سرشناسه:محمدی ری شهری، محمد، 1325 -
عنوان قراردادی:جواهر الحکمه للام ابی عبدالله الحسین علیه السلام. فارسی
عنوان و نام پدیدآور:حکمت نامه امام حسین علیه السلام / محمدی ری شهری، با همکاری سیدمحمود طباطبایی نژاد، سیدروح الله طبایی؛ مترجم عبدالهادی مسعودی.
مشخصات نشر:قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 13 -
مشخصات ظاهری:2ج.
فروست:پژوهشکده علوم و معارف حدیث ؛ 131.
شابک:65000 ریال (ج.1) ؛ ج.2 978-964-493-170-3 : ؛ 120000 ریال: دوره 978-964-493-168-0 :
وضعیت فهرست نویسی:برون سپاری.
یادداشت:فهرست نویسی بر اساس جلد دوم، 1387.
یادداشت:فارسی - عربی.
یادداشت:چاپ دوم.
یادداشت:ج.1 (چاپ اول: 1385).
یادداشت:ج.2 ( چاپ سوم: 1394).
یادداشت:کتابنامه.
یادداشت:نمایه.
موضوع:حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- احادیث
موضوع:احادیث شیعه -- قرن 14
موضوع:احادیث اهل سنت -- قرن 14
شناسه افزوده:طباطبائی نژاد، محمود، 1340 -
شناسه افزوده:طبایی، روح الله
شناسه افزوده:مسعودی، عبدالهادی، 1343 -، خلاصه کننده
شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر
رده بندی کنگره:BP41/4/م3ج9041 1300ی
رده بندی دیویی:297/953
شماره کتابشناسی ملی:1138423
ص :1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص :2
حکمت نامه امام حسین علیه السلام
محمدی ری شهری
با همکاری سیدمحمود طباطبایی نژاد، سیدروح الله طبایی
مترجم عبدالهادی مسعودی.
ص :3
ص :4
فهرست اجمالی
ص :5
فهرست اجمالی
ص :6
یکی از برجسته ترین ویژگی های اهل بیت پیامبر خدا،این است که آنان،وارث علم و حکمتِ پیامبر خاتم،بلکه همه انبیای الهی هستند (1)و بدین سان،آنان،مظهر و مَجلای حکمت الهی و سرآمدِ حکیمان اند.امام علی علیه السلام درباره این ویژگی اهل بیت علیهم السلام می فرماید:
ألا إنَّ العِلمَ الّذی هَبَطَ بِهِ آدمُ و جَمیعُ ما فُضِّلَت بِهِ النَّبیّونَ إلی خاتَمِ النَّبیّینَ فی عِترَةِ النَّبیّینَ و المُرسَلینَ،فَأینَ یُتاهُ بِکُم و أینَ تَذهَبونَ؟! (2)
آگاه باشید علمی که آدم علیه السلام آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا خاتم پیامبران،بدان ترجیح داده شده اند،در خاندان خاتم پیامبران و رسولان،محمّد صلی الله علیه و آله است.پس به کدام کژراهه می دوید و به کدام سو می روید؟!
و امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:
نَحنُ شَجَرَةُ النُّبوّةِ،وَ بَیتُ الرَّحمَةِ،و مَفاتیحُ الحِکمَةِ،وَ مَعدِنُ العِلمِ. (3)
ما درخت نبوّت،خانه رحمت،کلیدهای حکمت و کانِ دانش هستیم.
ص:7
در زیارت جامعه که از امام هادی علیه السلام نقل شده و همه امامان با آن،زیارت می شوند آمده است:
السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعرِفَةِ اللّه،و مَساکِنِ بَرَکَةِ اللّه،و مَعادِنِ حِکمَةِ اللّه. (1)
درود خدا بر جایگاه های شناخت الهی،جایْباش های برکت خداوندی و کان های حکمت پروردگار!
امّا افسوس که فضای سیاسی جامعه اسلامی پس از پیامبر خدا اجازه نداد که مردم،از سرچشمه حکمت اهل بیت علیهم السلام آن گونه که شایسته است،بهره مند شوند.بدین جهت،میراث علمی بیشتر آنان،اندک است.
امام حسین علیه السلام یکی از امامانی است که به دلیل شرایط سیاسی دوران امامتش،همانند برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام،میراث علمی ایشان،فراوان نیست تا آنجا که علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبایی رحمه الله،منکر نقل حدیث فقهی از ایشان شده است. (2)هر چند این سخن،قدری مبالغه آمیز می نماید؛لیکن پژوهش های ما نیز تا حدّ بسیاری،آن را تأیید می کند.
دوران حکومت معاویه و فرزندش یزید،سخت ترین دوران برای خاندان رسالت بود.امامت سیّد الشهدا،امام حسین علیه السلام،حدود ده سال(از صفر سال 51 تا محرّم سال 61 هجری)طول کشید و بیش از نُه سالِ آن در زمان حکومت معاویه بود.
ص:8
معاویه،برای از بین بردن زمینه های سیاسی اجتماعی محبوبیت خاندان رسالت که به طور طبیعی در جامعه اسلامی در حال گسترش بود،نهایتِ تضییقات را در مورد ارتباط مردم با دو یادگار پیامبر خدا(امام حسن و امام حسین علیهما السلام)به اجرا گذاشت.وی علاوه بر دستورالعمل هایی که مبنی بر تعقیب،شکنجه و قتل و آزار پیروان اهل بیت علیهم السلام صادر کرد،آنان را از حقوق شهروندی نیز محروم نمود و حتّی سهم آنان را از بیت المال،قطع کرد. (1)این اقدام خطرناک،افزون بر ضربه ای که از نظر سیاسی بر حکومت اصیل اسلامی وارد ساخت،ضربه مُهلکی بود بر حوزه معارف حقیقی اسلام ناب.
از سوی دیگر،سیاست ممنوعیت عمومی کتابت و تدوین حدیث و به دنبال آن،راه یابی اسرائیلیات و داستان های عجیب و غریب توسّط قصّه گویان و احبارِ تازه مسلمان به صحنه فرهنگی جامعه اسلامی، (2)زمینه مهجور ماندن علمای راستین و در رأس آنان،اهل بیت پیامبر خدا را به شدّت افزایش داد.
سیاستِ دین زدایی معاویه تا بدان جا پیش رفت که درصدد حذف نام پیامبر صلی الله علیه و آله برآمد؛زیرا از شنیدن مکرّر نام ایشان در اذان،احساس ناراحتی می کرد!از این رو،با ترویج روایاتی مجعول در تشریع اذان،کوشید تا زمینه را برای جایگزین ساختن چیزی دیگر به جای اذان،فراهم کند؛امّا با موضع گیری های اهل بیت علیهم السلام موفّق نشد. (3)
ص:9
بدیهی است در چنین فضای سیاسی ای،کمتر کسی حاضر می شود برای شنیدن حدیث و یا نقل آن از امام حسین علیه السلام و یا برادر بزرگوارش،زندگی خود را به خطر بیندازد.
البته این،به معنای بسته بودن راه بهره گیری از دریای علم و حکمت از امام علیه السلام نیست.بی تردید،نزدیکان و یاران خاصّ ایشان و بویژه امامِ پس از او(فرزندش امام زین العابدین علیه السلام)احادیث فراوانی از و شنیده بودند که بخشی از آنها هم اکنون به ما رسیده است؛امّا بر اساس حدیث منقول از امام رضا علیه السلام،عامّه مردم(غیر شیعه)،جز در یک مورد،مسئله ای از ایشان و برادرش اخذ نکردند:
ما رأیتُ الناسَ أَخَذوا عَن الحَسَنِ و الحُسین علیهما السلام إلاّ الصّلاةَ بعدَ العَصر و بَعدَ الغَدِاة فی طَواف الفَریضَة. (1)
ندیدم که مردم(اهل سنّت)،از حسن و حسین علیهما السلام جز حکم به جواز نماز خواندن بعد از نماز عصر و نماز صبح در[نماز]طوافِ واجب،چیزی اخذ کرده باشند.
حکمت نامه امام حسین علیه السلام،کوششی است نو در جهت جمع آوری سخنان حکیمانه این امام بزرگوار،از منابع حدیثی شیعه و اهل سنّت،و ارائه آن با نظمی نوین و سهل الوصول،در ده فصل.
این مجموعه،افزون بر حکمت هایی که از خودِ آن امام روایت شده،بخشی
ص:10
از احادیثی را که ایشان مستقیما یا با واسطه از پدر بزرگوارش امام علی علیه السلام یا جدّ ارجمندش پیامبر خدا نقل کرده است نیز در بر می گیرد.
گفتنی است که این کتاب،بخشی از دانش نامه امام حسین علیه السلام است که پیش از به فرجام رسیدن آن اثر گسترده،آماده بهره برداری گردید و از آنجا که کاربرد مستقل دارد،جداگانه تقدیم علاقه مندان می گردد.
در اینجا لازم می دانم از همه فضلای گران قدرِ«پژوهشکده علوم و معارف حدیث»که در پدید آوردن این اثر ارزشمند،این جانب را یاری داده اند،بویژه پژوهشگران ارجمند جناب آقای سیّد محمود طباطبایی نژاد و سیّد روح اللّه طبایی،صمیمانه سپاس گزاری نمایم.همچنین از پژوهشگر توانا جناب آقای عبد الهادی مسعودی که با ترجمه زیبا و دقیق خود،فهم این حکمت نامه را برای پارسی زبانان میسّر ساخت،تشکّر می کنم و برای همه آنان،از خداوند منّان،پاداشی درخور فضل حضرتش مسئلت دارم.
ربّنا!تقبّل منا،إنّک أنت السمیع العلیم،و اغفر لنا،إنّک أنت التوّاب الرحیم.
محمّد محمّدی ری شهری
دوازدهم آذر ماه 1384
دهم ذی القعده 1426
ص:11
ص:12
واژه«حکمت»،در لغت،از ریشه«حُکم»به معنای«منع»است؛زیرا حُکم و داوری عادلانه،مانع ظلم است.همچنین،دهنه اسب و دیگر چارپایان،«حَکَمه»نامیده می شود؛چون مانع و مهار کننده حیوان است و نام گذاری علم به«حکمت»،بر همین پایه است؛چون از جهل،جلوگیری می کند. (1)همچنین بر هر چیز نفوذناپذیری،صفت«محکم»اطلاق می گردد. (2)
آلوسی،در تفسیر روح المعانی،در تبیین واژه«حکمت»،از کتاب البحر،چنین نقل می کند:
إنّ فیها تسعة و عشرین قولاً لأهل العلم،قریبٌ بعضها من بعض،و عدّ بعضهم الأکثر منها اصطلاحاً و اقتصاراً علی ما رآه القائل فرداً مهمّاً من الحکمة،و إلاّ فهی فی الأصل مصدر من الإحکام،و هو الإتقان فی علمٍ أو عملٍ أو قولٍ أو فیها کلِّها. (3)
ص:13
دانشمندان،در معنای این کلمه،29 قول دارند که برخی از آنها به هم نزدیک است و پاره ای از عالمان،بیشتر این معانی را اصطلاحی می دانند که قائل به آن،به مصداق مهمّ«حکمت»،بسنده کرده و همان را در معنای آن آورده است؛وگرنه در اصل،از مصدر«اِحکام»است که به معنای استواری در علم،گفتار و کردار و یا همه اینهاست.
بنا بر این،از منظر واژه شناسی،کلمه«حکمت»،حاکی از نوعی استواری و اتقان است و به هر چیز استوار و نفوذناپذیر،اعم از مادّی و معنوی،اطلاق می گردد.
واژه«حکمت»،بیست بار در قرآن کریم آمده است و خداوند متعال،در این کتاب آسمانی،91 بار،خود را با صفت«حکیم»،ستوده است. (1)
تأمّل در موارد کاربرد این واژه در متون اسلامی،نشان می دهد که حکمت،از نگاه قرآن و حدیث،عبارت است از:مقدّماتِ محکم و استوار علمی،عملی و روحی برای نیل به مقصد والای انسانیت.آنچه احادیث اسلامی در تفسیر«حکمت»آورده اند،در واقع،مصداقی از مصادیق این تعریف کلّی است.
بر پایه آنچه در تعریف کلّی«حکمت»ذکر کردیم،حکمت از نگاه قرآن و حدیث،به سه نوع تقسیم می شود:حکمت علمی،حکمت عملی و حکمت حقیقی.
این تقسیم بندی و نام گذاری،بر اساس تأمّل در کاربردهای واژه حکمت در
ص:14
قرآن و احادیث اسلامی است.
حکمتِ علمی،عملی و حقیقی،هر یک به منزله پلّه های نردبان استواری هستند که انسان با بهره گیری از آنها به قلّه کمال انسانیّت،صعود می کند.جالب توجّه است که بدانیم پلّه اوّل این نردبان(یعنی حکمت علمی)را فرستادگان خداوند متعال،بنا نهاده اند.پلّه دوم(یعنی حکمت عملی)را انسان،خود باید بسازد و پس از آماده شدنِ پلّه دوم،آخرین پلّه جهش به مقام انسان کامل را که حکمت حقیقی است خداوند متعال،خود،آماده می نماید.
اینک،توضیحی کوتاه درباره این سه نوع حکمت:
مقصود از حکمت علمی،هرگونه دانستنی یا معرفتی است که برای صعود به مقام انسان کامل،ضروری است.به سخن دیگر،هم دانش مربوط به عقاید،«حکمت»است،هم دانش مربوط به اخلاق،و هم دانش مربوط به اعمال.از این رو،قرآن کریم،پس از ارائه رهنمودهای گوناگون در عرصه های اعتقادی،اخلاقی و عملی،همه آنها را حکمت می نامد:
«ذلِکَ مِمّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ.
اینها از حکمت هایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است».
این مفهوم حکمت،نخستین فلسفه بعثت انبیای الهی است.قرآن کریم،در آیات متعدّد بر این مطلب،تأکید کرده است،از جمله در این آیه:
«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ
ص:15
وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ.
بی گمان،[خدا]بر مؤمنان در برانگیختن فرستاده ای از ایشان،منّت نهاده است که آیاتش را بر ایشان می خواند و آنها را پاکیزه می گرداند و به ایشان،کتاب و حکمت می آموزد،هرچند پیش از آن،در گم راهی آشکاری بوده اند».
حکمت عملی،برنامه عملیِ رسیدن به مرتبه انسان کامل است.از نگاه قرآن و احادیث اسلامی،دانش و عملی که مقدّمه تکامل انسان باشد،«حکمت»نامیده می شود،با این تفاوت که دانش،پلّه نخست تکامل،و عمل،پلّه دوم آن است.احادیثی که حکمت را به فرمانبری از خداوند متعال،مدارا با مردم،دوری از گناهان و اجتناب از نیرنگْ تفسیر کرده اند،به حکمت عملی اشاره دارند.
حکمت حقیقی،نورانیت و بصیرتی است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملی در زندگی برای انسان حاصل می گردد.در واقع،حکمت علمی،مقدّمه حکمت عملی،و حکمت عملی،سرآغاز حکمتِ حقیقی است و تا انسان،بدین پایه از حکمت نرسیده،حکیمِ حقیقی نیست،هر چند بزرگ ترین استاد حکمت باشد.
حکمت حقیقی،در واقع،همان جوهر دانش،نورِ دانش و دانشِ نور است و از این رو،خواصّ علم حقیقی و آثارش بر آن مترتّب می گردد که از مهم ترین آنها بیم از خداوند متعال است،چنان که در قرآن کریم آمده:
ص:16
«إِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.
در میان بندگان خدا،تنها دانشمندان اند که از او بیمناک اند».
این اثر،در کلام پیامبر خدا،عیناً بر حکمت حقیقی نیز مترتّب شده است،چنان که می فرماید:
خَشیَةُ اللّهِ عز و جل رأسُ کُلِّ حِکمَةٍ. (1)
بیم از خداوند عز و جل اساس هر حکمتی است.
حکمت حقیقی،جاذبه ای عقلانی و ضدّ کشش های نفسانی است که هر اندازه در جان قوّت یابد،به همان اندازه،تمایلات نفسانی در انسان،ضعیف می شود،تا آنجا که کاملاً از بین می رود.در آن حال،عقل به طور کامل،زنده می گردد و زمام انسان را به دست می گیرد و از آن پس،زمینه ای برای انجام دادن کارهای ناشایست در وجود او باقی نمی مانَد.در نتیجه،حکمت،با عصمت،همراه می گردد و در نهایت،همه ویژگی های حکیم و عالِم حقیقی برای آدمی حاصل می گردد و در بالاترین مراتب علم و حکمت،به والاترین درجات خودشناسی،خداشناسی،امامت و رهبری دست می یابد. (2)
بر این پایه،انبیای الهی و اوصیای آنان که به قلّه حکمت علمی و عملی و حقیقی دست یافته اند،از جانب خداوند متعال،مأمور آموختن علم و حکمت به جامعه بشر شده اند.
ص:17
البابُ الأَوَّلُ:الحکم العقلیّة و العلمیّة
الفَصلُ الأَوَّلُ:العقل
1/1
خِلقَةُ العَقلِ
1 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ العَقلَ مِن نورٍ مَخزونٍ مَکنونٍ فی سابِقِ عِلمِهِ الَّذی (1)لَم یَطَّلِع عَلَیهِ نَبِیٌّ مُرسَلٌ و لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ،فَجَعَلَ العِلمَ نَفسَهُ،وَ الفَهمَ روحَهُ،وَ الزُّهدَ رَأسَهُ،وَ الحَیاءَ عَینَیهِ،وَ الحِکمَةَ لِسانَهُ،وَ الرَّأفَةَ هَمَّهُ (2)،وَ الرَّحمَةَ قَلبَهُ.ثُمَّ حَشّاهُ و قَوّاهُ بِعَشَرَةِ أشیاءَ:بِالیَقینِ،وَ الإِیمانِ،وَ الصِّدقِ،وَ السَّکینَةِ،وَ الإِخلاصِ،وَ الرِّفقِ،وَ العَطِیَّةِ،وَ القُنوعِ،وَ التَّسلیمِ،وَ الشُّکرِ.ثُمَّ قالَ عز و جل:أدبِر،فَأَدبَرَ،ثُمَّ قالَ لَهُ:أقبِل،فَأَقبَلَ،ثُمَّ قالَ لَهُ:تَکَلَّم.
فَقالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی لَیسَ لَهُ ضِدٌّ و لا نِدٌّ،و لا شَبیهٌ و لا کُفوٌ،و لا عَدیلٌ و لا مِثلٌ،الَّذی کُلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ خاضِعٌ ذَلیلٌ.
فَقالَ الرَّبُّ تَبارَکَ و تَعالی:و عِزَّتی و جَلالی ما خَلَقتُ خَلقا أحسَنَ مِنکَ،و لا أطوَعَ لی مِنکَ،و لا أرفَعَ مِنکَ،و لا أشرَفَ مِنکَ،و لا أعَزَّ مِنکَ،بِکَ اؤاخِذُ و بِکَ اعطی،و بِکَ اوَحَّدُ و بِکَ اعبَدُ،و بِکَ ادعی و بِکَ ارتَجی و بِکَ ابتَغی،و بِکَ اخافُ و بِکَ احذَرُ،و بِکَ الثَّوابُ و بِکَ العِقابُ.
فَخَرَّ العَقلُ عِندَ ذلِکَ ساجِدا،فَکانَ فی سُجودِهِ ألفَ عامٍ.
فَقالَ الرَّبُّ تَبارَکَ و تَعالی:اِرفَع رَأسَکَ و سَل تُعطَ،وَ اشفَع تُشَفَّع.
فَرَفَعَ العَقلُ رَأسَهُ فَقالَ:إلهی أسأَلُکَ أن تُشَفِّعَنی فیمَن خَلَقتَنی فیهِ.
فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ لِمَلائِکَتِهِ:اُشهِدُکُم أنّی قَد شَفَّعتُهُ فیمَن خَلَقتُهُ فیهِ. (3)
ص:18
1 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خداوند عز و جل،عقل را از نور اندوخته نهفته در علم پیشین خود که حتّی پیامبران فرستاده شده و فرشتگان مقرّب را نیز از آن آگاه نکرده است،آفرید و علم را جان او،فهم را روح او،زهد را سرِ او،حیا را چشمان او،حکمت را زبان او،دلسوزی را همّت(/دهان)او و رحمت را دل او قرار داد و سپس،آن را با ده ویژگی پُر و نیرومند ساخت:با یقین،ایمان،راستی،آرامش،اخلاص،مدارا،بخشش،قناعت،تسلیم،و سپاس گزاری.
سپس خدا به او فرمود:"عقب بیا".پس عقب آمد و سپس به او فرمود:"جلو بیا".جلو آمد و سپس به او فرمود:"سخن بگو".
پس گفت:ستایش،خدایی را که نه ضدّی دارد و نه همتایی؛نه مانندی و
نه همسانی،نه هم سنگی دارد و نه شبیهی؛آن که هر چیز در برابر عظمتش خاضع است.
پس خدای تبارک و تعالی فرمود:"به عزّت و جلالم سوگند که آفریده ای از تو نیکوکارتر نیافریدم.نه از فرمان من فرمان بردارتر،و نه والاتر و شریف تر و عزیزتر از تو.
به سبب[وجود]تو،مؤاخذه و عطا می کنم و با تو،یکتا شمرده شده و پرستیده می شوم و با تو،خوانده شده،به من،امید برده می شود و به وسیله تو،جستجو می شوم و با تو از من می ترسند و می هراسند و ثواب و عقاب،به دست توست".
پس عقل در این هنگام،به سجده افتاد و هزار سال در سجده مانْد.
پروردگار تبارک و تعالی فرمود:"سرت را بلند کن و بخواه،که داده می شود و شفاعت کن،که شفاعت می شود".
عقل،سر بلند کرد و گفت:خدای من!از تو می خواهم شفاعت مرا برای هر کس که مرا در او قرار دادی،بپذیری.
خدای بزرگ بِشْکوه،به فرشتگانش فرمود:"شما را گواه می گیرم که من،او را برای هر عاقلی شفیع کردم"».
ص:19
2/1
صِفَةُ العاقِلِ
2 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: إذا وَرَدَت عَلَی العاقِلِ لَمَّةٌ (1)،قَمَعَ الحُزنَ بِالحَزمِ،و قَرَعَ العَقلَ لِلاِحتِیالِ (2). (3)
ص:20
2 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:چون پیشامد سختی بر عاقل در رسد،غم را با دوراندیشی می رانَد و درگاه عقل را برای چاره جویی می کوبد.
ص:21
3/1
ما یوجِبُ کَمالَ العَقلِ
3 . نزهة الناظر: تَذاکَرُوا العَقلَ عِندَ مُعاوِیَةَ،فَقالَ الإِمامُ الشَّهیدُ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:لا یَکمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ.فَتَبَسَّمَ مُعاوِیَةُ لَهُ و قالَ:ما فی صُدورِکُم إلاّ شَیءٌ واحِدٌ. (1)
4/1
عُقولُ أولیاءِ اللّهِ
4 . مهج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام فی وَصفِ أولِیاءِ اللّهِ:و جَعَلتَ عُقولَهُم مَناصِبَ أوامِرِکَ و نَواهیکَ،فَأَنتَ إذا شِئتَ ما تَشاءُ حَرَّکتَ مِن أسرارِهِم کَوامِنَ ما أبطَنتَ فیهِم،و أبدَأتَ مِن إرادَتِکَ عَلی ألسِنَتِهِم ما أفهَمتَهُم بِهِ عَنکَ فی عُقودِهِم،بِعُقولٍ تَدعوکَ و تَدعو إلَیکَ بِحَقائِقِ ما مَنَحتَهُم بِهِ. (2)
راجع:ج1 ص492 ح402.
ص:22
3 . نزهة الناظر: نزد معاویه،سخن از عقل به میان آمد.امام شهید حسین بن علی علیه السلام فرمود:«عقل،جز با پیروی از حق،کامل نمی شود».
معاویه به او لبخندی زد و گفت:در سینه های شما،جز یک چیز نیست.
4 . مهج الدعوات از امام حسین علیه السلام(در توصیف اولیای الهی):عقل هایشان را مرکز امر و نهی هایت قرار دادی و هرگاه چیزی بخواهی،از درون آنها،انگیزه هایی را که در آنان نهفته ای،به حرکت در می آوری و اراده خودت را به آنها فهمانده،بر زبانشان می رانی.با عقل هایی که تو را می خوانند و با حقیقت هایی که تو به آنان بخشیده ای،به سوی تو می خوانند.
ر.ک:ج1 ص493 ح402.
ص:23
الفَصلُ الثّانی:العلم و الحکمة
1/2
وُجوبُ طَلَبِ العِلمِ
5 . المعجم الأوسط عن محمّد بن عبد اللّه بن حسین عن علیّ بن حسین بن علیّ عن أبیه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ. (1)
2/2
فَضلُ طالِبِ العِلمِ
6 . الأمالی بإسناده عن الإمام الحسین عن أبیه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:طالِبُ العِلمِ بَینَ الجُهّالِ کَالحَیِّ بَینَ الأَمواتِ. (2)
ص:24
5 . المعجم الأوسط به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن حسین،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«تحصیل دانش،بر هر مسلمانی واجب است».
6 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«جویای دانش در میان نادانان،مانند انسان زنده در میان مردگان است».
ص:25
7 . الاختصاص عن أبی حمزة الثمالی عن علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین بن علیّ عن أمیر المؤمنین علیهم السلام :وَ اللّهِ،ما بَرَأَ اللّهُ مِن بَرِیَّةٍ أفضَلَ مِن مُحَمَّدٍ و مِنّی و مِن أهلِ بَیتی،و إنَّ المَلائِکَةَ لَتَضَعُ أجنِحَتَها لِطَلَبَةِ العِلمِ مِن شیعَتِنا. (1)
3/2
فَضلُ العالِمِ
8 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقولُ:المُلوکُ حُکّامٌ عَلَی النّاسِ وَ العِلمُ حاکِمٌ عَلَیهِم،و حَسبُکَ مِنَ العِلمِ أن تَخشَی اللّهَ،و حَسبُکَ مِنَ الجَهلِ أن تُعجَبَ بِعِلمِکَ. (2)
4/2
عَلامَةُ العالِمِ
9 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: مِن دَلائِلِ العالِمِ انتِقادُهُ لِحَدیثِهِ،و عِلمُهُ بِحَقائِقِ فُنونِ النَّظَرِ. (3)
10 . محاضرات الاُدباء عن الإمام الحسین علیه السلام: لَو أنَّ العالِمَ کُلَّما قالَ أحسَنَ و أصابَ،لَأَوشَکَ أن یُجَنَّ مِنَ العُجبِ،و إنَّمَا العالِمُ مَن یَکثُرُ صَوابُهُ. (4)
ص:26
7 . الاختصاص به نقل از ابو حمزه ثمالی،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:به خدا سوگند که خدا،آفریدگانی بهتر از محمّد و من و اهل بیتم نیافرید.بی گمان،فرشتگان،بال هایشان را برای[آن دسته از]پیروان ما که جویای علم اند،فرو می گسترند.
8 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که امیرمؤمنان می فرماید:«پادشاهان،فرمان روای مردم اند و دانش،فرمان روای ایشان.از دانش،تو را همین بس که از خدا بترسی و از جهل،تو را همین بس که از دانشت خوشَت بیاید».
9 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:از نشانه های دانشمند،نقد کردن گفته خود و آگاهی به حقایق فنّ مناظره است.
10 . محاضرات الاُدباء از امام حسین علیه السلام:اگر همه گفته های عالم،نیکو و درست بود،ممکن بود که از خودبینی دیوانه شود؛بلکه همانا عالم،کسی است که گفته های درستش فراوان باشد.
ص:27
5/2
دَورُ العِلمِ فِی المَعرِفَةِ
11 . أعلام الدین عن الإمام الحسین علیه السلام: العِلمُ لِقاحُ المَعرِفَةِ. (1)
6/2
دَورُ الزُّهدِ فِی المَعرِفَةِ
12 . حلیة الأولیاء بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن زَهِدَ فِی الدُّنیا عَلَّمَهُ اللّهُ تَعالی بِلا تَعَلُّمٍ،و هَداهُ بِلا هِدایَةٍ،و جَعَلَهُ بَصیرا،و کَشَفَ عَنهُ العَمی. (2)
7/2
حِجابُ المَعرِفَةِ
13 . مقتل الحسین عن عبد اللّه بن الحسن: لَمّا عَبَّأَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ أصحابَهُ لِمُحارَبَةِ الحُسَینِ علیه السلام و رَتَّبَهُم فی مَراتِبِهِم،و أقامَ الرّایاتِ فی مَواضِعِها،و عَبَّأَ الحُسَینُ أصحابَهُ فِی المَیمَنَةِ وَ المَیسَرَةِ،فَأَحاطوا بِالحُسَینِ مِن کُلِّ جانِبٍ حَتّی جَعَلوهُ فی مِثلِ الحَلقَةِ.
خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن أصحابِهِ حَتّی أتَی النّاسَ فَاستَنصَتَهُم فَأَبَوا أن یُنصِتوا،فَقالَ لَهُم:وَیلَکُم!ما عَلَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی،و إنَّما أدعوکُم إلی سَبیلِ الرَّشادِ،فَمَن أطاعَنی کانَ مِنَ المُرشَدینَ،و مَن عَصانی کانَ مِنَ المُهلَکینَ،و کُلُّکُم عاصٍ لِأَمری،غَیرُ مُستَمِعٍ لِقَولی،قَدِ انخَزَلَت (3)عَطِیّاتُکُم مِنَ الحَرامِ،و مُلِئَت
بُطونُکُم مِنَ الحَرامِ،فَطَبَعَ اللّهُ عَلی قُلوبِکُم. (4)
ص:28
11 . أعلام الدین از امام حسین علیه السلام:دانش،بارور کننده معرفت(شناخت)است.
12 . حلیة الأولیاء به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس به دنیا بی رغبت شود،خداوند،بدون تعلّم به او می آموزد و بدون هدایت[کسی]،او را هدایت می کند و او را بینا می نماید و نابینایی را از او می زداید».
13 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی به نقل از عبد اللّه بن حسن:هنگامی که عمر بن سعد،یارانش را برای جنگ با امام حسین علیه السلام آماده کرد و آنها را در جایگاه خود،مرتّب کرد و پرچم ها را در جاهای خود نهاد،امام حسین علیه السلام نیز یارانش را در جناح راست و چپ،مرتّب کرد و آنان،امام حسین علیه السلام را از هر سو،مانند حلقه ای در میان گرفتند.در این هنگام،امام حسین علیه السلام از جمع یارانش بیرون آمد و نزدیک سپاه عمر سعد آمد و از آنان خواست که ساکت شوند؛امّا آنان نپذیرفتند.
امام علیه السلام به آنها فرمود:«وای بر شما!چه زیانی می کنید اگر ساکت شوید و به سخن من،گوش بسپارید،در حالی که من،فقط شما را به راه هدایت،فرا می خوانم؟هر کس مرا فرمان بَرَد،از ره یافتگان است و هر کس نافرمانی کند،از هلاک شدگان،و همه شما از فرمان من،سرپیچی می کنید و به گفته ام گوش
نمی دهید؛زیرا عطایای شما را از حرام پرداخته اند (1)و درونتان،از حرام،پُر شده است و از این رو،خداوند،بر دل هایتان مُهر زده است».
ص:29
راجع:موسوعة العقائد الإسلامیّة/موانع المعرفة.
8/2
فَضلُ المُعَلِّمِ وَ المُرشِدِ
14 . المناقب لابن شهرآشوب: قیلَ:إنَّ عَبدَ الرَّحمنِ السُّلَمِیَّ عَلَّمَ وَلَدَ الحُسَینِ علیه السلام الحَمدَ،فَلَمّا قَرَأَها عَلی أبیهِ أعطاهُ ألفَ دینارٍ و ألفَ حُلَّةٍ،و حَشا فاهُ دُرّا.
فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ،فَقالَ (1):و أینَ یَقَعُ هذا مِن عَطائِهِ؟!یَعنی تَعلیمَهُ.
و أنشَدَ الحُسَینُ علیه السلام:
إذا جادَتِ الدُّنیا عَلَیکَ فَجُد بِها عَلَی النّاسِ طُرّا (2)قَبلَ أن تَتَفَلَّتِ
فَلاَ الجودُ یُفنیها إذا هِیَ أقبَلَت و لاَ البُخلُ یُبقیها إذا ما تَوَلَّتِ (3)
15 . الاحتجاج بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن کَفَلَ لَنا یَتیما قَطَعَتهُ عَنّا مِحنَتُنا بِاستِتارِنا،فَواساهُ مِن عُلومِنَا الَّتی سَقَطَت إلَیهِ حَتّی أرشَدَهُ و هَداهُ،قالَ اللّهُ عز و جل لَهُ:یا أیُّهَا العَبدُ الکَریمُ المُواسی لِأَخیهِ،أنَا أولی بِالکَرَمِ مِنکَ!اِجعَلوا لَهُ یا مَلائِکَتی فِی الجِنانِ بِعَدَدِ کُلِّ حَرفٍ عَلَّمَهُ ألفَ ألفِ قَصرٍ،و ضُمّوا إلَیها ما یَلیقُ بِها مِن سائِرِ النِّعَمِ. (4)
ص:30
ر.ک:دانش نامه عقاید اسلامی:ج2(بخش هفتم:موانع شناخت).
14 . المناقب،ابن شهرآشوب: گفته شده است که عبد الرحمن سُلَمی،سوره حمد را به فرزند امام حسین علیه السلام آموخت.چون آن را بر پدرش خواند،امام علیه السلام به آن آموزگار،هزار دینار و هزار جامه قیمتی بخشید و دهانش را از مروارید،پُر کرد.
به ایشان،اعتراض شد.امام علیه السلام پاسخ داد:«این کجا و عطای او(یعنی:آموزش وی)کجا؟»و منظور ایشان،آموزشی بود که داده بود.
سپس،امام حسین علیه السلام سرود:
«چون دنیا چیزی به تو ببخشد،تو هم آن را
به همه مردم ببخش،پیش از آن که برود.
نه بخشش،دنیای پیش آمده را از میان می بَرَد
و نه بخل،دنیای پشت کرده را باقی می گذارد».
15 . الاحتجاج به سندش،از امام حسین علیه السلام:هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما،او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده،به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند،خداوند عز و جل به او می فرماید:«ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش!من در کَرَم کردن،از تو سزاوارترم.فرشتگان من!برای او در بهشت،به عدد هر حرفی که یاد داده است،هزار هزار،کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت ها،آنچه را که لایق اوست،به آنها ضمیمه کنید».
ص:31
16 . التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام لِرَجُلٍ:أیُّهُما أحَبُّ إلَیکَ؛رَجُلٌ یَرومُ قَتلَ مِسکینٍ قَد ضَعُفَ تُنقِذُهُ مِن یَدِهِ،أو ناصِبٌ یُریدُ إضلالَ مِسکینٍ مُؤمِنٍ مِن ضُعَفاءِ شیعَتِنا،تَفتَحُ عَلَیهِ ما یَمتَنِعُ المِسکینُ بِهِ مِنهُ و یُفحِمُهُ (1)و یَکسِرُهُ بِحُجَجِ اللّهِ تَعالی؟
قالَ:بَل إنقاذُ هذَا المِسکینِ المُؤمِنِ مِن یَدِ هذَا النّاصِبِ،إنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ: «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً» (2)؛أی و مَن أحیاها و أرشَدَها مِن کُفرٍ إلی إیمانٍ،فَکَأَنَّما أحیَا النّاسَ جَمیعا مِن قَبلِ أن یَقتُلَهُم بِسُیوفِ الحَدیدِ. (3)
17 . مسند زید: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام:مَن دَعا عَبدا مِن ضَلالَةٍ إلی مَعرِفَةِ حَقٍّ فَأَجابَهُ،کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ کَعِتقِ نَسَمَةٍ. (4)
9/2
فَضلُ حَمَلَةِ القُرآنِ
18 . المعجم الکبیر عن سکینة بنت الحسین بن علیّ عن أبیها علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:حَمَلَةُ القُرآنِ عُرَفاءُ (5)أهلِ الجَنَّةِ یَومَ القِیامَةِ. (6)
19 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: یا حامِلَ القُرآنِ،إنَّ أهلَ السَّماواتِ
یَذکُرونَکُم عِندَ اللّهِ عز و جل،فَتَحَبَّبوا إلَی اللّهِ بِتَوقیرِ کِتابِهِ،لِیَزدَد لَکُم حُبّا،و یُحَبِّبکُم إلی عِبادِهِ. (7)
ص:32
16 . التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود:«کدام یک را دوست تر می داری:مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می رَهانی،یا مردی ناصبی اراده گم راه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد،امّا تو دریچه ای[از علم]را بر او می گشایی که آن بینوا،خود را بِدان،نگاه می دارد و با حجّت های خدای متعال،خصم خویش را ساکت می سازد و او را می شکند؟».
[سپس]فرمود:«حتما رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی.بی گمان،خدای متعال می فرماید:«و هر که او را زنده کند،گویی همه مردم را زنده کرده است»؛یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان،ارشاد کند،گویی همه مردم را زنده کرده است،پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
17 . مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود:«هر کس انسانی را از گم راهی به معرفت حق،فرا بخواند و او اجابت کند،اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».
18 . المعجم الکبیر به نقل از سکینه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«حاملان قرآن،سرشناسان اهل بهشت در روز قیامت اند».
19 . الفردوس به نقل از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:ای حاملان قرآن!آسمانیان،نزد خدای عز و جل از شما یاد می کنند.پس با بزرگداشتِ کتابش،خود را
محبوب خدا کنید تا محبّتش به شما افزون شود و شما را محبوبِ بندگانش کند.
ص:33
10/2
أصنافُ آیاتِ القُرآنِ
20 . جامع الأخبار عن الإمام الحسین علیه السلام: کِتابُ اللّهِ عز و جل عَلی أربَعَةِ أشیاءَ:عَلَی العِبارَةِ،وَ الإِشارَةِ،وَ اللَّطائِفِ،وَ الحَقائِقِ؛فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ،وَ الإِشارَةُ لِلخَواصِّ،وَ اللَّطائِفُ لِلأَولِیاءِ،وَ الحَقائِقُ لِلأَنبِیاءِ علیهم السلام. (1)
11/2
التَّکَلُّمُ فِی القُرآنِ بِغَیرِ عِلمٍ
21 . التوحید بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِهِ لِأَهلِ البَصرَةِ لَمّا کَتَبوا إلَیهِ یَسأَلونَهُ عَنِ الصَّمَدِ:لا تَخوضوا (2)فِی القُرآنِ و لا تُجادِلوا فیهِ،و لا تَتَکَلَّموا فیهِ بِغَیرِ عِلمٍ،فَقَد سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:مَن قالَ فِی القُرآنِ بِغَیرِ
عِلمٍ فَلیَتَبَوَّأ (3)مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ. (4)
ص:34
20 . جامع الأخبار از امام حسین علیه السلام:[آیات]کتاب خدا،بر چهار گونه است:عبارت،اشارت،لطائف و حقایق.عبارت،برای عموم مردم است؛اشاره؛برای خواص؛لطائف،برای اولیا؛و حقایق،از آنِ پیامبران علیهم السلام است.
21 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام(در پاسخ به بصریان،هنگامی که به او نامه نوشتند و از او درباره معنای«صمد»پرسیدند):به باطل،در قرآن فرو مروید و در آن مستیزید و بدون علم،درباره آن سخن مگویید که شنیدم جدّم پیامبر خدا می فرماید:«هر کس بدون علم درباره قرآن سخن بگوید،باید جایگاهش را از
آتش[دوزخ]برگیرد».
ص:35
12/2
تَفسیرُ بَعضِ الآیاتِ أو تَأویلُها
أ سورَةُ«فاتِحَةِ الکِتابِ»
22 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:قالَ اللّهُ عز و جل:قَسَمتُ فاتِحَةَ الکِتابِ بَینی و بَینَ عَبدی؛فَنِصفُها لی و نِصفُها لِعَبدی،و لِعَبدی ما سَأَلَ.
إذا قالَ العَبدُ: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:بَدَأَ عَبدی بِاسمی،و حَقٌّ عَلَیَّ أن اتَمِّمَ لَهُ امورَهُ و ابارِکَ لَهُ فی أحوالِهِ.
فَإِذا قالَ: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:حَمِدَنی عَبدی و عَلِمَ أنَّ النِّعَمَ الَّتی لَهُ مِن عِندی،و أنَّ البَلایَا الَّتی دُفِعتْ عَنهُ فَبِطَولی (1)،اُشهِدُکُم أنّی اضیفُ لَهُ إلی نِعَمِ الدُّنیا نِعَمَ الآخِرَةِ،و أدفَعُ عَنهُ بَلایَا الآخِرَةِ کَما دَفَعتُ عَنهُ بَلایَا الدُّنیا.
فَإِذا قالَ: «اَلرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:شَهِدَ لی عَبدی أنِّی الرَّحمنُ الرَّحیمُ،اُشهِدُکُم لاَُوَفِّرَنَّ مِن رَحمَتی حَظَّهُ،و لأَُجزِلَنَّ مِن عَطائی نَصیبَهُ.
فَإِذا قالَ: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:اُشهِدُکُم کَمَا اعتَرَفَ،أنّی أنَا مالِکُ یَومِ الدّینِ،لاَُسَهِّلَنَّ یَومَ الحِسابِ حِسابَهُ،و لَأَتَجاوَزَنَّ عَن سَیِّئاتِهِ.
فَإِذا قالَ: «إِیّاکَ نَعْبُدُ» قالَ اللّهُ عز و جل:صَدَقَ عَبدی،إیّایَ یَعبُدُ،اُشهِدُکُم لاَُثیبَنَّهُ عَلی عِبادَتِهِ ثَوابا یَغبِطُهُ کُلُّ مَن خالَفَهُ فی عِبادَتِهِ لی.
فَإِذا قالَ: «وَ إِیّاکَ نَسْتَعِینُ» قالَ اللّهُ عز و جل:بِیَ استَعانَ عَبدی وَ التَجَأَ إلَیَّ،اُشهِدُکُم لاَُعینَنَّهُ عَلی أمرِهِ،و لاَُغیثَنَّهُ فی شَدائِدِهِ،و لآخُذَنَّ بِیَدِهِ یَومَ نَوائِبِهِ.
فَإِذا قالَ: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» إلی آخِرِ السّورَةِ،قالَ اللّهُ عز و جل:هذا لِعَبدی و لِعَبدی ما سَأَلَ،فَقَدِ استَجَبتُ لِعَبدی و أعطَیتُهُ ما أمَّلَ،و آمَنتُهُ مِمّا مِنهُ وَجِلَ.
و قیلَ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،أخبِرنا عَن«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»أ هِیَ مِن فاتِحَةِ الکِتابِ؟
فَقالَ:نَعَم،کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقرَؤُها و یَعُدُّها آیَةً مِنها،و یَقولُ:فاتِحَةُ الکِتابِ هِیَ السَّبعُ المَثانی. (2)
ص:36
22 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خداوند عز و جل فرموده است که سوره حمد را میان خود و بنده ام قسمت کردم؛نصفش برای من و نیمِ دیگر،از آنِ بنده من است و برای بنده ام،هر چه بخواهد،هست.
چون بنده بگوید:«به نام خداوند بخشنده مهربان»،خدای بزرگِ بِشْکوه می فرماید:"بنده ام،با نام من آغاز کرد و بر من،حق دارد که کارهایش را به پایان برسانم و در حالات مختلف،او را برکت بخشم".
و چون بگوید:«ستایش،ویژه خدای جهانیان است»،خداوند بزرگ بِشْکوه می فرماید:"بنده ام،مرا ستود و دانست که نعمت های نزد او از جانب من است و گرفتاری ها به فضل و قدرتِ من از او دور شده است.گواهتان می گیرم که نعمت های آخرت را نیز بر نعمت های دنیایش می افزایم و گرفتاری های آخرت را از او دور می کنم،همان گونه که گرفتاری های دنیا را از او دور کردم".
و چون بنده بگوید:«رحمانِ رحیم»،خدای بزرگ بِشْکوه می فرماید:"بنده ام،گواهی داد که من،رحمان و مهربانم.گواهتان می گیرم که بهره اش از رحمتم را فراوان کنم و نصیبش از عطایم را بیش سازم".
و چون بنده بگوید:«مالک روز جزا»،خدای بزرگ بِشْکوه می فرماید:"گواهتان می گیرم همان گونه که اعتراف کرد که من،مالک روز جزایم،حسابش را روز محاسبه،آسان می کنم و از گناهانش درمی گذرم".
و چون بگوید:«تنها تو را می پرستیم»،خدای عز و جل می فرماید:"بنده ام،راست گفت.فقط مرا می پرستد.گواهتان می گیرم که بر پرستش او چنان پاداشش دهم که همه مخالفانش در پرستش من به او غبطه بخورند".
و چون بگوید:«و فقط از تو یاری می خواهیم»،خداوند عز و جل می فرماید:"بنده ام،از من یاری خواست و به من،پناه بُرد.گواهتان می گیرم که او را در کارش یاری کنم و در سختی ها به فریادش برسم و دستش را در پیشامدها بگیرم".
و چون بگوید:«ما را به راه راست،هدایت کن»تا آخر سوره،خدای عز و جل می فرماید:"این،برای بنده ام هست که هر چه بخواهد،هست.بی تردید،دعای بنده ام را اجابت و آنچه آرزو داشت،به او عطا کردم و از آنچه بیم داشت،ایمنش کردم"».
به امیرمؤمنان گفته شد:ای امیرمؤمنان!به ما بگو:آیا «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» ،جزو سوره حمد است یا نه؟
فرمود:«آری.پیامبر خدا،آن را می خواند و آیه ای از آن می شمرد و می فرمود:"سوره حمد،سَبعُ المثانی (1)است"».
ص:37
23 . عیون أخبار الرضا عن الحسن بن علیّ[العسکریّ]عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَی الرِّضا علیه السلام فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» ما تَفسیرُهُ؟
فَقالَ:لَقَد حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی،عَنِ الباقِرِ،عَن زَینِ العابِدینَ عَن أبیهِ علیهم السلام أنَّ رَجُلاً جاءَ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ:أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» ما تَفسیرُهُ؟
فَقالَ «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» هُوَ أن عَرَّفَ عِبادَهُ بَعضَ نِعَمِهِ جُمَلاً،إذ لا یَقدِرونَ عَلی مَعرِفَةِ جَمیعِها بِالتَّفصیلِ،لِأَنَّها أکثَرُ مِن أن تُحصی أو تُعرَفَ،فَقالَ لَهُم:قولوا:
«اَلْحَمْدُ لِلّهِ» عَلی ما أنعَمَ بِهِ عَلَینا «رَبِّ الْعالَمِینَ» ،و هُم الجَماعاتُ مِن کُلِّ مَخلوقٍ؛مِنَ الجَماداتِ وَ الحَیَواناتِ.
فَأَمَّا الحَیَواناتُ فَهُوَ یُقَلِّبُها فی قُدرَتِهِ،و یَغذوها مِن رِزقِهِ،و یَحوطُها بِکَنَفِهِ،و یُدَبِّرُ کُلاًّ مِنها بِمَصلَحَتِهِ.و أمَّا الجَماداتُ فَهُوَ یُمسِکُها بِقُدرَتِهِ،و یُمسِکُ المُتَّصِلَ مِنها أن یَتَهافَتَ (1)،و یُمسِکُ المُتَهافِتَ مِنها أن یَتَلاصَقَ،و یُمسِکُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَی الأَرضِ إلاّ بِإِذنِهِ،و یُمسِکُ الأَرضَ أن تَنخَسِفَ إلاّ بِأَمرِهِ،إنَّهُ بِعِبادِهِ لَرَؤوفٌ رَحیمٌ.
و قالَ علیه السلام: «رَبِّ الْعالَمِینَ» مالِکُهُم و خالِقُهُم و سائِقُ أرزاقِهِم إلَیهِم،مِن حَیثُ یَعلَمونَ و مِن حَیثُ لا یَعلَمونَ،وَ الرِّزقُ مَقسومٌ،و هُوَ یَأتِی ابنَ آدَمَ عَلی أیِّ سیرَةٍ سارَها مِنَ الدُّنیا،لَیسَ تَقوی مُتَّقٍ بِزائِدِهِ،و لا فُجورُ فاجِرٍ بِناقِصِهِ،و بَینَهُ و بَینَهُ سِترٌ و هُوَ طالِبُهُ،فَلَو أنَّ أحَدَکُم یَفِرُّ مِن رِزقِهِ لَطَلَبَهُ رِزقُهُ کَما یَطلُبُهُ المَوتُ.
فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:قولوا: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» عَلی ما أنعَمَ بِهِ عَلَینا و ذَکَرَنا بِهِ مِن خَیرٍ فی کُتُبِ الأَوَّلینَ قَبلَ أن نَکونَ،فَفی هذا إیجابٌ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و عَلی شیعَتِهِم أن یَشکُروهُ بِما فَضَّلَهُم،و ذلِکَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:
لَمّا بَعَثَ اللّهُ عز و جل موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام وَ اصطَفاهُ نَجِیّا،و فَلَقَ لَهُ البَحرَ و نَجّی بَنی إسرائیلَ،و أعطاهُ التَّوراةَ وَ الأَلواحَ،رَأی مَکانَهُ مِن رَبِّهِ عز و جل فَقالَ:یا رَبِّ لَقَد أکرَمتَنی بِکَرامَةٍ لَم تُکرِم بِها أحَدا قَبلی!
فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:یا موسی،أما عَلِمتَ أنَّ مُحَمَّدا عِندی أفضَلُ مِن جَمیعِ مَلائِکَتی و جَمیعِ خَلقی؟
قالَ موسی علیه السلام:یا رَبِّ،فَإِن کانَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أکرَمَ عِندَکَ مِن جَمیعِ خَلقِکَ،فَهَل
فی آلِ الأَنبِیاءِ أکرَمُ مِن آلی؟
قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:یا موسی،أما عَلِمتَ أنَّ فَضلَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلی جَمیعِ آلِ النَّبِیّینَ کَفَضلِ مُحَمَّدٍ عَلی جَمیعِ المُرسَلینَ؟
فَقالَ موسی:یا رَبِّ،فَإِن کانَ آلُ مُحَمَّدٍ کَذلِکَ فَهَل فی امَمِ الأَنبِیاءِ أفضَلُ عِندَکَ مِن امَّتی؛ظَلَّلتَ عَلَیهِمُ الغَمامَ،و أنزَلتَ عَلَیهِمُ المَنَّ وَ السَّلوی،و فَلَقتَ لَهُمُ البَحرَ؟
فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:یا موسی،أما عَلِمتَ أنَّ فَضلَ امَّةِ مُحَمَّدٍ عَلی جَمیعِ الاُمَمِ کَفَضلِهِ عَلی جَمیعِ خَلقی؟
فَقالَ موسی علیه السلام:یا رَبِّ،لَیتَنی کُنتُ أراهُم!
فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلَیهِ:یا موسی،إنَّکَ لَن تَراهُم و لَیسَ هذا أوانَ ظُهورِهِم،و لکِن سَوفَ تَراهُم فِی الجَنّاتِ؛جَنّاتِ عَدنٍ وَ الفِردَوسِ،بِحَضرَةِ مُحَمَّدٍ فی نَعیمِها یَتَقَلَّبونَ،و فی خَیراتِها یَتَبَحبَحونَ (2)،أ فَتُحِبُّ أن اسمِعَکَ کَلامَهُم؟
فَقالَ:نَعَم إلهی!
قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:قُم بَینَ یَدَیَّ،وَ اشدُد مِئزَرَکَ قِیامَ العَبدِ الذَّلیلِ بَینَ یَدَیِ المَلِکِ الجَلیلِ.
فَفَعَلَ ذلِکَ موسی علیه السلام،فَنادی رَبُّنا عز و جل:یا امَّةَ مُحَمَّدٍ!فَأَجابوهُ کُلُّهُم و هُم فی أصلابِ آبائِهِم و أرحامِ امَّهاتِهِم:لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیکَ،لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ،إنَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ وَ المُلکَ لَکَ،لا شَریکَ لَکَ.
قالَ:فَجَعَلَ اللّهُ عز و جل تِلکَ الإِجابَةَ شِعارَ الحاجِّ.
ثُمَّ نادی رَبُّنا عز و جل:یا امَّةَ مُحَمَّدٍ!إنَّ قَضائی عَلَیکُم أنَّ رَحمَتی سَبَقَت غَضَبی،
و عَفوی قَبلَ عِقابی،فَقَدِ استَجَبتُ لَکُم مِن قَبلِ أن تَدعونی،و أعطَیتُکُم مِن قَبلِ أن تَسأَلونی،مَن لَقِیَنی مِنکُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ،صادِقٌ فی أقوالِهِ،مُحِقٌّ فی أفعالِهِ،و أنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ أخوهُ و وَصِیُّهُ مِن بَعدِهِ و وَلِیُّهُ،یُلتَزَمُ طاعَتُهُ کَما یُلتَزَمُ طاعَةُ مُحَمَّدٍ،و أنَّ أولِیاءَهُ المُصطَفَینَ الطّاهِرینَ المُطَهَّرینَ المُنبِئینَ بِعَجائِبِ آیاتِ اللّهِ و دَلائِلِ حُجَجِ اللّهِ مِن بَعدِهِما أولِیاؤُهُ،أدخَلتُهُ جَنَّتی....
قالَ علیه السلام:فَلَمّا بَعَثَ اللّهُ عز و جل نَبِیَّنا مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله قالَ:یا مُحَمَّدُ «وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا» 3 امَّتَکَ بِهذِهِ الکَرامَةِ.ثُمَّ قالَ عز و جل لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله:قُل: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» عَلی مَا اختَصَّنی بِهِ مِن هذِهِ الفَضیلَةِ،و قالَ لاُِمَّتِهِ:قولوا أنتُم: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» عَلی مَا اختَصَّنا بِهِ مِن هذِهِ الفَضائِلِ. (3)
ص:38
23 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از امام عسکری،از امام هادی،از امام جواد علیهم السلام:مردی نزد امام رضا علیه السلام آمد و به او گفت:ای فرزند پیامبر خدا!برایم این سخن خداوند عز و جل را که «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ؛ستایش،ویژه خدای جهانیان است»،تفسیر کن.
فرمود:«پدرم،از جدّش،از امام باقر،از امام زین العابدین،از پدرش[امام حسین علیهم السلام]نقل کرد:که مردی نزد امیرمؤمنان آمد و همین سؤال را کرد.
ایشان فرمود:««ستایش،ویژه خداست»،یعنی آن که خداوند،برخی از نعمت هایش را به اجمال به بندگانش معرّفی نمود؛زیرا بندگان،تواناییِ شناخت همه آنها را به تفصیل ندارند،چون بیشتر از آن اند که به شمار درآیند و یا
شناخته شوند.پس به بندگانش فرمود،بگویید:«ستایش،ویژه خداست»به جهت نعمت هایی که بر ما بخشیده است؛«خداوندگارِ جهانیان»که همه گونه های مخلوقات،از جمادات و حیوانات را در برمی گیرد.
امّا حیوانات را در قبضه قدرت خویش می چرخانَد و از روزی خویش به آنها می خورانَد،در سایه حمایتش حفظ و هر یک را به مصلحت خویش،تدبیر می کند.و امّا جمادات را با قدرت خویش،نگاه می دارد و مانع گسستگی جمادات به هم پیوسته و نیز به هم چسبیدن گسسته ها می شود و آسمان را از افتادن بر زمین،جز به اذن خویش،نگاه می دارد،و زمین را از فرو رفتن در خود،جز به فرمان خویش،نگاه می دارد که او با بندگانش رئوف و مهربان است».
و فرمود:««پروردگارِ جهانیان»،یعنی مالک و خالق جهانیان و سوق دهنده روزی هایشان به سوی ایشان است،از آن جایی که می دانند و از جایی که نمی دانند و روزی،قسمت شده است و بدون توجّه به کردار انسان،می آید.نه پروای پرهیزگار،آن را افزون می کند،نه فسق و فجور فاجر،آن را کاهش می دهد.میان روزی و صاحب روزی،پرده ای است که به دنبال او می رود.اگر هر یک از شما از روزی اش بگریزد،باز،او را می جوید،همان گونه که مرگ،او را می جوید.
خداوند بزرگ بِشْکوه می فرماید:بگویید:«ستایش،ویژه خداست»،به جهت نعمت هایی که به ما بخشیده و ما را پیش از پیدایی مان،در کتاب های نخستین،به نیکی یاد کرده است.بنابراین،بر محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان و پیروان خاندانش لازم است که خدا را بر فضیلتی که به ایشان بخشیده،سپاس بگزارند و این،همان گفته پیامبر خداست که فرمود:چون خداوند عز و جل،موسی بن عمران علیه السلام را برانگیخت و با او راز گفت و دریا را برایش شکافت و بنی اسرائیل را نجات داد و تورات و الواح را به او عطا نمود،جایگاهش را نزد خدای عز و جل دید و گفت:پروردگار من!مرا با کرامتی بزرگ داشتی که هیچ کس را پیش از من،بدان بزرگ نداشتی.
خدای بزرگ بِشْکوه فرمود:"ای موسی!آیا نمی دانی که محمّد،نزد من از همه فرشتگان و همه مخلوقاتم برتر است؟".
موسی علیه السلام گفت:ای پروردگار من!اگر محمّد صلی الله علیه و آله نزد تو از همه آفریدگانت برتر است،آیا در میان خاندان پیامبران،کریم تر از خاندان من هست؟
خدای بزرگ بِشْکوه فرمود:"ای موسی!آیا نمی دانی که برتریِ خاندان محمّد بر همه خاندان های پیامبران،مانند برتری محمّد بر همه فرستادگان است؟".
موسی علیه السلام گفت:پروردگار من!اگر خاندان محمّد چنین اند،آیا در میان امّت های پیامبران،امّت من نزد تو برتر از همه نیست؟ابر را برایشان سایه کردی و ترنگبین (1)و بلدرچین برایشان فرو فرستادی و دریا را برایشان شکافتی.
خدای بزرگ بِشْکوه فرمود:"ای موسی!آیا نمی دانی که برتری محمّد بر همه امّت ها،مانند برتری خود او بر همه آفریدگانم است؟".
موسی علیه السلام گفت:پروردگار من!کاش آنها را می دیدم.
پس خدای عز و جل به او وحی کرد:"ای موسی!آنها را هرگز نخواهی دید و اکنون،هنگام پیدایی آنان نیست؛امّا به زودی آنها را در بهشت ها،باغ های عَدْن و فردوس و در حضور محمّد می بینی که در نعمت های بهشت می چرخند و در نیکی هایشان خوش اند.آیا دوست داری که سخن آنان را به تو بشنوانَم؟".
گفت:آری،ای خدای من!
خدای بزرگ بِشْکوه فرمود:"در پیشگاه من،بِایست و مانند بنده ای ذلیل در برابر فرمان روایی جلیل،کمر به میان ببند".
پس موسی علیه السلام چنین کرد و خدای عز و جل ندا داد:"ای امّت محمّد!".
همه آنان که در پشتِ پدرانشان و رَحِم های مادرانشان بودند،پاسخ گفتند:«بله!خداوندا،بله!بله،تو شریکی نداری!بله!ستایش از آنِ توست و نعمت و سلطنت برای تو!بله!» (2)و خداوند عز و جل،این پاسخ را شعار حج قرار داد.
سپس خداوند عز و جل ندا داد:"ای امّت محمّد!حکم من بر شما این است که
رحمتم،از خشمم پیشی گرفته است و عفوم،قبل از کیفرم است.من پیش از آن که مرا بخوانید،شما را اجابت می گویم و پیش از آن که از من بخواهید،به شما عطا می کنم.هر کس از شما که مرا با شهادتین(گواهی به توحید و رسالت محمّد صلی الله علیه و آله)و راستی گفتار و درستی رفتار دیدار کند و گواهی دهد که علی بن ابی طالب،برادر و وصیّ پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و ولی اوست و به فرمانش ملتزم باشد،همان گونه که به فرمان محمّد،ملتزم است و اولیای برگزیده پاک و پاکیزه اش را اولیای خود گیرد؛کسانی که از شگفتی های آیات الهی خبر می دهند و نشانه های حجّت خدا پس از آن دو(محمّد و علی)هستند،به بهشتش درمی آورم...".
[امام حسین علیه السلام]می فرماید:چون خدای عز و جل،پیامبرمان محمّد صلی الله علیه و آله را برانگیخت،فرمود:"ای محمّد!«تو در کنار[کوه]طور نبودی که ما»امّتت را به این گونه بابرکت،ندا دادیم".
سپس،خدا به محمّد صلی الله علیه و آله فرمود:"بگو:«ستایش،ویژه خداوندگار جهانیان است»بر این فضیلت که ویژه من ارزانی داشت؛و پیامبر صلی الله علیه و آله به امّتش فرمود:شما هم بگویید:«ستایش،ویژه خدای جهانیان است»به این جهت که این فضیلت ها به ما اختصاص داده است"».
ص:39
ص:40
ص:41
ص:42
ص:43
24 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» 1 قالَ: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» لِتَعتَبِروا و لِتَتَوَصَّلوا بِهِ إلی رِضوانِهِ و تَتَوَقَّوا بِهِ مِن عَذابِ نیرانِهِ، «ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ» أخَذَ فی خَلقِها و إتقانِها، «فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» و لِعِلمِهِ بِکُلِّ شَیءٍ
عَلِمَ المَصالِحَ،فَخَلَقَ لَکُم کُلَّ ما فِی الأَرضِ لِمَصالِحِکُم یا بَنی آدَمَ. (1)
ص:44
24 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان،درباره گفته خداوند عز و جل که:«اوست که همه آنچه را که در زمین است،برای شما آفرید،سپس به آسمان پرداخت و آنها را به[شکل]هفت آسمان،ترتیب داد،و او به همه چیز،داناست»،فرمود:««اوست که همه موجودات زمین را برای شما آفرید»تا عبرت گیرید و با آن به رضوانش برسید و از عذاب دوزخش محفوظ بمانید.«سپس به آسمان پرداخت»و به آفرینش و استوار کردن آنها آغازید«و آنها را به شکل هفت آسمان،ترتیب داد،و او به همه چیز،
داناست»و به دلیل همین دانایی به همه چیز،مصلحت ها را می داند و تمام موجودات زمین را برای مصلحت شما فرزندان آدم،آفریده است».
ص:45
25 . الأمالی بإسناده عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهم السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ» 1 :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:هَل جَزاءُ مَن أنعَمتُ عَلَیهِ بِالتَّوحیدِ إلاَّ الجَنَّةُ؟ (1)
26 . المحاسن عن عمرو بن أبی نصر: حَدَّثَنی رَجُلٌ مِن أهلِ البَصرَةِ قالَ:رَأَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام و عَبدَ اللّهِ بنَ عُمَرَ یَطوفانِ بِالبَیتِ،فَسَأَلتُ ابنَ عُمَرَ فَقُلتُ:قَولُ اللّهِ: «وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» 3 ؟
قالَ:أمَرَهُ أن یُحَدِّثَ بِما أنعَمَ اللّهُ عَلَیهِ.
ثُمَّ إنّی قُلتُ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:قَولُ اللّهِ: «وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» ؟
قالَ:أمَرَهُ أن یُحَدِّثَ بِما أنعَمَ اللّهُ عَلَیهِ مِن دینِهِ. (2)
ص:46
25 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام،درباره گفته خدای عز و جل:«آیا پاداش نیکی،جز نیکی است؟»:پیامبر خدا فرمود:«آیا پاداش کسی که نعمت توحید را به او داده ام،جز بهشت است؟».
26 . المحاسن به نقل از عمرو بن ابی نصر:مردی بصری می گوید:امام حسین علیه السلام و عبد اللّه بن عمر را دیدم که گِرد خانه خدا طواف می کنند.از ابن عمر،تفسیر آیه«و امّا از نعمت پروردگارت سخن بگو»را پرسیدم.
گفت:فرمان داده است تا نعمت هایی را که خدا به انسان داده،باز گوید.
سپس،همین سؤال را با امام حسین علیه السلام در میان نهاد.فرمود:«فرمان داده است تا نعمت هایی را که در امر دینش به او ارزانی داشته است،باز گوید».
