مجموعه مقالات کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام جلد 10

مشخصات کتاب

سرشناسه: کنگره جهانی جریان های

افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام (نخستین: 1393: قم)

عنوان و پدیدآور: مجموعه مقالات کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام/ تهیه کننده کنگره جهانی جریان های

افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام؛ به کوشش مهدی فرمانیان

مشخصات نشر: قم: دارالاعلام لمدرسه اهل البیت (ع)، 13-

مشخصات ظاهری: ج.

شابک (ج.10): 978-600-7667-28-6 (V.10)

شابک (دوره): 978-600-94845-3-9 (V.SET)

وضعیت فهرستنویسی: فیپا

یادداشت: فهرستنویسی بر اساس جلد دهم: 1394

یادداشت: کتابنامه

موضوع: سلفیه - کنگره ها

موضوع: وهابیه - کنگره ها

موضوع: سلفیه - عقاید - مقاله ها و خطابه ها

موضوع: وهابیه - عقاید - مقاله ها و خطابه ها

موضوع: مجتهدان و علما - نظریه درباره سلفیه - مقاله ها و خطابه ها

موضوع: مجتهدان و علما - نظریه درباره وهابیه - مقاله ها و خطابه ها

موضوع: تکفیر - کشورهای اسلامی - مقاله ها و خطابه ها

شناسه افزوده: فرمانیان، مهدی، 1352 - ، گردآورنده

رده بندی کنگره: 1394 ج.10 3م9ک/ 3/225 BP

رده بندی دیوئی: 477/297

شماره کتابشناسی: 942297477

کنگره جهانی «جری-ان های اف-راطی و تکفی-ری از دیدگ-اه علم-ای اسلام»

قم، خیابان شهدا، نبش کوچه22، پلاک618

تلفن: 37842141-025

ایمیل: info@makhateraltakfir.com

وب سایت: www.makhateraltakfir.com

مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»

جلد دهم

تهیه کننده: کنگره جهانی «جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»

به کوشش: مهدی فرمانیان

ناشر: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت علیهم السلام

ویراستار: زینب صالحی

طراح جلد: محمد مهدی اسعدی

صفحه آرا: محبوب محسنی

نوبت چاپ: اول، 1394

شمارگان: 1000 جلد

چاپ و صحافی: سلیمان زاده

قیمت: 25000 تومان

قم، خیابان شهید فاطمی، کوچه شماره2، فرعی اول، پلاک 31

تلفن: 37740729-025 ایمیل: info@darolelam.ir

وب سایت: darolelam.ir

کلیه حقوق این اثر برای کنگره محفوظ می باشد.

ص: 1

بسم الله الرحمن الرحیم

اشاره

ص: 2

مجموعه مقالات کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام

مجموعه مقالات/جلد دهم

قم/1393

ص: 3

ص: 4

اعضای کمیته علمی کنگره جهانی

«جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»

ریاست کنگره: حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دام ظله)

دبیر علمی کنگره: حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دام ظله)

رئیس ستاد و قائم مقام دبیر علمی: حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید مهدی علی زاده موسوی

دبیر کمیته علمی کنگره: حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی فرمانیان

مسئول اجرایی کمیته علمی: جناب آقای محمد علی موحدی پور

مسئول مقالات اهل سنت داخل: حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا خوشخو

مسئول دفتر کمیته علمی: جناب آقای سید محمد مهدی عمادی

مسئول هماهنگی مقالات: جناب آقای عباس صادقی خواه

گروه تبارشناسی جریان های افراطی و تکفیری

مدیر گروه: حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی فرمانیان

دبیر گروه: جناب آقای محمد حسن بهشتی

اعضای شورای علمی گروه:

حجت الاسلام و المسلمین اسد علیزاده

دکتر محمد الله اکبری

حجت الاسلام و المسلمین مهدی پیشوایی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری

حجت الاسلام و المسلمین جبرئیلی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید لطف­الله جلالی

دکتر داداش نژاد

استاد علی اصغر رضوانی

حجت الاسلام و المسلمین محمد­طاهر رفیعی

استاد قاسم صفری (جوادی)

حجت الاسلام و المسلمین حمیدرضا مطهری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر ملک مکان

حجت الاسلام و المسلمین نیکزاد

حجت الاسلام و المسلمین محمدهادی یوسفی غروی

ص: 5

گروه ریشه یابی افکار تکفیری

مدیر گروه: آیت الله حسینی قزوینی

دبیر گروه: حجت الاسلام و المسلمین حبیب عباسی

اعضای شورای علمی گروه:

حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد ابوالقاسمی

استاد سید رضا بطاط

حجت الاسلام و المسلمین فلاح الدوخی

حجت الاسلام و المسلمین حسین رجبی

حجت الاسلام و المسلمین اکبر روستایی

آیت الله نجم الدین طبسی

حجت الاسلام و المسلمین محمدجعفر طبسی

حجت الاسلام و المسلمین سید محمد یزدانی

گروه جریان های افراطی و تکفیری و پیامدهای سیاسی آن

مدیر گروه: حجت الاسلام و المسلمین دکتر منصور میراحمدی

دبیر گروه: جناب آقای مختار شیخ حسینی

اعضای شورای علمی گروه:

دکتر شهروز ابراهیمی

دکتر محمد پزشکی

دکتر حسین پوراحمدی

دکتر مسعود پورفرد

دکتر محمد علی حسینی زاده

دکتر صادق حقیقت

دکتر رضا خراسانی

دکتر محمد ستوده

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سید باقری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمود شفیعی

دکتر عبدالوهاب فراتی

دکتر ناصر قربان نیا

سرکار خانم دکتر نجمه کیخا

دکترشریف لک زایی

ص: 6

دکتر عنایت الله یزدانی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر یزدانی مقدم

گروه بررسی راه کارهای برون رفت از افراط و تکفیر

مدیر گروه: جناب آقای دکتر حسن بیگی

دبیر گروه: جناب آقای دکتر سید جواد امینی

اعضای شورای علمی گروه:

دکتر اکبر استرکی

دکتر سیامک باقری

دکتر هادی جمشیدیان

دکتر حمید رضا حاتمی

دکتر علیرضا خراشادی زاده

جناب آقای محمدرضا خسروی

دکتر سید محمود رضا شمس دولت آبادی

حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن دهقان

جناب آقای حمید رحمتی

جناب آقای بهرام رضایی

جناب آقای محمود زرین ماه

جناب آقای عباس عظیمی کیا

جناب آقای مجید فقیه

دکتر سید ضیاءالدین قاضی زاده

جناب آقای علیرضا کیقبادی

جناب آقای علی محمد رضایی

جناب آقای احمد مزینانی

جناب آقای مهدی مزینانی

دکتر عبدالله هندیانی

مسئول ستاد بین الملل: حجت الاسلام و المسلمین سید محمود وزیری

معاون مسئول بین الملل: حجت الاسلام والمسلمین محمد رضا خوشخو

مسئول دفتر بین الملل: جناب آقای مرتضی احمدی

مسئول ستاد اجرایی: حجت الاسلام و المسلمین سید محمدعلی موسوی نسب

مسئول دبیرخانه مرکزی: جناب آقای سید جمال الدین طباطبایی

ص: 7

مسئول دفتر دبیرخانه: جناب آقای سید محمد باقر باقریان موّحد

مسئول مکاتبات دبیرخانه مرکزی: جناب آقای محمد مهدی فضلی

مسئول امور مالی: جناب آقای ابوالفضل سعادتی

مسئول سایت: حجت الاسلام والمسلمین سید مصطفی طباطبایی شیرازی

مسئول فناوری: جناب آقای مجتبی تمیمی

مسئول کمیته مدعوین داخلی: حجت الاسلام والمسلمین علی اصغر ضیایی

مسئول کمیته فرهنگی - تبلیغی: حجت الاسلام و المسلمین علی مولایی

مسئول کمیته رسانه: جناب آقای ابوالفضل صالحی

مسئول کمیته اسکان: جناب آقای سید رضا حسینی

ص: 8

فهرست مطالب

مقدمه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دام ظلّه)؛ ریاست عالی کنگره 11

مقدمه دبیر علمی حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دام ظلّه) 13

دیباچه 17

بخش اول:

تبارشناسی جریان های افراطی و تکفیری

خاستگاه اصلی رشد و شکل گیری جریان های تکفیری 25

محمد هادی فلاح زاده، علی ابراهیمی

بررسی اقدامات تکفیریون در عراق و سوریه 59

مرتضی حسنی نسب، سید جلیل موسوی

بخش دوم:

ریشه یابی افکار تکفیری

التکفیر و الغلو وجهان لعملة واحدة 121

محسن الحیدری

فتنة التکفیر؛ جذورها، و أطوارُها و شرورُها 151

تاج الدین الهلالی

بررسی تطبیقی دیدگاه فقهای فریقین درباره حرمت تکفیر مسلمانان 175

علی نصیری

معیارهای کفر از منظر امامیه 195

محمد انصاری، مهدی فرمانیان

تکفیر اهل قبله در اندیشه علمای دیوبند 223

محمد طاهر رفیعی

حدیث منع نشستن و عبادت کردن در مقابر: بررسی تطبیقی دیدگاه ابن تیمیه و مذاهب اربعه اهل سنت . 269

حمزه علی بهرامی

ص: 9

بخش سوم:

جریان های افراطی و تکفیری و پیامدهای سیاسی آن

تحلیلی شرق شناسانه از جریان های تکفیری قدیم و جدید 291

مرتضی شیرودی

چیستی فکر سلفی و چگونگی مناسبات غرب با این گروه ها 309

محمد ستوده، حسن علی یاری

حقوق بشر و جریان های تکفیری 331

نیما شاه کرمی، سمیه خزدوز

بخش چهارم:

بررسی راهکارهای برون رفت از افراط و تکفیر

راهبردهای تأمین منافع امنیت ملی کشور در روند ظهور و گسترش داعش و تکفیریان در منطقه. 361

سید حسن فیروزآبادی

جریان های تکفیری، مهم ترین خطر فراروی بیداری اسلامی 399

راضیه علی اکبری، ابوالحسن نواب

ص: 10

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

مقدمه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دام ظلّه) ریاست عالی کنگره:

عصر ما روزگارِ حوادث دردناک و پیچیده و فتنه های خطرناک برای اسلام و مسلمین است و سرچشمه آن دو چیز است: توطئه دشمنان خارجی اسلام و همکاری منافقین داخلی.

یکی از خطرناک ترین آن ها فتنة تکفیری ها و افراطیون است که اخیراً به صورت گروهی به نام داعش و امثال آن درآمده اند.

فتنه تکفیر از کجا برخاسته؟ و به چه وسیله ای رشد کرده؟ و عوامل گسترش آن، چه بوده؟ و راه خاموش کردن آن چیست؟ هر کدام درخور بحث و دقت است، و به یقین برنامه های سیاسی و نظامی، به تنهایی برای دفع این فتنه ها کارساز نیست هرچند صادقانه باشد.

باید علمای بزرگ اسلام ریشه های این تفکر نادرست را با منطق صحیح قطع کنند و جوانان را از جذب شدن به سوی آن باز دارند.

بر این اساس، تصمیم گرفته شد به کمک جمعی از دانشمندان آگاه و دلسوز، کنگرة جهانی به نام «جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» از تمام مذاهب تشکیل شود و در این زمینه به مطالعات دقیقی بپردازند و نتیجه آن را در دسترس همگان بگذارند تا با آگاهی عموم مسلمین إن شاءالله این فتنه خاموش شود.

آنچه در این آثار مطالعه می فرمایید بخشی از این مطالعات است.

)رَبَّنَا افْتَحْ بَینَنَا وَبَینَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَیرُ الْفَاتِحِینَ(

قم - حوزه علمیه

ناصر مکارم شیرازی

ذی الحجه 1435 قمری

ص: 11

ص: 12

مقدمه دبیر علمی حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دام ظلّه)

ریشه های پدیدۀ تکفیر و انگیزه تشکیل کنگره جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام

اشاره

ایمان و کفر دو مفهوم متضایفند که از اندیشیدن یکی، دیگری نیز تداعی می شود؛ این نوع حالت را در فلسفه، «تضایف» می نامند.

واژه «ایمان» به معنای تصدیق و باور کردن، و لفظ «کفر» به معنای ستر و احیاناً به معنای انکار است و در اصطلاح متکلمان، مقصود از ایمان، تصدیق نبوت نبی زمان و رسالت او، و مقصود از «کفر» نادیده گرفتن دعوت چنین فردی و یا انکار اوست.

تاریخ دعوتِ آموزگاران آسمانی، حاکی است در هر زمانی که پیامبری مبعوث می شد و دعوت خود را با دلایلی مبرهن می ساخت، جامعه آن روز، به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم می شدند، آن کس که به دعوت پیامبری پاسخ مثبت می گفت مؤمن و آن کس که به ندای او پشت می کرد کافر خوانده می شد.

برنامه های تمام پیامبران در دعوت به اصول یکسان بوده و اختلافی در آن ها وجود نداشت و گروه مؤمن در تمام دعوت ها افرادی بودند که به خدای خالق و آفریننده، خدای مدبر و مدیر، ایمان آورده و جز او به معبودی نمی اندیشیدند و رسالت پیامبر زمان خود را از صمیم دل می پذیرفتند.

ص: 13

آن گاه که اراده الهی بر بعثت پیامبر خاتم تعلق گرفت، رسول خاتم، ایمان افراد را با دو کلمه که حاکی از باور باطنی آن ها بود؛ می پذیرفت؛ یعنی هر کس و یا گروهی که «لا اله الا الله، محمد رسول الله» می گفت وارد خیمه اسلام می شد و از جرگه کفر فاصله می گرفت.

از سوی دیگر، اقرار به کلمه اخلاص - که در آن نفی الوهیت از هر موجودی جز خدا سلب شده- در بردارنده اقرار به سه نوع توحید است: 1. توحید در خالقیت؛2. توحید در تدبیر؛ 3. توحید در عبادت. زیرا این سه نوع، از خصایص خدای جهان است نه مخلوق او.

افزون بر این، اساس هر دعوت الهی را ایمان به آخرت تشکیل می داد، طبعاً اقرار به حیات اخروی بسان توحید و رسالت، از عناصر سازنده ایمان می باشد و در کلمه اخلاص نهفته است.

در سیره نبوی فصلی به نام «عام الوفود» است؛ یعنی سالی که هزاران نفر از دور و نزدیک به صورت فردی و یا گروهی به مدینه رو آورده و به حضرتش ایمان آوردند و با گفتن دو جمله پیشین که حاکی از باور واقعی آنان بود، مسلمان خوانده شدند. در این مورد آیه های سوره «نصر» نازل شد؛ آن جا که می فرماید: >إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا< پذیرش اسلام این گروه ها فقط با اجرای این دو جمله انجام می گرفت و مسائل کلامی و یا فقهی مطرح نمی شد؛ مثلاً هرگز از آنان در مورد جایگاه خدا و یا رؤیت خدا در رستاخیز و یا حدوث و قدم قرآن و امثال این ها سؤال نمی شد. بلکه ایمان اجمالی به رسالت پیامبر خاتم، آنان را از طرح این مسائل بی نیاز می ساخت. هم چنین مسائلی مانند جواز توسل به انبیا و اولیا، و یا نماز در کنار قبورشان، یا زیارت قبور اولیاء الله برای آن ها، مطرح نمی شد.

آغاز فتنه تکفیر

در زمان معاصر، گروهی تندرو و ناآگاه از اصول و مبانی آیین محمدی، اسلام و ایمان را گویی برای خود احتکار کرده و از میان همة مسلمانان، فقط گروه اندکی را مؤمن می دانند و دیگران را کافر و مهدورالدم می شمرند. ریشه این نوع تکفیرها به عصر ابن تیمیه (ت 728ق.) و پس از وی به وهابیان تندرو برمی گردد و شدّت عمل گروه دوم بیش از فرد نخستین است، زیرا ابن تیمیه غالباً از

ص: 14

کلمه بدعت بهره می گیرد، ولی گروه اخیر به جای بدعت، واژة کفر را به کار می برد و ملاک تکفیر، ناهماهنگی با افکار آن ها در امثال مسائل پیشین است.

آن ها به شدت با حفظ قبور پیامبران و اولیای الهی مخالف هستند و زیارتگاه ها را مظهر بت پرستی قلمداد می کنند! در حالی که در طول تاریخ اسلام، قبور انبیای پیشین در فلسطین و اردن و شام و عراق پیوسته محفوظ بوده و مسلمانان گروه گروه به زیارت آن ها می رفتند و هیچ کس چنین کاری را بر خلاف توحید توصیف نمی کرد.

حتی روزی که بیت المقدس به وسیله عمربن خطاب فتح شد، هرگز او به تخریب این مقامات فرمان نداد، بلکه شیوه پیشینیان را در حفظ و آرایش آن ها تأیید کرد.

در طول زمان، پس از رحلت پیامبر، تمام موحدان به پیامبر اکرم6 متوسل شده تا حاجت آنان با شفاعت او برآورده شود. اما این گروه این نوع توسل ها را با توسل مشرکان به بت ها یکسان می گیرند؛ در حالی که ماهیت این دو نوع توسل از هم جداست، و از زمین تا آسمان فاصله دارد.

تکفیرِ خشونت بار

تکفیر پیشینیانِ این گروه، غالباً قلمی و لسانی بود، اما تکفیر از دورۀ وهابیان تندرو، رنگ خشونت به خود گرفت و پیروانشان پیوسته به قُری و قصبات و آبادی های اطراف «نجد» حمله می بردند و آنچه می توانستند غارت می کردند و از این طریق بر قدرت مالی خود می افزودند.

برای آگاهی از جنایت های پایه گذار این مسلک و جانشینان او به دو تاریخ معتبر وهابیان مراجعه شود: یکی «تاریخ ابن غنام» و دیگری «تاریخ ابن بشر» که هر دو، مدت هاست چاپ شده و مورد توجه علما و دانشمندان است.

دامن سخن را در این مورد، کوتاه کرده و سخن خویش را با این بیت به پایان می رسانیم:

شرح این هجران و این خون جگر ای-ن زم-ان بگ-ذار ت-ا وق-ت دگ-ر

پس از اشغال افغانستان به وسیله قوای سرخ شوروی سابق، تصمیم گرفته شد که برای طرد قدرت کفر، از این سرزمین، از روح جهادی جوانان مسلمان در منطقه استفاده شود تا دشمن را از سرزمین های اسلامی دور سازند، این طرح از یک نظر زیبا و خداپسندانه بود، اما بر اثر فقدان عالم

ص: 15

وارسته و رهبری آگاه از موازین جهاد در میان این جمع، که آنان را به صورت صحیح رهبری کند، سرانجام، تلاشِ پیکارگران به گونه دیگر ادامه پیدا کرد و برخی از آنان با تأثیرپذیری از افکار وهابیان تندرو، بر تکفیر تمام دولت های اسلامی و ملت هایی که در آن زندگی می کنند، پرداختند. شوربختانه ابتدا این کار با حمله به کشورهای مقاوم و استوار در مقابل صهیونیست ها آغاز شد و به جای این که قدس را آزاد کنند به نابود کردن زیرساخت های کشورهای سوریه و عراق روی آوردند. خشونت آنان با کودکان و زنان و پیران وافتادگان و انسان های بی طرف به گونه ای شد که چهره اسلام را در جهان مشوَّه ساخت و دیگر کسی در غرب اظهار علاقه به اسلام نمی کرد. عمل زشت و وحشیانه این گروه کجا و وحی الهی کجا! آن جا که می فرماید: >فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ< (آل عمران: 159) و پیامبر رحمت در حدیثی می فرماید: «إنّ الرفقَ لا یکونُ فی شیء إلّا زانه، ولاینزَعُ مِن شیء إلّا شأنه»؛ (صحیح مسلم، ج8، ص22) مهربانی و رفق با هرچیز که در آمیزد آن را مزین می گرداند و چیزی که رفق و مدارا از آن گرفته شود تباه می گردد.

انگیزه تشکیل کنگره

در این شرایط رقت بار، مرجعیت عالی مقام در حوزه علمیه قم تصمیم گرفت همایشی تحت عنوان «کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» برای معرفی این گروه و پیامدهای عمل آنان، تشکیل شود و در این مورد از علمای اسلام و محققان خواسته شد که به ریشه یابی و تبیین ماهیت این تکفیر شوم و راه های برون رفت از آن بپردازند. دانشمندان از این دعوت استقبال کردند و در نتیجه، آثاری به دبیرخانه کنگره رسید که بخش مهمی از آن ها ارزشمند و از محتوای عالی برخوردارند؛ از این رو تصمیم گرفته شد این آثار چاپ و منتشر شود و در اختیار اهل نظر و مهمانان عزیز که از داخل و خارج دعوت شده اند قرار گیرد تا از این طریق گامی برای جلوگیری از انتشار این غده سرطانی ویرانگر و ویروس مخوف برداشته شود.

ص: 16

در پایان از تلاش های شبانه روزی اعضای محترم دبیرخانه، سپاس گزاری نموده و زحمات توان فرسای آنان را ارج می نهیم و نیز از کلیه کسانی که این فضای روحانی و علمی را پدید آورده اند، تقدیر و تشکر می کنیم.

قم - جعفرسبحانی

8/6/93

ص: 17

ص: 18

دیباچه

>یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ< (بقره:208)

در تاریخ اسلام، جنگ های بسیاری میان مسلمانان روی داده است، اما به جز خوارج و جریان های تکفیری در چند قرن اخیر، کمتر فرقه ای، سایر مسلمانان را تکفیر نموده و با استناد به آن، خون و مال و ناموس اهل قبله را مباح شمرده است. خوارج، طلایه داران تکفیر بودند، اما در سه قرن اخیر، وهابیان، خشن تر از آنان پرچم تکفیر را به دست گرفتند و به بهانه دعوت به توحید، بسیاری از مسلمانان را به خاک و خون کشیده و بناها و آثار اسلامی را که دارای قداست و هویت تمدنی مسلمانان بود نابود کرده اند.

با وجود تلاش های فراوان علمای بزرگ اسلام برای مقابله با تکفیر، متأسفانه در عصر حاضر، شاهد رشد و گسترش جریان های تکفیری در گوشه و کنار جهان اسلام هستیم. گروه هایی که جنایت هایی را رقم می زنند که نمونه آن را در تاریخ اسلام، کمتر می توان دید. سربریدن، آتش زدن، مثله کردن، تجاوز به نوامیس، نابودی اموال و تخریب بناهای مقدس، گوشه هایی از جنایاتی است که آنان به نام اسلام مرتکب می شوند.

از سوی دیگر، ترور علمای بزرگ اسلام، تخریب اماکن مقدس و هویت ساز اسلامی، ارتکاب اعمال شنیع و محرم به نام اسلام مانند جهاد نکاح و... ضربات جبران ناپذیری بر پیکر جهان اسلام وارد کرده است.

با نگاهی به جغرافیای کشورهای اسلامی، رد پای این گروه ها را کمابیش در تمامی مناطق اسلامی می بینیم. گروه هایی مانند: جبهة النصره، داعش، القاعده، جندالعدل و حزب التحریر در

ص: 19

آسیا و گروه هایی همانند بوکو حرام، الشباب، انصارالسنه و انصارالشریعه در آفریقا و گروه های متنوع دیگر، همه نشانگر وجود بحران در جهان اسلام است.

این که چنین وضعیتی معلول چه عواملی است، بحث های گسترده ای می طلبد که در مجموعه مقالات به تفصیل به آن ها اشاره شده است، اما به اجمال، سهم غرب در پروژه اسلام هراسی و در پی آن، اسلام ستیزی را هرگز نمی توان نادیده گرفت. غرب که با رشد سریع اسلام در جهان روبه روست، امروز پروژه اسلام علیه اسلام را آغاز کرده است با حمایت از گروه های افراطی و دامن زدن به اختلافات مذهبی، قدرت و قوت مسلمین را تضعیف کند و از طرف دیگر، چهره ای مشوّه از مسلمین در برابر جهانیان ترسیم نماید.

هم چنین با قرائت های انحرافی از مفاهیمی مانند توحید و شرک، ایمان و کفر، بدعت و نظایر آن مسلمانان را به گرداب تکفیر افکنده است.

با این حال به نظر می رسد که جنایت ها و تخریب های جریان های تکفیری آن چنان گسترده و بی محابا بوده که موجی از نفرت و مخالفت با عملکرد آنان را در جهان اسلام به وجود آورده است.

برای مقابله علمی و روشن گرانه با این جریان، لازم بود عالمان و اندیشوران به ریشه یابی و راه های خلاصی از آن بپردازند، از این رو کنگره جهانی «جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، با اشراف و هدایت های ارزشمند مرجع جهان تشیع، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی - ادام الله ظله - بر آن شد تا در حد توان از ظرفیت های علمی جهان اسلام برای مقابله با تکفیر بهره برداری کند. برای این کار، چهار کمیته علمی با عناوین زیر شکل گرفت:

1. تبارشناسی جریان های تکفیری؛

2. ریشه یابی عقاید جریان های تکفیری؛

3. جریان های تکفیری و سیاست؛

4. راه های برون رفت و مقابله با جریان های تکفیری.

محور اول به تبارشناسی جریان های تکفیری می پردازد. خاستگاه، آبشخور و مصادیق تکفیر در طول تاریخ اسلام در این کمیته بررسی می شود.

ص: 20

محور دوم، انحرافات عقیدتی و قرائت های تکفیری از عقاید ناب اسلامی را ریشه یابی خواهد کرد. در این کمیته، اصول و مبانی اعتقادی این گروه ها و جریان ها، نقد و انحرافات آن ها از اندیشه اسلامی ریشه یابی می گردد.

محور سوم، عوامل سیاسی رشد و گسترش جریان های تکفیری، وابستگی ها و اهداف آن ها را بررسی می کند.

و محور چهارم، راهکارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی برای برون رفت از تکفیر، نشان داده خواهد شد.

مقاله هایی که در این مجموعه گرد آمده است، ماحصل آراء و نظریات اندیشمندان و علمای جهان اسلام، درباره محورها و موضوعات فوق است.

هم چنین جهت غنای علمی هرچه بیشتر کنگره، پژوهش های مستقلی توسط اندیشمندان انجام شده است که به اجمال عبارتند از:

1. تکفیر از دیدگاه علمای اسلام: در این تحقیق، دیدگاه علمای بزرگ مذاهب و فرقه های اسلامی، درباره نفی تکفیر بیان شده و تلاش شده است که از سده های پیشین تا کنون، دیدگاه علما و اندیشمندان در مورد حرمت تکفیر اهل قبله آورده شود.

2. تخریب زیارتگاه های اسلامی در کشورهای عربی: این اثر به کارنامه تاریک جریان های تکفیری در تخریب اماکن مقدس و تمدنی جهان اسلام می پردازد. این تحقیق همراه با تصاویری از زیارتگاه ها، قبل و بعد از تخریب است.

3. فتاوای جریان های تکفیری در جواز قتل مسلمانان: جریان های تکفیری به سبب کج فهمی، گاه فتاوایی را صادر می کنند، که با هیچ یک از قواعد فقهی منطبق نیست و کاملاً خارج از آموزه های اسلامی است. این مجموعه به جمع آوری فتاوای تکفیری این جریان ها پرداخته است.

4. کتاب شناسی تکفیر: با مراجعه به آثار و کتاب هایی که در حوزه تکفیر تألیف شده است، شاهد تعداد بسیاری از آثار علمی در این عرصه هستیم. این پژوهش به معرفی توصیفی آثاری می پردازد که در حوزه تکفیر و نفی تکفیر، انجام شده است.

ص: 21

5. موسوعه نقد وهابیت افراطی: در اندیشه وهابیت، جریان هایی وجود دارند که مسلمین را کافر می دانند. موسوعه نقد وهابیت افراطی مجموعه ای از آثار علمای اسلام است که از زمان پیدایش این جریان، به نقد و بررسی مبانی اعتقادی آن پرداخته اند.

بی تردید آنچه موجب غنای هرچه بیشتر مجموعه مقالات و هم چنین پژوهش های مستقل کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام شده است، اشراف علمی حضرت آیت الله العظمی سبحانی - ادام الله ظله - است که با رهنمودهای راه گشا، کمیته های علمی کنگره را همواره یاری کرده اند.

هم چنین از حجت الاسلام والمسلمین دکتر فرمانیان - دبیر کمیته علمی - که در پی گیری و نظم و ترتیب مقالات زحمات بسیاری را متحمل شده اند و مدیران محترم کمیته های علمی حجج اسلام: قزوینی، میراحمدی، فرمانیان و جناب آقای دکتر امینی تشکر می شود.

امید که در سایه تلاش های مجاهدانه مراجع عظام تقلید و علمای اسلام، شاهد تقریب و همگرایی جهان اسلام و ریشه کن کردن فتنه تکفیر در جهان اسلام باشیم.

رئیس ستاد و قائم مقام دبیر علمی

کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام

سید مهدی علیزاده موسوی

22/6/1393

ص: 22

بخش اول: تبارشناسی جریان های افراطی و تکفیری

اشاره

ص: 23

ص: 24

خاستگاه اصلی رشد و شکل گیری جریان های تکفیری / محمد هادی فلاح زاده، علی ابراهیمی

اشاره

محمد هادی فلاح زاده(1)

علی ابراهیمی(2)

چکیده

جریان های تکفیری در جهان اسلام، که در حال حاضر بر بال سیاست های استعماری کشورهای غربی، به خصوص اسرائیل و برخی حامیان منطقه ای آن در برخی کشور های منطقه، اقدام به نسل کشی و جنایت با نام اسلام و علیه مسلمانان می کنند و علاوه بر این جنایات، هر از چند گاهی از سوی فرماندهان و رهبران این جریان ها تهدید هجمه به سایر کشور های منطقه و خارج از منطقه، اعم از اسلامی و غیراسلامی، به گوش می رسد به طور قطع پدیده ای نیست که در قالب یک جنگ داخلی رشد یافته و اکنون به یک معضل در درون جهان اسلام تبدیل شده باشد، بلکه هم از لحاظ ایدئولوژیکی و هم از لحاظ لجستیکی این گروه ها نیازمند پشتوانه سازی هستند. لذا در این مقاله ضمن بررسی خاستگاه اصلی این پدیده، می کوشیم کشور ها، گروه ها و جریان های مختلفی را که در این زمینه سازی سهیم هستند بررسی کنیم و در نهایت خاستگاه اصلی آنها را نشان دهیم. هرچند به طور قطع نمی توان منکر حمایت های سایر کشور ها از این گروه ها شد، اما به هر حال در منطقه خاورمیانه، و به دلایل متعدد که ذکر آن در متن رفته است، کشور و جریان های فکری خاصی وجود دارند که در زمینه تأسیس، حمایت و هدایت این گروه ها برنامه ریزی های گسترده و طولانی مدت انجام داده اند. هرچند این تلاش ها در سایه و با عناوین موجه اسلامی و انسانی صورت گرفته است، ولی در عمل آنچه ظهور و بروز یافته جز افراط گرایی، تهدید و فشار بر سایر کشور ها و جریان های فکری و عقیدتی در درون

ص: 25


1- عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، قم.
2- پژوهشگر جامعه شناسی ادیان

مسلمانان نیست. لذا در یک کلام، آنچه به عنوان آیین وهابیت به دست کشورهای حامی این جریان در کشور های اسلامی و غیراسلامی، اعم از کمک های انسان دوستانه، تأسیس مراکز خدماتی، آموزشی و دانشگاهی و غیره، صورت پذیرفته در واقع زمینه سازی برای ترویج و تبلیغ جریانی است که یکی از اصول اصلی و اساسی آن تکفیر مسلمانان، به ویژه جریان های فکری غیرهمسو با آنهاست. به طور ویژه کشور عربستان به دلایل سیاسی، امنیتی و ایدئولوژیکی در این زمینه سرمایه گذاری های متعددی انجام داده است و مستقیم و غیرمستقیم ظرفیت بروز و ظهور جریان های تکفیری را فراهم کرده است، به طوری که می توان این کشور را خاستگاه اصلی این جریان ها دانست.

کلید واژه ها: تکفیر، خاستگاه، سلف، وهابیت، دیپلماسی، مبارزه با تهدید.

مقدمه و طرح مسئله

تکفیر مسلمانان در آموزه های اسلامی جایگاه مشروعی ندارد و نمی توان برای آن در قرآن، سنت و حدیث مبنای فکری و فلسفی مشخصی بیان کرد. نخستین فتنه تکفیر در یک فرآیند حکومتی در جنگ های «رِدّه» بود. در این جنگ ها دستگاه خلافت، معارضانِ خود را کافر و خارج از دین خواند؛(1) هرچند از دیدگاه فقه اسلامی، درباره کافر بودن کسانی که در آن دوره تکفیر شدند، تردید جدی وجود داشته است و برخی گزارش های تاریخی تردید افراد نزدیک به حاکمیت را نشان می دهد.(2) دومین واقعه مهم تاریخی درباره تکفیر، غائله خوارج است. یکی از نخستین عقاید خوارج که در آغاز حرکت این فرقه نیز خود را نشان می دهد چگونگی داوری درباره مرتکبان گناه کبیره است، تا جایی که نظریه تکفیر را اساسی ترین نکته ای دانسته اند که خوارج بر آن اتفاق نظر دارند. برای نمونه، بغدادی از کعبی نقل می کند که آنچه خوارج بر آن اجماع دارند حکم به تکفیر علی علیه السلام ، حکمین، اصحاب جمل و همه کسانی که حکمیت را پذیرفته اند، و نیز تکفیر همه گناهکاران است. وی از اشعری هم نقل می کند که همین تکفیر و نیز وجوب قیام بر ضد حکمرانان ستمگر را عقیده مشترک همه خوارج می داند.(3)

ص: 26


1- . نک: رجوع کنید به: تاریخ طبری(ابوالقاسم پاینده)، ج3، ص250-252؛ ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج1، ص 15- 16؛ عبدالرحمان ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص69-71.
2- . نک.: رجوع کنید به رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام: تاریخ خلفاء.
3- . نک.: عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص73.

بعد از این مرحله، در قرن هفتم و هشتم ه.ق. ابن تیمیه مفهوم پردازی گسترده ای در این خصوص انجام داد، اما تلاش های ابن تیمیه در سطح مفهوم پردازی باقی ماند و جنبه عملی پیدا نکرد. اما در قرن 12 و 13 ه.ق. محمد بن عبدالوهاب با تأکید بر اندیشه ابن تیمیه و با استفاده از قدرت شمشیر محمد بن سعود مفهوم پردازی نظری تکفیر را وارد مرحله عملی آن کرد و جنایات گسترده ای در پوشش این مفهوم در بین شیعیان و فرق اهل سنت انجام داد. با عنایت به اینکه تکفیر در نگاه علمای اسلام، اعم از شیعه و سنی، نکوهش شده و حتی گرایش های سلفی نیز در خصوص تکفیر رویکرد معتدلی اختیار کرده اند و می کنند، می توان ادعا کرد که آبشخور پدیده تکفیر، هرچند در پوشش اسلام به مبارزه با مسلمانان می پردازد، اما به نظر می رسد این پدیده آبشخوری غیر از مفاهیم اسلامی برگرفته از قرآن و سنت داشته باشد. در این مطالعه فرض بر این است که پدیده تکفیر از دو منبع فکری ارتزاق می کند؛ یک منبع فکری و اعتقادی که به جریان وهابیت برمی گردد، و منبع دوم که بر فرآیند های سیاسی تکیه دارد و کشور های مخالف با آیین سلام و به اصطلاح استعمارگر با استفاده از آن به تحقق اهداف خود در قالب اسلام هراسی و اسلام ستیزی می پردازند که بنا به گفته علی زاده موسوی، می توان از آن تحت عنوان پروژه استعماری «اسلام علیه اسلام» نام برد.

بنابراین، در این مطالعه با عنایت به این دو فرض به بررسی خاستگاه اصلی رشد و شکل گیری جریان های تکفیری پرداخته خواهد شد. زیرا بدون شک شناخت صحیح جریان های تکفیری شرط لازم برای هر گونه تصمیم سازی و تصمیم گیری در کشور های اسلامی است. تلاش های متعدد و مکرر مراکز پژوهشی در اقصی نقاط دنیا نشان دهنده اهمیت این موضوع است و این ادعا را نیز تأیید می کند که توجه به ظواهر ساده و رفتار دور از منطق برخی رهبران و فرماندهان این جریان ها نباید باعث سهل انگاری و ساده سازی موضوع شود. زیرا به نظر می رسد در اکثر موارد چه بسا در پس این ظاهر ساده و گاه بی منطق، گستره ای از اهداف نهفته است و گروه ها، سازمان ها و کشورهایی در این زمینه دخیل هستند، که شناخت کامل این گونه جریان ها و نحوه عملکرد آنها، برای حفظ کیان اسلام اهمیت و ضرورت دوچندان پیدا می کند.

ص: 27

این مقاله در سه مبحث ارائه شده است. در مبحث اول، به بازشناسی تکفیر و تعارضات بین دیدگاه های اهل سنت با وهابیت، که به زعم نگارندگان زمینه ظهور ایده تکفیر است، پرداخته شده است. در مبحث دوم، با اتخاذ رویکردی فراملی و مبتنی بر منافع جهان اسلام به بررسی گروه ها و کشورهایی توجه شده که ظرفیت حمایت از گروه های تکفیری را دارند و در ادامه گروه یا کشوری که از دیدگاه نگارندگان خاستگاه اصلی ایده تکفیر است معرفی شده است. در مبحث سوم، کوشیده ایم رویکرد و الگوی رفتاری دولتی را که خاستگاه اصلی جریان های تکفیری در ترویج و حمایت از وهابیت و ایده تکفیر و زمینه سازی برای گسترش آنهاست بازشناسی کنیم.

1. تکفیر و تعارضات بین دیدگاه های اعتقادی اهل سنت و وهابیت

تکفیر یعنی دیگری را به کفر نسبت دادن، چنانچه کسی مسلمانی را کافر بداند، گویند او را تکفیر کرده است. در تعریف آن گفته اند: «التکفیر هو نسبة أحد من أهل القبله الی الکفر»؛ تکفیر همان نسبت دادن یکی از اهل قبله به کفر است.(1) به عبارت دیگر، تکفیر به معنای خاص آن عبارت است از نسبت صریح خروج از دین و کفر به کسی دادن. معنای عام تکفیر، که امروزه در بخشی از جهان اسلام پدیدار شده، عبارت است از «یک نوع نابردباری دینی و نابردباری مذهبی که گاه در چهره تکفیر خاص، یعنی نسبت خروج دین دادن به کسی، جلوه می کند».(2)

در دیدگاه اسلامی تکفیر رویدادی تاریخی به خصوص در علم کلام است که همراه با تشکیل فرقه های اعتقادی ظهور کرد. دیدگاه های سیاسی و ایدئولوژیک نقش اساسی در شکل گیری جریان تکفیر داشته اند. ریشه اصلی گفتمان تکفیر «حدیث ناجیه» است که در مصادر اهل سنت، مانند مسند ابن حنبل و سنن ابن داوود آمده است که پیامبر فرمود: «امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد، تمام اینان غیر از یکی، اهل جهنم هستند وآن فرقه ای است که بر طریقت من و اصحابم باشد». بدین منظور فرق اهل سنت بر توجه به سلف تأکید کردند. معنای لغوی واژه «سلف»، «قبل» است که در هر زمان نسبت به زمان قبل از خود صدق می کند. هر زمان نسبت به

ص: 28


1- . محمود عبدالرحمان عبدالمنعم ، ذیل «تکفیر»؛ الموسوعة الفقهیّة، ج13، ص227.
2- . مفهوم شناسی تکفیر در گفت وگوی شفقنا با رحیم نوبهار، http://www.shafaqna.com/persian/elected/item/64346

زمان هایی که بعد از آن می آید(1) «سلف» و نسبت به زمان هایی که قبل از آن آمده و سپری شده خلف است.(2)

اما معنای اصطلاحی «سلف» در واژه «سلفیه» همان سه قرن نخست امت اسلامی، یعنی امت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، است و منشأ این اصطلاح نیز فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بنا به روایت ابن مسعود به نقل از بخاری و مسلم است که: «بهترین مردم، مردمان قرن من هستند، سپس کسانی که در پی ایشان مردمانی می آیند و سپس دیگرانی که در پی آنها می آیند. پس از ایشان مردمانی می آیند که گواهی هر یک سوگندشان و سوگند هر کدام گواهی شان را نقض می کند».(3)

درباره سه قرن اولیه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند، اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد، اما بدون تردید برتری صحابه به سبب آن است که آنها حلقه های اصلی زنجیری را که به سرچشمه نبوت و تعالیم رسالت می رسد تشکیل می دهند و از همه به این سرچشمه نزدیک ترند. زیرا آنها کسانی هستند که عقاید اسلامی و اصول دین را مستقیماً و بلاواسطه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گرفته اند و آداب آسمانی این دین، پیراسته از شائبه های بدعت و ناخالصی ها و وسوسه ها و توهمات، در دل و اندیشه آنان جای گرفته است. دومین گروه، یعنی تابعین، کسانی از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بودند که در پرتو هدایت صحابه تربیت شدند و از کسانی پیروی کردند که خود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیده بودند، با وی هم نشین شده بودند و نشست و برخاست داشتند و از سفارش ها و اندرزهای وی اثر پذیرفته بودند. گروه سوم، تابعینِ تابعین هستند، که دورانشان مقارن با پایان دوران خلوص و حقیقت اسلام بود و پس از این دوران بود که فرقه های متعدد یکی پس از دیگری سر بر آوردند.

مذاهب اهل سنت از نظر فقهی عبارت اند از: حنفیه که مقلدان نعمان بن ثابت معروف به ابوحنیفه (80-151 ه.ق.) هستند. ابوحنیفه فردی ایرانی است که امام اعظم اهل سنت به شمار می رود. در جامعه تسنن، بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و خلفای راشدین و حسنین علیهم السلام هیچ کس به اندازه ابوحنیفه محترم نیست. مالکیه پیروان مالک بن انس (95-179 ه.ق.) هستند. مالک، عرب

ص: 29


1- . اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغه والصحاح العربیه، ماده سلف، ج4، ص1376.
2- . سعید رمضان البوطی، السلفیه مرحله زمینه مبارکه لا مذهب اسلامی، ص9.
3- . انّ النبی قال: خیر الناس قرنی، ثم الذین یلونهم، ثم یجیئی قوم تسبق شهادة احدهم یمینه و یمینه شهادته؛ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج5، ص3.

قحطانی است. شافعیه پیروان محمد بن ادریس شافعی (151-204 ه.ق.) هستند. شافعی عرب قرشی است. حنابله که پیروان احمد بن حنبل (ف. 241 ه.ق.) هستند. احمد از لحاظ نژاد عرب است، ولی ظاهراً خاندانش در ایران (مرو) می زیسته اند.(1)

از نظر اعتقادی نیز، اهل سنت به فرقه های زیر تقسیم می شوند: اشاعره (جبریون) که اکثریت اهل سنت و پیروان ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری هستند. اهل حدیث، که پیروان احمد بن حنبل هستند. معتزله (اختیاریون) که پیروان واصل بن عطا هستند. ماتریدیه که پیروان ابو منصور ماتریدی سمرقندی هستند و شامل بسیاری از حنفی های شرق جهان اسلام می شوند.(2)

مذاهب فقهی اهل سنت از قرن چهار منحصر به این چهار مذهب شد، ولی قبل از آن بیش از چهل مذهب فقهی در میان اهل سنت مطرح بود که به علل گوناگونی از جمله کاهش اختلافات، فقط چهار مذهب فقهی و از نظر کلامی نیز فقط مذهب اشعری به رسمیت شناخته شد. این موضوع موجب منقرض شدن سایر مذاهب اعتقادی و فقهی دیگر شد. ولی هیچ یک از این برداشت ها و تفاسیر عامل قتل مسلمانان نشد. چون اگرچه برخی با نوع نگاه خود دیگران را بر مسیر باطل و احیاناً کفر می دانستند ولی معتقد بودند طریق بازدارندگی از کفر قتل نیست، بلکه ارشاد است.

در قرن چهارم، گروهی با برداشت های خود اقدام به ترویج عقاید احمد بن حنبل کردند که در این میان می توان به ابومحمد بربهاری، عبدالله بن محمد عُکبری، معروف به ابن بطه، اشاره کرد و بعدها در قرن هفت و هشت هجری ابن تیمیه نیز از عقاید آنها تأثیر پذیرفت و به تبلیغ آنها با نگاهی خاص پرداخت. در اوایل قرن 12 و 13 ه.ق. مذهب وهابیت منسوب به بنیان گذار آن، شیخ محمد بن عبدالوهاب، در نجد و برخی مناطق اطراف جزیرة العرب گسترش یافت. در بررسی آموزه ابن عبدالوهاب، می توان گفت او همانند ابن تیمیه کوشیده است رابطه ای میان بازخوانی مذهب و فعالیت اجتماعی - سیاسی ذیل نام «سلفیه» مطرح کند. در گام اول، به بحث اصلاح نظری مذهب پرداخت و در باب توحید نظریه پردازی کرد. وی بسیاری از رسوم معمول نزد فرق مختلف

ص: 30


1- . محمدجواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام تا قرن چهارم، ص76.
2- . مهدی فرمانیان، فرق و مذاهب کلامی اهل سنت، ص21.

اسلامی را مصداق شرک معرفی کرد و لازمه توحید را ترک همه این رسوم دانست. از همین رو، یارانش خودشان را «اهل التوحید» و «موحدون» می خواندند و سایرین را کافر می نامیدند.

در گام دوم از بُعد اصلاح عملی، با تأکید بر آموزه امر به معروف و نهی از منکر، آن را زمینه ای برای راه اندازی یک جریان فعال سیاسی- نظامی قرار داد و با تأکید بر وجوب آن، سازمانی را پدید آورد که خود را «اخوان من اطاع الله» می خواندند. دیدگاه ابن عبدالوهاب در باب توحید و توسعه در معنای عبادت، طیف وسیعی از مسلمانان را در معرض انتساب به شرک و تکفیر قرار می داد، در حالی که طیف دیگری از سلفیان با این نگرش و این رویکرد به امت اسلامی مخالفت بنیادی داشتند. به همین دلیل برخی از متفکران، سلفی دانستن جریان وهابیت را اشتباه می دانند که حتی از معنای اصطلاحی ابن تیمیه نیز عدول کرده است؛ چراکه در عقاید سلف (سه قرن اول اسلام) تکفیر مخالفان عقیدتی به این شدت یافت نمی شود. حتی خود ابن تیمیه هم به شدت وی به تکفیر مسلمانان نپرداخته است. لذا لازم است به بررسی تعرضات مطرح بین اهل سنت و فرقه وهابیت بپردازیم. زیرا همان گونه که مطرح شد آبشخور اعتقادی پدیده تکفیر را می توان در آیین وهابیت دانست نه اینکه همه فرق اهل سنت را متهم به تکفیر مسلمانان کنیم. در زیر به برخی از این تفاوت ها و تعارض ها اشاره می شود.(1)

1. به اعتقاد وهابیان، هر گاه کسی شهادتین را بر زبان جاری کند، ولی بدان عمل نکند ارزشی ندارد و چنین کسی کافر و مشرک است و خون و مال او حلال است. در مقابل مسلمانان همگی بالاتفاق معتقدند که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند مال و خونش محفوظ و محترم است. محمد جواد مغنیه در کتاب هذه هی الوهابیة با استناد به کتب محمد بن عبدالوهاب و آثار دیگر وهابیان می نویسد: «به نظر وهابی ها هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان، مگر اینکه امور معینی را ترک کند».(2) در حالی که، همهٔ مسلمانان معتقدند هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است و خون و مالش محفوظ است.

2. وهابیان به اصل اجتهاد آزاد معتقدند و تقلید از مذاهب چهارگانه را لازم ندانسته، آن را از

ص: 31


1- . سید مهدی علیزاده موسوی، سلفی گری و وهابیت؛ تبارشناسی.
2- . محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص457-461.

مصادیق تقلید کورکورانه می دانند.(1) این اعتراض به قدری شدید است که محمد بن عبدالوهاب، فتوا به جواز قتل هر کسی می دهد که عقیده اهل سنّت و جماعت را دارد و این امری است که وهابیون امروز بنا به مصالحی آن را ابراز و اعلان نمی کنند. او در نامه خود به ابن عیسی، که بر او احتجاج کرده بود که فقها به چیزی برخلاف فهم او معتقدند، فقه مصطلح را که تمام مذاهب اسلامی بدان معتقدند، شرک می داند و می نویسد:

) إتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون الله(، این آیه را رسول خدا و پیشوایان پس از او به همین چیزی که شما اسم آن را فقه گذاشته اید، تفسیر کرده اند و همین فقه است که خداوند آن را شرک نامیده و دنبال کردن آن را «ارباب غیر از خدا» معرفی کرده است. من خلافی در این معنا بین مفسران نمی بینم.(2)

او در گفتاری، پیروی از فتاوای علمای مذاهب مختلف را پیروی از آرا و أهوای متفرق و مختلفی می داند که شیطان آن را وضع کرده است: «الأصل السادس: رد الشبهة التی وضعها الشیطان فی ترک القرآن والسنّة و اتباع الآراء والأهواء المتفرقة المختلفة».(3) او همچنین از نسبت دادن کفر به علمای سایر مذاهب و حتی علمای حنبلی ابایی ندارد.

محمد بن اسماعیل صنعانی، از معاصران ابن عبدالوهاب و از بنیان گذاران مذهب وهابیت می نویسد: «فقهای مذاهب اربعه اجتهاد برخلاف آن مذهب را جایز نمی شمارند، ولی این سخنی است نادرست که جز شخص جاهل و نادان لب به آن نمی گشاید».(4) بنابراین، وهابیان برخلاف مذاهب چهارگانه (حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی) قائل به انفتاح باب اجتهادند و حرف فقهای مذاهب چهارگانه را که می گویند اجتهاد بعد از چهار مذهب جایز نیست، باطل می شمارند.

وهابی ها جسم و جهت برای خداوند اثبات می کنند(5) و به رؤیت حسی خداوند قائل اند.(6) در مقابل بسیاری از علمای اهل سنت مخالف تجسیم خدا هستند. حاکم نیشابوری (ف. 405ق.)،

ص: 32


1- . علاء الدین حسین رحال، معالم و ضوابط الإجتهاد عند شیخ الإسلام ابن تیمیة.
2- . عمرو بن عبد المنعم سلیم، المنهج السلفی عند الشیخ ناصر الدین الألبانی.
3- . محمد ابراهیم جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی.
4- . محمد بن اسماعیل بن صلاح صنعانی، تطهیر الاعتقاد عن ادران الالحاد - عربی و غیر عربی، ص19.
5- . ابن تیمیه، العقیدة الحمویة، ص451.
6- . محمد بن عبد اللطیف، الهدیه السنیة.

در روایتی از اُبَی بن کعب نقل کرده است که مشرکان از رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم خواستند که نسب خداوند متعال را بیان کند. خداوند سوره توحید را نازل کرد و فرمود: «ای پیامبر! به مشرکان بگو: )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ! اللَّهُ الصَّمَدُ(؛ «او خداوند یکتا و بی نیاز است»، «)لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ(؛ «فرزندی ندارد و از پدر و مادری هم زاده نشده». زیرا آن که زاده شده، روزی هم خواهد مرد و آن که بمیرد، ارثی خواهد گذاشت و خداوند بی همتا از مردن و ارث نهادن منزّه است، ) وَ لَمْ یکن لَّهُ کفُوًا أَحَدُ(؛ «خداوند متعال، شبیه، مانند و همتا ندارد». آنگاه حاکم نیشابوری و ذهبی گفته اند: «این روایت صحیح است».(1) بیهقی (ف. 458)، از شخصیت های علمی اهل سنّت می گوید:

امام احمد بن حنبل (رئیس مذهب حنابله) نظریه قائلان به جسمانیت حق تعالی را باطل دانسته، گفته است: اسم ها از شریعت و لغت گرفته می شود و اهل لغت کلمه «جسم» را در برابر چیزی که دارای طول، عرض، ارتفاع، ترکیب و صورت باشد، قرار داده اند و خداوند متعال از تمامی اینها منزّه است و شایسته نیست که او را جسم بنامیم؛ زیرا او از هر گونه معنا و مفهوم جسم، خارج است و در شریعت نیز این لفظ وارد نشده است. بنابراین، عقیده به جسمانیت باطل است.(2)

قرطبی (ف. 671 ه.ق.)، نیز پس از نقل قول علمای دیگر درباره مجسّمه، می گوید: «قول صحیح این است که قائلان به جسمانیت حق تعالی کافرند؛ زیرا تفاوتی میان آنها و بت پرستان و چهره پرستان نیست.(3) نَوَوی، غزالی، عبدالقاهر بغدادی و ... نیز همین قول را دارند.(4)

3. محمد بن عبدالوهاب معتقد بود تمام اعمال مسلمانان به حد شرک(5) رسیده است و از این رو، وی مسلمانان سنی و شیعه ای را که دیدگاه های او را قبول نداشتند تکفیر می کرد؛(6) در

ص: 33


1- . حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، ج2، ص540.
2- . محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله، ج2، ص298؛ ابوالفضل التمیمی، اعتقاد الإمام ابن حنبل، ص298؛ ابوعبدالله محمد مصطفی، العقیده احمد بن حنبل، ص110؛ السید حسن بن علی السقاف، تهنئة الصدیق المحبوب، ص39.
3- . محمد بن احمد قرطبی، تفسیر قرطبی، ج4، ص14.
4- . ابی حامد غزالی، احیاء علوم الدین، ج4، ص253؛ سید علی حسینی میلانی، دراسات فی منهاج السنة لمعرفة ابن تیمیه، ص145، به نقل از: ابن تیمیه، الرسالة التدمریة، ص92.
5- . انما ادعوکم الی التوحید وترک الشرک بالله.
6- . حسن بن فرحان مالکی، مبلغ، نه پیامبر: قرائتی انتقادی بر مسلک شیخ محمدبن عبدالوهاب.

صورتی که ائمه اهل سنت به ویژه احمد بن حنبل،(1) ابوالحسن اشعری،(2) شافعی،(3) ابوحنیفه،(4) کرخی،(5) ابوالاسحاق اسفراینی،(6) ابوعبدالله رازی،(7) یوسف قرضاوی(8) و ... تکفیر اهل قبله را جایز نمی شمارند.

4. وهابیان زیارت قبر انبیا و اولیا و سفر به قصد زیارت قبور آن بزرگواران را حرام می دانند،(9) ولی مذاهب چهارگانه(10) بالاترین ثواب را برای زیارت قبر نبی و مسافرت برای آن قائل اند.(11)

5. سوگند دادن خداوند به حق مقام اولیا از نظر وهابی ها حرام و موجب شرک است،(12) ولی حنفی ها و شافعی ها این امر را مکروه و نه حرام و شرک می دانند.(13)

6. وهابی ها نذر برای مردگان و اهل قبور و اولیا را شرک می دانند.(14) در حالی که اهل سنت می گویند اگر نذر برای بت نباشد لازم الوفاست.

7. توسل، شفاعت، تبرک جستن از پیامبر، استغاثه و طلب حاجت از پیامبران و اولیا و جشن گرفتن میلاد پیامبر اکرم از نظر وهابیت جایز نیست، ولی اهل سنت همه اینها را جایز می دانند.(15)

8. وهابی ها ساخت بنا بر قبور را حرام،(16) ولی اهل سنت آن را مکروه می دانند.(17)

ص: 34


1- . ابوالفضل تمیمی، اعتقاد الإمام ابن حنبل، ص10.
2- . علی بن اسماعیل اشعری، مقالات الاسلامیین، ج1، ص1.
3- . ابن تیمیه، بیان تلبیس الجهمیه، ج1، ص365.
4- . همان.
5- . همان.
6- . همو، درء التعارض، ج1، ص54.
7- . همان، ص322.
8- . یوسف قرضاوی، فتاوای فقهی معاصر، ج1.
9- . ذهبی، میزان الاعتدال، ج2، ص459؛ جمال الدین یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج4، ص6؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص33.
10- . مالک بن انس، المدونة الکبری، ج1، ص90.
11- . ابن عابدین، ردّ المختار، ج2، ص263؛ أحمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، ج3، ص405.
12- . ابن تیمیه، منهاج السنة، ج1، ص1.
13- . عبدالرحمن جزیری، الفقه علی مذاهب الاربعه، ج1، ص75.
14- . ابن تیمیه، جامع الرسائل، ج1، ص28.
15- . عبدالرحمن بن حسن آل شیخ، فتح المجید، ص68
16- . اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الافتاء، رقم فتوی 7210.
17- . مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، صحیح مسلم، ج3، ص61.

در مجموع، می توان گفت عقاید وهابیت و اهل سنت در موارد متعددی متعارض است. لذا همسان انگاری اهل سنت با وهابیت جفای جبران ناپذیری در حق اهل سنت است. همچنین، همان طور که از موارد اختلافی شماره 4 برمی آید، به نظر می رسد علی رغم اینکه تکفیر در بین سایر فرق اسلامی نیز وجود داشته، ولی خشونت های فعلی جهان در سایه عقاید وهابیت نضج یافته است. لذا می توان گفت وهابیت در عصر حاضر زمینه ساز اصلی ایده تکفیر بوده، گروه های تکفیری و افراطی در جهان اسلام نیز در سایه این اعتقادات گسترش یافته است.(1)

2. بررسی خاستگاه ها و کشورهای حامی گروه های تکفیری

در گام اولیه، برای این گروه های تکفیری، حامیان و خاستگاه های متعددی می توان معرفی کرد، اما لازم است بر اساس اهمیت و جایگاه این کشورها در میزان و نوع حمایت از گروه های افراطی و تکفیری به بررسی و تعیین میزان تأثیرگذاری آنها بپردازیم.

با توجه به ذهنیتی که در بین ملت های منطقه و نخبگان آن وجود دارد اولین گروه از حامیان گروه های تکفیری، سرویس های جاسوسی و امنیتی کشورهای غربی با همراهی اسرائیل است.(2) دلایل متعددی را در این زمینه می توان شاهد گرفت. یکی و البته اصلی ترین دلیل، وجود منافع گسترده این کشور ها در خاورمیانه، وجود انرژی، و امکان فروش اسلحه است. به نظر می رسد سرویس های غربی، اعم از اتاق های فکر اروپایی، آمریکایی و اسرائیلی، شرایط را به نحوی طراحی می کنند که گروه های تکفیری در حالی که گمان می کنند برای اهداف خود می جنگند هم سو با اهداف کشور های غربی اقدام می کنند. برای تحلیل این موضوع «استراتژی هرج و مرج سازنده»(3) دیدگاه نظری مناسبی است.

بر اساس این دیدگاه، غربی ها گروه های شبه نظامی تکفیری را در میدان کارزار فرسایشی وارد می کنند و پس از تضعیف طرف یا دولت های مقابل این گروه ها و تبدیل شدن دولت ها به «دولت های ناموفق»، (4)این گروه ها را، که در آستانه تسلط و دولت سازی قرار می گیرند، به بهانه های

ص: 35


1- . حسین احمد الخشن، اسلام و خشونت (نگاهی نو به پدیده تکفیر).
2- . Hillary Rodham Clinton, Hard Choices.
3- . Strategy of constructive chaos.
4- . Fail State.

مختلف - که بارزترین آن تروریسم است- هدف قرار می دهند. در این وضعیت، هم گروه های تکفیری مضمحل شده اند و هم دولت های مرکزی طرف تقابل با این گروه ها در شرایط بدی قرار گرفته اند. در این شرایط این دولت ها به شیوه های مختلف تحت سلطه قرار می گیرند و توان مقاومت در مقابل قدرت های فرامنطقه ای را ندارند. برای مثال، می توان به روند رشد و سقوط، یا به عبارتی فرسایش گروه های تکفیری، مانند القاعده، طالبان و ...، اشاره کرد. در آغاز فعالیت این گروه ها، شاهد هم پوشانی منافع این گروه ها یا هر گروه افراطی یا تکفیری با منافع غربی ها به خصوص آمریکا و اسرائیل هستیم، اما به فاصله کمی این هم پوشانی منافع به تضاد منافع بدل شده، آمریکا از هم پیمانی به نیرویی مقابل این گروه ها تغییر ماهیت داده است. در چنین شرایطی این پرسش مطرح می شود که: اولاً آیا آمریکایی ها نمی توانند این تضاد را پیش بینی کنند یا اینکه این گروه ها پیش بینی پذیر نیستند، یا اینکه اگر امکان پیش بینی وجود دارد چرا در ابتدا از این گروه ها حمایت می کنند تا آنها قدرت پیدا کنند و دولت های محلی را ضعیف کنند و بعد خود به مقابله با آنها می پردازند؟ برای پاسخ به این پرسش ها باید به اهداف پنهان غربی ها اشاره کرد. چهار دلیل برای چنین اقداماتی از طرف غربی ها قابل تصور است.(1)

1. چرخه بحران: هدف اول از شراکت با گروه های شبه نظامی هم پوشانی منافع حاصل از بحران است. غرب به رهبری آمریکا از بحران های ادواری و مستمر در خاورمیانه منافع فراوانی می برد؛ به ویژه وقتی این بحران ها فرسایشی می شوند. برخی از این منافع عبارت اند از: تضعیف کشورهای منطقه، مساعد شدن زمینه حضور قدرت های فرامنطقه ای، اطمینان از امنیت و قدرت اول بودن اسرائیل، ارزان شدن قیمت انرژی و در نهایت وابستگی کشور های تضعیف شده به اروپا و آمریکا به دلیل تسهیل در اجرای وظایف دولت ها از جمله تأمین امنیت. در این فرآیند، رشد و قدرت گرفتن گروه های تکفیری سبب می شود کشور های مورد هجمه تضعیف شوند یا در معرض خطر سقوط قرار بگیرند. در این شرایط، حاکمان این دولت ها بین تصمیم بد و بدتر به انتخاب تصمیم بد، یعنی همان پذیرش نیروهای خارجی در خاک خود و سرانجام چشم پوشی از حاکمیت ملی و استقلالشان در مقابل سقوط دولت هایشان رضایت می دهند. وجود پایگاه های

ص: 36


1- . عبدالله مرادی، «آمریکا، ژئوپلتیک سایکس - پیکو و تجزیه خاورمیانه»، در: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930418001331

نظامی مختلف و انعقاد پیمان های نظامی در کشور های منطقه، به خصوص عراق و افغانستان، شاهد و گواه این موضوع است.

2. تشویق مسابقه تسلیحاتی: ناامنی ناشی از شکل گیری چرخه بحران خود باعث می شود بازار خرید تسلیحات برای تأمین امنیت رونق بگیرد. نکته کلیدی در خصوص بیشتر کشورهای خاورمیانه اینجاست که هزینه ها در عرصه نظامی و مسائل مربوط به امنیت پرسود است و هر حاکم و مقام سیاسی از هزینه در این عرصه ابایی ندارد؛ چراکه آن را دقیقاً با قدرت خود مرتبط دانسته، نوعی سرمایه گذاری برای در قدرت ماندن می داند.

3. گسترش فرقه گرایی: هدف سومی که غربی ها و گروه های شبه نظامی به اصطلاح جهادی را وارد هم پوشانی منافع می کند گسترش تقابل های مذهبی است، به طوری که از یک سو این گروه ها با دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی زمینه همگرایی و جذب نیرو را فراهم می آورند و از سوی دیگر غربی ها از این تقابل برای ایجاد اختلاف در میان کشورهای منطقه بهره می گیرند. برخی پیامدهای این مسئله عبارت است از: هدر دادن ظرفیت ها و توانایی های جهان اسلام، خشن و غیرصلح آمیز معرفی کردن اسلام،(1) تضعیف مداوم جهان اسلام و مسلمانان، و جلوگیری از موج اسلام خواهی در غرب.

4. توجه زدایی از اسرائیل: بی شک یکی از مهم ترین اهداف ایجاد چرخه بحران در خاورمیانه توجه زدایی از اقدامات اسرائیل در منطقه است. زیرا از این طریق توجه افکار عمومی و حتی نگاه بسیاری از رهبران سیاسی از توسعه طلبی رژیم صهیونیستی به مقابله با تهدید نزدیک، یعنی گروه های شبه نظامی که در داخل خاکشان یا در نزدیک مرزشان حضور دارند، معطوف خواهد شد.(2) زیرا اگر این منطقه به وحدت و آرامش برسد دست کم دو پرسش اساسی در این زمینه توجه بسیاری از نخبگان، اندیشمندان و مصلحان را به خود جلب خواهد کرد. نخستین پرسش تجاوز، غصب و تهاجم مکرر به سرزمین های فلسطین است و دومین پرسش وجود زرادخانه های هسته ای و سلاح های کشتار جمعی اسرائیل است که بدون نظارت های بین المللی در حال افزایش است.

ص: 37


1- . www.thereligionofpeace.com
2- . www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930702001703--sthash.My7JAvE3.dpuf

لذا غربی ها با بهره گیری از ناآگاهی و با دامن زدن به اقدامات گروه های تکفیری در خاورمیانه و بزرگ نمایی آن و استفاده از ادعاهای مذهبی و سیاسی چنین گروه هایی برای تشدید اختلافات میان کشورها و تبدیل اختلافات سیاسی به اختلافات ایدئولوژیک منافع خود را تأمین می کنند و پس از پایان تاریخ مصرف این گروه ها می کوشند آنها را نابود کنند یا دست کم نشان دهند که در حال مبارزه با آنها هستند.

این موضوع را می توان یکی از دلایل اصلی دخالت سرویس های امنیتی کشور های غربی در این منازعه دانست. اما اگر به پرسش اصلی تحقیق برگردیم باید به این پرسش پاسخ دهیم که آیا سرویس های امنیتی غرب ظرفیت پرورش این حجم از نیرو برای گروه های تکفیری و افراطی را دارند، که به نظر می رسد با ایدئولوژی های حاکم بر گروه های تکفیری و مبانی اعتقادی این گروه ها، حمایت مستقیم این سرویس ها از این گروه ها از لحاظ اعتقادی منطقی به نظر نمی رسد. لذا سرویس های امنیتی غربی بیشتر موج آفرینی می کنند و بعد از این مرحله می کوشند از وضعیت موجود بیشترین بهره برداری را داشته باشند و هدایت این گروه ها را بر عهده بگیرند.

دومین گروه حامیان، کشورهای منطقه هستند. در بین کشورهای منطقه برخی جایگاه راهبردی دارند و برخی نیز مایل به تأثیرگذاری در این شرایط اند. اگر از عربستان، ترکیه و مصر به عنوان کشورهای تأثیرگذار در منطقه یاد کنیم، کشورهایی مانند اردن، قطر، امارات، بحرین و دیگر کشور های هم سظح آنها در مرتبه بعدی قرار دارند.(1) این کشور ها به دلیل شرایط داخلی و سیاست گذاری های منطقه ای و بین المللی ظرفیت لازم را برای ترویج و گسترش هدفمند گروه های تکفیری ندارند، هرچند این موضوع باعث نمی شود این تصور شکل بگیرد که این کشورها خاستگاه پرورش گروه های افراطی و تکفیری با حمایت کشورهای دیگر نیستند.

مصر، از کشور هایی است که متهم به پرورش ایده افراط و تکفیر در منطقه می باشد. این کشور به دلیل جایگاه علمی و ظهور اندیشه های سلفی در بین کشور های اسلامی یکی از اساسی ترین مراکز و کشور های ترویج کننده ایده جهاد و راهبری فکری گروه های جهادی است. اما این فعالیت را نه حکومت، بلکه گروه هایی هدایت و راهبری می کنند که البته در مواقعی رودرروی حکومت نیز

ص: 38


1- . مصطفی مطهری، «مقاصد و اهداف حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای داعش»، در: http://tadbir24.ir/fa/news

قرار دارند. لذا جدایی و فاصله گرفتن حکومت مصر از اندیشه های مذهبی و استقبال نکردن حاکمیت مصر از سهیم کردن این گروه ها در حاکمیت، همچنین هویتی نبودن حاکمیت در مصر، ایده برنامه ریزی حاکمان مصر برای پرورش گروه های تکفیری را دور از ذهن می کند؛ هرچند راهبران و نظریه پردازان برخی گروه های تکفیری و افراطی یا ریشه مصری دارند یا تعلیم یافته مکتب و مشرب فکری سید قطب و پیروان او هستند. در سال های اخیر و بعد از سقوط دولت حسنی مبارک، به دلیل اختلافات و دودستگی های موجود در این جامعه زمینه ظهور و بروز سازمان نیافته گروه های تکفیری فراهم شد و به دلیل گرفتاری های داخلی مصر این گروه ها در عرصه ملی و منطقه ای گسترش یافتند.

حاکمیت ترکیه بعد از خاتمه جنگ سرد، مقاومت کمتری در مقابل مدیریت دیکته شده غرب برای تحولات منطقه ای در خاورمیانه داشته است. ترکیه هم به لحاظ تاریخی و هم در عرصه سیاست خارجی به دنبال جایگاهی معتبر در بین اروپاییان و ایجاد ائتلافی با غرب است که مبنای آن اصول کمال آتاتورک در سیاست خارجی است. این اصول دیپلماسی ترکیه را تحت کنترل خود دارد. هدف استراتژیک ترکیه در سیستم بین المللی، تشدید تلاش ها برای عضویت در اتحادیه اروپا و تقویت روابط با ناتو است. این کشور می خواهد با تکیه بر سرمایه های اجتماعی، منطقه ای و بین المللی و از طریق تعامل و مذاکره در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی به این اهداف دست پیدا کند. ترکیه همچنان در صدد است قدرت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود را در سطح داخلی افزایش دهد و با این ظرفیت به دنبال ارائه مدلی از دموکراسی اسلامی در دنیاست. سیاست خارجی ترکیه به دنبال حذف موانع در راه همگرایی با کشورهای همسایه است. به موازات این هدف، ترکیه بیشترین تلاش خود را انجام می دهد تا مدل حکومت خود را به منطقه معرفی کند. لذا مطرح می شود که همه این تلاش ها در جهت احیای امپراتوری عثمانی است. لذا اولویت دیپلماسی ترکیه، شعار سیاست خارجی بدون مشکل است. سیاست مداران ترک با دنبال کردن یک سیاست خارجی میانه رو در صددند مشکلات خود با همسایگان را به جای درگیری با سیاست های جایگزین حل کنند تا مشکلات به حداقل برسد و اعتمادسازی ایجاد شود.(1) لذا ترکیه سیاست های خود را از طریق راهکارهای فرامنطقه ای و چارچوب هایی مانند ناتو و شورای امنیت سازمان ملل

ص: 39


1- . http://iranianpars.blogfa.com/post-1107.aspx

پشتیبانی می کند و اگر حمایتی از گروه های تکفیری صورت می گیرد در این راستا تبیین می شود. هرچند ترکیه از منافع مادی فعلی گروه های تکفیری، که طبعاً نقش لجستیکی به آن داده است، نهایت بهره برداری را می کند، ولی ترکیه را نمی توان یکی از مراکز پرورش و تولید اندیشه تکفیری دانست.

همچنین یک نکته که مصر و ترکیه را تا حدودی از این اتهام (پرورش فکری و اعتقادی) مبرا می سازد داشتن ارتش های مستقل و کارآمد و در عین حال سکولار یا لائیک است. لذا همکاری گسترده آنها با گروه های افراطی و حمایت های فکری از این گروه ها چندان منطقی به نظر نمی رسد.

حکومت عربستان یکی از حکومت های هویتی خاورمیانه است. این حکومت که در نتیجه اتحاد تاریخی خاندان آل سعود و خاندان آل شیخ در 1157 ه.ق. (1744م./1123ه.ش.) و در نتیجه مبارزات بی امان خاندان آل سعود در 1351 ه.ق. (1932م./1311ه.ش.) تشکیل شد نوعی نظام سیاسی- دینی مبتنی بر آیین وهابیت است. در فرآیند تشکیل حکومت آل سعود دو عنصر نیروی نظامی (زور - جهاد) و آیین وهابیت نقش کلیدی داشته اند. در سده اخیر هم، عبدالعزیز با ترکیب این دو عنصر توانست بسیاری از قبایل عربستان را تحت حاکمیت خود در آورد.(1) اما اهمیت عنصر ایده وهابیت در این فرآیند اهمیت مضاعفی است، به نحوی که الرشید معتقد است اجبار و استفاده از نیروی نظامی به تنهایی گسترش سرزمینی سعودی ها را تضمین نمی کرد، و وهابیسم در این زمینه نقش اصلی را داشته است. از یک طرف، انگیزه جدیدی برای تمرکزگرایی سیاسی فراهم کرده است، زیرا اهمیت جهاد در آموزه های وهابی، اشغال سرزمین های اسلامی را امکان پذیر می ساخت و گسترش آیین وهابیت پاک کردن عربستان از اشکال غیرارتدوکسی مذهبی و قدرت بخشیدن به شریعت در میان جامعه عرب، خواست اصلی جنبش وهابی بود. وهابیسم رهبر سعودی را به ابزاری جدید برای انسجام و توسعه حاکمیت سعودی ها مجهز کرد. برآیند این انسجام زمینه حضورش در منطقه را تقویت کرد. از طرف دیگر، وهابیسم، نوید رستگاری، نه فقط در این دنیا بلکه در سرای آخرت، می داد. البته برای اهالی عربستان پذیرش آموزه های اسلام وهابی به معنای رهایی از تجاوزات وهابی ها و پاداش های تصاعدی بود که وهابیت نوید داده بود.(2)

ص: 40


1- . Oschsenwald, aharon, layish,ulama and politics in Saudi Arabia,1984, p. 273.
2- .Al-Rashid, 2002: 18-19

دولت فعلی عربستان سعودی میراث دار دولت هایی است که در قرن های 18 و 19 میلادی به دست خاندان آل سعود در منطقه شبه جزیره عرب تشکیل شده بودند. آل سعود در سه مرحله اقدام به تشکیل دولت کرد. مرحله نخست، که در سال های 1157 ه.ق. (1744م./1123ه.ش.) تا 1233 ه.ق. (1818م./1197ه.ش.) را در بر می گیرد که غیر از یمن تمامی شبه جزیره عرب در اختیار دولت سعودی بود. در این دوره دولت عربستان در مواجهه با دولت های خارجی کاملاً هویتی برخورد می کرد و شاکله این هویت نیز آموزه های وهابی- عربی بود. این نوع برخورد دولت عربستان باعث مخالف های فراوانی از جانب دولت های خارجی شد و در نهایت نیز به دست محمد علی پاشا فرو پاشید. دوره دوم در سال های 1239 ه.ق. (1824م./1203ه.ش.) تا 1304 ه.ق. (1887م./ 1266ه.ش.) در منطقه نجد تشکیل شد. این دولت در مواجهه با سایر کشور ها سیاست «وهابیسم در یک کشور» را در پیش گرفت که به دلیل اختلافات داخلی فرو پاشید.(1)

دولت سوم آل سعود را عبدالعزیز در سال های 1319 ه.ق. (1902م./1281ه.ش.) تا 1350 ه.ق. (1932م./1311ه.ش.) در مدت حدود 30 سال با تصرف ریاض آغاز کرد. شالوده اصلی جریان توسعه و استحکام آل سعود در این دوره با کسب تجربه دوره های قبلی، محور قرار دادن امنیت به جای هویت است.

با توجه به اینکه مذهب مهم ترین عامل تأثیرگذار داخلی در تشکیل و تداوم دولت سعودی و بدون شک مهم ترین مؤلفه هویتی دولت عربستان سعودی است، اما به گفته هانتر عربستان سعودی صرفاً به دید ابزار به آن نگاه کرده است. عربستان سعودی در یک نگاهِ واقع گرایانه، عمل گرایانه و غیرایدئولوژیک، سیاست خارجی خود را پیش برده است و دیپلماسی آن از ابتدای تأسیس تاکنون «دیپلماسی مبارزه با تهدید»(2) بوده است. لذا سرشت، ماهیت و منبع تهدیدها تعیین کننده سیاست های آن کشور بوده، عنصر هویت، اعم از ملی و مذهبی، تأثیرگذاری چندانی در این دیپلماسی ندارد. با این رویکرد عبدالعزیز با دولت عثمانی، مصر و بریتانیا به تقابل و تعامل پرداخت و توانست در نهایت استقرار پادشاهی سعودی را زمینه سازی کند. در این دوره حداکثر تهدیدها مربوط به کشور های همسایه و کشور های غربی حاضر در خلیج فارس بود، اما در دوره

ص: 41


1- .Al-Rashid, 2002:21-22
2- . Combating the threat.

جانشینان عبدالعزیز به دلیل شرایط جهانی سیاست های امنیتی دولت عربستان سعودی از مجموعه شبه جزیره عرب فراتر رفت و به مناطق دیگر دریای سرخ، آسیای جنوبی، نظیر کشور های پاکستان و افغانستان، آسیای مرکزی و قفقاز، آفریقا و کل جهان عرب گسترش یافت. در عین حال سیاست های خارجی دولت عربستان سعودی به شدت تحت تأثیر تحولات منطقه ای و جهانی قرار گرفت که امنیت دولت سعودی را تحت الشعاع قرار می داد.(1) در واقع، سیاست حاکمان سعودی بعد از عبدالعزیز متأثر از جریان ها و تحولاتی بود که در سایر کشور های منطقه به وقوع پیوسته بود و امنیت ملی عربستان سعودی را تهدید می کرد. جریان هایی مانند ظهور ناسیونالیسم عربی به عنوان یک نیروی سیاسی قوی تحت رهبری جمال عبدالناصر در مصر، تشدید منازعه اعراب و اسرائیل، به هم پیوستن سوریه و مصر و تشکیل جمهوری متحد عربی با خط و مشی انقلابی، افزایش حضور آشکار شوروی در منطقه، از دست رفتن جایگاه بریتانیا در عراق در پی انقلاب عراق به رهبری عبدالکریم قاسم و به قدرت رسیدن حزب بعث در آن کشور، گرایش محمدرضاشاه برای ژاندارمی منطقه، پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل یک حکومت شیعی با دامنه نفوذ بسیار بالا در بین ملت های منطقه.(2) این تحولات و تحولاتی از این دست باعث شد دولت عربستان سیاست های متفاوتی برای برخورد با این تحولات اتخاذ کند. از جمله این سیاست ها می توان به ترویج وهابیت با ابزار ها و شیوه های مختلف در کشور های اسلامی اشاره کرد.

در عین حال، بررسی گروه ها و کشور های حامی گروه های تکفیری و افراطی نشان می دهد هیچ کدام از آنها از این ظرفیت برای هرج و مرج چشم پوشی نکرده اند، و هر کدام بر اساس منافع ملی و سیاست های کلی کشورشان در فرآیند شکل گیری و بهره برداری از آنها به نحوی دخیل بوده اند، ولی کشور عربستان با عنایت به رویکردی که در مواجهه با جهان و کشور های منطقه در پیش گرفته است بیشترین بهره را از رشد و ترویج این گروه ها در جهت حفاظت از پادشاهی و دولت عربستان می برد. لذا تمام تلاش خود را با همراهی سایر کشور ها برای ترویج، رشد و استفاده از این پدیده به کار گرفته است.

ص: 42


1- . فرهاد عطایی و محمد منصوری مقدم، «تبارشناسی سیاست خارجی عربستان سعودی: راهبردی واقع گرایانه بر بستری هویتی»، فصل نامه روابط خارجی، س5، ش1، 1392.
2- . همان.

3. رویکرد ها و الگو های رفتاری دولت عربستان در رابطه با گروه های تکفیری

اشاره

یکی از سیاست هایی که دولت عربستان برای حفظ پادشاهی اتخاذ کرده رویکرد واقع گرایانه و عمل گرایانه در مواجهه با جهان و کشور های منطقه است. دومین رویکرد کشور عربستان برای حفظ موجودیت خود، تشکیل یک حکومت هویتی با داعیه توان رهبری جهان اسلام است.

البته برخورداری از حداقل دو موهبت الاهی، یعنی وجود منابع عظیم انرژی و وجود حرمین شریفین در مکه و مدینه، این ظرفیت را در بین کشور های منطقه در سطح مناسب تری در اختیار عربستان سعودی قرار داده است. لذا عربستان سعودی که همواره از ابتدای تأسیس تاکنون در تلاش بوده است در جهان اسلام هویت سازی کند در یک سیاست دوستونی حوزه سیاسی را با سیستم پادشاهی مدیریت کرده، در مواجهه با دنیا از دیپلماسی واقع گرایی و عمل گرایی بهره برده و در حوزه فرهنگی درصدد هویت بخشی به جهان اسلام برآمده و سیستمی برای این شرایط نیز طراحی کرد. در این سیستم، که هیچ گونه تداخلی با سیستم حکومتی عربستان نداشته بلکه مقوم آن بوده، آیین وهابیت به سرکردگی آل شیخ و با نظارت و همراهی آل سعود به عنوان تنها آیین هویت بخش جهان اسلام تلقی شده، تمام تلاش ها در قالب سازمان های فرهنگی و مذهبی صورت گرفته و می گیرد. در عین حال، در مواردی که ناچار به رودرویی بوده است، اقدام به تکفیر و هجمه به سایر فرق و مذاهب کرده است.

این رویکرد باعث شد عربستان سعودی در عرصه سیاست خارجی کاملاً متمایز برخورد کند و به گفته هانتر «اسلام وهابی که از همان ابتدا به عنوان زیربنای عقیدتی حکومت جدید و اساس مشروعیت رهبری جدید به خدمت گرفته شده بود، از طرف ابن سعود صرفاً ابزاری برای پیشبرد هدف های خاندان سعود و توسعه گرایی داخلی بود و نقش چندانی در تعریف و تشکیل سیاست های ابن سعود نداشت، بلکه انگیزه دودمانی توسعه قدرت خاندان آل سعود مهم ترین عامل تعیین کننده بوده است و عبدالعزیز برای دست یابی به این هدف از هیچ کاری، از جمله استفاده ابزاری از ایدئولوژی وهابیت حتی به قیمت ناراحت کردن هواداران محافظه کار خود (آل شیخ) فروگذار نمی کرد».(1) در این وضعیت با همراهی آل شیخ تلاش های متعدد و مکرری صورت گرفته

ص: 43


1- . ش-یرین هانتر، برخورد تمدن: آینده اسلام و غرب ها یا همزیستی مسالمت آمیز، ص250-251.

است که فرقه و اعتقادات وهابیت از حالت اعتقادات یک گروه اقلیت خارج شده، به اعتقادات طیف وسیعی از مسلمانان جهان تبدیل شود. برای اجرایی و عملیاتی کردن این رویکرد از تمامی ابزار ها، اعم از فرهنگی و غیرفرهنگی استفاده شده است، با عنایت به اینکه در سایر حوزه ها اطلاعاتی دقیق از میزان حمایت ها و تلاش های دولت عربستان وجود ندارد، لذا در این مقاله به بررسی رویکرد فرهنگی عربستان در چارچوب نظریه دیپلماسی عمومی پرداخته شده است.

با مروری بر ادبیات دیپلماسی عمومی و نیم نگاهی به نهادها و روش هایی که برای پیگیری این هدف به کار می رود، می توان دو راهبرد یا روش عمده را درباره دیپلماسی عمومی شناسایی کرد که معمولاً دو سطح متفاوت از مخاطبان را هدف می گیرد: راهبرد آموزشی (دیپلماسی عمومی نخبگان) و راهبرد رسانه ای (دیپلماسی عمومی همگانی).

به طور کلی، دیپلماسی عمومی ابزاری است برای به کارگیری منابع قدرت نرم، و به عبارت دیگر، مهم ترین ابزار قدرت نرم است. البته برخورداری از منابع قدرت نرم به خودی خود به معنای برخورداری از دیپلماسی عمومی نیست. اما اگر دیپلماسی عمومی- چه در شکل رسانه ای و چه در قالب آموزشی آن- به خوبی به کار گرفته شود، باعث بازتولید و افزایش قدرت نرم خواهد شد. بنابراین، قدرت نرم و دیپلماسی عمومی لازم و ملزوم یکدیگرند و بر هم اثر متقابل دارند.(1)

راهبرد آموزشی (دیپلماسی عمومی نخبگان)

مهم ترین گروه هدف در دیپلماسی عمومی، نخبگان کشورهای دیگر هستند، چراکه با تأثیر بر آنها می توان امیدوار بود که آنها خود به اشاعه گران و ترویج کنندگان مقاصد کشور مبدأ تبدیل شوند. از دید بسیاری از تحلیل گران، مهم ترین مراکز فکرساز برای بخش های راهبردی، مراکز علمی تصمیم ساز هستند که حتی اولویت ها را به دولت ها و سیستم های سیاسی تحمیل می کنند. فرهنگ نخبگانی، تشنه دانش و اطلاعات است. از این رو، در دیپلماسی عمومی، مخاطبان فرهیخته بیشتر با برنامه های مبادله های علمی- دانشگاهی و فرهنگی- هنری هدف قرار می گیرند.

ص: 44


1- . جلال درخشه و مصطفی غفاری، «دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام؛ فرصت ها، اقدامات، اولویت ها و دستاوردها»، فرهنگ ارتباطات، ش48، 1390.

مبادله های آموزشی، پذیرش و پذیرایی از نخبگان کشورهای دیگر از دیرباز در شمار سرمایه گذاری های پرسود قرار داشته است.

راهبرد آموزشی، که گاه دیپلماسی فرهنگی نیز خوانده می شود، به برقراری، توسعه و پیگیری روابط با نخبگان کشورهای خارجی از طریق فرهنگ، هنر و آموزش مرتبط است؛ فرآیندی مؤثر که در آن فرهنگ یک ملت از طریق تبادل دانش، ایده، اطلاعات، هنر و ... به منظور تقویت تفاهم متقابل به جهان بیرون عرضه می شود.(1)

سیستم فرهنگی عربستان سعودی برای استفاده از این ظرفیت به استفاده از شیوه های مختلف متوسل شده است. نخستین شیوه، استفاده از موسم حج، اعم از تمتع و عمره است. از آنجایی که مهم ترین منبع قدرت نرم عربستان توجه به مسائل دینی است، حضور میلیون ها زائر در مراسم حج هر ساله این موقعیت را در اختیار عربستان، برای گسترش عقاید و هنجارهای فرهنگی و ارزشی عربستان، به ویژه وهابیت، قرار می دهد. بدین منظور حاکمان سعودی، وزارت خانه مستقلی به نام «حج» تشکیل داده اند که وظیفه اساسی آن، رسیدگی به مسائل حج و حجّاج است. این وزارت خانه به طور منظّم، کتاب ها و مجلاتی را برای معرفی مکان های تاریخی و اعمال حج و نشر عقاید طبق آیین وهابیت چاپ و منتشر می کند. مؤسسات و نهادهای متعددی مانند «مجلس شورای الدعوه والارشاد»، «المجلس الاعلی و الشئون الاسلامیه»، «ریاسه شئون الحرم المکّی والحرم المدنی»، «دور الحج فی نشره الدعوه»، «هیئه الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر»، «الرساله العالیه لاداره الهجره العلمیه والاِفتاء» و «الجماعه الخیریه لتحفیظ القرآن الکریم» زیر نظر وزارت حج فعالیت می کنند که هر یک به سهم خود با برپایی جلسات، سخنرانی ها در داخل و خارج، تألیف کتب و چاپ نشریات و توزیع و اهدای آنها، به ویژه در ایام حج و عمره و به ویژه ماه های ذی القعده و ذی الحجه، به وظایف خویش عمل می کنند.

از طرف وزارت امور اسلامی سعودی، مرکزی در فرودگاه و در بندر جده مستقر شده است که حدوداً سه میلیون کتاب و نوار به 23 زبان گوناگون در میان حاجیان و زائران خانه خدا توزیع

ص: 45


1- . همان.

می کند. همچنین برای زائرانی که تمایل دارند در کشورهای خودشان به کار تبلیغ مشغول باشند بیش از 2000 نسخه از کتاب های مرجع در نظر گرفته شده که به آنها هدیه می شود.(1)

همچنین بسته های فرهنگی تحت عنوان هدیه پادشاه عربستان برای حجاج بیت الله الحرام به هنگام خروج از کشور توزیع می شود. این بسته ها یا «هدیه الحاج» حاوی یک بسته نوار تلاوت های ویژه قرآن کریم و کتاب هایی مشتمل بر آموزه های وهابی، از جمله مسائل اسلامی، تربیتی، ارزش ها، اصول شریعت و مسائل عقیدتی و تفسیر و احکام دین، البته از نگاه وهابیت، است.

در مجموع، 26 میلیون نسخه کتاب و نشریه در میان حجاج بیت الله الحرام، اعم از مکه، مدینه و در لحظه ورود و خروج توزیع می شود. این کتاب ها و نوارها به زبان های مختلف شامل اردو، ترکی، انگلیسی، فرانسوی، تایلندی، اندونزیایی، اسپانیایی، ملیباری، روسی، ترکی، آلمانی، فارسی و آلبانیایی است.

همچنین با تربیت مبلغانی که به زبان های مختلف مسلط هستند به تبلیغ مستقیم می پردازند. این مبلغان با بحث شبه علمی، احساسی و نمادین و اهدای انواع کتاب و دعوت به مراکز علمی شان به تبلیغ عقیده خود می پردازند.(2)

شیوه دیگر آنها تأسیس سازمان های غیردولتی در حوزه های فرهنگی و مذهبی است. «رابطه العالم الاسلامی» سازمان بین المللی غیردولتی غیرانتفاعی با صلاحیت خاص به شمار می آید که از طریق مصوبه اولین کنفرانس عمومی اسلامی در مکه به دعوت پادشاهی عربستان سعودی، با اهدافی خاص به وجود آمده است.(3) محورهای فعالیت رابطه العالم الاسلامی عبارت است از: فعالیت های تبلیغی بین المللی شامل سامانهٔ آموزش بین المللی رهبران، ائمه جماعات و مبلغان مذهبی، اعزام دانش آموختگان مقاطع عالی به عنوان سفیران فرهنگ دینی و پیام رسانان مستقل، کفالت امور مادی مبلغان، وعاظ و ائمه جماعات، تأسیس شبکهٔ نخبگانی با ترکیب دانشمندان مسلمان، برگزاری همایش ها و هم اندیشی های بین المللی اسلامی، صدور بیانیه های رسمی با

ص: 46


1- . خبرگزاری دانشجویان ایران، 1391.
2- . مریم شیرین جانی، بررسی شیوه های تبلیغی وهابیت، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه ادیان، 1390.
3- . http://www.themwl.org

هدف تولید گفتمان مدیریت تولید و انتشار رسانه های اسلامی مکتوب، رسانه های دیداری و شنیداری و رسانه های فضای مجازی، راه اندازی وبلاگ و وب سایت های اینترنتی، صدور فتاوای شرعی با هدف تولید دانش اسلامی، اعطای کمک هزینه ها و بورسیه های تحصیلی، برگزاری کمپین های علمی- آموزشی، فعالیت های بشردوستانه و امدادی تبلیغی و ارائهٔ خدمات سبک زندگی اسلامی. همه این اقدامات را دانش آموختگان مراکزی که تحت مدیریت طرفداران مشرب فکری وهابیت هستند انجام می دهند. آموزه هایی که این افراد و مراکز تبلیغ می کنند طبق آیین وهابیت است. از آنجایی که طبق آیین این مشرب فکری هر آن کس بر این فکر نباشد از دین خارج است و حکم به تکفیر او داده خواهد شد، لذا این اقدامات خود گواه است که چگونه نظریه تکفیر در ممالک اسلامی توسعه پیدا می کند.

نهادهایی مانند مجمع فقه اسلامی، شورای عالی جهانی مساجد، کنفرانس تربیت اسلامی و جمعیت اسلامی جوانان زیر نظر این مرکز قرار دارند. همچنین بیش از یک هزار مسجد و صدها مرکز اسلامی در سراسر جهان زیر نظر این سازمان مشغول فعالیت است. علاوه بر این، این مرکز در کشورهای دیگر برای احداث دو مؤسسه اسلامی، 1259 مسجد، 1069 مدرسه، 200 مؤسسه مذهبی، 134 دانشگاه، 41 درمانگاه، 76 بیمارستان و یک دانشکده جهان عرب در «پاریس» اقدام کرده است.

یکی از زیرمجموعه های رابطة العالم الاسلامی، سازمان بین المللی امداد اسلامی(1) است که موظف به کمک رسانی به کشورهای اسلامی است. عربستان از طریق بانک توسعهٔ اسلامی 77 میلیارد ریال سعودی معادل نزدیک به 21 میلیارد دلار آمریکا به 35 کشور اسلامی و عربی کمک کرده است که بعد از آمریکا، دومین رتبه را در کمک رسانی به کشورهای عربی- اسلامی دارد. این کشور بین 1414 تا 1416 ه.ق. بیش از دو میلیارد و 700 میلیون ریال سعودی در بوسنی و هرزگوین هزینه کرده است. 877 مدرسه تحت کفالت آنهاست و 150 مسجد ترمیم و تجهیز شده است. سه میلیون ریال سعودی کتاب به آنجا فرستاده و 64 دورهٔ آموزش زبان عربی برگزار کرده است.

ص: 47


1- . هیئة الإغاثة الإسلامیة العالمیة.

شیوه دیگری که در این زمینه به کار گرفته اند، ایجاد دانشگاه های بین المللی یا جذب دانشجویان خارجی در دانشگاه های داخلی است.(1) عربستان نیز به منظور گسترش تفکر وهابیت دانشگاه های مختلفی تأسیس کرده است. همچنین با هدف تبلیغ وهابیت در خارج از مرزهای خود اقدام به آموزش دانشجویان داخلی و خارجی کرده است. مهم ترین این دانشگاه ها عبارت اند از: دانشگاه ابن سعود در ریاض، دانشگاه اسلامی در مدینه و دانشکده شریعت در دانشگاه ملک عبدالعزیز.

دانشگاه الامام محمد بن سعود الاسلامیه؛ تا به حال انشعاب هایی از این دانشگاه، به صورت دانشکده های فقه و مطالعات اسلامی، در کشورهای آمریکا، ژاپن، اندونزی، امارات، موریتانی و جیبوتی تأسیس شده است. همچنین مسئولان دانشگاه در پیِ توافق با بسیاری از دانشگاه های کشورهای اسلامی و غربی هستند تا استادان این دانشگاه را به صورت مهمان برای تدریس مباحث اسلام شناسی با گرایش و طرفداری از آیین وهابیت اعزام کنند، که تاکنون بیش از 200 حلقهٔ علمی برگزار شده است.

الجامعه الاسلامیه؛ این دانشگاه به دستور ملک سعود در 1381ه.ق. در شهر مدینه تأسیس شد. این مرکز با بودجهٔ سنگین و خصوصی سه میلیون ریال سعودی آغاز به کار کرد. در این دانشگاه، بر فراگیری اسلام بر اساس کتاب ها و آموزه های وهابیت تأکید شده، هر گونه تفکر خارج از آن تخطئه می شود. 85 درصد دانشجویان این دانشگاه از خارج از عربستان بورسیه می شوند و پانزده درصد نیز سهمیه تحصیل مردم عربستان است. علاوه بر این، دولت سعودی ارتباط گسترده ای با دانشگاه های بین المللی در برخی کشورهای مسلمان همچون پاکستان و مالزی دارد و از نظر مالی به آنها کمک می کند. دانشگاه بین المللی اسلامی اسلام آباد پاکستان از مهم ترین آنهاست.

دانشگاه ملک عبدالعزیز در 1961م. برابر با 1381ه.ق. در شهر مدینه منوره تأسیس شد و دانشکده های آن عبارت اند از: دانشکده شریعت، زبان و ادبیات عربی، تبلیغ و اصول دین، مطالعات قرآنی، مطالعات اسلامی و حدیث. بیشتر دانشجویان این دانشگاه را جوانان مسلمان

ص: 48


1- . مریم شیرین جانی، بررسی شیوه های تبلیغی وهابیت، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه ادیان، 1390.

کشورهای اسلامی تشکیل می دهند که پس از تحصیل به تبلیغ آیین وهابیت و سیاست عربستان سعودی در خارج از کشور می پردازند. زبان آموزشی در این مرکز فقط عربی است و 400 استاد و 2700 دانشجو دارد.

مرکز بین المللی گفتمان بین ادیان؛ پادشاه عربستان سعودی در 2007، در جریان دیداری که از واتیکان داشت، موضوع تأسیس مرکزی برای گفتمان بین ادیان جهانی را مطرح کرد. دولت اتریش، وین را به عنوان محل این مرکز پیشنهاد داد. ریاض هم این پیشنهاد را پذیرفت. مرکز عبدالله در وین به عنوان یک مرکز بین المللی تأسیس شد. اتریش، اسپانیا و عربستان سعودی اعضای اصلی آن هستند و واتیکان نیز نقش ناظر را دارد. هزینه های مرکز ملک عبدالله را، که سالانه 15 میلیون یورو اعلام شده، به طور کلی عربستان سعودی تأمین می کند. این مرکز مدعی است که در تلاش است ارزش های انسانی و بخشش را میان تمام جهان گسترش دهد و امنیت، صلح و ثبات را برای همگان به ارمغان بیاورد و تحقق مشارکت دینی، تمدنی و مدنی میان رهبران دینی و سیاسی را گسترش دهد. اما با توجه به کارنامه عربستان در زمینه حقوق بشر و با توجه به اینکه هزینه آن را عربستان تأمین می کند ریاض از این مرکز به منزله پایگاهی برای اشاعه و تبلیغ مکتب وهابیت استفاده می کند تا توجه اذهان را از موارد تجاوز از حقوق بشر و فقدان آزادی دینی در این کشور منحرف کند. ملک عبدالله، دیوید روزن را، که خاخام تابع رژیم اشغال گر است، به عنوان مشاور خود در مرکز جهانی گفت وگوی ادیان و فرهنگ ها در وین تعیین کرده است. این مرکز و همه کارکنان آن به صورت مستقیم وابسته به دفتر پادشاهی سعودی است؛ و در جهت تأمین اهداف و منافع سیاسی و دینی عربستان در خارج از این کشور و تحت عنوان گفت وگو و تعامل، فعالیت می کند. مهم ترین فعالیت این مرکز تبلیغ وهابیت در اروپاست که این اقدام سبب واکنش گروه های مختلف در وین شده است.

مجمع جهانی جوانان مسلمان؛(1) این مرکز با کمک سالانه دولت عربستان اداره می شود و اهداف اعلام شده آن از این قرار است: خدمت به تفکر اسلامی، عمق بخشیدن به اسباب وحدت فکری و اسلامی میان جوانان، کمک به سازمان ها و جمعیت های ویژه جوانان و دانشجویان

ص: 49


1- . الندوه العالمیه للشباب الاسلامی.

مسلمان، در سراسر جهان، سهیم شدن در ارائه نقش مثبت جوانان و دانشجویان در ساخت جامعه، کوشش برای جلب افکار جوانان مسلمان که البته همه این تلاش ها و اهداف در سایه تفکر وهابی صورت می پذیرد. به عبارت دیگر، اسلام با تفکر وهابی محور کار است.

برخی فعالیت های این مجمع بدین شرح است: مساعدت به دانشجویان مسلمان نیازمند از ملیت های مختلف، برپایی پایگاه های پزشکی و تبلیغی در کشورها، از جمله کشورهای آسیایی و آفریقایی، برپایی قریب به یکصد پایگاه تبلیغی در جهان در موسم تابستان، تکفل ایتام، مبلغان، معلمان و دانشجویان، برگزاری بیش از 500 اردوی اسلامی در جهان، برگزاری دوره های کارآموزی و فنی در آفریقا، راه انداختن 250 کاروان پزشکی، کشاورزی و تبلیغی در جهان؛ از جمله دو کاروان تبلیغی در اربیل و سلیمانیه کردستان عراق به راه انداختند که هر یک از این کاروان ها شامل یک پزشک، یک دستیار پزشک، یک کارشناس کشاورزی و یک مبلغ بود و از 131 روستا دیدن کردند و به طور رایگان، خدمات پزشکی، دامپزشکی، و کشاورزی ارائه کردند. نیز این مجمع، 18 باب مسجد در کردستان عراق بنا کرده، در صدد است بر این تعداد بیفزاید. همچنین با هزینه پنجاه میلیون ریال سعودی، تعداد شش هزار یتیم را در برخی کشورهای اسلامی کفالت کرده، هدف از این کار را رسیدگی به مسائل تربیتی، آموزشی، فرهنگی، بهداشتی و اجتماعی آنها و جلوگیری از کفر و گمراهی یتیمان مسلمان دانسته است. نکته اساسی اینجاست که کفر مورد نظر در قالب تفکرات وهابی موضوعیت یافته و محل توجه است.

راهبرد رسانه ای (دیپلماسی عمومی همگانی)

مخاطبان این راهبرد، عامه مردم اند. بخش در خور توجهی از دیپلماسی عمومی کشورهای قدرتمند جهانی به این راهبرد اختصاص دارد که به معنای استفاده از رسانه ها به مثابه ابزاری در جهت تحقق اهداف و ارتقای منافع کشورهاست. این راهبرد، که گاه دیپلماسی رسانه ای نیز نامیده می شود، از طریق نقش رسانه ها در معرفی، توضیح، تفسیر و تبیین موضوعات از زوایای مختلف سمعی و بصری، زمینه بسیار گسترده ای را برای القای موضوعات مطرح فراهم می آورد. رسانه ها با ارائه، شفاف سازی، ساده سازی اطلاعات و افزایش ورودی های متعدد زمینه های نفوذ را تقویت

ص: 50

می کنند. آنها می توانند شرایط مناسب را زمینه سازی و تعریف کنند، رویدادها و شخصیت های خاص و تأثیرگذار را برجسته کنند و نقش سازماندهی به اطلاعات و رفتارها را ایفا کنند.(1)

عربستان با راه اندازی شبکه های مختلف رادیویی- تلوزیونی با هدف قرار دادن مخاطبان خردسال و بزرگ سال در صدد نفوذ و گسترش آیین خود است. راه اندازی بیش از 40 هزار سایت،(2) بیش از 300 شبکه ماهواره ای(3) و در اختیار داشتن دو ماهواره عرب ست و نایل ست گواه این موضوع است. دولت عربستان کوشیده است هم زمان با گسترش قدرت اقتصادی خود قدرت رسانه ای خود را نیز تقویت کند و به همین منظور رسانه های مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای را تأسیس کرده است که عمدتاً به تبلیغ وهابیت در سایر کشورها اقدام کرده اند.

مرکز پخش خاورمیانه (ام. بی. سی.)

مرکز پخش خاورمیانه (ام. بی. سی.)(4)

مرکز پخش خاورمیانه یک شرکت رسانه ای متعلق به بخش خصوصی و مستقل ماهواره ای عربستان سعودی است. ام. بی. سی. در تابستان 1991 به همت ولید بن ابراهیم، برادر همسر سوم ملک فهد، نخستین شبکه تلویزیونی خود را در لندن تأسیس کرد. خاندان پادشاهی سعودی، ام. بی. سی. را به طور مستقیم اداره می کند. در حال حاضر مقر اصلی ام. بی. سی. در جده است، اما شبکه ها در مدیاسیتی دوبی پخش می شوند. این شرکت چندین شبکه رادیویی و تلویزیونی دارد که از طریق ماهواره های عرب ست و نایل ست قابل دریافت است. این شبکه ها عبارت اند از: ام. بی. سی.1، ام. بی. سی.2، ام. بی. سی.3، ام. بی. سی.4، ام. بی. سی. اکشن، ام. بی. سی. مکس، ام. بی. سی. درام، و ام. بی. سی. مصر که هر کدام اختصاص به برنامه های خاصی دارد. همچنین شبکه دیگری به نام ام. بی. سی. پرشیا دارد که مختص ایرانیان است. این شبکه فیلم های سایر شبکه های ام. بی. سی. را با زیرنویس فارسی پخش می کند. هجمه رسانه ای علیه گفتمان غیروهابی، به ویژه گفتمان شیعی ایرانی و تبلیغ وهابیت از مهم ترین دستور کارهای این غول رسانه ای است. در پی موفقیت بخش های خبری، مدیران آن به این فکر افتادند که برای اعمال نفوذ

ص: 51


1- . حسین پوراحمدی، قدرت نرم و سیاست خ-ارجی جمه-وری اس-لامی ایران.
2- . سید محمد حسینی قزوینی، «وهابیت؛ فرقه ای ویرانگر و آدم کش»، فرهنگ پویا، ش7، اسفند 1386.
3- . همو، بررسی شیوه های تبلیغی وهابیت علیه شیعه، فایل صوتی، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)، 1389.
4- . Middle East Broadcasting Center (MBC).

بیشتر یک شبکه مستقل خبری تأسیس کنند. از این رو در 2003، تلویزیون 24 ساعته العربیه تأسیس شد.

العربیه؛ این شبکه در 3 مارس 2003 هم زمان با ورود نیروهای نظامی آمریکا به عراق و چند روز قبل از سقوط بغداد تأسیس شد. سرمایه گذاران اصلی العربیه مرکز پخش خاورمیانه، گروه حریری لبنان، عربستان سعودی، کویت و دیگر کشورهای اطراف خلیج فارس هستند که برای پایه گذاری العربیه 300 میلیون دلار هزینه کردند. پایگاه اینترنتی العربیه، بخش فارسی زبان این شبکه را راه اندازی کرد. تلویزیون العربیه یکی از خروجی های رسانه ای گروه ام. بی. سی. است که زیر نظر برخی از محافل سعودی - وهابی فعالیت می کند. طیف تندروی شاهزادگان سعودی، العربیه را پشتیبانی سیاسی و حمایت مالی می کند و خط مشی این رسانه با نگاه طیفی از شاهزادگان ریاض انطباق دارد که ترویج ایدئولوژی سلفی گری تکفیری و وهابی گری را در جهان اسلام دنبال می کنند. العربیه، احیای تفکرات پان عربیسم، شبهه افکنی در خصوص هلال شیعی، و بزرگ نمایی منازعات درون دینی را با توجه خاصی منعکس می کند. از دیگر شبکه های تلویزیونی منطقه ای و بین المللی که مستقیم یا با کمک غرب راه اندازی شده و تحت نفوذ عربستان است می توان به موارد زیر اشاره کرد.

تلویزیون کلمه؛(1) یک کانال تلویزیونی اسلامی فارسی زبان در عربستان سعودی است.

کانال صحرا؛(2) یک شبکه تلویزیونی ماهواره ای است که ویژه پخش برنامه های مذهبی و فرهنگی است. دفتر مرکزی آن در ریاض، (عربستان سعودی) واقع شده است.

شبکه تلویزیونی هدی؛(3) ایستگاه تلویزیونی اسلامی در مصر و عربستان سعودی است.

شبکه تلویزیونی اقرا؛(4) یک کانال تلویزیونی ماهواره ای است که برنامه های اسلامی و در حوزه خانواده تولید می کند. برنامه های این شبکه به صورت زنده و به زبان های انگلیسی و عربی در کشورهای اروپایی، آفریقایی، آمریکا و استرالیا پخش می شود.

ص: 52


1- . Kalemeh TV.
2- . لقناه الصحراء.
3- . Huda TV.
4- . Iqraa TV.

شبکه تلویزیونی الحره؛(1) شبکه ای ماهواره ای است که به زبان عربی برای خاورمیانه برنامه تولید می کند و با حمایت مالی دولت ایالات متحده است. دفتر مرکزی این کشور در اسپرینگ فیلد، ویرجینیا (USA) واقع شده است. این شبکه پس از تأسیس رادیو صدای آمریکا در 1942 جزء پروژه های عظیم و پرهزینه رسانه ای تلقی می شود و نخستین شبکه ای است که به زبان عربی از سوی آمریکا برای 22 کشور خاورمیانه و آفریقای شمالی (شمال آفریقا) برنامه پخش می کند.

روزنامه الحیات؛ در 28 ژانویه 1946 در بیروت تأسیس شد و به سرعت به یکی از مشهورترین نشریات جهان عرب تبدیل شد. روزنامه فرامنطقه ای الحیات در لندن منتشر می شود و از جمله نشریات متعلق به کشور عربستان سعودی است. الحیات به عنوان یک روزنامه عرب زبان در لندن چاپ و در سطح جهان به صورت روزنامه صبح توزیع می شود. این روزنامه هم زمان با لندن در ریاض، فرانکفورت، قاهره، بحرین، بیروت و نیویورک نیز منتشر می شود. این روزنامه چند دفتر بین المللی و نیز خبرنگارانی مستقر در مناطق مختلف جهان دارد. مهم ترین دفاتر الحیات در بیروت، قاهره، ریاض، منامه، پاریس، واشینگتن، مسکو، جده و دمشق قرار دارد.

الشرق الاوسط؛ الشرق الاوسط نام یکی از روزنامه های بین المللی عربستان است. دفاتر اصلی این روزنامه در لندن و جده قرار دارد و از 1978 منتشر می شود. روزنامه الشرق الاوسط را می توان دومین روزنامه فرامنطقه ای عرب دانست که همچون الحیات به طور هم زمان در لندن و چند پایتخت عربی منتشر می شود. نویسندگان الشرق الاوسط در برخورد با حوادث تروریستی ریاض، مسئله اصلاحات در سعودی و غیره کاملاً محافظه کارند و بیشتر همان سیاست جاری عربستان را در قبال گروه های مخالف تشریح می کنند.(2) روزنامه الشرق الاوسط با سرمایه گذاری مستقیم سعودی ها منتشر می شود و مسئولیت چاپ و توزیع آن را شرکت سعودی «پژوهش و بازاریابی ها» به مدیر کلی «عزام بن محمد الدخیل» بر عهده دارد. این روزنامه علاوه بر اخبار و گزارش ها صفحات ویژه ای برای ادبیات، دین و فرهنگ دارد که در کنار صفحات اقتصادی و اجتماعی قرار می گیرند. الشرق الاوسط مانند الحیات هفته نامه ای مهم و تأثیرگذار به نام «المجله» منتشر می کند.

ص: 53


1- . Alhurra TV.
2- . الشرق الاوسط پرتیراژترین روزنامه جهان عرب،عسگری، 1384، روزنامه شرق

نتیجه

دولت مردان و اندیشه ورزان پیرو مشرب وهابیت در عربستان سعودی به منظور صیانت از پادشاهی و سلطه خود بر این کشور و اشاعه مبانی فکری خود با استفاده از نوعی الگوی رفتاری متفاوت در دو حوزه سیاست و فرهنگ توانسته اند زمینه استمرار حکومت سلطنتی و غیردموکراتیک خود در عرصه داخلی و بین المللی را فراهم کنند. می توان گفت عربستان به واسطه تأثیرگذاری اش در بازار انرژی جهان - که تأمین کننده 10 درصد انرژی جهان است - و به واسطه وجود مکه و مدینه در سرزمین عربستان و با بهره گیری از مؤسسات، مراکز آموزشی، پژوهشی، رسانه ای و خدماتی، کشورهای غربی و ملت های اسلامی را در خدمت خود گرفته است.

عربستان سعودی با استفاده از ظرفیت مالی گسترده ای که در اختیار دارد، در گام اولیه، به تبلیغ و ترویج گسترده وهابیت اقدام کرده است، به طوری که گستره این تبلیغ تمامی کشور های اسلامی و غیراسلامی را در برگرفته است. اما دامنه نفوذ عربستان و به طور مشخص آیین وهابیت به سردمداری آل شیخ در کشور های اسلامی فقیر شمال آفریقا، جمهوری های منفک شده از روسیه و کشور های عربی منطقه و پاکستان و افغانستان بیشتر از سایر نقاط دیگر بوده است. دامنه این نفوذ تقریباً تمامی عرصه جامعه، اعم از عموم مردم، دانشجویان، نخبگان و دولت مردان را در بر گرفته، به نحوی که با حمایت های مالی، ساخت مسجد، مدرسه های طلاب و دانشجویان علوم دینی، درمانگاه، اعزام گروه های تبلیغی و ترویجی عموم مردم، با جذب جوانان و نخبگان در قالب بورسیه تحصیلی و جذب استاد در دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی داخلی و بین المللی و با حمایت های مالی تحت عنوان کمک های بشردوستانه در قالب وام های بلاعوض یا طولانی مدت بانک جهانی یا بانک اسلامی و غیره، دولت مردان این کشور ها را تحت نفوذ و سیطره دولت عربستان و آیین وهابیت قرار داده است. این گام از فعالیت، که در قالب دیپلماسی عمومی یا سایر اقدامات فرهنگی و با حمایت بخش های مالی و اقتصادی عربستان صورت گرفته، زمینه گسترش و نفوذ آیین وهابیت در گستره وسیعی از جهان اسلام را فراهم کرده است.

با گسترش آیین وهابیت و با تکیه بر مبانی فقهی و اعتقادی وهابیت، که قائل به ساده سازی و ظاهرگرایی در اسلام است، زمینه اعمال خشونت در قالب تکفیر فرق اسلامی و غیرمسلمانان و

ص: 54

صدور فتاوای شاذ در جهت تأمین خواسته های عالمان یا رهبران گروه های افراطی فراهم شده است.

اگر سه مقوله ایدئولوژی، حمایت مادی و مالی و جذابیت های جنسی را از عوامل اساسی در تشکیل و جذب نیرو در گروه های افراطی و تکفیری بدانیم، آیین وهابیت ظرفیت توجیه این امور برای اعضای این گروه ها را داشته و دارد.

در حوزه ایدئولوژی، آیین وهابیت با تکفیر سایر فرق اسلامی و غیرمسلمان و همچنین مفتوح بودن باب اجتهاد در صدور فتاوای مصلحت گرایانه، زمینه اعمال خشونت کنترل ناپذیر را در اختیار این افراد قرار می دهد. از طرف دیگر، همین آیین زمینه توقیف اموال کسانی را که در جنگ ها شکست خورده اند یا پرداخت جزیه بر غیرمسلمان را برای حاکم، مشروع تلقی کرده، از این طریق زمینه دست یابی به منابع مالی ممکن را فراهم می آورد. همچنین در خصوص موضوعات جنسی نیز با صدور فتاوای خاص، مانند جهاد نکاح و غیره، زمینه دست اندازی بر ناموس مسلمانان و غیرمسلمانان را فراهم می آورد.

بنابراین، عربستان سعودی با پاشیدن بذر وهابیت در کشور های اسلامی و غیراسلامی ظرفیت ایجاد و رشد گروه های تکفیری را فراهم کرده است. از طرف دیگر، در قالب آیین وهابیت تمامی شرایط لازم برای جذابیت عضویت در این گروه های تکفیری را تسهیل کرده است. بنابراین، گزاف نیست اگر به عنوان سخن پایانی ادعا کنیم که عربستان سعودی در مقایسه با سایر کشور های حامی گروه های تکفیری نقش اساسی و انکارناپذیری داشته، زمینه ایجاد و تشکیل این گروه ها را در موقعیت های مختلف برای عربستان به منظور تحقق اهدافش فراهم کرده است. لذا عربستان سعودی را می توان خاستگاه اصلی جریان های تکفیری دانست.

ص: 55

منابع

1.سبحانی تبریزی، جعفر، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، موسسه امام صادق علیه السلام ، قم، ١٣٨8ش.

2.سبحانی تبریزی، جعفر، فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامی، توحید، قم، ١٣٧٨ ش.

3.حسن بن فرحان مالکی، انتقادی بر مسلک شیخ محمدبن عبدالوهاب، ترجمه: سید یوسف مرتضوی، امیرجوان آراسته، قم، 1387ش.

4.جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه والصحاح العربیه، تحقیق: احمد بن عبدالغفور عطار، 1376ش.

5.مشکور، محمد جواد، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، اشراقی، تهران، 1379ش.

6.فرمانیان، مهدی، فرق و مذاهب کلامی اهل سنت، آثار نفیس، قم، 1391ش.

7.موسوی، سیدمهدی علیزاده سلفی گری و وهابیت، جلدیکم، تبارشناسی، چاپ دوم، الهادی، قم، 1389ش.

8.مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد مقدس، ١٣٧٢ش.

9.رحال، علاءالدین حسین، معالم و ضوابط الإجتهاد عند شیخ الإسلام ابن تیمیة، دارالنفائس، اردن، 1422ق.

10.عمرو بن عبدالمنعم سلیم، المنهج السلفی عند الشیخ ناصر الدین الألبانی، دارالضیاء، چاپ اول، ریاض، 1425ق.

11.جناتی، محمد ابراهیم، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، چاپ اول، انتشارات کیهان، تهران، 1370ش.

12.صنعانی، محمد بن اسماعیل بن صلاح، تطهیر الاعتقاد عن ادران الالحاد- عربی و غیر عربی، مطبع فاروقی، 1293ق [بی جا].

13.الخشن، حسین احمد، اسلام و خشونت (نگاهی نو به پدیده تکفیر)، ترجمه: موسی دانش، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1390.

14.عطایی، فرهاد و همکار، تبار شناسی سیاست خارجی عربستان سعودی، 1391ش [بی نا، بی جا].

15.شیرین جانی، مریم، بررسی شیوه های تبلیغی وهابیت، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه ادیان، 1390ش.

ص: 56

16.رجبی، حسین، بررسی فتوای تکفیر در نگاه مذاهب اسلامی ، نشر مشعر، تهران، 1389ش.

17.صفاتاج، مجید، تکفیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1380ش.

18.سبحانی، جعفر، «تکفیر و تروریسم»، در: درسهایی از مکتب اسلام، ش 10، سال 46، 1385ش.

19.نظام الدینی، سید حسین، مبانی کلامی سلفیان تکفیری، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، 1389ش.

20.رفیع، حسین و نیکروش، ملیحه، «دیپلماسی عمومی و قدرت نرم با تاکید بر قدرت نرم ایران در عراق، در پژوهشنامه روابط بین الملل، 1392ش.

21.پوراحمدی، حسین، قدرت نرم و سیاست خارجی جمهوری اسلامی، ایران، قم، انتشارات بوستان کتاب، 1389ش.

22.عطائی، فرهاد و منصوری مقدم، محمد، «تبارشناسی سیاست خارجی عربستان سعود: راهبردی واقع گرایانه بر بستری هویتی، در: فصلنامه روابط خارجی، سال پنجم، شماره اول، بهار 1392ش.

23.هانتر، شیرین، آینده اسلام و غرب: برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمت آمیز، ترجمه: همایون مجد، نشر و پژوهش فرزان روز، تهران [بی تا].

24.Al-Rasheed, Madawi. 2002. A History of Saudi Arabia. London: Cambridge University Press.

25.Vassiliev, Alexei. 1998. The History of Saudi Arabia. London: Sagi Books.

26.Niblock,Tim. 2006. Saudi Arabia: power, legitimacy and survival. London: New York: Rutledge.

ص: 57

ص: 58

بررسی اقدامات تکفیریون در عراق و سوریه / مرتضی حسنی نسب، سید جلیل موسوی

اشاره

مرتضی حسنی نسب(1)

سید جلیل موسوی(2)

چکیده

تکفیریون و کشتارهایی که در این چند سال اخیر به خصوص در مناطق سوریه و عراق انجام شده، موضوع بسیاری از تحقیقات شده است. این تحقیق نیز به نوبه خود سعی در بررسی اقدامات این گروه ها در این دو کشور در چندسال اخیر دارد. تکفیریون با شعار ایجاد خلافت اسلامی و رهایی از جاهلیت و بازگشت به اسلام نخستین و سلف صالح آغاز کردند و سعی نمودند توجه مسلمانان مناطق مختلف اسلام به خصوص مناطق سنی نشین را به سمت خود معطوف سازند و این شعار به خصوص در کشورهایی که حاکمیت شیعی داشت، از سوی برخی از گروه ها و مسلمانان سنی مذهب با اقبال روبرو شد. نویسندگان در این مقاله سعی دارند با بررسی رفتار تکفیریون و اقدامات دو دولت سوریه و عراق، روند شکل گیری و گسترش تکفیر در این کشور را بررسی نمایند. جستجوی دقیق و گسترده در منابع مختلف و پایگاه های اینترنتی نشان می دهد که این گروه ها در طول حیات خود تا کنون ضربه های مهلک و غیر قابل جبرانی به جوامع اسلامی در این دو کشور وارد کردند و هر ماهه موجبات قتل تعداد زیادی از مسلمانان و غیرمسلمانان این دو کشور را فراهم می آورند.

کلیدواژ­گان: جنبش های اسلامی، تکفیریون، تکفیر، عراق، سوریه.

ص: 59


1- دانشجوی دکتری مدرسی تاریخ و تمدن اسلام.
2- پژوهشگر سایت موسسه دارالاعلام لمدرسة اهل البیت علیهم السلام .

مقدمه

مقدمه(1)

در دهه اخیر، جنبش های سلفیه در مناطق مختلف جهان به وجود آمدند و برخی از این جنبش ها اندیشه تکفیری داشتند. از مهم ترین کشورهایی که اندیشه تکفیر بسیار زود رشد کرد و دارای پایگاه شد، دو کشور مهم عراق و سوریه است. ازجمله عوامل شتاب زا در گسترش و تقویت تکفیری ها و ایجاد پایگاه نظامی در این مناطق، ایجاد نهضت های موسوم به بیداری اسلامی در شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا بود که حضور و دخالت برخی کشورهای غربی، زمینه را برای رشد و توسعه و قدرت یافتن جنبش های تکفیری در کنار نهضت های اسلامی به وجود آورد.

در این نوشتار پیش رو که از دو مقاله تشکیل شده است، ابتدا روند گسترش تکفیری ها در سوریه و اقدامات ایشان و میزان خسارات و تلفاتی که بر مردم و دولت این کشور وارد شده است، مورد کنکاش قرار می گیرد و در مقاله دوم ابعاد تکفیر در کشور عراق بررسی می شود. ازجمله دلایل اصلی نگارش این دو مقاله، نبود مطلب و منبع فارسی درباره اقدامات تکفیری ها و بررسی آماری آنها در دو کشور سوریه و عراق است.

روش تحقیق در این دو نوشتار به صورت جمع آوری مطالب از طریق جستجو در منابع و پایگاه های اینترنتی است و نویسندگان سعی داشته اند مواردی را که ذکر می کنند و آمارهایی که ارائه می دهند، منسوب به پایگاه های معتبر باشد. البته یکی از موانع این تحقیق، نبود منبع آماری دقیق از سوی دولت های سوریه و عراق است و مخاطب باید توجه داشته باشد که عمده پایگاه ها و منابع استفاده شده به خصوص درباره آمار کشته شدگان، غیردولتی و حتی مخالف دولت هستند و ازاین جهت ممکن است برخی آمار موردقبول طرفین درگیر نباشد. البته نویسندگان سعی داشته اند در مواردی که آمار دولتی نیز وجود دارد، با بیان آن آمار مقایسه ای نیز از آمار دو طرف ارائه دهند و بر غنای تحقیق خود بپردازند.

روند نگارش هر دو مقاله پیش رو یکسان است و ازجمله دلایل مهمی که در کنار هم آمده است، نیز همین مطلب است. به این صورت که ابتدا سیر زمانی اقدامات نیروهای مخالف دولت

ص: 60


1- . مقاله فوق تلفیقی از دو مقاله با عناوین« بررسی اقدامات تکفیریون در عراق» و « بررسی اقدامات تکفیریون در سوریه» بوده که به جهت اینکه از یک نوع سبک و نگارش بهره است، به توصیه کمیته علمی کنگره، در کنار هم و با یک مقدمه و یک چکیده آمده است تا مخاطب استفاده بهتری از این دو مقاله برده و از تکرار مقدمه و چکیده و مواردی مانند آن جلوگیری شود.

و در مقابل اقدامات دولت عراق و سوریه از ابتدای شکل گیری تا زمان نگارش مقالات، ارائه شده است تا مخاطب تا حدودی با روند این اقدامات به صورت سیر تاریخی آشنا شود. سپس گروه ها و جریانات درگیر در جنگ این دو کشور به صورت مجزا به همراه جزئیات گروه ها آورده شده است. در ادامه نیز به آمارهایی از کشته شدگان، کمک های مالی و ... به صورت نموداری آمده و در انتها نیز اگر آمارهای دیگری نیز وجود داشت، برای تکمیل مطلب بیان شده است.

نگارندگان با استعانت و یاری خداوند باری تعالی امیدوارند توانسته باشند در ارائه بحث و توصیف آن توفیقی کسب کرده و گامی به جلو نهاده باشند. هرچند ارائه بحث های نو در تحلیل و تجزیه این موارد همچنان گسترده است و زمینه پژوهش های مبسوط همچنان فراهم می باشد.

در پایان ضروری است از تمام کسانی که در نگارش این دو مقاله، محققان را یاری رسانده اند، ازجمله جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر فرمانیان و جناب آقای سیدمحمدمهدی عمادی که جز با سعه صدر و راهنمایی های ایشان این مقاله به سرانجام نمی رسید، تشکر و قدردانی گردد.

بخش اول: اقدامات تکفیریون در سوریه

هر جا که بهار باشد، سخن از شکوفایی و رشد است. در همین چند سال اخیر، منطقه ای که ما در آن زندگی می کنیم دست خوش شریان های جریان انقلاب اسلامی ایران قرار گرفت تا شاید از پس همین آب باریکه ها سخن انقلاب به خط و مشی مردمان همین سرزمین های اطرافمان تبدیل شود. بحرین، عربستان، یمن، کویت، اردن، تونس و سوریه، نام هایی آشنا از کشورهایی هستند که روند آزادی خواهی در آنها به کمک جریانی به نام «بهار عربی» یا «انقلاب» شکل گرفت. برخی نیز به آن لقب «انقلاب آگاهی» می دهند. تا به امروز مجموعه ای بی سابقه و در حال جریان از قیام ها، راهپیمایی ها و اعتراضات در کشورهای عمدتاً عرب نشین شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا صورت گرفته است. حاکمان در تونس، مصر، لیبی و یمن از قدرت ساقط شده اند. قیام مدنی در بحرین و سوریه فوران کرده است. بهتر است بگوییم که جریان های «بیداری اسلامی» در کشورهای عرب نشین خود را به عنوان بار سنگینی به سران این کشور ها تحمیل کرده اند و انگار تصور می شود که دیکتاتوری در این مناطق به زانو در آمده است و «بیداری اسلامی» مهر پایان همیشگی به همه زیاده خواهی ها زده است. اما نکته قابل تأمل از آنجا آغاز می شود که مشاهدات

ص: 61

حاکی از آن است که بعضی از همین جریان ها دست خوش تغییرات داخلی شده اند. به معنای دیگر، نسخه اصلی را برداشته اند و به ما تصویر آن را که خودشان (دولت های استعمارگر) ویرایش کرده اند، داده اند. از ما می خواهند باور کنیم آنچه در سوریه اتفاق افتاده و اکنون هم در جریان است «نسخه اصلی» همان انقلاب 26 ژانویه است.

نام رسمی سوریه، جمهوری عربی سوریه است. مساحت این کشور بالغ بر 185,180 کیلومترمربع است و در کنار دریای مدیترانه و در همسایگی کشورهای ترکیه از سمت شمال، عراق از سمت شرق و جنوب شرقی، اردن از سمت جنوب، فلسطین از سمت جنوب غربی، و لبنان از سمت غرب قرار گرفته است. رود فرات به طول 602 کیلومتر طولانی ترین راه آبی سوریه است. نهر العامی به طول 571 کیلومتر و نهر کتردا به طول 71 کیلومتر از دیگر رودهای جاری در خاک سوریه هستند. استان های آن به ترتیب عبارت اند از: دمشق، حلب، حماه، حمص، لازقیه، طرطوس، دیر الزور، ادلب، حسکه، رقه و سویداء. ساختار اجتماعی سوریه اساساً از چهار قومیت عرب، کرد، ارامنه و چرکس ها پایه گذاری شده است. جمعیت سوریه از حیث مذهب به سه دسته اساسی تقسیم می شوند:

الف. مسلمان ها؛ که خود چند دسته اند:

1. سنی ها؛ نسبت سنی ها در سوریه بیش از 70 درصد از کل مجموع جمعیت است و در شهر های درعا، حومه دمشق، حلب، مرز ترکیه، ادلب، رقه و حسکه تمرکز دارند. بیشتر کردها به زراعت مشغول هستند و سنی های عرب خود را سکنه اصلی سوریه می دانند و به مذاهب مختلف از جمله قادریه، رفاعیه، نقش بندیه، حنفی، حنبلی (اکثریت)، شافعی و مالکی تقسیم می شوند.

2. علوی ها؛ شیعیان علوی در سوریه حدود 12 درصد کل جمعیت را تشکیل می دهند و بیشتر در شهرهای دمشق، حلب، لازقیه، طرطوس، حمص و حماء هستند. مهم ترین عشایر و قبیله های علوی عبارت اند از: کلبیه، نواصره، قراحله، خیاطیه، حدادیه، عبریه، شلاهمه، بنو علی، و والعامره.

3. شیعیان امامیه؛ تمرکز طایفه شیعه در دمشق است. بخش هایی از این طایفه در حومه شهرهای درعا، حمص، حلب، حماء و ادلب حضور دارند. جمعیت کل شیعیان سوریه از 80 هزار تن تجاوز نمی کند.

ص: 62

4. دروزی ها؛ پنج درصد از مجموع سوریه دروزی هستند و بیشتر آنها دارای مراسم مذهبی خاص و رهبری در سوریه اند. مراکز تجمع دروزی ها شهرهای سویداء، دمشق و حومه است.

5. اسماعیلی ها؛ در مناطق سلیمه و مصایف تمرکز دارند و حدود 2 درصد جمعیت را تشکیل می دهند. اسماعیلی ها با علوی ها ائتلاف سیاسی و مذهبی دارند.

ب. مسیحیان؛ آنها حدود 15 درصد از جمعیت سوریه را تشکیل می دهند و به دو بخش اساسی، یعنی روم ارتدکس (70 درصد) وابسته به کلیسای مشرق زمین و روم کاتولیک (حدود 25 درصد) وابسته به کلیسای غرب واتیکان تقسیم می شوند.

از آغاز انقلاب مردمی در این کشور در 26 ژانویه 2011 می توان تغییرات فراوانی را در رفتار دولت مردان این کشور به دلیل عمق اعتراضات دید؛ اعتراضاتی که بعد ها تبدیل به بحرانی امنیتی برای رژیم سوریه شد. از شروع جریان های اعتراضی- اصلاحی- برانداز در کشور سوریه سه سال می گذرد. هدف این مقاله در اصل بررسی آماری جنگ سوریه است که شامل موارد ذیل است: آمار جنگ جویان (ملیت آنها، تعداد و گروه های مبارز)؛ آمار کشته شدگان (شهدا، تلفات) که به تفکیک ماه و سال از سایت های معتبر گردآوری شده؛ آمار مهاجران و پناهندگان و میزان کمک رسانی به آنها. البته منابعی که در این جستار به آن استناد شده متغیر و در مواردی متضاد هم هستند. به زعم بسیاری، مشکل از آنجا آغاز شد که سازمان ملل در ثبت موارد ضدبشری در سوریه و تشخیص صحیح بودن آمار آنها دچار دوگانگی شد و تصمیم گرفت از دادن آمار دقیق کشته ها سر باز زند.

سیر زمانی جنگ از مارس 2011 تا می 2014(1)

سال 2011

اعتراضات از شهر درعا شروع شد. در 6 مارس در جنوب شهر درعا، پلیس حدوداً 15 پسر جوان را که با اسپری رنگ بر دیوار ها نوشته بودند «مردم سقوط نظام را می طلبند» دست گیر کرد. در

ص: 63


1- . منبع این جدول زمانی، سایت بررسی امور بین الملل قاهره تحت نظر دانشگاه آمریکا در قاهره است: http://www.aucegypt.edu/GAPP/CairoReview/Pages/articleDetails.aspx? منبع داخلی یا بی طرف دیگری که به طور کامل به این مباحث بپردازد، یافت نگردید.

