حکمت نامه امام حسین علیه السلام جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه:محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان قراردادی:جواهر الحکمه للام ابی عبدالله الحسین علیه السلام. فارسی

عنوان و نام پدیدآور:حکمت نامه امام حسین علیه السلام / محمدی ری شهری، با همکاری سیدمحمود طباطبایی نژاد، سیدروح الله طبایی؛ مترجم عبدالهادی مسعودی.

مشخصات نشر:قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 13 -

مشخصات ظاهری:2ج.

فروست:پژوهشکده علوم و معارف حدیث ؛ 131.

شابک:65000 ریال (ج.1) ؛ ج.2 978-964-493-170-3 : ؛ 120000 ریال: دوره 978-964-493-168-0 :

وضعیت فهرست نویسی:برون سپاری.

یادداشت:فهرست نویسی بر اساس جلد دوم، 1387.

یادداشت:فارسی - عربی.

یادداشت:چاپ دوم.

یادداشت:ج.1 (چاپ اول: 1385).

یادداشت:ج.2 ( چاپ سوم: 1394).

یادداشت:کتابنامه.

یادداشت:نمایه.

موضوع:حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- احادیث

موضوع:احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع:احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده:طباطبائی نژاد، محمود، 1340 -

شناسه افزوده:طبایی، روح الله

شناسه افزوده:مسعودی، عبدالهادی، 1343 -، خلاصه کننده

شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره:BP41/4/م3ج9041 1300ی

رده بندی دیویی:297/953

شماره کتابشناسی ملی:1138423

ص :1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :2

حکمت نامه امام حسین علیه السلام

محمدی ری شهری

با همکاری سیدمحمود طباطبایی نژاد، سیدروح الله طبایی

مترجم عبدالهادی مسعودی.

ص :3

ص :4

فهرست اجمالی

ص :5

الفَصلُ الحادی عَشَرَ:الصّلاة علی النّبیّ

1/11

الحَثُّ عَلَی الصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ کُلَّما ذُکِرَ

438 . معانی الأخبار عن عبد اللّه بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:البَخیلُ حَقّا مَن ذُکِرتُ عِندَهُ فَلَم یُصَلِّ عَلَیَّ. (1)

439 . المعجم الکبیر بإسناده عن حسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن ذُکِرتُ عِندَهُ فَخَطِئَ (2)الصَّلاةَ عَلَیَّ خَطِئَ طَریقَ الجَنَّةِ. (3)

ص:6


1- (1) معانی الأخبار:ص 246 ح 9،الإرشاد:ج 2 ص 169 [1] عن عبد اللّه بن علیّ بن الحسین من دون الإسناد إلی أبیه عن جدّه نحوه،بحار الأنوار:ج 94 ص 54 ح 26؛ [2]سنن الترمذی:ج 5 ص 551 ح 3546، [3]المستدرک علی الصحیحین:ج 1 ص 734 ح 2015،المعجم الکبیر:ج 3 ص 128 ح 2885 کلّها نحوه.
2- (2) یقالُ خَطِئَ بمعنی أخطأ.و قیل:خَطِئ إذا تعمّد،و أخطأ إذا لم یتعمّد(النهایة:ج 2 ص 44« [4]خطأ»).
3- (3) المعجم الکبیر:ج 3 ص 128 ح 2887،الذریّة الطاهرة:ص 126 ح 147 کلاهما عن فطر بن خلیفة عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،کنز العمّال:ج 1 ص 491 ح 2158.

ادامه باب چهارم

فصل یازدهم:صلوات فرستادن بر پیامبر

1/11-تشویق به صلوات فرستادن بر پیامبر،هرگاه که یاد می شود

438 . معانی الأخبار به نقل از عبد اللّه بن علی بن الحسین،از پدرش امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«بخیلِ حقیقی،کسی است که من در نزد او یاد شوم،ولی صلوات نفرستد».

439 . المعجم الکبیر به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس من نزدش یاد شوم،ولی در صلوات فرستادن بر من،خطا کند[و نفرستد]،راه بهشت را نمی یابد».

ص:7

2/11

أدَبُ الصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ

440 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ سیّد الشهداء عن أبیه علیّ بن أبی طالب سیّد الأوصیاء علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن صَلّی عَلَیَّ و لَم یُصَلِّ عَلی آلی لَم یَجِد ریحَ الجَنَّةِ،و إنَّ ریحَها لَیوجَدُ مِن مَسیرَةِ خَمسِمِائَةِ عامٍ. (1)

ص:8


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 267 ح 291 [1] عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 8 ص 186 ح 150،و [2]فی الأمالی للطوسی:ص 424 ح 948 [3] عن الإمام الحسن علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله و راجع:روضة الواعظین:ص 354. [4]

2/11-آداب صلوات فرستادن بر پیامبر

440 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس بر من صلوات فرستد و بر خاندانم نفرستد،بوی بهشت را که از فاصله پانصد سال راه دریافته می شود درنمی یابد».

ص:9

الفَصلُ الثّانی عَشَرَ:بیت اللّه

1/12

ضَیفُ اللّهِ

441 . بغیة الطلب عن زیاد الحارثی: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ:مَن أتی مَسجِدا لا یَأتیهِ إِلاّ للّهِ ِ تَعالی،فَذاکَ ضَیفُ اللّهِ تَعالی حَتّی یَخرُجَ مِنهُ. (1)

2/12

دُعاءُ دُخُولِ المَسجِدِ وَ الخُروجِ مِنهُ

442 . الأمالی عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین عن علیّ علیه السلام: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ إذا دَخَلَ المَسجِدَ قالَ:«اللّهُمَّ افتَح لی أبوابَ رَحمَتِکَ»،فَإِذا خَرَجَ قالَ:«اللّهُمَّ افتَح لی أبوابَ رِزقِکَ». (2)

ص:10


1- (1) بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2585، [1]الأنساب للسمعانی:ج 3 ص 195 [2] عن زیاد بن سابور و لیس فیه«حتّی یخرج منه».
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 596 ح 1237، [3]بحار الأنوار:ج 84 ص 26 ح 20؛ [4]مسند أبی یعلی:ج 1 ص 257 ح 482،تاریخ الطبری(المنتخب من ذیل المذیّل):ج 11 ص 667، [5]تاریخ دمشق:ج 27 ص 366 ح 5836 و فیه«فضلک»بدل«رزقک».

فصل دوازدهم:خانه خدا

1/12-میهمان خدا

441 . بُغیَة الطلب به نقل از زیاد حارثی:شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:«هر کس تنها به خاطر خدای متعال به مسجدی درآید،میهمان خداست تا زمانی که از آنجا خارج شود».

2/12-دعای ورود به مسجد و خروج از آن

442 . الأمالی،طوسی به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا چون به مسجد می آمد،می گفت:«خداوندا!درهای رحمتت را بر من بگشا»و چون بیرون می رفت،می گفت:«خداوندا!درهای روزی ات را بر من بگشا».

ص:11

443 . دلائل الإمامة عن فاطمة الصغری عن أبیها الحسین علیه السلام عن فاطمة الکبری علیها السلام ابنة رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ إذا دَخَلَ المَسجِدَ یَقولُ:«بِسمِ اللّهِ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ،وَ اغفِر ذُنوبی،وَ افتَح لی أبوابَ رَحمَتِکَ»،و إذا خَرَجَ یَقولُ:«بِسمِ اللّهِ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ،وَ اغفِر ذُنوبی وَ افتَح لی أبوابَ فَضلِکَ». (1)

3/12

بَرَکاتُ الإِدمانِ إلَی المَسجِدِ

444 . المحاسن عن عمیر بن المأمون: أَتَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ:حَدِّثنی عَن جَدِّکَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:نَعَم،قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

مَن أدمَنَ إلَی المَسجِدِ أصابَ الخِصالَ الثَّمانِیَةَ:آیَةٌ مُحکَمَةٌ،أو فَریضَةٌ مُستَعمَلَةٌ،أو سُنَّةٌ قائِمَةٌ،أو عِلمٌ مُستَطرَفٌ (2)،أو أخٌ مُستَفادٌ،أو کَلِمَةٌ تَدُلُّهُ عَلی هُدیً،أو تَرُدُّهُ عَن رَدیً (3)،و تَرکُهُ الذَّنبَ خَشیَةً أو حَیاءً. (4)

4/12

فَضلُ الصَّلاةِ فی مَسجِدِ النَّبِیِّ 9

445 . رجال الکشّی عن سعید بن المسیّب عن علیّ بن الحسین علیه السلام: یا سَعیدُ،أخبَرَنی أبِیَ الحُسَینُ عَن أبیهِ علیهما السلام عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن جِبریلَ عَنِ اللّهِ جَلَّ جَلالُهُ أنَّهُ قالَ:ما مِن عَبدٍ

مِن عِبادی آمَنَ بی و صَدَّقَ بِکَ،و صَلّی فی مَسجِدِکَ رَکعَتَینِ عَلی خَلاءٍ مِنَ النّاسِ،إلاّ غَفَرتُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تَأَخَّرَ. (5)

ص:12


1- (1) دلائل الإمامة:ص 75 ح 14، [1]بحار الأنوار:ج 84 ص 23 ح 14 و [2]راجع:سنن ابن ماجة:ج 1 ص 253 ح 771 و مسند ابن حنبل:ج 10 ص 159 ح 26479. [3]
2- (2) استطرفت الشیء:استحدثته(الصحاح:ج 4 ص 1394« [4]طرف»).
3- (3) الرَّدی:الهلاک(النهایة:ج 2 ص 216« [5]ردا»).
4- (4) المحاسن:ج 1 ص 120 ح 125، [6]بحار الأنوار:ج 84 ص 3 ح 73؛ [7]تاریخ دمشق:ج 14 ص 92 ح 3392 نحوه.
5- (5) رجال الکشّی:ج 1 ص 334 ح 188، [8]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 134، [9]الثاقب فی المناقب:ص 356 ح 295، [10]بحار الأنوار:ج 46 ص 150 ح 8. [11]

443 . دلائل الإمامة به نقل از فاطمه صغرا،از پدرش امام حسین علیه السلام،از فاطمه علیها السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله چون به مسجد درمی آمد،می گفت:«به نام خدا.خداوندا!بر محمّد،درود فرست و گناهانم را بیامرز و درهای رحمتت را بر من بگشا»و چون بیرون می رفت،می گفت:«به نام خدا.خداوندا!بر محمّد،درود فرست و گناهانم را بیامرز و درهای فضلت را بر من بگشای».

3/12-برکت های پیوسته به مسجد رفتن

444 . المحاسن به نقل از عمیر بن مأمون:نزد امام حسین علیه السلام آمدم و به او گفتم:از جدّت پیامبر خدا،برایم حدیث بگو.

فرمود:«باشد.پیامبر خدا فرمود:"هر کس پیوسته به مسجد برود،[حدّاقل به یکی از]هشت چیز دست می یابد:آیتی استوار،یا فریضه ای عمل شده،یا سنّتی برپا،یا دانشی نو،یا برادری قابلِ استفاده،یا سخنی که او را به هدایتْ رهنمون شود یا از هلاکت بازش دارد،و ترکِ گناه از سرِ ترس یا حیا».

4/12-فضیلت نماز گزاردن در مسجد پیامبر

445 . رجال الکشّی به نقل از سعید بن مُسیَّب:امام زین العابدین علیه السلام به من فرمود:«ای سعید!پدرم امام حسین علیه السلام،از پدرش[امام علی علیه السلام]،از پیامبر خدا،از جبرئیل علیه السلام از خداوند جلیل باشکوه،برایم نقل کرد که:«هیچ بنده ای از بندگانم به من

ایمان نیاورد و تو را تصدیق نکرد و در مسجدت به دور از چشمِ مردم،نماز نگزارد،جز آن که گناهان گذشته و آینده اش را آمرزیدم».

ص:13

5/12

ذِکری أبی جَعفَرٍ عَن جَدِّهِ الحُسَینِ فِی المَسجِدِ الحَرامِ

446 . الکافی عن زرارة: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام:قَد أدرَکتَ الحُسَینَ علیه السلام؟قالَ:نَعَم،أذکُرُ و أنَا مَعَهُ فِی المَسجِدِ الحَرامِ و قَد دَخَلَ فیهِ السَّیلُ،وَ النّاسُ یَقومونَ عَلَی المَقامِ،یَخرُجُ الخارِجُ یَقولُ:قَد ذَهَبَ بِهِ السَّیلُ،و یَخرُجُ مِنهُ الخارِجُ فَیَقولُ:هُوَ مَکانَهُ.

قالَ:فَقَالَ لی:یا فُلانُ،ما صَنَعَ هؤُلاءِ؟فَقُلتُ:أصلَحَکَ اللّهُ،یَخافونَ أن یَکونَ السَّیلُ قَد ذَهَبَ بِالمَقامِ.

فَقالَ:نادِ،إنَّ اللّهَ تَعالی قَد جَعَلَهُ عَلَما لَم یَکُن لِیَذهَبَ بِهِ،فَاستَقِرّوا. (1)

6/12

استِلامُ الحَجَرِ الأَسوَدِ

447 . الذرّیّة الطاهرة عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لَمّا أخَذَ اللّهُ میثاقَ العِبادِ جُعِلَ فِی الحَجَرِ،فَمِنَ الوَفاءِ بِالبَیعَةِ استِلامُ الحَجَرِ. (2)

ص:14


1- (1) الکافی:ج 4 ص 223 ح 2،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 [1] ص 244 ح 2308 و فیه«و یدخل الداخل»بدل«و یخرج منه الخارج»،بحار الأنوار:ج 31 ص 33. [2]
2- (2) الذریّة الطاهرة:ص 114 ح 160.

5/12-یادکرد امام باقر از جدّش امام حسین در مسجد الحرام

446 . الکافی به نقل از زراره:به امام باقر علیه السلام گفتم:آیا شما امام حسین علیه السلام را درک کرده ای؟

فرمود:«آری.به یاد دارم که با او در مسجد الحرام بودم و سیل آمده بود و مردم،بر مقام ابراهیم علیه السلام ایستاده بودند.کسی بیرون آمد و می گفت:سیل،مقام را بُرد.دیگری خارج شد و می گفت:نه؛در جایش هست.

پس امام حسین علیه السلام به من فرمود:«ای فلان!اینها چه می کنند؟».

گفتم:خدا،امورت را به سامان کند!می ترسند که سیل،مقام را ببرد.

فرمود:«ندا بده:خداوند متعال،مقام را نشانه(عَلَم)قرار داده و آن را نمی بَرَد.در جای خود بمانید».

6/12-استلام حجرالاسود

447 . الذریة الطاهرة به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«چون خداوند از بندگان پیمان گرفت،آن را در حجر[الأسود]نهاد.پس استلامِ حجر، (1)وفای به آن پیمان است».

ص:15


1- (1) استلام حَجَر الأسود،بَسودن آن با لب یا دست است.

الفَصلُ الثّالِثَ عَشَرَ:طلب الحلال

1/13

الحَثُّ عَلی طَلَبِ الحَلالِ

448 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: العِبادَةُ سَبعونَ بابا،أفضَلُها طَلَبُ الرِّزقِ الحَلالِ. (1)

2/13

الحَثُّ عَلَی التِّجارَةِ

449 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِی التِّجارَةِ،وَ الجُزءُ الباقی فِی السّابِیاءِ یَعنِی الغَنَمَ. (2)

ص:16


1- (1) الفردوس:ج 3 ص 79 ح 4221؛معانی الأخبار:ص 366 ح 1 عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله،و فی کشف الخفاء:ج 2 ص 53 ح 1699 نقلاً عن الدیلمی عن الإمام الحسن علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله و راجع:الکافی:ج 5 ص 78 ح 6. [1]
2- (2) الخصال:ص 446 ح 45 عن زید بن علیّ عن الإمام زین العابدین علیه السلام،بحار الأنوار:ج 64 ص 118 ح 1. [2]

فصل سیزدهم:کسب حلال

1/13-تشویق به کسب حلال

448 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:عبادت،هفتاد باب(بخش)دارد که برترینِ آنها،در پیِ روزی حلال بودن است.

2/13-تشویق به تجارت

449 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:نُه دهمِ روزی در تجارت است و آن جزء باقی مانده در گلّه داری.

ص:17

3/13

بَرَکَةُ التِّجارَةِ

450 . الخصال بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إذَا التّاجِرانِ صَدَقا و بَرّا بورِکَ لَهُما،و إذا کَذَبا و خانا لَم یُبارَک لَهُما،و هُما بِالخِیارِ ما لَم یَفتَرِقا،فَإِنِ اختَلَفا فَالقَولُ قَولُ رَبِّ السِّلعَةِ أو یَتَتارَکا. (1)

4/13

المُماکَسَةُ فِی البَیعِ

451 . تاریخ بغداد عن أبی هشام القنّاد البصری: کُنتُ أحمِلُ المَتاعَ مِنَ البَصرَةِ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،فَکانَ رُبَّما یُماکِسُنی (2)فیهِ،فَلَعَلّی لا أقومُ مِن عِندِهِ حَتّی یَهَبَ عامَّتَهُ.

فَقُلتُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،أجیئُکَ بِالمَتاعِ مِنَ البَصرَةِ تُماکِسُنی فیهِ،فَلَعَلّی لا أقومُ حَتّی تَهَبَ عامَّتَهُ؟!

فَقالَ:إنَّ أبی حَدَّثَنی یَرفَعُ الحَدیثَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،أنَّهُ قالَ:المَغبونُ (3)لا مَحمودٌ و لا مَأجورٌ. (4)

ص:18


1- (1) الخصال:ص 45 ح 43 عن زید بن علیّ عن الإمام زین العابدین علیه السلام،بحار الأنوار:ج 103 ص 95 ح 14. [1]
2- (2) المُماکَسَة فی البیع:اِنتقاص الثمن و استحطاطه(النهایة:ج 4 ص 349« [2]مکس»).
3- (3) غَبَنتُهُ فی البیع:أی خدعته،و قد غُبِنَ فهو مغبون(الصحاح:ج 6 ص 2172« [3]غبن»).
4- (4) تاریخ بغداد:ج 4 ص 180 الرقم 1863، [4]تاریخ دمشق:ج 14 ص 112 ح 3403،مسند أبی یعلی:ج 6 ص 181 ح 6750 و فیه ذیله؛عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 48 ح 184 [5] عن داود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله و فیه ذیله،بحار الأنوار:ج 103 ص 94 ح 12. [6]

3/13-برکت تجارت

450 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«چون دو تاجر،راست بگویند و نیکی کنند،[ دادوستدشان]برایشان برکت می کند و چون دروغ بگویند و خیانت کنند،برایشان مبارک نمی شود و آن دو تا هنگامی که از هم جدا نشده اند،حقّ فسخ معامله را دارند و اگر با هم اختلاف پیدا کردند،حق با صاحبِ کالاست[و با سوگند او،دعوا تمام است]،یا آن که خصومت را رها کنند».

4/13-چانه زدن در خرید

451 . تاریخ بغداد به نقل از ابو هِشام قنّاد بصری:من کالاهایی را از بصره برای امام حسین علیه السلام می بردم و گاه با من در خرید آن چانه می زد؛امّا برخی مواقع،هنوز از نزدش برنخاسته بودم که همه[ی آنچه خریده بود]را[به دیگران]می بخشید.[روزی]گفتم:ای فرزند پیامبر خدا!از بصره برایت کالا می آورم و با من چانه می زنی؛امّا هنوز برنخاسته،همه اش را می بخشی؟!

فرمود:«پدرم برایم نقل کرد و آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت داد که:مغبون،نه ستوده است و نه پاداش دارد».

ص:19

5/13

خَیرُ المالِ

452 . معانی الأخبار عن ثابت بن دینار عن علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین عن أبیه علیّ علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:خَیرُ المالِ سِکَّةٌ (1)مَأبورَةٌ،و مُهرَةٌ (2)مَأمورَةٌ. (3)

ص:20


1- (1) سِکَّة مأبورة:السِّکَّةُ الطریقة المصطفّةُ من النخل،و المأبورة:الملقَّحةُ(النهایة:ج 2 ص 384« [1]سکک»).
2- (2) المُهرُ:وَلَدُ الفَرَسِ،و الاُنثی:مُهرَة(الصحاح:ج 2 ص 821« [2]مهر»).
3- (3) معانی الأخبار:ص 292 ح 1،بحار الأنوار:ج 64 ص 162 ح 7 و [3]راجع:المعجم الکبیر:ج 7 ص 91 ح 6471 و الطبقات الکبری:ج 7 ص 79. [4]

5/13-بهترین مال

452 . معانی الأخبار به نقل از ثابت بن دینار،از امام زین العابدین،از امام حسین از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«بهترین مال،باغ خرمای تلقیح شده و کُرّه اسبِ پُر زاد و ولد است».

ص:21

الفَصلُ الرّابِعَ عَشَرَ:الإنفاق

1/14

الحَثُّ عَلَی الإِنفاقِ

453 . مستدرک الوسائل: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّ سائِلاً کانَ یَسأَلُ یَوما فَقالَ علیه السلام:أ تَدرونَ ما یَقولُ؟قالوا:لا،یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ!

قالَ علیه السلام:یَقولُ:أنَا رَسولُکُم،إن أعطَیتُمونی شَیئا أخَذتُهُ و حَمَلتُهُ إلی هُناکَ،و إلاّ أرِدُ إلَیهِ و کَفّی صِفرٌ (1). (2)

2/14

کُل مالَکَ قَبلَ أن یَأکُلَکَ

454 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: مالُکَ إن لَم یَکُن لَکَ کُنتَ لَهُ،فَلا تُبقِ عَلَیهِ فَإِنَّهُ لا یَبقی عَلَیکَ،و کُلهُ قَبلَ أن یَأکُلَکَ. (3)

ص:22


1- (1) صِفْر:أی خالٍ(النهایة:ج 3 ص 36«صفر»).
2- (2) مستدرک الوسائل:ج 7 ص 203 ح 8035 [1] نقلاً عن تفسیر أبی الفتوح الرازی.
3- (3) نزهة الناظر:ص 84 ح 17،الدرّة الباهرة:ص 29،أعلام الدین:ص 298 [2] نحوه،بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 9 و [3]راجع:أعلام الدین:ص 298. [4]

فصل چهاردهم:انفاق

1/14-ترغیب به انفاق

453 . مستدرک الوسائل: روزی مستمندی،درخواست کمک می کرد.امام حسین علیه السلام فرمود:«آیا می دانید که او چه می گوید؟».

گفتند:نه،ای فرزند پیامبر خدا!

فرمود:«می گوید:من،فرستاده شما هستم.اگر چیزی به من بدهید،آن را می گیرم و[برایتان]به آنجا(قیامت)می برم؛وگرنه با دستانی تهی بر آن درمی آیم».

2/14-مالت را بخور،پیش از آن که تو را بخورد

454 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:مالت اگر برای تو نباشد،تو برای اویی.پس آن را باقی مگذار،که برایت باقی نمی ماند و آن را بخور،پیش از آن که تو را بخورَد.

ص:23

3/14

عاقِبَةُ البُخلِ فی طاعَةِ اللّهِ

455 . الذریّة الطاهرة بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما مِن عَبدٍ و لا أمَةٍ یَقتُرُ (1)بِنَفَقَةٍ یُنفِقُها فیما یُرضِی اللّهَ،إلاّ أنفَقَ أضعافَها فی سَخَطِ اللّهِ. (2)

4/14

أولَی النّاسِ بِالإِنفاقِ

456 . الاختصاص عن حسن بن علیّ الجلال عن جدّه عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:اِبدَأ بِمَن تَعولُ:اُمَّکَ و أباکَ و اختَکَ و أخاکَ،ثُمَّ أدناکَ فَأَدناکَ. (3)

ص:24


1- (1) قَتَرَ علی عِیالِهِ:ضَیَّق علیهم فی النَّفَقَة،و کذلک التقتیر و الإقتار(الصحاح:ج 2 ص 786« [1]قتر»).
2- (2) الذریّة الطاهرة:ص 110 ح 150 عن أبی حمزة الثمالی عن الإمام الصادق عن أبیه علیهما السلام و راجع:تحف العقول:ص 293 و المعجم الکبیر:ج 22 ص 129 ح 336.
3- (3) الاختصاص:ص 219،بحار الأنوار:ج 96 ص 147 ح 24. [2]

3/14-فرجام بُخل در طاعت خدا

455 . الذریّة الطاهرة به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«مرد یا زنی نیست که در هزینه ای مورد رضایت خدا،تنگ بگیرد،جز آن که چندین برابرِ آن را در ناخشنودی خدا هزینه می کند».

4/14-سزاوارترینِ مردم به انفاق

456 . الاختصاص به نقل از حسن بن علی جلاّل،از جدّش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:«با عائله ات آغاز کن:مادر،پدر،خواهر و برادرت.سپس،[هر که]نزدیک تر و نزدیک تر[است]».

ص:25

البابُ الخامِسُ:الحکم الأخلاقیّة و العملیّة

الفَصلُ الأَوَّلُ:محاسن الأخلاق

1/1

حُسنُ الخُلُقِ

457 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الخُلُقُ الحَسَنُ عِبادَةٌ. (1)

458 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: أیُّهَا النّاسُ!نافِسوا فِی المَکارِمِ،و سارِعوا فِی المَغانِمِ. (2)

459 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام: سَمِعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقولُ:بُعِثتُ بِمَکارِمِ الأَخلاقِ و مَحاسِنِها. (3)

460 . دلائل الإمامة عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها عن امّه فاطمة علیها السلام ابنة رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:خِیارُکُم ألیَنُکُم مَناکِبَ،و أکرَمُهُم لِنِسائِهِم. (4)

ص:26


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [1]
2- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [2]نزهة الناظر:ص 81 ح 6،کشف الغمّة:ج 2 ص 241، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [4]الفصول المهمّة:ص 176. [5]
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 596 ح 1234 [6] عن إسحاق بن جعفر عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 405 ح 109. [7]
4- (4) دلائل الإمامة:ص 75 ح 15.

باب پنجم:حکمت های اخلاقی و عملی

فصل یکم:اخلاق نیکو

1/1-خوش خویی

457 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:خوی خوش،عبادت است.

458 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:ای مردم!برای[کسب]مکارم[اخلاق]،رقابت کنید و برای غنیمت ها،سرعت ورزید.

459 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:شنیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:«من برای اخلاق کریمانه و زیبا برانگیخته شدم».

460 . دلائل الإمامة به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام،از فاطمه علیها السلام:پیامبر خدا فرمود:«بهترینِ شما،نرم خوترینِ شماست و نیز آنها که زنان خود را بیشتر اکرام کنند».

ص:27

2/1

الصِّدقُ

461 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الصِّدقُ عِزٌّ. (1)

462 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن سیّد الأوصیاء علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن سیّد الأنبیاء محمّد صلی الله علیه و آله: لا تَنظُروا إلی کَثرَةِ صَلاتِهِم و صَومِهِم،و کَثرَةِ الحَجِّ وَ المَعروفِ و طَنطَنَتِهِم (2)بِاللَّیلِ،و لکِنِ انظُروا إلی صِدقِ الحَدیثِ و أداءِ الأَمانَةِ. (3)

3/1

الأَمانَةُ

463 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: الأَمینُ آمِنٌ،وَ البَریءُ جَریءٌ،وَ الخائِنُ خائِفٌ،وَ المُسیءُ مُستَوحِشٌ. (4)

464 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: السِّرُّ أمانَةٌ. (5)

465 . الأمالی بإسناده عن الحسین عن أبیه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:المَجالِسُ بِالأَمانَةِ،

و لا یَحِلُّ لِمُؤمِنٍ أن یَأثُرَ (6)عَن مُؤمِنٍ أو قالَ:عَن أخیهِ المُؤمِنِ قَبیحا. (7)

ص:28


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [1]
2- (2) الطَّنطَنَةُ:کثرة الکلام و التصویت به(لسان العرب:ج 13 ص 269« [2]طنن»).
3- (3) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 51 ح 197 [3] عن أحمد بن محمّد الهمدانی عن الإمام الجواد عن آبائه علیهم السلام،الأمالی للصدوق:ص 379 ح 481 [4] عن إبراهیم بن محمّد الهمدانی عن الإمام الجواد عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 71 ص 9 ح 13 و [5]راجع:الاختصاص:ص 229 و مشکاة الأنوار:ص 109 ح 251. [6]
4- (4) نزهة الناظر:ص 84 ح 13.
5- (5) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [7]
6- (6) أثرت الحدیثَ:إذا ذکرتَه عن غیرک(الصحاح:ج 2 ص 574«أثر»).
7- (7) الأمالی للطوسی:ص 572 ح 1185 [8] عن مسعدة بن صدقة العبدی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 75 ص 467 ح 16 و [9]راجع:الکافی:ج 2 ص 660 ح 2 و 3 و کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 378 ح 5790 و سنن أبی داود:ج 4 ص 268 ح 4869.

2/1-راستی

461 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:راستی،[مایه]عزّت است.

462 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:به فراوانیِ نماز و روزه شان و نیز فراوانی حج و نیکوکاری و آوای نیمه شبِ آنان،نگاه نکنید؛بلکه به راستگویی و امانتداری ایشان بنگرید.

3/1-امانتداری

463 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:امین،در امان است و انسان پاک،جسور است و خیانتکار،هراسان است و بدکار،در وحشت است.

464 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:راز،امانت است.

465 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:

«مجالس،امانت اند و برای مؤمن،روا نیست که از مؤمن،بد بگوید»یا فرمود:«از برادر مؤمنش بد بگوید».

ص:29

4/1

الحُرِّیَّةُ

466 . الملهوف فی ذِکرِ مَصرَعِ الحُرِّ بنِ یَزیدَ الرِّیاحِیِّ:فَحُمِلَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام،فَجَعَلَ یَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِهِ و یَقولُ:أنتَ الحُرُّ کَما سَمَّتکَ امُّکَ؛حُرٌّ فِی الدُّنیا و حُرٌّ[فِی] (1)الآخِرَةِ. (2)

467 . الفتوح: ثُمَّ إنَّهُ[الحُسَینَ علیه السلام]دَعا إلَی البِرازِ،فَلَم یَزَل یَقتُلُ کُلَّ مَن خَرَجَ إلَیهِ مِن عُیونِ الرِّجالِ،حَتّی قَتَلَ مِنهُم مَقتَلَةً عَظیمَةً،قالَ:و تَقَدَّمَ الشِّمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ لَعَنَهُ اللّهُ فی قَبیلَةٍ عَظیمَةٍ،فَقاتَلَهُمُ الحُسَینُ بِأَجمَعِهِم و قاتَلوهُ،حَتّی حالوا بَینَهُ و بَینَ رَحلِهِ.

قالَ:فَصاحَ بِهِمُ الحُسَینُ علیه السلام:وَیحَکُم یا شیعَةَ آلِ أبی سُفیانَ!إن لَم یَکُن[لَکُم] (3)دینٌ،و کُنتُم لا تَخافونَ المَعادَ،فَکونوا أحرارا فی دُنیاکُم هذِهِ،وَ ارجِعوا إلی أحسابِکُم إن کُنتُم عُربا (4)کَما تَزعُمونَ.

قالَ:فَناداهُ الشِّمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ لَعَنَهُ اللّهُ:ما ذا تَقولُ یا حُسَینُ؟

قالَ:أقولُ:أنَا الَّذی اقاتِلُکُم،و تُقاتِلُونّی،وَ النِّساءُ لَیسَ لَکُم عَلَیهِنَّ جُناحٌ،فَامنَعوا عُتاتَکُم و طُغاتَکُم و جُهّالَکُم عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمتُ حَیّا.

فَقالَ الشِّمرُ:لَکَ ذلِکَ یَا ابنَ فاطِمَةَ.

قالَ:ثُمَّ صاحَ الشِّمرُ بِأَصحابِهِ و قالَ:إلَیکُم عَن حَریمِ الرَّجُلِ،وَ اقصِدوهُ فی نَفسِهِ،فَلَعَمری إنَّهُ لَکُفؤٌ کَریمٌ. (5)

ص:30


1- (1) ما بین المعقوفین سقط من المصدر،و لا یصحّ السیاق بدونه.
2- (2) الملهوف:ص 160،تسلیة المجالس:ج 2 ص 282، [1]بحار الأنوار:ج 45 ص 14؛ [2]الفتوح:ج 5 ص 102، [3]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 11. [4]
3- (3) ما بین المعقوفین سقط من المصدر،و أثبتناه من المصادر الاُخری.
4- (4) فی المصدر:«أعوانا»بدل«عُربا»،و ما فی المتن أثبتناه من مقتل الحسین للخوارزمی و الملهوف إذ هو المناسب للسیاق.و فی بعض المصادر:«أعرابا».
5- (5) الفتوح:ج 5 ص 117، [5]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 33، [6]مطالب السؤول:ص 76؛ [7]الملهوف:ص 171،تسلیة المجالس:ج 2 ص 318 [8] کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 51. [9]

4/1-آزادگی

466 . الملهوف در بیان بر زمین افتادن حُرّ بن یزید ریاحی:او را نزد امام حسین علیه السلام آوردند.امام علیه السلام غبار از چهره اش زدود و فرمود:«تو آزاده بودی،همان گونه که مادرت تو را نام نهاد؛آزاده در دنیا و آزاده در آخرت».

467 . الفتوح: سپس امام حسین علیه السلام هماورد طلبید و هر کدام از قهرمانان را که به سوی او می آمد،می کُشت تا آن که تعداد بسیاری از آنان را کُشت.شمر بن ذی الجوشن که خدایش لعنت کند با عدّه فراوانی پیش آمدند و همگی با هم با او جنگیدند.امام حسین علیه السلام نیز با آنان جنگید تا آن که میان او و خیمه گاهش فاصله انداختند.

پس امام حسین علیه السلام بر آنان فریاد کشید:«وای بر شما،ای پیروانِ خاندان ابو سفیان!اگر دین ندارید و از معاد نمی هراسید،پس در این دنیایتان آزاده باشید و به[خوی]نیاکانتان بازگردید،اگر آن گونه که می گویید،عرب هستید».

پس شمر بن ذی الجوشن که خدایش لعنت کند،فریاد برآورد:ای حسین!چه می گویی؟

فرمود:«می گویم:من با شما می جنگم و شما با من می جنگید؛ولی زنان که گناهی ندارند.پس سرکشان و نابخردانتان را از تعرّض به حرمم،تا زنده ام،باز دارید».

شمر گفت:ای پسر فاطمه!حق با توست.

پس شمر بر یارانش بانگ زد و گفت:از حریم این مرد،دور شوید و در پیِ خودش باشید که به خدا سوگند،او همتایی بزرگوار است».

ص:31

5/1

الحِلمُ

468 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ الحِلمَ زینَةٌ. (1)

469 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ،ما جُمِعَ شَیءٌ إلی شَیءٍ أفضَلُ مِن حِلمٍ إلی عِلمٍ. (2)

470 . مشکاة الأنوار: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام لِلحُسَینِ علیه السلام:یا بُنَیَّ مَا الحِلمُ؟قالَ:کَظمُ الغَیظِ،و مَلکُ النَّفسِ. (3)

ص:32


1- (1) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [1]نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [2]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛ [3]الفصول المهمّة:ص 177،و [4]فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 259 و معدن الجواهر:ص 63 [5] عن الإمام الحسن علیه السلام.
2- (2) الخصال:ص 5 ح 11 عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،الأمالی للصدوق:ص 371 ح 466 [6] عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام و راجع:روضة الواعظین:ص 10. [7]
3- (3) مشکاة الأنوار:ص 379 ح 1246،و [8]فی تحف العقول:ص 225 و تاریخ دمشق:ج 13 ص 255 و المعجم الکبیر:ج 3 ص 69 ح 2688 عن الإمام الحسن علیه السلام.

5/1-بردباری

468 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:بی گمان،بردباری زیور است.

469 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«سوگند به آن که جانم در دست اوست،هیچ چیز با هیچ چیز گِرد نیامد که برتر از گِرد آمدن بردباری با دانش باشد!».

470 . مشکاة الأنوار: امیرمؤمنان به امام حسین علیه السلام فرمود:«پسر عزیزم!معنای بردباری چیست؟».

گفت:فرو خوردن خشم و فائق آمدن بر نفس.

ص:33

6/1

الرِّفقُ

471 . تاریخ الیعقوبی: قالَ بَعضُهُم:سَمِعتُ الحُسَینَ علیه السلام یَقولُ:الرِّفقُ لُبٌّ (1). (2)

472 . أعلام الدین عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن أحجَمَ (3)عَنِ الرَّأیِ و عَیِیَت (4)بِهِ الحِیَلُ،کانَ الرِّفقُ مِفتاحَهُ. (5)

7/1

العَفوُ

473 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ أعفَی النّاسِ مَن عَفا عَن قُدرَةٍ. (6)

474 . کشف الغمّة: جَنی لَهُ[لِلإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام]غُلامٌ جِنایَةً توجِبُ العِقابَ عَلَیهِ،فَأَمَرَ بِهِ أن یُضرَبَ.

فَقالَ:یا مَولایَ «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ» !

قالَ علیه السلام:أخلوا عَنهُ.

فَقالَ:یا مَولایَ «وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ» !

قالَ علیه السلام:قَد عَفَوتُ عَنکَ.

قالَ:یا مَولایَ «وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» 7 !

قالَ علیه السلام:أنتَ حُرٌّ لِوَجهِ اللّهِ،و لَکَ ضِعفُ ما کُنتُ اعطیکَ. (7)

ص:34


1- (1) اللُّبُّ:العَقلُ،و جمعه ألباب(النهایة:ج 4 ص 223« [1]لبب»).
2- (2) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [2]
3- (3) أحْجَمَ القَومُ:أی نَکَصُوا و تَأخَّروا و تَهیَّبوا أخذه(النهایة:ج 1 ص 347« [3]حجم»).
4- (4) عَیِیَ بالأمر و عن حُجّتِه:عجز عنه،و عَیِیَ بالأمر:لم یهتدِ لوجهه(المصباح المنیر:ص 441« [4]عیی»).
5- (5) أعلام الدین:ص 298، [5]بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [6]
6- (6) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [7]نزهة الناظر:ص 81 ح 6،الدرّة الباهرة:ص 29 و فیهما«عنه قدرته»،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [8]بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [9]الفصول المهمّة:ص 176. [10]
7- (8) کشف الغمّة:ج 2 ص 243، [11]بحار الأنوار:ج 44 ص 195 ح 9؛ [12]الفصول المهمّة:ص 175،جواهر المطالب:ج 2 ص 317 کلاهما نحوه،الفرج بعد الشدّة للتنوخی:ج 1 ص 101 و [13]فیه«جنی غلام للحسن بن علیّ بن أبی طالب».

6/1-مدارا

471 . تاریخ الیعقوبی: کسی گفته است:شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:«مدارا،[نشانِ]خِردورزی است».

472 . أعلام الدین از امام حسین علیه السلام:هر کس در کاری مانْد و از چاره جویی درمانْد،مدارا،کلید[کار]اوست.

7/1-گذشت

473 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:باگذشت ترینِ مردم،کسی است که از سرِ قدرت درگذرد.

474 . کشف الغمّة: یکی از غلامان امام حسین علیه السلام مرتکب جرمی کیفردار شد.امام علیه السلام فرمان داد تا او را تنبیه کنند.غلام گفت:مولای من!«و فروخورندگان خشم»!

امام علیه السلام فرمود:«رهایش کنید!».

غلام گفت:مولای من!«و درگذرندگان از مردم»!

فرمود:«از تو گذشتم».

گفت:مولای من!«و خدا،نیکوکاران را دوست دارد»!

فرمود:«تو برای خاطر خدا،آزادی و دو برابر آنچه[پیش تر]به تو می دادم،به تو می دهم».

ص:35

8/1

الجودُ

475 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: أیُّهَا النّاسُ!مَن جادَ سادَ،و مَن بَخِلَ رَذُلَ،و إنَّ أجوَدَ النّاسِ مَن أعطی مَن لا یَرجوهُ. (1)

476 . مقتل الحسین علیه السلام: رُوِیَ أنَّ أعرابِیّا مِنَ البادِیَةِ قَصَدَ الحُسَینَ علیه السلام،فَسَلَّمَ عَلَیهِ،فَرَدَّ عَلَیهِ السَّلامَ و قالَ:یا أعرابِیُّ فیمَ قَصَدتَنا؟

قالَ:قَصَدتُکَ فی دِیَةٍ مُسَلَّمَةٍ إلی أهلِها.

قالَ:أ قَصَدتَ أحَدا قَبلی؟

قالَ:عُتبَةَ بنَ أبی سُفیانَ؛فَأَعطانی خَمسینَ دینارا،فَرَدَدتُها عَلَیهِ،و قُلتُ:لَأَقصِدَنَّ مَن هُوَ خَیرٌ مِنکَ و أکرَمُ،فَقالَ عُتبَةُ:و مَن هُوَ خَیرٌ مِنّی و أکرَمُ لا امَّ لَکَ؟فَقُلتُ:إمَّا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،و إمّا عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ.

و قَد أتَیتُکَ بَدءا لِتُقیمَ بِها عَمودَ ظَهری،و تَرُدَّنی إلی أهلی.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:وَ الَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأَ النَّسَمَةَ و تَجَلّی بِالعَظَمَةِ،ما فی مِلکِ

ابنِ بِنتِ نَبِیِّکَ إلاّ مِائَتا دینارٍ،فَأَعطِهِ إیّاها یا غُلامُ،و إنّی أسأَلُکَ عَن ثَلاثِ خِصالٍ إن أنتَ أجَبتَنی عَنها أتمَمتُها خَمسَمِائَةِ دینارٍ،و إن لَم تُجِبنی ألحَقتُکَ فیمَن کانَ قَبلی.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:أ کُلُّ ذلِکَ احتِیاجا إلی عِلمی؟أنتُم أهلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ،و مَعدِنُ الرِّسالَةِ،و مُختَلَفُ المَلائِکَةِ!

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:لا،و لکِن سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«أعطُوا المَعروفَ بِقَدرِ المَعرِفَةِ».

فَقالَ الأَعرابِیُّ:فَسَل،و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:ما أنجی مِنَ الهَلَکَةِ؟

فَقالَ:التَّوَکُّلُ عَلَی اللّهِ.

فَقالَ:ما أروَحُ لِلمُهِمِّ؟

قالَ:الثِّقَةُ بِاللّهِ.

فَقالَ:أیُّ شَیءٍ خَیرٌ لِلعَبدِ فی حَیاتِهِ؟

قالَ:عَقلٌ یَزینُهُ حِلمٌ.

فَقالَ:فَإِن خانَهُ ذلِکَ؟

قالَ:مالٌ یَزینُهُ سَخاءٌ و سَعَةٌ.

فَقالَ:فَإِن أخطَأَهُ ذلِکَ؟

قالَ:المَوتُ وَ الفَناءُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاةِ وَ البَقاءِ.

قالَ:فَناوَلَهُ الحُسَینُ خاتَمَهُ،و قالَ:بِعهُ بِمِئَةِ دینارٍ،و ناوَلَهُ سَیفَهُ و قالَ:بِعهُ بِمِئَتَی دینارٍ،وَ اذهَب فَقَد أتمَمتُ لَکَ خَمسَمِائَةِ دینارٍ. (2)

ص:36


1- (1) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [1]نزهة الناظر:ص 81 ح 6،الدرّة الباهرة:ص 24 و فیه ذیله من«إنّ أجود»،کشف الغمّة:ج 2 ص 242،بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [2]الفصول المهمّة:ص 176. [3]
2- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 155. [4]

8/1-بخشش

475 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:ای مردم!هر کس ببخشد،سَروری می یابد و هر که بخل بورزد،به پستی می گراید.بخشنده ترینِ مردم،کسی است که به فردی ببخشد که امیدی به او ندارد.

476 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: روایت شده که اعرابی ای(بادیه نشینی)آهنگ[دیدار با]امام حسین علیه السلام کرد.چون آمد،سلام داد.

امام علیه السلام،پاسخ سلام او را داد و فرمود:«ای اعرابی!برای چه آهنگ ما کرده ای؟».

گفت:برای پرداختِ خون بهایی به صاحبان آن.

فرمود:«آیا پیش از من،به سراغ کس دیگری رفته ای؟».

گفت:عتبه بن ابو سفیان که پنجاه دینار به من داد.آن را نپذیرفتم و گفتم:به سوی کسی می روم که از تو بهتر و کریم تر است.

عتبه به من گفت:بی مادر!چه کسی از من بهتر و کریم تر است؟

گفتم:حسین بن علی یا عبد اللّه بن جعفر.

اوّل نزد تو آمدم تا ستونِ کمرم را برافرازی و مرا به خانواده ام باز گردانی.

امام حسین علیه السلام فرمود:«سوگند به آن که دانه را شکافت و انسان را آفرید و

به بزرگی جلوه نمود،در تملّک پسر دختر پیامبرت،جز دویست دینار نیست.ای غلام!آنها را به او بده.من درباره سه چیز از تو می پرسم.اگر پاسخ دادی،تا پانصد دینار به تو می دهم و اگر پاسخ ندادی،تو را به سوی آنان که پیش از من بوده اند،می فرستم».

اعرابی گفت:آیا آنها را از سرِ نیاز به دانش من می پرسی؟!شما اهل بیت نبوّت،معدنِ رسالت و جایگاه آمد و شدِ فرشتگان هستید.

امام حسین علیه السلام فرمود:«نه؛ولی از جدّم پیامبر خدا شنیدم که می فرمود:"به اندازه معرفت[هر کس]احسان کنید"».

اعرابی گفت:پس بپرس که هیچ توان و نیرویی،جز از خدا نیست.

امام علیه السلام فرمود:«چه چیز از هلاکت می رهانَد؟».

گفت:توکّل بر خدا.

فرمود:«چه چیز از امور مهم،آسودگی می دهد؟».

گفت:اعتماد به خدا.

فرمود:«چه چیز در زندگی بنده،برایش بهتر است؟».

گفت:عقلی که با بردباری،زینت یافته باشد.

فرمود:«اگر چنین نباشد،چه؟».

گفت:ثروتی که با سخاوت و فراگیری[در برابر حاجت ها]تزیین شده باشد.

فرمود:«اگر این گونه هم نباشد؟».

گفت:برای چنین شخصی،مرگ و نابودی،بهتر از زندگی و بقاست.

پس امام حسین علیه السلام انگشتر خود را به او داد و فرمود:«آن را به یک صد دینار بفروش».

سپس شمشیرش را به او بخشید و فرمود:«آن را به دویست دینار بفروش.برو که پانصد دینار را برایت کامل کردم».

ص:37

ص:38

ص:39

9/1

السَّخاءُ

477 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: السَّخاءُ غِنیً. (1)

478 . المناقب و المثالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: السَّخاءُ مَحَبَّةٌ. (2)

479 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن قَبِلَ عَطاءَکَ،فَقَد أعانَکَ عَلَی الکَرَمِ. (3)

480 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقولُ:

خَلَقتَ الخَلائِقَ فی قُدرَةٍ فَمِنهُم سَخِیٌّ و مِنهُم بَخیلُ

فَأَمَّا السَّخِیُّ فَفی راحَةٍ و أمَّا البَخیلُ فَشُؤمٌ طَویلُ (4)

10/1

الوَفاءُ

481 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: الوَفاءُ مُروءَةٌ. (5)

ص:40


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [1]
2- (2) المناقب و المثالب للخوارزمی:ص 185 ح 604.
3- (3) نزهة الناظر:ص 83 ح 11،الدرّة الباهرة:ص 29،بحار الأنوار:ج 71 ص 357 ح 21. [2]
4- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 177 ح 6 [3] عن الهیثم بن عبد اللّه الرمّانی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج49 ص111 ح7،و [4]فی المناقب لابن شهرآشوب:ج4 ص18 [5] نسب الأبیات إلی الإمام الحسن علیه السلام.
5- (5) نثر الدرّ:ج 1 ص 334،نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242،بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛الفصول المهمّة:ص 177،و فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 259 و معدن الجواهر:ص 63 عن الإمام الحسن علیه السلام.

9/1-سخاوت

477 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:سخاوت،توانگری است.

478 . المناقب و المثالب از امام حسین علیه السلام:سخاوت،محبّت است.

479 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:هر کس عطایت را بپذیرد،تو را بر بزرگواری،یاری داده است.

480 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:امیرمؤمنان،پیوسته می فرمود:

«مردمان را با قدرت آفریدی

برخی سخاوتمندند و برخی بخیل.

امّا سخاوتمند،آسوده است

و بخیل،نکبتش طولانی است.

10/1-وفاداری

481 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام:وفاداری،جوان مردی است.

ص:41

11/1

الصَّمتُ

482 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الصَّمتُ زَینٌ. (1)

12/1

الصَّبرُ

483 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: الصَّبرُ مِفتاحُ الفَرَجِ،وَ الزُّهدُ غَناءُ الأَبَدِ. (2)

13/1

الشَّجاعَةُ

484 . مشکاة الأنوار: سُئِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَنِ النَّجدَةِ،فَقالَ:الإِقدامُ عَلَی الکَریهَةِ،وَ الصَّبرُ عِندَ النّائِبَةِ (3)،وَ الذَّبُّ عَنِ الإِخوانِ. (4)

14/1

الشُّکرُ

485 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: شُکرُکَ لِنِعمَةٍ سالِفَةٍ،یَقتَضی نِعمَةً آنِفَةً. (5)

ص:42


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246 و [1]راجع:تحف العقول:ص 305 و [2]اسد الغابة:ج 5 ص 66 الرقم 4688 و کنز العمّال:ج 3 ص 350 ح 6882 نقلاً عن أبی الشیخ.
2- (2) الفردوس:ج 2 ص 415 ح 3844.
3- (3) النائِبة:هی ما ینوب الإنسان؛أی ینزل به من المهمّات و الحوادث(النهایة:ج 5 ص 123« [3]نوب»).
4- (4) مشکاة الأنوار:ص 414 ح 1391،و [4]فی تحف العقول:ص 225 و تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 226 و [5]تاریخ دمشق:ج 13 ص 257 عن الإمام الحسن علیه السلام نحوه.
5- (5) نزهة الناظر:ص 80.

11/1-سکوت

482 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:سکوت،زیور است.

12/1-صبر

483 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:صبر،کلید گشایش است و بی رغبتی به دنیا،بی نیازیِ جاوید.

13/1-شجاعت

484 . مشکاة الأنوار: از امام حسین علیه السلام درباره شجاعت پرسیدند.فرمود:«قدم نهادن در سختی،شکیبایی ورزیدن در مصیبت و دفاع از برادران».

14/1-شکرگزاری

485 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:شکرگزاریِ تو بر نعمت پیشین،زمینه ساز نعمتِ آینده است.

ص:43

486 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعاءِ عَرَفَةَ:لَو حاوَلتُ وَ اجتَهَدتُ مَدَی الأَعصارِ وَ الأَحقابِ لَو عُمِّرتُها أن اؤَدِّیَ شُکرَ واحِدَةٍ مِن أنعُمِکَ مَا استَطَعتُ ذلِکَ،إلاّ بِمَنِّکَ الموجِبِ عَلَیَّ شُکرا آنِفا جَدیدا،و ثَناءً طارِفا (1)عَتیدا (2)....

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ و رَسولِکَ و نَبِیِّکَ و عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ أجمَعینَ،و تَمِّم لَنا نَعماءَکَ،و هَنِّئنا عَطاءَکَ،وَ اجعَلنا لَکَ شاکِرینَ،و لِآلائِکَ ذاکِرینَ،آمینَ رَبَّ العالَمینَ. (3)

15/1

الرِّضا بِالقَضاءِ

487 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:...وَ ارضَ بِقَسمِ اللّهِ تَکُن أغنَی النّاسِ. (4)

488 . الدعوات عن الإمام الباقر عن علیّ بن الحسین علیهما السلام: مَرِضتُ مَرَضا شَدیدا،فَقالَ لی أبی علیه السلام:ما تَشتَهی؟

فَقُلتُ:أشتَهی أن أکونَ مِمَّن لا أقتَرِحُ عَلَی اللّهِ رَبّی سِوی ما یُدَبِّرُهُ لی.

فَقالَ لی:أحسَنتَ،ضاهَیتَ إبراهیمَ الخَلیلَ علیه السلام حَیثُ قالَ لَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام:هَل مِن حاجَةٍ؟فَقالَ:لا أقتَرِحُ عَلی رَبّی،بَل حَسبِیَ اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ. (5)

ص:44


1- (1) الطارِفُ:المُستحدَثُ(الصحاح:ج 4 ص 1394« [1]طرف»).
2- (2) العَتید:الشیء الحاضر المُهیّأ(الصحاح:ج 2 ص 505« [2]عتد»).
3- (3) الإقبال:ج 2 ص 77 85، [3]البلد الأمین:ص 252 257، [4]بحار الأنوار:ج 98 ص 218 223 ح 3. [5]
4- (4) الأمالی للصدوق:ص 269 ح 295 [6] عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 368 ح 4 و [7]راجع:الأمالی للمفید:ص 350 ح 1 و الأمالی للطوسی:ص 120 ح 187. [8]
5- (5) الدعوات:ص 168 ح 468،بحار الأنوار:ج 81 ص 208 ح 24. [9]

486 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عَرَفه):اگر درصدد برآیم و روزگاران دراز و مدیدی با تمام توان بکوشم که یکی از نعمت هایت را شکر بگزارم،نمی توانم،مگر با لطف تو که خود،شکری نو و ستایشی تازه و حاضر را بر من،واجب می کند....

خداوندا!بر محمّد،بنده،فرستاده و پیامبرت،و خاندان پاکِ طاهرش،همگی،درود فرست و نعمت هایت را بر ما کامل کن و عطایت را بر ما گوارا گردان و ما را شکرگزار خود و یاد کننده نعمت های خود،قرار ده.آمین،ای پروردگار جهانیان!

15/1-رضایت به قسمت

487 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین صلی الله علیه و آله:شنیدم که جدّم پیامبر خدا می فرماید:«...به قسمتِ خدا،راضی باش تا بی نیازترینِ مردم شوی».

488 . الدعوات از امام باقر،از امام زین العابدین علیهما السلام:به شدّت بیمار شدم.پدرم به من فرمود:«چه میل داری؟».

گفتم:میل دارم از کسانی باشم که چیزی را به خداوند پروردگارم،پیشنهاد ندهم،جز آنچه خود برایم تدبیر می کند.

پدرم به من فرمود:«آفرین!با ابراهیم خلیل،همانند شدی،هنگامی که جبرئیل علیه السلام به او گفت:آیا حاجتی داری؟

گفت:من چیزی به پروردگارم پیشنهاد نمی دهم؛بلکه خداوند،مرا کفایت می کند،که او بهترین وکیل است».

ص:45

16/1

القَناعَةُ

489 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: القُنوعُ راحَةُ الأَبدانِ. (1)

17/1

العِزَّةُ

490 . المناقب عن الإمام الحسین علیه السلام: مَوتٌ فی عِزٍّ،خَیرٌ مِن حَیاةٍ فی ذُلٍّ.

و أنشَأَ علیه السلام فی یَومِ قَتلِهِ:

المَوتُ خَیرٌ مِن رُکوبِ العارِ وَ العارُ أولی مِن دُخولِ النّارِ

وَ اللّهِ ما هذا و هذا جاری (2)

491 . کفایة الأثر عن یحیی بن یعمن: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام،إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مُتَلَثِّما أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَةِ،فَسَلَّمَ و رَدَّ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلامَ،فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ مَسأَلَةٌ!

قالَ:هاتِ....

قالَ:ما عِزُّ المَرءِ؟

قالَ:اِستِغناؤُهُ عَنِ النّاسِ. (3)

492 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعاءِ عَرَفَةَ:یا مَن خَصَّ نَفسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفعَةِ،

و أولِیاؤُهُ بِعِزِّهِ(یَتَعَزَّزونَ)،یا مَن جَعَلَت لَهُ المُلوکُ نیرَ (4)المَذَلَّةِ عَلی أعناقِهِم فَهُم مِن سَطَواتِهِ خائِفونَ...

إلهی کَیفَ أستَعِزُّ و فِی الذِّلَّةِ أرکَزتَنی،أم کَیفَ لا أستَعِزُّ و إلَیکَ نَسَبتَنی؟! (5)

ص:46


1- (1) نزهة الناظر:ص 88 ح 28،أعلام الدین:ص 298، [1]بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [2]
2- (2) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 68، [3]نزهة الناظر:ص 88 ح 27،أعلام الدین:ص 298 و [4]لیس فیهما صدره،بحار الأنوار:ج 44 ص 192 ح 4. [5]
3- (3) کفایة الأثر:ص 232، [6]بحار الأنوار:ج 36 ص 384 ح 5. [7]
4- (4) نیر الفدان:الخشبة المعترضة فی عنق الثورین(الصحاح:ج 2 ص 840«نیر»).
5- (5) الإقبال(طبعة دار الکتب الإسلامیّة):ص 343 350،البلد الأمین:ص 254 و لیس فیه ذیله من«إلهی کیف أستعزّ...»،بحار الأنوار:ج 98 ص 220 ح 3. [8]

16/1-قناعت

489 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:قناعت،[مایه]آسودگی بدن هاست.

17/1-عزّت

490 . المناقب،ابن شهرآشوب امام حسین علیه السلام فرمود:«مرگ در عزّت،بهتر از زندگی در ذلّت است».

و در روز شهادتش چنین سرود:

مرگ،از ننگْ بهتر است

و ننگ،از ورود به آتش

و به خدا سوگند،نه ننگ به من می رسد و نه آتش.

491 . کفایة الأثر به نقل از یحیی بن یعمن:نزد امام حسین علیه السلام بودم که مرد عربی کاملاً گندمگون و نقاب زده،وارد شد و سلام داد.امام حسین علیه السلام هم پاسخ او را داد.

گفت:ای فرزند پیامبر خدا!سؤالی دارم.

فرمود:«بگو...».

گفت:عزّت مرد،در چیست؟

فرمود:«[در]بی نیازیِ او از مردم».

492 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه):ای که خود را به والایی و رفعت،

ویژه ساخته و اولیایش به عزّت او عزّت می جویند!ای که فرمان روایان نیز یوغِ خواری در برابر او بر گردن هایشان است و از قدرت او بیمناک اند!....خدای من!چگونه عزّت جویم،در حالی که در خواری جایم داده ای،یا چگونه عزّت نجویم،در حالی که به تو منسوبم(بنده توام)؟

ص:47

493 . الملهوف عن الإمام الحسین علیه السلام: ألا و إنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ (1)قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ:بَینَ السَّلَّةِ (2)وَ الذِّلَّةِ،و هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ،یَأبَی اللّهُ لَنا ذلِکَ و رَسولُهُ وَ المُؤمِنونَ،و حُجورٌ طابَت،و حُجورٌ طَهُرَت،و انوفٌ حَمِیَّةٌ (3)،و نُفوسٌ أبِیَّةٌ،مِن أن تُؤثَرَ طاعَةُ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الکِرامِ.

ألا و إنّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاُسرَةِ مَعَ قِلَّةِ العَدَدِ و خِذلانِ النّاصِرِ. (4)

494 . مقتل الحسین علیه السلام عن عبد اللّه بن الحسن فی أحداثِ عاشوراءَ:خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن أصحابِهِ حَتّی أتَی النّاسَ فَاستَنصَتَهُم فَأَبَوا أن یُنصِتوا،فَقالَ لَهُم:...ألا إنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ:بَینَ القَتلَةِ وَ الذِّلَّةِ،و هَیهاتَ مِنّا أخذُ الدَّنِیَّةِ،أبَی اللّهُ ذلِکَ و رَسولُهُ،و جُدودٌ طابَت،و حُجورٌ طَهُرَت،و انوفٌ حَمِیَّةٌ،و نُفوسٌ أبِیَّةٌ لا تُؤثِرُ طاعَةَ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الکِرامِ،ألا إنّی قَد أعذَرتُ و أنذَرتُ،ألا إنّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاُسرَةِ عَلی قِلَّةِ العَتادِ و خَذلَةِ الأَصحابِ،ثُمَّ أنشَدَ:

فَإِن نَهزِم فَهَزّامونَ قِدما و إن نُهزَم فَغَیرُ مُهَزَّمینا

و ما إن طِبُّنا جُبنٌ و لکِن مَنایانا و دَولَةُ آخَرینا

أما إنَّهُ لا تَلبَثونَ بَعدَها إلاّ کَرَیثِما (5)یُرکَبُ الفَرَسُ،حَتّی تَدورَ بِکُم دَورَ الرَّحی،عَهدٌ عَهِدَهُ إلَیَّ أبی عَن جَدّی «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ» 6 ، «فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ* إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» 7 . (6)

ص:48


1- (1) المراد منه هو عبید اللّه بن زیاد الّذی عدّ معاویة أباه زیاد علی خلاف الشریعة الإسلامیّة المقدّسة أخا له و ابنا لأبی سفیان.
2- (2) السَّلّةُ:أی استلال السیوف(الصحاح:ج 5 ص 1730« [1]سلل»).
3- (3) الحَمیّةُ:الأنفة و الغیرة(النهایة:ج 1 ص 447«حما»).
4- (4) الملهوف:ص 156،تحف العقول:ص 241،الإحتجاج:ج 2 ص 99، [2]مثیر الأحزان:ص 55 کلّها نحوه.
5- (5) إلاّ کریثما:أی إلاّ قَدَر ذلک(النهایة:ج 2 ص 287«ریث»).
6- (8) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 6 [3] عن عبد اللّه بن الحسن،تاریخ دمشق:ج 14 ص 219 عن أبی بکر بن درید؛تسلیة المجالس:ج 2 ص 277 [4] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 9. [5]

493 . الملهوف از امام حسین علیه السلام:هان!خوانده شده،پسر خوانده شده، (1)مرا میان دو چیز قرار داده است:شمشیر و خواری.خواری از ما دور است و خداوند،آن را برای ما نمی پذیرد،و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامن هایی پاک و پاکیزه و جان هایی غیرتمند و خوددار که اطاعت از لیئمان را بر مرگی کریمانه،مقدّم نمی دارند.

هان!من با این خانواده و کمیِ نفرات و نبودِ یاور،به جنگ می روم.

494 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی به نقل از عبد اللّه بن حسن(درباره حوادث روز عاشورا):امام حسین علیه السلام از میان یارانش بیرون شد و نزد مردم(سپاه دشمن)آمد و از آنان خواست که ساکت شوند؛امّا آنان از ساکت شدن،خودداری ورزیدند.به آنان فرمود:«...هان!خوانده شده،پسر خوانده شده،مرا میان دو چیز قرار داده است:مرگ و خواری.برگزیدن خواری از ما بسی دور است و خداوند و پیامبرش و نیز نیاکان پاک و مادران پاکْ دامن ما و جان های غیرتمند،فرمان برداری از لئیمان را گردن نمی نهند و آن را بر مرگ کریمانه مقدّم نمی کنند،هان!من،جای عذری نگذاشتم و هشدار دادم.هان!با همین خانواده و کمیِ نفرات و نبودِ یاران،به جنگ می روم».

سپس سرود:

«اگر می خواستیم فرار کنیم،پیش تر فرار می کردیم

و اگر هم اهل فرار باشیم،شما نمی توانید ما را فراری دهید.

خویِ ما ترس و هراس نیست،بلکه

مرگ ما و نوبت دولتِ دیگران،در رسیده است.

هان که پس از این واقعه،جز به اندازه سوار شدن بر اسب،نمی گذرد تا این که آسیای شما نیز بچرخد!این،عهدی است که پدرم از جدّم به من گفته است.«پس کار و شریکان خود را گرد آورید»«و همگی با من نیرنگ کنید.سپس،مهلتی نخواهید یافت که من بر خداوند،پروردگار من و شما،توکّل کرده ام،و هیچ جنبده ای نیست،جز آن که اختیارش به دست اوست.بی تردید،پروردگارم بر راهی راست است»».

ص:49


1- (1) منظور،عبید اللّه بن زیاد است که معاویه بر خلاف شریعت اسلام،پدر او(زیاد)را برادر خود و فرزند ابو سفیان خواند.(م)

495 . الإرشاد عن الإمام الحسین علیه السلام مُخاطِبا جَیشَ ابنِ زِیادٍ یَومَ عاشوراءَ:لا وَ اللّهِ،لا اعطیکُم بِیَدی إعطاءَ الذَّلیلِ،و لا أفِرُّ فِرارَ العَبیدِ. (1)

18/1

الکَفُّ عَن عُیوبِ النّاسِ

496 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن لَم یَکُن لِأَحَدٍ عائِبا،لَم یَعدَم مَعَ کُلِّ عائِبٍ عاذِرا. (2)

ص:50


1- (1) الإرشاد:ج 2 ص 98، [1]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 68، [2]مثیر الأحزان:ص 51،إعلام الوری:ج 1 ص 459، [3]بحار الأنوار:ج 45 ص 7. [4]
2- (2) نزهة الناظر:ص 80 ح 1.

495 . الإرشاد از امام حسین علیه السلام(خطاب به لشکر ابن زیاد در روز عاشورا):نه.به خدا سوگند،دستِ خواری به شما نمی دهم و چون بندگان نمی گریزم.

18/1-خویشتنداری در عیبجویی از مردم

496 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:هر کس عیب کسی را نگوید،با هر عیبی که دارد،عذر آورنده ای می یابد.

ص:51

19/1

غِنَی النَّفسِ

497 . معانی الأخبار عن شریح بن هانئ عن الحسین علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:مَا الغِنی؟:قِلَّةُ أمانِیِّکَ،وَ الرِّضا بِما یَکفیکَ. (1)

498 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعاءِ عَرَفَةَ:اللّهُمَّ اجعَل غِنایَ فی نَفسی،وَ الیَقینَ فی قَلبی،وَ الإِخلاصَ فی عَمَلی،وَ النّورَ فی بَصَری،وَ البَصیرَةَ فی دینی،و مَتِّعنی بِجَوارِحی،وَ اجعَل سَمعی و بَصَرِیَ الوارِثَینِ مِنّی،وَ انصُرنی عَلی مَن ظَلَمَنی،و أرِنی فیهِ مَآرِبی (2)و ثَأری،و أقِرَّ بِذلِکَ عَینی. (3)

499 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: قِلَّةُ طَلَبِ الحَوائِجِ مِنَ النّاسِ فِی الدُّنیا هُوَ الغِنَی الحاضِرُ،و کَثرَةُ طَلَبِ الحَوائِجِ إلَی النّاسِ مَذَلَّةُ الحَیاةِ،وَ استِخفافُ الوَقارِ،و هُوَ الفَقرُ الحاضِرُ. (4)

20/1

عُلُوُّ الهِمَّةِ

500 . المعجم الکبیر عن فاطمة بنت الحسین عن حسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مَعالِیَ الاُمورِ و أشرافَها،و یَکرَهُ سَفسافَها. (5)

ص:52


1- (1) معانی الأخبار:ص 401 ح 62،بحار الأنوار:ج 72 ص 194 ح 14. [1]
2- (2) مآرِب:أی حوائج،واحدها مأربة(مجمع البحرین:ج 1 ص 36« [2]أرب»).
3- (3) الإقبال:ج 2 ص 78، [3]البلد الأمین:ص 253، [4]بحار الأنوار:ج 98 ص 219 ح 3. [5]
4- (4) الفردوس:ج 3 ص 220 ح 4642 و راجع:تحف العقول:ص 9 و ص 279.
5- (5) المعجم الکبیر:ج 3 ص 131 ح 2894،مسند الشهاب:ج 2 ص 150 ح 1076 عن فاطمة بنت الحسین علیه السلام عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ علیهما السلام عنه صلی الله علیه و آله،کنز العمّال:ج 15 ص 770 ح 43021.

19/1-توانگری جان

497 . معانی الأخبار به نقل از شریح بن هانی،از امام حسین علیه السلام(هنگامی که امیرمؤمنان از او پرسید:بی نیازی یعنی چه؟):کمیِ آرزوهایت و رضایت به آنچه تو را بس باشد.

498 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه):خداوندا!بی نیازی مرا در درونم و یقین را در قلبم و اخلاص را در عملم و نور را در دیده ام و بصیرت را در دینم جای ده و مرا از اعضایم بهره مند کن و شنوایی و بینایی ام را وارثِ من قرار ده (1)و مرا در برابر ستمکار بر من،یاری ده و خواسته و انتقام مرا در او به من بنمای و چشمم را بدان،روشن دار.

499 . الفردوس از امام حسین علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:کمتر دست نیاز بُردن به سوی مردم در دنیا،بی نیازیِ نقد است و نیازخواهیِ فراوان از مردم،مایه خواری در زندگی و کاهش وقار و آن،فقرِ نقد است.

20/1-بلند همّتی

500 . المعجم الکبیر به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«خداوند،کارهای بزرگ و والا را دوست می دارد و کارهای پست را ناپسند می شِمُرَد».

ص:53


1- (1) یعنی پیش از مرگم،آنها را از من مگیر،همان گونه که امام علی7 فرموده است:«خدایا!جانم را نخستین چیز ارزشمندی قرار ده که از من باز پس می گیری».

21/1

خَشیَةُ اللّهِ

501 . المناقب: قیلَ لَهُ[لِلحُسَینِ علیه السلام]:ما أعظَمَ خَوفَکَ مِن رَبِّکَ!فَقالَ:لا یَأمَنُ یَومَ القِیامَةِ إلاّ مَن خافَ اللّهَ فِی الدُّنیا. (1)

502 . جامع الأخبار عن الإمام الحسین علیه السلام: البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللّهِ نَجاةٌ مِنَ النّارِ. (2)

503 . جامع الأخبار عن الإمام الحسین علیه السلام: بُکاءُ العُیونِ و خَشیَةُ القُلوبِ،مِن رَحمَةِ اللّهِ. (3)

504 . إرشاد القلوب عن الإمام الحسین علیه السلام: ما دَخَلتُ عَلی أبی قَطُّ إلاّ وَجَدتُهُ باکِیا (4).

و قالَ:إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بَکی حینَ وَصَلَ فی قِراءَتِهِ: «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً» 5 . (5)

22/1

تَقوَی اللّهِ

505 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: الشَّرَفُ التَّقوی. (6)

506 . تاریخ دمشق عن رجلٍ من همدان عن الحسین بن علیّ علیه السلام یَومَ عاشوراءَ:عِبادَ اللّهِ!اتَّقُوا اللّهَ،و کونوا مِنَ الدُّنیا عَلی حَذَرٍ...فَتَزَوَّدوا فَإِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی،وَ اتَّقُوا

اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ. (7)

ص:54


1- (1) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 69، [1]بحار الأنوار:ج 44 ص 192 ح 5. [2]
2- (2) جامع الأخبار:ص 259 ح 689 و [3]راجع:جامع الأحادیث للقمّی:ص 64 و الفردوس:ج 2 ص 469 ح 3996.
3- (3) جامع الأخبار:ص 259 ح 690 و [4]راجع:مکارم الأخلاق:ج 2 ص 96 ح 2271. [5]
4- (4) هو کنایة عن شدّة خشوع الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام و کثرة بکائه خلال عبادته.
5- (6) إرشاد القلوب:ص 97. [6]
6- (7) نزهة الناظر:ص 88 ح 28،أعلام الدین:ص298، [7]بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11.
7- (8) تاریخ دمشق:ج 14 ص 218، [8]کفایة الطالب:ص 429. [9]

21/1-بیم از خدا

501 . المناقب،ابن شهرآشوب: به امام حسین علیه السلام گفته شد:چه قدر ترست از خدا،بسیار است؟!

فرمود:«کسی روز قیامت،ایمن نیست،جز کسی که در دنیا از خدا ترسیده باشد».

502 . جامع الأخبار از امام حسین علیه السلام:گریستن از بیم خدا،مایه رهایی از آتش[دوزخ]است.

503 . جامع الأخبار از امام حسین علیه السلام:گریستن چشم ها و بیمناکی دل ها،از رحمت خداست.

504 . إرشاد القلوب از امام حسین علیه السلام:بر پدرم درنیامدم،جز آن که او را[در خلوتْ]گریان یافتم.

پیامبر صلی الله علیه و آله چون در قرائتش به این آیه رسید که:«پس چگونه[ای]هنگامی که گواهی از هر امّت می آوریم و تو را بر آنها گواه می آوریم»،گریست.

22/1-پرهیزگاری

505 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:شرافت،به پرهیزگاری است.

506 . تاریخ دمشق از مردی از قبیله هَمْدان،از امام حسین علیه السلام(در روز عاشورا):بندگان خدا!پرهیزگاری کنید و از دنیا برحذر باشید....توشه بردارید که

بهترین توشه،پرهیزگاری است.پرهیزگاری کنید،شاید که رستگار شوید.

ص:55

507 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ لی:اِعمَل بِفَرائِضِ اللّهِ تَکُن أتقَی النّاسِ. (1)

23/1

التَّوکُّلُ عَلَی اللّهِ

508 . مستدرک الوسائل عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ العِزَّ وَ الغِنی خَرَجا یَجولانِ فَلَقِیَا التَّوَکُّلَ فَاستَوطَنا. (2)

509 . الفتوح: أقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلی عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ فَقالَ:یَا ابنَ عَبّاسٍ!إنَّکَ ابنُ عَمِّ والِدی،و لَم تَزَل تَأمُرُ بِالخَیرِ مُنذُ عَرَفتُکَ،و کُنتَ مَعَ والِدی تُشیرُ عَلَیهِ بِما فیهِ الرَّشادُ،و قَد کانَ یَستَنصِحُکَ و یَستَشیرُکَ فَتُشیرُ عَلَیهِ بِالصَّوابِ،فَامضِ إلَی المَدینَةِ فی حِفظِ اللّهِ و کِلائِهِ (3)،و لا یَخفی عَلَیَّ شَیءٌ مِن أخبارِکَ،فَإِنّی مُستَوطِنٌ هذَا الحَرَمَ،و مُقیمٌ فیهِ أبَدا ما رَأَیتُ أهلَهُ یُحِبُّونّی و یَنصُرُونّی،فَإِذا هُم خَذَلونِی استَبدَلتُ بِهِم غَیرَهُم،وَ استَعصَمتُ بِالکَلِمَةِ الَّتی قالَها إبراهیمُ الخَلیلُ علیه السلام یَومَ القِیَ فِی النّارِ:«حَسبِیَ اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ»،فَکانَتِ النّارُ عَلَیهِ بَردا و سَلاما. (4)

ص:56


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 269 ح 295 [1] عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق أبیه عن جدّه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 368 ح 4،و [2]راجع:الأمالی للمفید:ص 350 ح 1 و الأمالی للطوسی:ص 120 ح 187. [3]
2- (2) مستدرک الوسائل:ج 11 ص 218 ح 12793 [4] نقلاً عن القطب الراوندی فی لبّ اللباب.
3- (3) الکِلاءة:الحِفظ و الحراسة،یقال:کَلأتُه أکلؤهُ کِلاءَةً(النهایة:ج 4 ص 194« [5]کلأ»).
4- (4) الفتوح:ج 5 ص 26، [6]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 193؛ [7]تسلیة المُجالس:ج 2 ص 167 [8] نحوه.

507 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که جدّم پیامبر خدا به من فرمود:«به واجبات الهی عمل کن،پرهیزگارترینِ مردم می شوی».

23/1-توکّل بر خدا

508 . مستدرک الوسائل از امام حسین علیه السلام:عزّت و بی نیازی،بیرون می آیند و قرار ندارند تا آنگاه که توکّل را ببینند و قرار گیرند.

509 . الفتوح: امام حسین علیه السلام به عبد اللّه بن عبّاس رو کرد و فرمود:«ای فرزند عبّاس!تو پسر عموی پدرِ منی و هماره،از آنگاه که تو را شناخته ام،به نیکی فرمان می دهی.با پدرم نیز که بودی،به هدایت،اشارتش می کردی و او از تو نصیحت می خواست و با تو مشورت می کرد و تو،نظر درست به او می دادی.پس در حفاظت الهی به مدینه برو و هیچ یک از اخبارت را از من پنهان مدار،که من این حرم را وطن خود گرفته ام و تا هر زمان که دیدم اهالی اش مرا دوست دارند و یاری ام می کنند،در آن می مانم و چون مرا وا نهادند،غیرِ ایشان را به جای ایشان برمی گیرم و به سخنی چنگ می زنم که ابراهیم خلیل،روز در انداختنش به آتش گفت:"خدا مرا بس و بهترین وکیل است" و آتش،بر او سرد و سلامت شد».

ص:57

24/1

أورَعُ النّاسِ

510 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ لی:اِعمَل بِفَرائِضِ اللّهِ تَکُن أتقَی النّاسِ،وَ ارضَ بِقَسمِ اللّهِ تَکُن أغنَی النّاسِ،و کُفَّ عَن مَحارِمِ اللّهِ تَکُن أورَعَ النّاسِ.... (1)

ص:58


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 269 ح 295 [1] عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 368 ح 4 و [2]راجع:الأمالی للمفید:ص 350 ح 1 و الأمالی للطوسی:ص 120 ح 187. [3]

24/1-پارساترینِ مردم

510 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که جدّم پیامبر خدا به من فرمود:«به واجبات الهی عمل کن،تا پرهیزگارترینِ مردم شوی.به قسمت خدا راضی شو،تا بی نیازترینِ مردم می شوی.از حرام های الهی باز ایست،تا پارساترینِ مردم شوی...».

ص:59

الفَصلُ الثّانی:مکارم أخلاق النّبیّ

511 . تاریخ دمشق عن موسی بن عُمَیر عن أبی جعفر محمّد بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أحسَنَ مَن خَلَقَ اللّهُ خُلُقا. (1)

512 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسن بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ الحُسَینُ علیه السلام:سَأَلتُ أبی علیه السلام عَن مَدخَلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَقالَ:

کانَ دُخولُهُ لِنَفسِهِ مَأذونا لَهُ فی ذلِکَ،فَإِذا أوی إلی مَنزِلِهِ جَزَّأَ دُخولَهُ ثَلاثَةَ أجزاءٍ:جُزءٌ للّهِ ِ تَعالی،و جُزءٌ لِأَهلِهِ،و جُزءٌ لِنَفسِهِ،ثُمَّ جَزَّأَ جُزأَهُ (2)بَینَهُ و بَینَ النّاسِ،فَیَرُدُّ ذلِکَ بِالخاصَّةِ عَلَی العامَّةِ و لا یَدَّخِرُ عَنهُم مِنهُ شَیئا.

و کانَ مِن سیرَتِهِ فی جُزءِ الاُمَّةِ إیثارُ أهلِ الفَضلِ بِإِذنِهِ،و قَسمِهِ عَلی قَدرِ فَضلِهِم فِی الدّینِ؛فَمِنهُم ذُو الحاجَةِ،و مِنهُم ذُو الحاجَتَینِ،و مِنهُم ذُو الحَوائِجِ،فَیَتَشاغَلُ و یَشغَلُهُم فیما أصلَحَهُم و أصلَحَ الاُمَّةَ مِن مَسأَلَتِهِ عَنهُم،و إخبارِهِم بِالَّذی یَنبَغی،و یَقولُ:«لِیُبلِغِ الشّاهِدُ مِنکُمُ الغائِبَ،و أبلِغونی حاجَةَ مَن لا یَقدِرُ عَلی إبلاغِ حاجَتِهِ،فَإِنَّهُ مَن أبلَغَ سُلطانا حاجَةَ مَن لا یَقدِرُ عَلی إبلاغِها ثَبَّتَ اللّهُ قَدَمَیهِ یَومَ

القِیامَةِ»،لا یُذکَرُ عِندَهُ إلاّ ذلِکَ،و لا یُقبَلُ مِن أحَدٍ غَیرُهُ،یَدخُلونَ رُوّادا (3)،و لا یَفتَرِقونَ إلاّ عَن ذَواقٍ (4)،و یَخرُجونَ أدِلَّةً فُقهاءَ.

فَسَأَلتُهُ عَن مَخرَجِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،کَیفَ کانَ یَصنَعُ فیهِ؟

فَقالَ:کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَخزُنُ لِسانَهُ إلاّ عَمّا یَعنیهِ،و یُؤلِفُهُم و لا یُنَفِّرُهُم،و یُکرِمُ کَریمَ کُلِّ قَومٍ و یُوَلّیهِ عَلَیهِم،و یَحذَرُ النّاسَ و یَحتَرِسُ مِنهُم،مِن غَیرِ أن یَطوِیَ عَن أحَدٍ بِشرَهُ و لا خُلُقَهُ،و یَتَفَقَّدُ أصحابَهُ،و یَسأَلُ النّاسَ عَمّا فِی النّاسِ،و یُحَسِّنُ الحَسَنَ و یُقَوّیهِ،و یُقَبِّحُ القَبیحَ و یوهِنُهُ،مُعتَدِلَ الأَمرِ غَیرَ مُختَلِفٍ،لا یَغفُلُ مَخافَةَ أن یَغفُلوا أو یَمیلوا،و لا یَقصُرُ عَنِ الحَقِّ و لا یَجوزُهُ،الَّذینَ یَلونَهُ مِنَ النّاسِ خِیارُهُم،أفضَلُهُم عِندَهُ أعَمُّهُم (5)نَصیحَةً لِلمُسلِمینَ،و أعظَمُهُم عِندَهُ مَنزِلَةً أحسَنُهُم مُؤاساةً و مُؤازَرَةً.

قالَ:فَسَأَلتُهُ عَن مَجلِسِهِ.

فَقالَ:کانَ صلی الله علیه و آله لا یَجلِسُ و لا یَقومُ إلاّ عَلی ذِکرٍ،و لا یوطِنُ الأَماکِنَ (6)و یَنهی عَن إیطانِها،و إذَا انتَهی إلی قَومٍ جَلَسَ حَیثُ یَنتَهی بِهِ المَجلِسُ،و یَأمُرُ بِذلِکَ،و یُعطی کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ حَتّی لا یَحسَبَ أحَدٌ مِن جُلَسائِهِ أنَّ أحَدا أکرَمُ عَلَیهِ مِنهُ،مَن جالَسَهُ صابَرَهُ حَتّی یَکونَ هُوَ المُنصَرِفَ عَنهُ،مَن سَأَلَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلاّ بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ،قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ خُلُقُهُ،و صارَ لَهُم أبا رَحیما،و صاروا عِندَهُ

فِی الحَقِّ سَواءً.

مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ و حَیاءٍ و صِدقٍ و أمانَةٍ،لا تُرفَعُ فیهِ الأَصواتُ،و لا تُؤبَنُ (7)فیهِ الحُرَمُ،و لا تُنثی (8)فَلَتاتُهُ،مُتَعادِلینَ،مُتَواصِلینَ فیهِ بِالتَّقوی،مُتَواضِعینَ،یُوَقِّرونَ الکَبیرَ و یَرحَمونَ الصَّغیرَ،و یُؤثِرونَ ذَا الحاجَةِ،و یَحفَظونَ الغَریبَ.

فَقُلتُ:کَیفَ کانَ سیرَتُهُ فی جُلَسائِهِ؟

فَقالَ:کانَ دائِمَ البِشرِ،سَهلَ الخُلُقِ،لَیِّنَ الجانِبِ،لَیسَ بِفَظٍّ (9)و لا غَلیظٍ،و لا صَخّابٍ و لا فَحّاشٍ و لا عَیّابٍ،و لا مَزّاحٍ و لا مَدّاحٍ،یَتَغافَلُ عَمّا لا یَشتَهی،فَلا یُؤیَسُ مِنهُ و لا یَخیبُ فیهِ مُؤَمِّلیهِ،قَد تَرَکَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ:المِراءِ (10)،وَ الإِکثارِ،و ما لا یَعنیهِ،و تَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ:کانَ لا یَذُمُّ أحَدا،و لا یُعَیِّرُهُ،و لا یَطلُبُ عَثَراتِهِ و لا عَورَتَهُ،و لا یَتَکَلَّمُ إلاّ فیما رَجا ثَوابَهُ،إذا تَکَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ کَأَنَّما عَلی رُؤوسِهِمُ الطَّیرُ (11)،و إذا سَکَتَ تَکَلَّموا،و لا یَتَنازَعونَ عِندَهُ الحَدیثَ،و إذا تَکَلَّمَ عِندَهُ أحَدٌ أنصَتوا لَهُ حَتّی یَفرُغَ مِن حَدیثِهِ،یَضحَکُ مِمّا یَضحَکونَ مِنهُ،و یَتَعَجَّبُ مِمّا یَتَعَجَّبونَ مِنهُ،و یَصبِرُ لِلغَریبِ عَلَی الجَفوَةِ فِی المَسأَلَةِ وَ المَنطِقِ،حَتّی إن کانَ أصحابُهُ لَیَستَجلِبونَهُم،و یَقولُ:إذا رَأَیتُم طالِبَ حاجَةٍ یَطلُبُها فَارفِدوهُ (12).و لا یَقبَلُ الثَّناءَ إلاّ مِن مُکافِئٍ،و لا یَقطَعُ عَلی أحَدٍ کَلامَهُ حَتّی یَجوزَهُ فَیَقطَعَهُ بِنَهیٍ أو قِیامٍ.

قالَ:فَسَأَلتُهُ عَن سُکوتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

فَقالَ علیه السلام:کانَ سُکوتُهُ عَلی أربَعٍ:الحِلمِ،وَ الحَذَرِ،وَ التَّقدیرِ،وَ التَّفَکُّرِ:فَأَمَّا التَّقدیرُ فَفی تَسوِیَةِ النَّظَرِ وَ الاستِماعِ بَینَ النّاسِ،و أما تَفَکُّرُهُ فَفیما یَبقی و یَفنی،و جُمِعَ لَهُ الحِلمُ فِی الصَّبرِ؛فَکانَ لا یُغضِبُهُ شَیءٌ و لا یَستَفِزُّهُ،و جُمِعَ لَهُ الحَذَرُ فی أربَعٍ:أخذِهِ الحَسَنَ لِیُقتَدی بِهِ،و تَرکِهِ القَبیحَ لِیُنتَهی عَنهُ،وَ اجتِهادِهِ الرَّأیَ فی إصلاحِ امَّتِهِ،وَ القِیامِ فیما جَمَعَ لَهُم مِن خَیرِ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ،صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ و آلِهِ الطّاهِرینَ. (13)

ص:60


1- (1) تاریخ دمشق:ج 3 ص 384،کنز العمّال:ج 7 ص 217 ح 18694.
2- (2) فی المصدر:«ثمّ جزاء جزء»،و التصویب من سائر المصادر.
3- (3) یدخلون روّادا:أی یدخلون علیه طالبین العلم و ملتمسین الحُکم من عنده.و الرُّوّاد:جمع رائد:و أصل الرائد الذی یتقدّم القوم یُبصِر لهم الکلَأ و مساقط الغیث(النهایة:ج 2 ص 275« [1]رود»).
4- (4) الذَّواق:المأکول و المشروب.یقال:ما ذُقتُ ذَواقا:أی شیئا.[و هُنا]ضرب الذَّواق مثلاً لِما ینالون عنده من الخیر؛أی لا یتفرّقون إلاّ عن علمٍ و أدبٍ یتعلّمونه(النهایة:ج 2 ص 172 « [2]ذوق»).
5- (5) فی المصدر:«و أعمّهم»،و الصواب ما أثبتناه کما فی المصادر الاُخری.
6- (6) لا یوطِنُ الأماکنَ:أی لا یتّخذُ لنفسِهِ مَجلسا یُعرَفُ به(النهایة:ج 5 ص 204« [3]وطن»).
7- (7) لا تُؤْبَنُ فیه الحُرَمُ:أی لا یُذکرن بقبیح(النهایة:ج 1 ص 17« [4]أبن»).
8- (8) فی المصدر:«لا تُثنی»،و الصواب ما أثبتناه کما فی سائر المصادر.و«لا تُنثی فلتاتُه»:أی لا تُشاع و لا تُذاع.و الفَلَتات:جمع فَلتة؛و هی الزّلَّة(النهایة:ج 5 ص 16« [5]نثا»).
9- (9) رجل فَظٌّ:شدید غلیظ القلب(المصباح المنیر:ص 478«فظ»).
10- (10) المِراءُ:الجدال(النهایة:ج 4 ص 322«مرا»).
11- (11) کأنّما علی رؤوسهم الطَّیر:معناه أنّهم کانوا لإجلالِهم نبیّهم علیه السلام لا یتحرّکون،فکانت صفتهم صفةَ مَن علی رأسه طائر یرید أن یصیده و هو یخاف إن تحرَّک طار و ذهب(مجمع البحرین:ج 2 ص 1132« [6]طیر»).
12- (12) الرِّفد:الإعانة(النهایة:ج 2 ص 241« [7]رفد»).
13- (13) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 317 ح 1، [8]معانی الأخبار:ص 81 ح 1 کلاهما عن إسماعیل بن محمّد بن إسحاق بن جعفر عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،مکارم الأخلاق:ج 1 ص 44 ح 1؛ [9]المعجم الکبیر:ج 22 ص 157 ح 414،الطبقات الکبری:ج 1 ص 423 [10] کلاهما عن ابن لأبی هالة التمیمی،تاریخ دمشق:ج 3 ص 340 عن علیّ بن جعفر عن أخیه موسی بن جعفر عن آبائه علیهم السلام و کلّها نحوه،کنز العمّال:ج 7 ص 165 ح 18535.

فصل دوم:فضایل اخلاقی پیامبر

511 . تاریخ دمشق به نقل از موسی بن عُمَیر،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا،خوش خوترین آفریده خدا بود.

512 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسن علیه السلام:امام حسین علیه السلام فرمود:از پدرم از وضع داخلی[زندگی]پیامبر خدا پرسیدم.فرمود:«به خانه رفتنش به اختیار خود بود و چون به خانه اش می رفت،اوقات خویش را سه قسمت می کرد:قسمتی برای عبادت خداوند متعال،قسمتی برای خانواده و قسمتی برای خود.قسمت خودش را باز هم میان خود و مردم،قسمت می کرد و پس از فراغت از کار خواص،به کارهای عموم می پرداخت و چیزی از آن وقت را برای خود،باقی نمی نهاد.

و از جمله،روش ایشان در ارتباط با امّت،این بود که اهل فضل را به عنایت خود،ویژه می داشت و هر کس را به مقدار فضیلتی که در دین داشت،احترام می کرد.برخی یک حاجت،برخی دو حاجت و برخی چندین حاجت داشتند و ایشان،به مشکلات آنها براساس مصالح خودشان و مردم،رسیدگی می کرد.آنچه را لازم بود،به آنان خبر می داد و می فرمود:"حاضران،باید به غایبان برسانند.حاجت کسانی را که به من دسترس ندارند،به من برسانید؛زیرا هر که حاجت کسانی را که دسترس به سلطان ندارند،به گوش سلطان برساند،خداوند،قدم های او را در روز قیامت،استوار می سازد".

در مجلس ایشان،جز این گونه مطالب گفته نمی شد و از کسی غیر از آن،پذیرفته نمی شد.مردم،برای درک فیض و طلب علم،به حضورش می رسیدند و بدون فراگیری

چیزی،پراکنده نمی شدند و چون از آن مجلس باز می گشتند،خود،ره نمایانی دین شناس بودند».

امام حسین علیه السلام فرمود:از پدرم امیرمؤمنان،درباره وضع پیامبر خدا در خارج از خانه پرسیدم که:چگونه رفتار می کرد؟

فرمود:«پیامبر خدا،زبان خود را از سخنان غیرِ لازم،باز می داشت.با مردم انس می گرفت و آنان را از خود،رمیده نمی ساخت.

بزرگِ هر قومی را گرامی می داشت و او را بر آنان می گماشت.از مردم می پرهیخت و خود را از آنان می پایید،بدون آن که از آنان روی گردانَد یا با آنان،بدخُلقی کُند.از یاران خود،سراغ می گرفت و از از آنچه در میان مردم می گذشت،پرسش می نمود.هر کار نیکی را تحسین و تقویت می کرد و هر کار زشتی را تقبیح می کرد و خوار می شمرد.

در کارها میانه رو بود و افراط و تفریط نداشت.از مردم،غافل نمی شد،مبادا آنان غفلت بورزند و به انحراف بگرایند.از حق،نه کوتاهی داشت و نه از آن تجاوز می کرد.اطرافیان ایشان،نیکانِ مردم بودند و برترینِ آنان در نظر او،کسانی بودند که نسبت به مسلمانان،خیرخواه و دلسوزتر بودند و بزرگ ترینِ آنان،کسانی بودند که با برادران دینی خود،بهتر همدردی و همکاری داشته باشند».

امام حسین علیه السلام فرمود:از پدرم از وضع مجلس پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم.

فرمود:«ایشان،در هیچ مجلسی نمی نشست و برنمی خاست،مگر با یاد خدا.در مجالس،جای مخصوصی برای خود انتخاب نمی کرد و از این کار،نهی می نمود.هرگاه به گروهی می پیوست،در جایی می نشست که مجلس به او تمام می شد(نخستین جای خالی و آخر مجلس)و به دیگران نیز دستور می داد که چنین کنند.

حقّ هر یک از اهل مجلس را ادا می کرد و کسی از آنان نمی پنداشت که دیگری نزد ایشان،از او گرامی تر است.با هر کس می نشست،به قدری صبر می کرد تا خود آن شخص برخیزد و برود.هر کس از او حاجتی می خواست،باز نمی گشت،مگر آن که به حاجت خود رسیده بود یا به بیان خوشی از او دل خوش گشته بود.خوی نیکش شامل همه بود،به حدّی که مردم،او را پدری مهربان می دانستند و همه در حق،نزد او برابر بودند.

مجلس او،مجلسِ بردباری و حیا و صداقت و امانت بود.در آن،صداها بلند نمی شد و عِرض و آبروی کسی ریخته نمی شد و اگر از کسی لغزشی سر می زد،جای دیگری بازگو نمی شد.اهل مجلس با یکدیگر عادلانه رفتار می کردند و بر اساس پرهیزگاری با هم دوستی داشتند،با یکدیگر فروتن بودند،مهتران را احترام می کردند و با کهتران،مهربان بودند و نیازمندان را بر خود،مقدّم می داشتند و از غریبان،نگهداری می کردند».

گفتم:روش پیامبر خدا با همنشینانش چگونه بود؟

فرمود:«همیشه خوش رو و خوش خُلق و نرم خو بود.خشن،درشت خو،پُر سر و صدا،بدزبان،عیب جو،بذله گو و چاپلوس نبود.از آنچه به آن رغبت نداشت،غفلت می ورزید.آرزومندان،از او نومید نمی شدند.خود را از سه چیز،دور می داشت:کشمکش،پُرحرفی و ذکر مطالب بی فایده.نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز داشت:کسی را سرزنش نمی کرد،در پیِ لغزش های کسی نبود و عیب کسی را پی نمی گرفت.

سخن نمی گفت،مگر در جایی که امید ثواب در آن می داشت.هنگام سخن گفتن،چنان اهل مجلس را جذب می کرد که همه،سر به زیر افکنده،گویی که پرنده بر سرشان نشسته،آرام و بی حرکت می ماندند،و چون ساکت می شد،آنان سخن می گفتند.نزد ایشان،بر سرِ سخنی نزاع نمی کردند.هر که سخن می گفت،همه ساکت به سخنانش گوش می دادند تا سخنش را به پایان بَرَد.و به چیزی که اهل مجلس می خندیدند،می خندید و از آنچه آنان تعجّب می کردند،تعجّب می کرد.بر بی ادبیِ غریبان در خواسته ها و گفتارشان،صبر می کرد تا جایی که اصحاب[،نه خود او]،درصدد جلب(دفع)اشخاص مزاحم برمی آمدند.

می فرمود:"چون حاجتمندی را دیدید،به او کمک کنید".مدحِ کسی را نمی پذیرفت،مگر از کسی که می خواست جبران کند.سخن کسی را نمی بُرید،مگر آن که از حد می گذشت،که در آن صورت،با نهی او یا برخاستن،سخن او را قطع می کرد».

امام حسین علیه السلام فرمود:سپس،از سکوت پیامبر خدا پرسیدم.

پدرم علی علیه السلام فرمود:«سکوت ایشان،بر چهار چیز استوار بود:بردباری،مراقبت،اندازه گیری و تفکّر.سکوتش در اندازه گیری،در این بود که همه مردم را به یک چشم ببیند و به گفتار همه،یکسان گوش دهد و سکوتش در تفکّر،آن بود که در چیزهایی فناپذیر و فناناپذیر،اندیشه می کرد.سکوتش در بردباری،آن بود که بردباری و صبر را با هم داشت،به طوری که چیزی او را به خشم نمی آورد و از کوره به در نمی بُرد.سکوتش در مراقبت،در چهار مورد بود:به کارهای نیک می پرداخت تا دیگران نیز از او پیروی کنند؛کارهای زشت را ترک می کرد تا دیگران نیز از آن بپرهیزند؛کوشش خود را به کار می برد تا برای اصلاح امّت خود،نظری درست ارائه دهد؛و به آنچه خیر دنیا و آخرت در آن بود،اقدام می نمود.درود خدا بر او و خاندان پاکش باد!». (1)

ص:61


1- (1) در ترجمه این حدیث،از ترجمه آقای حسین استاد ولی بر کتاب سنن النبی علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبایی بهره گرفته ام.(م)

ص:62

ص:63

ص:64

ص:65

513 . المستدرک علی الصحیحین بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :إنَّ یَهودِیّا کانَ یُقالُ لَهُ:جُرَیجِرَةُ،کانَ لَهُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَنانیرُ،فَتَقاضَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله.

فَقالَ لَهُ:یا یَهودِیُّ،ما عِندی ما اعطیکَ.

قالَ:فَإِنّی لا افارِقُکَ یا مُحَمَّدُ حَتّی تُعطِیَنی.

فَقالَ صلی الله علیه و آله:إذا أجلِسُ مَعَکَ.

فَجَلَسَ مَعَهُ،فَصَلّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی ذلِکَ المَوضِعِ الظُّهرَ وَ العَصرَ وَ المَغرِبَ وَ العِشاءَ الآخِرَةَ وَ الغَداةَ،و کانَ أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَتَهَدَّدونَهُ و یَتَوَعَّدونَهُ،فَفَطَنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:مَا الَّذی تَصنَعونَ بِهِ؟

فَقالوا:یا رَسولَ اللّهِ،یَهودِیٌّ یَحبِسُکَ؟!

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَنَعَنی رَبّی أن أظلِمَ مُعاهَدا و لا غَیرَهُ.

فَلَمّا تَرَحَّلَ النَّهارُ،قالَ الیَهودِیُّ:أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ،و قالَ:شَطرُ (1)مالی فی سَبیلِ اللّهِ،أما وَ اللّهِ ما فَعَلتُ الَّذی فَعَلتُ بِکَ إلاّ لِأَنظُرَ إلی نَعتِکَ فِی التَّوراةِ:مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،مَولِدُهُ بِمَکَّةَ،و مُهاجَرُهُ بِطَیبَةَ (2)،و مُلکُهُ بِالشّامِ،لَیسَ بِفَظٍّ و لا غَلیظٍ و لا سَخّابٍ فِی الأَسواقِ،و لا مُتَزَیٍّ بِالفُحشِ و لا قَولِ الخَنا (3)،أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ و أنَّکَ رَسولُ اللّهِ،هذا مالی فَاحکُم فیهِ بِما أراکَ اللّهُ.و کانَ الیَهودِیُّ کَثیرَ المالِ. (4)

ص:66


1- (1) الشَّطرُ:النِّصفُ(النهایة:ج 2 ص 473« [1]شطر»).
2- (2) طیبَة:المدینة[المنوّرة]،و طابَ،و هما من الطِّیب(النهایة:ج 3 ص 149« [2]طیب»).
3- (3) الخَنَا:الفُحشُ فی القول(النهایة:ج 2 ص 86« [3]خنا»).
4- (4) المستدرک علی الصحیحین:ج 2 ص 678 ح 4242،تاریخ دمشق:ج 1 ص 184 نحوه و کلاهما عن إسماعیل بن موسی بن جعفر عن أبیه الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،کنز العمّال:ج 12 ص 407 ح 35443.

513 . المستدرک علی الصحیحین به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:مردی یهودی به نام جُرَیجِرَه که چند دیناری از پیامبر خدا طلبکار بود،از ایشان تقاضای پرداخت آن را کرد.

پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:«ای یهودی!چیزی ندارم به تو بدهم».

یهودی گفت:ای محمّد!از تو جدا نمی شوم تا بپردازی.

فرمود:«پس با تو می نشینم».

نشست و در همان جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح روز بعد را خواند و یاران پیامبر صلی الله علیه و آله او را تهدید می کردند و می ترساندند.چون پیامبر صلی الله علیه و آله متوجّه شد،فرمود:«با او چه کار دارید؟».

گفتند:ای پیامبر خدا!یک یهودی تو را حبس کرده است؟!

پیامبر خدا فرمود:«پروردگارم،مرا از ستم کردن،باز داشته است،به هم پیمان یا غیر از او».

چون آن روز سپری شد،یهودی گفت:شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست و شهادت می دهم که محمّد،بنده و فرستاده اوست.[پس ایمان آورد]و گفت:نیمی از دارایی ام در راه خدا باشد.به خدا سوگند،این کار را با تو نکردم،جز برای آن که بدانم ویژگی های بیان شده برای تو در تورات را داری یا نه.[آن ویژگی ها اینها هستند:]محمّد بن عبد اللّه،در مکّه متولّد می شود و به مدینه هجرت می کند و فرمان روایی اش تا شام می رود.نه تند و خشن است،نه در کوچه و بازار،فریاد می زند و نه دشنام و ناسزا می گوید.

گواهی می دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو پیامبرِ خدایی.این،دارایی من است.پس هر گونه که خدا نشانت می دهد،در آن حکم کن.

آن یهودی،مردی ثروتمند بود.

ص:67

ص:68

ص:69

الفَصلُ الثّالِثُ:مکارم أخلاق الحسین

1/3

الأَکلُ مَعَ المَساکینِ

514 . تفسیر العیّاشی عن مسعدة بن صدقة: مَرَّ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِمَساکینَ قَد بَسَطوا کِساءً لَهُم،فَأَلقَوا عَلَیهِ کِسَرا فَقالوا:هَلُمَّ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ!

فَثَنی وَرِکَهُ فَأَکَلَ مَعَهُم،ثُمَّ تَلا:«إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُستَکبِرینَ» (1)،ثُمَّ قالَ:قَد أجَبتُکُم فَأَجیبونی.

قالوا:نَعَم یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ و نُعمی عَینٍ (2).فَقاموا مَعَهُ حَتّی أتَوا مَنزِلَهُ.فَقالَ[علیه السلام]لِلرَّبابِ:أخرِجی ما کُنتِ تَدَّخِرینَ. (3)

515 . المناقب: مَرَّ[الحُسَینُ علیه السلام]بِمَساکینَ و هُم یَأکُلونَ کِسَرا لَهُم عَلی کِساءٍ،فَسَلَّمَ عَلَیهِم فَدَعَوهُ إلی طَعامِهِم،فَجَلَسَ مَعَهُم،و قالَ:لَو لا أنَّهُ صَدَقَةٌ لَأَکَلتُ مَعَکُم.