ص:47
27 . المعجم الأوسط عن زید بن أسلم عن الحسین بن علیّ علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی: «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» 1 :الشّاهِدُ:جَدّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وَ المَشهودُ:یَومُ القِیامَةِ.ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ: «إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً» 2 ،ثُمَّ تَلا: «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ» 3 . (1)
13/2
فَضلُ حَمَلَةِ الحَدیثِ
28 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن حَفِظَ مِن امَّتی أربَعینَ حَدیثا یَنتَفِعونَ بِها،بَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ فَقیها عالِما. (2)
29 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوصی إلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،و کانَ فیما أوصی بِهِ أن قالَ لَهُ:یا عَلِیُّ،مَن حَفِظَ مِن امَّتی أربَعینَ حَدیثا یَطلُبُ بِذلِکَ وَجهَ اللّهِ عز و جل وَ الدّارَ الآخِرَةَ،حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ و حَسُنَ اولئِکَ رَفیقا.
فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام:یا رَسولَ اللّه،أخبِرنی ما هذِهِ الأَحادیثُ؟
فَقالَ:أن تُؤمِنَ بِاللّهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،و تَعبُدَهُ و لا تَعبُدَ غَیرَهُ،و تُقیمَ الصَّلاةَ بِوُضوءٍ سابِغٍ فی مَواقیتِها و لا تُؤَخِّرَها؛فَإِنَّ فی تَأخیرِها مِن غَیرِ عِلَّةٍ غَضَبَ اللّهِ عز و جل،و تُؤَدِّیَ الزَّکاةَ،و تَصومَ شَهرَ رَمَضانَ،و تَحُجَّ البَیتَ إذا کانَ لَکَ مالٌ و کُنتَ مُستَطیعا.
و ألاّ تَعُقَّ وَالِدَیکَ،و لا تَأکُلَ مالَ الیَتیمِ ظُلما،و لا تَأکُلَ الرِّبا،و لا تَشرَبَ الخَمرَ و لا شَیئا مِنَ الأَشرِبَةِ المُسکِرَةِ،و لا تَزنِیَ،و لا تَلوطَ،و لا تَمشِیَ بِالنَّمیمَةِ (3)،و لا تَحلِفَ بِاللّهِ کاذِبا،و لا تَسرِقَ،و لا تَشهَدَ شَهادَةَ الزّورِ لِأَحَدٍ قَریبا کانَ أو بَعیدا،و أن تَقبَلَ الحَقَّ مِمَّن جاءَ بِهِ صَغیرا کانَ أو کَبیرا،و ألاّ تَرکَنَ إلی ظالِمٍ و إن کانَ حَمیما قَریبا،و ألاّ تَعمَلَ بِالهَوی،و لا تَقذِفَ المُحصَنَةَ،و لا تُرائِیَ؛فَإِنَّ أیسَرَ الرِّیاءِ شِرکٌ بِاللّهِ عز و جل.
و ألاّ تَقولَ لِقَصیرٍ:یا قَصیرُ،و لا لِطَویلٍ:یا طَویلُ؛تُریدُ بِذلِکَ عَیبَهُ،و ألاّ تَسخَرَ مِن أحَدٍ مِن خَلقِ اللّهِ،و أن تَصبِرَ عَلَی البَلاءِ وَ المُصیبَةِ،و أن تَشکُرَ نِعَمَ اللّهِ الَّتی أنعَمَ بِها عَلَیکَ،و ألاّ تَأمَنَ عِقابَ اللّهِ عَلی ذَنبٍ تُصیبُهُ،و ألاّ تَقنَطَ (4)مِن رَحمَةِ اللّهِ،و أن تَتوبَ إلَی اللّهِ عز و جل مِن ذُنوبِکَ؛فَإِنَّ التّائِبَ مِن ذُنوبِهِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ،و ألاّ تُصِرَّ عَلَی الذُّنوبِ مَعَ الاِستِغفارِ فَتَکونَ کَالمُستَهزِئِ بِاللّهِ و آیاتِهِ و رُسُلِهِ.
و أن تَعلَمَ أنَّ ما أصابَکَ لَم یَکُن لِیُخطِئَکَ،و أنَّ ما أخطَأَکَ لَم یَکُ لِیُصیبَکَ،و ألاّ تَطلُبَ سَخَطَ الخالِقِ بِرِضَی المَخلوقِ،و ألاّ تُؤثِرَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَةِ؛لِأَنَّ الدُّنیا فانِیَةٌ وَ الآخِرَةَ الباقِیَةُ،و ألاّ تَبخَلَ عَلی إخوانِکَ بِما تَقدِرُ عَلَیهِ،و أن تَکونَ سَریرَتُکَ کَعَلانِیَتِکَ،و ألاّ تَکونَ عَلانِیَتُکَ حَسَنَةً و سَریرَتُکَ قَبیحَةً،فَإِن فَعَلتَ ذلِکَ کُنتَ مِنَ
المُنافِقینَ.
و ألاّ تَکذِبَ،و ألاّ تُخالِطَ الکَذّابینَ،و ألاّ تَغضَبَ إذا سَمِعتَ حَقّا،و أن تُؤَدِّبَ نَفسَکَ و أهلَکَ و وُلدَکَ و جیرانَکَ عَلی حَسَبِ الطّاقَةِ،و أن تَعمَلَ بِما عَلِمتَ،و لا تُعامِلَنَّ أحَدا مِن خَلقِ اللّهِ عز و جل إلاّ بِالحَقِّ،و أن تَکونَ سَهلاً لِلقَریبِ وَ البَعیدِ،و ألاّ تَکونَ جَبّارا عَنیدا،و أن تُکثِرَ مِنَ التَّسبیحِ وَ التَّهلیلِ وَ الدُّعاءِ و ذِکرِ المَوتِ و ما بَعدَهُ مِنَ القِیامَةِ وَ الجَنَّةِ وَ النّارِ،و أن تُکثِرَ مِن قِراءَةِ القُرآنِ و تَعمَلَ بِما فیهِ.
و أن تَستَغنِمَ البِرَّ وَ الکَرامَةَ بِالمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ،و أن تَنظُرَ إلی کُلِّ ما لا تَرضی فِعلَهُ لِنَفسِکَ فَلا تَفعَلَهُ بِأَحَدٍ مِنَ المُؤمِنینَ،و لا تَمَلَّ مِن فِعلِ الخَیرِ،و ألاّ تُثَقِّلَ عَلی أحَدٍ،و ألاّ تَمُنَّ عَلی أحَدٍ إذا أنعَمتَ عَلَیهِ،و أن تَکونَ الدُّنیا عِندَک سِجنا حَتّی یَجعَلَ اللّهُ لَکَ جَنَّةً.
فَهذِهِ أربَعونَ حَدیثا،مَنِ استَقامَ عَلَیها و حَفِظَها عَنّی مِن امَّتی دَخَلَ الجَنَّةَ بِرَحمَةِ اللّهِ،و کانَ مِن أفضَلِ النّاسِ و أحَبِّهِم إلَی اللّهِ عز و جل بَعدَ النَّبِیّینَ وَ الوَصِیّینَ،و حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ و حَسُنَ اولئِکَ رَفیقا. (5)
ص:48
ه آیه «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»
27 . المعجم الأوسط به نقل از زید بن اسلم،از امام حسین علیه السلام،درباره سخن خدای متعال: «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» :شاهد،همان جدّم پیامبر خداست و مشهود،روز قیامت».
سپس این آیه را تلاوت کرد:««ما تو را شاهد و بشارت دهنده و هشدار دهنده فرستادیم»».
سپس تلاوت کرد:««آن روزی است که مردم برای آن گِرد می آیند و آن،روز مشهود است»».
28 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کسی از امّتم که چهل حدیث سودمند برای امّت حفظ کند،خداوند،روز قیامت،او را دین شناس و دانشمند برمی انگیزد».
29 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،به امیر مؤمنان علی علیه السلام سفارش کرد و از جمله فرمود:«ای علی!هر کس از امّتم که چهل حدیث را برای خدا و سرای آخرت حفظ کند،خداوند،روز قیامت،او را با پیامبران،صدّیقان(راستان)و شهیدان و شایستگان که بهترین همراهان اند،محشور می کند».
علی علیه السلام گفت:ای پیامبر خدا!به من بگو این احادیث چه هستند؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«این که به خدای یگانه بی انباز،ایمان بیاوری و تنها او،نه کس دیگری را بپرستی و نماز را با وضویی کامل و در وقت خود و بدون تأخیر،به جا آوری که در تأخیر آن و[بیرون وقت خواندن]بدون علّت،موجب خشم خدای عز و جل است،زکات را بپردازی و ماه رمضان را روزه بگیری و چون مالی داشتی و مستطیع بودی،حج بگزاری.
پدر و مادرت را نافرمانی نکنی،مال یتیم را به ستم نخوری،ربا نخوری و شراب و هیچ یک از نوشیدنی های مست کننده را ننوشی،زنا و لواط و سخن چینی نکنی و به خدا،سوگندِ دروغ مخوری،دزدی مکنی،گواهی دروغ برای هیچ کس،نزدیک یا دور،ندَهی و حق را از هر کس که آن را آورد،کوچک باشد یا بزرگ،بپذیری و به ستمکار،تکیه مکنی،هر چند دوست صمیمی و نزدیک باشد،و به هوسَت عمل نکنی و به زن عفیف،تهمت نزنی و ریا نکنی که کمترین ریا،شرک به خدای عز و جل است.
افراد کوتاه و بلند را به زبان عیب،کوتاه و بلند نخوانی و هیچ یک از آفریدگان خدا را مسخره نکنی و بر بلا و مصیبت،شکیب ورزی و خداوند را برای نعمت هایی که به تو داده،سپاس بگزاری و خود را از کیفر خدا بر گناهی که می کنی،ایمن مپنداری و از رحمت خدا،ناامید نشوی و از گناهانت به سوی خدای عز و جل بازگردی که بازگردنده از گناهانش،مانند کسی است که گناهی ندارد و در کنار استغفار،بر گناهانت اصرار نورزی که همچون ریشخند کنندگان خدا و آیات الهی و پیامبرانش می شوی.
و این را بدانی که آنچه به تو رسیده،حتما و بدون خطا رسیده است و آنچه[به ظاهر]خطا نموده،نباید به تو می رسیده است و با رضایت آفریده،نارضاییِ آفریدگار را به دست نیاوری و دنیا را بر آخرت،مقدّم نداری،که دنیا،فانی و آخرت،باقی است و بر برادرانت از آنچه در توان داری،بخل نورزی و درونت،مانند برونت باشد،نه این که ظاهرت،زیبا و باطنت،زشت باشد،که اگر چنین
کنی،از منافقان خواهی بود.
و این که دروغ نگویی و با دروغ گویان،درنیامیزی و چون سخن حقّی شنیدی،خشم مگیری و خود،خانواده،فرزندان و همسایگانت را به اندازه توانت،ادب بیاموزی و به علمت عمل کنی و با هیچ یک از خلق خدا،جز به حق،رفتار نکنی و در برابر نزدیک و دور،نرم باشی،نه زورگو و سرسخت،و تسبیح و تهلیل و دعا را فراوان بگویی و بسیار به یاد مرگ و پس از آن،از قیامت تا بهشت و دوزخ باشی،و فراوان قرآن بخوانی و به آن،عمل کنی.
و نیکی به مردان و زنان مؤمن و گرامیداشت آنان را غنیمت بدانی و بنگر هر چه را برای خود نمی پسندی،با هیچ یک از مؤمنان مکنی و از کار خیر،ملول مشوی و سربارِ هیچ کس مباشی و چون به کسی نعمتی بخشیدی،بر او منّت مگذاری و دنیا نزد تو،زندانی باشد که از آن به سوی بهشت می روی.
این،چهل حدیث است که هر کس از امّتم بر آن پایداری ورزد و آنها را حفظ کند،به رحمت الهی وارد بهشت می شود و پس از پیامبران و اوصیا،با فضیلت ترین و محبوب ترین مردم در نزد خدای عز و جل است و خدا،او را روز قیامت با پیامبران،صدّیقان(راستان)،شهیدان و شایستگان که بهترین همراهان اند،محشور می کند».
ص:49
ص:50
ص:51
14/2
تَعلیمُ الحِکمَةِ للأَولادَ
30 . معانی الأخبار عن شریح بن هانئ: سَأَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ابنَهُ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام،فَقالَ:یا بُنَیَّ مَا العَقلُ؟
قالَ:حِفظُ قَلبِکَ مَا استَودَعتَهُ.
قالَ:فَمَا الحَزمُ؟
قالَ:أن تَنتَظِرَ فُرصَتَکَ،و تُعاجِلَ ما أمکَنَکَ.
قالَ:فَمَا المَجدُ؟
قالَ:حَملُ المَغارِمِ (1)،وَ ابتِناءُ المَکارِمِ.
قالَ:فَمَا السَّماحَةُ؟
قالَ:إجابَةُ السّائِلِ،و بَذلُ النّائِلِ.
قالَ:فَمَا الشُحُّ؟
قالَ:أن تَرَی القَلیلَ سَرَفا،و ما أنفَقتَ تَلَفا.
قالَ:فَمَا الرِّقَّةُ (2)؟
قالَ:طَلَبُ الیَسیرِ و مَنعُ الحَقیرِ.
قالَ:فَمَا الکُلفَةُ؟
قالَ:التَّمَسُّکُ بِمَن لا یُؤمِنُکَ،وَ النَّظَرُ فیما لا یَعنیکَ.
قالَ:فَمَا الجَهلُ؟
قالَ:سُرعَةُ الوُثوبِ عَلَی الفُرصَةِ قَبلَ الاِستِمکانِ مِنها،وَ الاِمتِناعُ عَنِ الجَوابِ،و نِعمَ العَونُ الصَّمتُ فی مَواطِنَ کَثیرَةٍ و إن کُنتَ فَصیحا.
ثُمّ أقبَلَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ عَلَی الحُسَینِ ابنِهِ علیه السلام فَقالَ لَهُ:
یا بُنَیَّ،مَا السُّؤدَدُ؟
قالَ:اِصطِناعُ (3)العَشیرَةِ،وَ احتِمالُ الجَریرَةِ (4).
قالَ:فَمَا الغِنی؟
قالَ:قِلَّةُ أمانِیِّکَ،وَ الرِّضی بِما یَکفیکَ.
قالَ:فَمَا الفَقرُ؟
قالَ:الطَّمَعُ،و شِدَّةُ القُنوطِ.
قالَ:فَمَا اللُّؤمُ؟
قالَ:إحرازُ المَرءِ نَفسَهُ،و إسلامُهُ عِرسَهُ.
قالَ:فَمَا الخُرقُ؟
قالَ:مُعاداتُکَ أمیرَکَ،و مَن یَقدِرُ عَلی ضَرِّکَ و نَفعِکَ.
ثُمَّ التَفَتَ إلَی الحارِثِ الأَعوَرِ فَقالَ:یا حارِثُ،عَلِّموا هذِهِ الحِکَمَ أولادَکُم،فَإِنَّها زِیادَةٌ فِی العَقلِ وَ الحَزمِ وَ الرَّأیِ. (5)
ص:52
30 . معانی الأخبار به نقل از شُرَیح بن هانی:امیرمؤمنان از فرزندش حسن علیه السلام پرسید:«عقل به چه معناست؟».
حسن علیه السلام گفت:این که دلت،آنچه را به آن سپردی،نگه دارد.
پرسید:«دوراندیشی چیست؟».
پاسخ داد:منتظر فرصت باشی و به محض امکان،عمل کنی.
پرسید:«بزرگواری یعنی چه؟».
پاسخ داد:تحمّل خسارت ها و بنیان نهادن بزرگی ها.
پرسید:«بزرگی چیست؟».
گفت:اجابتِ درخواست کننده و بخشیدن آنچه رسیده است.
پرسید:«بخل شدید(شُحّ)،یعنی چه؟».
پاسخ داد:[این که]کم را هم اسراف ببینی و انفاق را تلف.
پرسید:«رقّت(/سرقت)،به چه معناست؟».
پاسخ داد:پی جوییِ اندک و منع از چیزِ کم.
پرسید:«تکلّف(به زحمت،چیزی را عهده دار شدن)،یعنی چه؟».
گفت:اعتماد به کسی که تو را ایمن نمی کند و توجّه به آنچه به کارَت نمی آید.
پرسید:«نابخردی(جهل)چه معنایی دارد؟».
پاسخ داد:به شتاب جَستن برای استفاده از فرصت،پیش از فراهم کردن امکانات و خودداری از پاسخ دهی؛و در بسیاری از جاها،بهترین یاور،سکوت است،هر چند سخنور باشی.
سپس امام علی که درودهای خدا بر او باد رو به فرزند دیگرش حسین علیه السلام کرد و به او فرمود:
«پسر عزیزم!سروَری،یعنی چه؟».
پاسخ داد:احسان به خویشان و تحمّل گناه دیگران.
پرسید:«توانگری به چه معناست؟».
پاسخ داد:کمیِ آرزوهایت و خشنودی به آنچه کفایتت می کند.
پرسید:«ناداری(فقر)»یعنی چه؟».
پاسخ داد:طمع[به دیگران]و ناامیدی شدید.
پرسید:«پستی،یعنی چه؟».
پاسخ داد:این که انسان،خودش را حفظ کند و عائله اش را وا سپارد.
پرسید:«درشتی،یعنی چه؟».
پاسخ داد:دشمنی با فرمان روایت،و نیز با کسی که بر زیان و سود رساندن به تو تواناست.
سپس امام علی علیه السلام به حارث اعوَر رو کرد و گفت:ای حارث!این حکمت ها را به فرزندانتان بیاموزید،که مایه فزونی در عقل و دوراندیشی و نظر است».
ص:53
ص:54
ص:55
ص:56
ص:57
الفَصلُ الثّالِثُ:الیقین
31 . بغیة الطلب عن محمّد بن مسعر الیربوعیّ: قالَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:کَم بَینَ الإِیمانِ وَ الیَقینِ؟
قالَ:أربَعُ أصابِعَ.
قالَ:بَیِّن.
قالَ:الیَقینُ ما رَأَتهُ عَینُکَ،وَ الإِیمانُ ما سَمِعَت اذُنُکَ و صَدَّقَت بِهِ.
قالَ:أشهَدُ أنَّکَ مِمَّن أنتَ مِنهُ،ذُرِّیَّةٌ بَعضُها مِن بَعضٍ. (1)
32 . کفایة الأثر عن یحیی بن یَعمُر: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مُتَلَثِّما أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَةِ،فَسَلَّمَ و رَدَّ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلامَ.
فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ مَسأَلَةٌ.
قالَ:هاتِ.
قالَ:أربَعُ أصابِعَ.
قالَ:کَیفَ؟
قالَ:الإِیمانُ ما سَمِعناهُ،وَ الیَقینُ ما رَأَیناهُ،و بَینَ السَّمعِ وَ البَصَرِ أربَعُ أصابِعَ.
قالَ:فَکَم بَینَ السَّماءِ وَ الأَرضِ؟
قالَ:دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ.
قالَ:فَکَم بَینَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ؟
قالَ:مَسیرَةُ یَومٍ لِلشَّمسِ. (2)
ص:58
31 . بغیة الطلب به نقل از محمّد بن مِسعَر یَربوعی:امام علی علیه السلام به حسین علیه السلام فرمود:«میان ایمان و یقین،چه قدر فاصله است؟».
گفت:چهار انگشت.
فرمود:«توضیح بده».
گفت:یقین،آن است که چشمت دیده است و ایمان،آن است که گوشَت شنیده و تصدیقش کرده است.
امام علی علیه السلام فرمود:«گواهی می دهم که تو،از همان کسی هستی که از اویی(از فاطمه علیها السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله)؛نسلی که برخی از آنها،از برخی دیگرند».
32 . کفایة الأثر به نقل از یحیی بن یَعمُر:نزد امام حسین علیه السلام بودم که عربی بسیار گندمگون،در حالی که روی خود را پوشانده بود،بر او درآمد و سلام داد و امام علیه السلام هم پاسخش را داد.
او پرسید:ای فرزند پیامبر خدا!سؤالی دارم.
فرمود:«بگو».
گفت:میان ایمان و یقین،چه قدر فاصله است؟
فرمود:«چهار انگشت».
گفت:چگونه؟
فرمود:«ایمان،چیزی است که شنیده ایم و یقین،چیزی است که دیده ایم و میان گوش و چشم،چهار انگشتْ فاصله است».
گفت:میان آسمان و زمین،چه قدر راه است؟
فرمود:«دعایی که مستجاب شود».
گفت:میان مشرق و مغرب،چه قدر راه است؟
فرمود:«راه یک روزِ خورشید».
ص:59
ص:60
ص:61
البابُ الثّانی:الحکم العقائدیّة
الفَصلُ الأَوَّلُ:معرفة اللّه
1/1
رَأسُ العِلمِ
33 . جامع الأخبار بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و قالَ:ما رَأسُ العِلمِ؟
قالَ:مَعرِفَةُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ.
قالَ:و ما حَقُّ مَعرِفَتِهِ؟
قالَ:أن تَعرِفَهُ بِلا مِثالٍ و لا شَبیهٍ،و تَعرِفَهُ إلها واحِدا خالِقا قادِرا،أوَّلاً و آخِرا،ظاهِرا و باطِنا،لا کُفوَ لَهُ و لا مِثلَ لَهُ،و ذلِکَ مَعرِفَةُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ. (1)
ص:62
33 . جامع الأخبار به سندش،از امام حسین علیه السلام:مردی نزد پیامبر خدا آمد و گفت:اوج دانش چیست؟
فرمود:«شناخت خدا،آن گونه که حقّ اوست».
مرد گفت:حقّ شناخت او چیست؟
فرمود:«این که او را بدون مانند و شبیه بشناسی و او را خدای یگانه و آفریدگار توانا بدانی؛آن آغاز و فرجام و آشکار و نهان[ هستی]که نه نظیری دارد،نه شبیهی،و این است شناخت بایسته خدا».
ص:63
2/1
حِصنُ اللّهِ
34 . التوحید عن إسحاق بن راهویه: لَمّا وافی أبو الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام بِنَیسابورَ و أَرادَ أن یَخرُجَ مِنها إلَی المَأمونِ،اجتَمَعَ إلَیهِ أصحابُ الحَدیثِ فَقالوا لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،تَرحَلُ عَنّا و لا تُحَدِّثُنا بِحَدیثٍ فَنَستَفیدَهُ مِنکَ؟!و کانَ قَد قَعَدَ فِی العمارِیَةِ،فَأَطلَعَ رَأسَهُ و قالَ:
سَمِعتُ أبی موسَی بنَ جَعفَرٍ یَقولُ:سَمِعتُ أبی جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ یَقولُ:سَمِعتُ أبی مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ یَقولُ:سَمِعتُ أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یَقولُ:سَمِعتُ أبِیَ الحُسَینَ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ یَقولُ:سَمِعتُ أبی أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ یَقولُ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:سَمِعتُ جَبرَئیلَ یَقولُ:سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ یَقولُ:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ حِصنی،فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی.
قالَ:فلمّا مَرَّتِ ا لراحِلَةُ نادانا:بِشروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها. (1)
3/1
عِلَّةُ الخِلقَةِ
35 . علل الشرائع عن سلمة بن عطا عن أبی عبد اللّه علیه السلام: خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَلی أصحابِهِ فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ!إنَّ اللّهَ جَلَّ ذِکرُهُ ما خَلَقَ العِبادَ إلاّ لِیَعرِفوهُ،فَإِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ،فَإِذا عَبَدوهُ استَغنَوا بِعِبادَتِهِ عَن عِبادَةِ مَن سِواهُ.
فَقالَ لَهُ رَجُلٌ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ بِأَبی أنتَ و امّی،فَما مَعرِفَةُ اللّهِ؟
قالَ:مَعرِفَةُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ إمامَهُمُ (2)الَّذی یَجِبُ عَلَیهِم طاعَتُهُ. (3)
ص:64
34 . التوحید به نقل از اسحاق بن راهویِه:هنگامی که امام رضا علیه السلام سفرش را به نیشابور به پایان رساند و عازم رفتن به سوی مأمون شد،راویان حدیث،در اطراف ایشان حلقه زدند و به ایشان گفتند:ای پسر پیامبر خدا!از پیش ما می روی و برای ما حدیثی نمی گویی تا از تو استفاده کنیم؟
امام علیه السلام در حالی که در کجاوه نشسته بود،سرش را بیرون آورد و فرمود:«از پدرم موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که گفت از پدرش جعفر بن محمّد علیه السلام و او از پدرش محمّد بن علی علیه السلام و او از پدرش علی بن حسین علیه السلام و او از پدرش حسین بن علی علیه السلام و او از پدرش امیر مؤمنان علی علیه السلام و او از پیامبر خدا و او از جبرئیل علیه السلام و او از خداوند عز و جل شنیده که فرموده است:"لا اله الاّ اللّه،دژِ من است.هر کس به دژِ من درآید،از عذاب من،در امان خواهد بود"».
چون مَرکب به راه افتاد،امام رضا علیه السلام ما را ندا داد و فرمود:«با شرطهای آن،و من،از شرطهای آن هستم».
35 . علل الشرائع به نقل از سلمة بن عطا،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام بر یارانش درآمد و فرمود:«ای مردم!خداوند بزرگِ بِشْکوه،بندگانش را نیافریده،جز برای آن که او را بشناسند و چون او را شناختند،عبادتش کنند و چون عبادتش کردند،با عبادت او،از عبادت جز او،بی نیاز شوند».
پس مردی گفت:ای فرزند پیامبر خدا،پدر و مادرم فدای تو!معرفت خدا یعنی چه؟
فرمود:«شناخت مردم هر عصر نسبت به امامی که اطاعتش بر آنان واجب است». (1)
ص:65
4/1
الدَّلیلُ عَلی مَعرِفَةِ اللّهِ
36 . التوحید عن زیاد بن المنذر عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :إنَّ رَجُلاً قامَ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،بِما ذا عَرَفتَ رَبَّکَ؟
قالَ:بِفَسخِ العَزمِ،و نَقضِ الهَمِّ؛لَمّا هَمَمتُ فَحیلَ بَینی و بَینَ هَمّی،و عَزَمتُ فَخالَفَ القَضاءُ عَزمی،عَلِمتُ أنَّ المُدَبِّرَ غَیری.
قالَ:فَبِماذا شَکَرتَ نَعماءَهُ؟
قالَ:نَظَرتُ إلی بَلاءٍ قَد صَرَفَهُ عَنّی و أبلی بِهِ غَیری،فَعَلِمتُ أنَّهُ قَد أنعَمَ عَلَیَّ فَشَکَرتُهُ.
قالَ:فَلِماذا أحبَبتَ لِقاءَهُ؟
قالَ:لَمّا رَأَیتُهُ قَدِ اختارَ لی دینَ مَلائِکَتِهِ و رُسُلِهِ و أنبِیائِهِ،عَلِمتُ أنَّ الَّذی أکرَمَنی بِهذا لَیسَ یَنسانی،فَأَحبَبتُ لِقاءَهُ. (1)
37 . التوحید عن محمّد بن زیاد و محمّد بن سیّار عن الحسن بن علیّ[العسکریّ]علیه السلام: قامَ رَجُلٌ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ:أخبِرنی عَن مَعنی«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ».
فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام:حَدَّثَنی أبی عَن أخیهِ الحَسَنِ عَن أبیهِ
أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام:أنَّ رَجُلاً قامَ إلَیهِ فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،أخبِرنی عَن«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»ما مَعناهُ؟فَقالَ:إنَّ قَولَکَ:«اَللّهُ»أعظَمُ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ عز و جل،و هُوَ الاِسمُ الَّذی لا یَنبَغی أن یُسَمّی بِهِ غَیرُ اللّهِ،و لَم یَتَسَمَّ بِهِ مَخلوقٌ.
فَقالَ الرَّجُلُ:فَما تَفسیرُ قَولِهِ:«اَللّهُ»؟
قالَ:هُوَ الَّذی یَتَأَلَّهُ إلَیهِ عِندَ الحَوائِجِ وَ الشَّدائِدِ کُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن جَمیعِ مَن هُوَ دونَهُ،و تَقَطُّعِ الأَسبابِ مِن کُلِّ مَن سِواهُ،و ذلِکَ أنَّ کُلَّ مُتَرَئِّسٍ فی هذِهِ الدُّنیا و مُتَعَظِّمٍ فیها و إِن عَظُمَ غَناؤُهُ و طُغیانُهُ و کَثُرَت حَوائِجُ مَن دَونَهُ إلَیهِ؛فَإِنَّهُم سَیَحتاجونَ حَوائِجَ لا یَقدِرُ عَلَیها هذَا المُتَعاظِمُ،و کَذلِکَ هذَا المُتَعاظِمُ یَحتاجُ حَوائِجَ لا یَقدِرُ عَلَیها،فَیَنقَطِعُ إِلَی اللّهِ عِندَ ضَرورَتِهِ و فاقَتِهِ،حَتّی إذا کَفی هَمَّهُ عادَ إلی شِرکِهِ،أما تَسمَعُ اللّهَ عز و جل یقول: «قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السّاعَةُ أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ* بَلْ إِیّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُونَ» . (2)
فَقالَ اللّهُ عز و جل لِعِبادِهِ:أیُّهَا الفُقَراءُ إلی رَحمَتی،إنّی قَد ألزَمتُکُمُ الحاجَةَ إلَیَّ فی کُلِّ حالٍ،و ذِلَّةَ العُبودِیَّةِ فی کُلِّ وَقتٍ،فَإِلَیَّ فَافزَعوا فی کُلِّ أمرٍ تَأخُذونَ فیهِ،و تَرجونَ تَمامَهُ و بُلوغَ غایَتِهِ؛فَإِنّی إن أرَدتُ أن اعطِیَکُم لَم یَقدِر غَیری عَلی مَنعِکُم،و إن أرَدتُ أن أمنَعَکُم لَم یَقدِر غَیری عَلی إعطائِکُم؛فَأَنَا أحَقُّ مَن سُئِلَ،و أولی مَن تُضُرِّعَ إلَیهِ،فَقولوا عِندَ افتِتاحِ کُلِّ أمرٍ صَغیرٍ أو عَظیمٍ:«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»أی أستَعینُ عَلی هذَا الأَمرِ بِاللّهِ الَّذی لا یَحِقُّ العِبادَةُ لِغَیرِهِ،المُغیثِ إذَا استُغیثَ،
المُجیبِ إذا دُعِیَ،الرَّحمنِ الَّذی یَرحَمُ بِبَسطِ الرِّزقِ عَلَینَا،الرَّحیمِ بِنا فی أدیانِنا و دُنیانا و آخِرَتِنا،خَفَّفَ عَلَینَا الدّینَ و جَعَلَهُ سَهلاً خَفیفا،و هُوَ یَرحَمُنا بِتَمَیُّزِنا (3)مِن أَعدائِهِ.
ثُمَّ قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن حَزَنَهُ أمرٌ تَعاطاهُ فَقالَ:«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»و هُوَ مُخلِصٌ للّهِ ِ یُقبِلُ بِقَلبِهِ إلَیهِ،لَم یَنفَکَّ مِن إحدَی اثنَتَینِ:إمّا بُلوغِ حاجَتِهِ فِی الدُّنیا،و إمّا یُعَدُّ لَهُ عِندَ رَبِّهِ و یُدَّخَرُ لَدَیهِ،و ما عِندَ اللّهِ خَیرٌ و أبقی لِلمُؤمِنینَ. (4)
ص:66
36 . التوحید به نقل از زیاد بن مُنذِر،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:مردی نزد امیرمؤمنان آمد و گفت:ای امیرمؤمنان!خدایت را به چه شناختی؟
فرمود:«با از میان رفتن تصمیم و انهدام قصد.چون قصد کردم و میان من و قصدم مانعی پدیدار شد،و تصمیم گرفتم،امّا تقدیر با تصمیم من،ناسازگار شد،دانستم که تدبیرکننده،کس دیگری است».
گفت:چگونه،نعمت هایش را سپاس می گزاری؟
فرمود:«نگریستم که بلا را از من گردانده و دیگری را بدان دچار ساخته است.پس دانستم که به من نعمت داده است.به همین خاطر،او را سپاس گزاردم».
گفت:از چه رو،دوستدار دیدارش هستی؟
فرمود:«چون دیدم که آیین فرشتگان و فرستادگان و پیامبرانش را برایم برگزیده است،دانستم کسی که چنین مرا نواخته،از یاد نخواهد بُرد.پس دوستدار دیدارش شدم».
37 . التوحید به نقل از محمّد بن زیاد و محمّد بن سیّار،از امام عسکری علیه السلام:مردی نزد امام زین العابدین علیه السلام آمد و گفت:مرا از معنای «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آگاه کن.
امام زین العابدین علیه السلام فرمود:«پدرم(امام حسین علیه السلام)از برادرش حسن علیه السلام از پدرش امیر مؤمنان حدیث کرد که مردی نزد او آمد و گفت:ای امیر مؤمنان!مرا از معنای «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آگاه کن.
علی علیه السلام فرمود:"این که می گویی:اللّه،یعنی بزرگ ترین نام خدا و آن،نامی است که نام گذاریِ جز خدا به آن،روا نیست و مخلوقی را بِدان،نام نمی گذارند".
مرد پرسید:تفسیر«اللّه»چیست؟
فرمود:"او کسی است که هر مخلوقی در نیازها و سختی ها و به هنگام قطع امید از غیر او و بُریدن هر سبب و وسیله دیگر،به سوی او روی می آورد؛زیرا هر بزرگی در این دنیا،هر چند توانگر و طاغی باشد و نیاز مردم به او فراوان،باز هم مردم،نیازهایی دارند که این بزرگ،نمی تواند برآورده سازد و این بزرگ هم،نیازهایی دارد که خود،توان رفع آنها را ندارد.از این رو،به هنگام ضرورت و نیاز،به خدا رو می آورد تا آن که نیازش برطرف شود و سپس به شرکش بازمی گردد.
آیا نشنیده ای که خدای عز و جل می فرماید:«بگو:به نظر شما،اگر عذاب خدا شما را در رسد یا رستاخیز،شما را دریابد،اگر راستگویید،[کسی]غیر از خدا را می خوانید؟[نه،]بلکه تنها او را می خوانید و اگر او بخواهد رنج و بلا را از شما دور می گردانَد و شما شرک را،فراموش می کنید».
پس خداوند به بندگانش فرمود:"ای نیازمندان رحمت من!نیاز به خودم را در هر حال،و خواریِ بندگی را در هر زمان،برای شما ضروری ساختم.پس در آغاز هر کاری که به انجام رساندن و رسیدن به نهایتش امید دارید،به من پناه ببرید،که من،اگر بخواهم به شما بدهم،جز من،کسی بر بازداشتن شما از آن،توانا نیست و اگر بخواهم شما را از چیز باز دارم،جز من،کسی بر اعطای آن به شما توانا نیست.پس من،سزاوارترین شخص به درخواست و نیز سزامندترین به زاری به درگاه او هستم".
پس هنگام آغاز هر امر کوچک و بزرگی، «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بگویید؛یعنی برای این کار،از خدایی که عبادتِ جز او درست نیست،یاری می جویم؛
خدایی که چون از او کمک خواسته شود،یاور است و چون دعا شود،اجابت می کند.بخشنده ای که با گستردنِ روزی بر ما رحم می کند.مهربان با ما در دین و دنیا و آخرتمان؛او که دین را بر ما تخفیف داد و آن را آسان و سبُک قرار داد،و اوست که با جدا ساختن ما از دشمنانش بر ما رحمت می آورد».
سپس افزود:«پیامبر خدا فرمود:"هر کس را مشکلی اندوهگین کرد،[اگر]مخلصانه و با توجّه قلبی، «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بگوید،از دو حال،بیرون نخواهد بود:یا به حاجتش در دنیا می رسد و یا حاجتش در نزد خدا به حساب می آید و ذخیره می شود،و البته آنچه پیش خداوند است،برای مؤمنان،بهتر و پایاتر است"».
ص:67
ص:68
ص:69
5/1
ما یوجِبُ مَحَبَّةَ اللّهِ
38 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أوحَی اللّهُ عز و جل إلی نَجِیِّهِ (1)موسَی بنِ عِمرانَ علیه السلام:یا موسی،أحبِبنی و حَبِّبنی إلی خَلقی.
قالَ:یا رَبِّ إنّی احِبُّکَ،فَکَیفَ احَبِّبُکَ إلی خَلقِکَ؟
قالَ:اُذکُر لَهُم نَعمائی عَلَیهِم و بَلائی (2)عِندَهُم،فَإِنَّهُم لا یَذکُرونَ أو (3)لا یَعرِفونَ مِنّی إلاّ کُلَّ خَیرٍ. (4)
ص:70
38 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:خدای عز و جلبه محرم رازش موسی بن عمران علیه السلام وحی کرد:«ای موسی!مرا دوست بدار و مرا محبوب مردم کن».
موسی علیه السلام گفت:پروردگار من!خودم دوستت دارم؛امّا چگونه تو را محبوب مردم کنم؟
خدا فرمود:«نعمت هایم را بر آنها و بلایم (1)در میان آنان را به یادشان آور،که در این صورت،جز نیکیِ مرا به یاد نمی آورند و یا نمی شناسند».
ص:71
6/1
المَعرِفَةُ الشُّهودِیَّةُ
39 . کفایة الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام (1): سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقیلَ لَهُ:یا أخا رَسولِ اللّهِ،هَل رَأَیتَ رَبَّکَ؟
فَقالَ:و کَیفَ أعبُدُ مَن لَم أرَهُ!لَم یَرَهُ العُیونُ بِمُشاهَدَةِ العِیانِ،و لکِن رَأَتهُ القُلوبُ بِحَقائِقِ الإِیمانِ،و إذا کانَ المُؤمِنُ یَری رَبَّهُ بِمُشاهَدَةِ البَصَرِ،فَإِنَّ کُلَّ مَن جازَ عَلَیهِ البَصَرُ (2)وَ الرُّؤیَةُ فَهُوَ مَخلوقٌ،و لا بُدَّ لِلمَخلوقِ مِنَ الخالِقِ،فَقَد جَعَلتَهُ إذا مُحدَثا مَخلوقا،و مَن شَبَّهَهُ بِخَلقِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللّهِ شَریکا.
وَیلَهُم!أ وَ لَم یَسمَعوا یَقولُ اللّهُ تَعالی: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» 3 ،و قَولَهُ: «لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا» 4 ؟وَ إنَّما طَلَعَ مِن نورِهِ عَلَی الجَبَلِ کَضَوءٍ یَخرُجُ مِن سَمِّ الخِیاطِ،فَدَکدَکَتِ الأَرضُ و صَعِقَتِ الجِبالُ، «وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً» أی مَیِّتا «فَلَمّا أَفاقَ» و رُدَّ عَلَیهِ روحُهُ «قالَ:سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ» مِن قَولِ مَن زَعَمَ أنَّکَ تُری،و رَجَعتُ إلی مَعرِفَتی بِکَ أنَّ الأَبصارَ لا تُدرِکُکَ «وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ» و أوَّلُ المُقِرّینَ بِأَنَّکَ تَری و لا تُری،و أنتَ بِالمَنظَرِ الأَعلی. (3)
40 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ:إلهی!تَرَدُّدی فِی
الآثارِ یوجِبُ بُعدَ المَزارِ،فَاجمَعنی عَلَیکَ بِخِدمَةٍ توصِلُنی إلَیکَ.
کَیفَ یُستَدَلُّ عَلَیکَ بِما هُوَ فی وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إلَیکَ!أ یَکونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُّهورِ ما لَیسَ لَکَ حَتّی یَکونَ هُوَ المُظهِرَ لَکَ!مَتی غِبتَ حَتّی تَحتاجَ إلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیکَ!و مَتی بَعِدتَ حَتّی تَکونَ الآثارُ هِیَ الَّتی توصِلُ إلَیکَ!عَمِیَت عَینٌ لا تَراکَ عَلَیها رَقیبا،و خَسِرَت صَفقَةُ عَبدٍ لَم تَجعَل لَهُ مِن حُبِّکَ نَصیبا.
إلهی!أمَرتَ بِالرُّجوعِ إلَی الآثارِ فَارجِعنی إلَیکَ بِکِسوَةِ الأَنوارِ و هِدایَةِ الاِستِبصارِ،حَتّی أرجِعَ إلَیکَ مِنها کَما دَخَلتُ إلَیکَ مِنها؛مَصونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إلَیها،و مَرفوعَ الهِمَّةِ عَنِ الاِعتِمادِ عَلَیها،إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ....
إلهی!اُطلُبنی بِرَحمَتِکَ حَتّی أصِلَ إلَیکَ،وَ اجذِبنی بِمَنِّکَ حَتّی اقبِلَ عَلَیکَ...
إلهی!عَلِمتُ بِاختِلافِ الآثارِ،و تَنَقُّلاتِ الأَطوارِ،أنَّ مُرادَکَ مِنّی أن تَتَعَرَّفَ إلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ حَتّی لا أجهَلَکَ فی شَیءٍ....
أنتَ الَّذی أشرَقتَ الأَنوارَ فی قُلوبِ أولِیائِکَ حَتّی عَرَفوکَ و وَحَّدوکَ،و أنتَ الَّذی أزَلتَ الأَغیارَ عَن قُلوبِ أحِبّائِکَ حَتّی لَم یُحِبّوا سِواکَ و لَم یَلجَؤوا إلی غَیرِکَ،أنتَ المُونِسُ لَهُم حَیثُ أوحَشَتهُمُ العَوالِمُ،و أنتَ الَّذی هَدَیتَهُم حَیثُ استَبانَت لَهُمُ المَعالِمُ.
ما ذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ؟و مَا الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ؟لَقَد خابَ مَن رَضِیَ دونَکَ بَدَلاً،و لَقَد خَسِرَ مَن بَغی عَنکَ مُتَحَوِّلاً.
کَیفَ یُرجی سِواکَ و أنتَ ما قَطَعتَ الإِحسانَ؟و کَیفَ یُطلَبُ مِن غَیرِکَ و أنتَ ما بَدَّلتَ عادَةَ الاِمتِنانِ؟...
أنتَ الَّذی لا إلهَ غَیرُکَ،تَعَرَّفتَ لِکُلِّ شَیءٍ فَما جَهِلَکَ شَیءٌ،و أنتَ الَّذی تَعَرَّفتَ إلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ فَرَأَیتُکَ ظاهِرا فی کُلِّ شَیءٍ،و أنتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَیءٍ.یا مَنِ
استَوی بِرَحمانِیَّتِهِ فَصارَ العَرشُ غَیبا فی ذاتِهِ،مَحَقتَ الآثارَ بِالآثارِ،و مَحَوتَ الأَغیارَ بِمُحیطاتِ أفلاکِ الأَنوارِ.
یا مَن احتَجَبَ فی سُرادِقاتِ (4)عَرشِهِ عَن أن تُدرِکَهُ الأَبصارُ،یا مَن تَجَلّی بِکَمالِ بَهائِهِ فَتَحَقَّقَت عَظَمَتُهُ مِنَ الاِستِواءِ،کَیفَ تَخفی و أنتَ الظّاهِرُ؟أم کَیفَ تَغیبُ و أنتَ الرَّقیبُ الحاضِرُ؟إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ،وَ الحَمدُ للّهِ ِ وَحدَهُ. (5)
ص:72
39 . کفایة الأثر به سندش،از امام حسین علیه السلام:از امیرمؤمنان سؤال شد:ای برادر پیامبر خدا!آیا پروردگارت را دیده ای؟
فرمود:«چگونه خدایی را بپرستم که او را ندیده ام؟!چشم ها به دیده حس،او را نمی بینند؛بلکه دل ها با حقایق ایمان،او را می بینند و اگر مؤمن،خدایش را به دیده سر ببیند،آن،مخلوق است[نه خالق]،که دیده شدن با چشم،ویژگی مخلوق است و مخلوق را خالقی باید.پس خدا را مخلوق و حادث کرده ای و هر کسی خدا را به مخلوقش مانند کند،برای خدا شریک گرفته است.
وای بر ایشان!آیا نشنیده اند که خدای متعال می فرماید:«دیده ها او را درنمی یابند و او دیده ها را دریابد،و اوست باریک بینِ آگاه»،و نیز گفته اش که:«هرگز مرا نخواهی دید؛امّا به کوه بنگر.اگر بر جای مانْد،مرا می بینی.پس چون خدایش بر کوه جلوه نمود،آن را متلاشی کرد»؟
و از نورش تنها به اندازه ای که از سوراخِ سوزن می گذرد،بر کوه تابید.پس زمین،کوفته گشت و کوه ها صاعقه زد و«موسی،بیهوش بر زمین افتاد»؛یعنی مُرد،و«چون به هوش آمد»و روحش به او بازگشت،گفت:«منزّهی تو!به سوی تو بازگشتم».یعنی از گفته کسی که می پنداشت:تو دیده می شوی،به معرفت خویش به تو که دیده ها تو را در نمی یابند،بازگشتم،«و من،نخستین مؤمنم»و نخستین اقرار کننده به این که می بینی و دیده نمی شوی و تو در دیدگاهی والا هستی».
40 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه ای که به ایشان منسوب است):خدای من!چرخش من در میان آثار،موجب دوریِ دیدار می شود.پس مرا
یکسر به خدمتی بدار که به تو برساند.
چه سان چیزی که در وجودش نیازمند توست،بر تو ره بنماید؟!آیا برای جز تو ظهوری هست که تو آن را نداشته باشی تا آن،آشکار کننده تو باشد؟!کی غایب شده ای تا به راهنمایی نیاز افتد که به تو ره ببرد؟!و کِی دور گشته ای تا آثار،رساننده به تو باشند؟!کور باد چشمی که تو را مراقب خود نبیند و زیان بار باد سودای بنده ای که از محبّتت نصیبی برایش ننهاده ای!
خدای من!به مراجعه آثار،فرمان دادی.پس مرا با پوششی از نور و بینش و هدایت،باز گردان تا همان گونه از آنها درگذرم که به سویشان رفته بودم؛درون،از چشم دوختن به آنها محفوظ باشد و همّت،از اعتماد به آنها برکشیده شود،که البته تو بر هر کاری،توانایی....
خدای من!مرا با رحمتت بطلب تا به تو برسم و با نعمتت جذبم کن تا به تو روی آورم....
خدای من!از گوناگونیِ آثار و تغییر حالت ها دانستم که تو می خواهی خود را در هر چیز به من بشناسانی تا در هیچ چیز از تو بی خبر نمانم....
تویی که بر دلِ اولیایت،نور تاباندی تا تو را بشناسند و یگانه ات شمرند و تویی که[دوستیِ]دیگران را از دل های دوستدارانت جدا نمودی تا به جز تو محبّت نورزند و به جز تو پناه نیاورند.تویی مونس آنان،هرگاه که در دنیا احساس تنهایی کنند و تویی راهنمای ایشان،هرجا که نشانه ها بر ایشان آشکار شود.
آن که تو را از دست داد،چه یافت؟و آن که تو را یافت،چه از دست داد؟بی گمان،آن که به جز تو رضایت داد،محروم گشت و آن که جز تو را جُست،زیان کرد.
چگونه جز تو را امید می برند،در حالی که احسان را نگسسته ای؟و چگونه از غیر تو می خواهند،در حالی که خوی نعمت بخشی را تغییر نداده ای؟....
تویی که خدایی جز تو نیست.همه چیزها تو را می شناسند و هیچ چیز از تو بی اطّلاع نیست و تویی که خود را در هر چیز به من شناساندی و تو را در هر
چیز،آشکار دیدم،و تو برای هر چیز،آشکاری.
ای آن که با رحمانیت خویش،سیطره یافت و عرش در ذاتش نهان شد!آثار را با آثار،از میان بُردی و دیگران را در محاصره نور افلاک،محو کردی.
ای که در سراپرده عرشت از دیده ها نهان شدی،ای که با والایی هایت جلوه نمودی و عظمتت بر همه چیز،سیطره یافت!چگونه پنهان باشی،در حالی که آشکاری؟چگونه غایب گردی،در حالی که مراقب و حاضری؟تو بر هر کاری توانایی،و ستایش،تنها از آنِ خداست.
ص:73
ص:74
ص:75
7/1
مَعرِفَةُ صِفاتِ اللّهِ
41 . التوحید عن عکرمة عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أصِفُ إلهی بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ،و اعَرِّفُهُ بِما عَرَّفَ بِهِ نَفسَهُ؛لا یُدرَکُ بِالحَواسِّ،و لا یُقاسُ بِالنّاسِ،فَهُوَ قَریبٌ غَیرُ مُلتَصِقٍ،و بَعیدٌ غَیرُ مُتَقَصٍّ،یُوَحَّدُ و لا یُبَعَّضُ،مَعروفٌ بِالآیاتِ،مَوصوفٌ بِالعَلاماتِ،لا إلهَ إِلاّ هُوَ الکَبیرُ المُتَعالِ. (1)
42 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: أیُّهَا النّاسُ!اتَّقوا هؤُلاءِ المارِقَةَ (2)الَّذینَ یُشَبِّهونَ اللّهَ بِأَنفُسِهِم،یُضاهِئونَ (3)قَولَ الَّذینَ کَفَروا مِن أهلِ الکِتابِ،بَل هُوَ اللّهُ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ و هُوَ السَّمیعُ البَصیرٌ،لا تُدرِکُهُ الأَبصارُ و هُوَ یُدرِکُ الأَبصارَ و هُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ.
استَخلَصَ الوَحدانِیَّةَ وَ الجَبَروتَ،و أمضَی المَشیئَةَ وَ الإِرادَةَ وَ القُدرَةَ وَ العِلمَ بِما هُوَ کائِنٌ،لا مُنازِعَ لَهُ فی شَیءٍ مِن أمرِهِ،و لا کُفوَ لَهُ یُعادِلُهُ،و لا ضِدَّ لَهُ یُنازِعُهُ،و لا سَمِیَّ لَهُ یُشابِهُهُ،و لا مِثلَ لَهُ یُشاکِلُهُ.
لا تَتَداوَلُهُ الاُمورُ،و لا تَجری عَلَیهِ الأَحوالُ،و لا تَنزِلُ عَلَیهِ الأَحداثُ،و لا یَقدِرُ الواصِفونَ کُنهَ عَظَمَتِهِ،و لا یَخطُرُ عَلَی القُلوبِ مَبلَغُ جَبَروتِهِ؛لِأَنَّهُ لَیسَ لَهُ فِی الأَشیاءِ عَدیلٌ،و لا تُدرِکُهُ العُلَماءُ بِأَلبابِها،و لا أهلُ التَّفکیرِ بِتَفکیرِهِم إلاّ بِالتَّحقیقِ إیقانا بِالغَیبِ؛لِأَنَّهُ لا یوصَفُ بِشَیءٍ مِن صِفاتِ المَخلوقینَ،و هُوَ الواحِدُ الصَّمَدُ،ما تُصُوِّرَ فِی الأَوهامِ فَهُوَ خِلافُهُ.
لَیسَ بِرَبٍّ مَن طُرِحَ تَحتَ البَلاغِ،و مَعبودٍ مَن وُجِدَ فی هَواءٍ أو غَیرِ هَواءٍ،هُوَ فِی الأَشیاءِ کائِنٌ لا کَینونَةَ مَحظورٍ بِها عَلَیهِ،و مِنَ الأَشیاءِ بائِنٌ لا بَینونَةَ غائِبٍ عَنها.لَیسَ بِقادِرٍ مَن قارَنَهُ ضِدٌّ أو ساواهُ نِدٌّ.
لَیسَ عَنِ الدَّهرِ قِدَمُهُ،و لا بِالنّاحِیَةِ أمَمُهُ،احتَجَبَ عَنِ العُقولِ کَمَا احتَجَبَ عَنِ الأَبصارِ،و عَمَّن فِی السَّماءِ احتِجابُهُ کَمَن فِی الأَرضِ.
قُربُهُ کَرامَتُهُ،و بُعدُهُ إهانَتُهُ.لا تَحُلُّهُ فی،و لا تُوَقِّتُهُ إذ،و لا تُؤامِرُهُ إن.عُلُوُّهُ مِن غَیرِ تَوَقُّلٍ (4)،و مَجیؤُهُ مِن غَیرِ تَنَقُّلٍ.یوجِدُ المَفقودَ،و یُفقِدُ المَوجودَ،و لا تَجتَمِعُ لِغَیرِهِ الصِّفَتانِ فی وَقتٍ.یُصیبُ الفِکرُ مِنهُ الإِیمانَ بِهِ مَوجودا،و وُجودُ الإِیمانِ لا وُجودُ صِفَةٍ.بِهِ توصَفُ الصِّفاتُ لا بِها یوصَفُ،و بِهِ تُعرَفُ المَعارِفُ لا بِها یُعرَفُ،فَذلِکَ اللّهُ لا سَمِیَّ لَهُ،سُبحانَهُ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ و هُوَ السَّمیعُ البَصیرُ. (5)
ص:76
41 . التوحید به نقل از عِکْرِمه،از امام حسین علیه السلام:خدایم را آن گونه توصیف می کنم که خود،توصیف کرده است و او را آن گونه می شناسانَم که خود،شناسانده است؛به حواس درک نمی شود و با مردم،سنجیده نمی گردد؛نزدیک است،امّا نه چسبیده؛و دور است،امّا در دسترس؛یگانه و بی جزء است.با آیه ها شناخته شده و با نشانه ها توصیف شده است.خدایی جز او که بزرگ و والاست،نیست.
42 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:ای مردم!از این بیرون رفتگان از دین که خدا را به خود شبیه می کنند و مانند کافرانِ اهل کتاب سخن می گویند،بپرهیزید،که او خدایی بی نظیر،شنوا و بیناست.دیده ها او را درنمی یابند و او دیده ها را دریابد،و اوست باریک بینِ آگاه.
یگانگی و شُکوه را ویژه خود ساخته و خواست و اراده و قدرت و علم به کائنات را تثبیت کرده است.هیچ هماوردی در هیچ یک از کارهایش ندارد؛نه همتایی که با او برابری کند،نه مقابلی که با او بستیزد،نه هم نامی که به او مانَد و نه مانندی که شکل او باشد.
کارها او را دست به دست نمی کنند و دچار دگرگونی نمی شود و پیشامدها بر او فرود نمی آیند و توصیفگران به ژرفای عظمت او نمی رسند و اندازه شکوه او بر دل ها ره نمی یابد؛زیرا چیزی هم سنگ او نیست و عالمان با خِردهایشان و اندیشمندان با اندیشه شان به او نمی رسند،جز با تحقیق و باور داشتن غیب؛زیرا به هیچ یک از صفات آفریدگان،متصّف نمی شود.اوست یگانه بی خلل و هر چه در اندیشه ها بیاید،جز اوست.
آن که به زیر مِهمیز اندیشه درآید،خدا نیست و آن که در فضا یا جز آن یافت شود،معبود نیست.او در اشیاست،امّا نه در محاصره آنها،و از آنها جداست،امّا نه غایب از آنها.توانا نیست آن که ضدّی همراه دارد و یا همتایی برابر.
دیرینگی او به زمان و قصدش به معنای توجّه به این سو و آن سو نیست.بر خِردها پوشیده است،همان سان که از دیده ها نهان است و از دیدِ آسمانیان نیز به مانند زمینیان،ناپیداست.
نزدیکی اش کرامت او و دوری اش اهانت اوست.نه مکان به او راه دارد،نه زمان محدودش می سازد و نه شرط می پذیرد.والایی او بدون بالا آمدن است.می آید،امّا جابه جا نمی شود.نابود را بود می کند و بود را نابود و این دو صفت،برای جز او،در یک زمان،گِرد نمی آیند.اندیشه تا باور به وجودش می رسد؛امّا باور به وجودش،به فهم چگونگی اش نمی رسد.
صفت ها به او توصیف می شوند،نه او به صفت ها،و شناخت ها به او شناخته می شوند،نه او به آنها.این،آن خدای بی هم نام،پاک و بی مانند،شنوا و بیناست.
ص:77
ص:78
ص:79
43 . تفسیر العیّاشی عن یزید بن رویان: دَخَلَ نافِعُ بنُ الأَزرَقِ (1)المَسجِدَ الحَرامَ وَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مَعَ عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ جالِسانِ فِی الحِجرِ،فَجَلَسَ إلَیهِما ثُمَّ قالَ:یَا ابنَ عَبّاسٍ،صِف لی إلهَکَ الَّذی تَعبُدُهُ.
فَأَطرَقَ ابنُ عَبّاسٍ طَویلاً مُستَبطِئا بِقَولِهِ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:إلَیَّ یَا ابنَ الأَزرَقِ المُتَوَرِّطَ فِی الضَّلالَةِ،المُرتَکِسَ (2)فِی الجَهالَةِ؛اُجیبُکَ عَمّا سَأَلتَ عَنهُ.
فَقالَ:ما إیّاکَ سَأَلتُ فَتُجیبَنی!
فَقالَ لَهُ ابنُ عَبّاسٍ:مَهْ،عَنِ (3)ابنِ رَسولِ اللّهِ،فَإِنَّهُ مِن أهلِ بَیتِ النُّبُوَّةِ و مَعدِنِ الحِکمَةِ (4).
فَقالَ لَهُ:صِف لی.
فَقالَ لَهُ:أصِفُهُ بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ،و اعَرِّفُهُ بِما عَرَّفَ بِهِ نَفسَهُ:لا یُدرَکُ بِالحَواسِّ،و لا یُقاسُ بِالنّاسِ،قَریبٌ غَیرُ مُلتَزِقٍ،و بَعیدٌ غَیرُ مُقصیً (5)،یُوَحَّدُ و لا یَتَبَعَّضُ،لا إلهَ إلاّ هُوَ الکَبیرُ المُتَعالِ.
قالَ:فَبَکَی ابنُ الأَزرَقِ بُکاءً شَدیدا،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:ما یُبکیکَ؟
قالَ:بَکَیتُ مِن حُسنِ وَصفِکَ.
قالَ:یَا ابنَ الأَزرَقِ،إنّی اخبِرتُ أنَّکَ تُکَفِّرُ أبی و أخی و تُکَفِّرُنی!
قالَ لَهُ نافِعٌ:لَئِن قُلتُ ذاکَ لَقَد کُنتُمُ الحُکّامَ و مَعالِمَ الإِسلامِ،فَلَمّا بُدِّلتُمُ استَبدَلنا بِکُم.
فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یَا ابنَ الأَزرَقِ،أسأَلُکَ عَن مَسأَلَةٍ فَأَجِبنی عَن قَولِ اللّهِ لا إلهَ إلاّ هُوَ: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما» إلی قَولِهِ «کَنزَهُما» مَن حُفِظَ فیهِما؟[قالَ:أبوهُما]. (6)
قالَ:فَأَیُّهُما أفضَلُ؛أبوهُما (7)أم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و فاطِمَةُ؟
قالَ:لا،بَل رَسولُ اللّهِ و فاطِمَةُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.
قالَ:فَما حَفِظَهُما حَتّی حیلَ (8)بَینَنا و بَینَ الکُفرِ.
فَنَهَضَ[ابنُ الأَزرَقِ] (9)ثُمَّ نَفَضَ بِثَوبِهِ،ثُمَّ قالَ:قَد نَبَّأَنَا اللّهُ عَنکُم مَعشَرَ قُرَیشٍ أنتُم قَومٌ خَصِمونَ. (10)
ص:80
43 . تفسیر العیّاشی به نقل از یزید بن رویان:نافع بن ازرق، (1)داخل مسجد الحرام شد.امام حسین علیه السلام با عبد اللّه بن عبّاس در حجر[اسماعیل]نشسته بودند.کنار آنان نشست و گفت:ای ابن عبّاس!خدایی را که می پرستی،برایم توصیف کن.
ابن عبّاس،مدّتی دراز درباره گفته ابن ارزق به فکر فرو رفت.پس امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای ابن ارزق!ای فرو رفته در گم راهی و افتاده در نادانی!به سوی من بیا،تا از آنچه پرسیدی،به تو پاسخ دهم».
گفت:از تو نپرسیدم تا پاسخم دهی!
ابن عبّاس به او گفت:خاموش باش و از زاده پیامبر خدا بپرس که او از خاندان نبوّت و معدن حکمت است.
نافع به امام علیه السلام گفت:[خدا را]برایم توصیف کن.
فرمود:«او را همان گونه توصیف می کنم که خود را توصیف کرده است و همان گونه می شناسانَم که خود را شناسانده است.با حواس،درک و با مردم،سنجیده نمی شود.نزدیک است،امّا نه چسبیده،و دور است،امّا در دسترس.یگانه جزءناپذیر است.خدایی جز او که بزرگ والاست نیست».
ابن ازرق،سخت گریست.امام حسین علیه السلام به او فرمود:«چه باعث گریه ات شد؟».
گفت:از توصیف خوبت گریستم.
امام علیه السلام فرمود:«ای پسرِ ازرق!به من رسیده که تو پدر و برادرم را و خودِ مرا تکفیر می کنی؟».
نافع گفت:اگرچه چنین می گفتم؛[امّا الآن می گویم]شما فرمان روایانِ اسلام و نشانه های آنید.چون دیگران را به جای شما نهادند،ما نیز چنین پنداشتیم.
امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای پسر ازرق!از تو سؤالی می پرسم.به من درباره این گفته خدای یگانه پاسخ ده که فرمود:«و امّا دیوار،از آن دو پسر یتیم در شهر بود که زیر آن گنجی داشتند»تا آنجا که می فرماید:«گنج آن دو».[خداوند،]گنج آن دو را برای چه کسی حفظ کرد؟».
ابن ازرق گفت:برای پدرشان[که فرد خوبی بود].
امام علیه السلام فرمود:«کدام یک برترند؟پدر آن دو یا پیامبر خدا و فاطمه؟
ابن ازرق،گفت:نه،بلکه پیامبر خدا و فاطمه دختر پیامبر خدا[برترند].
فرمود:«[قریش،در کار ما]حرمت این دو را نیز نپاییدند تا آنجا که ما را کافر دانستند».
ابن ازرق برخاست و لباسش را تکاند و سپس گفت:ای قریشیان!خدا،از شما خبر داده است که قومی ستیزه جوی هستید.
ص:81
8/1
تَفسیرُ صِفَةِ الصَّمَدِ
44 . التوحید عن وهب بن وهب القرشی عن الصادق جعفر بن محمّد عن أبیه الباقر عن أبیه علیهم السلام :إنَّ أهلَ البَصرَةِ کَتَبوا إلَی الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیه السلام یَسأَلونَهُ عَنِ الصَّمَدِ،فَکَتَبَ إلَیهِم:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،أمّا بَعدُ فَلا تَخوضوا فِی القُرآنِ،و لا تُجادِلوا فیهِ،و لا تَتَکَلَّموا فیهِ بِغَیرِ عِلمٍ،فَقَد سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«مَن قالَ فِی القُرآنِ بِغَیرِ عِلمٍ فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ».
و إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَد فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقالَ: «اَللّهُ أَحَدٌ* اَللّهُ الصَّمَدُ» ،ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقالَ: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ* وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» .
لَم یَلِد:لَم یَخرُج مِنهُ شَیءٌ کَثیفٌ؛کَالوَلَدِ و سائِرِ الأَشیاءِ الکَثیفَةِ الَّتی تَخرُجُ مِنَ المَخلوقینَ،و لا شَیءٌ لَطیفٌ کَالنَّفسِ،و لا یَتَشَعَّبُ مِنهُ البَدَواتُ کَالسِّنَةِ وَ النَّومِ،وَ الخَطرَةِ وَ الهَمِّ،وَ الحُزنِ وَ البَهجَةِ،وَ الضِّحکِ وَ البُکاءِ،وَ الخَوفِ وَ الرَّجاءِ،وَ الرَّغبَةِ وَ السَّأمَةِ،وَ الجوعِ وَ الشِّبَعِ؛تَعالی أن یَخرُجَ مِنهُ شَیءٌ،و أن یَتَوَلَّدَ مِنهُ شَیءٌ کَثیفٌ أو لَطیفٌ.
و لَم یولَد:لَم یَتَوَلَّد مِن شَیءٍ،و لَم یَخرُج مِن شَیءٍ کَما یَخرُجُ الأَشیاءُ الکَثیفَةُ مِن عَناصِرِها؛کَالشَّیءِ مِنَ الشَّیءِ،وَ الدّابَّةِ مِنَ الدّابَّةِ،وَ النَّباتِ مِنَ الأَرضِ،وَ الماءِ مِنَ الیَنابیعِ،وَ الثِّمارِ مِنَ الأَشجارِ،و لا کَما یَخرُجُ الأَشیاءُ اللَّطیفَةُ مِن مَراکِزِها؛کَالبَصَرِ مِنَ العَینِ،وَ السَّمعِ مِنَ الاُذُنِ،وَ الشَّمِّ مِنَ الأَنفِ،وَ الذَّوقِ مِنَ الفَمِ،وَ الکَلامِ مِنَ اللِّسانِ،وَ المَعرِفَةِ وَ التَّمییزِ (1)مِنَ القَلبِ،و کَالنّارِ مِنَ الحَجَرِ.