پانزدهم همین ماه، شورش های کم رنگی علیه بشار اسد (رئیس جمهور وقت) در نقاطی از دمشق و حلب شکل گرفت. همچنین در هجدهم مارس نیز اعتراضات ضد رژیم در دمشق، حمص، بانیاس و درعا شکل گرفت و نیرو های امنیتی با شلیک گلوله 6 معترض سوری را در درعا کشتند. همچنین در 23 مارس نیز نیرو های امنیتی برای کاهش اعتراضات چندین نفر را در درعا کشتند. فردای آن روز مشاور رئیس جمهور، بثینه شعبان، اعلام کرد که قصد دارد تدابیری مانند افزایش حقوق کارمندان دولت، تأیید کردن و به رسمیت شناختن حزب های جدید و پیدا کردن راهی برای پایان دادن به حالت فوق العاده در این کشور مد نظر قرار دهد. در 29 مارس تظاهرات عظیمی در حمایت از رژیم اسد در دمشق و دیگر شهرهای سوریه برگزار شد. در سی امین روز ماه مارس بشار اسد با رفتن به پارلمان (مجلس) این کشور، در نخستین سخنرانی اش پس از شروع شورش ها، توطئه گران خارجی و شبکه های ماهواره ای را مسئول ناآرامی ها در کشورش معرفی کرد و قول داد تغییراتی (اصلاحی) در دولت انجام دهد و دولت محمد العتاری را منحل کند. بعدها عادل سفر، وزیر سابق کشاورزی، به عنوان مسئول تشکیل کابینه جدید منصوب شد.

در 6 آوریل، بشار اسد اعلام کرد که به ده ها هزار نفر از کردهای این کشور اجازه تابعیت این کشور را می­دهد. در دوازدهم این ماه پس از بالا گرفتن شورش ها، نیروهای امنیتی با تانک و اسلحه های سنگین در شهر های سوریه خود را برای جلوگیری از ناآرامی ها بسیج کردند. در یک بیانیه تلویزیونی، در 16 آوریل، بشار اسد اعلام کرد که حالت فوق العاده در این کشور لغو شده است و به تظاهرکنندگان اجازه تظاهرات تحت شرایط مشخص داده می شود. اوج گیری مجدد شورش ها در 22 آوریل بود. در این روز جمعه، شورش های خونین جان 120 نفر را در درعا و دمشق و جاهای دیگر سوریه گرفت و رئیس جمهور آمریکا اوباما و دبیر کل سازمان ملل بان کی مون، با انتشار بیانیه هایی سرکوب تظاهرات کنندگان به دست رژیم بشار اسد را محکوم کردند. در 29 آوریل پناه جویان سوری اقدام به گذشتن از مرز به سمت ترکیه و پناهنده شدن در اردوگاه های پناهندگان در آن کشور کردند. همچنین اوباما دستور داد املاک و مستغلات سه مقام سوری، از جمله ماهر الاسد، را به دلیل نقض حقوق بشر، در آمریکا بلوکه کنند.

ص: 64

در 9 می اتحادیه اروپا ممنوعیت انتقال سلاح به سوریه را تصویب کرد و دارایی های مقامات سوری را به حالت تعلیق درآورد و آنها را از مسافرت های خارج از این کشور منع کرد. در هجدهم این ماه اوباما دستور داد دارایی های بشار اسد و شش مقام ارشد این کشور را بلوکه کنند.

طبق گزارش ها، نیروهای امنیتی دولت سوریه در 3 ژوئن، سی وچهار نفر را در عظیم ترین تظاهرات ضددولتی، که تا به امروز در سوریه برگزار شده، از پا درآوردند. در ششم ژوئن دولت سوریه اعلام کرد که 120 نفر از سربازان این کشور به وسیله گروه های مسلح در جسر الشغور کشته شدند. بعضی از خبرگزاری های غربی گزارش دادند که ساکنان در آن منطقه اسلحه به دست گرفتند تا حملات نیروهای دولتی را دفع کنند. در 14 ژوئن اتحادیه عرب سرکوب تظاهرات کنندگان به دست رژیم را محکوم کرد. عمرو موسی، رئیس این اتحادیه، اعلام کرد که دولت های عربی با نگرانی و عصبانیت بحران را در این کشور دنبال می کنند. در 17 ژوئن همگام با شروع درگیری ها در طرابلس بین حامیان و مخالفان لبنانی دولت سوریه، مناقشه سوریه به لبنان هم کشیده شد. در 8 جولای ده ها هزار سوری که بسیاری از آنها شاخه های گل رز و زیتون به دست داشتند، در حما تظاهرات مسالمت آمیزی برگزار کردند. دو روز بعد، در10 جولای، دولت سوریه دو روز گفت وگوی ملی اعلام کرد، اما گروه های معارض این نشست را تحریم کردند. فردای آن روز، در 11 جولای، هیلاری کلینتون اعلام کرد که بشار اسد مشروعیت خود را از دست داده است و ماندن او در قدرت منافعی برای آمریکا ندارد. در بیست ونهم همین ماه، افسران جداشده از ارتش سوریه تشکیل ارتش آزاد سوریه، به سرکردگی کلنل سابق ارتش، ریاض اسد، را اعلام کردند. به نقل از گزارش هایی در آخرین روز این ماه نیروهای امنیتی کمی بیش از صد اعتراض کننده را در حما کشتند.

در 3 آگوست سازمان ملل با انتشار بیانیه ای خشونت و تعرض به حقوق بشر و استفاده دولت سوریه از نیروهای امنیتی علیه شهروندان را محکوم کرد. در 8 آگوست، پادشاه عربستان، عبدالله بن عبدالعزیز سعودی، ماشین کشتار بشار اسد را محکوم کرد. عربستان، کویت و بحرین سفرای خود را از سوریه احضار کردند. در 17 آگوست، فرمان اجرایی آمریکا به شماره 13582 واردات نفت سوریه و همچنین سرمایه گذاری در این کشور را ممنوع کرد و دارایی های دولت سوریه را در

ص: 65

آمریکا بلوکه کرد. در 18 آگوست، رهبران کشورهای آمریکا، فرانسه، آلمان و بریتانیا در بیانیه های مشترکی از بشار اسد خواستند تا از حکومت کناره گیری کند. در 23 آگوست، قبایل سوری در داخل و خارج این کشور شورای ملی سوریه را برای مقابله با رژیم بشار اسد تشکیل دادند.

در 2 سپتامبر، اتحادیه اروپا واردات نفت سوریه را ممنوع کرد. در بیست ویکم این ماه، نخست وزیر ترکیه رجب طیب اردوغان گفت که دولتش ارتباطش را با دولت سوریه قطع کرده است. همچنین در 27 سپتامبر، نیروهای امنیتی و ارتش آزاد سوریه درگیری های شدیدی را در شهر رستان شکل دادند.

در 4 اکتبر روسیه و چین پیش­نویس قطع نامه سازمان ملل را که تعرض شدید و سازمان یافته به حقوق بشر در سوریه را محکوم می کند، وتو کردند. در 14 اکتبر، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، نَوی پیلِی، هشدار داد که بحران سوریه نشانه های نگران کننده ای از یک نبرد مسلحانه را یادآور می شود. در 29 اکتبر، نیرو های امنیتی، شهر حمص را پس از اینکه وفاداران به اسد و جداشدگان از ارتش درگیری هایی داشتند، به رگبار بستند.

در 2 نوامبر، اتحادیه عرب اعلام کرد که دولت سوریه پیشنهاد این اتحادیه با مضمون پایان سریع این خشونت ها، آزادسازی زندانیان و شروع گفت وگو ها با معترضان را پذیرفته است. در 12 نوامبر، اتحادیه عرب رأی به معوق کردن عضویت سوریه در این اتحادیه داد و اعلام کرد که تحریم های سیاسی- اقتصادی خود را تا زمانی که رژیم بشار به نقشه صلح اتحادیه پای بند نشود، ادامه می دهد. در 27 نوامبر، اتحادیه عرب با تصویب تحریم هایی بر سوریه، نقل و انتقالات بانک مرکزی سوریه را قطع کرد و از سفر مقامات این کشور به خارج از این کشور ممانعت به عمل آورد. همچنین پرواز های تجاری بین سوریه و کشورهای عربی را به حالت تعلیق درآورد. این اتحادیه دارایی های متعلق به رژیم سوریه را نیز به حالت تعلیق درآورد.

بشار اسد در 7 دسامبر، در یک گفت وگوی تلویزیونی با شبکه خبری ای. بی. سی. آمریکا گفت: «من همه تلاشم را برای حمایت از مردم انجام دادم. بنابراین احساس گناه کار بودن نمی کنم». در 12 دسامبر، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل گفت بیش از 5000 نفر در مناقشات سوریه جان خود را از دست داد ه اند. در 19 دسامبر، سوریه با امضای تفاهم نامه جدید

ص: 66

اتحادیه عرب ملزم شد نیروهای امنیتی و سلاح های سنگین خود را از محل های عمومی به عقب براند و گفت وگو با معترضان را آغاز کند و نیز به نیروهای حقوق بشر و گزارش گران اجازه ورود به داخل این کشور را بدهد. به نقل از گزارش ها، در 19 و 20 دسامبر، نیروهای امنیتی نزدیک به 200 نفر را که شامل جداشدگان از ارتش بودند، در استان ادلب به قتل رساندند. همچنین در 23 دسامبر دو اقدام انتحاری در بیرون از ساختمان ریاست جمهوری و ساختمان امنیتی سوریه در دمشق شکل گرفت که در این حادثه چهل نفر کشته شدند. در 26 دسامبر، نمایندگان اتحادیه عرب به سوریه رفتند تا همکاری رژیم اسد را با این سازمان نظارت کنند. رژیم سوریه در 28 دسامبر اعلام کرد که این کشور 750 نفر از زندانیان خود را، که در شورش های سوریه دست گیر شده بودند، آزاد کرد. در سی ام دسامبر شورش های عظیمی در سرتاسر کشور سوریه اتفاق افتاد.

سال 2012

نخستین اتفاق مهم این سال در 6 ژانویه رخ داد. در این روز ژنرال مصطفی الشیخ، که بالاترین مقام نظامی سوریه بود، به ارتش آزاد سوریه پیوست. در 22 ژانویه اتحادیه عرب به بشار اسد دستور داد قدرت خود را به جانشین خود برای تشکیل یک دولت متحد ملی و همچنین انتخابات تازه در سوریه واگذار کند. در بیست وسوم این ماه، جبهه النصره وابسته به القاعده تشکیل شد. در 28 ژانویه اتحادیه عرب با اشاره به بالا گرفتن درگیری ها در سوریه مأموریت خود را در این کشور به حالت تعلیق درآورد.

در 4 فوریه، روسیه و چین پیش­نویس قطع نامه سازمان ملل را مبنی بر برکناری اسد و پایان دادن به درگیری های دو طرف در سوریه وتو کردند. هیلاری کلینتون این وتو را «دروغ بیان کردن حقایق» نامید و از دوستان دموکراتیک سوریه خواست تا علیه بشار اسد متحد شوند. در ششم این ماه، ایالات متحده آمریکا سفارت خود را در دمشق بست. در 10 فوریه، بمب گذاری در خودرویی در بیرون از ساختمان اطلاعات ارتش سوریه و خودرویی دیگر در بیرون از محوطه اداره پلیس شهر حلب، بیست وهشت نفر را به کام مرگ کشاند. اتحادیه عرب در 12 فوریه، قطع نامه ای را تصویب کرد که به موجب آن راهی ارتباطی بین این اتحادیه و معارضان سوری به وجود آید و از شورای امنیت سازمان ملل درخواست کرد تا نیروهای حافظ صلح خود را به این منطقه ارسال کند. ایمن

ص: 67

الظواهری، هم در یک پیام ویدئویی از همه مبارزان خود درخواست کرد تا برای مبارزه با اسد راهی سوریه شوند. در 16 فوریه، مجمع عمومی سازمان ملل با 137 رأی، در برابر 12 رأی مخالف و 17 رأی ممتنع، دولت سوریه را به تعرض شدید و سازمان یافته علیه حقوق بشر در سوریه محکوم کرد و خواستار کناره گیری اسد از قدرت شد. در 23 فوریه، دبیر سابق سازمان ملل، کوفی عنان، به عنوان فرستاده مخصوص سازمان ملل و اتحادیه عرب در خصوص بحران سوریه منصوب شد. فردای آن روز، در 24 فوریه، کنفرانس دوستان سوریه در تونس از بشار اسد خواست تا استفاده از خشونت و سرکوب را پایان دهد و ارسال کمک های بشردوستانه را به این کشور تصویب کند و همچنین از سازمان ملل خواست تا نیروهای حافظ صلح خود را به سوریه ارسال کند. در 26 فوریه، در رفراندوم ملی سوریه، رأی دهندگان سوری قانون اساسی جدیدی را تصویب کردند که در آن احزاب مختلف بتوانند فعالیت کنند. رهبران معارض سوری رأی مردم را مایه سرافکندگی نامیدند.

در هشتم ماه مارس، معاون وزیر نفت سوریه، عبدالحسام الدین، جدا شدن خود را از رژیم اسد اعلام کرد و از همکارانش خواست این کشتی در حال غرق شدن را ترک کنند. در 15 مارس، مخالفان و حامیان رژیم سوریه در نخستین سالگرد اعتراضات در سوریه تظاهرات سراسری کردند. شورای همکاری خلیج فارس، یعنی کشورهای عربستان سعودی، بحرین، امارات متحده عربی، قطر و کویت، سفارت های خود را در دمشق بستند. شورای امنیت ملی سازمان ملل در 21 مارس از طرح شش مرحله ای کوفی عنان حمایت کرد. طبق این طرح اعلام شد که دولت سوریه باید در انتقال سیاسی قدرت شرکت کند، از اِعمال خشونت جلوگیری کند و نیروهای امنیتی خود را به عقب نشینی وادارد. همچنین اجازه ارسال کمک های بشردوستانه را بدهد، زندانیانی را که در شورش ها دست گیر شده اند آزاد کند، به خبرنگاران اجازه بازدید از مناطق مختلف را بدهد و به همه سوری ها اجازه دهد آزادانه تظاهرات کنند.

در نخستین روز ماه آوریل، کنفرانس دوستان سوریه در استانبول شورای ملی سوریه را به عنوان نماینده معارضان سوریه به رسمیت شناختند. همچنین ایالات متحده در توافقی متعهد شد ادوات ارتباطی را به دست شورشیان در سوریه برساند. در حالی که دولت های عربی بیشتر از صد میلیون دلار برای کمک های مالی درخواست کردند، کمیسر عالی سازمان ملل در حوزه پناهندگان، کمپ

ص: 68

دومیتز را در عراق برای سوری های فراری از جنگ برپا کرد. در 12 آوریل، آتش بس موقت با حمایت نماینده مخصوص سازمان ملل، کوفی عنان، به وقوع پیوست. در 21 آوریل، قطع نامه شماره 2043 شورای امنیت سازمان ملل هیئت نظارت سازمان ملل مرکب از 300 نفر از ناظران سازمان ملل را برای نظارت بر اجرای طرح کوفی عنان در سوریه، تشکیل داد. فردای آن روز در 22 آوریل بر اساس فرمان اجرایی به شماره 13606 دولت آمریکا ملزم شد تحریم های سخت افزاری و نرم افزاری را علیه سوریه اعمال کند.

در 3 ماه می نیروهای امنیتی به دانشگاه حلب حمله کردند و حداقل شش دانشجوی معترض را به ضرب گلوله به قتل رساندند. در 7 می 2012 سوریه انتخابات مجلس را در میان تحریم های معارضان به عمل آورد. گزارش ها حاکی از آن است که حزب بعث حاکم و متحدانش 60 درصد اکثریت را کسب کردند و بیشتر صندلی ها به حامیان مستقل رژیم سوریه رسید. در10 می عملیات های انتحاری بیش از 50 نفر را نزدیک یک پایگاه پلیس در شهر دمشق به قتل رساند. طبق گزارش ها، نیرو های امنیتی و حامیان دولت در 25 می بیشتر از 1000 نفر را، که نصف آنها کودک و کم سن و سال بودند، در شهر الحوله به خاک و خون کشیدند.

در ششم ژوئن، بشار اسد دولت عادل سفر را برکنار و ریاض حجاب را که سابقاً وزیر کشاورزی بود، به عنوان نخست وزیر خود منصوب کرد. در 12 ژوئن، هروی لادسوس، معاون دبیر سازمان ملل در حوزه نیروهای حافظ صلح، اوضاع سوریه را یک جنگ تمام عیار خواند. در 16 ژوئن، سازمان ملل مأموریت بازرسان خود را در سوریه به حالت تعلیق درآورد و اوضاع در سوریه را بسیار خطرناک اعلام کرد. در 21 ژوئن، یک خلبان جنگنده نیروی هوایی سوریه با پرواز این جت به اردن گریخت. در 22 ژوئن، نیروهای سوری یک جنگنده ارتش ترکیه را هدف قرار دادند. در سی ام ژوئن، شش عضو شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا، ترکیه، عراق، قطر و کویت در کنفرانسی در ژنو شرکت کردند و در ابلاغیه ای خواستار به انجام رسیدن نقشه راه کوفی عنان در سوریه شدند.

در ششمین روز ماه جولای، دبیر سازمان ملل گفت که مناقشه سوریه به حالت بحرانی رسیده و هشدار داد که این بحران می تواند برای تمام منطقه مرگبار باشد. سرتیپ مناف طلاس، از

ص: 69

فرماندهان گارد ریاست جمهوری سوریه و از نزدیکان بشار اسد، به ترکیه گریخت و به آنجا پناه برد. در 11 جولای، نواف الفارس، سفیر سوریه در عراق، از این کشور گریخت. در 14 جولای، کمیته بین المللی صلیب سرخ مناقشه در سوریه را در رده جنگ شهری قرار داد. در انفجاری در 18 جولای در ساختمان امنیت ملی در دمشق، سه مقام عالی رتبه رژیم، اعم از معاون وزیر دفاع، عاصف شوکت، رئیس سابق اطلاعات سوریه، سپهبد داوود عبدالله راجحه، وزیر دفاع، حسن ترکمانی، وزیر سابق دفاع، کشته شدند. ارتش آزاد و جیش الاسلام، هر کدام جداگانه، مسئولیت این اقدام را به عهده گرفتند. فردای آن روز در 19 جولای شورشیان، مناطق شرقی حلب را به دست خود گرفتند. همچنین در این روز روسیه و چین پیش­نویس قطع نامه شورای امنیت سازمان ملل را که به بازرسان سازمان ملل در سوریه اختیار عمل بیشتری می داد و تحریم های بیشتری را علیه سوریه در برداشت، وتو کردند. در 24 جولای، لامیا الحریری سفیر سوریه به قبرس پناهنده شد و شوهرش عبدالطیف دباغ، سفیر سوریه در امارات متحده عربی نیز پس از مدتی کوتاه به او پیوست. در 28 جولای، کمیسر عالی سازمان ملل در حوزه پناهندگان، کمپ زعتری را در اردن برپا کرد.

در دومین روز از ماه آگوست کوفی عنان، فرستاده ویژه سازمان ملل در سوریه، از سمت خود کناره گیری کرد. او اظهار داشت که بشار اسد با طرحش مخالفت کرده است. این مسئله موجب شد جبهه شورشیان معترض افزایش پیدا کند و اختلافات بین اعضای شورای امنیت بالا بگیرد. در 6 آگوست، ریاض حجاب به اردن پناهنده شد و رژیم بشار اسد را به «نسل کشی» متهم کرد. در نهم همین ماه، بشار اسد، وزیر سابق بهداشت، واعل الحلقی را به عنوان نخست وزیر منصوب کرد. نیروهای سوری و اردنی در مرز این کشور به درگیری هایی پرداختند. در 15 آگوست، کمیسیون بین المللی مستقل حقوق بشر سازمان ملل در خصوص جریان سوریه گفت که نیروهای رژیم و مخالفان مرتکب جرایم فراوانی علیه بشریت شده اند. در 17 آگوست، اخضر ابراهیمی، دیپلمات برجسته الجزایری، جایگزین کوفی عنان در امور سوریه شد. در 20 آگوست، باراک اوباما استفاده رژیم اسد از سلاح های شیمیایی علیه مخالفان سوری را خط قرمز ارتش آمریکا دانست. در 26 آگوست، طبق گزارش ها، نیروهای امنیتی حدوداً 400 نفر را در حومه دمش، درعا، کشتند. در 16 سپتامبر، سرلشگر محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، اعلام کرد

ص: 70

که سپاه پاسداران به رژیم اسد کمک مشاوره ای می کند. در 25 سپتامبر، فروشگاهی در حلب در درگیری های این شهر نابود شد. در بیست وهشتم همین ماه، در کنفرانس دوستان سوریه در نیویورک، آمریکا کمک 45 میلیون دلاری به شورشیان سوری را درخواست کرد.

در دومین روز از ماه نوامبر 2012، دفتر کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرد که شورشیان با اعدام سربازان سوری که به آنها تسلیم شده بودند، مرتکب جنایات جنگی شده اند. در 11 نوامبر، شورای ملی سوریه و قبایل دیگر، ائتلاف ملی را برای نیروهای انقلابی معترض در سوریه تشکیل دادند و معاذ الخطیب (مفتی مسلمان) را به عنوان رهبر این ائتلاف معرفی کردند. مهم ترین اهداف این ائتلاف برکناری رژیم اسد و تشکیل یک دولت چندحزبی است. همچنین در این روز تانک های اسرائیلی به ایست بازرسی های سوری در بلندای جولان حمله ور شدند و حملاتی را علیه این پست بازرسی ها به انجام رساندند. در سی امین روز نوامبر، کنفرانس دوستان سوریه در ترکیه از رژیم سوریه خواست تا به استفاده از خشونت پایان دهد و راهی برای ارسال کمک های بشردوستانه فراهم کند.

در روز هشتم ماه دسامبر، ریاض الاسد، فرماندهی ارتش آزاد سوریه را به سلیم ادریس واگذار کرد. در 10 دسامبر، وزارت خارجه آمریکا، جبهه النصره را به عنوان یک سازمان تروریستی برشمرد. کمیسر عالی حقوق بشر اعلام کرد که بیشتر از 500,000 نفر پناه جوی سوری از این کشور خارج شدند. در 12 دسامبر، اوباما اعلام کرد که آمریکا ائتلاف ملی سوریه را به عنوان نماینده قانونی مردم سوریه به رسمیت می شناسد. این ائتلاف در این روز در کنفرانس دوستان سوریه در مراکش شرکت کرد.

سال 2013

در ششم ژانویه این سال، بشار اسد در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرد که قصد دارد اصلاحاتی را برای پایان دادن به درگیری ها انجام دهد که شامل انتخابات، کنفرانس آشتی ملی و قانون اساسی جدید می شود. در یازدهم همین ماه، اخضر ابراهیمی با معاون وزیر امور خارجه روسیه و معاون وزارت امور خارجه آمریکا ملاقات کرد. آنها نتوانستند مشکل نقش بشار اسد در انتقال دولت اختلافات را حل کنند. در 15 ژانویه بمب گذاری هایی در حلب بیشتر از 80 نفر را به کام مرگ

ص: 71

کشاند. در 29 ژانویه، سازمان ناظر حقوق بشر سوریه گزارش داد که اجساد پیداشده 65 نفر، که قربانیان حتمی اعدام دسته جمعی هستند، در ساحل دریاچه حلب کشف شده است. فردای آن روز در 30 ژانویه اسرائیل اعلام کرد که نیروی هوایی این کشور یک محموله را نزدیک مرز سوریه با لبنان که در حال انتقال سلاح به حزب الله بود، هدف قرار دادند.

در 21 فوریه 2013، بمب گذاری در یک ماشین نزدیک مقر فرماندهی حزب بعث در دمشق بیشتر از 50 نفر را کشت. در بیست وهشتم همان ماه، در نشست دوستان سوریه در رم، ایالات متحده آمریکا درخواست 60 میلیون دلاری برای فراهم کردن منابع درمانی و غذا برای شورشیان در سوریه را خواستار شد. ائتلاف ملی سوریه نیز ناامیدی خود را درباره کمبود کمک های نظامی بیان کرد.

در 7 مارس، کمیسر عالی سازمان ملل در حوزه پناهندگان، آنتونیو گوترس، گزارش داد که بیشتر از یک میلیون نفر سوری به دلیل درگیری ها در سوریه پناهنده شدند. در بیست وچهارم همین ماه نیز معاذ الخطیب، رئیس ائتلاف ملی سوریه، از سمت خود کناره گیری کرد. او بعد ها دخالت احزاب منطقه ای و بین المللی در این ائتلاف را دلیل این کار دانست. در 25 مارس، شورشیان توپ خانه های خود را به سمت مرکز دمشق نشانه گرفتند. فردای آن روز، در 26 مارس، اتحادیه عرب جایگاه سوریه را در این سازمان به ائتلاف ملی سوریه واگذار کرد.

در 21 آوریل، کنفرانس دوستان سوریه در استانبول برگزار شد و ایالات متحده 123 میلیون دلار اضافی را برای کمک به معارضان سوری طلب کرد. فردای آن روز، در 22 آوریل، جورج صبرا، زندانی سیاسی و عضو حزب کمونیسم، به عنوان رئیس ائتلاف ملی سوریه انتخاب شد. در سی ام آوریل، سید حسن نصرالله در سخنرانی تلویزیونی خود اعلام کرد که گروهش در سوریه به نفع بشار اسد وارد میدان شده است.

طبق گزارش های به دست آمده در 4 می، نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها (شبیحا) در این روز حدوداً 250 نفر را در بانیاس و بیدا به قتل رساندند که این کار مهاجرت مردم را از این شهر ها در برداشته است. فردای آن روز، در 5 می، اسرائیل اعلام کرد که نیروی هوایی این کشور یک محموله از موشک های زمین به زمین را که برای استفاده حزب الله بوده، هدف قرار داده است. در 7

ص: 72

می، دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل اعلام کرد 4 میلیون و دویست و پنجاه هزار سوری در کشور خودشان سرگردان هستند و هیچ پناهگاه امنی ندارند. در 11 می، بمب گذاری در دو ماشین در شهر ترک نشین ریحانلی در مرز سوریه و ترکیه بیش از 50 نفر را به کام مرگ کشاند. در 22 می، کنفرانس دوستان سوریه در عمان ظلم و ستم رژیم سوری را محکوم، و بر حمایت از ائتلاف ملی سوری تأکید کرد. درگیری ها در طرابلس دست کم جان 10 نفر را گرفت. در 25 می، سید حسن نصر الله، رهبر حزب الله، قول داد بشار اسد را تا شکست شورشیان سوری حمایت تسلیحاتی کند. در بیست وهفتم همین ماه، اتحادیه اروپا تحریم های تسلیحاتی را علیه شورشیان سوری پایان داد.

در پنجمین روز از ماه ژوئن، نیروهای سوری شهر قصیر را به کمک سربازان حزب الله بازپس گرفتند. در 7 ژوئن، سازمان ملل با اشاره به وخیم شدن سریع بحران در سوریه درخواست کمک بین المللی درباره سوریه را از 3 میلیارد دلار به 5 میلیارد دلار افزایش داد. در 12 ژوئن، طبق گزارش ها، شورشیان سنی به حتلا حمله کردند و حدوداً 60 شیعه را در این منطقه به قتل رساندند. فردای آن روز در 13 ژوئن کاخ سفید اعلام کرد که مقامات اطلاعات آمریکا مطمئن هستند که رژیم سوریه از سلاح های شیمیایی در سال گذشته استفاده کرده است و به دلیل این اقدام اوباما حمایت مستقیم تسلیحاتی از شورشیان را تصویب کرد. در 22 ژوئن، دوستان سوریه در دوحه با تأکید بر فراهم کردن ابزار و ادوات لازم برای شورشیان، از مبارزان کشور های ایران، عراق، و همچنین مبارزان حزب الله خواستند تا این کشور را ترک کنند.

در روز 6 جولای، یک زندانی سیاسی دیگر، به نام احمد جبرا، برای جانشینی جورج صبرا به عنوان رئیس ائتلاف ملی سوریه منصوب شد. در بیست وچهارمین روز از همین ماه، یک مقام اسرائیلی هشدار داد که سوریه در حال تبدیل شدن به یک مرکز جهانی جهاد در دنیاست. در 25 جولای، دبیر سازمان ملل اعلام کرد که بیشتر از صد هزار نفر در جنگ سوریه کشته شده اند. فردای آن روز در 26 ماه جولای، هیئت ائتلاف ملی سوریه در دیداری با اعضای شورای امنیت سازمان ملل به دنبال ضمانتی عملی بود که بشار اسد در دولت انتقالی نقشی ایفا نکند و از روسیه خواست تا حمایتش را از رژیم سوریه قطع کند. فردای آن روز نیروهای امنیتی در حمص مسجد

ص: 73

خالد بن ولید، سمبل مقاومت شورشیان، را بازپس گرفتند. در 30 جولای، دولت ایران با اختصاص اعتباری به مبلغ 3.6 میلیارد دلار به دولت سوریه کمک کرد تا نفت را از این کشور خریداری کند.

در چهارمین روز ماه آگوست، شورشی های سنی، شهر های علوی در شمال غربی سوریه را از آن خود کردند و طبق گزارش ها 200 نفر را به قتل رساندند. شورشی ها ادعا کردند که کشته شدگان، نیروهای امنیتی بودند. در حالی که به گفته ساکنان آن مناطق، کشته ها از شهروندان سوری بودند. در پانزدهم همین ماه بمب گذاری در یک ماشین در منطقه رویس در حومه شهر بیروت، در مقر حزب الله، دست کم بیست ویک نفر را به کام مرگ کشاند. در 18 آگوست، بازرسان سازمانِ بازدارندگیِ به کارگیری جنگ افزارهای شیمیایی سازمان ملل (OPCW-UN)، برای اثبات ادعای حملات شیمیایی دولت سوریه به این کشور سفر کردند. گروه های افراطی جهادی شهر های کردنشین را هدف قرار دادند. هزاران کرد مجبور به فرار به داخل عراق شدند. در بیست ویکم همین ماه در ساعت 20:30 دقیقه، هزاران پیام در رسانه های اجتماعی منتقل شد که در آن از یک حمله شیمیایی در دمشق سخن گفته شده بود. رسانه های غربی تصاویری از اجساد قربانی های گفته شده را پخش کردند. گروه های معترض، رژیم اسد را متهم به استفاده از گازهای مسموم کننده کردند. وزیر اطلاعات سوریه عمران الزوبی گفت که همه ادعاها در این زمینه نادرست و ساختگی است. در 23 آگوست، دو ماشین بمب گذاری شده در طرابلس دست کم موجب قتل 42 نفر شد. در بیست وششم این ماه، وزیر خارجه آمریکا، جان کری، رژیم سوریه را در استفاده انکارناپذیر از تسلیحات شیمیایی محکوم کرد. رژیم سوریه شورشیان را مسئول این حملات دانست و آنها را محکوم کرد. فردای آن روز، وزیر دفاع آمریکا، چاک هیگل، اعلام کرد که در صورتی که اوباما دستور حمله صادر کند، ایالات متحده آماده حمله به سوریه است. وی هدف این حمله خود را منع بشار اسد از استفاده بیشتر از سلاح های شیمیایی اعلام کرد. در 29 آگوست، پس از اینکه نخست وزیر بریتانیا، دیوید کامرون، درخواست واکنش نظامی به حمله شیمیایی کرد، مجلس انگلستان با رأی خود هرگونه حمله به سوریه را رد کرد. فردای آن روز، در 30 آگوست، کاخ سفید رژیم سوریه را به دلیل حمله شیمیایی که منجر به کشته شدن 1429 نفر در حومه شهر دمشق در

ص: 74

تاریخ 21 اگوست 2013 شده بود، محکوم کرد. انگیزه دولت سوریه از دید مقامات آمریکا حمله به حومه شهر دمشق و پاک سازی آن از نیروهای معترض و آغاز حملات به سمت پایتخت بود. به گفته پزشکان بدون مرز، سه بیمارستان نزدیک دمشق، 3600 بیمار را، که علائم سمی در آنها بود، تحت مداوا قرار دادند که 355 نفر از آنها بلافاصله فوت شدند. در آخرین روز این ماه اوباما از کنگره درخواست کرد که در واکنش به استفاده از تسلیحات شیمیایی در سوریه حمله نظامی به این کشور را تصویب کند.

در 2 سپتامبر، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه سوریه، اطلاعاتی را که وزارت اطلاعات آمریکا درباره حمله شیمیایی در سوریه به دست آورده بود گنگ و تأییدنشده خواند. در 4 سپتامبر، ولادیمیر پوتین در خصوص حمله احتمالی آمریکا به سوریه هشدار داد و گفت: «ما خودمان می دانیم در صورتی که تحولات در سوریه به سوی استفاده از نیروهای خارجی بینجامد چطور وارد عمل شویم و چگونه عمل کنیم». فردای آن روز، در 5 سپتامبر، بان کی مون در نشست گروه جی20 در سنت پترزبورگ اعلام کرد تلاش های کمک رسانی در مقابل بحران بشر در سوریه برابری نمی کند. در 9 سپتامبر روسیه پیشنهاد داد که سوریه عامل های شیمیایی خود را تحت نظارت بین الملل قرار دهد و به مرور زمان آنها را نابود کند تا از حمله آمریکا جلوگیری شود. وزیر خارجه سوریه، ولید معلم، گفت دولتش از طرح روسیه استقبال می کند. در 10 سپتامبر، اوباما اعلام کرد که او از کنگره این دولت خواست تا رأی مربوط به استفاده از نیروهای نظامی علیه سوریه را به دلیل روی کار بودن مسیر مذاکرات، به تعویق بیندازد. در 14 سپتامبر، روسیه و آمریکا توافق کردند انبار تسلیحات شیمیایی سوریه را تحت کنترل بین المللی قرار دهند و این تسلیحات را تا میانه سال 2014 به طور کامل نابود کنند. اوباما گفت که آمریکا آماده هرگونه اقدام در صورت شکست این توافق است. در 16 سپتامبر، سازمان ملل گزارشی را صادر کرد که در آن تأیید شده بود که طبق شواهد صحیح و قانع کننده، در 21 آگوست 2013، موشک های زمین به زمین که به ویروس سارین مسلح بود، از مواضع تحت کنترل رژیم در عین ترما، معضیه، زملکا و غوطه اطراف دمشق، شلیک شده بود. در 24 سپتامبر، اوباما با اعلام 339 میلیون دلار کمک انسان دوستانه برای سوریه جمع این کمک ها را به 1.4 میلیارد دلار رساند. 25 سپتامبر، 13 فرقه شورشی اسلام گرا، ائتلاف ملی سوریه را

ص: 75

فاقد صلاحیت دانستند و از جبهه معترضان خواستند در چارچوب اسلامی با هم هم پیمان شوند. در 27 سپتامبر، شورای امنیت سازمان ملل متفق القول قطع نامه این شورا را مبنی بر مجبور کردن رژیم سوریه در از کار انداختن و از بین بردن انبار سلاح های شیمیایی این کشور، تصویب کرد.

در نخستین روز ماه اکتبر، بازرسان سازمانِ ممانعت و جلوگیری از سلاح های شیمیایی (OPCW-UN) برای بازرسی روند از کار انداختن انبار سلاح های شیمیایی سوریه وارد دمشق شدند. در آخرین روز این ماه، در 31 اکتبر، بازرسان سازمانِ ممانعت و جلوگیری از سلاح های شیمیایی در گزارشی اعلام کردند که رژیم سوریه تسلیحات تولید سلاح های شیمیایی خود را غیرفعال کرده است.

در 19 نوامبر، دو عملیات انتحاری در سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت دست کم بیست وسه نفر را به کام مرگ کشاند. در 23 نوامبر، نیروهای جبهه اسلام­گرای النصره تأسیسات نفت سوریه را در دیرالزور تحت کنترل خود درآوردند.

در دومین روز از ماه دسامبر، کمیسر عالی سازمان ملل در حوزه حقوق بشر، نوی پیلی، اعلام کرد که یک تیم حقیقت یاب شواهد مستدلی از جنایات جنگی رژیم سوریه ثبت کرده است.

سال 2014

در 5 ژانویه این سال، ائتلاف ملی سوریه احمد جبرا را دوباره به سمت رئیس این ائتلاف برگزید. در 7 ژانویه، دفتر کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرد که به دلیل دشواری ها در تأیید منابع اطلاعات در سوریه، این دفتر به روزرسانی اتفاقات سوریه را به حال تعلیق درآورد. در 21 ژانویه، گاردین و سی. ان. ان. در گزارشی اعلام کردند که به گفته وکلای بین المللی، رژیم سوریه متهم به کشتار سازمان یافته هزار نفر بازداشت شده مناقشه این کشور است. بر طبق این گزارش، شواهد موجود رژیم سوریه را به دلیل جنایات ضد حقوق بشر متهم می کند. از 22 ژانویه تا 31 ژانویه، دبیر کل سازمان ملل بان کی مون نخستین دور از دومین نشست گفت وگو های صلح در ژنو را تشکیل داد که در آن دولت سوریه و ائتلاف ملی سوریه شرکت داشتند. اخضر ابراهیمی پس از این نشست اعلام کرد که هیچ پیشرفتی به سوی توافق سیاسی یا ارسال کمک بشردوستانه نداشتیم و اختلافات بسیاری بین طرفین باقی مانده است.

ص: 76

از روز اول تا پنجم ماه فوریه 2014، بمب های بشکه ای رهاشده به دست نیروهای امنیتی دست کم 246 تن از شهروندان شهر حلب را کشت. در 4 فوریه، جیمز کلپر اعلام کرد که بشار اسد ماندن خود را در قدرت تقویت کرده است و سوریه در معرض خطر بن بست طولانی مدت قرار دارد. زیرا هیچ کدام از طرفین در جنگ سوریه نمی توانند به پیروزی نظامی برسند. از 10 تا 15 فوریه، دومین دور از گفت وگو های صلح ژنو 2 برگزار شد. نمایندگان دولت سوری و معترضان نتوانستند بر سر طرح پیشنهادی توافق کنند. فرستاده ویژه سازمان ملل در امور سوریه، اخضر ابراهیمی، از مردم سوریه به دلیل روند کند پیشرفت در گفت وگوها عذرخواهی کرد. در 16 فوریه، عبدالله البشر النعیمی، جانشین سلیم ادریس، به عنوان فرمانده ارتش آزاد سوریه انتخاب شد. در 22 فوریه، شورای امنیت سازمان ملل قطع نامه این شورا را تصویب کرد که بر اساس آن از طرفین می خواست به حملات علیه شهروندان سوری پایان دهند و زمینه ارسال کمک های بشردوستانه به مردم را فراهم کنند. بر طبق این قطع نامه، هر نوع خشونت باید پایان یابد و عملیات های تروریستی گروهک القاعده محکوم می شود. در 22 مارس، نیروهای ارتش ترکیه یک جت سوری را که به فضای هوایی این کشور تعرض کرده بود، هدف قرار دادند و سرنگون کردند.

در نخستین روز ماه می، کمیسر عالی سازمان ملل با انتشار گزارشی گفت که در پایان سال 2013، 2.3 میلیون پناهنده سوری، در ترکیه (560,129)، عراق (212,181)، اردن (576,354)، لبنان (858,641)، و مصر (131,707) پناه جو شدند. 18 درصد از پناهندگان در 30 کمپ کمک رسانی پناهندگان سازمان ملل، واقع در ترکیه و عراق، زندگی می کنند.

فهرست گروه های درگیر در جنگ داخلی سوریه(1)

جبهه دولت سوریه و متحدان

نام

رهبر

تاریخ ورود به جنگ

تعداد نیرو

توضیحات

ایدئولوژی

نیروهای

دولتی اعم از نیروهای مسلح،گارد دفاع ملی و تشکیلات بعث

بشار

اسد

مارس

2011

187,000

نیروهای

نظامی دولت

سکولاریسم

بعثی

ص: 77


1- . منبع این قسمت سایت ویکی پدیای انگلیسی است. منبع جامع دیگری در این زمینه یافت نشد. http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_armed_groups_in_the_Syrian_Civil_War

گارد

دفاع ملی

بشار

اسد

2013

60,000

نیروهای

ضد شورش دولت

سکولاریسم

شبه

نظامیان لبنانی

حزب

الله

سیدحسن

نصرالله

2012

2,000

گروه

نظامی که در لبنان فعالیت دارد.

ایدئولوژی

حزب الله

شبه

نظامیان عراقی

لواء

ابوالفضل العباس

ابوعجیب

2012

10,000

نیروهای

نظامی شیعه که به دلیل بی حرمتی مخالفان به مراقد شیعیان تشکیل شد و در اطراف

دمشق مستقر هستند.

اسلام

شیعی

عصایب

اهل الحق

اکرم

الکعبی

2012

دسته

ای از شیعیان عراقی که در اطراف حلب مستقر هستند.

اسلام

شیعی

کتائب

حزب الله

2012

یک

گروه شبه نظامی شیعه عراقی

اسلام

شیعی

سپاه

بدر

2012

یک

گروه شبه نظامی شیعه عراقی

اسلام

شیعی

شبه نظامیان پان عربیسم

گارد

ملی عرب

2013

1,000+

گروه های

پان عربیسم که از کشورهای مختلف عرب تشکیل یافته

سکولاریسم

پان عربیسم

ص: 78

کمیته عالی کرد و متحدان

نام

رهبر

تاریخ

ورود به جنگ

تعداد

نیرو

توضیحات

ایدئولوژی

حزب

اتحاد دموکرات (PYD)

سالم

مسلم محمد

2012

15,000–40,000

حزب

سیاسی کرد که در کمیته عالی می باشد.

سوسیالیزم

دموکرات کردی و ملی گرایی خودمختار کردی

جبهه

الاکراد

حاجی

احمد کردی

2012

7,000

تشکیلات

ارتش آزاد سابق سوریه

حامی

حقوق کردنشینان در مقابل دولت سوریه

شورای

ملی کرد (KNC)

فیصل

یوسف

2012

1,500

ائتلاف

گروه های معترض کوچک کرد در کمیته عالی

ناسیونالیسم

کرد

خودمختاری

کرد

لیبرال دموکراسی

ائتلاف ملی سوریه، دسته های مرتبط با القاعده و متحدان

نام

رهبر

تاریخ

ورود به جنگ

تعداد

نیرو

توضیحات

ایدئولوژی

جبهه

اسلامی

احمد

عیسی بن زکریا الشیخ

نوامبر

2013

45,000

به

وجود آورنده گروه های شورشی اصلی

سلفیه

سنّی اسلام گرا

ارتش

آزاد سوریه

عبد

الإله البشیر

جولای

2011

40,000

گروه

اصلی معارض. که در آغاز چتری برای نیروهای جداشده از ارتش سوریه بود و بعدها شکل

سازمانی گرفت.

متعدد

و بیشتر اسلام گرا

ص: 79

جبهة

النصره

ابومحمد

الجولانی

ژانویه

2012

7,000–15,000

این

گروه توسط آمریکا از گروه های تروریستی به حساب می آید.

تحت

بیعت القاعده

اسلام

سنی

سلفیه

جهادی

بنیادگرای

اسلامی

اتحاد

اسلامی اجناد الشام

محمد

ابوفاتح

دسامبر

2013

15,000

به

وجود آورنده گروه های شورشی در دمشق

اسلام

گرا

أصالة

و التنویة

خالد

الحمد

نوامبر

2012

13,000

اسلام

گرا

ارتش

مجاهدین

ژانویه

2014

≈5,000

گروهی

از شورشی های اسلام گرای منطقه حلب که برای مبارزه با داعش تشکیل شده اند.

اسلام

گرا

جبهه

انصار الدین

25 جولای 2014

به

وجود آورنده گروه های مستقل جهادی در سوریه

جیش

الشام

18 فوریه 2014

به

وجود آورنده گروه های شورشی منطقه ادلیب

اسلام

گرا

ثغور

العز

ثغر

الجهاد

فوریه

2013

سپاه

شام

منظر

سراس

10 مارس 2014

اتحادی

از نوزده گروه مختلف

دموکراسی

اسلامی

جند

الاقصی

خلافت اسلامی

نام

رهبر

سال

ورود به جنگ

تعداد

نفرات

توضیحات

ایدئولوژی

خلافت

اسلامی عراق و شام

ابوبکر

البغدادی

آوریل

2013

حدود

000/50 نفر

شاخه

سابق القاعده در عراق که خلافت اسلامی را برپا کرده و در حال حاضر با بیشتر

گروههای معارض، دولت سوریه و شبه نظامیان کرد در جنگ می باشد.

این

گروه از سوی آمریکا و کشورهای دیگر تروریستی محسوب می شود.

اسلام

گرای سنی

سلفیه

جهادی خلیفه ای

ص: 80

خلافت

اسلامی عراق و شام

ابوبکر

البغدادی

آوریل

2013

حدود

000/50 نفر

شاخه

سابق القاعده در عراق که خلافت اسلامی را برپا کرده و در حال حاضر با بیشتر

گروههای معارض، دولت سوریه و شبه نظامیان کرد در جنگ می باشد.

این

گروه از سوی آمریکا و کشورهای دیگر تروریستی محسوب می شود.

اسلام

گرای سنی

سلفیه

جهادی خلیفه ای

لیست گروه های شرکت کننده در جنگ سوریه به تفکیک جناح از سال2011 تاکنون

لیست گروه های شرکت کننده در جنگ سوریه به تفکیک جناح از سال2011 تاکنون(1)

دولت

سوریه و متحدانش

نیروهای

مخالف دولت و متحدانش

دولت

خودمختار کرد و متحدانش

نیروهای

مسلح دولتی سوریه

· نیروهای مسلح سوری

· نیروی دفاع

o جیش الشعبی

o ثغور الصحراء

گروه

های مسلح متحد

· لواء ابوالفضل العباس

· سپاه بدر

· دسته حیدر الکرار

· تشکیلات روز موعود

· حزب الله

PFLP–GC

· حزب ملی گرای سوسیالیست سوریه

· جیش الموحدین

· ارتش آزادی خواه فلسطین

· جبهه مقاومت سوریه

· کتائب حزب الله

· تشکیلات حزب بعث

· فتح الانتفاضه

· لواء القدس

· حزب دموکراتیک عرب

· حوثی ها

· کمیته های مردمی ( از سال2012)

· گارد ملی گرای عرب

· لواء ذوالفقار

· وعد الصادق

· تیره البری

· شبه نظامیان قبیله طی

· شبه نظامیان قبیله الجهش

·

ایران

· سپاه قدس

حمایت

تسلیحاتی

·

روسیه

·

عراق

· ایران

خلافت

اسلامی عراق و شام (داعش)

ائتلاف

ملی سوریه ونیروهای مسلح

· ارتش آزاد سوریه

o جبهه انقلاب سوریه

o جنبش حزم

گروه

های مسلح متحد

· جبهه اسلامی

· جبهه النصره لأهل الشام

o گروه خراسان

· جیش المجاهدین

· الاتحاد الإسلامی لأجناد الشام

· انصار الدین

· غرباء الشام]

· جند الشام (گروه لبنانی)

· کتائب عبدالله عزام

· فتح الاسلام

· انصار الاسلام

· تحالف المهاجرین والأنصار

· حزب اسلامی ترکستان

· اخوان المسلمین سوریه

· اصالة و التنویة

· اتحاد سوریه آزاد

· جنود الشام

· جیش السنة و الجماعة

· دادگاه شریعت دیرالزور

· دسته القاکا

· شورای انقلاب

· توافیق

· فجر الاسلام

· کتیبات الطالبان کرد

· لواء التوحید والجهاد

· لواء العصیفا

· دسته انصار الخلیفة

· فرقه آزادی خواه مردمی

· حرکت نورالدین زنکی

· فیلق الشام

· هیئة دروع الثورة

· ألویة الفرقان

· گروه یگانه و تنها

· کتائب شمس الشمال

· نهروان الشام

· حمایت های تسلیحاتی

·

قطر

·

عربستان سعودی

·

ترکیه

·

آمریکا

·

لیبی

کمک

های غیر نظامی

·

بریتانیا

·

فرانسه

دولت

خودمختار کرد

· وحدات حمایة الشعب (YPG)

· آسایش

· جبهة الأکراد (لواء جبهة الأکراد لنصرة

شعبنا السوری)

· شبه نظامیان شمّر

· شبه نظامیان قبیله شربیّة

· شبه نظامیان قبیله زبید

· حزب متحد کرد(Yekîtî)

حزب

متحد سریانی

· شورای نظامی سریانی (المجلس العسکری

السریانی السوری)(MFS)

· سوتورو

· حمایت های تسلیحاتی

· دولت منطقه ای کردستان

o حزب دموکراتیک کردستان

o اتحاد میهن پرست کردستان

کمک

های غیر نظامی

· حزب کارگران کردستان

ص: 81


1- . همان

نیروهای

مسلح دولتی سوریه

· نیروهای مسلح سوری

· نیروی دفاع

o جیش الشعبی

o ثغور الصحراء

گروه

های مسلح متحد

· لواء ابوالفضل العباس

· سپاه بدر

· دسته حیدر الکرار

· تشکیلات روز موعود

· حزب الله

PFLP–GC

· حزب ملی گرای سوسیالیست سوریه

· جیش الموحدین

· ارتش آزادی خواه فلسطین

· جبهه مقاومت سوریه

· کتائب حزب الله

· تشکیلات حزب بعث

· فتح الانتفاضه

· لواء القدس

· حزب دموکراتیک عرب

· حوثی ها

· کمیته های مردمی ( از سال2012)

· گارد ملی گرای عرب

· لواء ذوالفقار

· وعد الصادق

· تیره البری

· شبه نظامیان قبیله طی

· شبه نظامیان قبیله الجهش

·

ایران

· سپاه قدس

حمایت

تسلیحاتی

·

روسیه

·

عراق

· ایران

خلافت

اسلامی عراق و شام (داعش)

ائتلاف

ملی سوریه ونیروهای مسلح

· ارتش آزاد سوریه

o جبهه انقلاب سوریه

o جنبش حزم

گروه

های مسلح متحد

· جبهه اسلامی

· جبهه النصره لأهل الشام

o گروه خراسان

· جیش المجاهدین

· الاتحاد الإسلامی لأجناد الشام

· انصار الدین

· غرباء الشام]

· جند الشام (گروه لبنانی)

· کتائب عبدالله عزام

· فتح الاسلام

· انصار الاسلام

· تحالف المهاجرین والأنصار

· حزب اسلامی ترکستان

· اخوان المسلمین سوریه

· اصالة و التنویة

· اتحاد سوریه آزاد

· جنود الشام

· جیش السنة و الجماعة

· دادگاه شریعت دیرالزور

· دسته القاکا

· شورای انقلاب

· توافیق

· فجر الاسلام

· کتیبات الطالبان کرد

· لواء التوحید والجهاد

· لواء العصیفا

· دسته انصار الخلیفة

· فرقه آزادی خواه مردمی

· حرکت نورالدین زنکی

· فیلق الشام

· هیئة دروع الثورة

· ألویة الفرقان

· گروه یگانه و تنها

· کتائب شمس الشمال

· نهروان الشام

· حمایت های تسلیحاتی

·

قطر

·

عربستان سعودی

·

ترکیه

·

آمریکا

·

لیبی

کمک

های غیر نظامی

·

بریتانیا

·

فرانسه

دولت

خودمختار کرد

· وحدات حمایة الشعب (YPG)

· آسایش

· جبهة الأکراد (لواء جبهة الأکراد لنصرة

شعبنا السوری)

· شبه نظامیان شمّر

· شبه نظامیان قبیله شربیّة

· شبه نظامیان قبیله زبید

· حزب متحد کرد(Yekîtî)

حزب

متحد سریانی

· شورای نظامی سریانی (المجلس العسکری

السریانی السوری)(MFS)

· سوتورو

· حمایت های تسلیحاتی

· دولت منطقه ای کردستان

o حزب دموکراتیک کردستان

o اتحاد میهن پرست کردستان

کمک

های غیر نظامی

· حزب کارگران کردستان

ص: 82

پناهندگان به دیگر کشورها

شمار پناهندگان سوری به دیگر کشورها

شمار پناهندگان سوری به دیگر کشورها(1)

این آمار را کمیسیون کمک های بشردوستانه اتحادیه اروپا (ECHO) بر اساس گزارش کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) تهیه کرده است. طبق این آمار، تعداد افرادی که بر اثر این بحران در سوریه نیازمند کمک هستند، حدود ده میلیون و هشتصد هزار نفر اعلام شده است. از این تعداد چهار میلیون و ششصد هزار نفر در مناطقی هستند که دسترسی به آنها دشوار است و 241 هزار نفر هم در مناطق محاصره شده قرار دارند.

تعداد افرادی که در داخل کشور، بدون سرپناه امن هستند، شش میلیون و چهارصد و پنجاه هزار نفر اعلام شده است که سه سازمان مردم نهاد بین المللی (NGO)، ارگان های تحت اشراف سازمان ملل (UNAgencies) و دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل (UNOCHA) آن را تأیید کرده اند. پنجاه درصد این بی سرپناه ها را کودکان تشکیل می دهند.

آمار کل آوارگان در خارج کشور 3.014.675 است.

لیست کشورهای پذیرای آوارگان(2)

ص: 83


1- . سایت کمیسیون اتحادیه اروپا: http://ec.europa.eu/echo/files/aid/countries/factsheets/syria_en.pdf
2- . همان.

کمک های مالی

کمک های دفتر هماهنگ کننده امور بشردوستانه سازمان ملل(1)

دفتر هماهنگ کننده امور بشردوستانه سازمان ملل (OCHA) تحت پروژه ای به نام صندوق اضطراری کمک به سوریه یا ERF منابع خود را برای ارسال به همتایان مددرسان خود، برای واکنش به بحران کنونی سوریه، جمع آوری کرد و فعالیت های بشردوستانه خود را در داخل و خارج از سوریه و همچنین در کشورهای همسایه آن آغاز کرد. از زمان تشکیل این صندوق در مارس 2012 میلادی، ERF هشتاد و یک میلیون دلار برای کمک رسانی دریافت کرده است که از این مقدار، تا اوایل سپتامبر 2014، ERF هفتاد و سه میلیون دلار را برای 209 طرح بشردوستانه در سوریه، عراق، اردن، لبنان و مصر اختصاص داده است.

دسته بندی بر اساس سازمان ها

209 پروژه ای که برای آنها 73 میلیون دلار اختصاص یافته است.

ص: 84


1- . سایت دفتر هماهنگی کننده امور بشردوستانه سازمان ملل (OCHA) به آدرس: www.UNOCHA.com

دسته بندی بر اساس بخش های اختصاص یافته

دسته بندی کشورهای کمک کننده

ص: 85

سایت اتحادیه اروپا

سایت اتحادیه اروپا(1)

طبق گزارش کمیسیون اتحادیه اروپا، کمیسون اروپا و اعضای آن، از ابتدای شکل گیری شورش ها تا ماه سپتامبر 2014، نزدیک به دو میلیارد یورو کمک کرده اند.

کشورهای کمک کننده و میزان کمک مالی از مارس 2011 تا سپتامبر 2014 به یورو

اتریش

8.175.000

بلژیک

18.435.898

بلغارستان

295.874

کرواسی

165.403

جمهوری چک

2.539.945

دانمارک

66.706.228

استونی

1.159.806

فرانسه

45.547.521

فنلاند

28.318.922

آلمان

325.232.503

یونان

200.000

مجارستان

504.653

ایرلند

29.600.000

ایتالیا

38.216.928

لتونی

93.000

لیتوانی

34.754

لوگزامبورگ

13.268.097

مالت

75.000

هلند

73.002.401

لهستان

3.285.527

پرتقال

160.000

رومانی

379.780

اسلواکی

190.000

اسلوونی

150.000

اسپانیا

16.877.533

سوئد

67.197.225

انگلیس

579.069.993

جمع همه اعضای اتحادیه اروپا

1.318.881.622

اتحادیه اروپا

615.000.000

جمع اتحادیه و اعضای اتحادیه

1.933.881.622

آمار کشته شدگان جنگ تا 15/9/2014 به تفکیک ماه

آمار کشته شدگان در این بخش از سه سایت مهم سوری، که مخالف دولت سوریه هستند، جمع آوری شده است:

1. VDC: مرکز التوثیق الانتهاکات فی سوریا

این سایت تحت نظر ارتش آزاد سوریه است و یکی از منابع موثق کمیسر عالی حقوق بشر در امور پناهندگان سوریه به شمار می­رود. این مرکز سی نفر شخص فعال در حوزه اخبار کشته شدگان در مناطق مختلف سوریه به کار گرفته است و بنا بر ادعای خود، منابع بسیار موثقی در آمار

ص: 86


1- . سایت کمیسیون اتحادیه اروپا http://ec.europa.eu/echo/files/aid/countries/factsheets/syria_en.pdf

کشته شدگان دارد. در آماری که این مرکز ارائه کرده، هم کشته شدگان دولت سوریه و هم کشته شدگان مخالف دولت به تفکیک ارائه شده است. به همین دلیل در این پژوهش این دو آمار جداگانه ذکر شده است تا محققان با جزئیات بیشتری این آمار را مشاهده کنند.

2. CSR-SY: المرکز السوری للابحاث و البحوث

یک سازمان مستقل و غیردولتی که در زمینه خدمات پیشنهاددهی درباره مطالعات جنگ سوریه در بحران سوریه فعالیت دارد. این سازمان متشکل از شبکه ای از گزارش گران است که در داخل و خارج سوریه اخبار را جمع می کنند. آماری که این مرکز ارائه کرده، محدود به کشته شدگان نیروهای مخالف دولتی و شهروندان غیرنظامی است و شامل کشته شدگان دولت سوریه نمی شود.

3. S.H: SYRIANSHUHADA: الهیئة العامة للثورة السوریة

این سایت متعلق به گروهی است که خود را نهاد مردمی انقلاب سوریه معرفی کرده است. آماری که این مرکز ارائه کرده، محدود به کشته شدگان نیروهای مخالف دولتی و شهروندان غیرنظامی است و شامل کشته شدگان دولت سوریه نمی شود.

سال 2011

ص: 87

سال 2012

سال 2013

ص: 88

سال 2014

آمار کشته های جنگ سوریه به تفکیک شهرها(1)

ص: 89


1- . منبع این گزارش، سایت هایSYRIANSHUHADA.COM تا تاریخ 15/9/2014وSCR-SY.org تا تاریخ22/9/2014 و سایت VDC تا تاریخ 25/9/2014است.

مجموع آمار کشته شدگان

آمار کشته های جنگ سوریه به تفکیک جنسیت

آمار کشته های جنگ سوریه به تفکیک جنسیت(1)

ص: 90


1- . منبع این گزارش سایت VDC: مرکز التوثیق الإنتهاکات فی سوریا است.

آمار کشته های جنگ سوریه به تفکیک ملیت

آمار کشته های جنگ سوریه به تفکیک ملیت(1)

آمار جنگ سوریه به تفکیک نوع قتل

آمار جنگ سوریه به تفکیک نوع قتل(2)

(این آمار مربوط به نیروهای مخالفان است)

آمار کشته شدگان نظامی و غیرنظامی

آمار کشته شدگان نظامی و غیرنظامی(3)

طبق اعلام سایت آماری SyrianShuhada، تعداد کل کشته شدگان تا تاریخ 15/9/2014، 115,799 اعلام شده است که از این تعداد 90,367 نفر غیرنظامی و 25,432 نفر نظامی هستند.

ص: 91


1- . منبع این گزارش سایت SYRIANSHUHADA است و خبرگزاری فارس به نقل از جریان" سلفی جهادی اردن" http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921003000020sthash.iNUpVBOM.dpuf
2- . منابع این گزارش، دو سایت VDC و سایت SYRIANSHUHADA می باشد.
3- . منبع: سایت SyrianShuhada

البته این آمار نیروهای نظامی دولت سوریه را شامل نمی شود. چون طبق اعلام سایت منبع، آماری در این زمینه نداشته است.

آمار کشته های جنگ در سایت های غیر آماری

سایت های آماری مربوط به کشته شدگان عموماً مربوط به مخالفان دولت است. زیرا دولت سوریه آماری ارائه نکرده است و صرفاً در مواقع خاص، مراکز خبری نزدیک به دولت، فقط آماری حدودی از تعدادی کشته اعلام می کنند که قابلیت ارجاع یا استناد ندارد. منابع خبری موافق دولت سوریه مانند خبرگزاری های العالم، المنار، فارس و ... به صورت آماری مطلبی ارائه نکرده اند. سایت های نسبتاً بی طرف نیز آماری اعلام نکرده اند. همچنین سازمان ملل در ماه ژانویه اعلام کرد به روزرسانی آمار مربوط به کشته های جنگ سوریه را به علت شرایط موجود این کشور و دقیق نبودن آمارهای موجود، متوقف کرده است. طبق اعلام سایت دیلی استار، سازمان ملل تا ماه جولای 2013 آمار کشته ها را حدود یکصدهزار نفر معرفی کرده بود(1) (البته این مرکز آمار خود را بر اساس سایت های مختلفی که به جمع آوری نام کشته ها اختصاص می دادند و تماماً از مراکز مخالف دولت سوریه به شمار می رفتند، به دست آورده بود).

با وجود این، برخی سایت ها هستند که در زمان های خاص مقدار کل کشته شدگان را تا آن تاریخ بیان کرده اند. با جست وجو در پایگاه های مختلف و منابع گوناگون این مطالب از سایت های مختلف به دست آمد که به ترتیب زمانی در ادامه ذکر می شود:

آمار سایت مک کارتی در 3 ژوئن 2013(2)

این مرکز آمار خود را بر اساس تلفن خود به مرکز دیده بان حقوق بشر سوریه از شخصی به نام رامی عبدالرحمن اعلام کرده است.

این سایت کل کشته های جنگ را 96431 نفر دانسته است. از این تعداد 24617 نفر نیروهای امنیتی دولت، 17031 نفر نیروهای شبه نظامی حامی دولت، و 35479 نفر مردم

ص: 92


1- . سایت دیلی استار، به آدرس: http://www.dailystar.com.lb/News/Middle-East/2014/May-20/257084-death-toll-reaches-new-grim-milestone.ashxaxzz3EW19e5Ev
2- . سایت مک کارتی به آدرس: http://www.mcclatchydc.com/assad-backers-reportedly-make.html/192881/03/06/2013

غیرنظامی هستند. همچنین 16699 نفر نیروهای ضددولتی هستند که از این تعداد 12615 نفر مردمی بودند که علیه دولت بشار اسد سلاح به دست گرفته بودند و 1965 نفر از شورشیان و 2119 نفر نیروهای غیرسوری هستند. همچنین 2460 نفر به عنوان نیروهای نظامی با هویت نامعلوم ثبت شده اند.

آمار گزارش دیده بان حقوق بشر در جولای 2013

در این روز تعداد کشته شدگان جنگ سوریه 146065 نفر گزارش شد که از این تعداد حدود 36 هزار نفر از مخالفان دولت سوریه و بیش از 56 هزار نفر از نیروهای حامی دولت سوریه بودند که شامل 332 عضو حزب الله لبنان و 459 نفر از سایر کشورها اعلام شد.

آمار دیده بان حقوق بشر در 1 آوریل 2014(1)

در نخستین روز ماه آوریل 2014 این آمار از سوی دیده بان حقوق بشر اعلام شد. از مجموع کشته شدگان که 150344 نفر بودند، 51212 نفر غیرنظامی که از این تعداد، 7985 نفر کودک و 5266 نفر زن بالای 18 سال است. همچنین 58480 نفر از کشته شدگان، نیروهای مسلح طرفدار دولت اعلام شد که از آنها، 35601 نفر نظامیان دولتی، 21910 نفر شبه نظامیان حامی دولت، 364 نفر از نظامیان حزب الله لبنان و 605 نفر شبه نظامیان شیعی غیرسوری اعلام شد. تعداد کشته های نظامیان مخالفان دولت نیز 37781 نفر اعلام شد. همچنین 2871 نفر نظامی کشته شده بودند که معلوم نشد از کدام گروه ها هستند.

آمار کمیسر ارشد حقوق بشر ناوی پیلای در 22 آگوست 2014 در بازه زمانی مارس 2011 تا پایان آوریل 2014(2)

طبق این آمار، که ناوی پیلای اعلام کرد، تعداد کل کشته ها 191 هزار و 369 نفر بود که این آمار می تواند کمتر از برآوردهای دقیق تر باشد.

حومه دمشق: 39 هزار و 393 نفر

ص: 93


1- . سایت دیده بان حقوق بشر در سوریه (المرصد السوری لحقوق الانسان).
2- . خبرگزاری رویترز به نقل از سازمان ملل.

حلب: 31 هزار و 932 نفر

ادلب: 20 هزار و 40 نفر

درعا: 18 هزار و 539 قربانی

حما: 14 هزار و 690 نفر

حمص: 28 هزار و 186 نفر

بیش از 85 درصد کشته ها، مرد هستند؛ سازمان ملل نمی تواند آماری تفکیکی از نظامیان و غیرنظامیان کشته شده داشته باشد. 8 هزار و 803 نفر از کشته شدگان جنگ سوریه کودک هستند که 2 هزار و 165 نفر از آنها را کودکان زیر 10 سال تشکیل می دهند.

آمار سایت دیلی استار در 20 می 2014(1)

این سایت منبع آمار خود را مرکز دیده بان حقوق بشر سوریه مشخص کرده است و تاریخ آن را روز قبل، یعنی 19 می، گفته است. این سایت تعداد کل کشته ها را 162402 نفر معرفی کرد که از این تعداد شمار غیرنظامیان 53978 بودند که شامل 8607 نفر کودک و 5586 نفر زن می شود. نیروهای نظامی کشته شده دولتی 37685 نفر بودند و شبه نظامیان حامی دولت 25147 نفر اعلام شد که شامل 438 نفر شبه نظامیان حزب الله و 1224 نفر شیعیان غیرسوری و شبه نظامیان فلسطینی می شود. همچنین نیروهای کشته شده سوری مخالف دولت 26858 نفر اعلام شدند و نیروهای کشته شده غیرسوری مخالف دولت 13529 نفر بودند. همچنین طبق آمار این سایت، 2314 نفر از کشته شدگان، سربازان سوری بودند که در مقابل دولت سوریه جنگیدند. 2891 نفر نیز نیروهایی بودند که معلوم نبود از کدام جناح هستند.

ص: 94


1- . سایت دیلی استار به آدرس: http://www.dailystar.com.lb/News/Middle-East/2014/May-20/257084-death-toll-reaches-new-grim-milestone.ashxaxzz3EW19e5Ev

تعداد خارجی های شرکت کننده در جنگ

غربی های شرکت کننده در گروه مخالفان(1)

شبکه تلویزیونی یورونیوز به نقل از دولت انگلیس اعلام کرد که طی دو سال گذشته این مقدار از تبعه های غربی در جنگ سوریه شرکت کرده اند: 400 تا 500 انگلیسی؛ 900 فرانسوی؛ 500 بلژیکی؛ بیش از 400 آلمانی؛ 200 هلندی؛ حدود 100 آمریکایی.

در مجموع حدود 20 هزار خارجی از 70 کشور جهان در این جنگ در صف مخالفان دولتی قرار داشته اند.

بخش دوم: اقدامات تکفیریون در عراق

گروه بعثی - تکفیری داعش در آغاز نامی نداشت، تا اینکه ابو انس الشامی به ابومصعب زرقاوی، سرکرده این گروه، پیشنهاد داد برای این گروه نامی انتخاب شود تا بعثی ها عملیات آنها را به نام خود ثبت نکنند. در 2004 ابومصعب زرقاوی با اسامه بن لادن، سرکرده سابق تشکیلات القاعده، بیعت کرد و نام گروهش به «تنظیم قاعدة الجهاد فی بلاد الرافدین» تغییر یافت. این گروه تروریستی با انتشار فیلمی در اینترنت از اعدام ها و بریدن سرها، مشهور شد. سپس این گروه با هفت گروه تروریستی دیگر در عراق ائتلاف کرد و تشکیلات جدیدی را با عنوان «مجلس شورای مجاهدین در عراق» به وجود آورد. تشکیلات جدید در 15 ژانویه 2006 تأسیس شد و عبدالله رشید بغدادی ریاست آن را بر عهده گرفت، به صورتی که پس از آن همه بیانیه ها و فیلم ها با عنوان همین گروه جدید منتشر می شد.

هفت گروه تروریستی مذکور عبارت اند از: جیش الطائفه، المنصوره، سرایا أنْصار التّوحید، سرایا الجهاد الاسلامی، سرایا الغرباء، کتائب الأهوال، جیش أهل السنة والجماعه. آنها مدعی بودند که هدفشان اداره جنگ با اشغالگران آمریکایی و مزدوران مرتد است.

در ژوئن 2006 و پس از هلاکت زرقاوی به دست نیروهای اشغالگر آمریکایی در عراق، این گروه ابوحمزه المهاجر را به عنوان رئیس بعدی خود معرفی کرد. اما یک ماه بعد، یعنی در نیمه های اکتبر 2006، ابوحمزه المهاجر در بیانیه ای اعلام کرد که مجلس شورای مجاهدین منحل و گروه

ص: 95


1- . به گزارش جام جم آنلاین، به نقل از پایگاه خبری دی پرس.

دیگری با عنوان «دولت اسلامی عراق» به ریاست ابوعمر بغدادی تشکیل شد. ابوحمزه المهاجر نیز معاونت وی را بر عهده گرفت. بدین ترتیب تشکیل گروه تروریستی داعش در همین جا پایه گذاری شد.

نیروهای آمریکایی، در آوریل 2010، بغدادی و معاونش، المهاجر، را به قتل رساندند و به همین دلیل ابوبکر بغدادی به عنوان رئیس جایگزین معرفی شد. در سال های 2006 تا 2010، 34 تن از سران ارشد این گروه تروریستی به هلاکت رسیده یا دستگیر شدند.

پس از پایان مهلت آمریکا، طبق توافق نامه این کشور با بغداد، و خروج اشغالگران از عراق در سال 2011، این گروه تروریستی به حملات وحشیانه و بمب گذاری ها در مناطق مختلف به ویژه بغداد شدت بخشید، و هزاران نفر از اقشار مختلف مردم عراق را به قتل رساند. در حالی که ابوبکر بغدادی تا زمان حضور اشغالگران در عراق زندانی آمریکایی ها بود، آمریکا 10 میلیون دلار برای زنده یا مرده وی جایزه تعیین کرد.

در آوریل 2013، ابوبکر بغدادی در یک فایل صوتی اعلام کرد که گروه تروریستی موسوم به «جبهة النصره» امتداد دولت اسلامی عراق است. وی همچنین با ادغام این دو گروه، تأکید کرد که از این پس نام این گروه دولت اسلامی در عراق و شام است؛ گروهی که پس از مدتی با نام داعش معروف شد. اما یک روز پس از آن گروه النصره مخالفت خود را با این موضوع اعلام کرد. سرکرده تشکیلات القاعده نیز در بیانیه ای با ادغام این دو گروه مخالفت کرد.

ابوبکر البغدادی، با وجود مخالفت های جبهه النصره و القاعده پس از اعلام تشکیل داعش، فعالیت های خود را به سوریه گسترش داد، و رقه و دیرالزور را اشغال کرد و در این راه به شدت با دیگر گروه های تروریستی که مخالف این ادغام بودند، درگیر شد.

در ژانویه 2014، عناصر داعش به شهرهای فلوجه و رمادی نفوذ، و این دو شهر را اشغال کردند. این امر انفجارها و خشونت ها در استان الانبار را شدت بخشید. البته نیروهای عراقی توانستند ظرف چند روز شهر رمادی را تحت کنترل خود درآورند، ولی فلوجه همچنان تحت اشغال تروریست ها است.

ص: 96

نقشه پراکندگی جمعیت در کشور عراق(1)

عناصر داعش در دهم ژوئیه 2014 در حمله ای ناگهانی و با همکاری عناصر وابسته به رژیم سرنگون شده بعث، توانستند شهر موصل، مرکز استان نینوا، را اشغال کنند. موصل دومین شهر بزرگ عراق به شمار می آید. عناصر این گروه تروریستی سپس محدوده عملیات خود را به استان صلاح الدین گسترش دادند تا چاه های نفت این کشور را نیز تحت کنترل خود درآورند.

گروه تروریستی داعش پس از تصرف مناطق گسترده ای از عراق، با اعلام خلافت اسلامی، ابوبکر بغدادی، سرکرده این گروه، را به عنوان خلیفه معرفی کرد و نام خود را نیز به دولت اسلامی تغییر داد. بدین ترتیب، گروه تروریستی داعش برخی مناطق مرزی عراق و سوریه را تحت کنترل

ص: 97


1- http://images.nationmaster.com/images/motw/middle_east_and_asia/iraq_pop_1978.jpg

خود درآورد. تروریست های داعش پس از مدت کوتاهی در استان نینوا مسیحیان را از این استان بیرون کردند. سرکرده داعش به آنها تأکید کرد که بین مسلمان شدن زیر پرچم این گروه تروریستی، پرداخت جزیه، خروج از این شهر با دستان خالی، یا مرگ، یکی را انتخاب کنند.

نقشه ای از فعالیت های داعش در عراق در 10/6/2014(1)

در جریان حمله تروریست ها به سنجار و محل سکونت ایزدی ها نیز هزاران نفر از این طایفه در کوه ها آواره شدند. شمار قابل توجهی از آنها نیز در حملات تروریست های داعش به قتل رسیدند، و زنان آنها نیز به اسارت گرفته شدند.

گروه تروریستی داعش که تا پیش از این هزینه ها و سلاح خود را با کمک برخی طرف های منطقه ای و فرامنطقه ای به ویژه عربستان، قطر و چند کشور غربی تأمین می کرد، اکنون با در اختیار داشتن منابع نفتی در حال فروش نفت عراق و سوریه به ارزان ترین قیمت از طریق ترکیه است.(2)

ص: 98


1- . http://sitrep.globalsecurity.org/articles/140619939-the-iraq-crisis-and-us-post-wa.htm
2- . http://fa.alalam.ir/news/1628819

آمار تروریست های خارجی عضو داعش

آمار تروریست های خارجی عضو داعش(1)

تعداد جنگجویان خاورمیانه و شمال آفریقا: 11002 نفر

ص: 99


1- . منبع این اطلاعات سایت مشرق نیوز مورخ 18 آبان 93 است. در این گزارش آمده است یک پژوهشکده ضد تروریستی انگلیسی اطلاعات جدیدی را درباره گروه داعش و شمار اعضای خارجی آن منتشر کرد. در گزارش جدید پژوهشکده "کویلیام" به جاذبه این گروه تروریستی برای خارجی ها، و همچنین مقایسه آن با القاعده پرداخته شده است. در این گزارش 71 صفحه ای، به اطلاعات منتشر شده از سوی مسؤولان غربی که با پرونده گروه های افراطی ارتباط دارند، استناد شده است. علاوه بر این مصاحبه هایی نیز با پژوهشگران در این زمینه انجام شده است. این گزارش همچنین حاوی جدیدترین آمار از تعداد تروریست های خارجی داعش در سوریه و عراق است، که برگرفته از اطلاعات منتشر شده از سوی مرکز بین المللی مطالعه افراطی گری و خشونت سیاسی می باشد. در این آمار به 16337 تروریست تبعه کشورهای مختلف اشاره شده است. پژوهشکده "کویلیام" قرار است نشستی را در مجلس عوام انگلیس درباره گزارش جدید خود برگزار کند. http://www.mashreghnews.ir/fa/print/361065

تعداد جنگجویان اروپای غربی: 2580

تعداد جنگجویان بقیه اروپا ودنیا: 2655

ص: 100

آماری دیگر از تعداد جنگجویان خارجی داعش

آماری دیگر از تعداد جنگجویان خارجی داعش(1)

جدول زمانی(2)

جریان تشکیل خلافت در عراق

در ماه ژوئن 2014، دولت اسلامی عراق و شام، که شاخه ای از گروه تروریستی القاعده است، در شمال عراق دست به عملیاتی زد که در آغاز آن شهر موصل را، که دومین شهر بزرگ عراق است، به همراه چند شهر کوچک تر به کنترل خود درآورد. ده ها هزار عراقی که بسیاری از آنها مسیحی بودند، پیش از رسیدن این گروه به شدت مسلح یا پس از آن یا به زور اسلحه، از محل زندگی خود فرار کردند.

نیروهای مسلح خلافت اسلامی شهر موصل را اشغال کردند.

ص: 101


1- http://metro.co.uk/2014/12/19/britain-has-supplied-more-isis-fighters-than-any-western-nation-4994009/
2- نسخه انگلیسی این جدول زمانی، توسط سایت world watch monitor گردآوری شده است. https://www.worldwatchmonitor.org/

در 10 ژوئن 2014 نیروهای شاخه القاعده دولت اسلامی عراق و شام، دومین شهر بزرگ عراق را اشغال کردند. حدوداً پانصد هزار نفر از اهالی این شهر به بیرون از شهر موصل پناه بردند. تقریباً دویست و پنجاه خانواده توانستند در ساختمان های اطراف شهر پناهگاهی پیدا کنند، در حالی که سایر مردم به سمت روستاهای مسیحی نشین آن حوالی، از شرق به سمت شهر بخدیدا و از شمال به سمت مکان هایی نسبتاً امن در مناطق کردنشین، مانند دهوک و اربیل، راهی شدند.

سقوط تکریت

در 11 ژوئن 2014 شبه نظامیان شورشی جهادی شهر تکریت را، که مرکز استان صلاح الدین است، به اشغال خود درآوردند. نیروهای دولت اسلامی عراق و شام در نبردی با نیروهای ارتش عراق توانستند کنترل این شهر را به دست خود بگیرند. نیروهای خلافت اسلامی عراق و شام حالا کنترل مناطقی از شهر نینوا را به سمت غرب و شمال استان صلاح الدین، که بیشتر جمعیت مسیحی نشین عراق در آنجا متمرکز است، تحت کنترل خود درآورده است.

پایانی بر هزار و ششصد سال عبادت

در 15 ژوئن 2014، بشار وردا، اسقف اعظم کلیسای کلدانی، اعلام کرد که برای نخستین بار در هزار و ششصد سال اخیر، هیچ عشای ربانی ای در موصلِ امروز ادا نشده است. طبق گزارش ها از سه هزار و پانصد خانواده که در موصل زندگی می کردند، هزار خانواده از این شهر فرار کردند. در سال 2003، قبل از اشغال عراق به دست آمریکا، 35000 مسیحی در این شهر زندگی می کردند.

حمله به پالایشگاه نفت

نیروهای خلافت اسلامی عراق و شام در نبردی سنگین با نیروهای ارتش عراق کوشیدند بزرگ ترین پالایشگاه نفت عراق در بیرون از شهر بیجی را به تصرف خود در آورند، ولی ارتش عراق همچنان کنترل این پالایشگاه را در دست خود دارد. در 22 ژولای، طبق گزارش ها، سربازان ارتش عراق علی رغم حملات مکرر نیروهای خلافت اسلامی عراق و شام برای بازپس گیری پالایشگاه بیجی، هنوز این پالایشگاه را در دست خود دارند.

ص: 102

اهل ذمه

یک عضو کمیسیون عالی حقوق بشر عراق، به نام سلامه الخفاجی، در مصاحبه ای با سایت خبری السومریه گفت که اعضای خلافت اسلامی عراق و شام اقدام به اخذ مالیات و خراج از مسیحیان شهر موصل کردند. در اسلام، طبق حکم پیمان ذمه که به دوران قدیم باز می گردد، مسیحیان ملزم به پرداخت مالیات جزیه هستند. همچنین نباید دین خود را در ملأ عام تبلیغ کنند. قبل از اشغال این گروه، پیمان ذمه در این شهر به طور گسترده اعمال نشده بود.

سقوط تلعفر

در 23 ژوئن 2014 و پس از یک هفته نبرد سنگین بین نیروهای ارتش عراق و دولت اسلامی عراق و شام، ارتش عراق در جنگ بر سر فرودگاه و شهر تلعفر در اطراف مرز سوریه، شکست خورد و حدوداً پنجاه هزار نفر از ساکنان این منطقه به سمت شهر کردنشین شنگال فرار کردند.

حفظ شهر بخدیدا

در 25 ژوئن 2014 نیروهای پیش مرگه کرد با شبه نظامیان خلافت اسلامی، زمانی که قصد داشتند وارد شهر بخدیدا در 30 کیلومتری جنوب شرقی موصل شوند، درگیر شدند. تعداد زیادی از مسیحیانی که از موصل فراری شدند، در این شهر پناهنده شدند.

مناطق تحت کنترل داعش، نیروهای پیشمرگه و دولت عراق(1)

ص: 103


1- . http://www.mapsofworld.com/iraq/iraq-crisis.html

اعلام تشکیل "دولت اسلامی"

در 29 ژوئن 2014، جهادی های دولت اسلامی عراق و شام رسماً اعلام تشکیل خلافت اسلامی یا دولت اسلامی کردند که از حلب در شمال سوریه تا استان دیالی در شمال عراق و به مرکزیت استان الرقة در سوریه است. این گروه نام خود را از دولت اسلامی عراق و شام به دولت اسلامی تغییر داد و ابوبکر البغدادی را به عنوان خلیفه و رهبر مذهبی و سیاسی خود اعلام کرد.

اولتیماتوم (فرجه نهایی)

در 18 ژولای 2014، نیروهای دولت اسلامی از طریق بلندگوهای مساجد به اندک مسیحیان باقی مانده در شهر موصل اعلام کردند که: «یا مسلمان شوید، یا جزیه بپردازید، یا شهر را ترک کنید». و در انتهای آن گفتند که «اگر آنها (مسیحیان) هیچ یک را نپذیرفتند جواب آنها فقط شمشیر است». پخش این پیام باعث مهاجرت اندک مسیحیانی شد که در این شهر زندگی می کردند. نیروهای «خلافت اسلامی» خانه هایی را که ساکنان آنها از اهل کتاب بودند با حرف «ن» یا «نصرانی» نشان کردند. آنهایی که در حال ترک شهر بودند در ایست های بازرسی، بازرسی می شدند و از آنها خواسته می شد هر آنچه با خود دارند (به غیر از لباس) مانند تلفن همراه، جواهرات و دارو را در آنجا باقی بگذارند. یکی از مسیحیان گفت که پسر کوچکش را مجبور کردند که پول توی جیبش را که معادل 22 سنت می شد، به آنها بدهد.

اندک مسیحیان باقی مانده

در 19 ژولای 2014، به گفته یک منبع از شهر موصل برخی اعضای دولت اسلامی به دلیل مهاجرت غیرسنی ها و مسیحی ها از شهر موصل به شادی پرداختند. خانه هایی که با حرف «ن» علامت گذاری شده بود حالا به وسیله دولت اسلامی تصرف شده بود. اعضای این دولت 25 خانواده مسیحی را که پس از فرجه زمانی در شهر موصل مانده بودند پیدا کردند. بعضی از آنها به دلیل پیری یا درمان بیماریشان نتوانسته بودند شهر را ترک کنند. برخی هم خانواده هایی داشتند که باید کنار آنها می ماندند. همه آنها را وادار کردند تا اسلام بیاورند که در آخر پنج نفر مجروح به اسلام روی آوردند. سرانجامِ دیگر مسیحیان هنوز نامشخص است.

ص: 104

اینجا دیگر متعلق به شما نیست

در 20 ژولای 2014، شبه نظامیان دولت اسلامی ساختمان صومعه ماربهنام را که در 50 کیلومتری جنوب موصل قرار دارد و قدمت آن به قرن چهارم برمی گردد، تحت کنترل خود در آوردند. طبق گفته یک عضو از انجمن روحانیان سریانی به راهبان و دیگر افرادی که در آنجا زندگی می کردند گفته شد «اینجا دیگر متعلق به شما نیست و شما باید هر چه زودتر اینجا را ترک کنید». به گزارش آژانس خبری فرانسه، راهبان چندین کیلومتر را پیاده طی کردند تا توانستند به کمک نظامیان کرد به مناطق امن در حوالی بخدیدا انتقال داده شوند.

تخریب مزار

در 24 ژولای 2014، نیروهای دولت اسلامی مقبره حضرت یونس علیه السلام را در موصل تخریب کردند.

کلیسا استبل حیوانات می شود!

در 26 ژولای 2014، در حالی که نیروهای دولت اسلامی کنترل چندین ساختمان مذهبی را به دست داشتند، به صومعه مارمیخائیل، که قدمت آن به قرن چهارم برمی گردد، حمله ور شدند. گفته می شود آنها آنجا را تبدیل به استبلی برای حیوانات کرده اند.

کشتار در سنجار

در 4 آگوست 2014، نیروهای دولت اسلامی چندین شهر، از جمله سنجار و تل قصب، را در نزدیکی مرز سوریه اشغال کردند. در میان تعدادی از یزیدی ها تقریباً به پنجاه خانواده مسیحی گفته شد که در سنجار بمانند؛ جایی که شبه نظامیان کنترل کلیسای سریانی را با برافراشتن پرچم دولت اسلامی در دست خود داشتند. گزارش هایی درباره کشتارها، ربودن ها و دیگر اعمال شنیع در شهر به گوش می رسد. فردی به روزنامه تلگراف گفت که به غیر از پنج نفر تمام خانواده هشتاد و پنج نفری او به دست نیروهای دولت اسلامی ربوده و دستگیر شده اند و فقط یک صد نفر از روستای او کشته شده اند و روستاهای دیگر نیز همین وضعیت را داشته اند. در میان آنهایی که شبانه گریختند، ده ها هزار از اعضای اقلیت یزیدی ها وجود داشتند که به سمت تپه های کوه سنجار می رفتند.

ص: 105

پیشروی به سوی نینوا

به نقل از منابع متعدد، گزارش ها حاکی از آن است که در 6 آگوست 2014، نیروهای دولت اسلامی به سمت دشت نینوا پیشروی کردند و نه فقط به شهرهایی مانند بخدیدا، برطلّة و کرملیس در شمال موصل حمله ور شدند، بلکه به تلکیف و تللسقف در شمال نیز حمله کردند.

شهر متروکه

در 7 آگوست 2014، روزنامه گاردین گزارش داد که بخدیدا بزرگ ترین شهر مسیحی نشین عراق به طور کامل متروکه شده است. حدوداً پنجاه هزار نفر از مسیحیانی که در شهر زندگی می کردند در ساعات اولیه صبح قبل از اینکه دسته های شبه نظامیان دولت اسلامی به آنجا برسند شهر را ترک کردند. طبق گزارش های شاهدان عینی، نیروهای دولت اسلامی بلافاصله کلیساها را اشغال کردند، صلیب های آنها را به پایین کشیدند و کتب و دست نوشته های آنها را نیز از بین بردند. در همان ساعات اولیه نیروهای دولت اسلامی ساکنان مسیحی نشین حوالی شهر را نیز مجبور به ترک شهر کردند و آنها را به سمت مناطق تحت کنترل کردها وادار به فرار، و خانه هایشان را اشغال کردند. پاپ و دیگر رهبران مسیحی دنیا در پی این اقدام در بیانیه هایی خواستار میانجی گری شدند و ابراز تأسف خود را اعلام کردند.

واکنش نظامی آمریکا

در 7 آگوست 2014، به گفته روزنامه گاردین، رئیس جمهور آمریکا دستور داد ارتش این کشور حملات هوایی محدودی را برای دفاع از شهروندان آمریکایی که در مرکز منطقه کردنشین اربیل ساکن بودند و همچنین به مواضع دولت اسلامی اطراف کوه سنجار، به انجام برساند. رئیس جمهور آمریکا در کنفرانس خبری در واشنگتن گفت: «فکر نمی کنم این مشکل به وجودآمده را بتوان در مدت چند هفته حل و فصل کرد. به زمان بیشتری نیاز داریم».

یک بمب ساعتی

در 7 آگوست 2014، نیروهای دولت اسلامی کنترل سد موصل را، که بزرگ ترین سد عراق است، به دست خود گرفتند. این اقدام از این بابت مهم است که سد موصل نه فقط تأمین آب و انرژی شمال عراق را انجام می دهد، بلکه به گفته مقامات آمریکایی این سد در موقعیت جغرافیایی حساسی واقع

ص: 106

شده و نیازمند بازسازی و تعمیر است؛ همین امر، به گفته یک مهندس هیدرولیک عراقی به نام عذام الواش، این سد را تبدیل به یک بمب ساعتی کرده است. یکی از تعمیراتی که باید روزانه انجام شود پی ریزی پایه هاست تا از فرسایش سد جلوگیری شود. شاهدان عینی می گویند نیروهای دولت اسلامی این سد را به عنوان ابزاری برای معامله در شمال عراق نگه می دارند. در صورتی که این سد نابود شود یا از کار بیفتد، آب فراوانی روستاها و همچنین تمامی شهر موصل را در ساعات اولیه در خود می بلعد و احتمالاً بغداد را هم که در چندین کیلومتری موصل است زیر آب خواهد برد.

سرنوشتی نامعلوم

در 8 اگوست 2014، هنوز هیچ منبعی قادر نیست تشخیص دهد که بر سر خانواده های مسیحی که در سنجار زندگی می کردند چه آمده است.

نجات هزاران نفر از کوه سنجار

در 10 آگوست 2014، گزارش ها هنوز از وضعیت بسیار دشوار آواره های یزیدی در کوه سنجار خبر می دهد. ارسال محموله های هوایی آغاز شده، ولی این محموله ها نمی توانند گرمای سوزان را کاهش دهند. بالگرد های ارتش عراق کمک های پزشکی را فراهم کردند تا در صورت وقوع یک فاجعه انسانی به داد آوارگان برسند. YPG یا همان کردهای سوری توانستند تحت پوشش هوایی آمریکا هزاران نفر از یزیدی های آواره در کوه سنجار را به سمت خاک سوریه و سپس به سمت اقلیم کردستان عراق همراهی کنند. ولی همچنان بسیاری از آنها آواره هستند.

شبه نظامیان در تلکیف و تللسقف ناکام ماندند

در 10 آگوست 2014، فردی به سایت world watch monitor گزارش داد که او با ماشین خود به تلکیف، تللسقف و دشت نینوا رفت. اگرچه نبرد بر سر این روستاها از پیش گزارش داده شده بود، ولی به گفته این منبع نیروهای دولت اسلامی هنوز کنترل آنها را به دست نگرفته اند.

حملاتی بدون نتیجه

در 11 آگوست 2014، ژنرال ویلیام می ول یکی از افسران ارشد ارتش آمریکا اعلام کرد که حملات ارتش آمریکا موقتاً در نقشه های نیروهای دولت اسلامی تداخل ایجاد کرده است و من به

ص: 107

هیچ عنوان نمی خواهم این را بگویم که ما تأثیر چندانی در سرعت فعالیت ها یا تهدید فرارویمان، یعنی دولت اسلامی، داشته ایم. اوباما گفت همان طور که ایالات متحده در خصوص تهدید دولت اسلامی هوشیار است در همکاری با دولت عراق برای مبارزه با این تروریست ها نیز آماده است.

به دنبال پناهگاه در شهر دهوک

در 12 آگوست 2014، به گزارش یک خبرگزاری محلی به نام آنکاوا، 18 خانواده مسیحی که در سنجار زندگی می کردند به شهر دهوک پناهنده شدند. بعضی از این خانواده ها اعلام داشتند که برخلاف گزارش ها هیچ یک از زن ها یا دخترهای آنها به دست دولت اسلامی دستگیر نشده اند. در جایی دیگر در کوهای سنجار، جایی که ساکنان یزیدی شهر سنجار به آنجا گریخته اند و با کمبود غذا و آب روبه رو هستند، گزارش ها از روند کند نجات آنها حکایت دارد. خیلی ها هم به سمت شمال که از طریق یک جاده خاکی به سوریه وصل شده است، فراری شدند و در اردوگاه های پناهندگان در حال گذران زندگی هستند.

ادامه تهدیدها

در 14 آگوست 2014، ساکنان شهر کوجو در هجده کیلومتری جنوب سنجار گزارش دادند که نیروهای دولت اسلامی به آنها تا به همین امروز فرصت داده اند که یا به دین اسلام تغییر مذهب دهند یا با مرگ خود روبه رو شوند. فرجه هایی از این شکل در چندین شهر دیگر هم شنیده شده است.

پایان محاصره کوه سنجار

در 13 آگوست 2014، مقامات وزارت دفاع آمریکا در کنفرانس خبری اعلام کردند که حملات نیروی هوایی این کشور به مواضع دولت اسلامی اطراف سنجار و کمک های هوایی که شامل غذا و آب است، توانسته به تعداد زیادی از پناهندگان در کوه سنجار این قدرت را بدهد تا به پایین کوه نقل مکان کنند. سخن گوی خبری کاخ سفید، دریابان جان کربی، گفت که نیروهای آمریکایی برای فراهم کردن کمک های بشردوستانه تلاش های خود را ادامه می دهند.(1)

ص: 108


1- . www.defense.gov

باز پس گیری سد موصل

در 18 آگوست 2014، مقامات ارتش آمریکا اعلام کردند که پس از هفتاد و دو ساعت درگیری سرانجام توانستند به کمک جنگنده های خود تمامی مواضع نیروهای دولت اسلامی را در داخل و اطراف مجموعه سد موصل، به طور کامل نابود کنند.(1)

فرستاده پاپ در منطقه

در 12 آگوست 2014، کاردینال فرناندو فیلونی، فرستاده مخصوص پاپ فرانسیس، وارد عراق شد و در بازگشت در گفت وگو با شبکه خبری فیدس گفت کلیسا، همیشه کلیسایی علیه جنگ است و خواهد بود، ولی این مردم درمانده این حق را دارند که از آنها دفاع شود. آنها سلاحی ندارند و از محل سکونت خود بدون اینکه با دشمن درگیر شوند وادار به فرار شدند.

قتل جیمز فولی به دست نماینده دولت اسلامی

در 19 آگوست 2014، ویدئویی در فضای مجازی منتشر شد که در آن یک روزنامه نگار آمریکایی به نام جیمز فولی به دست یکی از عوامل دولت اسلامی به قتل رسید. در این ویدئو قاتل جیمز فولی همچنین ادعا کرد که نیروهای دولت اسلامی یک روزنامه نگار دیگر را به نام استیون ساتلاف به اسارت خود در آورده اند و در صورتی که حملات هوایی آمریکا به مواضع دولت اسلامی ادامه یابد او را هم به قتل خواهند رساند. بعدها اداره امنیت ملی دولت آمریکا صحت این ویدئو را تأیید کرد. به گفته آژانس های اطلاعاتی در انگلستان، قاتل جیمز فولی یک شهروند اهل این کشور است و سابقاً خواننده رپ بوده و نامش عبدالمجید عبدالباری است.

پاک سازی ملیتی در مقیاس وسیع

در 2 سپتامبر 2014، سازمان عفو بین الملل(2) در گزارشی اعلام کرد که نیروهای دولت اسلامی به صورت کاملاً برنامه ریزی شده و از روی عمد در حال پاک سازی قومی - ملیتی در مناطق تحت کنترل خود هستند. موارد ثبت شده ای از جنایات، که عمدتاً در شهر سنجار به وقوع پیوسته اند، عبارت اند از: کشتار دسته جمعی مردها و پسرها، ربودن تمام خانواده ها در روستاها، ربودن تمام

ص: 109


1- . www.defense.gov
2- . http://www.amnesty.org/en/news/gruesome-evidence-ethnic-cleansing-northern-iraq-islamic-state-moves-wipe-out-minorities-2014-0

زن ها و بچه های یک روستا، آزارهای جنسی، نابودسازی کلیساهای مسیحی و مکان های زیارتی غیرسنی ها. این گزارش در انتها خلافت اسلامی را به دلیل ارتکاب جنایات جنگی محکوم کرد.

قتل استیون ساتلاف

در 2 سپتامبر 2014، انتشار ویدئویی که گروه اطلاعاتی SITE برملا کرد از سر بریدن روزنامه نگار آمریکایی به نام جیمز ساتلاف پرده برداشت. هنوز مقامات آمریکایی رسماً صحت این ویدئو را تأیید نکرده اند. شخص ماسک زده، در این ویدئو، یک شهروند انگلیسی به نام دیوید هینز را هم تهدید به قتل کرد.

ما خلافت اسلامی را نابود خواهیم کرد

در 10 سپتامبر 2014، رئیس جمهور آمریکا با به کار بردن نام «دولت اسلامی» اعلام کرد که دولتش قصد دارد در یک واکنش سهمگین نظامی با ائتلاف چند کشور به مواضع دولت اسلامی حمله کند. رئیس جمهور آمریکا همچنین در یک نطق سراسری اعلام کرد که حملات نیروی هوایی آمریکا به همراه حملات نیروهای زمینی عراق مواضع تحت تصرف دولت اسلامی را هدف قرار خواهد داد؛ و نیز قصد دارند به مسلمانان و ده ها هزار مسیحی و دیگر اقلیت های مذهبی، که دولت اسلامی آنها را هدف قرار داده بود، کمک رسانی کنند.

لیست گروه های جنگجو درگیر در عراق

گروه های موافق دولت(1)

لیست گروهای های حامی دولت عراق

نام

رهبر

تاریخ ورود به درگیری ها

تعداد نیرو

ایدئولوژی

نیروهای امنیتی عراق

2013

600000(2)

نیروهای مسلح خصوصی

(قراردادی)

7000(3)

ص: 110


1- . منبع این بخش، سایت ویکی پدیا است.
2- . http://www.mcclatchydc.com/iraq/story/19049.html
3- . http://www.deseretnews.com/dn/view/0,1249,660198347,00.html

شوراهای بیداری(1)

عادل المشهدانی(2)

2013

30000(3)

جبهه ترکمن های عراق(4)

سعادت الدین ارگچ

2014

ناحیه گرا

پیشمه رگه(5)

مسعود بارزانی

2014

30000(6)

20000(7)

شورای نظامی سریانی(8)

جورجیس هانا

2013

ص: 111


1- . (به عربی: المجلس الوطنی لإنقاذ العراق) نام گروه هایی از شورشیان پیشین علیه حضور آمریکاییان در عراق است که پس از آن به کمک آمریکاییان و نیروهای دولتی عراق آمدند. شوراهای بیداری در بغداد از شورشیان سابق، از جمله اعضای سابق حزب بعث عراق و نیز شورشیان اسلام گرا، تشکیل شده اند. این افراد پس از مدتی تغییر جبهه داده اند و با القاعده در عراق می جنگند. این شوراها که حدود 70 هزار نفر عضو دارند، عنصری کلیدی در راهبرد سال 8-2007 آمریکا در عراق هستند. به گفته رسانه های غربی وجود آن ها باعث ایجاد سطح جدیدی از آرامش برای مناطق سنی نشین عراق شد و برای ایالات متحده، یکی از معدود موفقیت های سال 2007 بود.
2- . البته غیر از وی اشخاصی مانند شیخ احمد ابوریشه(ترور شده)، شیخ علی حاتم السلیمان، شیخ عبدالجبار ابوریشه، سعد غفوری (ابو عبد) و ابوعزام التمیمی نیز از رهبران این شورا به حساب می آیند.
3- . http://www.military.com/NewsContent/0,13319,159357,00.html
4- . (ترکی استانبولی: Irak Türkmen Cephesi، عربی: الجبهة الترکمانیة العراقی) یک جنبش سیاسی است که در سال 1995 میلادی در اربیل عراق به نمایندگی از مردم ترکمن عراق از شاخه های ائتلاف میهنی عراق تاسیس شده است. این جنبش در مناطق شمالی عراق به رهبری سعادت الدین ارگچ به رقابت با سایر احزاب جهت ورود به مجلس نمایندگان عراق به رقابت می پردازند. حوزه عملکرد این حزب در شهرهای کرکوک، تلعفر، موصل، اربیل، کفری و دوز خورماتو می باشد. جبهه ترکمن های عراق دارای 5 کرسی در پارلمان نمایندگان عراق و 1 کرسی در مجلس میهنی کردستان عراق می باشد. این حزب توسط ارتش و دولت ترکیه پشتیبانی می شود.
5- . در تاریخ سیاسی کردستان، سازمان های سیاسی مختلفی از جمله حزب دموکرات کردستان ایران، حزب دموکرات کردستان عراق و احزاب فعال با نامکومله، نیروهای مسلح خود را با نام پیشمرگ سازمان داده اند. حزب کارگران کردستان، حزب حیات آزاد کردستان و حزب اتحاد دمکراتیک برای مشخص کردن نیروهای مسلح خود، به جای کلمه پیشمرگه از واژه گریلا استفاده می کنند. واژه پیشمرگ در زبان فارسی نیز قدمت زیادی دارد. در قدیم به اشخاصی که غذای مشکوکی را برای اطمینان از سمی نبودنش، پیش از صرف آن غذا توسط شاه، می چشیدند یا جلوتر از شاه یا شخص بزرگ دیگری به گذرگاه خطرناکی وارد می شدند پیشمرگ (شاه) می گفتند، که در کردستان به افرادی که از مکانی پاسداری و حفاظت کنند از واژه پیشمرگان استفاده می کنند.البته در دوره قاجاریه و پهلوی این واژه رایج بود اما بعد از انقلاب 1357 ایران، واژه های پاسدار و بسیج جایگزین پیشمرگ شدند ولی در کردستان تغییری نیافت.و در حال حاضر قوی ترین نیروی پیش مرگ در کردستان عراق و در حدود تقریبی 200 هزار پیش مرگ با سلاح های سنگین و سبک موجود هست.
6- . http://www.aljazeera.com/news/middleeast/2014/10/priority-arm-peshmerga-20141027764994436.html
7- . http://etd.lib.fsu.edu/theses/available/etd-11142005-144616/unrestricted/003Manuscript.pdf http://www.hurriyet.com.tr/dunya/6743976.asp http://www.mesop.de/2012/07/05/kurdistan-peshmerga-minister-kurdistan-military-number-now-is-190-thousand-people/
8- . شورای نظامی سریانی (سریانی: ܡܘܬܒܐ ܦܘܠܚܝܐ ܣܘܪܝܝܐ , عربی: المجلس العسکری السریانی السوری) یک سازمان نظامی آشوری/سریانی در سوریه می باشد. تاسیس این سازمان در 8 ژانویه 2013 اعلام شد. بنا به گفته خود این سازمان اهدافی که برای آن شروع به کار کرده حفاظت از مردم سریانی و حقوق ملی آنان در سوریه می باشد. این سازمان در نظر دارد که با همکاری دیگر مردم سوریه رژیم حاضر سوریه - بشار اسد- را تغییر دهد. این سازمان بیشتر در مناطقی می جنگد که جمعیت زیادی از سریانی ها در آنجا زندگی می کنند؛ همچون استان های حلب، دمشق، حسکه، لاذقیه و حمص.

حزب کارگران کردستان(1)

عبدالله اوجالان (به صورت

رسمی)

جمیل بایک و بسه هوزات (عملاً)

2014

15000(2)

20000(3)

ملی گرای کرد

کنفدرالیسم

دموکراتیک

مارکسیسم - لنینیسم

کمیته پاسداری بخدیدا(4)

سرکیس آغاجان

2013

1200(5)

لیست گرو ه های در جنگ با دولت عراق

نام

رهبر

تاریخ ورود به

درگیری ها

تعداد نیرو

ایدئولوژی

دولت اسلامی(6)

ابوبکر البغدادی

June 10 2013

30000

اسلام گرای سنی

سلفیه جهادی خلیفه

ای

جیش رجال طریقه

نقشبندیه(7)

عزت ابراهیم

الدوری

2013

5000

نقشبندی /ملی

گرا/بعثی

الجیش

الإسلامی فی العراق(8)

إسماعیل

الجبوری

2014

10000

سنی - ملی گرا

ص: 112


1- . حزب کارگران کردستان (به کردی: Partiya Karkerên Kurdistanê) که به صورت مخفف به شکل پ ک ک نگاشته می شود، نام گروهی چپگرا و مسلح در کردستان ترکیه است که از سال 1984 به عنوان سازمانی چریکی شناخته شده که به صورت مسلحانه علیه دولت ترکیه برای خودمختاریکردستان و حقوق فرهنگی و سیاسی کردها در ترکیه مبارزه می کند.
2- . http://en.wikipedia.org/wiki/Kurdistan_Workers%27_Partycite_note-TCA-16
3- . http://www.fas.org/irp/world/para/pkk.htm
4- . کمیته پاسداری بخدیدا یک گروه شبه نظامی از آشوریان استان نینوا عراق است که در سال 2008 تشکیل شد و وظیفه پاسداری از کلیساهای این منطقه را دارد. این گروه پس از تشکیل به همکاری با پلیس عراق و آسایش کردستان مبادرت ورزید.
5- . http://www.aftonbladet.se/qaraqosh/45000assyriansiraqis//
6- . شاخه سابق القاعده در عراق که خلافت اسلامی را برپا کرده و در حال حاضر با بیشتر گروه های معارض، دولت سوریه و شبه نظامیان کرد در جنگ می باشد. این گروه از سوی آمریکا و کشورهای دیگر تروریستی محسوب می شود.
7- . گروه نقشبندیه گروهی سنی و ملی گرا وابسته به عزت ابراهیم ست که متشکل از حامیان صدام حسین و اعضای رژیم بعث است. این گروه خواهان براندازی حکومت شیعه در عراق، حمایت از اهل سنت عراق و عدم دخالت جمهوری اسلامی ایران در امور عراق هستند.این گروه در میان تظاهرکنندگان استان های سنی نشین عراق در سال 2013 نفوذ کرده و به روی نظامیان ارتش شلیک کردند. سرپرست طریقت نقشبندی طی بیانیه ای هرگونه ارتباط این گروه با طریقت نقشبندیه را رد کرده است.
8- . یکی از گروهای جهادی است که از سال 2003 فعالیت خود را آغاز کرد و در حال حاظر در جریان بحران عراق در شهرهای صلاح الدین فعالیت دارد.

ارتش

آزاد عراق(1)

-

2013

2500(2)

سنی

اسلام گرا

القیادة العلیا

للجهاد والتحریر(3)

عزت ابراهیم

الدوری

2013

10000

ملی گرا

المجلس

العسکری العام لثوار العراق(4)

فرماندهان دوران

صدام حسین

2013

75000(5)

ملی گرا

بعثی

الجیش

الإسلامی فی العراق(6)

إسماعیل

الجبوری

2013

10400(7)

ملی گرا

سنی

انصار الاسلام(8)

ابو

عبدالله شافعی (ا.ج.) ابوهاشم الابراهیم

2013

سلفی جهادی

حماس

العراق(9)

2013

ملی گرا

اصول گرای اسلامی

جیش

المجاهدین(10)

احمد

نیما

خدایار

عباس

2013

سنی

ملی گرا

انصار

السنه(11)

ابوعبدالله

الشافعی

2013

1000

سنی - صوفی

ص: 113


1- . ارتش آزاد عراق(به عربی:الجیش العراقی الحر) یکی از گروه های ستیزه جوی سنی است که در استان های غربی عراق - با اکثریت اهل سنت - تشکیل شده است. این گروه از حامیان عراقی شورشیان ارتش آزاد سوریه است که در جنگ داخلی سوریه می جنگند.
2- . Aljazeera.com
3- . در اکتبر سال 2007 توسط عزت ابراهیم الدوری تشکیل شد؛ http://www.aljazeera.com/story/201462494731548175.html
4- . این گروه توسط فرماندهان نظامی و سیاسی دوره صدام حسین اداره می شود و همچنین شبکه خبری الجزیره از آن به عنوان یکی از گروه های شورشی شناخته شده، در بحران حال حاظر عراق نام برده است.
5- .http://www.jamestown.org/programs/tm/single/?tx_ttnews%5Btt_news%5D=42554cHash=5ce0babbb2face2fa0e67b07a91048c5.VBM2RvmSxDA
6- . این گروه پس از فروپاشی دولت صدام حسین در عراق تشکیل شد.
7- http://www.stanford.edu/group/mappingmilitants/cgi-bin/groups/view/5
8- . انصار الاسلام یکی از گروه های شورشی فعال در عراق است. این گروه به عنوان یگ جنبش اسلام گرای سلفی در 2001 میلادی در کردستان عراق تاسیس شد. این گروه قوانین سخت گیرانه شریعت را د روستاهای تحت کنترلشان در اطراف بیاره در شمال شرق حلبچه، در نزدیکی مرز ایران به کار می بستند.
9- . یکی از گروه های مبارز در عراق که از دسته 1920 ، در سال 2007 جدا شد و مرتبط با المجلس السیاسی للمقاومة العراقیة می باشد.
10- . یک گروه مقاوت سنی که در عراق می باشد و برای اولین بار در اواخر سال 2004 پا به عرصه گذاشت.
11- . عنوان گروهی تروریستی در عراق است. رهبری این سازمان بر عهده ابوعبدالله الشافعی است. این سازمان عامل عملیات های تروریستی مختلف در عراق بوده است.

کتائب

ثورة العشرین(1)

2013

سنی

ملی گرا

جیش راشدین(2)

2013

سنی

پناهندگان و بی پناهان (3)

افراد به دنبال سرپناه در بین ماه های ژانویه و آگوست 2014 تعداد 1.4 میلیون نفر بودند و 1.3 میلیون نفر دیگر هم از سال های قبل آواره به شمار می رفتند. تعداد پناهندگان عراقی به سوریه 217866 نفر و پناهندگان به دیگر کشورها 40 تا 45 هزار برآورد شده است.

مجموع کمک های بشردوستانه اتحادیه اروپا از تاریخ آغاز درگیری ها در 2007 نزدیک به 150 میلیون یورو است. بودجه تصویب شده برای کمک های بشردوستانه اتحادیه اروپا از 2013 مقدار 41 میلیون یورو بوده که 24 میلیون یوروی آن برای افراد بی سرپناه و پناهندگان عراقی در کشورهای همسایه، 17 میلیون یورو برای پناهندگان سوری در شمال عراق، و هفت هزار یورو هم تحت برنامه بچه های صلح اتحادیه اروپا پرداخت شده است.

تقریباً یک میلیون نفر پناه جو و همچنین 110 هزار نفر آواره در عراق وجود دارند که واجد شرایط کمک رسانی کمیسر عالی سازمان ملل در امور پناهندگان هستند.

ص: 114


1- . این گروه از اعضای سابق ارتش منحل شده عراق می باشند. همچنین بعدها بیشتر اعضای این گروه به گروه حماس عراق پیوستند.
2- . جیش راشدین (به انگلیسی: Jaish al-Rashideen) جیش الراشدین گروهی از سنی ها عراقی هستند که بر ضد اشغال عراق از سوی امریکا می جنگیدند. آن ها حملات متعدد چریکی بر ضد نیروهای اتحاد (coalition forces) که عراق را اشغال کرده بود انجام دادند. این گروه از نیمه سال 2003 در عراق فعالیت داشته و از بمب های بهبودیافته، خمپاره و راکت در یورش های خود استفاده کرده است. این گروه بعدها جبهة الجهاد والإصلاح که شامل گروه های1. تیپ انقلاب 1920 ( 1920 Revolution Brigade) / 2. جیش الراشدین / 3. جیش المسلمین / 4. جبهه اسلامی مجاهدین عراق / 5. جند الرحمن / 6. سرایا الدعوة و الرباط / 7. تیپ های قدرتمند Empowerment Brigades) و 8. بطلیون محمد الفتح می شود.
3- . آین آمار تا تاریخ 27/8/2014 است و منبع آن سایت UNHCR می باشد.

آمار کمک رسانی تحت نظارت طرح کمیسر عالی سازمان ملل در حوزه پناهندگان عراق

انواع

گروه ها

مبداء

دسامبر

2013

دسامبر

2014

دسامبر

2015

مجموع

در این کشور

تحت

کمک رسانی کمیسر عالی سازمان ملل

مجموع

در کشور

تحت

کمک رسانی کمیسر عالی سازمان ملل

مجموع

در کشور

تحت

کمک رسانی کمیسر عالی سازمان ملل

جمع

کل

1,591,690

991,690

1,623,890

1,033,890

1,336,010

756,010

پناهنده

شدگان

فلسطین

12,000

12,000

12,200

12,200

12,400

12,400

سوریه

350,000

350,000

500,000

500,000

350,000

350,000

ترکیه

15,500

15,500

15,650

15,650

15,850

15,850

متعدد

8,450

8,450

9,780

9,780

11,110

11,110

پناهجویان

جمهوری

اسلامی ایران

3,260

3,260

3,460

3,460

3,650

3,650

جمهوری

سوریه

1,200

1,200

1,300

1,300

1,400

1,400

ترکیه

1,200

1,200

1,400

1,400

1,500

1,500

متعدد

80

80

100

100

100

100

پناهنده شدگان

سابق که به عراق برگشتند

عراق

40,000

40,000

40,000

40,000

20,000

20,000

افراد

به دنبال سرپناه

عراق

1,000,000

500,000

900,000

400,000

800,000

300,000

افراد

بدون سرپناه سابق

عراق

50,000

50,000

40,000

40,000

30,000

30,000

آواره

ها (شهر یا کشور مشخصی ندارند)

آواره

ها

110,000

10,000

100,000

10,000

90,000

10,000

ص: 115

آمار کشته های عراق

ص: 116

بررسی کشته های جنگ براساس منابع مختلف(1)

سال 2013

ص: 117


1- . منبع اصلی این قسمت ها، سایت IRAQ BODY COUNT است.

ماه

اطلاعات

دولت عراق

Iraq Body Count

AFP

کل

آمار سال 2013

6522

9475

6814

سال 2014

اطلاعات

دولت عراق

Iraq Body Count

AFP

کل

آمار سال 2014

6676

0

7137

ص: 118

بخش دوم: ریشه یابی افکار تکفیری

اشاره

ص: 119

ص: 120

التکفیر و الغلو وجهان لعملة واحدة / محسن الحیدری

تمهید:

الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین، و بعد: ففی هذه الظروف الرّاهنة الّتی تعیش فیها الامة الاسلامیّة أزمة التکفیر و انشغال المسلمین بمقاتلة بعضهم البعض، بدلاً من أن یعبّأوا طاقاتهم فی مجال التصدی للمقاومة الإسلامیة ضدّ الاعداء الالدّاء للاسلام و المسلمین، سمع العالم بمبادرة علمیّة قام بأعبائها علمان من مراجع الدین العظام و هما آیة الله العظمی الشیخ ناصر مکارم الشیرازی و آیة الله العظمی الشیخ جعفر السبحانی حفظهما الله، حیث دعوا علماء الامة الاسلامیّة فی کافة البلدان للاجتماع فی قم تحت إطار المؤتمر العالمی لبحث آراء علماء الدین فی التیارات التکفیریة. و حیث وصلتنی الدّعوة من ذلک المؤتمر مؤخراً لم اوفق لتقدیم مقال و عرضه فی الوقت المقرّر، و لکن خطورة الموقف و اهمیّة الموضوع دعتنی للمشارکة مع قلة بضاعتی فی هذا الحقل العلمی، فوفقنی الله لانجاز هذه الرسالة تلبیة لاوامر ذینک العلمین الذین هما من اعلام مشایخی و اساتذتی و جعلت موضوع الرسالة: «التکفیر و الغلو وجهان لعلمة واحدة و هی التطرف» و شرحت فیها العلل الکامنة لهذه الظاهرة المدمّرة و هی التکفیر و التطرف، و طریق العلاج لها حسب ما یسع المجال، و له الحمد اوّلاً و آخراً.

محسن الحیدری

ممثل اهالی خوزستان فی مجلس خبراء القیادة

و امام الجمعة المؤقت فی مدینة الاهواز

16/صفر/1436ه-

التکفیر و الغلو وجهان لعملة واحدة و هی التطرف

فی هذا المقام یلزم ان یرکزّ علی هذه المفردات الثلاث و هی: التطرف، و التکفیر، و الغلو.

إن التطرف لغة من باب التفعل لکلمة الطرف، هو الأخذ باحد اطراف الشیء و ترک النقطة المرکزیة و الخط المستقیم. و استعملت الکلمة فی عدّة استعمالات فی کتب اللغة، و امّا فی

ص: 121

العصور المتأخرة فهی عبارة عن التشدّد و التجاوز عن حدّ الاعتدال.(1) و اطلقت فی عالم السیاسة علی الرّادیکالیة.

و فی الآونة الاخیرة اصبحت تطلق علی المتشددین المدّعین للاسلام کالطالبان و القاعدة و سائر التکفیریین.

والتطرّف من وجهة نظر الاسلام امر مرفوض، لأنّه انحراف عن خطّ الاعتدال و الوسطیّة. و یظهر تارة فی صورة الافراط و اخری فی صورة التفریط، و ذلک لأن تعالیم القرآن بنیت علی الوسطیة کما ینادی بذلک فی عدّة من آیاته مثل قوله سبحانه:

)وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَی النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا(.(2)

)وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ(.(3)

روی المفسرون عن المحدثین فی تفسیر الآیة ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خطّ خطّاً بیده ثم قال: هذا سبیل الله مستقیماً، ثم خطّ خطوطاً عن یمین ذلک الخط و عن شماله ثم قال: و هذه السبل لیس منها سبیل الّا علیه شیطان یدعوا الیه. ثم قرأ: و ان هذا صراطی مستقیماً فاتّبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله».(4)

و قد ورد عن أبی جعفر علیه السلام فی تفسیر الآیة، انه قال: نحن السبیل فمن أبی فهذه السّبل».(5)

و هذا الحدیث یدّل علی أن المعیار لمعرفة الصراط المستقیم و تمییزه عن غیره من السبل المتفرقة انما هو نهج اهل البیتE.

و قد استفاضت الاحادیث حول الوسطیّة.

منها ما روی عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انه قال: «خیر الامور اوسطها»(6)، او «خیر الامور اوساطها».(7)

ص: 122


1- . المنجد.
2- . البقرة: 143.
3- . الانعام: 153.
4- . محمد رشید رضا، تفسیرالمنار، ج8، ص195؛ رازی، التفسیر الکبیر، ج7، ص85.
5- . تفسیر العیاشی، ج2، ص127؛ نور الثقلین، ج1، ص778.
6- . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج77، ص166.
7- . ابن اثیر، النهایة، ج5، ص183.

و ما روی عن امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام انه قال: «الیمین و الشمال مضلّة، و الطریق الوسطی هی الجادّة، علیها باقی الکتاب و آثار النبوة، و منها منفذ السّنّة و الیها مصیر العاقبة».(1)

و قال علیه السلام : «لا تری الجاهل الّا مفرطاً او مفرّطاً».(2)

و قال علیه السلام فی موضع آخر «سیهلک فیّ صنفان: محبّ یذهب به الحبّ الی غیر الحق، و مبغض مفرّط یذهب به البغض الی غیر الحق، خیر الناس فی حالاً النمط الاوسط فالزموه».(3)

ان علماء الاخلاق علی أساس الوسطیّة فسرّوا الفضائل، و جعلوا الرّذائل علی أساس الأطراف المنحرفة عن حدّ الوسط.(4)

و من هنا یمکن ان یستنتج بأنّ التکفیر و الغلّو وجهان لعملة واحدة و هی التّطرف. و ذلک لأن التکفیر تفریط فی حبّ اهل البیت و بغض لهم و ینجر غالباً الی تکفیر اهل القبلة، و الغلوّ افراط فی حبّهم ینجر الی الکفر بالله و الخروج عن الصراط المستقیم الذی یتجلی بولایة اهل البیتE، و قد قال علی علیه السلام فیهم: «هلک فیّ رجلان محبّ غالٍ و مبغض قالٍ».(5)

و لا یخفی ان الغلوّ لا ینحصر بتجاوز الحدّ عن مقامات اهل البیتE، بل یشمل تجاوز الحدّ عن مقام الصحابة و خاصّة الخلفاء منهم و الاعتقاد بفضائل خاصّة لهم لم تثبت شرعاً کما یأتی البحث عنه.

و علیه فهذان التیاران یعملان کطرفی المقصّ فی جسم الامّة الاسلامیة، یبدوان متعارضین الّا ان یداً واحدة تحرّکهما و یقضیان معاً علی شئ واحد.

و من اجل اعطاء صورة اکثر تفصیلاً و توضیحاً لهذه الحقیقة الناصعة یلزم علینا ان نقوم بمعرفة حقیقة التکفیر و المصادیق البارزة لهذا التیّار اوّلاً، ثم عرض حقیقة الغلو و اقسامه و خطورته ثانیاً، ثم البحث عن مدی تناغم خطّ الغلوّ مع ذلک التیار اخیراً.

ص: 123


1- . نهج البلاغة، الخطبة 16.
2- . نهج البلاغة، الحکمة 70.
3- . المصدر الخطبة 127.
4- . نراقی، یراجع جامع السعادات، ج1، ص94-97.
5- . نهج البلاغة، الحکمة 117.

حقیقة التکفیر

اشاره

التکفیر، تفعیل مأخوذ من الکفر یستعمل فی عدّة معان، منها: «تکفیر الرجل ای حمله علی الکفر او نسبته الیه».

و هذا هو المقصود هنا، و یستعمل فی باب الافعال ایضاً، فیقال:

«أکفره، ای دعاه کافراً».(1)

و قال الجوهری: «اکفرت الرجل، ای دعوته کافراً، یقال: لا تکفّر أحداً من اهل القبلة، ای لا تنسبهم الی الکفر».(2)

و ان تکفیر اهل القبلة هو من أعظم الاوباء المسریة و الادواء الاجتماعیة و الثقافیة الدینّیّة التی بلیت بها الامة من باکورة امرها الی یومنا الحاضر بسبب ظهور تیارات عرفت بالتکفیر لاهل القبلة بلا ایّ حجة شرعیّة، و انّما هی افکار عفنة یتبناها علماء متهتکون و ینفّذها جهّال متنکّسون، و هذان الصنفان من أخطر قطاعات المجتمع کما جاء فی الحدیث: «قصم ظهری عالم متهتّک و جاهل متنسّک فالجاهل یغشّ النّاس بتنّسکه، و العالم یغرّهم بتهتّکه».(3)

و هذه التیارات الشاذّة و المتطرفة کثیراً ما تطغی علی الامة أو حکوماتها بین آونة و اخری، و هی سرعان ما تضمحلّ و تنطفی شعلتها بسبب تمرّدها علی الفطرة و خلافها للسوّاد الاعظم و استنکار اعمالها من قبل غالبیة المسلمین.

وان أعظم المؤاخذات علی تلک التیارات هو تجاوزها عن الحدود الشرعیة المرتبطة بتعریف الایمان و الکفر، و عدم الاعتناء بما قررّه الشرع فی الخروج عن حوزة الایمان الی الکفر و جعل المشتهیات و الاراء الشاذة لهم معیاراً فی معرفة المؤمن من الکافر، فالذی یعتقد بآرائها هو المؤمن و المخالف لها و ان کان یعتقد بما یتفق علیه اکثر اهل القبلة - فهو کافر فی منطقهم.

و علیه فیلزم معرفة حدود الایمان و العوامل الّتی توجب الخروج عنه الی الکفر فی منطق الشریعة الاسلامیّة حتّی یتضّح موضع الشذوذ عن ذلک المنطق.

ص: 124


1- . فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج2، ص181.
2- . معج الصحاح، ص917.
3- . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص111.
«تعریف الایمان و الکفر»

ان للایمان و الکفر تعریفاً متفقاً علیه عند جمهور المسلمین من اهل السنّة و الشیعة، و هو: «الاعتقاد بوحدانیة الله تعالی و الآخرة، و رسالة النبی صلی الله علیه و آله و سلم ، علی أن الایمان برسالة النبی صلی الله علیه و آله و سلم یشمل الایمان بنبوة الانبیاء السابقین علیه و الکتب السماویة السابقة، و ما أتی به نبی الاسلام من تعالیم اسلامیة للبشر من جانب الله ایضاً».(1)

و هذا التعریف للاسلام و الایمان هو ما اجمع علیه امذاهب الاسلامیة من السنة و الشیعة، نعم هناک اصول اخری یعتقد بها الشیعة کالعدل و الامامة لا یکون انکارها خروجاً عن الاسلام، و ان کان انکارها یوجب الخروج عن المعنی الخاص للایمان و هو التّشییع، کما ان بین المذاهب الاسلامیة الاخری خلافات فی اصول عقدیّة و فی فروع فقهیّة لا یُحسب انکارها و عدم الاعتقاد بها اجتهاداً او تقلیداً، خروجاً عن الاسلام.

قال الامام الغزالی فی کتابه «فیصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة» ص 195 - 196: «إعلم أن شرح ما یکفّر به، و لا یکفّر به یستدعی تفصیلاً طویلاً یفتقر الی ذکر کل المقالات و المذاهب، . فاقتنع الآن بوصیة و قانون.

امّا الوصیّة: فان تکفّ لسانک عن اهل القبلة ما أمکنک، ما داموا قائلین لا اله الّا الله محمد سول الله صلی الله علیه و آله و سلم غیر مناقضین لها، و المناقضة الکذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بعذر او بغیر عذر، فان التکفیر فیه خطر، و السکوت لا خطر فیه.

امّا القانون: فهو أن تعلم إن النظریات قسمان: قسم یتعلق باصول العقائد، و قسم یتعلق بالفروع، و اصول الایمان، و اعلم إنه لا تکفیر من الفروع أصلاً، ألا فی مسألة واحدة، و هی أن تنکر اصلاً دینیّاً عُلم من الرسول صلی الله علیه و آله و سلم بالتواتر، و لکن فی بعضها تخطئة کما فی الفقهیّات، و فی بعضها تبدیع کالخطأ المتعلق بالأمامة و احوال الصحابة. و اعلم أنّ الخطأ فی اصل الإمامة و تعیینها و شروطها، و ما یتعلق بها لا یوجب شئ منه تکفیر».(2)

ص: 125


1- . جعفر السبحانی، العقیدة الاسلامیة علی ضوئ مدرسة اهل البیتE، ص186.
2- . الشیخ شوقی الحداد، الامام الحسین علیه السلام فی روایات الشیخ الخصیبی، ص12-13، من مقدمة الدکتور سهیل زکار.

و هذا التعریف للاسلام هو الذی یوجب حقن دم المتعاطی له و حرمة ماله و عرضه، و لا یوجب شئ للکفر و استحابة الدم ألّا انکار التوحید او المعاد او رسالة النبی صلی الله علیه و آله و سلم او انکار الضرورات الاسلامیة کوجوب الصلوة و الصیام و غیرها مما یستدعی انکار الرّسالة.

«موقف الاسلام من ظاهرة التکفیر»

ان التکفیریین یرون الاعتقاد بارائهم الشّاذه هو المعیار فی الخروج عن الدّین و استباحة الدماء و الاعراض و الاموال للمسلمین.

و قد حذّر القرآن عن هذا الشذوذ فی قوله سبحانه:

)یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُواْ و لاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا((1)

ان الآیة تنهی عن التکفیر صریحاً، فقد روی فی تفسیرها عدّة روایات منها روایة ابن ماجة فی سننه و هی: ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بعث جیشاً من المسلمین فقاتلوهم قتالاً شدیداً فمنحوهم أکتافهم، فحمل رجل من المسلمین علی رجل من المشرکین فلما غشیه قال: أشهد أن لا اله الّا الله أنی مسلم، فطعنه، فقتله، فأتی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال: یا رسول الله، هلکتُ! قال: ما الذی صنعت؟ مرة او مرتین، فأخبره بالذی صنع. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : فهلّا شققت عن بطنه فعلمت ما فی قلبه؟! فقال صلی الله علیه و آله و سلم : یا رسول الله لو شققت عن بطنه اکنت أعلم ما فی قلبه؟ قال: لا، فلا أنت قبلت ما تکلّم به و لا أنت تعلم ما فی قلبه. و قیل انّ القاتل أسامة بن زید، و المقتول مرداس بن نهیک الغطفانی، و لعلّ هذه الاحوال جرت فی زمان متقارب، فنزلت الآیة فی الجمیع ».(2)

فالرّوایة تدلّ علی ان المسلمین یجب علیهم أن یکتفوا بظاهر إقرار الشّخص فی الاسلام و لا یجوز لهم اذا احتملوا کذب المقر و نفاقه أن یرتّبوا أثراً علی ذلک الاحتمال. و اصرح من هذا ما جاء فی لزوم حقن دماء من أعلن الشهادتین فی حدیث غزوة خیبر.

فقد روی البخاری و مسلم فی صحیحهما، أنّه: عندما أعطی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الرایة لعلی علیه السلام لفتح قلعة خیبر. و أخبر الناس بانّ حامل هذه الرّایة سیفتح خیبراً، قال علی علیه السلام لرسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ، یا

ص: 126


1- . النساء: 94.
2- . الجامع لاحکام القرآن، ج5، ص336-337.

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ،! علی مَ أقاتلهم؟ فقال صلی الله علیه و آله و سلم : قاتلهم حتی یشهدوا أن لا اله الّا الله و أنّ محمداً رسول الله، فاذا فعلوا ذلک فقد منعوا منک دمائهم و أموالهم الّا بحقّها، و حسابهم علی الله».(1)

و قد اشتهر مضمون هذا الحدیث بانّه صلی الله علیه و آله و سلم قال: لا تکفّروا أحداً من اهل القبلة بذنب و ان عملوا الکبائر .»(2)

وقول صلی الله علیه و آله و سلم : «ألا لا ترجعنّ بعدی کفاراً یضرب بعضکم رقاب بعض».

قال ابن الاثیر فی تفسیره: و قیل: معناه: «لا تعتقدوا تکفیر النّاس کما یفعله الخوارج ».(3)

أهم التیارات التکفیریّة فی التّاریخ الاسلامی

اشاره

علی الرغم من تحذیر القرآن و الرسول الکریم صلی الله علیه و آله و سلم الأمة عن مغبّة التکفیر و خطورة التطرف، شذّ عن ذلک المنهاج القویم افراد و تیارات کثیرة منذ القرن الاول الهجری الی یومنا هذا، فقاموا باثارة الفتن و تسعیر نیران الحروب فیما بین المسلمین و سفک الدماء و انتهاک الاعراض و استلاب الاموال و نهبها من اهل القبلة بذریعة التکفیر، و ان کانت الدّواعی لتلک الاعمال مختلفة، فمنها سوء الفهم و قسوة القلوب، و منها الاهواء النفسیّة و الأطماع التوسعیّة الی غیر ذلک من دواع و دوافع. و اهمّ تلک التیارات کما یلی من الطوائف:

الاولی: (الخوارج)

انّ الخوارج هم الذین انشقّوا عن جیش امیرالمؤمنین علیه السلام اثر قضیّة التحکیم فی وقعة صفین عام 38ه-، فکفّروا عامّة اهل القبلة بما فیهم امیر المؤمنین علیه السلام و اهل العراق، و معاویة و اهل الشام، و خرجوا علی امیر المؤمنین علیه السلام و عاثوا فی الأرض الفساد و قتلوا الابریاء و بقروا بطون الحوامل و قتلوا الجنین، کما فعلوا ذلک فی عبد الله بن الخبّاب بن الأرت و هو ابن أحد الصحابة و بقروا بطن زوجته و قتلوا جنینها کما قتلوا ثلاث نسوة من طی، و قتلوا امّ سنان الصیداویة. فقام امیر المؤمنین علیه السلام بتوعیتهم و وعظهم لردعهم عن الاسالیب العنیفة، فاتّعظ اکثرهم و بقی حوالی اربعة آلاف منهم متمردین، فاضطرّ علیه السلام الی محاربتهم و فقأ بذلک عین الفتنة.

ص: 127


1- . صحیح البخاری، کتاب الایمان، ص10؛ صحیح مسلم، ج7، باب فضائل علی 121.
2- . کنزالعمال، الحدیث1074.
3- . النهایة فی غریب الحدیث، ج4، 185.

