‫دانشنامه امام مهدی عجل الله فرجه بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 9

مشخصات کتاب

سرشناسه:محمدی ری شهری ، محمد، ‫1325 -

عنوان و نام پدیدآور: ‫دانشنامه امام مهدی عجل الله فرجه بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ (فارسی - عربی)‮ ‫/ محمدی ری شهری‮ ، با همکاری سیدمحمدکاظم طباطبایی‮ و جمعی از پژوهشگران ‫؛ ترجمه عبدالهادی مسعودی ‫؛ [به سفارش] پژوهشگاه قرآن و حدیث.

مشخصات نشر:قم ‫: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر ‫، 1393 -

مشخصات ظاهری: ‫10ج.‮

شابک: ‫1600000 ریال : ‫دوره‮ ‫ ‫: 978-964-493-754-5‮ ؛ ‫1900000 ریال (دوره، چاپ دوم) ؛ ‫ج.1‮ ‫ ‫: 978-964-493-755-2 ؛ ‫ج.2‮ ‫ ‫: 978-964-493-756-9 ‮ ‮ ‮ ؛ ‫ج.3‮ ‫ ‫: 978-964-493-757-6‮ ؛ ‫ج.4‮ ‫ ‫: 978-964-493-758-3‮ ؛ ‫ج.5‮ ‫ ‫: 978-964-493-759-0‮ ؛ ‫ج.6‮ ‫ ‫: 978-964-493-760-6‮ ؛ ‫ج.7‮ ‫ ‫: 978-964-493-761-3‮ ؛ ‫ج.8 ‫ ‫ 978-964-493-762-0 : ؛ ‫ج.9 ‫ ‫ 978-964-493-763-7 : ؛ ‫ج.10 ‫ ‫ 978-964-493-764-4 :

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت: ‫ج. 1 تا 10 (چاپ دوم: 1393).

یادداشت:جلد اول تا دهم این کتاب در سال 1395 تجدید چاپ شده است.

یادداشت: ‫کتابنامه.

یادداشت: ‫نمایه.

موضوع:محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم ‫، 255ق -

موضوع:محمدبن حسن ‫(عج) ، امام دوازدهم، ‫255ق. - -- غیبت

شناسه افزوده:طباطبائی ، سیدمحمدکاظم ، ‫1344 -

شناسه افزوده:مسعودی ، عبدالهادی ، ‫1343 - ، مترجم

شناسه افزوده:پژوهشگاه قرآن و حدیث

شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث ‫. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره: ‫ BP51 ‮ ‫ /م332د2 1393 ‮

رده بندی دیویی: ‫ 297/959 ‮

شماره کتابشناسی ملی: ‫3443771

ص :1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :2

ص :3

دانشنامه امام مهدی عجل الله فرجه بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ (فارسی - عربی)

محمدی ری شهری‮

با همکاری سیدمحمدکاظم طباطبایی‮ و جمعی از پژوهشگران ‫؛ ترجمه عبدالهادی مسعودی

[به سفارش] پژوهشگاه قرآن و حدیث.

ص :4

ص :5

الفصل الخامس:مُعاضدة عیسی بن مریم

الفصل الخامس:مُعاضدة عیسی بن مریم

1/5:نُزولُ عیسی علیه السلام لِتَأییدِ الإِمامِ علیه السلام

1631.صحیح البخاری: حَدَّثَنَا ابنُ بُکَیرٍ،حَدَّثَنَا اللَّیثُ،عَن یونُسَ،عَنِ ابنِ شِهابٍ،عَن نافِعٍ مَولی أبی قَتادَةَ الأَنصارِیِّ:أنَّ أبا هُرَیرَةَ قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

کَیفَ أنتُم إذا نَزَلَ ابنُ مَریَمَ فیکُم،وإمامُکُم مِنکُم؟

1632.مجمع البیان -فی قَولِهِ تَعالی: «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» 1 -:قالَ الرَّبیعُ بنُ أنَسٍ:قَرَأَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله هذِهِ الآیَةَ،فَقالَ:

إنَّ مِن امَّتی قَوماً عَلَی الحَقِّ،حَتّی یَنزِلَ عیسَی بنُ مَریَمَ.

1633.تفسیر القمی: فی رِوایَةِ أبِی الجارودِ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام فی قَولِهِ: «إِنَّ اللّهَ قادِرٌ عَلی أَنْ یُنَزِّلَ آیَةً» 2 :وسَیُریکُم فی آخِرِ الزَّمانِ آیاتٍ:مِنها دابَّةٌ فِی الأَرضِ (1)،

ص:6


1- (3) .فی بحار الأنوار:« [1]دابّة الأرض»بدل«دابّة فی الأرض».

فصل پنجم:همیاری عیسی بن مریم

1/5:فرود آمدن عیسی علیه السلام برای یاری امام علیه السلام

اشاره

1631.صحیح البخاری -با سندش به نقل از ابو هریره-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«چگونه هستید هنگامی که فرزند مریم علیه السلام میانتان فرود می آید،در حالی که امامتان از خودتان است!؟». (1)

1632.مجمع البیان -به نقل از ربیع بن انَس،در بارۀ این سخن خداوند متعال:«و از قوم موسی، امّتی هستند که به حق راه می نمایند و دادگری می ورزند»-:پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را قرائت نمود و فرمود:«از امّت من [نیز] گروهی بر حق هستند تا عیسی بن مریم علیه السلام فرود آید». (2)

1633.تفسیر القمّی -به نقل از ابوجارود در بارۀ سخن خداوند:«بی گمان،خداوند،قادر است که نشانه ای فرو فرستد»-:امام باقر علیه السلام فرمود:«بی گمان،در آخر الزمان نشانه هایی

ص:7


1- (1) .صحیح البخاری:ج 3 ص 1272 ح 3265،صحیح مسلم:ج 1 ص 136 ح 244،المعجم الأوسط:ج 9 ص 86 ح 9203،کنز العمّال:ج 14 ص 334 ح 38845؛مجمع البیان:ج 2 ص 759،العمدة:ص 431 ح 903 و ص 432 ح 905،کشف الغمّة:ج 3 ص 228،الصراط المستقیم:ج 2 ص 222،بحار الأنوار:ج 51 ص 88.نیز،ر.ک:همین دانش نامه:ج 8 ص 218 ح 29.
2- (2) .مجمع البیان:ج 4 ص 773.

وَالدَّجّالُ،ونُزولُ عیسَی بنِ مَریَمَ علیه السلام،وطُلوعُ الشَّمسِ مِن مَغرِبِها.

1634.المعجم الکبیر: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ المُعَلَّی الدِّمَشقِیُّ القاضی،ثنا هِشامُ بُن عُمارَةَ، وحَدَّثَنا عَبدانُ بنُ أحمَدَ،ثنا هِشامُ بنُ خالِدٍ،قالا:ثنا مُحَمَّدُ بنُ شُعَیبٍ،ثنا یَزیدُ بنُ عُبَیدَةَ،عَن أبِی الأَشعَثِ الصَّنعانِیِّ،عَن أوسِ بنِ أوسٍ،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،قالَ:

یَنزِلُ عیسَی بنُ مَریمَ علیه السلام عِندَ المَنارَةِ البَیضاءِ شَرقِیَّ دِمَشقَ.

1635.المعجم الأوسط: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عُثمانَ بنِ أبی شَیبَةَ،قالَ:نا عُقبَةُ بنُ مُکرِمٍ،قالَ:

نا یونُسُ بنُ بُکَیرٍ،عَن هِشامِ بنِ عُروَةَ،عَن أبِی الزِّنادِ،عَنِ الأَعرَجِ،عَن أبی هُرَیرَةَ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

لا یَنزِلُ الدَّجّالُ المَدینَةَ ولکِنَّهُ یَنزِلُ الخَندَقَ،وعَلی کُلِّ نَقبٍ مِنها مَلائِکَةٌ یَحرُسونَها،فَأَوَّلُ مَن یَتبَعُهُ النِّساءُ وَالإِماءُ،فَیَذهَبُ فَیَتبَعُهُ النّاسُ فَیَرُدّونَهُ،فَیَرجِعُ غَضبانَ حَتّی یَنزِلَ الخَندَقَ،فَیَنزِلُ عِنَد ذلِکَ عیسَی بنُ مَریَمَ.

راجع:ج8 ص 214 (الفصل الرابع/انصاره من الانبیاء).

ص:8

به شما نشان می دهد،از جمله،جنبنده ای در زمین،دجّال،فرود آمدن عیسی بن مریم علیه السلام و طلوع خورشید از مغرب آن». (1)

1634.المعجم الکبیر -با سندش به نقل از اوس بن اوس-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«عیسی بن مریم علیه السلام کنار منارۀ سپید در شرق دمشق فرود می آید». (2)

1635.المعجم الأوسط -با سندش به نقل از ابو هریره-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«دجّال در مدینه فرود نمی آید؛بلکه در خندق فرود می آید و بر هر سوراخ آن،فرشتگانی به نگهبانی گمارده شده اند و نخستین کسانی که از او پیروی می کنند،زنان و کنیزان هستند.او می رود؛امّا مردم در پی او می روند و بازش می گردانند و او خشمگین باز می گردد تا در خندق فرود آید و این هنگام،عیسی بن مریم فرود می آید». (3)

ر.ک:ج8 ص 215 (فصل چهارم/پیامبران یاور امام).

ص:9


1- (1) .تفسیر القمّی:ج 1 ص 198،بحار الأنوار:ج 52 ص 181 ح 4.
2- (2) .المعجم الکبیر:ج 1 ص 217 ح 590،کنز العمّال:ج 14 ص 335 ح 38852.
3- (3) .المعجم الأوسط:ج 5 ص 331 ح 5465.

تبیین روایات فرود آمدن عیسی از آسمان

تبیین روایات فرود آمدن عیسی از آسمان (1)

نزول عیسی علیه السلام و نماز گزاردن وی پشت سر امام مهدی علیه السلام در میان شیعه و سنّی، اجماعی است. (2)روایات مربوط به این ماجرا به لحاظ مضمونی تعارض آشکاری ندارند و هرچند برخی از آنها به لحاظ سندی ضعیف اند،می توان آنها را متواتر یا دست کم مستفیض دانست.

در پاره ای از این روایات به مضامین دیگری مانند قتل دجّال و بقای ایشان به مدّت چهل سال اشاره شده است که نمی توان هیچ یک را قطعی دانست. (3)این عدم قطعیت در برخی مسائل مربوط به امام زمان علیه السلام نیز،مانند مدّت توقّف ایشان در دنیا پس از ظهور و جنگ ها و برخورد ایشان با پیروان دیگر ادیان،وجود دارد؛امّا عدم قطعیت در برخی جزئیات،خدشه ای به اصل آنها وارد نمی سازد.

آنچه از احادیث وارد در این فصل به طور یقینی استفاده می شود،این است که پس از ظهور امام زمان علیه السلام،عیسی علیه السلام از آسمان فرود می آید و در نماز به امام مهدی علیه السلام اقتدا می کند.از پاره ای روایات چنان برمی آید که امام علیه السلام،هدایت گروهی از

ص:10


1- (1) .به قلم پژوهشگر ارجمند،حجّة الاسلام و المسلمین هادی صادقی.
2- (2) .چنان که در احادیث این فصل مشاهده می شود،در کتاب های مهم شیعه و اهل سنّت،احادیثی در این موضوع آمده است.کتاب های مهم اهل سنت مانند:صحیح البخاری،صحیح مسلم،سنن الترمذی،مسند ابن حنبل،السنن الکبری،سنن أبی داوود،تاریخ دمشق،کنز العمال،و...،و کتاب های مهم شیعه مانند:کمال الدین،کشف الغمة،بحار الأنوار،الملاحم و الفتن،الغیبة طوسی،الأمالی صدوق،الاحتجاج،عیون أخبار الرضا علیه السلام و....
3- (3) .هر چند برخی علمای اهل سنّت،مانند شوکانی،برخی از اینها را مانند احادیث مربوط به دجّال،متواترمی دانند (رک:عون المعبود:ص 458).

مردم جهان-که ظاهراً شامل کشورهای غربی می شود-و حکومت بر آنها را به عیسی علیه السلام می سپارد تا نایب حکومتش در آن مناطق باشد.

تنها نکته ای که شاید باورش برای برخی از مردم دشوار باشد،نزول عیسی علیه السلام از آسمان است.به هر روی،این امر نیز همچون اصل صعود ایشان به آسمان،جزو معجزات الهی است.به گزارش قرآن کریم،خداوند امر را بر دشمنان ایشان مشتبه کرد و آنان نتوانستند بر ایشان چیره شوند و وی را به صلیب کشند و بکشند؛بلکه خداوند او را به سوی خود برد.چنان که این موضوع معجزه است و هیچ مؤمنی در آن تردید نمی کند،در بازگشت ایشان هم جای هیچ تردیدی نیست؛زیرا قرآن کریم به ایمان مجدّد اهل کتاب به عیسی علیه السلام پیش از مرگش تصریح می کند و می فرماید:

«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً. 1

و هیچ یک از اهل کتاب نیست،مگر آن که پیش از مرگش به او ایمان آورد و عیسی در روز قیامت به ایمانشان گواهی خواهد داد».

این آیه نشان می دهد که عیسی علیه السلام را بازگشتی دوباره است که در آن بازگشت، ایمان آوردن اهل کتاب اتّفاق می افتد؛وگر نه به گواهی تاریخ که تا کنون ایمان همۀ اهل کتاب به ایشان،محقّق نشده است.یهودیان که وضعشان روشن است.

مسیحیان نیز با اعتقادات نادرستی که در بارۀ ایشان دارند،ایمانشان به حضرت عیسی علیه السلام تا کنون ایمان درستی نبوده است.بنا بر این باید بازگشتی برای ایشان فرض شود که زمینۀ ایمان آنها را فراهم کند و این،همان چیزی است که بر اساس روایات پس از ظهور امام مهدی علیه السلام اتّفاق خواهد افتاد.

ص:11

2/5:صَلاتُهُ خَلفَ الإِمامِ علیه السلام

1636.صحیح مسلم: حَدَّثَنَا الوَلیدُ بنُ شُجاعٍ وهارونُ بنُ عَبدِ اللّهِ وحَجّاجُ بنُ الشّاعِرِ،قالوا:

حَدَّثَنا حَجّاجٌ وهُوَ ابنُ مُحَمَّدٍ،عَنِ ابنِ جُرَیجٍ،قالَ:أخبَرَنی أبُو الزُّبَیرِ:أنَّهُ سَمِعَ جابِرَ بنَ عَبدِ اللّهِ یَقولُ:سَمِعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقولُ:

لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن امَّتی یُقاتِلونَ عَلَی الحَقِّ ظاهِرینَ إلی یَومِ القِیامَةِ.

قالَ:فَیَنزِلُ عیسَی بنُ مَریَمَ صلی الله علیه و آله،فَیَقولُ أمیرُهُم:تَعالَ صَلِّ لَنا،فَیَقولُ:لا،إنَّ بَعضَکُم عَلی بَعضٍ امرَاءُ،تَکرِمَةَ اللّهِ هذِهِ الاُمَّةَ».

1637.مسند أبی یعلی: حَدَّثَنا حَفصٌ الحُلوانِیُّ،حَدَّثَنا بُهلولُ بنُ مَرزوقٍ الشّامِیُّ،عَن موسَی بنِ عُبَیدَةَ،عَن أخیهِ،عَن جابِرٍ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

لا تَزالُ امَّتی ظاهِرینَ عَلَی الحَقِّ حَتّی یَنزِلَ عیسَی بنُ مَریَمَ،فَیَقولُ إمامُهُم:

تَقَدَّم،فَیَقولُ:أنتُم أحَقُّ،بَعضُکُم امراءُ بَعضٍ،أمرٌ أکرَمَ اللّهُ بِهِ هذِهِ الاُمَّةَ.

1638.المعجم الأوسط: حَدَّثَنَا المِقدامُ،ثنا أسَدُ بنُ موسی وسَعیدُ بنُ أبی مَریَمَ،قالا:نا ابنُ لَهیعَةَ،عَن أبِی الزُّبَیرِ،عَن جابِرٍ،أنَّهُ سَمِعَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:

لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن امَّتی یُقاتِلونَ عَلَی الحَقِّ ظاهِرینَ إلی یَومِ القِیامَةِ،ثُمَّ یَنزِلُ عیسَی بنُ مَریَمَ،فَیَقولُ أمیرُهُم:تَقَدّم فَصَلِّ لَنا،فَیَقولُ:لا،إنَّ بَعضَکُم لِبَعضٍ أمیرٌ، لِیُکرِمَ اللّهُ هذِهِ الاُمَّةَ.

1639.بشارة المصطفی: عَنِ الحَسَنِ قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

ص:12

2/5:نماز خواندن عیسی علیه السلام پشت سر امام علیه السلام

1636.صحیح مسلم -با سندش به نقل از جابر بن عبد اللّه-:شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:«همواره گروهی از امّت من،حق مدارانه می جنگند و تا روز قیامت پیروزند»و فرمود:«و عیسی بن مریم فرود می آید و فرمانده آنان (سپاهیان مهدی علیه السلام ) به او می گوید:پیش بیا و برایمان نماز بگزار.عیسی می گوید:نه،برخی از شما،امام برخی دیگر هستند [و این]،گرامیداشت خداوند برای این امّت است». (1)

1637.مسند أبی یعلی -با سندش به نقل از جابر-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«همواره امّتم بر حق و پیروزند تا این که عیسی بن مریم فرود می آید.پس امام آنان می گوید:"جلو بایست" و او می گوید:شما شایسته ترید.برخی از شما امیر دیگران است؛امری که خداوند،این امّت را با آن،گرامی داشته است». (2)

1638.المعجم الأوسط -با سندش به نقل از جابر-:شنید[م] که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

«همواره گروهی از امّتم تا روز قیامت،حق مدارانه می جنگند و پیروزند،تا این که عیسی بن مریم فرود می آید و امامشان به او می گوید:"جلو بِایست و برایمان نماز بخوان" و او می گوید:نه! برخی از شما،امام برخی دیگر قرار شده اید تا خداوند، این امّت را گرامی بدارد». (3)

1639.بشارة المصطفی -به نقل از حسن-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«همواره گروهی از امّتم

ص:13


1- (1) .صحیح مسلم:ج 1 ص 137 ح 247،مسند ابن حنبل:ج 5 ص 113 ح 14726،صحیح ابن حبّان:ج 15 ص 231 ح 6819،السنن الکبری:ج 9 ص 304 ح 18615،کنز العمّال:ج 14 ص 334 ح 38846؛مجمع البیان:ج 9 ص 82،کشف الغمّة:ج 3 ص 274، [1]تأویل الآیات:ج 2 ص 570 ح 44،بحار الأنوار:ج 51 ص 88.
2- (2) .مسند أبی یعلی:ج 2 ص 408 ح 2074،تاریخ دمشق:ج 47 ص 501 ح 10320.
3- (3) .المعجم الأوسط:ج 9 ص 39 ح 9078.

لا یَزالُ طائِفَةٌ مِن امَّتی یُقاتِلونَ عَلَی الحَقِّ ظاهِرینَ (1)،حَتّی یَنزِلَ عیسَی بنُ مَریَمَ،فَیَقولونَ:تَقَدَّم فَصَلِّ بِنا،فَیَقولُ:یَتَقَدَّمُ إمامُکُم،فَإِنَّ اللّهَ تَعالی جَعَلَ بَعضَکُم لِبَعضٍ أئِمَّةً،لِکَرامَةِ هذِهِ الاُمَّةِ.

1640.کشف الغمّة: بِإِسنادِهِ (2)عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

مِنَّا الَّذی یُصَلّی عیسَی بنُ مَریَمَ خَلفَهُ.

1641.الصراط المستقیم عن حذیفة عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: یَلتَفِتُ المَهدِیُّ وقَد نَزَلَ عیسَی بنُ مَریَمَ کَأَ نَّما یَقطُرُ مِن شَعرِهِ الماءُ،یَقولُ لَهُ المَهدِیُّ:تَقَدَّم فَصَلِّ.

فَیَقولُ:إنَّما اقیمَتِ الصَّلاةُ لَکَ،فَیُصَلّی عیسی خَلفَ رَجُلٍ مِن وُلدی.

1642.کمال الدین: حَدَّثَنا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مَسرورٍ،قالَ:حَدَّثَنَا الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عامِرٍ،عَنِ المُعَلَّی بنِ مُحَمَّدٍ البَصرِیِّ،عَن جَعفَرِ بنِ سُلَیمانَ،عَن عَبدِ اللّهِ الحَکَمِ، عَن أبیهِ،عَن سَعیدِ بنِ جُبَیرٍ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

إنَّ خُلَفائی وأَوصِیائی وحُجَجَ اللّهِ عَلَی الخَلقِ بَعدِی اثنا عَشَرَ:أوَّلُهُم أخی وآخِرُهُم وَلَدی.

قیلَ:یا رَسولَ اللّهِ ومَن أخوکَ؟قالَ:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،قیلَ:فَمَن وَلَدُکَ؟قالَ:

المَهدِیُّ الَّذی یَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبِیّاً! لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَخرُجَ فیهِ وَلَدِیَ

ص:14


1- (1) .فی النسخة المعتمدة لدینا:«علی طاهرین»بدل«علی الحقّ ظاهرین».
2- (2) .أی الحافظ أبی نعیم أحمد بن عبد اللّه.

حق مدارانه و پیروزمندانه می جنگند،تا این که عیسی بن مریم فرود می آید.[به او] می گویند:جلو بِایست و برای ما نماز بخوان.او می گوید:امامتان جلو می ایستد،که خداوند متعال،برای کرامت این امّّت،برخی از شما را امام برخی دیگر قرار داده است». (1)

1640.کشف الغمّة -با سندش به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر خدا فرمود صلی الله علیه و آله:«از ما کسی خواهد آمد که عیسی بن مریم،پشت سرش نماز می خواند». (2)

1641.الصراط المستقیم -به نقل از حذیفه-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«مهدی علیه السلام رو به عیسی بن مریم می کند و به او-که از آسمان،فرود آمده و گویی از مویش آب می چکد-، می گوید:جلو بِایست و نماز بگزار.او می گوید:نماز برای امامت جماعتِ تو برپا شده است.و عیسی پشت سر مردی از نسل من نماز می گزارد». (3)

1642.کمال الدین -با سندش به نقل از عبد اللّه بن عبّاس-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«پس از من، خلفا و اوصیای من و حجّت های الهی بر خلق،دوازده تن اند:اوّلین آنها،برادرم و آخرین آنها،فرزندم است».

گفته شد:برادرت کیست؟

فرمود:«علی بن ابی طالب».

گفته شد:فرزندت کیست؟

فرمود:«مهدی،که آن (زمین) را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم،پر شده است و سوگند به کسی که مرا به حق،پیامبر نمود،اگر جز یک روز از دنیا نمانده باشد،خداوند،آن روز را چندان طولانی می کند تا فرزندم مهدی در آن

ص:15


1- (1) .بشارة المصطفی (چاپ مؤسّسة النشر الإسلامی):ص 249؛تاریخ دمشق:ج 47 ص 501 ح 10321.
2- (2) .کشف الغمّة:ج 3 ص 264، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 84؛کنز العمّال:ج 14 ص 266 ح 38673 (به نقل از ابو نعیم در کتاب المهدی).
3- (3) .الصراط المستقیم:ج 2 ص 257.

المَهدِیُّ،فَیَنزِلُ روحُ اللّهِ عیسَی بنُ مَریَمَ فَیُصَلّی خَلفَهُ،وتُشرِقُ الأَرضُ بِنورِهِ (1)، ویَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَالمَغرِبَ.

1643.الغیبة للطوسی: بِهذَا الإِسنادِ (2)عَن أحمَدَ بنِ إدریسَ،عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عیسی، عَنِ الحُسَینِ بنِ سَعیدٍ الأَهوازِیِّ،عَنِ الحُسَینِ بنِ عُلوانَ،عَن أبی هارونَ العَبدِیِّ، عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ فی حَدیثٍ لَهُ طَویلٍ اختَصَرناهُ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِفاطِمَةَ علیها السلام:

یا بُنَیَّةَ ! إنّا اعطینا أهلَ البَیتِ سَبعاً لَم یُعطَها أحَدٌ قَبلَنا:نَبِیُّنا خَیرُ الأَنبِیاءِ وهُوَ أبوکِ،ووَصِیُّنا خَیرُ الأَوصِیاءِ وهُوَ بَعلُکِ،وشَهیدُنا خَیرُ الشُّهَداءِ وهُوَ عَمُّ أبیکِ حَمزَةُ،ومِنّا مَن لَهُ جَناحانِ خَضیبانِ یَطیرُ بِهِما فِی الجَنَّةِ،وهُوَ ابنُ عَمِّکِ جَعفَرٌ، ومِنّا سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ،وهُمَا ابناکِ الحَسَنُ وَالحُسَینُ،ومِنّا وَاللّهِ الَّذی لا إلهَ إلّاهُوَ مَهدِیُّ هذِهِ الاُمَّةِ الَّذی یُصَلّی خَلفَهُ عیسَی بنُ مَریَمَ.

ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی مَنکِبِ الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ:مِن هذا-ثَلاثاً-.

1644.الملاحم والفتن -فیما رَواهُ السَّلیلِیُّ فی کِتابِ الفِتَنِ،قالَ-:حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ، قالَ:أخبَرَنا سُلَیمانُ بنُ داوودَ البَصرِیُّ،قالَ:أخبَرَنا داوودُ العَسقَلانِیُّ،قالَ:أخبَرَنا سُفیانُ بنُ سَعیدٍ الثَّورِیُّ،عَن مَنصورِ بنِ المُعتَمِرِ،عَن رِبعِیِّ بنِ حِراشٍ،قالَ:

سَمِعتُ حُذَیفَةَ بنَ الیَمانِ،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:...قَد أفلَحَت امَّةٌ أنَا أوَّلُها وعیسی آخِرُها،فَیُصَلّی خَلفَ

ص:16


1- (1) .فی المصادر الاُخری:«بنور ربّها».
2- (2) .أی جماعة،عن التلعکبری،عن أحمد بن علی.

خروج کند،و روح اللّه،عیسی بن مریم،فرود می آید و پشت سر او نماز می خواند و زمین از نور او روشن می شود و حاکمیتش به شرق و غرب می رسد». (1)

1643.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از ابو سعید خُدری،در حدیثی طولانی که مختصرش کرده است-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود:«ای دختر عزیزم! به ما اهل بیت، هفت چیز داده شده که به کسی پیش از ما داده نشده است:پیامبرمان،بهترین پیامبر است که همان پدرت است،و وصیّمان،بهترین وصی است که همان همسرت است،و شهیدمان،بهترین شهید است که همان عموی پدرت حمزه است،و از ما اهل بیت است کسی که دو بال رنگین دارد و با آنها در بهشت پرواز می کند و او همان پسرعمویت جعفر است،و از ما دو سبط این امّت اند که همان دو پسرت حسن و حسین هستند،و سوگند به خداوندی که جز او معبودی نیست،مهدیِ این امّت،از ماست؛کسی که عیسی بن مریم،پشت سرش نماز می خواند».

سپس با دستش بر شانۀ حسین علیه السلام زد و سه بار فرمود:«از [نسل] این». (2)

1644.الملاحم و الفتن -از آنچه سلیلی در کتاب الفتن آورده با سندش به نقل از حذیفة بن یمان-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«امّتی که من،اوّلین آنها و عیسی،آخرین آنها باشد، رستگار می شود.عیسی پشت سر مردی از نسل من نماز می خواند و چون نماز

ص:17


1- (1) .کمال الدین:ص 280 ح 27،إعلام الوری:ج 2 ص 173،کشف الغمّة:ج 3 ص 297،بحار الأنوار:ج 51 ص 71 ح 12.
2- (2) .الغیبة،طوسی:ص 191 ح 154،بحار الأنوار:ج 51 ص 76 ح 32.

رَجُلٍ مِن وُلدی،فَإِذا صُلِّیَتِ الغَداةُ قامَ عیسی حَتّی یَجلِسَ فِی المَقامِ.

1645.الأمالی للصدوق: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ ماجیلَوَیهِ رحمه الله،قالَ:حَدَّثَنی عَمّی مُحَمَّدُ بنُ أبِی القاسِمِ،عَن أحمَدَ بنِ هِلالٍ،عَنِ الفَضلِ بنِ دُکَینٍ،عَن مَعمَرِ بنِ راشِدٍ،قالَ:

سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ الصّادِقَ علیه السلام یَقولُ:

أتی یَهودِیٌّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقامَ بَینَ یَدَیهِ یَحُدُّ النَّظَرَ إلَیهِ،فَقالَ:یا یَهودِیُّ،ما حاجَتُکَ؟قالَ:أنتَ أفضَلُ أم موسَی بنُ عِمرانَ النَّبِیُّ الَّذی کَلَّمَهُ اللّهُ،وأَنزَلَ عَلَیهِ التَّوراةَ وَالعَصا،وفَلَقَ لَهُ البَحرَ،وأَظَلَّهُ بِالغَمامِ؟

فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:إنَّهُ یُکرَهُ لِلعَبدِ أن یُزَکِّیَ نَفسَهُ،ولکِنّی أقولُ:...مِن ذُرِّیَّتِی المَهدِیُّ،إذا خَرَجَ نَزَلَ عیسَی بنُ مَریَمَ لِنُصرَتِهِ،فَقَدَّمَهُ وصَلّی خَلفَهُ.

1646.الغیبة للنعمانی: بِهذَا الإِسنادِ (1)عَن عَبدِ الرَّزاقِ بنِ هَمّامٍ،قالَ:حَدَّثَنا مَعمَرُ بنُ راشِدٍ، عَن أبانِ بنِ أبی عَیّاشٍ،عَن سُلَیمِ بنِ قَیسٍ الهِلالِیِّ،قالَ:

لَمّا أقبَلنا مِن صِفّینَ مَعَ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام،نَزَلَ قَریباً مِن دَیرِ نَصرانِیٍّ،إذ خَرَجَ عَلَینا شَیخٌ مِنَ الدَّیرِ،جَمیلُ الوَجهِ حَسَنُ الهَیئَةِ وَالسَّمتِ،مَعَهُ کِتابٌ،حَتّی أتی أمیرَ المُؤمِنینَ فَسَلَّمَ عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:

إنّی مِن نَسلِ حَوارِیِّ عیسَی بنِ مَریَمَ،وکانَ أفضَلَ حَوارِیّی عیسی-الاِثنَی عَشَرَ-وأَحَبَّهُم إلَیهِ وآثَرَهُم عِندَهُ،وأَنَّ عیسی أوصی إلَیهِ ودَفَعَ إلَیهِ کُتُبَهُ،وعَلَّمَهُ

ص:18


1- (1) .أی أحمد بن مهد بن سعید بن عقدة ومحمّد بن همام بن سهیل وعبد العزیز وعبد الواحد ابنا عبد اللّه بن یونس الموصلی عن رجالهم.

صبح خوانده می شود،عیسی بر می خیزد تا در جایگاه بنشیند». (1)

1645.الأمالی ،صدوق-با سندش به نقل از مَعمَر بن راشد-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«یهودی ای خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و پیش روی ایشان ایستاد و به ایشان چشم دوخت.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:"حاجتت چیست؟".

گفت:تو برتری،یا موسی بن عمران؛پیامبری که خدا با او سخن گفت و تورات و عصا را بر او نازل کرد و دریا را برایش شکافت و با ابر بر او سایه گسترد؟

پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:"ناپسند است که بنده از خودش تعریف کند؛امّا [برای روشن شدن حقیقت] می گویم:...از نسل من،مهدی است که چون خروج کند، عیسی بن مریم برای یاری اش فرود می آید و او را پیش می اندازد و پشت سرش نماز می خواند"». (2)

1646.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از سلیم بن قیس هلالی-:هنگامی که همراه امیر مؤمنان علیه السلام از صفّین باز می گشتیم،نزدیک صومعۀ یک مسیحی فرود آمد.پیرمردی زیبارو و خوش قد و بالا که کتابی همراه داشت،از صومعه بیرون و به سوی ما آمد تا نزد امیر مؤمنان علیه السلام رسید و بر ایشان سلام داد و سپس گفت:من از نسل یکی از حواریان عیسی بن مریم هستم که میان دوازده تن حواریان عیسی،برترین و از بقیّه نزد او محبوب تر بود و او را بر دیگران مقدّم می داشت و به او وصیّت کرد و کتاب هایش را به وی سپرد و حکمتش را به او آموخت و اهل این خانه همواره بر دینش بوده اند و به آیینش چنگ زده و کفر نورزیده اند و از آن به سوی دین دیگری بیرون نرفته و آن را دگرگون نکرده اند،و آن کتاب ها به املای عیسی بن مریم و دست خطّ پدرمان،نزد من موجود است و همۀ کارهایی که مردم پس از او می کنند،

ص:19


1- (1) .الملاحم و الفتن:ص 301 ح 422.
2- (2) .الأمالی،صدوق:ص 287 ح 320، [1]الاحتجاج:ج 1 ص 106، [2]روضة الواعظین:ص 299، [3]تأویل الآیات:ج 1 ص 48 ح 23،بحار الأنوار:ج 16 ص 366 ح 72.

حِکمَتَهُ،فَلَم یَزَل أهلُ هذَا البَیتِ عَلی دینِهِ،مُتَمَسِّکینَ بِمِلَّتِهِ،لَم یَکفُروا ولَم یَرتَدّوا ولَم یُغَیِّروا،وتِلکَ الکُتُبُ عِندی إملاءُ عیسَی بنِ مَریَمَ وخَطُّ أبینا بِیَدِهِ،فیها کُلُّ شَیءٍ یَفعَلُ النّاسُ مِن بَعدِهِ،وَاسمُ مَلِکٍ مَلِکٍ (مِن بَعدِهِ) مِنهُم.وأَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی یَبعَثُ رَجُلاً مِنَ العَرَبِ مِن وُلدِ (إسماعیلَ بنِ) إبراهیمَ خَلیلِ اللّهِ مِن أرضٍ (یُقالُ لَها:) تِهامَةُ،مِن قَریَةٍ یُقالَ لَها:مَکَّةُ،یُقالُ لَهُ:أحمَدُ،لَهُ اثنا عَشَرَ اسماً،وذَکَرَ مَبعَثَهُ ومَولِدَهُ ومُهاجَرَتَهُ،ومَن یُقاتِلُهُ،ومَن یَنصُرُهُ،ومَن یُعادیهِ،وما یَعیشُ،وما تَلقی امَّتُهُ بَعدَهُ إلی أن یَنزِلَ عیسَی بنُ مَریَمَ مِنَ السَّماءِ.

وفی ذلِکَ الکِتابِ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً (1)مِن وُلدِ إسماعیلَ بنِ إبراهیمَ خَلیلِ اللّهِ مِن خَیرِ خَلقِ اللّهِ،ومِن أحَبِّ خَلقِ اللّهِ إلَیهِ،وَاللّهُ وَلِیٌّ لِمَن والاهُم،وعَدُوٌّ لِمَن عاداهُم، مَن أطاعَهُم اهتَدی،ومَن عَصاهُم ضَلَّ،طاعَتُهُم للّهِ ِ طاعَةٌ،ومَعصِیَتُهُم للّهِ ِ مَعصِیَةٌ، مَکتوبَةٌ أسماؤُهُم وأَنسابُهُم ونُعوتُهُم،وکَم یَعیشُ کُلُّ رَجُلٍ مِنهُم واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ، وکَم رَجُلٍ مِنهُم یَستَتِرُ بِدینِهِ ویَکتُمُهُ مِن قَومِهِ،ومَنِ الَّذی یَظهَرُ مِنهُم ویَنقادُ لَهُ النّاسُ حَتّی یَنزِلَ عیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام عَلی آخِرِهِم،فَیُصَلّی عیسی خَلفَهُ،ویَقولُ:

إنَّکُم لَأَئِمَّةٌ لا یَنبَغی لِأَحَدٍ أن یَتَقَدَّمَکُم،فَیَتَقَدَّمُ فَیُصَلّی بِالنّاسِ وعیسی خَلفَهُ فِی الصَّفِّ.

أوَّلُهُم وخَیرُهُم و أَفضَلُهُم-ولَهُ مِثلُ اجورِهِم واُجورِ مَن أطاعَهُم وَاهتَدی بِهِم- رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله اسمُهُ:مُحَمَّدٌ،وعَبدُ اللّهِ،ویس،وَالفَتّاحُ وَالخاتِمُ،وَالحاشِرُ،وَالعاقِبُ،

ص:20


1- (1) .هم النبیّ والأئمة الإثنی عشر [1]علیهم السلام.

در آن موجود است و نیز نام یک یک حاکمان آنها پس از او،و خداوند-تبارک و تعالی-مردی از عرب را از فرزندان اسماعیل بن ابراهیم،خلیل و دوست خدا،از سرزمینی به نام تهامه و شهری به نام مکّه بر می انگیزد،که نام [اصلی] او احمد است؛ ولی به دوازده نام خوانده می شود،و مکان و زمان بعثت و تولّدش را ذکر کرده است و نیز کسانی را که با او می جنگند و کسانی که یاری اش می دهند و کسانی که با او دشمنی و یا با او زندگی می کنند و آنچه امّتش پس از او می بیند،تا آن که عیسی بن مریم از آسمان فرود آید.

و در آن کتاب،نام و تبار و ویژگی های سیزده مرد (1)از فرزندان اسماعیل بن ابراهیم،خلیل و دوست خدا،از بهترین خلق خدا و محبوب ترین آفریدگان نزد او آمده است و خداوند،دوستدار کسی است که آنان را دوست بدارد و دشمن کسی است که با آنان دشمنی کند.هر کس از آنان پیروی کند،به راه می آید و هر کس از آنان سرپیچی نماید،گم راه می شود.پیروی از آنان،پیروی از خداست و سرپیچی از آنان،سرپیچی از خداست.در آن کتاب،نام ها،نَسَب ها،ویژگی ها و نیز عمر آنان، به ترتیب آمده است و این که چه تعداد از آنها دینش را پوشیده و از قومش پنهان می دارد و کدام یک از آنها ظهور می کند و مردم به فرمانش در می آیند،تا آن که عیسی بن مریم بر آخرینِ آنها فرود می آید و پشت سر او نماز می خواند و می گوید:

شما امامانی هستید که هیچ کس حق ندارد بر شما مقدّم شود.و آن امام جلو می رود و با مردم نماز جماعت می خواند و عیسی پشت سر او در صف می ایستد.

اوّلین،بهترین و برترین فرد آنان-که مانند پاداش آنان و کسانی که از آنها پیروی نموده و به وسیلۀ ایشان راه یافته اند،پاداش دارد-،پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است که او را به نام:محمّد،عبد اللّه،یس،فتّاح (گشاینده)،خاتم (مُهر پایان)،حاشر (گردآورنده)، عاقب (جانشین)،ماحی (محو کننده)،قائد (زمامدار)،نبیّ اللّه،صفیّ اللّه (برگزیدۀ

ص:21


1- (1) .مقصود،پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و دوازده امام اهل بیت علیهم السلام است.

وَالماحی،وَالقائِدُ،ونَبِیُّ اللّهِ،وصَفِیُّ اللّهِ،وحَبیبُ اللّهِ،وأنَّهُ یُذکَرُ إذا ذُکِرَ،مِن أکرَمِ خَلقِ اللّهِ عَلَی اللّهِ،وأَحَبِّهِم إلَی اللّهِ،لَم یَخلُقِ اللّهُ مَلَکاً مُکَرَّماً ولا نَبِیّاً مُرسَلاً مِن آدَمَ فَمَن سِواهُ،خَیراً عِندَ اللّهِ ولا أحَبَّ إلَی اللّهِ مِنهُ،یُقعِدُهُ یَومَ القِیامَةِ عَلی عَرشِهِ، ویُشَفِّعُهُ فی کُلِّ مَن یَشفَعُ فیهِ.

بِاسمِهِ جَرَی القَلَمُ فِی اللَّوحِ المَحفوظِ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ.وبِصاحِبِ اللِّواءِ یَومَ الحَشرِ الأَکبَرِ أخیهِ ووَصِیِّهِ ووَزیرِهِ وخَلیفَتِهِ فی امَّتِهِ.ومِن أحَبِّ خَلقِ اللّهِ إلَی اللّهِ بَعدَهُ عَلِیٍّ ابنِ عَمِّهِ لِاُمِّهِ وأَبیهِ،ووَلِیِّ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدَهُ،ثُمَّ أحَدَ عَشَرَ رَجُلاً مِن وُلدِ مُحَمَّدٍ ووُلدِهِ،أوَّلُهُم یُسَمّی بِاسمِ ابنَی هارونَ شَبَّرَ وشَبیرٍ،وتِسعَةٌ مِن وُلدِ أصغَرِهِما واحِدٌ بَعدَ واحِدٌ،آخِرُهُمُ الَّذی یُصَلّی عیسَی بنُ مَریَمَ خَلفَهُ.

1647.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عِصامٍ رضی الله عنه،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ یَعقوبَ الکُلَینِیُّ،قالَ:حَدَّثَنَا القاسِمُ بنُ العَلاءِ،قالَ:حَدَّثَنی إسماعیلُ بنُ عَلِیٍّ القَزوینِیُّ، قالَ:حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ إسماعیلَ،عَن عاصِمِ بنِ حُمَیدٍ الحَنّاطُ،عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ الثَّقَفِیُّ،قالَ:سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ الباقِرَ علیهما السلام یَقولُ:

القائِمُ مِنّا مَنصورٌ بِالرُّعبِ،مُؤَیَّدٌ بِالنَّصرِ،تُطوی لَهُ الأَرضُ وتَظهَرُ لَهُ الکُنوزُ، یَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَالمَغرِبَ،ویُظهِرُ اللّهُ عز و جل بِهِ دینَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ،فَلا یَبقی فِی الأَرضِ خَرابٌ إلّاقَد عُمِرَ،ویَنزِلُ روحُ اللّهِ عیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام فَیُصَلّی خَلفَهُ.

1648.تفسیر القمی: حَدَّثَنی أبی،عَنِ القاسِمِ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن سُلَیمانَ بنِ داوودَ المِنقَرِیِّ،

ص:22

خدا) و حبیب اللّه می خوانند،و او هنگامی که [خدا] یاد شود،یاد می شود،و از گرامی ترین خلق خدا و محبوب ترین آنها،نزد خداوند است.خداوند،فرشته ای گرامی داشته شده و پیامبری فرستاده شده را از آدم تا دیگران نیافریده است که نزد خدا از او بهتر و دوست داشتنی تر باشد.او را روز قیامت بر عرش خود می نشاند و او را در بارۀ هر کس که شفاعت کند،شفیع می گرداند.قلم در لوح محفوظ،او را محمّد فرستادۀ خدا،و برادر،وصی،وزیر و جانشین او در امّتش [علی] را پرچمدار بزرگ روز رستاخیز قرار داده است.از محبوب ترین خلق خدا نزد خداوند،پس از او،علی،پسرعموی تنی اش است که پس از او سرپرست هر مؤمن است.[بقیّۀ این سیزده تن] یازده مرد از فرزندان محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام هستند که نخستین آنها به نام دو فرزند هارون،شبّر و شبیرند،و نُه تن از فرزندان برادر کوچک تر (شبیر)،که یکی پس از دیگری می آیند و آخرین ایشان،کسی است که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می خواند». (1)

1647.کمال الدین -با سندش به نقل از محمّد بن مسلم-:شنیدم که امام باقر علیه السلام می فرماید:

«قائمِ ما با هراس [افتادن در دل دشمنانش] یاری می شود و با یاری [خداوند] استوار می گردد،زمین زیر پایش در هم پیچیده [و حرکتش سریع] می گردد و گنج ها برایش آشکار می شوند و حاکمیتش به شرق و غرب می رسد و خداوند،دینش را به دست او بر همۀ دین ها غلبه می دهد،هر چند مشرکان را خوش نیاید،و در زمین، ویرانه ای نمی ماند،جز آن که آباد می شود و روح خدا،عیسی بن مریم،فرود می آید و پشت سر او نماز می گزارد». (2)

1648.تفسیر القمّی -با سندش به نقل از شهر بن حوشب-:حجّاج به من گفت:آیه ای در

ص:23


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 74 ح 9، [1]بحار الأنوار:ج 36 ص 210 ح 13.
2- (2) .کمال الدین:ص 330 ح 16،إعلام الوری:ج 2 ص 291،کشف الغمّة:ج 3 ص 324، [2]بحار الأنوار:ج 52 ص 191 ح 24. [3]نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 7 ص 388 ح 1395.

عَن أبی حَمزَةَ،عَن شَهرِ بنِ حَوشَبَ،قالَ:

قالَ لِیَ الحَجّاجُ بِأَنَّ آیَةً فی کِتابِ اللّهِ قَد أعیَتنی،فَقُلتُ:أیُّهَا الأَمیرُ أیَّةُ آیَةٍ هِیَ؟ فَقالَ قَولُهُ: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» 1 وَاللّهِ إنّی لَآمُرُ بِالیَهودِیِّ وَالنَّصرانِیِّ فَیُضرَبُ عُنُقُهُ،ثُمَّ أرمُقُهُ بِعَینی فَما أراهُ یُحَرِّکُ شَفَتَیهِ حَتّی یَخمَدَ.