لا،بَل هُوَ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذی لا مِن شَیءٍ،و لا فی شَیءٍ،و لا عَلی شَیءٍ،مُبدِعُ الأَشیاءِ و خالِقُها،و مُنِشئُ الأَشیاءِ بِقُدرَتِهِ،یَتَلاشی ما خَلَقَ لِلفَناءِ بِمَشِیَّتِهِ،و یَبقی ما خَلَقَ لِلبَقاءِ بِعِلمِهِ،فَذلِکُمُ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذی لَم یَلِد و لَم یولَد،عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ الکَبیرُ المُتعالِ،و لَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ. (2)
ص:82
44 . التوحید به نقل از وَهْب بن وَهْب قُرَشی،از امام صادق،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:بصریان به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و از معنای«صمد»پرسیدند.امام علیه السلام نگاشت:
«به نام خداوند بخشنده مهربان.امّا بعد،در قرآن،فرو نروید و در آن با هم مستیزید و ناآگاهانه،درباره اش سخن مرانید که شنیدم جدّم پیامبر خدا فرمود:"آن که ناآگاهانه درباره قرآن چیزی بگوید،باید جایگاهش را از آتش[دوزخ]برگیرد".
و خداوند سبحان،خود،صمد را تفسیر کرده و فرموده است:«خدا یکتاست،خدا صمد است»و سپس آورده است:«نه زاده و نه زاده شده است و نه کسی همانند اوست».نزاده است،یعنی هیچ چیز جِرم داری،مانند بچّه و دیگر اجرامی که از آفریدگان خارج می شود،از او خارج نشده است و نه چیز بی جِرمی مانند جان[از او خارج شده]،و چُرت و خواب و خُطورات ذهنی و اندیشناکی و غم و شادی و خنده و گریه و بیم و امید و رغبت و نفرت و گرسنگی و سیری از او سر نمی زند.خداوند،والاتر از آن است که چیزی از او خارج شود و چیزی جسمانی یا لطیف از او زاده شود.
و زاده نشده است،یعنی از چیزی متولّد نشده و از چیزی بیرون نیامده است،آن گونه که اجرام از عناصر خود بیرون می آیند،مانند چیزی از چیزی،حیوانی از حیوانی،گیاه از زمین،آب از چشمه ها و میوه ها از درختان؛نه آن گونه که چیزهای لطیف و بی جِرم از کانون های خود بیرون می آیند،مانند دیدن از چشم،شنیدن از گوش،بوییدن از بینی،چشیدن از دهان،سخن از زبان،شناخت و تشخیص از دل،و آتش از سنگ.
نه[هیچ یک نیست]؛بلکه او خدایِ صمدی است که نه از چیزی است و نه در چیزی و نه بر چیزی.نوآور و آفریدگارِ چیزهاست و پدید آورنده آنها به نیروی خویش.آنچه برای نابودی آفریده،به خواست او متلاشی می شود و آنچه برای ماندن آفریده،به علم او می مانَد.پس این،خدای صمدی است که نه زاده و نه زاده شده است؛دانا به غیب و حضور،بزرگ و والاست و همتایی برای او نیست.
ص:83
ص:84
ص:85
45 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: الصَّمَدُ الَّذی لا جَوفَ لَهُ،وَ الصَّمَدُ الَّذی قَدِ انتَهی سُؤدَدُهُ،وَ الصَّمَدُ الَّذی لا یَأکُلُ و لا یَشرَبُ،وَ الصَّمَدُ الَّذی لا یَنامُ،وَ الصَّمَدُ الدّائِمُ الَّذی لَم یَزَل و لا یَزالُ. (1)
9/1
جَزاءُ المُوَحِّدِ
46 . التوحید بإسناده عن الحسین علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:سَمِعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقولُ:قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:
إنّی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنَا فَاعبُدونی،مَن جاءَ مِنکُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ بِالإِخلاصِ دَخَلَ فی حِصنی،و مَن دَخَلَ فی حِصنی أمِنَ مِن عَذابی. (2)
10/1
صِفَةُ العارِفِ
47 . جامع الأخبار: کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام إذا تَوَضَّأَ تَغَیَّرَ لَونُهُ،وَ ارتَعَدَت مَفاصِلُهُ،فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ فَقالَ:حَقٌّ لِمَن وَقَفَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ المَلِکِ الجَبّارِ أن یَصفَرَّ لَونُهُ،و تَرتَعِدَ مَفاصِلُهُ. (3)
ص:86
45 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:صمد،یعنی بی خلل و یعنی نهایتِ سَروری.صمد،کسی است که نه می خورَد و نه می آشامد و نه می خوابد.صمد،یعنی موجود جاودانی که همیشه بوده و خواهد بود.
46 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام برایم حدیث کرد که:شنیدم پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:«خداوندِ بزرگ بِشْکوه می فرماید:"تنها،من خدا هستم و جز من،خدایی نیست.پس مرا بپرستید هر کس از شما بیاید و بر یگانگی خداوند،مخلصانه گواهی دهد،به دژِ من درآمده است و هر کس به دژ من درآید،از عذاب من،ایمن است"».
47 . جامع الأخبار: امام حسین علیه السلام هرگاه وضو می گرفت،رنگش دگرگون می شد و اندامش به لرزه می افتاد.راز آن را جویا شدند.فرمود:«کسی که در پیشگاه خداوندِ فرمان روای جبّار می ایستد،سزاوار است که رُخش زرد شود و بندْبندش بلرزد».
ص:87
11/1
ما لَیسَ للّهِ ِ و ما لَیسَ عِندَ اللّهِ و ما لا یَعلَمُهُ اللّهُ
48 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: إنَّ یَهودِیّا سَأَلَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام،فَقالَ:أخبِرنی عَمّا لَیسَ للّهِ ِ،و عَمّا لَیسَ عِندَ اللّهِ،و عَمّا لا یَعلَمُهُ اللّهُ؟
فَقالَ علیه السلام:أمّا ما لا یَعلَمُهُ اللّهُ عز و جل فَذلِکَ قَولُکُم یا مَعشَرَ الیَهودِ:إنَّ عُزَیرا ابنُ اللّهِ،وَ اللّهُ لا یَعلَمُ لَهُ وَلَدا.و أمّا قَولُکَ:ما لَیسَ للّهِ ِ،فَلَیسَ للّهِ ِ شَریکٌ،و قَولُکَ:ما لَیسَ عِندَ اللّهِ،فَلَیسَ عِندَ اللّهِ ظُلمٌ لِلعِبادِ.
فَقالَ الیَهودِیُّ:أنَا أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،و أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ. (1)
ص:88
48 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:فردی یهودی از امام علی علیه السلام پرسید:مرا از آنچه خدا ندارد و آنچه نزد او نیست و آنچه نمی داند،باخبر کن.
فرمود:«اما آنچه را خدای عز و جل نمی داند،گفته شما یهودیان است که عُزَیر،پسر خداست و خدا پسری برای خود نمی شناسد؛و امّا این که گفتی:"خدا چه ندارد؟"،خدا،شریک ندارد؛و گفته ات:"چه چیز نزد خدا نیست؟"،نزد خداوند،ستم بر بندگان نیست».
یهودی گفت:من،گواهی می دهم که خدایی جز خداوند نیست و محمّد،پیامبر خداست.
ص:89
الفَصلُ الثّانی:الإیمان و الإسلام
1/2
مَعنَی الإِیمانِ
49 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الإِیمانُ قَولٌ و عَمَلٌ. (1)
50 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ الشهید عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الإِیمانُ قَولٌ مَقولٌ،و عَمَلٌ مَعمولٌ،و عِرفانُ العُقولِ. (2)
51 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الإِیمانُ مَعرِفَةٌ بِالقَلبِ،و إقرارٌ بِاللِّسانِ،و عَمَلٌ بِالأَرکانِ (3). (4)
ص:90
49 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ایمان،گفتار و کردار است».
50 . الأمالی،مفید به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ایمان،گفته ای اظهار شده و عملی تحقّق یافته و شناخت به خِرد است».
51 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ایمان،معرفت قلبی،اقرار زبانی و عمل با اعضا و جوارح است».
ص:91
52 . الأمالی بإسناده عن الحسین سبط رسول اللّه صلی الله علیه و آله: حَدَّثَنی أبِی الوَصِیُّ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الإِیمانُ عَقدٌ بِالقَلبِ،و نُطقٌ بِاللِّسانِ،و عَمَلٌ بِالأَرکانِ. (1)
2/2
الفَرقُ بَینَ الإِسلامِ وَ الإِیمانِ
53 . مروج الذهب بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اُکتُب یا عَلِیُّ،قالَ:قُلتُ:و ما أکتُبُ؟قالَ لی:اُکتُب:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ:الإِیمانُ ما وَقَرَتهُ القُلوبُ (2)و صَدَّقَتهُ الأَعمالُ،وَ الإِسلامُ ما جَری بِهِ اللِّسانُ و حَلَّت بِهِ المُناکَحَةُ. (3)
3/2
أساسُ الإِسلامِ
54 . الأمالی عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :لَمّا قَضی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَناسِکَهُ مِن حَجَّةِ الوَداعِ،رَکِبَ راحِلَتَهُ و أنشَأَ یَقولُ:لا یَدخُلُ الجَنَّةَ إلاّ مَن کانَ مُسلِما.
فَقامَ إلَیهِ أبو ذَرٍّ الغِفارِیُّ رحمه الله فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،و مَا الإِسلامُ؟
فَقالَ صلی الله علیه و آله:الإِسلامُ عُریانٌ لِباسُهُ التَّقوی،و زینَتُهُ الحَیاءُ،و مِلاکُهُ (4)الوَرَعُ،و جَمالُهُ الدّینُ،و ثَمَرُهُ العَمَلُ الصّالِحُ،و لِکُلِّ شَیءٍ أساسٌ و أساسُ الإِسلامِ حُبُّنا أهلَ البَیتِ. (5)
ص:92
52 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم،وصی[ پیامبر صلی الله علیه و آله]،علی علیه السلام برایم نقل کرد که پیامبر خدا فرمود:«ایمان،باور قلبی،گفتار زبانی و عمل با اعضاست».
53 . مروج الذهب به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم علی علیه السلام برایم نقل کرد که پیامبر خدا فرمود:«ای علی!بنویس».
گفتم:چه بنویسم؟
به من فرمود:«بنویس:به نام خداوند بخشنده مهربان.ایمان،چیزی است که در دل ها جای می گیرد و کارها[ی شایسته]تصدیقش می کنند و اسلام،آن است که بر زبان،جاری می گردد و ازدواج،بدان روا می شود».
54 . الأمالی،طوسی از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:چون پیامبر خدا مناسک حجّة الوداع را تمام کرد،بر مَرکبش سوار شد و با این گفته آغاز کرد:«جز مسلمان،به بهشت درنمی آید».
ابو ذر غِفاری برخاست و گفت:ای پیامبر خدا!اسلام چیست؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«اسلام،[مانند انسانِ]بی لباس است.پوشش آن،پرهیزگاری،و زیورش حیا،و قوام آن،پارسایی،و زیبایی[و کمال]آن،طاعت،و ثمره اش کار شایسته است.هر چیزی،اساسی دارد و اساس اسلام،محبّت ما اهل بیت است».
ص:93
4/2
غُربَةُ الإِسلامِ
55 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ الإِسلامَ بَدَأَ غَریبا و سَیَعودُ غَریبا کَما بَدَأَ،فَطوبی لِلغُرَباءِ. (1)
5/2
عَلامَةُ حُسنِ إسلامِ المُسلِمِ
56 . مسند ابن حنبل عن شعیب بن خالد عن حسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ مِن حُسنِ إسلامِ المَرءِ قِلَّةَ الکَلامِ فیما لا یَعنیهِ. (2)
57 . مسند ابن حنبل عن ابن شهاب عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مِن
حُسنِ إسلامِ المَرءِ تَرکُهُ ما لا یَعنیهِ. (3)
ص:94
55 . کمال الدین به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«اسلام،غریبانه ظاهر شد و به زودی دوباره غریب می شود،همان گونه که در آغاز بود.پس خوشا به حال غریبان!».
56 . مسند ابن حنبل به نقل از شعیب بن خالد،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«از نیکویی اسلامِ انسان،کم پرداختن به امور نامربوط است».
57 . مسند ابن حنبل به نقل از ابن شهاب،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:
پیامبر خدا فرمود:«از نیکویی اسلامِ انسان،ترک کارهای نامربوط است».
ص:95
6/2
ما بِهِ ثَباتُ الإِیمانِ
58 . الأمالی بإسناده عن الحسین (1)بن علیّ علیه السلام: سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام:ما ثَباتُ الإِیمانِ؟فَقالَ:الوَرَعُ،فَقیلَ لَهُ:ما زَوالُهُ؟قالَ:الطَّمَعُ. (2)
7/2
عَلامَةُ کَمالِ الإِیمانِ
59 . الخصال عن فاطمة بنت الحسین بن علیّ عن أبیها علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ثَلاثُ خِصالٍ مَن کُنَّ فیهِ استَکمَلَ خِصالَ الإِیمانِ:الَّذی إذا رَضِیَ لَم یُدخِلهُ رِضاهُ فی إثمٍ و لا باطِلٍ،و إذا غَضِبَ لَم یُخرِجهُ الغَضَبُ مِنَ الحَقِّ،و إذا قَدَرَ لَم یَتَعاطَ ما لَیسَ لَهُ. (3)
60 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: لا یَکونُ المُؤمِنُ مؤمِنا و لا یَستَکمِلُ الإِیمانَ حَتّی یَکونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ:اِقتِباسُ العِلمِ،وَ الصَّبرُ عَلَی المَصائِبِ،و یَرفُقُ فِی المَعاشِ.و ثَلاثُ خِصالٍ تَکونُ فِی المُنافِقِ:إذا حَدَّثَ کَذَبَ،و اذا وَعَدَ أخلَفَ،
و إذَا ائتُمِنَ خانَ. (4)
ص:96
58 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:از امیرمؤمنان علی علیه السلام سؤال شد:مایه استواری ایمان چیست؟
فرمود:«پارسایی».
به ایشان گفته شد:زوال آن به چیست؟
فرمود:«طمع».
59 . الخصال به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«سه ویژگی است که در هر کس باشد،خصلت های ایمانش کامل است:آن که چون خشنود شود،خشنودی اش او را به گناه و باطل نکشد؛و چون خشمگین شود،خشمش او را از حق بیرون نبرد؛و چون قدرت یافت،چیزی را به ناحق،از آنِ خود نکند».
60 . الفردوس از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«مؤمن،مؤمن نیست و ایمان را به کمال نمی رساند،مگر آن که سه ویژگی داشته باشد:برگرفتن دانش؛شکیبایی بر مصیبت ها؛و میانه روی در طلب روزی.سه ویژگی هم در منافق است:چون سخن گوید،دروغ می گوید؛چون وعده دهد،وفا نمی کند؛و چون امانتی قبول
کند،خیانت می ورزد».
ص:97
61 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ المُؤمِنَ اتَّخَذَ اللّهَ عِصمَتَهُ،و قَولَهُ مِرآتَهُ،فَمَرَّةً یَنظُرُ فی نَعتِ المُؤمِنینَ و تارَةً یَنظُرُ فی وَصفِ المُتَجَبِّرینَ،فَهُوَ مِنهُ فی لَطائِفَ،و مِن نَفسِهِ فی تَعارُفٍ،و مِن فِطنَتِهِ فی یَقینٍ،و مِن قُدسِهِ عَلی تَمکینٍ. (1)
8/2
لا إِکراهَ فِی الدّینِ
62 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: أنَّ المُسلِمینَ قالوا لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لَو أکرَهتَ یا رَسولَ اللّهِ مَن قَدَرتَ عَلَیهِ مِنَ النّاسِ عَلَی الإِسلامِ لَکَثُرَ عَدَدُنا و قَوینا عَلی عَدُوِّنا.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما کُنتُ لِأَلقَی اللّهَ عز و جل بِبِدعَةٍ لَم یُحدِث إلَیَّ فیها شَیئا،و ما أنَا مِنَ المُتَکَلِّفینَ.
فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی:یا مُحَمَّدُ «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً» 2 عَلی سَبیلِ الإِلجاءِ وَ الاِضطِرارِ فِی الدُّنیا کَما یُؤمِنونَ عِندَ المُعایَنَةِ و رُؤیَةِ البَأسِ فِی الآخِرَةِ،و لَو فَعَلتُ ذلِکَ بِهِم لَم یَستَحِقّوا مِنّی ثَوابا و لا مَدحا،لکِنّی اریدُ مِنهُم أن یُؤمِنوا مُختارینَ غَیرَ مُضطَرّینَ لِیَستَحِقّوا مِنِّی الزُّلفی (2)وَ الکَرامَةَ،و دَوامَ الخُلودِ فی
جَنَّةِ الخُلدِ «أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» 4 . (3)
ص:98
61 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:مؤمن،خدا را مایه نگاه داشت خود،و سخن او را،آینه[تمام نمای]خود می گیرد.یک بار[در سخن خدا]به ویژگی مؤمنان نظر می کند و یک بار به ویژگی گردنکشان.از آن،نکته ها برمی گیرد،خود را شناسایی می کند و به زیرکی خود،یقین پیدا می کند و به پاکی خود،اطمینان می یابد.
62 . التوحید به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:مسلمانان به پیامبر خدا گفتند:ای پیامبر خدا!اگر کسانی از مردم را که می توانستی،بر اسلام آوردن مجبور می کردی،تعدادمان فراوان می شد و در برابر دشمنانمان نیرومند می شدیم.
پیامبر خدا فرمود:«خدای عز و جل را با بدعتی که اختیار آن به من واگذار نشده است،دیدار نمی کنم و من،از کسانی نیستم که چیزی را ساخته،به خدا نسبت دهم».
پس خداوند تبارک و تعالی نازل کرد:«ای محمّد!«و اگر خدایت می خواست،همه آنان که در زمین هستند،همگی ایمان می آوردند»،در همین دنیا و به شکل اجبار و اضطرار،همان گونه که به گاهِ دیدار و مشاهده سختی آخرت،ایمان می آورند.اگر چنین می کردم،نه سزاوار پاداشی از من می شدند و نه مدحی؛بلکه من از آنها می خواهم که از سرِ اختیار،و نه اضطرار،به من ایمان بیاورند تا شایسته نزدیکی به من و کرامت من و سزاوار ماندن در بهشت جاودان شوند.«آیا تو
مردم را مجبور می کنی که مؤمن شوند؟»».
ص:99
9/2
تَحریمُ القِیاسِ فِی الدّینِ (1)
63 . التوحید عن عکرمة عن الحسین علیه السلام: إنَّ مَن وَضَعَ دینَهُ عَلَی القِیاسِ لَم یَزَلِ الدَّهرَ فِی الاِرتِماسِ (2)،مائِلاً عَنِ المِنهاجِ،ظاعِنا (3)فِی الاِعوِجاجِ،ضالاًّ عَنِ السَّبیلِ،قائِلاً غَیرَ الجَمیلِ. (4)
10/2
مِلاکُ التَّکلیفِ
64 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: ما أخَذَ اللّهُ طاقَةَ أحَدٍ إلاّ وَضَعَ عَنهُ طاعَتَهُ،و لا أخَذَ قُدرَتَهُ إلاّ وَضَعَ عَنهُ کُلفَتَهُ. (5)
ص:100
حرمت قیاس در دین(1)
63 . التوحید به نقل از عِکرِمه،از امام حسین علیه السلام:هر کس دینش را بر قیاس بنا نهد،همیشه روزگار،در شبهه خواهد بود؛از راه اصلی منحرف و در کژراهه در حرکت است؛راه گم کرده است و درست نمی گوید.
64 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:خداوند،توان کسی را نگرفت،جز آن که طاعتش را از او برداشت و نیرویش را نگرفت،جز آن که تکلیفش را از او برداشت.
ص:101
الفَصلُ الثّالِثُ:القضاء و القدر
1/3
وُجوبُ الإِیمانِ بِالقَضاءِ وَ القَدَرِ
65 . الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام: قالَ العالِمُ علیه السلام:کَتَبَ الحَسَنُ بنُ أبِی الحَسَنِ البَصرِیُّ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام یَسأَلُهُ عَنِ القَدَرِ.فَکَتَبَ إلَیهِ:
اتَّبِع ما شَرَحتُ لَکَ فِی القَدَرِ مِمّا افضِیَ إلَینا أهلَ البَیتِ،فَإِنَّهُ مَن لَم یُؤمِن بِالقَدَرِ خَیرِهِ و شَرِّهِ فَقَد کَفَرَ،و مَن حَمَلَ المَعاصِیَ عَلَی اللّهِ عز و جل فَقَد فَجَرَ وَ افتَری عَلَی اللّهِ افتِراءً عَظیما.
إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لا یُطاعُ بِإِکراهٍ،و لا یُعصی بِغَلَبَةٍ،و لا یُهمِلُ العِبادَ فِی الهَلَکَةِ،و لکِنَّهُ المالِکُ لِما مَلَّکَهُم،وَ القادِرُ لِما عَلَیهِ أقدَرَهُم؛فَإِنِ ائتَمَروا بِالطّاعَةِ لَم یَکُن لَهُم صادّا عَنها مُبطِئا،و إنِ ائتَمَروا بِالمَعصِیَةِ فَشاءَ أن یَمُنَّ عَلَیهِم فَیَحولَ بَینَهُم و بَینَ مَا ائتَمَروا بِهِ فَعَلَ (1)،و إن لَم یَفعَل فَلَیسَ هُوَ حامِلَهُم عَلَیها (2)قَسرا،و لا کَلَّفَهُم
جَبرا،[بَل] (3)بِتَمکینِهِ إیّاهُم بَعدَ إعذارِهِ و إنذارِهِ لَهُم وَ احتِجاجِهِ عَلَیهِم،طَوَّقَهُم و مَکَّنَهُم و جَعَلَ لَهُمُ السَّبیلَ إلی أخذِ ما إلَیهِ دَعاهُم،و تَرکِ ما عَنهُ نَهاهُم،جَعَلَهُم مُستَطیعینَ لِأَخذِ ما أمَرَهُم بِهِ مِن شَیءٍ غَیرَ آخِذیهِ،و لِتَرکِ ما نَهاهُم عَنهُ مِن شَیءٍ غَیرَ تارِکیهِ.
وَ الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی جَعَلَ عِبادَهُ أقوِیاءَ لِما أمَرَهُم بِهِ،یَنالونَ بِتِلکَ القُوَّةِ و نَهاهُم عَنهُ،و جَعَلَ العُذرَ لِمَن لَم یَجعَل لَهُ السَّبَبَ جَهدا مُتَقَبَّلاً. (4)
ص:102
65 . الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام: عالِم(امام رضا علیه السلام)می گوید:حسن بن ابی حسن بصری به امام حسین علیه السلام نامه نوشت و از او درباره قدر پرسید.
امام علیه السلام به او نوشت:«از آنچه درباره قدر به ما اهل بیت رسیده و برایت توضیح می دهم،پیروی کن که هر کس به خیر و شرّ قدر،ایمان نیاورد،کافر شده است و هر کس معصیت[انسان ها]را بر عهده خدای عز و جل بگذارد،فسق و فجور ورزیده و افترایی بزرگ به خدا بسته است.
خداوند تبارک و تعالی به اجبار،اطاعت نمی شود و به چیره شدن بر او،نافرمانی نمی گردد و بندگان را در هلاکت،مهمل نمی گذارد؛بلکه او مالک چیزی است که به مِلکیت آنان درآورده است و بر چیزی که ایشان را به آن قادر کرده،قادر است.پس اگر بندگان،تصمیم به فرمان بُرداری بگیرند،نه از آنان جلوگیری می کند و نه به تأخیرشان می اندازد و اگر بخواهند نافرمانی کنند،امّا بخواهد بر آنان منّت بگذارد،میان آنان و معصیت،مانع می شود و اگر چنین نکند،آنان را به زور،به معصیت وا نمی دارد؛بلکه چون به آنان قدرت بخشید و سپس که هشدارشان داد و
انذارشان کرد و برایشان حجّت آورد و به گردنشان نهاد و به آنها امکان داد و راهی هم برای آنچه ایشان را به سوی آن خواند و ترک آنچه نهی کرد،قرار داد،آنها را به برگرفتن آنچه به ایشان فرموده،قادر ساخت،بی آن که حتما لازم باشد آن را برگیرند و نیز بر آنچه نهیِشان کرده،توانایی بخشید،بی آن که حتما[لازم باشد]ترکش کنند.
ستایش،ویژه خدایی است که بندگانش را بر آنچه ایشان را فرمان داده،توانا قرار داد تا بدان نیرو،به آن دست یابند و آنان را از آن[بدی ها]باز داشت و عذر کسی را که توان انجام دادن نیافت،کوششی مقبول قرار داد».
ص:103
2/3
أصنافُ القَضاءِ وَ القَدَرِ
66 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: دَخَلَ رَجُلٌ مِن أهلِ العِراقِ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ:أخبِرنا عَن خُروجِنا إلی أهلِ الشّامِ أ بِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ و قَدَرٍ؟
فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:أجَل یا شَیخُ،فَوَ اللّهِ ما عَلَوتُم تَلعَةً (1)و لا هَبَطتُم بَطنَ وادٍ إلاّ بِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ و قَدَرٍ.
فَقالَ الشَّیخُ:عِندَ اللّهِ أحتَسِبُ عَنائی یا أمیرَ المُؤمِنینَ.
فَقالَ:مَهلاً یا شَیخُ،لَعَلَّکَ تَظُنُّ قَضاءً حَتما و قَدَرا لازِما!لَو کانَ کَذلِکَ لَبَطَلَ الثَّوابُ وَ العِقابُ وَ الأَمرُ وَ النَّهیُ وَ الزَّجرُ،و لَسَقَطَ مَعنَی الوَعیدِ وَ الوَعدِ،و لَم یَکُن عَلی مُسیءٍ لائِمَةٌ و لا لِمُحسِنٍ مَحمَدَةٌ،و لَکانَ المُحسِنُ أولی بِاللاّئِمَةِ مِنَ المُذنِبِ،وَ المُذنِبُ أولی بِالإِحسانِ مِنَ المُحسِنِ!تِلکَ مَقالَةُ عَبَدَةِ الأَوثانِ و خُصَماءِ الرَّحمنِ و قَدَرِیَّةِ هذِهِ الاُمَّةِ و مَجوسِها.
یا شَیخُ،إنَّ اللّهَ عز و جل کَلَّفَ تَخییرا،و نَهی تَحذیرا،و أعطی عَلَی القَلیلِ کَثیرا،و لَم یُعصَ مَغلوبا،و لَم یُطَع مُکرِها،و لَم یَخلُقِ السَّماواتِ وَ الأَرضَ و ما بَینَهُما باطِلاً،ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَروا،فَوَیلٌ لِلَّذینَ کَفَروا مِنَ النّارِ (2).
قالَ:فَنَهَضَ الشَّیخُ و هُوَ یَقولُ:
أنتَ الإِمامُ الَّذی نَرجو بِطاعَتِهِ یَومَ النَّجاةِ مِنَ الرَّحمنِ غُفرانا
أوضَحتَ مِن دینِنا ما کانَ مُلتَبِسا جَزاکَ رَبُّکَ عَنّا فیهِ إحسانا
فَلَیسَ مَعذِرَةٌ فی فِعلِ فاحِشَةٍ قَد کُنتُ راکِبَها فِسقا و عِصیانا
لا لا و لا قائِلاً ناهیهِ أوقَعَهُ فیها عَبَدتُ إذا یا قَومِ شَیطانا
و لا أحَبَّ و لا شاءَ الفُسوقَ و لا قَتلَ الوَلِیِّ لَهُ ظُلما و عُدوانا
أنّی یُحِبُّ و قَد صَحَّت عَزیمَتُهُ ذُو العَرشِ أعلَنَ ذاکَ اللّهُ إعلانا (3)
ص:104
66 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:مردی عراقی بر امیرمؤمنان درآمد و گفت:به ما بگو،آیا حرکت کردن ما به سوی شامیان،به قضا و قدر الهی بود؟
امیرمؤمنان به او فرمود:«آری،ای پیرمرد!به خدا سوگند،از تپّه ای بالا نرفتید و از درّه ای پایین نیامدید،جز با قضا و قدر الهی».
پیرمرد گفت:ای امیرمؤمنان!پس رنجم را به حساب خدا می گذارم(کار از من نیست تا پاداشی بخواهم).
امام علیه السلام فرمود:«ای پیر!درنگ کن.شاید گمان می کنی که قضا و قدر حتمی بوده است؟!اگر چنین بود،پاداش و کیفر و امر و نهی و بازداری،باطل می بود و معنای وعده و وعید،از میان می رفت و بدکار را سرزنش و نیکوکار را ستایشی نبود و می شد که نیکوکار به سرزنش،سزاوارتر از گنهکار باشد و گنهکار به ستودن،سزاوارتر از نیکوکار.این[سخن تو]،گفته بندگان بت ها و دشمنانِ خدای رحمان،و نیز قَدَریان و مَجوس این امّت است.
ای پیر!خدای عز و جل با اختیار،تکلیف کرده است و با برحذر داشتن،نهی کرده است و در برابر کم،عطای فراوان داده و از سرِ چیرگی بر او،نافرمانی نشده است و به زور،از او اطاعت نشده است و آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست،بیهوده نیافریده است.این،گمانِ کسانی است که کفر ورزیدند.پس وای بر کسانی که کافر شدند،از آتش!». (1)
پیرمرد برخاست و چنین گفت:
تو امامی هستی که با طاعتش امید داریم
به مغفرت خدای رحمان،در روز نجات.
هر چه از دین ما که پوشیده بود،روشن ساختی
پروردگارت در برابر آن و از جانب ما،جزای خیر به تو دهد!
عذری در کار زشت نیست
که من،خود از سرِ فسق و نافرمانی،آن را انجام داده ام.
نه!هرگز نمی توان گفت:آن که خود نهی کرد،آن را کرد
ای قوم!من بودم که بندگیِ شیطان را کردم.
فسق را نه دوست داشت و نه آن را خواست
و نه قتل ولی خود را از سرِ ستم و تجاوز[خواست].
چگونه[این امور را]دوست داشته باشد،در حالی که در نهی خود،مصمّم است
و خدای صاحب عرش،به وضوح،این را آشکار کرده است.
ص:105
3/3
دَورُ القَضاءِ وَ القَدَرِ فِی الأَفعالِ
67 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ أبی عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام یَقولُ:الأَعمالُ عَلی ثَلاثَةِ أحوالٍ:فَرائِضَ،و فَضائِلَ،و مَعاصِیَ.
و أمَّا الفَرائِضُ فَبِأَمرِ اللّهِ عز و جل،و بِرِضَی اللّهِ و قَضاءِ اللّهِ و تَقدیرِهِ و مَشِیَّتِهِ و عِلمِهِ.و أمَّا الفَضائِلُ فَلَیسَت بِأَمرِ اللّهِ و لکِن بِرِضَی اللّهِ و بِقَضاءِ اللّهِ و بِقَدَرِ اللّهِ و بِمَشِیَّتِهِ و بِعِلمِهِ.
و أمَّا المَعاصی فَلَیسَت بِأَمرِ اللّهِ و لکِن بِقَضاءِ اللّهِ و بِقَدَرِ اللّهِ و بِمَشِیَّتِهِ و بِعِلمِهِ،ثُمَّ
یُعاقِبُ عَلَیها. (1)
ص:106
67 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید:«کارها بر سه حال اند:واجبات،مستحبّات و حرام ها.
واجبات،به امر خدای عز و جل و به رضایت و قضا و قدر و خواست و علم اوست.امّا مستحبّات،به امر[وجوبی]خدا نیست؛امّا به رضایت و قضا و قدر و خواست و علم الهی است.
امّا حرام ها نیز به امر خدا نیست؛امّا به قضا و قدر،خواست و علم خداست و بر آنها کیفر می دهد».
ص:107
4/3
لا جَبرَ و لا تَفویضَ
68 . الاحتجاج بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: مَن زَعَمَ أنَّ اللّهَ یَجبُرُ عِبادَهُ عَلَی المَعاصی أو یُکَلِّفُهُم ما لا یُطیقونَ،فَلا تَأکُلوا ذَبیحَتَهُ،و لا تَقبَلوا شَهادَتَهُ،و لا تُصَلّوا وَراءَهُ،و لا تُعطوهُ مِنَ الزَّکاةِ شَیئا. (1)
راجع:ص102(القضاء و القدر/وجوب الإیمان بالقضاء و القدر).
5/3
أسبابُ السَّعادَةِ
69 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعاءِ عَرَفَةَ:اللّهُمَّ اجعَلنی أخشاکَ کَأَنّی أراکَ،و أسعِدنی بِتَقواکَ و لا تُشقِنی بِمَعصِیَتِکَ،و خِر لی فی قَضائِکَ،و بارِک لی فی قَدَرِکَ،حَتّی لا احِبَّ تَعجیلَ ما أخَّرتَ و لا تَأخیرَ ما عَجَّلتَ. (2)
راجع:ص464(الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر/وجوب النهی عن المنکر).
ص:108
68 . الاحتجاج به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:هر کس که ادّعا می کند خداوند عز و جل بندگانش را بر گناه،مجبور می کند یا خارج از توانشان را،به آنان تکلیف می کند،از دست کُشت او نخورید و گواهی اش را نپذیرید و پشتِ سرش نماز نخوانید و چیزی از زکات به او نپردازید.
ر.ک:ص103(وجوب ایمان به قضا و قدر).
69 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه):خدایا!مرا چنان بیمناک قرار ده که گویی تو را می بینم و با پروای از خودت سعادتمندم کن و با معصیتت،مرا بدبخت مکن و در قضایت،خیر را برایم برگزین و تقدیرت را برایم مبارک کن تا آنجا که تأخیرِ آنچه را جلو انداخته ای و تعجیلِ آنچه را عقب انداخته ای،دوست نداشته باشم.
ر.ک:ص465(امر به معروف و نهی از منکر/وجوب نهی از منکر).
ص:109
6/3
ثَمَرَةُ العِلمِ بِالقَدَرِ
70 . التوحید عن عمرو بن جمیع عن جعفر بن محمّد علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ عَن جَدِّهِ علیهم السلام قالَ:دَخَلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَلی مُعاوِیَةَ فَقالَ لَهُ:ما حَمَلَ أباکَ عَلی أن قَتَلَ أهلَ البَصرَةِ،ثُمَّ دارَ عَشِیّا فی طُرُقِهِم فی ثَوبَینِ؟!
فَقالَ علیه السلام:حَمَلَهُ عَلی ذلِکَ عِلمُهُ أنَّ ما أصابَهُ لَم یَکُن لِیُخطِئَهُ،و أنَّ ما أخطَأَهُ لَم یَکُن لِیُصیبَهُ.
قالَ:صَدَقتَ. (1)
71 . الأخبار الطوال: سارَ الحُسَینُ علیه السلام مِن بَطنِ الرُّمَّةِ (2)فَلَقِیَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ مُطیعٍ و هُوَ مُنصَرِفٌ مِنَ العِراقِ،فَسَلَّمَ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام و قالَ لَهُ:بِأَبی أنتَ و امّی یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،ما أخرَجَکَ مِن حَرَمِ اللّهِ و حَرَمِ جَدِّکَ؟!
فَقالَ:إنَّ أهلَ الکوفَةِ کَتَبوا إلَیَّ یَسأَلونَنی أن أقدَمَ عَلَیهِم لِما رَجَوا مِن إحیاءِ مَعالِمِ الحَقِّ و إماتَةِ البِدَعِ.
قالَ لَهُ ابنُ مُطیعٍ:أنشُدُکَ اللّهَ ألاّ تَأتِیَ الکوفَةَ،فَوَ اللّهِ لَئِن أتَیتَها لَتُقتَلَنَّ.
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: «لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا» 3 ،ثُمَّ وَدَّعَهُ و مَضی. (3)
ص:110
70 . التوحید به نقل از عمرو بن جمیع،از امام صادق،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:امام حسین علیه السلام بر معاویه درآمد.معاویه به او گفت:چه چیز،پدرت را وا داشت که بصریان را بکُشد و شبِ همان روز،با دو جامه معمولی،در خیابان ها و کوچه هایشان بچرخد؟
فرمود:«علمش به این که در آنچه به او باید برسد،خطا نمی رود و آنچه خطا رفته،نباید می رسیده است،او را به این کار[شجاعانه]وا داشت».
معاویه گفت:راست گفتی.
71 . الأخبار الطِّوال: امام حسین علیه السلام از بَطنُ الرُّمّه (1)حرکت کرد.عبد اللّه بن مطیع که از عراق بازمی گشت او را دید.بر ایشان سلام داد و گفت:پدر و مادرم فدایت باد،ای فرزند پیامبر خدا!چه چیز،تو را از حرم خدا(مکّه)و حرم جدّت(مدینه)بیرون آورده است؟
امام علیه السلام فرمود:«کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته اند که به امید زنده کردن نشانه های حق و میراندن بدعت ها،بر آنان درآیم».
ابن مطیع به او گفت:تو را به خدا سوگند می دهم که به کوفه نروی که به خدا سوگند،اگر به آنجا بروی،بی تردید،تو را می کُشند.
امام حسین علیه السلام فرمود:««به ما چیزی نمی رسد،جز آنچه خدا برای ما نوشته است»».
سپس با او خداحافظی کرد و رفت.
ص:111
7/3
المَقضِیُّ هُوَ کائِنٌ
72 . الفتوح: سارَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی نَزَلَ الخُزَیمِیَّةَ (1)،و أقامَ بِها یَوما و لَیلَةً.فَلَمّا أصبَحَ أقبَلَت إلَیهِ اختُهُ زَینَبُ بِنتُ عَلِیٍّ علیه السلام،فَقالَت:یا أخی،أ لا اخبِرُکَ بِشَیءٍ سَمِعتُهُ البارِحَةَ؟
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:و ما ذاکَ؟
فَقالَت:خَرَجتُ فی بَعضِ اللَّیلِ لِقَضاءِ حاجَةٍ،فَسَمِعتُ هاتِفا یَهتِفُ،و هُوَ یَقولُ:
ألا یا عَینُ فَاحتَفِلی بِجَهدٍ و مَن یَبکی عَلَی الشُّهداءِ بَعدی
عَلی قَومٍ تَسوقُهُمُ المَنایا بِمِقدارٍ إلی إنجازِ وَعدی
فَقالَ لَهَا الحُسَینُ علیه السلام:یا اختاه،المَقضِیُّ هُوَ کائِنٌ. (2)
73 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِ عُمَرَ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ لَمّا أشارَ إلَیهِ بِعَدَمِ الخُروجِ إلَی العِراقِ:جَزاکَ اللّهُ خَیرا یَا ابنَ عَمِّ،فَقَد عَلِمتُ أنَّکَ أمَرتَ بِنُصحٍ،و مَهما یَقضِی اللّهُ مِن أمرٍ فَهُوَ کائِنٌ؛أخَذتُ بِرَأیِکَ أم تَرَکتُهُ. (3)
74 . تهذیب الکمال: أتاهُ[الحُسَینَ علیه السلام]أبو بَکرِ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ بنِ الحارِثِ بنِ هِشامٍ،فَقالَ:یَا ابنَ عَمِّ،إنَّ الرَّحِمَ تَظأَرُنی (4)عَلَیکَ،و ما أدری کَیفَ أنَا عِندَکَ فِی النَّصیحَةِ لَکَ؟
قالَ:یا أبا بَکرٍ،ما أنتَ مِمَّن یُستَغَشُّ و لا یُتَّهَمُ،فَقُل.
فَقالَ:رَأَیتَ ما صَنَعَ أهلُ العِراقِ بِأَبیکَ و أخیکَ،و أنتَ تُریدُ أن تَسیرَ إلَیهِم،و هُم عَبیدُ الدُّنیا،فَیُقاتِلُکَ مَن قَد وَعَدَکَ أن یَنصُرَکَ،و یَخذُلُکَ مَن أنتَ أحَبُّ إلَیهِ مِمَّن یَنصُرُهُ،فَاُذَکِّرُکَ اللّهَ فی نَفسِکَ!
فَقالَ:جَزاکَ اللّهُ یَا ابنَ عَمِّ خَیرا،فَقَدِ اجتَهَدتَ رَأیَکَ،و مَهما یَقضِ اللّهُ مِن أمرٍ یَکُن.
فَقالَ أبو بَکرٍ:إنّا للّهِ ِ،عِندَ اللّهِ نَحتَسِبُ أبا عَبدِ اللّهِ. (5)
ص:112
72 . الفتوح: [در مسیر کربلا]امام حسین علیه السلام به حرکتش ادامه داد تا در خُزَیمیّه (1)فرود آمد و یک شبانه روز در آنجا،اقامت کرد.چون صبح شد،خواهرش زینب علیها السلام دختر امام علی علیه السلام به او روی آورد و گفت:برادر من!آیا تو را از چیزی که دیشب شنیدم،باخبر کنم؟
امام حسین علیه السلام فرمود:«آن چیست؟».
زینب علیها السلام گفت:در ساعتی از شب،برای قضای حاجتی بیرون رفتم و شنیدم که هاتفی از غیب،ندا می دهد و می گوید:
«هان،ای چشم!نیک بنگر
چه کس پس از من،بر شهیدان می گِرید؟
بر گروهی که مرگ هایشان،آنان را می رانَد
به سوی تقدیر و برای عملی کردن وعده ام».
پس امام حسین علیه السلام به زینب علیها السلام فرمود:«خواهر من!آنچه حکم شده،حتما خواهد شد».
73 . الفتوح از امام حسین علیه السلام(در پاسخ به عمر بن عبد الرحمن که به نرفتن به سوی عراق،نظر داده بود):ای پسرعمو!خداوند،جزای خیر به تو دهد.من دانستم که تو از سرِ خیرخواهی می گویی؛امّا هر چه خداوند حکم کند،همان می شود؛به نظرت عمل بکنم یا نکنم.
74 . تهذیب الکمال: ابو بکر بن عبد الرحمن بن حارث بن هشام،نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت:ای پسرعمو!من،دلسوز تو هستم و نمی دانم که به نظر تو چه قدر خیرخواه تو هستم؟
امام علیه السلام فرمود:«ای ابو بکر!تو فریبکار و متّهم نیستی.سخنت را بگو».
گفت:دیدی که عراقیان با پدر و برادرت چه کردند و تو می خواهی به سوی آنان بروی؟!آنان،بنده دنیایند و همو که به تو وعده یاری داده است،با تو می جنگد و همو که تو برایش از کسی که او را یاری می دهد،دوست داشتنی تری،تو را وا می نهد.پس خدا را به یادت می آورم که جانت را بپایی!
امام علیه السلام فرمود:«ای پسرعمو!خداوند،جزای خیر به تو دهد که برای درستی نظرت کوشیدی؛ولی هر چه خدا حکم کند،همان می شود».
ابو بکر،کلمه استرجاع(إنا للّه...)را بر زبان راند و گفت:ما از آنِ خداییم.[مصیبت تو را]ای ابا عبد اللّه!به حساب خدا می گذاریم.
ص:113
75 . تاریخ الطبری عن عمر بن عبد الرحمن بن الحارث بن هشام المخزومی: لَمّا قَدِمَت کُتُبُ أهلِ العِراقِ إلَی الحُسَینِ علیه السلام و تَهَیَّأَ لِلمَسیرِ إلَی العِراقِ،أتَیتُهُ فَدَخَلتُ عَلَیهِ و هُوَ بِمَکَّةَ،فَحَمِدتُ اللّهَ و أثنَیتُ عَلَیهِ،ثُمَّ قُلتُ:أمّا بَعدُ،فَإِنّی أتَیتُکَ یَا ابنَ عَمِّ لِحاجَةٍ اریدُ ذِکرَها لَکَ نَصیحَةً،فَإِن کُنتَ تَری أنَّکَ تَستَنصِحُنی و إلاّ کَفَفتُ عَمّا اریدُ أن أقولَ.
فَقالَ:قُل،فَوَ اللّهِ ما أظُنُّکَ بِسَیِّئِ الرَّأیِ و لا هَوٍ (1)لِلقَبیحِ مِنَ الأَمرِ وَ الفِعلِ.
قالَ:قُلتُ لَهُ:إنَّهُ قَد بَلَغَنی أنَّکَ تُریدُ المَسیرَ إلَی العِراقِ،و إنّی مُشفِقٌ عَلَیکَ مِن مَسیرِکَ،إنَّکَ تَأتی بَلَدا فیهِ عُمّالُهُ و امَراؤُهُ و مَعَهُم بُیوتُ الأَموالِ،و إنَّمَا النّاسُ عَبیدٌ لِهذَا الدِّرهَم وَ الدّینارِ،و لا آمَنُ عَلَیکَ أن یُقاتِلَکَ مَن وَعَدَکَ نَصرَهُ،و مَن أنتَ أحَبُّ إلَیهِ مِمَّن یُقاتِلُکَ مَعَهُ.
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:جَزاکَ اللّهُ خَیرا یَا ابنَ عَمِّ،فَقَد وَ اللّهِ عَلِمتُ أنَّکَ مَشَیتَ بِنُصحٍ،و تَکَلَّمتَ بِعَقلٍ،و مَهما یُقضَ مِن أمرٍ یَکُن؛أخَذتُ بِرَأیِکَ أو تَرَکتُهُ،فَأَنتَ عِندی
أحمَدُ مُشیرٍ،و أنصَحُ ناصِحٍ.
قالَ:فَانصَرَفتُ مِن عِندِهِ فَدَخَلتُ عَلَی الحارِثِ بنِ خالِدِ بنِ العاصِ بنِ هِشامٍ،فَسَأَلَنی:هَل لَقیتَ حُسَینا؟فَقُلتُ لَهُ:نَعَم.
قالَ:فَما قالَ لَکَ،و ما قُلتَ لَهُ؟
قالَ:فَقُلتُ لَهُ:قُلتُ کَذا و کَذا،و قالَ کَذا و کَذا.
فَقالَ:نَصَحتَهُ و رَبِّ المَروَةِ الشَّهباءِ (2)،أما و رَبِّ البَنِیَّةِ،إنَّ الرَّأیَ لَما رَأَیتَهُ قَبِلَهُ أو تَرَکَهُ،ثُمَّ قالَ:
رُبَّ مُستَنصَحٍ یَغُشُّ و یُردی (3) و ظَنینٍ بِالغَیبِ یُلفی (4)نَصیحا. (5)
ص:114
75 . تاریخ الطبری به نقل از عمر بن عبد الرحمن بن حارث بن هشام مخزومی:چون نامه های عراقیان به امام حسین علیه السلام رسید و برای حرکت به سوی عراق آماده شد،بر او که در مکّه بود درآمدم و پس از حمد و ثنای الهی گفتم:امّا بعد،ای پسرعمو!من آمده ام تا نصیحتی را که می خواهم،به تو بگویم.پس اگر چنین می بینی که نصیحت مرا گوش می کنی،بگویم؛وگرنه،از آنچه می خواهم بگویم،باز ایستم.
امام علیه السلام فرمود:«بگو.به خدا سوگند،گمان نمی کنم تو بد رأی و در پیِ زشتی و زشتکاری باشی».
به ایشان گفتم:به من خبر رسیده که تو می خواهی به عراق بروی و من،از این حرکت تو بیمناکم.تو به سرزمینی وارد می شوی که کارگزاران و امیرانش در آن اند و بیت المال را به دست دارند و مردم،بندگان این درهم و دینارند،و تو را ایمن نمی بینم از این که همو که وعده یاری ات داده،یا آن دیگری که رو در روی توست و در عین حال،تو برایش از همرزمش عزیزتری،با تو نجنگند.
امام حسین علیه السلام فرمود:«ای پسرعمو!خداوند،جزای خیرت دهد.به خدا سوگند،دانستم که تو به راه خیرخواهی رفتی و عاقلانه سخن گفتی؛ولی هر چه حکم شده،همان می شود؛به نظرت عمل بکنم یا نکنم.تو نزد من،ستوده ترین نظردهنده،دلسوزترین و خیرخواه ترین هستی».
از نزد او بازگشتم و بر حارث بن خالد بن عاص بن هشام درآمدم.از من پرسید:آیا حسین را دیدی؟
به او گفتم:آری.
پرسید:او به تو چه گفت و تو به او چه گفتی؟
گفتم:به او چنین و چنان گفتم و او هم چنین و چنان گفت.
گفت:به خداوندِ مروه خاکستری سوگند،نصیحتش کردی.هان!به خداوندگار کعبه سوگند که نظر درست،همان است که تو دادی،بپذیرد یا نپذیرد.
سپس گفت:
بسا کسی که از او خیرخواهی می کنی؛امّا می فریبد و هلاک می کند
و بسا کسی که در درون به او بدگمانی؛امّا خیرخواه واقعی است.
ص:115
8/3
الرِّضا بِالقَضاءِ
76 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:مَن لَم یَرضَ بِقَضائی،و لَم یُؤمِن بِقَدَری،فَلیَلتَمِس إلها غَیری.
و قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:فی کُلِّ قَضاءِ اللّهِ خِیَرَةٌ لِلمُؤمِنِ. (1)
ص:116
76 . التوحید به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:«خداوند بزرگِ بِشْکوه می فرماید:"هر کس به قضای من راضی نباشد و به تقدیر من ایمان نیاورد،باید خدایی جز من را بجوید"».
نیز پیامبر خدا فرمود:«در هر قضای الهی،خیر مؤمن،نهفته است».
ص:117
77 . الرسالة القشیریّة: قیلَ لِلحسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:إنَّ أبا ذَرٍّ یَقولُ:الفَقرُ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الغِنی،وَ السُّقمُ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الصِّحَّةِ!
فَقالَ:رَحِمَ اللّهُ تعالی أبا ذَرٍّ!أمّا أنَا فَأَقولُ:مَنِ اتَّکَلَ عَلی حُسنِ اختِیارِ اللّهِ لَهُ،لَم یَتَمَنَّ فی غَیرِ مَا اختارَهُ اللّهُ لَهُ. (1)
9/3
سیرَةُ أهلِ البَیتِ فِی الرِّضا بِالقَضاءِ
78 . الملهوف عن الإمام الحسین علیه السلام مِن قَولِهِ حینَ عَزَمَ عَلَی الخُروجِ إلَی العِراقِ:رِضَی اللّهِ رِضانا أهلَ البَیتِ،نَصبِرُ عَلی بَلائِهِ،و یُوَفّینا اجورَ الصّابِرینَ. (2)
79 . الإرشاد: رُوِیَ عَنِ الفَرَزدَقِ الشّاعِرِ إنَّهُ قالَ:حَجَجتُ بِاُمّی فی سَنَةِ سِتّینَ،فَبَینا أنَا أسوقُ بَعیرَها حینَ دَخَلتُ الحَرَمَ إذ لَقیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام خارِجا مِن مَکَّةَ....
ثُمَّ قالَ لی:أخبِرنی عَنِ النّاسِ خَلفَکَ،فَقُلتُ:الخَبیرَ سَأَلتَ؛قُلوبُ النّاسِ مَعَکَ و أسیافُهُم عَلَیکَ،وَ القَضاءُ یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ،وَ اللّهُ یَفعَلُ ما یَشاءُ.
فَقالَ:صَدَقتَ،للّهِ ِ الأَمرُ،و کُلَّ یَومٍ رَبُّنا هُوَ فی شَأنٍ،إن نَزَلَ القَضاءُ بِما نُحِبُّ فَنَحمَدُ اللّهَ عَلی نَعمائِهِ،و هُوَ المُستَعانُ عَلی أداءِ الشُّکرِ،و إن حالَ القَضاءُ دونَ
الرَّجاءِ فَلَم یُبعِد مَن کانَ الحَقُّ نِیَّتَهُ وَ التَّقوی سَریرَتَهُ (3). (4)
ص:118
77 . الرسالة القشیریة: به امام حسین علیه السلام گفته شد:ابو ذر می گوید:ناداری برای من،از توانگری محبوب تر است و بیماری،از تن درستی.
فرمود:«خدای متعال،ابو ذر را رحمت کند؛امّا من می گویم:هر کس بر حُسنِ انتخاب خداوند اعتماد دارد،چیزی جز آنچه خدای متعال برایش برگزیده است،آرزو نمی کند».
78 . الملهوف به نقل از امام حسین علیه السلام(از سخنان ایشان،هنگامی که تصمیم به عزیمت به عراق گرفت):رضایت خدا،رضایت ما اهل بیت است؛بر بلایش صبر می کنیم و او هم پاداش صابران را تمام و کمال،به ما می دهد.
79 . الإرشاد: از فَرَزدَق شاعر،روایت شده است که گفت:در سال شصتم[هجری]مادرم را به حج بردم.هنگامی که شترش را می راندم تا داخل حرم شوم،حسین بن علی علیه السلام را دیدم که در حال بیرون رفتن از مکّه بود...به من فرمود:«از مردم پشتِ سرت به من خبر ده».
گفتم:از شخص آگاهی پرسیدی.دل های مردم با تو و شمشیرهایشان،بر ضدّ توست و قضا از آسمان فرود می آید و خداوند،هر چه بخواهد،می کند.
امام علیه السلام فرمود:«راست گفتی.کار،از آنِ خداست و پروردگار ما،هر روز در کاری است.اگر قضای الهی آن گونه که دوست داریم،فرود آید،خداوند را بر نعمت هایش می ستاییم و از او در سپاس گزاری یاری گرفته می شود و اگر
قضای الهی از رسیدن به آرزویمان مانع شد،آن که نیّتش حق و درونش پرهیزگاری باشد،دور نمی افتد».
ص:119
80 . مهج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام مِمّا کانَ یَقولُهُ فی قُنوتِهِ:اللّهُمَّ و إنّی مَعَ ذلِکَ کُلِّهِ عائِذٌ بِکَ،لائِذٌ بِحَولِکَ (1)و قُوَّتِکَ،راضٍ بِحُکمِکَ الَّذی سُقتَهُ إلَیَّ فی عِلمِکَ،جارٍ بِحَیثُ أجرَیتَنی،قاصِدٌ ما أمَّمتَنی،غَیرُ ضَنینٍ (2)بِنَفسی فیما یُرضیکَ عَنّی إذ بِهِ قَد رَضَّیتَنی. (3)
81 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام فیما قالَهُ لاُِختِهِ زَینَبَ لَمّا نَزَلوا کَربَلاءَ:یا اختاه!تَعَزَّی بِعَزاءِ اللّهِ،وَ ارضَی بِقَضاءِ اللّهِ،فَإِنَّ سُکّانَ السَّماواتِ یَفنَونَ،و أهلَ الأَرضِ یَموتونَ،و جَمیعَ البَرِیَّةِ لا یَبقَونَ،و کُلَّ شَیءٍ هالِکٌ إلاّ وَجهَهُ،لَهُ الحُکمُ و إلَیهِ تُرجَعونَ.و إنَّ لی و لَکِ و لِکُلِّ مُؤمِنٍ و مُؤمِنَةٍ اسوَةً بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. (4)
82 . مقتل الحسین عن الشافعی: ماتَ ابنٌ لِلحُسَینِ علیه السلام فَلَم یُرَ بِهِ کَآبَةٌ،فَعوتِبَ عَلی ذلِکَ،فَقالَ:
إنّا أهلُ بَیتٍ نَسأَلُ اللّهَ عز و جل فَیُعطینا،فَإِذا أرادَ ما نَکْرَهُ فیما یُحِبُّ رَضینا. (5)
ص:120
80 . مهج الدعوات از امام حسین علیه السلام(از آنچه در قنوتش می گفت):خدایا!من با همه اینها به تو پناهنده می شوم و به چاره جویی و نیروی تو پناه می برم،و به حکم تو که با علم خود،آن را به سوی من رانده ای خشنودم و به هرجا روانه ام کنی،می روم.هر چه تو قصد کرده ای،قصد می کنم و در آنچه تو را از من راضی می کند،از جانم دریغ نمی کنم؛چرا که تو مرا بدان راضی داشته ای.
81 . الفتوح از امام حسین علیه السلام(در آنچه به خواهرش زینب علیها السلام هنگام فرود آمدن به کربلا فرمود):ای خواهر!به تسلیت الهی،تسلاّ بگیر و به قضای الهی،راضی باش،که ساکنان آسمان ها فنا می شوند و زمینیان می میرند و هیچ آفریده ای باقی نمی ماند و هر چیزی هلاک می شود،جز ذات خدا.حکم،از آنِ اوست و به سوی او باز می گردید و محمّد صلی الله علیه و آله،الگوی من و تو و هر مرد و زن مسلمان است.
82 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی به نقل از شافعی:پسری از امام حسین علیه السلام درگذشت؛امّا اندوهی در او دیده نشد.از این رو،ایشان مورد عتاب قرار گرفت.
امام علیه السلام فرمود:«ما خاندانی هستیم که از خدای عز و جل می طلبیم و به ما عطا می کند؛امّا اگر چیزی بخواهد که او دوست دارد و ما آن را خوش نداریم،رضایت می دهیم».
ص:121
الفَصلُ الرّابِعُ:الرّجعة
83 . الخرائج و الجرائح عن جابر عن أبی جعفر علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام لِأَصحابِهِ قَبلَ أن یُقتَلَ:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:
یا بُنَیَّ إنَّکَ سَتُساقُ إلَی العِراقِ،و هِیَ أرضٌ قَدِ التَقی بِهَا النَّبِیّونَ و أوصِیاءُ النَّبِیّینَ،و هِیَ أرضٌ تُدعی«عَمورا»،و إنَّکَ تُستَشهَدُ بِها و یُستَشهَدُ مَعَکَ جَماعَةٌ مِن أصحابِکَ،لا یَجِدونَ ألَمَ مَسِّ الحَدیدِ،و تَلا: «قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ» 1 ،تَکونُ الحَربُ عَلَیکَ و عَلَیهِم بَردا و سَلاما.
فَأَبشِروا؛فَوَ اللّهِ لَئِن قَتَلونا،فَإِنّا نَرِدُ عَلی نَبِیِّنا،ثُمَّ أمکُثُ ما شاءَ اللّهُ،فَأَکونُ أوَّلَ مَن تَنشَقُّ عَنهُ الأَرضُ،فَأَخرُجُ خَرجَةً یُوافِقُ ذلِکَ خَرجَةَ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام و قِیامَ قائِمِنا،و حَیاةَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.
ثُمَّ لَیَنزِلَنَّ عَلَیَّ وَفدٌ مِنَ السَّماءِ مِن عِندِ اللّهِ،لَم یَنزِلوا إلَی الأَرضِ قَطُّ،و لَیَنزِلَنَّ إلَیَّ جَبرَئیلُ و میکائیلُ و إسرافیلُ و جُنودٌ مِنَ المَلائِکَةِ،و لَیَنزِلَنَّ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و عَلِیٌّ علیه السلام و أنَا و أخی،و جَمیعُ مَن مَنَّ اللّهُ عَلَیهِ فی حَمولاتٍ (1)مِن حَمولاتِ الرَّبِّ؛خَیلٍ
بُلقٍ (2)مِن نورٍ،لَم یَرکَبها مَخلوقٌ.
ثُمَّ لَیَهُزَّنَّ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله لِواءَهُ،و لَیَدفَعَنَّهُ إلی قائِمِنا مَعَ سَیفِهِ....
و لَتَنزِلَنَّ البَرَکَةُ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ؛حَتّی إنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقصَفُ بِما یُریدُ اللّهُ فیها مِن الثَّمَرِ،و لَیَأکُلُنَّ ثَمَرَةَ الشِّتاءِ فِی الصَّیفِ و ثَمَرَةَ الصَّیفِ فِی الشِّتاءِ،و ذلِکَ قَولُ اللّهِ تَعالی: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا» 4 .
ثُمَّ إنَّ اللّهَ لَیَهَبُ لِشیعَتِنا کَرامَةً لا یَخفی عَلَیهِم شَیءٌ فِی الأَرض و ما کانَ فیها،حَتّی إنَّ الرَّجُلَ مِنهُم یُریدُ أن یَعلَمَ عِلمَ أهلِ بَیتِهِ،فَیُخبِرَهُم بِعِلمِ ما یَعمَلونَ. (3)
ص:122
83 . الخرائج و الجرائح به نقل از جابر،از امام باقر علیه السلام:امام حسین علیه السلام پیش از کشته شدن به یارانش فرمود:«پیامبر خدا فرمود:"پسر عزیزم!تو به زودی به سوی عراق کشانده می شوی و آن،سرزمینی است که پیامبران و اوصیایِ پیامبران،آن را دیده اند و آن،سرزمینی به نام "عمورا" است و تو در آنجا شهید می شوی و گروهی از همراهانت با تو به شهادت می رسند که آنان،درد شمشیرها را حس نمی کنند".
سپس تلاوت فرمود:"«گفتیم:ای آتش!بر ابراهیم،سرد و سلامت باش».آتش جنگ بر تو و بر ایشان،سرد و سلامت است".
پس مژده دهید که به خدا سوگند،اگر ما را بکشند،بر پیامبرمان در می آییم.سپس،آن مقدار که خدا بخواهد،درنگ می کنم و من،نخستین فردی هستم که از قبر بیرون می آیم و خروجم با خروجِ امیرمؤمنان و قیامِ قائم و زندگانی پیامبر خدا همراه می شود.
سپس،سفیرانی از آسمان از نزد خدا بر من فرود می آیند که تا آن زمان،بر زمین فرود نیامده اند و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل علیهم السلام و افواج فرشتگان،بر من فرود می آیند و محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و من و برادرم و همه کسانی که خدا بر ایشان منّت نهاده است،سوار بر مَرکب هایی از مَرکب های خداوند،اسبانی رنگارنگ از جنس نور که هیچ مخلوقی بر آنها سوار نشده،فرود می آییم.
سپس،محمّد صلی الله علیه و آله پرچمش را برافراشته می سازد و آن را به همراه شمشیرش به قائمِ ما می سپارد...و برکت،از آسمان به زمین نازل می شود تا آنجا که درخت از سنگینی بارِ میوه اش که خدا برای آن خواسته،می شکند و میوه زمستان را در تابستان می خورند و میوه تابستان را در زمستان؛و این،سخن خدای متعال است:«و اگر اهل شهرها ایمان می آوردند و پرهیزگاری پیشه می کردند،برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم؛امّا دروغ انگاشتند».
سپس،خداوند،کرامتی به پیروان ما می بخشد که چیزی در زمین و آنچه در آن است،بر ایشان پنهان نمی ماند تا آنجا که مرد می خواهد بداند خانواده اش چه می کنند.پس به آنان از آنچه می کنند،خبر می دهد».
ص:123
ص:124
ص:125
الفَصلُ الخامِسُ:الآخرة
1/5
ذِکرُ الآخِرَةِ
84 . إرشاد القلوب: قالَ الحُسَینُ علیه السلام:یَا ابنَ آدَمَ!تَفَکَّر و قُل:أینَ مُلوکُ الدُّنیا و أربابُهَا الَّذینَ عَمَروا وَ احتَفَروا أنهارَها،و غَرَسوا أشجارَها،و مَدَّنوا مَدائِنَها؟!فارَقوها و هُم کارِهونَ،و وَرِثَها قَومٌ آخَرونَ،و نَحنُ بِهِم عَمّا قَلیلٍ لاحِقونَ.
یَا ابنَ آدَمَ!اذکُر مَصرَعَکَ،و فی قَبرِکَ مَضجَعَکَ،و مَوقِفَکَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ،تَشهَدُ جَوارِحُکَ (1)عَلَیکَ یَومَ تَزِلُّ فیهِ الأَقدامُ،و تَبلُغُ القُلوبُ الحَناجِرَ،و تَبیَضُّ وُجوهٌ و تَسوَدُّ وُجوهٌ،و تَبدُو السَّرائِرُ،و یوضَعُ المیزانُ القِسطَ.
یَا ابنَ آدَمَ!اذکُر مَصارِعَ آبائِکَ و أبنائِکَ،کَیفَ کانوا و حَیثُ حَلّوا و کَأَنَّکَ عَن قَلیلٍ قَد حَلَلتَ مَحَلَّهُم،و صِرتَ عِبرَةً لِلمُعتَبِرِ و أنشَدَ شِعرا:
أینَ المُلوکُ الَّتی عَن حِفظِها حَتّی سَقاها بِکَأسِ المَوتِ ساقیها
تِلکَ المَدائِنُ فِی الآفاقِ خالِیَةٌ عادَت خَرابا و ذاقَ المَوتَ بانیها
أموالُنا لِذَوِی الوُرّاثِ نَجمَعُها و دورُنا لِخَرابِ الدَّهرِ نَبنیها. (2)
ص:126
84 . إرشاد القلوب: امام حسین علیه السلام فرمود:«ای آدمی زاده!بیندیش و بگو:کجایند پادشاهان دنیا و صاحبان آن،که آبادش کردند و در آن،جوی ها کَندند و درخت ها نشاندند و شهرها ساختند؟!از آن،دلگیرانه جدا شدند و به قومی دیگرش وا نهادند و ما نیز به زودی به آنها ملحق می شویم.
