فرمود:«القآئم منصور بالرعب مؤیّد بالنّصر،تطوی له الأرض و تظهر له الکنوز،و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب،و یظهر اللّه-عزّ و جلّ-به دینه و لو کره المشرکون.فلا یبقی فی الأرض خراب إلاّ عمّر،و ینزل روح اللّه عیسی بن مریم علیهما السّلام فیصلّی خلفه؛ (2)قائم علیه السّلام یاری شده با«رعب»و کمک شده با نصرت است، زمین زیر پایش پیچیده می شود و خزاینش را به روی او می گشاید،سلطنتش به شرق و غرب عالم می رسد و خداوند دینش را به وسیلۀ او غالب می گرداند،اگرچه برای مشرکین خوشایند نباشد،پس در زمین جای خرابی نمی ماند،مگر این که آباد شود و روح خدا عیسی علیه السّلام نازل شده و پشت سر او نماز می خواند.»

7-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«و تشرق الأرض بنور ربّها و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛ (3)و زمین با نور خدایش روشن می شود و سلطانش به مشرق و مغرب می رسد.»

8-امام صادق علیه السّلام فرمود:«ثمّ یظهره اللّه-عزّ و جلّ-فیفتح علی یدیه مشارق الأرض و مغاربها؛ (4)سپس خداوند او را ظاهر می کند،پس با دستان او مشارق و مغارب را می گشاید.»

9-امام باقر علیه السّلام فرمود:«إذا قام القآئم ذهبت دولة الباطل؛ (5)هنگامی که«قائم علیه السّلام»قیام کند،هردولت باطلی از بین می رود.»

ص:567


1- 1) -همان مدرک:266/5 ح 1691؛ [1]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 143؛ [2]بحار الأنوار:165/24 ب 48 ح 9 و 47/51 [3] ب 5 ح 9.
2- 2) -کمال الدّین:447/1؛ [4]بحار الأنوار:191/52 ب 24 ح 24 [5] از آن.
3- 3) -بحار الأنوار:71/51 باب 1 ح 12 از کمال الدّین. [6]
4- 4) -همان مدرک:146/51 ب 6 ح 14 از کمال الدّین. [7]
5- 5) -کافی،ج 8،ص 278.

10-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«و لا یکون ملک إلاّ للإسلام؛ (1)در آن روز حکومتی جز حکومت اسلامی نخواهد بود.»

11-امام باقر علیه السّلام فرمود:«لیس شأنه إلاّ السیف؛ (2)او فقط شمشیر را می شناسد.»

12-امام باقر علیه السّلام فرمود:«یبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛ (3)دولت مهدی علیه السّلام شرق و غرب جهان را فراگیرد.»

13-امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا قام القآئم لا یبقی أرض إلاّ نودی فیها شهادة أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمدا رسول اللّه؛ (4)هنگامی که«مهدی علیه السّلام»قیام کند،زمینی باقی نمی ماند، مگر آن که گلبانگ محمدی«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أشهد أنّ محمّد!رسول اللّه»در آن بلند گردد.»

14-امام باقر علیه السّلام فرمود:«یسیر بالقتل و لا یستتیب احدا،ویل لمن ناواه؛ (5)او با کشتن نابکاران پیش می رود و هیچ کس را وادار به توبه نمی کند.وای به حال کسی که با مهدی علیه السّلام بستیزد(و در افتد)!»

15-«اللّهمّ إنّا نرغب إلیک فی دولة کریمة تعزّ بها الإسلام و أهله و تذلّ بها النفاق و أهله؛ (6)خدایا به سوی تو(امید داریم و)راغبیم در دولت گرامی(با ظهور امام زمان)و اسلام و اهلش را با آن عزّت بخشی و نفاق و اهل نفاق را ذلیل و خوار نمایی.»

16-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«لیصلح الأمّة بعد فسادها؛ (7)خداوند به وسیله حضرت مهدی علیه السّلام این امّت را پس از آن که تباه شده اند،اصلاح می کند.»

17-«أین قاصم شوکة المعتدین،أین هادم أنبیة الشّرک و النفاق،أین مبید أهل الفسوق و العصیان و الطغیان؛ (8)کجاست درهم شکنندۀ شوکت متجاوزان؟کجاست ویران کنندۀ

ص:568


1- 1) -الملاحم و الفتن،ص 66.
2- 2) -غیبت نعمانی،ص 233،بحار الأنوار:354/52 ب 27 ح 14. [1]
3- 3) -کمال الدین ج 1،ص 331. [2]
4- 4) -تفسیر عیاشی:183/1؛ [3]بحار الأنوار:340/52 ب 27 ح 89. [4]
5- 5) -غیبت نعمانی،ص 231،بحار الأنوار:353/52 ب 27 ح 109. [5]
6- 6) -مفاتیح الجنان،دعای افتتاح. [6]
7- 7) -بحار الأنوار:83/51.
8- 8) -دعای ندبه.

بناهای شرک و نفاق؟کجاست نابودکنندۀ اهل نادرستی و عصیان و طغیان؟»

18-جابر بن عبد اللّه انصاری از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نقل کرده است که فرمود:«زود است که خداوند سنّت ذو القرنین را در«قائم علیه السّلام»از اولاد من جاری سازد و او را به شرق و غرب زمین برساند،تا این که نماند کوهی و درّه ای و بیابانی که ذو القرنین بر او قدم گذارده،مگر این که او هم بر آن قدم گذارد. (1)مطابق این روایت از امیر المؤمنین علیه السّلام وارد شده است. (2)

19-امام سجاد علیه السّلام فرمود:از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام فرمود:«بعد از من دوازده نفرند،اوّل آن ها تویی یا علی و آخر ایشان«قائم»است،آن که خداوند برای او مشارق و مغارب زمین را فتح می کند. (3)

20-امام مجتبی علیه السّلام فرمود:«یدین له عرض البلاد و طولها،لا یبقی کافر إلاّ آمن به و لا طالح إلاّ صلح...یملک ما بین الخافقین أربعین عاما؛ (4)عرض و طول شهرها به او تسلیم شود،کافری نمی ماند،مگر این که به او ایمان آورد و طالحی نباشد مگر صالح شود، شرق و غرب را چهل سال تملّک نماید.»

21-امام مجتبی علیه السّلام فرمود:«یملک ما بین الخافقین؛ (5)مالک مشرق و مغرب خواهد شد.»

22-امام باقر علیه السّلام فرمود:سلطنت او به مابین خافقین برسد و خداوند برای او مشرق و مغرب را فتح نماید. (6)

ص:569


1- 1) -جابر بن عبد اللّه انصاری عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی حدیث ما ذکر ذو القرنین قال:و انّ اللّه سیجری سننه فی القائم من ولدی،فیبلغه شرق الأرض و غربها حتّی لا یبقی منهلا و لا موضعا منها من سهل أو جبل و طئه ذو القرنین إلاّ و طئه.-معجم احادیث الامام المهدی 256/17 ح 158، [1]کمال الدّین:394/2 ب 38 ح 38 ،بحار الأنوار:194/12-195 ب 8 ح 19؛منتخب الأثر:ص 361 ف 2 ب 35 ح 2 از کمال الدّین. [2]بحار الأنوار:194/12-195 ب 8 ح 19؛ [3]منتخب الأثر: [4]ص 361 ف 2 ب 35 ح 2 از کمال الدّین. [5]
2- 2) -معجم الملاحم و الفتن:256/4 به نقل از«برهان»متقی هندی ص 154.
3- 3) -معجم احادیث الامام المهدی 7:252/1 ح155/، [6]بحار الأنوار:378/52 ب 27 ح 184. [7]
4- 4) -احتجاج طبرسی:ص 291؛ [8]قادتنا:321/7 ب 39 ح 12. [9]
5- 5) -معجم احادیث الامام المهدی 167/37 ح 692،اثباة الهداة:5243 ب 32 ف 20 ح 414؛یوم الخلاص: ص 374.
6- 6) -همان مدرک:318/3 ح 859،بحار الأنوار:390/52 ب 27 ح 212. [10]

23-«و تشرق الأرض بنور ربّها و إنّه یبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛ (1)و زمین با نور خدایش روشن شود و همانا سلطنتش به شرق و غرب زمین می رسد.»