فَقُلتُ:أصلَحَ اللّهُ الأَمیرَ لَیسَ عَلی ما تَأَوَّلتَ ! قالَ:کَیفَ هُوَ؟

قُلتُ:إنَّ عیسی یَنزِلُ قَبلَ یَومِ القِیامَةِ إلَی الدُّنیا فَلا یَبقی أهلُ مِلَّةٍ،یَهودِیٌّ ولا نَصرانِیٌّ إلّاآمَنَ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ،ویُصَلّی خَلفَ المَهدِیِّ.

قالَ:وَیحَکَ أنّی لَکَ هذا،ومِن أینَ جِئتَ بِهِ؟

فَقُلتُ:حَدَّثَنی بِهِ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام.

فَقالَ:جِئتَ بِها وَاللّهِ مِن عَینٍ صافِیَةٍ.

1649.عیون أخبار الرضا علیه السلام: حَدَّثَنا تَمیمُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ تَمیمٍ القُرَشِیُّ رضی الله عنه قالَ:حَدَّثَنی أبی، قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ عَلِیٍّ الأَنصارِیُّ،عَنِ الحَسَنِ بنِ الجَهمِ،قالَ:

حَضَرتُ مَجلِسَ المَأمونِ یَوماً وعِندَهُ عَلِیُّ بنُ موسَی الرِّضا علیه السلام،وقَدِ اجتَمَعَ الفُقَهاءُ وأَهلُ الکَلامِ مِن الفِرَقِ المُختَلِفَةِ...

فَقالَ المَأمونُ:یا أبَا الحَسَنِ،فَما تَقولُ فِی الرَّجعَةِ؟

فَقالَ الرِّضا علیه السلام:إنَّها لَحَقٌّ،قَد کانَت فِی الاُمَمِ السّالِفَةِ ونَطَقَ بِهِ القُرآنُ،وقَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یَکونُ فی هذِهِ الاُمَّةِ کُلُّ ما کانَ فِی الاُمَمِ السّالِفَةِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ،

ص:24

کتاب خدا مرا عاجز کرده است.

گفتم:ای امیر! کدام آیه؟

گفت:آیۀ:«و هیچ یک از اهل کتاب نیست،مگر آن که پیش از مرگش به او (پیامبر خدا) ایمان می آورد».به خدا سوگند،من فرمان می دهم که یهودی و مسیحی را گردن بزنند و سپس با چشم خودم به او می نگرم؛امّا نمی بینم که لبانش را [به شهادتین] تکان دهد تا آن که می میرد.

گفتم:خداوند،امیر را به سامان کند! آیه را درست تأویل نکردی.

گفت:تأویل آن چیست؟

گفتم:عیسی پیش از روز قیامت،به دنیا فرود می آید و هیچ کس از یهودیان و مسیحیان نمی مانند،جز آن که پیش از مرگش به او ایمان می آورند و او پشت سرِ مهدی،نماز می خواند.

گفت:وای بر تو! این تأویل را چگونه یافته و از کجا آورده ای؟

گفتم:محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (امام باقر علیه السلام ) برایم گفته است.

حجّاج گفت:به خدا سوگند،آن را از چشمه ای زلال آورده ای. (1)

1649.عیون أخبار الرضا علیه السلام -با سندش به نقل از حسن بن جهم-:روزی در مجلس مأمون حاضر شدم.امام رضا علیه السلام نزدش بود و گروهی از فقیهان و متکلّمانِ گروه های گوناگون،گرد آمده بودند.

مأمون گفت:ای ابو الحسن! در بارۀ رجعت،چه می گویی؟

امام رضا علیه السلام فرمود:«آن حقیقت دارد و در امّت های پیشین نیز بوده و قرآن از آن سخن گفته،و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:"هر چه در امّت های پیشین بوده است،در این امّت هم مو به مو و بدون تفاوت روی می دهد".

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:"هنگامی که مهدیِ از نسل من خروج کند،عیسی بن مریم فرود می آید و پشت سرش نماز می خواند" و فرمود:«اسلام،غریبانه شروع شد و دوباره غریب

ص:25


1- (1) .تفسیر القمّی:ج 1 ص 158، [1]مجمع البیان:ج 3 ص 211،بحار الأنوار:ج 9 ص 195 ح 45.

وَالقُذَّةَ (1)بِالقُذَّةِ،قالَ علیه السلام:

إذا خَرَجَ المَهدِیُّ مِن وُلدی،نَزَلَ عیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام فَصَلّی خَلفَهُ.وقالَ علیه السلام:إنَّ الإِسلامَ بَدَأَ غَریباً وسَیَعودُ غَریباً فَطوبی لِلغُرَباءِ.قیلَ:یا رَسولَ اللّهِ ثُمَّ یَکونُ ماذا؟ قالَ:ثُمَّ یَرجِعُ الحَقُّ إلی أهلِهِ.

3/5:مُدَّةُ مَکثِهِ

1650.سنن أبی داوود: حَدَّثَنا هُدبَةُ بنُ خالِدٍ،ثنا هَمّامُ بنُ یَحیی،عَن قَتادَةَ،عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ آدَمَ،عَن أبی هُرَیرَةَ:أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ:

لَیسَ بَینی وبَینَهُ نَبِیٌّ-یَعنی عیسی-وإنَّهُ نازِلٌ،فَإِذا رَأَیتُموهُ فَاعرِفوهُ:رَجُلٌ مَربوعٌ،إلَی الحُمرَةِ وَالبَیاضِ،بَینَ مُمَصَّرَتَینِ (2)،کَأَنَّ رَأسَهُ یَقطُرُ وإن لَم یُصِبهُ بَلَلٌ، فَیُقاتِلُ النّاسَ عَلَی الإِسلامِ،فَیَدُقُّ الصَّلیبَ،ویَقتُلُ الخِنزیرَ،ویَضَعُ الجِزیَةَ،ویُهلِکُ اللّهُ فی زَمانِهِ المِلَلَ کُلَّها إلَّاالإِسلامَ،ویُهلِکُ المَسیحُ الدَّجّالَ،فَیَمکُثُ فِی الأَرضِ أربَعینَ سَنَةً،ثُمَّ یُتَوَفّی فَیُصَلّی عَلَیهِ المُسلِمونَ.

1651.صحیح ابن حبّان: أخبَرَنا عِمرانُ بنُ موسَی بنِ مُجاشِعٍ السَّختِیانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عُثمانُ بنُ أبی شَیبَةَ،قالَ:حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ موسَی الأَشیَبُ،قالَ:حَدَّثَنا شَیبانُ بنُ

ص:26


1- (1) .القُذَذُ:ریش السهم،واحدتها:قُذَّة،حذو القُذَّة بالقُذَّة:یضرب مثلاً للشیئین یستویان ولا یتفاوتان (النهایة:ج 4 ص 28« [1]قذذ»).
2- (2) .المُمصَّرةُ من الثیاب:التی فیها صفرة خفیفة (النهایة:ج 4 ص 336« [2]مصر»).والمراد أنّه علیه السلام یلبس ثوبین لونهمامشوب بصفرة خفیفة.

می شود.پس خوشا به حال غریبان!"

گفته شد:ای پیامبر خدا! سپس چه می شود؟فرمود:"آن گاه حق به اهلش باز می گردد"». (1)

3/5:مدّت ماندن عیسی علیه السلام

1650.سنن أبی داوود -با سندش به نقل از ابو هریره-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«میان من و او-یعنی عیسی-پیامبری نیست و او فرود می آید و چون او را دیدید،بشناسیدش:مردی چهارشانه که سرخ و سفید می زند،دو تکه لباس طلایی رنگ به تن دارد،گویی از سرش آب می چکد،بی آن که خیس باشد،با مردم می جنگد تا اسلام بیاورند و صلیب را در هم می شکند و خوک را می کشد و مالیات می نهد و خداوند در روزگار او،همۀ دین ها را بجز اسلام،نابود می کند،و دجّال را هلاک می نماید و چهل سال در زمین می ماند و آن گاه وفات می کند و مسلمانان بر او نماز می خوانند». (2)

1651.صحیح ابن حبّان -با سندش به نقل از عایشه-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر من وارد شد و من می گریستم.پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید:«چرا می گریی؟».

گفتم:ای پیامبر خدا! دجّال را یاد کردم.

ص:27


1- (1) .عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 200 ح 1،بحار الأنوار:ج 53 ص 59 ح 45.
2- (2) .سنن أبی داوود:ج 4 ص 117 ح 4324،تاریخ دمشق:ج 34 ص 173،کنز العمّال:ج 14 ص 333 ح 38843.

عَبدِ الرَّحمنِ،عَن یَحیَی بنِ أبی کَثیرٍ،عَن الحَضرَمِیِّ بنِ لاحِقٍ،عَن أبی صالِحٍ،عَن عائِشَةَ،قالَت:

دَخَلَ عَلَیَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأَنَا أبکی،فَقالَ:ما یُبکیکِ؟قالَت:یا رَسولَ اللّهِ ذَکَرتُ الدَّجّالَ.قالَ:فَلا تَبکِیَنَّ،فَإِن یَخرُج وأَنَا حَیٌّ أکفیکُموهُ،وإن مِتُّ فَإِنَّ رَبَّکُم لَیسَ بِأَعوَرَ،وإنَّهُ یَخرُجُ مَعَهُ الیَهودُ،فَیَسیرُ حَتّی یَنزِلَ بِناحِیَةِ المَدینَةِ،وهِیَ یَومَئِذٍ لَها سَبعَةُ أبوابٍ،عَلی کُلِّ بابٍ مَلَکانِ،فَیَخرُجُ إلَیهِ شِرارُ أهلِها،فَیَنطَلِقُ حَتّی یَأتِیَ لُدّ[ اً] (1)،فَیَنزِلُ عیسَی بنُ مَریَمَ فَیَقتُلُهُ،ثُمَّ یَلبَثُ عیسی فِی الأَرضِ أربَعینَ سَنَةً أو قَریباً مِن أرَبعینَ سَنَةً،إماماً عَدلاً وحَکَماً مُقسِطاً.

1652.صحیح ابن حبّان: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ عَلِیِّ بنِ المُثَنّی،قالَ:حَدَّثَنا هُدبَةُ بنُ خالِدٍ،قالَ:

حَدَّثَنا هَمّامُ بنُ یَحیی،قالَ:حَدَّثَنا قَتادَةُ،عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ آدَمَ،عَن أبی هُرَیرَةَ:

أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:

الأَنبِیاءُ کُلُّهُم إخوَةٌ لِعَلّاتٍ،اُمَّهاتُهُم شَتّی ودینُهُم واحِدٌ،وأَنَا أولَی النّاسِ بِعیسَی بنِ مَریَمَ،إنَّهُ لَیسَ بَینی وبَینَهُ نَبِیٌّ،وإنَّهُ نازِلٌ،إذا رَأَیتُموهُ فَاعرِفوهُ،رَجُلٌ مَربوعٌ إلَی الحُمرَةِ وَالبَیاضِ بَینَ مُمَصَّرَینِ،کَأَنَّ رَأسَهُ یَقطُرُ وإن لَم یُصِبهُ بَلَلٌ،فَیُقاتِلُ النّاسَ عَلَی الإِسلامِ،فَیَدُقُّ الصَّلیبَ،ویَقتُلُ الخِنزیرَ،ویَضَعُ الجِزیَةَ،ویُهلِکُ اللّهُ فی زَمانِهِ المِلَلَ کُلَّها إلَّاالإِسلامَ،ویُهلِکُ المَسیحَ الدَّجّالَ،وتَقَعُ الأَمَنَةُ فِی الأَرضِ، حَتّی تَرتَعَ الأَسَدُ مَعَ الإِبِلِ،وَالنِّمارُ مَعَ البَقَرِ،وَالذِّئابُ مَعَ الغَنَمِ،ویَلعَبُ الصِّبیانُ

ص:28


1- (1) .الزیادة منّا.وفی تاریخ دمشق:«حتّی یأتی الشام مدینة بفلسطین بباب لُدٍّ».قال یاقوت:لُدّ-بالضّم والتشدید-:قریة قرب بیت المقدس من نواحی فلسطین،ببابها یدرک عیسی بن مریم الدجال فیقتله (معجم البلدان:ج 5 ص 15). [1]

پیامبر فرمود:«هیچ گریه نکن که اگر خروج کند و من زنده باشم،برای شما در برابر او کافی هستم و اگر در گذشتم،خدایتان نابینا نیست.یهود،همراه او خارج می شوند و او حرکت می کند تا در اطراف مدینه-که در آن زمان،هفت دروازه دارد و بر هر یک،دو فرشته هستند-فرود می آید و اشرار مدینه به سوی او بیرون می آیند و او به راه می افتد تا به لُد (روستایی نزدیک بیت المقدس) برسد.پس عیسی بن مریم فرود می آید و او را می کشد و آن گاه چهل سال یا نزدیک به همین مقدار،به عنوان امامی عادل وحاکمی دادگر در زمین می ماند». (1)

1652.صحیح ابن حبّان -با سندش به نقل از ابو هریره-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«پیامبران همگی [به سان] برادرانی [از یک پدر و] از چند زن هستند:مادران آنها،متفاوت و دینشان،یک سان است و من،نزدیک ترینِ مردم به عیسی بن مریم هستم.میان من و او،پیامبری نیست.او فرود می آید و چون او را دیدید،بشناسیدش:مردی چهارشانه که سرخ و سفید می زند،دو تکّه لباس طلایی رنگ به تن دارد،گویی از سرش آب می چکد،بی آن که خیس باشد،با مردم می جنگد تا اسلام بیاورند و صلیب را در هم می شکند و خوک را می کشد و مالیات می نهد و خداوند در روزگار او،همۀ دین ها را بجز اسلام،نابود می کند و دجّال را هلاک می نماید و امنیت،در زمین برقرار می شود،تا آن جا که شیر و شتر و پلنگ و گاو و گرگ و گوسفند با هم می چرند و کودکان با مارها بازی می کنند،بی آن که گزندی به آنها برسد.مسیح،

ص:29


1- (1) .صحیح ابن حبّان:ج 15 ص 234 ح 6822،مسند ابن حنبل:ج 9 ص 352 ح 24521،المصنّف،ابن ابی شیبه:ج 8 ص 649 ح 20،تاریخ دمشق:ج 47 ص 497،کنز العمّال:ج 14 ص 313 ح 38789.

بِالحَیّاتِ لا تَضُرُّهُم،فَیَمکُثُ فِی الأَرضِ أربَعینَ سَنَةً،ثُمَّ یُتَوَفّی فَیُصَلّی عَلَیهِ المُسلِمونَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ.

1653.المعجم الأوسط: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عُثمانَ بنِ أبی شَیبَةَ،قالَ:حَدَّثَنی عُقبَةُ بنُ مُکرِمٍ، قالَ:حَدَّثَنی یونُسُ بنُ بُکَیرٍ،عَن هِشامِ بنِ عُروَةَ،عَن أبِی الزِّنادِ،عَنِ الأَعرَجِ،عَن أبی هُرَیرَةَ:أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:

یَنزِلُ عیسَی بنُ مَریَمَ فَیَمکُثُ فِی النّاسِ أربَعینَ سَنَةً.

ص:30

چهل سال در زمین می ماند و سپس وفات می کند و مسلمانان بر او نماز می گزارند.

درودهای خدا بر او باد!». (1)

1653.المعجم الأوسط -با سندش به نقل از ابوهریره-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«عیسی بن مریم، فرود می آید و چهل سال،میان مردم می ماند». (2)

ص:31


1- (1) .صحیح ابن حبّان:ج 15 ص 233 ح 6821،مسند ابن حنبل:ج 3 ص 374 ح 9281،المصنّف،ابن ابی شیبه:ج 8 ص 660 ح 72،مسند أبی داوود الطیالسی:ص 335 ح 2575،کنز العمّال:ج 14 ص 336 ح 38856.
2- (2) .المعجم الأوسط:ج 5 ص 331 ح 5464،الفتن:ج 2 ص 580 ح 1622.

نقد روایت«لا مهدی إلّاعیسی علیه السلام»

نقد روایت«لا مهدی إلّاعیسی علیه السلام» (1)

بر پایۀ روایاتی که در منابع شیعه و سنّی آمده و در فصل پنجم ملاحظه شد،همزمان با قیام امام مهدی علیه السلام،عیسی از آسمان فرود می آید.برخی از این روایت ها نیز مقدار زمان زندگی ایشان را پس از فرود آمدن در زمین چهل سال تعیین کرده اند.

همچنین در این احادیث،تصریح شده که عیسی پشت سر امامی از مسلمانان، نماز جماعت می خواند و در روایت های شیعی،تصریح شده که پشت سر مهدی نماز می گزارد.

بر پایه این احادیث فراوان و اطمینان آور،عقیدۀ غالب مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنّت،این است که عیسی علیه السلام در آخر الزمان فرود می آید و همراه مهدی علیه السلام خواهد بود و عیسی،غیر از مهدیِ مسلمانان است که از نسل پیامبر صلی الله علیه و آله است.

لیکن در سنن ابن ماجة،حدیثی از انس بن مالک از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که خلاف این عقیده را نشان می دهد و مهدی را همان عیسی بن مریم معرّفی می کند.

حدّثنا یونس بن عبد الأعلی حدّثنا محمّد بن إدریس الشافعی،حدّثنی محمّد بن خالد الجَنَدی،عن أبان بن صالح،عن الحسن،عن أنس بن مالک:أنّ رَسُولَ اللّه صلی الله علیه و آله قال:لا یَزدادُ الأمرُ إلاّ شِدّةً وَ لا الدُّنیا إلاّ إدباراً،وَ لَاالنَّاس إلاّ شُحّاً،و لا تَقُوم السَّاعة إلاَّ عَلی شِرارِ النّاس،و لَاالمَهدیّ إلَّاعِیسَی بن مَریَم. (2)

ص:32


1- (1) .به قلم پژوهشگر ارجمند،حجّة الاسلام و المسلمین مهدی مهریزی.
2- (2) .سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1340 ح 4039.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:کارها سخت تر می شوند،دنیا پشت می کند،مردم بخیل تر می شوند و قیامت بر مردمان شریر بر پا شود و مهدی جز عیسی بن مریم نیست.

همین حدیث را با همین سند حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین آورده (1)و بیهقی پس از نقل حدیث گفته است:

هذا الحدیث بهذا الإسناد ممّا أُنکر علی الشافعی. (2)

این حدیث با این سند،بر شافعی خُرده گرفته شده است.

بیهقی نیز همین متن را با سندی دیگر،نقل کرده است.

نتیجه این است که یک متن با دو طریق در منابع حدیثی اهل سنت روایت شده است.محدّثان اهل سنّت در مواجهه با این حدیث،به دو گروه تقسیم می شوند:

یک. غالب آنان،این حدیث را جعلی و ساختگی و یا ضعیف می دانند و با استناد به ضعف سند و محتوا،بر بی پایه بودن آن تصریح کرده اند.ابن قیّم (691-751 ق) در کتاب المنار المنیف می گوید:

در سند این حدیث،محمّد بن خالد جندی،مجهول و ابان بن ابی عیّاش متروک است،ضمن این که روایات متواتر و مستفیضی از پیامبر صلی الله علیه و آله دلالت دارد که مهدی، از اهل بیت اوست و جهان را پر از عدل و داد می کند و عیسی،او را در کشتن دجّال،مساعدت می نماید و سپس مهدی امامت می کند و عیسی پشت سرش نماز می خواند. (3)

در دورۀ معاصر نیز سیّد احمد بن الصدیق الغماری در کتاب ابراز الوهم المکنون می گوید:

این حدیث جعلی،و ساختگی است و ریشه و اساسی در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله ندارد و هشت جهت برای نادرست بودن آن اقامه می کند:

ص:33


1- (1) .المستدرک علی الصحیحین:ج 4 ص 488 ح 8363.
2- (2) .بیان الخطأ من الخطأ علی الشافعی:ص 299.
3- (3) .المنار المنیف،ص 103.

1.حاکم نیشابوری،آن را از روی تعجّب آورده و نه احتجاج،و این،خود نقد است.

2.محمّد بن خالد،کذّاب و وضّاع است.

3.ابتدای این حدیث به صورت قطعی،از انَس و دیگران نقل شده و این جمله «لا مهدی إلّاعیسی»در آنها نیست.

4.در سند روایت اضطراب است؛گاه مرسل نقل شده و گاه مرفوع و گاه از ابان بن صالح و گاه از ابان بن ابی عیاش.

5.حدیث منقطع است؛زیرا ابان از حسن بصری نشنیده است.

6.در سند حدیث،افتادگی میان یونس بن عبد الأعلی و شافعی وجود دارد.

7.این حدیث،با اخبار متواتر،تعارض دارد.

8.این حدیث،یک خبر است و احادیث مهدی،اخبار است. (1)

هم چنین ناصر الدین البانی از محدّثان سلفی معاصر به سه دلیل آن را دارای آفت دانسته و در کتاب سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة آورده است.

یکی مجهول بودن محمّد بن خالد،دیگری اختلاف در سند و سوم معنعن بودن سلسلۀ روایت به حسن بصری (یعنی ابان از حسن بصری،سماع نکرده است که در سخن بن غماری نیز آمده بود). (2)

عبدالعظیم بستوی نیز گفته است که سند این حدیث،ضعیف و متن آن،منکر و ناشناخته است. (3)

دو. گروه اندکی با تصحیح سند روایت،آن را به گونه ای که با عقیدۀ غالب و رایج سازگار شود،تأویل بُرده اند.

ص:34


1- (1) .ابراز الوهم المکنون.
2- (2) .سلسلة الاحادیث الضعیفة و الموضوعة:ج 1 ص 175 ح 77.
3- (3) .الموسوعة فی أحادیث المهدی الضعیفة و الموضوعة،ج 2،ص 104.

ابن کثیر (701-774 ق) در الملاحم و الفتن،پس از تصحیح اجمالیِ سند و این که محمّد بن خالد جَنَدی صنعانی،مجهول نیست،بلکه ثقه است و نیز یونس بن عبدالأعلی موثّق است می گوید:

این حدیث،در نگاه نخست،مخالف روایاتی است که در آن ثابت شد مهدی،غیر از عیسی بن مریم است؛ولی می توان آن را توجیه کرد که اگر مراد از یکی بودن، قبل از ظهور است،معنایش آن است که ظهور یک مهدی قبل از مسیح،منافات ندارد با ظهور مسیح که مهدی اعظم باشد و اگر مراد،وحدت و یکی بودن مهدی و عیسی پس از ظهور است،معنای روایت این است که عالی ترین مهدی،عیسی بن مریم است و در این صورت،نفی مهدی دیگر نمی کند. (1)

همچنین ابن قیّم این قول را از برخی بدون نام بردن از گوینده اش بازگو کرده است (2)که گمان می رود همان ابن کثیر منظور باشد.

حاصل آن که این حدیث،بجز جملۀ پایانیِ آن یعنی«لا مهدی إلّاعیسی بن مریم»،به اسناد مختلف و مضمون های متفاوت در مصادر حدیثی منقول است و این زیاده،تنها در سنن ابن ماجة به این حدیث اضافه شده و بیهقی نیز آن را با تفاوتی اندک،در سند آورده است و با توجّه به ایرادهای سندی و ناسازگاری این فراز با اخبار متواتر و مستفیض،این زیاده،قابل اثبات نیست.

ص:35


1- (1) .نهایة البدایة و النهایة:ج 1 ص 27.
2- (2) .المنار المنیف،ص 136.

الفصل السادس:رایَةُ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام

1/6:رایَتُهُ رایَةُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله

1654.کمال الدین: بِهذَا الإِسنادِ (1)،عَن أبانِ بنِ تَغلِبَ،قالَ:حَدَّثَنی أبو حَمزَةَ الثُّمالِیُّ،قالَ:

قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:

کَأَنّی أنظُرُ إلَی القائِمِ علیه السلام قَد ظَهَرَ عَلی نَجَفِ الکوفَةِ،فَإِذا ظَهَرَ عَلَی النَّجَفِ نَشَرَ رایَةَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،(و) عَمودُها مِن عُمُدِ عَرشِ اللّهِ تَعالی،وسائِرُها مِن نَصرِ اللّهِ عز و جل، ولا تُهوی بِها إلی أحَدٍ إلّاأهلَکَهُ اللّهُ تَعالی.قالَ:قُلتُ:أوَ تَکونُ مَعَهُ أو یُؤتی بِها؟ قالَ:بَلی یُؤتی بِها،یَأتیهِ بِها جَبرَئیلُ علیه السلام.

1655.کمال الدین: بِهذَا الإِسنادِ (2)،عَن أبانِ بنِ تَغلِبَ،قالَ:قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام:

کَأَنّی أنظُرُ إلَی القائِمِ علیه السلام عَلی ظَهرِ النَّجَفِ،فَإِذَا استَوی عَلی ظَهرِ النَّجَفِ رَکِبَ

ص:36


1- (1) .أی محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید عن محمّد بن الحسن الصفار عن یعقوب بن یزید عن محمّد بن أبی عمیر عن أبان بن عثمان.
2- (2) .أی محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید عن محمّد بن الحسن الصفار عن یعقوب بن یزید عن محمّد بن أبی عمیر عن أبان بن عثمان.

فصل ششم:پرچم امام مهدی

1/6:پرچمش پرچم پیامبر خداست

1654.کمال الدین -با سندش به نقل از ابو حمزۀ ثمالی-:امام باقر علیه السلام فرمود:«گویی قائم را می بینم که در بلندی کوفه (نجف) ظهور کرده است و چون در آن بلندی ظهور می کند،پرچم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را بر می افرازد که دستۀ آن،از عمودهای عرش خدای متعال و دیگر اجزای آن از یاری خدای عز و جل است و آن را بر کسی فرود نمی آورند، جز آن که خدای متعال،او را هلاک می کند».گفتم:آن پرچم،همراه قائم است یا [هنگام ظهور] برایش می آورند؟

فرمود:«برایش می آورند.جبرئیل برایش می آورد». (1)

1655.کمال الدین -با سندش به نقل از ابان بن تغلب-:امام صادق علیه السلام فرمود:«گویی قائم علیه السلام را بر نجف (بلندی کوفه) می بینم که چون در آن جا بر اسب سیاه و سفیدش-که سفیدی پیشانی اش تا نزدیک لبش کشیده شده-،سوار گشته است و اسبش او

ص:37


1- (1) .کمال الدین:ص 672 ح 23 (با سند صحیح)،الغیبة،نعمانی:ص 308 ح 3 ( [1]با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 52 ص 326 ح 41.

فَرَساً أدهَمَ (1)أبلَقَ (2)بَینَ عَینَیهِ شِمراخٌ (3)،ثُمَّ یَنتَفِضُ بِهِ فَرَسُهُ فَلا یَبقی أهلُ بَلدَةٍ إلّا وهُم یَظُنّونَ أنَّهُ مَعَهُم فی بِلادِهِم،فَإِذا نَشَرَ رایَةَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،انحَطَّ إلَیهِ ثَلاثَةَ عَشَرَ ألفَ مَلَکٍ وثَلاثَةَ عَشَرَ مَلَکاً،کُلُّهُم یَنتَظِرُ القائِمَ علیه السلام.

1656.کامل الزیارات: حَدَّثَنِی الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عامِرٍ،عَن أحمَدَ بنِ إسحاقَ بنِ سَعدٍ، عَن سَعدانَ بنِ مُسلِمٍ،عَن عُمَرَ بنِ أبانٍ،عَن أبانِ بنِ تَغلِبَ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:

کَأَنّی بِالقائِمِ علیه السلام عَلی نَجفِ الکوفَةِ وقَد لَبِسَ دِرعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَیَنتَفِضُ هُوَ بِها فَتَستَدیرُ عَلَیهِ فَیُغَشّیها بِخداجَةٍ (4)مِن إستَبرَقٍ،ویَرکَبُ فَرَساً أدهَمَ بَینَ عَینَیهِ شِمراخٌ،فَیَنتَفِضُ بِهِ انتِفاضَةً،لا یَبقی أهلُ بَلَدٍ إلّاوهُم یَرَونَ أنَّهُ مَعَهُم فی بِلادِهِم، فَیَنتَشِرُ (5)رایَةُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،عَمودُها مِن عَمودِ العَرشِ،وسائِرُها مِن نَصرِ اللّهِ،لا یَهوی بِها إلی شَیءٍ أبَداً إلّاهَتَکَهُ اللّهُ.فَإِذا هَزَّها لَم یَبقَ مُؤمِنٌ إلّاصارَ قَلبُهُ کَزُبَرِ (6)الحَدیدِ.

1657.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا عَبدُ الواحِدِ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ یونُسَ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ جَعفَرٍ القُرَشِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا أبو جَعفَرٍ الهَمَدانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا موسَی بنُ سَعدانَ،عَن عَبدِ اللّهِ القاسِمِ الحَضرَمِیِّ،عَن عُمَرَ بنِ أبانٍ الکَلبِیِّ،عَن أبانِ بنِ تَغلِبَ،قالَ:

قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام:کَأَنّی بِالقائِمِ...یَنشُرُ رایَةَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،عَمودُها مِن عُمُدِ

ص:38


1- (1) .الأدهَمُ:الذی یَشتَدُّ سواده (مجمع البحرین:ج 1 ص 616«دهم»).
2- (2) .البُلقَةُ:سواد فی بیاض (مجمع البحرین:ج 1 ص 187«بلق»).
3- (3) .الشِمراخُ:غُرَّةُ الفَرَسِ إذا دقّت وسالت (الصحاح:ج 1 ص 424«شرخ»).
4- (4) .کذا،ولم نجد لها معنیً مناسباً.
5- (5) .فی العدد القویّة وبحار الأنوار:« [1]فینشر»بدل«فینتشر»،وهو الأنسب.
6- (6) .الزُّبرَةُ:القِطعة من الحدید والجمع:زُبَرُ (المصباح المنیر:ص 250« [2]زبر»).

را حرکت می دهد و هیچ شهری نمی ماند،جز آن که اهلش گمان می کنند او همراه آنان و در شهرشان است و چون پرچم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را می گشاید،سیزده هزار و سیزده فرشته که همگی منتظر قائم بوده اند،به سوی او فرود می آیند». (1)

1656.کامل الزیارات -با سندش به نقل از ابان بن تغلب-:امام صادق علیه السلام فرمود:«گویی قائم علیه السلام را بر بلندی کوفه می بینم که زره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را به تن کرده و آن را تکان می دهد تا همۀ پیکرش را بگیرد و بر روی آن،دیبای ستبری افکنده و بر اسبی سیاه-که باریکۀ سفیدی در میان چشمانش است-نشسته است و اسب،او را حرکت می دهد و هیچ شهری نمی ماند،جز آن که اهلش می بینند که او (مهدی علیه السلام ) همراه آنان و در شهرشان است و او پرچم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را می گشاید که دسته اش،از ستون های عرش خدا و دیگر اجزای آن،از یاری خداست و آن را بر سر کسی فرود نمی آورد، جز آن که خداوند تکّه تکّه اش می کند و چون پرچم را به اهتزاز در می آورد،مؤمنی باقی نمی ماند،جز آن که دلش مانند پاره های آهن [محکم] می شود». (2)

1657.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از ابان بن تغلب-:امام صادق علیه السلام فرمود:«گویی قائم را می بینم...که پرچم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را-که دسته اش از ستون های عرش خدا و دیگر اجزای آن،از یاری خداوند است-می گشاید و آن را بر کسی فرود نمی آورد، جز آن که خداوند،هلاکش می کند».

گفتم:آیا آن [نزد شما] پنهان است،یا [هنگام قیام] برایش می آورند؟فرمود:

ص:39


1- (1) .کمال الدین:ص 671 ح 22 (با سند صحیح)،تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 103 ح 302 (به نقل از ابو حمزه از امام باقر علیه السلام با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 52 ص 325 ح 40.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 8 ص 224 ح 1531.
2- (2) .کامل الزیارات:ص 233 ح 348 ( [1]با سند معتبر)،العدد القویّة:ص 74 ح 124 (با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 52 ص 328 ح 48.نیز،ر.ک:الغیبة،نعمانی:ص 307 ح 1 و [2]تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 261 ح 34 و الفتن:ج 1 ص 366 ح 1073.

عَرشِ اللّهِ،وسائِرُها مِن نَصرِاللّهِ،ما یَهوی بِها إلی شَیءٍ إلّاأهلَکَهُ اللّهُ.

قُلتُ:أمَخبُوَّ[ةٌ] (1)هِیَ أم یُؤتی بِها؟

قالَ:بَل یَأتی بِها جَبرَئیلُ علیه السلام،فَإِذا هَزَّها لَم یَبقَ مُؤمِنٌ إلّاصارَ قَلبُهُ أشَدَّ مِن زُبَرِ الحَدیدِ.

راجع:ج 7 ص 140 ح 1196،

ج8 ص 136 ح 1485،

و ص 226 ح 1533،

و ص 390 ح 1628.

2/6:شِعارُ أصحابه

1658.عیون أخبار الرضا علیه السلام عن الریّان بن شبیب: دَخَلتُ عَلَی الرِّضا علیه السلام فی أوَّلِ یَومٍ مِنَ المُحَرَّمِ....یَابنَ شَبیبٍ ! إن کُنتَ باکِیا لِشَیءٍ فَابکِ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،...ولَقَد بَکَتِ السَّماواتُ السَّبعُ وَالأَرَضونَ لِقَتلِهِ،ولَقَد نَزَلَ إلَی الأَرضِ مِنَ المَلائِکَةِ أربَعَةُ آلافٍ لِنَصرِهِ،فَلَم یُؤذَن لَهُم،فَهُم عِندَ قَبرِهِ شُعثٌ غُبرٌ إلی أن یَقومَ القائِمُ علیه السلام،فَیَکونونَ مِن أنصارِهِ و شِعارُهُم:یا لَثاراتِ الحُسَینِ علیه السلام.

1659.بحار الأنوار: بِالإِسنادِ (2)یَرفَعُهُ إلَی الفُضَیلِ بنِ یَسارٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام-فی أصحاب القائم علیه السلام-،قالَ:وهُم مِنَ خَشیَةِ اللّهِ مُشفِقونَ،یَدعونَ بِالشَّهادَةِ،ویَتَمَنَّونَ أن یُقتَلوا فی سَبیلِ اللّهِ،شعِارُهُم:یا لَثاراتِ الحُسَینِ،إذا ساروا یَسیرُ الرُّعبُ أمامَهُم مَسیرَةَ شَهرٍ،یَمشونَ إلَی المَولی إرسالاً،بِهِم یَنصُرُ اللّهُ إمامَ الحَقِّ.

ص:40


1- (1) .زیادة منا یقتضیها السیاق.
2- (2) .أی السید علیّ بن عبد الحمید فی کتاب الغییة.

«جبرئیل،آن را برایش می آورد،و چون آن را به اهتزاز در می آورد،مؤمنی باقی نمی ماند،جز آن که دلش از پاره های آهن محکم تر می شود». (1)

ر.ک:ج 7 ص 141 ح 1196

ج 8 ص 137 ح 1485

و ص 227 ح 1533

و ص 391 ح 1628.

2/6:شعار یاران امام علیه السلام

1658.عیون أخبار الرضا علیه السلام -به نقل از ریّان بن شَبیب-:در روز اوّل محرّم،بر امام رضا علیه السلام وارد شدم.فرمود:«ای پسر شَبیب ! اگر برای چیزی گریه می کنی،برای حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام گریه کن...آسمان های هفتگانه و زمین ها،برای کشته شدنش گریستند و چهار هزار فرشته برای یاری اش به زمین فرود آمدند؛امّا به آنان اجازه داده نشد.

آنان در کنار قبر حسین علیه السلام،آشفته و پریشان حال،به سر می بَرند تا قائم علیه السلام برخیزد.

آنان از یاران او خواهند بود و شعارشان،این است:"یا لثارات الحسین؛ای خونخواهان حسین!"». (2)

1659.بحار الأنوار -با سندش که آن را به فضیل بن یسار می رساند-:امام صادق علیه السلام در بارۀ یاران قائم علیه السلام فرمود:«آنان از بیم خدا بیمناک اند،شهادت را در دعایشان می طلبند و آرزو دارند که در راه خدا کشته شوند.شعارشان،«یا لثارات الحسین»است.هنگامی که حرکت می کنند،هراس از آنها به فاصلۀ یک ماه راه،جلویشان حرکت می کند.به سوی مولایشان تند روان می شوند و خداوند،امام حق را با ایشان یاری می دهد». (3)

ص:41


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 310 ح 5، [1]دلائل الإمامة:ص 457 ح 437 (با عبارت مشابه).
2- (2) .عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 299 ح 58، [2]الأمالی،صدوق:ص 192 ح 202، [3]الإقبال:ج 3 ص 29،بحار الأنوار:ج 44 ص 285 ح 23.
3- (3) .بحار الأنوار:ج 52 ص 307 ح 82، [4]سرور أهل الإیمان:ص 96 ح 73. [5]نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 8 ص 248 ح 1556.

3/6:شِعارُ رایَتِهِ

1660.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ رضی الله عنه قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ یَحیَی العَطّارُ،عَن مُحَمَّدِ بنِ الحُسَینِ بنِ أبِی الخَطّابِ،عَن صَفوانَ بنِ یَحیی،عَن مَندَلٍ،عَن بَکّارِ بنِ أبی بَکرٍ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عَجلانَ،قالَ:ذَکَرنا خُروجَ القائِمِ علیه السلام عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ:کَیفَ لَنا أن نَعلَمَ ذلِکَ؟

فَقالَ:یُصبِحُ أحَدُکُم وتَحتَ رَأسِهِ صَحیفَةٌ عَلَیها مَکتوبٌ:طاعَةٌ مَعروفَةٌ.

ورُوِیَ أنَّهُ یَکونُ فی رایَةِ المَهدِیِّ:البَیعَةَ للّهِ ِ عز و جل.

1661.بحار الأنوار: بِإِسنادِهِ (1)إلی کِتابِ الفَضلِ بنِ شاذانَ قالَ:رُوِیَ أنَّهُ یَکونُ فی رایَةِ المَهدِیِّ علیه السلام:«اِسمَعوا وأَطیعوا».

4/6:سَیرُ الرُّعبِ للأعداء أمامَ رایَتِهِ

1662.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ،قالَ:حَدَّثَنا أبو عَبدِ اللّهِ یَحیَی بنُ زَکَرِیَّا بنِ شَیبانَ،عَن یونُسَ بنِ کُلَیبٍ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی حَمزَةَ،عَن أبیهِ، عَن أبی بَصیرٍ،قالَ:

قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام:لا یَخرُجُ القائِمُ علیه السلام حَتّی یَکونَ تَکمِلَةَ الحَلقَةِ.قُلتُ:وکَم تَکمِلَةُ الحَلقَةِ؟قالَ:عَشَرَةُ آلافٍ،جَبرَئیلُ عَن یَمینِهِ،ومیکائیلُ عَن یَسارِهِ،ثُمَّ

ص:42


1- (1) .أی السیّد علیّ بن عبد الحمید فی کتاب الغییة.

3/6:نوشته های روی پرچم امام علیه السلام

1660.کمال الدین -با سندش به نقل از عبد اللّه بن عجلان-:نزد امام صادق علیه السلام از خروج قائم علیه السلام یاد کردیم و به ایشان گفتم:ما چگونه این را بفهمیم؟

فرمود:«هر یک از شما چون صبح کند،نوشته ای زیر سرش می یابد که بر آن نوشته است:"خوب پیروی کنید"».

روایت شده که بر پرچم مهدی علیه السلام،نوشته شده است:«بیعت،از آنِ خداوند است». (1)

1661.بحار الأنوار -با سندش به نقل از کتاب فضل بن شاذان-:روایت شده که در پرچم مهدی علیه السلام،این عبارت است:«گوش به فرمان و فرمان بردار باشید». (2)

4/6:هراس آفرینی پرچم امام علیه السلام برای دشمنان

1662.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از ابو بصیر-:امام صادق علیه السلام فرمود:«قائم علیه السلام خروج نمی کند تا حلقۀ یارانش کامل شود».

گفتم:با چه تعداد،کامل می شود؟

فرمود:«با ده هزار تن.جبرئیل از سمت راستش و میکائیل از سمت چپش.

[حرکت می کند].سپس پرچم را به اهتزاز در می آورد و با آن به راه می افتد و هیچ در شرق و غرب نمی ماند،جز آن که با آن الفت (3)می یابد و آن،همان پرچم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است که جبرئیل در جنگ بدر فرود آورد».

ص:43


1- (1) .کمال الدین:ص 654 ح 22،العدد القویّة:ص 66 ح 94.
2- (2) .بحار الأنوار:ج 52 ص 305 ح 77،سرور أهل الإیمان:ص 37 ح 10.
3- (3) .مطابق با نسخۀ بحار الأنوار ترجمه شد.(م)

یَهُزُّ الرّایَةَ ویَسیرُ بِها،فَلا یَبقی أحَدٌ فِی المَشرِقِ ولا فِی المَغرِبِ إلّالَعَنَها (1)،وهِیَ رایَةُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَزَلَ بِها جَبرَئیلُ یَومَ بَدرٍ.

ثُمَّ قالَ:یا أبا مُحَمَّدٍ،ما هِیَ وَاللّهِ قُطنٌ ولا کَتّانٌ ولا قَزٌّ ولا حَریرٌ.قُلتُ:فَمِن أیِّ شَیءٍ هِیَ؟قالَ:مِن وَرَقِ الجَنَّةِ،نَشَرَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ بَدرٍ ثُمَّ لَفَّها ودَفَعَها إلی عَلِیٍّ علیه السلام،فَلَم تَزَل عِندَ عَلِیٍّ علیه السلام،حَتّی إذا کانَ یَومُ البَصرَةِ نَشَرَها أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَفَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ،ثُمَّ لَفَّها وهِیَ عِندَنا هُناکَ،لا یَنشُرُها أحَدٌ حَتّی یَقومَ القائِمُ،فَإِذا هُوَ قامَ نَشَرَها فَلَم یَبقَ أحَدٌ فِی المَشرِقِ وَالمَغرِبِ إلّالَعَنَها،ویَسیرُ الرُّعبُ قُدّامَها شَهراً،ووَراءَها شَهراً،وعَن یَمینِها شَهراً،وعَن یَسارِها شَهراً.

1663.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عِصامٍ رضی الله عنه،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ یَعقوبَ (الکُلَینِیُّ) قالَ:حَدَّثَنَا القاسِمُ بنُ العَلاءِ،قالَ:حَدَّثَنا إسماعیلُ بنُ عَلِیٍّ القَزوینِیُّ، قالَ:حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ إسماعیلَ،عَن عاصِمِ بنِ حُمَیدٍ الحَنّاطِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ الثَّقَفِیِّ الطَّحّانِ،قالَ:

دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الباقِرِ علیهما السلام،وأَنَا اریدُ أن أسأَلَهُ عَنِ القائِمِ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وعَلَیهِم،فَقالَ لی مُبتَدِئاً:

یا مُحَمَّدَ بنَ مُسلِمٍ،إنَّ فِی القائِمِ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله شَبَهاً مِن خَمسَةٍ مِنَ الرُّسُلِ:...وأَمّا شَبَهُهُ مِن جَدِّهِ المُصطَفی صلی الله علیه و آله فَخُروجُهُ بِالسَّیفِ،وقَتلُهُ أعداءَ اللّهِ وأَعداءَ رَسولِهِ صلی الله علیه و آله،وَالجَبّارینَ وَالطَّواغیتَ،وأَنَّهُ یُنصَرُ بِالسَّیفِ وَالرُّعبِ،وأَنَّهُ لا تُرَدُّ لَهُ رایَةٌ.

ص:44


1- (1) .هکذا فی المصدر،وفی بحار الأنوار:«آلفها».

سپس فرمود:«ای ابو محمّد! به خدا سوگند،آن از پنبه و کتان و ابریشم و حریر نیست».