ای آدمی زاده!بر خاک افتادن(مُردن)خود را به یاد داشته باش و نیز خوابیدنت در قبر و ایستادنت را در پیشگاه خدا.اعضای بدنت،در روزی که گام ها در آن می لغزند،علیه تو گواهی می دهند و جان ها به گلو می رسند و چهره هایی سفید می شوند و چهره هایی سیاه،و درون ها آشکار می شوند و ترازوی عدالت،به میان آورده می شود.
ای آدمی زاده!بر خاک افتادن پدران و پسرانت را به یاد داشته باش که چگونه بودند و به کجا درآمدند،که تو هم به زودی در همان جا جای می گیری و عبرتی برای عبرت گیرنده می شوی».
سپس،این شعر را خواند:
«کجایند پادشاهانی که دنیا از حفظ کردنشان خودداری کرد
تا این که ساقی دنیا،جرعه مرگ به آنان نوشانید؟
آن شهرهای بی سکنه در کرانه ها
دوباره ویران شدند و سازنده هایشان،طعم مرگ را چشیدند.
مال هایمان را برای وارثان،گِرد می آوریم
و خانه هایمان را برای خراب شدن به دست روزگار می سازیم».
ص:127
2/5
فَناءُ الدُّنیا و بَقاءُ الآخِرَةِ
85 . کامل الزیارات عن میسر بن عبد العزیز عن أبی جعفر علیه السلام: کَتَبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام (1)مِن کَربَلاءَ:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ و مَن قِبَلَهُ مِن بَنی هاشِمٍ،أمّا بَعدُ:فَکَأَنَّ الدُّنیا لَم تَکُن،و کَأَنَّ الآخِرَةَ لَم تَزَل،وَ السَّلامُ. (2)
86 . تاریخ الطبری عن محمّد بن قیس: جَاءَ حَنظَلَةُ بنُ أسعَدَ الشِّبامِیُّ،فَقامَ بَینَ یَدَی حُسَینٍ علیه السلام:فَأَخَذَ یُنادی: «یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ* مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ* وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ* یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ ما لَکُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ» 3 ،یا قَومِ[لا] (3)تَقتُلوا حُسَینا فَیُسحِتَکُمُ (4)اللّهُ بِعَذابٍ «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَری» 6 .
فَقالَ لَهُ حُسَینٌ علیه السلام:یَا ابنَ أسعَدَ،رَحِمَکَ اللّهُ!إنَّهُم قَدِ استَوجَبُوا العَذابَ حینَ رَدّوا عَلَیکَ ما دَعَوتَهُم إلَیهِ مِنَ الحَقِّ،و نَهَضوا إلَیکَ لِیَستَبیحوکَ و أصحابَکَ،فَکَیفَ بِهِمُ الآنَ و قَد قَتَلوا إخوانَکَ الصّالِحینَ.
قالَ:صَدَقتَ،جُعِلتُ فِداکَ!أنتَ أفقَهُ مِنّی و أحَقُّ بِذلِکَ،أ فَلا نَروحُ إلَی الآخِرَةِ و نَلحَقُ بِإِخوانِنا؟
فَقالَ:رُح إلی خَیرٍ مِنَ الدُّنیا و ما فیها،و إلی مُلکٍ لا یَبلی.
فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکَ أبا عَبدِ اللّهِ،صَلَّی اللّهُ عَلَیکَ و عَلی أهلِ بَیتِکَ،و عَرَّفَ بَینَنا و بَینَکَ فی جَنَّتِهِ.
فَقالَ علیه السلام:آمینَ،آمینَ.
فَاستَقدَمَ فَقاتَلَ حَتّی قُتِلَ. (5)
ص:128
85 . کامل الزیارات به نقل از میسر بن عبد العزیز،از امام باقر علیه السلام:امام حسین علیه السلام از کربلا به محمّد بن علی(ابن حنفیه)چنین نوشت:«به نام خداوند بخشنده مهربان.از حسین بن علی به محمّد بن علی و دیگر افراد بنی هاشم که نزد اویند.امّا بعد،گویی که دنیا نبوده و گویی که آخرت،همواره بوده و هست.و السلام!».
86 . تاریخ الطبری به نقل از محمّد بن قیس:حنظله پسر اسعد شبامی آمد و جلوی حسین علیه السلام ایستاد و فریاد برآورد:«ای قوم من!من بر شما از روزی همانند روزگار[عذاب]اقوام پیشین می هراسم؛مانند حال و روزِ قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که پس از آنها بودند،و خداوند،در حقّ بندگان،ستمی نمی خواهد.و ای قوم من!من بر شما از روزِ فریادخواهی می هراسم؛روزی که روی می گردانید،امّا هیچ پناهگاهی در برابر خداوند ندارید و هر کس را خداوند[به خاطر اعمالش]گم راه کند،راهنمایی ندارد».ای مردم!حسین را مکشید که خدا در عذابتان هلاک می کند«و بی گمان،آن که افترا زد،ناکام شد».
پس حسین علیه السلام به او فرمود:«ای پسر اسعد،خدایت بیامرزد!آنان،همان هنگام سزاوار عذاب شدند که دعوت تو را به سوی حق،رد کردند و به سوی تو و یارانت برخاستند تا خونت را حلال بشمارند.پس اکنون که برادران شایسته ات را کشته اند،چگونه[سزاوار عذاب]نباشند؟!».
حنظله گفت:فدایت شوم!تو از من آگاه تری و بدان نیز سزاوارتری.آیا به سوی آخرت نرویم و به برادرانمان ملحق نشویم؟
فرمود:«پیش به سوی بهتر از دنیا و آنچه در آن است،و به سوی مُلکی کهنه نشدنی!».
حنظله گفت:سلام بر تو،ای ابا عبد اللّه!درود خدا بر تو و خاندانت!خدا ما را در بهشت،با شما آشنا کند!
فرمود:«آمین،آمین!».
سپس،حنظله پیش تاخت و جنگید تا کشته شد.
ص:129
3/5
صِفَةُ المَوتِ
87 . معانی الأخبار بإسناده عن الحسین علیه السلام: قیلَ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام:صِف لَنَا المَوتَ.
فَقالَ:عَلَی الخَبیرِ سَقَطتُم؛هُوَ أحَدُ ثَلاثَةِ امورٍ یَرِدُ عَلَیهِ:إمّا بِشارَةٌ بِنَعیمِ الأَبَدِ،و إمّا بِشارَةٌ بِعَذابِ الأَبَدِ،و إمّا تَحزینٌ و تَهویلٌ و أمرُهُ مُبهَمٌ لا یَدری مِن أیِّ الفِرَقِ هُوَ.
فَأَمّا وَلِیُّنَا المُطیعُ لِأَمرِنا فَهُوَ المُبَشَّرُ بِنَعیمِ الأَبَدِ،و أمّا عَدُوُّنَا المُخالِفُ عَلَینا فَهُوَ المُبَشَّرُ بِعَذابِ الأَبَدِ،و أمَّا المُبهَمُ أمرُهُ الَّذی لا یَدری ما حالُهُ،فَهُوَ المُؤمِنُ المُسرِفُ عَلی نَفسِهِ لا یَدری ما یَؤولُ إلَیهِ حالُهُ،یَأتیهِ الخَبَرُ مُبهَما مَخوفا،ثُمَّ لَن یُسَوِّیَهُ اللّهُ عز و جل بِأَعدائِنا،لکِن یُخرِجُهُ مِنَ النّارِ بِشَفاعَتِنا.
فَاعمَلوا و أطیعوا،[و] (1)لا تَتَّکِلوا و لا تَستَصغِروا عُقوبَةَ اللّهِ عز و جل؛فَإِنَّ مِنَ المُسرِفینَ مَن لا تَلحَقُهُ شَفاعَتُنا إلاّ بَعدَ عَذابِ ثَلاثِمِائَةِ ألفِ سَنَةٍ. (2)
ص:130
87 . معانی الأخبار به سندش،از امام حسین علیه السلام:به امیر مؤمنان گفته شد:مرگ را برای ما توصیف کن.
فرمود:«بر شخص آگاهی فرود آمدید.[مرگ،]یکی از این سه چیز[است که]بر شخص،درمی آید:یا بشارتی به نعمت جاوید است؛یا عذاب همیشگی؛یا اندوه و بیم است و کارش نامشخّص است و نمی داند که از کدام دسته است.
امّا دوستدار و مطیع فرمان ما،بشارت یافته به نعمتِ جاوید است و دشمن مخالف با ما،بشارت یافته به عذاب همیشگی است.امّا آن که کارش نامشخّص است و نمی داند حالش چگونه است،مؤمنِ اسرافکار بر خویش است که نمی داند کارش به کجا می انجامد.خبری مبهم و خوفناک به او می رسد؛امّا خداوند عز و جل،او را با دشمنان ما برابر نمی نهد و او را با شفاعت ما از آتش بیرون می بَرَد.
پس عمل کنید و فرمان برید و به[دیگران]اتّکا نکنید و عقوبت خدای عز و جل را کوچک مشمارید،که شفاعت ما به برخی از مُسرفان نمی رسد،مگر پس از سیصد هزار سال عذاب».
ص:131
4/5
مَوتُ المُؤمِنِ
88 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: المَوتُ رَیحانَةُ المُؤمِنِ. (1)
89 . المعجم الکبیر عن محمّد بن الحسن عن الحسین علیه السلام: إنّی لا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً،وَ الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما (2). (3)
90 . معانی الأخبار عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: مَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِکُم عَنِ البُؤسِ وَ الضَّرّاءِ إلَی الجِنانِ الواسِعَةِ وَ النَّعیمِ الدّائِمَةِ؛فَأَیُّکُم یَکرَهُ أن یَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلی قَصرٍ؟!و ما هُوَ لِأَعدائِکُم إلاّ کَمَن یَنتَقِلُ مِن قَصرٍ إلی سِجنٍ و عَذابٍ.
إنَّ أبی حَدَّثَنی عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أنَّ الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ و جَنَّةُ الکافِرِ،وَ المَوتَ جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَنّاتِهِم،و جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَحیمِهِم،ما کَذَبتُ و لا کُذِبتُ. (4)
ص:132
88 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:مرگ،گُلِ خوش بویِ مؤمن است.
89 . المعجم الکبیر به نقل از محمّد بن حسن،از امام حسین علیه السلام:من،مرگ را جز خوش بختی،و زندگی با ستمکاران را جز ملالت نمی بینم.
90 . معانی الأخبار به نقل از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:مرگ،جز پلی نیست که شما را از ترس و سختی به سوی بهشت گسترده و نعمت جاوید،عبور می دهد.پس کدام یک از شما ناخوش دارد که از زندان به کاخ منتقل شود؟!و آن برای دشمنان،جز مانند این نیست که از کاخ به زندان و عذاب،منتقل می شود.
پدرم از پیامبر خدا برایم نقل کرد که:«دنیا،زندانِ مؤمن و بهشتِ کافر است و مرگ،پل اینها به بهشتشان و پل آنان به دوزخشان است.نه دروغ گفتم و نه به من،دروغ گفته شده است».
ص:133
5/5
البُکاءُ عِندَ المَوتِ
91 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: لَمّا حَضَرَتِ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلامُ الوَفاةُ،بَکی،فَقیلَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ أ تَبکی و مَکانُکَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَکانُکَ الَّذی أنتَ فیهِ؟و قَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فیکَ ما قالَ،و قَد حَجَجتَ عِشرینَ حَجَّةً ماشِیا و قَد قاسَمتَ رَبَّکَ مالَکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ حَتَّی النَّعلِ وَ النَّعلِ (1)؟
فَقالَ علیه السلام:إنَّما أبکی لِخَصلَتَینِ:لِهَولِ المُطَّلَعِ (2)،و فِراقِ الأَحِبَّةِ. (3)
6/5
بَیتُ العَمَلِ
92 . بستان الواعظین: قیلَ:کانَ الحُسَینُ علیه السلام إذا رَأَی القُبورَ قالَ:ما أحسَنَ ظَواهِرَها،و إنَّمَا الدَّواهی (4)فی بُطونِها،فَاللّهَ اللّهَ عِبادَ اللّهِ!لا تَشتَغِلوا بِالدُّنیا،فَإِنَّ القَبرَ بَیتُ العَمَلِ،فَاعمَلوا و لا تَغفُلوا،و أنشِدوا (5):
یا مَن بِدُنیاهُ اشتَغَلَ و غَرَّهُ طولُ الأَمَل
المَوتُ یَأتی بَغتَةً وَ القَبرُ صُندوقُ العَمَل (6)
ص:134
91 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:چون وفات امام حسن علیه السلام در رسید،گریست.به او گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا!آیا می گِریی،در حالی که چنین نسبتی با پیامبر خدا داری؟و پیامبر خدا،آن سخنان[ ستایش آمیز]را درباره تو گفته است و بیست سفر،پیاده حج گزاردی و دارایی ات را سه بار با خدایت تقسیم کردی و حتّی کفش هایت را نیز بخشیدی؟!
امام حسن علیه السلام فرمود:«من برای دو چیز می گِریم:وحشت قیامت و دوریِ دوستان».
92 . بستان الواعظین: گفته شده است که امام حسین علیه السلام چون قبرها را می دید،می فرمود:«چه ظاهرِ زیبایی و چه مصیبت هایی در درون آنهاست!خدا را،خدا را،بندگان خدا!سرگرِم دنیا نشوید که قبر،خانه عمل است.عمل کنید و غفلت نورزید و بخوانید:
ای که به دنیا سرگرم گشته است
و درازی آرزو،او را فریفته است!
مرگ،ناگهان درمی آید
و قبر،صندوق عمل است».
ص:135
7/5
أوَّلُ ما یُسأَلُ عَنهُ بَعدَ المَوتِ
93 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،إنَّ أوَّلَ ما یُسأَلُ عَنهُ العَبدُ بَعدَ مَوتِهِ شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،و أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و أنَّکَ وَلِیُّ المُؤمِنینَ بِما جَعَلَهُ اللّهُ و جَعَلتُهُ لَکَ،فَمَن أقَرَّ بِذلِکَ و کانَ یَعتَقِدُهُ صارَ إلَی النَّعیمِ الَّذی لا زَوالَ لَهُ. (1)
8/5
ما یُسأَلُ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ
94 . فضائل الشیعة بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا تَزولُ قَدَمُ عَبدٍ یَومَ القِیامَةِ حَتّی یُسأَلَ عَن أربَعَةِ أشیاءَ:عَن شَبابِهِ فیما أبلاهُ،و عَن عُمُرِهِ فیما أفناهُ،و عَن مالِهِ مِن أینَ اکتَسَبَهُ و فیما أنفَقَهُ،و عَن حُبِّنا أهلَ البَیتِ. (2)
9/5
عَدَمُ الرَّغبَةِ بِالرُّجوعِ إلَی الدُّنیا
95 . المناقب عن الحسین علیه السلام: إنَّ رَجُلاً جاءَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،إنّی قَدِمتُ مِن سَفَرٍ لی،فَبَینَما بُنَیَّةٌ خُماسِیَّةٌ تَدرُجُ حَولی فی حُلِیِّها،فَأَخَذتُ بِیَدِها وَ انطَلَقتُ بِها إلی وادی فُلانٍ فَطَرَحتُها فیهِ.
فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:اِنطَلِق مَعی فَأَرِنِی الوادِیَ.فَانطَلَقَ مَعَهُ فَأَراهُ الوادِیَ،فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لاُِمِّها:ما کانَ اسمُها؟قالَت:فُلانَةُ.
فَقالَ صلی الله علیه و آله:یا فُلانَةُ،أجیبینی بِإِذنِ اللّهِ.
فَخَرَجَتِ الصَّبِیَّةُ و هِیَ تَقولُ:لَبَّیکَ یا رَسولَ اللّهِ و سَعدَیکَ.
فَقالَ لَها:إنَّ أبَوَیکِ قَد أساءا،فَإِن أحبَبتِ أن أرُدَّکِ عَلَیهِما؟
فَقالَت:یا رَسولَ اللّهِ،لا حاجَةَ لی فیهِما،وَجَدتُ اللّهَ خَیرا لی مِنهُما. (3)
ص:136
93 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای علی!نخستین چیزی که پس از مرگ بنده از او پرسیده می شود،گواهی به یگانگی خداوند یکتاست و رسالت محمّد صلی الله علیه و آله،و این که تو ولی مؤمنانی،به دلیل آنچه خدا و من،برایت قرار داده ایم.پس هر کس به اینها اقرار کند و معتقد باشد،به سوی نعمتی که زوال ندارد،ره سپار می شود».
94 . فضائل الشیعة به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«بنده در روز قیامت،قدم از قدم برنمی دارد تا آن که چهار چیز از او بپرسند:از جوانی اش که در چه چیز آن را تباه کرده؛از عمرش که در چه راهی آن را مصرف کرده است؛از مالش که از کجا به دست آورده و در کجا هزینه کرده است؛و از محبّت ما اهل بیت».
95 . المناقب،ابن شهرآشوب از امام حسین علیه السلام:مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:ای پیامبر خدا!من،از یکی از سفرهایم بازگشتم که دختری پنج ساله با زیورآلات دیدم که گِرد من راه می رود.دستش را گرفتم و او را به فلان درّه بردم و در آن،پرتابش کردم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«با من بیا و درّه را به من نشان بده».
او هم رفت و درّه را نشان داد.پیامبر خدا به مادر دختر فرمود:«نام او چه بود؟».
گفت:فلان.
فرمود:«ای فلانی!به اذن خدا،پاسخ مرا بده».
پس دخترک بیرون آمد و گفت:بله،بله،ای پیامبر خدا!
پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:«پدر و مادرت بد کردند.اگر دوست داری،تو را به آنها بازگردانم».
دخترک گفت:ای پیامبر خدا!من،نیازی به آن دو ندارم.خدا را برای خود،از آن دو بهتر یافته ام.
ص:137
راجع:میزان الحکمة:ج6(العنوان /280الشهادة«2»،الباب /2092تمنی الشهید).
10/5
رِضاعُ الأَطفالِ فِی البَرزَخِ
96 . سنن ابن ماجة عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین بن علیّ علیه السلام: لَمّا تُوُفِّیَ القاسِمُ ابنُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،قالَت خَدیجَةُ:یا رَسولَ اللّهِ،دَرَّت لُبَینَةُ القاسِمِ،فَلَو کانَ اللّهُ أبقاهُ حَتّی یَستَکمِلَ رِضاعَهُ!
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ إتمامَ رِضاعِهِ فِی الجَنَّةِ.قالَت:لَو أعلَمُ ذلِکَ یا رَسولَ اللّهِ لَهَوَّنَ عَلَیَّ أمرَهُ.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إن شِئتِ دَعَوتُ اللّهَ تَعالی فَأَسمَعَکِ صَوتَهُ.قالَت:یا رَسولَ اللّهِ،بَل اصَدِّقُ اللّهَ و رَسولَهُ. (1)
ص:138
ر.ک:میزان الحکمة:ج6(عنوان /280شهادت«2»/باب /2092آرزوی شهید).
96 . سنن ابن ماجة به نقل از از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:چون قاسم پسر پیامبر خدا درگذشت،خدیجه علیها السلام گفت:ای پیامبر خدا!قاسم،خوب شیری[برای خوردن]داشت.کاش خدا نگاهش می داشت تا دوران شیرخوارگی اش را به پایان بَرَد.
پیامبر خدا فرمود:«به پایان رسیدن شیرخوارگی[او]،در بهشت است».
خدیجه علیها السلام گفت:ای پیامبر خدا!اگر این را می دانستم،مصیبتش بر من آسان می شد.
پیامبر خدا فرمود:«اگر می خواهی خدای متعال را بخوانم تا صدای او را به گوش تو برساند».
خدیجه علیها السلام گفت:نه ای پیامبر خدا!خداوند و پیامبرش را راستگو می دانم.
ص:139
11/5
ثَمَنُ الجَنَّةِ
97 . تاریخ دمشق عن محمّد بن الصایغ عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی عَن جِبریلَ علیه السلام عَن رَبِّهِ عز و جل:...یا شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ لا یَأتی یَعنی أحَدٌ مِنکُم یَومَ القِیامَةِ یَقولُ:«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ»إلاّ أدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ. (1)
98 . الأمالی بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:التَّوحیدُ ثَمَنُ الجَنَّةِ،وَ الحَمدُ للّهِ ِ وَفاءُ شُکرِ کُلِّ نِعمَةٍ،و خَشیَةُ اللّهِ مِفتاحُ کُلِّ حِکمَةٍ،وَ الإِخلاصُ مِلاکُ (2)کُلِّ طاعَةٍ. (3)
12/5
الجَنَّةُ تَشتاقُ إلی هؤُلاءِ
99 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ علیهما السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:الجَنَّةُ تَشتاقُ إلَیکَ و إلی عَمّارٍ و إلی سَلمانَ و أبی ذَرٍّ وَ المِقدادِ. (4)
100 . مسند أبی یعلی بإسناده عن الحسین علیه السلام: أتی جِبریلُ علیه السلام النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِن أصحابِکَ ثَلاثَةً فَأَحِبَّهُم:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،و أبو ذَرٍّ،وَ المِقدادُ بنُ الأَسوَدِ.
قالَ فَأَتاهُ جِبریلُ علیه السلام فَقالَ لَهُ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ الجَنَّةَ لَتَشتاقُ إلی ثَلاثَةٍ مِن أصحابِکَ،و عِندَهُ أنَسُ بنُ مالِکٍ،فَرَجا أن یَکونَ لِبَعضِ الأَنصارِ.
قالَ:فَأَرادَ أن یَسأَلَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنهُم فَهابَهُ،فَخَرَجَ فَلَقِیَ أبا بَکرٍ فَقالَ:یا أبا بَکرٍ،إنّی کُنتُ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله آنِفا،فَأَتاهُ جِبریلُ علیه السلام،فَقالَ:إنَّ الجَنَّةَ تَشتاقُ إلی ثَلاثَةٍ مِن أصحابِکَ،فَرَجَوتُ أن یَکونَ لِبَعضِ الأَنصارِ،فَهِبتُهُ أن أسأَلَهُ،فَهَل لَکَ أن تَدخُلَ عَلی نَبِیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَتَسأَلَهُ؟فَقالَ:إنّی أخافُ أن أسأَلَهُ فَلا أکونَ مِنهُم،و یَشمَتَ بی قَومی.
ثُمَّ لَقِیَ (5)عُمَرَ بنَ الخَطّابِ،فَقالَ لَهُ مِثلَ قَولِ أبی بَکرٍ.
قالَ:فَلَقِیَ عَلِیّا،فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ:نَعَم،إن کُنتُ مِنهُم فَأَحمَدُ اللّهَ،و إن لَم أکُن مِنهُم فَحَمِدتُ اللّهَ.فَدَخَلَ عَلی نَبِیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:إنَّ أنَسا حَدَّثَنی أنَّهُ کانَ عِندَکَ آنِفا و إنَّ جِبریلَ علیه السلام أتاکَ،فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ الجَنَّةَ لَتَشتاقُ إلی ثَلاثَةٍ مِن أصحابِکَ.قالَ:فَمَن هُم یا نَبِیَّ اللّهِ؟
قالَ:أنتَ مِنهُم یا عَلِیُّ،و عَمّارُ بنُ یاسِرٍ،و سَیَشهَدُ مَعَکَ مَشاهِدَ بَیِّنٌ فَضلُها،عَظیمٌ خَیرُها،و سَلمانُ؛و هُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ،و هُوَ ناصِحٌ فَاتَّخِذهُ لِنَفسِکَ. (6)
ص:140
97 . تاریخ دمشق به نقل از محمّد بن صائغ،از امام حسین علیه السلام:پدرم[امام علی علیهما السلام]از پیامبر خدا؛از جبرئیل علیه السلام،از پروردگار عز و جل به من خبر داد که فرمود:«...ای پیروان خاندان محمّد!هیچ یک از شما روز قیامت،"لا اله الا اللّه" گویان نمی آید،جز آن که خدا او را به بهشت درمی آورد».
98 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:«توحید،بهای بهشت است و "الحمد للّه"،شکر کامل هر نعمت.بیم از خدا،کلیدِ هر حکمت و اخلاص،ستون هر عبادت است».
99 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله[به من]فرمود:«بهشت،به تو و عمّار و سلمان و ابو ذر و مقداد،مشتاق است».
100 . مسند أبی یعلی به سندش،از امام حسین علیه السلام:جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:«ای محمّد!خداوند،سه تن از یارانت را دوست می دارد؛پس آنان را دوست بدار:علی بن ابی طالب،ابو ذر و مقداد بن اسود».
هنگامی که جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و به او گفت:«ای محمّد!بهشت،به سه تن از یارانت اشتیاق دارد»،اَنَس بن مالک[انصاری]،نزد ایشان بود و آرزو کرد که یکی از این سه،انصاری باشد.
پس خواست تا از پیامبر خدا،این سه تن را جویا شود؛امّا ترسید و بیرون آمد.ابو بکر را دید و گفت:ای ابو بکر!من الآن نزد پیامبر خدا بودم که جبرئیل علیه السلام،نزدش آمد و گفت:«بهشت،به سه تن از یارانت اشتیاق دارد»و امید داشتم که یک انصاری را هم فرا گیرد؛امّا ترسیدم که بپرسم.می شود که تو بر پیامبر صلی الله علیه و آله درآیی و از او بپرسی؟
ابو بکر گفت:من[هم]می ترسم که از او بپرسم و خودم از آنها نباشم و قومم مرا شماتت کند.
سپس،اَنَس،عمر بن خطّاب را دید و وی،همان سخن را به او باز گفت.آنگاه،علی علیه السلام را دید و وی،پذیرفت و گفت:اگر از آنها باشم،خدا را می ستایم و اگر از آنها نباشم،باز،خدا را می ستایم.
پس بر پیامبر خدا درآمد و گفت:انس به من گفته که الآن،پیش شما بوده و جبرئیل علیه السلام نزدت آمده و گفته است:«ای محمّد!بهشت،به سه تن از یارانت اشتیاق دارد».آن سه تن کیستند؟
فرمود:«ای علی!تو از آنهایی و عمّار بن یاسر که با تو در معرکه هایی حاضر می شود که فضیلت آنها آشکار و خیر آنها بزرگ است،و نیز سلمان که از ما اهل بیت و خیرخواه است.وی را برای خود برگیر».
ص:141
13/5
رَدُّ العَمَلِ إلَی العامِلِ
101 . الحکایات بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی بَعضِ کَلامِهِ:إنَّما هِیَ
أعمالُکُم تُرَدُّ إلَیکُم،فَمَن وَجَدَ خَیرا فَلیَحمَدِ اللّهَ،و مَن وَجَدَ غَیرَ ذلِکَ فَلا یَلومَنَّ إلاّ نَفسَهُ. (1)
ص:142
101 . الحکایات،مفید به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،در یکی از سخنانش
فرمود:«بی گمان،کارهایتان به سوی خودتان باز می گردد. (1)هر کس خیری یافت،خدا را بستاید و هر کس غیر از آن را یافت،جز خود را ملامت نکند».
ص:143
14/5
تَجَسُّمُ الأَعمالِ
102 . المناقب و المثالب: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ کانَ جالِسا فی مَسجِدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،فَسَمِعَ رَجُلاً مِن بَنی امَیَّةَ یُحَدِّثُ أصحابَهُ و یُسمِعُ الحُسَینَ علیه السلام حَدیثَهُ،و هُوَ یَقولُ و قَد ذَکَرَ آلَ أبی طالِبٍ:قَد شَرِکناهُم فِی النُّبُوَّةِ حَتّی نِلنا مِنها مِثلَ ما نالوا مِنها مِنَ السَّبَبِ وَ النَّسَبِ،و نِلنا مِنَ الخِلافَةِ ما لَم یَنالوا،فَبِمَ یَفخَرونَ عَلَینا؟!فَرَدَّدَ هذَا القَولَ ثَلاثَ مَرّاتٍ.
فَأَقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام بِوَجهِهِ إلی ناحِیَتِهِ و قالَ:أمّا فی أوَّلِ وَهلَةٍ فَإِنّی کَفَفتُ عَنکَ حِلما،و أمَّا الثّانِیَةُ فَإِنّی کَفَفتُ عَنکَ عَفوا،و أمَّا الثّالِثَةُ فَإِنّی اجیبُکَ:
إنّی سَمِعتُ أبی یَقولُ:إنَّ فِی الوَحیِ الَّذی أنزَلَهُ اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أنَّهُ إذا قامَتِ القِیامَةُ الکُبری،حَشَرَ اللّهُ بَنی امَیَّةَ فی صورَةِ الذَّرِّ (1)،یَتَوَطَّؤُهُمُ النّاسُ حَتّی یُفرَغَ مِنَ الحِسابِ،ثُمَّ یُؤتی بِهِم فَیُحاسَبوا و یُصارُ بِهِم إلَی النّارِ. (2)
ص:144
102 . المناقب و المثالب: امام حسین علیه السلام در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود که صدای مردی از امَویان را شنید که با یارانش صحبت می کرد و صدایش را به امام حسین علیه السلام می شنوانْد و می گفت:ما با آل ابو طالب،در نبوّت،شریکیم و هر چه آنان از خویشاوندی سببی و نسبی دارند،ما هم داریم؛ولی ما به خلافت،دست یافته ایم که آنان نیافته اند.پس به چه چیز بر ما فخر می فروشند؟و این را سه بار گفت.
پس امام حسین علیه السلام به جانب او رو کرد و فرمود:«امّا اولین بار که گفتی،من از سرِ بردباری چیزی نگفتم.بار دوم،از سرِ گذشت،چیزی نگفتم.بار سوم،پاسخت را می دهم:
من از پدرم شنیدم که فرمود:در وحی نازل شده بر محمّد صلی الله علیه و آله است که:"چون قیامت کبرا بر پا می شود،خداوند،بنی امیّه را به شکل موران خُرد،محشور می کند و مردم،آنان را لگدمال می کنند تا از حساب،فارغ شود.سپس،آنان را می آورند و حساب رسی می کنند و به[سوی]آتش[دوزخ]می برند"».
ص:145
البابُ الثّالِثُ:الحکم العقائدیّة و السّیاسیّة
الفَصلُ الأَوَّلُ:الإمامة
1/1
أصنافُ الأَئِمَّةِ
103 . الفتوح: سارَ[الحُسَینُ علیه السلام]حَتّی إذا بَلَغَ ذاتَ عِرقٍ (1)،فَلَقِیَهُ رَجُلٌ مِن بَنی أسَدٍ یُقالُ لَهُ بِشرُ بنُ غالِبٍ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:مِمَّنِ الرَّجُلُ؟قالَ:رَجُلٌ مِن بَنی أسَدٍ.
قالَ:فَمِن أینَ أقبَلتَ یا أخا بَنی أسَدٍ؟قالَ:مِنَ العِراقِ.
فَقالَ:کَیفَ خَلَّفتَ أهلَ العِراقِ؟قالَ:یَا ابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ،خَلَّفتُ القُلوبَ مَعَکَ وَ السُّیوفَ مَعَ بَنی امَیَّةَ!
فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:صَدَقتَ یا أخَا العَرَبِ،إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یَفعَلُ ما یَشاءُ،و یَحکُمُ ما یُریدُ.
فَقالَ لَهُ الأَسَدِیُّ:یَا ابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ،أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ تَعالی: «یَوْمَ نَدْعُوا
کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» 2 .
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:نَعَم یا أخا بَنی أسَدٍ،هُما إمامانِ:إمامُ هُدیً دَعا إلی هُدیً،و إمامُ ضَلالَةٍ دَعا إلی ضَلالَةٍ،فَهَدی مَن أجابَهُ إلَی الجَنَّةِ،و مَن أجابَهُ إلَی الضَّلالَةِ دَخَلَ النّارَ. (2)
ص:146
103 . الفتوح: امام حسین علیه السلام رفت تا به ذات عِرق (1)رسید.در آنجا مردی از بنی اسد به نام بِشْر بن غالب را دید و از او پرسید:«از کدام قبیله ای؟».
گفت:از بنی اسد.
فرمود:«ای برادر بنی اسدی!از کجا می آیی؟».
گفت:از عراق.
فرمود:«وقتی عراقیان را ترک کردی،چگونه بودند؟».
گفت:ای فرزند دختر پیامبر خدا،آنها را در حالی پشتِ سر نهادم که دل هایشان با تو و شمشیرهایشان با بنی امیّه بود.
امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای برادر عرب!راست گفتی.خدای تبارک و تعالی هر چه بخواهد،می کند و هر چه اراده کند،حکم می رانَد».
مرد اسدی به امام علیه السلام گفت:ای فرزند دختر پیامبر خدا!از سخن خدای متعال به من خبر ده:«روزی که هر دسته از مردم را با پیشوایشان فرا می خوانیم».
امام حسین علیه السلام فرمود:«آری،ای برادر بنی اسدی!آنها دو گونه پیشوا هستند:پیشوایِ هدایت که به هدایت فرا می خواند و پیشوای گم راهی که به بیراهه فرا می خوانَد.هر کس،دعوت پیشوایی هدایت را پاسخ دهد،به بهشتْ رهنمون می شود و هر کس،به پیشوای گم راهی پاسخ گوید،به دوزخ درمی آید».
ص:147
104 . الأمالی عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ قالَ:...سارَ الحُسَینُ علیه السلام و أصحابُهُ،فَلَمّا نَزَلُوا الثَّعلَبِیَّةَ (1)وَرَدَ عَلَیهِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ:بِشرُ بنُ غالِبٍ.فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» .
قالَ:إمامٌ دَعا إلی هُدیً فَأَجابوهُ إلَیهِ،و إمامٌ دَعا إلی ضَلالَةٍ فَأَجابوهُ إلَیها،هؤُلاءِ فِی الجَنَّةِ،و هؤُلاءِ فِی النّارِ،و هُوَ قَولُهُ عز و جل: «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ» 2 . (2)
105 . الخرائج و الجرائح عن أبی حمزة عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: لَمّا أرادَ عَلِیٌّ أن یَسیرَ إلَی النَّهرَوانِ،استَنفَرَ أهلَ الکوفَةِ و أمَرَهُم أن یُعَسکِروا بِالمَدائِنِ (3)،فَتَأَخَّرَ عَنهُ شَبَثُ بنُ رِبعِیٍّ،و عَمرُو بنُ حُرَیثٍ،وَ الأَشعَثُ بنُ قَیسٍ،و جَریرُ بنُ عَبدِ اللّهِ البَجَلِیُّ،و قالوا:أ تَأذَنُ لَنا أیّاما نَتَخَلَّفُ عَنکَ فی بَعضِ حَوائِجِنا و نَلحَقُ بِکَ؟
فَقالَ لَهُم:قَد فَعَلتُموها،سَوءَةٌ لَکُم مِن مَشایِخَ،فَوَ اللّهِ ما لَکُم مِن حاجَةٍ تَتَخَلَّفونَ عَلَیها،و إنّی لَأَعلَمُ ما فی قُلوبِکُم و سَأُبَیِّنُ لَکُم:تُریدونَ أن تُثَبِّطوا عَنِّی النّاسَ،و کَأَنّی بِکُم بِالخَوَرنَقِ (4)و قَد بَسَطتُم سُفرَتَکُم (5)لِلطَّعامِ،إذ یَمُرُّ بِکُم ضَبٌّ (6)فَتَأمُرونَ صِبیانَکُم فَیَصیدونَهُ،فَتَخلَعُونّی و تُبایِعونَهُ.
ثُمَّ مَضی إلَی المَدائِنِ و خَرَجَ القَومُ إلَی الخَوَرنَقِ و هَیئوا طَعاما،فَبَینا هُم کَذلِکَ عَلی سُفرَتِهِم و قَد بَسَطوها إذ مَرَّ بِهِم ضَبٌّ،فَأَمَروا صِبیانَهُم فَأَخَذوهُ و أوثَقوهُ و مَسَحوا أیدِیَهُم عَلی یَدِهِ کَما أخبَرَ عَلِیٌّ علیه السلام،و أقبَلوا عَلَی المَدائِنِ.
فَقالَ لَهُم أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:بِئسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً،لَیَبعَثُکُمُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ إمامِکُمُ الضَّبِّ الَّذی بایَعتُم،لَکَأَنّی أنظُرُ إلَیکُم یَومَ القِیامَةِ و هُوَ یَسوقُکُم إلَی النّارِ.
ثُمَّ قالَ:لَئِن کانَ مَعَ رَسولِ اللّهِ مُنافِقونَ فَإِنَّ مَعی مُنافِقینَ،أما وَ اللّهِ یا شَبَثُ و یَابنَ حُرَیثٍ لَتُقاتِلانِ ابنِیَ الحُسَینَ،هکَذا أخبَرَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله. (7)
ص:148
104 . الأمالی،صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق علیه السلام:پدرم[امام باقر علیه السلام]از پدرش[امام زین العابدین علیه السلام]برایم نقل کرد:...چون حسین علیه السلام و یارانش حرکت کردند و در ثعلبیه فرود آمدند،مردی به نام بِشر بن غالب بر ایشان درآمد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا!مرا از گفته خداوند عز و جل،آگاه کن:«روزی که هر دسته از مردم را با پیشوایانشان فرا می خوانیم».
فرمود:«پیشوایی به هدایت فرا خوانْد و پاسخش را دادند و پیشوایی به بیراهه خوانْد و پاسخش را دادند.آنان در بهشت و اینان در دوزخ اند،و این است معنای سخن خداوند عز و جل:«دسته ای در بهشت و دسته ای در دوزخ اند»».
105 . الخرائج و الجرائح به نقل از ابو حمزه،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:چون علی علیه السلام خواست به نهروان برود،از کوفیان خواست که بسیج شوند و به آنان فرمان داد که در مدائن (1)اردو بزنند؛امّا شَبَث بن ربِعی،عمرو بن حُرَیث،اشعث بن قیس و جریر بن عبد اللّه بَجَلی،کاهلی کردند و گفتند:آیا به ما اجازه می دهی که چند روزی دیرتر از تو حرکت کنیم تا برخی کارهایمان را انجام دهیم و سپس به تو ملحق شویم؟
امام علیه السلام به آنان فرمود:«این را که کرده اید.ای بزرگان،بدا به حالتان!به خدا سوگند،شما هیچ کاری ندارید که به خاطر آن،تخلّف کنید و من می دانم که در دل هایتان چه می گذرد و برایتان می گویم.می خواهید که مردم را از همراهی من،باز دارید و گویی می بینم که در خَوَرنَق، (2)سفره خوراکتان را می گسترید و سوسماری از کنارتان می گذرد و بچّه هایتان را فرمان می دهید تا آن را صید کنند و مرا از خلافت،خلع و با او بیعت می کنید».
سپس،امام علیه السلام به مدائن رفت و آنان هم به خَوَرنَق رفتند و خوراکی آماده کردند و هنگامی که بر سرِ سفره پهن شده خود بودند،سوسماری از کنار آنان گذشت.به کودکان خود فرمان دادند که آن را بگیرند و در بندش کنند و[به نشانه بیعت]دست بر دستش کشیدند،همان گونه که علی علیه السلام خبر داده بود.سپس به مدائن رو کردند.امیرمؤمنان به آنان فرمود:«برای ستمکاران،بدترین فرجام است.بی گمان،خداوند،روز قیامت،شما را با پیشوایتان،سوسماری که با آن بیعت کردید،برمی انگیزد و گویی روز قیامت را می بینم که آن سوسمار،شما را به سوی دوزخ می کشد».
سپس فرمود:«اگر با پیامبر خدا منافقانی بودند،با من هم منافقانی هستند.هان!به خدا سوگند،ای شَبَث و پسر حُرَیث!با پسرم حسین می جنگید.پیامبر خدا،چنین به من خبر داد».
ص:149
2/1
صِفَةُ إمامِ الهُدی
106 . تاریخ الطبری عن محمّد بن بِشْر الهمدانی: کَتَبَ[أیِ الحُسَینُ علیه السلام إلی أهلِ الکوفَةِ]
مَعَ هانِئِ بنِ هانِئٍ السَّبیعِیِّ و سَعیدِ بنِ عَبدِ اللّهِ الحَنَفِیِّ و کانا آخِرَ الرُّسُلِ:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
مِن حُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلَی المَلَأِ مِنَ المُؤمِنینَ وَ المُسلِمینَ،أمّا بَعدُ،فَإِنَّ هانِئا و سَعیدا قَدِما عَلَیَّ بِکُتُبِکُم،و کانا آخِرَ مَن قَدِمَ عَلَیَّ مِن رُسُلِکُم،و قَد فَهِمتُ کُلَّ الَّذِی اقتَصَصتُم و ذَکَرتُم،و مَقالَةُ جُلِّکُم:إنَّهُ لَیسَ عَلَینا إمامٌ،فَأَقبِل لَعَلَّ اللّهَ أن یَجمَعَنا بِکَ عَلَی الهُدی وَ الحَقِّ.و قَد بَعَثتُ إلَیکُم أخی وَ ابنَ عَمّی و ثِقَتی مِن أهلِ بَیتی،و أمَرتُهُ أن یَکتُبَ إلَیَّ بِحالِکُم و أمرِکُم و رَأیِکُم،فَإِن کَتَبَ إلَیَّ أنَّهُ قَد أجمَعَ رَأیُ مَلَئِکُم و ذَوِی الفَضلِ وَ الحِجا (1)مِنکُم عَلی مِثلِ ما قَدِمَت عَلَیَّ بِهِ رُسُلُکُم و قَرَأتُ فی کُتُبِکُم،أقدَمُ عَلَیکُم وَشیکا إن شاءَ اللّهُ؛فَلَعَمری مَا الإِمامُ إلاَّ العامِلُ بِالکِتابِ،وَ الآخِذُ بِالقِسطِ،وَ الدّائِن بِالحَقِّ،وَ الحابِسُ نَفسَهُ عَلی ذاتِ اللّهِ.وَ السَّلامُ. (2)
ص:150
106 . تاریخ الطبری به نقل از محمّد بن بشر هَمْدانی:[امام حسین علیه السلام]نامه ای[به کوفیان]نوشت و آن را توسّط هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبد اللّه حنفی
که آخرین فرستادگان[کوفیان]بودند فرستاد:
«به نام خداوند بخشنده مهربان.از حسین بن علی،به توده مؤمنان و مسلمانان.امّا بعد،هانی و سعید،نامه هایتان را برایم آوردند و آخرین فرستادگان شما،نزد من بودند و همه آنچه را گفتید و یاد کردید،فهمیدم و سخن همه شما این است:ما پیشوایی نداریم،به سوی ما بیا؛شاید خدا به وسیله شما،ما را بر هدایت و حق،گِرد آورد.
برادرم و پسرعمویم و فرد مورد اعتماد از خانواده ام را به سوی شما روانه کردم و به او فرمان دادم که حال و کار و نظر شما را برایم بنویسد.اگر به من نوشت که رأی توده و بزرگان و عقلایتان،مانند همان است که فرستادگان شما برایم آورده اند و در نامه هایتان خوانده ام،به زودی بر شما درمی آیم،إن شاء اللّه!به جانم سوگند،پیشوایی نیست،مگر عامل به قرآن و پیش گیرنده[راه]عدالت و گردن نهنده به حق و وقف کننده خود در راه خدا.و السلام!».
ص:151
3/1
دَورُ الإِمامَةِ فِی المُجتَمَعِ
107 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهم السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله عن جبرئیل علیه السلام عن اللّه تعالی:و عِزَّتی و جَلالی لاَُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الإِسلامِ دانَت بِوِلایَةِ إمامٍ جائِرٍ لَیسَ مِنَ اللّهِ عز و جل،و إن کانَتِ الرَّعِیَّةُ فی أعمالِها بَرَّةً تَقِیَّةً،
و لَأَعفُوَنَّ عَن کُلِّ رَعِیَّةٍ دانَت لِوِلایَةِ إمامٍ عادِلٍ مِنَ اللّهِ تَعالی و إن کانَتِ الرَّعِیَّةُ فی أعمالِها طالِحَةً مُسیئَةً.
قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ أبی یَعفورٍ:سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ الصّادِقَ علیه السلام مَا العِلَّةُ أن لا دینَ لِهؤُلاءِ،و لا عَتَبَ عَلی هؤُلاءِ؟
قالَ:لِأَنَّ سَیِّئاتِ الإِمامِ الجائِرِ تَغمُرُ حَسَناتِ أولِیائِهِ،و حَسَناتِ الإِمامِ العادِلِ تَغمُرُ سَیِّئاتِ أولِیائِهِ. (1)
ص:152
107 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله،از جبرئیل علیه السلام،از خدای متعال:به عزّت و جلالم سوگند،هر شهروند مسلمانی را
که به ولایت حاکم ستمکاری یعنی حاکمی که توسّط خداوند نصب نشده گردن نهد،عذاب می کنم؛هر چند در اعمال خود،نیکوکار و باپروا باشد!و از هر شهروند مسلمانی که به ولایت حاکم عادل منصوب از سوی خدای متعالْ گردن نهد،درمی گذرم؛هر چند در اعمال خود،ناصالح و بدکار باشد.
عبد اللّه بن ابی یعفور می گوید:از امام صادق علیه السلام پرسیدم:چه علّتی دارد که اینان،دین ندارند؛ولی بر آنان،هیچ سرزنشی نیست.امام علیه السلام فرمود:«چون زشتکاری های حاکم ستمکار،نیکی های پذیرندگان ولایت او را می پوشانَد و نیکی های حاکم عادل،زشتکاری های پذیرندگان ولایتش را می پوشانَد».
ص:153
ص:154
ص:155
الفَصلُ الثّانی:الاُمّة
1/2
سَبَبُ صَلاحِ الاُمَّةِ و سَبَبُ هَلاکِها
108 . الخصال عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ صَلاحَ أوَّلِ هذِهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ وَ الیَقینِ،و هَلاکَ آخِرِها بِالشُّحِّ (1)وَ الأَمَلِ. (2)
109 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا تَزالُ امَّتی بِخَیرٍ ما تَحابّوا،و أقامُوا الصَّلاةَ،و آتَوُا الزَّکاةَ،و قَرَوُا (3)الضَّیفَ؛فَإِن لَم یَفعَلُوا ابتُلوا بِالسِّنینَ (4)وَ الجَدبِ. (5)
ص:156
108 . الخصال از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«سامان یافتن نخستین نسل این امّت،با زهد و یقین است و هلاکت آخر آن،با بخل و آرزو».
109 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«امّتم،تا زمانی که با یکدیگر،دوستی کنند و نماز بر پای دارند و زکات بدهند و مهمانداری کنند،همواره در خیر و نیکی اند.اگر چنین نکنند،به خشک سالی و قحطی دچار می شوند».
ص:157
2/2
سَبَبُ ذِلَّةِ الاُمَّةِ
110 . الإرشاد عن الإمام الحسین علیه السلام: وَ اللّهِ لا یَدَعونی حَتّی یَستَخرِجوا هذِهِ العَلَقَةَ (1)مِن جَوفی،فَإِذا فَعَلوا سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم مَن یُذِلُّهُم حَتّی یَکونوا أذَلَّ فِرَقِ الاُمَمِ. (2)
111 . الطبقات الکبری عن یزید الرشک: حَدَّثَنی مَن شافَهَ الحُسَینَ علیه السلام قالَ:...قُلتُ:بِأَبی و امّی یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،ما أنزَلَکَ هذِهِ البِلادَ وَ الفَلاةَ الَّتی لَیسَ بِها أحَدٌ؟
قالَ:هذِهِ کُتُبُ أهلِ الکوفَةِ إلَیَّ،و لا أراهُم إلاّ قاتِلِیَّ،فَإِذا فَعَلوا ذلِکَ لَم یَدَعوا للّهِ ِ حُرمَةً إلاَّ انتَهَکوها؛فَیُسَلِّطُ اللّهُ عَلَیهِم مَن یُذِلُّهُم،حَتّی یَکونوا أذَلَّ مِن فَرَمِ (3)الأَمَةِ. (4)
112 . تاریخ الطبری عن حمید بن مسلم: سَمِعتُهُ[الحُسَینَ علیه السلام]یَقولُ قَبلَ أن یُقتَلَ...:أما وَ اللّهِ أن لَو قَد قَتَلتُمونی لَقَد ألقَی اللّهُ بَأسَکُم بَینَکُم،و سَفَکَ دِماءَکُم،ثُمَّ لا یَرضی لَکُم حَتّی یُضاعِفَ لَکُمُ العَذابَ الأَلیمَ. (5)
113 . مقتل الحسین فی وَقائِعِ عاشوراءَ:ثُمَّ حَمَلَ[الحُسَینُ علیه السلام]عَلَیهِم کَاللَّیثِ المُغضَبِ...وَ السِّهامُ تَأخُذُهُ مِن کُلِّ ناحِیَةٍ و هُوَ یَتَلَقّاها بِنَحرِهِ و صَدرِهِ و یَقولُ:
یا امَّةَ السَّوءِ،بِئسَما خَلَفتُم مُحَمَّدا فی عِترَتِهِ،أما إنَّکُم لَن تَقتُلوا بَعدی عَبدا
مِن عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ فَتَهابوا قَتلَهُ،بَل یَهونُ عَلَیکُم عِندَ قَتلِکُم إیّایَ،وَ ایمُ اللّهِ إنّی لَأَرجو أن یُکرِمَنی رَبّی بِهَوانِکُم،ثُمَّ یَنتَقِمُ مِنکُم مِن حَیثُ لا تَشعُرونَ.
فَصاحَ بِهِ الحُصَینُ بنُ مالِکٍ السَّکونِیُّ:یَا ابنَ فاطِمَةَ،بِما ذا یَنتَقِمُ لَکَ مِنّا؟
فَقالَ:یُلقی بَأسَکُم بَینَکُم،و یَسفِکُ دِماءَکُم،ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیکُمُ العَذابَ الأَلیمَ. (6)
ص:158
110 . الإرشاد از امام حسین علیه السلام:به خدا سوگند،مرا رها نمی کنند تا این لخته خون[قلبم]را از درونم بیرون بکشند و چون چنین کنند،خداوند،کسی را بر ایشان مسلّط می کند که چنان خوارشان سازد که خوارترینِ امّت ها شوند.
111 . الطبقات الکبری به نقل از یزید رشک:کسی که خود با امام حسین علیه السلام گفتگو کرده بود،برایم گفت:به امام حسین علیه السلام گفتم:پدر و مادرم فدایت،ای فرزند پیامبر خدا!،چه چیز تو را به این سرزمین و صحرای خالی از سکنه(کربلا)آورد؟
فرمود:«این،نامه های کوفیان به من است و من،آنها را قاتل خود می دانم که چون مرا بکشند،هیچ یک از حرمت های الهی را وا نمی گذارند،جز آن که هتکش کنند.پس خداوند،کسی را بر ایشان مسلّط می کند که چنان خوارشان سازد که خوارتر از کهنه حیض کنیز شوند».
112 . تاریخ الطبری به نقل از حمید بن مسلم:شنیدم که امام حسین علیه السلام پیش از کشته شدنش می فرمود:«هان!به خدا سوگند،اگر مرا بکشید،خداوند،در میانتان ترس از یکدیگر و خون ریزی می اندازد و به این راضی نمی شود تا عذاب دردناکتان را مضاعف کند».
113 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی در ذکر وقایع عاشورا:سپس،امام حسین علیه السلام چون شیر خشمناک به آنها یورش بُرد...و تیرها از هر سو او را در برگرفته و به گلو و سینه او رسیده بودند.در این حال،امام علیه السلام می فرمود:«ای امّت بد!پس از پیامبر صلی الله علیه و آله با خاندانش بد کردید.هان!پس از کشتن من،دیگر از کشتن هیچ بنده
خدای شایسته ای بیم ندارید؛بلکه وقتی مرا کشتید،کشتن هر کس دیگری برایتان آسان می شود.به خدا سوگند،من امید دارم که خدایم با خوار کردن شما،مرا گرامی بدارد و سپس،از جایی که نمی دانید،از شما انتقام بگیرد».
[در اینجا]حُصَین بن مالک سَکونی فریاد کشید:ای پسر فاطمه!خدا با چه چیز از ما انتقام می گیرد؟
فرمود:«اختلاف و درگیری میان شما می اندازد و جنگ و خون ریزی میانتان راه می افتد و عذاب دردناکش را بر شما فرو می ریزد».
ص:159
114 . الملهوف: لَمّا أصبَحَ[الحُسَینُ علیه السلام]فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ مِن أهلِ الکوفَةِ یُکَنّی أبا هِرَّةَ الأَزدِیَّ،فَلَمّا أتاهُ سَلَّمَ عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،مَا الَّذی أخرَجَکَ مِن حَرَمِ اللّهِ و حَرَمِ جَدِّکَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:وَیحَکَ یا أبا هِرَّةَ!إنَّ بَنی امَیَّةَ أخَذوا مالی فَصَبَرتُ،و شَتَموا عِرضی فَصَبَرتُ،و طَلَبوا دَمی فَهَرَبتُ،وَ ایمُ اللّهِ لَتَقتُلُنِی الفِئَةُ الباغِیَةُ،و لَیُلبِسَنَّهُمُ اللّهُ ذُلاًّ شامِلاً،و سَیفا قاطِعا،و لَیُسَلِّطَنَّ اللّهُ عَلَیهِم مَن یُذِلُّهُم حَتّی یَکونوا أذَلَّ مِن قَومِ سَبَأٍ (1). (2)
115 . الملهوف: قالَ[الحُسَینُ علیه السلام]لِأَصحابِهِ:قوموا رَحِمَکُمُ اللّهُ إلَی المَوتِ (3)الَّذی لا بُدَّ مِنهُ،فَإِنَّ هذِهِ السِّهامَ رُسُلُ القَومِ إلَیکُم.
فَاقتَتَلوا ساعَةً مِنَ النَّهارِ حَملَةً و حَملَةً،حَتّی قُتِلَ مِن أصحابِ الحُسَینِ علیه السلام جَماعَةٌ.
قالَ:فَعِندَها ضَرَبَ الحُسَینُ علیه السلام یَدَهُ عَلی لِحیَتِهِ و جَعَلَ یَقولُ:اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ
عَلَی الیَهودِ إذ جَعَلوا لَهُ وَلَدا،وَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی النَّصاری إذ جَعَلوهُ ثالِثَ ثَلاثَةٍ،وَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی المَجوسِ إذ عَبَدُوا الشَّمسَ وَ القَمَرَ دونَهُ،وَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلی قَومٍ اتَّفَقَت کَلِمَتُهُم عَلی قَتلِ ابنِ بِنتِ نَبِیِّهِم. (4)
ص:160
114 . الملهوف: چون[امام حسین علیه السلام]شب را به صبح آورد،مردی کوفی به نام ابو هرّه ازْدی را دید که بر ایشان وارد شد و سلام داد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا!چه چیز تو را از حرم خدا و حرم جدّت پیامبر خدا،بیرون کشیده است؟
امام حسین علیه السلام فرمود:«وای بر تو،ای ابو هِرّه!اُمَویان مالم را گرفتند،صبر کردم؛دشنامم دادند،صبر کردم.در پی ریختن خونم بودند،گریختم و به خدا سوگند،این گروه ستمکار،مرا می کشند و خدا هم لباس خواریِ فراگیری را بر آنها می پوشانَد و شمشیری بُرنده را بر آنها حاکم می کند.خداوند،کسی را بر آنها مسلّط می کند که چنان خوارشان سازد که از قوم سبأ هم خوارتر شوند». (1)
115 . الملهوف: امام حسین علیه السلام به یارانش فرمود:«به سوی مرگ بروید که از آن،گریزی نیست و این تیرها،پیک های مردم به سوی شما هستند».
یاران امام حسین علیه السلام یکی یکی جنگیدند تا تعدادی از آنها کشته شدند.
در این هنگام،امام حسین علیه السلام دست بر محاسن خود کشید و چنین فرمود:«خشم خدا بر یهود،سخت شد،هنگامی که برای او فرزند قرار دادند،و
خشمش بر مسیحیان بالا گرفت،هنگامی که او را یکی از سه خدا قرار دادند،و خشمش بر مجوسیان سخت شد،هنگامی که به جای خدا،خورشید و ماه را می پرستیدند،و خشمش بر مردمی بالا گرفت که بر کُشتن پسر دختر پیامبرشان همداستان شدند».
ص:161
راجع:ص 338(إتمام الحجّة علی أعدائه).
3/2
مِن بَلایا هذِهِ الاُمَّةِ
116 . نزهة الناظر: مَرَّ المُنذِرُ بنُ الجارودِ بِالحُسَینِ علیه السلام فَقالَ:کَیفَ أصبَحتَ جَعَلَنِیَ اللّهُ فِداکَ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ؟
فَقالَ علیه السلام:أصبَحنا و أصبَحَتِ العَرَبُ تَعتَدُّ عَلَی العَجَمِ بِأَنَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله مِنها،و أصبَحَتِ العَجَمُ مُقِرَّةً لَها بِذلِکَ،و أصبَحنا و أصبَحَت قُرَیشٌ یَعرِفونَ فَضلَنا و لا یَرَونَ ذلِکَ لَنا،و مِنَ البَلاءِ عَلی هذِهِ الاُمَّةِ أنّا إذا دَعَوناهُم لَم یُجیبونا،و إذا تَرَکناهُم لَم یَهتَدوا بِغَیرِنا. (1)
117 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِهِ لِمَروانَ لَمّا قالَ لَهُ:إنّی آمُرُکَ بِبَیعَةِ یَزیدَ:إنّا للّهِ ِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ،و عَلَی الإِسلامِ السَّلامُ إذ قَد بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ یَزیدَ. (2)
118 . الملهوف عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِهِ لِمَروانَ حینَ قالَ لَهُ:إنّی آمُرُکَ بِبَیعَةِ یَزیدَ بنِ
مُعاوِیَةَ،فَإِنَّهُ خَیرٌ لَکَ فی دینِکَ و دُنیاکَ:إنّا للّهِ ِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ،و عَلَی الإِسلامِ السَّلامُ إذ قَد بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ یَزیدَ،و لَقَد سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«الخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی آلِ أبی سُفیانَ».
و طالَ الحَدیثُ بَینَهُ و بَینَ مَروانَ،حَتَّی انصَرَفَ مَروانُ و هُوَ غَضبانُ. (3)
ص:162
ر.ک:ص339(اتمام حجّت بر دشمنان).
116 . نزهة الناظر: منذر بن جارود،از کنار امام حسین علیه السلام گذشت و به ایشان گفت:خدا مرا فدایت کند،ای فرزند پیامبر خدا!در چه حالی هستی؟
امام علیه السلام فرمود:«در حالی هستیم که عرب بر عجم می بالد که محمّد صلی الله علیه و آله از آنهاست و عجم هم،بدان گردن نهاده است و قریش،فضیلت ما را می فهمد و به روی خود نمی آورد.و از دیگر گرفتاری های این امّت،آن است که اگر آنان را فرا بخوانیم،اجابتمان نمی کنند و اگر آنها را وا گذاریم،به وسیله غیر ما هدایت نمی یابند».
117 . الفتوح از امام حسین علیه السلام(در پاسخش به مروان،وقتی که او را به بیعت با یزید فرمان داد):إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون(ما از آنِ خداییم و به او باز می گردیم)!حال که امّت به فرمان روایی چون یزید گرفتار آمده است،باید فاتحه اسلام را خواند.
118 . الملهوف: امام حسین علیه السلام،در پاسخش به مروان هنگامی که او را به بیعت با یزید
فرمان داد و گفت:آن،برای دین و دنیای تو بهتر است،فرمود:«إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون!حال که امّت بر فرمان روایی چون یزید گرفتار آمده است،باید فاتحه اسلام را خواند.شنیدم که جدّم پیامبر خدا می فرمود:"خلافت بر خاندان ابو سفیان،حرام است"».
[در اینجا]سخن،میان او و مروان بالا گرفت تا این که مروان،خشمگینانه باز گشت.
ص:163
4/2
الاِستِغلالُ مِن جَماعَةِ الاُمَّةِ
119 . تاریخ الطبری عن عقبة بن سمعان: لَمّا خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن مَکَّةَ،اعتَرَضَهُ رُسُلُ عَمرِو بنِ سَعیدِ بنِ العاصِ،عَلَیهِم یَحیَی بنُ سَعیدٍ،فَقالوا لَهُ:اِنصَرِف؛أینَ تَذهَبُ؟فَأَبی عَلَیهِم و مَضی،و تَدافَعَ الفَریقانِ فَاضطَرَبوا بِالسِّیاطِ.
ثُمَّ إنَّ الحُسَینَ علیه السلام و أصحابَهُ امتَنَعُوا امتِناعا قَوِیّا،و مَضَی الحُسَینُ علیه السلام عَلی وَجهِهِ،فَنادَوهُ:یا حُسَینُ،أ لا تَتَّقِی اللّهَ!تَخرُجُ مِنَ الجَماعَةِ و تُفَرِّقُ بَینَ هذِهِ الاُمَّةِ؟
فَتَأَوَّلَ (1)حُسَینٌ قَولَ اللّهِ عز و جل: «لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ» 2 . (2)
120 . تاریخ الطبری عن الحسین بن عقبة المرادی: قالَ الزُّبَیدِیُّ:إنَّهُ سَمِعَ عَمرَو بنَ الحَجّاجِ
حینَ دَنا مِن أصحابِ الحُسَینِ علیه السلام یَقولُ:یا أهلَ الکوفَةِ!الزَموا طاعَتَکُم و جَماعَتَکُم،و لا تَرتابوا فی قَتلِ مَن مَرَقَ مِنَ الدّینِ و خالَفَ الإِمامَ!
فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یا عَمرَو بنَ الحَجّاجِ!أ عَلَیَّ تُحَرِّضُ النّاسَ؟أ نَحنُ مَرَقنا و أنتُم ثَبَتُّم عَلَیهِ؟أما وَ اللّهِ،لَتَعلَمُنَّ لَو قَد قُبِضَت أرواحُکُم و مِتُّم عَلی أعمالِکُم أیَّنا مَرَقَ مِنَ الدّینِ،و مَن هُوَ أولی بِصُلِیِّ النّارِ! (3)
ص:164
119 . تاریخ الطبری به نقل از عقبة بن سمعان:چون امام حسین علیه السلام از مکّه بیرون آمد،فرستادگان عمرو بن سعید بن عاص به فرماندهی یحیی بن سعید،راه را بر او گرفتند و گفتند:بازگرد.کجا می روی؟
امام حسین علیه السلام خودداری ورزید و ره سپار شد و دو گروه،با تازیانه با هم درگیر شدند.
چون امام حسین علیه السلام و یارانش به شدّت[از پیروی آنان]امتناع ورزیدند و امام حسین علیه السلام به راه خود رفت،آنان فریاد کشیدند:ای حسین!آیا از خدا پروا نمی کنی؟از جماعت بیرون می روی و میان امّت،جدایی می افکنی؟
امام حسین علیه السلام[در پاسخ]گفته خدای عز و جل را شاهد آورد:««عملم از آنِ خودم است و عمل شما از آنِ خودتان.شما از آنچه من می کنم،بیزارید و من،از آنچه شما می کنید،بیزارم»».
120 . تاریخ الطبری به نقل از حسین بن عقبه مرادی:زبیدی،از عمرو بن حجّاج نقل می کند که چون به یاران امام حسین علیه السلام نزدیک شد،به آنان گفت:ای کوفیان!
به اطاعت[از خلیفه]و همراهی جماعت،پایبند باشید و در کشتن کسی که از دین بیرون رفته و با پیشوا مخالفت کرده است،تردید مکنید.
امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای عمرو بن حَجّاج!آیا مردم را بر من می شورانی؟آیا ما از دین،بیرون رفتیم و شما در آن،استوار ماندید؟!هان!به خدا سوگند،چون قبضِ روح شدید و با همین اعمالتان مُردید،خواهید دانست که کدامیک از ما از دین،بیرون رفته و چه کسی به درآمدن در آتش،سزاوارتر است!».