ثُمَّ قالَ:قوموا إلی مَنزِلی.فَأَطعَمَهُم و کَساهُم و أمَرَ لَهُم بِدَراهِمَ. (4)

ص:70


1- (1) الآیة فی سورة النحل:23،و [1]لفظها «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ» .
2- (2) فی المصدر:«و تعمی عین»،و الصواب ما أثبتناه.قال ابن منظور:نُعمَة العین:قُرّتُها،و العرب تقول:نَعْمَ و نُعْمَ عینٍ و نُعمَةُ عینٍ و نَعمَةَ عینٍ و نِعمَةَ عینٍ و نُعمی عینٍ...(لسان العرب:ج 12 ص 581« [2]نعم»).
3- (3) تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 257 ح 15، [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 189 ح 1؛ [4]تاریخ دمشق:ج 14 ص 181 عن محمّد بن عمرو بن حزم نحوه.
4- (4) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 66، [5]بحار الأنوار:ج 44 ص 191 ح 3. [6]

فصل سوم:فضایل اخلاقی امام حسین

1/3-غذا خوردن با بینوایان

514 . تفسیر العیّاشی به نقل از مسعدة بن صدقه:امام حسین علیه السلام بر بینوایانی گذشت که عبای خود را گسترده بودند و تکّه نانی بر آن گذاشته بودند.گفتند:بفرما،ای فرزند پیامبر خدا!

امام حسین علیه السلام هم بر زمین نشست و با آنان،غذا خورد و سپس،تلاوت کرد:««خداوند،مستکبران را دوست ندارد»».

سپس فرمود:«من دعوت شما را اجابت کردم،شما هم دعوت مرا اجابت کنید».

گفتند:چشم.حتما،ای فرزند پیامبر خدا!

با او برخاستند و به خانه اش آمدند.امام علیه السلام هم به[همسرش]رُباب فرمود:«آنچه داری،بیاور».

515 . المناقب،ابن شهرآشوب: امام حسین علیه السلام بر بینوایانی گذشت که تکّه نانی نهاده بر عبایشان را می خوردند.امام علیه السلام به آنان سلام داد.ایشان هم او را به غذا دعوت کردند.امام علیه السلام با آنان نشست و فرمود:«اگر صدقه[و بر ما اهل بیت،حرام]نبود،با شما می خوردم».

سپس فرمود:«با من به خانه ام بیایید».

به آنان غذا و لباس داد و فرمان داد تا چند درهمی به آنها بدهند.

ص:71

2/3

عِتقُ جارِیَةٍ بِقِراءَتِهَا القُرآنَ

516 . تاریخ دمشق عن الأصمعی: عُرِضَت عَلی مُعاوِیَةَ جارِیَةٌ فَأَعجَبَتهُ،فَسَأَلَ عَن ثَمَنِها،فَإِذا ثَمَنُها مِئَةُ ألفِ دِرهَمٍ،فَابتاعَها،و نَظَرَ إلی عَمرِو بنِ العاصِ،فَقالَ:لِمَن تَصلُحُ هذِهِ الجارِیَةُ؟فَقالَ:لِأَمیرِ المُؤمِنینَ.قالَ:ثُمَّ نَظَرَ إلی غَیرِهِ،فَقالَ لَهُ کَذلِکَ.فَقالَ:لا.فَقیلَ:لِمَن؟قالَ:لِلحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ،فَإِنَّهُ أحَقُّ بِها لِما لَهُ مِنَ الشَّرَفِ،و لِما کانَ بَینَنا و بَینَ أبیهِ.

فَأَهداها لَهُ،فَأَمَرَ مَن یَقومُ عَلَیها.

فَلَمّا مَضَت أربَعونَ یَوما،حَمَلَها،و حَمَلَ مَعَها أموالاً عَظیمَةً و کِسوَةً و غَیرَ ذلِکَ،و کَتَبَ:إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ اشتَری جارِیَةً فَأَعجَبَتهُ،فَآثَرَکَ بِها.

فَلَمّا قَدِمَت عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ادخِلَت عَلَیهِ،فاُعجِبَ بِجَمالِها،فَقالَ لَها:مَا اسمُکِ؟

فَقالَت:هَویً.

قالَ:أنتَ هَویً کَما سُمِّیتِ.هَل تُحسِنینَ شَیئا؟

قالَت:نَعَم،أقرَأُ القُرآنَ،و انشِدُ الأَشعارَ.

قالَ:اِقرَئی.

فَقَرَأَت: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ» 1 .

قالَ:أنشِدینی.

قالَت:و لِیَ الأَمانُ؟

قالَ:نَعَم.فَأَنشَأَت تَقولُ:

أنتَ نِعمَ المَتاعُ لَو کُنتَ تَبقی غَیرَ أن لا بَقاءَ لِلإِنسانِ

فَبَکَی الحُسَینُ علیه السلام،ثُمَّ قالَ:أنتِ حُرَّةٌ،و ما بَعَثَ بِهِ مُعاوِیَةُ مَعَکِ فَهُوَ لَکِ.ثُمَّ قالَ لَها:هَل قُلتِ فی مُعاوِیَةَ شَیئا؟فَقالَت:

رَأَیتُ الفَتی یَمضی و یَجمَعُ جُهدَهُ رَجاءَ الغِنی وَ الوارِثونَ قُعودُ

و ما لِلفَتی إلاّ نَصیبٌ مِنَ التُّقی إذا فارَقَ الدُّنیا عَلَیهِ یَعودُ

فَأَمَرَ لَها بِأَلفِ دینارٍ و أخرَجَها.ثُمَّ قالَ:رَأَیتُ أبی کَثیرا ما یُنشِدُ:

و مَن یَطلُبُ الدُّنیا لِحالٍ تَسُرُّهُ فَسَوفَ لَعَمری عَن قَلیلٍ یَلومُها

إذا أدبَرَت کانَ عَلَی المَرءِ فِتنَةً و إن أقبَلَت کانَت قَلیلٌ دَوامُها

ثُمَّ بَکی و قامَ إلی صَلاتِهِ. (1)

ص:72


1- (2) تاریخ دمشق:ج 70 ص 196.

2/3-آزاد کردن کنیز در برابر قرائت قرآن

516 . تاریخ دمشق به نقل از اصمعی:کنیزی بر معاویه عرضه شد.خوشش آمد و از قیمتش پرسید.او را به صد هزار درهم خرید.سپس،رو به عمرو عاص کرد و پرسید:این کنیز،شایسته کیست؟

گفت:فرمان روایِ مؤمنان(معاویه).

معاویه به کس دیگری نگریست و او نیز چنین گفت؛امّا معاویه گفت:نه.

گفتند:پس برای چه کسی[شایسته است]؟

گفت:برای حسین بن علی بن ابی طالب،که او بدان،سزاوارتر است؛زیرا هم شرافت خانوادگی دارد،و هم میان ما و پدرش چیزهایی(کدورت هایی)بود.

پس به او هدیه اش کرد و کسی را سرپرست کنیز نمود.چون چهل روز گذشت،او را سوار کرد و اموال فراوان و لباس و غیر آن،همراهش کرد و[به امام حسین علیه السلام]نوشت:فرمان روای مؤمنان،کنیزی خرید و از او خوشش آمد؛امّا تو را بر خود،مقدّم داشت.

چون کنیز به امام حسین علیه السلام رسید،بر ایشان وارد شد.امام علیه السلام از زیبایی اش به شگفت آمد و به او گفت:«نامت چیست؟».

گفت:هَوا(خواستنی).

فرمود:«تو واقعا خواستنی هستی،همان گونه که نام نهاده شده ای.آیا چیزی بلدی؟».

کنیز گفت:آری.قرآن می خوانم و شعر می سرایم.

فرمود:«بخوان».

کنیز خواند:«و کلیدهای غیب،تنها نزد اوست و کسی جز او آنها را نمی داند».

امام علیه السلام فرمود:«برایم بسُرای».

گفت:در امانم؟

فرمود:«آری».

کنیز سرود:

تو بهترین متاعی،اگر ماندگار بودی

امّا انسان را ماندگاری نیست.

پس امام حسین علیه السلام گریست و سپس فرمود:«تو آزادی و آنچه معاویه با تو فرستاده،برای توست».

سپس به او فرمود:«آیا برای معاویه هم چیزی گفته ای؟».

کنیز گفت:آری.گفته ام:

جوان را دیدم که می رود و همه توانش را به کار می گیرد

تا توانگر شود،امّا وارثان،آسوده نشسته اند.

امّا جوان،چیزی برایش نمی ماند،جز پرهیزگاری

که به گاهِ جدایی از دنیا،به او باز می گردد.

امام علیه السلام فرمان داد تا هزار دینار به او ببخشند و روانه اش کرد.سپس فرمود:«فراوان دیدم که پدرم می خوانَد:

"هر کس دنیا را برای خوشی بجوید

به جانم سوگند که به زودی به نکوهش آن می پردازد.

دنیا،چون به انسان پشت کند،آزمون است

و چون روی بیاورد،دیری نمی پاید"».

سپس گریست و به نماز ایستاد.

ص:73

3/3

عِتقُ جارِیَةٍ بِطاقَةِ رَیحانٍ

517 . نثر الدرّ عن أنس: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام،فَدَخَلَت عَلَیهِ جارِیَةٌ بِیَدِها طاقَةُ رَیحانٍ فَحَیَّتهُ بِها،فَقالَ لَها:أنتِ حُرَّةٌ لِوَجهِ اللّهِ تَعالی.

فَقُلتُ:تُحَیّیکَ بِطاقَةِ رَیحانٍ لا خَطَرَ لَها فَتُعتِقُها؟!

قالَ:کَذا أدَّبَنَا اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ،قالَ: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ

رُدُّوها» 1 ،فَکانَ أحسَنَ مِنها عِتقُها. (1)

ص:74


1- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 335، [1]نزهة الناظر:ص 83 ح 8،کشف الغمّة:ج 2 ص 243، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 195 ح 8؛ [3]الفصول المهمّة:ص 175. [4]

3/3-آزاد کردن کنیز در برابر یک دسته گل

517 . نثر الدر به نقل از انَس:نزد امام حسین علیه السلام بودم که کنیزی با دسته گلی در دست،وارد شد و امام علیه السلام را با آن،تحیّت(سلام و درود)گفت.امام علیه السلام هم فرمود:«به خاطر خدای متعال،آزادی».

من گفتم:با یک دسته گلْ تحیّت دادن،این قدر نمی ارزد که بدان،آزادش کنی!

فرمود:«خدای بزرگ بِشْکوه،ما را چنین پرورده است.فرموده است:«و چون به شما

تحیّت گفته شد،به بهتر از آن،یا به مانند آن،پاسخ دهید»،و بهتر از آن[تحیّت او]،آزاد کردنش بود».

ص:75

4/3

عِتقُ الرّاعی و إهداءُ الغَنَمِ

518 . المُحلّی عن عبد اللّه بن شدّاد: مَرَّ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِراعٍ،فَأَهدَی الرّاعی إلَیهِ شاةً،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:حُرٌّ أنتَ أم مَملوکٌ؟فَقالَ:مَملوکٌ،فَرَدَّهَا الحُسَینُ عَلَیهِ،فَقالَ لَهُ المَملوکُ:إنَّها لی،فَقَبِلَها مِنهُ،ثُمَّ اشتَراهُ وَ اشتَرَی الغَنَمَ،فَأَعتَقَهُ و جَعَلَ الغَنَمَ لَهُ. (1)

5/3

عِتقُ الغُلامِ و إهداءُ البُستانِ

519 . مقتل الحسین عن الحسن البصریّ: کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام سَیِّدا زاهِدا وَرِعا صالِحا ناصِحا حَسَنَ الخُلُقِ،فَذَهَبَ ذاتَ یَومٍ مَعَ أصحابِهِ إلی بُستانِهِ،و کانَ فی ذلِکَ البُستانِ غُلامٌ لَهُ اسمُهُ صافی،فَلَمّا قَرُبَ مِنَ البُستانِ رَأَی الغُلامَ قاعِدا یَأکُلُ خُبزا،فَنَظَرَ الحُسَینُ علیه السلام إلَیهِ،و جَلَسَ عِندَ نَخلَةٍ مُستَتِرا لا یَراهُ،فَکانَ یَرفَعُ الرَّغیفَ فَیَرمی بِنِصفِهِ إلَی الکَلبِ و یَأکُلُ نِصفَهُ الآخَرَ،فَتَعَجَّبَ الحُسَینُ علیه السلام مِن فِعلِ الغُلامِ،فَلَمّا فَرَغَ مِن أکلِهِ قالَ:الحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ،اللّهُمَّ اغفِر لی،وَ اغفِر لِسَیِّدی و بارِک لَهُ کَما بارَکتَ عَلی أبَوَیهِ،بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام و قالَ:یا صافی!

فَقامَ الغُلامُ فَزِعا،و قالَ:یا سَیِّدی و سَیِّدَ المُؤمِنینَ،إنّی ما رَأَیتُکَ فَاعفُ عَنّی.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:اِجعَلنی فِی حِلٍّ یا صافی لِأَنّی دَخَلتُ بُستانَکَ بِغَیرِ إذنِکَ!

فَقالَ صافی:بِفَضلِکَ یا سَیِّدی و کَرَمِکَ و سُؤدَدِکَ تَقولُ هذا.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:رَأَیتُکَ تَرمی بِنِصفِ الرَّغیفِ لِلکَلبِ و تَأکُلُ النِّصفَ الآخَرَ،فَما مَعنی ذلِکَ؟

فَقالَ الغُلامُ:إنَّ هذَا الکَلبَ یَنظُرُ إلَیَّ حینَ آکُلُ،فَأَستَحی مِنهُ یا سَیِّدی لِنَظَرِهِ إلَیَّ،و هذا کَلبُکَ یَحرُسُ بُستانَکَ مِنَ الأَعداءِ،فَأَنَا عَبدُکَ و هذا کَلبُکَ،فَأَکَلنا رِزقَکَ مَعا.

فَبَکَی الحُسَینُ علیه السلام و قالَ:أنتَ عَتیقٌ للّهِ ِ،و قَد وَهَبتُ لَکَ ألفَی دینارٍ بِطیبَةٍ مِن قَلبی.

فَقالَ الغُلامُ:إن أعتَقتَنی فَأَنَا اریدُ القِیامَ بِبُستانِکَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:إنَّ الرَّجُلَ إذا تَکَلَّمَ بِکَلامٍ فَیَنبَغی أن یُصَدِّقَهُ بِالفِعلِ،فَأَنَا قَد قُلتُ:دَخَلتُ بُستانَکَ بِغَیرِ إذنِکَ،فَصَدَّقتُ قَولی،و وَهَبتُ البُستانَ و ما فیهِ لَکَ،غَیرَ أنَّ أصحابی هؤُلاءِ جاؤوا لِأَکلِ الثِّمارِ وَ الرُّطَبِ،فَاجعَلهُم أضیافا لَکَ و أکرِمهُم مِن أجلی،أکرَمَکَ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ،و بارَکَ لَکَ فی حُسنِ خُلُقِکَ و أدَبِکَ.

فَقالَ الغُلامُ:إن وَهَبتَ لی بُستانَکَ فَأَنَا قَد سَبَّلتُهُ (2)لِأَصحابِکَ و شیعَتِکَ. (3)

ص:76


1- (1) المحلّی:ج 8 ص 515 عن ابن أبی شیبة،و فی المصنّف لابن أبی شیبة:ج 5 ص 389«الحسن بن علیّ علیهما السلام»بدل«الحسین بن علیّ علیهما السلام».
2- (2) سَبَّلَ ضَیعَتَهُ:جعلها فی سبیل اللّه(الصحاح:ج 5 ص 1724« [1]سبل»).
3- (3) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 153؛ [2]مستدرک الوسائل:ج 7 ص 192 ح 6 [3] نقلاً عن مجمع البحرین فی مناقب السبطین و راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 75.

4/3-آزاد کردن چوپان و هدیه کردن گلّه

518 . المحلّی به نقل از عبد اللّه بن شدّاد:امام حسین علیه السلام بر چوپانی گذشت.او گوسفندی را برای ایشان،هدیه آورد.امام حسین علیه السلام به او فرمود:«تو آزادی یا بنده؟».

گفت:بنده ام.

امام حسین علیه السلام گوسفند را به او بازگرداند.چوپان گفت:آن برای خودم است.

امام علیه السلام آن گوسفند را پذیرفت.سپس،او(چوپان)و گلّه را خرید.وی را آزاد کرد و گلّه را به او بخشید.

5/3-آزاد کردن غلام و هدیه دادن بوستان

519 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی به نقل از حسن بصری:امام حسین علیه السلام سَروری زاهد،باوَرَع،شایسته،خیرخواه و خوش خو بود.روزی با یاران خود به بوستانش رفت که غلامی به نام«صافی»در آن بود.چون امام حسین علیه السلام به نزدیکی بوستان رسید،دید که غلام نشسته و نان می خورَد.به او نگریست و پشتِ درخت خرمایی پنهان شد تا او را نبیند.غلام،هر گرده نانی که برمی داشت،نیمی از آن را برای سگ می انداخت و نیم دیگر را می خورد.

امام حسین علیه السلام از کار غلام،شگفت زده شد.چون[غلام]غذایش را خورد،گفت:ستایش،خدای را،پروردگار جهانیان.خداوندا!مرا بیامرز و سَرورم را بیامرز و برایش برکت بیاور،همان گونه که برای پدر و مادرش مبارک کردی،به رحمتت،ای مهربان ترینِ مهربانان!

امام حسین علیه السلام برخاست و فرمود:«ای صافی!».

غلام،ترسان برخاست و گفت:ای سَرور من و سرور مؤمنان!شما را ندیدم.مرا ببخش.

امام حسین علیه السلام فرمود:«ای صافی!تو مرا حلال کن که بدون اجازه ات وارد بوستانت شده ام».

صافی گفت:به فضل و کَرَم و سَروری ات چنین می گویی،ای سَرور من!

امام حسین علیه السلام فرمود:«تو را دیدم که نیمی از گرده نان را برای سگ می اندازی و نیم دیگر را می خوری.معنای آن چه بود؟».

غلام گفت:ای سَرور من!هنگامی که نان می خوردم،این سگ به من نگاه می کرد و من،از نگاهش به خودم خجالت می کشیدم و این،سگِ توست که بوستانت را از دشمنان،حراست می کند.من،بنده توام و این،سگِ تو.پس روزی ات را با هم خوردیم.

امام حسین علیه السلام گریست و فرمود:«تو را در راه خدا آزاد کردم و با طیبِ خاطر،دو هزار دینار به تو می بخشم».

غلام گفت:اگر چه آزادم کردی؛امّا کارهای بوستانت را انجام می دهم.

امام حسین علیه السلام فرمود:«مرد،اگر سخنی می گوید،سزاست که با کارش آن را تصدیق کند.من گفتم:بدون اجازه ات به بوستانت وارد شده ام و گفته ام را تصدیق می کنم،بوستان و هر چه را در آن است،به تو بخشیدم،جز آن که این یارانم برای میوه و خرما خوردن آمده اند.آنان را میهمان کن و به خاطر من،بزرگشان دار.خداوند،تو را روز قیامت،بزرگ بدارد و بر خوی خوش و ادبت بیفزاید!».

غلام گفت:اگر بوستانت را به من بخشیدی،من هم آن را برای یاران و پیروانت وقف کردم.

ص:77

ص:78

ص:79

6/3

التَّصَدُّقُ بِأَرضٍ قَبلَ قَبضِها

520 . دعائم الإسلام: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ وَرِثَ أرضا و أشیاءَ،فَتَصَدَّقَ بِها قَبلَ أن یَقبِضَها. (1)

7/3

قَضاءُ دَینِ اسامَةَ قَبلَ مَوتِهِ

521 . المناقب عن عمرو بن دینار: دَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلی اسامَةَ بنِ زَیدٍ و هُوَ مَریضٌ و هُوَ یَقولُ:وا غَمّاه.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:و ما غَمُّکَ یا أخی؟

قالَ:دَینی،و هُوَ سِتّونَ ألفَ دِرهَمٍ!

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:هُوَ عَلَیَّ.

قالَ:إنّی أخشی أن أموتَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:لَن تَموتَ حَتّی أقضِیَها عَنکَ.

قالَ:فَقضاها قَبلَ مَوتِهِ. (2)

8/3

الشَّجاعَةُ وَ الکَرامَةُ

522 . تاریخ دمشق عن عوانة: تَنازَعَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الوَلیدُ بنُ عُتبَةَ بنِ أبی سُفیانَ فی

أرضٍ،وَ الوَلیدُ یَومَئِذٍ أمیرٌ عَلَی المَدینَةِ،فَبَینا حُسَینٌ یُنازِعُهُ إذ تَناوَلَ عِمامَةَ الوَلیدِ عَن رَأسِهِ فَجَذَبَها،فَقالَ مَروانُ بنُ الحَکَمِ و کانَ حاضِرا:إنّا للّهِ ِ،ما رَأَیتُ کَالیَومِ جُرأَةَ رَجُلٍ عَلی أمیرِهِ!

قالَ الوَلیدُ:لَیسَ ذاکَ بِکَ،و لکِنَّکَ حَسَدتَنی عَلی حِلمی عَنهُ.

فَقالَ حُسَینٌ علیه السلام:الأَرضُ لَکَ،اشهَدوا أنَّها لَهُ. (3)

ص:80


1- (1) دعائم الإسلام:ج 2 ص 339 ح 1271، [1]مستدرک الوسائل:ج 14 ص 50 ح 16084. [2]
2- (2) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 65، [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 189 ح 2. [4]
3- (3) تاریخ دمشق:ج 63 ص 210؛المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 68 نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 191 ح 4.

6/3-صدقه دادن زمین،پیش از تصرّف آن

520 . دعائم الإسلام: امام حسین علیه السلام زمین و چیزهایی را به ارث بُرد؛امّا پیش از گرفتن آنها،همه را بخشید.

7/3-پرداخت بدهی اسامه پیش از مرگش

521 . المناقب،ابن شهرآشوب به نقل از عمرو بن دینار:امام حسین علیه السلام بر اسامة بن زید که بیمار بود،درآمد.اسامه،از اندوه می نالید.امام حسین علیه السلام فرمود:«برادر من!چه اندوهی داری؟».

اسامه گفت:بدهی ام که شصت هزار درهم است.

امام حسین علیه السلام فرمود:«آن با من».

اسامه گفت:می ترسم که بمیرم[و هنوز ادا نکرده باشی].

امام حسین علیه السلام فرمود:«نخواهی مُرد تا از جانب تو بپردازم».

امام علیه السلام آن را پیش از مرگ اسامه پرداخت.

8/3-شجاعت و کرامت

522 . تاریخ دمشق به نقل از عوانه:امام حسین علیه السلام و ولید بن عتبة بن ابی سفیان،بر سرِ مالکیت زمینی با هم درگیر شدند و ولید،در آن روزگار،حاکم مدینه بود.در

میان درگیری،امام حسین علیه السلام عمامه ولید را با دست کشید.مروان بن حَکَم که حاضر بود،کلمه استرجاع(إنّا للّه و إنّا الیه راجعون)بر زبان راند و گفت:تا امروز،چنین جرئتی را از کسی در برابر فرمان روایش ندیده ام!

ولید گفت:این به تو ربطی ندارد؛بلکه تو بر بردباری من در برابر او حسادت می ورزی.

امام حسین علیه السلام فرمود:«زمین برای تو باشد.گواه باشید که آن،برای او شد».

ص:81

9/3

مُکافَأَةُ الإِخوانِ عَلَی الإِحسانِ

523 . مقتل الحسین: قیلَ:خَرَجَ الحَسَنُ علیه السلام إلی سَفَرٍ فَأَضَلَّ طَریقَهُ لَیلاً،فَمَرَّ بِراعی غَنَمٍ فَنَزَلَ عِندَهُ،فَأَلطَفَهُ و باتَ عِندَهُ،فَلَمّا أصبَحَ دَلَّهُ عَلَی الطَّریقِ.

فَقالَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام:إنّی ماضٍ إلی ضَیعَتی (1)ثُمَّ أعودُ إلَی المَدینَةِ،و وَقَّتَ لَهُ وَقتا و قالَ لَهُ:تَأتینی بِهِ.

فَلَمّا جاءَ الوَقتُ شَغَلَ الحَسَنُ علیه السلام بِشَیءٍ مِن امورِهِ عَن قُدومِ المَدینَةِ.فَجاءَ الرّاعی و کانَ عَبدا لِرَجُلٍ مِن أهلِ المَدینَةِ فَصارَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام و هُوَ یَظُنُّهُ الحَسَنَ علیه السلام،فَقالَ:أنَا العَبدُ الَّذی بِتَّ عِندی لَیلَةَ کَذا،و وَعَدتَنی أن أصیرَ إلَیکَ فی هذَا الوَقتِ،و أراهُ عَلاماتٍ عَرَفَ الحُسَینُ علیه السلام أنَّهُ الحَسَنُ علیه السلام.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام لَهُ:لِمَن أنتَ یا غُلامُ؟

فَقالَ:لِفُلانٍ.

فَقالَ علیه السلام:کَم غَنَمُکَ؟

قالَ:ثَلاثُمِائَةٍ.

فَأَرسَلَ إلَی الرَّجُلِ فَرَغَّبَهُ حَتّی باعَهُ الغَنَمَ وَ العَبدَ فَأَعتَقَهُ،و وَهَبَ لَهُ الغَنَمَ مُکافَأَةً لِما صَنَعَ مَعَ أخیهِ.

و قالَ علیه السلام:إنَّ الَّذی باتَ عِندَکَ أخی،و قَد کافَأتُکَ بِفِعلِکَ مَعَهُ. (2)

ص:82


1- (1) الضَّیْعَةُ:الأرضُ المُغَلَّةُ،و قیل:العِقَارُ(تاج العروس:ج 11 ص 315« [1]ضیع»).
2- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 153. [2]

9/3-جبران احسان برادران

523 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: گفته شده که امام حسن علیه السلام به سفری رفت و شب،راه را گم کرد.به چوپان گله ای برخورد.نزدش فرود آمد و با او ملاطفت کرد.شب را پیش او خوابید و صبحدم،چوپان،ایشان را راهنمایی کرد.

امام حسن علیه السلام به او فرمود:«من به مزرعه ام می روم و سپس به مدینه باز می گردم».سپس،وقتی را برای چوپان معیّن کرد تا به دیدارش بیاید.

امام حسن علیه السلام به سبب اشتغالِ کاری نتوانست در زمان موعود به مدینه بیاید و آن چوپان که بنده مردی از اهل مدینه بود،به گمان این که امام حسین علیه السلام امام حسن علیه السلام است،نزد او رفت و گفت:من،همان کسی ام که فلان شب نزدم خوابیدی و به من وعده دادی که در این وقت،به دیدارت بیایم.

از نشانه هایی که او داد،امام حسین علیه السلام دانست که منظورش امام حسن علیه السلام است.به او فرمود:«بنده چه کسی هستی؟».

گفت:فلانی.

امام حسین علیه السلام فرمود:«گلّه ات چند رأس است؟».

گفت:سیصد رأس.

امام حسین علیه السلام به سوی آن مرد[صاحب گله]فرستاد و ترغیبش کرد تا گلّه و بنده را به او فروخت.سپس،آن مرد را آزاد کرد و گلّه را هم به جبران احسانی که به برادرش کرده بود،به او بخشید و فرمود:«کسی که آن شب در نزد تو خوابید،برادرم بوده است و من،کار تو را برای او،جبران کردم».

ص:83

10/3

مُواجَهَةُ مَن سَبَّهُ بِالرَّأفَةِ

524 . تاریخ دمشق عن عصام بن المصطلق: دَخَلتُ الکوفَةَ،فَأَتَیتُ المَسجِدَ فَرَأَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام جالِسا فیهِ،فَأَعجَبَنی سَمتُهُ (1)و رُواهُ (2)،فَقُلتُ:أنتَ ابنُ أبی طالِبٍ؟قالَ:أجَل.فَأَثارَ مِنِّی الحَسَدُ ما کُنتُ اجِنُّهُ (3)لَهُ و لِأَبیهِ،فَقُلتُ:فیکَ و بِأَبیکَ و بالَغتُ فی سَبِّهِما،و لَم اکَنِّ.

فَنَظَرَ إلَیَّ نَظَرَ عاطِفٍ رَؤوفٍ و قالَ:أ مِن أهلِ الشّامِ أنتَ؟فَقُلتُ:أجَل،شِنشِنَةٌ (4)أعرِفُها منِ أخزَمَ!

فَتَبَیَّنَ فِیَّ النَّدَمَ عَلَی ما فَرَطَ مِنّی إلَیهِ،فَقالَ: «لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ» 5 ؛

انبَسِط إلَینا فی حَوائِجِکَ لَدَینا تَجِدنا عِندَ حُسنِ ظَنِّکَ بِنا.

فَلَم أبرَح و عَلی وَجهِ الأَرضِ أحَبُّ إلَیَّ مِنهُ و مِن أبیهِ،و قُلتُ: «اَللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» 6 . (5)

ص:84


1- (1) السَّمْتُ:الهَیئَةُ الحسنة(النهایة:ج 2 ص 397«سمت»).
2- (2) الرُّواء:المنظر الحسن(النهایة:ج 2 ص 280«روی»).
3- (3) أجَنَّهُ:سَترَهُ(لسان العرب:ج 13 ص 92«جنن»).
4- (4) الشِّنشِنَةُ:الطبیعة و الخلیقة و السجیّة،و فی المَثَل:«شِنشِنَةٌ أعرفُها من أخزَم».قال ابن بری:کانَ أخزَمُ عاقّا لأبیه،فمات و ترک بنین عقّوا جدّهم و ضربوه و أدموه،فقال ذلک(لسان العرب:ج 13 ص 243« [1]شنن»).
5- (7) تاریخ دمشق:ج 43 ص 224 الرقم 5078،تفسیر القرطبی:ج 7 ص 350 نحوه و فیه«الحسن بن علیّ»بدل«الحسین بن علیّ».

10/3-مهربانی در برابر ناسزاگویی

524 . تاریخ دمشق به نقل از عصام بن مُصطَلَق:به کوفه درآمدم و به مسجد رفتم.دیدم که امام حسین علیه السلام در آنجا نشسته است.از شکل و شمایلِ او خوشم آمد.گفتم:تو پسر ابو طالبی؟

فرمود:«آری».

حسدی که در درون به او و پدرش داشتم،مرا برانگیخت و به او و پدرش،به تندی ناسزا گفتم.

با عطوفت و مهربانی به من نگریست و فرمود:«آیا تو اهل شامی؟».

گفتم:آری.این،خویِ بد ماست.

چون پشیمانی ام از این افراطکاری آشکار شد،به من فرمود:««امروز،سرزنشی بر شما نیست.خدا،شما را می آمرزد». (1)برای برآوردن نیازهایت بر ما درآی،که ما را آن گونه خواهی یافت که دوست داری».

چیزی نگذشت که کسی روی زمین،محبوب تر از او و پدرش نزد من نبود و گفتم:«خدا،داناتر است که رسالتش را در کجا قرار دهد».

ص:85


1- (1) اشاره به سخن یوسف علیه السلام به برادران خطاکار خویش است.

11/3

المَعروفُ بِقَدرِ المَعرِفَةِ

525 . مقتل الحسین: إنَّ أعرابِیّا جاءَ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إنّی قَد ضَمِنتُ دِیَةً کامِلَةً و عَجَزتُ عَن أدائِها،فَقُلتُ فی نَفسی:أسأَلُ أکرَمَ النّاسِ،و ما رَأَیتُ أکرَمَ مِن أهلِ بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:یا أخَا العَرَبِ،أسأَلُکَ عَن ثَلاثِ مَسائِلَ:فَإِن أجَبتَ عَن واحِدَةٍ أعطَیتُکَ ثُلثَ المالِ،و إن أجَبتَ عَنِ اثنَتَینِ أعطَیتُکَ ثُلُثَیِ المالِ،و إن أجَبتَ عَن کُلٍّ أعطَیتُکَ المالَ کُلَّهُ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،أ مِثلُکَ یَسأَلُ مِن مِثلی و أنتَ مِن أهلِ العِلمِ وَ الشَّرَفِ؟!

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:بَلی،سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:المَعروفُ بِقَدرِ المَعرِفَةِ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:سَل عَمّا بَدا لَکَ،فَإِن أجَبتُ و إلاّ تَعَلَّمتُ الجَوابَ مِنکَ،و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:أیُّ الأَعمالِ أفضَلُ؟

فَقالَ:الإِیمانُ بِاللّهِ.

قالَ علیه السلام:فَمَا النَّجاةُ مِنَ الهَلَکَةِ؟

قالَ:الثِّقَةُ بِاللّهِ.

قالَ علیه السلام:فَما یُزَیِّنُ الرَّجُلَ؟

قالَ:عِلمٌ مَعَهُ حِلمٌ.

قالَ علیه السلام:فَإِن أخطَأَهُ ذلِکَ؟

قالَ:فَمالٌ مَعَهُ مُروءَةٌ.

قالَ علیه السلام:فَإِن أخطَأَهُ ذلِکَ؟

قالَ:فَقرٌ مَعَهُ صَبرٌ.

قالَ علیه السلام:فَإِن أخطَأَهُ ذلِکَ؟

قالَ:فَصاعِقَةٌ تَنزِلُ مِنَ السَّماءِ فَتُحرِقُهُ!

فَضَحِکَ الحُسَینُ علیه السلام و رَمی بِصُرَّةٍ إلَیهِ فیها ألفُ دینارٍ،و أعطاهُ خاتَمَهُ و فیهِ فَصٌّ قیمَتُهُ مِائَتا دِرهَمٍ،و قالَ لَهُ:یا أعرابِیُّ،أعطِ الذَّهَبَ لِغُرَمائِکَ،وَ اصرِفِ الخاتَمَ فی نَفَقَتِکَ.

فَأَخَذَ الأَعرابِیُّ ذلِکَ مِنهُ و مَضی و هُوَ یَقولُ: «اَللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» 1 . (1)

ص:86


1- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 157؛ [1]جامع الأخبار:ص 381 ح 1069، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 196 ح 11.

11/3-نیکی به اندازه معرفت

525 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: مردی بادیه نشین نزد امام حسین علیه السلام آمد و به ایشان گفت:ای فرزند پیامبر خدا!من،دیه ای کامل را ضامنم و از ادای آن عاجز.با خود گفتم:از کریم ترینِ مردمان درخواست می کنم و کریم تر از خاندان پیامبر خدا ندیدم.

امام حسین علیه السلام فرمود:«ای برادر عرب!از تو سه مسئله می پرسم.اگر یکی را پاسخ دادی،یکْ سومِ مال(بدهی ات)را به تو می دهم و اگر دو تا را پاسخ دادی،دو سومِ آن را و اگر هر سه را پاسخ دادی،همه مال[مورد درخواستت]را به تو می دهم».

بادیه نشین گفت:ای فرزند پیامبر خدا!آیا مانند تو از مانند من می پرسد،در حالی که تو از اهل علم و شرفی؟!

امام حسین علیه السلام فرمود:«آری.من از جدّم پیامبر خدا شنیدم که می فرماید:"نیکی به اندازه معرفت است".

بادیه نشین گفت:هر چه می خواهی بپرس.اگر پاسخ دادم که خوب؛وگرنه،پاسخ را از تو یاد می گیرم و نیرویی جز به خدا نیست.

امام حسین علیه السلام فرمود:«برترین عمل چیست؟».

گفت:ایمان به خدا.

فرمود:«راه نجات از هلاکت چیست؟».

گفت:اعتماد به خدا.

فرمود:«زیورِ مرد چیست؟».

گفت:علم همراه با بردباری.

فرمود:«اگر نتوانست؟».

گفت:داراییِ همراه با مروّت.

فرمود:«اگر آن را هم نتوانست؟».

گفت:فقر به همراه صبر.

فرمود:«اگر آن را نیز نداشت؟».

گفت:صاعقه ای از آسمان فرود آید و او را بسوزانَد.

امام حسین علیه السلام خندید و کیسه ای حاوی هزار دینار برایش انداخت و انگشترش را به او بخشید که نگینش دویست درهم می ارزید.سپس به بادیه نشین فرمود:«دینارهای طلا را به طلبکارانت بده و انگشتر را به مصرف خود برسان».

بادیه نشین،آن را از امام علیه السلام گرفت و رفت و چنین گفت:«خدا،داناتر است که رسالتش را در کجا قرار دهد».

ص:87

526 . مکارم الأخلاق عن محمّد بن علیّ عن شیخ من قریش: بَینا أبانُ بنُ عُثمانَ و عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ

جالِسانِ،إذ وَقَفَ عَلَیهِما أعرابِیٌّ فَسَأَلَهُما فَلَم یُعطِیاهُ شَیئا،و قالا:اِذهَب إلی ذَینِکَ الفَتَیَینِ،و أشارا إلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ علیهما السلام و هُما جالِسانِ.

فَجاءَ الأَعرابِیُّ حَتّی وَقَفَ عَلَیهِما فَسَأَلَهُما،فَقالا:إن کُنتَ تَسأَلُ فی دَمٍ موجِعٍ،أو فَقرٍ مُدقِعٍ (1)،أو أمرٍ مُفظِعٍ؛فَقَد وَجَبَ حَقُّکَ.

فَقالَ:أسأَلُ و أخَذَنِیَ الثَّلاثُ.

فَأَعطاهُ کُلُّ واحِدٍ مِنهُما خَمسَمِائَةٍ خَمسَمِائَةٍ.

فَانصَرَفَ الأَعرابِیُّ،فَمَرَّ عَلَی ابنِ الزُّبَیرِ و أبانٍ و هُما جالِسانِ،فَقالا:ما أعطاکَ الفَتَیانِ؟فَأَنشَأَ الأَعرابِیُّ یَقولُ:

أعطَیانی و أقنَیانی (2)جَمیعا إذ تَواکَلتُما فَلَم تُعطِیانی

جَعَلَ اللّهُ مِن وُجوهِکُما نَع لَینِ سِبتا (3)یَطاهُمَا الفَتَیانِ

حَسَنٌ وَ الحُسَینُ خَیرُ بَنی حَوّ اءَ صیغا مِنَ الأَغَرِّ (4)الهِجانِ (5)

فَدَعا سُنَّةَ المَکارِمِ وَ المَج دِ فَما مِنکُما لَها مِن مُدانِ (6)

ص:88


1- (1) مُدقِع:أی شدید یفضی بصاحبه إلی الدَّقعاء[و هو التراب].و قیل:هو سوء احتمال الفقر(النهایة:ج 2 ص 127« [1]دقع»).
2- (2) قَنی الرجل یَقنی:مثل غنی یغنی(لسان العرب:ج 15 ص 201« [2]قنا»).
3- (3) السِّبتُ بالکسر:جلود البقر المدبوغة بالقرظ یُتّخذ منها النعال(النهایة:ج 2 ص 330« [3]سبت»).
4- (4) رجلٌ أغرّ:أی شریف(الصحاح:ج 2 ص 767«غرر»).
5- (5) امرأة هجان:کریمة(الصحاح:ج 6 ص 2216« [4]هجن»).
6- (6) مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا:ص 286 ح 454.

526 . مکارم الأخلاق به نقل از محمّد بن علی،از پیرمردی قُرَشی:ابان بن عثمان

و عبد اللّه بن زبیر،نشسته بودند که مردی بادیه نشین در کنار آنها ایستاد و از آنها درخواستی کرد؛امّا آن دو چیزی به او ندادند و گفتند:این دو جوان برو؛و به امام حسن و امام حسین علیهما السلام که نشسته بودند،اشاره کردند.

بادیه نشین،نزد آنان آمد و در کنارشان ایستاد و از آن دو نیز درخواست کرد.گفتند:«اگر برای دیه ای سنگین یا فقری توان سوز و یا امری دهشت زا می خواهی،حقّت واجب است».

بادیه نشین گفت:برای هر سه می خواهم.

هر یک،پانصد درهم به او بخشیدند.

بادیه نشین،بازگشت و بر ابن زبیر و ابان که هنوز نشسته بودند،گذر کرد.آن دو پرسیدند:آن دو جوان،چه به تو بخشیدند؟

بادیه نشین،چنین سرود:

به من بخشیدند و هر دو بی نیازم کردند

هنگامی که شما مرا عطایی ندادید و به یکدیگر وا نهادید.

خدا،صورت شما را چرم کفش گردانَد

تا آن دو جوان به پا کنند و[بر آن]گام بگذارند.

حسن و حسین،بهترین پسران حوّایند

پدید آمده از مردی شریف و بانویی کریم.

رسم والایی و بزرگی را وا نهید

که شما به آن نزدیک هم نمی توانید شد.

ص:89

527 . الکافی عن عبد الرحمن العزرمی عن أبی عبد اللّه علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ علیهما السلام و هُما جالِسانِ عَلَی الصَّفا،فَسَأَلَهُما فَقالا:إنَّ الصَّدَقَةَ لا تَحِلُّ إلاّ فی دَینٍ موجِعٍ،

أو غُرمٍ (1)مُفظِعٍ،أو فَقرٍ مُدقِعٍ،فَفیکَ شَیءٌ مِن هذا؟قالَ:نَعَم.فَأَعطَیاهُ.

و قَد کانَ الرَّجُلُ سَأَلَ عَبدَ اللّهِ بنَ عُمَرَ،و عَبدَ الرَّحمنِ بنَ أبی بَکرٍ،فَأَعطَیاهُ و لَم یَسأَلاهُ عَن شَیءٍ.فَرَجَعَ إلَیهِما فَقالَ لَهُما:ما لَکُما لَم تَسأَلانی عَمّا سَأَلَنی عَنهُ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ علیهما السلام؟و أخبَرَهُما بِما قالا،فَقالا:إنَّهُما غُذِّیا بِالعِلمِ غِذاءً. (2)

ص:90


1- (1) غُرم:أی حاجة لازمة من غرامة مثقلة(النهایة:ج 3 ص 363« [1]غرم»).
2- (2) الکافی:ج 4 ص 47 ح 7، [2]بحار الأنوار:ج 43 ص 320 ح 4 و [3]راجع:شرح الأخبار:ج 3 ص 77 ح 1004 و تحف العقول:ص 246.

527 . الکافی به نقل از عبد الرحمن عزرمی،از امام صادق علیه السلام:مردی نزد امام حسن و امام حسین علیهما السلام که در صفا(کنار مسجد الحرام)نشسته بودند،آمد و از آنان،

درخواستی کرد.آن دو فرمودند:«صدقه،جز در بدهیِ سنگین یا خسارتی دهشتناک و یا فقری توان سوز،روا نیست.آیا چیزی از اینها در تو هست؟».

گفت:آری.

پس به او دادند.

آن مرد از عبد اللّه بن عمرو و عبد الرحمن بن ابی بکر هم درخواست کرده بود و آن دو به وی چیزی داده بودند؛ولی چیزی از او نپرسیده بودند.نزد آن دو بازگشت و به آنان گفت:چرا از من سؤالی را که حسن و حسین پرسیدند،نپرسیدید؟و ماجرا را باز گفت.

آن دو گفتند:آنان با دانشی فراوان،پرورش یافته اند.

ص:91

528 . الخصال عن یونس بن عبد الرحمن عمّن حدّثه من أصحابنا عن أبی عبد اللّه علیه السلام: إنَّ رَجُلاً مَرَّ بِعُثمانَ بنِ عَفّانَ و هُوَ قاعِدٌ عَلی بابِ المَسجِدِ،فَسَأَلَهُ،فَأَمَرَ لَهُ بِخَمسَةِ دَراهِمَ.فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ:أرشِدنی،فَقالَ لَهُ عُثمانُ:دونَکَ الفِتیَةَ الَّتی تَری،و أومَأَ بِیَدِهِ إلی ناحِیَةٍ مِنَ المَسجِدِ فیهَا الحَسَنُ وَ الحُسَینُ علیهما السلام و عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ.

فَمَضَی الرَّجُلُ نَحوَهُم حَتّی سَلَّمَ عَلَیهِم و سَأَلَهُم.فَقالَ لَهُ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ علیهما السلام:یا هذا،إنَّ المَسأَلَةَ لا تَحِلُّ إلاّ فی إحدی ثَلاثٍ:دَمٍ مُفجِعٍ،أو دَینٍ مُقرِحٍ،أو فَقرٍ مُدقِعٍ،فَفی أیِّها تَسأَلُ؟

فَقالَ:فی واحِدَةٍ مِن هذِهِ الثَّلاثِ.

فَأَمَرَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام بِخَمسینَ دینارا،و أمَرَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام بِتِسعَةٍ و أربَعینَ دینارا،و أمَرَ لَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ بِثَمانِیَةٍ و أربَعینَ دینارا.

فَانصَرَفَ الرَّجُلُ فَمَرَّ بِعُثمانَ،فَقالَ لَهُ:ما صَنَعتَ؟

فَقالَ:مَرَرتُ بِکَ فَسَأَلتُکَ فَأَمَرتَ لی بِما أمَرتَ و لَم تَسأَلنی فیما أسأَلُ،و إنَّ صاحِبَ الوَفرَةِ (1)لَمّا سَأَلتُهُ قالَ لی:یا هذا فیما تَسأَلُ؟فَإِنَّ المَسأَلَةَ لا تَحِلُّ إلاّ فی

إحدی ثَلاثٍ،فَأَخبَرتُهُ بِالوَجهِ الَّذی أسأَلُهُ مِنَ الثَّلاثَةِ،فَأَعطانی خَمسینَ دینارا،و أعطانِی الثّانی تِسعَةً و أربَعینَ دینارا،و أعطانِی الثّالِثُ ثَمانِیَةً و أربَعینَ دینارا.

فَقالَ عُثمانُ:و مَن لَکَ بِمِثلِ هؤُلاءِ الفِتیَةِ؟!اُولئِکَ فُطِمُوا العِلمَ فَطما (2)،و حازُوا الخَیرَ وَ الحِکمَةَ. (3)

ص:92


1- (1) الوَفْرَةُ:الشعر إلی شحمة الاُذُن(مجمع البحرین:ج 3 ص 1954«وفر»).
2- (2) قال الصدوق رحمه الله:معنی قوله:«فَطَمُوا العِلمَ فَطما»أی قطعوه عن غیرهم قطعا،و جمعوه لأنفسهم جمعا.انتهی.و یحتمل أن یُقرأ:«فُطِموا»علی بناء المجهول؛أی فُطِموا بالعِلم،علی الحذف و الإیصال(بحار الأنوار:ج 43 ص 333).و [1]هذا الاحتمال هو الأقرب.
3- (3) الخصال:ص 135 ح 149،بحار الأنوار:ج 43 ص 332 ح 4. [2]

528 . الخصال به نقل از یونس بن عبد الرحمن،از یکی از شیعیان،از امام صادق علیه السلام:مردی بر عثمان بن عفّان،که بر درگاه مسجد نشسته بود،گذشت و از او چیزی خواست.عثمان،فرمان داد تا پنج درهم به او بدهند.آن مرد گفت:مرا راهنمایی کن.

عثمان به او گفت:این جوان که می بینی؛و با دستش به ناحیه ای از مسجد که حسن و حسین و عبد اللّه بن جعفر نشسته بودند،اشاره نمود.

مرد،نزد آنان رفت و سلام داد و از آنان،درخواست کمک کرد.امام حسن و امام حسین علیهما السلام به او گفتند:«ای مرد!درخواست،جز در یکی از این سه روا نیست:دیه ای سنگین،بدهیِ آشکار و یا فقری توان سوز.تو کدام یک از اینها را داری؟».

گفت:یکی از اینها را دارم.

امام حسن علیه السلام فرمان داد تا پنجاه دینار به او بدهند و امام حسین علیه السلام فرمان داد چهل و نه دینار به او بدهند و عبد اللّه بن جعفر،فرمان داد چهل و هشت دینار به او بدهند.

آن مرد بازگشت و بر عثمان گذشت.به او گفت:چه کردی؟

گفت:بر تو گذشتم و از تو درخواست کردم و نپرسیدی که درخواستم برای چیست؛ولی چون از آن مو بلند (1)درخواست کردم،به من گفت:«ای مرد!به چه خاطر،درخواست

می کنی؟درخواست،جز در یکی از این سه روا نیست»و موردی که از آن سه بود،به او گفتم.پس پنجاه دینار به من داد و دومی چهل و نه دینار و سومی چهل و هشت دینار.

عثمان گفت:چه کس دیگری برای تو مانند این جوان مردان می شوند؟آنان،از کودکی دانش را با شیر مادر مکیده اند و تمام خیر و حکمت را گِرد آورده اند.

ص:93


1- (1) تعبیر«صاحب الوفرة»که در متن عربی حدیث آمده،یعنی کسی که موهایش تا نرمه گوشش می رسد.

529 . المعجم الأوسط عن مجاهد: جاءَ رَجُلٌ إلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ علیهما السلام فَسَأَلَهُما،فَقالا:إنَّ المَسأَلَةَ لا تَصلُحُ إلاّ لِثَلاثَةٍ:لِحاجَةٍ مُجحِفَةٍ،أو حَمالَةٍ (1)مُثقِلَةٍ،أو دَینٍ فادِحٍ؛و أعطَیاهُ.

ثُمَّ أتَی ابنَ عُمَرَ فَأَعطاهُ و لَم یَسأَلهُ،فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ:أتَیتُ ابنَی عَمِّکَ فَسَأَلانی و أنتَ لَم تَسأَلنی؟!

فَقالَ ابنُ عُمَرَ:اِبنا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،إنَّما کانا یُغَرّانِ (2)العِلمَ غَرّا. (3)

12/3

بَذلُ الجُهدِ لِهِدایَةِ العَدُوِّ

530 . الفتوح فی ذِکرِ ما جَری بَینَ الحُسَینِ علیه السلام قَبلَ شَهادَتِهِ و بَینَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ:فَقالَ لَهُ

الحُسَینُ علیه السلام:وَیحَکَ یَا ابنَ سَعدٍ،أما تَتَّقِی اللّهَ الَّذی إلَیهِ مَعادُکَ أن تُقاتِلَنی،و أنَا ابنُ مَن عَلِمتَ یا هذا مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟!فَاترُک هؤُلاءِ و کُن مَعی؛فَإِنّی اقَرِّبُکَ إلَی اللّهِ عز و جل.

فَقالَ لَهُ عُمَرُ بنُ سَعدٍ:أبا عَبدِ اللّهِ،أخافُ أن تُهدَمَ داری.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أنَا أبنیها لَکَ.

فَقالَ:أخافُ أن تُؤخَذَ ضَیعَتی (4).

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:أنَا اخلِفُ عَلَیکَ خَیرا مِنها مِن مالی بِالحِجازِ.

قالَ:فَلَم یُجِب عُمَرُ إلی شَیءٍ مِن ذلِکَ. (5)

ص:94


1- (1) الحَمالة بالفتح:ما یتحمّله الإنسان عن غیره من دیة أو غرامة،مثل أن یقع حرب بین فریقین تسفک فیها الدماء،فیدخل بینهم رجل یتحمّل دیات القتلی لیصلح ذات البین(النهایة:ج 1 ص 425« [1]حمل»).
2- (2) کان النبیُّ یَغُرُّ علیّا بالعلم،أی:یُلقمه إیّاه،یقال:غرَّ الطائرُ فرخَهُ إذا زقّهُ(النهایة:ج 3 ص 357« [2]غرر»).
3- (3) المعجم الأوسط:ج 4 ص 91 ح 3690،المعجم الصغیر:ج 1 ص 184،تاریخ بغداد:ج 9 ص 366 ح 4936 و [3]فیه«أنبأنا»بدل«ابنا»،مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا:ص 286 ح 453،تاریخ دمشق:ج 14 ص 174.
4- (4) الضَّیعَةُ:العَقارُ و الأرضُ المغلّة(مجمع البحرین:ج 2 ص 1090«ضیع»).
5- (5) الفتوح:ج 5 ص 92،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 245؛تسلیة المجالس:ج 2 ص 264 کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 388.

529 . المعجم الأوسط به نقل از مجاهد:مردی نزد امام حسن و امام حسین علیهما السلام آمد و از آنان درخواست کمک کرد.آن دو گفتند:درخواست،جز برای سه چیز شایسته نیست:نیاز بیش از حد،غرامتی سنگین و یا بدهیِ فراوان».

سپس به او چیزی دادند.آنگاه نزد ابن عمر آمد.به او بخشید و چیزی نپرسید.مرد به او گفت:نزد پسرعموهایت آمدم و از من،سؤال کردند[و سپس بخشیدند]؛ولی تو نپرسیدی؟!

ابن عمر گفت:پسران پیامبر خدا،علم را همانند لقمه ای از دهان او برگرفته اند.

12/3-کوشش برای هدایت دشمن

530 . الفتوح در بیان آنچه پیش از شهادت امام حسین علیه السلام میان ایشان و عمر بن سعد گذشت:امام حسین علیه السلام به او فرمود:«وای بر تو،ای پسر سعد!آیا از خدایی که

بازگشتت به سوی اوست،پروا نمی کنی که با من می جنگی و می دانی که من،پسر چه کسی از نسل پیامبر خدا هستم؟!پس اینها(یزیدیان)را رها کن و با من باش که من،تو را به خدای عز و جل نزدیک می کنم».

عمر بن سعد به او گفت:ابا عبد اللّه!می ترسم که خانه ام را ویران کنند.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«من،آن را برایت می سازم».

عمر گفت:می ترسم که مزرعه ام را بگیرند.

امام حسین علیه السلام فرمود:«من،از دارایی ام در حجاز،بهتر از آن را به تو می دهم».

عمر،دیگر پاسخی نداد.

ص:95

ص:96

ص:97

الفَصلُ الرّابِعُ:محاسن الأعمال

1/4

قَضاءِ الحَوائِجِ

531 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام فی خُطبَةٍ لَهُ:اِعلَموا أنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیکُم مِن نِعَمِ اللّهِ عَلَیکُم،فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَحورَ (1)نِقَما. (2)

532 . الدرّ المنثور عن أبی جعفر محمّد بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما مِن عَبدٍ یَدَعُ المَشیَ فی حاجَةِ أخیهِ المُسلِمِ قُضِیَت أو لَم تُقضَ،إلاَّ ابتُلِیَ بِعَونِهِ مَن یَأثَمُ عَلَیهِ و لا یُؤجَرُ فیهِ. (3)

533 . قضاء حقوق المؤمنین عن ابن مهران: کُنتُ جالِسا عِندَ مَولایَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام،فَأَتاهُ رَجُلٌ فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إنَّ فُلانا لَهُ عَلَیَّ مالٌ و یُریدُ أن یَحبِسَنی.

فَقالَ علیه السلام:وَ اللّهِ ما عِندی مالٌ أقضی عَنکَ.

قالَ:فَکَلِّمهُ.

قالَ علیه السلام:فَلَیسَ لی بِهِ انسٌ،و لکِنّی سَمِعتُ أبی أمیرَ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَقولُ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«مَن سَعی فی حاجَةِ أخیهِ المُؤمِنِ فَکَأَنَّما عَبَدَ اللّهَ تِسعَةَ آلافِ سَنَةٍ،صائِما نهارَهُ و قائِما لَیلَهُ». (4)

ص:98


1- (1) حَارَ یَحُورُ:إذا رجَع(النهایة:ج 1 ص 459« [1]حور»).
2- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [2]نزهة الناظر:ص 81 ح 6 و فیه«فتحوزوا نقما»بدل«فتحور نقما»،الدرّة الباهرة:ص 24 و فیه«فتجوزوا النعم»بدل«فتحور نقما»،أعلام الدین:ص 298 و [3]فیه«فتتحوّل إلی غیرکم»بدل«فتحور نقما»،کشف الغمّة:ج 2 ص 241، [4]بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [5]الفصول المهمّة:ص 176 و [6]فیه«فتعود نقما»بدل«فتحور نقما».
3- (3) الدرّ المنثور:ج 1 ص 509 [7] نقلاً عن الأصبهانی؛الذریّة الطاهرة:ص 110 ح 150 نحوه.
4- (4) قضاء حقوق المؤمنین:ص 28 ح 32،بحار الأنوار:ج 74 ص 315 ح 72،و [8]فی کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 ص 189 ح 2108 عن الإمام الحسن علیه السلام.

فصل چهارم:اعمال نیکو

1/4-برآوردن حاجت ها

531 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام(در یکی از خطبه هایش):بدانید که نیازهای مردم به شما از نعمت های خدا بر شماست.از آنها ملول نشوید که گرفتار می شوید.

532 . الدُرّ المنثور از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«هیچ بنده ای نیست که رفتن به دنبال حاجت برادر مسلمانش را وا نهد،خواه آن حاجت برآورده شود یا نشود،مگر آن که گرفتارِ کمک به کسی می شود که[آن کمک]برایش گناه دارد و پاداشی نمی بَرَد».

533 . قضاء حقوق المؤمنین از ابن مهران:نزد مولایم حسین علیه السلام نشسته بودم که مردی پیش ایشان آمد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا!فلانی از من بستانکار است و می خواهد مرا به زندان بیندازد.

فرمود:«به خدا سوگند،مالی که با آن بدهی تو را بپردازم،ندارم».

مرد گفت:پس با بستانکار من،گفتگو کن.

فرمود:«من با او آشنا نیستم؛اما از پدرم امیرمؤمنان که درودهای خدا بر او باد شنیدم که می فرمود:پیامبر خدا فرمود:"هر کس در پیِ حاجت برادر مؤمنش بکوشد،مانند آن است که خدا را نُه هزار سال عبادت کرده است که روزهایش روزه گرفته و شب ها را زنده داشته باشد "».

ص:99

2/4

إدخالُ السُّرورِ عَلَی الإِخوانِ

534 . کنز العمّال عن الحسین بن علیّ عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إنَّ مِن موجِباتِ المَغفِرَةِ إدخالَکَ السُّرورَ عَلی أخیکَ المُسلِمِ. (1)

535 . الأربعون حدیثا عن محمّد عن أبیه علیّ عن أبیه الحسین عن أبیه علیّ علیهم السلام :کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِن أصحابِهِ إذا رَآهُ مَغموما بِالمُداعَبَةِ،و کانَ صلی الله علیه و آله یَقولُ:إنَّ اللّهَ یُبغِضُ المُعَبِّسَ فی وَجهِ إخوانِهِ. (2)

3/4

صِلَةُ الرَّحِمِ

536 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن سَرَّهُ أن یُنسَأَ (3)فی أجَلِهِ و یُزادَ

فی رِزقِهِ،فَلیَصِل رَحِمَهُ. (4)

ص:100


1- (1) کنز العمّال:ج 15 ص 770 ح 43024 نقلاً عن الطبرانی،و فی المعجم الکبیر:ج 3 ص 83 ح 2731 و المعجم الأوسط:ج 8 ص 153 ح 8245 عن الإمام الحسن علیه السلام.
2- (2) الأربعون حدیثا فی حقوق الإخوان لابن زهرة الحلبی:ص 82،کشف الریبة:ص 83.
3- (3) نَسَأْتُ الشیء:أخّرته(النهایة:ج 5 ص 44« [1]نسأ»).
4- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 44 ح 157، [2]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 286 ح 31 [3] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 74 ص 91 ح 15. [4]

2/4-شادمان کردن برادران

534 . کنز العمّال از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:از موجبات آمرزش،شادمان کردن برادر مسلمانت است.

535 . الأربعون حدیثا،ابن زُهره حلبی از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه یکی از یارانش را اندوهگین می دید،با شوخی شادش می کرد و می فرمود:«خداوند،از کسی که با برادرانش ترش رو باشد،نفرت دارد».

3/4-پیوند با خویشان

536 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:هر که خوش دارد که اجَلش

به تأخیر افتد و روزی اش فراوان گردد،باید با خویشانش پیوند داشته باشد.

ص:101

537 . کشف الغمّة بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ:إنَّ الرَّجُلَ لَیَصِلُ رَحِمَهُ و قَد بَقِیَ مِن عُمُرِهِ ثَلاثُ سِنینَ،فَیَمُدُّهَا اللّهُ إلی ثَلاثٍ و ثَلاثینَ سَنَةً.و إنَّ الرَّجُلَ لَیَقطَعُ رَحِمَهُ و قَد بَقِیَ مِن عُمُرِهِ ثَلاثٌ و ثَلاثونَ سَنَةً،فَیَبتُرُهَا اللّهُ تَعالی إلی ثَلاثِ سِنینَ. (1)

4/4

رِعایَةُ حَقِّ الزَّوجَةِ

538 . الکافی عن جابر عن أبی جعفر علیه السلام: دَخَلَ قَومٌ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالوا:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،نَری فی مَنزِلِکَ أشیاءَ نَکرَهُها!و إذا فی مَنزِلِهِ بُسُطٌ و نَمارِقُ (2).

فَقالَ علیه السلام:إنّا نَتَزَوَّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهورَهُنَّ فَیَشتَرینَ ما شِئنَ،لَیسَ لَنا مِنهُ شَیءٌ. (3)

539 . دعائم الإسلام: عَن بَعضِ أصحابِ أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ قالَ:دَخَلتُ یَعنی عَلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام فی مَنزِلِهِ،فَوَجَدتُهُ فی بَیتٍ مُنَجَّدٍ (4)قَد نُضِّدَ بِوَسائِدَ و أنماطٍ (5)

و مَرافِقَ و أفرِشَةٍ.ثُمَّ دَخَلتُ عَلَیهِ بَعدَ ذلِکَ فَوَجَدتُهُ فی بَیتٍ مَفروشٍ بِحَصیرٍ،فَقُلتُ:ما هذَا البَیتُ جُعِلتُ فِداکَ؟

قالَ:هذا بَیتی،وَ الَّذی رَأَیتَ قَبلَهُ بَیتُ المَرأَةِ،و سَأُحَدِّثُکَ بِحَدیثٍ،حَدَّثَنی أبی علیه السلام،قالَ:

دَخَلَ قَومٌ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَرَأَوا فی مَنزِلِهِ بِساطا و نَمارِقَ و غَیرَ ذلِکَ مِنَ الفُروشِ،فَقالوا:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،نَری فی مَنزِلِکَ أشیاءَ لَم تَکُن فی مَنزِلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟!

قالَ:إنّا نَتَزَوَّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهورَهُنَّ فَیَشتَرینَ بِها ما شِئنَ،لَیسَ لَنا فیهِ شَیءٌ. (6)

ص:102


1- (1) کشف الغمّة:ج 2 ص 377 [1] عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 47 ص 206 ح 47 و [2]راجع:تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 220 ح 75. [3]
2- (2) نُمرُقَة:أی وسادَة،و هی بضمّ النون و الرّاء و کسرهما،و جمعها:نَمارِقُ(النهایة:ج 5 ص 118« [4]نمرق»).
3- (3) الکافی:ج 6 ص 476 ح 1 [5]عن جابر،مکارم الأخلاق:ج 1 ص 284 ح 881، [6]بحار الأنوار:ج 79 ص 322 ح 4. [7]
4- (4) التَّنجِیدُ:التَّزْیینُ؛یقال:بیت منجّد(النهایة:ج 5 ص 19« [8]نجد»).
5- (5) الأنماطُ:هی ضرب من البُسط له خمل رقیق(النهایة:ج 5 ص 119« [9]نمط»).
6- (6) دعائم الإسلام:ج 2 ص 159 ح 569. [10]

537 . کشف الغمّة به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«انسانی که با خویشاوندش پیوند برقرار کند،در حالی که سه سال از عمرش باقی مانده است،خدا آن را تا 33 سال امتداد می بخشد و انسانی که از خویشاوندش می بُرَد،در حالی که از عمرش 33 سال باقی مانده است،خدای متعال،آن را تا سه سال،کوتاه می کند.

4/4-رعایت حقّ همسر

538 . الکافی به نقل از جابر،از امام باقر علیه السلام:گروهی بر امام حسین علیه السلام درآمدند و گفتند:ای فرزند پیامبر خدا!در منزلت چیزهایی می بینیم که آنها را خوش نداریم.در منزل ایشان،فرش و بالش هایی بود.

فرمود:«ما با زنان،ازدواج می کنیم و مِهرشان را می دهیم و هر چه بخواهند،[با آن]می خرند و هیچ چیزِ آن،از ما نیست.

539 . دعائم الإسلام از برخی یاران امام باقر علیه السلام:بر امام باقر علیه السلام در خانه اش درآمدم.او را در اتاقی آراسته و پُر از پشتی و روفرشی و متّکا و فرش دیدم.بعدها بر او

درآمدم و او را در خانه ای فرش شده با حصیر یافتم.گفتم:این چه اتاقی است،فدایت شوم؟!

فرمود:«این،اتاق من است و آنچه پیش تر دیدی،خانه همسرم بود و برایت حدیثی بگویم که پدرم علیه السلام برایم گفت:گروهی بر حسین بن علی علیه السلام درآمدند و در خانه اش فرش و بالش هایی دیدند.گفتند:ای فرزند پیامبر خدا!در خانه ات چیزهایی می بینیم که در خانه پیامبر خدا نبود!

فرمود:«ما با زنان ازدواج می کنیم و مِهرشان را می دهیم و هر چه بخواهند با آن می خرند و هیچ چیزِ آن،برای ما نیست».

ص:103

5/4

حُسنُ الجِوارِ

540 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ لی:...و أحسِن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَکَ تَکُن مُؤمِنا. (1)

541 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الجِوارُ قَرابَةٌ. (2)

542 . علل الشرائع بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أخیه الحسن بن علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :رَأَیتُ امّی فاطِمَةَ علیها السلام قامَت فی مِحرابِها لَیلَةَ جُمُعَتِها،فَلَم تَزَل راکِعَةً ساجِدَةً حَتَّی اتَّضَحَ

عَمودُ الصُّبحِ،و سَمِعتُها تَدعو لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ و تُسَمّیهِم و تُکثِرُ الدُّعاءَ لَهُم،و لا تَدعو لِنَفسِها بِشَیءٍ.

فَقُلتُ لَها:یا امّاه،لِمَ لا تَدعینَ (3)لِنَفسِکِ کما تَدعینَ لِغَیرِکِ؟

فَقالَت:یا بُنَیَّ:الجارُ ثُمَّ الدّارُ. (4)

ص:104


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 269 ح 295 [1] عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 368 ح 4 و [2]راجع:الأمالی للمفید:ص 350 ح 1 و الأمالی للطوسی:ص 120 ح 187 و [3]مشکاة الأنوار:ص 370 ح 1217. [4]
2- (2) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246 و [5]راجع:معدن الجواهر:ص 72. [6]
3- (3) فی المصدر:«تدعون»فی کلا الموضعین،و ما فی المتن أثبتناه من المصادر الاُخری.
4- (4) علل الشرائع:ص 182 ح 1، [7]دلائل الإمامة:ص 152 ح 65 کلاهما عن عبادة الکعبی عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عن فاطمة الصغری بنت الحسین علیه السلام،کشف الغمّة:ج 2 ص 94 [8] عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عن فاطمة الصغری(بنت الحسین علیه السلام)،بحار الأنوار:ج 43 ص 81 ح 3. [9]

5/4-همسایه داری خوب

540 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم جدّم پیامبر خدا به من می فرمود:«...خوب همسایه داری کن تا مؤمن باشی».

541 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:همسایگی،گونه ای خویشی است.

542 . علل الشرائع به سندش،از امام حسین،از امام حسن علیهما السلام:مادرم فاطمه علیها السلام را شبِ جمعه در محرابش دیدم که به نماز ایستاده بود و پیوسته،به رکوع و سجود می رفت تا آن که سپیده دَم برآمد.می شنیدم که برای مردان و زنان مؤمن،با ذکر

نام دعا می کند و فراوان برایشان دعا می کند،امّا برای خود دعایی نمی کند.

به او گفتم:مادر من!چرا برای خود دعا نمی کنی،همان گونه که برای دیگران دعا می کنی؟

فرمود:«پسر عزیزم!نخستْ همسایه،سپس خانه».

ص:105

6/4

تَوقیرُ الکَبیرِ

543 . الجعفریّات بإسناده عن علیّ بن الحسین عن أبیه عن علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن وَقَّرَ ذا شَیبَةٍ لِشَیبَتِهِ،آمَنَهُ اللّهُ عز و جل مِن فَزَعِ یَومِ القِیامَةِ. (1)

7/4

فِعلُ المَعروفِ

544 . إرشاد القلوب عن الإمام الحسین علیه السلام: إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ نادی مُنادٍ:«أیُّهَا النّاسُ،مَن کانَ لَهُ عَلَی اللّهِ أجرٌ فَلیَقُم»،فَلا یَقومُ إلاّ أهلُ المَعروفِ. (2)

545 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: اعلَموا أنَّ المَعروفَ یُکسِبُ حَمدا و یُکسِبُ أجرا،فَلَو رَأَیتُمُ المَعروفَ رَجُلاً رَأَیتُموهُ حَسَنا جَمیلاً،یَسُرُّ النّاظِرینَ و یَفوقُ العالَمینَ،و لَو

رَأَیتُمُ اللُّؤمَ رَجُلاً رَأَیتُموهُ سَمِجا (3)مُشَوَّها،تَنفِرُ مِنهُ القُلوبُ و تُغَضُّ دونَهُ الأَبصارُ. (4)

ص:106


1- (1) الجعفریّات:ص 196، [1]النوادر للراوندی:ص 99 ح 53 [2] کلاهما عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 75 ص 137 ح 5. [3]
2- (2) إرشاد القلوب:ص 189. [4]
3- (3) سَمُجَ الشیء فهو سَمِجٌ:أی قبحَ فهو قَبیح(النهایة:ج 2 ص 398« [5]سمج»).
4- (4) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [6]نزهة الناظر:ص 81 ح 6،أعلام الدین:ص 298، [7]کشف الغمّة:ج 2 ص 242 [8] کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [9]الفصول المهمّة:ص 176 [10] نحوه.

6/4-بزرگداشت بزرگان

543 . الجعفریّات به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس سالمندی را به خاطر مویِ سفیدش بزرگ بدارد،خدای عز و جل او را از هراس روز قیامت،ایمن می دارد».

7/4-نیکوکاری

544 . إرشاد القلوب از امام حسین علیه السلام:چون روز قیامت شود،جارچی فریاد می زند:«ای مردم!هر کس پاداشی نزد خدا دارد،برخیزد»؛امّا جز آنان که نیکوکار بوده اند،برنمی خیزند.

545 . نثر الدُّر از امام حسین علیه السلام:بدانید که کار نیک،ستایش و پاداش می آورد و اگر نیکی را به صورت مردی می دیدید،آن را نیکو و زیبا می دیدید،تماشاگران را شاد می نمود و سرآمدِ همه جهانیان بود و اگر خسّت و پَستی را به صورت

مردی می دیدید،آن را زشت و درهم می دیدید و دل ها از آن می رَمید و دیده ها به او نمی نگریستند.

ص:107

546 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: خَطَبَنا أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ:سَیَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ عَضوضٌ (1)،یَعَضُّ المُؤمِنُ عَلی ما فی یَدِهِ و لَم یُؤمَر (2)بِذلِکَ،قالَ اللّهُ تَعالی: «وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» 3 ،و سَیَأتی زَمانٌ یُقَدَّمُ فیهِ الأَشرارُ،و یُنسی فیهِ الأَخیارُ،و یُبایَعُ المُضطَرُّ؛و قَد نَهی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن بَیعِ المُضطَرِّ و عَن بَیعِ الغَرَرِ (3)،فَاتَّقُوا اللّهَ یا أیُّهَا النّاسُ و أصلِحوا ذاتَ بَینِکُم وَ احفَظونی فی أهلی. (4)

8/4

البُکاءُ عَلی مَصائِبِ أهلِ البَیتِ

547 . الأمالی عن الربیع بن المنذر عن أبیه عن الحسین بن علیّ علیه السلام: ما مِن عَبدٍ قَطَرَت عَیناهُ فینا قَطرَةً،أو دَمَعَت عَیناهُ فینا دَمعَةً،إلاّ بَوَّأَهُ اللّهُ بِها فِی الجَنَّةِ حُقُبا (5). (6)

ص:108


1- (1) عَضُوض:أی یصیب الرعیَّة فیه عسف و ظُلم(النهایة:ج 3 ص 253« [1]عضض»).
2- (2) فی المصدر:«لم یؤمن»،و ما أثبتناه فی بحار الأنوار. [2]
3- (4) بَیعُ الغَرَر:فُسِّرَ بما یکونُ له ظاهِرٌ یغُرّ المشتری،و باطنٌ مجهول؛مثل بیع السمک بالماء،و الطیر فی الهواء(مجمع البحرین:ج 2 ص 1312« [3]غرر»).
4- (5) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 45 ح 168 [4] عن داود بن سلیمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 73 ص 304 ح 19. [5]
5- (6) الحُقب بالضمّ و بضمّتین:ثمانون سنة أو أکثر،و الدَّهر،و السَّنة أو السِّنون(القاموس المحیط:ج 1 ص 57« [6]حقب»).
6- (7) الأمالی للمفید:ص 341 ح 6،الأمالی للطوسی:ص 116 ح 181، [7]بشارة المصطفی:ص 62، [8]العمدة:ص 395 ح 794،بحار الأنوار:ج 44 ص 280 ح 5. [9]

546 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان برای ما خطبه خواند و فرمود:«زمانی سختگیر و ستمکار بر مردم می آید که مؤمن،آنچه را در چنگ دارد،سخت می گیرد،و در حالی که بِدان،مأمور نیست.خداوند متعال می فرماید:«و فضل در میان خود را از یاد مبرید که خدا به آنچه می کنید،بیناست»و زمانی می آید که بدکاران،پیش انداخته می شوند و نیکان را از یاد می بَرَند و با مضطر،معامله می کنند،در حالی که پیامبر خدا،از معامله با مضطر و بیع غَرَری (1)نهی کرد.

پس ای مردم از خدا پروا کنید و میان خود را اصلاح کنید و[احترام]مرا در[نیکی به]اهل بیتم حفظ کنید».

8/4-گریستن بر مصیبت های اهل بیت

547 . الأمالی،مفید از ربیع بن مُنذِر،از پدرش،از امام حسین علیه السلام:هیچ بنده ای نیست که چشمانش قطره ای اشک بر ما بیفشانَد و یا سرشکی از دیدگانش سرازیر شود،جز آن که خداوند،او را برای سالیانی دراز،در بهشت جای دهد.

ص:109


1- (1) بیع غَرَری،به معنای معامله ای است که نامعلوم باشد؛مانند فروختن ماهی صید نشده از آب یا پرنده در هوا.

9/4

البُکاءُ عَلی مَصائِبِ الحُسَینِ

548 . کامل الزیارات عن هارون بن خارجة عن أبی عبد اللّه علیه السلام: قالَ الحُسَینُ علیه السلام:أنَا قَتیلُ العَبرَةِ،لا یَذکُرُنی مُؤمِنٌ إلاّ بَکی. (1)

549 . کامل الزیارات عن أبی بصیر عن أبی عبد اللّه علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:أنَا قَتیلُ العَبرَةِ،لا یَذکُرُنی مُؤمِنٌ إلاَّ استَعبَرَ. (2)

550 . کامل الزیارات عن أبی یحیی الحذّاء عن بعض أصحابنا عن أبی عبد اللّه علیه السلام: نَظَرَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ:یا عَبرَةَ کُلِّ مُؤمِنٍ،فَقالَ:أنَا یا أبَتاه؟قالَ:نَعَم یا بُنَیَّ. (3)

551 . ثواب الأعمال عن هارون بن خارجة عن أبی عبد اللّه علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:أنَا قَتیلُ العَبرَةِ،قُتِلتُ مَکروبا،و حَقیقٌ عَلَی اللّهِ ألاّ یَأتِیَنی مَکروبٌ إلاّ رَدَّهُ و قَلَبَهُ إلی أهلِهِ مَسرورا. (4)

10/4

التَّأَسّی بِالحُسَینِ

552 . کامل الزیارات عن جابر عن أبی عبد اللّه علیه السلام: قالَ عَلِیٌّ علیه السلام لِلحُسَینِ علیه السلام:یا أبا عَبدِ اللّهِ اسوَةٌ

أنتَ قِدَما.

فَقالَ:جُعِلتُ فِداکَ!ما حالی؟

قالَ:عَلِمتَ ما جَهِلوا و سَیَنتَفِعُ عالِمٌ بِما عَلِمَ،یا بُنَیَّ اسمَع و أبصِر مِن قَبلِ أن یَأتِیَکَ،فَوَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ لِیَسفِکَنَّ بَنو امَیَّةَ دَمَکَ ثُمَّ لا یُزیلونَکَ عَن دینِکَ،و لا یُنسونَکَ ذِکرَ رَبِّکَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ!حَسبی،أقرَرتُ بِما أنزَلَ اللّهُ،و اصَدِّقُ قَولَ نَبِیِّ اللّهِ،و لا اکَذِّبُ قَولَ أبی. (5)

ص:110


1- (1) کامل الزیارات:ص 216 ح 313، [1]بحار الأنوار:ج 44 ص 279 ح 5. [2]
2- (2) کامل الزیارات:ص 215 ح 310، [3]الأمالی للصدوق:ص 200 ح 214 [4] عن أبی بصیر عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام،المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 87، [5]روضة الواعظین:ص 188، [6]فضل زیارة الحسین علیه السلام:ص 41 ح 14 [7] عن إسحاق بیّاع اللؤلؤ عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 284 ح 19. [8]
3- (3) کامل الزیارات:ص 214 ح 308، [9]بحار الأنوار:ج 44 ص 280 ح 10. [10]
4- (4) ثواب الأعمال:ص 123 ح 52،کامل الزیارات:ص 216 ح 314، [11]بحار الأنوار:ج 44 ص 279 ح 6. [12]
5- (5) کامل الزیارات:ص 150 ح 178، [13]بحار الأنوار:ج 44 ص 262 ح 17. [14]

9/4-گریستن بر مصیبت های امام حسین

548 . کامل الزیارات به نقل از هارون بن خارجه،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام فرمود:«من،کشته اشک هایم.مؤمنی مرا یاد نمی کند،جز آن که می گِرید.

549 . کامل الزیارات به نقل از ابو بصیر،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام فرمود:«من،کشته اشک هایم.مؤمنی مرا یاد نمی کند،جز آن که اشک می ریزد».

550 . کامل الزیارات به نقل از ابو یحیی حذّاء،از یکی از شیعیان،از امام صادق علیه السلام:امیرمؤمنان به حسین علیهما السلام نگریست و فرمود:«ای سرشکِ هر مؤمن!»

حسین علیه السلام گفت:من،ای پدر؟

فرمود:«آری،ای پسر عزیزم!».

551 . ثواب الأعمال به نقل از هارون بن خارجه،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام فرمود:«من،کشته اشک هایم؛به غم کشته می شوم و بر خداست که غمزده ای[به زیارتم]نیاید،جز آن که او را شادان به خانواده اش بازگردانَد».

10/4-سرمشق گرفتن از امام حسین

552 . کامل الزیارات به نقل از جابر،از امام صادق علیه السلام:امام علی علیه السلام به امام حسین علیه السلام فرمود:«ای ابو عبد اللّه!تو از قدیم الأیّام،سرمشق بوده ای».

حسین علیه السلام گفت:فدایت شوم!در چه حالی هستم؟

امام علی علیه السلام فرمود:«آنچه را ندانستند،دانستی و به زودی،عالم از علم خویش بهره بَرَد.پسر عزیزم!بشنو و ببین،پیش از آن که[فرشته مرگ]نزد تو بیاید.سوگند به آن که جانم به دست اوست،بنی امیّه،خونت را می ریزند؛ولی نمی توانند تو را از دینت جدا کنند و یا از یاد پروردگارت غافل سازند».

حسین علیه السلام گفت:سوگند به آن که جانم به دست اوست،همین مرا بس است.به آنچه خدا نازل کرده است،اقرار دارم و گفته پیامبر خدا را تصدیق می کنم و سخن پدرم را نادرست نمی انگارم.

ص:111

553 . تاریخ الطبری عن عقبة بن أبی العیزار عن الحسین علیه السلام: لَکُم فِیَّ اسوَةٌ. (1)

11/4

الإِجمالُ فی طَلَبِ الرِّزقِ

554 . أعلام الدین عن الإمام الحسین علیه السلام أنَّهُ قالَ لِرَجُلٍ:یا هذا،لا تُجاهِد فِی الرِّزقِ جِهادَ المُغالِبِ،و لا تَتَّکِل عَلَی القَدَرِ اتِّکالَ مُستَسلِمٍ؛فَإِنَّ ابتِغاءَ الرِّزقِ مِنَ السُّنَّةِ،وَ الإِجمالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ العِفَّةِ،و لَیسَتِ العِفَّةُ بِمانِعَةٍ رِزقا،و لاَ الحِرصُ بِجالِبٍ فَضلاً،و إنَّ الرِّزقَ مَقسومٌ،وَ الأَجَلَ مَحتومٌ،وَ استِعمالَ الحِرصِ طَلَبُ المَأثَمِ (2). (3)

ص:112


1- (1) تاریخ الطبری:ج 5 ص 403، [1]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 553،الفتوح:ج 5 ص 82؛بحار الأنوار:ج 44 ص 382. [2]
2- (2) فی المصدر:«طالب المأثم»،و التصویب من بحار الأنوار،و [3]فی تحف العقول:« [4]استعمال المأثم»،و فی مستطرفات السرائر:«یورث المأثم».
3- (3) أعلام الدین:ص 428، [5]بحار الأنوار:ج 103 ص 27 ح 41 و [6]فی مستطرفات السرائر:ص 164 ح 4 و تحف العقول:ص 234 عن الإمام الحسن علیه السلام و راجع:بشارة المصطفی:ص 222. [7]

553 . تاریخ الطبری به نقل از عقبة بن ابی عیزار،از امام حسین علیه السلام:من،الگوی شما[در زندگی]هستم.

11/4-میانه روی در طلب روزی

554 . أعلام الدین: امام حسین علیه السلام[خطاب به کسی]فرمود:«ای مرد!در پیِ روزی،مانند کوشش پیکارجوی چیره مرو و چون اسیر دست بسته،بر قضا و قدر تکیه مکن،که پیجوییِ روزی از سنّت است و میانه روی در طلب،از خویشتنداری و عفّت.نه عفّت،مانعِ روزی است،نه حرص،کشاننده بیشتر،که روزی قسمت شده و اجَل،حتمی باشد و حرص ورزیدن،در پیِ گناه رفتن است».

ص:113

12/4

إطعامُ الطَّعامِ

555 . المعجم الکبیر عن حبیب بن أبی ثابت: صَنَعَتِ امرَأَةٌ مِن نِساءِ الحُسَینِ علیه السلام طَعاما فی بَعضِ أرضِهِ فَطَعِمَ،ثُمَّ رُفِعَ الطَّعامُ.

فَجاءَ مَولیً لَهُ،فَدَعا بِالطَّعامِ،فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،لا اریدُهُ.

قالَ:لِمَ؟

قالَ:أکَلنا قُبَیلُ عِندَ عُبَیدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:إنَّ أباهُ کانَ سَیِّدَ قُرَیشٍ،إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ،أطعِمُوا الطَّعامَ و أطیبُوا الکَلامَ. (1)

556 . الذرّیّة الطاهرة عن عبد اللّه بن سلیمان بن نافع عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا بَنی هاشِمٍ،أطیبُوا الکَلامَ و أطعِمُوا الطَّعامَ.

فَقالَ رَجلٌ:ما أری بَینَ یَدَیکَ شَیئا؟

قالَ:و ما یُدریکَ ما طَعامی؟إنَّ طَعامی فی جِذاذی (2)و حَصادی. (3)

557 . المحاسن عن بشر بن غالب: خَرَجنا مَعَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام إلَی المَدینَةِ و مَعَهُ شاةٌ قَد طُبِخَت أعضاءً (4)،فَجَعَلَ یُناوِلُ القَومَ عُضوا عُضوا. (5)

ص:114


1- (1) المعجم الکبیر:ج 3 ص 136 ح 2911،المعجم الأوسط:ج 2 ص 270 ح 1954 و لیس فیه ذیله،تاریخ دمشق:ج 26 ص 374 ح 5687 نحوه.
2- (2) الجذاذ:صرام النخل(مجمع البحرین:ج 1 ص 279«جذذ»).و الصِّرام:قطعُ الثمرة و اجتناؤها من النخلة؛یقال:هذا وقت الصِّرام و الجَذاذ(لسان العرب:ج 12 ص 336« [1]صرم»).
3- (3) الذرّیّة الطاهرة:ص 115 ح 162.
4- (4) فی بعض نسخ المصدر:«أعضاؤها».
5- (5) المحاسن:ج 2 ص 172 ح 1478، [2]بحار الأنوار:ج 66 ص 59 ح 10 و [3]فیه«مع علیّ بن الحسین علیه السلام».

12/4-اطعام کردن

555 . المعجم الکبیر به نقل از حبیب بن ابی ثابت:یکی از زنان امام حسین علیه السلام در یکی از زمین های امام علیه السلام،غذایی درست کرد و ایشان از آن خورد.سپس،غذا برداشته شد که یکی از وابستگانش آمد و امام علیه السلام او را به غذا دعوت کرد.او گفت:ای ابا عبد اللّه!غذا نمی خواهم.

امام علیه السلام پرسید:«چرا؟».

او گفت:اندکی پیش،نزد عبید اللّه بن عبّاس،غذا خوردیم.

امام حسین علیه السلام فرمود:«پدرش سَرور قریش بود.پیامبر خدا فرمود:"ای پسران عبد المطّلب!غذا بخورانید و نیکو سخن بگویید"».

556 . الذریّة الطاهرة به نقل از عبد اللّه بن سلیمان بن نافع،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای بنی هاشم!نیکو بگویید و غذا بخورانید».

مردی گفت:در جلوی تو چیزی نمی بینم.

امام علیه السلام فرمود:«تو چه می دانی که غذای من چیست؟غذای من[که می بخشم]،هنگام چیدن خرما و درو کردن محصول است».

557 . المحاسن به نقل از بِشْر بن غالب:با امام حسین علیه السلام به سوی مدینه حرکت کردیم.با او گوسفندی بریان شده بود که اعضای آن را یکی یکی به افراد می داد.

ص:115

13/4

الاِستِرجاعُ عِندَ المُصیبَةِ

558 . سنن ابن ماجة عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها علیه السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:مَن اصیبَ بِمُصیبَةٍ فَذَکَرَ مُصیبَتَهُ،فَأَحدَثَ استِرجاعا؛و إن تَقادَمَ عَهدُها،کَتَبَ اللّهُ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلَهُ یَومَ اصیبَ. (1)

14/4

تَسمیتُ العاطِسِ

559 . المناقب بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ إذا عَطَسَ قالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام:أعلَی اللّهُ ذِکرَکَ یا رَسولَ اللّهِ،و إذا عَطَسَ عَلِیٌّ علیه السلام قالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:أعلَی اللّهُ عَقِبَکَ یا عَلِیُّ. (2)

ص:116


1- (1) سنن ابن ماجة:ج 1 ص 510 ح 1600،مسند ابن حنبل:ج 1 ص 429 ح 1734، [1]المعجم الکبیر:ج 3 ص 131 ح 2895،المعجم الأوسط:ج 3 ص 154 ح 2768،مسند أبی یعلی:ج 6 ص 180 ح 6744 کلّها نحوه،کنز العمّال:ج 3 ص 339 ح 6840؛مسکّن الفؤاد:ص 54،بحار الأنوار:ج 82 ص 141 ح 24. [2]
2- (2) المناقب للخوارزمی:ص 325 ح 334 عن عبد الجبّار الناشی عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام؛بشارة المصطفی:ص 258 [3] عن الإمام الکاظم عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام و فیه«کعبک»بدل«عقبک»و راجع:مشکاة الأنوار:ص 361 ح 1177 و [4]المناقب لابن شهرآشوب:ج 2 ص 219. [5]

13/4-استرجاع در مصیبت

استرجاع در مصیبت(1)

558 . سنن ابن ماجة به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«هرگاه مصیبت زده،مصیبتش را به یاد آورَد و استرجاع کند(إنّا للّه بگوید)،هر چند[از مصیبتْ]بسیار گذشته باشد،خداوند،پاداشی مانند روز مصیبتش برای او می نویسد».

14/4-دعا کردن برای عطسه کننده

559 . المناقب،خوارزمی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله چون عطسه می زد،علی علیه السلام به ایشان می گفت:«ای پیامبر خدا!خدا یادت را بلند گردانَد»و چون علی علیه السلام عطسه می زد،پیامبر صلی الله علیه و آله به او می فرمود:«ای علی!خداوند،دودمانت را بلند مرتبه گردانَد».

ص:117


1- (1)استرجاع،یعنی بر زبان آوردن«إنّا للّه و إنا إلیه راجعون»و تذکّر این معنا که مصیبت،ما را نابود نمی کند؛بلکه ما را به نزد صاحب اصلی خود،خدای مهربان،بازمی گردانَد.

الفَصلُ الخامِسُ:آداب المجالسة و المعاشرة

1/5

حُسنُ المُعاشَرَةِ

560 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ لی:اِعمَل بِفَرائِضِ اللّهِ تَکُن أتقَی النّاسِ،وَ ارضَ بِقَسمِ اللّهِ تَکُن أغنَی النّاسِ،و کُفَّ عَن مَحارِمِ اللّهِ تَکُن أورَعَ النّاسِ،و أحسِن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَکَ تَکُن مُؤمِنا،و أحسِن مُصاحَبَةَ مَن صاحَبَکَ تَکُن مُسلِما. (1)

2/5

التَحَبُّبُ إلَی النّاسِ

561 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِاللّهِ عز و جل التَّحَبُّبُ إلَی النّاسِ. (2)

ص:118


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 269 ح 295 [1] عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 368 ح 4 و [2]راجع:الأمالی للمفید:ص 350 ح 1 و الأمالی للطوسی:ص 120 ح 187. [3]
2- (2) الخصال:ص 15 ح 55؛المعجم الأوسط:ج 5 ص 120 ح 4847 و لیس فیه«باللّه عزّ و جلّ»و کلاهما عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام.

فصل پنجم:آداب همنشینی و معاشرت

1/5-حُسن معاشرت

560 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:جدّم پیامبر خدا به من فرمود:«به واجبات خدا عمل کن،پرهیزگارترینِ مردم می شوی و به قسمت خدا راضی شو،توانگرترینِ مردم می شوی و از حرام های الهی خویشتنداری کن،پارساترینِ مردم می شوی و با همسایه ات نیکو همسایه داری کن،باایمان می شوی و با همراهت نیکو رفتار کن،مسلمان می شوی».

2/5-دوستی با مردم

561 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«اساس عقل،پس از ایمان به خدای عز و جل،دوستی با مردم است».

ص:119

562 . تاریخ أصبهان بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:القَریبُ مَن قَرَّبَتهُ المَوَدَّةُ و إن بَعُدَ نَسَبُهُ،وَ البَعیدُ مَن باعَدَتهُ المَوَدَّةُ و إن قَرُبَ نَسَبُهُ،و لا شَیءَ أقرَبُ مِن یَدٍ إلی جَسَدٍ،و إنَّ الیَدَ إذا نَغِلَت (1)قُطِعَت،و إذا قُطِعَت حُسِمَت (2). (3)

563 . حلیة الأولیاء بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِاللّهِ التَّوَدُّدُ إلَی النّاسِ. (4)

3/5

صِلَةُ النّاسِ

564 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: الصِّلَةُ نِعمَةٌ. (5)

565 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: الصِّلَةُ رَحمَةٌ. (6)

566 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ أوصَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ. (7)

567 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام فی خُطبَةٍ لَهُ:إنَّ أفضَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ،

وَ الاُصولُ عَلی مَغارِسِها فَفُروعُها تَسمو،فَمَن تَعَجَّلَ لِأَخیهِ خَیرا وَجَدَهُ إذا قَدِمَ عَلَیهِ غَدا،و مَن أرادَ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی بِالصَّنیعَةِ إلی أخیهِ کافَأَهُ بِها وَقتَ حاجَتِهِ،و صَرَفَ عَنهُ مِن بَلاءِ الدُّنیا ما هُوَ أکثَرُ مِنهُ،و مَن نَفَّسَ کُربَةَ (8)مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللّهُ عَنهُ کُرَبَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ،و مَن أحسَنَ أحسَنَ اللّهُ إلَیهِ،وَ اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ. (9)

ص:120


1- (1) النَّغَلُ:الفساد،و قد نَغِلَ الأدیم إذا عفن و تهرّی(النهایة:ج 5 ص 88« [1]نغل»).
2- (2) حَسَمَ العِرقَ:قطَعَهُ ثمّ کَواهُ لئلاّ یسیلَ دمُه(القاموس المحیط:ج 4 ص 96«حسم»).
3- (3) تاریخ أصبهان:ج 1 ص 136 ح 79 [2] عن زید الأصمّ عن جعفر بن محمّد عن أبیه علیه السلام،کنز العمّال:ج 16 ص 122 ح 44143 و راجع:تاریخ بغداد:ج 3 ص 94. [3]
4- (4) حلیة الأولیاء:ج 3 ص 203 عن الحسن بن الحسین عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،شعب الإیمان:ج 6 ص 256 ح 8062 و [4]فیه«الدین»بدل«الإیمان»،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج2 ص 35 ح 77 [5] کلاهما عن أحمد بن عامر عن الإمام الرضا عن آبائه علیهما السلام.
5- (5) نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [6]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛ [7]الفصول المهمّة:ص 177. [8]
6- (6) نثر الدرّ:ج 1 ص 334. [9]
7- (7) نزهة الناظر:ص 81 ح 6،الدرّة الباهرة:ص 29،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [10]نثر الدرّ:ج 1 ص 334 و [11]فیه«أفضل»بدل«أوصل»،بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [12]الفصول المهمّة:ص 176. [13]
8- (8) الکُربَةُ:الغَمُّ الذی یأخذ بالنفس(الصحاح:ج 1 ص 211« [14]کرب»).
9- (9) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [15]نزهة الناظر:ص 82 ح 6،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [16]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 4؛ [17]الفصول المهمّة:ص 176 [18] نحوه.

562 . تاریخ أصبهان به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«نزدیک آن است که دوستی،نزدیکش کرده باشد،هر چند نسبش دور باشد و دور،آن است که دوستی دورش کرده باشد،هر چند نسبش نزدیک باشد.هیچ چیز از دست به بدن نزدیک تر نیست؛ولی دست چون بگندد،قطعش می کنند و چون قطعش کردند،بر جای آن داغ می نهند».

563 . حلیة الأولیاء به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«سرلوحه خِرد،بعد از ایمان به خدا،دوستی با مردم است».

3/5-پیوند با مردم

564 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:پیوند،نعمت است.

565 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام:پیوند،رحمت است.

566 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:کسی توانایی بیشترین پیوند را دارد که بتواند با کسی که با او قطع رابطه نموده،بپیوندد.

567 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام(در سخنرانی اش):برترینِ مردم،کسی است که با کسی که از او گسسته،بپیوندد.ریشه ها در رستنگاه خود هستند و شاخه ها بالا

می روند.پس هر کس امروز خیری به برادرش برسانَد،فردا که بر او درآید،آن را می یابد و هر کس از احسان به برادرش،[خشنودی]خدای تبارک و تعالی را بخواهد،هنگام نیازش برایش جبران می کند و بیشتر از آنچه داده است،بلای دنیا را از او می گردانَد و هر کس غم مؤمنی را بزداید،خداوند،غم های دنیا و آخرتش را از او می زداید و هر کس نیکی کند،خدا به او نیکی می کند،و خداوند،نیکوکاران را دوست دارد.

ص:121

4/5

مَعرِفَةُ النّاسِ

568 . الطبقات الکبری عن جُعَید همدان: أتَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام و عَلی صَدرِهِ سَکینَةُ بِنتُ حُسَینٍ علیه السلام فَقالَ:یا اختَ کَلبٍ (1)،خُذِی ابنَتَکِ عَنّی.فَساءَلَنی فَقالَ:أخبِرنی عَن شَبابِ العَرَبِ أو عَنِ العَرَبِ.

قالَ:قُلتُ:أصحابُ جُلاهِقاتٍ (2)و مَجالِسَ.

قالَ:فَأَخبِرنی عَنِ المَوالی.

قالَ:قُلتُ:آکِلُ رِبا،أو حَریصٌ عَلَی الدُّنیا.

قالَ:فَقالَ:إنّا للّهِ ِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ،وَ اللّهِ إنَّهُما لَلصِّنفانِ اللَّذانِ کُنّا نَتَحَدَّثُ أنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یَنتَصِرُ بِهِما لِدینِهِ.

یا جُعَیدَ هَمدانَ،النّاسُ أربَعَةٌ:مِنهُم مَن لَهُ خُلُقٌ و لَیسَ لَهُ خَلاقٌ (3)،و مِنهُم مَن لَهُ خَلاقٌ و لَیسَ لَهُ خُلُقٌ،و منِهُم مَن لَهُ خُلُقٌ و خَلاقٌ؛و ذاکَ أفضَلُ النّاسِ،و مِنهُم مَن لَیسَ لَهُ خُلُقٌ و لا خَلاقٌ؛و ذاکَ شَرُّ النّاسِ. (4)

ص:122


1- (1) اخت کلب:هی الرباب بنت امرئ القیس،اُمّ سَکینة(هامش المصدر).
2- (2) الجُلاهِق:البُندُق الذی یُرمی به،و منه«قوسُ الجُلاهِق»،و أصله بالفارسیّة«جُلَهْ»و هی کُبّة غزل(تاج العروس:ج 13 ص 63« [1]جلهق»).
3- (3) الخَلاقُ:الحظّ و النصیب(النهایة:ج 2 ص 70«خلق»).
4- (4) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 404 ح 378،کتاب العقل و فضله لابن أبی الدنیا:ص 58 ح 78 و فیه ذیله من«یا جعید»،و فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 253 و تهذیب الکمال:ج 6 ص 235 عن الإمام الحسن علیه السلام و فیهما ذیله من«یا جعید».

4/5-شناخت مردم

568 . الطبقات الکبری به نقل از جُعید هَمْدان:نزد امام حسین علیه السلام رفتم و سَکینه دخترش را بر سینه اش دیدم.امام علیه السلام مادرِ سکینه را صدا زد و فرمود:«ای بانوی کَلبی! (1)دخترت را از من بگیر».

آنگاه از من چیزهایی پرسید و فرمود:«به من از وضعیت جوانان عرب و یا از همه آنها خبر ده».

گفتم:آنها اهل جُلّه بازی کردن (2)و دور هم نشستن هستند.

فرمود:«از غیر عرب ها بگو».

گفتم:یا رباخوارند یا حریص بر دنیا.

فرمود:«إنّا للّه و انّا الیه راجعون!به خدا سوگند،اینها دو گروهی اند که می گفتیم خدای تبارک و تعالی دینش را با آنها یاری می دهد.

ای جُعَیدِ هَمْدان!مردم،چهار دسته اند:برخی اخلاق دارند و بهره ای[از دین و آخرت]ندارند؛برخی این بهره را دارند و اخلاق خوشی ندارند؛و برخی هر دو را دارند که برترینِ مردم اند؛و برخی هیچ کدام را ندارند که اینها بدترینِ مردم اند».

ص:123


1- (1) مقصود،رَباب،دختر امرئ القیس از طائفه بنی کلب است.
2- (2) جُلّه،جُلاهَق یا جَولاهک،همان بازی ریسمانْ گروهه است که در آن،گلوله ای نخی پَرتاب می شود.از همین قبیل است کمانْ گُروهه که همان کمان گلوله است و بر کمان،گلوله گذاشته و پرتاب می شود.ریشه«جُلّه»،همان«جولاه»فارسی است که کلاف بافندگی است.

569 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: الإِخوانُ أربَعَةٌ:فَأَخٌ لَکَ و لَهُ،و أخٌ لَکَ،و أخٌ عَلَیکَ،و أخٌ لا لَکَ و لا لَهُ.

فَسُئِلَ عَن مَعنی ذلِکَ،فَقالَ علیه السلام:

الأَخُ الَّذی هُوَ لَکَ و لَهُ:فَهُوَ الأَخُ الَّذی یَطلُبُ بِإِخائِهِ بَقاءَ الإِخاءِ،و لا یَطلُبُ بِإِخائِهِ مَوتَ الإِخاءِ،فَهذا لَکَ و لَهُ؛لِأَنَّهُ إذا تَمَّ الإِخاءُ طابَت حَیاتُهُما جَمیعا،و إذا دَخَلَ الإِخاءُ فی حالِ التَّناقُضِ (1)بَطَلَ جَمیعا.

وَ الأَخُ الَّذی هُوَ لَکَ:فَهُوَ الأَخُ الَّذی قَد خَرَجَ بِنَفسِهِ عَن حالِ الطَّمَعِ إلی حالِ الرَّغبَةِ،فَلَم یَطمَع فِی الدُّنیا إذا رَغِبَ فِی الإِخاءِ،فَهذا موفِرٌ عَلَیکَ بِکُلِّیَّتِهِ.

وَ الأَخُ الَّذی هُوَ عَلَیکَ:فَهُوَ الأَخُ الَّذی یَتَرَبَّصُ بِکَ الدَّاوئِرَ،و یُغشِی السَّرائِرَ،و یَکذِبُ عَلَیکَ بَینَ العَشائِرِ،و یَنظُرُ فی وَجهِکَ نَظَرَ الحاسِدِ،فَعَلَیهِ لَعنَةُ الواحِدِ.

وَ الأَخُ الَّذی لا لَکَ و لا لَهُ:فَهُوَ الَّذی قَد مَلَأَهُ اللّهُ حُمقا فَأَبعَدَهُ سُحقا،فَتَراهُ یُؤثِرُ نَفسَهُ عَلَیکَ،و یَطلُبُ شُحّا ما لَدَیکَ. (2)

ص:124


1- (1) فی بحار الأنوار:« [1]التناقص»،و الظاهر أنّه الصواب.
2- (2) تحف العقول:ص 247،بحار الأنوار:ج 78 ص 119 ح 13. [2]

569 . تحف العقول: امام حسین علیه السلام فرمود:«برادران،چهار دسته اند:برادری برای تو و خودش،برادری برای تو،برادری علیه تو،و برادری نه برای تو و نه برای خودش».

معنای این سخن را از ایشان پرسیدند.فرمود:«برادری که برای تو و برای خود است،همان برادری است که خواهان دوام برادری است و با آن،نابودیِ برادری را نمی جوید.این برای تو و خویش است؛چون اگر این برادری کامل شود،زندگی هر دو،آسوده خواهد بود و اگر از میان برود[و یا سست گردد]،خوشی هر دو از میان می رود.

برادری که برای توست،همان برادری است که خویشتن را از بند طمع،رهانده و به رغبت گراییده و چون در برادری رغبت ورزد،به دنیا طمع نکند و این،به تمام و کمالْ برای توست.

برادری که علیه توست،همان برادری است که پیشامدهای روزگار را بر تو انتظار می کشد و[کینه های]درون را می پوشانَد و میان مردم بر ضدّ تو دروغ می بندد و به دیده حسد به سیمای تو می نگرد،و بر اوست لعنت خدای یکتا.

برادری که نه برای توست و نه برای خود،کسی است که خدا از حماقت،آکنده اش کرده و او را از خود،دور کرده است.پس او را می بینی که خود را بر تو ترجیح می دهد و از سرِ بخل و آز،آنچه را داری،می طلبد».