گفتم:پس از چه چیز است؟

فرمود:«از برگ های بهشت است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن را در جنگ بدر گشود و سپس در هم پیچید و آن را به علی علیه السلام سپرد و همواره نزد علی علیه السلام بود تا روز جنگ جمل در بصره،امیر مؤمنان علیه السلام آن را گشود و خداوند،پیروزش نمود و سپس آن را در هم پیچید و این جا نزد ماست.هیچ کس آن را نمی گشاید،تا آن که قائم قیام کند و چون قیام کند،آن را می گشاید و هیچ کس در مشرق و مغرب نمی ماند،جز آن که با آن الفت می گیرد و هراس [در دل دشمن] یک ماه پیش تر از او در جلو،پشت، راست و چپش حرکت می کند». (1)

1663.کمال الدین -با سندش به نقل از محمّد بن مسلم-:بر امام باقر علیه السلام وارد شدم و می خواستم در بارۀ قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله از او بپرسم که ایشان،خود آغاز به سخن کرد و به من فرمود:«ای محمّد بن مسلم! در قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله،شباهت هایی به پنج پیامبر است:...و شباهتش به جدّش،محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله،قیام مسلّحانه،کشتن دشمنان خدا و دشمنان پیامبرش و نیز جبّاران و طاغوت هاست و نیز یاری شدنش با شمشیر و هراسی که در دل دشمنانش می افتد و این که پرچمی از او باز نمی گردد (مغلوب نمی شود)». (2)

ص:45


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 307 ح 2، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 360 ح 129.
2- (2) .کمال الدین:ص 327 ح 7، [2]إعلام الوری:ج 2 ص 233، [3]کشف الغمّة:ج 3 ص 313،بحار الأنوار:ج 51 ص 217 ح 6. [4]نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 3 ص 8 ح 480.

1664.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ،قالَ:حَدَّثَنا یَحیَی بنُ زَکَرِیَّا بنِ شَیبانَ،قالَ:حَدَّثَنا یوسُفُ بنُ کُلَیبٍ،قالَ:حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی حَمزَةَ، عَن عاصِمِ بنِ حُمَیدٍ الحَنّاطِ،عَن أبی حَمزَةَ الثُّمالِیِّ،قالَ:سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدَ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام یَقولُ:

لَو قَد خَرَجَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام لَنَصَرَهُ اللّهُ بِالمَلائِکَةِ المُسَوِّمینَ وَالمُردِفینَ وَالمُنزِلینَ وَالکَروبِیّینَ،یَکونُ جَبرَئیلُ أمامَهُ،ومیکائیلُ عَن یَمینِهِ،وإسرافیلُ عَن یَسارِهِ،وَالرُّعبُ یَسیرُ مَسیرَةَ شَهرٍ أمامَهُ وخَلفَهُ وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ،وَالمَلائِکَةُ المُقَرَّبونَ حِذاهُ.

1665.کمال الدین: حَدَّثَنا أبو طالِبٍ المُظَفَّرُ بنُ جَعفَرِ بنِ المُظَفَّرِ العَلَوِیُّ السَّمَرقَندِیُّ رضی الله عنه، قالَ:حَدَّثَنا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مَسعودٍ،عَن أبیهِ،قالَ:حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ نَصیرٍ قالَ:

حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عیسی (عَن حَمّادِ بنِ عیسی) عَن عَمرِو بنِ شِمرٍ،عَن جابِرِ بنِ یَزیدَ الجُعفِیِّ،عَن جابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیِّ قالَ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:

إنَّ ذَا القَرنَینِ کانَ عَبداً صالِحاً،جَعَلَهُ اللّهُ عز و جل حُجَّةً عَلی عِبادِهِ،فَدَعا قَومَهُ إلَی اللّهِ وأَمَرَهُم بِتَقواهُ،فَضَرَبوهُ عَلی قَرنِهِ فَغابَ عَنهُم زَماناً حَتّی قیلَ:ماتَ أو هَلَکَ بِأَیِّ وادٍ سَلَکَ،ثُمَّ ظَهَرَ ورَجَعَ إلی قَومِهِ فَضَرَبوهُ عَلی قَرنِهِ الآخَرِ.

وفیکُم مَن هُوَ عَلی سُنَّتِهِ،وإنَّ اللّهَ عز و جل مَکَّنَ لِذِی القَرنَینِ فِی الأَرضِ،وجَعَلَ لَهُ مِن کُلِّ شَیءٍ سَبَباً،وبَلَغَ المَغرِبَ وَالمَشرِقَ،وإنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی سَیُجری سُنَّتَهُ فِی القائِمِ مِن وُلدی،فَیُبَلِّغُهُ شَرقَ الأَرضِ وغَربَها،حَتّی لا یُبقِیَ مَنهَلاً ولا مَوضِعاً مِن سَهلٍ ولا جَبَلٍ وَطِئَهُ ذُو القَرنَینِ إلّاوَطِئَهُ،ویُظهِرُ اللّهُ عز و جل لَهُ کُنوزَ الأَرضِ ومَعادِنَها،

ص:46

1664.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از ابوحمزۀ ثمالی-:شنیدم که امام محمّد باقر علیه السلام می فرماید:«اگر قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله خروج کند،خداوند،او را با فرشتگان نشان دار و پیاپی و فرو فرستاده شده [به زمین] و دسته ای که در اوج ملکوت مانده اند،یاری می کند و جبرئیل پیش روی او،میکائیل سمت راست وی و اسرافیل سمت چپش است و هراس [در دل دشمن] به فاصلۀ یک ماه راه،پیشاپیش او و پشت سرش و راست و چپ او می رود و فرشتگان مقرّب،دوشادوش اویند». (1)

1665.کمال الدین -با سندش به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری-:شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:«ذو القرنین،بنده ای صالح بود که خداوند،او را حجّت بر بندگانش قرار داد و او قومش را به سوی خدا فرا خواند و به پروا نمودن از او فرمانشان داد؛امّا آنها بر شقیقۀ او زدند و او مدّتی ناپدید شد،به گونه ای که گفته شد:او مرده یا هلاک شده و معلوم نیست به کجا رفته است! سپس پدیدار شد و به سوی قومش باز گشت و آنان بر شقیقۀ دیگرش ضربه زدند.

و میان شما،کسی خواهد بود که مانند او می شود،و خدای عز و جل در زمین به ذو القرنین،قدرت و سررشتۀ هر کاری را به دستش داد و به شرق و غرب [زمین] رسید و خداوند-تبارک و تعالی-سنّت او را در قائمِ از نسل من،جاری می کند و او را به شرق و غرب زمین می رساند،تا آن جا که هیچ آبشخور و جایی از کوه و صحرا را که ذو القرنین بر آن گام نهاده است،باقی نمی نهد،جز آن که به زیر پای قائم در می آورد و خداوند،گنج ها و معدن های زمین را برایش پدیدار می کند و او را با هراس افکندن [در دل دشمنانش] یاری می دهد و زمین را با دست او از عدل و داد پر می کند،آن گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (2)

ص:47


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 234 ح 22، [1]مختصر بصائر الدرجات:ص 212،بحار الأنوار:ج 52 ص 348 ح 99.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 7 ص 390 ح 1396.
2- (2) .کمال الدین:ص 394 ح 4، [2]إعلام الوری:ج 2 ص 249،کشف الغمّة:ج 3 ص 317، [3]بحار الأنوار:ج 52 ص 322 ح 31.

ویَنصُرُهُ بِالرُّعبِ،فَیَملَأُ الأَرضَ بِهِ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

1666.الغیبة للنعمانی: عَلِیُّ بنُ أحمَدَ،عَن عُبَیدِ اللّهِ بنِ موسَی العَلَوِیِّ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ،عَن عَلِیِّ بنِ حَسّانَ،عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ کَثیرٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام-فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «أَتی أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» 1 قالَ-:

هُوَ أمرُنا،أمَرَ اللّهُ عز و جل أن لا یُستَعجَلَ (1)بِهِ حَتّی یُؤَیِّدَهُ اللّهُ بِثَلاثَةِ أجنادٍ:المَلائِکَةِ، وَالمُؤمِنینَ،وَالرُّعبِ،وخُروجُهُ علیه السلام کَخُروجِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وذلِکَ قَولُهُ تَعالی: «کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ» 3 .

1667.جمال الاُسبوع: أبُو الحُسَینِ زَیدُ بنُ جَعفَرٍ العَلَوِیُّ المُحَمَّدِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا أبُو الحُسَینِ إسحاقُ بنُ الحَسَنِ العَفرانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ هَمّامِ بنِ سُهَیلٍ الکاتِبُ ومُحَمَّدُ بنُ شُعَیبِ بنِ أحمَدَ المالِکِیُّ،جَمیعاً،عَن شُعَیبِ بنِ أحمَدَ المالِکِیِّ،عَن یونُسَ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ،عَن مَولانا أبِی الحَسَنِ عَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضا علیهما السلام:أنَّهُ کانَ یَأمُرُ بِالدُّعاءِ لِلحُجَّةِ صاحِبِ الزَّمانِ علیه السلام،فَکانَ مِن دُعائِهِ لَهُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما:

اللّهُمَّ...أظهِر بِهِ العَدلَ،وزَیِّن بِطولِ بَقائِهِ الأَرضَ،وأَیِّدهُ بِالنَّصرِ،وَانصُرهُ بِالرُّعبِ،وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً.

1668.کمال الدین: حَدَّثَنا أبو مُحَمَّدٍ الحُسَینُ (2)بنُ أحمَدَ المُکَتِّبُ،قالَ:حَدَّثَنا أبو عَلِیِّ بنُ هَمّامٍ بِهذَا الدُّعاءِ،وذَکَرَ أنَّ الشَّیخَ العَمرِیَّ قَدَّسَ اللّهُ روحَهُ أملاهُ عَلَیهِ وأَمَرَهُ أن

ص:48


1- (2) .فی المصدر:«تستعجل»،والتصویب من بحار الأنوار.وفی موضع آخر من بحار الأنوار:«نستعجل».
2- (4) .فی بحار الأنوار:« [1]الحسن».

1666.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از عبد الرحمان بن کثیر-:امام صادق علیه السلام در بارۀ سخن خدای عز و جل:«امر خدا آمد.آن را با عجله نجویید»فرمود:«[یک مصداق] آن،امر ماست.خدای عز و جل فرمان داده که در بارۀ آن عجله نشود تا خداوند،او را به سه لشکر مؤیّد بدارد:فرشتگان،مؤمنان و هراس،و خروج او مانند خروج پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است و این،همان سخن خدای متعال است:«همان گونه که خدایت تو را از خانه ات [برای جنگ بدر] به حق بیرون آورد»» (1). (2)

1667.جمال الاُسبوع -با سندش به نقل از یونس بن عبد الرحمان-:امام رضا علیه السلام فرمان می داد که برای حجّت،صاحب الزمان علیه السلام،دعا کنید و [ یکی ] از دعاهای ایشان برای حجّت علیه السلام،این بود:«...خدایا! عدالت را با دست او پدیدار کن و با طولانی کردن بقایش،زمین را زینت ببخش و با یاری ات،استوارش بدار و با هراس [در دل دشمنانش] یاری اش ده و پیروزی ای آسان،نصیبش کن». (3)

1668.کمال الدین -با سندش به نقل از حسین بن احمد مکتّب-:ابو علی بن همّام این دعا را برایمان نقل کرد و گفت:عَمری [ نایب امام علیه السلام ] آن را بر او املا کرد و امر نمود که

ص:49


1- (1) .در جنگ بدر،فرشتگان به یاری مؤمنان آمدند و لشکر اسلام به دیدۀ قریش،بسیار هراس آور جلوه کرد.(م)
2- (2) .الغیبة،نعمانی:ص 198 ح 9، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 139 ح 46.
3- (3) .جمال الاُسبوع:ص 310،بحار الأنوار:ج 95 ص 332 ح 5.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 6 ص 86 ح 1043.

یَدعُوَ بِهِ،وهُوَ الدُّعاءُ فی غَیبَةِ القائِمِ علیه السلام:...

اللّهُمَّ،اکفِ وَلِیَّکَ وحُجَّتَکَ فی أرضِکَ هَولَ عَدُوِّهِ،وکِد مَن کادَهُ،وَامکُر مَن مَکَرَ بِهِ،وَاجعَل دائِرَةَ السَّوءِ عَلی مَن أرادَ بِهِ سوءاً،وَاقطَع عَنهُ مَادَّتَهُم،وأَرعِب لَهُ قُلوبَهُم (1).

5/6:غَلَبَةُ رایَتِهِ

1669.الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ،قالَ:حَدَّثَنی أحمَدُ بنُ یوسُفَ بنِ یَعقوبَ أبُو الحَسَنِ الجُعفِیُّ،قالَ:حَدَّثَنی إسماعیلُ بنُ مِهرانَ،قالَ:حَدَّثَنا الحَسَنُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی حَمزَةَ،عَن أبیهِ ووُهَیبٍ،عَن أبی بَصیرٍ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام قالَ:

...فَوَاللّهِ لَکَأَنّی أنظُرُ إلَیهِ بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ یُبایِعُ النّاسَ بِأَمرٍ جَدیدٍ،وکِتابٍ جَدیدٍ،وسُلطانٍ جَدیدٍ مِنَ السَّماءِ،أما إنَّهُ لا یُرَدُّ لَهُ رایَةٌ أبَداً حَتّی یَموتَ.

1670.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عِصامٍ رضی الله عنه،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ یَعقوبَ الکُلَینِیُّ،قالَ:حَدَّثَنَا القاسِمُ بنُ العَلاءِ،قالَ:حَدَّثَنا إسماعیلُ بنُ عَلِیٍّ القَزوینِیُّ، قالَ:حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ إسماعیلَ،عَن عاصِمِ بنِ حُمَیدٍ الحَنّاطِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ الثَّقَفِیِّ الطّحّانِ،قالَ:

ص:50


1- (1) .فی البلد الأمین:« [1]فادع بهذا الدعاء وهو مروی عن القائم علیه السلام».

آن را بخواند و آن دعا برای قائم در روزگار غیبتش است:«...خدایا! ولیّت و حجّتت در زمینت را از هراس دشمنش کفایت کن و با هر که با او حیله می کند، حیله کن و با هر که با او مکر می کند،مکر کن و پیشامدهای ناگوار را برای هر که قصد سویی به او دارد،قرار ده و یاران و پشتیبان هایشان را از آنها بگسل و هراس از او را در دل هایشان بینداز». (1)

5/6:چیرگی پرچم امام علیه السلام

1669.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از ابو بصیر-:امام باقر علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند، گویی به او می نگرم که میان رکن [حجر الأسود] و مقام [ابراهیم] با مردم بر سر امری نو،کتابی نو و فرمان روایی ای نو از آسمان،بیعت می کند.به هوش باشید که تا لحظه درگذشتش هیچ یک از پرچم های (لشکرهای) او شکست نمی خورد». (2)

1670.کمال الدین -با سندش به نقل از محمّد بن مسلم-:بر امام باقر علیه السلام وارد شدم و می خواستم در بارۀ قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله از ایشان بپرسم که خود،آغاز به سخن نمود و به من فرمود:«ای محمّد بن مسلم! در قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله،شباهت هایی به پنج تن از پیامبران است: (3)...و شباهتش به جدّش،محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله،قیام مسلّحانه،کشتن دشمنان خدا و دشمنان پیامبرش صلی الله علیه و آله و نیز جبّاران و طاغوت هاست و یاری شدنش با شمشیر و هراسی که در دل دشمنانش می افتد و این که هیچ

ص:51


1- (1) .کمال الدین:ص 512-515 ح 43،جمال الاُسبوع:ص 315،البلد الأمین:ص 306،بحار الأنوار:ج 53 ص 187 ح 18.نیز،ر.ک:همین دانش نامه:ج 6 ص 260 ح 1091.
2- (2) .الغیبة،نعمانی:ص 262 ح 22،بحار الأنوار:ج 52 ص 235 ح 103.
3- (3) .برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:ج 3 ص 8 ح 480. [1]

دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الباقِرِ علیه السلام،وأَنَا اریدُ أن أسأَلَهُ عَنِ القائِمِ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،فَقالَ لی مُبتَدِئاً:

یا مُحَمَّدَ بنَ مُسلِمٍ،إنَّ فِی القائِمِ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله شَبَهاً مِن خَمسَةٍ مِنَ الرُّسُلِ:...

وأَمّا شَبَهُهُ مِن جَدِّهِ المُصطَفی صلی الله علیه و آله:فَخُروجُهُ بِالسَّیفِ وقَتلُهُ أعداءَ اللّهِ وأَعداءَ رَسولِهِ صلی الله علیه و آله وَالجَبّارینَ وَالطَّواغیتِ،وأَنَّهُ یُنصَرُ بِالسَّیفِ وَالرُّعبِ،وأَنَّهُ لا تُرَدُّ لَهُ رایَةٌ.

وإنَّ مِن عَلاماتِ خُروجِهِ:خُروجَ السُّفیانِیِّ مِنَ الشّامِ،وخُروجَ الیَمانِیِّ مِنَ الیَمَنِ،وصَیحَةً مِنَ السَّماءِ فی شَهرِ رَمَضانَ،ومُنا (1)یُنادی مِنَ السَّماءِ بِاسمِهِ وَاسمِ أبیهِ.

1671.الصراط المستقیم: عَن حُذَیفَةَ:یُبنی مَدینَةٌ (2)مِمّا یَلِیَ المَشرِقَ،یَکونُ فیها وَقعَةٌ لَم یَسمَع أهلُ ذلِکَ الزَّمانِ بِمِثلِها،ثُمَّ تَنجَلی هِیَ وَالواقِعَةُ الَّتی قَبلَها فی أهلِ الشّامِ عَن أربَعَةِ مِئَةِ ألفِ قَتیلٍ،ثُمَّ یَخرُجُ المَهدِیُّ فی أثَرِ ذلِکَ فی ثَلاثِمِئَةِ راکِبٍ مَنصوراً لا یُرَدُّ لَهُ رایَةٌ.

ص:52


1- (1) .کذا فی المصدر،والصواب:«مُنادِیاً»،لأنّه معطوف علی اسم إنّ.
2- (2) .ذُکر فی بعض الأخبار اسم هذه المدینة وأنّها الزوراء؛وهی بغداد الحالیّة.

پرچمی از او باز نمی گردد (مغلوب نمی شود).

و از نشانه های خروج او،خروج سفیانی از شام،خروج یمانی از یمن،بانگ آسمانی در ماه رمضان و منادی ای است که از آسمان،نام او و پدرش را ندا می دهد». (1)

1671.الصراط المستقیم -به نقل از حذیفه-:شهری (2)در شرق ساخته می شود و جنگی در آن رخ می دهد که اهل آن روزگار،مانندش را [ندیده و] نشنیده اند و آن به همراه حادثه ای است که پیش از آن،میان شامیان روی می دهد و چهارصد هزار کشته بر جای می نهد.آن گاه مهدی علیه السلام در پی آنها با سیصد سوار،خروج می کند و همیشه پیروز است و هیچ پرچمی از او باز نمی گردد (مغلوب نمی شود)». (3)

ص:53


1- (1) .کمال الدین:ص 327 ح 7،إعلام الوری:ج 2 ص 233،کشف الغمّة:ج 3 ص 313، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 217 ح 6.
2- (2) .برخی گزارش های دیگر،اسم این شهر را«زوراء»ذکر کرده اند که همان بغداد کنونی است.
3- (3) .الصراط المستقیم:ج 2 ص 257.

ص:54

تبیین ویژگی های پرچم قیام از منظر روایات

اشاره

تبیین ویژگی های پرچم قیام از منظر روایات (1)

از دیرباز تا کنون،کشورها و نهضت ها از پرچم به عنوان نماد حرکت،مقاومت و قدرت استفاده کرده اند.پرچم اگر چه در روزگار صلح و آرامش نیز مظهر استقلال و عزّت یک کشور است؛امّا نمود آن،بیشتر در جنگ ها جلوه می کند.پرچم به گونه ای کلّی و عمومی،اقتدار و استقامت یک لشکر را در میدان نبرد نشان می دهد و نماد ایستایی،استقامت و برقراری خیمۀ فرماندهی و از هم نپاشیدن نظام سپاه است.رنگ ها و شعارهای نوشته شده بر پرچم نیز بخشی از اهداف،آرمان ها و پیوندهای صاحبان پرچم را نشان می دهند.

در اسلام نیز از پرچم استفاده شده و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در نبردهای خود و بویژه نخستین نبرد خود (بدر)،از پرچم استفاده نمود (2)و امام علی علیه السلام نیز در نخستین نبرد داخلی (جمل) از همان پرچم سود برد (3)و سپس نسل به نسل،میان اهل بیت علیهم السلام دست به دست شد تا به امام زمان علیه السلام رسید.

بر این پایه،احادیث متعدّدی به وجود پرچم در قیام امام مهدی علیه السلام تصریح کرده و اوصافی را برای آن برشمرده اند که عبارت اند از:

ص:55


1- (1).به قلم پژوهشگر ارجمند،حجّة الاسلام و المسلمین عبد الهادی مسعودی.
2- (2) .ر.ک:المناقب،ابن شهرآشوب:ج 3 ص 119 و الصحیح من سیرة النبیّ الأعظم:ج 7 ص 99.
3- (3) .ر.ک:ص43 ح 1662.

1-مقدّس بودن و انتساب آن به خداوند

پرچم قیام،پرچمی الهی،نبوی و علوی است.این ویژگی از عبارت« یَأتیهِ بِها (جَبرَییلُ علیه السلام آن را می آورد)» (1)و توصیف مکرّر آن به «رایَةُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله (پرچم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله )» (2)و نیز یک سان بودن آن با پرچم امام علی علیه السلام در جنگ جمل، (3)قابل استفاده است.همچنین توصیف زیبا و مجازگونۀ« عَمودُها مِن عَمودِ العَرشِ »، (4)مؤیّد ارتباط مستقیم خیمۀ فرماندهی امام مهدی علیه السلام با عرش خداوند به عنوان مرکز فرماندهی نظام هستی است؛معنایی که از عبارت« مِن وَرَقِ الجَنَّةِ» (5)نیز قابل استفاده است و زمینه ساز این سخن است که پرچم امام مهدی علیه السلام،نه از جنس چوب و پارچه، (6)بلکه نمادی از شوکت الهی و عظمت و قدرت سپاه قیام است؛پرچمی که به هر جا روی کند،نصر و فتح الهی را به ارمغان می آورد و دشمنان را به هلاکت می رساند. (7)

2-شعار پرچم،نماد توحید

مطابق با تصریح حدیث،جملۀ« البَیعَةُ للّهِ» (8)بر پرچم قیام،نقش بسته است که پیوند و وابستگی قیام را به خداوند نشان می دهد.این ویژگی،افزون بر تقویت ویژگی نخست،این پیام را فراز می آورد که امام مهدی علیه السلام در پی تشکیل حکومت فردی، قبیله ای و حزبی نیست و او به دور از فردگرایی و شخص پرستی،در پی چیره کردن

ص:56


1- (1) .ر.ک:ص 37 ح 1654 و ص 37 ح 1657.
2- (2) .ر.ک:ص 37 (پرچمش پرچم پیامبر خداست).
3- (3) .ر.ک:ص 42 ح 1662.
4- (4) .ر.ک:ص 38 ح 1656. [1]
5- (5) .ر.ک:ص 42 ح 1662.
6- (6) .ر.ک:همان.
7- (7) .ر.ک:ص 37 ح 1654 و ص 37 ح 1656 و ص 51«چیرگی پرچم امام».
8- (8) .ر.ک:ص 43 ح 1660.

ارادۀ خدا در زمین و به میراث بردن آن به نفع صالحان و مستضعفان خداباور است.

گفتنی است که در گزارشی دیگر،جملۀ« اسمَعوا وَ أَطیعوا» (1)نقش پرچم گفته شده که منافاتی با این سخن ندارد؛زیرا می توان بر پرچم،جمله های متعدّدی نگاشت.

این شعار نیز در راستای دعوت استوار و محکم جهانیان به قیام توحیدی مهدی علیه السلام است که پیروزی و چیرگی آن،حتمی است.

3-ایجاد کنندۀ هراس در دل دشمنان

مطابق با برخی احادیث، (2)«هراس»،پیشاپیش پرچم قیام و به فاصلۀ یک ماه جلوتر، حرکت می کند.این احادیث،هراس را در هر چهار جهت دانسته اند و حدیثی دیگر، (3)آن را گونه ای همسانی با پیامبر صلی الله علیه و آله خوانده است. (4)در احادیث دیگر این باب،سخن از یاری شدن امام مهدی علیه السلام با رعب و هراس است.بر این پایه،حرکت رعب و هراس،بیانی مجازی برای نشان دادن هراس دشمنان قیام از امام مهدی علیه السلام و لشکر او دارد؛امری که از نظر نظامی،زمینه ساز مهمّ شکست و هزیمت دشمنان و فراهم کنندۀ پیروزی یاران قیام است.

ص:57


1- (1) .ر.ک:ص 43 ح 1661.
2- (2) .ر.ک:ص 43 ( [1]هراس آفرینی پرچم امام علیه السلام ).
3- (3) .ر.ک:ص 45 ح 1663.
4- (4) .«أعطیت خمساً لم یعطهن أحد قبلی من الأنبیاء جعلت لی الأرض طهوراً ومسجداً ولم یکن نبی من الأنبیاء یصلی حتّی یبلغ محرابه و أعطیت الرعب مسیرة شهر یکون بینی و بین المشرکین مسیرة شهر فیقذف اللّه الرعب فی قلوبهم؛به من پنج چیز داده شده که به هیچ یک از پیامبران پیش از من داده نشده است:زمین برای من پاک و سجده گاه قرار داده شد،در حالی که هیچ یک از پیامبران،نماز خود را جز در محرابش نمی خواند.به من مرعوب بودن [دشمن] داده شده است و خداوند،در دل مشرکانی که با من فاصلۀ راهی یک ماهه دارند،ترس و واهمه انداخته است»(السنن الکبری،بیهقی:ج 2 ص 608ح 4266).

4-استوار کردن دل مؤمنان

پرچم تا آن گاه که در اهتزاز است،به لشکریان قوّت می بخشد و همان اندازه که در دل دشمن،هراس می افکند،دل دوستان و باورمندان را استوار و گام های آنان را در میدان جنگ،راسخ تر می گرداند.این ویژگی برای هر پرچمی و به گونۀ طبیعی وجود دارد:

إِذا هَزَّها لَم یَبقَ مُؤمِنٌ إلّاصارَ قَلبُهُ کَزُبَرِ الحَدیدِ. (1)

چون پرچم را به اهتزاز در می آورد،مؤمنی باقی نمی ماند،جز آن که دلش مانند پاره های آهن [محکم] می شود.

5-همراهی فرشتگان و نصرت الهی

پرچم قیام مهدوی،از هنگام برافراشته شدن،دیگر جمع نمی شود و در هیچ جا متوقّف نمی گردد و از هیچ نبردی عقب نمی نشیند و باز نمی گردد تا آن که سلطنت خداوند را بر همۀ کرۀ خاکی بگسترد.این ویژگی که در واقع،نمایانگر غلبۀ قیام بر همۀ قدرت های معارض است،با عبارت« لا تُرَدُّ لَهُ رایَةٌ» (2)در احادیث باب«غلبه رایته،چیرگی پرچم امام علیه السلام»تکرار و مورد تأکید قرار گرفته است.افزون بر این، عبارت زیبا و مجازی« سائِرُها مِن نَصرِ اللّهِ عز و جل» (3)بیان می کند که اهتزاز پارچۀ پرچم قیام، نه از باد و هوا و کار طبیعت است؛بلکه نفخۀ نصر الهی،آن را به جنبش در می آورد و چه کسی می تواند چراغی را که ایزد برافروزد،خاموش سازد؟!

چه کسی را یارای ایستادگی در برابر پرچمی است که پارچه اش نه از جنس پنبه و کتان و ابریشم،بلکه از برگ های درختان بهشت است (4)و دسته اش نه از چوب و

ص:58


1- (1) .ر.ک:ص 38 ح 1656. [1]
2- (2) .ر.ک:ص44 ح 1663.
3- (3) .ر.ک:ص 36 ح 1654 و ص 38 ح 1656 و ص 38 ح 1657.
4- (4) .ر.ک:ص 42 ح 1662.

فلز که از عمود عرش بزرگ خداوند است (1)و یاریگرانش نه تنها انسان ها،بلکه هزاران فرشتۀ نشان دار و مقرّب درگاه الهی اند؛ (2)همان فرشتگان فرود آمده و نشاندار (منزلین و مسوّمین) که به تصریح قرآن در جنگ بدر به یاری مؤمنان آمدند (3)و در هر جای دیگری که خداپرستان استقامت بورزند،بر آنان فرود می آیند و آنان را دلداری می دهند و استواردل می دارند و به بهشت بشارت می دهند. (4)

ص:59


1- (1) .ر.ک:ص 37 (پرچمش پرچم پیامبر خداست).
2- (2) .ر.ک:ص 37 ح 1655 و ص 43 ح 1662.
3- (3) . «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ * إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلِینَ * بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمِینَ ؛و یقیناً خدا شما را در [ جنگ ] بدر،با آن که ناتوان بودید،یاری کرد.پس،از خدا پروا کنید،باشد که سپاس گزاری نمایید.آن گاه که به مؤمنان می گفتی:«آیا شما را بس نیست که پروردگارتان،شما را با سه هزار فرشتۀ فرود آمده،یاری کند؟».آری،اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری نمایید و با همین جوش [ و خروش ] بر شما بتازند،[ همان گاه ] پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشتۀ نشاندار،یاری خواهد کرد»(آل عمران:آیۀ 123-125). [1]
4- (4) . «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ [2]أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ ؛در حقیقت،کسانی که گفتند:«پروردگار ما خداست»،سپس ایستادگی کردند،فرشتگان بر آنان فرود می آیند [و می گویند:] هان! بیم مدارید و غمگین مباشید،و به بهشتی که وعده یافته بودید،شاد باشید»(فصّلت:آیۀ 30). [3]

الفصل السابع:ما ورد من کلمات الإمام فی بدء القیام

ما ورد من کَلِماتِ الإِمامِ علیه السلام فی بَدءِ القِیامِ

1672.تفسیر القمّی: أبی عَنِ ابنِ أبی عُمَیرٍ،عَن مَنصورِ بنِ یونُسَ،عَن أبی خالِدٍ الکابُلِیِّ، قالَ:قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:وَاللّهِ لَکَأَنّی أنظُرُ إلَی القائِمِ علیه السلام وقَد أسنَدَ ظَهرَهُ إلَی الحَجَرِ، ثُمَّ یَنشُدُ اللّهَ حَقَّهُ،ثُمَّ یَقولُ:

یا أیُّهَا النّاسُ ! مَن یُحاجَّنی فِی اللّهِ فَأَنَا أولی بِاللّهِ.أیُّهَا النّاسُ! مَن یُحاجَّنی فی آدَمَ فَأَنَا أولی بِآدَمَ.أیُّهَا النّاسُ! مَن یُحاجَّنی فی نوحٍ فَأَنَا أولی بِنوحٍ.أیُّهَا النّاسُ! مَن یُحاجَّنی فی إبراهیمَ فَأَنَا أولی بِإِبراهیمَ.أیُّهَا النّاسُ! مَن یُحاجَّنی فی موسی فَأَنَا أولی بِموسی.أیُّهَا النّاسُ! مَن یُحاجَّنی فی عیسی فَأَنَا أولی بِعیسی.أیُّهَا النّاسُ! مَن یُحاجَّنی فی مُحَمَّدٍ فَأَنَا أولی بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله.أیُّهَا النّاسُ! مَن یُحاجَّنی فی کِتابِ اللّهِ فَأَنَا أولی بِکِتابِ اللّهِ.

ثُمَّ یَنتَهی إلَی المَقامِ فَیُصَلّی رَکعَتَینِ ویَنشُدُ اللّهَ حَقَّهُ.

ثُمَّ قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:هُوَ وَاللّهِ المُضطَرُّ فی کِتابِ اللّهِ فی قَولِهِ: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» 1 .

ص:60

فصل هفتم:گزارش های در بارۀ سخنان امام علیه السلام در آغاز قیام

1672.تفسیر القمّی -با سندش به نقل از ابو خالد کابلی-:امام باقر علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند، گویی به قائم علیه السلام می نگرم که به حجر الأسود تکیه داده و خداوند را به حقّش سوگند می دهد و سپس می فرماید:"ای مردم! هر که در بارۀ خدا با من احتجاج می کند، [بداند که] من نزدیک ترینِ مردم به خدا هستم.ای مردم! هر که در بارۀ آدم علیه السلام با من احتجاج می کند،[بداند که] من نزدیک ترینِ مردم به آدم هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ نوح علیه السلام احتجاج می کند،من سزاوارترینِ مردم به نوح هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ ابراهیم علیه السلام احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به ابراهیم هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ موسی علیه السلام احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به موسی هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ عیسی علیه السلام احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به عیسی هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ محمّد صلی الله علیه و آله احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به محمّد صلی الله علیه و آله هستم.

ای مردم،هر که با من در بارۀ کتاب خدا احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به کتاب خدا هستم".

سپس در پایان،نزد مقام ابراهیم می رود و دو رکعت نماز نزد آن می خواند و خدا را به حقّش سوگند می دهد».

امام باقر علیه السلام سپس فرمود:«به خدا سوگند،او همان درماندۀ یاد شده در کتاب

ص:61

فَیَکونُ أوَّلَ مَن یُبایِعُهُ جَبرَئیلُ،ثُمَّ الثَّلاثُمِئَةِ وَالثَّلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً.

1673.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ،عَن هؤُلاءِ الرِّجالِ الأَربَعَةِ (1)عَنِ ابنِ مَحبوبٍ.وأَخبَرَنا مُحَمَّدُ بنُ یَعقوبَ الکُلَینِیُّ أبو جَعفَرٍ،قالَ:حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ بنِ هاشِمٍ،عَن أبیهِ؛قالَ:وحَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ عِمرانَ،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عیسی،قالَ:وحَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ وغَیرُهُ،عَن سَهلِ بنِ زِیادٍ جَمیعاً، عَنِ الحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ (قالَ:) وحَدَّثَنا عَبدُ الواحِدِ بنُ عَبدِ اللّهِ المَوصِلِیُّ،عَن أبی عَلِیٍّ أحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ أبی ناشِرٍ،عَن أحمَدَ بنِ هِلالٍ،عَنِ الحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ،عَن عَمرِو بنِ أبِی المِقدامِ،عَن جابِرِ بنِ یَزیدَ الجُعفِیِّ،قالَ:قالَ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ الباقِرُ علیهما السلام-فی ذِکرِ خُطبَةِ الإِمامِ المَهدِیِّ فِی المَسجِدِ الحَرامِ وقَد أسنَدَ ظَهرَهُ إلَی الکَعبَةِ-:

یا أیُّهَا النّاسُ! إنّا نَستَنصِرُ اللّهَ،فَمَن أجابَنا مِنَ النّاسِ فَإِنّا أهلُ بَیتِ نَبِیِّکُم مُحَمَّدٍ، ونَحنُ أولَی النّاسِ بِاللّهِ وبِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،فَمَن حاجَّنی فی آدَمَ فَأَنَا أولَی النّاسِ بِآدَمَ، ومَن حاجَّنی فی نوحٍ فَأَنَا أولَی النّاسِ بِنوحٍ،ومَن حاجَّنی فی إبراهیمَ فَأَنَا أولَی النّاسِ بِإِبراهیمَ،ومَن حاجَّنی فی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَأَنَا أولَی النّاسِ بِمَحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،ومَن حاجَّنی فِی النَّبِیّینَ فَأَنَا أولَی النّاسِ بِالنَّبِیّینَ،ألَیسَ اللّهُ یَقولُ فی مُحکَمِ کِتابِهِ: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ * ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» 2 فَأَنَا بَقِیَّةٌ مِن آدَمَ،وذَخیرَةٌ مِن نوحٍ،ومُصطَفیً مِن إبراهیمَ،

ص:62


1- (1) .أی محمّد بن المفضّل وسعدان بن إسحاق بن سعید وأحمد بن الحسین بن عبد الملک ومحمّد بن أحمد بن الحسن.

خداست:«یا [ کیست ] آن کس که درمانده را-چون وی را بخواند-اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار می دهد؟».جبرئیل،نخستین کسی است که با او (قائم) بیعت می کند و سپس سیصد و سیزده نفر با او بیعت می کنند». (1)

1673.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از جابر بن یزید جعفی-:امام باقر علیه السلام در بیان سخنرانی امام مهدی علیه السلام در مسجد الحرام،هنگامی که پشتش را به کعبه تکیه می دهد،فرمود:«ای مردم! ما [ شما را ] به یاری خدا می خوانیم.هر کس از مردم به ما پاسخ گوید،[بداند که] ما اهل بیت پیامبرتان،محمّد،و سزاوارترینِ مردم به خداوند و به محمّد صلی الله علیه و آله هستیم و هر که با من در بارۀ آدم علیه السلام احتجاج کند،من سزاوارترینِ مردم به آدم علیه السلام هستم و هر که با من در بارۀ نوح علیه السلام احتجاج کند،من سزاوارترینِ مردم به نوح هستم و هر که با من در بارۀ ابراهیم علیه السلام احتجاج کند،من سزاوارترینِ مردم به ابراهیم هستم و هر کس با من در بارۀ محمّد صلی الله علیه و آله احتجاج کند،من سزاوارترینِ مردم به محمّد صلی الله علیه و آله هستم،و هر که با من در بارۀ پیامبران احتجاج کند، من سزاوارترینِ مردم به پیامبران هستم.آیا خداوند در آیه های استوار کتابش نمی فرماید:«خداوند،آدم،نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان،برتری داد.

فرزندانی که برخی شان از برخی [و در پاکی همسان]،و خداوند،شنوا و داناست»؟

و من،[امام] بر جای مانده از [نسل] آدم،ذخیره از [نسل] نوح،برگزیده از [نسل] ابراهیم و گزیدۀ [نسل] محمّد-که خداوند بر همۀ آنان درود فرستد-هستم.هان! هر که با من در بارۀ کتاب خدا احتجاج کند،من سزاوارترینِ مردم به کتاب خدا هستم.هشیار باشید که هر که با من در بارۀ سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله احتجاج کند،من

ص:63


1- (1) .تفسیر القمّی:ج 2 ص 205 (با سند حسن مثل صحیح)،الغیبة،نعمانی:ص 181 ح 30 ( [1]با سند معتبر)،تأویل الآیات الظاهرة:ج 1 ص 402 ح 5 (به نقل از ابراهیم بن عبد الحمید از امام صادق علیه السلام با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 52 ص 315 ح 10.

وصَفوَةٌ مِن مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِم أجمَعینَ.

ألا فَمَن حاجَّنی فی کِتابِ اللّهِ فَأَنَا أولَی النّاسِ بِکِتابِ اللّهِ،ألا ومَن حاجَّنی فی سُنَّةِ رَسولِ اللّهِ فَأَنَا أولَی النّاسِ بِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَأَنشُدُ اللّهَ مَن سَمِعَ کَلامِیَ الیَومَ لَمّا بَلَّغَ الشّاهِدُ (مِنکُم) الغائِبَ،وأَسأَ لُکُم بِحَقِّ اللّهِ،وحَقِّ رَسولِهِ صلی الله علیه و آله وبِحَقّی،فَإِنَّ لی عَلَیکُم حَقَّ القُربی مِن رَسولِ اللّهِ،إلّاأعَنتُمونا ومَنَعتُمونا مِمَّن یَظلِمُنا،فَقَد اخِفنا وظُلِمنا،وطُرِدنا مِن دِیارِنا وأَبنائِنا،وبُغِیَ عَلَینا،ودُفِعنا عَن حَقِّنا،وَافتَری أهلُ الباطِلِ عَلَینا،فَاللّهَ اللّهَ فینا،لا تَخذُلونا،وَانصُرونا یَنصُرکُمُ اللّهُ تَعالی.

1674.تفسیر العیّاشی: عَن جابِرٍ الجُعفِیِّ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام:یَقومُ القائِمُ بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ فَیُصَلّی ویَنصَرِفُ ومَعَهُ وزیرُهُ،فَیَقولُ:

یا أیُّهَا النّاسُ ! إنّا نَستَنصِرُ اللّهَ عَلی مَن ظَلَمَنا وسَلَبَ حَقَّنا،مَن یُحاجَّنا فِی اللّهِ فَإِنّا أولی بِاللّهِ،ومَن یُحاجَّنا فی آدَمَ فَإِنّا أولَی النّاسِ بِآدَمَ،ومَن حاجَّنا فی نوحٍ فَإِنّا أولَی النّاسِ بِنوحٍ،ومَن حاجَّنا فی إبراهیمَ فَإِنّا أولَی النّاسِ بِإِبراهیمَ،ومَن حاجَّنا بِمُحَمَّدٍ فَإِنّا أولَی النّاسِ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،ومَن حاجَّنا فِی النَّبِیّینَ فَإِنّا أولَی النّاسِ بِالنَّبِیّینَ،ومَن حاجَّنا فی کِتابِ اللّهِ فَنَحنُ أولَی النّاسِ بِکِتابِ اللّهِ،إنّا نَشهَدُ وکُلُّ مُسلِمٍ الیَومَ،أنّا قَد ظُلِمنا وطُرِدنا وبُغِیَ عَلَینا،واُخرِجنا مِن دِیارنا وأَموالِنا وأَهالینا وقُهِرنا،ألا إنّا نَستَنصِرُ اللّهَ الیَومَ وکُلَّ مُسلِمٍ.

1675.تفسیر العیّاشی: عَن عَبدِ الأَعلَی الجَبَلِیِّ (الحَلَبِیِّ خ ل) قالَ:قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:

یَکونُ لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ غَیبَةٌ فی بَعضِ هذِهِ الشِّعابِ-ثُمَّ أومَأَ بِیَدِهِ إلی ناحِیَةِ

ص:64

سزاوارترینِ مردم به سنّت پیامبر خدا هستم.امروز هر کس که سخن مرا می شنود و در این جا حاضر است،به خدا سوگندش می دهم که پیامم را به غایبان برساند،و به حقّ خداوند و نیز حقّ پیامبرش و به حقّ خودم که بر شما حقّ خویشاوندی با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دارم،از شما می خواهم که ما را یاری دهید و ما را در برابر کسانی که به ما ستم می کنند،حمایت کنید،که ما را هراسان کرده و به ما ستم نموده و از شهر و دیار و فرزندانمان رانده اند و بر ما ظلم شده و از حقّمان باز داشته و اهل باطل بر ما دروغ بسته اند.پس خدا را،خدا را در حقّ ما! ما را وا نگذارید و ما را یاری دهید تا خداوند متعال یاری تان دهد. (1)

1674.تفسیر العیّاشی -به نقل از جابر جعفی-:امام باقر علیه السلام فرمود:«قائم،میان رکن [حجر الأسود] و مقام [ابراهیم] می ایستد و نماز می خواند و آن را به پایان می برد،در حالی که وزیرش همراه اوست.می گوید:"ای مردم! ما از خدا بر ضدّ کسانی که بر ما ستم کرده اند و حقّ ما را ربودند،یاری می طلبیم.هر که با ما در بارۀ خدا احتجاج می کند،[بداند که] ما به خدا سزاوارتریم،و هر که با ما در بارۀ آدم علیه السلام احتجاج کند،ما سزاوارترینِ مردم به آدم هستیم،و هر که با ما در بارۀ نوح علیه السلام احتجاج کند،ما سزاوارترینِ مردم به نوح هستیم،و هر که با ما در بارۀ ابراهیم علیه السلام احتجاج کند،ما سزاوارترینِ مردم به ابراهیم هستیم،و هر که با ما در بارۀ محمّد صلی الله علیه و آله احتجاج کند،ما سزاوارترینِ مردم به محمّد صلی الله علیه و آله هستیم،و هر که با ما در بارۀ پیامبران احتجاج کند،ما سزاوارترینِ مردم به پیامبران هستیم،و هر که با ما در بارۀ کتاب خدا احتجاج کند،ما سزاوارترینِ مردم به کتاب خدا هستیم.

ما و هر مسلمانی،امروز گواهی می دهد که به ما ستم شد و ما را رانده شدیم و بر ما ظلم شد و از شهر و دیار و مال و اهلمان بیرونمان راندند و به ما زور گفتند.هان! ما امروز از خدا و هر مسلمانی یاری می جوییم. (2)

1675.تفسیر العیّاشی -به نقل از عبد الأعلی جبلی (/حلبی)-:امام باقر علیه السلام فرمود:«صاحب

ص:65


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 279-281 ح 67 ( [1]با سندهای متعدّد که سه تای آنها معتبرند)،الاختصاص:ص 255،بحار الأنوار:ج52 ص237 ح105.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج7 ص366 ح1390.
2- (2) .تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 64 ح 117، [2]بحار الأنوار:ج 52 ص 222 ح 87. [3]نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 7 ص 374 ح 1391.

ذی طُوی (1)-حَتّی إذا کانَ قَبلَ خُروجِهِ بِلَیلَتَینِ،انتَهَی المَولَی الَّذی یَکونُ بَینَ یَدَیهِ حَتّی یَلقی بَعضَ أصحابِهِ،فَیَقولُ:کَم أنتُم هاهُنا؟فَیَقولونَ:نَحوٌ مِن أربَعینَ رَجُلاً، فَیَقولُ:کَیفَ أنتُم لَو قَد رَأَیتُم صاحِبَکُم؟فَیَقولونَ:وَاللّهِ لَو یَأوی (2)بِنَا الجِبالَ لَأَوَیناها مَعَهُ،ثُمَّ یَأتیهِم مِنَ القابِلَةِ (3)فَیَقولُ لَهُم:أشیروا إلی ذَوی أسنانِکُم وأَخیارِکُم عَشَرَةً (4)،فَیُشیرونَ لَهُ إلَیهِم،فَیَنطَلِقُ بِهِم حَتّی یَأتونَ صاحِبَهُم،ویَعِدُهُم إلَی اللَّیلَةِ الَّتی تَلیها.