و لما قتل الخوارج قیل له: یا امیر المؤمنین هلک القوم باجمعهم. فقال علیه السلام : «کلّا! و الله، انّهم نُطفٌ فی اصلاب الرجال، و قرارات النساء، کلمّا نَجَم منهم قرنٌ قطع حتی یکون آخرهم لصوصاً سلّابین».(1)

و فی هذا الکلام اشارة الی استمرار ذلک التّیار الفکری علی مسرح الحیاة الاسلامیّة علی طول التاریخ و تصریح بعاقبتهم السوداء فی اللصوصیّة و السّلب لاموال المسلمین.

و ارتکب هؤلاء جرائم لا تحصی افظعها اغتیال امیر المؤمنین علیه السلام فی محراب صلاته فی مسجد الکوفة.

و استمرّ الخوارج بشنّهم الحملات العسکریّة علی الدولتین الامویّة و العبّاسیّة الی أن انقرضوا من عالم الوجود و لم یبق منهم الّا المعتدلون کالاباضییّن. و یرجع السبب الرئیسی لانقراضهم الی تطرفّهم و شذوذهم عن عامّة المذاهب الاسلامیّه سنّة و شیعة، و اعتقادهم بکفر اهل القبلة و استحلال دمائهم و نظرتهم العنیفة الی الدین و المسلمین.

الثانیة: «القرامطة»

القرامطة من الفرق الباطنیّة التّی ظهرت فی النصف الثانی من القرن الثالث، و شغلت السّلطات العبّاسیّة قرناً من الزمن و أشاعت الاضطراب و القلق و الإرهاب فی ما بین المسلمین.

و استحلّ القرامطة دماء المسلمین و قالوا بمقالة الخوارج فی قتل اهل القبلة و سلب اموالهم و اعتلّوا فی ذلک بقوله تعالی: )فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ(.(2)

و زعموا أنه یجب علیهم ان یبدأوا بقتال من قال بالامامة ممّن لیس علی قولهم، و خاصَّة من قال بامامة موسی بن جعفر علیه السلام و ولده، من بعده، و هم الشیعة الامامیّة، و تأوّلوا، فی ذلک قوله الله تعالی: )یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ(.(3)

و کان من أفظع ما ارتکبه القرامطة قطعهم لطرق حجّاج بیت الله الحرام و قتلهم و سلبهم اموالهم فی عدّة سنوات، و الأنکی تجرّؤهم علی الکعبة و قلعهم للحجر الأسود و نهبهم لحلیها و

ص: 128


1- . نهج البلاغة، الخطبة 59.
2- . التوبة: 5.
3- . التوبة: 123.

کسوتها، و قتل الآلاف من الحجیج فی المسجد الحرام و شوارع مکّة. و قد ذکر المؤرخون تفاصیل تلک الحادثة فی حوادث سنة 317ه-.(1)

الثالثة: «السلفیّة»

السلفیّة هی الحرکة الدینیّة السیاسیّة الّتی اتخذّت الرّؤیّة السلفیّة مذهباً لها، و هذه الرّؤیة تتلخّص فی تقلید بعض السلف من الصحابة و التابعین و الفقهاء فی العقیدة و الشّریعة و نهج الحیاة. و اباح بعض اتباعها لنفسه استعمال العنف بذریعة تکفیر من سواهم من اهل القبلة.

و قد طرحت السلفیّة کحرکة فکریة لها مواصفاتها الخاصّة فی ثلاث مراحل: الاولی: حرکة البربهاری فی القرن الرابع الهجری، و الثانیة: حرکة ابن تیمیّة فی القرن الثامن، و الثالثة: حرکة الوهابیّة فی القرن الثانی عشر.

حرکة البربهاری

بدأت السلفیّة کحرکة دینیّة و سیاسیّة عسکریّة فی التاریخ الاسلامی فی القرن الرابع الهجری علی ید البربهاری. و البربهاری هو أبو محمّد الحسن بن علی بن خلف المتوفی (329ه-)، حیث قام بعدة اعمال شغب دینیّة فی بغداد و کان هدفه کسب السلطة للحنابلة، و من اعماله اصدار فتوی اعدام النّائحة علی سید الشهداء ابی عبد الله الحسین علیه السلام ، بناءً علی أنّ اقامة العزاء علیه بدعة. و من الفتن الدمویّة التی ثارت بتحریکه النقاش حول آیة )وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا((2)، بین الحنابله الذین یفسرون الآیة بانّ الرسول صلی الله علیه و آله و سلم یکون جلیساً لله سبحانه! و مخالفیهم الّذین یفسّرونها بالشفاعة. کما قام بتحریض المقتدر العباسی لتدمیر مسجد بُراثا الذی کان الشیعة یعظّمونه. و أثار أعمال الفوضی حینما سمع لعن معاویة علی المنابر، و کانت عنده عصابة تقوم بمزاحمة النّاس فی بیوتهم. و قد اشتعلت نیران الفتن إثر ذلک فی بغداد حتّی اضطرت الحکومة الی حبسه و تفریق جماعته. و کان یکفّر اتباع مذهب اهل البیت علیهم السلام و ینکر علی المسلمین زیارتهم لقبور الاولیاء. و کان مع ذلک یظهر التورّع بحیث انه ترک میراث ابیه و کان سبعین الفاً.(3)

ص: 129


1- . ابن اثیر، راجع الکامل فی التاریخ، ج2، ص117-118؛ اتحاف الوری باخبار ام القری، ج2، ص374-379.
2- . الاسراء: 79.
3- . ذهبی، سیر اعلام النبلاء ، ص15، 9،93؛ دائرة المعارف اسلامی، ج11، ص669-671.

ابن تیمیّة

کان ابن تیمیّة (661-728ه-) المنظّر الاکبر للرؤیة السلفیّة فی القرن الثامن. کان حنبلیاً حشویّاً قائلاً بالتجسیم و التشبیه و نشر افکاراً کحرمة شدّ الرحال الی زیارة النبی صلی الله علیه و آله و سلم و حرمة التوسّل به و طلب الاستشفاع و ما شاکل ذلک ممّا أثار غضب عامّة علماء المذاهب الاسلامیّة کالشوافع و الاحناف و المالکیّة و حتی بعض الحنابلة، ففسقه قوم و کتب فی رد افکاره آخرون کالسُّبکی فی شفاء السقام، و حکموا علیه بالحبس فاودع فیه، الی ان مات و ماتت افکاره حتّی ظهرت الوهابیة فی القرن الثانی عشر. و کانت لابن تیمیّة نزعه امویّة شدیدة. و کان یبّرئ یزید عن جرائمه التی ارتکبها مثل قتل سبط رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و وضع السیف فی المدینة فی مجرزرة الحرّة. و کذلک انتهاک حرمة الکعبة و رمیها بالمنجنیق.

الوهابیة

اشاره

کادت السّلفیّة تموت بموت ابن تیمیّة الی ان ظهر محمّد بن عبد الوهاب (1115-1206ه-) فی نجد، و قام باحیاء افکار ابن تیمیّة الشاذّة، و اطلق علیه عنوان شیخ الاسلام بمساندة من قبل آل سعود و قالوا بتکفیر عامّة المسلمین و قتلهم، و منذ ظهور الوهابیّة عام (1160ه-) الی عام (1216ه-) ای، ما یقرب الستین سنة لم تحصد سیوف اتباعه الّا اتباع اهل السّنّة و الجماعة فی نجد و غیرها فقتل الالوف منهم، و بعد ان استتّب الحکم لخلفه و سیطر علی الحجاز، قام بشنّ الحملات علی الشیعة فی العراق. و قتل خلال تسع سنوات (1216-1225) عشرات الالوف من شیعة العراق و ایران و کان اکثرهم من زوّار ابی عبد الله الحسین علیه السلام (1) و وصل بهم الامر الی الاعتداء علی الضریح الحسینی علیهما السلام و نهب ما فیه من الاموال.

و استمرّت الفتن الوهابیّة فی اشعال نیران الحروب فیما بین المسلمین فوصلت الی قمتها فی العقد الأخیر و خاصّة فی السنوات الأخیرة، الامر الذی سببّ تطاحن المسلمین فیما بینهم و ترک الاعداء الالدّاء للاسلام و المسلمین من امیرکا و اسرائیل فی ارتیاح بال لشنّ الحملات الشعواء علی اهالی فلسطین و تدنیس المسجد الأقصی و ما شاکل ذلک. کما سببّ قیام ذیول الوهابیّة

ص: 130


1- . سید محسن الامین، کشف الارتیاب، ص14 نقلاً عن تاریخ نجد.

المعاصرة باعمال عنف شنیعة للغایة لتشویه صورة الاسلام الناصعة المملوئة بالحکمة و الرحمة الالهیّة لدی الشرق و الغرب.

و الیکم الاشارة الی الذیول المنسوبة الی الوهابیّة فی العقود الأخیرة.

1. جماعة التکفیر و الهجرة فی مصر:

تکوّنت هذه الجماعة فی زمن جمال عبد الناصر متأثرة بافکار سید قطب المعدوم عام (1966م) فی کتابه «معالم علی الطریق» فکفّروا عامّة الناس حکومة و شعباً و هجروا الحیاة المدنیة و سکنوا الکهوف و انتهت الجماعه بمحاکمة مرشدهم مصطفی شکری و اعدامه عام (1976م).

2. جیش الصّحابة الباکستانی:

اُسّست هذه الحرکة فی باکستان علی ایدی اتباع السلفیة هناک عام (1985م)، و کانت و لا تزال مدعومة فکریاً و مالیّاً من السعودیّة، فقاموا باغتیالات عنیفة و تفجیرات مهولة فی المساجد و الحسینیّات و أراقوا دماء الآلاف من الأبریاء فی باکستان، و رموز کثیرة من الشیعة و علی رأسهم العلّامة السید عارف الحسینی.

3. فرقة جنکجوی الباکستانیة

بعد ان التحق جیش الصحابة الباکستانی نتیجة لضغوط الأحزاب المعتدلة الاسلامیة عام (1995م) بمجلس الائتلاف الوطنی، انشقت فرقة جنکجوی کجناح عسکری لاستمرار التفجیرات و المجازر البشعة.

4. تنظیم القاعدة
اشاره

أُعلن عن تنظیم القاعدة عام (1996م)، و یرجع ذلک الی تجمع مجموعة من العرب من السعودیّة و الیمن و مصر و السودان و الاردن و غیرها فی جهاد الافغان ضدّ المحتلّین الروّس. و هؤلاء العرب بقیادة اسامه بن لادن الذین اجتمعوا هناک، کانت لهم ارتباطات سرّیة و شبه علنیّة مع (CIA) الامیرکی، و ان حاولت القاعدة أن تظهر فی احداث 11 سبتمبر کرمز لجهاد الامة الاسلامیّة ضد الامبریالیّة الغربیّة، لکن الحقائق التی کشفتها الأحداث، سرعان ما برهنت خلاف

ص: 131

ذلک. فالمعروف فی احداث اقتحام بُرجی نیویورک أنّ الموظّفین الیهود و هم اربعة آلاف نفر قد غابوا فی یوم الحدث و لم یصب أحدهم بجراح!

کما أنّ عدم قیام القاعدة بأیّ مواجهة مع اسرائیل داخل الاراضی المحتّله او لمصالحها کالسفارات السرائیلیّة فی العالم، مع قدرتهم علی ذلک، اذ انهم قاموا بتفجیرات کثیرة فی امیرکا و اوروبا و افریقیا و البلدان الاسلامیة و العربیّة و راح ضحیتها آلاف الابریاء، من القرائن علی ذلک.

و هذا کلّه مما یکشف عن علاقات ودیّة خاصّة بین القاعدة و الصّهاینة.

و امّا امیرکا فهی بدورها قد استعملت القاعدة کفزّاعة تخوّف بها الآخرین و تجعلها ذریعة لضرب أیّ بلد ترید ضربه للوصول الی أهدافها الاستعماریّة. و من جرّاء ذلک احتلّت افغانستان، و بمثل تلک الذریعة احتلّت العراق، و هدّدت کثیراً بنفس تلک الفزّاعة البلدان الاسلامیّة الاخری و علی رأسها الجمهوریّة الإسلامیّة فی ایران.

و إنّ الاستفادة العظمی التی استفادها الغرب من القاعدة و سائر التکفیریین هی تشویه صورة الاسلام النقیّة، و عرضها بصورة عنیفة و قاسیة بعیدة عن ایّ رحمة و عقلانیّة، حتّی لا یعتنق الاوروبیون و الامریکیون الشریعة الاسلامیّة السمحاء الغرّاء. و ذلک لانّهم رأوا تزاید اقبال النّاس علی الاسلام. الامر الذی یهدّد کیان الصهاینة و الحضارة الغربیّة بالخطر الأکید.

و القاعدة و ان اصیبت بضعف شدید، خاصة بعد أن هلک مرشدها علی ایدی الامیرکیین بعد أن فقد ما یمکن ان یعطیه لهم، فقضی علیه الرّئیس الأمیرکی علّه ان یستغل بقتله نجاح الحزب الدیمقراطی فی الانتخابات الریاسیّة، و لکن مع ذلک تمکنت من زرع ذیول لها فی بعض البلدان العربیّة و الاسلامیّة کافغانستان و العراق و الشام و لبنان و الاردن و الیمن و مصر و لیبیا و نیجریا و تونس و غیرها. و قد تمکّنت بعض تلک الذّیول من تدشین عملیّات عسکریّة و احتلال بعض المحافظات فی بعض البلدان.

والیکم التعریف ببعض تلک الذیول:(1)

ص: 132


1- . یراجع للمعرفة التفّضیلیّة علی القاعدة و ذیولها و سائر التیارات السلفیّة و التکفیریّة کتاب «الارهاب و العنف فی ضوء القرآن و السنّة و التاریخ و الفقه المقارن» {المجلد الاول} للمؤلف، طبع دار الولاء بیروت (1431-2010م).
1. طالبان

برزت حرکة طالبان السلفیة فی عام 1994م فی افغانستان و استلمت السلطة عام 1996م و سقطت عام 2001م بعد حوالی خمس سنوات.

نشأ بعض قادتها فی احضان الوهابیّة مباشرة کالّذین تخرّجوا من الجامعة الاسلامیّة فی المدینة المنوّرة، او غیر مباشرة کالذین درسوا فی المدارس الدینیّة السلفیّة فی باکستان او أفغانستان.

و قد استغلت حرکة طالبان بقیادة الملا عمر الظروف المریرة التی عاشها الشعب الافغانی من نهب و سلب و تفسّخ خُلقی، حیث فشلت دولة المجاهدین بقیاده برهان الدین ربانی فی تحقیق الامن و الاستقرار و القضاء علی الفساد و العصبیّة القبلیّة بسبب المعارک الدّامیة و التناحر الشدید القائم بین تیارات المجاهدین أنفسهم علی السلطة.

و کانت المخابرات الباکستانیّة و المخابرات الامریکیّة و السعودیّة من الجهات المتهمة فی صناعة طالبان و دعمها، فانّ حرکة طالبان و دولتهم لم یعترف بها من الدول الّا السعودیّة و باکستان و الأمارات.

و القاعدة بقیادة بن لادن استغلت الاوضاع فی افغانستان، خاصة و ان طالبان کانت بأشدّ الحاجة الی الدعم المالی و التّقنی الذی کانت القاعدة متوفّرة علیه، و هما یسیران فی فلک واحد من الافکار السلفیّة، و إن لم تکن طالبان ولیدة للقاعدة.

و قد ظهرت الرجعیّة علی دولة طالبان بعدم اعترافها بالدیمقراطیة و المدنیّة الحدیثة و تطبیق فتاوی فقهاء المدرسه السلفیّة کقوانین صارمة و جافّة فی معاملة الناس، مثل منع حلق اللحی، و رکوب النساء السیارات، و الاستفادة من الرسوم و الصور و الافلام و ما شاکل ذلک.

و کان التکفیر و ابادة الاخرین من سنة و شیعة من اظهر مواصفات اعضاء حرکة طالبان، فقد اغتالوا احمد شاه مسعود و غیره من عناصر المجاهدین السنّة. و کذلک برهان الدین ربانی. و کما اعدمت طالبان الکثیر من المعارضین فی محاکمات صوریّة سریعة و أبادوا الکثیر من المدنیین فی حروبهم مع المعارضة الشمالیة فقتلوا فی مزارشریف وحدها ما یقرب من خمسة آلاف نفراً حین استولوا علیها، و قتلوا اعضاء القنصلیّة الایرانیّة فیها.(1)

ص: 133


1- . یراجع کتاب: امة الحرکة الاسلامیة المعاصرة من الحنابلة الی طالبان بقلم صالح الوردانی ص 106-116- الارهاب و العنف للمؤلف ج1/ 178-182.

اثر احداث 11سبتمبر 2001م قامت امیرکا باحتلال افغانستان و اسقاط دولة طالبان بذریعة محاربة الارهاب و معاقبة بن لادن و اتباعه المتهمین بالاحداث، فتراجعت طالبان الی الکهوف و المغارات لیستمروا بعملهم العسکری ضدّ مناوئیهم بشکل عصابات، و استمر الوضع الی هذا الزمّان و قامت طالبان بقتل آلاف الابریاء الافغان بغیة استلام السّلطة من جدید.

2. جماعة التوحید و الجهاد

ان جماعة التوحید و الجهاد هی فرع القاعدة فی دیار الرافدین، قام بتأسیسها ابو مصعب الزرقاوی الأردنی عام 2004م. و المعروف أن القاعدة دخلت العراق بالتنسیق مع صدام حسین فی سنواته الأخیرة خاصة بعد أحداث 11 سبتامبر 2001م. و بدأت تتحرّک بنشاط ثقافی و اعلامی تحت عنوان السلفیّة، و کان من نشاطاتهم البارزة بناء مساجد کبیرة و تسمیتها برموز السلفیّة کشیخ الاسلام ابن تیمیّة و من والاه.

و قد اسفرت تلک التعاملات عن اتحاد غیر معلن بعد سقوط صدام مع فلول البعث فی القیام بعملیّات عسکریّة ارهابیة کزرع العبوات الناسفة و تفجیر السّیارات المفخخّة فی الشوارع و المساجد و الحسینیّات، و قتل الابریاء من الشیعة و السنة بحیث قدرت الضحایا خلال عشرة سنوات بعد سقوط الطاغیّة بملیون نسمة اکثرهم من الشیعة و رموزها و علی رأسهم شهید المحراب السید محمد باقر الحکیم.

و کانت تلک العملیات الارهابیة بتنسیق من الزرقاوی کممثل للقاعدة مع اسامه بن لادن و الظواهری کما یظهر من رسالته التی ارسلها الیهما. و قد وصف فیها الترکیبة العراقیّة من الأکراد و الرافضة و اهل السنة باوصاف، منها بان الاکراد اعطوا صفقه ایدیهم للامریکان و فتحوا ارضهم للیهود، ثم کال انواع الشتائم للشیعة و قذفهم بانواع التهم و أثار الاحقاد التاریخیة بین اهل السنة و الجماعة و الشیعة، و حکم علی الشیعة بالشرک و الکفر و الارتداد عن لسان رموز السلفیّة کابن تیمیّة و احمد بن حنبل و ابن حزم و غیرهم.

و وصف اهل السنّة بالسذّاجة و الفرقة، و ان مشایخهم صوفیّة علی الاغلب، و انهم أفیون مخدّر و ان الاخوان منهم یمتهنون التجارة بدم الشهداء، و انّ عصاره الخیر من اهل السنّة هم المجاهدون السلفیون.

ص: 134

ثم رکزّ علی ان العدو الاوّل هم الشیعة لا الامریکان! و ان الطریق هو اثاره الحرب بینهم و بین السنّة فقال: ان استهدافهم و ضربهم فی العمق السیاسی و الدینی و العسکری سیستفزّهم لیظهروا کلابهم علی اهل السّنّة و یکشّروا عن انیاب الحقد الباطنی، و اذا نجحنا فی جرهم الی ساحة الحرب الطائفیة امکننا ایقاظ السّنّة الغافلین حتی یشعروا بالخطر الدّاهم و الموت الماحق علی ایدی هؤلاء الرافضة!

و لا شک ان مخططهم کان اشعال الحرب فی جمیع انحاء العراق باثارة النّعرات الطائفیة، لکنّ مخططهم الاجرامی لم ینجح بالکامل نتیجة لوعی المرجعیّة الرشیدة حیث حرّمت الاقتتال الطائفی بین الشیعة و السّنّة، و هذا ممّا أحبط مؤامرتهم. و لاشک فی انّ هذه المؤامرة مؤامرة صهیونّیة امیرکیّة. حتی یحصل ارتیاح لهم و امن و استقرار بسبب انشغال المسلمین بقتال بعضهم البعض، و لکن مع الأسف الشدید أصدر 38 من المفتین من رموز السلفیه من السعودیّة و باکستان آنذاک فتوی الجهاد لا ضدّ امیرکا و اسرائیل، بل ضدّ الشیعة و تکفیرهم و استباحة دمائهم بعد ما جری فی العراق من أحداث الزرقاوی و زمرته، و بعد الموقف التاریخی الذی قام به حزب الله لبنان فی حرب الثلاثة و الثلاثین یوماً ضد الصّهاینة. فیا تری من المستفید من تلک الفتاوی غیر الصهاینة و الأمریکان؟!

و ان الزرقاوی هو المنظّر لما یسمّی بالدّولة الاسلامیّة فی العراق عام 2006م، و بعد هلاکه و هلاک خلیفته ابو عمر البغدادی عام 2010م، تصدی ابو بکر البغدادی لهذه المهمة.

3. جبهة النصرة

انّ جبهة النّصرة بقیادة ابی محمد الجولانی هی امتداد للقاعدة فی الشّام ظهرت فی أحداث المعارضة فی سوریا عام 2011م.

و احداث سوریّا حدثت اثر الصّحوة الاسلامیّة التی نشأت فی عدّة بلدان عربیّة و التی اطاحت ببعض الانظمة الحاکمة هناک، مثل مصر و تونس و لیبیا و الیمن. و حیث انّ الحاکمین فیها کانوا علی الاغلب علماء الامریکان و مرتبطین بالنظام المحتل للقدس، و کادت ریاح تلک الصحوة تهب علی بلدان اخری محسوبة علی الغرب، تصدّی الغرب لاحتوائها، فحال دون ذلک من خلال المخطّط الامریکی الصهیونی الغربی العربی، و قام بتحریک العناصر المعارضة للنظام السّوری

ص: 135

من اجل احتواء الصحوّة الاسلامیة و تغییر مسارها. و ان انتخاب سوریا کان من اجل موقعها الاستراتیجی و موقفها التاریخی فی اسناد المقاومة الاسلامیة فی لبنان و فلسطین ضدّ الصهاینة و لارتباطها العمیق بایران الاسلام.

و قد نجح ذلک المخطّط باشعال نیران الفتنة فی سوریا. و کان التکفیریّون من جبهة النصرة و غیرهم فی طلیعة تلک الفتنة. و قام هؤلاء بجرائم بشعة من ذبح الابریاء و أکل اکبادهم الی تهدید المساجد و الحسینیّات، و من هتک حرمة مراقد بعض صحابة الرسول صلی الله علیه و آله و سلم کحجر بن عدی الشهید الی تفجیر المساجد و منها المسجد الذی راح ضحیّته العالم السنّی الشهیر الشیخ رمضان سعید البوطی مع تلامذته، و هذا کله ناشئ عن عقیدة التکفیر التی تتبناها جبهة النصرة و من والاها.

و کان و لا یزال الدعم اللوجستی من السعودیّة و قطر و ترکیا مضافاً الی الدوّل الغربیّة و علی رأسها امیرکا و اسرائیل هو الدّعامة الاصیلة لهذه الجماعة، و ان المستشفی الصّحراوی الذی کان یداوی جرحی هؤلاء التکفیریین و عیادة نتانیاهو رئیس وزراء النظام المحتل للقدس لجرحاهم من الاشیاء المشهورة لدی الجمیع.

4. داعش

ان داعش هو اختصار لعبارة «الدولة الاسلامیة فی العراق و الشام»، قام بتأسیسها ابو بکر البغدادی الذی تربّی فی مدرسة الزرقاوی، و اسمه ابراهیم عواد ابراهیم عبد المؤمن البدری المعروف ب- «ابی دعاء» المولود 1971 فی سامراء، و کان اماماً لمسجد احمد بن حنبل فی زمن صدام، ثم صار خطیباً لجامع الکبیسی فی بغداد. ثم خطیباً فی احد مساجد الفلوجة فی العراق. و قد اعتقل من سنة 2004- الی 2006 فی سجن الامریکان مع بعض فلول البعث و التکفیرییّن، ثم اطلق سراحه بصورة مشبوهة و بلا دلیل واضح. و بعد خروجه من السجن اسّس جیش اهل السنّة فی الفلّوجة.

وانّه یدّعی الانتساب الی الحسن بن علی علیه السلام حتّی یبرّر تسنمّه لکرسی الخلافة، لان جمهور اهل السّنّة یشترطون القرشیّة فی الخلافة، و الحال انه من عشیرة البوبدری الذین لم یدّع احدهم ذلک.

ص: 136

و قد ضمّ التنظیم الذی قام به البغدادی مضافاً الی المنتمین الی القاعدة من شتی البلدان العربیّة و الاسلامیّة و الغربیّة تنظیمات من البعثیین، و النقشبندیّة، و الجیش الاسلامی للعراق و انصار السنّة (الاکراد)، و کتائب ثورة العشرین «جماعة حارث الضّاری». و بعد وقوع احداث سوریّا حاول هذا التنظیم اکتساح السّاحه السوریّة، و لذلک وقعت معارک عنیفة بینهم و بین جبهة النصرة و جیش الشام من جانب آخر، و کان الفوز علی الاغلب لداعش، فتمکنوا من احتلال مناطق فی الشام مثل الرّقّة و الحسکة و دیر الروز فی شرق سوریّا. و بعد ان التحقت بهم مجموعات التکفیریین من بلدان عربیّة و افریقیّة و اوروبیّة و قویت جبهتهم عسکریاً و مالیّاً، هجموا علی العراق و احتلوا عدّة محافظات مثل الانبار و صلاح الدین و نینوی و تمکنّوا من السّیطرة علی الموصل، و بعد ذلک أعلنوا الخلافة الاسلامیة للمدعو ابی بکر البغدادی، و حرّموا استعمال کلمة داعش لانهم حذفوا عنوان العراق و الشّام و سمّوا انفسهم بالدولة الاسلامیّة. و قد قاموا بفجائع مؤلمة من قتل النفوس البریئة حتی الشیوخ و النّساء و الاطفال من الشیعة و السنّة و الأکراد، کما قتلوا اثنی عشر من علماء اهل السنة الذین امتنعوا من مبایعة خلیفتهم، و کادوا یحتلّون بغداد و العتبات المقدسة لولا فتوی المرجعیّة الشیعیّة فی العراق المتمثلة بسماحة آیة الله العظمی السید السیستانی، حیث هبّ الملایین من العراقیین سنّة و شیعة متطوّعین لخوض غمار الحرب. و قد تشکّلت تنظیمات تعبویّة باسم الحشد الشعبی بمساعدة قوات فیلق القدس، و هذا السدّ الاسلامی الثوری هو الذی وقف فی وجه التکفیریین، فتحررت من براثنه مدن کثیرة و اصبحوا محاصرین من قبل قوّات الجیش العراقی و الحشد الشعبی و یرجی القضاء علیهم فی القریب العاجل ان شاء الله.

5. جماعة بوکوحرام

ان جماعة بوکوحرام من ذیول القاعدة فی نیجیریا، قامت فی الآونة الاخیرة باعمال عنیفه، و احتلت عدّة مناطق، و کشّرت عن انیابها حینما قامت بتفجیر عبوات ناسفة فی مسیره یوم القدس العالمی عام 2014 الّتی راح ضحیّتها العشرات من النفوس البریئة، و کان من بین الضحایا ولدان للشیخ ابراهیم زکزکی العالم الدینی لاتباع اهل البیت (علیهم السلام) هناک، کما قاموا بتفجیر حسینیة فی لیله عاشورا فی هذا العام، و هذه الاعمال تدلّ علی وحشیتهم من جانب، و انتمائهم الی

ص: 137

الصهاینة من جانب آخر، و عدائهم لاهل البیت و نهضة الامام الحسین علیه السلام من جانب ثالث. و علی ایّ حال فهذه الجرائم تنّم عن رؤیتهم التکفیریّة.

دور الغلو فی تدشین التکفیر

اشاره

بعد أن عرفنا حقیقة التکفیر و التیارات البارزة فی تکفیر اهل القبلة قدیماً و حدیثاً، آن لنا ان نتعرّف علی حقیقة الغلو و اقسامه و دوره فی تدشین عملیّة التکفیر و تمهید الارضیّة او اعطاء الذّریعة لها.

حقیقة الغلو:

الغلوّ لغه مصدر علی وزن فُعُول مثل قَعَدَ قعوداً، و معناه تجاوز الحدّ.

قال الرّاغب: الغلوّ تجاوز الحدّ، یقال ذلک إذا کان فی السّعر غلاءً، و اذا کان فی القدر و المنزلة غُلُوٌّ، و فی السّهم: غَلوٌ. و افعالها جمیعاً غلا».(1)

والغلو کمصطلح دینی، هو الخروج عن حدّ الاعتدال و الوسطیّة فی الاعتقادات و تقییم الشخصیات. و اکبر مصداق للغلوّ هو الاعتقاد بمنزلة شخص ارفع من منزلته الواقعیّة، سواء کان ذلک الشخص نبیا او وصیّاً معصوماً او صحابیّاً او عالماً دینیاً.

الغلوّ عند اهل الکتاب:

قد استعمل القرآن الکلمة فی موضعین تندیداً باهل الکتاب الذین تجاوزوا الحدّ فی منزلة انبیائهم و احبارهم.

قال سبحانه: )یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ و لاَ تَقُولُواْ عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ(.(2)

وقال تعالی: )قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ و لاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ و أَضَلُّواْ کَثِیرًا و ضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ(.(3)

ص: 138


1- . المفرادت فی غریب القرآن، ص364.
2- . النساء: 171.
3- المائدة: 77.

و ما کان الغلو منحصراً فی اعتقاد النّصاری بان المسیح ابن الله، بل کان الیهود ایضاً یقولون بأن عزیراً ابن الله.

قال سبحانه: )وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ و قَالَتْ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ(.(1)

کما ان الیهود و النصاری اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله و انزلوهم منزلة الرّب المشرّع اذ أعطوهم منزلة التّشریع و اتبّعوا ما کانوا یحلّونه او یحرّمونه بغیر اذن من الله.

قال سبحانه: )اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ و رُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ و الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ و مَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ إِلَهًا واحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ(.(2)

و قال تعالی: )قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا و بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ و لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا و لاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ(.(3)

الغلوّ بین المسلمین

إنّ الغلوّ فی تقییم الشخصیّات سری من اهل الکتاب کسائر ما عندهم من هنات الی المسلمین. و یمکن تقسیم الغلو فی الاوساط الاسلامیّة الی حقلین: ا - الحقل السنّی ب - الحقل الشیعی.

الغلوّ بین اهل السنّة

لعلّ السامع بمصطلح الغلو یعتقد بأن الغلو خاصّ بالشیعة، و الحال ان الغلوّ فی اهل السنّة له موقعه الخاص، و هذا الغلو هو الدّافع الأصلی لتکفیر الاخرین. و ذلک لأن الصحابة عند مذاهب اهل السنّة لهم الدّور الأوّل بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فی ایصال الدین الی الأجیال الّلاحقة، و من اجل ذلک اضفوا هالة من القداسه الخاصة علی أجمعهم فوصفوهم بالعدالة بلا استثناء، مهما صدر من بعضهم من الموبقات ما یندی له جبین التّاریخ. و هذا فی حدّ ذاته غلوّ فی تقییمهم، فان الادلّة الّتی ذکروها لاثبات عدالة جمیعهم لا تسلم عند التدقیق فی میزان النقّد و الدّراسة. و لم یکتف البعض بهذا المقدار بالنسبة الی الذین تسنّموا کرسیّ الخلافة، بل اضافوا الیهم مقامات تجعلهم فی

ص: 139


1- . التوبة: 30.
2- . التوبة: 31.
3- . آل عمران: 64.

مستوی الانبیاء و الاولیاء بسبب ما نشرت من اخبار موضوعه تحتوی علی فضائل منحوتة، ما کان حتی اصحابها المنسوبة الیهم یعلمون بها، و الّا لاستندوا الیها فی السقیفة و ما بعدها، و لکن دبجّتها الایادی الاثیمة التی استأجرت فی ملک بنی امیّة لوضع الحدیث فی النصف الثانی من القرن الاوّل. و تلک المقامات المزعومة تفید منزلة عظیمة للمنسوبین الیها، الامر الذی یفرض المتعرّض لهم بسوء خارجاً عن حوزة الاسلام و یحکم علیه باستباحة الدّم و المال کایّ مرتدّ آخر، و الحال ان الجمهور من اهل السنّة لم یحکم علی سابّ الصحابة الّا بالتّعزیر. قال ابو القاسم محمد بن احمد بن جزی الکلبی الغَرناطی (693-741ه-) فی کتاب الحدود من کتابه {القوانین الفقهیّة}: «وأمّا من سبّ الله تعالی او النبی صلی الله علیه و آله و سلم أو أحداً من الملائکة او الانبیاء فان کان مسلماً قتل اتفاقاً، ... و ان کان کافراً فان کان سبّ بغیر ما به کفر، فعلیه القتل و الّا فلا قتل علیه ... و امّا من سبّ أحداً من أصحاب النبی صلی الله علیه و آله و سلم أو أزواجه أو أهل بیته فلا یقتل علیه، و لکن یؤدب بالضرب الموجع و یکرّر ضربه و یطال سجنه».(1)

و هذا التّعزیر هو الذی افتی به فقهاء الجمهور بالنسبة الی سابّ ای رجل کان.

قال الشیخ ابو اسحاق ابراهیم بن محمد الشیرازی (476م) فی الحدود من کتابه المهذّب: «من أتی معصیة لا حدّ فیها و لا کفّارة کمباشرة الاجنبیّة فیما دون الولوج و سرقته ما دون النصاب او سرقة من غیر حرز او القذف بغیر الزنا او الجنایة التّی لا قصاص فیها و ما أشبه ذلک من المعاصی، یعزّر علی حسب ما یراه السلطان، کما روی عبد الملک بن عمیر قال: سئل علیّ - کرّم الله و جهه - عن قول الرّجل للرّجل: یا فاسق یا خبیث، قال: هنّ فواحش فیهنّ التعزیر و لیس فیهن حدّ».(2)

و ذکر مثل هذا ابن قُدامة (541-620) فی الکافی فی فقه ابن حنبل(3)، کما ذکره الفقیه السّنّی المعاصر الدکتور وهبة الزحیلی فی الفقه الاسلامی و ادلّته (ج7/5591).

وعلیه فالسّاب لأحد من الصحابة بناءً علی نظریة اهل السّنّة فی تعدیل جمیعهم، لا یستحق الّا التّعزیر و السّجن، و هو فیما ثبت بادلّة شرعیّة فی المحکمة العادلة. و لکن اهل الغلوّ فی الخلفاء

ص: 140


1- . علی اصغر مروارید، المصادر الفقهیة، ج38، الحدود ص397.
2- . نفس المصدر، الحدود ص571.
3- . المصدر ص 679.

خاصّة یوجبون استباحة دماء المتعاطی لذلک، او حتی الذّی یشکک فی وجود المقامات المزعومه لهم فضلاً عن السّاب لهم.

نماذج من الغلوّ فی بعض الصحابة عند اهل السنّة

اشاره

من المناسب هنا ان نذکر حدثین تاریخییّن یبیّنان موقف الغلو عند بعض المنسوبین الی اهل السّنّة.

النموذج الاوّل:
غلوّ بعض اهل اصفهان فی معاویة و الخلفاء

قال شمس الدّین محمد بن أحمد بن أبی بکر المقدسی المتوفی 380ه- فی کتابه {احسن التقاسیم} فی بحثه عن اقلیم الجبال بما فیه الرّی و قم و اصفهان:

وفی أهل اصفهان بله و غلوّ فی معاویة. و وصف لی رجل بالزّهد و التعبد فقصدته و ترکت القافله خلفی و بتُّ عنده تلک اللیلة، و جعلت أسأله الی أن قلت: ما قولک فی الصّاحب (ای الصاحب بن عباد الشاعر و الوزیر البویهی) فجعل یلعنه، ثم قال: انه أتانا بمذهب لا نعرفه. فقتل: و ما هوَ؟ قال: یقول: معاویة لم یکن مرسلاً، قلت: و ما تقول أنت؟ قال: أقول کما قال الله عزّوجلّ: )لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ((1) ابو بکر کان مرسلاً و عمر کان مرسلاً، حتّی ذکر الأربعة، ثم قال: و معاویة کان مرسلاً. قلت: لا تفعل! أمّا الأربعة، فکانوا خلفاء، و معاویة کان ملکاً، و قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم : «الخلافة، بعدی الی الثلاثین سنة، ثم تکون ملکاً»(2) فجعل یشنّع علیّ و أصبح یقول للناس: هذا رجل رافضّی. فلو لم تدرک القافلة لبطشوا بی و لهم فی هذا الباب حکایات کثیرة.(3)

ولایخفی أن ما ذکره من غلوّ و انحراف لأهل اصفهان کان فی القرن الرابع الهجری. لا القرون الأخیرة التی اصبحت فیها اصفهان معهداً من اکبر معاهد اهل البیت ( و التشیع. و الشاهد فی القصّة، ان صاحب الغلو فی الخلفاء یحسب من یشککّ فی مقاماتهم المزعومة رفضا، و الرفّض

ص: 141


1- . البقرة: 285.
2- . ذکره الزبیدی فی اتحاف الادة المتقین ، ج2، ص210.
3- . مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص298.

فی المصطلح التّاریخی الذی وصفت الحکام به الشیعة، یعنی الکفر و الخروج عن الدین، و هو یوجب سفک الدّماء و نهب الاموال و هتک الاعراض، و کان الشّیعی یحبّ أن یقال له زندیق بدلاً من ان یقال له رافضی ایام حکومة بنی امیة و بنی العبّاس. و فی هذا الزمان حینما یکفر السلفیون الشیعة بکونهم رافضة، انّما ینشأ من غلوّهم فی مقامات الخلفاء لا غیر.

النموذج الثانی:
أعمال الشغب و اثارة الفتن الّتی قام بها البربهاری السلفی بذریعة لعن معاویة و یزید

قال ابن الأثیر فی احداث سنة احدی و عشرین و ثلاثمائة فی زمن القاهر بالله العباسی:

و فیها أمر علیّ بن بُلیَق (الحاجب)، قبل قبضه و کاتبه الحسن بن هارون بلعن معاویة بن أبی سفیان و ابنه یزید علی المنابر ببغداد، فاضطرب العامّة، فأراد علی بن بلیق أن یقبض علی البربهاری رئیس الحنابلة، و کان یثیر الفتن هو و اصحابه، فعلم بذلک فهَرَب فأخذ جماعة من أعیان اصحابه و حبسوا و جُعلوا فی زورق و أحدروا الی عمان.(1)

والبربهاری هو علی بن خلف المتوفی 329، زعیم الحنابله فی زمانه أثار الفتن و راح ضحیتها النفوس البریئة بسبب ما شاهده من لعن لمعاویة و ابنه یزید. فلو أنّ معاویة بسبب صحبته کانت له حرمة، فما هی حرمة یزید الفاسق قاتل النفس الزکیّة و صاحب الدّواهی الکبری؟ و لکن الغلو فی امثال تلک الشخصیات هو الدافع لامثال البربهاری لإراقه الدّماء و شنّ الحروب و الفتن.

الغلو فی الائمة علیهم السلام فی أوساط الشیعة

انّ الغلوّ فی اوساط الشیعة کظاهرة شاذّه جدّاً لیس حدیثاً، بل هو قدیم ترجع جذوره الی زمان امیر المؤمنین علیه السلام و ذلک أن الشیعة یعتقدون فی ائمتهم حسب ما ثبت لهم من الکتاب و السنة انهم عباد مکرمون مطهرون من الاخطاء و الذنوب و هم محدَّثون و اوصیاء معصومون منصوبون لامامة النّاس و ولاتهم من قبل الله سبحانه علی لسان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و قد تظهر منهم کرامات و خوارق عادات بمقتضی ولایتهم التکوینیة باذن الله.

ص: 142


1- . ابن اثیر، الکامل، ج5، ص154.

و هذا الحدّ من الاعتقاد، بما أنّه مستند الی حجج شرعیّة، لا ضیر فیه و لا إشکال، و لیس فیه ای شئ من الغلوّ، الّا أن بعض الجهله من المنسوبین الی الشیعة ما کانوا یدرکون مغزی تلک المقامات الولائیة و المعنویة و اختلطت عندهم الموازین، فتجاوزوا تلک الحدود و قالوا فی الائمة بمقالات أرفع من تلک المقامات و هو غلوّ فی حقّهم، لان بعض اولئک الجهلة حسبوا ان الائمة - و العیاذ بالله - ارباب و آلهة من دون الله، و انّهم یتصرفون فی عالم الکون استقلالاً و من دون اذن الله. و لا شکّ أن هذا کفر و شرک بالله العظیم و یخرج المعتقد به عن حوزة الاسلام بلا تردید.

کما أن بعضهم اعتقدوا فی الائمه بالتّفویض، ای انهم لیسوا بآلهة، لکن الله خلقهم و فوض امور الخلق و الإحیاء و الاماتة و الرزق و ادارة جمیع ما فی الکون و الدنیا و الآخرة الیهم.

وهذا ایضاً غلوّ و باطل، و قد تبرّء منهم عامّة الشیعة، و علی رأسهم علماؤهم تبعاً لنفس الائمة الاطهار علیهم السلام الذین واجهوا الغُلاة باشدّ ما یکون من المواجهة من الطّرد و اللّعن و التکفیر و البراءة منهم و ما شاکل ذلک. و قد استفاضت بل تواترت الاحادیث عن الائمة علیهم السلام فی هذا المعنی. و قد اودع العلامة المجلسی 94 حدیثاً فی الباب 9 من کتاب إلامامة تحت عنوان «نفی الغلو فی النبی و الائمة علیهم السلام » و الیکم نماذج من تلک الاحادیث:

1. نوادر الراوندی باسناده عن جعفر بن محمد عن آبائه علیه السلام ، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لا ترفعونی فوق حقّی فانّ الله تعالی اتخّذنی عبداً قبل أن یتخذنی نبیاً».(1)

2. ما رواه الطوسی فی الامالی بسنده عن ابن نباتة قال: قال امیر المؤمنین علیه السلام : اللّهم انّی برئ من الغلاة کبراءة عیسی بن مریم من النصاری، اللهم اذلهم أبداً و لا تنصر منهم أحداً.(2)

3. ما رواه الصدوق فی الخصال بسنده عن ابی عبد الله علیه السلام فی قوله عزّ و جل: هل أنبّئکم علی من تنزّل الشیاطین تنزّل علی کلّ أفاک أثیم.

قال: هم سبعة: المغیرة و بیان و صائد و حمزة بن عمارة البربری و الحارث الشامی و عبد الله بن الحارث و ابو الخطّاب.(3)

ص: 143


1- . محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج25، ص265، باب نفی الغلو فی النبی صلی الله علیه و آله و سلم و الائمة علیهم السلام ح5.
2- . المصدر، ص266 الحدیث 7.
3- . المصدر، ص27، ح16.

ان مقصود الامام علیه السلام من ذکر هؤلاء السبعة المعروفین بالغلو، اّهم من ابرز مصادیق الآیة فی ذلک الزمان، لا أن الآیة نزلت فیهم کما هو معلوم.

4. و ما رواه الشیخ الصدوق فی عیون اخبار الرضا علیه السلام بسنده عن أبی هاشم الجعفری قال: سألت أبا الحسن الرضا علیه السلام عن الغلاة و المفوضة، فقال: الغلاة کفّار، و المفوضة مشرکون، من جالسهم أو خالطهم أو واکلهم أو شاربهم أو واصلهم أو زوجّهم او تزوّج الیهم أو أمنهم أو ائتمنهم علی أمانة او صدّق حدیثهم أو أعانهم بشطر کلمة بشطر کلمة خرج من ولایة الله عزّوجلّ و ولایة الرسول صلی الله علیه و آله و سلم و ولایتنا اهل البیت علیهم السلام ».(1)

مواقف أعلام الشّیعة من الغلوّ و الغلاة

اشاره

بعد أن ذکرنا نماذج الاحادیث المرویّة عن الائمة علیهم السلام حول الغلوّ و الغلاة، من المناسب ان نکمل البحث بنقل مواقف من اعلام الشیعة حول المسألة.

1. «قال الشیخ محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی المتوفی381ه-»

قال: «اعتقادنا فی الغلاة و المفوضة أنّهم کفّار بالله جلّ اسمه و انّهم أشرّ من الیهود و النصاری و المجوس و القدریّة و الحروریّة، و من جمیع اهل البدع و الأهواء المضلّة، و أنّه ما صغّر الله تصغیرهم بشئ... و کان الرضا علیه السلام یقول فی دعائه:

اللهم انّی أبرأ الیک من الحول و القوّة، فلا حول و لا قوة الّا بک. اللهم إنّی أبرأ الیک من الّذین ادّعوا لنا ما لیس لنا بحقّ. اللهم إنّی ابرأ الیک من الذین قالوا فینا ما لم نقله أنفسنا. اللهم لک الخلق و منک الرزق، و «ایاک نعبد و إیاک نستعین». اللهم أنت خالقنا و خالق أبائنا الأولیّن و آبائنا الآخرین. اللهم لا تلیق الربوبیّة الا بک، و لا تصلح الالهیّة الّا لک، فالعن النّصاری الذّین صغروا عظمتک، و العن المضاهئین لقولهم من بریتّک.

اللهم انّا عبیدک و ابناء عبیدک، لا نملک لانفسنا نفعاً و لا ضرراً و لا موتاً و لا حیاة و لا نشوراً. اللهم من زعم أننا أرباب فنحن الیک منه براء، و من زعم أن الینا الخلق و علینا الرزّق فنحن منه براء کبراءة عیسی علیه السلام من النصاری. اللهم انّا لم ندعهم الی ما یزعمون، فلا تؤاخذنا بما یقولون و اغفر

ص: 144


1- . المصدر، ص 273، الحدیث 19.

لنا ما یدّعون. و لا تذر علی الارض منهم دیّاراً «انّک ان تذرهم یضلّوا عبادک و لا یلدوا الّا فاجراً کفّاراً(1)».(2)

2. «الشیخ محمد بن محمد بن النعمان المفید المتوفی413»

قال: «الغلوّ فی اللغة هو تجاوز الحدود و الخروج عن القصد، قال الله تعالی:

)یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ((3) الآیة، فنهی عن تجاوز الحدّ فی المسیح و حذّر من الخروج عن القصد فی القول و جعل ما ادّعته النصاری غلوّاً لتعدیّه الحدّ علی ما بیّناه، و الغلاة من المتظاهرین بالاسلام هم الذین نسبوا امیر المؤمنین علیه السلام و الائمة من ذریتّه علیه السلام الی الالهیّة و النبوة و وصفوهم من الفضل فی الدین و الدّنیا الی ما تجاوزوا فیه الحدّ و خرجوا عن القصد، و هم ضلّال کفّار، حکم فیهم امیر المؤمنین صلوات الله علیه بالقتل و التحریق بالنّار، و قضت الائمة علیهم السلام علیهم بالإکفار و الخروج عن الاسلام. و المفوضّة صنف من الغلاة و قولهم الذّی فارقوا به من سواهم من الغلاة: اعترافهم بحدوث الائمة و خلقهم و نفی الالوهیة عنهم و اضافة الخلق و الرزق مع ذلک الیهم و دعواهم انّ الله تعالی تفرّد بخلقهم خاصّة و أنّه فوّض الیهم خلق العالم بما فیه و جمیع الأفعال...».(4)

3. «شیخ الطائفة محمد بن الحسن الطوسی (385-460ه-)

بعد أن ذکر الشیخ الطوسی فی کتاب الغیبة، المذمومین الذین ادّعوا البابیة - لعنهم الله - بعد غیبة الامام المهدی المنتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف، و هم ابومحمد الشریعی و کان من اصحاب الهادی علیه السلام و العسکری علیه السلام ، و محمد بن نصیر النّمیری و کان من اصحاب الهادی علیه السلام و العسکری علیه السلام ، و ابو طاهر محمد بن علیّ بن بلال، و الحسین بن منصور الحلاج، و ابو جعفر بن ابی العزاقر المعروف بمحمد بن علی الشلمغانی، و هؤلاء قد صدر اللّعن فیهم من قبل الامام الحجة عجل الله تعالی فرجه الشریف فی ضمن توقیعات اعلنها نوّابه الاربعة، و ان الشیعة تبرأت منهم و طردتهم عن مجتمعهم و کان عاقبتهم الخذلان و الذّل و القتل.

ص: 145


1- نوح: 26.
2- . شیخ الصدوقف کتاب الاعتقادات، ص308-322.
3- . النساء: 171.
4- . تصحیح الاعتقاد، ص63-66؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج25، ص344-336.

و هم قد ادعوا النیابة عن الحجة عجل الله تعالی فرجه الشریف کذباً و زوراً و ارتطموا فی القول بالغلوّ و الحلول و ما شاکل ذلک من انحرافات، و قتل بعضهم علی ایدی الحکومة العباسیّة، بعد أن ذکر المذمومین و قصصهم تعرّض الی ذکر امر ابی بکر البغدادی بن أخی الشیخ ابی جعفر محمد بن عثمان العمریّ و أبی دُلَف المجنون، فقال:

أخبرنی الشیخ ابو عبد الله محمد بن محمّد بن النعمان، عن أبی الحسن علیّ بن بلال المُهَلَّبی قال: سمعت أبا القاسم جعفر بن محمد بن قُولُویه یقول: أمّا أبو دُلف الکاتب - لاحاطه الله - فکنّا نعرفه ملحداً ثم أظهر الغلوّ ثم جنّ و سلسل، ثم صار مفوّضا، و ما عرفناه قطّ إذا حضر فی مشهد إلّا استخفَّ به، ثم صار الشیعة إلا مدّة یسیرة، و الجماعة تتبرّء منه و ممّن یؤمی الیه و ینمّس به.

و قد کنّا وجّهنا الی ابی بکر البغدادی لمّا ادّعی له هذا ما ادّعا فأنکر ذلک و حلف علیه فقبلنا منه، فلمّا دخل بغداد مال الیه و عدل عن الطائفة و أوصی الیه، لم نشک أنّه علی مذهبه، فلعنّاه و برئنا منه، لأنّ عندنا أنّ کلّ من ادّعی الامر بعد السَّمُریّ فهو کافر منمّس ضال مضلّ، و بالله التوفیق. ثم قال: و قال ابونصر هبة الله بن أحمد الکاتب ابن بنت امّ کلثوم بنت أبی جعفر محمد بن عثمان العمری رضی الله عنه: إنّ أبا دُلف محمد بن مظفّر الکاتب کان فی ابتداء امره مخمّساً مشهوراً، بذلک لأنه کان تربیة الکرخیّین و تلمیذهم و صنیعتهم، و کان الکرخیّون مخمسّة(1)، و لا یشک فی ذلک أحد من الشیعة، و قد کان ابودُلف یقول ذلک و یعترف به و یقول: نقلنی سیدّنا الشیخ الصّالح - قدّس الله روحه و نوّر ضریحه - عن مذهب أبی جعفر الکرّخی الی المذهب الصحیح - یعنی أبا بکر البغدادی...»(2)

الی هنا علمنا أنّ الغلوّ امر باطل و کفر و شرک بالله العظیم، و ان جمیع الشیعة الامامیّة بعلمائهم و عوامهم تبعاً لائمتهم المعصومین بریئون بکل معنی البراءة عن الغلوّ و الغُلاة، لا یعتقدون بالائمة علیهم السلام الّا بانّهم عباد لله مکرمون و ما کان لهم من الامامة و العلم و العصمة و الولایة التکوینیّة فهی منح الهیّة ثبتت بادلّة قاطعة، و لیس فیها ایّ شئٍ من الشذوذ و الغلو. و علیه فهم مجانبون للتقصیر فی حقّ الائمة علیهم السلام و یحسبونه انحرافاً عن الکتاب و السنّة.

ص: 146


1- . المخمّسة فرقة من الغلاة یقولون بألوهیّة أصحاب الخمسة: سلمان و اباذر و المقداد و عماراً و بن أمیّة الضُّمَری هم الموّکلون بمصالح العالم من قبل الرّب.
2- . شیخ الطوسی، الغیبة، ص279 – 281.
اتهام الشیعة بالغلوّ من قبل اعداء اهل البیت علیهم السلام بذریعة کلمات الغلاة المنسوبین الیهم

علی الرغم من براءة الشیعة الامامیة عن الغلوّ و الغلاة، نری من المؤسف أن بعض المخالفین لأهل البیت علیهم السلام یکیلون الاتّهامات لهم بالغلوّ و المغالاة، امّا سبب صدور هذا الاتهام من قبل الحکّام الاموّیین و العباسیّین و نظرائهم، فهو واضح لمن أمعن فی التاریخ. فانّ الحکام لاجل القضاء علی مناوئیهم السیّاسیّین کانوا یحاولون الصاق التهّم بهم حتّی یبرّروا مواقفهم الاجرامیّة من سفک دماء الشیعة و تهجیرهم و نهب اموالهم و تدمیر بیوتهم.

و امّا سبب اقتراف التهم من غیر الحکّام کالقضاة و المفتین فهو بتأثیر من السیاسة السّائدة علی المجتمع، و لعلّ ما یجدونه من غلوّ لبعض المنسوبین الی الشیعة، و هم الذین قد تبرّأ جمهور الشیعة منهم، هو المستمسک الوحید لاصدار فتاوی التکفیر بحقّ الشّیعة و سفک دمائهم و الذّریعة التّی یتذرّعون بها لاصدار تلک الاحکام القاسیّة من التکفیر بحق کلّ الشیعة. و هؤلاء التکفیریون و ان لم یکونوا معذورین عند الله بسب تلک الأحکام الجائرة، و لکن لا ننسی انّ لکلمات الغُلاة و احادیثهم المزیفّة فی حقّ اهل البیت علیهم السلام کانت تشکّل الذّریعة القصوی للمفتین بتکفیر الشیعة، فایدی الغلاة ملطخة بدماء الشیعة الابریاء عن ایّ غلوّ و کفر، لانّهم هم الممهّدون لاولئک الظّلمة.

دور الغلاة و المخالفین للوحدة الاسلامیة

بعد أن عرفنا دور الغلّو من قبل بعض المنسوبین الی الشیعة قدیماً فی سفک دماء الشیعة، یلزم الترکیز علی ذلک الدّور الذی یلعبه بعض المنسوبین الی الشیعة فی زماننا هذا.

انّ فی بعض اوساط الشیعة یوجد بعض الجهلة ممّن یسمّی نفسه بالرّادود او المدّاح(1) لاهل البیت من یصف ائمة اهل البیت علیهم السلام او بعض ذریتهم بکلمات تفوح منها رائحة الغلو مثل نسبة الالوهیّة و الربوبیّة الی الزهراء علیها السلام و الحسین علیه السلام و زینب بنت امیر المؤمنین علیه السلام ، و الحال ان مراجع الشیعة بالصّراحة اعلنوا استنکارهم لهکذا مدّاحین و حتّی قال بعضهم بنجاسة من یتعاطی هذا الاسلوب من المدح.

کما أن بعض المنسوبین الی الشیعة لا یعتقدون بالوحده الاسلامیة و یقومون بسباب رموز اهل السنة من خلال بعض الفضائیات و المنابر الاعلامیة تحت عنوان اسبوع البراءة فی مقابل اسبوع

ص: 147


1- . لایخفلی ان الاکثریة الساحقة لمدّاحی اهل البیت علیهم السلام مؤمنون شیعة شرفاء بریئون من ایّ شائبة من الغلو و الجهالة.

الوحدة، و هذا ممّا یوجب انزعاج الجمهور السنّی و إثارة عواطفه ضدّ الشیعة، و الحال ان مراجع الشیعة العظام من السیّد البروجردی الی السید الامام الخمینی! الی الامام الخامنئی و غیرهم من مراجع الشیعة الماضین و الاحیاء ابدوا تأییدهم لفکره التقریب و الوحدة الاسلامیّة بل هم المؤسسون لهذه الفکره، و انّ الامام الخامنئی و غیره من المراجع افتوا بحرمة النّیل من مقدّسات اهل السنّة و صرّحوا بأن من یتعاطی ذلک انمّا یخدم مصالح الاستعمار من الصهاینة و الأمریکان.

و لا شک فی ان فتاوی التکفیر ضدّ الشیعة الّتی اطلقها بعض رموز السلفیّة فی عصرنا الحاضر و قام بتنفیذها المنظمات التکفیریّة کالقاعدة و ذیولها من داعش و النصرة و غیرهما فراح ضحیّة تلک الاعمال التکفیریّة مئات الالوف،ویخشی ان یذهب لذلک الملایین من النّفوس البریئة. کل هذا کان من ذرائعه الواضحة مدائح بعض الرّوادید و خطب بعض الجهلة و تصریحات بعض الفضائیات العملیة المعروفة بالتشیع اللّندنی. و ان ایدی هؤلاء ملطّخة بدماء الابریاء من الشیعة الّتی سفکت دمائهم ظلماً و جوراً، و لا نرید أن نبرّر الایدی الاثیمة من التکفیرییّن الذین یقومون بتلک الجرائم، لان هؤلاء غیر معذورین و هم بدورهم یقومون بخدمة الاستکبار و الصّهاینة باشعال نیران الحروب فیما بین المسلمین و اخلاء الاجواء سالمة فی صالح الصّهاینة المحتلّین للقدس الشّریف، و لکن نرید ان نرکزّ علی الدّور التمهیدی الذی یقوم به بعض الجهلة المنسوبین الی الشیعة باعطاء الذّریعة للتکفیریّین. کما لا شک بان جمهور الشیعة برئ من هذه التّصرفات العنجهیّة التی تقوم بها هذه الثلة المنحرفه المسماة باسم التشیّع الانجلیزی.

فذلکة الکلام فی ان التکفیر و الغلو وجهان لعملة واحدة

ان ما تمخّض من ابحاث حول التکفیر و الغلو فی هذه الرساله، هو أن التّیارین منحرفان عن الجادّة الوسطی الّتی شرّعتها السّماء، أحدهما یسلک جانب الافراط و ثانیهما التّفریط، فهما متعاکسان فی بدو الامر الّا انّهما یعملان باتّجاه واحد و یساعد احدهما الآخر فی نهایته، و یمکن أن یمثل لهما بطَرَفی المِقصّ تحرّکهما ید واحدة و یقصّان شیئاً واحداً و ان کانا متعاکسین.

و الغلوّ عند بعض اهل السّنّة فی مقامات الصّحابه و خاصّة الخلفاء منهم یصوّر المنتقدین لهم روافض و مبتدعة یستحقّون التکفیر، کما أنه عند بعض المنسوبین الی الشیعة یعطی الذّریعة للتکفیریین فی سفک دماء قاطبة الشیعة و نهب اموالهم و هتک اعراضهم، و انّه یضفی لباس الکفر

ص: 148

و النفاق علی جمیع اهل السنّة و یصوّرهم ناصبّیین یستحقون الوقیعة بهم بکل ما اوتی الموقعون من قوّة و حیلة.

و هذا التّخبّط الفکری لدی الفریقین هو الذّی صنع المناخ قدیماً و حدیثاً للانتهازییّن و الحکّام الظالمین لفرض السیطرة علی عامة المسلمین، کما هو الیوم اصبح آلة طیّعة بید المستعمرین الشرقیّین و الغربیّین لاحتلال دیار المسلمین و اشغالهم بقتال بعضهم البعض حتّی تخلو سوح الجهاد من المجاهدین ضد الاعداء الالدّاء للاسلام و الامة الاسلامیّة!

و هناک طرق لاجتیاز هذه الازمة التکفیریّة فی عصرنا الحاضر، من أهمها ان یتقارب علماء الامّة و یتعارفوا علی الخطر المحدق بهم، و یوحدّوا کلمتهم فی تنبیه الامة و ایقاظها من سباتها العمیق و دعوتها الی الوحدة و الوئام و نبذ الفرقة و الخصام و العمل بقوله سبحانه و تعالی «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا».

والسلام علینا و علی عباد الله الصالحین

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطّاهرین

محسن الحیدری

عضو مجلس خبراء القیادة فی الجمهوریة الاسلامیة

و إمام جمعة الاهواز المؤقت

15 صفر المظفر 1436ه-

ص: 149

ص: 150

فتنة التکفیر جذورها، و أطوارُها، و شرورُها / تاج الدین الهلالی

اشاره

تاج الدین الهلالی(1)

الحمد لله رب العالمین، رحیمٌ یُحب من عباده الرُّحماء سبحانه خلق الخلق من نفس واحدة و جعلهم شعوباً و قبائل لیتعارفوا إن أکرمهم عند الله أتقاهم و صلی الله و سلم و بارک علی من بعثه الله بکلمة التوحید لتوحید الکمل فکان خیر داع إلی الله بالحکمة و الموعظة الحسنة: یُعلم و یبشر و لاینفر و لا یکفر لینعم عباد الله برحمة الله.

سیدنا محمد و آله الأطهار و صحبه الأخیار و من اتبع طریقهم و تخلق بأخلاقهم إلی یوم الدین.

و بعد

الهدی القرآنی فی حرمة التکفیر

تأکیداً علی أنّ حکم التکفیر حق لله و لرسوله نستهدی و نسترشد بهدی القرآن الکریم لأنّه المنهج المعصوم الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه.

1. ما قَصّهُ علینا القرآن الکریم بشأن الخلیل إبراهیم الذی کان حنیفاً مسلماً و لم یک من قال تعالی: )وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا * إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ و لَا یُبْصِرُ و لَا یُغْنِی عَنکَ شَیْئًا ! یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا ! یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ! یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ و لِیًّا ! قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْراهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ و اهْجُرْنِی مَلِیًّا ! قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا( (الآیة 37 من سورة مریم) فتأمل ما کان علیه أبوه (من إصرار علی الکفر، بل و بدعوة إبراهیم للدخول فیه و لکن الخلیل إبراهیم علیه السلام بعد أن أفرغ جهده فی إقناعه بالعقیدة الحق و الأب علی غیه و ضلاله لم یصدر عنه حکم بالکفر بل قاله له: سلام علیک سأستغفر لک ربی إنه بی حفیاً.

ص: 151


1- مفتی سابق استرالیا.

کما أنه لم یدخر جهداً فی هدایة قومه و دعوتهم إلی قراءة کتاب الله المنثور و هو النظر فی الکون (الکوکب - القمر - الشمس) لاستدراجهم و إظهار الحجة علی بطلان کل ما یُعبد دون الله (وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ و الأَرْضِ و لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ) فلما تأکد أنه أمام قلوب مغلقة موصدة ضاعت مفاتیحها تحول من الدعوة النظریة إلی الدعوة العلمیة. قال تعالی: )فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ ! فَرَاغَ إِلَی آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ ! مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ ! فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْبًا بِالْیَمِینِ ! فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ ! قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ! و اللَّهُ خَلَقَکُمْ و مَا تَعْمَلُونَ ! قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ ! فَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ( (الآیة: 90-98 من سورة الصافات).

فالخلیل إبراهیم واجه الأصنام بالتحطیم و التکسیر و لکنه لم یواجه قومه بالقتل و التکفیر.

2. و مع کلیم الله موسی یخبرنا القرآن الکریم

)وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَآئِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَی أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ یَا مُوسَی اجْعَل لَّنَا إِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ( (الآیة 138 من سورة الأعراف).

فتأمل قوله موسی لقومه: قال إنکم قوم «تجهلون» و لیس «تکفرون» بل إنه لجاً إلی أسلوب النصح و التوجیه.

قال: )قَالَ أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغِیکُمْ إِلَهًا و هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ( (الآیة 140 من سورة الأعراف). فمما هو ثابت و معلوم عن نبینا المعصوم صلی الله علیه و آله و سلم أنه کان یُعلم و یُرشد و یبشر و لا یُعنف و لا یُنفر و لا یکفر لأنه بُعث بالحنیفیة السمحه و الآیات المحکمة فقد ثبت عنه صلوات الله علیه و آله و سلّم:

1. عندما مرَّ الصحابة الکرام یوماً بشجرة کان الکفارُ یقدسونها و ینوطون بها أسلحتهم و یعکفون علیها. فطلبوا من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قائلین اجعل لنا هذه ذاتَ أنواط کما للکفار ذات أنواط فقال صلی الله علیه و آله و سلم : الله اکبر: هذا کما قالت بنو إسرائیل )اجْعَل لَّنَا إِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ( (الأعراف 138) إنکم ترکبون سُنَنَ ما کان قبلکم "رواه أحمد و صححه الترمذی". فقد أرشدهم و علمهم و لم یکفرهم.

2. عن ابن عباس قال: قال رجل للنبی صلی الله علیه و آله و سلم ما شاء الله و شئت، فقال: أجعلتنی لله ندّاً قل ما شاء الله وحده "النسائی و ابن ماجة".

3. حدیث الشاب الذی جاء یطلب من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ترخیصاً بالزنا: و کیف أنه أدناه و قربَه ثم قال له: أترضاه لأمک؟ قال: لا، فقال صلی الله علیه و آله و سلم : کذلک الناس لا یرضونه لهؤلاء، فکیف ترضی

ص: 152

لغیرک ما لا ترضاه لنفسک؟ ثم وضع یده علی صدره و دعا الله قائلاً اللهم طهر قلبه، و حصن فرجه و اغفر ذنبه... الحدیث الصحیح: فعلمه و لم یکفره.

4. حدیث الصحابی الذی أراد أن یهدی لرسول الله "روایة خمر" فقال صلی الله علیه و آله و سلم : أما علمت أن الله قد حرمها؟ فقال الرجل: أفلا أهادی بها الیهود؟ فقال صلی الله علیه و آله و سلم أما علمت أن الذی حرمها حَرَّم أن یُهادی بها الیهود؟ فقال الرجل: فما أصنع بها؟ قال: شنها علی البطحاء، فشنها الرجل علی البطحاء: فقد علمه و لم یکفره (مسلم و النسائی)

5. قصة الصحابی: حاطب بن أبی بلتعه: عندما اقترف خطیئة کبری تعتبر جریمة أمن دولة علیا، أمن الوطن، لأنه قام بالتخابر مع جهةٍ أجنبیةٍ معادیةٍ للمسلمین و فی حالة حرب معلنة، و أرسل خطابه الشهیر، یحذرهم من عزم رسول الله علی فتح مکة، و بعد أن فشلت خطته و اکتشف أمره نهی الرسول صلی الله علیه و آله و سلم عن تکفیره أو قتله بل عفا عنه و قال: لعل الله اطلع علی أهل بدر فقال اعملوا ما شئتم فقد غفرت لکم.

6. موقفه من الرجل الذی أساء الأدب مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : و قال له: یا محمد اتق الله فما عَدَلت فی هذه القسمة. و مع أن الرسول صلی الله علیه و آله و سلم قد أعلمه الله و مآله. و أنه رأس فتنة ستجلب الخراب و الدمار علی المسلمین و هم الخوارج و قال عنه: سیخرج من (ضِئضِئ) هذا قوم... ثم ذکر صفات الخوارج و أفعالهم. و مع کل هذا عندما ثار أحد الصحابة و طالب بضرب رأسه: قال صلی الله علیه و آله و سلم : لاتقتلوه، لعله یُصلی، فاعتبرالصلاة، حصناً مانعاً له من القتل و لو کان منافقاً. (والحدیث رواه مسلم فی کتاب الزکاة باب ذکر الخوارج (رقم 1067)).

و فیه نزل قوله تعالی: )یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی و عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ و قَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ و إِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی و ابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ و أَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ و مَا أَعْلَنتُمْ و مَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِة علیهم السلام (الممتحنة:1)

و انطلقت شرارة التکفیر

تحقیقاً لنبوءة الصادق الصدوق الذی لا ینطق عن الهوی: بدأت فکرة التکفیر المنافیة و المتعارضة مع سماحة الإسلام و نهج خیر الأنام و أخلاق صحبه الکرام الذین اختلفوا بل و تنازعوا و اقتتلوا و لکن لم یکفر بعضهم بعضاً. و بدأت معالم فتنة التکفیر علی لسان جماعة خرجوا علی

ص: 153

إمام الأمة الشرعی علی بن أبی طالب علیه السلام و جماعة المسلمین قاطبة بعد حادثة التحکیم فکان ما کان من عنتهم و سفاهة أحلامهم و سوء تأویلهم علی تکفیر من خالفهم و استحلوا دماء الموحدین.

نعم: لم یرد فی السنة النبویة من الأحادیث بشأن فرقة من الفرق ما ورد بشأن ما ورد بحق الخوارج بیان صفاتهم و التحذیر من شرورهم و أفکارهم و سلوکهم نظراً لما تمثله هذه الفرقة من خطر کبیر و شر علی الإسلام و وحدة المسلمین لأنها تُعتبر مرضاً فکریاً عُضالا. لئلا تنزلق الأمة فی دومة أفکارهم، و تصاب بسرطان فهمهم السقیم للنصوص النبویة و القرآنیة.

و من مجموع ما تواتر من الآثار الصحیحة التی رواها الشیخان البخاری و مسلم و أصحاب السنن من أکثر من 40 طریقاً: یوضح الرسول الأکرم محمد صلی الله علیه و آله و سلم حالهم و صفاتهم فیقول: یأتی آخر الزمان قوم حدثاء الأسنان، سفهاء الأحلام یقولون من خیر قول البریة یمرقون من الإسلام کما یمرق السهم من الرمیّة لایجاوز إیمانهم حناجرهم.

و فی روایة مسلم: کتاب الزکاة: یبین المزید من صفاتهم فیقول: یخرج قوم من أمتی یقرأون القرآن لیست قرائتکم إلی قراءتهم بشیء و لا صلاتکم إلی صلاتهم بشیء، و لا صیامکم إلی صیامهم بشیء یقرأون القرآن یحسبون أنه لهم و هو علیهم لا تجاوز صلاتهم تراقیهم یمرقون من الإسلام کما یمرق السهم من الرمیة.

و ورد فیهم أیضاً:یقرأون القرآن لا یجاوز حناجرهم، یقتلون أهل الإسلام و یدعون أهل الأوثان، لئن أدرکتُهم لأقتلنهم قتل عاد و ثمود.

و ذکر صلی الله علیه و آله و سلم من صفاتهم أیضاً: یُحسنون القولَ و یسیئون العمل، سیماهم التحلیق: "بکیفیة لم تکن معهودة عند المسلمین"، تمرق مارقة عند فرقة من المسلمین یقتلها أولی الطائفتین بالحق.

هذه النصوص المتکاملة: رواها البخاری و مسلم و النسائی و الترمزی و أحمد و الحاکم و غیرهم.

رؤوس الفتنة الخوارجیة مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم

أخرج الإمام مسلم فی ذکر الخوارج و صفاتهم رقم (1064)

ص: 154

عن أبی برزة قال: أُتی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بدنانیر فجعل یقسمها (بین أصحابه) و عنده رجل أسود مطعوم الشعر، علیه ثوبان أبیضان بین عینیه أثر السجود، غائر العینین، ناتئ الجبین کث اللحیة، مشرف الوجنتین محلوق (أی حلیق شعر الرأس)، فقال: یا محمد: اتق الله: فإنک ما عدلت منذ الیوم القسمة، فغضب رسول الله غضباً شدیداً، ثم قال: فمن یُطع الله إذا عصیتُه؟ أیأمننی علی أهل الأرض، و لا تأمنوننی؟ و فی روایة: و الله لاتجدون أحداً أعدل علیکم منی (ثلاث مرات).

فلما و لیَّ (أی ذهب هذ الرجل) قال صلی الله علیه و آله و سلم : إن من ضِئضِئ هذا قوماً یقرأون القرآن لایجاوز حناجرهم ثم ذکر الحدیث السابق.

و لقد تحقق ما أخبر به المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم : فظهرت مبکراً هذه الفرقة زمن الفتنة بین الصحابة.

مجمل صفات الخوارج من واقع النصوص الإسلامیة

1. علمٌ عقیم و فهم سقیم للنصوص: یقرأون القران لا یُجاوز تراقیهم.

2. أشداء علی المسلمین رحماء بالکافرین: یقتلون أهل الإسلام و یدعون أهل الأوثان.

3. سراع فی تفلتهم و مروقهم من الدین: یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیة.

4. عُبّاد زهاد بلا حقیقة إیمان: یحقر أحدکم صلاته و صیامه مع صلاتهم و صیامهم.

5. مفارقون للحق خارجون علی جماعة المسلمین: تقتلهم أولی الطائفتین بالحق.

6. أعمالهم تخالف أقوالهم: یحسنون القول و یسیئون العمل.

7. یکفرون ما لم یکفره الله و رسوله: حیث یکفرون المسلمین بفعل الکبائر.

8. یسیئون الأدب مع رسول الله و صحابته الأخیار: کما فعل جدهم الأول و کیف یتبرأ أحفاده الصحابیین عثمان و علی.

9. حلقوا الإیمان من قلوبهم و امتازوا بحلق رؤوسهم: سیماهم التحلیق.

10. أجسام البغال و عقول العصافیر: أحداث الأسنان سفهاء الأحلام.

أخبر الصادق المصدوق الذی لا ینطق عن الهوی: عن علامة و صفة رجال من هؤلاء الخوارج فقال: منهم رجلاً له عضد و لیست له ذراع علی رأس عضده مثل حلمة الثدی علیه شعرات بیض.

فلما کان یوم قتالهم للإمام علی: التمسوا هذا الرجل المذکور بین القتلی فلم یجدوه فکادوا یرتابوا، حتی طلبه علیٌّ بنفسه فوجده علی النحو الذی و صف رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و عندما رآه

ص: 155

الصحابة کبَّرَ الإمام علیٌّ و قال صدق الله و بَلَّغ رسولهُ: فقام إلیه عبیدة السلیمانی، فقال: یا أمیر المؤمنین، الذی لا إله إلا هو لقد سمعت هذا الحدیث فی صفته من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فاستحلفه ثلاثاً فحلف بما سمعه.

مراحل و أطوار الفکر التکفیری عبر تاریخ الإمة

مَرَّ الفکر التکفیری بمراحل و أطوار:

المرحلة الأولی: البیئة الحاضنة التی نمی فیها الفکر التکفیری هی بیئة الخوارج الأوَل علی النحو الذی آنفاً فأول فئة منحرفة أصَّلت و قَعَّدَت لهذا الفکر التکفیری هی فئة (الخوارج) و علی الرغم من کونها جماعة سیاسیة فی نشأتها، و قد نأت بنفسها عن حرب الفتنة التی نشبت یوم وقعة (صفین) سرعان ما أوغلوا فی الشطط و الانحراف و اختاروا لأنفسهم منهجاً فکریاً عقائدیاً متفرداً و اطلُّوا الأمة الإسلامیة بمفاهیم و آراء شاذة فی قضیة الکفر و الإیمان و من أهمها:

1. التلازم بین الإیمان و العمل و إنه ثلاثی الأرکان (الإقرار القلبی، ثم التصدیق اللسانی، ثم التصدیق العملی).

2. القول بکفر مرتکب الکبیرة لأنها تنفی الإیمان.

3. الحکم علی کل من یعارضهم و یخالفهم بالکفر و الشرک و من ثم فإنهم کانوا یختبرون کل من ینضم لجماعتهم بالدلیل العملی و هو أن یقتل مسلماً ممن وقع أسیراً تحت أیدیهم من المسلمین إن قتله صَدَّقوه و إن أبی کذبوه و قتلوه.

4. قتل مخالفیهم (الکفار) و استحلال دماء أولادهم و نسائهم و أسرهم و أطفالهم مخلَّدون فی النار.

5. الحکم علی بلاد مخالفیهم بإنها (دار کفر).

و اعتماداً علی هذه الأصول الضالة سفکوا الدماء و استحلوا أرواح الأبریاء و أحدثوا فی الدین ما لیس منه و ما الله و رسوله منه براء.

المرحلة الثانیة: البَربَهاریَّة:

ص: 156

و علی الرغم من غلو هذه الفرقة الخوارجیة فی الساحة الفکریة و العقدیة إلا أن فکرهم سرعان ما اتجه نحو الأُفول و الاضمحلال و کاد یغیب عن الساحة الإسلامیة بالانحصار و الانکسار فلم یَعد له قوة و أثر فاعل یستقطب جماهیر المسلمین فی القرنین الثانی و الثالث الهجری.

فلما کان القرن الرابع ظهر علی الساحة شخص اسمه حسن بن علی بن خلف البَربَهاریة المولود 233ه- أو 252ه-، فتولی کِبرَ هذه الفرقة و أحیا فتنة التکفیر من جدید، فادعی أنه حنبلی المذهب فکر غلاة الحنابلة و هم معروفون بتعصبهم و غلوهم و تکفیرهم للسواد الأعظم من المسلمین (الأشاعرة، و الماتریدیة) و بالتالی فإن المذاهب الفقهیة التابعة لهذین الإمامین (الأشعری - و الماتریدی) (فی مسائل و هم المالکیة و الشافعیة و الحنفیة کفار و إذا کان هؤلاء کفار و هم السواد الأعظم من أهل السنة فإن الإمامیة و الزیدیة کفار من باب أولی حسب معتقداتهم.

وتمادی هذا [البربهاری] فی تعصبه و غالی فی تشدده فاعتنی بظاهرة التجسیم للذات الإلهیة و أثار الشبهات لدی طلاب العلم بالخوض فی آیات و أحادیث الصفات بهرطقة غیر إسلامیة و طریقة لم یخض فیها الرسول الأکرم و لا صحابته الأبرار منکراً المجازات اللغویة التی تضبط المفاهیم و تحمی عقول الأمة من الانتقاص و التجسید الذی لا یلیق بذات الله سبحانه و تعالی.

و تجاوز به الشطط أن دعا إلی تکوین جماعاتٍ (حسبیة) للنهی عن المنکر و محاربة ما رآه مخالفاً للمعتقدات الإسلامیة و ذلک باللجوء إلی ظاهرة العنف و التخریب بإحراق المحلات و الحانات و اماکن الانحرافات و آلات الغناء.

و قد دَوَّن المؤرخ ابن الأثیر فی تاریخه مسجلاً سلوک أنصار ابن [البربهاری] و کیف أن صاحب الشرطة فی ذلک العصر و هو (بدر الخرشنیُّ) قد اتخذ إجراءات أمنیة لمواجهة غلو هذه الجماعة، و أصدر قراراً بمنعهم من فرض أفکارهم علی المسلمین بالقوة و العنف و منعهم من إمامة المساجد و اشترط علی أی إمام أن یجهر فی صلاته بالبسملة (بسم الله الرحمن الرحیم) و ازدادت المواجهات بین البربهاریة و الشرطة و راجت الفتنة بین المسلمین، و استبشر الناس خیراً عندما علموا بموته بعد أن احتجب عن الظهور علی الساحة عاماً أو أکثر، کما قال ابن الأثیر.

ص: 157

هذا و قد دون المؤرخون الکثیر من المآسی و العصبیات التی بلغت حتی التقاتل و المواجهات الدمویة بین غلاة الحنابلة مع الشافعیة من جهة و مع الحنفیة من جهة أخری مما یؤکد أن التعصب المذهبی إثم کبیر و فتنة التکفیر شرٌّ مستطیر.

المرحلة الثالثة: الخوارجیة العصریة و السطو علی المصطلحات الشرعیة:

قد لبست هذه الظاهرة التکفیریة ثوباً جدیداً و تسللت إلی کیان الأمة تحت مُسمیات حدیثة و انتهجت فکر الاختزال و الاعتقال و شَرعَنت الإقصاء و الإلغاء و مارست القرصنة و السطو علی المصطلحات الشرعیة و حتی تتضح معالم هذه الحالة، بلا تلبیس و لا تدلیس و حتی لا نوسع هوة الخلاف و نقع فیما وقع فیه أولئک من سوء الظن بالمسلمین و النیل من أئمة و علماء المسلمین، ینبغی علینا التماساً للحق و تبیاناً للحقیقة أن نَذکُر و نُذکّر بالأمور الآتیة:

أ. منشأ مصطلح (أهل السنة) و أطواره

باستنطاق کتب التاریخ نجد أن هذا اللفظ نشأ و تطوّر علی النحو التالی:

1. الأول: زمان أواخر العهد الأموی ظهر فکر الاعتزال القائم علی تقدیس العقل و إهمال (النقل) و مع أن هذا الفکر لعب دوراً هامّاً فی مواجهة أفکار الملاحدة و المناطقة و المُثلِّثة بالأدلة إلا أن العزوف عن النّصوص [النقلیة] أدی إلی ظهور علماء عُنوا باستخدام النصوص النّبویة المغیَّبة. و تصدَّوا لمواجهة الفکر الاعتزالی و هم:

(1) عبدالله بن سعید الکلاب. (2) و القلانسی. (3) و الحارث المحاسبی. و أُطلق علماء (أهل السنة) لعنایتهم بالحدیث النّبوی و النهج الروائی و لکن لم یکن لهم حضور فی علم (الکلام) و أصول العقائد التی عرفت بعلم التوحید.

2. الثانی: الأشعریة: نسبة إلی (أبی الحسن الأشعری) المولود عام (260ه- 874م) و المتوفی (324ه- - 936م). و قد نشأ الأشعری فی بیئة (الاعتزال) و تتلمذ أربعین سنة علی ید أبی علی الجبائی شیخ المعزلة: ثم ترک الاعتزال و انتهج طریقة الحدیث. و هو المؤسس الأول و المنظر لأصول العقائد المناهضة لفکر المعتزلة و بالتالی فإنه أطلق علی مدرسته (أهل السنة) و إلیه ینتمی فی العقائد (الشافعیة - و المالکیة).

ص: 158

3. و علی ذات الطریق ظهر العالم أبو منصور الماتریدی (الذی لم یعرف تاریخ مولوده و لکنه مات عام (333ه-) فاهتم بالجانب العقلانی أکثر من الروائی لذلک عرفت مدرسته بمدرسة أهل (الرأی و القیاس) و إن وافق الأشعری فی کثیر من مسائل العقیدة. و إلی هذه المدرسة ینتمی [الأحناف].

4. مدرسة الحدیث أو الأثر: و یُعرفون (بالأثریة) و إمامهم أحمد بن حنبل و سمّو أیضاً بجماعة السنَّة) و إلیهم ینتمی [الحنابلة].

5. إبان هذه المرحلة الأخیرة: ظهرت جماعة غلوائیة متشددة و هم غلاة الحنابلة الذین کفروا (الأشاعرة) و نشبت بینهم حروب کلامیة عقدیة مازالت قائمة حتی الآن: و یقوم فکرها علی الإیمان بنصوص آیات و أحادیث الصفات علی ظاهرها بلا اعتبار لمجازات اللغة العربیة: و قد عُرفت (بالمشبهة) و لکثرة استعمالهم للفظ (بلا کیف) سُمُّوا (بالبلکفیة) و لإیمانهم بالمکانیة لله و بذلک سیکون (حشو الکون) سُمُّوا أیضاً (بالحشویة).

ب. مرحلة السطو و الاختزال:

و تتمثل هذه المرحلة التی استشرت و استفحلت و أنتجت حالة تکفیریة جسیمة و کأنها الراعی الأکبر لإحیاء تراث المدرسة الخوارجیة التکفیریة الأولی.

و فی قرصنة و سطو علی بعض المصطلحات الإسلامیة أطلقوا علی أنفسهم (جماعة أهل السنة + التوحید + الفرقة الناجیة) و باختزال و اعتقال، و إقصاء و إلغاء، ادعوا لأنفسهم الحق المطلق، و بالتالی فإن السواد الأعظم من المسلمین أهل ضلال و کفر و إشراک.

و أصحاب هذا الفکر أبَوا إلا أن یفتئتوا علی الشیخین [أحمد بن تیمیة و محمد بن عبد الوهاب] و یشوهوا فکریهما و تاریخیهما، و استعداء المسلمین علی هذین الشیخین.

وذلک بالتقاط أغلوطات، و انتحال مقولات، و تصید سقطات مقطوعة من سیاق موارد کلامهما، و الاجتراء علی تکفیر المسلمین علی مسائل خلافیة بحجة سد الذرائع، فیحرمون أشیاء مشروعة و یحکمون فاعلها بالکفر و هم لذلک کمن یفتی بتحریم العنب لأنه ذریعة إلی صناعه الخمر و بإخصاء الذکور غیر المتزوجین لأنهم یملکون آلة الزنا و هکذا لأنَّ الأخذ بظاهر المعنی یوقع فی الغلط و تخطئة المسلم أو تکفیره و الحقیقة غیر ذلک، فتأمل أدب أهل العلم فی هذه اللطیفة.

ص: 159

طعم أبوحنیفة یوماً مع الإمام الصادق، فرفع الإمام الصادق، فرفع الإمام یده حمداً لله، ثم قال: "اللهم هذا منک و من رسولک"، قال أبو حنیفة، یا أبا عبد الله، أجعلت مع الله شریکا؟ قال الإمام: إن الله یقول فی کتابه: )وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوْاْ مَا آتَاهُمُ اللّهُ و رَسُولُهُ و قَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ و رَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللّهِ رَاغِبُونَ( سبحانه: )یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ و لَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ و کَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ و هَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ و مَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ و رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ( فقال أبو حنیفة: لکأنی ما قرأتها قط فی کتاب، و لا سمعتها إلا فی الموقف.

ویقول أبو حنیفة: استأذنت علیه فحجبنی (لحکمة فهمها أبو حنیفة فیما بعد) و جاء قوم من أهل الکوفة استأذنوا فإذن لهم فدخلت معهم، فلما صرت عنده قلت: یا ابن رسول الله لو أرسلت إلی أهل الکوفة فنهیتهم أن یشتموا أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فإنی ترکت فیها أکثر من عشرة آلاف یشتمونهم! فقال: لا یقبلون منی، فقلت: و من لا یقبل منک و أنت ابن رسول الله؟ فقال الصادق: أنت أول لا یقبل منی، دخلت بغیر إذنی و جلست بغیر أمری، و تکلمت بغیر رأیی، و قد بلغنی أنک تقول بالقیاس، فقلت: نعم أقول به فقال: و یحک یا نعمان، أول من قاس إبلیس حین أمر بالسجود لآدم فأبی، و قال: خلقتنی من نار و خلقته من طین! أیهما أکبر یا نعمان: أیقاس لک هذا؟ قلت: لا قال: فأیهما أکبر: البول أو المنی؟ قلت البول، قال: فلماذا أمر فی البول بالوضوء و أمر فی المنی بالغسل؟ أیقاس لک هذا؟ قلت: لا، قال أکبر الصلاة أم الصوم؟ قلت: الصلاة، قال فلم وجب علی الحائض أن تقضی الصوم و لا تقضی الصلاة؟ أیقاس ذلک؟ قلت: لا، قال: فأیهما أضعف: المرأة ام الرجل؟ قلت: المرأة، قال: فلم جعل الله للرجل سهمین فی المیراث و المرأة سهماً أیقاس ذلک؟ قلت: لا.

و لو سأل الإمام الصادق أبا حنیفة عن حکمة کل حکم لأجاب لأنه صاحب الرأی الساطع و البیان القاطع لکنه أدب العلماء و احترام العترة الطاهرة.

هذا الأدب و الاحترام الذی جعل الإمام الشافعی یدع القنوت فی صلاة الصبح عندما صلی فی مسجد أبی حنیفة تأدباً و احتراماً له لأنه لا یری القنوت فی صلاة الصبح.

ج. موقفنا من العالمین [ابن تیمیة، و ابن عبد الوهاب]

ص: 160

إن حالة السطحیة و القشوریة و الضبابیة قد أوجدت و خلقت بیئة فکریة و أمزجة سوداویة تقوم بالتقاط فتاوی و أحکام صدرت عن الشیخین [ابن تیمیة و ابن عبد الوهاب] فی ظروف زمانیة و مکانیة معینة.

ثم یستنطقونها و یسخرونها فی تکفیر المسلمین، و کأنهم الناطقون الرسمیون المتحدثون باسم الشیخین فتأصل و شاع بین المسلمین أن [ابن تیمیة و ابن عبد الوهاب] هما المصدر الأساس لفکر التکفیر.

إن من یراجع کتب و فتاوی الإمام ابن تیمیة یثبت له:

- أنه لم یدَّع لنفسه مرتبة الاجتهاد المطلق أو أنه صاحب مذهب فقهی خاص، لأنه کان علی مذهب الإمام أحمد بن حنبل.

- و أنه کان یذکر أئمة المذاهب الإسلامیة بکل الإجلال و الاحترام و حسبک کتابه (رفع الملام عن الأئمة الأعلام).

- و أنه لم یکن عدواً مبیناً للمتصوفة علی الإطلاق، و أنه کان یثنی علی علماء التصوف المنضبطین بالکتاب و السنة و إنما کان عداؤه للغلاة منهم و أصحاب نظریات الحلول أو إسقاط التکالیف الشرعیه و حسبک المجلد الخاص الکامل الذی أفرده فی بیان [علم السلوک و التصوف فی فتاویه الکبری].

- له جرأة و إقدام فی إصدار الفتاوی التی یراها غیر منسجمة مع الکتاب و صحیح السنة حتی و إن تعارضت مع المذاهب السُّنّیة الأربعة. و فی مقدمتها القول ببطلان الطلاق البدعی المخالف للکتاب و السنة فی توافق کامل مع رأی المذهب الإمامی الجعفری و غیر ذلک من محاسن المواقف و الآراء العلمیة التی لا شک أنها تشکل إثراء و إضافة لتراثنا الفقهی.

وإن من یطالع موروثات الشیخ محمد بن عبد الوهاب یجده یقول بخلاف ما یرجوه و یتبناه المتطرّفون و المتشددون جهلاً و افتراء بغیر علم. و الفتاوی و المواقف التی فرضتها ظواهر بدعیة و انحرافات سلوکیة من الجهلة و الدهماء فی عصره لا یجوز توظیفها و اعتمادها سیفاً مشهراً علی رقاب المسلمین علی مدی الأیام.

ص: 161

و خلاصة القول: أن العاقل إذا رأی جیفة أو حتی جیفاً تطفوا علی سطح ماء بحر لجی عمیق الأغوار کامن الأصداف و الأسرار لا یجوز أن یصفه بأنه مجمع الجیف و النفایات فالحسنات یذهبن السیئات و لیس العکس٬ و الإنصاف العلمی یقتضی أن نقول بلا تهوین و لا تهویل أنّ الإمام ابن تیمیة شیخ من شیوخ و علماء الإسلام. و لیس شیخاً للإسلام نذکره بالتقدیر و الاحترام.

ونترحم علیه و علی جمیع موتی المسلمین الذین نحسن الظن بهم و أنهم ماتوا علی کلمة التوحید الله و رحمته.

ومع کامل احترامنا و تقدیرنا للإمام ابن تیمیة و الشیخ محمد بن عبد الوهاب و ما قاما به من جهود محمودة و أعمال طیبة فی خدمة العلم و الدین. و لکن بصفتهما مسئولین عن إحیاء هذا الکفر فلهما ما لهما و علیهما ما علیهما. و نسأل الله تعالی لنا و لهما الرحمة و المغفرة و لا نقول فیهما إلا خیراً.

إلا أننا و کبحاً لجماح الغلوائیین و المتعصبین الذین جعلوا من فکرهما و أقوالهما دیناً معصوماً یحقق صفات الفرقة الناجیة و ما عداه هو الضلال المبین.

نقول إن العلماء الإعلام و الأئمة الکرام من ثقات الأمة قد ألَّفوا عشرات المؤلفات و کتبوا مئات الکتب علی هذین الشیخین منکرین و منتقدین حتی نعلم أن کل و احد من أهل العلم یؤخذ منه و یُرد إلا الهادی المعصوم صلی الله علیه و آله و سلم .

نسفُ المساجد و هدم الأضرحة جُنون و حماقة و عمل لا یخدم مصلحة الدعوة و لا یُصحح العقیدة

لقد أعلنّا مراراً و تکراراً و صرحنا لیلاً و نهاراً و سِراً و جهاراً أن من یسجد لقبر أو یتوجه له بالدعاء أو العبادة فقد اقترف إثماً کبیراً و شرکاً مستطیراً و إن قصده عامداً عارفاً بالحکم الشرعی فقد خلع ربقة الإسلام من عنقه و العیاذ بالله و أذکر أننی حضرت صلاة المغرب یوماً فی مسجد السیدة زینب (رضی الله عنها) بمدینة القاهرة فرأیتُ أحد المسلمین ممسکاً بحدید (النافذة) المطلة علی الضریح. فدفعنی الفضول إلی التحدث إلیه للوقوف علی حقیقة هذا السلوک، فسلمتُ علیه و صافحتُه ثم بادرته سائلاً: لقد شارکتَ معنا فی صلاة الجماعة، و لکنک عمدتَ إلی هذا "الشباک" و أمسکتَ بأعواد حدیده، فأخبرنی بربک ماذا قلتَ، و بِمَ دعوتَ و ماذا تقصد من وراء هذا العمل؟؟

ص: 162

فقال الرجل: إننی صلیت المغرب طاعة لله أولاً! ثم جئت فسلمت علی السیدة زینب للتبارک؟ و سألت الله تعالی علی مقربة من مکان سیدة صالحة من عترة الآل الأطهار. و قد یُکرمنی الله تعالی دعوتی بسبب حبی لها؟

فمقصدی لم یکن احتراماً و لا تعظیماً لهذه الجدار، و إنما حبّاً و احتراماً لمن سکن الدیار فهذا أسواء ارتضینا سلوکه أم رفضناه؟ هل نحکم علیه بالشرک و الکفر؟ و تأمل أخی الحبیب: قوله: أن مقصده التبارک لا العبادة.

والتبارک بالأنبیاء و الصالحین عمل مشروع بالأدلة القاطعة و البراهین الساطعة کما سنورد لاحقاً، و جُمّاع القضیة منحصرٌ فی مسألة "سؤال الله تعالی بحبه أو حُبنّا للصالحین. و هی مسألة خلافیة ینبغی علینا أن نوضح الدلیل للعامة و الجهلاء بالحکمة و الموعظة الحسنة، و بیان التعبد المَحض للواحد القریب المجیب.

وإذا کان الله تعالی یقول فی محکم کتابه "وهو معکم أینما کنتم" فَهَل یُعقل أن نقول أن الله قد أغلق أبوابه، و امتنع بمعیته و قربه و رحمته عن هذه الأماکن أو المساجد التی تشتمل علی ضریح لنبی أو ولی من ثم یحرمُ دعاؤه فیها؟

إن الاعتقاد بهذا القول هو الکفر بعینه و العیاذ بالله و من هنا و حرصاً علی مسیرة دعوتنا و نجاحها سیّما و المرجفون و المتربصون و الحاقدون علی المشروع الإسلامی من أعدائه فی الداخل و الخارج یلتمسون الهفوات و یتتبعون لنا العورات و الزلات لإعلان الحرب علی الدعوة و إطفاء نورها و إغلاق الأبواب فی وجهها بالتضییق علی دعاتها و القائمین علیها، فإننی أقول ناصحاً و مُحباً و مشفقاً إن ما یخطط له بعض الإخوة الإسلامیین و ما قاموا به من نسف و تدمیر للأضرحة فی مصر (ضریح الشیخ زوید فی محافظة سیناء) المرج بالقاهرة، و ما أقدم علیه بعضهم فی لیبیا مؤخراً إنما هو عمل إرهابی أحمق یضر بمصلحة الدعوة و یسئ إلی المشروع الإسلامی کله، و لا یخدم التوحید لا من قریب و لا بعید للأسباب و الأدلة الشرعیة الآتیة:

1. إن هذا السلوک الأحمق سوف یؤصل لدی أعداء الإسلام و أدعیائه تهمة وصف و نعت الإسلامیین بالإرهاب و أعمال التخریب.

ص: 163

2. توجیه العداء و تعبئة الجماهیر المسلمة و إیغار صدورهم کرهاً و نفوراً علی الحرکة السلفیة قاطبة و الحکم علیها بمصطلح الوهابیة، و إن هذا امتداد و إحیاء لمواجع و فواجع تاریخیة شهدتها بلادنا من قتل للمسلمین و تدمیر لأضرحة و قبور الصحابة و الصالحین فی مکة و المدینة و البقیع فنبش قبور التاریخ و ننکأ جراح الماضی و نفتح أبواب الفتنة بین المسلمین.

3. إن الإقدام علی هذه الأعمال مرده إلی العلم القلیل و الفهم الکلیل للنصوص الدینیة و جهل فادح فاضح بقاعدة إزالة المنکر و فقه الأولویات.

4. إن هذا التصرف الأهوج یمنح المتربصین ذریعة لدعم المزاعم القائلة.. إن قضیة السلفیین و معرفتهم الکبری و الأساس مع سکان القبور، فیما یوالون و یداهنون سکان القصور.

5. هذا السلوک الذی جانب الحکمة یترتب علیه حشد الحشود و تألیب جموع المسلمین فی شتی الأنحاء و الأصقاع، لتحجیم و تقزیم الحرکة السلفیة و وصفها بالإرهاب و الخروج فهی فی (جهة) و جموع قاطبة فی جهة أخری.

و حیث أن الأمة لا تجتمع علی ضلالة، فإن هذا العمل یُعدَّ و یحکم علیه بالخروج علی الإجماع و هو سبیل غیر المؤمنین.

و من ثم قد یترتب علیه فساد أکبر و تنشب حرب ضروس ما بین الجبهتین السلفیة و الصوفیة و إن کان عدد السلفیة بالآلاف فإن أنصار و أتباع الصوفیة بالملایین فی سائر دول و قارات العالم العربی و غیر العربی.

وتتحول المعرکة من صراع مع من هم تحت الأرض إلی صراع دموی بین المسلمین القاطنین فوق الأرض، و هذا ما لا یقبل به ذو عقل سلیم.

أخی الحبیب.

إن هناک أحادیث صحیحة یفید ظاهرها حرمة اتخاذ القبور مساجد بل و لعن من یقوم بذلک، منها:

1. قوله صلی الله علیه و آله و سلم : لعن الله الیهود و النصاری اتخذوا قبور أنبیائهم مساجد

2. ما روی أن علیاً علیه السلام قال لأبی الهیاج الأسدی: ألا ابعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لا تدع تمثالاً إلا طمسته و لا قبراً مشرفاً إلا سویته (أصحاب السنن إلا البخاری).

ص: 164

3. قوله صلی الله علیه و آله و سلم : اللهم لا تجعل قبری وثناً لعن الله قوماً اتخذوا قبور أنبیائهم أوثاناً (أحمد) فما هو المعنی المراد من هذه الأحادیث؟

أ. أن کلمة (مساجد) جَمعُ مسجد، و معلوم أنه لیست للیهود و لا للنصاری مساجد و إنما لهم (کنائس و بیع و صوامع، و لا معنی أنهم بنوا علی القبور أماکن للصلاة و العبادة و لاحظ عبارة علی و لم یقل بنوا عند قبورهم.

ب. روی ابن سعد و ابن هشام و الطبری و ابن الأثیر فی تواریخهم أن سیدنا إسماعیل و أمه هاجر مدفونان تحت المیزاب فی حجر إسماعیل الذی هو فی الأصل جزء من الکعبة و قد أثبتت الاثار أن فی مسجد الخیف قبور سبعین نبیاً، و أن ما بین زمزم و المقام دفن تسعون نبیاً (أبو داود).

فلو کانت الصلاة فی المساجد التی تحتوی علی قبور باطلة؟ کانت الصلاة باطلة فی أطهر الأماکن المقدسة و أکثرها برکة و ثواباً «المسجد الحرام - مسجد الخیف - الحرم فی فلسطین".

هذا فضلاً عن مسجد رسول صلی الله علیه و آله و سلم فی المدینة المنورة و معه صاحباه أبوبکر و عمر (رضی الله عنهما).

و هو الذی أخبر بما هو کائن بعد و فاته صلی الله علیه و آله و سلم فقال: ما بین و منبری روضة من ریاض الجنة.

ج. إن القوم وقتذاک کانوا قریبی عهد بالشرک و الجاهلیة و أن مجرد زیارة القبور کان منهیاً عنها فلما استقر الإیمان فی قلوبهم أباح لهم ذلک فقال کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها فإنها تذکرکم بالآخرة.

و قد کان صلی الله علیه و آله و سلم یزور مقبرة البقیع و شهداء أحد و أن القبور التی أمر الرسول صلی الله علیه و آله و سلم بطمسها و إزالتها إنما هی قبور المشرکین التی کانوا یقدسونها فی الجاهلیة و فی الکفار بدلیل ذکر التماثیل معها و إلا فالسنة و عمل الصحابة علی خلاف ذلک بالنسبة لقبور المسلمین و قد ثبت أن قبور شهداء أحد و قبر حمزة و قبر عثمان بن مظعون الذی وضع النبی صلی الله علیه و آله و سلم صخرة عظیمة لیعرف مکانة (أبو داود و غیره) کانت مرتفعة و معلومة إلی أن حدث هدمها.

و فی نوادر الأصول: إن فاطمة الزهراءعلیها السلام کانت تأتی قبر (حمزة بن عبد المطلب) فی کل عام و تصلحه لئلا یندثر أثره فیخفی علی زائره.

ص: 165

و مما لا شک فیه أن من یسجد لصورة أو تمثال أو قبر فهو مشرک باتفاق و الحال أن المسلمین یسجدون و یصلون لله تعالی الذی جعل لهم الأرض کلها مسجداً و یزداد معنی الحدیث الأول بما ورد فی حدیث

أن السیدتین (أم سلمة و أم حبیبة) و کانتا ممن هاجر إلی الحبشة أخبرتا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أنهما رأتا کنیسة بالحبشة فیها تصاویر و تماثیل یسجدون لها من دون الله فقال صلی الله علیه و آله و سلم أن أولئک إذا کان فیهم الرجل الصالح فمات بنوا علی قبره مسجداً و صوروا فیه تلک الصور فأولئک شرارالخلق عند الله یوم القیام.

أما الحدیث الأخیر: اللهم لا تجعل قبری وثناً، فهو دعاء من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم استجاب الله دعاءه فصان قبره و طهره من الشرک و التألیه و العبادة.

مواجهة بین عدوَّین وهمِیَّن و هما [النواصب و الروافض].

من أخطر معاول الهدم و الإفناء و من أشد مولدات شرور الفتنة بین المسلمین و هی مصدر کل بلاء و شقاء و علیها و بها تستحل الدماء و ما کان کل هذا لیحدث إلا اعتماداً علی قناعات فکریة أشربت بها القلوب و حشیت بها العقول أن هذه الطائفة الأخری کافرة بل أشد کفراً من الیهود و النّصاری.

ومن الخطأ المبین أن یعتقد عامة الشیعة أن أهل السنة جمیعهم علی فکر السلفیة التکفیریة و أنهم بالنصب (أی یناصبون أهل البیت علیهم السلام البغض و العداء).

ومن الخطأ الفادح أیضاً أن نعمم مصطلح الرفض و الروافض علی مطلق الشیعة و لو أننا علمنا أن علماء الشیعة الإمامیة الجعفریة یرون کفر الروافض و أنهم أعداء الله و رسوله و آل بیته، و أنهم یتبرأون من معتقداتهم و أقوالهم لَما جاز لنا أن نخلط الحابل بالنابل و لا نمیز ما بین غلاة الشیعة و الروافض و ما بین معتقدات عامتهم التی هی علی خلاف ذلک.

و الحق أقول أن (القصور و التقصیر) هو من وراء هذه الخندقة المذهبیة.

القصور: الذی یعانی منه جُلُّ علماء و دعاة أهل السنة نتیجة الحصار المتوارث عبر مسیرة التاریخ فأوجد قصوراً و فراغاً فکریاً لایعرف حقیقة و أصول فقه مدرسة أهل البیت علیهم السلام .

ص: 166

و التقصیر الذی یتحمله علماء و دعاة الشیعة الذین لم یُحسنوا عرض بضاعتهم و لم ینهضوا بواجبهم الدعوی لتعریف إخوانهم المسلمین السنّة و ربما کان عذرهم العوائق و العقبات التی تفرضها و تضعها هذا فضلاً عما یصدر من غلاتهم و متعصبیهم من تصریحات و تطاولات تعین علی زیادة ثقافة التباغض بین المسلمین.

ندرأ الحدودَ بالشُّبهات أفلا ندرأُ دمَ المسلم بالشُّبهات

لقد أجمع أهل العلم علی قاعدة فقهیة أصولیة مُستَنبَطة و مستوحاة من حدیث نبوی صحیح و هی [إدرأوا الحدودَ بالشُّبهات] و ذلل بالتماس عذرٍ أو شبهة تصون و تحمی المسلم الذی اقترف جریمة کبیرة الکبائر تستوجب إقامة الحد الذی أوجبه الله تعالی بحق مرتکبها و من ثم فإنهم قالوا إذا صدر عن مسلمٍ قولٌ فعلٌ یستلزم الخطأ أو الکفر من 99 وجهاً و یحتمل الصواب و الإیمان من وجه واحد حملناه علی الوجه الذی یُبقی المسلمین فی دائرة الإسلام و الإیمان، فَیحرم بهذا الوجه دمه و مالُه و عرضُه.

و دلیلهم و أسوتهم فی ذلک هو موقف رسول صلی الله علیه و آله و سلم من الصحابی ماعز بن أقرن عندما أتاه معترفاً بارتکاب جریمة الزنا. و هی إثم کبیر له حَدُّه و عقوبته فی کتاب الله تعالی.

فما کان من أمر رسول صلی الله علیه و آله و سلم إلا أن حاول أن یوجد له شبهةً تدرأ عنه عقوبة الحد فقال له: لعلک قبَّلت أو فخَّذتَ؟ أی لعلک فعلتَ من المحرمات ما لم یبلغ حد الزنا الکامل الموجب... إلی آخر ما کان من إصرار الرجل علی الاعتراف، و الاعتراف سیدُ الأدلة کما یقول القانونیون.

فإذا کانت الحدود تُدرأ بالشبهات أفلا تکون هذه القاعدة أصلاً فی درء استحلال الدماء و قتل الأبریاء بقواعد و أصول قَعَّدناها من عندیاتنا ما أنزل الله بها من سلطان؟؟

التکفیر إثم عظیم و خطرٌ جسیم

ما أجمع علماء الأمة خلفاً عن سَلَفٍ إجماعهم علی حرمة تکفیر المسلم الذی ینطق بالشهادتین و هذه أقوال مختصرة لأئمة علماء المسلمین فی جمیع المذاهب الإسلامیة.

1. أبو جعفر الطحاوی فی العقیدة الطحاویة: باب عقیدة أهل السنة و الجماعة "ص 20-21" أهل قبلتنا مسلمین مؤمنین. ما داموا بما جاء به النبی صلی الله علیه و آله و سلم معترفین و له ما قاله و أخبر مصدقین... و لا نکفر أحداً من أهل القبلة بذنب ما لم یستحله.

ص: 167

2. ابن حزم فی الملل و النحل "الجزء 3/290 و ما بعدها" باب فیمن یُکَفِّر و لا یُکَفَّر اختلف الناس فی هذا الباب فذهبت طائفة إلی أن من خالفهم فی شیء من مسائل الاعتقاد أو فی شیء من مسائل الفتیا فهو کافر، و ذهبت طائفة إلی إنه کافر فی بعض ذلک فاسقٌ غیر کافر فی بعضه علی حسب ما أدتهم إلیهم عقولهم و ظنونهم. و ذهبت طائفة إلی أن من خالفهم فی مسائل الاعتقاد فهو کافر و أن من خالفهم فی مسائل الأحکام و العبادات فلیس کافراً و لا فاسقاً و لکنه مجتهد معذور إن أخطأ مأجورٌ بنیّته... الخ.

و بعد أن نقل ابن حزم هذه الأقوال: ذکر رأیه و رأی کبار علماء أهل السنة فقال: و ذهبت طائفة إلی أنه لا یُکفَّر و لا یُفَسَّق مسلمٌ بقولِ فی اعتقاد أو فتیا... و هذا قول ابن أبی لیلی، و أبی و الشافعی، و سفیان الثوری، و داوود بن علی رضی الله عنهم أجمعین و هو قول کل من عرفنا له قولاًفی هذه المسألة من الصحابة رضی الله عنهم لا نعلم منهم فی ذلک خلافاً اصلاً.

ثم ذهب إلی أبعد من ذلک إلی تضعیف حدیث (الفِرَق) و حدیث [القدریة و المرجئة مجوس هذه الأمة]. و قال: هذان حدیثان لا یصحان أصلاً من طریق الإسناد. و علی فرضیة من یقول بصحتهما، فإن خبر الواحد لا یصح الاجتهاد به فی قضایا الاعتقاد.

کما أن [السرخسی] الذی هو من أجلّ أصحاب أبی الحسن الأشعری: أخبر بما یلی: لما حضرت الشیخ أبا الحسن الأشعری الوفاة بداری فی بغداد أمرنی بجمع أصحابه فجمعتُهم له. فقال: اشهدوا علیَّ أننی لا أکفر أحداً من أهل القبلة بذنب لأنی رأیتُهم کلَّهم یشیرون إلی معبود واحد یشملهم و یعمهم (خاتمة الصواعق - و الشعرانی فی المَواقیت و الجواهر ص 58).

3. ذکر المُلا علی القاری: فی شرحه لکتاب أبی حنیفة "الفقه الأکبر" ص 425 و فی مرقاة شرح مشکاة المصابیح ج 1 ص 284.

بعد أن شرح قاعدة: لازم المذهب لیس بلازم: و بعد إیراد أقوال علماء أهل السنة حول التکفیر. جمع بینها فقال: و القول المعتمد هو عدم جواز تکفیر أهل القبلة حتی وإن (وُصِفوا بالضلال) إلا إنهم لم یقصدوا بما قالوه اختیار الکفر، و یشمل ذلک مسألة خلق القرآن و نفی رؤیة الله تنزیها لله أو من ینال من الشیخین "لا سمح الله" کما نصَّ علی ذلک القاضی عیاض فی کتاب [الشفا] الأول: أن الکفر لا یستحقه إلا من سَبَّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فراجعه.

ص: 168

و عن الأوزاعی قال: و الله لئن نُشرتُ لا أقول بتکفیر أحدٍ من أهل الشهادتین.

وعن ابن سیرین: أهل القبلة کلهم ناجون:

و سئل الحسن البصری عن أهل الأهواء؟ فقال: جمیع أهل التوحید من أمة نبینا صلی الله علیه و آله و سلم ، یدخلون الجنة البَتَّة.

و سئل الزهری عَمَّن: لابس الفتن و قاتل فیها "أی زمن الصحابة" فقال القاتل و المقتول فی الجنة، لأنهم (متأولون) "ومن أهل لا إله إلا الله، "راجع الملل و النحل".

4. سئل شیخ الإسلام / تقی الدین السبکی: أحد کبار الشافعیة: عن حکم تکفیر المسلم: فقال: اعلم یا أخی أن الإقدام علی تکفیر المؤمنین عسیرٌ جداً و کل من فی قلبه إیمان یتعظم القول بتکفیر الأهواء و البدع مع قولهم "لا اله إلا الله محمدٌ رسول الله" فإن التکفیر أمرٌ هائل عظیم الخطر أن التکفیر لا یکون إلا لمن اختاره دیناً و جحد الشهادتین و خرج عن دین الإسلام جملة. "راجع الیواقیت و الجواهر للشعرانی".

5. مذهب الحنفیة:

- البحر الرائق 5/125: و الذی تحرر أنه لا یُفتی بتکفیر مسلم أمکن حَملُ کلامه علی محمل حسن، أو فی کفره اختلاف و لو فی روایة ضعیفة.

- نفس المرجع ص 124: لا یخرج الرجل من الإیمان إلا بجحود ما أدخله فیه، ثم ما تُیقن ردة یحکم به. و ما یُشکک أنه ردة لا یحکم به إذ الإسلام الثابت بالیقین لا یزول بالشک.

- الدر المختار: ج 4 / 224: الکفر شیء عظیم فلا أجعل المؤمن کافرا متی وجدتُ روایة لا یکفر، و لا یُکفَّر بالمحتمل:لأن الکفر نهایة فی العقوبة. فیستدعی نهایة فی الجنایة ، و مع الاحتمال لا نهایة.

6.مذهب المالکیة:

- قال القرافی (فی الذخیرة) لیس إراقة الدماء بسهل و لا القضاء بالتکفیر.

7. مذهب الشافعیة:

ص: 169

- الغزالی: إن استباحة الدماء و الأموال من المصلین إلی القبلة و المصرحین بقول لا إله إلا الله محمد رسول الله، خطأ عظیم، و لاخطأ فی ترک ألف کافر فی الحیاة أهون من الخطأ فی سفک من دم مسلم.

8. مذهب الحنابلة:

ابن تیمیة (الفتاوی الکبری 3/282):

و لا یجوز تکفیر المسلم بذنب و لا بخطأ أخطأ فیه کالمسائل التی یتنازع فیها أهل القبلة... أعظم الناس نَهیَاً عن أن یُنسب مُعَینٌ إلی تکفیر أو تفسیق أو معصیة إلا إذا عُلم أن قد قامت الحجة و الرسالة...

فمن کان من أهل الإسلام، و ینتمی إلی أهل السنة و الجماعة فهذه هی أقوال و آراء الثقاة من أئمة المذاهب جمیعها.

فأین تذهبون؟ و أیَّ دین تتبعون؟ و أی طریق تسلکون؟

ولکن قتل النفس أعظم و أکبر

و لمّا کان استحلال الدماء و إزهاق أرواح الأبریاء إنّما هو نتاج عملی لظاهرة التکفیر فمن ثم فإنه المهالک المؤدی إلی إعلان الحرب علی الله تعالی بانتهاک حدوده و اقتحام حصنه و هدم بنیانه.

فالآدمی بُنیان الله و ملعون من هدمه، و لا یزال المرءُ فی فُسحة من دینه ما لم یُصب دماً. فإن لقی الله تعالی مقترفاً قتل نفس بغیر حق فإثمه عظیم و عقابه بین یدی الله ألیم ذلک أن أوّل ما یُنظر فیه یوم القیامة الدماء فتأمل نَصَّ الحکم فی قانون العقوبات المترتبة علی قتل العباد کما ورد فی قول الله و قول رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علماء المسلمین:

أولاً: عقوبة جریمة قتل النفس فی القرآن الکریم:

1. لمّا کانت کبیرة قتل النفس من أکبر الکبائر بعد الشرک بالله لِمَا تمثله من هدم و خراب و فساد للکون و للبشریة کلها، فإنّ القرآن الکریم یقص علینا نبأ أول جریمة اعتداء علی نفس إنسانیة عندما قتل قابیلٌ هابیلَ، حین غلبت علیه شقوته و طوعت له نفسه الأمارة قتل أخیه فقتله فکان أول من سنَّ القتل و ما من جریمة قتل تقع علی الأرض إلا کان لهذا القاتل کفلٌ منها.

ص: 170

القاتل یرکب أحموقته و جهالته، و بدافع الحسد و الغیرة و وسوسة الشیطان و تسویل النفس یتهدد أخاه بالقتل، لیکون من الخاسرین.

بینما المقتول و قد ألهمه الله تعالی سبیل الحکمة و النجاة: قال:

)لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لَأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ! إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِی و إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ و ذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ ! فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ( (سورة المائدة 28-30)

2. من أجل هذا و حتی لا تتکرّر هذه الجریمة بین بنی البشر، جَعَلَ الله تعالی «النفس الإنسانیة مقابل: أنفس الإنسانیة کلها، فقال تعالی:

)مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا و مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا( (المائدة 32)

3. إن آیة فی کتاب الله عز و جل، تکاد السموات یتفطرن من هولها و تنشق الأرض و تخرّ الجبالُ و لو لم یُرد القرآن غیرَها لکانت أبلغ زاجر و رادع للکف عن قتل إنسان ... مطلق إنسان فضلاً عن أن یکون مسلماً، حیث قرن الله تعالی القتل بالشرک - و أن جزاء القاتل جنهم - و أنه خالدٌ فیها - و إن له عذاب عظیم - و أن مع هذا الخلود و العذاب العظیم غضب الرَّب جلَّ و علا، و التوعد باللعن و هو الحرمان و الطرد من رحمة الله سبحانه. فقال تعالی: )وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا و غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ و لَعَنَهُ و أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا( (النساء 93).

ثانیاً: عقوبة القتل فی السنة النبویة المطهرة:

السنة النبویة هی المصدر الثانی للتشریع بعد القرآن الکریم: و لقد وردت عشرات الأحادیث الصحیحة التی تُجرّم و تُحرّم قتل النفس الإنسانیة التی هی ملک لله وحده بل و حرَّمت ترویع المسلم و تخویفه فضلاً عن قتله و نورد بعضاً منها.

1. قوله صلی الله علیه و آله و سلم : إذا أصبح إبلیس بَثَّ جنوده فیقول: من أضَلَّ الیوم مسلماً البستهُ التاج قال فیجیء هذا فیقول: لم أزل به حتی عَقَّ والدیه فیقول: یوشک أن یبرهما، و یجیئ هذا فیقول: لم أزل به حتی قتل فیقول أنتَ أنتَ و یُلبسُه التاج "رواه ابن حبان فی صحیحه و الحاکم فی مستدرکه".

فتأمل کیف سُرَّ إبلیس و قرّت عینُه بجریمة القتل و کیف کرَّم و توَّج القاتل و ألبسه التاج.

ص: 171

2. الحدیث: کل ذنب عسی الله أن یغفره إلا الرجلُ یموت کافراً، أو الرجل یقتل مؤمناً متعمّداً أحمد و النسائی".

3. الحدیث: من أعان علی قتل مؤمن بشَطر کلمة لقی الله تعالی مکتوبٌ بین عینیه آیسٌ من رحمة الله (رواه أکثر من واحد و لکنه ضعیف).

4. الحدیث: أبی الله أن یجعل لقاتل المؤمن توبة (أبو داوود و النسائی و أحمد و هو صحیح).

5. الحدیث: لزوال الدنیا أهون علی الله من قتل مؤمن بغیر حق (البیهقی و النسائی و هو صحیح). و لو أن أهل سماواته و أهل أرضه اشترکوا فی دم مؤمن لأدخلهم الله النار "مسلم - و البیهقی - و النسائی و الترمذی: بروایات متعددة".

6. الحدیث: من أشار إلی أخیه بحدیدة فإن الملائکة تلعنه حتی ینتهی و إن کان أخاه لأبیه و أمه و غیره).

7. الحدیث: من قال لا إله إلا الله: و کفر بما یُعبد من دون الله، حَرُمَ مالُه و دمُه و حسابه علی الله "أصحاب السنن".

8. الحدیث: من صلی صلاتنا و استقبل قبلتنا و أکل ذبیحتنا فذلک المسلم الذی له ذمة الله، و ذمة رسوله فلا تخفروا الله فی ذمته (البخاری و غیره).

و حسبنا هذان الحدیثان اللذان یحرمان قتل المسلم حتی و إن کان کاذباً أو منافقاً أو مخادعاً.

9. حدیث المقداد بن عمرو قال: قلتُ یا رسول الله: أرأیت إن لقیتُ رجلاً من الکفار فاقتتلنا، فضرب إحدی یَدیّ بالسیف، فقطعها، ثم لاذ مِنّی بشجرة فقال: أسلمتُ لله، ألا أقتله یا رسول الله بعد أن قالها؟ فقال: "لا تقتله" فقلتُ یا رسول الله: قطع إحدی یدی، ثم قال ذلک بعدما قطعها؟ فقال: لا تقتله فإنه بمنزلتک قبل أن تقتله "أی أنه مسلم معصوم الدم". و إنک بمنزلته قبل یقول کلمتُه التی قال ((البخاری و مسلم و غیرهما)).

و لو لم یرد غیر هذا الحدیث لکان هذا أعظم زاجر علی حرمة دم المسلم.

10. حدیث: أسامه بن زید المتفق علیه، قال:

"بعثنا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم إلی بَطن من جینة فصبَّحنا القوم علی میاههم، و لحقتُ أنا و رجلٌ من الأنصار رجلاً من المشرکین، فلما غشیناه قال: لا إله إلا الله، فکفَّ عنه الأنصاریٌ و طعنتُه برمحی

ص: 172

حتی قتلتُه، فلما قدما المدینة بلغ ذلک النبِّی صلی الله علیه و آله و سلم فقال لی: یا أسامه أقتلتَه بعدما قال: لا إله إلا الله؟ فما زال یکررها علیَّ، حتی تمنَّیتُ أنی لم أکن أسلمتُ قبل ذلک الیوم.

و فی روایة أنه قال له: فماذا تصنع بلا إله إلا الله یوم القیامة.

ثالثاً: أقوال الأئمة الأعلام فی حکم قاتل النفس:

و بعد قول الله و قول رسول الله لا نطلب قولاً و لا نلتمس دلیلاً: حیث وردت فی القضیة الآیات و الأحادیث الصحیحة الصریحة.

و حتی لا یطالعنا ذو علمٍ عقیم أو عقل سقیم بمفاهیم خاطئة و تأویلات باطلة لهذه النصوص القرانیة و الأحادیث النبویة نورد بعضاً من أقوال الأئمة الأعلام فی حکم الشقی الآثم الذی یستحل دم المسلم المقر بالشهادتین.

1. أورد ابن المنذر فقال: من قال لا إله إلا الله و أن محمداً رسول الله و لم یزد علی ذلک شیئاً أنه مسلم "الإجماع ص 76"

2. القرافی من علماء المالکیة: لیس إراقة الدماء بسهل و لا القضاء بالتکفیر "الذخیرة 12/37"

3. إجماع أهل العلم علی أن "سباب المسلم فسوق و قتاله کفر "أن المعنی: الفسوق لا یخرج من الإسلام و لا یحل قتله، و أن قتال المسلم عملٌ من أعمال الکفر فی الجاهلیة أو أن الکفر لمن یستحله.

4. ما رواه القرطبی و غیره: أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه: قال بعد طعنه فی المسجد و قد علمَ محاولة اغتیاله کانت علی یدی غلام مجوسی: الحمد الله الذی لم یجعل قتلی علی یدِ رجل لا إله إلا الله: المعنی: إذا کان صاحب لا إله إلا الله له حجة، بحیث لو قتل الفاروق خلیفة فأمر أهل التوحید إذن أسهل فتأمل...

5. ابن حزم فی الصواعق الجزء الثالث و نقله لأقوال العلماء.

6. ابن عینیة: لئن تأکل السباع لحمی أحب إلیَّ من أن ألقی الله تعالی بعداوة من یدین له بالوحدانیة و لمحمد صلی الله علیه و آله و سلم بالنبوة: لاحظ عداوة فضلاً عن القتل و لو راجعت أمَّهات الکتب المعتبرة عند أهل السنة فی التفسیر أو الأحادیث أو الفقه لوجدت عشرات الأقوال لأئمة المسلمین، التی

ص: 173

تقطع بأن المسلم لا یُکفَّر إلا فیما أجمع علیه علماء الأمة أنه کفر، کما حکموا بنجاة من أقر بالشهادتین اعتماداً علی الأحادیث الصحیحة التی نصت علی ذلک.

هذا و بالله التوفیق و هو الهادی لسواء السبیل

تاج الدین الهلالی

خادم الوحدة الإسلامیة

ص: 174

بررسی تطبیقی دیدگاه فقهای فریقین درباره حرمت تکفیر مسلمانان / علی نصیری

اشاره

علی نصیری(1)

چکیده

به رغم دعوت اسلام به دوستی و برادری میان مسلمانان و نکوهش تکفیر به معنای نسبت دادن یک مسلمان به کفر، پدیده شوم و ناپاک جریان تکفیری در عصر ما رخ نمود و مدعیان این جریان نه تنها بر کفر، بلکه بر مباح بودن جان، مال و عِرض مسلمانان پای می فشارند و در پی آن رخدادهای بس تلخ و شکننده ای را سبب می شوند. نگارنده در این مقاله پس از واکاوی مفهوم لغوی و اصطلاحی تکفیر، دیدگاه فقیهان شیعه و اهل سنت را به صورت تطبیقی بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که عموم فقیهان فریقین اقرار به شهادتین را برای تحقق اسلام کافی دانسته اند و در پی آن بر این نکته تأکید دارند که هیچ کس حق ندارد مسلمانی را تکفیر کند، چه رسد به آنکه خونش را بر زمین بریزد.

کلیدواژگان: فقیهان شیعه، فقیهان اهل سنت، تکفیر، تفسیق، طهارت مسلمان.

ص: 175


1- دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشیار و عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت ایران.

مقدمه

هر کس که اندک آشنایی ای با اسلام دارد و فرصتی هرچند کوتاه از عمر خود را صرف واکاوی در کتاب و سنت کرده باشد، به خوبی و به آشکاری هر چه تمام تر، مِهر جاری و ساری در جای جای برنامه های آن ذهن او را متوجه خود می کند. چه نشانه ای از این روشن تر می توان ارائه کرد که مهم ترین سند آن، یعنی قرآن، سوره های خود را با توصیف الاهی به دو صفت رحمانیت و رحیمیت می آغازد؛ رحمانیت به عنوان مِهر ساری که همه بشریت را با همه تنوع نژادی، زبانی، رنگ، فرهنگ و ملیت در برمی گیرد و رحیمیت به عنوان مهر جاری در حق بندگان صالح و دین مدار.

نیز آنگاه که در مقام بیان فلسفه رسالت برمی آید، وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را به عنوان رحمت بر جهانیان برمی شمرد و بارها او را به برخورداری کامل از اخلاق خوش، مهر و مودت به همه آدمیان و در رأس آنها نسبت به مؤمنان می ستاید؛ چنان که در عبارتی دیگر قرآن را مایه رحمت برمی شمرد.

آنجا که بنا دارد خدمت رسول اکرم به جامعه را بازگو کند، ایجاد پیوند مودت و محبت میان دینداران با همه سابقه عداوت و جنگ های خونین را یادآور می شود و زمانی که بنیادهای جامعه آرمانی را برمی شمرد از مؤمنان با عنوان برادر، جان یکدیگر، حامی و غم خوار هم نام می برد.

پیامبری که به رغم روبه رو شدن با هشتاد غزوه و سریه و تحمل صدمات فراوان جسمی و روحی و از دست دادن بهترین یاران همراه خود در طول دوران رسالت، به هنگام ورود به مکه، صلای «الیوم یوم المرحمة» سر داد و نگذاشت کوچک ترین آسیبی به کسی وارد شود.

نمی دانیم بر سر امت او چه گذشت که به هفتاد و سه فرقه پراکنده شدند و در طول پانزده سده گذشته، صدها بار به جان هم افتادند و سرها بریدند و دست و پا قطع کردند!

از همه تأسف بارتر دوران ماست که به رغم یک صدایی دنیای کفر علیه مسلمانان و چپاول مستمر ثروت آنها، به جای آنکه شاهد همدلی مسلمانان باشیم، با پدیده شوم، نامبارک و پلیدی به نام جریان تکفیری روبه رو می شویم که روزی نیست ذهن و جان هر آزاده ای از گستردگی جنایات آنها، دچار حزن، اندوه بی پایان و تکدر خاطر نشود! گویا چاره ای جز دعا در برابر ساحت ربوبی و

ص: 176

التماس از محضر ولی عصر علیه السلام نداریم تا کاری کنند بساط این پلیدی و شومی برای همیشه از گستره جهان اسلام برچیده شود.

از آنجایی که بنیاد فکری تکفیری ها، کافر انگاشتن همه مسلمانان به استثنای موافقان با اندیشه تاریک آنهاست، نگارنده در این مقاله به صورت تطبیقی دیدگاه فقهای فریقین درباره تکفیر مسلمانان را بررسی کرده و نشان داده است که مقوله تکفیر از نگاه آنها امری مطرود و منفور است.

معناشناسی تکفیر

تکفیر در لغت از ریشه کفر و به معنای پوشاندن است. در معجم مقاییس اللغة چنین آمده است: «الکاف و الفاء و الراء اصل صحیح یدل علی معنی واحد و هو الستر و التغطیة».(1) راغب می نویسد: «التکفیر، ستره و تغطیته حتی یصیر بمنزلة ما لم یعمل».(2) در تاج العروس چنین آمده است: «الت-کفیر ستر الذنب تغطیته، و قوله تعالی: ... لکفرنا عنهم سیئاتهم ... ای سترناهم حتی تصیر کان لم تکن، او یکون المعنی نذهبها و نزیلها من باب التمریض لازالة المرض والتقذیة لذهاب القذی و الی هذا یشیر قوله تعالی: ... ان الحسنات یذهبن السیئات».(3)

تکفیر در اصطلاح به چهار معنا آمده است:

1. تکفیر گناهان در برابر احباط؛ به این معنا که به استناد آیاتی از قرآن برخی از حسنات می توانند گناهان را بپوشانند؛ 2. تکفیر به معنای پرداخت کفاره سوگند و امثال آن؛ 3. تکفیر به معنای دست روی دست انداختن در نماز؛ 4. تکفیر به معنای کافر انگاشتن دیگران.(4)

محل بحث ما در این مقاله تکفیر به معنای چهارم است.

نخست باید دانست که نخستین نشانه های تکفیر از زمان خوارج آشکار شد که پس از شکست حکمیت، از روی جهالت ارتکاب کبیره را زمینه ساز کفر او دانسته، مدعی شدند مرتکب کبیره در آتش جاودانه است. این امر در گفتار بزرگان شیعه انعکاس یافته است؛ برای نمونه، از نظر سید

ص: 177


1- . ابوالحسین احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج5، ص191.
2- . حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص717.
3- . محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج3، ص527.
4- . نک.: محمود عبد الرحمن عبد المنعم، معجم المصطلحات والألفاظ الفقهیة، ص797؛ احمد فتح الله، معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص110 و 122؛ محمود عبد الرحمن عبد المنعم، معجم المصطلحات والألفاظ الفقهیة، ج1، ص486-487؛ محمّد روّاس قلعه چی، معجم لغة الفقهاء، ص85.

مرتضی، تنها گروهی که مسلمانان را به دلیل ارتکاب کبائر کافر دانستند، خوارج بودند: «وهذه المذاهب إنما قال به الخوارج، وخالفوا فیه جمیع المسلمین، والاجماع متقدم لقولهم، فلا شبهة فی أن أحدا قبل حدوث الخوارج ما قال فی الفاسق المسلم أنه کافر ولا له أحکام الکفار».(1)

سید مرتضی تأکید می کند که از نظر امامیه کسانی که مرتکب گناه می شوند، در آتش جاودانه نخواهند بود:

واتفقت الامامیة علی أن الوعید بالخلود فی النار متوجه علی الکفار خاصة، دون مرتکبی الذنوب من أهل المعرفة بالله تعالی والاقرار بفرائضه من أهل الصلاة. کما اتفقوا علی أن من عذب بذنبه من هؤلاء لا یخلد فی العذاب، وأجمعت المعتزلة علی خلاف ذلک وهو التخلید فی العذاب.(2)

از نظر ایشان، از میان گناه کاران تنها کسانی که گناهان کبیره را حلال می شمرند و در واقع ضروری دین را انکار می کنند، مستوجب جاودانگی در آتش خواهند بود.(3)

بررسی دیدگاه فقیهان شیعه درباره حرمت تکفیر مسلمانان

اشاره

واکاوی ابواب مختلف فقهی نشان می دهد که فقهیان شیعه عمدتاً در ابواب ذیل از فقه درباره طهارت فرق اسلامی اظهار نظر کرده اند که عبارت اند از: 1. برشمردن مصادیق نجاسات؛ 2. باب حرمت قذف؛ 3. باب اعلام طهارت نیم خورده مسلمانان؛ 4. باب جواز نماز بر میت؛ 5. باب اعلام موانع ارث.