ص:125

5/5

مَعرِفَةُ الأَصدِقاءِ

570 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن أحَبَّکَ نَهاکَ،و مَن أبغَضَکَ أغراکَ. (1)

571 . تاریخ الیعقوبی: قالَ بَعضُهُم:سَمِعتُ الحُسَینَ علیه السلام یَقولُ:المَعونَةُ صَداقَةٌ. (2)

572 . بغیة الطلب عن أحمد بن أبی القاسم عن أبیه: کَتَبَ أخٌ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام إلَی الحُسَینِ علیه السلام کِتابا یَستَبطِئُهُ فی مُکاتَبَتِهِ،قالَ:فَکَتَبَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام:

یا أخی لَیسَ تَأکیدُ المَوَدَّةِ بِکَثرَةِ المُزاوَرَةِ،و لا بِمُواتَرَةِ (3)المُکاتَبَةِ،و لکِنَّها فِی القَلبِ ثابِتَةٌ،و عِندَ النَّوازِلِ (4)مَوجودَةٌ. (5)

6/5

زِیارَةُ الإِخوانِ

573 . الاختصاص عن أبی جعفر عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ علیهم السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله:حَدَّثَنی جَبرَئیلُ أنَّ اللّهَ عز و جل أهبَطَ مَلَکا إلَی الأَرضِ،فَأَقبَلَ ذلِکَ المَلَکُ یَمشی حَتّی وَقَعَ إلی بابِ دارِ رَجُلٍ،فَإِذا رَجُلٌ یَستَأذِنُ عَلی بابِ الدّارِ.

فَقالَ لَهُ المَلَکُ:ما حاجَتُکَ إلی رَبِّ هذِهِ الدّارِ؟

قالَ:أخٌ لی مُسلِمٌ زُرتُهُ فِی اللّهِ.

قالَ:وَ اللّهِ ما جاءَ بِکَ إلاّ ذاکَ؟!

قالَ:ما جاءَنی إلاّ ذاکَ.

قالَ:فَإِنّی رَسولُ اللّهِ إلَیکَ،و هُوَ یُقرِئُکَ السَّلامَ و یَقولُ:وَ جَبَت لَکَ الجَنَّةُ.

قالَ:فَقالَ:إِنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ:ما مِن مُسلِمٍ زارَ مُسلِما فَلَیسَ إیّاهُ یَزورُ بَل إیّایَ یَزورُ،و ثَوابُهُ عَلَیَّ الجَنَّةُ. (6)

ص:126


1- (1) نزهة الناظر:ص 88 ح 28،أعلام الدین:ص 298، [1]بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [2]
2- (2) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [3]
3- (3) المُواتَرةُ:المتابَعَةُ(الصحاح:ج 2 ص 843« [4]وتر»).
4- (4) النّازِلَةُ:الشِّدَّةُ من شدائد الدهر تنزل بالناس و جمعها:النوازل(لسان العرب:ج 11 ص 659« [5]نزل»).
5- (5) بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2589. [6]
6- (6) الاختصاص:ص 26،المؤمن:ص 59 ح 150 و [7]راجع:الکافی:ج 2 ص 176 ح 3. [8]

5/5-شناخت دوستان

570 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:هر کس دوستت دارد،تو را[از کار زشت]باز می دارد و هر کس دشمنت دارد،تو را[به آن]برمی انگیزد.

571 . تاریخ الیعقوبی: کسی می گوید شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:«یاوری،دوستی راستین است».

572 . بُغیَة الطلب به نقل از احمد بن ابی القاسم،از پدرش:یکی از برادران امام حسین علیه السلام به او نامه نوشت و از دیر نامه نوشتن او گلایه کرد.امام حسین علیه السلام به او نوشت:«برادر من!استوار کردن دوستی،به فراوانیِ دیدار و نامه نگاریِ پی درپی نیست؛بلکه دوستی در دل پابرجاست و در سختی ها بروز می کند».

6/5-دیدار برادران

573 . الإختصاص از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله از جبرئیل علیه السلام برایم نقل کرد که خداوند،فرشته ای را بر زمین فرود آورد.آن فرشته رفت تا به خانه مردی رسید که کسی بر درگاه آن ایستاده بود و اجازه ورود می خواست.فرشته به او گفت:با صاحب این خانه،چه کار داری؟

مرد گفت:برادر مسلمانم است که برای خدا به دیدارش آمده ام.

فرشته گفت:به خدا،جز برای این نیامده ای؟!

گفت:جز برای این نیامده ام.

گفت:من،فرستاده خدا به سوی تو هستم.خدا به تو سلام می رساند و می فرماید:«بهشت،برایت واجب شد».

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«خداوند متعال می فرماید:"وقتی مسلمانی به دیدار مسلمانی می رود،فقط او را دیدار نمی کند؛بلکه مرا دیدار می کند و پاداشش نزد من،بهشت است"».

ص:127

7/5

مَن یَنبَغی مُجالَسَتُهُ

574 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: مِن دَلائِلِ عَلاماتِ القَبولِ،الجُلوسُ إلی أهلِ العُقولِ. (1)

8/5

مَن لا یَنبَغی مُجالَسَتُهُ

575 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: مُجالَسَةُ أهلِ الفِسقِ ریبَةٌ. (2)

576 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: مُجالَسَةُ الدُّناةِ شَرٌّ. (3)

577 . کنز العمّال بإسناده عن الحسین: إنَّ علیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیهما السلام سَمِعَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ لِأَبی امامَةَ الباهِلِیِّ:لا تُجالِس قَدَرِیّا و لا مُرجِئا و لا خارِجِیّا (4)؛إنَّهُم یُکفِئونَ

الدّینَ کَما یُکفَأُ الإِناءُ،و یَغلونَ کَما غَلَتِ الیَهودُ وَ النَّصاری،و لِکُلِّ امَّةٍ مَجوسٌ و مَجوسُ هذِهِ الاُمَّةِ القَدَرِیَّةُ فَلا تُشَیِّعوهُم،ألا إنَّهُم یُمسَخونَ قِرَدَةً و خَنازیرَ،و لَو لا ما وَعَدَنی رَبّی ألاّ یَکونَ فی امَّتی خَسفٌ لَخُسِفَ بِهِم فِی الحَیاةِ الدُّنیا. (5)

ص:128


1- (1) تحف العقول:ص 247،بحار الأنوار:ج 78 ص 119 ح 14. [1]
2- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [2]نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛و [4]فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 259 و معدن الجواهر:ص 63 [5] عن الإمام الحسن علیه السلام.
3- (3) نثر الدرّ:ج1 ص334، [6]نزهة الناظر:ص81 ح5 و فیه«شین»بدل«شرٌّ»،کشف الغمّة:ج2 ص242، [7]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛الفصول المهمّة:ص 177،و فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 259 عن الإمام الحسن علیه السلام.
4- (4) القدری:هو الذی لا یؤمن بالقضاء و القدر و ینسب معاصی العباد إلی اللّه سبحانه و تعالی.و المرجئی:هو الذی لا یری أنّ الأعمال جزء من الإیمان أو لازمة له و علی هذا یعد مرتکب الکبائر من المؤمنین أیضا.و الخارجی:هو الذی یفرط فی أمر الدین و یخرج علی الإمام العادل.
5- (5) کنز العمّال:ج 1 ص 362 ح 1597 نقلاً عن السلفی فی انتخاب حدیث القراء عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام.

7/5-آن که سزاوار همنشینی است

574 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:از دلائل حُسن قبول،نشستن با خردمندان است.

8/5-آن که سزاوار همنشینی نیست

575 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام:همنشینی با فاسقان،تردید برانگیز است.

576 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام:همنشینی با افراد پست،شرارت[آفرین] (1)است.

577 . کنز العمّال به سندش،از امام حسین علیه السلام:[پدرم]علی علیه السلام شنید که پیامبر خدا به ابو امامه باهِلی می فرماید:«با قَدَری (2)و مُرجِئی (3)و خارجی، (4)همنشین مشو که

آنان،دین را همانند ظرف وارونه،و همانند یهود و نصارا افراط و غُلُو می کنند.هر امّتی،مَجوسی دارد و مجوس این امّت،قَدَریّه هستند.به تشییع جنازه آنان نروید که آنان به میمون و خوک،مَسخ می شوند.اگر وعده پروردگارم نبود که در امّتم فرو کشیدن زمین نیست،بی گمان،در همین زندگی دنیا،به زمین فرو می رفتند.

ص:129


1- (1) در نسخه نزهة الناظر،«ننگ آور»آمده است.
2- (2) قَدَری،یعنی کسی که به قضا و قَدَر،ایمان ندارد و معاصی بندگان را نیز به خدا نسبت می دهد.
3- (3) مرجئی،یعنی کسی که عمل را جزو و یا لازمه ایمان نمی داند و از این رو،مرتکبان گناه کبیره را هم مؤمن می شمارد.
4- (4) خارجی،یعنی کسانی که در دین،تندرو هستند و بر ضدّ امام عادل،خروج کرده اند.

9/5

مرضاةُ الخَلقِ و سخطُ الخالِقِ

578 . الأمالی عن یحیی بن أبی القاسم عن الصادق جعفر بن محمّد عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :کَتَبَ رَجُلٌ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:یا سَیِّدی،أخبِرنی بِخَیرِ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ.

فَکَتَبَ إلَیهِ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،أمّا بَعدُ،فَإِنَّهُ مَن طَلَبَ رِضَا اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ امورَ النّاسِ،و مَن طَلَبَ رِضَا النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ إلَی النّاسِ،وَ السَّلامُ. (1)

579 . الفتوح بَعدَ ذِکرِ کِتابِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ إلَی الحُسَینِ علیه السلام یَطلُبُ مِنهُ أن یَرجِعَ إلی حُکمِهِ و حُکمِ یَزیدَ:فَلَمّا وَرَدَ الکِتابُ قَرَأَهُ الحُسَینُ علیه السلام ثُمَّ رَمی بِهِ،ثُمَّ قالَ:

لا أفلَحَ قَومٌ آثَروا مَرضاةَ أنفُسِهِم عَلی مَرضاةِ الخالِقِ. (2)

ص:130


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 268 ح 293، [1]الاختصاص:ص 225،مشکاة الأنوار:ص 72 ح 128، [2]بحار الأنوار:ج 71 ص 371 ح 3 و [3]راجع:سنن الترمذی:ج 4 ص 610 ح 2414 و صحیح ابن حبّان:ج 1 ص 511 ح 277.
2- (2) الفتوح:ج 5 ص 85، [4]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 239؛بحار الأنوار:ج 44 ص 383.

9/5-جلب رضایت مردم با نارضایی آفریدگار

578 . الأمالی،صدوق به نقل از یحیی بن ابی القاسم،از امام صادق،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:مردی به امام حسین علیه السلام نوشت:سَرور من!مرا از خیر دنیا و آخرت،آگاه کن.

امام علیه السلام به او نوشت:«به نام خداوند بخشنده مهربان.امّا بعد،هر کس رضایت خدا را بجوید،هر چند مردم را خوش نیاید،خداوند،امور مردم را[که از ناحیه آنان،او را تهدید می کنند]کفایت می کند و هر کس رضایت مردم را با ناراضی کردن خدا بطلبد،خدا او را به مردم وا می گذارد.و السلام!».

579 . الفتوح پس از بیان نامه عبید اللّه بن زیاد به امام حسین علیه السلام که از ایشان خواسته بود به حکم او و یزید،گردن نهد:چون نامه آمد،امام حسین علیه السلام آن را خواند و به کنار افکند و سپس فرمود:«قومی که رضایت خود را بر رضایت آفریدگار،مقدّم بدارند،رستگار نمی شوند».

ص:131

10/5

التَّحذیرُ عَمّا یُعتَذَرُ مِنهُ

580 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: إیّاکَ و ما تَعتَذِرُ مِنهُ؛فَإِنَّ المُؤمِنَ لا یُسیءُ و لا یَعتَذِرُ،وَ المُنافِقُ کُلَّ یَومٍ یُسیءُ و یَعتَذِرُ. (1)

11/5

قَبولُ العُذرِ

581 . نظم درر السمطین عن الإمام الحسین علیه السلام: لَو شَتَمَنی رَجُلٌ فی هذِهِ الاُذُنِ و أومی إلَی الیُمنی وَ اعتَذَرَ لی فِی الاُخری لَقَبِلتُ ذلِکَ مِنهُ،و ذلِکَ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام حَدَّثَنی أنَّهُ سَمِعَ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«لا یَرِدُ الحَوضَ مَن لَم یَقبَلِ العُذرَ مِن مُحِقٍّ أو مُبطِلٍ». (2)

12/5

رُبَّ ذَنبٍ أحسَنُ مِنَ الاِعتِذارِ مِنهُ

582 . نزهة الناظر: تَذاکَروا عِندَهُ[الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام]اعتِذارَ عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ مِن مَشهَدِهِ بِصِفّینَ،فَقالَ علیه السلام:رُبَّ ذَنبٍ أحسَنُ مِنَ الاِعتِذارِ مِنهُ. (3)

راجع:ص170(طاعة المخلوق عصیاناً للخالق).

13/5

شُرَکاءُ الهَدِیَّةِ

583 . المطالب العالیة عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَن أتَتهُ هَدِیَّةٌ و عِندَهُ قَومٌ

جُلوسٌ،فَهُم شُرَکاؤُهُ فیها. (4)

ص:132


1- (1) تحف العقول:ص 248،بحار الأنوار:ج 78 ص 120 ح 16 و [1]راجع:الزهد للحسین بن سعید:ص 5 ح 7. [2]
2- (2) نظم درر السمطین:ص 209 [3] عن الإمام زین العابدین علیه السلام.
3- (3) نزهة الناظر:ص 84 ح 16،أعلام الدین:ص 298 و [4]لیس فیه صدره،بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [5]
4- (4) المطالب العالیة:ج 1 ص 427 ح 1423،کنز العمّال:ج 6 ص 111 ح 15065 نقلاً عن المعجم الکبیر،و فی المعجم الکبیر:ج 3 ص 94 ح 2762 عن الإمام الحسن علیه السلام. الظاهر أنّ هذا الحکمَ أخلاقیٌّ و یتعلّق بالاُمور التی تقبل التقسیم؛کالمأکولات و غیرها.

10/5-برحذر داشتن از آنچه موجب عذرخواهی می شود

580 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:از آنچه موجب عذرخواهی می شود،بپرهیز که مؤمن،نه بد می کند و نه عذر می خواهد و منافق،هر روز بد می کند و عذر می آورد.

11/5-پذیرش عذر

581 . نظم دُرَر السِّمطَین از امام حسین علیه السلام:اگر مردی در این گوش راستم دشنامم دهد و در گوش دیگرم از من عذر بخواهد،از او می پذیرم؛زیرا امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام برایم گفت که شنیده است جدّم پیامبر خدا می فرماید:«به حوض[کوثر]درنمی آید آن که عذر را نپذیرد؛عذرآورنده،مُحق باشد یا مقصّر».

12/5-عذر بدتر از گناه

582 . نزهة الناظر: نزد امام حسین علیه السلام عذرتراشی عبد اللّه بن عمرو بن عاص را از حضورش در جنگ صفّین،ذکر کردند.امام حسین علیه السلام فرمود:«بسی گناه که از عذرش نیکوتر است». (1)

ر.ک:ص171(فرمان بُرداری از آفریده،با نافرمانی از آفریدگار).

13/5-شریکان هدیه

583 . المطالب العالیة از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:اگر برای کسی که با عدّه ای

نشسته بود،هدیه ای آوردند،همنشینانش در آن هدیه،شریک اویند. (2)

ص:133


1- (1) در فارسی،مَثَل«عذر بدتر از گناه»به همین معناست.
2- (2) ظاهرا این،حکمی اخلاقی و درباره هدیه های خوراکی و قابل قسمت است.

14/5

نَفَقَةُ العِرضِ

584 . تهذیب الکمال عن ابن عون عن الحسین علیه السلام: إنَّ خَیرَ المالِ ما وَقَی العِرضَ (1). (2)

585 . مکارم الأخلاق عن إسماعیل بن یسار: لَقِیَ الفَرَزدَقُ حُسَینا علیه السلام بِالصِّفاحِ (3)،فَأَمَرَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام بِأَربَعِمِئَةِ دینارٍ.

فَقیلَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،أعطَیتَ شاعِرا مُبتَهِرا (4)أربَعَمِئَةِ دینارٍ؟!

فَقالَ:إنَّ مِن خَیرِ مالِکَ ما وَقَیتَ بِهِ عِرضَکَ. (5)

15/5

بَرَکَةُ المَشوَرَةِ

586 . الهدایة الکبری عن سیف بن عمیرة التمّار عن أبی عبد اللّه الصادق علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ مِن مَوالی

أبی عَبدِ اللّهِ الحُسَینِ علیه السلام یُشاوِرُهُ فِی امرَأَةٍ یَتَزَوَّجُها،فَقالَ لَهُ علیه السلام:لا احِبُّ لَکَ أن تَتَزَوَّجَها؛فَإِنَّهَا امرَأَةٌ مَشؤومَةٌ.

و کانَ الرَّجُلُ مُحِبّا لَهُ،ذو مالٍ کَثیرٍ،فَخالَفَ مَولانَا الحُسَینَ علیه السلام و تَزَوَّجَها،فَلَم تَلبَث مَعَهُ إلاّ قَلیلاً حَتّی أتلَفَ اللّهُ مالَهُ و رَکِبَهُ دَینٌ،و ماتَ أخٌ لَهُ کانَ أحَبَّ النّاسِ إلَیهِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:لَقَد أشَرتُ عَلَیکَ ما هُوَ خَیرٌ لَکَ مِنها و أعظَمُ بَرَکَةً،فَخَلَّی الرَّجُلُ سَبیلَها.

فَقالَ[علیه السلام]:عَلَیکَ بِفُلانَةَ.فَتَزَوَّجَها،فَما خَرَجَت سَنَتُهُ حَتّی أخلَفَ اللّهُ عَلَیهِ مالَهُ و حالَهُ و وَلَدَت لَهُ غُلاما،و رَأی مِنها ما یُحِبُّ فی تِلکَ السَّنَةِ. (6)

ص:134


1- (1) العِرْضُ:هو جانب الإنسان الذی یصونه من نفسه و حَسَبِه،و یحامی عنه أن ینتقص و یثلب(النهایة:ج 3 ص 209« [1]عرض»).
2- (2) تهذیب الکمال:ج 6 ص 407،تاریخ دمشق:ج 14 ص 181،تاریخ یحیی بن معین:ج 2 ص 101؛نزهة الناظر:ص 83 ح 9،کشف الغمّة:ج 2 ص 243،بحار الأنوار:ج 44 ص 195 ح 8. [2]
3- (3) الصّفاحُ:موضع بین حُنین و أنصاب الحرم علی یسرة الداخل إلی مکّة من مشاش،و هناک لقی الفرزدق الحسین بن علیّ علیه السلام(معجم البلدان:ج 3 ص 412). [3]
4- (4) الابتهار:ادّعاء الشیء کذبا(الصحاح:ج 2 ص 599« [4]بهر»).
5- (5) مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا:ص 275 ح 432؛المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 65 [5] نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 189 ح 2. [6]
6- (6) الهدایة الکبری:ص 206، [7]الخرائج و الجرائح:ج 1 ص 248 ح 4 نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 182 ح 6. [8]

14/5-هزینه حفظ آبرو

584 . تهذیب الکمال به نقل از ابن عون،از امام حسین علیه السلام:بهترین دارایی،آن است که آبرو با آن حفظ می شود.

585 . مکارم الأخلاق به نقل از اسماعیل بن یسار:فرزدق،امام حسین علیه السلام را در صَفاح (1)دید.امام حسین علیه السلام فرمان داد تا چهارصد دینار به او بدهند.

به امام حسین علیه السلام گفته شد:به شاعری مدّعی دروغ،چهارصد دینار می بخشی؟

فرمود:«از بهترین دارایی هایت،آن است که آبرویت را بدان محفوظ می داری».

15/5-برکت مشورت

586 . الهدایة الکبری به نقل از سیف بن عمیره تمّار،از امام صادق علیه السلام:مردی از

وابستگان امام حسین علیه السلام برای مشورت در ازدواج با زنی نزد ایشان آمد.امام علیه السلام به او فرمود:«من دوست ندارم با او ازدواج کنی؛زیرا او زنی نامیمون است».

مرد که آن زن را دوست داشت و ثروتمند هم بود،با مولایمان حسین علیه السلام مخالفت کرد و با او ازدواج کرد؛امّا طولی نکشید که دارایی اش را از دست داد و بدهکار شد و برادرش هم که محبوب ترین افراد نزد او بود،درگذشت.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«من،بهتر و بابرکت تر از او را به تو نشان دادم».

مرد،آن زن را رها نمود.امام حسین علیه السلام فرمود:«با فلان زن ازدواج کن».

آن مرد هم با او ازدواج کرد و یک سال نگذشت که خدا دارایی و وضعیتش را به حال اوّل بازگردانْد و بچّه دار شد و آنچه دوست داشت،در آن سال از آن زن دید.

ص:135


1- (1) صَفاح،جایی میان حُنَین و حدّ حرم مکّه است و در سمت چپِ کسی که از مشاش به مکّه می رود،واقع شده است.

16/5

استِخارَةُ اللّهِ

587 . تاریخ الطبری عن عقبة بن سمعان: خَرَجنا فَلَزِمنَا الطَّریقَ الأَعظَمَ...فَاستَقبَلَنا عَبدُ اللّهِ بنُ مُطیعٍ،فَقالَ لِلحُسَینِ علیه السلام:جُعِلتُ فِداکَ،أینَ تُریدُ؟

قالَ:أمَّا الآنَ فَإِنّی اریدُ مَکَّةَ،و أمّا بَعدَها فَإِنّی أستَخیرُ اللّهَ.

قالَ:خارَ اللّهُ لَکَ،و جَعَلَنا فِداکَ. (1)

588 . الفتوح: فَبَینَمَا الحُسَینُ علیه السلام کَذلِکَ بَینَ المَدینَةِ و مَکَّةَ،إذَا استَقبَلَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ مُطیعٍ العَدَوِیُّ،فَقالَ:أینَ تُریدُ أبا عَبدِ اللّهِ،جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ؟

قالَ:أمّا فی وَقتی هذا اریدُ مَکَّةَ،فَإِذا صِرتُ إلَیهَا استَخَرتُ اللّهَ تَعالی فی أمری بَعدَ ذلِکَ. (2)

ص:136


1- (1) تاریخ الطبری:ج 5 ص 351، [1]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 533، [2]أنساب الأشراف:ج 3 ص 368، [3]الأخبار الطوال:ص 228، [4]الفتوح:ج 5 ص 22 و [5]الثلاثة الأخیرة نحوه.
2- (2) الفتوح:ج 5 ص 22، [6]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 189، [7]أنساب الأشراف:ج 3 ص 368 نحوه؛تسلیة المجالس:ج 2 ص 163. [8]

16/5-درخواست خیر از خداوند

587 . تاریخ الطبری به نقل از عقبة بن سمعان:بیرون آمدیم و در شاه راه اصلی حرکت کردیم....عبد اللّه بن مطیع به پیشواز ما آمد و به امام حسین علیه السلام گفت:فدایت شوم!کجا می خواهی بروی؟

فرمود:«اکنون،قصد مکّه دارم؛امّا پس از آن،خیرم را از خدا می خواهم».

عبد اللّه گفت:خدا برایت خیر بخواهد و ما را فدایت کند!

588 . الفتوح: هنگامی که امام حسین علیه السلام در راه مدینه و مکّه بود،عبد اللّه بن مطیع عَدَوی به استقبالش آمد و گفت:ای ابا عبد اللّه!فدایت شوم!کجا می روی؟

فرمود:«اکنون،قصد مکّه دارم؛امّا چون به آنجا رسیدم،خیر و صلاح کارم پس از آن را از خدای متعال می طلبم».

ص:137

589 . الفتوح: خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مِن مَنزِلِهِ ذاتَ لَیلَةٍ و أتی إلی قَبرِ جَدِّهِ صلی الله علیه و آله...و أرسَلَ الوَلیدُ بنُ عُتبَةَ إلی مَنزِلِ الحُسَینِ علیه السلام لِیَنظُرَ هَل خَرَجَ مِنَ المَدینَةِ أم لا،فَلَم یُصِبهُ فی مَنزِلِهِ،فَقالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی لَم یُطالِبنِی اللّهُ عز و جل بِدَمِهِ و ظَنَّ أنَّهُ خَرَجَ مِنَ المَدینَةِ.قالَ:و رَجَعَ الحُسَینُ علیه السلام إلی مَنزِلِهِ مَعَ الصُّبحِ.

فَلَمّا کانَتِ اللَّیلَةُ الثّانِیَةُ خَرَجَ إلَی القَبرِ أیضا فَصَلّی رَکعَتَینِ،فَلَمّا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ جَعَلَ یَقولُ:اللّهُمَّ إنَّ هذا قَبرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و أنَا ابنُ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،و قَد حَضَرَنی مِنَ الأَمرِ ما قَد عَلِمتَ،اللّهُمَّ و إنّی احِبُّ المَعروفَ و أکرَهُ المُنکَرَ،و أنَا أسأَلُکَ یا ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ بِحَقِّ هذَا القَبرِ و مَن فیهِ مَا اختَرتَ (1)مِن أمری هذا ما هُوَ لَکَ رِضیً. (2)

17/5

أدَبُ التَّکَلُّمِ

590 . کنز الفوائد عن الإمام الحسین علیه السلام أنَّهُ قالَ یَوما لاِبنِ عَبّاسٍ:لا تَکَلَّمَنَّ فیما لا یَعنیکَ؛فَإِنَّنی أخافُ عَلَیکَ فیهِ الوِزرَ،و لا تَکَلَّمَنَّ فیما یَعنیکَ حَتّی تَری

لِلکَلامِ مَوضِعا،فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ قَد تَکَلَّمَ بِالحَقِّ فَعیبَ.و لا تُمارِیَنَّ (3)حَلیما و لا سَفیها؛فَإِنَّ الحَلیمَ یَقلیکَ (4)،وَ السَّفیهَ یُردیکَ (5).و لا تَقولَنَّ فی أخیکَ المُؤمِنِ إذا تَواری عَنکَ إلاّ مِثلَ ما تُحِبُّ أن یَقولَ فیکَ إذا تَوارَیتَ عَنهُ.وَ اعمَل عَمَلَ رَجُلٍ یَعلَمُ أنَّهُ مَأخوذٌ بِالإِجرامِ،مَجزِیٌّ بِالإِحسانِ،وَ السَّلامُ. (6)

ص:138


1- (1) کذا فی المصدر،و قال فی الهامش:«فی الأصل:إلاّ ما اخترت».و فی مقتل الحسین للخوارزمی:«إلاّ اخترت»،و هو الأنسب للسیاق.و المغزی واضح.
2- (2) الفتوح:ج 5 ص 18، [1]مقتل الحسین للخوارزمی:ج1 ص 186؛ [2]تسلیة المجالس:ج 2 ص 155، [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 328. [4]
3- (3) المُماراة:المجادَلة علی مذهب الشکّ و الشبهة(النهایة:ج 4 ص 322« [5]مرا»).
4- (4) القِلی:شِدّة البُغض،یقال:قلاهُ یَقلیهِ و یَقلوهُ(مفردات ألفاظ القرآن:ص 683« [6]قلی»).
5- (5) الرّدی:الهلاک(النهایة:ج 2 ص 216«ردا»).و فی بحار الأنوار:« [7]یؤذیک»بدل«یردیک».
6- (6) کنز الفوائد:ج 2 ص 32، [8]أعلام الدین:ص 145، [9]بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 10. [10]

589 . الفتوح: امام حسین علیه السلام شبی از خانه اش بیرون آمد و به نزد قبر جدّش رفت....ولید بن عتبه،کسی را به خانه امام حسین علیه السلام فرستاده بود تا ببیند آیا از مدینه خارج شده است یا نه؟او را در خانه اش نیافت.[ولید]گفت:ستایش،خدای را که مورد مطالبه خونِ او قرار نگرفتم.

ولید،پنداشته بود که امام علیه السلام از مدینه بیرون رفته است؛امّا امام حسین علیه السلام صبح به خانه اش بازگشت.

شب دوم،دوباره به سوی قبر رفت و دو رکعت نماز خواند و چون نمازش را به پایان برد،چنین گفت:«خدایا!این،قبر پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله است و من پسر دختر محمّدم و می دانی که چه برایم پیش آمده است.خدایا!من،نیکی را دوست دارم و زشتی را ناپسند می دارم.ای بشکوه بزرگ!من از تو،به حقّ این قبر و آن که در آن مدفون است،می خواهم که در این کار،آن چیزی را برایم برگزینی که خشنودی تو در آن است».

17/5-ادب سخن گفتن

590 . کنز الفوائد از امام حسین علیه السلام(به ابن عبّاس):در آنچه به کارت نمی آید،سخن مگو که من از گرانیِ بار آن بر تو می ترسم و در آنچه به کارَت می آید هم سخن مگو تا آن که برای سخنت،جایی مناسب ببینی.بسی گوینده به حق را[چون

نابه جا گفت]عیبناک نمودند.با بردبار و نابخرد مستیز،که بردبار،تو را دشمن می دارد و نابِخرد،به سقوطت می کشد.در پشت سرِ برادر مؤمنت چیزی مگو،جز مانند آنچه دوست داری او در پشتِ سر تو بگوید و به گونه کسی عمل کن که می داند به سبب جرم هایش،دستگیر و به نیکی هایش،پاداش داده می شود.و السلام!».

ص:139

591 . الأمالی بإسناده عن سیّد الشهداء الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: مَرَّ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِرَجُلٍ یَتَکَلَّمُ بِفُضولِ الکَلامِ،فَوَقَفَ عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:إنَّکَ تُملی عَلی حافِظَیکَ (1)کِتابا إلی رَبِّکَ،فَتَکَلَّم بِما یَعنیکَ و دَع ما لا یَعنیکَ. (2)

18/5

أدَبُ التَّعزِیَةِ وَ التَّهنِئَةِ

592 . تاریخ أصبهان عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین علیه السلام: کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا عَزّی قالَ:«آجَرَکُمُ اللّهُ و رَحِمَکُم»،و إذا هَنَّأَ قالَ:«بارَکَ اللّهُ لَکُم و بارَکَ عَلَیکُم». (3)

19/5

أدَبُ إجابَةِ الدَّعوَةِ

593 . دعائم الإسلام: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ رَأی رَجُلاً دُعِیَ إلَی طَعامٍ،فَقالَ لِلَّذی

دَعاهُ:أعفِنی،فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:قُم؛فَلَیسَ فِی الدَّعوَةِ عَفوٌ،و إن کُنتَ مُفطِرا فَکُل،و إن کُنتَ صائِما فَبارِک. (4)

ص:140


1- (1) الحافِظان:ما من عبد إلاّ و له ملکان مُوکَلان...و موضع المَلکَین من ابن آدم الترقوتان،فإنّ صاحب الیمین یکتب الحسنات و صاحب الشمال یکتب السیّئات(مجمع البحرین:ج 1 ص 427« [1]حفظ»).
2- (2) الأمالی للصدوق:ص 85 ح 53 [2] عن سلیمان بن جعفر الجعفریّ عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 71 ص 276 ح 4 و [3]راجع:کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 396 ح 5841.
3- (3) تاریخ أصبهان:ج 1 ص 118 ح 37 و [4]راجع:مسکّن الفؤاد:ص 108.
4- (4) دعائم الإسلام:ج 2 ص 107 ح 347. [5]

591 . الأمالی،صدوق به سندش؟از امام حسین علیه السلام:امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام بر مردی زیاده گو گذشت.کنار او ایستاد و فرمود:«تو نوشته ای را به سوی پروردگارت بر دو فرشته نگهبانت املا می کنی.پس آنچه را به کارت می آید،بگو و آنچه را به کارت نمی آید،وا بگذار».

18/5-آداب تسلیت و تهنیت

592 . تاریخ أصبهان به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،چون تسلیت می گفت،می فرمود:«خداوند،پاداشتان دهد و رحمتتان کند!»و چون تهنیت می گفت،می فرمود:«خداوند،برایتان مبارک گرداند و مبارکتان باد!».

19/5-ادب پاسخ دادن به دعوت

593 . دعائم الإسلام: امام حسین علیه السلام دید مردی به غذا دعوت شد،امّا به دعوت کننده خود گفت:مرا عفو کن.

امام حسین علیه السلام فرمود:«برخیز،که در پذیرش دعوت،عذری نیست.اگر روزه نیستی،بخور و اگر روزه داری،[با دعایت]بدان برکت ده».

ص:141

20/5

أدَبُ مُواجَهَةِ الحَکیمِ وَ السَّفیهِ

594 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:غَریبَتانِ:کَلِمَةُ حِکمَةٍ مِن سَفیهٍ (1)فَاقبَلوها،و کَلِمَةُ سَفَهٍ مِن حَکیمٍ فَاغفِروها؛فَإِنَّهُ لا حَلیمَ إلاّ ذو عَثرَةٍ،و لا حَکیمَ إلاّ ذو تَجرِبَةٍ. (2)

21/5

أدَبُ نَقلِ الحَدیثِ

595 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: حَدِّثُوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ،و لا تُحَدِّثوهُم بِما یُنکِرونَ فَیُکَذِّبونَ اللّهَ و رَسولَهُ. (3)

22/5

أدَبُ عِشرَةِ المُلوکِ

596 . أعلام الدین عن الإمام الحسین علیه السلام: لا تَصِفَنَّ لِمَلِکٍ دَواءً؛فَإِن نَفَعَهُ لَم یَحمَدکَ،و إن ضَرَّهُ اتَّهَمَکَ. (4)

ص:142


1- (1) السَّفِیهُ:الجاهِلُ،و السَّفَهُ:فی الأصل الخِفّةُ و الطیش(النهایة:ج 2 ص 376« [1]سفه»).
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 589 ح 1221 [2] عن الحسن ابن بنت إلیاس عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 406 ح 5879،الخصال:ص 34 ح 3 کلاهما عن السکونی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام نحوه.
3- (3) الفردوس:ج 2 ص 129 ح 2656.
4- (4) أعلام الدین:ص 298، [3]نزهة الناظر:ص 84 ح 14،بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 11. [4]

20/5-ادب روبه رو شدن با دانا و کم خِرد

594 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«دو چیز،نادر است:سخن حکیمانه از کم خِرد،پس آن را بپذیرید؛و سخن سفیهانه از فرزانه،پس آن را بپوشانید،که هیچ بردباری بی لغزش و هیچ دانایی بدون تجربه(خطا)نیست».

21/5-ادب نقل حدیث

595 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:حدیثی را به مردم بگویید که می شناسند(باور می کنند).حدیثی را به آنان مگویید که انکار نمایند و خدا و پیامبرش را تکذیب کنند.

22/5-ادب معاشرت با فرمان روایان

596 . أعلام الدین از امام حسین علیه السلام:دارویی را برای فرمان روا توصیف مکن که اگر به او سود رسانَد،تو را نمی ستاید و اگر به او زیان رسانَد،تو را متّهم می دارد.

ص:143

23/5

أدَبُ المَسأَلَةِ

597 . تحف العقول: أتاهُ[الحُسَینَ علیه السلام]رَجُلٌ فَسَأَلَهُ،فَقالَ علیه السلام:إنَّ المَسأَلَةَ لا تَصلُحُ إلاّ فی غُرمٍ (1)فادِحٍ،أو فَقرٍ مُدقِعٍ (2)،أو حَمالَةٍ (3)مُفظِعَةٍ. (4)

24/5

أدَبُ قَضاءِ حاجَةِ المُؤمِنِ

598 . تحف العقول: جاءَهُ[الحُسَینَ علیه السلام]رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ یُریدُ أن یَسأَلَهُ حاجَةً،فَقالَ علیه السلام:یا أخَا الأَنصارِ صُن وَجهَکَ عَن بِذلَةِ المَسأَلَةِ،وَ ارفَع حاجَتَکَ فی رُقعَةٍ،فَإِنّی آتٍ فیها ما سارَّکَ إن شاءَ اللّهُ.

فَکَتَبَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،إنَّ لِفُلانٍ عَلَیَّ خَمسَمِائَةِ دینارٍ،و قَد ألَحَّ بی،فَکَلِّمهُ یُنظِرنی إلی مَیسَرَةٍ.

فَلَمّا قَرَأَ الحُسَینُ علیه السلام الرُّقعَةَ،دَخَلَ إلی مَنزِلِهِ فَأَخرَجَ صُرَّةً فیها ألفُ دینارٍ،و قالَ علیه السلام لَهُ:

أمّا خَمسُمِئَةٍ فَاقضِ بِها دَینَکَ،و أمّا خَمسُمِئَةٍ فَاستَعِن بِها عَلی دَهرِکَ.و لا تَرفَع حاجَتَکَ إلاّ إلی أحَدِ ثَلاثَةٍ:إلی ذی دینٍ،أو مُرُوَّةٍ،أو حَسَبٍ؛فَأَمّا ذُو الدّینِ فَیَصونُ دینَهُ،و أمّا ذُو المُرُوَّةِ فَإِنَّهُ یَستَحیی لِمُرُوَّتِهِ،و أمّا ذُو الحَسَبِ فَیَعلَمُ أنَّکَ لَم

تُکرِم وَجهَکَ أن تَبذُلَهُ لَهُ فی حاجَتِکَ،فَهُوَ یَصونُ وَجهَکَ أن یَرُدَّکَ بِغَیرِ قَضاءِ حاجَتِکَ. (5)

ص:144


1- (1) الغُرم:الدَّین.و الغُرْم أیضا:أداء شیء لازم(انظر:النهایة:ج 3 ص 363« [1]غرم»).
2- (2) فقرٌ مُدقِع:أی شدید یُفضی بصاحِبِه إلی الدقعاء؛و هو التراب(النهایة:ج 2 ص 127« [2]دقع»).
3- (3) حَمالة:ما یتحمّلُه الإنسانُ عن غیره من دِیَةٍ أو غرامَةٍ(النهایة:ج 1 ص 442« [3]حمل»).
4- (4) تحف العقول:ص246،بحار الأنوار:ج78 ص118 ح9 و [4]فی نزهة الناظر:ص78 ح31 عن الإمام الحسن علیه السلام.
5- (5) تحف العقول:ص 247،بحار الأنوار:ج 78 ص 118 ح 12. [5]

23/5-ادب درخواست

597 . تحف العقول: مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و درخواستی کرد.امام علیه السلام فرمود:درخواست،جز در سه حالت،شایسته نیست:بدهی سنگین،فقری که انسان را به خاک سیاه بنشاند،و تاوانِ فراوان».

24/5-ادب برآوردن حاجت مؤمن

598 . تحف العقول: مردی انصاری نزد امام حسین علیه السلام آمد و خواست تا حاجت خود را مطرح کند.امام علیه السلام فرمود:«ای برادر انصاری!آبروی خود را از خواریِ درخواست کردن،نگاه دار و حاجتت را در برگه ای بنویس که من،در این باره کاری می کنم که اگر خدا بخواهد،شادمانت کند».

آن مرد نوشت:ای ابا عبد اللّه!فلان کس،پانصد دینار از من بستانکار است و به من فشار می آورد.پس با او گفتگو کن که تا زمانِ توانایی ام بر پرداخت،به من مهلت دهد».

چون امام حسین علیه السلام،برگه را خواند،وارد خانه اش شد و کیسه ای حاوی هزار دینار آورد و به او فرمود:«با پانصد دینارش،بدهی خود را بپرداز و از پانصد دینار دیگر،در رویارویی با روزگار،کمک بگیر و حاجتت را جز نزد یکی از این سه نفر مبر:دیندار،جوان مرد،و خانواده دار(با اصل و نَسَب)؛زیرا دیندار،دینش را پاس می دارد[و به تو کمک می کند]؛جوان مرد از جوان مردی خویش،

خجالت می کشد؛و خانواده دار،می داند که تو آبروی خود را در پای حاجتت ریخته ای.پس او آبرویت را نگه می دارد و تو را حاجتْ ناروا باز نمی گردانَد».

ص:145

25/5

أدَبُ فِعلِ المَعروفِ

599 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: لا تَحتَسِبوا (1)بِمَعروفٍ لَم تُعجِلوهُ،وَ اکتَسِبُوا الحَمدَ بِالنُّجحِ (2)،و لا تَکتَسِبوا بِالمَطلِ (3)ذَمّا،فَمَهما یَکُن لِأَحَدٍ عِندَ أحَدٍ صَنیعَةٌ (4)لَهُ رَأی أنَّهُ لا یَقومُ بِشُکرِها فَاللّهُ لَهُ بِمُکافَأَتِهِ؛فَإِنَّهُ أجزَلُ عَطاءً،و أعظَمُ أجرا. (5)

600 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: استِتمامُ المَعروفِ أفضَلُ مِنِ ابتِدائِهِ. (6)

601 . تحف العقول: قالَ عِندَهُ الحُسَینِ علیه السلام رَجُلٌ:إنَّ المَعروفَ إذا اسدِیَ إلی غَیرِ أهلِهِ ضاعَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:لَیسَ کَذلِکَ،و لکِن تَکونُ الصَّنیعَةُ مِثلَ وابِلِ المَطَرِ؛تُصیبُ البَرَّ وَ الفاجِرَ. (7)

ص:146


1- (1) احتَسَبتُ بالشیء:اعتدَدتُ به(المصباح المنیر:ص 135« [1]حسب»).
2- (2) نَجَحَتِ الحاجَةُ:قُضِیَت،و نجَحَ صاحبُها،و الاسم النُّجْح(المصباح المنیر:ص 593«نجح»).
3- (3) المَطْل:التسویف بالعِدَةِ و الدَّین(القاموس المحیط:ج 4 ص 51«مطل»).
4- (4) الصَّنیعة:الإحسان(القاموس المحیط:ج 3 ص 52«صنع»).
5- (5) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [2]نزهة الناظر:ص 81 ح 6،کشف الغمّة:ج 2 ص 241، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [4]الفصول المهمّة:ص 176 [5] نحوه.
6- (6) الأمالی للطوسی:ص 596 ح 1235 [6] عن إسحاق بن جعفر عن أخیه موسی بن جعفر عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 405 ح 109. [7]
7- (7) تحف العقول:ص 245، [8]بحار الأنوار:ج 78 ص 117 ح 3. [9]

25/5-ادب نیکوکاری

599 . نثر الدُرّ از امام حسین علیه السلام:کار نیکی را که زود نکرده اید،به شمار نیاورید و با برآوردن حاجت ها،ستایش[دیگران]را به دست آورید و با امروز و فردا کردن،نکوهش را برای خود به ارمغان میاورید.هرگاه کسی به کسی نیکی کرد و او دید که نمی تواند از عهده شکرش به درآید،خدا برای او جبران می کند که او عطایش بیشتر و پاداشش بزرگ تر است.

600 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:به پایان رساندن و کامل کردن نیکی ،از آغاز کردنش برتر است.

601 . تحف العقول: مردی نزد امام حسین علیه السلام بود و گفت:نیکی چون به غیر اهلش باشد،تباه می شود.

امام حسین علیه السلام فرمود:«این گونه نیست؛بلکه کار نیک،مانند باران شدید است که به نیکوکار و بدکار می رسد».

ص:147

602 . المناقب و المثالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أجمَلُ المَعروفِ ما حَصَلَ عِندَ الشّاکِرِ،و أضیَعُهُ ما صارَ إلَی الکافِرِ. (1)

توضیح:

یدلّ حدیث تحف العقول فی هذا الباب علی أنّ معصیة الإنسان و أعماله السیّئة ینبغی ألاّ تکون مانعا من إحسان الآخرینِ إلیه،بل ربما یکون ذلک الإحسان محفّزا له علی التوبة.و أمّا حدیث المناقب و المثالب فهو ناظرٌ إلی الإنسان الکفور الذی لا یشکر النعمة؛حیث إنّ کفرانه سوف یکون سببا لضیاع ذلک الإحسان،و من ثَمَّ یکون لا طائل من ورائه.

26/5

أدَبُ عیدِ الغَدیرِ

603 . مصباح المتهجّد بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: اتَّفَقَ فی بَعضِ سِنی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام الجُمُعَةُ وَ الغَدیرُ،فَصَعِدَ المِنبَرَ عَلی خَمسِ ساعاتٍ مِن نَهارِ ذلِکَ الیَومِ،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ حَمدا لَم یُسمَع بِمِثلِهِ،و أثنی عَلَیهِ ثَناءً لَم یَتَوَجَّه إلَیهِ غَیرُهُ،فَکانَ ما حُفِظَ مِن ذلِکَ:

الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی جَعَلَ الحَمدَ مِن غَیرِ حاجَةٍ مِنهُ إلی حامِدیهِ...[إلی أن قالَ:]و مَن أسعَفَ أخاهُ مُبتَدِئا و بَرَّهُ راغِبا فَلَهُ کَأَجرِ مَن صامَ هذَا الیَومَ و قامَ لَیلَتَهُ،و مَن فَطَّرَ مُؤمِنا فی لَیلَتِهِ فَکَأَنَّما فَطَّرَ فِئاما (2)و فِئاما یَعُدُّها بِیَدِهِ عَشَرَةً.

فَنَهَضَ ناهِضٌ فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ و مَا الفِئامُ؟

قالَ:مِئَةُ ألفِ نَبِیٍّ و صِدّیقٍ و شَهیدٍ،فَکَیفَ بِمَن تَکَفَّلَ عَدَدا مِنَ المُؤمِنینَ

وَ المُؤمِناتِ و أنَا ضَمینُهُ عَلَی اللّهِ تَعالَی الأَمانَ مِنَ الکُفرِ وَ الفَقرِ،و إن ماتَ فی لَیلَتِهِ أو یَومِهِ أو بَعدَهُ إلی مِثلِهِ مِن غَیرِ ارتِکابِ کَبیرَةٍ فَأَجرُهُ عَلَی اللّهِ تَعالی،و مَنِ استَدانَ (3)لإخوانِهِ و أعانَهُم فَأَنَا الضّامِنُ عَلَی اللّهِ إن بَقّاهُ قَضاهُ و إن قَبَضَهُ حَمَلَهُ عَنهُ.

و إذا تَلاقَیتُم فَتَصافَحوا بِالتَّسلیمِ و تَهانَوُا النِّعمَةَ فی هذَا الیَومِ،وَ لیُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ،وَ الشّاهِدُ البائِنَ،وَ لیَعُدِ الغَنِیُّ عَلَی الفَقیرِ،وَ القَوِیُّ عَلَی الضَّعیفِ،أمَرَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِذلِکَ.

ثُمَّ أخَذَ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ و آلِهِ فی خُطبَةِ الجُمُعَةِ،و جَعَلَ صَلاةَ جُمُعَتِهِ صَلاةَ عیدِهِ،وَ انصَرَفَ بِوُلدِهِ و شیعَتِهِ إلی مَنزِلِ أبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام بِما أعَدَّ لَهُ مِن طَعامِهِ،وَ انصَرَفَ غَنِیُّهُم و فَقیرُهُم بِرِفدِهِ (4)إلی عِیالِهِ. (5)

ص:148


1- (1) المناقب و المثالب للخوارزمی:ص 106 الرقم 309.
2- (2) الفِئامُ:الجماعة الکثیرة(النهایة:ج 3 ص 406« [1]فأم»).
3- (3) استَدانَ:إذا أخَذَ الدَّینَ و اقتَرَضَ(النهایة:ج 2 ص 149«دین»).
4- (4) الرِّفد:العطاء و الصلة(الصحاح:ج 2 ص 475« [2]رفد»).
5- (5) مصباح المتهجّد:ص 752 758، [3]الإقبال:ج 2 ص 255 [4] کلاهما عن الفیّاض بن محمّد بن عمر الطوسی(الطرسوسی)عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،المصباح للکفعمی:ص 919 [5] عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام و کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 97 ص 112 ح 8 [6]نقلاً عن مصباح الزائر [7]عن الفیّاض بن محمّد الطوسی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام.

602 . المناقب و المثالب از امام حسین علیه السلام:زیباترین نیکی،آن است که به سپاس گزار برسد و تباه ترین نیکی،آن است که به ناسپاس برسد.

توضیح

حدیث تحف العقول می فرماید که بدکاری و گنهکاری(فُجور)فرد مسلمان،نباید مانع از نیکوکاری و احسان دیگر مسلمانان به او شود که چه بسا نیکی به او،موجب توبه او شود؛ولی حدیث المناقب و المثالب،ناظر به این است که شخص ناسپاس،چون قدرْ ناشناس است،موجب تباهی نیکی و احسان می شود.پس نیکی کردن به وی حاصلی ندارد.به سخن دیگر،فرق است میان نیکی کردن به فاجر(که مرتکب کار ناشایست می شود)و ناسپاس(که قدرِ احسان را نمی داند و ناسپاسی می نماید)».

26/5-آداب عید غدیر

603 . مصباح المتهجّد به سندش،از امام حسین علیه السلام:در یکی از سال های خلافت امیرمؤمنان،جمعه و عید غدیر،یکی شدند.امام علیه السلام پنج ساعت از روزْ گذشته به منبر رفت و به حمد و ثنای الهی پرداخت،حمدی که مانند آن شنیده نشده بود و ثنایی که کسی برای خدا نگفته بود.آنچه از آن محفوظ مانده،این است:«ستایش،خدایی را که حمد را آفرید،بی آن که به حمد کنندگانش نیازی داشته باشد...و هر کس به یاری برادرش بیاغازد[پیش از آن که او بخواهد]و به رغبت با او نیکی کند،پاداشی مانند پاداش روزه دارنده این روز و شب زنده دارِ شبش دارد و هر کس،مؤمنی را در غروب این روز افطار دهد،گویی که ده ها فِئام را افطار داده است»و با دستش تا ده شِمُرد.

مردی برخاست و گفت:ای امیرمؤمنان!فئام چیست؟

فرمود:«صد هزار پیامبر و صدّیق(انسان راستین)و شهید(گواه).پس چه

گمان می بَری به کسی که کفالت چندین نفر از مردان و زنانِ مسلمان را عهده دار شده است،و من از سوی خدای متعال،ضامنم که از کفر و فقر،در امان باشد و اگر در آن شب و روز،و یا شب و روزی مانند آن بمیرد و گناه کبیره ای نکرده باشد،پاداشش به عهده خدای متعال است و هر کس برای برادرانش قرض بگیرد و به آنان کمک کند؟من از سوی خدا ضامنم که اگر باقی بمانَد،بدهی اش را بپردازد و اگر قبضِ روحش کند،خداوند،خود به عهده بگیرد.

چون همدیگر را دیدید،دست بدهید و سلام کنید و نعمتِ امروز را به هم تبریک بگویید و باید حاضر به غایب و نیز به حاضرِ دور از من برساند،و توانگر به دیدن فقیر برود و نیرومند به دیدن ناتوان؛چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله چنین فرمانم داد».

سپس امام که خدا بر او و خاندانش درود فرستد خطبه جمعه را آغاز کرد و نماز جمعه اش را نماز عید قرار داد و با فرزندان و پیروانش به منزل امام حسن علیه السلام رفت که برای او طعامی آماده کرده بود،و توانگر و فقیرِ آنان،با دریافت هدیه های او به سوی خانواده شان باز گشتند.

ص:149

27/5

أدَبُ الأَکلِ وَ الشُّربِ

604 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إذا أکَلَ طَعاما یَقولُ:اللّهُمَّ بارِک لَنا فیهِ،وَ ارزُقنا خَیرا مِنهُ.و إذا أکَلَ لَبَنا أو شَرِبَهُ یَقولُ:اللّهُمَّ بارِک لَنا فیهِ،وَ ارزُقنا مِنهُ (1). (2)

ص:150


1- (1) فی المصدر:«فیه»،و التصویب من بحار الأنوار. [1]
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 39 ح 114، [2]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 232 ح 129 [3] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 66 ص 99 ح 11. [4]

27/5-آداب خوردن و آشامیدن

604 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه غذا می خورد،می گفت:«خداوندا!آن را بر ما مبارک گردان و بهتر از آن هم روزی ما کن»و چون شیر می خورد یا چیزی می نوشید،می گفت:«خداوندا!آن را بر ما مبارک کن و[باز هم]از آن،روزی مان کن».

ص:151

605 . دعائم الإسلام عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أنَّهُ کَرِهَ تَجَرُّعَ (1)اللَّبَنِ،و کانَ یَعُبُّهُ (2)عَبّا،و قالَ:إنَّما یَتَجَرَّعُ (3)أهلُ النّارِ. (4)

606 . مکارم الأخلاق بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام قَد أمَرَنا إذا تَخَلَّلنا ألاّ نَشرَبَ الماءَ حَتّی نَتَمَضمَضَ ثَلاثا. (5)

607 . المعجم الکبیر عن بشر بن غالب عن الإمام الحسین علیه السلام: رَأَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَشرَبُ و هُوَ قائِمٌ. (6)

608 . المحاسن عن بشیر بن غالب: سَأَلتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام و أنَا اسایِرُهُ عَنِ الشُّربِ قائِما؟فَلَم یُجِبنی حَتّی إذا نَزَلَ أتی ناقَةً(ناقَتَهُ)فَحَلَبَها،ثُمَّ دَعانی فَشَرِبَ و هُوَ قائِمٌ. (7)

609 . المحاسن عن سدیر: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام عَنِ الشُّربِ قائِما،قالَ:و ما بَأسٌ بِذلِکَ،قَد شَرِبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام و هُوَ قائِمٌ. (8)

ص:152


1- (1) التجرُّع:شربٌ فی عجلة.و قیل:هو الشُّرب قلیلاً قلیلاً.و الجرعة تروی بالضمِّ و الفتح،فالضمُّ:الاسمُ من الشرب الیسیر،و الفتح:المرّةُ الواحدة منه(النهایة:ج 1 ص 261« [1]جَرَعَ»).
2- (2) العَبُّ:الشُّربُ بلا تنفُّسٍ(النهایة:ج 3 ص 168« [2]عبَبَ»).
3- (3) تلمیح إلی الآیة «یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسِیغُهُ وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ» إبراهیم:17. [3]
4- (4) دعائم الإسلام:ج 2 ص 130 ح 455،و [4]فی بحار الأنوار:ج 66 ص 474 ح 57 [5]نقلاً عن دعائم الإسلام [6]عن الإمام الحسن علیه السلام.
5- (5) مکارم الأخلاق:ج 1 ص 331 ح 1062 [7] عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 66 ص 438 ح 5. [8]
6- (6) المعجم الکبیر:ج 3 ص 133 ح 2904،کنز العمّال:ج 15 ص 458 ح 41821 نقلاً عن ابن جریر.
7- (7) المحاسن:ج 2 ص 408 ح 2428، [9]بحار الأنوار:ج 66 ص 470 ح 41. [10]
8- (8) المحاسن:ج 2 ص 409 ح 2429، [11]بحار الأنوار:ج 66 ص 470 ح 42. [12]

605 . دعائم الإسلام از امام حسین علیه السلام:امام علیه السلام جرعه جرعه نوشیدنِ شیر را ناخوش داشت و آن را یک نفس می نوشید و می فرمود:«دوزخیان،جرعه جرعه می نوشند». (1)

606 . مکارم الأخلاق به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان به ما فرمان داد که چون[دندان هایمان را]خلال کردیم،تا سه بار آب در دهان نگردانده ایم،آب ننوشیم.

607 . المعجم الکبیر به نقل از بشر بن غالب،از امام حسین علیه السلام:دیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله در حالت ایستاده می نوشد.

608 . المحاسن به نقل از بشیر بن غالب:من با امام حسین علیه السلام مسیری را می پیمودیم که از نوشیدن در حالت ایستاده پرسیدم.امام علیه السلام پاسخم نداد تا این که فرود آمد.نزد ماده شتری رفت و آن را دوشید و مرا فرا خواند و در حالت ایستاده نوشید.

609 . المحاسن به نقل از سَدیر:از امام باقر علیه السلام درباره نوشیدن در حالت ایستاده پرسیدم.فرمود:«اشکالی ندارد.امام حسین علیه السلام در حالت ایستاده نوشید».

ص:153


1- (1) اشاره است به معنای آیه 17 از سوره ابراهیم«آن را جرعه جرعه می نوشد و نمی تواند آن را فرو بَرَد و مرگ از هر طرف به سوی او می آید؛ولی نمی میرد و عذابی سنگین به دنبال دارد».

الفَصلُ السّادِسُ:السّلام و آدابه

1/6

البَدأُ بِالسَّلامِ

610 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: لِلسَّلامِ سَبعونَ حَسَنَةً؛تِسعٌ و سِتّونَ لِلمُبتَدِئِ و واحِدَةٌ لِلرّادِّ. (1)

2/6

السَّلامُ قَبلَ الکَلامِ

611 . تحف العقول: قالَ لَهُ[لِلحُسَینِ علیه السلام]رَجُلٌ ابتدِاءً:کَیفَ أنتَ عافاکَ اللّهُ؟فَقالَ علیه السلام لَهُ:السَّلامُ قَبلَ الکَلامِ عافاکَ اللّهُ.ثُمَّ قالَ علیه السلام:لا تَأذَنوا لِأَحدٍ حَتّی یُسَلِّمَ. (2)

3/6

السَّلامُ عَلَی المُذنِبِ

612 . الجعفریّات بإسناده عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: إنَّ ابنَ الکَوّاءِ سَأَلَ عَلِیَّ بنَ

أبی طالِبٍ علیه السلام،فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،نُسَلِّمُ عَلی مُذنِبِ هذِهِ الاُمَّةِ؟

فَقالَ علیه السلام:یَراهُ اللّهُ عز و جل لِلتَّوحیدِ أهلاً،و لا نَراهُ لِلسَّلامِ عَلَیهِ أهلاً! (3)

ص:154


1- (1) تحف العقول:ص 248،بحار الأنوار:ج 78 ص 120 ح 17 و [1]راجع:مشکاة الأنوار:ص 346 ح 1106 و [2]جامع الأخبار:ص 230 ح 585. [3]
2- (2) تحف العقول:ص 246،بحار الأنوار:ج 78 ص 117 ح 6. [4]
3- (3) الجعفریّات:ص 234 [5] عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام.

فصل ششم:سلام کردن و آداب آن

1/6-پیشی جستن در گفتن سلام

610 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:سلام،هفتاد ثواب دارد که شصت و نُه ثواب آن،از آنِ آغازکننده و یکی برای پاسخ دهنده است.

2/6-سلام کردن قبل از سخن گفتن

611 . تحف العقول: مردی در آغاز سخن به امام حسین علیه السلام گفت:چگونه ای،خدایت عافیت دهد؟!

امام علیه السلام به او فرمود:«سلام،قبل از کلام است،خدایت عافیت دهد!».

سپس فرمود:«به کسی اجازه[ی سخن گفتن]ندهید تا آن که سلام دهد».

3/6-سلام کردن بر گناهکار

612 . الجعفریات به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:ابن کوّاء از امام

علی علیه السلام سؤال کرد:ای امیرمؤمنان!آیا بر گناهکاران این امّت،سلام بدهیم؟

پاسخ داد:«آیا خدای عز و جل او را اهل توحید بشمارد و ما او را شایسته سلام ندانیم؟!».

ص:155

4/6

إبلاغُ السَّلامِ

613 . تاریخ دمشق عن عبد الرحمن بن کثیر عن جعفر بن محمّد علیه السلام: قالَ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:أجلَسَنی جَدِّیَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام فی حِجرِهِ،و قالَ لی:رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُقرِئُکَ السَّلامَ. (1)

5/6

البُخلُ بِالسَّلامِ

614 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: البَخیلُ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ. (2)

ص:156


1- (1) تاریخ دمشق:ج 54 ص 275، [1]سیر أعلام النبلاء:ج 4 ص 404،کنز العمّال:ج 14 ص 50 ح 37907.
2- (2) تحف العقول:ص 248،بحار الأنوار:ج 78 ص 120 ح 18 و راجع:الکافی:ج 2 ص 645 ح 6 و [2]معانی الأخبار:ص 246 ح 8 و مشکاة الأنوار:ص 346 ح 1108. [3]

4/6-سلام رساندن

613 . تاریخ دمشق به نقل از عبد الرحمن بن کثیر،از امام صادق علیه السلام:امام باقر علیه السلام گفت:جدّم امام حسین علیه السلام مرا در دامنش نشانْد و به من فرمود:«پیامبر خدا،به تو سلام می رسانَد».

5/6-بُخل در سلام کردن

614 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:بخیل،کسی است که در سلام کردن،بخل ورزد.

ص:157

الفَصلُ السّابِعُ:مساوئ الأخلاق

1/7

الکِبرُ

615 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: الاِستِکبارُ صَلَفٌ (1). (2)

616 . المعجم الکبیر عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین علیه السلام: إنَّ عَبدَ اللّهِ بنَ عَمرٍو جاءَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،أمِنَ الکِبرِ أن ألبَسَ الحُلَّةَ الحَسَنَةَ؟

قالَ:لا.

قالَ:فَمِنَ الکِبرِ أن أرکَبَ النّاقَةَ النَّجیبَةَ؟

قالَ:لا.

قالَ:أ فَمِنَ الکِبرِ أن أصنَعَ طَعاما،فَأَدعُوَ قَوما یَأکُلونَ عِندی و یَمشونَ خَلفَ عَقِبی؟

قالَ:لا.

قالَ:فَمَا الکِبرُ؟

قالَ:أن تَسفَهَ (3)الحَقَّ،و تَغمَصَ (4)النّاسَ. (5)

ص:158


1- (1) الصَّلَفُ:الاِدِّعاءُ فوق القدْرِ تکبّرا(تاج العروس:ج 12 ص 329« [1]صلف»).
2- (2) نثر الدرّ:ج1 ص334، [2]نزهة الناظر:ص81 ح5،کشف الغمّة:ج2 ص242،بحار الأنوار:ج78 ص122ح5. [3]
3- (3) سَفِهَ الحَقَّ:أی جهله(النهایة:ج 2 ص 376«سفه»).
4- (4) غَمِصَ الناسَ:احتقرهم و لم یرهم شیئا(النهایة:ج 3 ص 386« [4]غمص»).
5- (5) المعجم الکبیر:ج 3 ص 132 ح 2898،المعجم الأوسط:ج 9 ص 42 ح 9088.

فصل هفتم:اخلاق زشت

اشاره

1/7

تکبّر

615 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:استکبار،خود بزرگ بینی است.

616 . المعجم الکبیر به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام:عبد اللّه بن عمرو،نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:ای پیامبر خدا!آیا اگر لباس گران قیمت و زیبا بپوشم،کِبر است؟

فرمود:«نه».

گفت:آیا اگر شتر رَهوار سوار شوم،کِبر است؟

فرمود:«نه».

گفت:آیا اگر غذایی درست کنم و گروهی را دعوت کنم تا نزدم بخورند و در پیِ من بیایند،کِبر است؟

فرمود:«نه».

گفت:پس کِبر چیست؟

فرمود:«این که حق ناشناسی کنی و مردم را حقیر بشماری».

ص:159

2/7

الکَذِبُ

617 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الکَذِبُ عَجزٌ. (1)

3/7

الغَیبَةُ

618 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام لِرَجُلٍ اغتابَ عِندَهُ رَجُلاً:یا هذا!کُفَّ عَنِ الغیبَةِ؛فَإِنَّها إدامُ (2)کِلابِ النّارِ. (3)

4/7

البُخلُ

619 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الشُحُّ (4)فَقرٌ. (5)

ص:160


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [1]
2- (2) الإدامُ:ما یُؤکلُ مع الخبز،أیّ شیء کان(النهایة:ج 1 ص 31« [2]أدم»).
3- (3) تحف العقول:ص 245،بحار الأنوار:ج 78 ص 117 ح 2. [3]
4- (4) الشُّحّ:أشدّ البُخل،و هو أبلَغُ فی المَنع من البُخل.و قیل:هو البخل مع الحِرص(النهایة:ج2 ص448« [4]شحح»).
5- (5) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [5]

2/7-دروغگویی

617 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:دروغگویی،[از]ناتوانی است.

3/7-غیبت

618 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام(به مردی که نزد ایشان،غیبت مرد دیگری را کرد):ای مرد!از غیبت،دست بکش؛چرا که خورشِ سگان آتش[دوزخ]است.

4/7-بخل

619 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:بخل آمیخته با حرص،ناداری است.

ص:161

620 . المناقب و المثالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: السَّخاءُ مَحَبَّةٌ،وَ البُخلُ مَبغَضَةٌ،وَ الجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَی البَخیلِ. (1)

621 . دلائل الإمامة بإسناده عن الحسین علیه السلام عن امّه فاطمة علیها السلام: قالَ لی أبی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إیّاکِ وَ البُخلَ؛فَإِنَّهُ عاهَةٌ لا تَکونُ فی کَریمٍ،إیّاکِ وَ البُخلَ؛فَإِنَّهُ شَجَرَةٌ فِی النّارِ و أغصانُها فِی الدُّنیا،فَمَن تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِن أغصانِها أدخَلَهُ النّارَ،وَ السَّخاءُ شَجَرَةٌ فِی الجَنَّةِ و أغصانُها فِی الدُّنیا،فَمَن تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِن أغصانِها أدخَلَهُ الجَنَّةَ. (2)

5/7

النَّذالَةُ

622 . نثر الدرّ: سَأَلَهُ[عَلِیّا علیه السلام]الحُسَینُ علیه السلام (3)عَنِ النَّذالَةِ،فَقالَ:الجُرأَةُ عَلَی الصَّدیقِ،وَ النُّکولُ (4)عَنِ العَدُوِّ. (5)

6/7

العَجَلَةُ

623 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: العَجَلَةُ سَفَهٌ (6). (7)

ص:162


1- (1) المناقب و المثالب للخوارزمی:ص 185 ح 604.
2- (2) دلائل الإمامة:ص 71 ح 9 عن الحسن ابن بنت إلیاس عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام.
3- (3) فی سائر المصادر(تحف العقول:ص 225 و المعجم الکبیر:ج 3 ص 69 ح 2688 و دستور معالم الحکم:ص 82) [1]عن الإمام الحسن علیه السلام فی مسائل سأله عنها أمیر المؤمنین علیه السلام و فی الجمیع«الجبن»بدل«النذالة».
4- (4) النُّکول:هو الامتناع و ترک الإقدام(النهایة:ج 5 ص 117« [2]نکل»).
5- (5) نثر الدرّ:ج 1 ص 274. [3]
6- (6) السَّفَهُ:الخِفَّةُ و الطَّیش(النهایة:ج 2 ص 376«سفه»).
7- (7) نثر الدرّ:ج 1 ص 334،نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242،بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛الفصول المهمّة:ص 177،تاریخ دمشق:ج 13 ص 259،و فی معدن الجواهر:ص 63 [4] عن الإمام الحسن علیه السلام.

620 . المناقب و المثالب از امام حسین علیه السلام:سخاوت[مایه]دوستی و بخل،[مایه]دشمنی است و بهشت بر بخیل،روا نیست.

621 . دلائل الإمامة به سندش،از امام حسین،از فاطمه علیها السلام:پدرم پیامبر خدا به من فرمود:«مبادا بخل بورزی که آفتی است که در بزرگوار نباشد.مبادا بخل بورزی که آن،درختی در آتش[دوزخ]است و شاخه هایش در دنیاست و هر کس به شاخه ای از آن درآویزد،او را به آتش درمی آورد.سخاوت،درختی در بهشت و شاخه هایش در دنیاست و هر کس به شاخه ای از آن درآویزد،او را به بهشت درمی آورد».

5/7-فرومایگی

622 . نثر الدرّ: امام حسین علیه السلام از امام علی علیه السلام معنای فرومایگی را پرسید.فرمود:«گستاخی بر دوست و اقدام نکردن در برابر دشمن است».

6/7-عجله

623 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:عجله،نابخردی است.

ص:163

7/7

السَّفَهُ

624 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: السَّفَهُ (1)ضَعفٌ. (2)

8/7

السِّعایَةُ

625 . کشف الغمّة بإسناده عن الحسین علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ الی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام یَسعی بِقَومٍ،فَأَمَرَنی أن دَعَوتُ لَهُ قَنبَرا،فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام:اُخرُج إلی هذَا السّاعی فَقُل لَهُ:قَد أسمَعتَنا ما کَرِهَ اللّهُ تَعالی،فَانصَرِف فی غَیرِ حِفظِ اللّهِ تَعالی. (3)

9/7

فَقرُ النَّفسِ

626 . معانی الأخبار عن شریح بن هانیء عن الحسین علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ أبوهُ عَنِ الفَقرِ:الطَّمَعُ،و شِدَّةُ القُنوطِ (4). (5)

ص:164


1- (1) السَّفَه:ضدّ الحلم،و أصله الخفّة و الحرکة(الصحاح:ج 6 ص 2234« [1]سفه»).
2- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 334،نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [2]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛ [3]الفصول المهمّة:ص 177 و فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 259 عن الإمام الحسن علیه السلام.
3- (3) کشف الغمّة:ج 3 ص 8 [4] عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 41 ص 119 ح 27. [5]
4- (4) القُنُوطُ:هو أشدُّ الیأسُ من الشیء(النهایة:ج 4 ص 113« [6]قنط»).
5- (5) معانی الأخبار:ص 401 ح 62،بحار الأنوار:ج 72 ص 194 ح 14. [7]

7/7-نابُردباری

624 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:نابُردباری،ناتوانی است.

8/7-سخن چینی

625 . کشف الغمّة به سندش،از امام حسین علیه السلام:مردی نزد امیرمؤمنان آمد و از گروهی بدگویی نمود.امام علیه السلام به من فرمان داد که قنبر را برایش فرا بخوانم.[چون آمد،]علی علیه السلام به او فرمود:«این سخن چین را بیرون کن و به او بگو:چیزی به ما شنواندی که خدای متعال،ناپسند می دارد.بازگرد،بی آن که در حفظ و امان خدای متعال باشی».

9/7-فقر جان

626 . معانی الأخبار به نقل از شریح بن هانی،از امام حسین علیه السلام(چون پدرش از او درباره فقر پرسید):طمع کردن[به مال مردم]و شدّت ناامیدی[از رحمت خدا]است.

ص:165

10/7

خَوفُ الفَقرِ و طَلَبُ الفَخرِ

627 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:أهلَکَ النّاسَ اثنانِ:خَوفُ الفَقرِ،و طَلَبُ الفَخرِ. (1)

ص:166


1- (1) الخصال:ص 69 ح 102 عن العبّاس بن إسحاق بن موسی بن جعفر عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 72 ص 39 ح 34. [1]

10/7-بیم از فقر و پی جویی فخر

627 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان فرمود:«مردم را دو چیزْ هلاک کرد:بیمِ فقر و پیجوییِ فخر».

ص:167

الفَصلُ الثّامِنُ:مساوئ الأعمال

1/8

ظُلمُ الضَّعیفِ

628 . الکافی عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر علیه السلام: لَمّا حَضَرَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام الوَفاةُ ضَمَّنی إلی صَدرِهِ،ثُمَّ قالَ:یا بُنَیَّ اوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی علیه السلام حینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ...قالَ:

یا بُنَیَّ،إیّاکَ و ظُلمَ مَن لا یَجِدُ عَلَیکَ ناصِرا إلاَّ اللّهَ. (1)

2/8

الرُّکونُ إلَی الظّالِمِ

629 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوصی إلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام و کانَ فیما أوصی بِهِ أن قالَ لَهُ:...و أن لا تَرکَن إلی ظالِمٍ و إن کانَ حَمیما (2)قَریبا. (3)

ص:168


1- (1) الکافی:ج 2 ص 331 ح 5، [1]الخصال:ص 16 ح 59،الأمالی للصدوق:ص 249 ح 272، [2]تحف العقول:ص 246،بحار الأنوار:ج 78 ص 118 ح 10. [3]
2- (2) الحَمِیمُ:القریب المشفِقُ(مفردات ألفاظ القرآن:ص 255« [4]حمم»).
3- (3) الخصال:ص 543 ح 19 [5] عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی و إسماعیل بن أبی زیاد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 2 ص 155 ح 7. [6]

فصل هشتم:کارهای زشت

1/8-ستم کردن به ناتوان

628 . الکافی به نقل از ابو حمزه ثمالی،از امام باقر علیه السلام:چون وفات[پدرم]امام زین العابدین علیه السلام در رسید،مرا به سینه اش چسبانْد و فرمود:«پسر عزیزم!تو را وصیّت می کنم به همان چیزی که پدرم به هنگام وفاتش به من وصیّت کرد.

سپس فرمود:«پسر عزیزم!مبادا بر کسی که هیچ یاوری جز خداوند ندارد،ستم کنی».

2/8-دل بستگی به ستمکار

629 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا به امیرمؤمنان،علی بن ابی طالب علیه السلام سفارش کرد.از جمله سفارش های او به ایشان،این بود:«...به ظالم،دل بستگی نداشته باش،هر چند صمیمی و نزدیک باشد».

ص:169

3/8

عُقوقُ الوالِدَینِ

630 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: لَو عَلِمَ اللّهُ عز و جل شَیئا مِنَ العُقوقِ أدنی مِن افٍّ لَحَرَّمَهُ،فَلیَعمَلِ العاقُّ ما شاءَ فَلَن یَدخُلَ الجَنَّةَ،وَ لیَعمَلِ البارُّ ما شاءَ أن یَعمَلَ فَلَن یَدخُلَ النّارَ. (1)

4/8

طاعَةُ المَخْلوقِ عِصْیانا لِلخالِقِ

631 . المناقب عن إسماعیل بن رجاء و عمرو بن شعیب: أنَّهُ مَرَّ الحُسَینُ علیه السلام عَلی عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ،فَقالَ عَبدُ اللّهِ:مَن أحَبَّ أن یَنظُرَ إلی أحَبِّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ،فَلیَنظُر إلی هذَا المُجتازِ،و ما کَلَّمتُهُ مُنذُ لَیالی صِفّینَ.

فَأَتی بِهِ أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ إلَی الحُسَینِ علیه السلام،فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:أ تَعلَمُ أنّی أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ،و تُقاتِلُنی و أبی یَومَ صِفّینَ؟!وَ اللّهِ إنَّ أبی لَخَیرٌ مِنّی!

فَاستَعذَرَ و قالَ:إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ لی:«أطِع أباکَ».

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ تَعالی: «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ

لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» 2 ،و قَولَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«إنَّمَا الطَّاعَةُ فِی المَعروفِ»،و قَولَهُ:«لا طاعَةَ لِمَخلوقٍ فی مَعصِیَةِ الخالِقِ»؟! (2)

ص:170


1- (1) الفردوس:ج 3 ص 353 ح 5063،تنزیه الشریعة:ج 2 ص 233،و فی الدرّ المنثور:ج 5 ص 258 [1] نقلاً عن الدیلمی عن الإمام الحسن علیه السلام و فیه صدره إلی«الحرمة»و راجع:تفسیر القرطبی:ج 1 ص 243 و [2]الزهد للحسین بن سعید:ص 38 ح 103. [3]قال العلاّمة المجلسی قدّس سره فی بحار الأنوار(ج 74 ص 80) [4]نقلاً عن روضة الواعظین:نظیر هذه الروایة و علی فرض صحّتها فلیس المراد منها ظاهر عبارتها،بل المراد أنّ عقوق الوالدین،ذنب عظیم و أنّ الإحسان إلیهما،له دور أساسی فی هدایة الإنسان و نجاته من النار.
2- (3) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 73، [5]بحار الأنوار:ج 43 ص 297 ح 59. [6]

3/8-نافرمانی پدر و مادر

630 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:اگر خدای عز و جل چیزی کمتر از«اُف»گفتن را در نافرمانی[از پدر و مادر]می دانست،آن را حرام می کرد.پس نافرمان از پدر و مادر،هر چه می خواهد،بکند که هرگز به بهشت درنمی آید و نیکوکار به پدر و مادر،هر چه می خواهد،بکند که به دوزخ نمی رود. (1)

4/8-فرمان بُرداری از آفریده،با نافرمانی از آفریدگار

631 . المناقب،ابن شهرآشوب به نقل از اسماعیل بن رجا و عمرو بن شعیب:امام حسین علیه السلام بر عبد اللّه بن عمرو بن عاص گذشت.عبد اللّه گفت:هر کس دوست دارد به محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان بنگرد،به این رهگذر بنگرد که من،از شب های صِفّین تاکنون با او سخن نگفته ام.

ابو سعید خُدری،او را نزد امام حسین علیه السلام آورد.امام علیه السلام فرمود:«تو می دانی که من،محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان هستم و با من و پدرم در صفّین جنگیدی؟!به خدا سوگند که پدرم از من بهتر بود!».

عبد اللّه،عذر آورد و گفت:پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود:«از پدرت اطاعت کن».

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«آیا گفته خدای متعال را نشنیده ای:«و اگر[پدر و مادر]کوشیدند که چیزی را که بدان باور نداری،شریک من قرار دهی،از آن دو اطاعت مکن»؟و گفته پیامبر خدا که:"اطاعت،در نیکی است" و گفته اش که:"در معصیت خالق،مخلوق را اطاعتی نیست"؟».

ص:171


1- (1) مشابه این روایت،در بحار الأنوار(ج 74 ص 80)به نقل از روضة الواعظین،از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است و به فرض صحت،بی تردید،ظاهر آن مقصود نیست؛بلکه اشاره به شدّت گناه عقوق است و این که نیکی به پدر و مادر،نقش مهمّی در هدایت انسان و رهایی او از آتش دوزخ دارد.

632 . شرح الأخبار عن رجاء: کُنتُ جالِسا مَعَ عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ و أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ بِالمَدینَةِ فی حَلقَةٍ بِمَسجِدِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله،فَمَرَّ بِنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،فَسَلَّمَ و رَدَّ عَلَیهِ القَومُ،و سَکَتَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَمرِو بنِ العاصِ،ثُمَّ أتبَعَهُ:و عَلَیکَ السَّلامُ و رَحمَةُ اللّهِ،بَعدَ ما فَرَغَ القَومُ.

ثُمَّ قالَ:أ لا اخبِرُکُم بِأَحَبِّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ؟

قُلنا:بَلی.

قالَ:هُوَ هذَا المُقَفّی (1)،و ما کَلَّمَنی کَلاما مُنذُ لَیالی صِفّینَ،و لَأَن رَضِیَ عَنّی أحَبُّ إلَیَّ مِن أن یَکونَ لی حُمرُ النَّعَمِ.

فَقالَ أبو سَعیدٍ:فَإِن شِئتَ انطَلَقنا إلَیهِ،فَاعتَذَرتَ إلَیهِ.قالَ:نَعَم.

فَتَواعَدا أن یَغدُوا إلَیهِ،فَغَدَوتُ مَعَهُما،فَدَخَلَ أبو سَعیدٍ و دَخَلتُ مَعَهُ،فَجَلَسَ أبو سَعیدٍ إلی جانِبِ الحُسَینِ علیه السلام وَ استَأذَنَهُ لِعَبدِ اللّهِ بنِ عَمرٍو،فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،مَرَرتَ بِنا أمسِ،فَقالَ لَنا عَبدُ اللّهِ کَیتَ و کَیتَ،فَقُلتُ لَهُ:أ لا تَمضی تَعتَذِرُ إلَیهِ؟فَقالَ:نَعَم،و قَد جاءَ یَعتَذِرُ إلَیکَ،فَائذَن لَهُ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ.فَأَذِنَ لَهُ.

فَدَخَلَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَمرِو بنِ العاصِ،و أبو سَعیدٍ جالِسٌ إلی جانِبِ الحُسَینِ علیه السلام،

فَسَلَّمَ،ثُمَّ وَقَفَ،فَانزَجَلَ (2)لَهُ أبو سَعیدٍ،فَجَذَبَ الحُسَینُ علیه السلام أبا سَعیدٍ إلَیهِ ثُمَّ تَرَکَهُ،فَانزَجَلَ لَهُ،فَجَلَسَ بَینَهُما.

فَقالَ لَهُ أبو سَعیدٍ:حَدیثُکَ یا عَبدَ اللّهِ.

قالَ عَبدُ اللّهِ:نَعَم،قُلتُ ذلِکَ،و أشهَدُ أنَّهُ أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ.

قالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أ فَتَعلَمُ أنّی أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ،و تُقاتِلُنی أنَا و أبی یَومَ صِفّینَ؟!وَ اللّهِ إنَّ أبی لَخَیرٌ مِنّی!

قالَ عَبدُ اللّهِ:أجَل،وَ اللّهِ ما أکثَرتُ لَهُم سَوادا،و لاَ اختَرَطتُ سَیفا (3)مَعَهُم،و لا رَمَیتُ مَعَهُم بِسَهمٍ،و لا طَعَنتُ مَعَهُم بِرُمحٍ،و لکِن کانَ أبی قَد شَکانی إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و قالَ:هُوَ یَصومُ النَّهارَ و یَقومُ اللَّیلَ،و قَد أمَرتُهُ أن یَرفُقَ بِنَفسِهِ،فَقَد عَصانی.فَقالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«أطِع أباکَ»،فَلَمّا دَعانی إلَی الخُروجِ مَعَهُ،فَذَکَرتُ قَولَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«أطِع أباکَ»،فَخَرَجتُ مَعَهُ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ عز و جل: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» 4 ،و قَولَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«إنَّمَا الطّاعَةُ فِی المَعروفِ»،و قَولَهُ:«لا طاعَةَ لِمَخلوقٍ فی مَعصِیَةِ الخالِقِ»؟!

قالَ:بَلی،قَد سَمِعتُ ذلِکَ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،و کَأَنّی لَم أسمَعهُ إلاَّ الیَومَ. (4)

ص:172


1- (1) المُقَفّی:المُوَلّی الذاهب(النهایة:ج 4 ص 94«قفا»).
2- (2) هکذا فی المصدر،و فی المعجم الأوسط:«فزَحَلَ له»،و الظاهر أنّه الصواب،قال ابن الأثیر:یقال:زَحَلَ الرجلُ عن مقامه و تزحَّلَ:إذا زالَ عنه(النهایة:ج 2 ص 298« [1]زحل»).
3- (3) اختَرَطَ سَیفَهُ:أی سَلَّهُ من غِمدِه(النهایة:ج 2 ص 23« [2]خرط»).
4- (5) شرح الأخبار:ج 1 ص 145 ح 84؛المعجم الأوسط:ج 4 ص 181 ح 3917،اُسد الغابة:ج 3 ص 347 الرقم 3092،تاریخ دمشق:ج 31 ص 275 کلّها نحوه،کنز العمّال:ج 11 ص 343 ح 31695.

632 . شرح الأخبار به نقل از رجاء:با عبد اللّه بن عمرو بن عاص و ابو سعید خُدری در مدینه و در حلقه ای در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که امام حسین علیه السلام بر ما گذشت و سلام کرد.جماعت،سلام او را پاسخ دادند؛امّا عبد اللّه بن عمرو بن عاص،ساکت ماند.سپس در پیِ آن و پس از فراغتِ آن جماعت از سلام دادن،گفت:بر تو سلام و رحمت خدا باد!

سپس گفت:آیا شما را از محبوب ترینِ زمینیان در نزد آسمانیان خبر ندهم؟

گفتیم:چرا.

عبد اللّه گفت:همین کسی که رفت،و البته از روزگار صِفّین تاکنون،با من کلمه ای سخن نگفته است.اگر از من راضی شود،برایم بهتر از داشتن شترانِ سرخ موست.

ابو سعید گفت:اگر می خواهی،به سوی او برویم تا از او معذرت بخواهی.

گفت:باشد.

با هم وعده گذاشتند که بامداد[فردا]به نزد ایشان بروند و من(راوی)نیز با آنان رفتم.ابو سعید،داخل شد و من هم داخل شدم.ابو سعید،کنار امام حسین علیه السلام نشست و برای عبد اللّه بن عمرو،اجازه ورود خواست و به او گفت:ای فرزند پیامبر خدا!دیروز بر ما گذشتی و عبد اللّه،چنین و چنان گفت.به او گفتم:آیا برای عذرخواهی نمی روی؟گفت:چرا،و اکنون برای معذرت خواهی به نزد تو آمده است.ای فرزند پیامبر خدا!به او اجازه ورود بده.

امام حسین علیه السلام اجازه داد.

عبد اللّه بن عمرو بن عاص،داخل شد و سلام داد.سپس ایستاد.ابو سعید که کنار امام حسین علیه السلام بود جایش را به عبد اللّه،تعارف کرد؛امّا امام حسین علیه السلام او را گرفت و سپس رهایش کرد.ابو سعید،جایش را به عبد اللّه داد و او میان ابو سعید و امام حسین علیه السلام نشست.

ابو سعید به عبد اللّه گفت:سخنت را بگو.

عبد اللّه گفت:آری.چنین گفتم:گواهی می دهم که محبوب ترینِ زمینیان در نزد آسمانیان،تو هستی.

امام حسین علیه السلام فرمود:«آیا می دانی که من،محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان هستم و باز هم با من و پدرم روز صِفّین جنگیدی؟!به خدا سوگند،پدرم از من بهتر است».

عبد اللّه گفت:آری.به خدا سوگند،نه به سیاهیِ لشکر آنان افزودم و نه شمشیری برای آنان تیز کردم.تیری با آنان نینداختم و نیزه ای هم نزدم؛امّا پدرم از من نزد پیامبر خدا گِله برد که من،روزه می گیرم و شب زنده داری می کنم و به من گفته که اندکی با خود مدارا کنم؛ولی نافرمانی می کنم.پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود:«از پدرت اطاعت کن»و چون پدرم مرا به خارج شدن[به سوی صِفّین]دعوت کرد،گفته پیامبر خدا یادم آمد و با او بیرون شدم.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«آیا گفته خدای عز و جل را نشنیده ای:«و اگر[پدر و مادر]کوشیدند که چیزی را که بدان باور نداری،شریک من قرار دهی،از آنان اطاعت مکن»و گفته پیامبر خدا را که:"اطاعت،فقط در نیکی است" و گفته اش که:"در معصیت خالق،مخلوق را اطاعتی نیست"؟!».

گفت:چرا،ای فرزند پیامبر خدا.آن را شنیده ام؛ولی گویی آن را تاکنون نشنیده بودم!

ص:173

راجع:ص132(ربّ ذنب أحسن من الاعتذار منه).

ص:174

ر.ک:ص133(عذر بدتر از گناه).

ص:175

5/8

الغُلُوُّ

633 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: الغُلُوُّ وَرطَةٌ (1). (2)

634 . المعجم الکبیر عن یحیی بن سعید عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: أحِبّونا بِحُبِّ الإِسلامِ،فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:لا تَرفَعونی فَوقَ حَقّی،فَإِنَّ اللّهَ تَعالَی اتَّخَذَنی عَبدا قَبلَ أن یَتَّخِذَنی رَسولاً. (3)

635 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا تَرفَعونی فَوقَ حَقّی،فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالَی اتَّخَذَنی عَبدا قَبلَ أن یَتَّخِذَنی نَبِیّا. (4)

6/8

کَثرَةُ الحَلفِ

636 . تنبیه الخواطر عن الإمام الحسین علیه السلام: احذَروا کَثرَةَ الحَلفِ،فَإِنَّهُ یَحلِفُ الرَّجُلُ لِخِلالٍ

أربَعٍ:إمّا لِمَهانَةٍ یَجِدُها فی نَفسِهِ تَحُثُّهُ عَلَی الضَّراعَةِ إلی تَصدیقِ النّاسِ إیّاهُ،و إمّا لِعَیٍّ فِی المَنطِقِ فَیَتَّخِذُ الأَیمان حَشوا و صِلَةً لِکَلامِهِ،و إمّا لِتُهمَةٍ عَرَفَها مِنَ النّاسِ لَهُ فَیَری أنَّهُم لا یَقبَلونَ قَولَهُ إلاّ بِالیَمینِ،و إمّا لإرسالِهِ لِسانَهُ مِن غَیرِ تَثبیتٍ. (5)

ص:176


1- (1) الوَرطَةُ:الهَلاکُ(الصحاح:ج 3 ص 1166« [1]ورط»).
2- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [2]نزهة الناظر:ص 81 ح 5 و فیه«العلوّ»بدل«الغلوّ»،کشف الغمّة:ج 2 ص 242،بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛ [3]الفصول المهمّة:ص 177 و فیه«اللغو»بدل«الغلوّ».
3- (3) المعجم الکبیر:ج 3 ص 128 ح 2889،المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 197 ح 4825 نحوه؛عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 201 [4] عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله و لیس فیه صدره،بحار الأنوار:ج 25 ص 134 ح 6 و [5]راجع:تاریخ دمشق:ج 4 ص 76 ح 898 و النوادر للراوندی:ص 125 ح 143. [6]
4- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 201 ح 1 [7] عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،الجعفریّات:ص 181، [8]النوادر للراوندی:ص 125 ح 143، [9]بحار الأنوار:ج 25 ص 134 ح 6؛ [10]المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 197 ح 4825 و فیه«قدری»بدل«حقّی»،المعجم الکبیر:ج 3 ص 128 ح 2889 کلاهما عن یحیی بن سعید عن الإمام زین العابدین عن أبیه علیهما السلام عنه صلی الله علیه و آله،کنز العمّال:ج 3 ص 652 ح 8341.
5- (5) تنبیه الخواطر:ج 2 ص 110، [11]معدن الجواهر:ص 42. [12]

5/8-غُلُوْ(تندرَوی)

633 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام:غلو،[مایه]هلاکت است.

634 . المعجم الکبیر به نقل از یحیی بن سعید،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:ما را به دوستی اسلام،دوست بدارید که پیامبر خدا فرمود:«مرا از حقّم برتر مبرید که خدای متعال،مرا پیش از آن که پیامبر قرار دهد،بنده کرده است».

635 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«مرا از حقّم برتر منشانید که خدای تبارک و تعالی،مرا بنده کرده است،پیش از آن که پیامبر قرار دهد».

6/8-سوگند خوردن فراوان

636 . تنبیه الخواطر از امام حسین علیه السلام:از بسیار سوگند خوردن بپرهیزید که انسان،

به چهار سبب سوگند می خورد:یا از سرِ خواری ای که در خود احساس می کند و او را ذلیلانه وادار می کند تا تصدیقِ مردم را بگیرد،و یا از سرِ ناتوانی در سخن که سوگندها را وسیله تقویت سخنش می گیرد،و یا چون خود را نزد مردم متّهم می داند و می بیند که گفته اش را جز با سوگند نمی پذیرند،و یا این که چون نمی تواند جلوِ زبان خود را بگیرد[،سوگند می خورَد]».

ص:177

7/8

المُماراةُ

637 . منیة المرید عن الإمام الحسین علیه السلام لِرَجُلٍ قالَ لَهُ:اِجلِس حَتّی نَتَناظَرَ فِی الدّینِ:یا هذا،أنَا بَصیرٌ بِدینی،مَکشوفٌ عَلَیَّ هُدایَ،فَإِن کُنتَ جاهِلاً بِدینِکَ فَاذهَب فَاطلُبهُ،ما لی و لِلمُماراةِ (1)!و إنَّ الشَّیطانَ لَیُوَسوِسُ لِلرَّجُلِ و یُناجیهِ و یَقولُ:ناظِرِ النّاسَ لِئَلاّ یَظُنّوا بِکَ العَجزَ وَ الجَهلَ. (2)

638 . کنز الفوائد عن الإمام الحسین علیه السلام مِمّا قالَهُ یَوما لاِبنِ عَبّاسٍ:یَا ابنَ عَبّاسٍ...لا تُمارِیَنَّ حَلیما و لا سَفیها؛فَإِنَّ الحَلیم یَقلیکَ (3)،وَ السَّفیهَ یُردیکَ. (4)

8/8

رَدُّ السّائِلِ

639 . کشف الغمّة عن الإمام الحسین علیه السلام: صاحِبُ الحاجَةِ لَم یُکرِم وَجهَهُ عَن سُؤالِکَ،فَأَکرِم وَجهَکَ عَن رَدِّهِ. (5)

ص:178


1- (1) المُماراة:المجادلة علی مذهب الشکّ و الریبة،و یقال للمناظرة:مُماراة(النهایة:ج 4 ص 322« [1]مرا»).
2- (2) منیة المرید:ص 171، [2]مصباح الشریعة:ص269 272،بحار الأنوار:ج 2 ص 135 ح 32. [3]
3- (3) القِلی:شدّة البُغض(مفردات ألفاظ القرآن:ص 683« [4]قلی»).
4- (4) کنز الفوائد:ج 2 ص 32، [5]بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 10 و [6]راجع:الکافی:ج 2 ص 301 ح 4 و [7]تحف العقول:ص 379 و الاختصاص:ص 231.
5- (5) کشف الغمّة:ج 2 ص 244، [8]بحار الأنوار:ج 44 ص 196 ح 9. [9]

7/8-ستیزه جویی

637 . مُنیَة المُرید از امام حسین علیه السلام(به مردی که به ایشان گفت:بنشین تا در دین،مناظره کنیم):ای مرد!من،دینم را می شناسم و راهم برایم معلوم است.اگر تو به دین خود،جاهلی،برو و آن را بجوی.مرا با مجادله چه کار،که شیطان،انسان را وسوسه می کند و درِگوشی به او می گوید:با مردم،مناظره کن تا مردم به تو گمان ناتوانی و نادانی نبرند.

638 . کنز الفوائد از امام حسین علیه السلام(از سخنانی که روزی به ابن عبّاس گفت):ای پسرِ عبّاس!...با بردبار و نابخرد،مستیز که بردبار،دشمنت می دارد و نابخرد،به سقوطت می کشد.

8/8-رد کردن درخواست کننده

639 . کشف الغُمّة از امام حسین علیه السلام:نیازمند،خود را گرامی نداشت و از تو درخواست کرد.پس تو خود را گرامی دار و پاسخ رد به او مده.

ص:179

9/8

اللَّعِبُ بِالشِّطرَنجِ

640 . الکافی عن محمّد بن علیّ بن جعفر عن الرضا علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام فَقالَ:یا أبا جَعفَرٍ،ما تَقولُ فِی الشِّطرَنجِ الَّتی یَلعَبُ بِهَا النّاسُ؟

فَقالَ:أخبَرَنی أبی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ علیهم السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن کانَ ناطِقا فَکانَ مَنطِقُهُ لِغَیرِ ذِکرِ اللّهِ عز و جل کانَ لاغِیا،و مَن کانَ صامِتا فَکانَ صَمتُهُ لِغَیرِ ذِکرِ اللّهِ کانَ ساهِیا.

ثُمَّ سَکَتَ،فَقامَ الرَّجُلُ وَ انصَرَفَ. (1)(2)

ص:180


1- (1) الکافی:ج 6 ص 437 ح 14. [1]
2- (2) عن الفضل بن شاذان قال:سمعت الرضا علیه السلام یقول:«لمّا حُمل رأسُ الحسین علیه السلام إلی الشام،أمر یزید لعنه اللّه فوُضع و نصب علیه مائدة،فأقبل هو و أصحابه یأکلون و یشربون الفقّاع،فلمّا فرغوا أمر بالرأس فوضع فی طست تحت سریره و بسط علیه رقعة الشطرنج،و جلس یزید لعنه اللّه یلعب بالشطرنج،و یذکر الحسین بن علیّ و أباه و جدّه علیهم السلام و یستهزئ بذکرهم،فمتی قامر صاحبه تناول الفقّاع فشربه ثلاث مرّات،ثم صبّ فضلته علی ما یلی الطست من الأرض.فمن کان من شیعتنا فلیتورّع عن شرب الفقّاع و اللعب بالشطرنج،و من نظر إلی الفقاع أو إلی الشطرنج فلیذکر الحسین علیه السلام و لیلعن یزید و آل زیاد،یمحو اللّه عز و جل بذلک ذنوبه و لو کانت بعدد النجوم»(کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 419 ح 5905،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 22 ح 50، [2]الدعوات:ص 162 ح 447 نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 176 ح 23). [3]

9/8-شطرنج بازی

640 . الکافی به نقل از امام جواد،از امام رضا علیهما السلام:مردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت:ای ابا جعفر!درباره شطرنجی که مردم با آن بازی می کنند،چه می گویی؟

فرمود:«پدرم امام زین العابدین علیه السلام،از امام حسین علیه السلام،از امیرمؤمنان به من خبر داد که پیامبر خدا فرمود:"هر کس سخن بگوید،امّا سخنش در غیر ذکر خدا باشد،بیهوده گوست و هر کس خاموش باشد،امّا خاموشی اش در غیر ذکر خدا باشد،فراموشکار است"».

سپس ساکت شد و آن مرد،برخاست و رفت. (1)

ص:181


1- (1) فضل بن شاذان(/شادان)می گوید:از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود:«آنگاه که سرِ امام حسین علیه السلام به شام برده شد،یزید که از رحمت خداوند،دور باد دستور داد که آن را در جایی قرار دادند و پرده ای بر او افکندند.او و یارانش به خوردن و نوشیدن آب جو مشغول شدند.وقتی از خوردن و آشامیدن فراغت یافتند،دستور داد سرِ امام علیه السلام را در تشتی زیر تختش قرار دادند و بر روی تخت،صفحه شطرنج پهن کردند و یزید که نفرین خدا بر او باد به شطرنج بازی پرداخت و از حسین علیه السلام و پدرش و جدّش یاد و آنها را مسخره می کرد.هرگاه طرف مقابلش را در بازی می بُرد،سه بار آب جو می نوشید و زیادی آن را در تشت زیر تخت می ریخت.پس هر کس شیعه ماست،باید از آب جوخواری و شطرنج بازی خودداری کند.هر کس به آب جو و یا شطرنج،نگاه کند،باید از امام حسین علیه السلام یاد کند و بر یزید،و آل زیاد،لعنت بفرستد،که در این صورت،گناهانش پاک می شود،هر چند به تعداد ستارگان آسمان باشند».

الفَصلُ التّاسِعُ:معرفة الدّنیا و التّحذیر منها

1/9

الدُّنیا دُوَلٌ

641 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الدُّنیا دُوَلٌ (1)،فَما کانَ لَکَ مِنها أتاکَ عَلی ضَعفِکَ،و ما کانَ عَلَیکَ لَم تَدفَعهُ بِقُوَّتِکَ،و مَنِ انقَطَعَ رَجاؤُهُ مِمّا فاتَ استَراحَ بَدَنُهُ،و مَن رَضِیَ بما رَزَقَهُ اللّهُ قَرَّت عَینُهُ. (2)

2/9

مَن حیزَت لَهُ الدُّنیا

642 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّمَا ابنُ آدَمَ لِیَومِهِ،فَمَن أصبَحَ آمِنا فی سِربِهِ (3)،مُعافیً فی جَسَدِهِ،عِندَهُ قوتُ یَومِهِ،

فَکَأَنَّما حیزَت لَهُ الدُّنیا. (4)

ص:182


1- (1) دُولَةٌ بینهم:یَتداوَلونه یکون مرّة لهذا و مرّة لهذا،و الجمع دُوَل(الصحاح:ج 4 ص 1700« [1]دول»).
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 225 ح 393 [2] عن الحسن بن موسی عن أبیه عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 77 ص 121 ح 22. [3]
3- (3) آمِنٌ فی سِربِه:أی فی نَفسِه(الصحاح:ج 1 ص 146« [4]سرب»).
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 588 ح 1219 [5] عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید بن علیّ عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 70 ص 318 ح 30 و [6]راجع:کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 419 ح 5916 و الخصال:ص 161 ح 211 و [7]سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1387 ح 4141.

فصل نهم:شناخت دنیا و پرهیز دادن از آن

1/9-دنیا،دست به دست می شود

641 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«دنیا،دست به دست می چرخد.هر چه از آن،برای تو باشد،به تو می رسد،هر چند ناتوان باشی و آنچه به زیان تو باشد،نمی توانی آن را با نیرویت برانی.هر کس امیدش به آنچه از دست رفته،قطع گردد،بدنش آسوده می گردد و هر کس به آنچه خدا روزی اش کرده،خشنود شود،چشمش روشن می شود».

2/9-آن که دنیا برایش فراهم است

642 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«آدمی است و همان روزش.هر کس صبح به سلامت برخیزد و بدنش بیمار

نباشد و خوراکِ روزش را داشته باشد،گویی دنیا برایش فراهم است».

ص:183

3/9

هَوانُ الدُّنیا عَلَی اللّهِ

643 . الإرشاد عن علیّ بن یزید (1)عن علیّ بن الحسین علیه السلام: خَرَجنا مَعَ الحُسَینِ علیه السلام فَما نَزَلَ مَنزِلاً و لاَ ارتَحَلَ مِنهُ إلاّ ذَکَرَ یَحیَی بنَ زَکَرِیّا و قَتلَهُ،و قالَ یَوما:و مِن هَوانِ الدُّنیا عَلَی اللّهِ أنَّ رَأسَ یَحیَی بنِ زَکَرِیّا علیه السلام اهدِیَ إلی بَغِیٍّ مِن بَغایا بَنی إسرائیلَ. (2)

4/9

حَدیثُ أمیرِ المُؤمِنینَ وَ الدُّنیا

644 . کشف الریبة عن عبد اللّه بن سلیمان النوفلی عن جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام: حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام،قال:لَمّا تَجَهَّزَ الحُسَینُ علیه السلام إلَی الکوفَةِ،أتاهُ ابنُ عَبّاسٍ فَناشَدَهُ اللّهَ وَ الرَّحِمَ أن یَکونَ هُوَ المَقتولَ بِالطَّفِّ،فَقالَ:[أنَا أعرَفُ] (3)بِمَصرَعی مِنکَ،و ما وُکدی (4)مِن الدُّنیا إلاّ فِراقُها،أ لا اخبِرُکَ یَا ابنَ عَبّاسٍ بِحَدیثِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام وَ الدُّنیا؟

فَقالَ لَهُ:بَلی لَعَمری،إنّی لاَُحِبُّ أن تُحَدِّثَنی بِأَمرِها.

فَقالَ أبی:قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهما السلام:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:حَدَّثَنی أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام قالَ:إنّی کُنتُ بِفَدَکَ فی بَعضِ حیطانِها (5)،و قَد صارَت لِفاطِمَةَ علیها السلام،قالَ:فَإِذا أنَا بِامرَأَةٍ قَد قَحَمَت عَلَیَّ و فی یَدی مِسحاةٌ و أنَا أعمَلُ بِها،فَلَمّا نَظَرتُ إلَیها طارَ قَلبی مِمّا تَداخَلَنی مِن جَمالِها،فَشَبَّهتُها بِبُثَینَةَ (6)بِنتِ عامِرٍ الجُمَحِیِّ،و کانَت مِن أجمَلِ نِساءِ قُرَیشٍ.

فَقالَت:یَا ابنَ أبی طالِبٍ،هَل لَکَ أن تَتَزَوَّجَ بی فَاُغنِیَکَ عَن هذِهِ المِسحاةِ،و أدُلَّکَ عَلی خَزائِنِ الأَرضِ،فَیَکونَ لَکَ المُلکُ ما بَقیتَ و لِعَقِبِکَ مِن بَعدِکَ؟

فَقالَ لَها عَلِیٌّ علیه السلام:مَن أنتِ حَتّی أخطُبَکِ مِن أهلِکِ؟

فَقالَت:أنَا الدُّنیا.