ثُمَّ قالَ أبو جَعفَرٍ:وَاللّهِ لَکَأَنّی أنظُرُ إلَیهِ وقَد أسنَدَ ظَهرَهُ إلَی الحَجَرِ،ثُمَّ یَنشُدُ اللّهَ حَقَّهُ،ثُمَّ یَقولُ:

یا أیُّهَا النّاسُ ! مَن یُحاجَّنی فِی اللّهِ فَأَنَا أولَی النّاسِ بِاللّهِ.ومَن (5)یُحاجَّنی فی آدَمَ فَأَنَا أولَی النّاسِ بِآدَمَ.یا أیُّهَا النّاسُ ! مَن یُحاجَّنی فی نَوحٍ فَأَنَا أولَی النّاسِ بِنوحٍ.

یا أیُّهَا النّاسُ ! مَن یُحاجَّنی فی إبراهیمَ فَأَنَا أولی بِإِبراهیمَ.یا أیُّهَا النّاسُ ! مَن یُحاجَّنی فی موسی فَأَنَا أولَی النّاسِ بِموسی.یا أیُّهَا النّاسُ! مَن یُحاجَّنی فی عیسی فَأَنَا أولَی النّاسِ بِعیسی.یا أیُّهَا النّاسُ ! مَن یُحاجَّنی فی مُحَمَّدٍ فَأَنَا أولَی النّاسِ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله.یا أیُّهَا النّاسُ ! مَن یُحاجَّنی فی کِتابِ اللّهِ فَأَنَا أولی بِکِتابِ اللّهِ.

ثُمَّ یَنتَهی إلَی المَقامِ فَیُصَلّی (عِندَهُ) رَکعَتَینِ،ثُمَّ یَنشُدُ اللّهَ حَقَّهُ.

ص:66


1- (1) .ذو طُوی:موضع عند مکّة (معجم البلدان:ج 4 ص 45). [1]
2- (2) .قد معنی فی النقل عن الغیبة النعمانی:« [2]ناوی»بدل«یأوی»وهو الأنسب.
3- (3) .القابل (خ ل).
4- (4) .فی المصدر:«عَشیرَةً»،وما أثبتناه من بحار الأنوار. [3]
5- (5) .فی بحار الأنوار:« [4]یا أیُّهَا النّاسُ مَن»،وهو الأنسب بالسیاق.

این امر (قیام) غیبتی دارد که در برخی از این درّه هاست»و با دستش به منطقۀ ذی طوی (1)اشاره کرد [و افزود:]«تا آن که دو شب پیش از خروجش،یکی از اولیایش که پیشکار اوست،می آید و با برخی از یاران امام ملاقات می کند و می گوید:شما این جا چند تن هستید؟و آنان می گویند:حدود چهل مرد.می گوید:اگر صاحب خود را می دیدید،چه می کردید؟آنها می گویند:به خدا سوگند،اگر ما را در کوه ها اسکان دهد،با او همراه می شویم.سپس شب بعد هم نزد آنان می آید و می گوید:ده تن از سرکردگان و برگزیدگانتان را نشان دهید.و آنان ده تن را به او نشان می دهند و او ایشان را می برد تا نزد صاحب خویش برسند و امام علیه السلام شب فردا را به ایشان وعده[ی قیام] می دهد».

امام باقر علیه السلام سپس فرمود:«به خدا سوگند،گویی به او می نگرم که به حجر الأسود تکیه داده و خداوند را به حقّش سوگند می دهد و سپس می فرماید:"ای مردم! هر که در بارۀ خدا با من احتجاج می کند،[بداند که] من نزدیک ترینِ مردم به خدا هستم و هر که در بارۀ آدم علیه السلام با من احتجاج می کند،[بداند که] من نزدیک ترینِ مردم به آدم هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ نوح علیه السلام احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به نوح هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ ابراهیم علیه السلام احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به ابراهیم هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ موسی علیه السلام احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به موسی هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ عیسی علیه السلام احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به عیسی هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ محمّد صلی الله علیه و آله احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به محمّد صلی الله علیه و آله هستم.ای مردم! هر که با من در بارۀ کتاب خدا احتجاج می کند،[بداند که] من سزاوارترینِ مردم به کتاب خدا هستم".سپس در پایان،نزد مقام ابراهیم می رود و دو رکعت نماز نزد آن می خواند و خدا را به

ص:67


1- (1) .کوهی در اطراف مکّه است.

قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:هُوَ وَاللّهِ المُضطَرُّ فی کِتابِ اللّهِ،وهُوَ قَولُ اللّهِ: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» ،وجَبرَئیلُ عَلَی المیزابِ فی صورَةِ طائِرٍ أبیَضَ،فَیَکونُ أوَّلَ خَلقِ اللّهِ یُبایِعُهُ جَبرَئیلُ،ویُبایِعُهُ الثَّلاثُمِئَةِ وَالبِضعَةَ العَشَرَ رَجُلاً.

قالَ:قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:فَمَنِ ابتُلِیَ فِی المَسیرِ وافاهُ فی تِلکَ السّاعَةِ،ومَن لَم یُبتَلَ بِالمَسیرِ فُقِدَ عَن فِراشِهِ،ثُمَّ قالَ:هُوَ وَاللّهِ قَولُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام:المَفقودونَ عَن فُرُشِهِم،وهُوَ قَولُ اللّهِ: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً» 1 أصحابُ القائِمِ الثَّلاثُمِئَةِ وبِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً،قالَ:هُم وَاللّهِ الاُمَّةُ المَعدودَةُ الَّتی قالَ اللّهُ فی کِتابِهِ: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» 2 قالَ:یَجتَمِعونَ (1)فی ساعَةٍ واحِدَةٍ قَزَعاً کَقَزَعِ الخَریفِ،فَیُصبِحُ بِمَکَّةَ فَیَدعُو النّاسَ إلی کِتابِ اللّهِ وسُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله،فَیُجیبُهُ نَفَرٌ یَسیرٌ ویَستَعمِلُ عَلی مَکَّةَ،ثُمَّ یَسیرُ فَیَبلُغُهُ أن قَد قُتِلَ عامِلُهُ،فَیَرجِعُ إلَیهِم فَیَقتُلُ المُقاتِلَةَ لا یَزیدُ عَلی ذلِکَ شَیئاً؛یَعنِی السَّبیَ.

ثُمَّ یَنطَلِقُ فَیَدعُو النّاسَ إلی کِتابِ اللّهِ وسُنَّةِ نَبِیِّهِ عَلَیهِ وآلِهِ السَّلامُ،وَالوِلایَةِ لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام وَالبَراءَةِ مِن عَدُوِّهِ،ولا یُسَمّی أحَداً حَتّی یَنتَهِیَ إلَی البَیداءِ، فَیَخرُجُ إلَیهِ جَیشُ السُّفیانِیِّ فَیَأمُرُ اللّهُ الأَرضَ فَیَأخُذُهُم مِن تَحتِ أقدامِهِم،وهُوَ قَولُ اللّهِ: «وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ * وَ قالُوا آمَنّا بِهِ» 4 یَعنی

ص:68


1- (3) .فی المصدر:«یَجمَعونَ»،وما أثبتناه من بحار الأنوار. [1]

حقّش سوگند می دهد».

امام باقر علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند،او همان درماندۀ یاد شده در کتاب خداست:«یا [ کیست ] آن که درمانده را-چون وی را بخواند-اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار می دهد؟».جبرئیل به صورت پرنده ای سفید بر ناودان کعبه می نشیند و نخستین آفریدۀ خداست که با او (قائم) بیعت می کند و سپس سیصد و ده و اندی نفر با او بیعت می کنند».

امام باقر علیه السلام فرمود:«پس هر که به راه افتاده باشد،در آن ساعت می رسد و هر کس راه نیفتاده باشد،از بسترش ناپدید می شود و این،همان سخن امیر مؤمنان علی علیه السلام است که فرمود:"ناپدیدشدگان از بسترهایشان هستند"،و آن،سخن خداوند است:«به نیکی ها بشتابید.هر کجا باشید،خداوند،همۀ شما را [گرد] می آورد».یاران قائم،سیصد و ده و اندی نفرند که به خدا سوگند،همان امّت معدوده (کم شمار) هستند که خداوند در کتابش فرموده [ و کافران را به آن تهدید نموده ] است:«اگر عذابشان را تا آمدن کسانی کم شمار به تأخیر اندازیم [ به ریشخند کردن می پردازند ]».اینان،مانند ابرهای پاییزی به یک ساعت در مکّه گرد هم می آیند،و امام علیه السلام در مکّه وقتی صبح می شود،مردم را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا می خواند و شمار اندکی به او می پیوندند.او کسی را بر شهر مکّه او (قائم) می گمارد و سپس [به سوی مدینه] حرکت می کند،که به او خبر می رسد کارگزارش را کشته اند.پس باز می گردد و کشندگان را قصاص می کند و بیش از این نمی کند-یعنی کسی را به بند نمی کشد-و آن گاه به راه می افتد و مردم را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش-که بر او و خاندانش درود باد-و ولایت علی بن ابی طالب و بیزاری از دشمن او،فرا می خواند و کسی از دشمنانش را نام نمی برد تا به بیداء (1)می رسد.لشکر سفیانی به سوی او بیرون می آیند و خداوند به زمین فرمان می دهد تا آنان را از زیر پایشان بگیرد و فرو ببرد و آن،همان سخن خداوند است:«و کاش آن گاه را می دیدی که هراسان شده و راه گریزی ندارند و از جایی نزدیک،فرو گرفته می شوند و می گویند:به آن ایمان آوردیم!»،

ص:69


1- (1) .بیداء،بیابان نزدیک مدینه است.

بِقائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ «وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ» یَعنی بِقائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ إلی آخِرِ السّورَةِ،ولا یَبقی مِنهُم إلّارَجُلانِ یُقالُ لَهُما وَترٌ ووُتَیرٌ مِن مُرادٍ،وُجوهُهُما فی أقفِیَتِهِما یَمشِیانِ القَهقَری،یُخبِرانِ النّاسَ بِما فُعِلَ بِأَصحابِهِما.

ثُمَّ یَدخُلُ المَدینَةَ فَیَغیبُ عَنهُم عِندَ ذلِکَ قُرَیشٌ،وهُوَ قَولُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام:«وَاللّهِ لَوَدَّت قُرَیشٌ-أی عِندَها-مَوقِفاً واحِداً،جَزرَ جَزورٍ (1)بِکُلِّ ما مَلَکَت،وکُلِّ ما طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ أو غَرَبَت»...،ثُمَّ یَنطَلِقُ یَدعُو النّاسَ إلی کِتابِ اللّهِ وسُنَّةِ نَبِیِّهِ،وَالوِلایَةِ لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام وَالبَراءَةِ مِن عَدُوِّهِ،حَتّی إذا بَلَغَ إلَی الثَّعلَبِیَّةِ (2)قامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن صُلبِ أبیهِ،وهُوَ مِن أشَدِّ النّاسِ بِبَدَنِهِ وأَشجَعِهِم بِقَلبِهِ،ما خَلا صاحِبَ هذَا الأَمرِ،فَیَقولُ:یا هذا ما تَصنَعُ؟فَوَاللّهِ إنَّکَ لَتُجفِلُ النّاسَ إجفالَ النَّعَمِ،أفَبِعَهدٍ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أم بِماذا؟فَیَقولُ المَولَی الَّذی وَلِیَ البَیعَةَ:وَاللّهِ لَتَسکُنَنَّ أو لَأَضرِبَنَّ الَّذی فیهِ عَیناکَ.

فَیَقولُ لَهُ القائِمُ علیه السلام:اُسکُت یا فُلانُ،إی وَاللّهِ إنَّ مَعَی عَهداً مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، هاتِ لی یا فُلانُ العَیبَةَ (3)-أوِ الطّیبَةَ (4)،أوِ الزَّنفَلیجَةَ-،فَیَأتیهِ بِها،فَیُقرِئُهُ (5)العَهدَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَیَقولُ:جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ،أعطِنی رَأسَکَ اقَبِّلهُ،فَیُعطیهِ رَأسَهُ فَیُقَبِّلُهُ بَینَ عَینَیهِ،ثُمَّ یَقولُ:جَعَلَنِیَ اللّهُ فِداکَ،جَدِّد لَنا بَیعَةً،فَیُجَدِّدُ لَهُم بَیعَةً.

ص:70


1- (1) .قوله:«جزر جزور»أی تودّ قریش أن یعطوا کلّ ما ملکوا وکلّ ما طلعت علیه الشمس ویأخذوا موقفاً یقفون فیه ویختفون منه علیه السلام قدر زمان ذبح بعیر ویحتمل المکان أیضاً (بحار الأنوار:ج 52 ص 345). [1]
2- (2) .الثَعلبیّة:من منازل طریق مکّة من الکوفة (معجم البلدان:ج 2 ص 78). [2]
3- (3) .العَیْبَةُ:مستودع الثیاب (مجمع البحرین:ج 2 ص 1296«عیب»).
4- (4) .لیس فی بحار الأنوار [3]وفی بعض النسخ«الطبقة»بدل«الطیبة»(هامش المصدر).
5- (5) .أقرَأَنی فلانٌ:أی حَمَلَنی علی أن أقرَأَه علیه (مجمع البحرین:ج 1 ص 340« [4]قرء»).

یعنی به قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله،«در حالی که به او کفر ورزیدند»(تا پایان سوره) و جز دو تن به نام های وَتر و وُتَیر (از قبیلۀ مراد) از آنان باقی نمی ماند که سر و صورتشان وارونه می شود و عقب عقب راه می روند و مردم را از آنچه بر سر یارانشان آمده، باخبر می کنند.

سپس وارد مدینه می شود و این هنگام،قریش،خود را از او پنهان می کنند و آن، همان سخن علی بن ابی طالب علیه السلام است که فرمود:"به خدا سوگند،قریش دوست خواهد داشت که آن زمان،هر چه را دارد و هر چه را بر آن خورشید می تابد،بدهد، تا جایی و برای یک لحظه حتّی به اندازۀ ذبح یک شتر،بیابد [و خود را از انتقام مهدی علیه السلام دور کند]".

سپس می رود و مردم را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش و ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام و بیزاری از دشمن او فرا می خواند.آن گاه که به ثعلبیّه (1)می رسد و مردی از تبار خودش [ از اهل بیت ] که قوی هیکل ترین و دلاورترین مردم پس از صاحب این امر (قیام) است،به سوی او بر می خیزد و می گوید:تو چه می کنی؟به خدا سوگند که تو مردم را مانند شتران از خود،دور و پراکنده می کنی! آیا این به خاطر عهدی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یا به خاطر چیز دیگری است؟و آن که کار بیعت گرفتن را به دست دارد،می گوید:به خدا سوگند،آرام می گیری و یا بر آنچه دو چشمت در آن است (کاسه سرت)،می زنم.

قائم علیه السلام به او می گوید:ای فلانی! ساکت شو.آری،به خدا سوگند،عهدی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به همراه دارم.ای فلان! جامه دان (/عطردان (2)یا زنبیلم) را بیاور.او آن را می آورد و عهد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را برای او می خواند.آن مرد قوی دلاور می گوید:

خدا مرا فدایت کند! سرت را بده تا ببوسم.او سرش را جلو می آورد و آن مرد،میان

ص:71


1- (1) .ثعلبیّه،نام جایی در راه مکّه به کوفه است.
2- (2) .در متن عربی،«الطیبة»آمده است که برای آن،معنای مناسبی جز آنچه آمد،به ذهن نرسید و در برخی نسخه ها«الطبقة»آمده و در برخی اساساً نیامده است (م).

قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:لَکَأَنّی أنظُرُ إلَیهِم مُصعِدینَ مِن نَجَفِ الکوفَةِ ثَلاثَمِئَةٍ وبِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً،کَأَنَّ قُلوبَهُم زُبَرُ الحَدیدِ،جَبرَئیلُ عَن یَمینِهِ ومیکائیلُ عَن یَسارِهِ،یَسیرُ الرُّعبُ أمامَهُ شَهراً وخَلفَهُ شَهراً،أمَدَّهُ اللّهُ بِخَمسَةِ ألافٍ مِنَ المَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ، حَتّی إذا صَعِدَ النَّجَفَ،قالَ لِأَصحابِهِ:تَعَبَّدوا لَیلَتَکُم هذِهِ،فَیَبیتونَ بَینَ راکِعٍ وساجِدٍ،یَتَضَرَّعونَ إلَی اللّهِ حَتّی إذا أصبَحَ،قالَ:خُذوا بِنا طَریقَ النُّخَیلَةِ (1)،وعَلَی الکوفَةِ جُندٌ مُجَنَّدٌ،قُلتُ:جُندٌ مُجَنَّدٌ؟ (2)قالَ:إی وَاللّهِ،حَتّی یَنتَهِیَ إلی مَسجِدِ إبراهیمَ علیه السلام بِالنُّخَیلَةِ،فَیُصَلّی فیهِ رَکعَتَینِ،فَیَخرُجُ إلَیهِ مَن کانَ بِالکوفَةِ مِن مُرجِئِها وغَیرِهِم مِن جَیشِ السُّفیانِیِّ،فَیَقولُ لِأَصحابِهِ:اِستَطرِدوا لَهُم،ثُمَّ یَقولُ:کَرّوا عَلَیهِم.

قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:ولا یَجوزُ وَاللّهِ الخَندَقَ مِنهُم مُخبِرٌ،ثُمَّ یَدخُلُ الکوفَةَ فَلا یَبقی مُؤمِنٌ إلّاکانَ فیها أو حَنَّ إلَیها،وهُوَ قَولُ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیٍّ علیه السلام،ثُمَّ یَقولُ لِأَصحابِهِ:سیروا إلی هذِهِ الطّاغِیَةِ،فَیَدعوهُ إلی کِتابِ اللّهِ وسُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله،فَیُعطیهِ السُّفیانِیُّ مِنَ البَیعَةِ سِلماً.

فَیَقولُ لَهُ کَلبٌ وهُم أخوالُهُ:(ما) هذا ما صَنَعتَ؟وَاللّهِ ما نُبایِعُکَ عَلی هذا أبَداً، فَیَقولُ:ما أصنَعُ؟فَیَقولونَ:اِستَقبِلهُ! فَیَستَقبِلُهُ،ثُمَّ یَقولُ لَهُ القائِمُ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ:خُذ حِذرَکَ،فَإِنَّنی أدَّیتُ إلَیکَ وأَنَا مُقاتِلُکَ،فَیُصبِحُ فَیُقاتِلُهُم،فَیَمنَحُهُ اللّهُ أکتافَهُم.

ویَأخُذُ السُّفیانِیَّ أسیراً،فَیَنطَلِقُ بِهِ ویَذبَحُهُ بِیَدِهِ.

ص:72


1- (1) .النخیلة:موضع قرب الکوفة علی سمت الشام.(معجم البلدان:ج 5 ص 278). [1]
2- (2) .فی بحار الأنوار:« [2]خندق مخندق»فی کلا الموضعین.

دو چشمش را می بوسد و سپس می گوید:خدا مرا فدایت کند! دوباره از ما بیعت بگیر.و ایشان هم دوباره بیعت می گیرد».

امام باقر علیه السلام فرمود:«گویی سیصد و ده و اندی مرد را می بینم که از بلندی [پشت کوفه] بالا می روند و دل هایشان گویی پاره ای آهن است.جبرئیل،سمت راست و میکائیل، سمت چپش است و هراس [در دل دشمن] به فاصلۀ یک ماه راه،جلو و پشت او حرکت می کند و خداوند با پنج هزار فرشتۀ نشان دار او را یاری می دهد تا آن که بر بلندی کوفه (نجف) در می آید و به یارانش می فرماید:امشبتان را به عبادت بپردازید.آنها هم شب را تا به صبح به رکوع و سجود و تضرّع به درگاه الهی می پردازند.

تا این که صبح می شود.[قائم علیه السلام ] می فرماید:ما را از راه نُخَیله (1)ببرید و گرداگرد کوفه خندق و سنگربندی کامل است». (2)

پرسیدم:خندق و سنگربندی کامل؟

فرمود:«آری،به خدا سوگند.تا این که به مسجد ابراهیم در نخیله می رسد و دو رکعت نماز در آن جا می خواند و هر کس در کوفه است،از مرجئه و دیگران از لشکر سفیانی،به سوی او می آیند.امام به یارانش می فرماید:برای فریب دشمن،عقب نشینی تاکتیکی کنید و سپس می فرماید:باز گردید و حمله کنید».

امام باقر علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند،حتّی یک نفر از آنان هم از خندق نمی گذرد تا خبری بیاورد.او سپس وارد کوفه می شود و هیچ مؤمنی نمی ماند،جز آن که به کوفه وارد می شود یا مشتاق کوفه می گردد و این،همان سخن امیر مؤمنان علی علیه السلام است [ که قبلاً به آن خبر داده بود ].آن گاه قائم به یارانش می فرماید:به سوی این طغیانگر بروید.و او را به کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرا می خواند و سفیانی دست بیعت و تسلیم به او می دهد؛ولی قبیلۀ کلب-که دایی های او هستند-،به او اعتراض می کنند که:چه کردی؟به خدا سوگند،ما هرگز بر این امر با تو بیعت نمی کنیم.سفیانی می گوید:چه

ص:73


1- (1) .نخیله،جایی نزدیک کوفه و در راه آن به شام،که پیش تر اردوگاه نظامی بوده است.
2- (2) .در متن اصلی،«جند مجند»به معنای سپاهیانِ یک شکل آمده است؛امّا به دلیل نسخه های دیگر و بقیّۀ متن و نیز شگفتی راوی،نسخۀ«خندق مخندق»که در بحار الأنوار آمده،ترجیح داده و ترجمه شد.

ثُمَّ یُرسِلُ جَریدَةَ (1)خَیلٍ إلَی الرّومِ،فَیَستَحضِرونَ (2)بَقِیَّةَ بَنی امَیَّةَ،فَإِذَا انتَهَوا إلَی الرّومِ قالوا:أخرِجوا إلَینا أهلَ مِلَّتِنا عِندَکُم،فَیَأبَونَ ویَقولونَ:وَاللّهِ لا نَفعَلُ،فَیَقولُ الجَریدَةُ:وَاللّهِ لَو امِرنا لَقاتَلناکُم،ثُمَّ یَنطَلِقونَ إلی صاحِبِهِم فَیَعرِضونَ ذلِکَ عَلَیهِ، فَیَقولُ:اِنطَلِقوا فَأَخرِجوا إلَیهِم أصحابَهُم،فَإِنَّ هؤُلاءِ قَد أتَوا بِسُلطانِ (عَظیمٍ)،وهُوَ قَولُ اللّهِ: «فَلَمّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ * لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ» 3 قالَ:یَعنِی الکُنوزَ الَّتی کُنتُم تَکنِزونَ، «قالُوا یا وَیْلَنا إِنّا کُنّا ظالِمِینَ * فَما زاَلَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ» 4 لا یَبقی مِنهُم مُخبِرٌ.

ثُمَّ یَرجِعُ إلَی الکوفَةِ فَیَبعَثُ الثَّلاثَمِئَةِ وَالبِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً إلی الآفاقِ کُلِّها، فَیَمسَحُ بَینَ أکتافِهِم وعَلی صُدورِهِم،فَلا یَتَعایَونَ فی قَضاءٍ،ولا تَبقی أرضٌ إلّا نودِیَ فیها:شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،وأَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ،وهُوَ قَولُهُ: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» 5 ولا یَقبَلُ صاحِبُ هذَا الأَمرِ الجِزیَةَ کَما قَبِلَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وهُوَ قَولُ اللّهِ: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ» 6 .

1676.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عِصامٍ رضی الله عنه قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ یَعقوبَ الکُلَینِیُّ،قالَ:حَدَّثَنَا القاسِمُ بنُ العَلاءِ،قالَ:حَدَّثَنی إسماعیلُ بنُ عَلِیٍّ القَزوینِیُّ،

ص:74


1- (1) .الجَرِیدَةَ:الجماعة من الخیل (لسان العرب:ج 3 ص 118« [1]جرد»).
2- (2) .فی بحار الأنوار:« [2]لِیَستَحضِروا»،وهو الأنسب بالسیاق.

کار کنم؟می گویند:با او رو به رو شو،و او با قائم علیه السلام رو به رو می شود و [قائم] به او می فرماید:"مراقب باش که من [آنچه را لازم بود،] به تو رساندم و من با تو می جنگم".

صبح که می شود،با آنان می جنگد و خدا بر آنها مسلّطشان می کند و سفیانی را اسیر می کند و او را می برد و با دستان خودش می کشد.

سپس دسته ای از سوارانش را به سوی روم می فرستد تا باقی ماندۀ امویان را حاضر کند،و چون سواران به روم می رسند،می گویند:همکیشان ما را که نزد شمایند،به سوی ما بفرستید؛امّا آنان خودداری می کنند و می گویند:به خدا سوگند،ما چنین نمی کنیم.سواران می گویند:به خدا سوگند،اگر به ما فرمان دهد،با شما می جنگیم.سپس رومیان نزد فرمان روایشان می آیند و موضوع را خبر می دهند.او می گوید:بروید و هم کیشانشان را به آنها بسپارید،که اینها با قدرتی بزرگ آمده اند و آن،همان سخن خداوند است:«و چون عذاب ما را دریافتند،ناگاه از آن می گریختند.مگریزید و به کامرانی و خانه هایتان باز گردید.باشد که بازخواست شوید»یعنی در بارۀ گنج هایی که می اندوختید.«گفتند:وای بر ما ! بی گمان،ما ستمکار بوده ایم.و هماره آن سخنشان بود،تا آن که آنان را [چون گیاه دروشده ای] خاموش و بی جان کردیم».هیچ خبر آورنده ای از آنها باقی نمی ماند.سپس به کوفه باز می گردد و سیصد و ده و اندی مرد را به همه سو [برای ادارۀ عالم] روانه می کند و بر شانه ها و سینه هایشان دست می کشد و در هیچ حکمی [ و قضاوتی ] در نمی مانند و زمینی باقی نمی ماند،جز آن که در آن،گواهی به یگانگی خداوندِ بی همتا و رسالت پیامبر خدا،محمّد صلی الله علیه و آله،ندا داده می شود و آن،همان سخن خداوند است:«و هر کس در آسمان و زمین است،خواه ناخواه فرمان او را گردن نهاده و به سوی او باز گردانده می شود»و صاحب این امر (قیام) آن گونه که پیامبر خدا پذیرفت،از کسی جزیه نمی پذیرد و آن،همان سخن خداوند است:«و با آنها پیکار کنید تا فتنه نباشد و دین و فرمانبری،تنها از آنِ خداست»». (1)

1676.کمال الدین -با سندش به نقل از محمّد بن مسلم ثقفی-:شنیدم که امام باقر علیه السلام

ص:75


1- (1) .تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 56 ح 49،بحار الأنوار:ج 52 ص 341 ح 91. [1]

قالَ:حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ إسماعیلَ،عَن عاصِمِ بنِ حُمَیدٍ الحَنّاطِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ الثَّقَفِیِّ،قالَ:سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ الباقِرَ علیهما السلام یَقولُ:

القائِمُ مِنّا مَنصورٌ بِالرُّعبِ...فَإِذا خَرَجَ أسنَدَ ظَهرَهُ إلَی الکَعبَةِ،وَاجتَمَعَ إلَیهِ ثَلاثُمِئَةٍ وثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً.وأوَّلُ ما یَنطِقُ بِهِ هذِهِ الآیَةُ «بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» 1 ثُمَّ یَقولُ:أنَا بَقِیَّةُ اللّهِ فی أرضِهِ،وخَلیفَتُهُ وحُجَّتُهُ عَلَیکُم.

1677.الفتن لابن حماد: حَدَّثَنا سَعیدٌ أبو عُثمانَ،عَن جابِرٍ،عَن أبی جَعفَرٍ،قالَ:

ثُمَّ یَظهَرُ المَهدِیُّ بِمَکَّةَ عِندَ العِشاءِ،ومَعَهُ رایَةُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وقَمیصُهُ وسَیفُهُ، وعَلاماتٌ ونورٌ وبَیانٌ،فَإِذا صَلَّی العِشاءَ نادی بِأَعلی صَوتِهِ یَقولُ:اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ أیُّهَا النّاسُ،ومُقامَکُم بَینَ یَدَی رَبِّکُم،فَقَدِ اتَّخَذَ الحُجَّةَ،وبَعَثَ الأَنبِیاءَ،وأَنزَلَ الکِتابَ، وأَمَرَکُم أن لا تُشرِکوا بِهِ شَیئاً،وأَن تُحافِظوا عَلی طاعَتِهِ وطاعَةِ رَسولِهِ،وأَن تُحیوا ما أحیَا القُرآنُ،وتُمیتوا ما أماتَ،وتَکونوا أعواناً عَلَی الهُدی ووَزَراً عَلَی التَّقوی، فَإِنَّ الدُّنیا قَد دَنا فَناؤُها وزَوالُها،وأَذِنَت بِالوَداعِ،فَإِنّی أدعوکُم إلَی اللّهِ وإلی رَسولِهِ، وَالعَمَلِ بِکِتابِهِ،وإماتَةِ الباطِلِ،وإحیاءِ سُنَّتِهِ،فَیَظهَرُ فی ثَلاثِمِئَةٍ وثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً عِدَّةِ أهلِ بَدرٍ،عَلی غَیرِ میعادٍ،قَزَعاً کَقَزَعِ الخَریفِ،رُهبانٌ بِاللَّیلِ،اُسدٌ بِالنَّهارِ.

ص:76

می فرماید:«قائمِ ما با هراس افتادن [در دل دشمنانش] یاری می شود...و چون قیام کند،پشتش را به کعبه تکیه می دهد و سیصد و سیزده مرد به گرد او جمع می شوند و نخستین چیزی که سخن را با آن می آغازد،این آیه است:«باقی نهادۀ خداوند،برایتان بهتر است،اگر مؤمن باشید».سپس می فرماید:من باقی نهادۀ خداوند در زمین او و جانشین و حجّت او بر شما هستم». (1)

1677.الفتن ،ابن حمّاد-با سندش به نقل از جابر-:امام باقر علیه السلام فرمود:«سپس مهدی در مکّه هنگام [نماز] عشا ظهور می کند.پرچم و پیراهن و شمشیر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به همراه نشانه ها و نور و بیان،با اوست و چون نماز عشا را می خواند،با بلندترین صدایش می فرماید:"ای مردم! خدا را به یاد شما می آورم و ایستادنتان را پیش روی پروردگارتان،که او حجّت را برگرفته و پیامبران را روانه کرده و کتاب را فرو فرستاده و به شما فرمان داده است که هیچ چیز را شریک او نکنید و بر اطاعت او و اطاعت از فرستاده اش مواظبت کنید و آنچه را قرآن زنده کرده،زنده بدارید و آنچه را میرانده، بمیرانید و یاوران هدایت و پشتیبانان پرهیزگاری باشید،که فنا و زوال دنیا،نزدیک و وداعش را اطّلاع داده است.من شما را به سوی خداوند و پیامبرش،عمل به کتابش،میراندن باطل و زنده کردن سنّتش فرا می خوانم".و سپس همراه سیصد و سیزده مرد به تعداد جنگاوران بدر پدیدار می شود؛کسانی که بدون قرار قبلی و مانند ابرهای پراکندۀ پاییزی،[یک باره] گرد آمده اند و عابدان شب و شیران روز هستند». (2)

ص:77


1- (1) .کمال الدین:ص 330 ح 16،إعلام الوری:ج 2 ص 291،کشف الغمّة:ج 3 ص 324، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 191 ح 24.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 7 ص 388 ح 1395.
2- (2) .الفتن:ج 1 ص 345 ح 999.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 8 ص 275 ح 1584.

الفصل الثامن:مواجهة الأعداء

مُواجَهَةُ الأَعداءِ

1/8:صَرامَتُهُ فی مُواجَهَةِ المستکبرین

1678.الکافی: الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدٍ الأَشعَرِیُّ،عَن مُعَلَّی بنِ مُحَمَّدٍ،عَنِ الوَشّاءِ،عَن أحمَدَ بنِ عائِذٍ، عَن أبی خَدیجَةَ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام،أنَّهُ سُئِلَ عَنِ القائِمِ فَقالَ:

کُلُّنا قائِمٌ بِأَمرِ اللّهِ،واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ حَتّی یَجیءَ صاحِبُ السَّیفِ،فَإِذا جاءَ صاحِبُ السَّیفِ جاءَ بِأَمرٍ غَیرِ الَّذی کانَ.

1679.الکافی: عِدَّةٌ مِن أصحابِنا،عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن عَلِیِّ بنِ الحَکَمِ،عَنِ الحُسَینِ بنِ أبِی العَلاءِ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:

إنَّ عِندِی الجَفرَ (1)الأَبیَضَ.قالَ:قُلتُ:فَأَیُّ شَیءٍ فیهِ؟

ص:78


1- (1) .هناک أقوال مختلفة فیما یتعلق بالمراد من«الجفر»،لا نری ضرورة فی إیرادها (راجع:أعیان الشیعة:ج 1 ص 95-96،تدوین السنة الشریفة،الحسینی الجلالی:ج 1 ص 62-77،مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله،الاحمدی المیانجی:ج 1 ص 89، [1]الإمامة و اهل البیت،محمد بیومی مهران:ج 1 ص 265-268).و الذی نتوصل الیه من خلال ملاحظة الروایات المختلفة و التی ذکرته باعتباره أحد مبادئ علوم أهل البیت و اوصیاء نبی اللّه صلی الله علیه و آله هو أن«الجفر»إشارة إلی صندوق من جلد یضم عددا من کتب الأنبیاء السابقین و کتباً من رسول اللّه صلی الله علیه و آله والإمام علیّ و فاطمة علیها السلام وصلت إلی أهل البیت بالإرث،کما یحتوی علی سلاح رسول اللّه صلی الله علیه و آله.وبعبارة اخری فإن«الجفر»و«الجفر الأبیض»و«الجفر الأحمر»إشارة إلی مکتبة و متحف متنقلین کانا عند أهل البیت علیها السلام،و هما الآن عند الإمام صاحب الامر و الزمان علیه السلام.

فصل هشتم:رویارویی با دشمن

1/8:قاطعیت امام علیه السلام در رویارویی با مستکبران

1678.الکافی -با سندش به نقل از ابو خدیجه-:از امام صادق علیه السلام در بارۀ قائم سؤال شد.

فرمود:«همۀ ما،قائم به امر خداوند هستیم،یکی پس از دیگری،تا آن که صاحب شمشیر بیاید،که چون او بیاید،به گونۀ دیگری غیر از آنچه بوده،رفتار می کند». (1)

1679.الکافی -با سندش به نقل از حسین بن ابی العلاء-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:

«جَفر (2)سفید،نزد من است».

ص:79


1- (1) .الکافی:ج 1 ص 536 ح 2 ( [1]با سند معتبر).نیز،ر.ک:تأویل الآیات:ج 1 ص 432 ح 13.
2- (2) .در بارۀ این که«جَفر»چیست،آرای گوناگونی هست که پرداختن به آنها در این جا ضرورتی ندارد (ر.ک:أعیان الشیعة:ج 1 ص 95-96، [2]تدوین السنّة الشریفة،جلالی حسینی:ج 1 ص 62-77، [3]مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله،احمدی میانجی:ج 1 ص 89، [4]الإمامة و أهل البیت،محمّد بیّومی مهران:ج 1 ص 265-268).آنچه از جمع بندی احادیث مختلف در بارۀ آن به عنوان یکی از مبادی علوم اوصیای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دست می آید،این است که:جَفر،اشاره به دو صندوق پوستی است که کتاب های مختلف پیامبرانِ گذشته و کتاب هایی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام به اهل بیت علیهم السلام به ارث رسیده اند و نیز سلاح پیامبر خدا،در آنها نگهداری می شده اند.به دیگر سخن،«جفر»و نیز«جفر سفید»و«جفر سرخ»(ر.ک:ح 1680،بحار الأنوار:ج 26 ص 18 ح 1 و ص 37 ح 68 و [5]ج 47 ص 26 ح 26 و ج 52 ص 313 ح 7) اشاره به کتاب خانه و موزۀ سیّار اهل بیت است که نزد ائمّه علیهم السلام دست به دست می گشته و هم اکنون نزد امام زمان علیه السلام است.

قالَ:زَبورُ داوودَ،وتَوراةُ موسی،وإنجیلُ عیسی،وصُحُفُ إبراهیمَ علیهم السلام،وَالحَلالُ وَالحَرامُ،ومُصحَفُ فاطِمَةَ علیها السلام،ما أزعُمُ أنَّ فیهِ قُرآناً،وفیهِ ما یَحتاجُ النّاسُ إلَینا ولا نَحتاجُ إلی أحَدٍ،حَتّی فیهِ الجَلدَةُ،ونِصفُ الجَلدَةِ،ورُبُعُ الجَلدَةِ،وأَرشُ (1)الخَدشِ.

وعِندِی الجَفرُ الأَحمَرُ.قالَ:قُلتُ:وأَیُّ شَیءٍ فِی الجَفرِ الأَحمَرِ؟

قالَ:السِّلاحُ،وذلِکَ إنَّما یُفتَحُ لِلدَّمِ،یَفتَحُهُ صاحِبُ السَّیفِ لِلقَتلِ.

1680.الاُصول الستّة عشر: [ جَعفَرٌ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ طَلحَةَ]،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:

سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی،فَإِنَّکُم إن فَقَدتُمونی لَم تَجِدوا أحَداً یُحَدِّثُکُم مِثلَ حَدیثی،حَتّی یَقومَ صاحِبُ السَّیفِ.

1681.کمال الدین: حَدَّثَنا أبی،ومُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ رَضِیَ اللّهُ عَنهُما،قالا:حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ الحِمیَرِیُّ،عَن مُحَمَّدِ بنِ عیسی،عَن سُلَیمانَ بنِ داوودَ،عَن أبی بَصیرٍ،قالَ:

سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام یَقولُ:

فی صاحِبِ هذَا الأَمرِ أربَعُ سُنَنٍ مِن أربَعَةِ أنبِیاءَ علیهم السلام:سُنَّةٌ مِن موسی،وسُنَّةٌ مِن عیسی،وسُنَّةٌ مِن یوسُفَ،وسُنَّةٌ مِن مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله؛فَأَمّا مِن موسی فَخائِفٌ یَتَرَقَّبُ،وأَمّا مِن یوسُفَ فَالحَبسُ،وأَمّا مِن عیسی فَیُقالُ:إنَّهُ ماتَ،ولَم یَمُت،وأَمّا مِن مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَالسَّیفُ.

حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ زِیادٍ الهَمَدانِیُّ قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ بنِ هاشِمٍ، عَن مُحَمَّدِ بنِ عیسی،عَن سُلَیمانَ بنِ داوودَ،عَن أبی بَصیرٍ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام

ص:80


1- (1) .أرش الجنایة:دِیَتُها (مجمع البحرین:ج 1 ص 38« [1]أرش»).

گفتم:چه چیزی در آن است؟

فرمود:«زبور داوود،تورات موسی،انجیل عیسی،صحف ابراهیم،حلال و حرام،و مصحف فاطمه که نمی گویم در آن قرآن است؛بلکه در آن،چیزهایی است که مردم را به ما نیازمند و ما را از آنها بی نیاز می کند،حتّی حکم یک تازیانه زدن و نیم و یک چهارم تازیانه زدن و دیۀ خراشیدگی.جفر قرمز نیز نزد من است».

گفتم:چه چیزی در جفر قرمز است؟

فرمود:«سلاح و آن،تنها برای خونریزی گشوده می شود.صاحب شمشیر (قائم) [و نه ما] آن را برای کشتن [جبّاران] می گشاید». (1)

1680.الاُصول الستّة عشر -با سندش به نقل از عبد اللّه بن طلحه-:امام صادق علیه السلام فرمود:«از من بپرسید،پیش از آن که مرا از دست بدهید،که اگر مرا از دست بدهید،کسی را نمی یابید که مانند من [ بتواند ] برای شما این سخنان را بگوید تا آن گاه که صاحب شمشیر،قیام کند». (2)

1681.کمال الدین -با سندش به نقل از ابو بصیر-:شنیدم که امام باقر علیه السلام می فرماید:«چهار سنّت از چهار پیامبر در صاحب این امر (قیام) است:سنّتی از موسی،سنّتی از عیسی،سنّتی از یوسف،سنّتی از محمّد صلی الله علیه و آله.از موسی،بیمناکی و مراقبت [همیشگی در برابر دشمن]،از یوسف علیه السلام،در حصار [ناشناسی] بودن،از عیسی علیه السلام، این که گفته می شود:مرده است،در حالی که نمرده است،و از محمّد صلی الله علیه و آله،شمشیر [و قیام مسلّحانه]». (3)

ص:81


1- (1) .الکافی:ج 1 ص 240 ح 3 ( [1]با سند صحیح)،بصائر الدرجات:ص 150 ح 1،بحار الأنوار:ج 26 ص 37 ح 68.
2- (2) .الاُصول الستّة عشر:ص 242 ح 300.نیز،ر.ک:الغیبة،نعمانی:ص 241 ح 38. [2]
3- (3) .کمال الدین:ص 326 ح 6 ( [3]با سند موثّق)،الغیبة،طوسی:ص 424 ح 408 (با سند موثّق)،الإمامة و التبصرة:ص 235 ح 84،إعلام الوری:ج 2 ص 232، [4]بحار الأنوار:ج 51 ص 216 ح 3. [5]

بِمِثلِ ذلِکَ.

1682.الغیبة للنعمانی: بِهِ (1)،عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الکوفِیِّ،قالَ:حَدَّثَنا یونُسُ بنُ یَعقوبَ،عَنِ المُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ،قالَ:

قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:ما عَلامَةُ القائِمِ؟قالَ:إذَا استَدارَ الفَلَکُ،فَقیلَ:ماتَ أو هَلَکَ،فی أیِّ وادٍ سَلَکَ !

قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،ثُمَّ یَکونُ ماذا؟قالَ:لا یَظهَرُ إلّابِالسَّیفِ.

1683.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدِ بنِ عُقدَةَ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ التَّیمُلِیُّ مِن کِتابِهِ فی صَفَرٍ سَنَةَ أربَعٍ وسَبعینَ ومِئَتَینِ،قالَ:حَدَّثَنَا العَبّاسُ بنُ عامِرِ بنِ رَباحٍ الثَّقَفِیُّ،عَن موسَی بنِ بَکرٍ،عَن بَشیرٍ النَّبّالِ؛وأَخبَرَنا عَلِیُّ بنُ أحمَدَ البَندَنیجِیُّ،عَن عُبَیدِ اللّهِ بنِ موسَی العَلَوِیِّ،عَن أیّوبَ بنِ نوحٍ،عَن صَفوانَ بنِ یَحیی،عَن بَشیرِ بنِ أبی أراکَةَ النَّبّالِ-ولَفظُ الحَدیثِ عَلی رِوایَةِ ابنِ عُقدَةَ-قالَ:

لَمّا قَدِمتُ المَدینَةَ انتَهَیتُ إلی مَنزِلِ أبی جَعفَرٍ الباقِرِ علیه السلام،فَإِذا أنَا بِبَغلَتِهِ مُسرَجَةً بِالبابِ،فَجَلَستُ حِیالَ الدّارِ،فَخَرَجَ فَسَلَّمتُ عَلَیهِ،فَنَزَلَ عَنِ البَغلَةِ وأَقبَلَ نَحوی، فَقالَ:مِمَّنِ الرَّجُلُ؟فَقُلتُ:مِن أهلِ العِراقِ.

قالَ:مِن أیِّها؟قُلتُ:مِن أهلِ الکوفَةِ.فَقالَ:مَن صَحِبَکَ فی هذَا الطَّریقِ؟قُلتُ:

قَومٌ مِنَ المُحَدِّثَةِ،فَقالَ:ومَا المُحَدِّثَةُ؟قُلتُ:المُرجِئَةُ.

فَقالَ:وَیحَ هذِهِ المُرجِئَةِ (2)! إلی مَن یَلجَؤونَ غَداً إذا قامَ قائِمُنا؟قُلتُ:إنَّهُم

ص:82


1- (1) .أی علیّ بن الحسین،عن محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسن الرازی.
2- (2) .المُرجِئَةُ:هم فرقة من فرق الإسلام یعتقدون أنّه لا یضرّ مع الإیمان معصیة،کما أنّه لا ینفع مع الکفر طاعة،سمّوا مرجئة لاعتقادهم أنّ اللّه أرجأ تعذیبهم علی المعاصی،أی أخّره عنهم (النهایة:ج 2 ص 206« [1]رجا»).