اعلام طهارت مسلمانان بدان معناست که از نظر فقیهان شیعه به استثنای مواردی خاص، اعلام کفر آنها معنا ندارد. اینک به بررسی این موارد می پردازیم.

1. برشمردن مصادیق نجاسات

بیشترین اظهارنظر فقیهان شیعه درباره طهارت اهل سنت، در تبیین مفهوم کافر و برشمردن مصادیق آن بازتاب یافته است. برای نمونه، فاضل هندی چنین آورده است: «والأقرب طهارة (من

ص: 178


1- . علی بن حسین سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص156.
2- . علی بن حسین شریف مرتضی، الانتصار، ص25-26.
3- . علی بن حسین سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص155.

عدا الخوارج والغلاة والنواصب والمجسمة من) فرق (المسلمین) إلا أن ینکر ضروریا من ضروریات الدین مع علمه بضروریته».(1) همو در جایی دیگر چنین آورده است:

و (سواء کان) الکافر (أصلیا أو مرتدا) فهو نجس، لعموم الأدلة، (وسواء انتمی إلی الاسلام کالخوارج) والنواصب (والغلاة) والمجسمة، وکل من أنکر ضروریا من ضروریات الدین مع علمه بأنه من ضروریاته أو لا.(2)

شهید اول در تعریف کافر چنین آورده است: «والکافر سواء جحد الاسلام أو انتحله وجحد بعض ضروریاته کالخوارج و الغلاة والمجسمة بالحقیقة والمشبهة کذلک».(3) و شهید ثانی می نویسد: «والأقرب طهارة المسوخ، ومن عدا الخوارج، والغلاة، والنواصب، والمجسّمة من المسلمین من عدا الفرق الأربع».(4)

همو در حاشیه شرائع الاسلام چنین آورده است: «قوله: "الکافر، وضابطه: کلّ من خرج عن الاسلام، أو من انتحله، وجحد ما یعلم من الدین ضرورة، کالخوارج والغلاة" وکذا النواصب والمجسّمة بالحقیقة».(5)

شهید در جایی دیگر چنین آورده است: «وکلّ مظهر للشهادتین وإن لم یکن معتقداً للحقّ یجوز تغسیله عدا الخوارج والغُلاة وکذا النواصب والمجسّمة، ومن أنکر ما عُلم ثبوتُه من الدّین ضرورةً».(6)

علامه حلی در این باره چنین اظهارنظر کرده است:

لا فرق بین أن یکون الکافر أصلیا أو مرتدا، ولا بین أن یتدین بملة أو لا، ولا بین المسلم إذا أنکر ما یعلم ثبوته من الدین ضرورة وبینة، وکذا لو اعتقد المسلم ما یعلم نفیه من الدین ضرورة. الثانی: حکم الشیخ بنجاسة المجبرة والمجسمة ... والأقرب طهارة غیر الناصب لأن علیا علیه السلام لم یجتنب سؤر من باینه من الصحابة.(7)

آنگاه چنین می نویسد:

ص: 179


1- . بهاء الدین محمد، فاضل هندی، کشف اللثام، ج1، ص410.
2- . همان، ص402.
3- . محمد بن مکی عاملی (شهید اول)، البیان، ص91.
4- . زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)، فوائد القواعد، ص56.
5- . زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)، حاشیة شرائع الاسلام، ص64.
6- . همان، ص48-49.
7- . حسن بن یوسف علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج1، ص68-71.

الثالث: الناصب - وهو من یتظاهر ببغضه أحد من الأئمة علیهم السلام - نجس، وقد جعله الصادق علیه السلام شرا من الیهود والنصاری، والسر فیه أنهما منعا لطف النبوة وهو خاص، ومنع هو لطف الامامة وهو عام. وکذا الخوارج لانکارهم ما علم ثبوته من الدین ضرورة، والغلاة أیضا أنجاس لخروجهم عن الاسلام وإن انتحلوه.(1)

فخر المحققین در تعریف کافر چنین آورده است: «و (الکافر) سواء کان أصلیا أو مرتدا. وسواء انتمی إلی الاسلام کالخوارج و الغلاة أو لا».(2) محقق کرکی خوارج، غلات، نواصب و مجسمه را جزء کافران دانسته است: «والکافر بأنواعه، ومنه الخوارج والغلاة والنواصب والمجسمة».(3)

ابن فهد حلی می گوید: «واما الآدمی، فالمسلمون أطهار، عدا الخوارج والغلاة والنواصب والمجسمة».(4) شیخ حر عاملی، به استناد روایات رسیده، گروه های ذیل را محکوم به کفر دانسته است:

و روی: کفر المشبّهة والمجبّرة والمفوّضة، ومن أنکر نبیّا أو إماما، ومن قال بالتناسخ، ومن ادّعی الامامة بغیر حقّ، ومن صلَّی لغیر اللَّه، والناصب، والشاکّ فی اللَّه أو رسوله، ومبغض النبیّ صلَّی اللَّه علیه وآله أو الامام علیه السلام، ومن قال: إنّ اللَّه یری بالبصر، ومن عبد الاسم دون المسمّی أو عبد هما، ومن استحلّ حراما وأنکر تحریمه، والخوارج.(5)

محقق نراقی در برشمردن اقسام کافران چنین می نویسد:

[حکم الکافر وتوابعه] الکافر نجس للآیة والاجماعین. وهو من جحد ضروریّاً للدین بالأصل أو الارتداد. ومنه أهل الکتاب، فینجسون وفاقاً للمشهور لما ذکر، وللمستفیضة من الصحاح وغیرها ... والمجسّمة نجسة لانکارهم ضرورة الدین. والشیخ نجّس المجبّرة لبعض الظواهر، وخروجهم عنه بتعلیق الکفر علی إرادة الله، وفیه کلام.(6)

ص: 180


1- . همان.
2- . شیخ محمد بن علامه حلی، إیضاح الفوائد، ج1، ص26-27.
3- . علی بن حسین کرکی (محقق ثانی)، رسائل الکرکی، ج1، ص96؛ و نیز نک.: علی بن حسین کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج1، ص164-165.
4- . ابن فهد حلی، المقتصر من شرح المختصر، ص46.
5- . محمد بن حسن حر عاملی، هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة، ج8، ص457-458.
6- . ملا محمدمهدی نراقی، معتمد الشیعة فی أحکام الشریعة، ص79-81.

ایشان با صراحت درباره طهارت اهل سنت چنین می نویسد: «والمشهور طهارة من خالفنا فی الامامة للأصل، وعمل الحجج علیهم السّلام، وعموم طهر الماء وسائر ما یلاقونه».(1)

صاحب جواهر به تفصیل در این باره سخن گفته است. به استناد گفتار وی، اهل کتاب، منکران ضرورت دین، خوارج، غلات، مجسمه، مشبهه و نواصب محکوم به کفرند.(2) شیخ انصاری نیز بر همین منوال به گفت وگوی تفصیلی پرداخته است.(3)

سید محسن حکیم می نویسد:

والمراد بالکافر من کان منکرا للألوهیة، أو التوحید، أو الرسالة، أو ضروریا من ضروریات الدین مع الالتفات إلی کونه ضروریا، بحیث یرجع انکاره إلی إنکار الرسالة، والأحوط الاجتناب عن منکر الضروری مطلقا، وإن لم یکن ملتفتا إلی کونه ضروریا.(4)

چنان که پیداست به استثنای برخی فرق منحرف، سایر فرق اسلامی در نگاه فقیهان، مسلمان و پاک تلقی شده اند. به عبارت روشن تر، اهل سنت از نظر عموم علمای شیعه محکوم به اسلام و طهارت اند.

2. باب حرمت قذف

در باب قذف و اهانت به یک مسلمان تأکید شده که هر گونه اهانت موجب تعزیر می شود؛ برای نمونه، شیخ مفید در این باره چنین می نویسد: «وقول القائل للمسلم: "أنت خسیس" أو "وضیع" أو "رقیع" أو "نذل" أو "ساقط" أو "نجس" أو "رجس" أو "کلب" أو "خنزیر" أو "مسخ" وما أشبه ذلک یوجب التعزیر، والتأدیب».(5)

وی در ادامه چنین آورده است:

ومن قال لغیره: "یا فاسق" وهو علی ظاهر الاسلام والعدالة، وجب علیه ألیم التأدیب. فإن قال ذلک له، وهو علی ظاهر الفسق، فقد صدق علیه، وأجر فی الاستخفاف به. وإذا

ص: 181


1- . همان.
2- . نک.: شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج6، ص41-67.
3- . شیخ مرتضی انصاری، کتاب الطهارة، ج5، ص99-156.
4- . سید محسن طباطبایی حکیم، مستمسک العروة، ج1، ص378.
5- . محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المقنعه، ص796.

قال له: "یا کافر" وهو علی ظاهر الایمان، ضرب ضربا وجیعا، تعزیرا له بخطائه علی ما قال.(1)

از این گفتار شیخ مفید که حکم را به عنوان «مسلمان» تعلیق کرده است، استفاده می شود که همه فرق مسلمانان محکوم به اسلام اند و کسی حق ندارد به یک مسلمان کافر بگوید؛ زیرا در غیر این صورت معنا نداشت که کافر گفتن به یک مسلمان تعزیر داشته باشد و به قول ایشان شخص دشنام دهنده به صورت شدید تنبیه شود!

3. باب اعلام طهارت نیم خورده مسلمانان

از جمله مواردی که فقیهان شیعه از طهارت فرق اسلامی سخن به میان آوردند، در باب تبیین طهارت نیم خورده مسلمانان است؛ برای نمونه، محقق در معتبر می نویسد: «أسئار المسلمین طاهرة وإن اختلفت آراؤهم عدا الخوارج والغلاة».(2) شهید اول هم می نویسد: «وأسآر المسلمین طاهرة إلا الخوارج والغلاة لعدم اجتناب النبی وعلی علیهما السلام ذلک ... وحکم الشیخ بنجاسة المجبرة والمجسمة، وابن إدریس بنجاسة کل مخالف للحق عدا المستضعف: ضعیفان».(3)

4. باب جواز نماز بر میت

شهید ثانی در باب وجوب نماز بر میت چنین آورده است: «"تجب الصلاة علی کلّ مسلم" احترز به عن الکافرِ الأصلی، ومُنْتَحِلِ الاسلامِ من الفِرَقِ المحکُومِ بکفرِها، کالنواصِبِ والخَوارجِ والمُجَسّمَةِ».(4)

ایشان همچنین در باب غسل مسّ میت می گوید:

یجب الغسل (بالمسّ) المذکور سابقا، وهو مسّ میّت الآدمی نجسا علی ما فصل. (والموت) المعهود ذهنا، وهو موت الآدمیّ المسلم ومن بحکمه، من غیر الفرق الأربع وهی: النواصب، والخوارج، والغلاة، والمجسّمة. فلا یصح تغسیل أحدها فضلا عن الوجوب.(5)

ص: 182


1- . همان.
2- . جعفر بن حسن محقق حلی، المعتبر، ج1، ص97.
3- . محمد بن مکی عاملی (شهید اول)، ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، ج1، ص109-110.
4- . زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)، حاشیة المختصر النافع، ص41.
5- . زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)، المقاصد العلیة فی شرح الرسالة الألفیة، ص69-70.

صیمری بحرانی می نویسد: «أمّا الخارجی والناصب والغالی فإنّهم کفّار، فلا یصلَّی علیهم».(1) علامه حلی هم معتقد است در خصوص وجوب تغسیل، تکفین و نماز فقط موارد خاصی استثنا شده است؛ نظیر باغیان، حتی گفته اند دزدان و قطاع الطریق غسل و نماز دارند؛ زیرا فسق مانع این احکام نیست.(2) ایشان معتقد است بر تمام فرق اسلامی می توان نماز خواند: «یصلی علی کل مظهر للشهادتین من سائر فرق الاسلام».(3) از نظر علامه، فقط در موارد ذیل میت نماز ندارد:

لا تجب الصلاة علی کل من اعتقد ما یعلم بطلانه من الدین ضرورة، کالخوارج والغلاة، لقدحهم فی علی علیه السلام، وکذا من قدح فی أحد الأئمة علیهم السلام کالسبأیة، والخطابیة، ویجب علی من عداهم لقوله علیه السلام: «صلوا علی کل بر و فاجر».(4)

علامه ضمن تبیین موارد جواز نماز بر میت، مسلمان را این چنین تعریف کرده است:

المسلم هاهنا هو کلّ مظهر للشهادتین، ما لم یعتقد خلاف ما علم بالضرورة ثبوته من الدین، کالقادحین فی علیّ علیه السلام أو أحد الأئمّة علیهم السلام، کالخوارج. أو من غلا فیه کالنصیریّة و السبائیّة، والخطَّابیّة فهؤلاء لا تجب علیهم الصلاة، لأنّهم جحدوا رکنا من الدین، واعتقدوا ما علم بالضرورة بطلانه. وتجب الصلاة علی من عداهم.(5)

صاحب ریاض معتقد است استناد جواز نماز بر اهل سنت دارای شهرت عظیم میان فقیهان امامیه است:

وظاهره دعوی الاجماع علی وجوب الصلاة علی المخالفین الذین لم ینکروا شیئا من ضروری الدین، وهو أحد القولین فی المسألة وأشهرهما، لعموم النبوی المشهور: صلوا علی من قال: لا إله إلا الله والخبرین فی أحدهما: صل علی من مات من أهل القبلة وحسابه علی الله تعالی وفی الثانی: لا تدعوا أحدا من أمتی بغیر صلاة وضعفهما منجبر بالشهرة العظیمة بین أصحابنا.(6)

ص: 183


1- . شیخ مفلح صمیری بحرانی، کشف الالتباس عن موجز أبی العباس، ج1، ص293-295.
2- . «ولو قتل اللص وقاطع الطریق، غسل وکفن وصلی علیه ودفن، لأن الفسق لا یمنع هذه الأحکام»؛ حسن بن یوسف علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج1، ص378.
3- . همان، ج2، ص24-25.
4- . همان.
5- . حسن بن یوسف حلّی، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ج7، ص283-284.
6- . سید علی طباطبایی، ریاض المسائل، ج4، ص145.
5. باب اعلام موانع ارث

فقها همچنین در مبحث موانع ارث اذعان کرده اند که همه فرق اسلامی از یکدیگر ارث می برند به استثنای غلات، مرتدین و منکران ضروری دین.(1) برای نمونه، شهید در باب توارث مسلمانان از یکدیگر نیز چنین اظهارنظر کرده است: «المسلمون یتوارثون وإن اختلفت آراؤهم عدا الخوارج والغلاة والنواصب والمجسّمةِ».(2)

افزون بر موارد پیش گفته، فقها نیز در باب حلیت ذبائح، بر حلیت ذبائح مسلمانان، جز فرق ضاله، تأکید کرده است: «لا تحلّ ذبیحة المعادی وهو الناصبیّ والخارجیّ، وفی حکمه الغالی والمجسّمة».(3)

محقق حلی بر حلیت ذبائح مسلمانان تأکید کرده است: «ذبائح المسلمین کلهم حلال وإن اختلفوا فی الآراء عدا الخوارج والغلاة والمجسمة بالحقیقة، فإنهم خارجون عن الاسلام وإن انتحلوه».(4) نیز در تبیین شروط متعاقدین در عقد نکاح به شرط مسلمان بودن زن، از اسلام مرد سخن به میان آمده است: «وشرط المتعاقدین: کونهما کاملین، وإسلام الزوجة، أو کونها کتابیة، وإسلام الزوج وإیمانه، إن کانت الزوجة کذلک. وتحرم الوثنیة، والناصبیة، والمجسمة، والخارجیة».(5)

از جمله موارد دیگری که عالمان شیعه درباره وجوب حفظ جان، مال و عِرض مسلمان سخن گفته اند، درباره چگونگی تحقق اسلام است. از نظر آنها هر کس که کلمه شهادتین بر زبان جاری کند، مسلمان است و جان، مال و ناموسش در امان است؛ برای نمونه، شیخ صدوق می نویسد: «باب الاسلام والایمان الاسلام هو الاقرار بالشهادتین، وهو الذی یحقن به الدماء والأموال، ومن قال: "لا إله إلا الله محمد رسول الله" فقد حقن ماله ودمه».(6)

ص: 184


1- . محمد جواد مغنیة، الفقه علی مذاهب الخمسة، ج2، ص499-504.
2- . زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)، حاشیة المختصر النافع، ص177.
3- . همان، ص159.
4- . جعفر بن حسن محقق حلی، الرسائل التسع، ص277-278.
5- . علی بن علی بن محمد بن طی فقعانی، الدر المنضود فی معرفة صیغ النیات والایقاعات والعقود، ص195.
6- . محمد بن علی شیخ صدوق، الهدایة، ص54-55.

نتیجه بررسی آرای فقهای امامیه درباره حرمت تکفیر مسلمانان

اشاره

از مجموع آرای فقهای در این زمینه به دست می آید که کافر از نظر فقیهان شیعه شامل موارد ذیل است:

1. منکر الوهیت خدا؛ مصداق اصلی این مورد دهریان اند که همه مظاهر متافیزیک را انکار می کنند.

2. منکر وحدانیت؛ یعنی کسانی که برای خداوند شریک قائل می شوند.

3. اهل کتاب؛ یعنی کسانی که به رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ایمان ندارند. پیروان یهود و نصارا و پیروان سایر ادیان آسمانی از این دسته اند.

4. مجسمه؛ کسانی که قائل به تجسیم خداوند هستند.(1)

5. مشبهه؛ کسانی که برای خداوند شبیه قائل می شوند.

6. مجبّره؛ زیرا آنها کفر را ناشی از اراده الاهی می دانند.(2)

7. خوارج؛ کسانی که مرتکب کبیره، و در نتیجه همه مسلمانان، را کافر می انگارند.

8. غلات؛ کسانی که برای اهل بیت علیهم السلام تا سر حد خدایی مقامات عِلوی قائل اند.

9. ناصبیان؛ کسانی که اهل بیت علیهم السلام را سبّ و دشنام می دهند.

10. منکر ضروری دین؛ کسانی که ضروری دین را انکار کنند که شامل مرتد نیز می شود؛

چنان که پیداست از میان گروه های ده گانه، سه گروه نخست، یعنی منکران الوهیت، وحدانیت و اهل کتاب فرادینی اند؛ مورد چهارم و پنجم، یعنی مشبهه و مجسمه، در زمینه توحید و خداشناسی دچار انحراف شده و به تشبیه و تجسیم خداوند معتقد شدند؛ مورد هفتم، یعنی خوارج با کافر دانستن مرتکب کبیره، عملاً همه مسلمانان را تکفیر کرده اند؛ مورد هشتم، یعنی غلات در زمینه

ص: 185


1- . ایجی در تعریف مجسمه چنین آورده است: «والمجسمة قالوا هو جسم حقیقة فقیل مرکب من لحم ودم کمقاتل بن سلیمان وغیره وقیل هو نور یتلألأ کالسبیکة البیضاء وطوله سبعة أشبار من شبر نفسه ومنهم أی من المجسمة من یبالغ ویقول إنه علی صورة إنسان فقیل شاب أمرد جعد قطط أی شدید الجعودة وقیل هو شیخ أشمط الرأس واللحیة تعالی الله عن قول المبطلین والمعتمد فی بطلانه أنه لو کان جسما لکان متحیزا واللازم قد أبطلناه فی المقصد الأول وأیضا یلزم ترکبه وحدوثه لأن کل جسم کذلک وأیضا فإن کان جسما لاتصف بصفات الأجسام»؛ عبدالرحمن بن احمد عضد الدین إیجی، المواقف، ج3، ص39-40.
2- . بهاء الدین محمد فاضل هندی، کشف اللثام، ج1، ص403-404؛ ملا محمدمهدی نراقی، معتمد الشیعة فی أحکام الشریعة، ص79.

اهل بیت علیهم السلام به غلو گراییده اند و آنها را تا خدایی بالا بردند و مورد نهم، یعنی نواصب، به عکس آنها چنان در عداوت افراط می کنند که سبّ و دشنام اهل بیت علیهم السلام را مجاز می شمرند؛ مورد دهم، یعنی منکر ضروری دین، شامل هر فرد مسلمانی است که محتمل است تحت تأثیر شبهات، یکی از ضروریات دین، نظیر نماز، روزه و حجاب را انکار کند.

بر این اساس، جمهور و عموم مسلمانان، یعنی پیروان مذاهب فقهی چهارگانه (مالکی، حنفی، شافعی و حنبلی) و نیز پیروان دو مذهب کلامی، یعنی اعتزال و اشاعره، از گستره تکفیر عالمان و فقیهان شیعه خارج می شوند.

نگاهی به آرای فقهای اهل سنت درباره حرمت تکفیر مسلمانان

حرمت تکفیر مسلمانان در برخی منابع روایی اهل سنت به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم انعکاس یافته است. مهم ترین روایت در این زمینه در معتبرترین منبع روایی اهل سنت، یعنی صحیح بخاری، بازتاب یافته است. بخاری از ابوذر نقل کرده که او از رسول خدا این روایت را شنیده است: «لا یرمی رجل رجلا بالفسوق ولا یرمیه بالکفر الا ارتدت علیه إن لم یکن صاحبه کذلک».(1)

بر اساس این روایت اگر کسی دیگری را متهم به فسق یا کفر کند و آن شخص واقعاً فاسق یا کافر نباشد، این تهمت دامن تهمت زننده را خواهد گرفت. گرچه در این روایت مستقیماً از حرمت چنین تهمتی سخن به میان نیامده، اما اعلام پیامد تهمت، که ناظر به باطن عالم و نظام تکوین است، می تواند به دلالت التزام بر حرمت این کار دلالت داشته باشد. جالب آنکه در این روایت سخن از مسلمان نیست و می تواند شامل همه آدمیان شود؛ از این جهت ناپسندی این امر درباره مسلمانان شدت بیشتری دارد.

نیز هیثمی در بابی با عنوان «باب فیمن لعن مسلما أو رماه بکفر» روایاتی را در باب حرمت لعن یا تکفیر مسلمان ذکر کرده است. در روایت نخست از سلمة بن اکوع چنین آمده است: «کنا إذا رأینا الرجل یلعن أخاه رأینا أنه قد أتی بابا من الکبائر». در روایت دوم از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین آمده است: «لعن المؤمن کقتله». در روایت دیگر نیز چنین آمده است: «ما من مسلمین الا وبینهما ستر

ص: 186


1- . محمد بن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح (صحیح بخاری)، ج7، ص84. برای شرح این روایت نک.: ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج10، ص388؛ محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم المبارکفوری، تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج7، ص326-327.

من الله فإذا قال أحدهما لصاحبه هجرا هتک ستره وإذا قال یا کافر فقد کفر أحدهما».

هیثمی همچنین روایت پیش گفته از بخاری را نقل کرده است. نیز عمران بن حصین از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این روایت را نقل کرده است: «إذا قال الرجل لأخیه یا کافر فهو کقتله».(1) هیثمی همچنین در بابی با عنوان «باب لا یکفر أحد من أهل القبلة بذنب» روایاتی را درباره حرمت تکفیر مسلمانان آورده است. در روایت نخست از آن حضرت چنین نقل شده است: «کفوا عن أهل لا إله الا الله لا تکفروهم بذنب من أکفر أهل لا إله الا الله فهو إلی الکفر أقرب». این روایت می تواند مبنای منشور تعامل فرق اسلامی با یکدیگر باشد؛ به این معنا که کسی حق ندارد دیگری را تکفیر کند.

در روایت دیگر چنین آمده است: «إن الاسلام بدأ غریبا وسیعود غریبا قالوا یا رسول الله ومن الغرباء قال الذین یصلحون إذا فسد الناس ولم یماروا فی دین الله ولا تکفروا أحدا من أهل التوحید بذنب».(2)

و در روایت دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین نقل شده است: «بنی الاسلام علی ثلاثة أهل لا إله إلا الله لا تکفروهم بذنب ولا تشهدوا علیهم بشرک». در روایت دیگر آن حضرت تنها راه خروج از ایمان را انکار باورهای دینی دانسته است: «لن یخرج أحد من الایمان الا بجحود ما دخل فیه». در روایت دیگری بر این نکته تأکید شده است که مسلمانان را به دلیل ارتکاب گناهان کبیره تکفیر نکنید: «لا تکفروا أحدا من أهل القبلة بذنب وان عملوا بالکبائر وصلوا مع کل امام وجاهدوا مع کل أمیر».(3)

تأمل در این روایات نشان می دهد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خوبی از ظهور و رواج پدیده تکفیر در میان مسلمانان آگاهی داشتند و با تبیین خطرهای آن درصدد مقابله با آن برآمدند. صرف نظر از روایات، فقیهان اهل سنت نیز در برخی ابواب فقهی ضمن برشمردن اصناف کافران، بر طهارت فرق اسلامی تأکید کرده، تکفیر آنها را امری مردود دانسته اند. این اظهارنظر در ابواب مختلف فقهی بازتاب یافته است؛ برای نمونه به هنگام بحث درباره چگونگی اسلام آوردن سایر ادیان در این خصوص نیز اظهارنظر کرده اند.

نووی به نقل از بغوی درباره چگونگی تحقق اسلام چنین آورده است:

ص: 187


1- . نورالدین علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج8، ص73.
2- . همان، ج1، ص106-107.
3- . همان.

قال البغوی: إن کان الکافر وثنیا أو ثنویا لا یقر بالوحدانیة، فإذا قال: لا إله إلا الله، حکم بإسلامه، ثم یجبر علی قبول جمیع الأحکام، وإن کان مقرا بالوحدانیة، منکرا نبوة نبینا صلی الله علیه و آله و سلم ، لم یحکم بإسلامه حتی یقول مع ذلک: محمد رسول الله. فإن کان یقول: الرسالة إلی العرب خاصة، لم یحکم بإسلامه حتی یقول: محمد رسول الله إلی جمیع الخلق، أو یبرأ من کل دین خالف الاسلام، وإن کان کفره بجحود فرض أو استباحة محرم، لم یصح إسلامه حتی یأتی بالشهادتین.(1)

نووی درباره چگونگی اسلام یهودی چنین آورده است:

قال الیهودی المشبه: لا إله إلا الله، لم یکن إسلاما حتی یتبرأ من التشبیه ویقر بأنه لیس کمثله شیء، فإن قال مع ذلک: محمد رسول الله، فإن کان یعلم أن محمدا صلی الله علیه و سلم، جاء بنفی التشبیه، کان مؤمنا، وإلا فلا بد أن یتبرأ من التشبیه، وطرد هذا التفصیل فیما إذا قال من یزعم قدم أشیاء مع الله: لا إله إلا الله محمد رسول الله، حتی إذا کان یعلم أن محمدا صلی الله علیه و سلم جاء ینفی ذلک، کان مؤمنا.(2)

همو درباره چگونگی اسلام ثنوی و بت پرست می گوید:

وأن الثنوی إذا قال: لا إله إلا الله، لم یکن مؤمنا حتی یتبرأ من القول بقدم الظلمة والنور أن لا قدیم إلا الله کان مؤمنا، وأن الوثنی إذا قال: لا إله إلا الله، فإن کان یزعم أن الوثن شریک لله تعالی، صار مؤمنا، وإن کان یری أن الله تعالی هو الخالق ویعظم الوثن لزعمه أنه یقربه إلی الله تعالی، لم یکن مؤمنا حتی یتبرأ من عبادة الوثن.(3)

وی درباره اسلام براهمه می نویسد: «وأنه لو قال البرهمی وهو الموحد الجاحد للرسل: محمد رسول الله، صار مؤمنا، ولو أقر برسالة نبی قبل محمد صلی الله علیه و سلم، لم یکن مؤمنا، ویجیء فیه القول الذی حکاه البغوی فی یهودی أقر بنبوة عیسی صلی الله علیه و سلم».(4)

ص: 188


1- . یحیی بن شرف نووی، روضة الطالبین، ج7، ص301-302.
2- . همان.
3- . همان.
4- . همان.

از گفتار نقل شده از نووی به دست می آید که از نظر وی پیروان ادیان آسمانی، همچون یهود و نصارا، بت پرستان، برهمنیان از جمله مصادیق کافر به شمار می روند و نیز آشکار می شود که با اقرار آنها به توحید و رسالت، محکوم به اسلام می شوند.

وقتی قرار باشد پیروان سایر ادیان، حتی بت پرستان، با اقرار به توحید و رسالت در شمار مسلمانان قرار گیرند، پیروان فرق مختلف اسلامی به طریق اولی محکوم به اسلام خواهند بود. سرخسی درباره اقرار کافر به شهادتین می گوید:

وإذا أسلم یجب قبول ذلک منه لقوله تعالی ولا تقولوا لمن ألقی إلیکم السلام لست مؤمنا و روی أن أسامة بن زید رضی الله عنه حمل علی رجل من المشرکین فقال لا إله إلا الله فقتله فبلغ ذلک رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال أقتلت رجلا قال لا إله إلا الله من لک بلا إله الا الله یوم القیامة.(1)

سمرقندی پس از تأکید بر ضرورت دعوت کافران به اسلام پیش از جنگ، چنین آورده است:

إذا لقی الغزاة قوما من الکفار فإن لم تبلغهم الدعوة أصلا، ینبغی أن یدعوهم إلی الاسلام أولا. فإن أبوا فإلی الذمة. فإن أبوا فحینئذ یقاتلونهم. فأما إذا بلغتهم الدعوة، فالأولی البداءة بالدعاء إلی الاسلام. فإن بدأوا بالقتال والاغارة والبینات علیهم، فلا بأس بذلک، لأنه قد توجه علیهم الخطاب بالایمان، باتفاق الأمة.(2)

آنگاه چنین افزوده است:

فإن سمع رجلا قال: لا إله إلا الله أو قال: أشهد أن محمدا رسول الله فإن کان من عبدة الأوثان أو من الثنویة أو من الدهریة: فإنه لا یباح قتله لأنه أتی بالتوحید. وإن کان من أهل الکتاب فإتیان الشهادتین لا یکفی، ما لم یتبرأ من دین الیهودیة والنصرانیة. وکذا إذا قال: أنا مسلم أو مؤمن أو أنا مصل لأنهم یعتقدون أن دینهم إسلام وأن لهم شرائع وصلاة.(3)

ابوبکر کاشانی در این باره چنین آورده است:

ص: 189


1- . محمد بن احمد سرخسی، المبسوط، ج10، ص100.
2- . محمد بن احمد سمرقندی، تحفة الفقهاء، ج3، ص294-295.
3- . همان.

وقد روی أن رسول الله لم یکن یقاتل الکفرة حتی یدعوهم إلی الاسلام فیما کان دعاهم غیر مرة دل ان الافتتاح بتجدید الدعوة أفضل ثم إذا دعوهم إلی الاسلام فان أسلموا کفوا عنهم القتال لقوله علیه الصلاة والسلام أمرت ان أقاتل الناس حتی یقولوا لا إله الا الله فإذا قالوها عصموا منی دماهم وأموالهم الا بحقها وقوله علیه الصلاة والسلام من قال لا إله الا الله فقد عصم منی دمه وماله.(1)

ابن عابدین کافران را بر پنج دسته منقسم دانسته است که عبارت اند از: 1. دهریان؛ 2. ثنویه؛ 3. شماری از فلاسفه که منکر حشر اجسادند؛ 4. بت پرستان؛ 5. گروهی از مسیحیان.(2) سپس درباره چگونگی اسلام تأکید می کند که آنها با اقرار به توحید و رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حکم مسلمانان خواهند بود.(3)

چنان که از آرای این دسته از صاحب نظران اهل سنت برمی آید با اقرار کافران به توحید و رسالت، حتی کسانی که پا به میدان نبرد با مسلمانان گذاشته باشند، محکوم به اسلام هستند و جان، مال و عِرض آنها محفوظ و محترم خواهد بود. استناد همه آنها به روایاتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که در آنها اقرار به شهادتین برای تحقق اسلام کافی اعلام شده است.

نتیجه

از آنچه در این مقاله انعکاس یافته، نکات ذیل قابل استفاده است:

1. تکفیر در لغت از ریشه کفر و به معنای پوشاندن است و در اصطلاح به سه معنا آمده است: 1. تکفیر گناهان در برابر احباط؛ 2. تکفیر به معنای پرداخت کفاره سوگند و امثال آن؛ 3. تکفیر به معنای کافر انگاشتن دیگران. محل بحث در این مقاله مفهوم سوم بود.

2. واکاوی ابواب مختلف فقهی نشان می دهد که فقهیان شیعه عمدتاً در پنج باب از ابواب فقهی درباره طهارت فرق اسلامی اظهارنظر کرده اند که عبارت اند از: 1. برشمردن مصادیق نجاسات؛ 2. باب حرمت قذف؛ 3. باب اعلام طهارت نیم خورده مسلمانان؛ 4. باب جواز نماز بر میت؛ 5. باب اعلام موانع ارث.

ص: 190


1- . أبو بکر کاشانی، بدائع الصنائع، ج7، ص100.
2- . محمد امین ابن عابدین، حاشیة ردّ المختار علی الدر المختار، ج4، ص411.
3- . همان، ص412.

3. از مجموع آرای فقها در این زمینه به دست می آید که کافر از نظر آنها مواردی همچون مجسمه، مشبهه، غلات و خوارج را در برمی گیرد. بر این اساس، جمهور و عموم مسلمانان که پیروان مذاهب فقهی و کلامی اهل سنت را در برمی گیرد، از گستره تکفیر عالمان و فقیهان شیعه خارج می شوند.

4. حرمت تکفیر مسلمانان در برخی منابع روایی اهل سنت به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم انعکاس یافته است. مهم ترین روایت در این زمینه در معتبرترین منبع روایی اهل سنت، یعنی صحیح بخاری بازتاب یافته است؛ نظیر روایت نبوی: «لا یرمی رجل رجلا بالفسوق ولا یرمیه بالکفر الا ارتدت علیه إن لم یکن صاحبه کذلک».

5. صرف نظر از روایات، فقیهان اهل سنت نیز در برخی ابواب فقهی ضمن برشمردن اصناف کافران، بر طهارت فرق اسلامی تأکید کرده اند و تکفیر آنها را امری مردود دانسته اند.

ص: 191

منابع

1.ابن عابدین، محمد امین، حاشیة ردّ المختار علی الدر المختار، دار الفکر، بیروت، 1415.

2.ابن علامة حلی، شیخ محمد، إیضاح الفوائد، چاپ با اشراف آیت الله شاهرودی، قم، 1387.

3.ابن فارس، ابوالحسین احمد، معجم مقاییس اللغة، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1404.

4.ابن قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، دار الکتاب العربی، بیروت، [بی تا].

5.ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چاپ سوم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، [بی تا].

6.انصاری، شیخ مرتضی، کتاب الطهارة، مؤسسه الهادی، قم، 1415.

7.بحرانی، شیخ یوسف، الحدائق الناضرة، جامعه مدرسین، قم، [بی تا].

8.بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح (صحیح بخاری)، دارالفکر، بیروت، 1401.

9.جراحی عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء و مزیل الالباس عما اشتهر من الاحادیث علی السنة الناس، چاپ سوم، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1408.

10.حر عاملی، محمد بن حسن، هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة، مؤسسة الطبع والنشر التابعة للآستانة الرضویة المقدسة، مشهد، 1414.

11.حلی، ابن فهد، المقتصر من شرح المختصر، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، مشهد، 1410.

12.راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، کتاب فروشی مرتضوی، تهران، 1362.

13.زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، المکتبة الحیاة، بیروت، [بی تا].

14.سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، دار المعرفة، بیروت، [بی تا].

15.سمرقندی، محمد ابن احمد، تحفة الفقهاء، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1414.

16.سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، دار الکتاب الاسلامی، قم، 1379.

17.شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1415.

18.شیخ حرّ عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی مسائل الشریعه، چاپ ششم، کتاب فروشی اسلامیه، تهران، 1367.

19.شیخ صدوق، محمد بن علی، الهدایة، مؤسسة الامام الهادی، قم، [بی تا].

20.شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المقنعه، چاپ سوم، جامعه مدرسین، قم، 1410.

21.صمیری بحرانی، شیخ مفلح، کشف الالتباس عن موجز أبی العباس، مؤسسة صاحب الأمر (عج)، قم، 1417.

ص: 192

22.طباطبایی حکیم، سید محسن، مستمسک العروة، موسسه دار التفسیر، قم، 1384ق.

23.طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1414.

24.عاملی (شهید اول)، محمد بن مکی، البیان، مجمع الذخائر الاسلامیة، قم، 1412.

25.-------- ، ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، قم، 1419.

26.عاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، نجف اشرف، 1967.

27.--------- ، المقاصد العلیة فی شرح الرسالة الألفیة، مرکز الأبحاث والدراسات الاسلامیة، قم، 1420.

28.--------- ، حاشیة المختصر النافع، مرکز الأبحاث والدراسات الاسلامیة، قم، 1422.

29.--------- ، حاشیة شرائع الاسلام، مرکز الأبحاث والدراسات الاسلامیة، قم، 1422.

30.-------- ، فوائد القواعد، مرکز الأبحاث والدراسات الاسلامیة، قم، 1419.

31.-------- ، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الاسلام، مؤسسة المعارف الاسلامی، قم، 1413.

32.عبد المنعم، محمود عبد الرحمن، معجم المصطلحات والألفاظ الفقهیة، دار الفضیلة، قاهره، [بی تا].

33.عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1413.

34.عضد الدین إیجی، عبدالرحمن بن احمد، المواقف، دار الجیل، بیروت، 1417.

35.حلّی، حسن بن یوسف بن مطهر، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مجمع البحوث الاسلامیه، مشهد، 1412.

36.-------- ، تذکرة الفقهاء، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، قم، 1414.

37.فاضل هندی، بهاء الدین محمد، کشف اللثام، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، قم، [بی تا].

38.فتح الله، احمد، معجم الفاظ الفقه الجعفری، مؤلف، [بی جا]، 1415.

39.فقعانی، علی بن علی بن محمد بن طی، الدر المنضود فی معرفة صیغ النیات والایقاعات والعقود، امیر، قم، 1418.

40.قلعه چی، محمّد روّاس، معجم لغة الفقهاء، دار النفائس، بیروت، [بی تا].

41.کاشانی، ابو بکر، بدائع الصنائع، المکتبة الحبیبیة، پاکستان، 1409.

ص: 193

42.کرکی (محقق ثانی)، علی بن حسین، رسائل الکرکی، کتاب خانه آیت الله مرعشی نجفی و دفتر نشر اسلام، قم، 1409.

43.---------- ، جامع المقاصد فی شرح القواعد، مؤسسة آل البیت، قم، 1408.

44.المبارکفوری، محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم، تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، دارالکتب العلمیة، بیروت، [بی تا].

45.محقق حلی، جعفر بن حسن، المعتبر، مؤسسة سید الشهداء علیه السلام ، قم، [بی تا].

46.---------------------------- ، الرسائل التسع، مکتبة آیه الله المرعشی النجفی، قم، 1371.

47.مرکز المعجم الفقهی، مصطلحات و مفردات فقهیه، [بی جا]، [بی تا].

48.مغنیة، محمد جواد، الفقه علی مذاهب الخمسة، شریعت، قم، 1427.

49.نجفی، شیخ محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، چاپ سوم، دار الکتب العلمیة، تهران، 1367.

50.نراقی، ملا محمدمهدی، معتمد الشیعة فی أحکام الشریعة، کنگره محقق نراقی، [بی جا]، 1388.

51.نووی، یحیی بن شرف، المجموع، دار الفکر، بیروت، [بی تا].

52.------- ، روضة الطالبین، دار الکتب العلمیة، بیروت، [بی تا].

53.هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1408.

ص: 194

معیارهای کفر از منظر امامیه / محمد انصار، مهدی فرمانیان

اشاره

معیارهای کفر از منظر امامیه / محمد انصار، مهدی فرمانیان

محمد انصاری(1)

مهدی فرمانیان(2)

چکیده

مسئله تکفیر از اولین چالش های فراروی تاریخ بشریت بوده که ائمه علیهم السلام با آن دست و پنجه نرم می کردند. به تبع ایشان، علمای امامی مذهب هر روز درگیر ابعاد تازه ای از این ماجرا بودند. صدور حکم تکفیر به دلیل هزینه سنگینی که به لحاظ مالی و معنوی برای انسان ها به بار می آورد، دچار آسیب های اجتماعی و سیاسی شده است. مفهوم «کفر» در مقایسه با مفاهیم «ایمان» و «اسلام»، نتایج ویژه ای دارد. به عبارت دیگر، اگر کفر در مقابل ایمان دیده شود، یا به اصطلاح، کفر کلامی یا کفر اعتقادی خوانده شود آثاری خواهد داشت، و اگر در مقابل اسلام دیده شود، یا به اصطلاح کفر فقهی گفته شود، آثار دیگری در بر خواهد داشت. آن نوع از کفر که حکم در خصوص آن منجر به نتایج سهمگینی برای بشریت می شود، کفر فقهی است. اگر کسی تکفیر از نوع فقهی شود، از ازدواج و ارث محروم می شود و حتی حلال شدن خون را به دنبال خواهد داشت. این تحقیق بر آن است تا با بررسی موشکافانه ملاک های کفر از نظرگاه امامیه در باب مسائلی همچون کفر، ضروری دین و ... به راهکار معینی برای رهایی از آسیب های ناشی از استعمال مفهوم کفر فقهی برسد و در نهایت دستورالعملی در باب تعیین ملاک های کفر عرضه کند.

کلیدواژه ها: کفر، اسلام، ایمان، انکار، امامیه.

ص: 195


1- دانشجوی دکتری دانشگاه ادیان و مذاهب.
2- استادیار، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب.

مقدمه

همواره تاریخ بشریت شاهد تنگ نظری های فکری و عقیدتی بوده است. تاریخ شیعه امامیه در ابتدای پیدایش، با رویارویی تفکر الحادی یک گروه تندروی متعصب با اولین مباحث کلامی- فقهی موسوم به کفر روبه رو شد؛ و از آن به بعد تا کنون تعابیر مختلفی از این مفهوم در مذاهب و فرقه های متعدد دیده می شود.

کفر از نگاه علمای امامیه، گاه در مقابل ایمان آمده و گاه در مقابل اسلام، که با اسلام نسبت ملکه و عدم ملکه دارد. در این مقاله، می کوشیم کفر و ملاک های آن را از نگاه امامیه بر اساس آیات و روایات و دیدگاه های علمای امامی مذهب بررسی کنیم.

مفهوم کفر

اشاره

«کفر» در لغت، واژه ای عربی و به معنای پوشاندن شی ء است. لغویان معتقدند کفرِ نعمت، پوشاندن آن است به ترک شکر و بزرگ ترین کفر، انکار وحدانیت خدا، انکار دین یا نبوت است.(1)

قرشی در قاموس قرآن به نقل از مجمع البیان و راغب در خصوص کفر، تعریفی اصطلاحی در کلام ارائه می کند. وی معتقد است کفر در شریعت عبارت است از انکار آنچه خدا معرفت آن را واجب کرده است، از قبیل وحدانیت، عدل خدا و معرفت پیامبرش و آنچه پیغمبر آورده است. هر کسی یکی از اینها را انکار کند کافر است. وی در مجموع شخصی را که اصول دین یا ضروری دین را انکار کند کافر می نامد.(2)

از منظر اهل لغت، کفر، نوعی پوشش بر حقایق است، که در دین، کافر حقایق دین را حجاب می کند که این حجاب وی نه از روی جهالت که از روی علم است. زیرا اهل لغت معتقدند انکار ضروری دین، که موجب کفر است، زمانی صورت می گیرد که از روی علم باشد، وگرنه انکار از روی جهل دیگر معنا نخواهد داشت.

در بین متکلمان در باب تعریف کفر اختلافاتی وجود دارد. برخی کفر را انکار صدق نبی گزارش کرده اند. برخی آن را منکر ضروری دین می دانند که در اینجا این دسته از علما منکر

ص: 196


1- . حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص714-717.
2- . سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج6، ص122.

ضروری دین را مقید به عالم به ضروری بودن می دانند و برخی مطلق اعلام کرده اند. ابن میثم بحرانی می گوید: «کفر عبارت است از انکار صدق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و انکار چیزی که علم داریم از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیده است».(1)

قبل از اینکه وارد مبحث کفر شویم باید اسلام، ایمان و رابطه بین هر سه را بهتر بشناسیم.

رابطه بین اسلام، ایمان و کفر

علمای امامیه در خصوص اسلام و تعریف آن اجماع نظر دارند، و همه معتقدند با اقرار به شهادتین اسلام جاری خواهد شد. علامه مجلسی می گوید: «اسلام همان اقرار به شهادتین است و با گفتن آن جان و مال آدمی محفوظ است و هر کس بگوید لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه جان و مال او در امان خواهد بود و حسابش هم با خداست».(2)

پس اسلام فقط اقرار به زبان است. اما ایمان اقرار به زبان و اعتقاد به قلب و عمل با اعضا و جوارح است. ایمان با عمل به دستورهای دین افزایش می یابد و با ترک آنها کاسته می شود.

نسبت بین مفاهیم اسلام و ایمان نسبت عموم و خصوص مطلق است. زیرا اسلام اعم از ایمان است؛ یعنی انسان ممکن است مسلمان باشد ولی ایمان نداشته باشد، ولی مؤمن حتماً مسلمان است. علامه مجلسی می گوید: «هر مؤمنی مسلمان هست ولی هر مسلمانی مؤمن نیست».(3)

خداوند متعال در سوره حجرات، آیه 14، فرق میان آن دو را چنین بیان می کند: )قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکنْ قُولُوا أَسْلَمْنا(؛ «اعراب گفتند: ما ایمان آوردیم؛ ای رسول ما به آنان بگو شما هنوز ایمان نیاورده اید بگویید ما اسلام آورده ایم». این آیه نشان می دهد که اسلام عام تر از ایمان است.

علامه طباطبایی نیز با استناد به آیات قرآن معتقد است ایمان، فقط علم و عمل نیست، بلکه ایمان عبارت است از تصدیق قلبی همراه با التزام عملی به مقتضای آن علم و باور قلبی. وی می گوید:

ص: 197


1- . ابن میثم بحرانی، القواعد المرام فی علم الکلام، ص171.
2- . محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، کتاب الایمان والکفر، ج68، ص291.
3- . همان.

ایمان عبارت از اعتقاد قلبی به توحید و لوازم توحید، یعنی نبوت و معاد و امامت است. با اقرار به شهادتین اسلام ثابت می شود و با شهادت به امامت ایمان ثابت می گردد. ایمان در قلب است و احتیاج به لفظ ندارد و لفظ برای تثبیت آن است. خداوند متعال می فرماید: ) یثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ(؛ «خداوند، کسانی را که ایمان آورده اند با سخن استوار، ثابت می گرداند».(1)

در اینکه کفر در مقابل اسلام است یا کفر در مقابل ایمان، اختلاف نظرهایی بین علمای امامی مذهب به چشم می خورد. برخی نیز قائل به تفصیل شده اند. سید مرتضی در الذخیره معتقد است کفر از طرفی نقیض اسلام، یعنی ضد اسلام، است و از طرفی نقیض ایمان، یعنی ضد ایمان، است. از منظر سید مرتضی، شخص کافر اگر اظهار کفر کند مسلمان نیست و اگر اظهار کفر نکند و صرفاً در دل، کافر باشد، مؤمن نخواهد بود؛ و معتقد است کفر نقیض ایمان است و آن یعنی انکار قلبی و نه زبانی از آنچه خدا معرفتش را واجب کرده است.(2)

ویژگی های کفر و کافر

اشاره

علمای امامیه در خصوص اینکه کافر کیست و چه ملاک ها و ویژگی هایی دارد اختلاف نظر دارند. لذا ملاک های مختلف کفر را ذیلاً بیان کرده، به تحلیل و بررسی هر کدام می پردازیم:

1. انکار خدا

انکار در لغت یعنی نپذیرفتن، حاشا کردن، امتناع کردن و در اصطلاح، یعنی کسی که چیزی را نپذیرد و با او به مخالفت بپردازد. از آنجایی که پوشانیدن چیزی به انکار آن چیز می انجامد، واژه «کفر» در معنای انکار نیز به کار رفته است.(3)

یکی از ملاک های کفر نزد علمای امامیه، انکار خداست؛ و این مفهوم یعنی کسی که خدا را شناخته ولی بر آن حجابی بگذارد. چنین کسی را کافر گویند. همچنین کسی که خدا را تکذیب

ص: 198


1- . محمدحسین رخشاد، در محضر علامه طباطبایی، ص364 و 365.
2- . سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص536-537.
3- . محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج5، ذیل واژه «کفر»، ص144.

کند و این واقعیت را حاشا کند، بر حقیقتی پوشش گذاشته و منکر آن شده، لذا کافر است. خدا در سوره نحل می فرماید: ) إِلهُکمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکبِرُون(.(1)

امام خمینی در خصوص کافر می گوید: «کسی که معتقد به الوهیت خدا نباشد کافر است».(2) «اگر کسی به خدا و توحید معتقد نباشد کافر است».(3) برخی از علما به جای واژه «انکار» از واژه های دیگری استفاده کرده اند. سید مرتضی واژه «اخلال» را به جای انکار به کار برده، می گوید: «کسی که در معرفت به خدا، توحید، عدل و رسالت نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اخلال و کوتاهی بورزد کافر است».(4)

به هر حال، آنچه از سخنان ایشان بر می آید این است که اخلال و کوتاهی به نوعی به انکار برمی گردد. به عبارت دیگر، کسی که در خصوص خدا یا الوهیت کوتاهی کند منکر او نیز هست. این ملاک مورد اتفاق همه علمای امامیه است.

2. انکار توحید

توحید یعنی اعتقاد به یکتایی و یگانگی خداوند و کسی که منکر یکتایی خدا باشد کافر است. خدا در قرآن می فرماید: ) لَقَدْ کفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ(.(5) سید کاظم یزدی می گوید: «کافر کسی است که انکار الوهیت خدا یا وحدانیت او کند».(6) برخی از علما به جای واژه «انکار» از واژه های دیگری استفاده کرده اند. شیخ طوسی واژه «جهالت» را به جای «انکار» به کار برده، می گوید: «ایمان مرکب از پنج رکن است. کسی که این پنج رکن را معرفت داشته باشد مؤمن است و کسی که نسبت به آنها جاهل باشد کافر است: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد».(7)

ص: 199


1- . سوره نحل (16)، آیه 22؛ معبود شما معبودی است یگانه. پس کسانی که به آخرت ایمان ندارند، دل هایشان انکارکننده [حق] است و خودشان متکبرند.
2- . روح الله موسوی خمینی، کتاب الطهاره، ج3، ص314.
3- . همان، ص327 و 328.
4- . سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص534-535.
5- . سوره مائده (5)، آیه 73؛ کسانی که [به تثلیث قائل شده و] گفتند: «خدا سومین [شخص از] سه [شخص یا سه اقنوم] است، قطعاً کافر شده اند، و حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست.
6- . محمد کاظم بن عبد العظیم یزدی، عروة الوثقی، ج1، ص37.
7- . محمد بن حسن شیخ طوسی، الرسائل العشر، ص103.

این ملاک نیز مورد اتفاق همه علمای امامیه است. با این تفاوت که برخی از علما، همچون امام خمینی و آیت الله خویی به جای ملاک انکار توحید، شریک قائل شدن که مفهوم دیگری از آن است را به عنوان یکی از ملاک های کفر معرفی می کنند. امام خمینی می گویند: «کافر یعنی کسی که منکر خدا باشد یا برای خدا شریک قرار دهد».(1)

همه فقها و متکلمان امامیه بالاتفاق معتقدند کسی که منکر توحید باشد کافر است.

3. انکار ربوبیت

ربوبیت یکی از صفات خداوند است که برخی از علما انکار آن را جزء ملاک های کفر آورده اند. این اعتقاد کسانی همانند دهریه و زندقه است که می گویند نه ربی هست، و نه بهشتی و نه دوزخی. در روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که وقتی از او پرسیدند کفر در قرآن بر چند قسم است، حضرت فرمود:

کفر در کتاب خدا بر پنج وجه می باشد: اول کفر جحود، و آن یعنی همان انکار ربوبیت است و آن قول کسانی است که گویند: لا ربّ و لاجنّة و لا نار و ... یعنی نه پروردگاری و نه بهشتی و نه دوزخی و آن قول دو دسته از زنادقه است که به آنها دهری مذهب گویند. و هم آنهایند که گویند: )وَ ما یهْلِکنا إِلاَّ الدَّهْرُ(؛(2) این دینی است که برای خود مقرر کرده اند از روی سلیقه و پسند خویش بدون بررسی و تحقیق و کاوش در اطراف آنچه می گویند و خدا (درباره آنان) می فرماید: )إِنَّ الَّذینَ کفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لایؤْمِنُون(؛(3) مقصود کفر نسبت به توحید و شناسایی خدای تعالی است.(4)

اما با دقت در بخش پایانی این حدیث، می توان گفت از آنجایی که این معیار، یعنی انکار ربوبیت، به ملاک توحید و خدا برمی گردد، پس نمی توان آن را یک ملاک مستقل دانست.

ص: 200


1- . روح الله موسوی خمینی، توضیح المسائل، مسئله 106، ص13.
2- . سوره جاثیه (45)، آیه 24؛ و ما را جز طبیعت هلاک نمی کند.
3- . سوره بقره (2)، آیه 6؛ در حقیقت کسانی که کفر ورزیدند- چه بیمشان دهی، چه بیمشان ندهی- برایشان یکسان است؛ [آنها] نخواهند گروید.
4- . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج5، ص409.
4. شک در خدا

برخی از روایات، شک کننده در خدا و رسول را کافر معرفی کرده است. کلینی، در اصول کافی، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل می کند که می فرماید: «من شک فی الله تعالی و فی رسوله فهو کافر».(1) برخی از علما نیز به این روایت تأسی کرده اند و شاک را در ردیف کافر قرار داده اند. شهید ثانی، ذیل تعریف ایمان، ویژگی کافر را معرفی می کند و می گوید:

ایمان یعنی تصدیق به اصول خمسه (توحید، معرفت، نبوت، امامت و معاد)، و کسی که حتی در یکی از این اصول شک داشته ولی نسبت به بقیه اصول یقین داشته باشد، کافر است. همچنین مسلمانانی که در اسلام خود ضعیف اند، و بلکه خیلی از عوام مسلمان به خاطر اینکه نمی توانند اصول خمسه را تصدیق کنند، یا در یکی از آنها شک دارند جزء کفار به حساب می آیند.(2)

کسی که شک می کند یعنی به مرحله یقین نرسیده است. همانند حسین بن حکم که درباره شک خود با امام موسی کاظم علیه السلام مکاتبه کرده است:

حسین بن حکم گوید: به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نوشتم که من در حال شک افتاده ام و حضرت ابراهیم علیه السلام هم گفته است: پروردگارا به من بنما چگونه مرده ها را زنده می کنی(3) و من دوست دارم که شما یک چیزی (معجزه ای یا دلیلی برای رفع شک) به من بنمایید. آن حضرت در پاسخ نوشت که ابراهیم، مؤمن و معتقد بود و دوست داشت که بر ایمانش افزوده شود و تو در شکی و در شک کننده چیزی نیست. شک تا آنجا است که یقین نیامده و چون یقین آمد، شک کردن روا نباشد. خدای عزوجل می فرماید: در بیشترشان عهد و وفا نیافتیم و به طور جد دریافتیم که بیشترشان فاسق و نابکارند.(4) فرمود: این آیه درباره شک نازل شده است.(5)

ص: 201


1- . همان، ص403.
2- . شیخ زین الدین بن علی بن احمد عاملی جبعی (شهید ثانی)، حقایق الایمان، ص75.
3- . سوره بقره (2)، آیه 260؛ )وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی کیفَ تُحْی الْمَوْتی.(
4- . سوره اعراف (7)، آیه 102؛ )وَ ما وَجَدْنا لِأَکثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَکثَرَهُمْ لَفاسِقین.(
5- . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج5، ص430-431.

از این روایت برمی آید که شکی که حضرت آن را کفر می نامد شک و تردید پس از یقین و ایمان است. اما شک قبل از یقین، صحیح است و انسان می تواند تا قبل از اینکه یقین حاصل کند نسبت به خدای متعال شک کند تا سره را از ناسره بازشناسد. اما پس از آنکه مؤمن به خدای تبارک و تعالی ایمان پیدا کرد شک جایی ندارد و شک کننده در این مرحله کافر است.

لذا سهل بن زیاد از حضرت علی علیه السلام در خطبه اش نقل می کند که حضرت می فرماید: «دودلی و تردید به خود راه ندهید تا به شک افتید و شک نکنید تا کافر شوید».(1)

امام صادق علیه السلام ملاک شکی که مبدل به کفر می شود را آن شکی می داند که همراه با انکار باشد:

از محمد بن مسلم گوید: من نزد امام صادق علیه السلام در سمت چپ آن حضرت نشسته بودم و زراره در سمت راستش نشسته بود و ابوبصیر به آن حضرت وارد شده، عرض کرد: یا اباعبدالله! چه گویی درباره کسی که در خدا شک دارد؟ در پاسخ فرمود: ای ابا محمد! کافر است. گفت: درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شک دارد؟ فرمود: کافر است، گوید: سپس به زراره رو کرد و فرمود: همانا کافر است در صورتی که انکار کند.(2)

پس شکی که ملاک کفر باشد باید دو شرط داشته باشد: 1. این شک باید بعد از یقین و ایمان فرد باشد؛ 2. این شک باید همراه با انکار باشد. در این صورت است که این نوع شک می تواند یکی از ملاک های کفر باشد. صاحب عروة الوثقی می گوید: «من شک فی اسلامه (ای فی اسلام کافر) و کفره طاهر و ان لم یجر علیه سائر احکام الاسلام».(3)

همان طور که سید یزدی اشاره کرده است، کسی که در اسلام یا کفر کافر شک کند او پاک است، اگرچه سایر احکام اسلامی بر وی جاری نشود. در واقع شک اولیه است و هنوز به مرحله یقین نرسیده است. ظاهراً بیشتر شک های انسان در مرحله اولیه، یعنی مرحله تتبع و جست وجوی حقیقت، است.

ص: 202


1- . همان.
2- . همان، ص430-433.
3- . محمد کاظم بن عبد العظیم یزدی، عروة الوثقی، ص38.

با این توضیحات شک در خدا نمی تواند جزء ملاک های کفر محسوب شود. زیرا اولاً، در نوع شک، تردید وجود دارد، و ثانیاً، معلوم نیست اگر شخصی شک کرد آیا این شک بعد از یقین بوده است یا نه؟

5. انکار نبوت

چون نبی از لوازم اصلی دین است، پس انکار نبی انکار اصل دین تلقی خواهد شد. به همین دلیل همه علما معتقدند انکار نبوت موجب کفر است. امام خمینی می گوید: «اگر کسی به خدا، توحید و نبوت معتقد نباشد کافر است ... اما کسی نمی تواند بگوید به اینها معتقد بوده اما احکام و لوازم اینها اعم از قرآن، امامت، نماز و ... را قبول ندارد».(1)

شهید ثانی نبوت را در قالب رسالت معرفی کرده، آن را جزء معیار کفر می داند: «معیار و ضابطه کفر آن است که کسی الوهیت خداوند یا رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، یا برخی از ضروریات دین، که ثابت شده، را انکار کند».(2) سید یزدی در عروة الوثقی رسالت پیامبر را یکی از ضروریات دین دانسته، انکار آن را موجب کفر معرفی می کند: «کافر کسی است که انکار الوهیت خدا یا وحدانیت او یا رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم یا یکی از ضروریات دین، با توجه به اینکه ضروری است، کند؛ البته به گونه ای که انکار آن ضروری به انکار رسالت بازگشت کند».(3)

با توجه به تأکید و اجماع علمای امامیه، انکار نبوت یا رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم موجب کفر خواهد بود.

6. انکار معاد

برخی از علما، اعتقاد به معاد و روز جزا را جزء اسلام و انکار آن را از ملاک های کفر می دانند. آیت الله خویی از فقهای معاصر در رساله عملیه خود معتقد است کسی که منکر معاد باشد کافر است. در صورتی که امام خمینی معاد را با مسامحه جزء ضروریات دین برمی شمرد: «آنچه در حقیقت اسلام معتبر است، به گونه ای که بتوان به او دیندار خطاب کرد او مسلمانی است که به

ص: 203


1- . روح الله موسوی خمینی، کتاب الطهاره، ج3، ص327 و 328.
2- . شیخ زین الدین بن علی بن احمد عاملی جبعی (شهید ثانی)، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ج1، ص49.
3- . محمد کاظم بن عبد العظیم یزدی، عروة الوثقی، ج1، ص37.

اصول سه گانه یا چهارگانه، یعنی الوهیت و توحید خداوند، نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و معاد (بنا بر احتمالی) اعتقاد و باور داشته باشد».(1)

با بررسی در آیات و روایات و دقت در آرای علمای امامیه مشخص می شود که معاد از شرایط اسلام نیست، بلکه از شرایط ایمان است. یعنی کسی که شهادتین را حتی به صورت ظاهری بگوید مسلمان است و اگر به اصول خمسه، که معاد یکی از آن اصول است، در قلب و زبان و اعضا و جوارح معتقد باشد مؤمن خواهد بود. این بدان معناست که اگر کسی توحید و نبوت را گواهی دهد مسلمان است و اگر این دو را انکار کند کافر است، ولی اگر به معاد اعتقاد قلبی داشته باشد مؤمن است.

خدای تبارک و تعالی در سوره بقره، اعتقاد به معاد را از ویژگی های مؤمنان برمی شمرد: )الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ ! وَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیک وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِک وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ(؛(2) یعنی مؤمن کسی است که ایمان به غیب و روز آخرت، یعنی معاد، داشته باشد.

امام حسن عسکری علیه السلام در تفسیر آیه شریفه ) الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ( فرمود: «یعنی چیزهایی که با حواس ظاهری نمی توان آنها را مشاهده کرد مورد تصدیق و ایمان آنهاست، مانند روز قیامت، حساب، بهشت، دوزخ و وحدانیت پروردگار که در آنها مشاهده نیست». آنها را باید با دلایل و براهینی که خداوند معین کرده شناخت، و آنها عبارت اند از آدم، حواء، ادریس، نوح، ابراهیم و سایر پیامبران که از آنها سخن گفتند و با ایمان به گفتار آنها قیامت و دوزخ و ماورای جهان طبیعت را تصدیق کردند، اگرچه آنها را مشاهده نکردند».

امام در تفسیر آیه شریفه ) وَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیک وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِک وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ( فرمود:

یعنی آنها به آنچه بر تو فرود آمده ایمان دارند و نماز می گزارند و آنچه بر پیامبرانِ گذشته نازل گردیده، مانند تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم علیه السلام و سایر کتاب هایی که نازل شده ایمان دارند و معتقدند همه آنها از طرف خداوند حکیم و عزیز نازل شده است و به آخرت هم یقین دارند و معتقدند که دنیایی بعد از

ص: 204


1- . روح الله موسوی خمینی، کتاب الطهارة، ج3، ص327.
2- . سوره بقره (2)، آیه 3-4؛ آنان که به غیب ایمان می آورند، و نماز را بر پا می دارند، و از آنچه به ایشان روزی داده ایم انفاق می کنند * و آنان که بدانچه به سوی تو فرود آمده، و به آنچه پیش از تو نازل شده است، ایمان می آورند؛ و به آخرت یقین دارند.

این دنیا خواهد بود، آنها شکی ندارند که در آن دنیا جزا و پاداش هست و مردم نتیجه کارهای خود از ثواب و عقاب را می بینند.(1)

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیات، ضمن اشاره به اینکه منظور از متقین، مؤمنین است، می گوید:

منظور از متقین، همان مؤمنین است. چون تقوا از اوصاف خاصه طبقه معینی از مؤمنین نیست. و این طور نیست که تقوا صفت مرتبه ای از مراتب ایمان باشد که دارندگان مرتبه پایین تر، مؤمن بی تقوا باشند و در نتیجه تقوا مانند احسان و اخبات و خلوص، یکی از مقامات ایمان باشد، بلکه صفتی است که با تمامی مراتب ایمان جمع می شود، مگر آنکه ایمان، ایمان واقعی نباشد. دلیل این مدعا این است که خدای تعالی به دنبال این کلمه (متقین) وقتی اوصاف آن را بیان می کند از میانه طبقات مؤمنین با آن همه اختلاف که در طبقات آنان است، طبقه معینی را مورد نظر قرار نمی دهد و طوری متقین را توصیف نمی کند که شامل طبقه معینی شود. در این آیات از اوصاف متقین (مؤمنین)، تنها پنج صفت را ذکر می کند. و آن عبارت است از ایمان به غیب، اقامه نماز، انفاق از آنچه خدای سبحان روزی کرده و ایمان به آنچه بر انبیای خود نازل فرموده است و تحصیل یقین به آخرت.(2)

شیخ طوسی نیز با تأکید بر این موضوع می گوید:

ایمان تصدیق به خدا و رسول و آنچه رسول و ائمه علیهم السلام آورده اند، است، که همه اینها باید با دلیل باشد نه به وسیله تقلید. ایمان مرکب از پنج رکن است: کسی که این پنج رکن را معرفت داشته باشد مؤمن است و کسی که نسبت به آنها جاهل باشد کافر است: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد.(3)

ص: 205


1- . محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، کتاب الایمان والکفر، ج68، ص285.
2- . محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج1، ص43-44.
3- . محمد بن حسن شیخ طوسی، الرسائل العشر، ص103.

در تأیید این مطلب علامه طباطبایی در پاسخ به پرسشی درباره کفر مجسمه می گوید: «کسی که شهادتین را به زبان جاری کند و منکر چیزی که به عقیده خودش ضروری دین است، نباشد، مسلمان است و کافر نیست».(1)

پس نتیجه می گیریم معاد و اعتقاد به آن از شروط ایمان است، و انکار آن از ملاک های کفر نیست.

7. انکار امامت یا ولایت

منظور از امامت و ولایت، یعنی امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام و آن دسته از اولادش که بر اساس احادیث و روایات امام معرفی شده اند. برخی از علما، همانند صاحب حدائق الناظرة، منکر امامت و ولایت را کافر می دانند. وی در باب حکم مخالفان مذهبی شیعه امامیه، اعم از اهل سنت و اهل حق، می گوید مشهور بین متأخرین از اصحاب این است که مخالفان امامت علی علیه السلام مسلمان و طاهرند به جز ناصبی ها که عداوت دارند. اما ادعا شده که مشهور در کلام امامیه حکم به کفر منکر ولایت داده اند. وی برای اثبات دیدگاه خویش از علمای سابق نقل می کند و می گوید:

شیخ ابن نوبخت در کتاب فص الیاقوت از نص علی علیه السلام دفاع کرده، مخالفانش را کافر می داند. علامه در شرحش معتقد است که امامت علی علیه السلام از ضروریات دین است و منکر او کافر است همچنان که منکر وجوب نماز و روزه را کافر می داند. علامه در منتهی در کتاب زکاتش می گوید امامت علی علیه السلام از ارکان و اصول دین است و کسی که او را انکار کند صداقت نبی صلی الله علیه و آله و سلم را، که در ما جاء به النبی آورده، انکار کرده است. پس کافر است.

و شیخ مفید در المقنعه می گوید مخالف حق را جایز نیست که غسل دهند و بر او نماز بگزارند. ابن براج و شیخ در تهذیب، ذیل نظر شیخ در مقنعه اشاره می کنند که مخالف اهل حق کافر است، پس واجب است که حکمش همانند حکم کفار باشد (در تغسیل و تدفین و ...) مگر اینکه دلیلی بر خلاف این امر بیاید.

ص: 206


1- . محمدحسین رخشاد، در محضر علامه طباطبایی، ص401.

همچنین، ابن ادریس بعد از اینکه نظر شیخ مفید را می پسندد به آیه ای از قرآن استناد می کند و می گوید: )وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه((1) و مخالف حق را کافر می داند و ادعا می کند که اختلافی در این موضوع بین امامیه نیست.

و محمد صالح مازندرانی در شرح اصول کافی برای کفر منکر ولایت دلیل عقلی می آورد و می گوید منکر ولایت کافر است، چون او بزرگ ترین چیزی را که رسول آورده منکر شده است.

قاضی نور الله در احقاق الحق بیان می کند که گفتن شهادتین به تنهایی شرط کافی در اسلام نیست، مگر اینکه ملتزم شدن به همه ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله و سلم به آن شرط اضافه شود. در این صورت معاد و امامت نیز جزء آنها خواهد بود؛ و این مطلب را استناد می کند به قول رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم که می فرماید: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة؛ پس ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از اعظم اصول دین است و هر کس منکر آن شود کافر محسوب می شود.(2)

امام خمینی در پاسخ به ادعای صاحب حدائق می فرماید، اینکه ابن نوبخت یا فقهای دیگر این روایات را دال بر نجاست این دسته از کفار می کنند صحیح نیست. زیرا از این روایات نمی توان حکم به نجاست کفار داد تا تغسیل و تدفین و ... جایز نباشد.(3) وی تأکید می کند که منکر ضروری به وجهی که انکارش به اصل امامت برگردد دلیلی بر نجاستش وجود ندارد، بلکه ادله بر خلاف آن است.(4)

به هر حال، آنچه صاحب حدائق به آنها تمسک جسته و استناد می کند کفری را تبیین می کند که مقابل ایمان است. اما کفر در مقابل اسلام مد نظر است؛ و روایاتی که منکر ولایت و امامت را کافر می شمارد، توضیح می دهد که او را مؤمن نمی داند نه آنکه او را از دایره اسلام خارج کند. ابی حمزه در این خصوص می گوید شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «به راستی علی علیه السلام دری است

ص: 207


1- . سوره توبه (9)، آیه 84؛ و هرگز بر هیچ مرده ای از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست، چراکه آنان به خدا و پیامبر او کافر شدند.
2- . شیخ یوسف بحرانی، الحدائق الناظره، ج5، ص175-176.
3- . روح الله موسوی خمینی، کتاب الطهاره، ج3، ص316.
4- . همان، ص325.

که خدا گشوده، هر که از آن درآید مؤمن است و هر که از آن برآید کافر است».(1) ابی سلمه نیز می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

ما هستیم که خدا طاعت ما را فرض کرده است، به مردم روا نیست جز اینکه ما را بشناسند، در نادانی به مقام ما معذور نیستند، هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که عمداً منکر مقام ما باشد کافر است، هر که نسبت به ما بی طرف باشد، نه ما را به امامت بشناسد و نه مقام ما را انکار کند، گمراه است تا به راه حق برگردد و آنچه را خدا از حق طاعت ما واجب کرده است بفهمد و اگر در همان حال گمراهی خود بمیرد، خدا با او هر چه خواهد عمل کند.(2)

همه احادیثی که در این باب آمده منکر ولایت را غیرمؤمن می شناسد. روایتی یافت نمی شود که منکر ولایت و امامت را غیرمسلمان معرفی کند.

شیخ مفید در کتاب الجمل درباره کفر دشمنان امیرالمؤمنین علی علیه السلام می گوید:

شیعه در کافر دانستن کسانی که بر ضد امیرالمؤمنین به جنگ برخاستند، اتفاق نظر دارند، ولی آنها را از دین اسلام بیرون نمی دانند، چه کفر ایشان که در اثر تأویل پدید آمده بود، کفر ملت بود، نه کفر ردَه، زیرا آنها به قانون شرع گردن نهاده، شهادتین را بر زبان رانده بودند. بدین ترتیب از کفر ردَه که شخص را از مسلمانی خارج می کند دوری جستند، ولی با کفر خود خویشتن را از ایمان بیرون کردند.(3)

امام خمینی در کتاب الطهاره با تأکید بر این موضوع به صراحت می گوید ولایت جزء دایره اسلام نیست: «اصولی که در تعریف اسلام معتبر است بدون تردید سه اصل توحید، نبوت و معاد است. البته معاد با اغماض در این اصول قرار گرفته است. اما قطعاً اعتقاد به ولایت در تعریف اسلام نمی گنجد».(4)

علامه مجلسی می گوید:

ص: 208


1- . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج5، ص405.
2- . همان، ج2، ص81.
3- . محمّد بن محمّد بن نَعمان شیخ مفید، الجمل، ص29-30.
4- . روح الله موسوی خمینی، کتاب الطهاره، ج3، ص315-316.

اسلام عبارت است از اذعان ظاهری به وجود خدا و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و انکار نکردن آنچه از ضروریات دین اسلام است. بنابراین، ولایت ائمه علیهم السلام در حکم به مسلمانی افراد شرط نیست، چنانچه اقرار قلبی نیز شرط نیست. بر این اساس، منافقان و همه مسلمانان که شهادتین را اظهار می کنند، به جز نواصب و غلات، داخل در اسلام خواهند بود.(1)

نتیجه آنکه منکر امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و همچنین مخالفان شیعه اثناعشریه، مثل خوارج، مجسمه، اهل حق و ... را نمی توان کافر نامید؛ و شاید بتوان با اینها همانند کفار ذمی رفتار کرد. برخی از روایات دلالت بر کفر این گروه دارند و به همین دلیل برخی از فقها نیز معتقد به کفر ایشان شده اند.

لذا اگر بخواهیم ملزم به کفر این گروه شویم، باید گفت که ایشان همانند کفار ذمی، کافرند اما نجس نیستند.(2) چون امامت از اصول مذهب است نه از اصول دین تا منکر آن موجب کفر شود.(3) پس منکر آن نهایتاً از مذهب خارج می شود و به همین دلیل چنین فردی شیعه نیست. ولی نمی توان عنوان «کافر» یعنی غیرمسلمان بر آن نهاد.

جدول نظرات فقهای معاصر

اشاره

جدول نظرات فقهای معاصر (4)

فقها

تعریف کافر

اهل کتاب

امام

خمینی

منکر

خدا

شریک

قائل شدن برای خدا

نپذیرفتن

پیامبری حضرت خاتم

شک

در خدا و پیامبر خدا

منکر

ضروری دین، به گونه ای که علم به ضروری دین داشته باشد و انکارش به انکار خدا یا

توحید یا نبوت برگردد، نجس است

خویی

منکر خدا

منکر

معاد

شریک

قائل شدن برای خدا

غلات

و خوارج و نواصب

انکار

ضروری دین با علم

نجس

است

اگر

پیامبر خاتم را قبول ندارند نجس اند.

ص: 209


1- . محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج68، ص244.
2- . روح الله موسوی خمینی، کتاب الطهاره، ج3، ص316 و 317 و 318.
3- . همان، ص323.
4- . رساله توضیح المسائل ده مرجع، ص74-76.

خویی

منکر خدا

منکر

معاد

شریک

قائل شدن برای خدا

غلات

و خوارج و نواصب

انکار

ضروری دین با علم

نجس

است

اگر

پیامبر خاتم را قبول ندارند نجس اند.

گلپایگانی

منکر

خدا

شریک

قائل شدن برای خدا

نپذیرفتن

پیامبری حضرت خاتم

انکار

ضروری دین با علم

نجس

است

اراکی

همانند

امام خمینی

سید

محمد روحانی

همانند

آقای خویی

همانند

آقای خویی

سیستانی

اعتراف

نکردن به خدا و یگانگی او

منکر

نبوت یا یکی از ضروریات دین با علم

غلات

و خوارج و نواصب

نجس اند

همانند

آقای خویی

سید

محمدصادق روحانی(1)

منکر

خدا

شریک

قائل شدن برای خدا

نجس

است

پاک اند

منتظری

همانند

امام خمینی

دشمنام

به یکی از ائمه معصومین علیهم السلام

اگر

از نجاساتی همچون مشروبات الکلی، گوشت خوک و مانند آن پرهیز کنند، پاک بودن آنها

بعید نیست

نوری

همدانی

همانند

امام خمینی

غلات

ذاتاً

پاک اند

فاضل

لنکرانی

همانند

آقای گلپایگانی

پاک اند

لطف الله

صافی

همانند

آقای گلپایگانی

بهجت

همانند

آقای گلپایگانی

وحید

خراسانی

همانند

امام خمینی

خوارج

و غلات و نواصب

پاک اند

تبریزی

منکر

خدا

منکر

نبوت

اعتراف

نکردن به آن

شریک

قائل شدن برای خدا

غلات

و خوارج و نواصب

منکر

ضروری با علم

اگر

پیامبر خاتم را قبول ندارند نجس اند.

ص: 210


1- . مسئله 109؛ کسی که ضروری دین، یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین می دانند، منکر شود نجس نمی باشد، ولو بداند آن چیز جزء دین است.

تبریزی

منکر

خدا

منکر

نبوت

اعتراف

نکردن به آن

شریک

قائل شدن برای خدا

غلات

و خوارج و نواصب

منکر

ضروری با علم

اگر

پیامبر خاتم را قبول ندارند نجس اند.

تأثیرپذیری برخی صفات از ملاک های کفر

صفاتی که منتسب به خود ملاک های کفر هستند از آن ملاک تأثیرپذیرند یا خیر؟ به عبارت دیگر، اگر کسی خدا را انکار نمی کند ولی صفتی از صفات خدا را قبول ندارد، یا منکر آن صفت مرتبط با الوهیت باشد آیا چنین کسی را می توان کافر نامید یا خیر؟ برای مثال، آیا فردی که الوهیت خدا را قبول دارد ولی قائل به عالم بودن خدا نیست یا قائل به تجسیم است کافر است؟

طبق تعریفی که از ملاک های کفر ارائه شد، می توان گفت هر صفتی که مخالف با ملاک ها یا در تضاد به آن باشد، این صفت می تواند جزء ملاکات کفر به شمار آید. یعنی اگر عقیده فرد به گونه ای باشد که با الوهیت یا با وحدانیت خدا در تضاد باشد، کافر است. چون یکی از ضروریات را منکر شده است. مثلاً صفت تجسیم با الوهیت خدا در تضاد بوده است. زیرا خدا را محدود کرده است. پس کسی که خدا را منکر نیست، ولی از طرفی قائل به تجسیم باشد، یعنی با صفت الوهیت خدا به مخالفت برخاسته باشد، کافر محسوب می شود.

همچنین اگر فردی خدا را منکر نیست، ولی قائل به تثلیث یا سه خدایی است، با هم اندیشه اش با صفت توحید، که از ملاک های کفر است، در تضاد خواهد بود. پس وی منکر خدا به حساب می آید و کافر خوانده می شود. امام خمینی در کتاب الطهاره می گوید: «اثبات آنچه که مختص خدا است برای غیرخدا، انکار ضروری دین است. اما مجسمه، که قائل به جسمیت برای خدای تعالی هستند، کافرند چون انکار الوهیت خدا کرده اند».(1)

علامه حلی در کتاب باب حادی عشر، در بحث حدوث کلام، می گوید، کلام خدا حادث است و هر کس قائل به قدیم بودن غیر از خدا باشد به اتفاق مسلمانان کافر است. نصارا کافرند، چون قائل به اقنوم، یعنی قدیم بودن خدا و عیسی و روح القدس، هستند.(2) این در حالی است که آنها الوهیت را قبول دارند ولی قائل به سه خدا هستند. علامه حلی معتقد است اصل و ریشه کفر

ص: 211


1- . روح الله موسوی خمینی، کتاب الطهاره، ج3، ص340.
2- . حسن بن یوسف حلی، باب حادی عشر، ص17.

نصارا را می توان از آیه شریفه دریافت کرد که می فرماید: ) لَقَدْ کفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ(؛ آنهایی که گفتند که خداوند سومین اقنوم است حتماً کافرند. یعنی خدا را یکی از سه خدایان می دانند، چنانچه در تفسیر المیزان می فرماید: «ثالث الثلاثه ای احد الثلاثه: الاب والابن والروح، چون نصارا قائل به خدایان سه گانه، خدا، عیسی، روح القدس شدند، پس حتماً به تعدد قدما قائل اند و این موجب کفر است».(1)

از جمله فرقه هایی که به اتفاق همه علما کافر به شمار می آیند، فرقه ضاله بهائیت است. بهائیان به دلیل آنکه الوهیت خدا را منکرند و برای خدا شریک قائل می شوند و همچنین نبوت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را قبول ندارند، کافر خوانده می شوند.

اما باید توجه داشت که اگر صفتی با ملاک های کفر در تضاد نباشد نمی تواند جزء ملاک های کفر به حساب آید. مثلاً اگر کسی نبوت را می پذیرد ولی خاتمیت را قبول ندارد، مثل قادیانی ها،(2) کافر به حساب نمی آید، به دلیل آنکه معیار کفر اصل نبوت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است و خاتمیت صفتی از نبوت است. آیت الله خامنه ای می گوید اگر کسی توحید و نبوت و هیچ یک از ضروریات دین اسلام را انکار نکند و معتقد به نقصی در رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نباشد حکم به کفر و نجاست آنها نمی توان داد.(3)

آیا فرزند کافر، کافر است؟

طبق نظر فقهای امامیه، فرزند در اسلام و کفر، تابع والدین خود است. اگر پدر و مادر کافر باشند فرزند آنها نیز کافر است و اگر یکی از آنها مسلمان باشد، فرزند آنها نیز مسلمان خواهد بود. این مطلبی اجماعی بین همه فقهای امامیه است. امام خمینی می گوید این مطلب اجماع بین علمای امامیه است که فرزند به والدینش ملحق می شود و اسلام و کفر تابع آنهاست. دلیل آنها را سیره قطعیه می داند. اما سایر دلایل دیگر مثل استصحاب و تنقیح مناط استدلال تام نیستند.(4)

ص: 212


1- . همان، ص118-119.
2- . پیروان میرزا غلام احمد که حدود یک قرن پیش در هندوستان و در قالب جماعت احمدیه ظهور کردند و سپس ادعای مهدویت و ظهور عیسی مسیح کردند.
3- . رساله توضیح المسائل ده مرجع، ج1، ص102.
4- . روح الله موسوی خمینی، کتاب الطهاره، ج3، ص308.

حال پرسش این است که با عنایت به تعریفی که برای کافر و ملاک های کفر ارائه کردیم چگونه فرزندی که تازه به دنیا آمده است منکر ضروری دین می شود و آن هم با علم به انکار ضروری دین؟ او که نمی داند منکر چیست؟ ضروری دین کدام است؟ و علم ندارد تا بتواند بر اساس آن استنباط کند. به همین دلیل برخی فقها و علمای امامیه نقدی بر این مطلب اجماعی زده اند که قابل تأمل است. صاحب جواهر در تعلیقه ای که بر عروة الوثقی داشته می گوید حکم به طهارت ولد کافر بعید نیست. امام خمینی نیز همین نظر را دارد و به اصالة الطهارة استناد می کند، و معتقد است با تمسک به آیه فطرت، همه انسان ها فطرتاً در بدو تولد طاهر و پاک اند. پس ولد کافر نیز پاک است و جزء کفار به حساب نمی آید.(1)

ضروری دین

منظور از ضروری یک چیز، یعنی جزء لاینفک آن چیز، که برای اثبات آن چیز نیاز به استدلال ندارد و همه مردم از هر قشر و آداب و فرهنگی آن را درک و فهم می کنند. مثلاً دیوار یا سقف برای خانه از ضروریات یک خانه است. بدین معنا که اگر خانه ای دیوار یا سقف نداشته باشد دیگر به آن خانه گفته نمی شود. ضروری دین نیز چنین است، آن چیزی که قوام دین به آن است. مثلاً توحید یا نبوت قوام دین اسلام است. در قرآن، به صراحت، تعبیر «ضروری دین» نیامده، اما به مصادیق آن اشاره شده است:

) إِنَّ الَّذینَ یکفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یریدُونَ أَنْ یفَرِّقُوا بَینَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعْضٍ وَ یریدُونَ أَنْ یتَّخِذُوا بَینَ ذلِک سَبیلاً ! أُولئِک هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ عَذاباً مُهیناً(.(2)

در این دو آیه خدا به صراحت می فرماید کسی که خدا و پیامبرش را منکر شود حقیقتاً کافر است. بجنوردی نیز در خصوص چیستی ضروری دین معتقد است این مسئله نیازی به استدلال و دقت ندارد و هر مسلمانی جزء دین بودنش را به راحتی درک می کند. وی می گوید:

ص: 213


1- . همان، ص310.
2- . سوره نساء (4)، آیه 150-151؛ کسانی که به خدا و پیامبرانش کفر می ورزند، و می خواهند میان خدا و پیامبران او جدایی اندازند، و می گویند: «ما به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار می کنیم» و می خواهند میان این [دو]، راهی برای خود اختیار کنند * آنان در حقیقت کافرند؛ و ما برای کافران عذابی خفّت آور آماده کرده ایم.

منظور از ضروری دین چیزی است که جزء دین بودنش نیازی به استدلال و دقت نداشته باشد و جزء دین بودنش را هر مسلمانی می داند، مگر تازه مسلمانی که آگاهی و اطلاع به احکام و عقاید اسلامی نداشته یا در منطقه ای باشد که دور از شهرهای اسلامی است و با مسلمانان رفت و آمد و معاشرت هم ندارد.(1)

علامه مجلسی ضروری دین را از بدیهیات شمرده، معتقد است هر کسی که دیندار باشد از ضروریات مطلع خواهد بود:

کسی که منکر یکی از ضروریات دین اسلام باشد در حکم کفار و مخلد در نار است و ضروری دین اسلام آن است که در دین اسلام بدیهی شده و هر کس صاحب این دین باشد آن را می داند مگر نادری از افراد، مثل کسی که تازه مسلمان شده و هنوز در نزد او ضروری نشده باشد.(2)

نظر علی طالقانی، در کاشف الاسرار، علت کفر منکر ضروری را به این دلیل که انکارش موجب انکار صاحب دین خواهد شد کافر می داند.(3)

فیاض لاهیجی نیز، در گوهر مراد، ضروری دین را همانند جزء مقوم دین و لازمه دین و بلکه مساوی با پذیرش دین می داند و ضمن بدیهی عقلی دانستن دین معتقد است هر کس دین را پذیرفت به دلالت التزامی، ضروریات آن را پذیرفته است و منکر ضروری دین را کافر می داند.(4)

برخی از علما معتقدند منکر ضروری دین زمانی منجر به کفر می شود که انکارش به انکار خدا یا رسول برگردد و برخی می گویند همین که منکر ضروری دین شد کافر شمرده می شود. در این خصوص در بین علما دو نظریه استقلال و استلزام مطرح می شود که به شرح آن می پردازیم.

نظریه استقلال

اگر کسی یکی از ضروریات دین را انکار کند همین انکار او مستقلاً موجب کفر وی می شود و نیازی نیست که انکارش مستلزم انکار خدا یا رسول شود.

ص: 214


1- . محمدحسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج5، ص367.
2- . محمدباقر مجلسی، حق الیقین، ج2، ص515-516.
3- . نظر علی بن سلطان طالقانی، کاشف الاسرار، ج1، ص40-43.
4- . فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ص399.

برخی از فقها، همانند صاحب جواهر، قائل به این نظریه هستند. ایشان معتقدند اگر کسی یکی از ضروریات دین مثل نماز، روزه و ... را منکر شود همین انکار او مستقلاً موجب کفر او خواهد شد. صاحب جواهر می گوید هر فردی به مجرد انکار یکی از ضروریات دین، کافر خوانده می شود.(1)

نظریه استلزام

اگر کسی یکی از ضروریات دین را انکار کند آنچه موجب کفر وی می شود این است که این انکار او باید منجر به انکار خدا یا پیامبر شود و گرنه کافر نیست. بیشتر فقها بر این نظر استوارند. سید یزدی با عبارت «بحیث یرجع انکاره الی انکار الرسالة» این نظر را تأیید می کند.(2)

امام خمینی معتقد است منکر دو اصل خدا و پیامبر و همچنین منکر ضروری ای که به این دو اصل برگردد کافر است. اما در اینکه منکر ضروری که انکارش به انکار این دو اصل برگردد موجب کفر است به نظر شیخ اعظم استناد می کند و می گوید شیخ معتقد است چنین کسی به دلایل ذیل الذکر کافر است:

اولاً، اینکه اسلام به استناد آیه )إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام((3) شرعاً و عرفاً عبارت است از دینداری و آن یعنی مجموعه ای از دستورات شرعی قطعی بر بندگان.

ثانیاً، از مجموع روایات استفاده می شود کسی که شهادتین (یعنی گواهی دادن به الوهیت خدا و رسالت پیامبر) را بگوید مسلمان است. پس کسی که منکر این دو باشد کافر است. و به دلالت التزامی کسی که شهادتین را بگوید پس آنچه را که نبی آورده است را نیز قبول داشته و معتقد است. پس کسی که همه آنچه را که نبی صلی الله علیه و آله و سلم آورده یا بعضی از آنها را قبول نداشته باشد کافر است.

امام خمینی کسی را که بعضی از ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله و سلم را قبول ندارد کافر نمی داند و می گوید:

مقضای تحقیق این است که آنچه در اسلام معتبر است که هر کس معتقد به آن باشد او را مسلمان گویند اعتقاد به اصول سه گانه یا چهارگانه است: یعنی الوهیت و توحید و نبوت و معاد (بنا بر احتمالی) و سایر قواعد عبارت است از

ص: 215


1- . محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج6، ص47.
2- . محمد کاظم بن عبد العظیم یزدی، عروة الوثقی، ج1، ص37.
3- . سوره آل عمران (3)، آیه 19.

احکام اسلامی که در اصل اسلام و نه در حدوث و نه در بقای آن دخالتی ندارد. پس فرض اینکه کسی اعتقاد به آن اصول داشته باشد و به قوانین و احکام اسلام به خاطر شبهه ای اعتقاد نداشته باشد به گونه ای که این عدم اعتقادش به انکار اصول برنگردد مسلمان شمرده می شود. ولی اگر این عدم اعتقاد به خاطر شبهه ای یا اشکالی نباشد و انکار او به عدم اعتقاد به همه چیزهایی که نبی آورده است برگردد، باعث کفر او می شود.(1)

البته امام توضیح می دهد که ادعای مسلمانی، اعتقاد به الوهیت، توحید و نبوت است، چون بحث ما در اینجا در مقام ثبوت و واقع است وگرنه منکر ضروری حتی به بعضی از ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله و سلم ، به ویژه منکر معاد و به هر نحوی، از اینکه شبهه داشته باشد یا نه محکوم به کفر است؛ مگر اینکه در بعضی اشخاص یا بعضی اموری که به طور متعارف ایجاد شبهه می شود.(2)

آیت الله سبحانی معتقد است اگر انکار ضروری طریق عقلایی و کاشف از انکار رسالت و ترک شریعت باشد محکوم به کفر است، مگر اینکه در اثر نادانی یا عذری منکر شود.(3)

با بررسی در این دو نظریه، به دلیل اجماع علما بر نظریه استلزام و روایات فراوان در این زمینه، و اینکه انکار ضروری دین به دلیل اینکه انکارش به انکار صاحب دین برمی گردد سبب کفر است، به این نتیجه می رسیم که منکر ضروری دین به شرطی محکوم به کفر است که انکار آن به یکی از اصول سه گانه الوهیت، توحید و نبوت برگردد.

ضروری دین با علم یا بدون علم

اکثر علما و فقها معتقدند منکر ضروری دین زمانی منجر به کفر می شود که قائل آن علم به ضروری بودن آن داشته باشد و گرنه حکم به کفر نمی توان داد. موضوع کفرِ منکر ضروری دین از روی علم یا جهل رابطه مستقیمی با نظریه های استقلال و استلزام دارد. آن دسته از علمایی که قائل به نظریه استقلال اند به کفر منکر ضروری دین از روی جهل معتقدند و آن دسته از علمایی که قائل به نظریه استلزام اند به کفر منکر ضروری دین از روی علم معتقدند.

ص: 216


1- . روح الله موسوی خمینی، کتاب الطهارة، ج3، ص326-328.
2- . همان، ج3، ص329.
3- . جعفر سبحانی، الایمان والکفر فی الکتاب والسنة، ص54.

دسته اول از علما معتقدند اگر کسی یکی از ضروریات دین را منکر شود حال علم به ضروری بودن آن داشته باشد یا نه منکر ضروری و کافر است. شیخ انصاری ادعا می کند که فقهای پیش از زمان مقدس اردبیلی قائل به کفر منکر ضروری دین به طور مطلق بوده اند و فرقی بین عالم بودن و جاهل بودن آن نگذاشته اند.

دسته دوم علما، همچون سید یزدی، امام خمینی، آیت الله سبحانی و ... معتقدند کسی که یکی از ضروریات دین را منکر شود، اگر بداند آنچه انکار می کند ضروری دین است، کافر محسوب می شود.

علامه طباطبایی در پاسخ به پرسشی درباره کفر مجسمه می گوید: «کسی که شهادتین را به زبان جاری کند و منکر چیزی که به عقیده خودش ضروری دین است، نباشد، مسلمان است و کافر نیست».(1)

به نظر می رسد اگر کسی ضروری دین را بشناسد و منکر آن باشد کافر است. این موضوع موجه است. زیرا اگر کسی که نمی داند ضروری دین چیست منکر آن شود، و حکم به کفر او بدهیم در واقع عقاب بلا بیان کرده ایم. مثلاً اگر توحید را ضروری دین بدانیم و فرد مسلمانی این موضوع را نداند و قائل به شرک شود، در این صورت او چیزی را که نمی دانسته منکر شده است. ولی اگر بداند توحید جزء ضروریات دین است، هرگز به خود اجازه انکار و شریک قائل شدن برای خدا را نمی دهد. اگر چنین کاری از او سر بزند، قطعاً از روی غرض ورزی انکار می کند. چنین فردی را می توان کافر نامید.

نتیجه

با توجه به مباحث گذشته می توان گفت، کافر کسی است که منکر الوهیت، توحید یا نبوت یا یکی از ضروریات دین باشد با دو شرط: 1. انکارش به انکار یکی از اصول سه گانه فوق برگردد؛ 2. علم به ضروری دین بودن آن داشته باشد. با ملاکی که در اینجا تعیین شد، افرادی که شهادت ظاهری به توحید، الوهیت و نبوت بدهند داخل در اسلام هستند و این موارد از ضروریات دین محسوب می شود. اما افرادی که معاد، ولایت و ... را نپذیرفتند، مؤمن تلقی نخواهند شد، ولی

ص: 217


1- . محمدحسین رخشاد، در محضر علامه طباطبایی، ص401.

احکام اسلام بر آنها بار می شود و در دایره اسلام به شمار می آیند. لذا حمل احادیثی از این قبیل بر این دسته که خطاب به کافر شده است، از باب کفر در مقابل ایمان است، نه کفر در مقابل اسلام. به جهت اینکه در سیره اهل بیت علیهم السلام به ویژه نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم این گونه است که با این دسته از افراد معامله مسلمان می کردند و از ذبیحه ایشان می خوردند و با ایشان مناکحه و معامله برقرار می کردند.

به همین دلیل، در پاسخ به افرادی چون عبدالملک بن عبدالرحمن شافعی، نویسنده کتاب الفکر التکفیری عند الشیعة؛ حقیقة ام افتراء؟، یا عبدالرحمن دمشقیه، نویسنده کتاب ظاهرة التفکیر فی مذهب الشیعة (الامامیة اثنی عشریة) باید گفت اکثر مواردی را که از دیدگاه های علمای امامی مذهب در خصوص تکفیر مخالفان مذهبی در کتب خود آورده اند حمل بر کفر اعتقادی یا کفر در مقابل ایمان می کنیم. پس، این دسته از افراد، که از نظر امامیه کافر خطاب شده اند، مسلمان هستند ولی مؤمن نخواهند بود.

ص: 218

منابع

1.قرآن کریم، ترجمه: محمدمهدی فولادوند، چاپ اول، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، قم، 1379.

2.ابن منظور، ابی الفضل جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، انتشارات دار صادر، لبنان، 1410.

3.بجنوردی، محمدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، چاپ سوم، انتشارات دلیل ما، قم، 1386.

4.بحرانی، ابن میثم، القواعد المرام فی علم الکلام، انتشارات مکتبة آیة الله مرعشی، قم، 1406.

5.بحرانی، شیخ یوسف، الحدائق الناظره فی احکام العترة الطاهرة، لبنان، دار الاضواء، 1405.

6.حلی، حسن بن یوسف، باب حادی عشر، [بی نا، بی جا، بی تا].

7.خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، انتشارات الاداب، نجف، [بی تا].

8.راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن الکریم، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، انتشارات ذوی القربی، قم، 1426.

9.رخشاد، محمدحسین، در محضر علامه طباطبایی، سماء قلم، قم، 1382.

10.رساله توضیح المسائل ده مرجع، مؤسسه مطالعاتی منتظران موعود، انتشارات هاتف، 1384.

11.سبحانی، جعفر، الایمان والکفر فی الکتاب والسنة، انتشارات اعتماد، قم، 1416.

12.سید مرتضی (علم الهدی)، ابو القاسم علی بن حسین بن موسی، الشافی فی الامامة و ابطال حجج العامة، انتشارات مؤسسه امام صادق علیه السلام ، تهران، 1370.

13.سید مرتضی، ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی، الذخیرة فی علم الکلام، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1411.

14.سیوری حلی (فاضل مقداد)، جمال الدین مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبیین الی نهج المسترشدین، انتشارات مکتبة آیة الله مرعشی، قم، 1405.

15.شیخ طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، الاداب، نجف، 1399.

16.شیخ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، مؤسسه نشر اسلامی، قم، [بی تا].

17.شیخ مفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان، مصنفات الشیخ المفید، جلد 11 (الارشاد)، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1413.

18.شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نَعمان، اوائل المقالات، دانشگاه تهران، تهران، 1372.

19.--------------------------------------- ، تصحیح الاعتقاد الامامیه، مؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، قم، 1371.

ص: 219

20.شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نَعمان، تصحیح الاعتقاد بصواب الانتقاد (شرح عقائد الصدوق)، امیر، قم، 1363.

21.طالقانی، نظر علی بن سلطان، کاشف الاسرار، به کوشش: مهدی طیب، انتشارات سفینه، تهران، 1386.

22.طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیة، 1358.

23.طباطبایی، محمد حسین، المیزان، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1392.

24.عاملی جبعی (شهید ثانی)، شیخ زین الدین، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، انتشارات علمیه، قم، 1395.

25.-------------------------------------------- ، حقایق الایمان، سید الشهداء علیه السلام ، قم، 1409.

26.قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، انتشارات دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1352.

27.قمی (شیخ صدوق)، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه، الهدایة، انتشارات اعتماد، قم [بی تا].

28.کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، کتاب الایمان والکفر، ترجمه: آیة الله شیخ محمدباقر کمره ای، انتشارات اسوه، تهران، 1375.

29.لاهیجی، عبدالرزاق بن علی، گوهر مراد، انتشارات سایه، تهران، 1383.

30.متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، دار الکتب العلمیة، لبنان، 1425.

31.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403.

32.------------------- ، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، تهران، [بی تا].

33.------------------- ، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، انتشارات دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1370.

34.محمدی، علی، شرح کشف المراد، قم، دار الفکر، 1376.

35.مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الجمل والنصرة لسید العترة فی حرب البصرة، تحقیق: سید علی میرشریفی، مکتب اعلام الاسلامی، قم، 1374.

36.مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، 1362.

37.موسوی خمینی، روح الله، کتاب الطهاره، الاداب، نجف، 1389.

38.-------------------------- ، تحریر الوسیله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1379.

39.------------------------- ، توضیح المسائل، انتشارات اسلامی، قم، [بی تا].

ص: 220

40.موسوی خوانساری، میرزا محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، انتشارات اسماعیلیان، تهران، 1390.

41.نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1981.

42.نصیر الدین طوسی، ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن، قواعد العقائد، تحقیق: علی ربانی گلپایگانی، لجنة ادارة الحوزة العلمیة، قم، 1416.

43.یزدی، محمد کاظم بن عبد العظیم، عروة الوثقی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1380.

ص: 221

ص: 222

تکفیر اهل قبله در اندیشه علمای دیوبند / محمد طاهر رفیعی

اشاره

محمد طاهر رفیعی(1)

چکیده

کفر و ایمان معیار اصلی ادیان آسمانی، از جمله دین اسلام، در نوع تعامل یا تقابل مذهبی میان افراد است. معیارهای اصلی کفر و ایمان تا آنجا که به متون اصیل دینی مربوط می شود، برای تمام پیروان حجیت تام و تمام دارد؛ اما از آنجایی که شرح و تفصیل آن همانند سایر آموزه های دینی، به عهدهٔ رهبران و علمای دینی است، نمی توان تمامی آن تفاسیر را به عنوان حجت دینی پذیرفت. به خصوص آنکه اختلاف نظر در این زمینه فراوان است و رویکردهای افراطی و تفریطی ناشی از شرایط گوناگون، بسیاری مواقع انحراف جدی در تفسیر آموزه های دینی در خصوص کفر و ایمان به وجود آورده است، تا جایی که برخی با محدود کردن دایره ایمان، بسیاری از مسلمانان را کافر می دانند و برخی نیز با رویکرد تفریطی، اطلاق کفر به معنای مصطلح را حتی بر غیرمسلمانان نیز مناسب نمی دانند. در این میان، بسیاری از علمای مکتب دیوبندیه که نگران وحدت مسلمانان و توسعه اسلام هستند، می کوشند در رویکرد اعتدالی با دیگر مسلمانان، بیشترین احتیاط را در تکفیر مسلمانان داشته باشند. اما در عین حال این مکتب خاستگاه فکری جریان های گوناگون اسلامی به شمار می آید که برخی از آنها از افراطی ترین مکتب های تکفیری به شمار می آیند.

کلیدواژه ها: تکفیر، اهل قبله، دیوبندیان، ایمان، کفر.

ص: 223


1- سطح 4 جامعة المصطفی و کارشناسی ارشد دین شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;

مقدمه

تعریف و گسترهٔ ایمان و شناخت معیارهای کفر و اسلام مهم ترین مباحث متکلمان و اساسی ترین دغدغه های علمای مذاهب اسلامی به شمار می آید که هر کدام بر اساس مبانی خاص خود به شرح و بسط آن پرداخته اند. در این میان رویکردهای مختلف علمای اسلامی در سعه و ضیق دایره ایمان و کفر مهم ترین عامل تأثیرگذار در میزان تعامل یا تقابل مسلمانان با همدیگر به شمار می آید؛ برخی افراد و گروه های انحصارطلب مشتاق تضییق دایره ایمان و توسعه زمینه های کفر هستند، تا جایی که کسی جز خود را مسلمان واقعی نمی پندارند. تمایل آنها در تبدیل جهان اسلام به جولانگاه انحصاری خود، و ناتوانی آنها در رویارویی عالمانه با اندیشه های دیگران باعث شده است با ابزار تکفیر و بیرون راندن دیگران از دایره اسلام، از راه اِعمال خشونت و کشتار مخالفان اهداف خود را دنبال کنند. متأسفانه خطرسازی جدی این جریان ها برای وحدت جهان اسلام و ارائه چهره نامطلوب از اسلام و مسلمانان برای مردم جهان بر اثر عمل کردهای نادرست آنها، باعث شده است بسیاری از بدخواهان درصدد استفاده ابزاری از این گروه ها برای ضربه زدن به اسلام و مسلمانان برآیند.

اما کم نیستند کسانی که با تفسیر واقع بینانه تری از آموزه های اسلامی مسیر عکس گروه های پیشین را پیموده اند و با توسعه دایرهٔ ایمان و محدود دانستن بسترهای کفر، ضمن آنکه خدمت بزرگی به وحدت جهان اسلام کرده اند، زمینهٔ سوء استفاده دیگران را نیز تا اندازه ای محدود کرده اند. علمای مکتب «دیوبندیه» که آرای آنها در تکفیر اهل قبله در این نوشتار بررسی می شود، از جمله کسانی هستند که تا اندازه زیادی با رویکرد دوم، بحث کفر و ایمان را مطرح کرده اند.

«دیوبندیه» منسوب به مدرسه دارالعلوم دیوبند است. «دیوبند» شهر کوچکی است از توابع «سهارنپور»، در نود مایلی شمال شرقی دهلی از توابع ایالت «اوتارپرادش» هند،(1)

با مرکزیت شهر تاریخی «لکنهو» (Lucknow).(2) به سبب تأسیس مدرسه دارالعلوم در آن، در اواخر قرن سیزدهم،

ص: 224


1- . محمد طیب قاسمی، گزارش سفر افغانستان در پرتو پیوستگی های دینی و عرفانی دارالعلوم دیوبند، ص30-32؛ طالب الرحمن، الدیوبندیة تعریفها، عقائدها، ص21.
2- . نک.: تحقیقاتی درباره هند، ج1، ص199-202، ج5، ص7، به نقل از: جمعی از نویسندگان، فرق تسنن، ص676، «پاورقی». در وجه نام گذاری «دیوبند» می توان گفت که نام این روستا ابتدا از بتی به نام «کابی دیبی» گرفته شده و «دیبی بن» نامیده شده است، سپس به «وپین»، یا «دیبن» یا «دیو و بن» تغییر یافته و در نهایت به صورت «دیوبند» (deoband) در آمده است؛ محمد طیب قاسمی، گزارش سفر افغانستان، ص30؛ ناظر احسن گیلانی، سیری در زندگی حضرت امام مولانا محمد قاسم نانوتوی، ص43، «پاورقی».

دیوبند عظمت روزافزون و شهرت جهانی یافت و از آن زمان مرکز علوم و معارف و فرهنگ دینی بوده است.(1)

مدرسه دارالعلوم در 15 محرم 1283 به دست شیخ محمد قاسم نانوتوی و با همکاری شیخ رشید أحمد گنگوهی تأسیس شد.(2) این مدرسه به سرعت توسعه یافت و طلابی از ترکستان، روسیه، چین، ایران، افغانستان و سایر ممالک اسلامی به دیوبند آمدند.(3)

دیری نگذشت که مدارس فراوان وابسته به آن در مناطق گوناگون شبه قاره هند، افغانستان و احیاناً برخی کشورهای دیگر، مراکز مهمی برای تحصیل علوم دینی جوانان اهل سنت شد و فارغ التحصیلان آن، که به ده ها هزار نفر بالغ می شود، در قالب جریان های گوناگون تبلیغی، سیاسی و نظامی و راه انداختن مراکز آموزشی بر گسترهٔ آن بیش از پیش افزودند. اهمیت این مدرسه تا آنجا افزایش یافت که نزد اهل سنت به «الأزهر» هند معروف شد و بلکه از جهاتی بالاتر از آن نیز هست.(4)

از نظر مذهبی و اعتقادی، علمای دیوبند فرقه ای از اهل سنت و جماعت، پیرو مذهب فقهی حنفی، مکتب کلامی ماتریدی- اشعری هستند و در سیر و سلوک از طرق گوناگون صوفیه همانند چشتیه، سهروردیه، نقشبندیه و قادریه پیروی می کنند. خلیل احمد سهارنپوری می گوید: «ما و مشایخ ما در فروع مقلد ابوحنیفه، در اعتقاد و اصول پیرو اشعری و ماتریدی و در طریقت منتسب به طرق صوفیه (نقش بندیه، چشتیه، قادریه و سهروردیه) هستیم».(5)

ص: 225


1- . محمد طیب قاسمی، گزارش سفر افغانستان، ص30-32؛ طالب الرحمان، الدیوبندیة، ص21.
2- . همان، ص21.
3- . نک.: ناظر احسن گیلانی، سیری در زندگی نانوتوی، ص43.
4- . نک.: عبدالرب میرزا، «ضوء علی قصة تأسیس جامعة دارالعلوم/ دیوبند (الهند)»، الداعی، ش5، س30، 1427.
5- . خلیل احمد سهارنپوری، المهند علی المفند، ص29: «أنا بحمداله و مشایخنا - رضوان الله علیهم أجمعین - و جمیع طائفتنا مقلدون لقدوة الأنام و ذروة الإسلام الإمام الهمام الإمام الأعظم أبی حنیفه النعمان - رضی الله تعالی عنه - فی الفروع، و متبعون للإمام الهمام أبی الحسن الأشعری و الإمام الهمام أبی منصور الماتریدی - رضی الله عنهما - فی الاعتقاد و الأصول، و منتسبون من طرق الصوفیه إلی الطریقة العلیة المنسوبة إلی السادة النقشبندیة، و الطریقة الزکیة المنسوبة إلی السادة الجشتیة، و إلی الطریقة البهیة المنسوبة إلی السادة القادریة، و إلی الطریقة المرضیة المنسوبة إلی السادة السهروردیة، رضی الله عنهم إجمعین»؛ نک.: محمد طیب قاسمی، «علما دیوبند اتجاههم الدینی و مزاجههم المذهبی»، www.darululoom-deoband.com؛ حماد جهنی، الموسوعة المیسرة فی الادیان والمذاهب والاحزاب المعاصرة، ج1، ص310-312.

از نظر فکری، دیوبندیان بیشتر به شاه ولی الله دهلوی (متوفای 1176 ه.ق.) وابستگی دارند(1)

و اندیشه های او را معیار اصلی در فهم، نشر و تعلیم کتاب و سنت می دانند.(2) در اصول فقه مقلد شیخ محمد قاسم نانوتوی (مؤسس دارالعلوم دیوبند) هستند و در فروعات فقهی از شیخ رشید احمد گنگوهی، پیروی می کنند.(3) فناء در عبادت و محبت به رسول الله را از حاج امدادالله مکی، جمع بین تزکیه و تقید کامل به شریعت را از شیخ احمد بن عبدالأحد، معروف به احمد سرهندی «مجدد الف ثانی»، و امام سید احمد بن عرفان آموخته اند.(4)

بنابراین، ویژگی مهم این مکتب، که تا اندازه ای آن را از سایر حنفیان جدا می کند، در رویکرد اعتدالی و جامعیت مبانی فکری و اعتقادی آن است که بر مبنای نوعی تفکر کلامی- فقهی، در چارچوب فقه حنفی و کلام ماتریدی- اشعری و با تأثیر از افکار شاه ولی الله دهلوی و تصوف احمد سرهندی، به وجود آمده است.

احمد سرهندی، شاه ولی الله دهلوی، عبدالحق محدث دهلوی، سید احمد عرفان بریلوی، شاه اسماعیل دهلوی و حاج امدادالله مکی، مهم ترین شخصیت های تأثیرگذار و مورد احترام دیوبندیان به شمار می آیند. بزرگان دیوبندیه نیز عبارت اند از: محمد قاسم نانوتوی، احمد رشید گنگوهی، محمود حسن، انورشاه کشمیری، حسین احمد مدنی، خلیل احمد سهارنپوری، ابوالحسن ندوی و غیره.

با وجود برخی شباهت های فکری میان دیوبندیه با جریان افراطی وهابیت، اختلافات آنها در مسائل اعتقادی نیز کم نیست تا جایی که باعث شده است آنها به نقد، توهین و چه بسا تکفیر یکدیگر بپردازند(5) و کتاب های زیادی در رد همدیگر بنویسند.(6) با توجه به گسترش جریان های

ص: 226


1- . رحمت الله ندوی، اشرف علی التهانوی حکیم الأمة و شیخ مشایخ العصر، ص30.
2- . «الجامعة الإسلامیة دارالعلوم دیوبند الهند ف-ی س---ط-ور»، http://www.darululoom-deoband.com.
3- . نک.: طالب الرحمن، الدیوبندیة، ص 9، 24 و 26.
4- . نک.: محمد طیب قاسمی، «علما دیوبند اتجاههم الدینی- تأسیس الجامعة الإسلامیة»، http://www.darululoom-deoband.com
5- . محمد مسعود احمد، الشیخ احمد رضا خان البریلوی و شیئ من حیاته، و افکاره و خدماته، ص16.
6- . از جمله سلفیان شبه قاره در منابع زیر به نقد و طرد دیوبندیان پرداخته اند: نک.: أبوالمکرم بن عبدالجلیل، الإمام محمد بن عبدالوهاب بین مؤیدیها و معارضیها فی شبه القارة الهندیة، ص13 و صفحات دیگر؛ شمس الدین سلفی افغانی، الماتریدیة و موقفها من الأسماء والصفات، ج1، ص369 و صفحات دیگر.

تندروی تکفیری میان مسلمانان، حمایت جدی وهابیت از آنها و خطرسازی آنها برای امت اسلامی و کل جهان، از یک سو، و تأکید علمای بزرگ دیوبند بر تقریب مذاهب و وحدت اسلامی و مخالفت آنها با اختلاف افکنی میان مسلمانان از راه ترور، تکفیر و کشتار مسلمانان، از سوی دیگر، آشنایی با دیدگاه دیوبندیان در زمینه تکفیر، اهمیت زیادی می یابد. به خصوص آنکه تاکنون پژوهشی درباره آرای علمای دیوبند راجع به تکفیر اهل قبله صورت نگرفته است. از آن طرف، برخی جریان های تندروی جدید همانند سپاه صحابه، لشکر جهنگوی و غیره، که در چند سال اخیر در منطقه به وجود آمده اند و از حمایت جدی وهابیت نیز برخوردارند، وابستگی هایی نیز به مکتب دیوبندیه دارند که در صورت اثبات وابستگی کامل، انحراف اساسی در رویکرد اصلی علمای دیوبند را نشان می دهد.

ماهیت و ارکان ایمان و کفر از نگاه علمای دیوبند

در تعریف ایمان، ارکان و شرایط آن، اختلاف نظر فراوانی میان متکلمان اسلامی وجود دارد که بحث مفصل آن در منابع کلامی مطرح شده است. از مهم ترین مباحث در این زمینه این است که آیا ایمان فقط تصدیق قلبی است، یا اقرار زبانی به تنهایی کفایت می کند، یا آنکه اقرار زبانی و تصدیق قلبی هر دو نیاز است؛ و مهم تر از همه اینکه آیا عمل به آموزه های دینی نیز شرط ایمان است؟ آیا امکان افزایش یا کاهش ایمان وجود دارد، یا نه؟ نقش عمل در ایمان و زیادی یا نقصان ایمان بر اثر آن، در بحث تکفیر مسلمانان کاربرد زیادی دارد؛ زیرا مهم ترین عامل در رویکرد جریان های تکفیری به همین بعد از ایمان باز می گردد و آنها با ارزیابی رفتار مسلمانان بر مبنای توحید، فکر می کنند برخی عمل کردها با حقیقت توحید و ایمان واقعی ناسازگار است؛ بر همین مبنا تکفیر و کشتن برخی مسلمانان را توجیه می کنند. در حالی که در خصوص مسائل فوق، به ویژه دخالت عمل در حقیقت ایمان، دیدگاه های متفاوتی میان علمای شیعه و اهل سنت وجود دارد. حتی بسیاری از کسانی که عمل را رکن ایمان می دانند، تفاسیر خاصی از آن دارند که در بیشتر موارد به تکفیر فرد نمی انجامد. از جمله میان اهل سنت، بیشتر حنفیان و از جمله شخص ابوحنیفه، ایمان را به معنای اقرار زبانی دانسته اند و عمل را جزء ایمان قرار نداده اند، بلکه گفته اند

ص: 227

عمل فقط در تقویت ایمان نقش دارد.(1) بر این اساس، زمینه ای برای تکفیر دیگران نیز وجود نخواهد داشت، اما در عین حال نقل شده است که ابوحنیفه حداقل فرقه جهمیه و همین طور قائلان به خلق قرآن را تکفیر کرده است.(2) در صورت صحت چنین انتسابی، هرچند ممکن است این تکفیرها ناشی از اختلافات اعتقادی درباره خلق قرآن و امثال آن بوده باشد، اما گرایش هرچند ضعیف ابوحنیفه به تکفیر را می رساند.

دیوبندیان درباره ماهیت ایمان و کفر دیدگاه های متفاوتی دارند که بسیاری از آنها در نهایت به دیدگاه واحدی برمی گردد؛ از جمله نانوتوی، بنیان گذار مکتب دیوبندیه، کیفیت ایمانی را به حالت متوسط میان قوه علمی و قوه عملی تفسیر کرده است؛ به این بیان که عمل بدون علم و اراده در تحقق ایمان کافی نیست، همان طوری که علم و اراده بدون عمل نیز بی فایده است. بنابراین، ایمان از راه انجام عمل همراه با اراده و علم به حقانیت دین و درستی آن اعمال محقق می شود.(3) در نتیجه، هرچند حقیقت ایمان و کفر هیچ گاه با هم جمع نمی شوند، زیرا امکان ندارد کسی در عین

ص: 228


1- . نک.: انورشاه کشمیری، فیض الباری، ج1، ص129: «و إمامنا و إن لم یجعل الأعمال جزءا، لکنه اهتم بها و حرّض علیها، و جعلها أسبابا ساریة فی نماء الإیمان».
2- . همو، اکفار الملحدین فی ضروریات الدین، ص39-42: «و قال ابن أبی حاتم الحافظ ثنا أحمد بن محمد بن مسلم ثنا علی ابن الحسن الکراعی قال: قال أبویوسف: ناظرت أباحنیفة ستة أشهر فاتفق رأینا علی أن من قال: القرآن مخلوق فهو کافر». قلت (الکشمیری): و فی المسایرة، ص214: إن أباحنیفة رحمه الله قال لجهم: أخرج عنی یا کافر. و فی الرسالة التسعینیة للحافظ ابن تیمیة باسناد عن محمد قال: قال أبوحنیفة رحمه الله: لعن الله عمرو بن عبید. ثم حمل فی المسایرة قوله لجهم علی التأویل، و هذا غیر ظاهر، کیف و قد ورد الوعید الشدید فی إکفار المسلم. فحاشا جناب الإمام رحمه الله عن ذلک لو لم یکن عنده کافراً».
3- . محمد قاسم نانوتوی، آب حیات، ص156-157: «بالجملة باین نظر که نیات خاص منجمله ارادات هی جو قوت عملیه ارادیه هی سی متصور هی یون سمجه می آتا هی که اراده عام اور نیت عامه بهی جس کو ایمان کهیئی اراده اور قوت عملیه هی کا کام هوگاه اور ظاهر هی که تسلیم و اذعان جو مشهور تفسیرات ایمانی می سی هی بی اراده متصور نهی خود اراده کهو یا ملزوم اراده کهو اس لئی خواه مخواه یون کهنا پری گا که هرچند کیفیت ایمانی کی تحقق می کیفیت علمیه او قوت عملیه کو برابر ایساهی دخل هی جیسی حوادث می مبدأ حدوث اعنی لازم ذات واسطه فی العروض اور معروض کو دخل هوتاهی –مگر باین نظر کبهی اتصاف فاعلی مقصود هوتا هی او کبهی اتصاف مفعولی پهر جس کا اتصاف مقصود بالذات هوتاهی- صفت متوسطه اسی کی صفت هوجاتی هی- اور اس اعتبار سی دو سری پر اُس کا حمل اور دو سری کی طرف اس کا انتساب جائز نهین هوتا- چنانچه تقریر منع تصادق مصدر مبنی للفاعل اور مبنی للمفعول می یه بات واضح هوچکی هی اور یهان اتصاف مفعولی اعنی اتصاف قوت عملیه و قوت ارادیه بالکیفیة المعلومة مقصود هی تو لاجرم ایمان احوال قوت عملیه می سی هوگا، یه تقریر حسب دلخواه اهل زمانه تهی».

ایمان نشانه های کفر را نیز داشته باشد یا بر عکس، اما این سخن به معنای یکسان بودن ایمان تمام افراد نیست، بلکه ایمان و همین طور کفر مراتب گوناگونی دارد.(1)

خلیل احمد سهارنپوری در این مورد سه دیدگاه را طرح کرده است؛ در موردی گفته است، هرچند از برخی احادیث دخالت عمل در حقیقت ایمان به دست می آید، اما به اتفاق جمیع اهل سنت، اعم از متکلمان، فقها و محدثان و همین طور مطابق احادیث نبوی، از جمله: «هر کسی دوستی و دشمنی و اعطا و منعش برای خدا باشد، ایمانش کامل گردیده است»، اعمال شرعی و همین طور رفتارهای اخلاقی انسان جزء ایمان نیستند، بلکه فقط در کمال ایمان دخالت دارند.(2)

اما وی در مورد دیگر، با استناد به احادیثی، معتقد است فقط برخی اعمال مکمل ایمان اند و بقیهٔ آن همانند نماز، زکات، روزه ماه رمضان، پرداخت خمس و حسن خلق، حقیقت ایمان را شکل می دهند.(3)

در نظریه سوم، سهارنپوری مطلق عمل را در حقیقت ایمان داخل دانسته است؛ از جمله

ص: 229


1- . همان، ص173-179، ص174: «بالجمله ایمان لوازم ماهیت انسانی می سی هی مگر غشاوة کفر نور ایمان کو ایسی طرح ساتر هو گیاهی جیسی آفتاب کو حجاب»؛ ص175-176: «تضاد و تنافی کفر و ایمان باعتبار اصل حقیقت تو هو هی نهی... بالجملة ما بین ایمان و کفر تضاد هی مگر چونکه حقیقت ایمان و کفر ایک محبت هی اور محبتین باعتبار ذات متضاد نهی اور ایسی هی باعتبار فاعل تو لاجرم یه تضاد باعتبار مفعول هو گا»؛ ص179: «که تضاد ایمان و کفر مسلم هی پر اضداد کثیرالمراتب می هر مرتبه کیف ما اتفق دو سری ضد کی هر هر متبه کامضاد نهی».
2- . نک.: خلیل احمد سهارنپوری، بذل المجهود، ج18، ص200-201: «حدثنا أحمد بن حنبل، نا وکیع، نا سفیان عن أبی الزبیر، عن جابر قال: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم بین العبد و بین الکفر أی الموصل بینهما (ترک الصلاة) فجعل ترک الصلاة کفراً فثبت به أیضاً أن العمل داخل فی الإسمان و لکن اتفق جمیع أهل السنة من المحدثین والفقهاء والمتکلمین أن الأعمال غیر داخلة فی الإیمان باعتبار کونها جزء منه فإذا ترک عملا من أعمال الإسلام زال عنه الإیمان و یکون کفراً حقیقاً بل اتفقوا علی أن الأعمال شرط لکمال الإیمان فإذا ترک عملا من الأعمال المفروضة غیر منکر لایکون کافراً بل یکون فاسقاً»؛ ص204: «و أما بالنظر إلی ما عندنا فالإیمان هو الإقرار فقط فمن أقر أجریت علیه الأحکام فی الدنیا و لم یحکم علیه بکفر إلا إن اقترن به فعل یدل علی کفره کالسجود للصنم»؛ عبدالغنی قاسمی، فکُّ القیود عَن کتاب فتح المعبود فی بیان هفوات فی کتاب بذل المجهود، ص15-17.
3- . نک.: خلیل احمد سهارنپوری، بذل المجهود، ج18، ص200-201: «حدثنا أحمد بن حنبل، حدثنی یحیی بن سعید، عن شعبة حدثنی أبوحزة قال: سمعت ابن عباس قال: إن وفد عبدالقیس لما قدموا علی رسول الله صلی الله علیه و سلم أمرهم بالإیمان بالله قال: أتدرون ما الإیمان بالله قالوا: الله و رسوله أعلم، قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: هو (شهادة أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله) أی إقرار التوحید و الرسالة بصمیم الإعتقاد (و إقام الصلاة و إیتاء الزکاة و صوم رمضا و أن تعطوا الخمس من المغنم) فبین رسول الله صلی الله علیه و سلم الإیمان و فسره بالشهادة و إیتاء هذه الأفعال من الصلاة والصوم و غیرها فثبت أن الأعمال من اللسان و الجوارح داخلة فی الإیمان»؛ ص202: «حدثنا مؤمل بن الفضل، نا محمد بن شعیب بن شابور عن یحی بن الحارث عن القاسم، عن أبی أمامة عن رسول الله صلی الله علی و سلم أنه قال: من أحب لله و أبغض لله و أعطی لله و منع لله أی من فعل ذلک الأفعال الصادرة من القلب والجوارح خالصاً لوجه الله تعالی (فقد استکمل الإیمان) فهذا الحدیث یدل علی أن هذه الأعمال مکملات للإیمان و أجزاء لکمالها».

وی با استناد به حدیث منقول از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که: «ایمان هفتاد و چند جزء دارد، برترین آن گفتن لا إله إلا الله است و پایین ترین مرتبه آن برداشتن پاره استخوان از مسیر راه»، تمام اعمال اعم از زبانی، جوارحی یا قلبی را داخل در ایمان می داند. بنابراین، هر گاه اعمال مذهبی ترک شود یا ناقص انجام شود، به اصل ایمان ضربه می زند.(1)

اشرف علی تهانوی و برخی دیگر اصول اسلام را پنج چیز می دانند: اعتقاد جزمی به معبود نبودن غیرخداوند تعالی، بنده و رسول الاهی دانستن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، برپا داشتن فریضهٔ نماز، پرداخت زکات، انجام فریضه حج و روزه ماه مبارک رمضان.(2)

بر این اساس، ایمان را نیز به «تصدیق قلبی، اقرار زبانی، التزام عملی به تمامی آنچه از سوی پیامبر آمده است و تبری از هر دینی غیر از اسلام» تعریف کرده اند.(3)

با این تفاوت که تصدیق رکن اصلی ایمان است و بدون آن

ص: 230


1- . خلیل احمد سهارنپوری، بذل المجهود، ص199 و عبدالغنی قاسمی، فکُّ القیود عَن کتاب فتح المعبود فی بیان هفوات فی کتاب بذل المجهود: «قال الإمام ابوداود: حدثنا موسی بن إسماعیل حدثنا حماد أخبرنا سهیل بن أبی صالح عن عبدالله بن دینار عن أبی صالح عن أبی هریرة أن رسول الله صلی الله علیه و سلم قال الإیمان بضع و سبعون أفضلها قول لا إله إلا الله و أدناها إماطة العظم عن الطریق والحیاء شعبة من الإیمان؛ قال الشیخ (سهارنپوری) فی شرحه للحدیث الأول: ... و هذا الحدیث یدل بظاهر علی أن الأعمال داخلة فی الإیمان سواء کان من أعمال الجوارح أو القلب فإذا ترک الأعمال أو نقص فیها یضره ذلک»؛ البته ایشان این سخنان را پیش از دیدگاه اولی بیان کرده است و در نهایت نظرش همان است که به عنوان اجماع اهل سنت آورده است.
2- . نک.: اشرف علی تهانوی، و دیگران، منتخب عام فهم ایک هزار حدیث، ص40: «اسلام کی بنیادی... پانچ چیزی نبی کریم صلی الله علیه و سلم نی ارشاد فرمایا! "اسلام کی بنیاد پانچ چیزون پر هی- 1. اس بات کی (صدق دل کی ساته) گواهی دینا که الله کی سواکوئی معبود نهی اور محمد صلی الله علیه و سلم کی بندی اوراس کی رسول هی اور؛ 2. نماز قائم کرنا اور؛ 3. زکوة ادا کرنا اور؛ 4. حج کرنا اور؛ 5. رمضان کی روزی رکهنا-" (بخاری و مسلم)»؛ کفایت الله دهلوی، تعلیم الإسلام بر اساس فقه مذهب حنفی، ص35.
3- . انورشاه کشمیری، فیض الباری، ج1، ص139: «أن الإیمان عند الإمام رحمه الله تعالی إرادةٌ علی إطاعة النبی صلی الله علیه و سلم بجمیع ما جاء به»؛ ص126: «فأقول: إنّ الجزءَ الذی یمتاز به الإیمان والکفر، هو التزام الطاعة مع الردع والتبری عن دین سواه، فإذا التزم الطاعة فقد خرجَ عن ضلالة الکفر ودخل فی هَدْی الإسلام»؛ و ص143: «ولیعلم أن الإیمانَ هو التصدیق بکل ما جاء به رسول الله صلی الله علیه و سلّم و إن لم یکن متواتراً، والتزامُ أحکامِهِ، والتبرؤُ من کل دین سواه.ومن قَصَرَه من المتکلمین علی الضروریات، فلأن موضوعَ فَنهِّم هو القطعی، لا أن المؤمنَ به هو القطعی فقط. نعم، التکفیر عندهم إنما یکون بجحوده فقط». عبیدالله مبارکفوری، مرعاة المفاتیح، ج1، ص172-175، ص172-173: «و یظهر من ألفاظ أحادیث الباب أن کلمتی الشهادتین بمجردهما تعصم من أتی بهما و یصیر بذلک مسلما، فإذا دخل فی الإسلام فإن أقام الصلاة و آتی الزکاة و قام بشرائع و یقیموا الصلاة و یؤتوا الزکاة، فإذا فعلوا ذلک عصموا منی دماءهم و أموالهم إلا بحق الذسلام، و حسابهم علی الله ... و إن بشیئ من هذه الأرکان فإن کانوا جماعة لهم منعة قوتلوا»؛ ص174-175: «و عن أنس أنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: "من صلی صلاتنا، و استقبل قبلتنا، و أکل ذبیحتنا فذلک المسلم الذی له ذمة الله و ذمة رسوله"؛ و فی الحدیث رد علی المرجئة فی قولهم: إن الإیمان غیر مفتقر إلی الأعمال، و فیه تنبیه علی أن الأعمال من الإیمان، والحدیث موافق لقوله تعالی: )فإن تابوا و أقاموا الصلاة و آتوا الزکاة فخلوا سبیلهم( (سوره توبه (9)، آیه 5)».