قالَ[:قُلتُ] (7)لَها:فَارجِعی وَ اطلُبی زَوجا غَیری،و أقبَلتُ عَلی مِسحاتی و أنشَأتُ أقولُ:

لَقَد خابَ مَن غَرَّتهُ دُنیا دَنِیَّةٌ و ما هِیَ إن غَرَّت قُرونا بِنائِلِ

أتَتنا عَلی زِیِّ العَزیزِ بُثَینَةَ و زینَتُها فی مِثلِ تِلکَ الشَّمائِلِ

فَقُلتُ لَها:غُرّی سِوایَ فَإِنَّنی عَزوفٌ (8)عَنِ الدُّنیا و لَستُ بِجاهِلِ

و ما أنَا وَ الدُّنیا فَإنَّ مُحَمَّدا اُحِلَّ صَریعا بَینَ تِلکَ الجَنادِلِ (9)

وهَبها أتَتنی بِالکُنوزِ و دُرِّها و أموالِ قارونَ و مُلکِ القَبائِلِ

أ لَیسَ جَمیعا لِلفَناءِ مَصیرُها و یَطلُبُ مِن خُزّانِها بِالطَّوائِلِ

فَغُرّی سِوایَ إنَّنی غَیرُ راغِبٍ بِما فیکِ مِن مُلکٍ و عِزٍّ و نائِلِ

فَقَد قَنِعَت نَفسی بِما قَد رُزِقتُهُ فَشَأنَکِ یا دُنیا و أهلَ الغَوائِلِ (10)

فَإِنّی أخافُ اللّهَ یَومَ لِقائِهِ و أخشی عَذابا دائِما غَیرَ زائِلِ (11)(12)

ص:184


1- (1) هکذا فی المصدر،و فی سائر المصادر:«علیّ بن زید».
2- (2) الإرشاد:ج 2 ص 132، [1]مجمع البیان:ج 6 ص 779،کشف الغمّة:ج 2 ص 221، [2]إعلام الوری:ج 1 ص 429، [3]عوالی اللآلی:ج 4 ص 81 ح 83 [4] من دون إسنادٍ إلی المعصوم،بحار الأنوار:ج 45 ص 89 ح 28. [5]
3- (3) ما بین المعقوفین سقط من المصدر و أثبتناه من بحار الأنوار. [6]
4- (4) وُکْدِی:أی دأبی و قصدی(النهایة:ج 5 ص 219« [7]وکد»).
5- (5) الحائط:البستان،و الجمع حیطان(المصباح المنیر:ص 157«حاط»).
6- (6) فی المصدر:«بثنیّة»،و التصویب من بحار الأنوار. [8]
7- (7) الزیادة من بحار الأنوار. [9]
8- (8) عَزَفَتْ نفسی عن الدنیا:أی عافتها و کرهَتها(النهایة:ج 3 ص 230« [10]عزف»).
9- (9) الجَنْدَلُ:الحَجَر(تاج العروس:ج 14 ص 125«جندل»).
10- (10) الغَوَائِل:أی المهالک،جمع غائلة(النهایة:ج 3 ص 397« [11]غول»).
11- (11) وقع تصحیف فی بعض کلمات هذه الأبیات،و صحّحناها من بحار الأنوار.
12- (12) کشف الریبة:ص 89،بحار الأنوار:ج 75 ص 362 ح 77 و [12]راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 2 ص 102. [13]

3/9-پستی دنیا در نزد خدا

643 . الإرشاد به نقل از علی بن یزید،از امام زین العابدین علیه السلام:با امام حسین علیه السلام بیرون آمدیم.او در جایی فرود نیامد و برنخاست،مگر آن که از یحیی بن زکریا علیه السلام و کشته شدنش یاد کرد.روزی فرمود:«از[نشانه های]پستی دنیا نزد خدا،این است که سرِ یحیی بن زکریا علیه السلام را برای زنی روسپی از روسپیانِ بنی اسرائیل،هدیه بردند».

4/9-داستان امیرمؤمنان و دنیا

644 . کشف الریبة از عبد اللّه بن سلیمان نَوفلی،از امام صادق علیه السلام:[پدرم]امام باقر علیه السلام برایم نقل کرد که چون امام حسین علیه السلام آماده سفرِ کوفه شد،ابن عبّاس به نزدش آمد و او را به پیوند خونی میانشان سوگند داد[که نرود]؛چرا که در طَف(کربلا)کشته می شود.

امام علیه السلام فرمود:«من،قتلگاهم را می دانم و از دنیا،جز جدایی اش را نمی خواهم.ای ابن عبّاس!آیا تو را از داستان امیرمؤمنان و دنیا باخبر نکنم؟».

ابن عبّاس به ایشان گفت:چرا.به جانم سوگند که من،دوست دارم مرا از آن،آگاه کنی.

پدرم فرمود که امام زین العابدین علیه السلام فرمود:شنیدم امام حسین علیه السلام می فرماید:امیرمؤمنان برایم چنین نقل کرد که:«من،در برخی از باغ های فدک که از آنِ فاطمه علیها السلام شده بود بیل به دست،کار می کردم که ناگاه،دیدم زنی بر من وارد شد.چون به او نگریستم،زیبایی اش دلم را رُبود و او را شبیه بُثینه دختر عامر جُمَحی دیدم که از زیباترین زنان قریش بود.

زن گفت:ای فرزند ابو طالب!آیا می خواهی با من ازدواج کنی تا تو را از این بیل،بی نیاز کنم و تو را بر اندوخته های زمین،ره بنمایم و تا هر زمان که بمانی،فرمان روا بمانی و برای نسلت نیز چنین باشد؟

به او گفت[م]:تو که هستی تا تو را از خانواده ات خواستگاری کنم؟

گفت:من دنیا هستم.

به او گفت[م]:بازگرد و همسری دیگر بجوی.

به بیلم روی آوردم و چنین سرودم:

بی گمان،هر که دنیای پست،فریبش دهد،ناکام می گردد

و اگر نسل هایی را بفریبد،به مقصد نمی رساند.

دنیا،به شکل بثینه گرامی نزد ما آمد

و زیور و شمایلش به سان او بود».

به او گفتم:غیر مرا بفریب که من

از دنیا گریزانم و ناآگاه نیستم.

مرا با دنیا چه کار که محمّد

در میان سنگ ها[ی قبر]،جای گرفت؟

گیرم که دنیا گنج و مرواریدش را برایم آورد

و نیز اموال قارون و فرمان روایی قبیله ها را.

آیا سرانجامِ همه آنها نابودی نیست؟

هر چند که از گنجینه های سرشار آن،طلب می شود.

غیر مرا بفریب که من،رغبتی ندارم

به آنچه از فرمان روایی و عزّت و دستاورد توست.

بی گمان،من،خود را به روزی ام قانع کرده ام

پس ای دنیا!به کار هلاک شدگان خود بپرداز.

که من از خدا،در روز دیدار او می ترسم

و از عذابی جاوید و همیشگی».

ص:185

ص:186

ص:187

5/9

التَّحذیرُ مِنَ الدُّنیا

645 . مستدرک الوسائل: مَرَّ الحُسَینُ علیه السلام بِدارِ بَعضِ المَهالِبَةِ (1)،فَقالَ:رَفَعَ الطّینَ،و وَضَعَ الدّینَ. (2)

646 . تنبیه الخواطر: قالَ رَجُلٌ لِلحُسَینِ علیه السلام:بَنَیتُ دارا احِبُّ أن تَدخُلَها و تَدعُوَ اللّهَ.فَدَخَلَها فَنَظَرَ إلَیها،ثُمَّ قالَ:أخرَبتَ دارَکَ،و عَمَرتَ دارَ غَیرِکَ،غَرَّکَ مَن فِی الأَرضِ و مَقَتَکَ مَن فِی السَّماءِ. (3)

6/9

الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ

647 . معانی الأخبار عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: إنَّ أبی حَدَّثَنی عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

أنَّ الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ و جَنَّةُ الکافِرِ،وَ المَوتُ جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَنّاتِهِم و جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَحیمِهِم. (4)

ص:188


1- (1) المهالبة:هم امَراء،سُمّوا بذلک نسبةً إلی أبیهم المهَلَّب بن أبی صفرة الأزدی العتکی الفارس الشاعر الأمیر.
2- (2) مستدرک الوسائل:ج 3 ص 467 ح 4013 [1]نقلاً عن تنبیه الخواطر. [2]
3- (3) تنبیه الخواطر:ج 1 ص 70، [3]مستدرک الوسائل:ج 3 ص 467 ح 4013. [4]
4- (4) معانی الأخبار:ص 289 ح 3،الاعتقادات:ص 52، [5]بحار الأنوار:ج 44 ص 297 ح 2. [6]

5/9-پرهیز دادن از دنیا

645 . مستدرک الوسائل: امام حسین علیه السلام به خانه یکی از مُهلِّبیان (1)گذر کرد و فرمود:«گِل را برداشت و دین را گذاشت».

646 . تنبیه الخواطر: مردی به امام حسین علیه السلام گفت:خانه ای ساخته ام که دوست دارم به آن،درآیی و خدا را بخوانی.

امام علیه السلام به آن درآمد و بدان نگریست و سپس فرمود:«خانه خود را ویران و خانه غیرِ خود را آباد کردی.آن که در زمین بود(شیطان)،تو را فریفت و آن که در آسمان بود(خدا)،از تو متنفّر شد».

6/9-دنیا،زندان مؤمن

647 . معانی الأخبار از امام حسین علیه السلام:پدرم از پیامبر خدا نقل کرد که دنیا،زندانِ

مؤمن و بهشتِ کافر است و مرگ،پل ایشان به بهشتشان و پل آنان به دوزخشان است.

ص:189


1- (1) مهلِّب،اسم فاعل است از ریشه«هلب»به معنای«هجو کردن».نام مهلّب بن ابی صُفره أَزْدی عِتکی،امیر شه سوار و شاعر را از آن گرفته اند.وی،پدر مهالبه است که خاندانی امیر و محدّث بوده اند.

7/9

مَضارُّ حُبِّ الدُّنیا

648 . الخصال عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الرَّغبَةُ فِی الدُّنیا تُکثِرُ الهَمَّ وَ الحُزنَ،و الزُّهدُ فِی الدُّنیا یُریحُ القَلبَ وَ البَدَنَ. (1)

8/9

غَفلَةُ أهلِ الدُّنیا

649 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:کَم مِن غافِلٍ یَنسِجُ ثَوبا لِیَلبَسَهُ و إنَّما هُوَ کَفَنُهُ،و یَبنی بَیتا لِیَسکُنَهُ و إنَّما هُوَ مَوضِعُ قَبرِهِ. (2)

9/9

النّاسُ عَبیدُ الدُّنیا

650 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَ الدّینُ لَعقٌ عَلی ألسِنَتِهِم،یَحوطونَهُ ما دَرَّت مَعائِشُهُم،فَإِذا مُحِّصوا (3)بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ. (4)

ص:190


1- (1) الخصال:ص 73 ح 114،بحار الأنوار:ج 73 ص 91 ح 65. [1]
2- (2) الأمالی للصدوق:ص 172 ح 172 [2] عن أحمد بن الحسن الحسینی عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام و راجع:عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 297 ح 54 و [3]بحار الأنوار:ج 77 ص 401 ح 26. [4]
3- (3) مَحَصَ الذهب بالنار:أخلَصَهُ ممّا یشوبه(تاج العروس:ج 9 ص 358« [5]محص»).
4- (4) تحف العقول:ص 245،بحار الأنوار:ج 78 ص 116 ح 2. [6]

7/9-زیان های دنیادوستی

648 . الخصال از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«رغبت به دنیا،غم و اندوه را بسیار می کند و بی رغبتی به دنیا،دل و بدن را آسوده می کند».

8/9-غفلت دنیاپرستان

649 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان فرمود:«بسی غافل که پارچه ای می بافد و کفنش می شود یا خانه ای برای سکونت می سازد و قبرش می گردد».

9/9-مردم،بنده دنیایند

650 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:«مردم،بنده دنیایند و دین،لَقلَقه زبان آنان است!از آن هواداری می کنند تا لوازم زندگی شان فراوان گردد،و چون در آزمونِ بلا قرار گیرند،دینداران،اندک می شوند».

ص:191

الفصلُ العاشِرُ:إرشادات طبّیّة

1/10

الوِقایَةُ مِنَ الأَمراضِ

651 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: مَن أکَلَ إحدی و عِشرینَ زَبیبَةً حَمراءَ عَلَی الرّیقِ،لَم یَجِد فی جَسَدِهِ شَیئا یَکرَهُهُ. (1)

652 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنا أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:مَن أدامَ أکلَ إحدی و عِشرینَ زَبیبَةً حَمراءَ عَلَی الرّیقِ،لَم یَمرَض إلاّ مَرَضَ المَوتِ. (2)

راجع:موسوعة الأحادیث الطبّیة.

ص:192


1- (1) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 41 ح 133، [1]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 276 ح 22 [2] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،الأمالی للطوسی:ص 361 ح 750 [3] عن علیّ بن علیّ بن رزین عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 66 ص 151 ح 3 و [4]راجع:مکارم الأخلاق:ج 1 ص 379 ح 1268 و [5]دستور معالم الحکم:ص 124. [6]
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 360 ح 749 [7] عن علیّ بن علیّ بن بدیل عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،الخصال:ص 612 ح 10 عن أبی بصیر و محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 66 ص 151 ح 4 و [8]راجع:الکافی:ج 6 ص 351 ح 1 و [9]تحف العقول:ص 101.

فصل دهم:رهنمودهای بهداشتی

1/10-پیشگیری از بیماری ها

651 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:هر کس صبحِ ناشتا بیست و یک کشمش سرخ بخورد،هیچ ناخوشی ای در بدنش نمی یابد.

652 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم امام علی علیه السلام فرمود:«هر کس ناشتا خوردنِ بیست و یک کشمش سرخ را ادامه دهد،جز به بیماری مرگ،بیمار نمی شود».

ر.ک:دانش نامه احادیث پزشکی. (1)

ص:193


1- (1) غالب احادیثی که در دانش نامه پزشکی آورده ایم چنان که در فصل یکم از پیش گفتار آن کتاب،توضیح داده شده است،بر محور طبّ پیشگیری و بهداشت اند.

2/10

ما یَزیدُ فِی الدِّماغِ

653 . مکارم الأخلاق عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:کُلُوا الیَقطینَ (1)،فَلَو عَلِمَ اللّهُ أنَّ شَجَرَةً أخَفُّ مِن هذِهِ لَأَنبَتَها عَلی أخی یونُسَ علیه السلام.

إذَا اتَّخَذَ أحَدُکُم مَرَقا فَلیُکثِر فیهِ مِنَ الدُّبّاءِ،فَإِنَّهُ یَزیدُ فِی الدِّماغِ و فِی العَقلِ. (2)

3/10

ما یُفیدُ المَحمومَ

654 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام و هُوَ مَحمومٌ،فَأَمَرَهُ بِأَکلِ الغُبَیراءِ (3). (4)

4/10

التَّجَنُّبُ عَنِ المَجذومِ

655 . مسند ابن حنبل عن فاطمة بنت الحسین عن الحسین عن أبیه علیهما السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: لا تُدیمُوا

النَّظَرَ إلَی المُجَذَّمینَ (5)،و إذا کَلَّمتُموهُم فَلیَکُن بَینَکُم و بَینَهُم قیدُ رُمحٍ. (6)

ص:194


1- (1) الیَقطین:هو عند العَرَب کلّ شجرةٍ تنبسط علی وجه الأرض و لا تقوم علی ساق،لکن غلب استعمال الیقطین فی العرف علی الدُّبّاء؛و هو القَرع،و حُمِل قولُه تعالی: «وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ» (الصافّات:146) [1]علی هذا(المصباح المنیر:ص 509« [2]قطن»).
2- (2) مکارم الأخلاق:ج 1 ص 383 ح 1283، [3]بحار الأنوار:ج 66 ص 228 ح 16،و [4]فی الفردوس:ج 3 ص 244 ح 4719 عن الإمام الحسن علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله.
3- (3) الغُبَیراء:تَمْرَةٌ تُشبه العُنّاب(مجمع البحرین:ج 2 ص 1304«غبر»).و یُسمّی بالفارسیّة«سِنجِد».
4- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 43 ح 152، [5]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 252 ح 175 [6] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 66 ص 188 ح 1 و [7]راجع:الدعوات:ص 157 ح 431.
5- (5) الجُذام:علّةٌ تحدث من انتشار السوداء فی البدن کلّه،فیفسد مزاجُ الأعضاءِ و هیئتها،و ربّما انتهی إلی تأکّل الأعضاءِ و سقوطِها عن تقرّح.جُذِمَ فَهو مَجذومٌ و مُجَذَّمٌ و أجَذَمُ(القاموس المحیط:ج 4 ص 88« [8]جذم»).
6- (6) مسند ابن حنبل:ج 1 ص 169 ح 581، [9]مسند أبی یعلی:ج 6 ص 179 ح 6741،المعجم الکبیر:ج 3 ص 131 ح 2897 و لیس فیه ذیله،الذرّیّة الطاهرة:ص 112 ح 152،تاریخ دمشق:ج 53 ص 380 ح 11314 نحوه و فیه«المجذومین»بدل«المجذّمین»،کنز العمّال:ج 10 ص 55 ح 28339.

2/10-آنچه ذهن را تقویت می کند

653 . مکارم الأخلاق از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«کدو بخورید که اگر خدا گیاهی سبُک تر از آن می یافت،آن را بر برادرم یونس علیه السلام می رویانْد. (1)چون یکی از شما آبگوشت می پزد،کدوی آن را زیاد بریزد،که بر ذهن و عقل می افزاید».

3/10-آنچه برای تبدار،مفید است

654 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا بر علی بن ابی طالب علیه السلام درآمد،در حالی که تب داشت.پس به او فرمان داد که سنجد بخورَد.

4/10-کناره گیری از جذامی

(2)

655 . مسند ابن حنبل به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین،از پدرش امام

علی علیهما السلام،از پیامبر صلی الله علیه و آله:به جذامیان،خیلی منگرید و چون با آنان سخن می گویید،باید میان شما و آنها به اندازه بندِ نیزه،فاصله باشد.

ص:195


1- (1) اشاره است به آیه 146 از سوره صافّات که خداوند می فرماید:«و بر او گیاه یَقْطین رویاندیم»،که یقطین،می تواند بر معنای اصلی خود،یعنی هر گیاه بدون ساقه و مُنبسط بر سطح زمین،حمل شود؛ولی یقطین در عُرف عرب،بیشتر برای«قَرع»،یعنی کدو حلوایی(کدو تنبل)به کار می رود.
2- (2) جذام،بیماری ای است که از پیشرفت سودا در بدن به وجود می آید و بدن را تباه می کند و چه بسا منجر به ریختن گوشت اعضا و صورت بر اثر زخم و جراحت می شود.

5/10

النَّوادِرُ

656 . سنن ابن ماجة عن فاطمة بنت الحسین عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن امّه فاطمة ابنة رسول اللّه صلی الله علیه و آله: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ألا لا یَلومَنَّ امرُؤٌ إلاّ نَفسَهُ یَبیتُ و فی یَدِهِ ریحُ غَمَرٍ (1). (2)

657 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ علیهما السلام: دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَوما و فی یَدِهِ سَفَرجَلَةٌ،فَجَعَلَ یَأکُلُ و یُطعِمُنی،و یَقولُ:کُل یا عَلِیُّ؛فَإِنَّها هَدِیَّةُ الجَبّارِ إلَیَّ و إلَیکَ.قالَ:فَوَجَدتُ فیها کُلَّ لَذَّةٍ.

فَقالَ:یا عَلِیُّ مَن أکَلَ السَّفَرجَلَةَ ثَلاثَةَ أیّامٍ عَلَی الرّیقِ صَفا ذِهنُهُ،وَ امتَلَأَ جَوفُهُ حِلما و عِلما،و وُقِیَ مِن کَیدِ إبلیسَ و جُنودِهِ. (3)

ص:196


1- (1) الغَمَرُ:الدَّسَمُ و الزهومة من اللَّحْم(النهایة:ج 3 ص 385« [1]غمر»).
2- (2) سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1096 ح 3296،مسند أبی یعلی:ج 12 ص 116 ح 6748.
3- (3) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 73 ح 338 [2] عن دارم بن قبیصة عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 66 ص 167 ح 4. [3]

5/10-گوناگون

656 . سنن ابن ماجة به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام،از فاطمه علیها السلام:پیامبر خدا فرمود:«هان!فردی که می خوابد،در حالی که دستش بوی چربی و گوشت می دهد[،اگر بیمار شد]،جز خود را سرزنش نکند».

657 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:روزی بر پیامبر خدا درآمدم.ایشان،بِهی در دست داشت و آن را می خورد.به من هم خورانْد و فرمود:«ای علی!بخور که بِهْ،هدیه خدای جبران کننده برای من و توست».

[خوردم و]در آن،لذّت فراوانی یافتم.سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای علی!هر کس،سه روز ناشتا بِهْ بخورد،اندیشه اش پاک و درونش از علم و حِلم،پُر می شود و از نیرنگ ابلیس و لشکریانش نگاه داشته می شود».

ص:197

658 . طبّ الأئمّة بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: لَو عَلِمَ النّاسُ ما فِی الهَلیلَجِ (1)الأَصفَرِ لاَشتَرَوها بِوَزنِها ذَهَبا.

و قالَ لِرَجُلٍ مِن أصحابِهِ:خُذ هَلیلَجَةً صَفراءَ و سَبعَ حَبّاتِ فُلفُلٍ،وَ اسحَقها وَ انخَلها وَ اکتَحِل بِها. (2)

659 . طبّ الأئمّة عن الباقر محمّد بن علیّ علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام لِأَصحابِهِ:اِجتَنِبُوا الغِشیانَ (3)فِی اللَّیلَةِ الَّتی تُریدونَ فیهَا السَّفَرَ؛فَإِنَّ مَن فَعَلَ ذلِکَ ثُمَّ رُزِقَ وَلَدا کانَ أحوَلَ. (4)

660 . المعجم الکبیر عن بشر بن عبد اللّه الخثعمی عن محمّد بن علیّ بن حسین علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما مِن وَرَقَةٍ مِن وَرَقِ الهِندَباءِ (5)،إلاّ و عَلَیها قَطرَةٌ مِن ماءِ الجَنَّةِ. (6)

راجع:موسوعة الأحادیث الطبیّة:(المدخل/تقویم الأحادیث الطبیّة).

ص:198


1- (1) الإهلیلج:شجرٌ ینبت فی الهند و کابل و الصین،ثمرُهُ علی هیئة حبّ الصنوبر الکبار(المعجم الوسیط:ج 1 ص 32« [1]إهلیلج»).و هو علی أقسام؛منه أصفر،منه أسود؛و هو البالغ النضیج،و منه کابلی.و له منافع جمّة ذکرها الأطبّاء فی کتبهم؛منها أنّه ینفع من الخوانیق،و یحفظ العقل،و یزیل الصداع باستعماله مربّیً(تاج العروس:ج 3 ص 519« [2]هلج»).
2- (2) طبّ الأئمّة لابنی بسطام:ص 86 عن المسیّب بن واضح عن الإمام العسکری عن أبیه عن جدّه عن الإمام الصادق عن أبیه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 62 ص 237 ح 1. [3]
3- (3) غَشِیَ المرأة:إذا جامعها(النهایة:ج 3 ص 369« [4]غشا»).
4- (4) طبّ الأئمّة لابنی بسطام:ص 132،بحار الأنوار:ج 103 ص 293 ح 39. [5]
5- (5) الهِندباء بفتح الدال و کسرها:منه برّی و منه بستانی.و هو صنفان:عریض الورق،و دقیق الورق.و هو یجری مجری الخَسّ(القانون فی الطبّ:ص 68). [6]
6- (6) المعجم الکبیر:ج 3 ص 130 ح 2892،کنز العمّال:ج 12 ص 344 ح 35332.

658 . طبّ الائمّة علیهم السلام به سندش:امام حسین علیه السلام فرمود:«اگر مردم می دانستند که چه چیزی در هَلیله زرد (1)هست،برای خرید آن،هم وزنش طلا می دادند».

همچنین به مردی از یاران خود فرمود:«هلیلج زرد و هفت حبّه فلفل بگیر و آنها را بسای و الَک کن و با آنها سرمه بکش».

659 . طبّ الأئمّة علیهم السلام از امام باقر علیه السلام:امام حسین به یارانش فرمود:«از آمیزش در شبی که قصد سفر دارید،بپرهیزید،که هر کس چنین کند و بچّه دار شود،بچّه اش لوچ(چپْ چشم)می شود».

660 . المعجم الکبیر به نقل از بشر بن عبد اللّه خثعمی،از امام باقر علیه السلام:پدرم[امام زین العابدین علیه السلام]از جدّم امام حسین علیه السلام نقل کرد که پیامبر خدا فرمود:«هیچ برگی از برگ های کاسنی (2)نیست،جز آن که قطره ای از آب بهشت بر آن است».

ر.ک:دانش نامه احادیث پزشکی:ج1 ص13(درآمد/ارزیابی کلّی احادیث طبّی).

ص:199


1- (1) هلیله زرد،از تیره هلیله هاست که درختی جنگلی مخصوص مناطق گرمسیری و به شکل درخت صنوبر دارد و برای دو گونه زرد و سیاه این تیره،خواصّ فراوانی در کتاب های پزشکی یاد شده است.
2- (2) کاسنی،دو گونه است:صحرایی و پرورشی،و هر دو گونه،هم پهنْ برگ و هم نازکْ برگ دارند.

البابُ السّادِسُ:جوامع الحکم

الفَصلُ الأَوَّلُ:جوامع الحکم القدسیّة

661 . معدن الجواهر عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أوصانی رَبّی بِسَبعَةِ أشیاءَ:أوصانی بِالإِخلاصِ لَهُ فِی السِّرِّ وَ العَلانِیَةِ،و أن أعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنی،و اعطِیَ مَن حَرَمَنی،و اوصِلَ مَن قَطَعَنی،و أن یَکونَ صَمتی تَفَکُّرا،و نَظَری عِبَرا (1). (2)

662 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: وُجِدَ لَوحٌ تَحتَ حائِطِ مَدینَةٍ مِنَ المَدائِنِ فیهِ مَکتوبٌ:

أنَا اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنَا و مُحَمَّدٌ نَبِیّی،عَجِبتُ (3)لِمَن أیقَنَ بِالمَوتِ کَیفَ یَفرَحُ!و عَجِبتُ لِمَن أیقَنَ بِالقَدَرِ کَیفَ یَحزَنُ!و عَجِبتُ لِمَنِ اختَبَرَ الدُّنیا کَیفَ یَطمَئِنُّ[إلَیها] (4)!و عَجِبتُ لِمَن أیقَنَ بِالحِسابِ کَیفَ یُذنِبُ! (5)

ص:200


1- (1) العِبَرُ:جمع عِبْرَة و هی کالموعظة ممّا یتّعظ به الإنسان و یعمل به(النهایة:ج 3 ص 171« [1]عبر»).
2- (2) معدن الجواهر:ص 58 و [2]راجع:کنز الفوائد:ج 2 ص 11 و [3]تحف العقول:ص 36.
3- (3) فی المصدر:«و عجبت»،و الصواب ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار. [4]
4- (4) الزیادة فی بحار الأنوار. [5]
5- (5) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 44 ح 158، [6]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 254 ح 180 [7] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 13 ص 295 ح 11. [8]

باب ششم:حکمت های جامع

فصل یکم:حکمت های جامع قُدسی

661 . معدن الجواهر از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«پروردگارم هفت چیز را به من سفارش کرد:برای او در نهان و آشکار،اخلاص و رزم؛از کسی که به من ستم می کند،بگذرم؛به کسی که مرا محروم می دارد،عطا کنم؛با کسی که با من قطعِ رابطه می کند،بپیوندم؛سکوتم،فکر کردن باشد؛و نگاهم عبرت آموزی باشد».

662 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:لوحی زیر دیوار شهری از شهرها یافت شد که در آن نوشته بود:«من،خدایم و خدایی جز من نیست و محمّد،پیامبرِ من است.در شگفتم کسی که به مرگ یقین دارد،چگونه شادمانی می کند؟!و در شگفتم کسی که به تقدیر یقین دارد،چگونه غمگین می شود؟!و در شگفتم کسی که دنیا را آزموده،چگونه به آن اطمینان می کند؟!و در شگفتم کسی که به محاسبه یقین دارد،چگونه گناه می کند؟!».

ص:201

663 . المعجم الصغیر بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:قالَ لی جَبرائیلُ:یا مُحَمَّدُ،أحِبَّ مَن شِئتَ فَإِنَّکَ مُفارِقُهُ،وَ اعمَل ما شِئتَ فَإِنَّکَ مُلاقیهِ،و عِش کَم شِئتَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ. (1)

664 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یَقولُ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی:یَا ابنَ آدَمَ ما تُنصِفُنی؟!أتَحَبَّبُ إلَیکَ بِالنِّعَمِ و تَتَمَقَّتُ إلَیَّ بِالمَعاصی،خَیری إلَیکَ مُنزَلٌ و شَرُّکَ إلَیَّ صاعِدٌ،و لا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَأتینی عَنکَ فی کُلِّ یَومٍ و لَیلَةٍ بِعَمَلٍ قَبیحٍ مِنکَ!یَا ابنَ آدَمَ،لَو سَمِعتَ وَصفَکَ مِن غَیرِکَ و أنتَ لا تَعلَمُ مَنِ المَوصوفُ لَسارَعتَ إلی مَقتِهِ. (2)

665 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أوحَی اللّهُ إلی بَعضِ أنبِیائِهِ فی بَعضِ وَحیِهِ إلَیهِ:و عِزَّتی و جَلالی لاَُقَطِّعَنَّ أمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ غَیری بِالإِیاسِ،و لَأَکسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فِی النّاسِ،و لأَُبعِدَنَّهُ مِن فَرَجی و فَضلی،أ یُؤَمِّلُ عَبدی فِی الشَّدائِدِ غَیری،أو یَرجو سِوایَ!و أنَا الغَنِیُّ الجَوادُ،بِیَدی مَفاتیحُ الأَبوابِ و هِیَ مُغلَقَةٌ،و بابی مَفتوحٌ لِمَن دَعانی،أ لَم یَعلَم أنَّهُ ما أوهَنَتهُ نائِبَةٌ لَم یَملِک کَشفَها عَنهُ غَیری،فَما لی أراهُ بِأَمَلِهِ مُعرِضا عَنّی؟!قَد أعطَیتُهُ بِجودی و کَرَمی ما لَم

یَسأَلنی،فَأَعرَضَ عَنّی و لَم یَسأَلنی،و سَأَلَ فی نائِبَتِهِ غَیری!و أنَا اللّهُ أبتَدِئُ بِالعَطِیَّةِ قَبلَ المَسأَلَةِ،أ فَاسأَلُ فَلا اجیبُ؟کَلاّ،أ وَ لَیسَ الجودُ وَ الکَرَمُ لی؟أ وَ لَیسَ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ بِیَدی؟فَلَو أنَّ أهلَ سَبعِ سَماواتٍ و أرَضینَ سَأَلونی جَمیعا فَأَعطَیتُ کُلَّ واحِدٍ مِنهُم مَسأَلَتَهُ،ما نَقَصَ ذلِکَ مِن مُلکی مِثلَ جَناحِ بَعوضَةٍ،و کَیفَ یَنقُصُ مُلکٌ أنَا قَیِّمُهُ (3)؟!فَیا بُؤسا لِمَن عَصانی و لَم یُراقِبنی. (4)

ص:202


1- (1) المعجم الصغیر:ج 1 ص 251،المعجم الأوسط:ج 5 ص 119 ح 4845 کلاهما عن زید العلوی عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،حلیة الأولیاء:ج 3 ص 202 عن زید بن علیّ عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام،الأمالی للطوسی:ص 590 ح 1224 [1] عن عیسی بن عبد اللّه العلوی عن أبیه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام و لیس فیه ذیله من«و عش»،بحار الأنوار:ج 71 ص 188 ح 54. [2]
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 28 ح 18، [3]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 81 ح 4 [4] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا [5]عن آبائه علیهم السلام،الأمالی للطوسی:ص 126 ح 197، [6]کنز الفوائد:ج 1 ص 350 [7] کلاهما عن داود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا [8]عن آبائه عنه علیهم السلام و کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 73 ص352 ح50. [9]
3- (3) القیِّمُ علی الشیء:المستولی علیه (مجمع البحرین:ج 3 ص 1532«قوم»).
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 584 ح 1208، [10]عدّة الداعی:ص 123، [11]تنبیه الخواطر:ج 2 ص 73، [12]أعلام الدین:ص 212 و [13]الثلاثة الأخیرة نحوه و کلّها عن محمّد بن عبد اللّه بن علیّ بن الحسین عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 71 ص 154 ح 67 و [14]راجع:صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 276 ح 20. [15]

663 . المعجم الصغیر به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«جبرئیل علیه السلام به من گفت:"ای محمّد!هر که را می خواهی دوست داشته باش،که از او جدا خواهی شد و هر کاری می خواهی بکن،که آن را خواهی دید و هر اندازه می خواهی زندگی کن،که سرانجام خواهی مُرد"».

664 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خدای تبارک و تعالی می فرماید:"ای آدمی زاده!به من انصاف نمی دهی؟!من با نعمت ها با تو دوستی می ورزم و تو با معصیت ها با من دشمنی می کنی.خیر من به سوی تو فرو می آید و شرّ تو به سوی من بالا می آید.هماره،فرشته ای بزرگوار،هر روز و شب،از تو کاری زشت را برای من می آورد.ای آدمی زاده!اگر صفت خود را از زبان دیگری می شنیدی و موصوف را نمی شناختی،خیلی زود،دشمنش می شدی"».

665 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:خداوند به یکی از پیامبرانش در یکی از وحی هایش چنین فرمود:«به عزّت و جلالم سوگند،آرزوی هر آرزومندی را که چیز دیگری غیر از خودم باشد،با یأس می گُسَلم و میان مردم،جامه خواری بر تن او می کنم و او را از گشایش و فضل خودم دور می دارم.آیا بنده من در گرفتاری ها،به غیر من دل می بندد یا جز مرا امید می بَرَد،در حالی که منم بی نیازِ بخشنده و کلید درهای بسته به دست من است و درگاهم به روی کسی که مرا می خواند،گشوده است؟!آیا نمی داند مصیبتی که او را به زانو درآورده است،کس دیگری جز من،نمی تواند برطرف سازد؟پس چرا می بینم از من روی گردانده و به دیگری امید دارد؟!به بخشش

و کَرَم خود،چیزی را که نخواسته بود،به او عطا کردم؛امّا از من روی گردانْد و از من نخواست و در مصیبتش از دیگری درخواست کرد و منِ خدا که عطا را قبل از درخواست می آغازم،اگر از من درخواست شود،اجابت نمی کنم؟هرگز!آیا بخشش و کَرَم،از آنِ من نیست؟آیا دنیا و آخرت به دست من نیست؟پس اگر اهل هفت آسمان و زمین ها،همگی از من درخواست کنند و همه خواسته ها را اجابت کنم،این کار از دارایی من،به اندازه بالِ مگسی کم نمی کند.چگونه دارایی ای که من سرپرست آنم،کاستی گیرد؟!بدا به حال کسی که نافرمانی مرا می کند و مرا نمی پاید!

ص:203

666 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:قالَ اللّهُ عز و جل:یَا ابنَ آدَمَ،کُلُّکُم ضالٌّ إلاّ مَن هَدَیتُ،و کُلُّکُم عائِلٌ (1)إلاّ مَن أغنَیتُ،و کُلُّکُم هالِکٌ إلاّ مَن أنجَیتُ،فَاسأَلونی أکفِکُم و أهدِکُم سَبیلَ رُشدِکُم.

فَإِنَّ مِن عِبادِیَ المُؤمِنینَ مَن لا یُصلِحُهُ إلاَّ الفاقَةُ و لَو أغنَیتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ و إنَّ مِن عِبادی مَن لا یُصلِحُهُ إلاَّ الصِّحَّةُ و لَو أمرَضتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ،و إنَّ مِن عِبادی مَن لا یُصلِحُهُ إلاَّ المَرَضُ و لَو أصحَحتُ جِسمَهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ،و إنَّ مِن عِبادی لَمَن یَجتَهِدُ فی عِبادَتی و قِیامِ اللَّیلِ لی،فَاُلقی عَلَیهِ النُّعاسَ نَظَرا مِنّی لَهُ،فَیَرقُدُ حَتّی یُصبِحَ و یَقومُ حینَ یَقومُ و هُوَ ماقِتٌ (2)لِنَفسِهِ زارٍ (3)عَلَیها،و لَو خَلَّیتُ بَینَهُ و بَینَ ما یُریدُ لَدَخَلَهُ

العُجبُ بِعَمَلِهِ،ثُمَّ کانَ هَلاکُهُ فی عُجبِهِ و رِضاهُ مِن نَفسِهِ،فَیَظُنُّ أنَّهُ قَد فاقَ العابِدینَ و جازَ بِاجتِهادِهِ حَدَّ المُقَصِّرینَ،فَیَتَباعَدُ بِذلِکَ مِنّی و هُوَ یَظُنُّ أنَّهُ یَتَقَرَّبُ إلَیَّ.

فَلا یَتَّکِلِ العامِلونَ عَلی أعمالِهِم و إن حَسُنَت،و لا یَیأَسِ المُذنِبونَ مِن مَغفِرَتی لِذُنوبِهِم و إن کَثُرَت،لکِن بِرَحمَتی فَلیَثِقوا،و لِفَضلی فَلیَرجوا،و إلی حُسنِ نَظَری فَلیَطمَئِنّوا،و ذلِکَ أنّی ادَبِّرُ عِبادی بِما یُصلِحُهُم،و أنَا بِهِم لَطیفٌ خَبیرٌ. (4)

ص:204


1- (1) العائِل:هو الفَقیر(النهایة:ج 3 ص 323«عول»).
2- (2) المَقْتُ:أشدّ البغض(النهایة:ج 4 ص 346«مقت»).
3- (3) الازدِراء:الاحتقار و الانتقاص و العیب،و هو افتعال من زریت علیه (النهایة:ج 2 ص 302« [1]زرا»).
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 166 ح 278 [2] عن داود بن سلیمان عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 287 ح 33،بحار الأنوار:ج 71 ص 140 ح 31 و [3]راجع:الکافی:ج 2 ص 60 ح 4. [4]

666 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم علی،امیر مؤمنان،برایم از پیامبر خدا نقل کرد،که خداوند عز و جل فرمود:«ای آدمی زاده!همه شما گم راهید،جز آن که من بدو ره نمودم و همگی شما نیازمندید،جز آن که من،بی نیازش کردم و همه شما هلاکید،جز آن که من،نجاتش دادم.پس از من بخواهید تا کفایتتان کنم و به راه هدایتتان،رهنمون شوم.

بی گمان،برخی از بندگان مؤمنم را جز نیازمندی به سامان نمی آورد و اگر او را بی نیازش کنم،همین،او را تباه می کند.برخی از بندگانم را جز تن درستی،به سامان نمی کند و اگر بیمارش کنم،او را تباه می کند.برخی از بندگانم را جز بیماری،به سامان نمی کند و اگر تن درستش کنم،تباهش می سازد.کسی از بندگانم هست که در عبادت من و شب زنده داری برای من می کوشد و من از سرِ عنایت به او،خواب را بر او مسلّط می کنم و تا صبح می خوابد و چون برمی خیزد،با نفس خود،بد است و او را خوار می شمارد و اگر چنین نمی کردم و به خواسته اش(شب زنده داری)می رسید،شیفتگی به عملش او را می گرفت و

این خودپسندی،سبب هلاک او می شد و گمان می کرد که بر عابدان،فائق آمده و با کوشش خود،از تقصیر در عبادت درگذشته است و به همین سبب،از من دور می شد و می پنداشت که به من،نزدیک می شود.

پس عمل کنندگان،بر اعمال خود تکیه نکنند،هر چند[عملشان]نیکو باشد و گناهکاران از آمرزش من نسبت به گناهانشان،ناامید نشوند،هر چند[گناهانشان]فراوان باشد؛بلکه بر رحمت من،اعتماد کنند و به فضل من،امیدوار باشند و به حُسن نظر من،اطمینان کنند؛چرا که من بندگانم را آن گونه که به صلاحشان است،اداره می کنم و من نسبت به آنها باریک بین و آگاهم.

ص:205

ص:206

ص:207

الفَصلُ الثّانی:جوامع الحکم النّبویّة

667 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوصی إلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام و کانَ فیما أوصی بِهِ أن قالَ لَهُ:

یا عَلِیُّ،مَن حَفِظَ مِن امَّتی أربَعینَ حَدیثا یَطلُبُ بِذلِکَ وَجهَ اللّهِ عز و جل وَ الدّارَ الآخِرَةَ،حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ و حَسُنَ اولئِکَ رَفیقا.

فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام:یا رَسولَ اللّهِ،أخبِرنی ما هذِهِ الأَحادیثُ؟

فَقالَ:أن تُؤمِنَ بِاللّهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،و تَعبُدَهُ و لا تَعبُدَ غَیرَهُ،و تُقیمَ الصَّلاةَ بِوُضوءٍ سابِغٍ فی مَواقیتِها و لا تُؤَخِّرَها؛فَإِنَّ فی تَأخیرِها مِن غَیرِ عِلَّةٍ غَضَبَ اللّهِ عز و جل،و تُؤَدِّیَ الزَّکاةَ،و تَصومَ شَهرَ رَمَضانَ،و تَحُجَّ البَیتَ إذا کانَ لَکَ مالٌ و کُنتَ مُستَطیعا.

و ألاّ تَعُقَّ وَالِدَیکَ،و لا تَأکُلَ مالَ الیَتیمِ ظُلما،و لا تَأکُلَ الرِّبا،و لا تَشرَبَ الخَمرَ و لا شَیئا مِنَ الأَشرِبَةِ المُسکِرَةِ،و لا تَزنِیَ،و لا تَلوطَ،و لا تَمشِیَ بِالنَّمیمَةِ (1)،و لا تَحلِفَ بِاللّهِ کاذِبا،و لا تَسرِقَ،و لا تَشهَدَ شَهادَةَ الزّورِ لِأَحَدٍ قَریبا کانَ أو بَعیدا،

و أن تَقبَلَ الحَقَّ مِمَّن جاءَ بِهِ صَغیرا کانَ أو کَبیرا،و ألاّ تَرکَنَ إلی ظالِمٍ و إن کانَ حَمیما قَریبا،و ألاّ تَعمَلَ بِالهَوی،و لا تَقذِفَ المُحصَنَةَ،و لا تُرائِیَ؛فَإِنَّ أیسَرَ الرِّیاءِ شِرکٌ بِاللّهِ عز و جل.

و ألاّ تَقولَ لِقَصیرٍ:یا قَصیرُ،و لا لِطَویلٍ:یا طَویلُ؛تُریدُ بِذلِکَ عَیبَهُ،و ألاّ تَسخَرَ مِن أحَدٍ مِن خَلقِ اللّهِ،و أن تَصبِرَ عَلَی البَلاءِ وَ المُصیبَةِ،و أن تَشکُرَ نِعَمَ اللّهِ الَّتی أنعَمَ بِها عَلَیکَ،و ألاّ تَأمَنَ عِقابَ اللّهِ عَلی ذَنبٍ تُصیبُهُ،و ألاّ تَقنَطَ (2)مِن رَحمَةِ اللّهِ،و أن تَتوبَ إلَی اللّهِ عز و جل مِن ذُنوبِکَ؛فَإِنَّ التّائِبَ مِن ذُنوبِهِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ،و ألاّ تُصِرَّ عَلَی الذُّنوبِ مَعَ الاِستِغفارِ فَتَکونَ کَالمُستَهزِئِ بِاللّهِ و آیاتِهِ و رُسُلِهِ.

و أن تَعلَمَ أنَّ ما أصابَکَ لَم یَکُن لِیُخطِئَکَ،و أنَّ ما أخطَأَکَ لَم یَکُ لِیُصیبَکَ،و ألاّ تَطلُبَ سَخَطَ الخالِقِ بِرِضَی المَخلوقِ،و ألاّ تُؤثِرَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَةِ؛لِأَنَّ الدُّنیا فانِیَةٌ وَ الآخِرَةَ الباقِیَةُ،و ألاّ تَبخَلَ عَلی إخوانِکَ بِما تَقدِرُ عَلَیهِ،و أن تَکونَ سَریرَتُکَ کَعَلانِیَتِکَ،و ألاّ تَکونَ عَلانِیَتُکَ حَسَنَةً و سَریرَتُکَ قَبیحَةً،فَإِن فَعَلتَ ذلِکَ کُنتَ مِنَ المُنافِقینَ.

و ألاّ تَکذِبَ،و ألاّ تُخالِطَ الکَذّابینَ،و ألاّ تَغضَبَ إذا سَمِعتَ حَقّا،و أن تُؤَدِّبَ نَفسَکَ و أهلَکَ و وُلدَکَ و جیرانَکَ عَلی حَسَبِ الطّاقَةِ،و أن تَعمَلَ بِما عَلِمتَ،و لا تُعامِلَنَّ أحَدا مِن خَلقِ اللّهِ عز و جل إلاّ بِالحَقِّ،و أن تَکونَ سَهلاً لِلقَریبِ وَ البَعیدِ،و ألاّ تَکونَ جَبّارا عَنیدا،و أن تُکثِرَ مِنَ التَّسبیحِ وَ التَّهلیلِ وَ الدُّعاءِ و ذِکرِ المَوتِ و ما بَعدَهُ مِنَ القِیامَةِ وَ الجَنَّةِ وَ النّارِ،و أن تُکثِرَ مِن قِراءَةِ القُرآنِ و تَعمَلَ بِما فیهِ.

و أن تَستَغنِمَ البِرَّ وَ الکَرامَةَ بِالمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ،و أن تَنظُرَ إلی کُلِّ ما لا تَرضی فِعلَهُ لِنَفسِکَ فَلا تَفعَلَهُ بِأَحَدٍ مِنَ المُؤمِنینَ،و لا تَمَلَّ مِن فِعلِ الخَیرِ،و ألاّ تُثَقِّلَ عَلی

أحَدٍ،و ألاّ تَمُنَّ عَلی أحَدٍ إذا أنعَمتَ عَلَیهِ،و أن تَکونَ الدُّنیا عِندَک سِجنا حَتّی یَجعَلَ اللّهُ لَکَ جَنَّةً.

فَهذِهِ أربَعونَ حَدیثا،مَنِ استَقامَ عَلَیها و حَفِظَها عَنّی مِن امَّتی دَخَلَ الجَنَّةَ بِرَحمَةِ اللّهِ،و کانَ مِن أفضَلِ النّاسِ و أحَبِّهِم إلَی اللّهِ عز و جل بَعدَ النَّبِیّینَ وَ الوَصِیّینَ،و حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ و حَسُنَ اولئِکَ رَفیقا. (3)

ص:208


1- (1) النَّمِیمَةُ:هی نقل الحدیث من قوم إلی قوم علی جهة الإفساد و الشرّ(النهایة:ج 5 ص 120« [1]نمم»).
2- (2) القُنوط:هو أشدّ الیأس من الشیء(النهایة:ج 4 ص 113« [2]قنط»).
3- (3) الخصال:ص 543 ح 19 [3] عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی،و إسماعیل بن أبی زیاد جمیعا عن الإمام الصادق [4]عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 2 ص 154 ح 7. [5]

فصل دوم:حکمت های جامع نبوی

667 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا به امیر مؤمنان علی علیه السلام سفارش کرد و از جمله فرمود:«ای علی!هر کس از امّتم چهل حدیث را برای خدا و سرای آخرت حفظ کند،خداوند،روز قیامت،او را با پیامبران،صدّیقان(مؤمنان راستین)و شهیدان و شایستگان که بهترین همراهان هستند،محشور می کند».

علی علیه السلام گفت:ای پیامبر خدا!به من بگو این احادیث چه هستند؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«این که به خدای یگانه بی انباز،ایمان بیاوری و او را بپرستی و جز او را نپرستی و نماز را با وضویی شاداب و کامل و در وقت خود و بدون تأخیر،به جا آوری که در تأخیر آن و[بیرون وقت خواندن]بدون علّت،خشم خدای عز و جل است.

زکات را بپردازی و ماه رمضان را روزه بگیری و چون ثروتمند و مستطیع بودی،حج بگزاری.پدر و مادرت را نافرمانی نکنی و مال یتیم را به ستم نخوری.ربا نخوری و شراب و هیچ یک از نوشیدنی های مست کننده را ننوشی.زنا و لواط و سخن چینی نکنی و به خدا،سوگندِ دروغ مخوری.دزدی مکنی،گواهی دروغ

برای هیچ کس،نزدیک یا دور،ندهی و حق را از هر کس که آن را آورد،کوچک باشد یا بزرگ،بپذیری.

به ستمکار تکیه مکنی،هر چند دوست و نزدیک باشد.به هوسَت عمل نکنی و به زن عفیفِ خویشتندار،تهمت نزنی.ریا نکنی که کمترین ریا،شرک به خدای عز و جل است.افراد کوتاه و بلند را به زبان عیب،کوتاه و بلند،نخوانی.هیچ یک از آفریدگان خدا را مسخره نکنی.بر بلا و مصیبت،شکیب ورزی و نعمت های الهی را که خداوند به تو داده،سپاس بگزاری.[خود را]از کیفر خدا بر گناهی که کرده ای،ایمن مپنداری.از رحمت خدا،ناامید نشوی و از گناهانت به سوی خدای عز و جل بازگردی که بازگردنده از گناهانش،مانند کسی است که گناهی ندارد.در کنار استغفار،بر گناهانت اصرار نورزی که همچون ریشخند کنندگان خدا و آیات الهی و پیامبرانش می شوی.

این را بدانی که آنچه به تو رسید،حتما و بدون خطا می رسید و آنچه[به ظاهر]خطا نمود،نباید به تو می رسید و با رضایتِ آفریده،نارضاییِ آفریدگار را به دست نیاوری و دنیا را بر آخرت،مقدّم نداری که دنیا فانی و آخرت،باقی است.بر برادرانت از آنچه در توان داری،بخل نورزی و درونت مانند برونت باشد،نه این که ظاهرت،زیبا و باطنت،زشت باشد که اگر چنین کنی،از دوچهرگان خواهی بود.

دروغ نگویی و با دروغ گویان،درنیامیزی و چون سخن حقّی شنیدی،خشم مگیری و خود،خانواده،فرزندان و همسایگانت را به اندازه توانت تربیت کنی.به آنچه می دانی،عمل کنی و با هیچ یک از خلق خدا،جز به حق،معامله نکنی.در برابر نزدیک و دور،نرم باشی،نه زورگو و لجباز.تسبیح و تهلیل و دعا را فراوان گویی و بسیار به یاد مرگ[و وقایع]و پس از آن از قیامت تا بهشت و دوزخ باشی.فراوان قرآن بخوان و به آن عمل کن.

نیکی به مردان و زنان مؤمن و گرامیداشت آنان را غنیمت بدان و بنگر هر چه را برای خود نمی پسندی،با هیچ یک از مؤمنان مکنی.از کار خیر،ملول مشو و

سربارِ هیچ کس مباش و چون به کسی نعمتی بخشیدی،بر او منّت مگذار و دنیا نزد تو،زندانی باشد که از آن به سوی بهشت می روی.

این،چهل حدیث است که هر کس از امّتم بر آن پایداری ورزد و آنها را حفظ کند،به رحمت الهی وارد بهشت می شود و پس از پیامبران و اوصیا،محبوب ترینِ مردم نزد خدای عز و جل است و خدا،او را روز قیامت با پیامبران،صدّیقان،شهیدان و شایستگان که بهترینْ همراهان اند،محشور می کند».

ص:209

ص:210

ص:211

668 . دعائم الإسلام عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا بُنَیَّ!نَم عَلی قَفاکَ یَخمُص (1)بَطنُکَ،وَ اشرَبِ الماءَ مَصّا یُمرِئکَ أکلُکَ،وَ اکتَحِل وَترا (2)یُضِئ لَکَ بَصَرُکَ،وَ ادَّهِن غِبّا (3)تَتَشَبَّه بِسُنَّةِ نَبِیِّکَ،وَ استَجِدِ النِّعالَ فَإِنَّها خَلاخیلُ الرِّجالِ،وَ العَمائِمَ فَإِنَّها تیجانُ العَرَبِ،و إذا طَبَختَ قِدرا فَأَکثِر مَرَقَها،و إن لَم یُصَب جیرانُکَ مِن لَحمِها أصابوا مِن مَرَقِها؛لِأَنَّ المَرَقَ أحَدُ اللَّحمَینِ،و تَخَتَّم بِالیاقوتِ وَ العَقیقِ فَإِنَّهُ مَیمونٌ مُبارَکٌ،فَکُلَّما نَظَرَ الرَّجُلُ فیهِ إلی وَجهِهِ یَزیدُ نورا،وَ الصَّلاةُ فیهِ سَبعونَ صَلاةً،و تَخَتَّم فی یَمینِکَ فَإِنَّها مِن سُنَّتی و سُنَنِ المُرسَلینَ،و مَن رَغِبَ عَن سُنَّتی فَلَیسَ مِنّی،و لا تَخَتَّم فِی الشِّمالِ و لا بِغَیرِ الیاقوتِ وَ العَقیقِ. (4)

669 . تاریخ الیعقوبی: قیلَ لِلحُسَینِ علیه السلام:ما سَمِعتَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟

قالَ:سَمِعتُهُ یَقولُ:«إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مَعالِیَ الاُمورِ و یَکرَهُ سَفسافَها (5)»،و عَقَلتُ عَنهُ

أنَّهُ یُکَبِّرُ فَاُکَبِّرُ خَلفَهُ،فَإِذا سَمِعَ تَکبیری أعادَ التَّکبیرَ حَتّی یُکَبِّرَ سَبعا،و عَلَّمَنی«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»،و عَلَّمَنِی الصَّلَواتِ الخَمسَ.

و سَمِعتُهُ یَقولُ:«مَن یُطِعِ اللّهَ یَرفَعهُ،و مَن یَعصِ اللّهَ یَضَعهُ،و مَن یُخلِص نِیَّتَهُ للّهِ ِ یُزِنهُ،و مَن یَثِق بِما عِندَ اللّهِ یُغنِهِ،و مَن یَتَعَزَّز عَلَی اللّهِ یُذِلَّهُ». (6)

ص:212


1- (1) خَمِیصٌ:إذا کان ضامر البطن(النهایة:ج 2 ص 80« [1]خمص»).
2- (2) یتحقّق الاکتحال بإدخال المیل فی المکحلة و إخراجه منها ثمّ إمراره بالعین.و المراد هو أنّ عدد إمرار المیل فی العین فرد لا زوج.
3- (3) الغِبّ:من أوراد الإبِل؛أن تَرِدَ الماءَ یوما،و تدعه یوما،ثمّ تعود(النهایة:ج 3 ص 336« [2]غبب»).
4- (4) دعائم الإسلام:ج 2 ص 164 ح 591. [3]
5- (5) السَّفسافُ:الأمر الحقیر،و الردیء من کلّ شیء(النهایة:ج 2 ص 374« [4]سفسف»).
6- (6) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [5]

668 . دعائم الإسلام از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا به من فرمود:«ای پسر عزیزم!بر پشت بخواب تا شکمت کوچک شود.آب را بمَک تا غذا گوارایت شود.سرمه را فرد(یک،سه،پنج...بار) (1)بکش تا دیده ات روشن شود.یک روز در میان،روغن بمال (2)تا به مانند سنّت پیامبرت رفتار کرده باشی.کفش خوب به پا کن که زینتِ پای مردان است و نیز عمامه بگذار که تاج عرب است.چون آبگوشت پختی،آبش را زیاد بریز تا اگر گوشتش به همسایگانت نرسید،از آبش به آنها برسد؛زیرا آبِ گوشت هم مانند خود گوشت[باخاصیّت]است.انگشتر یاقوت و عقیق به دست کن که خجسته و بابرکت است و هر بار که مرد به آن بنگرد،بر نور سیمایش می افزاید و نماز با آن،هفتاد نماز به شمار می آید.انگشتر را به دست راستت بکن که سنّت من و فرستادگان خداست و هر کس از سنّت من روی گردانَد،از من نیست.انگشتر را به دستِ چپ مکن و از غیر یاقوت و عقیق هم نباشد».

669 . تاریخ الیعقوبی: به امام حسین علیه السلام گفته شد:از پیامبر خدا چه شنیده ای؟

فرمود:«شنیدم که می فرماید:"خداوند،کارهای بزرگ و والا را دوست

می دارد و کارهای پست را ناپسند می شمُرَد".

به یاد دارم که او تکبیر گفت و من،پشتِ سر او تکبیر گفتم.چون تکبیر مرا شنید،دوباره و تا هفت بار تکبیر گفت و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» ،و نیز نمازهای پنجگانه را به من آموخت.

شنیدم که می فرماید:"هر کس از خدا اطاعت کند،او را برمی کشد و هر کس نافرمانی اش کند،او را فرو می کشد.هر کس نیّتش را برای خدا خالص کند،او را می آراید و هر کس به آنچه نزد خداست،اعتماد کند،بی نیازش می سازد و هر کس به خدا بزرگی فروشد،خوارش می کند».

ص:213


1- (1) سرمه کشیدن،یعنی فرو بردن میل در سرمه دان و سپس کشیدن آن به چشم،و در اینجا،منظور،این است که عدد این کشیدن ها،فرد باشد،نه زوج.
2- (2) برای دیدن احادیث متعدّدِ توصیه به«چرب کردن پوست بدن»و«روغن زدن به موی سر و ابرو»،ر.ک:دانش نامه احادیث پزشکی:ج 1 ص 151 و 251 254. [1]

670 . کنز العمّال عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها عن جدّها علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَبدِ اللّهِ بنِ العَبّاسِ:اِحفَظِ اللّهَ یَحفَظکَ،احفَظِ اللّهَ تَجِدهُ أمامَکَ،تَعَرَّف إلَی اللّهِ فِی الرَّخاءِ یَعرِفکَ فِی الشِّدَّةِ،و إذا سَأَلتَ فَاسأَلِ اللّهَ،و إذَا استَعَنتَ فَاستَعِن بِاللّهِ.

جَفَّ القَلمُ بِما هُوَ کائِنٌ إلی یَومِ القِیامَةِ،فَلَو جَهَدَ الخَلائِقُ أن یَنفَعوکَ بِشَیءٍ لَم یَکتُبهُ اللّهُ عَلَیکَ لَم یَقدِروا،فَإِنِ استَطَعتَ أن تَعمَلَ للّهِ ِ بِالرِّضا بِالیَقینِ فَاعمَل،و إن لَم تَستَطِع فَإِنَّ فِی الصَّبرِ عَلی ما تَکرَهُ خَیرا کَثیرا،وَ اعلَم أنَّ النَّصرَ مَعَ الصَّبرِ،و أنَّ الفَرَجَ مَعَ الکَربِ،و أنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا. (1)

671 . حلیة الأولیاء بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قامَ خَطیبا عَلی أصحابِهِ فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ،کَأَنَّ المَوتَ فیها عَلی غَیرِنا کُتِبَ،و کَأَنَّ الحَقَّ فیها عَلی غَیرِنا وَجَبَ،و کَأَنَّ الَّذی نُشَیِّعُ مِنَ الأَمواتِ سَفرٌ عَمّا قَلیلٍ إلَینا راجِعونَ،نَأکُلُ تُراثَهُم کَأَنَّنا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم،قَد نَسینا کُلَّ واعِظَةٍ،و أ مِنّا کُلَّ جائِحَةٍ.

طوبی لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ النّاسِ.طوبی لِمَن طابَ مَکسَبُهُ،و صَلُحَت سَریرَتُهُ،و حَسُنَت عَلانِیَتُهُ،وَ استَقامَت طَریقَتُهُ.طوبی لِمَن تَواضَعَ للّهِ ِ مِن غَیرِ

مَنقَصَةٍ،و أنفَقَ مِمّا جَمَعَهُ مِن غَیرِ مَعصِیَةٍ،و خالَطَ أهلَ الفِقهِ وَ الحِکمَةِ،و رَحِمَ أهلَ الذُّلِّ وَ المَسکَنَةِ.و طوبی لِمَن أنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ،و أمسَکَ الفَضلَ مِن قَولِهِ،و وَسِعَتهُ السُّنَّةُ و لَم یَعدِل عَنها إلی بِدعَةٍ. (2)

ص:214


1- (1) کنز العمّال:ج 16 ص 136 ح 44165.
2- (2) حلیة الأولیاء:ج 3 ص 202 عن محمّد بن جعفر عن أبیه الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام و راجع:مسند الشهاب:ج 1 ص 358 ح 614.

670 . کنز العمّال به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا به عبد اللّه بن عباس فرمود:«خدا را پاس بدار،خدا حفظت می کند.خدا را پاس بدار،او را پیشِ روی خود می یابی.خود را به هنگام آسایش به خدا بشناسان،در گرفتاری،تو را می شناسد و چون درخواستی داشتی،از خدا بخواه و چون کمک خواستی،از خدا بخواه.

هر چه بر قلم خدا رفته،تا روز قیامت،همان می شود.پس اگر همه مردمان بکوشند که به تو سودی برسانند که خدا آن را برایت ننوشته است،نمی توانند.اگر می توانی با رضایت به این باور برای خدا کار کنی،بکن و اگر نتوانستی،در صبر بر آنچه ناخوش داری،خیرِ فراوانی است و بدان که پیروزی،با صبر همراه است و گشایش،با سختی و با عُسرت،آسانی است.

671 . حلیة الأولیاء به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا را دیدم که به سخن برای یارانش ایستاد و فرمود:«ای مردم!گویی که مرگ بر غیر ما نوشته شده است.گویی که حقّ آن،بر غیرِ ما واجب شده است.گویی مردگانی را که تشییع می کنیم،مسافرند و به زودی به سوی ما باز می گردند.میراثشان را چنان می خوریم که گویی پس از آنان،همیشه می مانیم.هر عبرتی را از یاد برده ایم و خود را از هر هلاک کننده ای،ایمن می پنداریم.

خوشا به حال کسی که عیب خودش،او را از پرداختن به عیب های مردم،باز داشته است!

خوشا به حال کسی که کسبش پاک،درونش به سامان،بُرونش نیکو و راهش راست است!

خوشا به حال کسی که برای خدا فروتنی می کند،بی آن که کاستی پذیرد و از آنچه بدون گناهْ گِرد آورده است،انفاق می کند و با ژرفکاروان در دین و دانایان درمی آمیزد و بر افتادگان و بینوایان،رحمت می آورد!

خوشا به حال کسی که زیادی مالش را انفاق کند و زیادیِ گفتارش را نگاه دارد و در دامنه سنّت بمانَد و از آن به بدعت نگراید!».

ص:215

672 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَن أخرَجَهُ اللّهُ عز و جل مِن ذُلِّ المَعاصی إلی عِزِّ التَّقوی،أغناهُ اللّهُ بِلا مالٍ،و أعَزَّهُ بِلا عَشیرَةٍ،و آنَسَهُ بِلا بَشَرٍ،و مَن لَم یَستَحِ مِن طَلَبِ المَعیشَةِ رَخَّی اللّهُ بالَهُ،و نَعَّمَ (1)عِیالَهُ،و مَن زَهِدَ فی الدُّنیا ثَبَّتَ اللّهُ الحِکمَةَ فی قَلبِهِ،و أنطَقَ بِها لَسانَهُ،و بَصَّرَهُ داءَها و دَواءَها و عُیوبَها،و أخرَجَهُ اللّهُ سالِما إلی دارِ السَّلامِ. (2)

673 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: مِن أفضَلِ الأَعمالِ عِندَ اللّهِ عز و جل إبرادُ الأَکبادِ (3)الحارَّةِ،و إشباعُ الأَکبادِ الجائِعَةِ،وَ الَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لا یُؤمِنُ بی عَبدٌ یَبیتُ شَبعانَ و أخوهُ أو قالَ:جارُهُ المُسلِمُ جائِعٌ. (4)

674 . الأمالی بإسناده عن الإمام الشهید الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أفضَلُ الأَعمالِ عِندَ اللّهِ إیمانٌ لا شَکَّ فیهِ،و غَزوٌ

لا غُلولَ (5)فیهِ،و حَجٌّ مَبرورٌ.و أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ عَبدٌ مَملوکٌ أحسَنَ عِبادَةَ رَبِّهِ و نَصَحَ لِسَیِّدِهِ،و رَجُلٌ عَفیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذو عِبادَةٍ. (6)

ص:216


1- (1) فی المصدر:«و یعم»،و التصویب من فردوس الأخبار:ج 4 ص 212 ح 6178.
2- (2) الفردوس:ج 3 ص 563 ح 5766 و راجع:حلیة الأولیاء:ج 3 ص 191 و کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 410 ح 5890 و الأمالی للطوسی:ص 721 ح 1521 و [1]تحف العقول:ص 57.
3- (3) إبرادُ الأکبادِ الحرّی:یعنی بالماء،لأنّ الکبد موضع الحرارة(مجمع البحرین:ج 3 ص 1543« [2]کبد»).
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 598 ح 1241 [3] عن حمید بن جنادة العجلی عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 74 ص 369 ح 58. [4]
5- (5) الغلولُ:هو الخیانة فی المغنم و السرقة من الغنیمة قبل القسمة(النهایة:ج 3 ص 380« [5]غلل»).
6- (6) الأمالی للمفید:ص 99 ح 1 عن داود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 83 ح 8، [6]عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 28 ح 20 و [7]فیه«عیال»بدل«عبادة»و کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 393 ح 75. [8]

672 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:هر کس را که خداوند از خواری گناهان به عزّتِ پرهیزگاری درآورد،او را بی نیاز گردانَد،بی آن که ثروتی داشته باشد و عزیز و قدرتمندش کند،بی آن که ایل و تباری داشته باشد و از تنهایی به درش آورد،بی آن که کسی با او همدم شود.

هر کس از طلب روزی خجالت نکشد،خداوند،خاطرش را آسوده می کند و عیالش را تأمین می کند.هر کس به دنیا بی رغبت شود،خداوند،حکمت را در دلش استوار می سازد و زبانش را به آن گویا می کند و عیب های دنیا و درد و درمان آن را به وی می شناسانَد و او را سالم از دنیا به سرای سلامت(بهشت)می بَرد.

673 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر صلی الله علیه و آله:از برترین عمل ها نزد خداوند عز و جل خُنَک کردن جگر سوزان[با آب]و سیر کردن شکم های گرسنه است.سوگند به کسی که جان محمّد به دست اوست،بنده ای که خود،سیر بخوابد و برادر(/همسایه مسلمانش)گرسنه باشد،به من ایمان نیاورده است.

674 . الأمالی،مفید به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«برترین عمل نزد خداوند،ایمانِ بدون تردید،جنگ بدون خیانت در غنیمت

و حجّ مقبول است.نخستین واردشونده به بهشت،بنده ای زرخرید است که عبادت پروردگارش را نیکو انجام می دهد و خیرخواهِ آقای خویش و مردی عفیف،خویشتندار و عابد است».

ص:217

675 . النوادر بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا طَلاقَ إلاّ مِن بَعدِ نِکاحٍ،و لا عِتقَ إلاّ مِن بَعدِ مِلکٍ،و لا صَمتَ مِن غُدوَةٍ إلَی اللَّیلِ،و لا وِصالَ فِی صِیامٍ،و لا رَضاعَ بَعدَ فِطامٍ،و لا یُتمَ بَعدَ حُلمٍ،و لا یَمینَ لاِمرَأَةٍ مَعَ زَوجِها،و لا یَمینَ لِوَلَدٍ مَعَ والِدِهِ،و لا یَمینَ لِلمَملوکِ مَعَ سَیِّدِهِ (1)،و لا تَعَرُّبَ (2)بَعدَ هِجرَةٍ،و لا یَمینَ فی قَطیعَةِ رَحِمٍ،و لا یَمینَ فیما لا یُملَکُ،و لا یَمینَ فی مَعصِیَةٍ،و لَو أنَّ غُلاما حَجَّ عَشرَ حِجَجٍ ثُمَّ احتَلَمَ کانَت عَلَیهِ فَریضَةُ الإِسلامِ إذَا استَطاعَ إلی ذلِکَ،و لَو أنَّ مُکاتَبا أدّی مُکاتَبَتَهُ ثُمَّ بَقِیَ عَلَیهِ اوقِیَةٌ (3)رُدَّ فِی الرِّقِّ. (4)

676 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: لَمَّا افتَتَحَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَیبَرَ،دَعا بِقَوسِهِ فَاتَّکَأَ عَلی سِیَتِها (5)،ثُمَّ حَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،و ذَکَرَ ما فَتَحَ اللّهُ لَهُ و نَصَرَهُ بِهِ،و نَهی

عَن خِصالٍ تِسعَةٍ:عَن مَهرِ البَغِیِّ،و عَن کَسبِ الدّابَّةِ یَعنی عَسبَ (6)الفَحلِ و عَن خاتَمِ الذَّهَبِ،و عَن ثَمَنِ الکَلبِ،و عَن مَیاثِرِ الاُرجُوانِ (7)...و عَن لَبوسِ ثِیابِ القَسِیِّ (8)و هِیَ ثِیابٌ تُنسَجُ بِالشّامِ و عَن أکلِ لُحومِ السِّباعِ،و عَن صَرفِ الذَّهَبِ بِالذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ بِالفِضَّةِ بَینَهُما فَضلٌ،و عَنِ النَّظَرِ فِی النُّجومِ. (9)

ص:218


1- (1) قد یکون الیمین بمعنی النذر،و علی هذا فالمراد منه ألا یجوز للمرأة أن تنذر شیئا من مال زوجها بدون إذنه.
2- (2) التَّعرُّب بعد الهِجرة:هو أن یعود الرجل إلی البادیة و یقیم مع الأعراب بعد أن کان مهاجرا(النهایة:ج 3 ص 202« [1]عرب»).
3- (3) فی المصدر:«رقیّته»بدل«أوقیة»،و التصویب من مستدرک الوسائل:ج 16 ص 13 ح 18975. [2]
4- (4) النوادر للراوندی:ص 223 ح 453 [3] عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،الجعفریّات:ص 113. [4]
5- (5) سِیَةُ القوس:ما عُطِف من طرفیها و لها سیتان(النهایة:ج 2 ص 435« [5]سیة»).
6- (6) عَسْبُ الفَحْل:ماؤه؛فرسا کان أو بعیرا أو غیره(النهایة:ج 3 ص 234« [6]عسب»).
7- (7) مَیَاثِر الاُرْجُوان:و هی من مراکب العجم،و تعمل من حریر أو دیباج(النهایة:ج 5 ص 150« [7]وثر»).و هی لباس الأعیان و الأشراف خاصّة.
8- (8) یحتمل قویّا أن تکون هذه الثیاب خاصّة باُمراء الروم و قسّیسی الشام.
9- (9) الخصال:ص 417 ح 10 عن القاسم بن عبد الرحمن الأنصاری عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 103 ص 44 ح 8. [8]

675 . النوادر به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:طلاق،تنها پس از ازدواج،و آزادی برده تنها پس از تملّک او،تحقّق پذیر است.خاموشی از صبح تا شب و روزه داری به صورت پیوسته[و بدون اخطار تا دو روز]،ممنوع است.پس از پایان دوره شیرخوارگی،دیگر شیر خوردن،موجب حرمتِ رضاعی نمی شود.با احتلام و بلوغ،یتیمی[نیازمند قیّم]نیست.زن را با[وجود]شوهر،فرزند را با[وجود]پدر و برده را با[وجود]مولا،نذری نیست. (1)مسلمان،حق ندارد پس از هجرت،بادیه نشین و جاهل به احکام گردد.سوگند خوردن برای قطع رَحِم و در باره آنچه ملک انسان نیست و نیز در نافرمانی خدا،اعتباری ندارد.اگر پسری ده حج بگزارد،سپس به بلوغ برسد،هنوز به شرط توانایی،حَجّة الإسلام بر او واجب است اگر برده مُکاتَبی،مبلغ قرارداد آزادی اش را پرداخت کند و تنها چند رطل از بدهی اش مانده باشد،همچنان در بردگی،باقی است».

676 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:چون پیامبر خدا خیبر را فتح کرد،کمانش را خواست و بر خَم آن تکیه داد و پس از حمد و ثنای الهی و بازگویی

آنچه خداوند برایش فتح کرده و بدان یاری اش داده است،از نُه چیز،نهی کرد:مهریه زناکار،اجرت جهاندن حیوان نَر،انگشتر طلا[برای مرد]،بهای سگ،ردای ارغوانی، (2)...پوشیدن لباس قُسّی (3)که در شام بافته می شود،خوردن گوشت درندگان،معامله نابرابر زر و سیم با مشابه خود،و ستاره گویی(طالع بینی).

ص:219


1- (1) یعنی زن از مال شوهرش بدون اذن او نمی تواند نذر کند.
2- (2) این لباس،از ابریشم و ویژه اشراف و مستکبران بوده است.
3- (3) این لباس،به احتمال فراوان،ویژه دولت مردان رومی و یا کشیشانِ شام بوده است.

ص:220

ص:221

الفَصلُ الثّالِثُ:جوامع الحکم العلویّة

677 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیهما السلام: إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی أخفی أربَعَةً فی أربَعَةٍ:أخفی رِضاهُ فی طاعَتِهِ؛فَلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن طاعَتِهِ فَرُبَّما وافَقَ رِضاهُ و أنتَ لا تَعلَمُ،و أخفی سَخَطَهُ فی مَعصِیَتِهِ،فَلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن مَعصِیَتِهِ فَرُبَّما وافَقَ سَخَطَهُ مَعصِیَتُهُ و أنتَ لا تَعلَمُ،و أخفی إجابَتَهُ فی دَعوَتِهِ؛فَلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن دُعائِهِ فَرُبَّما وافَقَ إجابَتَهُ و أنتَ لا تَعلَمُ،و أخفی وَلِیَّهُ فی عِبادِهِ؛فَلا تَستَصغِرَنَّ عَبدا مِن عَبیدِ اللّهِ فَرُبَّما یَکونُ وَلِیَّهُ و أنتَ لا تَعلَمُ. (1)

678 . الکافی عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر علیه السلام: لَمّا حَضَرَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام الوَفاةُ ضَمَّنی إلی صَدرِهِ،ثُمَّ قالَ:یا بُنَیَّ اوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی علیه السلام حینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ،و بِما ذَکَرَ أنَّ أباهُ أوصاهُ بِهِ،قالَ:یا بُنَیَّ،إیّاکَ و ظُلمَ مَن لا یَجِدُ عَلَیکَ ناصِرا إلاَّ اللّهَ. (2)

ص:222


1- (1) الخصال:ص 209 ح 31،معانی الأخبار:ص 112 ح 1،کمال الدین:ص 296 ح 4 [1] کلّها عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،معدن الجواهر:ص 42 عن الإمام الحسین علیه السلام،بحار الأنوار:ج 93 ص 363 ح 4. [2]
2- (2) الکافی:ج 2 ص 331 ح 5، [3]الخصال:ص 16 ح 59،الأمالی للصدوق:ص 249 ح 272، [4]روضة الواعظین:ص 510، [5]بحار الأنوار:ج 46 ص 153 ح 16. [6]

فصل سوم:حکمت های جامع علوی

677 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:خداوند تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز،پنهان کرده است:رضایتش را در اطاعت،پنهان کرده است.پس هیچ یک از طاعت های او را خُرد مشمار که چه بسا همان،با رضایت خدا همراه باشد و تو ندانی،نارضایتی اش را در معصیتش پنهان کرده است.پس هیچ یک از معصیت های او را کوچک مشمار که چه بسا نارضایی اش با معصیتی همراه شود و تو ندانی.اجابتش را در دعا پنهان کرده است.پس هیچ دعایی را کوچک مشمار که چه بسا با اجابتش قرین شود و تو ندانی.ولی خود را میان بندگانش پنهان کرده است.پس هیچ یک از بندگان خدا را کوچک مشمار که چه بسا او ولی خدا باشد و تو ندانی.

678 . الکافی از ابو حمزه ثُمالی،از امام باقر علیه السلام:چون وفات[پدرم]علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید،مرا به سینه اش چسبانْد و فرمود:«ای پسر عزیزم!تو را به چیزی سفارش می کنم که پدرم هنگام در رسیدن وفاتش به من سفارش کرد و او هم گفت که پدرش به او سفارش کرده است.فرمود:"ای پسر عزیزم!مبادا به کسی که یاوری در برابر تو جز خداوند ندارد،ستم کنی"».

ص:223

679 . الکافی عن أبی حمزة عن أبی جَعفَرٍ علیه السلام: لَمّا حَضَرَت أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام الوَفاةُ،ضَمَّنی إلی صَدرِهِ و قالَ:یا بُنَیَّ اوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی حینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ،و بِما ذَکَرَ أنَّ أباهُ أوصاهُ بِهِ:یا بُنَیَّ،اصبِر عَلَی الحَقِّ و إن کانَ مُرّا. (1)

680 . حلیة الأولیاء بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ علیهما السلام: أشَدُّ الأَعمالِ ثَلاثَةٌ:إعطاءُ الحَقِّ مِن نَفسِکَ،و ذِکرُ اللّهِ عَلی کُلِّ حالٍ،و مُواساةُ الأَخِ فِی المالِ. (2)

ص:224


1- (1) الکافی:ج 2 ص 91 ح 13، [1]مشکاة الأنوار:ص 58 ح 67، [2]بحار الأنوار:ج 70 ص 184 ح 52 و [3]راجع:کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 410 ح 5891.
2- (2) حلیة الأولیاء:ج 1 ص 85 [4] عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا [5]عن آبائه علیهم السلام،کنز العمّال:ج 16 ص 238 ح 44300.

679 . الکافی به نقل از ابو حمزه،از امام باقر علیه السلام:چون زمان مرگ پدرم علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید،مرا به سینه اش چسباند و فرمود:«پسرم!سفارشی به تو می کنم که پدرم هنگام وفات به من کرد و فرمود که پدرش آن را به وی سفارش کرده است:پسرم!بر حق،صبر کن،هر چند تلخ باشد».

680 . حلیة الأولیاء به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:سخت ترینِ کارها سه چیز است:دادن حق از جانب خودت،به یاد داشتن خدا در هر حال،و سهیم کردن برادر[دینی]در دارایی[مورد نیاز خود].

ص:225

الفَصلُ الرّابِعُ:جوامع الحکم الحسینیّة

681 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: اوصیکُم بِتَقوَی اللّهِ،و احَذِّرُکُم أیّامَهُ،و أرفَعُ لَکُم أعلامَهُ،فَکَأَنَّ المَخوفَ قَد أفِدَ (1)بِمَهولِ وُرودِهِ،و نَکیرِ حُلولِهِ،و بَشِعِ مَذاقِهِ،فَاعتَلَقَ مُهَجَکُم،و حالَ بَینَ العَمَلِ و بَینَکُم،فَبادِروا بِصِحَّةِ الأَجسامِ فی مُدَّةِ الأَعمارِ،کَأَنَّکُم بِبَغَتاتِ (2)طَوارِقِهِ (3)فَتَنقُلُکُم مِن ظَهرِ الأَرضِ إلی بَطنِها،و مِن عُلوِها إلی سُفلِها،و مِن انسِها إلی وَحشَتِها،و مِن رَوحِها و ضَوئِها إلی ظُلمَتِها،و مِن سَعَتِها إلی ضیقِها،حَیثُ لا یُزارُ حَمیمٌ،و لا یُعادُ سَقیمٌ،و لا یُجابُ صَریخٌ،أعانَنَا اللّهُ و إیّاکُم عَلی أهوالِ ذلِکَ الیَومِ،و نَجّانا و إیّاکُم مِن عِقابِهِ و أوجَبَ لَنا و لَکُمُ الجَزیلَ مِن ثَوابِهِ.

عِبادَ اللّهِ!فَلَو کانَ ذلِکَ قَصرَ مَرماکُم،و مَدی مَظعَنِکُم (4)،کانَ حَسبُ العامِلِ شُغُلاً یَستَفرِغُ عَلَیهِ أحزانَهُ،و یُذهِلُهُ عَن دُنیاهُ،و یُکثِرُ نَصَبَهُ لِطَلَبِ الخَلاصِ مِنهُ (5)،فَکَیفَ

و هُوَ بَعدَ ذلِکَ مُرتَهَنٌ بِاکتِسابِهِ،مُستَوقَفٌ عَلی حِسابِهِ،لا وَزیرَ لَهُ یَمنَعُهُ،و لا ظَهیرَ عَنهُ یَدفَعُهُ،و یَومَئِذٍ «لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ» 6 .

اوصیکُم بِتَقوَی اللّهِ،فَإِنَّ اللّهَ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أن یُحَوِّلَهُ عَمّا یَکرَهُ إلی ما یُحِبُّ،و یَرزُقَهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ،فَإِیّاکَ أن تَکونَ مِمَّن یَخافُ عَلَی العِبادِ مِن ذُنوبِهِم و یَأمَنُ العُقوبَةَ مِن ذَنبِهِ،فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لا یُخدَعُ عَن جَنَّتِهِ،و لا یُنالُ ما عِندَهُ إلاّ بِطاعَتِهِ إن شاءَ اللّهُ. (6)

ص:226


1- (1) أفِدَ:دنا وقتُه و قرُب(النهایة:ج 1 ص 55«أفد»).
2- (2) بَغْتَةً:أی فجأة(الصحاح:ج 1 ص 243« [1]بغت»).
3- (3) طَرَقَ القَومَ:جاءهم لیلاً فهو طارق(تاج العروس:ج 13 ص 290« [2]طرق»).
4- (4) ظَعَنَ:سارَ(الصحاح:ج 6 ص 2159«ظعن»).
5- (5) أی:لو کانت الدنیا آخر أمرکم و لیس وراءها شیء،لجدیر بأنّ الإنسان یجدّ و یتعب و یسعی لطلب الخلاص من الموت و تبعاته و یشغل عن غیره(هامش المصدر).
6- (7) تحف العقول:ص 239، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 120 ح 3. [4]

فصل چهارم:حکمت های جامع حسینی

681 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:من،شما را به پروای الهی سفارش می کنم و از روزهای[انتقام]او پرهیز می دهم و[نشانه ها و]پرچم های او را برای شما برمی افرازم.گویی آن[مرگ]هراس انگیز،با آمدنی خوفناک و در رسیدنی ناآشنا و مزه ای ناگوار،در رسیده و بر جانتان و میان شما و کردارِ نیک،حایل شده است.پس[به مدد نعمت]تن درستی در چند صباحِ عمر خود،چنان در کردار شتاب کنید که گویی ناگهان،بر شما شبیخون می زند و شما را از روی زمین به درونش می کشاند و از فراز به فرود می افکند و از الفت،به تنهایی درمی اندازد و از فضای گشاده و روشن به ظلمات می راند و از فراخنا به تنگنا جای می دهد؛آنجا که هیچ خویشاوندی دیدار نمی شود و به احوالپرسی بیماری نمی روند و فریادی را پاسخ نمی گویند.خداوند،ما و شما را بر هراس های آن روزِ هولناک یاری دهد و ما و شما را از شکنجه آن برَهاند و پاداش شایان خود را بر ما و شما واجب فرماید.

ای بندگان خدا!اگر حتّی همین[دنیا]،پایانِ میدانِ مسابقه[ی زندگی]و منزل نهایی شما می بود،باز سزا بود که انسان در آن به کار بپردازد تا اندوه او را

بزُداید و او را از دنیا کنار بکشانَد و به کوشش خود در رهایی جویی از جهان بیفزاید،چه رسد به این که آدمی پس از این جهان،در گرو دستاورد خویش است و به حسابرسی بازش می دارند و نه وزیری دارد که او را نگه دارد و نه پشتیبانی که از او حمایت کند.در این روز است که«هیچ کس را که از پیش،ایمانی نداشته یا با داشتن ایمان،کار خیری نکرده است،ایمان[جدیدش]سودی نمی دهد.بگو در انتظار[عذاب]بمانید که ما نیز منتظر[مجازات دادن]هستیم».

شما را به پروا کردن از خدا سفارش می کنم؛زیرا خدا ضمانت داده است که کسی را که از او پروا کند،از آنچه ناخوشش باشد،بدانچه او را خوش آید،انتقال دهد و از آنجا که گمان نمی برد و حساب نمی کند،روزی اش رساند.مبادا تو از کسانی باشی که به سبب گناهانِ بندگان خدا،بر آنان بیمناک است؛ولی از سزای گناه خویش،آسوده خاطر است؛زیرا خدای تبارک و تعالی درباره بهشتش نیرنگ نمی خورد و آنچه[از نعیم آخرت]نزد اوست،جز با فرمان بُرداری از او به دست نمی آید،إن شاء اللّه!

ص:227

682 . الکافی عن الفضل بن أبی قرّة عن أبی عبد اللّه علیه السلام: کَتَبَ رَجُلٌ إلَی الحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ:عِظنی بِحَرفَینِ.

فَکَتَبَ إلَیهِ:مَن حاوَلَ أمرا بِمَعصِیَةِ اللّهِ،کانَ أفوَتَ لِما یَرجو و أسرَعَ لِمَجیءِ ما یَحذَرُ. (1)

683 . محاضرات الاُدباء: قالَ رَجُلٌ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:مَن أشرَفُ النّاسِ؟

فَقالَ علیه السلام:مَنِ اتَّعَظَ قَبلَ أن یوعَظَ،وَ استَیقَظَ قَبلَ أن یوقَظَ.

فَقالَ:أشهَدُ أنَّ هذا هُوَ السَّعیدُ. (2)

684 . مقتل الحسین: قیلَ:کانَ مَکتوبا عَلی سَیفِ الحُسَینِ علیه السلام:البَخیلُ مَذمومٌ،وَ الحَریصُ مَحرومٌ،وَ الحَسودُ مَغمومٌ. (3)

ص:228


1- (1) الکافی:ج 2 ص 373 ح 3، [1]تحف العقول:ص 248 و فیه کلام الإمام فقط،بحار الأنوار:ج 73 ص 392 ح 3. [2]
2- (2) محاضرات الاُدباء:ج 4 ص 388. [3]
3- (3) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 172. [4]

682 . الکافی به نقل از فضل بن ابی قرّه،از امام صادق علیه السلام:مردی در نامه به امام حسین که درودهای خدا بر او باد نوشت:مرا به دو جمله اندرز بده.

امام علیه السلام به او نوشت:«هر کس کاری را با نافرمانی خدا چاره جویی کند،آنچه را امید می بَرَد،بیشتر از دست می دهد و آنچه از آن بیم دارد،زودتر بر سرش می آید».

683 . محاضرات الاُدباء: مردی به امام حسین علیه السلام گفت:شریف ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که پیش از آن که اندرزش دهند،خود،اندرز گیرد و پیش از آن که بیدارش کنند،بیدار شود».

مرد گفت:گواهی می دهم که خوش بخت حقیقی،چنین کسی است.

684 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: گفته شده که بر شمشیر امام حسین علیه السلام نوشته بوده است:«بخیل،نکوهیده و حریص،محروم اند و حسود،اندوهگین است».

ص:229

685 . کفایة الأثر عن یحیی بن یعمن (1):کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام: إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مُتَلَثِّما،أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَةِ،فَسَلَّمَ و رَدَّ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلامَ،فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ مَسأَلَةٌ!

قالَ:هاتِ....

قالَ:فَما أقبَحُ شَیءٍ؟

قالَ:الفِسقُ فِی الشَّیخِ قَبیحٌ،وَ الحِدَّةُ (2)فِی السُّلطانِ قَبیحَةٌ،وَ الکَذِبُ فی ذِی الحَسَبِ قَبیحٌ،وَ البُخلُ فی ذِی الغِنی،وَ الحِرصُ فِی العالِمِ. (3)

686 . مستدرک الوسائل: قیلَ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:مَا الفَضلُ؟قالَ:مِلکُ اللِّسانِ،و بَذلُ الإِحسانِ.

قیلَ:فَمَا النَّقصُ؟قالَ:التَّکَلُّفُ لِما لا یَعنیکَ. (4)

687 . کتاب من لا یحضره الفقیه بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ:کَیفَ أصبَحتَ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ؟:أصبَحتُ ولی رَبٌّ فَوقی،وَ النّارُ أمامی،وَ المَوتُ یَطلُبُنی،وَ الحِسابُ مُحدِقٌ بی (5)،و أنَا مُرتَهَنٌ بِعَمَلی،لا أجِدُ ما احِبُّ و لا أدفَعُ ما أکرَهُ،وَ الاُمورُ بِیَدِ غَیری،فَإِن شاءَ عَذَّبَنی،و إن شاءَ عَفا عَنّی،فَأَیُّ فَقیرٍ أفقَرُ مِنّی؟! (6)

ص:230


1- (1) فی بحار الأنوار:« [1]یحیی بن نعمان».
2- (2) الحِدَّةُ:الغَضَبُ(النهایة:ج 1 ص 353«حدد»).
3- (3) کفایة الأثر:ص 232، [2]بحار الأنوار:ج 36 ص 384 ح 5. [3]
4- (4) مستدرک الوسائل:ج 9 ص 24 ح 10099. [4]
5- (5) أحدق القوم بالبلد:أحاطوا به(المصباح المنیر:ص 125« [5]حدق»).
6- (6) کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 404 ح 5873،الأمالی للصدوق:ص 707 ح 971 [6] کلاهما عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،جامع الأخبار:ص 237 ح 604، [7]روضة الواعظین:ص 537 [8] کلاهما من دون إسنادٍ إلی المعصوم،بحار الأنوار:ج 76 ص 15 ح 2. [9]

685 . کفایة الأثر به نقل از یحیی بن یعمن(نعمان):نزد امام حسین علیه السلام بودم که عربی به شدّت گندمگون و نقابدار بر او در آمد و سلام کرد.امام حسین علیه السلام پاسخ داد.[مرد عرب]گفت:ای فرزند پیامبر خدا!سؤالی دارم.

فرمود:«بگو...».

گفت:زشت ترین چیز،چیست؟

فرمود:«فسق و فُجورِ در پیرمرد،خشم در سلطان،دروغ در انسانِ بزرگ،بخل در توانگر و حرص در دانشمند».

686 . مستدرک الوسائل: به امام حسین علیه السلام گفته شد:فضیلت چیست؟

فرمود:«در اختیار داشتن زبان و نیکی کردن[به دیگران]».

گفته شد:نقصان چیست؟

فرمود:«این که آنچه را به کارت نمی آید،به زحمت بر دوش گیری».

687 . کتاب من لا یحضره الفقیه به سندش،از امام حسین علیه السلام،هنگامی که به ایشان گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا!چگونه صبح کردی؟:صبح کردم،در حالی که پروردگارم بر فراز من و آتش،جلوی من است و مرگ،مرا می جوید و حساب،مرا احاطه کرده است و من،در گروِ عمل خویشم.نه آنچه دوست دارم،می یابم و نه می توانم آنچه را ناخوش دارم،از خود برانم.کارها به دست غیرِ من است.اگر بخواهد،عذابم می کند و اگر بخواهد،از من درمی گذرد.پس کدام فقیر،فقیرتر از من است؟».

ص:231

البابُ السّابِعُ:نوادر الحکم

1/7

عَرضُ الأَعمالِ عَلَی اللّهِ

688 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ أعمالَ هذِهِ الاُمَّةِ ما مِن صَباحٍ إلاّ و تُعرَضُ عَلَی اللّهِ تَعالی. (1)

2/7

الأَعمالُ بِالنِّیّاتِ

689 . الأمالی بإسناده عن الحسین عن أبیه علی بن أبی طالب علیهما السلام: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أغزی عَلِیّا علیه السلام فی سَرِیَّةٍ (2)و أمَرَ المُسلِمینَ أن یَنتَدِبوا مَعَهُ فی سَرِیَّتِهِ،فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ لِأَخٍ لَهُ:اُغزُ بِنا فی سَرِیَّةِ عَلِیٍّ،لَعَلَّنا نُصیبُ خادِما أو دابَّةً أو شَیئا نَتَبَلَّغُ (3)بِهِ!

فَبَلَغَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَولُهُ،فَقالَ:إنَّمَا الأَعمالُ بِالنِّیّاتِ،و لِکُلِّ امرِئٍ ما نَوی،فَمَن غَزَا

ابتِغاءَ ما عِندَ اللّهِ فَقَد وَقَعَ أجرُهُ عَلَی اللّهِ،و مَن غَزا یُریدُ عَرَضَ الدُّنیا أو نَوی عِقالاً لَم یَکُن لَهُ إلاّ ما نَوی. (4)

ص:232


1- (1) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 44 ح 156 [1] عن داود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،الدعوات:ص 34 ح 79،بحار الأنوار:ج 73 ص 353 ح 54. [2]
2- (2) السَّریّةُ:و هی طائفة من الجیش یبلغ أقصاها أربعمئة(النهایة:ج 2 ص 363« [3]سری»).
3- (3) البُلغَةُ:الکفایة،و ما یُتبَلّغُ به من العیش(تاج العروس:ج 12 ص 9« [4]بلغ»).
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 618 ح 1274، [5]مسائل علیّ بن جعفر:ص 346 ح 852 [6] کلاهما عن علیّ بن جعفر و الإمام الرضا عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 70 ص 212 ح 38. [7]

باب هفتم:حکمت های گوناگون

1/7-عَرضه شدن اعمال بر خدا

688 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:هیچ بامدادی نیست که اعمال این امّت،بر خدای متعال عرضه نشود.

2/7-عمل،به نیّت است

689 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا،علی علیه السلام را به سَریّه ای (1)فرستاد و به مسلمانان فرمان داد که با او در سریّه اش ره سپار شوند.مردی انصاری به برادرش گفت:بیا با هم در لشکر علی به جنگ برویم.شاید که خادم،چارپا و یا وسیله عیشی به چنگ آوریم.

گفته او به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و فرمود:«[ارزش]کارها به انگیزه است و بهره

هر کس،چیزی است که نیّت کرده است.هر کس در پیِ آنچه نزد خداست،به جنگ برود،پاداشش به عهده خداست و هر کس به طمع کالای دنیا یا در بند کردن[اسیری]به جنگ بیاید،جز آنچه نیّت کرده است،برای او نیست».

ص:233


1- (1) سَریّه،جنگی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله خود در آن حضور نداشت و شمار جنگجویان آن،یک گُردان(چهارصد تن)بود.

3/7

عِلاجُ الذَّنبِ

690 . بحار الأنوار: رُوِیَ أنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام جاءَهُ رَجُلٌ و قالَ:أنَا رَجُلٌ عاصٍ و لا أصبِرُ عَنِ المَعصِیَةِ،فَعِظنی بِمَوعِظَةٍ.

فَقالَ علیه السلام:اِفعَل خَمسَةَ أشیاءَ و أذنِب ما شِئتَ،فَأَوَّلُ ذلِکَ:لا تَأکُل رِزقَ اللّهِ و أذنِب ما شِئتَ،وَ الثّانی:اُخرُج مِن وِلایَةِ اللّهِ و أذنِب ما شِئتَ،وَ الثّالِثُ:اُطلُب مَوضِعا لا یَراکَ اللّهُ و أذنِب ما شِئتَ،وَ الرّابِعُ:إذا جاءَ مَلَکُ المَوتِ لِیَقبِضَ روحَکَ فَادفَعهُ عَن نَفسِکَ وَ أذنِب ما شِئتَ،وَ الخامِسُ:إذا أدخَلَکَ مالِکٌ فِی النّارِ فَلا تَدخُل فِی النّارِ و أذنِب ما شِئتَ. (1)

4/7

آثارُ الذُّنوبِ

691 . الأمالی بإسناده عن الحسین عن علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَا اختَلَجَ (2)عِرقٌ و لا عَثَرَت قَدَمٌ إلاّ بِما قَدَّمَت أیدیکُم،و ما یَعفُو اللّهُ عز و جل عَنهُ أکثَرُ. (3)

ص:234


1- (1) بحار الأنوار:ج 78 ص 126 ح 7 [1]نقلاً عن جامع الأخبار:ص 359 ح 1001 و [2]فیه«علیّ بن الحسین بن علیّ علیهم السلام».
2- (2) الاختلاجُ:الحرکة و الاضطراب(النهایة:ج 2 ص 60« [3]خلج»).
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 570 ح 1180 [4] عن علیّ بن جعفر بن محمّد عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 73 ص 363 ح 94 و [5]راجع:ذکر أخبار أصبهان:ج 2 ص 217 ح 1503. [6]

3/7-چاره گناه

690 . بحار الأنوار: روایت شده است که مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت:من،مردی معصیتکارم و در برابر گناه،شکیبایی ندارم.مرا اندرزی ده.

امام علیه السلام فرمود:«پنج کار را انجام بده و سپس،هر گناهی که خواستی،بکن.نخست،آن که روزیِ خدا را نخور و هر گناهی خواستی،بکن.دوم،از ولایت خدا بیرون برو و هر گناهی خواستی،بکن.سوم،جایی که خدا تو را نبیند،پیدا کن و هر گناهی خواستی،بکن.چهارم،چون فرشته مرگ آمد تا قبضِ روحت کند،او را از خود بران و هر گناهی خواستی،بکن.پنجم،چون مالک(فرشته جهنّم)تو را به دوزخ درآورْد،به آن،وارد مشو و هر گناهی خواستی،بکن».

4/7-آثار گناهان

691 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«رگی نلرزید و گامی نلغزید،جز به سبب رهاوردتان و آنچه خداوند عز و جل]از گناه[عفو می کند،بیشتر است».

ص:235

5/7

أشَدُّ النّاس عذابا

692 . کشف الغمّة عن أبی جعفر محمّد بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :وَجَدتُ فی قائِمِ سَیفِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَحیفَةً مَربوطَةً،فیها:أشَدُّ النّاسِ عَذابا القاتِلُ غَیرَ قاتِلِهِ،وَ الضّارِبُ غَیرَ ضارِبِهِ،و مَن جَحَدَ نِعمَةَ مَوالیهِ فَقَد بَرِئَ مِمّا أنزَلَ اللّهُ عز و جل. (1)

6/7

جَزاءُ أصحابِ الکَبائِرِ مِنَ المُوَحِّدینَ

693 . تاریخ بغداد بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ أصحابَ الکَبائِرِ مِن مُوَحِّدِی الاُمَمِ کُلِّهِم؛الَّذین ماتوا عَلی کَبائِرِهِم غَیرَ نادِمینَ و لا تائِبینَ،مَن دَخَلَ النّارَ مِنهُم فِی البابِ الأَوَّلِ مِن جَهَنَّمَ؛لا تَزرَقُّ (2)أعیُنُهُم،و لا تَسوَدُّ وُجوهُهُم،و لا یُقرَنونَ و لا یُغَلَّونَ بِالسَّلاسِلِ،و لا یُجَرَّعونَ الحَمیمَ،و لا یُلبَسونَ القَطِرانَ (3)؛حَرَّمَ اللّهُ أجسادَهُم عَلَی الخُلودِ مِن أجلِ التَّوحیدِ،و صُوَرَهُم عَلَی النّارِ مِن أجلِ السُّجودِ. (4)

7/7

دَورُ المَصائِبِ وَ الأَمراضِ فی کَفّارَةِ الذُّنوبِ

694 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِالکوفَةِ فِی الجامِعِ،إذ قامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ فَسَأَلَهُ عَن مَسائِلَ،فَکانَ فیما سَأَلَهُ أن قالَ لَهُ:

أخبِرنی عَنِ النَّومِ عَلی کَم وَجهٍ هُوَ؟

فَقالَ:النَّومُ عَلی أربَعَةِ أوجُهٍ:الأَنبِیاءُ علیهم السلام تَنامُ عَلی أقفِیَتِهِم مُستَلقینَ،و أعیُنُهُم لا تَنامُ مُتَوَقِّعَةً لِوَحیِ اللّهِ عز و جل،وَ المُؤمِنُ یَنامُ عَلی یَمینِهِ مُستَقبِلَ القِبلَةِ،وَ المُلوکُ و أبناؤُها تَنامُ عَلی شَمائِلِها لِیَستَمرِئوا ما یَأکُلونَ،و إبلیسُ و إخوانُهُ و کُلُّ مَجنونٍ و ذو عاهَةٍ یَنامُ عَلی وَجهِهِ مُنبَطِحا (5). (6)

ص:236


1- (1) کشف الغمّة:ج 2 ص 274؛ [1]الذریّة الطاهرة:ص 109 ح 146،مسند أبی یعلی:ج 1 ص 194 ح 325 نحوه.
2- (2) الزَّرَقُ:العَمَی(تاج العروس:ج 13 ص 190«زرق»).
3- (3) قَطِران:نحاس مذاب(مفردات ألفاظ القرآن:ص 677«قطر»).
4- (4) تاریخ بغداد:ج 6 ص 156 الرقم 3199 [2] عن محمّد بن حمیر عن محمّد بن علیّ عن أبیه علیهما السلام.
5- (5) بَطَحَهُ:ألقاه علی وجهه فانبطح(مجمع البحرین:ج 1 ص 160«بطح»).
6- (6) الخصال:ص 262 ح 140،علل الشرائع:ص 597 ح 44 [3] کلاهما عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 246 ح 1 [4] عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 10 ص 81 ح 1. [5]

5/7-سخت ترین کیفر

692 . کشف الغمّة از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:به قبضه شمشیر پیامبر خدا،نوشته ای بسته شده بود که در آن بود:«سخت ترین کیفر را کُشنده ای دارد که کسی را جز به قصاص،کشته باشد و زننده ای،که کسی را جز به قصاص،زده باشد و البته هر کس،ولی نعمت های خود را ناسپاسی کند،از آنچه خداوند عز و جل نازل کرده است،بیزاری جسته است».

6/7-کیفر موحّدانِ مرتکب گناه کبیره

693 . تاریخ بغداد به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«موحّدانِ مرتکب کبیره همه امّت ها که با گناه کبیره،امّا بدون پشیمانی و توبه می میرند،که از درِ اوّل دوزخ وارد می شوند،چشم هایشان کور نمی شود و صورتشان سیاه نمی گردد و غُل و زنجیر نمی شوند و آب جوشان نمی نوشند و مسِ ذوب شده،نمی پوشند.خدا،پیکرهایشان را به سبب موحّد بودنشان،از ماندگاری همیشه]در دوزخ]و صورت هایشان را به دلیل سجده کردن،از آتش،دور داشته است».

7/7-تأثیر مصیبت و بیماری در پاک شدن گناهان

694 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:علی بن ابی طالب علیه السلام در مسجد جامعِ کوفه بود که مردی شامی به سوی ایشان آمد و سؤال هایی پرسید و از جمله گفت:به من بگو که خواب،چند گونه است؟

امام علیه السلام فرمود:«خواب،چهار گونه است:پیامبران،به پشت می خوابند و چشم هایشان نمی خوابد و منتظر وحی خداوند عز و جل است و مؤمن،بر پهلوی راست و رو به قبله می خوابد و پادشاهان و شاه زادگان،بر پهلوی چپ می خوابند تا آنچه خورده اند،هضم شود و ابلیس و برادرانش و هر دیوانه و بیماری،به رو می خوابد».

ص:237

695 . طبّ الأئمّة بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: عادَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام سَلمانَ الفارِسِیَّ،فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،کَیفَ أصبَحتَ مِن عِلَّتِکَ؟

فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،أحمَدُ اللّهَ کَثیرا،و أشکو إلَیکَ کَثرَةَ الضَّجَرِ.

قالَ:فَلا تَضجَر یا أبا عَبدِ اللّهِ،فَما مِن أحَدٍ مِن شیعَتِنا یُصیبُهُ وَجَعٌ إلاّ بِذَنبٍ قَد سَبَقَ مِنهُ،و ذلِکَ الوَجَعُ تَطهیرٌ لَهُ.

قالَ سَلمانُ:فَإِن کانَ الأَمرُ عَلی ما ذَکَرتَ و هُوَ کَما ذَکَرتَ فَلَیسَ لَنا فی شَیءٍ مِن ذلِکَ أجرٌ خَلاَ التَّطهیرَ.