1682.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از فضل بن عمر-:به امام صادق علیه السلام گفتم:نشانۀ قائم چیست؟

فرمود:«هنگامی که روزگار بچرخد و گفته شود:مرده یا هلاک شده و معلوم نیست که به کجا رفته است!».

گفتم:فدایت شوم! سپس چه روی می دهد؟

فرمود:«جز با شمشیر ظهور نمی کند». (1)

1683.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از ابن عقده با سندش از بشیر بن ابی اراکۀ نبّال-:

هنگامی که به مدینه پا نهادم،به خانۀ امام باقر علیه السلام رفتم و دیدم استرش را بر در خانه زین کرده است.رو به روی خانه نشستم تا بیرون آمد و به ایشان سلام دادم.از استر، پایین و به سویم آمد و فرمود:«اهل کجا هستی؟».

گفتم:از مردم عراق.

فرمود:«از کدام شهرش؟».

گفتم:از کوفه.

فرمود:«همسفرانت چه کسانی بودند؟».

گفتم:گروهی از محدّثه.

فرمود:«محدّثه کیان اند؟».

گفتم:مرجئه. (2)

فرمود:«وای بر این مرجئه ! فردا که قائم ما قیام کند،به چه کسی پناه می برند؟».

گفتم:آنان می گویند:اگر آن گونه که شما می گویید،باشد [و او قیام به عدل کند]، ما و شما در عدالت او،یک سان هستیم.

ص:83


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 156 ح 19، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 148 ح 20.
2- (2) .مرجئه،فرقه ای از مسلمانان اند که معتقدند با بودن ایمان،هیچ معصیتی زیان نمی رساند،همان طور که با کفر،طاعتی سود نمی دهد.وجه تسمیۀ آنان نیز این است که به عقیدۀ این گروه،خدا عذاب آنان را در برابر گناهان به تأخیر افکنده است.

یَقولونَ:لَو قَد کانَ ذلِکَ کُنّا وأَنتُم فِی العَدلِ سَواءً.

فَقالَ:مَن تابَ تابَ اللّهُ عَلَیهِ،ومَن أسَرَّ نِفاقاً فَلا یُبعِدُ اللّهُ غَیرَهُ،ومَن أظهَرَ شَیئاً أهرَقَ اللّهُ دَمَهُ.ثُمَّ قالَ:یَذبَحُهُم-وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ-کَما یَذبَحُ القَصّابُ شاتَهُ -وأَومَأَ بِیَدِهِ إلی حَلقِهِ-.

قُلتُ:إنَّهُم یَقولونَ:إنَّهُ إذا کانَ ذلِکَ استَقامَت لَهُ الاُمورُ فَلا یُهَریقُ مِحجَمَةَ دَمٍ.

فَقالَ:کَلّا وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ،حَتّی نَمسَحَ وأَنتُمُ العَرَقَ وَالعَلَقَ (1)-وأَومَأَ بِیَدِهِ إلی جَبهَتِهِ-.

1684.تفسیر العیّاشی: عَن عَبدِ الأَعلَی الجَبَلِیِّ:قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:...لا یَقبَلُ صاحِبُ هذَا الأَمرِ الجِزیَةَ کَما قَبِلَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وهُوَ قَولُ اللّهِ: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ» 2 .

قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:یُقاتِلونَ-وَاللّهِ-حَتّی یُوَحَّدَ اللّهُ ولا یُشرَکَ بِهِ شَیئاً،وحَتّی تَخرُجَ العَجوزُ الضَّعیفَةُ مِنَ المَشرِقِ تُریدُ المَغرِبَ ولا یَنهاها أحَدٌ،ویُخرِجُ اللّهُ مِنَ الأَرضِ بَذرَها،ویُنزِلُ مِنَ السَّماءِ قَطرَها،ویُخرِجُ النّاسُ خَراجَهُم عَلی رِقابِهِم إلَی المَهدِیِّ علیه السلام،ویُوَسِّعُ اللّهُ عَلی شیعَتِنا،ولَولا (2)ما یُدرِکُهُم (3)مِنَ السَّعادَةِ لَبَغَوا،فَبَینا

ص:84


1- (1) .العَلَقُ:الدم الغلیظ،ومَسحُ العرق والعلق:کنایة عن ملاقاة الشدائد التی توجب سیلان العرق و الجراحات المسیلة للدم (بحار الأنوار:ج 52 ص 358). [1]
2- (3) .فی المصدر:«و لولاه»،والتصویب من بحار الأنوار. [2]
3- (4) .وینجز لهم (خ ل).

فرمود:«هر کس [از آنان] توبه کند،خداوند هم به او روی می آورد و هر کس ظاهرسازی و دورویی کند،خدا همو را [از رحمتش] دور می کند،و هر کس آشکارا مخالفت کند،خداوند،خونش را می ریزد».

سپس فرمود:«سوگند به آن که جانم به دست اوست،آنها را سر می برد،همان گونه که قصّاب،گوسفندش را سر می برد»و با دستش به گلویش اشاره فرمود.

گفتم:آنان می گویند:هنگامی که قیام کند،کارها برایش درست می شود و به اندازۀ پیمانۀ حجامتی هم خون نمی ریزد.

فرمود:«سوگند به آن که جانم به دست اوست،هرگز چنین نیست،تا ما و شما عرقمان در آید»و به پیشانی اش اشاره کرد«و خونمان ریخته شود». (1)

1684.تفسیر العیّاشی -به نقل از عبد الأعلی جبلّی-:امام باقر علیه السلام فرمود:«...صاحب این امر (قیام)،جزیه نمی پذیرد،آن گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پذیرفت و این،همان سخن خداوند است:«و با آنان بجنگید تا فتنه ای نماند و دین،جملگی از آنِ خدا باشد»».

امام باقر علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند،می جنگند تا خدا یگانه شمرده شود و چیزی را همتای او نگیرند و تا آن جا که پیرزن ناتوان،آهنگ رفتن از شرق به غرب می کند و کسی او را باز نمی دارد و خداوند،بذرهای [نهفته در] زمین را بیرون می آورد و باران آسمان را فرو می فرستد و مردم،مالیاتی را که به عهده شان است،به مهدی علیه السلام می دهند و خدا بر شیعیان ما گشایش می دهد،چندان که اگر سعادت الهی آنان را در نیابد،طغیان می کنند و در همان حال که صاحب این امر،برخی حکم ها را صادر می کند و سخن از برخی سنّت ها می گوید،گروهی از مسجد [و پایگاه دینی] خروج می کنند و قصد شوریدن بر او دارند که او به یارانش می فرماید:"بروید و در بازارچۀ خرمافروشان (2)به آنها برسید".آنان نیز می روند و شورشیان را به بند کشیده،

ص:85


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 283 ح 1 ( [1]با دو سند که یکی از آنها،معتبر است)،بحار الأنوار:ج 52 ص 357 ح 122.
2- (2) .بازارچۀ خرمافروشان،جایی نزدیک به مسجد کوفه است.

صاحِبُ هذَا الأَمرِ قَد حَکَمَ بِبَعضِ الأَحکامِ وتَکَلَّمَ بِبَعضِ السُّنَنِ،إذ خَرَجَت خارِجَةٌ مِن المَسجِدِ یُریدونُ الخُروجَ عَلَیهِ،فَیَقولُ لِأَصحابِهِ:اِنطَلِقوا فَتَلحَقوا (1)بِهِم فِی التَّمّارینَ،فَیَأتونَهُ بِهِم أسری لِیَأمُرَ بِهِم،فَیُذبَحونَ،وهِیَ آخِرُ خارِجَةٍ تَخرُجُ عَلی قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله.

1685.شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید عن الإمام علیّ علیه السلام: فَانظُروا أهلَ بَیتِ نَبِیِّکُم فَإِن لَبَدوا فَالبُدوا (2)،وإنِ استَنصَروکُم فَانصُروهُم،فَلَیُفَرِّجَنَّ اللّهُ الفِتنَةَ بِرَجُلٍ مِنّا أهلَ البَیتِ.بِأَبِی ابنُ خِیَرَةِ الإِماءِ،لا یُعطیهِم إلَّاالسَّیفَ هَرجاً هَرجاً (3)،مَوضوعاً عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ أشهُرٍ حَتّی تَقولَ قُرَیشٌ:لَو کانَ هذا مِن وُلدِ فاطِمَةَ لَرَحِمَنا،یُغریهِ اللّهُ بِبَنی امَیَّةَ حَتّی یَجعَلَهُم حُطاماً ورُفاتاً: «مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً * سُنَّةَ اللّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً» 4 .

2/8:صَرامَتُهُ فی مُواجَهَةِ منتحلی المودّة والتشیّع لأهل البیت علیهم السلام

1686.رجال الکشّی: حَمدَویَهِ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عیسی،عَن یونُسَ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ، عَن یَحیَی الحَلَبِیِّ،عَنِ المُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:

لَو قامَ قائِمُنا بَدَأَ بِکَذّابِی الشّیعَةِ فَقَتَلَهُم.

ص:86


1- (1) .فی بحار الأنوار:« [1]فَیَلحَقونَهُم»،وهو الأنسب.
2- (2) .البُدوا:أی الزموا الأرض واقعدوا فی بیوتکم،لا تخرجوا منها فتهلکوا (النهایة:ج 4 ص 224« [2]بعد»).
3- (3) .هَرْج:أی قتال واختلاط (النهایة:ج 5 ص 257«هرج»).

نزد ایشان می آورند تا فرمان کشتن آنها را بدهد و این آخرین گروه شورشگر است که بر قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله خروج می کند». (1)

1685.شرح نهج البلاغة ،ابن ابی الحدید:علی علیه السلام فرمود:«به اهل بیت پیامبرتان بنگرید.

اگر در خانه نشستند و قیام نکردند،شما هم قیام نکنید و اگر از شما کمک خواستند،کمک دهید،که خداوند،گره فتنه را با مردی از ما اهل بیت می گشاید.

پدرم فدای فرزند گزیدۀ کنیزان! جز با شمشیر و کشتار [با جبّاران] رفتار نمی کند و شمشیرش را هشت ماه بر دوش دارد،تا آن جا که قریش می گویند:اگر او از فرزندان فاطمه بود،به ما رحم می کرد.خداوند،او را بر بنی امیّه چنان مسلّط می نماید که آنها را خرد می کند و در هم می شکند:«لعنت شده اند.هر جا یافته شوند [باید] دستگیر و به سختی کشته شوند.بنا به سنّت خدا میان کسانی که پیش تر بوده اند،و در سنّت خدا،هرگز دگرگونی نمی یابی»». (2)

2/8:قاطعیت امام علیه السلام در رویارویی با مدّعیان دروغین تشیّع و محبّت اهل بیت علیهم السلام

1686.رجال الکشّی -با سندش به نقل از مفضّل بن عمر-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:

«اگر قائمِ ما قیام کند،از دروغگویان شیعه می آغازد و آنها را می کشد». (3)

ص:87


1- (1) .تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 56 ح 49،بحار الأنوار:ج 52 ص 345 ح 91.نیز،برای دیدن بخش آغازین حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ص 64 ح 1675.
2- (2) .شرح نهج البلاغة،ابن ابی الحدید:ج 7 ص 58؛بحار الأنوار:ج 51 ص 121.
3- (3) .رجال الکشّی:ج 2 ص 589 ح 533 ( [1]با سند معتبر).

1687.تهذیب الأحکام: عَنهُ (1)،عَن یَعقوبَ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ فَضّالٍ،عَن شُعَیبٍ العَقرقوفِیِّ،عَن أبی حَمزَةَ الثُّمالِیِّ،قالَ:قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام:

لَن تَبقَی الأَرضُ إلّاوفیها مِنّا عالِمٌ یَعرِفُ الحَقَّ مِنَ الباطِلِ.

قالَ:إنَّما جُعِلَتِ التَّقِیَّةُ لِیُحقَنَ بِهَا الدَّمُ،فَإِذا بَلَغَتِ التَّقِیَّةُ الدَّمَ فَلا تَقِیَّةَ،وَایمُ اللّهِ ! لَو دُعیتُم لِتَنصُرونا لَقُلتُم لا نَفعَلُ إنَّما نَتَّقی،ولَکانَتِ التَّقِیَّةُ أحَبَّ إلَیکُم مِن آبائِکُم واُمَّهاتِکُم،ولَو قَد قامَ القائِمُ علیه السلام مَا احتاجَ إلی مُسائَلَتِکُم عَن ذلِکَ،ولَأَقامَ فی کَثیرٍ مِنکُم مِن أهلِ النِّفاقِ حَدَّ اللّهِ.

3/8:اِستِئصالُهُ الفِتَنَ

1688.الکافی: عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ،عَن أبیهِ،عَنِ ابنِ أبی عُمَیرٍ،عَن عُمَرَ بنِ اذَینَةَ،عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ،قالَ:قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام:قَولُ اللّهِ عز و جل: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ» 2 ،فَقالَ:لَم یَجِئ تَأویلُ هذِهِ الآیَهِ بَعدُ،إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَخَّصَ لَهُم لِحاجَتِهِ وحاجَةِ أصحابِهِ،فَلَو قَد جاءَ تَأویلُها لَم یُقبَل مِنهُم،لکِنَّهُم یُقتَلونَ حَتّی یُوَحَّدَ اللّهُ عز و جل،وحَتّی لا یَکونَ شِرکٌ.

1689.الفتن لابن حمّاد: حَدَّثَنا أبو هارونَ،عَن عَمرِو بنِ قَیسٍ الملائِیِّ،عَنِ المِنهالِ،عَن زِرِّ بنِ حُبَیشٍ:سَمِعَ عَلِیّاً علیه السلام یَقولُ:

ص:88


1- (1) .أی محمّد بن الحسن الصفّار.

1687.تهذیب الأحکام -با سندش به نقل از ابو حمزۀ ثمالی-:امام صادق علیه السلام فرمود:«زمین باقی نمی ماند،جز آن که عالِمی از ما در آن هست که حق را از باطل باز می شناسد.

تقیّه برای این وضع شد که خون،حفظ شود.پس چون تقیّه به خونریزی بینجامد،دیگر روا نیست،و به خدا سوگند،اگر دعوت می شدید تا ما را یاری دهید،می گفتید:"ما کاری نمی کنیم.ما تقیّه می کنیم".و تقیّه از پدران و مادرانتان برایتان محبوب تر بود و اگر قائم قیام کند،به درخواست یاری از شما نیاز ندارد و حدّ الهی را بر بسیاری از منافقان شما جاری می کند». (1)

3/8:برافکندن فتنه از بیخ و بُن

1688.الکافی -با سندش به نقل از محمّد بن مسلم-:به امام باقر علیه السلام گفتم:سخن خدای عز و جل:«با آنان بجنگید تا فتنه ای نماند و دین،جملگی از آنِ خداوند باشد»چه معنایی دارد؟

فرمود:«تأویل این آیه هنوز نیامده است.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اجازه[ی جنگیدن] به یارانش داد؛زیرا خود و آنها به آن نیاز داشتند و اگر تأویل آن فرا رسیده بود،از آنها نمی پذیرفت [که نجنگند]؛امّا آنان (دشمنان خونخوار مهدی علیه السلام ) کشته می شوند تا خداوند،یکتا شمرده شود و شرکی در میان نباشد». (2)

1689.الفتن ،ابن حمّاد-به نقل از زرّ بن حُبَیش-:شنید[م] علی علیه السلام می فرماید:«خداوند،گره فتنه ها را با مردی از ما می گشاید که فتنه گران را خوار می دارد و جز با زبان

ص:89


1- (1) .تهذیب الأحکام:ج 6 ص 172 ح 335 (با سند موثّق).
2- (2) .الکافی:ج 8 ص 201 ح 243 (با سند حسن مثل صحیح)،بحار الأنوار:ج 52 ص 378 ح 181.

یُفَرِّجُ اللّهُ الفِتَنَ بِرَجُلٍ مِنّا یَسومُهُم خَسفاً،لا یُعطیهِم إلَّاالسَّیفَ،یَضَعُ السَّیفَ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ أشهُرٍ هَرجاً،حَتّی یَقولوا:وَاللّهِ،ما هذا مِن وُلدِ فاطِمَةَ،لَو کانَ مِن وُلدِها لَرَحِمنا ! یُغریهِ اللّهُ بِبَنِی العَبّاسِ وبَنی امَیَّةَ.

ص:90

شمشیر با آنان سخن نمی گوید،شمشیر را هشت ماه بر دوشش می نهد و آنان را می کشد،تا آن جا که می گویند:به خدا سوگند،این از فرزندان فاطمه نیست.اگر از فرزندان او بود،به ما رحم می کرد! خداوند،او را بر ضدّ عبّاسیان و امویان بر می انگیزد». (1)

ص:91


1- (1) .الفتن:ج 1 ص 350 ح 1011،کنز العمّال:ج 14 ص 589 ح 39670.

تحلیلی بر احادیث کشتار در قیام امام مهدی علیه السلام

تحلیلی بر احادیث کشتار در قیام امام مهدی علیه السلام (1)

تبیین های سست و شبهه افکنی های مغرضانه علیه اصل امامت و به دنبال آن،قیام امام مهدی علیه السلام،در ذهن مخاطبان ناآگاه،چهره ای دهشتناک از آن،ترسیم و باورهای نااستواری را در بارۀ اهداف و عملکرد امام نزد آنان شیوع داده است. (2)از جملۀ آنها می توان به افراط برخی تحلیل گران در توصیفِ شدّت و رحمت عملکرد امام مهدی علیه السلام با مخالفان در متون شیعی اشاره کرد.در بخشی از این متون،قیام مهدوی از نگاه برخی از نحله ها،چنان مسالمت آمیز توصیف شده که خونی در آن ریخته نخواهد شد. (3)در برخی دیگر،شدّتِ تعامل امام مهدی علیه السلام چنان تصویر شده که در مظهر رحمت بودن و نسبت ایشان با خاندان وحی،تردید خواهد شد (4)یا هماره وی را همراه با شمشیر توصیف کرده اند. (5)

با تکیه بر متون حدیثی نوع اخیر،وقوع کشتارهای انسانی،یکی از ویژگی های

ص:92


1- (1) .به قلم پژوهشگر ارجمند،حجّة الاسلام و المسلمین علی راد.
2- (2) .ر.ک:الزهر و الحجر التمرّد الشیعی فی الیمن،عادل الأحمدی:ص 15-53.
3- (3) .این پندار،به مرجئه نسبت داده شده که در بارۀ چگونگی قیام مهدی،چنین اعتقاد داشتند:«إنَّهُ إذا کانَ ذلِکَ استَقامَت لَهُ الاُمورُ فَلا یُهَریقُ مِحجَمَةَ دَمٍ»(ر.ک:ص 82 ح 1683).
4- (4) .حَتّی تَقولَ قُرَیشٌ:لَو کانَ هذا مِن وُلدِ فاطِمَةَ لَرَحِمَنا (ر.ک:ص 86 ح 1685).
5- (5) .ر.ک:بخش پایانی همین مقاله،احادیث دستۀ اوّل (همراهی با شمشیر).

قیام امام مهدی علیه السلام،پیش بینی و تصویری خشونت گرا از ظهور ایشان ادّعا شده است که با الزام سیاسی و راهبرد نظامی،سعی در سلطه یافتن بر مخالفان خود دارد. (1)

مسئلۀ اصلی در این پژوهش،بررسی و تحلیل این گونه متون حدیثی است.

ضروری است که پیش از ورود به ارزیابی سندی و محتوایی این احادیث،به نکات ذیل به عنوان مبانی بحث،توجّه داشته باشیم:

الف-حکمت تأخیر در قیام امام مهدی علیه السلام

در ارتباط با فرآیند پدیداری قیام مهدوی باید به دو عنصر مهم و مؤثّر در آن توجّه داشت که بدون لحاظ هر یک،هر گونه تحلیلی،ناتمام خواهد بود:

یک. گسترۀ وسیع انسانی و جغرافیایی.دامنۀ قیام امام مهدی علیه السلام،تمام مرزهای جغرافیایی کرۀ زمین و همگی اقوام و ملل انسانی را شامل می شود.این گستردگی در قلمروی انسانی و جغرافیایی در چگونگی پیشبرد قیام،تأثیر جدّی دارد و ضروری می سازد تا با پیش بینی های لازم و تمهید همه جانبۀ لوازم،قیام به گونه ای انجام پذیرد که به سلب اختیار از افراد انسانی نینجامد و پذیرش آن اجباری نبوده،از روی آگاهی و اختیار باشد.

دو. وجود زمینۀ فرهنگی و سیاسی.تحقّق اهداف قیام امام مهدی علیه السلام در قلمرو انسانی و جغرافیایی آن،منوط به آگاهی پیشین مردمان از راهبردهای فرهنگی و سیاسی آن است و این،جز با آمادگی فکری و وجود زمینه های معرفتی در مخاطبان در بارۀ این قیام،میسور نخواهد بود و بر فرض وقوع قیام،در تحقّق اهداف،با دشواری ها و چالش های زیادی از جمله اجبار و کشتار فراوان رو به رو خواهد شد؛ زیرا بدون زمینۀ فرهنگی و سیاسی،بسیاری از مذاهب و مکاتب،به خاطر حفظ

ص:93


1- (1) .ر.ک:أفعال المهدی الشنیعة،مجدی محمود المکّی،فصل "کثرة سفکه للدماء"،ص 25-52.

موقعیت خود،با آن مخالفت خواهند کرد.

برای ردّ فرضیّۀ اخیر،افزون بر تعارض آن با فطرت و عقل،می توان به سیرۀ امامان علیهم السلام استناد نمود که در صورت درستی فرضیۀ یاد شده،امامان پیشین نیز می توانستند بدون توجّه به زمینه های فرهنگی و سیاسی جامعۀ اسلامی،با بهره گیری از اعجاز یا کشتار فراوان،مخالفان حکومت اهل بیت را تحقّق بخشند.

امام علی علیه السلام در خطاب به اهل کوفه،به این نکته به عنوان یکی از اصول راهبردی ائمّه علیهم السلام اشاره دارد که هیچ گاه،امام معصوم برای اصلاح دیگران،مرتکب فساد نمی شود.امام علیه السلام تصریح می نماید که با علم به این که راه اصلاح کوفیان،تنها شمشیر است،به خاطر مستلزم بودن آن با فساد در شخص امام،بِدان اقدام نمی کند:

إنّی لَعالِمٌ بِما یُصلِحُکُم وَ یُصلِحُ أوَدَکُم وَ لکِنّی لا أری إصلاحَکُم بِإِفسادِ نَفسی. (1)

به خدا سوگند که دانایم به چیزی که شما را رام می گرداند و کجی تان را راست می کند؛لیکن نمی خواهم با رام کردن شما،خود را تباه سازم.

امام علی علیه السلام با این بیان،راهبرد امامت را در اصلاح دینی،کاملاً متمایز با کشتار و استبداد معرّفی نموده است.از این رو،می توان اصلی ترین حکمت تأخیر در قیام مهدوی را فراهم نشدن زمینۀ فرهنگی در سطح جهانی برای تحقّق آن دانست. (2)به سخن دیگر،مهم ترین عامل مؤثّر انسانی در رخداد این قیام،آمادگی فکری و وحدت نگرش در بارۀ مدیریت جهان از سوی انسان کامل است و تا زمانی که این محقّق نگردد،قیام،به تأخیر خواهد افتاد و یا رخ نخواهد داد.

قرآن در آیۀ زیر به اصل«ارادۀ تغییرپذیری از سوی انسان»به عنوان یکی از سنّت های الهی در تحوّلات فردی و اجتماعی اشاره دارد:

«لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ

ص:94


1- (1) .دانش نامۀ امیر المؤمنین علیه السلام:ج 7 ص 42 ( [1]اصلاح شما با خراب کردن خودم؟هرگز!).
2- (2) .ر.ک:ج 3 ص 174 (بخش سوم/فصل دوم/تبیین حکمت غیبت).

حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ. 1

او فرشتگانی دارد که پی در پی،او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسداری می کنند.در حقیقت،خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا این که آنان حال خود را تغییر دهند.و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد،هیچ برگشتی برای آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود».

قیام امام مهدی علیه السلام نیز از مصادیق تامّ این تغییر است و در چارچوب سنّت های الهی رخ خواهد داد.طبعاً با آماده شدن توده های مردم جهت پذیرش حکومت مهدوی،تنها سران استکبار و معاندان حق اند که طعم مجازات و شمشیر امام علیه السلام را خواهند چشید.

ب-شدّت،معیار قرآنی در رفتار با مخالفان

اشاره

ممکن است ظاهر احادیث مورد بحث،نوعی خشونت گرایی و تعاملی فاقد مهرورزی را برای امام مهدی علیه السلام تصویر کنند که با فلسفۀ امامت و رسالت هدایتگری امام،چندان قابل جمع به نظر نیاید و پذیرش مفهوم ظاهری آنها،تردید در صحّت صدوری این روایات را به دنبال داشته باشد.پرسش،این است که:بر فرض صحّت صدوری و سندی این متون،مفاد این گزاره ها مبتنی بر چه اصل اسلامی صادر شده است؟بهترین منبع برای پاسخ دادن به این پرسش،آموزه های قرآنی اند که اساس سیرۀ نبوی اند.

در آموزه های قرآنی،بر دو قاعدۀ رفتاری در تعاملات انسانی،تأکید گردیده است.بر اساس قاعدۀ اوّل،اختصاص کرامت الهی به انسان (1)از میان موجودات

ص:95


1- (2) . «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ [1]رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً ؛وبه راستی،ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [ بر مرکب ها ] بر نشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم،و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم»(اسرا:آیۀ 70). [2]نیز،برای دیدن وجوه تکریم انسان در این آیه،ر.ک:البرهان فی تفسیر القرآن:ج 3 ص 550؛ [3]تفسیر نور الثقلین:ج 3 ص187؛ [4]الدرّ المنثور:ج 5 ص 315.

زمینی، (1)اقتضا می کند که اصل اوّلیه در رفتار با وی رحمت و احترام باشد.فطرت انسانی نیز ضرورت این اصل رفتاری را تأیید می کند،چنان که به پیامبران،همواره توصیه شده است که با مخاطبان خود،کریمانه و از روی رأفت برخورد کنند. 2

رفتارهای فاقد ویژگی رحمت،معلول واکنش منفی فرد در مقابل ارادۀ الهی یا زیاده خواهی و زورگویی او در مقابل دیگران است که شرع و عقل،جواز چنین واکنشی را صادر نموده و در حقیقت،جنبۀ تقابلی با رفتار این گونه افراد دارد.

قاعدۀ دوم بر تعامل متناسب با نگرش و عملکرد فرد در مناسبات اجتماعی تأکید دارد و خداوند در تعیین نوع تعامل پیامبران با افراد جامعه بدان استناد جسته است.

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ». 3

محمّد،پیامبر خداست،و کسانی که با اویند،بر کافران،سختگیر [ و ] با همدیگر مهربان اند.

این آیه،بدون مردود اعلام کردن تضادهای نگرشی در جامعۀ دینی،به ارائۀ معیار و ضابطه در تعامل با مؤمنان و کافران پرداخته است که در رسالت نبوی به

ص:96


1- (1) .التحریر و التنویر،ابن عاشور:ج 14 ص131.

عنوان قاعدۀ بنیادی،نقش جدّی دارد. (1)مؤمنان با کافران،با شدّت و غلظت برخورد می کنند (2)و آتشی سخت و سوزان،و سدّی محکم و پولادین در مقابل دشمنان می سازند؛ (3)ولی به همدیگر مهرورزی می کنند و از روی رحمت با یکدیگر تعامل می کنند و هماره همدیگر را دوست دارند. (4)این نوع تعامل،سیره و عملکرد ثابت آنان است و شدّت و غلظت آنان با کافران،موجب برخورد تند آنان با یکدیگر نیست.از این رو آیه برای دفع این توهّم به دنبال آن شدّت از رفتار توأم با رحمت مؤمنان با یکدیگر خبر داده است. (5)

برخی از مفسّران آیۀ: «أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ؛ 6 [ اینان ] با مؤمنان، فروتن،[ و ] بر کافران،سرفرازند).را نظیر آیۀ: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ؛محمّد پیامبر خداست و کسانی که با اویند،بر کافران سخت گیر و میان خود مهربان اند» دانسته اند. (6)

دلیل این شدّت رفتار مؤمنان،به التزام آنان به ایمان و لوازم آن از جمله دفاع از ایمان در مقابل کفر،بر می گردد که با آنچه موجب تقویت کفر و تضعیف ایمان می گردد،به شدّت برخورد می کنند.البتّه و این تقابل،در عرصۀ دعوت نیست؛بلکه در هنگام درگیری و چالش،ظهور پیدا می کند. (7)در اندیشۀ شیعی،قرآن و سیرۀ نبوی،اساس نامۀ قیام امام مهدی علیه السلام اند و در احادیث نیز بِدانها تأکید شده است. (8)از

ص:97


1- (1) .تفسیر من وحی القرآن،محمّد حسین فضل اللّه:ج 21 ص 127.
2- (2) .التفسیر الکبیر،مقاتل بن سلیمان:ج 4 ص 78،تفسیر الطبری:ج 13 ص 109.
3- (3) .تفسیر نمونه:ج 22 ص 113. [1]
4- (4) .التفسیر الکبیر،مقاتل بن سلیمان:ج 4 ص 78،التبیان فی تفسیر القرآن،طوسی:ج 9 ص 336.
5- (5) .المیزان:ج 18 ص 299.
6- (7) .مجمع البیان:ج 9 ص 192.
7- (8) .تفسیر من وحی القرآن:ج 21 ص 128.
8- (9) .امام باقر علیه السلام فرمود:«إِذَا قامَ سارَ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله إِلاّ أَنَّهُ یُبَیِّنُ آثارَ مُحَمَّدٍ؛چون قیام کند،همچون پیامبرخدا رفتار خواهد کرد،بجز آن که آثار محمّد را بیان می کند»(الغیبة،نعمانی:ص 164 ح 5). [2]

این رو،ظاهر احادیث یاد شده،عمومیت (فراگیری مطلق) ندارند و شدّت یاد شده در تعامل مهدوی،در آنها به جریان معاندان و سران استکبار،اختصاص دارد.

اینک در ادامه به نقد و بررسی احادیث کشتار در قیام امام مهدی علیه السلام می پردازیم.

1-فضاشناسی صدور احادیثِ کشتار در قیام امام مهدی علیه السلام

توجّه به گوینده و مخاطب،شرایط فرهنگی و سیاسی زمان صدور یا معیارها و زمینه های صدور احادیثِ مورد بحث،می توانند به فهم دقیق مقصود گویندگان حدیث کمک کنند.حدیث پژوهان در گفتار اسباب صدور حدیث،به نقش جدّی «آگاهی فهمنده»از ملابساتِ متن در فقه الحدیث تأکید و عدم توجّه به آن را به عنوان یکی از قرینه های غیر کلامی از آسیب های فهم می دانند. (1)

از لحاظ تاریخی،احادیث یاد شده به ترتیب از امام علی علیه السلام،امام باقر علیه السلام و صادق علیه السلام صادر شده اند.از لحاظ فراوانی نیز از امام علی علیه السلام،تنها یک حدیث یافت شد؛لیکن احادیث امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در مقایسه با احادیث دیگر،بیشترین فراوانی را دارند و نوع آنها پرسمانی و گفتمانی است.احادیث پرسمانی،در پاسخ پرسشی بوده اند که از امامان علیهم السلام در موضوع قیام امام مهدی علیه السلام،به عمل آمده و ایشان بِدان پاسخ داده اند.

احادیث گفتمانی نیز از باب تبیین درست عقاید مذهب و تقویت گفتمان مهدویت در جامعۀ شیعی و اسلامی و اصلاح نگره های ناصواب،از امامان علیهم السلام صادر شده اند.

دوران امامت امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و به طور خاص،بازۀ زمانی انتقال حکومت از بنی امیّه به بنی عبّاس،از یک سو،فرصت مناسبی برای این دو امام،

ص:98


1- (1) .اللمع فی أسباب ورود الحدیث،سیوطی،بیروت:دار الکتب العلمیّة،1404 ق،اوّل؛البیان و التعریف فی أسباب ورود الحدیث الشریف،ابن حمزۀ دمشقی،بیروت:المکتبة العلمیّة،1402ق.

پدید آورد تا معارف قرآنی و حدیثی را تبیین و ترویج نمایند که از جملۀ آنها مسئلۀ مهدویت بوده است.از دیگر سو،این دوره بنا بر شرایط خاصّ فرهنگی و کلامی آن،همزمان با ظهور فرقه هایی چون غالیه و واقفه است که در اثر کج فهمی و کج نگری های خود،چهرۀ برخی از معارف اسلامی از جمله آموزۀ مهدویت را تیره ناک کرده بودند و در گزاره های نقلی آن،دست یازیده بودند.در مقابل، امامان علیهم السلام ضمن نقد این جریان ها به تبیین آموزۀ اصیل ظهور مهدوی پرداختند.از این رو،احادیث مورد بحث می توانند نوعی اصلاح نگره ها و پندارهای ناصواب در باب مهدویت نیز تلقّی گردند که فرقه هایی آن را به نفع خود،تغییر داده و یا مصادره کرده بودند که در برخی از احادیث نیز (همانند تردید در عدم تسامح امام مهدی علیه السلام و شبهۀ ترحّم وی در صورت فاطمی بودنش)، (1)بخشی از آن،انعکاس یافته است.

از این رو،فضای کلّی حاکم بر صدور احادیث مورد بحث،یک فضای خاصّ تاریخی و فرهنگی است که باید در تحلیل و تبیین آنها،مدّ نظر قرار بگیرد.در تک حدیث امام علی علیه السلام نیز هر چند مخاطبِ اصلی،طیف فکری و سیاسی بنی امیّه است،لیکن می توان آن را از باب مصداق تاریخی عهد امام علیه السلام توجیه کرد و ضمن الغای خصوصیتِ تاریخی بنی امیّه،مواجهۀ امام مهدی علیه السلام را با هر جریان مشابه بنی امیّه،از همین نوع دانست.

2-ارزیابی احادیث کشتار در قیام امام مهدی علیه السلام

اشاره

در یک طبقه بندی کلّی،احادیث مربوط به کشتار در قیام امام مهدی علیه السلام را می توان به سه دستۀ«جنگ»،«گردن زدن مخالفان»و«عدم ترحّم»تقسیم کرد که البتّه میزان دلالت آنها بر کشتار در قیام مهدوی،متفاوت است.

ص:99


1- (1) .«...لا یُعطیهِم إلَّاالسَّیفَ هَرجا هَرجا،مَوضوعا عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ أشهُرٍ حَتّی تَقولُ قُرَیشٌ:لَو کانَ هذا مِن وُلدِ فاطِمَةَ لَرَحِمنا»(ر.ک:ص 86 ح 1685).
دستۀ اوّل:جنگ با فتنه گران
اشاره

در این دسته از احادیث،به نبرد مسلّحانۀ امام مهدی علیه السلام اشاره شده است که در راستای تحقّق اسلام و زدودن شرک و مظاهر آن انجام خواهد پذیرفت.این احادیث،به دو گونۀ«همراهی با شمشیر»و«نبرد مسلحانه»تقسیم می شود.

1-همراهی با شمشیر

در شماری از احادیث،امام مهدی علیه السلام شخصیتی نظامی با تعبیر«شمشیر به دوش» معرّفی شده است.تعبیر«صاحب السیف»،تعبیر مشترک این دسته از احادیث در بیان همراهی امام علیه السلام با شمشیر است.شمار این احادیث در مقایسه با گونه های دیگر این احادیث،از یک فراوانی برخوردار است.احادیث،بیشتر از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام اند و نوع آنها پرسمانی و گفتمانی است که هم از آنان پرسش شده و هم ایشان بر عنوان«صاحب سیف»برای امام مهدی علیه السلام تأکید داشته اند،به گونه ای که چنین به نظر می آید این دو امام،تلاش داشته اند که عنوان«صاحب سیف»را جزء القاب اختصاصی امام مهدی علیه السلام قلمداد نمایند.این دسته،خود به شش نوع ذیل، قابل تقسیم است:

1/1-صاحب سیف

در حدیثی،امام صادق علیه السلام به یک تفاوت امام مهدی علیه السلام با دیگر امامان اشاره دارند.

هر چند همۀ امامان،قائم به امر الهی هستند،ولی دارندۀ شمشیر(صاحب سیف) از میان آنان،تنها امام مهدی علیه السلام است.حدیث،چنین است که امام صادق علیه السلام در پاسخ سؤال از«قائم»فرمود:

کُلُّنا قائِمٌ بِأَمرِ اللّهِ،واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ حَتّی یَجیءَ صاحِبُ السَّیفِ،فَإِذا جاءَ صاحِبُ السَّیفِ جاءَ بِأَمرٍ غَیرِ الَّذی کانَ. (1)

ص:100


1- (1) .ر.ک:ص 78 ح 1678. [1]

همۀ ما،قائم به امر خداوند هستیم،یکی پس از دیگری،تا آن که صاحب شمشیر بیاید.چون او بیاید،به گونۀ دیگری غیر از آنچه بوده،رفتار می کند.

2/1-شمشیر،میراثی از محمّد صلی الله علیه و آله

در حدیثی،شخصیت امام مهدی علیه السلام جامع اوصاف خاصّ برخی از انبیای پیشین دانسته شده است.مطابق این حدیث،شخصیت امام مهدی علیه السلام با گزاره هایی چون:

ترس و نگرانی موسی علیه السلام،زندانی شدن یوسف علیه السلام،مرگ نمایی عیسی علیه السلام و شمشیرِ محمّد صلی الله علیه و آله توصیف شده است.ابو بصیر نقل می کند که امام باقر علیه السلام فرمود:

فی صاحِبِ هذَا الأَمرِ أربَعُ سُنَنٍ مِن أربَعَةِ أنبِیاءَ علیهم السلام:سُنَّةٌ مِن موسی،وَ سُنَّةٌ مِن عیسی،وَ سُنَّةٌ مِن یوسُفَ،وَ سُنَّةٌ مِن مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله؛فَأَمّا مِن موسی فَخائِفٌ یَتَرَقَّبُ، وَ أَمّا مِن یوسُفَ فَالحَبسُ،وَ أَمّا مِن عیسی فَیُقالُ:إنَّهُ ماتَ،وَ لَم یَمُت،وَ أَمّا مِن مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَالسَّیفُ. (1)

از چهار پیامبر،در صاحب این امر (قیام) است:سنّتی از موسی،سنّتی از عیسی، سنّتی از یوسف،سنّتی از محمّد صلی الله علیه و آله.از موسی،بیمناکی و مراقبت [همیشگی در برابر دشمن] است و از یوسف علیه السلام،در حصار [ناشناس] بودن و از عیسی علیه السلام،این که گفته می شود:مرده است،در حالی که نمرده است،و از محمّد صلی الله علیه و آله،شمشیر [و قیام مسلّحانه].

3/1-شمشیر،از نشانه های ظهور

ظهور با شمشیر،یکی از نشانه های حتمی قیام امام مهدی علیه السلام است.مفضّل بن عمر چنین نقل کرده است که:

قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:ما عَلامَةُ القائِمِ؟قالَ:إذَا استَدارَ الفَلَکُ،فَقیلَ:ماتَ أو هَلَکَ،فی أیِّ وادٍ سَلَکَ ! قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،ثُمَّ یَکونُ ماذا؟قالَ:لا یَظهَرُ

ص:101


1- (1) .ر.ک:ص 80 ح 1681. [1]

إلّا بِالسَّیفِ. (1)

به امام صادق علیه السلام گفتم:نشانۀ قائم چیست؟فرمود:«هنگامی که روزگار بچرخد و گفته شود:مرده یا هلاک شده و معلوم نیست که به کجا رفته است».گفتم:فدایت شوم! سپس چه روی می دهد؟فرمود:«جز با شمشیر،ظهور نمی کند».

افزون بر نشانۀ ظهور با شمشیر،به دلالت التزامی،مفهوم«صاحب سیف»نیز در این حدیث برای امام مهدی علیه السلام تضمین شده است.

4/1-هشت ماه با شمشیر

یکی از نکات جالبی که در احادیث بیان شده،مدّت زمانی است که امام مهدی علیه السلام شمشیر را با خود همراه خواهد داشت.در حدیثی از امام علی علیه السلام،این مدّت،هشت ماه تعیین شده است که شمشیر بر دوش نهاده،با دشمنان خود خواهد جنگید:

بِأَبِی ابنُ خِیَرَةِ الإِماءِ،لا یُعطیهِم إلَّاالسَّیفَ هَرجاً هَرجاً،مَوضوعاً عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ أشهُرٍ. (2)

پدرم فدای فرزند گزیدۀ کنیزان! جز با شمشیر و کشتار،[با جبّاران] رفتار نمی کند و شمشیرش را هشت ماه بر دوش دارد.

5/1-صاحب سیف،میراث دار سنّت

صاحب سیف،میراث دار احادیثِ معصومان است و کسی به سان وی،دانش نقل حدیث ایشان را ندارد.امام صادق علیه السلام در برخی از احادیث،به مرجعیت و آگاهی امام مهدی علیه السلام از احادیث اهل بیت علیهم السلام به عنوان تنها فرد مطلّع از احادیث،اشاره و تأکید نموده است که در صورت عدم پرسش از ایشان،فردی دیگر تا قیام صاحب سیف را نخواهید یافت که احادیث وی را نقل کند.امام صادق علیه السلام در حدیثی

ص:102


1- (1) .ر.ک:ص 82 ح 1682. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 86 ح 1685 (شرح نهج البلاغة).

می فرماید:

سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی،فَإِنَّکُم إن فَقَدتُمونی لَم تَجِدوا أحَداً یُحَدِّثُکُم مِثلَ حَدیثی،حَتّی یَقومَ صاحِبُ السَّیفِ. (1)

از من بپرسید،پیش از آن که مرا از دست بدهید؛چرا که اگر مرا از دست بدهید، کسی را نمی یابید که مانند من [ بتواند ] برای شما این سخنان را بگوید تا آن گاه که صاحب شمشیر قیام کند.

با توجّه به قرائن درون متنی چون قیام به شمشیر و قرائن برون متنی از جمله احادیث هم مضمون دیگر،مقصود از صاحب سیف در این حدیث،همان شخص امام مهدی علیه السلام است.

6/1-جفر سرخ،معیار داوری صاحب سیف

اقدام های دفاعی و نظامی امام مهدی علیه السلام،مطابق احکام اسلامی اند؛زیرا ایشان برای داوری در بارۀ احکام مربوط به قتل و جرح،از تعبیر«جفر احمر»به عنوان منبع قضاوت خویش بهره خواهد برد.

حسین بن ابی العلاء می گوید:

سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:إنَّ عِندِی الجَفرَ الأَبیَضَ...قالَ:قُلتُ:وَ أَیُّ شَیءٍ فِی الجَفرِ الأَحمَرِ؟قالَ:السِّلاحُ،وَ ذلِکَ إنَّما یُفتَحُ لِلدَّمِ،یَفتَحُهُ صاحِبُ السَّیفِ لِلقَتلِ. (2)

شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«جفر سفید،نزد من است...و جفر قرمز نیز نزد من است».گفتم:چه چیزی در جفر قرمز است؟فرمود:«سلاح و آن،تنها برای خونریزی گشوده می شود.صاحب شمشیر (قائم علیه السلام ) آن را برای کشتن [جبّاران] می گشاید».

ص:103


1- (1) .ر.ک:ص 80 ح 1680. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 78 ح 1679. [2]

در حدیثی دیگر،رُفَید،وابستۀ ابو هُبَیره (1)می گوید:

قُلتُ لِأَبِی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:جُعِلتُ فِداکَ! یَا ابنَ رَسُولِ اللّهِ! یَسِیرُ القَائِمُ بِسِیرَةِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طالِبٍ فی أَهلِ السَّوَادِ فَقَالَ:لا یَا رُفَیدُ إِنَّ عَلِیَّ بنَ أَبِی طَالِبٍ سَارَ فِی أَهلِ السَّوادِ بِما فِی الجَفرِ الأَبیَضِ وَ إِنَّ الْقائِمَ یَسیرُ فِی العَرَبِ بِما فی الجَفرِ الأَحمَرِ قَالَ:

فَقُلتُ لَهُ:جُعِلْتُ فِداکَ وَ ما الْجَفرُ الأَحمَرُ قَالَ:فَأَمَرَّ إِصبَعَهُ إِلی حَلْقِهِ فَقالَ هکَذَا یَعنِی الذَّبحَ ثُمَّ قالَ:یا رُفَیدُ إِنَّ لِکُلِّ أَهلِ بَیتٍ مُجیباً شاهِداً عَلَیهِم شافِعاً لِأَ مثالِهِم. (2)

به امام صادق علیه السلام گفتم:ای پسر پیامبر خدا! قربانت گردم! آیا قائم به روش علی بن ابی طالب علیه السلام در میان اهل عراق رفتار می کند؟فرمود:«ای رفید! علی بن ابی طالب علیه السلام مطابق آنچه در جفر سفید بود،عمل می نمود؛ولی قائم در میان عرب، طبق آنچه در جفر سرخ است،عمل می نماید».گفتم:قربانت گردم! جفر سرخ چیست؟ایشان انگشت خود را به دهان خود کشید؛یعنی با خونریزی و کشتن دشمنان دین خدا،حکومت خواهد کرد.سپس فرمود:«ای رفید! هر خانواده ای، نجیبی دارد که شاهد بر آنهاست و برای امثال آنها شفاعت می کند».