هیچ گونه ایمانی محقق نمی شود، اما اعمال به منزله اجزا می ماند که با فقدان آنها ایمان ناقص است، هرچند کاملاً از بین نمی روند.(1) طبق این بیان، عمل فقط در زیادی و نقصان ایمان دخالت دارد نه در اصل آن؛ زیرا کسی که اعمال را کامل تر انجام دهد از ایمان بیشتر و بالاتری برخوردار است، برخلاف فردی که عمل کمتر یا ناقصی انجام می دهد که قهراً از مرتبه پایین تر ایمان برخوردار خواهد بود.(2) به همین دلیل، برخی افراد شناخت یقینی را نیز در تحقق ایمان لازم نمی دانند؛(3)

زیرا معتقدند ایمان عبارت است از تصدیق اختیاری و اقرار زبانی؛(4)

و معرفت جزء ایمان نیست، بلکه از مقدمات ایمان است.(5)

اما محمد یوسف کاندهلوی، یکی دیگر از علمای دیوبند، هم عمل و هم یقین را رکن ایمان قرار داده، در تعریف آن آورده است: «هو التصدیق بکل ما أخبر به الرسول صلی الله علیه و سلم تصدیقا محضا بغیر مشاهدة ثقة به، و یقینا علیه مع إقرار اللسان، و عمل الجوارح».(6)

محمد طیب قاسمی، فرزند محمد قاسم نانوتوی مؤسس، دیدگاه های متفاوت علمای دیوبند در ماهیت ایمان و کم یا زیاد شدن آن را ناشی از اختلاف مبانی کلامی اشعری و ماتریدی در این خصوص می داند. زیرا اشعری نقص و زیادی ایمان را نمی پذیرد، برخلاف ماتریدی که آن را قبول دارد. اما در مجموع افزایش یا کاهش ایمان از نگاه قاسمی، به دو معنا می تواند باشد: کمی و کیفی؛ نقص و زیادی کمی به ارکان اصلی ایمان مربوط است که عبارت اند از: «ایمان به خدا، رسول، کتاب های آسمانی، فرشتگان، قضا و قدر، عالم آخرت و مبعوث شدن تمام مردم در روز قیامت». از نظر وی، بحث در نقص و زیادی اعمال قطعاً ناظر به اجزای اصلی فوق، یعنی افزایش و کاهش

ص: 231


1- . شبیر احمد عثمانی، فتح الملهم، ج1، ص416: «قلنا: لایبعد أن یعد العمل من الإیمان، لأنه مکمل له و متمم، کما یقال: الرأس و الیدان من الإنسان، و معلوم أنه یخرج عن کونه إنساناً بعدم الرأس، و لایخرج عنه بکونه مقطوع الید، ... فالتصدیق بالقلب من الإیمان کالرأس من وجود الإنسان؛ إذ ینعدم بعدمه، و بقیة الطاعات کالأطراف بعضها أعلی من بعض».
2- . عبدالغنی قاسمی، فکُّ القیود، ص18-20: «فقد ظهر عندنا من خلال هذه النصوص من کلام الشیخ السهارنفوری رحمه الله فی تعریفه للإیمان و من خلال شرحه للأحادیث أن الإیمان إعتقاد بالقلب و قول باللسان و عمل بالجوارح، فالأعمال الظاهرة و الباطنة داخلة فی مسمی الإیمان فی ذاته و حقیقته، و لایقولون إنها زائدة عن ذات الإیمان، و یقولون أن الإیمان یزید و ینقص یزید بالطاعة و ینقص بالمعصیة».
3- . انورشاه کشمیری، فیض الباری، ج1، ص142: «وقال المعتزلة: إن المعرفة الحقة الیقینیة شرط للإیمان کما مر، لأنه لا إیمان عندهم إلا بالاستدلال المفید للقطع. وعندنا یکفی له الجزم وإن حصل بالتقلید، والاستدلال غیر ضروری».
4- . عبدالحی لکهنوی، الرفع والتکمیل فی الجرح والتعدیل، ص36: «واهل السنة یقولون لا تکفی فی الایمان المعرفة بل لا بد من التصدیق الاختیاری مع الاقرار اللسانی وان الطاعات مفیدة والمعاصی مضرة مع الایمان توصل صاحبها الی دار الخسران».
5- . انورشاه کشمیری، فیض الباری، ج1، ص142: «المعرفة أقرب من العلم و لیست بإیمان، بل هی من مقدماته».
6- . نک.: محمد یوسف کاندهلوی، الاحادیث المنتخبة فی الصفات الستة للدعوة إلی الله، ص21.

کمی ایمان نیست؛ زیرا ماتریدی و اشعری هر دو معتقدند که اگر یکی از آن اجزا کم شود یا نقصی در آن به وجود بیاید، اصل ایمان از بین می رود، نه اینکه شخص مرتبهٔ ضعیف ایمان را داشته باشد. بنابراین، تنها نقص و زیادی کیفی ایمان باقی می ماند؛ به این معنا که پس از تکمیل اجزای ایمان ممکن است کیفیت آن، که بیشتر مربوط به تکالیف فرعی می شود، زیادت و نقصان پیدا کند. مبنای این زیادت و نقصان نیز به حسن و قبح اعمال مربوط می شود، زیرا حسن و قبح از مظاهر ایمان است و هرچه حسن اعمال زیاد باشد، باعث افزایش ایمان و یقین انسان می شود و برعکس اگر قبح اعمال غلبه یابد، طبعاً نقص ایمان و کاهش یقین را در پی خواهد داشت. بنابراین، اعتقاد ماتریدی به امکان زیادت و نقص در ایمان ناظر به کیفیت ایمان است، در حالی که انکار آن از سوی اشعری به کمیت ایمان مربوط می شود. پس اختلاف در جزئیت و عدم جزئیت اعمال و همین طور اختلاف در اینکه آیا ایمان قابل زیاده و نقصان است یا نه، بیشتر صوری و لفظی است؛(1)

ص: 232


1- . نک.: محمد طیب قاسمی، علماء دیوبند عقیدة و منهجا، ص221-222: «الماتریدیة و الأشعریة یجتمعان علی قاسم مشترک: الموقف الذی طرحناه یجعل الأشعریة والماتریدیة یجتمعان علی القاسم المشترک فی قضیة الحسن والقبح فی کل من الأصول والفروع. وذلک الشمول والتوافق والاتحاد والتوازن هو الذی یضعه علماء دیوبند نصب أعینهم فی شأن القضایا الکلامیة. وبذلک فیعود الخلاف بین الطائفتین نزاعاً لفظیا ولیس نزاعاً حقیقیاً. ومن الواضح أنه إذا وُجدَ موقفٌ للاتحاد والتقارب من خلال وضع الاعتبارات والنسب فی الذهن، فمن الطبیعی أن یوجدَ مثل هذا الموقف الاتحادی فی القضایا الأخری أیضاً؛ ولا سیما فی القضایا التی إنما یرجع فیها الخلاف إلی الخلاف فی قضیة الحسن والقبح فی الأعمال. وذلک إذا وضعنا هذه النسب والحیثیات فی الاعتبار. فمثلاً: إن الأشعریة یقولون بالنقص والزیادة فی الإیمان، والماتریدیة لا یقولون بذلک. وإذا أمعنّا النظر وجدنا أن أساس هذا الخلاف أیضاً إنما هو الخلاف فی حسن الأعمال وقبحها؛ لأنها هی مظاهر الإیمان، فإذا زادت ونقصت فلا بدّ أن یزید الإیمان وینقص. إذا زادت الأعمال الحسنة فإن الإیمان والیقین سیزیدان ویقویان، وإذا زادت الأعمال القبیحة وغلب القبحُ علی الحسن والخبثُ علی الصلاح، فلا بد أن ینقص الإیمان وأن تخف کیفیة الیقین. و کلنا یعلم أن الإیمان یتعلق بسبعة أمور عقائدیة أساسیة: الإیمان بالله، والإیمان بالرسول، والإیمان بالکتب، والإیمان بالملائکة، والإیمان بالقدر والإیمان بالیوم الآخر، والإیمان بالبعث بعد الموت. فإذا زاد الإیمان ونقص بالاعتبار العددی والمقداری وبالقیاس إلی أجزائه، فإن الإیمان یزید وینقص بکل تأکید. والأمور التی أشرنا إلیها إذا فَقَدَ أحدٌ الإیمانَ بأحد منها، فإنه یفقد أصلَ الإیمان. وکذلک إذا نقص إیمانُه بأحد منها فإنه یفقد أصلَ الإیمان فی هذه الصورة کذلک. وذلک أمر سیقول به الماتریدیة کالأشعریة. فکلتا الطائفتین تقولان بالنقص والزیادة، ولکن إحداهما تقول بالنقص والزیادة فی الکیفیة. وقد أشرنا إلی أن النقص والزیادة فی العدد والمقدار یؤدیان إلی فقدان الإیمان أصلاً؛ فلا یبقی هناک إلا النقص والزیادة فی الکیفیة، وذلک هو الأمر الذی یقول به الماتریدیة، أی إن کیفیة الإیمان تزید وتنقص، ولا یحدث نقص وزیادة فی الإیمان بالقیاس إلی الکمیة والعدد والمقدار. فکلا الفریقین یقولان بالنقص والزیادة فی الإیمان: فکلتاهما تعترفان بالنقص والزیادة فی الإیمان، فقالت إحداهما بکونهما متعلقین بالکمیة وأخراهما بکونهما متعلقین بالکیفیة. وقد رأیتَ أننا تناولنا النوعَ الأول من النقص والزیادة – وهما الواقعان فی الکمیة – بالتحلیل والدراسة؛ فأدّی إلی نشوء قضیةفقدان الإیمان. وذلک ما لا یقول به حتی الأشعریة أیضاً؛ فلا یسع الفریقین إلا أن یتفقا علی النقص والزیادة الحاصلین فی الکیفیة. وعلی ذلک فیعود هذا النزاع نزاعاً صوریاً لا یمس إلا العوارض والکیفیات الخارجیة، أما أصل الإیمان فیعود النقص والزیادة فی کیفیته أمراً متفقاً علیه».

به این بیان که قائلان به جزئیت منظورشان کمال ایمان است و قائلان به عدم جزئیت به اصل ایمان توجه دارند.(1) همچنین آنهایی که ایمان را قابل زیاده و نقصان می دانند به کمال ایمان توجه دارند و آنهایی که ایمان را قابل زیاده و نقصان نمی دانند منظورشان اصل ایمان است.(2)

با توجه به سخنان فوق به دست می آید که بیشتر علمای دیوبند نقش عمل را فقط در کمال ایمان دخیل می دانند نه در اصل آن؛ دیدگاهی که بیشتر علمای مسلمان آن را قبول دارد و بهانه ای نیز برای تکفیر دیگران به دست افراد نمی دهد. فقط کشمیری در یک دیدگاه بر دخالت داشتن عمل در اصل ایمان اصرار دارد و این رویکرد او بیشتر تحت تأثیر رویکرد سلفی گری افراطی است که به مرور زمان برای او به وجود آمده است و متأسفانه همین افکار نیز زمینه سوء استفاده و تکفیر مسلمانان به دست جریان های تندرو را فراهم کرده است که در ادامه توضیح آن خواهد آمد.

مراتب ایمان و کفر

به تناسب بحث از نقش عمل در ایمان و همین طور امکان افزایش یا نقصان ایمان، مراتب ایمان طرح می شود. زیرا قائلان به افزایش و نقصان ایمان به ذومراتب بودن آن معتقدند، به خلاف دیدگاه

ص: 233


1- . شبیر احمد عثمانی، فتح الملهم، ج1، ص418: «فعلم أن النزاع بین القائلین بجزئیة الأعمال من الإیمان و بین منکریها من أهل السنة والجماعة قریب من النزاع اللفظی، فأراد هؤلاء کمال الإیمان، و قالوا بجزئیة العمل للإیمان الکامل الذی به یحصل الدخول الأولی فی الجنة، أو الإیمان الأکمل الذی یصل به المؤمن درجة السابقین المقربین، و هؤلاء أرادوا نفس الإیمان الموقوف علیه النجاة من التخلید الدائم، بمعنی لولاه لامتنعت، و أنکروا الجزئیة، أو یقال: إن التصدیق و الأعمال عند الفریق الأول أجزاء عرفیة للإیمان، بحیث لایلزم من فوات بعض الأجزاء فوات الکل، کالید و الرجل و الرأس من الإنسان، علی ما أشار إلیه الغزالی، و عند الفریق الثانی: الأعمال لیست من أجزاء الإیمان، بل هی فروع نابتة من أصل الإیمان الذی هو التصدیق و الانقیاد القلبی، کما أشاره إلیه الشیخ ولی الله الدهلوی رحمه الله، فنسبة الإعمال إلی الإیمان عندنا لیست نسبة الجزء إلی الکل، بل نسبة الفرع إلی الأصل، أو نسبة البدن إلی الروح المدبر له، فالبدن الخالی عن الروح شبه لا شیء، و الروح الإنسانی المجرد عن البدن أیضاً قاصر عن بعض أعماله المطلوبة منه، و هکذا العمل من دون الإیمان لایعتد به أصلا عند الشارع، و الإیمان بدون العمل یعتبر به فی درجة ما، و هذا کله من قبیل اختلاف الأنظار، لا من اختلاف الثمرات، فالبیت واحد عندالکل، و الأبواب کثیرة یدخل السنی من أیها شاء».
2- . همان، ص421: «إن ما یدل علی أن الإیمان لایتفاوت مصروف إلی أصله، و ما یدل علی أنه یتفاوت مصروف إلی الکامل منه».

مقابل که حد وسطی برای ایمان نمی بینند. از نگاه بیشتر علمای دیوبند، ایمان مراتب طولی دارد؛ بالاترین مرتبهٔ ایمان شهادت به یگانگی خداوند و پایین ترین مرتبه ایمان اذیت نکردن دیگران است. یعنی به میزان التزام شخص به احکام و اخلاق اسلامی، ایمان او نیز قوی تر می شود و بر عکس هر قدر افراد به دستورهای دینی بی توجه باشند، نقصی در ایمان آنها به وجود آمده، به نزدیک شدن انسان به کفر می انجامد. در برابر ایمان، کفر نیز مراتبی دارد، که از انکار وجود خداوند و اصول و ضروریات دین، که باعث گرفتاری دائم در جهنم می شود، تا ارتکاب یکی از گناهان را در بر می گیرد. بنابراین، بر مرتکب کبیره نیز، از این جهت که مقدمات کفر یا مرتبه پایین آن را مرتکب شده، «کافر» اطلاق می شود. البته برخی دیوبندیان ایمان و کفر را امر بسیط می دانند.(1)

هرچند اطلاق کفر بر مرتکب کبیره، به معنای مصطلح و مطلق که باعث خروج شخص از دایره اسلام می شود، مراد نیست، بلکه انجام دادن گناهان کبیره مرتبه ای از کفر است نه تمام کفر. همچنان که در برخی روایات و همین طور در آیات قرآن، فسق نیز نوعی از کفر دانسته شده است.(2)

روشن است که هیچ کدام از آنها به کفر مصطلح اشاره ندارد.

ص: 234


1- . انورشاه کشمیری، فیض الباری، ج1، ص152-153: «والحاصل: أن الإیمان مُرکب من أمور أعلاها: لا إله إلا الله، وأدناها: إماطة الأذی عن الطریق. والحیاء شعبة منه، وإنما نبه علی کون الحیاء شعبةً من الإیمان، لکونه أمراً خُلُقیاً، ربما یذْهَلُ الذهن عن کونه من الإیمان، فدل علی أن الأخلاقَ الحسنة أیضاً منه، ... وعلی هذا فالأحوال عند السلف تکون ثلاثة: الإسلام الخالص، والکفرُ الخالص، والثالث: ما یشتمل علی صفات الإیمان والکفر، فإن الإیمانَ عندهم مُرکب، فیمکن أن یوجدَ فی المؤمن خصائلُ الکفر، وفی الکافر خصائلُ الإسلام، ولا یمکن هذا علی طورِنا، فإن الإیمان عندنا بسیط، فینحصر الأمرُ فی الحالین فقط. فریق فی الجنة وفریق فی السعیر».
2- . نک.: محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج25، ص80-84: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ کانَ عَلِی (ع) ... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ ینَزِّلَ الْأَمْرَ مَعَ الرُّوحِ وَ الْمَلَائِکةِ إِلَی کافِرٍ فَاسِق»؛ ج66، ص86-92: «کا، الکافی عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ آدَمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ مَیمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ أُنَاساً تَکلَّمُوا فِی هَذَا الْقُرْآنِ بِغَیرِ عِلْمٍ ... فَبَعَثَ الْأَنْبِیاءَ إِلَی قَوْمِهِمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْإِقْرَارِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَنْ آمَنَ مُخْلِصاً وَ مَاتَ عَلَی ذَلِک أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِذَلِک وَ ذَلِک أَنَّ اللَّهَ لَیسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ وَ ذَلِک أَنَّ اللَّهَ لَمْ یکنْ یعَذِّبُ عَبْداً حَتَّی یغَلِّظَ عَلَیهِ فِی الْقَتْلِ وَ الْمَعَاصِی الَّتِی أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَیهِ بِهَا النَّارَ لِمَنْ عَمِلَ بِهَا ... فَلَمَّا أَذِنَ اللَّهُ لِمُحَمَّدٍ ص فِی الْخُرُوجِ مِنْ مَکةَ إِلَی الْمَدِینَةِ بَنَی الْإِسْلَامَ عَلَی خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکاةِ وَ حِجِّ الْبَیتِ وَ صِیامِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أَنْزَلَ عَلَیهِ الْحُدُودَ وَ قِسْمَةَ الْفَرَائِضِ وَ أَخْبَرَهُ بِالْمَعَاصِی الَّتِی أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَیهَا وَ بِهَا النَّارُ لِمَنْ عَمِلَ بِهَا وَ أَنْزَلَ فِی بَیانِ الْقَاتِلِ وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً. وَ لَا یلْعَنُ اللَّهُ مُؤْمِناً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یجِدُونَ وَلِیا وَ لا نَصِیراً. وَ کیفَ یکونُ فِی الْمَشِیةِ وَ قَدْ أَلْحَقَ بِهِ حِینَ جَزَاهُ جَهَنَّمَ الْغَضَبَ وَ اللَّعْنَةَ وَ قَدْ بَینَ ذَلِک مَنِ الْمَلْعُونُونَ فِی کتَابِهِ وَ أَنْزَلَ فِی مَالِ الْیتِیمِ مَنْ أَکلَهُ ظُلْماً إِنَّ الَّذِینَ یأْکلُونَ أَمْوالَ الْیتامی ظُلْماً إِنَّما یأْکلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیصْلَوْنَ سَعِیراً وَ ذَلِک أَنَّ آکلَ مَالِ الْیتِیمِ یجِی ءُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ النَّارُ تَلْتَهِبُ فِی بَطْنِهِ حَتَّی یخْرُجَ لَهَبُ النَّارِ مِنْ فِیهِ یعْرِفُ أَهْلُ الْجَمْعِ أَنَّهُ آکلُ مَالِ الْیتِیمِ وَ أَنْزَلَ فِی الْکیلِ وَیلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ وَ لَمْ یجْعَلِ الْوَیلَ لِأَحَدٍ حَتَّی یسَمِّیهُ کافِراً قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَوَیلٌ لِلَّذِینَ کفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یوْمٍ عَظِیمٍ... وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَیسَ یمْتَرِی فِیهِ أَهْلُ الْعِلْمِ أَنَّهُ قَالَ لَا یزْنِی الزَّانِی حِینَ یزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یسْرِقُ السَّارِقُ حِینَ یسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِک خُلِعَ عَنْهُ الْإِیمَانُ کخَلْعِ الْقَمِیصِ؛ البته در آیات قرآن بیشتر موارد فسق مساوی با کفر قرار داده شده است که در آن موارد مراد از فسق آن معنای مصطلح نخواهد بود. چنان که علامه مجلسی در بحار، ج66، ص123، آورده است: فی عرف القرآن الفسق لازم للکفر و لم یطلق فیه الفاسق إلا علی الکافر کقوله تعالی أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کمَنْ کانَ فاسِقاً «1» فقابل بین الإیمان و الفسق فدل علی أن الفاسق لیس بمؤمن و قال إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ «2» فحصر الفاسق فی المنافق فجعله الله منافقا و جعله من أولیاء إبلیس حیث أطلق الفسق علیهما و أیضا إذا نظرت فی الآیات الکریمة و سبرتها لم تر الفاسق أطلق فیها إلا علی الکافر قال الراغب فسق فلان خرج من حد الشرع و ذلک من قولهم فسق الرطب إذا خرج عن قشره و هو أعم من الکفر و الفسق یقع بالقلیل من الذنوب و بالکثیر لکن تعورف فیما کان کثیرا و أکثر ما یقال الفاسق لمن التزم حکم الشرع و أقر به ثم أخل بجمیع أحکامه أو ببعضه و إذا قیل للکافر الأصلی فاسق فلأنه أخل بحکم ما ألزمه العقل و اقتضاه الفطرة قال عز و جل فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ «3». فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیهَا الْقَوْلُ «4». وَ أَکثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ «5» و أُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ «6». أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کمَنْ کانَ فاسِقاً لا یسْتَوُونَ و قال وَ مَنْ کفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ «7» و قال تعالی وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ «8». وَ الَّذِینَ کذَّبُوا بِآیاتِنا یمَسُّهُمُ الْعَذابُ بِما کانُوا یفْسُقُونَ «9». وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ «10». إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ «11». کذلِک حَقَّتْ کلِمَةُ رَبِّک عَلَی الَّذِینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا یؤْمِنُونَ انتهی «12».

محمد الیاس کاندهلوی، بنیان گذار جماعت تبلیغ دیوبندی، در بحث از مراتب ایمان و کفر، سه معنا برای ایمان ذکر کرده است و ذومراتب بودن را فقط در برخی معانی آن درست دانسته است:

ایمان دنیوی و ایمان اخروی، و به عبارتی حداقلی و حداکثری؛ به اعتقاد وی ایمانی که احکام دنیوی اسلام بر آن مترتب است، با شهادت به وحدانیت خداوند، اقرار به نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، اقامه نماز و پرداخت زکات محقق می شود (دخالت داشتن عمل در ایمان). اما ایمانی که به رستگاری آخرت می انجامد، درجات گوناگونی داشته، هر اعتقاد حق و عمل پسندیده و مورد رضایت شارع را در بر می گیرد. در مقابل ایمان به معنای اولی، کفر قرار می گیرد و راه وسطی وجود ندارد، اما در مقابل دومی گاهی نفاق قرار می گیرد و آن در صورتی است که عمل بدون تصدیق قلبی داشته باشد.(1)

ص: 235


1- . محمد الیاس کاندهلوی، التعلیق الصبیح، ج1، ص13، «کتاب الایمان»: «إعلم أن النبی صلی الله علیه و سلم لما کان مبعوثا الی الخلق بعثا عاما لیغلب دینه علی الأدیان کلها ... فحمله الإیمان علی ضربین: (احدهما) الایمان الذی یدور علیه احکام الدنیا – من عصمة الدماء و الاموال و ضبطه بأمور ظاهرة فی الإنقیاد و هو و قوله صلی الله علیه و سلم امرت ان اقاتل الناس حتی یشهدوا أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله و یقیموا الصلاة و یؤتوا الزکوة فإذا فعلوا ذلک عصموا دماءهم و أموالهم إلا بحق الإسلام و حسابهم علی الله ... (و ثانیهما) الإیمان الذی یدور علیه أحکام الآخرة من النجاة و الفوز بالدرجات و هو متأول لکل اعتقاد حق و عمل مرضی و ملکة فاضلة و هو یزید و ینقص ... و یسمی مقابل الإیمان الأول بالکفر و أما مقابل الإیمان الثانی فإن کان تفویتا للتصدیق و إنما یکون الإنقیاد بغلبة السیف فهو النفاق الأصلی و المنافق بهذه المعنی لا فرق بینه و بین الکافر فی الآخرة- بل المنافقون فی الدرک الأسفل من النار و إن کان مصدقا مفوتا لوظیفة الجوارح سمی فاسقا أو مفوتا لوظیفة الجنان فهو المنافق بنفاق آخر و قد سماه بعض السلف نفاق العمل».

ایمان به معنای اعتقاد و تصدیق قلبی و ایمان به معنای آرامش و اطمینان؛ اولی نیز به فطری و غیرفطری و استدلالی و شهودی تقسیم می شود. از دیدگاه ایشان، ایمان با تصدیق قلبی محقق می شود، به همین دلیل حقیقت ایمان قابل زیاده و نقصان نیست، بلکه آثار آن تفاوت می کند. یعنی در ایمان به معنای تصدیق، یا شخص قلباً ایمان دارد که مؤمن به شمار می آید یا ندارد؛ در این صورت اگر شخصی افزون بر نداشتن تصدیق قلبی، به اعمال ظاهری شرع نیز پای بند نباشد، حکم کافر را دارد، و اگر در ظاهر دستورهای اسلامی را انجام می دهد، در زمرهٔ منافقان قرار می گیرد. اما آنچه قابل زیاده و نقصان است، اطمینان و آرامش شخصی است؛ یعنی انسان مؤمن پس از تصدیق قلبی، اگر به دستورهای اسلامی بیشتر پای بند بود از آرامش بیشتری بهره مند است و گرنه دچار اضطراب خواهد بود.(1)

وی ایمان شهودی را ایمان حقیقی و ایمان استدلالی را تصدیق از ورای حجاب دانسته است. بر همین اساس، معتقد است ایمان فطری (ایمان حقیقی) که در عالم ذر گرفته شده، قابل زیاده و نقصان نیست، اما ایمان غیرفطری (ایمان استدلالی) که پس از قرار گرفتن در عالم ماده به دست می آید، قابل زیاده و نقصان است.(2)

بنابراین، ذومراتب بودن در نظر ایشان به ابعاد خاصی از ایمان مربوط می شود که عبارت است از: رستگاری در آخرت، اطمینان و آرامش شخصی و استدلال دینی. اما از نظر ظاهری، اعمال در اصل تحقق ایمان نقش دارد و اخلال در اعمال به منزلهٔ نفی ایمان تلقی می شود.

شبیر احمد عثمانی با بیان اقسام گوناگون دیگری برای ایمان و کفر، برای هر قسم لوازم خاصی برشمرده است: اعتقاد به قلب و شهادت به زبان و عمل به ارکان؛(3)

بدون شک کسی که این سه را

ص: 236


1- . همان، ص12-14: «(و للإیمان) معنیان آخران - (احداهما) تصدیق الجنان بما لابد من تصدیقه - و هو قوله صلی الله علیه و سلم فی جواب جبرائیل الإیمان أن تؤمن بالله و ملائکته الحدیث (والثانی) السکینة والبشاشة والحلاوة والطمأنینة التی تحصل للمقربین و هو قوله تعالی و أنزل السکینة فی قلوب المؤمنین»؛ نک.: انورشاه کشمیری، فیض الباری، ج1، ص153: «واعلم أن الإسلام حقیقتُهُ ما یعبر عنه، بأن نقول: اطمئنَ أنت منی وأنا مُطمئنٌ منک، لأنه کان من عاداتهم قبلَ الإسلام: سفک الدماء، وهَتْک الأعراض، ونهبُ الأموال، فلما نزلت الشریعةُ أرادات أن تُعینَ لفظاً بأزاء ذلک المفهوم، لیدل عند أول قرع السَّمْع علی الأمن، وهو لفظُ الإسلام، لیصیرَ الناسُ فی الأمن بعد الخوف، والاطمئنان بعد الفزع».
2- . محمد الیاس کاندهلوی، التعلیق الصبیح، ج1، ص14-15: «فمن قال بزیادة الإیمان و نقصانه فلعله اراد الإیمان بمعنی السکینة و الطمأنینة و من قال أن الإیمان لایزید و لاینقص فقد أراد الإیمان بمعنی التصدیق الذی یخرج به المرأ عن الکفر و النفاق و یشترک فیه جمیع المؤمنین أولهم و آخرهم - عوامهم و خواصهم صالحهم و فاسقهم».
3- . نک.: کفایت الله دهلوی، تعلیم الإسلام بر اساس فقه مذهب حنفی، ص36.

داشته باشد جایش در بهشت است. وی با استناد به گفتهٔ ابن تیمیه، شخصی را که دو مورد اول را داشته باشد اما مرتکب گناهان کبیره شود ناقص الایمان دانسته است. همچنین کسی که دو مورد اول را داشته باشد اما بدون اعمال به جوارح، باز هم مؤمن است. زیرا عمل جزء ایمان نیست، بلکه معیار ایمان تصدیق قلبی است. اگر کسی تصدیق قلبی داشته باشد اما بدون اقرار زبانی و عمل به ارکان، باز هم مؤمن به شمار می آید، به این شرط که یکی از ضروریات را انکار نکرده باشد.(1) کسی

ص: 237


1- . شبیر احمد عثمانی، فتح الملهم، ج1، ص406-411: «البحث الثالث عن الحکم الشرعی، والإسلام و للإیمان حکمان: أخروی و دنیوی، أما الأخروی فهو الإخراج من النار، و منع التخلید، إذ قال رسول الله: «یخرج من الناس من کان فی قلبه مثقال ذرة من إیمان» و قد اختلفوا فی أن هذا الحکم علی ماذا یترتب؟ و عبروا عنه بأن الإیمان ماذا هو؟ فمن قائل: إنه مجرد العقدا، و من قائل یقول: إنه عقد بالقلب و شهادة باللسان، و من قائل یزید ثالثاً، و هو العمل بالأرکان، و نحن نکشف الغطاء عنه و نقول: من جمع بین هذه الثلاثة فلا خلاف فی أن مستقره الجنة، و هذه درجة. والدرجة الثانیة: أن یوجد اثنان و بعض الثالث، و هو القول والعقد و بعض الأعمال، و لکن ارتکب صاحبه کبیرة أو بعض الکبائر، فعند هذا قالت المعتزلة: خرج بهذا عن الإیمان، و لم یدخل فی الکفر، بل اسمه فاسق، و هو علی منزلة بین المنزلتین، و هو مخلد فی النار، و قالت الخوارج: إنه خرج من الإیمان، و دخل فی الکفر، فصار مخلداً فی النار کسائر الکفار. قال الحافظ ابن تیمیة: «مما ینبغی أن یعرف أن القول الذی لم یوافق الخوارج والمعتزلة علیه أحد من أهل السنة هو القول بتخلید أهل الکبائر فی النار، فإن هذا القول من البدع المشهورة، و قد اتفق الصحابة والتابعون لهم بإحسان و سائر أئمة المسلمین علی أنه لایخلد فی النار أحد ممن فی قلبه مثقال ذرة من إیمان، واتفقوا أیضاً علی أن نبینا یشفع فیمن یأذن الله له بالشفاعة فیه من أهل الکبائر من أمته، کما یأتی فی ذکر الشفاعة إن شاءالله تعالی. و من بدع الخوارج الخارجة تکفیرهم للمسلم بالذنب، و سلب المعتزلة له اسم الإیمان، فهو عندهم لیس بمسلم و لا کافر، کما تقدم، و کل هذه بدع قبیحة مخالفة للصحابة والتابعین و لأئمة السلف من أهل السنة والجماعة. والحق ما عند أهل الحق أنه مؤمن ناقص الإیمان، فهو مؤمن بإیمانه، فاسق بکبیرته، فلایعطی الإسم المطلق من الإیمان، و لایسلب مطلق الإسم». الدرجة الثانیة: أن یوجد التصدیق بالقلب، والشهادة باللسان، دون الأعمال بالجوارح. العمل جزء من الإیمان أم لا؟ و قد اختلفوا فی حکمه، فقال أبوطالب المکی: «العمل بالجوارح من الإیمان، و لایتم دونه» و ادعی الإجماع فیه، و استدل بأدلة تشعر بنقیض غرضه ... و استدل العلامة العینی علی عدم دخول الأعمال فی نفس الإیمان بأمور: منها: أن الخطاب الذی توجه علینا بلفظ «آمنوا بالله» إنما هو بلسان العرب، و لم تکن العرب تعرف من لفظ الإیمان فیه إلا التصدیق، والنقل عن التصدیق لم یثبت فیه؛ ... الثانی: الآیات الدالة علی أن محل الإیمان هو القلب ... (سوره مجادله (58)، آیه 22؛ سوره مائده (5)، آیه 41) ... الوجه الثالث: أن الکفر ضد الإیمان، و لهذا استعمل فی مقابلته: ... (سوره بقره (2)، آیه 256) والکفر هو التکذیب والجحود، و هما یکونان بالقلب، فکذا ما یضادهما، إذ لاتضاد عند تغایر المحلین، فثبت أن الإیمان فعل القلب، و أنه عبارة عن التصدیق، لأن ضد التکذیب التصدیق ... الدرجة الرابعة: أن یوجد التصدیق بالقلب قبل أن ینطق باللسان، أو یشتغل بالأعمال، و مات، فهل یقول: مات مؤمنا بینه و بین الله تعالی؟ و هذا مما اختلف فیه: قالب بعضهم: الإقرار باللسان شرط الإیمان فی حق إجراء الأحکام فقط، ... ! "و قال بعضهم: هو رکن الإیمان، لکنه لیس بأصلی له، کالتصدیق، بل هو رکن زائد، و لهذا یسقط حالة الإکراه و العجز ... قال الغزالی: «الدرجة الخامسة: أن یصدق بالقلب، و یسلم، و یساعده من العمر مهلة النطق بکلمتی الشهادة، و علم وجوبها، و لکنه لم ینطق بها، (و لم یجحد بها) فیحتمل أن یجعل امتناعه عن النطق کامتناعه عن الصلاة، و نقول: هو مؤمن غیر مخلد فی النار، والإیمان هو التصدیق المحض، واللسان ترجمان الإیمان، فلابد أن یکون الإیمان موجوداً بتمامه قبل اللسان، حتی یترجمه اللسان، و هذا هو الأظهر؛ ... و أما العلم والمعرفة والاستیقان مع الجحود والکتمان: فلیس من الإیمان فی شیئ ... ولیعلم أنهم اختلفوا فی التصدیق القائم بالقلب، الذی هو جزء مفهوم الإیمان علی قول، أو تمامه علی قول آخر، أهو من باب العلوم والمعارف أو من باب الکلام النفسی؟ فقیل بالأول، و هو مدفوع أولا بالقطع بکفر کثیر من أهل الکتاب مع علمهم حقیقة رسالته و ما جاء به، کما أخبر عنهم سبحانه ... (سوره بقره (2)، آیه 146) و ثانیاً: الإیمان مکلف به، والتکلیف إنما یقع بالأفعال الختیارة، والعلم مما یثبت بلا اختیار، ...

هم که اهل انکار قلبی و اقرار زبانی باشد در دنیا حکم مسلمان را دارد ولی در آخرت جزء کفار قرار می گیرد.(1)

بر همین اساس، از دیدگاه وی، کفر نیز همانند ایمان، چند نوع است: کفر انکار، اگر تکذیب قلبی و زبانی باشد؛ کفر جحود، در جایی که فقط تکذیب زبانی داشته باشد، ولی معرفت و یقین قلبی به ایمان دارد؛ کفر عناد، در موردی که با وجود تصدیق قلبی و اقرار زبانی از روی عناد تکذیب کند؛ و کفر نفاق، در جایی که فقط قلباً تکذیب کند ولی در زبان و عمل پای بندی داشته باشد.(2)

البته ایشان احکام انواع کفر را بیان نداشته است، ولی روشن است که با توجه به انواع ایمان، برخی از انواع کفر در ظاهر حکم اسلام بر آنها مترتب می شود، مثل صورت اخیر که در زمره فاسقان قرار می گیرد. زیرا از نظر ایشان فرق است بین ایمان و کفر و ایمان و اسلام؛ اسلام شهادت به یگانگی خدا و تصدیق ظاهری رسول خداوند است و با چنین اقراری شخص در پناه اسلام قرار گرفته، احکام دنیوی اسلام بر او مترتب می شود، هرچند گناهان کبیره را مرتکب شود. ولی ایمان هدایت معنوی و بُعد قلبی اسلام است که در قالب عمل تجلی می یابد و در درجهٔ بالاتر از اسلام

ص: 238


1- . همان، ص415: «الدرجة السادسة: أن یقول بلسانه: «لا إله إلا الله محمد رسول الله» و لکن لم یصدق بقلبه، فلانشک فی أن هذا فی حکم الآخرة: من الکفار، و أنه مخلد فی النار، و لانشک فی أنه فی حکم الدنیا الذی یتعلق بالأئمة والولاة: من المسلمین، لأن قلبه لایطلع علیه، و علینا أن نظن به أنه ما قاله بلسانه إلا و هو منطو علیه فی قلبه ...
2- . همان، ص412: «و علی هذا فالکفر أنواع، کفر إنکار، و کفر جحود، و کفر عناد، و کفر نفاق، یعنی: إن کان التکذیب- أی: عدم التسلیم بالقلب و باللسان جمیعاً، فهو الأول، و إن کان باللسان فقط مع حصول المعرفة والاستیقان بالقلب، فهو الثانی، و إن کان مع حصول المعرفة و الإقرار باللسان لمحض العناد، فهو الثالث، و إن کان بالقلب فقط مع التسلیم و الإنقیاد باللسان فهو الرابع».

قرار دارد.(1)

به بیان دیگر، اسلام با لسان و جوارح است و ایمان در قلب؛ ایمان مثل روح است و اسلام بدن آن؛ ایمان حقیقت دین است و اسلام صورت آن؛ ایمان اصل است و اسلام فرع آن.(2)

بنابراین، بسیاری از اموری که باعث نقص در ایمان شخص می شود، ضرری به اسلام او نمی زند، بلکه در دنیا چنین شخصی به عنوان یک مسلمان احترام دارد. زیرا همین که شخص کلمه توحید را بر زبان جاری کند حکم اسلام بر او جاری می شود. همچنین به گفتهٔ برخی علمای دیوبند، اگر افزون بر ادای شهادتین، در جماعت مسلمانان نیز حاضر شود و از ذبیحه مسلمانان بخورد یا سایر رفتارهای شرعی خاص مسلمانان را انجام دهد، اینها تماماً شواهد مسلمان بودن شخص به شمار می آید و جان و مال و ناموس او در امان خواهد بود.(3)

بنابراین، تا زمانی که کسی به وحدانیت خداوند، رسالت پیامبران، کتاب های آسمانی، فرشتگان، تقدیر، روز قیامت و زندگی پس از مرگ ایمان داشته باشد، مسلمان خواهد بود و فقط با انکار یکی از اینها کافر می شود.(4) چنان که از نگاه شیعه نیز رابطهٔ آن دو عموم و خصوص مطلق بیان شده است، به این بیان که هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست.(5)

در مجموع، از نگاه بسیاری از علمای بزرگ دیوبندی، کفر به معنای مصطلح در مقابل اسلام قرار می گیرد نه در برابر ایمان، و دامنهٔ ایمان نیز بسیار وسیع است و حتی شامل حالتی که شخص فقط اقرار زبانی دارد نیز می شود، هرچند التزام عملی و تصدیق قلبی نداشته باشد. تنها در بیانی از

ص: 239


1- . نک.: همان، ص500.
2- . همان، ص405- 406: قوله تعالی: )قالت الأعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لکن قولا أسلمنا و لما یدخل الإیمان فی قلوبکم( (سوره حجرات (49)، آیه 14): فنفی الإیمان عن قلوبکم، و هو التصدیق والطمأنینة، أو استحکام التصدیق و رسوخه، و أثبت الإسلام أی: الإستسلام ظاهراً باللسان والجوارح، و هذا کما فی الحدیث المرفوع عند أحمد: «الإسلام علانیة، و الإیمان فی القلب» ... و قال الحافظ ابن رجب: «إذا أفرد کل من الإیمان والإسلام بالذکر، فلا فرق بینهما حینئذ، و إن قرن بین الإسمین کان بینهما فرق، والتحقیق فی الفرق بینهما: أن الإیمان هو تصدیق القلب و إقراره و معرفته، والإسلام هو الإستسلام لله، والخضوع والإنقیاد له، و ذلک یکون بالعمل، و هو الدین،... قلت: و حینئذ فالإیمان کالروح، والإسلام بدنه، أو الإیمان هی الحقیقة، والإسلام صورتها، أوالإیمان هو الأصل والإسلام فرعه».
3- . اشرف علی تهانوی، إعلاء السنن، ج12، ص646-648: «واعلم أن الإسلام یکون باالفعل أیضاً کالصلاة بجماعة، أو الإقرار بها، أو الأذان فی بعض المساجد أو الحج، و شهود المناسک، لا الصلاة وحده و مجرد الإحرام».
4- . کفایت الله دهلوی، تعلیم الإسلام، ص43.
5- . محمد بن نعمان مفید، أوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، ص48: «واتفقت الإمامیة علی أن الإسلام غیر الإیمان و أن کل مؤمن فهو مسلم و لیس کل مسلم مؤمنا».

کشمیری و الیاس کاندهلوی عمل نیز در اصل ایمان نقش دارد که مطابق آن دامنهٔ ایمان محدود می شود و نقص در اصل ایمان ضرر می رساند. اما باز هم دقیقاً آنها نمی گویند که چنین شخصی خارج از دایرهٔ اسلام است، بلکه بیشتر بر نفی ایمان تأکید دارند و احتمالاً با توجه به توضیحات تهانوی و دیگران باعث خروج فرد از اسلام نمی شود.

مخالفت قاطع علمای دیوبند با تکفیر اهل قبله

بر مبنای رویکرد علمای دیوبند درباره ماهیت، ارکان و مراتب ایمان و کفر، با وجود اصرار برخی از آنها بر توسعهٔ دامنهٔ بدع و شرک، قریب به اتفاق دیوبندیان در صدور حکم شرک و کفر در خصوص مسلمانان سعی دارند راه اعتدال و وسط را در پیش بگیرند و حداکثر احتیاط را اعمال کنند. به گفتهٔ برخی دیوبندیان، بزرگان دیوبندیه در تکفیر مسلمانان از زیاده روی جریان هایی همانند بریلویه و مسلک اهل حدیث پرهیز می کنند؛(1)

حال آنکه بریلویان در موارد گوناگون به صراحت آنها را تکفیر کرده اند، تا جایی که گفته اند: «هر کسی در کافر بودن دیوبندیان شک کند، کافر است»،(2)

اما بزرگان دیوبندیه از صدور حکم تکفیر آنها خودداری ورزیده اند. برخی دیوبندیان ضمن تأکید بر ضرورت بازگشت مسلمانان به دو معیار اصلی قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، هر گونه رفتار خشونت آمیز حتی در قبال کفار را پیش از دعوت آنها به اسلام، مخالف آموزه های دین اسلام می دانند. طبق این دیدگاه، کشتار هر کسی که شهادتین را بر زبان جاری می کند، با هر نگرشی که داشته باشد، حرام است و قاتل باید مجازات شود. زیرا اسلام که قطع یک درخت در میدان جنگ را اجازه نداده است، چگونه کشتن مسلمان را مجاز می داند. بنابراین، رویارویی مسلمانان با یکدیگر از ترفندهای دشمنان اسلام است و ربطی به اسلام ندارد.(3)

ص: 240


1- . نک.: خالد محمود، مطالعه بریلویت (اردو)، ج3، ص457: «اکابر علمائی دیوبند دین می غلو اور انتهاپسندی کی بجائی راه اعتدال کی قائل اور عامة المسلمین کی تکفیر سی اجتناب و احتیاط لازم سمجهتی هی، چنانچه وه غالی بریلوی مسلک اور غال اهل حدیث مسلک کی بین بین رهتی هی».
2- . نک.: همان، ج4، ص376-377: «مولانا احمد رضا خان نی دیوبندیون کی باری می یه بهی لکها: «من شک فی کفره و عذابه فقد کفر». جواس کی کفر اور عذاب می شک کری وه بهی کافر هی».
3- . أشرف شعبان أبو أحمد، «فَ-رِّقْ... تَسُ-دْ»، الداعی، س30، ش8، 1427: «علی الرغم من أن أمتنا الإسلامیة تتمتع بموروث فکری عظیم، من قرآن وسنة وتاریخ لسلف صالح غیر معالم الحیاة آنذاک، واستطاع أن یقود العالم لحقبة من الزمن خالدة، کلها تدعو إلی الوحدة وتنهی عن التنازع، وإلی التفاهم والتحاور والبحث عن سبل السلام قبل إعلان الحرب، کما أنها تحرم تحریمًا قاطعًا أن یقتل مسلم مسلمًا آخر نطق بالشهادتین، أیا کانت الأسباب، وحرم القرآن نصًا وبالحرف الاعتداء علی دور العبادة، أو التعرض لکبار السن والنساء والأطفال، بل حتی قطع شجرة فی الصحراء قد یستظل بها مسافر».

محمد قاسم نانوتوی، به انتقاد از کسانی می پردازد که دیگران را به اندک بهانه ای تکفیر می کنند. به اعتقاد او، نمی توان دیگران را به صرف اینکه برخی گناهان را انجام می دهند تکفیر کرد، بلکه لازم است در یافتن مصادیق کفر تحقیق لازم را انجام داد تا مرتکبان آن اعمالی که واقعاً از نظر اسلام باعث کفر است تکفیر شوند.(1)

وی در موردی پرهیز از تکفیر مسلمانان را به مصلحت اسلام و تمامی مسلمانان می داند و می گوید: «در زمان ما که کفّار بر مسلمانان غلبه دارند، وقت آن نیست که با تفرقه انداختن میان مسلمانان باعث تضعیف بیشتر شویم».(2) محمد یعقوب نانوتوی نیز به حسن ظن در قبال مسلمانان سفارش می کند و اینکه نمی توان شخص مسلمان را کافر دانست، بلکه اگر نقصی در اعمال و گفتار مسلمانی دیده شود فقط ایمان او آسیب می بیند، اما خروج از اسلام محقق نمی شود.(3) چنان که از شاه اسماعیل دهلوی (شخصیت مورد احترام دیوبندیه و نویسنده کتاب تقویة الایمان) نیز پرسیده اند که، اگر چنانچه برخی افعال شرک آمیزی که در رساله تقویة الایمان آمده است، مثل نذر برای غیرخداوند، بوسیدن قبر و پارچه انداختن بر آن و سوگند خوردن به نام غیرخداوند و امثال آنها از کسی صادر شود، آیا می توان فقط به دلیل انجام

ص: 241


1- . نک.: محمد اقبال قرشی، معارف الاکابر، ص256-257: «قابل تکفیر کون؟ ... مولوی صاحب نی فرمایا که تکفیر کا اراده میرا پهلی بهی نه تها - مگر اتنا اراده تها که آپ کی موافق لکه دون گا-مگر اس وقت الحمدلله نماز کی برکت سی مجه پر ایک حقیقت منکشف هوئی، وه یه کیه یه شخص تمها را عزیز هی اوراتنی مدت هی تمهاری ساته بهی هی - ... حاشیه حضرت حکیم الأمة: پس قابل تکفیر الخ، اقوال اس بناء پر هنین که تمها را اثر ساتهی پر نه هوا بلکه ای بناء پرکه اتی بری خادم الإسلام کی تکفیر کی جوبروئی حدیث موجب تکفیر هی - پس حدیث کی جو معنی بهی هی اس بناء پر قالبیت بهی هی تکفیر کی- (شریف الدرایات حواشی امیرالروایات)».
2- . نک.: خالد محمود، مطالعه بریلویت، ج3، ص457: «مولانا قاسم نانوتوی نی ایک مقام پرکها "فی زماننا کفار کاغلبه هی وقت نهی هی که مسلمانون می تفریق کو هوادی جائی جس سی ان کا کلمه متفرق هو کو مزید ضعف پیدا هو، بلکه تورنی کی بجائی جورنی کی فکر کی جائی"».
3- . محمد یعقوب نانوتوی، ذم النسیان، ص321، به نقل از: محمد اقبال قرشی، معارف الاکابر، ص380-381: «مسلمان کافرنهین هوسکتا فرمایا: حضرت مولانا محمد یعقوب صاحب کی بات یاد آئی- مولانا فرماتی تهی که جو مسلمان هوگیاوه کافر بهی نهی هوسکتا - اوریه جو بعضی مسلمان آریه و غیره هوجاتی هی وه حقیقت می مسلمان هی نه تهی ان کو ایمان نصیب هی نهی هوا- اور یه کوئی تعجب کی بات نهی که ایک شخص ظاهر می اپنی کو مسلمان کهتا هو اور اس کی دل می ایمان نه هو- کیونکه زبانی دعوی سی دل می ایمان کا هونا لازم نهی تو ممکن هی که ایک مدعی اسلام عندالله مسلمان نه هو بلکه می ترقی کر کی کهتا هو که جولوگ مرتد هوتی هی وه عندالناس بهی مسلمان نهی تهی اور هم لوگون کا ان کو مسلمان سمجهنا محض حسن ظن پر مبنی تها که نیک گمان که وجه سی هم نی ان کی حالت می غور نهی کیا اور اگر دعوی اسلام کی حالت می او کی اقوال و افعال کو غور سی دیکها جاتا توهم کو بهی معلوم هوجاتا که ان کو ایمان نصیب نهی هوا-».

این گونه کارها، آن شخص را کافر و جان و مال او را مباح دانست؟ او در پاسخ گفته است، تکفیر شخص فقط به دلیل انجام دادن این کارها جایز نیست، زیرا ایمان و کفر شعبه های زیادی دارد و یکی از شعبه های ایمان حسن خلق است، ولی کافر نیز می تواند حسن خلق داشته باشد، در حالی که نمی توان کافر را فقط با داشتن این صفت مؤمن دانست. پس در مورد مؤمن نیز نمی توان او را به دلیل قسم خوردن به نام غیرخداوند یا انجام برخی کارهای دیگر کافر دانست؛ زیرا ممکن است شعبه های زیادی از ایمان در وجود او جمع باشد که به خاطر آنها محبوب و مقرب درگاه الاهی باشد.(1) این سخن شاه اسماعیل می تواند بسیاری از بهانه های گروه های تکفیری را در تکفیر دیگران خنثا کند؛ زیرا آنچه در کتاب تقویة الایمان به عنوان مصادیق شرک و بدعت مطرح شده، دقیقاً همان مسائلی است که در کتاب التوحید ابن عبدالوهاب آمده است و مبنای تکفیر گروه های تندرو قرار گرفته است. در حالی که شاه اسماعیل به صراحت تلازم میان ارتکاب آن مسائل با کفر انجام دهنده را نفی و انکار می کند.

رشید احمد گنگوهی ضمن تأیید سخنان شاه اسماعیل گفته است، بسیاری از کارهای به ظاهر شرک آمیز تأویل پذیر است. بنابراین، در صدور حکم تکفیر و شرک باید دقت و احتیاط کرد.(2)

اشرف علی تهانوی در پاسخ به این پرسش که «بریلویه دیوبندی ها را تکفیر می کنند، آیا شما نیز آنها را کافر می دانید؟»، گفته است ما نمی توانیم دیگران را به صرف آنکه ما را کافر می دانند تکفیر کنیم، زیرا:

ص: 242


1- . نک.: رشید احمد گنگوهی، فتاوی رشیدیه، ص221-223؛ سؤال و جواب به فارسی در کتاب نقل شده است: «شاه اسمعیل شهید کی فتوی پررائی (سؤال) در صورتی که بعض افعال شرکیه که در رساله تقویة الإیمان محرر شده مثل نذر لغیرالله یعنی توشه و غیره و بوسه دادن قبر و غلاف انداختن بدان و سوگند به نام غیرالله و مثل آنها از زید صادر شد پس زید را کافر گفتن و خود و مال او را مباح دانستن و دیگر معامله کفار با او نمودن جائز است یا نه (جواب) زید را کافر محض دانستن و با او معامله کفار به مجرد صدور آنچه در سؤال محرر است جائز نیست و هر که با او معامله کفار به مجرد صدور افعال مذکوره نماید گنهکار می شود».
2- . همان، ص223: «جواب مولانا محمد اسمعیل صاحب کانهایت صحیح هی که افعال شرکیه بعض ایسی هی که شرک محض هی اور بعض ایسی هی که لوگ ان کو کرتی هی اور تأویل هوسکتی هی پس پهلی قسم جیسا سجد بت کو کرناز ناردالنا ان امور سی مشرک هو جاتا هی اور دوسری قسم کی افعال سی کبیره گناه هوتا هی- خروج عن الاسلام نهی هوتا کیونکه بعض شرک اصل شرک هی اور بعض کم که شرک دون شرک کهتی هی تو دوسری درجه کی شرک حقیقة شرک نهی مثلا قسم بغیرالله کو شرک فرمایا اور ریا کو شرک فرمایا اور تسمیه بغیرالله کو شرک فرمایا چونکه یه افعال صورة شرک هی ان کو شرک فرمادیا هی ان کی کر نی سی مشرک حقیقی نهی هوتا».

تکفیر مسلمانان از دو حال خارج نیست، یا به حق است یا برخلاف حق، اگر کسی را که احتمال کافر بودنش وجود دارد، کافر ندانیم ولی در حقیقت او کافر باشد، گناهی نکرده ایم. اما بدترین گناه آن است که ما افرادی را تکفیر کنیم در حالی که آنها در حقیقت کافر نیستند. ... زیرا با صرف شبهه کسی از ملت اسلام خارج نمی شود و ما عقاید آنها را توجیه و تأویل می کنیم، هرچند تأویلات دور از ذهن باشد، مگر آنکه همانند قادیانیه کفر آنها به اثبات برسد.(1)

او در موردی تأکید دارد که در صدور حکم تکفیر و حتی تفسیق شخص مسلمانان باید نهایت دقت و احتیاط صورت گیرد و تا وقتی توجیه درستی برای کار خطای مسلمان یافت می شود، نباید آن را به غیر آن، که باعث تجویز تکفیر او می شود، حمل کرد.(2)

خلیل احمد سهارنپوری صورت های گوناگونی برای صدور حکم تکفیر مسلمانان بیان کرده است که طبق برخی صورت ها نه تنها تکفیر دیگران جایز نیست، بلکه اگر صدور چنین حکمی بدون هیچ توجیه و دلیلی انجام شود باعث خروج حکم کننده از اسلام می شود. او مباح دانستن جان و مال و ناموس مسلمانان را به سه صورت تقسیم کرده است: یا به غیر حق و بدون هیچ گونه تأویلی انجام می گیرد، چنین حکمی باعث کفر حکم کننده و خروج او از اسلام می شود؛ یا با تأویل غیرصحیح است که باعث فسق او خواهد شد؛ یا به حق انجام می گیرد. چنین تکفیری لازم و واجب است. او در نهایت می نویسد:

از نظر ما فقط تکفیر کسانی از اهل قبله جایز است که ثابت شود یکی از احکام ضروری دین را انکار کرده اند، بنابراین، کافر بودن سلف حتی خوارج، و همچنین وهابیت در عصر جدید ثابت نیست، بلکه سلف را بیشتر می توان بدعت گذار دانست نه کافر، و خوارج با تأویل، هرچند اشتباه و نادرست، بر امام خود خروج کردند، از این رو از باغیان به حساب می آیند نه کفار و همین طور است وهابیت.(3)

ص: 243


1- . رحمت الله ندوی، اشرف علی التهانوی حکیم الأمة، ص150-152.
2- . نک.: اشرف علی تهانوی، اصلاح انقلاب امت، ج2، ص228-231؛ «إذا کان فی المسئلة وجوه یوجب التکفیر و وجه واحد یمنعه فعلی المفتی رأی یجب علیه أن یمیل إلی الوجه الذی یمنع التکفیر تحسّنا للظن بالمسلم زاد فی البزازیة إلا إذا صرّح بإرادة موجب الکفر فلاینفعه التأویل والذی تحرّز أنه لایفتی بکفر مسلم أمکن محمل کلامه علی محمل حسن أو کان فی کفره اختلاف ولو روایة ضعیفة»؛ محمد شفیع عثمانی، مجالس حکیم الأمت، ص130.
3- . خلیل احمد سهارنپوری، المهند، ص45: «السؤال الثانی عشر: قد کان محمد بن عبد الوهاب النجدی یستحلّ دماءالمسلمین و أموالَهم و أعراضهم، و کان ینسب الناس کلَّهم إلی الشرک و یسبُّ السلف، فکیف ترون ذلک؟ و هل یجوز تکفیر السلف و المسلمین و أهل القبلة أم کیف مشربکم؟ الجواب: الحکم عندنا فیهم ما قال صاحبُ الدرالمختار (4-262 ایج ایم سعید): "و خوارج و هم قوم لهم منعة خرجوا علیه بتأویل یرون أنه علی باطل کفر أو معصیة توجب قتاله بتأویلهم، یستحلون دمائنا و أموالنا و یسبون نسائنا" إلی أن قال: "و حکمهم حکم البغاة" ثم قال: "و إنما لم نکفرهم لکونه عن تأویل و إن کان باطلاً" و قال الشامی فی حاشیته: "کما وقع فی زماننا فی أتباع عبد الوهاب الذین خرجوا من نجد و تغلبوا علی الحرمین و کانوا ینتحلون مذهب الحنابلة لکنهم اعتقدوا أنهم هم المسلمون و أن من خالف اعتقادهم مشرکون و استباحوا بذلک قتلَ أهل السنة و قتلَ علمائهم حتی کسر الله شوکتهم" ثم أقول: لیس هو و لا أحد من أتباعه و شیعته من مشایخنا فی سلسلة من سلاسل العلم من الفقه و الحدیث و التفسیر و التصوف و أما استحلال دماء المسلمین و أموالهم و أعراضِهم: فإما أن یکون بغیر حق أو بحق فإن کان بغیر حق: فإما أن یکون من غیر تأویل: فکفر و خروج عن الإسلام و إن کان بتأویل لا یسوغ فی الشرع: ففسق. و أما إن کان بحق: فجائز بل واجب. و أما تکفیر السلف من المسلمین فحاشا أن نکفر أحداً منهم، بل هو عندنا رفض و ابتداع فی الدین و تکفیر أهل القبلة من المبتدعین: فلا نکفرهم ما لم ینکروا حکماً ضروریاً من ضروریات الدین، فإذا ثبت إنکار أمر ضروری من الدین نکفرهم و نحتاط فیه، و هذا دأبنا و دأب مشایخنا رحمهم الله تعالی».

محمد زکریا کاندهلوی درباره حکم تفکیر خوارج و برخی دیگر از مسلمانان که از آنها به «اهل بدعت» تعبیر می کند، دیدگاه های علمای اهل سنت را نقل کرده، در نهایت حکم تکفیر مسلمانان را صحیح نمی داند. او با استناد به گفتهٔ ابن عابدین، می نویسد: «نزد جمهور فقها و محدثان خوارج حکم باغیان را دارد؛ برخی محدثان آنها را کافر دانسته اند ولی ابن منذر ادعای اجماع کرده است بر اینکه هیچ کسی با نظریه اهل حدیث موافق نیست». سپس می افزاید: «برخی فقها هیچ کسی را تکفیر نمی کنند و برخی نیز فقط اهل بدعتی را که بدعت آنها مخالف دلیل قطعی باشد، تکفیر کرده اند». سپس می افزاید:

البته برخی از اهل سنت بسیاری از مسلمانان را تکفیر می کنند، ولی به گفته ابن منذر که از اقوال فقها بیش از دیگران اطلاع دارد، هیچ یک از فقهای مجتهد دیدگاه آنها را تأیید نمی کنند و اظهار نظر غیر آنها نیز اعتباری ندارد. بلی ابن منذر در کتاب المسایرة گفته است کسی که با اصول و ضروریات دین مخالف باشد، همانند قول به قدم عالم و نفی حشر اجساد، نفی علم به جزئیات، به اتفاق علما کافر است، اما کسی که منکر مبادی صفات باشد و به خلق قرآن اعتقاد داشته باشد، در کفر او اختلاف است.(1)

ص: 244


1- . محمد زکریا کاندهلوی، اوجز المسالک الی موطأ مالک، ج16، ص34-35: «قال ابن عابدین: حکم الخوارج عند جمهور الفقهاء و المحدثین حکم البغاة، و ذهب بعض المحدثین إلی کفرهم، قال ابن المنذر: لا أعلم أحداً وافق أهل الحدیث علی تکفیرهم، و هذا یقتضی نقل إجماع الفقهاء، و قد ذکر فی «المحیط» أن بعض الفقهاء لایکفر أحداً من أهل البدع، و بعضهم یکفّر من خالف منهم ببدعته دلیلا قطعیا، و نسبه إلی أکثر أهل السنة، و النقل الأول أثبت. نعم یقع فی کلام أهل مذهب تکفیر کثیر، لکن لیس من کلام الفقهاء الذین هم المجتهدون ما ذکرنا, و ابن المنذر أعرف بنقل مذاهب المجتهدین، لکن صرح فی کتابه «المسایرة» بالإتفاق علی تکفیر المخالف فیما کان من أصول الدین و ضروریاته، کالقول بقدم العالم و نفی حشر الأجساد، و نفی العمل بالجزئیات، و أن الخلاف فی غیره کنفی مبادئ الصفات و القول بخلق القرآن».

کاندهلوی در جایی دیگر، ضمن مخالفت صریح با تکفیر اهل قبله، نوشته است: «اطلاق کفر بر فرد مسلمان از دو حال خارج نیست، یا آن شخص واقعاً کافر است، در این صورت گوینده راست گفته است، یا در واقع کافر نیست، در این صورت گوینده گناه کرده است».(1)

برخی دیگر، اختلافات مسلمانان را به دو دسته تقسیم کرده اند: اختلافات اعتقادی و اختلاف در فروعات دینی و مسائل سیاسی؛ اختلاف اولی سوزنده است که باعث به وجود آمدن بدعت و شرک و تکفیر می شود. اما اختلاف دومی سازنده است و مطابق با فطرت انسانی و باعث جلب رحمت الاهی است که به هیچ وجه مجوز تکفیر مخالفان فکری نمی شود.(2) در این تقسیم بندی اختلاف فرقه های مذهبی، همانند شیعه و معتزله، یا احزاب و جریان های سیاسی دیگر در گذشته و حال، از مصادیق اختلافات سیاسی و فرعی دانسته شده است.(3)

بر همین اساس، شبیر احمد

ص: 245


1- . همان، ج17، ص450: «والحاصل أن المقول له إن کان کافراً شرعیاً فقد صدق القائل، و ذهب بها المقول له، و إن لم یکن رجعت للقائل معرّة ذلک القول و إثمه».
2- . نک.: بدر الحسن قاسمی، «وحدة الأمة الإسلامیة»، الداعی، س31، ش1 و 2: «إن اختلاف المذاهب الفکریة القائم فی البلاد الإسلامیة نوعان: أ – اختلاف فی المذاهب الإعتقادیة. ب – واختلاف فی المذاهب الفقهیة. فأما الأول، وهو الاختلاف الاعتقادی، فهو فی الواقع مصیبة جرَّت إلی کوارث فی البلاد الإسلامیة، وشقَّت صفوف المسلمین، وفرَّقت کلمتهم، وهی مما یؤسَف له، ویجب أن لایکون، وأن تجتمع الأمة علی مذهب أهل السنة والجماعة الذی یمثّل الفکر الإسلامی النقی السلیم فی عهد رسول الله- وعهد الخلافة الراشدة، التی أعلن الرسول أنها امتداد لسنّته بقوله: «علیکم بسنّتی وسنّة الخلفاء الراشدین من بعدی، تمسّکوا بها وعَضَّوا علیها بالنواجذ» وأما الثانی، وهو اختلاف المذاهب الفقهیة فی بعض المسائل، فله أسباب علمیة اقتضته، ولله سبحانه فی ذلک حکمة بالغة، ومنها: الرحمة بعباده وتوسیع مجال استنباط الأحکام من النصوص، ثم هی بعد ذلک نعمة وثروة فقهیة تشریعیة تجعل الأمة الإسلامیة فی سعة من أمر دینها وشریعتها، ... فهذا النوع الثانی من اختلاف المذاهب، وهو الاختلاف الفقهی، لیس نقیصة ولا تناقضًا فی دیننا، ولا یمکن أن لا یکون، فلا یوجد أمة فیها نظام تشریعی کامل بفقهه واجتهاده لیس فیها هذا الاختلاف الفقهی الاجتهادی».
3- . محمد عماره، «الحضارة الإسلامیة والتعددیة الحزبیة»، الداعی، س31، ش7: «وإذا نحن نظرنا إلی الحضارة الإسلامیة التی مثلت العمران المصطبغ بصبغة الإسلام، فإننا سنجد کل «الفرق» الإسلامیة. من الخوارج ... إلی المعتزلة ... إلی الشیعة الإمامیة إلی السلفیة – إلی الزیدیة ... إلی المرجئة. الخ ... الخ ... قد نشأت جمیعها نشأة سیاسیة، وکانت تیارات وتنظیمات سیاسیة. أو کانت السیاسة واحدة من أبرز مهامها وقسماتها – فهی «أحزاب» سیاسیة، ذات مناهج فکریة متمیزة، وذات سبل متمیزة فی الإصلاح الفکری والسیاسی (3) ... وکذلک الحال - إلی حد ما - مع المذاهب الفقهیة - حنفیة ... ومالکیة ... وشافعیة ... وحنبلیة ... وزیدیة ... وجعفریة ... وإباضیة ... وظاهریة - الخ ... فجمیعها تیارات فکریة، ومدارس سیاسیة، وأغلبها «تنظیمات» تبلورت مناهجها بالاجتهاد الجماعی، وتمیزت کل واحدة منها عن سواها برؤیة فی الإصلاح - الفکری والاجتماعی والسیاسی - ومارست العمل لوضع هذا المنهاج فی الممارسة والتطبیق».

عثمانی گفته است: «نه تمامی غیرمقلّدان کافرند، نه تمامی شیعه ها و نه تمامی طبیعت گرایان یا گروه های دیگر مشابه آنها».(1)

همچنین بدرالحسن قاسمی، از اساتید دارالعلوم و از اعضای جمعیت علمای هند شاخه اصلی دیوبندیه، در کنفرانس «وحدت اسلامی» مکه مکرمه، به تاریخ 6/3/1427 (4/4/2006)، با استناد به سخنان ملاعلی قاری، به صراحت گفته بود که تکفیر بدعت گذار تا وقتی کفر صریح را مرتکب نشده است، جایز نیست. حتی اگر چیزی را که مستلزم کفر است مرتکب شود باز هم باعث تکفیر او نمی شود. زیرا لازمه مذهب جزء مذهب به شمار نمی آید. به همین دلیل علما در خصوص این گونه افراد پیوسته حکم اسلام را جاری می کردند. زیرا هر مسلمانی تلاش خود را برای دست یابی به معارف اصلی به کار بسته است، هرچند در نهایت ممکن است خطا کرده باشد. همچنان که اختلاف مجتهدان در مسائل فقهی نیز مشکلی ایجاد نمی کند. بنابراین، نباید هیچ یک از اختلافات فقهی - و اعتقادی- باعث اختلاف و از بین رفتن وحدت اسلامی شود.(2)

ص: 246


1- . نک.: خالد محمود، مطالعه بریلویت، ج3، ص457: «علامه شبیر احمد عثمانی ایک مقام پر لکهتی هی "هماری حالت تویه هی که نه هم غیر مقلدین کو کافر کهتی هی، نه تمام شیعون کو، نه ساری نیچریون کو ..."».
2- . نک.: بدر الحسن قاسمی، «وحدة الأمة الإسلامیة»، الداعی، س31، ش1 و 2: «إن توحید صف المسلمین وجمع کلمتهم ورصّ صفوفهم واجب دینی وفریضة شرعیة ... إن وحدة الأمة الإسلامیة وحدة عقیدة، وحدة قبلة، وحدة قرآن ... ویقول الإمام ابن تیمیه: وکان العلماء من الصحابة والتابعین ومن بعدهم یتناظرون فی المسألة مناظرة مشاورة ومناصحة، بما اختلف قولهم فی المسألة العلمیة والعملیة مع بقاء الألفة والعصمة وأخوة الدین. نعم من خالف الکتاب المستبین والسنة المستفیضة أو ما أجمع علیه سلف الأمة خلافاً لا یعْذَر فیه، فهذا یعامَل فیه معاملة أهل البدعة ... کذلک یقول متحدثاً عن قاعدة أهل السنة والجماعة فی أهل الأهواء والبدع: «ولا یجوز تکفیر المسلم بذنب فعله ولا بخطأ أخطأ فیه، کالمسائل التی تنازع فیها أهل القبلة» ... والأصل إن دماء المسلمین وأموالهم وأعراضهم مُحرَّمة من بعضهم علی بعض لاتحل إلا بإذن الله ورسوله». یقول الإمام الشاطبی رحمه الله فی کتاب الاعتصام: ! " وقد اختلفت الأمة فی تکفیر هؤلاء الفِرَق أصحاب البدع العظمی؛ ولکن الذی یقوی فی النظر وبحسب الأثر عدم القطع بتکفیر هم، والدلیل علیه عمل السلف الصالح فیهم ألا تری إلی صنع علی رضی الله عنه فی الخوارج، وکونه عَامَلَهم فی قتالهم معاملة أهل الإسلام، علی مقتضی قول الله تعالی: )وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بِینَهُمَا( ... کذلک یقول العلامة المحدث علی القاری رحمه الله: نقلاً عن ابن حجر الهیثمی المکی: الصواب عند الأکثرین من علماء السلف والخلف: أنا لانکفر أهل البدع والأهواء، إلا إذا أتوا بمکفر صریح لا استلزامی لأن الأصح إن لازم المذهب لیس بلازم. ومن ثم لم یزل العلماء یعاملونهم معاملة المسلمین فی نکاحهم وإنکاحهم والصلاة علی موتاهم ودفنهم فی مقابرهم؛ لأنهم إن کانوا مخطئین غیر معذورین وانما بذلوا وسعهم فی إصابة الحق فلم یحصل لهم؛ لکن لتقصیر هم بتحکیم عقولهم وأهویتهم وإعراضهم عن صریح السنة والآیات من غیر تأویل سائغ. وبهذا فارقوا مجتهدی الفروع، فإن خطأهم إنما هو لعذرهم بقیام دلیل آخر عندهم، مقاوم لدلیل غیرهم من جنسه، فلم یقصّروا ومن ثم أثیبوا علی اجتهادهم. فإن عامة اختلافات الفقهاء والتنازعات الشائعة بین اتباعهم والذین لا یقلدونهم فی أمور مستحبات ومکروهات لا فی واجبات ومحرمات،

مطرح شدن این سخنان در کنفرانس وحدت اسلامی در مکه مکرمه، آن هم در جمع زیادی از علمای اهل سنت، به خصوص رهبران گروه تکفیری وهابیت، پیام های مهمی برای جریان های تکفیری می تواند داشته باشد.

همچنین «جمعیت علمای هند» جلسه ای را روز چهارشنبه ششم جمادی الأول 1431 (21/4/2010) با هدف ضرورت هوشیاری و بیداری مسلمانان در قبال مشکلات کنونی جهان اسلام و مخالفت با تکفیر مسلمانان، ترتیب داده بودند. در آن جلسه، که مسئولان مدارس و گروه ها و انجمن ها و غیره از نقاط مختلف هند شرکت داشتند، تمامی حاضران بر نفی جریان های تکفیری و ضرورت پرهیز از تکفیر مسلمانان تأکید جدی کردند. جالب آنکه در آن نشست شیخ دکتر عبدالعزیز عمار، وکیل وزارت شئون اسلامی سعودی، نیز شرکت کرده بود. او ضمن اظهار برادری و هم فکری با علمای دیوبندیه، گفته است، قضیه تکفیر امر مهمی است و ما نیز با شما در ممنوعیت صدور حکم تکفیر برای مسلمانان، هم عقیده هستیم و به دستور صریح ابن تیمیه هیچ یک از مسلمانانی را که شهادتین بر زبان جاری می کنند به دلیل ارتکاب گناه، یا به دلیل اختلاف فکری، تکفیر نمی کنیم. زیرا اگر این اختلاف نظرها باعث تکفیر می شد شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعتقاد به آن را شرط اسلام قرار می داد، حال آنکه شرط اسلام فقط ادای شهادتین قرار داده شده است.(1)

هرچند به نظر می رسد تأکید این مقام سعودی بر پرهیز از اختلافات و تکفیر و

ص: 247


1- . «المحن الکبیرة التی تقف الیوم فی وجه الدعوة عقبات جدیدة متغیرة»، الداعی، س34، ش9-10: ! "عبدالعزیز عمار: «... أما من یأتی – کما ذکر أحد المتحدثین – ویصف المسلمین بأنهم إرهابیون، أو أنهم غلاة، هذا لاشک أنه عدوان وظلم، وأن المسلمین بعیدون کل البعد عن أن یوصفوا بالغلو والتطرف، ... الأمر الثانی: ما تطرق له المتحدث الأخیر – جزاه الله کل خیر – فی موضوع التکفیر، الحقیقة هذه قضیة خطیرة، ومسألة عظیمة، ... وقضیة التکفیر خطیرة فلا یجوز أن یکفر المسلم بأی ذنب، ولا فی المسائل الخلافیة، وقبل قلیل کان یتکلم أحد الإخوان عن قضیة الخلاف. نعم الخلاف موجود، ولیس بعیب أن یکون هناک خلاف. وأنا أسمع کثیرٌ من الأخوان یقولون المذاهب أربعة، والمدارس أربعة، أقول لا، هی مدرسة واحدة، الکتاب والسنة؛ لکن لها أربعة أبواب: باب الإمام أحمد، باب الشافعی، وباب أبی حنیفة، وباب مالک، وکل یدخل من هذا الباب؛ ولکن فی الداخل باب واحد هو الکتاب والسنة ... یقول ابن تیمیة: والذی نختاره أن لا نکفر أحدًا من أهل القبلة {أهل القبلة کلهم} لیس هنا مذاهب أربعة حتی المذاهب الألف ولیس هناک شیء اسمه المذاهب الأربعة، والدلیل علیها أن نقول المسائل التی اختلف أهل القبلة فیها مثل: أن الله تعالی هو عالم بالعلم أو بالذات، وهو تعالی هل هو موجود (هو یتکلم عن المعتزلة) أو أنه متحیز وهل هو فی مکان أوجهة، وهل هو مرئی أو لا؟ إذ لو کانت معرفة هذه الأصول من الدین (انظروا إلی هذه الکلمة) لکان الواجب علی النبی صلی الله علیه وسلم أن یطالبهم بهذه المسائل ویبحث عن کیفیة اعتقادهم فیها، فلما لم یطالبهم فی هذه المسائل بل ما جری من حدیث فی هذه المسائل فی زمانه علیه السلام ولا فی زمان الصحابة والتابعین علمنا أنه لا یتوقف صحة الإسلام علی معرفة هذه الأصول، وإذا کان کذلک لم یکن (هذه النقطة مهمة) الخطأ فی هذه المسائل قادحٌ فی حقیقة الإسلام وذلک یقتضی الامتناع عن تکفیر أهل القبلة، إن الکفر (هذا الکلام لیس کلامی) حکم شرعی متلقی عن صاحب الشریعة والعقل قد یعلم به صواب القول أو خطاؤه؛ ولکن لیس کل ما کان خطأ فی العقل یکون کفرًا فی الشرع، کما أنه لیس کل ما کان صوابًا فی العقل تجب فی الشرع معرفته، وإنما الکفر یکون بتکذیب الرسول فیما أخبر به، أو الامتناع عن متابعته مع العلم بصدقه، وقد نقل عن الشافعی – رحمه الله – (عفوًا هو قال: رضی الله تعالی عنه) قال: لا أرد شهادة أهل الأهواء إلا الخطابیة فإنهم یستحلون الکذب (الخطابیة من غلاة الشیعة؛ لأنهم قالوا: إن علیا رسول صامت وإن النبی صلی الله علیه وسلم کان رسولاً ناطقاً. أما أبو حنیفة رضی الله عنه فقد حکی الحاکم صاحب "المختصر" فی کتاب "المنتقی" عن أبی حنیفة أنه لم یکفر أحدًا من أهل القبلة، وحکی أبو بکر الرازی عن الکوفی وغیره مثل ذلک بعدم تکفیر أهل القبلة. فما ذکره أخونا جزاه الله کل خیر أنا أریده أنه یرفض رفضًا تاماً تکفیر أحدٍ من أهل القبلة الذین یشهدون أن لا إله إلا الله وأن محمدًا رسول الله؛ لأن مسائل الخلاف التی اختلف فیها المسلمون لا یتوقف الإیمان بهذه الأمور. فأعود وأقول: إن الأخوة الإیمانیة تقتضی منا أن یکون بیننا المحبة والمودة، ولا نتجرأ فی قضیة التکفیر ولا فی قضیة التفسیق»

تفسیق همدیگر ناشی از فضای کلی حاکم بر جلسه و به طور کلی روابط دو طرف بوده باشد. زیرا جای انکار نیست که وهابی ها، با حمایت همه جانبه دولت سعودی، آثار فراوان و گوناگونی را بر ضد علمای شبه قاره و به خصوص دیوبندیه و جماعة التبلیغ نوشته اند و حتی آنها را نیز در کنار سایر گروه ها تکفیر می کنند.

با توجه به سخنان فوق از علمای دیوبند به دست می آید که تکفیر اهل قبله به بهانه های واهی که امروزه جریان های تکفیری انجام می دهند مورد تأیید هیچ یک از علمای بزرگ دیوبند نیست و با مبانی و معیارهای آنها کاملاً مخالف است. تنها معیار اساسی دیوبندیان در جواز تکفیر دیگران، چنان که در ادامه خواهد آمد، به اثبات قطعی انکار ضروری دین خلاصه می شود و کافر فقط به

ص: 248

کسی اطلاق می گردد که یکی از اصول اعتقادی یا احکام ضروری اسلام، همانند وجوب نماز، روزه و غیره را انکار کند، که در ظاهر معیار قابل قبولی به نظر می رسد، هرچند در شرح و تفصیل آن باید دقت کافی داشت.

بر همین اساس، در خصوص مسائلی همانند توسل و زیارت، عزاداری و مراسم میلاد، هرچند در برخی منابع دیوبندی از آنها به عنوان مصادیق بدعت و شرک نام برده شده است،(1) اما محمد ادریس کاندهلوی به محققانی از علمای امت نسبت داده که گفته اند ما نمی توانیم اهل بدعت را تکفیر کنیم. زیرا بسیاری از آنها یا جاهل اند یا مجتهد مخطیء؛ و در هر دو صورت مستحق تکفیر نیستند.(2)

انورشاه کشمیری نیز گفته است: «امور رایج در مراسم عروسی، نکاح و جشن های شادی جزء بدعت به شمار نمی آید، هرچند ممکن است از جهاتی همانند اسراف و لغو ممنوع باشند، اما عادات رایج در مراسم سوگواری بدعت است، زیرا چنین اعمالی به نیت آنکه جزء دین است انجام می گیرد».(3)

ضمن آنکه به تصریح علمای دیوبند، در صدر اسلام نیز، زیارت، توسل، شفاعت خواستن، گریستن و عزاداری و غیره وجود داشته است.(4) بر همین اساس، دیوبندیان دیدگاه وهابیت را نیز در

ص: 249


1- . نک.: اشرف علی تهانوی، اصلاح الرسوم، به نقل از: محمد رحمت الله ندوی، اشرف علی التهانوی حکیم الأمة، ص483-484؛ همو، «الشریعة تنهی عن الاحتفال بمیلاد النبی...»، الداعی، س30، ش1-2؛ همو، «لایجوز إطراء النبی صلی الله علیه وسلم بنحو یؤدّی إلی الإساءة إلی الأنبیاء الآخرین»؛ همان، ش11؛ سعد مرصفی، «أعیادنا فرحة بریئة»، الداعی، س30، ش9-10.
2- . محمد الیاس کاندهلوی، التعلیق الصبیح، ج1، ص96: «و عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه و سلم صنفان من أمتی لیس لهما فی الإسلام نصیب المرجئة و القدریة رواه الترمذی و قال هذا حدیث غریب». ... قال النوربشتی رحمه الله ربما یتمسک به من یکفر الفریقین و الصواب أن لایسارع إلی تکفیر أهل البدع لأنهم بمنزلة الجاهل أو المجتهد المخطئ و هذا قول المحققین من علماء الأمة احتیاطاً فیحمل قوله لیس لهما فی الإسلام نصیب علی سوء الحظ و قلة النصیب ...».
3- . انورشاه کشمیری، معارف السنن، ج4، ص160.
4- . نک.: عبدالحق دهلوی، الاعمال المأثورة فی الأیام المشهورة، ص12-121و ص144؛ ص23-24: «و فی جامع الأصول من حدیث الترمذی عن سلمی أمرأة من الأنصار قالت دخلت علی أم سلمة و هی تبکی قلت ما یبکیک قالت رأیت عن أم سلمة أن جبرئیل أخبرنی أن ابنی هذا یقتل و أنه اشتد غضب الله علی من یقتله رواه ابن عساکر عن أم سلمة أن جبرئیل أرانی التربة التی یقتل علیها الحسین فاشتد غضب الله علی من یسفک دمه فیا عائشة والذی نفسی بیده إنه لیحزننی فمن هذا من أمتی یقتل حسینا بعدی». ص27: «و أخرج أبونعیم فی الدلائل عن أم سلمة قالت سمعت الجن تبکی علی الحسین و تنوح». ص31: «و لما قتل الحسین بکت الدنیا سبعة أیام و الشمس».

بدعت و شرک دانستن برخی امور، همانند صلوات زیاد فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، اهتمام به آداب صوفیان، قرائت اوراد مخصوص اهل تصوف و مداومت بر ذکرهای معمول صوفیانه و برخی امور دیگر، نفی کرده اند. آنها معتقدند نه تنها دلیلی بر بدعت بودن این گونه امور در دست نیست، بلکه دلایل زیادی از قرآن و سنت بر جواز آنها وجود دارد. حتی به اعتقاد خلیل احمد سهارنپوری، خواندن دلایل خیرات و سایر اوراد صوفیه، که بیشتر صلوات بر پیامپر صلی الله علیه و آله و سلم را در نظم خاصی بیان می دارد و از همین جهت نص گرایان آن را نقد کرده اند، از مستحبات مؤکد و بهترین عبادات است که افرادی همانند رشید احمد گنگوهی و حاج امدادالله مکی نیز پیوسته دلائل الخیرات را می خواندند و به دیگران نیز سفارش می کردند آن را بخوانند.(1)

همچنین وقتی از خلیل احمد سهارنپوری پرسیده شد که آیا توسل به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از وفات آن حضرت جایز است یا نه، ایشان پاسخ داد:

نزد مشایخ ما متوسل شدن به انبیا و اولیای الاهی، در دعاها، در حال حیات و پس از وفاتشان جایز است، به این نحو که بگوید: «اللهم انی اتوسل الیک بفلان

ص: 250


1- . نک.: خلیل احمد سهارنپوری، المهند، ص41-42: «یستحب عندنا تکثیر الصلاة علی النبی (ص)، و هو من أرجی الطاعات و أحب المندوبات سواء کان بقراءة الدلائل، و الأوراد الصلاتیة المؤلفة فی ذلک أو بغیرها، و لکن الأفضل عندنا ما صح بلفظه (ص)، و لو صلی بغیر ما ورد عنه (ص) لم یخل عن الفضل، و یستحق بشارة «من صلی علیّ صلاة صلی الله علیه عشراً»، و کان شیخنا العلامة الکنکوهی یقرأ الدلائل، و کذلک المشایخ الأخر من ساداتنا، و قد کتب فی إرشاداته مولانا و مرشدنا قطب العالم حضرة الحاج إمدادالله - قدس الله سره العزیز- و أمر أصحابه بأن یحزبوه، و کانوا یروون الدلائل روایة، و کان یجیز أصحابه بالدلائل مولانا الکنکوهی- رحمة الله علیه-. نکته: دلائل الخیرات و امثال آن از مهم ترین اوراد صوفیه شبه قاره است که مورد نقد سلفیان وهابی قرار گرفته است. و نک.: شبیر احمد صالوجی، «ذِکرُ اللّه جَهرًا واجْتماعًا وسیلة من وسائل التزکیة والإحسان»، الداعی، س32، ش6: «ومن هذه السلسلة الذهبیة مشائخ الجامعة الإسلامیة دارالعلوم، دیوبند وعلماءها الذین اشتغلوا فی المجالات الأربعة أداءً لما علیهم من مسؤولیة نیابة الرسول صلی الله علیه وسلم وخلافته، ... ومن أسالبیهم هذه ذکرالله جهرًا وسرًا وانفرادًا واجتماعًا، وقد اصطلحت الأمة علی ثبوت ذکر الله فرادیٰ وسرًا من القرآن والسنة، کذلک ثبت ذکر الله اجتماعًا وجهرًا من الکتاب والسنة ثبوتًا واضحًا، وحیثما جاء النهی عن الذکر جهرًا أو اجتماعًا وجهرًا فذلک لأسباب معینة. علی هذا فلایبَدَّعُ الذکر جهرًا واجتماعًا ولا ینهی عنه علی الإطلاق ... علی هذا فلا یبَدَّع أمر من الأمور المتجهد فیها، ولا ینکر علیه فضلاً عن أمر ثبت من کتاب الله وسنة رسوله بدلائل کثیرة، وعمل به العلماء الربانیون فی کل عصر. ... فی مثل هذه الظروف الملیئة بالفتن کیف یبَدَّع أسلوب من أسالیب الإصلاح والتربیة، بعث الناس علی الخشوع والخضوع فی صلواتهم، وعلی التضرع والابتهال فی دعواتهم، وعوّدهم محاسبة نفوسهم، وغرس حب الله ورسوله فی قلوبهم، وساعدهم علی النزاهة فی معاملاتهم، وعلی الصدق والأمانة وأداء حقوق العباد وکبح جماح النفس، وأبعدهم عن الرذائل من الحسد والکبر والبغض والعداوة وحب الجاه وحب المال ؟!».

أن تجیب دعوتی و تقضی حاجتی». چنان که مشایخ ما همانند شاه محمد اسحاق دهلوی، شیخ امدادالله و شیخ رشید احمد گنگوهی به این امر تصریح کرده اند و در نتیجه هیچ ایرادی بر آن وارد نیست.(1)

درباره زیارت نیز نوشته است: «از نظر علمای حنفی و مسلک اشعری و ماتریدی و طرق صوفیه، زیارت قبر پیامبر از بزرگ ترین و مقرب ترین اعمال و نزدیک به واجب است که انسان را به خداوند نزدیک می کند». وی سپس با استناد به سخنان ابن همام و دیگران، افزوده است: «بهتر آن است که زائر فقط به نیت زیارت قبر شریف به مدینه منوره مشرف شود و سپس از باب احترام به پیامبر به زیارت مسجد نبوی و مشاهد نیز برود».(2)

ص: 251


1- . خلیل احمد سهارنپوری، المهند، ص36-37: «السؤال الثالث والرابع: هل للرجل أن یتوسّل فی دعواته بالنبی صلی الله علیه و سلم بعد الوفاة أم لا؟ أیجوز التوسل عندکم بالسلف الصالحین من الأنبیاء و الصدیقین و الشهداء و أولیاء ربِّ العلمین أم لا؟ الجواب: عندنا وعند مشایخنا یجوز التوسل فی الدعوات بالأنبیاء و الصالحین من الأولیاء و الشهداء و الصدیقین فی حیاتهم و بعد وفاتهم بأن یقول فی دعائه: "اللهم إنی أتوسل إلیک بفلان أن تجیب دعوتی و تقضی حاجتی" إلی غیر ذلک، کما صرح به شیخُنا و مولانا الشاه محمد إسحاق الدهلوی ثم المهاجر المکی، ثم بینه فی فتاواه شیخُنا و مولانا رشید أحمد الکنکوهی رحمة الله علیهما و هی فی هذا الزمان شائعة مستفیضة بأیدی الناس و هذه المسألة مذکورة علی صفحة 93 من المجلد الأول منها فلیراجع إلیها من شاء».
2- . همان، ص28-35: «السؤال الأول و الثانی: ما قولکم فی شدّ الرحال إلی زیارة سید الکائنات علیه أفضل الصلوات و التحیات و علی آله و صحبه. أی الأمرین أحبّ إلیکم و أفضل لدی أکابرِکم للزائر، هل ینوی وقتَ الارتحال للزیارة زیارتَه علیه السلام أو ینوی المسجدَ أیضاً، و قد قال الوهابیةُ: إنّ المسافر إلی المدینة لا ینوی إلا المسجدّ النبوی. ... الجواب عندنا و عند مشایخنا زیارةُ قبر سید المرسلین (روحی فداه ) من أعظم القربات، و أهم المثوبات، و أنجح لنیل الدرجات، بل قریبة من الواجبات، و إن کان حصوله بشدّ الرحال، و بذل المهج و الأموال، و ینوی وقت الارتحال زیارتَه علیه ألفُ ألف تحیة و سلام، و ینوی معها زیارةَ مسجده صلی الله علیه و سلم و غیرِه من البقاع و المشاهدات الشریفة، بل الأوْلی ما قال العلامة الهمام ابن الهمام أن یجرّد النیة لزیارة قبره علیه الصلاة و السلام ثم یحصل له إذا قدم زیارةُ المسجد، لأن فی ذلک زیادةَ تعظیمه و إجلالِه صلی الله علیه و سلم، و یوافقه قولُه صلی الله علیه وسلم: "من جاءنی زائراً لاتحمله حاجةٌ إلا زیارتی کان حقاً علی أن أکون شفیعاً له یوم القیامة" و کذا نُقل عن العارف السامی الملا جامی أنه أفرد الزیارة عن الحج و هو أقرب إلی مذهب المُحِبِّین و أما ما قالت الوهابیةُ من أن المسافر إلی المدینة المنورة علی ساکنها ألف ألف تحیة لاینوی إلا المسجد الشریف استدلالاً بقوله علیه الصلاة و السلام: "لاتشد الرحال إلا إلی ثلاثة مساجد": فمردودٌ، لأن الحدیث لایدلّ علی المنع أصلاً بل لو تأمّل ذو فهمٍ ثاقب لَعلِم أنه بدلالة النص یدل علی الجواز، فإن العلة التی استثنی بها المساجد الثلاثة من عموم المساجد أو البقاع: هو فضلُها المختصّ بها، و هو مع الزیادة موجودٌ فی البقعة الشریفة، فإن البقعة الشریفة و الرحبة المنیفة التی ضم أعضائه- أفضل مطلقاً حتی من الکعبة و من العرش و الکرسی کما صرّح به فقهائنا رضی الله عنهم، و لما استثنی المساجد لذلک الفضل الخاص فأولی ثم أولی أن یستثنی البقعة المبارکة لذلک الفضل العام. ! "و قد صرح بالمسألة کما ذکرنا، بل بأبسط منها: شیخُنا العلامة شمس العلماء العاملین مولانا رشید أحمد الکنکوهی قدس الله سره العزیز فی رسالته ‘زبدة المناسک’ فی فضل زیارة المدینة المنورة و قد طبعت مراراً. و أیضاً فی هذا المبحث الشریف رسالةٌ لشیخ مشایخنا مولانا المفتی صدر الدین الدهلوی قدس الله سره العزیز أقام فیها الطامّة الکبری علی الوهابیةو مَن وافقهم و أتی ببراهین قاطعة و حُجَج ساطعة سماها ‘أحسن المقال فی شرح حدیث لا تشد الرحال’ طبعت و اشتهرت فلیراجع إلیها و الله تعالی أعلم»

اشرف علی تهانوی نیز در نقد دیدگاه ابن تیمیه، که توسل به اعیان را قبول ندارد، می گوید، اگر من در زمان ابن تیمیه بودم یا او در زمان من می بود، با احترام به او می گفتم «یا شیخنا! حقیقت توسل به اعمال چیست؟»؛ «توسل به اعیان چه فرقی با توسل به اعمال دارد؟» و همچنین، «در توسل به اعیان، چه فرقی بین شخص زنده و مرده وجود دارد؟» و در آخر تهانوی می گوید: «یقین دارم اگر شیخ امروز زنده می بود، با پی بردن به حقیقت توسل، هیچ گاه توسل به اعیان را به طور مطلق منع نمی کرد».(1)

اجماعی بودن کفر منکر ضروری دین

از مواردی که تمام مسلمانان بر کفر بودن آن اتفاق نظر دارند، انکار یکی از ضروریات دین است. علمای دیوبند نیز ایمان را مساوی با تصدیق، یعنی قبول و اعتراف قلبی به ضروریات دین می دانند و در نتیجه، کفر نیز عبارت از انکار ضروریات دین است.(2)

تمامی علمای دیوبند همانند سایر علمای هند تکفیر در فروع اعتقادی را جایز نمی دانند، اما تکفیر در اصول عقاید و ضروریات دین از نگاه آنها جایز است.(3)

به گفتهٔ انورشاه کشمری، نزد متکلمان ایمان و کفر با اقرار و التزام عملی به ضروریات دین یا انکار آنها محقق می شود؛ ضروری دین نیز از نظر متکلمان آن احکامی

ص: 252


1- . محمد رحمت الله ندوی، اشرف علی التهانوی حکیم الأمة، ص142-143.
2- . انورشاه کشمیری، اکفار الملحدین، ص4: «فمن جحد شیئاً واحداً من الضروریات فقد آمن ببعض الکتاب و کفر ببعضه، و هو من الکافرین، و إن رکض إلی بلاد الصین و أروبا لنشر ما زعمه دینا، و رآه الجاهلون خدمة للإسلام»؛ محمد الیاس کاندهلوی، التعلیق الصبیح، ج1، ص16.
3- . انورشاه کشمیری، معارف السنن، ج4، ص155-156: «و کلام الخیالی عند شرح قول الشارح التفتازانی: "و من قواعد أهل السنة أن لایکفر أحد من أهل القبلة" ما لفظه: معنی هذه القاعدة أنه لایکفر فی المسائل الإجتهادیة، إذ لانزاع فی تکفیر من أنکر شیئاً من ضروریات الدین ... شیخنا رحمه الله قد أفرد المسألة بتألیف مبسوط سماه: "إکفار الملحدین فی ضروریات الدین" قد استوفی المسألة نقلاً و بحثاً، فقهاً و کلاماً، روایۀً و درایۀً، و حقق فیه أن المنکر من القطعیات، و الملحد فی ضروریات الدین، و المتأول فیها کل خارج عن الإسلام، ... و وافقه علی ذلک أکابر عصره، مثل الشیخ الحجة مولانا أشرف علی التهانوی، و مولانا خلیل أحمد السهارنفوری ... و مفتی دیار الهند مولانا کفایة الله الدهلوی، و سائر علماء دیوبند و علماء الهند».

است که دلیل متواتر و مستفیض بر دینی بودن آنها اقامه شده و نوع مردم نیز، هرچند از طریق برهان و استدلال، از آن آگاه باشند؛ مثل وحدانیت خداوند تعالی، نبوت و خاتمیت پیامبر اسلام به معنای پایان یافتن نبوت با خاتم پیامبران و ادامه نیافتن آن پس از پیامبر خاتم، برانگیخته شدن مردم در قیامت و پاداش اعمال، عذاب قبر. اما از نگاه فقها، ایمان و کفر با اقرار یا انکار امور قطعی و ظنی هر دو محقق می شود. بنابراین، معیار ضروری فقط نزد متکلمان معنا می یابد نه فقها. دلیل عمده اش این است که متکلمان در بحث اعتقادات به اخبار ظنی توجه ندارند، به خلاف فقها که آنها به اخبار آحاد و امور ظنی نیز در این باره عمل می کنند.(1)

همچنین وی ضمن مخالفت صریح با تکفیر اهل قبله به دلیل ارتکاب گناه یا انکار امور غیرضروری دین، اهل قبله را کسانی می داند که منکر ضروریات دین نباشند و به حدوث عالم، محشور شدن اجساد در قیامت، علم خداوند به کلیات و جزئیات و مسائل مشابه آنها معتقد باشند. بنابراین، کسی که منکر این امور باشد، یا در عقاید نادرست خود غلو کند، اساساً جزء اهل قبله، به معنای مورد نظر، به شمار نمی آید و قطعاً تکفیر او جایز است. از نظر وی، حتی اگر ضروری دین با خبر واحد نیز ثابت شده باشد، ولی دلیلی بر رد آن نیامده باشد، انکار آن باعث کفر می شود.(2)

ص: 253


1- . همو، فیض الباری، ج1، ص143-144: «ولیعلم أن الإیمانَ هو التصدیق بکل ما جاء به رسول الله صلی الله علیه وسلّموإن لم یکن متواتراً، والتزامُ أحکامِهِ، والتبرؤُ من کل دین سواه.ومن قَصَرَه من المتکلمین علی الضروریات، فلأن موضوعَ فَنهِّم هو القطعی، لا أن المؤمنَ به هو القطعی فقط. نعم، التکفیر عندهم إنما یکون بجحوده فقط. وأما الفقهاء فإنهم یبحثونَ عن أخبار الآحاد أیضاً، بخلاف المتکلمین. ولذا تراهُم یکفِّرون بإنکار الأمر الظنی أیضاً، وحینئذٍ کان الأنسب للفقهاء أن لا یعرِّفُوا الإیمانَ بالحدِّ المذکور، لأن قیدَ الضرورة یناسب موضوع المتکلمین دون الفقهاء. والمناسبُ لهم أن یقولوا: هو الاعتقاد بما جاء به النبی صلی الله علیه وسلّمإن قطعاً فقطعاً، وإن ظناً فظناً. والسرُ فیه أن الموجِبَ لکفر الرجل فی نفسه، هو إنکار قطعی. وأما المُنَبِّهُ للمُفتی فی تکفیره، فقد یکون حدیثاً آحادیاً، فینبِّههُ علی أن إنکارَ أمر کذا، کفر. ثم لا یکونُ ذلک الأمرُ فی الواقع إلا قطعیاً، ومثاله: أن رجلاً عالماً عدّ المتواترات والقطعیات وفهرسها، وذَهَلَ وغَفَلَ عن بعضها، فلم یدْخله فی ذلک الفهرس، فجاء واحد آخر ونبَّه علی قطعیات أُخر، فأدخله بقول ذلک الواحد فی هذا الفهرس، فقد تَنَبَّه بقول واحدٍ للقطعی. فهکذا الأمرُ ههنا لم یکفُر الرجلُ إلا بإنکار قطعی فی نفسه، لکن المُفتی قد یأخذُ مسألةَ التکفیر من خبر واحد، فیجوز بناءُ التکفیرِ علی الظنی بلا خطر، لأن الظنَّ فی طریق العلم بالحکم، لا فی أمرِ الموجِبِ لکفْرِ المکفَّر».
2- . نک.: همو، اکفار الملحدین، ص15-22: ص17: لاخلاف فی کفر المخالف فی ضروریات الإسلام و إن کان من أهل القبلة المواظب طول عمره علی الطاعات. کما فی شرح التحریر، رد المختار من الإمامة، ج1، ص377 و من جحود الوتر، ج1، ص622. أهل القبلة فی إصطلاح المتکلمین من یصدق بضروریات الدین أی الأمور التی علم ثبوتها فی الشرع و اشتهر، فمن أنکر شیئاً من الضروریات کحدوث العالم و حشر الأجساد، و علم الله سبحانه بالجزئیات، و فرضیة الصلاة و الصوم لم یک من أهل القبلة، و! " لو کان مجاهداً بالطاعات، و کذلک من باشر شیئاً من إمارات التکذیب کسجود الصنم و الإهانة بأمر شرعی و الإستهزاء علیه، فلیس من أهل القبلة، و معنی: «عدم تکفیر أهل القبلة» أن لایکفر بارتکاب المعاصی، و لا بانکار الأمور الخفیة غیر المشهورة. هذا ما حققه المحققون فاحفظه». ص22: «یجوز التکفیر بناءً علی خبر واحد و إن لم یکن متواتراً، و کیف لا! و هم یکفرون بما عدده الفقهاء من موجبات الکفر، أفلایکفرون بما فی حدیث صحیح لم یقم علی تأویله دلیل».

بنابراین، از نظر نگرش کلی علمای دیوبند، فقط انکار یکی از آموزه های دینی که ضروری بودن آن اثبات شده باشد، باعث «کفر» می شود. اما از نظر مصداقی موارد زیادی در آثار علمای دیوبند برای تجویز تکفیر مسلمانان بیان شده است که ضروری بودن بسیاری از آنها جای تأمل دارد، از جمله: انکار خداوند یا یکی از صفات او، اعتقاد به تعدد خدایان، انکار فرشتگان، نپذیرفتن یکی از کتاب های آسمانی، قبول نداشتن یکی از پیامبران الاهی، انکار تقدیر و قیامت، انکار یکی از احکام قطعی و یقینی، انکار سخن و خبر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و دروغ پنداشتن آن؛(1) و نیز، منکر هر یک از واجبات، که اگر پس از اقامه بینه و دلیل از این اعتقاد خود باز نگشت، به حکم کافر بودن کشته می شود؛(2) خوارج و غالیان؛(3)

قائلان به خلق قرآن به تصریح ائمه اهل سنت؛(4) کافر بودن

ص: 254


1- . کفایت الله دهلوی، تعلیم الإسلام، ص148.
2- . انورشاه کشمیری، اکفار الملحدین، ص24: «عبارات من فتح الباری بشرح صحیح البخاری: ... و استقر الإجماع علیه فی حق من جحد شیئاً من الفرائض بشبهة فیطالب بالرجوع، فإن نصب القتال فوتل و أقیمت علیه الحجة، فإن رجع و إلا عومل معاملة الکافر حینئذ». قلت: أراد بقوله: «و إلا عومل معاملة الکافر» القتل کفراً، ... ایشان در ادامه نقل قول های مختلفی در تأیید دیدگاه فوق بیان کرده است.
3- . نک.: همان، ص24-31: ص25: «من أئمة المتأخرین الشیخ تقی الدین السبکی قال فی «فتاواه: احتج من کفر الخوارج و غلاة الروافض بتکفیرهم أعلام الصحابة، لتضمنه تکذیب النبی (ص) فی شهادته لهم بالجنة. قال: و هو عندی احتجاج صحیح. قال: واحتج من لم یکفرهم بأن الحکم بتکفیرهم یتسدعی تقدم علمهم بالشهادة المذکورة علماً قطعیاً و فیه نظر، لأنا نعلم تزکیة من کفروه علماً قطعیاً إلی حین موته، و ذلک کاف فی اعتقادنا تکفیر من کفرهم، ... ص27: و ذهب أکثر أهل الأصول من أهل السنة إلی أن الخوارج فساق، و إن حکم الإسلام یجری علیهم لتلفظهم بالشهادتین و مواظبتهم علی أرکان الإسلام، و إنما فسقوا بتکفیرهم المسلمین مستندین إلی تأویل فاسد، و جرهم ذلک إلی استباحة دماء مخالفیهم و أموالهم، و الشهادة علیهم بالکفر و الشرک. و قال الخطابی: أجمع علماء المسلمین علی أن الخوارج مع ضلالتهم فرقة من فرق المسلمین، و أجازوا مناکحتهم، و أکل ذبائحهم، و أنهم لایکفرون ماداموا متمسکین بأصل الإسلام». ص29: «و قد أخرج الطبری بسند صحیح عن عبدالله بن الحارث عن رجل من بنی نضر عن علی، و ذکر الخوارج فقال: إن خالفوا إماماً عادلاً فقاتلوهم، و إن خالفوا إماماً جائراً فلاتقاتلوهم، فإن لهم مقالاً. قلت: و علی ذلک یحمل ما وقع للحسین بن علی (رضی الله عنه)، ثم لأهل المدینة فی الحرة، ثم لعبدالله بن الزبیر، ثم للقراء الذین خرجوا علی الحجاج فی قصة عبدالرحمن بن محمد بن الأشعث. والله أعلم. و فیه أن من المسلمین من یخرج من الدین من غیر أن یقصد الخروج منه، و من غیر أن یختار دیناً علی دین الإسلام، و إن الخوارج شر الفرق المبتدعة من الأمة المحمدیة، و من الیهود و النصاری. قلد: و الأخیر مبنی علی القول بتکفیرهم مطلقاً، و فیه منقبة عظیمة لعمر (رضی الله عنه) لشدته فی الدین، و فیه أنه لایکتفی فی التعدیل بظاهرالحال و لو بلغ المشهود بتعدیله الغایة فی العبادة و التقشف و الورع حتی یختبر باطن حاله».
4- . نک.: همان، ص39: «و قال الثوری: من قال: القرآن مخلوق فهو کافر. و قال علی ابن عبدالله (ابن المدینی): القرآن کلام الله، من قال أنه مخلوق فهو کافر، لایصلی خلفه. قال أبوعبدالله البخاری: نظرت فی کلام الیهود و النصاری و المجوس فما رأیت أضل فی کفرهم منهم، و إنی لأستجهل من لایکفرهم إلا من لایعرف کفرهم، و قال زهیرالسختیانی: سمعت سلام بن أبی مطیع یقول: الجهمیة کفار ... و قال ابن حاتم الحافظ ثنا أحمد بن محمد بن مسلم ثنا علی ابن الحسن الکراعی قال: قال أبویوسف: ناظرت أباحنیفة ستة أشهر فاتفق رأینا علی أن من قال: القرآن مخلوق فهو کافر». و 54: «صفاته تعالی فی الأزل غیر محدثة، و لا مخلوقة، فمن قال أنها مخلوقة أو محدثة، أو وقف فیها، أو شک فیها، فهو کافر بالله تعالی (فقه أکبر، چاپ پاکستان، ص29). من قال بأن کلام الله مخلوق فهو کافر بالله العظیم (کتاب الوصیة)».

جهمیه از نگاه ابوحنیفه و کافر بودن قدریه از نگاه شافعی و دیگران؛(1)

منکران خلافت سه خلیفه اول؛(2) دشنام دهندگان به پیامبران و اختلاف در پذیرش توبهٔ آنها؛ تکذیب کنندگان و تحقیرکنندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ؛ مدعی نبوت؛(3)

انکارکننده اجماع و اخبار متواتر؛(4) منکر فریضهٔ زکات و وجود دلایل

ص: 255


1- . نک.: همان، ص40-42: ص40: «و فی المسایرة، ص214: إن أباحنیفة رحمه الله قال لجهم، أخرج عنی یا کافر... فحاشا جناب الإمام رحمه الله عن ذلک لو لم یکن عنده کافراً». ص41: «و حکی ابن المنذر عن الشافعی رحمه الله: لایستتاب القدری، و أکثر أقوال السلف تکفیرهم».
2- . همان، ص51: «قلت: و الأکثر علی تکفیر خلافة الشیخین، و فی «الدر المنتقی» عن «الوهبانیة» و شرحها: و صحح تکفیر نکیر خلافة آل عتیق و فی الفاروق ذاک الأظهر».
3- . نک.: همان، ص54: «أیما رجل مسلم سب رسول الله (ص)، أو کذبه، أو عابه، أو تنقصه فقد کفر بالله تعالی، و بانت منه امرءته؛ کتاب الخراج، ص182. أجمع المسلمون علی أن شاتمه (ص) کافر، و من شک فی عذابه و کفره کفر. (شفاء) و غیره. قلت: فی قبول التوبة فی أحکام الدنیا اختلاف، و تقبل فیما بینه و بین الله تعالی، و ینبغی أن تراجع عبارة «المحیط» و تقبل فیما بینه و بین الله تعالی، و ینبغی أن تراجع عبارة «المحیط» من «خلاصة الفتاوی» لأصحابنا، فإنی لم أرها إلا له من عدم قبول التوبة فیما بینه و بین الله تعالی، و لعله من غلط الناسخ. ص55: «ادعت الروافض أیضا أن علیا نبی ... فإنهم بالغوا فی غلوهم، و مردوا علی الکفر، و ترکوا الإسلام، و فارقوا الإیمان، و حجدوا الإله، و الرسل، و التنزیل ... (غنیة الطالبین. قالت الروافض: إن العالم لایکون خالیاً من النبی قط، و هذا کفر، لأن الله تعالی قال: «و خاتم النبیین»، و من ادعی النبوة فی زماننا فإنه یصیر کافراً، و من طلب منه المعجزات فإنه یصیر کافراً، لأنه شک فی النص، و یجب الاعتقاد بأنه ما کان لأحد شرکة فی النبوة لمحمد، بخلاف ما قالت الروافض أن علیا کا ن شریکاً لمحمد فی النبوة، و هذا منهم کفر؛ (تمهید أبی الشکور السالمی). ص56-57: و کذلک نکفر من ادعی نبوة أحد مع نبینا – فی زمنه- کمسیلمة الکذاب، و الأسود العنسی، أو ادعی نبوة أحد بعده، فإنه خاتم النبیین بنص القرآن و الحدیث، فهذا تکذیب لله و رسوله کالعیسویة الخ. أو من ادعی النبوة لنفسه بعد نبینا کالمختار بن أبی عبید الثقفی، و غیره.
4- . همان، ص65: «و فی «المحیط»: من أنکر الأخبار المتواترة فی الشریعة کفر، مثل حرمة لبس الحریر علی الرجال، ثم اعلم أنه أراد بالمتواتر ههنا التواتر المعنوی لا اللفظی الخ. «شیح فقه أکبر، ص302» و نحوه فی «الهندیة» عن الظهیریة. و توارده الأصولیون فی باب السنة، و نقلوا عن الإمام أنه قال: أخاب الکفر علی من لم یر المسح علی الخفین. فصار منکر المتواتر و مخالفه کافراً (أصول بزدوی، ج2، ص367) و (الکشف، ج2، ص363؛ ج4، ص330)». ص66: «و هذا الحدیث و إن کان خبر واحد إلا أن خبر الواحد یعمل به فی الحکم بالتکفیر (الصواعق) لابن حجر المکی، ص252 عن الشیخ تقی الدین السبکی».

خاص بر کافر نبودن مانعین زکات در زمان ابوبکر.(1) کافر و زندیق بودن تکفیرکننده صحابه؛(2) کفر بودن بغض صحابه؛(3) نقل ادعای اجماع از برخی علمای دیوبندی بر تکفیر گستاخان به عایشه یا حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ؛(4)

حتی نقل شده است که برخی از بزرگان دیوبندیه گفته اند: «شیعه اگر عایشه را تهمت می زنند، یا صحابی بودن ابوبکر را منکرند یا خلفای سه گانه را قبول ندارند، خارج از اسلام به شمار می آیند».(5)

ص: 256


1- . همان، ص91: «من أنکر فرض الزکاة فی هذه الزمان کان کافراً بإجماع المسلمین، و الفرق بین هؤلاء و أولئک (مانعین زکات زمان ابوبکر) أنهم إنما عذروا لأسباب و أمور لایحدث مثلها فی هذا الزمان».
2- . محمد یوسف بنوری، معارف السنن، ج1، ص349؛ محمد یوسف لدهیانوی، آپ کی مسائل اوران کاحل، ج1، ص49؛ هر دو مورد به نقل از: عبدالغفور ندیم، گستاخ صحابه –رض- (قرآن و حدیث اور اجماع امت کی روشنی مین)، ص25 و 26: «علامه محمد یوسف بنوری فرماتی هی جمهور صحابه کی تکفیر کرنی والا لامحاله کافر هی». «شهید اسلام فقیه العصر حضرت مولانا محمد یوسف لدهیانوی شهید ایک سوال کی جواب می تحریر فرماتی هی «صحابه (رض) کو کافر کهنی والا کافر اور اهلسنت و الجماعت سی خارج هی، اسی طرح آگی تحریر فرماتی هین جو شخص تمام صحابه کو (سوائی جند کی) گمراه سمجهتی هوئی ان کا مذاق ارائی وه کافر و زندیق هی».
3- . محمد زکریا کاندهلوی، فضائل اعمال، ص401، به نقل از: همان، ص25-26: «شیخ الحدیث حضرت مولانا محمد زکریا صاحب رحمة الله علیه آیت معیت کی تفصیل و تفسیر مین تحریر فرماتی هین ک حضرت امام مارک اور علماء کی ایک جماعت نی اس آیت سی ان لوگون کی کفر پر استدلال کیاهی جو صحابه کرام کوگالیان دیتی هی، برا کهتی هی ان سی بغض رکهتی هی
4- . کفایت الله دهلوی، کفایت المفتی، ج1، ص31؛ محمد ادریس کاندهلوی، سیرت المصطفی، ج2، ص305، هر دو مورد به نقل از: همان، ص24-25: «مفتی اعظم هند مفتی کفایت الله دهلوی لکهتی هی جناب رسالت پناه صلی الله علیه و سلم یا حضرت عائشه کی شان می گستاخی کرنی والا یا کسی گستاخی کرنی والی سی نارض نه هونی والا کافر هی، فقهاء متفق هی که نبی کریم کی شان می گستاخی کرنی والا کافر هی». «علامه محمد ادریس کاندهلوی صاحب رحمة الله علیه اپنی مشهور کتاب سیرت المصطفی صلی اله علیه و سلم می رقمطر از هی جو شخص ام المؤمنین عائشه صدیق بنت صدیق زوجه مطهره سید الانبیاء مبرأة من السماء پر تهمت لگائی وه باجماع امت کافر و مرتد هی».
5- . محمود حسن دیوبندی، عبقات، ص452، به نقل از: همان، ص25: «قائد جمعیت شهنشاه سیاست مفکر اسلام مفتی محمود: اگر کوئی شیعه حضرت عائشه پر تهمت باندهتاهی یا حضرت ابوبکر کی صحابیت کا منکر هی یا خلفائی ثلاثه کو بر ابهلا کهنا جائز سمجهتا هی تو وه خارج از اسلام هی».

برخی دیگر، وجوب نماز و زکات، حرمت شراب و همانند آنها را نیز به ضروریات دین افزوده اند؛ اما در خصوص برخی مسائل اعتقادی همانند انکار شفاعت، انکار رؤیت خداوند، انکار عذاب قبر و حساب کرام الکاتبین، با احتیاط سخن گفته اند، به این بیان که نماز خواندن پشت سر افرادی که منکر این امور است، جایز نیست، چراکه این امور به تواتر در شرع ثابت شده است و منکر آنها مثل کافر می ماند.(1)

ولی انورشاه کشمیری افزون بر موارد فوق، نماز خواندن پشت سر منکران خلافت سه خلیفه اول را نیز جایز نمی داند و معتقد است تمامی اینها قطعاً کافرند! در حالی که او پیش از آن تصریح می کند که نماز خواندن پشت سر هر مسلمان اهل قبله جایز است تا وقتی که به دلیل صریح کفرش ثابت نشده است.(2) دلیل صریح بر تکفیر دیگران نیز، طبق سخنان او و سایر علمای دیوبند، به همان انکار ضروریات دین باز می گردد. بر این اساس، تکفیر بسیاری از گروه های فوق کاملاً جای تأمل و نقد دارد؛ زیرا بیشتر مسائل فوق نه تنها جزء ضروریات دین به شمار نمی آید، بلکه از نظر بسیاری از مسلمانان اعتقاد داشتن به آنها، از جمله اعتقاد به رؤیت که مستلزم تجسیم است، باعث کفر می شود. چنان که کشمیری در موردی ضروریات دین را به دو دسته تقسیم می کند: ضروریات آشکار که فهمش برای همگان ممکن و آسان است، همانند خاتمیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ؛ در چنین موردی هر کسی منکر آن باشد، کافر است. اما برخی ضروریات اختلافی است و نیاز به استدلال و اثبات دارد، همانند قضا و قدر، عذاب قبر، استوای خداوند بر عرش، نازل شدن خداوند از آسمان و مسائل دیگری همانند آنها؛ در این موارد اگر کسی از اصل مسئله آگاه باشد و بدون دلیل درصدد انکار آنها برآید، کافر است؛ اما اگر درصدد بحث از کیفیت آنها برآید و در نتیجهٔ آن برخی دیدگاه ها را اثبات و برخی دیگر را نفی کند، در صدور حکم درباره وی باید احتیاط کرد.(3)

در عین حال او کفر انکار ضروریات دین را اجماعی می داند، هرچند به

ص: 257


1- . الله یارخان، عقائد و کمالات علمائی دیوبند، ص6.
2- . انورشاه کشمیری، اکفار الملحدین، ص51: «والحاصل أن من کان من أهل قبلتنا و لم یغل حتی لم یحکم بکفره تصح الصلاة خلفه، و تکره، و لایجوز خلف منکر الشفاعة، والرؤیة، و عذاب القبر، و ... و لا خلف منکر خلافة أبی بکر أو عمر أو عثمان (رض) لأنه کافر، و تصح خلف من یفضل علیاً لأنه مبتدع».
3- . نک.: همان، ص7-10: «ثم إن الأمر الشرعی الضروری قد یکون التعبیر عنه و تفهیمه للناس سهلاً، و یشترک لسهولته فیه الخواص والأوساط والعوام، فإذا تواتر مثل ذلک عن صاحب الشرع و کان مکشوف المراد لم تتجاذب الأدلة فیه وجب الإیمان به علی حاله بدون تصرف و تعجرف، و ذلک کمسألة ختم النبوة ... و أما إن کان أمراً یعسر فهمه و تفهیمه کمسألة القدر، و عذاب القبر، والإستواء علی العرش، والنزول إلی سماء الدنیا، و غیر ذلک من المتشابهات والأمور الإلهیة، ثم تواتر و استفاض، فإن جحد من بلغه ذلک الأمر أصل ما جاء أکفرناه بلاخطر، و إن بحث فی الکیفیة، و أثبت وجهاً، وزن فیه، و نفی آخر عذرناه».

ضروری بودن جاهل باشد؛(1)

که به نظر می رسد این دیدگاه او بیشتر ناظر به ضروریات دسته اول است که برای همگان قابل درک و فهم است، هرچند ممکن است برخی آن را نفهمیده باشند. اما در خصوص مسائل دسته دوم، که شامل بسیاری از موارد پیشین نیز می شود، حکم احتیاط کشمیری همچنان جاری است. ضمن آنکه تکفیر مسلمانان بر اساس آن مسائل کاملاً برخلاف مبانی پیشین علمای دیوبند در حکم تکفیر مسلمانان است. از این رو، افرادی همانند کشمیری یا باید در مبانی کلی علمای بزرگ دیوبندیه، که خود نیز به آنها ملتزم اند، تجدید نظر کنند، یا از تکفیر بسیاری از گروه های فوق، که متأسفانه بیشتر تحت تأثیر فضاسازی های عمومی و عامیانه شکل گرفته است، دست بردارند که راه درست نیز همین است.

در خصوص تکفیر منکران خلافت یا توهین کنندگان به عایشه و صحابه، قطع نظر از اختلاف نظرهای جدی میان مسلمانان درباره مقام خلفا و صحابه و همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، با جست وجو در منابع اصلی دیوبندیه سخنی در این مورد یافت نشد که مسلمانی را به دلیل این مسائل تکفیر کنند، بلکه بیشتر سخنان دیوبندیان ناظر به آن است که چنین مسائلی جزء مسائل اختلافی است و دلیل قطعی بر ضروری بودن آنها وجود ندارد. برخی دیوبندیان نیز به صراحت مسئله خلافت را جزء مسائل سیاسی اسلام دانسته اند(2)

که ربطی به کفر و ایمان افراد ندارد. به خصوص آنکه آنها در اصل خلافت نیز اختلاف جدی دارند و بعضاً از خلافت صدر اسلام گرفته تا حکومت پادشاهی و دیکتاتوری را می پذیرند.(3) آنچه در سخنان فوق نیز به عنوان ادعای اجماع

ص: 258


1- . همان، ص62: «والجهل بالضروریات فی باب المکفرات لایکون عذراً، بخلاف غیرها فإنه یکون عذراً علی المفتی به کما تقدم والله أعلم (شرح حموی، ص2679)».
2- . محمد عماره، «الحضارة الإسلامیة والتعددیة الحزبیة»، الداعی، س31، ش7: «وأن الممنوع إسلامیا هو التحزب والتفرق فی أصل الدین وثوابته ... أما التعددیة والحزبیة فی السیاسة ... فإنها تعددیة وحزبیة فی «الفروع» وکل تیارات أهل السنة الفکریة تجعل الدولة – الخلافة والإمامة والعمران البشری – من «الفروع». ومن ثم فالاجتهادات المتعددة، والتنظیمات والحزاب المتعددة بتعدد هذه الاجتهادات أمر وارد وطبیعی فی نظر الإٍسلام. فالأحزاب الإسلامیة، تقوم وتجتهد وتختلف فی «الفروع».. ومن ثم فقیامها علی أساس الأیدیولوجیة والفکریة الإسلامیة أمر طبیعی ووارد».
3- . نک.: محمد طاهر رفیعی، نقد و بررسی اندیشه های کلامی دیوبندیه، ص164-176.

در تکفیر منکران خلافت یا توهین کنندگان به صحابه و برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شد، نقل قول غیرمستقیم مربوط به یکی از منابعی است که نویسنده آن شناخته شده نیست و دقیقاً معلوم نیست که او تا چه اندازه با رویکرد اصلی دیوبندیان موافق است. با توجه به سخنان او در کتابش، به دست می آید که او فردی شدیداً متعصب و فرقه گراست و آنچه او بیان کرده است، نه تنها با دیدگاه بسیاری از علمای دیوبند، بلکه حتی با رویکرد برخی سلفیان افراطی نیز تطابق ندارد. بنابراین، نمی توان چنین دیدگاهی را به عنوان دیدگاه مطرح نزد دیوبندیان پذیرفت.

رابطه دیوبندیه با جریان های تکفیری

با وجود مخالفت بسیاری از علمای دیوبند با تکفیر و کشتار مسلمانان، متأسفانه مهم ترین گروه های تکفیری و تروریستی منطقه از جمله «سپاه صحابه»، «لشکر جهنگوی» و غیره از افراد و مدارس وابسته به مکتب دیوبندیه شکل گرفته اند؛(1)

و جمعیت علمای اسلام دیوبند نقش اصلی را در تشکیل و حمایت از آنها داشته است.(2)

چنان که برخی نویسندگان معاصر دیوبندی نیز به صراحت مواضع ضدشیعی گروه های تکفیری همانند سپاه صحابه و لشکر جهنگوی را ستوده اند و از آن دفاع کرده اند.(3)

اما به اعتقاد کارشناسان، با وجود آنکه مدارس دیوبند در شکل گیری گروه های افراطی نقش مهمی داشته، ولی علمای دیوبند در پاکستان فعالیت های جهادی گروه های تندرو را برخلاف منافع اسلام گرایی و دیوبندی می دانند و می کوشند آینده اسلام گرایی و گسترش دیوبندیه را با فعالیت های سیاسی پی گیری کنند. به همین دلیل آنها می کوشند تا حد امکان از گروه های تندروی خودی نیز در ظاهر فاصله بگیرند.(4)

ص: 259


1- . نک.: رب نواز ظاهر، نقوش جهنگوی، ص22 و صفحات گوناگون دیگر آن؛ جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5)، ویژه مسائل پاکستان، ص39-40، 189-190، 245 و 249.؛ http://avapress.com/prtj8vei.uqehtzsffu.html.
2- . http://afview.blogfa.com/post-364.aspx,5/12/91.
3- . حبیب الرحمن قاسمی، «خمینیت عصر حاضر کا عظیم فتنه»، صفحات گوناگون.
4- . نک.: زیبا فرزین نیا، سیاست خارجی پاکستان، ص96-97؛ http://avapress.com/vdcjymea.uqemvzsffu.html,19/7/1292؛ http://tolonews.com/fa/afghanistan/12276-karzai-meets-with-mawlana-fazl-rahman,22/7/1392; http://centralasiaonline.com/fa/articles/caii/features/pakistan/main//feature-2011/02/22.

آنچه در این میان قابل تأمل است، حمایت بسیاری از دیوبندیان از جریان تکفیری القاعده است. بر اساس پژوهش های انجام گرفته، گروه «القاعده» در طول حیات خود از حمایت مستقیم گروه های دیوبندی و سایر اسلام گرایان پاکستان برخوردار بوده است،(1)

تا اندازه ای که مَثَل خان دوران صافی، یکی از سران جمعیت علمای پاکستان، در این باره گفته بود: «هر کس اسامه را تروریست بگوید بی دین است».(2)

اما در عین حال، با توجه به رویکردهای اعتدالی کلی حاکم بر مکتب دیوبندیه، تعامل دیوبندیان با القاعده و امثال آن را شاید بتوان بیشتر سیاسی دانست تا اعتقادی. زیرا آغاز حمایت های آنها از این جریان های تندرو و دفاع آنها از گسترش عملیات القاعده و امثال آن بیشتر به منظور مبارزه با تجاوز شوروی به افغانستان و تهاجم نظامی و فرهنگی غرب به رهبری آمریکا به کشورهای اسلامی صورت گرفته بود. همچنان که بسیاری از جریان ها و کشورهای اسلامی دیگر نیز تقویت گروه های فوق را برای جلوگیری از تسلط شرق و غرب بر جهان اسلام، از مهم ترین وظایف دینی خود می دانستند. اما پس از تغییر رویکرد گروه های فوق از مبارزه با غیرمسلمانان، که به عنوان دشمنان دور شناخته می شدند، به درگیری با مخالفان مذهبی خود، که از آنان با عنوان «دشمنان نزدیک» یاد می کردند، تعامل بسیاری از احزاب و علمای دیوبند با آنها تضعیف شد و آنها کوشیدند از رویکردهای افراطی جریان های تندرو فاصله بگیرند و با برگزاری کنفرانس ها و نوشتن آثاری به نقد گستردهٔ افکار و رفتار آنها بپردازند.

ضمن آنکه ارتباط بیشتر میان گروه های افراطی و تکفیری منتسب به دیوبندیه با القاعده برقرار بوده و هست. در خصوص ارتباط جریان های تکفیری سپاه صحابه و جهنگوی با دیوبندیه، نیز باید توجه داشت که رویکرد تکفیری آنها نه با مبانی کلامی و فکری مکتب دیوبندیه سازگار است و نه علمای دیوبندیه حقیقتاً رفتار آنها را تأیید می کنند. بنابراین، هرچند در ظاهر خاستگاه این گونه جریان ها به مکتب دیوبندیه برمی گردد، ولی از نظر فکری و اعتقادی آنها بیشتر متأثر از مکتب

ص: 260


1- . نک.: عبدالقیوم فدوی، اسامه بن لادن و ماجراها، ص190، 198 و 229؛ مهدی عباس زاده فتح آبادی، «القاعده پس از 11 سپتامبر (با تأکید بر عراق)»، فصل نامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره 40، ش2، 1389، ص159؛ بروس رایدل، «بازگشت القاعده»، فارین افبرز، می- ژوئن 2007، به نقل از: جواد جمالی، «آینده اسلام گرایی در پاکستان»، فصل نامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، س11، ش41، 1389، ص7.
2- . روزنامة پشتوزبان «وحدت»، چ پیشاور، 11/6/1378؛ به نقل از: عبدالقیوم فدوی، اسامه بن لادن و ماجراها، ص69.

تکفیری وهابیت هستند. این تأثیرپذیری در طول زمان شکل گرفته بود و در زمان جهاد افغانستان بر ضد شوروی عربستان با کمک پاکستان مستقیماً به تأسیس چنین گروه های فرقه گرا در ظاهر برای مبارزه با شوروی و در واقع برای مبارزه با شیعیان، اقدام کردند. حمایت جمعیت علمای اسلام دیوبندی از آنها نیز بیشتر به حمایت های سیاسی می ماند. به همین دلیل در بسیاری مواقع که حمایت از آنها از نظر سیاسی مشکل ساز بوده است، جمعیت علمای اسلام به راحتی از آنها فاصله گرفته است.

از طرف دیگر، با توجه به آنکه در چند دههٔ اخیر رویکردی در راستای نزدیک شدن به وهابیت میان برخی دیوبندیان به وجود آمده است، حمایت برخی دیوبندیان از جریان های تکفیری نیز تا اندازه ای می تواند اعتقادی باشد، آن هم نه بر اساس مبانی فکری و اعتقادی علمای دیوبند، بلکه بیشتر تحت تأثیر نفوذ وهابیت توجیه پذیر است.

البته در این میان باید به این نکته نیز توجه داشت که ممکن است برداشت های نادرست آنها از برخی آموزه های شرک و بدعت، که در سخنان شماری از علمای دیوبند تا اندازه ای افراطی بیان شده است، باعث افراطی گری آنها شده باشد. بنابراین، با وجود آنکه رویکرد کلی حاکم بر مکتب دیوبندیه با تکفیر سازگاری ندارد، شکل گیری جریان های فوق با خاستگاه دیوبندی، بیشتر تحت تأثیر وهابیت یا برداشت های نادرست آنها از سخنان بزرگان دیوبندیه توجیه پذیر است.

نتیجه

یکی از مباحث مهم میان مسلمانان نوع نگاه آنها به ماهیت ایمان و توحید است. جریان های مختلف اسلامی هر کدام بر اساس مبانی خاصی خود به تعریف و تفسیر آن پرداخته اند و در این میان برخی از آنها به نوعی از انحصارگرایی افراطی مذهبی رو آورده اند که بر اساس آن خود را مؤمن واقعی و اهل توحید پنداشته اند و دیگران را خارج از دایره اسلام تصور کرده اند و به تکفیر آنها پرداخته اند. تعریف ایمان به تصدیق قلبی، یا اقرار زبانی، یا اقرار و تصدیق هر دو، همین طور قابل زیاده و نقصان بودن ایمان و دخالت داشتن عمل در حقیقت ایمان مبانی اصلی بحث ایمان و کفر را شکل می دهد. مهم ترین عامل در رویکرد جریان های تکفیری به نوع تفسیر آنها از همین مسائل باز می گردد و آنها ضمن ارزیابی رفتار مسلمانان با معیار فوق، فکر می کنند برخی عمل کردها با

ص: 261

حقیقت توحید و ایمان واقعی ناسازگار است؛ بر همین مبنا تکفیر و کشتن برخی مسلمانان را توجیه می کنند. در حالی که درباره مسائل فوق دیدگاه های متفاوتی میان علمای شیعه و اهل سنت وجود دارد. تا جایی که بسیاری از رهبران مذهبی اهل سنت، مسائلی را که جریان های تکفیری تخلف از آنها را باعث خارج شدن شخص از دایره اسلام می دانند، به عنوان رکن ایمان قبول ندارند. در این میان، بیشتر نزدیک به اتفاق علمای دیوبند نیز همان رویکرد اصلی رهبران مذهبی خود را پذیرفته اند و بر همان اساس، در صدور حکم تکفیر سایر مسلمانان با احتیاط کامل رفتار می کنند و می کوشند تا کفر قطعی کسی ثابت نشود او را مشرک و کافر ندانند.(1) معیار اساسی آنها در جواز تکفیر دیگران فقط به اثبات قطعی انکار ضروری دین محدود می شود؛(2)

یعنی کافر فقط به کسی اطلاق می شود که یکی از اصول اعتقادی یا احکام ضروری اسلام، همانند وجوب نماز، روزه و همانند آن را انکار کند.(3) هرچند در تعیین مصادیق، برخی از آنها فراتر از مبانی پذیرفته شدهٔ خود عمل کرده اند و مسائلی را که هیچ ارتباطی به ضروریات دین ندارد، در بحث کفر و ایمان افراد دخالت داده اند. ظهور جریان های تکفیری همانند سپاه صحابه و لشکر جهنگوی از میان

ص: 262


1- . نک.: محمد اقبال قاشی، معارف الاکابر، ص256-257 (متن عبارت در پاورقی شماره 49 آمده است)؛ رحمت الله ندوی، اشرف علی التهانوی حکیم الأمة، ص150-152.
2- . خلیل احمد سهارنپوری، المهند، ص45: «السؤال الثانی عشر: قد کان محمد بن عبد الوهاب النجدی یستحلّ دماء المسلمین و أموالَهم و أعراضهم، و کان ینسب الناس کلَّهم إلی الشرک و یسبُّ السلف، فکیف ترون ذلک؟ و هل یجوز تکفیر السلف و المسلمین و أهل القبلة أم کیف مشربکم؟ الجواب: الحکم عندنا فیهم ما قال صاحبُ الدرالمختار (4-262 ایج ایم سعید): "و خوارج و هم قوم لهم منعة خرجوا علیه بتأویل یرون أنه علی باطل کفر أو معصیة توجب قتاله بتأویلهم، یستحلون دمائنا و أموالنا و یسبون نسائنا" إلی أن قال: "و حکمهم حکم البغاة" ثم قال: "و إنما لم نکفرهم لکونه عن تأویل و إن کان باطلاً" و قال الشامی فی حاشیته: "کما وقع فی زماننا فی أتباع عبد الوهاب الذین خرجوا من نجد و تغلبوا علی الحرمین و کانوا ینتحلون مذهب الحنابلة لکنهم اعتقدوا أنهم هم المسلمون و أن من خالف اعتقادهم مشرکون و استباحوا بذلک قتلَ أهل السنة و قتلَ علمائهم حتی کسر الله شوکتهم" ثم أقول: لیس هو و لا أحد من أتباعه و شیعته من مشایخنا فی سلسلة من سلاسل العلم من الفقه و الحدیث و التفسیر و التصوف و أما استحلال دماء المسلمین و أموالهم و أعراضِهم: فإما أن یکون بغیر حق أو بحق فإن کان بغیر حق: فإما أن یکون من غیر تأویل: فکفر و خروج عن الإسلام و إن کان بتأویل لا یسوغ فی الشرع: ففسق. و أما إن کان بحق: فجائز بل واجب. و أما تکفیر السلف من المسلمین فحاشا أن نکفر أحداً منهم، بل هو عندنا رفض و ابتداع فی الدین و تکفیر أهل القبلة من المبتدعین: فلا نکفرهم ما لم ینکروا حکماً ضروریاً من ضروریات الدین، فإذا ثبت إنکار أمر ضروری من الدین نکفرهم و نحتاط فیه، و هذا دأبنا و دأب مشایخنا رحمهم الله تعالی.
3- . الله یارخان، عقائد و کمالات علمائی دیوبند، ص6.