24-جابر جعفی گوید که جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:

«ألا و فیکم من هو علی سنّته،و إنّ اللّه-عزّ و جلّ-مکّن له فی الأرض و آتاه من کل شیء سببا، و بلغ المشرق و المغرب،و إنّ اللّه تبارک و تعالی سیجری سنّته فی القآئم من ولدی،و یبلغه شرق الأرض و غربها،حتی لا یبقی سهل و لا موضع من سهل و لا جبل وطئه ذو القرنین إلاّ وطئه،و یظهر اللّه له کنوز الأرض و معادنها و ینصره بالرعب یملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما؛ (2)آگاه باش و در میان شماست کسی که بر سنّت او(ذو القرنین)است و خداوند زمین را به او(ذی القرنین)تمکین داد و از اسباب همه چیز به او عطا نمود و به مشرق و مغرب رسید و خداوند به زودی سنّت او را در قائم علیه السّلام از اولاد من جاری می کند و او را به شرق و غرب زمین می رساند،تا محلی از دشت ها و کوه باقی نمی ماند ذو القرنین زیر پایش،می گذاشته،مگر این که زیر پای«قائم علیه السّلام»نیز می گذارد و خداوند خزاین و معادن زمین را در اختیار او قرار دهد و او را با رعب کمک می کند و زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که با ظلم و ستم پر شده باشد.»

46-دین واحد

(3)

1-امام باقر علیه السّلام فرمود:«الّذین إن مکّنّاهم فی الأرض أقاموا الصلوة و آتوا الزکوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و للّه عاقبة الأمور؛ (4)کسانی که هرگاه در زمین به آن ها امکان دهیم،نماز برپا کرده و زکات می دهند و امر به خوبی ها و از بدی ها باز می دارند و نهایت کارها برای خداست.»فرمود:این آیه برای آل محمّد علیهم السّلام است تا آخر.

2-رفاعة بن موسی گوید:شنیدم امام جعفر صادق علیه السّلام منظور از آیۀ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ

ص:570


1- 1) -منتخب الأثر:ص 606 ف 7 ب 11 ح 1 [1] به نقل از اسعاف الرّاغبین ب 2 ص 140؛فرائد السّمطین:2 312/. [2]
2- 2) -بحار الأنوار: [3]323/52 ب 27 ح 31 از کمال الدّین. [4]
3- 3) -به فصل«ادیان و أقلّیّت ها»در این کتاب مراجعه شود.
4- 4) -حج:41. [5]

فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً فرمود:«إذا قام القآئم المهدیّ لا یبقی أرض إلاّ نودی فیها شهادة أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه؛ (1)وقتی که«قائم مهدی علیه السّلام»قیام نمود، زمینی نمی ماند،مگر این که در آن به شهادتین ندا داده شود.»

3-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:«خداوند شرق و غرب زمین را برای او فتح می نماید و می کشد مردم را تا این که باقی نماند مگر دین اسلام.» (2)

4-امام صادق علیه السّلام به مفضّل و ابی بصیر فرمود:ای مفضّل!اگر پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله بر همۀ ادیان ظاهر و غالب شده بود،دیگرنه مجوس مانده بود،یهود و نه نصارا،صابئی و نه خلاف،شک،شرک،بت پرست و نه لات،عزّی،آفتاب پرست،ماه پرست،آتش پرست و سنگ پرست و جز این نیست که خداوند فرمود: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ تحقّق آن،روزی خواهد بود که«مهدی علیه السّلام»ظهور کند و رجعت پیش آید و این است معنای سخن خداوند: وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ ؛ (3)با آن ها بجنگید تا هیچ فتنه ای نماند و تمام دین برای خدا باشد.

5-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«و عزّتی و جلالی لأظهرنّ بهم دینی و لأعلینّ بهم کلمتی، و لأطهّرنّ الأرض بآخرهم،من أعدآئی،و لاملّکنّه مشارق الأرض و مغاربها،و لأسخّرنّ له الریاح و لأذلّلنّ له السحاب الصعاب،و لأرقینّه فی الأسباب،و لأنصرنّه بجندی و لأمدّنّه بملآئکتی،حتّی یعلن دعوتی و یجمع الخلق علی توحیدی؛ (4)خداوند(در حدیث معراج) فرمود:قسم به عزّت و جلالم!به وسیلۀ آن ها دینم را ظاهر می سازم و کلمۀ خود را بلند می نمایم و زمین را با آخرین آن ها از دشمنانم پاک می گردانم و او را مالک مشارق

ص:571


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:59/5 ح 1482؛ [1]تفسیر عیاشی:207/1 ح 81؛ [2]منتخب الأثر:361 ف 2 ب 35 ح 3 [3]به نقل از ینابیع المودة ص 421 [4] از کتاب المحجّة؛ [5]بحار الأنوار:340/52 ب 27 ح 89. [6]
2- 2) -معجم أحادیث الإمام المهدی:318/3 ح 859؛اثبات الهداة:584/3 ب 32 ف 59 ح 787؛ بحار الأنوار:390/52 ب 27 ح 212.
3- 3) -امام المهدی:39.معجم أحادیث الإمام المهدی:143/5 ح 1562؛ [7]إلزام النّاصب:278/2-279؛ [8]بحار الأنوار:33/53-34 ب 25. [9]
4- 4) -کمال الدّین:369/1-366؛ [10]علل الشّرایع:7/1-5؛ [11]عیون أخبار [12]الرّضاء:264/1-262؛بحار الأنوار:/52 3120 ب 27 ح 5. [13]

و مغارب زمین می کنم و بادها را مسخّر می نمایم و ابرهای سرکش را ذلیل او می گردانم و آسمان ها را با او بالا می برم و او را با لشکر خودم یاری می نمایم و با فرشته هایم مدد می رسانم،تا دعوت مرا اعلان و مردم را به یگانگی من گرد آورد.»

6-حضرت امام موسی بن جعفر علیه السّلام دربارۀ آیۀ فوق فرمود:قیام«قائم علیه السّلام»را بر همۀ ادیان ظاهر و غالب می گرداند.» (1)

7-امام صادق علیه السّلام فرمود:«و لا تبقی فی الأرض بقعة عبد فیها غیر اللّه عزّ و جلّ إلاّ عبد اللّه فیها و یکون الدین کلّه للّه و لو کره المشرکون؛ (2)نماند در روی زمین،بقعه ای که در آن غیر خدا عبادت می شد،مگر این که در آن خدا را عبادت کنند و همه دین برای خدا می شود، اگرچه برای مشرکان خوش آیند نباشد.»

8-امیر المؤمنین علیه السّلام در این آیه هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ؛ (3)خدایی که رسول خود را به هدایت و دین حق فرستاد تا دین خود را بر تمام ادیان غالب نماید،اگرچه مشرکان بدشان آید.فرمود:این کار محقّق نخواهد شد تا یهود و نصارا و صاحبان هر ملّتی به دین اسلام داخل شوند. (4)

از سایر امامان این مضمون نیز آمده است.

9-عیاشی از عمر بن میثم از عبایه نقل کرده است:هنگامی آیۀ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ... را تلاوت نمود،از یاران خود پرسید:آیا این پیروزی حاصل شده است؟!

گفتند:آری.

فرمود:«کلاّ فو الّذی نفسی بیده حتّی لا یبقی قریة إلاّ ینادی فیها بشهادة لا إله إلاّ اللّه بُکْرَةً وَ عَشِیًّا؛ (5)نه!قسم به کسی که جانم در دست اوست!این پیروزی آشکار نمی شود، مگر زمانی که هیچ آبادی در روی زمین نماند،مگر این که صبح و شام در آن بانگ

ص:572


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:447/5 ح 1881؛ [1]اصول کافی:490/1 ح 91/1171.
2- 2) -بحار الأنوار: [2]146/51 ب 6 ح 14 از کمال الدّین. [3]
3- 3) -توبة:33؛ [4]صف 9. [5]
4- 4) -ر.ک.معجم أحادیث الإمام المهدی:138/5 ح 1557 و ص 149 ذیل ح 1571.
5- 5) -توبة:33 و فتح:28 و صف:9.مجمع البیان ذیل تفسیر آیه در سورۀ صف.

شهادتین(در اذان)بلند شود.»