در حدیثی دیگر،رُفید می گوید:

قَالَ لِی یا رُفَیدُ کَیفَ أَنتَ إِذا رَأَیتَ أَصحَابَ القائِمِ قَد ضَرَبُوا فَساطِیطَهُم فی مَسجِدِ الکُوفَةِ ثُمَّ أَخرَجَ المِثالَ الجَدیدَ عَلَی العَرَبِ الشَّدیدِ؟قالَ:قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ مَا هُوَ؟قالَ:الذَّبحُ.قالَ:قُلتُ:بِأَیِّ شَیءٍ یَسیرُ فِیهِم بِما سَارَ عَلیُّ بنُ أَبِی طَالِبٍ فی أَهلِ السَّوادِ قَالَ:لا یَا رُفَیدُ إِنَّ عَلیّاً علیه السلام سارَ بِما فِی الجَفرِ الْأَبیَضِ وَ هُوَ الْکَفُّ وَ هُوَ یَعلَمُ أَنَّهُ سَیَظهَرُ عَلی شیعَتِهِ مِن بَعدِهِ وَ أَنَّ القائِمَ یَسیرُ بِما فِی الجَفرِ الْأَحمَرِ وَ هُوَ الذَّبحُ وَ هُوَ یَعلَمُ أَنَّهُ لا یَظهَرُ عَلی شیعَتِهِ. (3)

امام صادق علیه السلام به من فرمود:ای رفید! چگونه خواهی بود هنگامی که ببینی یاران

ص:104


1- (1) .صحیح،«ابن هبیرة»است.
2- (2) .بصائر الدرجات:ص 152 ح 4. [1]
3- (3) .بصائر الدرجات:ص 155 ح 13، [2]بحار الأنوار:ج 52 ص 318 ح 18. [3]

قائم،خیمه هایشان را در مسجد کوفه به پا کرده اند و سپس مثال جدید را که بر عرب گران است،بیرون آورده است؟».پرسیدم:فدایت شوم! مثال جدید چیست؟ فرمود:«کشتن».پرسیدم:قائم علیه السلام در میان آنها چگونه رفتار خواهد کرد؟آیا سیرۀ علی بن ابی طالب علیه السلام در مواجهه با اهل بصره را خواهد داشت؟فرمود:

«خیر.ای رفید! همانا علی علیه السلام با آنها به آنچه در جفر سفید بود-یعنی خویشتن داری-،رفتار نمود؛زیرا می دانست به زودی پس از خودش،شیعیانش مغلوب می شوند؛ولی قائم علیه السلام به آنچه در جفر سرخ است-یعنی کشتن-،رفتار خواهد نمود؛زیرا می داند که پس از آن،هیچ گاه شیعیانش مغلوب نخواهند شد».

جفر سرخ،از منابع علمی معصومان به شمار می آید که در اختیار همۀ امامان علیهم السلام بوده و با رحلت هر یک به دیگری سپرده شده است.مطابق دلالت ظاهری این حدیث،ویژگی کلّی محتوای جفر احمر،اشتمال آن بر احکام جنگ و مسائل نظامی و امور دفاعی است و کلمۀ سلاح می تواند عنوانی مشیر به این مقوله باشد.در این حدیث نیز از عنوان صاحب سیف در معرّفی امام مهدی علیه السلام استفاده شده است.

ارزیابی

احادیث پنجگانۀ«صاحب سیف»در منابع روایی کهن شیعه چون:الکافی،أصل جعفر بن محمّد حضرمی (یکی از مؤلّفان اصول أربعمأة)،کمال الدین شیخ صدوق و الغیبةی نعمانی گزارش شده اند.منابع احادیث«صاحب سیف»،از اعتبار خوبی برخوردارند و اسناد آنها نیز قابل اعتمادند.تنها حدیث امام علی علیه السلام در منبع غیر شیعی یعنی شرح نهج البلاغةی ابن ابی الحدید آمده است که البتّه در نسخه های نهج البلاغةی فعلی موجود نیست.

معنا و مقصود

احادیث این دسته در این که مقصود از«السیف»،شمشیر خاصّی همانند ذو الفقار است یا شمشیر معمولی و یا نمادی از قدرت نظامی و ابزار دفاعی،ساکت هستند.

ص:105

مضمون مشترک احادیث«صاحب سیف»،بر خشونت گرایی یا کشتار به معنای خونریزی دلالت ندارند و اساساً از مفهوم لغوی و حتّی عرفی صاحب سیف، نمی توان رویکرد خشونت گرایی و کشتار استفاده کرد؛بلکه نمادی از قدرت نظامی یا ابزار دفاعی است که در عصر صدور حدیث،کاربرد خاص در این معنا داشته است،و گرنه باید هر صاحب شمشیری را بتوان قاتل و خشونت گرا توصیف کرد.از این رو به نظر می آید«صاحب سیف»تعبیری کنایی از مجهّز بودن ایشان به نیروی نظامی است برای دفاع و سرکوب افراد و گروه های آشوب طلب-که از روی عناد و لجاجت،امنیت جامعه را بر هم می زنند-.

همۀ احادیث،کُدهای مختلفی را در تبیین شخصیت دفاعی و نظامی امام مهدی علیه السلام ارائه می کنند و در مجموع،نکات ذیل از آنها قابل استنباط است:

یک. امام مهدی علیه السلام در هنگام ظهور،مسلّح به ابزار نظامی و دفاعی است و لفظ «شمشیر»،نماد و کنایه ای از ابزار جنگی دورۀ ظهور است.مقصود از شمشیر، نیروی اسلحۀ مناسب با دوران ظهور است،با این که مردم زمان صدور،از این احادیث،از این کلمه جز همان شمشیر نمی فهمیده اند و شاید در وهم و خیال خود، زره و نیزه را نیز بِدان می افزوده اند.

در این نوع احادیث،مفاهیم ویژه ای به کار گرفته شده که مصادیق معیّن و مخصوصی دارند که در زمان صدور،مردم با آن سر و کار داشته اند و از آن الفاظ، جز همان مصادیق زمان خود را نمی فهمیده اند،در صورتی که پیامبر صلی الله علیه و آله یا ائمّه علیهم السلام مصداق دیگری را در نظر داشته اند که در زمان وقوع حادثه پدید خواهد آمد.نمونۀ این اشتباه مفهوم به مصداق،همین مفهوم«شمشیر»در احادیث سیف است. (1)مبتنی بر همین تحلیل،محمّد صدر در تحلیل احادیث پیش بینی آینده،بر این باور است که

ص:106


1- (1) .تاریخ غیبت کبرا،سیّد محمّد صدر:ص 223. [1]

لفظ را نباید بر آن مصادیق قدیمی که به هنگام صدور حدیث وجود داشته است، حمل کنیم؛بلکه باید از نص و ظاهر حدیث،مصادیقی در نظر بگیریم که در زمان آینده-که زمان وقوع حادثه است-،وجود دارد؛زیرا گذشت زمان،موجب تغییر مصادیق در هر دوره و قرنی است.بر همین اساس،شایسته نیست که احادیث را طبق مفاهیم قرن حاضر نیز فهم نماییم؛بلکه باید برای آنها مفاهیم و مصادیقی را مناسب زمان تحقّق رویداد-که ممکن است صدها سال بعد باشد-تصوّر نماییم. (1)

دو. امام مهدی علیه السلام همانند امامان پیشین،با مخالفان و معاندان،مدارا و تسامح نخواهد داشت و در صورت عناد آنان،برخورد دفاعی با ایشان خواهد داشت.در حدیث 1/1،عبارت «جاءَ بِأَمرٍ غَیرِ الَّذی کانَ» که نقش توصیفی و تبیینی برای عنوان «صاحب سیف»است،می تواند به این معنا باشد که نوع تعامل ایشان با مخالفان و معاندان،بر خلاف دیگر امامان پیشین،از موضعِ قدرت سیاسی و حکومت خواهد بود نه از روی خوف و تقیّه،یا نشانه ای است بر این که در هنگام ظهور،دوران مدارا و تسامح در مقابل معاندان و مخالفان به پایان خواهد رسید.امامانِ پیش از ظهور امام مهدی علیه السلام،بنا به شرایط فرهنگی و سیاسی،از اقدام مسلّحانه در هر شرایطی خودداری کرده و تنها به تبلیغ و اتمام حجّت می پرداختند؛ولی امام مهدی علیه السلام افزون بر این،از توان نظامی یا سلاح نیز در سرکوب مخالفان و دفاع از کیان اسلام،بهره خواهد جست.این مهم می تواند به اقتضای حکم الهی یا شرایط سیاسی و فرهنگی پیش از ظهور،تحلیل شود.

همچنین حدیث 1/1 (ص100) می تواند نقد و نفی نگرۀ زیدیّه و گروه های مسلّحانه دورۀ امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نیز باشد که در آن شرایط نامناسب تاریخی،جهاد و قیام مسلّحانه را برای امام،واجب می دانستند.امامان علیهم السلام در حقیقت،ضمن اشاره به عدم مهیّا بودن شرایط چنین قیامی،آن را منوط به فراهم

ص:107


1- (1) .همان:ص 228.

آمدن مجموعه شرایطی خاص می دانستند که در هنگام ظهور امام مهدی علیه السلام مهیّا خواهد شد.

سه. حدیث به ارث بردن شمشیر از محمّد صلی الله علیه و آله،اشاره ای است به امتداد سیرۀ نبوی و تبلور آن در قیام امام مهدی علیه السلام و به پیوندی میان ایشان با پیامبران آسمانی پیشین تأکید دارد.جملۀ پایانی این حدیث در برخی از متون دیگر با عباراتی چون «و سنّة من محمّد صلی الله علیه و آله فی السیف یظهر به ؛وسنّت محمّد در شمشیر که با آن قیام می کند»، (1)«فالخروج بالسیف ؛قیام با شمشیر»، (2)آمده است.نظر به تعدّد این تعابیر می توان احتمال نقل به معنا،تحریف و تصحیف این بخش از روایت را داد.البتّه متن منتخب محدّثانی چون شیخ صدوق، «القیام بسیرته» (3)است و نظر به وثاقت و آگاهی گستردۀ وی از متون می تواند متن معیار برای تشخیص در این مورد باشد.در غیر این تعبیر، هر چند شیخ طوسی بعد از نقل این حدیث در تعلیقۀ خود تصریح دارد که مضمون همۀ این خبر در شأن امام مهدی علیه السلام تحقّق یافته است،لیکن امثال تستری با آن مخالفت کرده اند.شیخ طوسی،از باب نمونه به معناشناسی مفهوم حبس امام مهدی علیه السلام پرداخته و گفته است که وی هر چند در زندان نیست،لیکن در حکم زندانی است؛ (4)زیرا کسی به وی دسترس ندارد و شخص ایشان را نمی شناسد و گویی زندانی است.البتّه تستری،مراد حدیث از«حبس یوسف علیه السلام»را غیبت و انقطاع خبر از وی دانسته است و تعبیر «أمّا یوسف فالسجن» (5)که در احادیث دیگری آمده است،از تصرّفات و تحریفات واقفیّه دانسته است که در اخبار،خلط کرده اند، (6)

ص:108


1- (1) .إثبات الوصیة:ص 280.
2- (2) .کمال الدین:ص 322 ح 3. [1]
3- (3) .کمال الدین:ص 329 ح 11.
4- (4) .الغیبة،طوسی:ص 60.
5- (5) .کمال الدین:ص 153 ح 16.
6- (6) .قاموس الرجال:ج 11 ص 23.

از این رو قول به تأویل آن به«سجن معنوی»را چندان دقیق ندانسته است. (1)

از این تحلیل ها چنین به دست می آید که احادیث ظهور با شمشیر یا خروج با سیف،از نگاه برخی از حدیث پژوهان شیعه،چندان قابل اعتماد نیستند.

چهار. احادیث میراث دار سنّت و جفر احمر،هیچ گونه دلالتی بر خشونت گرایی ندارند؛بلکه به منابع علمی امام مهدی علیه السلام و آگاهی ایشان از احکام شریعت اسلامی دلالت می کنند و خود این،معیاری است برای اقدام های ایشان که خارج از موازین اسلامی نخواهد بود.

2-نبرد مسلّحانه

وجه اشتراک این احادیث که به طرق متعدّد از امام باقر علیه السلام گزارش شده اند،تطبیق این آیه بر قیام امام مهدی علیه السلام است:

«وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. 2

و با آنان بجنگید تا فتنه ای بر جای نماند و دین،جملگی از آنِ خدا گردد.پس اگر [ از کفر ] باز ایستند،قطعاً خدا به آنچه انجام می دهند،بیناست».

مفسّران امامیّه،تطبیقی بودن احادیث این دسته را پذیرفته و مطابق آن،مفاد آیه را بر قیام امام مهدی علیه السلام تطبیق داده اند.برخی از مفسرّان اهل سنّت،این آیه را به نزول عیسی علیه السلام در آخر الزمان تطبیق کرده اند (2)که با نظر شیعی نیز قابل جمع است.

دیگر مفسّران اهل سنّت نیز مخالفتی با تطبیق آیه بر ظهور امام مهدی علیه السلام نداشته اند. (3)

مطابق این احادیث،زمان تحقّق این آیه،ظهور امام مهدی علیه السلام خواهد بود که با

ص:109


1- (1) .قاموس الرجال:ج 12 ص 477.
2- (3) .أحکام القرآن،ابن عربی:ج 2 ص 854.
3- (4) .روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم:ج 9 ص 207.

ریشه کن ساختن بنیان شرک،توحید را در روی زمین،فراگیر و تثبیت خواهد نمود.

با توجّه به ظاهر تعبیر «وَ قاتِلُوهُمْ ؛با آنان بجنگید»در آیۀ یاد شده،فرآیند این توسعه و تثبیت دین اسلام در میان انسان ها در سراسر کرۀ زمین،اقدام مسلّحانۀ ایشان با فتنه گران و مخالفان خواهد بود.احادیث این دسته عبارت اند از:

در حدیثی،محمّد بن مسلم نقل می کند که:چون از آیۀ: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ» 1 پرسیدم،امام باقر علیه السلام فرمود:

لَم یَجِئ تَأویلُ هذِهِ الآیَهِ بَعدُ،إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَخَّصَ لَهُم لِحاجَتِهِ وَ حاجَةِ أصحابِهِ،فَلَو قَد جاءَ تَأویلُها لَم یُقبَل مِنهُم،لکِنَّهُم یُقتَلونَ حَتّی یُوَحَّدَ اللّهُ عز و جل،وَ حَتّی لا یَکونَ شِرکٌ (1).

تأویل این آیه هنوز نیامده است.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اجازه[ی نجنگیدن] به یارانش داد؛زیرا خود و آنها به آن نیاز داشتند و اگر تأویل آن رسیده بود،از آنها نمی پذیرفت [که نجنگند]؛امّا آنان (دشمنان خونخوار مهدی علیه السلام ) کشته می شوند تا خداوند،یکتا شمرده شود و شرکی در میان نباشد.

عبد الأعلی جبلی می گوید که امام باقر علیه السلام فرمود:

لا یَقبَلُ صاحِبُ هذَا الأَمرِ الجِزیَةَ کَما قَبِلَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وَ هُوَ قَولُ اللّهِ:

«وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ». 3

صاحب این امر (قیام) جزیه نمی پذیرد،آن گونه که پیامبر خدا9 پذیرفت و این، همان سخن خداوند است:(و با آنان بجنگید تا فتنه ای نماند و دین،جملگی از آنِ خدا باشد».

و در ادامه از امام باقر علیه السلام آمده است که:

ص:110


1- (2) .ر.ک:ص 88 ح 1688. [1]

یُقاتِلونَ-وَاللّهِ-حَتّی یُوَحَّدَ اللّهُ ولا یُشرَکَ بِهِ شَیئاً،وَ حَتّی تَخرُجَ العَجوزُ الضَّعیفَةُ مِنَ المَشرِقِ تُریدُ المَغرِبَ و لا یَنهاها أحَدٌ. (1)

به خدا سوگند،می جنگند تا خدا،یگانه شمرده شود و چیزی را همتای او نگیرند و تا آن جا که پیرزن ناتوان،آهنگ رفتن از شرق به غرب کند و کسی او را باز ندارد.

این دو متن در حقیقت،یک حدیث اند که به دو نقل از امام باقر علیه السلام در کتاب الکافی و تفسیر العیّاشی گزارش شده اند و سند کلینی از اعتبار بالایی برخوردار است.

مفهوم و مقصود
دفع فتنه،راهبرد قرآنی

مفسّران مراد از«فتنه»در آیۀ 39 از سورۀ انفال را کفر، (2)شرک (3)و برخی افزون بر کفر،هر گونه فساد و بغی (4)دانسته اند.علّامه طباطبایی نیز فتنه را به چیزی که باعث مشقّت انسان می گردد،معنا کرده است که در جنگ،رفع امنیت و نقض صلح،غلبۀ استعمالی پیدا کرده است. (5)مفسّرانی نیز با اشاره به اختلاف نظر در مصداق یابی فتنه در این آیه،فتنه در زبان قرآن را تسلّط غیر مشروع دانسته و آشکارترین معانی شرک را تسلّط نامشروع یا خضوع در برابر چنین تسلّطی گفته اند.خاستگاه سلطۀ شرعی،ایمان به خداست و از حق یاری می جوید و به آزادی انسان می اندیشد. (6)

مطابق دلالت این آیه،اصل مقابلۀ مسلّحانه با فتنه و مظاهر آن،دستور الهی است و قطعیت این حکم،آن چنان استوار است که مفسّرانی،آن را ناسخ آیات: «کُفُّوا

ص:111


1- (1) .ر.ک:ص 84 ح 1684. [1]
2- (2) .تفسیر القمّی:ج 1 ص 278،أحکام القرآن:ج 2 ص 854.
3- (3) .التفسیر الکبیر،مقاتل بن سلیمان:ج 2 ص 115؛الصافی:ج 2 ص 303.
4- (4) .أحکام القرآن،جصّاص:ج 4 ص 229.
5- (5) .المیزان:ج 9 ص 75.
6- (6) .تفسیر هدایت،مدرّسی یزدی:ج 4 ص 52. [2]

أَیْدِیَکُمْ؛ 1 [ فعلاً ] دست [ از جنگ ] بدارید و «وَ دَعْ أَذاهُمْ؛ 2 و از آزارشان بگذر» دانسته اند. (1)در نتیجه دوران سازش و تسامح با جریان کفر،به پایان رسیده و خداوند به مؤمنان دستور داده تا ادیان باطل و مظاهر آنها را از بین ببرند و این تکلیفی الهی بر عهدۀ هر مسلمان است.

شایان ذکر است که می توان از امر به«قتال»در این آیه،هر نوع رویایی و مواجهه با جریان فتنه را نیز برداشت کرد،به گونه ای که اقدام نظامی،یکی از مصادیق ملموس آن است.با توجّه به این نکته،امر به قتل در «وَ قاتِلُوهُمْ» دامنۀ گسترده ای داشته و صرفاً مسئلۀ جنگ را شامل نمی شود؛بلکه در اکثر مواقع،مواجهه های تبلیغی،فرهنگی و اقتصادی با مظاهر فتنه،نسبت به اقدام نظامی،از ضرورت و اولویت بیشتری برخوردارند.

شرط مقابلۀ مسلّحانه با فتنه

علّامه طباطبایی با اشاره به نظیر بودن آیۀ «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَی الظّالِمِینَ؛ 4 با آنان بجنگید تا فتنه ای نماند،و دین،جملگی از آنِ خدا باشد.پس اگر دست برداشتند،تجاوز جز بر ستمکاران،روا نیست»برای آیۀ مورد بحث در سورۀ انفال،از مفاد آن دو برای مقابلۀ مسلّحانه،شرایطی را استنباط کرده است.در نگاه ایشان،آیات این موضوع،به مقابلۀ مسلّحانه پس از دعوت و اتمام حجّت اشاره دارند و جنگ بدون دعوتِ پیشین و گفتگو با جریان فتنه و کفر،جایز نیست و آیۀ:

«فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ؛ 5 پس اگر توبه کنند و نماز

ص:112


1- (3) .تفسیر القمّی:ج 1 ص 278.

برپا دارند و زکات دهند،در این صورت،برادران دینی شمایند»نظیر آن است. (1)در نتیجه اقدام مسلّحانه،مشروط به تبلیغِ قبلی و عدم ایمان آوردن فتنه گران از روی عناد و لجاجت است.

در جمع بندی احادیث دستۀ اوّل،با توجّه به ضرورت مقابله با فتنه و شرایط آن از منظر قرآنی،می توان چنین گفت که احادیثِ یاد شده به معنای کشتار بی رویّه و بدون منطق نیستند؛بلکه آن نیز برای خود،معیاری وحیانی دارد.از سوی دیگر،این اقدام،گام به گام و در سه مرحلۀ:مناظره،مباهله و مقاتله انجام خواهد پذیرفت.به سخن دیگر،جنگ با فتنه گران و پیروان آنها،مشروط به گفتگوها و احتجاج های قبلی با آنها و مجاب نشدن و در مقابل،عناد ورزیدن آنان است؛چرا که در این صورت،راهکار و چاره ای جز جنگ با آنان باقی نمی ماند.البتّه این نکته را باید افزود که حکم این آیه،به سردمداران فتنه،اختصاص دارد و کسانی که فریب فتنه گران را خورده و از روی جهل،تطمیع یا زور در جبهۀ فتنه قرار گرفته اند،معذور و از موضوع این آیه خارج اند،البتّه در صورتی که بعد از روشن شدن حق از جبهۀ فتنه اعراض عملی نمایند.

دسته دوم:گردن زدن مخالفان
اشاره

در برخی از متون حدیثی،پیش بینی شده است که آغاز اقدام مسلّحانۀ امام مهدی علیه السلام، گردن زدن افرادی است که از روی نفاق،دوستداری اهل بیت را ادّعا می کنند؛ولی بر خلاف آن عمل می نمایند.

در حدیثی،امام باقر علیه السلام می فرماید:

لَو قَد قامَ قائِمُنا بَدَأَ بِالَّذینَ یَنتَحِلونَ حُبَّنا،فَیَضرِبُ أعناقَهُم. (2)

آن گاه که قائمِ ما قیام کند،از کسانی که مدّعی ولایت و دوستی ما هستند،شروع

ص:113


1- (1) .المیزان:ج 2 ص 63.
2- (2) .ر.ک:الإیضاح،ابن شاذان:ص 475.

می کند و گردن هاشان را می زند.

ذبحِ مخالفان،اقدام دیگری است که در حدیث ذیل،بِدان اشاره شده است:

عن أبی جَعفَرٍ الباقِرِ علیه السلام:فَقالَ:وَیحَ هذِهِ المُرجِئَةِ ! إلی مَن یَلجَؤونَ غَداً إذا قامَ قائِمُنا؟قُلتُ:إنَّهُم یَقولونَ:لَو قَد کانَ ذلِکَ کُنّا وَ أَنتُم فِی العَدلِ سَواءً.فَقالَ:مَن تابَ تابَ اللّهُ عَلَیهِ،وَ مَن أسَرَّ نِفاقاً فَلا یُبعِدُ اللّهُ غَیرَهُ،وَ مَن أظهَرَ شَیئاً أهرَقَ اللّهُ دَمَهُ.ثُمَّ قالَ:یَذبَحُهُم-وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ-کَما یَذبَحُ القَصّابُ شاتَهُ-وَ أَومَأَ بِیَدِهِ إلی حَلقِهِ-.قُلتُ:إنَّهُم یَقولونَ:إنَّهُ إذا کانَ ذلِکَ استَقامَت لَهُ الاُمورُ فَلا یُهَریقُ مِحجَمَةَ دَمٍ.فَقالَ:کَلّا وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ،حَتّی نَمسَحَ وَ أَنتُمُ العَرَقَ وَ العَلَقَ -وَ أَومَأَ بِیَدِهِ إلی جَبهَتِهِ-. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:«وای بر این مرجئه ! فردا که قائمِ ما قیام کند،به چه کسی پناه می برند؟».گفتم:آنان می گویند:اگر آن گونه که شما می گویید،باشد [و او به عدل قیام کند]،ما و شما در عدالت او یک سان هستیم.فرمود:«هر که [از آنان] توبه کند،خداوند هم به او روی می آورد و هر که دورویی کند،خدا همو را [از رحمتش] دور می کند،و هر که آشکارا مخالفت کند،خداوند،خونش را می ریزد».سپس فرمود:«سوگند به آن که جانم به دست اوست،آنها را سر می برد،همان گونه که قصّاب،گوسفندش را سر می برد»و با دستش به گلویش اشاره نمود.گفتم:آنان می گویند:هنگامی که قیام کند،کارها برایش درست می شود و به اندازۀ پیمانۀ حجامتی هم خون نمی ریزد.فرمود:«سوگند به آن که جانم به دست اوست،هرگز چنین نیست،تا ما و شما عرقمان در آید»و اشاره به پیشانی اش کرد«و خونمان ریخته شود».

از لحاظ سندی،در اصل حدیث اوّل،تردید وجود دارد؛زیرا در منابع حدیثیِ کهن و اصیل امامیّه گزارش نشده و تنها در کتاب الإیضاح آمده است.متن

ص:114


1- (1) .ر.ک:ص 82 ح 1683.

حدیث دوم نیز تنها در الغیبةی نعمانی گزارش شده و تنها یکی از اسناد آن،قابل قبول است.

مفهوم و مقصود

از نظر دلالی،احتمال قوی می رود که تعبیر امام علیه السلام در تعابیر:«ضرب أعناق»و«ذبح» در احادیث دستۀ دوم،در اثر نقل به معنا توسّط راوی،تغییر یافته باشد و اشاره ای به نوع قتل رایج در عرفِ عرب باشد که معمولاً در هنگام کشتن فردی،سر وی را از تن او جدا می کردند.بر فرض عدم پذیرش نقل به معنا نیز تعابیرِ یاد شده،مفاهیمی کنایی برای اشاره به عمل کشتن اند و بر اصل کشته شدن این افراد تأکید دارند و الزاماً این گونه نیست که افراد معاند حتماً به این گونه،کشته شوند.

همچنین اقدامات یاد شده در این دو حدیث،فارغ از صحّت سندی و صدوری، قابل توجیه به نظر می رسند.مفاد روایت اوّل،ناظر به افراد منافق و نفوذی است که یکی از تهدیدهای جدّی برای هر حرکت انقلابی به شمار می رود و می تواند به تضعیف یا شکست آن منجر شود.کاملاً طبیعی و معقول به نظر می آید که از همان ابتدا با چنین جریانی،برخوردی جدّی به عمل آید تا برای مخالفان و معاندان،آینۀ عبرتی باشد و این،نشانۀ تدبیر هوشمندانه در قیام امام مهدی علیه السلام است.بدین ترتیب، از این حدیث نمی توان کشتار فراگیر یا شدّت و خشونت استنباط کرد؛بلکه باید آن را راهبردی نظامی و امنیتی برای موفّقیت قیام دانست که امری منطقی و طبیعی است.یادکرد این مهم در احادیث از این رو بوده است که امامان علیهم السلام قصد داشته اند مخاطبان را به این نکته توجّه دهند که در دورۀ ظهور،راه هر گونه نفاق در سوء استفاده از مهرورزی ظاهری به اهل بیت علیهم السلام،مسدود خواهد شد و همانند دوره های قبلی نیست که افرادی در پوشش محبّت اهل بیت،بتوانند ضربات سختی بر پیکرۀ فرهنگ و معارف عترت وارد کنند.

ص:115

حدیث دوم نیز لحنی انتقادی در نفی تسامح و آهنگی ایجابی در اثبات دشواری های فراروی قیام امام مهدی علیه السلام دارد و پیام آن،این است که این قیام،با دشواری های جدّی و سختی رو به رو خواهد بود که جز با ایثارگری و جانبازی،به سامان نخواهد رسید.بخش پایانی این حدیث بر دشواری امر قیام و عدم تسامح و تساهل در آن،تصریح دارد و این پندار را که در قیام امام مهدی علیه السلام،خونی از فردی ریخته نخواهد شد و مخالفان نیز همچنان آسوده خواهند بود،مردود اعلام می کند.

دستۀ سوم:عدم ترحّم امام مهدی علیه السلام

در برخی از احادیث،شدّت تعامل امام مهدی علیه السلام،چنان تصویر شده که در جلوۀ رحمت بودن ایشان و نیز نسبت داشتن ایشان با خاندان وحی،تردید خواهد شد.

در حدیثی گزارش شده است که ایشان به قریش،یعنی نسل و تبار خویش،آن چنان سخت خواهد گرفت که در فرزند فاطمه علیها السلام بودن وی،تردید خواهد شد؛چرا که ادّعای قریشیان این است که:اگر او فاطمی بود،به ما رحم می کرد! متن حدیث منسوب به امام علی علیه السلام چنین است:

بِأَبِی ابنُ خِیَرَةِ الإِماءِ،لا یُعطیهِم إلَّاالسَّیفَ هَرجاً هَرجاً،مَوضوعاً عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ أشهُرٍ حَتّی تَقولُ قُرَیشٌ:لَو کانَ هذا مِن وُلدِ فاطِمَةَ لَرَحِمنا. (1)

پدرم فدای فرزند برگزیدۀ کنیزان! جز با شمشیر و کشتار،[با جبّاران] رفتار نمی کند و شمشیرش را هشت ماه بر دوش دارد تا آن جا که قریش می گویند:اگر او از فرزندان فاطمه بود،به ما رحم می کرد.

در نسخۀ دیگر از این حدیث،به صراحت،فاطمی بودن امام علیه السلام نفی شده است؛ لیکن به قریش استناد نشده است:

ص:116


1- (1) .ر.ک:ص 86 ح 1685. [1]

حَتّی یَقولوا:وَ اللّهِ،ما هذا مِن وُلدِ فاطِمَةَ،لَو کانَ مِن وُلدِها لَرَحِمنا ! یُغریهِ اللّهُ بِبَنِی العَبّاسِ وَ بَنی امَیَّةَ. (1)

تا آن جا که می گویند:«به خدا سوگند،این،از فرزندان فاطمه نیست.اگر از فرزندان او بود،به ما رحم می کرد!».خداوند،او را بر ضدّ عبّاسیان و امویان بر می انگیزد.

در نقلی دیگر از این متن،در قریشی بودن امام علیه السلام نیز تردید شده است:

حَتَّی یَقُولُوا مَا هذَا مِن قُرَیشٍ لَو کانَ هذا مِن قُرَیشٍ وَ مِن وُلدِ فَاطِمَةَ لَرَحِمَنَا. (2)

این از قریش نیست؛چرا که اگر از قریش و از فرزندان فاطمه بود،به ما رحم می کرد!

با چشم پوشی از ضعف های سندی و مصدری این احادیث،در تبیین مقصود از آنها می توان چنین گفت که هماره وابستگان نسبی و نژادی،با تمسّک به حلقۀ مشترک خود،سعی در نوعی برخورد متفاوت و مدارا و تسامح دارند.در این متون نیز قریش از فاطمه علیها السلام به عنوان حلقۀ ارتباطی خود با امام مهدی علیه السلام بهره جسته است.به نظر می آید که این حدیث در صدد بیان این اصل در قیام مهدوی است که صرفِ داشتن رابطۀ نسبی با امام علیه السلام،مانع اجرای عدالت از سوی ایشان نخواهد بود و اگر مخالفان ایشان،از میان قریش نیز باشند،ایشان با آنان مثل دیگر مخالفان و معاندان برخورد خواهد کرد.از این رو،از این حدیث هم نمی توان خشونت یا کشتار را استنباط کرد؛بلکه بر فرض پذیرش صحّت سندی،به بیان اصل مدیریتی قیام امام مهدی علیه السلام در برخورد با مخالفان از قریش اشاره دارد.

ص:117


1- (1) .ر.ک:ص 88 ح 1689 (الفتن، [1]ابن حمّاد).
2- (2) .کتاب سلیم بن قیس الهلالی:ج 2 ص 715 ح 17.

ص:118

فصل نهم:پاسخ به چند پرسش

1/9:مدّت حکومت امام مهدی علیه السلام

اشاره

1/9:مدّت حکومت امام مهدی علیه السلام (1)

در اخبار و احادیث اسلامی،زمان های متفاوتی در مورد مدّت حکومت مهدوی، بیان شده است.دانشمندان مسلمان به گونه های مختلف با این موضوع،رو به رو شده اند.برخی به یکی از زمان های ذکر شده گرایش پیدا کرده اند و برخی دیگر تلاش کرده اند که وجهی برای جمع میان احادیث پیدا کنند.در این نوشتار،ابتدا زمان های ذکر شده با اشاره به حدیثی که آن زمان را بیان کرده،می آوریم،سپس به بیان دیدگاه های ارائه شده و ارزیابی آنها می پردازیم.

زمان های ذکر شده

پنج،شش،هفت،هشت،نه،ده،چهارده،نوزده،نوزده و اندی،بیست،سی،چهل، هفتاد،یک صد و چهل و نهایتاًسیصد و نه سال،زمان هایی هستند که در احادیث، از آنها به عنوان مدّت حکومت یا زندگی امام زمان علیه السلام پس از ظهور یاد شده است.

برخی احادیث نیز از هفت سال و دو ماه و چند روز سخن گفته اند. (2)در برخی

ص:119


1- (1).به قلم پژوهشگر ارجمند،حجّة الاسلام و المسلمین دکتر هادی صادقی.
2- (2) .الفتن:ج 1 ص 378 ح 1130؛الملاحم و الفتن:ص 167.

احادیث نیز مدّتی ذکر نشده و گفته شده که مهدی علیه السلام هر اندازه که خدا بخواهد، باقی خواهد ماند.مستند زمان های یاد شده،هر چند از نظر تعداد و اعتبار یکسان نیستند،ولی برای هر یک از آنها می توان حدیث یا احادیثی را نقل کرد.

احادیثی از شیعه و اهل سنّت،مدت حکومت مهدی علیه السلام را هفت سال ذکر کرده اند.نمونه اش از طبری است که از ابو سعید خدری نقل می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«قیامت به پا نمی شود،مگر این که مردی از اهل بیت من حکومت می کند و زمین را پر از عدل می کند،چنان که پر از ظلم شده است.و این،هفت سال طول می کشد». (1)

ابن ماجه از ابو سعید خُدری نقل می کند که از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده است که:«مهدی در امّتم خواهد بود،اگر کم باشد هفت سال و اگر زیاد بماند،نُه سال». (2)احمد بن حنبل،ابن ابی شیبه،طبرانی و دیگران،احادیثی را می آورند که افزون بر آن،هشت سال را نیز ذکر می کند. (3)

علّامه سیّد محسن امین با سندش از ابو سعید خُدری به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین می آورد:«مهدی،هفت یا ده سال حاکم بر امور مردم می شود...». (4)

ص:120


1- (1) .عَن أبی سَعیدٍ،أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ:لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَملِکَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی،أجلی،أقنی،یَملَأُ الأَرضُ عَدلاً کَما مُلِئَت قَبلَهُ ظُلما،یَکونُ سَبعَ سِنینَ ر.ک:ص 184 ح 1739.منابع اهل سنّت نیز بیشترین نقل را در بارۀ مدّت حکومت امام علیه السلام بر اساس هفت سال دارند،از جمله:ر.ک:ج 2 ص 126 ح 268،مسند ابن حنبل:ج 3 ص 36 ح 11130، [1]ذکر أخبار اصبهان:ج 1 ص 84 و [2]نیز،پانوشت 2 و 3 همین صفحه. در یافتن این موارد از کتاب إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، [3]شیخ حر آملی استفاده شده است.
2- (2) .أنَّ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ:یَکونُ فی امَّتِی المَهدِیُّ،إن قَصُرَ فَسَبعٌ وإلّا فَتَسِعٌ (ر.ک:ص 368 ح 1894،و ص 172ح 1724).
3- (3) .عن أبی هریرة ان رسول اللّه صلی الله علیه و آله قال:یَکون فی امَّتِی المَهدِیُّ إن قَصُرَ فَسَبعٌ وإلّا فثَمانٌ وإلّا فَتَسِعٌ...(ر.ک:ص 383 ح 1912 و ص 372 ح 1899 و ص 332 ح 1849 و ص 334 ح 1850 و ص 372 ح 1900 و ص 370 ح 1898 و ص 376 ح 1905).
4- (4) .أعیان الشیعة:ج 2 ص 698.نیز،ر.ک:ینابیع المودّة:ص 492،غایة المرام:ص 704.

سلیمان بن عیسی-که به گفتۀ ابن طاووس در باب فتن،علّامه است-می گوید:

روایت شده که مهدی علیه السلام چهارده سال حکومت می کند؛ (1)امّا معلوم نمی کند که حدیث از کیست و از چه طریقی به او رسیده است.

برخی محدّثان،از نوزده سال،نقل روایت کرده اند. (2)نعمانی در آخرین باب کتاب الغیبة،روایاتی در زمینۀ مدت زمان حکومت امام مهدی علیه السلام نقل کرده که در همۀ آنها از نوزده سال یا نوزده سال و چند ماه سخن به بیان آمده است. (3)

از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است که:«مهدی،فرزند من است...بیست سال حکومت می کند». (4)حدیثی از امام علی علیه السلام نقل شده که مدّت حکومت امام مهدی علیه السلام را سی یا چهل سال بیان کرده است. (5)

برخی احادیث نیز مدّت حکومت امام مهدی علیه السلام را چهل سال ذکر کرده اند.از جمله در حدیثی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده،آمده است:«او چهل سال در روی زمین فرمان روایی می کند». (6)

امام حسن مجتبی علیه السلام نیز از پدر بزرگوارش نقل می کند که فرمود:«خداوند در

ص:121


1- (1) .عبارت سیّد ابن طاووس این است:و فی روایة عن سلیمان بن عیسی-و کان علّامة فی الفتن-قال:بلغنی أنّ المهدی یملک أربع عشرة سنة (الملاحم و الفتن:ص 167؛ [1]الفتن:ج 1 ص 392-393 ح 1181).
2- (2) .مانند این حدیث:ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود:«قائم،نوزده سال حکومت می کند»(إثبات الهداة:ج 3 ص 547 ح 542».
3- (3) .الغیبة:ص 331-332.برای نمونه در حدیثی از امام صادق علیه السلام چنین نقل کرده است:«همانا قائم علیه السلام نوزده سال و چند ماه حکومت خواهد کرد».
4- (4) .قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله:المهدی من ولدی...یملک عشرین سنة (ر.ک:ص 187 ح 1742،الصواعق المحرقة:ص 98).این حدیث در دیگر کتاب های اهل سنّت نیز روایت شده است (ر.ک:الأربعین حدیثاً فی ذکر المهدی:حدیث نهم،الفصول المهمة:ص 275،الحاوی للفتاوی:ص 66،ذخائر العقبی:ص 136، [2]الأربعین:ص 300،البیان فی أخبار صاحب الزمان:ص 80،جواهر العقدین:ص 433،مشارق الأنوار:ص 152،نور الأبصار:ص 229).
5- (5) .یلی المهدی أمر الناس ثلاثین أو اربعین سنة (الفتن:ص 201).
6- (6) .الزام الناصب:ص 304.

آخرْ زمان،مردی را بر می انگیزد...او زمین را از عدل،داد،برابری،نور و برهان پر می کند...او چهل سال بر شرق و غرب عالم فرمان روایی می کند.پس خوشا به حال کسی که زمان او را درک کند و سخن او را بشنود». (1)

احادیث با مضامین دیگری نیز هستند که بر چهل سال حکومت امام علیه السلام تأکید دارند. (2)

عبد الکریم خثعمی می گوید:به امام صادق علیه السلام گفتم:«قائم علیه السلام چند سال حکومت می کند؟».امام علیه السلام فرمود:«هفت سال،روزها و شب ها طولانی می شوند تا آن جا که هر سال از سال های او با ده سال از سال های شما برابری می کند و بدین گونه،مدّت حکومت او با هفتاد سال از سال های شما برابر می شود». (3)

بزرگ ترین عددی که در بارۀ مدّت حکومت مهدی علیه السلام ذکر شده است،سیصد و نه سال است.طبری از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود:«قائم علیه السلام سیصد و نُه سال،به اندازۀ توقّف اصحاب کهف در غارشان،حکومت خواهد کرد». (4)

نعمانی،از جابر جُعفی،از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود:«مردی از ما اهل بیت،سیصد و سیزده سال حکومت می کند،افزون بر نه سال».جابر می پرسد:چه زمانی این امر واقع می گردد؟امام علیه السلام می فرماید:«بعد از مرگ قائم علیه السلام».می گوید:از امام پرسیدم:قائم علیه السلام چه قدر توقّف دارد.امام علیه السلام می فرماید:«از روز قیامش تا مرگش نوزده سال». (5)

ص:122


1- (1) .ر.ک:ص 196 ح 1755،إثبات الهداة:ج 7 ص 49،بحار الأنوار:ج 52 ص 280.
2- (2) .ر.ک:عقد الدرر:ص 240.
3- (3) .ر.ک:ج 8 ص 24 ح 1432.
4- (4) .إِنَّ الْقَائِمَ علیه السلام لَیَمْلِکُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ تِسْعَ سِنِینَ،کَمَا لَبِثَ أَصْحَابُ الْکَهْفِ فِی کَهْفِهِم ر.ک:ص 258 ح 1823.دیگران نیز این حدیث یا مشابه آن را آورده اند.برای نمونه،ر.ک:ص 200 ح 1760،تاج الموالید:ص 116،إعلام الوری:ج 2 ص 293. [1]
5- (5) .جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقُولُ وَ اللّهِ لَیَمْلِکَنَّ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ یَزْدَادُ تِسْعاً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَتَی یَکُونُ ذَلِکَ قَالَ بَعْدَ مَوْتِ الْقَائِمِ ع قُلْتُ لَهُ وَ کَمْ یَقُومُ الْقَائِمُ علیه السلام فِی عَالَمِهِ حَتَّی یَمُوتَ فَقَالَ تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً مِنْ یَوْمِ قِیَامِهِ إِلَی یَوْمِ مَوْتِهِ (ر.ک:الغیبة،نعمانی:ص 331 ح 3). [2]

بر اساس این حدیث،دوران حکومت و حضور امام مهدی علیه السلام پس از قیام،کوتاه (19 سال) است؛امّا دوران بقای نظامی که مهدی علیه السلام بر پایۀ عدل بنا نهادند،بلند (322 سال) (1)است.

البته برخی احادیث نیز از احتمال یک روز بلند نیز سخن گفته اند؛امّا این بدان معنا نیست که خواسته باشند مقدار حکومت امام علیه السلام را تعیین کنند؛بلکه می خواهند حتمی بودن آن حکومت و رسیدن امام علیه السلام به اهدافش را در زمان بسیار کوتاه،بیان کنند.مثلاً در برخی از آنها می خوانیم که حتی اگر یک روز از دنیا باقی مانده باشد، خداوند،کسی از اهل بیت را برمی انگیزاند تا زمین را پر از عدل کند. (2)در پاره ای احادیث از طولانی بودن آن روز،سخن به میان آمده است. (3)

حدیث دیگری وجود دارد که کمتر در بارۀ آن بحث شده است؛امّا وجهی دیگر از موضوع را پیشاروی ما می گشاید.در این حدیث،مدّت خاصی برای حکومت امام زمان علیه السلام ذکر نشده و تلاشی عامدانه و آشکار بر مخفی ماندن آن،صورت گرفته است.حدیث چنین است:ابن عبّاس از پدرش نقل می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای

ص:123


1- (1) .احتمالاً مقصود 313 سال شمسی،معادل 322 سال قمری است.
2- (2) .قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله:یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی اسمه کاسمی و کنیته ککنیتی یملأ الأرض عدلا کماملئت جورا فذلک هو المهدی علیه السلام،(ر.ک:تذکرة الخواص:ص 204.و [1]نیز،همین دانش نامه:ص 176 ح 1730)،این حدیث،مشهور است و ابو داوود و زُهری همین معنا را آورده اند و اضافه ای دارد که فرموده:لو لم یبق من الدهر إلاّ یوم واحد لبعث اللّه من أهل بیتی من یملأ الأرض عدلاً (ر.ک:ص 170 ح 1719 و 1720،دیگر کتاب های اهل سنّت نیز این حدیث را آورده اند (ر.ک:الأربعین حدیثاً فی ذکرالمهدی:حدیث نوزدهم،عقد الدرر:ص 274، [2]الفصول المهمّة:ص 274).
3- (3) .وَ لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ ذَلِکَ حَتَّی یَخْرُجَ قَائِمُنَا فَیَمْلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً (کفایة الأثر:ص 165). [3]به گفتۀ محدّثان،این حدیث،مشهور و متواتر است.شبیه این احادیث از بعضی امامان معصوم علیهم السلام همچون امام صادق علیه السلام،امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام نقل شده است (ر.ک:ص 180 ح 1734 و 1735 و ص 200 ح 1759 و ص 254 ح 1819 و کفایة الأثر:ص 266 و 277 و [4] 281).