فارغ التحصیلان دیوبند، همین طور حمایت برخی احزاب دیوبندی از گروه های تندرو همانند القاعده، انحراف دیگری در رویکرد اعتدالی بزرگان دیوبند به شمار می آید. هرچند با محدود کردن این روابط به تعامل سیاسی و تأثیرپذیری آنها از وهابیت، می توان ارتباط آنها با تفکر اصلی حاکم بر مکتب دیوبندیه را نفی کرد.

ص: 263

منابع

1.«المحن الکبیرة التی تقف الیوم فی وجه الدعوة عقبات جدیدة متغیرة»، الداعی، س34، ش9-10، 1431/2010.

2.«مبانی ایدئولوژیک گروهک ریگی»، روزنامه کیهان، ش19596، (12/12/1388).

3.أبو أحمد، أشرف شعبان، «فَ-رِّقْ ... تَسُ-دْ»، الداعی، س30، ش8، 1427.

4.أبوالمکرم بن عبد الجلیل، الامام محمد بن عبد الوهاب بین مؤیدیها و معارضیها فی شبه القارة الهندیة، چاپ دوم، دار السلام للنشر والتوزیع، ریاض، 1421.

5.احمد، محمد مسعود، الشیخ احمد رضا خان البریلوی و شی ء من حیاته، و افکاره و خدماته، مؤسسه رضا بالجامعة النظامیة الرضویة، پاکستان، لاهور، 1411/1991.

6.تهانوی، اشرف علی و دیگران، منتخب عام فهم ایک هزار حدیث، اداره تألیفات اشرفیه، پاکستان، ملتان، 1429.

7.تهانوی، اشرف علی، «الشریعة تنهی عن الاحتفال بمیلاد النبی صلی الله علیه وسلم فی یوم محدّد من ربیع الأول»، الداعی، س30، ش1-2، 1427.

8.تهانوی، اشرف علی، «الشریعة تنهی عن الاحتفال»، الداعی، س30، ش1-2، 1427.

9.تهانوی، اشرف علی، «لایجوز إطراء النبی صلی الله علیه وسلم بنحو یؤدّی إلی الاساءة إلی الأنبیاء الآخرین»، الداعی، س30، ش11، 1427.

10.تهانوی، اشرف علی، اصلاح انقلاب امت، اداره معارف، پاکستان، کراچی، [بی تا].

11.جلالی، لطف الله، تاریخ و عقاید ماتریدیه، چاپ اول، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1386.

12.جمالی، جواد، «آینده اسلام گرایی در پاکستان»، فصل نامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، س11، ش41، 1389.

13.جمعی از نویسندگان، فرق تسنن، به کوشش: مهدی فرمانیان، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، 1386.

14.جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) «ویژه مسائل پاکستان»، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، تهران، 1389.

15.جهنی، مانع بن حماد، الموسوعة المیسرة فی الادیان والمذاهب والاحزاب المعاصرة، ج1، چاپ سوم، دار الندوة، ریاض، 1418.

16.خالد محمود، مطالعه بریلویت، حافظی بُکدپو دیوبند، هند، دیوبند، 2004.

ص: 264

17.دهلوی، اسماعیل بن عبدالغنی، رسالة التوحید، ترجمه به عربی: ابوالحسن علی الحسنی الندوی، چاپ اول، وزارة الشؤون الاسلامیة، عربستان، 1417.

18.دهلوی، عبد الحق، الاعمال المأثورة فی الأیام المشهورة، مجتبایی، دهلی، [بی تا].

19.دهلوی، کفایت الله، تعلیم الاسلام بر اساس فقه مذهب حنفی، ترجمه: عبدالمجید مرادزهی خاشی، انتشارات فاروق اعظم، [بی جا]، [بی تا].

20.رب نواز ظاهر، نقوش جهنگوی، مکتبة خلافت راشده، پاکستان، کراچی، [بی تا].

21.رفیعی، محمدطاهر، نقد و بررسی اندیشه های کلامی دیوبندیه، پایان نامه مؤسسه آموزشی- پژوهشی امام خمینی!، قم، 1390.

22.سلفی افغانی، شمس الدین، الماتریدیة و موقفهم من توحید الأسماء والصفات، چاپ دوم، مکتبة الصدیق، طائف، 1419/1998.

23.سهارنپوری، خلیل احمد، المهند علی المفند، المطبعة العربیة، لاهور، 1404/1984.

24.سهارنپوری، خلیل احمد، بذل المجهود، دار الکتب العلمیه، بیروت، [بی تا].

25.صالح عبود، عقیدة الشیخ محمد بن عبد الوهاب و أثرها فی العالم الاسلامی، ج1، «فایل اینترنتی»، [بی تا].

26.صالوجی، شبیر احمد، «ذِکرُ اللّه جَهرًا واجْتماعًا وسیلة من وسائل التزکیة والاحسان»، الداعی، س32، ش6، 1429.

27.طالب الرحمن، الدیوبندیة تعریفها و عقائدها، چاپ اول، دار الکتاب والسنة، پاکستان، 1415/1995.

28.عباس زاده فتح آبادی، مهدی، «القاعده پس از 11 سپتامبر (با تأکید بر عراق)، فصل نامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره 40، ش2، 1389.

29.عبدالرب میرزا، «ضوء علی قصة تأسیس جامعة دارالعلوم/ دیوبند (الهند)»، الداعی، ش5، س30، 1427.

30.عثمانی، شبیر احمد، فتح الملهم شرح صحیح المسلم، چاپ اول، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1426/2006.

31.عثمانی، ظفر احمد، اعلاء السنن، تقریر درس های اشرف علی تهانوی، چاپ سوم، ادارة القرآن والعلوم الاسلامیة، پاکستان، کراتشی، 1415.

32.عثمانی، محمد شفیع، مجالس حکیم الأمة، دار الاشاعت، پاکستان، کراچی، 1393.

33.عماره، محمد، «الحضارة الاسلامیة والتعددیة الحزبیة»، الداعی، س31، ش7، 1428.

34.فدوی، عبد القیوم، اسامه بن لادن و ماجراها، چاپ اول، مفاخر، کابل، 1381.

ص: 265

35.فرزین نیا، زیبا، سیاست خارجی پاکستان: تغییر و تحول، چاپ اول، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1383.

36.قاسمی، بدرالحسن، «وحدة الأمة الاسلامیة»، الداعی، س31، ش1 و 2، 1428/2007.

37.قاسمی، حبیب الرحمن، خمینیت عصر حاضر کا عظیم فتنه، بیت التوحید، پاکستان، کراچی، [بی تا].

38.قاسمی، عبد الغنی، فکُّ القیود عَن کتاب فتح المعبود فی بیان هفوات فی کتاب بذل المجهود، [بی نا]، [بی جا]، 1432/2011.

39.قاسمی، محمد طیب، علماء دیوبند عقیدة و منهجا، دار العلوم، هند، دیوبند، 1430/2009.

40.قاسمی، محمد طیب، گزارش سفر افغانستان در پرتو پیوستگی های دینی و عرفانی دارالعلوم دیوبند، ترجمه: نذیر احمد سلامی، چاپ اول، اهل بیت علیهم السلام ، مؤسسه فرهنگی هفت اقلیم شرق، قم - زاهدان، 1382.

41.قرشی، محمد اقبال، معارف الاکابر بروایت حکیم الأمت حضرت مولانا أشرف علی التهانوی، اداره اسلامیات، پاکستان، لاهور، [بی تا].

42.کاندهلوی، زکریا، أوجز المسالک إلی موطأ مالک، چاپ اول، دار القلم، دمشق، 1424/2003.

43.کاندهلوی، محمد ادریس، التعلیق الصبیح علی مشکاة المصابیح، چاپ اول، مطبعة الاعتدال، دمشق، 1354.

44.کاندهلوی، محمد یوسف، الاحادیث المنتخبة فی الصفات الستة للدعوة إلی الله، [بی نا]، [بی جا]، [بی تا].

45.کشمیری، انورشاه، اکفار الملحدین فی ضروریات الدین، چاپ سوم، المجلس العلمی إدارة القرآن والعلوم الاسلامیة، پاکستان، 1424/2004.

46.کشمیری، انورشاه، فیض الباری، چاپ اول، دار الکتب العلمیة، لبنان، بیروت، 2005.

47.کشمیری، انورشاه، معارف السنن شرح سنن الترمذی، گردآوری: محمد یوسف بنوری، ایج- ایم- سعید کمپنی، پاکستان، کراتشی، 1413.

48.گنگوهی، رشید احمد، فتاوی رشیدیه، دار الاشاعت، پاکستان، کراچی، [بی تا].

49.گیلانی، سید ناظر احسن، سیری در زندگی حضرت امام مولانا محمد قاسم نانوتوی، ترجمه و اقتباس: صلاح الدین شهنوازی، چاپ اول، صدیقی، زاهدان، 1384.

50.لکهنوی، عبدالحی، الرفع والتکمیل فی الجرح والتعدیل، چاپ سوم، دار التراث، مکتب المطبوعات الاسلامیه، [بی جا]، 1407.

ص: 266

51.الله یارخان، عقائد و کمالات علمائی دیوبند، اداره نقش بندیه اویسیه دار العرفان، پاکستان، [بی تا].

52.مبارکفوری، عبیدالله، مرعاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، [بی نا]، [بی جا]، [بی تا].

53.مجلسی، محمدباقر، ایمان و کفر، [بی جا]، [بی نا]، [بی تا].

54.مرصفی، سعد، «أعیادنا فرحة بریئة»، الداعی، س30، ش9-10، 1427.

55.مفید، محمد بن نعمان، أوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، چاپ اول، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، قم، 1413.

56.نانوتوی، محمد قاسم، آب حیات، اداره تألیفات اشرفیه، ملتان، [بی تا].

57.ندوی، ابوالحسن علی حسنی، من أعلام المسلمین و مشاهیرهم، چاپ اول، دار ابن کثیر، بیروت، 1423/2002.

58.ندوی، محمد رحمت الله، اشرف علی التهانوی حکیم الأمة و شیخ مشایخ العصر فی الهند، چاپ اول، دار القلم، دمشق، 1427/2006.

59.afview.blogfa.com

60.almeshkat.net

61.avapress.com

62.centralasiaonline.com

63.darululoom-deoband.com

64.farsi.sunnionline.us

65.serat-e-mustaqeem.com

66.serat-e-mustaqeem.com

67.tolonews.com

ص: 267

ص: 268

حدیث منع نشستن و عبادت کردن در مقابر: بررسی تطبیقی دیدگاه ابن تیمیه و مذاهب اربعه اهل سنت / حمزه علی بهرامی

اشاره

حمزه علی بهرامی(1)

چکیده

مسئله عبادت در مقابر یکی از مسائل اختلافی بین ابن تیمیه و اتباع او با جامعه اهل سنت و مسلمانان است. وهابیان ضمن مشرک خواندن کسانی که در مقابر انبیا به عبادت می پردازند، به تخریب بقاع متبرکه، تکفیر و قتل سایر مسلمانان اقدام می کنند. ابن تیمیه، نظریه پرداز اندیشه تکفیری، با استناد به برخی ادله ضعیف، از جمله حدیثی از ابا مرثد غنوی، عبادت در مقابر را حرام و بعضاً شرک می داند. تحقیق پیش رو به مطالعه و مقایسه تطبیقی مسئله عبادت در مقابر، با نظر و استناد به روایت فوق از منظر ابن تیمیه و شاگرد او، با مذاهب اربعه اهل سنت می پردازد؛ و در پایان به این نتیجه می رسد که، روایت فوق فارغ از اشکالات سندی و محتوایی، در تعارض با روایات عام و خاص دیگری است که قائل به جواز عبادت در مقابرند. ضمن اینکه علمای اهل سنت حداکثر حکم کراهت را از این روایت برداشت کرده اند، نه حرمت را. یکی دیگر از نتایج این تحقیق این است که عقایدی که وهابیان تحت تأثیر ابن تیمیه دارند، دست کم در این مسئله در تعارض شدید با عقاید اهل سنت و جماعت و عموم مسلمانان است.

کلیدواژه ها: ابن تیمیه، عبادت، زیارت قبور، اهل سنت، نماز، حدیث ابا مرثد غنوی.

ص: 269


1- عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان، سطح 4 حوزه.

مقدمه

جامعه جهانی، به ویژه منطقه خاورمیانه، امروزه شاهد خشن ترین جنایات بشری به دست گروه هایی همچون وهابیان، القاعده، طالبان، داعش، بوکوحرام و ... است. این گروه ها با تحریف واژه «سلف» و به یدک کشیدن آن به تکفیر دیگران و تخریب مقابر انبیا و اولیا می پردازند. بر کسی پوشیده نیست که یکی از برجسته ترین و شاخص ترین نظریه پردازان جریان تکفیری کسی نیست جز ابن تیمیه، که منشأ تفکر وهابیان را باید در فتاوای او جست وجو کرد. او یکی از فقها و متکلمان حنبلی مذهب است که در قرن هفتم و هشتم زندگی می کرد. وی در کتاب الحمویة الکبری با عقاید عمومی اهل سنت اشعری به مخالفت پرداخت. در کتاب های منهاج السنة النبویة و الزیارة عقاید خاصی درباره زیارت قبور، توسل، شفاعت و تقدیس اولیا مطرح کرد، که به زندانی شدنش انجامید.(1) درباره فتاوای ابن تیمیه این پرسش مطرح است که آیا او دلیلی هم دارد و آیا عقیده جریان های تکفیری به رهبری ابن تیمیه مطابق عقیده عموم اهل سنت است. بررسی ادله ابن تیمیه و مقایسه آن با دیدگاه های فرق اهل سنت می تواند نشان دهد که فتاوای او تا چه حد متقن است. اهمیت این مسئله زمانی آشکارتر می شود که می ببینیم جریان های تکفیری با حمایت امپریالیسم غرب در سایه درآمدهای نفتی و تبلیغات، خود را نماینده اهل سنت معرفی می کنند. آیا واقعاً عقاید جریان های تکفیری و ابن تیمیه دست کم در خصوص عبادت در مقابر مطابق عقاید جامعه اهل سنت و مورد تأیید آنهاست؟ آیا پیروان ابن تیمیه می توانند خود را نماینده اهل سنت معرفی کنند؟ بررسی تطبیقی این مسئله بین ابن تیمیه و مذاهب اهل سنت می تواند پاسخ پرسش فوق را روشن کند. باید توجه داشت که فرقه های اهل سنت حدود شش قرن قبل از ابن تیمیه شکل گرفته و به زمان صدر اسلام، که ابن تیمیه و پیروان او ادعای بازگشت به آن را دارند، نزدیک تر بوده اند. مستندات ابن تیمیه نیز همان آیات و روایاتی است که در اختیار فقهای اهل سنت بوده است و آنها بر طبق آن فتوا داده اند.

یکی از مهم ترین ادله ابن تیمیه و شاگردش که بارها در آثار آنها انعکاس یافته، حدیثی است که ابا مرثد غنوی آن را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند. ارزیابی این دلیل و آشنایی با عقاید مذاهب

ص: 270


1- . مهدی فرمانیان کاشانی، مجموعه مقالات فرق تسنن، ص623؛ محمد ابو زهره، تاریخ مذاهب اسلامی، ص346.

اهل سنت درباره این حدیث ضمن اینکه می تواند ما را با دیدگاه آنها درباره عبادت نزد مقابر آشنا کند، می تواند میزان قُرب و بُعد عقاید ابن تیمیه و وهابیان را با اهل سنت نشان دهد.

بدین منظور بعد از اشاره به برخی مفاهیم کلیدی، مانند مقبره و عبادت، عقیده و برداشت ابن تیمیه از حدیث فوق را ارزیابی کرده، سپس به دیدگاه علمای شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی و برخی مستندات آنها ذیل حدیث اشاره می کنیم. روش تحقیق اسنادی کتاب خانه ای و تحلیلی عقلی است. در این بررسی کوشیده ایم برای هر یک از مذاهب اربعه تقریباً هشت منبع معتبر و دست اول را انتخاب کنیم و به آنها ارجاع دهیم.

1. مفهوم شناسی

الف. عبادت

کتب لغت «عبادت» را به خضوع و تذلل معنا کرده اند.(1) از لحاظ لغوی، هر گونه خضوع در مقابل کسی عبادت محسوب می شود. لذا عبادت در لغت شامل رفتارهایی مانند تواضع و احترام به بزرگان دین و قبور آنها، حتی بوسیدن حجرالاسود و ... می شود، ولی عبادت در معنای اصطلاحی، خضوع همراه با اعتقاد به الوهیت و تقدیس معبود است. به عبارت دیگر، عبادت، خضوع توأم با تقدیس و تسبیح و تنزیه معبود از کلیه عیوب و نقایص است. بت پرستان مکه از آن رو مشرک خوانده می شدند که علاوه بر تواضع در برابر بت ها معتقد به الوهیت و تدبیر آنها در عالم بودند. بنابراین، صرف احترام و خضوع در برابر شخصی، بدون اعتقاد به الوهیت و تقدیس او عبادت اصطلاحی محسوب نمی شود. گرچه سجده ملائکه در برابر حضرت آدم علیه السلام یا سجده فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام در برابر حضرت یوسف علیه السلام به معنای لغوی عبادت است، اما به معنای اصطلاحی عبادت نیست. لذا معنای لغوی عبادت عام تر است و شامل هر گونه رفتار خاشعانه و خاضعانه می شود. ولی معنای اصطلاحی آن، رفتار خاضعانه همراه با اعتقاد به الوهیت و تقدیس ذات معبود است.(2)

ص: 271


1- . محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج3، ص273.
2- . جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص196.

عبادت مصادیق متعددی دارد. در این تحقیق، به مهم ترین مصداق عبادت، یعنی نماز خواندن، نظر داریم که از مواردی است که ابن تیمیه بر آن تأکید ویژه دارد.

ب. مقبره

کتب لغت، «قبر» را مدفن و محل قرار میت، و جمع آن را «قبور» دانسته اند. همچنین، «مقبره» به معنای محل قبر و جمع آن «مقابر» است.(1) مقبره محل دفن مردگان است. به نظر می رسد لفظ «مقبره» از «قبر» گرفته شده باشد. زیرا کثرت چیزی در یک مکان، می تواند مبنای اسم گذاری آن مکان قرار گیرد؛ مانند مسبع که به مکانی گفته می شود که در آنجا درندگان فراوان باشند. در فارسی «مقابر» معادل قبرستان است. در معنای لغوی، تفاوتی نمی کند که قبرستان جدید باشد یا سالیان درازی بر آن گذشته باشد؛ یک نفر در آنجا مدفون باشد یا بیشتر. در این مقاله نیز همین معنا مقصود است.

2. عبادت در مقبره از منظر ابن تیمیه

ابن تیمیه برای اثبات عقیده خویش به قرآن کریم، احادیث و سیره استدلال می کند. او از طریق این ادله می خواهد اثبات کند که توجه به غیرخدا ممنوع است. از مهم ترین ادله قرآنی او آیات 56 سوره اسراء(2) و 5 سوره انشراح(3) و 23 سوره نوح(4) است. همچنین، او احادیث متعددی را برای اثبات مطلب خود می آورد، اما در این میان بر دو حدیث بیشترین تأکید را دارد؛ حدیث ابا مرثد غنوی(5) که درباره منع نشستن و خواندن نماز در کنار قبور است و دیگری حدیث شدّالرحال.(6) ابن تیمیه نه تنها برای عبادت و دعا در کنار قبور انبیا و صالحان فضیلتی قائل نیست، بلکه آن را حرام می داند. او در رد فضیلت عبادت در کنار قبور تأکید می کند که اجماع سلف بر این است که اقامه نماز و

ص: 272


1- . خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج5، ص158؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج5، ص70.
2- . )قُل اُدْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا یمْلِکونَ کشْفَ الضُّرِّ عَنْکمْ وَلَا تَحْوِیلًا أُولَئِک الَّذِینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إلَی رَبِّهِمْ الْوَسِیلَةَ أَیهُمْ أَقْرَبُ وَیرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیخَافُونَ عَذَابَهُ إنَّ عَذَابَ رَبِّک کانَ مَحْذُورًا(؛ سوره اسراء (17)، آیه 56.
3- . )فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ، وَإِلَی رَبِّک فَارْغَبْ(؛ سوره انشراح (94)، آیه 7.
4- . )وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یغُوثَ وَیعُوقَ وَنَسْرًا(؛ سوره نوح (71)، آیه 23.
5- . «عَنْ النَّبِی- أَنَّهُ قَالَ: لَا تَجْلِسُوا عَلَی الْقُبُورِ، وَلَا تُصَلُّوا إلَیها»؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج2، ص668.
6- . «لاتُشَدُّ الرِّحَالُ إلَّا إلَی ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ: الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْمَسْجِدِ الْأَقْصَی وَمَسْجِدِی هَذَا».

خواندن دعا در مساجد بهتر از انجام دادن آن در مقابر انبیا و صالحان است.(1) همچنین، هیچ یک از صحابه و تابعین فضیلتی برای این عبادت قائل نیستند. استجابت دعا در کنار این قبور دلیلی بر فضیلت آنها محسوب نمی شود، زیرا ممکن است دعا در مقابر کفار و فاسقان هم مستجاب شود. به علاوه، انتساب بسیاری از قبرها به انبیا و بزرگان صحیح نیست، و به جز قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمی توان هیچ قبری را با قطع و یقین به صاحب آن نسبت داد. پس استجابت دعا در کنار این قبور ربطی به صاحب آن قبرها ندارد و عبادت مردم در کنار این قبور از سر جهل است.(2) او حتی توقف در کنار قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را نیز جایز نمی داند. ابن قیم، شاگرد او، از این فراتر رفته، عبادت در کنار قبور را گناهی بزرگ، بلکه شرک می داند.(3) آنها معتقدند حتی اگر نمازگزار در مقابر قصد عبادت و دعا و نماز برای خداوند را هم بکند گویا صاحب آن قبر را قصد کرده است؛ و قصد غیرخداوند کردن هم شرک است.

3. ارزیابی حدیث ابا مرثد

اشاره

همان طور که اشاره شد، یکی از مهم ترین احادیثی که ابن تیمیه برای مدعای خود می آورد حدیث نهی از نشستن و نماز خواندن در کنار قبور است.(4) ابن تیمیه در آثار خود بیش از یازده بار و ابن قیم هفت بار به این حدیث استناد کرده اند. آنها با استدلال به این حدیث، عبادت در مقابر را بدعت و حرام می دانند؛ و معتقدند حتی اگر نمازگزار در مقابر قصد عبادت و دعا و نماز برای خداوند را هم بکند گویا صاحب آن قبر را قصد کرده است و قصد غیرخداوند هم شرک است. ابن تیمیه با استناد به حدیث فوق، علاوه بر اینکه عبادت در مقابر را بدعت و حرام می داند، آن را مانند فعل نصارا می داند که حضرت عیسی علیه السلام و مریم علیه السلام را به مقام الوهیت و خدایی رساندند. البته این حرمت در قبر انبیا شدیدتر است.(5) بررسی حدیث از حیث سندی و محتوایی می تواند نشان دهد که تا چه اندازه این استدلال صحیح است.

ص: 273


1- . ابن تیمیه، زیارة القبور والاستنجاد بالمقبور، ص29.
2- . ابن تیمیه، مجموع فتاوی، جزء27، ص115 و 130.
3- . محمد بن أبی بکر، إغاثة اللهفان من مصائد الشیطان، ج1، ص185 و 201؛ محمد بن ابی بکر، إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج4، ص181.
4- . «عَنْ النَّبِی- أَنَّهُ قَالَ: لَا تَجْلِسُوا عَلَی الْقُبُورِ، وَلَا تُصَلُّوا إلَیها»؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج2، ص668.
5- . ابن تیمیة، مجموع فتاوی، جزء 1، ص237 و 354 و جزء 27، ص127.
الف. بررسی سندی حدیث

این حدیث در منابع روایی اهل سنت، در کتاب های صحیح مسلم، صحیح ابن حبان، صحیح ابن خزیمه، مسند احمد، مسند ابی یعلی، سنن بیهقی، سنن ترمذی، مستدرک حاکم و المعجم طبرانی ذکر شده است. حدیث فوق در منابع روایی اهل سنت به دو سند وارد شده است. راوی اصلی در هر دو سند ابا مرثد غنوی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. بنابراین، حدیث از جمله احادیث آحاد است که در طبقه سوم به دو سند منتسب می شود. در سند اول عبدالله بن مبارک و ابو ادریس خولانی قرار دارند، ولی در سند دوم این دو راوی وجود ندارند.(1)

یکی از عمده ترین تفاوت های هر دو سند، وجود عبدالله بن مبارک در سند اول است. همین تفاوت باعث شده است ترمذی و ابن خزیمه و احمد بن حنبل، با اینکه روایت را به هر دو سند نقل می کنند، سندی را که عبدالله بن مبارک در آن قرار دارد ضعیف بدانند. طبق گفته آنها، فقط سند دوم قابل بررسی است.(2) منابع رجالی اهل سنت، عبدالله بن مبارک را با نام «شیخ لیس بالمعروف» معرفی می کنند.(3) ذهبی در نقلی او را غیرحافظ می خواند.(4)

بنابراین، نخست آنکه این حدیث را همه متون روایی معتبر اهل سنت مانند صحیح بخاری و سنن ابی داوود نقل نکرده اند؛ دوم آنکه نقل اول، که در سند آن عبدالله بن مبارک قرار دارد، به نقل ترمذی و افراد دیگر حجیت ندارد؛ و سوم آنکه نقل دوم حدیث با پرسش هایی مواجه است، از جمله اینکه طبق نقل حاکم، خود واثل به طور مستقیم و با حذف غنوی از پیامبر نقل می کند که منجر به مرفوع شدن روایت می شود، یا در نقل طبرانی بین ولید بن مسلم و ابن جابر پنج واسطه قرار می گیرند که احتمالاً طبقه هر کدام متفاوت باشد. لذا روایت به لحاظ سندی ضعیف و استنادناپذیر است.(5)

ص: 274


1- . أبو بکر احمد بن الحسین بن علی بیهقی، السنن الکبری، ج2، ص435 و ج4، ص79؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج2، ص668؛ أحمد ابن علی ابویعلی موصلی، مسند أبی یعلی، ج3، ص83؛ محمد بن حبان بن احمد، صحیح ابن حبان، ج6، ص90.
2- . محمد بن عیسی ابو عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج3، ص368؛ محمد بن اسحاق ابن خزیمة، صحیح ابن خزیمة، ج2، ص7؛ أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج28، ص451.
3- . أحمد بن علی بن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج3، ص330.
4- . شمس الدین أبو عبدالله محمد ابن أحمد ذَهَبی، سیر أعلام النبلاء، ج15، ص395.
5- . أبو عبدالله محمد ابن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص243؛ سلیمان بن أحمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج19، ص193.
ب. بررسی محتوایی

صرف نظر از سند روایت و اشکالات وارد بر آن، روایت از جهت دلالت بر نهی نیز محل بحث و گفت وگو است. بیضاوی ضمن اینکه نهی حدیث فوق و امثال آن را قبول ندارد، قائل به جواز نماز، بدون کراهت در مقابر است.(1) مغلطای حنفی بیان حدیث فوق را درباره جواز یا عدم جواز نماز در مقابر ناکافی می داند.(2) حداکثر نهیی که مشهور علمای اهل سنت از این گونه نواهی پیامبر داشته اند کراهت است. همچنان که بیهقی مناوی و بدرالدین حنفی هم به آن اشاره کرده اند.(3) بنابراین، با نظر به عقیده فقهای اهل سنت، حمل روایت بر کراهت اولی است تا نهی آن.

برخی از منابع اهل سنت، نهی پیامبر در حدیث غنوی و امثال آن را به سبب محاذات و رو به رو قرار گرفتن با قبر یا نجاست مقابر دانسته اند. در این صورت با مرتفع شدن محاذات و نجاست، حتی حکم کراهت هم از بین می رود. ناگفته نماند که برخی از این منابع حتی بدن انبیا را به جهت شرافت و بزرگی منزلت آنها نجس ندانسته اند و از این جهت نیز عبادت در مقبره آنها اشکال ندارد.(4)

4. دیدگاه شافعی ها درباره حدیث ابا مرثد غنوی

شافعی نماز خواندن در مقبره غیرنجس را مجزی می داند و می گوید نیازی به اعاده ندارد. او کراهت نماز در مقبره ای را که نبش قبر شده و خاک آنجا به گوشت و استخوان مردگان آغشته شده، به سبب نجاست آن مکان، جایز نمی داند نه به سبب مقبره بودن.(5)

ص: 275


1- . محمد ابن إسماعیل کحلانی الأمیر، سبل السلام، ج1، ص299.
2- . مغلطای ابن قلیج ابن عبد الله، شرح سنن ابن ماجه، ج1، ص1238.
3- . ویستفاد من الحدیث مسألتان، الأولی: کراهة الجلوس علی القبر. والثانیة: کراهة الصلاة إلیها؛ أبو بکر أحمد بن الحسین بن علی بیهقی، السنن الکبری، ج2، ص435؛ محمد عبد الرئوف مناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج2، ص491؛ محمد عبد الرئوف مناوی، فیض القدیر، شرح جامع الصغیر، ج6، ص506؛ أبو محمد محمود بن أحمد بدر الدین عینی، شرح سنن أبی داوود، ج6، ص186.
4- . أبی بکر بن السید محمد شطا دمیاطی، حاشیة إعانة الطالبین علی حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، ج1، ص195 و ج2، ص277؛ سلیمان بن محمد بُجَیرَمِی، تحفة الحبیب علی شرح الخطیب، ج2، ص95.
5- . أبو سلیمان حمد ابن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، ج1، ص148؛ أبو عمر یوسف ابن عبد الله ابن عبد البر نمری قرطبی، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، ج5، ص230؛ أبو محمد الحسین ابن مسعود ابن الفراء بغوی، شرح السنة، ج2، ص411؛ زین الدین أبی الفرج عبد الرحمن ابن رجب بغدادی، فتح الباری، ج2، ص398-407؛ أبو محمد محمود ابن أحمد بدر الدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج4، ص173.

نووی، از علمای بزرگ شافعی، می گوید سه دیدگاه درباره حکم نماز و عبادت در مقبره وجود دارد. گروهی مانند ابن منذر قائل به کراهت نماز هستند. گروهی مانند ابوهریره و وائل بن اسقع و حسن بصری قائل به عدم کراهت هستند. و از مالک، دو روایت نقل شده که مشهورترین آن عدم کراهت در صورت عدم نجاست یا عدم علم به نجاست است.(1)

ابن رجب حنبلی حکم کراهت نماز را به اصحاب شافعی نسبت می دهد. او در بیانی می گوید اصحاب شافعی مقابر را به سه دسته تقسیم می کنند؛ مقابری که به دفعات مکرر نبش قبر می شوند. نماز در این گونه مقابر به سبب اختلاط خاک با نجاست صحیح نیست؛ دسته دوم مقابر جدیدی هستند که نبش قبر نشده اند. نماز در این گونه مقابر صحیح، ولی مکروه است. اما مقابری که نبش قبر آنها مشکوک است دو قول صحت و عدم صحت نماز درباره شان هست.(2)

گروهی از علمای شافعی با استناد به حدیث غنوی و امثال آن، نماز خواندن در قبور انبیا را جایز نمی دانند؛ ولی نماز در قبور غیر انبیا را جایز می دانند.(3) نگارنده از متن انصاری این گونه برداشت کرد که نماز خواندن در مقابر انبیا به شکلی که قبر در مقابل نمازگزار قرار بگیرد جایز نیست؛ ولی در صورتی که قبر در مقابل نمازگزار نباشد اشکالی ندارد. برخی دیگر از علمای شافعی، برعکس گروه قبلی، قائل به کراهت نماز خواندن در مقبره غیر انبیا هستند. آنها علت این کراهت را محاذات و رو به رویی با نجاست می دانند؛ چراکه مرده از جمله نجاسات است. بنابراین، اگر محاذات از بین برود تبعاً کراهت این عمل هم از بین می رود. این گروه قائل به عدم کراهت نماز خواندن در مقبره پیامبران و شهدا هستند. از نظر این گروه، دلیل این حکم این است که انبیا و شهدا به سبب علوّ مقام، جزء مردگان و بالتبع جزء نجاسات محسوب نمی شوند، بلکه مطابق نص قرآن آنها از جمله زندگان هستند. لذا نماز در بین مقام و رکن با وجود اینکه مقبره پیامبران است اشکالی ندارد. این گروه در پاسخ به حدیث غنوی و امثال آن می گویند منظور از منع و لعن جایی است که قبر پیامبر تبرکاً قبله قرار بگیرد.(4)

ص: 276


1- . أبو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف نووی، المجموع شرح المهذب، ج3، ص185.
2- . زین الدین بی الفرج عبد الرحمن بن رجب بغدادی، فتح الباری، ج2، ص398 تا 407.
3- . أبو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف نووی، المجموع شرح المهذب، ج3، ص185.
4- . أبی بکر ابن السید محمد شطا دمیاطی، حاشیة إعانة الطالبین علی حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، ج1، ص195 و ج2، ص277؛ سلیمان ابن محمد بُجَیرَمِی، تحفة الحبیب علی شرح الخطیب، ج2، ص95.

خلاصه شافعی ها، به خلاف ابن تیمیه، حرمت را از حدیث فوق برداشت نکرده اند و از نظر آنها عبادت در مقابر اشکال ندارد، بلکه در کنار قبور انبیا مستحب هم هست.

5. دیدگاه حنفی ها درباره حدیث غنوی

مشهور احناف، عبادت در کنار مقبره را جایز می دانند.(1) العینی حنفی قائل به جواز نماز در مقبره است. به شرط اینکه محاذات و رو به روی مرده یا بر روی مرده قرار نگیرد.(2) بعضی از احناف با استناد به ادله و روایاتی که ابنتیمیه ذکر کرده نماز خواندن در مقبره را مکروه می دانند. دلیل کراهت، از نظر این گروه، مانند شافعی ها، نجاست مکان است که با مرتفع شدن نجاست حکم کراهت هم از بین می رود.(3)

برخی دیگر از احناف، مانند شافعی ها، با زنده تلقی کردن انبیا و شهدا به سبب علوّ شأنشان عبادت در مقابر آنها را مستحب می دانند. یکی از ادله آنها این است که مرقد حضرت اسماعیل علیه السلام در زیر ناودان کعبه یا بین حجر و زمزم قبر هفتاد نبی است، در حالی که نماز در آنجا افضل از سایر مکانها است.(4)

خلاصه عقیده مشهور احناف این است که نماز و عبادت در مقبره انبیا و صالحان و شهدا مطلقاً اشکال ندارد.

6. دیدگاه مالکی ها درباره حدیث غنوی

به اعتقاد مالک، کسی که در مقبره غیرنجس نماز بخواند نماز او صحیح و مجزی است و نیازی به اعاده ندارد. از مالک و حسن بصری نقل شده که در مقبره نماز می خواندند. لذا مالک قائل به جواز نماز در مقبره بوده است.(5) علمای مالکی هم، به تبعیت از مالک، نماز و عبادت در مقابر را

ص: 277


1- . محمد امین بن عمر بن عابدین، رد المحتار علی الدر المختار، ج1، ص380.
2- . ابو محمد محمود بن احمد بدر الدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج4، ص173.
3- . شمس الدین ابوبکر محمد بن ابی سهل سرخسی، المبسوط للسرخسی، ج1، ص380؛ علاء الدین کاسانی، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج1، ص115؛ محمد ابن أحمد سمرقندی، تحفة الفقهاء، ج1، ص257؛ احمد بن محمد، حاشیة علی مراقی الفلاح، ج1، ص241.
4- . احمد بن محمد، حاشیة علی مراقی الفلاح، ج1، ص241.
5- . ابو محمد محمود بن احمد بدر الدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج4، ص173؛ ابومحمد حسین بن مسعود بن الفراء بغوی، شرح السنة، ج2، ص411.

جایز می دانند.(1) وقتی از ابن علیش و برخی از فقهای مالکی درباره حکم نماز در مقبره پرسیدند حکم به جواز نماز بدون کراهت دادند.(2)

ابنعبدالبر، القرافی و ...، از فقهای مالکی، ذیل حدیث غنوی و امثال آن، که ابنتیمیه آنها را ذکر کرد، می نویسند کسانی که قائل به کراهت نماز و عبادت در مقابر هستند به این احادیث استناد می کنند. این احادیث اگرچه به لحاظ سند ممکن است صحیح باشند، ولی حجیت ندارند؛ چرا که قابل تأویل هستند. دست برداشتن از حکم عام «جواز نماز خواندن در هر مکان پاک» نیاز به دلیلی محکم و تأویل ناپذیر دارد. لذا حدیث غنوی در تعارض با روایات دیگر است.(3)

یکی دیگر از ادله ابنعبدالبر در جواز نماز در مقبره این است که پیامبر مسجد خود را بر قبور مشرکان بنا کرده است. اگر قرار بود پیامبر نماز خواندن در مقابر را استثنا کند مقبره مشرکان سزاوارتر به استثنا بود تا مقبره مسلمانان.(4) برخی دیگر از فقهای مالکی مسئله نماز در مقبره را از باب تعارض اصل با غالب می دانند. ایشان معتقدند مالک اصل صحت نماز در مقبره را بر غالب «نجاست مکان و عدم صحت» ترجیح داده است.(5)

بنابراین، مالکی ها نیز همچون شافعی ها و احناف در مخالفت با ابنتیمیه منعی که از حدیث غنوی و امثال آن برداشت کردهاند بیش از کراهت نبوده است.

ص: 278


1- . أبو محمد حسین بن مسعود بن الفراء بغوی، شرح السنة، ج2، ص411؛ زین الدین ابی الفرج عبدالرحمن بن رجب بغدادی، فتح الباری، ج2، ص398-407؛ ابوسعید خلف بن ابی القاسم قیروانی، تهذیب المدونة، ج1، ص97.
2- . محمد بن احمد علیش، فتح العلی المالک فی الفتوی علی مذهب الإمام مالک، ج1، ص386.
3- . ابو عمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر نمری قرطبی، الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار، ج8، ص245؛ ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر نمری قرطبی، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، ج1، ص168 و ج5، ص218 و ج6، ص383؛ شهاب الدین احمد بن ادریس قرافی، الذخیرة، ج2، ص96؛ ابو سلیمان حمد بن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن ابی داوود، ج1، ص146.
4- . محمد بن ابی بکر، إغاثة اللهفان من مصائد الشیطان، ج1، ص187؛ ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر نمری قرطبی، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، ج5، ص230؛ شهاب الدین احمد ابن ادریس قرافی، الذخیرة، ج2، ص96؛ ابوسلیمان حمد ابن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن ابی داوود، ج1، ص141.
5- . شهاب الدین احمد ابن ادریس قرافی، الذخیرة، ج2، ص96.

7. دیدگاه حنبلی ها درباره حدیث غنوی

روایاتی که احمد بن حنبل درباره نماز در مقبره نقل کرده مختلف است. دو قول صحت در صورت عدم نجاست مقبره و عدم صحت از او نقل شده است.(1) افرادی مانند ابواسحاق حنبلی قائل به صحت و عدم اعاده نماز(2) و برخی دیگر قائل به کراهت هستند.(3) اما بیشتر فقهای حنبلی نماز در مقبره را جایز نمی دانند.(4) ناگفته نماند که این نهی در صورت معذور نبودن نمازگزار است. لذا در صورت وجود عذر، عبادت در مقابر صحیح است. بنابراین، می توان گفت که حنبلی ها به صورت مطلق مخالف عبادت در مقابر نیستند. همچنان که قائل به صحت بلاکراهت نماز میت در مقبره هستند؛ اگرچه نمی توان نماز میت را نماز خواند.(5)

فقهای حنبلی معتقدند اگر شخص، عالم به نهی عبادت در مقبره باشد نماز او باطل است؛ چراکه او عاصی بوده و با عصیان تقرب و اطاعت حاصل نمی شود. اما در صورت جهل به حکم، دو قول صحت و عدم صحت عبادت نقل شده است. کسانی که قائل به صحت نماز در صورت جهل هستند معتقدند نهی واردشده در روایت به این دلیل است که مقبره ها در مظان نجاست هستند. به عبارت دیگر، نهی به دلیل احتمال نجاست است نه به علت مقبره بودن. بنابراین، اصل مکان مدخلیتی در حکم ندارد. پس در صورت طهارت مقبره نماز صحیح است.(6) بخاری نیز معتقد به صحت نماز در صورت جهل به نهی است.(7)

ص: 279


1- . الشرح الکبیر، ج1، ص218 و ص478؛ عبدالله بن احمد بن قدامة مقدسی، المغنی فی فقه الإمام أحمد حنبل، ج1، ص406.
2- . «لم ینقل عن أحد من العلماء أنهم أمروا بإعادتها ولأن النهی لمعنی فی غیر الصلاة أشبه ما لو صلی وفی یده خاتم ذهب (مع التحریم) للنهی وعنه مع الکراهة وفاقا وعنه لا تصح إن علم النهی لخفاء دلیله»؛ أبو إسحاق إبراهیم ابن محمد حنبلی، المبدع فی شرح المقنع، ج1، ص398.
3- . اسحاق بن منصور مروزی، مسائل الإمام أحمد ابن حنبل و ابن راهویه، ج1، ص163.
4- . ابو إسحاق ابراهیم بن محمد حنبلی، المبدع فی شرح المقنع، ج1، ص394؛ ابو النجا موسی بن احمد مقدسی، زاد المستقنع، ج1، ص39.
5- . محمد بن بدر الدین ابن بلبان دمشقی، اخصر المختصرات فی الفقه علی مذهب الإمام احمد بن حنبل، ج1، ص109؛ منصور ابن یونس بهوتی، کشاف القناع عن متن الإقناع، ج1، ص297؛ عبد الرحمن ابن عبد الله بعلی، کشف المخدرات والریاض المزهرات، ج1، ص119؛ مصطفی سیوطی رحیبانی، مطالب أولی النهی فی شرح غایة المنتهی، ج1، ص366.
6- . عبد الله بن احمد ابن قدامة مقدسی، المغنی فی فقه الإمام احمد حنبل، ج1، ص404؛ الشرح الکبیر، ج1، ص479.
7- . الشرح الکبیر، ج1، ص218.

بین فقهای حنبلی درباره علت نهی از عبادت در مقابر دو دیدگاه وجود دارد. برخی از آنها این نهی را از باب تعبد و برخی دیگر به علت نجاست مقابر می دانند. اکثریت قریب به اتفاق فقهای حنبلی این نهی را از باب تعبد می دانند و نه به سبب علت عقلی خاصی. بنابراین، نهی از عبادت شامل هر مکانی که در عرف اسم «مقبره» داشته باشد می شود؛ اعم از اینکه آن مقبره قدیمی باشد یا جدید و خاک آن زیر و رو شده باشد یا نشده باشد. لذا در جایی که یک قبر یا دو قبر باشد یا در خشخاشه (محلی که چندین نفر را در یک قبر دفن کرده باشند) منعی بر نماز وجود ندارد. زیرا در عرف به آنجا مقبره گفته نمی شود.(1) در همین جا باید به این نکته اشاره کرد که قبر انبیا و ائمه معمولاً قبر یک نفر است. لذا نظر به اینکه در عرف به محل دفن انبیا و ائمه مقبره گفته نمی شود، و ملاک حرمت و نهی از عبادت هم مقبره بودن است، پس نباید عبادت در آن اماکن اشکالی داشته باشد. بدین ترتیب اگر در عرف اسم مقبره تغییر کرد و مثلاً تبدیل به مکان دیگر شد نهی عبادت هم از بین می رود: «فإن کان فی الموضع قبر أو قبران لم یمنع من الصلاة فیها لأنها لا یتناولها اسم المقبرة».(2)

احتمال دیگر در نهی عبادت در مقبره به دلیل نجاست مقابر است. معمولاً مقابر به سبب نبش قبر شدن یا زیر و رو و مخلوط شدن خاک، خون، گوشت و ... در مظان نجاست هستند. به عبارت دیگر، (اگرچه حکمت آن مخفی است) این مظنه نجاست متعلق حکم نهی است. لذا اگر احتمال نجاست مرتفع شود حکم نهی هم از بین می رود. تا زمانی که تعلیل حکم ممکن باشد، بر تعبد مرجح است.(3) این احتمال مؤیّد به قرائن و شواهدی چند است. مثلاً یکی از مهم ترین ادله کسانی که قائل به حرمت یا کراهت عبادت در مقابر هستند روایت عمر ابن خطاب از پیامبر است.(4) با

ص: 280


1- . عبد الله بن احمد ابن قدامة مقدسی، المغنی فی فقه الإمام احمد حنبل، ج1، ص405؛ الشرح الکبیر، ج1، ص218 و 480؛ ابو إسحاق ابراهیم بن محمد حنبلی، المبدع فی شرح المقنع، ج1، ص395؛ منصور ابن یونس بهوتی، کشاف القناع عن متن الإقناع، ج1، ص297؛ عبد الرحمن بن عبدالله بعلی، کشف المخدرات والریاض المزهرات، ج1، ص119؛ مصطفی سیوطی رحیبانی، مطالب أولی النهی فی شرح غایة المنتهی، ج1، ص366.
2- . منصور بن یونس بهوتی، کشاف القناع عن متن الإقناع، ج1، ص298؛ عبد الرحمن بن عبدالله بعلی، کشف المخدرات والریاض المزهرات، ج1، ص121؛ مصطفی سیوطی رحیبانی، مطالب أولی النهی فی شرح غایة المنتهی، ج1، ص366.
3- . عبد الله بن احمد بن قدامة مقدسی، المغنی فی فقه الإمام أحمد حنبل، ج1، ص405؛ الشرح الکبیر، ج1، ص480.
4- . «سَبْعُ مَوَاطِنَ لَا تَجُوزُ فِیهَا الصَّلَاةُ: ظَاهِرُ بَیتِ اللَّهِ، وَالْمَقْبَرَةُ، وَالْمَزْبَلَةُ، وَالْمَجْزَرَةُ، وَالْحَمَّامُ، وَعَطَنُ الْإِبِلِ، وَمَحَجَّةُ الطَّرِیقِ»؛ أبو عبدالله محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج1، ص246.

کمترین ملاحظه در این حدیث می بینیم که تقریباً به جز بام کعبه سایر مکان ها از مکان های نجس هستند.

اشاره به دیدگاه ابن قدامه، از فقهای برجسته حنبلی قرن ششم، بیانگر عقیده این مذهب در مسئله عبادت در مقابر است. وی با تخصیص روایات مجوّزه عام (جعلت لی الارض مسجدا وطهورا ... فحیثما أدرکتک الصلاة فصل فانه مسجد) به وسیله روایات خاص (الارض کلها مسجد إلا الحمام والمقبرة) عبادت در مقابر را صحیح نمی داند. به اعتقاد او، نظر مشهور مذهب حنبلی حرمت نماز در مقبره است، ولی این حرمت به سبب مظنه نجاست آن مکان است. وی دو قول اعاده و عدم اعاده چنین نمازی را از فقهای مذهب نقل می کند که خودش معتقد به اعاده است.(1)

با اندک تسامحی می توان گفت تقریباً بیشتر فقهای حنبلی قائل به حرمت عبادت در مقابر هستند؛ اگرچه نظر نهایی احمد بن حنبل مشخص نیست و برخی از فقهای حنبلی هم قائل به جواز عبادت در مقابرند.

نتیجه

اشاره

با اندک تسامحی می توان گفت که عموم اهل سنت به غیر از حنبلی ها بدون توجه به حدیث غنوی و سایر ادله قائل به صحت و جواز نماز و عبادت در مقبره هستند. اصولاً دو دیدگاه در بین اهل سنت درباره عبادت در مقابر وجود دارد. دیدگاه اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت مانند احناف، شافعی ها و مالکی ها به همراه ائمه خودشان؛ و دیدگاه اقلیت که احمد بن حنبل، ابن تیمیه، ابن قیم و اهل ظاهر را شامل می شود.

دیدگاه اقلیت

در برخی از منابع، احمد، ابوثور و اهل ظاهر به صورت مطلق قائل به حرمت نماز و عبادت در مقبره هستند؛ اعم از اینکه مقبره مفروش و مانع از نجاست مسری باشد یا نباشد، نماز در بین قبور یا در مکانی مانند اطاقی جدای از قبور باشد، مقبره مسلمانان باشد یا مشرکان.(2) البته در برخی

ص: 281


1- . عبد الله بن احمد بن قدامة المقدسی، المغنی فی فقه الإمام أحمد حنبل، ج1، ص406؛ الشرح الکبیر، ج1، ص218 و 478-482.
2- . ابو محمد محمود بن احمد بدر الدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج4، ص173.

دیگر از منابع، احمد، اسحاق، ابوثور و ... قائل به کراهت نماز در مقبره هستند، اگرچه آن مکان پاک باشد.(1)

افرادی که قائل به حرمت نماز در مقبره هستند علت نهی را از باب تعبد می دانند. از نگاه این گروه، صرف وجود اسم و عنوان مقبره کافی است، تا نماز قبول نباشد. دیگر فرقی بین مقابر کهنه و جدید، یا مقابر نبش شده و نبش نشده و ... وجود ندارد. این گروه در مقابل افرادی که قائل به کراهت نماز در مقابرند و این حکم را از باب نجاست مکان می دانند موضع می گیرند و می گویند نهی به سبب نجاست مکان نیست، زیرا نجاست مقابر با استحاله پاک می شود. عمده دلیل اینها این است که علت نهی از باب قاعده سد ذرایع است. یعنی علت نهی، جلوگیری از تعظیم قبور، شرک و اسباب آن است.(2) یکی از مهم ترین مستندات این گروه همان حدیث غنوی است که در فرآیند تحقیق به آن اشاره شد. این روایت فارغ از اشکالات سندی، که جزء اخبار مرفوع و آحاد است، به لحاظ محتوایی هم در اثبات مدعایشان ناکافی و ناکارآمد است. ضمن اینکه روایت فوق در تعارض با ادله دیگر است. صرف نظر از اشکالات سندی و محتوایی روایت غنوی، مشهور علما و بزرگان اهل سنت نهی از عبادت در مقابر را حمل بر کراهت می کنند.

دیدگاه اکثریت
اشاره

دیدگاه اکثریت که قائل به صحت، جواز و عدم اعاده نماز در مکان های غیرنجس در مقابر هستند به دو گروه تقسیم می شود؛ گروه اول قائل به صحت و جواز نماز با کراهت و گروه دوم قائل به صحت و جواز نماز بدون کراهت هستند.

گروه اول؛ حکم جواز با کراهت

ابوحنیفه، ثوری، اوزاعی و الرافعی قائل به کراهت، صحت و عدم اعاده نماز در مقبره هستند. رافعی معتقد است اگر مقبره و مزبله فرش شود نماز صحیح است، ولی حکم کراهت باقی است.(3)

ص: 282


1- . بو محمد الحسین ابن مسعود ابن الفراء بغوی، شرح السنة، ج2، ص411؛ أبو سلیمان حمد ابن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، ج1، ص148.
2- . زین الدین أبی الفرج عبد الرحمن ابن رجب بغدادی، فتح الباری، ج2، ص398-407.
3- . أبو محمد محمود بن أحمد بدر الدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج4، ص173؛ زین الدین أبی الفرج عبد الرحمن بن رجب بغدادی، فتح الباری، ج2، ص398-407.

این گروه در علت کراهت اختلاف نظر دارند. بعضی علت را از باب تعبد می دانند. لذا از نظر آنها حکم کراهت نماز در مقابر مطلق و همیشگی است. اما گروهی دیگر مانند خطابی، البغوی شافعی و ... علت را از باب نجاست مکان می دانند که با مرتفع شدن نجاست حکم کراهت هم از بین می رود.(1)

گروه دوم؛ صحت نماز بدون کراهت

این گروه معتقدند در صورت پاک بودن مکان، نماز در مقبره صحیح است. از مالک، شافعی و حسن بصری نقل شده که در مقبره نماز می خواندند و قائل به جواز نماز بدون کراهت در مقبره غیرنجس بوده اند.(2) العینی حنفی قائل به جواز نماز بدون کراهت در مقبره است؛ به شرط اینکه محاذات و روبه روی مرده یا بر روی مرده قرار نگیرد.(3)

به هر حال، نتیجه ای که این تحقیق به آن رسید این است که اکثریت قریب به اجماع اهل سنت، به جز حنبلی ها، بدون توجه به حدیث غنوی یا سایر ادله قائل به صحت و جواز نماز و عبادت در کنار مقابر هستند. دست برداشتن از عمل مشروع «عبادت در مقابر» با مستندات عام و خاص روایی به صرف برداشت های ناصحیح یک گروه اقلیت از دسته ای روایاتِ به لحاظ سندی و محتوایی ضعیف، به منزله جدا شدن از پیکره اجماع مسلمانان است. از نتایج دیگر این تحقیق این است که عقاید ابن تیمیه و اتباع او، وهابیان، دست کم در این مسئله در تعارض با عقاید مشهور اهل سنت و امت اسلامی است. به امید روزی که برادران اهل سنت بدانند که وهابیان نه تنها با شیعیان بلکه با همه مسلمانان در اختلاف اند.

ص: 283


1- . أبو سلیمان حمد بن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، ج1، ص141؛ أبو محمد حسین بن مسعود بن الفراء بغوی، شرح السنة، ج2، ص411.
2- . أبو سلیمان حمد بن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، ج1، ص148؛ أبو محمد محمود بن أحمد بدر الدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج4، ص173؛ أبو محمد حسین بن مسعود بن الفراء بغوی، شرح السنة، ج2، ص411.
3- . أبو محمد محمود بن أحمد بدر الدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج4، ص173.

منابع

1.قرآن کریم.

2.ابن بلبان دمشقی، محمد بن بدر الدین، اخصر المختصرات فی الفقه علی مذهب الامام أحمد ابن حنبل، تحقیق: محمد ناصر عجمی، چاپ اول، دار البشائر الاسلامیة، بیروت، 1416.

3.ابن تیمیة، أحمد بن عبدالحلیم، زیارة القبور والاستنجاد بالمقبور، چاپ اول، الادارة العامة للطبع، ریاض، 1410.

4.------ ، مجموع فتاوی؛ الاصدار الثانی، تحقیق: عبد الرحمن ابن محمد ابن قاسم، مجمع الملک فهد، مدینة نبوی، 1995.

5.ابن حجر عسقلانی، أحمد ابن علی، لسان المیزان، تحقیق: دائرة معرف نظامیة هند، چاپ سوم؛ مؤسسة الأعلمی، بیروت، 1986.

6.ابن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند الامام أحمد بن حنبل، تحقیق: شعیب أرنؤوط، عادل مرشد، چاپ اول، مؤسسة الرسالة، 2001، [بی جا].

7.ابن خزیمة، محمد بن إسحاق، صحیح ابن خزیمة، تحقیق: مصطفی أعظمی، المکتب الاسلامی، بیروت، 1970.

8.ابن رجب بغدادی، زین الدین أبی فرج عبد الرحمن، فتح الباری، تحقیق: أبو معاذ طارق ابن عوض الله، چاپ دوم، دار ابن الجوزی، السعودیة/دمام، 1422.

9.ابن عابدین، محمد أمین بن عمر، رد المحتار علی الدر المختار، چاپ دوم، دار الفکر، بیروت، 1992.

10.ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق: احمد فارس، چاپ سوم، دار صادر، بیروت، 1414.

11.أبو عبدالله، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار الفکر، بیروت، [بی تا].

12.ابوزهره، محمد، تاریخ مذاهب اسلامی، ترجمه: علی رضا ایمانی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1384.

13.ابویعلی موصلی، أحمد ابن علی، مسند أبی یعلی، تحقیق: حسین سلیم أسد، چاپ اول، دار المأمون للتراث، دمشق، 1984.

14.أحمد بن محمد، حاشیة علی مراقی الفلاح، المطبعة الکبری الأمیریة ببولاق، مصر، 1318.

15.امین، سید محسن، تاریخ و نقد وهابیت؛ ترجمه کشف الارتیاب، ترجمه: علی اکبر فائزی پور تهرانی، مطبوعات دینی، 1387، [بی جا].

ص: 284

16.بُجَیرَمِی، سلیمان بن محمد، تحفة الحبیب علی شرح الخطیب، دار الفکر، 1995، [بی جا].

17.بعلی، عبدالرحمن بن عبدالله، کشف المخدرات والریاض المزهرات، تحقیق: عجمی، چاپ اول، دار البشائر الاسلامیة، بیروت، 2002.

18.بغوی، أبو محمد حسین بن مسعود ابن فراء، شرح السنة، تحقیق: شعیب أرنؤوط، محمد زهیر شاویش، چاپ دوم، المکتب الاسلامی، دمشق، بیروت، 1983.

19.بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع عن متن الاقناع، تحقیق: مصطفی هلال، دار الفکر، بیروت، 1402.

20.بیهقی، أبوبکر أحمد بن الحسین بن علی، السنن الکبری، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، چاپ اول، مجلس دائرة المعارف النظامیة الکائنة، هند، حیدر آباد، 1344؛ چاپ سوم، دار الکتب العلمیة، بیروت، 2003.

21.ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق: أحمد محمد شاکر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، [بی تا].

22.حاکم نیشابوری، أبوعبدالله محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، چاپ اول، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1990.

23.حنبلی، أبو إسحاق إبراهیم بن محمد، المبدع فی شرح المقنع، المکتب الاسلامی، بیروت، 1400.

24.خطابی، أبوسلیمان حمد بن محمد، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، چاپ اول، المطبعة العلمیة، حلب، 1932.

25.دردیر، سیدی أحمد أبوالبرکات، الشرح الکبیر، تحقیق: محمد علیش، دار الفکر، بیروت، [بی تا].

26.ذَهَبی، شمس الدین أبوعبدالله محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، مؤسسة الرسالة، [بی تا].

27.سبحانی، جعفر، آیین وهابیت، مشعر، قم، 1388.

28.سرخسی، شمس الدین أبو بکر محمد بن أبی سهل، المبسوط للسرخسی، تحقیق: خلیل محیی الدین المیس، چاپ اول، دار الفکر، بیروت، 2000.

29.سمرقندی، محمد بن أحمد، تحفة الفقهاء، چاپ دوم، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1994.

30.سیوطی رحیبانی، مصطفی، مطالب أولی النهی فی شرح غایة المنتهی، المکتب الاسلامی، دمشق، 1961.

ص: 285

31.شطا دمیاطی، أبی بکر بن سید محمد، حاشیة إعانة الطالبین علی حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، [بی تا].

32.طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی ابن عبد المجید، چاپ دوم، مکتبة ابن تیمیة، قاهره، [بی تا].

33.علیش، محمد بن أحمد، فتح العلی المالک فی الفتوی علی مذهب الامام مالک، گردآوری: علی بن نایف شحود، [بی نا]، [بی جا]، [بی تا].

34.عینی، أبو محمد محمود بن أحمد بدر الدین، شرح سنن أبی داوود، تحقیق: أبو المنذر خالد بن إبراهیم، چاپ اول، مکتبة الرشد، ریاض، 1999.

35.----- ، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، دار إحیاء التراث، بیروت، [بی تا].

36.فرمانیان کاشانی، مهدی، فرق تسنن «مجموعه مقالات»، چاپ سوم، مرکز انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1388، قم.

37.قرافی، شهاب الدین أحمد ابن إدریس، الذخیرة، تحقیق: محمد حجی، دار الغرب، بیروت، 1994.

38.قیروانی، أبو سعید خلف بن أبی القاسم، تهذیب المدونة، [بی نا]، [بی جا]، [بی تا].

39.کاسانی، علاء الدین، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، دار الکتاب العربی، بیروت، 1982.

40.کحلانی أمیر، محمد ابن إسماعیل، سبل السلام، دار الحدیث، [بی جا]، [بی تا].

41.محمد ابن أبی بکر، إعلام الموقعین عن رب العالمین، تحقیق: طه عبد الرئوف سعد، دار الجیل، بیروت، 1973.

42.----- ، إغاثة اللهفان من مصائد الشیطان، تحقیق: الفقی، چاپ دوم، دار المعرفة، بیروت، 1975.

43.محمد بن حبان بن أحمد، صحیح ابن حبان، تحقیق: شعیب أرنؤوط، چاپ دوم، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1993.

44.مروزی، اسحاق بن منصور، مسائل الامام أحمد ابن حنبل و ابن راهویه، [بی نا، بی جا، بی تا]

45.مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، [بی تا].

46.مغلطای بن قلیج بن عبد الله، شرح سنن ابن ماجه، تحقیق: کامل عویضة، چاپ اول، مکتبة نزار مصطفی الباز، سعودیه، 1999.

47.مقدسی، عبد الرحمن بن محمد بن قدامة، الشرح الکبیر، دار النشر، [بی جا]، [بی تا].

ص: 286

48.مقدسی، عبدالله بن أحمد بن قدامة، المغنی فی فقه الامام أحمد حنبل، چاپ اول، دار الفکر، بیروت، 1405.

49.مقدسی، موسی بن أحمد، زاد المستقنع، تحقیق: علی محمد، مکتبة النهضة الحدیثة، مکه مکرمه، [بی تا].

50.نمری قرطبی، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن عبدالبر، الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار، تحقیق: سالم محمد عطا، محمد علی معوض، دار الکتب العلمیة، بیروت، 2000.

51.-------------------------------------------------------- ، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، تحقیق: مصطفی بن احمد علوی، محمد عبد الکبیر بکری، وزارة عموم الأوقاف المغرب، 1387.

52.نووی، أبو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف، المجموع شرح المهذب، دار الفکر، [بی تا].

ص: 287

ص: 288

بخش سوم: جریان های افراطی و تکفیری و پیامدهای سیاسی آن

اشاره

ص: 289

ص: 290

تحلیلی شرق شناسانه از جریان های تکفیری قدیم و جدید / مرتضی شیرودی

اشاره

مرتضی شیرودی(1)

چکیده

شرق شناسی علی رغم مفهوم کلان و تاریخی شناخت غرب از شرق، رهیافتی است که در چند دهه اخیر، در تحلیل پدیده های سیاسی- فکری کشورهای اسلامی به کار رفته است. اما توانایی شرق شناسی در تحلیل گروه های تکفیری یا جریان تکفیر ناشناخته مانده است. علی رغم اهمیت چنین موضوعی، پژوهشی در زمینه تحلیل شرق شناسانه جریان تکفیر صورت نگرفته است. بنابراین، با این پرسش مواجهیم که آیا می توان گروه ها یا جریان تکفیر را در چارچوب رهیافت شرق شناسی تحلیل کرد. به نظر می رسد گروه ها یا جریان تکفیر در طول تاریخ و بیشتر در عصر جدید، دانسته یا نادانسته سخن غیر (یهودیت و مسیحیت= استثمار و استعمار) می گویند و به راهی می روند که آنها طراحی کرده اند، در حالی که گمان می کنند یا ادعا می کنند که در مسیر اسلام گام برمی دارند. این مقاله در پی آن است که نشان دهد گروه ها یا جریان تکفیر به دلیل آنکه ساخته و پرداخته آشکار و پنهان غیرند، فقط رو در روی اسلام و مسلمانان قرار گرفته اند نه در مقابل یهودیان و مسیحیان. شرق شناسی به عنوان تأثیر عین، که همان واقعیت های غیرمدارانه است، بر ذهن، که همان سنت های شرقی- اسلامی است، در رفتار و عمل گروه ها یا جریان تکفیر مشهود است. لذا از آن می توان در تحلیل اصالت غربیت بر اسلامیت در اندیشه و عملکرد تکفیر مدد گرفت. واقعیت داشتن تکفیر علی رغم جعلی بودن آن، برخورداری تکفیر از یک نظام معرفتی غیر، بهره مندی تکفیر از خصلتی دوسویه و در نتیجه ظهور پارادوکس های متعدد در فاصله تکفیر از اسلام و رابطه با غرب از جمله نکات جدید مقاله حاضر است.

کلیدواژه ها: تکفیر، غرب، یهودیت، مسیحیت، شرق شناسی، اسلام.

ص: 291


1- استادیار گروه علوم سیاسی پژوهشگاه امام صادق علیه السلام .

مقدمه

پیدایش اصطلاح شرق شناسی (orientalism) یا استشراق به 1779 میلادی برمی گردد. در این سال، برای نخستین بار اصطلاح orientalism از ماده orient در فرهنگ انگلیسی آکسفورد به کار رفت و در 1838 همین واژه در فرهنگ علمی فرانسه درج شد. در برخی منابع عربی زبان نیز تعبیر «علماء المشرقیات» را به عنوان معادل در برابر این اصطلاح فرنگی آورده اند،(1) اما شرق شناسی به مثابه یک رهیافت، روشی نوین در تجزیه و تحلیل پدیده های سیاسی است که به نام ادوارد سعید شناخته می شود. شرق شناسی علاوه بر این مفهوم یا روش جدید، سابقه ای دیرین دارد. با ظهور و رشد اسلام، شرق شناسی با هدف شناخت بیشتر اسلام و مسلمانان در یهود و سپس در مسیحیت شکل گرفت و کوشید در لباس غیر (اسرائیلیات و یهود سیاسی در قدیم و شرقیات و مسیحیت سیاسی یا غرب در عصر جدید) با تولید گروه های جعلی در جهت بی اثرسازی اسلام گام بردارد. هدف از میدان به در کردن اسلام راستین بود که به زعم آنها، خطری مهم در مصاف با یهودیت و مسیحیت تلقی می شد. به هر روی، شرق شناسی در مفهوم کلان و در مفهوم خرد (روش) می تواند نگاه جدیدی به گروه های تکفیری یا جریان تکفیر عرضه کند. در این مقاله مفهوم جدید یا روش شرق شناسی برای نمایان سازی زوایای پنهان گروه های تکفیری که جریان تکفیر را می سازند به کار گرفته شده است.

شرق شناسی و جریان تکفیر قدیم و جدید

نگارنده عناصر و مؤلفه های سازنده یا سازه های روش تحلیل شرق شناسی را در سیزده مورد (ابداع اروپایی، قدرت و سلطه، نظام معرفتی، وجه فکری، جنبه سیاسی، فاصله و رابطه، ضدیت و واقعیت، صبغه فرهنگی، خصیصه روشمندی، اقتدار و اعتبار، صورتی ظاهری، خصلت دوسویه، ذخیره و انبارسازی) شناسایی و استخراج کرده است که این مقاله آن را در تحلیل جریان تکفیر به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم به کار برده است:

ص: 292


1- . محمدتقی قزلسفلی، «ایران از منظر شرق شناسی»، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ش151-152، فروردین و اردیبهشت 1379، ص25.

1. ابداع اروپایی: باید بر این نکته در فهم مفهوم شرق شناسی به معنای یک نهاد تثبیت شده تأکید کرد که شرق از اساس، یک اندیشه و ابداع غربی است و هیچ گونه ارتباطی با واقیعت بیرونی و خارجی شرق و شرق حقیقی ندارد.(1) این پدیده، حتی اگر بخواهد واقعیت های شرق را بیان کند از انعکاس همه آنچه در شرق وجود دارد، ناتوان است و در خوش بیناته ترین وضع، فقط سهم کوچکی از واقیعت های شرق را منعکس می کند، زیرا شرق شناسی حرفه ای بیش نیست.(2)

اسناد فراوانی بر ابداع اروپایی وهابیت، طالبان، داعش و ... دلالت دارد.(3) این موضوع درباره وهابیت، مصداق برجسته تری دارد. زیرا وزارت مستعمرات(4) انگلستان، که وظیفه آن اداره کشورهای تحت سیطره انگلستان بود، مستر همفر، جاسوس زبردست خود را برای انجام مأموریت جاسوسی در کشورهای اسلامی به مصر، عراق، تهران، حجاز و آستانه (دربار سلاطین عثمانی در استانبول) فرستاد تا اطلاعات کافی برای تقویت راه های تفرقه میان مسلمانان کسب کند. هم زمان با مستر همفر، نُه جاسوس زبردست دیگر نیز به این مناطق اعزام شدند. مستر همفر ابتدا به سوی آستانه (مرکز خلافت اسلامی) رهسپار شد. در ابتدا او به فرا گرفتن زبان ترکی مشغول شد و برای تسلط بر آن، تلاش بسیار کرد تا کسی به او شک نکند. نامش را محمد نامید و رفتار خود را شبیه رفتار مسلمانان درآورد.(5) به مدت دو سال همفر در ترکیه (امروزی) فعالیت کرد و زبان عربی و ترکی را به خوبی آموخت. همچنین به کلیه دستورهای اسلامی، قرآن، احکام و ... تسلط کافی پیدا کرد. در طول این مدت در کنار نجاری در یک کارگاه کار می کرد و در ساعات بعد از ظهر و شب، سراغ یک عالم مسن به نام احمدآقا می رفت تا قرآن و علوم اسلامی را بیشتر فرا بگیرد. پس از دو سال فعالیت همفر، وزارت مستعمرات وی را فرا خواند تا گزارش کار دوساله خود را ارائه کند. همفر به انگلستان

ص: 293


1- . ادوارد سعید، شرق شناسی، 1382، ص19.
2- . همان، ص20.
3- . ناصر مکارم شیرازی، «هشدار درباره تکفیری ها»، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی، 25 مهر 1392.
4- . همفر هدف از تشکیل وزارت مستعمرات را اولاً ضمیمه کردن کشورهای اسلامی و ثانیاً افزایش تسلط بر کشورهای در حال اشغال معرفی کرده است.
5- . محمدباقر حسینی، قصه عجیب استعمار، ص45.

بازگشت و 6 ماه در انگلیس ماند، ولی به یک باره به او مأموریت داده شد که به عراق برود؛(1) و این آغازی بود که سرانجام آن به آشنایی با محمد بن عبدالوهاب و حوادث بعدی انجامید. اما آنچه در اروپایی بودن وهابیت و گروه های تکفیری دیگر مهم تر است، ابداع فیزیکی آن به دست اروپاییان نیست، بلکه نوع نگاهی است که وهابیت و اهل تکفیر به مسلمانان غیروهابی دارند که متأثر از نگاه غربیان به مسلمانان است. این موضوع در مؤلفه های دیگر رهیافت شرق شناسی قابل بررسی است.

2. قدرت و سلطه: شرق شناسی را نمی توان بدون توجه و شناخت به نیرویی که آن را ساخته و پرورش داده، درک کرد و آن نیرو، قدرت و سلطه،(2) برتری و تفوق غرب بر شرق است. از همین زاویه می توان کار فلوبر(3) را تفسیر کرد. او در کتاب مادام بواری تصویری از یک زن فاحشه مصری به نام «کوچک خانم»(4) ارائه می کند. در این تصویر، فلوبر به سراغ زن مصری نمی رود، چیزی از او نمی پرسد، سخن وی را نمی شنود و با زاویه دید، احساسات و عواطف آن زن به فاحشه گری اش نمی پردازد، بلکه این فلوبر است که به جای وی صحبت می کند و او را به تصویر می کشد. فلوبر یک فرد اجنبی، نسبتاً پولدار و مذکر است و همین ها، سلطه او را ممکن ساخته بود و به وی اجازه می داد نه تنها جسم کوچک خانم را به تملک درآورد، بلکه به جای وی صحبت کند و به خوانندگانش بگوید که از چه جهاتی آن زن فاحشه، نمود یک زن شرقی است.(5)

مفهوم قدرت و سلطه یا همان هژمونی غرب مدارانه در جریان تکفیری گذشته و حال، به وضوح قابل رصد است! تلاش همفر برای قانع کردن محمد بن عبدالوهاب به واجب نبودن نماز و اینکه مقصود از نماز، یاد خداوند است و تو می توانی به جای نماز، به یاد خدا باشی، عقاید به انحراف رفته مسیحیت درباره نیایش خداوند را به یاد می آورد! به هر روی، همفر پیوسته این نظریه

ص: 294


1- . همفر، خاطرات، ص44.
2- . ادوارد سعید در جای دیگری از کتابش، برای تبیین واژه «سلطه» در مفهوم سازی شرق شناسی یا به تعبیر وی «شرقی شناسی زده» (Orientalized) از اصطلاح «استیلا» استفاده می کند که گرامشی (Antonio Gramsc) روشنفکر چپ گرا و از بنیان گذاران حزب کمونیسم ایتالیا به کار برده است. گرامشی در 1891 به دنیا آمد و در 1937 از دنیا رفت. نک.: همان، ص20 و 21-22.
3- . گستاو فلوبر (Gustave Flaubert) نویسنده فرانسوی است که در 1821 زاده شد و در 1880 درگذشت.
4- . Kuchuk Hanem
5- . ادوارد سعید، شرق شناسی، 1382، ص21.

را در او تقویت می کرد تا جایی که شیخ در خصوص نماز بی اهمیت شد و معمولاً نماز صبح را نمی خواند.(1) بنابراین، مستر همفر ردای ایمان را کم کم از دوش ابن عبدالوهاب فرو کشید، در عوض با او عقد اخوت برقرار کرد. در همین روزها از لندن به همفر دستور داده می شود که به کربلا و نجف برود. شیخ محمد نیز می خواست به کربلا برود، ولی همفر به او گفت که کربلا نرو. زیرا آنجا ممکن است از عقاید تو باخبر شوند و تو را به قتل برسانند. همفر به او گفت که به اصفهان و شیراز برو و در آنجا در میان شیعیان از تقیه استفاده کن و به کسی عقاید خویش را بازگو نکن. آن دو با هم قرار گذاشتند پس از اتمام سفر شیخ محمد، همدیگر را در بصره ملاقات کنند.(2)

در عبارات فوق نشانه های فراوانی از قدرت و سلطه شرق شناسانه غرب به چشم می خورد که مهم ترین جلوه آن، تحمیل نگاه غرب به اسلام در فردی چون محمد بن عبدالوهاب و گروه تکفیری وهابی و جریان کلی تکفیری است. غرض در چنین نگاهی، مهمل نشان دادن اسلام و تثبیت مسیحیت به جای آن است.

3. یک نظام معرفتی: شرق شناسی، چیزی بیش از یک مشت دروغ و افسانه نیست. به محض آنکه حقایق مربوط به آنها طرح شود به سادگی از هم می پاشد.(3) موضوعی که ارزش وعظ و سخنرانی ندارد، ولی این دروغ ها و افسانه ها، در لفافه ای از مجموعه خلق شده ای از دیدگاه های نظری و روش های اجرایی، پیچیده شده و آن را به مسئله ای درهم بافته و به امری فراتر از دروغ، درآورده است. محتوای شرق شناسی حاصل کار، روابط نزدیک، مستمر و دوام ترسناک و قوی مؤسسات و نهادهای توانمند اقتصادی، اجتماعی و سیاسی غرب در مشرق زمین است که توأم با سرمایه گذاری مادی قابل ملاحظه صورت گرفته است تا حدی که آن را به عنوان یک نظام معرفتی درآورده است؛ نظامی که فقط «ابزار مقبول پالودن شرق در وجدان غربی ها»(4) است. «بنابراین، شرق شناسی صرفاً یک فانتزی پوچ اروپایی درباره شرق نیست».(5)

ص: 295


1- . علی اصغر رضوانی، سلفی گری وهابیت، ص183.
2- . علی اصغر فقیهی، وهابیان، ص262.
3- . ادوارد سعید، شرق شناسی، ص22.
4- . همان، ص21.
5- . همان.

نظام معرفتی جعلی وهابیت بیش از آنکه از اسلام مایه گرفته باشد ریشه در نظام معرفتی غیر داشت. از این روست که پس از بازگشت محمد بن عبدالوهاب به نجد، در موافقت نامه ای سری بین انگلیس و محمد بن عبدالوهاب اجرای عملی دعوت جدید آغاز می شود. وظایفی که شیخ محمد با پشت گرمی نظامی و مالی آل سعود باید انجام می داد به قرار زیر بود:(1)

الف. کافر دانستن تمام مسلمانان، حلال کردن قتل آنها، غارت کردن اموالشان، هتک حرمت ناموس های آنها، فروختن فرزندان و ناموسشان در بازار برده فروشان، حلال کردن برده ساختن مردان، کنیز گرفتن زنانشان و ....

ب. نابود کردن کعبه به نام اینکه جزء آثار بت پرستی است - اگر بتواند - مانع شدن مردم از حج، تحریک عشایر و قبایل، غارت قافله های حجاج و کشتن آنها و ایجاد جو ناامنی در میان زائران.

ج. تلاش در جهت ایجاد روح نافرمانی در برابر خلیفه عثمانی و تحریک مردم برای جنگیدن با او و تجهیز لشکرهایی برای این منظور. همچنین لازم بود با شریف های حجاز با تمام وسایل ممکن مبارزه، و از نفوذ آنها کاسته شود.

د. ویران ساختن قبه ها، ضریح ها، اماکن مقدسه مورد احترام مسلمانان در مکه و مدینه و دیگر بلاد اسلامی هر اندازه که امکان داشته باشد. او باید این کارها را به نام مبارزه با آثار بت پرستی و شرک و اهانت به شخصیت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و خلفای او و پیروان او آغاز کند.

ه. ایجاد هرج و مرج و آشوب و ترور در بلاد اسلامی به هر اندازه که بتواند. همچنین انتشار قرآنی که کم و زیادهایی (طبق احادیثی که در مورد تحریف قرآن رسیده) در آن صورت گرفته باشد.(2)

4. وجه فکری: شرق شناسی بیش از آنکه صبغه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشته باشد، خمیرمایه های فکری - فرهنگی دارد، از این روست که دنیس هی،(3) آن را عقیده اروپایی خوانده

ص: 296


1- . علی اصغر فقیهی، وهابیان، ص263.
2- . همان، ص130.
3- . دنیس هی (Denys Hay)، مؤلف معاصر انگیسی و صاحب کتاب اروپا: ظهور یک اندیشه است. این کتاب را دانشگاه ادینبورگ در 1968 منتشر کرد.

است. در این صورت، شرق شناسی نوعی تصور و عقیده جمعی است که به اروپایی ها در مقابل همه غیراروپایی ها، هویت می بخشد. هویت از عناصر عمده در فرهنگ اروپایی است که به این فرهنگ در دو عرصه داخل و خارج، خصیصه سلطه جویی عطا می کند و اندیشه برتری و تعالی هویت انسان اروپایی بر همه غیراروپایی ها را پیش می کشد. در نگرش فرهنگی به شرق شناسی، اندیشه اروپایی بر هر اندیشه دیگری استیلا دارد که در عین حالی که با آنچه از فلوبر نقل کرده ایم، نزدیک است، با آن دلیل که تکیه شرق شناسی فرهنگی بر دانش و علم با آن دیگری، متفاوت است. بدین سان، دانش درباره شرق در زیر چتر سلطه و برتری غرب قرار می گیرد؛ یا به بیان دیگر، امور شرقی بر مبنای نوعی وجدان والارتبه غربی تحلیل می شود.(1)

شرق شناسی مختص جهان اسلام، خاورمیانه و متعلقات آن نیست، اما مسلمانان دال مرکزی آن به شمار می روند. از این رو، اگر جهان مسلمانان و همه متعلقاتش چون تکفیر، شخصیت ها و گروه های قبلی و فعلی آن را مصداق برجسته آن بدانیم به بیراهه نرفته ایم. نباید فراموش کرد که تکفیر در فرآیند رهیافتی شرق شناسانه علی رغم ابعاد عملیاتی پیش آمده، بیشتر وجه نرم افزاری دارد تا سخت افزاری. در نتیجه، وجه متافیزیکی یا فکری می یابد. لذا شرق شناسان در مطالعات شرق شناسی از طریق ساخت و پرداخت تکفیر بیش از آنکه درصدد هویت بخشی به مسلمانان باشند حتی به غلط، در پی هویت دادن به خودند؛ هویتی که از توانایی غرب در ایجاد پدیده تکفیر برمی خیزد. بدین سان قدرت برتری یابی خود را به رخ می کشد. بنابراین، تکفیر جریانی است که در زمین خود اما با قواعد دشمن بازی می کند و این یعنی اوج وجه فکری پدیده شرق شناسی که نه با استغراب عابد الجابری، بلکه با استشراق ادوارد سعید شناخته می شود!(2)

با توجه به آنچه گذشت، در خصوص شرق شناسی با دو مسئله کلی مواجهیم؛ اول: شرق شناسی انبوهی از اندیشه ها و نظریه هایی است که بر برتری اروپایی و نژادپرستی امپریالیستی استوار است؛(3) دوم: شرق شناسی مجموعه بسیار متنوع و گسترده ای است که به وسیله تعداد زیادی از نویسندگان فراهم آمده است. البته هر یک از این نویسندگان، وجهی از وجوه حیات شرق را به میل

ص: 297


1- . ادوارد سعید، شرق شناسی، ص23.
2- . محمد عابد الجابری، الخطاب العربی المعاصر؛ دراسه تحلیلیه نقدیه، ص78.
3- . ادوارد سعید، شرق شناسی، ص24.

غرب نگاشته اند. یکی از این دو مسئله، عام تر (کلی) از دیگری (دومی) و دومی خاص تر (جزئی) از اولی است و هر یک، پیش قراولانی بزرگ و مشهور دارد. معمولاً هر یک از این دو مسئله را جداگانه می بینند و لذا، همواره ترسی دوگانه در این باب وجود دارد. از یک سو، ممکن است انسان به وادی نوشتن مطالبی خشن، جدل گونه، کلی و عام، کشیده یا با آن مواجه شود و از دیگر سو، ممکن است انسان به عرصه نگارش یک سلسله تحلیل های تفضیلی یا بسیار جزئی وارد یا با آن روبه رو شود.(1)

دیگر مشخصه ها و مؤلفه های شرق شناسی از این قرار است:

5. جنبه سیاسی: دانش، یا سیاسی است یا غیرسیاسی (خالص). دانش سیاسی، سرشتی انسان محورانه دارد و آن دیگری، ماهیتی ایدئولوژیک.(2) یک فرض بنیادین آن است که کارهای علمی، غیرسیاسی باشند؛ یعنی تحقیق و پژوهش باید بی طرفانه، فراتر از اعتقادات و ماورای نظرات جانبدارانه باشد. کمتر کسی با این موضوع مخالف است، اما در عمل چنین نیست. به علاوه، بی طرفی غیرممکن است. زیرا «هیچ کس نتوانسته روشی ابداع کند که از آن طریق بتوان یک محقق را از شرایط زندگی[اش] ... جدا نمود».(3) در واقع، فضای حاکم بر دانش غربی، سیاسی است و هر کس بخواهد غیر آن عمل کند، تخطئه و بی اعتبار می شود. اهمیت سیاسی که برای هر رشته علمی در نظر می گیرند، تا حدودی و در درجه نخست، ناشی از ترجمه مستقیم آن دانش از غرب و ثانیاً متأثر از نزدیک بودن یک رشته از دانش با منابع قدرت سیاسی در شرق است. پس، دانش غیرسیاسی وجود ندارد، در حالی که «دانشی که سراپا جنبه سیاسی به خود گرفته، دیگر معرفتی حقیقی نیست».(4) «تمام دانش های آکادمیک درباره هندوستان و مصر [شرق] تا حدودی صبغه»(5) سیاسی دارد و «این دقیقاً همان چیزی است»(6) که ادوارد سعید آن را در شرق شناسی

ص: 298


1- . همان، ص26.
2- . همان، ص 28.
3- . همان، ص29.
4- . همان، ص30.
5- . همان، ص29.
6- . همان، ص30.

می بیند. چون شرق شناسان یا اروپایی اند یا آمریکایی و در مرحله بعد، آنها به طور اساسی مخالف و مقابل شرق اند و این همان مفهوم سیاسی شدن دانش شرق شناسانه است.

تکفیر، نوعی دانش است؛ دانشی که گرچه ریشه هایی در درون دارد، اما تنومندی آن را باید در منافع استعمارگران جست وجو کرد. این دانش از ماهیت ایدئولوژی برخوردار است. شرق شناسان در تولید تکفیر، بی طرف عمل نکرده اند. اصولاً نمی توانسته اند بی طرف بمانند. به آن دلیل که آنها همواره در کنار وهابیت و دیگر گروه های تکفیری قرار داشته اند و این همراهی تا زمانی که تکفیری ها منافع غرب را تهدید نکنند باقی می ماند. از این رو، انگلستان به دو علت از جنگ وهابی ها علیه ترک ها حمایت می کرد: نخست اینکه عثمانی در دوران حکومت ترک های جوان، هوادار آلمان بود و حضور نیروهای ترکیه در الحساء به معنای حضور نیروهای آلمانی بود. ثانیاً ابن سعود برای فتح الحساء بهای سنگینی به انگلستان پرداخت. او تحت الحمایگی بریتانیا را پذیرفت و قول داد در جنگ از بریتانیا حمایت کند. در این مرحله، ابن سعود در سیاست داخلی به تثبیت موقعیت خود پرداخت و قبائل چادرنشین را عنصری بر سر راه وحدت جزیرةالعرب می دانست. بنابراین، آنها را به یک جانشینی وا داشت و به کمک گروه تکفیری اخوان(1) با خشونت مذهبی فراوان مقررات اجتماعی و اخلاقی مبتنی بر آیین وهابیت را به اجرا گذاشت. شورش های مخالفان را در هم شکست و ارتش جدیدی، که شالوده آن همان جماعت اخوان بود، تشکیل داد و درصدد توسعه حکومت خود به خارج از نجد شد.(2)

6. فاصله و رابطه: در شرق شناسی بین حقیقت و آنچه از شرق نگاشته شده، فاصله فراوانی وجود دارد، اما اگر بتوان از ابتدا از مسائلی چون هر گونه سلطه استعماری که بر موضوعات شرق تأثیر می گذارد، فاصله بگیریم، شرق شناسی دیگر:

یک موضوع و یا رشته سیاسی نیست که به گونه ای انفعالی در فرهنگ، تحقیقات علمی و یا نهادهای مربوطه، انعکاس یافته باشد. همچنین مجموعه ای بزرگ و

ص: 299


1- . جمعیت اخوان یا آمرین به معروف و ناهین عن المنکر جمعیتی بودند که ابن سعود برای اجرای اعتقادات خود در جزیرة العرب از آنها کمک می گرفت. اخوان سپاهی متعصب و بی باک بود که اعتقادات خشک مذهبی داشت، از جمله مخالفت با اختراعات و تلفن. آنها به جز خود همه را مشرک و کافر می دانستند. پس از مدتی به دلیل مشکلاتی که برای ابن سعود به وجود آوردند، ابن سعود آنها را نابود کرد.
2- . احمدعلی خسروی، بررسی وهابیت و ریشه های تاریخ وهابی گری، ص110.

متفرق از کتاب هایی که در مورد شرق نوشته شده اند، هم نیست و یا این هم نیست که بگوییم شرق شناسی نماینده و بیانگر نوعی توطئه شرورانه امپریالیسم غربی برای سرکوب و تحقیر جهان شرقی است.(1)

وجه دیگر شرق شناسی، دوساحتی بودن آن است. بدین معنا که از یک سو، گسترش و توزیع آگاهی ژئوپولیتیک در متون اقتصادی، اجتماعی، تاریخی و مانند آن است و از دیگر سو، مؤید سلسله ای از علایق است که از طریق وسایلی همچون اکتشافات محققانه، تجدید ساختار زبان شناسانه و تحلیل و توصیف روان کاوانه منتقل می شود. به بیان دیگر، شرق شناسی هم، نوعی توصیف یا بیان عالمانه است و هم، نوعی نماینده خواست، نیت و قصد توصیف کننده آن است و آن دو، نمایانگر فاصله و در عین حال، رابطه دو سوی مفهوم شرق شناسی است.(2)

فاصله بین حقیقت تا واقعیت، تابوی شرق شناسی و شرق شناسان است. زیرا حقیقت تکفیر، تمرد داوطلبانه از سرشت اسلام است. اما آنچه مستشرقان از وهابیت، طالبان و داعش طرح کرده اند اغلب گره زدن آن با اسلام است. به بیان دیگر، استشراق یک واقعیت است و تکفیر نیز واقعیت، اما هیچ کدام حقیقت نیستند و این همان مفهوم فاصله و رابطه است. این فاصله و رابطه را می توان به گونه دیگری تبیین کرد. تکفیر به مثابه واقعیتی تلخ از یک سو از بیان عالمانه ای مبنی بر ضرورت اصلاح اسلام خرافی برخوردار است و از سوی دیگر، خرافات را به اسلام ترویج می دهد.(3) به هر روی، تکفیر فاصله ای است بین اسلام راستین و مسلمانان جویای راستی و رابطه ای است بین جعل مسلمانی و عطش برای قدرت سیاسی، به همین جهت است که فاصله داعش در مردمان جهان اسلام به رابطه ای تبدیل می شود که در غیر جهان اسلام اتفاق می افتد و از همین نقطه است که به ویژگی ضدیت و واقعیت شرق شناسی دست می یابیم.

7. اقتدار و اعتبار: وجه اشتراک شرق شناسی انگلیسی، فرانسوی، آمریکایی، آلمانی و ... «اقتدار فکری بر شرق در فرهنگ غربی است»(4) و از این رو، در هر گونه مطالعه و توصیف

ص: 300


1- . ادوارد سعید، شرق شناسی، ص31.
2- . همان، ص20.
3- . جعفر سبحانی، «توافق محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود»، درس هایی از مکتب اسلام، س38، ش12، 1377، ص56.
4- . ادوارد سعید، شرق شناسی، ص43.

شرق شناسی، این اقتدار فکری وجود دارد. لذا باید موضوع بحث و توجه باشد،(1) حتی خود نام شرق شناسی، بیانگر نوعی «سبک تجربی جدی»(2) یا همان اقتدار و اعتبار است. از آثار اقتدار فکری آن است که درخشش می یابد، منتشر می شود، سودمند جلوه می کند، برای خود شأن و منزلت می سازد و قوانینی درباره ارزش کار شرق شناسی، وضع می کند. به بیان دیگر، اقتدار و اعتبار فکری در «نوع زبانی که وی [شرق شناس] به کار می گیرد، نوع ساختاری که برپا می کند، انواع چهره ها، تِم ها، انگیزه هایی که در کتاب وی چرخ می زنند»(3) دیده می شود. زمانی که شرق شناسان به مطالعه شرق می پردازند، پاره ای از امور را پیش فرض(4)

می گیرند، و این اقدام از همان اقتدار شرق شناس غربی بر شرق و نیز، از اعتباری که آنها به پیش داوری های خود می دهند، حکایت می کند. پیش فرض هایی که به پیش داوری می انجامد، در شرق موجود نیست، بلکه شرق شناس گمان می کند، یا از کسانی که چنین گمانه هایی را پدید آورده اند، رنگ می پذیرد. نتیجه اینکه «هر کتاب و اثر در مورد شرق، خود را به نحوی با سایر آثار مربوطه، با مستمعین خود، با نهادهای ذی ربط و با خود شرق آشنا و همساز می نماید».(5)

تأسیس گروه های تکفیری نشان از اقتدار فکری غرب بر شرق دارد. این اقتدار ناشی از ابزارهای مدرن، مطالعات فراوان و طمع قدرت است. از این رو، گروه های تکفیری ساخته و پرداخته سیطره فرهنگی و فکری غرب است. این موضوع در خصوص بهائیت مشهودتر است و به همین جهت است که بهائیت به سادگی در دامن غرب سقوط کرده، ژئوپولیتیک غرب سخن شرق را باز می گوید، در حالی که آنچه بیان می کند سخن غرب است که لباس شرق به تن کرده است. در زایش وهابیت، انگلیسی ها مطمئن بوده اند که می توانند فرقه جعلی جدیدی بسازند و چنین اطمینانی وابسته به اعتمادی است که آنها به قدرت و قوت فرهنگی و فکری خویش داشته و دارند.(6)

ص: 301


1- . همان.
2- . همان، ص44.
3- . همان، ص45.
4- . یکی از مهم ترین اهداف سعید در نگارش کتاب شرق شناسی، بررسی و نقد این پیش فرض هاست؛ پیش فرض هایی که آنها پذیرفته اند، اما کمتر بررسی و نقادی کرده اند؛ نک.: همان، ص52.
5- . همان.
6- . ولادیمیر لوتسکی، تاریخ عرب در قرون معاصر، ص76.

ضعف فرهنگی شرق، البته فرهنگی که بازتولید غرب است، آن است که قادر نیست فرقه ای جعلی در مسیحیت بسازد و آن را به جان غرب بیندازد. زیرا پیش فرض گروه های تکفیری و حتی بسیاری از مسلمانان آن است که نمی توان یا نباید به ایجاد گروه های تکفیری مسیحی دست زد. چراکه شرق مسلمان با استغراب یا غرب شناسی، به همان مفهومی که در شرق شناسی وجود دارد، بیگانه است. بی دلیل نیست که در کشورهای اسلامی، از جمله دانشجویان، معمولاً واحدی یا درسی به نام غرب شناسی ندارند و ضرورتی هم به گذراندن آن نمی بینند.

جریان تکفیری را بر پایه مؤلفه های بنیادین رهیافت شرق شناسی به گونه زیر نیز می توان تحلیل کرد:

الف. جریان تکفیری یکی از ابعاد و اجزای فرهنگ سیاسی- فکری جدید در شرق است. لذا نه تنها مبین آن است، بلکه خود آن است، اما نباید فراموش کرد که جریان تکفیری آن قدری که با دنیای غرب سر و کار دارد با شرق ارتباطی ندارد. جریان تکفیری یک واقعیت فرهنگی و سیاسی تلخ در شرق است. در نتیجه نمی توان آن را موضوعی در خلأ دانست و به دلیل واقعی بودن، آنچه درباره جریان تکفیری گفته، اندیشه، یا نوشته می شود به عنوان یک رشته خطوط فکری مخصوص و متمایز در شرق، قابل شناخت و دسترسی است. این سخن، به معنای آن نیست که بین جزئیات و ترکیبات پرداخت ها و پردازش های مختلف و متعدد جریان تکفیری، تفاوتی وجود ندارد.(1) این اختلاف ها، ناشی از ابتنای آن بر شخصیت ها و تراوش های فکری رهبران و نوع وابستگی آنها به قدرت های فرامرزی است. برای مثال، گروه های تکفیری در سوریه دقیقاً همان منافعی را ندارند که گروه های تکفیری عراقی دارند، اما نقاط مشترک آنها بسیار است که دلیل آن، نوع منافع قدرت های حامی است. باید به این نکته هم توجه کرد که ارتباط روشنی بین عقاید گروه های تکفیری با عقاید استعماری وجود دارد. در واقع، درک این واقعیت که استعمار به طور کامل بر تمامی گروه های تکفیری حکومت می کند، دشوار نیست و از این موضوع، دست کم همه، چه در غرب و چه در شرق، مطلع اند، اما احتراز از آن به هیچ وجه میسر و امکان پذیر نیست. زیرا تداعی کننده نوعی جنگ نیابتی بین غرب و شرق است.

ص: 302


1- . ادوارد سعید، شرق شناسی، 1382، ص33.

ب. سیاست بازی در استعمار بر آثار ادبی، تحقیقی، نظریه های اجتماعی، مکتوبات تاریخی و تأسیس گروه های جعلی تأثیر می گذارد. البته این بدان معنا نیست که امور فرهنگی و فکری بی ارزش یا بدنام اند، بلکه درست برعکس. زیرا اثر تولیدکنندگی یا بازدارندگی سیستم فراگیری چون فرهنگ، بر نویسندگان و متفکران تکفیری، نشان از پابرجایی و دوام گرایی فرهنگ دارد. نتیجه این گفتار، ارزشمندی فرهنگ در بازتولید جریان تکفیری است. ترکیب یا تعامل فرهنگ و تکفیر، جریان تکفیری را در شرق تولید می کند. فرهنگ شناسی تکفیری ها، تبادلی بین مؤلفان مختلف و مجموعه های عظیم ملاحظات سیاسیِ سه امپراتوری بزرگ انگلیس، فرانسه، آمریکا و کشورهای منطقه ای دست نشانده را در قلمرو فکری و گاه تخیلی، منعکس می کند.(1) به هر روی، جریان تکفیری با صبغه فرهنگی از تفصیل و جزئیات فراوان هوشمندانه و هنرمندانه برخوردار است. کتاب آداب و منش های مصریان معاصر اثر ادوارد ویلیام لین،(2)

نمونه کوچکی از آثاری است که بر شکل گیری جریان تکفیری نوین تأثیر گذاشته است. در چارچوب چنین نگاهی است که این پرسش ها به میان می آید: چه نوع انرژی های هنری، تحقیقی و فرهنگی موجب پیدایی جریان تکفیری می شود؟ چه نوع از تغییرات، تعدیلات، پالایش ها و حتی شورش هایی را پدید می آورد؟ چگونه می توانیم با پدیده فرهنگی و تاریخی این جریان مواجه شویم؟ و یا چگونه می توانیم نگاه خود را از اتحاد بین کار فرهنگی و تمایلات سیاسی، به سلطه بر جریان تکفیری برگردانیم؟

ج. روش شناسی، روش شناختی، روش گرایی یا روشمندی در رشته علوم انسانی به منظور پیدا کردن و به فرمول درآوردن قدم اول یا نقطه شروع کار یا یافتن اصل اولیه و آغازین بااهمیت است. زیرا یافتن نقطه آغاز و عمل به آن، حد و مرزها را معلوم می کند و به این وسیله، مطالب غیرمرتبط، کنار گذاشته می شود. اما جریان تکفیری با مشکل نقطه شروع یا قدم اول یا اصل اولیه، مواجه نیست. زیرا می دانیم اصل آغازین در جریان تکفیری، اندیشه سقیفه یا خوارج است.(3) اما جدا کردن بخش عظیمی از اهل سنت از جریان تکفیری دقیقاً به دلیل اهمیت چنین جداسازی ای است. البته به این نکته هم باید اشاره کرد که مطالعه جریان تکفیری را نمی توان بدون مطالعه نقاط دوردست تر

ص: 303


1- . حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، ص251.
2- . ادوارد ویلیام لین (Edward William Lane) متولد 1816 و متوفای 1882 دیپلمات و نویسنده فرانسوی است.
3- . رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام؛ تاریخ خلفا، ج2، ص35.

تاریخ مسلمانان صورت داد. از سوی دیگر، نمونه های بارز سازنده جریان تکفیری جدید بر پایه جریان تکفیری قدیم، مطالعه یا توجه هم زمان انگلیس و فرانسه به مصر، هند و ایران است. بنابراین، نکته مهم در جریان سازی تکفیری، آغازگران آن است. انگلیس، فرانسه، آلمان(1)

و سپس آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم(2) در ایجاد گروه های تکفیری(3) پیش قدم تر از اسپانیا، پرتغال، روسیه و ایتالیا بوده اند،(4) اما کیفیت، سازگاری و حجم نوشته های کشورهای متقدم، بیش از کشورهای متأخر در موضوع جریان تکفیری است.(5)

د. جریان تکفیری که متشکل از گروه های تکفیری است بر پایه صورت و ظاهر بنا شده است. این سخن بدان معناست که جریان تکفیر سخن از اسلام می گوید، به توصیف و تبیین آن می پردازد، اسرارش را باز می گوید، اما با اسلام کاری ندارد، بلکه آنچه تکفیری می گوید یا می نویسد، در خارج از اسلام قرار دارد. به این جهت می توان این گونه نوشته ها و گفته ها را صرفاً نمایشی از اسلام دانست نه ترسیم چهره اسلام به نحو طبیعی. اما چنین مطالب نمایشی حتی به کتاب های حقیقی نظیر کتاب های تاریخی و سیاسی هم راه یافته اند. لذا آنچه در مطالب گروه های تکفیری محل توجه قرار می گیرد، سبک ها، چهره ها، داستان ها و ... است نه صحیح بودن عرضه مطلب یا وفاداری آنها نسبت به برخی منابع بزرگ اصلی. شاید ناتوانی یا کم کاری مسلمانان غیرتکفیری در سخن گویی از خویش، خلئی را برای غیر به منظور شناخت اسلام، پدید آورده که متحجران و مستشرقان جای آن را پر کرده اند. لذا اتفاقی که افتاد همانی است که کارل مارکس گفته است: «آنان نمی توانند خود نماینده خویش باشند، کسی باید نماینده ایشان باشد».(6) حاصل این نمایندگی، دور شدن از اسلام واقعی و نزدیکی بیشتر به خرافه و غرب است. نمایش های مذکور،

ص: 304


1- . نقش نویسندگان آلمانی در مطالعات شرق شناسی از نگاه ادوارد سعید چندان بااهمیت است که می گوید هر اثری که سعی کند درکی از این پدیده ارائه کند اما در آن، توجهی به صاحب نظران آلمانی نشود، شایسته سرزنش است؛ نک.: ادوارد سعید، شرق شناسی، ص42.
2- . ادوارد سعید در کتاب شرق شناسی، ثلث آخر قرن هجدهم را شرق شناسی نوین می نامد و البته، ثلث قرن نوزدهم به بعد را آغاز شرق شناسی معاصر دانسته است. نک.: همان، ص48 و 53.
3- . محمد دسوقی، سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ص45.
4- . همان، ص40.
5- . همان.
6- 7. Sie Konnen Sich nicht Vertreten Sie Mussen Vertreten Werden

نمایش های نخستین نیستند، بلکه «عرضه مجدد»(1) است. زیرا بارها تکرار شده اند، اما هر بار به سخنی جدید و بدون تغییر در باطن.(2) بنابراین، ارزش، خاصیت، توان و صحت ظاهری مطلبی که درباره اسلام می گویند فقط اتکای اندکی به خود اسلام دارد.

ح. جریان تکفیری از اندیشه ها، دکترین و خطوط قوی حاکم بر فرهنگ غرب مطالبی را وام گرفته و نیز، متناوباً از جانب آنها تغذیه شده و می شود. شاید به همین جهت، صور مختلف جریان تکفیری به وجود آمده اند. پس نتواسته اند اسلام ناب و اسلام غیرمادی را پدید آورند. تعامل دوسویه ای در جریان تکفیری دیده می شود و آن اینکه، بیش از آنکه طرف دوم آن، اسلام باشد، تأثیرات شرق شناسان بر تاریخ مسلمانان است. از این روست که می توان گفت اثر فرد فرد نویسندگان شرق شناس بر مجموعه متونی که ساختمان جریان تکفیری را تشکیل داده اند، مشهود است، به گونه ای که متون مزبور متناوباً به یکدیگر ارجاع می دهند. بالأخره جریان تکفیری یک سیستم نقل قول از آثار و مؤلفان گذشته و شرق شناسان است. از این رو، وهابیت به عنوان حلقه وصل جریان تکفیری قدیم و جدید همان سخن ابن جوزیه و ابن تیمیه را تکرار می کند و همین حرف ها را به جریان تکفیری جدید منتقل کرده است. تنها تفاوت این دو، حامیان آنهاست: اسرائیلیات و مستشرقان. از این دیدگاه می توان کل بزرگی را کشف کرد که مفصل تر، جالب تر و با چهره ها، متون و حوادث جذاب تری است که گروه های تکفیری متعددی را ساخته است.

ط. گذشته گرایی یا ریشه داری در گذشته، آمیزه ای قوی در جریان شناسی تکفیری است. به علاوه، این جریان می کوشد آگاهی های دوران کودکی یا قدیمی اش را پابرجا نگاه دارد. این خصیصه تکفیری را می توان با تأسی از یادداشت های زندان(3)

گرامشی، «ذخیره و انبارسازی» نامید. در ذخیره سازی، نشانه های فرهنگی و سیاسی سلطه و غلبه غیر (یهود سیاسی و مسیحیت سیاسی) تثبیت می شود و جایی برای اظهارات و بررسی های آگاهانه و هوشمندانه باقی نمی گذارد. آشفتگی های روابط اسلام و غیر، دامنه انباری سازی جریان تکفیری را شدت بخشید و دسترسی به حقایق اسلام را علی رغم توسعه وسائط ارتباط جمعی در عصر جدید، دشوارتر ساخت. ذخیره و انبارسازی با انواع ابزارهای رسانه ای صورت می پذیرد؛ ابزارهایی که دیو نمایاندن اسلام و شرق و

ص: 305


1- 2. Representation.
2- . ادوارد سعید، شرق شناسی، شرقی که آفریده غرب است، ص4.
3- 4. Prison Notebooks.

مرموز نشان دادن آن را از قرن هجده و نوزده، مرتب در ذهن شرقی و غربی ذخیره و انبار می کند تا حدی که:

سه امر باعث گردیده ... ساده ترین تصور در مورد عرب ها و اسلام به صورت یک موضوع کاملاً سیاسی و تقریباً ناهنجار درآید؛ اول، تاریخچه تعصب همگانی و مشهور ضدعرب و ضداسلام غرب که بلافاصله در تاریخچه شرق شناسی انعکاس پیدا کرده است. دوم، منازعه بین اعراب و صهیونیسم اسرائیلی و تأثیر آن بر یهودیان آمریکا و نیز بر فرهنگ لیبرالی و عموم مردم. سوم، تقریباً فقدان کامل هر گونه زمینه و موقعیت فرهنگی که از آن طریق بتوان با غرب ها و اسلام احساس همگانی نموده و یا بدون هیچ گونه احساس منفی آنها را مورد بحث قرار داد.(1)

نتیجه

شرق (اسلام) باید به گونه ای که غیر می خواهد و تبلیغ می کند وجود یابد و این موضوع، آنچنان تبلیغ شده است که شرقی و مسلمان هم، شرق و متعلقات آن را همان گونه دیده که غیر انگاشته است؛ و یا آنچه را غیر می گوید به عنوان امری محتوم یا سرنوشتی تغییرناپذیر می پذیرد. در این فضا، شرقی همدلی غیر با خود را ندارد و اگر هم دارد، همدلی از نوعی است که غیر آن را برای شرق تجویز می کند. در شرق شناسی، چهره یک انسان شرقی و اسلامی محو می شود و به همین دلیل است که باید گفت، شرق شناسی صرفاً موضوعی علمی و آکادمیک نیست(2) و لذا شرق شناسی را می توان در یک مطالعه همه جانبه شناخت. اما شرق شناسی در همین قد و قواره، ابزاری است برای تحلیل حوادث و پدیده های سیاسی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه. نباید فراموش کرد که شرق شناسی بیش از آنکه بخواهد مشت سلطه آمرانه فرهنگی چندصدساله غیر بر شرق را هویدا کند، در پی نشان دادن ابعاد و گستردگی تأثیر آن در ارزش ها، روش ها و منش های شرقی در گستره اجتماعی است.(3)

ص: 306


1- . ادوارد سعید، شرق شناسی، ص55.
2- . برای ارزیابی شرق شناسی، نک.: محمد دسوقی، سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی.
3- . ادوارد سعید، شرق شناسی، ص57.

علی رغم این، رهیافت شرق شناسی در این مقاله نشان داده است که توانایی تحلیل موضوعی چون گروه های تکفیری را دارد. این رهیافت با تبلیغ نگاه غرب از دریچه شرق اسلامی زوایای جدیدی از تکفیر را برملا می سازد و به پرسش این مقاله (آیا می توان گروه ها یا جریان تکفیر را در چارچوب رهیافت شرق شناسی تحلیل کرد؟) پاسخ می دهد. بدین سان معلوم کرده است که جریان تکفیر برساخته جدال فکری - سیاسی یهودیت و مسیحیت علیه اسلام است و این موضوع، رودررویی آنها با مسلمانان را تفسیر می کند، اما نباید فراموش کرد که تکفیر با همه مسائلش واقعیت تلخی است که در مقابل ما قرار دارد. لذا باید برای دفع خطر آن بر اساس آموزه های دینی چاره اندیشی کرد.

ص: 307

منابع

1. سبحانی، جعفر، «توافق محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود»، درس هایی از مکتب اسلام، س38، ش12، 1377.

2. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام؛ تاریخ خلفا، الهادی، قم، 1377.

3. حسینی، محمدباقر، قصه عجیب استعمار، دارالنشر، قم، 1368.

4. خسروی، احمدعلی، بررسی وهابیت و ریشه های تاریخ وهابی گری، تحسین، قم، 1380.

5. دسوقی، محمد، سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ترجمه: محمودرضا افتخارزاده، هزاران، تهران، 1376.

6. رضوانی، علی اصغر، سلفی گری وهابیت، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، 1385.

7. سعید، ادوارد، شرق شناسی، شرقی که آفریده غرب است، ترجمه: اصغر عسکری خانقاه و حامد فولادوند، عطایی، تهران، 1361.

8. --------------- ، شرق شناسی، ترجمه: لطفعلی خنجی، امیرکبیر، تهران، 1386.

9. --------------- ، شرق شناسی، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1382.

10. عابد الجابری، محمد، الخطاب العربی المعاصر؛ دراسه تحلیلیه نقدیه، مرکز دراسات الوحدة العربیه، بیروت، 1992.

11. عنایت، حمید، سیری در اندیشه سیاسی عرب، امیرکبیر، تهران، 1358.

12. فقیهی، علی اصغر، وهابیان، صبا، تهران، 1377.

13. قزلسفلی، محمدتقی، «ایران از منظر شرق شناسی»، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ش151-152، فروردین و اردیبهشت 1376.

14. لوتسکی، ولادیمیر، تاریخ عرب در قرون معاصر، ترجمه: پرویز بابایی، نشر سپهر، تهران، 1356.

15. همفر، خاطرات، ترجمه: علی کاظمی، کانون نشر اندیشه های اسلامی، قم، 1372.

16. makarem.ir

ص: 308

چیستی فکر سلفی و چگونگی مناسبات غرب با این گروه ها / محمد ستوده، حسن علی یاری

اشاره

محمد ستوده(1)

حسن علی یاری(2)

چکیده

گروه ها و فرقه های مختلف از دیرباز همواره در درون جامعه اسلامی خود را منتسب به اسلام کرده اند و قرائت های مختلفی از اسلام داشته اند. با نگاه پارادایمی اندیشه سیاسی مسلمانان را در سطح کلان می توان به سه جریان سنت گرایی دینی، نوگرایی دینی و تجدد گرایی دینی، تقسیم کرد. فکر سلفی تکفیری جزء جریان موسوم به سنت گرایی دینی قابل طرح و بررسی است. نگارنده در پی پاسخ به این پرسش است که ماهیت گروه های سلفی چیست؟ و کشورهای غربی (به خصوص آمریکا) چه اهدافی را در شکل گیری، رشد و تداوم این گروه ها دنبال می کنند و در این میان چه نقشی دارند. برای پاسخ به این پرسش ابتدا به بررسی اندیشه سلفی می پردازیم و مؤلفه های فکر سلفی را در چارچوب سنت گرایی دینی می کاویم؛ سپس با محور قرار دادن نظریه برخورد تمدن های هانتینگتون به چگونگی نقش غرب در شکل گیری، رشد و تداوم این گروه ها می پردازیم. فرضیه مورد نظر این است که، با توجه به نظریه هانتینگتون، غرب همواره از شکل گیری قدرت تمدنی جهان اسلام واهمه داشته است. بدین منظور برای پیش گیری از تبدیل شدن جهان اسلام به یک قدرت جهانی، می کوشد با اسلام هراسی و معرفی اسلام آمریکایی، کشورهای اسلامی را در دوراهی انتخاب سلفی ها یا پایگاه های آمریکایی قرار دهد. لذا تا حد امکان می کوشد ضمن مخالفت ظاهری با گروه های تکفیری، چهره ای نامعقول از اسلام به جهانیان معرفی کند. بنابراین، غرب اگرچه ممکن است در اصل شکل گیری گروه های

ص: 309


1- دکتری روابط بین الملل، استادیار و عضو هیئت علمی گروه سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام .
2- دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام .

سلفی نقش کمی ایفا کند اما با پشتیبانی و حمایت همه جانبه از گروه های سلفی برای تغییر فرآیند اسلام گرایی و تأمین منافع استراتژیک غرب می کوشد؛ چراکه این مسئله زمینه حضور بلندمدت خود و سرکوب جریان های منتسب به مقاومت را برای جلوگیری از شکل گیری تمدن واقعی اسلام فراهم می کند.

کلیدواژه ها: تمدن اسلامی، اسلام، تمدن غربی، اسلام سیاسی، سنت گرایی دینی، سلفی، تکفیری، هانتینگتون.

طرح نظریه رئالیستی- تمدنی هانتینگتون

هانتینگتون در مقاله ای با عنوان «برخورد تمدن ها» به دنبال تحلیل رابطه تمدنی غرب و سایر تمدن ها است. وی در واقع دشمنی مفروض تمدن اسلام و غرب را بهانه ای برای ارائه نظریه خود قرار می دهد. «بنابراین «برخورد تمدن ها» بیشتر یک دستورالعمل استراتژیک است تا یک نظریه محض. هانتینگتون در کالبدشکافی موانع موجود در مسیر «رهبری جهانی آمریکا»، به طور ظریفی، آشتی ناپذیری جهان اسلام و غرب را یک اصل مسلم و بدیهی در روابط «اسلام» و «غرب» فرض کرده، می کوشد سیاست های توسعه طلبانه دولت های غربی را از فرهنگ غربی متمایز کند، ولی در عین حال رفتار کشورهای مختلف اسلامی را عین تمدن اسلامی قلمداد کند».(1)

بر اساس نظریه هانتینگتون، بازیگران واقعی صحنه بین المللی، دیگر دولت ها نیستند؛ بلکه تمدن هایی هستند که بر اساس امپراتوری های مذهبی ادوار گذشته بنا شده اند. در دوران جنگ سرد، در تجزیه و تحلیل های واقع بینانه امور بین المللی، این وابستگی های مذهبی عمیق و ریشه دار به کلی نادیده گرفته شده اند.(2) نکته ای که هانتینگتون یادآور شده این است که با از هم پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی، دیگر ایدئولوژی نمی تواند تعیین کننده نظام بین المللی باشد. هانتینگتون مهم ترین مسئله بعد از فروپاشی شوروی را فرهنگ و هویت فرهنگی می داند که در سطح گسترده همان هویت های تمدنی است. او با همین مبنا خودشناسی را در دشمن شناسی می داند و علاوه بر تقسیم جهان به یک غرب و چند غیرغرب، هویت فرهنگی را الگوی هم بستگی، واگرایی و جنگ در

ص: 310


1- . مجتبی امیری وحید، نظریه برخورد تمدن ها، هانتینگتون و منتقدانش، ص34-40.
2- . ساموئل هانتینگتون، «رویارویی تمدن ها»، ترجمه: سیمین موحد، مجله سروش، س19، ش83، 1376، ص6-7.

جهان پس از جنگ سرد معرفی می کند.(1) از نظر هانتینگتون، علت تمام خشونت های دوران جنگ سرد در جهان، ظهور تضادهای مربوط به تمدن های دیرینه است. بنابراین، سیاست مداران آمریکا نباید از خشونت های شدید در چچن و یوگسلاوی تعجب می کردند؛ چراکه این جنگ نبرد مرگ و زندگی بین دو تمدن مسیحیت ارتدوکس و اسلام بوده است. وی با تقسیم تمدن های زنده جهان به هفت یا هشت تمدن بزرگ معتقد است برخورد تمدن ها، آخرین مرحله تکامل درگیری ها در عصر جدید خواهد بود. از نظر وی، روابط خصومت بار تمدن اسلام و غرب در حال افزایش است. این مسئله در نهایت موجب می شود تمدن های اسلام و کنفوسیوس در کنار هم، در مقابل تمدن غرب قرار گیرند.

پیش بینی های هانتینگتون روی سه نظریه پایه گذاری شده است؛ نظریه اول این است که بین اسلام و غرب نوعی کشمکش پنهانی و مخفی همیشگی وجود دارد که ناشی از تفاوت بین ارزش هاست. غرب فردگرایی، مساوات و آزادی مطلق را تبلیغ می کند که اینها با ارزش های اسلامی قابل انطباق نیستند. نظریه دوم این است که بین دنیای عرب و دنیای غرب، نوعی موقعیت اصلاح ناپذیر وجود دارد؛ یعنی اختلاف منابع باعث می شود که دنیای عرب سیاست ضدغربی را در پیش بگیرد. نظریه سوم این است که محور جدیدی به نام محور اسلام و محور کنفوسیوس وجود دارد که همان محوری است که باید اسلام و غرب را در نقطه مقابل یکدیگر قرار دهد.(2) غالب غربی ها با فراز و نشیب هایی اصل موضوع را قبول دارند. در این باره در میان نخبگان رسانه ای می توان به مقاله تونی بلنکلی با عنوان «اسلام گرایی؛ تهدیدی همانند نازی ها» اشاره کرد. وی در آنجا می نویسد: «ما نمی توانیم شاهد از دست رفتن اروپا باشیم. ما نمی توانیم ببینیم اروپا به سکوی پرتاب موشک از سوی اسلام گرایان جهادی تبدیل شده است».(3) در میان نخبگان ابزاری و مدیران اجرایی نیز می توان به هشدارهای برلوسکونی، نخست وزیر سابق ایتالیا، و نیز ویلی کلایز،

ص: 311


1- . ساموئل هانتینگتون، برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی، ص27-30.
2- . لامان، «عوامل ارتباط بین اسلام و غرب؛ دیدگاه ها و تحلیل ها»، بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، س10، ش103، مهر 1375، ص38.
3- . حمیدرضا اسماعیلی، القاعده از پندار تا واقعیت، ص188-189.

دبیر کل سابق ناتو، پیش از حادثه یازده سپتامبر، در این خصوص اشاره کرد، که بنیاد گرایی اسلامی را تهدیدی همچون کمونیسم برای غرب می دانند.(1)

هانتینگتون در واقع تبلیغ ارزش های غرب را به عنوان ارزش های جهانی، موجب ایجاد واکنش هایی از نوع بنیادگرایی اسلامی می داند که بسیاری از جوامع اسلامی را فرا گرفته است. از نگاه وی، قدرت غرب آهنگ تمدنی قبل خود را از دست داده و نتوانسته است در درون خود تولید یک دین جهانی کند. وی می گوید قدرت غربی ها روز به روز در حال افول است. در عوض کشور های کنفوسیوسی و اسلامی می کوشند قدرت اقتصادی و نظامی خود را افزایش دهند. بنابراین، خطر تمدن اسلام از سایر تمدن ها بیشتر است؛ چراکه اسلام تنها تمدنی است که توانسته بقای غرب را با تهدید مواجه کند و حداقل دو بار در این کار نیز موفق بوده است. از نظر وی، مشکل اصلی غرب بنیادگرایی اسلامی نیست، بلکه خود اسلام است. بنابراین، پیشنهاد می کند برای پیش گیری از شکست تمدن غربی، سیاست مداران غرب باید از گروه هایی که در درون دیگر تمدن ها به ارزش ها و منافع غرب گرایش دارند، حمایت کنند. همچنین غرب باید دامنه قدرت و نفوذ نظامی کشورهای اسلامی و کنفوسیوسی را محدود کند و از اختلافات و درگیری های موجود بین آنها بهره برداری کند. با رهیافتی که هانتینگتون طرح کرده مشخص می شود که هم نخبگان فکری و سیاسی جهان غرب، و هم او نگران رشد اسلام و اسلام گرایی واقعی در جهان هستند و آن را تهدیدی جدی برای خود می دانند. لذا به دنبال استفاده از هر شیوه ای هستند تا از سقوط تمدن غرب جلوگیری کنند. در این پژوهش نگارنده بر آن است تا با مد نظر قرار دادن این نظریه، بتواند نحوه تعامل غربی ها را با این گروه ها بررسی کند.

تحلیل جایگاه و چیستی فکر سلفی در قالب «رهیافت پارادایمی»

بر اساس رهیافت پارادایمی، عمدتاً سه واکنش در جهان اسلام در برابر تجدد شکل گرفته است. این سه جریان عبارت است از: تجددگرایی دینی، سنت گرایی دینی و نوگرایی دینی. هر کدام از این جریان ها در خصوص تاریخ فکر اسلامی، نگاه به دین و نگاه به آینده دولت اسلامی دیدگاه های جالب توجهی دارند. در این خصوص به علت پرهیز از اطاله کلام صرفاً به شاخه سنت گرایی دینی

ص: 312


1- . جف هینس، دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم، ص76-77.

که جریان سلفی تکفیری در آن زمینه قابل بررسی است پرداخته می شود. سنت گرایی اسلامی علی رغم اینکه به سنت اصالت می دهد و از آن طرفداری می کند جزء جریان های مدرن اندیشه مسلمانان به شمار می رود؛ زیرا این نوع فکر در فضای معاصر با تحولات جدید شکل گرفته است. بنابراین، ظهور گروه های سلفی تروریستی را، که خود را منتسب به این رهیافت می کنند، می توان نتیجه بازخوانی ناقص آنها از متون دینی دانست که در جریان تجدد دچار بحران هویت شده اند؛ سلفی ها معمولاً به روش نقلی در برداشت از اسلام معتقدند. همچنین در معرفت شناسی، حدیث گرا و در زمینه هستی شناسی، حس گرا هستند. این نوع رهیافت، همواره با برداشت های نادرست و متحجرانه از سنت اسلامی همراه بوده، باعث برداشت های سوء بسیاری شده است. ذیلاً در قالب پارادایم اسلامی رویکردهای کلی این جریان را در ارتباط با سه مؤلفه فوق (نگاه به دین، نگاه به تاریخ فکر اسلامی و آینده دولت اسلامی) بررسی می کنیم.

ابتدا، نگاه به دین: سنت گرایان در نگاه به دین رویکرد درون دینی دارند و با سه شاخص از سایر جریان های اسلامی متمایز می شوند. شاخص اول، جامعیت دین است. این گروه دین را جامع می دانند، اما تعریفی که از جامعیت دارند خاص است. از نظر سنت گرایان، جامعیت دین هم بیان کننده محتوای زندگی است و هم بیان کننده ساختار زندگی. لذا از دین باید انتظار داشت که ساختار های دینی را نیز بیان کند. یک بار گفته می شود اسلام به مثابه نظام زندگی است و یک بار می گویند اسلام به مثابه منهج و شیوه زندگی است. نوگرایان به نظام زندگی اعتقاد دارند، ولی سنت گرایان از واژه «منهج» (شیوه و قالب) هم استفاده می کنند که بر اساس آن شکل زندگی را دین مشخص می کند. این دیدگاه، دیدگاه حداکثری است و بر اساس آن باید دقیقاً همان ساختاری را که در دوره سلف صالح هست اجرا کرد. پس مفهوم جامعیت دین نزد نوگرایان بسیار متفاوت است. شاخص دوم این است که دین امری است منصوص (نگاه درون متنی). یعنی ما اجازه عبور از ظواهر قرآن و سنت را نداریم. به عبارت دیگر، تفسیر دین جایز نیست. پرسش این است که اگر تفسیر جایز نیست، پس ابهام را از کجا باید پاسخ داد که به نکته سوم می رسیم. شاخص سوم هم ضرورت فهم دین از طرف سلف صالح است. این جریان می خواهد بین فهم و تفسیر تفکیک کند. لذا می گویند فهم دین ممکن است اما تفسیر آن جایز نیست. فهم دین فقط برای سلف صالح است

ص: 313

که دارای قرابت زمانی با پیامبر هستند و امکان فهم دین برای آنها وجود داشته است. پس همان طور که سلف صالح فهمیده اند ما نیز باید بفهمیم. لذا حوادث مستحدثه را نوعی بدعت فرض می کنند. بنابراین نتیجه سنت گرایی می شود سلف گرایی.

دوم، نگاه به تاریخ فکر اسلامی: سلفی ها معتقدند با فاصله گرفتن از سرچشمه وحی، بدعت ها فزونی گرفته و حقیقت در محاق فرو رفته است. از این رو باید به راه و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، صحابه، و تابعین پاک کردار بازگشت. عقاید اسلامی باید به همان نحو بیان شوند که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده است و تنها راه نجات مسلمانان بازگشت به قوانین قرآن و سنت طبق فهم سلف صالح است. این گروه با هر گونه پیروی از شاخه های گوناگون دین و کیش گرایی مخالف اند و معتقدند هر مسلمان به راحتی می تواند با مراجعه مستقیم به قرآن و سنت دینش را بیاموزد.(1) از نگاه این جریان، تاریخ فکر اسلامی فاقد اعتبار است. لذا هر آنچه بعد از سلف صالح به عنوان فکر اسلامی مطرح می شود اسلام تاریخی است نه اسلام واقعی؛ چراکه از نظر آنها بعد از سلف صالح هیچ کس دسترسی مستقیم به سرچشمه دین نداشته است. لذا فهمی که تابعین از اسلام داشته اند حاصل تفسیر آنها از متون دینی است نه حاصل فهم آنها از متون دینی. بنابراین، وقتی تاریخ فکر اسلامی اعتبار خود را از دست بدهد، تمام دانش های اسلامی در جهان اسلام از درجه اعتبار ساقط می شود؛ چراکه همه این دانش ها بعد از سلف صالح تولید شده است و اعتباری ندارد. در واقع این جریان سلفی واکنشی است در برابر دو عامل دوری از عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و صحابه آن و هجوم اندیشه های جدید و عقل گرایی نوین.

سوم، نگاه به آینده: این جریان، دولت مطلوب خود را در احیای خلافت اسلامی می بیند. این نوع نگاه سنت گرایان به دولت ناشی از نوع نگاه آنها به دین است. اینها به دنبال احیای حکومتی مشروع هستند که در دوره سلف صالح شکل گرفته است. از نگاه اینها، احیای خلافت اسلامی شرایطی لازم دارد که هنور مهیا نشده است. لذا ابتدا باید امارت اسلامی را تشکیل داد تا این امارت ها دست به دست هم بدهند و خلافت اسلامی را شکل بدهند، که نتیجه آن می شود تحقق حاکمیت الاهی. لذا برای رسیدن به حاکمیت الاهی باید از طریق جهاد اقدام کرد، زیرا اولاً

ص: 314


1- . کاوه قربانی و سوران رجبی، میزان تأثیرپذیری جوانان کردستان از فعالیت های وهابیون در استان کردستان، ص9.

بالاترین فریضه جهاد است. و دوم اینکه جهاد امری تهاجمی است نه تدافعی. لذا باید منتظر تهاجم از طرف مقابل باشد. سوم شبکه ای شدن امر جهاد است که دیگر سلسله مراتب ندارد. در فقه شیعه و سنی، جهاد سلسله مراتبی است، اما در اینجا شبکه تکفیر است که می گوید هر کس کافر شد جواز قتل او وجود دارد و دیگر منتظر دریافت حکم از کسی نمی مانند. این شبکه در دو سطح عمل می کند؛ یکی در سطح داخل که در مقابل خودش عدوالقریب را دارد و دوم در سطح خارج که در مقابل خودش عدوالبعید را دارد. از منظر این جریان، تشکیل خلافت اسلامی یک مقدمه نیاز دارد که در قالب مفهوم هجرت نمود پیدا می کند. در دوره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هجرت صورت گرفته است و مقدمه جهاد است. لذا ابتدا باید هجرت صورت بگیرد تا جماعت تشکیل شود. بنابراین، تا جماعت شکل نگیرد جهاد شکل نمی گیرد. این مفهوم را سید قطب مطرح می کند. بعد از وی دو تفسیر از هجرت شده است. برخی معتقدند مراد از هجرت هجرت فیزیکی است و برخی نیز معتقدند مراد از هجرت، هجرت معنوی است. این دو تفسیر باعث شده است سازمان هایی مثل الهجره، التکفیر، القاعده، یا سازمان هایی که اخیراً در قالب گروه یا جیش و غیره طراحی شده اند شکل بگیرد.

جریان شناسی تاریخی فکر سلفی

«تکفیری» به جریانی اطلاق می شود که غالباً مسلمانان را به صرف آنکه با آنها هم عقیده نیستند، برخلاف معیارهای شرعی شناخته شده، متهم به کفر و خروج از دین می کنند. این حرکت باعث پیامدها و واکنش های عملی مهمی در جوامع اسلامی شده است. سلفیه در طول تاریخ همواره فرقه ای حاشیه ای در کنار مذاهب اصلی اهل سنت بوده است. خاستگاه آنها هرچند مذهب حنبلی است، اما خود به نوعی اهل اجتهادند. این جریان ریشه در تفکر ابن تیمیه (661-728 ه.ق.) دارد. «در قرن دوازدهم هجری، محمد بن عبدالوهاب التمیمی (1115-1206 ه.ق.) که پدرش از علمای حنبلی بود، شیفته افکار ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم الجوزیه (691-751 ه.ق.) شد و تحت تأثیر افکار آنها، خرده گیری های خود را نسبت به عقاید و اعمال مذهبی مسلمانان آغاز کرد».(1) ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة النبویه معتقد است خداوند متعال جهان را برای خدمت و

ص: 315


1- . حامد الگار، وهابی گری، ص13.

عبادت خود خلق کرده است و اگر دین و قدرت از هم جدا باشند دولت دچار بی نظمی و هرج و مرج می شود. با این نوع تفکر ابن تیمیه فکر سلفی را بنیان گذاری می کند.

بعد از وی «محمد بن عبدالوهاب بر آن بود تا با متقاعد ساختن یکی از حاکمان سرزمین نجد یا حجاز و توسل به قدرت سیاسی و نظامی وی، نظرات خود را بر مردم تحمیل کند. تلاش وی در این راه یک بار به شکست انجامید تا اینکه در 1160 ه.ق. دعوت خود را با حاکم درعیه، محمد بن سعود، جد آل سعود از حکام فعلی عربستان، در میان نهاد که با استقبال ابن سعود مواجه شد. آنها پیمان بستند که رشته دعوت، از آن ابن عبدالوهاب و زمام حکومت، در دست محمد بن سعود باشد».(1) شکل گیری وهابیت مستقیماً ریشه در اندیشه کلامی سنت اسلامی دارد.(2) بنابراین، می توان محمد بن عبدالوهاب را دومین مرحله از فکر سلفی دانست که به تطبیق و اجرای فکر سلفی در حجاز اقدام کرد.

هم پیمانی محمد بن عبدالوهاب با محمد بن سعود و تأسیس حاکمیت آل سعود باعث شد سلفیه به صورت یک ساختار سیاسی درآید. «پس از ابن عبدالوهاب، امیران آل سعود و پیروانش به گسترش طریقت فرقه وهابیت پرداختند. وهابیت را در کنار قدرت و ثروت و خشونت، باید در عوامل سیاسی و نقش های تفرقه انداز و خشونت بار تکثر و تفرق بین مسلمانان جست وجو کرد».(3) پس از محمد بن عبدالوهاب، امیران آل سعود و پیروانش به گسترش طریقت فرقه وهابیت پرداختند. علاوه بر عربستان، مصر نیز از این تغییر و تحولات عقب نماند و فعالیت های حسن البناء و اخوان المسلمین، در این خصوص اهمیت فراوانی دارد. با مرگ حسن البناء، اخوان المسلمین تحت تأثیر اندیشه های مودودی و سید قطب توانست خلأ ایدئولوژیک را پر کند. این دو علی رغم پای بندی به متون دینی، توانستند دیدگاه تکفیر را پی ریزی کنند. در این مرحله، فکر سلفی تبدیل به یک جریان قوی و تأثیرگذار در سراسر جهان می شود که به وسیله آل سعود بعد از جنگ جهانی اول به اجرا درآمد.

ص: 316


1- . حسین بن غنام، تاریخ نجد.
2- . منوچهر دین پرست، «سفر وهابیت به مصر»، مجله زمانه، س4، ش33، خرداد 1384.
3- . عثمان بن بشر النجدی، عنوان المجد فی تاریخ النجد؛ سید محسن امین العاملی، تاریخچه، و نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی ها.