10-حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام فرمود:خداوند به وسیلۀ او زمین را زنده کند و با او دین حق را بر تمام ادیان ظاهر و غالب می نماید. (1)

11-عبد الأعلی حلبی گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«و لا تبقی أرض إلاّ نودی فیها شهادة أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أنّ محمدا رسول اللّه و هو قوله:«و له أسلم من فی السموات و الأرض طوعا و کرها و إلیه ترجعون؛ (2)و زمینی باقی نمی ماند،مگر آن که در آن ندا داده می شود به شهادتین و آن است منظور آیۀ«و له أسلم من فی السموات و الأرض...»

12-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:«باقی نماند،مگر این که به محمّد صلّی اللّه علیه و اله اقرار نماید.» (3)

13-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:وقتی که قائم علیه السّلام خروج کند،باقی نمی ماند مشرک به خدای عظیم و نه کافری و نه مشرکی به امام،مگر این که از خروج او ناراحت شود و نیز فرمود:تأویل این آیه هنوز نرسیده و نخواهد رسید تا«قائم»خروج کند.پس او که خروج کرد،همۀ آن ها از خروج او ناراحت شوند،حتی اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی برود،آن سنگ بگوید:ای مؤمن!در جوف من کافری است،مرا بشکن و او را بکش! (4)

14-امام باقر علیه السّلام فرمود:هیچ بدعت و سنّتی او را نگذارد،مگر این که آن را زایل گرداند یا این که اقامه کند و بپا دارد.» (5)

ص:573


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:140/5 ح 1559؛ [1]تفسیر نور الثقلین:317/1 ب 30 ح 3 و 12/2 [2] ح 123؛ بحار الأنوار:133/51 ب 3 ح 4.( [3]برای اطلاع بیشتر از سرنوشت ادیان،بعد از ظهور به فصل«اقلیّتها در عصر امام زمان علیه السّلام»و هم چنین به فصل«نزول مسیح»مراجعه شود.
2- 2) -بقرة:193؛ [4]بحار الأنوار:345/52 ب 27 [5] ادامۀ حدیث 91 از تفسیر عیاشی: [6]61/2-56.
3- 3) -مجمع البیان:25/5؛معجم أحادیث الإمام المهدی:145/5 ح 156؛تفسیر عیاشی:93/2 ح 50؛ المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 87؛ [7]بحار الأنوار:346/52 ب 27 ح 93.
4- 4) -معجم أحادیث المهدی 145/5 ح 1564 و ص 446 ح 1880؛ینابیع المودة:239/3 ب 71 ح 14؛کمال الدّین:670/ ب 58 ح 16؛المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 86؛ [8]تفسیر صافی:338/2 ح 33؛بشارة الإسلام:ص 305 ح 64.
5- 5) -همان مدرک:311/3 ح 850؛ارشاد مفید:360/2 ب 40 ح 8؛ [9]بشارة الإسلام:274/2 ب 3 ح 72؛-

15-امام صادق علیه السّلام از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله روایت کرده است:«در شب معراج سربلند کردم، انواری دیدم و«حجّة بن الحسن علیه السّلام»را در وسط ایستاده دیدم،گفتم:ای پروردگار، اینان کیانند؟!فرمود:این ها ائمّه علیهم السّلام هستند و این قائم علیه السّلام است که حلال مرا حلال و حرام مرا حرام کند و توسط او از دشمنان خود انتقام گیرم و او است که برای اولیای من مایۀ راحتی خواهد بود و او است که پیروان تو را از ظالمین و منکرین و کافرین نجات دهد.» (1)

16-مفضّل بن عمر ضمن حدیث طولانی گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«فو اللّه یا مفضّل لیرفع عن الملل و الأدیان،الاختلاف و یکون الدین کلمة واحدا کما قال اللّه-عزّ و جلّ-(إنّ الدین عند اللّه الإسلام)؛ (2)به خدا قسم،ای مفضّل!از ملّت ها و ادیان اختلاف را بر می دارد و دین کلمۀ واحده می شود،چنان چه خدای عزّ و جلّ فرموده است: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ.»

17-شهر بن حوشب گوید:حجّاج به من گفت:آیه ای در کتاب خدا مرا خسته کرده (به بیراهه کشانده)است!

گفتم:ای امیر آن آیه کدام است؟

گفت:«و إن من أهل الکتاب إلاّ لیؤمننّ به قبل موته؛» (3)(برای این آیه مصداق پیدا نمی کنم)به خدا قسم!من دستور می دهم یهود و نصارا را گردن زنند و من با چشمان خود به او نگاه می کنم(و دقّت می کنم)نبینم که لب هایش را تکان دهد تا این که خاموش شود.

گفتم:خدا امیر را اصلاح نماید!آن گونه نیست که تو تأویل کرده ای.

گفت:پس چگونه است؟

گفتم:همانا عیسی علیه السّلام پیش از قیامت به دنیا فرود می آید،پس ملّتی از یهود و نصارا

ص:574


1- 1) -کمال الدّین:252/1 ب 23 [1] ح 2؛عیون أخبار الرّضاء [2]:58/1 ب 6 ح 27؛بحار الأنوار:379/52 ب 27 ح 185.
2- 2) -بحار الأن [3]وار:4/53 ح 1؛حکومت جهانی مهدی:ص 324.
3- 3) -نساء:159.

باقی نمی ماند،جز این که پیش از مرگش به او ایمان آورند و پشت سر او نماز خوانند.

گفت:وای بر تو!این از کجا برایت رسیده و از کجا آورده ای؟

گفتم:آن را محمد بن علی(امام باقر علیه السّلام)به من حدیث کرده است.

گفت:به خدا قسم!آن را از چشمۀ زلال آورده ای. (1)

18-در حدیث دیگر امام باقر علیه السّلام فرمود:«إنّ ذلک یکون عند خروج المهدیّ من آل محمد علیهم السّلام،فلا یبقی أحد إلاّ أقرّ بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله؛ (2)این تحقّق پیدا نخواهد کرد،مگر در هنگام خروج مهدی از آل محمّد علیهم السّلام،پس کسی نماند مگر به(نبوّت)محمّد صلّی اللّه علیه و اله اقرار نماید.»

معلوم است که منظور این گونه روایات،فراگیر شدن دین حق با دست پر توان مؤمنان و صالحان و شایستگان و فراهم آمدن زمینۀ تکامل انسان در همۀ زمینه ها است،نه این که هدف نهایی وارث بودن آن ها در سراسر گیتی است؛زیرا«بلاغ» کلمه ای است به معنای ما یبلغون به بغیتهم چیزی که با آن به هدفشان خواهند رسید،می باشد.

محیی الدین ابن عربی (3)دربارۀ امام مهدی علیه السّلام چنین گوید:او دین را آن گونه که هست آشکار می سازد،آن چنان که اگر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نیز زنده بود آن گونه حکم می کرد،همۀ مذاهب از زمین رخت خواهد بست و جز دین خالص چیزی باقی نخواهد ماند.... (4)

19-امیر المؤمنین علیه السّلام دربارۀ زمان مهدی علیه السّلام فرمود:...و اشرار را نابود کرده اخیار را باقی خواهد گذاشت،هیچ کس باقی نخواهد ماند که نسبت به اهل بیت علیهم السّلام کینه داشته باشد. (5)

20-هم چنین در سخن خویش از حضرت مهدی علیه السّلام چنین فرمود:...و بدعتی باقی نماند،مگر آن که زایلش خواهد ساخت و سنّتی نخواهد بود،مگر آن که

ص:575


1- 1) -تفسیر قمی:158/1؛ [1]المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 114. [2]
2- 2) -تفسیر برهان:121/2. [3]
3- 3) -متوّفی(638 ق)در کتاب«فتوحات مکّیه»در باب 366.
4- 4) -امام مهدی:ص 623 به نقل از آن.
5- 5) -عقد الدّرر:ص 159 باب 7.

بذرپاشی خواهد نمود... (1)

21-مقداد بن اسود گوید:شنیدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«لا یبقی علی ظهر الأرض بیت مدر و لا و بر إلاّ أدخله اللّه کلمة الإسلام؛ (2)در سراسر گیتی خانه ای از خشت و چادر نماند،مگر این که کلمۀ اسلام بر آن داخل خواهد شد.»