قالَ عَلِیٌّ علیه السلام:یا سَلمانُ،إنَّ لَکُمُ الأَجرَ بِالصَّبرِ عَلَیهِ،وَ التَّضَرُّعِ إلَی اللّهِ عَزَّ اسمُهُ وَ الدُّعاءِ لَهُ؛بِهِما یُکتَبُ لَکُمُ الحَسَناتُ،و یُرفَعُ لَکُمُ الدَّرَجاتُ،و أمَّا الوَجَعُ فَهُوَ خاصَّةً تَطهیرٌ و کَفّارَةٌ.

قالَ:فَقَبَّلَ سَلمانُ ما بَینَ عَینَیهِ و بَکی،و قالَ:مَن کانَ یُمَیِّزُ لَنا هذِهِ الأَشیاءَ لَولاکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ. (1)

ص:238


1- (1) طبّ الأئمّة لابنی بسطام:ص 15 عن محمّد بن سنان عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 81 ص 185 ح 39.

695 . طبّ الأئمّة علیهم السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام از سلمان فارسی عیادت کرد و به او فرمود:«ای ابو عبد اللّه!با بیماری ات،چه کردی؟».

سلمان گفت:ای امیر مؤمنان!خدا را فراوان می ستایم و فراوانیِ بیماری را به تو شِکوه می برم.

امام علیه السلام فرمود:«ای ابو عبد اللّه!ناراحتی مکن.هیچ یک از پیروان ما نیست که دردی به او برسد،جز به سبب گناهی که پیش تر از او سر زده است و این هم،مایه پاک شدن اوست».

سلمان گفت:اگر این گونه است که می گویی که چنین است،پس ما پاداشی از این بیماری ها جز همان پاک شدن نداریم!

علی علیه السلام فرمود:«ای سلمان!شما با صبر بر آن،و نیز با گریه و زاری و دعا به پیشگاه خدای والا نام،پاداش می برید.با این دو(صبر و تضرّع)برایتان پاداش نوشته می شود و درجات شما بالا برده می شود؛امّا خودِ درد،فقط موجب طهارت و پاکی[از گناه]است».

سلمان،میان دو چشم علی علیه السلام را بوسید و گریست و گفت:ای امیر مؤمنان!اگر تو نبودی،چه کسی این چیزها را برایمان مشخّص می کرد؟

ص:239

696 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أمیر المؤمنین علیهما السلام: المَرَضُ لا أجرَ فیهِ،و لکِنَّهُ لا یَدَعُ عَلَی العَبدِ ذَنبا إلاّ حَطَّهُ،و إنَّمَا الأَجرُ فِی القَولِ بِاللِّسانِ وَ العَمَلِ بِالجَوارِحِ،و إنَّ اللّهَ بِکَرَمِهِ و فَضلِهِ یُدخِلُ العَبدَ بِصِدقِ النِّیَّةِ وَ السَّریرَةِ الصّالِحَةِ الجَنَّةَ. (1)

8/7

أعظَمُ المَصائِبِ

697 . الکافی عن عبد اللّه بن الولید الجعفی عن رجل عن أبیه: لَمّا اصیبَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام نَعَی الحَسَنُ إلَی الحُسَینِ علیهما السلام و هُوَ بِالمَدائِنِ،فَلَمّا قَرَأَ الکِتابَ قالَ:یا لَها مِن مُصیبَةٍ ما أعظَمَها،مَعَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:«مَن اصیبَ مِنکُم بِمُصیبَةٍ فَلیَذکُر مُصابَهُ بی،فَإِنَّهُ لَن یُصابَ بِمُصیبَةٍ أعظَمَ مِنها»،و صَدَقَ صلی الله علیه و آله. (2)

9/7

کَلامُ الإِمامِ عِندَ قَبرِ أخیهِ

698 . عیون الأخبار عن الحسین بن علیّ علیه السلام مِمّا رَثی بِهِ أخاهُ الحَسَنَ علیه السلام عِندَ قَبرِهِ:رَحِمَکَ اللّهُ أبا مُحَمَّدٍ!إن کُنتَ لَتُباصِرُ (3)الحَقَّ مَظانَّهُ،و تُؤثِرُ اللّهَ عِندَ تَداحُضِ (4)الباطِلِ فی

مَواطِنِ التَّقِیَّةِ بِحُسنِ الرَّوِیَّةِ (5)،و تَستَشِفُّ (6)جَلیلَ مَعاظِمِ الدُّنیا بِعَینٍ لَها حاقِرَةٍ،و تُفیضُ عَلَیها یَدا طاهِرَةَ الأَطرافِ،نَقِیَّةَ الأَسِرَّةِ (7)،و تَردَعُ بادِرَةَ غَربِ (8)أعدائِکَ بِأَیسَرِ المَؤونَةِ عَلَیکَ؛و لا غَروَ و أنتَ ابنُ سُلالَةِ النُّبُوَّةِ،و رَضیعُ لِبانِ الحِکمَةِ،فَإِلی رَوحٍ و رَیحانٍ و جَنَّةِ نَعیمٍ.أعظَمَ اللّهُ لَنا و لَکُمُ الأَجرَ عَلَیهِ،و وَهَبَ لَنا و لَکُمُ السَّلوَةَ و حُسنَ الاُسی عَنهُ. (9)

ص:240


1- (1) الأمالی للطوسی:ص 602 ح 1245 [1] عن عبد العظیم بن عبد اللّه الحسنی عن محمّد بن علیّ عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 5 ص 317 ح 15. [2]
2- (2) الکافی:ج 3 ص 220 ح 3، [3]مسکّن الفؤاد:ص 110،مشکاة الأنوار:ص 484 ح 1617، [4]بحار الأنوار:ج 42 ص 247 ح 48. [5]
3- (3) فی تاریخ دمشق:«لَتُناصرُ».
4- (4) فی تاریخ دمشق:«مَداحِض».قال الجوهری:دحَضَت رجلُهُ:زلِقَت.و دَحَضَتْ حُجّتُهُ:بَطلت(الصحاح:ج 3 ص 1075« [6]دحض»).
5- (5) الرَّوِیَّة:التفکُّر فی الأمر(الصحاح:ج 6 ص 2364« [7]روی»).
6- (6) استَشَفَّهُ:رأی ما وراءَه(لسان العرب:ج 9 ص 180« [8]شفف»).
7- (7) الأسرّة:خطوط باطن الکَفّ(لسان العرب:ج 4 ص 359« [9]سرر»)و الکلام علی سبیل الاستعارة.
8- (8) الغَرْبُ:الحِدّة و الشوکة(النهایة:ج 3 ص 351«غرب»).
9- (9) عیون الأخبار لابن قتیبة:ج 2 ص 314، [10]تاریخ دمشق:ج 13 ص 296 عن ابن السمّاک نحوه.

696 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:بیماری،پاداشی ندارد؛امّا هیچ گناهی از بنده را وا نمی گذارد،جز آن که آن را می زداید.البتّه پاداش،فقط در گفتن با زبان و عمل با اعضاست و خداوند،با کَرَم و فضل خویش،بنده را به دلیل درستیِ نیّت و باطن شایسته اش به بهشت درمی آورد.

8/7-بزرگ ترین مصیبت

697 . الکافی به نقل از عبد اللّه بن ولید جُعفی،از مردی،از پدرش:چون امیرمؤمنان،شهید شد،امام حسن علیه السلام خبرِ مصیبت را برای امام حسین علیه السلام که در مدائن بود،فرستاد.امام حسین علیه السلام چون نامه را خواند،فرمود:«وای!چه مصیبت بزرگی،هر چند پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:"هر کس از شما به مصیبتی گرفتار آمد،مصیبتِ از دست دادن مرا به یاد آورد که مصیبتی از آن بزرگ تر به او نمی رسد"!درود خدا بر او باد که راست گفت».

9/7-سخن امام در کنار قبر برادر

698 . عیون الأخبار از امام حسین علیه السلام(در مرثیه ای که کنار قبر برادرش امام حسن علیه السلام خواند):ای ابو محمّد!خدایت رحمت کند.حق را در هرجا که گمان وجودش می رفت،می پاییدی و هنگامی که باطل،در هنگامه های تقیّه،فرود

می آمد،با خوش فکری تمام،خدا را مقدّم می داشتی و با چشمی تیزبین،امور بزرگ و نهان دنیا را می دیدی و دستی پاک و بی هیچ آلودگی را بر آن می گشودی و با کمترین هزینه ای،زبانِ تیز دشمنانت را باز می داشتی.چگونه چنین نباشد،که تو پسری از تبارِ نبوّت و شیرخوار حکمتی و به سوی رحمت و خوش بویی و بهشتی پُرنعمت،روانی؟خداوند،پاداش ما و شما را بر این مصیبت،بزرگ بدارد و به ما و شما،تسلیت و سوگواری شایسته عطا کند.

ص:241

10/7

المُصابُ مَن حُرِمَ الثَّوابَ

699 . المعجم الکبیر بإسناده عن علیّ بن حسین علیه السلام: سَمِعتُ أبی علیه السلام یَقولُ:لَمّا کانَ قَبلَ وَفاةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِثَلاثَةِ أیّامٍ،هَبَطَ عَلَیهِ جِبریلُ علیه السلام،فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ عز و جل أرسَلَنی إلَیکَ إکراما لَکَ،و تَفضیلاً لَکَ،و خاصَّةً لَکَ،أسأَلُکَ عَمّا هُوَ أعلَمُ بِهِ مِنکَ،یَقولُ:کَیفَ تَجِدُکَ؟

فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:أجِدُنی یا جِبریلُ مَغموما،و أجِدُنی یا جِبریلُ مَکروبا.

قالَ:فَلَمّا کانَ الیَومُ الثّالِثُ هَبَطَ جِبریلُ علیه السلام،و هَبَطَ مَلَکُ المَوتِ علیه السلام،و هَبَطَ مَعَهُما مَلَکٌ فِی الهَواءِ یُقالُ لَهُ إسماعیلُ عَلی سَبعینَ ألفَ مَلَکٍ،لَیسَ فیهِم مَلَکٌ إلاّ عَلی سَبعینَ ألفَ مَلَکٍ،یُشَیِّعُهُم جِبریلُ علیه السلام،فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ عز و جل أرسَلَنی إلَیکَ إکراما

لَکَ،و تَفضیلاً لَکَ و خاصّةً لَکَ،أسأَلُکَ عَمّا هُوَ أعلَمُ بِهِ مِنکَ،یَقولُ:کَیفَ تَجِدُکَ؟

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أجِدُنی یا جِبریلُ مَغموما،و أجِدُنی یا جِبریلُ مَکروبا.قالَ:فَاستَأذَنَ مَلَکُ المَوتِ عَلَی البابِ،فَقالَ جِبریلُ علیه السلام:یا مُحَمَّدُ هذا مَلَکُ المَوتِ یَستَأذِنُ عَلَیکَ،مَا استَأذَنَ عَلی آدَمِیٍّ قَبلَکَ،و لا یَستَأذِنُ عَلی آدَمِیٍّ بَعدَکَ.

فَقالَ:ایذَن لَهُ.فَأَذِنَ لَهُ جِبریلُ علیه السلام.

فَأَقبَلَ حَتّی وَقَفَ بَینَ یَدَیهِ،فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ عز و جل أرسَلَنی إلَیکَ و أمَرَنی أن اطیعَکَ فیما أمَرتَنی بِهِ،إن أمَرتَنی أن أقبِضَ نَفسَکَ قَبَضتُها،و إن کَرِهتَ تَرَکتُها.

فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أ تَفعَلُ یا مَلَکَ المَوتِ؟

قالَ:نَعَم،و بِذلِکَ امِرتُ؛أن اطیعَکَ فیما أمَرتَنی بِهِ.

فَقالَ لَهُ جِبریلُ علیه السلام:إنَّ اللّهَ عز و جل قَدِ اشتاقَ إلی لِقائِکَ.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اِمضِ لِما امِرتَ بِهِ.

فَقالَ لَهُ جِبریلُ علیه السلام:هذا آخِرُ وَطأَتِیَ الأَرضَ،إنَّما کُنتَ حاجَتی فِی الدُّنیا.

فَلَمّا تُوُفِّیَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و جاءَتِ التَّعزِیَةُ،جاءَ آتٍ یَسمَعونَ حِسَّهُ و لا یَرَونَ شَخصَهُ،فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکُم و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» 1 ،إنَّ فِی اللّهِ عَزاءً مِن کُلِّ مُصیبَةٍ،و خَلَفا مِن کُلِّ هالِکٍ،و دَرَکا مِن کُلِّ ما فاتَ،فَبِاللّه فَثِقوا،و إیّاهُ فَارجوا،فَإِنَّ المُصابَ مَن حُرِمَ الثَّوابَ،وَ السَّلامُ عَلَیکُم و رَحمَةُ اللّهِ. (1)

ص:242


1- (2) المعجم الکبیر:ج 3 ص 129 الرقم 2890؛ [1]الأمالی للصدوق:ص 348 ح 421 [2] کلاهما عن عبد اللّه بن میمون عن الإمام الصادق عن أبیه علیهما السلام،روضة الواعظین:ص 82 [3] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 22 ص 504 ح 4. [4]

10/7-مصیبت دیده آن است که از پاداش،محروم مانَد

699 . المعجم الکبیر به سندش،از امام زین العابدین علیه السلام:شنیدم که پدرم می فرماید:سه روز پیش از وفات پیامبر خدا بود که جبرئیل علیه السلام بر او فرود آمد و گفت:ای محمّد!خداوند عز و جل مرا از سرِ اکرام و احترام به تو و فقط برای تو فرستاده،تا چیزی را از تو بپرسم که خود از تو به آن،آگاه تر است.می فرماید:خود را چگونه می بینی؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای جبرئیل!خود را اندوهگین می بینم.ای جبرئیل!خود را غصّه دار می بینم».

چون سه روز گذشت،جبرئیل علیه السلام و فرشته مرگ،فرود آمدند و فرشته ای در هوا به نام اسماعیل که سرکرده هفتاد هزار فرشته بود و هر یک از آنان،خود،سرکرده هفتاد هزار فرشته بودند نیز با آن دو فرود آمد.جبرئیل علیه السلام آنها را بدرقه می کرد.پس گفت:ای محمّد!خداوند عز و جل،مرا از سرِ اکرام و احترام به تو و فقط برای تو فرستاده است تا چیزی را از تو بپرسم که خود از تو به آن،آگاه تر

است.می فرماید:«خود را چگونه می بینی؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای جبرئیل!خود را اندوهگین می بینم.ای جبرئیل!خود را غصّه دار می بینم.

فرشته مرگ بر درگاه[ایستاد و]اجازه خواست و جبرئیل علیه السلام گفت:ای محمّد!این،فرشته مرگ است که از تو اجازه ورود می خواهد.او از هیچ انسانی پیش از تو اجازه نخواسته است و پس از تو نیز از هیچ انسانی اجازه نخواهد گرفت.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«به او اجازه بده».

جبرئیل علیه السلام به او اجازه داد.فرشته مرگ،جلو آمد تا پیشِ روی پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و گفت:ای محمّد!خداوند عز و جل مرا به سوی تو فرستاده و به من فرمان داده است که تو را در آنچه فرمانم می دهی،اطاعت کنم.اگر فرمانم می دهی که جانت را بگیرم،می گیرم و اگر ناخوش داری،رهایت می کنم.

پیامبر خدا به او فرمود:«ای فرشته مرگ!آیا چنین می کنی؟».

گفت:آری.این گونه فرمان یافته ام که آنچه می فرمایی،اطاعت کنم.

جبرئیل علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:خداوند،مشتاق دیدار توست.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«به هر چه مأموری،انجام بده».

جبرئیل علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:این،آخرین فرود من به زمین است.کار من در زمین با تو بود.

چون پیامبر خدا وفات کرد و وقت تعزیت فرا رسید،فردی که صدایش را می شنیدند،ولی خودش را نمی دیدند،آمد و چنین گفت:سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد!«هر جانی،مرگ را می چشد».خدا را برای هر مصیبتی،تسلیتی است و برای هر درگذشته ای،جانشینی و برای هر از دست رفته ای،تدارکی.پس به خدا اعتماد کنید و به امید او باشید که مصیبت دیده[ی واقعی]،کسی است که از پاداش،محروم ماند؛و سلام و رحمت خداوند بر شما باد!

ص:243

ص:244

ص:245

11/7

ثَوابُ زِیارَةِ قُبورِ أهلِ البَیتِ

700 . تهذیب الأحکام عن علیّ بن شعیب عن الإمام الصادق علیه السلام: بَینَا الحُسَینُ علیه السلام قاعِدٌ فی حِجرِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ إذ رَفَعَ رَأسَهُ إلَیهِ فَقالَ:یا أبَه،قالَ:لَبَّیکَ یا بُنَیَّ!قالَ:ما لِمَن أتاکَ بَعدَ وَفاتِکَ زائِرا لا یُریدُ إلاّ زِیارَتَکَ؟قالَ:یا بُنَیَّ،مَن أتانی بَعدَ وَفاتی زائِرا لا یُریدُ إلاّ زِیارَتی فَلَهُ الجَنَّةُ. (1)

701 . الکافی عن أبی شِهاب: قالَ الحُسَینُ علیه السلام لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا أبَتاه،ما لِمَن زارَکَ؟فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا بُنَیَّ،مَن زارَنی حَیّا أو مَیِّتا،أو زارَ أباکَ،أو زارَ أخاکَ،أو زارَکَ؛کانَ حَقّا عَلَیَّ أن أزورَهُ یَومَ القِیامَةِ،و اخَلِّصَهُ مِن ذُنوبِهِ (2).

702 . الأمالی عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیهما السلام عِندَ رَبِّهِ عز و جل یَنظُرُ إلی مَوضِعِ مُعَسکَرِهِ و مَن حَلَّهُ مِنَ الشُّهَداءِ مَعَهُ،و یَنظُرُ إلی زُوّارِهِ،و هُوَ أعرَفُ بِحالِهِم و بِأَسمائِهِم و أسماءِ آبائِهِم و بِدَرَجاتِهِم و مَنزِلَتِهِم عِندَ اللّهِ عز و جل مِن أحَدِکُم بِوُلدِهِ،و إنَّهُ لَیَری مَن یَبکیهِ فَیَستَغفِرُ لَهُ و یَسأَلُ آباءَهُ علیهم السلام أن یَستَغفِروا لَهُ،و یَقولُ:لَو یَعلَمُ زائِری ما أعَدَّ اللّهُ لَهُ لَکانَ فَرَحُهُ أکثَرَ مِن جَزَعِهِ.و إنّ زائِرَهُ لَیَنقَلِبُ و ما عَلَیهِ مِن ذَنبٍ. (3)

ص:246


1- (1) تهذیب الأحکام:ج 6 ص 21 ح 48 و ص 20 ح 44 عن عبد اللّه بن سنان نحوه و فیه«الحسن»بدل«الحسین».
2- (2) الکافی:ج 4 ص 548 ح 4،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 [1] ص 577 ح 3159،تهذیب الأحکام:ج 6 ص 4 ح 7 عن المعلّی بن شهاب،ثواب الأعمال:ص 108 ح 2 عن علاء بن المسیّب عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله،کامل الزیارات:ص 47 ح 23 [2] عن المعلّی بن أبی شهاب عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله،بحار الأنوار:ج 100 ص 141 ح 15،و [3]فی علل الشرائع:ص 460 ح 5 و [4]الأمالی للصدوق:ص 114 ح 94 [5] عن الإمام الحسن علیه السلام.
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 55 ح 74، [6]بشارة المصطفی:ص 78، [7]بحار الأنوار:ج 44 ص 281 ح13. [8]

11/7-ثواب زیارت قبور اهل بیت

700 . تهذیب الأحکام به نقل از علی بن شعیب،از امام صادق علیه السلام:روزی امام حسین علیه السلام در دامن پیامبر خدا نشسته بود.سرش را به سوی ایشان کرد و گفت:ای پدر!

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«بله،پسرکم!».

گفت:برای کسی که پس از وفات شما به زیارتتان بیاید،بی آن که قصد چیز دیگری داشته باشد،چه چیزی(پاداشی)هست؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«پسرکم!هر کس پس از وفاتم به قصد زیارت من،نه کار دیگری،نزد من بیاید،برایش بهشت است».

701 . الکافی به نقل از ابو شهاب:امام حسین علیه السلام به پیامبر خدا گفت:ای پدر!چه چیزی است برای کسی که تو را زیارت کند؟

پیامبر خدا فرمود:«پسر عزیزم!هر کس مرا زنده یا مرده،زیارت کند،یا پدرت را،یا برادرت و یا خودت را زیارت کند،بر من است که او را روز قیامت،دیدار کنم و از گناهانش بِرَهانم».

702 . الأمالی،طوسی به نقل از محمّد بن مسلم،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام نزد پروردگارش است و به لشکرگاه خویش و آنان که با او شهید شدند،می نگرد،و نیز به زائران خود که به حال و نام و پدران و درجات و منزلتشان نزد خداوند عز و جل آگاه تر از هر یک از شما به فرزندِ خویش است.بی گمان،امام،هر که را بر او می گرید،می بیند و برایش آمرزش می طلبد و از پدرانش می خواهد که برای آن شخص،آمرزش بطلبند و می فرماید:«اگر زائر من،می دانست که خدا چه چیزهایی برایش آماده کرده است،شادی اش از بی تابی اش بیشتر می شد»و بی تردید،زائر او پاک از گناه،باز می گردد.

ص:247

12/7

اغتِنامُ العُمُرِ

703 . إرشاد القلوب عن الإمام الحسین علیه السلام: یَا ابنَ آدَمَ،إنَّما أنتَ أیّامٌ،کُلَّما مَضی یَومٌ ذَهَبَ بَعضُکَ. (1)

13/7

اعتِذارُ اللّهِ مِنَ الفُقَراءِ

704 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: اتَّخِذوا عِندَ الفُقَراءِ الأَیادِیَ،فَإِنَّ لَهُم دَولَةً،إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ یُنادی مُنادٍ:«سیروا إلَی الفُقَراءِ»،فَیَعتَذِرُ إلَیهِم کَما یَعتَذِرُ أحَدُکُم إلی أخیهِ الَّذینَ (2)فِی الدُّنیا. (3)

14/7

ذِکرُ الخائِفِ

705 . الإرشاد فی ذِکرِ خُروجِ الحُسَینِ علیه السلام مِنَ المَدینَةِ إلی مَکَّةَ:سارَ الحُسَینُ علیه السلام إلی مَکَّةَ و هُوَ یَقرَأُ: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ» 4... و لَمّا دَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام مَکَّةَ،کانَ دُخولُهُ إلَیها لَیلَةَ الجُمُعَةِ لِثَلاثٍ مَضَینَ مِن شَعبانَ،دَخَلَها و هُوَ یَقرَأُ: «وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ» 5 ،ثُمَّ نَزَلَها و أقبَلَ

أهلُها یَختَلِفونَ (4)إلَیهِ. (5)

ص:248


1- (1) إرشاد القلوب:ص 40،و [1]فی تنبیه الخواطر:ج 1 ص 78 [2] عن الإمام الحسن علیه السلام نحوه.
2- (2) فی فردوس الأخبار:ج 1 ص 117 ح 260«الذنب»بدل«الذین».
3- (3) الفردوس:ج 1 ص 83 ح 261.
4- (6) هو یختلفُ إلی فلان:یتردّد(تاج العروس:ج 12 ص 201« [3]خلف»).
5- (7) الإرشاد:ج 2 ص 35، [4]روضة الواعظین:ص 190، [5]إعلام الوری:ج 1 ص 435 [6] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 332. [7]

12/7-غنیمت شمردن عمر

703 . إرشاد القلوب از امام حسین علیه السلام:ای زاده آدم!تو همین روزهایی.هر روزی که برود،بخشی از تو می رود.

13/7-عذرخواهیِ خدا از فقیران

704 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:پیش فقیران برای خود،ذخیره ای بیندوزید که آنان،دولتی دارند.روز قیامت که می شود،مُنادی ندا می دهد که:«به سوی فقیران حرکت کنید»،که خداوند،وساطت آنها را می پذیرد،همان گونه که در دنیا،یکی از شما عذرخواهی برادرش را می پذیرد.

14/7-ذکر بیمناک

705 . الإرشاد در یادکرد خروج امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی مکّه:امام حسین علیه السلام به سوی مکّه حرکت کرد،در حالی که قرائت می نمود:««پس،از آن[شهر]،بیمناک و مراقب،خارج شد و گفت:پروردگارِ من!مرا از گروه ستمکاران برهان»» (1)....

چون امام حسین علیه السلام به مکّه در آمد،شب جمعه بود و سه روز از شعبان گذشته بود.وارد آن شد و قرائت کرد:««و چون رو به سوی مَدیَن کرد،گفت:شاید

پروردگارم مرا به راه راست،هدایت کند»» (2).

سپس در مکّه فرود آمد و اهل آنجا به خانه اش رفت و آمد می کردند.

ص:249


1- (1) این آیه،اشاره به حالت موسی علیه السلام به هنگام خروج از مصر است.
2- (2) این آیه،اشاره است به جریان ورود موسی علیه السلام به مَدیَن،محلّ زندگی شعیب علیه السلام.

15/7

الاِستدِراجُ

706 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: اللّهُمَّ لا تَستَدرِجنی بِالإِحسانِ،و لا تُؤَدِّبنی بِالبَلاءِ. (1)

707 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: الاِستِدراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبدِهِ:أن یُسبِغَ عَلَیهِ النِّعَمَ و یَسلُبَهُ الشُّکرَ. (2)

16/7

السَّعیدُ حَقّا

708 . کتاب من لا یحضره الفقیه بإسناده عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: بَینا أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ذاتَ یَومٍ جالِسٌ مَعَ أصحابِهِ یُعَبِّئُهُم لِلحَربِ،إذا أتاهُ شَیخٌ عَلَیهِ شَحبَةُ (3)السَّفَرِ،فَقالَ:أینَ أمیرُ المُؤمِنینَ؟فَقیلَ:هُوَ ذا،فَسَلَّمَ عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:

یا أمیرَ المُؤمِنینَ،إنّی أتَیتُکَ مِن ناحِیَةِ الشّامِ،و أنَا شَیخٌ کَبیرٌ قَد سَمِعتُ فیکَ مِنَ الفَضلِ ما لا احصی،و انّی أظُنُّکَ سَتُغتالُ،فَعَلِّمنی مِمّا عَلَّمَکَ اللّهُ.

قالَ:نَعَم یا شَیخُ:مَنِ اعتَدَلَ یَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ،و مَن کانَتِ الدُّنیا هِمَّتَهُ اشتَدَّت

حَسرَتُهُ عِندَ فِراقِها،و مَن کانَ غَدُهُ شَرَّ یَومَیهِ فَهُوَ مَحرومٌ،و مَن لَم یُبالِ بِما رُزِئَ (4)مِن آخِرَتِهِ إذا سَلِمَت لَهُ دُنیاهُ فَهُوَ هالِکٌ،و مَن لَم یَتَعاهَدِ النَّقصَ مِن نَفسِهِ غَلَبَ عَلَیهِ الهَوی،و مَن کانَ فی نَقصٍ فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ.

یا شَیخُ،ارضَ لِلنّاسِ ما تَرضی لِنَفسِکَ،وَ ائتِ إلَی النّاسِ ما تُحِبُّ أن یُؤتی إلَیکَ.

ثُمَّ أقبَلَ عَلی أصحابِهِ فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ!

أما تَرَونَ إلی أهلِ الدُّنیا یُمسونَ و یُصبِحونَ عَلی أحوالٍ شَتّی؛فَبَینَ صَریعٍ یَتَلَوّی،و بَینَ عائِدٍ و مَعودٍ،و آخَرَ بِنَفسِهِ یَجودُ،و آخَرَ لا یُرجی،و آخَرَ مُسَجّیً،و طالِبِ الدُّنیا وَ المَوتُ یَطلُبُهُ،و غافِلٍ و لَیسَ بِمَغفولٍ عَنهُ،و عَلی أثَرِ الماضی یَصیرُ الباقی.

فَقالَ لَهُ زَیدُ بنُ صوحانَ العَبدِیُّ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،أیُّ سُلطانٍ أغلَبُ و أقوی؟

قالَ:الهَوی.

قالَ:فَأَیُّ ذُلٍّ أذَلُّ؟

قالَ:الحِرصُ عَلَی الدُّنیا.

قالَ:فَأَیُّ فَقرٍ أشَدُّ؟

قالَ:الکُفرُ بَعدَ الإِیمانِ.

قالَ:فَأَیُّ دَعوَةٍ أضَلُّ؟

قالَ:الدّاعی بِما لا یَکونُ.

قالَ:فَأَیُّ عَمَلٍ أفضَلُ؟

قالَ:التَّقوی.

قالَ:فَأَیُّ عَمَلٍ أنجَحُ؟

قالَ:طَلَبُ ما عِندَ اللّهِ عز و جل.

قالَ:فَأَیُّ صاحِبٍ لَکَ شَرٌّ؟

قالَ:المُزَیِّنُ لَکَ مَعصِیَةَ اللّهِ عز و جل.

قالَ:فَأَیُّ الخَلقِ أشقی؟

قالَ:مَن باعَ دینَهُ بِدُنیا غَیرِهِ.

قالَ:فَأَیُّ الخَلقِ أقوی؟

قالَ:الحَلیمُ.

قالَ:فَأَیُّ الخَلقِ أشَحُّ؟

قالَ:مَن أخَذَ المالَ مِن غَیرِ حِلِّهِ،فَجَعَلَهُ فی غَیرِ حَقِّهِ.

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ أکیَسُ؟

قالَ:مَن أبصَرَ رُشدَهُ مِن غَیِّهِ،فَمالَ إلی رُشدِهِ.

قالَ:فَمَن أحلَمُ النّاسِ؟

قالَ:الَّذی لا یَغضَبُ.

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ أثبَتُ رَأیا؟

قالَ:مَن لَم یَغُرَّهُ النّاسُ مِن نَفسِهِ،و مَن لَم تَغُرَّهُ الدُّنیا بِتَشَوُّفِها (5).

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ أحمَقُ؟

قالَ:المُغتَرُّ بِالدُّنیا و هُوَ یَری ما فیها مِن تَقَلُّبِ أحوالِها.

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ أشَدُّ حَسرَةً؟

قالَ:الَّذی حُرِمَ الدُّنیا وَ الآخِرَةَ،ذلِکَ هُوَ الخُسرانُ المُبینُ.

قالَ:فَأَیُّ الخَلقِ أعمی؟

قالَ:الَّذی عَمِلَ لِغَیرِ اللّهِ،یَطلُبُ بِعَمَلِهِ الثَّوابَ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل.

قالَ:فَأَیُّ القُنوعِ أفضَلُ؟

قالَ:القانِعُ بِما أعطاهُ اللّهُ عز و جل.

قالَ:فَأَیُّ المَصائِبِ أشَدُّ؟

قالَ:المُصیبَةُ بِالدّینِ.

قالَ:فَأَیُّ الأَعمالِ أحَبُّ إلَی اللّهِ عز و جل؟

قالَ:اِنتِظارُ الفَرَجِ.

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ خَیرٌ عِندَ اللّهِ؟

قالَ:أخوَفُهُم للّهِ ِ،و أعمَلُهُم بِالتَّقوی،و أزهَدُهُم فِی الدُّنیا.

قالَ:فَأَیُّ الکَلامِ أفضَلُ عِندَ اللّهِ عز و جل؟

قالَ:کَثرَةُ ذِکرِهِ،وَ التَّضَرُّعُ إلَیهِ بِالدُّعاءِ.

قالَ:فَأَیُّ القَولِ أصدَقُ؟

قالَ:شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ.

قالَ:فَأَیُّ الأَعمالِ أعظَمُ عِندَ اللّهِ عز و جل؟

قالَ:التَّسلیمُ وَ الوَرَعُ.

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ أصدَقُ؟

قالَ:مَن صَدَقَ فِی المَواطِنِ.

ثُمَّ أقبَلَ علیه السلام عَلَی الشَّیخِ فَقالَ:یا شَیخُ،إنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ خَلقا ضَیَّقَ الدُّنیا عَلَیهِم نَظَرا لَهُم،فَزَهَّدَهُم فیها و فی حُطامِها،فَرَغِبوا فی دارِ السَّلامِ الَّتی دَعاهُم إلَیها،و صَبَروا عَلی ضیقِ المَعیشَةِ،و صَبَروا عَلَی المَکروهِ،وَ اشتاقوا إلی ما عِندَ اللّهِ عز و جل مِنَ الکَرامَةِ،فَبَذَلوا أنفُسَهُمُ ابتِغاءَ رِضوانِ اللّهِ،و کانَت خاتِمَةُ أعمالِهِمُ الشَّهادَةَ،فَلَقُوا اللّهَ عز و جل و هُوَ عَنهُم راضٍ،و عَلِموا أنَّ المَوتَ سَبیلُ مَن مَضی و مَن بَقِیَ،فَتَزَوَّدوا لاِخِرَتِهِم غَیرَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ،و لَبِسُوا الخَشِنَ،و صَبَروا عَلَی البَلوی،و قَدَّمُوا الفَضلَ،و أحَبّوا فِی اللّهِ و أبغَضوا فِی اللّهِ عز و جل،اُولئِکَ المَصابیحُ و أهلُ النَّعیمِ فِی الآخِرَةِ،وَ السَّلامُ.

قالَ الشَّیخُ:فَأَینَ أذهَبُ و أدَعُ الجَنَّةَ،و أنَا أراها و أری أهلَها مَعَکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ؟!جَهِّزنی بِقُوَّةٍ أتَقَوّی بِها عَلی عَدُوِّکَ.

فَأَعطاهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام سِلاحا و حَمَلَهُ،و کانَ فِی الحَربِ بَینَ یَدَی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام یَضرِبُ قُدُما،و أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَعجَبُ مِمّا یَصنَعُ،فَلَمَّا اشتَدَّ الحَربُ أقدَمَ فَرَسَهُ حَتّی قُتِلَ رَحمَةُ اللّهِ عَلَیهِ و أتبَعَهُ رَجُلٌ مِن أصحابِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَوَجَدَهُ صَریعا،و وَجَدَ دابَّتَهُ و وَجَدَ سَیفَهُ فی ذِراعِهِ،فَلَمَّا انقَضَتِ الحَربُ أتی أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام بِدابَّتِهِ و سِلاحِهِ و صَلّی عَلَیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام،و قالَ:

هذا وَ اللّهِ السَّعیدُ حَقّا،فَتَرَحَّموا عَلی أخیکُم. (6)

ص:250


1- (1) نزهة الناظر:ص 83 ح 10،الدرّة الباهرة:ص 24،کشف الغمّة:ج 2 ص 243، [1]بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 9. [2]
2- (2) تحف العقول:ص 246،بحار الأنوار:ج 78 ص 117 ح 7. [3]
3- (3) الشَّاحِبُ:المتغیّر اللّون و الجسم من سفرٍ أو مرضٍ(النهایة:ج 2 ص 448« [4]شحب»).
4- (4) الرُّزءُ:المصیبة،رزَأَتْهُ رزیئة:أی أصابته مصیبة(الصحاح:ج 1 ص 53« [5]رزأ»).
5- (5) تشوَّف فلان لکذا:طمح بصره إلیه،ثمّ استعمل فی تعلّق الآمال و التطلّب(المصباح المنیر:ص 327« [6]تشوّف»).
6- (6) کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 381 ح 5833،معانی الأخبار:ص 198 ح 4 کلاهما عن عبد اللّه بن بکر المرادی عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 77 ص 376 ح 1،و [7]فی الأمالی للطوسی:ص 435 ح 974 و [8]الأمالی للصدوق:ص 477 ح 644 [9] عن عبد اللّه بن بکر المرادی عن موسی بن جعفر عن أبیه عن جدّه عن علیّ بن الحسین علیهم السلام.

15/7-استدراج

706 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:خدایا!مرا با احسان،به تدریج،گرفتار[بدفرجامی]مساز و با بلا،تأدیبم مکن.

707 . تُحَفُ العُقول از امام حسین علیه السلام:استدراج خدای سبحان برای بنده اش،یعنی سرازیر کردن نعمت بر او و سلب سپاس گزاری از وی.

16/7-سعادتمند حقیقی

708 . کتاب من لا یحضره الفقیه به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:روزی امیر مؤمنان با یارانش نشسته بود و آنان را برای جنگ آماده می کرد.پیرمردی که گَرد سفر بر او نشسته بود،بر ایشان درآمد و گفت:امیر مؤمنان کجاست؟

گفته شد:این جاست.

بر وی سلام داد و سپس گفت:ای امیر مؤمنان!من از شام به سوی تو آمده ام.پیرمردی کهن سال هستم که از فضیلت تو،بی شمار شنیده ام و گمان می بَرَم که به زودی ترور شوی.پس،از آنچه خدایت آموخته است،به من بیاموز.

فرمود:«باشد،ای شیخ!هر کس دو روزش برابر باشد،مغبون است و هر

کس همّتش دنیا باشد،حسرتش به گاه جدایی از آن،بسیار است و هر کس فردایش بدتر از امروزش باشد،ناکام است و آن که چون دنیایش به سلامت است،از خرابی آخرتش باکی نداشته باشد،هلاک است و هر کس مراقب کاستی خود نباشد،مغلوب هوای نفس می گردد و هر کس رو به کاستی دارد،مرگ برایش بهتر است.

ای شیخ!برای مردم،آن بپسند که برای خود می پسندی و با مردم،آن گونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند».

سپس به یارانش رو کرد و فرمود:«ای مردم!آیا به اهل دنیا نمی نگرید که در حالت های گوناگون،صبح و شام می کنند:افتاده ای که به خود می پیچد،و عیادت کننده و عیادت شونده،و دیگری که در حالِ جان دادن است،و کسی که به او امیدی نیست،و آن یکی که مُرده است،و طالب دنیا که مرگ به دنبال اوست،و غافلی که[خدا]از او غافل نیست،و این که ماندگان،در پیِ رفتگان اند؟!».

زید بن صوحان عبدی به امام علیه السلام گفت:ای امیر مؤمنان!کدام قدرتمند،چیره تر و نیرومندتر است؟

فرمود:«هوای نفس».

گفت:کدام خواری،خوارتر است؟

فرمود:«حرص داشتن به دنیا».

گفت:کدام فقر،سخت تر است؟

فرمود:«کافر شدن پس از ایمان داشتن».

گفت:کدام دعوت،گم راه کننده تر است؟

فرمود:«دعوت به چیزِ نشدنی».

گفت:کدام کار،برتر است؟

فرمود:«تقوا».

گفت:کدام عمل،کامیاب تر است؟

فرمود:«طلبیدن آنچه نزد خدای عز و جل است».

گفت:کدام همراهت بدتر است؟

فرمود:«آن که نافرمانی از خدا را برایت می آراید».

گفت:بدبخت ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که دینش را به دنیای دیگری بفروشد».

گفت:نیرومندترینِ مردم کیست؟

فرمود:«بردبار».

گفت:بخیل ترین و حریص ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که مال را از راه ناروایش به چنگ آورد و در راه ناروایش خرج کند».

گفت:زیرک ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که راه هدایتش را از بیراهه تشخیص دهد و به سوی هدایتش برود».

گفت:بردبارترینِ مردم کیست؟

فرمود:«کسی که خشمگین نمی شود».

گفت:استوار اندیش ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«کسی که مردم،او را فریفته خودش نکنند و دنیا،شیفته آمال و آرزوهایش نکند».

گفت:احمق ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«فریفته دنیا با همه دگرگونی هایی که در آن می بیند».

گفت:حسرتمندترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که از دنیا و آخرت محروم مانده،که این،خسارتی آشکار است».

گفت:کورترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که برای غیر خدا کار کند؛ولی پاداش کارش را از خداوند عز و جل بخواهد».

گفت:کدام قناعت،برتر است؟

فرمود:«قناعت به هر چه خدای عز و جل عطا کرده است».

گفت:کدام مصیبت،سخت تر است؟

فرمود:«مصیبت دینی».

گفت:محبوب ترین عمل نزد خدای عز و جل چیست؟

فرمود:«انتظار فرج».

گفت:کدام مردم نزد خدا بهترند؟

فرمود:«بیمناک ترینِ آنها از خدا و عمل کننده ترینِ آنها به تقوا و بی رغبت ترین آنها به دنیا».

گفت:کدام سخن در نزد خدا برتر است؟

فرمود:«فراوانی ذکر او و زاری به درگاهش با دعا».

گفت:راست ترین سخن،کدام است؟

فرمود:«گواهی به یکتایی خدا».

گفت:کدام عمل نزد خدای عز و جل بزرگ تر است؟

فرمود:«تسلیم و پارسایی».

گفت:پایدارترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که در میدان های سخت،پایداری کند».

سپس به پیرمرد رو کرد و فرمود:«ای پیرمرد!خداوند عز و جل مردمی را آفرید و از سرِ عنایت،دنیا را بر آنان تنگ گرفت و آنان را به آن و به خار و خاشاکش بی رغبت کرد.از این رو،به سرای سلامت که به آن دعوتشان کرده علاقه مند شدند و بر تنگی زندگی،صبر نمودند و بر ناخوشی،شکیب و به سوی کرامت الهی،شوق ورزیدند.پس جان هایشان را در طلب خشنودی خدا بذل نمودند و فرجامِ کارشان شهادت گشت و خدای عز و جل را خشنود از خویش،دیدار کردند و دانستند که مرگ،راهِ رفتگان و ماندگان است.پس برای آخرتشان چیزی غیر از زر و سیم،توشه کردند و زِبْر پوشیدند و بر بلا،شکیبایی کردند و زیادی[اموال]را پیش فرستادند و برای خدا،دوستی و دشمنی ورزیدند.اینان،چراغ هدایت اند و در آخرت،صاحب نعمت.و السلام!».

پیرمرد گفت:پس به کجا بروم و بهشت را وا نهم،در حالی که بهشت و اهلش را همراه تو می بینم،ای امیر مؤمنان؟!مرا با امکاناتی تجهیز کن که در برابر دشمنت نیرو بگیرم.

امیر مؤمنان،سلاحی به او داد و بر مَرکبی سوارش کرد.در جنگ،پیشاپیش امام علیه السلام شمشیر می زد و امیر مؤمنان،از کار او در شگفت بود.چون جنگْ شدید شد،پیرمرد،اسبش را پیش راند تا به شهادت رسید خدایش رحمت کند.مردی از یاران امیر مؤمنان،به دنبال او رفت و وی را افتاده یافت که[افسارِ]اسب و شمشیرش در دستش بود.چون جنگ به پایان رسید،اسب و سلاحش را نزد امیر مؤمنان آورد.ایشان بر او درود فرستاد و فرمود:«به خدا سوگند،خوش بخت حقیقی،این است.برای برادرتان رحمت بخواهید».

ص:251

ص:252

ص:253

ص:254

ص:255

ص:256

ص:257

ص:258

ص:259

17/7

بَعضُ الَّذینَ تَرَکوُا الإمامَ

أ هَرثَمَةُ بنُ أبی مُسلِمٍ

709 . الأمالی عن هرثمة بن أبی مسلم: غَزَونا مَعَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام صِفّینَ،فَلَمَّا انصَرَفنا نَزَلَ کَربَلاءَ فَصَلّی بِهَا الغَداةَ،ثُمَّ رُفِعَ إلَیهِ مِن تُربَتِها فَشَمَّها ثُمَّ قالَ:«واها لَکِ أیَّتُهَا التُّربَةُ،لَیُحشَرَنَّ مِنکِ أقوامٌ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ».

فَرَجَعَ هَرثَمَةُ إلی زَوجَتِهِ و کانَت شیعَةً لِعَلِیٍّ علیه السلام،فَقالَ:أ لا احَدِّثُکِ عَن وَلِیِّکِ أبِی الحَسَنِ؟نَزَلَ بِکَربَلاءَ فَصَلّی،ثُمَّ رُفِعَ إلَیهِ مِن تُربَتِها فَقالَ:واها لَکِ أیَّتُهَا التُّربَةُ،لَیُحشَرَنَّ مِنکِ أقوامٌ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ!

قالَت:أیُّهَا الرَّجُلُ،فَإِنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام لَم یَقُل إلاّ حَقّا.

فَلَمّا قَدِمَ الحُسَینُ علیه السلام،قالَ هَرثَمَةُ:کُنتُ فِی البَعثِ الَّذینَ بَعَثَهُم عُبَیدُ اللّهِ بنُ زِیادٍ[لَعَنَهُمُ اللّهُ]،فَلَمّا رَأَیتُ المَنزِلَ وَ الشَّجَرَ ذَکَرتُ الحَدیثَ،فَجَلَستُ عَلی بَعیری ثُمَّ صِرتُ إلَی الحُسَینِ علیه السلام،فَسَلَّمتُ عَلَیهِ و أخبَرتُهُ بِما سَمِعتُ مِن أبیهِ فی ذلِکَ المَنزِلِ الَّذی نَزَلَ بِهِ الحُسَینُ علیه السلام.

فَقالَ:مَعَنا أنتَ أم عَلَینا؟

فَقُلتُ:لا مَعَکَ و لا عَلَیکَ،خَلَّفتُ صِبیَةً أخافُ عَلَیهِم عُبَیدَ اللّهِ بنَ زِیادٍ.

قالَ:فَامضِ حَیثُ لا تَری لَنا مَقتَلاً و لا تَسمَعُ لَنا صَوتا،فَوَ الَّذی نَفسُ الحُسَینِ بِیَدِهِ،لا یَسمَعُ الیَومَ واعِیَتَنا أحَدٌ فَلا یُعینَنا إلاّ کَبَّهُ اللّهُ لِوَجهِهِ فی جَهَنَّمَ. (1)

ص:260


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 199 ح 213، [1]الملاحم و الفتن:ص 335 ح 488 عن هرثمة بن سلمی،وقعة صفّین:ص 140 عن هرثمة بن سلیم،شرح الأخبار:ج 3 ص 141 ح 1083 عن هزیمة بن سلمة،بحار الأنوار:ج 44 ص 255 ح 4؛ [2]تاریخ دمشق:ج 14 ص 222 عن هرثمة بن سلمی و کلّها نحوه و راجع:المناقب للکوفی:ج 2 ص 251 ح 717 و [3]المطالب العالیة:ج 4 ص 326 ح 4517.

17/7-ترک کنندگان بهترین خوشبختی

الف هرثمة بن ابی مسلم

709 . الأمالی،صدوق: هرثمة بن ابی مسلم گفت:در صِفّین،در کنار امام علی علیه السلام جنگیدیم.چون باز گشتیم،در کربلا فرود آمد و نماز صبح را در آنجا خواند.سپس از خاک آنجا برداشت و آن را بویید و فرمود:«شگفت از تو ای خاک که به زودی اقوامی از تو محشور می شوند که بی حساب،وارد بهشت می شوند!».

هرثمه به سوی همسر خویش که از پیروان امام علی علیه السلام بود بازگشت و گفت:آیا از ولیّت ابو الحسن علیه السلام برایت نگویم؟در کربلا فرود آمد و نماز خواند و از خاکش برداشت و گفت:«شگفتا از تو ای خاک که به زودی اقوامی از تو محشور می شوند که بی حساب،وارد بهشت می شوند!».

زن گفت:ای مرد!امیر مؤمنان،جز حق نمی گوید.

هرثمه گفت:چون امام حسین علیه السلام[به عراق]آمد،من با گروهی بودم که عبید اللّه بن زیاد که خدا لعنتش کند آنها را فرستاده بود.چون جا و درخت را دیدم،حدیث را به یاد آوردم.پس بر شترم نشستم و به سوی حسین علیه السلام رفتم و بر او سلام دادم و آنچه را از پدرش در آنجا که او فرود آمده بود،شنیده بودم،به او گفتم.

فرمود:«با ما هستی یا علیه ما؟».

گفتم:نه با تو و نه علیه تو.کودکانی[در خانه]گذاشته ام که بر آنها از عبید اللّه بن زیاد می ترسم.

فرمود:«پس به جایی برو که نه کشته شدن ما را ببینی و نه صدای ما را بشنوی؛چرا که سوگند به آن که جانم در دست اوست،امروز،هیچ کس نیست که فریاد ما را بشنود و به کمک ما نیاید،جز آن که خداوند،او را به رو،به دوزخ می اندازد».

ص:261

ب الضَّحّاکُ بنُ عَبدِ اللّهِ المَشرِقِیُّ

710 . تاریخ الطبری عن الضحّاک بن عبد اللّه المشرقی: قَدِمتُ و مالِکَ بنَ النَّضرِ الأَرحَبِیَّ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام،فَسَلَّمنا عَلَیهِ ثُمَّ جَلَسنا إلَیهِ،فَرَدَّ عَلَینا و رَحَّبَ بِنا و سَأَلَنا عَمّا جِئنا لَهُ.

فَقُلنا:جِئنا لِنُسَلِّمَ عَلَیکَ و نَدعُوَ اللّهَ لَکَ بِالعافِیَةِ،و نُحدِثَ بِکَ عَهدا،و نُخبِرَکَ خَبَرَ النّاسِ،و إنّا نُحَدِّثُکَ أنَّهُم قَد جَمَعوا عَلی حَربِکَ فَرَ رَأیَکَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:حَسبِیَ اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ.

قالَ:فَتَذَمَّمنا (1)و سَلَّمنا عَلَیهِ و دَعَونَا اللّهَ لَهُ.

قالَ:فَما یَمنَعُکُما مِن نُصرَتی؟

فَقالَ مالِکُ بنُ النَّضرِ:عَلَیَّ دَینٌ و لی عِیالٌ.فَقُلتُ لَهُ:إنَّ عَلَیَّ دَینا و إنَّ لی لَعِیالاً،و لکِنَّکَ إن جَعَلتَنی فی حِلٍّ مِنَ الاِنصِرافِ،إذا لَم أجِد مُقاتِلاً قاتَلتُ عَنکَ ما کانَ لَکَ نافِعا و عَنکَ دافِعا.

قالَ:قالَ:فَأَنتَ فی حِلٍّ.فَأَقَمتُ مَعَهُ (2). (3)

711 . ثواب الأعمال عن عمرو بن قیس المشرقی: دَخَلتُ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام أنَا وَ ابنُ عَمٍّ لی و هُوَ فی قَصرِ بَنی مُقاتِلٍ،فَسَلَّمنا عَلَیهِ،فَقالَ لَهُ ابنُ عَمّی:یا أبا عَبدِ اللّهِ،هذَا الَّذی أری خِضابٌ أو شَعرُکَ؟

فَقالَ:خِضابٌ،وَ الشَّیبُ إلَینا بَنی هاشِمٍ یَعجَلُ.

ثُمَّ أقبَلَ عَلَینا فَقالَ:جِئتُما لِنُصرَتی؟

فَقُلتُ:إنّی رَجُلٌ کَبیرُ السِّنِّ کَثیرُ الدَّینِ کَثیرُ العِیالِ،و فی یَدی بَضائِعُ لِلنّاسِ و لا أدری ما یَکونُ،و أکرَهُ أن اضیعَ أمانَتی.و قالَ لَهُ ابنُ عَمّی مِثلَ ذلِکَ.

قالَ لَنا:فَانطَلِقا فَلا تَسمَعا لی واعِیَةً،و لا تَرَیا لی سَوادا؛فَإِنَّهُ مَن سَمِعَ واعِیَتَنا أو رَأی سَوادَنا فَلَم یُجِبنا و لَم یُغِثنا،کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ عز و جل أن یُکِبَّهُ عَلی مَنخِرَیهِ فِی النّارِ. (4)

ص:262


1- (1) التّذَمُّمُ:هو أن یحفظ ذِمامَهُ عهده و حرمته و حقّه و یطرح عن نفسه ذمّ الناس له،إن لم یحفظه(مجمع البحرین:ج 1 ص 645« [1]ذمم»).
2- (2) کان الضحّاک فی المعرکة بین أصحاب الإمام علیه السلام،فلمّا رأی الأصحاب قد اصیبوا ترک المعرکة بعد الیأس من الفتح بإذن الإمام(راجع:تاریخ الطبری:ج 5 ص 444). [2]
3- (3) تاریخ الطبری:ج 5 ص 418. [3]
4- (4) ثواب الأعمال:ص 309 ح 1،بحار الأنوار:ج 45 ص 84 ح 12. [4]

ب ضحّاک بن عبد اللّه مشرقی

710 . تاریخ الطبری به نقل از ضحّاک بن عبد اللّه مشرقی:من و مالک بن نضر ارحَبی بر حسین علیه السلام وارد شدیم.بر او سلام دادیم و نزدش نشستیم.پاسخ ما را داد و خوشامد گفت و از علّت آمدنمان جویا شد.

گفتیم:آمده ایم تا بر تو سلامی دهیم و از خدا برایت سلامت بخواهیم و دیداری با تو تازه کنیم و خبرِ مردم را به تو بگوییم که آنان برای جنگ با تو گِرد هم آمده اند.رأی تو چیست؟

حسین علیه السلام فرمود:«خدا،مرا بس است که بهترین کفیل است».

حرمتش را پاس داشتیم و بر او درود فرستادیم و برایش دعا کردیم.

فرمود:«چه چیز،شما را از یاری من،باز می دارد؟».

مالک بن نضر گفت:من،بدهی و نانخور دارم.

من نیز گفتم:من هم بدهی و نانخور دارم؛امّا اگر به من اجازه دهی،هنگامی که هیچ جنگجوی دیگری نیافتم،برایت می جنگم تا آنجا که برایت سودمند باشد و تا آنجا که بتوانم از تو دفاع کنم.

فرمود:«اجازه داری».

من هم در کنار او ایستادم. (1)

711 . ثواب الأعمال به نقل از عمرو بن قیس مشرقی:با پسرعمویم(ضحّاک)بر حسین علیه السلام که در منزلگاه بنی مقاتل بود در آمدم.بر او سلام دادیم.پسرعمویم به او گفت:ای ابا عبد اللّه!این که می بینم،رنگ است یا رنگ خودِ مویت است؟

فرمود:«رنگ است و ریش سفیدی،زود به سراغ ما بنی هاشم می آید».

سپس به ما رو کرد و فرمود:«برای یاری ام آمده اید؟».

گفتم:من،مردی کهن سالم و بدهیِ فراوان دارم و عیالوارم و امانت هایی از مردم در دستم است و نمی دانم چه پیش می آید و خوش ندارم که امانتم را تباه کنم.

پسر عمویم هم مانند این را به ایشان گفت.

به ما فرمود:«پس بروید و فریادم را نشنوید و جمعیّتم را نبینید که هر کس فریاد ما را بشنود یا جمعیّت ما را ببیند،ولی ما را اجابت نکند و به فریادرسی ما نیاید،حقّ خداست که او را به صورت،در آتش افکنَد».

ص:263


1- (1) ضحّاک بن عبد اللّه،در میدان جنگ،جزو لشکریان امام علیه السلام بود؛امّا پس از شهادت گروهی از اصحاب و یأس از پیروزی،با کسب اجازه از امام علیه السلام،میدان جنگ را ترک کرد.

ج عُبَیدُ اللّهِ بنُ الحُرِّ الجُعفِیُّ

712 . الأمالی عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :سارَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی نَزَلَ القُطقُطانَةَ (1)،فَنَظَرَ إلی فُسطاطٍ مَضروبٍ،فَقالَ:لِمَن هذَا الفُسطاطُ؟

فَقیلَ:لِعُبَیدِ اللّهِ بنِ الحُرِّ الجُعفِیِّ.

فَأَرسَلَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام فَقالَ:أیُّهَا الرَّجُلُ،إنَّکَ مُذنِبٌ خاطِئٌ،و إنَّ اللّهَ عز و جل آخِذُکَ بِما أنتَ صانِعٌ إن لَم تَتُب إلَی اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی فی ساعَتِکَ هذِهِ فَتَنصُرَنی،و یَکونَ جَدّی شَفیعَکَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی.

فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،وَ اللّهِ لَو نَصَرتُکَ لَکُنتُ أوَّلَ مَقتولٍ بَینَ یَدَیکَ،و لکِن هذا فَرَسی خُذهُ إلَیکَ،فَوَ اللّهِ ما رَکِبتُهُ قَطُّ و أنَا أرومُ شَیئا إلاّ بَلَغتُهُ،و لا أرادَنی أحَدٌ إلاّ نَجَوتُ عَلَیهِ،فَدونَکَ فَخُذهُ.

فَأَعرَضَ عَنهُ الحُسَینُ علیه السلام بِوَجهِهِ،ثُمَّ قالَ:لا حاجَةَ لَنا فیکَ و لا فی فَرَسِکَ، «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» 2 ،و لکِن فِرَّ،فَلا لَنا و لا عَلَینا؛فَإِنَّهُ مَن سَمِعَ واعِیَتَنا

أهلَ البَیتِ ثُمَّ لَم یُجِبنا،کَبَّهُ اللّهُ عَلی وَجهِهِ فی نارِ جَهَنَّمَ. (2)

ص:264


1- (1) القُطْقُطانة:موضع قرب الکوفة من جهة البرّیّة بالطفّ(معجم البلدان:ج 4 ص 374). [1]
2- (3) الأمالی للصدوق:ص 219 ح 239، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 315 ح 1. [3]

ج عبید اللّه بن حُرّ جُعفی

712 . الأمالی،صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:امام حسین علیه السلام حرکت کرد تا در قُطقُطانه (1)فرود آمد.خیمه برافراشته ای را دید و پرسید:«این خیمه از آنِ کیست؟».

گفته شد:از آنِ عبید اللّه بن حُرّ جُعفی است.

امام حسین علیه السلام به سوی او فرستاد و فرمود:«ای مرد!تو گنهکار و خطاکاری.اگر الآن توبه نکنی و مرا یاری ندهی تا جدّم در پیشگاه خدای تبارک و تعالی شفیع تو باشد،خدا تو را به سبب اعمالت مجازات می کند».

گفت:ای فرزند پیامبر خدا!به خدا سوگند،اگر به یاری ات برخیزم،نخستین کشته در برابرت خواهم بود؛امّا این،اسب من است.آن را برای خود برگیر که به خدا سوگند،تاکنون بر آن،سوار نشده و در طلب چیزی نرفته ام،مگر آن که به آن رسیده ام و هیچ کس در پیِ من نیامده،مگر آن که با آن رَهیده ام.پس برای تو باشد.آن را بگیر.

امام حسین علیه السلام از او روی گردانْد و سپس فرمود:«ما نیازی به تو و اسبت نداریم«و من،گمراهان را به یاری نمی گیرم»؛امّا بگریز که نه برای ما و نه

علیه ما باشی؛چرا که هر کس فریاد ما اهل بیت را بشنود و پاسخ ندهد،خداوند،او را به رو در آتش دوزخ می اندازد».

ص:265


1- (1) جایی نزدیک کوفه از طرف صحرای طَف.

713 . الإرشاد: مَضَی الحُسَینُ علیه السلام حَتَّی انتَهی إلی قَصرِ بَنی مُقاتِلٍ فَنَزَلَ بِهِ،فَإِذا هُوَ بِفُسطاطٍ مَضروبٍ،فَقالَ:لِمَن هذا؟

فَقیلَ:لِعُبَیدِ اللّهِ بنِ الحُرِّ الجُعفِیِّ.

فَقالَ:اُدعوهُ إلَیَّ.

فَلَمّا أتاهُ الرَّسولُ قالَ لَهُ:هذَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام یَدعوکَ،فَقالَ عُبَیدُ اللّهِ:إنّا للّهِ ِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ،وَ اللّهِ ما خَرَجتُ مِنَ الکوفَةِ إلاّ کَراهِیَةَ أن یَدخُلَهَا الحُسَینُ و أنَا بِها،وَ اللّهِ ما اریدُ أن أراهُ و لا یَرانی.

فَأَتاهُ الرَّسولُ فَأَخبَرَهُ،فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام فَجاءَ حَتّی دَخَلَ عَلَیهِ فَسَلَّمَ و جَلَسَ،ثُمَّ دَعاهُ إلَی الخُروجِ مَعَهُ،فَأَعادَ عَلَیهِ عُبَیدُ اللّهِ بنُ الحُرِّ تِلکَ المَقالَةَ وَ استَقالَهُ مِمّا دَعاهُ إلَیهِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:فَإِن لَم تَنصُرنا فَاتَّقِ اللّهَ أن تَکونَ مِمَّن یُقاتِلُنا،وَ اللّهِ لا یَسمَعُ واعِیَتَنا أحَدٌ ثُمَّ لا یَنصُرُنا إلاّ هَلَکَ.

فَقالَ:أمّا هذا فَلا یَکونُ أبَدا إن شاءَ اللّهُ. (1)

714 . الفتوح: سارَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی نَزَلَ فی قَصرِ بَنی مُقاتِلٍ،فَإِذا هُوَ بِفُسطاطٍ مَضروبٍ و رُمحٍ مَنصوبٍ و سَیفٍ مُعَلَّقٍ و فَرَسٍ واقِفٍ عَلی مِذوَدِهِ (2).

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:لِمَن هذَا الفُسطاطُ؟

فَقیلَ:لِرَجُلٍ یُقالُ لَهُ:عُبَیدُ اللّهِ بنُ الحُرِّ الجُعفِیُّ.

قالَ:فَأَرسَلَ الحُسَینُ علیه السلام بِرَجُلٍ مِن أصحابِهِ یُقالُ لَهُ:الحَجّاجُ بنُ مَسروقٍ الجُعفِیُّ،فَأَقبَلَ حَتّی دَخَلَ عَلَیهِ فی فُسطاطِهِ،فَسَلَّمَ عَلَیهِ فَرَدَّ عَلَیهِ السَّلامَ،ثُمَّ قالَ:ما وَراءَکَ؟

فَقالَ الحَجّاجُ:وَ اللّهِ!وَرائی یَا ابنَ الحُرِّ[الخَیرُ] (3)،وَ اللّهِ قَد أهدَی اللّهُ إلَیکَ کَرامَةً إن قَبِلتَها.

قالَ:و ما ذاکَ؟

فَقالَ:هذَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام یَدعوکَ إلی نُصرَتِهِ،فَإِن قاتَلتَ بَینَ یَدَیهِ اجِرتَ،و إن مِتَّ فَإِنَّکَ استُشهِدتَ.

فَقالَ لَهُ عُبَیدُ اللّهِ:وَ اللّهِ ما خَرَجتُ مِنَ الکوفَةِ إلاّ مَخافَةَ أن یَدخُلَهَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ و أنَا فیها فَلا أنصُرَهُ،لِأَنَّهُ لَیسَ لَهُ فِی الکوفَةِ شیعَةٌ و لا أنصارٌ إلاّ و قَد مالوا إلَی الدُّنیا إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ مِنهُم،فَارجِع إلَیهِ و خَبِّرهُ بِذاکَ.

فَأَقبَلَ الحَجّاجُ إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَخَبَّرَهُ بِذلِکَ،فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام،ثُمَّ صار إلَیهِ فی جَماعَةٍ من إخوانِهِ،فَلَمّا دَخَلَ و سَلَّمَ وَثَبَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ الحُرِّ مِن صَدرِ المَجلِسِ،و جَلَسَ الحُسَینُ علیه السلام فَحَمِدَ اللّهُ و أثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:

أمّا بَعدُ،یَا ابنَ الحُرِّ!فَإِنَّ[أهلَ] (4)مِصرِکُم هذِهِ کَتَبوا إلَیَّ و خَبَّرونی أنَّهُم مُجتَمِعونَ عَلی نُصرَتی،و أن یَقوموا دونی،و یُقاتِلوا عَدُوّی،و إنَّهُم سَأَلونِی القُدومَ عَلَیهِم،فَقَدِمتُ و لَستُ أدرِ یا لقَومَ عَلی ما زَعَموا (5)،لِأَنَّهُم قَد أعانوا عَلی قَتلِ ابنِ عَمّی مُسلِمِ بنِ

عَقیلٍ رحمه الله و شیعَتِهِ،و أجمَعوا عَلَی ابنِ مَرجانَةَ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ یُبایِعُنی لِیَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ،و أنتَ یَا ابنَ الحُرِّ فَاعلَم أنَّ اللّهَ عز و جل مُؤاخِذُکَ بِما کَسَبتَ و أسلَفتَ مِنَ الذُّنوبِ فِی الأَیّامِ الخالِیَةِ،و أنَا أدعوکَ فی وَقتی هذا إلی تَوبَةٍ تَغسِلُ بِها ما عَلَیکَ مِنَ الذُّنوبِ،و أدعوکَ إلی نُصرَتِنا أهلَ البَیتِ،فَإِن اعطینا حَقَّنا حَمِدنَا اللّهَ عَلی ذلِکَ و قَبِلناهُ،و إن مُنِعنا حَقَّنا و رُکِبنا بِالظُّلمِ کُنتَ مِن أعوانی عَلی طَلَبِ الحَقِّ.

فَقالَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ الحُرِّ:وَ اللّهِ یَا ابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ،لَو کانَ لَکَ بِالکوفَةِ أعوانٌ یُقاتِلونَ مَعَکَ لَکُنتُ أنَا أشَدَّهُم عَلی عَدُوِّکَ،و لکِنّی رَأَیتُ شیعَتَکَ بِالکوفَةِ و قَد لَزِموا مَنازِلَهُم خَوفا مِن بَنی امَیَّةَ و مِن سُیوفِهِم!فَأَنشُدُکَ بِاللّهِ أن تَطلُبَ مِنّی هذِهِ المَنزِلَةَ،و أنَا اواسیکَ بِکُلِّ ما أقدِرُ عَلَیهِ،و هذِهِ فَرَسی مُلجَمَةٌ،وَ اللّهِ ما طَلَبتُ عَلَیها شَیئا إلاّ أذَقتُهُ حِیاضَ المَوتِ،و لا طُلِبتُ و أنَا عَلَیها فَلُحِقتُ،و خُذ سَیفی هذا فَوَ اللّهِ ما ضَرَبتُ بِهِ إلاّ قَطَعتُ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یَا ابنَ الحُرِّ!ما جِئناکَ لِفَرَسِکَ و سَیفِکَ،إنَّما أتَیناکَ لِنَسأَلَکَ النُّصرَةَ،فَإِن کُنتَ قَد بَخِلتَ عَلَینا بِنَفسِکَ فَلا حاجَةَ لَنا فی شَیءٍ مِن مالِکَ،و لَم أکُن بِالَّذِی اتَّخَذَ المُضِلّینَ عَضُدا،لِأَنّی قَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ یَقولُ:«مَن سَمِعَ داعِیَةَ أهلِ بَیتی و لَم یَنصُرهُم عَلی حَقِّهِم إلاّ أکَبَّهُ اللّهُ عَلی وَجهِهِ فِی النّارِ».

ثُمَّ سارَ الحُسَینُ علیه السلام مِن عِندِهِ و رَجَعَ إلی رَحلِهِ. (6)

ص:266


1- (1) الإرشاد:ج 2 ص 81، [1]مثیر الأحزان:ص 48 عن عامر الشعبی نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 379؛ [2]تاریخ الطبری:ج 5 ص 407 [3] عن عامر الشعبی نحوه.
2- (2) المِذوَدُ:مَعلَفُ الدابّة(لسان العرب:ج 3 ص 168« [4]ذود»).
3- (3) ما بین المعقوفین أثبتناه من مقتل الحسین للخوارزمی،و بدونها یختلّ السیاق.
4- (4) ما بین المعقوفین أثبتناه من مقتل الحسین للخوارزمی.
5- (5) فی مقتل الحسین للخوارزمی:«و لست أری الأمر علی ما زعموا».
6- (6) الفتوح:ج 5 ص 73،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 226 نحوه.

713 . الإرشاد: امام حسین علیه السلام رفت تا به منزلگاه بنی مقاتل رسید و در آن،فرود آمد.خیمه ای برپا دید.پرسید:«از آنِ کیست؟».

گفته شد:از آنِ عبید اللّه بن حُرّ جُعفی است.

فرمود:«او را برایم فرا بخوانید».

فرستاده امام علیه السلام نزد عبید اللّه بن حُر آمد و گفت:این،حسین بن علی است که تو را فرا می خواند.

عبید اللّه،کلمه استرجاع(إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون)را بر زبان راند و گفت:به خدا سوگند،از کوفه بیرون نیامدم،جز از سرِ ناخوش داشتن این که حسین به آنجا بیاید و من،آنجا باشم.به خدا سوگند،نه می خواهم او را ببینم و نه می خواهم او مرا ببیند.

فرستاده،نزد امام حسین علیه السلام آمد و خبر داد.حسین علیه السلام برخاست و آمد تا بر او در آمد.سلام داد و نشست و او را به خارج شدن با خود،فرا خواند.عبید اللّه بن حر،همان حرف ها را گفت و از پذیرش دعوت امام علیه السلام عذر خواست.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«حال که ما را یاری نمی دهی،از خدا پروا کن که با ما بجنگی.به خدا سوگند،کسی نیست که فریاد ما را بشنود و به یاری مان نیاید،جز آن که هلاک می شود».

حر گفت:این،[در مورد من] هیچ گاه نخواهد شد،إن شاء اللّه!

714 . الفتوح: امام حسین علیه السلام رفت تا در منزلگاه بنی مقاتل،فرود آمد.خیمه ای برپا،نیزه ای برافراشته،شمشیری آویخته و اسبی ایستاده بر آخور دید.پرسید:«این خیمه از آنِ کیست؟».

گفته شد:از آنِ مردی به نام عبید اللّه بن حُرّ جُعفی است.

امام حسین علیه السلام یکی از یارانش به نام حَجّاج بن مَسروق جُعفی را روانه کرد و او به خیمه وی رفت و سلام داد و پاسخ گرفت.

عبید اللّه پرسید:در پشتِ سرت چه خبر است؟

حجّاج گفت:ای پسر حُر!به خدا سوگند،پشت سر من[نیکی است.] (1)خداوند،کرامتی را به تو هدیه کرده است،اگر بپذیری.

گفت:آن چیست؟

گفت:این،حسین بن علی است که تو را به یاری خویشتن فرا می خواند.پس اگر در پیشِ روی او بجنگی،پاداش داری و اگر بمیری،شهید گشته ای.

عبید اللّه به او گفت:به خدا سوگند،از کوفه بیرون نیامدم،جز از بیم آن که حسین بن علی به آن درآید و من در آن باشم و یاری اش ندهم؛زیرا در کوفه،پیرو و یاوری نیست،جز آن که به دنیا گراییده اند،مگر آنان که خدا نگاهشان داشته است.به سوی او بازگرد و از این،باخبرش کن.

حجّاج به نزد امام حسین علیه السلام باز گشت و باخبرش کرد.امام حسین علیه السلام برخاست و با گروهی از برادرانش به سوی عبید اللّه بن حر رفت.چون داخل شد و سلام داد،عبید اللّه از بالای مجلس برخاست.امام حسین علیه السلام نشست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«امّا بعد،ای پسر حُر!همشهری های شما به من نامه نوشته و خبر داده اند که بر یاری من،گِرد آمده اند و در کنارم می ایستند و با دشمنم می جنگند و از من خواسته اند که بر آنان درآیم،و آمدم؛ولی آنان را چنان که ادّعا کرده اند،نمی بینم؛زیرا بر کشتن پسرعمویم،مسلم بن عقیل و پیروانش یاری داده اند و بر ابن مرجانه،عبید اللّه بن زیاد،که بیعت مرا با یزید بن معاویه می خواهد گرد آمده اند.

تو،ای پسر حر!بدان که خداوند عز و جل تو را بر آنچه به دست آورده ای و نیز آنچه در روزهای گذشته کرده ای،مؤاخذه می کند.من اکنون تو را به توبه ای فرا می خوانم که گناهانت را بشوید.تو را به یاری ما اهل بیت،فرا می خوانم.اگر حقّمان را دادند،خدا را بر آن

می ستاییم و می پذیریم و اگر حقّمان را از ما باز داشتند و بر ما ستم راندند،تو از یاوران من در طلب حق می شوی».

عبید اللّه بن حُر گفت:ای پسرِ دختر پیامبر خدا!به خدا سوگند،اگر در کوفه یارانی داشتی که همراه تو می جنگیدند،من از سخت ترینِ آنان در برابر دشمنت بودم؛امّا من پیروانت را در کوفه دیده ام که از بیم بنی امیّه و شمشیرهایشان به خانه هایشان چسبیده اند.پس تو را به خدا سوگند می دهم که این را از من نخواهی.من،هر چه در توان دارم،به تو کمک می کنم.این،اسبِ لگامْ دار من است که به خدا سوگند،بر آن در پیِ چیزی نرفته ام،جز آن که مرگ را به آن چشانده ام و چون بر آن سوار شده ام،کسی در پیِ من نیامده که به من برسد.شمشیرم را نیز بگیر که به خدا سوگند،با آن ضربه ای نزده ام،جز آن که قطع کرده است.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای پسر حُر!ما در پیِ اسب و شمشیر تو نیامده ایم.ما فقط یاریِ تو را می خواهیم.پس اگر از جان خود[در یاری ما]بخل می ورزی،نیازی به چیزی از مال تو نداریم و من،کسی نیستم که گمراهان را به یاری گیرم؛زیرا شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:"هر کس ندای اهل بیتم را بشنود و آنان را بر حقّشان یاری ندهد،جز این نیست که خدا او را به رو در آتش می افکند"».

سپس امام حسین علیه السلام از نزد او رفت و به جایگاه خود باز گشت.

ص:267


1- (1) مطلب داخل کروشه،از مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی به متن،افزوده شده است.

ص:268

ص:269

18/7

بَرَکَةُ البُکورِ

715 . الخصال بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اللّهُمَّ بارِک لاُِمَّتی فی بُکورِها یَوم سَبتِها و خَمیسِها. (1)

ص:270


1- (1) الخصال:ص 394 ح 98 عن دارم بن قبیصة و نعیم بن صالح الطبری عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 34 ح 73، [1]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 103 ح 49 [2] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 103 ص 41 ح 1 و [3]راجع:جمال الاُسبوع:ص 115. [4]

18/7-برکت بامدادان

715 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خدایا!صبح را برای امّتم بابرکت گردان،روز شنبه و پنجشنبه شان را».

ص:271

19/7

بَرَکَةُ الوَلَدِ

716 . اسد الغابة بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَرِیَّةً،فَأَسَروا رَجُلاً مِن بَنی سُلَیمٍ یُقالُ لَهُ:الأَصیَدُ بنُ سَلَمَةَ،فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَقَّ لَهُ،و عَرَضَ عَلَیهِ الإِسلامَ،فَأَسلَمَ،فَبَلَغَ ذلِکَ أباهُ و کانَ شَیخا،فَکَتَبَ إلَیهِ یَقولُ:

مَن راکِبٌ نَحوَ المَدینَةِ سالِما حَتّی یُبَلِّغَ ما أقولُ الأَصیَدا

إنَّ البَنینَ شِرارُهُم أمثالُهُم مَن عَقَّ والِدَهُ وَ بَرَّ الأَبعَدا

أ تَرَکتَ دینَ أبیکَ وَ الشُّمِّ العُلی أودَوا و تابَعتَ الغَداةَ مُحَمَّدا

فَلِأَیِّ أمرٍ یا بُنَیَّ عَقَقتَنی و تَرَکتَنی شَیخا کَبیرا مُفنِدا

أمَّا النَّهارُ فَدَمعُ عَینی ساکِبٌ و أبیتُ لَیلی کَالسَّلیمِ (1)مُسَهَّدا

فَلَعَلَّ رَبّا قَد هَداکَ لِدینِهِ فَاشکُر أیادِیَهُ عَسی أن تُرشَدا

وَ اکتُب إلَیَّ بِما أصَبتَ مِنَ الهُدی و بِدینِهِ لا تَترُکَنّی موحَدا

وَ اعلَم بِأَنَّکَ إن قَطَعتَ قَرابَتی و عَقَقتَنی لَم الفَ إلاّ لِلعَدی

فَلَمّا قَرَأَ کِتابَ أبیهِ،أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَخبَرَهُ وَ استَأذَنَهُ فی جَوابِهِ،فَأَذِنَ لَهُ،فَکَتَبَ إلَیهِ:

إنَّ الَّذی سَمَکَ (2)السَّماءَ بِقُدرَةٍ حَتّی عَلا فی مُلکِهِ فَتَوَحَّدا

بَعَثَ الَّذی لا مِثلَهُ فیما مَضی یَدعو لِرَحمَتِهِ النَّبِیَّ مُحَمَّدا

ضَخمَ الدَّسیعَةِ (3)کَالغَزالَةِ وَجهُهُ قَرنا تَأَزَّرَ بِالمَکارِمِ وَ ارتَدی

فَدَعَا العِبادَ لِدینِهِ فَتَتابَعوا طَوعا و کَرها مُقبِلینَ عَلَی الهُدی

و تَخَوَّفُوا النّارَ الَّتی مِن أجلِها کانَ الشَّقِیُّ الخاسِرَ المُتَلَدِّدا (4)

وَ اعلَم بِأَنَّکَ مَیِّتٌ و مُحاسَبٌ فَإِلی مَتی هذِی الضَّلالَةُ وَ الرَّدی

فَلَمّا قَرَأَ کِتابَ ابنِهِ،أقبَلَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَسلَمَ. (5)

ص:272


1- (1) السَّلیم:اللَّدیغ،یقال:سَلَمَتهُ الحیَّة؛أی لَدَغَتهُ(النهایة:ج 2 ص 396« [1]سلم»).
2- (2) سَمَکَ الشیء:رفعه(النهایة:ج 2 ص 403«سمک»).
3- (3) ضخم الدَّسیعة:أی واسع العطیّة(النهایة:ج 2 ص 117« [2]دسع»).
4- (4) تَلَدَّدَ:تَلَفَّت یمینا و شمالاً و تحیّر(لسان العرب:ج 3 ص 390« [3]لدد»).
5- (5) اسد الغابة:ج 1 ص 253 الرقم 191، [4]الإصابة:ج 1 ص 243 الرقم 213 [5] نحوه و کلاهما عن عبید اللّه بن الولید الرصافی(الوصّافی)عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام.

19/7-برکت فرزند

716 . اسد الغابة به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا،گروهی را به جنگ فرستاد و آنها مردی از بنی سُلَیم به نام اصید بن سلمه را اسیر کردند.چون پیامبر خدا او را دید،دلش بر او سوخت و اسلام را بر او عرضه کرد و او هم اسلام آورد.این به پدر پیرش رسید.پس به او نوشت:

چه کسی به سلامت،ره سپار مدینه است

تا آنچه را به اصید می گویم،برساند؟

پسران بد،مانند آنان اند

که پدرشان را نافرمانی می کنند؛ولی به دور،نیکی می کنند.

آیا دینِ پدرت و افتخارات والایت را رها کردی

و امروز از پیروان محمّد گشته ای؟

ای پسر عزیزم!به چه دلیل،مرا نافرمانی کردی

و منِ پیرِ کهن سالِ ناتوان را ترک نمودی؟

روزها،اشک چشمم،ریزان است

و شب ها چون مارْ مارْگَزیده به خود می پیچم.

شاید که پروردگار،تو را به دین خود ره نماید

پس،سپاسش بگزار.امید است تو را ارشاد کند.

برایم بنویس آنچه را که از هدایت،دستگیرت شده است

و از دین او،و مرا تنها مگذار.

بدان که اگر تو از خویشاوندیِ من ببُری

و نافرمانی ام کنی،مرا جز غریبه و دشمن نمی یابی.

پس چون اصید،نامه پدرش را خواند،نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و به او خبر داد و اجازه پاسخ دادن خواست.ایشان،اجازه داد و او نوشت:

بی گمان،آن که آسمان را با قدرتش برافراشت

تا آنجا که در مُلک خویش برکشید و یگانه ماند

کسی را برانگیخت که مانند او در گذشته نیست

محمّدِ پیامبر را که به رحمتِ همو فرا می خوانَد.

گشاده دست است و سیمایش به سان خورشید صبح

جامه و ردای مکرمت به تن کرده است.

بندگان را به دینش فرا خواند و پیروی اش کردند

سرِ دل و جان و به هدایت روی آوردند

و از آتشی ترسیدند که به خاطر آن

نگون بخت زیانکار،حیران و سرگشته است.

بدان که تو می میری و محاسبه می شوی

پس تا به کی،گم راهی و سقوط؟!

[پیرمرد،]چون نامه پسرش را خواند،به پیامبر صلی الله علیه و آله روی آورد و مسلمان شد.

ص:273

20/7

تَربِیَةُ المَواشی

717 . المحاسن عن سلیمان الجعفری رفعه إلی أبی عبد اللّه الحسین علیه السلام: ما مِن أهلِ بَیتٍ یَروحُ (1)عَلَیهِم ثَلاثونَ شاةً،إلاّ تَنزِلُ المَلائِکَةُ تَحرُسُهُم حَتّی یُصبِحوا. (2)

21/7

غُرورُ ابنِ آدَمَ

718 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: لَو لا ثَلاثَةٌ ما وَضَعَ ابنُ آدَمَ رَأسَهُ لِشَیءٍ:الفَقرُ،وَ المَرَضُ،وَ المَوتُ. (3)

ص:274


1- (1) یقال:راحَتِ الإبِلُ[أو الغنم]بالعشیّ علی أهلها؛أی رجعت من المرعی إلیهم(انظر:المصباح المنیر:ص 243« [1]روح»).
2- (2) المحاسن:ج 2 ص 486 ح 2692، [2]بحار الأنوار:ج 64 ص 132 ح 21 و [3]راجع:الکافی:ج 6 ص 545 ح 9. [4]
3- (3) نزهة الناظر:ص 80 ح 4 و راجع:الخصال:ص 113 ح 89.

20/7-پرورش دام

717 . المحاسن به نقل از سلیمان جعفری(که سند حدیث را به امام حسین علیه السلام می رساند):هیچ خانواده ای نیست که شب هنگام،سی گوسفند از چراگاه به سوی آنان باز گردد،جز آن که فرشتگان فرود می آیند و از آنان تا بامداد،حراست می کنند.

21/7-غرور فرزندان آدم

718 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:اگر سه چیز نبود،آدمیزاد در برابر هیچ چیز،سر فرود نمی آورد:ناداری،بیماری و مرگ.

ص:275

22/7

تَصَوُّرُ المَوتِ بِصورَتِهِ

719 . محاضرات الاُدباء عن الحسین علیه السلام: لَو عَقَلَ النّاسُ و تَصَوَّرُوا المَوتَ بِصورَتِهِ،لَخَرِبَتِ الدُّنیا. (1)

720 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:لَو رَأَی العَبدُ أجَلَهُ و سُرعَتَهُ إلَیهِ،لَأَبغَضَ الأَمَلَ و تَرَکَ طَلَبَ الدُّنیا. (2)

23/7

بَیعَةُ الأَنصارِ

721 . المعجم الأوسط بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: جاءَتِ الأَنصارُ تُبایِعُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی العَقَبَةِ،فَقالَ:قُم یا عَلِیُّ فَبایِعهُم.

فَقالَ:عَلی ما ابایِعُهُم یا رَسولَ اللّهِ؟

قالَ:عَلی أن یُطاعَ اللّهُ و لا یُعصی،و عَلی أن تَمنَعوا رَسولَ اللّهِ و أهلَ بَیتِهِ و ذُرِّیَّتَهُ مِمّا تَمنَعونَ مِنهُ أنفُسَکُم و ذَرارِیَّکُم (3). (4)

ص:276


1- (1) محاضرات الاُدباء:ج 2 ص 458. [1]
2- (2) الأمالی للمفید:ص 309 ح 8،الأمالی للطوسی:ص 78 ح 115 [2] کلاهما عن داود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 39 [3] عن داود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 73 ص 95 ح 79 و [4]راجع:الزهد للحسین بن سعید:ص 81 ح 217 و [5]مشکاة الأنوار:ص 525 ح 1766. [6]
3- (3) فی المناقب لابن شهرآشوب:«...علی أن یمنعوا...ممّا یمنعون منه أنفسهم و ذراریهم»،و هو الصواب المناسب للسیاق.
4- (4) المعجم الأوسط:ج 2 ص 207 ح 1745؛المناقب لابن شهرآشوب:ج 2 ص 24 [7] کلاهما عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 38 ص 220. [8]

22/7-تصوّر واقعی مرگ

719 . محاضرات الاُدباء از امام حسین علیه السلام:اگر مردم می فهمیدند و صورت حقیقی مرگ را می دیدند،دنیا ویران می شد.

720 . الأمالی،مفید به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیر مؤمنان فرمود:«اگر انسان،اَجَل را و شتاب آن را به سوی خود می دید،آرزو را دشمن می داشت و دنیاطلبی را رها می کرد».

23/7-بیعت انصار

721 . المعجم الأوسط به سندش،از امام حسین علیه السلام:انصار برای بیعت با پیامبر خدا به عَقَبه آمدند.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای علی!برخیز و با آنان بیعت کن».

علی علیه السلام گفت:ای پیامبر خدا!بر چه چیز با ایشان بیعت کنم؟

فرمود:«بر این که خدا اطاعت شود،نه نافرمانی،و نیز بر حفاظت از پیامبر خدا و اهل بیت و نسل او از آنچه خود و نسلتان را حفظ می کنید».

ص:277

24/7

دِراسَةُ التَّجرِبَةِ

722 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: العَمَلُ تَجرِبَةٌ. (1)

723 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: طولُ التَّجارِبِ زِیادَةٌ فِی العَقلِ. (2)

راجع:موسوعة العقائد الإسلامیّة:ج 2 ص454(مبادئ المعرفة/أسباب المعارف العقلیّة/التجربة).

25/7

جَوابُ مَسائِلِ مَلِکِ الرّومِ

724 . تحف العقول فی ذِکرِ مَسائِلَ سَأَلَ الإِمامَ عَنها مَلِکُ الرّومِ:سَأَلَهُ عَنِ المَجَرَّةِ و عَن سَبعَةِ أشیاءَ خَلَقَهَا اللّهُ لَم تُخلَق فی رَحِمٍ.فَضَحِکَ الحُسَینُ علیه السلام،فَقالَ لَهُ:ما أضحَکَکَ؟

قالَ علیه السلام:لِأَنَّکَ سَأَلتَنی عَن أشیاءَ ما هِیَ مِن مُنتَهَی العِلمِ إلاّ کَالقَذی (3)فی عَرضِ البَحرِ!

أمَّا المَجَرَّةُ فَهِیَ قَوسُ اللّهِ.و سَبعَةُ أشیاءَ لَم تُخلَق فی رَحِمٍ:فَأَوَّلُها آدَمُ،ثُمَّ حَوّا،وَ الغُرابُ،و کَبشُ إبراهیمَ علیه السلام،و ناقَةُ اللّهِ،و عَصا موسی علیه السلام،وَ الطَّیرُ الَّذی خَلَقَهُ عیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام. (4)

ص:278


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [1]
2- (2) نزهة الناظر:ص 88 ح 28،أعلام الدین:ص 298، [2]بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [3]
3- (3) القَذی:عُوَیدٌ أو ترابٌ یقع فی العین(المحیط فی اللغة:ج 5 ص 496« [4]قذی»).
4- (4) تحف العقول:ص 242،بحار الأنوار:ج 10 ص 137 ح 4. [5]

24/7-تجربه آموزی

722 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:کار،تجربه است.

723 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:تجربه های طولانی،مایه فزونیِ عقل است.

ر.ک:دانش نامه عقاید اسلامی:ج2 ص455(مبادی شناخت/راه های معرفت عقلی/تجربه اندوزی).

25/7-پاسخ پرسش های پادشاه روم

724 . تحف العقول در بیان سؤال هایی که پادشاه روم،از امام حسین علیه السلام پرسید:از امام علیه السلام درباره مَجَرّه(کهکشان)پرسید و از هفت چیز که خدا آفرید،امّا نه در زهدان.

امام حسین علیه السلام خندید.

پرسید:چه چیز تو را خندانْد؟

فرمود:«از این[خندیدم]که تو از چیزهایی پرسیدی که همچون خاشاکی بر دریای بی انتهای علم است.امّا مَجَرّه،آن،کمان خداست و هفت چیزی که در زهدان آفریده نشده،نخستینِ آنها آدم علیه السلام بود،سپس حوّا و کلاغ[هابیل]و قوچ ابراهیم علیه السلام و شتر خدا[در قوم صالح]و عصای موسی علیه السلام و پرنده ای که عیسی بن مریم علیه السلام آن را خلق کرد.

ص:279

26/7

جَوابُ عَمرِو بنِ العاصِ

725 . المناقب: قالَ عَمرُو بنُ العاصِ لِلحُسَینِ علیه السلام:یَا ابنَ عَلِیٍّ،ما بالُ أولادِنا أکثَرُ مِن أولادِکُم؟!

فَقالَ علیه السلام:

بُغاثُ (1)الطَّیرِ أکثَرُها فِراخا و امُّ الصَّقرِ مِقلاتٌ نَزورُ (2)

فَقالَ:ما بالُ الشَّیبِ إلی شَوارِبِنا أسرَعُ مِنهُ فی شَوارِبِکُم؟!

فَقالَ علیه السلام:إنَّ نِساءَکُم نِساءٌ بَخِرَةٌ،فَإِذا دَنا أحَدُکُم مِنِ امرَأَتِهِ نَکَهَت فی وَجهِهِ فَشابَ (3)مِنهُ شارِبُهُ.

فَقالَ:ما بالُ لِحاکُم أوفَرُ مِن لِحانا؟!

فَقالَ علیه السلام: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاّ نَکِداً» 4 .

فَقالَ مُعاوِیَةُ:بِحَقّی عَلَیکَ إلاّ سَکَتَّ،فَإِنَّهُ ابنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ!

فَقالَ علیه السلام:

إن عادَتِ العَقرَبُ عُدنا لَها و کانَتِ النَّعلُ لَها حاضِرَه

قَد عَلِمَ العَقرَبُ وَ استَیقَنَت أن لا لَها دُنیا و لا آخِرَه. (4)

ص:280


1- (1) البُغَاثَةُ:هی الضعیف من الطیر و جمعها بغاث،و قیل:هی لئامها و شرارها(النهایة:ج 1 ص 142« [1]بغث»).
2- (2) قال الجوهری:المِقلاتُ من النوق:التی تضع واحدا ثمّ لا تحمل بعدها.و المِقلات من النساء:التی لا یعیش لها ولد.و النَّزُورُ:المرأة القلیلة الوَلَد(الصحاح:ج 1 ص 261« [2]قلت»و ج 2 ص 826«نزر»).
3- (3) فی المصدر:«فیشاب»،و ما فی المتن أثبتناه من بحار الأنوار. [3]
4- (5) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 67، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 209 ح 5. [5]

26/7-پاسخ عمرو بن عاص

725 . المناقب،ابن شهرآشوب: عمرو بن عاص به حسین علیه السلام گفت:ای فرزند علی!چرا فرزندان ما از فرزندان شما بیشترند؟

فرمود:

«پرنده های بی ارزش،جوجه های فراوان دارند؛

امّا مرغ شکاری،تخم،کم می گذارد و جوجه کم دارد».

گفت:چرا موهای پشتِ لب ما از موهای پشتِ لب شما زودتر سفید می شود؟

فرمود:«زیرا زنان شما دهانشان بدبوست و چون فردی از شما به زنش نزدیک می شود،بوی بدِ دهانش به صورت او می خورد و موی پشت لبش را سفید می کند».

گفت:چرا ریش شما از ریش ما انبوه تر است؟

فرمود:««و سرزمین پاکیزه،گیاهش به اذن خدا بیرون می آید و زمینی که خبیث است،از آن،جز اندکی بیرون نمی آید»».

معاویه[که حاضر بود،به عمرو بن عاص]گفت:به حقّم بر تو،سوگندت می دهم که ساکت شوی،که او پسر علی بن ابی طالب است!

پس حسین علیه السلام فرمود:

«اگر عقرب باز گردد،باز می گردیم

و کفش ها برای آن،آماده است.

عقرب می داند و یقین دارد

که نه دنیا دارد و نه آخرت».

ص:281

27/7

جَوابُ رَجُلٍ مِن أهلِ الشّامِ

726 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِالکوفَةِ فِی الجامِعِ،إذ قامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ فَسَأَلَهُ عَن مَسائِلَ،فَکانَ فیما سَأَلَهُ أن قالَ لَهُ:أخبِرنی عَن سِتَّةٍ لَم یَرکُضوا (1)فی رَحِمٍ؟

فَقالَ:آدَمُ،و حَوّاءُ،و کَبشُ إبراهیمَ،و عَصا موسی،و ناقَةُ صالِحٍ،وَ الخُفّاشُ الَّذی عَمِلَهُ عیسَی بنُ مَریَمَ فَطارَ بِإِذنِ اللّهِ عز و جل. (2)

28/7

حُرمَةُ الحَرَمِ

727 . شرح الأخبار: فَلَمّا هَمَّ[الحُسَینُ علیه السلام]بِالخُروجِ مِن مَکَّةَ لَقِیَهُ ابنُ الزُّبَیرِ،فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،إنَّکَ مَطلوبٌ،فَلَو مَکَثتَ بِمَکَّةَ فَکُنتَ کَأَحَدِ حَمامِ هذَا البَیتِ وَ استَجَرتَ بِحَرَمِ اللّهِ،لَکانَ ذلِکَ أحسَنَ لَکَ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یَمنَعُنی مِن ذلِکَ قَولُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«سَیَستَحِلُّ هذَا الحَرَمَ مِن أجلی رَجُلٌ مِن قُرَیشٍ»،وَ اللّهِ لا أکونُ ذلِکَ الرَّجُلَ،صَنَعَ اللّهُ بی ما هُوَ صانِعٌ. (3)

ص:282


1- (1) أصل الرَّکض:الضّرب.و الرَّکضَةُ:الدَّفعَة و الحَرَکة(لسان العرب:ج 7 ص 159« [1]رکض»).
2- (2) الخصال:ص 323 ح 8 عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،علل الشرائع:ص 593 595 ح 44 [2] عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 7 ص 105 ح 20. [3]
3- (3) شرح الأخبار:ج 3 ص 143 ح 1085.

27/7-پاسخ پرسش های مرد شامی

726 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:علی بن ابی طالب علیه السلام در مسجد جامع کوفه بود که مردی شامی به نزد او آمد و سؤال هایی کرد.از جمله سؤال هایش این بود که:مرا از شش تن که در رَحِمی نجنبیدند،آگاه کن.

امام علی علیه السلام فرمود:«آدم،حوّا،قوچ ابراهیم[که وی برای میهمانانش آورد]،عصای موسی علیه السلام[که اژدها شد]،شتر صالح و خُفّاشی که عیسی بن مریم علیه السلام ساخت و به اذن خدای عز و جلبه پرواز در آمد».

28/7-حرمت حرم

727 . شرح الأخبار: چون امام حسین علیه السلام قصد بیرون رفتن از مکّه کرد،ابن زبیر،ایشان را دید و گفت:ای ابا عبد اللّه!در پی تو هستند.اگر در مکّه می ماندی و چون یکی از کبوتران این خانه،به حرم الهی پناه می بردی،برایت نیکوتر بود.

امام حسین علیه السلام پاسخ داد:«آنچه مرا از این کار،باز می دارد،گفته پیامبر خداست که فرمود:"به زودی مردی از قریش،[خونریزی در]این حرم را به بهانه من،حلال می شمارد".به خدا سوگند،من آن مرد نیستم.خدا،هر کاری که بخواهد،با من می کند».

ص:283

728 . کامل الزیارات عن أبی سعید عقیصا: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام و خَلا بِهِ عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ و ناجاهُ طَویلاً،قالَ:ثُمَّ أقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام بِوَجهِهِ إلَیهِم،و قالَ:

إنَّ هذا یَقولُ لی:کُن حَماما مِن حَمامِ الحَرَمِ!و لَأَن اقتَلَ و بَینی و بَینَ الحَرَمِ باعٌ (1)أحَبُّ إلَیَّ مِن أن اقتَلَ و بَینی و بَینَهُ شِبرٌ،و لَأَن اقتَلَ بِالطَّفِّ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن اقتَلَ بِالحَرَمِ. (2)

729 . تاریخ دمشق عن بشر بن غالب: قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ لِحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:أینَ تَذهَبُ؟إلی قَومٍ قَتَلوا أباکَ و طَعَنوا أخاکَ؟! (3)

فَقالَ لَهُ حُسَینٌ علیه السلام:لَأَن اقتَلَ بِمَکانٍ کَذا و کَذا،أحَبُّ إلَیَّ مِن أن تُستَحَلَّ بی یَعنی مَکَّةَ. (4)

730 . کامل الزیارات عن أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام: إنَّ الحُسَینَ علیه السلام خَرَجَ مِن مَکَّةَ قَبلَ التَّروِیَةِ (5)بِیَومٍ،فَشَیَّعَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ،فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،لَقَد حَضَرَ الحَجُّ و تَدَعُهُ و تَأتِی العِراقَ!

فَقالَ:یَا ابنَ الزُّبَیرِ،لَأَن ادفَنَ بِشاطِیِ الفُراتِ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن ادفَنَ بِفِناءِ الکَعبَةِ. (6)

ص:284


1- (1) الباعُ:و هو قَدرُ مدّ الیدین و ما بینهما من البدن(النهایة:ج 1 ص 162« [1]بوع»).
2- (2) کامل الزیارات:ص 151 ح 182، [2]بحار الأنوار:ج 45 ص 85 ح 16. [3]
3- (3) فی المصدر:«خالک»و هو تصحیف ظاهر،و التصویب من المصادر الاُخری.
4- (4) تاریخ دمشق:ج 14 ص 203،سیر أعلام النبلاء:ج 3 ص 293 الرقم 48 و لیس فیه«بمکان کذا و کذا»،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 219، [4]ذخائر العقبی:ص 257، [5]البدایة و النهایة:ج 8 ص 161؛ [6]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 52 [7] عن بشر بن عاصم و فیه«خذلوا»بدل«طعنوا»،بحار الأنوار:ج 44 ص 185 ح 12. [8]
5- (5) یومُ التَرویَة:هو الیوم الثامن من ذی الحجّة،سُمّی به لأنّهم کانوا یرتوون فیه من الماء لما بعده(النهایة:ج 2 ص 280« [9]روی»).
6- (6) کامل الزیارات:ص 151 ح 184، [10]بحار الأنوار:ج 45 ص 86 ح 18. [11]

728 . کامل الزیارات به نقل از ابو سعید عقیصا:شنیدم که امام حسین علیه السلام پس از مذاکره خصوصی و طولانی با عبد اللّه بن زبیر،رو به یارانش کرد و فرمود:«این به من می گوید:"کبوتری از کبوتران حرم باش!"،در حالی که اگر من کشته شوم،ولی بتوانم به اندازه فاصله میان دو دستِ کشیده از آن(حرم)دور باشم،دوست تر دارم تا این که کشته شوم و فاصله ام تا آن،یک وجب باشد و اگر در طَف (1)کشته شوم،دوست تر دارم تا این که در مسجد الحرام کشته شوم».

729 . تاریخ دمشق به نقل از بشر بن غالب:عبد اللّه بن زبیر به حسین بن علی علیه السلام گفت:کجا می روی؟به سوی کسانی که پدرت را کشتند و به برادرت نیزه زدند؟

فرمود:«در فلان جا و فلان جا کشته شوم،برایم بهتر است که به بهانه من،[خونریزی را]در آن(مکّه)حلال کنند».

730 . کامل الزیارات به نقل از ابو جارود،از امام باقر علیه السلام:امام حسین علیه السلام یک روز پیش از روز کوچ حاجیان به مِنا، (2)از مکّه خارج شد و عبد اللّه بن زبیر،او را بدرقه کرد و گفت:ای ابا عبد اللّه!موسم حج رسید و تو آن را وا می گذاری و به عراق می روی؟

فرمود:«ای پسر زبیر!اگر در ساحل فرات دفن شوم،دوست تر دارم تا در صحن کعبه دفن شوم».

ص:285


1- (1) طَف،نام دیگر صحرای کربلاست.
2- (2) در متن عربی«تَروِیَه»آمده و آن،روز هشتم ذی حجّه است که کاروان ها آب و توشه خود را برای اقامت در عرفات و مِنا برمی دارند و مستحب است که نماز ظهر آن روز را در مِنا بخوانند و سپس به عرفه بروند.

29/7

واعِظٌ غَیرُ مُتَّعِظٍ

731 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: إیّاکَ أن تَکونَ مِمَّن یَخافُ عَلَی العِبادِ مِن ذُنوبِهِم،و یَأمَنُ العُقوبَةَ مِن ذَنبِهِ؛فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لا یُخدَعُ عَن جَنَّتِهِ،و لا یُنالُ ما عِندَهُ إلاّ بِطاعَتِهِ إن شاءَ اللّهُ. (1)

732 . تاریخ الیعقوبی: وَقَفَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِالحَسَنِ البَصرِیِّ،وَ الحَسَنُ لا یَعرِفُهُ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یا شَیخُ هَل تَرضی لِنَفسِکَ یَومَ بَعثِکَ؟

قالَ:لا!

قالَ:فَتُحَدِّثُ نَفسَکَ بِتَرکِ ما لا تَرضاهُ لِنَفسِکَ مِن نَفسِکَ یَومَ بَعثِکَ؟

قالَ:نَعَم،بِلا حَقیقَةٍ.

قالَ:فَمَن أغَشُّ لِنَفسِهِ مِنکَ یَومَ بَعثِکَ،و أنتَ لا تُحَدِّثُ نَفسَکَ بِتَرکِ ما لا تَرضاهُ لِنَفسِکَ بِحَقیقَةٍ؟ثُمَّ مَضَی الحُسَینُ علیه السلام.

فَقالَ الحَسَنُ البَصرِیُّ:مَن هذا؟!فَقیلَ لَهُ:الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،فَقالَ:سَهَّلتُم عَلَیَّ. (2)

30/7

شَرُّ خِصالِ المُلوکِ

733 . المناقب: کانَ[الحُسَینُ علیه السلام]یَقولُ:شَرُّ خِصالِ المُلوکِ الجُبنُ مِنَ الأَعداءِ،وَ القَسوَةُ

عَلَی الضُّعَفاءِ،وَ البُخلُ عِندَ الإِعطاءِ. (3)

ص:286


1- (1) تحف العقول:ص 240،بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 3 و [1]راجع:الکافی:ج 8 ص 49 ح 9. [2]
2- (2) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [3]
3- (3) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 65، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 189 ح 2. [5]

29/7-پندگویِ پندناپذیر

731 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:مبادا از کسانی باشی که بر بندگان از گناهانشان می ترسند و خود را از عقوبت گناه خویش،ایمن می بینند،که بهشت خدای تبارک و تعالی را با فریب نمی توان از او رُبود و آنچه نزد اوست،جز با اطاعتش به دست نمی آید،إن شاء اللّه.

732 . تاریخ الیعقوبی: امام حسین علیه السلام نزد حسن بصری ایستاد و حسن،او را نمی شناخت.حسین علیه السلام به او فرمود:«ای پیر!آیا از آنچه برای روز رستاخیز آماده کرده ای،راضی هستی؟».

گفت:نه.

فرمود:«آیا با خود گفته ای که آنچه را برای خود در روز رستاخیز نمی پسندی،وابگذاری؟».

حسن بصری گفت:آری؛امّا نه جِدّی.

فرمود:«پس چه کسی خود را بیشتر از تو برای روز رستاخیزش گول می زند؛تویی که آنچه را برای خود نمی پسندی،به جِد،وا نمی نهی؟».

سپس امام حسین علیه السلام گذشت.حسن بصری گفت:این کیست؟

به او گفته شد:حسین بن علی است.

حسن بصری گفت:راحتم کردید.