وهابیت از زمان شکل گیری فرمانروایی آل سعود در عربستان، مذهب درباری این کشور بوده است و امروز نیز گروهی تندرو از این میان به نام طالبان، که طلبه های وهابی هستند و همچنین گروه القاعده و سلفی های تکفیری ظهور کرده اند و باعث انشعاب در مکتب وهابیت شده اند. بنابراین، امروز عمدتاً دو گونه وهابی وجود دارد: وهابیون معتدل که از راه تبلیغ، اعتقادات خود را پیش می برند؛ و وهابیون تکفیری که با ترور و بمب گذاری و قتل عام، منویات خود را دنبال می کنند.(1) وهابیت در گذر زمان به دنبال انتقادهای گسترده عالمان اسلامی و نیز احساس خطر جدی خود وهابیان افراطی و تکفیر، به مرور در دوره های اخیر کوشیده است از مواضع تند و افراطی خود در قبال دیگر مسلمانان بکاهد.(2) وهابیت در طول تاریخ جنایات بسیاری به منظور کمک به استعمارگران خارجی مرتکب شده است. برخی از این جنایات عبارت اند از: قتل وغارت در منطقه نجد، کشتار بی رحمانه شیعیان کربلا، حمله به نجف اشرف، تخریب آثار بزرگان در مکه، آتش زدن کتاب خانه های بزرگ، تصرف مدینه منوره، تخریب قبور طائف و مکه، تخریب قبور ائمه بقیع، قتل عام مردم طایف، کشتار عمومی اهل سنت.

تبلیغ نظریه جدایی دین از سیاست، کمک به استعمارگران برای ادامه سلطه بر کشورهای اسلامی، ایجاد تفرقه و نفاق میان مسلمانان با صدور فتوا مبنی بر مشرک و ملحد بودن دیگر مسلمانان به خصوص شیعیان، مبارزه با اسلام ناب و منزوی ساختن نیروهای اصیل اسلام را می توان از مهم ترین اهداف تبلیغات وهابی ها به شمار آورد.

اندیشه سلفی همیشه عقل ستیز و کاملاً ارتجاعی است و در شمول مذاهب چهارگانه اهل سنت نیست. واقعیت این است که اندیشه سلفی طیف های مختلفی دارد و جریان منسجمی نیست و اندیشه های مختلف و گاه متضادی هم دارد. در این شرایط رابطه بین سلفیت و وهابیت رابطه عام و خاص مطلق است. به این معنا که سلفی گری مفهومی عام است که مهم ترین مصداق آن وهابیت است، اما در کنار آن مکتب دیوبندی و اخوان المسلیمن (گرایش تند آن) هم وجود دارند.(3) بوطی

ص: 317


1- . ناصر مکارم شیرازی، وهابیت بر سر دوراهی، ص9.
2- . حسن هرسیج و مجتبی تویسرکانی، چالش های وهابیت، ایران، جهان اسلام و غرب، ص35.
3- . سید مهدی علیزاده موسوی، «جریان شناسی سلفیان و وهابیت و نقش آنان در جهان اسلام»، در: http://peace-ipsc.org

نیز نسبت میان وهابیت و سلفیه را عام و خاص مطلق می داند.(1) برخی اندیشمندان وهابیت را شاخه ای از سلفیون افراطی می دانند که بعضاً به دلیل تفاوت عقاید و افکارشان همدیگر را برنمی تابند. برخی نیز هیچ گونه تفاوت ماهوی بین آنها نمی گذارند.

گرایش های تندرو وابسته به سنت گرایان سلفی در نیمه دوم قرن بیستم به خصوص دو دهه آخر این قرن را می توان مرحله چهارم به شمار آورد؛ که اندیشه سلفی تبدیل به ایدئولوژی های انقلابی می شود. این حرکت ها با هدف اصلاح عمیق قوانین اسلامی به منظور جلوگیری از افول و عقب ماندگی جوامع اسلامی از طریق بازگشت به سلف صالح در بسیاری از کشورهای اسلامی شکل گرفتند. این جریان ابتدا در عربستان و سپس در قالب جنگ جویان طالبانی در افغانستان تداوم پیدا کرد. علاوه بر افغانستان، لبنان نیز در اواخر دهه 50 میلادی از مراکز رشد سلفی گری در امان نماند. سلفی گری به کمک تعدادی از طلاب عربستانی به لبنان راه یافت. همچنین شاخه هایی از جریان سلفی در دمشق سوریه با کمک ناصرالدین الالبانی ظهور کرد. عراق نیز از دیگر نقاطی است که جریان تکفیری به صورت فعال در آن نقش آفرینی می کند. تکفیری ها در این کشور عرصه را برای اقدامات خود مناسب دیدند.

نحوه تعامل غرب با جریان سلفی- وهابی

شواهد تاریخی بیانگر آن است که گروه ها و فرقه های دینی رادیکال با هدف بیداری اسلامی و احیای اسلام ظهور کرده اند. بیداری اسلامی پدیده ای است که در واکنش به استعمار کشورهای اسلامی به دست غرب و شرق و برای اعاده عزت و هویت اسلامی در جهان اسلامی به وجود آمد و در کشورهای اسلامی به صورت جنبش های فکری اجتماعی و نظامی متجلی شد.(2) زمینه های شکل گیری احیای اندیشه و سنت اصیل اسلامی همواره از دیرباز در درون جامعه و اندیشه مسلمانان وجود داشته و در قرن های متمادی بخشی از اندیشه های جوامع اسلامی به شمار می رفته است، اما این نوع تفکر به علل مختلف کمتر در سده های گذشته به مرحله عمل رسیده است. بنابراین، از آنجایی که بافت جمعیتی کشورهای اسلامی، به خصوص منطقه خاورمیانه، تکثر

ص: 318


1- . محمد سعید رمضان بوطی، سلفیه بدعت یا مذهب.
2- . هراریر دکمجیان، اسلام در انقلاب (جنبش های اسلامی در جهان غرب).

قومی- فرقه ای فراوانی دارد، وجود این مسئله موجب شده است استعمارگران غربی از دیرباز با آگاهی از آن با استراتژی ایجاد اختلاف مذهبی به حمایت از جریان های افراطی وهابیت و سلفی بپردازند و آنها را با برنامه های خود همراه کنند تا موجبات حضور همیشگی خود را در این منطقه فراهم سازند. با این رویکرد، غربی ها در سه منطقه اسلامی سرمایه گذاری کردند: وهابیت در حجاز؛ بهاییت در ایران؛ و قادیانیت در هند. «گرچه فرهنگ علوی مردم ایران و همچنین وقوع انقلاب اسلامی توانست ریشه بهاییت را از ایران برکند و قادیانیت نیز نتوانست به اهداف خود در شبه قاره هند دست یابد، اما وهابیت در حجاز، با کمک پادشاهی بریتانیا و رهبری توماس ادوارد لارنس، رایزن نظامی این کشور در دولت عثمانی، بر این منطقه سلطه پیدا کرد».(1) بنابراین، مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر پیدایش و گسترش فکر سلفی را می توان در آشفتگی اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی، فقر دینی، فرهنگی و مالی در میان این جوامع و از همه مهم تر حمایت همه جانبه غرب، به خصوص آمریکا و صهیونیسم یهودی، برای تداوم سلطه خود و استمرار آن دانست. غربی ها در سده های اخیر باعث انحراف حرکت های اصیل اسلامی و تقویت فرقه گرایی، متناسب با منافع خود در جهان اسلام شدند تا بدین وسیله بتوانند یکپارچگی و هم بستگی مسلمانان جهان را از بین ببرند، توان دفاعی آنها را سرکوب کنند و نگذارند آنها با استفاده از حقایق و معارف اصیل اسلام، قدرت اتحاد خود را بشناسند و به مقابله با استعمارگران بپردازند.

مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی که خود را با نام «محمد» معرفی می کرد، در خاطرات خود می نویسد که با شناسایی محمد بن عبدالوهاب و ایجاد تشکیلات منظم و ترغیب وی جهت گسترش اندیشه جدید باعث شد تا آیین جدیدی در راستای منافع غرب در جهان اسلام شکل بگیرد. می گوید یک روز نزاع و اختلاف بین دو مذهب اسلامی سنی و شیعه را در وزارت مستعمرات انگلیس مطرح کردم و رؤسای کشورم بسیار خوشحال شدند و مرا مأمور کردند تا هر چه زودتر از این اختلاف استفاده کرده، شکاف بین آنها را دامن بزنم. سپس به نحوه آشنایی خود با محمد بن عبدالوهاب و خصوصیات فکری و تفرقه انگیز او می پردازد که زمینه مناسبی برای ایجاد مکتبی جدید داشت و او را برای این کار بسیار تشویق کرد.(2) در واقع انگلستان، هزینه ها و

ص: 319


1- . علی مرتضی زیدی، «فعالیت های تبلیغاتی دشمنان اسلام در جهان»، مجله معرفت، ش13، 1374، ص76.
2- . مستر همفر، خاطرات مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، ص20-40.

سرمایه های کلانی صرف کرد تا اینکه جاسوس کهنه کار این کشور در خاورمیانه به تکاپو افتاد و پس از سال ها نفوذ در بین مسلمانان، در حوزه های علمیه کشورهای اسلامی و عربی مشغول درس شد و درصدد یافتن گزینه ای مناسب بود که استعداد قداست شکنی و ایجاد شکاف در جهان اسلام و اختراع مذهب جدیدی داشته باشد.(1)

حوادث تفرقه افکن و شرایط تکفیری به گونه ای پیش رفت که وارد بافت فرهنگی، کلامی و اعتقادی شد و فتنه های فرقه ای به راه افتاد و حالتی از تفرقه و چنددستگی میان جامعه اسلامی به وجود آمد، که به دشمنان اسلام در شرق و غرب و دستگاه های جاسوسی بین المللی اجازه داد در امور آنها دخالت کنند و با پرداختن به مشکلات فرقه ای، به مشکلات سیاسی و اجتماعی دامن بزنند. این وضعیت تا جایی ادامه پیدا کرد که در برخی مراحل و مکان ها، به جنگ داخلی منتهی شد. جنگی که از فتنه های فرقه ای و اختلافات فکری و فرهنگی نشئت می گیرد. این وضعیت به تضعیف امت اسلامی در جهان و سقوط در برابر دولت های استکباری و جوامع کافر انجامید.(2)

نخستین مواجهه غرب با اسلام گرایان سلفی، به شکل مشخص به مبارزه مجاهدین افغانستان با اشغالگران ارتش سرخ شوروی باز می گردد. ایالات متحده قبل از تجاوز شوروی به افغانستان، سیاست خاصی در خصوص این کشور نداشت و این کشور از جایگاهی در سیاست خارجی آمریکا برخوردار نبود.(3) اما پس از شروع حمله شوروی به این کشور، آمریکا با تغییر سیاست خود از طریق پاکستان به حمایت از مجاهدین افغانی پرداخت و خواستار خروج شوروی از افغانستان شد. این استراتژی آمریکا در دوره نظام دوقطبی همواره با شعار جلوگیری از نفوذ کمونیسم توجیه می شود. در این جنگ ده ها هزار نفر از کشورهای عربی برای کمک به مجاهدین افغانی در برابر کمونیسم شوروی به این کشور اعزام شدند. و در جریان این جنگ پیوندی استراتژیک میان مجاهدین عربی- افغانی و دولت ایالات متحده برقرار شد که در 1982 ابتدا با عنوان دفتر «مکتب خدمت» به دست عبدالله عزام، مبلغ وهابی، تشکیل شد و در سال های بعد تحت عنوان القاعده و طالبان ادامه پیدا کرد. در این زمینه، غرب، به خصوص آمریکا، با همکاری کشورهایی مانند

ص: 320


1- . محمود اسدالهی، وهابیت توطئه استعمار
2- . سید محمدحسین فضل الله، به نقل از: www.bayynat.ir
3- . علیرضا علی آبادی، افغانستان، ص259.

عربستان و پاکستان نقش مهمی در شکل گیری این گروه ایفا کرد، به طوری که گروه وهابی- سلفی طالبان موفق شد با تکیه بر حمایت های متحدان عربی و غربی، در جنگ های داخلی میان گروه های مختلف قدرت را تصاحب کند؛ و به دلیل اینکه آمریکایی ها مخالف عبور خطوط انتقال نفت و گاز آسیای میانه از طریق ایران بودند موفق به انعقاد قراردادهایی با طالبان، برای انتقال نفت و گاز آسیای میانه از طریق افغانستان و پاکستان به بازارهای بین المللی شدند.

بعد از فروپاشی شوروی (بلوک شرق) شکاف عمیقی بین آمریکا و متحدان اروپایی او در خصوص چگونگی تعامل آنها در آینده نظام جهانی به وجود آمد؛ اروپایی ها در دوره جدید دیگر نیازی به حمایت آمریکا در برابر سایر قدرت های جهانی احساس نمی کردند. آمریکایی ها برای اینکه بتوانند نقش کلیدی و یگانه خود را در سراسر جهان گسترش دهند و همچون دوران جنگ سرد کشورهای اروپایی را با خود همراه کنند و از طرفی نیز با توجه به نظریه هانتینگتون بتوانند با گسترش رو به رشد اسلام واقعی، که غالباً متأثر از انقلاب اسلامی ایران است، مقابله کنند با بحران سازی و فرقه سازی، به خصوص با تمرکز بر روی اسلام سلفی و وهابی و گسترش و رشد بنیادگرایی اسلامی در کشورهای مختلف اسلامی و ترویج اسلام هراسی در سراسر جهان کوشیدند اروپایی ها را مجاب به پذیرش این نقش کنند. بنابراین، دشمن سازی، یکی از مهم ترین عوامل وحدت بخش در جهان غرب است که نهایتاً با تحکیم هژمونی آمریکا باعث می شود سیطره جهانی آمریکا محفوظ بماند. لذا فعالیت های تروریستی گروه های سلفی- تکفیری بهانه لازم را برای حضور همه جانبه غرب به رهبری آمریکا در جهان اسلام موجب شده است. بنابراین، جریان سلفی- تکفیری در حال حاضر از عوامل مهم فتنه گری در جهان، به خصوص جوامع اسلامی، است که در قالب دفاع از سنت، عملاً در مسیر اهداف غرب حرکت می کند.

ائتلاف آمریکایی- طالبانی در دهه 1990 دچار چالش هایی شد. بعد از اینکه طالبان بر اساس برداشت های سلفی، مبادرت به تشکیل امارت اسلامی در افغانستان کردند، به دنبال عملی کردن این برداشت ها در افغانستان برآمدند. از جمله این سیاست ها می توان به اجرای احکام سخت گیرانه ای اشاره کرد که در قبال زنان و دختران مرتکب شدند. بعد از این حرکت ها بود که آمریکایی ها، حکومت طالبان را به رسمیت نشناختند. این حرکت ها موجبات جدایی آمریکا از این

ص: 321

گروه ها را فراهم کرد. تا آنجا که این جنگ جویان سلفی احساس کردند که از سوی آمریکایی ها مورد بی مهری قرار گرفته اند. این مسئله موجب شد سرکرده این گروه ها، یعنی بن لادن، حکومت عربستان را به بهانه ایجاد پایگاه های آمریکایی در عربستان، در جریان جنگ خلیج فارس، مورد انتقاد شدید قرار دهد. پس از آن بن لادن به نشانه اعتراض به حاکمان سعودی، به سودان رفت و اقدام به سازماندهی و گسترش نیروهای خود کرد. وی در 1994 مجدداً به افغانستان بازگشت و با گروه طالبان متحد شد و حملاتی را علیه آمریکایی ها تدارک دید. از جمله این برنامه ها حمله به نیروهای آمریکایی حاضر در سومالی، منفجر کردن هم زمان سفارت خانه های آمریکا در پایتخت کنیا و تانزانیا و حمله به ناو جنگی یو اس اس کول آمریکا در سواحل یمن است. علی رغم این گونه حوادث، رابطه طالبان با آمریکا تا سال 2001 و حادثه 11 سپتامبر همواره با فراز و نشیب هایی همراه بوده است.

حادثه یازده سپتامبر یکی از اتفاقاتی بود که آمریکایی ها به بهانه خشونت گروه های سلفی و تکفیری و خطر وجود این گروه ها، برخی اهداف و راهبردها - همچون تسلط و دست یابی بیشتر بر امور اقتصادی، فرهنگی و سیاسی منطقه خاورمیانه، کنترل و نظارت بر رقبایی چون چین، روسیه و ایران، بهبود روند صلح اعراب و اسراییل و مقابله با رشد اسلام گرایی در جهان - را به ویژه در غرب دنبال کردند.

حوادث 11 سپتامبر را می توان پایان دوره گذار سیاست خارجی آمریکا دانست. این حادثه با خلق دشمن جدیدی به نام تروریسم، زمینه را برای بهره برداری آمریکا از سیاست های خود از نظام بین الملل با توجه به مفهوم تروریسم فراهم کرد. چه اینکه دشمن تراشی و ایجاد دشمن فرضی، یکی از لازمه های تعقیب استراتژی توسعه طلبانه غرب، به ویژه ایالات متحده است. از این رو، خاورمیانه مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا پس از حادثه 11 سپتامبر شد؛ چراکه آمریکا ارزش های هویتی خود را در تعارض با ارزش و هنجارهای مردم این منطقه یافته است.(1) بنابراین، پس از این حادثه، موج اسلام هراسی به شکل هدفمند و در چارچوب های رسمی و قانونی تجسم یافت. و چهره خشونت بار اسلام هراسی، به شکل گسترده در محافل علمی دنبال شد. چنان که

ص: 322


1- . Robert Jervis, "Understanding the Bush doctrine in Poltical Secience", Quarter, 2003, p. 187.

اشاره شد، از نظر هانتینگتون، مهم ترین تعارض ها، در مرزهای فرهنگی جداکننده تمدن غرب از تمدن های غیرغربی روی خواهد داد. بر اساس این نظریه، تمام حرکت های سیاسی و نظامی غرب در کشورهای اسلامی، به بهانه مبارزه با تروریسم و گسترش دموکراسی توجیه می شود. اما واقعیت این است که این تلاش، که ظاهراً برای ایجاد دموکراسی از طریق حضور نظامی غرب، در جهان اسلام صورت می گیرد، چیزی جز افزایش خشونت و تروریسم بر جا نگذاشته است.

در مجموع، شواهد نشان می دهد که آمریکا برای اجرای راهبرد نفوذ به مناطق حساس جهانی و به ویژه آن دست مناطقی که در سرزمین های اسلامی واقع است، با بزرگ نمایی تهدیدات ناشی از افراط گرایان سلفی و تروریست های وهابی، خطرهای ناشی از خروج نیروهای نظامی خود را در محیط امنیتی این کشورها برجسته کرده، آن را زمینه ای مهم برای بازگشت مجدد بنیادگرایی اسلامی و ایجاد بی ثباتی و آشوب برای کشورهای عمدتاً ضعیف و آسیب پذیر اسلامی تداعی و القا کرده است.(1)

بعد از حوادث یازدهم سپتامبر، نام اسامه بن لادن با دلخراش ترین، سازمان یافته ترین و وسیع ترین حمله تروریستی قرین شد. نقض گسترده حقوق بشر در افغانستان، حمله به مراکز دیپلماتیک، فعالیت های تروریستی گسترده در سطح جهان و دلایل دیگری از این دست باعث شد در سیاست های آمریکا در قبال طالبان و القاعده تجدید نظر شود. (2) لذا راهبرد کلان غرب به رهبری آمریکایی ها، برای حفظ و تداوم موقعیت فعلی و جلوگیری از قدرت و نفوذ تمدن های دیگر به خصوص تمدن اسلامی، بحران سازی در مناطق مختلف جهان است. چنان که تجربه 11 سپتامبر و برخی دیگر از وقایع سال های گذشته نیز ثابت کرده است یکی از راه هایی که با کمترین هزینه می توانند بیشترین سود را ببرند، ایجاد التهاب و بحران فکری- عقیدتی و سیاسی- نظامی در حساس ترین و ژئوپولتیک ترین منطقه جهان، یعنی خاورمیانه و جهان اسلام، است که می تواند دست آوردهای عظیم اقتصادی، سیاسی، و نظامی برای آنها داشته باشد.

کاخ سفید تفکر سلفی طالبان را از بدو پیدایش حمایت کرد، اما بعدها با توجه به اصطکاک منافع آنها در منطقه، نزاعی عمیق میان آنها درگرفت و آمریکا به بهانه وجود القاعده و حامیان سلفی

ص: 323


1- . حسن هرسیج و مجتبی تویسرکانی، چالش های وهابیت، ایران، جهان اسلام و غرب، ص210-211.
2- . فرهاد نصرتی نژاد، «نفت، انرژی و طالبان»، مجله کتاب ماه علوم اجتماعی، ش54 و 55، 1381، ص72-75.

آنها به افغانستان حمله نظامی کرد. حمله ظاهری آمریکایی ها به این گروه در عمل باعث ارتقای جایگاه راهبردی آنها و محور قرار گرفتن تفکر سلفی شد. در کشور عراق نیز اگرچه آمریکایی ها خطر وجود سلاح های کشتار جمعی را در این کشور مطرح کردند، اما تا مدت ها فعالیت های تروریستی و خراب کارانه گروه های سلفی و وهابیون را که مورد حمایت عربستان بودند، بهانه ای برای حضور درازمدت در این کشور برمی شمردند. از 2001 تا 2009، غربی ها همواره می کوشیدند اقدامات و فعالیت های گروه های سلفی را هم سو با استراتژی کلانی به نام اسلام هراسی تعریف کنند. اما از آغاز اعتراضات مردمی چند سال اخیر و شروع آنچه «بیداری اسلامی» یا «بهار عربی» خوانده می شود، حرکت های جهادی سلفی نیز به شکل بی سابقه ای توسعه یافته است.

بسیاری از کشورهای اسلامی، به خصوص بعد از حرکت های اسلامی چند سال اخیر، شاهد حضور نیروهای غربی به بهانه خطر ناشی از تهدید گروه های وهابی و سلفی هستند. «علاوه بر خاورمیانه و آسیای مرکزی، خشونت های پیروان طریقت وهابی، حضور نیروهای نظامی ایالات متحده در کشورهای قاره آفریقا را نیز رقم زده است. آمریکا در قاره آفریقا هنوز فاقد پایگاه هایی با مشخصات پایگاه نظامی دائمی است. اما ترس از القاعده یا بهانه حضور تروریست های سلفی، آمریکا را بر آن داشته تا به طور جدی دنبال ایجاد پایگاه های دائمی در کشورهای آفریقایی باشد».(1) تحرکات گروه های وهابی در سومالی، در جنوب الجزایر، و منطقه ساحل و صحرا و تشکیل سازمان القاعده در المغرب الاسلامی، و اقدامات ایذایی و تروریستی این گروه به ویژه در نیجر، موریتانی و مالی و کشتن گروگان های اروپایی، نقش مهمی در مانور امنیتی و نظامی آمریکا در حوزه شاخ آفریقا داشته، زمینه را برای بازگشت استعمار اروپایی و آمریکا به کشورهای اسلامی آفریقا فراهم کرده است.(2) سلفی ها درصدد تفسیری تجددخواهانه از اسلام هستند که با منافع غرب و کشورهای غربی هم سویی داشته باشد. در این باره دانیل پایپس از مدیران برجسته نومحافظه کار،

ص: 324


1- . محمد عجم، «القاعده: زمینه ساز استقرار پایگاه های نظامی آمریکا و ناتو در آفریقا»، مطالعات آفریقا، س15، ش21، بهار و تابستان 1389، ص48.
2- . انوشه صبری، «سلفیه تهدیدی برای آینده اسلام در آفریقا»، وطن امروز، ش358، 1388، ص10.

هم سو با نظریه هانتینگتون به صراحت اظهار می دارد: «هدف نهایی از جنگ علیه تروریسم، مدرنیزاسیون خود اسلام یا به عبارتی، مذهب سازی است».(1)

دانیل پایپس، رئیس وقت مؤسسه پژوهش های سیاست خارجی آمریکا، در 1368 در این زمینه اظهار داشت: «امروزه مسلمانان به ایران نگاه می کنند و از آن الگوبرداری می کنند. اگر این تجربه موفق شود، جسارت مسلمانان کشورهای دیگر بیشتر خواهد شد و این برای ما تحمل پذیر نیست».(2) غربی ها با اطلاع از فرهنگ شیعه که در سه عنصر انتظار، شهادت و ولایت پذیری خلاصه می شود، به اهمیت قدرت شیعیان پی برده اند. از این رو، همواره با حمایت و تحریک پنهان وهابیت، سعی در مهار این قدرتی دارند که انقلاب اسلامی ایران نماد مسلم آن است. هم ایالات متحده و صهیونیسم و غرب و هم سران وهابی کشورهای عربی آگاه اند که تنها خطری که ثروت و قدرت نامشروع و اهداف استعماری آنها را در مقابل مستضعفان جهان تهدید می کند، موج اسلام خواهی مردم جهان است که الگوی فکری و سیاسی خود را از عقاید و تجارب منطبق بر ظلم ستیزی و عدالت خواهی یگانه مذهب رهایی بخش اسلام، یعنی شیعه، کسب می کند».(3)

فرقه های منتسب به جریان سلفی را می توان مقدمه ای بر انحرافات اجتماعی و ایجاد ناامنی در کشورهای اسلامی برشمرد؛ چراکه رفتارهای انحرافی این فرقه ها متعصبانه و تجزیه طلبانه و مخالف هنجارهای مرسوم این کشورها به شمار می رود. همین امر باعث شده است استعمارگران و استکبار جهانی، به خصوص آمریکایی ها، بیشترین بهره را در این میان ببرند و با استفاده از ابزار و امکانات مدرن سیاسی، اطلاعاتی، نظامی و غیره درصدد مقابله با جریان ها و اندیشه های اصیل اسلامی، به خصوص انقلاب اسلامی ایران، برآیند. بنابراین، غرب هر زمان احساس کند حرکت های سیاسی و اجتماعی جهان اسلام موضوع را به سمت اهداف دلخواه آنها پیش نمی برد، آن را منحرف کرده، به مسیر دلخواه خود سوق می دهد. انقلاب اسلامی ایران از جمله این حرکت ها بود که به مذاق غربی ها خوش نیامد. لذا در سه دهه گذشته همواره به دنبال این بوده اند تا این حرکت را از مسیر خود منحرف کنند؛ چراکه شکل گیری انقلاب اسلامی ایران و حرکت های

ص: 325


1- . حمیدرضا اسماعیلی، القاعده از پندار تا واقعیت، ص191-195.
2- . http://www.islamtimes.org/vdcdff
3- . حسن هرسیج و مجتبی تویسرکانی، چالش های وهابیت، ایران، جهان اسلام و غرب، ص68-69.

مقاومت در جهان اسلام به منظور احیای تمدن اسلامی و بازگرداندن اسلام به عرصه زندگی سیاسی، شکل گرفته و از طرفی نیز این حرکت ها با افول سلطه غربیان همراه بوده است. روابط غرب به رهبری آمریکا و سلفی ها دارای تعامل دوطرفه است؛ آمریکا عملاً باعث تقویت و گسترش فعالیت تروریست های سلفی می شود و از سوی دیگر فعالیت های تروریستی، بیشتر بهانه های آمریکا برای مداخله نظامی را توجیه پذیرتر می سازد. در کنار این راهبرد می توان از طرح های غربی ها برای مقابله با جریان مقاومت، تحت عنوان مقابله با تروریسم نام برد که هدف نهایی آنها خلع سلاح کامل گروه های جهادی است. بنابراین، آنها در صورتی که بتوانند گروه های جهادی مخالف خود را خلع سلاح کنند در ادامه به دنبال محدودیت های شدیدی نیز برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران هستند و در عوض به دنبال جایگزین اسلامی متناسب با منافع و ارزش های خود هستند.

شیعه هراسی به عنوان یکی از ابزارهای توجیهی وهابیون برای شیعه زدایی و مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود. این امر باعث شد آمریکا با توجه به نظریه هانتینگتون در چارچوب استراتژی کلان خود با حمایت گسترده از این گروه ها که هم سو با منافع آنها قدم برمی دارند به نوعی مانع تأثیرات روزافزون انقلاب اسلامی ایران شوند و از گسترش تمدن نوین اسلامی در برابر تمدن غربی جلوگیری به عمل آورند. بنابراین، برای ناهنجار و ارتجاعی جلوه دادن انقلاب اسلامی ایران و حرکت های اصیل اسلامی، از واژگانی چون بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی استفاده کرده، نمونه های افراطی دست پرورده خود، مثل گروه های سلفی و وهابی، را با سلطه و هجمه رسانه ای خود به عنوان نمایندگان اسلام سیاسی مدرن به جهانیان معرفی می کنند. بنابراین، علی رغم اینکه ممکن است برخی فعالیت های تروریستی سلفی ها باعث ایجاد مشکلاتی برای ایالات متحده شود، اما در کل، بهانه خوبی برای برتری جویی های آمریکایی ها و صهیونیست ها فراهم کرده است.

غرب با محوریت آمریکا و انگلیس با همراه کردن حکومت های فاسد و دیکتاتور منطقه و گروه های تندروی سلفی طرح جدیدی را که اسنودن، افشاگر مسائل امنیتی آمریکا، اعلام کرد تحت عنوان «لانه زنبور» در دستور کار دارد. این طرح را، که با هدایت آمریکا، اسرائیل و سازمان

ص: 326

امنیتی انگلستان انجام گرفته، می توان در راستای جلوگیری از شکل گیری قدرت واقعی تمدنی اسلام تبیین کرد. به همین منظور غرب همواره به دنبال ایجاد جنگ داخلی، تضعیف نیروهای مقاومت و تجزیه کشورهای منطقه است. مهم ترین مانع غربی ها در اجرای این طرح جریان مقاومت و کشورهای حامی آنها، از قبیل ایران و سوریه، است. لذا غربی ها همواره کوشیده اند این مانع را در هم شکنند. از آنجایی که امکان برخورد مستقیم نظامی با جریان مقاومت به دلایل مختلف از جمله تجربه جنگ های افغانستان و عراق به نفع غرب و حامیان آنها نبوده و در عمل نیز امکان پذیر نیست، بنابراین، آنها به دنبال راه های مناسب جایگزین هستند. یکی از بهترین راه های جایگزین حمله مستقیم نظامی را می توان استفاده از حاکمان مستبد منطقه و جریان سلفی- تکفیری و اخوانی دانست. از آنجایی که این گروه ها و دولت ها بقای خود را مدیون کشورهای سلطه گر هستند بهترین گزینه در این خصوص به شمار می روند. کشورهای غربی از شکل گیری و قدرت یافتن گروه های افراطی و سلفی تا زمانی که به منافع آنها ضرری نرسد حمایت می کنند. چنان که این مسئله در جنگ های چند سال گذشته در کشورهایی همچون افغانستان، سوریه و عراق خود را نشان داده است.

غرب علی رغم مخالفت ظاهری با این گونه حرکت ها همواره به تجهیز این جریان ها اقدام کرده است؛ چراکه وجود این گونه فرقه های جنگ طلب با برداشت سطحی و انحرافی ای که از اسلام دارند بیشترین نفع را به غربی ها می رساند. بنابراین، بعد از حرکت های مردمی جهان اسلام در چند سال گذشته، از آنجایی که غالب این حرکت ها را به سود خود نمی دیدند به سرعت به مصادره این حرکت ها اقدام کردند و کشورهای درگیر در این خیزش ها نظیر مصر، تونس، لیبی، یمن و بحرین یا به سرعت دچار تغییر نظام شدند یا با گذشت زمان، اعتراضات مردمی در آنها فروکش کرد، و یا مانند بحرین و عربستان به شدت سرکوب شدند. بنابراین، حاکمان عربی هم پیمان غرب در منطقه به همراه ترکیه در تلاش اند نقشه جدید سیاسی خاورمیانه آن طور که می خواهند رقم بخورد نه آن گونه که مردم منطقه دنبال می کنند.

ص: 327

نتیجه

در چارچوب نظریه هانتینگتون، غرب برای جلوگیری از گسترش تمدن اسلامی به دنبال ارائه و معرفی تصویری سیاه، ارتجاعی و خشونت بار از اسلام و اسلام گرایی است. در این زمینه گروه های سلفی به بهترین وجه می توانند انتظارات آنها را برآورده کنند. بنابراین، غربی ها با برجسته کردن این گروه ها و نشان دادن آنها در کنار انقلاب اسلامی ایران و تعمیم رفتار غیرعقلانی و غیرانسانی این جریان ها با پشتیبانی عظیم رسانه ای می کوشند چهره ای خشن و غیرمتمدن از اسلام، و انقلاب اسلامی ایران به جهانیان معرفی کنند.

در حال حاضر، استراتژی آمریکا در قبال جریان سلفی مبهم است و سیاست روشنی را به کار نمی گیرد. حمایت یا عدم حمایت غرب از این گروه ها همواره بستگی به تأمین منافع غربی ها داشته و دارد. چنان که از یک سو این گروه های سلفیِ مجریِ حرکت های خشونت بار در جهان اسلام با هدف تضعیف اتحاد اسلامی و افزایش تعارض میان ملت ها و دولت های خاورمیانه هم سو با استراتژی غرب قدم برمی دارند و باعث شده اند غرب، به خصوص آمریکا، دوباره مانند دهه 1980، با گروه های تروریستی القاعده و سلفی ها، در موارد بسیاری از جمله تضعیف جبهه مقاومت و ایجاد مانع در برابر گسترش نفوذ ایران اشتراک منافع پیدا کند و به حمایت از آنها بپردازد؛ و از طرفی، از آنجا که از نظر غربی ها، به خصوص آمریکا، مشکل دنیای معاصر خشونت، بنیادگرایی و فقدان دموکراسی است، امکان اتحاد با این گروه ها تضعیف می شود؛ چراکه این گروه ها تمام این خصوصیات را دارند و در بلندمدت می توانند تهدیدی جدی علیه خود این کشورها به حساب بیایند. تجربه این گروه ها در افغانستان نشان می دهد که منجر به شکل گیری یک تهدید تروریستی جهانی به نام القاعده شده اند. با توجه به اینکه در اعتقادات این گروه ها، غرب به عنوان عدوالبعید به حساب می آید باعث شده است غرب علی رغم حمایت های همه جانبه در سال های گذشته، که از سلفی ها به خصوص در سوریه داشته، از طرفی نیز نگران قدرت گیری این گروه ها شود. بنابراین، از نظر آنها تضمینی وجود ندارد که این گروه های سلفی و تروریستی، متوجه خود این کشورها یا فرزند نامشروع آنها، اسرائیل نشوند.

ص: 328

منابع

1. ابن بشر النجدی، عثمان، عنوان المجد فی تاریخ النجد، المطبعه السلفیه، مکه مکرمه، 1349 ه.ق.

2. ابن غنام، حسین، تاریخ نجد، دارالشروق، قاهره، 1415 ه.ق.

3. اسداللهی، محمود، وهابیت توطئه استعمار، نشر الف، تهران، 1383.

4. اسماعیلی، حمیدرضا، القاعده از پندار تا واقعیت، اندیشه سازان نور، تهران، 1386.

5. امیری وحید، مجتبی، نظریه برخورد تمدن ها، هانتینگتون و منتقدانش، وزارت امور خارجه، تهران، 1375.

6. امین عاملی، سید محسن، تاریخچه، و نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی ها، ترجمه و نگارش: ابراهیم سید علوی، امیرکبیر، تهران، 1376.

7. بوطی، محمد سعید رمضان، سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمه: حسین صابری، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، 1375.

8. دکمجیان، هراریر، اسلام در انقلاب (جنبش های اسلامی در جهان غرب)، ترجمه: حمید احمدی، کیهان، تهران، 1366.

9. دین پرست، منوچهر، «سفر وهابیت به مصر»، مجله زمانه، س4، ش33، خرداد 1384.

10. زیدی، علی مرتضی، «فعالیت های تبلیغاتی دشمنان اسلام در جهان»، مجله معرفت، ش13، 1374.

11. صبری، انوشه، «سلفیه تهدیدی برای آینده اسلام در آفریقا»، وطن امروز، ش358، 1388.

12. عجم، محمد، «القاعده: زمینه ساز استقرار پایگاه های نظامی آمریکا و ناتو در آفریقا»، مطالعات آفریقا، س15، ش21، بهار و تابستان 1389.

13. علی آبادی، علیرضا، افغانستان، وزارت امور خارجه، تهران، 1375.

14. قربانی، کاوه و رجبی، سوران، میزان تأثیرپذیری جوانان کردستان از فعالیت های وهابیون در استان کردستان، واحد مطالعات و برنامه ریزی سازمان ملی جوانان استان کردستان، 1387.

15. الگار، حامد، وهابی گری، ترجمه: احمد نمایی، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، 1386.

16. لامان، «عوامل ارتباط بین اسلام و غرب؛ دیدگاه ها و تحلیل ها»، بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، س10، ش103، مهر 1375.

17. مکارم شیرازی، ناصر، وهابیت بر سر دوراهی، انتشارات امام علی ابن ابی طالب علیه السلام ، قم، 1388.

ص: 329

18. نصرتی نژاد، فرهاد، «نفت، انرژی و طالبان»، مجله کتاب ماه علوم اجتماعی، ش54 و 55، 1381.

19. هانتینگتون، ساموئل، برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه: محمدعلی حمید رفیعی، دفتر پژوهش های فرهنگی، تهران، 1378.

20. هانتینگتون، ساموئل، «رویارویی تمدن ها»، ترجمه: سیمین موحد، مجله سروش، س19، ش83، 1376.

21. هرسیج، حسن و تویسرکانی، مجتبی، چالش های وهابیت، ایران، جهان اسلام و غرب، دانشگاه امام صادق و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، تهران، 1392.

22. همفر، مستر، خاطرات مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، ترجمه: علی کاظمی، اخلاق، قم، 1380.

23. هینس، جف، دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1381.

24. bayynat.ir

25. peace-ipsc.org

26. islamtimes.org

27. Jervis, Robert, "Understanding the Bush doctrine in Poltical Secience", Quarter, 2003.

ص: 330

حقوق بشر و جریان های تکفیری / نیما شاه کرمی، سمیه خزدوز

اشاره

نیما شاه کرمی(1)

سمیه خزدوز(2)

چکیده

جریان های تکفیری را می توان ادامه دهنده مکتب وهابیان (محمدیه) و مذهب حنبلی منشعب شده از اهل تسنن دانست که با شعار مطالبه و استقرار اسلام واقعی در سراسر جهان اقدام به جهاد نظامی در کشورهای اسلامی کرده اند و در راه جهاد خود علیه مسلمانان، به ویژه شیعیان، از هیچ اقدامی فروگذار نکرده اند. با عنایت به اینکه این اقدامات در سایه سازمان های بین المللی و حامی حقوق بشر در حال اتفاق است، تحقیق پیش رو می کوشد اقدامات جریان های تندروی اسلام گرا، موسوم به جریان تکفیری، را از دریچه اسناد و مقررات بین المللی بررسی کند تا با شناخت اقدامات آنها در برابر اسناد بین المللی، با معرفی برخی از ظرفیت های بین المللی و ارائه پیشنهادهای عملی از گسترش این جریان انحرافی جلوگیری کند.

کلیدواژه ها: تکفیری، حقوق بشر، جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت، تروریسم.

ص: 331


1- مدرس دانشگاه جامع علمی- کاربردی و دانشگاه علوم انتظامی امین.
2- کارشناس ارشد حقوق بین الملل

مقدمه

اقدامات جریان تکفیری به دلیل استفاده از وسایل ارتباط جمعی به صورت وسیعی در میان جوامع بشری، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، بازتاب های مختلفی بر جای گذاشته است. این جریان بعد از احمد بن حنبل (مؤسس مذهب حنبلی) به صورت جزئی شروع شده است و با محمد بن عبدالوهاب (مؤسس مکتب محمدیه) به صورت رسمی و جدی به فعالیت خود تا به امروز ادامه داده است. اقداماتی که جبهه تکفیریان بعد از انقلاب های منطقه موسوم به بیداری اسلامی یا بهار عربی در مناطق تحت تسلط خود انجام داده اند نه تنها به پروژه اسلام هراسی دامن زده است، بلکه به دلیل تکفیر سایر فرق اسلامی، همچون شیعیان و حتی اهل سنت، سبب تضعیف بیش از حد مسلمانان و اختصاص بودجه و تسلیحات نظامی در از بین بردن همدیگر شده است که این امر از طرفی سبب اختلاف شدید فرق اسلامی و به عبارت دیگر تفرقه مسلمانان شده، و از طرف دیگر، سبب استفاده دشمنان مسلمانان مانند رژیم منفور و غاصب صهیونیستی در حمله به کشور فلسطین و کشتار مردم مسلمان غزه و سوء استفاده بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا از فرصت حاصله برای اجرای نقشه خاورمیانه جدید منطبق با منافع ملی شان شده است. لذا برای تنویر ذهن تمامی مردم، به ویژه مسلمانان اعم از شیعه و سنی، و تلاش برای شناساندن افکار پوشالی و به دور از واقعیت این جریان و اتهامات وارده به سایر فرق اسلامی، به ویژه شیعیان، باید اقدام به آشکار کردن جنایات این گروه تندرو کرد.

در این تحقیق کوشیده ایم ابتدا با بررسی اجمالی معنای لغوی و اصطلاحی «تکفیر» به بررسی جایگاه تکفیر در اسلام و علل شکل گیری تکفیریان در جامعه اسلامی بپردازیم و پس از شناخت نسبی جنایات تکفیریان، که در سایه حمایت کشورهای مدعی حقوق بشر و سازمان های بین المللی انجام شده است، به برخی ظرفیت های بین المللی به منظور اجماع جامعه جهانی برای برخورد قضایی و نظامی و تحت تعقیب قرار دادن کلیه افراد شرکت کننده در این گروه ها به عنوان تروریست و جنایت کاران جنگی اشاره کنیم. بی تردید مقاله حاضر به دلیل محدودیت زمانی و ساختاری نمی تواند منبعی جامع و مانع برای کلیه شقوق جنایات تکفیریان در عرصه بین المللی باشد، بلکه به بررسی بخشی از جنایات تکفیریان بر اساس اسناد و مقررات بین المللی می پردازد.

ص: 332

الف. معنای لغوی و اصطلاحی تکفیر

اشاره

برای بررسی و شناخت تکفیریان و مسئولیت های سازمان های بین المللی در قبال این پدیده نوظهور ابتدا به بررسی معنای «تکفیر» در لغت و اصطلاح می پردازیم و سپس نظر اسلام را درباره تکفیر، تبیین می کنیم.

تکفیر در لغت

«تکفیر» بر وزن تفعیل، در لغت به معنای ستر و پوشاندن است و کشاورز را نیز کافر می گویند؛ زیرا دانه را در خاک پنهان می کند. خداوند متعال می فرماید: )کمَثَلِ غَیْثٍ أعْجَبَ الْکفَّارَ نَبَاتُهُ(؛(1) «تکفیر» در عربی و فارسی به معانی گوناگونی به کار رفته که بر پایه آنها در قرآن و احادیث و منابع کلامی و فقهی چند مفهوم مصطلح یافته است، از جمله پاک کردن گناهان و ابطال عقاب (عذاب)،(2) پرداختن کفّاره سوگند و مانند آن،(3) و کافر خواندن کسی(4) یا نسبت کفر دادن به مسلمان.(5)

تکفیر در اصطلاح

«تکفیر» در اصطلاح به معنایِ نسبت دادن کفر به شخص یا گروه و در قرآن کریم مصادیق متعددی دارد، از جمله کسانی که حضرت مسیح علیه السلام را خدا پنداشتند(6) و افرادی که به مردم جادوگری آموختند(7) تکفیر شده اند. همچنین، کفر به معنای ایمان نیاوردن به چیزی که از شأنش ایمان آوردن به آن است، مثل عدم ایمان به خدا و توحید و نبوت پیامبر اسلام و روز قیامت. قاضی ایجی می گوید: «کفر خلاف ایمان است و آن نزد ما عبارت است از تصدیق نکردن پیامبر در برخی

ص: 333


1- . سوره حدید (57)، آیه 20.
2- . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج13، ص132؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج5، ص332؛ ج68، ص197.
3- . محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج12، ص290؛ الموسوعة الفقهیة، ج13، ص235-236.
4- . احمد بن محمد فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص253؛ محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص141؛ لویس معلوف، المنجد فی اللّغة والاعلام، ص124؛ عبداللّه عیسی ابراهیم غدیری، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیة، ص147.
5- . محمود عبد الرحمان عبد المنعم، معجم المصطلحات والالفاظ الفقهیة، ص154؛ الموسوعة الفقهیّه، ج13، ص227.
6- . سوره مائده (5)، آیه 17، 72 و 73.
7- . سوره بقره (2)، آیه 102؛ محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ص170.

از اموری که علم حاصل شده که از جانب پیامبر رسیده است».(1) فاضل مقداد نیز می گوید: «کفر در اصطلاح عبارت است از انکار چیزی که علم ضروری حاصل شده که از جانب پیامبر است». سید یزدی به اموری که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آن خبر داده اشاره کرده، می گوید: «کافر کسی است که منکر الوهیّت یا توحید یا رسالت یا یکی از ضروریات دین شود، با التفات به اینکه ضروری است، به طوری که انکارش به انکار رسالت منجر شود».(2)

تکفیر در اسلام

مطابق نظر اسلام، مسلمان کسی است که شهادتین را بر زبان جاری می کند؛ گرچه در واقع و باطن اعتقاد دیگری داشته باشد. بر اساس شریعت اسلامی، صحیح نیست فرقه ای از فرق اسلامی را بی دلیل متهم به کفر کنیم، مادامی که اعتراف به شهادتین کنند و ضرورتی از ضروریات دین را انکار نکنند. برخی فقها گفته اند: «اگر کسی به مسلمانی نسبت کفر دهد تعزیر می شود».(3) ظاهراً نظر علما و فقهای مذاهب مهم اسلامی در کاهش تکفیر مؤثر بوده است، زیرا فقها با استناد به احادیث(4) نسبت دادن بی دلیل کفر به مسلمان را مستوجب تعزیر دانسته اند.(5) با این همه، از دیدگاه فقهی در مواردی معیّن و با حصول شرایطی خاص، تکفیر مشروع است و آثار ویژه ای در پی دارد. اکثر علمای دینی معتقدند کسی حق ندارد دیگری را که اهل قبله است و به طرف آن نماز می خواند، با اقرار به شهادتین و عدم انکار ضروری ای از ضروریات دین، تکفیر کند:

1. قاضی سبکی می گوید: «اقدام بر تکفیر مؤمنان جداً دشوار است؛ و هر کسی که در قلبش ایمان است تکفیر اهل هوا و بدعت را دشوار می شمرد، در صورتی که اقرار به شهادتین دارد؛ زیرا تکفیر امری دشوار و خطیر است».(6)

ص: 334


1- . ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص171.
2- . سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، کتاب الطهاره، مبحث النجاسات.
3- . ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج3، ص529.
4- . محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج69، ص208 و 209.
5- . زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج9، ص175؛ عبدالرحمان جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج5، ص194-195.
6- . عبدالوهاب بن احمد شعرانی، الیواقیت والجواهر فی بیان عقائد الاکابر، ص58.

2. قاضی ایجی می گوید: «جمهور متکلمان و فقیهان بر این امر اتفاق دارند که نمی توان احدی از اهل قبله را تکفیر کرد».(1)

3. تفتازانی می گوید: «مخالف حقّ از اهل قبله کافر نیست، مادامی که ضروری ای از ضروریات دین را مخالفت نکند، مثل حدوث عالم، حشر اجساد».(2)

4. ابن عابدین می گوید: «در کلمات صاحبان مذاهب، بسیار تکفیر دیگران مشاهده می شود ولی این گونه تعبیرها از کلام فقهای مجتهد نیست و معلوم است که اعتباری به غیرفقها نیست».(3)

تکفیر مسلمانان از دیدگاه روایات

در روایات از تکفیر مسلمانی که اقرار به شهادتین کرده نهی فراوان شده است، خصوصاً کسانی که اهل عمل به فرائض دینی نیز هستند. اینک به برخی از این روایات اشاره می کنیم:

1. پیامبر فرمود: «اسلام بر چند پایه بنا شده است: شهادت به وحدانیت خداوند، رسالت پیامبر، اقرار به آنچه از جانب خدا رسیده و جهاد؛ ... پس مسلمانان را به جهت گناه تکفیر نکنید، و علیه آنان شهادت به شرک ندهید».

2. و نیز فرمود: «اهلِ ملتِ خود را تکفیر نکنید، اگرچه گناه کبیره هم انجام دهند».

3. هر مسلمانی که مسلمان دیگر را تکفیر کند، اگر واقعاً کافر باشد اشکالی ندارد، و إلا خودش کافر می شود.

4. و همچنین فرمود: «به جهت گناه، اهل لا إله إلا الله را تکفیر نکنید، زیرا کسی که چنین کند خودش به کفر نزدیک تر است».(4)

ب. سیر تاریخی پیدایش تکفیریان

با بررسی اسناد تاریخی می توان گفت پیشینه تکفیر در جهان اسلام، به صدر اسلام باز می گردد. برخی حوادث مهم تاریخ اسلام به سبب تکفیر روی داده، همچنان که برخی رخدادهای سیاسی و اجتماعی زمینه تکفیر را فراهم آورده است. از جمله رویدادهای مهم دوران پس از رحلت

ص: 335


1- . عبدالرحمن بن احمد عضد الدین ایجی، المواقف، ص392.
2- . مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص227.
3- . ابن عابدین، ردّ المحتار علی الدر المختار، ج4، ص237.
4- . ابن اثیر، جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج1، ص10 و 11.

پیامبر اکرم، جنگ های «رِدّه» در زمان ابوبکر بود که در این جنگ ها دستگاه خلافت معارضانِ خود را کافر و خارج از دین خواند.(1) واقعه مهم تاریخی دیگر درباره تکفیر، غائله خوارج است. بسیاری از فرقه های خوارج کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره می شد، و حتی امت پیامبر را، تکفیر می کردند.(2) در مقابل، بعضی از مسلمانان، از جمله برخی مذاهب اهل سنّت، خوارج را تکفیر می کردند.(3)

پایه های شکل گیری جریان های تکفیری در اختلاف در تفسیر و درک صحیح در برخی از مذاهب فقه سنت است. مذهب سنت دارای چهار فرقه شافعی، حنبلی، حنفی، مالکی است که احمد بن حنبل، مؤسس و بانی فرقه حنبلی و از رهبران فکری اصحاب حدیث به شمار می آید که در ربیع الاول 164 ه.ق. در بغداد به دنیا آمد. پس از آن احمد بن تیمیه، در دهم ربیع الاول 661 ه.ق. پنج سال پس از سقوط خلافت عباسیان در بغداد، در یکی از مناطق شام به نام حرّان متولد شد. احمد بن تیمیه به عنوان فقیه، محدث و متکلم حنبلی، ضد هر آزاداندیشی و نوگرایی قیام کرد و اقدامات وی باعث انحطاط و عقب ماندگی بیش از پیش مذهب حنبلی شد. در مناظرات فخر رازی درباره مذاهب اهل سنت از عصر ابن تیمیه به دوره انحطاط و سستی گرفتن تفکر فلسفی و استدلال منطقی و قرن روی آوری مسلمانان، اعم از شیعه و اهل سنت، به ظواهر دین و توجه سطحی به معارف خشک و مذهبی یاد شده است. سلفیه، که پیشوای ایشان ابن تیمیه است، می گفتند هر عملی که در زمان پیامبر اسلام وجود نداشته و انجام نمی شده است، بعداً نیز نباید انجام شود. ابن تیمیه از این اصل کلی سه قاعده دیگر استخراج و استنتاج کرد:

1. هیچ فرد نیکوکار یا دوستی از دوستان خدا را نباید وسیله ای برای نزدیک شدن به خداوند قرار داد؛

2. به هیچ زنده یا مرده ای نباید پناه برد و نباید از هیچ کس یاری خواست؛

3. به قبر هیچ پیغمبر یا فرد نیکوکاری نباید تبرک جست و تعظیم کرد.

ص: 336


1- . محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج3، ص250-252؛ احمد بن علی ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج1، ص15-16؛ ص23؛ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، ج1، ص69-71.
2- . محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، ج1، ص122، ص128 و 135؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج8، ص113؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج33، ص373.
3- . نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، الصّوارم المهرقة فی نقد الصّواعق المحرقة، ج1، ص221.

هرچند با مرگ ابن تیمیه، دعوت سلفی گری و احیای مکتب سلفی در عقاید به فراموشی سپرده شد، اندیشه او، در لابه لای کتاب ها و گوشه کتاب خانه ها باقی ماند تا روزی که محمد بن عبدالوهاب نجدی ظهور کرد و به نبش قبر آثار دفن شده و فراموش شده او پرداخت و گفته ها و نوشته های او را با بیان فریبنده برای مردم مطرح کرد. محمد بن عبدالوهاب به همراه محمد بن سعود از 1143 ه.ق. مذهب تازه ای را تأسیس کرد. فرقهٔ وهابیت در نیمه دوم قرن هجدهم میلادی/ دوازدهم هجری در منطقه نَجد(1) جزیرة العرب (عربستان فعلی) ظهور پیدا کرد. مؤسّس (بنیان گذار) این فرقه، شیخ محمّد بن عبدالوهّاب بن سلیمان است که در 1115 ه.ق.(2) در شهر عُیینِه به دنیا آمد. می گویند، او از کودکی به مطالعه کتب تفسیر و حدیث و عقاید (مِلَل و نِحَل) علاقه داشت. فرقه وهابیت از مذهب حنبلی پدیدار شد و همه پیشوایان وهابیت و به طور کلی عموم کسانی که از ابتدا زیارت قبور و توسل و استغاثه به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم را منع کرده اند، از علمای حنبلی بوده اند. ابو محمد بربهاری، ابن بطه، ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم و محمد بن عبدالوهاب همه از علمای حنبلی محسوب می شدند و به همین علت وهابیان از ابتدا خود را حنبلی می دانستند و هنوز هم خود را پیرو احمد بن حنبل می دانند.

محمد بن عبدالوهاب حدود 1145 ه.ق. به صورت رسمی دعوت خود را آشکار کرد و فرقه جدید «وهّابی/ وهّابیون/ وهّابیت» را از عُیینِه (زادگاهش) بنیان گذاشت.(3) حاکم شهر که «عثمان بن حَمَد [مَعْمَر]» بود، او را تحریک کرد تا به قصد حاکمیت و سلطنت منطقه با او متحد شود و همین طور نیز شد. در اولین گام قبر شهید «زید بن خطّاب» برادر خلیفه دوم را خراب کردند. با رسیدن خبر به حاکم أحساء و قَطیف، «سلیمان بن محمد بن عزیز»، نامه ای به حکمران شهر عُیینه نوشت و خواستار قتل محمد بن عبدالوهاب شد، ولی عثمان نتوانست این کار را بکند، فقط تصمیم گرفت او را از شهر اخراج کند. لذا محمد بن عبدالوهاب در 1160 ه.ق. به شهر «درعیه» سرزمین «مُسلیمه کذّاب» رفت و با محمد بن سعود وارد گفت وگو و معامله سیاسی شد. اتحاد (بیعت) آن دو، باعث رشد و گسترش آیین وهابیت شد. محمد بن عبدالوهّاب از حدود 1143ه.ق.

ص: 337


1- . أمین عاملی، کشف الإرتیاب عن [فی] أتباع محمد بن عبد الوهاب، ص100.
2- . احمد زینی دحلان، الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة، ص42.
3- . دایرة المعارف القرن العشرین، ج10، ص871.

با جدّیت و تلاش زیاد مردم شهر و نواحی را به توحید خالص(!) فرا خواند و اعلام کرد که اسلام واقعی و خالص (یعنی اسلام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و صحابه) را به آنها می گوید و مدعی شد، «این سیره و روش سلف است».

با تعمق دقیق در ادعاهای محمد بن عبدالوهاب درمی یابیم که افکار وی صرفاً مغلطه کلامی است و به نوعی به معتقدان مکتب خود الغا کرده است که فقط اوست که به منبع عظیم الاهی دست یافته است و غیر از او هیچ کس نمی تواند به احکام اصیل اسلامی دست یابد و چنانچه فرد یا افرادی غیر از آنچه او به آن دست یافته به چیزی دست بیابند مشرک و کافرند و کسانی که مانند او از احکام الاهی درک مشترک داشته باشند مسلمان واقعی هستند. البته این طرز فکر با انتقاد بسیاری از افراد، حتی برادر بزرگ تر محمد بن عبدالوهاب، مواجه شد و گفت وگویی میان آنها درگرفت. برادر بزرگ تر و عالم تر، شیخ سلیمان، به برادر خود محمد عبدالوهاب نوشت: «ای محمد بن عبدالوهاب، اسلام چند رکن دارد؟». پاسخ داد: «پنج رکن». سلیمان گفت: «ولی تو ارکان اسلام را شش رکن دانسته ای. رکن ششم: هر که از تو پیروی نکند، مسلمان نیست، این اعتقاد در نظر تو، رکن ششم اسلام است».(1) با توجه به گفت وگوی انجام شده میان این دو برادر، درخواهیم یافت، مهم ترین ویژگی شیخ محمد بن عبدالوهاب این باور بود: «هر که از او پیروی نکند مسلمان نیست».

ج. بررسی جنایات تکفیریان از منظر حقوق بین الملل

اشاره

تکفیریان با شعار تکفیر و با هدف استقرار اسلام واقعی در سراسر دنیا، از همان ابتدا محل توجه بسیاری از دول، به ویژه دول اروپایی، قرار گرفتند و آنها را به رسمیت شناختند. اغراق نیست که بگوییم به رسمیت شناختن تکفیریان عامل مهمی در گسترش و تقویت سریع این جریان در منطقه است. لذا باید ابتدا مفهوم «به رسمیت شناختن» در حقوق بین الملل را تعریف، و سپس ظرفیت های مقابله با این جریان را بررسی کنیم.

ص: 338


1- . محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، ج1، ص122.

تعبیر «به رسمیت شناختن» زمانی که برای حکومت، شورشیان(1) یا مقامات دفاکتو در حقوق بین الملل به کار رود ممکن است معانی متعددی داشته باشد؛ ممکن است به معنای علاقه دولت برای ورود به روابط رسمی با گروه جدید باشد و یا اعلام این عقیده که وضعیت گروه مزبور قانونی است، یا هر دو. همچنین ممکن است به رسمیت شناختن وسیله ای برای حمایت یا تأیید سیاسی باشد. این مفهوم به اشکال گوناگونی استفاده می شود: «به رسمیت شناختن دفاکتو»، «به رسمیت شناختن دیپلماتیک»، «به رسمیت شناختن دژوره» و «به رسمیت شناختن کامل». این عبارات نیز مانند مفهوم «به رسمیت شناختن» می تواند معنایی را به خود گیرد که دولت اعلام کننده آن در چارچوب حقوقی و واقعی هر قضیه از آن اراده کرده است. «به رسمیت شناختن دیپلماتیک» معمولاً برای ابراز تمایل به روابط دیپلماتیک رسمی به کار گرفته می شود که شامل تبادل سفیر و تأسیس سفارت خانه می شود. همچنین اگر شورشیان به عنوان نماینده مشروع مردم یا حکومت به رسمیت شناخته می شوند باید به واقع نمایندگی بخش عمده ای از مردم آن سرزمین را داشته باشند. به رسمیت شناختن شورشیان جبهه ملی سوریه از سوی دول غربی، عربستان، قطر و ... در نشست دوستان سوریه در استانبول اتفاق افتاد، که بعد از آن با عنوان «ائتلاف ملی مخالفان سوریه» از سوی اتحادیه عرب شورای همکاری خلیج فارس، انگلستان، ترکیه، فرانسه و ... در نشست دوحه به رسمیت شناخته شدند. بعداً در نشست دوستان سوریه در مراکش، ائتلاف ملی مخالفان سوریه از سوی 130 کشور، از جمله کشورهای عضو اتحادیه اروپا، به رسمیت شناخته شد و آمریکا نیز در 23 آذر 1391 آنها را به رسمیت شناخت و موجودیت آنها را پذیرفت. شورای انتقالی لیبی نیز از سوی بسیاری از کشورهای غربی، از جمله فرانسه، به رسمیت شناخته شد.

همان گونه که ذکر شد، به رسمیت شناختن شورشیان به عنوان طرف مخاصمه باید در چارچوب کنوانسیون های چهارگانه ژنو (مصوب 1949) و پروتکل الحاقی آن (مصوب 1977) باشد. کنوانسیون ژنو شرایطی را برای به وجود آمدن وضعیت مخاصمه مسلحانه غیربین المللی برای طرف شورشی به رسمیت شناخته است که عبارت اند از:

1. کنترل بر قسمتی از سرزمین؛

ص: 339


1- . Rebels.

2. اقدام تحت فرماندهی و سازماندهی واحد؛

3. قادر بودن به انجام تعهدات حقوق بشردوستانه.

جریان های تکفیری با عنایت به داشتن دو فاکتور اولیه، در ابتدا از جانب بسیاری از کشورها، از جمله کشورهای عضو اتحادیه اروپا، به رسمیت شناخته شدند، ولی متأسفانه نظر به اینکه بسیاری از اعمالِ تکفیریان، که در سایه ایجاد ارعاب و وحشت، و خلاف تعهدات حقوق بشردوستانه در فضای سنگین رسانه ای انجام شده، جای هیچ گونه تردیدی را باقی نمی گذارد که بگوییم نه تنها به رسمیت شناختن گروه های تندروی تکفیری از منظر حقوق بین الملل مطابق با قوانین نیست، بلکه به دلیل حمایت دولت هایی که تروریسم آشکار (جریان های تکفیری) را به رسمیت می شناسند، این دولت ها با توجه به کنوانسیون های مبارزه با تروریسم مسئولیت حقوقی دارند. برای روشن شدن موضوع به برخی اقدامات خلاف تعهدات حقوق بشردوستانه این جریان در کشورهای منطقه می پردازیم:

1. ارتکاب جرم نسل کشی

1. ارتکاب جرم نسل کشی(1) و جرائم علیه بشریت(2)

بر اساس ماده 5 اساس نامه دیوان بین الملل کیفری،(3) از جمله مواردی که به عنوان جنایت در صلاحیت این دادگاه قرار می گیرد جرم نسل کشی است که برابر ماده 6 و 7 از اساس نامه مذکور، منظور از نسل کشی عبارت است از هر یک از اعمالی که به قصد نابود کردن تمام یا قسمتی از یک گروه ملی، نژادی یا مذهبی، انتقال اجباری کودکان، ایراد صدمه شدید به تمامیت جسمی، به بردگی گرفتن، تجاوز جنسی، حاملگی اجباری، فاحشگی اجباری و ... صورت بگیرد.

برخی نمونه های عقاید جریان های تکفیری- وهابی در خصوص شیعیان، که مصداق جرم نسل کشی و جرائم علیه بشریت است، عبارت است از:

الف. اجبار به فحشا تحت عنوان جهاد نکاح، که در یک اقدام گروه تکفیری- تروریستی داعش با ربودن 400 زن آنها را مجبور به فحشا کردند.(4) همچنین وزارت حقوق بشر عراق به موارد دیگری

ص: 340


1- . The crime of genocide.
2- . crimes against humanity.
3- . international criminal ourrt.
4- . سایت اینترنتی عصر ایران.

نیز اشاره کرده است. بر این اساس، تروریست های داعش از زنان عریان برای جذب جوانان تصویربرداری می کنند. در این بیانیه آمده است: عوامل انتحاری هنگام رسیدن به الانبار به قیمت هایی میان 500 تا 3000 دلار فروخته می شوند.(1)

ب. اقدامات تکفیریان در عراق سبب اعدام 480 زندانی در زندان بادوش در موصل، اعدام 175 دانشجوی دانشکده پدافند هوایی در صلاح الدین، اعدام 14 عالم دینی در موصل، تجاوز به پنج دوشیزه، تحمیل جزیه بر مسیحیان و ربودن و انتقال 150 عضو طایفه شبک به منطقه ای نامعلوم شد.(2)

ج. بن جبرین، یکی از مفتیان بزرگ وهابی سعودی، در پاسخ به این پرسش که «آیا به فقرای شیعه می شود زکات داد؟» شیعیان را کافر دانسته، پرداخت زکات به آنها را جایز نمی داند. وی شیعیان را با اتهاماتی همچون اعتقاد داشتن به تحریف قرآن، عمل نکردن به سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و روایات صحیح بخاری و صحیح مسلم، تکفیر صحابه، تکفیر اهل سنت و نجس دانستن آنها، حاضر نشدن در نمازهای جمعه و جماعت اهل سنت، اقتدا نکردن به اهل سنت در نمازهای جماعت، غلو در حق حضرت علی علیه السلام و فرزندان آن حضرت و ندادن صدقات به نیازمندان اهل سنت تکفیر کرده، می گوید: «کسانی که به شیعیان زکات بدهند بری الذمه نیستند و باید دوباره زکات بدهند. زیرا با دادن صدقات به شیعیان، کسی را کمک کرده که کفر را تقویت می کند».(3)

د. زرقاوی، فرمانده شاخص وهابیان در عراق، تشیع را مذهبی جدای از اسلام دانسته است. وی شیعیان را با عناوینی همچون افعی، عقرب های حیله گر، کافر، دشمن حیله گر و شرور معرفی می کرد و به اتهام پرستش قبر و طواف در اطراف قبور ائمه و تکفیر صحابه، سب عایشه و جعل قرآن کریم، آنها را مشرک می دانست و دستور قتلشان را صادر می کرد.(4)

ه. «یاسین العجلونی، مفتی وهابی، اسارت زنان شیعه سوری به دست تروریست های وهابی در این کشور را مجاز دانست! العجلونی، در فتوایی که اعتراضات بسیاری را به دنبال داشت اعلام

ص: 341


1- . سایت اینترنتی روزنامه رسالت.
2- . سایت خبری ساعت 24.
3- . سید محمد حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، ص144-146.
4- . سایت خبری شیعه نیوز.

کرد: تروریست ها بدون پرداخت مهریه یا خواندن خطبه شرعی، مالک زنان شیعه سوری هستند. وی از طریق فیس بوک تروریست ها را به تملک زنان علوی و حامیان اسد توصیه کرد».

و. «از شیخ عبدالرحمان براک، مفتی سعودی، استفتا شده: «هل یمکن ان یکون هناک جهاد بین فئتین من المسلمین (ای: السنه مقابل الشیعه؟)»؛ آیا امکان جهاد میان اهل سنت و شیعه وجود دارد؟ وی پاسخ داده است: «... اگر اهل سنت دولت مقتدری داشته باشند و شیعه برنامه شرک آمیز خود را اظهار کند (مانند اعتقاد به وصایت علی بعد از پیامبر و مراسم عزاداری برای حسین و توسل به علی) در این صورت بر اهل سنت واجب است علیه شیعه اعلام جهاد کنند و آنان را به قتل برسانند».

ی. شیخ عبدالرحمن بن البراک:

شماره فتوا: 18080

تاریخ فتوا: 26/11/1427 ه.ق. (17/12/2006)

سؤال:

حضرت! شیخ (عبد الرحمن بن البرّاک)، سلام علیکم.

یکی از برادران، تکفیر رافضی هایی را که به اعمال شرک آمیز چون استعانت و استغاثه از حسین و زیارت و حج ضریح ها می پردازند، صحیح ندانسته است. این برادر (با اینکه از من در طلب علم پیش قدم بوده) گفته تکفیر عقیده شیعیان به معنای تکفیر عامّه جاهلانشان که به سبب امامانشان گمراه شده اند، نیست، بلکه اگر نصیحت شوند و برایشان حجت آورده شود و باز از عقیده فاسدشان برنگردند، آنگاه تکفیر آنها واجب است، نظر حضرت شیخ چیست؟ آیا افراد جاهل آنها معذور از شرک اند؟

جواب:

رافضیان خود را شیعه می نامند و ادّعای دوستی آل بیت رسول الله صلی الله علیه و سلم را دارند. آنها بدترین طوایف امّت اسلامی هستند. مؤسس این مذهب نامش عبدالله بن سبأ است که اصحاب سبئیه

ص: 342

یاران افراطی او بودند و ادّعای خدایی علی را کردند و اکنون می بینید که به امامانشان از ذریه علی مقام خدایی می دهند. «اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند».(1)

2. تخریب اماکن فرهنگی و مذهبی

اگرچه بر اساس ماده 19 کنوانسیون (مصوب 1954 لاهه) در خصوص اماکن فرهنگی، حفظ اماکن و اموال فرهنگی در مخاصمات جنگی نوعی اجبار برای طرفین مخاصمه است، ولی تکفیریان با اعتقاد به اینکه بسیاری از مساجد و اماکن فرهنگی منسوب به شیعیان نماد کفر است بدون توجه به این مقررات اقدام به تخریب این اماکن کرده اند. نمونه ای از این موارد به شرح ذیل است:

الف. به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق، گروه تروریستی تکفیری «داعش» روز گذشته چهارشنبه مزار «اویس القرنی»، از یاران باوفا و گران قدر امیرالمؤمنین علیه السلام و «عمار یاسر»، از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام را در شهر «رقه» در شمال سوریه تخریب کردند.(2)

ب. گروه تروریستی داعش، که به تازگی برای خود در بخشی از عراق حکومت به اصطلاح اسلامی تشکیل داده است، اقدام به تخریب مساجد شیعیان کردند و تصاویر مربوط به این اقدامات را نیز منتشر کردند. مساجدی که این گروه تخریب کرده اند عبارت است از: مسجد سعد بن عقیل و جواد در تلعفر، مسجد القبه در موصل و ... .(3)

3. استفاده از کودکان برای عملیات انتحاری و جنگی؛ نقض کنوانسیون 12 اوت 1949 ژنو

وزارت حقوق بشر عراق با صدور بیانیه ای از جذب کودکان زیر 12 سال از سوی تروریست های داعش و شست وشوی مغزی آنها برای اعزام به الانبار برای دست زدن به عملیات های انتحاری پرده برداشت. وزارت حقوق بشر عراق با صدور بیانیه ای اعلام کرد تروریست های داعش کودکان زیر 12 سال را جذب، و آنها را به استان الانبار برای عملیات های انتحاری اعزام می کنند. این اقدام برخلاف بند د ماده 8 اساس نامه دیوان بین الملل کیفری است که بسیج اجباری یا داوطلبانه کودکان زیر 15 سال در درگیری مسلحانه را جنایت جنگی شمرده است. با توجه به موارد فوق مشاهده

ص: 343


1- . سایت رسمی عبد الرحمن بن البراک.
2- . سایت اینترنتی خبرگزاری فارس.
3- . سایت خبری جنوب نیوز.

می شود که جریان های تکفیری با مسلط شدن بر مناطق تحت حاکمیت خود از هیچ جنایتی فروگذار نمی کنند و این امر با توجه به نمونه های فوق قابل اثبات است.

د. استفاده از ظرفیت های بین المللی برای حل بحران تکفیریان

اشاره

حال با توجه به موارد بالا در این قسمت می خواهیم به بررسی برخی ظرفیت های بین المللی برای برخورد با این جنایات بپردازیم:

1. استفاده از ظرفیت دیوان کیفری بین المللی

دادگاه کیفری بین المللی بر اساس معاهده رم، موسوم به قانون ایجاد دادگاه کیفری بین المللی، تأسیس شد. این پیمان از سال 2002 جنبه اجرایی یافت. هدف از تأسیس این دادگاه برخورد قضایی با مرتکبان جرایم جنگی و جنایت علیه بشریت در انطباق با اهداف و آرمان های اولیه سازمان ملل متحد است. در صورتی که چنین جرایم و جنایاتی در کشورهای امضاکننده معاهده روی دهد، دادستانی دادگاه، این موارد را پی گیری و در صورت لزوم، دادگاه حکم پیگرد متهمان را صادر می کند. اما در خصوص سایر کشورها، آغاز روند قضایی مستلزم صدور قطع نامه شورای امنیت سازمان ملل است. در حال حاضر، بیش از یکصد و بیست کشور جهان رسماً به این پیمان پیوسته اند. به موجب ماده 5 اساس نامه جرایم در صلاحیت دیوان کیفری بین المللی، دیوان در چهار جرم صلاحیت رسیدگی خواهد داشت: 1. نسل کشی؛ 2. جرایم علیه بشریت؛ 3. جرایم جنگی؛ 4. تجاوز.

اگرچه بر اساس ماده 13، فقط به دولت های عضو حق داده شده است که وضعیتی را به دیوان ارجاع دهند؛ به عبارت دیگر، ارجاع یک امر به دیوان از سوی دولت غیرعضو بی معناست و دیوان را موظف به رسیدگی نخواهد کرد، ولی بر اساس ماده 12 از اساس نامه مذکور، در صورتی که ارجاع کننده وضعیت، دولت عضو یا دادستان باشد با ارجاع کننده شورای امنیت متفاوت است. این اختیار شورای امنیت بر اساس اختیارات ناشی از فصل هفتم منشور ملل متحد می تواند به اقداماتی که برای صلح و امنیت جهانی لازم است دست بزند. هرچند این امتیاز برای جامعه جهانی وجود دارد که اگر کشوری عضو اساس نامه دیوان بین المللی کیفری نباشد از طریق شورای امنیت به موضوع رسیدگی شود ولی شورای امنیت بر اساس ماده 16 از اساس نامه مذکور حق دارد از دیوان

ص: 344

بخواهد که تحقیق یا تعقیب امری را تا 12 ماه معلق کند و این درخواست می تواند تا 12 ماه مجدداً تعویق شود. در واقع شورای امنیت به نوعی دارای حق وتوی موقت است.

2. استفاده از ظرفیت صلاحیت جهانی
اشاره

مفهوم «صلاحیت جهانی» (1)را اولین بار کاولز(2) در 1945 به کار برد. به نظر وی، برخی جرایم وجدان جهان متمدن و عموم مردم را آزرده می کند. لذا منافع دولت ها ایجاب می کند که مرتکبان جرایم مذکور را مجازات کنند.(3) به نظر می رسد چهار گروه از جرایم در حوزه صلاحیت بین المللی قرار می گیرد.

الف. تجاوز

به موجب بند 1 ماده 5 اساس نامه، رسیدگی به جرم تجاوز در صلاحیت دیوان قرار گرفته است. در واقع کشور مورد تجاوز باید ابتدا نسبت به کشور خود اعمال صلاحیت قضایی کند. سپس دیوان بین المللی کیفری صلاحیت ورود دارد (بند 2 ماده 5).

ب. نسل کشی

ماده 6 کنوانسیون 1948 در خصوص نسل کشی مقرر کرده است که مرتکبان نسل کشی باید از طریق دادگاهی که جرم در حوزه آن ارتکاب یافته، یا از طریق دادگاه کیفری محاکمه شوند.

ج. جرائم جنگی

جرائم جنگی را تحت دو عنوان می توان مطرح کرد؛ گروه اول مواردی است که می تواند تحت عنوان تخلفات مهم از کنوانسیون های چهارگانه ژنو 1949 مطرح شود (مربوط به وضع بیماران و مجروحان و بیماران نیروهای مسلح در میدان جنگ؛ کنوانسیون ژنو مربوط به رفتار با اسیران جنگی؛ کنوانسیون ژنو مربوط به حمایت از غیرنظامیان در زمان جنگ) بر اساس مواد 49 از کمیسیون یکم و ماده 129 از کمیسیون سوم و ماده 146 از کنوانسیون چهارم دولت ها مکلف اند:

ص: 345


1- . Universal jurisdiction.
2- . Cowles.
3- . willard B. cowles: universal jurisdiction over war crimes: 33 cal” l.rev.177.1945.

هر یک از متعهادین مکلف اند کسانی را که متهم به ارتکاب یا آمر به ارتکاب هر یک از تخلفات مهم هستند تحت تعقیب قرار دهند و آنها را از هر ملیتی هستند تسلیم دادگاه های خود کنند. همچنین اگر ترجیح دهند و با قوانین داخلی خودشان هم مغایرتی نداشته باشد می توانند آنها را برای محاکمه به طرف متعاهد دیگری که ظاهراً پرونده ای در مورد جرم تشکیل داده است به منظور محاکمه تحویل دهند.

گروه دوم از جرایم جنگی، تخلفات مهم از ماده 3 مشترک بین کنوانسیون های ژنو و تخلفات مهم دیگر از قوانین و عرف های قابل اجرا در منازعات مسلحانه غیربین المللی است. این تخلفات به طور سنتی به عنوان جرایمی که در حوزه صلاحیت بین المللی و جهانی قرار دارد شناخته نشده است. بر اساس قطع نامه شماره 1/19999، مورخ 6 آوریل 1999، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد «... همه گروه ها ... در منازعه بین المللی که ویژگی بین المللی ندارد، گروگان گیری، قتل عمدی، شکنجه، رفتار غیرانسانی با افرادی که در درگیری ها شرکت فعال نداشته اند به عنوان تخلف بزرگ(1) حقوق بین الملل بشردوستانه تلقی می شود و همه کشورها تعهد دارند متهمین به ارتکاب این جرایم و آمرین به آنها را تحت تعقیب قرار دهند و این اشخاص را قطع نظر از تابعیت آنها در دادگاه های داخلی خود محاکمه کنند». بنا بر گزارش دیده بان حقوق بشر، سازمان داعش در درگیری های نظامی خود از کودکان و نوجوانان استفاده می کند. این گزارش بر پایه اطلاعاتی که 25 نهاد عرضه کرده اند تنظیم شده است. در این گزارش نه تنها داعش متهم به استفاده نظامی از کودکان شده است، بلکه گروهک ها و سازمان های دیگری از جمله جبهه النصره سازمان نزدیک به القاعده، ارتش آزاد سوریه، جبهه اسلامی سوری و نیروهای امنیتی در مناطق کردنشین هم متهم به استفاده نظامی از کودکان شده اند.(2) همچنین، بنا بر گزارش روزنامه واشینگتن پست، نیروهای داعش ساکنان چند روستای ترکمن نشین در عراق را قتل عام کرده اند که در بین آنها دو دختر خردسال هم وجود دارد. بنا بر گزارش یک پلیس محلی، تعداد مقتولان 55 تن اعلام شده است. ده ها تن دیگر هم مفقودالاثر شده اند.(3)

ص: 346


1- . Grave breaches.
2- . گزارش دیده بان حقوق بشر، 24 ژوئن 2014.
3- . بخش فارسی دویچه وله، بازبینی شده در 24 ژوئن 2014.
د. شکنجه

به موجب کنوانسیون سازمان ملل متحد درباره شکنجه، هر دولت عضو هر کسی را که متهم به ارتکاب شکنجه است و در قلمرو او یافت شود، در صورتی که نخواهد وی را مسترد کند باید در دادگاه های داخلی خود محاکمه کند. نکته قابل ذکر اینکه کشورهایی که به کنوانسیون منع شکنجه نپیوسته اند، بدون آنکه ملزم باشند می توانند با استناد به حقوق بین الملل عرفی صلاحیت جهانی خود را در خصوص شکنجه اعمال کنند.

3. استفاده از ظرفیت تروریسم

در جهان کنونی 7 کنوانسیون بین المللی منطقه ای مقابله با تروریسم، که موضوع آن مقابله با تروریسم است، وجود دارد. همچنین، 12 کنوانسیون بین المللی جهانی (که اختصاص به منطقه خاصی ندارد) نیز وجود دارد. فهرست کنوانسیون های موجود عبارت است از:

- کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی در مبارزه با تروریسم(1)

- کنوانسیون عربی مقابله با تروریسم(2)

- کنوانسیون اروپایی مقابله با تروریسم(3)

- کنوانسیون منع و مجازات اعمال تروریستی، که به شکل جرایم علیه اشخاص و تصرف اموال آنها ارتکاب می یابد و اهمیت بین المللی دارد.(4)

- کنوانسیون منع و مقابله با تروریسم(5)

- کنوانسیون منطقه SAARC در خصوص مقابله با تروریسم(6)

- معاهده همکاری بین کشورهای مستقل مشترک المنافع در خصوص مقابله با تروریسم(7)

ص: 347


1- . convention of the organisation of the islamic conference.
2- . The arab convention for the suppression of terrorism.
3- . Eropean convention on the suppression of terrorism.
4- . convention to prevent and punish the acts of terrorism taking the form of crimes against persons and related extortion that are of international significance.
5- . Oau convention on prevention and combating of terrorism.
6- . SAARC regioanal convention on suppression of terrorism.
7- . Treaty on cooperatiopn among states members of the commonwealth of independence states in combating terrorism.

مطابق بند 2 ماده 1 کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی:

تروریسم به هر گونه عمل خشونت آمیز یا تهدیدکننده اطلاق می شود که علی رغم مقاصد یا انگیزه اش به منظور اجرای برنامه مجرمانه فردی یا گروهی با هدف ایجاد رعب بین مردم با تهدید به آسیب رساندن یا به خطر انداختن جان، حیثیت، آزادی ها، امنیت یا حقوق آنها یا به خطر انداختن محیط زیست یا هر گونه تأسیسات یا اموال عمومی یا خصوصی یا تصرف آنها یا به خطر انداختن منابع ملی یا تأسیسات بین المللی یا تهدید کردن ثبات یا تمامیت ارضی، وحدت سیاسی یا حاکمیت کشورهای مستقل انجام می گیرد.

دو معیار برای شناسایی یک گروه به عنوان گروه تروریستی در حقوق بین الملل وجود دارد: معیار اول اهداف است؛ یعنی اهداف یک گروه اگر برخلاف حقوق بین الملل باشد می تواند گروه را تروریستی جلوه دهد؛ دیگری فعالیت های گروه است. داعش بر مبنای هر دو معیار تروریستی محسوب می شود و بر همین اساس لازم است سریع تر دولت عراق و سایر دولت ها پی گیری کنند که در شورای امنیت سازمان ملل نام داعش در فهرست سازمان های تروریستی درج شود تا آثار حقوقی مختلف بر عمل کرد این گروه و حامیان آن بار شود.

4. استفاده از ظرفیت شورای امنیت

شورای امنیت می تواند بر اساس اختیارات ناشی از فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد به اقداماتی که برای حفظ صلح و امنیت جهانی لازم است دست بزند. در واقع در چارچوب منشور، شورای امنیت، آن را به عنوان نقض صلح، تهدید صلح و تجاوز معرفی کند؛ آنگاه می تواند قطع نامه صادر کند و اجازه توسل به زور را به اعضای خود بدهد. مثل تجاوز عراق به کویت در 1991 که شورای امنیت سازمان ملل به همه دولت ها اجازه داد با توسل به زور جلوی تجاوز عراق به کویت را بگیرند و آمریکا هم در چارچوب قطع نامه 678 وارد عمل شد. تنها اقدام شورا در این زمینه، تنظیم یک بیانیه مطبوعاتی از سوی رئیس دوره ای شورای امنیت است؛ بیانیه ای مختصر و بی رمق که در 11 ژوئن به وسیله ویتالی چورکین، رئیس دوره ای شورا به صورت مطبوعاتی ارائه شده است. این بیانیه، در میان اسنادی که شورا منتشر می کند، پایین ترین درجه اهمیت را دارد و فاقد اعتبار حقوقی است. با این حال، شورا در این موارد کوشیده است با واکنش مطبوعاتی به یک

ص: 348

سلسله پدیده های بین المللی، خود را از اتهام «عدم رسیدگی» یا «چشم پوشیدن بر تحولات» مبرا کند. در این تحلیل، به اهم موارد و مفاهیم این بیانیه اشاره می شود:

1. شناسایی ماهیت تروریستی داعش؛ شورا در این بیانیه بلافاصله با این عبارت آغاز می کند که دولت اسلامی عراق و شام، یک سازمان تروریستی است. این توصیف از داعش به معنای تکمیل اقداماتی خواهد بود که در سطح ملی و به وسیله برخی کشورها در خصوص قرار دادن نام داعش در گروه های تروریستی به عمل آمده است.

2. اقدامات داعش در عراق، ماهیت تروریستی دارند. از این رو در چارچوب موازین و هنجارهای مرتبط با «راهبرد جهانی ضدتروریسم» قابل تعقیب، پیگیری و واکنش هستند. در این زمینه، البته که دولت عراق می تواند حقوق و راهبردهای ملی خود علیه تروریسم را در ابعاد مختلف اعمال و اجرا کند. با این حال، عراق بعد از اشغال، هنوز قادر به ایجاد یک حقوق قوی ضدتروریستی نبود و ضعف های فراوانی داشت و فاقد ساختارهای هنجاری، ظرفیت پی گیری و اقدام ضدتروریستی است.

3. این بیانیه از موارد متعددی از جنایات داعش نام برده است، از جمله: کشتار غیرنظامیان و نیروهای پلیس، آواره کردن صدها هزار نفر از سکنه عراق، ناپدید شدن گسترده مردم، گروگان گیری مأموران کنسولی و سیاسی دولت های خارجی. با این حال، هیچ یک از موارد فوق را تحت عنوان «جنایت بین المللی» نشمرده است و فقط به عنوان «حمله تروریستی یا اقدام تروریستی» تلقی کرده است.

4. شورا در کل، بار مسئولیت مقابله با داعش را بر دولت مرکزی قرار داده است و از همکاری ساختارهای سیاسی داخل عراق، از جمله حکومت اقلیم برای حفظ وحدت سیاسی و مقابله با تروریسم، استقبال کرده است. در نتیجه، هیچ گونه همکاری بین المللی خاصی را در مقابله با داعش مد نظر قرار نداده است.

5. نگرانی شورا عمدتاً معطوف به تمامیت ارضی عراق است و از اینکه اقدامات داعش سبب ایراد صدمه بر وحدت سرزمینی عراق شود، نگرانی خود را ابراز داشته است. این امر می تواند

ص: 349

واکنش به آن چیزی باشد که تحت عنوان طرح تجزیه عراق در محافل تحلیلی مد نظر قرار گرفته و مطرح شده است.

6. شورا برای ایجاد امنیت در عراق، دو تعهد ویژه را به دولت ها یادآوری می کند: تعهد به تضمین اتخاذ تدابیر در مقابله با تروریسم با رعایت موازین بین المللی؛ تعهد به اعمال تحریم های هدفمند علیه گروه های تروریستی در سه محور تحریم مالی، تحریم تسلیحاتی و تحریم مسافرت و جابه جایی داعش و اعضای آن.

5. استفاده از ظرفیت ناتو

ناتو جایگاه خاصی دارد و در چارچوب اساس نامه خود عمل می کند. ناتو معمولاً از شورای امنیت و جامعه جهانی برای اقداماتش و ورود به فاز نظامی اجازه نمی گیرد. هرچند از نظر حقوق بین الملل این موضوع که ناتو به خودش مجوز هر اقدامی را می دهد محل ایراد است، اما چون سه عضو دائم شورای امنیت عضو ناتو هستند هیچ وقت در شورای امنیت قطع نامه ای تصویب نشده و نخواهد شد. ناتو معمولاً وقتی یکی از اعضای خودش دچار مشکل است ورود پیدا می کند. غیر از موضوع افغانستان که آن هم قطع نامه شورای امنیت بود و در این چارچوب آمریکا مدیریت را بر عهده داشت و از این قطع نامه استفاده کردند و وارد افغانستان شدند.

ه. وظیفه جامعه جهانی در قبال جنایات تکفیریان

1. مداخله نظامی دیگر کشورها

عمده بحث هایی که در حقوق بین الملل سنتی وجود دارد درباره مداخله کشورها در خاک و قلمرو یکدیگر است. در خصوص شورش های داخلی یا اقداماتی که درون یک کشور صورت می گیرد معمولاً حقوق بین الملل مداخله ای نمی کند، یا بهتر است بگوییم رویّه های روشنی ندارد. مشخص نیست این اقدامات را چگونه تعریف می کند. گاه آنها را اقدامات تروریسی می داند، گاه شورش، و گاه اعتراض های مردمی. این موضوع از دو منظر قابل بررسی است. نخست اینکه بررسی شود که چنانچه افرادی در یک کشور مرتکب جنایت جنگی یا جنایت علیه بشریت شدند آیا کشورها می توانند بدون درخواست کمک از کشور درگیر، رأساً وارد عمل شوند و مرتکب یا

ص: 350

مرتکبان را تعقیب یا مجازات کنند؟ پرسش دوم اینکه اگر کشور درگیر نیاز به کمک داشته باشد آیا کشورها می توانند در خاک کشور درخواست کننده اقدام نظامی انجام دهند یا خیر؟ بنا بر قوانین بین المللی، اگر کشور عراق از کشورهای دیگر درخواست مداخله نظامی داشته باشد مشکلی از لحاظ حقوق بین الملل به وجود نمی آید، اما باید بررسی کرد که کشور عراق در چارچوب قانون اساسی در مورد درخواست کمک نظامی از سایر کشورها چه وضعیتی دارد. همچنین وضعیت پارلمان هم باید بررسی شود که آیا برای این مداخله نظامی نیازی به تصویب پارلمان وجود دارد یا نه. معمولاً در قانون اساسی این موارد پیش بینی شده است. اگر تکلیف این مسائل قانونی تعیین شود از نظر قوانین بین المللی بعد از درخواست دولت عراق منعی برای مداخله وجود ندارد.

2. پرداخت خسارت از سوی کشورهای تأییدکننده اقدامات تروریست ها

چنانچه شورشیان به عنوان طرف مخاصمه به رسمیت شناخته شوند، این مسئله موجب تبدیل شدن درگیری به یک مخاصمه مسلحانه غیربین المللی می شود که می تواند حقوق بشردوستانه کنوانسیون های چهارگانه و پروتکل دوم (در صورت عضویت) را بر آن جاری کند. همچنین این وضعیت موجب ایجاد وضعیت بی طرفی برای دولت های دیگر می شود. به رسمیت شناختن آنها به عنوان نماینده مشروع مردم (مانند به رسمیت شناختن دولت انتقالی لیبی از سوی اکثر کشورها) فقط می تواند کمک مالی به آنها را توجیه کند (در عرفی بودن این حق تردید وجود دارد) و نمی تواند به کمک نظامی منجر شود؛ چراکه در این حالت دولت مرکزی همچنان به رسمیت شناخته می شود و چنین مداخله ای مداخله در امور داخلی خواهد بود. اما به رسمیت شناختن به عنوان حکومت می تواند کمک نظامی را میسر کند؛ چراکه در این حالت از نظر دولتی که به رسمیت شناخته است جای دولت مرکزی و شورشیان عوض شده است و دولت مرکزی دیگر به رسمیت شناخته نشده است. در این حالت، مفهوم مداخله در امور داخلی متحول می شود و حقوق و تکالیف حکومت برای طرفین از قبیل امکان انعقاد معاهده و مصونیت نمایندگان و اموال آنها و البته مسئولیت بین المللی آنها در قبال یکدیگر به وجود می آید.

ص: 351

نتیجه

جریان تکفیری جریانی تندرو است. نه تنها اقدامات آنها بر اساس دین مبین اسلام هیچ گاه پذیرفتنی نیست، بلکه برخلاف اسناد بین المللی است و قابلیت تعقیب مجرمان به علت ارتکاب جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی وجود دارد. با عنایت به اینکه بسیاری از کشورها، جریان های تکفیری را به رسمیت می شناسند و این به رسمیت شناختن به دلیل عدم تعهد این جریان به رعایت حقوق بشردوستانه خالی از اشکال نیست و در واقع برابر اسناد و کنوانسیون های مبارزه با تروریسم، حمایت از گروه های تروریستی سبب ایجاد مسئولیت حقوقی برای دولت های حامی آنهاست باید ابتدا با اجماع جامعه اسلامی و سپس با اجماع جامعه جهانی از طرق مختلف همچون دادگاه بین الملل کیفری یا شورای امنیت یا وضع مقررات خاص داخلی، تکفیریان را تعقیب و مجازات کیفری کرد و زمینه رشد روزافزون این جریان انحرافی غربی- عربی- عبری را برای همیشه برچید.

پیشنهادها

1. وقتی دشمنان تکفیری با تهمت «اعتقاد شیعه به تحریف قرآن» به مصاف آمده اند راهکار عموم مسلمانان برای وحدت به خصوص شیعیان این است که صورت مسئله شهیدان شیعه، چه در مصر و چه در پاکستان و سایر نقاط جهان، به صورت مسئله اعتقاد به صیانت قرآن از هر گونه تحریف، تغییر کند. دشمنان وحدت اسلامی می کوشند شهادت شیعیان را به موضوع شیعه در برابر اهل سنت تقلیل دهند. این در حالی است که اهل سنت در برابر شیعه نیستند، بلکه این مخالفان وحدت و تقریب مذاهب اسلامی اند که در برابر موافقان و منادیان وحدت اسلامی قرار دارند. این امر نشان از اهمیت نقش و رسالت فعالیت های تقریب مذاهب اسلامی دارد. اقدامات عربستان سعودی به عنوان خاستگاه تکفیریان در ممانعت از توزیع قرآن های چاپ ایران در موسم حج، ریشه در سیاست آنها در به تصویر کشیدن جدایی شیعه از قرآن دارد. همین سیاست سلبی نشان دهنده نقطه ضعف اصلی آنهاست و ایران اگر می خواهد در برابر موج وهابیان تکفیری ایستادگی کند و مانع ریخته شدن خون های بی گناهان و ایجاد و تعمیق شکاف بین مسلمانان شود، می تواند راهبرد برجسته سازی دفاع شیعیان از قرآن کریم را در پیش بگیرد که تأسیس گنجینه های قرآن کریم، تهیه و چاپ کتب و مستندات مربوط به صیانت قرآن از هر گونه تحریف و روشن

ص: 352

ساختن جایگاه این کتاب آسمانی نزد شیعیان از جمله اقداماتی است که می تواند در نهایت تهمت اعتقاد شیعه به تحریف قرآن را برای همیشه رد کند. مرحوم کاشف الغطاء با انتشار کتاب گران سنگ اصل الشیعه و اصولها، به حق، دَین خود را به شیعه ادا کرد و با قلم توانا و موشکافانه خود و با عباراتی بسیار شیوا، توانست بسیاری از پرده های اوهام را پاره کند و عقاید شیعه را آنچنان که هست به جهان و عموم مسلمانان معرفی کند، تا بدانند که شیعه نه بت پرست است و نه خارج از دین؛ نه علی را خدا می داند، نه او را از پیامبر اسلام شایسته تر برای نبوت می شناسد؛ نه در دین خدا بدعتی گذاشته، نه قرآن را ناقص و تحریف شده می داند. انتشار متن عربی اصل الشیعه واصولها انعکاس فوق العاده ای ایجاد کرد و تقدیرنامه های فراوانی از سوی دانشمندان جهان اسلام و مستشرقان، به سوی ناشر کتاب سرازیر شد. امام بزرگوار نیز، با دیدی نقادانه به دو طرف نگریست و آنها را ارزیابی کرد، و همچون پدری دل سوز، که به فرزندان خود درس عبرت می آموزد دو طرف را نصیحت کرد و با یادآوری خدمات طرفین، و زحماتی که در راه اسلام کشیده اند، اشتباه های آنها را تذکر داد و تأکید کرد آن که از این غائله سود می برد، استعمار و ساواک است. آنها هیمه بیار این گونه معرکه ها هستند. ایشان در ضمن سخنانی چنین فرمودند: «من به تمام جناح هایی که برای اسلام خدمت می کنند، چه جناح روحانی ... و چه جناح های دیگر ... به همه اینها علاقه دارم و از همه اینها هم گلایه دارم. از آن طرف گلایه هم هست، از همه گروه ها؛ گلایه ارادتمندانه؛ اما آن گروه روشنفکر و دانشگاهی و محصلین جدید و آنها (ایدهم الله)؛ آنهایی که خدمت گزارند برای اسلام، خداوند تأییدشان کند. من از آنها گلایه دارم. برای اینکه می بینیم که در نوشته هایشان اینها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علمای اسلام، راجع به فقه اسلام، اینها قدری زیاده روی کرده، یک قدری حرف هایی زده اند که مناسب نبوده است. اینها غرض ندارند. می دانم که غالباً اینها می خواهند برای اسلام خدمت کنند ... از آقایان هم، علما هم گله دارم، اینها هم غفلت از بسیاری از امور دارند. اینها هم از باب اینکه اذهان صافیه ای دارند، تحت تأثیر یک تبلیغات سوئی که دستگاه راه می اندازد واقع می شوند. هر روز یک الم شنگه درست می کنند، برای امر جزئی و ... اینها که دارند الان برای اسلام کار می کنند و چیز می نویسند؛ و فرضاً یک خطایی هم کرده

ص: 353

خطایش را رفع کنید؛ شما عالم هستید، خطایش را رفع کنید، طرد نکنید، آقا امروز یک دانه آدم را لازم داریم».

2. یکی از نقاط ضعف در مقابل جریان های تکفیری، خفتگی و رخوت مراکز پژوهشی و علمی است که به جای جریان شناسی و رصد روزمره جدیدترین وقایع و راهبردهای دشمنان وحدت اسلامی، به ترجمه چند مقاله اکتفا کرده اند که همین مسئله سبب دوری از فضا و میدان اصلی مبارزه با این جریان ها شده است. اتفاقات امروز حاصل برنامه ریزی های دیروز بازیگران آن است و شناخت به موقع خطر، واکنش مناسب به موقع را ممکن می سازد. این کار نیازمند تأسیس مرکزی است که جهان اسلام را دائماً رصد کند. هرچه شناخت ما از دوستان و دشمنان وحدت اسلامی بیشتر شود، قدرت ما در خلق ابتکارات تقریبی بیشتر خواهد شد. دشمنان اسلام برای اغراض خود، تمامی اختلافات درونی میان مسلمانان از مذاهب مختلف را رصد، و آنها را بایگانی می کنند. سپس با برجسته کردن همین نقاط اختلاف، نقاط ضعف جهان اسلام را نشانه می روند. به همین دلیل نیاز به پژوهش ها و برنامه ریزی های دقیق بیش از پیش حس می شود که این امر جز در مراکز تحقیقاتی و علمی میسر نخواهد شد.

3. یکی از عوامل رشد گروه های تکفیری دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی است. زیرا یکی از بهانه هایی که تکفیری ها برای جنایات خود مطرح می کنند این است که شیعه به مقدسات اهل سنت توهین می کند. مثلاً حتی در سوریه می گویند آمده ایم با شیعیان و رافضی ها و علوی ها بجنگیم. حتی وقتی به سامرا حمله بردند اعلام کردند که هدفشان پاک سازی پایتخت بنی عباس از رافضیون نجس است. آنچه ما باید در ایران به آن توجه کنیم این است که در ایران نیز شاهد تنوع مذهبی و قومی هستیم. برای مثال در کشور ما شافعی ها در جنوب و غرب، حنفی ها در شرق ایران، اشاعره در غرب و جنوب و ... حضور دارند و ما باید مراقب باشیم که دشمن درصدد است از طریق جنگ مذهبی وارد ایران شود و بحث تکفیر را از این طریق وارد ایران کند. جریان های تکفیری خارج کشور به شدت به دنبال تأثیرگذاری بر جامعه اهل سنت ایران هستند.

4. در حال حاضر یکی از عوامل مهم فتنه گری در منطقه جریان سلفی تکفیری است که در لباس دفاع از سنت، عملاً در مسیر منافع غربیان گام برمی دارد. حضور این افراد در محافل و

ص: 354

جوامع و انتشار آثار و فرآورده های فرهنگی آن در برخی مراکز، باعث جلب توجه برخی جوانان پرشور، که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است. آنها برای رهایی از این فشار، زمینه را برای گرویدن به این جریان های افراطی مناسب دیده اند. باید توجه داشت یکی از مهم ترین اقدامات فرهنگی که می تواند در مواجهه با چنین برداشت های نادرستی از اسلام و سنت به کار آید استفاده از همه امکانات و ظرفیت های سازمان های تقریبی است.

5. یکی از راهکارها برای مقابله، طرح راهکار از طرق حقوق بشری است؛ یعنی اجلاس های حقوق بشر و توان اجرایی آن. یکی از راهکارهای دیگر، حوزه حقوق بین الملل است که در این زمینه هم ظرفیت های استفاده نشده ای وجود دارد. راه دیگر، استفاده از مکانیسم است که نام «رویه های ویژه» بر آن می گذاریم و آن بهره مندی از گزارش های دیده بان های حقوق بشر است. برای مثال، گزارشگر ویژه آزادی و حمایت از دین و اعتقادات، آقای بیلفلد، در گزارش اخیر خود، به فتوای یکی از مفتی های عربستان در تکفیر تشیع اشاره می کند و آن را یکی از موارد نقض حقوق بشر می خواند.

6. این گروه همچنین به استفاده گسترده از اینترنت و شبکه های اجتماعی همچون توییتر، فیس بوک، وی چت و وایبر می پردازد. همچنین، بسیاری از شبکه های تلویزیونی ماهواره ای (وابسته به جریان های سلفی، قومیتی و بعثی) نیز در عراق با تبلیغ مواضع و اقدامات این گروهک تروریستی به فعالیت می پردازند. متأسفانه ماحصل این آزادی رسانه ای شبکه های فرقه ای، عدم فیلترینگ متمرکز رسانه های مجازی و همچنین گسترش سوء استفاده از شبکه های اجتماعی، این بود که این گروهک تروریستی توانست با عضوگیری پنهان از این طریق به افزایش تعداد نیروهای خود کمک کند.

7. تشکیل ستاد متمرکز رسانه ای اسلامی (تلویزیونی، رادیویی) برای اتخاذ سیاست های واحد تبلیغی و هم سویی راهبردی در حوزه خبری.

8.جلوگیری از فعالیت رسانه ای شبکه های تفرقه افکن شیعی و سنی، و در صورت لزوم استفاده از ابزار فیلترینگ شبکه های اجتماعی در موارد خاص برای جلوگیری از گسترش دامنه بحران و تشویش اذهان عمومی.

ص: 355

منابع

1.قرآن کریم.

2.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، قم، 1404 [بی نا]

3.ابن اثیر، جامع الاصول فی احادیث الرسول، [بی نا، بی جا، بی تا].

4.ابن اعثم کوفی، احمد بن علی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت، 1411/1991.

5.ابن عابدین، ردّ المحتار علی الدر المختار، [بی نا، بی جا، بی تا].

6.أمین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب عن [فی] أتباع محمد بن عبدالوهاب،[بی نا، بی جا، بی تا].

7.بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، [بی نا، بی جا، بی تا].

8.تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، [بی نا، بی جا، بی تا].

9.جزیری، عبدالرحمان، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج5، بیروت، 1410/1990 [بی نا].

10.حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، [بی نا، بی جا، بی تا].

11.حسینی قزوینی، سید محمد، وهابیت از منظر عقل و شرع، قم، 1381 [بی نا].

12.حلی، ابن ادریس، کتاب السرائر، [بی نا، بی جا، بی تا].

13.دایرة المعارف القرن العشرین، [بی نا، بی جا، بی تا].

14.دحلان، احمد زینی، الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة، [بی نا، بی جا، بی تا].

15.سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، تاریخ الخلفاء، بیروت، 1394/1974 [بی نا].

16.شعرانی، عبدالوهاب ابن احمد، الیواقیت والجواهر فی بیان عقائد الاکابر، [بی نا، بی جا، بی تا].

17.شوشتری، نور اللّه بن شریف الدین، الصّوارم المهرقة فی نقد الصّواعق المحرقة، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران، 1367.

18.شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، چاپ محمد سیّد کیلانی، قاهره، 1387/1967.

19.شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، چاپ محمد کلانتر، بیروت، 1403/1983.

20.طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم، العروة الوثقی، [بی نا، بی جا، بی تا].

21.طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت [بی نا، بی تا].

22.عبد الباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره، 1364، چاپ افست تهران، 1397.

ص: 356

23.عبد المنعم، محمود عبد الرحمان، معجم المصطلحات والالفاظ الفقهیة، قاهره، 1999 [بی نا].

24.عضد الدین ایجی، عبدالرحمن ابن احمد، المواقف، [بی نا، بی جا، بی تا].

25.غدیری، عبداللّه عیسی ابراهیم، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیة، بیروت، 1418/1998 [بی نا].

26.فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، 1407/1987 [بی نا].

27.فیّومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، دار الفکر، بیروت [بی تا].

28.متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، [بی نا، بی جا، بی تا].

29.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، [بی نا، بی جا، بی تا].

30.معلوف، لویس، المنجد فی اللّغة والاعلام، بیروت، 1996 [بی نا].

31.الموسوعة الفقهیّة، وزارت الاوقاف والشئون الاسلامیة، کویت، 1408/1988.

32.The Hague Convention For The Protection Of Cultural Property In The Event Of Armed Conflict.

33.Convention On The Prevention And Punishment Of The Crime Of Genocide: Adopted 9 Dec 1948”78 U.N T.S277.

34.Convention Of The Organisation Of The Islamic Conference.

35.The Arab Convention For The Suppression Of Terrorism.

36.Eropean Convention On The Suppression Of Terrorism.

37.Convention To Prevent And Punish The Acts Of Terrorism Taking The Form Of Crimes Against Persons And Related Extortion That Are Of International Significance.

38.Oau Convention On Prevention And Combating Of Terrorism.

39.SAARC Regioanal Convention On Suppression Of Terrorism.

40.Treaty On Cooperatiopn Among States Members Of The Commonwealth Of Independence States In Combating Terrorism.

41.albarrak.islamlight.net

42.asriran.com

43.Dw.de

44.farsnews.com

45.jonoubnews.ir

46.resalat-news.com

47.resalat-news.com

48.saat24.com

ص: 357

ص: 358

بخش چهارم: بررسی راهکارهای برون رفت از افراط و تکفیر

اشاره

ص: 359

ص: 360

راهبردهای تأمین منافع امنیت ملی کشور در روند ظهور و گسترش داعش و تکفیریان در منطقه / سید حسن فیروزآبادی

اشاره

سید حسن فیروزآبادی(1)

چکیده

تلاش در ایجاد بحران در مناطق ژئوپولیتیکی و حساس کشورهای اسلامی و سرگرم کردن آنها با درگیری های مذهبی و قومی و آسیب پذیر کردن دفاعی آنها در برابر تهدیدهای نرم و سخت متنوعی که استکبار جهانی در آن به دنبال مزیت و برجستگی های تاریخی و استعماری خود است، می تواند از جمله مهم ترین دلایل تشکیل و راه اندازی جریان های جنایت کار و تروریستی تکفیری همچون داعش قلمداد شود. متأسفانه ضعف در بررسی و واکاوی دقیق راهبردی در جوامع اسلامی موجب شده است هیچ گاه به این ضریب و گونه نفوذ انحراف با مطالعه ای دقیق و آینده نگر توجه نشود. لذا، در این مقاله می کوشیم با طرح این پرسش که چگونه می توان منافع امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را از گزند جریان افراطی - تکفیری داعش دور نگه داشت به بررسی جامع و کامل محرک ها، آسیب ها، مزیت ها و چالش های مخرب و عوامل پرهیزدهنده کشور از آینده ای که آن را در معرض موج های گزند و تهدید منافع امنیتی خود قرار می دهد بپردازیم و به موازات آن به مطلوبیت های راهبردی حفاظت و دفع تهدید در برابر این شرایط از طریق روش تحلیل روند و تأثیر متقاطع رخدادها در پناه تکنیک تحلیل موقعیت محیطی در ژئوپولیتیک منطقه نظر کنیم. بر این اساس، هدف تحقیق را نیل به راهبردهایی قرار داده ایم که به تأمین منافع امنیت ملی در این زمینه یاری می رساند. در نهایت تلاش علمی محقق در این مقاله موجب نیل به بسته ای جامع از راهبردهایی شد که نویدی امیدبخش را در خدمت به دست اندرکاران عرصه جهاد و مبارزه با جهل و ناخودآگاهی رهبران این جریان و به عقب راندن جنود شیطانی و انهدام ظرفیت های ضددینی در این جبهه فراهم می سازد.

کلیدواژ ه ها: تکفیریان داعش، راهبرد، منافع ملی، محیط امنیتی، مذاهب اسلامی.

ص: 361


1- هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی بقیة الله الأعظم، دانشگاه علوم پزشکی تهران، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح

مقدمه

محیط امنیتی هر جامعه ای، تابع و برآیندی از تعامل و تقابل متغیرهای محیط داخلی و محیط خارجی آن است. باید بدانیم که محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران به اقتضای طبیعت و هویت انقلابی- اعتقادی اش و از جهت تاریخی، فرهنگی و قومی به سبب موقعیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیکش محیطی تعیین کننده و حساس بوده است. موقعیت ژئوپولیتیک کشورمان در ساختار فضای ژئوپولیتیک جهانی همراه با دارا بودن عوامل ثابت و متغیر ژئوپولیتیک مؤثر و خیلی قوی در داخل کشورها و منطقهٔ غرب آسیا، به گونه ای است که قدرت های جهانی و نیز کشورهای پیرامونی این هارتلند منطقه ای و جهانی را نسبت به تغییر در وزن ژئوپولیتیک و تحولات داخلی و خارجی خود بسیار حساس کرده است. زیرا در بسیاری از موارد منافع ملی کشورهای منطقه و منافع بازیگران داخلی کشورهای منطقه در رابطهٔ مستقیم با شرایط ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک جبهه انقلاب اسلامی و تصمیمات رهبری این جبهه در ایران قرار دارد.(1)

در سطح جهانی، اهمیت موقعیت ژئوپولیتیک جمهوری اسلامی ایران به گونه ای تشریح شده که با هر گونه تغییری در وضعیت ژئوپولیتیک ایران، شرایط ژئوپولیتیک کشورهای منطقهٔ حامی انقلاب اسلامی بر هم خورده، در سطح جهانی تغییرات و تبعات ژئواستراتژیک بر جای می گذارد. از این رو نگاه عمیق به ژئوپولیتیک کشورمان در برابر برنامه ریزی تهاجمی و محدودساز، شاه کلید صلح و امنیت منطقه ای محسوب می شود. زیرا در حال حاضر 9 سیاست امنیتی و جغرافیایی در غرب آسیا در قالب پروژه های گوناگون در حال اجراست که جبهه مقاومت را می توان به نوعی کانون اجرای این سیاست امنیتی و جغرافیایی دانست.(2)

1. پروژه هلال اخوانی است؛ ترکیه، مصر و قطر با هدف تشکیل هلال اخوانی، سوریه را وارد درگیری کردند تا این هلال شکل بگیرد. اما با طولانی شدن درگیری ها در سوریه و برکناری مرسی از قدرت و نزول جایگاه اخوان در این کشور پروژه اسلام ژله ای که اخوان مطرح کرد ناتمام ماند و سوریه همچنان مرکز ثقل ماند.(3)

ص: 362


1- . tajik.irib.ir/persian/home
2- . مصاحبه با دکتر دهشیری، 1393.
3- . همان.

2. پروژه احیای خلیفه گرایی نوین اموی؛ که بازیگران این سیاست امنیتی و جغرافیایی سلفی- تکفیری هایی هستند که به نوعی بر سایر سلفی های سنتی، جهادی و اصلاحی تسلط یافته اند و خواهان احیای خلافت اسلامی در منطقه یا خلیفه گرایی جدید هستند.

3. پروژه جنگ لوله ها است که قطر بر اساس این سیاست امنیتی و جغرافیایی قصد داشت با بحران آفرینی در سوریه و تغییر رویکردهای سیاسی آن، صادرات گاز خود را از طریق خط لوله سوریه به دریای مدیترانه و از آنجا به اروپا منتقل کند که به نتیجه نرسید.

4. وقوع جنگ سرد جدید قدرت ها در بحران سوریه؛ که در دوران رقابت آمریکا و شوروی، مرکز ثقل جنگ سرد اروپای شرقی بود. اما با پایان جنگ سرد این نقطه ثقل به غرب آسیا منتقل شد و اکنون مرکز ثقل در سوریه قرار گرفته است.

5. سیاست انتقام گیری عربی؛ که پروژه ای نهفته در اختلافات دیرینه خاندان سعودی با خاندان اسد در سوریه است و از گذشته نیز همواره این اختلافات میان حجاز و شام وجود داشته و پدیدآورنده جنگ ها و منازعات خونین گوناگون بوده است.

6. پروژه طرح خاورمیانه جدید؛ این سیاست امنیتی و جغرافیایی در دوره جرج بوش اعلام شد، اما در نقشه جدید دولت اوباما با تغییراتی بر اساس دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی با ابزار برقراری مردم سالاری پی گیری شد.

7. پروژه وطن جایگزین؛ که نوعی سیاست امنیتی است که رژیم صهیونیستی برای تثبیت جایگاه خود پی گیر آن بود و امیدوار است با اجرای آن، خاک اردن محل تشکیل دولت فلسطین شود.

8. پروژه ایجاد شکاف بین شیعه و سنی (فتنه مذهبی)؛ که بر اساس این سیاست امنیتی سه نوع ژئوپولیتیک مذهبی قابل تشخیص است: ژئوپولیتیک شیعی، ژئوپولیتیک سلفی به رهبری قطر، و ژئوپولیتیک تکفیری به رهبری عربستان.

9. تضعیف جبهه مقاومت؛ که این سیاست امنیتی را رژیم صهیونیستی و سلفی های تکفیری با هدایت عربستان برای تضعیف محور مقاومت از طریق سرنگونی بشار اسد در سوریه و تضعیف حزب الله در لبنان پی گیری می کنند.

ص: 363

لذا با این 9 سیاست امنیتی و جغرافیایی می توان نتیجه گیری کرد که به دلیل افول دیگر قدرت های منطقه ای در جریان تحولات منطقه و ناکامی پروژه های اجرایی در غرب آسیا، نقش ایران روز به روز پررنگ تر می شود. البته عراق هم یکی از کشورهای قدرتمند منطقه است، اما با توجه به تحولات اخیر صورت گرفته در سوریه، عراق، یمن و حتی برخی کشورهای منطقه ای حامی آمریکا و اقدامات نابخردانه ای که انجام دادند کمک بزرگی در جهت واقعیت یابی نقش هارتلندی ایران در منطقه شد. این رویکرد به برجسته سازی ژئوپولیتیک شیعی (نه هلال شیعی) انجامید و آنها در مقابل این خطر بزرگ «ژئوپولیتیک نوین تکفیری» را برای امنیت منطقه ترسیم کردند.(1)

جریان ژئوپولیتیکی یادشده بر محور فعال آمریکا، بریتانیا، فرانسه، رژیم صهیونیستی و یکی از رژیم های وابسته منطقه است؛ بر اساس این پیش فرض که دشمن اصلی آنها در منطقه کشور ایران است و باید یک سلسله اقدامات تبلیغاتی در پیش برد نظریه ایران هراسی در منطقه در پیش بگیرند که عمده آن عبارت است از:

- دسیسه سازی و تفرقه افکنی در جهان اسلام؛

- ایجاد هراس از ایران هسته ای بر محوریت هلال شیعی و تحت این پوشش که به دنبال استیلای منطقه ای با تکیه بر جنگ افزار ژئواستراتژیکی است؛

- تجهیز تسلیحاتی کشورهای منطقه و در نتیجه کسب سود ناشی از فروش این تسلیحات به آنها؛(2)

- پی گیری طرح ها و توطئه های سیاسی- نظامی در خاورمیانه با هدف نابود کردن قدرت رزمی و دفاعی حماس و حزب الله لبنان در قالب واقعیت دادن به ایده «خاورمیانه نوین»؛

- توسعه افتراق و شکاف در نتیجه تضعیف جبهه مقاومت در منطقه؛

- ایجاد فضای تنفس برای رژیم صهیونیستی در نتیجه مشغول سازی تضعیف جبهه مقاومت؛

- جلوگیری از دست یابی قدرت های منطقه ای به موقعیت مسلط؛

- بحران سازی و در نتیجه تثبیت حضور قدرت های فرامنطقه ای در منطقه مهم و راهبردی غرب آسیا؛

- نمایش چهره ای خشن و ضدبشری از اسلام و کاهش تمایلات جهانی اسلام خواهی با به صحنه آوردن جریان های تکفیری.

ص: 364


1- . سید حسن فیروزآبادی، «ژئوپولیتیک نوین تکفیری»، سخنرانی علمی، 1393.
2- . www.habilian.ir/fa

نتیجه همه این اعمال شکل گیری ژئوپولیتیک تکفیری در منطقه غرب آسیاست که در قالب داعش با کمک های مالی و تسلیحاتی برخی کشورهای مرتجع عرب، ظهور یافت و نه فقط منافع ایران بلکه منافع کشورهای غربی و حتی منافع دیرپای اعراب را نیز تهدید می کند. این مسئله بیان کننده این واقعیت است که تمام اهداف و برنامه های غربی- عربی که علیه جمهوری اسلامی ایران طرح ریزی و اجرایی شده، تهدیدهای به نسبت بیشتری را متوجه کشورهای طراح این توطئه ها کرده است.

1. بیان مسئله

پیشینه پدیده تکفیری را باید در سده نخستین اسلامی جست وجو کرد. پس از آن و در سده دوم هجری نیز جریانی به نام اهل حدیث به وجود آمد که از نظر کلامی در برابر معتزله و از نظر فقهی در برابر اهل رأی موضع گرفت و زمینه را برای زایش رویکردهایی چون جسم گرایان فراهم آورد. جسم گرایان گروهی بودند که با استناد به ظاهر برخی آیات و احادیث و پرهیز از هر گونه تفسیر عقلانی، خدا را جسم می انگاشتند. در قرن های بعد آنها رو به افول نهادند. در قرن هفتم و هشتم تفکر ابن تیمیه تا حدود زیادی این موضوع را تئوریزه کرد، اما با استقبال علما و عوام مواجه نشد، بلکه به مقابله با او منجر شد تا اینکه در قرن دوازدهم ه.ق. محمد بن عبدالوهاب این اندیشه ها را بار دیگر در نجد عربستان زنده کرد و آن را با همکاری بخشی از قبیله آل سعود و حمایت انگلستان تبدیل به یک فرقه و نظام سیاسی کرد(1) که موجب اشاعه وهابیت منتصب به محمد بن عبدالوهاب شد؛ فرقه ای که امروز لبه تیز و تیغ جهل و انحراف آن بر پیکره وحدت و انسجام جامعه اسلامی فرود آمده و به قربانی گرفتن هرچه بیشتر مردم بی گناه و مسلمان، اعم از شیعه و سنی، می اندیشد؛ حتی ظرفیت ها و قابلیت های توسعه تفکر دینی نیز از این برنامه ها محروم نمانده است. امروز حتی در ادامه این بدعت بسیاری از اهل تسنن و علمای اهل سنت با پدیده شوم برخاسته از آن به نام «تکفیر مسلمانان» مخالف اند. اما این جریان متأثر از آموزه های غلط و برداشت نادرست از دین اسلام با پشتوانه درآمدهای نفتی چند کشور عربی و سیاست های آمریکا و انگلیس و رژیم

ص: 365


1- . نک.: احمد بن زینی دَحلان، الدرر السنیّة فی الرد علی الوهابیة، ص39؛ شایان ذکر است که طبق گزارش های تاریخی، محمد بن عبدالوهاب در برخورد با مخالفان خودش با شدت عمل زیادی رفتار می کرد.

صهیونیستی علاوه بر ایجاد شکاف در میان مسلمانان به عاملی برای راه اندازی تضادها، جنگ های مذهبی، کشتار و قتل عام مسلمانان در کشورهایی همچون عراق، لبنان، سوریه، پاکستان، افغانستان، بحرین و ... تبدیل شده و به عنوان یک خطر بالقوه در سراسر جهان خودنمایی می کند و به صورت بالفعل خصوصاً در کشورهای اسلامی امروز مطرح است و هر روز بر دامنه آن افزوده می شود، به طوری که کشورهای به وجودآورنده خود را نیز تهدید می کند.

با توجه به تحولات جهانی و منطقه ای و تشدید اقدامات سخت (تروریستی) و نرم جریان تکفیری در حوزه های جغرافیایی جهان اسلام احتمال انتقال بحران آفرینی های این فرقه به داخل مرزهای هر یک از کشورهای اسلامی متصور است. لذا پرداختن به این موضوع یکی از اولویت های مهم در حوزه امنیت ملی کشورهای منطقه است. حال که رهبر عزیز، حضرت امام خامنه ای، گروه های تکفیری و القاعده را مخرب اسلام معرفی کرده اند، حضرت آیت الله مکارم شیرازی و حضرت آیت الله سبحانی با یاری جمعی از علما و فضلای حوزه علمیه قم و دیگر حوزه های سراسر کشور، همایش عظیم شناخت جریان های افراطی و تکفیری را از دیدگاه علمای اسلام به راه انداخته اند تا در نهضتی فکری و علمی، اندیشمندان سنی و شیعه به شناخت و تبیین خطرها و آسیب های این جریان ها در مقابل اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم بپردازند، نگارنده بر آن شد تا نگاهی راهبردی و جامع به این پدیده داشته باشد و با بررسی راهبردی ابعاد این فتنه الگویی در دفع تهدید و رفع جهالت و مقابله کیفی با فتنه تکفیریان در جهان اسلام بر اساس اصل )ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ( و نیز ) بِالْحِکْمَةِ

وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ( را در ظرف تعامل و جدال احسن قرار دهد و علما و کارگزاران مسلمان و اندیشمندان جهان اسلام را در صفی منسجم و آگاه در مقابله با جریان های انحرافی و نوظهور در جهان اسلام به بصیرتی آگاهانه و موضع گیری واحد بکشاند تا هیچ گاه دشمنان جهان اسلام و کشورها و دولت های استکباری نتوانند به یارگیری و سوء استفاده از احساسات بپردازند و میل به تغییر و اصلاحات در جوامع اسلامی را به نفع اهداف ناشایست و غیرانسانی خود هدایت کنند. حال که دشمنان انقلاب اسلامی، تمامی راه کارهای اختلاف افکنانه و تفرقه جنایت کارانه خود را به سمت تقریب مذاهب و وحدت امت اسلامی نشانه رفته اند، گردهمایی نخبگان و اندیشمندان راهبردی و علاقه مند به اعتلا و سربلندی جهان اسلام می تواند

ص: 366

منافذ بروز انحراف و وادادگی سیاسی و مذهبی تمامی فرقه های استعماری یا ساختگی غربی و استکباری را معرفی و آشکار سازد و منافع گروهی یا فرقه ای آن دسته از خودباختگان و جاهلانی را که در تنور فتنه اختلاف و تفرقه می دمند - تا چندصباحی بر آن موج سواری کرده و دست آویزی برای نجات امپراتوری در حال سقوط خود فراهم کنند- برملا سازند.

امروز، جریان های تکفیری با هلهله و شادی بر سرهای بریده برادران شیعه و اهل سنت در عراق و سوریه نمایش قدرت می دهند و غافل از آن هستند که این سیاست و برنامه حزب شیطان در ممانعت از رسیدن ظرفیت های بالنده و موفقی است که امت اسلام، امروزه در نیل به احیای تمدن اسلامی دارد. لذا با به خدمت درآمدن برای شیطان و کفر جهانی، اختلافات درونی مذاهب و دیگر ادیان الاهی و غیرالاهی را در دام نابحق تکفیر قرار داده است تا مانع رشد تمدن بالنده اسلامی در منطقه و جهان شوند؛ تمدنی که با انقلاب اسلامی و با رویکرد زمینه سازی ظهور آن یاور حق و عدالت، یعنی مهدی موعود آشکار و در قالب آینده ای روشن و سرشار از صلح و آبادانی و عدالت دنبال می شود؛ اما هیچ گاه در اندیشه(1) جزمی و به بن بست رسیده تکفیری جای نمی گیرد و این اندیشه بی آیندگی، که در این گونه فرق و تفکرات انحرافی است، همواره موجب می شود به عنوان ابزاری برای تغییر محیط و کارکردهای آن به خدمت قدرت های غیرالاهی و استعماری درآیند. همچون خدماتی که سه جریان وهابیت، بابیت و سلفیت تکفیری در یک قرن گذشته برای حضور و نفوذ سه قدرت جهانی انگلیس، آمریکا و فرانسه در منطقه غرب آسیا و شاخ آفریقا فراهم و زمینه سازی کردند.

حوادث برخاسته از ظهور این فتنه، شدیدترین تخریب وجهه اسلام در طول تاریخ است. برخلاف سنت دیرینه جریان های انحرافی و استعماری که همواره بروز جنایت های خونین و شرورانه را با انتساب به فلان فرد، متفکر یا جریان وابسته به آن گره می زدند، امروز مستقیماً با کتاب الاهی و پیامبر اعظم و شعار مقدس الله اکبر پیوند زده، بزرگ ترین ظلم را علیه توحید، نبوت و کتاب الاهی روا داشته اند. بدین ترتیب چالشی بس عظیم و تکلیفی بسیار بزرگ برای خروج از این شرایط و تنزیه دامن اسلام از این انتسابات دروغین و خطرناک بر عهده علما و اندیشمندان بزرگ

ص: 367


1- . نک.: علی اکبر علی خانی، اندیشه سیاسی در جهان اسلام از فروپاشی خلافت عثمانی.

جهان اسلام در تمامی حوزه های راهبردی قرار دارد تا به خود بیایند و رسالت اسلامی و جهانی خود را با شناسایی دقیق عوامل تاریخی و بسترهای محرک و مقوم این موقعیت و محیط، دنبال و عملی کنند و با اکتشاف و تعقیب راه کارهای نو و نافذ، امکان بازتولید و تجدید حیات یا اشاعه این جریان را سلب و موجبات زوال درونی تکفیریان را فراهم کنند.

2. اهمیت و ضرورت تحقیق

امروز، که کالبد عزیز سرزمین های اسلامی در کشاکش معرکه ای پرفتنه، چندوجهی، دشوار و پیچیده گرفتار شده، بسیاری از زیرساخت ها و سرمایه های جهان اسلام تخریب شده و در معرض آسیب قرار گرفته است، این امر موجب بروز نگرانی و ترسیم آینده ای پر پیچ و خم برای جهان اسلام شده و ضرورت اجماع و وحدتی مجدد در بین تمامی مذاهب اسلامی(1) را ایجاب می کند. واقعیتی که بیش از هر چیز نیازمند بازبینی دقیق رخدادها و وقایع آشکار و پنهان و نگاهی دقیق و موشکافانه به انواع گسل ها و شکاف هایی است که دست های نامرئی و در پس پرده، تنازع قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در این پدیده ها را آشکار و برملا می سازد. راه اندازی فتنه ای بزرگ در جهان اسلام با یک مهندسی اجتماعی توانسته احساسات غالب اعتقادی در جوانان و انرژی نهفته در آرمان گرایی دینی و اصلاح امور را به سمت یک جنگ فرقه ای و مذهبی در بین امت اسلامی سوق داده، با برنامه ریزی های فریب کارانه و رسانه ای خود مسیرهای تخلیه این انرژی فعال را به سمت بدنام سازی و ترویج خشونت های دینی هدایت کند و در بدیلی تقلبی از اسلام سیاسی و به ظاهر انقلابی و اصلاح گرایانه، به مصافی مجدد با تعالیم و هویت برخاسته از انقلاب اسلامی در جهان اسلام وا دارد.

از این رو نگارنده بر آن شد تا در تمهید الگوها و رویکردهای راهبردی مناسب و در همیاری با همایش جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام، در قالب ارائه دست نوشته های راهبردی خود، با نگاهی عمیق و تحلیلی، به واکاوی و بررسی دقیق و علل بروز و شیوع این عملکرد در جهان اسلام بپردازد و مطلوبیت های راهبردی را در به انزوا کشیدن این جریان در جهان اسلام و رویکردهای بازتجدید تحکیم وحدت و یکپارچگی تمامی مذاهب اسلامی را پس از

ص: 368


1- . نک.: محمد ابوزهره، تاریخ مذاهب اسلامی.

انجام مطالعات و تحقیقات دقیق راهبردی در اختیار اندیشمندان و کارگزاران اسلامی قرار دهد. انتظار آن است که پژوهش گران عرصه دفاع از ارزش های اسلامی و تأمین امنیت جهان اسلام، این گونه ترفندها را هدف همت مطالعاتی خود قرار دهند. بدین منظور باید افق نگاه راهبردی خود را به فراراهبردهای دشمن استکباری و صهیونیستی تسری دهند، اهداف و سیاست های حال و آینده دشمن را در این ترکیب و مثلث شیطانی «تفرقه، خشونت و وابستگی» در قرن بیست ویکم، با توجه به ابزار ارتباطی و رسانه ای و تحول راه کنش ها و راهبردهای گوناگون اجتماعی و تغییرات مهندسی شده در سطح قدرت جهانی، به طراحی راهبردی و برنامه های کلان فرهنگی و اجتماعی نزدیک کرده، بدیل های بازدارنده آن را مشخص کنند و در معرض آزمون یا بهره برداری کارگزاران قرار دهند. بنابراین، با توجه به اهمیت موضوع، این مقاله می کوشد ضمن بررسی محیط امنیتی کشورمان و قدرت یابی گروه تروریستی داعش، پیامدها و آثار آن را در محورهای زیر بررسی کند و در پایان راهبردهای مناسب برای مقابله با تبعات آن یا رفع و کاهش آنها پیشنهاد دهد:

1. آثار و پیامدهای قدرت یابی داعش بر امنیت کشور و جهان اسلام؛

2. آثار و پیامدهای قدرت یابی داعش بر تضعیف و انحراف در بیداری اسلامی و محور مقاومت و گفتمان اسلامی در منطقه و جهان اسلام؛

متأسفانه از آنجایی که ضعف پژوهش های راهبردی در بررسی و واکاوی دقیق جریان های تکفیری، موجب بهره برداری سرویس های اطلاعاتی و امنیتی غرب از غفلت موجود در کشورهای اسلامی و دسیسه چینی های دشمنان علیه امت اسلامی و همراهی و پشتیبانی بعضی از سرکردگان منطقه ای شده و موجبات ورود خسارات سنگینی را به امت واحده و کشورهای اسلامی فراهم کرده، بنابراین، ضرورت دارد نهادهای تحقیقاتی و دینی و پژوهش گران راهبردی در جهان اسلام با رصد کردن شرایط و نگاه به آینده قبل از شکل گیری هر گونه توطئه ای علیه امت اسلامی آن را در نطفه خفه کنند، یا با شفاف سازی و آشکارسازی راهبردهای گوناگون دشمنان جهان اسلام بدیل های بازدارنده آن را طراحی کنند و به سیاست گذاران ارائه دهند. زیرا تجربیات حوادث سال های اخیر در منطقه بیانگر سناریوپردازی های متنوع و پیچیده دشمن علیه جهان اسلام است.

ص: 369

3. روش تحقیق

در این مقاله، که به صورت کاربردی به نگارش در آمده است، پیش فرض آن است که جمهوری اسلامی ایران در جبهه ای مرکب از سه منازعه سیاسی، فرهنگی و نظامی به سردمداری آمریکا و رژیم صهیونیستی درگیر شده است که طلایه دار آن سوی جبهه جریان تکفیری داعش است. لذا نگارنده ابتدا با بررسی و تحلیل روند در قالب یک بررسی تاریخی حوادث منطقه را ثبت کرده، در ادامه با تأثیر متقاطع منافع مورد تعقیب کشور با سه جبهه تکفیری، آمریکایی و صهیونیستی در قالب یک روش تحقیق کیفی و با مراجعه به آرای خبرگان دفاعی- امنیتی کشور در ستاد کل نیروهای مسلح، دانشگاه عالی دفاع ملی و سازمان فرهنگ و اندیشه اسلامی داده های حاصله را مشخص می کند. سپس با استفاده از رصد محیطی تحولات در سطح منطقه به تبیین واقعی موقعیت و وضعیت سیاسی و امنیتی کشور می پردازد و از میانه چالش ها و مزیت های نوپدید به تعقیب راهبردهای مورد نظر توجه کرده، آن را در معرض اجماع خبرگی قرار می دهد تا به نتایجی متقن و مستند دست یابد. از این رو پرسش خود را در این تحقیق بر این قرار داده که چگونه می توان منافع امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را از گزند جریان افراطی- تکفیری داعش دور نگه داشت. بر این اساس، هدف تحقیق را نیل به راهبردهایی قرار داده است که به تأمین منافع امنیت ملی در این زمینه یاری می رساند.