22-امام باقر علیه السّلام فرمود:«و لیبلغنّ دین محمّد ما بلغ اللیل و النهار حتّی لا یکون شرک علی ظهر الأرض؛ (3)بدون تردید به هرنقطه ای که شب و روز رسد،آیین محمّد صلّی اللّه علیه و اله خواهد رسید و دیگر اثری از شرک در روی زمین نمی ماند.»

23-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«لیدخلنّ هذا الدین ما دخل علیه اللیل؛ (4)البتّه این دین داخل می شود(می رسد)به آن جا که شب داخل می شود(به هر صورت در شب و روز به همه جای زمین شب داخل می شود).»

24-فرمود:«و لیدخلنّ دین محمّد ما بلغ اللیل و النهار،حتّی لا یکون شرک علی ظهر الأرض!؛ (5)و البتّه دین محمّد داخل می شود به آن جا که شب و روز داخل شود(جهان را فراگیرد)حتی در روی زمین شرکی باقی نمی ماند.»

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«و لا یکون ملک إلاّ الإسلام،و تکون الأرض کفاتور الفضّة؛ (6)جز اسلام ملکی نباشد و زمین مانند صفحۀ نقره می شود.»

25-رفاعه بن موسی گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیه وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً فرمود:«إذا قام القآئم لا یبقی أرض إلاّ نودی فیها شهادة أن لا إله اللّه و أنّ محمدا رسول اللّه؛ (7)زمانی که«قائم علیه السّلام»قیام نمود،زمینی نخواهد ماند، مگر در آن صدا به گفتن شهادتین بلند شود.»

26-امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:«یدین له عرض البلاد و طولها،لا یبقی کافر إلاّ آمن و لا

ص:576


1- 1) -عقد الدّرر باب 9-ص 224.
2- 2) -تفسیر مجمع البیان ذیل آیۀ 33 توبة.
3- 3) -منتخب الأثر:ص 157؛ [1]نیابیع المودة:ج 3،ص 78 و 132؛روزگار رهایی،ج 2،ص 354. [2]
4- 4) -همان مدرک:ص 160 و ص 294 از امام صادق علیه السّلام.
5- 5) -ینابیع المودة:78/3 و 132؛ [3]منتخب الأثر:ص 157 [4] با لفظ دیگر؛الزام النّاصب:ص 22 [5] یوم الخلاص: ص 307؛الإمام المهدی:42-41. [6]
6- 6) -الملاحم و الفتن:ص 66؛ [7]یوم الخلاص:ص 308.
7- 7) -آل عمران83/: [8]تفسیر عیاشی:183/1؛ [9]بحار الأنوار:340/52 ب 27 ح 89. [10]

طالح إلاّ صلح؛ (1)عرض و طول شهرها به او گرایش پیدا می کند و کافری نماند،مگر ایمان می آورد و نه بدی،مگر صالح(نیکو)می شود.»

47-تسلیم یا مرگ

رفتار امام علیه السّلام با مردم،ابتدا اتمام حجّت و برای اقلیّت ها جزیه و در صورت امتناع در نهایت مرگ خواهد شد.

ابن بکیر گوید:از امام موسی بن جعفر علیه السّلام منظور از آیۀ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً را سؤال کردم؟

فرمود:«أنزلت فی القآئم علیه السّلام إذا خرج بالیهود و النصاری و الصابئین و الزنادقة و أهل الردّة و الکفار فی شرق الأرض و غربها،فعرض علیهم الإسلام،فمن أسلم طوعا أمره بالصلاة و الزکاة،و ما یؤمر به المسلم،و یجب للّه علیه،و من لم یسلم ضرب عنقه حتی لا یبقی فی المشارق و المغارب أحد إلاّ وحّد اللّه.قلت له:جعلت فداک!إنّ الخلق أکثر من ذلک؟فقال:إن اللّه إذا أراد أمرا قلّل الکثیر،و کثّر القلیل؛ (2)این آیه در شأن قائم علیه السّلام نازل شده است،هرگاه که خروج کرد بر یهود و نصارا و زنادقه و صابئین و اهل ردّ(مرتدها)و کفّار در شرق و غرب عالم،اسلام را بر آن ها عرضه می دارد و هرکس از روی طوع و رغبت قبول نمود،او را به نماز و روزه و زکات امر می نماید و به آن چه که مسلمان امر شود،بر او نیز واجب می شود و کسی که اسلام نیاورد،او را گردن می زند تا این که در همۀ شرق و غرب احدی نماند، مگر این که خدا را به توحید یاد کند.

ابن بکیر عرض کرد:قربانت شوم!خلق بیش از این است که یک نفر بر آن ها مسلّط شود و اداره نماید.

فرمود:هرگاه خداوند امری را اراده کند،کم و کم زیاد نماید؛یعنی ادارۀ یک کشور به وسعت زمین مانند کف دست او است و برقراری ارتباط هم با همه جای زمین بر او

ص:577


1- 1) -بحار الأنوار:280/52 ب 26 [1]ح 6 از احتجاج. [2]
2- 2) -تفسیر عیاشی:183/1؛ [3]بحار الأنوار:340/52 ب 27 ح 90. [4]

مانند یک سینی در جلوی چشم یک فرد عادّی خواهد بود.» (1)

48-دین غرقه به خون

حمران گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«کأنّنی بدینکم هذا لا یزال مولّیا یفحص بدمه (یحصص بذنبه)ثمّ لا یردّه علیکم إلاّ رجل منّا أهل البیت،فیعطیکم فی السنّة عطائین، و یرزقکم فی الشهر رزقین،و تؤتون الحکمة فی زمانه حتی إنّ المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب اللّه تعالی و سنّة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؛ (2)همانا دین شما را می بینم که در خون خود دست و پا می زند یا مانند مار،دم خود را به چپ و راست می زند و از شما با سرعت)دور می شود و کسی آن را به شما برنمی گرداند مگر مردی از ما اهل بیت علیهم السّلام،پس در هرسال دو عطا و در هرماه دوبار به شما معاش(حقوق)می دهد و در زمان او به شما حکمت(علم) داده می شود،به طوری که زن ها در خانه هایشان با کتاب خدا و سنّت رسول خدا قضاوت می نماید.»

49-دین جدید

آن حضرت عهده دار اجرای دو امر مهم خواهد بود.

1-اسلام و قرآن را تجدید کرده و به صورت اصلی درآورده و مانند زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مردم را از نو به سوی این دو فراخواند.

2-احکام و امور جدیدی را نشر و بسط داده و اجرا می نماید،به گونه ای که در ابتدا

ص:578


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:60/5 ح 1483؛ [1]تفسیر عیاشی:207/1 ح 82؛بحار الأنوار:340/52 ب 27 ح 90. [2]
2- 2) -بیان:یفحص أی یسرع بدمه أی متلطخا به من کثرة ما اوذی بین الناس(مولیّا بدمه و المراد تشبیهه بالمقتول المضرّج بالدّم حین یجود بنفسه فیتحرّک و یفحص برجله و یده و سائر اعضائه الأرض)و لا یبعد أن یکون فی الاصل بذنبه:أی یضرب بذنبه الأرض سائرا تشبیها له بالحیّة المسرعة.غیبت نعمانی: ص 125، [3]بحار الأنوار: [4]352/52 ب 27 ح 106 از غیبت نعمانی و [5] 390 بعضی از آن؛بشارة الإسلام:ص 229 و 242 و [6] 249 و 253 نصف آن؛الإمام المهدی:ص 271؛ [7]الزام النّاصب:ص 230 [8] جز آخرش؛بیان الأئمّة:210/3 از مکیال المکارم. [9]

امر،دوست و بیگانه از دیدن و شنیدن آن فرار می کنند.

ناگفته نماند امام مهدی علیه السّلام با دین جدید و اسلام نو نخواهد آمد؛چون صاحب شریعت نیست و نبوّت ندارد؛بلکه در دوران فترت و در مدّت طولانی زمان غیبت که سلاطین و حکام یا علمای سوء با میل و رغبت خود بدعت های فراوان به جا گذاشته اند و این بدعت ها با مرور زمان به صورت سنّت درآمده است و مردم از هنگام تولّد چشم باز کرده و به آن عادت نموده و با دیدۀ دین آن را پذیرفته و به آن خو گرفته اند.به سهولت از آن دست برنمی دارند و خلاف آن را قبول نکرده با دیدۀ دین جدید خواهند نگریست.