ص:165
5/2
افتِراقُ الاُمَّةِ بَعدَ النَّبِیِّ
121 . الذرّیة الطاهرة عن محمّد بن حسین بن علیّ بن حسین عن أبیه عن أبیه عن جدّه عن النبیّ صلی الله علیه و آله: تَکونُ بَعدی ثَلاثُ فِرَقٍ:مُرجِئَةٌ (1)و حَرَورِیَّةٌ (2)و قَدَرِیَّةٌ (3)؛فَإِن مَرِضوا فَلا تَعودوهُم،و إن ماتوا فَلا تَشهَدوهُم،و إن دَعَوا فَلا تُجیبوهُم. (4)
122 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:إنَّ امَّةَ موسی علیه السلام افتَرَقَت بَعدَهُ عَلی إحدی و سَبعینَ فِرقَةً؛فِرقَةٌ مِنها ناجِیَةٌ و سَبعونَ فِی النّارِ،وَ افتَرَقَت امَّةُ عیسی علیه السلام بَعدَهُ عَلَی اثنَتَینِ و سَبعینَ فِرقَةً؛فِرقَةٌ مِنها ناجِیَةٌ
و إحدی و سَبعونَ فِی النّارِ،و إنَّ امَّتی سَتَفَرَّقُ بَعدی عَلی ثَلاثٍ و سَبعینَ فِرقَةً؛فِرقَةٌ مِنها ناجِیَةٌ وَ اثنَتانِ و سَبعونَ فِی النّارِ. (5)
ص:166
121 . الذرّیة الطاهرة به نقل از محمّد بن الحسین بن علی بن الحسین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:پس از من،سه فرقه خواهد آمد:مُرجِئه، (1)حَروریّه (2)و قَدَریّه، (3)که اگر بیمار شدند،به عیادتشان نروید و اگر مُردند،در تشییع جنازه شان حاضر نشوید و اگر شما را دعوت کردند،اجابت نکنید.
122 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:«امّت موسی علیه السلام پس از او،هفتاد و یک فرقه شدند که یکی اهل نجات است و هفتاد فرقه در آتش اند و امّت عیسی علیه السلام پس از او،هفتاد و دو فرقه شدند که یکی
اهل نجات است هفتاد و یک فرقه،در آتش اند و امّت من،پس از من،هفتاد و سه فرقه می شوند.یک فرقه اهل نجات است و هفتاد و دو فرقه در آتش اند».
ص:167
6/2
فَسادُ الاُمَّةِ
123 . تاریخ الطبری عن جعفر بن حذیفة الطائی عن الحسین علیه السلام لَمّا بَلَغَهُ خَبَرُ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ:کُلُّ ما حُمَّ (1)نازِلٌ،و عِندَ اللّهِ نَحتَسِبُ أنفُسَنا و فَسادَ امَّتِنا. (2)
ص:168
123 . تاریخ الطبری به نقل از جعفر بن حُذَیفه طایی،از امام حسین علیه السلام(چون خبر[کشته شدن]مسلم بن عقیل به ایشان رسید):هر چیز که تقدیر شده،فرود می آید و ما جانبازی خود را به حساب خدا می نهیم و از تباهی امّت به محضر همو شِکوه می بریم.
ص:169
الفَصلُ الثّالِثُ:أهل البیت
1/3
فَضائِلُ أهلِ البَیتِ
124 . تأویل الآیات الظاهرة عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ فَاُتِیَ بِحَریرَةٍ (1)،فَدَعا عَلِیّا و فاطِمَةَ وَ الحَسَنَ وَ الحُسَینَ علیهم السلام فَأَکَلوا مِنها،ثُمَّ جَلَّلَ عَلَیهِم کِساءً خَیبَرِیّا،ثُمَّ قالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» 2 .
فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:و أنَا مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ. (2)
125 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام: إنّا أهلُ بَیتِ الطَّهارَةِ الَّذینَ أنزَلَ اللّهُ عز و جل عَلی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَقالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (3)
126 . المناقب عن الإمام الحسین علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی: «اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا
الصَّلاةَ» 5 :هذِهِ فینا أهلَ البَیتِ. (4)
ص:170
124 . تأویل الآیات الظاهرة به نقل از زید بن علی،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا،در اتاق امّ سلمه بود که مقداری حریره برای ایشان آوردند.علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دعوت کرد و از آن خوردند.سپس،عبایی خیبری بر آنها گستراند و فرمود:««خداوند،اراده کرده که آلودگی را از شما اهل بیت،دور دارد و شما را در کمال پاکیزگی بدارد»».
امّ سلمه گفت:من هم با آنها هستم،ای پیامبر خدا؟
فرمود:«تو بر خیر هستی».
125 . الفتوح از امام حسین علیه السلام:ما اهل بیت طهارتیم که خدای عز و جل]درباره ما]بر پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله چنین نازل کرد:«خداوند،اراده کرده که آلودگی را از شما اهل بیت،دور دارد و شما را در کمال پاکیزگی بدارد».
126 . المناقب،ابن شهرآشوب از امام حسین علیه السلام(درباره سخن خدای متعال:«آنان که
اگر در زمین قدرتشان بدهیم،نماز برپا می دارند»:این[آیه]،درباره ما اهل بیت است.
ص:171
127 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام: إنّا أهلُ بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وَ الحَقُّ فینا،و بِالحَقِّ تَنطِقُ ألسِنَتُنا. (1)
128 . کمال الدین بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ صلوات اللّه علیهم: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ؛کِتابَ اللّهِ و عِترَتی أهلَ بَیتی،و لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (2)
129 . الکافی عن الحکم بن عتیبة: لَقِیَ رَجُلٌ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام بِالثَّعلَبِیَّةِ (3)و هُوَ یُریدُ کَربَلاءَ،فَدَخَلَ عَلَیهِ فَسَلَّمَ عَلَیهِ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:مِن أیِّ البِلادِ أنتَ؟قالَ:مِن أهلِ الکوفَةِ.
قالَ:أما وَ اللّهِ یا أخا أهلِ الکوفَةِ،لَو لَقیتُکَ بِالمَدینَةِ لَأَرَیتُکَ أثَرَ جَبرَئیلَ علیه السلام مِن دارِنا و نُزولِهِ بِالوَحیِ عَلی جَدّی،یا أخا أهلِ الکوفَةِ،أ فَمُستَقَی النّاسِ العِلمَ مِن عِندِنا؛فَعَلِموا و جَهِلنا؟!هذا ما لا یَکونُ. (4)
130 . شواهد التنزیل عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین بن علیّ علیه السلام: نَحنُ المُستَضعَفونَ،و نَحنُ المَقهورونَ،و نَحنُ عِترَةُ رَسولِ اللّهِ،فَمَن نَصَرَنا فَرَسولَ اللّهِ نَصَرَ،و مَن خَذَلَنا
فَرَسولَ اللّهِ خَذَلَ،و نَحنُ و أعداؤُنا نَجتَمِعُ «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً» 5 الآیَةَ. (5)
ص:172
127 . الفتوح از امام حسین علیه السلام:ما خاندان پیامبر خداییم.حق،در میان ماست و زبان ما به حق گویاست.
128 . کمال الدین به سندش،از امام حسین،از پدرش امام علی علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«من،در میان شما دو چیز گران بها به جا نهادم:کتاب خدا و خاندانم،اهل بیتم.آن دو،هیچ گاه از هم جدا نمی شوند تا آن که در[قیامت و در کنار]حوض[کوثر]،بر من در آیند».
129 . الکافی به نقل از حکم بن عُتَیبه:مردی امام حسین علیه السلام را که آهنگ کربلا داشت،در ثَعلبیه (1)دید.بر او درآمد و سلام داد.امام حسین علیه السلام از او پرسید:«کجایی هستی؟».
گفت:اهل کوفه ام.
امام علیه السلام فرمود:«هان!به خدا سوگند،ای برادر کوفی!اگر تو را در مدینه می دیدم،جای پای جبرئیل علیه السلام در خانه مان و جایگاه نزول او بر جدّمان را به تو نشان می دادم.ای برادر کوفی!آیا آبشخور علمِ مردم،نزد ما باشد و آنگاه،آنها بدانند و ما ندانیم؟!این،نشدنی است».
130 . شواهد التنزیل به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:ماییم مستضعف،ما تحت سلطه هستیم و ماییم خاندانِ پیامبر خدا.هر که ما را یاری دهد،پیامبر خدا را یاری داده است و هر که ما را وا نهد،پیامبر خدا را وا نهاده
است.ما و دشمنانمان،گِرد می آییم«در روزی که هر کس،هر عمل خیری انجام داده،حاضر می یابد».
ص:173
131 . تأویل الآیات الظاهرة عن الإمام الحسین علیه السلام لِأَصحابِهِ بِالطَّفِّ:أ وَ لا احَدِّثُکُم بِأَوَّلِ أمرِنا و أمرِکُم مَعاشِرَ أولِیائِنا و مُحِبّینا وَ المُبغِضینَ لِأَعدائِنا،لِیُسهِلَ عَلَیکُمُ احتِمالَ ما أنتمُ لَهُ مُعَرَّضونَ؟
قالوا:بَلی،یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ.
قالَ:إنَّ اللّهَ لَمّا خَلَقَ آدَمَ و سَوّاهُ و عَلَّمَهُ أسماءَ کُلِّ شَیءٍ و عَرَضَهُم عَلَی المَلائِکَةِ،جَعَلَ مُحَمَّدا و عَلِیّا و فاطِمَةَ وَ الحَسَنَ وَ الحُسَینَ أشباحا خَمسَةً فی ظَهرِ آدَمَ،و کانَت أنوارُهُم تُضیءُ فِی الآفاقِ مِنَ السَّماواتِ وَ الحُجُبِ وَ الجِنانِ وَ الکُرسِیِّ وَ العَرشِ،ثُمَّ أمَرَ اللّهُ المَلائِکَةَ بِالسُّجودِ لاِدَمَ تَعظیما لَهُ،و إنَّهُ قَد فَضَّلَهُ بِأَن جَعَلَهُ وِعاءً لِتِلکَ الأَشباحِ الَّتی قَد عَمَّ أنوارُهَا الآفاقَ،فَسَجَدوا إلاّ إبلیسَ أبی أن یَتَواضَعَ لِجَلالِ عَظَمَةِ اللّهِ،و أن یَتَواضَعَ لِأَنوارِنا أهلَ البَیتِ،و قَد تَواضَعَت لَهَا المَلائِکَةُ کُلُّها،فَاستَکبَرَ و تَرَفَّعَ بِإِبائِهِ ذلِکَ و تَکَبُّرِهِ و کانَ مِنَ الکافِرینَ. (1)
132 . علل الشرائع عَن حَبیبِ بنِ مُظاهِرٍ الأَسَدیِّ: أنَّهُ قالَ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام:أیَّ شَیءٍ کُنتُم قَبلَ أن یَخلُقَ اللّهُ عز و جل آدَمَ علیه السلام؟قالَ:کُنّا أشباحَ نورٍ نَدورُ حَولَ عَرشِ الرَّحمنِ فَنُعَلِّمُ المَلائِکَةَ التَّسبیحَ وَ التَّهلیلَ وَ التَّحمیدَ. (2)
133 . کنز الفوائد بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:دَخَلتُ الجَنَّةَ فَرَأَیتُ
عَلی بابِها مَکتوبا بِالذَّهَبِ:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،مُحَمَّدٌ حَبیبُ اللّهِ،عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وَلِیُّ اللّهِ،فاطِمَةُ آیَةُ اللّهِ،الحَسَنُ وَ الحُسَینُ صَفوَتَا اللّهِ،عَلی مُبغِضیهِم لَعنَةُ اللّهِ. (3)
ص:174
131 . تأویل الآیات الظاهرة: امام حسین علیه السلام در کربلا،خطاب به یارانش فرمود:«آیا سرآغازِ کار خود و شما،و دوستان و دوستداران ما و دشمنان با دشمنان ما را برایتان نگویم تا تحمّل آنچه خود را در معرضش قرار داده اید،برایتان آسان شود؟».
گفتند:چرا،ای فرزند پیامبر خدا!
فرمود:«خداوند،چون آدم علیه السلام را آفرید و کامل کرد و نام های همه چیز را به او یاد داد و بر فرشتگان عرضه داشت،محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین را پنج روح در پشتِ آدم علیه السلام قرار داد و نورهایشان،در افق آسمان ها و حجاب ها و بهشت و کرسی و عرش می تابید.سپس،خداوند،فرشتگان را از سرِ تعظیم به سجود در برابر آدم علیه السلام فرمان داد؛زیرا او را بزرگ داشته و ظرفِ این پنج روحی قرار داده بود که نورشان،همه افق ها را فرا گرفته بود.پس فرشتگان،سجده کردند،جز ابلیس،که از فروتنی در برابر شکوه عظمت الهی و نورهای ما اهل بیت،خودداری ورزید،در حالی که همه فرشتگان در برابر آن،فروتنی کرده بودند.پس کبر ورزید و با خودداری ورزیدن[از سجده]و تکبّرش از کافران شد».
132 . علل الشرائع: حبیب بن مظاهر اسدی به امام حسین علیه السلام گفت:شما پیش از آن که خدای عز و جل،آدم علیه السلام را بیافریند،چه بودید؟
امام علیه السلام فرمود:«ما تندیس هایی از نور بودیم که گِرداگِرد عرش رحمان،می چرخیدیم و تسبیح و تهلیل و سپاس گزاری را به فرشتگان می آموختیم».
133 . کنز الفوائد به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«به بهشت درآمدم.
دیدم که بر در آن با طلا نوشته اند:"خدایی جز اللّه نیست.محمّد،حبیب خداست.علی بن ابی طالب،ولی خداست.فاطمه،آیتِ خداست.حسن و حسین،برگزیدگان خدایند.لعنت خدا بر دشمنان اینان باد!"».
ص:175
134 . مئة منقبة بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:دَخَلتُ الجَنَّةَ فَرَأَیتُ عَلی بابِها مَکتوبا بِالنّورِ:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ،عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وَلِیُّ اللّهِ،فاطِمَةُ أمَةُ اللّهِ،وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ صَفوَةُ اللّهِ،عَلی مُبغِضیهِم لَعنَةُ اللّهِ. (1)
2/3
خَصائِصُ أهلِ البَیتِ
135 . الأمالی عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ علیهما السلام قالَ:...بَعَثَ عُتبَةُ (2)إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ:إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ (3)أمَرَکَ أن تُبایِعَ لَهُ.فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:
یا عُتبَةُ،قَد عَلِمتَ أنّا أهلُ بَیتِ الکَرامَةِ و مَعدِنُ الرِّسالَةِ،و أعلامُ الحَقِّ الَّذینَ أودَعَهُ اللّهُ عز و جل قُلوبَنا،و أنطَقَ بِهِ ألسِنَتَنا،فَنَطَقَت بِإِذنِ اللّهِ عز و جل،و لَقَد سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«إنَّ الخِلافَةَ مُحَرَّمَةٌ عَلی وُلدِ أبی سُفیانَ»و کَیفَ ابایِعُ أهلَ بَیتٍ قَد قالَ فیهِم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هذا؟! (4)
136 . الملهوف: أقبَلَ[الحُسَینُ علیه السلام]عَلَی الوَلیدِ فَقالَ:أیُّهَا الأَمیرُ!إنّا أهلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ،
و مَعدِنُ الرِّسالَةِ،و مُختَلَفُ المَلائِکَةِ،و بِنا فَتَحَ اللّهُ و بِنا خَتَمَ اللّهُ،و یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الخَمرِ،قاتِلُ النَّفسِ المُحَرَّمَةِ،مُعلِنٌ بِالفِسقِ لَیسَ لَهُ هذِهِ المَنزِلَةُ،و مِثلی لا یُبایِعُ مِثلَهُ،و لکِن نُصبِحُ و تُصبِحونَ،و نَنظُرُ و تَنظُرونَ أیُّنا أحَقُّ بِالخِلافَةِ وَ البَیعَةِ. (5)
ص:176
134 . مئة منقبة به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«به بهشت درآمدم.دیدم که بر درِ بهشت،با نور نوشته شده است:"خدایی جز اللّه نیست.محمّد،پیامبر خداست.علی بن ابی طالب،ولی خداست.فاطمه،کنیز خداست.حسن و حسین،برگزیده خدایند.لعنت خدا بر دشمنان آنان باد!"».
135 . الأمالی،صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق علیه السلام:پدرم[امام باقر علیه السلام]از پدرش[امام زین العابدین علیه السلام]برایم نقل کرد...که عُتبه (1)به سوی امام حسین علیه السلام پیام فرستاد و گفت:فرمان روای مؤمنان(یزید)،فرمان داده که با او بیعت کنی.
امام حسین علیه السلام فرمود:«ای عتبه!تو می دانی که ما اهل بیتِ کرامت و معدن رسالتیم و نشانه های برافراشته حق؛کسانی که خداوند عز و جل،حق را در دلمان به ودیعت نهاد و زبانمان را به آن،گویا کرد.به اذن خدای عز و جل می گویم که شنیدم جدّم پیامبر خدا می فرماید:"بی تردید،خلافت بر فرزندان ابو سفیان،حرام است" و من،چگونه با خاندانی بیعت کنم که پیامبر خدا درباره آنها چنین گفته است؟!».
136 . الملهوف در نقل جریان ملاقات امام حسین علیه السلام با ولید،فرماندار مدینه:امام
حسین علیه السلام به ولید رو کرد و فرمود:«ای امیر!ما اهل بیتِ نبوت،معدن رسالت و جایگاه آمد و شد فرشتگانیم،خداوند،[راهش را]با ما آغاز می کند و با ما به پایان می بَرَد.یزید،مردی فاسق،شرابخوار،قاتل جان های محترم،و علنی کننده فسق و فجور است و شایسته این شأن(خلافت)نیست و مانند من،با مانند اویی بیعت نمی کند؛ولی ما و شما صبح می کنیم و منتظر می مانیم تا ببینم که کدام یک از ما به خلافت و بیعت،سزاوار است».
ص:177
137 . نزهة الناظر: أنَّهُ اجتازَ بِهِ[أیِ المُنذِرُ بنُ الجارودِ بِالحُسَینِ علیه السلام]و قَد اغضِبَ،فَقالَ:ما نَدری ما تَنقِمُ النّاسُ مِنّا؟!إنّا لَبَیتُ الرَّحمَةِ،و شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ،و مَعدِنُ العِلمِ. (1)
138 . أنساب الأشراف عن أبی الحوراء السعدی: قُلتُ لِحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:ما تَذکُرُ مِن رَسولِ اللّهِ؟
قالَ:اُتِیَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِتَمرٍ مِن تَمرِ الصَّدَقَةِ،فَأَخَذتُ مِنهُ تَمرَةً فَجَعَلتُ ألوکُها،فَأَخَذَها بِلُعابِها حَتّی ألقاها فِی التَّمرِ،و قالَ:إنَّ آلَ مُحَمَّدٍ لا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ. (2)
139 . مسند ابن حنبل عن ربیعة بن شیبان: قُلتُ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:ما تَعقِلُ عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟
قالَ:صَعِدتُ غُرفَةً فَأَخَذتُ تَمرَةً فَلُکتُها فی فِیَّ،فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:ألقِها،فَإِنَّها لا تَحِلُّ لَنا الصَّدَقَةُ. (3)
140 . تأویل الآیات الظاهرة عن أبی یحیی الصنعانی عن أبی عبد اللّه علیه السلام،قال: سَمِعتُهُ یَقولُ:قالَ لی أبی مُحَمَّدٌ علیه السلام:قَرَأَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام«إنّا أنزَلناهُ فی لَیلَةِ القَدرِ»و عِندَهُ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ علیهما السلام،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یا أبَتا،کَأَنَّ بِها مِن فیکَ حَلاوَةً.
فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ وَ ابنی،إنّی أعلَمُ فیها ما لا تَعلَمُ،إنَّها لَمّا نَزَلَت بَعَثَ إلَیَّ جَدُّکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقَرَأَها عَلَیَّ،ثُمَّ ضَرَبَ عَلی کَتِفِیَ الأَیمَنِ و قالَ:یا أخی و وَصِیّی و وَلِیَّ امَّتی بَعدی،و حَربَ أعدائی إلی یَومِ یُبعَثونَ،هذِهِ السّورَةُ لَکَ مِن بَعدی،و لِوُلدِکَ مِن بَعدِکَ،إنَّ جَبرَئیلَ أخی مِنَ المَلائِکَةِ حَدَّثَ إلَیَّ أحداثَ امَّتی فی سَنَتِها،و إنَّهُ لَیُحَدِّثُ ذلِکَ إلَیکَ کَأَحداثِ النُّبُوَّةِ،و لَها نورٌ ساطِعٌ فی قَلبِکَ و قُلوبِ أوصِیائِکَ إلی مَطلَعِ فَجرِ القائِمِ علیه السلام. (4)
ص:178
137 . نزهة الناظر: مُنذر بن جارود،خشمگینانه از کنار امام حسین علیه السلام گذشت.امام علیه السلام فرمود:«نمی دانیم که چرا مردم،از ما ناراحت اند؟!ما خانه رحمت،درخت نبوّت و معدن علم هستیم».
138 . أنساب الأشراف به نقل از ابو حوراء سعدی:به امام حسین علیه السلام گفتم:از پیامبر خدا،چه به یاد داری؟
فرمود:«خرمایی از خرماهای زکات برای پیامبر خدا آوردند.خرمایی از آنها برداشتم و خواستم آن را بجَوَم که آن را از دهانم گرفت و در میان خرماها انداخت و فرمود:"زکات،بر خاندان محمّد،حلال نیست"».
139 . مسند ابن حنبل به نقل از ربیعة بن شیبان:به امام حسین علیه السلام گفتم:از پیامبر خدا چه به یاد داری؟
فرمود:«به اتاق[نگهداری اموال]درآمدم و خرمایی برداشتم و در دهانم گذاشتم تا بجَوَم که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:"آن را بینداز که زکات،بر ما حلال نیست"».
140 . تأویل الآیات الظاهرة به نقل از ابو یحیی صنعانی:امام صادق علیه السلام فرمود:پدرم(امام باقر علیه السلام)به من فرمود:علی بن ابی طالب علیه السلام سوره قدر را خواند و حسن و حسین علیهم السلام نزدش بودند.حسین علیه السلام به ایشان گفت:پدر جان!این سوره از دهان تو بسیار شیرین است.
علی علیه السلام به او فرمود:«ای فرزند پیامبر خدا و پسر من!من،چیزی درباره آن می دانم که تو نمی دانی.چون این سوره نازل شد،جدّت پیامبر خدا به سوی من فرستاد و آن را بر من خواند.سپس بر شانه راستم زد و فرمود:"ای برادر و وصّی من،و ولی امّتم پس از من،و دشمنِ دشمنان من تا روزی که برانگیخته می شوند!این سوره،بعد از من،برای توست و بعد از تو هم برای فرزندان توست.برادرم جبرئیل علیه السلام،از میان فرشتگان،حوادث امّتم را در هر سال برایم می گفت و مانند اخبار نبوّت،برای تو نیز می گوید،و برای آن[سوره]،نوری تابان در دل تو و دل اوصیای توست،تا طلوع سپیده[ی دولت]قائم"».
ص:179
3/3
زُهدُ أهلِ البَیتِ
141 . روضة الواعظین عن الحسین بن علیّ علیه السلام: لَمّا زَوَّجَ[النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله]فاطِمَةَ عَلِیّا علیهما السلام عَلی أربَعِمِئَةٍ و ثَمانینَ دِرهَما،فَأَمَرَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أن یَجعَلَ ثُلُثَیها فِی العِطرِ و ثُلُثا فِی الثِّیابِ،فَدَخَلَ بِهِما و ما لَهُما فِراشٌ إلاّ فَروَةُ اضحِیَّةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و وِسادَةٌ مِن أدَمٍ (1)حَشوُها لیفٌ. (2)
142 . صحیح البخاری عن ابن شهاب عن علیّ بن حسین علیه السلام: إنَّ حُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام أخبَرَهُ أنَّ عَلِیّا علیه السلام قالَ:کانَت لی شارِفٌ (3)مِن نَصیبی مِنَ المَغنَمِ،و کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أعطانی شارِفا مِنَ الخُمُسِ،فَلَمّا أرَدتُ أن أبتَنِیَ بِفاطِمَةَ علیها السلام بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،واعَدتُ رَجُلاً
صَوّاغا مِن بَنی قَینُقاعَ (4)أن یَرتَحِلَ مَعِیَ،فَنَأتِیَ بِإِذخِرٍ (5)أرَدتُ أن أبیعَهُ مِنَ الصَّوّاغینَ،و أستَعینَ بِهِ فی وَلیمَةِ عُرسی. (6)
ص:180
141 . روضة الواعظین از امام حسین علیه السلام:چون پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیها السلام را با مهریه چهار صد و هشتاد دِرهم به همسری علی علیه السلام درآورد،پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمان داد که دو سومِ آن را عطر بخرد و یکْ سومش را لباس؛و پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن دو وارد شد،در حالی که بسترشان،جز پوست گوسفند قربانی پیامبر خدا نبود و پشتیِ آنها از پوستی دبّاغی شده بود که داخلش را با لیف[خرما]پُر کرده بودند.
142 . صحیح البخاری به نقل از ابن شهاب،از امام زین العابدین علیه السلام:امام حسین خبر داد که علی علیه السلام فرمود:«نصیب من از غنیمت،شترِ پیری بود که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از خمس[غنائم]به من عطا کرد.وقتی خواستم فاطمه،دختر پیامبر خدا را به خانه ببرم،با مردی رنگرز از یهودیان بنی قَینُقاع،قرار گذاشتم که با من بیاید و با
هم،گیاه اذخَر (1)را[با شتر]بیاوریم و به رنگرزان بفروشیم و از آن،برای ولیمه عروسی کمک بگیرم».
ص:181
4/3
مِنْ مَبادِئ عُلومِ أهلِ البَیتِ
143 . بصائر الدرجات عن جعید الهمدانی و کانَ مِمَّن خَرَجَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام بِکَربَلاءَ،قالَ:قُلتُ لِلحُسَینِ علیه السلام:جُعِلتُ فِداکَ بِأَیِّ شَیءٍ تَحکُمونَ؟
قالَ:یا جُعَیدُ نَحکُمُ بِحُکمِ آلِ داوُدَ،فَإِذا عَیینا (1)عَن شَیءٍ تَلَقّانا بِهِ روحُ القُدُسِ. (2)
5/3
حُبُّ أهلِ البَیتِ
144 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: اجتَمَعَ المُهاجِرونَ وَ الأَنصارُ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَقالوا:إنَّ لَکَ یا رَسولَ اللّهِ مَؤونَةً فی نَفَقَتِکَ و فیمَن یَأتیکَ مِنَ الوُفودِ،و هذِهِ أموالُنا مَعَ دِمائِنا،فَاحکُم فیها بارّا مَأجورا،أعطِ ما شِئتَ و أمسِک ما شِئتَ مِن غَیرِ حَرَجٍ.
قالَ:فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل عَلَیهِ الرّوحَ الأَمینَ،فَقالَ:یا مُحَمَّدُ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ
الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» 3 یَعنی أن تَوَدّوا قَرابتی مِن بَعدی.
فَخَرَجوا فَقالَ المُنافِقونَ:ما حَمَلَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی تَرکِ ما عَرَضنا عَلَیهِ إلاّ لِیَحُثَّنا عَلی قَرابَتِهِ مِن بَعدِهِ (3)،إن هُوَ إلاّ شَیءٌ افتَراهُ فی مَجلِسِهِ!
و کانَ ذلِکَ مِن قَولِهِم عَظیما،فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل هذِهِ الآیَةَ: «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ کَفی بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» 5 ،فَبَعَثَ عَلَیهِمُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَقالَ:هَل مِن حَدَثٍ؟
فَقَالوا:إی وَ اللّهِ یا رَسولَ اللّهِ،لَقَد قالَ بَعضُنا کَلاما غَلیظا کَرِهناهُ.
فَتَلا عَلَیهِم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الآیَةَ،فَبَکَوا،وَ اشتَدَّ بُکاؤُهُم،فَأَنزَلَ عز و جل: «وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ» 6 . (4)
ص:182
143 . بصائر الدرجات به نقل از جُعَید هَمْدانی(که از کسانی بود که با امام حسین علیه السلام به سوی کربلا راهی شد):به امام حسین علیه السلام گفتم:فدایت شوم!به چه چیزْ حکم می کنید؟
فرمود:«ای جعید!به حُکم خاندان داود علیه السلام حکم می کنیم.پس چون در چیزی درماندیم،روح القُدُس به ما یاد می دهد».
144 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:مهاجران و انصار،گِرد پیامبر خدا جمع شدند و گفتند:بی گمان،ای پیامبر خدا!زندگی ات و نیز میهمانانی که گروه،گروه بر تو درمی آیند،هزینه دارد.این دارایی ها با جانمان از آنِ تو،و در آن،به نیکی و اجر،حکم بران.هر چه را خواستی،عطا کن و هر چه را خواستی،بی زحمت و سختی،نگاه دار.
خداوند عز و جل روح الأمین را بر او نازل کرد و گفت:ای محمّد!«بگو:از شما اجری نمی خواهم،جز دوستی درباره خویشاوندان»؛یعنی پس از من،با نزدیکانم دوستی بورزید.
وقتی بیرون آمدند،منافقان گفتند:چیزی پیامبر خدا را به نپذیرفتن پیشنهاد ما وادار نکرد،جز این که ما را بر دوستی با نزدیکانش پس از خویش برانگیزد و آن آیه،جز افترایی برساخته در همان مجلس نبود.این،سخنِ درشتی از سوی آنان بود.خدای عز و جل هم این آیه را نازل کرد:«یا می گویند:آن را افترا بسته است.بگو:من،آن را دروغ نبسته ام.شما در برابر خدا،اختیاردار من نیستید.او داناتر است به آنچه[به ناحق]در آن فرو می روید.گواه بودن او میان من و شما کافی است،و البته اوست آمرزنده مهربان».
پیامبر صلی الله علیه و آله برای یارانش پیام فرستاد و فرمود:«آیا خبری شده است؟».
گفتند:آری.به خدا سوگند،ای پیامبر خدا!برخی از ما سخنِ درشتی گفته اند که آن را ناخوش داریم.
پس پیامبر خدا،آیه را بر ایشان خواند و آنان،گریستند و گریه شان شدّت گرفت.پس خداوند عز و جل،نازل کرد:«و اوست که توبه را از بندگانش می پذیرد و از زشتکاری ها در می گذرد و می داند چه می کنید».
ص:183
145 . تأویل الآیات الظاهرة عن عبد الملک بن عمیر عن الحسین بن علیّ علیه السلام فی قَولِهِ عز و جل: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» :إنَّ القَرابَةَ الَّتی أمَرَ اللّهُ بِصِلَتِها و عَظَّمَ مِن حَقِّها و جَعَلَ الخَیرَ فیها،قَرابَتُنا أهلَ البَیتِ الَّذینَ أوجَبَ اللّهُ حَقَّنا عَلی کُلِّ مُسلِمٍ. (1)
146 . المعجم الکبیر عن بشر بن غالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن أحَبَّنا لِلدُّنیا فَإِنَّ صاحِبَ الدُّنیا یُحِبُّهُ البَرُّ وَ الفاجِرُ،و مَن أحَبَّنا للّهِ ِ کُنّا نَحنُ و هُوَ یَومَ القِیامَةِ کَهاتَینِ و أشارَ
بِالسَّبّابَةِ وَ الوُسطی. (2)
ص:184
145 . تأویل الآیات الظاهرة به نقل از عبد الملک بن عمیر،از امام حسین علیه السلام(درباره گفته خدای عز و جل:«بگو:از شما اجری نمی خواهم،جز دوستی درباره خویشاوندان»:نزدیکی و خویشی ای که خداوند به پیوند با آن و بزرگ داشت حقّش فرمان داده و خیر را در آن نهاده،نزدیکی و خویشیِ ما اهل بیت است که خداوند،حقّ ما را بر هر مسلمانی واجب کرده است.
146 . المعجم الکبیر به نقل از بُشر بن غالب:امام حسین علیه السلام فرمود:«هر کس ما را برای دنیا دوست داشته باشد،بی گمان،دنیادار،محبوبِ نیکوکار و بدکار است و هر
کس ما را برای خدا دوست بدارد،ما و او،در روز قیامت مانند این دو هستیم»و به انگشتِ اشاره و میانی اش اشاره کرد.
ص:185
147 . الأمالی عن بشر بن غالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن أحَبَّنا للّهِ ِ وَرَدنا نَحنُ و هُوَ عَلی نَبِیِّنا صلی الله علیه و آله هکَذا و ضَمَّ إصبَعَیهِ،و مَن أحَبَّنا لِلدُّنیا فَإِنَّ الدُّنیا تَسَعُ البَرَّ وَ الفاجِرَ. (1)
148 . المحاسن عن بشر بن غالب الأسدیّ: حَدَّثَنِی الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،قالَ لی:یا بِشرَ بنَ غالِبٍ،مَن أحَبَّنا لا یُحِبُّنا إلاّ للّهِ ِ،جِئنا نَحنُ و هُوَ کَهاتَینِ و قَدَّرَ بَینَ سَبّابَتَیهِ،و مَن أحَبَّنا لا یُحِبُّنا إلاّ لِلدُّنیا،فَإِنَّهُ إذا قامَ قائِمُ العَدلِ وَسِعَ عَدلُهُ البَرَّ وَ الفاجِرَ. (2)
149 . أعلام الدین عن الإمام الصادق علیه السلام: وَفَدَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام وَفدٌ فَقالوا:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إنَّ أصحابَنا وَفَدوا إلی مُعاوِیَةَ و وَفَدنا نَحنُ إلَیکَ.
فَقالَ:إذَن اجیزَکُم بِأَکثَرَ مِمّا یُجیزُهُم.
فَقالوا:جُعِلنا فِداکَ،إنَّما جِئنا مُرتادینَ لِدینِنا.
قالَ:فَطَأطَأَ رَأسَهُ و نَکَتَ (3)فِی الأَرضِ،و أطرَقَ طَویلاً،ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ:قَصیرَةٌ مِن طَویلَةٍ (4)؛مَن أحَبَّنا لَم یُحِبَّنا لِقَرابَةٍ بَینَنا و بَینَهُ،و لا لِمَعروفٍ أسدَیناهُ إلَیهِ،إنَّما أحَبَّنا للّهِ ِ و رَسولِهِ،(فَمَن أحَبَّنا) (5)جاءَ مَعَنا یَومَ القِیامَةِ کَهاتَینِ و قَرَنَ بَینَ
سَبّابَتَیهِ. (6)
ص:186
147 . الأمالی،طوسی به نقل از بُشر بن غالب:امام حسین علیه السلام فرمود:«هر که ما را به خاطرِ خدا دوست بدارد،من و او،این چنین(دو انگشت خود را به هم چسبانْد)بر پیامبرمان وارد خواهیم شد و هر که ما را به خاطر دنیا دوست بدارد،[بداند که]دنیا،نیکوکار و بدکار را در بر می گیرد».
148 . المحاسن به نقل از بشر بن غالب اسدی:امام حسین علیه السلام برایم نقل کرد و فرمود:«ای بشر بن غالب!هر که ما را دوست بدارد و این محبّت او جز به خاطرِ خدا نباشد،[در روز قیامت،]ما و او مانند این دو(دو انگشت اشاره اش را به موازات هم قرار داد)وارد می شویم و هر که ما را دوست بدارد و این محبّت او جز برای دنیا نباشد،[باید بداند که]هرگاه برپا کننده عدالتْ قیام کند،عدالتْ و دادگری او شاملِ نیکوکار و بدکار خواهد شد». (1)
149 . أعلام الدین از امام صادق علیه السلام:نمایندگانی به حضور امام حسین علیه السلام رسیدند و گفتند:ای فرزند پیامبر خدا!همراهان ما نزد معاویه رفتند و ما نزد شما آمدیم.
امام علیه السلام فرمود:«پس در این صورت،من بیش از آنان به شما جایزه می دهم».
گفتند:فدایت شویم!ما در طلب دینمان آمده ایم.
امام حسین علیه السلام سرش را زیر انداخت و متفکّرانه بر روی زمین،نقش و نگاری کشید و مدّتی دراز،تأمّل کرد.سپس،سرش را بالا آورد و فرمود:«نَمی از یَمی.هر کس،نه از سرِ خویشاوندی با ما،و نه به دلیل احسانی که به او کرده ایم و تنها به خاطر خدا و پیامبرش ما را دوست بدارد،روز قیامت،با ما مانند این دو
می آید»،و دو انگشت اشاره اش را کنار هم قرار داد.
ص:187
150 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عَن أمیر المؤمنین علیهما السلام: قال النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:أحِبُّوا اللّهَ بِما یَغذوکُم بِهِ مِن نِعَمِهِ،و أحِبّونی لِحُبِّ اللّهِ،و أحِبّوا أهلَ بَیتی لِحُبّی. (1)
151 . سنن الترمذی بإسناده عن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیّ بن أبی طالب علیه السلام: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أخَذَ بِیَدِ حَسَنٍ و حُسَینٍ فَقالَ:مَن أحَبَّنی و أحَبَّ هذَینِ و أباهُما و امَّهُما،کانَ مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القِیامَةِ. (2)
152 . الأمالی عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:یا أبا ذَرٍّ،مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ فَلیَحمَدِ اللّهَ عَلی أوَّلِ النِّعَمِ.قالَ:یا رَسولَ اللّهِ،و ما أوَّلُ النِّعَمِ؟
قالَ:طیبُ الوِلادَةِ؛إنَّهُ لا یُحِبُّنا أهلَ البَیتِ إلاّ مَن طابَ مَولِدُهُ. (3)
153 . معانی الأخبار عن زید بن علیّ عن أبیه علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،مَن أحَبَّنی و أحَبَّکَ و أحَبَّ الأَئِمَّةَ مِن وُلدِکَ فَلیَحمَدِ اللّهَ عَلی طیبِ مَولِدِهِ،فَإِنَّهُ لا یُحِبُّنا إلاّ مَن طابَت وِلادَتُهُ،و لا یُبغِضُنا إلاّ مَن خَبُثَت وِلادَتُهُ. (4)
ص:188
150 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خدا را به خاطر نعمت هایش که به شما می دهد،دوست بدارید و مرا به خاطرِ خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به خاطر من،دوست بدارید».
151 . سنن الترمذی به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا دست حسن و حسین علیهما السلام را گرفت و فرمود:«کسی که من و این دو نفر و پدر و مادر این دو را دوست بدارد،در روز قیامت،با من در یک درجه خواهد بود».
152 . الأمالی،طوسی از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای ابو ذر!هرکه ما اهل بیت را دوست دارد،پس خدا را بر نخستین نعمت،سپاس گوید».
ابو ذر پرسید:ای پیامبر خدا!نخستین نعمت،کدام است؟
فرمود:«حلال زادگی.تنها حلال زاده،ما اهل بیت را دوست دارد».
153 . معانی الأخبار به نقل از زید بن علی،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای علی!هر کس مرا دوست بدارد و تو را نیز دوست بدارد و امامانِ از نسل تو را نیز دوست داشته باشد،باید خدا را بر حلال زاده بودنش سپاس بگزارد؛چرا که تنها حلال زاده ما را دوست می دارد و تنها،حرام زاده ما را دشمن می دارد».
ص:189
154 . شرح الأخبار عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ بِقَلبِهِ،و جاهَدَ مَعَنا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ فِی الرَّفیقِ الأَعلی (1).
و مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ،و جاهَدَ مَعَنا بِلِسانِهِ،و ضَعُفَ عَن أن یُجاهِدَ مَعَنا بِیَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ دونَ تِلکَ.
و مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ،و ضَعُفَ عَن أن یُجاهِدَ مَعَنا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ دونَ ذلِکَ.
و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ،و أعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ فِی الدَّرکِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ.
و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ و لِسانِهِ،و کَفَّ عَنّا یَدَهُ؛فَهُوَ فِی النّارِ فَوقَ ذلِکَ.
و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ،و کَفَّ عَنّا لِسانَهُ و یَدَهُ؛فَهُوَ فِی النّارِ فَوقَ ذلِکَ. (2)
155 . شرح الأخبار عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن تَوالانا بِقَلبِهِ،و ذَبَّ عَنّا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الرَّفیقِ الأَعلی.
و مَن تَوالانا بِقَلبِهِ،و ذَبَّ عَنّا بِلِسانِهِ،و ضَعُفَ أن یَذُبَّ عَنّا بِیَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ دونَ ذلِکَ.
و مَن تَوالانا بِقَلبِهِ،و ضَعُفَ أن یَذُبَّ عَنّا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ دونَ ذلِکَ.
و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ،و أعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ فِی الدَّرکِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ.
و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ،و أعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ،و لَم یُعِن عَلَینا بِیَدِهِ؛فَهُوَ فِی النّارِ فَوقَ ذلِکَ.
و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ،و لَم یُعِن عَلَینا بِلِسانِهِ و لا بِیَدِهِ؛فَهُوَ فِی النّارِ فَوقَ ذلِکَ. (3)
ص:190
154 . شرح الأخبار از امام حسین علیه السلام:هر کس ما اهل بیت را به دل دوست بدارد و با زبان و دستش همراه ما بجنگد،با ما در بهشت و در رَفیق اعلا (1)خواهد بود.
و هر کس ما را به دل دوست بدارد و با زبانش همراه ما بجنگد،ولی از جنگیدن با سلاح به همراه ما ناتوان باشد،با ما در بهشت است،امّا در درجه ای فروتر.
و هر کس به دل ما را دوست بدارد و از این که با دست و زبان بجنگد،ناتوان است،با ما در بهشت است،اما از درجه قبلی هم فروتر.
و هر کس به دل ما را دشمن بدارد و با دست و زبان،علیه ما بکوشد،در ژرف ترین دَرَکات آتش[دوزخ]است.
و هر کس به دل و زبان با ما دشمنی کند،امّا اقدام عملی نکند،در آتش است،امّا اندکی بالاتر.
و هر کس به دل ما را دشمن بدارد و دست و زبان خویش را از ما نگاه دارد،در آتش است،امّا بالاتر از قبلی.
155 . شرح الأخبار از امام حسین علیه السلام:هر کس ما را با دلش دوست بدارد و با زبان و دستش از ما دفاع کند،با ما در رَفیقِ اعلا خواهد بود.
و هر کس ما را به دل دوست بدارد و با زبانش از ما دفاع کند و نتواند که با دستش از ما دفاع کند،با ما در بهشت است،امّا در درجه ای پایین تر.
و هر کس ما را به دل دوست بدارد و ناتوان باشد از این که با زبان و دستش از ما دفاع کند،با ما در بهشت است،امّا از درجه قبلی هم پایین تر.
و هر کس با دلش ما را دشمن بدارد و با زبان و دستش علیه ما یاری دهد،در ژرف ترین جایگاه آتش[دوزخ]است.
و هر کس ما را به دل،دشمن بدارد و با زبانش علیه ما یاری دهد،ولی با دستش علیه ما کاری نکند،در آتش است،امّا اندکی بالاتر.
و هر کس ما را به دل دشمن بدارد،امّا با زبان و دستش علیه ما کاری نکند،در آتش است،امّا بالاتر از قبلی.
ص:191
156 . الأمالی عن عبد الرحمن بن أبی لیلی عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اِلزَموا مَوَدَّتَنا أهلَ البَیتِ،فَإِنَّهُ مَن لَقِیَ اللّهَ و هُوَ یُحِبُّنا دَخَلَ الجَنَّةَ بِشَفاعَتِنا.وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ،لا یَنتَفِعُ عَبدٌ بِعَمَلِهِ إلاّ بِمَعرِفَتِنا. (1)
157 . فضائل الشیعة عن جابر عن أبی جعفر عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:حُبّی و حُبُّ أهلِ بَیتی نافِعٌ فی سَبعَةِ مَواطِنَ أهوالُهُنَّ عَظیمَةٌ:عِندَ الوَفاةِ،و فِی القَبرِ،و عِندَ النُّشورِ،و عِندَ الکِتابِ،و عِندَ الحِسابِ،و عِندَ المیزانِ،و عِندَ الصِّراطِ. (2)
158 . نزهة الناظر عن أبان بن تغلب: قالَ الإِمامُ الشَّهیدُ علیه السلام:مَن أحَبَّنا کانَ مِنّا أهلَ البَیتِ.فَقُلتُ:مِنکُم أهلَ البَیتِ؟!فَقالَ:مِنّا أهلَ البَیتِ،حَتّی قالَها ثَلاثا.
ثُمَّ قالَ علیه السلام:أما سَمِعتَ قَولَ العَبدِ الصّالِحِ: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» ؟ (3). (4)
159 . کشف الغمّة عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن أتانا لَم یَعدَم خَصلَةً مِن أربَعٍ:آیَةً مُحکَمَةً،و قَضِیَّةً عادِلَةً،و أخا مُستَفادا،و مُجالَسَةَ العُلَماءِ. (5)
160 . المناقب عن أبی سعید دینار عن الحسین علیه السلام: مَن أحَبَّنا نَفَعَهُ اللّهُ بِحُبِّنا و إن کانَ أسیرا فِی
الدَّیلَمِ،و إنَّ حُبَّنا لَیُساقِطُ (6)الذُّنوبَ کَما تُساقِطُ الرّیحُ الوَرَقَ. (7)
ص:192
156 . الأمالی،مفید به نقل از عبد الرحمن بن ابی لیلی،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«به مودّت ما اهل بیت ملتزم باشید که هر کس خدا را دیدار کند،در حالی که ما را دوست می دارد،به شفاعت ما به بهشت درمی آید و سوگند به کسی که جانم به دست اوست،هیچ بنده ای از عملش سود نمی برد،جز با معرفت به ما».
157 . فضائل الشیعة به نقل از جابر،از امام باقر،از امام زین العابدین از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«محبّت من و محبّت اهل بیت من،در هفت جای هولناک،سودمند است:مرگ،قبر،بیرون آمدن از قبر،گرفتن نامه اعمال،محاسبه اعمال،وزن شدنِ اعمال،و به گاه عبور از صراط».
158 . نزهة الناظر به نقل از ابان بن تغلب:امام شهید(امام حسین)علیه السلام فرمود:«هر کس ما را دوست بدارد،از ما اهل بیت است».
گفتم:از شما اهل بیت؟!
فرمود:«از ما اهل بیت».
تا سه بار تکرار کرد و سپس فرمود:«آیا گفته ابراهیم،بنده شایسته[ی خدا]را نشنیدی که:«هر کس از من پیروی کند،از من است»؟
159 . کشف الغمّة از امام حسین علیه السلام:هر کس نزد ما بیاید،یکی از این چهار ویژگی را از دست نمی دهد:آیتی استوار،حکمی عادلانه،برادری قابل استفاده،و همنشینی با عالمان.
160 . المناقب،ابن مَغازِلی به نقل از ابو سعید دینار،از امام حسین علیه السلام:هر کس ما را دوست بدارد،خداوند،سودی از آن به او می رساند،هر چند در دیلم اسیر
باشد.بی گمان،محبّت ما گناهان را می ریزد،همان گونه که باد،برگ را فرو می ریزد.
ص:193
6/3
وِلایَةُ أهلِ البَیتِ
161 . الأمالی بإسناده عن الحسین عن أبیه أمیر المؤمنین علیهما السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أخبَرَنی جَبرَئیلُ الرّوحُ الأَمینُ عَنِ اللّهِ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ و جَلَّ وَجهُهُ،قالَ:إنّی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنَا وَحدی؛عِبادی فَاعبُدونی،وَ لیَعلَم مَن لَقِیَنی مِنکُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مُخلِصا بِها أنَّهُ قَد دَخَلَ حِصنی،و مَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ عَذابی.
قالوا:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،و ما إخلاصُ الشَّهادَةِ للّهِ ِ؟
قالَ:طاعَةُ اللّهِ و رَسولِهِ،و وِلایَةُ أهلِ بَیتِهِ علیهم السلام. (1)
7/3
صِلَةُ أهلِ البَیتِ
162 . الأمالی عن أبان بن تغلب عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر عن أبیه عن جدّه علیهم السلام قال:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن أرادَ التَّوَسُّلَ إلَیَّ،و أن یَکونَ لَهُ عِندی یَدٌ أشفَعُ لَهُ بِها یَومَ القِیامَةِ،فَلیَصِل أهلَ بَیتی و یُدخِلِ السُّرورَ عَلَیهِم. (2)
ص:194
161 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم امیرمؤمنان،از پیامبر خدا،از جبرئیل روح الأمین،از خداوند که نام هایش پاک و ذاتش باشکوه است چنین خبر داد[که فرموده است:]:«منم خداوند یکتایی که خدایی جز من نیست.بندگان من!مرا بپرستید و باید دانسته شود که هر یک از شما مرا با گواهی خالصانه به یکتایی و یگانگی ام دیدار کند،به قلعه من درآمده است و هر کس به قلعه من درآید،از عذاب من،ایمن است».
گفتند:ای فرزند پیامبر خدا!گواهی خالصانه برای خدا،یعنی چه؟
فرمود:«اطاعت خدا و پیامبرش و ولایت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله».
162 . الأمالی،صدوق به نقل از ابان بن تَغلب،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر که می خواهد به من توسّل جوید و او را نزد من احسانی باشد که به واسطه آن،روز قیامتْ شفاعتش کنم،به خاندانم هدیه بدهد و آنان را شاد سازد».
ص:195
163 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن فاطمة بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله عن علیّ بن أبی طالب زوج فاطمة بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله،قال: أیُّما رَجُلٍ صَنَعَ إلی رَجُلٍ مِن وُلدی صَنیعَةً فَلَم یُکافِئهُ عَلَیها،فَأَنَا المُکافِئُ لَهُ عَلَیها. (1)
8/3
التَّوَسُّلُ بِأَهلِ البَیتِ
164 . کفایة الأثر عن عبد اللّه بن سعد عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: أخبَرَنی جَبرَئیلُ علیه السلام:لَمّا ثَبَّتَ اللّهُ عز و جل اسمَ مُحَمَّدٍ عَلی ساقِ العَرشِ،قُلتُ:یا رَبَّ هذَا الاِسمِ المَکتوبِ فی سُرادِقِ العَرشِ،أرِنی (2)أعَزَّ خَلقِکَ عَلَیکَ،قالَ:فَأَراهُ اللّهُ عز و جل اثنَی عَشَرَ أشباحا أبدانا بِلا أرواحٍ بَینَ السَّماءِ وَ الأَرضِ،فَقالَ:یا رَبِّ بِحَقِّهِم عَلَیکَ إلاّ أخبَرتَنی مَن هُم؟
قالَ:هذا نورُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ،و هذا نورُ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ،و هذا نورُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،و هذا نورُ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،و هذا نورُ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،و هذا نورُ موسَی بنِ جَعفَرٍ،و هذا نورُ عَلِیِّ بنِ موسی،و هذا نورُ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،و هذا نورُ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ،و هذا نورُ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ،و هذا نورُ الحُجَّةِ القائِمِ المُنتَظَرِ.
قالَ:فَکانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:ما أحَدٌ یَتَقَرَّبُ إلَی اللّهِ عز و جل بِهؤُلاءِ القَومِ،إلاّ أعتَقَ اللّهُ تَعالی رَقَبَتَهُ مِنَ النّارِ. (3)
ص:196
163 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:هر که به یکی از فرزندان من نیکی کند،امّا او جبران نکند،من برایش جبران خواهم کرد.
164 . کفایة الأثر به نقل از عبد اللّه بن سعد،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«جبرئیل علیه السلام به من خبر داد که چون خدای عز و جل،نام محمّد را بر پایه عرش نگاشت،گفتم:ای پروردگارِ این نام نوشته شده بر سراپرده عرش!عزیزترین خلقت را به من نشان ده.
پس خداوند عز و جل،دوازده مثال،همچون بدن های بی جان،میان آسمان و زمین به او نشان داد.
پس جبرئیل علیه السلام گفت:پروردگارا!به حقّ ایشان بر تو،به من بگو اینان که هستند؟
خداوند فرمود:"این،نور علی بن ابی طالب است و این،نور حسن و حسین است و این،نور علی بن الحسین است و این،نور محمّد بن علی است و این،نور جعفر بن محمّد است و این،نور موسی بن جعفر است و این،نور علی بن موسی است و این،نور محمّد بن علی است و این،نور علی بن محمّد است و این،نور حسن بن علی است و این،نور حجّت قائمِ منتظر است"».
پیامبر خدا فرمود:«هیچ کس با این گروه به خدا تقرّب نجست،جز آن که خدای متعال،او را از آتش رهایی بخشید».
ص:197
9/3
بُغضُ أهلِ البَیتِ
165 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: ما کُنّا نَعرِفُ المُنافِقینَ عَلی عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلاّ بِبُغضِهِم عَلِیّا و وُلدَهُ علیهم السلام. (1)
166 . سبل الهدی و الرشاد عن أبی بکر البزقانی عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:مَن سَبَّ أهلَ البَیتِ،فَإِنَّما یَسُبُّ اللّهَ و رَسولَهُ. (2)
167 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:حُرِّمَتِ الجَنَّةُ عَلی مَن ظَلَمَ أهلَ بَیتی و قاتَلَهُم،و عَلَی المُعتَرِضِ عَلَیهِم وَ السّابِّ لَهُم، «أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» 3 . (3)
168 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله عن جبرئیل عن اللّه تعالی: مَن عادی أولِیائی فَقَد بارَزَنی بِالمُحارَبَةِ،و مَن حارَبَ أهلَ بَیتِ نَبِیّی فَقَد حَلَّ عَلَیهِ عَذابی،و مَن تَوَلّی غَیرَهُم فَقَد حَلَّ عَلَیهِ غَضَبی،و مَن أعَزَّ غَیرَهُم فَقَد آذانی،و مَن آذانی فَلَهُ النّارُ. (4)
ص:198
165 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:ما،در روزگار پیامبر خدا،منافقان را تنها از دشمنی شان با علی و فرزندانش می شناختیم.
166 . سبل الهُدی و الرشاد به نقل از ابو بکر بزقانی،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس اهل بیت را دشنام دهد،خدا و پیامبرش را دشنام داده است».
167 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم امیرمؤمنان علی بن ابی طالب گفت که پیامبر خدا فرمود:«بهشت،بر کسی که به خاندانم ستم کند و با آنان بجنگد،حرام است؛و نیز بر کسی که متعرّضِ آنان شود و به آنان،ناسزا بگوید.«اینان را بهره ای در آخرت نیست.خدا با آنان سخن نمی گوید و روز قیامت،به آنان نمی نگرد و پاکشان نمی دارد و عذابی دردناک دارند»».
168 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل علیه السلام از خدای متعال:«هر کس با اولیای من عداوت ورزد،آشکارا با من به مبارزه برخاسته است و هر کس با اهل بیت پیامبرم بجنگد،عذابم بر او روا گشته است و هر کس غیرِ آنان را ولی خود گیرد،خشمم بر او روا شده است و هر کس جز آنان را گرامی بدارد،مرا آزار رسانده است و هر کس مرا آزار برساند،آتش[دوزخ]برای اوست».
ص:199
169 . الأمالی عن زید بن علیّ: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام و هُوَ آخِذٌ بِشَعرِهِ،قالَ:سَمِعتُ أبِی الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام و هُوَ آخِذٌ بِشَعرِهِ،قالَ:سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام و هُوَ آخِذٌ بِشَعرِهِ،قالَ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ آخِذٌ بِشَعرِهِ،قالَ:
مَن آذی شَعرَةً مِنّی فَقَد آذانی،و مَن آذانی فَقَد آذَی اللّهَ عز و جل،و مَن آذَی اللّهَ عز و جل لَعَنَهُ مَلَأُ السَّماواتِ و مَلَأُ الأَرضِ.و تَلا: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً» 1 . (1)
ص:200
169 . الأمالی،طوسی به نقل از زید بن علی:پدرم امام زین العابدین،در حالی که مویش را در دست گرفته بود،فرمود:از پدرم حسین علیه السلام،در حالی که مویش را گرفته بود،شنیدم که فرمود:از امیرمؤمنان،علی بن ابی طالب،در حالی که مویش را گرفته بود،شنیدم که فرمود:از پیامبر خدا،در حالی که مویش را گرفته بود،شنیدم که فرمود:«هر کس یک مو از مرا آزار دهد،مرا آزرده است و هر کس مرا آزار دهد،بی تردید،خدای عز و جل را آزرده است و هر کس خدای عز و جل را آزار دهد،همه آسمانیان و همه زمینیان،او را لعنت می کنند».
سپس تلاوت کرد:««بی گمان،کسانی که خدا و پیامبرش را آزار می دهند،خداوند،آنان را در دنیا و آخرت،لعنت می کند و عذابی خوارکننده برایشان آماده ساخته است»».
ص:201
الفَصلُ الرّابِعُ:امّ الأئمّة من أهل البیت
1/4
فَضلُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ
170 . المناقب عن الحسین بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:فاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ. (1)
171 . مئة منقبة بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:فاطِمَةُ مُهجَةُ قَلبی،وَ ابناها ثَمَرَةُ فُؤادی،و بَعلُها نورُ بَصَری،وَ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِها امناءُ رَبّی و حَبلُهُ المَمدودُ بَینَهُ و بَینَ خَلقِهِ،مَنِ اعتَصَمَ بِهِم نَجا،و مَن تَخَلَّفَ عَنهُم هَوی. (2)
172 . المستدرک علی الصحیحین بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام: قالَ
رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِفاطِمَةَ علیها السلام:إنَّ اللّهَ یَغضَبُ لِغَضَبِکِ،و یَرضی لِرِضاکِ. (3)
ص:202
170 . المناقب،کوفی به نقل از حسین بن علی بن الحسین،از پدرش امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«فاطمه،سَرورِ زنان جهانیان است».
171 . مئة منقبة به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«فاطمه،حیاتِ دل من است و پسرانش،میوه دل من،شوهرش نور دیده ام و امامانِ از نسل او،امانتداران پروردگارم و ریسمانِ کشیده شده میان او و خلقش هستند.هر کس به آنان چنگ زند،نجات می یابد و هر کس از آنان تخلّف ورزد،سرنگون می شود».
172 . المستدرک علی الصحیحین به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا
به فاطمه علیها السلام فرمود:«خداوند،به خشم تو خشم می گیرد و به خشنودی ات،خشنود می شود».
ص:203
173 . الإرشاد: إنَّ الحَسَنَ بنَ الحَسَنِ خَطَبَ إلی عَمِّهِ الحُسَینِ علیه السلام إحدَی ابنَتَیهِ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:اِختَر یا بُنَیَّ أحَبَّهُما إلَیکَ،فَاستَحیَا الحَسَنُ و لَم یُحِر (1)جَوابا.
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:فَإِنّی قَدِ اختَرتُ لَکَ ابنَتی فاطِمَةَ،و هِیَ أکثَرُهُما شَبَها بِاُمّی فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله. (2)
174 . دلائل الإمامة عن الحسین بن زید عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:إنَّما سُمِّیَت فاطِمَةُ فاطِمَةَ؛لِأَنَّها فُطِمَت هِیَ و شیعَتُها و ذُرِّیَّتُها مِنَ النّارِ. (3)
2/4
وَفاتُها
175 . الأمالی عن علیّ بن محمّد الهرمزانی عن علیّ بن الحسین بن علیّ عن أبیه الحسین علیهما السلام: لَمّا مَرِضَت فاطِمَةُ بِنتُ النَّبِیِّ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ و آلِهِ و عَلَیهَا السَّلامُ،وَصَّت إلی عَلِیٍّ
صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ أن یَکتُمَ أمرَها،و یُخفِیَ خَبَرَها،و لا یُؤذِنَ أحَدا بِمَرَضِها،فَفَعَلَ ذلِکَ،و کانَ یُمَرِّضُها بِنَفسِهِ،و تُعینُهُ عَلی ذلِکَ أسماءُ بِنتُ عُمَیسٍ رَحِمَهَا اللّهُ عَلَی استِسرارٍ بِذلِکَ کَما وَصَّت بِهِ.
فَلَمّا حَضَرَتهَا الوَفاةُ وَصَّت أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام أن یَتَوَلّی أمرَها،و یَدفِنَها لَیلاً،و یُعَفِّیَ (4)قَبرَها.فَتَوَلّی ذلِکَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام و دَفَنَها،و عَفّی مَوضِعَ قَبرِها.
فَلَمّا نَفضَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبرِ هاجَ بِهِ الحُزنُ،فَأَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیهِ،و حَوَّلَ وَجهَهُ إلی قَبرِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:
السَّلامُ عَلَیکَ یا رَسولَ اللّهِ مِنّی،وَ السَّلامُ عَلَیکَ مِنِ ابنَتِکَ و حَبیبَتِکَ و قُرَّةِ عَینِکَ،و زائِرَتِکَ وَ البائِتَةِ فِی الثَّری بِبُقعَتِکَ،وَ المُختارِ لَهَا اللّهُ سُرعَةَ اللِّحاقِ بِکَ،قَلَّ یا رَسولَ اللّهِ عَن صَفِیَّتِکَ صَبری،و ضَعُفَ عَن سَیِّدَةِ النِّساءِ تَجَلُّدی،إلاّ أنَّ فِی التَّأَسّی لی بِسُنَّتِکَ وَ الحُزنِ الَّذی حَلَّ بی بِفِراقِکَ مَوضِعَ التَّعَزّی،فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودِ قَبرِکَ بَعدَ أن فاضَت نَفسُکَ عَلی صَدری،و غَمَّضتُکَ بِیَدی،و تَوَلَّیتُ أمرَکَ بِنَفسی،نَعَم و فی کِتابِ اللّهِ أنعَمُ القَبولِ: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» 5 .
لَقَدِ استُرجِعَتِ الوَدیعَةُ،و اخِذَتِ الرَّهینَةُ،وَ اختُلِسَتِ الزَّهراءُ،فَما أقبَحَ الخَضراءَ وَ الغَبراءَ (5)،یا رَسولَ اللّهِ!أمّا حُزنی فَسَرمَدٌ (6)،و أمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ (7)،لا یَبرَحُ الحُزنُ مِن قَلبی أو یَختارَ اللّهُ لی دارَکَ الَّتی أنتَ فیها مُقیمٌ،کَمَدٌ (8)مُقَیِّحٌ،و هَمٌّ مُهَیِّجٌ،سَرعانَ
ما فُرِّقَ بَینَنا،و إلَی اللّهِ أشکو.و سَتُنَبِّئُکَ ابنَتُکَ بِتَضافُرِ امَّتِکَ عَلَیَّ و عَلی هَضمِها حَقَّها،فَاستَخبِرهَا الحالَ،فَکَم مِن غَلیلٍ مُعتَلِجٍ (9)بِصَدرِها لَم تَجِد إلی بَثِّهِ سَبیلاً،و سَتَقولُ،و یَحکُمُ اللّهُ و هُوَ خَیرُ الحاکِمینَ.
سَلامٌ عَلَیکَ یا رَسولَ اللّهِ سَلامَ مُوَدِّعٍ،لا سَئِمٍ و لا قالٍ (10)،فَإِن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ،و إن اقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصّابِرینَ،وَ الصَّبرُ أیمَنُ و أجمَلُ،و لَو لا غَلَبَةُ المُستَولینَ عَلَینا لَجَعَلتُ المُقامَ عِندَ قَبرِک لِزاما،و لَلَبِثتُ عِندَهُ مَعکوفا،و لَأَعوَلتُ إعوالَ الثَّکلی عَلی جَلیلِ الرَّزِیَّةِ،فَبِعَینِ اللّهِ تُدفَنُ ابنَتُکَ سِرّا،و تُهتَضَمُ حَقَّها قَهرا،و تُمنَعُ إرثَها جَهرا،و لَم یَطُلِ العَهدُ،و لَم یَخلُ مِنکَ الذِّکرُ،فَإِلَی اللّهِ یا رَسولَ اللّهِ المُشتَکی،و فیکَ أجمَلُ العَزاءِ،و صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ و عَلَیها و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ. (11)
ص:204
173 . الإرشاد: حسن پسر امام حسن علیه السلام یکی از دختران عمویش امام حسین علیه السلام را از ایشان خواستگاری کرد.امام حسین علیه السلام به او فرمود:«پسر عزیزم!هر کدام را که بیشتر دوست داری،برگزین»؛امّا حسن،خجالت کشید و پاسخی نداد.
امام حسین علیه السلام فرمود:«من،دخترم فاطمه را برای تو برگزیدم که بیشترین شباهت را به مادرم فاطمه،دختر پیامبر خدا دارد».