عمو ! دوازده جانشین از فرزندان من ولایت پیدا می کنند.سپس امور زشت و شدید و بزرگی واقع می گردد.سپس مهدی علیه السلام از فرزندانم خارج می شود.خداوند،کارش را در یک شب درست می کند.پس از آن،زمین را پر از عدل می کند چنان که پر از ظلم شده است و باقی می ماند در زمین،هر چه خدا بخواهد.سپس دجّال،خارج می شود». (1)

این حدیث را ابتدا اهل سنّت نقل کرده اند.سپس علمای شیعه نیز در مقام احتجاج برای اثبات تعداد امامان جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله به آن استناد کرده اند.در هر حال، آنچه به بحث جاری مربوط می شود،زمان حکومت امام زمان علیه السلام است که در این جا به گونه ای مخفی مانده و به خواست خداوند،واگذار شده است.

تعابیر به کار رفته

مفاهیمی که در احادیث اسلامی برای بیان زمان حکومت مهدوی یا اقامت مهدی علیه السلام در این جهان مورد استفاده قرار گرفته،متفاوت است و توجّه به آنها می تواند تا حدّی ما را در جمع بندی موضوع،یاری دهد.برخی احادیث از تعبیر«یکون» (2)به معنای بودن و شاید در این جا به معنای زیستن،استفاده کرده اند.دو تعبیر دیگر نیز در احادیث وجود دارد که به همین معنا،یعنی زیستن است:«عاشَ» (3)

ص:124


1- (1) .یَمْلِکُ مِنْ وُلْدِی اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً ثُمَّ تَکُونُ أُمُورٌ کَرِیهَةٌ شَدِیدَةٌ عَظِیمَةٌ ثُمَّ یَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ [1]مِنْ وُلْدِی یُصْلِحُ اللّهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ یَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ مَا شَاءَ اللّهُ ثُمَّ یَخْرُجُ الدَّجَّال.(ر.ک:ص 186 ح 1744).
2- (2) .عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،أنَّ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ:یَکونُ فی امَّتِی المَهدِیُّ،إن قَصُرَ فَسَبعٌ وإلّا فَتَسِعٌ،فَتنعم فیهِ اُمَّتی نِعمَةً لَم ینعموا مِثلَها قَطُّ،تُؤتی اکُلُها ولا تَدَّخر مِنهُم شَیئا،وَالمالُ یَومَئذٍ کُدوسٌ،فَیَقومُ الرَّجُلُ فَیَقولُ:یامَهدِیُّ،أعطِنی،فَیَقولُ:خُذ.(ر.ک:ص 369 ح 1894 و ص 370 ح 1898 و ص 382 ح 1912 و ص 376 ح 1905).
3- (3) .أبا سعید الخُدرِیّ،قالَ:قالَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله:یَکونُ مِن امَّتِیَ المَهدِیُّ،فَإِن طالَ عُمُرُهُ أو قَصُرَ عُمُرُهُ عاشَ سَبعَ سِنینَ،أو ثَمانَ سِنینَ،أو تِسعَ سِنینَ،یَملَأُ الأَرضَ قِسطا وعَدلاً،وتُخرِجُ الأَرضُ نَباتَها،وتُمطِرُ السَّماءُ قَطرَها.(ر.ک:ص 372 ح 1899).

و«یَعیشُ». (1)ظاهر این تعابیر،از مقدار زمان زندگی ایشان پس از ظهور حکایت دارد.احادیثی که واجد این تعابیر هستند،مقدار زمان زیستن ایشان را هفت، هشت یا نه سال بیان کرده اند.در مجموعه احادیث این باب،تنها یک مورد است که زندگی مهدی علیه السلام را پس از ظهور،بیش از نه سال بیان کرده،و آن،حدیث امام باقر علیه السلام است که زندگی امام پس از ظهور را از روز قیامش تا روز مرگش نوزده سال، (2)بیان کرد.در این حدیث،از تعبیر«یقوم» (3)استفاده شده و تصریح دارد به این که مورد سؤال،از روز قیام تا روز مرگ است و دال بر مقدار زندگی ایشان پس از ظهور است.

تعبیر دیگری در حدیث پیش گفتۀ ابن عباس به نقل از پدرش از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وجود دارد که ظاهرش از مقدار زندگی ایشان حکایت دارد:«وَ یَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ مَا شَاءَ اللّهُ؛و باقی می ماند در زمین هر چه خدا بخواهد».امّا اولاً،این حدیث،زمان خاصی را تعیین نمی کند و ثانیاً،برخی قرائن دیگر حاکی از این است که مراد از توقّف ایشان بر روی زمین،اصل زندگی ایشان نیست؛بلکه سلطۀ ایشان بر زمین است؛زیرا تعبیر«یمکث فی الأرض»پس از آن آمده است که فرمود:«خداوند، کارش را در یک شب درست می کند.پس از آن زمین را پر از عدل می کند چنان که پر از ظلم شده است و باقی می ماند در زمین هر چه خدا بخواهد».یعنی پس از آن که خداوند،کارش را درست کرد و او زمین را پر از عدل و داد کرد،آن گاه هر قدر

ص:125


1- (1) .أبا سعید الخُدرِیّ،قالَ:قالَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله:یَنزِلُ بِاُمَّتی فی آخِرِ الزَّمانِ بَلاءٌ شَدیدٌ مِن سُلطانِهِم...فَیَبعَثُ اللّهُ عَزَّوجَلَّ رَجُلاً مِن عِترَتی،فَیَملَأُ الأَرضَ قِسطا وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلما وجَورا...یَعیشُ فیها سَبعَ سِنینَ أو ثَمانَ أو تِسعَ...(ر.ک:ص 368 ح 1895 و ص 334 ح 1850 و ص 332 ح 1849).
2- (2) .ر.ک:ص 122 پانوشت 5؛الغیبة،طوسی:ص 478 ح 505؛الاختصاص:ص 257،مختصر بصائرالدرجات:ص 214،بحار الأنوار:ج 53 ص 100 ح 121 و 122.
3- (3) .یَقُوم...مِنْ یَوْمِ قِیَامِهِ إِلَی یَوْمِ مَوْتِه.

خدا بخواهد،بر زمین توقّف خواهد داشت.

دو تعبیر دیگر،یعنی«ملک» (1)و«یملک»، (2)ناظر به مقدار حکومت و سلطۀ ایشان است.این دو مفهوم،بیشترین کاربرد را در احادیث این باب دارند و اغلب زمان های ذکر شده با یکی از این دو تعبیر آمده اند.برخی احادیث،هفت سال، هشت سال و نه سال-که با مفهوم«یعیش»آمده بودند-،با همان مضمون با تعبیر «یملک» (3)نیز آمده است.شاید بتوان این را قرینه ای گرفت که احتمال کاربرد«عاش» و«یعیش»را به معنای حکومت تا حدّی تقویت کند؛گو این که چنین قرینه ای نمی تواند ظهور این تعابیر را در زیستن از میان ببرد و آن را به معنای حکومت بگیرد.

سیّد ابن طاووس،حدیثی را از ابو سعید خُدری از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که در آن،گفته شده مهدی علیه السلام در آن وضع،یعنی پس از آن که حاکم شد،هفت،هشت یا نه سال زندگی می کند. (4)در این عبارت،میان حکومت و زندگی،جمع شده است و هر دو تعبیر "یعیش" و "یملک" را دارد.بر این اساس،می توان گفت که احادیث دارای تعابیر عاش و یعیش،احتمالاً ناظر به زندگی امام پس از حاکم شدنش است.

طبعاً مقدار حکومت ایشان از مقدار زمان زندگی ایشان کمتر است؛زیرا پس از ظهور،مدّتی طول می کشد تا حکومت ایشان مستقر شود.مبارزات ایشان برای

ص:126


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 331 ح 1 و 2، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 298 ح 59 و 60.
2- (2) .ر.ک:ص 196 ح 1755 و ص 186 ح 1742 و ص 200 ح 1760 و ص 258 ح 1823 و ص 370 ح 1898 و ص 254 ح 1817 و ج 7 ص 112 ح 1176.از جمله:ثُمَّ یَخرُجُ رَجُلٌ مِن عِترَتی یَملِکُ سَبعا أو تِسعا،فَیَملَأُ الأَرضَ قِسطا و عَدلاً.(ر.ک ص 172 ح 1724)،ولا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَملِکَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی،أجلی،أقنی،یَملَأُ الأَرضُ عَدلاً کَما مُلِئَت قَبلَهُ ظُلما،یَکونُ سَبعَ سِنینَ.(ر.ک:ص 180 ح 1739).
3- (3) .پیش تر در بارۀ این احادیث،سخن گفتیم.
4- (4) .عبارت این است:«المهدی یعیش فی ذلک-یعنی بعد ما یملک-سبع سنین أو ثمان أو تسع»(الملاحم والفتن:ص 165). [2]نیز،ر.ک:الفتن:ج 1 ص 376 ح 1121، [3]عقد الدرر:ص 238.

برپاییِ حکومت و استقرار در منطقه ای از زمین،هر چند کوتاه باشد،زمانی را به خود اختصاص می دهد که خارج از زمان حکومت ایشان است.در نتیجه،هر اندازه مقدار حکومت ایشان در نظر گرفته شود،باید زندگی ایشان طولانی تر باشد.

نظریه ها

وجوه مختلفی برای جمع میان احادیث ذکر شده بیان شده است.علّامه مجلسی برای جمع احادیث چنین می گوید:

اخبار متفاوت وارد شده در زمینۀ مدّت حکومت امام مهدی علیه السلام،برخی بر همۀ مدّت فرمان روایی ایشان،برخی بر زمانِ استقرار دولت او،برخی بر سال ها و ماه ها به حساب ما و برخی هم بر سال ها و ماه های طولانی زمان ایشان حمل می شود. (1)

ایشان در انتها از عبارت«و اللّه اعلم»استفاده می کند که گویای تردید خود وی در این جمع بندی است.

ابن حجر عسقلانی معتقد است که آنچه احادیث بر آن اتفاق دارند،این است که او بی تردید هفت سال حکومت می کند.از ابن الحسین ابری هم نقل شده است که اخبار مستفیض و متواتر،دلالت دارند که او هفت سال حکومت می کند. (2)

آیة اللّه سیّد صدر الدین صدر می گوید که بیشتر احادیث این باب بر این موضوع اتفاق دارند که مدّت حکومت او هفت سال است و تردید در زیادتر از این مقدار تا تمام شدن،نه سال است.به گفتۀ ایشان این قول،ظاهرتر و مشهورتر است و این، خود فضیلتی بزرگ برای مهدی علیه السلام است که قیام او برای اصلاح دین و دنیایی وعده داده شده که در این مدّت کوتاه رخ می دهد.چنان که قیام جدّ بزرگوار او نیز در مدّت هشت سال،یعنی از سال دوم هجری به بعد،به ثمر نشست.

ص:127


1- (1) .بحار الأنوار:ج 52 ص 280.
2- (2) .تهذیب التهذیب:ج 5 ص 87 ش 6894.

وی سرانجام این احتمال را مطرح می کند که ممکن است دلیل اختلاف احادیث این باشد که اساساً نمی خواسته اند حقیقت را در مورد مدّت زمان زندگی مهدی علیه السلام بیان کنند تا شنونده،خود هر یک از اقوال را که مایل بود برگزیند و طولانی ترین زمان را برای بقای مهدی آرزو کند.اگر چه ترجیح با قول هفت سال است و همین هم اقواست. (1)

به نظر آیة اللّه مکارم شیرازی،اختلافات موجود در احادیث مربوط به مقدار زمان حکومت امام زمان علیه السلام،در واقع،ممکن است به مراحل و دوران های آن حکومت اشاره داشته باشد؛یعنی آغاز شکل گرفتن و پیاده شدنش پنج یا هفت سال،دوران تکاملش چهل سال و دوران نهایی اش بیش از سیصد سال.

ولی قطع نظر از احادیث اسلامی،مسلّم است که این آوازه ها و مقدّمات برای یک دوران کوتاه مدّت نیست؛بلکه قطعاً برای مدّتی طولانی است که ارزش این همه تحمّل زحمت و تلاش و کوشش را داشته باشد. (2)

بررسی

احادیث این باب،بسیار متنوّع و بعضاً متعارض است.همۀ احادیث ناظر به زمان حکومت امام مهدی علیه السلام یا مقدار بقای ایشان بر روی زمین پس از قیام،به لحاظ سندی،ضعیف اند.تنها برخی موارد که از هفت سال و نه سال سخن گفته اند،نزد برخی از اهل سنّت،صحیح به حساب می آیند؛امّا دیگران،آنها را ضعیف می دانند.

افزون بر این،در مسائل تاریخی و اعتقادی نمی توان به استناد یک حدیث،هرچند از نظر سند معتبر باشد،چیزی را اثبات کرد.در این موضوعات باید قرائن دیگری

ص:128


1- (1) .المهدی علیه السلام،سیّد صدر الدین صدر:ص 239-238.
2- (2) .ر.ک:حکومت جهانی مهدی علیه السلام،ناصر مکارم شیرازی:ص 281. [1]

نیز در کار باشد تا بتوان به درستی مضمون نقل شده،اعتماد کرد. (1)

اینک با صرف نظر از موضوع یاد شده و با فرض صحّت احادیث،به جمع بندی می پردازیم و تلاش می کنیم که معقول ترین وجه ممکن در فهم این دسته از احادیث ارائه شود.بدیهی است که هر گونه اظهار نظر در این باره نمی تواند از حدّ فرضیه های محتمل،بالاتر رود.

مأموریت و رسالت مهدی علیه السلام تحقّق ارزش های الهی و قرآنی و تأسیس جامعۀ توحیدی به معنای کامل آن است به گونهٍ ای که هیچ گونه اثری از شرک در آن دوره مشاهده نشود: «یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً ؛تنها مرا بپرستند و چیزی را شریک من قرار ندهند». (2)مسلّم است که تأسیس چنین بنای عظیم،آن هم با آن عمق و گستردگی غیر قابل توصیف،کاری است که با توجّه به روند طبیعی امور و عدم استفاده از قدرت اعجاز (مگر در موارد ضرورت)،نیاز به گذشت زمان دارد.

اختلاف زمان به دلیل تنوّع موضوعات

می توان برخی اختلاف تعابیر احادیث را مربوط به این دانست که موضوع،متفاوت است؛زیرا پس از ظهور امام زمان علیه السلام بلافاصله حکومت ایشان برپا نمی شود و مدّتی مشغول مبارزه با ظالمان خواهند بود.در طول دوران ظهور ایشان مراحل متفاوتی طی خواهد شد و فراز و نشیب هایی در برپاییِ حکومت مهدوی وجود خواهد داشت.همچنین پس از وفات یا شهادت ایشان نیز آن حکومت از میان نمی رود و به واسطۀ رجعت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان دیگر علیه السلام استمرار می یابد.

یک احتمال این است که حکومت خود مهدی علیه السلام کوتاه تر باشد و حکومت سایر

ص:129


1- (1) .در مسائل عملی دین،سختگیری کمتری به کار می رود؛زیرا آن جا ناظر به کشف واقع نیستیم؛بلکه در صدد یافتن وظیفه در مقام عمل هستیم.این موضوع حتّی با اصول عملیه-که صرفاً راهی برای خروج از حیرت در مقام عمل است-حل و فصل می گردد؛امّا در مسائلی که ناظر به کشف واقعیت است،نمی توان صرفاً تعبّدی عمل کرد و باید قرائنی در کار باشد که متناسب با اهمیت موضوع،به واقع،اطمینان بیاورد.
2- (2) .نور:آیۀ 55. [1]

اهل بیت علیه السلام پس از رجعت آنان استمرار یابد و تحقّق اهداف این حکومت در درازمدت و به دست دیگر امامان علیه السلام باشد.بر این اساس،زمان های طولانی تر را باید ناظر به نظام حکومت مهدوی دانست،نه حکومت شخص امام مهدی علیه السلام.در حدیث پیش گفتۀ امام باقر علیه السلام:زندگی امام مهدی علیه السلام از روز قیام تا روز مرگ،نوزده سال و حکومت دیگر اهل بیت علیهم السلام،سیصد و بیست و دو سال بیان گردید. (1)

احتمال دیگر این است که برخی از توفیقات این حکومت در دورۀ رجعت امام زمان علیه السلام اتفاق بیفتد. (2)بخشی از موفّقیت ها در دورۀ اول-که می تواند کوتاه باشد-، واقع می گردد و بخشی دیگر در دورۀ رجعت.

در این صورت،احادیثی که از عبارت«یعیش»و«عاش»و«یکون»استفاده کرده اند،باید مدّت زمان طولانی تری را گفته باشند و روایت هایی که ناظر به زمان حکومت امام علیه السلام هستند،زمان کوتاه تری را ذکر کرده باشند؛امّا چنین نیست.همان طور که گذشت،احادیثی از زندگی هفت،هشت یا نه سالۀ امام زمان علیه السلام پس از ظهور سخن گفته اند و از تعبیر«یکون»،«عاش»یا«یعیش»استفاده کرده اند.در عین حال، برخی نیز از حکومت هفت ساله گفتگو کرده اند.تعدادی نیز زمان حکومت ایشان را بیشتر،یعنی چهارده،نوزده،بیست،چهل و بیشتر از آن گفته اند.

بنا بر این،نمی توان بر اساس معیاری معیّن و واحد در این زمینه حکم کرد و قاطعانه،این زمان های مختلف را به صورت یاد شده،تطبیق کرد.

گسترش ظرف زمان (هر سال،معادل 10 یا 20 سال)

احادیثی که ناظر به گسترش زمانی اند و می گویند هر سال آن حکومت،معادل ده سال و برخی آن را معادل بیست سال عادی به حساب می آورند،ممکن است بیانگر

ص:130


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 332 ح 3. [1]
2- (2) .بنا بر برخی احادیث،امام زمان علیه السلام نیز پس از ظهور و تشکیل حکومت از دنیا می روند و مجدداً به دنیامی آیند و زندگی می کنند.در این باره،ر.ک:ج 8 ص 36 (بخش دهم/فصل سوم/پژوهشی درباره بازگشت شماری از وفات یافتگان،هنگام قیام امام مهدی علیه السلام ).

سرعت تحوّلات بر اثر رشد علم و فناوری باشند.با این حال نمی توان مقدار کم ذکر شده در برخی احادیث را با این توجیه،به طور عادی فهم کرد.اگر امری معجزه آسا رخ دهد و هفت سال حکومت ایشان در واقع مطابق هفتاد یا یک صد و چهل سال شود، (1)می توان درک کرد که در چنین زمانی،آن تحوّلات عظیم در کل جهان رخ دهد.امّا اگر انتظار باشد که صرفاً در همان هفت سال همۀ این تحوّلات واقع گردد، به طور عادی،قابل فهم نیست.افزون بر این که در این احادیث،راویان ضعیفی (2)وجود دارند که اعتماد به صحّت حدیث را بسیار کم می کنند.

مخفی نگاه داشتن

روایت ابن عباس از پدرش از پیامبر صلی الله علیه و آله که می گفت پس از برپایی حکومت عدل مهدوی،هر قدر خدا بخواهد در زمین باقی می ماند،گویای تعمّدی بر مخفی ماندن مقدار حکومت امام زمان علیه السلام است.این حدیث،نظر آیة اللّه صدر را در مورد تعمّد در مخفی نگاه داشتن مقدار زمان حکومت مهدی علیه السلام تقویت می کند؛امّا نمی توان این نظر را پذیرفته شده تلقی نمود؛زیرا اگر چنین بود،جا داشت که همۀ احادیث، این گونه عمل کنند،نه این که در برخی سالیانی را مشخص کنند و در برخی دیگر، سالیانی دیگر.اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام می خواستند چیزی را مخفی نگاه دارند، علی القاعده،آن را با کلمات مبهم بیان می کردند و سالیان مشخّصی را ذکر نمی کردند.همچنین اجباری در ذکر این سالیان مشخّص در کار نبوده که بخواهیم آنها را بر تقیّه حمل کنیم.شاید به همین دلیل است که مرحوم صدر این قول را قوی نمی داند و آن را فقط در حدّ یک احتمال،مطرح می کند. (3)

ص:131


1- (1) .بدین معنا که زمان تغییر نکند؛امّا تحولاتی که در آن زمان کوتاه صورت می پذیرد،معادل هفتاد یا یک صدوچهل سال باشد.
2- (2) .عبد اللّه بن قاسم حضرمی و عبد الکریم بن عمرو خَثعمی.
3- (3) .المهدی علیه السلام،سیّد صدر الدین صدر:ص 239-238.

مقدار حکومت:کوتاه یا بلند

با توجّه به ضعف بیشتر احادیث این باب و ضرورت وجود ادلّۀ اطمینان آور در مسائل اعتقادی و تاریخی،نمی توان در بارۀ مقدار حکومت مهدی علیه السلام نظری قاطع داد.کسانی که از طریق مقایسه با حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه (هشت تا ده سال)، مقدار حکومت امام مهدی علیه السلام را کوتاه (هفت سال) می دانند،به تفاوت های این دو حکومت توجّه نکرده اند؛زیرا جامعۀ اسلامی صدر اسلام،بسیار محدود بود و در گسترۀ شبه جزیرۀ عربستان واقع شد،نه در سراسر زمین.حکومت جهانی مهدی علیه السلام قرار است که کلّ جهان را زیر پوشش خود قرار دهد و همۀ مردم عالم را به راه راست هدایت کند و به سوی اسلام بکشاند و چنین کاری با هر سرعتی هم که فرض شود،نمی تواند به طور عادی در هفت،هشت یا نه سال اتفاق بیفتد.بنا بر این،نمی توان نظر ایشان را در این زمینه پذیرفت.

دیدگاه های دیگر نیز استدلال قوی و قابل اعتمادی ندارند.علبی الخصوص اگر به تعارض احادیث این باب توجّه کنیم،از دادن حکمی قاطع،پرهیز خواهیم کرد.

در عین حال باید توجّه داشت که استقرار حکومت عادلانه در سراسر زمین پس از قرن ها حاکمیت کفر و ظلم،به مجاهدتی طولانی و گسترده نیازمند است و قطعاً مهدی علیه السلام یا جانشینان ایشان،باید سال ها در جهان حضور داشته باشند تا بتوانند به همۀ اهداف خود جامۀ عمل بپوشانند.پذیرش این مطلب که مردم،قرن ها برای تحقّق عدل مهدوی در انتظار باشند و سختی ها و مشکلات بسیاری را در این راه تحمّل کنند،ولی این حکومت،چند سالی بیشتر به طول نینجامد و بساط جهان در هم پیچیده شود،بسیار دور از ذهن است و باید دست کم نظام حکومت مهدوی، زمان درازی پابرجا بماند.

البته تصوّر این که در آن نظام مهدوی-که پس از قرن ها انتظار تشکیل شده

ص:132

است-،خود امام مهدی علیه السلام حضور نداشته باشند و تنها پس از هفت سال از دنیا بروند نیز دشوار است.قرن ها بشر در انتظار اوست و برایش دعا می کند.دستور اهل بیت علیهم السلام این است که برای بقای او بر روی زمین و تمتع طولانی او دعا کنیم:«اللّهم کن لولیک الحجّة بن الحسن...».تمتّع طولانی ایشان پس از استقرار حکومتشان خواسته می شود:«حتّی تُسکنه أرضک طوعاً و تمتّعه فیها طویلاً». (1)اگر مقرّر باشد که دوران زندگی ایشان پس از استقرار حکومتشان کوتاه باشد،وجهی برای آموزش این دعا و خواندن آن وجود ندارد.

ص:133


1- (1) .این دعا،در اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان از معصومان علیهم السلام رسیده است (ر.ک:الکافی:ج 6 ص 190ح 1066). [1]

ص:134

بخش دوازدهم:سیرۀ حکومتی امام مهدی

اشاره

ص:135

الفصل الأوّل:مَبادی سیرة الإِمامِ الحُکومیّة

1/1:العَمَلُ بِکِتابِ اللّهِ

1690.الکافی: الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدٍ الأَشعَرِیُّ،عَن مُعَلَّی بنِ مُحَمَّدٍ،عَنِ الوَشّاءِ،عَن أبی بَصیرٍ،عَن أحمَدَ بنِ عُمَرَ،قالَ:قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام-وأَتاهُ رَجُلٌ فَقالَ لَهُ:إنَّکُم أهلُ بَیتِ رَحمَةٍ اختَّصَکُمُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی بِها،فَقالَ لَهُ-:

کَذلِکَ نَحنُ وَالحَمدُ للّهِ ِ،لا نُدخِلُ أحَداً فی ضَلالَةٍ ولا نُخرِجُهُ مِن هُدیً،إنَّ الدُّنیا لا تَذهَبُ حَتّی یَبعَثَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ رَجُلاً مِنّا أهلَ البَیتِ،یَعمَلُ بِکِتابِ اللّهِ،لا یَری فیکُم مُنکَراً إلّاأنکَرَهُ.

1691.قرب الإسناد: أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عیسی،عَن أحمَدَ بنِ أبی نَصرٍ عَن أبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام قالَ:

إنَّ الدُّنیا لا تَذهَبُ (1)حَتّی یَبعَثَ اللّهُ مِنّا-أهلَ البَیتِ-رَجُلاً یَعمَلُ بِکِتابِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ،لا یَری مُنکَراً إلّاأنکَرَهُ.

ص:136


1- (1) .فی الاُصول الستّة عشر:«وَاللّهِ،لا تَذهَبُ الدُّنیا...».

فصل یکم:بنیادهای سیرۀ حکومتی امام مهدی

1/1:عمل به کتاب خدا

1690.الکافی -با سندش به نقل از احمد بن عمر-:مردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و به ایشان گفت:شما خاندانی هستید که خداوند-تبارک و تعالی-رحمتی ویژه را مختصّ شما کرده است.

امام علیه السلام به او فرمود:«ما همین گونه ایم و ستایش،ویژۀ خداست.نه کسی را به گم راهی در می آوریم و نه کسی را از هدایت بیرون می بریم.دنیا از میان نمی رود تا آن که خدای عز و جل مردی از ما اهل بیت را برانگیزد که به کتاب خدا عمل می کند،[و هیچ] کار زشتی را میان شما نمی بیند،جز آن که انکارش می کند». (1)

1691.قرب الإسناد -با سندش به نقل از احمد بن ابی نصر-:امام رضا علیه السلام فرمود:«دنیا از میان نمی رود تا آن که خداوند،مردی از ما اهل بیت را برانگیزد که به کتاب خدای عز و جل عمل می کند.او [هیچ] کار زشتی را نمی بیند،جز آن که انکارش می کند». (2)

ص:137


1- (1) .الکافی:ج 8 ص 396 ح 597 ( [1]با سند معتبر)،قرب الإسناد:ص 350 ح 1260 (با سند با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 52 ص 378 ح 182.
2- (2) .قرب الإسناد:ص 348 ح 1260 (با سند صحیح)،الاُصول الستّة عشر:ص 218 ح 220 (به نقل از جابر،از امام باقر علیه السلام )،بحار الأنوار:ج 49 ص 266 ح 8.

1692.نهج البلاغة: مِن خُطبَةٍ لَهُ علیه السلام یومی فیها إلی ذِکرِ المَلاحِمِ:

یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی إذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی،ویَعطِفُ الرَّأیَ عَلَی القُرآنِ إذا عَطَفُوا القُرآنَ عَلَی الرَّأیِ.

راجع:ج 8 ص 274 ح 1584.

2/1:إحیاءُ سُنَّةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسیرته

1693.کمال الدین: حَدَّثَنا عَبدُ الواحِدِ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عُبدوسٍ النَّیسابورِیُّ العَطّارُ،قالَ:

حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ قُتَیبَةَ النَّیسابورِیُّ،عَن حَمدانَ بنِ سُلَیمانَ،قالَ:حَدَّثَنی أحمَدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ الهَمَدانِیُّ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ الفَضلِ الهاشِمِیِّ،عَن هِشامِ بنِ سالِمٍ،عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن أبیهِ،عَن جَدِّهِ علیهم السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

القائِمُ مِن وُلدِی اسمُهُ اسمی،وکُنیَتُهُ کُنیَتی،وشَمائِلُهُ شَمائِلی،وسُنَّتُهُ سُنَّتی، یُقیمُ النّاسَ عَلی مِلَّتی وشَریعَتی،ویَدعوهُم إلی کِتابِ رَبّی عَزَّ وجَلَّ،مَن أطاعَهُ فَقَد أطاعَنی،ومَن عَصاهُ فَقَد عَصانی،ومَن أنکَرَهُ فی غَیبَتِهِ فَقَد أنکَرَنی،ومَن کَذَّبَهُ فَقَد کَذَّبَنی،ومَن صَدَّقَهُ فَقَد صَدَّقَنی،إلَی اللّهِ أشکُو المُکَذِّبینَ لی فی أمرِهِ، وَالجاحِدینَ لِقَولی فی شَأنِهِ،وَالمُضِلّینَ لِاُمَّتی عَن طَریقَتِهِ، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» 1 .

1694.نهج البلاغة: مِن خُطبَةٍ لَهُ علیه السلام یومی فیها إلی ذِکرِ المَلاحِمِ:...ویُحیی مَیِّتَ الکِتابِ

ص:138

1692.نهج البلاغه -در خطبه ای از امیر مؤمنان علیه السلام که در آن به وقایع [آخر الزمان] اشاره می کند-:هوس را دنباله رو هدایت می گرداند،هنگامی که [مردم،] هدایت را دنباله رو هوس کرده اند،و رأی (نظر) را پیرو قرآن می کند،آن گاه که قرآن را پیرو رأی خویش کردند. (1)

ر.ک:ج 8 ص 275 ح 1584.

2/1:احیای سنّت و سیرۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله

1693.کمال الدین -با سندش از هشام بن سالم،از امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«قائم،از فرزندان من است.نام او،نام من،کنیۀ او کنیۀ من،اخلاقِ او اخلاق من،و شیوۀ او شیوۀ من است.مردم را به دین و آیین من وا می دارد و آنها را به کتاب خدایم عز و جل فرا می خواند.هر کس از او اطاعت کند،از من اطاعت کرده و هر کس او را معصیت کند،مرا معصیت کرده است و هر کس او را در روزگارِ غیبتش انکار کند،مرا انکار کرده است و هر کس او را تکذیب کند،مرا تکذیب کرده و هر کس او را تصدیق کند،مرا تصدیق کرده است.از تکذیب کنندگانم در کار او و انکارکنندگانِ سخنم در بارۀ او و گم راه کنندگان امّتم از راه او،به خداوند،شکایت می کنم«و به زودی،ستمکاران خواهند دانست که به چه بازگشتگاهی باز خواهند گشت!»». (2)

1694.نهج البلاغه -در خطبۀ امیر مؤمنان علیه السلام که در آن به ذکر وقایع [آخر الزمان] اشاره

ص:139


1- (1) .نهج البلاغة:خطبۀ 138، [1]بحار الأنوار:ج 31 ص 549 ح 51.
2- (2) .کمال الدین:ص 411 ح 6، [2]إعلام الوری:ج 2 ص 227، [3]بحار الأنوار:ج 51 ص 73 ح 19. [4]

وَالسُّنَّةِ.

1695.الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ هَمّامٍ،قالَ:حَدَّثَنا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مالِکٍ،قالَ:

حَدَّثَنا عَبّادُ بنُ یَعقوبَ،عَن یَحیَی بنِ یَعلی،عَن أبی مَریَمَ الأَنصارِیِّ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عَطاءَ،قالَ:قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ الباقِرِ علیه السلام:أخبِرنی عَنِ القائِمِ علیه السلام.

فَقالَ:وَاللّهِ،ما هُوَ أنَا ولَا الَّذی تَمُدّونَ إلَیهِ أعناقَکُم،ولا یُعرَف وِلادَتُهُ.

قُلتُ:بِما یَسیرُ؟

قالَ:بِما سارَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،هَدَرَ ما قَبلَهُ وَاستَقبَلَ.

1696.تهذیب الأحکام: مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ الصَّفّارُ،عَن مُحَمَّدِ بنِ الحُسَینِ بنِ أبِی الخَطّابِ، عَن جَعفَرِ بنِ بَشیرٍ ومُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ هِلالٍ،عَنِ العَلاءِ بنِ رَزینٍ القَلّاءِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ،قالَ:سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام عَنِ القائِمِ عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَهُ إذا قامَ،بِأَیِّ سیرَةٍ یَسیرُ فِی النّاسِ؟

فَقالَ:بِسیرَةِ ما سارَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّی یُظهِرَ الإِسلامَ.

قُلتُ:وما کانَت سیرَةُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟

قالَ:أبطَلَ ما کانَ فِی الجاهِلِیَّةِ وَاستَقبَلَ النّاسَ بِالعَدلِ،وکَذلِکَ القائِمُ علیه السلام إذا قامَ یُبطِلُ ما کانَ فِی الهُدنَةِ مِمّا کانَ فی أیدِی النّاسِ ویَستَقبِلُ بِهِمُ العَدلَ.

1697.کمال الدین: حَدَّثَنَا المُظَفَّرُ بنُ جَعفَرِ بنِ المُظَفَّرِ العَلَوِیُّ قالَ:حَدَّثَنا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مَسعودٍ،عَن أبیهِ مُحَمَّدِ بنِ مَسعودٍ العَیّاشِیِّ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ شُجاعٍ،عَن مُحَمَّدِ بنِ عیسی،عَن یونُسَ،عَن عَلِیِّ بنِ أبی حَمزَةَ،عَن أبی بَصیرٍ،

ص:140

می کند-:و آنچه را از قرآن و سنّت مرده است،زنده می کند. (1)

1695.الغیبة ،نعمانی-با سندش از عبد اللّه بن عطا-:به امام باقر علیه السلام گفتم:از قائم به من خبر بده.

فرمود:«به خدا سوگند،من او نیستم و نه کسی که برایش گردن هایتان را می کشید.ولادت او [هنوز محقّق و] معلوم نیست».

گفتم:شیوۀ او چیست؟

فرمود:«همان شیوه ای که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفتار کرد.پیش از خود را دور می افکند و از نو می آغازد». (2)

1696.تهذیب الأحکام -با سندش به نقل از محمّد بن مسلم-:از امام باقر علیه السلام پرسیدم:قائم- که خداوند در فَرَجش تعجیل کند-هنگامی که قیام می کند،چگونه میان مردم رفتار می نماید؟

فرمود:«همان رفتاری که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کرد تا اسلام را چیره نماید».

گفتم:رفتار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چه بود؟

فرمود:«آنچه را در جاهلیت بود،باطل کرد و با عدالت ورزی میان مردم،از نو آغاز نمود.قائم علیه السلام نیز همین گونه است.چون قیام کرد،آنچه را به روزگار سازش [با دشمنانمان] در دست مردم بوده،باطل می کند و با عدالت ورزی میان آنان،از نو آغاز می نماید». (3)

1697.کمال الدین -با سندش به نقل از ابو بصیر-:امام صادق علیه السلام فرمود:«در صاحب این امر، سنّت هایی از پیامبران است:سنّتی از موسی بن عمران،سنّتی از عیسی،سنّتی

ص:141


1- (1) .نهج البلاغة:خطبۀ 138،بحار الأنوار:ج 31 ص 549 ح 51. [1]
2- (2) .الغیبة،نعمانی:ص 169 ح 10، [2]بحار الأنوار:ج 51 ص 138 ح 9.
3- (3) .تهذیب الأحکام:ج 6 ص 154 ح 270 (با دو سند،یکی صحیح و دیگری موثّق)،بحار الأنوار:ج 52 ص 381 ح 192. [3]

قالَ:قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام:

إنَّ فی صاحِبِ هذَا الأَمرِ سُنَناً مِنَ الأَنبِیاءِ علیهم السلام:سُنَّةً مِن موسَی بنِ عِمرانَ،وسُنَّةً مِن عیسی،وسُنَّةً مِن یوسُفَ،وسُنَّةً مِن مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم.

فَأَمّا سُنَّتُهُ مِن موسَی بنِ عِمرانَ فَخائِفٌ یَتَرَقَّبُ،وأَمّا سُنَّتُهُ مِن عیسی فَیُقالُ فیهِ ما قیلَ فی عیسی،وأَمّا سُنَّتُهُ مِن یوسُفَ فَالسِّترُ،یَجعَلُ اللّهُ بَینَهُ وبَینَ الخَلقِ حِجاباً، یَرَونَهُ ولا یَعرِفونَهُ،وأَمّا سُنَّتُهُ مِن مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَیَهتَدی بِهُداهُ ویَسیرُ بِسیرَتِهِ.

1698.الإرشاد: المُفَضَّلُ بنُ عُمَرَ الجُعفِیُّ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:

إذا أذِنَ اللّهُ عَزَّ اسمُهُ لِلقائِمِ فِی الخُروجِ،صَعِدَ المِنبَرَ،فَدَعَا النّاسَ إلی نَفسِهِ، وناشَدَهُم بِاللّهِ،ودَعاهُم إلی حَقِّهِ،وأَن یَسیرَ فیهِم بِسیرَةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،ویَعمَلَ فیهِم بِعَمَلِهِ.

1699.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا عَبدُ الواحِدِ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ یونُسَ،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ رَباحٍ،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ عَلِیٍّ الحِمیَرِیُّ،قالَ:حَدَّثَنِی الحَسَنُ بنُ أیّوبَ،عَن عَبدِ الکَریمِ بنِ عَمرٍو،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ الحَسَنِ بنِ أبانٍ،قالَ:

حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ بنُ عَطاءٍ المَکِّیُّ،عَن شَیخٍ مِنَ الفُقَهاءِ-یَعنی أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام-قالَ:

سَأَلتُهُ عَن سیرَةِ المَهدِیِّ کَیفَ سیرَتُهُ؟

فَقالَ:یَصنَعُ کَما صَنَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله؛یَهدِمُ ما کانَ قَبلَهُ کَما هَدَمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمرَ الجاهِلِیّة،ویَستَأنِفُ الإِسلامَ جَدیداً.

1700.علل الشرائع: حَدَّثَنا أبی رَحِمَهُ اللّهُ قالَ:حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الکوفِیِّ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ المُغیرَةِ،عَن سُفیانَ بنِ عَبدِ المُؤمِنِ الأَنصارِیِّ،عَن

ص:142

از موسی،و سنّتی از محمّد.درودهای خدا بر آنان باد!

امّا سنتّش از موسی بن عمران:بیمناک و همواره چشم انتظار است،و سنّتش از عیسی:آنچه در بارۀ عیسی گفته شد،در بارۀ او نیز گفته می شود،و امّا سنّتش از یوسف:در پشت پرده بودن است که خداوند،میان او و خلقش حجاب می افکند، او را می بینند؛ولی نمی شناسند،و امّا سنّت او از پیامبر صلی الله علیه و آله:راه او را می پوید و همان گونه رفتار می کند». (1)

1698.الإرشاد -به نقل از مفضّل بن عمر جعفی-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:

«هنگامی که خداوند-که نامش عزیز باد-به قائم علیه السلام اجازۀ قیام می دهد،او بر منبر می رود و مردم را به سوی خود می خواند و آنها را به خداوند سوگند می دهد و به سوی حقّش فرا می خواند،و میان آنها به سیرۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفتار می کند و به همان شیوه،عمل می نماید». (2)

1699.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از عبد اللّه بن عطاء مکّی-:از یکی از بزرگان فقها یعنی امام صادق علیه السلام پرسیدم:سیرۀ امام مهدی علیه السلام چگونه است؟

فرمود:«همان می کند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کرد.پیش از خود را منهدم می کند،همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کارهای جاهلی را منهدم کرد و او اسلام را از نو جان می بخشد». (3)

1700.علل الشرائع -با سندش به نقل از جابر،از امام باقر علیه السلام-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«و او مردی از [خاندان] من است.نام او،نام من است و خداوند،[دین] مرا با او حفظ

ص:143


1- (1) .کمال الدین:ص 350 ح 46،بحار الأنوار:ج 51 ص 223 ح 10.نیز،ر.ک:کمال الدین:ص 329 ح 11 وص 408 ح 7،الغیبة،نعمانی:ص 164 ح 5. [1]
2- (2) .الإرشاد:ج 2 ص 382، [2]روضة الواعظین:ص 290، [3]کشف الغمّة:ج 3 ص 254،بحار الأنوار:ج 52 ص 337 ح 78.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 8 ص 292 ح 1599.
3- (3) .الغیبة،نعمانی:230 ح 13؛ [4]بحار الأنوار:ج 52 ص 352 ح 108.

عَمرِو بنِ شِمرٍ،عَن جابِرٍ،عن أبی جعفر علیه السلام قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:وهُوَ رَجُلٌ مِنِّی اسمُهُ کَاسمی،یَحفَظُنِی اللّهُ فیهِ ویَعمَلُ بِسُنَّتی،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً ونوراً بَعدَما تَمتَلِئُ ظُلماً وجَوراً وسوءاً.

1701.المعجم الأوسط: حَدَّثَنا أحمَدُ،قالَ:حَدَّثَنا أبو جَعفَرٍ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ سَلَمَةَ، عَن أبِی الواصِلِ،عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَنِ الحَسَنِ بنِ یَزیدَ السَّعدِیِّ أحَدِ بَنی بَهدَلَةَ،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،قالَ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:

یَخرُجُ رَجُلٌ مِن امَّتی،یَقولُ بِسُنَّتی،یُنزِلُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لَهُ القَطرَ مِنَ السَّماءِ، وتُخرِجُ لَهُ الأَرضُ مِن بَرَکَتِها،تُملَأُ الأَرضُ مِنهُ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،یَعمَلُ عَلی هذِهِ الاُمَّةِ سَبعَ سِنینَ،ویَنزِلُ بَیتَ المَقدِسِ.

1702.الفتن: حَدَّثَنا الوَلیدُ،عَن شَیخٍ،عَنِ الزُّهرِیِّ،عَن عُروَةَ،عَن عائِشَةَ،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ -فِی المَهدِیِّ علیه السلام-:هُوَ رَجُلٌ مِن عِترَتی،یُقاتِلُ عَلی سُنَّتی کَما قاتَلتُ أنَا عَلَی الوَحیِ.

1703.الغیبة للطوسی: عَنهُ (1)عَن أبِی الحُسَینِ مُحَمَّدِ بنِ جَعفَرٍ الأَسَدِیِّ،قالَ:حَدَّثَنِی الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عامِرٍ الأَشعَرِیُّ القُمِّیُّ،قالَ:حَدَّثَنی یَعقوبُ بنُ یوسُفَ الضَّرّابُ الغَسّانِیُّ-عِندَ نَقلِ ما فِی الدَّفتَرِ الَّذی وَصَلَ إلَیهِ مِنَ النّاحِیَةِ المُقَدَّسَةِ-:

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ المُرسَلینَ،وخاتَمِ النَّبِیّینَ،وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ...

وصَلِّ عَلَی الخَلَفِ الصّالِحِ الهادِی المَهدِیِّ إمامِ المُؤمِنینَ،وارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ...اللّهُمَّ صَلِّ عَلی وَلِیِّکَ المُحیی سُنَّتَکَ،القائِمِ بِأَمرِکَ،الدّاعی

ص:144


1- (1) .أی أحمد بن علی الرازی.

می کند و او به سنّت من،عمل می نماید.زمین را از عدل و داد و نور پر می کند،پس از آن که از ظلم و ستم و زشتی پر شده است». (1)

1701.المعجم الأوسط -با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:«مردی از امّتم قیام می کند که به سنّت من سخن می گوید،خداوند، برایش از آسمان،باران فرو می فرستد،و زمین،برکت هایش را برایش بیرون می آورد.زمین از او از عدل و داد پُر می شود،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.هفت سال بر این امّت حکومت می کند و در بیت المقدّس فرود می آید». (2)

1702.الفتن ،ابن حمّاد-با سندش به نقل از عایشه-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [در بارۀ مهدی علیه السلام ] فرمود:«او مردی از خاندان من است.برای سنّت من می جنگد،همان گونه که من برای وحی جنگیدم». (3)

1703.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از یعقوب بن یوسف ضرّاب غسّانی،به هنگام نقل از دفتری که از ناحیۀ مقدّسه به او رسیده بود-:خدایا! بر محمّد،سَرور فرستادگان و خاتم پیامبران و حجّت خدای جهانیان،درود فرست...،و بر جانشین شایسته، راه نمای راه یافته،امام مؤمنان،وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان،درود فرست....

خدایا! بر ولیّت،زنده کنندۀ سنّتت،قیام کننده به امرت،دعوتگر به سویت،راه نما به وجودت،حجّت تو بر مردمت،جانشینت در زمینت و گواهت بر بندگانت،درود فرست.

ص:145


1- (1) .علل الشرائع:ص 161 ح 3، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 29 ح 2.
2- (2) .المعجم الأوسط:ج 2 ص 15 ح 1075.
3- (3) .الفتن،ابن حمّاد:ج 1 ص 371 ح 1092،الملاحم و الفتن:ص 178 ح 241.