علاوه براین،مأموریت به اجرای واقعیّات و حکم به واقع را که آن حضرت خواهد داشت،اقشار مختلف،حتی علمای آن زمان فرموده های آن حضرت را نپذیرفته و آن را خلاف اسلام آن زمان دانسته و به سادگی تسلیم نخواهند شد و در برابر امام علیه السّلام ایستادگی کرده و صف آرایی خواهند نمود.

پس عمل امام در بیان و تبلیغ دو صورت پیدا خواهد کرد:

1-مقابله با بدعت هایی که در نظر مردم آن زمان سنّت شده و ابطال مذاهب و مسالک باطل که به صورت دین آبا و اجدادی آن ها درآمده است.

2-احیای سنّت و احکام واقعی قرآن کریم که قرن ها ترک شده و اظهار آن چه که گفته و شنیده نشده است و بیان حقایق و تأویلات و تنزیلات قرآن،در هردو صورت، دعوت آن حضرت برای مردم،دین و قرآن جدید وانمود خواهد شد وگرنه اسلام همان دین و قرآن همان کتاب آسمانی است که امیر المؤمنین علیه السّلام گرد آورده و به تناوب در اختیار أئمّۀ اطهار علیهم السّلام قرار گرفته و در نهایت در تحویل بقیّة اللّه الأعظم-روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء-می باشد.

پیرامون این مطلب که امام علیه السّلام با دین جدید می آید،احادیثی وارد شده است که چندی از آن را می آوریم:

1-امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا قام القآئم دعا الناس إلی الإسلام جدیدا و هداهم إلی أمر قد دثر و ضلّ عنه الجمهور و انّما سمّی القآئم مهدیّا لأنّه یهدی إلی أمر مضلول عنه و سمّی

ص:579

القآئم لقیامه بالحقّ؛ (1)زمانی که«قائم علیه السّلام»قیام نماید،مردم را از نو به اسلام دعوت می کند و آن ها را راهنمایی می نماید به چیزی که کهنه(پوسیده)شده و مردم از آن گمراه شده اند.قائم علیه السّلام را مهدی نامیدند،چون او به کارهای گم شده هدایت می کند و «قائم علیه السّلام»ملقّب شده،چون به(احیای)حقّ قیام می نماید.»

2-عبد اللّه بن عطا گوید که از امام صادق علیه السّلام پرسیدم:سیرت مهدی علیه السّلام چگونه خواهد بود؟فرمود:«یصنع ما صنع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یهدم ما کان قبله کما هدم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أمر الجاهلیة و یستأنف الإسلام جدیدا؛ (2)کاری که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله کرد را انجام می دهد،بدعت ها را از بین می برد و اسلام را از نو می سازد.»

3-ابو بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است:«بدء الإسلام غریبا و سیعود غریبا طوبی للغرباء؛اسلام غریب شروع شده و به زودی برمی گردد و دوباره غریب می شود.»منظور حضرت از آن چیست؟امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا قام القآئم علیه السّلام أستأنف دعاءا جدیدا کما دعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؛ (3)زمانی که قائم علیه السّلام قیام نمود،دعوت جدید می کند،آن طور که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دعوت جدید کرد.»

4-هم چنین در روایت دیگر ابو بصیر گوید که حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:

«یستأنف الداعی منّا دعاءا جدیدا کما دعا رسول اللّه؛ (4)دعوت کننده ای از ما دعوت تازه از سرگیرد،چنان که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دعوت کرد.»

5-ابو خدیجه گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:«إذا خرج القآئم علیه السّلام،جآء بأمر جدید کما دعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی بدء الإسلام إلی أمر جدید؛ (5)زمانی که قائم علیه السّلام خروج کرد،با برنامۀ

ص:580


1- 1) -معجم احادیث الإمام:المهدی 51/4 ح 1112، [1]بحار الأنوار:30/51 ب 2 ح 7. [2]
2- 2) -اثباة الهداة:539/3 ب 32 ف 27 ح 499، [3]بحار الأنوار:352/52 ب 27 ح 108 [4]معجم احادیث الإمام المهدی:51/4 ح 1123. [5]
3- 3) -بحار الأنوار:367/52 ب 27 ح 150، [6]غیبت نعمانی:ص 221،معجم احادیث الإمام المهدی:52/4 ح 1124، [7]مم:387.
4- 4) -غیبت نعمانی:ص 220،بحار الأنوار:366/52 ب 27 ح 148. [8]
5- 5) -کشف الغمّة:4652 [9]ارشاد مفید:359/2 ب 40 ح 6 [10]بشارة الاسلام:ص 273 ح 61، [11]بحار الأنوار:/52 /338ب 27 ح 82 [12] از ارشاد؛اثبات الهداة:110/7. [13]

جدید می آید،آن گونه که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در آغاز اسلام به برنامۀ جدید فراخواند.»

6-ابی حمزه گوید که امام باقر علیه السّلام در تفسیر آیۀ «فَاخْتُلِفَ فِیهِ» (1)فرمود:«اختلفوا کما اختلفت هذه الأمّة فی الکتاب،و سیختلفون فی الکتاب الّذی مع القآئم الّذی یأتیهم به حتّی ینکره ناس کثیر فیقدمه فیضرب أعناقهم؛ (2)اختلاف کردند آن چنان که دربارۀ این کتاب (قرآن)اختلاف نمودند و به زودی دربارۀ کتابی که همراه قائم علیه السّلام خواهد بود و برایشان می آورد،اختلاف می نمایند و بسیاری از مردم آن را انکار خواهند کرد،پس آن ها را(پس از اتمام حجّت مجدد)می آورد و گردنش را می زند.»

7-عبد الملک بن اعین گفت:حضرت باقر علیه السّلام بعضی از کتاب های امیر المؤمنین علیه السّلام را نشان داد و پرسید:آن حضرت این ها را برای چه نوشته است؟!

گفتم:علّت این کار خیلی روشن است.

فرمود:بگو!

گفتم:چون آن حضرت می دانست که«قائم علیه السّلام»شما روزی قیام خواهد کرد، دوست داشت به این ها عمل نماید. (3)

8-هم چنین مصحف فاطمه علیها السّلام و جفر اکبر نزد آن حضرت است که به این ها عمل خواهد کرد. (4)

9-امام باقر علیه السّلام به ابو حمزۀ ثمالی فرمود:«یقوم بأمر جدید و سنّة جدیدة و قضاء جدید علی العرب شدید،لیس شأنه إلاّ القتل و لا یستتیب أحدا و لا تأخذه فی اللّه لومة لآئم؛ (5)قائم علیه السّلام با برنامه،سنّت و حکم جدید که برای عرب سخت خواهد گذشت،قیام خواهد کرد.کارهایش انجام نمی گیرد مگر با شمشیر،هیچ کس را به(زور)وادار به توبه

ص:581


1- 1) -هود:110. [1]
2- 2) -روضة الکافی:ص 287؛المحجّة فیما نزل فی القائم الحجّة:ص 446. [2]
3- 3) -اثباة الهداة:520/3-521 ف 15 ح 396. [3]
4- 4) -اصول کافی:264/1-267 ح 630-637، [4]بصائر الدرجات:ص 170-181 ب 13.
5- 5) -غیبت نعمانی:ص 155،اثباة الهداة:540/3 ب 32 ف 27 ح 502، [5]بحار الأنوار: [6]135/51 از امام صادق علیه السّلام نصف اولش و 346/52 ب 27 ح 99 231 ب 25 ذیل ح 96؛اثبات الهداة:83/7؛ [7]بشارة الإسلام:ص 92 و 110 و [8] 224؛الزام النّاصب:ص 189 و 208 و [9] 229.

نمی کند(فقط موعظه و نصیحت و راهنمایی و اتمام حجّت خواهد نمود)و در وجود او در راه رضای خدا،ملامت هیچ ملامت کننده ای اثر نخواهد کرد.»