174 . دلائل الإمامة به نقل از حسین بن زید،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:«فاطمه،به این دلیلْ فاطمه(بازداشته)نامیده شد که او و پیروان و فرزندانش از آتش[دوزخ]،باز داشته شدند».
175 . الأمالی،مفید به نقل از علی بن محمّد هرمزانی،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:چون فاطمه علیها السلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله بیمار شد،به علی علیه السلام سفارش کرد که امرش را پنهان و خبرش را مخفی بدارد و هیچ کس را از بیماری اش آگاه نکند
و علی علیه السلام چنین کرد و خود،از او پرستاری می کرد.اسماء بنت عمیس نیز که خدایش بیامرزد،او را بر مخفی داشتن این امر،همان گونه که فاطمه علیها السلام سفارش کرده بود،یاری می داد.
چون وفاتش در رسید،به امیرمؤمنان وصیّت کرد که کارش را خود به عهده بگیرد و او را شبانه دفن کند و قبرش را بی نشان و مخفی بگذارد.امیرمؤمنان،این کار را به عهده گرفت و فاطمه علیها السلام را به خاک سپرد و نشانه های قبرش را محو کرد.
چون دستش را از خاک قبر تکاند،غم به او هجوم آورد و اشک هایش بر گونه هایش ریخت.رو به قبر پیامبر خدا کرد و گفت:«ای پیامبر خدا!از من به تو سلام،و نیز از دختر و محبوب و روشنیِ چشمت و زائرت و خفته در خاک بقعه ات؛او که خدا پیوستن شتابان به تو را برایش برگزید.
ای پیامبر خدا!شکیبایی ام برای از کف دادن یار مهربانت،کم گشته و توانِ حرکتم از فقدان سَرور زنان،سست شده است،جز آن که اقتدای من به سنّت تو و اندوهی که در فراق تو به من دست داد،تسلّی بخش من در این مصیبت است که من،پس از جان دادنت بر روی سینه ام و بستن چشمانت با دستم،خود،عهده دارِ کارَت شدم و تو را در قبر نهادم و سنگش را محکم کردم.آری!در کتاب خدا،درباره بهترین[عامل]تحمّل[مصیبت]آمده است:«ما از آنِ خداییم و به سوی او باز می گردیم».
بی گمان،امانت،باز گردانده و گرو،باز گرفته شده و زهرا،رُبوده شد.چه زشت به نظر می آید آسمان و زمین،ای پیامبر خدا!اندوهم جاودان و شبم بی خواب است.اندوه از دلم بیرون نمی رود تا خداوند برای من نیز سرای اقامت تو را برگزیند.غمی دهشتناک و اندوهی هیجان زاست.چه زود از هم جدا
شدیم!به خدا شکوه می بَرَم.
دخترت،هجوم پشتْ در پشتِ امّتت بر من و خوردن حقّش را به تو خبر می دهد.وضع او را از خود او بپرس.که بسی دردمند که چیزی در دلش عقده می شود و راهی برای عقده گشایی نمی یابد،و او به زودی برای تو می گوید،و خدا حکم می رانَد،و او بهترینِ حاکمان است.
خدا حافظ،ای پیامبر خدا!خداحافظیِ کسی که جدا شدنش از تو،از روی ناراحتی و ناخوش داشتن نیست.اگر باز می گردم،از ملالت نیست و اگر می مانم،از بدگمانی به وعده الهی به صابران نیست،که صبر،مبارک تر و زیباتر است.اگر چیرگی این چیرگان بر ما نبود،برای همیشه نزد قبرت می ماندم و در کنارت معتکف می شدم و چون زنِ فرزندْ مرده،بر بزرگی مصیبت،شیون می کردم.در دیدرَسِ خدا،دخترت مخفیانه دفن می شود و حقّش به زور خورده می شود و آشکارا از[رسیدن به]ارثش بازش می دارند،در حالی که از عهد تو مدّتی نگذشته و تو از یاد نرفته ای.
ای پیامبر خدا!به خدا شِکوه می برم و زیباترین شکیب را از تو می آموزم.درودهای خدا و رحمت و برکات او بر تو و فاطمه باد!».
ص:205
ص:206
ص:207
3/4
غُسلُها و کَفنُها
176 . بحار الأنوار عن أبی عبد اللّه الحسین علیه السلام: إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام غَسَّلَ فاطِمَةَ علیها السلام ثَلاثا و خَمسا،و جَعَلَ فِی الغَسلَةِ الخامِسَةِ الآخِرَةِ شَیئا مِنَ الکافورِ،و أشعَرَها (1)
مِئزَرا سابِغا (2)دونَ الکَفَنِ،و کانَ هُوَ الَّذی یَلی ذلِکَ مِنها و هُوَ یَقولُ:
اللّهُمَّ إنَّها أمَتُکَ،و بِنتُ رَسولِکَ و صَفِیِّکَ و خِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ،اللّهُمَّ لَقِّنها حُجَّتَها،و أعظِم بُرهانَها،و أعلِ دَرَجَتَها،وَ اجمَع بَینَها و بَینَ أبیها مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. (3)
ص:208
176 . بحار الأنوار از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان،سه و پنج بار،فاطمه علیها السلام را غسل داد و در بار پنجم و آخر،با آب و کافور،غسلش داد و جامه ای سرتاسری زیرِ کفن
بر او پوشانْد و خود،این امور را به عهده داشت و می گفت:«خدایا!او کنیز تو و دختر پیامبرت و برگزیده تو و برگزیده از خلقت است.خدایا!حجّتش را بر او تلقین کن و برهانش را بزرگ دار و درجه اش را بالا ببر و میان او و پدرش جمع کن».
ص:209
4/4
شَکواها لِأَبیها
177 . الملهوف عن عمر بن علیّ بن أبی طالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: لَتَلقَیَنَّ فاطِمَةُ أباها شاکِیَةً ما لَقِیَت ذُرِّیَّتُها مِن امَّتِهِ،و لا یَدخُلُ الجَنَّةَ أحَدٌ آذاها فی ذُرِّیَّتِها. (1)
178 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:تُحشَرُ ابنَتی فاطِمَةُ علیها السلام یَومَ القِیامَةِ و مَعَها ثِیابٌ مَصبوغَةٌ بِالدِّماءِ،تَتَعَلَّقُ بِقائِمَةٍ مِن قَوائِمِ العَرشِ،تَقولُ:یا أحکَمَ الحاکِمینَ،احکُم بَینی و بَینَ قاتِلِ وَلَدی.
و یُحکَمُ لاِبنَتی فاطِمَةَ و رَبِّ الکَعبَةِ. (2)
179 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ
اللّهِ صلی الله علیه و آله:تُحشَرُ ابنَتی فاطِمَةُ و عَلَیها حُلَّةُ الکَرامَةِ،و قَد عُجِنَت بِماءِ الحَیَوانِ (3)،فَیَنظُرُ إلَیهَا الخَلائِقُ فَیَتَعَجَّبونَ مِنها.ثُمَّ تُکسی أیضا مِن حُلَلِ الجَنَّةِ ألفَ حُلَّةٍ،مَکتوبٌ عَلی کُلِّ حُلَّةٍ بِخَطٍّ أخضَرَ:«أدخِلوا بِنتَ مُحَمَّدٍ الجَنَّةَ عَلی أحسَنِ صورَةٍ و أحسَنِ کَرامَةٍ و أحسَنِ مَنظَرٍ»،فَتُزَفُّ إلَی الجَنَّةِ کَما تُزَفُّ العَروسُ،فَیُوَکَّلُ بِها سَبعونَ ألفَ جارِیَةٍ. (4)
ص:210
177 . الملهوف از عمر بن علی بن ابی طالب،از امام حسین علیه السلام:بی گمان،فاطمه علیها السلام به پدرش از آنچه فرزندانش از امّت دیده اند،شکایت می بَرَد و هر کس که فاطمه علیها السلام را با آزردن فرزندانش،آزار دهد،به بهشت درنمی آید.
178 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«فاطمه،روز قیامت،در حالی محشور می شود که لباسی خونین همراه دارد و یکی از ستون های عرش را گرفته و می گوید:"ای حاکم ترینِ حاکمان!میان من و قاتل فرزندم حکم کن".
و به خدای کعبه سوگند،به سود دخترم فاطمه،حکم می شود».
179 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«دخترم فاطمه،در حالی محشور می شود که جامه کرامت به تن دارد؛جامه ای که
با آب حیات،عجین شده است و مردم به آن می نِگرند و از آن به شگفت می آیند.
سپس،دوباره از جامه های زَربَفت بهشتی،هزار جامه بر او می پوشانند و بر هر جامه به خطّی سبز نوشته شده است:"دختر محمّد را با بهترین صورت و نیکوترین بزرگداشت و به زیباترین شکل،به بهشت درآورید".
پس همچون عروس شبِ زفاف،او را به بهشت می برند و هفتاد هزار بانوی خدمتکار به خدمت وی می گمارند».
ص:211
180 . دلائل الإمامة بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ نادی مُنادٍ:یا مَعشَرَ الخَلائِقِ،غُضّوا أبصارَکُم و نَکِّسوا رُؤوسَکُم حَتّی تَمُرَّ فاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ.فَتَکونُ أوَّلَ مَن یُکسی،و تَستَقبِلُها مِنَ الفِردَوسِ اثنا عَشَرَ ألفَ حَوراءَ،و خَمسونَ ألفَ مَلَکٍ،عَلی نَجائِبَ (1)مِنَ الیاقوتِ،أجنِحَتُها و أزِمَّتُهَا (2)اللُّؤلُؤُ الرَّطبُ،رُکُبُها مِن زَبَرجَدٍ،عَلَیها رَحلٌ مِنَ الدُّرِّ،عَلی کُلِّ رَحلٍ نُمرُقَةٌ (3)مِن سُندُسٍ،حَتّی یَجوزوا بِهَا الصِّراطَ،و یَأتوا بِهَا الفِردَوسَ،فَیَتَباشَرُ بِمَجیئِها أهلُ الجِنانِ.
فَتَجلِسُ عَلی کُرسِیٍّ مِن نورٍ،و یَجلِسونَ حَولَها،و هِیَ جَنَّةُ الفِردَوسِ الَّتی سَقفُها
عَرشُ الرَّحمنِ،و فیها قَصرانِ:قَصرٌ أبیَضُ و قَصرٌ أصفَرُ مِن لُؤلُؤَةٍ عَلی عِرقٍ (4)واحِدٍ؛فِی القَصرِ الأَبیَضِ سَبعونَ ألفَ دارٍ مَساکِنُ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ،و فِی القَصرِ الأَصفَرِ سَبعونَ ألفَ دارٍ مَساکِنُ إبراهیمَ و آلِ إبراهیمَ.
ثُمَّ یَبعَثُ اللّهُ عز و جل مَلَکا لَها لَم یُبعَث إلی أحَدٍ قَبلَها،و لا یُبعَثُ إلی أحَدٍ بَعدَها،فَیَقولُ:إنَّ رَبَّکِ یَقرَأُ عَلَیکِ السَّلامَ و یَقولُ:سَلینی.
فَتَقولُ:هُوَ السَّلامُ،و مِنهُ السَّلامُ،قَد أتَمَّ عَلَیَّ نِعمَتَهُ،و هَنَّأَنی کَرامَتَهُ،و أباحَنی جَنَّتَهُ،و فَضَّلَنی عَلی سائِرِ خَلقِهِ،أسأَلُهُ وُلدی و ذُرِّیَّتی،و مَن وَدَّهُم بَعدی و حَفِظَهُم فِیَّ.
قالَ:فَیوحِی اللّهُ إلی ذلِکَ المَلَکِ مِن غَیرِ أن یَزولَ مِن مَکانِهِ،أخبِرها أنّی قَد شَفَّعتُها فی وُلدِها و ذُرِّیَّتِها و مَن وَدَّهُم فیها،و حَفِظَهُم بَعدَها.
قالَ:فَتَقولُ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی أذهَبَ عَنِّی الحَزَنَ،و أقَرَّ عَینی.فَیُقِرُّ اللّهُ بِذلِکَ عَینَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. (5)
ص:212
180 . دلائل الإمامة به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:چون روز قیامت شود،منادی ندا می دهد:«ای مردم!دیده هایتان را فرو بخوابانید و سرهایتان را پایین بیندازید تا فاطمه دختر محمّد،بگذرد».
پس،نخستین کسی که پوشانده می شود و دوازده هزار حوریه از بهشت به استقبالش می آیند و نیز پنجاه هزار فرشته،سوار بر مَرکب هایی از یاقوت که بال ها و زمام هایشان از مروارید نو و رکاب هایشان از زِبَرجد و جهازشان از درّ است و بر هر جهازی،فرشی از ابریشم گسترده است،تا او را از صراط بگذرانند و به بهشت درآورند و بهشتیان،همدیگر را به آمدنش مژده می دهند.
فاطمه علیها السلام،بر صندلی ای از نور می نشیند و آنان،گِرد او می نشینند.آن،
بهشتِ فردوس است که سقفش عرش رحمان است و در آن،دو قصر است:قصری سفید و قصری زرد،از مرواریدِ یک شکل.در قصر سفید،هفتاد هزار خانه برای محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان اوست و در قصر زرد،هفتاد هزار خانه برای ابراهیم علیه السلام و خاندان اوست.
سپس،خداوند عز و جل،فرشته ای برای او روانه می کند که پیش از آن برای هیچ کس نفرستاده است و به سوی کسی پس از او نیز روانه نمی کند و[فرشته]می گوید:«پروردگارت به تو سلام می رسانَد و می گوید:از من بخواه».
فاطمه علیها السلام می گوید:او سلام است و سلامت،از اوست.نعمتش را بر من تمام،کرامتش را برایم مهیّا و بهشتش را برایم روا کرده و مرا بر بقیه خلقش برتری داده است.از او[حقّ شفاعت]فرزندان و دودمانم و هر کس که پس از من،آنان را دوست داشته و به خاطر من،رعایتشان کرده است،می خواهم.
پس خداوند به آن فرشته و در همان جا وحی می کند که:«به او خبر بده که من،او را در حقّ فرزندان و نسل و دوستداران و رعایت کنندگان آنها پس از او،شفیع قرار دادم».
فاطمه علیها السلام می گوید:ستایش،خدایی راست که اندوهم را بُرد و چشمم را روشن داشت.
پس خداوند،بدان،چشم محمّد صلی الله علیه و آله را روشن می دارد.
ص:213
ص:214
ص:215
الفَصلُ الخامِسُ:إمامة أهل البیت
1/5
الاِحتِجاجُ عَلی إمامَةِ أهلِ البَیتِ
181 . کتاب سلیم بن قیس: لَمّا کانَ قَبلَ مَوتِ مُعاوِیَةَ بِسَنَةٍ،حَجَّ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ و عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ و عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ مَعَهُ.فَجَمَعَ الحُسَینُ علیه السلام بَنی هاشِمٍ؛رِجالَهُم و نِساءَهُم و مَوالِیَهُم و شیعَتَهُم مَن حَجَّ مِنهُم،و مِنَ الأَنصارِ مِمَّن یَعرِفُهُ الحُسَینُ علیه السلام و أهلُ بَیتِهِ،ثُمَّ أرسَلَ رُسُلاً:لا تَدَعوا أحَدا مِمَّن حَجَّ العامَ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله المَعروفینَ بِالصَّلاحِ وَ النُّسُکِ إلاَّ اجمَعوهُم لی.
فَاجتَمَعَ إلَیهِ بِمِنیً أکثَرُ مِن سَبعِمِئَةِ رَجُلٍ و هُم فی سُرادِقِهِ (1)،عامَّتُهُم مِنَ التّابِعینَ،و نَحوٌ مِن مِائَتَی رَجُلٍ مِن أصحابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و غَیرِهِم.فَقامَ فیهِمُ الحُسَینُ علیه السلام خَطیبا،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:
أمّا بَعدُ،فَإِنَّ هذَا الطّاغِیَةَ قَد فَعَلَ بِنا و بِشیعَتِنا ما قَد رَأَیتُم و عَلِمتُم و شَهِدتُم،و إنّی اریدُ أن أسأَلَکُم عَن شَیءٍ،فَإِن صَدَقتُ فَصَدِّقونی،و إن کَذَبتُ فَکَذِّبونی:أسأَلُکُم بِحَقِّ اللّهِ عَلَیکُم و حَقِّ رَسولِ اللّهِ و حَقِّ قَرابتی مِن نَبِیِّکُم،لَمّا سَیَّرتُم مَقامی هذا
و وَصَفتُم مَقالَتی،و دَعَوتُم أجمَعینَ فی أنصارِکُم مِن قَبائِلِکُم مَن أمِنتُم مِنَ النّاسِ و وَثِقتُم بِهِ،فَادعوهُم إلی ما تَعلَمونَ مِن حَقِّنا؛فَإِنّی أتَخَوَّفُ أن یَدرُسَ (2)هذَا الأَمرُ و یَذهَبَ الحَقُّ و یُغلَبَ،وَ اللّهُ مُتِمُّ نورِهِ و لَو کَرِهَ الکافِرونَ.
و ما تَرَکَ شَیئا مِمّا أنزَلَ اللّهُ فیهِم مِنَ القُرآنِ إلاّ تَلاهُ و فَسَّرَهُ،و لا شَیئا مِمّا قالَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی أبیهِ و أخیهِ و امِّهِ و فی نَفسِهِ و أهلِ بَیتِهِ إلاّ رَواهُ.
و کُلُّ ذلِکَ یَقولُ الصَّحابَةُ:اللّهُمَّ نَعَم،قَد سَمِعنا و شَهِدنا.
و یَقولُ التّابِعِیُّ:اللّهُمَّ قَد حَدَّثَنی بِهِ مَن اصَدِّقُهُ و أَ أتَمنُهُ مِنَ الصَّحابَةِ.
فَقالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ إلاّ حَدَّثتُم بِهِ مَن تَثِقونَ بِهِ و بِدینِهِ.
قالَ سُلَیمٌ:فَکانَ فیما ناشَدَهُمُ الحُسَینُ علیه السلام و ذَکَّرَهُم أن قالَ:
أنشُدُکُمُ اللّهَ،أ تَعلَمونَ أنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام کانَ أخا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ آخی بَینَ أصحابِهِ،فَآخی بَینَهُ و بَینَ نَفسِهِ،و قالَ:أنتَ أخی و أنَا أخوکَ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قال:أنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله اشتَری مَوضِعَ مَسجِدِهِ و مَنازِلِهِ فَابتَناهُ،ثُمَّ ابتَنی فیهِ عَشَرَةَ مَنازِلَ؛تِسعَةً لَهُ،و جَعَلَ عاشِرَها فی وَسَطِها لِأَبی،ثُمَّ سَدَّ کُلَّ بابٍ شارِعٍ (3)إلَی المَسجِدِ غَیرَ بابِهِ،فَتَکَلَّمَ فی ذلِکَ مَن تَکَلَّمَ،فَقالَ صلی الله علیه و آله:«ما أنَا سَدَدتُ أبوابَکُم و فَتَحتُ بابَهُ،و لکِنَّ اللّهَ أمَرَنی بِسَدِّ أبوابِکُم و فَتحِ بابِهِ»،ثُمَّ نَهَی النّاسَ أن یَناموا فِی المَسجِدِ غَیرَهُ،و کانَ یُجنِبُ فِی المَسجِدِ و مَنزِلُهُ فی مَنزِلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَوُلِدَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و لَهُ فیهِ أولادٌ؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قال:أ فَتَعلَمونَ أنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ حَرَصَ عَلی کَوَّةٍ (4)قَدرَ عَینِهِ یَدَعُها مِن مَنزِلِهِ إلَی المَسجِدِ،فَأَبی عَلَیهِ،ثُمَّ خَطَبَ صلی الله علیه و آله فَقالَ:«إنَّ اللّهَ أمَرَ موسی أن یَبنِیَ مَسجِدا طاهِرا لا یَسکُنُهُ غَیرُهُ و غَیرُ هارونَ وَ ابنَیهِ،و إنَّ اللّهَ أمَرَنی أن أبنِیَ مَسجِدا طاهِرا لا یَسکُنُهُ غَیری و غَیرُ أخی وَ ابنَیهِ»؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَصَبَهُ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ،فَنادی لَهُ بِالوِلایَةِ و قالَ:«لِیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ»؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لَهُ فی غَزوَةِ تَبوکَ:«أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی،و أنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدی»؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ دَعَا النَّصاری مِن أهلِ نَجرانَ إلَی المُباهَلَةِ،لَم یَأتِ إلاّ بِهِ و بِصاحِبَتِهِ وَ ابنَیهِ؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،أ تَعلَمونَ أنَّهُ دَفَعَ إلَیهِ اللِّواءَ یَومَ خَیبَرَ،ثُمَّ قالَ:«لَأَدفَعُهُ إلی رَجُلٍ یُحِبُّهُ اللّهُ و رَسولُهُ و یُحِبُّ اللّهَ و رَسولَهُ،کَرّارٍ غَیرِ فَرّارٍ،یَفتَحُهَا اللّهُ عَلی یَدَیهِ»؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعَثَهُ بِبَراءَةَ،و قالَ:«لا یُبَلِّغُ عَنّی إلاّ أنَا أو
رَجُلٌ مِنّی»؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم تَنزِل بِهِ شِدَّةٌ قَطُّ إلاّ قَدَّمَهُ لَها ثِقَةً بِهِ،و أنَّهُ لَم یَدعُهُ بِاسمِهِ قَطُّ إلاّ أن یَقولَ:یا أخی،وَ ادعوا لی أخی؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَضی بَینَهُ و بَینَ جَعفَرٍ و زَیدٍ،فَقالَ لَهُ:«یا عَلِیُّ،أنتَ مِنّی و أنَا مِنکَ،و أنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ و مُؤمِنَةٍ بَعدی»؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّهُ کانَت لَهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کُلَّ یَومٍ خَلوَةٌ و کُلَّ لَیلَةٍ دَخلَةٌ؛إذا سَأَلَهُ أعطاهُ،و إذا سَکَتَ أبدَأَهُ؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَضَّلَهُ عَلی جَعفَرٍ و حَمزَةَ حینَ قالَ لِفاطِمَةَ علیها السلام:«زَوَّجتُکِ خَیرَ أهلِ بَیتی؛أقدَمَهُم سِلما،و أعظَمَهُم حِلما،و أکثَرَهُم عِلما»؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:«أنَا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ،و أخی عَلِیٌّ سَیِّدُ العَرَبِ،و فاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ،وَ ابنایَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ»؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمَرَهُ بِغُسلِهِ،و أخبَرَهُ أنَّ جَبرَئیلَ یُعینُهُ عَلَیهِ؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ فی آخِرِ خُطبَةٍ خَطَبَها:«أیُّهَا النّاسُ:إنّی
تَرَکتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ؛کِتابَ اللّهِ و أهلَ بَیتی،فَتَمَسَّکوا بِهِما لَن تَضِلّوا»؟
قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.
فَلَم یَدَع شَیئا أنزَلَهُ اللّهُ فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام خاصَّةً و فی أهلِ بَیتِهِ مِنَ القُرآنِ و لا عَلی لِسانِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله إلاّ ناشَدَهُم فیهِ،فَیَقولُ الصَّحابَةُ:اللّهُمَّ نَعَم،قَد سَمِعنا،و یَقولُ التّابِعِیُّ:اللّهُمَّ قَد حَدَّثَنیهِ مَن أثِقُ بِهِ،فُلانٌ و فُلانٌ.
ثُمَّ ناشَدَهُم أنَّهُم قَد سَمِعوهُ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی و یُبغِضُ عَلِیّا فَقَد کَذَبَ،لَیسَ یُحِبُّنی و هُوَ یُبغِضُ عَلِیّا»،فَقالَ لَهُ قائِلٌ:یا رَسولَ اللّهِ،و کَیفَ ذلِکَ؟قالَ:«لِأَنَّهُ مِنّی و أنَا مِنهُ،مَن أحَبَّهُ فَقَد أحَبَّنی و مَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّهَ،و مَن أبغَضَهُ فَقَد أبغَضَنی و مَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّهَ»؟
فَقالوا:اللّهُمَّ نَعَم،قَد سَمِعنا.و تَفَرَّقوا عَلی ذلِکَ. (5)
ص:216
181 . کتاب سُلَیم بن قیس: یک سال پیش از مرگ معاویه،امام حسین علیه السلام حج گزارد و عبد اللّه بن عباس و عبد اللّه بن جعفر نیز با او بودند.امام حسین علیه السلام همه هاشمیان،مرد و زن،و وابستگان و پیروانشان را که به حج آمده بودند،گِرد آورد و نیز هر کس از انصار را که امام حسین علیه السلام و خاندانش را می شناخت.سپس،پیک هایی فرستاد که:«همه یاران پیامبر خدا را که امسال حج گزارده اند به شایستگی و درستکاری معروف هستند،برایم گِرد آورید و کسی را فرو مگذارید».
بیش از هفتصد تن در خیمه و خرگاه امام علیه السلام در مِنا گِرد آمدند که بیشترِ آنان از تابعیان و حدود دویست مرد هم از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و غیر ایشان بودند.
امام حسین علیه السلام در میان ایشان به سخن ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی گفت:
«امّا بعد،این سرکش،کارهایی با ما و پیروانمان کرده که دیده اید و می دانید و گواهید.من می خواهم از شما چیزی بپرسم.اگر راست گفتم،تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم،تکذیبم کنید.از شما می خواهم که به حقّ خدا بر شما و حقّ پیامبر خدا و حقّ نزدیکی ام با پیامبرتان،چون از اینجا رفتید و گفته مرا باز گفتید و همه یارانتان را از قبیله هایتان،آنان
را که مورد اطمینان و وثوق شما هستند،فرا خواندید،به آنچه از حقّ ما می دانید،دعوت کنید.من،بیم آن دارم که این امر،کهنه شود و حق،برود و مغلوب شود،و البته خداوند،تمام کننده نور خود است،هر چند کافران را خوش نیاید».
امام علیه السلام،هیچ آیه ای از قرآن را که در حقّ ایشان نازل شده بود،نگذارد،جز آن که آن را تلاوت و تفسیر کرد،و هیچ سخنی از پیامبر صلی الله علیه و آله در حقّ پدر و برادر و مادر و خود و خاندانش نبود،جز آن که روایت کرد.
در همه آنها،یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می گفتند:به خدا،آری!شنیدیم و گواه بودیم.هر تابعی ای نیز می گفت:به خدا،آن را فردی از یاران پیامبر که تصدیقش می کنم و به او اطمینان دارم،برایم نقل کرده است.
امام علیه السلام فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم که این مطالب را به کسی که به خود و دینش اعتماد دارید،باز گویید».
در میان آنچه امام حسین علیه السلام سوگندشان داد و به یادشان آورد،این بود:«شما را سوگند می دهم،آیا می دانید هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله میان یارانش پیمان برادری بست،علی بن ابی طالب،برادرِ پیامبر خدا شد و پیامبر صلی الله علیه و آله او را برادرِ خود خواند و فرمود:«تو برادر منی و من،برادر تو در دنیا و آخرتم؟»
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پیامبر خدا،جای مسجد و منزل هایش را خرید و آن را با ده اتاق ساخت که نُه اتاق برای خودش بود و دهمین اتاق در میان آنها،برای پدرم بود.سپس هر دری را که به مسجد راه داشت،بست،جز درِ اتاق(خانه)پدرم را.برخی در این میان،چیزهایی گفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:"من،درهای شما را نبستم و درِ او را نگشودم؛بلکه خداوند،مرا به بستن درهای شما و باز گذاشتن درِ او فرمان داد".سپس،مردم را جز او از خوابیدن در مسجد،نهی کرد و علی علیه السلام در مسجد جُنُب می شد و خانه اش در خانه پیامبر خدا بود و فرزندانی برای پیامبر خدا و او[از نسل فاطمه]به وجود آمد؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«آیا می دانید که عمر بن خطّاب،مشتاق بود که سوراخی کوچک به اندازه چشمش از اتاقش به مسجد داشته باشد،امّا پیامبر صلی الله علیه و آله نپذیرفت و به سخن ایستاد و فرمود:"خداوند،موسی علیه السلام را فرمان داد که مسجدی پاکیزه بسازد و کسی را جز خود و هارون و دو پسرش در آن جای ندهد.خداوند به من هم فرمان داده است تا مسجدی پاکیزه بسازم که کسی جز من و برادرم(علی علیه السلام)و دو پسرش را در آن جای ندهم"؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پیامبر خدا،او را روز غدیر خم برپا داشت و به ولایتِ او ندا داد و فرمود:"حاضر به غایب برساند"؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پیامبر خدا در غزوه تبوک به او فرمود:"تو برای من،به منزله هارون برای موسی علیه السلام هستی و تو ولی هر مؤمن پس از منی"؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پیامبر خدا،هنگامی که مسیحیان نجران را به مباهله فرا خوانْد،فقط با او و همسرش(فاطمه علیها السلام)و دو پسرش آمد؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پرچم را در جنگ خیبر به او سپرد و فرمود:"آن را به مردی می سپارم که خدا و پیامبرش او را دوست دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد.باز گردنده است و نه گریزنده.خداوند بر دستان او فتح را به ارمغان می آورد"؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،او را برای برائت[از مشرکان]روانه کرد
و فرمود:"از جانب من،جز من یا مردی از[خاندان]من،ابلاغ نمی کند"؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،هیچ سختی ای به او نرسید،جز آن که او را از سرِ اعتمادی که به وی داشت،پیش انداخت و هیچ گاه،او را به نامش نخواند و فقط می فرمود:"ای برادر من!" و "برادرم را برایم بخوانید"؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،میان او و جعفر و زید،قضاوت کرد و به او فرمود:"ای علی!تو از منی و من،از تو و تو،ولی هر مرد و زن مؤمن پس از منی"؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«آیا می دانید که او،هر روز،با پیامبر صلی الله علیه و آله خلوت می کرد و هر شب،ساعتی بر او وارد می شد و چون از پیامبر صلی الله علیه و آله می خواست،عطایش می کرد و چون ساکت می شد،پیامبر صلی الله علیه و آله آغاز[به سخن]می کرد؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،او را بر جعفر و حمزه،برتری داد،هنگامی که به فاطمه علیها السلام فرمود:"تو را به همسری بهترین فرد خاندانم درآوردم؛اسلام آوردنش از همه پیش تر،بردباری اش از همه بیشتر و دانشش از همه فراوان تر است"؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا فرمود:"من،سرورِ فرزندان آدمم و برادرم علی،سرورِ عرب است و فاطمه،سرورِ زنان بهشتی است و پسرانم حسن و حسین،سرور جوانان بهشتی اند"؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،او را به غسل خویش[پس از درگذشت]فرمان داد و به او خبر داد که جبرئیل علیه السلام به او کمک می کند؟».
گفتند:به خدا،آری!
فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،در آخرین سخنرانی اش فرمود:"ای
مردم!من در میان شما دو چیز گران سنگ به جا نهادم:کتاب خدا و خاندانم.پس بدانها چنگ بزنید تا هرگز گم راه نشوید"؟».
گفتند:به خدا،آری!
امام حسین علیه السلام هیچ چیز از آنچه خدا درباره علی بن ابی طالب علیه السلام و خاندانش در قرآن و بر زبان پیامبرش نازل کرده بود،وا نگذاشت،جز آن که آنان را به[قبول]آن سوگند داد و یاران پیامبر صلی الله علیه و آله هم می گفتند:به خدا،آری!آن را شنیده ایم؛و هر تابعی ای می گفت:به خدا،آن را فلانی یا فلانی که به او اطمینان دارم برایم نقل کرده است.
سپس،آنان را سوگند داد که آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده اند که فرمود:"هر کس ادّعا کند که مرا دوست می دارد،ولی علی را دشمن می دارد،دروغ می گوید.نمی شود مرا دوست بدارد،ولی علی را دشمن بدارد" و شخصی به ایشان گفت:ای پیامبر خدا!این،چگونه می شود؟فرمود:«چون او از من است و من،از اویم.هر کس او را دوست بدارد،مرا دوست خواهد داشت و هر کس مرا دوست بدارد،خدا را دوست خواهد داشت و هر کس او را دشمن بدارد،مرا دشمن داشته است و هر کس مرا دشمن بدارد،خدا را دشمن داشته است"؟».
همه گفتند:به خدا،آری!شنیده ایم.سپس،متفرّق شدند.
ص:217
ص:218
ص:219
ص:220
ص:221
ص:222
ص:223
182 . الإرشاد فی ذِکرِ مَسیرِ الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام إلی کَربَلاءَ:ثُمَّ أمَرَ مُنادِیَهُ فَنادی بِالعَصرِ و أقامَ،فَاستَقدَمَ (1)الحُسَینُ علیه السلام فَصَلّی بِالقَومِ،ثُمَّ سَلَّمَ وَ انصَرَفَ إلَیهِم بِوَجهِهِ،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ:
أمّا بَعدُ:أیُّهَا النّاسُ،فَإِنَّکُم إن تَتَّقُوا اللّهَ و تَعرِفُوا الحَقَّ لِأَهلِهِ یَکُن أرضی للّهِ ِ عَنکُم،و نَحنُ أهلُ بَیتِ مُحَمَّدٍ،و أولی بِوِلایَةِ هذَا الأَمرِ عَلَیکُم مِن هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیسَ لَهُم،وَ السّائِرینَ فیکُم بِالجَورِ وَ العُدوانِ،و إن أبَیتُم إلاّ کَراهِیَةً لَنا وَ الجَهلَ
بِحَقِّنا،فَکانَ رَأیُکُمُ الآنَ غَیرَ ما أتَتنی بِهِ کُتُبُکُم و قَدِمَت بِهِ عَلَیَّ رُسُلُکُم،انصَرَفتُ عَنکُم. (2)
ص:224
182 . الإرشاد در ذکر حرکت امام حسین علیه السلام به سوی کربلا:سپس،جارچی اش را فرمان داد تا[اذان]نماز عصر را ندا دهد و اقامه بگوید.آنگاه،امام حسین علیه السلام جلو رفت و با مردم،نماز گزارد.
سپس سلام داد و رویش را به سوی آنها کرد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«امّا بعد،ای مردم!اگر شما از خدا پروا کنید و حق را از آنِ صاحبش بدانید،خدا از شما راضی تر خواهد بود.ما خاندان محمّد صلی الله علیه و آله هستیم و به عهده دار شدن سرپرستی شما از این مدّعیان به ناحق که رفتارشان با شما ظالمانه و متجاوزانه است سزاوارتریم و اگر تنها به جهت ناخوش داشتن ما و جهل به حقّ ما را نمی پذیرید،اکنون،رأیتان
غیر از آن چیزی است که نامه هایتان و فرستادگان شما به من گفته اند.از شما روی می گردانم».
ص:225
راجع:ص338(إتمام الحجّة علی أعدائه).
2/5
وُجوبُ الاِئتِمامِ بِأَهلِ البَیتِ
183 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن ماتَ و لَیسَ لَهُ إمامٌ مِن وُلدی ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،و یُؤخَذُ بِما عَمِلَ فِی الجاهِلِیَّةِ وَ الإِسلامِ. (1)
3/5
وُجوبُ طاعَةِ أهلِ البَیتِ
184 . الاحتجاج عن موسی بن عقبة عن الحسین علیه السلام فی خُطبَةٍ لَهُ:نَحنُ حِزبُ اللّهِ الغالِبونَ،و عِترَةُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله الأَقرَبونَ،و أهلُ بَیتِهِ الطَّیِّبونَ،و أحَدُ الثَّقَلَینِ اللَّذَینِ جَعَلَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثانِیَ کِتابِ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالَی،الَّذی فیهِ تَفصیلُ کُلِّ شَیءٍ،لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ،وَ المُعَوَّلُ عَلَینا فی تَفسیرِهِ،لا یُبطِئُنا تَأویلُهُ،بَل نَتَّبِعُ حَقائِقَهُ.
فَأَطیعونا فَإِنَّ طاعَتَنا مَفروضَةٌ،إذ کانَت بِطاعَةِ اللّهِ و رَسولِهِ مَقرونَةً،قالَ اللّهُ عز و جل: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ» 2 و قالَ: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاّ قَلِیلاً» 3 . (2)
ص:226
ر.ک:ص339(اتمام حجت بر دشمنان).
183 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام برایم نقل کرد که پیامبر خدا فرمود:«هر کس بمیرد،ولی امامی از فرزندان من نداشته باشد،به مرگ جاهلی مرده است و بدانچه در جاهلیت و اسلامْ عمل کرده است،مؤاخذه می شود».
184 . الإحتجاج به نقل از موسی بن عُقبه،از امام حسین علیه السلام:ما حزب چیره خداییم و خاندان و نزدیکان پیامبر خدا و اهل بیت پاک او و یکی از دو چیز گران بهایی که پیامبر خدا،در کنار کتاب خدای متعال و پس از آن قرار داد؛کتابی که بیان هر چیز در آن هست و باطل،از پس و پیش،به آن راه ندارد و در تفسیر آن،بر ما اعتماد می شود و در تأویلش درنمی مانیم؛بلکه حقایقش را دنبال می کنیم.
از ما اطاعت کنید که اطاعت از ما واجب است؛زیرا با اطاعت خدا و پیامبرش همراه است.خداوند عز و جل؛فرموده است:«از خدا و پیامبر و اختیارداران خود،اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید،آن را به خدا و پیامبر بازگردانید»و فرمود:«و اگر به پیامبر و اختیارداران خود باز می گرداندند،بی تردید،به حقیقت آن پی می بردند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود،همه شما،جز اندکی،از شیطان پیروی می کردید».
ص:227
185 . التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:مَن عَرَفَ حَقَّ أبَوَیهِ الأَفضَلَینِ:مُحَمَّدٍ و عَلِیٍّ علیهما السلام،و أطاعَهُما حَقَّ الطّاعَةِ،قیلَ لَهُ:تَبَحبَح (1)فی أیِّ الجِنانِ شِئتَ. (2)
4/5
استِمرارُ إمامَةِ أهلِ البَیتِ
186 . الاستنصار عن أبی الجارود عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنّی وَ اثنَی عَشَرَ مِن أهلِ بَیتی أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام أوتادُ الأَرضِ الَّتی أمسَکَهَا اللّهُ بِها أن تَسیخَ (3)بِأَهلِها،فَإِذا ذَهَبَتِ الاِثنا عَشَرَ مِن أهلی ساخَتِ الأَرضُ بِأَهلِها. (4)
ص:228
185 . التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام فرمود:«هر کس حقّ دو پدر برترش محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را بشناسد و از آنان به تمام و کمالْ اطاعت کند،به او گفته می شود:هر جای بهشت را که می خواهی،انتخاب کن و در آن،قرار بگیر».
186 . الإستنصار به نقل از ابو جارود،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«من و دوازده نفر از اهل بیتم که نخستینِ آنها علی بن ابی طالب است،از اوتاد(میخ های)زمین هستیم که خدا،زمین را به خاطر آنان،از فرو کشیدن ساکنانش نگاه می دارد،و هرگاه دوازده نفر از خاندانم بروند،زمین،ساکنانش را فرو می بَرَد».
ص:229
5/5
عَدَدُ الأَئِمَّةِ مِن أهلِ البَیتِ
187 . کفایة الأثر عن إبراهیم بن یزید السمّان عن أبیه عن الحسین بن علیّ علیه السلام: دَخَلَ أعرابِیٌّ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُریدُ الإِسلامَ و مَعَهُ ضَبٌّ قَدِ اصطادَهُ فِی البَرِّیَّةِ و جَعَلَهُ فی کُمِّهِ،فَجَعَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَعرِضُ عَلَیهِ الإِسلامَ.
فَقالَ:لا اؤمِنُ بِکَ یا مُحَمَّدُ أو یُؤمِنَ بِکَ هذَا الضَّبُّ.و رَمَی الضَّبَّ مِن کُمِّهِ،فَخَرَجَ الضَّبُّ مِنَ المَسجِدِ یَهرُبُ.
فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:یا ضَبُّ،مَن أنَا؟
قالَ:أنتَ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ بنِ هاشِمِ بنِ عَبدِ مَنافٍ.
قالَ:یا ضَبُّ،مَن تَعبُدُ؟
قالَ:أعبُدُ الَّذی خَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأَ النَّسَمَةَ،وَ اتَّخَذَ إبراهیمَ خَلیلاً،و ناجی موسی کَلیما،وَ اصطَفاکَ یا مُحَمَّدُ.
فَقالَ الأَعرابِیُّ:أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،و أنَّکَ رَسولُ اللّهِ حَقّا،فَأَخبِرنی یا رَسولَ اللّهِ هَل یَکونُ بَعدَکَ نَبِیٌّ؟
قالَ:لا،أنَا خاتَمُ النَّبِیّینَ،و لکِن یَکونُ بَعدی أئِمَّةٌ مِن ذُرِّیَّتی،قَوّامونَ بِالقِسطِ کَعَدَدِ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ،أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،فَهُوَ الإِمامُ وَ الخَلیفَةُ بَعدی،و تِسعَةٌ مِنَ الأَئِمَّةِ مِن صُلبِ هذا و وَضَعَ یَدَهُ عَلی صَدری وَ القائِمُ تاسِعُهُم؛یَقومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ کَما قُمتُ فی أوَّلِهِ.
قالَ:فَأَنشَأَ الأَعرابِیُّ یَقولُ:
ألا یا رَسولَ اللّهِ إنَّکَ صادِقٌ فَبورِکتَ مَهدِیّا و بورِکتَ هادِیا
شَرَعتَ لَنَا الدّینَ الحَنیفِیَّ (1)
بَعدَ ما عَبَدنا کَأَمثالِ الحَمیرِ الطَّواغِیا
فَیا خَیرَ مَبعوثٍ و یا خَیرَ مُرسَلٍ إلَی الإِنسِ ثُمَّ الجِنِّ لَبَّیکَ داعِیا
و بورِکتَ فِی الأَقوامِ حَیّا و مَیِّتا و بورِکتَ مَولودا و بورِکتَ ناشِیا.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا أخا بَنی سُلَیمٍ،هَل لَکَ مالٌ؟
فَقالَ:وَ الَّذی أکرَمَکَ بِالنُّبُوَّةِ و خَصَّکَ بِالرِّسالَةِ،إنَّ أربَعَةَ آلافِ بَیتٍ فی بَنی سُلَیمٍ ما فیهِم أفقَرُ مِنّی!فَحَمَلَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلی ناقَةٍ.
فَرَجَعَ إلی قَومِهِ فَأَخبَرَهُم بِذلِکَ،قالوا:فَأَسلَمَ الأَعرابِیُّ طَمَعا فِی النّاقَةِ!
فَبَقِیَ یَومَهُ فِی الصُّفَّةِ (2)لَم یَأکُل شَیئا،فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ تَقَدَّمَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:
یا أیُّهَا المَرءُ الَّذی لا نَعدَمُه أنتَ رَسولُ اللّهِ حَقّا نَعلَمُه
و دینُکَ الإِسلامُ دینا نُعظِمُه نَبغی (3)مَعَ الإِسلامِ شَیئا نَقضِمُه (4)
قَد جِئتَ بِالحَقِّ و شَیئا نَطعَمُه.
فَتَبَسَّمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و قالَ:یا عَلِیُّ أعطِ الأَعرابِیَّ حاجَتَهُ.
فَحَمَلَهُ عَلِیٌّ علیه السلام إلی مَنزِلِ فاطِمَةَ و أشبَعَهُ،و أعطاهُ ناقَةً و جُلَّةَ (5)تَمرٍ. (6)
ص:230
187 . کفایة الأثر به نقل از ابراهیم بن یزید سمّان،از پدرش،از امام حسین علیه السلام:عربی بادیه نشین بر پیامبر خدا درآمد و می خواست مسلمان شود و مارمولکی داشت که از صحرا صید کرده و در آستین خود،جای داده بود.پیامبر خدا،اسلام را بر آن بادیه نشین عرضه کرد.
عرب گفت:ای محمّد!به تو ایمان نمی آورم تا این که این مارمولک،به تو ایمان بیاورد.سپس،مارمولک را از آستینش پرتاب کرد.مارمولک از مسجد بیرون پرید و گریخت.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای مارمولک!من کیستم؟».
گفت:تو محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف هستی.
فرمود:«ای مارمولک!چه کسی را می پرستی؟».
گفت:کسی را می پرستم که دانه را آفرید و خلق را پدید آورد و ابراهیم را خلیل خود گرفت و با موسی راز گفت و تو را ای محمّد برگزید.
عرب گفت:گواهی می دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو،پیامبر برحقّ خدایی.پس ای پیامبر خدا!به من بگو آیا پیامبری پس از تو هست؟
فرمود:«نه.من،آخرین پیامبرم؛امّا پس از من،امامانی از نسل من هستند که به عدالت،قیام می کنند و به عدد نقیبان بنی اسرائیل اند.نخستین آنها،علی بن ابی طالب است که امام و جانشین پس از من است و نُه تن از امامان از پشتِ او هستند»و دستش را بر سینه من نهاد و افزود:«و نهمین آنان،قائم است و در آخِر زمان،به دینْ قیام می کند،همان گونه که من در اوّل زمان به آن قیام کردم».
پس اعرابی چنین سرود:
هان،ای پیامبر خدا!تو راستگویی
پس بر مهدی و هادی ات(ره یافته و راهنمایت)مبارک باد!
دین حنیف را برای ما آوردی
از پیِ آن که طاغوت هایی همچون خر را می پرستیدیم.
ای بهترین برانگیخته و ای بهترین فرستاده
به سوی انس و جِن!دعوتت را اجابت کردیم.
در زندگی و مرگ،میان همه مبارک باشی
ولادت و آمدنت مبارک باد!
پیامبر خدا فرمود:«ای برادر بنی سُلیمی!آیا مالی داری؟».
گفت:به آن که تو را به نبوّت،گرامی داشت و به رسالت،اختصاص داد،میان چهار هزار خانه بنی سلیم،فقیرتر از من نیست.
پیامبر صلی الله علیه و آله او را بر ماده شتری سوار کرد و او به سوی قومش بازگشت و ماجرا را بازگو کرد.
گفتند:عرب،به طمع شتر،اسلام آورد!
پس بقیّه روز را در صُفّه (1)ماند و چیزی نخورد و صبحِ فردا به نزد پیامبر خدا آمد و گفت:
ای مردی که او را از دست نمی دهیم!
تو پیامبرِ بر حقّ خدایی.این را می دانیم.
و دین تو،اسلام،دینی است که آن را بزرگ می داریم
امّا با اسلام،چیزی هم می خواهیم که بخوریم.
تو حقیقت را آوردی و[نیز]چیزی برای خوراندن.
پیامبر صلی الله علیه و آله لبخند زد و فرمود:«ای علی!نیاز بادیه نشین را برآور».
علی علیه السلام او را به منزل فاطمه علیها السلام برد و سیرش کرد و ماده شتری و مقدار زیادی خرما به او بخشید.
ص:231
ص:232
ص:233
188 . کفایة الأثر عن موسی بن عبد ربّه: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ فی مَسجِدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و ذلِکَ فی حَیاةِ أبیهِ عَلِیٍّ علیه السلام:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:أوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ عز و جل حُجُبَهُ فَکَتَبَ عَلی أرکانِهِ:«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ،عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»،ثُمَّ خَلَقَ العَرشَ فَکَتَبَ عَلی أرکانِهِ«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»،ثُمَّ خَلَقَ الأَرَضینَ فَکَتَبَ عَلی أطوادِها (1):«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»،ثُمَّ خَلَقَ اللَّوحَ فَکَتَبَ عَلی حُدودِهِ:«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»،فَمَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّ النَّبِیَّ و لا یُحِبُّ الوَصِیَّ فَقَد کَذَبَ،و مَن زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُ النَّبِیَّ و لا یَعرِفُ الوَصِیَّ فَقَد کَفَرَ.
ثُمَّ قالَ صلی الله علیه و آله:ألا إنَّ أهلَ بَیتی أمانٌ لَکُم،فَأَحِبّوهُم لِحُبّی،و تَمَسَّکوا بِهِم لَن تَضِلّوا.
قیلَ:فَمَن أهلُ بَیتِکَ یا نَبِیَّ اللّهِ؟
قالَ:عَلِیٌّ و سِبطایَ و تِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ،أئِمَّةٌ امناءُ مَعصومونَ،ألا إنَّهُم أهلُ بَیتی و عِترَتی مِن لَحمی و دَمی. (2)
189 . کفایة الأثر عن یحیی بن یعمن: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مُتَلَثِّما أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَةِ،فَسَلَّمَ و رَدَّ الحُسَینُ علیه السلام،فَقالَ:...أخبِرنی عَن عَدَدِ الأَئِمَّةِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.
قالَ:اِثنا عَشَرَ؛عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ.
قالَ:فَسَمِّهِم لی.
قالَ:فَأَطرَقَ الحُسَینُ علیه السلام مَلِیّا ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ:نَعَم اخبِرُکَ یا أخَا العَرَبِ،إنَّ الإِمامَ وَ الخَلیفَةَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ الحَسَنُ و أنَا و تِسعَةٌ مِن وُلدی،مِنهُم عَلِیٌّ ابنی،و بَعدَهُ مُحَمَّدٌ ابنُهُ،و بَعدَهُ جَعفَرٌ ابنُهُ،و بَعدَهُ موسَی ابنُهُ،و بَعدَهُ عَلِیٌّ ابنُهُ،و بَعدَهُ مُحَمَّدٌ ابنُهُ،و بَعدَهُ عَلِیٌّ ابنُهُ،و بَعدَهُ الحَسَنُ ابنُهُ،و بَعدَهُ الخَلَفُ المَهدِیُّ هُوَ التّاسِعُ مِن وُلدی،یَقومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ. (3)
ص:234
188 . کفایة الأثر به نقل از موسی بن عبد ربّه:شنیدم که امام حسین علیه السلام در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و در زمان حیات پدرش امام علی علیه السلام می فرمود:از پیامبر خدا شنیدم که فرمود:«نخستین چیزی که خدا آفرید،حجاب هایش بود که بر ستون های آن نوشت:"لا اله الا اللّه،محمّد رسول اللّه،و علی وصیّ رسول اللّه".
سپس،عرش را آفرید و بر ستون هایش نوشت:"لا إله إلا اللّه،محمّد رسول اللّه،علی وصیّ رسول اللّه".
سپس زمین ها را آفرید و بر کوه های بزرگ آن نوشت:"لا اله الا اللّه،محمّد رسول اللّه،علی وصیّ رسول اللّه".
سپس لوح را آفرید و بر کرانه های آن نوشت:"لا اله الا اللّه،محمّد رسول اللّه،علی وصیّ رسول اللّه".
پس هر کس ادّعا می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست می دارد،امّا وصی(علی علیه السلام)را دوست ندارد،دروغ می گوید و هر کس ادّعا می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله را می شناسد،ولی وصی را نمی شناسد،کفر ورزیده است».
سپس فرمود:«اهل بیت من،مایه امان شمایند.پس آنها را به سبب محبّت من،دوست بدارید و بدیشان،چنگ در زنید تا هرگز گم راه نشوید».
گفته شد:اهل بیت تو چه کسانی اند،ای پیامبر خدا؟
فرمود:«علی و دو نوه من و نُه تن از فرزندان حسین،که امامانی امین و معصوم اند.آگاه باشید که ایشان،اهل بیت و عترت من و از گوشت و خون من اند».
189 . کفایة الأثر به نقل از یحیی بن یعمن:نزد امام حسین علیه السلام بودم که مرد عربی نقابدار و به شدّت گندم گون،بر او درآمد و سلام کرد.امام حسین علیه السلام پاسخ سلامش را داد.آن مرد پرسید:...تعداد امامان پس از پیامبر خدا را به من بگو.
فرمود:«دوازده نفر،به عدد نقیبان بنی اسرائیل».
گفت:آنان را برایم نام ببر.
امام حسین علیه السلام مدّتی سر به زیر افکند و سپس،سر برداشت و فرمود:«باشد،ای برادر عرب!خبرت می کنم.امام و جانشین پس از پیامبر خدا،امیرمؤمنان علی و حسن علیهما السلام و من و نُه فرزند من اند که از جمله آنها،پسرم علی است و پس از او پسرش محمّد،و پس از او پسرش جعفر،و پس از او پسرش موسی،و پس از او پسرش علی،و پس از او پسرش محمّد،و پس از او پسرش علی،و پس از او پسرش حسن،و پس از او جانشین،مهدی است که نهمین نفر از نسل من است و در آخر زمان،دین را برپا می دارد.
ص:235
190 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :قُلتُ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أخبِرنی بِعَدَدِ الأَئِمَّةِ بَعدَکَ؟فَقالَ:یا عَلِیُّ،هُمُ اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم أنتَ و آخِرُهُمُ القائِمُ. (1)
191 . کفایة الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أخیه الحسن بن علیّ علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الأَئِمَّةُ بَعدی عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ و حَوارِیِّ (2)عیسی،مَن أحَبَّهُم فَهُوَ مُؤمِنٌ،و مَن أبغَضَهُم فَهُوَ مُنافِقٌ،هُم حُجَجُ اللّهِ فی خَلقِهِ و أعلامُهُ فی بَرِیَّتِهِ. (3)
192 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: دَخَلتُ أنَا و أخی عَلی جَدّی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَجلَسَنی عَلی فَخِذِهِ،و أجلَسَ أخِی الحَسَنَ عَلی فَخِذِهِ الاُخری،ثُمَّ قَبَّلَنا و قالَ:
بِأَبی أنتُما مِن إمامَینِ صالِحَینِ اختارَکُمَا اللّهُ مِنّی و مِن أبیکُما و امِّکُما،وَ اختارَ مِن صُلبِکَ یا حُسَینُ تِسعَةَ أئِمَّةٍ تاسِعُهُم قائِمُهُم،و کُلُّکُم فِی الفَضلِ وَ المَنزِلَةِ عِندَ اللّهِ تَعالی سَواءٌ. (4)
ص:236
190 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:علی علیه السلام فرمود:به پیامبر خدا گفتم:از تعداد امامان پس از خودت،مرا آگاه کن.
فرمود:«ای علی!آنان،دوازده نفرند که نخستین آنان،تویی و آخرین آنها،قائم است».
191 . کفایة الأثر به سندش،از امام حسین،از امام حسن علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«امامانِ پس از من،به تعداد نقیبان بنی اسرائیل و حواریان(یاران خاص)عیسی علیه السلام هستند.هر کس آنان را دوست بدارد،مؤمن است و هر کس دشمنشان بدارد،منافق است.آنان،حجّت های خدا میان خلقش و نشانه های او میان آفریده هایش هستند».
192 . کمال الدین به سندش،از امام حسین علیه السلام:من و برادرم،خدمت جدّم پیامبر خدا رسیدیم.پیامبر صلی الله علیه و آله مرا بر یک ران خود و حسن را بر ران دیگر نشانْد.سپس ما را
بوسید و فرمود:«پدرم فدای شما دو امامِ نیکو گردد!خداوند،شما دو تن را از[نسل]من و پدر و مادرتان برگزیده است و از پشتِ تو ای حسین نُه امامْ برگزیده است که نهمینِ آنها قائمِ ایشان است و همه شما در فضیلت و منزلت،نزد پروردگار متعال،یکسانید».
ص:237
193 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام،عَن مَعنی قَولِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ:کِتابَ اللّهِ و عِترَتی»،مَنِ العِترَةُ؟
فَقالَ:أنَا وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ وَ الأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ،تاسِعُهُم مَهدِیُّهُم و قائِمُهُم،لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ و لا یُفارِقُهُم حَتّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَوضَهُ. (1)
194 . الصراط المستقیم عن الإمام الحسین علیه السلام: عَهِدَ إلَینا نَبِیُّنا کَونَ الأَئِمَّةِ بَعدَهُ عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ. (2)
195 . کفایة الأثر عن إسماعیل بن عبد اللّه عن الحسین بن علیّ علیه السلام: لَمّا أنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی هذِهِ الآیَةَ: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ» 3 سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن تَأویلِها،فَقالَ:
وَ اللّهِ ما عَنی غَیرَکُم،و أنتُم اولُو الأَرحامِ،فَإِذا مِتُّ فَأَبوکَ عَلِیٌّ أولی بی و بِمَکانی،فَإِذا مَضی أبوکَ فَأَخوکَ الحَسَنُ أولی بِهِ،فَإِذا مَضَی الحَسَنُ فَأَنتَ أولی بِهِ.
قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،فَمَن بَعدی أولی بی؟
فَقالَ:اِبنُکَ عَلِیٌّ أولی بِکَ مِن بَعدِکَ،فَإِذا مَضی فَابنُهُ مُحَمَّدٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضی فَابنُهُ جَعفَرٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ بِمَکانِهِ،فَإِذا مَضی جَعفَرٌ فَابنُهُ موسی أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضی موسی فَابنُهُ عَلِیٌّ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضی عَلِیٌّ فَابنُهُ مُحَمَّدٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضی مُحَمَّدٌ فَابنُهُ عَلِیٌّ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضی عَلِیٌّ فَابنُهُ الحَسَنُ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضَی الحَسَنُ وَقَعَتِ الغَیبَةُ فِی التّاسِعِ مِن وُلدِکَ،فَهذِهِ الأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن صُلبِکَ،أعطاهُم عِلمی و فَهمی،طینَتُهُم مِن طینَتی.ما لِقَومٍ یُؤذُونّی فیهِم؟لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی! (3)
ص:238
193 . کمال الدین به سندش،از امام حسین علیه السلام:از امیرمؤمنان،درباره این سخن پیامبر خدا که:«من در میان شما دو چیز گران سنگ به یادگار می نهم:کتاب خدا و عترتم»،پرسیده شد که«عترت»چه کسانی هستند؟
امیرمؤمنان فرمود:«من و حسن و حسین و امامان نُه گانه از فرزندان حسین،که نهمین آنها مهدیِ ایشان و قائمِ آنهاست.آنان،هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا هم از ایشان جدا نمی شود تا در کنار حوض[کوثر]بر پیامبر خدا وارد آیند».
194 . الصراط المستقیم از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله به ما سفارش نمود که امامانِ پس از او به عدد نقیبان بنی اسرائیل است.
195 . کفایة الأثر به نقل از اسماعیل بن عبد اللّه،از امام حسین علیه السلام:چون خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل کرد:«و خویشان،نسبت به یکدیگر سزاوارترند»،تأویل آن را از پیامبر خدا پرسیدم.فرمود:«به خدا سوگند،غیر از شما را منظور نداشت و شما خویشان هستید.چون درگذشتم،پدرت علی به من و به جایگاهم اولویت دارد و چون پدرت درگذشت،برادرت حسن،اولویت دارد و چون حسن درگذشت،تو بدان اولی هستی».
گفتم:ای پیامبر خدا!پس از من،چه کسی نسبت به من،سزاوارتر است؟
فرمود:«پسرت علی،پس از تو به جایگاهت سزاوارتر است و چون درگذشت،پسرش محمّد،به جایگاهش سزاوارتر است و چون او درگذشت،پسرش جعفر،به جایگاهش سزاوارتر است و چون جعفر درگذشت،پسرش موسی،پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون موسی درگذشت،پسرش علی،پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون علی درگذشت،پسرش محمّد،پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون محمّد درگذشت،پسرش علی،پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون علی درگذشت،پسرش حسن،پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون حسن درگذشت،غیبت نهمین فرزندت واقع می شود و این نُه امام،از پشتِ تو هستند.خداوند،علم و فهم من را به آنان عطا کرد.سرشت آنها از سرشتِ من است.چرا مردمی مرا در مورد آنان آزار می دهند؟خداوند،شفاعت مرا شامل ایشان نکند!».
ص:239
196 . کفایة الأثر عن محمّد بن مسلم: دَخَلتُ عَلی زَیدِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام،فَقُلتُ:إنَّ قَوما یَزعُمونَ أنَّکَ صاحِبُ هذَا الأَمرِ!
قالَ:[لا] (1)،و لکِنّی مِنَ العِترَةِ.
قُلتُ:فَمَن یَلی هذَا الأَمرَ بَعدَکُم؟
قالَ:سَبعَةٌ (2)مِنَ الخُلَفاءِ وَ المَهدِیُّ مِنهُم.
قالَ ابنُ مُسلِمٍ:ثُمَّ دَخَلتُ عَلَی الباقِرِ علیه السلام فَأَخبَرتُهُ بِذلِکَ،فَقالَ:صَدَقَ أخی زَیدٌ،سَیَلی هذَا الأَمرَ بَعدی سَبعَةٌ مِنَ الأَوصِیاءِ وَ المَهدِیُّ مِنهُم.ثُمَّ بَکی علیه السلام و قالَ:کَأَنّی بِهِ و قَد صُلِبَ فِی الکُناسَةِ (3).
یَا ابنَ مُسلِمٍ،حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ الحُسَینِ علیه السلام قالَ:وَضَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدَهُ عَلی کَتِفی و قالَ:یا بُنَیَّ،یَخرُجُ مِن صُلبِکَ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ:زَیدٌ،یُقتَلُ مَظلوما،إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ حُشِرَ إلَی الجَنَّةِ. (4)
ص:240
196 . کفایة الأثر به نقل از محمّد بن مسلم:بر زید بن علی[بن حسین علیه السلام]درآمدم و گفتم:برخی ادّعا می کنند که تو صاحب این امر(امامت)هستی.
گفت:نه؛امّا من از اهل بیتم.
گفتم:پس از شما،چه کسی این امر را عهده دار می شود؟
گفت:هفت نفر از جانشینان،و مهدی هم از آنان است.
سپس بر امام باقر علیه السلام درآمدم و خبر را به او دادم.فرمود:«برادرم زید،راست گفته است.این امر را پس از من،هفت نفر از اوصیا به عهده می گیرند و مهدی هم از آنان است».
سپس گریست و فرمود:«گویی او(زید)را می بینم که در کُناسه (1)به دار آویخته شده است.
ای فرزند مسلم!پدرم از پدرش حسین علیه السلام برایم نقل کرد که:پیامبر خدا،دستش را بر شانه ام نهاد و فرمود:"ای فرزند عزیزم!از پشتِ تو مردی به نام زید بیرون می آید که مظلوم،کشته می شود و چون روز قیامت شود،به سوی بهشت،محشور می شود"».
ص:241
6/5
إمامَةُ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیٍّ7
197 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ لی بُرَیدَةُ:أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن نُسَلِّمَ (1)عَلی أبیکَ بِإِمرَةِ المُؤمِنینَ. (2)
198 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:قالَ لِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،خَلَقَنِیَ اللّهُ تَعالی و أنتَ مِن نورِ اللّهِ حینَ خَلَقَ آدَمَ،و أفرَغَ ذلِکَ النّورَ فی صُلبِهِ،فَأَفضی بِهِ إلی عَبدِ المُطَّلِبِ،ثُمَّ افتَرَقا مِن عَبدِ المُطَّلِبِ؛أنَا فی عَبدِ اللّهِ و أنتَ فی أبی طالِبٍ،لا تَصلُحُ النُّبُوَّةُ إلاّ لی،و لا تَصلُحُ الوَصِیَّةُ إلاّ لَکَ،فَمَن جَحَدَ وَصِیَّتَکَ جَحَدَ نُبُوَّتی،و مَن جَحَدَ نُبُوَّتی أکَبَّهُ اللّهُ عَلی مَنخِرَیهِ فِی النّارِ. (3)
199 . التوحید عن الأصبغ بن نباتة: لَمّا جَلَسَ عَلِیٌّ علیه السلام فِی الخِلافَةِ و بایَعَهُ النّاسُ،خَرَجَ إلَی المَسجِدِ مُتَعَمِّما بِعِمامَةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،لابِسا بُردَةَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،مُتَنَعِّلاً نَعلَ رَسولِ
اللّهِ صلی الله علیه و آله،مُتَقَلِّدا سَیفَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَصَعِدَ المِنبَرَ فَجَلَسَ علیه السلام عَلَیهِ مُتَمَکِّنا....
ثُمَّ قالَ لِلحَسَنِ علیه السلام:یا حَسَنُ،قُم فَاصعَدِ المِنبَرَ فَتَکَلَّم....
ثُمَّ قالَ لِلحُسَینِ علیه السلام:یا بُنَیَّ قُم فَاصعَدِ المِنبَرَ و تَکَلَّم بِکَلامٍ لا تُجَهِّلُکَ قُرَیشٌ مِن بَعدی،فَیَقولونَ:إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ لا یُبصِرُ شَیئا،وَ لیَکُن کَلامُکَ تَبَعا لِکَلامِ أخیکَ.