30/7-بدترین خصلت فرمان روایان

733 . المناقب،ابن شهرآشوب: امام حسین علیه السلام پیوسته می فرمود:«بدترین خصلت های فرمان روایان،ترس از دشمنان،سنگ دلی با ناتوانان و بخل ورزیدن هنگام عطاست».

ص:287

31/7

حِلفُ الفُضولِ

734 . السیرة النبویّة عن محمّد بن إبراهیم بن الحارث التیمیّ: إنَّهُ کانَ بَینَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،و بَینَ الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ بنِ أبی سُفیانَ وَ الوَلیدُ یَومَئِذٍ أمیرٌ عَلَی المَدینَة أمَّرَهُ عَلَیها عَمُّهُ مُعاوِیَةُ بنُ أبی سُفیانَ مُنازَعَةٌ فی مالٍ کانَ بَینَهُما بِذِی المَروَةِ (1)،فَکانَ الوَلیدُ تَحامَلَ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام فی حَقِّهِ لِسُلطانِهِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أحلِفُ بِاللّهِ لَتُنصِفَنّی مِن حَقّی،أو لاَخُذَنَّ سَیفی ثُمَّ لَأَقومَنَّ فی مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ لَأَدعُوَنَّ بِحِلفِ الفُضولِ (2).

قالَ:فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ و هُوَ عِندَ الوَلیدِ حینَ قالَ الحُسَینُ علیه السلام ما قالَ:

و أنَا أحلِفُ بِاللّهِ لَئِن دَعا بِهِ لاَخُذَنَّ سَیفی،ثُمَّ لَأَقومَنَّ مَعَهُ حَتّی یُنصَفَ مِن حَقِّهِ أو نَموتَ جَمیعا.

قالَ:فَبَلَغَتِ المِسوَرَ بنَ مَخرَمَةَ بنِ نَوفِلٍ الزُّهرِیَّ،فَقالَ مِثلَ ذلِکَ.

و بَلَغَت عَبدَ الرَّحمنِ بنَ عُثمانَ بنِ عُبیدِ اللّهِ التَّیمِیَّ،فَقالَ مِثلَ ذلِکَ.

فَلَمّا بَلَغَ ذلِکَ الوَلیدَ بنَ عُتبَةَ،أنصَفَ الحُسَینَ علیه السلام مِن حَقِّهِ حَتّی رَضِیَ. (3)

ص:288


1- (1) ذُو المَرْوَة:قریة بوادی القری،و قیل بین خشب و وادی القری(معجم البلدان:ج 5 ص 116). [1]
2- (2) حلف الفضول:کان نفر من جُرهم و قطوراء یقال لهم:الفُضیل بن الحارث الجرهمی،و الفُضیل بن وداعة القَطوری،و المفضّل بن فضالة الجرهمی،اجتمعوا فتحالفوا ألاّ یُقرّوا ببطن مکّة ظالما،و قالوا:لا ینبغی إلاّ ذلک لما عظّم اللّه من حقّها،فقال عمرو بن عوف الجرهمی: إنّ الفضولَ تَحالفوا و تعاقدوا ألاّ یَقرَّ ببطن مکّة ظالمُ أمرٌ علیه تعاهدوا و تواثقوا فالجارُ و المعترّ فیهم سالمُ ثمّ درس ذلک فلم یبقَ إلاّ ذکره فی قریش. ثمّ إنّ قبائل من قریش تداعت إلی ذلک الحلف،فتحالفوا فی دار عبد اللّه بن جدعان لشرفه و سنّه،و کانوا بنی هاشم و بنی المطّلب و بنی أسد بن عبد العُزّی و زُهرة بن کلاب و تیم بن مرّة،فتحالفوا و تعاقدوا ألاّ یجدوا بمکّة مظلوما من أهلها أو من غیرهم من سائر الناس إلاّ قاموا معه و کانوا علی ظلمه،حتّی تردّ علیه مظلمته،فسمّت قریش ذلک الحلف(حلف الفضول)و شهده رسول اللّه صلی الله علیه و آله،فقال حین أرسله اللّه تعالی:«لقد شهدت مع عمومتی حلفا فی دار عبد اللّه بن جُدعان ما احبّ أنّ لی به حُمرَ النَّعم،و لو دُعیت به فی الإسلام لأجبت»(الکامل فی التاریخ:ج 1 ص 473). [2]
3- (3) السیرة النبویّة لابن هشام:ج 1 ص 142، [3]تفسیر القرطبی:ج 6 ص 33 [4] عن ابن إسحاق،تاریخ دمشق:ج 63 ص 210 عن محمّد بن الحارث التمیمی،الأغانی:ج 17 ص 295 [5] کلّها نحوه.

31/7-پیمان فضل ها

734 . السیرة النبویه به نقل از محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمی:امام حسین علیه السلام با ولید بن عتبة بن ابی سفیان که در آن روزگار،از طرف عمویش معاویه،حاکم مدینه بود بر سرِ مالی در ذو المَروَه (1)درگیری داشت و ولید،با سوء استفاده از قدرتش به حسین علیه السلام زور می گفت.

امام حسین علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند یاد می کنم که یا حقّم را به انصاف می دهی و یا شمشیرم را برمی کشم و در مسجد پیامبر خدا می ایستم و هم پیمانانم در پیمان فضل ها (2)را فرا می خوانم».

عبد اللّه بن زبیر که هنگام گفتن این سخن،نزد ولید بود،گفت:من نیز به

خدا سوگند می خورم که اگر چنین دعوتی کند،شمشیرم را برمی کشم و در کنار او می ایستم تا یا حقّش را به انصاف بگیرد و یا همگی بمیریم.

این سخن به مِسوَر بن مَخرَمه،پسر نوفل زُهری و نیز عبد الرحمن بن عثمان،پسر عبید اللّه تَیمی رسید و آن دو نیز چنین گفتند.و چون خبر اینها به ولید بن عتبه رسید،حقّ حسین علیه السلام را پرداخت تا راضی شد.

ص:289


1- (1) نام جایی در وادی القُری است و گفته شده میان خشب و وادی القربی(در نزدیکی مدینه)است.
2- (2) پیمان فضل ها(حلف الفضول)،پیمانی میان چند نفر از قبیله جُرهم و قطوراء بود که نام همگی آنان،برگرفته از فضل بود:فضیل بن حارث جُرهمی و فضیل بن وادعه قَطوری و مفضّل بن فضاله جُرهمی.آنان،گرد آمدند و سوگند یاد کردند که هیچ ستمگری را در داخل مکّه باقی نگذارند و گفتند:جز این هم سزا نیست؛زیرا خداوند،مکّه را بزرگ داشته است.عمرو بن عوف جرهمی در این باره سرود: فضل ها سوگند یاد کردند و پیمان بستند/که هیچ ستمکاری را در داخل مکّه باقی نگذارند. کاری است که بر عهده گرفته و استوارش کرده اند/و همسایه و ناتوان،در پناه آن به سلامت می مانند. سپس این پیمان،کهنه شد و جز یادی از آن در قریش نماند. بعدها،قبیله هایی از قریش،همدیگر را به این پیمان فرا خواندند و بنی هاشم و بنی مطّلب و بنی اسد و زهرة بن کلاب و تیم بن مرّه،در خانه عبد اللّه بن جدعان که شریف و کهن سال بود،گرد آمدند و سوگند یاد کردند و پیمان بستند که هیچ ستم دیده ای را در مکّه،چه مکّی باشد و چه از دیگر جاها،فرو نگذارند،جز آن که در کنارش و در برابر ستمکارِ بر او بِایستند تا حقّش را بگیرند.قریش،این پیمان را«پیمان فضل ها(حِلفُ الفُضول)»نامید و پیامبر صلی الله علیه و آله هم در آن شرکت جست و پس از رسالتش می فرمود:«با عموهایم در خانه عبد اللّه بن جُدعان،در پیمانی حاضر شدم که با شتران سرخ مو،عوضش نمی کنم و اگر در این حالِ مسلمانی هم به آن فرا خوانده شوم،اجابت می کنم».

735 . الأغانی عن مصعب عن أبیه: أنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام کانَ بَینَهُ و بَینَ مُعاوِیَةَ کَلامٌ فی أرضٍ لَهُ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:اِختَر خَصلَةً مِن ثَلاثِ خِصالٍ:إمّا أن تَشتَرِیَ مِنّی حَقّی،و إمّا أن تَرُدَّهُ عَلَیَّ،أو تَجعَلَ بَینی و بَینَکَ ابنَ الزُّبَیرِ وَ ابنَ عُمَرَ،وَ الرّابِعَةُ الصَّیلَمُ (1).

قالَ:و مَا الصَّیلَمُ؟

قالَ:أن أهتِفَ بِحِلفِ الفُضولِ.

قالَ:فَلا حاجَةَ لَنا بِالصَّیلَمِ. (2)

736 . تاریخ دمشق عن مصعب: خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن عِندِ مُعاوِیَةَ فَلَقِیَ ابنَ الزُّبَیرِ،وَ الحُسَینُ علیه السلام مُغضَبٌ،فَذَکَرَ الحُسَینُ علیه السلام أنَّ مُعاوِیَةَ ظَلَمَهُ فی حَقٍّ لَهُ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:اُخَیِّرُهُ فی ثَلاثِ خِصالٍ وَ الرّابِعَةُ الصَّیلَمُ:أن یَجعَلَکَ أوِ ابنَ عُمَرَ بَینی و بَینَهُ،أو یُقِرَّ بِحَقّی ثُمَّ یَسأَلَنی فَأَهِبَهُ لَهُ،أو یَشتَرِیَهُ مِنّی،فَإِن لَم یَفعَل فَوَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ لَأَهتِفَنَّ بِحِلفِ الفُضولِ.

فَقالَ ابنُ الزُّبَیرِ:وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ،لَئِن هَتَفتَ بِهِ و أنَا قاعِدٌ لَأَقومَنَّ،أو قائِمٌ

لَأَمشِیَنَّ،أو ماشٍ لَأَشتَدَّنَّ،حَتّی تَفنی روحی مَعَ روحِکَ أو یُنصِفَکَ.

قالَ:ثُمَّ ذَهَبَ ابنُ الزُّبَیرِ إلی مُعاوِیَةَ،فَقالَ:لَقِیَنِی الحُسَینُ فَخَیَّرَنی فی ثَلاثِ خِصالٍ،وَ الرّابِعَةُ الصَّیلَمُ.

قالَ مُعاوِیَةُ:لا حاجَةَ لَنا بِالصَّیلَمِ،إنَّکَ لَقیتَهُ مُغضَبا فَهاتِ الثَّلاثَ خِصالٍ.

قالَ:تَجعَلُنی أوِ ابنَ عُمَرَ بَینَکَ و بَینَهُ.

فَقالَ:قَد جَعَلتُکَ بَینی و بَینَهُ أوِ ابنَ عُمَرَ أو جَعَلتُکُما جَمیعا.

قالَ:أو تُقِرُّ لَهُ بِحَقِّهِ؟

قالَ:فَأَنَا اقِرُّ لَهُ بِحَقِّهِ و أسأَلُهُ إیّاهُ.

قالَ:أو تَشتَریهِ مِنهُ؟

قالَ:فَأَنَا أشتَریهِ مِنهُ.

قالَ:فَلَمَّا (3)انتَهی إلَی الرّابِعَةِ،قالَ لِمُعاوِیَةَ کَما قالَ لِلحُسَینِ علیه السلام:إن دَعانی إلی حِلفِ الفُضولِ أجَبتُهُ.

قالَ مُعاوِیَةُ:لا حاجَةَ لَنا بِهذِهِ....

و حَکَی الزُّبَیرُ أیضا نَحوَ هذِهِ القِصَّةِ لِلحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام مَعَ مُعاوِیَةَ،إلاّ أنَّ هذِهِ أتَمُّ. (4)

ص:290


1- (1) الصَّیلَمُ:القَطیعَةُ المنکرة(النهایة:ج 3 ص 49« [1]صلم»).
2- (2) الأغانی:ج 17 ص 296، [2]شرح نهج البلاغة:ج 15 ص 227 عن الزبیر نحوه.
3- (3) فی المصدر:«فما»،و الصواب ما أثبتناه کما فی الأغانی. [3]
4- (4) تاریخ دمشق:ج 59 ص 180،الأغانی:ج 17 ص 297 و راجع:شرح نهج البلاغة:ج 15 ص 227.

735 . الأغانی به نقل از مصعب،از پدرش:حسین بن علی علیه السلام با معاویه بر سرِ زمینی اختلاف داشتند.حسین علیه السلام به او فرمود:«یکی از این سه را برگزین:یا حقّم را از من بخر،یا آن را به من باز گردان و یا[عبد اللّه]بن زبیر و[عبد اللّه]بن عمر را میان من و خود،داور کن و راه چهارم هم "صَیلَم" است».

معاویه گفت:«صَیلَم»چیست؟

فرمود:«این که به پیمان فضل ها فرا بخوانم».

معاویه گفت:نیازی به این کار نیست.

736 . تاریخ دمشق به نقل از مُصعَب:حسین علیه السلام از نزد معاویه خشمگینانه بیرون آمد و[عبد اللّه]بن زبیر را دید و به او خبر داد که معاویه،حقّی را از او به ستم گرفته است.پس به ابن زبیر فرمود:«او را در یکی از این سه کار،مخیّر می کنم راه چهارم هم "صَیلَم" است:تو یا ابن عمر را داورِ میان من و خود کند،یا به حقّم اقرار کند و سپس آن را از من بطلبد تا به او ببخشم و یا آن را از من بخرد،و اگر چنین نکند،سوگند به آن که جانم در دست اوست،به پیمان فضل ها فرا می خوانم».

ابن زبیر گفت:سوگند به آن که جانم در دست اوست،اگر به آن ندا دهی و

من نشسته باشم،برمی خیزم و اگر ایستاده باشم،به راه می افتم و اگر در راه باشم،شتاب می ورزم تا آن که جانم با جان تو فدا شود و یا با تو انصاف ورزد.

سپس،ابن زبیر به نزد معاویه رفت و گفت:حسین،مرا دیده و سه راه به من پیشنهاد کرده است و راه چهارم،«صَیلَم»است.

معاویه گفت:ما نیازی به«صَیلَم»نداریم.تو او را در حال خشم دیده ای،سه راه دیگر را بگو.

ابن زبیر گفت:من یا ابن عمر را داور میان خود و حسین،قرار ده.

معاویه گفت:تو یا ابن عمر و یا حتّی هر دو را میان خود و او[داور]قرار دادم.

ابن زبیر گفت:آیا به حقّش اقرار می کنی؟

معاویه گفت:به حقّش اقرار می کنم و آن را از او می طلبم.

ابن زبیر گفت:آیا آن را از او می خری؟

معاویه گفت:آن را از او می خرم.

چون ابن زبیر به[راه حلّ]چهارم رسید،همان سخنی را که به حسین علیه السلام گفته بود،به معاویه گفت:اگر مرا به پیمان فضل ها فرا بخواند،اجابتش می کنم.

معاویه گفت:نیازی به آن نیست.

[ابن]زبیر مانند این ماجرا را میان حسن علیه السلام و معاویه نیز نقل کرده است؛امّا این،صحیح تر است.

ص:291

32/7

خَیرُ الأَمانِ

737 . تاریخ الطبری عن الحسین علیه السلام فی جَوابِ کِتابٍ کَتَبَهُ إلَیهِ عَمرُو بنُ سَعیدٍ والی مَکَّةَ

یَطلُبُ مِنهُ الرُّجوعَ إلی مَکَّةَ و أنَّ لَهُ الأَمانَ وَ الصِّلَةَ وَ البِرَّ:أمّا بَعدُ،فَإِنَّهُ لَم یُشاقِقِ اللّهَ و رَسولَهُ مَن دَعا إلَی اللّهِ عز و جل و عَمِلَ صالِحا و قالَ إنَّنی مِنَ المُسلِمینَ،و قَد دَعَوتَ إلَی الأَمانِ وَ البِرِّ وَ الصِّلَةِ،فَخَیرُ الأَمانِ أمانُ اللّهِ،و لَن یُؤمِنَ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَن لَم یَخَفهُ فِی الدُّنیا،فَنَسأَلُ اللّهَ مَخافَةً فِی الدُّنیا توجِبُ لَنا أمانَهُ یَومَ القِیامَةِ،فَإِن کُنتَ نَوَیتَ بِالکِتابِ صِلَتی و بِرّی فَجُزیتَ خَیرا فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ،وَ السَّلامُ. (1)

ص:292


1- (1) تاریخ الطبری:ج 5 ص 388، [1]الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 448،تهذیب الکمال:ج 6 ص 419 الرقم 1323،تاریخ دمشق:ج 14 ص 210،الفتوح:ج 5 ص 68، [2]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 218 [3] کلّها نحوه.

32/7-بهترین امان

737 . تاریخ الطبری از امام حسین علیه السلام(در پاسخ نامه ای که عمرو بن سعید،فرماندار

مکّه به او نوشت و از او خواست که به مکّه باز گردد که در امان است و با نیکی و احسان با او برخورد می شود):امّا بعد،هر کسی که به سوی خدای عز و جلو کار شایسته دعوت کند و بگوید من از مسلمانانم،با خدا و پیامبرش نستیزیده است.تو به امنیت و نیکی و احسان،فرا خوانده ای؛امّا بهترین امان،امانِ خداست و خداوند،روز قیامت،کسی را که از او در دنیا نترسیده است،ایمن نمی دارد.از خدا بیمی را در دنیا می خواهیم که موجب امنیت ما در روز قیامت شود و اگر با نامه ات قصد پیوند و نیکی به من داری،خداوند،جزایت را خیر دنیا و آخرت قرار دهد.و السلام!

ص:293

33/7

نَقشُ خاتَمِ الحُسَینِ

738 . الغیبة عن أبی جعفر السمّان: حَدَّثَنی أبو مُحَمَّدٍ یَعنی صاحِبَ العَسکَرِ علیه السلام عَن آبائِهِ:أنَّهُم قالوا:کانَ لِفاطِمَةَ علیها السلام خاتَمٌ فَصُّهُ عَقیقٌ،فَلَمّا حَضَرَتهَا الوَفاةُ دَفَعَتهُ إلَی الحَسَنِ علیه السلام،فَلَمّا حَضَرَتهُ الوَفاةُ دَفَعَهُ إلَی الحُسَینِ علیه السلام.

قالَ الحُسَینُ علیه السلام:فَاشتَهَیتُ أن أنقُشَ عَلَیهِ شَیئا،فَرَأَیتُ فِی النَّومِ المَسیحَ عیسَی بنَ مَریَمَ عَلی نَبِیِّنا و آلِهِ و عَلَیهِ السَّلامُ،فَقُلتُ لَهُ:یا روحَ اللّهِ،ما أنقُشُ عَلی خاتَمی هذا.

قالَ:اُنقُش عَلَیهِ:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ،فَإِنَّهُ أوَّلُ التَّوراةِ و آخِرُ الإِنجیلِ. (1)

ص:294


1- (1) الغیبة للطوسی:ص 297 ح 252.

33/7-نقش انگشتر امام حسین

738 . الغیبة،طوسی به نقل از ابو جعفر سمّان:امام هادی علیه السلام از پدرانش برایم نقل کرد که آنان فرمودند:فاطمه علیها السلام انگشتر نقره با نگینی از عقیق داشت که چون وفاتش در رسید،آن را به حسن علیه السلام داد و او هم آن را هنگام وفاتش به حسین علیه السلام داد.

حسین علیه السلام فرمود:«دوست می داشتم بر آن نقشی بنگارم.عیسی مسیح،پسر مریم که درود بر پیامبر ما و خاندانش و او باد را در خواب دیدم و به او گفتم:ای روح خدا!چه چیز بر این انگشترم نقش کنم؟

گفت:بر آن نقش کن:"لا إله إلاّ اللّه الملک الحقّ المبین؛خدایی جز خداوند نیست؛فرمان روای حق و آشکار" که این،آغاز تورات و پایان انجیل است».

ص:295

34/7

خِضابُ الحُسَینِ

739 . رجال النجاشی عن عبید اللّه بن الحرّ: أنَّهُ سَأَلَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام عَن خِضابِهِ،فَقالَ علیه السلام:أما إنَّهُ لَیسَ کَما تَرَونَ،إنَّما هُوَ حِنّاءٌ و کَتَمٌ (1). (2)

740 . المعجم الکبیر عن سفیان بن عیینة: سَأَلتُ عُبَیدَ اللّهِ بنَ أبی یَزیدَ:رَأَیتَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام؟

قالَ:نَعَم،رَأَیتُهُ جالِسا فی حَوضِ زَمزَمَ.

قُلتُ:هَل رَأَیتَهُ صَبَغَ؟

قالَ:لا،إلاّ أنّی رَأَیتُهُ و لِحیَتُهُ سَوداءُ إلی هذَا المَوضِعِ یَعنی عَنفَقَتَهُ (3)و أسفَلُ مِن ذلِکَ بَیاضٌ،و ذَکَرَ أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله شابَ ذلِکَ المَوضِعُ مِنهُ و کانَ یَتَشَبَّهُ بِهِ. (4)

741 . الکافی عن جابر عن أبی جعفر علیه السلام: دَخَلَ قَومٌ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما فَرَأَوهُ مُختَضِبا بِالسَّوادِ،فَسَأَلوهُ عَن ذلِکَ،فَمَدَّ یَدَهُ إلی لِحیَتِهِ ثُمَّ قالَ:أمَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی غَزاةٍ غَزاها أن یَختَضِبوا بِالسَّوادِ لِیَقوَوا بِهِ عَلَی المُشرِکینَ. (5)

ص:296


1- (1) الکَتَمُ:هو نبت یُخلط مع الوسمة و یصبغ به الشَّعرُ،أسود،و قیل:هو الوَسْمَة(النهایة:ج 4 ص 150« [1]کتم»).
2- (2) رجال النجاشی:ج 1 ص 72 الرقم 5،بحار الأنوار:ج 76 ص 104 ح 11. [2]
3- (3) العَنفَقَةُ:الشَّعرُ الذی فی الشّفَةِ السُّفلی،و قیل:الشَّعرُ الذی بینها و بین الذَّقَن(النهایة:ج 3 ص 309« [3]عنفق»).
4- (4) المعجم الکبیر:ج 3 ص 132 ح 2900.
5- (5) الکافی:ج 6 ص 481 ح 4، [4]مکارم الأخلاق:ج 1 ص 185 ح 542، [5]بحار الأنوار:ج 76 ص 100 ح 9. [6]

34/7-خضاب کردن امام حسین

739 . رجال النجاشی به نقل از عبید اللّه بن حر:از امام حسین علیه السلام درباره خضابش پرسید.فرمود:«آن گونه که می بینید،نیست.آن،مخلوط حنا و کَتَم (1)است».

740 . المعجم الکبیر به نقل از سفیان بن عُیَینه:از عبید اللّه بن ابی یزید پرسیدم:آیا حسین بن علی را دیده ای؟

گفت:آری.او را دیدم که در حوض زمزم،نشسته بود.

گفتم:آیا[موهایش را]رنگ کرده بود؟

گفت:نه.او را دیدم که محاسنش تا اینجا(میان لب و چانه)سیاه و پایین تر از آن،سفید بود و فرمود که همین جای محاسن پیامبر صلی الله علیه و آله سفید بود و حسین علیه السلام هم خود را به ایشان شبیه می کرد.

741 . الکافی به نقل از جابر،از امام باقر علیه السلام:گروهی بر امام حسین علیه السلام در آمدند و دیدند که محاسنش را سیاه رنگ کرده است.از ایشان در این باره پرسیدند.دست به ریشش کشید و فرمود:«پیامبر خدا،در یکی از جنگ هایش فرمان داد که مسلمانان،موهایشان را سیاه رنگ کنند تا در برابر مشرکان،نیرومند به نظر آیند».

ص:297


1- (1) کَتَم،گیاهی است که با«وَسْمه»مخلوط می شود و برای سیاه رنگ کردن مو به کار می رود.

35/7

سُؤرُ السِّنَّورِ

742 . المصنّف عن الرکین بن الربیع بن عمیلة الفزاری عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أنَّ امرَأَةً سَأَلَت عَنِ السِّنَّورِ (1)یَلِغُ (2)فی شَرابی؟فَقالَ:الهِرُّ؟فَقالَت:نَعَم،قالَ:فَلا تُهرِقی شَرابَکِ و لا طَهورَکِ؛فَإِنَّهُ لا یُنَجِّسُ شَیئا. (3)

36/7

عَطاءُ المَولودِ

743 . المصنّف عن بشر بن غالب: سَأَلَ ابنُ الزُّبَیرِ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام عَنِ المَولودِ (4)،فَقالَ:إذَا استَهَلَّ (5)وَجَبَ عَطاؤُهُ و رِزقُهُ. (6)

744 . المصنّف عن بشر بن غالب: لَقِیَ ابنُ الزُّبَیرِ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،أفتِنا فِی المَولودِ یولَدُ فِی الإِسلامِ؟قالَ:وَجَبَ عَطاؤُهُ و رِزقُهُ (7).

ص:298


1- (1) السِّنَّورُ:هو الهِرُّ،و الاُنثی بهاء(تاج العروس:ج 6 ص 549« [1]سنر»).
2- (2) وَلَغ یَلَغُ و یَلِغُ:أی شرب منه بلسانه(النهایة:ج 5 ص 226« [2]ولغ»).
3- (3) المصنّف لعبد الرزّاق:ج 1 ص 102 ح 357.
4- (4) فی المسند لابن الجعد:«المنفوس»بدل«المولود».
5- (5) استهَلَّ الصبیُّ:أی صاح عند الولادة(الصحاح:ج 5 ص 1852« [3]هلل»).
6- (6) المصنّف لابن أبی شیبة:ج 7 ص 388 ح 2،المصنّف لعبد الرزّاق:ج 3 ص 532 ح 6606،المسند لابن الجعد:ص 338 ح 2327 کلاهما نحوه و السائل فیهما«بشر بن غالب»،فتوح البلدان:ج 3 ص 563 الرقم 1058 و [4]فیه«سئل الحسین بن علیّ أو قال:الحسن بن علیّ»،الجوهرة:ص 38 و فیه«الصبیّ»بدل«المولود»و«استملی»بدل«استهلّ».
7- (7) المصنّف لابن أبی شیبة:ج 7 ص 388 ح 3.

35/7-نیم خورده گربه

742 . المصنَّف،عبد الرزّاق به نقل از رکین بن ربیع بن عمیله فزاری:زنی به امام حسین علیه السلام گفت:«سِنّور»،به نوشیدنی من زبان می زند و از آن می نوشد.

فرمود:«منظورت گربه است؟».

گفت:آری.

فرمود:«نه نوشیدنی ات را دور بریز،نه آب وضویت را.گربه،چیزی را نجس نمی کند».

36/7-سهم نوزاد

743 . المصنَّف،ابن ابی شیبه به نقل از بِشْر بن غالب:ابن زبیر از امام حسین علیه السلام درباره کودک تولّد یافته پرسید[که کِی سهمش از مال و روزی دادن بر او واجب می شود].

فرمود:«چون ناله تولّد را سر داد،سهم و روزی رساندنش واجب می شود».

744 . المصنَّف،ابن ابی شیبه به نقل از بِشر بن غالب:ابن زبیر،امام حسین علیه السلام را دید و گفت:ای ابا عبد اللّه!فتوایت را درباره کودک مسلمان تولّد یافته،به ما بگو.

فرمود:«[از لحظه تولّد،]سهم و روزی اش واجب می شود».

ص:299

37/7

فَکاکُ الأسیرِ

745 . الجوهرة عن بشر بن غالب: سَمِعتُ ابنَ الزُّبَیرِ و هُوَ یَسأَلُ حُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام:یا أبا عَبدِ اللّهِ،ما تَقولُ فی فَکاکِ الأَسیرِ؛عَلی مَن هُوَ؟

قالَ:عَلَی القَومِ الَّذینَ أعانَهُم و رُبَّما قالَ:قاتَلَ مَعَهُم.... (1)

38/7

مَرَقَةُ الأنبیاء

746 . کنز العمّال عن الحسین علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: اللَّحمُ بِالبُرِّ (2)مَرَقَةُ (3)الأَنبِیاءِ. (4)

39/7

بَقلَةُ إلیاسَ و یوشَعَ

747 . مکارم الأخلاق عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام فی أشیاءَ وَصّاهُ بِها:کُلِ الکَرَفسَ،فَإِنَّها بَقلَةُ إلیاسَ و یوشَعَ بنِ نونٍ علیهما السلام. (5)

ص:300


1- (1) الجوهرة:ص 39، [1]طبقات المحدّثین بأصبهان:ج 2 ص 186.
2- (2) البُرُّ:القمح(مجمع البحرین:ج 1 ص 138«برر»).
3- (3) المَرَقُ:ماءُ اللّحم إذا طُبِخَ(مجمع البحرین:ج 3 ص 1690«مرق»).
4- (4) کنز العمّال:ج 15 ص 281 ح 40996 نقلاً عن ابن النجّار.
5- (5) مکارم الأخلاق:ج 1 ص 390 ح 1317، [2]بحار الأنوار:ج 66 ص 240 ح 5 و [3]راجع:الکافی:ج 6 ص 366 ح 1. [4]

37/7-آزاد کردن اسیر

745 . الجوهرة از بِشْر بن غالب:شنیدم ابن زبیر از امام حسین علیه السلام می پرسد:ای ابا عبد اللّه!آزاد کردن اسیر با کیست؟

فرمود:«بر عهده کسانی است که او به آنها یاری رسانده است»و شاید هم گفت:«همراه آنان جنگیده است...».

38/7-شوربای پیامبران

746 . کنز العمّال از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:گوشت با گندم،شوربای پیامبران است.

39/7

سبزی الیاس و یوشَع

747 . مکارم الأخلاق از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله در میان چیزهایی که به علی علیه السلام سفارش کرد،فرمود:«کرفس بخور که آن،سبزی الیاس و یوشع بن نون علیهما السلام است».

ص:301

40/7

لِباسُ الذِّلَّةِ

748 . تاریخ الطبری عن حمید بن مسلم: لَمّا بَقِیَ الحُسَینُ علیه السلام فی ثَلاثَةِ رَهطٍ أو أربَعَةٍ،دَعا بِسَراویلَ مُحَقَّقَةٍ یُلمَعُ فیهَا البَصَرُ،یَمانِیٍّ مُحَقَّقٍ،فَفَزَرَهُ (1)و نَکَثَهُ (2)لِکَیلا یُسلَبَهُ.

فَقالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ:لَو لَبِستَ تَحتَهُ تُبّانا (3)!

قالَ:ذلِکَ ثَوبُ مَذَلَّةٍ و لا یَنبَغی لی أن ألبَسَهُ. (4)

قالَ:فَلَمّا قُتِلَ أقبَلَ بَحْرُ بنُ کَعبَ،فَسَلَبَهُ إیّاهُ فَتَرَکَهُ مُجَرَّدَا. (5)

749 . المعجم الکبیر عن ابن أبی لیلی: قالَ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام حینَ أحَسَّ بِالقَتلِ:اِیتونی ثَوبا لا یَرغَبُ فیهِ أحَدٌ أجعَلهُ تَحتَ ثِیابی لا اجَرَّدُ.

فَقیلَ لَهُ:تُبّانٌ.

فَقالَ:لا،ذلِکَ لِباسُ مَن ضُرِبَت عَلَیهِ الذِّلَّةُ. (6)

ص:302


1- (1) الفَزْرُ:الفسخُ فی الثوب،لقد تفرَّزَ الثوب،إذا تقطّع و بلی(الصحاح:ج 2 ص 781« [1]فزر»).
2- (2) النِّکثُ:أن تُنقَضَ أخلاقُ الأخبِیَة و الأکسیة البالیة لتغزل ثانیة.و نَکَثَ السِّواکَ و غیره یَنکُثه نَکثا:شَعَّثَهُ(تاج العروس:ج 3 ص 273 274« [2]نکث»).
3- (3) التُّبّانُ:سراویل صغیر یستر العورة المغلّظة فقط،و یُکثر لبسَه الملاّحون(النهایة:ج 1 ص 181« [3]تبن»).
4- (4) بیّن الإمام علیه السلام فی هذا النصّ سبب امتناعه عن لبس التبّان بتلمیحین لطیفین:أحدهما للآیة 61 من سورة البقرة الواردة فی شأن الیهود الذین ضربت علیهم الذلّة،و الآخر للآیة 29 من سورة التوبة التی وسمت أهل الذمّة بالصغار،فلم یکن التبّان فی لباس العرب بل کان فی لباس الیهود،و یشهد لذلک وروده فی البیت التالی: رُبَّ جَدٍّ لِعُقبَةَ بنِ أبانٍ لابِسٌ فی بِلادِنا تُبّانا کما یؤیّده أنّ لفظ«التبّان»لیس عربیّا بل هو معرّب«تنبان»الفارسی(شرح نهج البلاغة:ج 6 ص 293).
5- (5) تاریخ الطبری:ج 5 ص 451، [4]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 572 نحوه و راجع:الإرشاد:ج 2 ص 111 و [5]إعلام الوری:ج 1 ص 468. [6]
6- (6) المعجم الکبیر:ج 3 ص 117 ح 2850،تاریخ دمشق:ج 14 ص 221،کفایة الطالب:ص 434، [7]بغیة الطلب:ج 6 ص 2617؛ [8]الملهوف:ص 174 نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 54. [9]

40/7-لباسِ خواری

748 . تاریخ الطبری به نقل از حمید بن مسلم:چون حسین علیه السلام با سه یا چهار نفر تنها ماند،شلوار یمانی محکمش را که چشم را خیره می کرد خواست تا زیر لباسش بپوشد و آن را پاره پاره و رشته رشته کرد تا پس از شهادتش به غارت نبرند.

یکی از یاران او گفت:کاش زیر آن،شلوارک می پوشیدی!

فرمود:«آن،لباسِ خواری است و برای من،شایسته نیست که آن را بپوشم» (1).

امّا هنگامی که به شهادت رسید،بحر بن کعب،آن را از[تن]ایشان در آورد و ایشان را بی لباس،رها کرد.

749 . المعجم الکبیر به نقل از ابن ابی لیلی:هنگامی که حسین بن علی علیه السلام احساس کرد شهید می شود،فرمود:«لباسی که کسی به آن رغبت نکند،برایم بیاورید که زیر پوششم بگذارم تا مرا بی لباس نکنند».

به ایشان گفته شد:شلوارک.

فرمود:«نه.این،لباس کسی است که مُهر خواری بر او زده اند».

پس لباسی گرفت و آن را پاره کرد و زیر لباسش قرار داد؛امّا چون به شهادت رسید،او را بی لباس کردند.

ص:303


1- (1) امام علیه السلام با اشاره به آیه 61 از سوره بقره،این لباس را از آنِ یهود دانسته و سبب خودداری خود را از پوشیدن این لباس،توضیح داده است.خداوند،یهودیان را در این آیه محکوم به خواری کرده است.همچنین،در آیه 29 از سوره توبه،آنان را در جامعه اسلامی در جایی فروتر نشانده است. به عبارت دیگر،«تبّان»یا همان«تنبان»فارسی،نه به دلیل این که لباس قوم خاصّی است،بلکه به دلیل لباس اهل ذمّه بودن(که جامه ویژه یهودیان آن روز در سرزمین های عربی بود)،مناسب فرزند پیامبر خدا نبود.

41/7

مَن تَکَلَّمَ بِالعَرَبِیَّةِ مِنَ الأَنبِیاءِ

750 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِالکوفَةِ فِی الجامِعِ،إذ قامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ فَسَأَلَهُ عَن مَسائِلَ،فَکانَ فیما سَأَلَهُ أن قالَ لَهُ:

أخبِرنی عَن خَمسَةٍ مِنَ الأَنبِیاءِ تَکَلَّموا بِالعَرَبِیَّةِ؟

فَقالَ:هودٌ،و صالِحٌ،و شُعَیبٌ،و إسماعیلُ،و مُحَمَّدٌ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ. (1)

42/7

فَضلُ شُهَداءِ آلِ الحَسَنِ

751 . الإقبال عن خلاّد بن عمیر الکندی: دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقالَ:هَل لَکُم عِلمٌ بِآلِ الحَسَنِ الَّذینَ خُرِجَ بِهِم مِمّا قِبَلَنا؟...فَقُلنا نَرجو أن یُعافِیَهُمُ اللّهُ،فَقالَ.و أینَ هُم مِنَ العافِیَةِ؟!ثُمَّ بَکی حَتّی عَلا صَوتُهُ،و بَکینا،ثُمَّ قالَ:

حَدَّثَنی أبی،عَن فاطِمَةَ بِنتِ الحُسَینِ علیه السلام قالَت:سَمِعتُ أبی صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَقولُ:«یُقتَلُ مِنکِ أو:یُصابُ مِنکِ نَفَرٌ بِشَطِّ الفُراتِ،ما سَبَقَهُمُ الأَوَّلونَ،و لا یُدرِکُهُمُ الآخِرونَ»،و إنَّهُ لَم یَبقَ مِن وُلدِها غَیرُهُم. (2)

752 . مقاتل الطالبیّین عن یحیی بن عبد اللّه عن الذی أفلت من الثمانیة: لَمّا ادخِلنَا الحَبسَ قالَ

عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ:اللّهُمَّ إن کانَ هذا مِن سَخَطٍ مِنکَ عَلَینا فَاشدُد حَتّی تَرضی.

فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ:ما هذا یَرحَمُکَ اللّهُ؟!

ثُمَّ حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ عَن فاطِمَةَ الصُّغری،عَن أبیها[الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام]،عَن جَدَّتِها فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،قالَت:قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«یُدفَنُ مِن وُلدی سَبعَةٌ بِشاطِئِ الفُراتِ؛لَم یَسبِقهُمُ الأَوَّلونَ،و لا یُدرِکُهُمُ الآخِرونَ».فَقُلتُ:نَحنُ ثَمانِیَةٌ!

قالَ:فَلَمّا فَتَحُوا البابَ وَجَدوهُم مَوتی،و أصابونی و بی رَمَقٌ،و سَقَونی ماءً و أخرَجونی،فَعِشتُ. (3)

ص:304


1- (1) الخصال:ص 319 ح 103،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 241 245 ح 1 [1] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،علل الشرائع:ص 593 596 ح 44 عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 10 ص 75 80 ح 1. [2]
2- (2) الإقبال:ج 3 ص 86، [3]بحار الأنوار:ج 47 ص 302 ح 25. [4]
3- (3) مقاتل الطالبیّین:ص 177؛ [5]دلائل الإمامة:ص 72،بحار الأنوار:ج 47 ص 302. [6] یشیر هذان الحدیثان إلی ما تعرّض له مجموعة من أحفاد الإمام الحسن المجتبی علیه السلام،من الاعتقال و السجن،و ذلک بعد الثورة التی قادها أبناء عبد اللّه المحض بن الحسن المثنّی بن الإمام الحسن المجتبی علیه السلام و الذی کانت امّه فاطمة بنت الإمام الحسین علیه السلام.

41/7-پیامبران عرب زبان

750 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:امام علی علیه السلام در مسجد جامع کوفه بود که مردی از شام به نزد ایشان آمد و سؤال هایی پرسید و از جمله گفت:مرا از پنج پیامبر عربْ زبان آگاه کن.

فرمود:«هود،صالح،شعیب،اسماعیل و محمّد که درودهای خدا بر همه آنان باد».

42/7-فضیلت شهدای خاندان امام حسن

751 . الإقبال به نقل از خلاّد بن عمیر کِندی:بر امام صادق علیه السلام در آمدم.فرمود:«آیا اطّلاعی از خاندان امام حسن علیه السلام که آنها را از پیش ما بُردند،دارید؟»....

گفتیم:امید داریم که خدا عافیتشان دهد.

فرمود:«آنان کجا و عافیت کجا؟!».سپس گریست تا آنجا که صدای گریه اش بلند شد و ما نیز گریستیم.

سپس فرمود:«پدرم از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام برایم نقل کرد که از پدرش که درودهای خدا بر او باد شنیده که به او فرموده است:"از[نسل]تو چند نفر در[کنار]رود فرات،کشته می شوند(/به مصیبت آنها دچار می شوی)که نه پیشینیان به آنها رسیده اند و نه دیگران به آنها می رسند" و از نسل فاطمه علیها السلام،جز اینها کسی نمانده است».

752 . مقاتل الطالبیّین به نقل از یحیی بن عبد اللّه،از[تنها]کسی که از میان هشت نفر

نجات یافت:چون ما را به زندان بردند،علی بن حسن گفت:خدایا!اگر این گرفتاری از سرِ خشم تو بر ماست،آن را شدیدتر کن تا از ما راضی شوی.

عبد اللّه بن حسن گفت:خدایت رحمت کند!این سخن چیست؟

سپس برای ما از فاطمه صغری،از پدرش(امام حسین علیه السلام)،از مادرش فاطمه علیها السلام دختر پیامبر خدا نقل کرد که گفت:پیامبر خدا به من فرمود:«هفت نفر از فرزندان من در کنار فرات دفن می شوند که نه پیشینیان به آنها رسیده اند و نه دیگران به آنها می رسند».

من گفتم:ما هشت نفریم[و این حدیث،شامل ما نمی شود]!

چون درِ زندان را گشودند،آنان را مُرده یافتند و به من،در حالی که نیمه جانی داشتم،رسیدند و آبم دادند و بیرونم آوردند و زنده ماندم. (1)

ص:305


1- (1) این دو حدیث،به زندانی شدن نوادگان امام حسن علیه السلام در جریان قیام آنان،اشاره دارد.رهبران این قیام،پسران عبد اللّه محض بودند که فرزند فاطمه صغری و حسن مثنّی،پسر امام حسن مجتبی علیه السلام بود.

43/7

لا شَفاعَةَ فِی الحَدِّ

753 . دعائم الإسلام: عَن عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ أخَذَ رَجُلاً مِن بَنی أسَدٍ فی حَدٍّ وَجَبَ عَلَیهِ لِیُقیمَهُ عَلَیهِ،فَذَهَبَ بَنو أسَدٍ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام یَستَشفِعونَ بِهِ،فَأَبی عَلَیهِم.

فَانطَلَقوا إلی عَلِیٍّ علیه السلام فَسَأَلوهُ،فَقالَ:لا تَسأَلُونّی شَیئا أملِکُهُ إلاّ أعطَیتُکُموهُ.

فَخَرَجوا مَسرورینَ،فَمَرّوا بِالحُسَینِ علیه السلام فَأَخبَروهُ بِما قالَ،فَقالَ:إن کانَ لَکُم بِصاحِبِکُم حاجَةٌ فَانصَرِفوا،فَلَعَلَّ أمرَهُ قَد قَضی!

فَانصَرَفوا إلَیهِ فَوَجَدوهُ قَد أقامَ عَلَیهِ الحَدَّ،قالوا:أ لَم تَعِدنا یا أمیرَ المُؤمِنینَ؟

قالَ:لَقَد وَعَدتُکُم بِما أملِکُهُ،و هذا شَیءٌ للّهِ ِ لَستُ أملِکُهُ. (1)

ص:306


1- (1) دعائم الإسلام:ج 2 ص 443 ح 1547. [1]

43/7-حد،شفاعت بردار نیست

753 . دعائم الإسلام: نقل است که علی علیه السلام مردی از بنی اسد را به خاطر حدّی که بر او واجب شده بود،دستگیر کرد تا حد را بر او جاری سازد.از این رو،بنی اسد به نزد حسین علیه السلام رفتند و خواستارِ شفاعت او شدند؛امّا او خودداری ورزید.

پس به نزد علی علیه السلام رفتند و این کار را از او خواستند.علی علیه السلام فرمود:«از من،چیزی نمی خواهید که در اختیار من باشد،جز آن که آن را به شما می دهم».

آنان،شادمان بیرون آمدند و بر حسین علیه السلام گذشتند و آنچه را علی علیه السلام گفته بود،به او خبر دادند.حسین علیه السلام فرمود:اگر با رفیقتان کاری دارید،باز گردید که شاید کار او تمام شده باشد!

پس به نزد او باز گشتند و دیدند که حد بر او جاری شده است.

گفتند:ای امیر مؤمنان!آیا به ما وعده ندادی؟

فرمود:«وعده دادم آنچه در اختیار من است[،می بخشم]و این حد،از آنِ خدا بود،نه در اختیار من».

ص:307

44/7

قَضاءُ أمیرِ المُؤمِنینَ

754 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَضی بِالیَمینِ مَعَ الشّاهِدِ الواحِدِ،و إنَّ عَلِیّا علیه السلام قَضی بِهِ بِالعِراقِ. (1)

755 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: اختَصَمَ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام رَجُلانِ،أحَدُهُما باعَ الآخَرَ بَعیرا وَ استَثنَی الرَّأسَ وَ الجِلدَ،ثُمَّ بَدا لَهُ أن یَنحَرَهُ.قالَ:هُوَ شَریکُهُ فِی البَعیرِ عَلی قَدرِ الرَّأسِ وَ الجِلدِ. (2)

45/7

وِراثَةُ قَمیصِ هارونَ بن عمران

756 . الثاقب فی المناقب بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کُنتُ مَعَ أبی عَلی شاطِیِ الفُراتِ،فَنَزَعَ قَمیصَهُ و غاصَ فِی الماءِ،فَجاءَ مَوجٌ فَأَخَذَ القَمیصَ،فَخَرَجَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام و إذا بِهاتِفٍ یَهتِفُ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،خُذ ما عَن یَمینِکَ،فَإِذا مِندیلٌ فیهِ قَمیصٌ مَلفوفٌ،فَأَخَذَ القَمیصَ و لَبِسَهُ،فَسَقَطَت مِن جَیبِهِ رُقعَةٌ،مَکتوبٌ فیها:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

هَدِیَّةٌ مِنَ اللّهِ العَزیزِ الحَکیمِ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ،هذا قَمیصُ هارونَ بنِ عِمرانَ «کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ» 3 . (3)

ص:308


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 445 ح 593 [1] عن عبّاد بن صهیب عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 104 ص 277 ح 1 و [2]راجع:السنن الکبری للبیهقی:ج 10 ص 285 ح 20652.
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 43 ح 153، [3]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 252 ح 176 [4] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 103 ص 134 ح 2. [5]
3- (4) الثاقب فی المناقب:ص 273 ح 237 [6] عن عبد اللّه بن عبد الجبّار عن الإمام العسکریّ عن آبائه علیهم السلام،خصائص الأئمّة علیهم السلام:ص 57 [7] عن عیسی بن أحمد عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام عن الإمام الحسین علیه السلام عن قنبر،مئة منقبة:ص 93 عن عیسی بن أحمد عن الإمام الهادی عن آبائه علیهم السلام عن الإمام الحسین علیه السلام عن قنبر و کلاهما نحوه و راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 2 ص 229. [8]

44/7-قضاوت امیر مؤمنان

754 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،بر اساس یک شاهد و سوگند،حکم داد و امام علی علیه السلام هم در عراق بر این اساس،قضاوت کرد.

755 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:دو مرد نزد امام علی علیه السلام طرح دعوا کردند.یکی به دیگری شتری فروخته و سر و پوست آن را استثنا کرده بود.سپس[خریدار]تصمیم گرفته بود آن شتر را نَحر کند.امام علیه السلام حکم داد:«او(فروشنده)در شتر به اندازه سر و پوست،شریک است».

45/7-به ارث بردن پیراهن هارون بن عمران

756 . الثاقب فی المناقب به سندش،از امام حسین علیه السلام:با پدرم کنار رود فرات بودیم که پیراهنش را درآورد و در آب فرو رفت.موجی آمد و پیراهن را بُرد.امیر مؤمنان،بیرون آمد که هاتفی ندا داد:ای امیر مؤمنان!آنچه را از سمت راستت می آید،بگیر.

بقچه ای دیدیم که پیراهنی را در آن پیچیده بودند.پس پیراهن را گرفت و پوشید.از جیبش،برگه ای افتاد که در آن نوشته بود:«به نام خداوند بخشنده

مهربان.هدیه ای است از جانب خدای عزیز حکیم به علی بن ابی طالب.این،پیراهن هارون بن عمران است.«این گونه[بود]و آن را میراث گروهی دیگر کردیم»».

ص:309

46/7

لِباسُ الشُّهرَةِ

757 . الکافی عن أبی سعید عن الحسین علیه السلام: مَن لَبِسَ ثَوبا یَشهَرُهُ،کَساهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ ثَوبا مِنَ النّارِ. (1)

47/7

لِلماءِ أهلٌ

758 . المصنّف عن جابر الجعفی عن الشعبی أو عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیه السلام: إنَّ حَسَنا و حُسَینا دَخَلاَ الفُراتَ و عَلی کُلِّ واحِدٍ (2)مِنهُما إزارُهُ،ثُمَّ قالا:إنَّ فِی الماءِ أو:إنَّ لِلماءِ ساکِنا. (3)

ص:310


1- (1) الکافی:ج 6 ص 445 ح 4،و [1]فی مشکاة الأنوار:ص 553 ح 1866 [2] عن الإمام الحسن علیه السلام.
2- (2) فی المصدر:«واحدة»،و هو تصحیف ظاهر.
3- (3) المصنّف لعبد الرزّاق:ج 1 ص 289 ح 1114،المصنّف لابن أبی شیبة:ج 1 ص 227 ح 2 عن لیث عمّن رأی الحسین علیه السلام نحوه،کنز العمّال:ج 9 ص 547 ح 27355.

46/7-لباس شهرت

757 . الکافی به نقل از ابو سعید،از امام حسین علیه السلام:هر کس لباسی بپوشد که او را مشهور کند،خداوند،روز قیامت،لباسی از آتش بر او می پوشانَد.

47/7-آب هم ساکنانی دارد

758 . المصنّف،عبد الرزّاق به نقل از جابر جُعفی،از شَعبی یا امام باقر علیه السلام:حسن و حسین علیهما السلام در حالی که هر یک،ردایی به تن داشتند،به فرات در آمدند.سپس فرمودند:«آب نیز ساکنی دارد».

ص:311

759 . الکافی عن أبی سعید عقیصا التیمی: مَرَرتُ بِالحَسَنِ وَ الحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما و هُما فِی الفُراتِ مُستَنقِعانِ فی إزارَینِ،فَقُلتُ لَهُما:یَا ابنَی رَسولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیکُما،أفسَدتُمَا الإِزارَینِ؟!

فَقالا لی:یا أبا سَعیدٍ،فَسادُنا لِلإِزارَینِ أحَبُّ إلَینا مِن فَسادِ الدّینِ،إنَّ لِلماءِ أهلاً و سُکّانا کَسُکّانِ الأَرضِ. (1)

ص:312


1- (1) الکافی:ج 6 ص 390 ح 3، [1]المحاسن:ج 2 ص 407 ح 2423 [2] نحوه،بحار الأنوار:ج 66 ص 479 ح 1. [3]

759 . الکافی به نقل از ابو سعید عقیصای تَیمی:بر حسن و حسین که درودهای خدا بر آنان باد درآمدم.آنان،خود را در فرات،پوشیده در ردا می شستند.به ایشان گفتم:ای فرزندان پیامبر خدا که خداوند بر شما درود بفرستد!این دو ردا را تباه کردید!

به من فرمودند:«ای ابو سعید!تباهیِ دو ردایمان،نزد ما بهتر از تباهیِ دین ماست.آب نیز اهل و ساکنانی دارد،مانند ساکنان زمین».

ص:313

البابُ الثّامِنُ:الحِکَمُ المنظومة

دراسة حول أشعار الإمام الحسین علیه السلام و الدیوان المنسوب إلیه

لِفنّ الشعر دور کبیر و استثنائی فی نقل المفاهیم،و ترویج الثقافة،و خلق الملاحم،و تخلید الأحداث.و لهذا السبب یتمتّع الشعر بمکانة مرموقة بین المعارف البشریة،و کسائر الفنون یمکنه أن یُسخّر للقیم الإلهیة و الإنسانیة،کما یمکن استخدامه ضدّها.

و کان الشعر فی زمن البعثة النبویة من أهمّ السبل فی إضلال الناس و إبعادهم عن الحقیقة،لذا ذمّ القرآن الکریم شعراء ذلک العهد و أتباعهم حیث قال:

«وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ* أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ* وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ» . (1)

و ممّا لا شکّ فیه أنّ الخصائص المذکورة فی هذه الآیات،تختصّ بالشعراء الذین یستخدمون فنّ الشعر فی نشر الانحطاط و السقوط.و لهذا یستثنی القرآن الکریم الشعراء الرسالیّین مباشرة بالآیات التالیة:

«إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» . (2)

و لأجل ألاّ یُجحف حق الشعراء،یمیّز اللّه سبحانه و تعالی هؤلاء عن غیرهم بذکر هذا الاستثناء،و یعرّفهم للمجتمع المسلم بأربعة خصائص:

1.الإیمان.

2.العمل الصالح.

3.الإکثار من ذکر اللّه تعالی.

4.التصدّی للظلم و استخدام الشعر فی ردعه.

و قد اعتبر الرسول صلی الله علیه و آله هؤلاء الشعراء مجاهدین فی سبیل اللّه.فحینما نزلت الآیة 79 من سورة الشعراء،أتی حَسّان بن ثابت و عدد آخر من الشعراء المسلمین الرسول صلی الله علیه و آله و سألوه عن قول الشعر،فأجابهم النبیّ صلی الله علیه و آله:

إنّ المُؤمِنَ یُجاهِدُ بِسَیفِهِ و لِسانِهِ،و الذی نَفسی بیدِهِ لَکأنَّ ما تَرمونَهُم بِهِ یَنضِحُ النَّبلَ. (3)

و هکذا کان الرسول صلی الله علیه و آله یؤکّد استخدام فنّ الشعر فی ساحات الجهاد،و کان یوصی بتسخیر هذا الفنّ لنشر الحکمة فی المجتمع و ترسیخها:

إنّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکمَةً. (4)

کما أوصی الإمام الصادق علیه السلام أصحابه:

عَلِّموا أولادَکُم شِعرَ العَبدِیِ،فَإِنَّهُ عَلی دینِ اللّهِ. (5)

إنّ التأمّل فی سیرة الرسول صلی الله علیه و آله و الأئمّة علیهم السلام یکشف بأنّهم کانوا یستخدمون فنّ الشعر لأغراض تربویة و سیاسیة و عسکریة،لکن هل کانوا أنفسهم ینظّمون الشعر أیضاً؟و هل الأشعار المنسوبة إلیهم صادرة عنهم حقّاً؟إنّ هذا الأمر یحتاج إلی مناقشة.

ص:314


1- (1) الشعراء:224 226. [1]
2- (2) الشعراء:227. [2]
3- (3) مسند ابن حنبل:ج 10 ص 335 ح 27244 [3] عن کعب بن مالک.
4- (4) کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 379 ح 5805؛سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1235 ح 3755 عن ابیّ بن کعب.
5- (5) رجال الکشّی:ج 2 ص 704 ح 748 [4] عن سماعة.

باب هشتم:حکمت های منظوم

پژوهشی درباره اشعار امام حسین و دیوان منسوب به ایشان

هنر شعر،در انتقال مفاهیم،گسترش فرهنگ،آفرینش حماسه و جاودان سازی حادثه ها،نقشی بس ارجمند و بی بدیل دارد و از این رو،در معارف بشر از جایگاه والایی برخوردار است.این هنر،مانند دیگر هنرها می تواند در خدمت ارزش های الهی و انسانی قرار گیرد و می تواند در جهت عکس آن،مورد سوء استفاده واقع شود.

در هنگامه بعثت پیامبر خدا،شعر،یکی از عوامل مهم ضلالت و گم راهی مردم بود.از این رو،قرآن کریم،شعرسُرایان آن دوران و پیروان آنها را به شدّت مورد نکوهش قرار داده و می فرماید:

«و شاعران را گمراهان،پیروی می کنند.آیا ندیده انی که آنان در هر وادی ای سرگردان اند؟و آنان اند که چیزهایی را می گویند که انجام نمی دهند».

بی شک،ویژگی هایی که در این آیات برای شاعران آمده،اختصاص به کسانی دارد که هنر شعر را در جهت گسترش فرهنگ انحطاط و ابتذال،مورد استفاده قرار می دادند.لذا بلافاصله قرآن،شاعران متعهّد را استثنا می کند و می فرماید:

«مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و خدا را بسیار به یاد می آورند و پس از آن که مورد ستم قرار گرفته اند،یاری خواسته اند».

خداوند متعال،در این آیه،برای آن که حقّ شعر و شاعران متعهّد،ضایع نگردد،با یک استثناء،صف این گروه از شاعران را از دیگران جدا کرده است و با چهار ویژگی،آنان را به جامعه اسلامی معرّفی می کند.این ویژگی ها عبارت اند از:

1.ایمان

2.عمل صالح

3.بسیار به یاد خدا بودن

4.در برابر ستم ها به پا خاستن و از نیروی شعر برای دفع آن کمک گرفتن.

گفتنی است که سرایندگانی با این اوصاف،از منظر پیامبر خدا،مجاهد شناخته شده اند.هنگامی که آیات آخر سوره شعرا نازل شد،حسّان بن ثابت و تنی چند از شاعران مسلمان،نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و درباره سرودن شعر با وجود این آیه،کسب تکلیف کردند.پیامبر خدا در پاسخ فرمود:

مؤمن،با شمشیر و زبانش جهاد می کند.سوگند به آن که جانم به دست اوست،گویا آنچه شما به آنان می زنید،خدنگ به هدف خورده است.

بدین سان،پیامبر خدا،بهره گیری از هنر شعر در میدان جهاد را مورد تأکید قرار می دهد و در پیامی دیگر،بهره گیری از این هنر را در جهت تعمیق و گسترش حکمت در جامعه توصیه می نماید:

پاره ای از شعرها،حکمت اند.

همچنین،امام صادق علیه السلام به پیروان خود توصیه می فرماید:

شعرِ عبدی را به فرزندانتان بیاموزید،که او بر دین خداست.

تأمّل در سیره پیشوایان الهی نشان می دهد که آنان،از هنر شعر در جهت اهداف تربیتی،سیاسی و نظامی بهره می گرفته اند؛امّا این که خود نیز شعر می سروده اند یا نه،و این که اشعار منسوب به آنها تا چه حد صحّت دارد،موضوعاتی قابل بررسی اند.

ص:315

ص:316

ص:317

عدم تنافی نظم الشعر و منزلة الإمامة

إنّ أوّل شبهة یمکن طرحها هی أنّ القرآن لا یعتبر نظم الشعر لائقاً بمقام النبوّة: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ» 1 .و بما أنّ إمامة أهل البیت علیهم السلام استمرار لنبوّة النبیّ الخاتم صلی الله علیه و آله،فلا یلیق نظم الشعر بمقام الإمامة أیضاً.

یمکننا الإجابة علی هذا الإشکال:بأنّ الشعر کما مرّ ذکره علی صنفین:الشعر الممزوج بخیالات الشاعر الکاذبة حتّی یستلذّ به المستمع و یستأنس به،و قد قیل عنه«أحسن الشعر أکذبه» (1)،و هو ما لا یلیق بمقام النبوّة و الإمامة،بل حتّی بالمؤمن النزیه.

أمّا الصنف الآخر من الشعر،و الّذی سمّاه الرسول صلی الله علیه و آله بالحکمة،فلا یتعارض مبدئیاً مع مقام النبوّة أو الإمامة.

نعم!عدم نظم الشعر من قبل الرسول صلی الله علیه و آله أمر مطلوب،فلو نظم الشعر،صدّق الناس إشاعة المشرکین بأن القرآن شعر.بعبارة اخری،نظم الشعر کالکتابة لا یتنافی مع مقام الإمامة،کما کان الأئمة یکتبون فی حین لم یکتب الرسول لردع

شائعة تلقّیه العلم من الآخرین.فنظم الأئمّة للشعر لا إشکال علیه من الناحیة الثبوتیة،لکن یجب تحقّقه من الناحیة الإثباتیة.

إنّ الأدلّة التی تثبت تمتّع أئمّة أهل البیت بجمیع العلوم (2)،تستطیع أن تثبت تمتّعهم بقابلیة نظم الشعر،فهناک مستندات کثیرة تدلّ علی أنّ الإمام علیّ علیه السلام کان ینشد الشعر،لکن لیس بإمکاننا التسلیم بأنّ کلّ ما نُسب إلیه من الشعر (3)صادر عنه حقیقة.

نفس الکلام مطروح بالنسبة للإمام الحسین علیه السلام و الأشعار المنسوبة إلیه،و لتبیین الموضوع،نقدّم الإیضاحات التالیة:

ص:318


1- (2) ربّما قالوا:«أحسن الشعر أکذبه»،کقول النابغة:«یقد السلوقی المضاعف نسجه/و یوقدن بالصفاح نار الحباحب»(إعجاز القرآن للباقلاّنی:ص 114). [1]
2- (3) راجع:أهل البیت فی الکتاب و السنّة/علم أهل البیت.
3- (4) راجع:موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة:ج 10/الإمام و فنّ الشعر.

منافات نداشتن سرودن شعر با مقام امامت

نخستین شبهه ای که ممکن است مطرح شود،این است که:قرآن،سرودن شعر را شایسته مقام نبوّت نمی داند:

«ما به او شعر نیاموختیم و شایسته او هم نبود».

از سوی دیگر،امامت اهل بیت علیهم السلام ادامه نبوّت حضرت ختمی مرتبت است.در نتیجه،این شبهه پیش می آید که سرودن شعر با مقام امامت،همچون مقام نبوّت،ناسازگار است.

در پاسخ این شبهه باید گفت:همان گونه که پیش از این یادآوری شد،شعر دو گونه است:شعری که با تخیّلات کاذب شاعر،آراسته می شود تا برای مخاطب،شیرین و دل نشین گردد و درباره آن گفته شده:«بهترین شعر،دروغ ترینِ آن است». (1)

سرودن چنین شعری،نه شایسته مقام نبوّت است و نه شایسته مقام امامت؛بلکه شایسته مؤمن پرهیزگار نیز نیست.شعری که به فرموده پیامبر خدا،حکمت است.چنین شعری نه با مقام نبوّت به طور اصولی در تضاد است و نه با مقام امامت.

آری!در خصوص پیامبر خدا،نسرودن شعر،مزّیت داشته است؛زیرا اگر شعر می سرود،اتّهام شعر بودن قرآن که توسّط مشرکانْ شایع شده بود تقویت می شد.

به سخن دیگر،سرودن شعر،مانند کتابت،منافاتی با مقام امامت ندارد،همان طور

که امامان می نوشتند،ولی پیامبر صلی الله علیه و آله نمی نوشت تا شایعه تعلیم دیدن او تقویت نشود.سرودن شعر توسّط امامان نیز از نظر ثبوتی هیچ ایرادی ندارد؛امّا از نظر اثباتی،باید سرودن شعر توسّط آنان،اثبات گردد.

دلایلی که اثبات می کند امامان از اهل بیت از همه علوم برخوردار بودند،می تواند برخورداری آنان از فنّ شعر را نیز اثبات کنند،چنان که در مورد امام علی علیه السلام اسناد فراوانی در دست است که ایشان،شعر می سرود؛امّا نمی توان پذیرفت همه اشعاری که به ایشان نسبت داده شده است،سروده ایشان باشد.

درباره سرودن شعر توسّط امام حسین علیه السلام و صحّت اشعاری که به ایشان نسبت داده شده است نیز همین بحث مطرح است و برای روشن شدن مسئله،توضیحاتی ارائه می گردد.

ص:319


1- (1) مانند این شعر نابغه ذبیانی: زره سلوقیِ حلقه حلقه بافته شده،شراره می دهد/ و سنگ های عریض هم شراره برمی افروزند.

أوّلاً:المصادر التاریخیة و الأدبیة و الحدیثیة لأشعار الإمام الحسین علیه السلام

لقد نسبت فی المصادر التاریخیة و الأدبیة و الحدیثیة أشعار للإمام الحسین علیه السلام،نذکر هنا قائمة بأسماء الأشخاص الّذین ذکروا بعض الأبیات و نسبوها للإمام علیه السلام ضمن کتاباتهم:

1.أبی مخنف(المتوفّی 157ق) (1)ثلاثة أبیات

2.مصعب بن زبیر(المتوفّی 236ق) (2)ثلاثة أبیات

3.البلاذری(المتوفّی 279ق) (3)سبعة أبیات

4.محمّد بن سعد(القرن الثالث) (4)ثلاثة أبیات

5.الطبری(المتوفّی 310ق) (5)سبعة أبیات

6.أحمد بن أعثم(المتوفّی 314ق) (6)خمس و ثلاثون بیتا

7.المسعودی(المتوفّی 346ق) (7)بیتان

8.أبو الفرج الإصفهانی(المتوفّی 362ق) (8)سبعة أبیات

9.الشیخ الصدوق(المتوفّی 381ق) (9)ثمانیة أبیات

10.أبو هلال العسکری(المتوفّی 382ق) (10)بیتان

11.الحُلوانی(القرن الخامس) (11)بیت واحد

12.أبو الحسن علیّ بن محمّد بن حبیب الماوردی(المتوفّی 450ق) (12)بیت واحد

13.یحیی بن حسین الشجری(المتوفّی 499ق) (13)بیتان

14.ابن شهرآشوب المازندرانی(المتوفّی 588ق) (14)ستّة و ثمانون بیتاً

15.ابن عساکر(المتوفّی 571ق) (15)خمسة و عشرون بیتاً

16.أحمد بن علی الطبرسی(القرن السادس) (16)اثنان و ثلاثون بیتاً

17.فتّال النیشابوری(القرن السادس) (17)ثلاثة عشر بیتاً

18.الخوارزمی(القرن السادس) (18)اثنان و أربعون بیتاً

19.ابن الجوزی(القرن السابع) (19)ثلاثة أبیات

20.محمّد بن طلحة الشافعی(القرن السابع) (20)إحدی و ثلاثون بیتاً

21.ابن عدیم(المتوفّی 660ق) (21)اثنان و عشرون بیتاً

22.السیّد ابن طاووس(المتوفّی 664ق) (22)خمسة عشر بیتاً

23.علیّ بن عیسی الأربلی(المتوفّی 693ق) (23)مئة و تسعة و عشرون بیتاً

24.ابن منظور(المتوفّی 711ق) (24)تسعة عشر بیتاً

25.ابن کثیر الدمشقی(المتوفّی 774ق) (25)اثنان و عشرون بیتاً

26.حسن بن أبی الحسن الدیلمی(المتوفّی 841ق) (26)أربعة أبیات

27.ابن نما(المتوفّی 841ق) (27)تسعة عشر بیتاً

28.محمّد بن أحمد الدمشقی(المتوفّی 871ق) (28)تسعة عشر بیتاً

29.ابن الصبّاغ(القرن التاسع) (29)أربعة و ثلاثون بیتاً

30.العلاّمة البحرانی(القرن الحادی عشر) (30)خمسة و سبعون بیتاً

31.محمّد بن أبی طالب(القرن الحادی عشر) (31)ثلاثة و أربعون بیتاً

32.نور اللّه الشوشتری(القرن الحادی عشر) (32)مئة و خمسة و عشرون بیتاً

33.العلاّمة محمّد باقر المجلسی(المتوفّی1110ق) (33)مئة و سبعة و أربعون بیتاً

34.القندوزی(القرن الثالث عشر) (34)ثلاثة و أربعون بیتاً

35.الشبلنجی(القرن الثالث عشر) (35)عشرون بیتاً

36.السیّد محسن الأمین(المتوفّی 1371ق) (36)ستّة و ثلاثون بیتاً

37.آیة اللّه المرعشی النجفی(المتوفّی 1371ش) (37)ثمانیة و عشرون بیتاً

38.أحمد الصابری(معاصر) (38)أربعمئة و واحد و عشرون بیتاً

ص:320


1- (1) مقتل الحسین لأبی مخنف:ص 25.
2- (2) نسب قریش:ص 59.
3- (3) أنساب الأشراف:ج 3 ص 364 368 و ص 393.
4- (4) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 371.
5- (5) تاریخ الطبری:ج 5 ص 342 و 404 و 420.
6- (6) الفتوح:ج 5 ص 72 و 79 و 84 و 115 و 116.
7- (7) مروج الذهب:ج 3 ص 64،إثبات الوصیّة:ص 177.
8- (8) الأغانی:ج 16 ص 147 و ص 148وج 19 ص 204،مقاتل الطالبیّین:ص 94 و320. [1]
9- (9) الأمالی للصدوق:ص 219 و 221و223.
10- (10) تصحیفات المحدّثین:ص 174.
11- (11) نزهة الناظر:ص 88.
12- (12) نصیحة الملوک:ص 337(طبع مؤسّسة شباب الجامعة الإسکندریة).
13- (13) الأمالی للشجری:ج 1 ص 185. [2]
14- (14) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 45 و 66 69 و72 و 79 و 80 و 95 و 99 و 108 110.
15- (15) تاریخ دمشق:ج 14 ص 185 187 و 204 و 219 و ج 69 ص 120 و....
16- (16) الاحتجاج:ج 2 ص 100-101.
17- (17) روضة الواعظین:ص 173 و 203و [3]205.
18- (18) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 123 و 142 و 143 و 147 و 186 و 233 و ج 2 ص 7 و32 و33.
19- (19) تذکرة الخواصّ:ص 265. [4]
20- (20) مطالب السؤول:ص 72 و 73.
21- (21) بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2593 2596.
22- (22) الملهوف:ص 134 و 140 و 157 و170.
23- (23) کشف الغمّة:ج 2 ص 231 و 238 240 و 244 250،و [5]قد نقل عن ابن الخشاب النحوی أشعاراً لأبی مخنف.
24- (24) مختصر تاریخ دمشق:ج 7 ص 131و133.
25- (25) البدایة و النهایة:ج 8 ص 177 و 209 و [6] 210.
26- (26) أعلام الدین:ص 298،إرشاد القلوب:ج 1 ص 30.
27- (27) مثیر الأحزان:ص 38 و 45 و 49 و 55 و 72.
28- (28) جواهر المطالب فی مناقب الإمام الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السلام:ج 2 ص 315 و 316.
29- (29) الفصول المهمّة:ص 177 و 179. [7]
30- (30) عوالم العلوم(قسم الإمام الحسین علیه السلام):ج 17 ص 63-69 و 245 و 284 و 290 292 و 298.
31- (31) تسلیة المجالس:ج 2 ص 248 و 310 و 315 318.
32- (32) إحقاق الحقّ:ج 11 ص 625 648.
33- (33) بحار الأنوار:ج 44 ص 160و161 و 190 196 و 209 و 316 و319-374،و ج 45 ص 9 و 41 و 47 49 و ج 78 ص 122-128.
34- (34) ینابیع المودّة:ج 3 ص69 و75 و [8] 80 و 153.
35- (35) نور الأبصار:ص 242.
36- (36) أعیان الشیعة:ج 1 ص 621. [9]
37- (37) شرح إحقاق الحقّ:ج 27 ص 217 230 بعض نظم الإمام الحسین علیه السلام.
38- (38) أدب الحسین و حماسته:ص 13 55.

توضیحاتی درباره سرودن شعر توسّط امام حسین علیه السلام و صحّت اشعاری که به ایشان نسبت داده شده است

یک.منابع تاریخی،ادبی و حدیثی اشعار امام حسین

در منابع تاریخی،ادبی و حدیثی،اشعاری به امام حسین علیه السلام منسوب شده است که در اینجا،فهرست وار به نویسندگانی که ابیاتی چند از این اشعار را در آثار خود آورده اند،اشاره می شود:

1.ابو مِخنَف(م 157ق)3 بیت

2.مُصعَب بن زبیر(م 236ق)3بیت

3.بَلاذُری(م 279ق)7بیت

4.محمّد بن سعد(ق 3)3بیت

5.طبری(م 310ق)7بیت

6.احمد بن اعثَم(م 314ق)35بیت

7.مسعودی(م 346ق)2بیت

8.ابو الفرج اصفهانی(م 362ق)7بیت

9.شیخ صدوق(م 381ق)8بیت

10.ابو هلال عسکری(م 382ق)2بیت

11.حُلوانی(ق 5ق)1بیت

12.ابو الحسن علی بن محمّد بن حبیب ماوَردی(م 450ق)1بیت

13.یحیی بن حسین شجری(م 499ق)2بیت

14.ابن شهرآشوبِ مازندرانی(م 588ق)86 بیت

15.ابن عساکر(م 571ق)25 بیت

16.احمد بن علی طَبَرسی(ق 6 ق)32 بیت

17.فتّال نیشابوری(ق 6 ق)13بیت

18.خوارزمی(ق 6 ق)42بیت

19.ابن جوزی(ق 7 ق)3بیت

20.محمّد بن طلحه شافعی(ق 7 ق)31بیت

21.ابن عدیم(م 660ق)22 بیت

22.سیّد ابن طاووس(م 664ق)15بیت

23.علی بن عیسی اربِلی(م 693ق)129 بیت

24.ابن منظور(م 711ق)19 بیت

25.ابن کثیر دمشقی(م 774ق)22 بیت

26.حسن بن ابی الحسن دیلمی(م 841ق)4 بیت

27.ابن نُما(م 841ق)19 بیت

28.محمّد بن احمد دمشقی(م 871 ق)19بیت

29.ابن صبّاغ(ق 9 ق)34بیت

30.بَحرانی(ق11 ق)75بیت

31.محمّد بن ابی طالب(ق 11 ق)43بیت

32.نور اللّه شوشتری(ق 11ق)125بیت

33.محمّد باقر مجلسی(م 1110 ق)147 بیت

34.قُندوزی(ق 13 ق)43بیت

35.شِبلَنجی(ق 13 ق)20بیت

36.سیّد محسن امین عاملی(م 1371ق)36 بیت

37.سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی(م 1371ش)28بیت

38.احمد صابری همدانی(معاصر)421بیت

ص:321

ص:322

ص:323

ص:324

ص:325

ص:326

ص:327

ثانیاً:الدواوین المستقلّة

إضافة للمصادر الّتی مرّ ذکرها آنفاً،و الّتی ورد فیها أبیات منسوبة للإمام الحسین علیه السلام فی طیّات أبحاثها،و لم تستهدف حسب الظاهر استقصاء کلّ ما نُسب للإمام،و جمعه هناک کتب تحمل عنوان دیوان خاصّ بأشعار الإمام،نذکر من أهمّها:

1.دیوان الإمام الحسین علیه السلام:هناک نسختان من هذا الدیوان فی مکتبة«بایزید»فی اسطنبول،تعودان إلی القرن الثامن الهجری.و قد رأی مؤلّف کتاب أدب الحسین و حماسته هذه النسختین و نقلهما فی کتابه.یحتوی هذا الدیوان 146 بیتاً.و قد طبع نفس الدیوان فی الیمن عام 1317ه.ق تحت عنوان دیوان الإمام السجّاد علیه السلام.

2.القول الحسن فی شعر الحسین علیه السلام،لعبد القادر الناصر،نسخة من هذا الدیوان موجودة فی مکتبة عارف حکمت فی المدینة المنوّرة،و یحمل الرقم 227 من الدواوین،کما یحوی ثلاثین ورقة.

نُقل نفس العنوان لابن الحجّاج الشاعر (1)،و لکن قد یکونا دیوانین مختلفین و إن اشترکا فی العنوان.

3.دیوان الإمام الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السلام،لمحمّد حسین بن محمّد باقر البیرجندی،و قد ذکره العلاّمة الطهرانی فی کتاب الذریعة. (2)

4.دیوان الإمام الحسین علیه السلام،لمحمّد بن عبد الرحیم الماردینی،طُبع هذا الدیوان

ببیروت عام 2002 2003،و یحتوی 293 بیتاً فی 54 قطعة شعریة.

ترجم الاُستاذ أمیر هوشنک دانایی هذا الدیوان إلی الفارسیّة،و طبعته مؤسسة«موعود»الثقافیة عام 1381 ه.ش.(2002م)فی طهران.

ص:328


1- (1) راجع:الذریعة:ج2 ص304 و ص358 و ج7 ص16،و فی أهل البیت فی المکتبة العربیة من السیّد عبد العزیز الطباطبائی.
2- (2) الذریعة:ج9 ص 249. [1]

دو.دیوان های مستقل

بجز منابع یاد شده که نویسندگان آنها اشعاری از امام حسین علیه السلام را در ضمن کتاب،گرد آورده اند و ظاهرا قصد استقصا و جمع آوری کامل را نداشته اند،کتاب هایی نیز با عنوان دیوان به اشعار امام حسین علیه السلام اختصاص یافته است که از آن جمله،به این موارد می توان اشاره کرد:

1.دیوان الإمام الحسین علیه السلام،که دو نسخه در کتاب خانه«بایزید»استانبول دارد و قدمت نسخه آن به حدود قرن هشتم برمی گردد.این دو نسخه را نویسنده کتاب أدب الحسین علیه السلام و حماسته،دیده و اشعار آن را در کتاب خود،آورده است.تعداد اشعار این دیوان،146 بیت است.

گفتنی است همین دیوان در یمن به عنوان دیوان الإمام السّجاد علیه السلام به سال 1317ق،به چاپ رسیده است.

2.القول الحسن فی شعر الحسین علیه السلام،از عبد القادر الناصر.

نسخه ای از این دیوان در کتاب خانه عارف حکمت در مدینه منوّره به شماره 227 دواوین،در سی برگ،موجود است.

کتابی به همین نام از ابن الحَجّاج(شاعر شیعی)نیز گزارش شده است و احتمال دارد این دو،متفاوت باشند.

3.دیوان الإمام الحسین بن علی بن أبی طالب،از محمّدحسین بن محمّد باقر البیرجندی.علاّمه شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة،از این کتاب،یاد می کند.

4.دیوان الإمام الحسین علیه السلام،از محمّد بن عبد الرحیم مارِدینی،که در بیروت به

سال 2003م،به چاپ رسیده است.در این دیوان،54 قطعه شعر در 293 بیت،گردآوری شده است.

یادآوری می شود که این دیوان را آقای امیرهوشنگ دانایی به فارسی برگردانده شده و در سال 1381ش،توسّط مؤسّسه فرهنگی موعود،به چاپ رسیده است.

ص:329

ثالثاً:أشعار الإمام الحسین علیه السلام فی هذا الکتاب

تحتوی المصادر التاریخیة و الأدبیة و الحدیثیة الّتی ذکرناها 1553 بیتاً منسوباً للإمام الحسین علیه السلام،و إذا حذفنا المکرّر یبقی القلیل منها.

و قد رتّبت الأشعار المنسوبة للإمام علیه السلام فی هذا الکتاب[حکم الإمام الحسین علیه السلام]فی ثلاثة فصول:

یحتوی الفصل الأوّل الأشعار المنسوبة للإمام علیه السلام،و هی مئة و ثلاثة و ثلاثون بیتاً فی ثلاث و ثلاثین مقطوعة شعریة.

و قد ورد استشهاد الإمام بأشعار الآخرین فی الفصل الثانی،و هو ثمانیة عشر بیتاً فی خمسة مقاطع.

أمّا الفصل الثالث یحوی دیوان الإمام الحسین علیه السلام الّذی نقله مؤلّف کتاب أدب الحسین و حماسته من النسختین الخطّیتین بشکلٍ کاملٍ.و یتألّف هذا الدیوان من مئة و خمسة و أربعین بیتاً فی تسع و عشرین مقطوعةٍ شعریةٍ.

رابعا:تقییم الأشعار من حیث الانتساب و الصدور

کما أسلفنا،لا مانع فی نظم الأئمّة للشعر،و المهم هو إثبات صدوره منهم و صحّة نسبة الشعر إلیهم.

هناک شواهد و قرائن تاریخیة تشهد علی صحّة صدور عدد من الأشعار و التمثّل

بأشعار الآخرین عن بعض الأئمّة،کالإمام علیّ علیه السلام،و أمّا فی صدور الأشعار المنسوبة إلی الإمام الحسین علیه السلام،تجد ملاحظة النقاط التالیة:

1.تؤکّد بعض المصادر استشهاد الإمام الحسین علیه السلام بأشعار آخرین،کأخی الأوس،فروة بن مسیل المرادی،ابن المفرغ،ضرار بن الخطّاب الفهری،و زمیل بن أبیر الفزاری.

2.وردت بعض الأشعار المنسوبة للإمام الحسین علیه السلام فی«الدیوان المنسوب للإمام علیّ علیه السلام»،منها الأبیات التالیة:

الموت خیر من رکوب العار و العار خیر من دخول النار

و اللّه من هذا و هذا جار

أو:

یا من بدنیاه اشتغل و غرّه طول الأمل

الموت یأتی بغتة و القبر صندوق العمل

و کذلک:

مضی أمسُک الماضی شهیداً معدلاً و خلفت فی یوم علیک شهید

فإن أنت بالأمس اقترفت إساءة فقید بإحسان و أنت حمید

و لا ترج فعل الخیر یوماً إلی غد لعلّ غداً یأتی و أنت فقید

و کما البیت التالی:

فإن تکن الدنیا تعد نفیسة فإنّ ثواب اللّه أعلی و أنبل

3.ما ورد فی الفصل العاشر تحت عنوان«دیوان الإمام الحسین علیه السلام»،لا یشبه أیّاً من الأبیات المنسوبة للإمام فی المصادر الاُخری،و التی جُمعت فی الفصل

التاسع،و هذا ما یسبّب الشکّ فی هذه النسبة.کما لم یذکر هذا الدیوان فی أیّ من کتب المصادر و الفهارس القدیمة.

و فی الختام یمکننا الاستنتاج بأنّ بعض الأشعار المذکورة فی الفصل الثامن من نظم الإمام الحسین علیه السلام،کما أنّ بعضها منسوب للآخرین أیضاً.

ص:330

سه.اشعار امام حسین در این کتاب

در مجموع این منابع،چه دیوان ها و چه منابع تاریخی،ادبی و حدیثی،1553 بیت به امام حسین علیه السلام منسوب شده است که با حذف مکرّرات،تعداد آنها بسیار اندک خواهد شد.

در این کتاب،(حکمت نامه امام حسین علیه السلام)،اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام در سه فصل تنظیم شده است:

در اولی(فصل هشتم)،اشعار منسوب به ایشان جمع آوری شده که مجموعا 33 قطعه و 133 بیت است.

در دومی(فصل نهم)،تمثّل های امام حسین علیه السلام به اشعار دیگران،جمع شده و شمار آنها،پنج قطعه در هجده بیت است.

در سومی(فصل دهم)نیز«دیوان منسوب به امام حسین علیه السلام»که نویسنده کتاب أدب الحسین علیه السلام و حماسته،بر پایه دو نسخه خطّی به چاپ رسانده به صورت کامل،درج شده است.این دیوان نیز حاوی 29 قطعه و 146 بیت است.

چهار.ارزیابی اشعار از جهت انتساب و صدور

چنان که در ابتدای بحث آوردیم،سرودن شعر توسّط امامان علیهم السلام،منعی ندارد و آنچه در این زمینه اهمّیت دارد،اثبات صدور و درستی انتساب این اشعار به امام علیه السلام است.

درباره برخی از امامان،(مانند امام علی علیه السلام)،شواهد و قرائن تاریخی بر

صحّت صدور شماری از اشعار و تمثّل ها از ایشان،گواهی می دهد؛امّا در مورد اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام توجّه به این نکات،ضروری است:

1.در برخی منابع،بدین مطلبْ تأکید شده که امام حسین علیه السلام به شعر شاعرانی مانند اخو الأوس،فروة بن مسیل مرادی،ابن مفرِّغ،ضرار بن خطّاب فِهری و زُمَیل بن ابَیر فَزاری،تمثّل جُسته است.

2.برخی اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام،در«دیوان منسوب به امیر مؤمنان»آمده است،مانند این شعر:

الموت خیرٌ من رکوب العار و العار خیرٌ من دخول النّار

و اللّه من هذا و هذا جار.

و این شعر:

یا من بدنیاه اشتغل و غرّه طول الأمل

الموت یأتی بغتةً و القبر صندوق العمل.

و نیز این شعر:

مضی أمسک الماضی شهیدا معدّلاً و خلفت فی یوم علیک شهید

فإن أنت بالأمس اقترفت إساءة فقید بإحسان و أنت حمید

و لا ترج فعل الخیر یوما إلی غد لعلّ غدا یأتی و أنت فقید

و نیز این شعر:

فأن تکن الدنیا تعدّ نفیسة فإن ثواب اللّه أعلی و أنبل.

3.آنچه با عنوان«دیوان امام حسین علیه السلام»در فصل دهم ذکر می شود،با ابیات منسوب به امام حسین علیه السلام در سایر مصادر که در فصل نهم آمده است هیچ

مشابهتی ندارد و این،خود،دلیل عمده برای تردید در این انتساب است،چنان که در هیچ یک از کتب فهرست نگاری و مصادر کهن نیز به این دیوان،اشاره نشده است.

بنا بر این،می توان نتیجه گرفت که برخی از اشعار یاد شده در فصل هشتم،سروده امام حسین علیه السلام است هر چند برخی از این سروده ها به دیگران نیز منسوب شده است.

ص:331

ص:332

ص:333

خامسا:مغزی الأشعار المنسوبة للإمام علیه السلام

بإمکاننا تبویب الأشعار المنسوبة للإمام الحسین علیه السلام فی الفصل الثامن بشکلٍ إجمالیٍّ فی العناوین التالیة:

1.التوحید و معرفة اللّه،2.المعاد و عالم الآخرة،3.المناجاة،4.مکارم الأخلاق،5.المدیح،6.ذمّ الأعداء،7.التعریف بنفسه،8.متفرّقات.

نتناول هذه العناوین فی شعر الإمام الحسین علیه السلام بصورة مختصرة:

أ التوحید و معرفة اللّه

یدعو الإمام فی بعض أشعاره الناس لردع النفس عن التوجّه إلی المخلوقات فی رفع حوائجهم،و التوجّه إلی الخالق تعالی بها،و طلب الرزق منه(14). (1)

ب المعاد و عالم الآخرة

ینبّه الإمام فی خمس من مقطوعاته الشعریة إلی الموت و الآخرة،و أهمّ ما یتناوله فی هذا المجال:الاعتبار بالموت(1)،الاعتبار بالقبور(2)،فناء الدنیا(12)،فضل الموت علی الحیاة بذلّة(11 و16).

ج المناجاة

تبدأ إحدی المقاطع الشعریة المذکورة و هی المناجاة مع اللّه(28)بالعبارة التالیة:

یا ربّ یا ربّ أنت مولاه.

ص:334


1- (1) العدد المذکور داخل القوسین یدلّ علی رقم المقطوعة الشعریة فی الفصل الثامن من الکتاب.

پنج.محتوای اشعار منسوب به امام

اشاره

در یک بررسی اجمالی می توان موضوعات و مفاهیم اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام را که در فصل هشتم آمده اند چنین دسته بندی کرد:

الف توحید و خداشناسی

امام علیه السلام در برخی اشعار،آدمی را به بی نیازی از مخلوق و نیاز بردن به درگاه خالق و روزی خواستن از خداوند،دعوت می کند(14) (1).

ب آخرت و زندگی پس از مرگ

در پنج قطعه از اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام،به مرگ و آخرت،توجّه داده شده است و این موضوعات در این اشعار،جلب توجّه می کند:عبرت گرفتن از مرگ(1)،عبرت گرفتن از قبرستان(2)،فانی بودن دنیا(12)،برتری مرگ بر زندگی ننگین(11 و 16).

ج مناجات

یک قطعه از اشعار منسوب،مناجات با پروردگار است(28)و با تعبیر:«یا

رب،یا رب،أنت مولاه»آغاز می شود.

ص:335


1- (1) شمارهای داخل پرانتر،مربوط به شماره قطعه های شعر در فصل هشتم است.
د مکارم الأخلاق

یوصی الإمام فی اثنین من مقاطعه الشعریة(19 و20)بمکارم الأخلاق،و یذمّ الطمع(16)و کنز الأموال(16)و استعطاء الآخرین(13)،و یمدح الجود فی إحدی مقطوعاته(6).

ه المدیح

یمدح الإمام أباه فی مقطوعة(4)،و یذکر أمجاد أسلافه فی اخری(3)،کما یثنی علی رباب و سکینة(5)و أخیه الحسن علیه السلام(9)و العبّاس(8)و حرّ بن یزید الریاحی(7)فی مقاطع اخری.

و ذمّ الأعداء

یذمّ أعداءه یوم عاشوراء فی مقطوعة(21)،کما یذمّ یزید فی اخری(22).

ز الرّجز

یسرد الإمام فی أربعة من الأشعار المنسوبة إلیه(23،21،18،10)مفاخره و فضائله و حقّه فی الخلافة.کما یبیّن نسبه و معتقده فی یوم عاشوراء فی مقطوعة اخری(29).

ح متفرّقات

هناک مضامین اخری فی الأشعار المنسوبة للإمام،منها:بیان وحدته(27)،وداع سَکینة یوم عاشوراء(30)،تقلّبات الدنیا(16)،جوابه لأعرابی(26)،و الردّ علی عمرو بن العاص(26).

ص:336

د توجّه به مکارم اخلاقی

در دو قطعه از اشعار،توصیه ها و سفارش های کلّی اخلاقی است(19 و 20)و چند قطعه به نکوهش حرص و آز(16)،زراندوزی(16)و دست دراز کردن در نزد دیگران(13)اختصاص دارد و در یک قطعه،از جود،ستایش شده است(6).

ه مدایح

امام علیه السلام در قطعه شعری،پدر بزرگوار خویش را می ستاید(4)،در یک قطعه،مفاخر خاندان خود را بیان می کند(3)و در چند قطعه،رباب و سکینه(5)برادرش حسن(9)برادرش عبّاس(8)و حرّ بن یزید ریاحی(7)را می ستاید.

و نکوهش دشمنان

امام علیه السلام در یک قطعه،در روز عاشورا دشمنان خود را نکوهش کرده(21)و در یک قطعه دیگر،یزید را نکوهش می کند(22).

ز رجز

امام حسین علیه السلام در چهار قطعه از اشعار منسوب به ایشان،مفاخر و فضایل خویش را بازگو کرده و از شایسته تر بودن خود برای خلافت،سخن گفته است(21،18،10 و 23).همچنین در رجَزی در روز عاشورا به معرّفی نَسَب و آیین خود،پرداخته است(29).

ح گوناگون

در لا به لای اشعار امام حسین علیه السلام،مضمون های گوناگون و مختلف دیگری نیز به چشم می خورند مانند:بیان تنهایی خویش(27)،خداحافظی با سکینه در روز عاشورا(30)،فراز و فرود دنیا(16)،پاسخ به اعرابی(26)و پاسخ به عمرو بن عاص(26).

ص:337

1/8

فی فَضلِ اسرَتِهِ

-

إذَا استَنصَرَ المَرءُ امرَءا لا یُدیلُهُ (1)فَناصِرُهُ وَ الخاذِلونَ سَواءُ

أنَا ابنُ الَّذی قَد تَعلَمونَ مَکانَهُ و لَیسَ عَلَی الحَقِّ المُبینِ طَخاءُ (2)

أ لَیسَ رَسولُ اللّهِ جَدّی و والِدی أنَا البَدرُ إن خَلاَ النُّجومَ خَفاءُ

أ لَم یَنزِلِ القُرآنُ خَلفَ بُیوتِنا صَباحا و مِن بَعدِ الصَّباحِ مَساءُ

یُنازِعُنی وَ اللّهُ بَینی و بَینَهُ یَزیدٌ و لَیسَ الأَمرُ حَیثُ یَشاءُ

فَیا نُصَحاءَ اللّهِ أنتُم وُلاتُهُ و أنتُم عَلی أدیانِهِ امَناءُ

بِأَیِّ کِتابٍ أم بِأَیَّةِ سُنَّةٍ تَناوَلَها عَن أهلِهَا البُعَداءُ. (3)

2/8

فِی الاِعتِبارِ بِالقُبورِ

-

نادَیتُ سُکّانَ القُبورِ فَأَسکَتوا (4)و أجابَنی عَن صَمتِهِم نَدبُ الجُثا. (5)

قالَت:أ تَدری ما صَنَعتُ بِساکِنِی مَزَّقتُ ألحُمَهُم و خَرَّقتُ الکُسا (6)

و حَشَوتُ أعیُنَهُم تُرابا بَعدَ ما کانَت تَأَذّی بِالیَسیرِ مِنَ القَذی (7)

أمَّا العِظامُ فَإِنَّنی فَرَّقتُها حَتّی تَبایَنَتِ المَفاصِلُ وَ الشَّوی (8)

قَطَّعتُ ذا مِن ذا و مِن هذا کَذا فَتَرَکتُها رِمَما (9)یَطولُ بِهَا البِلی (10). (11)

ص:338


1- (1) فی المصدر:«لا یدی له»،و فی الفصول المهمّة:« [1]لا یدا له»،و ما أثبتناه هو الصحیح؛من الإدالة بمعنی النصرة.
2- (2) طَخَاءُ القَمَر:أی ما یغشّیه من غیم یُغطّی نوره(النهایة:ج 3 ص 117« [2]طخا»).
3- (3) کشف الغمّة:ج 2 ص 247، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 123 ح 6؛ [4]الفصول المهمّة:ص 178، [5]نور الأبصار:ص 153 و [6]فیه«لأذیه»بدل«لایدی له».
4- (4) أسکَتَ:انقطع کلامُه فلم یتکلّم(القاموس المحیط:ج 1 ص 150«سکت»).
5- (5) فی البدایة و النهایة:« [7]تُرب الحَصی»بدل«ندب الجُثا».و الجُثا:جمع جُثوة؛و هو الشیء المجموع.و منه الحدیث«رأیت قبور الشهداء جُثا»؛یعنی أتربة مجموعة(النهایة:ج 1 ص 239« [8]جثا»).
6- (6) الکِسوَة و الکُسوَة:اللباس،واحِدَةُ الکُسا(لسان العرب:ج 15 ص 223« [9]کسا»).
7- (7) القَذی:ما یقع فی العین و الماء و الشراب فی ترابٍ أو تِبن أو وسَخ أو غیر ذلک(القاموس المحیط:ج 4 ص 30«قذا»).
8- (8) الشَّوی:الأطراف؛کالید و الرجل(مفردات ألفاظ القرآن:ص 471« [10]شوی»).
9- (9) الرِّمَّة:العظام البالیة،و تجمع علی رِمَم(المصباح المنیر:ص 239« [11]رمم»).
10- (10) الظاهر أنّها مِن بَلِیَ الثَّوبُ یَبلی بِلیً.و فی البدایة و النهایة:«یطوفُ بها البَلا»و هی من البَلاء؛الامتحان و الاختبار.
11- (11) بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2596، [12]تاریخ دمشق:ج 14 ص 186 و لیس فیه«تأذّی بالیسیر من القذی أمّا العظام فإنّنی فرّقتها حتّی»،البدایة و النهایة:ج 8 ص 209 [13] نحوه؛جواهر المطالب:ج 2 ص 315. [14]

1/8-در فضیلت خاندان خود

-اگر انسان از کسی یاری طلبد که توانش را نداشته باشد

در این صورت،یاری کننده و رهاکنندگان او یکسان خواهند بود.

من،فرزند کسی هستم که منزلت او را می دانید

حقیقت،روشن است و بر آن،پرده ای نیست.

مگر پیامبر خدا،پدر و جدّ من نیست؟

من،ماه شب چهارده هستم،اگر ستارگان در پرده اند.

مگر قرآن،صبحگاهان و شامگاهان

در پشتِ خانه های ما نازل نشد؟

یزید،با من به جنگ برمی خیزد و خداوند،میان من و او حاکم خواهد بود

و کارها آن گونه که او می خواهد،نیست.

ای ناصحان خداوندی[ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله]!این شمایید که از طرف خداوند،فرمان روایید

و شمایید که امانتدار ادیان آسمانی هستید.

چگونه و بر اساس کدام آیه و سنّت پیامبر

دورشدگان،آن(خلافت)را از اهلش(خاندان پیامبر)رُبوده اند؟

2/8-در عبرت گرفتن از گورها

-ساکنان گورها را صدا زدم و آنها خاموش ماندند

امّا توده خاک گور در برابر سکوت آنان،مرا پاسخ داد.

گفت:آیا می دانی که با ساکنان خود چه کرده ام؟

گوشت هایشان را متلاشی کرده ام و پوشاکشان را از هم دریده ام.

چشمانشان را از خاک آکنده ام

همانا که از رسیدن خاشاکی،آزرده می شدند.

امّا استخوان ها را نیز به گونه ای پراکنده کرده ام

که بندها و دست ها و پاها از هم جدا گشته اند.

این را از آن و آن را از این،جدا کردم

و آنها را به حال خود گذاشتم،تا در مدّت طولانی به صورت استخوان های پوسیده درآیند.

ص:339

3/8

فی سَکینَةَ وَ الرَّبابِ

-

لَعَمرُکَ إنَّنی لاَُحِبُّ دارا تُضَیِّفُها (1)سَکینَةُ وَ الرَّبابُ

اُحِبُّهُما و أبذُلُ بَعدُ (2)مالی و لَیسَ لِلائِمی فیها عِتابُ

و لَستُ لَهُم و إن عَتَبوا مُطیعا حَیاتی أو یُغَیِّبَنِی التُّرابُ. (3)

ص:340


1- (1) فی بعض المصادر:«تَحلُّ بها»بدل«تُضَیّفها».
2- (2) فی بعض المصادر:«جُلَّ»بدل«بَعدُ».
3- (3) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 371،نسب قریش:ص 59، [1]تاریخ دمشق:ج 69 ص 119،الأغانی:ج 16 ص 147 148،مقاتل الطالبیّین:ص 94 و [2]لیس فیه البیت الأخیر،تذکرة الخواصّ:ص 265 و [3]الثلاثة الأخیرة نحوه؛بحار الأنوار:ج 45 ص 47.

3/8-درباره سَکینه و رَباب

-به جان تو سوگند،من آن خانه ای را دوست می دارم

که سَکینه و رَباب، (1)در آن خانه،پذیرایی کنند.

آن دو را دوست می دارم و مالم را[برایشان]بذل می کنم

و هیچ سرزنش کننده ای حقّ ملامت مرا ندارد.

من ملامتگران را،اگرچه مرا سرزنش کنند

فرمان نمی برم تا این که خاک،مرا در خود،پنهان سازد.

ص:341


1- (1) برخی،نام این دو بانو را«سُکَینه»و«رُباب»تلفّظ می کنند که با توجّه به معانی آنها،صحیح به نظر نمی رسد.

4/8

فی رِثاءِ أخیهِ الحَسَنِ لَمّا وَضَعَهُ فی لَحدِهِ

-

أ أدهُنُ رَأسی أم تَطیبُ مَجالِسی (1)و رَأسُکَ مَعفورٌ (2)و أنتَ سَلیبُ

أ وَ استَمتِعُ الدُّنیا لِشَیءٍ احِبُّهُ ألا کُلُّ ما أدنی إلَیکَ حَبیبُ

فَلازِلتُ أبکی ما تَغَنَّت حَمامَةٌ عَلَیکَ و ما هَبَّت صَبا (3)و جَنوبُ

و ما هَمَلَت عَینی مِنَ الدَّمعِ قَطرَةً و مَا اخضَرَّ فی دَوحِ الحِجازِ قَضیبُ

بُکائی طَویلٌ وَ الدُّموعُ غَزیرَةٌ و أنتَ بَعیدٌ وَ المَزارُ قَریبُ

غَریبٌ و أطرافُ البُیوتِ تَحوطُهُ ألا کُلُّ مَن تَحتَ التُّرابِ غَریبُ

و لا یَفرَحُ الباقی خِلافَ الَّذی مَضی و کُلُّ فَتیً لِلمَوتِ فیهِ نَصیبُ

فَلَیسَ حَریبا (4)مَن اصیبَ بِمالِهِ و لکِنَّ مَن واری أخاهُ حَریبُ

نَسیبُکَ مَن أمسی یُناجیکَ طَرفُهُ و لَیسَ لِمَن تَحتَ التُّرابِ نَسیبُ. (5)

5/8

فی فَضائِلِ أبیهِ أمیرِ المُؤمِنینَ

-

أنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ البَدرُ بِأَرضِ العَرَبِ

أ لَم تَرَوا و تَعلَموا أنَّ أبی قاتِلُ عَمروٍ و مُبیرُ (6)مَرحَبِ

و لَم یَزَل قَبلَ کُشوفِ الکُرَبِ مُجَلِّیا ذلِکَ عَن وَجهِ النَّبِی

أ لَیسَ مِن أعجَبِ عُجبِ العَجَبِ أن یَطلُبَ الأَبعَدُ میراثَ النَّبِی

وَ اللّهُ قَد أوصی بِحِفظِ الأَقرَبِ. (7)

ص:342


1- (1) فی بعض المصادر:«أطیب محاسنی»بدل«تطیب مجالسی».
2- (2) المعفور:المترّب المعفّر بالتراب(النهایة:ج 3 ص 261« [1]عفر»).
3- (3) الصَّبا:الریح تهبّ من مطلع الشمس(المصباح المنیر:ص 332« [2]صبی»).
4- (4) الحَرَبُ:نهب مال الإنسان و ترکه لا شیء له(النهایة:ج 1 ص 358« [3]حرب»).
5- (5) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 45، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 160 ح 29؛ [5]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 142 نحوه.
6- (6) مُبیر:مُهلِک(النهایة:ج 1 ص 161«بور»).
7- (7) کشف الغمّة:ج 2 ص 248، [6]بحار الأنوار:ج 78 ص 124 ح 6. [7]

4/8-در سوگ برادرش امام حسن به گاه دفن وی

-آیا به سرم روغن بزنم یا در مجالس خود،خوش باشم

حال آن که سرِ تو بر زمین و بدنت بی لباس است؟!

یا برای آنچه دوست دارم،از دنیا بهره گیرم؟

[نه؛]بلکه هر آنچه به تو نزدیک تر است،محبوب من است.

تا زمانی که کبوتر،آواز بخواند

و باد صبا و جنوب بوزد،بر تو گریه می کنم.

و ما دام که از چشمم قطره اشکی بریزد

و شاخه ای از درختان انبوه حجاز،سرسبز شود[،من،همچنان می گِریم].

گریه من،طولانی و اشک های من،فراوان خواهد بود

چرا که تو دوری،گرچه مزارت نزدیک است.

او غریب است،با آن که خانه ها او را احاطه کرده اند

آری!همه کسانی که زیر خاک اند،غریب اند.

بازماندگان،پس از رفتگان،خوش حالی نمی کنند

چرا که هر کسی بهره ای از مرگ خواهد داشت.

کسی که مالش به تاراج رفته،تهی دست نیست

بلکه تاراج شده،کسی است که برادرش را با دست خود،در دل خاک نهاده است.

خویشاوند تو،کسی است که رو در رو با تو سخن گوید

و آن که در دل خاک قرار گرفته،خویشاوندی ندارد.

5/8-در فضیلت های پدرش امیر مؤمنان

-من،حسین بن علی بن ابی طالب

ماه شب چهاردهِ سرزمین عرب هستم.

آیا ندیدید و نمی دانید که پدر من

کشنده عمرو[بن عبدِ وَد]و هلاک کننده مَرحَب است؟

او پیوسته می کوشید اندوه را

پیش از آن که زایل شود،از چهره پیامبر صلی الله علیه و آله بزداید.

آیا این از شگفت ترین شگفتی ها نیست

که دورترینِ افراد از پیامبر صلی الله علیه و آله میراث او را طلب کند

و حال آن که خداوند،به رعایتِ نزدیک تر،سفارش کرده است؟!