10-ابی بصیر گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«یقوم القآئم بأمر جدید،و کتاب جدید، و قضاء جدید علی العرب شدید،لیس شأنه إلاّ بالسیف لا یستتیب أحدا و لا یأخذه فی اللّه لومة لآئم؛ (1)قائم علیه السّلام با برنامۀ و کتاب و حکم جدید که برای عرب سخت خواهد گذشت، قیام خواهد کرد.کارهایش انجام نمی گیرد،مگر با شمشیر،هیچ کس را وادار به توبه نمی کند و در راه رضای خدا در وجود او،ملامت هیچ ملامت کننده ای اثر نخواهد گذاشت.»

11-امام باقر علیه السّلام فرمود:«فو اللّه کأنّی أنظر إلیه بین الرکن و المقام یبایع الناس بأمر جدید و کتاب جدید و سلطان جدید من السمآء،اما إنّه لا یردّ له رایة؛ (2)به خدا قسم!همانا من او را میان رکن و مقام می بینم که مردم به امر،کتاب و سلطان جدیدی از آسمان بیعت می کنند،آگاه باش!هیچ وقت پرچم او برگشت نخواهد داشت.»

12-امام باقر علیه السّلام به رفید فرمود:«ثمّ یخرج المثال الجدید علی العرب شدید؛ (3)با مثال جدید خروج نماید،پرسید:مثال جدید چیست؟فرمود ذبح است.»

13-هم چنین در حدیث دیگری فرمود:«ثمّ یخرج إلیهم المثال المستأنف،أمر جدید علی العرب شدید؛ (4)سپس برای آن ها مثال نو و امر جدیدی بیرون آورد که برای عرب سخت است.»

14-امام محمد باقر علیه السّلام فرمود:«لا تذهب الدنیا حتّی یبعث اللّه رجلا منّا أهل البیت یعمل بکتاب اللّه؛ (5)دنیا به آخر نمی رسد،مگر این که خداوند مردی را از ما اهل بیت علیهم السّلام

ص:582


1- 1) -بحار الأنوار: [1]354/52 ب 27 ح 114 از غیبت نعمانی.
2- 2) -غیبت نعمانی:ص 175،بحار الأنوار:235/52 ب 25 ح 103 [2] مم 389؛الزام النّاصب:ص 223. [3]
3- 3) -بصائر الدرجات:175/3 ب 14 ح 13: [4]اثباة الهداة:520/3 ب 32 ف 15 ح 395: [5]بحار الأنوار:318/52 ب 27 ح 18 [6]معجم احادیث الإمام المهدی:48/4 ذیل حدیث 1119. [7]
4- 4) -غیبت نعمانی:ص 218 بشارة الإسلام:275 ح 66 [8]بحار الأنوار:365/52 ب 27 ح 127. [9]
5- 5) -معجم أحادیث الإمام المهدی:322/3 ح 865؛ [10]روضة الکافی:ص 302 ح 597؛اثبات الهداة:588/3 ب 32 ف 63 ح 805؛ [11]بحار الأنوار:378/52 ب 27 ح 182.و 346 [12] ب 27 ح 93،تفسیر عیاشی:93/2 ح 50،

برمی انگیزد تا به کتاب خدا(آن طور که نازل شد)عمل نماید.»

15-ابی بصیر گوید که امام صادق علیه السّلام فرمود:پدرم علیه السّلام به من فرمود:برای ما از آذربایجان چاره ای نیست،در برابر آن ها چیزی نمی تواند مقاومت کند!وقتی این طور شد،«فکونوا أحلاس بیوتکم و ألبدوا ما ألبدنا فإذا تحرک متحرکنا فاسعوا إلیه و لو حبوا.

و اللّه لکأنّی أنظر إلیه بین الرکن و المقام یبایع الناس علی کتاب جدید،علی العرب شدید و قال:ویل لطغاة العرب من شرّ قد اقترب؛ 1پس گلیم خانۀ خود باشید،سکوت کنید!آن گونه که ما سکوت می کنیم،زمانی که حرکت کنندۀ ما حرکت کرد،به سوی او سعی کنید،اگرچه رفتن با چهار دست و پا باشد،به خدا قسم!گویا او را بین رکن و مقام می بینم،مردم به برنامۀ جدید بیعت می کنند که برای عرب سخت خواهد شد و فرمود:

وای بر طغیان گران عرب از شرّی که نزدیک شده است!»

همان طور که بیان شد در ابتدا به نظر می رسد با دین جدید آمده است،درحالی که در اثر تغییرات کلّی مرور زمان چنین به نظر می رسد وگرنه از دین جدّ بزرگوارش یک حرف کم و زیاد نخواهد شد.

چنان که در دعای روز جمعه،امام رضا علیه السّلام می فرماید:«و أعزّ به المؤمنین،و أحی به سنن المرسلین و دارس حکم النبیّین و جدّد به ما امتحی من دینک و بدّل من حکمک،حتّی تعید دینک به و علی یدیه جدیدا غضّا محضا صحیحا لا عوج فیه و لا بدعة معه؛ 2(خدایا)و به وسیلۀ او مؤمنان را عزیز بدار و با او سنّت های انبیای مرسلین و کهنه(مرده)شدۀ حکم پیامبران را زنده بگردان و به وسیلۀ وی آن چه را که از دینت محو شده و از احکامت تغییر یافته است،تجدید نما تا این که دینت به او و به دستان او برگردد به حالت جدید و تر و تازۀ خالص و صحیح که در آن کجی باشد و نه بدعتی...»

در فرازهایی از این دعای شریف به تجدید و احیای دین رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دعا می شود،نه آوردن دین جدید.خلاصه این که او با امامت و ولایت و تبعیّت از دین جدّ

ص:583

بزرگوارش خاتم الأنبیا صلّی اللّه علیه و اله می آید تا روح نو،به کالبد نیمه جان اسلام آن روز بدمد و از نو احیا نماید.

50-ادارۀ کشوری به وسعت زمین!

پیشرفت های روزافزون جهان در همۀ زمینه ها نشان می دهد که در زمان امام علیه السّلام ادارۀ کشوری به وسعت کرۀ زمین،مشکلی پیش نخواهد آورد،وقتی که امام علیه السّلام به کار گزارانش دستور خواهد داد،هروقت به مشکلی برخوردید که حکم آن را ندانید،به کف دستتان نگاه کنید!(خواهید دید تکلیف چیست.)

هم چنین دربارۀ ارتباطات احادیث به ما می گوید:«پستی ها و بلندی ها،بالا و پایین شده و همه جا مانند کف دست هموار خواهد شد،همۀ(عالم)امام را در برابر خود دیده و سؤالاتشان را بدون واسطه مطرح خواهند کرد.

بیست و پنج حرف از بیست و هفت حرف علم،در آن زمان به وسیلۀ امام علیه السّلام تفسیر خواهد شد و تمامی علوم از هربعدی بوده باشد،در آن زمان به صورت کامل و به وسیلۀ پیشرفته ترین رسانه های گروهی آن زمان در اختیار مردم قرار خواهد گرفت و خود مردم نیز در بالاترین نقطۀ کمال خواهند بود و برای اجرای قوانین، خود دست به کار شده و نیازی به مسؤول یا مأموری نخواهند داشت.با این توصیف، چه مشکلی پیش می آید که از حلّ آن عاجز شوند و چه ضعفی پیش می آید که دولت حق از اجرا و به کار بستن آن ناتوان گردد؟!

علاوه براین،روایاتی مانند«لا یبقی أهل بلد إلاّ وهم یرون أنّه معهم،و لا یکون بینهم و بین القآئم برید،و یکلّمهم فیسمعونه،و ینظرون الیه و هو فی مکانه؛اهل شهری نمی ماند، مگر این که او را می بینند که با آن ها است و در میان آن ها و برای«قائم علیه السّلام»قاصدی نخواهد بود.با آن ها حرف می زند و می شنوند و به او نگاه می کنند،درحالی که او در جای خودش است.»

اشاره به تلویزیون و مانند آن در تکنیک های جدید دلالت دارد که برای فهم مطلب،کمک می کند.

ص:584

هم چنین دقت در کیفیّت ساختار فکری و آزادی بیان و ارتش وضع اقتصاد و اجتماع و آموزش و پرورش و...آن زمان به آسانی به ما روشن می کند که ادارۀ کشوری به وسعت زمین،هیچ گونه مشکلی نخواهد داشت و مشکلات بی نهایت امروز،در اثر تکامل انسان ها،ریشه کن خواهد شد؛چون حکومت بر جامعه تکامل یافته و بر انسان های کامل به سادگی انجام خواهد گرفت.ان شاء اللّه تعالی.