فَصَعِدَ الحُسَینُ علیه السلام المِنبَرَ،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،و صَلّی عَلی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله صَلاةً موجَزَةً،ثُمَّ قالَ:مَعاشِرَ النّاسِ!سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ یَقولُ:«إنَّ عَلِیّا هُوَ مَدینَةُ هُدیً،فَمَن دَخَلَها نَجا و مَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ».
فَوَثَبَ إلَیهِ عَلِیٌّ علیه السلام فَضَمَّهُ إلی صَدرِهِ و قَبَّلَهُ،ثُمَّ قالَ:مَعاشِرَ النّاسِ!اشهَدوا أنَّهُما فَرخا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و وَدیعَتُهُ الَّتِی استَودَعَنیها،و أنَا أستَودِعُکُموها.مَعاشِرَ النّاسِ!و رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سائِلُکُم عَنهُما. (4)
ص:242
197 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:بُرَیده به من گفت:پیامبر خدا به ما فرمان داد که بر پدرت برای حکومت یافتن بر مؤمنان،سلام دهیم.
198 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان برایم چنین نقل کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود:«ای علی!خداوند متعال،من و تو را به هنگام آفرینش آدم علیه السلام،از نور خود آفرید و در پشتِ آدم قرار داد تا به عبد المطّلب رسید.سپس از عبد المطّلب،دو پاره شد.من در[پشتِ]عبد اللّه قرار گرفتم و تو در[پشتِ]ابو طالب.پیامبری،جز برای من و وصایت،جز برای تو شایسته نیست.هر که وصایت تو را انکار کند،پیامبریِ مرا انکار کرده است و هر که پیامبریِ مرا انکار کند،خداوند،او را به رو،در آتش خواهد انداخت».
199 . التوحید به نقل از اصبغ بن نُباته:هنگامی که علی علیه السلام به[مسند]خلافت نشست و مردم با او بیعت کردند،در حالی که عمامه پیامبر خدا را بر سر نهاده و ردای او را پوشیده بود و کفش های او را به پا کرده و شمشیرش را حمایل ساخته بود،بر
فراز منبر رفت و نشست....و به حسن علیه السلام فرمود:«ای حسن!برخیز و بر منبر شو و سخن بگو...».
سپس به حسین علیه السلام فرمود:«برخیز و به منبر برو و سخنی بگو که پس از من،قریش،تو را نادیده نگیرند و نگویند که حسین بن علی،چیزی نمی داند؛امّا کلام تو باید در جهت سخنان برادرت باشد».
حسین علیه السلام بر فراز منبر شد و حمد و ثنای خدا را گفت و بر پیامبرش،درودی کوتاه فرستاد و آن گاه فرمود:ای مردم!از جدّم پیامبر خدا شنیدم که می فرمود:«علی،شهر هدایت است.هرکس به آن درآید،رستگار می گردد و هر کس از آن روی گردانَد،نابود می گردد».
اینجا بود که علی علیه السلام به سویش رفت و وی را به سینه چسباند و او را بوسید و آن گاه فرمود:«ای مردم!گواهی دهید که این دو،دُردانه های پیامبر خدا و امانت های اویند که پیش من به امانت گذاشته بود و من،آن دو را نزد شما به امانت می نهم.ای مردم!پیامبر خدا،درباره این دو از شما خواهد پرسید».
ص:243
200 . الفتوح فی ذِکرِ أحداثِ حَربِ صِفّینَ:أرسَلَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّ لی إلَیکَ حاجَةً،فَالقَنی إذا شِئتَ حَتّی اخبِرَکَ.
قالَ:فَخَرَجَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی واقَفَهُ و ظَنَّ أنَّهُ یُریدُ حَربَهُ.
فَقالَ لَهُ ابنُ عُمَرَ:إنّی لَم أدعُکَ إلَی الحَربِ،و لکِنِ اسمَع مِنّی فَإِنَّها نَصیحَةٌ لَکَ.
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:قُل ما تَشاءُ.
فَقالَ:اِعلَم أنَّ أباکَ قَد وَتَرَ قُرَیشا،و قَد بَغَضَهُ النّاسُ و ذَکَروا أنَّهُ هُوَ الَّذی قَتَلَ عُثمانَ،فَهَل لَکَ أن تَخلَعَهُ و تُخالِفَ عَلَیهِ حَتّی نُوَلِّیَکَ هذَا الأَمرَ؟
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:کَلاّ وَ اللّهِ،لا أکفُرُ بِاللّهِ و بِرَسولِهِ و بِوَصِیِّ رَسولِ اللّهِ،اِخسَ (1)وَیلَکَ مِن شَیطانٍ مارِدٍ!فَلَقَد زَیَّنَ لَکَ الشَّیطانُ سوءَ عَمَلِکَ،فَخَدَعَکَ حَتّی أخرَجَکَ مِن دینِکَ بِاتِّباعِ القاسِطینَ و نُصرَةِ هذَا المارِقِ مِنَ الدّینِ،لَم یَزَل هُوَ و أبوهُ حَربِیَّینِ و عَدُوَّینِ للّهِ ِ و لِرَسولِهِ و لِلمُؤمِنینَ،فَوَ اللّهِ ما أسلَما و لکِنَّهُمَا استَسلَما خَوفا و طَمَعا.
فَأَنتَ الیَومَ تُقاتِلُ عَن غَیرِ مُتَذَمِّمٍ (2)،ثُمَّ تَخرُجُ إلَی الحَربِ مُتَخَلِّقا (3)لِتُرائِیَ بِذلِکَ نِساءَ أهلِ الشّامِ،ارتَع (4)قَلیلاً،فَإِنّی أرجو أن یَقتُلَکَ اللّهُ عز و جل سَریعا.
قالَ:فَضَحِکَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ،ثُمَّ رَجَعَ إلی مُعاوِیَةَ فَقالَ:إنّی أرَدتُ خَدیعَةَ الحُسَینِ و قُلتُ لَهُ کَذا و کَذا،فَلَم أطمَع فی خَدیعَتِهِ.
فَقالَ مُعاوِیَةُ:إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ لا یُخدَعُ،و هُوَ ابنُ أبیهِ. (5)
ص:244
200 . الفتوح در ذکر حوادث پیکار صِفّین:عبید اللّه بن عمر بن خطّاب،به امام حسین علیه السلام پیام فرستاد که:من با تو کاری دارم.هرگاه خواستی،به دیدارم بیا تا آگاهت کنم.
امام حسین علیه السلام به سوی او روانه شد تا در برابرش ایستاد و گمان کرد که[عبید اللّه]می خواهد با او بجنگد.ابن عمر به او گفت:من تو را به جنگ نخواندم؛امّا نصیحتی به تو دارم که از من بشنو.
امام حسین علیه السلام فرمود:«آنچه می خواهی،بگو».
ابن عمر گفت:بدان که پدرت،خون قریش را ریخته است و مردم،او را دشمن می دارند و می گویند که او قاتل عثمان است.آیا می توانی او را خلع کنی و با او مخالفت ورزی تا حکومت را به تو بسپاریم؟
امام حسین علیه السلام فرمود:«هرگز!به خدا سوگند،به خدا و پیامبرش و وصیّ پیامبر خدا کفر نمی ورزم.دور شو.وای بر تو از شیطان رانده شده!بی تردید،شیطان،بدکاری ات را برایت آراسته و تو را فریب داده تا با پیروی از متجاوزان و یاریِ این بیرون رفته از دین(معاویه)،تو را از دینت بیرون کند؛معاویه ای که خود و پدرش،همواره در ستیز و دشمنی با خدا و پیامبرش و مؤمنان بوده اند.به خدا سوگند،اسلام نیاوردند؛بلکه از سرِ هراس و طمع،تسلیم شدند.
و تو امروز برای نکوهیده نشدن می جنگی و با بوی خوش برای جنگ بیرون می آیی تا پیش زنان شام،خودنمایی کنی.اندکی خوش باش که امیدوارم خدای عز و جل،تو را به زودی بکشد.
عبید اللّه بن عمر،خندید و به سوی معاویه بازگشت و گفت:من می خواستم حسین را فریب دهم و به او چنین و چنان گفتم؛امّا امیدی به فریبش ندارم.
معاویه گفت:حسین بن علی،فریب نمی خورد.او پسر پدرش است.
ص:245
201 . المناقب عن رجل من بنی هاشم یقال له عبد اللّه بن الحسین: جاءَ رَجُلٌ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ:حَدِّثنی فی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ.
فَقالَ:وَیحَکَ!و ما عَسَیتُ أن احَدِّثَکَ فی عَلِیٍّ و هُوَ أبی؟
قالَ:بَل تُحَدِّثُنی.
قالَ:إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی أدَّبَ نَبِیَّهُ الآدابَ کُلَّها،فَلَمَّا استَحکَمَ الأَدَبُ فَوَّضَ الأَمرَ إلَیهِ فَقالَ: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» 1 ،إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أدَّبَ عَلِیّا علیه السلام بِتِلکَ الآدابِ الَّتی أدَّبَهُ بِها،فَلَمَّا استَحکَمَ الآدابُ کُلُّها فَوَّضَ الأَمرَ
إلَیهِ،فَقالَ:«مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ». (1)
ص:246
201 . المناقب،کوفی به نقل از مردی هاشمی به نام عبد اللّه بن حسین:مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت:درباره علی بن ابی طالب،برایم سخن بگو.
امام علیه السلام فرمود:«وای بر تو!چه می خواهی از علی به تو بگویم،در حالی که او پدر من است؟».
مرد گفت:امّا برایم بگو.
فرمود:«خداوند تبارک و تعالی همه آداب را به پیامبرش آموخت و چون آنها را استوار کرد،کار را به او وا نهاد و فرمود:«آنچه را پیامبر برایتان آورد،بگیرید و آنچه را از آن باز داشت،رها کنید».بی گمان،پیامبر خدا،همان آدابی را که آموخته بود،به علی علیه السلام یاد داد و چون علی علیه السلام آنها را استوار کرد،کار را به او وا نهاد و
فرمود:"هر که من مولای اویم،پس علی،مولای اوست"».
ص:247
تنبیه
إنّ الأحادیث المأثورة عن الإمام الحسین علیه السلام حول إمامة الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام و فضائله کثیرةٌ،و قد ذکرنا هذه الأحادیث فی موسوعة الإمام علیّ علیه السلام،فلذا تجنّبنا عن ذکرها هنا.
7/5
إمامَةُ الحَسَنِ لِلحُسَینِ8
202 . رجال الکشّی عن فضیل غلام محمّد بن راشد عن أبی عبد اللّه علیه السلام: إنَّ مُعاوِیَةَ کَتَبَ إلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنِ اقدَم أنتَ وَ الحُسَینُ و أصحابُ عَلِیٍّ فَخَرَجَ مَعَهُم قَیسُ بنُ سَعدِ بنِ عُبادَةَ الأَنصارِیُّ،و قَدِمُوا الشّامَ،فَأَذِنَ لَهُم مُعاوِیَةُ،و أعَدَّ لَهُمُ الخُطَباءَ.
فَقالَ:یا حَسَنُ قُم فَبایِع،فَقامَ فَبایَعَ،ثُمَّ قالَ لِلحُسَینِ علیه السلام:قُم فَبایِع،فَقامَ فَبایَعَ،ثُمَّ قالَ:قُم یا قَیسُ فَبایِع،فَالتَفَتَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام یَنظُرُ ما یَأمُرُهُ،فَقالَ:یا قَیسُ،إنَّهُ إمامی.یَعنِی الحَسَنَ علیه السلام. (1)
8/5
أبُو الأَئِمَّةِ التِّسعَةِ
203 . کفایة الأثر عن عبید اللّه بن عبد اللّه بن عتبة: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ الأَصغَرُ،فَدَعاهُ الحُسَینُ علیه السلام و ضَمَّهُ إلَیهِ ضَمّا و قَبَّلَ ما بَینَ عَینَیهِ،ثُمَّ
قالَ:بِأَبی أنتَ ما أطیَبَ ریحَکَ و أحسَنَ خلقَکَ!
فَتَداخَلَنی مِن ذلِکَ،فَقُلتُ:بِأَبی و امّی یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إن کانَ ما نَعوذُ بِاللّهِ أن نَراهُ فیکَ،فَإِلی مَن؟
قالَ:إلی عَلِیً ّ ابنی هذا،هُوَ الإِمامُ و أبُو الأَئِمَّةِ. (2)
ص:248
احادیث رسیده از امام حسین علیه السلام درباره امامت امیرمؤمنان و فضیلت های ایشان،فراوان است و چون آنها را در دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام آورده ایم،از تکرار آنها خودداری می کنیم.
202 . رجال الکشّی از فُضَیل(غلام محمّد بن راشد)،از امام صادق علیه السلام:معاویه به امام حسن علیه السلام نوشت:تو و حسین و یاران علی،نزد ما بیایید.
قیس بن سعد بن عباده انصاری هم با آنان روانه شد و به شام درآمدند و معاویه،اجازه ورود به ایشان داد و سخنرانانی هم برای[مقابله با]آنان،آماده نمود.
معاویه گفت:ای حسن!برخیز و بیعت کن.
پس برخاست و بیعت کرد.سپس به حسین علیه السلام گفت:برخیز و بیعت کن.
پس برخاست و بیعت کرد.سپس به قیس گفت:ای قیس!برخیز و بیعت کن.
قیس به حسین علیه السلام نگریست و منتظرِ فرمان او شد.
حسین علیه السلام فرمود:«ای قیس!او(یعنی حسن علیه السلام)،امامِ من است».
203 . کفایة الأثر به نقل از عبید اللّه بن عبد اللّه بن عُتبه:نزد امام حسین علیه السلام بودم که فرزندش علی اصغر(امام زین العابدین علیه السلام)وارد شد.امام حسین علیه السلام او را صدا زد
و سخت در آغوشش گرفت و میان پیشانی او را بوسید و سپس فرمود:«پدرم فدایت!چه قدر بویت خوش و خویَت زیباست!».
از این ماجرا،چیزی به دلم افتاد و گفت:پدر و مادرم فدایت،ای فرزند پیامبر خدا!پناه بر خدا،اگر حادثه ای برای شما اتّفاق بیفتد،به سوی که برویم؟
فرمود:«به سوی این فرزندم،علی،که امام است و پدرِ امامان».
ص:249
204 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،أنتَ وَ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِکَ بَعدی حُجَجُ اللّهِ عز و جل عَلی خَلقِهِ،و أعلامُهُ فی بَرِیَّتِهِ،مَن أنکَرَ واحِدا مِنکُم فَقَد أنکَرَنی،و مَن عَصی واحِدا مِنکُم فَقَد عَصانی،و مَن جَفا واحِدا مِنکُم فَقَد جَفانی،و مَن وَصَلَکُم فَقَد وَصَلَنی،و مَن أطاعَکُم فَقَد أطاعَنی،و مَن والاکُم فَقَد والانی،و مَن عاداکُم فَقَد عادانی،لِأَنَّکُم مِنّی،خُلِقتُم مِن طینَتی و أنَا مِنکُم. (1)
205 . کفایة الأثر عن أبی خالد الکابلی عن علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین بن علیّ علیهما السلام: دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ مُتَفَکِّرٌ مَغمومٌ،فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،مالی أراکَ مُتَفَکِّرا؟
قالَ:یا بُنَیَّ،إنَّ الرّوحَ الأَمینَ قَد أتانی،فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،العَلِیُّ الأَعلی یُقرِئُکَ السَّلامَ و یَقولُ لَکَ:إنَّکَ قَد قَضَیتَ نُبُوَّتَکَ وَ استَکمَلتَ أیّامَکَ،فَاجعَلِ الاِسمَ الأَکبَرَ و میراثَ العِلمِ و آثارَ عِلمِ النُّبُوَّةِ عِندَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،فَإِنّی لا أترُکُ الأَرضَ إلاّ و فیها عالِمٌ یُعرَفُ بِهِ طاعَتی و یُعرَفُ بِهِ وِلایَتی،فَإِنّی لَم أقطَع عِلمَ (2)النُّبُوَّةِ مِنَ الغَیبِ مِن ذُرِّیَّتِکَ کَما لَم أقطَعها مِن ذُرِّیّاتِ الأَنبیاءِ الَّذینَ کانوا بَینَکَ و بَینَ أبیکَ آدَمَ.
قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،فَمَن یَملِکُ هذَا الأَمرَ بَعدَکَ؟
قالَ:أبوکَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،أخی و خَلیفَتی،و یَملِکُ بَعدَ عَلِیٍّ الحَسَنُ،ثُمَّ تَملِکُ أنتَ و تِسعَةٌ مِن صُلبِکَ،یَملِکُهُ اثنا عَشَرَ إماما،ثُمَّ یَقومُ قائِمُنا یَملَأُ الدُّنیا قِسطا و عَدلاً کَما مُلِئَت جَورا و ظُلما،و یَشفی صُدورَ قَومٍ مُؤمِنینَ هُم شیعَتُهُ. (3)
ص:250
204 . کمال الدین به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای علی!تو و امامان از نسل تو،پس از من،حجّت های خدا بر خلق او هستند و نشانه های هدایت در میان مردمان.هر کس یک تن از آنان را انکار کند،مرا انکار کرده است و هر کس یکی از شما را نافرمانی کند،مرا نافرمانی کرده است و هر کس به یک نفر از شما جفا کند،به من جفا کرده است و هر کس به شما بپیوندد،به من پیوسته است و هر کس از شما اطاعت کند،از من اطاعت کرده است و هر کس با شما دوستی کند،با من دوستی کرده است و هر کس با شما دشمنی ورزد،با من دشمنی ورزیده است؛زیرا شما از گِل من آفریده شده اید و من از شمایم».
205 . کفایة الأثر به نقل از ابو خالد کابلی،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:بر پیامبر خدا درآمدم و چون متفکّر و غمگین و اندوهگین بود،پرسیدم:ای پیامبر خدا!چه شده است که تو را اندیشناک می بینم؟
فرمود:«ای پسر عزیزم!روح الأمین،نزد من آمد و گفت:ای پیامبر خدا![خدای]والای برتر،به تو سلام می رساند و می فرماید:"تو پیامبری ات را تمام کردی و روزگارت را به پایان بردی.پس اسم اکبر[خدا]و میراث علمی و آثار علم نبوّت را نزد علی بن ابی طالب بگذار که من،زمین را رها نمی کنم،جز آن که در آن،عالمی باشد که طاعت و ولایت من،با او شناخته شود که من،آگاهی از غیب را از نسل تو نمی گُسلم،همان گونه که از نسل دیگر پیامبرانِ میان تو و آدم علیه السلام نگسستم"».
گفتم:ای پیامبر خدا!پس از تو چه کسی اختیاردار این کار است؟
فرمود:«پدرت علی بن ابی طالب،برادر و جانشین من است و پس از علی،حسن،فرمان رواست و سپس،تو و نُه فرزندت،دوازه امامی هستید که ولایت را در اختیار دارید.سپس،قائم ما قیام می کند و دنیا را از انصاف و عدل،آکَنده می سازد؛همان گونه که از ظلم و ستم،پُر شده است و سینه گروهی را که مؤمن و پیرو او هستند،شفا می دهد».
ص:251
206 . کفایة الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ فیما بَشَّرَنی بِهِ:یا حُسَینُ،أنتَ السَّیِّدُ ابنُ السَّیِّدِ أبُو السّادَةِ،تِسعَةٌ مِن وُلدِکَ أئِمَّةٌ امَناءُ،التّاسِعُ قائِمُهُم،أنتَ الإِمامُ ابنُ الإِمامِ أبُو الأَئِمَّةِ،تِسعَةٌ مِن صُلبِکَ أئِمَّةٌ أبرارٌ،وَ التّاسِعُ مَهدِیُّهُم یَملَأُ الأَرضَ قِسطا و عَدلاً،یَقومُ فی آخِرِ الزَّمانِ کَما قُمتُ فی أوَّلِهِ. (1)
207 . کفایة الأثر بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَت لی امّی فاطِمَةُ علیها السلام:لَمّا وَلَدتُکَ دَخَلَ إلَیَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَناوَلتُکَ إیّاهُ فی خِرقَةٍ صَفراءَ،فَرَمی بِها و أخَذَ خِرقَةً بَیضاءَ لَفَّکَ فیها،و أذَّنَ فی اذُنِکَ الأَیمَنِ و أقامَ فی اذُنِکَ الأَیسَرِ.
ثُمَّ قالَ:یا فاطِمَةُ،خُذیهِ فَإِنَّهُ أبُو الأَئِمَّةِ،تِسعَةٌ مِن وُلدِهِ أئِمَّةٌ أبرارٌ وَ التّاسِعُ مَهدِیُّهُم. (2)
208 . کفایة الأثر عن زید بن علیّ عن علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین بن علیّ علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا حُسَینُ،أنتَ الإِمامُ و أخُو الإِمامِ وَ ابنُ الإِمامِ،تِسعَةٌ مِن وُلدِکَ امَناءُ مَعصومونَ،وَ التّاسِعُ مَهدِیُّهُم،فَطوبی لِمَن أحَبَّهُم،وَ الوَیلُ لِمَن أبغَضَهُم. (3)
ص:252
206 . کفایة الأثر به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،در بشارت هایی که به من داد،می فرمود:«ای حسین!تو سَرور،فرزندِ سَرور و پدر سَرورانی.نُه تن از فرزندانت،امامان امین اند.نهمینِ آنان،قائِم آنان است.تو امام،پسر امام و پدرِ امامانی.نُه تن از پشتِ تو،امامان و نیکان هستند و نهمین،مهدیِ آنان است که زمین را از عدل و داد،آکَنده می سازد و در آخر زمان،قیام می کند،همان گونه که من در اوّل زمان،قیام کردم».
207 . کفایة الأثر به سندش،از امام حسین علیه السلام:مادرم فاطمه علیها السلام به من فرمود:«چون تو را به دنیا آوردم،پیامبر خدا بر من درآمد و من،تو را در پارچه ای زرد به ایشان دادم.پارچه را کنار انداخت و پارچه ای سفید گرفت و تو را در آن پیچید و در گوش راستت،اذان و در گوش چپت،اقامه گفت.
سپس فرمود:«ای فاطمه!او را بگیر که پدرِ امامان است،نُه تن از فرزندانش،امامانی نیک اند و نُهمین آنان،مهدیِ آنهاست».
208 . کفایة الأثر به نقل از زید بن علی،از امام سجّاد از پدرش امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای حسین!تو امام،برادرِ امام و پسرِ امام هستی.نُه تن از فرزندانت،امین و معصوم اند و نهمینِ آنان،مهدیِ آنهاست.خوشا به حال کسی که آنان را دوست بدارد و بدا به حال کسی که ایشان را دشمن بدارد!».
ص:253
9/5
قائِمُ هذِهِ الاُمَّةِ
209 . کمال الدین عن عبد اللّه بن شریک عن رجل من همدان: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام یَقولُ:قائِمُ هذِهِ الاُمَّةِ هُوَ التّاسِعُ مِن وُلدی،و هُوَ صاحِبُ الغَیبَةِ،و هُوَ الَّذی یُقَسَّمُ میراثُهُ و هُوَ حَیٌّ. (1)
210 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: فِی التّاسِعِ مِن وُلدی سُنَّةٌ مِن یوسُفَ،و سُنَّةٌ مِن موسَی بنِ عِمرانَ علیهما السلام،و هُوَ قائِمُنا أهلَ البَیتِ،یُصلِحُ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی أمرَهُ فی لَیلَةٍ واحِدَةٍ. (2)
211 . کمال الدین عن عبد اللّه بن عمر: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ:لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّینا إلاّ یَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ عز و جل ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَخرُجَ رَجُلٌ مِن وُلدی،فَیَملَأَها عَدلاً و قِسطا کَما مُلِئَت جَورا و ظُلما،کَذلِکَ سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ. (3)
212 . إثبات الهداة عن ثابت بن دینار عن أبی جعفر علیه السلام: إنَّ الحُسَینَ علیه السلام قالَ:یُظهِرُ اللّهُ قائِمَنا فَیَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ.
فَقیلَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،مَن قائِمُکُم؟
قالَ:السّابِعُ مِن وُلدِ ابنی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،و هُوَ الحُجَّةُ ابنُ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسَی بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ابنی،و هُوَ الَّذی یَغیبُ مُدَّةً
طَویلَةً ثُمَّ یَظهَرُ و یَملَأُ الأَرضَ قِسطا و عَدلاً کَما مُلِئَت جَورا و ظُلما. (4)
ص:254
209 . کمال الدین به نقل از عبد اللّه بن شریک،از مردی از قبیله هَمْدان:شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:«قائم این امّت،نهمین نفر از نسل من است.او غایب می شود و با آن که زنده است،میراثش قسمت می شود».
210 . کمال الدین به سندش،از امام حسین علیه السلام:در نهمین فرزند از نسل من،سنّتی از یوسف علیه السلام و سنّتی از موسی بن عمران علیه السلام است و او،قائم ما اهل بیت است.خدای تبارک و تعالی کار او در یک شب،به سامان می کند».
211 . کمال الدین به نقل از عبد اللّه بن عمر:شنیدم که حسین علیه السلام می گوید:«اگر از دنیا جز یک روز نمانَد،خدا آن روز را چنان طولانی می کند تا مردی از نسل من،خروج کند و دنیا را از عدل و داد،پُر کند،همان گونه که از ظلم و ستم،پُر شده است.از پیامبر خدا شنیدم که این چنین می فرمود».
212 . إثبات الهداة به نقل از ثابت بن دینار،از امام باقر علیه السلام:امام حسین علیه السلام فرمود:«خداوند،قائم ما را آشکار می سازد تا از ستمکاران،انتقام بگیرد».
به ایشان گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا!قائمِ شما کیست؟
فرمود:«هفتمین فرزند از نسل پسرم،محمّد بن علی.اوست حجّت،پسر حسن،پسر علی،پسر محمّد،پسر علی،پسر موسی،پسر جعفر،پسر محمّد،پسر علی،پسرم.او روزگاری دراز،غایب می شود.سپس ظاهر می شود و
زمین را از عدل و داد،پُر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم،پر شده است».
ص:255
213 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: دَخَلتُ أنَا و أخی عَلی جدّی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَجلَسَنی عَلی فَخِذِهِ،و أجلَسَ أخی الحَسَنَ عَلی فَخِذِهِ الاُخری،ثُمَّ قَبَّلَنا و قالَ:
بِأَبی أنتُما مِن إمامَینِ صالِحَینِ،اختارَکُمَا اللّهُ مِنّی و مِن أبیکُما و امِّکُما،وَ اختارَ مِن صُلبِکَ یا حُسَینُ تِسعَةَ أئِمَّةٍ،تاسِعُهُم قائِمُهُم،و کُلُّهُم فِی الفَضلِ وَ المَنزِلَةِ عِندَ اللّهِ تَعالی سَواءٌ. (1)
214 . کفایة الأثر عن یحیی بن جعدة بن هبیرة عن الحسین بن علیّ صلوات اللّه علیهما فی جَوابِ رَجُلٍ سَأَلَهُ عَنِ الأَئِمَّةِ:عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ،تِسعَةٌ مِن وُلدی آخِرُهُمُ القائِمُ،و لَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:
أبشِروا ثُمَّ أبشِروا ثَلاثَ مَرّاتٍ إنَّما مَثَلُ أهلِ بَیتی کَمَثَلِ حَدیقَةٍ اطعِمَ مِنها فَوجٌ عاما،ثُمَّ اطعِمَ مِنها فَوجٌ عاما،فی آخِرِها فَوجٌ یَکونُ أعرَضَها بَحرا،و أعمَقَها طولاً و فَرعا،و أحسَنَها جَنیً. (2)
215 . کمال الدین عن ثابت بن دینار عن سیّد العابدین علیّ بن الحسین عن سیّد الشهداء الحسین بن علیّ عن سیّد الأوصیاء أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم أنتَ یا عَلِیُّ،و آخِرُهُمُ القائِمُ الَّذی یَفتَحُ اللّهُ عز و جل عَلی یَدَیهِ مَشارِقَ الأَرضِ و مَغارِبَها. (3)
ص:256
213 . کمال الدین به سندش،از امام حسین علیه السلام:من و برادرم خدمت جدّم پیامبر خدا رسیدیم.پیامبر صلی الله علیه و آله مرا بر یک ران خود و حسن را بر دیگر ران خود نشاند.سپس،ما را بوسید و فرمود:«پدرم فدای شما دو امام نیکو گردد!خداوند،شما دو تن را از من و پدر و مادرتان برگزیده است و از پشتِ تو،ای حسین!نُه امام برگزیده که نهمینِ آنها قائم ایشان است و همگی در فضیلت و منزلت،نزد پروردگار متعال،یکسان اند».
214 . کفایة الأثر به نقل از یحیی بن جَعدة بن هُبَیره،از امام حسین علیه السلام(در پاسخ مردی که از ایشان،درباره امامان پرسید):آنان،به تعداد نقیبان بنی اسرائیل اند.نُه تن از نسل من هستند که آخرینِ آنان،قائم است.شنیدم که پیامبر خدا فرمود:«بشارت دهید،بشارت دهید!»تا سه بار[و افزود که:]«حکایت اهل بیت من،حکایت باغی است که یک سالْ از آن به گروهی و سال بعد،به گروهی دیگر،میوه داده می شود و در آخرِ آن باغ،[نیز]عدّه ای هستند.آنجا نهری گسترده تر است و باغ،طول و عرضی پهناورتر و میوه هایی در دسترس تر دارد».
215 . کمال الدین به نقل از ثابت بن دینار،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«امامان پس از من،دوازده تن هستند که نخستینِ آنها ای علی تو هستی و آخرینِ ایشان،قائم است که خدا،خاور و باخترِ زمین را به دست او فتح می کند».
ص:257
10/5
صِفَةُ المَهدِیِّ
216 . الغیبة عن سلیمان بن بلال عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جدّه عن الحسین بن علیّ علیهم السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام،فَقالَ لَهُ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ نَبِّئنا بِمَهدِیِّکُم هذا.
فَقالَ:إذا دَرَجَ (1)الدّارِجونَ،و قَلَّ المُؤمِنونَ،و ذَهَبَ المُجلِبونَ،فَهُناکَ هُناکَ.
فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،مِمَّنِ الرَّجُلُ؟
فَقالَ:مِن بَنی هاشِمٍ،مِن ذِروَةِ (2)طَودِ (3)العَرَبِ،و بَحرِ مَغیضِها (4)إذا وَرَدَت،و مَخفَرِ (5)أهلِها إذا اتِیَت،و مَعدِنِ صَفوَتِها إذَا اکتَدَرَت،لا یَجبُنُ إذَا المَنایا هَکَعَت (6)،و لا یَخورُ إذَا المَنونُ اکتَنَعَت (7)،و لا یَنکُلُ (8)إذَا الکُماةُ (9)اصطَرَعَت،مُشَمِّرٌ مُغلَولِبٌ،ظَفِرٌ (10)،ضِرغامَةٌ،حَصِدٌ،مُخَدِّشٌ،ذَکَرٌ،سَیفٌ مِن سُیوفِ اللّهِ،رَأسٌ،قُثَمُ (11)،
نُشوءُ رَأسِهِ فی باذِخِ السُّؤدَدِ (12)،و عارِزُ (13)مَجدِهِ فی أکرَمِ المَحتِدِ (14)،فَلا یَصرِفَنَّکَ عَن بَیعَتِهِ صارِفٌ عارِضٌ یَنوصُ إلَی الفِتنَةِ کُلَّ مَناصٍ،إن قالَ فَشَرُّ قائِلٍ،و إن سَکَتَ فَذو دَعایِرَ (15).
ثُمَّ رَجَعَ إلی صِفَةِ المَهدِیِّ علیه السلام فَقالَ:أوسَعُکُم کَهفا،و أکثَرُکُم عِلما،و أوصَلُکُم رَحِما،اللّهُمَّ فَاجعَل بَعثَهُ خُروجا مِنَ الغُمَّةِ،وَ اجمَع بِهِ شَملَ الاُمَّةِ،فَإِن خارَ اللّهُ لَکَ فَاعزِم و لا تَنثَنِ عَنهُ إن وُفِّقتَ لَهُ،و لا تَجوزَنَّ عَنهُ إن هُدیتَ إلَیهِ،هاه و أومَأَ بِیَدِهِ إلی صَدرِهِ شَوقا إلی رُؤیَتِهِ. (16)
ص:258
216 . الغیبة،نعمانی به نقل از سلیمان بن بلال،از امام صادق،از امام زین العابدین،از امام باقر،از امام حسین علیهم السلام:مردی نزد امیرمؤمنان آمد و گفت:ای امیرمؤمنان!از[ظهور]مهدی تان به ما خبر ده.
فرمود:«چون روندگان[از دنیا]بروند و مؤمنان،اندک شوند و آشوبگران،نابود شوند،همان وقت است،همان وقت».
گفت:ای امیر مؤمنان!این مرد از کدام قوم است؟
فرمود:«از بنی هاشم،از والاترین طایفه عرب و از دریایی که آب های خروشان،از همه سو به آن می ریزد و پناهگاهی که پناهجویان،به آن پناه می برند و معدن زلال میان ناصافی ها.به گاهِ شبیخون مرگ،نمی هراسد و به گاه نزدیک شدن آن،سست نمی شود و از دست و پنجه نرم کردن با هماوردانِ شجاع،سرْ باز نمی زند.
دامن همّت به کمر زده و پُرتوان و پیروز و به سان شیر نر،درو کننده و زخم زننده است.شمشیری از شمشیرهای خدا،سالار،کامل و پرورده جلال و مجد است و ریشه سِتَبرش در خاندان کَرَم.پس تو را از بیعتش منصرف نکند کسی که هرگاه فرصت یابد،به سوی فتنه می شتابد و اگر سخن گوید،بدترین سخنران است و اگر خاموش بنشیند،فسادها و شرارت ها[در نهان]دارد».
سپس به توصیف امام مهدی علیه السلام بازگشت و فرمود:«درگاه پناه او،از همه شما گشاده تر،علمش از همه شما افزون تر و از همه شما به خویشان،پیوسته تر است.خدایا!برانگیخته شدن او را مایه به در آمدن از اندوه و گِرد آمدن این امّتِ متفرّق،قرار ده.
پس اگر خدا برایت[درک حضور را]برگزید و توفیق خدمتش را یا فتی،مصمّم بمان و از او روی مگردان و هرگاه به او رهنمون شدی،از او در مگذر.آه که این دل(و با دست به سینه اش اشاره کرد)،چه مشتاق اوست!».
ص:259
11/5
المَهدِیُّ مِن وُلدِ فاطِمَةَ
217 . دلائل الإمامة عن الزهری عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ لِفاطِمَةَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیها:المَهدِیُّ مِن وُلدِکِ. (1)
12/5
فَضلُ الصّابِرِ فی عَصرِ الغَیبَةِ
218 . کمال الدین عن عبد الرحمن بن سلیط عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: مِنَّا اثنا عَشَرَ
مَهدِیّا؛أوَّلُهُم أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام،و آخِرُهُمُ التّاسِعُ مِن وُلدی و هُوَ الإِمامُ القائِمُ بِالحَقِّ،یُحیِی اللّهُ بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها،و یُظهِرُ بِهِ دینَ الحَقِّ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ و لَو کَرِهَ المُشرِکونَ،لَهُ غَیبَةٌ یَرتَدُّ فیها أقوامٌ و یَثبُتُ فیها عَلَی الدّینِ آخَرونَ،فَیُؤذَونَ و یُقالُ لَهُم: «مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» 2 ،أما إنَّ الصّابِرَ فی غَیبَتِهِ عَلَی الأَذی وَ التَّکذیبِ بِمَنزِلَةِ المُجاهِدِ بِالسَّیفِ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله. (2)
ص:260
217 . دلائل الإمامة از زُهْری،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود:«مهدی،از نسل توست».
218 . کمال الدین به نقل از عبد الرحمن بن سلیط،از امام حسین علیه السلام:دوازده هدایت یافته از ماست.نخستینِ آنان،امیرمؤمنان،علی بن ابی طالب علیه السلام است و
آخرینشان،نُهمین فرزند از نسل من است که حق را برپا می دارد.خدا،زمین را پس از مرگ،به وسیله او زنده می کند و دین حق را به وسیله او بر همه دین ها غلبه می دهد،هر چند مشرکان را ناخوش آید.او را غیبتی است که در آن،گروه هایی مرتد می شوند و برخی دیگر،در دین،ثابت قدم می مانند و آزار می بینند و به آنان گفته می شود:«این وعده،کِی محقّق می شود،اگر راست می گویید؟».بدانید که شکیبا در برابر آزار و انکار دیگران در غیبت او،به منزله مجاهد با شمشیر،پیشاپیشِ پیامبر خداست.
ص:261
13/5
مِن عَلائِمِ ظُهورِ المَهدِیِّ
219 . الغیبة عن عمیرة بنت نفیل: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ:لا یَکونُ الأَمرُ الَّذی تَنتَظِرونَهُ حَتّی یَبرَأَ بَعضُکُم مِن بَعضٍ،و یَتفِلَ بَعضُکُم فی وُجوهِ بَعضٍ،و یَشهَدَ بَعضُکُم عَلی بَعضٍ بِالکُفرِ،و یَلعَنَ بَعضُکُم بَعضا.
فَقُلتُ لَهُ:ما فی ذلِکَ الزَّمانِ مِن خَیرٍ.
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:الخَیرُ کُلُّهُ فی ذلِکَ الزَّمانِ،یَقومُ قائِمُنا و یَدفَعُ ذلِکَ کُلَّهُ. (1)
14/5
أنصارُ المَهدِیِّ
220 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: التّاسِعُ
مِن وُلدِکَ یا حُسَینُ هُوَ القائِمُ بِالحَقِّ،المُظهِرُ لِلدّینِ،وَ الباسِطُ لِلعَدلِ.
قالَ الحُسَینُ علیه السلام:فَقُلتُ لَهُ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ و إنَّ ذلِکَ لَکائِنٌ؟
فَقالَ علیه السلام:إی وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله بِالنُّبُوَّةِ،وَ اصطَفاهُ عَلی جَمیعِ البَرِیَّةِ،و لکِن بَعدَ غَیبَةٍ و حَیرَةٍ،فَلا یَثبُتُ فیها عَلی دینِهِ إلاَّ المُخلِصونَ المُباشِرونَ لِروحِ الیَقینِ،الَّذینَ أخَذَ اللّهُ عز و جل میثاقَهُم بِوِلایَتِنا،و کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الإِیمانَ و أیَّدَهُم بِروحٍ مِنهُ. (2)
ص:262
219 . الغیبة،نعمانی به نقل از عمیره دختر نفیل:شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:«امری را که انتظار می کشید،واقع نمی شود تا زمانی که برخی از شما از برخی دیگر،بیزاری بجویند و به صورت یکدیگر،آبِ دهان بیندازند و همدیگر را کافر بشمارند و یکدیگر را لعنت کنند».
به ایشان گفتم:پس در آن روزگار،خیری نیست.
فرمود:همه خیر،در آن روزگار است.قائمِ ما قیام می کند و همه این نابه سامانی ها را سامان می دهد».
220 . کمال الدین به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم امیرمؤمنان فرمود:«ای حسین!نهمین فرزند از نسل تو،همان قائم به حقّ است؛غلبه دهنده دین و گستراننده
عدالت».
به ایشان گفتم:ای امیرمؤمنان!آیا این،شدنی است؟
فرمود:«آری،سوگند به کسی که محمّد صلی الله علیه و آله را به نبوّت برانگیخت و او را بر همه مردمان برگزید؛امّا پس از غیبتی و حیرتی که جز مخلصانِ پیوسته به روح یقین،بر دین او ثابت قدم نمی مانند؛کسانی که خداوند،ولایت ما را از ایشان پیمان گرفته و ایمان را در دل هایشان استوار کرده و با روحی از خود،تأییدشان نموده است».
ص:263
15/5
مُدَّةُ مُلکِهِ
221 . عقد الدرر عن الحسین بن علیّ علیه السلام: یَملِکُ المَهدِیُّ علیه السلام تِسعَ عَشرَةَ سَنَةً و أشهُرا. (1)
16/5
سِرُّ اختِلافِ عَمَلِ الإِمامَینِ
222 . کتاب من لا یحضره الفقیه عن سالم عن أبی عبد اللّه علیه السلام: أوصی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی عَلِیٍّ علیه السلام وَحدَهُ،و أوصی عَلِیٌّ علیه السلام إلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ علیهما السلام جَمیعا،و کانَ الحَسَنُ علیه السلام إمامَهُ،فَدَخَلَ رَجُلٌ یَومَ عَرَفَةَ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام و هُوَ یَتَغَدّی وَ الحُسَینُ علیه السلام صائِمٌ،ثُمَّ جاءَ بَعدَ ما قُبِضَ الحَسَنُ علیه السلام فَدَخَلَ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام یَومَ عَرَفَةَ و هُوَ یَتَغَدّی و عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام صائِمٌ،فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ:إنّی دَخَلتُ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام و هُوَ یَتَغَدّی و أنتَ صائِمٌ،ثُمَّ دَخَلتُ عَلَیکَ و أنتَ مُفطِرٌ؟!
فَقالَ:إنَّ الحَسَنَ علیه السلام کانَ إماما فَأَفطَرَ لِئَلاّ یُتَّخَذَ صَومُهُ سُنَّةً و لِیَتَأَسّی (2)بِهِ النّاسُ،فَلَمّا أن قُبِضَ کُنتُ أنَا الإِمامَ؛فَأَرَدتُ ألاّ یُتَّخَذَ صَومی سُنَّةً فَیَتَأَسَّی النّاسُ بی. (3)
ص:264
221 . عقد الدُّرَر از امام حسین علیه السلام:مهدی،نوزده سال و چند ماه فرمان روایی می کند.
222 . کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از سالم،از امام صادق علیه السلام:پیامبر خدا به علی علیه السلام به تنهایی وصیّت کرد و علی علیه السلام به حسن و حسین علیهما السلام هر دو،وصیّت کرد و حسن علیه السلام پیشوای حسین علیه السلام بود.
مردی روز عرفه بر حسن علیه السلام درآمد،در حالی که ایشان،غذا می خورد و حسین علیه السلام روزه بود.بعد از درگذشت حسن علیه السلام،روز عرفه بر حسین علیه السلام درآمد،در حالی که ایشان غذا می خورد و علی بن الحسین علیه السلام روزه داشت.آن مرد به حسین علیه السلام گفت:بر حسن علیه السلام درآمدم،در حالی که غذا می خورد و تو روزه بودی و سپس،بر تو درآمدم و روزه نیستی؟!
حسین علیه السلام فرمود:«حسن علیه السلام[آن زمان]امام بود و روزه نگرفت تا روزه عرفه،سنّت و[به عنوان یک عمل واجب]مورد تأسّی مردم نشود و چون درگذشت،من،امام هستم و خواستم که روزه من،سنّت و مورد تأسّی مردم نشود».
ص:265
223 . مستدرک الوسائل عن مسروق: دَخَلتُ یَومَ عَرَفَةَ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام و أقداحُ السَّویقِ بَینَ یَدَیهِ و بَینَ یَدَی أصحابِهِ،وَ المَصاحِفُ فی حُجورِهِم و هُم یَنتَظِرونَ الإِفطارَ،فَسَأَلتُهُ عَن مَسأَلَةٍ فَأَجابَنی،فَخَرَجتُ فَدَخَلتُ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام،وَ النّاسُ یَدخُلونَ إلی مَوائِدَ مَوضوعَةٍ عَلَیها طَعامٌ عَتیدٌ (1)،فَیَأکُلونَ و یَحمِلونَ،فَرَآنی و قَد تَغَیَّرتُ.
فَقالَ:یا مَسروقُ لِمَ لا تَأکُلُ؟
فَقُلتُ:یا سَیِّدی أنَا صائِمٌ،و أنَا أذکُرُ شَیئا.
فَقالَ:اُذکُر ما بَدا لَکَ.
فَقُلتُ:أعوذُ بِاللّهِ أن تَکونوا مُختَلِفینَ،دَخَلتُ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام فَرَأَیتُهُ یَنتَظِرُ الإِفطارَ،و دَخَلتُ عَلَیکَ و أنتَ عَلی هذِهِ الصِّفَةِ وَ الحالِ!
فَضَمَّنی إلی صَدرِهِ و قالَ:یَا ابنَ الأَشرَسِ،أما عَلِمتَ أنَّ اللّهَ تَعالی نَدَبَنا لِسِیاسَةِ الاُمَّةِ،و لَوِ اجتَمَعنا عَلی شَیءٍ ما وَسِعَکُم غَیرُهُ؟إنّی أفطَرتُ لِمُفطِرِکُم،و صامَ أخی لِصُوّامِکُم. (2)
224 . کتاب من لا یحضره الفقیه: رُوِیَ عَن یَعقوبَ بنِ شُعَیبٍ قالَ:سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن
صَومِ یَومِ عَرَفَةَ،قالَ:
إن شِئتَ صُمتَ و إن شِئتَ لَم تَصُم.
و ذَکَرَ أنَّ رَجُلاً أتَی الحَسَنَ وَ الحُسَینَ علیهما السلام فَوَجَدَ أحَدَهُما صائِما وَ الآخَرَ مُفطِرا،فَسَأَلَهُما فَقالا:إن صُمتَ فَحَسَنٌ،و إن لَم تَصُم فَجائِزٌ. (3)
ص:266
223 . مستدرک الوسائل به نقل از مسروق:روز عرفه بر امام حسین علیه السلام درآمدم،در حالی که کاسه های سَویق، (1)جلوی ایشان و یارانش قرار داشت و قرآن ها هم در دامن هایشان بود و منتظر افطار بودند.از او مسئله ای پرسیدم.پاسخ گرفتم و بیرون آمدم و بر امام حسن علیه السلام درآمدم،در حالی که مردم بر سفره هایی که غذاهای آماده بر آن نهاده بودند،درمی آمدند و می خوردند و می بُردند.ایشان،دید که حالم دگرگون است.فرمود:«ای مسروق!چرا نمی خوری؟».
گفتم:ای سَرور من!روزه دارم و چیزی را می خواهم بگویم.
فرمود:«هر چه می خواهی،بگو».
گفتم:پناه می بریم به خدا از این که شما(حسن و حسین علیهما السلام)با هم اختلاف داشته باشید.بر حسین علیه السلام درآمدم و دیدم که منتظر افطار است و بر شما درآمدم و در چنین وضعیتی هستی!
امام علیه السلام مرا به سینه اش فشرد و فرمود:«ای پسر اشرَس!آیا نمی دانی که خدای متعال،ما را به تربیت امّت،فرا خوانده است و اگر همه بر یک کار گِرد آییم،شما نمی توانید کار دیگری انجام دهید؟من روزه نگرفتم،برای کسانی که روزه نیستند و برادرم روزه گرفت،برای روزه داران.
224 . کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از یعقوب بن شعیب:از امام صادق علیه السلام درباره روزه
روز عرفه پرسیدم.فرمود:«اگر می خواهی،روزه بگیر و اگر می خواهی،روزه نگیر».
سپس فرمود:«مردی نزد امام حسن و امام حسین علیهما السلام آمد و یکی را روزه دار یافت و دیگری را نه.علّت را از آن دو پرسید.فرمودند:«اگر روزه بگیری،خوب است و اگر نگیری،جایز است».
ص:267
ص:268
ص:269
الفَصلُ السّادِسُ:شیعة أهل البیت
1/6
فَضلُ شیعَةِ أهلِ البَیتِ
225 . المحاسن عن زید بن أرقم عن الحسین بن علیّ علیه السلام: ما مِن شیعَتِنا إلاّ صِدّیقٌ شَهیدٌ.
قالَ:قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،أنّی یَکونُ ذلِکَ و عامَّتُهُم یَموتونَ عَلی فِراشِهِم؟
فَقالَ:أما تَتلو کِتابَ اللّهِ فِی الحَدیدِ: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ» 1 ؟
قالَ:فَقُلتُ:فَکَأَنّی لَم أقرَأ هذِهِ الآیَةَ مِن کِتابِ اللّهِ تَعالی قَطُّ!
قالَ:لَو کانَ الشُّهَداءُ لَیسَ إلاّ کَما تَقولُ لَکانَ الشُّهَداءُ قَلیلاً. (1)
226 . تفسیر فرات عن أبی الجاریة و الأصبغ بن نباتة: لَمّا کانَ مَروانُ عَلَی المَدینَةِ،خَطَبَ النّاسَ فَوَقَعَ فی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام...فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام مُغضَبا حَتّی دَخَلَ عَلی
مَروانَ،فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ الزَّرقاءِ (2)و یَابنَ آکِلَةِ القُمَّلِ،أنتَ الواقِعُ فی عَلِیٍّ...
أ لا اخبِرُکَ بِما فیکَ و فی أصحابِکَ و فی عَلِیٍّ علیه السلام؟فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یَقولُ: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (3)فَذلِکَ لِعَلِیٍّ و شیعَتِهِ «فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ» 5 ،فَبَشَّرَ بِذلِکَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام. (4)
ص:270
225 . المحاسن به نقل از زید بن ارقم:امام حسین علیه السلام فرمود:«از پیروان ما،جز صدّیق شهید نیست».
گفتم:فدایت شوم!چگونه چنین می شود،در حالی که توده آنها در بسترهایشان می میرند؟
فرمود:«آیا در کتاب خدا در سوره حدید نخوانده ای:«و کسانی که به خدا و فرستادگانش ایمان آوردند،آنان،نزد خداوندگارشان صدّیقان و شهیدان هستند»»؟
گفتم:گویی تاکنون این آیه از کتاب خدا را هرگز نخوانده ام.
فرمود:«اگر شهیدان،فقط کسانی بودند که تو می گویی(کسانی که در جنگ شهید می شوند)،تعداد شهیدان،اندک بود».
226 . تفسیر فرات الکوفی به نقل از ابو جاریه و اصبغ بن نُباته:هنگامی که مروان،امیر مدینه بود،برای مردم خطبه خواند و به امیرمؤمنان،ناسزا گفت.پس امام
حسین علیه السلام خشمگینانه برخاست و بر مروان درآمد و به او فرمود:«ای پسر زنِ کبودْ چشم (1)و پسر زن شپش خوار!تو به علی ناسزا می گویی؟!....
آیا از آنچه درباره تو و یارانت،و نیز آنچه[از قرآن]درباره علی علیه السلام است،باخبرت نکنم؟خداوند تبارک و تعالی می فرماید:«کسانی که ایمان آوردند و کار شایسته کردند،به زودی خداوند رحمان،برای آنها[در دل دیگران]محبّتی می نهد».این،برای علی علیه السلام و پیروان اوست.«ما آن را به زبان تو آسان کردیم تا تنها پرهیزگاران را بدان بشارت دهی».پس پیامبر صلی الله علیه و آله آن را به علی بن ابی طالب علیه السلام بشارت داد».
ص:271
227 . الاُصول الستّة عشر عن أبی سعید المدائنی عن محمّد بن علیّ عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهم السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی أبی فَحَدَّثَهُ فَقالَ:إنَّ الرَّجُلَ مِن شیعَتِنا لَیَأتی یَومَ القِیامَةِ عَلَیهِ تاجُ نُبُوَّةٍ،قُدّامَهُ سَبعونَ مَلَکا (1)یَنساقُ سَوقا إلی بابِ الجَنَّةِ،فَیُقالُ لَهُ:اُدخُلِ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ. (2)
228 . تاریخ دمشق عن علیّ بن محمّد بن الصایغ عن أبیه عن حسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی عَن جِبریلَ علیه السلام عَن رَبِّهِ عز و جل أنَّ تَحتَ قائِمَةِ کُرسِیِّ العَرشِ فی وَرَقَةِ (3)آسٍ خَضراءَ مَکتوبٌ عَلَیها:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ،یا شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ،لا یَأتی یَعنی أحَدٌ مِنکُم یَومَ القِیامَةِ یَقولُ:«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ»إلاّ أدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ. (4)
ص:272
227 . الاُصول الستّة عشر به نقل از ابو سعید مدائنی،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:مردی نزد پدرم[علی علیه السلام]آمد.پدرم برایش گفت:«روز قیامت،مردی از پیروان ما می آید که تاجِ پیامبری بر سر دارد و هفتاد فرشته،پیشاپیش او به سوی بهشت،روان اند و به او گفته می شود:بدون محاسبه،به بهشت درآی».
228 . تاریخ دمشق به نقل از علی بن محمّد بن صائغ،از پدرش،از امام حسین علیه السلام:پدرم،از جدّش،از جبرئیل علیه السلام از پروردگار عز و جل نقل می کند که:«زیر پایه تخت عرش و بر برگی سبز از درخت خوش بوی آس(مورْد)نوشته شده است:"خدایی جز اللّه نیست.محمّد،پیامبر خداست.ای پیروان خاندان محمّد!هیچ یک از شما که لا إله إلاّ اللّه گفته باشد،روز قیامت نمی آید،جز آن که خداوند،وارد بهشتش می کند "».
ص:273
229 . الخصال بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،بَشِّر شیعَتَکَ و أنصارَکَ بِخِصالٍ عَشرٍ:
أوَّلُها:طیبُ المَولِدِ،و ثانیها:حُسنُ إیمانِهِم بِاللّهِ،و ثالِثُها:حُبُّ اللّهِ عز و جل لَهُم،و رابِعُها:الفُسحَةُ فی قُبورِهِم،و خامِسُها:النّورُ عَلَی الصِّراطِ بَینَ أعیُنِهِم،و سادِسُها:نَزعُ الفَقرِ مِن بَینِ أعیُنِهِم و غِنی قُلوبِهِم،و سابِعُها:المَقتُ مِنَ اللّهِ عز و جل لِأَعدائِهِم،و ثامِنُها:الأَمنُ مِنَ الجُذامِ وَ البَرَصِ وَ الجُنونِ،یا عَلِیُّ!و تاسِعُها:اِنحِطاطُ الذُّنوبِ وَ السَّیِّئاتِ عَنهُم،و عاشِرُها:هُم مَعی فِی الجَنَّةِ و أنَا مَعَهُم. (1)
2/6
مَصائِبُ شیعَةِ أهلِ البَیتِ
230 . المؤمن عن سعد بن طریف: کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ علیه السلام فَجاءَ جَمیلٌ الأَزرَقُ فَدَخَلَ عَلَیهِ،قالَ:فَذَکَروا بَلایَا الشّیعَةِ و ما یُصیبُهُم.
فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:إنَّ اناسا أتَوا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام و عَبدَ اللّهِ بنَ عَبّاسٍ فَذَکَروا لَهُما نَحوا مِمّا ذَکَرتُم،قالَ:فَأَتَیَا الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَذَکَرا لَهُ ذلِکَ،فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:وَ اللّهِ،البَلاءُ وَ الفَقرُ وَ القَتلُ أسرَعُ إلی مَن أحَبَّنا مِن رَکضِ البَراذینِ (2)،و مِنَ السَّیلِ إلی صِمرِهِ قُلتُ:و مَا الصِّمرُ (3)؟قالَ:مُنتَهاهُ و لَو لا أن تَکونوا کَذلِکَ لَرَأَینا أنَّکُم لَستُم مِنّا. (4)
ص:274
229 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای علی!پیروان و یارانت را به ده ویژگی بشارت بده:نخست،حلال زاده بودن؛دوم،نیکویی ایمانشان به خدا؛سوم،محبّت خدای عز و جلبه ایشان؛چهارم،گشادگیِ قبرهایشان؛پنجم،[حرکت]نوری در پیشاپیش آنها در صراط؛ششم،برکَندن فقر از میان چشم هایشان(چشم طمع ندارند)و ایجاد توانگری در دل هایشان؛هفتم،دشمنی خدای عز و جل با دشمنانشان؛هشتم،در امان بودن از خوره و پیسی و دیوانگی ای علی و نهمینِ آنها،زدودن گناهان و زشتی های آنهاست؛و دهمین،آنان در بهشت با من اند و من،با آنهایم».
230 . المؤمن به نقل از سعد بن طریف:نزد امام باقر علیه السلام بودم که جمیل ازرق،بر ایشان در آمد و از بلاها و مصیبت های شیعه یاد کردند.امام باقر علیه السلام فرمود:«عدّه ای نزد امام زین العابدین علیه السلام و عبد اللّه بن عباس آمدند و چیزهایی مانند سخنان شما گفتند،آن دو(امام زین العابدین و ابن عبّاس)نزد امام حسین علیه السلام آمدند و آن سخنان را نقل کردند.ایشان فرمود:"به خدا سوگند،[روی آوردن]بلا و فقر و کشتار،به سوی دوستداران ما،از دویدن اسبان تیزرو و سیل به سوی صِمر،سریع تر است"».
گفتم:صِمر،یعنی چه؟
فرمود:«قرارگاه سیل.اگر این گونه[در بلا]نبودید،شما را از خود نمی دانستیم».
ص:275
231 . علل الشرائع عن عبد اللّه بن الحسن عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما زِلتُ أنَا و مَن کانَ قَبلی مِنَ النَّبِیّینَ وَ المُؤمِنینَ مُبتَلَینَ بِمَن یُؤذینا،و لَو کانَ المُؤمِنُ عَلی رَأسِ جَبَلٍ لَقَیَّضَ (1)اللّهُ عز و جل لَهُ مَن یُؤذیهِ لِیَأجُرَهُ عَلی ذلِکَ. (2)
232 . المحاسن عن إسحاق بن جریر الجریری عن رجل من أهل بیته عن أبی عبد اللّه علیه السلام: لَمّا شَیَّعَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام أبا ذَرٍّ رحمه الله،و شَیَّعَهُ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ علیهما السلام،و عَقیلُ بنُ أبی طالِبٍ،و عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ،و عَمّارُ بنُ یاسِرٍ عَلَیهِم سَلامُ اللّهِ،قالَ لَهُم أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:وَدِّعوا أخاکُم،فَإِنَّهُ لا بُدَّ لِلشّاخِصِ (3)مِن أن یَمضِیَ و لِلمُشَیِّعِ مِن أن یَرجِعَ.فَتَکَلَّمَ کُلُّ رَجُلٍ مِنهُم عَلی حِیالِهِ.
فَقالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:رَحِمَکَ اللّهُ یا أبا ذَرٍّ،إن القَومَ إنَّمَا امتَهَنوک بِالبَلاءِ لِأَنَّکَ مَنَعتَهُم دینَکَ فَمَنَعوکَ دُنیاهُم،فَما أحوَجَکَ غَدا إلی ما مَنَعتَهُم،و أغناکَ عَمّا مَنَعوکَ!
فَقالَ أبو ذَرٍّ:رَحِمَکُمُ اللّهُ مِن أهلِ بَیتٍ،فَما لی فِی الدُّنیا مِن شَجَنٍ (4)غَیرُکُم،إنّی إذا ذَکَرتُکُم ذَکَرتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله. (5)
233 . شرح نهج البلاغة عن ابن عبّاس: لَمّا اخرِجَ أبو ذَرٍّ إلَی الرَّبَذَةِ (6)،أمَرَ عُثمانُ فَنودِیَ فِی النّاسِ ألاّ یُکَلِّمَ أحَدٌ أبا ذَرٍّ و لا یُشَیِّعَهُ،و أمَرَ مَروانَ بنَ الحَکَمِ أن یَخرُجَ بِهِ.فَخَرَجَ بِهِ،و تَحاماهُ النّاسُ إلاّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام و عَقیلاً أخاهُ،و حَسَنا و حُسَینا علیهما السلام،و عَمّارا؛فَإِنَّهُم خَرَجوا مَعَهُ یُشَیِّعونَهُ.
فَجَعَلَ الحَسَنُ علیه السلام یُکَلِّمُ أبا ذَرٍّ،فَقالَ لَهُ مَروانُ:إیها یا حَسَنُ!أ لا تَعلَمُ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ قَد نَهی عَن کَلامِ هذَا الرَّجُلِ؟!فَإِن کُنتَ لا تَعلَمُ فَاعلَم ذلِکَ.
فَحَمَلَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلی مَروانَ،فَضَرَبَ بِالسَّوطِ بَینَ اذُنَی راحِلَتِهِ،و قالَ:تَنَحَّ لَحاکَ (7)اللّهُ إلَی النّارِ!فَرَجَعَ مَروانُ مُغضَبا إلی عُثمانَ فَأَخبَرَهُ الخَبَرَ،فَتَلَظّی عَلی عَلِیٍّ علیه السلام....ززز
ثُمَّ تَکَلَّمَ الحُسَینُ علیه السلام،فَقالَ:یا عَمّاه،إنَّ اللّهَ تَعالی قادِرٌ أن یُغَیِّرَ ما قَد تَری،وَ اللّهُ کُلَّ یَومٍ هُوَ فی شَأنٍ،و قَد مَنَعَکَ القَومُ دُنیاهُم و مَنَعتَهُم دینَکَ،فَما أغناکَ عَمّا مَنَعوکَ،و أحوَجَهُم إلی ما مَنَعتَهُم!فَاسأَلِ اللّهَ الصَّبرَ وَ النَّصرَ،وَ استَعِذ بِهِ مِنَ الجَشَعِ وَ الجَزَعِ،فَإِنَّ الصَّبرَ مِنَ الدّینِ وَ الکَرَمِ،و إنَّ الجَشَعَ لا یُقَدِّمُ رِزقا،وَ الجَزَعَ لا یُؤَخِّرُ أجَلاً. (8)
ص:276
231 . علل الشرائع به نقل از عبد اللّه بن حسن،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هماره من و هر یک از پیامبران و مؤمنان پیش از من،مبتلا به کسی بوده ایم که ما را آزار می داده است و اگر مؤمن بر قلّه کوهی هم باشد،خداوند عز و جل کسی را معیّن می کند که او را آزار برساند تا بر آن،پاداشش دهد».
232 . المحاسن به نقل از اسحاق بن جریر جریری،از مردی از خاندانش،از امام صادق علیه السلام:هنگامی که امیرمؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام و عقیل بن ابی طالب و عبد اللّه بن جعفر و عمّار بن یاسر که درود خدا بر آنان باد ابو ذر را بدرقه کردند،امیرمؤمنان به آنان فرمود:«با برادرتان خداحافظی کنید که مسافر،باید برود و بدرقه کننده،باید بازگردد».
هر یک از آنان از جانب خود،چیزی گفت.امام حسین علیه السلام فرمود:«ای ابو ذر،خدایت رحمت کند!این جماعت،تو را با گرفتاری،خوار داشتند؛زیرا تو ایشان را از تعرّض به دینت باز داشتی و آنان هم تو را از دنیایشان باز داشتند و فردا روز،چه پُرنیازی به آنچه از ایشان باز داشتی و چه بی نیازی از آنچه تو را باز داشتند!».
ابو ذر گفت:ای اهل بیت،خدایتان رحمت کند که من در دنیا،اندیشناک چیزی جز شما نیستم!هنگامی که شما را یاد می کنم،پیامبر خدا را به یاد می آورم.
233 . شرح نهج البلاغة به نقل از ابن عبّاس:چون ابو ذر به رَبَذه (1)تبعید شد،عثمان فرمان داد که در میان مردم ندا دهند:هیچ کس با ابو ذر سخن نگوید و به بدرقه اش نرود،و فرمان داد که مروان بن حکم با او برود.
مروان با او خارج شد و مردم هم از او دوری گزیدند،جز علی بن ابی طالب علیه السلام و برادرش عقیل و حسن و حسین علیهم السلام و عمّار که آنان با او بیرون آمدند و بدرقه اش کردند.
حسن علیه السلام با ابو ذر به گفتگو پرداخت که مروان به او گفت:ای حسن!باز ایست.آیا نمی دانی که فرمان روای مؤمنان(عثمان)از گفتگو با این مرد،نهی کرده است؟اگر نمی دانستی،بدان.
علی علیه السلام به مروان هجوم بُرد و با تازیانه به میان دو گوش مَرکبش زد و فرمود:«دور شو،خدایت به آتش ببرد!».
مروان،خشمناک به نزد عثمان بازگشت و ماجرا را گفت،و عثمان بر علی علیه السلام خشم گرفت....
سپس حسین علیه السلام به سخن آمد و فرمود:«ای عمو!خدای متعال بر تغییر دادن آنچه که می بینی،تواناست،و خداوند،هر روز در کاری است و این گروه،تو را از دنیایشان باز داشتند و تو،آنان را از دینت.تو چه بی نیازی از آنچه بازت داشتند و چه پُر نیازند به آنچه تو از آن بازشان داشتی!از خداوند،شکیبایی و یاری بخواه و از حرص و بی تابی به او پناه ببر،که شکیبایی،جزو دین و کَرَم است و حرص،رزقی را جلو نمی کشد و بی تابی،اجلی را به عقب نمی اندازد».