ص:343

6/8

فی یَومِ الطَّفِّ حینَ حَمَلَ عَلَی المَیسَرَةِ

-

أنَا الحُسَینُ بنُ عَلِی أحمی عِیالاتِ أبی

آلَیتُ أن لا أنثَنی أمضی عَلی دینِ النَّبِی. (1)

7/8

فِی الجودِ

-

إذا جادَتِ الدُّنیا عَلَیکَ فَجُد بِها عَلَی النّاسِ طُرّا قَبلَ أن تَتَفَلَّتِ

فَلاَ الجودُ یُفنیها إذا هِیَ أقبَلَت و لاَ البُخلُ یُبقیها إذا ما تَوَلَّتِ. (2)

8/8

فِی رِثاءِ الإمامِ الحَسَنِ

-

إن لَم أمُت أسَفا عَلَیکَ فَقَد أصبَحتُ مُشتاقا إلَی المَوتِ. (3)

ص:344


1- (1) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 110؛ [1]تسلیة المجالس:ج 2 ص 318، [2]بحار الأنوار:ج 45 ص 49. [3]
2- (2) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 66، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 191 ح 3. [5]
3- (3) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 45، [6]بحار الأنوار:ج 44 ص 161 ح 30. [7]

6/8-در روز عاشورا،هنگامی که به جناح چپ دشمن،حمله کرد

-من حسین بن علی هستم

از اهل و عیال پدرم حمایت می کنم.

سوگند می خورم که سر فرود نیاورم

بر اساس دین پیامبر صلی الله علیه و آله حرکت می کنم.

7/8-در بخشش

-هرگاه دنیا به تو روی آورْد،قبل از این که از دستت برود

به همه مردمان،از آن ببخش

چرا که اگر دنیا روی آورَد،بخشش،آن را از میان نمی بَرَد

و چون پشت کند،بخل،نگاهش نمی دارد.

8/8-در رثای امام حسن

-اگرچه به جهت تأسّف بر مرگ تو نمرده ام

لیکن به خاطر فراق تو،مشتاق مرگ شده ام!

ص:345

9/8

فی رِثاءِ الحُرِّ

-

لَنِعمَ الحُرُّ حُرُّ بَنی رِیاحٍ و نِعمَ الحُرُّ مُختَلَفَ الرِّماحِ (1)

و نِعمَ الحُرُّ إذ نادی حُسَینا فَجادَ بِنَفسِهِ عِندَ الصَّباحِ. (2)

10/8

فی رِثاءِ أخیهِ العَبّاسِ یَومَ عاشوراءَ

-

تَعَدَّیتُمُ یا شَرَّ قَومٍ بِفِعلِکُم و خالَفتُمُ قَولَ النَّبِیِّ مُحَمَّدِ

أما کانَ خَیرُ الرُّسُلِ وَصّاکُم بِنا أما نَحنُ مِن نَسلِ النَّبِیِّ المُسَدَّدِ

أما کانَتِ الزَّهراءُ امِّیَ دونَکُمُ أما کانَ مِن خَیرِ البَرِیَّةِ أحمَدِ

لُعِنتُم و اخزیتُم بِما قَد جَنَیتُمُ فَسَوفَ تُلاقوا (3)حَرَّ نارٍ تَوَقَّدِ. (4)

11/8

فی ذِکرِ مَفاخِرِهِ یَومَ عاشوراءَ

-

أنَا ابنُ عَلِیِّ الطُهرِ مِن آلِ هاشِمٍ کَفانی بِهذا مَفخَرا حینَ أفخَرُ

و جَدّی رَسولُ اللّهِ أکرَمُ مَن مَشی و نَحنُ سِراجُ اللّهِ فِی الخَلقِ نَزهَرُ

و فاطِمُ امّی مِن سُلالَةِ أحمَدٍ و عَمِّیَ یُدعی ذَا الجَناحَینِ جَعفَرُ

وفینا کِتابُ اللّهِ انزِلَ صادِقا و فینَا الهُدی وَ الوَحیُ بِالخَیرِ یُذکَرُ

و نَحنُ أمانُ اللّهِ لِلنّاسِ کُلِّهِم نَطولُ (5)بِهذا فِی الأَنامِ و نَجهَرُ

و نَحنُ وُلاةُ الحَوضِ نَسقی وُلاتَنا بِکَأسِ رَسولِ اللّهِ ما لَیسَ یُنکَرُ

و شیعَتُنا فِی النّاسِ أکرَمُ شیعَةٍ و مُبغِضُنا یَومَ القِیامَةِ یَخسَرُ. (6)

ص:346


1- (1) فی بعض المصادر:«صَبورٌ عندَ مشتَبَکِ الرِّماحِ»بدل«و نعم الحرّ مختلف الرماح»(انظر:روائع الأشعار من دیوان الأئمّة الأطهار:ص 402).
2- (2) الأمالی للصدوق:ص 223 ح 239 [1] عن عبد اللّه بن منصور عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،روضة الواعظین:ص 205 و [2]فیه«و حرّ عند»بدل«نعم الحرّ»،بحار الأنوار:ج 44 ص 319. [3]
3- (3) هکذا فی المصدر،و الصحیح:«تلاقون»،إذ لا وجه لجزمها،و لکنّ الوزن لا یصحّ ب«تلاقون».
4- (4) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 108، [4]تسلیة المجالس:ج 2 ص 310، [5]بحار الأنوار:ج 45 ص 41. [6]
5- (5) طالتِ النّخلة:ارتفعت(المصباح المنیر:ص 381).و فی بعض المصادر:«نُسِرُّ»بدل«نطول».
6- (6) الاحتجاج:ج 2 ص 103 ح 168، [7]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 80، [8]کشف الغمّة:ج 2 ص 231، [9]تسلیة المجالس:ج 2 ص 316، [10]بحار الأنوار:ج 45 ص 48؛ [11]الفتوح:ج 5 ص 116، [12]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 32 [13] کلاهما نحوه،مطالب السؤول:ص 72 و [14]لیس فیه من«نحن أمان»إلی«نجهر».

9/8-در رثای حُر

-چه نیکو آزاده ای است حُرّ ریاحی

و چه نیکو آزاده ای که بدنش محلّ فرود آمدن نیزه ها شده است!

و چه نیکو آزاده ای که حسین را صدا زد

و جانش را[در راه او]بامدادان،فدا کرد.

10/8-در سوگ برادرش عبّاس،در روز عاشورا

-ای بدترین مردم!با کارتان،از حد گذراندید

و با سخن پیامبر صلی الله علیه و آله مخالفت کردید.

آیا بهترینِ پیامبران،شما را به نیکی با ما سفارش نکرد؟

آیا ما از فرزندان آن پیامبرِ راستگو نیستیم؟

آیا[فاطمه]زهرا مادرِ من نیست؟

آیا او فرزند بهترینِ انسان ها،احمد،نیست؟

به سبب جنایت هایتان،نفرین شدید و خوار گشتید

و به زودی،آتشی افروخته را خواهید دید.

11/8-درباره افتخارات خویش،در روز عاشورا

-من،پسر علیِ پاک از خاندان هاشمم

برای افتخار،همین مرا بس است.

جدّ من،پیامبر خدا،گرامی ترینِ مردم است

و ما چراغ های خداوندیم که در زمین می درخشیم.

فاطمه،مادرم،از تبارِ احمد است

و عمویم جعفر،[در بهشت،]«صاحبِ دو بال»خوانده می شود.

کتاب راستین خدا،میان ما نازل شده است

و هدایت در خاندان ماست و از وحی به نیکی سخن می رود.

ما امان خدا برای همه مردمانیم

و به همین دلیل،میان مردم،والا مرتبه ایم و آن را آشکار می کنیم.

ما صاحبان حوض کوثریم و دوستداران خود را

با جام پیامبر خدا،سیراب می کنیم و این،چیزی انکارناشدنی است.

پیروان ما میان مردم،گرامی ترین پیروان اند

و دشمنان ما روز قیامت،زیان می کنند.

ص:347

12/8

فی فَضلِ الشَّهادَةِ

-

المَوتُ خَیرٌ مِن رُکوبِ العارِ وَ العارُ أولی مِن دُخولِ النّارِ

وَ اللّهِ ما هذا و هذا جاری. (1)

13/8

فی ذَمِّ الحِرصِ

-

فَما لَکَ غَیرَ ما قَد خُطَّ شَیءٌ و إن کَثُرَ التَّقَلُّبُ وَ الشُّخوصُ (2)

و قَد یَأتِی المُقیمَ المالُ عفوا و یُحرَمُهُ عَلَی الطَّلَبِ الحَریصُ. (3)

ص:348


1- (1) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 68، [1]أعلام الدین:ص 298، [2]کشف الغمّة:ج 2 ص 244، [3]نزهة الناظر:ص 88 ح 27،الملهوف:ص 170،مثیر الأحزان:ص 72 و لیس فیهما«و اللّه ما هذا و هذا جاری»،بحار الأنوار:ج 44 ص 192 ح 4. [4]
2- (2) شخوص المسافر:خروجه عن منزله(النهایة:ج 2 ص 450« [5]شخص»).
3- (3) المناقب و المثالب للخوارزمی:ص 328.

12/8-در فضیلت شهادت

-مرگ[در نزد من]،از ننگ،بهتر است

و ننگ،از افتادن در آتش،بهتر.

به خدا سوگند،نه این خواهد شد و نه آن!

13/8-در نکوهش آزمندی

-روزی ات بیش از مقداری که برایت نوشته شده،نیست

گرچه به دنبال آن،این سو و آن سو بروی و همه جا سفر کنی.

گاه برای کسی که در وطنش مانده،بیش از نیازش می رسد

و کسی که آزمندانه در پی آن می دود،محروم می شود.

ص:349

14/8

فی فَناءِ الدُّنیا

-

یا أهلَ لَذَّةِ دُنیا لا بَقاءَ لَها إنَّ اغتِرارا بِظِلٍّ زائِلٍ حُمُقُ. (1)

15/8

فی ذَمِّ سُؤالِ غَیرِ اللّهِ تَعالی

-

إذا ما عَضَّکَ الدَّهرُ فَلا تَجنَح (2)إلی خَلقِ

و لا تَسأَل سِوَی اللّهِ تَعالی قاسِمِ الرِّزقِ

فَلَو عِشتَ و طَوَّفتَ مِنَ الغَربِ إلَی الشَّرقِ

لَما صادَفتَ مَن یَقدِ رُ أن یُسعِدَ أو یُشقِی. (3)

16/8

فِی الاِستِغناءِ بِالخالِقِ عَنِ المَخلوقِ

-

اِغنَ عَنِ المَخلوقِ بِالخالِقِ تَغنَ عَنِ الکاذِبِ وَ الصّادِقِ

وَ استَرزِقِ الرَّحمنَ مِن فَضلِهِ فَلَیسَ غَیرَ اللّهِ مِن رازِقِ

مَن ظَنَّ أنَّ النّاسَ یُغنونَهُ فَلَیسَ بِالرَّحمنِ بِالواثِقِ

أو ظَنَّ أنَّ المالَ مِن کَسبِهِ زَلَّت بِهِ النَّعلانِ مِن حالِقِ (4). (5)

ص:350


1- (1) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 69، [1]بحار الأنوار:ج 44 ص 193 ح 6،و [2]فی محاسبة النفس للکفعمی:ص 46 [3] من دون إسنادٍ إلی المعصوم،و فی تنبیه الخواطر:ج 1 ص 69 و [4]کشف الغمّة:ج 2 ص 187 [5] عن الإمام الحسن علیه السلام.
2- (2) جَنَح إلی الشیء:مالَ(المصباح المنیر:ص 111«جنح»).
3- (3) کشف الغمّة:ج 2 ص246 و 247،بحار الأنوار:ج 78 ص 123 ح 6؛ [6]الفصول المهمّة:ص 178، [7]نور الأبصار:ص153 و [8]فیه«المغیث العالم الحقّ»بدل«تعالی قاسم الرزق».
4- (4) من حالِق:أی من جبلٍ عالٍ(النهایة:ج 1 ص 426« [9]حلق»).
5- (5) تاریخ دمشق:ج 14 ص 186،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 147 و [10]فیه«أنشد عبد اللّه بن إبراهیم النحوی للحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام:إغن...»،بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2595، [11]البدایة و النهایة:ج 8 ص 209 و [12]فیه«تمسد»بدل«تغن»،جواهر المطالب:ج 2 ص 315. [13]

14/8-در ناپایدار بودن دنیا

-ای اهل لذّت های دنیایِ بی دوام!

فریفته شدن به سایه ای زوال پذیر،نابخردی است.

15/8-در نکوهش درخواست کردن از غیر خدا

-وقتی روزگار بر تو فشار آورد

به مردم،روی نیاور

و از غیر خداوند متعالِ

قسمت کننده روزی،درخواست مکن.

اگر زنده بمانی

و شرق و غرب دنیا را بگردی

کسی را نمی یابی که بتواند[تو را]

سعادتمند و یا بدبخت کند.

16/8-در بی نیازی جُستن از مردم به کمک خداوند

-با پیوستن به خالق،از مخلوقْ بی نیازی بجوی

که از راستگو و دروغگو،بی نیاز می شوی.

از فضل خدای رحمان،روزی بخواه

زیرا جز او کسی روزی دهنده نیست.

هر کس بپندارد که مردم،می توانند او را بی نیاز کنند

بی شک،به[خداوند]رحمان،اطمینان ندارد.

یا هر کس بپندارد که ثروتش دستاورد خودش است/

مانند کسی است که در سراشیبیِ تند،پایش لغزیده است.

ص:351

17/8

فی فَضلِ اسرَتِهِ

-

مَن کانَ یَبأی (1)بِجَدٍّ فَإِنَّ جَدِّی الرَّسولُ

أو کانَ یَبأی بِاُمٍّ فَإِنَّ امِّی البَتولُ

أو کانَ یَبأی بِزَوْرٍ فَزَوْرُنا جَبرَئیلُ

فَنَحنُ لَم نَبأَ إلاّ بِما یُطاعُ الجَلیلُ. (2)

18/8

فِی المَوعِظَةِ

-

فَإِن تَکُنِ الدُّنیا تُعَدُّ نَفیسَةً فَإِنَّ ثَوابَ اللّهِ أعلی و أنبَلُ

و إن تَکُنِ الأَبدانُ لِلمَوتِ انشِئَت فَقَتلُ امرِئٍ بِالسَّیفِ فِی اللّهِ أفضَلُ

و إن تَکُنِ الأَرزاقُ قِسما مُقَدَّرا فَقِلَّةُ حِرصِ المَرءِ فِی السَّعیِ أجمَلُ

و إن تَکُنِ الأَموالُ لِلتَّرکِ جَمعُها فَما بالُ مَتروکٍ بِهِ المَرءُ یَبخَلُ. (3)

ص:352


1- (1) البَأو:الکِبر و الفَخر(الصحاح:ج 6 ص 2278« [1]بآ»).
2- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 123؛ [2]بحار الأنوار:ج 43 ص 352 و [3]فیه للحسن علیه السلام نحوه.
3- (3) الملهوف:ص 134،مثیر الأحزان:ص 45،المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 95 [4] بزیادة«علیکم سلام اللّه یا آل أحمد فإنّی أرانی عنکم سوف أرحل»فی آخره،کشف الغمّة:ج 2 ص 240 [5] کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 374 و ج 45 ص 49؛ [6]تاریخ دمشق:ج 14 ص 187،مطالب السؤول:ص 73، [7]الفتوح:ج 5 ص 72 و [8]الثلاثة الأخیرة نحوه.

17/8-در فضیلت خانواده اش

-هر کس بخواهد به جدّش افتخار کند

جدّ من،پیامبر خداست.

اگر بخواهد به مادر افتخار کند

مادر من،بتول است.

اگر بخواهد به دیدارکننده اش ببالد

دیدارکننده ما جبرئیل علیه السلام است.

امّا ما افتخار نمی کنیم،مگر

به کارهایی که برای اطاعت خدا،انجام می دهیم.

18/8-در موعظه

-اگرچه دنیا گران بها شمرده می شود

امّا پاداش خداوند،بلندپایه و گرامی تر است.

اگر بدن ها برای مرگ آفریده شده اند

کشته شدن با شمشیر در راه خدا،برتر است.

اگر روزی ها تقسیم و اندازه گیری شده اند

بنا بر این،حرص نورزیدن در کسب روزی،زیباتر است.

اگر نتیجه جمع کردن اموال در این جهان،رها کردن آنهاست

پس چرا انسان بر چیزی که رها می شود،بخل بورزد؟!

ص:353

19/8

فِی اختِیارِ المَوتِ عَلی ذُلِّ الحَیاةِ

-

أذُلَّ الحَیاةِ و ذُلَّ المَماتِ وَ کُلاًّ أراهُ طَعاما وَبیلاً

فَإِن کانَ لا بُدَّ مِن واحدٍ (1) فَسیری إلَی المَوتِ سَیرا جَمیلاً. (2)

20/8

فی مَضارِّ کَثرَةِ المالِ

-

کُلَّما زیدَ صاحِبُ المالِ مالاً زیدَ فی هَمِّهِ و فِی الاِشتِغالِ

قَد عَرَفناکِ یا مُنَغِّصَةَ العَی شِ و یا دارَ کُلِّ فانٍ و بال

لَیسَ یَصفو لِزاهِدٍ طَلَبُ الزُّه دِ إذا کانَ مُثقَلاً بِالعِیالِ. (3)

21/8

فی لَیلَةِ عاشوراءَ

-

یا دَهرُ افٍّ لَکَ مِن خَلیلِ کَم لَکَ بِالإِشراقِ وَ الأَصیلِ

مِن صاحِبٍ أو طالِبٍ قَتیلِ وَ الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیلِ

و إنَّمَا الأَمرُ إلَی الجَلیلِ و کُلُّ حَیٍّ سالِکٌ سَبیلی. (4)

ص:354


1- (1) فی المصدر:«من إحداهما»،و ما أثبتناه هو الصحیح،و لا یستقیم الوزن إلاّ به.
2- (2) محاضرات الاُدباء:ج 3 ص 142. [1]
3- (3) تاریخ دمشق:ج 14 ص 186،بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2595، [2]البدایة و النهایة:ج 8 ص 209، [3]جواهر المطالب:ج 2 ص 315. [4]
4- (4) الإرشاد:ج 2 ص 93، [5]الأمالی للصدوق:ص 221 ح 239،الملهوف:ص 140 و زاد فیه«ما أقرَبَ الوعدُ إلی ا لرَّحیلِ إلی جنانٍ و إلی مقیلِ»،تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 244، [6]مثیر الأحزان:ص 49 نحوه و فی الأربعة«طالب و صاحب»بدل«صاحب أو طالبٍ»،إعلام الوری:ج 1 ص 456، [7]بحار الأنوار:ج 44 ص 316؛ [8]تاریخ الطبری:ج 5 ص 420، [9]أنساب الأشراف:ج 3 ص 393، [10]الفتوح:ج 5 ص 84 [11] نحوه و فیهما«طالب و صاحب»بدل«صاحب أو طالب»،الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 560،البدایة و النهایة:ج 8 ص 177. [12]

19/8-درباره برگزیدن مرگ بر زندگی ذلیلانه

-آیا ننگِ زندگی و خواری مرگ را با هم بپذیرم

در حالی که من،طعم هر دو را ناگوار می بینم؟

اگر به ناچار،باید یکی از مرگ یا زندگی ذلیلانه را برگزید

پس ای نفس!با حرکتی زیبا،به سوی مرگ بشتاب.

20/8-در ضررهای بسیاریِ اموال

-هر اندازه که بر داراییِ ثروتمند،افزوده شود

بر گرفتاری و مشغولیت او افزوده می شود.

[ای دنیا،]ای ناگوارکننده زندگی!

ای سرای هر نابوده شونده و از بین رونده!تو را شناخته ایم.

برای هیچ زاهدی،طلب زهد،گوارا نمی شود

هرگاه بار زندگی اش سنگین باشد.

21/8-در شب عاشورا

-ای روزگار!نفرین بر دوستی تو باد

چه قدر طلوع و غروب داری.

و چه قدر یاران و هواخواهانِ کُشته داری

و روزگار،هیچ گاه به جایگزین هم قانع نمی شود.

کارِ همه با خدای بزرگ است

و هر زنده ای،رونده راه من است.

ص:355

22/8

فی بَیانِ تَوالِی المَصائِبِ عَلَیهِ

-

یا نَکَباتِ الدَّهرِ دولی دولی (1)و أقصِری إن شِئتِ أو أطیلی

رَمَیتِنی رَمیَةَ لا مُقیلَ بِکُلِّ خَطبٍ فادِحٍ جَلیلِ

و کُلِّ عِبءٍ (2)أیِّدٍ (3)ثَقیلِ أوَّلَ ما رُزِئتُ (4)بالرَّسولِ

و بَعدُ بِالطّاهِرَةِ البَتولِ وَ الوالِدِ البَرِّ بِنَا الوَصولِ

و بِالشَّقیقِ الحَسَنِ الجَلیلِ وَ البَیتِ ذِی التَّأویلِ وَ التَّنزیلِ

و زَورِنا المَعروفِ مِن جِبریلِ فَما لَهُ فِی الرُّزءِ مِن عَدیلِ

ما لَکِ عَنِّی الیَومَ مِن عُدولِ و حَسبِیَ الرَّحمنُ مِن مُنیلِ. (5)

ص:356


1- (1) دَالَت الأیّام:أی دارت(الصحاح:ج 4 ص 1700« [1]دول»).
2- (2) فی المصدر:«غبء»،و التصویب من بحار الأنوار. [2]
3- (3) آدَ:قَوِیَ و اشتدَّ فهو أیِّدٌ(المصباح المنیر:ص 32«آد»).
4- (4) الرُزْءُ:المصیبة(الصحاح:ج 1 ص 53« [3]رزأ»).
5- (5) کشف الغمّة:ج 2 ص 250، [4]بحار الأنوار:ج 78 ص 126 ح 6. [5]

22/8-در مصیبت های پی در پیِ وارد شده بر ایشان

-ای مصیبت های روزگار!هر گونه می خواهید،بچرخید

چه کوتاه باشید،چه طولانی.

*

[ای مصیبت های روزگار!]مرا هدف قرار داده اید که گریزی از آن نیست

با حوادث گران و بسیار بزرگ

و بلاهای سخت و بزرگ و سنگین!

نخستین مصیبتی که بدان گرفتار شدم،[از دست دادن]پیامبر خدا بود.

سپس،مصیبت مادرم طاهره بتول[بود]

و پس از آن،شهادت پدر نیکوکار و بسیار بخشنده ام.

و بعد از آن،شهادت برادر گرامی ام،حسن

و نیز خاندان تفسیر و تأویلِ قرآن.

بعد از آن،نیامدن زائر معروف ما جبرئیل علیه السلام

که بالاترین مصیبت ماست.

امروز،گریزی از رسیدن این مصیبت ها نیست

[خدای]رحمان!مرا از هر چه می رسد،کفایت کننده است.

ص:357

23/8

فی فَضلِ اسرَتِهِ و أحَقِّیَّتِهِ لِلخِلافَةِ

-

أبی عَلِیٌّ و جَدّی خاتَمُ الرُّسُلِ وَ المُرتَضَونَ لِدینِ اللّهِ مِن قَبلی

وَ اللّهُ یَعلَمُ وَ القُرآنُ یَنطِقُهُ أنَّ الَّذی بِیَدَی مَن لَیسَ یَملِکُ لی

ما یُرتَجی بِامرِئٍ لا قائِلٍ عَذلاً (1) و لا یَزیغُ إلی قَولٍ و لا عَمَلِ

و لا یُری خائِفا فی سِرِّهِ وَجِلاً و لا یُحاذِرُ مِن هَفوٍ و لا زَلَلِ

یا وَیحَ نَفسی مِمَّن لَیسَ یَرحَمُها أما لَهُ فی کِتابِ اللّهِ مِن مَثَلِ

أما لَهُ فی حَدیثِ النّاسِ مُعتَبَرٌ مِنَ العَمالِقَةِ (2)العادِیَّةِ الاُوَلِ

یا أیُّهَا الرَّجُلُ المَغبونُ شیمَتُهُ إنّی وَرِثتُ رَسولَ اللّهِ عَن رُسُلِ

أ أنتَ أولی بِهِ مِن آلِهِ فَبِما تُرَی اعتَلَلتَ و ما فِی الدّینِ مِن عِلَلِ. (3)

24/8

فی طولِ الأَمَلِ

-

یا مَن بِدُنیاهُ اشتَغَل و غَرَّهُ طولُ الأَمَل

المَوتُ یَأتی بَغتَةً (4) وَ القَبرُ صُندوقُ العَمَل. (5)

ص:358


1- (1) العَذْلُ:المَلامَةُ(الصحاح:ج 5 ص 1762«عذل»).
2- (2) العَمالِقة:الجبابرة الذین کانوا بالشام من بقیّة قوم عاد(النهایة:ج 3 ص 301« [1]عملق»).
3- (3) کشف الغمّة:ج 2 ص 249، [2]بحار الأنوار:ج 78 ص 125 ح 6. [3]
4- (4) جاءَ بَغتَةً:أی فجأةً علی غِرّة(المصباح المنیر:ص 56« [4]بغت»).
5- (5) بستان الواعظین:ص 194. [5]

23/8-در فضیلت خاندانش و شایسته تر بودنش برای خلافت

-پدرم،علی و جدّم،خاتمِ پیامبران است

آنان که قبل از ما برای ابلاغ دین خدا،مورد رضایت خداوند بودند.

خدا می داند و قرآن نیز می گوید

آن کسی که در برابر من قرار گرفته است(یزید)،حقّ حاکمیتی بر من ندارد.

به چنین کسی امید نمی رود که ملامت کننده نباشد

و در گفتار و عمل،منحرف نگردد.

در نهان،بیمناک و هراسناک نیست

و از لغزش و سقوط،حذر نمی کند.

وای بر جان من از کسی که بر آن رحم نمی کند!

آیا برای او در کتاب خدا مَثَلی وجود ندارد؟

آیا در سخنان مردم،برای او عبرت هایی نیست

از سرنوشت قوم عمالِقه تجاوزگر و ستمگران پیشین[در شام]؟

ای که اخلاقش به انحطاط کشیده![بدان که]

من،وارث پیامبر صلی الله علیه و آله و او هم وارث پیامبران الهی است.

آیا تو با آن که نامناسب دیده می شوی،از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به او شایسته تری

در حالی که در دین خدا کاستی ای وجود ندارد؟!

24/8-در درازی آرزوها

-ای کسی که به دنیایش مشغول شده است

و آرزوهای درازش،او را فریفته است!

بدان که مرگ،ناگهان فرا می رسد

و قبر انسان،صندوق اعمال اوست.

ص:359

25/8

فی وَداعِ ابنَتِهِ سُکَینَةَ و قَد ضَمَّها إلی صَدرِهِ

-

سَیَطولُ بَعدی یا سَکِینَةُ فَاعلَمی مِنکِ البُکاءُ إذَا الحِمامُ (1)دَهانی

لا تُحرقی قَلبی بِدَمعِکِ حَسرَةً ما دامَ مِنِّی الرّوحُ فی جُثمانی

و إذا قُتِلتُ فَأَنتِ أولی بِالَّذی تَأتینَهُ یا خَیرَةَ النِّسوانِ. (2)

26/8

فی بَیانِ فَضائِلِهِ و مَطاعِنِ أعدائِهِ یَومَ الطَّفِّ

-

کَفَرَ القَومُ و قِدما رَغِبوا عَن ثَوابِ اللّهِ رَبِّ الثَّقَلَین

قَتَلوا قِدما عَلِیّا وَ ابنَهُ ال حَسَنَ الخَیرَ الکَریمَ الطَّرَفَین

حَنَقا (3)مِنهُم و قالوا أجمِعوا نَفتِکُ الآنَ جَمیعا بِالحُسَین

یا لَقَومٍ مِن اناسٍ رُذَّلٍ جَمَعُوا الجَمعَ لِأَهلِ الحَرَمَین

ثُمَّ ساروا و تَواصَوا کُلُّهُم بِاجتِیاحی (4)لِرِضاءِ المُلحِدَین

لَم یَخافُوا اللّهَ فی سَفکِ دَمی لِعُبَیدِ اللّهِ نَسلِ الکافِرَین

وَ ابنُ سَعدٍ قَد رَمانی عَنوَةً بِجُنودٍ کَوُکوفِ (5)الهاطِلَین

لا لِشَیءٍ کانَ مِنّی قَبلَ ذا غَیرَ فَخری بِضِیاءِ الفَرقَدَین

بِعَلِیِّ الخَیرِ مِن بَعدِ النَّبِیِّ وَ النَّبِیِّ القُرَشِیِّ الوالِدَین

خَیرَةُ اللّهِ مِنَ الخَلقِ أبی ثُمَّ امّی فَأَنَا ابنُ الخَیرَتَین

فِضَّةٌ قَد خَلَصَت مِن ذَهَبٍ فَأَنَا الفِضَّةُ وَ ابنُ الذَّهَبَین

فاطِمُ الزَّهراءُ امّی و أبی وارِثُ الرُّسلِ و مَولَی الثَّقَلَین

طَحَنَ الأَبطالَ لَمّا بَرَزوا یَومَ بَدرٍ و بِاُحد و حُنَین

و لَهُ فی یَومِ احدٍ وَقعَةٌ شَفَتِ الغِلَّ بِفَضِّ العَسکَرَین

ثُمَّ بِالأَحزابِ وَ الفَتحِ مَعا کانَ فیها حَتفُ (6)أهلِ الفَیلَقَین

و أخو خَیبَرَ إذ بارَزَهُم بِحُسامٍ صارِمٍ ذی شَفرَتَین

وَ الَّذی أردی جُیوشا أقبَلوا یَطلُبونَ الوِترَ (7)فی یَومِ حُنَین

فی سَبیلِ اللّهِ ما ذا صَنَعَت اُمَّةُ السَّوءِ مَعا بِالعِترَتَین

عِترَةِ البَرِّ التَّقِیِّ المُصطَفی و عَلِیِّ القَرمِ (8)یَومَ الجَحفَلَین (9)

مَن لَهُ عَمٌّ کَعَمّی جَعفَرٍ وَهَبَ اللّهُ لَهُ أجنِحَتَین (10)

مَن لَهُ جَدٌّ کَجَدّی فِی الوَری و کَشَیخی فَأَنَا ابنُ العَلَمَین

والدِی شَمسٌ و امّی قَمَرٌ فَأَنَا الکَوکَبُ وَ ابنُ القَمَرَین

جَدِّیَ المُرسَلُ مِصباحُ الهُدی و أبِی الموفی لَهُ بِالبَیعَتَین

بَطَلٌ قَرمٌ هِزَبرٌ (11)ضَیغَمٌ (12) ماجِدٌ سَمحٌ قَوِیُّ السّاعِدَین

عُروَةُ الدّینِ عَلِیٌّ ذاکُمُ صاحِبُ الحَوضِ مُصَلِّی القِبلَتَین

مَع رَسولِ اللّهِ سَبعا کامِلاً ما عَلَی الأَرضِ مُصَلٍّ غَیرُ ذَین

تَرَکَ الأَوثانَ لَم یَسجُد لَها مَع قُرَیشٍ مُذ نَشا طَرفَةَ عَین

عَبَدَ اللّهَ غُلاما یافِعا (13) و قُرَیشٌ یَعبُدونَ الوَثَنَین

یَعبُدونَ اللاّتَ وَ العُزّی مَعا و عَلِیٌّ کانَ صَلَّی القِبلَتَین. (14)

ص:360


1- (1) الحِمَامُ:الموت(النهایة:ج 1 ص 446«حمم»).
2- (2) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 109. [1]
3- (3) الحَنَق:الغَیظ(الصحاح:ج 4 ص 1465«حنق»).
4- (4) فی المصدر:«باحتیاجی»،و التصویب من المصادر الاُخری.
5- (5) الوَکُوفُ:الغزیرة(النهایة:ج 5 ص 220«وکف»).
6- (6) الحَتف:الموت(الصحاح:ج 4 ص 1340«حتف»).
7- (7) صاحبُ الوِتْر:الطالبُ بالثأر(النهایة:ج 5 ص 148« [2]وتر»).
8- (8) القَرْمُ:الفَحلُ و السیّد(القاموس المحیط:ج 4 ص 163«قرم»).
9- (9) الجَحْفَلُ:الجیش(الصحاح:ج 4 ص 1652« [3]جحفل»).
10- (10) هکذا فی المصدر،و هو غیر صحیح؛لأنّ الأجنحة جمع فکیف یثنّی؟علما أنّ هذا البیت لیس موجودا فی الدیوان.
11- (11) الهِزَبْرُ:الأسد،و الغلیظ الضخم،و الشدید الصُّلْب،فارسیة(القاموس المحیط:ج 2 ص 161«هزبر»).
12- (12) الضَّیغَم:العضّ الشدید،و به سمّی الأسد:ضیغما(النهایة:ج 3 ص 91« [4]ضغم»).
13- (13) أیفَعَ الغلام فهو یافِع:إذا شارَفَ الاحتلام و لمّا یحتلم(النهایة:ج 5 ص 299« [5]یفع»).
14- (14) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 79، [6]بحار الأنوار:ج 45 ص 47 و ص 92 و [7]راجع:الاحتجاج:ج 2 ص 101 و کشف الغمّة:ج 2 ص 238 و تسلیة المجالس:ج 2 ص 315 و [8]الفتوح:ج 5 ص 115 و مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 33 و الفصول المهمّة:ص 177 و مطالب السؤول:ص 73.

25/8-در وداع با دخترش سَکینه،در حالی که او را به سینه اش چسبانده بود

-ای دخترم،سکینه!بدان که وقتی مرگ،مرا در بر گرفت

گریه های تو طولانی خواهد شد.

با اشک های حسرت بارت،قلبم را

تا زمانی که جان در بدن دارم،نسوزان.

آنگاه که من کشته شدم،تو سزاوارتری

که زنان برای گفتن تسلیت،به گِردت جمع شوند،ای بهترینِ زنان!

26/8-در بیان فضایل خود و پَلشتی های دشمنان،در روز عاشورا

-این قوم،کافر شدند و پیش از این نیز

از پاداش پروردگار انس و جن،روی گردان بودند.

پیش از این،علی و نیز فرزندش

حسن را،که از دو طرف(پدر و مادر)کریم بود،به کینه کشتند.

و اینک با کینه و خشم می گویند:جمع شوید

تا همگی بر حسین بتازیم.

وای بر این قوم،از دست این مردم پست

که برای کشتن اهل دو حرم،لشکر آراسته اند.

آنها برای نابودی من،به همدیگر سفارش می کنند

و برای رضای دو ملحد(ابن زیاد و یزید)به راه افتاده اند.

در ریختن خون من از خدا نمی ترسند

برای[رضایت]عبید اللّه،از نسل دو کافر.

ابن سعد،همچون دانه های فراوان باران

با لشکر قهرش مرا تیرباران کرد.

نه این که خلافی کرده باشم

بلکه تنها به خاطر افتخارم به دو ستاره فروزان.

علی بن ابی طالب،بهترین فرد پس از پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبری که از طرف پدر و مادر،قُرَشی است.

برگزیده خداوند از میان مردم،پدرم است

و پس از آن،مادرم و من،فرزند دو برگزیده خدایم.

من نقره ای هستم که از طلا گرفته شده ام

نقره ای که فرزند دو طلاست:

مادرم فاطمه زهرا،و پدرم

وارثِ پیامبران و سَرور انس و جن

همو که وقتی در جنگ های بدر و احُد و حنین

پهلوانان به میدان آمدند،آنها را در هم کوبید.

او(پدرم)در جنگ احُد،داستانی دارد

با پراکندن سپاه دشمن،اندوه دل[مسلمانان]را شفا بخشید.

سپس در جنگ احزاب و فتح مکّه با حضور پدرم

سپاه بزرگِ مشرکان و یهودیان برای همیشه مُردند.

همان صاحب خیبر که با خیبریان به جنگ برخاست

با شمشیری دو دم و بُرنده.

همو که سپاهی را به هلاکت افکند

که در روز حنین،به خونخواهی آمده بودند.

ببین این امّت زشتکار با عترت آن دو[بزرگ]چه کردند

و به خیال خود،به خاطر خدا کردند.

عترت پیامبرِ برگزیده نیکوکار متّقی

و عترت علی،دلاورِ روزهای جنگ.

چه کسی عمویی مانند عمویم جعفر دارد

که خداوند،دو بال[در بهشت]به او بخشیده است؟

چه کسی میان مردم،جَدّی همانند جدّ من دارد

و پدری مانند پدر من؟من،فرزند دو نامدارم.

پدرم،خورشید و مادرم،ماه است

و من،ستاره و فرزندِ آن خورشید و ماهم.

جدّم فرستاده خدا و چراغ هدایت است

و پدرم کسی است که در دوجا برایش بیعت گرفته شده است.

او پهلوان،دلاور،شیر ستبر بیشه

قوی پنجه،بزرگوار و بخشنده است.

آری!این علی،دستگیره دین

و صاحب حوض[کوثر]و نمازگزارنده به دو قبله است

که هفت سال کامل با پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خوانده است

در حالی که روی زمین،هیچ نمازگزاری جز آن دو نبود.

بت ها را رها کرد و از هنگام ولادت

چشم بر هم زدنی،همراه قریش،بت ها را سجده نکرد.

از نوجوانی،فقط خدا را عبادت کرد

در حالی که قریش،دو بت را پرستش می کردند.

آنها لات و عُزّا را پرستش می کردند

در حالی که علی،به دو قبله(بیت المقدّس و کعبه)نماز می گزارد.

ص:361

ص:362

ص:363

27/8

فِی المَوعِظَةِ أیضا

-

ما یَحفَظِ اللّهُ یُصَن ما یَضَعِ (1)اللّهُ یُهَن

مَن یُسعِدِ اللّهُ یَلِنْ لَهُ الزَّمانُ إن خَشُن

أخِی اعتَبِر لا تَغتَرِر کَیفَ تَری صَرفَ الزَّمَن

یَجزی بِما اوتِیَ مِن فِعلٍ قَبیحٍ أو حَسَن

أفلَحَ عَبدٌ کُشِفَ ال غِطاءُ عَنهُ فَفَطَن

و قَرَّ عَینا مَن رَأی أنَّ البَلاءَ فِی اللَّسَن

فَمازَ 1مِن ألفاظِهِ فی کُلِّ وَقتٍ و وَزَن

و خافَ مِن لِسانِهِ غَربا (2)حَدیدا فَحَزَن (3)

-

و مَن یَکُ مُعتَصِما بِاللّهِ ذِی العَرشِ فَلَن

یَضُرَّهُ شَیءٌ و مَن یُعدی عَلَی اللّهِ و مَن

مَن یَأمَنِ اللّهَ یَخَف و خائِفُ اللّهِ أ مِن

و ما لِما یُثمِرُهُ ال خَوفُ مِنَ اللّهِ ثَمَن

یا عالِمَ السِّرِّ کَما یَعلَمُ حَقّا ما عَلَن

صَلِّ عَلی جَدّی أبِی ال قاسِمِ ذِی النّورِ المُبَن؟

أکرَمُ مَن حَیَّ و مَن لُفِّفَ مَیتا فِی الکَفَن

وَ امنُن عَلَینا بِالرِّضا فَأَنتَ أهلٌ لِلمِنَن

و أعفِنا فی دینِنا مِن کُلِّ خُسرٍ و غَبَن

ما خابَ مَن خابَ کَمَن یَوما إلَی الدُّنیا رَکَن

طوبی لِعَبدٍ کُشِفَت عَنهُ غَیاباتُ الوَسَن (4)

وَ المَوعِدُ اللّهُ و ما یَقضِ بِهِ اللّهُ مَکَن. (5)

ص:364


1- (1) مازه:غزله و فرزه(القاموس المحیط:ج 2 ص 193«ماز»)
2- (2) فی المصدر:«عزبا»،و الصحیح ما أثبتناه،قال ابن منظور:فی لسانه غربٌ أی حدّة،و غربُ اللّسان:حدّته،و لسانٌ غربٌ:حدید(لسان العرب:ج 1 ص 641« [1]غرب»).
3- (3) فی بحار الأنوار:« [2]فخزن».
4- (4) الوَسَن:ثقلة النوم،و قیل:النعاس(لسان العرب:ج 13 ص 449« [3]وسن»).
5- (5) کشف الغمّة:ج 2 ص 248،بحار الأنوار:ج 78 ص 124 ح 6.

27/8-اندرز

-آنچه را که خداوند متعال حفظ کند،محفوظ می مانَد

و هر چه را وا گذارد،خوار می گردد.

هر کس را خداوند سعادتمند کند

روزگار با همه خشونت هایش بر او آسان می شود.

برادرم!عبرت گیر و مغرور نشو

مگر گردش روزگار را نمی بینی

که جزا می دهد به آنچه داده شده

از کارهای نیک و بد

رستگار،بنده ای است که پرده غفلت

از او برگرفته شد و حقیقت را دریافت.

و چشم کسی روشن است که بداند

گرفتاری انسان،در زبان است.

از این رو،در همه حال

گزیده و سنجیده سخن می گوید.

و از تند و تیزیِ زبان خود می ترسد

و ناراحت می شود[و آن را نگاه می دارد].

کسی که به ریسمان خدا چنگ بزند

هرگز،چیزی به وی ضرر نمی رساند.

و کیست که بتواند با خدا دشمنی ورزد

و به او زیان رساند؟او کیست؟

هر کس از خدا نترسد،از همه چیز می ترسد

ولی آن که از خدا می ترسید،از هیچ چیزی نمی ترسد.

و ثمره خداترسی،آن قدر بسیار است

که نمی توان آن را ارزش گذاری کرد.

ای آن که به نهان آگاهی

همان گونه که آشکار را می دانی!

بر جدّم ابو القاسم،درود فرست

که صاحب نورِ درخشنده است

بر آن که گرامی ترینِ زنده ها

و گرامی ترینِ درگذشتگان است.

و با رضایت خود،بر ما منّت گذار

که تو سزاوارِ منّت نهادن هستی.

و ما را در دینمان معاف دار

از هر خسارت و کاستی ای.

هیچ کس زیان ندید

به قدر کسی که حتّی به اندازه یک روز به دنیا میل پیدا کرد.

خوشا به حال آن بنده ای که کنار رود

پرده های خوابِ سنگین از چشمانش!

وعده دیدار الهی،واقع خواهد شد

و آنچه خداوند حکم کند،همان خواهد شد.

ص:365

ص:366

ص:367

28/8

فِی الاِعتِبارِ بِالمَوتِ

-

أینَ المُلوکُ الَّتی عَن حِفظِها غَفَلْتَ حَتّی سَقاها بِکَأسِ المَوتِ ساقیها

تِلکَ المَدایِنُ فِی الآفاقِ خالِیَةٌ عادَت خَرابا و ذاقَ المَوتَ بانیها

أموالُنا لِذَوِی الوُرّاثِ (1)نَجمَعُها و دورُنا لِخَرابِ الدَّهرِ نَبنیها. (2)

29/8

فی ذَمِّ یَزیدَ

-

اللّهُ یَعلَمُ أنَّ ما بِیَدَی یَزیدَ لِغَیرِهِ

و بِأَنَّهُ لَم یَکتَسِب هُ بِغَیرِهِ و بِمَیرِهِ (3)

لَو أنصَفَ النَّفسَ الخَؤو نُ لَقَصَّرَت مِن سَیرِهِ

و لَکانَ ذلِکَ مِنهُ أد نی شَرِّهِ مِن خَیرِهِ. (4)

30/8

فی بَیانِ فَضائِلِهِ

-

سَبَقتُ العالَمینَ إلَی المَعالی بِحُسنِ خَلیقَةٍ و عُلُوِّ هِمَّه

و لاحَ بِحِکمَتی نورُ الهُدی فی لَیالٍ فِی الضَّلالَةِ مُدلَهِمَّه (5)

یُریدُ الجاحِدونَ لِیُطفِئوهُ و یَأبَی اللّهُ إلاّ أن یُتِمَّه. (6)

ص:368


1- (1) هکذا فی المصدر،و الصواب:«لذوی المیراث».
2- (2) إرشاد القلوب:ص 30. [1]
3- (3) الغِیرَةُ:المِیرَة،یَغیرُهم:أی یمیرهم و ینفعهم.و المِیرَةُ:الطعام یمتارهُ الإنسان(الصحاح:ج 2 ص 775« [2]غیر»و ص 821«میر»).
4- (4) کشف الغمّة:ج 2 ص 247، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 123 ح 6. [4]
5- (5) لیلةٌ مُدْلَهِمَّة:أی مظلمة(الصحاح:ج 5 ص 1921« [5]دهم»).
6- (6) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 72، [6]بحار الأنوار:ج 44 ص 194 ح 6. [7]

28/8-در عبرت گرفتن از مرگ

-کجایند شاهانی که نتوانستند خودشان را نگه دارند

تا این که کاسه مرگ را سر کشیدند؟

این،شهرهای آنان است که در سرتاسر جهان،خالی

و خراب گشته است و بنا کنندگان آنها،طعم مرگ را چشیده اند.

آری!ما اموالمان را برای وارثان خود،جمع می کنیم

و خانه هایمان را نیز برای خراب شدن،بنا می نهیم.

29/8-در نکوهش یزید

-خداوند می داند که آنچه

در دستان یزید است،از آنِ غیر اوست

و آن را به دست نیاورده است

با مال و سرمایه خود.

اگر یزید،درباره نفس خائن خود،انصاف به خرج می داد

از این روش خود،کوتاه می آمد.

و این کاری بود که می توانست از بدی های او بکاهد

و کارهای خیر،پیش کشِ او.

30/8-در بیان فضایل خودش

-با خوش اخلاقی و همّت بلند،پیشی گرفتم

از همه جهانیان برای رسیدن به مقامات بلند.

نور هدایت،با حکمت من درخشید

در شب های بسیار تاریکِ گم راهی.

منکران،می خواهند این نور را خاموش کنند

ولی خداوند بر خلاف خواسته آنان،آن را کامل خواهد کرد.

ص:369

31/8

فی بَیانِ غُربَتِهِ

-

ذَهَبَ الَّذینَ احِبُّهُم و بَقیتُ فیمَن لا احِبُّه

فیمَن أراهُ یَسُبُّنی ظَهرَ المَغیبِ و لا أسُبُّه

یَبغی فَسادی مَا استَطاعَ و أمرُهُ مِمّا أرُبُّه (1)

حَنَقا یَدِبُّ (2)إلَی الضَّرا ءِ و ذاکَ مِمّا لا أدِبُّه

و یَری ذُبابَ الشَّرِّ مِن حَولی یَطِنُّ و لا یَذُبُّه

و إذا خَبا (3)وَغَرُ (4)الصُّدورِ فَلا یَزالُ بِهِ یَشُبُّه (5)

أ فَلا یَعیجُ (6)بِعَقلِهِ أ فَلا یَثوبُ (7)إلَیهِ لُبُّه

أ فَلا یَری أنْ فِعلَهُ مِمّا یَسورُ إلَیهِ غِبُّه (8)

حَسبی بِرَبِّیَ کافِیا ما أختَشی وَ البَغیُ حَسبُه

و لَقَلَّ مَن یُبغی (9)عَلَی هِ فَما کَفاهُ اللّهُ رَبُّه (10). (11)

ص:370


1- (1) رَبَّ الضَّیعةَ:أی أصلَحَها و أتَمَّها(الصحاح:ج 1 ص 130« [1]ربب»).
2- (2) یقال:دَبَّت عَقاربُه؛بمعنی سَرَت نمائِمُهُ و أذاه.و هو یَدِبُّ بیننا بالنمائم(تاج العروس:ج 1 ص 477« [2]دبب»).
3- (3) فی المصدر:«جنا»،و التصویب من بحار الأنوار. [3]قال ابن منظور:خَبَتِ النارُ و الحَربُ و الحِدَّةُ:سَکَنَت و طفئت و خمد لَهَبُها(لسان العرب:ج 14 ص 223« [4]خبا»).
4- (4) الوَغَرُ:الغِلّ و الحرارة(النهایة:ج 5 ص 208« [5]وغر»).
5- (5) شَبَبتُ النارَ و الحَربَ أشُبُّها شَبّا:إذا أوقدتها(الصحاح:ج 1 ص 151« [6]شبب»).
6- (6) عَاجَ به:أی عطف إلیه،و مالَ،و ألمّ به(النهایة:ج 3 ص 315« [7]عوج»).
7- (7) ثاب الرَّجلُ یَثوبُ ثَوبا:رجع بعد ذهابه(الصحاح:ج 1 ص 94« [8]ثوب»).
8- (8) غِبُّ کلّ شیء:عاقبته(الصحاح:ج 1 ص 190«غبب»).
9- (9) فی المصدر:«ینبغی»،و التصویب من بحار الأنوار. [9]
10- (10) فی المصدر:«أدبه»،و التصویب من بحار الأنوار.
11- (11) کشف الغمّة:ج 2 ص 246،بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 6؛ [10]الفصول المهمّة:ص 178،نور الأبصار:ص 153 نحوه و لیس فیهما من«یبغی»إلی«لبّه».

31/8-در بیان غربت خویش

-آنان که دوستشان داشتم،از این جهان رفتند

و اینک،در میان کسانی هستم که دوستشان ندارم.

در میان مردمی زندگی می کنم که پشتِ سرم ناسزا می گویند

امّا من از آنان به بدی یاد نمی کنم.

تا می توانند،در پیِ تباه کردنم هستند

ولی من برای اصلاح آنان،امر به معروف می کنم.

با کینه و خشم،در پیِ زیان رساندن به من اند

حال آن که من،در پیِ زیان آنان نیستم.

آنان حشرات گَزَنده را می بینند که در

اطراف من،صدا می کنند؛امّا آنها را از من نمی رانند.

هرگاه آتش کینه دل ها رو به خاموشی می رود

آنان،آن را شعله ور می کنند.

آیا اندیشه خود را به کار نمی اندازند

یا عقل به سرشان باز نگشته است؟

آیا نمی دانند عواقب اعمال بدشان

دامنگیر خودشان می شود؟

پروردگارم برای من بس است

در برابر آنچه از آن بیم دارم و ستم هم،کارِ آنان است.

و کم است کسی که به او ستم شود

و پروردگارش کفایتش نکند.

ص:371

32/8

فِی المُناجاةِ مَعَ رَبِّ الأَربابِ

-إنَّهُ علیه السلام سایَرَ أنَسَ بنَ مالِکٍ،فَأَتی قَبرَ خَدیجَةَ فَبَکی،ثُمَّ قالَ:اِذهَب عَنّی.قالَ أنَسٌ:فَاستَخفَیتُ عَنهُ،فَلَمّا طالَ وُقوفُهُ فِی الصَّلاةِ سَمِعتُهُ قائِلاً:

یا رَبِّ یا رَبِّ أنتَ مَولاهُ فَارحَم عُبَیدا إلَیکَ مَلجاهُ

یا ذَا المَعالی عَلَیکَ مُعتَمَدی طوبی لِمَن کُنتَ أنتَ مَولاهُ

طوبی لِمَن کانَ خائِفا أرِقا یَشکو إلی ذِی الجَلالِ بَلواهُ

و ما بِهِ عِلَّةٌ و لا سَقَمٌ أکثَرُ مِن حُبِّهِ لِمَولاهُ

إذَا اشتَکی بَثَّهُ و غُصَّتَهُ أجابَهُ اللّهُ ثُمَّ لَبّاهُ

إذَا ابتَلی (1)بِالظَّلامِ مُبتَهِلاً أکرَمَهُ اللّهُ ثُمَّ أدناهُ.

فَنودِیَ:

لَبَّیکَ لَبَّیکَ أنتَ فی کَنَفی و کُلُّ ما قُلتَ قَد عَلِمناهُ

صَوتُکَ تَشتَاقُهُ مَلائِکَتی فَحَسبُکَ الصَّوتُ قَد سَمِعناهُ

دُعاکَ عِندی یَجولُ فی حُجُبٍ فَحَسبُکَ السِّترُ قَد سَفَرناهُ (2)

لَو هَبَّتِ الرّیحُ فی جَوانِبِهِ (3) خَرَّ صَریعا لِما تَغَشّاهُ

سَلنی بِلا رَغبَةٍ و لا رَهَبٍ و لا حِسابٍ إنّی أنَا اللّهُ. (4)

ص:372


1- (1) کذا فی المصدر و بحار الأنوار،و [1]لعلّ الصواب:«خلا».
2- (2) سَفَرْتُ الشیء:کشفته(المصباح المنیر:ص 278«سفر»).
3- (3) الضمیر یحتمل إرجاعه إلیه علیه السلام علی سبیل الالتفات،لبیان غایة خضوعه و ولهه فی العبادة بحیث لو تحرّکت ریحٌ لأسقَطَته(بحار الأنوار:ج 44 ص 193). [2]
4- (4) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 69، [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 193 ح 5. [4]

32/8

در مناجات با ربُّ الأرباب

-امام حسین علیه السلام با انَس بن مالک،کنار قبر خدیجه علیها السلام آمد و گریست.سپس به وی فرمود:«مرا تنها بگذار».

انس می گوید:خود را از او پنهان کردم.پس از آن که نمازش به درازا کشید،شنیدم که می گوید:

«ای پروردگارم،ای پروردگارم!تو مولای منی

به بنده کوچکت رحم کن که پناهش تویی.

ای صاحب والایی ها!فقط به تو اعتماد دارم

خوشا به حال آن که تو مولایش باشی!

خوشا به حال آن که ترسان و شب بیدار است

و شکایت گرفتاری هایش را فقط به پروردگار باعظمتش می گوید

و درد و بیماری ای

بیشتر از محبّت مولایش ندارد.

هرگاه از غم و غصّه اش شِکوه کند

پروردگارش جوابش را می دهد و می پذیرد.

هرگاه هنگامِ تاریکی ها به او تضرّع کند

خداوند،گرامی اش می دارد و به خود،نزدیکش می کند».

پس ندا داده شد:

بلی،بلی!تو تحت حمایت من هستی

و هر آنچه را گفتی،دانستیم.

فرشتگان من،به آوای تو مشتاق اند

و تو را همین بس که آن را شنیدیم.

دعای تو نزد من،میان حجاب ها در جولان است

و ماندن آن میان حجاب ها بس باشد.ما پرده برگرفتیم.

اگر به گاه دعا،باد بر او بوزد

بیهوش بر زمین می افتد.

از من بخواه،بی هیچ ترس و وحشتی

و بی حساب،که من خداوندم.

ص:373

33/8

فی جَوابِ الأَعرابِیِّ

-إنَّ أعرابِیّا دَخَلَ المَسجِدَ الحَرامَ،فَوَقَفَ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام و حَولَهُ حَلقَةٌ،فَقالَ لِبَعضِ جُلَساءِ الحَسَنِ علیه السلام:مَن هذَا الرَّجُلُ؟

فَقالَ لَهُ:الحَسَنُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:إیّاهُ أرَدتُ.

فَقالَ لَهُ:و ما تَصنَعُ بِهِ یا أعرابِیُّ؟

فَقالَ:بَلَغَنی أنَّهُم یَتَکَلَّمونَ فَیُعرِبونَ فی کَلامِهِم،و إنّی قَطَعتُ بَوادِیا و قِفارا و أودِیَةً و جِبالاً،و جِئتُ لاُِطارِحَهُ الکَلامَ و أسأَلَهُ عَن عَویصِ (1)العَرَبِیَّةِ.

فَقالَ لَهُ جَلیسُ الحَسَنِ علیه السلام:إن کُنتَ جِئتَ لِهذا فَابدَأ بِذلِکَ الشّابِ و أومی إلَی الحُسَینِ علیه السلام.

فَوَقَفَ عَلَیهِ و سَلَّمَ،[فَرَدَّ علیه السلام] (2)،ثُمَّ قالَ:و ما حاجَتُکَ یا أعرابِیُّ؟

فَقالَ:إنّی جِئتُکَ مِنَ الهِرَقلِ (3)،وَ الجَعلَلِ (4)،و الأَینَمِ (5)،و الهَمهَمِ.

فَتَبَسَّمَ الحُسَینُ علیه السلام و قالَ:یا أعرابِیُّ،لَقَد تَکَلَّمتَ بِکَلامٍ ما یَعقِلُهُ إلاَّ العالِمونَ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:و أقولُ أکثَرَ مِن هذا،فَهَل تُجیبُنی عَلی قَدرِ کَلامی؟

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:قُل ما شِئتَ،فَإِنّی مُجیبُکَ عَنهُ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:إنّی بَدَوِیٌّ و أکثَرُ مَقالِی الشِّعرُ،و هُوَ دیوانُ العَرَبِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:قُل ما شِئتَ فَإِنّی مُجیبُکَ عَلَیهِ.

فَأَنشَأَ یَقولُ:

هَفا قَلبی إلَی اللَّهوِ و قَد وَدَّعَ شَرخَیهِ (6)

و قَد کانَ أنیقا عَص رَ تَجراریَ ذَیلَیهِ

عُلالاتٌ و لَذّاتٌ فَیا سُقیا لِعَصرَیهِ

فَلَمّا عَمَّمَ الشَّیبُ مِنَ الرَّأسِ نِطاقَیهِ

و أمسی قَد عَنانی مِن هُ تَجدیدُ خِضابَیهِ

تَسَلَّیتُ عَنِ اللَّهوِ و ألقَیتُ قِناعَیهِ

و فِی الدَّهرِ أعاجیبٌ لِمَن یَلبَسُ حالَیهِ

فَلَو یُعمِلُ ذو رَأیٍ أصیلٍ فیهِ رَأیَیهِ

لَأَلفی عِبرَةً مِنهُ لَهُ فی کُلِّ عَصرَیهِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام (7):یا أعرابِیُّ،قَد قُلتَ فَاسمَع مِنّی: (8)

فَما رَسمٌ شَجانی أن مَحا آیَةَ رَسمَیهِ

سَفورٌ دَرَحَ (9)الذَّیلَی نِ فی بَوغاءِ (10)قاعَیهِ

وَ مودٌ (11)حَرجَفٌ تَتری عَلی تَلبیدِ ثَوبَیهِ

و دَلاّحٌ (12)مِنَ المُزنِ دَنا نَوءُ سِماکَیهِ (13)

أتی مُثعَنجِرَ (14)الوَدقِ (15) یَجودُ مِن خِلالَیهِ

و قَد أحمَدَ بَرقاهُ فَلا ذَمَّ لِبَرقَیهِ

و قَد جَلَّلَ رَعداهُ فَلا ذَمَّ لِرَعدَیهِ

ثَجیجُ (16)الرَّعدِ ثَجّاجٌ إذا أرخی نِطاقَیهِ

فَأَضحی دارِسا قَفرا لِبَینونَةِ أهلَیهِ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ لَمّا سَمِعَها:ما رَأَیتُ کَالیَومِ قَطُّ مِثلَ هذَا الغُلامِ أعرَبَ مِنهُ کَلاما،و أذرَبَ لِسانا،و أفصَحَ مِنهُ مَنطِقا!

فَقالَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام:یا أعرابِیُّ:

هذا غُلامٌ کَرَّمَ الرَّحم نُ بِالتَّطهیرِ جَدَّیهِ

کَساهُ القَمَرُ القَمقا مُ مِن نورِ سَناءَیهِ

و لَو عَدَّدَ طَمّاحٌ نَفَحنا عَن عِدادَیهِ

و قَد أرضَیتُ (17)مِن شِعری و قَوَّمتُ عَروضَیهِ.

فَلَمّا سَمِعَ الأَعرابِیُّ قَولَ الحَسَنِ علیه السلام قالَ:بارَکَ اللّهُ عَلَیکُما،مِثلُکُما بَخِلَتهُ الرِّجالُ،و عَن مِثلِکُما قامَتِ النِّساءُ،فَوَ اللّهِ لَقَدِ انصَرَفتُ و أنَا مُحِبٌّ لَکُما،راضٍ عَنکُما،فَجَزاکُمَا اللّهُ خَیرا.وَ انصَرَفَ. (18)

ص:374


1- (1) العَوَصُ:ضدّ الإمکان و الیُسر؛شیء أعوصُ و عویص،و کلامٌ عویص(لسان العرب:ج 7 ص 58« [1]عوص»).
2- (2) لم تذکر فی المصدر،و أثبتناها لاقتضاء السیاق لها.
3- (3) اسم لأحد سلاطین الروم(لغت نامه دهخدا).
4- (4) الجعل:النخل القصار«هامش دیوان الإمام الحسین علیه السلام».
5- (5) الأَینَم:نبتةٌ تنبتُ فی السَّهل و دکادک الأرض،لها ورق طوال لطاف محدّب الأطراف علیها وبر أغبر کأنّه قطع الفراء(انظر:لسان العرب:ج12 ص648« [2]ینم»).
6- (6) شَرْخ الشَّبابِ:أوّله،و قیل:نضارته و قوّته(النهایة:ج 2 ص 457« [3]شرخ»).
7- (7) فی المصدر:«الحسن علیه السلام»،و الصحیح ما أثبتناه.
8- (8) الأبیات الآتیة الّتی أنشدها الإمام علیه السلام لم تُذکر هنا فی المصدر،حیث قال المؤلّف:«ثمّ إنّه علیه السلام قال أبیاتا سیأتی ذکرها فی الباب المختصّ به المعقود لمناقبه إن شاء اللّه»،ثمّ ذکرها فی ص 73.و قد أوردناها هنا کی یتمّ الکلام و یکتمل السیاق.
9- (9) دَرَحَ:دفع(القاموس المحیط:ج 1 ص 220«درح»).و فی الصراط المستقیم:« [4]سفود درج...».
10- (10) البَوْغاءُ:التراب الناعم(النهایة:ج 1 ص 162« [5]بوغ»).
11- (11) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«هتوفٌ».
12- (12) سَحَابَةٌ دَلُوح:أی کثیرة الماء(الصحاح:ج 1 ص 361« [6]دلح»).
13- (13) السِّماک:نجم فی السماء معروف،و هما سماکان:رامح و أعزل و رامح لا نوء له(النهایة:ج 2 ص 403« [7]سمک»).
14- (14) ثَعجرتُ الدمَ:أی صببته فانصبّ(الصحاح:ج 2 ص 605« [8]ثعجر»).
15- (15) الوَدْقُ:المطر(النهایة:ج 5 ص 168«ودق»).
16- (16) مطر ثجّاج:إذا انصبّ جدّا(الصحاح:ج 1 ص 302« [9]ثجج»).
17- (17) کذا فی المصدر،و فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«أرصَنتُ»بدل«أرضَیت»،و الظاهر أنّه الصواب.
18- (18) مطالب السؤول:ص 69؛ [10]الصراط المستقیم:ج 2 ص 172 [11] نحوه.

33/8-در جواب بادیه نشین

-مردی بادیه نشین(اعرابی)،وارد مسجد الحرام شد و در کنار امام حسن علیه السلام که عدّه ای گِردش را گرفته بودند ایستاد و از یکی از حاضران پرسید:این مرد کیست؟

او گفت:حسن بن علی بن ابی طالب است.

بادیه نشین گفت:من با همو کار دارم.

به بادیه نشین گفت:ای بادیه نشین!با او چه کار داری؟

گفت:شنیده ام که آنها فصیح سخن می گویند و من،بیابان ها،دشت ها،درّه ها و کوه ها را پیموده و آمده ام تا با او سخن بگویم و مشکلات زبان عربی را از او بپرسم.

همنشین امام حسن علیه السلام به وی گفت:اگر برای این کار آمده ای،از آن جوان بپرس.و به امام حسین علیه السلام اشاره نمود.

او نزد امام حسین علیه السلام رفت و سلام کرد.[ایشان،پاسخش را داد و]فرمود:«چه حاجتی داری؟».

گفت:من از نزد هِرَقْل (1)و جَعْلَل (2)و ایْنَم (3)و هَمْهَم آمده ام.

امام حسین علیه السلام تبسّمی نمود و فرمود:«ای اعرابی!سخنی گفتی که جز عالمان،آن را درنمی یابند».

بادیه نشین گفت:بیش از این نیز می گویم.آیا به اندازه من می توانی پاسخم دهی؟

امام حسین علیه السلام فرمود:«آنچه می خواهی،بگو که من،پاسخت می دهم».

اعرابی گفت:من بادیه نشینم و بیشتر سخنان من،شعر است که دیوان عرب است.

فرمود:«هر چه می خواهی،بگو.من،پاسخ می دهم».

او شروع به سرودن شعر نمود و گفت:

دل من به سوی لهو و لعب می شتابد

در حالی که با نشاط جوانی،بدرود گفته است.

روزگار زیبایی که

دو سوی دامنش را می کشیدم

خوشی هایی بود و لذّت هایی

و چه نوشیدنی هایی در آن زمان بود!

هنگامی که پیری

اطراف سرم را نیز سفید کرد

و مرا ناگزیر کرد

تا خضاب به کار ببرم

از خوش گذرانی،دست کشیده

بساط آن را برچیدم.

روزگار،شگفتی ها دارد

برای کسی که هر دو حالت را تجربه کند.

پس هرگاه انسان خردمند

و صاحبْ رأیی اندیشه اش را به کار گیرد

از آن،عبرتی می گیرد

که در تمام دوران زندگی به کارش می آید.

امام حسین علیه السلام فرمود:«ای اعرابی!حال که گفتی،از من بشنو:

نشانه ای که آثارش محو گشته است

مرا اندوهگین نمی سازد.

پرده برگرفته و دامن کشان

بر شن های نرم می خرامَد.

بادهای ملایم و بسیار خُنَک

که پی در پی،جامه هایش را می لرزاندند.

ابری پُر باران

که نزدیک است افتادن دو ستاره اش.

باران سیل آسا

از خلال ابرها می تَراود

با برق های ستودنی

و نه نکوهیدنی

و صداهای رعدش نیز باشکوه است

و نانکوهیده.

رعدی غُرنده

تا هر کجا که دایره اش را بگسترد.

[با این همه]چون او از اهلش جدا شد

بیابان،تهی شد».

هنگامی که اعرابی،این شعرها را شنید،گفت:هرگز کلامی گویاتر،فصیح تر و زیباتر از کلامِ این جوان،ندیده بودم.

در این هنگام،امام حسن علیه السلام فرمود:«ای اعرابی!

او جوانی است که خداوند مهربان

دو جدّش را با طهارت،تکریم کرده است.

قرص ماهِ نقره فام

نور شَرَف خویش را بر او پوشانده است.

اگر شمارنده ای،فضایل او را بشمارد

ما نیز در شمارش او خواهیم دَمید.

من،شعر خود را می سرایم

با معنایی محکم و استوار».

وقتی که اعرابی،شعر امام حسن علیه السلام را شنید،گفت:خدا[این بزرگواری تان را]بر شما دو نفر مبارک گردانَد.مردان،از[به جا گذاشتن]مانند شما،بخل می ورزند،و زنان نیز از[زادن]مانند شما باز ایستاده اند.به خدا سوگند،من با رضایت و محبّت شما می روم.خداوند،به شما جزای خیر دهد!و سپس رفت.

ص:375


1- (1) هِرَقْل،نام یکی از سلاطین روم است(لغت نامه دهخدا).
2- (2) جَعْلَل،به درخت خرمای کوتاه می گویند.
3- (3) أیْنَم،گیاهی است که در دشت و زمین هموار می روید.برگی بلند و لطیف و پشتْ خمیده دارد.کُرکی خاکی رنگ دارد،همانند بدنِ گورخر.

ص:376

ص:377

ص:378

ص:379

34/8

فِی الاِعتِذارِ مِنَ السّائِلِ

-خَرَجَ سائِلٌ یَتَخَطّی أزِقَّةَ المَدینَةِ،حَتّی أتی بابَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام،فَقَرَعَ البابَ و أنشَأَ یَقولُ:

لَم یَخِبِ الیَومَ مَن رَجاکَ و مَن حَرَّکَ مِن خَلفِ بابِکَ الحَلَقَه

فَأَنتَ ذُو الجودِ أنتَ مَعدِنُهُ أبوکَ قد کانَ قاتِلَ الفَسَقَه. (1)

و کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام واقِفا یُصَلّی،فَخَفَّفَ مِن صَلاتِهِ و خَرَجَ إلَی الأَعرابِیِّ،فَرَأی عَلَیهِ أثَرَ ضُرٍّ و فاقَةٍ،فَرَجَعَ و نادی بِقَنبَرٍ،فَأَجابَهُ:لَبَّیکَ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

قالَ:ما تَبَقّی مَعَکَ مِن نَفَقَتِنا؟قالَ:مِائَتا دِرهَمٍ،أمَرتَنی بِتَفرِقَتِها فی أهلِ بَیتِکَ.

قالَ:فَهاتِها فَقَد أتی مَن هُوَ أحَقُّ بِها مِنهُم،فَأَخَذَها و خَرَجَ یَدفَعُها إلَی الأَعرابِیِّ،و أنشَأَ یَقولُ:

خُذها و إنّی إلَیکَ مُعتَذِرٌ وَ اعلَم بِأَنّی عَلَیکَ ذو شَفَقَه

لَو کانَ فی سَیرِنا عَصا تُمَدُّ إذا (2) کانَت سَمانا عَلَیکَ مُندَفِقَه

لکِنَّ رَیبَ المَنونِ (3)ذو نَکَدٍ (4) وَ الکَفُّ مِنّا قَلیلَةُ النَّفَقَه.

قالَ:فَأَخَذَهَا الأَعرابِیُّ و وَلّی و هُوَ یَقولُ:

مُطَهَّرونَ نَقِیّاتٌ جُیوبُهُم تَجرِی الصَّلاةُ عَلَیهِم أینَما ذُکِروا

و أنتُمُ أنتُمُ الأَعلَونَ عِندَکُم عِلمُ الکِتابِ و ما جاءَت بِهِ السُّوَرُ

مَن لَم یَکُن عَلَوِیّا حینَ تَنسُبُهُ فَما لَهُ فی جَمیعِ النّاسِ مُفتَخَرُ. (5)

ص:380


1- (1) توجد بعض الأخطاء فی هذین البیتین فی المصدر،و صحَّحناها من الترجمة المطبوعة بتحقیق محمّد باقر المحمودی.
2- (2) فی المصدر:«تمدادا»،و التصویب من بغیة الطلب فی تاریخ حلب.و [1]فی الترجمة المطبوعة الآنفة الذکر:«لو کانَ فی سَیرنا الغَداةَ عصا».
3- (3) فی الترجمة المطبوعة الآنفة الذکر:«ریب الزمان».
4- (4) نَکِدَ عَیشُه:اشتَدَّ و عَسُر(القاموس المحیط:ج 1 ص 342«نکد»).
5- (5) تاریخ دمشق:ج 14 ص 185،بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2593 و [2]راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 65 و [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 190 ح 2. [4]

34/8-در عذرخواهی از نیازمند

-فقیری از خانه اش خارج شد و کوچه های مدینه را پیمود و به خانه امام حسین علیه السلام رسید.درِ خانه را کوبید و شعر زیر را سرود:

کسی که به تو امید بسته

و حلقه در خانه تو را به صدا درآورده،ناامید باز نگشته است.

تو سر تا پا،سخاوتی و معدنِ بخششی

و پدرت،کشنده فاسقان است.

امام حسین علیه السلام نماز می خواند.نمازش را کوتاه کرد و به سوی او آمد و آثار گرفتاری و ناداری را در او دید.به خانه باز گشت و قنبر را صدا زد.او پاسخ داد:بله،ای پسر پیامبر خدا!

[امام علیه السلام به او]فرمود:«آیا از مخارج زندگی ما چیزی در نزد تو مانده است؟».

گفت:دویست درهم هست که فرموده ای آن را میان خانواده ات تقسیم کنم.

فرمود:«همان را بیاور.کسی آمده که از خانواده ام به آن،سزاوارتر است».

سپس،آن را گرفت و از خانه خارج شد و در حال دادن آن به مرد عرب،چنین سرود:

«این را بگیر و من از تو پوزش می خواهم

و بدان که من نسبت به تو مهربانم.

اگر ما در زندگی بهره ای داشتیم

آنگاه،بارانِ بخشش ما بر تو فرو می ریخت.

امّا روزگار بر ما تنگ گرفته است

و دستان ما اینک از بخشش های فراوان،کوتاه است».

اعرابی،آن را گرفت و باز گشت،در حالی که می گفت:

شما پاکانی امین هستید

و هرجا یاد شوید،بر شما درود می فرستند.

شما و فقط شما،والایانی هستید که علم به قرآن،نزد شماست

و نیز آنچه سوره ها بر آن مشتمل است.

کسی که از تبارِ علی نیست

دیگر افتخاری میان مردم ندارد.

ص:381

ص:382

ص:383

البابُ التّاسِعُ:التّمثّل فی کلام الإمام

1/9

التَّمَثُّلُ بِشِعرِ أخِی الأَوسِ فی جَوابِ الحُرِّ

-

سَأَمضی و ما بِالمَوتِ عارٌ عَلَی الفَتی إذا ما نَوی خَیرا و جاهَدَ مُسلِما

و واسَی الرِّجالَ الصّالِحینَ بِنَفسِهِ و فارَقَ مَذموما و خالَفَ مُجرِما

اُقَدِّمُ نَفسی لا اریدُ بَقاءَها لِتَلقی خَمیسا (1)فِی الوَغاءِ عَرَمرَما (2)

فَإِن عِشتُ لَم اذمَم و إن مِتُّ لَم الَم (3) کَفی بِکَ ذُلاًّ أن تَعیشَ مُرَغَّما. (4)

ص:384


1- (1) الخَمِیسُ:الجیش،سمّی به لأنّه مقسوم بخمسة أقسام:المُقَدّمة،و السَّاقة،و المَیْمَنةُ،و المیسرة،و القلب(النهایة:ج 2 ص 79« [1]خمس»).
2- (2) العَرَمْرَمُ:الجیش الکثیر(الصحاح:ج 5 ص 1984« [2]عرم»).
3- (3) فی المصدر:«فإن عشتُ لم الم و إن مِتُّ لم اذم»،و لا یستقیم الوزن به،و قد صحّحناه من بحار الأنوار.
4- (4) الفتوح:ج 5 ص 79،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 233؛المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 69،تسلیة المجالس:ج 2 ص 248 کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 192 و راجع:الإرشاد:ج 2 ص 81 و الأمالی للصدوق:ص 219 و مثیر الأحزان:ص 45 و تاریخ الطبری:ج 5 ص 404 و بستان الواعظین:ص 261 ح 413.

باب نهم:تمثّل جُستن امام به اشعار شاعران

1/9-تمثّل به شعر مرد اوسی در پاسخ حُر

-من می روم و مرگ برای جوان مرد،عار نیست

اگر نیّتش خیر باشد و در مسلمانی جهاد کند

و صالحان را با جان خود،یاری دهد

و از ناشایست،دوری گزیده،با تبهکار،مخالفت کند.

جان خویش را تقدیم می کنم و ماندنش را نمی خواهم

تا در میدان جنگ با لشکر انبوه دشمن،دیدار کنم.

اگر زنده بمانم و اگر بمیرم،سرزنش نمی شوم

این خواری،تو را بس که در زیر سلطه دیگران،زندگی کنی.

ص:385

2/9

التَّمَثُّلُ بِشِعرِ فَروَةَ یَومَ عاشوراءَ فی آخِرِ خُطبَتِهِ

-

فَإِن نَهزِم فَهَزّامونَ قِدما و إن نُغلَب فَغَیرُ مُغَلَّبینا

و ما إن طِبُّنا (1)جُبنٌ و لکِن مَنایانا و دَولَةُ آخَرینا

إذا مَا المَوتُ رَفَّعَ عن اناسٍ کَلاکِلَهُ (2)أناخَ بِآخَرینا

فَأَفنی ذلِکُم سَرَواتِ (3)قَومی کَما أفنَی القُرونَ الأَوَّلینا

فَلَو خَلَدَ المُلوکُ إذا خَلَدنا و لَو بَقِیَ الکِرامُ إذا بَقینا

فَقُل لِلشّامِتینَ بِنا:أفیقوا سَیَلقَی الشّامِتونَ کَما لَقینا (4)

3/9

التَّمَثُّلُ بِقَولِ ابنِ مُفَرِّغٍ لِلخُروجِ مِنَ المَدینَةِ

-قالَ أبو سَعیدٍ المَقبُرِیُّ:نَظَرتُ إلَی الحُسَینِ داخِلاً مَسجِدَ المَدینَةِ،و إنَّهُ لَیَمشی و هُوَ مُعتَمِدٌ عَلی رَجُلَینِ؛یَعتَمِدُ عَلی هذا مَرَّةً و عَلی هذا مَرَّةً،و هُوَ یَتَمَثَّلُ بِقَولِ

ابنِ مُفَرِّغٍ:

لا ذَعَرتُ السَّوامَ فی فَلَقِ الصُّب حِ مُغیرا و لا دُعیتُ یَزیدا

یَومَ اعطی مِنَ المَهابَةِ ضَیما (5) وَ المَنایا یَرصُدنَنی أن أحیدا.

قالَ:فَقُلتُ فی نَفسی:وَ اللّهِ ما تَمَثَّلَ بِهذَینِ البَیتَینِ إلاّ لِشَیءٍ یُریدُ،قالَ:فَما مَکَثَ إلاّ یَومَینِ حَتّی بَلَغَنی أنَّهُ سارَ إلی مَکَّةَ. (6)

ص:386


1- (1) قال الزَّبیدی:و [1]من المجاز:الطِّبُّ:الدَّأب و الشأن و العادة و الدَّهر؛یقال:ما ذاک بِطِبّی؛أی بدهری و عادتی و شأنی(تاج العروس:ج 2 ص 177« [2]طبب»).
2- (2) الکَلکَل:الصدر من کلّ شیء،و الکَلکَل فی الفَرس:ما بین محزمَیه إلی ما مسّ الأرض منه إذا رَبَض،و قد یستعار لما لیس بجسم؛قالت أعرابیّة ترثی ابنها:«ألقی عَلَیه الدهرُ کَلکَلَهُ مَن ذا یَقومُ بکَلکَلِ الدَّهرِ»(تاج العروس:ج 15 ص 665« [3]کلل»).
3- (3) سَراة:أی أشراف،و تجمع السَّرَاة علی سَرَوَات(النهایة:ج 2 ص 363« [4]سری»).
4- (4) الملهوف:ص 157،مثیر الأحزان:ص 55،الإحتجاج:ج 2 ص 100 و [5]لیس فیه«من إذا»إلی«الأوّلینا»،إثبات الوصیّة:ص 177،بحار الأنوار:ج 45 ص 9؛ [6]تاریخ دمشق:ج 14 ص 219 و فیه«طعمة»بدل«دولة»،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 7 و [7]فیه«و إن نهزم فغیر مهزّمینا»بدل«و إن نغلب فغیر مغلّبینا»و فی الأربعة الأخیرة البیتان الأوّلیان فقط.
5- (5) الضَّیْمُ:الظَّلْمُ(الصحاح:ج 5 ص 1973«ضیم»).
6- (6) تاریخ الطبری:ج 5 ص 342 [8] عن أبی سعد المقبری،مروج الذهب:ج 3 ص 64،أنساب الأشراف:ج 3 ص 368، [9]تاریخ دمشق:ج 14 ص 204،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 186؛الأمالی للشجری:ج 1 ص 185 و [10]الأربعة الأخیرة عن أبی سعید المقبری،مثیر الأحزان:ص 38 عن عبد الملک بن عمیر و کلّها نحوه و فیها«مخافة الموت»بدل«من المهابة».

2/9-تمثّل به شعر فروه در پایان خطبه روز عاشورا

-اگر دشمن را فراری دهیم،که از دیرباز،کار ما فراری دادن دشمن بوده

و اگر هم به ظاهر مغلوب شویم،[چون حق با ماست،]هیچ وقت شکست خورده نیستیم.

عادت و خوی ما ترس نیست؛لیکن

اجَل های ما و روزگار دولت دیگران رسیده است.

هرگاه[شتر]مرگ،سینه اش را از درِ خانه گروهی بردارد

بی گمان،آن را در کنار گروه دیگری می خوابانَد.

همین مرگ اشراف،قوم ما را نابود کرد

همان گونه که پیشینیان را هم نابود کرد.

اگر پادشاهان عالم در این دنیا جاودانه می ماندند،ما هم می ماندیم

و اگر بزرگان باقی می ماندند،ما هم باقی می ماندیم.

به شماتت کنندگان ما بگویید که دست بردارند

چرا که آنان نیز مانند ما مرگ را ملاقات خواهند کرد.

3/9-تمثّل به شعر ابن مفرِّغ برای خارج شدن از مدینه

-ابو سعید مَقبُری می گوید:امام حسین علیه السلام را دیدم که به مسجد مدینه آمد،در حالی که دو نفر همراهی اش می کردند.گاه به گاه،به یکی از آنها تکیه می کرد و

به شعرهای ابن مفرِّغ،تمثّل می جُست:

من،چوپانان را در سپیده دمان نترسانده ام

با شبیخون زدن،و مرا یزید[بن مفرِّغ]نخوانند

در آن روزی که از ترس،دست در دست ظلم بگذارم

و از کمین مرگ[ هراسناک]کنار بکشم.

پیشِ خود گفتم:به خدا سوگند،او به این شعرها تمثّل نجُست،جز آن که اراده کار مهمّی دارد.دو روز بعد،به من خبر رسید که امام علیه السلام به سوی مکّه حرکت کرده است.

ص:387

4/9

التَّمَثُّلُ بِأَشعارِ ضِرارِ بنِ الخَطّابِ الفِهرِیِّ یَومَ الطَّفِّ (1)

-

مَهلاً بَنی عَمِّنا ظُلامَتَنا إنَّ بِنا سَورَةً (2)مِنَ الغَلَقِ (3)

لِمِثلِکُم تُحمَلُ السُّیوفُ و لا تُغمَزُ أحسابُنا مِنَ الرَّقَقِ (4)

إنّی لَأَنمی إذَا انتَمَیتُ إلی عِزٍّ عَزیزٍ و مَعشَرٍ صُدُقِ

بیضٍ سِباطٍ (5)کَأَنَّ أعیُنَهُم تُکحَلُ یَومَ الهِیاجِ بِالعَلَقِ (6). (7)

ص:388


1- (1) قالها یوم الخندق و تمثّل بها أمیر المؤمنین یوم صفّین أیضا.
2- (2) سَوْرةٌ:أی ثورة من حِدّة(النهایة:ج 2 ص 420«سور»).
3- (3) غَلِقَ:ضَجِرَ و غَضِبَ(المصباح المنیر:ص 451«غلق»).
4- (4) الرَّقَقُ:الضّعفُ(الصحاح:ج 4 ص 1483«رقَقَ»).
5- (5) سَبطٌ:أی مُمتدّ الأعضاء تامّ الخَلق(النهایة:ج 2 ص 334« [1]سبط»).
6- (6) العَلَقُ:الدم الغلیظ(الصحاح:ج 4 ص 1529« [2]علق»).
7- (7) مقاتل الطالبیّین:ص 320، [3]الأغانی:ج 19 ص 204، [4]شرح نهج البلاغة:ج 3 ص 309.

4/9-تمثّل به شعر ضِرار بن خطّاب فِهری در روز عاشورا

(1)

-ای عمو زادگان!از طعنه زدن به ما دست نگه دارید

که ما سخت خشمگینیم.

شمشیرها برای[دفاع از]شما حمل می شوند

و پدران ما ضعفی متّهم نیستند.

آری!من،اگر بخواهم نسبم را بگویم

خود را به نیرویی پیروز و گروهی راستین،منتسب می کنم

سپیدرویانی راستْ قامت که چشمان خود را

در توفان جنگ،با خون غلیظ،سُرمه می کشند.

ص:389


1- (1) ضِرار،این اشعار را در جنگ خندق گفته است و امام علی علیه السلام هم در جنگ صِفّین به آن،تمثّل جُسته است.

5/9

التَّمَثُّلُ بِقَولِ زُمَیلِ بنِ ابَیرٍ الفَزارِیِّ

-عَرَضَ لَهُ[أی لِلإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام و ذلِکَ بَعدَ صُلحِ الإِمامِ الحَسَنِ علیه السلام]سُلَیمانُ بنُ صُرَدٍ و سَعیدُ بنُ عَبدِ اللّهِ الحَنَفِیُّ بِالرُّجوعِ عَنِ الصُّلحِ.

فَقالَ:هذا ما لا یَکونُ و لا یَصلُحُ.قالوا:فَمَتی أنتَ سائِرٌ؟قالَ:غَدا إن شاءَ اللّهُ.

فَلَمّا سارَ خَرَجوا مَعَهُ،فَلَمّا جاوَزوا دَیرَ هِندٍ،نَظَرَ الحُسَینُ علیه السلام إلَی الکوفَةِ،فَتَمَثَّلَ قَولَ زُمَیلِ بنِ ابَیرٍ الفَزارِیِّ،و هُوَ ابنُ امِّ دینارٍ:

فَما عَن قِلیً (1)فارَقتُ دارَ مَعاشرٍ هُمُ المانِعونَ باحَتی (2)و ذِماری (3)

و لکِنَّهُ ما حُمَّ (4)لا بُدَّ واقِعٌ نَظارِ (5)تَرَقَّب ما یُحَمُّ نَظارِ. (6)

ص:390


1- (1) القِلَی:البُغْضُ(الصحاح:ج 6 ص 2467«قلا»).
2- (2) باحَة الدار:وسَطها(النهایة:ج 1 ص 161« [1]بوح»).
3- (3) الذِّمارُ:ما لزمک حفظه ممّا وارءک و تعلّق بک(النهایة:ج 2 ص 167« [2]ذمر»).
4- (4) حُمَّ:قُدِّرَ(الصحاح:ج 5 ص 1904«حمم»).
5- (5) نَظارِ:أی انتَظِرْ،اسمٌ وُضِعَ مَوضِعَ الأمر(تاج العروس:ج 7 ص 541« [3]نظر»).
6- (6) أنساب الأشراف:ج 3 ص 364. [4]

5/9-تمثّل به سخن زُمَیل بن ابَیر فَزاری

-پس از آن که امام حسن علیه السلام صلح با معاویه را پذیرفت،سلیمان بن صُرَد خزاعی و سعید بن عبد اللّه حنفی به امام حسین علیه السلام پیشنهاد کردند که از صلح،باز گردد.

امام حسین علیه السلام فرمود:«این کار نمی شود و به صلاح نیست».

گفتند:پس چه زمانی[از کوفه]خارج می شوی؟

فرمود:«اگر خدا بخواهد،فردا».

هنگامی که امام علیه السلام حرکت کرد،آنان نیز با او خارج شدند.زمانی که از دیرِ هند گذشتند،امام حسین علیه السلام نگاهی به کوفه کرد و به شعر زُمَیل بن ابَیر فزاری،فرزند امّ دینار،تمثّل جُست که:

من از سرِ بغض،جدا نشده ام

از دیار مردمی که مدافع خانه و حریم من بودند.

امّا آنچه مقدّر گشته،واقع می شود

منتظر باش،منتظر،تا آنچه مقدّر شده،به انجام رسد.

ص:391

البابُ العاشِرُ:الدّیوان المنسوب إلی الإمام (1)

1/10

قافِیَةُ الأَلِفِ

-

تَبارَکَ ذُو العُلی وَ الکِبرِیاءِ تَفَرَّدَ بِالجَلالِ و بِالبَقاءِ

و سَوَّی المَوتَ بَینَ الخَلقِ طُرّا و کُلُّهُم رَهائِنُ لِلفَناءِ

و دُنیانا و إن مِلنا إلَیها فَطالَ بِهَا المَتاعُ إلَی انقِضاءِ

ألا إنَّ الرُّکونَ إلَی الغَرورِ إلی دارِ الفَناءِ مِنَ العَناءِ

و قاطِنُها (2)سَریعُ الظَّعنِ (3)عَنها و إن کانَ الحَریصُ عَلَی الثَّواءِ. (4)

ص:392


1- (1) قال مؤلّف أدب الحسین و حماسته:دیوانٌ منسوبٌ إلی الإمام الشهید سیّد الإباء و الشهداء،الحسین بن علیّ بن أبی طالب صلوات اللّه علیهما،عثرت علیه فی مکتبة بایزید بإستانبول؛قرب جامع بایزید فی ضمن رسائل مخطوطة،یقرب تاریخ أکثرها من القرن الثامن الهجری،لکنّ النسخة لم تکن مورّخة و لا مقیّدة باسم الناسخ و الجامع،إلاّ أنَّ اسلوب الخطّ کان یشهد بقدمته،و عنوان الدیوان«للإمام حسین بن علیّ»،و لکن فی فهرست المکتبة ذکر باسم«نصح الأبرار».و بعد مضیّ مدّة وقفت علی نسخة اخری من الدیوان،و عنوانه بعد البسملة«کتاب المخمّسات من تصنیف السعید الشهید المرحوم المغفور بالرحمة الواسعة و الکرامة الجامعة حسین بن علیّ بن أبی طالب کرّم اللّه وجهه و رضی اللّه عنهما»،مرتّبة علی حروف الهجاء بالقوافی،و فی آخر النسخة رباعیّة بالترکیّة: حق تعالی رحمتی گلسون اکا بویازان مسکینی دعادن اکا فاعلات فاعلات فاعلون نفس الدن گورنجه لولدوق زبون فاستنسخت النسخة الاُولی و أشرت إلی اختلاف النسختین،و حسبت ذلک من الغنائم التی لا یقاس بشیء من الذخائر الدنیویّة.بعد ما رجعت إلی إیران فی 1391 هجری بمخالفة حکومة إیران،سألت المحقّقین عن الدیوان،فقالوا ما رأیناه و لا سمعناه،إلاّ أنّی وجدته مذکورا فی ناسخ التواریخ،و کذا فی دیوان المعصومین للخیابانی،منسوبا إلی الإمام السجّاد علیه السلام،فذاکرت الفقیه النسّابة العلاّمة آیة اللّه العظمی السیّد شهاب الدین النجفی المرعشی،فقال:إنّ الدیوان طبع ببمبئی فی الهند،و أعطانی نسخة منه،و فی أوّله:هذا هو الدیوان الذی ینسب إلی إمام العارفین و سیّد الساجدین،جمعها و ألّفها محمّد بن الحسن الحرّ العاملی،نشره ملک الکتّاب المیرزا محمّد الشیرازی فی 1317 ه بخطّ المیرزا داود الشیرازی.فراجعت المعاجم و کتب التراجم،و لم أجد الدیوان من مؤلّفات الحرّ العاملی حتّی إنّه قدّس سره لم یذکره فی کتابه أمل الآمل فی علماء جبل عامل،الذی ذکر فیه ترجمته و جمیع مؤلّفاته. و کذا لم أجد من أصحابنا من نسب الدیوان أو بیتا منه إلی الإمام السجّاد علیه السلام،و لم یعتمد مؤلّف ناسخ التواریخ و کذا المدرّس الخیابانی فی دیوان المعصومین فی نسبة الدیوان إلی الإمام السجّاد علیه السلام إلاّ علی الدیوان المطبوع فی بمبئی،المسمّی بالتحفة السجّادیة،و نسب أیضا إلی قطب الدین زین العابدین.فاعتمدت علی ما عثرت علیه فی نسختین خطّیّتین عتیقتین فی مکتبة بایزید بإستانبول من نسبة الدیوان إلی الإمام الشهید الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام،هذا ما وجدته و حقّقته،و اللّه أعلم بحقائق الاُمور.
2- (2) قَطَنَ بالمکان:أقام به و توطَّنَهُ،فهو قاطن(الصحاح:ج 6 ص 2182« [1]قطن»).
3- (3) ظَعَنَ:سار(الصحاح:ج 6 ص 2156«ظعن»).
4- (4) ثَوَی بالمکان:إذا أقام فیه(النهایة:ج 1 ص 230« [2]ثوا»).

باب دهم:دیوان منسوب به امام حسین

اشاره

باب دهم:دیوان منسوب به امام حسین (1)

1/10-قافیه«الف»

-خجسته است خداوند بلندمرتبه و باعظمت

آن که در شکوه و جاودانگی،یگانه است.

خداوندی که مرگ را میان همه آفریدگان،یکسان قرار داد

و همه آنها در گروِ فنایند.

دنیای ما فانی است،اگرچه به آن علاقه داشته باشیم

و مدّتی طولانی از آن،بهره مند باشیم.

هان که دل سپردن به سرای فریب و فنا

خود،موجب رنج است.

و مقیم کوی دنیا،ناگزیر است که زود از آن،کوچ کند

اگر چه بر ماندن،حریص باشد.

ص:393


1- (1)مؤلّف أدب الحسین علیه السلام و حماسته می گوید:به دیوان منسوب به امام شهید،سرور آزادگان و شهیدان،حسین بن علی بن ابی طالب صلوات اللّه علیهما در کتاب خانه بایزید،کنار مسجد جامع بایزید استانبول،دست یافتم که در ضمن چند رساله خطّی بود و بیشتر رساله های یاد شده،به قرن هشتم هجری مربوط بودند.نسخه یاد شده هم تاریخ نداشت و کاتب و گردآورنده اش هم معلوم نبود؛امّا شیوه خطّش گواه قدمت آن بود.عنوان دیوان،این بود:«للإمام حسین بن علیّ »؛امّا در فهرست کتاب خانه از آن به نصح الأبرار یاد شده بود. پس از گذشت مدّتی،به نسخه دیگری از دیوان دست یافتم که عنوانش پس از بسم اللّه،این بود:«کتاب المخمّسات من تصنیف السعید الشهید المرحوم المغفور بالرحمة الواسعة و الکرامة الجامعة حسین بن علیّ بن أبی طالب کرّم اللّه وجهه و رضی اللّه عنهما».ترتیب شعرهای آن بر حسب قافیه الفبایی بود و در آخر نسخه،این رباعی به زبان ترکی آمده بود: حق تعالی رحمتی گلسون اکا بو یازان مسکینی دعادن اکا فاعلاتُن فاعلاتن فاعلن نفس الدن گورنجه لولدوق ابون [رحمت خداوند متعال،شامل حالِ این نویسنده مسکین دعاگو باد فاعلاتُن فاعلاتن فاعلن تا جان از دست می رود]. نسخه نخست را استنساخ کردم و به اختلاف دو نسخه هم اشاره نمودم.به نظرم،این،از غنیمت هایی است که هیچ گنج دنیوی با آن قابل مقایسه نیست. پس از آن که در سال 1391 هجری برای مبارزه با رژیم حاکم بر ایران،به ایران بازگشتم،از پژوهشگران،درباره دیوان یاد شده پرسیدم.گفتند که نه آن را دیده اند و نه درباره اش شنیده اند؛امّا خودم آن را در ناسخ التواریخ و همین طور در دیوان المعصومین مدرّس خیابانی پیدا کردم و دیدم که به امام سجّاد علیه السلام نسبت داده شده است.موضوع را با فقیه نسب شناس،علاّمه آیة اللّه سیّد شهاب الدین مرعشی در میان گذاشتم.وی گفت که دیوان یاد شده،در بمبئی هند چاپ شده است و یک نسخه از آن را هم به من داد.در آغاز آن آمده است:«هذا هو الدیوان الذی ینسب إلی إمام العارفین و سیّد الساجدین،جمعها و ألّفها محمّد بن الحسن الحُرّ العاملی،نشره ملک الکُتّاب المیرزا محمّد الشیرازی فی 1317 ه،بخطّ المیرزا داود الشیرازی». به کتاب های معجم و تراجم مراجعه کردم و دیوان را در زمره در تألیفات حُرّ عاملی نیافتم و حتّی او در کتاب خودش أمل الآمل فی علماء جبل عامل هم در شرح حال خود و تألیفاتش،از آن،یادی نکرده است. همین طور در میان علمای شیعه،کسی را پیدا نکردم که بیتی از دیوان یاد شده را به امام سجّاد علیه السلام نسبت بدهد و مؤلّف ناسخ التواریخ و مدرّس خیابانی در دیوان المعصومین هم به انتساب دیوان به امام سجّاد علیه السلام اعتماد نکرده اند.فقط دیوان چاپ بمبئی که التحفة السجادیّة نام دارد به امام سجّاد علیه السلام منتسب شده است.این اثر به قطب الدین زین العابدین هم نسبت داده شده است.با این وصف،من به دو نسخه خطّی قدیمی کتاب خانه بایزید استانبول اعتماد کردم که این دیوان را به امام شهید،حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام،منسوب نموده است.این است آنچه من یافتم و تحقیق کردم و،البّته خداوندت به حقیقت امور آگاه تر است.

2/10

قافِیَةُ الباءِ

-

یُحَوَّلُ عَن قَریبٍ مِن قُصورٍ مُزَخرَفَةٍ إلی بَیتِ التُّرابِ

فَیُسلَمُ فیهِ مَهجورا فَریدا أحاطَ بِهِ سُحوبُ (1)الاِغتِرابِ

و هَولُ الحَشرِ أفظَعُ کُلِّ أمرٍ إذا دُعِیَ ابنُ آدَمَ لِلحِسابِ

و ألفی (2)کُلَّ صالِحَةٍ أتاها و سَیِّئَةٍ جَناها فِی الکِتابِ

لَقَد آنَ التَّزَوُّدُ إن عَقَلنا و أخذُ الحَظِّ مِن باقِی الشَّبابِ.

ص:394


1- (1) کلمة«سحوب»لم أعثر علیها فی کتب اللُّغة،و الأنسب کلمة«شحوب».
2- (2) ألفَیتُ الشیء:وجَدتُه(الصحاح:ج 6 ص 2484« [1]لفا»).

2/10-قافیه«ب»

-آری به زودی از قصرهای آراسته

به سوی خانه خاکی منتقل می شود

و یکّه و تنها به آن سپرده می شود

و ابرهای غربت،گرداگردش را پُر می کنند.

و وحشت قیامت،هراسناک تر از هر چیزی است

آنگاه که آدمی زاده به حسابرسی خوانده می شود.

هر کار شایسته ای را که آورده است

و هر کار بدی را که مرتکب شده،در نامه عملش می یابد.

اگر خردمند باشیم،زمان آن فرا رسیده است که توشه برگیریم

و از باقی مانده دوران جوانی به درستی بهره ببریم.

ص:395

3/10

قافِیَةُ التّاءِ

-

فَعُقبی کُلِّ شَیءٍ نَحنُ فیهِ مِنَ الجَمعِ الکَثیفِ إلَی الشَّتاتِ

و ما حُزناهُ مِن حِلً ّ و حِرمٍ یُوَزَّعُ فِی البَنینِ و فِی البَناتِ

و فی مَن لَم نُؤَهِّلهُم بِفَلسٍ و قیمَةِ حَبَّةٍ قَبلَ المَماتِ

و تَنسانَا الأَحِبَّةُ بَعدَ عَشرٍ و قَد صِرنا عِظاما بالِیاتِ

کَأَنّا لَم نُعاشِرهُم بِوُدٍّ و لَم یَکُ فیهِم خِلٌّ مُؤاتِ.

4/10

قافِیَةُ الثّاءِ

-

لِمَن یا أیُّهَا المَغرورُ تَحوی مِنَ المالِ المُوَفَّرِ وَ الأَثاثِ

سَتَمضی غَیرَ مَحمودٍ فَریدا و یَخلو بَعلُ عِرسِکَ بِالتُّراثِ

و یَخذُلُکَ الوَصِیُّ بِلا وَفاءٍ و لا إصلاحِ أمرٍ ذِی انتِکاثِ

لَقَد أوفَرتَ وِزرا مُرحَجِنّا (1) یَسُدُّ عَلَیکَ سُبْلَ الاِنبِعاثِ

فَما لَکَ غَیرَ تَقوَی اللّهِ حِرزٌ (2) و ما لَکَ دونَ رَبِّکَ مِن غِیاثِ.

ص:396


1- (1) فی المصدر:«مُرجحینا»،و ما أثبتناه هو الصحیح.و المرحجن هو الثقیل الواسع(لسان العرب:ج 13 ص 177«رحجن»).و فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«مَرَّحینا».
2- (2) الحِرْزَ:المکان الذی یُحفظ فیه(المصباح المنیر:ص 129« [1]حرز»).

3/10-قافیه«ت»

-همه چیزهایی که ما(انسان ها)در آن هستیم

از به هم پیوستگی،به سوی از هم گسیختگی است.

تمام اموالی که از حلال یا حرام به دست آورده ایم

میان پسران و دختران،توزیع می شود

و نیز میان کسانی که قبل از مرگمان

آنان را شایسته یک پول سیاه و یک حَبّه نمی دانستیم.

همه دوستان،پس از ده روز،فراموشمان می کنند

و ما استخوان هایی پوسیده خواهیم شد.

گویی با آنان مهربان نبوده ایم

و میان آنها هیچ دوست صمیمی و همراهی نداشته ایم.

4/10-قافیه«ث»

-ای فریب خورده!برای چه کسی جمع می کنی

این همه ثروت و اثاثیه را؟

یکّه و تنها و نکوهیده از دنیا می روی

و شوهر آینده همسرت،از میراث تو بهره مند می گردد.

وصیّ تو با بی وفایی به وصیّت

و بدون اصلاح امور از هم پاشیده،تو را رها می سازد.

تو می مانی با گناهان سنگینی که مرتکب شده ای

و آنها مانع برخاستن سعادتمندانه تو از گور می شوند.

برای تو،جز تقوای الهی،پناهگاهی

و بجز پروردگارت،فریادرسی نیست.

ص:397

5/10

قافِیَةُ الجیمِ

-

تُعالِجُ بِالطَّبیبِ کُلَّ داءٍ و لَیسَ لِداءِ دینِکَ مِن عِلاجِ

سِوی ضَرَعٍ إلَی الرَّحمنِ مَحضٍ بِنِیَّةِ خائِفٍ و یَقینِ راجِ

و طولِ تَهَجُّدٍ بِطِلابِ عَفوٍ بِلَیلٍ مُدلَهِمِّ السِّترِ داجِ

و إظهارِ النَّدامَةِ کُلَّ وَقتٍ عَلی ما کُنتَ فیهِ مِنِ اعوِجاجِ

لَعَلَّکَ أن تَکونَ غَدا حَظِیّا بِبُلغَةِ فائِزٍ و سُرورِ ناجِ.

6/10

قافِیَةُ الحاءِ

-

عَلَیکَ بِصَرفِ نَفسِکَ عَن هَواها فَما شَیءٌ ألَذُّ مِنَ الصَّلاحِ

تَأَهَّب لِلمَنِیَّةِ حینَ تَغدو کَأَنَّکَ لا تَعیشُ إلَی الرَّواحِ

فَکَم مِن رائِحٍ فینا صَحیحٍ نَعَتهُ نُعاتُهُ قَبلَ الصَّباحِ

و بادِر بِالإِنابَةِ قَبلَ مَوتٍ عَلی ما فیکَ مِن عِظَمِ الجُناحِ

فَلَیسَ أخُو الرَّزانَةِ مَن تَجافی و لکِن مَن تَشَمَّرَ (1)لِلفَلاحِ.

7/10

قافِیَةُ الخاءِ

-

و إن صافَیتَ أو خالَلتَ خِلاًّ فَفِی الرَّحمنِ فَاجعَل مَن تُؤاخی

و لا تَعدِل بِتَقوَی اللّهِ شَیئا و دَع عَنکَ الضَّلالَةَ وَ التَّراخی

فَکَیفَ تَنالُ فِی الدُّنیا سُرورا و أیّامُ الحَیاةِ إلَی انسِلاخِ

و جُلُّ سُرورِها فیما عَهِدنا هُ مَشوبٌ بِالبُکاءِ و بِالصُّراخِ

لَقَد عَمِیَ ابنُ آدَمَ لا یَراها عَمیً أفضی إلی صَمِّ الصِّماخِ. (2)

ص:398


1- (1) التَّشْمِیرُ فی الأمر:السرعة فیه و الخِفّة(المصباح المنیر:ص 322« [1]شمر»).
2- (2) الصِّماخُ:ثَقْبُ الاُذن(النهایة:ج 3 ص 52«صمخ»).