1-ابن بکیر به امام موسی بن جعفر علیه السّلام عرض کرد:قربانت شوم!خلق بیش از این است(که یک نفر بر آن ها مسلّط شود و اداره نماید).

فرمود:«هرگاه خداوند اراده کند،(به آسانی)زیاد را کم و کم را زیاد می نماید (یعنی ادارۀ یک کشور به وسعت زمین مانند کف دست او است و برقراری ارتباط با همه جای زمین بر او مانند یک سینی در برابر چشم یک فرد عادّی خواهد بود. (1)) (2)

51-همه او را دوست دارند

زمانی افراد یک کشور یا منطقه ای از فرمانروا و کارگزاران کینه به دل می گیرند که بی عدالتی و ظلم نمایند یا در ادای حقوق فردی و اجتماعی آن ها کوتاهی کنند،وقتی که آن ها از نظر معیشت تأمین و از حیث امنیّت کامل و از جهت بهداشت و صدها امتیازات دیگر در وضعیّت مطلوب باشند و صدها امتیاز دیگر مشکلی نداشته باشند، چرا اهل زمین و آسمان او را دوست نداشته باشند.

1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«یحبّه ساکن الأرض و ساکن السمآء؛ (3)او را ساکنین زمین و آسمان دوست دارند.»

2-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«یأوی إلی المهدیّ أمّته کما تأوی النحل إلی یعسوبها؛ (4)به سوی مهدی امّت روی آورند مانند رو می آوردن زنبور عسل به سوی ملکه شان.»

ص:585


1- 1) -معجم أحادیث الإمام المهدی:60/5 ح 1483؛تفسیر عیاشی:207/1 ح 82؛بحار الأنوار:340/52 ب 27 ح 90.
2- 2) -به فصل ارتباطات همین کتاب رجوع شود.
3- 3) -بحار الأنوار:74/51 ب 1 ح 23 و 92 ب 1 ذیل ح 38 و 104؛بشارة الإسلام:ص 28 و 31 و [1] 280 و 284؛ الصواعق المحرقة:161؛کشف الغمّة:ص 268/3 با عبارات مختلف.
4- 4) -الحاوی للفتاوی:153/2؛اسعاف الرّاغبین:ص 144؛الامام المهدی:ص 108-107 از الملاحم و الفتن. [2]

52-طیّ الأرض

1-امام رضا علیه السّلام فرمود:«و هو الّذی تطوی له الأرض،و لا یکون له ظلّ،و هو الّذی ینادی مناد من السّماء باسمه،یسمعه جمیع أهل الأرض بالدعاء إلیه،یقول:ألا إنّ حجّة اللّه قد ظهر عند بیت اللّه فاتّبعوه،فانّ الحق معه و فیه،و هو قول اللّه-عزّ و جلّ-إن نشأ ننزّل علیهم من السمآء آیة فظلّت أعناقهم لها خاضعین؛ (1)و او است کسی که زمین زیر پای او پیچیده شود و برای او سایه نباشد و اوست که منادی به نام او از آسمان ندا می دهد و به سوی او فرامی خواند که تمام زمینیان آن را می شنوند،آگاه باش!همانا حجّت خدا نزد بیت خدا ظاهر شده است،به او تبعیت کنید،حق با او و در او است و آن است معنای کلام خدا إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ... اگر بخواهیم از آسمان برای آن ها نشانه ای فرود آوریم،پس گردن های آنان به آن خاضع می شوند.»

2-حضرت عبد العظیم حسنی قدّس سرّه خدمت حضرت امام جواد علیه السّلام عرض کرد:

امیدوارم تو«قائم آل محمد علیه السّلام»باشی؟

در جواب فرمود:ای ابا القاسم!ما همگی قائم علیه السّلام به امر خدا و هادی هستیم،قائمی که خداوند زمین را با وجود او،از کفر و انکار پاک می گرداند و پر از عدل و داد می کند، آن کسی است که ولادتش پنهان می ماند«و هو الّذی تطوی له الأرض؛ (2)و او است کسی که زمین زیر پای او پیچیده می شود.»

3-امام باقر علیه السّلام فرمود:«القآئم منّا،منصور بالرعب مؤیّد بالنصر،تطوی له الأرض؛ (3)«قائم علیه السّلام»از ما با ترس و با یاری و نصرت تأیید می شود و زمین برای او پیچیده می شود.»

ص:586


1- 1) -سوره شعراء:4؛ [1]کمال الدّین:42/2؛ [2]بحار الأنوار: [3]322/52 ب 27 ح 29.از اعلام الوری؛ [4]ینابیع المودّة: [5]109/3 ب 78 از فرائد السّمطین. [6]
2- 2) -بحار الأنوار:157/51 ب 9 [7] ح 4 از کفایة.
3- 3) -کمال الدّین:مخطوط.

53-پشت سر را می بیند

امام رضا علیه السّلام فرمود:«و یری من خلفه کما یری من بین یدیه؛ (1)اشخاص پشت سرش را می بیند مانند دیدن افراد مقابل خود.»

54-سایه ندارد

سایه در صورتی پیدا می شود که تابش نور به جسمی ضعیف تر و کم نورتر باشد، اما اگر نور،مساوی یا قوی تر از نور مقابل باشد،سایه ای وجود نخواهد داشت مانند انوار تابناک امامان علیهم السّلام به خصوص حضرت«قائم علیه السّلام»چون نور امام از نور خورشید قوی تر و پرنورتر است،پس سایه ای هم وجود نخواهد داشت!

امام رضا علیه السّلام در ضمن حدیثی فرمود:«و لا یکون له ظلّ؛ (2)برای او(یعنی قائم علیه السّلام) سایه نخواهد بود.»

55-از دور می شنود!

صداها در اثر حرکت امواج و انتقال آن به گوش شنیده می شود.دستگاه شنوایی امام علیه السّلام به اندازه ای قوی است که هیچ صدایی،از او مخفی نمی ماند.(شرح این مطلب در فصل اطّلاعات و فصل ارتباطات خواهد آمد).

56-بالای سرش فرشته ای است!

1-عبد اللّه بن عمر گوید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«یخرج المهدیّ و علی رأسه ملک ینادی:هذا المهدیّ خلیفة اللّه فاتّبعوه؛ (3)مهدی خروج می کند،درحالی که بالای سرش فرشته ای ندا می دهد که این مهدی خلیفۀ خداست از او پیروی کنید.»

ص:587


1- 1) -عیون أخبار الرّضاء:102/2 و 169/1؛یوم الخلاص:ص 305.
2- 2) -کمال الدّین:42/2؛بحار الأنوار:322/52 ب 27 ح 29.از اعلام الوری؛عیون أخبار الرّضاء:102/2 و 1 169/؛یوم الخلاص:ص 305.
3- 3) -ینابیع المودّة: [1]108/3 ب 78 از فرائد السّمطین [2]از کتاب الإصابة و 163 ب 94 از کتاب غایة المرا.

2-در روایت دیگر آمده است:«و علی رأسه ملک ینادی:هذا المهدیّ فاتّبعوه؛ (1)بالای سر او فرشته ای ندا می دهد که این مهدی است از او پیروی کنید.»

57-در سایۀ ابر

1-محمد بن سنان گوید که امام صادق علیه السّلام از قول پدرش علیه السّلام در حدیث لوح فرمود:

«م ح م د یخرج فی آخر الزمان علی رأسه غمامة بیضاء تظلّه من الشّمس،تنادی بلسان فصیح یسمعه الثقلین و الخافقین:هو المهدیّ من آل محمد یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا؛ (2)«م ح م د»در آخر الزّمان خروج می کند برای جلوگیری از آفتاب بالای سرش ابر سفیدی است،به هرجا که رود،بر او سایه می افکند،با زبان فصیح که جنّ و انس و شرق و غرب می شنوند،ندا می دهد او مهدی از آل محمّد علیهم السّلام است،زمین را پر از عدل می کند،آن گونه که از ظلم پر شده است.»