ص:277
3/6
تَکذیبُ مَن یَدَّعِی التَّشَیُّعَ
234 . تنبیه الخواطر: قالَ رَجُلٌ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ!أنَا مِن شیعَتِکُم.
قالَ علیه السلام:اِتَّقِ اللّهَ و لا تَدَّعِیَنَّ شَیئا،یَقولُ اللّهُ لَکَ:کَذَبتَ و فَجَرتَ فی دَعواکَ!إنَّ شیعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشٍّ و دَغَلٍ (1)،و لکِن قُل:أنَا مِن مَوالیکُم و مُحِبّیکُم. (2)
ص:278
234 . تنبیه الخواطر: مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا!من از شیعیان شما هستم.
فرمود:«از خدا پروا کن و چیزی را ادّعا مکن که خدای متعال به تو بگوید:دروغ گفتی و در ادّعایت از حد خارج شدی!بی تردید،شیعیان ما کسانی اند که دل هایشان از هر فریب و دغلی پاک است؛بلکه بگو:من از طرفداران و دوستداران شما هستم».
ص:279
الفَصلُ السّابِعُ:مواجهة الإمام الحسین معاویة
1/7
الاِمتِناعُ مِن نَقضِ بَیعَةِ مُعاوِیَةَ
235 . الإرشاد: لَمّا ماتَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،تَحَرَّکَتِ الشّیعَةُ بِالعِراقِ و کَتَبوا إلَی الحُسَینِ علیه السلام فی خَلعِ مُعاوِیَةَ وَ البَیعَةِ لَهُ،فَامتَنَعَ عَلَیهِم و ذَکَرَ أنَّ بَینَهُ و بَینَ مُعاوِیَةَ عَهدا و عَقدا لا یَجوزُ لَهُ نَقضُهُ حَتّی تَمضِیَ المُدَّةُ،فَإِن ماتَ مُعاوِیَةُ نَظَرَ فی ذلِکَ. (1)
236 . أنساب الأشراف عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِ مَن دَعاهُ إلی نَقضِ بَیعَةِ مُعاوِیَةَ:إنّا قَد بایَعنا،و لَیسَ إلی ما ذَکَرتَ سَبیلٌ. (2)
237 . أنساب الأشراف عن الإمام الحسین علیه السلام لِمُحَمَّدِ بنِ بِشرٍ و سُفیانَ بنِ لَیلَی الهَمدانِیَّینِ:لِیَکُن کُلُّ امرِئٍ مِنکُم حِلسا (3)مِن أحلاسِ بَیتِهِ ما دامَ هذَا الرَّجُلُ[أی مُعاوِیَةُ]حَیّا،فَإِن یَهلِک و أنتُم أحیاءٌ،رَجَونا أن یَخیرَ اللّهُ لَنا و یُؤتِیَنا رُشدَنا،و لا یَکِلَنا إلی أنفُسِنا
فَ «إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» 4 . (4)
ص:280
235 . الإرشاد: چون امام حسن علیه السلام درگذشت،شیعیان در عراق به جنبش درآمدند و برای خلع معاویه و بیعت با امام حسین علیه السلام به او نامه نوشتند.امام علیه السلام خودداری ورزید و یادآور شد که میان او و معاویه،پیمانی است که شکستن آن،روا نیست تا آن که مدّتش سپری شود،و چون معاویه مُرد،در آن بازنگری می کند.
236 . أنساب الأشراف از امام حسین علیه السلام(در پاسخ به کسی که او را به بیعت شکنی با معاویه فرا خواند):ما با او بیعت کرده ایم و راهی به آنچه تو می گویی،نیست.
237 . أنساب الأشراف از امام حسین علیه السلام(خطاب به محمّد بن بشر هَمْدانی و سفیان بن لیلی هَمْدانی):تا هنگامی که این مرد(معاویه)زنده است،همه شما باید در خانه خود بنشینید و اگر هلاک شد و شما زنده بودید،امیدواریم که خدا برای ما نیک بگزیند و به راهمان درآورد و به خودمان وا ننهد که«بی گمان،خداوند،با
تقواپیشگان و کسانی است که نیکوکارند».
ص:281
238 . أنساب الأشراف عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِ کِتابٍ کَتَبَهُ إلَیهِ جَماعَةٌ مِن شیعَتِهِ بَعدَ وَفاةِ الحَسَنِ علیه السلام یَذکُرونَ فیهِ انتِظارَهُم أمرَهُ:إنّی لَأَرجو أن یَکونَ رَأیُ أخی رَحِمَهُ اللّهُ فِی المُوادَعَةِ،و رَأیی فی جِهادِ الظَّلَمَةِ رُشدا و سَدادا،فَالصَقوا بِالأَرضِ،و أخفُوا الشَّخصَ،وَ اکتُمُوا الهَوی،وَ احتَرِسوا مِنَ الأَظِنّاءِ (1)ما دامَ ابنُ هِندٍ حَیّا،فَإِن یَحدُث بِهِ حَدَثٌ و أنَا حَیٌّ یَأتِکُم رَأیی إن شاءَ اللّهُ. (2)
239 . الطبقات الکبری: قالوا:لَمّا بایَعَ مُعاوِیَةُ بنُ أبی سُفیانَ النّاسَ لِیَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ،کانَ حُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام مِمَّن لَم یُبایِع لَهُ،و کانَ أهلُ الکوفَةِ یَکتُبونَ إلی حُسَینٍ علیه السلام یَدعونَهُ إلَی الخُروجِ إلَیهِم فی خِلافَةِ مُعاوِیَةَ،کُلُّ ذلِکَ یَأبی.فَقَدِمَ مِنهُم قَومٌ إلی مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّةِ،فَطَلَبوا إلَیهِ أن یَخرُجَ مَعَهُم،فَأَبی و جاءَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَأَخبَرَهُ بِما عَرَضوا عَلَیهِ،و قالَ (3):إنَّ القَومَ إنَّما یُریدونَ أن یَأکُلوا بِنا و یُشیطوا (4)دِماءَنا. (5)
ص:282
238 . أنساب الأشراف از امام حسین علیه السلام(در پاسخ نامه ای که گروهی از شیعیان پس از وفات امام حسن علیه السلام به او نوشته و گفته بودند که فرمان او را انتظار می کشند):من،امیدوارم که نظر برادرم که خدایش رحمت کند در متارکه جنگ و نظر من در جهاد با ستمکاران،درست و استوار باشد.در سرزمین خود بمانید و بیرون نیایید و خواسته تان را پوشیده بدارید و تا آنگاه که پسر هند زنده است،خود را از جاسوسان بپایید.اگر حادثه ای رُخ داد و من زنده بودم،نظرم به شما می رسد،إن شاءاللّه !
239 . الطبقات الکبری: گفته اند که چون معاویة بن ابی سفیان از مردم برای یزید بیعت گرفت،امام حسین علیه السلام از کسانی بود که با او بیعت نکرد.کوفیان به او نامه می نوشتند و در روزگار خلافت معاویه،او را به بیرون آمدن به سوی خود،فرا می خواندند؛ولی امام علیه السلام به همه آنها جواب رد می داد.
گروهی از کوفیان به نزد محمّد بن حنفیه آمدند و از او خواستند که وی با آنان خروج کند؛امّا او هم خودداری کرد و نزد امام حسین علیه السلام آمد و پیشنهاد آنان را به ایشان عرضه کرد.امام حسین علیه السلام فرمود:«این مردم می خواهند با[پیش انداختن]ما[نان]بخورند و خون ما را در معرضِ ریخته شدن بگذارند».
ص:283
2/7
ما رُوِیَ عَنهُ فی مَسأَلَةِ الصُّلحِ
240 . دلائل الإمامة عن محمّد بن یعلی: لَقیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام عَلی ظَهرِ الکوفَةِ (1)و هُوَ راحِلٌ مَعَ الحَسَنِ یُریدُ مُعاوِیَةَ،فَقُلتُ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،أ رَضیتَ؟
فَقالَ:شِقشِقَةٌ (2)هَدَرَت (3)،و فَورَةٌ ثارَت،و عَرَبِیُّ مَنحّی (4)،و سَمٌّ ذُعافٌ (5)،و قیعانٌ بِالکوفَةِ و کَربَلاءَ،إنّی وَ اللّهِ لَصاحِبُها،و صاحِبُ ضَحِیَّتِها،وَ العُصفورُ فی سَنابِلِها (6)،إذا تَضَعضَعَ نَواحِی الجَبَلِ بِالعِراقِ،و هَجهَجَ (7)کوفانُ الوَهَلِ (8)،و مُنِعَ البِرُّ جانِبَهُ،و عُطِّلَ بَیتُ اللّهِ الحرَامُ،و ازحِفَ الوَقیذُ (9)،و قُدِحَ الهَبیذُ (10)،فَیالَها مِن زُمَرٍ أنَا صاحِبُها،إیهِ إیهِ أنّی و کَیفَ!و لَو شِئتُ لَقُلتُ:أینَ أنزِلُ،و أینَ اقیمُ.
فَقُلنا:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،ما تَقولُ؟
قالَ:مَقامی بَینَ أرضٍ و سَماءٍ،و نُزولی حَیثُ حَلَّتِ الشّیعَةُ الأَصلابَ،وَ الأَکبادَ الصَّلابَ،لا یَتَضَعضَعونَ لِلضَّیمِ،و لا یَأنَفونَ مِنَ الآخِرَةِ مُعضِلاً یَحتافُهُم،أهلُ میراثِ عَلِیٍّ و وَرَثَةُ بَیتِهِ. (11)
ص:284
240 . دلائل الإمامة به نقل از محمّد بن یعلی:امام حسین علیه السلام را در پشت کوفه دیدم که با امام حسن علیه السلام به سوی معاویه می رفتند.گفتم:ای ابا عبد اللّه!آیا[به صلح،]راضی شدی؟
فرمود:«بانگی برآمد و هیجانی برانگیخته شد.عربی رانده شده و زَهری کُشنده و پیکان هایی تیز و بُرنده در کوفه و کربلا پیدا شدند.
به خدا سوگند،عامل این کارها و صاحب قربانی و پرنده برچیننده دانه ها (1)منم،آنگاه که کوه های کرانه عراق،فرو بریزند و ناله کوفه بلند شود و زمین،از برکتْ باز ایستد،خانه خدا را به تعطیلی بکشند و کُند و بی تحرّک،به مشقّت پیش رانده شود،تندرو،سرکوب گردد.ای کاش،دسته هایی[جنگجو]بودند که من،صاحب آنها بودم.بس است؛بس است!کجا و چگونه؟اگر می خواستم،می گفتم که کجا فرود می آیم و کجا می ایستم».
گفتم:ای فرزند پیامبر خدا!چه می گویی؟
فرمود:«جایگاهم میان زمین و آسمان است و جایگاه فرودم،آن جاست که شیعیانِ سِتَبر و رنج دیدگان استوار هستند که در برابر ستم،سر فرود نمی آورند و برای آخرت،از هیچ مشکل و سختی ای روی نمی گردانند؛میراثبَران علی علیه السلام و وارثان خانه او».
ص:285
3/7
صِفَةُ مُعاوِیَةَ
241 . کنز الفوائد عن الإمام الحسین علیه السلام حینَ بَلَغَهُ کَلامُ نافِعِ بنِ جُبَیرٍ فی مُعاوِیَةَ و قَولُهُ:إنَّهُ کانَ یُسکِتُهُ الحِلمُ،و یُنطِقُهُ العِلمُ:بَل کانَ یُنطِقُهُ البَطَرُ (1)،و یُسکِتُهُ الحَصَرُ (2). (3)
242 . شرح الأخبار عن بشر بن غالب: إنّی لَجالِسٌ عِندَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام إذ أتاهُ رَجُلٌ،فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،سَمِعتُ رَجُلاً یَبکی لِمَوتِ مُعاوِیَةَ بنِ أبی سُفیانَ.
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:لا أرقَأَ (4)اللّهُ دَمعَتَهُ،و لا فَرَّجَ هَمَّهُ،و لا کَشَفَ غَمَّهُ،و لا سَلّی حُزنَهُ،أ تَری أنَّهُ یَکونُ بَعدَهُ مَن هُوَ شَرٌّ مِنهُ؟!تَرِبَت (5)یَداهُ و فَمُهُ،أما وَ اللّهِ لَقَد أصبَحَ مِنَ النّادِمینَ. (6)
243 . عیون الأخبار: قالَ مُعاوِیَةُ:لا یَنبَغی أن یَکونَ الهاشِمِیُّ غَیرَ جَوادٍ،و لاَ الاُمَوِیُّ غَیرَ حَلیمٍ،و لاَ الزُّبَیرِیُّ غَیرَ شُجاعٍ،و لاَ المَخزومِیُّ غَیرَ تَیّاهٍ.
فَبَلَغَ ذلِکَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ:قَاتَلَهُ اللّهُ،أرادَ أن یَجودَ بَنو هاشِمٍ فَینفَدَ (7)ما بِأَیدیهِم،و یَحلُمَ بَنو امَیَّةَ فَیَتَحَبَّبوا إلَی النّاسِ،و یَتَشَجَّعَ آلُ الزُّبَیرِ فَیَفنَوا،
و یَتیهَ (8)
بَنو مَخزومٍ فَیُبغِضَهُمُ النّاسُ. (9)
ص:286
241 . کنز الفوائد: هنگامی که سخن نافع بن جُبَیر به او(امام حسین علیه السلام)رسید که درباره معاویه و سخن گفتنش گفته بود:بردباری،او را به سکوت و علم،وی را به سخن گفتن وا می دارد؛امام علیه السلام فرمود:«بلکه سرمستی،او را به سخن می آورد و درماندگی،او را به سکوت می کشانَد».
242 . شرح الأخبار به نقل از بُشر بن غالب:من نزد امام حسین علیه السلام نشسته بودم که مردی آمد و گفت:ای ابا عبد اللّه!شنیدم که مردی به خاطر مرگ معاویة بن ابی سفیان می گِرید.
امام حسین علیه السلام فرمود:«خداوند،به اشکش پایان ندهد و در غمش،گشایش حاصل نگردد و اندوهش برطرف نشود و حزنش آرام نگیرد!آیا پس از او کسی را بدتر از وی می بینی؟![گریه کننده]خیر نبیند!به خدا سوگند،از پشیمانان خواهد شد».
243 . عیون الأخبار: معاویه گفت:سزا نیست که هاشمی،بخشنده نباشد و امَوی،بردبار نباشد و زبیری،شجاع و مخزومی،متکبّر نباشد.
این سخن به امام حسین علیه السلام رسید.فرمود:«خدا او را بکشد!می خواهد که بنی هاشم،آن قدر ببخشند که هر چه دارند،از دست بدهند و بنی امیّه،بردباری کنند و محبوبِ مردم شوند و خاندان زبیر،شجاعت ورزند و از میان بروند و
مخزومیان،تکبّر کنند و منفورِ مردم شوند».
ص:287
4/7
احتِجاجاتُ الإِمامِ عَلی مُعاوِیَةَ
244 . تاریخ الیعقوبی: قالَ مُعاوِیَةُ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:یا أبا عَبدِ اللّهِ!عَلِمتَ أنّا قَتَلنا شیعَةَ أبیکَ،فَحَنَّطناهُم و کَفَّنّاهُم و صَلَّینا عَلَیهِم و دَفَنّاهُم؟
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:حَجَجتُکَ (1)و رَبِّ الکَعبَةِ!لکِنّا وَ اللّهِ إن قَتَلنا شیعَتَکَ ما کَفَنّاهُم و لا حَنَّطناهُم و لا صَلَّینا عَلَیهِم و لا دَفَنّاهُم. (2)
245 . نثر الدرّ: لَمّا قَتَلَ مُعاوِیَةُ حُجرَ بنَ عَدِیٍّ و أصحابَهُ،لَقِیَ فی ذلِکَ العامِ الحُسَینَ علیه السلام فَقالَ:أبا عَبدِ اللّهِ،هَل بَلَغَکَ ما صَنَعتُ بِحُجرٍ و أصحابِهِ مِن شیعَةِ أبیکَ؟
فَقالَ:لا.
قالَ:إنّا قَتَلناهُم و کَفَّنّاهُم و صَلَّینا عَلَیهِم.
فَضَحِکَ الحُسَینُ علیه السلام،ثُمَّ قالَ:خَصَمَکَ القَومُ یَومَ القِیامَةِ یا مُعاوِیَةُ،أما وَ اللّهِ لَو وَلینا مِثلَها مِن شیعَتِکَ ما کَفَنّاهُم و لا صَلَّینا عَلَیهِم.و قَد بَلَغَنی وُقوعُکَ بِأَبی حَسَنٍ،و قِیامُکَ وَ اعتِراضُکَ بَنی هاشِمٍ بِالعُیوبِ،وَ ایمُ اللّهِ لَقَد أوتَرتَ غَیرَ قَوسِکَ (3)،و رَمَیتَ غَیرَ غَرَضِکَ (4)،و تَناوَلتَها بِالعَداوَةِ مِن مَکانٍ قَریبٍ،و لَقَد أطَعتَ امرَءا ما قَدُمَ إیمانُهُ،
و لا حَدُثَ نِفاقُهُ،و ما نَظَرَ لَکَ،فَانظُر لِنَفسِکَ أو دَع یُریدُ:عَمرَو بنَ العاصِ. (5)
ص:288
244 . تاریخ الیعقوبی: معاویه به امام حسین علیه السلام گفت:ای ابا عبد اللّه!دانستی که ما پیروان پدرت(حُجر بن عَدی و پیروانش)را کشتیم و آنها را غُسل و کفن نمودیم و بر آنان،نماز خواندیم و به خاک سپردیم؟
امام حسین علیه السلام فرمود:«به خداوندگار کعبه سوگند،مغلوبت می کنم!امّا به خدا سوگند،اگر ما پیروان تو را بکشیم،نه آنان را کفن و حنوط می کنیم،نه بر آنان نماز می خوانیم و نه به خاکشان می سپاریم(آنان را مسلمان نمی شِمُریم).
245 . نثر الدرّ: چون معاویه،حجر بن عدی و یارانش را کُشت،در همان سال،امام حسین علیه السلام را دید و گفت:ای ابا عبد اللّه!آیا آنچه با حجر و یارانش که پیروان پدرت بودند کرده ام،به تو خبر داده اند؟
فرمود:«نه».
گفت:ما آنان را کشتیم و کفن کردیم و بر آنان،نماز خواندیم.
امام حسین علیه السلام خندید و سپس فرمود:«ای معاویه!روز قیامت،این گروه،دشمن تو خواهند بود.هان!به خدا سوگند،اگر ما چنین کاری را با پیروان تو بکنیم،آنان را نه کفن می کنیم و نه بر ایشان نماز می خوانیم.به من خبر رسیده که به ابو الحسن علی علیه السلام ناسزا می گویی و به بنی هاشم،عیب می گیری و به ستیز با آنان برخاسته ای.
به خدا سوگند،زِهِ کمان دیگری را می کِشی و جایی جز هدفت را نشانه رفته ای (1)و دشمنی را از جایی نزدیک برای خود خریده ای.تو از کسی پیروی می کنی که سابقه ایمان ندارد و نفاقش هم تازه نیست و به سود تو نظر نداده است. (2)تو خود برای
خود بیندیش یا رها کن».
ص:289
246 . الإمامة و السیاسة فی ذِکرِ قُدومِ مُعاوِیَةَ إلَی المَدینَةِ حاجّا و أخذِهِ البَیعَةَ لِیَزیدَ،و خُطبَتِهِ الَّتی یَمدَحُ فیها یَزیدَ الطّاغِیَةَ و وَصفِهِ بِالعِلمِ بِالسُّنَّةِ و قِراءَةِ القُرآنِ وَ الحِلمِ:فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام فَحَمِدَ اللّهَ و صَلّی عَلَی الرَّسولِ صلی الله علیه و آله،ثُمَّ قالَ:
أمّا بَعدُ یا مُعاوِیَةُ!فَلَن یُؤَدِّیَ القائِلُ و إن أطنَبَ (1)فی صِفَةِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله مِن جَمیعٍ جُزءا،و قَد فَهِمتُ ما لَبَستَ بِهِ الخَلَفَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن إیجازِ الصِّفَةِ،وَ التَّنَکُّبِ عَنِ استِبلاغِ النَّعتِ،و هَیهاتَ هَیهاتَ یا مُعاوِیَةُ!فَضَحَ الصُّبحُ فَحمَةَ الدُّجی،و بَهَرَتِ الشَّمسُ أنوارَ السُّرُجِ،و لَقَد فَضَّلتَ حَتّی أفرَطتَ،وَ استَأثَرتَ حَتّی أجحَفتَ،و مَنَعتَ حَتّی مَحَلتَ،و جُزتَ حَتّی جاوَزتَ،ما بَذَلتَ لِذی حَقٍّ مِنِ اسمِ حَقِّهِ بِنَصیبٍ،حَتّی أخَذَ الشَّیطانُ حَظَّهُ الأَوفَرَ،و نَصیبَهُ الأَکمَلَ.
و فَهِمتُ ما ذَکَرتَهُ عَن یَزیدَ مِنِ اکتِمالِهِ،و سِیاسَتِهِ لاِمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،تُریدُ أن توهِمَ النّاسَ فی یَزیدَ،کَأَنَّکَ تَصِفُ مَحجوبا،أو تَنعَتُ غائِبا،أو تُخبِرُ عَمّا کانَ مِمَّا احتَوَیتَهُ بِعِلمٍ خاصٍّ،و قَد دَلَّ یَزیدُ مِن نَفسِهِ عَلی مَوقِعِ رَأیِهِ،فَخُذ لِیَزیدَ فیما أخَذَ فیهِ مِنِ استِقرائِهِ الکِلابَ المُهارِشَةَ (2)عِندَ التَّهارُشِ،وَ الحَمامَ السِّبقَ لِأَترابِهِنَّ،وَ القِیانَ ذَواتِ المَعازِفِ،و ضَربِ المَلاهی تَجِده باصِرا،و دَع عَنکَ ما تُحاوِلُ،فَما أغناکَ أن تَلقَی اللّهَ مِن وِزرِ هذَا الخَلقِ بِأَکثَرَ مِمّا أنتَ لاقیهِ،فَوَ اللّهِ ما بَرِحتَ تَقدَحُ باطِلاً فی جَورٍ،و حَنَقا فی ظُلمٍ،حَتّی مَلَأتَ الأَسقِیَةَ،و ما بَینَکَ و بَینَ المَوتِ إلاّ غَمضَةٌ،فَتَقدَمُ عَلی عَمَلٍ مَحفوظٍ فی یَومٍ مَشهودٍ،و لاتَ حینَ مَناصٍ.
و رَأَیتُکَ عَرَضتَ بِنا بَعدَ هذَا الأَمرِ،و مَنَعتَنا عَن آبائِنا تُراثا،و لَقَد لَعَمرُ اللّهِ أورَثَنَا الرَّسولُ عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ وِلادَةً،و جِئتَ لَنا بِها،أما حَجَجتُم بِهِ القائِمَ عِندَ مَوتِ الرَّسولِ،فَأَذعَنَ لِلحُجَّةِ بِذلِکَ،و رَدَّهُ الإِیمانُ إلَی النَّصَفِ،فَرَکِبتُمُ الأَعالیلَ،و فَعَلتُمُ الأَفاعیلَ،و قُلتُم:کانَ و یَکونُ،حَتّی أتاکَ الأَمرُ یا مُعاوِیَةُ!مِن طَریقٍ کانَ قَصدُها لِغَیرِکَ،فَهُناکَ فَاعتَبِروا یا اولِی الأَبصارِ.... (3)
ص:290
246 . الإمامة و السیاسة درباره آمدن معاویه به مدینه به قصد حج و گرفتن بیعت برای یزید و خطبه اش که در آن،یزید طغیانگر را ستود و او را به سنّت دانی و قرآن خوانی و بردباری توصیف می کند:امام حسین علیه السلام برخاست و خدا را ستود و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد و سپس فرمود:«امّا بعد،ای معاویه!سخنران،هر چند که توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله را طول دهد،جز اندکی از آن را نمی تواند بگوید.من،آنچه را که تو با توصیف کوتاهت بر خلیفگان پوشاندی و از تکمیل توصیف،شانه خالی کردی،دریافتم؛هیهات؛هیهات،ای معاویه!صبح،تاریکیِ شب را رسوا کرده و خورشید،همه چراغ ها را در پرتو خود گرفته است.[برخی از آنان را]چنان برتری دادی که به افراط کشیدی و آن قدر ویژه خواری کردی که اجحاف نمودی و[از توصیف برخی دیگر]خودداری کردی و چیزی نگذاشتی و چندان گذشتی که از حد گذراندی.کمترین بهره از والاترین حقِّ حق دار را به او ندادی تا آن که شیطان،بیشترین و کامل ترین بهره اش را بُرد.
آنچه از کامل شدن[یزید]و سیاستدانی او با امّت محمّد صلی الله علیه و آله گفتی،فهمیدم.تو می خواهی مردم را درباره یزید به اشتباه بیندازی.گویی که شخصی در پرده و یا نادیده را توصیف می کنی و یا از چیزی که تنها تو می دانی،خبر می دهی،در حالی که یزید،خود و اندیشه اش را شناسانده است.درباره یزید،آن چیزهایی را که او برگرفته،تو هم همانها را بگیر[و بگو]:از گردآوری سگ ها برای به جان هم انداختن آنها(سگ بازی)و کبوترهایی برای مسابقه(کبوتر بازی)و کنیزکان رامشگرِ موسیقی نواز.در این صورت،او را دارای بینش در این امور می یابی.آنچه در صدد انجام دادن آنی،واگذار؛زیرا این که خدا را با وِزر و وبال این مردم دیدار کنی،تو را از آنچه خودت داری،بی نیاز نمی کند.به خدا سوگند،تو همواره و بیهوده در ستمکاری فرو رفته ای و به ستم،خشم گرفته ای.همه پیمانه ها را پُر کردی و میان تو و مرگ،جز چشم بر هم نهادنی،نمانده است و بر عمل نگه داشته شده،در روزی که همه حاضر می شوند،درمی آیی و دیگر،فرصت گریزی نیست.
تو را دیدم که پس از این کار،متعرّض ما شدی و ما را از میراث پدرانمان،محروم کردی.به خدا سوگند،پیامبر که بر او درود و سلام باد از طریق[پیوند خویشاوندی و]ولادت،برای ما ارث نهاد و تو آن را برای ما[حجّت خلافت]آوردی.مگر شما با آن برای کسی که هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان روا شد،احتجاج نکردید و او هم به خاطر همین پذیرفت؟و ایمانش او را به رعایت انصاف وا داشت،پس،بهانه ها آوردید و کارها کردید و گفتید:چنین و چنان می شود،تا آن که،ای معاویه!کار[خلافت]به تو رسید،از راهی که از آنِ دیگری است.پس ای اندیشمندان!از این،عبرت گیرید».
ص:291
247 . الفتوح فی ذِکرِ قُدومِ مُعاوِیَةَ إلی مَکَّةَ و أخذِهِ البَیعَةَ لِیَزیدَ:أقامَ مُعاوِیَةُ بِمَکَّةَ لا یَذکُرُ شَیئا مِن أمرِ یَزیدَ،ثُمَّ أرسَلَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَدَعاهُ،فَلَمّا جاءَهُ و دَخَلَ إلَیهِ قَرَّبَ مَجلِسَهُ ثُمَّ قالَ:أبا عَبدِ اللّهِ!اعلَم أنّی ما تَرَکتُ بَلَدا إلاّ و قَد بَعَثتُ إلی أهلِهِ فَأَخَذتُ عَلَیهِمُ البَیعَةَ لِیَزیدَ،و إنَّما أخَّرتُ المَدینَةَ لِأَنّی قُلتُ:هُم أصلُهُ و قَومُهُ و عَشیرَتُهُ و مَن لا أخافُهُم عَلَیهِ،ثُمَّ إنّی بَعَثتُ إلَی المَدینَةِ بَعدَ ذلِکَ فَأَبی بَیعَتَهُ مَن لا أعلَمُ أحَدا هُوَ أشَدُّ بِها مِنهُم،و لَو عَلِمتُ أنَّ لاُِمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله خَیرا مِن وَلَدی یَزیدَ لَما بَعَثتُ لَهُ.
فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:مَهلاً یا مُعاوِیَةُ!لا تَقُل هکَذا،فَإِنَّکَ قَد تَرَکتَ مَن هُوَ خَیرٌ مِنهُ امّا و أبا و نَفسا.
فَقالَ مُعاوِیَةُ:کَأَنَّکَ تُریدُ بِذلِکَ نَفسَکَ أبا عَبدِ اللّهِ!
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:فَإِن أرَدتُ نَفسی فَکانَ ما ذا؟!
فَقالَ مُعاوِیَةُ:إذا اخبِرُکَ أبا عَبدِ اللّهِ!أمّا امُّکَ فَخَیرٌ مِن امِّ یَزیدَ،و أمّا أبوکَ فَلَهُ سابِقَةٌ و فَضلٌ،و قَرابَتُهُ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَیسَت لِغَیرِهِ مِنَ النّاسِ،غَیرَ أنَّهُ قَد حاکَمَ أبوهُ أباکَ،فَقَضَی اللّهُ لِأَبیهِ عَلی أبیکَ،و أمّا أنتَ و هُوَ فَهُوَ وَ اللّهِ خَیرٌ لاُِمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِنکَ.
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:مَن خَیرٌ لاُِمَّةِ مُحَمَّدٍ؟!یَزیدُ الخَمورُ الفَجورُ؟
فَقالَ مُعاوِیَةُ:مَهلاً أبا عَبدِ اللّهِ!فَإِنَّکَ لَو ذُکِرتَ عِندَهُ لَما ذَکَرَ مِنکَ إلاّ حَسَنا.
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:إن عَلِمَ مِنّی ما أعلَمُهُ مِنهُ أنَا فَلیَقُل فِیَّ ما أقولُ فیهِ.
فَقالَ لَهُ مُعاوِیَةُ:أبا عَبدِ اللّهِ!انصَرِف إلی أهلِکَ راشِدا،وَ اتَّقِ اللّهَ فی نَفسِکَ،وَ احذَر أهلَ الشّامِ أن یَسمَعوا مِنکَ ما قَد سَمِعتُهُ؛فَإِنَّهُم أعداؤُکَ و أعداءُ أبیکَ.
قالَ:فَانصَرَفَ الحُسَینُ علیه السلام إلی مَنزِلِهِ. (1)
ص:292
247 . الفتوح در یاد کرد آمدن معاویه به مکّه و بیعت گرفتنش برای یزید:معاویه در مکّه اقامت کرد و هیچ چیزی درباره یزید نگفت.سپس به سوی امام حسین علیه السلام فرستاد و او را فرا خواند.چون آمد و بر او داخل شد،او را نزدیک خود نشاند و گفت:ای ابا عبد اللّه!بدان که من،هیچ شهری را ننهاده ام،جز آن که به سوی اهلش فرستاده ام و از آنان،برای یزید بیعت گرفته ام و مدینه را به تأخیر انداخته ام؛زیرا گفتم:آنان،ایل و تبار و خویشان یزید و کسانی اند که بیمی از آنها ندارم.سپس به مدینه[پیک]فرستادم؛امّا آنان از بیعت با یزید،خودداری کردند و از همه در این کار،سختگیرتر هستند.اگر برای امّت محمّد صلی الله علیه و آله بهتر از پسرم یزید سراغ داشتم،برای[بیعت کردن با]یزید،کسی را روانه نمی کردم.
امام حسین علیه السلام فرمود:«آرام،ای معاویه!این گونه نگو.تو بهتر از او را وا نهاده ای؛کسی که هم خودش بهتر است،هم پدر و مادرش از پدر و مادر او بهترند».
معاویه گفت:گویی خود را می گویی،ای ابا عبد اللّه!
امام حسین فرمود:«اگر خودم را قصد کنم،چه می شود؟!».
معاویه گفت:ای ابا عبد اللّه!در این صورت،به تو می گویم.امّا مادرت،بهتر از مادر یزید است.امّا پدرت،سابقه و فضیلت دارد و خویشاوندی اش را با پیامبر،کسِ دیگری ندارد،جز آن که پدرت با پدر یزید(معاویه)به حَکَمیت تن در دادند و خداوند،پدرش را بر پدرت مقدّم داشت.و امّا تو و او،به خدا سوگند،او برای امّت محمّد،بهتر از توست.
امام حسین علیه السلام فرمود:«چه کسی برای امّت محمّد،بهتر است؟یزید باده خوار فاسد؟!».
معاویه گفت:آرام،ای ابا عبد اللّه!اگر از تو نزد او یاد شود،جز نیکی از تو نمی گوید.
امام حسین علیه السلام فرمود:«اگر آنچه من از او می دانم،او در من سراغ دارد،بگوید».
معاویه به او گفت:ابا عبد اللّه!به هوش باش و هشیار به سوی خانواده ات بازگرد و از خدا بر خودت بترس و مراقب باش که شامیان،آنچه من از تو شنیدم،نشنوند که آنان،دشمنان تو و دشمنان پدرت هستند.
امام حسین علیه السلام به خانه اش بازگشت.
ص:293
5/7
مُکاتَباتُ الإِمامِ و مُعاوِیَةَ
248 . أنساب الأشراف: کَتَبَ مُعاوِیَةُ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:
أمّا بَعدُ:فَقَدِ انتَهَت الَیَّ عَنکَ امورٌ أرغَبُ بِکَ عَنها،فَإِن کانَت حَقّا لَم اقارَّکَ (1)عَلَیها،و لَعَمری إنَّ مَن أعطی صَفقَةَ یَمینِهِ و عَهدَ اللّهِ و میثاقَهُ لَحَرِیٌّ بِالوَفاءِ،و إن کانَت باطِلاً فَأَنتَ أسعَدُ النّاسِ بِذلِکَ،و بِحَظِّ نَفسِکَ تَبدَأُ،و بِعَهدِ اللّهِ توفی،فَلا تَحمِلنی عَلی قَطیعَتِکَ وَ الإِساءَةِ بِکَ،فَإِنّی مَتی انکِرکَ تُنکِرنی،و مَتی تَکِدنی أکِدکَ،فَاتَّقِ شَقَّ عَصا هذِهِ الاُمَّةِ و أن یَرجِعوا عَلی یَدِکَ إلَی الفِتنَةِ،فَقَد جَرَّبتَ النّاسَ و بَلَوتَهُم،و أبوکَ کانَ أفضَلَ مِنکَ،و قَد کانَ اجتَمَعَ عَلَیهِ رَأیُ الَّذینَ یَلوذونَ بِکَ،و لا أظُنُّهُ یَصلُحُ لَکَ مِنهُم ما کانَ فَسَدَ عَلَیهِ،فَانظُر لِنَفسِکَ و دینِکَ «وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ» 2 .
فَکَتَبَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام:
أمّا بَعدُ،فَقَد بَلَغَنی کِتابُکَ تَذکُرُ أنَّهُ بَلَغَتکَ عَنّی امورٌ تَرغَبُ عَنها،فَإِن کانَت حَقّا لَم تُقارَّنی عَلَیها،و لَن یَهدِیَ إلَی الحَسَناتِ و یُسَدِّدَ لَها إلاَّ اللّهُ،فَأَمّا ما نُمِّیَ (2)إلَیکَ فَإِنَّما رَقَّاهُ (3)المَلاّقونَ (4)المَشّاؤونَ بِالنَّمائِمِ (5)،المُفَرِّقونَ بَینَ الجَمیعِ (6)،و ما اریدُ حَربا لَکَ و لا خِلافا عَلَیکَ،وَ ایمُ اللّهِ لَقَد تَرَکتُ ذلِکَ و أنَا أخافُ اللّهَ فی تَرکِهِ،و ما أظُنُّ اللّهَ راضِیا عَنّی بِتَرکِ مُحاکَمَتِکَ إلَیهِ،و لا عاذِری دونَ الإِعذارِ إلَیهِ فیکَ و فی أولِیائِکَ القاسِطینَ المُلحِدینَ،حِزبِ الظّالِمینَ و أولِیاءِ الشَّیاطینِ.
أ لَستَ قاتِلَ حُجرِ بنِ عَدِیٍّ و أصحابِهِ المُصَلّینَ العابِدینَ،الَّذینَ یُنکِرونَ الظُّلمَ و یَستَعظِمونَ البِدَعَ،و لا یَخافونَ فِی اللّهِ لَومَةَ لائِمٍ ظُلما و عُدوانا،بَعدَ إعطائِهِمُ الأَمانَ بِالمَواثیقِ وَ الأَیمانِ المُغَلَّظَةِ؟
أ وَ لَستَ قاتِلَ عَمرِو بنِ الحَمِقِ صاحِبِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،الَّذی أبلَتهُ العِبادَةُ و صَفَّرَت لَونَهُ و أنحَلَت جِسمَهُ؟!
أ وَ لَستَ المُدَّعِیَ زِیادَ بنَ سُمَیَّةَ المَولودَ عَلی فِراشِ عُبَیدٍ عَبدِ ثَقیفٍ،و زَعَمتَ أنَّهُ ابنُ أبیکَ،و قَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«الوَلَدُ لِلفِراشِ و لِلعاهِرِ الحَجَرُ»،فَتَرَکتَ سُنَّةَ رَسولِ اللّهٍ صلی الله علیه و آله و خالَفتَ أمرَهُ مُتَعَمِّدا،وَ اتَّبَعتَ هَواکَ مُکَذِّبا،بِغَیرِ هُدیً مِنَ اللّهِ،ثُمَّ سَلَّطتَهُ عَلَی العِراقَینِ فَقَطَعَ أیدِیَ المُسلِمینَ و سَمَلَ (7)أعیُنَهُم،و صَلَبَهُم عَلی جُذوعِ النَّخلِ،کَأَنَّکَ لَستَ مِنَ الاُمَّةِ و کَأَنَّها لَیسَت مِنکَ،و قَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«مَن
ألحَقَ بِقَومٍ نَسَبا لَیسَ لَهُم فَهُوَ مَلعونٌ»!
أ وَ لَستَ صاحِبَ الحَضرَمِیّینَ الَّذینَ کَتَبَ إلَیکَ ابنُ سُمَیَّةَ أنَّهُم عَلی دینِ عَلِیٍّ علیه السلام،فَکَتَبتَ إلَیهِ:اُقتُل مَن کانَ عَلی دینِ عَلِیٍّ و رَأیِهِ،فَقَتَلَهُم و مَثَّلَ بِهِم بِأَمرِکَ،و دینُ عَلِیٍّ علیه السلام دینُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله الَّذی کانَ یَضرِبُ عَلَیهِ أباکَ،وَ الَّذِی انتِحالُکَ إیّاهُ أجلَسَکَ مَجلِسَکَ هذا،و لَو لا هُوَ کانَ أفضَلُ شَرَفِکَ تَجَشُّمَ الرَّحلَتَینِ فی طَلَبِ الخُمورِ!
و قُلتَ:اُنظُر لِنَفسِکَ و دینِکَ وَ الاُمَّةِ،وَ اتَّقِ شَقَّ عَصَا الاُلفَةِ و أن تَرُدَّ النّاسَ إلَی الفِتنَةِ!
فَلا أعلَمُ فِتنَةً عَلَی الاُمَّةِ أعظَمَ مِن وِلایَتِکَ عَلَیها!و لا أعلَمُ نَظَرا لِنَفسی و دینی أفضَلَ مِن جِهادِکَ!فَإِن أفعَلهُ فَهُوَ قُربَةٌ إلی رَبّی،و إن أترُکهُ فَذَنبٌ أستَغفِرُ اللّهَ مِنهُ فی کَثیرٍ مِن تَقصیری،و أسأَلُ اللّهَ تَوفیقی لِأَرشَدِ اموری.
و أمّا کَیدُکَ إیّایَ،فَلَیسَ یَکونُ عَلی أحَدٍ أضَرَّ مِنهُ عَلَیکَ،کَفِعلِکَ بِهؤُلاءِ النَّفَرِ الَّذینَ قَتَلتَهُم و مَثَّلتَ بِهِم بَعدَ الصُّلحِ مِن غَیرِ أن یَکونوا قاتَلوکَ و لا نَقَضوا عَهدَکَ،إلاّ مَخافَةَ أمرٍ لَو لَم تَقتُلهُم مِتَّ قَبلَ أن یَفعَلوهُ،أو ماتوا قَبلَ أن یُدرِکوهُ،فَأَبشِر یا مُعاوِیَةُ بِالقِصاصِ،و أیقِن بِالحِسابِ،وَ اعلَم أنَّ للّهِ ِ کِتابا لا یُغادِرُ صَغیرَةً و لا کَبیرَةً إلاّ أحصاها،و لَیسَ اللّهُ بِناسٍ لَکَ أخذَکَ بِالظِّنَّةِ،و قَتلَکَ أولِیاءَهُ عَلَی الشُّبهَةِ وَ التُّهمَةِ،و أخذَکَ النّاسَ بِالبَیعَةِ لاِبنِکَ؛غُلامٍ سَفیهٍ یَشرَبُ الشَّرابَ و یَلعَبُ بِالکِلابِ!
و لا أعلَمُکَ إلاّ خَسِرتَ نَفسَکَ،و أوبَقتَ (8)دینَکَ،و أکَلتَ أمانَتَکَ،و غَشَشتَ رَعِیَّتَکَ،و تَبَوَّأتَ مَقعَدَکَ مِنَ النّارِ فَ «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِینَ» 10 . (9)
ص:294
248 . أنساب الأشراف: معاویه به امام حسین علیه السلام نوشت:امّا بعد،خبر کارهایی از تو به من رسیده که آنها را از تو بعید می دانم.اگر آن خبرها درست باشد،با تو بر آنها موافقت نمی کنم.به جانم سوگند،کسی که به پیمان خود و عهد و میثاق الهی وفا کند،سزاوار وفاست؛و اگر آنها درست نباشند،تو در میان مردم،بیشترین سهم را از این داری و به بهره خود می آغازی و به عهد خدا وفا می کنی.مرا به قطع پیوند و بدی با خود،وادار مکن.اگر مرا انکار کنی،انکارت می کنم و اگر به من نیرنگ بزنی،به تو نیرنگ می زنم.از شکستن اجتماع این امّت و بازگرداندن آنها به فتنه بپرهیز.تو مردم را تجربه کرده و آزموده ای و پدرت از تو برتر بود،و نظر کسانی که به تو پناه می آورند،بر او گِرد آمده بود و گمان نمی برم آنچه برای پدرت نکردند،برای تو بکنند.پس به فکر خود و دینت باش و«کسانی که یقین ندارند،تو را سبک نشمارند».
امام حسین علیه السلام در پاسخ معاویه نوشت:«امّا بعد،نامه ات به من رسید.نوشته بودی که خبر کارهایی از من به تو رسیده که دوست نداری[گفته باشم]و اگر درست باشد،با من بر آنها موافقت نمی کنی،و جز خدا،به نیکی ها ره نمی نماید و به آنها موفّق نمی دارد.امّا سخن چینی انجام شده برای تو را چاپلوسان سخن چینِ تفرقه افکنِ میان جماعت کرده اند.من،سرِ جنگ و مخالفت با تو را ندارم.سوگند به خدا،آن را وا نهاده ام و من،از این وا نهادن،از خدا می ترسم و گمان نمی کنم خداوند از این که دشمنی با تو را کنار گذاشته ام،و درباره تو و دوستان متجاوز ملحدت که حزب ظالمان و دار و دسته شیطان اند،در برابر خدا،عذری جز آنچه خود بپذیرد،ندارم.
آیا تو حجر بن عدی و یارانش را به ستم و تجاوز نکشتی؛آنان که نمازگزار و عابد بودند و ستم را زشت و بدعت ها را دهشتناک می شِمُردند و از سرزنش هیچ سرزنشگری در راه خدا نمی ترسیدند؟این قتل را پس از امان دادن به آنها،با همه وثیقه ها و سوگندهای غلیظ و شدید،انجام دادی.
آیا تو قاتل عمرو بن حَمِق،صحابی پیامبر خدا،نیستی که عبادت،فرسوده اش کرده و رنگش را زرد و بدنش را لاغر نموده بود؟
آیا تو زیاد بن سمیّه را که بر بستر عبید(برده ثقیف)زاده شده بود،پسر پدرت نخواندی،در حالی که پیامبر خدا فرموده بود:"فرزند،متعلّق به بستر است و برای زناکار،سنگ است"؟تو سنّت پیامبر خدا را وا نهادی و به عمد،با فرمان او مخالفت کردی و از سرِ تکذیب،هوس خود را دنبال کردی،بی آن که رهنمودی از جانب خدا داشته باشی.سپس،زیاد را بر کوفه و بصره مسلّط کردی تا دستان مسلمانان را قطع کند و چشمان آنان را با میله داغ،برکَنَد و به شاخه های نخل بیاویزد.گویی تو از امّت نیستی و او هم از تو نیست که پیامبر خدا فرمود:"هر کس بیگانه ای را جزء خاندان قومی حساب کند که نسبش آن نیست،ملعون است".
آیا تو همان نیستی که[زیاد]ابن سمیّه به تو نوشت:حَضْرَمیان بر دین علی هستند،و تو به او نوشتی:هر کس را که بر دین علی و اندیشه اوست،بکُش،و او هم به فرمان تو،آنان را کُشت و مُثلِه کرد؟دین علی علیه السلام دین محمّد صلی الله علیه و آله است که بر سرِ آن با پدرت می جنگید؛کسی که با بستن خود به[آیین]او،بر این جایگاه نشسته ای و اگر او نبود،برترین شرف تو،زحمت ترتیب دادن دو سفر[زمستانی و تابستانی قریش]در طلب شراب بود.
گفته ای:به خودت و دین و امّت بیندیش و اجتماع و الفت امّت را نشکن و مردم را به فتنه باز نگردان.من،فتنه ای بزرگ تر از فرمان روایی تو بر این امّت نمی شناسم و برای خود و دینم،رأیی برتر از جهاد با تو نمی دانم.اگر جهاد کنم،مایه نزدیکی من به پروردگارم است و اگر آن را وا گذارم،گناهی است که از فراوانیِ تقصیرم در آن،از خدا مغفرت می طلبم و از خدا می خواهم که به درست ترین کار،موفّقم بدارد.
امّا زیان نیرنگ تو با من،بیش از هر کس دیگر،به خودت می رسد؛مانند همین کار تو با این چند تنی که آنان را کُشتی و مُثله شان نمودی،با آن که آنان،در صلح با تو بودند و نه با تو جنگیده و نه پیمانت را شکسته بودند و فقط،از چیزی ترسیدی که اگر هم آنان را نمی کُشتی،پیش از این می مُردی یا آنان،پیش از رسیدن به آن می مُردند.
پس،ای معاویه!قصاص را در پیش رو داری.به حساب،یقین داشته باش و بدان که خدا،نوشته ای دارد که هیچ کار کوچک و بزرگی نیست،جز آن که آن را برشمرده است.خدا فراموش نمی کند دستگیر کردن هایت را به خاطر بی اعتمادی و بدبینی،و کُشتن اولیا را به شُبهه و تهمت،و بیعت گرفتنت را از مردم برای پسرت،آن جوانِ نابخرد،شرابخوار و سگباز!
جز این نمی دانم که خود را تباه کردی و دینت را هلاک نمودی و امانتت را خوردی و مردمت را فریفتی و جایگاهی از آتش برای خود برگرفتی.پس«دور باد قوم ظالم از رحمت الهی»»!
ص:295
ص:296
ص:297
ص:298
ص:299
6/7
الاِختِصامُ فِی اللّهِ
249 . الخصال عن النضر بن مالک: قُلتُ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام:یا أبا عَبدِ اللّهِ،حَدِّثنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» 1 .
قالَ:نَحنُ و بَنو امَیَّةَ،اختَصَمنا فِی اللّهِ عز و جل،قُلنا:صَدَقَ اللّهُ،و قالوا:کَذَبَ اللّهُ.فَنَحنُ و إیّاهُمُ الخَصمانِ یَومَ القِیامَةِ. (1)
250 . بحار الأنوار عن بکر بن أیمن عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنّا و بَنی امَیَّةَ تَعادَینا فِی اللّهِ،فَنَحنُ و هُم کَذلِکَ إلی یَومِ القِیامَةِ،فَجاءَ جَبرَئیلُ علیه السلام بِرایَةِ الحَقِّ فَرَکَزَها بَینَ أظهُرِنا،و جاءَ إبلیسُ بِرایَةِ الباطِلِ فَرَکَزَها بَینَ أظهُرِهِم. (2)
ص:300
249 . الخصال به نقل از نضر بن مالک:به امام حسین علیه السلام گفتم:ای ابا عبد اللّه!از گفته خدای عز و جل بگو که فرمود:«این دو دشمن برای پروردگارشان با هم دشمنی کردند».
فرمود:«[مانند]ما و بنی امیّه که به خاطر خدای عز و جل با آنها دشمنی کردیم.ما گفتیم:خداوند،راست می گوید و آنان گفتند:دروغ می گوید.پس ما و آنان،روز قیامت،دو دشمنیم».
250 . بحار الأنوار به نقل از بکر بن ایمن،از امام حسین علیه السلام:ما با بنی امیّه برای خدا دشمنی کردیم.ما و ایشان،در روز قیامت نیز چنین هستیم.پس جبرئیل علیه السلام پرچم حق را می آورد و بر پشتِ ما می نهد و ابلیس هم،پرچم باطل را می آورد و بر پشتِ آنها می نشاند.
ص:301
الفَصلُ الثّامِنُ:بیعة یزید
1/8
مُواصِفاتُ یَزیدَ
251 . دعائم الاسلام: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ کَتَبَ إلی مُعاوِیَةَ کِتابا یُقَرِّعُهُ (1)فیهِ و یُبَکِّتُهُ (2)بِاُمورٍ صَنَعَها،کانَ فیهِ:
ثُمَّ وَلَّیتَ ابنَکَ و هُوَ غُلامٌ یَشرَبُ الشَّرابَ و یَلهو بِالکِلابِ،فَخُنتَ أمانَتَکَ،و أخرَبتَ (3)رَعِیَّتَکَ،و لَم تُؤَدِّ نَصیحَةَ رَبِّکَ،فَکَیفَ تُوَلّی عَلی امَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مَن یَشرَبُ المُسکِرَ؟و شارِبُ المُسکِرِ مِنَ الفاسِقینَ!و شارِبُ المُسکِرِ مِنَ الأَشرارِ!و لَیسَ شارِبُ المُسکِرِ بِأَمینٍ عَلی دِرهَمٍ،فَکَیفَ عَلَی الاُمَّةِ؟!
فَعَن قَلیلٍ تَرِدُ عَلی عَمَلِکَ،حینَ تُطوی صَحائِفُ الاِستِغفارِ. (4)
ص:302
251 . دعائم الإسلام: امام حسین علیه السلام نامه ای کوبنده به معاویه نوشت و او را به سبب کارهایی که کرده بود،سرزنش کرد.در آن نامه چنین بود:«سپس،پسرت را ولایت دادی،در حالی که جوانی شراب خوار و سگ باز است.در امانتت خیانت کردی و مردمت را وا نهادی و به نصیحت پروردگارت عمل نکردی.چگونه کسی را که شراب می نوشد،بر امّت محمّد صلی الله علیه و آله می گماری،با آن که شراب خوار،از فاسقان است و کسی که مست کننده می نوشد،از اشرار؟شراب خواری که نمی تواند امانتدار یک درهم باشد،چگونه امین امّت باشد؟!
به زودی نتیجه عملت را می بینی،هنگامی که دیگر صحیفه های استغفار،پیچیده و بسته شده است».
ص:303
2/8
امتِناعُ الإِمامِ مِن بَیعَةِ یَزیدَ
252 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام لَمّا أمَرَهُ مَروانُ بِبَیعَةِ یَزیدَ:وَیحَکَ!أ تَأمُرُنی بِبَیعَةِ یَزیدَ و هُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ؟لَقَد قُلتَ شَطَطا (1)مِنَ القَولِ یا عَظیمَ الزَّلَلِ!لا ألومُکَ عَلی قَولِکَ لِأَنَّکَ اللَّعینُ الَّذی لَعَنَکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أنتَ فی صُلبِ أبیکَ الحَکَمِ بنِ أبِی العاصِ،فَإِنَّ مَن لَعَنَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یُمکِنُ لَهُ و لا مِنهُ إلاّ أن یَدعُوَ إلی بَیعَةِ یَزیدَ.
ثُمَّ قالَ:إلَیکَ عَنّی یا عَدُوَّ اللّهِ،فَإِنّا أهلُ بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وَ الحَقُّ فینا و بِالحَقِّ تَنطِقُ ألسِنَتُنا،و قَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«الخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی آلِ أبی سُفیانَ،و عَلَی الطُّلَقاءِ (2)أبناءِ الطُّلَقاءِ،فَإِذا رَأَیتُم مُعاوِیَةَ عَلی مِنبَری فَابقُروا (3)بَطنَهُ»،فَوَ اللّهِ لَقَد رَآهُ أهلُ المَدینَةِ عَلی مِنبَرِ جَدّی فَلَم یَفعَلوا ما امِروا بِهِ،فَابتَلاهُمُ (4)اللّهُ بِابنِهِ یَزیدَ!زادَهُ اللّهُ فِی النّارِ عَذابا. (5)
253 . مثیر الأحزان عن الإمام الحسین علیه السلام لِمَروانَ لَمّا أشارَ عَلَی الوَلیدِ والِی المَدینَةِ بِضَربِ أعناقِ القَومِ إذ لَم یَرضَوا بِبَیعَةِ یَزیدَ:وَیلی عَلَیکَ یَا بنَ الزَّرقاءِ (6)،أنتَ تَأمُرُ
بِضَربِ عُنُقی؟!کَذَبتَ و لَؤُمتَ،نَحنُ أهلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ و مَعدِنُ الرِّسالَةِ،و یَزیدُ فاسِقٌ شارِبُ الخَمرِ و قاتِلُ النَّفسِ،و مِثلی لا یُبایِعُ لِمِثلِهِ،و لکِن نُصبِحُ و تُصبِحونَ (7)أیُّنا أحَقُّ بِالخِلافَةِ وَ البَیعَةِ. (8)
ص:304
252 . الفتوح: چون مروان امام حسین علیه السلام را به بیعت با یزید فرمان داد،امام علیه السلام فرمود:«وای بر تو!آیا مرا به بیعت با یزید،فرمان می دهی،در حالی که او مردی فاسق است؟!ای که لغزشت بزرگ است!سخنِ بس بیراهی گفتی.من،تو را بر سخنت سرزنش نمی کنم که تو بر زبان پیامبر خدا لعنت شدی،در حالی که هنوز در پشت پدرت،حکم بن ابی عاص بودی،و لعنت شده پیامبر خدا،جز این نمی تواند باشد که به بیعت با یزید،فرا بخواند».
سپس امام علیه السلام فرمود:«ای دشمن خدا!از من دور شو که ما خاندان پیامبر خداییم و حق،میان ماست و زبان هایمان،به حق سخن می گوید.شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:"خلافت بر خاندان ابو سفیان و نیز بر آزادشدگان (1)فرزندان آزادشدگان،حرام است و چون معاویه را بر منبر من دیدید،شکمش را بشکافید".
به خدا سوگند،اهل مدینه،او را بر منبر جدّم دیدند و آنچه فرمان یافته بودند،نکردند و خدا هم،آنان را به پسرش یزید،مبتلا کرد.خدا عذابش را در آتش دوزخ بیفزاید!».
253 . مثیر الأحزان: مروان به ولید،حاکم مدینه،اشاره کرد کسانی را که به بیعت با یزید رضایت نداده اند،گردن بزند.امام حسین علیه السلام به مروان فرمود:«وای بر تو،
ای پسر زنِ کبود چشم! (2)تو به گردن زدن من فرمان می دهی؟نادرست گفتی و پستی کردی.ما اهل بیت نبوّت و معدن رسالتیم و یزید،فاسق،شراب خوار و قاتل مردم است.مانند من،با مانند او بیعت نمی کند؛امّا ما و شما منتظر می مانیم تا ببینیم کدامیک از ما به خلافت و بیعت،سزاوارتریم».
ص:305
ص:306
ص:307
الفَصلُ التّاسِعُ:أسباب الخروج علی یزید
1/9
إحیاءُ السُّنَّةِ و مَعالِمِ الدّینِ
254 . أنساب الأشراف: قَد کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام کَتَبَ إلی وُجوهِ أهلِ البَصرَةِ یَدعوهُم إلی کِتابِ اللّهِ،و یَقولُ لَهُم:إنَّ السُّنَّةَ قَد امیتَت،و إنَّ البِدعَةَ قَد احیِیَت و نُعِشَت (1). (2)
255 . الطبقات الکبری فی ذِکرِ أحداثِ یَومِ عاشوراءَ:ثُمَّ قالَ حُسَینٌ علیه السلام لِعُمَرَ و أصحابِهِ:لا تَعجَلوا حَتّی اخبِرَکُم خَبری:وَ اللّهِ ما أتَیتُکُم حَتّی أتَتنی کُتُبُ أماثِلِکُم بِأَنَّ السُّنَّةَ قَد امیتَت،وَ النِّفاقَ قَد نَجَمَ (3)،وَ الحُدودَ قَد عُطِّلَت،فَاقدَم لَعَلَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یُصلِحُ بِکَ امَّةَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،فَأَتَیتُکُم!فَإِذا کَرِهتُم ذلِکَ،فَأَنَا راجِعٌ عَنکُم،وَ ارجِعوا إلی أنفُسِکُم فَانظُروا هَل یَصلُحُ لَکُم قَتلی،أو یَحِلُّ لَکُم دَمی؟
أ لَستُ ابنَ بِنتِ نَبِیِّکُم وَ ابنَ ابنِ عَمِّهِ وَ ابنَ أوَّلِ المُؤمِنینَ إیمانا؟!
أ وَ لَیسَ حَمزَةُ وَ العَبّاسُ و جَعفَرٌ عُمومَتی؟!
أ وَ لَم یَبلُغکُم قَولُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِیَّ و فی أخی:«هذانِ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ»؟! (4)
ص:308
254 . أنساب الأشراف: امام حسین علیه السلام به سرشناسان بصره نامه نوشت و آنان را به کتاب خدا فرا خواند و فرمود:«سنّت،مرده است و بدعت،زنده و برافراشته گشته است».
255 . الطبقات الکبری در یادکرد حوادث روز عاشورا:امام حسین علیه السلام به عمر[بن سعد]و یارانش فرمود:«عجله نکنید تا خبرم را برایتان بگویم.به خدا سوگند،نزد شما نیامدم تا آن که نامه های بزرگانِ شما به من رسید که:سنّت،مُرده و نفاق،سر برآورده و حدود الهی،تعطیل شده است.پیش بیا،شاید که خدای تبارک و تعالی امّت محمّد صلی الله علیه و آله را با تو سامان دهد.از این رو،نزد شما آمدم و اگر آمدنم را ناخوش دارید،باز می گردم و شما هم به خود آیید و بنگرید که آیا کشتن من به صلاح شماست یا خون من بر شما رواست؟!
آیا من،پسر دختر پیامبرتان و پسرِ پسرعموی او و پسرِ نخستین مؤمن نیستم؟
آیا حمزه و عبّاس و جعفر،عموهای من نیستند؟
آیا گفته پیامبر خدا درباره من و درباره برادرم به شما نرسیده است که:"این دو(حسن و حسین)سَرور جوانان بهشتی اند"؟!».
ص:309
256 . الأخبار الطوال: کَتَبَ[الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام]کِتابا إلی شیعَتِهِ مِن أهلِ البَصرَةِ مَعَ مَولیً لَهُ یُسَمّی سَلمانَ،نُسخَتُهُ:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلی مالِکِ بنِ مِسمَعٍ،وَ الأَحنَفِ بنِ قَیسٍ،وَ المُنذِرِ بنِ الجارودِ،و مَسعودِ بنِ عَمرٍو،و قَیسِ بنِ الهَیثَمِ،سَلامٌ عَلَیکُم،أمّا بَعدُ؛فَإِنّی أدعوکُم إلی إحیاءِ مَعالِمِ الحَقِّ،و إماتَةِ البِدَعِ،فَإِن تُجیبوا تَهتَدوا سُبُلَ الرَّشادِ،وَ السَّلامُ. (1)
2/9
الأَمرُ بِالمَعروفِ وَ النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ
257 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام فی وَداعِ قَبرِ جَدِّهِ صلی الله علیه و آله:اللّهُمَّ إنَّ هذا قَبرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،و أنَا ابنُ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،و قَد حَضَرَنی مِنَ الأَمرِ ما قَد عَلِمتَ،اللّهُمَّ و إنّی احِبُّ المَعروفَ و أکرَهُ المُنکَرَ.... (2)
258 . تسلیة المجالس: دَعَا الحُسَینُ علیه السلام بِدَواةٍ و بَیاضٍ،و کَتَبَ هذِهِ الوَصِیَّةَ لِأَخیهِ مُحَمَّدٍ:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
هذا ما أوصی بِهِ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ إلی أخیهِ مُحَمَّدٍ المَعروفِ بِابنِ الحَنَفِیَّةِ:إنَّ الحُسَینَ یَشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ
و رَسولُهُ،جاءَ بِالحَقِّ مِن عِندِ الحَقِّ،و أنَّ الجَنَّةَ وَ النّارَ حَقٌّ،و أنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیبَ فیها،و أنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ،و أنّی لَم أخرُج أشِرا (3)و لا بَطِرا (4)و لا مُفسِدا و لا ظالِما،و إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإِصلاحِ فی امَّةِ جَدّی صلی الله علیه و آله اریدُ أن آمُرَ بِالمَعروفِ و أنهی عَنِ المُنکَرِ،و أسیرَ بِسیرَةِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و أبی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،فَمَن قَبِلَنی بِقَبولِ الحَقِّ فَاللّهُ أولی بِالحَقِّ،و مَن رَدَّ عَلَیَّ هذا أصبِرُ حَتّی یَقضِیَ اللّهُ بَینی و بَینَ القَومِ بِالحَقِّ و یَحکُمَ بَینی و بَینَهُم و هُوَ خَیرُ الحاکِمینَ،و هذِهِ وَصِیَّتی یا أخی إلَیکَ،و ما تَوفیقی إلاّ بِاللّهِ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ و إلَیهِ انیبُ. (5)
ص:310
256 . الأخبار الطِّوال: امام حسین علیه السلام نامه ای به پیروانش در بصره نوشت و آن را با یکی از طرفداران خود به نام سلمان فرستاد.متن آن نامه چنین بود:
«به نام خداوند بخشنده مهربان.از حسین بن علی به مالک بن مَسمَع و احنف بن قیس و مُنذر بن جارود و مسعود بن عمرو و قیس بن هیثم.سلام علیکم!امّا بعد،من،شما را به زنده داشتن نشانه های حق و میراندن بدعت ها فرا می خوانم.اگر اجابت کنید،به راه های هدایت،رهنمون می شوید.و السلام!».
257 . الفتوح از امام حسین علیه السلام(در وداع قبر جدّش پیامبر صلی الله علیه و آله):خدایا!این قبر پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله است و من،پسر دختر محمّد صلی الله علیه و آله؛و می دانی که چه به من رسیده است.خدایا!من،معروف را دوست و منکر را ناپسند می دارم....
258 . تسلیة المجالس: امام حسین علیه السلام مُرکّب و کاغذی خواست و این وصیّت را برای برادرش محمّد نوشت:
«به نام خداوند بخشنده مهربان.این وصیّت حسین بن علی بن ابی طالب به برادرش محمّد،معروف به ابن حنفیه است.حسین،گواهی می دهد که خدایی جز اللّه نیست و شریکی ندارد.محمّد،بنده و فرستاده اوست و حق را از نزد حق
آورد و بهشت و دوزخ،حق است و بی تردید،قیامت می آید.خداوند،همه کسانی را که در قبر هستند،برمی انگیزد.من از سرِ سرمستی و طغیان و فساد و ستم نشوریده ام؛بلکه تنها برای پی جوییِ اصلاح در امّت جدّم بیرون آمده ام و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدّم محمّد صلی الله علیه و آله و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام،رفتار کنم.هر کس مرا به حق بپذیرد که خداوند،به حقْ سزاوارتر است و هر کس این را از من نپذیرد،صبر می کنم تا خداوند،میان من و این مردم،به حق قضاوت کند و میان من و آنان،حکم برانَد که او بهترین حاکمان اوست.این وصیّت من به توست،ای برادر من،و توفیق من،جز با خدا