5/10-قافیه«ج»

-هر دردی را با کمک طبیب،درمان می کنی

در حالی که برای درد دینت،درمانی نیست

جز تضرّع کامل و نیّت خالص

و یقینِ همراه با بیم و امید،نسبت به پروردگار مهربان

و شب زنده داری طولانی و طلب عفو

در شب های تاریک و ظلمانی

و اظهار پشیمانی از کج روی ها

و لغزش ها در تمام لحظه های زندگی.

شاید که در روز قیامت،خرسند

و رستگار گردی و به شادی رهایی برسی!

6/10-قافیه«ح»

-نفس خود را از هواهای نفسانی باز دار

که هیچ چیزی گواراتر از صالح بودن نیست.

هر صبح که برمی خیزی،آماده مرگ شو

گویی که تا شامگاه،نخواهی زیست.

چه بسیار کسانی که شب،تن درست اند

امّا پیش از برآمدن خورشید،خبر مرگ آنها را فریاد می کنند.

پیش از آن که مرگ،تو را دریابد

به توبه کردن از گناهان بزرگ و سنگینت بشتاب.

کسی که از توبه سر می تابد،دارای وقار نیست

بلکه آن که برای رستگاری آستین ها را بالا زده،باوقار است.

7/10-قافیه«خ»

-اگر در اندیشه در انداختنِ طرح دوستی و صمیمیت با کسی هستی

این دوستی را در راه خدا قرار بده.

و تقوای الهی را با هیچ چیز،عوض نکن

و گم راهی و سستی را رها کن.

در حالی که روزهای زندگی رو به پایان است

چگونه به دنبال شادمانی در دنیا هستی؟

بیشتر شادی های آن چنان که می دانیم

همیشه همراه گریه و شیون بوده است.

[امّا]آدمیان،کور شده اند و این حقیقت را نمی بینند

کوری ای که به کری گوش هم انجامیده است.

ص:399

8/10

قافِیَةُ الدّالِ

-

أخی قَد طالَ لُبثُکَ فِی الفَسادِ و بِئسَ الزّادُ زادُکَ لِلمَعادِ

صَبا مِنکَ الفُؤادُ فَلَم تَزُعهُ و حِدتَ إلی مُتابَعَةِ الفُؤادِ

و قادَتکَ المَعاصی حَیثُ شاءَت فَأَلفَتکَ امرَأً سَلِسَ القِیادِ

لَقَد نودیتَ لِلتَّرحالِ فَاسمَع و لا تَتَصامَمَنَّ عَنِ المُنادی

کَفاکَ شَیبُ رَأسِکَ مِن نَذیرٍ و غالَبَ لَونُهُ لَونَ السَّوادِ.

9/10

قافِیَةُ الذّالِ

-

و دُنیاکَ الَّتی غَرَّتکَ فیها (1)زَخارِفُها تَصیرُ إلَی انحِذاذِ (2)

تَزَحزَح مِن (3)مَهالِکِها بِجَهدٍ فَما أصغی إلَیها ذو نَفاذِ

لَقَد مُزِجَت حَلاوَتُها بِسَمٍّ فَما کَالحِذرِ مِنها مِن مَلاذِ

عَجِبتُ لِمُعجَبٍ بِنَعیمِ دُنیا و مَغبونٍ بِأَیّامِ اللِّذاذِ

و مُؤثِرٍ المُقامَ بِأَرضِ قَفرٍ عَلی بَلَدٍ خَصیبٍ ذی رَذاذٍ.

ص:400


1- (1) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«منها»بدل«فیها».
2- (2) الحَذُّ:القَطع المستأصل؛حَذّهُ یَحُذُّه حَذّا:قطَعَهُ قطعا سریعا مُستأصلاً(لسان العرب:ج 3 ص 482« [1]حذذ»).
3- (3) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«عن»بدل«من».

8/10-قافیه«د»

-برادرم!ماندنت در فساد و تباهی به درازا کشیده است

و توشه ات برای روز قیامت،بد توشه ای است!

دلت به هوسرانی روی آورد و تو نه تنها آن را منع نکردی

بلکه از خواسته هایش پیروی کردی.

گناهان،تو را به هرجا که خواستند،کشاندند

و از تو،انسانی رام و تسلیم شده ساختند.

تو را برای کوچ،ندا می دهند.گوش کن

و خود را در برابر ندا دهنده،به کری مزن.

سپیدی موی سرت از هر هشدار دهنده ای بی نیازت می کند

[آگاه باش که]سپیدی موهای تو،بر سیاهی آن،چیره گشته است.

9/10-قافیه«ذ»

-دنیای تو که تو را فریفته است

زیورهایش رو به زوال است.

بکوش تا از مَهلکه های آن برکنار باشی

چرا که صاحب اراده،به آن،گوش نمی سپرد.

دنیایی که شیرینی آن به زهر آمیخته است

هیچ پناهگاهی بهتر از پرهیز از آن نیست.

در شگفتم از شیفته نعمت دنیا

و فریفته روزهای خوش آن!

و در شگفتم از ترجیح دهنده اقامت در سرزمین های خشک و بی آب و گیاه

بر اقامت در سرزمین های حاصلخیز و پرباران!

ص:401

10/10

قافِیَةُ الرّاءِ

-

هَلِ الدُّنیا و ما فیها جَمیعا سِوی ظِلٍّ یَزولُ مَعَ النَّهارِ

تَفَکَّر أینَ أصحابُ السَّرایا (1) و أربابُ الصَّوافِنِ وَ العِشارِ (2)

و أینَ الأَعظَمونَ یَدا و بَأسا و أینَ السّابِقونَ لَدَی الفَخارِ

و أینَ القَرنُ مِنهُم بَعدَ قَرنٍ مِنَ الخُلَفاءِ وَ الشُّمِّ الکِبارِ

کَأَن لَم یُخلَقوا و لَم یَکونوا و هَل حَیٌّ یُصانُ عَنِ البَوارِ. (3)

11/10

قافِیَةُ الزّای

-

أ یَغتَرُّ الفَتی بِالمالِ زَهوا و ما فیها یَفوتُ مِنِ اعتِزازِ

و یَطلُبُ دَولَةَ الدُّنیا جُنونا و دَولَتُها مُحالَفَةُ المَخازی (4)

و نَحنُ و کُلُّ مَن فیها کَسَفرٍ دَنا مِنهَا الرَّحیلُ عَلَی الوِفازِ (5)

جَهِلناها کَأَن لَم نَختَبِرها عَلی طولِ التَّهانی وَ التَّعازی

أ لَم نَعلَم بِأَن لا لَبثَ فیها و لا تَعریجَ غَیرَ الاِجتِیازِ.

ص:402


1- (1) السَّرِیَّةُ:هی طائفة من الجیش یبلغ أقصاها أربعمئة،و جمعها السَّرَایا(النهایة:ج 2 ص 363« [1]سری»).
2- (2) الظاهر أنّ المراد من الصَّوافن هنا:الخیل؛إذ أن الصّفون فی الدابّة هو أن تقوم علی ثلاث قوائم و ترفع قائمة عن الأرض،و أکثر ما یصفن الخیلُ.و العِشار:جمع عُشَراء؛و هی الناقة...(انظر:العین:ص 452« [2]صفن»و الصحاح:ج 2 ص 747« [3]عشر»).و المعنی:أین الاُمراء و الأغنیاء و أصحاب الأموال؟!
3- (3) البَوارُ:الهلاک(النهایة:ج 1 ص 161« [4]بور»).
4- (4) فی المصدر:«مخالفة المجاز»،و الظاهر أنّ الصواب ما أثبتناه.
5- (5) الوَفْزُ و الوَفَزُ و جَمعُهُ الوِفاز مثل سَهمٍ و سِهامٍ،و هم علی وَفَزٍ:علی عجلة(المصباح المنیر:ص 667«وفز»).

10/10-قافیه«ر»

-آیا دنیا و همه آنچه در آن است

جز سایه ای است که با روز،به پایان می رسد؟

بیندیش که سرداران

و صاحبان اسبان و شتران کجا رفتند

و بزرگان قدرت و دلیران بی باک

و افتخارآفرینان پیشین کجایند

و خلفای متکبّر و گردنکش

که یکی از پس دیگری آمدند و رفتند،کجایند.

گویی که نبوده اند و یا آفریده نشده اند

آیا کسی می تواند از نابودی،در امان باشد؟

11/10-قافیه«ز»

-آیا انسان از سرِ خودخواهی به مال دنیا می نازد

و خود را بدان گرامی می شمرد،در حالی که دنیا از دست می رود؟!

و دولت دنیا را دیوانه وار می طلبد

در حالی که دولت آن،با رسوایی ها همراه است؟!

ما و همه جهانیان،مانند مسافرانی هستیم که

زمان کوچمان،با شتاب،نزدیک می شود.

در حالی که با همه شادی ها و غم هایی که در دنیا داشته ایم

آن را نیازموده ایم و به حقیقت آن،جاهلیم.

آیا نمی دانیم که دنیا جای ماندن نیست

و راه دیگری جز عبور کردن از آن نیست؟

ص:403

12/10

قافِیَةُ السّینِ

-

أ فِی السَّبَخاتِ (1)یا مَغبونُ تَبنی و ما یُبقِی السِّباخُ عَلَی الأَساسِ

ذُنوبُکَ جَمَّةٌ تَتری عِظاما و دَمعُکَ جامِدٌ وَ القَلبُ قاسِ

و أیّاما عَصَیتَ اللّهَ فیها و قَد حُفِظَت عَلَیکَ و أنتَ ناسِ

و کَیفَ تُطیقُ یَومَ الدّینَ حَملاً لِأَوزارٍ کِبارٍ (2)کَالرَّواسی

هُوَ الیَومُ الَّذی لا وُدَّ فیهِ و لا نَسَبٌ و لا أحَدٌ مُواسِ.

13/10

قافِیَةُ الشّینِ

-

عَظیمٌ هَولُهُ وَ النّاسُ فیهِ حَیاری مِثلَ مَبثوثِ الفَراشِ

بِهِ یَتَغَیَّرُ الأَلوانُ یَوما و تَصطَکُّ الفَرائِصُ (3)بِارتِعاشِ

هُنالِکَ کُلَّما قَدَّمتَ یَبدو فَعَیبُکَ ظاهِرٌ وَ السِّرُّ فاشِ

تَفَقَّد نَقصَ نَفسِکَ کُلَّ یَومٍ فَقَد أودی بِها طَلَبُ المَعاشِ

إلی کَم تَبتَغِی الشَّهَواتِ طَورا (4) و طَورا تَکتَسی لینَ الرِّیاشِ.

ص:404


1- (1) السَّبخة:هی الأرض التی تعلوها الملوحة و لا تکاد تنبت إلاّ بعض الشجر(النهایة:ج 2 ص 333« [1]سبخ»).
2- (2) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«لأوزارِ الکبائر».
3- (3) الفَرِیصَةُ:اللحمة بین الجنب و الکتف التی لا تزال ترعد من الدابّة،و جمعها فریص و فَرائِص(الصحاح:ج 3 ص 1048« [2]فرص»).
4- (4) فی المصدر:«طُرّا»،و ما أثبتناه هو الصحیح،کما فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام.

12/10-قافیه«س»

-ای فریب خورده!آیا در شوره زار،خانه می سازی

در حالی که شوره زار،چیزی بر بنیان خانه باقی نمی گذارد؟!

گناهانت فراوان و بزرگ و پشت سر هم اند

امّا اشکت خشکیده و قلبت را قساوت گرفته است.

روزهای نافرمانی ات از خدا را فراموش کرده ای

در حالی که آنها را به زیان تو ثبت کرده اند.

چگونه بار گناهان را در روز جزا بر دوش می کشی

در حالی که همچون کوه ها سنگین اند

همان روزی که در آن،نه دوستی به کار می آید

و نه خویشاوندی،و نه کسی است که به یاری انسان برخیزد؟

13/10-قافیه«ش»

-هراس آن روز،بزرگ است و مردم در آن

مانند پروانه های پراکنده در فضا،سرگردان اند.

روزی که از ترس،رنگ چهره ها دگرگون می شود

و لرزه بر پهلوها می افتد.

در آن جاست که هر چه پیش فرستاده ای،ظاهر می شود

و عیبت آشکار و رازت فاش می گردد.

هر روز،نقایص نفست را جستجو کن

چرا که طلب معاش،جانت را به هلاکت افکنده است.

تا کِی،گاه به دنبال شهوت های گوناگون هستی

و گاه،لباس های نرم می پوشی؟!

ص:405

14/10

قافِیَةُ الصّادِ

-

عَلَیکَ مِنَ الاُمورِ بِما یُؤَدّی إلی سُنَنِ (1)السَّلامَةِ وَ الخَلاصِ

و ما تَرجُو النَّجاةَ بِهِ وَشیکا و فَوزا یَومَ یُؤخَذُ بِالنَّواصی

فَلَستَ تَنالُ عَفوَ اللّهِ إلاّ بِتَطهیرِ النُّفوسِ مِنَ المَعاصی

و بِرِّ المُؤمِنینَ بِکُلِّ رِفقٍ و نُصحٍ لِلأَدانی وَ الأَقاصی

فَإِن تَرشُد (2)لِقَصدِ الخَیرِ تُفلِح و إن تَعدِل فَما لَکَ عَن مَناصِ.

15/10

قافِیَةُ الضّادِ

-

و أصلُ الحَزمِ أن تُضحی و تُمسی و رَبُّکَ عَنکَ فِی الحالاتِ راضِ

و أن تَعتاضَ بِالتَّخلیطِ رُشدا فَإِنَّ الرُّشدَ مِن خَیرِ اعتِیاضِ

فَدَع عَنکَ الَّذی یُغوی و یُردی و یورِثُ طولَ حُزنٍ وَ ارتِماضِ (3)

و خُذ بِاللَّیلِ حَظَّ النَّفسِ وَ اطرُد عَنِ العَینَینِ مَحبوبَ الغِماضِ

فَإِنَّ الغافِلینَ ذَوِی التَّوانی نَظائِرُ لِلبَهائِمِ فِی الغِیاضِ.

ص:406


1- (1) سَنَنُ الطریق:نهجُهُ و جِهَتُهُ(القاموس المحیط:ج 4 ص 237«سنن»).
2- (2) الرُّشد و الرَّشَد:نقیض الغیّ.رَشَدَ یرشُدُ رُشدا،و هو نقیض الضلال،إذا أصابَ وجهَ الطریق(لسان العرب:ج 3 ص 175« [1]رشد»).
3- (3) ارتمض الرجل:اشتدّ علیه و أقلقه(الصحاح:ج 3 ص 1081« [2]رمض»).

14/10-قافیه«ص»

-بر تو باد انجام دادن کاری که منجر شود

به سلامتت و تو را رهایی بخشد

کاری که تو را تا آستان رهایی بیاورد

و در روزی که موهای پیشانی گرفته می شود[و به دوزخ می برند]،تو را رستگار کند.

به آمرزش الهی نمی رسی

مگر با پاک کردن نفست از آلودگی گناهان

و نیز با نیکی کردن به مؤمنان و ملاطفت به آنها

و خیرخواهی برای دور و نزدیک.

اگر ره به راه خیر ببری،رستگار می شوی

و اگر کج شوی،هیچ راه نجاتی برای تو نیست.

15/10-قافیه«ض»

-اصل دوراندیشی،آن است که در همه[لحظات]شبانه روز

پروردگارت از تو راضی باشد

و هدایت را جایگزین بی سر و سامانی کنی

چرا که هدایت،از بهترین جایگزین هاست.

پس آنچه را گم راه و خوارت می کند

و موجب اضطراب و غم های طولانی می شود،رها کن.

در شب،خواب شیرین را از چشمانت دور کن

و بهره ات را از آن برگیر(نماز شب بخوان)

چرا که غافلانِ تنبل و سست کردار

به چارپایانی می مانند که در بیشه زارها رهایند.

ص:407

16/10

قافِیَةُ الطّاءِ

-

کَفی بِالمَرءِ عارا أن تَراهُ مِنَ الشَّأنِ الرَّفیعِ إلَی انحِطاطِ

عَلَی المَذمومِ مِن فِعلٍ حَریصا عَنِ الخَیراتِ مُنقَطِعَ النَّشاطِ

یُشیرُ بِکَفِّهِ أمرا و نَهیا إلَی الخُدّامِ مِن صَدرِ البِساطِ

یَری أنَّ المَعازِفَ وَ المَلاهی مُسَبِّبَةُ الجَوازِ عَلَی الصِّراطِ

لَقَد خابَ الشَّقِیُّ و ضَلَّ عَجزا و زالَ القَلبُ مِنهُ عَنِ النِّیاطِ. (1)

17/10

قافِیَةُ الظّاءِ

-

إذَا الإِنسانُ خانَ النَّفسَ مِنهُ فَما یَرجوهُ راجٍ لِلحِفاظِ

و لا وَرَعٌ لَدَیهِ و لا وَفاءٌ و لاَ الإِصغاءُ نَحوَ الاِتِّعاظِ

و ما زُهدُ التَّقِیِّ بِحَلقِ رَأسٍ و لا لُبسٌ بِأَثوابٍ غِلاظِ (2)

و لکِن بِالهُدی قَولاً و فِعلاً و إدمانِ التَّخَشُّعِ فِی اللِّحاظِ

و بِالعَمَلِ الَّذی یُنجی و یُنمی و یوسِعُ لِلفِرارِ مِنَ الشُّواظِ. (3)

ص:408


1- (1) النِیاطُ:عرق علّق به القلب من الوتین،فإذا قطع مات صاحبه(الصحاح:ج 3 ص 1166« [1]نوط»).
2- (2) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«و لا بلباسِ أثوابٍ غلاظ».
3- (3) الشُّوَاظُ و الشِّواظُ:اللَّهبُ الذی لا دخان له(الصحاح:ج 3 ص 1173« [2]شوظ»).

16/10-قافیه«ط »

-انسان را ننگ و عار،همین بس که او را

از مقام بلند انسانی،رو به پستی و انحطاط ببینی:

بر انجام دادن کارهای نکوهیده حریص باشد

و از کارهای نیک،گسسته و به آنها بی نشاط باشد.

از بالای مجلس،امر و نهی کند

با اشاره دستانش به خادمان.

بپندارد که رامشگری و خوش گذرانی

جواز گذشتن از صراط است.

به حقیقت که این بدبخت،زیانکار و گم راه گشته است

و شاه رگ قلب او،پاره شده است.

17/10-قافیه«ظ »

-هرگاه انسان به خود،خیانت کند

هیچ کس امید ندارد که وی حریمش را حفظ کند.

چنین کسی،نه وفایی دارد و نه تقوایی

و به هیچ اندرزی گوش فرا نمی دهد.

زهد انسان متّقی،به تراشیدن سر

و پوشیدن لباس های خشن نیست

بلکه به هدایت یافتن در گفتار و کردار

و به اصلاح رفتار و خاکساری همیشگی نگاهش[در دنیا]است.

نیز به انجام دادن کارهایی است که رهایی بخش و رشد دهنده اند

و باعث رهایی انسان از شراره های آتش دوزخ می شوند.

ص:409

18/10

قافِیَةُ العَینِ

-

لِکُلِّ تَفَرُّقِ الدُّنیَا اجتِماعٌ و ما بَعدَ المَنونِ مِنِ اجتِماعِ

فِراقٌ فاصِلٌ و نَویً (1)شَطونٌ (2) و شُغلٌ لا یُلَبَّثُ لِلوَداعِ

و کُلُّ اخُوَّةٍ لا بُدَّ یَوما و إن طالَ الوِصالُ إلَی انقِطاعِ

و إنَّ مَتاعَ دُنیانا قَلیلٌ (3) و ما یُجدی القَلیلُ مِنَ المَتاعِ

و صارَ قَلیلُها حَرِجا عَسیرا نَشیبٌ بَینَ أنیابِ السِّباعِ.

19/10

قافِیَةُ الغَینِ

-

فَلَم یَطلُب عُلُوَّ القَدرِ فیها و عِزَّ النَّفسِ إلاّ کُلُّ طاغِ

و إن نالَ النُّفوسُ (4)مِنَ المَعالی فَلَیسَ لِنَیلِها طیبُ المَساغِ

إذا بَلَغَ امرُؤٌ عُلیا و عِزّا تَوَلّی وَ اضمَحَلَّ مَعَ البَلاغِ

کَقَصرٍ قَد تَهَدَّمَ حافَتاهُ إذا صارَ البِناءُ إلَی الفَراغِ

أقولُ و قَد رَأَیتُ مُلوکَ عَصرٍ (5) ألا لا یَبغِیَنَّ المُلکَ باغِ.

ص:410


1- (1) النَّوی:الدار؛فإذا قالوا:شَطَت نَواهم فمعناه:بعُدَت دارُهم.و النّوی[أیضا]:التحوّل من مکان إلی آخر(تاج العروس:ج 20 ص 267« [1]نوی»).
2- (2) الشَّطَنُ:البُعد،أی بُعد عن الخیر(النهایة:ج 2 ص 475« [2]شطن»).
3- (3) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«و إنّ متاعَ ذی الدنیا قلیلٌ».
4- (4) فی نسخة:«و إذ نالَ النفیس».
5- (5) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«عصری»بدل«عصرٍ».

18/10-قافیه«ع»

-برای همه جدایی های این دنیا،امکان جمع شدن هست

امّا پس از مرگ،جمع شدنی در کار نیست.

مرگ،جداکننده،فاصله انداز و سفری طولانی است

و چنان انسان را گرفتار می کند که فرصت خداحافظی هم نمی دهد.

تمام دوستی ها از هم می گسلند

اگرچه در مدّتی طولانی،پایدار بوده باشند.

برخورداری ما از دنیا،بسیار اندک است

و برخورداریِ اندک،فایده ای ندارد.

به دست آوردن همان بی ارزش هم،دشوار است

و میان دندان های تیز درندگان قرار دارد.

19/10-قافیه«غ»

-در این دنیا جز طغیانگران

کسی دنبال برتری و عزّت(اقتدار)نمی رود.

اگر هم کسانی در این جهان به برتری دست یابند

باز،هیچ خوشی و گوارایی در آن نخواهد بود.

چون کسی به برتری و عزّت رسد

بخت از او روی برمی گرداند و به سوی نابودی می رود

مانند دیوارهای قصری که در پایان ساخت آن

از پایه فرو ریزند.

من پادشاهان عصر خود را دیده ام

و هشدار می دهم که در پی پادشاهی نباشید.

ص:411

20/10

قافِیَةُ الفاءِ

-

أ أقصِدُ بِالمَلامَةِ قَصدَ غَیری و أمری کُلُّهُ بِادِی الخِلافِ

إذا عاشَ امرُؤٌ خَمسینَ عاما و لَم یُرَ فیهِ آثارُ العَفافِ

فَلا یُرجی لَهُ أبدا رَشادٌ فَقَد أودی بِمُنیَتِهِ التَّجافی

و کَم (1)لا أبذُلُ الإِنصافَ مِنّی و أبلُغُ طاقَتی فِی الاِنتِصافِ

لِیَ الوَیلاتُ إن نَفَعَت عِظاتی سِوایَ و لَیسَ لی إلاَّ القَوافی.

21/10

قافِیَةُ القافِ

-

ألا إنَّ السِّباقَ سِباقُ زُهدٍ و ما فی غَیرِ ذلِکَ مِن سِباقِ

و یَفنی ما حَواهُ المُلکُ أصلاً و فِعلُ الخَیرِ عِندَ اللّهِ باقِ

سَتَألَفُکَ النَّدامَةُ عَن قَریبٍ و تَشهَقُ حَسرَةً یَومَ المَساقِ (2)

أ تَدری أیَّ یَومٍ ذاکَ فَکِّر و أیقِن أنَّهُ یَومُ الفِراقِ

فِراقٌ لَیسَ یُشبِهُهُ فِراقٌ قَدِ انقَطَعَ الرَّجاءُ عَنِ التَّلاقی.

22/10

قافِیَةُ الکافِ

-

عَجِبتُ لِذِی التَّجارِبِ کَیفَ یَسهو و یَتُلو اللَّهوَ بَعدَ الاِحتِناکِ (3)

و مُرتَهَنُ الفَضائِحِ وَ الخَطایا یُقَصِّرُ فِی اجتِهادٍ لِلفَکاکِ

و موبِقُ (4)نَفسِهِ کَسَلاً و جَهلاً و مورِدُها مَخوفاتِ الهَلاکِ

بِتَجدیدِ المَآثِمِ کُلَّ یَومٍ و قَصدٍ لِلمَحارِمِ بِانتِهاکِ

سَیَعلَمُ حینَ تَفجَؤُهُ المَنایا و یَکنُفُ حَولَهُ جَمعُ البَواکی.

ص:412


1- (1) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«و لِم»بدل«و کم».
2- (2) فی المصدر:«یوم الحساب»،و الصواب ما أثبتناه کما فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام.
3- (3) حَنَّکَتْکَ الاُمور:أی راضتک و هذّبتک(النهایة:ج 1 ص 452« [1]حنک»).
4- (4) وَبَقَ:هَلَکَ(الصحاح:ج 4 ص 1562«وبق»).

20/10-قافیه«ف»

-آیا با آنکه تمام کارهایم نادرست است

قصد ملامت دیگران بنمایم؟

انسان،زمانی که پنجاه سال زندگی کند

و در او آثار خویشتنداری نباشد

دیگر به صلاح او امیدی نیست

زیرا با قصد دور شدن از حقیقت،خودش را هلاک کرده است.

تا کی منصفانه رفتار نکنم

و تمام توان خود را مصروف دادگری نسازم؟!

وای بر من،اگر اندرزهایم به دیگران سود دهد

و برای من،جز الفاظ آن نماند!

21/10-قافیه«ق»

-بدان که تنها مسابقه ای که ارزش رقابت دارد،زهد است

و جز آن،چیزی ارزش مسابقه دادن ندارد.

هر چیزی که انسان در این جهان،مالک شود،از بُن،نابود می شود

و[تنها،]کار خیر در نزد خداوند،باقی می ماند.

به زودی همدم پشیمانی خواهی شد

وقتی که در روز حسابرسی الهی،شیون سر دهی.

آیا هیچ می دانی که آن،چه روزی است؟

خوب بیندیش و بدان که آن،روز جدایی است.

این جدایی،همانند دیگر جدایی ها نیست

زیرا در آن،امید دیدار مجدّدی وجود ندارد.

22/10-قافیه«ک»

-از صاحب تجربه[که سرد و گرم روزگار را چشیده]در شگفتم

که چگونه در غفلت است و به دنبال سرگرمی می رود!

در شگفتم از کسی که جانش در گروِ رسوایی ها و خطاهایش است

و در کوشیدن برای رهاییِ جانش کوتاهی می کند.

با تنبلی و نادانی،موجب هلاکت خویش می شود

و خود را به مَهلکه های ترسناک درمی اندازد

با تکرار کردن گناهان در هر روز

و با پرده دری در انجام دادن حرام های الهی.

این را وقتی خواهد فهمید که مرگ،ناگهان به سراغش بیاید

و گریه کنندگان،بر گردش حلقه زنند.

ص:413

23/10

قافِیَةُ اللاّمِ

-

کَأَنَّ سُرورَهُ أمسی غُرورا و حَلَّ بِها مُلِمّاتُ الزَّوالِ

و عُرِّیَ عَن ثِیابٍ کانَ فیها و البِسَ بَعدَهُ ثَوبَ انتِقالِ

و بَعدَ رُکوبِهِ الأَفراسَ تَیها (1) یُهادی بَینَ أعناقِ الرِّجالِ

إلی قَبرٍ یُغادَرُ فیهِ فَردا نَأی عَنهُ الأقاربُ و المَوالی (2)

تَخَلّی عَن مُوَرِّثِهِ و وَلّی و لَم تَحجُبهُ مَأثُرَةُ المَعالی

یُبَذِّرُ (3)ما أصابَ و لا یُبالی أسُحتا کانَ ذلِکَ أم حَلالا

أ تَبخَلُ تائِها شَرِها بِمالٍ یَکونُ عَلَیکَ بَعدَ غَدٍ وَبالا (4)

فَما کانَ الَّذی عُقباهُ شَرٌّ و ما کانَ الخَسیسُ لَدَیکَ مالا

تَوَخَّ مِنَ الاُمورِ فِعالَ خَیرٍ و أکمَلَها و أشرَفَها خِصالا

فَلا تَغتَرَّ بِالدُّنیا فَذَرها فَما یُسوی لَکَ الدُّنیا خِلالا. (5)

ص:414


1- (1) فی المصدر:«فیها»،و الصواب ما أثبتناه کما فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام.
2- (2) المَوْلی:المُعتِقُ،و المُعتَق،و ابن العمّ،و الناصر،و الجار(الصحاح:ج 6 ص 2529« [1]ولی»).فی المصدر:«نأی عن أقربائه و الموالی»،و الصحیح ما أثبتناهُ کما فی النسخة الثانیة.
3- (3) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«یُبَدِّرُ»بدل«یُبَذِّر».
4- (4) فی المصدر:«یکون غد علیک بعد وبالا»،و الصواب ما أثبتناه،کما فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام.
5- (5) هکذا فی المصدر،و معناه غیر واضح،و اللّه العالم.

23/10-قافیه«ل»

-گویی شادی هایش به نیرنگ،بدل شده است

پیشامدهای تکان دهنده بر او رسیده است.

از لباس هایی که بر تن داشته،برهنه شده است

و لباس های انتقال(کفن)را بر تنش کرده اند.

بعد از آنکه در این دنیا از سرِ خودخواهی بر اسبان سوار می شد

اینک بر دوش مردم برده می شود

به سوی قبری که در آن،تنهاست

به دور از آشنایان و خویشان.

از وارث خود،جدا می شود و به وی پشت می کند

و شرافت های موروثی،او را[از تنهایی و مرگ،]نجات نمی دهند.

***

در هر چه به دست می آورد،ولخرجی می کند

و اهمیتی نمی دهد که حلال است یا حرام.

آیا به مالی که در قیامت،وبال گردنت خواهد بود

از سرِ حرص و نابخردی،بخل می ورزی؟

آن مالی که عاقبتش شر

و خودش ناچیز است،در واقع،مال نیست.

از کارهای دنیا،آنچه را که نیک است

و از همه کارها کامل تر و شریف تر است،انجام بده.

فریب دنیا را نخور و آن را واگذار

چرا که هیچ وقت برای تو روبه راه نخواهد شد.

ص:415

24/10

قافِیَةُ المیمِ

-

و لَم یَمرُر بِهِ یَومٌ فَظیعٌ أشَدُّ عَلَیهِ مِن یَومِ الحِمامِ

و یَومُ الحَشرِ أعظَمُ مِنهُ هَولاً إذا وَقَفَ الخَلائِقُ فِی المَقامِ

فَکَم مِن ظالِمٍ یَبقی ذَلیلاً و مَظلومٍ تَشَمَّرَ لِلخِصامِ

و شَخصٍ کانَ فِی الدُّنیا حَقیرا تَبَوَّأَ مَنزِلَ النُّجُبِ الکِرامِ

و عَفوُ اللّهِ أوسَعُ کُلِّ شَیءٍ تَعالَی اللّهُ خَلاّقُ الأَنامِ.

25/10

قافِیَةُ النّونِ

-

إلهٌ لا إلهَ لَنا سِواهُ رَؤوفٌ بِالبَرِیَّةِ ذُو امتِنانِ

اُوَحِّدُهُ بِإِخلاصٍ و حَمدٍ و شُکرٍ بِالضَّمیرِ و بِاللِّسانِ

و أسأَلُهُ الرِّضا عَنّی فَإِنّی ظَلَمتُ النَّفسَ فی طَلَبِ الأَمانی

و أفنَیتُ الحَیاةَ و لَم أصُنها و زُغتُ إلَی البَطالَةِ وَ التَّوانی

إلَیهِ أتوبُ مِن ذَنبی و جَهلی و إسرافی و خَلعی لِلعِنانِ.

ص:416

24/10-قافیه«م»

-بر انسان،هیچ روزی هراس انگیزتر

و سخت تر از روز مرگ،نگذشته است

امّا روز حشر،از آن هم وحشتناک تر است

آنگاه که مردمان در جایگاه حساب،قرار می گیرند.

در آن روز،بسی ستمگر،ذلیل می شوند

و بسی مظلوم،خود را برای انتقامگیری آماده می کنند.

چه بسیار کسانی که در دنیا کوچک شمرده می شدند

ولی آن روز،در جایگاه شریفان و بزرگان،جای می گیرند.

عفو خداوند،گسترده تر از هر چیز است

خداوند بلندمرتبه ای که آفریدگار آدمیان است.

25/10-قافیه«ن»

-خداوندی که جز او برای ما خدایی نیست

بر آفریدگان خود،مهربان و دارای احسان های فراوان است.

یکتایش می شمارم،با اخلاص و ستایش

و سپاس قلبی و زبانی.

اکنون از درگاه او می خواهم که از من راضی باشد

زیرا در رسیدن به آرزوهای باطلم،بر خود،ستم کرده ام.

زندگانی خود را تباه کردم و آن را نگاه نداشتم

و به بطالت و سستی گراییدم.

از گناه و نادانی ام و نیز از زیاده روی

و لجام گسیختگی ام،به سوی او باز می گردم و توبه می کنم.

ص:417

26/10

قافِیَةُ الواوِ

-

فَإِنَّ اللّهَ تَوّابٌ رَحیمٌ وَلِیُّ قَبولِ تَوبَةِ کُلِّ غاوِ

اُؤَمِّلُ أن یُعافِیَنی بِعَفوٍ و یُسخِنَ عَینَ إبلیسَ المُناوی

و یَنفَعَنی بِمَوعِظَتی و قَولی و یَنفَعَ کُلَّ مُستَمِعٍ و راوِ

ذُنوبی قَد کَوَت جَنبَیَّ کَیّا ألا إنَّ الذُّنوبَ هِیَ المَکاوی

و لَیسَ لِمَن کَواهُ الذَّنبُ عَمدا سِوی عَفوِ المُهَیمِنِ مِن مُداوِ.

27/10

قافِیَةُ الهاءِ

-

وَقَعنا فِی الخَطایا وَ البَلایا و فی زَمَنِ انتِقاصٍ وَ اشتِباهِ

تَفانَی الخَیرُ وَ الصُّلَحاءُ ذَلّوا و عَزَّ بِذُلِّهِم أهلُ السَّفاهِ

فَصارَ الحُرُّ لِلمَملوکِ عَبدا فَما لِلحُرِّ مِن قَدرٍ و جاهِ

و بادَ الآمِرونَ بِکُلِّ حَرفٍ (1) فَما عَن مُنکَرٍ فِی النّاسِ ناهِ

فَهذا شُغلُهُ طَمَعٌ وَ جَمعٌ و هذا غَافِلٌ سَکرانُ لاهِ

28/10

قافِیَةُ الیاءِ

-

و کُن بَشّا کَریما ذَا انبِساطٍ و فیمَن یَرتَجیکَ جَمیلَ رَأیِ

وَصولاً غَیرَ مُحتَشِمٍ زَکِیّا جَمیلَ السَّعیِ فی إنجازِ وَأیِ (2)

مُعینا لِلأَرامِلِ وَ الیَتامی أمینَ الجَنبِ (3)عَن قُربٍ و نَأیِ

بَعیدا عَن سَبیل الشَّرِّ سَمحا نَقِیَّ الکَفِّ عَن عَیبٍ و ثَأیِ (4)

تَلَقَّ مَواعِظی بِقَبولِ صِدقٍ تَفُز بِالأَمنِ عِندَ حُلولِ لَأیِ. (5)

ص:418


1- (1) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«و باءَ الآمِرونَ بکُلِّ عُرفٍ».
2- (2) الوَأْیُ:الوعد الذی یوثّقه الرجل علی نفسه و یعزم علی الوفاء به(النهایة:ج 5 ص 144«و [1]أی»).
3- (3) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«أمینَ الجَیبِ».
4- (4) الثَّأْیُ:الفساد(النهایة:ج 1 ص 205«ثأی»).
5- (5) لَأْی:مَشَقَّة و جُهد و إبطاء(النهایة:ج 4 ص 221« [2]لأی»).

26/10-قافیه«و»

-بی تردید،خداوند،توبه پذیر و مهربان است

و قبول توبه هر گم راهی را به عهده گرفته است.

امیدوارم که با عفو خود،به من عافیت ببخشد

و با این کار،چشمان دشمنم ابلیس را گریان کند

و از اندرز و سخنم به من سود رسانَد

و هر شنونده و روایت کننده ای را نیز بهره مند سازد.

گناهانم پهلوهای مرا داغ کرده اند

آگاه باش که گناهان،همان میله های آهنی داغ زنی هستند.

و برای کسی که گناهانش او را داغ زده اند

دارویی بجز عفو خداوندِ مسلّط بر همه چیز،نیست.

27/10-قافیه«ه»

-در ورطه بلا و خطا افتاده ایم

در روزگار انحطاط و سرگردانی.

خیر،از میان رفته و صالحان،ذلیل گشته اند

و با ذلّت صالحان،سفیهان،عزّت یافته اند.

آزادگان،به اسارتِ بَردگان در آمده اند

و برای آنان ارزش و منزلتی نیست.

آنان که امر به معروف می کردند،هلاک گشته اند

و میان مردم،هیچ نهی کننده ای از بدی وجود ندارد.

برخی طمعکارانه به جمع مال،مشغول اند

و عدّه ای نیز غافل و سرمست و خوش گذران اند.

28/10-قافیه«ی»

-بشّاش،بزرگوار و خوش برخورد باش

و درباره کسی که به تو امید بسته است،خوش گمان.

به حال و روز خویشان،رسیدگی کن و خود را نگیر

پاک باش و برای تحقّق وعده هایی که داده ای،بکوش.

یار بیوگان و یتیمان باش

و برای آشنا و بیگانه،امانتدار خوبی باش.

به وارستگی،از راه های شر،دوری گزین

و از دست آلودن به هر عیب و فسادی خودداری کن.

اندرزهای مرا صادقانه بپذیر

تا به گاه رسیدن سختی های روزگار،ایمن باشی.

ص:419

تَمَّ بِعَونِ اللّهِ و حُسنِ تَوفیقِهِ،وَ الحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ. (1)

ص:420


1- (1) أدب الحسین علیه السلام و حماسته:ص 9 و ص 47 55،و قد جاءت هذه المقطوعات الشعریّة بتمامها فی کتاب«دیوان الإمام الحسین علیه السلام،إعداد عبد الرحیم»نقلاً عن کتاب جمال الخواطر و عجائب الکون و غرائبه النوادر مع اختلافات یسیرة.

با عنایت و کمک و توفیق خداوند متعال به پایان رسید،و الحمد للّه ربّ العالمین.

ص:421

ص:422

فهرستها

اشاره

فهرست منابع و مآخذ

فهرست تفصیلی

ص:423

ص:424

ص:425

ص:426

ص:427

ص:428

ص:429

ص:430

ص:431

ص:432

ص:433

ص:434

ص:435

ص:436

ص:437

ص:438

ص:439

ص:440

ص:441

ص:442

ص:443

ص:444

ص:445

ص:446

ص:447

ص:448

ص:449

ص:450

ص:451

ص:452

ص:453

ص:454

ص:455

فهرست منابع و مآخذ

*القرآن الکریم کلام اللّه المجید.

1.إثبات الوصیّة للإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام،المنسوب إلی أبی الحسن علیّ بن الحسین المسعودی(ت 346 ه)،بیروت:دار الأضواء،الطبعة الثانیة،1409 ه.

2.إثبات الهداة،محمّد بن الحسن الحرّ العاملیّ(ت 1104 ه)،قم:المطبعة العلمیّة.

3.الاحتجاج علی أهل اللجاج،أبو منصور أحمد بن علی بن أبی طالب الطبرسی(ت 620 ه)تحقیق:إبراهیم البهادری و محمّد هادی به،طهران:دار الاُسوة،الطبعة الاُولی،1413 ه.

4.إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل،القاضی نور اللّه بن السیّد شریف الشوشتری(ت 1019 ه)،مع تعلیقات السیّد شهاب الدین المرعشی،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،الطبعة الاُولی،1411 ه.

5.الأخبار الطوال،أبو حنیفة أحمد بن داود الدینوریّ(ت 282 ه)،تحقیق:عبد المنعم عامر،قم:منشورات الشریف الرضی،الطبعة الاُولی 1409 ه.

6.الاختصاص،المنسوب إلی أبی عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید(ت 413 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الرابعة،1414 ه.

7.اختیار معرفة الرجال(رجال الکشّی)،أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی(ت 460 ه)،تحقیق:السیّد مهدی الرجائی،قم:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1404 ه.

ص:456

8.أدب الحسین و حماسته،أحمد صابری الهمدانی(معاصر)،قم:مؤسسة النشر الإسلامی.

9.الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد،أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید(ت 413 ه)تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1413 ه.

10.إرشاد القلوب،أبو محمّد الحسن بن أبی الحسن الدیلمی(ت 711 ه)،بیروت:مؤسّسة الأعلمی،الطبعة الرابعة،1398 ه.

11.الإستبصار فیما اختلف من الأخبار،أبو جعفر محمّد بن الحسن الطوسی(ت 460 ه)،تحقیق:السیّد حسن الموسوی الخرسان،طهران:دار الکتب الإسلامیّة.

12.اُسد الغابة فی معرفة الصحابة،أبو الحسن عزّ الدین علیّ بن أبی الکرم محمّد بن محمّد بن عبد الکریم الشیبانی المعروف بابن الأثیر الجزری(ت 630 ه)،تحقیق:علی محمّد معوّض،و عادل أحمد،بیروت:دار الکتب العلمیة،الطبعة الاُولی،1415 ه.

13.الإصابة فی تمییز الصحابة،أبو الفضل أحمد بن علیّ بن الحجر العسقلانی(ت 852 ه)،تحقیق:عادل أحمد عبد الموجود،و علیّ محمّد معوّض،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1415 ه.

14.الاُصول الستّة عشر،نخبة من الرواة،قم:دار الشبستری،الطبعة الثانیة،1405 ه.

15.الإعتقادات و تصحیح الإعتقادات،أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:عاصم عبد السیّد،قم:المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید،الطبعة الاُولی،1413 ه.

16.إعجاز القرآن للباقلاّنی،أبو بکر محمّد بن الطیّب(ت 403 ه)،تحقیق:السیّد أحمد صقر،الطبعة الثالثة،مصر:دار المعارف.

17.أعلام الدین فی صفات المؤمنین،أبو محمّد الحسن بن أبی الحسن الدیلمی(ت 711 ه)،تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسسّة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الثانیة،1414 ه.

18.إعلام الوری بأعلام الهدی،أبو علی الفضل بن الحسن الطبرسی(ت 548 ه)،تحقیق:علی

ص:457

أکبر الغفّاری،بیروت:دار المعرفة،الطبعة الاُولی،1399 ه.

19.أعیان الشیعة،محسن بن عبد الکریم الأمین الحسینیّ العاملیّ الشقرائیّ(ت 1371 ه)،إعداد:السیّد حسن الأمین،بیروت:دار التعارف،الطبعة الخامسة،1403 ه.

20.الأغانی،أبو الفرج علیّ بن الحسین بن محمّد الإصفهانی(ت 356 ه)،تحقیق:عبد علیّ مهنّا،و سمیر جابر،بیروت:دار الکتب العلمیة.

21.الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرّة فی السنة،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی الحسنی المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،تحقیق:جواد القیّومی،قم:مکتب الإعلام الإسلامی،الطبعة الاُولی،1414 ه.

22.الأمالی للشجری،یحیی بن الحسین الشجری(ت 499 ه)،بیروت:عالم الکتب،الطبعة الثالثة،1403 ه.

23.الأمالی للصدوق،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،بیروت:مؤسّسة الأعلمی،الطبعة الخامسة،1400 ه.

24.الأمالی للطوسی،أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی(ت 460 ه)،تحقیق:مؤسّسة البعثة،قم:دار الثقافة،الطبعة الاُولی،1414 ه.

25.الأمالی للمفید،أبو عبد اللّه محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید(ت 413 ه)،تحقیق:حسین استاد ولی،و علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،الطبعة الثانیة،1404 ه.

26.الإمامة و السیاسة(تاریخ الخلفاء)،أبو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبة الدینوریّ(ت 276 ه)،تحقیق:علی شیری،قم:مکتبة الشریف الرضیّ،الطبعة الاُولی،1413 ه.

27.الأنساب للسمعانی،أبو سعد عبد الکریم بن محمّد بن منصور التمیمی السمعانی(ت 562 ه)،تحقیق:عبد اللّه عمر البارودی،بیروت:دار الجنان،الطبعة الاُولی،1408 ه.

28.أنساب الأشراف،أحمد بن یحیی بن جابر البلاذریّ(ت 279 ه)،إعداد:محمّد باقر المحمودیّ،بیروت:دار المعارف،الطبعة الثالثة.

ص:458

29.أهل البیت فی الکتاب و السنّة،محمّد المحمّدی الریشهری(معاصر)،قم:دار الحدیث،الطبعة الاُولی،1375 ه.ش.

30.بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام،محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی(ت 1110 ه)،تحقیق:دار إحیاء التراث،بیروت:دار إحیاء التراث،الطبعة الاُولی،1412 ه.

31.البدایة و النهایة،أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی(ت 774 ه)،تحقیق:مکتبة المعارف،بیروت:مکتبة المعارف.

32.بستان الواعظین و ریاض السامعین،أبو الفرج جمال الدین ابن الجوزی(ت 597 ه)،تحقیق:أیمن البحیری،بیروت:مؤسّسة الکتب الثقافیة،1415 ه.

33.بشارة المصطفی لشیعة المرتضی،أبو جعفر محمّد بن محمّد بن علیّ الطبری(ت 525 ه)،النجف الأشرف:المطبعة الحیدریّة،الطبعة الثانیة،1383 ه.

34.بصائر الدرجات،أبو جعفر محمّد بن الحسن الصفّار القمّی المعروف بابن فروخ(ت 290 ه)،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،الطبعة الاُولی،1404 ه.

35.بغیة الطلب فی تاریخ حلب،عمر بن أحمد بن أبی جرادة(ت 660 ه)،تحقیق:سهیل ذکار،بیروت:دار الفکر.

36.البلد الأمین،تقیّ الدین إبراهیم بن زین الدین الحارثی الهمدانی المعروف بالکفعمی(ت 905 ه).

37.تاج العروس من جواهر القاموس،محمّد بن محمّد مرتضی الحسینی الزبیدی(ت 1205 ه)،تحقیق:علی شیری،بیروت:دار الفکر،1414 ه.

38.تاریخ الإسلام للذهبی،شمس الدین محمّد بن أحمد بن عثمان الذهبی(ت 748 ه)،تحقیق:عمر عبد السلام تدمری،بیروت:دار الکتاب العربی،الطبعة الثانیة،1409 ه.

39.تاریخ إصبهان،أبو نعیم أحمد بن عبد اللّه الإصفهانی(ت 430 ه)،تحقیق:سیّد کسروی حسن،بیروت:دار الکتب العلمیّة.

ص:459

40.تاریخ بغداد أو مدینة السلام،أبو بکر أحمد بن علی الخطیب البغدادی(ت 463 ه)،المدینة المنوّرة/بغداد:المکتبة السلفیّة.

41.تاریخ الطبریّ(تاریخ الاُمم و الملوک)،أبو جعفر محمّد بن جریر الطبریّ الإمامی(ق 5 ه)،تحقیق:محمّد أبو الفضل إبراهیم،بیروت:دار المعارف.

42.تاریخ مدینة دمشق(تاریخ ابن عساکر)،علیّ بن الحسن ابن عساکر الدمشقی(ت 571 ه)،تحقیق:علی شیری،بیروت:دار الفکر،1415 ه.

43.تاریخ واسط،أبو الحسن أسلم بن سهل الواسطیّ(ت 292 ه.ق)،تحقیق:کورکیس عوّاد،بیروت:عالم الکتب.

44.تاریخ یحیی بن معین،یحیی بن معین البغدادی(ت 233 ه)،تحقیق:أحمد محمّد نور سیف،مکّة:جامعة الملک عبد العزیز،1399 ه.

45.تاریخ الیعقوبی،أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح المعروف بالیعقوبی(ت 284 ه)،بیروت:دار صادر.

46.تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،علیّ الغروی الحسینی الإسترآبادی(معاصر)،تحقیق:حسین استاد ولی،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1409 ه.

47.تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله،أبو محمّد الحسن بن علیّ الحرّانی المعروف بابن شعبة(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الثانیة 1404 ه.

48.تذکرة الخواصّ،سبط بن الجوزی،تحقیق:محمّد صادق بحر العلوم،طهران:مکتبة نینوی الحدیثة.

49.تسلیة المجالس و زینة المجالس(مقتل الحسین علیه السلام)،محمّد بن أبی طالب الحسینی الموسوی الحائری الکرکی(ق 10 ه)،تحقیق:فارس حسّون کریم،نشر مؤسسة المعارف الإسلامیة،الطبعة الاُولی،1418 ه.

ص:460

50.تصحیفات المحدّثین،الحسن بن عبد اللّه بن سعید العسکری(ت 382 ه)،تحقیق:محمود أحمد میرة،القاهرة:مطبعة العربیة الحدیثة،الطبعة الاُولی،1402 ه.

51.تفسیر فخر الرازی(التفسیر الکبیر)،محمّد الرازی فخر الدین ابن ضیاء الدین عمر المشتهر بخطیب الری(ت 604 ه)،بیروت:دار الفکر،سنة 1410 ه.

52.تفسیر العیّاشی،أبو النضر محمّد بن مسعود السلمی السمرقندی المعروف بالعیّاشی(ت 320 ه)،تحقیق:السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی،طهران:المکتبة العلمیّة،الطبعة الاُولی،1380 ه.

53.تفسیر فرات الکوفی،أبو القاسم فرات بن إبراهیم بن فرات الکوفی(ق 4 ه)،إعداد:محمّد کاظم المحمودی،طهران:وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی،الطبعة الاُولی،1410 ه.

54.تفسیر القرطبیّ(الجامع لأحکام القرآن)،أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد الأنصاریّ القرطبیّ(ت 671 ه)،تحقیق:محمّد عبد الرحمن المرعشلی،بیروت:دار إحیاء التراث العربیّ،الطبعة الثانیة،1405 ه.

55.التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1409 ه.

56.تفسیر المیزان(المیزان فی تفسیر القرآن)،محمّد حسین الطباطبائیّ(ت 1402 ه)،قم:طبع مؤسّسة إسماعیلیان،الطبعة الثانیة،1394 ه.

57.تنبیه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام)،أبو الحسین ورّام بن أبی فراس(ت 605 ه)،بیروت:دار التعارف و دار صعب.

58.تنزیه الشریعة،أبو الحسن علی بن محمّد بن عراق الکنانی(ت 963 ه)،بیروت:دار الکتب العلمیة،الطبعة الثانیة،1401 ه.

59.التوحید،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:هاشم الحسینی الطهرانی،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1398 ه.

ص:461

60.التهذیب(تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة)،أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ(ت 460 ه)،بیروت:دار التعارف،الطبعة الاُولی،1401 ه.

61.تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،یونس بن عبد الرحمن المزّیّ(ت 742 ه)،تحقیق:الدکتور بشّار عوّاد معروف،بیروت:مؤسّسة الرسالة،الطبعة الاُولی،1409 ه.

62.الثاقب فی المناقب،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن حمزة الطوسی(ت 560 ه)،تحقیق:رضا علوان،قم:مؤسسة أنصاریان،الطبعة الثانیة،1412 ه.

63.ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،طهران:مکتبة الصدوق.

64.جامع الأحادیث،أبو محمّد جعفر بن أحمد بن علیّ القمّی(ق 4 ه)،تحقیق:السیّد محمّد الحسینی النیسابوری،مشهد:مؤسسة الطبع و النشر التابعة للحضرة الرضویّة المقدّسة،الطبعة الاُولی،1413 ه.

65.جامع الأخبار أو معارج الیقین فی اصول الدین،محمّد بن محمّد الشعیری السبزواری(ق 7 ه)،تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1414 ه.

66.الجعفریّات الأشعثیّات،أبو الحسن محمّد بن محمّد بن الأشعث الکوفی(ق 4 ه)،طهران:مکتبة نینوی،طُبع فی ضمن قرب الإسناد.

67.جمال الاُسبوع بکمال العمل المشروع،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،تحقیق:جواد القیّومی،قم:مؤسسة الآفاق.

68.جواهر المطالب فی مناقب الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام(المناقب لابن الدمشقی)،أبو البرکات محمّد بن أحمد الباعونی(ت 871 ه)،تحقیق:محمّد باقر المحمودی،قم:مجمع إحیاء الثقافة الاسلامیّة،الطبعة الاُولی،1415 ه.

69.الجوهرة فی نسب الإمام علیّ و آله،محمّد بن أبی بکر الأنصاری التلمسانی المعروف بالبرِّی،تحقیق:محمّد التونجی،بیروت:مؤسسة الأعلمی،مکتبة النوری،الطبعة

ص:462

الاُولی،1402 ه.

70.الحدائق الوردیّة فی مناقب أئمّة الزیدیّة،حمید الشهید بن أحمد بن محمّد المحلّی(ت 652 ه)،تحقیق:المرتضی المحطوری،صنعاء:مکتبة بدر،1423 ه.

71.الحکایات،أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید(ت 413 ه)،تحقیق:السیّد محمّد رضا الحسینی،قم:المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید،الطبعة الاُولی،1413.

72.حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء،أبو نُعیم أحمد بن عبد اللّه الأصبهانی(ت 430 ه)،بیروت:دار الکتاب العربی،الطبعة الثانیة،1387 ه.

73.الخرائج و الجرائح،أبو الحسین سعید بن عبد اللّه الراوندی المعروف بقطب الدین الراوندی(ت 573 ه)،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1409 ه.

74.الخصال،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،بیروت:مؤسّسة الأعلمی،الطبعة الاُولی،1410 ه.

75.الدُرّ المنثور فی التفسیر المأثور،جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(ت 911 ه)،بیروت:دار الفکر،الطبعة الاُولی،1414 ه.

76.الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة،أبو عبد اللّه محمّد بن مکّی العاملی الجزینی المعروف بالشهید الأوّل(ت 786 ه)،تحقیق:داود الصابری،مشهد:مؤسسة الطبع و النشر التابعة للحضرة الرضویّة المقدّسة،الطبعة الاُولی،1365 ه.ش.

77.دستور معالم الحکم و مأثور مکارم الشیم،أبو عبد اللّه بن محمّد بن سلامة القضاعی(ت 454 ه)،بیروت:دار الکتاب العربی،الطبعة الاُولی،1401 ه.

78.دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام،أبو حنیفة النعمان بن محمّد بن منصور بن أحمد بن حیّون التمیمی المغربی(ت 363 ه)،تحقیق:آصف بن علی أصغر

ص:463

فیضی،مصر:دار المعارف،الطبعة الثالثة،1389 ه.

79.الدعوات،أبو الحسین سعید بن عبد اللّه الراوندی المعروف بقطب الدین الراوندی(ت 573 ه)،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1407 ه.

80.دلائل الإمامة،أبو جعفر محمّد بن جریر الطبریّ الإمامی(ق 5 ه)،تحقیق:مؤسسة البعثة،قم:مؤسّسة البعثة.

81.دیوان الإمام الحسین علیه السلام و وصایاه و حکمه و کرمه،عبد الرحیم ماردینی،دمشق:دار المحبّة،بیروت:دار آیه،1423.

82.ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی،أبو العبّاس أحمد بن عبد اللّه الطبریّ(ت 693 ه)،بیروت:دار المعرفة.

83.الذریعة إلی تصانیف الشیعة،آقا بزرگ الطهرانی(ت 1348 ه)،بیروت:دار الأضواء،الطبعة الثالثة،1403 ه.

84.الذریّة الطاهرة النبویّة،أبو بشر محمّد بن أحمد بن حماد الدولابی(ت 310 ه)،تحقیق:سعد المبارک الحسن،الکویت:الدار السلفیّة،الطبعة الاُولی،1407 ه.

85.ربیع الأبرار و نصوص الأخبار،أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری(ت 538 ه)،تحقیق:سلیم النعیمی،قم:منشورات الرضی،الطبعة الاُولی،1410 ه.

86.رجال الطوسیّ،أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ(ت 460 ه)،تحقیق:جواد القیّومیّ،قم:مؤسّسة النشر الإسلامیّ،الطبعة الاُولی،1415 ه.

.رجال الکشّی اختیار معرفة الرجال.

87.رجال النجاشیّ(فهرس أسماء مصنّفی الشیعة)،أبو العبّاس أحمد بن علیّ النجاشیّ(ت 450 ه)،بیروت:دار الأضواء،الطبعة الاُولی،1408 ه.

88.الرسالة القشیریّة فی علم التصوّف،عبد الکریم بن هوازن القشیری(م 465 ق)،تحقیق:زریو معروف،دمشق:دار الخیر.

ص:464

89.روائع الأشعار من دیوان الأئمّة الأطهار،محسن عقیل(معاصر)،بیروت:دار المحجّة البیضاء،دار الرسول الأکرم،1421 ه.

90.روح المعانی فی تفسیر القرآن(تفسیر روح المعانی)،أبو الفضل شهاب الدین السیّد محمود الآلوسی(ت 1270 ه)،بیروت:دار إحیاء التراث،الطبعة الرابعة،1405 ه.

91.روضة الواعظین،محمّد بن الحسن بن علیّ الفتّال النیسابوری(ت 508 ه)،تحقیق:حسین الأعلمی،بیروت:مؤسّسة الأعلمی،الطبعة الاُولی،1406 ه.

92.الزهد،أبو عبد اللّه أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی(ت 241 ه)،بیروت:دار الکتب العلمیة.

93.الزهد،أبو عبد الرحمن بن عبد اللّه بن المبارک الحنظلی المروزی(ت 181 ه)،تحقیق:حبیب الرحمن الأعظمی،بیروت:دار الکتب العلمیّة.

94.الزهد،أبو محمّد الحسین بن سعید الکوفی الأهوازی(ت 250 ه)،تحقیق:غلام رضا عرفانیان،قم:حسینیان،الطبعة الثانیة،1402 ه.

95.سبل الهدی و الرشاد،محمّد بن یوسف الصالحی الشامی(ت 942 ه)،تحقیق:عادل أحمد عبد الموجود،بیروت:دار الکتب العلمیّة،1414 ه.

96.سرگذشت کتاب شهید جاوید،رضا استادی(معاصر)،قم:قدس،1382 ش.

97.سرّ السلسلة العلویة،سهل بن عبد اللّه البخاری(ت 431 ه)،قم:منشورات الشریف الرضی،الطبعة الاُولی،1413 ه.

98.سنن ابن ماجة،أبو عبد اللّه محمّد بن یزید بن ماجة القزوینی(ت 275 ه)،تحقیق:محمّد فؤاد عبد الباقی،بیروت:دار إحیاء التراث،الطبعة الاُولی،1395 ه.

99.سنن أبی داود،أبو داود سلیمان بن أشعث السجستانی الأزدی(ت 275 ه)،تحقیق:محمّد محیی الدین عبد الحمید،دار إحیاء السنّة النبویّة.

100.سنن الترمذی(الجامع الصحیح)،أبو عیسی محمّد بن عیسی بن سورة الترمذی(ت 279 ه)،تحقیق:أحمد محمّد شاکر،بیروت:دار إحیاء التراث.

ص:465

101.سنن الدارقطنی،أبو الحسن علیّ بن عمر البغدادی المعروف بالدارقطنی(ت 285 ه)،تحقیق:أبو الطیّب محمّدآبادی،بیروت:عالم الکتب،الطبعة الرابعة،1406 ه.

102.السنن الکبری،أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب النسائی(ت 303 ه)،،تحقیق:عبد الغفّار سلیمان البنداری،بیروت:دار الکتب العلمیة،الطبعة الاُولی،1411 ه.

103.السنن الکبری،أبو بکر أحمد بن الحسین بن علیّ البیهقی(ت 458 ه)،تحقیق:محمّد عبد القادر عطا،بیروت:دار الکتب العلمیة،الطبعة الاُولی،1414 ه.

104.سیر أعلام النبلاء،أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد الذهبیّ(ت 748 ه)،تحقیق:شُعیب الأرنؤوط،بیروت:مؤسّسة الرسالة،الطبعة العاشرة 1414 ه.

105.السیرة النبویّة لابن کثیر،أبو الغداء إسماعیل بن کثیر(ت 774 ه)،تحقیق:مصطفی عبد الواحد،بیروت:دار إحیاء التراث العربی.

106.شرح الأخبار فی فضائل الأئمّة الأطهار،أبو حنیفة القاضی النعمان بن محمّد المصریّ(ت 363 ه)،تحقیق:السیّد محمّد الحسینی الجلالی،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1412 ه.

107.شرح نهج البلاغة،عزّ الدین عبد الحمید بن محمّد بن أبی الحدید المعتزلی المعروف بابن أبی الحدید(ت 656 ه)،تحقیق:محمّد أبو الفضل إبراهیم،بیروت:دار إحیاء التراث،الطبعة الثانیة،1387 ه.

108.شواهد التنزیل لقواعد التفضیل،أبو القاسم عبید اللّه بن عبد اللّه النیسابوریّ المعروف بالحاکم الحسکانیّ(ق 5 ه)،تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،طهران:مؤسّسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامیّ،الطبعة الاُولی،1411 ه.

109.الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیّة،أبو نصر إسماعیل بن حمّاد الجوهری(ت 398 ه)،تحقیق:أحمد بن عبد الغفور عطّار،بیروت:دار العلم للملایین،الطبعة الرابعة،1410 ه.

110.صحیح ابن حبّان،علیّ بن بلبان الفارسی المعروف بابن بلبان(ت 739 ه)،تحقیق:شعیب الأرنؤوط،بیروت:مؤسسة الرسالة،الطبعة الثانیة،1414 ه.

ص:466

111.صحیح البخاری،أبو عبد اللّه محمّد بن إسماعیل البخاری(ت 256 ه)،تحقیق:مصطفی دیب البغا،بیروت:دار ابن کثیر،الطبعة الرابعة،1410 ه.

112.صحیح مسلم،أبو الحسین مسلم بن الحجّاج القشیری النیسابوری(ت 261 ه)،تحقیق:محمّد فؤاد عبد الباقی،القاهرة:دار الحدیث،الطبعة الاُولی،1412 ه.

113.صحیفة الإمام الرضا علیه السلام،المنسوبة إلی الإمام الرضا علیه السلام،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1408 ه.

114.الصراط المستقیم إلی مستحقّی التقدیم،زین الدین أبی محمّد علیّ بن یونس النباطیّ البیاضیّ(ت 877 ه)،إعداد:محمّد باقر المحمودیّ،طهران:المکتبة المرتضویّة،الطبعة الاُولی،1384 ه.

115.طبّ الأئمّة علیهم السلام،ابنا بسطام النیسابوریان،تحقیق:محسن عقیل،بیروت:دار المحجّة البیضاء،الطبعة الاُولی،1414 ه.

116.الطبقات الکبری،محمّد بن سعد کاتب الواقدی(ت 230 ه)،بیروت:دار صادر.

117.طبقات المحدّثین بإصبهان و الواردین علیها،عبد اللّه بن حبّان(ت 369 ه)،تحقیق:عبد الغفور عبد الحقّ البلوشی،بیروت:مؤسسة الرسالة،الطبعة الثانیة،1412 ه.

118.العُدد القویّة لدفع المخاوف الیومیّة،جمال الدین أبی منصور الحسن بن یوسف بن علیّ المطهّر الحلّی المعروف بالعلاّمة(ت 726 ه)،تحقیق:السیّد مهدی الرجائی،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،الطبعة الاُولی،1408 ه.

119.عدّة الداعی و نجاة الساعی،أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن فهد الحلّی الأسدی(ت 841 ه)،تحقیق:أحمد موحّدی،طهران:مکتبة وجدانی.

120.عقد الدرر فی أخبار المنتظر،یوسف بن یحیی بن علیّ المقدسیّ الشافعیّ السلمیّ(من أعلام ق 7 ه)تحقیق:عدّة من العلماء،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1403 ه.

121.علل الشرائع،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ

ص:467

الصدوق(ت 381 ه)،بیروت:دار إحیاء التراث،الطبعة الاُولی،1408 ه.

122.عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب،أحمد بن علی الحسینی(ت 828 ه)،تحقیق:محمّد حسن آل الطالقانی،قم:منشورات الشریف الرضی،الطبعة الثانیة،1362 ش.

123.عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار(العمدة)،یحیی بن الحسن الأسدی الحلّی المعروف بابن البطریق(ت 600 ه)،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1407 ه.

124.عمل الیوم و اللیلة،أبو بکر أحمد بن محمّد بن إسحاق الدینوری المعروف بابن السنی(ت 364 ه)،تحقیق:سالم أحمد السلفی،بیروت:مؤسسة الکتب الثقافیة،الطبعة الاُولی،1408 ه.

125.عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال،عبد اللّه بن نور اللّه البحرانیّ الإصفهانیّ(من أعلام ق 12 ه)،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدیّ عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدیّ عج،الطبعة الاُولی،1408 ه.

126.عوالی اللآلی العزیزیّة فی الأحادیث الدینیّة،محمّد بن علیّ بن إبراهیم الأحسائی المعروف بابن أبی جمهور(ت 940 ه)،تحقیق:مجتبی العراقی،قم:مطبعة سیّد الشهداء علیه السلام،الطبعة الاُولی،1403 ه.

127.العین،أبو عبد الرحمن الخلیل بن أحمد الفراهیدی(ت 175 ه)،تحقیق:مهدی المخزومی،قم:دار الهجرة،الطبعة الاُولی،1409 ه.

128.عیون الأخبار،أبو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبة الدینوریّ(ت 276 ه)،القاهرة:دار الکتب المصریّة،سنة 1343 ه.

129.عیون أخبار الرضا علیه السلام،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:السیّد مهدیّ الحسینیّ اللاجوردیّ،طهران:منشورات جهان.

130.غرر الحکم و درر الکلم،عبد الواحد الآمدی التمیمی(ت 550 ه)،تحقیق:میر سیّد

ص:468

جلال الدین محدّث الأُرموی،طهران:جامعة طهران،الطبعة الثالثة،1360 ه.ش.

131.الغیبة،أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطوسی(ت 460 ه)،تحقیق:عباد اللّه الطهرانی،و علی أحمد ناصح،قم:مؤسّسة المعارف الإسلامیة،الطبعة الاُولی،1411 ه.

132.الغیبة،أبو عبد اللّه محمّد بن إبراهیم بن جعفر الکاتب النعمانی(ت 350 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،طهران:مکتبة الصدوق.

133.الفتوح،أبو محمّد أحمد بن أعثم الکوفیّ(ت 314 ه)،تحقیق:علی شیری،بیروت:دار الأضواء،الطبعة الاُولی،1411 ه.

134.فتوح البلدان،أحمد بن یحیی البلاذری(ت 279 ه)،تحقیق:عبد اللّه أنیس الطباع،بیروت:مؤسسة المعارف،الطبعة الاُولی،1407 ه.

135.فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الأئمّة من ذرّیّتهم علیهم السلام،إبراهیم بن محمّد بن المؤیّد بن عبد اللّه الجوینیّ(ت 730 ه)،تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،بیروت:مؤسّسة المحمودیّ،الطبعة الاُولی،1398 ه.

136.الفرج بعد الشدّة،أبو القاسم علیّ بن محمّد التنوخیّ(ت 384 ه)،بیروت:مؤسّسة النعمان،الطبعة الاُولی،1410 ه.

137.فرج المهموم،فی تاریخ علماء النجوم،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی الحسنی المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،منشورات الشریف الرضی

138.فردوس الأخبار بمأثور الخطاب،شیرویة بن شهردار بن شیرویة الدیلمی،فوّاز أحمد الزمرلی،بیروت:دار الکتاب العربی.

139.الفردوس بمأثور الخطاب،أبو شجاع شیرویه بن شهردار الدیلمیّ الهمدانیّ(ت 509 ه)،تحقیق:السعید بن بسیونی زغلول،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1406 ه.

140.الفصول المختارة من العیون و المحاسن،أبو القاسم علیّ بن الحسین الموسوی المعروف،بالشریف المرتضی و علم الهدی(ت 436 ه)،قم:المؤتمر العالمی بمناسبة ذکری ألفیة

ص:469

الشیخ المفید،الطبعة الاُولی،1413 ه.

141.الفصول المهمّة فی معرفة أحوال الأئمّة علیهم السلام،علیّ بن محمّد بن أحمد المالکی المکّی المعروف بابن صبّاغ(ت 855 ه)،بیروت:مؤسسة الأعلمی.

142.الفضائل،أبو الفضل سدید الدین شاذان بن جبرئیل بن إسماعیل بن أبی طالب القمّیّ(ت 660 ه.ق)،النجف الأشرف:المطبعة الحیدریّة،الطبعة الاُولی،1338 ه.

143.فضائل الأشهر الثلاثة،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:غلام رضا عرفانیان،قم:مطبعة الآداب،الطبعة الاُولی،1396 ه.

144.فضائل الشیعة،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدیّ عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدیّ(عج)،الطبعة الاُولی،1410 ه.

145.فضل زیارة الحسین علیه السلام،محمّد بن علیّ الشجری(ت 445 ه)،تحقیق:أحمد الحسینی،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی العامّة،مطبعة الخیام،1403 ه.

146.الفقیه کتاب من لا یحضره الفقیه،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی.

147.فلاح السائل و نجاح المسائل فی عمل الیوم و اللیلة،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،تحقیق:غلام حسین مجیدی،قم:دار الحدیث،الطبعة الاُولی.

148.القاموس المحیط،أبو طاهر مجد الدین محمّد بن یعقوب الفیروزآبادی(ت 817 ه)،بیروت:دار الفکر،الطبعة الاُولی،1403 ه.

149.القانون فی الطب،أبو علی سینا(ت 428 ه)،بیروت:نشر دار صادر.

150.قرب الإسناد،أبو العبّاس عبد اللّه بن جعفر الحمیری القمّی(ت بعد 304 ه)،تحقیق:

ص:470

مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1413 ه.

151.قصص الأنبیاء،أبو الحسین سعید بن عبد اللّه الراوندی المعروف بقطب الدین الراوندی(ت 573 ه)،تحقیق:غلام رضا عرفانیان،مشهد:الحضرة الرضویّة المقدّسة،الطبعة الاُولی،1409 ه.

152.قضاء حقوق المؤمنین،سدید الدین أبو علی بن طاهر الصوری(ق 6 ه)،تحقیق حامد الخفّاف،قم:مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث،الطبعة الثانیة،1410 ه.

153.الکافی،أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی(ت 329 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،طهران:دار الکتب الإسلامیة،الطبعة الثانیة،1389 ه.

154.کامل الزیارات،أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه(ت 367 ه)،تحقیق:عبد الحسین الأمینی التبریزی،النجف الأشرف:المطبعة المرتضویة،الطبعة الاُولی،1356 ه.

155.الکامل فی التاریخ،أبو الحسن علیّ بن محمّد الشیبانیّ الموصلیّ المعروف بابن الأثیر(ت 630 ه)،تحقیق:علی شیری،بیروت:دار إحیاء التراث العربیّ،الطبعة الاُولی،1408 ه.

156.کتاب الدعاء للطبرانی،أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی(ت 360 ه)،تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1413 ه.

157.کتاب سلیم بن قیس،سلیم بن قیس الهلالی العامری(ت حوالی 90 ه)،تحقیق:محمّد باقر الأنصاری،قم:نشر الهادی،الطبعة الاُولی،1415 ه.

158.کتاب العقل و فضله لابن أبی الدنیا،عبد اللّه بن محمّد القرشی المعروف بابن أبی الدنیا(ت 281 ه)،تحقیق:محمّد السعید بسیونی زغلول،بیروت:طبع مؤسّسة الکتاب الثقافیة.

.کتاب من لا یحضره الفقیه الفقیه.

159.کشف الخفاء و مزیل الإلباس،أبو الفداء إسماعیل بن محمّد العجلونیّ(ت 1162 ه)،بیروت:مکتبة دار التراث.

160.کشف الریبة عن أحکام الغیبة،زین الدین العاملی المعروف بالشهید الثانی(ت...ه)،قم:

ص:471

نشر مرتضوی،الطبعة الثالثة القدیمة.

161.کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة،علیّ بن عیسی الإربلیّ(ت 687 ه)،تصحیح:السیّد هاشم الرسولیّ المحلاّتیّ،بیروت:دار الکتاب الإسلامیّ،الطبعة الاُولی،1401 ه.

162.کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمّة الاثنی عشر،أبو القاسم علیّ بن محمّد بن علیّ الخزّاز القمّی(ق 4 ه)،تحقیق:السیّد عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری،قم:نشر بیدار الطبعة الاُولی،1401 ه.

163.کفایة الطالب فی مناقب علیّ بن أبی طالب علیه السلام،أبو عبد اللّه محمّد بن یوسف بن محمّد الگنجیّ الشافعیّ(ت658 ه)،تحقیق:محمّد هادی الأمینیّ،طهران:دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام،الطبعة الثانیة،1404 ه.

164.کمال الدین و تمام النعمة،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1405 ه.

165.کنز العمّال فی سنن الأقوال و الأفعال،علاء الدین علیّ المتّقی بن حسام الدین الهندی(ت 975 ه)،تصحیح:صفوة السقا،بیروت:مکتبة التراث الإسلامی،الطبعة الاُولی،1397 ه.

166.کنز الفوائد،أبو الفتح الشیخ محمّد بن علیّ بن عثمان الکراجکی الطرابلسی(ت 449 ه)،إعداد:عبد اللّه نعمة،قم:دار الذخائر،الطبعة الاُولی،1410 ه.

167.لسان العرب،أبو الفضل جمال الدین محمّد بن مکرم بن منظور المصری(ت 711 ه)،بیروت:دار صادر،الطبعة الاُولی،1410 ه.

168.لغت نامه،علی أکبر دهخدا،طهران:دانشگاه طهران.

169.مئة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب و الأئمّة من ولده علیهم السلام،أبو الحسن محمّد بن أحمد بن علیّ بن الحسن القمّیّ المعروف بابن شاذان(ق 5 ه)،تحقیق:نبیل رضا علوان،طهران:مکتبة الصدر.

ص:472

170.مثیر الأحزان و منیر سبل الأشجان،أبو إبراهیم محمّد بن جعفر الحلّی المعروف بابن نما(ت 645 ه)،تحقیق:مؤسسة الإمام المهدی(عج)،قم:مؤسسة الإمام المهدی(عج).

171.المجازات النبویّة،أبو الحسن الشریف الرضی محمّد بن الحسین بن موسی الموسوی(ت 406 ه)،تحقیق:طه محمّد الزینی،قم:مکتبة بصیرتی.

172.مجمع الأمثال،أحمد بن محمّد المیدانی(ت 518 ه)،تحقیق:محمّد محیی الدین عبد الحمید،مصر:مطبعة السعادة،الطبعة الاُولی،1379 ه.

173.مجمع البحرین،فخر الدین الطریحیّ(ت 1085 ه)،تحقیق:السیّد أحمد الحسینیّ،طهران:مکتبة نشر الثقافة الإسلامیّة،الطبعة الثانیة،1408 ه.

174.مجمع البیان فی تفسیر القرآن،أبو علیّ الفضل بن الحسن الطبرسیّ(ت 548 ه.)،تحقیق:السیّد هاشم الرسولیّ المحلاّتیّ و السیّد فضل اللّه الیزدیّ الطباطبائیّ،بیروت:دار المعرفة،الطبعة الثانیة،1408 ه.

175.مجمع الزوائد و منبع الفوائد،نور الدین علیّ بن أبی بکر الهیثمی(ت 807 ه)،تحقیق:عبد اللّه محمّد درویش،بیروت:دار الفکر،الطبعة الاُولی،1412 ه.

176.محاسبة النفس للکفعمی،تقی الدین إبراهیم بن علی العاملی المعروف بالکفعمی(ت 900 ه)،قم:نشر مرتضوی،الطبعة الثالثة القدیمة.

177.المحاسن،أبو جعفر أحمد بن محمّد بن خالد البرقی(ت 280 ه)،تحقیق:السیّد مهدی الرجائی،قم:المجمع العالمی لأهل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1413 ه.

178.المحاسن و المساوئ،إبراهیم بن محمّد البیهقی(ت 320 ه)،بیروت:دار صادر،1390 ه.

179.محاضرات الأُدباء و محاورات الشعراء و البلغاء،حسین بن محمّد الراغب الإصفهانی(ت 502 ه)،مصر:المکتبة العامرة،الطبعة الاُولی،1326.

180.المحلّی،علی بن أحمد المعروف بابن حزم(ت...ه)،بیروت:دار الجیل.

181.المحیط فی اللغة،أبو القاسم الصاحب إسماعیل بن عبّاد الطالقانی(ت 385 ه)،تحقیق:

ص:473

محمّد حسن آل یاسین،بیروت:عالم الکتب.

182.مختصر بصائر الدرجات،حسن بن سلیمان الحلّی(ق 9 ه)،قم:انتشارات الرسول المصطفی.

183.مروج الذهب و معادن الجوهر،أبو الحسن علیّ بن الحسین المسعودی(ت 346 ه)،تحقیق:محمّد محیی الدین عبد الحمید،القاهرة:مطبعة السعادة،الطبعة الرابعة،1384 ه.

184.المستدرک علی الصحیحین،أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری(ت 405 ه)،تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1411 ه.

185.مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،المیرزا حسین النوری(ت 1320 ه)،تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1408 ه.

186.مستطرفات السرائر(النوادر)،أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد بن إدریس الحلّی(ت 598 ه)،تحقیق:مؤسسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1408 ه.

187.مسکّن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد،زین الدین بن علیّ بن أحمد الجبعی العاملی المعروف بالشهید الثانی(ت 965 ه)،تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الثالثة،1412 ه.

188.مسند أبی یعلی الموصلی،أبو یعلی أحمد بن علیّ بن المثنّی التمیمی الموصلی(ت 307 ه)،تحقیق:إرشاد الحقّ الأثری،جدّة:دار القبلة،الطبعة الاُولی،1408 ه.

189.مسند أحمد،أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی(ت 241 ه)،تحقیق:عبد اللّه محمّد الدرویش،بیروت:دار الفکر،الطبعة الثانیة،1414 ه.

190.مسند البزّار(البحر الزخّار)،أبو بکر أحمد بن عمرو العتکی البزّار(ت 292 ه)،تحقیق:محفوظ الرحمن زین اللّه،بیروت:مؤسسة علوم القرآن،الطبعة الاُولی،1409 ه.

191.مسند الإمام زید،زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام(ت 122 ه)،بیروت منشورات دار مکتبة الحیاة.

ص:474

192.مسند الشهاب،أبو عبد اللّه محمّد بن سلامة القضاعی(ت 454 ه)،تحقیق:حمدی عبد المجید السلفی،بیروت:مؤسسة الرسالة،الطبعة الاُولی،1405 ه.

193.مسند ابن الجعد،أبو الحسن علیّ بن الجعد بن عبید الجوهری(ت 230 ه)،تحقیق:عامر أحمد حیدر،بیروت:مؤسسة نادر،الطبعة الاُولی،1410 ه.

194.مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار،أبو الفضل علیّ الطبرسی(ق 7 ه)،طهران:دار الکتب الإسلامیة،الطبعة الاُولی،1385 ه.

195.مصباح الزائر،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بالسیّد ابن طاووس(ت 664 ه)،تحقیق:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1417 ه.

196.مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة،المنسوب إلی الإمام الصادق علیه السلام،الشارح:حسن المصطفوی،طهران:انتشارات قلم،الطبعة الاُولی،1363 ه.ش.

197.المصباح فی الأدعیة و الصلوات و الزیارات،تقیّ الدین إبراهیم بن علیّ بن الحسن العاملی الکفعمی(ت 900 ه)،تصحیح:الشیخ حسین الأعلمی،بیروت:مؤسسة الأعلمی للمطبوعات،الطبعة الاُولی،1414 ه.

198.مصباح المتهجّد،أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطوسی(ت 460 ه)،تحقیق:علیّ أصغر مروارید،بیروت:مؤسسة فقه الشیعة،الطبعة الاُولی،1411 ه.

199.المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی،أحمد بن محمّد المقری الفیّومی(ت 770 ه)،قم:دار الهجرة،الطبعة الثانیة،1414 ه.

200.المصباح فی الأدعیة و الصلوات و الزیارات(جنّة الأمان الواقیة)،تقی الدین إبراهیم بن علی العاملی المعروف بالکفعمی(ت 900 ه)،تحقیق:حسین الأعلمی،بیروت:مؤسسة الأعلمی للمطبوعات،الطبعة الاُولی،1414 ه.

201.المصنّف،أبو بکر عبد الرزّاق بن همام الصنعانی(ت 211 ه)،تحقیق:حبیب الرحمن الأعظمی،بیروت:المجلس العلمی.

ص:475

202.المصنّف فی الأحادیث و الآثار،أبو بکر عبد اللّه بن محمّد بن أبی شیبة العبسی الکوفی(ت 235 ه)،تحقیق:سعید محمّد اللّحام،بیروت:دار الفکر.

203.مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول،کمال الدین محمّد بن طلحة الشافعی(ت 654 ه)،نسخة مخطوطة،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی.

204.المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة،الحافظ أحمد بن علیّ العسقلانیّ المعروف بابن حجر(ت 852 ه)،تحقیق:حبیب الرحمن الأعظمی،بیروت:دار المعرفة،الطبعة الاُولی،1414 ه.

205.معانی الأخبار،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1361 ه.ش.

206.المعجم الأوسط،أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمیّ الطبرانیّ(ت 360 ه)،تحقیق:طارق بن عوض اللّه،و عبد الحسن بن إبراهیم الحسینیّ،القاهرة:دار الحرمین،الطبعة الاُولی،1415 ه.

207.معجم البلدان،أبو عبد اللّه شهاب الدین یاقوت بن عبد اللّه الحمویّ الرومیّ(ت 626 ه)،بیروت:دار إحیاء التراث العربیّ،الطبعة الاُولی،1399 ه.

208.المعجم الصغیر،أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی(ت 360 ه)،تحقیق:محمّد عثمان،بیروت:دار الفکر،الطبعة الثانیة،1401 ه.

209.المعجم الکبیر،أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی(ت 360 ه)،تحقیق:حمدی عبد المجید السلفی،بیروت:دار إحیاء التراث العربی،الطبعة الثانیة،1404 ه.

210.معجم مقاییس اللغة،أحمد بن فارس بن زکریا الرازی القزوینی(ت 395 ه)،،تحقیق:عبد السلام محمّد هارون،قم:مکتبة الإعلام الإسلامی،1404 ه.

211.المعجم الوسیط،جماعة من المؤلّفین،القاهرة:المجمع العلمی العربی.

212.معدن الجواهر و ریاضة الخواطر،أبو الفتح محمّد بن علیّ الکراجکی(ت 449 ه)،تحقیق:

ص:476

السیّد أحمد الحسینی،طهران:المکتبة المرتضویة،الطبعة الثانیة،1394 ه.

213.مفردات ألفاظ القرآن،أبو القاسم الحسین بن محمّد الراغب الإصفهانی(ت 502 ه)،تحقیق:صفوان عدنان داودی،دمشق:دار القلم،الطبعة الاُولی،1412 ه.

214.مقاتل الطالبیّین،أبو الفرج علیّ بن الحسین بن محمّد الإصبهانیّ(ت 356 ه)،تحقیق:السیّد أحمد صقر،قم:منشورات الشریف الرضیّ،الطبعة الاُولی،1405 ه.

215.مقتل الحسین علیه السلام،أبو مخنف لوط بن یحیی الأزدیّ الکوفیّ(ت 157 ه)،قم:المطبعة العلمیّة،الطبعة الثانیة،1364 ه.ش.

216.مقتل الحسین علیه السلام،موفّق بن أحمد المکّی الخوارزمیّ(ت 568 ه)،تحقیق:محمّد السماویّ،قم:مکتبة المفید.

217.مکارم الأخلاق،أبو علی الفضل بن الحسن الطبرسی(ت 548 ه)،تحقیق:علاء آل جعفر،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1414 ه.

218.الملاحم و الفتن،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّیّ المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،بیروت:مؤسّسة الأعلمیّ،الطبعة الاُولی،1408 ه.

219.الملهوف علی قتلی الطفوف،أبو القاسم علیّ بن موسی بن طاووس الحسینی الحلّی(ت 664 ه)،تحقیق:فارس تبریزیان،طهران:دار الأُسوة،الطبعة الاُولی،1414 ه.

220.مناقب آل أبی طالب مناقب ابن شهرآشوب،أبو جعفر رشید الدین محمّد بن علیّ بن شهرآشوب المازندرانی(ت 588 ه)،قم:المطبعة العلمیة.

221.مناقب الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام،محمّد بن سلیمان الکوفیّ القاضیّ(ت 300 ه)،تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،قم:مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیّة قم،الطبعة الاُولی،1412 ه.

222.المناقب لابن المغازلی،أبو الحسن علیّ بن محمّد بن محمّد الواسطی الشافعی المعروف بابن المغازلی(ت 483 ه)،إعداد:محمّد باقر البهبودی،طهران:دار الکتب الإسلامیّة،الطبعة الثانیة،1402 ه.

223.منیة المرید فی آداب المفید و المستفید،زین الدین بن علیّ الجبعی العاملی المعروف

ص:477

بالشهید الثانی(ت 965 ه)،تحقیق:رضا المختاری،قم:مکتب الإعلام الإسلامی،الطبعة الاُولی،1409 ه.

224.موسوعة الإمام علیّ علیه السلام فی الکتاب و السنّة و التاریخ،محمّد الرَّیشَهری و آخرون،قم و بیروت:دار الحدیث،الطبعة الاُولی،1422 ه.

225.موسوعة العقائد الإسلامیة فی الکتاب و السنّة،محمّد الریشهری و آخرون،قم:دار الحدیث،الطبعة الاُولی،1425 ه.

226.موسوعة میزان الحکمة،ج 1،محمّد الرَّیشَهری و آخرون،قم:دار الحدیث،الطبعة الاُولی،1425 ه.

227.الموضوعات لابن الجوزی،أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن الجوزی القریشی(ت 597 ه)،تحقیق:عبد الرحمن محمّد عثمان بیروت:دار الفکر،الطبعة الثانیة،1403.

228.المومن،الحسین بن سعید الکوفی الأهوازی(من أصحاب الأئمّة علیهم السلام)،تحقیق:مدرسة الإمام المهدی عج،قم:مدرسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1404 ه.

229.مهج الدعوات و منهج العبادات،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،قم:دار الذخائر،الطبعة الاُولی،1411 ه.

230.نثر الدرّ،منصور بن حسین آبی(ت 421 ه)،تحقیق:محمّد علی قرنة،مصر:مرکز تحقیق التراث،الطبعة الاُولی،1981 م.

231.نزهة الناظر و تنبیه الخواطر،أبو عبد اللّه الحسین بن محمّد الحلوانی(ق 5 ه)،تحقیق:مؤسسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1408 ه.

232.نسب قریش،مصعب بن عبد اللّه الزبیری(ت 236 ه)،تحقیق:بروفنسال،القاهرة:دار المعارف.

233.نصیحة الملوک،المنسوب لأبی الحسن المواردی،تحقیق و دراسة:فؤاد عبد المنعم أحمد،الإسکندریة:مؤسسة شباب الجامعة.

234.نظم درر السمطین،محمّد بن یوسف الزرندی(ت 750 ه)،إصفهان:مکتبة الإمام أمیر

ص:478

المؤمنین علیه السلام،1377 ه.

235.نوادر الاُصول فی معرفة أحادیث الرسول،أبو عبد اللّه محمّد بن علیّ بن سورة الترمذی(ت 320 ه)،تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1413 ه.

236.نوادر الراوندی،فضل اللّه بن علیّ الحسینی الراوندی(ت 573 ه)،النجف الأشرف:المطبعة الحیدریة،الطبعة الاُولی،1370 ه.ش.

237.نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبیّ المختار صلی الله علیه و آله،مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجیّ(ت 1298 ه)،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1398 ه.

238.النهایة فی غریب الحدیث و الأثر،أبو السعادات مبارک بن مبارک الجزری المعروف بابن الأثیر(ت 606 ه)،تحقیق:طاهر أحمد الزاوی،قم:مؤسسة إسماعیلیان،الطبعة الرابعة،1367 ه.ش.

239.نهج البلاغة،ما اختاره أبو الحسن الشریف الرضی محمّد بن الحسین بن موسی الموسوی من کلام الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام(ت 406 ه)،تحقیق:السیّد کاظم المحمّدی و محمّد الدشتی،قم:انتشارات الإمام علی علیه السلام،الطبعة الثانیة،1369 ه.

240.الوضع فی الحدیث،عمر بن حسن عثمان فلاته،دمشق:مکتبة الغزالی،بیروت:مؤسسة مناهل العرفان،1401 ه.

241.وقعة صفّین،نصر بن مزاحم المنقری(ت 212 ه)،تحقیق:عبد السلام محمّد هارون،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،الطبعة الثانیة،1382 ه.

242.الهدایة الکبری،أبو عبد اللّه الحسین بن حمدان الخصیبی(ت 334 ه)،بیروت:مؤسّسة البلاغ،1406 ه.

243.ینابیع المودّة لذوی القربی،سلیمان بن إبراهیم القندوزی الحنفی(ت 1294 ه)،تحقیق:علی جمال أشرف الحسینی،طهران:دار الاُسوة،الطبعة الاُولی،1416 ه.

ص:479

ص:480

فهرست تفصیلی

فصل یازدهم:صلوات فرستادن بر پیامبر...7

1/11 تشویق به صلوات فرستادن بر پیامبر،هرگاه که یاد می شود...7

2/11 آداب صلوات فرستادن بر پیامبر...9

فصل دوازدهم:خانه خدا...11

1/12 میهمان خدا...11

2/12 دعای ورود به مسجد و خروج از آن...11

3/12 برکت های پیوسته به مسجد رفتن...13

4/12 فضیلت نماز گزاردن در مسجد پیامبر...13

5/12 یادکرد امام باقر از جدّش امام حسین در مسجد الحرام...15

6/12 استلام حجرالاسود...15

فصل سیزدهم:کسب حلال...17

1/13 تشویق به کسب حلال...17

2/13 تشویق به تجارت...17

3/13 برکت تجارت...19

4/13 چانه زدن در خرید...19

5/13 بهترین مال...21

فصل چهاردهم:انفاق...23

1/14 ترغیب به انفاق...23

2/14 مالت را بخور،پیش از آن که تو را بخورد...23

ص:481

3/14 فرجام بُخل در طاعت خدا...25

4/14 سزاوارترینِ مردم به انفاق...25

باب پنجم:حکمت های اخلاقی و عملی...27

فصل یکم:اخلاق نیکو...27

1/1 خوش خویی...27

2/1 راستی...29

3/1 امانتداری...29

4/1 آزادگی...31

5/1 بردباری...33

6/1 مدارا...35

7/1 گذشت...35

8/1 بخشش...37

9/1 سخاوت...41

10/1 وفاداری...41

11/1 سکوت...43

12/1 صبر...43

13/1 شجاعت...43

14/1 شکرگزاری...43

15/1 رضایت به قسمت...45

16/1 قناعت...47

17/1 عزّت...47

18/1 خویشتنداری در عیبجویی از مردم...51

19/1 توانگری جان...53

20/1 بلند همّتی...53

21/1 بیم از خدا...55

ص:482

22/1 پرهیزگاری...55

23/1 توکّل بر خدا...57

24/1 پارساترینِ مردم...59

فصل دوم:فضایل اخلاقی پیامبر...61

فصل سوم:فضایل اخلاقی امام حسین...71

1/3 غذا خوردن با بینوایان...71

2/3 آزاد کردن کنیز در برابر قرائت قرآن...73

3/3 آزاد کردن کنیز در برابر یک دسته گل...75

4/3 آزاد کردن چوپان و هدیه کردن گلّه...77

5/3 آزاد کردن غلام و هدیه دادن بوستان...77

6/3 صدقه دادن زمین،پیش از تصرّف آن...81

7/3 پرداخت بدهی اسامه پیش از مرگش...81

8/3 شجاعت و کرامت...81

9/3 جبران احسان برادران...83

10/3 مهربانی در برابر ناسزاگویی...85

11/3 نیکی به اندازه معرفت...87

12/3 کوشش برای هدایت دشمن...95

فصل چهارم:اعمال نیکو...99

1/4 برآوردن حاجت ها...99

2/4 شادمان کردن برادران...101

3/4 پیوند با خویشان...101

4/4 رعایت حقّ همسر...103

5/4 همسایه داری خوب...105

6/4 بزرگداشت بزرگان...107

7/4 نیکوکاری...107

8/4 گریستن بر مصیبت های اهل بیت...109

ص:483

9/4 گریستن بر مصیبت های امام حسین...111

10/4 سرمشق گرفتن از امام حسین...111

11/4 میانه روی در طلب روزی...113

12/4 اطعام کردن...115

13/4 استرجاع در مصیبت...117

14/4 دعا کردن برای عطسه کننده...117

فصل پنجم:آداب همنشینی و معاشرت...119

1/5 حُسن معاشرت...119

2/5 دوستی با مردم...119

3/5 پیوند با مردم...121

4/5 شناخت مردم...123

5/5 شناخت دوستان...127

6/5 دیدار برادران...127

7/5 آن که سزاوار همنشینی است...129

8/5 آن که سزاوار همنشینی نیست...129

9/5 جلب رضایت مردم با نارضایی آفریدگار...131

10/5 برحذر داشتن از آنچه موجب عذرخواهی می شود...133

11/5 پذیرش عذر...133

12/5 عذر بدتر از گناه...133

13/5 شریکان هدیه...133

14/5 هزینه حفظ آبرو...135

15/5 برکت مشورت...135

16/5 درخواست خیر از خداوند...137

17/5 ادب سخن گفتن...139

18/5 آداب تسلیت و تهنیت...141

19/5 ادب پاسخ دادن به دعوت...141

ص:484

20/5 ادب روبه رو شدن با دانا و کم خِرد...143

21/5 ادب نقل حدیث...143

22/5 ادب معاشرت با فرمان روایان...143

23/5 ادب درخواست...145

24/5 ادب برآوردن حاجت مؤمن...145

25/5 ادب نیکوکاری...147

توضیح...149

26/5 آداب عید غدیر...149

27/5 آداب خوردن و آشامیدن...151

فصل ششم:سلام کردن و آداب آن...155

1/6 پیشی جستن در گفتن سلام...155

2/6 سلام کردن قبل از سخن گفتن...155

3/6 سلام کردن بر گناهکار...155

4/6 سلام رساندن...157

5/6 بُخل در سلام کردن...157

فصل هفتم:اخلاق زشت...159

1/7 تکبّر...159

2/7 دروغگویی...161

3/7 غیبت...161

4/7 بخل...161

5/7 فرومایگی...163

6/7 عجله...163

7/7 نابُردباری...165

8/7 سخن چینی...165

9/7 فقر جان...165

10/7 بیم از فقر و پی جویی فخر...167

ص:485

فصل هشتم:کارهای زشت...169

1/8 ستم کردن به ناتوان...169

2/8 دل بستگی به ستمکار...169

3/8 نافرمانی پدر و مادر...171

4/8 فرمان بُرداری از آفریده،با نافرمانی از آفریدگار...171

5/8 غُلُوْ(تندرَوی)...177

6/8 سوگند خوردن فراوان...177

7/8 ستیزه جویی...179

8/8 رد کردن درخواست کننده...179

9/8 شطرنج بازی...181

فصل نهم:شناخت دنیا و پرهیز دادن از آن...183

1/9 دنیا،دست به دست می شود...183

2/9 آن که دنیا برایش فراهم است...183

3/9 پستی دنیا در نزد خدا...185

4/9 داستان امیرمؤمنان و دنیا...185

5/9 پرهیز دادن از دنیا...189

6/9 دنیا،زندان مؤمن...189

7/9 زیان های دنیادوستی...191

8/9 غفلت دنیاپرستان...191

9/9 مردم،بنده دنیایند...191

فصل دهم:رهنمودهای بهداشتی...193

1/10 پیشگیری از بیماری ها...193

2/10 آنچه ذهن را تقویت می کند...195

3/10 آنچه برای تبدار،مفید است...195

4/10 کناره گیری از جذامی...195

5/10 گوناگون...197

ص:486

باب ششم:حکمت های جامع...201

فصل یکم:حکمت های جامع قُدسی...201

فصل دوم:حکمت های جامع نبوی...209

فصل سوم:حکمت های جامع علوی...223

فصل چهارم:حکمت های جامع حسینی...227

باب هفتم:حکمت های گوناگون...233

1/7 عَرضه شدن اعمال بر خدا...233

2/7 عمل،به نیّت است...233

3/7 چاره گناه...235

4/7 آثار گناهان...235

5/7 سخت ترین کیفر...237

6/7 کیفر موحّدانِ مرتکب گناه کبیره...237

7/7 تأثیر مصیبت و بیماری در پاک شدن گناهان...237

8/7 بزرگ ترین مصیبت...241

9/7 سخن امام در کنار قبر برادر...241

10/7 مصیبت دیده آن است که از پاداش،محروم مانَد...243

11/7 ثواب زیارت قبور اهل بیت...247

12/7 غنیمت شمردن عمر...249

13/7 عذرخواهیِ خدا از فقیران...249

14/7 ذکر بیمناک...249

15/7 استدراج...251

16/7 سعادتمند حقیقی...251

17/7 ترک کنندگان بهترین خوشبختی...261

الف هرثمة بن ابی مسلم...261

ص:487

ب ضحّاک بن عبد اللّه مشرقی...263

ج عبید اللّه بن حُرّ جُعفی...265

18/7 برکت بامدادان...271

19/7 برکت فرزند...273

20/7 پرورش دام...275

21/7 غرور فرزندان آدم...275

22/7 تصوّر واقعی مرگ...277

23/7 بیعت انصار...277

24/7 تجربه آموزی...279

25/7 پاسخ پرسش های پادشاه روم...279

26/7 پاسخ عمرو بن عاص...281

27/7 پاسخ پرسش های مرد شامی...283

28/7 حرمت حرم...283

29/7 پندگویِ پندناپذیر...287

30/7 بدترین خصلت فرمان روایان...287

31/7 پیمان فضل ها...289

32/7 بهترین امان...293

33/7 نقش انگشتر امام حسین...295

34/7 خضاب کردن امام حسین...297

35/7 نیم خورده گربه...299

36/7 سهم نوزاد...299

37/7 آزاد کردن اسیر...301

38/7 شوربای پیامبران...301

39/7 سبزی الیاس و یوشَع...301

40/7 لباسِ خواری...303

41/7 پیامبران عرب زبان...305

ص:488

42/7 فضیلت شهدای خاندان امام حسن...305

43/7 حد،شفاعت بردار نیست...307

44/7 قضاوت امیر مؤمنان...309

45/7 به ارث بردن پیراهن هارون بن عمران...309

46/7 لباس شهرت...311

47/7 آب هم ساکنانی دارد...311

باب هشتم:حکمت های منظوم...315

پژوهشی درباره اشعار امام حسین و دیوان منسوب به ایشان...315

منافات نداشتن سرودن شعر با مقام امامت...319

یک.منابع تاریخی،ادبی و حدیثی اشعار امام حسین...321

دو.دیوان های مستقل...329

سه.اشعار امام حسین در این کتاب...331

چهار.ارزیابی اشعار از جهت انتساب و صدور...331

پنج.محتوای اشعار منسوب به امام...335

الف توحید و خداشناسی...335

ب آخرت و زندگی پس از مرگ...335

ج مناجات...335

د توجّه به مکارم اخلاقی...337

ه مدایح...337

و نکوهش دشمنان...337

ز رجز...337

ح گوناگون...337

1/8 در فضیلت خاندان خود...339

2/8 در عبرت گرفتن از گورها...339

3/8 درباره سَکینه و رَباب...341

ص:489

4/8 در سوگ برادرش امام حسن به گاه دفن وی...343

5/8 در فضیلت های پدرش امیر مؤمنان...343

6/8 در روز عاشورا،هنگامی که به جناح چپ دشمن،حمله کرد...345

7/8 در بخشش...345

8/8 در رثای امام حسن...345

9/8 در رثای حُر...347

10/8 در سوگ برادرش عبّاس،در روز عاشورا...347

11/8 درباره افتخارات خویش،در روز عاشورا...347

12/8 در فضیلت شهادت...349

13/8 در نکوهش آزمندی...349

14/8 در ناپایدار بودن دنیا...351

15/8 در نکوهش درخواست کردن از غیر خدا...351

16/8 در بی نیازی جُستن از مردم به کمک خداوند...351

17/8 در فضیلت خانواده اش...353

18/8 در موعظه...353

19/8 درباره برگزیدن مرگ بر زندگی ذلیلانه...355

20/8 در ضررهای بسیاریِ اموال...355

21/8 در شب عاشورا...355

22/8 در مصیبت های پی در پیِ وارد شده بر ایشان...357

23/8 در فضیلت خاندانش و شایسته تر بودنش برای خلافت...359

24/8 در درازی آرزوها...359

25/8 در وداع با دخترش سَکینه،در حالی که او را به سینه اش چسبانده بود...361

26/8 در بیان فضایل خود و پَلشتی های دشمنان،در روز عاشورا...361

27/8 اندرز...365

28/8 در عبرت گرفتن از مرگ...369

29/8 در نکوهش یزید...369

ص:490

30/8 در بیان فضایل خودش...369

31/8 در بیان غربت خویش...371

32/8 در مناجات با ربُّ الأرباب...373

33/8 در جواب بادیه نشین...375

34/8 در عذرخواهی از نیازمند...381

باب نهم:تمثّل جُستن امام به اشعار شاعران...385

1/9 تمثّل به شعر مرد اوسی در پاسخ حُر...385

2/9 تمثّل به شعر فروه در پایان خطبه روز عاشورا...387

3/9 تمثّل به شعر ابن مفرِّغ برای خارج شدن از مدینه...387

4/9 تمثّل به شعر ضِرار بن خطّاب فِهری در روز عاشورا...389

5/9 تمثّل به سخن زُمَیل بن ابَیر فَزاری...391

باب دهم:دیوان منسوب به امام حسین...393

1/10 قافیه«الف»...393

2/10 قافیه«ب»...395

3/10 قافیه«ت»...397

4/10 قافیه«ث»...397

5/10 قافیه«ج»...399

6/10 قافیه«ح»...399

7/10 قافیه«خ»...399

8/10 قافیه«د»...401

9/10 قافیه«ذ»...401

10/10 قافیه«ر»...403

11/10 قافیه«ز»...403

12/10 قافیه«س»...405

ص:491

13/10 قافیه«ش»...405

14/10 قافیه«ص»...407

15/10 قافیه«ض»...407

16/10 قافیه«ط»...409

17/10 قافیه«ظ»...409

18/10 قافیه«ع»...411

19/10 قافیه«غ»...411

20/10 قافیه«ف»...413

21/10 قافیه«ق»...413

22/10 قافیه«ک»...413

23/10 قافیه«ل»...415

24/10 قافیه«م»...417

25/10 قافیه«ن»...417

26/10 قافیه«و»...419

27/10 قافیه«ه»...419

28/10 قافیه«ی»...419

فهرست ها...423

فهرست منابع و مآخذ...456

فهرست تفصیلی...481

ص:492

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109