2-در حدیث دیگر آمده است:«یظهر القآئم فی آخر الزمان،علی رأسه غمامة تظلّه من الشمس،تدور معه حیثما دار،و ینادی بصوت فصیح:هذا المهدیّ فاتّبعوه؛ (3)«قائم علیه السّلام» در آخر الزّمان ظاهر می شود،بالای سرش ابری سایه افکنده و از آفتاب نگه می دارد،با او می چرخد هرجا که بچرخد و با صدای فصیح ندا می دهد که این مهدی علیه السّلام است،تابع او شوید.»

3-شیخ صدوق قدّس سرّه سند خود را به امام صادق علیه السّلام رسانیده و می گوید:آن حضرت فرمود:«إنّ القآئم أینما توجّه ظلّله لسحاب،و ینطق بلسان فصیح:هذا مهدیّ آل محمّد،

ص:588


1- 1) -بحار الأنوار:95/51 ب 1 ذیل حدیث 38 از کشف الغمّة شماره 16-15؛بیان الأئمّة:252/3 از الوافی.
2- 2) -بحار الأنوار: [1]203/36 و 378/52 ب 27 ح 183 از امالی. [2]
3- 3) -کشف الغمّة:ص 261/3-260 و 266؛ [3]البیان:ص 93-92 [4] با لفظ نزدیک به آن؛بحار الأنوار:81/51 و 378/52؛ [5]غیبت نعمانی:ص 180؛بشارة الإسلام:ص 283؛و 293؛ [6]المهدی:ص 96؛ [7]اسعاف الرّاغبین: ص 137؛الحاوی للفتاوی:128/2؛الإمام المهدی:ص 336؛ [8]الزام النّاصب:ص 52 از فصول المهمّة و [9]ص 257 از البیان؛ [10]نور الأبصار ص 171؛ [11]ینابیع المودة: [12]136/3 و 163 ب 94 از غایة المرام و [13]ص 166 ب 94؛بیان الأئمّة:252/3 از کشف الغمّة. [14]

یملأ الأرض قسطا و عدلا،کما ملئت ظلما و جورا؛ (1)قائم علیه السّلام به هرجا توجّه کند،ابر بر او سایه افکند و با زبان فصیح می گوید:این مهدی آل محمّد علیه السّلام است،زمین را پر از عدل و داد می کند،همان گونه از ظلم و ستم پر شده باشد.»

4-عبد اللّه بن عمر گفت،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«یخرج المهدیّ و علی رأسه غمامة، فیها مناد ینادی:هذا المهدیّ خلیفة اللّه فاتّبعوه؛ (2)مهدی خروج می کند و بر سرش ابر خواهد بود،منادی ندا می دهد که این مهدی خلیفۀ خداست،پیرو او باشید.»

58-ستارۀ درخشان

ابن ابی عمیر از قول مفضل گوید که امام صادق علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام از پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله روایت نموده است:«لمّا أسری بی أوحی إلیّ ربّی جلّ جلاله-و ساق الحدیث إلی أن قال:- فرفعت رأسی فإذا أنا بأنوار علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین و علیّ بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علیّ بن موسی و محمد بن علیّ و علیّ بن محمد و الحسن بن علیّ و الحجّة بن الحسن القآئم فی وسطهم کأنّه کوکب درّیّ.قلت:یا ربّ من هؤلآء؟قال:هؤلآء الأئمّة و هذا القآئم الّذی یحلّ حلالی و یحرّم حرامی،و به أنتقم من أعدآئی و هو راحة لأولیآئی و هو الّذی یشفی قلوب شیعتک من الظالمین و الجاحدین و الکافرین، فیخرج اللاّت و العزّی طریّین فیحرقهما،فلفتنة الناس بهما یومئذ أشد من فتنة العجل و السامریّ؛ (3)وقتی که مرا به آسمان بردند خداوند به من وحی نمود(حدیث را به این جا رسانید که)پس سرم را بلند کردم،ناگهان نورهای علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی علیهم السّلام را دیدم که قائم علیه السّلام در میان آن ها بود،مانند ستارۀ درخشان می درخشید.

ص:589


1- 1) -بیان الأئمّة:252/3 از کشف الغمّة. [1]
2- 2) -بحار الأنوار: [2]81/51 ب 1 ذیل ح 37 از کشف الغمة [3]شمارۀ 17-16 و ص 95.
3- 3) -کمال الدّین:36/1؛ [4]عیون أخبار [5]الرّضاء:58/1؛بحار الأنوار:379/52 ب 27 ح 185. [6]

گفتم:خدایا این ها کیستند؟

فرمود:این ها امامان و آن ایستاده،کسی است که حلال مرا حلال و حرام مرا حرام می کند و به واسطۀ او از دشمنانم انتقام می گیرم و او سبب آرامش دوستان من است و او شفادهندۀ دل های شیعیان تو از ستمگران و منکران و کافران است.پس لات و عزّی را بیرون آورد تر و تازه و هردو را می سوزاند،البتّه امتحان مردم در آن روز از امتحان گوساله و سامری شدیدتر خواهد بود.» (1)

59-کیفیّت سلام بر آن حضرت

1-مردی از امام صادق علیه السّلام پرسید:آیا می توان به«قائم علیه السّلام»با تعبیر امیر المؤمنین علیه السّلام،سلام کرد؟!فرمود:«خیر...این اسمی است که خدای تعالی آن را برای حضرت علی بن ابی طالب(اختصاص داده و)نامیده است،هیچ کس پیش از او به این نام نامیده نشده است و پس از او نیز کسی به این نام نامیده نخواهد شد،مگر کافر.

مرد دیگری که نزد آن حضرت بود،عرض کرد:فدایت شوم!پس چگونه باید بر او سلام کرد؟

فرمود:می گویی:«السّلام علیک یا بقیّة اللّه»سپس آیۀ بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ را تلاوت نمود. (2)

2-روایت شده است،در سلام به«قائم علیه السّلام»گفته شود:«السلام علیک یا بقیّة اللّه فی أرضه». (3)

3-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرکه از شما زمان«قائم علیه السّلام»را درک کرد،به هنگام دیدن او بگوید:«السلام علیکم یا أهل بیت الرحمة و النبوّة و معدن العلم و موضع الرسالة.» (4)

ص:590


1- 1) -به فصل«به عقیدۀ اوّلیه باشید»مراجعه شود که روایات مربوط به این فصل در آن جا نیز آمده است.
2- 2) -هود:85؛ [1]تفسیر فرات بن ابراهیم:ص 64؛ [2]وسایل الشّیعة:470/10 باب 106 ح 2؛ [3]بحار الأنوار:/52 373 ب 27 ح 165. [4]
3- 3) -منتخب الأثر:ص 653 از کمال الدّین. [5]
4- 4) -بحار الأنوار:33/52: [6]کمال الدین:باب 57 حدیث 18. [7]

4-عمر بن شمر گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«هرکس از شما«قائم علیه السّلام»ما را درک کرد،هنگام دیدن او بگوید:«السّلام علیکم یا أهل بیت النبوّة،و معدن العلم و موضع الرسالة». (1)

5-امام باقر علیه السّلام فرمود:«إنّ العلم بکتاب اللّه-عزّ و جلّ-و سنّة نبیّه صلّی اللّه علیه لینبت فی قلب مهدیّنا کما ینبت الزّرع علی أحسن نباته،فمن بقی منکم حتی یراه فلیقل حین یراه؛ علم به کتاب خدا و سنّت پیغمبرش صلّی اللّه علیه و اله در دل«قائم علیه السّلام»ما،می روید،چنان چه کشت و زرع با بهترین وجه می روید،پس هرکس باقی ماند تا او را ببیند،هنگام دیدن او بگوید:

«السلام علیکم یا أهل بیت الرحمة و النبوة،و معدن العلم و موضع الرسالة،السلام علیک یا بقیّة اللّه فی أرضه.» (2)

6-جابر گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:«من أدرک منکم قآئمنا فلیقل حین یراه:السلام علیکم یا أهل بیت النبوة،و معدن العلم و موضع الرسالة؛ (3)هرکس از شما«قائم علیه السّلام»ما را درک نماید،پس هروقت که او را دید،بگوید:السلام علیکم...»

ص:591


1- 1) -منتخب الأثر: [1]ص 653 از غیبت طوسی.
2- 2) -بحار الأنوار:317/52 ب 27 ح 16 [2] از عدد.
3- 3) -همان مدرک:331/52 ب 27 ح 55 از غیبت طوسی.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109