4. ادبیات تحقیق

الف. بررسی مفهومی موضوع تحقیق

الف. منافع امنیت ملی؛ امنیت ملی نزد کشورها میزان و شرایطی برای سنجش و تشخیص نوع و سطح تهدیدهاست که می تواند منافع حیاتی یا کلیدی یک ملت را در معرض آسیب یا ضربه قرار دهد. تمامی دولت ها بر اساس این کارکرد، معیاری را تحت عنوان «منافع امنیت ملی» تعریف و در سطح ملی خود نهادینه می کنند تا از آن طریق هر آنچه را که هویت سیاسی و ارزشی آنها را در هر قلمرو و محیطی خدشه دار کند، تعقیب، و از روند حفاظت از هویت سیاسی و ارزشی ملت خود اطمینان حاصل کنند.

ص: 370

هویت سیاسی یک ملت بر اساس ارزش های فلسفی و اعتقادی آنها و در قالب یک نظام سیاسی معنا می یابد. نظام های سیاسی از این رویکرد در قالب حفاظت از ارزش های تولید قدرت و نیز تأمین ساز و کارهای دفع تهدید و ارتقای سطح قابلیت های دفاعی و امنیتی به عنوان پاس داشت هویت سیاسی یاد کرده، منافع امنیت ملی را بر اساس چهار محور ذیل تأمین می کنند:

- توان حفاظت از ارزش های اساسی و اعتقادی؛

- توان توسعه ثبات و پیشرفت بر اساس نهاده های درونی و بومی؛

- ظرفیت های دفع همه جانبه تهدیدهای متمرکز بر ارکان قدرت ملی؛

- فراهم سازی منابع و موقعیت های مناسب برای ایفای نقش و مسئولیت یک ملت در برابر اهداف از پیش تعیین شده در سه سطح ملی، منطقه ای و جهانی مشخص و کارگزاران دولت را موظف به تعقیب و تحقق آن از طریق سیاست های کلان و برنامه ریزی های راهبردی و اجماع بر موضوعات اصلی آن می داند.

ظهور و تبلور اسلام سیاسی برخاسته از انقلاب اسلامی ایران، ارزشی ماندگار و هویتی جهانی را برای ملت های آزاده جهان فراهم کرده، دیگر هویت های مسلط و استعماری را در محاق برده و در معرض انتقاد و طرد ملت ها قرار داده است.

ب. تکفیر

«تکفیر» در معنا متهم کردن افراد به پنهان کاری و نسبت دادن انکار حقایق به آنها را گویند و از این روست که گاهی در زبان عرب به تاریکی شب نیز کافر گفته می شود. چون می تواند اشخاص را پوشش دهد. در نگاه دینی نیز، کسانی که به کفران نعمت و وحدانیت خداوند و نبوت فرستاده او بپردازند کافر قلمداد می شوند.(1) به صورت مطلق، اگر فردی وحدانیت خداوند متعال یا رسالت رسولان یا شریعت ابلاغی او را به صورت فردی یا توأمان نفی کند کافر شمرده می شود؛ و اگر کسی مصداق این افعال را کافر بنامد فعل او را تکفیر نام می دهند.(2) در تعریف دیگری از تکفیر آمده است: «التکفیر هو نسبة احد من اهل القبله الی الکفر».(3)

ص: 371


1- . حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص433، واژه «کفر»؛ علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص441.
2- . محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج5، ص421.
3- . ابوالقاسم بستی، البحث عن ادله تکفیر والتفسیق.

در قرن چهارم شیعیان یا شاخه های وابسته به آن، همچون زیدیه را در تمامی شهرهای آفریقا در قالب اتهام سب شیخین سر بریده، کلیه اموال آنها را مباح اعلام می کردند و به غارت می بردند. در ادامه این جنایت، در قرن پنجم، نیز پیروان حنفی در نیشابور پیروان مذهب شافعی را تکفیر، و تمامی اموال و دارایی های آنها را غارت کردند و سبب شدند در هنگام به قدرت رسیدن شافعیان، انتقام سختی علیه حنفیان آغاز شود و کشتارهای وسیعی از قرن پنجم تا هفتم صورت بگیرد.

این رخداد در دیگر بلاد اسلامی، همچون شام، نیز موجب شد شیخ ابوبکر المقری بسیاری از حنابله و طرفداران ابن تیمیه را تکفیر کند و مال و خون آنها را حلال بشمرد. در مقابل آنها نیز تمامی غیرحنبلی ها را غیرمسلمان دانستند و تمام مسلمانان را تکفیر کردند.

این روند با به قدرت رسیدن دولت صفویه و واکنش بعضی عثمانیان در برابر عملکرد دولت صفویه موجب شد تا به تحریک دولت عثمانی، برخی از علمای اهل سنت به نگارش کتاب هایی در تکفیر صفویه روی آورند و در قالب «الاحکام الدینیه فی تکفیر قزلباشی» فتوای قتل عام شیعیان را صادر کنند و برای رسیدن به اهداف خود نسبت های دروغ و ناروا بدهند. به تدریج با توسعه این جنایت ها و احساس خطر در میان علمای جهان اسلام برخی از علمای مذاهب پنج گانه به بررسی منطقی آثار و پیامدهای تکفیر و تفسیق و محدودسازی آن پرداختند. لذا شاهد نگارش کتبی همچون تکفیر اهل قبله یا البحث عن ادله التکفیر والتفسیق هستیم که محتوای آن توسعه وحدت و هم بستگی در بین مذاهب و فرق اسلامی بود. آیت الله مکارم شیرازی نیز در هفتم ذی الحجه در مسجد اعظم قم در سخنانی مبسوط در این زمینه فرمودند:

جریان های تکفیری اقلیتی در جهان اسلام هستند که با عملکرد خود سه خطر را متوجه جهان اسلام کردند که خطر نخست متوجه تمامی مسلمانان است که هر روز عده ای بی گناه از آنان به دست اقلیتی قسی القلب و دور از منطق، اعم از شیعه و سنی را به خاک و خون کشیده و به هیچ کدام رحم نمی کنند.

دومین خطر این جریان خطرناک برای جهان اسلام، خدشه دار کردن چهره اسلام و معرفی آن به عنوان دینی خشن و وحشی است، در حالی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، پیامبر رحمت و مهربانی بود و متأسفانه این اقدامات آنها سبب شده جاذبه اسلام تبدیل به دافعه شود و دشمنان نیز با همین بهانه به اسلام ستیزی دامن بزنند.

ص: 372

خطر سوم جریان تکفیری که متوجه تمامی جهان بشریت شده است اقدامات جنایت کارانی است که همه جا را ناامن کرده اند. البته وهابیتی که موجب ظهور این جریان شده است خود به دو بخش تکفیری و غیرتکفیری تقسیم می شود که با شاخه غیرتکفیری می توان بحث منطقی کرد و دعوایی نداشت، اما شاخه تکفیری جریانی خطرناک است که همچون خفاش خود را پنهان، یا در جایی دیگر خود را منفجر می کنند و عده ای بی گناه را به خاک و خون می کشند و غیر از خود، حتی اهل سنت، را که با آنها موافق نباشند کافر قلمداد می کنند و همین قرائت های افراطی و خوارجی از اسلام است که گسترش فقر اقتصادی و حاکمیت استعمار، در دنیای اسلام را سبب شده و اندیشه های سلفی را گسترش داده است.

5. انگیزه های ظهور و بروز تکفیر در جامعه اسلامی

اشاره

گروه ها و فرقه های مذهبی یا انحرافی در پوشش مبارزه با حکومت های جائر و نیز مبارزه با فساد فرهنگی و اجتماعی از این حربه به عنوان ابزاری برای مبارزه یا ارضای امیال و غرایز خود استفاده می کردند و به تبع آن آرزوی دیرینه استعمارگران و دشمنان کینه توز اسلام را برآورده می کردند. لذا با این سخن می توان انگیزه های گوناگونی را برای ظهور و بهره گیری از تکفیر در جامعه اسلامی برشمرد که عبارت اند از:

1. کج اندیشی و جهالت: پدیده ای پرخسران و ویرانگر که موجب برداشت های غیراصولی از آموزه های دینی شده و احساسات پاک و علائق دینی را به بدترین رفتارها و فهم انحرافی کشانیده است.

2. عصبیت های قومی یا فرقه ای: این انگیزه موجب ظهور دلایل و براهینی برای افراد شده که بر اساس پافشاری بر ارزش های دینی با ارزش های قومی یا قبیله ای و ترکیب غیر منطقی آنها، نگاهی به ناحق را به یکدیگر تعمیم می دهند و مجموعه ای از رفتارهای قبیله ای را، که رنگ و بوی دین به خود گرفته، مبنای تکفیر قرار می دهند.

3. اختلاف در استنباطات دینی و فقهی: علما برداشت های گوناگونی از محکم و متشابه در نصوص قرآن دارند. این تفاوت در برداشت ها در طول تاریخ به درگیری ها و تکفیر مذاهب گوناگون انجامیده است.

ص: 373

4. تأمین منافع حکومت ها: در بسیاری از موارد حکومت هایی که با ظلم و جور به قدرت رسیده اند از اختلافات مذهبی بین علما و جامعه مسلمان برای تداوم اقتدار خود از طریق تفرقه و اختلاف افکنی استفاده می کنند و با حمایت از قوم یا قبیله یا هوادارانی که برتری بیشتری دارند به تکفیر لایه دیگری از جامعه می پردازند.

5. بغض و حقد: در برخی از رهبران و علمای دینی وجود این رذیلت و آسیب اخلاقی تاکنون آثار سوء فراوانی را بر بدنه جامعه اسلامی وارد کرده و موجب بروز اختلافات عمیق و بهره گیری نادرست از احکام فقهی و استنباطات دینی شده است.

6. تفاوت های فلسفی و استدلالی: این استنباطات که عموماً موجب ظهور و شکل گیری مباحث استدلالی و فرقه های کلامی و فلسفی و منتج شده از مذاهب اسلامی می شود افراد و پیروان خود را در دام مسائلی می کشاند که از اولویت های فقهی دین جداست. لذا سبب انحراف در تفسیر و نصوص قرآن کریم می شود.

7. در پایان نباید نقش مخالفان اسلام و دین حنیف الاهی را نادیده گرفت که هیچ گاه این حربه را فراموش نکرده اند و از آن به عنوان قوی ترین ابزار مبارزه علیه وحدت جهان اسلام استفاده کرده و می کنند.

برخی از مهم ترین اصول ادعایی تفکر تکفیری (سلفیت افراطی)

اصطلاح «سلفی» در دوران معاصر به معنای قرائتی خاص از اسلام است که ضمن نقد نحله های مختلف فلسفی، کلامی و فقهی اسلامی و تأکید بر وجود انحراف ها و بدعت ها، نگرش های سنتی به اسلام دارد.

این جریان به دست افرادی همچون ابن تیمیه،(1) ابن قیم و محمد بن عبدالوهاب شکل گرفت و منظور آنها از بازگشت به سلف، بازگشت به قرائت خاص آنها از اندیشه های حنبلی و اهل حدیث است که به شکلی افراطی و حتی در مواردی مخالف با آموزه های اصلی احمد بن حنبل و بزرگان اهل حدیث است. به بیان دیگر، معیار سلفی بودن در دوران معاصر، قرائت ابن تیمیه و محمد بن

ص: 374


1- . وهّابیان، احمد بن عبدالحلیم الحرّانی، معروف به ابن تیمیه (661-728 ه.ق.) را احیاکننده سلف صالح می پندارند و با تعبیراتی مانند «شیخ الإسلام»، «محیی الشریعة»، و «محیی السنة» از او تجلیل می کنند. واقعیت این است که این القاب و ادعاها دروغ و باطل است. زیرا احیاکننده شریعت و سنت شایسته کسی است که با سیره و روش و سنت پیامبر و صحابه راستین ایشان در طول قرن های قبلی (7 قرن قبل) مخالفت نکرده باشد، در حالی که ابن تیمیه در اکثر اعتقادات خود با آنها مخالفت کرده است، مانند زیارت قبور پیامبران و توسّل و شفاعت خواستن و ... .

عبدالوهاب از تاریخ صدر اسلام است و عموماً سلفی ها بر اساس مبانی فکری این دو به تفسیر دین می پردازند.

مهم ترین ویژگی های دیدگاه او که مرز اندیشه وی را با اسلام گرایان واقعی مشخص می کند، عبارت اند از:

توحید و نوع تفسیر از آن

در حالی که همه مسلمانان به اصل توحید معتقدند، اما این گروه با تفسیر ظاهرگرایانه از برخی آیات قرآن، دیدگاه خاصی به توحید دارند و بر اساس آن بسیاری از اعمال مسلمانان، همچون زیارت قبور، توسل به اولیای خدا، شفاعت و گنبدسازی، را مغایر توحید می دانند و اقدام کننده به این امور را به کفر یا شرک متهم می کنند.

بدعت

بدعت از دیگر موضوعاتی است که این جریان به آن پرداخته است. با وجود اینکه همه مسلمانان با بدعت در دین مخالف اند و آن را مردود می دانند اما این جریان در خصوص بدعت با تعمیم نابجا و مصادیق خارج از عقل و شرع، بسیاری از عقاید یا اعمال دیگر مسلمانان را بدعت می نامد.

تکفیر مخالفان فکری

آنها بر این اساس بسیاری از مسلمانان را که با آنها هم رأی نیستند، تکفیر می کنند. در حالی که به اعتقاد اکثریت مسلمانان، کفر زمانی حاصل می شود که انسان با زبان از دین بیزاری بجوید، یا آگاهانه انکار احکام دین کند و کفر را بر ایمان ترجیح دهد.

جهاد علیه شرک

این جریان، بر اساس اعتقاد به ضرورت جهاد علیه شرک و با کمک قدرت نظامی آل سعود، حمله به مناطق مختلف شبه جزیره عربستان و خارج از آن را برای نابودی شرک و کفر آغاز کرد.

ص: 375

تأکید بر نقل و بی توجهی به علم و عقل

تکفیری ها برای عقل و تفسیر عقلی اهمیتی قائل نیستند و به لحاظ روشی منقولات دینی و احکام شرعی را بر داده های علمی و عقلی مقدم می دارند. در این دیدگاه، دانش های عقلی بشری فتنه هستند.

تأکید بر جهاد به هر شکل و با هر وسیله علیه کفار

جهاد که از مبانی فکری مسلمانان (شیعه و سنی) است نزد سلفی های جدید تفسیری خاص و منحصر به فرد دارد. این گروه جهاد را آشکار یا پنهان، مسلحانه یا غیرمسلحانه، وسیله ای برای برپایی حکومت اسلامی می دانند.

توسعه معنایی و مصداقی کفر

مهم ترین و مؤثرترین مبنای کلامی تکفیری، توسعه معنایی و مصداقی کفر است. شرک و کفر نزد سلفی های قدیم، بیشتر گونه ای از عبادت و عقاید فردی، همچون توسل به اولیا، نذر، شفاعت، زیارت قبور و ... بود، ولی شرک و کفری که سلفی های جدید به آن معتقدند و از آن به «کفر جدید» تعبیر می کنند، تقریباً همه شئون زندگی اجتماعی و مدنی شخص را در بر می گیرد.

کفر و ایمان اصطلاحی نزد سلفیان تکفیری

روایتی را که سلفی های تکفیری از اسلام ارائه می کنند قرائتی کاملاً ارتجاعی است.(1) آنها تمام مذاهب اسلامی را نفی می کنند و تقلید از هر مذهبی را منتفی می دانند و به بازگشت به صدر اسلام اعتقاد دارند و کسی را که نگاه تکفیری نداشته باشد تکفیر می کنند.

ص: 376


1- 1. نک.: نبیل عبدالفتاح، تقریر الحالة الدینیه فی مصر؛ هنری لائوست، شرایع الاسلام فی منهج ابن تیمیه.

ص: 377

6. چیستی داعش

6. 1. پیشینه شکل گیری داعش

ریشه اصلی شکل گیری داعش به صورت سازمانی و تشکیلاتی را باید در تحولات دهه آخر قرن بیستم در افغانستان دانست. زیرا با روی کار آمدن طالبان در افغانستان، القاعده در پیوند با طالبان توانست پایگاه های متعددی را در سراسر افغانستان دایر کند.

اما با وجود سقوط طالبان در 2001، شبکه های زنجیره ای القاعده در بیش از 60 کشور جهان شکل گرفت و به دنبال حمله آمریکا به عراق در 2003، ابومصعب الزرقاوی، از رهبران القاعده که بعد از ایمن الظواهری و بن لادن نفر سوم این گروه شناخته می شد، با شعار مبارزه با صلیبی های اشغال گر وارد عراق شد و بدین ترتیب شاخه القاعده در عراق، موسوم به «القاعده در سرزمین رافدین»، تشکیل شد. از آنجایی که القاعده در عراق با اشغال گران مبارزه می کرد، با استقبال جوانان عراقی مواجه شد و حتی از کشورهای دیگر نیز بسیاری راهی عراق شدند. این اتفاق موجب شد زرقاوی به قدرتی در عراق تبدیل شود.

اما القاعده در عراق، علاوه بر حمله به اشغال گران، با تمسک به تکفیر،(1) به حکومت جدید عراق، شهروندان بی گناه، به ویژه شیعیان، حمله می کردند. عملیات های القاعده در عراق ادامه داشت تا اینکه با سرپیچی زرقاوی از دستور های بن لادن، و کشته شدن وی در 2006 به دست آمریکایی ها، گروه های وابسته به القاعده عراق زیر چتر سازمانی به نام «دولت اسلامی عراق» به رهبری ابوعمر البغدادی گرد آمدند.

پس از کشته شدن ابوعمر، ابوبکر البغدادی به رهبری دولت اسلامی عراق رسید. با خروج آمریکایی ها از عراق و نیز حملات ارتش عراق و عشایر، این گروه دچار افول شد تا اینکه با شروع بحران سوریه جان تازه ای گرفت. از این پس بود که البغدادی با گسترش فعالیت های خود در سوریه، سازمان خود را «دولت اسلامی عراق و شام» یا همان «داعش» نامید.

ص: 378


1- . نک.: ضحی الخطیب، ضوابط التکفیر بین الأمس والیوم، ص178-179.

به کار بردن نام شام (به جای سوریه) که منطقه ای به گستردگی سوریه، اردن، لبنان، فلسطین اشغالی و بخش هایی از غرب عراق و صحرای سینا را شامل می شود،(1) هدف گذاری آینده این سازمان را نشان می دهد. به عبارت دیگر، رهبران داعش با برگزیدن این نام، آرمان بازگشت به دوران اقتدار خلافت اموی را به عنوان آرمان این سازمان در سر می پرورانند.

این گروهک مشتمل بر رهبری و یک شورای فرماندهی نظامی است. کادر اصلی این گروهک به صورت کامل از عراقی ها شکل گرفته است. زیرا البغدادی هیچ تابعیت دیگری را در این شورا نمی پذیرد. تعداد اعضای شورای نظامی متغیر است و معمولاً بین 8 تا 13 نفر هستند و فرماندهی شورا بر عهده یک افسر سابق ارتش بعثی عراق، به نام «حجی بکر» است. حجی بکر، که سرهنگ ستاد در ارتش حزب بعث عراق بود، از حزب بعث وارد تشکیلات این گروه شد و تمام تجربه نظامی و مناسبات خود را در خدمت این گروه قرار داد. وی مدتی بعد، مشاور نظامی ابوعمر البغدادی و معاون او ابوحفص المهاجر شد. ابوبکر البغدادی در آن زمان در شورای فرماندهی سابق دولت اسلامی عراق نبود، بلکه فقط عضوی از این دولت بود و در شهر فلوجه اقامت داشت. بعد از کشته شدن ابوعمر البغدادی، معاون وی، و تعدادی از مقامات ارشد القاعده در 1389، حجی بکر ضمن بیعت با ابوبکر البغدادی، به عنوان رهبر، اعضای شورای نظامی را غافل گیر کرد. نام اصلی ابوبکر البغدادی، «ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری» است و دو کنیه دارد: ابوعواد و ابودعا. اما ابوبکر کنیه مستعار و سازمانی اوست.

تأمین منابع مالی همانند دوره ابوعمر البغدادی صورت می گرفت، یعنی مصادره اموال شیعیان و مسیحیان و غیرمسلمانان و کسانی که مزدوران نظام عراق خوانده می شدند؛ حتی بخشی از منابع مالی این گروه را اهل تسنن تأمین می کردند. تسلط بر منابع نفتی و ایستگاه های تولید برق و سوخت و کارخانه های دولتی و هر منبع مالی دولتی از دیگر درآمدهای این گروه تروریستی بود. چیزهایی هم که امکان مالکیت و تسلط کامل بر آن نبود، به صورت ماهیانه و با تهدید مالک آن به قتل یا غارت و انفجار شرکت، اموال آن به عنوان مالیات تصاحب می شد. از طرفی کمک های مالی کشورهای خارجی، از جمله عربستان و کویت، هم به سوی این گروه سرازیر می شد. به این ترتیب

ص: 379


1- . نک.: نیکلا زیاده، دمشق در عصر ممالیک.

اموال این گروه به اندازه ای بالا رفت که توانست حقوق بسیار بالایی به عناصر خود بدهد و هزینه های بالایی را صرف عملیات نظامی خود کند. به همین دلیل گرایش برای پیوستن به این گروه نیز افزایش پیدا کرد و سازمان روز به روز گسترده تر شد و به سوریه نیز تسری یافت.

یکی از مهم ترین عوامل قدرت رزمی بالای داعش، علاوه بر دریافت انواع تسلیحات پیشرفته از طرف های منطقه ای نظیر عربستان سعودی، به تجارب در عراق باز می گردد. داعش در عراق و در درگیری مستمر با ارتش آمریکا کاملاً باتجربه شده و شیوه درگیری با ارتش های کلاسیک را خوب می داند. نکته قابل توجه آن است که یک سوم از کشته های سربازان آمریکایی در دوران اشغال عراق در استان الانبار (کانون قدرت داعش) بوده است. اجرای عملیات های انتحاری به دست داعش یا سایر گروه های وابسته به القاعده نیز حاکی از آن است که این گروه عناصر خود را به گونه ای تربیت کرده که حاضرند در راه اهداف مورد ادعای خود دست از جان شسته، به آغوش مرگ بشتابند.

6. 2. جریان تکفیری در سوریه

نخستین بذرهای جریان تکفیری در دوران حافظ اسد تشدید شد. این جریان پیوند عمیقی با اخوان المسلمین(1) سوریه دارد. این گروه در سوریه همواره علوی های این کشور را «رافضی» و مستحق کشتن دانسته است. عربستان سعودی از 1982 جریان تکفیری را در سوریه تغذیه مالی و تسلیحاتی کرده است. جریان سلفی النصره(2) عملاً با راهبرد غربی ها برای سرنگونی بشار اسد و جنگ با شیعیان فعالیت می کند و در جهت تقویت غیرمستقیم رژیم اشغال گر صهیونیستی است. هدف قرار دادن خط مقاومت (ایران، عراق، سوریه و لبنان) جزء اولویت ها و اهداف جریان تکفیری است و پیش بینی پذیر بود که با فروکش کردن بحران در سوریه، کشورهای دیگری همچون عراق و سپس لبنان هدف گروه های به اصطلاح جهادی باشد.

ص: 380


1- . نک.: اسحاق موسی الحسینی، اخوان المسلمین: بزرگ ترین جنبش اسلامی معاصر.
2- . نک.: عثمان ابن بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج1، ص7، به نقل از: صالح بن عبد الله، عقیدة الشیخ محمد بن عبد الوهاب السلفیه، ص105. سَلَف در نگاه جبهه النصره به معنای «پیشین» در مقابل خَلْف به معنای بعد و جانشین است، و در اصطلاح به کسانی اطلاق می شود که در عمل به احکام اسلامی و درک مفاهیم قرآن صلاحیت پیروی دارند و آنها را به «سلف صالح» می خوانند و به نهضت بازگشت به قرآن و صدر اسلام، «نهضت سلفیه» می گویند؛ حامد الگار، نهضت های بیداری گری در جهان اسلام، ص268.
6. 3. جریان تکفیری در لبنان

گروه مهم جهادی «اسباط الانصار» وابسته به القاعده در اوائل 1990 تأسیس شد. این جریان مخالف سیطره حکومت سکولار در لبنان بود. بمب گذاری 2003 عین الحلوه کار این گروه بوده است. عربستان به عنوان حامی مالی و عقیدتی اصلی گروه های تکفیری محسوب می شود. جریان فتح الاسلام در لبنان و تحریکات نظامی این گروه با هدف تأثیرگذاری بر تحولات منطقه و لبنان بود. رهبری این جریان به عهده «ابوخالد العلمه» بود که سابقه تروریستی در عراق داشت و با ایمن الظواهری و ابومعصب الزرقاوی نیز همکاری هایی داشت. جنبش سلفی گری لبنان در بحران سوریه به عنصری تأثیرگذار تبدیل شد. سال 1992 در شهر صیدا، یک طلبه سلفی به نام احمد الاسیر دست به تحرکاتی زد که در جریان آن 31 نفر نظامی و 35 شبه نظامی وابسته به او کشته شدند. وی مرتبط با عربستان سعودی بود. همچنین گروه های دیگری از جمله جند الشام و فتح الاسلام نیز وارد مبارزه با ارتش لبنان شدند.

6. 4. حامیان بین المللی و منطقه ای داعش

بی تردید گروهی همچون داعش با حجم بالایی از عملیات های نظامی و انفجارهای تروریستی، بدون حمایت قدرت های جهانی و منطقه ای نمی تواند ایفای نقش کند. اطلاعات موثق از نقش سازمان اطلاعات عربستان و شخص «بندر بن سلطان»، رئیس سابق دستگاه جاسوسی این کشور، در تشکیل گروه های تروریستی خطرناکی همچون داعش و جبهه النصره حکایت می کند.(1) راهبرد عربستان، ایجاد فتنه های طایفه ای و مذهبی است. به عبارتی، دلارهای نفتی عربستان خرج حمایت مالی و تسلیحاتی از گروه هایی مانند داعش می شود تا علیه شیعه و هم پیمانان جمهوری سلامی ایران وارد عمل شوند و نقشه شوم اربابان غربی و صهیونیستی خود را در منطقه حساس آسیای غربی (خاورمیانه) پیاده کنند. در خصوص حمایت آمریکا از این گروه نیز تردیدی وجود ندارد. زیرا گزینه فعلی (جنگ مذهبی میان مسلمانان و عملکرد جریان های تکفیری همچون داعش) بهترین گزینه برای استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی در جهت فرسایش و تضعیف

ص: 381


1- . نک.: حسین خزعل، تاریخ الجزیرة العربیة فی عصر الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ج1، ص56؛ منیر العِجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیه، ص195؛ صالح بن عبدالله، عقیدة الشیخ محمد بن عبد الوهاب السلفیة، ص109.

جهان اسلام محسوب می شود. درک این راهبرد آمریکا در منطقه با دقت در نقشی که این گروه ها در سوریه و عراق ایفا می کنند، نشان دهنده منطق آمریکا در بحران سوریه مبتنی بر موازنه قواست.

آمریکا، که از یک سو در صدد تضعیف محور مقاومت و بشار اسد در سوریه بود، و از سوی دیگر، می دانست که گروه های تکفیری نیز در نهایت، دشمن رژیم صهیونیستی محسوب می شوند، بهترین گزینه پیش روی خود را در حمایت و تجهیز همه جانبه این گروه ها دید. به عبارت دیگر، آمریکا با میدان دادن به تکفیری ها در سوریه و حمایت از تداوم بحران در این کشور در صدد است با تضعیف هر چه بیشتر طرف های درگیر، از نگرانی های خود در خصوص امنیت رژیم صهیونیستی بکاهد.(1) زیرا برآیند بازی در سوریه و عراق به تضعیف دو طرف درگیر در بحران، یعنی دولت بشار اسد در سوریه و دولت عراق از یک طرف و گروه های تکفیری همچون داعش از طرف دیگر، خواهد انجامید که تضعیف هر دو طرف، به نفع رژیم اشغال گر قدس است.

7. بررسی، تجزیه و تحلیل

عملیات برق آسا، غیرمنتظره و پیش روی گروهک تروریستی داعش در عراق و بحران ناشی از آن تمام معادلات سیاسی و امنیتی عراق را تحت الشعاع خود قرار داده است. در این میان ابهاماتی درباره دلایل سقوط موصل، راه های وصولی این گروهک، هم یاران احتمالی در عراق، حامیان داخلی و خارجی آنها، نقش آمریکا، کردها، راه کنش ها و تسلیحات، اهداف، طرح ها و برنامه های آینده داعش وجود دارد که هنوز پاسخ دقیقی به آنها داده نشده است. باید توجه داشت که گروه های مسلح کنونی فعال در عراق منحصر به گروه داعش نمی شود، بلکه مجموعه ای از عوامل زیر حضور دارند:

الف. داعش، دو جریان باقی مانده از حزب بعث (جریان نقش بندیه و حزب العوده)، شورای نظامی انقلابیون عشایر، جیش ثوره العشرین، انصار سنه، جیش المجاهدین، و ... . لذا بحران داعش همچنان ادامه دارد و هنوز نمی توان پایانی برای آن مشخص کرد. اوضاع پیچیده عراق بر شدت بحران افزوده است. تاکنون بحران های عراق تا پیش از برگزاری انتخابات اخیر مجلس، سیاسی بود؛ اما در این دوره با بحرانی سیاسی، نظامی و امنیتی روبه رو هستیم. در این میان مواضع مبهم جریان های داخلی و خارجی بر وخامت اوضاع می افزاید. کردها به دنبال مطالبات خود و

ص: 382


1- 2. نک.: نظر رژیم صهیونیستی درباره سقوط موصل و خواب های داعش برای ایران، در: http://www.irinn.ir/news

تضعیف هر چه بیشتر دولت عراق هستند و هیچ ابایی از بیان طرح تجزیه عراق ندارند. از سوی دیگر، اکثریت اهل سنت عراق با حمایت منطقه ای از اوضاع موجود رضایت دارند. آمریکا و غرب نیز سعی در بهره برداری هر چه بیشتر از شرایط دارند و اهدافی را در داخل عراق و منطقه مخصوصاً در خصوص ایران دنبال می کنند. می توان گفت آمریکایی ها بحران کنونی را دستاویز خوبی برای تأمین منافع خود می بینند.

بنابراین، باید گفت بحران کنونی عراق فقط بحرانی داخلی نیست، بلکه نقشه سیاسی منطقه را نشانه رفته است و باید مجموعه ای از راهکارهای سیاسی در سطح عراق و منطقه، اقدامات نظامی و امنیتی، روش های رسانه ای و عملیات روانی، اقدامات دیپلماتیک و ... به منظور نابودی گروهک تروریستی داعش در پیش گرفته شود.

بر اساس آنچه در ادبیات تحقیق، ضرورت نگاه راهبردی به این جریان افراطی و تکفیری، آمد به نظر می رسد تهدیدهای اساسی این گروه که متوجه منافع امنیت ملی کشورهای مسلمان می شود عبارت است از:

1. نفوذ به دایره قومی- مذهبی اهل سنت و ترویج انحراف تکفیری و فرقه ای؛

2. توسعه شکاف های قومی- مذهبی در سطح منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا(1) و کاهش اقتدار و توانمندی های جبهه مقاومت؛

3. تغییر روند و ماهیت تهدید از سطح سیاسی به سطح فرهنگی- اجتماعی با قابلیت های خیزش مذهبی و جنبش های فرقه ای؛

4. محدودسازی ظرفیت های حضور انقلاب اسلامی در محیط امنیتی خود و بهره گیری از موقعیت های ایفای نقش؛

5. قابلیت های فراخوانی اجتماعی و بهره برداری از احساسات دینی جوانان در عمل جهادی؛

6. شکل دادن به جنبش های فرقه ای و مذهبی و فراهم سازی موجبات رشد ناگهانی جریان های برانداز و تروریستی؛

ص: 383


1- . نک.: عبدالله ناصری طاهری، مقدمه ای بر تاریخ سیاسی - اجتماعی شمال آفریقا از آغاز اسلام تا ظهور سلفی ها.

7. تضعیف سرمایه اجتماعی و مذهبی کشورهای مسلمان به عنوان انرژی ناب بر ضد سلطه اشغال گران غربی و صهیونیسم؛

8. گسترش هم راستایی میان منافع جریان های تکفیری با سطح مطالبات قومی، طایفه ای و مذهبی؛

9. دورسازی چشم انداز وحدت سهل الوصول و همه جانبه اسلامی و چندگونه سازی قرائت های قدرت و حاکمیت اسلامی؛

10. فراهم کردن سطح دسترسی سازمان های اطلاعاتی غرب به ظرفیت های تفرقه انگیز و فاصله ساز در جهان اسلام؛

11. ایجاد تشکیک در گزینش دشمن واقعی و اراده مقابله قاطع با آن در جبهه مقاومت و جنبش های جهادی علیه اشغال گران صهیونیستی؛

12. مخدوش کردن چهره اسلام سیاسی نزد افکار عمومی جهانی و توسعه تمایلات محافظه کارانه و سکولار در لایه های متمایل به اسلام اعتدالی.

8. بررسی محیطی- امنیتی داعش در عراق

8. 1. وضعیت میدانی

- داعش با اعلام خلافت اسلامی رسماً نشان داد که قصد ورود به فرآیندهای سیاسی ندارد و برای ماندن در عراق جدی است.

- در حال حاضر حدود 14 گروه مسلح اعم از داعشی، بعثی و ... در عراق فعال هستند و این امر بیانگر وجود اختلافات جدی میان اهداف و برنامه های آتی این گروه ها است.

- اکثر تروریست های داعش متشکل از نیروهای القاعده عراق هستند، اما طبق گزارش های منتشرشده تعدادی فرانسوی، انگلیسی، بلژیکی، نروژی و آلمانی هم در عراق حضور دارند.

- گروه های تروریستی داعش در حال حاضر شهر موصل را در اختیار کامل دارند و در این شهر فرآیندهای بیعت گیری از مردم و تخریب مساجد و حسینیه ها را دنبال می کنند.

- فرآیند پاک سازی برخی مناطق به دلیل قدرت تحرک بالای گروه های تروریستی به سختی انجام می شود. حتی برخی مناطق ممکن است پس از پاک سازی، دوباره تبدیل به صحنه درگیری نیروهای دو طرف شود.

ص: 384

- بر اساس بررسی های موجود، به نظر می رسد پس از در اختیار گرفتن شهر موصل تسلیحات قابل توجهی در اختیار گروه های تروریستی قرار گرفته است.

- اگرچه به نظر می رسد پس از حمله غافل گیرکننده گروه های تروریستی، که منجر به سقوط استان نینوا شد، اکنون این گروه ها در وضعیت تدافعی قرار گرفته اند، اما بر اساس قرائن و شواهد اطلاعاتی(1) هنوز هم این گروه ها مسیر توسعه ناامنی ها و روند سقوط بغداد را دنبال می کنند.

- گروه های تروریستی با استفاده از سلاح هایی که در اختیار گرفته اند تلاش هایی برای ناآرام کردن شهرهای مقدس شیعه انجام می دهند.

- کیفیت مقابله نظامی ارتش عراق با گروه های تروریستی جدی تر شده به طوری که نیروی هوایی ارتش برای زدن مواضع گروه های تروریستی فعال شده است.

- استفاده از نیروهای ویژه اطلاعاتی و همچنین مشارکت مردم و عشایر در فرآیندهای مقابله افزایش یافته است.

- نیروهای امنیتی عراق در حال حاضر بر گسترش حلقه امنیتی بغداد از جهات مختلف تمرکز دارند.

8. 2. وضعیت سیاسی

- مرجعیت شیعه عراق حضور فعال و مؤثر خود را برای فعال سازی فرآیند دولت سازی حفظ کرده است.

- انسجام شیعه که تاکنون موجب جلوگیری از فروپاشی حاکمیت مرکزی و سپس جلوگیری از توسعه جغرافیایی فعالیت گروه های تروریستی شده، برای تضمین روندهای سیاسی آتی عراق ضروری است.

- همه جریان های داخل عراق به رغم اتخاذ برخی مواضع غیرسازنده، مانند مطالبه تجزیه طلبی کردها، در حال حاضر وارد فرآیند چانه زنی های سیاسی برای تشکیل دولت آینده شده اند.

- گفتمان جنگ با تروریسم در میان افراد و جناح های سیاسی داخل عراق تقویت شده است. این امر در ایجاد همگرایی داخلی برای مقابله با گروه های تروریستی مثبت ارزیابی می شود.

ص: 385


1- . نک.: حذیفه عزام، «آیا شبکه های اطلاعاتی در القاعده نفوذ کرده اند» (مصاحبه)، ترجمه: سعید آقاخانی، روزنامه شرق.

- اعلام دولت خلافت اسلامی از سوی داعش موجب افزایش واکنش های منفی جریان های کرد و سنی داخل عراق شده است.

8. 3. مزیت های امنیتی و محیطی داعش

- انگیزه بسیار قوی در رهبران و اعضای داعش؛

- ترکیب داعش و استمرار جریان تزریق نیرو به داعش؛

- استفاده از راه کنش های عملیاتی سریع و برق آسا؛

- استفاده گسترده از شبکه های اجتماعی و مجازی؛

- استفاده داعش از فنون عملیات روانی، مانند تولید وحشت؛

- پیوند با سایر گروه های مسلح مخالف داخل عراق؛

- وجود هسته های اجتماعی ناراضی (کرد و سنی) از حکومت مرکزی، در عراق؛

- ایجاد ترس و نگرانی و در نتیجه نوعی انفعال در جامعه عراق در اثر اقدامات داعش؛

- وجود حامیان منطقه ای مانند عربستان و قطر و همراهی رسانه های عربی منطقه با اقدامات داعش.

8. 4. چالش های امنیتی و محیطی داعش

- اختلاف میان داعش با بعثی ها و سایر گروه های مسلح؛

- کاهش بی اعتمادی های اجتماعی به دلیل رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی داعش؛

- روند افزایشی نگرانی های منطقه ای و بین المللی به دلیل فعالیت های داعش؛

- انسجام شیعه در عراق.

8. 5. نگاه آمریکا به محیط امنیتی منطقه و منافع خود

در خصوص مواضع بازیگران خارجی مؤثر، ابتدا مواضع آمریکایی ها قابل توجه است؛ به نحوی که می کوشند بحران تروریستی عراق را جزء اولویت های امنیت ملی خود معرفی کنند. همچنین مطالعه سایر مواضع آمریکایی ها بیانگر نکات زیر است:(1)

- مخالفت آمریکا با تجزیه سرزمینی عراق و تأثیر آن بر عقب نشینی اقلیم کردستان از مواضع تجزیه طلبانه آن؛

ص: 386


1- . نک.: معاونت فرهنگی و تبلیغات دفاعی، خدمت به منافع قدرت های فرامنطقه ای.

- آمریکایی ها از مسئله کمک های نظامی روسیه و ایران به عراق غافل گیر شدند؛

- آمریکایی ها در حوزه مداخله نظامی می کوشند ضمن آنکه ناتوانی خود را برای اقدام نظامی مخفی کنند، در عین حال دورنمایی از مداخله نظامی خود را نشان دهند؛

- آمریکا می کوشد ظرفیت های تأثیرگذاری بیشتر متحدان منطقه ای خود مانند عربستان را در عراق افزایش دهد؛

- آمریکایی ها برجسته شدن همکاری نظامی- اطلاعاتی با ایران را در قضیه عراق به نفع خود نمی دانند؛

- علاوه بر این، ادعای حمله داعش به بخش هایی از خاک عربستان با واقعیت ها سازگاری ندارد؛ چراکه گشودن جبهه جدید داعش در مرز عراق و عربستان بسیار بعید به نظر می رسد و چنین اخباری با هدف رفع اتهام حمایت عربستان از داعش منتشر می شود.

8. 6. رویکرد محیطی صهیونیست ها در محیط امنیتی غرب آسیا با توجه به حضور داعش

برخی محورهای مورد توجه صهیونیست ها، که با همکاری غرب به برجسته سازی آن می پردازند، عبارت است از:

- ادامه اسلام هراسی؛

- ضد شیعه نشان دادن داعش؛

- برجسته کردن خطر داعش برای ایران و تأکید بر اینکه این خطر بیش از خطر صهیونیسم است؛

- معرفی ریشه های بحران به عنوان نتیجه عملکرد بد راهبردهای منطقه ای ایران؛

- معرفی داعش به عنوان نماد اسلام سیاسی سنی در مقابل انقلاب اسلامی ایران؛

- نشان دادن دورنمای تجزیه سرزمینی عراق و منطقه؛

- تأکید بر دخالت ایران در مسائل داخلی عراق؛

- بروز اختلاف در داخل ایران در خصوص دولت عراق؛

- ارائه دورنمای جنگ فرقه ای و مذهبی در عراق و منطقه؛

- برجسته کردن اختلاف شیعیان عراق در حمایت از دولت عراق؛

- پنهان کردن حمایت های خارجی مالی، اطلاعاتی و تسلیحاتی از داعش؛

ص: 387

- نگرانی از بهره برداری ایران از شرایط جدید عراق؛

- گمانه زنی ها در خصوص همکاری ایران و آمریکا بر سر عراق.

9. بررسی خبرگی در تحلیل روند

بررسی های خبرگی در نتیجه تحلیل روند با آنچه گفته شد نشان می دهد که داعش در چارچوب نوعی طراحی منطقه ای و بین المللی عمل می کند و به همین دلیل باید به سناریوها و برنامه ریزی های از قبل طراحی شده درباره منطقه توجه کرد. بنابراین، پیش بینی می شود داعش به عنوان ابزار دیگران برای اجرای سناریوهای بلندمدت تر کماکان محل توجه باشد. جرج فریدمن آمریکایی در این زمینه می گوید: «آمریکا نباید قدرت خود را برای حل مسئله عراق استفاده کند؛ چراکه منافع آمریکا در عراق ثانویه و غیرحیاتی است». این امر بیانگر آن است که داعش در راهبرد منطقه ای آمریکا به عنوان فرصتی برای تقویت واگرایی ها استفاده می شود. در سطح منطقه ای نیز به دلیل اینکه داعش بر پایه اصولی چون برهم زننده نظم جغرافیای سیاسی منطقه، بهره گیری از جنگ سایبری، بهره گیری از ظرفیت های مدل خلافت اسلامی، اعمال سیاست رعب و وحشت، و فرماندهی غیرمتمرکز و اختیاری حرکت می کند، پیش بینی می شود داعش در چارچوب یک معضل مفهومی (نه ساختاری) کمک کند تا هسته های خفته در صورت شبکه ای فعال شوند و در چنین شرایطی مقابله با این موج در قالب رفتارهای کلاسیک و شناخته شده بسیار سخت خواهد بود.

10. بررسی تأثیر متقاطع در نشست خبرگی

در ادامه بررسی های محیطی به بررسی تأثیر متقاطع منافع جمهوری اسلامی ایران با سه جریان مقابل آن پرداختیم که نظر حاصل از اجماع خبرگان بر این بود که:

- استفاده از سیاست های بازدارنده توقف و یک جاگزینی و امکان هر گونه جابجایی، تحرک و تردد در سطح منطقه و استفاده از حوزه های حمایت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جغرافیای منطقه ضروری است.

ص: 388

- حمایت از اقتدار نظامی و تأمین کننده امنیت در کشورهای مورد تهاجم جریان های تکفیری از طریق کمک به حفظ وحدت می تواند از توسعه رعب و وحشت جریان های تکفیری جلوگیری کرده، آنها را در لاک هزیمت یا تسلیم فرو برد.

- توان دولت ها و حاکمیت های درگیر در این فتنه و تجاوزگری در استفاده از سیاست خارجی و روابط بین الملل در محیط بیرونی خود از یک سو، و کمک به فعال سازی ظرفیت های اطلاعاتی و تجهیزاتی آنها می تواند به حذف مزیت های داعش و توانمندی ها در جریان های تکفیری به شدت کاهش یابد.

- افشای منابع پشتیبانی و حذف انسداد راه های دسترسی با کمک جریان های مردمی و نهادهای غیردولتی در این کشورها یا کشورهای حامی جریان های تکفیری باید به عنوان استعدادی نرم فعال شود و شیاطین همراه این گروه ها را وادار به تسلیم یا دست برداشتن از فتنه گران کند.

- بزرگ ترین و بازدارنده ترین رویکرد در برابر جریان های تکفیری به صحنه آوردن اعتقادات پاک دینی و کمک به دفع و اخراج تجاوزگران به سرزمین میهنی است.

- به دلیل ضعف حاکم بر ماهیت فرماندهی و هدایت نظامی این جریان ها، سرعت فرسودگی و کاهش توان در این جریان ها تابعی از کیفیت همه جانبگی تهاجم و جلوگیری از کسب موفقیت نظامی یا اجتماعی در آنهاست.

- می توان با تقویت دیپلماسی عمومی در کشورهای منطقه و نیز افشاگری کارکردهای آنها از طریق عناصر نادم یا پیوسته، این جبهه را تضعیف یا خاموش کرد.

- حضور و نفوذ موفق در شبکه های تصمیم گیری و هدف گذاری های راهبردی و عملیاتی آنها نیز از بروز هر گونه استحکام درونی این جریان به شدت خواهد کاست.

- حضور کشورهایی همچون آمریکا، انگلیس و فرانسه در این ائتلاف، صرفاً به منظور حفاظت و بازدارندگی از ایفای نقش مؤثر آنها در این جریان و انتقال بحران به بیرون از مرزهای جهان غرب است.

- تکرار تجربه موفق دو اقلیم کردستان عراق و سوریه و نیز به صحنه آمدن ارتش لبنان و حزب الله در صحنه نفوذ تردد اعضای این جریان باید با حمایت ارتش های این کشور و نیز حضور بیشتر بسیج مردمی و نهادهای داوطلب مدیریت و کنترل شود.

ص: 389

- راه اندازی نوعی ساز و کار حقوقی در جهان اسلام با عنوان «جنایت علیه مسلمانان» که ویژگی مهم آن ارزشمند کردن خون و نفس مسلمانان در برابر غیرمسلمانان است.

- تنظیم ره نامه ای که در درون خود، کوبندگی و نابودگری جریان های تکفیری را به همراه نگاهی فراراهبردی به هدایت فرهنگی و اعتقادی در جوانان پرشور و پراحساس دینی و عضو این جریان در خود جای دهد.

- باید در خصوص هر گونه تجزیه و اعلام انفکاک و خودمختاری در مناطق تحت نفوذ تکفیری هشدار داد و تبعات شوم آن را گوشزد کرد. زیرا منجر به توسعه بحران و ایجاد منطقه ای آشوبناک شده که جبهه مقاومت ضدصهیونیستی را تضعیف می کند.

- در نگاهی پیش گیرانه باید به گونه ای عمل شود که دولت و ملت عراق، که به صورت جهادی و یک پارچه وارد صحنه دفع خطر تکفیریان شده اند، از وجه پنهان و نفوذ ناخواسته اطلاعاتی غرب جلوگیری، و هوشیارانه در برابر آن مقاومت کنند.

نتیجه

اشاره

نظر خبرگان در موضوع بررسی های موقعیتی در محیط امنیتی محل بحث نشان می دهد که وجود محور مقاومت ضدصهیونیستی، متشکل از جمهوری اسلامی ایران، سوریه، لبنان، حزب الله و جریان مقاومت فلسطینی که موفقیت های فراوانی در منطقه کسب کرده اند جایگاه جمهوری اسلامی ایران و شیعیان منطقه را تقویت و مستحکم کرده، زمینه را برای ایجاد نظام منطقه ای جدید به رهبری جمهوری اسلامی ایران فراهم کرده است. در جبههٔ مقابل نیز ناموفق بودن رژیم ها و جریان های وابسته برخی از کشورهای ژاندارمی در منطقه، مانند تشکیلات خودگردان فلسطین یا جریان فتح، گروه 14 مارس لبنان، گروه های سلفی وابسته، شکست حکومت یمن در مقابل انصارالله یمن، سرنگونی رژیم های صدام حسین، حسنی مبارک، زین العابدین بن علی، علی عبدالله صالح، مجموعاً جایگاه کشورهای وابسته و متحجر منطقه و متحدان وی را در منطقه به شدت تضعیف کرده است.

ص: 390

راهبردهای پیش گیرانه و بازدارنده در منطقه

- تحولات کنونی منطقه نباید به عنوان جنگ مذهبی (جنگ شیعه و سنی) تلقی شود. این جنگ، جنگ نیابتی نظام سلطه با استفاده از پس مانده های رژیم بعثی و عناصر تکفیری با جبهه مقاومت و با هدف مقابله با نهضت بیداری اسلامی است.

- جریان تکفیری داعش نباید دشمن اصلی نظام اسلامی تلقی شود، بلکه دشمنان اصلی نظام اسلامی آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند.

- هدف اصلی آمریکا در روند تحولات کنونی منطقه مبتنی بر تضعیف دولت های مردم سالار و نادیده گرفتن آرای مردم و انتخابات اخیر این کشور، ایجاد دولت های دست نشانده و ضعیف در منطقه است، تا از آن طریق بتواند اهداف خود را پی گیری کند.

- خط تجزیه در منطقه، مخالف راهبردهای کلان امنیت ملی جمهوری اسلامی است و در شرایط کنونی اهداف غرب در منطقه را نیز تأمین نمی کند، گرچه بهره گیری از آن به عنوان یک حربه برای مهار دولت های مستقل در دستور کار نظام سلطه است.

- بنابراین، استفاده از همه ظرفیت های دیپلماسی و نهادهای بین المللی برای مقابله با روند تجزیه، باید محور تدابیر قرار گیرد.

- فرسایشی کردن جنگ در منطقه، همچون جنگ سوریه، یکی از راهبردهای اصلی گروهک های تروریستی و حامیان منطقه ای و بین المللی آنهاست. تقویت ظرفیت های ملی در منطقه برای ختم هرچه سریع تر این غائله باید محور توجه قرار گیرد.

- تقویت بسترها و زمینه های اشتراک عملی و نظری سنی و شیعه در برابر تحریک سوء اجتماعی و عقیدتی و برجسته سازی نقاط افتراق با ایجاد کمیته های تقریب در هر حوزه علمیه.

- سازماندهی و حمایت دولت های اسلامی از نیروهای قومی، مردمی، عشایر و طوایف در قالب شبکه های مقاومت مردمی در برابر خشونت گران و تروریسم فرقه ای با هدایت و نظارت مجمع علما و نهادهای اسلامی در منطقه.

- تمرکز جدی بر دفاع یک پارچه و تأمین امنیت مراکز و مناطق حساس و حیاتی کشورها در برابر دسترسی و تخریب عناصر افراطی و جریان های تکفیری.

ص: 391

- راه اندازی کمیته حفظ اماکن و آثار تمدن اسلامی در کشورهای مسلمان با قابلیت تأمین امنیت کلیه اماکن مورد احترام در مذاهب اسلامی با تأیید مجمع علمای تقریب.

- رصد هوشمندانه و افشای اهداف، برنامه و ترفندهای استکبار جهانی و صهیونیسم اشغال گر در تضعیف و تحلیل قدرت اسلام اصیل و نفوذ اطلاعاتی و پنهان آنها در جریان های مذهبی و یارگیری دینی.

- ترکیب نامسنجم و نامتوازن گروهک های تروریستی و بعثی در منطقه، بزرگ ترین ضعف و پاشنه آشیل این جریان است که فرصتی مناسب برای واگرایی و دامن زدن به اختلافات درونی آنهاست. همگرایی احزاب و گروه های سکولار و لائیک با افراطیون مذهبی تکفیری به عنوان بخشی از سناریوی فریب مردم منطقه باید محل توجه واقع شود.

- شرایط کنونی منطقه نباید به عرصه ای برای تثبیت و تحکیم حضور نظامی آمریکا در منطقه تبدیل شود. مخالفت با دخالت نظامی آمریکا در منطقه باید به گفتمان اصلی دولت منطقه و حامیان آن تبدیل شود.

- با توجه به مشکلات اقتصادی در داخل کشور، نباید فضای رسانه ای معطوف به کمک به منطقه و حل مشکلات آن کشور شود تا زمینه طرح مجدد نقد سیاست های کلان نظام در عرصه منطقه ای فراهم شود.

- باید وحدت و انسجام دیدگاه های مسئولان درباره تحولات منطقه حفظ شود و از انعکاس هر گونه اختلاف نظر در خصوص نوع حمایت و راهبردهای کشور در این عرصه پرهیز شود.(1)

- اعلام تشکیل دولت اسلامی منطقه از سوی داعش را باید به عنوان یک فرصت برای معرفی چهره واقعی این جریان و زمینه ساز درگیری بین خود آنها نگریست و فضای صحنه را به خوبی رصد و مدیریت کرد.

- مسئولان سیاسی و نظامی ایران باید از موضع گیری های غیرمنسجم و ناهماهنگ درباره تحولات منطقه، که زمینه ساز القای استکباری غرب در مداخله نظامی یا سیاسی ایران در این کشور است، پرهیز کنند.

ص: 392


1- . نک.: http://www.persian-star.org/terrorist-group؛ «تکفیر» پروژه «اسلام علیه اسلام» اهل سنت خلافت داعش را قبول ندارند. هدف غرب تضعیف محور مقاومت است.
راهبردهای تحکیم ژئوپولیتیک دین در منطقه

- تفکیک بین اهل سنت و حتی سلفی ها با جریان تکفیری و بعثی در عرصه منطقه به عنوان محور اصلی عملیات رسانه ای کشور

- سرمایه گذاری مردمی ظرفیت ها و توانمندی های درونی اهل سنت و اکراد، به ویژه ظرفیت های نخبگانی آنها برای خنثا سازی تبلیغات دشمن به عنوان اولویت دستگاه های تصمیم ساز

- افزایش اشراف اطلاعاتی بر گروه های تروریستی منطقه و مورد حمایت غرب و رژیم صهیونیستی و رصد سرپل ها و مرتبطان داخلی آنها برای جلوگیری از اقدامات ایذایی و انحرافی

- آمادگی کامل نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی برای مقابله جدی و قاطع علیه هر نوع تحرکات و اقدامات نظامی و امنیتی دشمن علیه جمهوری اسلامی ایران در مناطقی که ظرفیت بالقوه برای سوء استفاده جریان تکفیری وجود دارد.

- ایجاد هماهنگی و هم سویی هر چه بیشتر بین دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشور با هدف جلوگیری از بروز خلأ اطلاعاتی و موازی کاری و خنثا سازی یکدیگر در برخورد با جریان تکفیری و گروه های تروریستی؛

- تبیین بسته سیاسی منسجم رسانه ای برای مهار عملیات روانی و تهدیدهای نرم افزاری دشمن در فضای مجازی و رسانه ای و آسیب شناسی مستمر دیپلماسی رسانه ای در حوزه مدیریت پیش گیرانه تهدیدها؛

- تبیین نظام جامع فرهنگی مقابله با نفوذ تفکرات تکفیری و یارگیری در بین مردم، به ویژه در مناطق سکونت برادران سنی نشین و اکراد ایران و تهیه نقشه راهبردی منسجم برای مهار آفندهای تبلیغاتی آنها؛

- تقویت زمینه های مشترک بین شیعه و سنی و انسجام مذهبی و قومیتی در ایران و ممانعت از دامن زدن به نقاط افتراق؛

- تبیین نظام جامع فرهنگی مقابله با نفوذ تفکرات گروه تروریستی تکفیری- بعثی(1) در بین مردم، به ویژه در مناطق سنی نشین و اکراد ایران؛

ص: 393


1- . نک.: چگونه از تکفیر رها شویم؟ در: http://www.farsnews.com/newstex

- تبیین بسته سیاسی منسجم رسانه ای برای مهار عملیات روانی و تهدیدهای نرم افزاری داعش در فضای مجازی؛

- تفکیک بین اهل سنت و حتی سلفی ها با جریان تکفیری- بعثی داعش به عنوان محور عملیات رسانه ای کشور؛(1)

- بهره گیری از تمامی ظرفیت های دیپلماسی و نهادهای منطقه ای و بین المللی برای مقابله با قدرت یابی داعش؛

- افشای دست های پشت صحنه داعش مثل آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه ای حامی این گروه مثل عربستان، امارات، قطر و ترکیه؛

- بهره گیری مناسب از ظرفیت حوزه های علمیه به منظور تولید گفتمان های غالب بر ضد گفتمان داعش؛

- بهره گیری از ظرفیت ها و توانمندی های درونی اهل سنت، به ویژه ظرفیت های نخبگی برای خنثا سازی تبلیغات این جریان؛

- ارتقای معرفت و بصیرت جامعه درباره پیشینه، عقبه و اهداف جریان تکفیری داعش و شناساندن چهره واقعی آنها به عموم مردم، به ویژه در مناطق اهل سنت؛

- تمرکز وحدت جهان اسلام بر حمایت از مقاومت فلسطین در برابر رژیم صهیونیستی و جلوگیری از انحراف توجهات از فلسطین به مناطق دیگر؛

راهبردهای معطوف به مدیریت روندهای نظامی منطقه

- موفقیت های ارتش و گروه های مردمی در مقابل تروریست ها اگرچه بیش از هر چیز متأثر از مسئله انسجام شیعه است، اما در سطح رسانه ای به عنوان «قدرت ملی منطقه» معرفی شود. به عبارت دیگر، پیروزی های نظامی در چارچوب موفقیت های ملت منطقه معرفی شود.

- نیازی به اتخاذ و انعکاس موضع گیری مقامات نظامی کشورمان در حمایت نظامی ایران از منطقه در سطح وسیع نیست.

ص: 394


1- . نک.: داعش هم پیمانان سابق خود را تکفیر کرد، در: http://fergheha.ir
راهبردهای معطوف به مدیریت روندهای سیاسی داخلی منطقه

- موضع جمهوری اسلامی ایران در موضوع روندهای سیاسی و شکل گیری دولت جدید ناظر بر این مفهوم باشد: «جمهوری اسلامی ایران بر اساس زمان بندی قانون اساسی منطقه از شکل گیری دولت در منطقه حمایت می کند» یا «جمهوری اسلامی ایران روند سیاسی منطقه و دولت سازی جدید را در راستای تفاهم ملی این کشور می داند».

- تأکید بر اینکه هیچ گونه تفاوتی بین دیدگاه مرجعیت شیعه منطقه با دیدگاه جمهوری اسلامی ایران در خصوص روندهای سیاسی وجود ندارد.

- تأکید بر ضرورت مقابله مردم منطقه با داعش با توجه به رفتار داعش در بی خانمان کردن مردم پس از حضور در هر منطقه

- تحریک حس ملی گرایی مردم منطقه در حمایت از مقاومت فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی با تأکید بر اینکه آنچه اکنون در منطقه در جریان است موجب کاهش حمایت از فلسطین می شود.

- عدم موضع گیری شدید علیه حکومت اقلیم کردستان در رسانه ها

- نگران کردن اکراد از جریان های بعثی در چارچوب مفهوم «بی اعتمادی»

- تقویت حس ملی گرایی منطقه ای از طریق تبلیغ در خصوص سلطه بیگانگان و بر زمین ریختن خون ملت های منطقه

- آگاه سازی و نگران کردن مردم منطقه در خصوص فریب فرزندانشان از جانب تکفیری ها.

- تهییج افکار عمومی جامعه مسلمان منطقه در خصوص جهاد نکاح داعش و اینکه این مسئله توهین به نوامیس مردم منطقه است.

راهبردهای معطوف به مدیریت روندهای منطقه ای و بین المللی

- تلاش برای ایجاد تصویری واقع بینانه از داعش با توجه به ماهیت، کارکرد و اقدامات این گروه و آشکارسازی ماهیت ابزاری و وابسته بودن داعش با تأکید بر نقش غربی ها؛ یادآوری این نکته ضرورت دارد که در معرفی وابسته بودن این گروهک ها به کشورهای منطقه کمتر تبلیغ شده است.

ص: 395

- بیان مخاطرات و تهدیدهای امنیتی داعش در منطقه و جهان و تأکید بر کنترل ناپذیر بودن پیامدهای اقدامات آنها

- از تکرار گفتمان رسانه ای غرب در خصوص طرح تجزیه سرزمینی منطقه در رسانه های داخلی پرهیز شود و طرح تجزیه سرزمینی منطقه در نسبت با مطلوبیت ها و مطامع رژیم صهیونیستی معرفی شود.

- طرح داعش در زمینه اعلام دولت اسلامی به عنوان بخشی از منافع منطقه ای رژیم صهیونیستی در جهان عرب و اسلام معرفی شود.

- اعلام تشکیل دولت اسلامی از سوی داعش به عنوان نقطه مقابله جویی این گروهک با منافع جهان اسلام و حتی اهل سنت معرفی شود و تأکید رسانه ای بر اینکه خلافت اسلامی در آینده دیگر حریم سرزمینی نمی شناسد.

- تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران خواستار حفظ یک پارچگی و اتحاد سرزمینی و ملی منطقه است و آنچه در منطقه در حال وقوع است ریشه در طرح های خارجی دارد و اهداف منطقه ای در آن دنبال می شود.

پیشنهاد

امروز، بر همه علمای جهان اسلام، اندیشمندان و پژوهش گران راهبردی واجب است که با نگاهی راهبردی و عبرت انگیز از رخدادهای منطقه ای و محیطی به شناسایی ضعف ها و قوت های جهان اسلام بپردازند، پیروزی مرحله دیگری از پیشرفت اسلام را تضمین و انقلابی را در نیل به اهداف مقدس خود طراحی و تضمین کنند. طراحی الگویی که بتواند تهدید ناشی از ظهور و بروز جریان های تکفیری را روشن کند و نوعی انزجار از اسلام آمریکایی و پرستیزی باشد که ظرفیت و توانمندی های جهان اسلام را نشانه رفته است. لذا توجه به نهادینه سازی راهبردهای مورد نظر و ترویج آن در جامعه اسلامی این امید را فراهم می سازد که همه عناصر و ارکان کلیدی در جامعه اسلامی و توحیدی با هر گونه موقعیت، مطالبه یا دغدغه اجتماعی- فرهنگی بتوانند این راهبردها را در قالب قاعده ای مناسب و پاسخ گو، به عنوان یک هنجار دینی پذیرفته، مسئولیت پای بندی به آن را نیز پذیرا باشند.

ص: 396

منابع

1. قرآن کریم، ترجمه: ناصر مکارم شیرازی، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، قم.

2. ابن بشر، عثمان، عنوان المجد فی تاریخ النجد، [بی نا، بی جا، بی نا]

3. ابوزهره، محمد، تاریخ مذاهب اسلامی، ترجمه: علیرضا ایمانی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1384.

4. بستی، ابوالقاسم، البحث عن ادله تکفیر والتفسیق، تحقیق: ویلفرد مادلونگ، نشر دانشگاهی، تهران، 1382.

5. خزعل، حسین، تاریخ الجزیرة العربیة فی عصر الشیخ محمد بن عبد الوهاب، [بی نا، بی جا، بی نا]

6. خطیب، ضحی، ضوابط التکفیر بین الأمس والیوم، اشراف: د. رضوان السید و د. هشام نشابه، دار البراق، بیروت، 1438.

7. دَحلان، احمد بن زینی، الدرر السنیّة فی الرد علی الوهابیة، [بی نا، بی جا، بی نا]

8. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دار المعرفه، بیروت، [بی تا].

9. زیاده، نیکلا، دمشق در عصر ممالیک، ترجمه: جلال الدین اعلم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1351.

10. صالح بن عبدالله، عقیدة الشیخ محمد بن عبد الوهاب السلفیة، [بی نا، بی جا، بی نا]

11. عبدالفتاح، نبیل (رئیس التحریر)، تقریر الحالة الدینیه فی مصر، مرکز الدراسات السیاسیه و الاستراتجیه بالاهرام، قاهره، 1995.

12. عِجلانی، منیر، تاریخ البلاد العربیة السعودیه، [بی نا، بی جا، بی نا]

13. عزام، حذیفه، «آیا شبکه های اطلاعاتی در القاعده نفوذ کرده اند» (مصاحبه)، ترجمه: سعید آقاخانی، روزنامه شرق، 1384.

14. علی خانی، علی اکبر، اندیشه سیاسی در جهان اسلام از فروپاشی خلافت عثمانی، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی، تهران، 1384.

15. فیروزآبادی، سید حسن، «ژئوپولتیک نوین تکفیری»، سخنرانی علمی، تهران، 1393.

16. لائوست، هنری، شرایع الاسلام فی منهج ابن تیمیه، ترجمه و تعلیق و اعداد: محمد عبد العظیم علی، دار الدعوه، الاسکندریه، 1417.

17. مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، الهادی، قم، 1379.

18. معاونت فرهنگی و تبلیغات دفاعی، خدمت به منافع قدرت های فرامنطقه ای، تهران، 1393.

ص: 397

19. موسی حسینی، اسحاق، اخوان المسلمین: بزرگ ترین جنبش اسلامی معاصر، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، انتشارات اطلاعات، تهران، 1387.

20. ناصری طاهری، عبدالله، مقدمه ای بر تاریخ سیاسی- اجتماعی شمال آفریقا از آغاز اسلام تا ظهور سلفی ها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1375.

21. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، [بی نا، بی جا، بی نا]

22. الگار، حامد، نهضت های بیداری گری در جهان اسلام، ترجمه: سید محمدمهدی جعفری، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1362.

23. farsnews.com

24. fergheha.ir

25. habilian.ir

26. irinn.ir

27. persian-star.org

28. tajik.irib.ir

29. tebyan.net

ص: 398

جریان های تکفیری، مهم ترین خطر فراروی بیداری اسلامی / راضیه علی اکبری، ابوالحسن نواب

اشاره

راضیه علی اکبری(1)

ابوالحسن نواب(2)

چکیده

جریان های تکفیری با پوشش اسلامی در جهان اسلام در حال فعالیت هستند. این جریان ها با انجام عملیات تروریستی، فضای رعب و وحشت را بر بیداری اسلامی حاکم کرده، زمینهٔ حضور سیاست مداران وابسته به جهان غرب را در منطقه فراهم کرده اند. نظام سلطه نیز از این موقعیت سوءاستفاده کرده، با تقویت جریان های تکفیری، به دنبال تفرقه افکنی میان مسلمانان و به قدرت رساندن عناصری است که وابسته به غرب هستند و نسبت به رژیم صهیونیستی موضعی سازش کارانه دارند. فرضیه تحقیق پیش رو، که با روش تحلیلی- توصیفی به نگارش در آمده، این است که خطر جریان های تکفیری، برای آسیب رساندن به بیداری اسلامی، مهم ترین ابزار نظام سلطه غرب است که با سوق دادن این جنبش به وادی درگیری های فرقه ای و تروریسم، زمینهٔ انحراف بیداری اسلامی را فراهم کرده است. بدین ترتیب پایه های سلطه غرب و رژیم صهیونیستی که با بیداری اسلامی متزلزل شده بود، بار دیگر محکم شده است. بنابراین، می توان گفت جریان های تکفیری، مهم ترین تهدید و خطر فراروی بیداری اسلامی است. نمایش چهره ای ضدبشری و هولناک از اسلام و ایجاد تفرقه بین مسلمانان، فقط بخشی از آسیب های جریان های تکفیری است.

کلیدواژه ها: بیداری اسلامی، جریان های تکفیری، تقریب مذاهب، نظام سلطه، نهادهای علمی.

ص: 399


1- دانشجوی دکتری دانشگاه ادیان و مذاهب.
2- رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب.

مقدمه

بیداری اسلامی با رویکردی فرهنگی و غیرخشونت آمیز در جهت نیل به یک جامعهٔ آرمانی اسلامی، علیه حاکمیت های استبدادی آمریکا و رژیم صهیونیستی در جوامع اسلامی ایجاد شده است. اما این نهضت نیز مانند تمامی جنبش ها، از گزند آسیب های سیاسی- اجتماعی محفوظ نمانده، از بدو شروع، شاهد دسیسه گری های سیاسی و رسانه ای غرب و برخی کشورهای عربی منطقه بوده است. سعی دشمنان اسلام بر آن است که این خیزش های مردمی را با حمایت های مالی، رسانه ای و سیاسی از نیروهای تکفیری، به سمت فتنه های مذهبی و انحراف در اهداف و حرکت جریان بیداری اسلامی سوق دهند.

نیروهای سلفی در ابتدا با اعلام تشکیل جبهه جهانی اسلام برای جهاد با یهود و صلیبی ها، به گرایش های مبارزاتی توجه کردند؛ اما وقتی در قالب جنگ جویان طالبانی ظاهر شدند منافع بسیاری از کشورهای منطقه را به خطر انداختند؛ چراکه قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشت های ظاهری از آیات قرآن، سلفیون را بر آن داشت که علاوه بر مخالفان مذهبی، برای مخالفان فکری و سیاسی خود نیز تعیین تکلیف کنند و رسالتی فراتر از اهداف پیدایش خود در نظر بگیرند. این جریان فکری، خود را در حیطه جغرافیایی خاصی محدود نکرد، بلکه برای خود مسئولیت اشاعه تعالیم اسلام مبتنی بر قرائت سلفی به سایر کشورهای منطقه را در نظر گرفتند. این گروه ضمن اختلاف نظر با سایر گروه های اهل سنت، سرسختانه به شیعیان کینه می ورزند و به همین دلیل به مراتب، سیاستی خشن در قبال آنها به کار می برند. حوادث یازده سپتامبر، باعث ارتقای جایگاه راهبردی گروه های نظامی و شبه نظامی و محوریت قرار گرفتن تفکر القاعده شد. چنین پدیده ای از زمان پیدایش، عمدتاً تحت حمایت تفکر راهبردی کاخ سفید بود، تا اینکه به پیدایش پدیدهٔ تکفیر منجر شد. تشدید تکفیرگرایی و ظهور جریان های فکری و سیاسی تکفیری در بسیاری از کشورهای اسلامی چون عراق، سوریه، پاکستان و افغانستان، که هر روز با حادثه آفرینی، انفجار مراکز و مساجد و عملیات انتحاری، اقدام به قتل و کشتار مسلمانان بی گناه کرده اند، از نتایج و پیامدهای وجود این جریان های تکفیری است.

ص: 400

جریان های افراطی تکفیری مانند القاعده، جبهه النصره و داعش، با الهام از آیین سلفی گری و وهابیت و حمایت گسترده حامیان سیاسی ایالات متحده و برخی کشورهای عربی، در جهت آسیب رسانی به بیداری اسلامی، به ابزار فتنه و آشوب و اختلاف افکنی در بین مسلمانان تبدیل شده، زمینه سلطه و دخالت کفار و قدرت های استکباری را در کشورهای اسلامی فراهم کرده اند. از این رو آسیب شناسی این جریان ها و بررسی چالش های موجود، برای محافظت از جریان بیداری اسلامی، رسالت سنگین عالمان و روشنفکران همه مذاهب اسلامی است. همچنین، این امر می تواند موجب تقویت اخوت و برادری میان مسلمانان شده، زمینه اقتدار اسلام و ادامه حرکت جنبش های بیداری اسلامی را فراهم کند.

از این رو مقاله حاضر، از میان تمامی چالش هایی که این جریان را در معرض تهدید و انحراف قرار می دهد، پیامدهای «جریان های تکفیری» را به عنوان بزرگ ترین خطر فراروی بیداری اسلامی بررسی می کند؛ جریانی که امروزه به عنوان یکی از اهرم های فشار در انقلاب بیداری به کار گرفته شده است(1) و گسترده ترین شبکهٔ تروریستی جهان را در اختیار دارد و نمایندهٔ شاخص تروریسم نوین در دوران معاصر به شمار می آید.

جریان های تکفیری با بسط واژهٔ «سلف»، حتی مفهوم اهل سنت را در تقابل با شیعیان به کار برده اند(2) و بدین گونه مسلمانان مخالف خود را به علت انجام برخی امور، در ردیف مشرکان قرار داده اند و آنها را «مهدورالدم» شمرده اند. این جریان ها شامل وهابیت تکفیری و گروه های تندروی دیگری از جمله گروه های وابسته به مکتب سلفی «دیوبندی» در پاکستان هستند که خود شاخه های بسیاری مانند سپاه صحابه، لشگر جهنگوی، و لشگر طیبه دارند که به طور رسمی شیعیان را کافر دانسته، جنایات فجیعی به بار می آورند. جریان های دیگری همچون القاعده، حزب التحریر و داعش نیز به جای مبارزه با کافران، وارد مبارزه عقیدتی درون دینی شده اند.(3)

نکته درخور توجه اینجاست که جریان های تکفیری و به اصطلاح تروریستی، می کوشند خود را به عنوان چهره های جهادی معرفی کنند؛ گروه هایی مانند «الجماعة المسلحة» و «الجماعة السلفیة

ص: 401


1- . کارمن بن لادن، پشت پرده بن لادن ها، ص186.
2- . حامد الگار، وهابی گری، ص14.
3- . سید مهدی علی زاده موسوی، سلفی گری و وهابیت؛ تبارشناسی، ج1، ص94-98.

الدعوة والقتال» در الجزایر که عملکرد وحشیانه آنها در جهان معروف است؛ «جماعة شباب المجاهدین» در سومالی، «جماعة جند انصار الله» در رفح و «حزب التحریر» که فعالیتی جهانی دارد، نمونه هایی از جریان های تکفیری هستند که برای پیش برد اهداف خود، روش ترور و خشونت را اتخاذ کرده اند.(1) این جریان ها آسیب های بسیاری به بیداری اسلامی و به کل جهان اسلام وارد کرده است که در ادامه به بررسی برخی از مهم ترین آنها می پردازیم.

1. تأثیرات جریان های تکفیری بر بیداری اسلامی

اشاره

بیداری اسلامی بر اساس سه عنصر بنیادین و ماهوی به وجود آمد: 1. بازگشت به اسلام ناب و اصول اولیه مکتب اسلام و پیروی از تعالیم قرآن و سنت؛ 2. تأکید بر وحدت فرقه های اسلامی به عنوان حلقه مفقوده، اصل فراموش شده و کلید فائق آمدن بر مشکلات و عقب ماندگی ها؛ 3. استکبارستیزی و مقابله با کفر و الحاد و طاغوت داخلی.(2) اما جریان های تکفیری با عمل کرد خشونت آمیز خود، این عناصر بنیادین را، هدف ضربه و نابودی قرار دادند؛ مهم ترین خطرهای این جریان برای بیداری اسلامی عبارت اند از:

الف. تعمیق شکاف بین مذاهب اسلامی

بیداری اسلامی با انگیزه گسترش وحدت مسلمانان، عامل مهمی در کاهش تمایزات بین ملل مسلمان شد، اما با فعالیت های جریان های تکفیری، بین مذاهب اسلامی تفرقه و دشمنی ایجاد شد و البته تحریک بیگانگان و عوامل بیرونی به اختلافات دامن زد؛ چراکه دشمنان اسلام، به ویژه استکبار جهانی، با روش های مختلف به دنبال سلطه افکنی بر جوامع اسلامی هستند. حرکت های تفرقه افکنانه سیاسی، اقتصادی و فرهنگیِ جریان های تکفیری در کشورهای استقلال یافته مسلمان، گویای این واقعیت است که این جریان ها برای تأمین منافع استکبار جهانی چنین فعالیت هایی را انجام داده اند.(3)

ص: 402


1- . مصطفی الحباب، الاسلامیون فی عام، ص75.
2- . غلامرضا بهروز لک، «اسلام سیاسی و اسلام گرایی»، پگاه حوزه، ش209، 1386، ص57.
3- . اکبر اسدعلی زاده، چالش های فکری و سیاسی وهابیت، ص89.

دشمنان اسلام می دانستند که با تداوم جریان بیداری اسلامی، طرح تشکیل امت واحده اسلام، عملی شده، موقعیتشان به خطر می افتد؛ از این رو اختلاف افکنی میان امت اسلامی را از طریق گروه های تکفیری دنبال کردند و سنگ بنای تکاپوی تفرقه افکنانه خود را بر اساس توطئه گری های این جریان ها متمرکز کردند و جنگ سیاسی، دیپلماتیک، رسانه ای و امنیتی گسترده ای علیه بیداری اسلامی آغاز کردند و باندهای تروریستی و گروه های تکفیری را برای ناامن کردن جوامع اسلامی و آسیب رساندن به ثبات آن، با پول و سلاح تجهیز کردند. از آنجایی که دشمنان همواره به دنبال تزریق یک عامل ضدوحدت به جهان اسلام و ایجاد رخوت بودند، بهترین گزینه برای این منظور آن بود که آدم هایی از جنس خود مسلمان ها به میدان مقابله بیاورند؛ چراکه می دانستند اگر از خارج، یک عامل نامطلوب را مطرح کنند، مسلمانان با استحکام بیشتری مقاومت نشان می دهند. سوءاستفاده از اختلافات فکری- اعتقادی مذاهب گوناگون اسلامی و اختلاف افکنی بین آنها همواره یکی از برنامه های ثابت استعمارگران و مستکبران برای تضعیف جهان اسلام و کسب منافع نامشروع بوده است. بنابراین، ایالات متحده در شکل گیری جریان های تکفیری، همکاری بسیار مؤثری داشته، بدون حمایت های مالی آنها، امکان گسترش چنین جریان هایی وجود نداشت.(1) به همین دلیل مسلمانان امروزه، جریان تکفیری را مترادف ناامنی و فرقه گرایی می دانند.(2)

امروزه حوادث تفرقه افکن تکفیری ها به گونه ای پیش رفته که وارد بافت فرهنگی، کلامی و فقهی شده و فتنه های فرقه ای به راه انداخته است و حالتی از تفرقه و چنددستگی میان جامعه اسلامی به وجود آورده است، تا حدی که به دشمنان اسلام در شرق و غرب و دستگاه های جاسوسی بین المللی اجازه داده در امور مسلمانان دخالت کنند و با پرداختن به مشکلات فرقه ای، به مسائل سیاسی- اجتماعی دامن بزنند. این وضعیت به جنگ داخلی و تضعیف بیداری اسلامی در جهان و سقوط در برابر دولت های استکباری و جوامع کافر انجامیده است و این احتمال وجود دارد که این وضع به تدریج به تمام منطقه خاورمیانه گسترش یابد.(3) بنابراین، مشاهده می شود همچنان که

ص: 403


1- . عبدالقیوم فدوی، اسامه بن لادن و ماجراها، ص29؛ خالد خلیل اسعد، بن لادن، او را نمی توان شناخت، ص73.
2- . سید مهدی علی زاده موسوی، بیداری اسلامی، ص235.
3- . علی اکبر اسدی، تحولات و مسائل جدید عراق و رویکرد ایران، ص239.

راهبرد وحدت اسلامی مقتضای بیداری اسلامی است، در نقطه مقابل آن، ایجاد مرزبندی افراطی فرقه ای نیز از لوازم اندیشه جریان های تکفیری است.

ب. انحراف از باور به دشمن مشترک

بیداری اسلامی عاملی برای تقویت باور و انسجام مسلمانان در مقابله با اسرائیل و استکبار به عنوان دشمن مشترک است. تقویت توان برای ادامه حرکت و فراموشی اختلافات در جبهه درونی، تحت تأثیر دشمنی و تهدیدات بیرونی، از فواید توجه به دشمن مشترک است.(1) اما پدیده تکفیر، سبب سوق این افکار به دشمنی با مذهب مخالف شده است. از این رو با وجود جریان های تکفیری، نه تنها شناخت دشمن مشترک محقق نمی شود، بلکه دشمنی در میان مسلمانان گسترش می یابد.(2)

اساساً عمل کرد جریان های تکفیری در جهان اسلام، علاوه بر تضعیف قوای انسانی و طبیعی جهان اسلام، موجب شد معانی پویای اسلامی مانند جهاد، که رمز تقابل با دشمن جهان اسلام (غرب) است، دیگر مجالی برای بروز نیابد. با وجود تأکید رهبران جریان های تکفیری بر بایسته های مبارزه با دشمنان اسلام، در این سال ها، هیچ تهدید جدی از سوی سلفی های تکفیری متوجه صهیونیست ها و رژیم اشغالگر قدس نشده است؛ امری که نشانگر هم سو بودن جریان های تکفیری با منافع رژیم صهیونیستی است، و دروغ گویی و نسبت نداشتن آنها با اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم را بیش از پیش روشن می کند.

چشم پوشی مطلق سلفی های تکفیری از آرمانِ ستیز با صهیونیست ها، در حالی است که کشتار مسلمانان از مهم ترین دستاورهای این جریان های افراطی است. شاید بتوان گفت دیدگاه درون دینی تکفیری ها، سبب تبدیل شدن دشمن بیرونی به دشمن درونی شده و در نتیجه اسرائیل و آمریکا، امنیت و قدرت یافته اند. در حالی که در اسلام، باید با کافر معاند جنگید، نه با مسلمان مخالف.(3)

حرکت های تکفیری با این اقدامات، مسلمانان را درگیر مشکلات داخلی می کند و آنها را از طرح های سیاسی، انقلابی، فرهنگی و جهادی بزرگی که دشمن برای آنها تدارک دیده باز می دارد و

ص: 404


1- . ابراهیم برزگر، نظریهٔ وحدت آفرینی دشمن مشترک و کشورهای مسلمان نشین، ص46.
2- . سید مهدی علیزاده موسوی، سلفی گری و وهابیت، ج1، ص98.
3- . علی اصغر رضوانی، وهابیان تکفیری، ص81.

با آتش فتنه درونی، سبب تضعیف مسلمانان می شود.(1) از این روست که آمریکا توانست «تروریسم» را به جای «کمونیسم» به مثابه دشمن جهانیان، به جای خود بنشاند و خود در مقام مقابله با آن برآید.(2) بنابراین، آنچه امروزه در پیشرفت بیداری اسلامی مؤثر است، شناخت و آگاهی از دشمن مشترک و جهت گیری نسبت به آن است.

ج. تسلط دشمنان اسلام بر جوامع اسلامی

غرب به دلیل ترس از فرصت های از دست رفتهٔ خود در منطقه و پایگاه متزلزلش و همچنین از قیام مردمی علیه این استبداد دائمی، با به خدمت گرفتن جریان های تکفیری، جوامع اسلامی را از درون، به شدت درگیر یکدیگر کرده، می کوشد با ایجاد بی ثباتی در خاورمیانه و شمال آفریقا و تضعیف بیداری اسلامی، امواج اسلام گراییِ در حال رشد در منطقه را تضعیف کند تا از این طریق، بقایای نظام های لیبرال دموکراسی غربی و حامیان دیکتاتور را در منطقه تضمین کند.(3) از این رو جنبش بیداری اسلامی را به بهانهٔ دفع تروریسم، در معرض تعرض قرار می دهد. عَلَم شدن پرچم تروریسم، یعنی موفقیت استقرار حاکمیت در کشورهای محور مقاومت و جلوگیری از افزایش قدرت آنها، به حاشیه کشاندن بیداری اسلامی و حتی تلاش برای نابودی این کشورها؛ این فرصتی است که غرب برای به انحراف کشاندن عامل انقلاب ها، که همان انگیزه های اسلام خواهی است، یافته است.

هم سو با اهداف نظام سلطه، سلفی های تکفیری، مسلمانان را به بهانه دعوت به توحید، از دم تیغ گذرانده، به نفع استعمارگران، فتوای جهاد علیه آنها صادر کرده اند.(4) این نوع رفتار آنها در برخورد با سایر مذاهب اسلامی، که با خشونت و افراط همراه است، باعث هرج و مرج در جهان، علیه اسلام و موجب توجیه گری غرب در حقانیت شعار مبارزه با تروریسم شده است.(5)

ص: 405


1- . محمدمهدی آصفی، چالش های معاصر و برنامهٔ رویارویی اسلامی، ص163؛ میخائیل پل و خالد دوران، اسامه بن لادن و تروریسم جهانی، ص21.
2- . عبدالعلی قوام، «تروریسم به جای کمونیسم؛ استراتژی دشمن سازی در آمریکا»، روزنامه جام جم، ش656، 27/5/1381، ص8.
3- . مصطفی امه طلب، «غفلت غربی و بیداری اسلامی: دو حرکت متعارض در دنیای معاصر»، فصل نامه 15 خرداد، س4، دوره 3، 1386، ص139.
4- . رحمت الله ضیایی، کالبدشکافی عقاید وهابیت، ص211؛ محمد جواد مغنیه، هذه هی الوهابیة، ص188.
5- . علی اکبر نیک زاد تهرانی، بازخوانی تکفیر و تکفیرگرایی ، ص37.
د. شیعه ستیزی

بیداری اسلامی با یک پارچگی و همکاری شیعیان و اهل سنت پدید آمد و شیعه، به خصوص شیعیان انقلابی ایران، یکی از عوامل اصلی پیدایش بیداری امت اسلامی در سراسر جهان بودند و مخالفت صریح خود را با صهیونیسم و استکبار جهانی، اعم از شرق و غرب، در گفتار و عمل، اعلام کردند. لذا آمریکا برای محدودسازی ایران و ایدئولوژی انقلابی آن، به جای حمله نظامی، سیاست های دیگری در پیش گرفت که یکی از مهم ترین آنها یاری رساندن به جنبش های رادیکالیست ضدشیعی جریان های تکفیری بود.(1) جریان های تکفیری همواره شیعه ستیزی را در صدر اقدامات خود قرار دادند و ضمن کافر خواندن شیعه امامیه، اعلام کردند هر کسی که در کفر آنها شک کند نیز کافر است.(2) آنها برای مخدوش جلوه دادن مذهب شیعه، به افترا و دروغ گویی روی آورده اند و علیه مذهب تشیع فعالیت می کنند.(3)

ه. اسلام هراسی

بیداری اسلامی بر اساس پیش زمینه های دینی، فرهنگی، تاریخی و سیاسی، دشمن اساسی پروژه رژیم صهیونیستی و غرب در سلطهٔ جهانی آنهاست، چراکه پروژه ای اسلامی را با خود به همراه دارد که با معیارهای جهان لائیک معاصر و دیدگاه های غرب مطابقت ندارد و تسلط غرب بر منطقه را برنمی تابد و به دنبال تغییر و اصلاح رژیم های عربی فاسد و مستبد هم پیمان با غرب است. لذا بیداری اسلامی در محور دشمنی غرب قرار گرفت و غرب تلاش بسیاری در تخریب چهره این نهضت در جهان داشت و با حکام کشورهای عربی نیز برای ممانعت از پیشرفت بیداری اسلامی ائتلاف کرد. غرب برای سرکوب این نهضت، از معیارهایی استفاده کرد که حتی مغایر با ارزش های خود بود؛ دیکتاتوری، قلع و قمع آزادی ها و کشتار مسلمانان، فقط بخشی از این معیارها بود که جریان های تکفیری برای جلوگیری از نفوذ بیداری اسلامی در این کشورها با همراهی غرب پیاده کردند.

ص: 406


1- . ژیلبر آشکار، جدال در توحش؛ 11 سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی، ص63-65.
2- . حسن بن فرحان مالکی، مبلغ نه پیامبر، ص119.
3- . سید داوود آقایی، سیاست و حکومت در عربستان سعودی، ص49؛ و نک.: محمد قفاری، اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه، ج3، ص1392.

عمل کرد دولت مردان غربی در خصوص جریان های تکفیری، گواه آن است که آنها در پی ترویج این تصورند که اسلام، دین جنگ و کشتار است و مسلمانان، عامل بحران و ناامنی در جهان هستند. این سیاست تا بدان جا پیش رفته که آنها جنگ طلبی خود در افغانستان و هزینه کردن میلیاردها دلار پول را با نام مقابله با افراط گرایی اسلامی و نجات کشورهای اسلامی توجیه می کنند. در حقیقت جهان غرب با انعکاس و بزرگ نمایی فعالیت های ضدبشری جریان های تکفیری، به گسترش اسلام هراسی دامن زده است و با نوشتن اقدامات تروریستی به پای اسلام، چهره این دین عزت بخش، حرکت آفرین و مردمی را در افکار عمومی جهان منفور نشان می دهد. بدین ترتیب تکفیری ها ابزاری برای جهان غرب، در راستای مدیریت تحولات انقلابی و جهت دهی آن برای تأمین منافع نظام سلطه شده اند؛(1) به طوری که وجود خشونت و افراطی گری جریان های تکفیری، دلیل طبیعی و روشنی بر ضرورت خوف و هراس از اسلام از ناحیه مردم دنیا تلقی می شود و وجود این گروه ها، توجیه به ظاهر منطقی و حقوقی برای هر گونه اقدام غرب و صهیونیسم به منظور ایجاد فشارهای امنیتی و سرکوب های سیاسی، محدودیت و تبعیض های اجتماعی و همچنین مقابله و جلوگیری از نفوذ و گسترش فکری- فرهنگی اسلام در سطح جهان است. همان گونه که مشاهده می شود، طرح اساسی غرب برای ایجاد اسلام هراسی در جهان، استفاده از روش هویت علیه هویت است و آنها به وسیله راه اندازی گروه های تکفیری، که به ظاهر هم مسلک با مسلمانان هستند، قصد دارند ریشه اسلام را نابود کنند.

هراسی که غربیان از اسلام و مسلمانان ایجاد می کنند عموماً با عناوینی نظیر تروریسم، افراط گرایی، واپس گرایی، یا صفاتی مانند ضد آزادی و ضد حقوق زنان، یا حتی عناوین دیگری مانند «دیکتاتور» و به اسم دین نمود پیدا می کند. همچنین، گاه مسلمانان را به مزدوری برای کشورهای دیگر و فرصت طلبی و نداشتن قدرت برای ارائه برنامه واقعی برای مدیریت کشور و ترتیب دادن به مناسبات خارجی متهم می کنند. حتی اگر بعضی از این اتهامات در خصوص جریان های تکفیری درست باشد، برای انزوای مسلمانان و تبدیل اسلام به دینی هولناک، کافی است.

ص: 407


1- . محمدمهدی آصفی، چالش های معاصر و برنامهٔ رویارویی اسلامی، ص49 و 164؛ فادی اسماعی، «پدیدهٔ اسلام ترسی»، ترجمه: پرویز شریفی، بولتن ماهانهٔ اسلام و غرب وزارت خارجه، سال اول، پیش شماره دوم، 1376، ص33.

بنابراین، بزرگ ترین آسیب جریان های تکفیری نه فقط لطمه به نهضت بیداری اسلامی، بلکه ایجاد پدیده اسلام هراسی در کل جهان است. مقام معظم رهبری در سخنان خود در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی (29/10/1392) به این آسیب جدی اشاره کردند و فرمودند: «این [آسیب] خواستهٔ استکبار است. غرب برای اینکه بیداری اسلامی را تحت الشّعاع قرار دهد، هم مسلمان ها را به جان هم می اندازد، هم با بزرگ نمایی از طریق دستگاه های تبلیغاتی، اسلام را در چشم افکار عمومی دنیا خشونت آمیز جلوه می دهد».

و. اخلال در الگوپذیری از ایران

انقلاب اسلامی ایران علاوه بر انتقال پیام پیروزی و سعادت بخشی به بیدارگران اسلامی، راهبردهای قدرت های غربی در منطقه را به چالش کشاند و با چنین ظرفیتی، مبنای تحوّلات جدید اجتماعی- سیاسی در قالب ضدیت با استعمار غربی شد؛ به نحوی که امروزه این انقلاب، حتی در نظر غیرمسلمانان به نماد قدرتمند و افتخارآمیزی برای مبارزه با امپریالیسم و استکبار جهانی تبدیل شده است. این توان الهام بخش انقلاب اسلامی در حوزه جهان اسلام، چشم انداز جدیدی ایجاد کرد و موجب شد جنبش های بیداری اسلامی در این حوزه، چه به لحاظ ماهیت و راهبرد و چه به لحاظ تاکتیک و شعارها، تحت تأثیر گفتمان انقلاب اسلامی قرار بگیرند.

جهان اسلام به تأثیر از انقلاب اسلامی از رخوت و انفعالِ چندین قرنی خارج، و با ظهور بیداری اسلامی، به مرور به استراتژی سیاست خارجی ایران نزدیک شد. اما جریان های تکفیری افزایش نفوذ ایران در بیداری اسلامی را تحمّل نکردند. در نگاه این جریان، تداوم این وضع به منزله بر هم خوردن توازن قدرت در جغرافیای سیاسی منطقه به نفع جریانی است که سابقه دیرینه ای از اختلافات ایدئولوژیک با آن دارد. بنابراین، این جریان با تکیه بر شکاف مذهبی و فرهنگی کوشید ضمن کاستن از توان الگوی سیاست خارجی ایران، در فرآیند نفوذ منطقه ای و احیاناً جهانی آن اخلال ایجاد کند.(1)

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، از همان آغاز حرکت جریان های انقلابی در جهان، استکبار جهانی به فکر راه چاره افتاد و در کنار تحریم ها و جنگ و ناامنی، به مبارزه تبلیغاتی و

ص: 408


1- . نک.: محمد أسود عبدالرزاق، فرهنگ جنگ عراق - ایران، ص17-20.

فرهنگی با انقلاب اسلامی پرداخت و سعی در وارونه جلوه دادن مواضع و آرمان های انقلاب اسلامی کرد. به یقین می توان گفت اگر مواضع و دیدگاه های مترقی انقلاب اسلامی به گوش مظلومان جهان در کشورهای اسلامی و غیراسلامی می رسید، تحول عظیمی در دنیا رخ می داد و زمین چهره جدیدی به خود می گرفت. گواه روشن این ادعا این است که هر جایی که این پیام نورانی به صورت شفاف به مردم رسید، در آنجا تحولی شگرف ایجاد شد. نمونه عینی آن را تشکیل حزب الله در لبنان، و جهاد اسلامی و حماس در فلسطین است که جایگزین های مناسبی برای جنبش امل (در لبنان) و جنبش فتح (در فلسطین) شدند و چهره منطقه را تغییر دادند. اگر امروز به روشنگری در زمینه اسلام و انقلاب اسلامی پرداخته نشود، جریان های تکفیری که ابزار دشمن در منطقه هستند، علاوه بر مشوش کردن چهره اسلام، محوریت تحولات منطقه را عهده دار شده، حرکت های اسلامی را به انحراف خواهند کشاند.

2. راهکارهای مقابله با جریان های تکفیری، با توجه به نقش برخی نهادهای علمی

اشاره

پیش گیری از نفوذ و گسترش جریان های تکفیری، نیازمند تلاش و همت تمام مسلمانان جهان است. همچنین، لازم است همه نهادها و سازمان های جوامع اسلامی، برنامه های خود را در این زمینه جهت دهی کنند. در این میان، دانشگاه ها و مراکز علمی، نقش مؤثرتری نسبت به دیگر نهادها، در عرصه علمی- فرهنگی در جهت دفاع از اسلام و مقابله با جریان های تکفیری دارند؛ از این رو در این قسمت با توجه به شرح وظایف و اسناد برخی دانشگاه ها و مؤسسات مطرح در این زمینه، راهکارهایی کاربردی برای مقابله با جریان های تکفیری ارائه می شود، که مهم ترین آنها عبارت اند از:

الف. نشر و ترویج معارف قرآنی و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم

بستر اصلی و اولیه نظریه کلان بیداری اسلامی مبتنی بر معارف قرآنی و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم است و ملت های مسلمان در این قالب، قادر به حرکت و اقدام در جهت نیل به آزادی، عزّت و کرامت و تحقّق اهداف اصیل قرآن و اسلام ناب هستند. اما اخیراً این نهضت، با قوت گرفتن جریان های تکفیری دچار چالش هایی شد که مهم ترین راه برون رفت از این بحران و

ص: 409

آسیب هایی که بر این نهضت وارد شد «بازگشت به قرآن و ترویج اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم » به عنوان اصلی ترین نقطه مشترک میان مسلمانان است؛ چراکه اختلاف نظرهای موجود میان مذاهب، امری انکارناپذیر است و شیعه و سنی باید با در نظر گرفتن مشترکات مذهبی و تعمق بیشتر در خصوص مصالح عالم اسلام، بدانند که برخلاف دیدگاه جریان های تکفیری، شیعه و سنی دشمن و عامل تهدید یکدیگر نیستند و هر دو با کمک یکدیگر موجب عزت اسلام و قوام امت اسلامی می شوند. قرآن این عملکرد را در جهت توافق با اهل کتاب، این گونه بیان کرده است: )قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ(؛ بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخن دادگرانه ای که میان ما و شما مشترک است، که جز خدای یگانه را نپرستیم.(1) بر این اساس مسلمانان نیز باید بر مبنای قرآن، اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم را جهانی کنند و با ترورهای وحشیانهٔ تکفیری ها، که منجر به اسلام هراسی جهانی می شود، مقابله کنند.

در حقیقت اسلام، ظرفیت ها و زمینه های لازم برای تحقق آزادی، رفاه اقتصادی، کرامت انسانی و ... را فراهم می کند(2) و لازمهٔ چنین طرحی، التزام کشورهای اسلامی به آموزه های قرآنی و حرکت در مسیر اسلام حقیقی است. برای مثال، اگر مسلمانان تحت تسلط قدرت های طاغوتی کفار قرار نگیرند، به عزت و سربلندی می رسند. اما دور ماندن مسلمانان از قرآن، موجب می شود جریان های تکفیری با تفکر و رفتار خود، در خدمت کفار و دشمنان اسلام قرار گرفته، باعث تسلط کفار بر مسلمانان شوند؛(3) آن هم در عصری که استعمار جهانی با تمام امکانات فرهنگی و نظامی خود، در جهت نابودی اسلام و مسلمانان، با هم دستان خود متحد شده و بسیاری از کشورهای اسلامی را تحت تسلط خود درآورده است.

به سبب غفلت کشورهای اسلامی، مسلمانان جهان زیر سایه استعمار و استکبار زندگی کرده اند و اغلب حکومت های دیکتاتوری داشته اند؛ با انقلاب عظیم اسلامی ایران، جرقه های بیداری اسلامی در کشورهای مختلف اسلامی زده شد و حدود سی سال پس از انقلاب ایران، جهان

ص: 410


1- . سوره آل عمران (3)، آیه 64.
2- . نک.: سوره نساء (4)، آیه 144 و 139 و 141؛ سوره مائده (5)، آیه 51 و 57.
3- . محمدمهدی آصفی، چالش های معاصر و برنامهٔ رویارویی اسلامی، ص49.

اسلام دچار دگرگونی ها و تحولات فراوانی شد که آیت الله خامنه ای از آن به «بیداری اسلامی» یاد کردند.

در جهت نشر و ترویج معارف قرآنی و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم ، نهادهای علمی و مراکز پژوهشی در حوزه خاورمیانه و جهان اسلام، نقش مهمی دارند و می توانند ضمن تبیین مطالب، جنبه علمی- عملی پیدا کرده، افراد، گروه ها، جریان ها، سیاست ها و راهبردهای مختلفی را که در جهان اسلام دنبال می شود رصد کنند. اتفاقات امروز، حاصل برنامه ریزی های دیروز بازیگران آن است و شناخت به موقع خطر، واکنش مناسب به موقع را ممکن می سازد. این امر نیازمند تأسیس نهادهایی است که جهان اسلام را دائماً رصد کند.

هرچه شناخت از موافقان و مخالفان وحدت اسلامی بیشتر شود، قدرت در خلق ابتکارات تقریبی بیشتر خواهد شد. جریان های تکفیری برای اغراض خود، تمامی اختلافات درونی میان مسلمانان از مذاهب مختلف را رصد و آنها را بایگانی می کنند؛ سپس با برجسته کردن همین نقاط اختلاف، نقاط ضعف جهان اسلام را نشانه می روند. از این رو برای حضور فعال در جهان اسلام باید به پژوهش جدی تری پرداخت و محصولات فرهنگی بیشتری در مقابل تهاجمات جریان های تکفیری به جهان اسلام ارائه کرد. سخن آیت الله خامنه ای درباره بیداری اسلامی آن است که در ترویج اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم بیدار و هشیار عمل کنیم. یکی از راه های تحقق این بیداری، جست وجوی دائمی و ایجاد نظام بایگانی قابل رجوع برای دستاوردها و تجربیات گذشته، با کمک نهادهای علمی است.

در میان نهادهای علمی، سازمان فرهنگ و ارتباطات، در اساس نامه خود اولین هدف از تأسیس این سازمان را چنین بیان داشته است: «احیا و گسترش تفکر و معارف اسلامی در جهان به منظور بیداری مسلمانان و ابلاغ پیام اسلام راستین به جهانیان» (ماده 2، بند 1).(1) سازمان در جهت تحقق این هدف، وظایفی برای خود برشمرده، از جمله: «تألیف، ترجمه و انتشار کتب و نشریات مناسب به منظور معرفی علوم، معارف، فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی و تبادل فرهنگی با سایر کشورها» (ماده 3، بند 8). همچنین اولین هدف تأسیس مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام نیز «احیا و گسترش

ص: 411


1- . اساس نامه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مصوب مورخ 30/08/1374 شورای عالی انقلاب فرهنگی.

فرهنگ و معارف اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم و حراست و دفاع از حریم قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت عصمت علیهم السلام » است (ماده 4).(1)

امروز یکی از وظایف مهم و حیاتی این گونه سازمان ها، احیا و گسترش تفکر ناب اسلامی در سراسر جهان است، که می توان با برگزاری همایش های بین المللی و منطقه ای، حمایت از گروه های اسلام گرا در کشورهای مختلف و انتقال تجربه انقلاب اسلامی و ارائه راهکار برای خروج از بن بست ها و مشکلات پیش روی اسلام گراها در جریان بیداری اسلامی این هدف را محقق کرد. همچنین باید این مراکز به رسالت مهم خویش در این پیچ تاریخی جامه عمل بپوشانند؛ «من نام لم ینم عنه!»؛ اگر ما در خواب باشیم، دشمن اسلام خواب ندارد، بدیهی است که اگر نهادهای علمی اسلامی این خلأ را پر نکنند، جریان افراطی تکفیری، راهبری این بیداری اسلامی را به دست گرفته، با تفکرات و اندیشه های افراطی خویش، بیداری اسلامی را به قهقرا برده و باعث انحراف بیداری اسلامی خواهد شد. اگر برای مقابله با جریان تکفیری اقدامی عملی نشود، آنها بیداری اسلامی را منحرف می کنند و نه تنها این بیداری سودی به حال جهان اسلام نخواهد داشت، بلکه خود به عنوان یک خطر جدید در سراسر بلاد اسلامی رخ می نماید. باید دانست که دشمنان اسلام تخصص کافی در ایجاد انحراف در حرکت های ضداستکباری و ضداستعماری دارند و اگر زمان از دست برود، جریان تکفیری داعش و جریان هایی که دشمنان اسلام ایجاد خواهند کرد، راهبری و مدیریت بیداری اسلامی را به دست خواهند گرفت.

در اساس نامه نهاد علمی جامعة المصطفی العالمیه سه هدف در راستای نشر اسلام حقیقی بیان شده است: «تربیت مجتهدان، عالمان، محققان، متخصصان، مدرسان، مبلغان، مترجمان، مربیان و مدیران پارسا، متعهد و زمان شناس»؛ «تبیین، تولید و تعمیق اندیشه دینی و قرآنی و توسعه نظریه های اسلامی در زمینه های گوناگون»، و «نشر و ترویج اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم مبتنی بر معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام » (ماده 9، بند 1 و 2 و 3).(2) برای تحقق این اهداف، جامعة المصطفی یکی از اصلی ترین وظایف خود را «ایجاد کرسی های علمی- آموزشی با اولویت اسلام شناسی و شیعه شناسی در دانشگاه ها و مراکز علمی» تعریف کرده است (ماده 10، بند 15).

ص: 412


1- . اساس نامه مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام ، مصوب مورخ 6/2/1379، مقام معظم رهبری (مد ظله العالی).
2- . اساس نامه نهاد علمی و آموزشی جامعة المصطفی العالمیة، مصوب مورخ 21/8/1387، شورای عالی انقلاب فرهنگی.

جامعة المصطفی با تربیت مبلغان اسلامی به زبان های مختلف و توسعه فعالیت های تبلیغی و ترویجی در سراسر عالم، از یک سو، با تبلیغ اسلام در میان مردم موجب گرایش و علاقه مندی مردم دنیا به اسلام اصیل می شود و از سوی دیگر، با تدریس اسلام در مراکز علمی و پژوهشی دنیا و استفاده از رسانه های مدرن امروزی، موجب آشنایی غیرمسلمان ها با اسلام شده، با ایجاد ذهنیت صحیح در خصوص اسلام، در موارد تبلیغ دشمنان علیه اسلام و الگوسازی منفی نظیر طالبان و القاعده و داعش، موجب ایجاد تمایز بین نسخه های جعلی اسلام و اسلام ناب در اذهان مردم دنیا خواهد شد.

همچنین، دانشگاه ادیان و مذاهب در جهت ترویج اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم اقدامات بسیاری انجام می دهد، از جمله انجام پژوهش های بنیادی، کاربردی و تطبیقی در جهت نظریه پردازی اسلامی (ماده 3، بند 5).(1) مجمع جهانی تقریب مذاهب نیز با همین هدف اساس نامهٔ خود را تنظیم کرده است؛ چنانچه در بند الف از ماده پنجم، در بیان اولین هدف تأسیس مجمع آورده است: «کمک به امر احیا و گسترش فرهنگ و معارف اسلامی و دفاع از حریم قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ».(2)

ب. تلاش در جهت تحقق و تحکیم وحدت مسلمانان

تقریب بین مذاهب اسلامی بهترین راهکاری است که می تواند خطرات جریان های تکفیری را دفع کند. در این زمینه علمای شیعه و اکثریت علمای اهل سنت در مقابل جریان های تکفیری موضع گرفته، معتقدند تکفیر، بلایی است که جوامع اسلامی را گرفتار تفرقه کرده است و هیچ مبنای عقلی و نقلی صحیحی ندارد؛ چراکه در اسلام بر تألیف قلوب و وحدت و پرهیز از نسبت کفر و ارتداد به یکدیگر، تأکید شده است.(3) اصولاً ایجاد الفت و سعی در راه اصلاح ذات البین میان امت اسلامی از مهم ترین اصول اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم است که باعث غضب و ناکامی دشمنان اسلام می شود. بدین منظور بر دولت های موافق نظریه تقریب و ضد تفکر تروریسم، نوعی هم گرایی و هم سویی لازم است. همچنین، باید نشست های مشترکی میان

ص: 413


1- . اساس نامه دانشگاه ادیان و مذاهب، مصوب مورخ 28/10/1389، شورای عالی انقلاب فرهنگی.
2- . اساس نامه مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مصوب مورخ 17/7/1380، شورای عالی انقلاب فرهنگی.
3- . بسّام الصباغ، بلاء التکفیر، ص50.

اندیشمندان، علما و فرهیختگان جهان اسلام برگزار شود تا به تبیین مبانی تقریب و بررسی اندیشه های تکفیری و آسیب ها و تخریب هایی که این جریان بر جهان اسلام وارد می کند بپردازند.

تحقق و تحکیم وحدت اسلامی، از مهم ترین اهداف و برنامه های جمهوری اسلامی ایران است. از این رو نهادها و سازمان های علمی نیز فعالیت های خود را در این زمینه جهت دهی می کنند؛ از جمله مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی که با هدف «گسترش اندیشه تقریب بین اندیشمندان و فرهیختگان جهان اسلام و انتقال آن به توده های مسلمان و آگاه کردن آنها از توطئه های تفرقه انگیز دشمنان» (ماده 5، بند ج)، «سعی در ایجاد هماهنگی و تشکیل جبهه واحد در مقابل توطئه های تبلیغاتی و تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام بر اساس اصول مسلم اسلامی» (ماده 5، بند ه-)، «تأسیس جماعت های تقریبی در نقاط مختلف دنیا» (ماده 6، بند و) و در نهایت «کمک به انجمن ها، مؤسسات و افراد متمایل به تقریب» (ماده 6، بند ز) تأسیس شده است. شاید بتوان گفت مناسب ترین زمینه برای ظهور و بروز و تبلیغ و گسترش جریان های تکفیری، وجود اختلافات شدید و دامن زدن به تفرقه های قومی و مذهبی در جهان اسلام است. اگر جماعت های تقریبی مختلف در سراسر بلاد اسلامی تشکیل شود، یا مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اقدامی جدی برای حمایت از فعالیت های تقریبی در سراسر دنیا انجام دهد، چه بسا راه حلی جدی برای مقابله با گسترش جریان های تکفیری در جهان اسلام باشد.

ایجاد وحدت اسلامی از اهداف عالیهٔ سازمان فرهنگ و ارتباطات نیز هست؛ در بند ششم از دومین مادهٔ اساس نامه این سازمان در بیان اهداف سازمان آمده است: «فراهم آمدن زمینه های وحدت میان مسلمانان و تشکیل جبهه واحد بر اساس اصول مسلم اسلامی». سازمان فرهنگ و ارتباطات می تواند با ایجاد جبهه واحد اسلامی در سراسر بلاد اسلامی، با تأکید بر اشتراکات و پرهیز از اختلاف افکنی، زمینه را برای تکفیری هایی که با همه فرقه های اسلامی دشمن هستند از بین ببرد و عرصه را بر آنها تنگ کند؛ یدالله مع الجماعه؛ امروز راه حل اصلی برون رفت از خطر تکفیری ها، اتحاد واقعی بین مسلمانان جهان است و سازمان فرهنگ و ارتباطات رسالت مهمی در این زمینه بر عهده دارد.

ص: 414

اصلی ترین هدف تأسیس مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام نیز «ایجاد و تقویت وحدت در میان پیروان اهل بیت علیهم السلام تحت زعامت و رهبری ولی فقیه در راستای تحکیم وحدت امت اسلامی برای مقابله با توطئه های گوناگون استکبار جهانی» و «دفاع از کیان و حقوق مسلمین و پیروان اهل بیت علیهم السلام » است (ماده 4). آشنایی با مذاهب مختلف اسلامی و تأکید بر مشترکات و کم رنگ کردن اختلافات، می تواند نقش مهمی در تقریب بین مذاهب و کاهش زمینه های تنش و رشد قارچ گونه گروه های تکفیری داشته باشد. لذا دانشگاه ادیان و مذاهب دومین هدف از تأسیس خود را این گونه بیان کرده است: «تربیت فضلای اندیشمند، ورزیده و متعهد در زمینه فعالیت های بین ادیانی و بین مذاهبی از جمله مناظرات تخصصی و گفت وگوهای بین ادیان و مذاهب» (ماده 2، بند 2). یکی از عمده ترین فعالیت های این دانشگاه در تحقق هدف مذکور «برگزاری کنفرانس های بین المللی در حوزه ادیان و مذاهب با تکیه بر مشترکات ادیان و مذاهب» است (ماده 3، بند 8). به منظور مقابله با جریان های تکفیری، دانشگاه ادیان با برگزاری کنفرانس های ملی و بین المللی فضایی فراهم می آورد که مذاهب اسلامی در فضایی آرام و با برخورداری از منطق گفت وگو و تأکید بر مشترکات، در جهت تقریب واقعی گام بردارند. بدیهی است گروه های تکفیری، که تمام مخالفان خود را تکفیر می کنند و واجب القتل می دانند، منطق و قدرت گفت وگو ندارند و با اتخاذ چنین راهبردی افشا و منزوی خواهند شد.

دانشگاه ادیان و مذاهب، با وجههٔ بین المللی خود، نظریه های استاندارد اسلامی را که در میان فرقه های اصیل شیعی و سنی وجود داشته و سالیان طولانی به صورت مسالمت آمیز هم زیستی داشته اند و باعث توسعه برادری اسلامی شده اند، در همایش ها و کنفرانس ها و دانشگاه های جهان اسلام توسعه و ترویج می دهد و بدین ترتیب دیگر مجالی برای ترویج دیدگاه های انحرافی تکفیری وجود ندارد.

یکی دیگر از اهداف این دانشگاه، بر طبق اساس نامه، «گسترش اخلاق و ارزش های دینی با تکیه بر مشترکات ادیان توحیدی» است (ماده 2، بند 4). اگر اخلاق دینی و سنت های حسنه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام ، خصوصاً در مواجهه با مخالفان و دشمنان در جهان اسلام ترویج

ص: 415

شود، فضایی مناسب برای نزدیکی هر چه بیشتر مسلمانان جهان ایجاد می شود و دیگر فضایی برای پیشرفت گروه های تکفیری وجود نخواهد داشت.

ج. آگاهی بخشی در جهت شناخت جریان های تکفیری

ناآگاهی برخی نیروهای فرهنگی و آموزشی کشور و حتی نیروهای نظامی و امنیتی از مذاهب اسلامی و اختلافات و اشتراکات آنها، موجب شده است بعضی برخوردها و مواجهه های فرهنگی و امنیتی بدون آگاهی و استراتژی لازم صورت پذیرد و سبب ایجاد تنش و بعضاً بحران های دینی و مذهبی شود. شاید به جرئت بتوان ادعا کرد که امروز در کشور ما راهبرد واحد و دقیقی در مواجهه با فرق و مذاهب وجود ندارد و هر نهادی برای خود استراتژی هایی دارد که بعضاً با یکدیگر نزاع هم می کنند و همین چالش، زمینه را برای رشد جریان های تکفیری میان شیعه و سنی ایجاد می کند؛ به گونه ای که اساساً یکی از علل رواج جریان های تکفیری، جهل و ناآگاهی بسیاری از نهادها و مسلمانان جهان از این جریان ها و نیز مبانی اصیل دین مبین اسلام است. این نقص خصوصاً در میان تازه مسلمان ها ملموس تر است. امروزه مشهورترین گروه تکفیری تروریستی با عنوان جریان داعش، مدعی تشکیل دولت اسلامی در سرزمین عراق و شام است که بیشتر نیروهای خود را از میان تازه مسلمانان اروپایی و آسیایی جذب می کند. اگر برنامه مدون و هوشمندانه ای برای آگاهی بخشی در جهت نشر اسلام ناب در میان مسلمانان، خصوصاً تازه مسلمان ها طراحی و اجرا شود، با بسیاری از این کج فهمی ها و افراط و تفریط ها در فهم و اجرای اسلام مقابله خواهد شد. اگر اسلام به خوبی معرفی شود، این جریان ها نمی توانند با نشر ناقص اسلام، چهره این دین را مشوش کنند.

آگاهی بخشی و اطلاع رسانی، وظیفه و فعالیت کلیدی تمامی نهادهای علمی است؛ اما انجام این مسئولیت با هدف مقابله با جریان های تکفیری در حیطهٔ اختیارات نهادهای خاصی است، از جمله مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی که تمام تلاش و کوشش خود را در راه ایجاد آشنایی و تفاهم بیشتر بین علما، متفکران و پیشوایان مذهبی جهان اسلام در زمینه های اعتقادی، فقهی، اجتماعی و سیاسی (ماده 5، بند ب) و «رفع بدبینی ها و شبهات بین پیروان مذاهب اسلامی» (ماده

ص: 416

5، بند و) و «تألیف، تحقیق، نشر و توزیع کتب و مطبوعات و تحقیقات و بررسی های علمی و اجتماعی مناسب در زمینه مسائل مشترک مذاهب اسلامی» (ماده 6، بند ب) قرار داده است.

نهاد علمی- آموزشی جامعة المصطفی العالمیه در جهت این آگاهی بخشی «برگزاری دوره های کوتاه مدت، کاربردی و اعطای فرصت های مطالعاتی متناسب با نیاز جوامع مختلف» (ماده 10، بند 5) و «تهیه و تدوین محتوای آموزشی مورد نیاز» (ماده 10، بند 8) را در دستور کار خود دارد.

دانشگاه ادیان و مذاهب نیز، طبق وظایفی که در اساس نامه برای خود برشمرده، به «اطلاع رسانی و انتشار کتاب، مجله و دایرة المعارف» (ماده 3، بند 9) و «برنامه ریزی مناسب جهت تأمین دانش، آگاهی و سایر نیازهای ضروری جامعه فرهنگی کشور در حوزه ادیان و مذاهب» (ماده 3، بند 2) مبادرت می ورزد. «رشد و ارتقا و اصلاح وضع فرهنگی، تبلیغی- سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مسلمانان به ویژه پیروان اهل البیت علیهم السلام در جهان» (ماده 2، بند 8) از اهدافی است که سازمان فرهنگ و ارتباطات نیز برای خود برشمرده است.

د. فعالیت های بین المللی

اندیشه گروه های تکفیری که از میان مسلمانان برخاسته اند و غیر خود را از حیث اعتقادی خطرناک محسوب می کنند و بر مبنای عقاید انحرافی خود، به قتل آنها می پردازند، دغدغه تمام ادیان و مذاهب در جهان معاصر است. از آنجایی که این گروه ها خود را مسلمان معرفی می کنند، لازم است در سطح بین المللی شناسایی دقیق شوند تا مشخص شود که این عناصر، دست ساخته چه مبانی فکری ای هستند و در اثر اقدامات جنایت کارانه این افراد، چه بسترهایی فراهم می شود تا کلیت اسلام و مسلمانان در مظان اتهام قرار گیرند. ناسازگاری عقاید تکفیری ها با اندیشه های اسلامی را نیز باید برای تنویر افکار عمومی در عرصه بین الملل روشن ساخت تا از مسلمانان سراسر جهان رفع اتهام شود.

یکی از مسیرهای عملی شدن این راهکار، از طریق نهادهایی است که در عرصه بین المللی فعالیت علمی- فرهنگی دارند. با ایجاد ارتباطات علمی- پژوهشی و تبادل اساتید و دانشجویان و دیدارهای علمی مؤسسات دینی و علمی کشور با دانشگاه های معتبر داخلی و خارجی، زمینه

ص: 417

شناخت بیشتر فرق و مذاهب از یکدیگر ایجاد خواهد شد و بسیاری از شبهات و ذهنیت های منفی ایجادشده، اصلاح خواهد شد.

به منظور فعالیت های بین المللیِ مقابله ای با جریان های تکفیری، وظیفهٔ گسترش مناسبات فرهنگی با ملل و اقوام مختلف به خصوص مسلمانان و مستضعفان جهان، به عهدهٔ سازمان فرهنگ و ارتباطات نهاده شده است (ماده 2، بند 3). از این رو در اولین بند از وظایف این سازمان در اساس نامه آمده است: «سیاست گذاری و هماهنگی کلیه فعالیت های فرهنگی- تبلیغی در خارج از کشور (ماده 3)؛ همچنین «تعیین ضوابط و مقررات ناظر بر تهیه و انتشار کتب، نشریات و سایر محصولات فرهنگی - تبلیغی برای خارج از کشور و نظارت بر حسن اجرای آن» از وظایف این سازمان است (ماده 3، بند 6). سازمان فرهنگ و ارتباطات موظف است با گسترش مناسبات فرهنگی با ملت های مختلف جهان، فرهنگ ناب اسلامی را تبلیغ و ترویج کرده، فاصله زیاد جریان های تکفیری با اسلام را روشن کند. بدیهی است که گسترش مناسبات فرهنگی یکی از بهترین ابزارهای ایمن سازی جهان اسلام با خطر تکفیری هاست، چراکه این گروه های تکفیری فرهنگ قابل عرضه ای به جهان ندارند، و در این تقابل فرهنگی نمی توانند حریف قابلی برای جمهوری اسلامی باشند. مشابه این وظیفه را می توان در شرح وظایف جامعة المصطفی العالمیه در اساس نامهٔ این نهاد مشاهده کرد که آمده است: «گسترش روابط و همکاری های علمی- فرهنگی با مؤسسات و مراکز آموزشی، پژوهشی و فرهنگی سراسر جهان» (ماده 10، بند 13). بدین منظور دانشگاه ادیان و مذاهب نیز فعالیت های بین المللی خود را در حیطهٔ «ارتباط آموزشی و پژوهشی با اندیشمندان و مراکز علمی دین پژوهی داخل و خارج از کشور» دنبال می کند (نک.: ماده 3، بند 4).

ه. پاسخ به شبهات فرق انحرافی

یکی از ترفندهای فرق انحرافی برای پیش برد اهداف خود، شبهه افکنی برای دیگر فرقه هاست. چنانچه جریان های تکفیری از ناآگاهی اهل سنت از عقاید شیعه، سوء استفاده کرده، مواردی را جزء باورهای شیعه معرفی می کنند و اتهاماتی را به شیعیان وارد می سازند که حقیقت ندارد. از این رو برای زدودن این اتهامات و شناخت حقیقی مذاهب از یکدیگر، لازم است فضای

ص: 418

گفت وگوی آزاد و عاری از تعصب، میان مذاهب ایجاد شود.(1) چنانچه انبیای الاهی نیز برای روشن شدن حقیقت، روش گفت وگو را در پیش می گرفتند.(2)

گفت وگوهای بین المللی کمک می کند تا مسئولان جوامع، در تشخیص خود و تمییز حق از باطل دچار خطا نشوند. برادران اهل سنت در سراسر جهان، باید بدانند ایران در پی ایرانی کردن عرب ها یا شیعی کردن سایر مسلمانان نیست؛ بلکه به دنبال دفاع از قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و احیای امت اسلامی است و برای پیروزی بیداری اسلامی، کمک به مجاهدان اهل سنت، سازمان های حماس و جهاد مجاهدان شیعی حزب الله را به یک اندازه واجب می داند. ملت و حکومت اسلامی ایران همواره جهانیان را به جای ترور، به قیام ملت ها دعوت می کند؛ به جای غلبه و رویارویی مذاهب، به وحدت اسلامی فرا می خواند؛ به جای ایجاد شدت در برتری قومی و نژادی، در جهت برادری مسلمانان تلاش می کند و نهایتاً ایران اسلامی، به جهاد اسلامی با همکاری پیروان تمام مذاهب اسلامی، علیه دشمنان اسلام معتقد و ملتزم است.

در این میان نباید نقش نهادهای علمی را در عرصه بین الملل در پیش گیری از رشد جریان های تکفیری نادیده گرفت. از جمله سازمان فرهنگ و ارتباطات که طبق بند هفتم از دومین ماده که اهداف سازمان را برمی شمرد، یکی از اهدافش مقابله فکری با فرهنگ ضددینی، ضداسلامی و ضدانقلابی و آگاه کردن مسلمانان از توطئه های تفرقه انگیز دشمنان است. از این رو سازمان فرهنگ و ارتباطات وظیفه دارد در خصوص تبلیغ اسلام وارونه از جانب تکفیری ها اقدام کند. بهترین راهکار در این زمینه، علاوه بر تبیین قرائت صحیح و مستند از اسلام، ایجاد ارتباط با مراکز علمی و فرهنگی جهان اسلام و ایجاد همکاری های فعال در جهت مقابله با قرائت های دروغین و خطرناک از قرآن و اسلام است. بدیهی است اگر نهادهای جامعه، به این امر اقدام کنند، خطر جریان های تکفیری در جهان منعکس شده، مقابله با آنها میسر خواهد شد.

دانشگاه ادیان و مذاهب نیز در این زمینه، اهداف تأسیس خود را در اساس نامهٔ دانشگاه بدین ترتیب بیان کرده است: «تقویت نهضت پاسخ به شبهات و کرسی های نقد و گفت وگو در عرصه اشتراکات و اختلافات مذاهب و دفاع علمی و منطقی از اسلام و تشیع» (ماده 2، بند 3) و

ص: 419


1- . محمد عبد الحکیم حامد، ائمة التکفیر، ص397 و 398.
2- . نک.: سوره آل عمران (3)، آیه 68.

«آموزش و تربیت افراد صاحب نظر برای دفاع عالمانه و منطقی از اسلام و تشیع و مناظره و گفت وگوی انتقادی با سایر ادیان و مذاهب» (ماده 3، بند 6) و «شناسایی آسیب ها و تهدیدات فرقه های انحرافی و پاسخ گویی به آنها» (ماده 3، بند 10).

البته مطالعات و پژوهش های علمی این نهادها، نباید فقط به صورت آکادمیک و صرفاً ارائهٔ مقالات و نشست های علمی در مراکز و مؤسسات علمی و دینی باشد؛ بلکه باید از علم موجود عبور کرده، با شناسایی تهدیدات و شبهات جدید، علم جدید تولید کنند و علوم و پژوهش های قبلی را زمینه ای برای تولید علوم جدید قرار دهند. به تعبیر دقیق تر، باید در کنار دانشگاه ها و پژوهشکده ها، که عمدتاً به کار بر روی علوم گذشته متمرکز هستند، به تأسیس هسته هایی همت گماشت که به نیازسنجی و شناسایی تهدیدات و مشکلات جدید در حوزه فرق و ادیان بپردازند، و مبتنی بر آن به تولید علم جدید و تهیه راهبرد و استراتژی های مناسب در مقابل انحرافات جدید و آینده اقدام کرد.

نتیجه

امروزه جریان های تکفیری، بزرگ ترین عامل تهدیدکننده نهضت ییداری اسلامی و امنیت جهانی است. گسترش فعالیت های این گروه، آسیب های بسیاری بر بیداری اسلامی وارد کرده است، از جمله انحراف از باور به دشمن مشترک، تفرقه میان امت اسلامی، شیعه ستیزی و از همه مهم تر مشوش کردن چهرهٔ اسلام در اذهان مردم جهان. نکته قابل توجه اینکه در این شرایط، غرب نیز مهم ترین اولویت خود را مقابله با جبهه بیداری اسلامی قرار داده است.

یکی از محورهای اصلی تلاش غرب در مواجهه با بیداری اسلامی، جدا کردن این نهضت از ماهیت اسلامی آن، از طریق انحراف در عمل کرد برخی گروه ها و جریان های اسلامی است. از این رو یکی از جدّی ترین راهبردهای غرب، بدیل سازی بیداری اسلامی با استفاده از جریان های تکفیری است. تشدید تضادهای درونی منطقه در دستور کار مدیریت غرب قرار دارد و مهم ترین وسیله غرب، ایجاد فتنه مذهبی و تخریب جریان های اسلامی است؛ از این رو به تقویت تفکر جریان های تکفیری پرداخته است؛ جریانی که از بدو تأسیس، در مقابل شیعه و حتی در برابر اسلام قرار گرفت. غرب، از سویی، این گروه ها را تقویت می کند، و از سوی دیگر، جنایاتشان را به

ص: 420

عنوان تروریسم به کل دنیای اسلام منتسب می کند تا چهرهٔ مشوشی از اسلام، فراروی افکار عمومی جهان قرار گیرد.

گروهک های تکفیری با ترور مسلمانان و ایجاد تفرقه، در جهت تأمین منافع رژیم صهیونیستی و قدرت های سلطه، که دشمنان اصلی مسلمانان هستند، گام برمی دارند. اما با آسیب شناسی جریان های تکفیری و تلاش همه جانبهٔ مردم و نهادهای حکومتی، در جهت رفع موانع این جریان در راه تحقق و حرکت بیداری اسلامی، می توان آینده ای روشن برای ملت های مسلمان رقم زد، و بر تارک آن، حکومت جهانی موعود را نظاره گر بود؛ حکومتی که وقوع آن را خداوند متعال، وعده داده است.

ص: 421

منابع

1.قرآن کریم.

2.نهج البلاغه.

3.اساس نامه دانشگاه ادیان و مذاهب، مصوب مورخ 28/10/1389، شورای عالی انقلاب فرهنگی.

4.اساس نامه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مصوب مورخ 30/08/1374، شورای عالی انقلاب فرهنگی.

5.اساس نامه مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام ، مصوب مورخ 6/2/1379، مقام معظم رهبری (مد ظله العالی).

6.اساس نامه مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مصوب مورخ 17/7/1380، شورای عالی انقلاب فرهنگی.

7.اساس نامه نهاد علمی و آموزشی جامعة المصطفی العالمیة، مصوب مورخ 21/8/1387، شورای عالی انقلاب فرهنگی.

8.اسدعلی زاده، اکبر، چالش های فکری و سیاسی وهابیت، چاپ سوم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، قم، 1389.

9.اسدی، علی اکبر، تحولات و مسائل جدید عراق و رویکرد ایران، شادان، تهران، 1387.

10.اسماعی، فادی، «پدیدهٔ اسلام ترسی»، ترجمه: پرویز شریفی، بولتن ماهانهٔ اسلام و غرب وزارت خارجه، سال اول، پیش شماره دوم، 1376.

11.امه طلب، مصطفی، «غفلت غربی و بیداری اسلامی: دو حرکت متعارض در دنیای معاصر»، فصل نامه 15 خرداد، س4، دوره 3، 1386.

12.آشکار، ژیلبر، جدال در توحش؛ 11 سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی، ترجمه: حسن مرتضوی، اختران، تهران، 1384.

13.آصفی، محمدمهدی، چالش های معاصر و برنامهٔ رویارویی اسلامی، ترجمه: مهدی مقدس، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1390.

14.آقایی، سید داوود، سیاست و حکومت در عربستان سعودی، نشر کتاب سیاست، تهران، 1368.

15.الگار، حامد، وهابی گری، ترجمه: احمد نمایی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1386.

16.برزگر، ابراهیم، نظریهٔ وحدت آفرینی دشمن مشترک و کشورهای مسلمان نشین، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1384.

ص: 422

17.بن لادن، کارمن، پشت پرده بن لادن ها، در بطن پادشاهی، ترجمه: اسماعیل قهرمانی پور، نشر روزگار، تهران، 1384.

18.بهروز لک، غلامرضا، «اسلام سیاسی و اسلام گرایی»، پگاه حوزه، ش209، 1386.

19.پل، میخائیل؛ دوران، خالد، اسامه بن لادن و تروریسم جهانی، ترجمه: هومن وطن خواه، نشر کارون، تهران، 1381.

20.حامد، محمد عبد الحکیم، ائمة التکفیر، دار الفاروق، مصر، 2006.

21.الحباب، مصطفی، الاسلامیون فی عام، مرکز صناعة الفکر، بیروت، 2011.

22.خلیل اسعد، خالد، بن لادن، او را نمی توان شناخت، ترجمه: حیدر سهیلی، جام جم، تهران، 1380.

23.رضوانی، علی اصغر، وهابیان تکفیری، مشعر، تهران، 1390.

24.الصّباغ، بسّام، بلاء التکفیر، دار الشبائر، دمشق، 2008.

25.ضیایی، رحمت الله، کالبدشکافی عقاید وهابیت، مشعر، تهران، 1390.

26.عبدالرزاق، محمد أسود، فرهنگ جنگ عراق - ایران، ترجمه: یوسف فرزانه، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، تهران، 1387.

27.علی زاده موسوی، سید مهدی، بیداری اسلامی، چاپ دوم، نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، تهران، 1390.

28.علی زاده موسوی، سید مهدی، سلفی گری و وهابیت؛ تبارشناسی، آوای منجی، قم، 1391.

29.فدوی، عبدالقیوم، اسامه بن لادن و ماجراها، مفاخر، کابل، 1381.

30.قفاری، محمد، اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه، چاپ دوم، [بی جا]، دار الرضا، 1418.

31.قوام، عبدالعلی، «تروریسم به جای کمونیسم؛ استراتژی دشمن سازی در آمریکا»، روزنامه جام جم، ش656، 27/5/1381.

32.مالکی، حسن بن فرحان، مبلغ نه پیامبر، ترجمه: سید یوسف مرتضوی، نشر ادیان، قم، 1386.

33.مغنیه، محمد جواد، هذه هی الوهابیة، دار الحقیقه، [بی جا]، 1414.

34.نیک زاد تهرانی، علی اکبر، بازخوانی تکفیر و تکفیرگرایی، انتشارات نوای قلم، قم، 1389.

ص: 423

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109