إلَیکَ،الدَّلیلِ عَلَیکَ،وحُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ،وخَلیفَتِکَ فی أرضِکَ،وشاهِدِکَ عَلی عِبادِکَ.

اللّهُمَّ أعِزَّ نَصرَهُ،ومُدَّ فی عُمُرِهِ،وزَیِّنِ الأَرضَ بِطولِ بَقائِهِ.

اللّهُمَّ اکفِهِ بَغیَ الحاسِدینَ،وأَعِذهُ مِن شَرِّ الکائِدینَ،وَادحَر عَنهُ إرادَةَ الظّالِمینَ، وتَخَلَّصهُ مِن أیدِی الجَبّارینَ.

اللّهُمَّ أعطِهِ فی نَفسِهِ،وذُرِّیَّتِهِ،وشیعَتِهِ،ورَعِیَّتِهِ،وخاصَّتِهِ،وعامَّتِهِ،وعَدُوِّهِ، وجَمیعِ أهلِ الدُّنیا،ما تَقَرُّ بِهِ عَینُهُ،وتَسُرُّ بِهِ نَفسُهُ،وبَلِّغهُ أفضَلَ أمَلِهِ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ،إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

اللّهُمَّ جَدِّد بِهِ ما مُحِیَ مِن دینِکَ،وأَحیِ بِهِ ما بُدِّلَ مِن کِتابِکَ،وأَظهِر بِهِ ما غُیِّرَ مِن حُکمِکَ،حَتّی یَعودَ دینُکَ بِهِ وعَلی یَدَیهِ غَضّاً جَدیداً،خالِصاً مُخلَصاً،لا شَکَّ فیهِ ولا شُبهَةَ مَعَهُ،ولا باطِلَ عِندَهُ،ولا بِدعَةَ لَدَیهِ.

اللّهُمَّ نَوِّر بِنورِهِ کُلَّ ظُلمَةٍ،وهُدَّ بِرُکنِهِ کُلَّ بِدعَةٍ،وَاهدِم بِعِزَّتِهِ کُلَّ ضَلالَةٍ،وَاقصِم بِهِ کُلَّ جَبّارٍ،وأَخمِد بِسَیفِهِ کُلَّ نارٍ،وأَهلِک بِعَدلِهِ کُلَّ جَبّارٍ،وأَجرِ حُکمَهُ عَلی کُلِّ حُکمٍ،وأَذِلَّ لِسُلطانِهِ کُلَّ سُلطانٍ.

اللّهُمَّ أذِلَّ کُلَّ مَن ناواهُ،وأَهلِک کُلَّ مَن عاداهُ،وَامکُر بِمَن کادَهُ،وَاستَأصِل مَن جَحَدَ حَقَّهُ وَاستَهانَ بِأَمرِهِ،وسَعی فی إطفاءِ نورِهِ،وأَرادَ إخمادَ ذِکرِهِ. (1)

1704.الملاحم لابن المنادی: فی رِوایَةِ الأَعمَشِ،عَن خُثَیمَةَ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ،أنَّ عَلِیَّ بنَ

ص:146


1- (1) .قال فی مصباح المتهجد:«دعاء آخر مروی عن صاحب الزمان علیه السلام خرج إلی أبی الحسن الضرّاب الأصفهانی بمکّة،بإسناد لم نذکره اختصاراً».

خدایا! یاری اش را پیروزمندانه و عمرش را طولانی قرار ده و زمین را با طول بقایش زینت بخش.

خدایا! از ستم حسودانش [آسوده و] کفایتش کن و از گزند حیله گران پناهش ده و خواستۀ ستمکاران را [در آزار و کشتن او] از وی دور کن و او را از دست جبّاران برهان.

خدایا! چیزی در جان و فرزندان و پیروان و مردمان و خاص و عامّش و در بارۀ دشمنان و همۀ اهل دنیا،به او عطا نما که چشمش را روشن و جانش را شادمان کند و او را به برترین آرزویش در دنیا و آخرت برسان؛که تو بر هر کاری توانایی.

خدایا! آنچه را که از دینت محو شده،به دست او احیا کن و آنچه را که از کتابت تبدیل شده است،به دست او زنده کن و آنچه را که از حُکمت دگرگون شده،به دست او آشکار کن تا دینت به وسیله و دست او،نو و تازه،خالص و ناب،بی شک و شبهه و بدون هیچ باطل و بدعتی گردد.

خدایا! هر ظلمتی را با نورش نورانی کن و هر بدعتی را با شوکتش در هم بکوب و هر گم راهی ای را با عزّتش فرو ریز و هر جبّاری را به دست او در هم شکن و هر آتشی را با شمشیرش خاموش کن و هر جبّاری را با عدالتش هلاک کن و حُکمش را بر هر حکومتی جاری (نافذ) کن و هر سلطانی را در برابر سیطرۀ او خوار کن.

خدایا! هر که را با او رو در رو می شود،خوار بدار و هر که را با او دشمنی می کند، هلاک کن و با هر که با او حیله می کند،حیله کن و هر که حقّش را انکار می کند و امرش را سبک می شمرد و در پی خاموش کردن نور اوست و می خواهد یاد او را فرو بنشاند،از بیخ و بن بر کن. (1)

1704.الملاحم ،ابن منادی-با سندش به نقل از خیثمة بن عبد الرحمان-:امام علی علیه السلام

ص:147


1- (1) .الغیبة،طوسی:ص 273-277 ح 238،مصباح المتهجّد:ص 406 ح 534،جمال الاُسبوع:ص 304،بحار الأنوار:ج 52 ص 17-21 ح 14.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 6 ص 271 ح 1092.

أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:

لَیَخرُجَنَّ رَجُلٌ مِن وُلدی،عِندَ اقتِرابِ السّاعَةِ،حَتّی تَموتَ قُلوبُ المُؤمِنینَ کَما تَموتُ الأَبدانُ،لِما لَحِقَهُم مِنَ الضُّرِّ وَالشِّدَّةِ فِی الجوعِ وَالقَتلِ،وتَواتُرِ الفِتَنِ وَالمَلاحِمِ العِظامِ،وإماتَةِ السُّنَنِ،وإحیاءِ البِدَعِ،وتَرکِ الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ.فَیُحیِی اللّهُ بِالمَهدِیِّ-مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ-السُّنَنَ الَّتی قَد امیتَت،ویَسُرُّ بِعَدلِهِ وبَرَکَتِهِ قُلوبَ المُؤمِنینَ،وتَتَأَلَّفُ إلَیهِ عُصَبٌ مِنَ العَجَمِ وقَبائِلُ مِنَ العَرَبِ،فَیَبقی عَلی ذلِکَ سِنینَ لَیسَت بِالکَثیرَةِ،دونَ العَشَرَةِ ثُمَّ یَموتُ.

1705.مسند أبی یعلی: حَدَّثَنا أبو بَکرِ بنُ أبِی النَّضرِ،حَدَّثَنا أبُو النَّضرِ،قالَ:حَدَّثَنا المرجی بنُ رَجاءَ الیَشکُرِیُّ،حَدَّثَنا عیسَی بنُ هِلالٍ،عَن بَشیرِ بنِ نَهیکٍ،قالَ:سَمِعتُ أبا هُرَیرَةَ یَقولُ:حَدَّثَنی خَلیلی أبُو القاسِمِ صلی الله علیه و آله قالَ:

لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَخرُجَ عَلَیهِم رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی،فَیَضرِبُهُم حَتّی یَرجِعوا إلَی الحَقِّ.

1706.الکافی: عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ،عَن أبیهِ،عَن حَمّادِ بنِ عیسی،عَن حَریزٍ،عَن بُرَیدٍ بنِ مُعاوِیَةَ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:...

یا بُرَیدُ وَاللّهِ،ما بَقِیَت للّهِ ِ حُرمَةٌ إلَّاانتُهِکَت،ولا عُمِلَ بِکِتابِ اللّهِ ولا سُنَّةِ نَبِیِّهِ فی هذَا العالَمِ،ولا اقیمَ فی هذَا الخَلقِ حَدٌّ مُنذُ قَبَضَ اللّهُ أمیرَ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ وسَلامُهُ عَلَیهِ،ولا عُمِلَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ إلی یَومِ النّاسِ هذا،ثُمَّ قالَ:أما وَاللّهِ،لا تَذهَبُ الأَیّامُ وَاللَّیالی حَتّی یُحیِیَ اللّهُ المَوتی ویُمیتَ الأَحیاءَ،ویَرُدَّ اللّهُ الحَقَّ إلی أهلِهِ،ویُقیمَ دینَهُ الَّذِی ارتَضاهُ لِنَفسِهِ ونَبِیِّهِ،فَأَبشِروا ثُمَّ أبشِروا ثُمَّ أبشِروا،فَوَاللّهِ،مَا

ص:148

فرمود:«در نزدیکی قیامت،مردی از نسل من خروج می کند،آن گاه که دل های مؤمنان،مانند پیکر آدمیان،از زیان و صدمه و سختی گرسنگی و کشتار و فتنه های پیاپی و جنگ های بزرگی که ایشان را فرا می گیرد و نیز میراندن سنّت ها و زنده کردن بدعت ها و رها کردن امر به معروف و نهی از منکر،می میرند.پس خداوند با مهدی، محمّد بن عبد اللّه،سنّت های مرده را زنده و دل های مؤمنان را به عدل و برکت او، شادمان می کند و گروه هایی از غیر عرب ها و برخی قبیله های عرب به او می پیوندند و او به همین گونه،کمتر از ده سال و نه سال های چندان فراوان باقی می ماند و سپس رحلت می کند». (1)

1705.مسند أبی یعلی -با سندش به نقل از ابو هریره-:شنیدم دوستم ابو القاسم صلی الله علیه و آله می فرماید:«قیامت برپا نمی شود تا آن که مردی از خاندانم بر آنها می شورد و آنها را می زند تا به حق باز گردند». (2)

1706.الکافی -با سندش به نقل از برید بن معاویه-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«...

ای برید ! به خدا سوگند،هیچ حرمتی برای خدا نمانْد،مگر آن که هتک شد و به کتاب خدا و سنّت پیامبرش در این دنیا عمل نشد و از روزی که امیر مؤمنان-که درودها و سلام خدا بر او باد-رحلت کرد،هیچ حدّی میان این مردم جاری نگردید و تا روزگار مردم کنونی،به چیزی از حق عمل نشد».

سپس فرمود:«به خدا سوگند،روزها و شب ها سپری نمی شوند تا این که خداوند،مردگان را زنده می کند و زندگان را می میراند و خداوند،حق را به اهلش باز می گرداند و دینی را که برای خود و پیامبرش پسندیده است،برپا می کند.پس مژده

ص:149


1- (1) .الملاحم،ابن منادی:ص 211،کنز العمّال:ج 14 ص 591 ح 3967.
2- (2) .مسند أبی یعلی:ج 6 ص 129 ح 6635،تاریخ ابن خلدون:ج 1 ص 321. [1]

الحَقُّ إلّافی أیدیکُم.

راجع:ج 2 ص 16 ح 172 وص 128 ح 270

ج 9 ص 26 ح 1650.

3/1:إحیاءُ القِیَمِ الإِسلامِیَّةِ

الکتاب

«اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ». 1

الحدیث

1707.الکافی: الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدٍ الأَشعَرِیُّ،عَن مُعَلَّی بنِ مُحَمَّدٍ،عَنِ الوَشّاءِ،عَن أحمَدَ بنِ عائِذٍ،عَن أبی خَدیجَةَ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام-أنَّهُ سُئِلَ عَنِ القائِمِ،فَقالَ-:

کُلُّنا قائِمٌ بِأَمرِ اللّهِ واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ،حَتّی یَجیءَ صاحِبُ السَّیفِ،فَإِذا جاءَ صاحِبُ السَّیفِ جاءَ بِأَمرٍ غَیرِ الَّذی کانَ.

1708.رجال الکشی: حَدَّثَنی حَمدَوَیهِ بنُ نَصیرٍ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عیسَی بنِ عُبَیدٍ، قالَ:حَدَّثَنی یونُسُ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ زُرارَةَ ومُحَمَّدِ بنِ قولَوَیهِ وَالحُسَینِ بنِ الحَسَنِ،قالوا:حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،قالَ:حَدَّثَنی هارونُ بنُ الحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ،عَن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ زُرارَةَ وَابنَیهِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ،عَن

ص:150

دهید،مژده دهید و باز مژده دهید که به خدا سوگند،حق جز در دستان شما نیست». (1)

ر.ک:ج 2 ص 17 ح 172 وص 129 ح 270

و ج 9 ص 27 ح 1650.

3/1:احیای ارزش های اسلامی

قرآن

«کسانی که چون در زمین،توانایی به ایشان دادیم،نماز را برپا داشتند و زکات دادند و به نیکوکاری فرمان دادند و از زشتکاری باز داشتند و فرجام همۀ کارها،از آنِ خداوند است».

حدیث

1707.الکافی -با سندش به نقل از ابوخدیجه-:از امام صادق علیه السلام در بارۀ«قائم»سؤال شد.

فرمود:همۀ ما،یکی از پی دیگری،قائم به امر خداوندیم،تا این که صاحب شمشیر بیاید،و چون صاحب شمشیر بیاید،چیزی می آورد که غیر از گذشته است». (2)

1708.رجال الکشّی -با سندش به نقل از عبد اللّه بن زراره-:امام صادق علیه السلام به من فرمود:«...

خدایت رحمت کند! از جایی که فرا خوانده می شوی،به آن جا که فراخوانده

ص:151


1- (1) .الکافی:ج 3 ص 538-536 ح 1 ( [1]با سند معتبر)،تهذیب الأحکام:ج 4 ص 97 ح 274،بحار الأنوار:ج 41 ص 127 ح 36.
2- (2) .الکافی:ج 1 ص 536 ح 2 ( [2]با سند معتبر)،الغیبة،طوسی:ص 473 ح 494،تأویل الآیات الظاهرة:ج 1 ص 432 ح 13،بحار الأنوار:ج 52 ص 332 ح 59.

عَبدِ اللّهِ بنِ زُرارَةَ،قالَ:قالَ لی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام:...

أجِب-رَحِمَکَ اللّهُ-مِن حَیثُ تُدعی إلی حَیثُ تُدعی،حَتّی یَأتِیَ مَن یَستَأنِفُ بِکُم دینَ اللّهِ استینافاً.

1709.الإرشاد: رَوی أبو خَدیجَةَ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:

إذا قامَ القائِمُ علیه السلام جاءَ بِأَمرٍ جَدیدٍ،کَما دَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی بَدوِ الإِسلامِ إلی أمرٍ جَدیدٍ.

1710.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا عَبدُ الواحِدِ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ یونُسَ،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ رِباحٍ،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ عَلِیٍّ الحِمیَرِیُّ،قالَ:حَدَّثَنِی الحَسَنُ بنُ أیّوبَ،عَن عَبدِ الکَریمِ بنِ عَمرٍو،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ الحَسَنِ بنِ أبانٍ،قالَ:

حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ بنُ عَطاءٍ المَکِّیُّ،عَن شَیخٍ مِنَ الفُقَهاءِ-یَعنی أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام-قالَ:

سَأَلتُهُ عَن سیرَةِ المَهدِیِّ کَیفَ سیرَتُهُ؟

فَقالَ:یَصنَعُ کَما صَنَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،یَهدِمُ ما کانَ قَبلَهُ کَما هَدَمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمرَ الجاهِلِیَّةِ،ویَستَأنِفُ الإِسلامَ جَدیداً.

1711.کفایة الأثر: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ وُهبانَ بنِ مُحَمَّدٍ البَصرِیُّ،قالَ:حَدَّثَنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ البَزَوفَرِیُّ،قالَ:حَدَّثَنی عَبدُ العَزیزِ بنُ یَحیَی الجَلودِیُّ بِالبَصرَةِ،قالَ:حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ زَکَرِیّا،عَن أحمَدَ بنِ عیسَی بنِ زَیدٍ،قالَ:حَدَّثَنی عُمَرُ بنُ عَبدِ الغَفّارِ،عَن أبی بَصیرٍ،عَن حَکیمِ بنِ جُبَیرٍ،عَن عَلِیِّ بنِ زَیدِ بنِ جِذعانَ،عَن سَعیدِ بنِ المُسَیَّبِ، عَن سَعدِ بنِ مالِکٍ:أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ:

یا عَلِیُّ،أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی إلّاأنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی،تَقضی دَینی، وتُنجِزُ عِداتی،وتُقاتِلُ بَعدی عَلَی التّأویلِ کَما قاتَلتُ عَلَی التَّنزیلِ.

ص:152

می شوی،برو تا آن که کسی بیاید که دین خدا را دوباره برایتان [بازخوانی و] آغاز کند». (1)

1709.الإرشاد -به نقل از ابو خدیجه-:امام صادق علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم قیام کند،امری نو می آورد،همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آغاز پیدایش اسلام،به امری نو،فرا خواند». (2)

1710.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از عبد اللّه بن عطاء مکّی-:از یکی از بزرگان فقها یعنی امام صادق علیه السلام پرسیدم:سیرۀ مهدی علیه السلام چگونه است؟

فرمود:«همان می کند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کرد.پیش از خود را منهدم می کند،همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کارهای جاهلی را منهدم کرد و او اسلام را از نو جان می بخشد». (3)

1711.کفایة الأثر -با سندش به نقل از سعد بن مالک-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای علی ! تو برای من،مانند هارون برای موسی هستی،جز آن که هیچ پیامبری پس از من نیست، بدهیِ مرا ادا می کنی،وعده های مرا وفا می کنی و پس از من بر تأویل می جنگی، همان گونه که من بر تنزیل [قرآن] جنگیدم.

ای علی! محبّت تو،ایمان،و دشمنی تو،نفاق است،و خداوند لطیف خبیر،مرا

ص:153


1- (1) .رجال الکشّی:ج 1 ص 349-352 ح 221 (با سندهای فراوان که دو تای آنها صحیح است)،بحار الأنوار:ج 2 ص 248 ح 59.
2- (2) .الإرشاد:ج 2 ص 384، [1]کشف الغمّة:ج 3 ص 255،بحار الأنوار:ج 52 ص 338 ح 82.
3- (3) .الغیبة،نعمانی:ص 230 ح 13 [2] وص 232 ح 17 (به نقل از امام باقر علیه السلام )،بحار الأنوار:ج 52 ص 352 ح 108.

یا عَلِیُّ،حُبُّکَ إیمانٌ وبُغضُکَ نِفاقٌ،ولَقَد نَبَّأَنِیَ اللَّطیفُ الخَبیرُ،أنَّهُ یَخرُجُ مِن صُلبِ الحُسَینِ تِسعَةٌ مِنَ الأَئِمَّةِ مَعصومونَ مُطَهَّرونَ،ومِنهُم مَهدِیُّ هذِهِ الاُمَّةِ،الَّذی یَقومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ کَما قُمتُ فی أوَّلِهِ.

1712.الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدِ بنِ عُقدَةَ،قالَ:حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ التَّیمُلِیُّ،قالَ:حَدَّثَنی أخَوایَ مُحَمَّدٌ وأَحمَدُ ابنَا الحَسَنِ،عَن أبیهِما،عَن ثَعلَبَةَ بنِ مَیمونٍ،وعَن جُمَیعٍ الکُناسِیِّ جَمیعاً عَن أبی بَصیرٍ،عَن کامِلٍ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام أنَّهُ قالَ:إنَّ قائِمَنا إذا قامَ دَعَا النّاسَ إلی أمرٍ جَدیدٍ کَما دَعا إلَیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وإنَّ الإِسلامَ بَدَأَ غَریباً وسَیعودُ غَریباً کَما بَدَأَ،فَطوبی لِلغُرَباءِ.

1713.الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا عَبدُ الواحِدِ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ یونُسَ،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ رباحٍ الزُّهرِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ العَبّاسِ بنِ عیسَی الحَسَنِیُّ، عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ البَطائِنِیِّ،عَن شُعَیبٍ الحَدّادِ،عَن أبی بَصیرٍ،قالَ:قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:أخبِرنی عَن قَولِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام:«إنَّ الإِسلامَ بَدَأَ غَریباً وسَیعودُ کَما بَدَأَ،فَطوبی لِلغُرَباءِ».

فَقالَ:یا أبا مُحَمَّدٍ،إذا قامَ القائِمُ علیه السلام استَأنَفَ دُعاءً جَدیداً کَما دَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

قالَ:فَقُمتُ إلَیهِ وقَبَّلتُ رَأسَهُ،وقُلتُ:أشهَدُ أنَّکَ إمامی فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ،اُوالی وَلِیَّکَ واُعادی عَدُوَّکَ،وأَنَّکَ وَلِیُّ اللّهِ،فَقالَ:رَحِمَکَ اللّهُ.

1714.العدد القویة: رَوَوا عَن أبی هاشِمٍ،عَن مُجاهِدٍ،عَنِ ابنِ عَبّاسٍ قالَ:قَدِمَ یَهودِیٌّ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُقالُ لَهُ:نَعثَلٌ...فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:یا أبا عُمارَةَ،أتَعرِفُ الأَسباطَ؟قالَ:

نَعَم یا رَسولَ اللّهِ،إنَّهُم کانُوا اثنَی عَشرَةَ.قالَ:فَمِنهُم لاوِی بنُ أرحیا،قالَ:أعرِفُهُ یا رَسولَ اللّهِ،وهُوَ الَّذی غابَ عَن بَنی إسرائیلَ سِنینَ،ثُمَّ عادَ فَأَظهَرَ شَریعَتَهُ

ص:154

آگاه کرد که از صلب حسین،نُه امام معصومِ پاک بیرون می آیند که مهدی این امّت، از آنهاست؛کسی که در آخر الزمان،کار دین را به عهده می گیرد،همان گونه که من در ابتدایش،آن را به عهده گرفتم». (1)

1712.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از کامل-:امام باقر علیه السلام فرمود:«بی تردید،قائم ما چون قیام کند،مردم را به امری نو فرا می خواند،همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به سوی آن فرا خواند.اسلام،غریبانه آغاز شد و به زودی نیز غریب می شود،همان گونه که در آغاز بود.پس خوشا به حال غریبان!». (2)

1713.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از ابو بصیر-:به امام صادق علیه السلام گفتم:به من از سخن امیر مؤمنان علیه السلام خبر بده که فرمود:«اسلام،غریبانه آغاز شد و به زودی همان گونه که آغاز شد،[غریب] می شود.پس خوشا به حال غریبان!».

امام علیه السلام فرمود:«ای ابو محمّد (ابو بصیر)! هنگامی که قائم قیام کند،دعوت جدیدی می آورد،همان گونه که پیامبر خدا دعوت کرد».

من برخاستم و سر ایشان را بوسیدم و گفتم:گواهی می دهم که تو امام من در دنیا و آخرت هستی.با دوستدار تو،دوستی می ورزم و با دشمنت،دشمنی می کنم و تو ولیّ خدا هستی.

امام علیه السلام فرمود:«خداوند،رحمتت کند!». (3)

1714.العدد القویّة -با سندش به نقل از ابن عبّاس-:شخصی یهودی به نام نعثل بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد شد....پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای ابو عُماره ! آیا اسباط [بنی اسرائیل] را می شناسی؟».

گفت:آری،ای پیامبر خدا ! آنها دوازده تن بودند.

ص:155


1- (1) .کفایة الأثر:ص 134،الصراط المستقیم:ج 2 ص 117،بحار الأنوار:ج 36 ص 331 ح 190.
2- (2) .الغیبة،نعمانی:ص 320 ح 1، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 366 ح 147.
3- (3) .الغیبة،نعمانی:ص 322 ح 5 [2] وص 321 ح 2 (با عبارت مشابه)،تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 303 ح 118،بحار الأنوار:ج 52 ص 367 ح 150.

بَعدَ دِراسَتِها،وقاتَلَ مَعَ قرشیطا المَلِکَ حَتّی قَتَلَهُ.

فَقالَ صلی الله علیه و آله:کائِنٌ فی امَّتی ما کانَ فی بَنی إسرائیلَ،حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ وَالقُذَّةِ بِالقُذَّةِ (1)،فَإِنَّ الثّانِیَ عَشَرَ مِن وُلدی یَغیبُ حَتّی لا یُری،ویَأتی عَلی امَّتی زَمَنٌ لا یَبقی مِنَ الإِسلامِ إلَّااسمُهُ،ومِنَ القُرآنِ إلّارَسمُهُ،فَحینَئِذٍ یَأذَنُ اللّهُ لَهُ بِالخُروجِ فَیُظهِرُ الإِسلامَ،ویُجَدِّدُ الدّینَ.

ثُمَّ قالَ صلی الله علیه و آله:طوبی لِمَن أحَبَّهُم،وطوبی لِمَن تَمَسَّکَ بِهِم،فَالوَیلُ لِمُبغِضِهِم.

1715.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا عَلِیُّ بنُ أحمَدَ البَندَنیجِیُّ،عَن عُبَیدِ اللّهِ بنِ موسَی العَلَوِیِّ، عَمَّن رَواهُ،عَن جَعفَرِ بنِ یَحیی،عَن أبیهِ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام أنَّهُ قالَ:

کَیفَ أنتُم لَو ضَرَبَ أصحابُ القائِمِ علیه السلام الفَساطیطَ (2)فی مَسجِدِ کوفانَ،ثُمَّ یَخرُجُ إلَیهِمُ المِثالُ المُستَأنَفُ،أمرٌ جَدیدٌ،عَلَی العَربِ شَدیدٌ؟!

1716.تأویل الآیات الظاهرة: رَوی عَلِیُّ بنُ أسباطٍ،عَن أبی حَمزَةَ،عَن أبی بَصیرٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام-فی قَولِهِ عَزَّ وجَلَّ: «وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ» 3 ،قالَ-:إنَّما هُوَ ذلِکَ دینُ القائِمِ علیه السلام.

راجع:ص 138 (إحیاء سنّة رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سیرته).

ص:156


1- (1) .القذُّ بالقذّة:أی کما تقدّر کلّ واحدة منهما علی قدر صاحبتها وتقطع،یضرب مثلاً للشیئین یستویان ولایتفاوتان (النهایة:ج 4 ص 28« [1]قذذ»).
2- (2) .الفسطاط:ضرب من الأبنیة فی السفر دون السرادق (النهایة:ج 3 ص 445« [2]فسط»).

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«لاوی بن ارحیا هم از ایشان بود».

گفت:ای پیامبر خدا! او را می شناسم.او کسی است که چندین سال از میان بنی اسرائیل ناپدید شد و سپس باز گشت و آیین او را پس از کهنه شدنش،پدیدار کرد و با قرشیطای پادشاه جنگید تا او را کشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«آنچه در بنی اسرائیل روی داده است،در امّت من هم روی می دهد،قدم به قدم و مو به مو.[از جمله] دوازدهمین نفر از نسل من،غایب و از دیده ها پنهان می شود و روزگاری بر امّتم می آید که از اسلام،جز نامی و از قرآن، جز نشانی باقی نمی ماند.در این هنگام است که خداوند،به او اذن خروج می دهد تا اسلام را آشکار و دین را تجدید کند».

سپس فرمود:«خوشا به حال کسی که آنان را دوست داشته باشد و خوشا به حال کسی که به آنان بپیوندد و وای بر دشمنانشان!». (1)

1715.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از جعفر بن یحیی،از پدرش-:امام صادق علیه السلام فرمود:

«چگونه هستید،آن گاه که یاران قائم،خیمه هایی در مسجد کوفه و نجف بزنند و سیمای جدید [دین] را ارائه دهند؛کاری نوپدید و بر عرب،سخت و شدید؟!». (2)

1716.تأویل الآیات الظاهرة -با سندش به نقل از ابو بصیر،در بارۀ سخن خدای عز و جل:«و آن،دین استوار است»-:امام صادق علیه السلام فرمود:«آن،تنها دین قائم علیه السلام است». (3)

ر.ک:ص 139 (احیای سنّت و سیره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ).

ص:157


1- (1) .العدد القویة:ص 81 ح 143،کفایة الأثر:ص 14،بحار الأنوار:ج 36 ص 284 ح 106.
2- (2) .الغیبة،نعمانی:ص 319 ح 6،بحار الأنوار:ج 52 ص 365 ح 142.
3- (3) .تأویل الآیات الظاهرة:ج 2 ص 831 ح 2،بحار الأنوار:ج 23 ص 370 ح 44.

تبیین برخی از تعبیرات دربارۀ مبانی حکومتی امام مهدی

اشاره

تبیین برخی از تعبیرات دربارۀ مبانی حکومتی امام مهدی (1)

روایات فصل یکم به روشنی نشان می دهند که اساس حکومت امام مهدی علیه السلام عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است؛لیکن در برخی از روایات،گاه تعبیرهایی دیده می شود که ممکن است چیزی غیر این معنا تداعی نماید،مانند:«کتاب جدید»،«سنّت جدید»،«امر جدید»،«دعوت جدید»و حتی«اسلام جدید».

این احادیث در این منابع مذکور است:

1.کتاب الغیبة،نعمانی (م ح 340 ق) دوازده حدیث. (2)

2.الإرشاد،شیخ مفید (م 413 ق) دو حدیث. (3)

3.کتاب الغیبة،شیخ طوسی (م 460 ق) یک حدیث. (4)

این احادیث در مصادر دیگر مانند مختصر بصائر الدرجات،کشف الغمة و بحارالأنوار به نقل از منابع بالا آمده اند.

چنان که دیده می شود،بیشتر این احادیث در الغیبة نعمانی روایت شده اند و همۀ آنها از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نقل شده اند.در مصادر اهل سنّت نیز این مضامین دیده نمی شود.

ص:158


1- (1).به قلم پژوهشگر ارجمند،حجّة الاسلام و المسلمین مهدی مهریزی.
2- (2) .ر.ک:الغیبة،نعمانی:ص 194 ح 14 و ص 230 ح 13 و ص 232 ح 17 وص 233 ح 19 وص 234 ح 22 وص 263 ح 22 وح 24 وص 255 ح 13 و ص 319 ح 6 وص 320 ح 1 وص 321 ح 2 و ص 322 ح 5.
3- (3) .ر.ک:ص 153 ح 1709 و ص 245 ح 1808.
4- (4) .ر.ک:ص 145 ح 1703.

احتمال نقل به معنا در تعدادی از این احادیث،بسیار قوی است و در نتیجه، تعداد این روایت ها زیاد نیستند؛گرچه به جهت کثرت اسناد و طرق و نیز تکثّر و تعدّد مصادر اوّلیه،اطمینان به صدور اجمالی این مضامین،حاصل است.

بحث اصلی در بارۀ این احادیث جنبۀ فقه الحدیثی آنهاست؛یعنی منظور و مراد از این امور جدید چیست؟نخست احتمالات مطرح شده در بارۀ این عناوین هفت گانه را می آوریم و سپس به تحلیل و جمع بندی می پردازیم.

قابل توجّه است که تعبیر«امر جدید» (1)در هفت حدیث،«کتاب جدید» (2)در سه حدیث،«قضای جدید» (3)در دو حدیث،«سنّت جدید» (4)در یک حدیث، «دعای جدید» (5)در دو حدیث،«استیناف الإسلام جدیداً» (6)در چهار حدیث، «استیناف» (7)در یک حدیث،«سلطان جدید» (8)در یک حدیث و«غضَّاً جدید» (9)در یک حدیث آمده است.این نکته نیز گفتنی است که تعبیر«دین جدید»در هیچ حدیثی نیامده است.

1-امر جدید

در بارۀ این که منظور از«امر جدید»چیست،چند احتمال وجود دارد:

الف-مقصود از«امر جدید»طلب جدید است که شامل طلب فعل و طلب ترک

ص:159


1- (1) .ر.ک:ص153 ح 1709 و ص 155 ح 1712 وص 157 ح 1715 و ص 257 ح 1820 و ص 385 ح 1913و ح 1914 و الغیبة،نعمانی:ص 319 ح 6.
2- (2) .ر.ک:ص 257 ح 1820 و ص 385 ح 1914،الغیبة،نعمانی:ص 194 ح 14.
3- (3) .ر.ک:ص 385 ح 1914 و ص 385 ح 1914.
4- (4) .ر.ک:ص 385 ح 1913.
5- (5) .ر.ک:ص 155 ح 1713.
6- (6) .ر.ک:ص 143 ح 1699 و ص 245 ح 1808 و ص 153 ح 1710،الغیبة،نعمانی:ص 321 ح 2. [1]
7- (7) .ر.ک:ص 151 ح 1708.
8- (8) .ر.ک:ص 257 ح 1820.
9- (9) .ر.ک:ص 145 ح 1703.

فعل می شود؛یعنی امام زمان علیه السلام مجموعه ای از احکام جدید خواهد آورد؛پس در حقیقت به امر جدید قیام می کند.

ب.مقصود از«امر جدید»برنامۀ فکری و عقیدتی جدید با روش های نوین است که در برخی از احادیث به آن اشاره شده است.

ج-مقصود از«امر جدید»امارت،خلافت و امامت است؛همان گونه که در آیۀ «اولی الأمر»به آن اشاره شده است.از آن جا که امارت و خلافت قائم علیه السلام با سایر خلافت ها متفاوت است،نسبت به آنها جدید به حساب می آید.

د-«امر جدید»اشاره دارد به امور دیگر،یعنی سنّت،کتاب،قضا و سلطان که در احادیث آمده و قهراً معنایش نیز معنای همان عناوین است.

ه-مراد از این امر،دانش ها و فناوری های نوین است که امام مهدی علیه السلام به تمدن بشری اضافه می کند.

2-کتاب جدید

در بارۀ منظور از«کتاب جدید»نیز چند احتمال مطرح است:

الف-مقصود،آوردن قرآن جدید باشد،که قطعاً این احتمال باطل است؛زیرا امّت اسلامی اتفاق دارند بر این که در قرآن،نقصان و زیادتی ایجاد نشده و نخواهد شد.

ب-منظور این باشد که امام عصر علیه السلام قرآن را آن گونه که در عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بوده است می آورد؛یعنی آن را با تقدیم و تأخیر در آیات می آورد.این احتمال با قول به این که قرآن به امر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تدوین شده است،سازگاری ندارد؛ولی با احادیث دیگری که می گوید امام زمان علیه السلام قرآن را به ترتیب نزول تعلیم می دهد، هماهنگ است.

ج-ممکن است مراد همان قرآنی باشد که علی بن ابی طالب علیه السلام تدوین کرده

ص:160

است؛قرآنی که متنش همین قرآن موجود است؛ولی در آن،شأن نزول و تفسیر برخی آیات آمده و ناسخ و منسوخ،عام و خاص،مطلق و مقید و برخی امور دیگر مشخص شده است.

د-شاید مقصود از«کتاب جدید»معارف و مفاهیم بلند و والایی است که امام از آیات برداشت می کند و به مردم یاد می دهد؛معانی ای که آن قدر برای مردم تازگی دارند که گویا او کتابی با مفاهیمی جدید آورده است.

ه-ممکن است مراد احیای بخش های مهجور و بدفهمیده شدۀ کتاب باشد؛بدان معنا که مهدی علیه السلام این موارد مهجور را احیا،و موارد بدفهمیده شده را اصلاح می کند و این همه از نظر کمیت و اهمیت به حدّی است که می توان آن را آوردن کتاب جدید قلمداد کرد.

3-قضای جدید

دربارۀ قضای جدید نیز چند احتمال به ذهن می رسد:

الف-مقصود،برنامه های متنوّع و پیشرفته برای بشر در عصر ظهور است.

ب-مقصود،داشتن اسلوب جدید در قضاوت و فصل خصومت بین مردم است؛همان گونه که در احادیث گفته شده که قائم علیه السلام به حکم داوود عمل می کند و بیّنه و دو شاهد عادل نمی طلبد.

ج-این که امام برخی از احکام مربوط به قضا و حدود را که قبل از آن و در دورۀ قبل از ظهور انجام نمی شده است،اجرا می کند؛چنان که در برخی احادیث آمده است که مهدی علیه السلام قتل را بر زانی محصن و مانع زکات اجرا می کند (1)و بدون نسب حکم به ارث بری می دهد. (2)

ص:161


1- (1) .ر.ک:ص 358 ح 1917 (الکافی).
2- (2) .ر.ک:ص 319 ح 1830 و ص 387 ح 1915 (الخصال).
4-سنّت جدید

دربارۀ سنّت جدید نیز می توان احتمالاتی در نظر گرفت:

الف-ممکن است مراد از آن احیای سنّت پیامبر باشد،به این معنا که همۀ سنّت پیامبر در آن روزگار احیا می شود؛چرا که تا آن زمان،برخی احکام همواره مهجور و مطرود مانده اند یا همراه با پیرایه هایی به آنها عمل می شده است.

ب-مراد از سنّت جدید تغییر برخی از آموزه ها متناسب با تحوّلات زندگی بشر در آن دوره،یا تغییر برخی از احکام است؛مانند احکام ارث که در برخی روایت ها نیز به این موضوع اشاره شده است.

ج-مراد از سنّت جدید،اصلاح در فهم آموزه های دینی است.روشن است که در دوره های مختلف تاریخ اسلام،عالمان دینی تلاش علمی بسیاری برای فهم حقایق دینی به کار بسته اند؛ولی این فهم ها همیشه مصاب نبوده است.شاهد این مدّعا اختلاف نظرهای موجود میان فرقه های مختلف اسلام،و حتّی اختلافات درون فرقه ای میان عالمان هر فرقه است.فتاوای مختلف فقیهان شیعه در مسائل فقهی،نمونۀ بارز این اختلاف هاست.

5-دعای جدید

تعبیر«دعای جدید»در دو روایت آمده است و احتمال دارد به یکی از معانی زیر باشد:

الف-روش نوین در دعوت؛یعنی به امر جدیدی دعوت نمی شود؛بلکه چگونگیِ دعوت،جدید است.

ب-این احتمال نیز هست که منظور دعوت،محتوایی جدید باشد و در این صورت،آن محتوای جدید می تواند همان احتمالات ذکر شده در عناوین قبلی باشد؛یعنی:احکام مهجور ماندۀ دین؛اصلاح برداشت های غلط؛و تغییر برخی از

ص:162

احکام متناسب با تحوّلات زندگی.

6-استیناف الإسلام جدیداً

در بارۀ این تعبیر نیز دو احتمال قابل طرح است:

الف.این که امام علیه السلام اسلام را پس از مهجور ماندن و کنار گذاشته شدن،دوباره زنده می کند.

ب.این که ناظر به محتوا باشد؛یعنی امام عصر علیه السلام،اسلامی نو و مطابق با نیازهای روز ارائه می کند.

7-سلطان جدید
اشاره

در بارۀ این تعبیر نیز دو احتمال می توان طرح کرد:

الف-این که مقصود از سلطان جدید،روش جدیدی در ادارۀ حکومت و شئون اجتماع باشد که بشر هیچ گاه نظیر آن را در هیچ گونه ای از حکومت ها و دولت ها ندیده است؛حکومتی در سطح کل جامعۀ بشری که به تمام معنا،اسلامی و مطابق با تمدّن و پیشرفت بشری است.

ب-این که مقصود،سلطنتی باشد که نسبت به سلطنت ها و حکومت های پیش از خود جدید است،و در عین حال،تجدید کنندۀ حکومت و سلطنت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز هست.

اینک پس از بیان احتمالات مطرح در معنای تعابیر هشت گانه،بر اساس دو اصل مسلّم به تحلیل و جمع بندی می پردازیم.

اصل اوّل:توجّه به محکمات و مسلّمات کتاب و سنت

آیات قرآن و سنّت مسلّم پیشوایان معصوم دلالت دارد که پیامبر خاتم،و کتاب او آخرین کتاب،و شریعت او تا قیامت پابرجا است؛برای مثال:

ص:163

«لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ. 1

از پیش روی و از پشت سرش باطل به سویش نمی آید».

بنا بر این آیه،پس از قرآن،کتاب دیگری که آن را از بین ببرد یا کنار بزند، نخواهد آمد.

«وَ لکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ. 2

لکن فرستادۀ خدا و خاتم پیامبران است».

حَلالُ مُحَمّدٍ حَلالٌ أبَداً إلی یَومِ القِیامَة وَحَرامُه حَرامٌ أبداً إلی یَومِ القِیامَة. (1)

حلال محمد صلی الله علیه و آله برای همیشه تا روز قیامت حلال است وحرام او برای همیشه تا روز قیامت حرام است.

اصل دوم:واقعیت های تاریخی جهان اسلام

می دانیم در دوره های مختلف تاریخ اسلام،همۀ احکام الهی،آن گونه که تشریع شده،به اجرا در نیامده اند.این واقعیت،علت های گوناگونی دارد،از قبیل:

الف-مطابق برخی احادیث،بخشی از احکام به سبب نبود شرایط و مقتضیات در عصر معصومان بیان نشده و دانش آنها تنها نزد اهل بیت علیهم السلام باقی مانده است؛اما در عصر ظهور همۀ آن احکام بیان خواهد شد.

ب.بخشی از احکام،به دلیل ضایع شدن کتاب ها و احادیث به دست ما نرسیده است؛امّا دانش آنها نزد امام زمان علیه السلام موجود است و در عصر ظهور،همۀ آنها اجرا خواهد شد.

ج-در عصر غیبت،به علّت دوری مردم از امام معصوم،عالمان و فقیهان مأمور به استنباط احکام عملی از ادله ای هستند که بیشترشان از نظر سند یا دلالت ظنّی اند

ص:164


1- (3) - الکافی:ج 1ص 58 ح 19. [1]

و در نتیجه احکامی که استخراج می شود،احکام ظاهری است نه واقعی.پس گرچه در عصر غیبت مکلّفیم به همین احکام ظاهری عمل کنیم،ولی امام زمان علیه السلام پس از ظهور،احکام واقعی را جایگزین این احکام خواهد کرد.

د-احکامی هستند که در طول تاریخ اسلام،کمتر به آنها عمل شده و یا اصلاً بدان عمل نشده است.به طور حتم این گونه احکام،در عصر ظهور به اجرا در خواهند آمد.

ه-سطح فکر و تعقّل مردم در عصر ظهور،بسیار بالاست،از این رو مردمان آن روزگار،آمادگی و قابلیت های فوق العاده ای برای فهم معارف دینی خواهند داشت.

در نتیجه،لازم است به انحای مختلف به این خواسته های سطح بالا پاسخ داده شود.

بنا بر اصول یاد شده،برداشت هایی که با اطمینان می توان به این احادیث نسبت داد،چنین است:

1.شیوه هایی نوین در دعوت به دین و دینداری.

2.احیای اصول،احکام و معارف مهجور و معطّل مانده.

3.تصحیح برداشت های ناصواب از کتاب و سنّت.

4.تطبیق برخی از احکام و مقررات با شرایط و تحوّلات رخ داده در زندگی نوین بشر.

5.آشنا ساختن بشر با دانش ها و اسرار هستی.

همۀ این احتمالات با مضامین احادیث مذکور سازگار است و با هیچ اصلی از اصول مسلّم و محکم کتاب و سنّت در تناقض نیست.

با این حال،برخی فرقه های اسلامی و انحرافی با برداشت هایی اشتباه از این احادیث،بر آموزه ها و عقاید شیعی خرده گرفته اند.

برای مثال برخی از فرقه های اسلامی،بویژه وهّابیان،با استناد به این احادیث،

ص:165

شیعه را متّهم کرده اند که در انتظار دین جدیدی غیر از اسلام هستند.به این عبارت بنگرید: (1)

نوشته ها و تصریحاتی که در کتب امامیه در مورد این افسانۀ ساختگی وجود دارد، دلیل بر انسلاخ این امام ساختگی از اسلام می باشد؛چون با دین تازه ای خواهد آمد و کتاب دیگری غیر از قرآن خواهد آورد که شاید این خود آرزوی دیرینۀ بافندگان این جعلیات می باشد تا شاید بتوانند مردم را فریفته و اسلام را به نام اسلام و آل بیت ویران کنند.

نعمانی از ابو جعفر جعل می کند که:«قائم قیام می کند به دستوری نو و کتابی جدید و حکمی جدید که بر اعراب بسی سختگیر است و با آنها جز شمشیر نمی شناسد و توبه نمی پذیرد». (2)

و طوسی با تأیید این مطلب از ابو عبد اللّه جعل می کند که:«قائم به امری غیر از آنچه بوده است قیام می کند». (3)

از سوی دیگر،بهاییان بر این باورند که اسلام،دین حق و از جانب خدا بود؛امّا بابی گری آن را نسخ کرد.آنان برای اثبات این ادعا به فرازهایی از قرآن و احادیث هم استناد می کنند.احادیث دعوت به امر جدید و کتاب جدید،در زمرۀ مستندات آنان برای اثبات این دعاوی است. (4)

میرزا ابوالفضل گلپایگانی در کتاب فرائد خود به این مسئله پرداخته است:

اهل بهاء را عقیدت این است که جمیع صحف الهیه و کتب سماویه که در عالم موجود است بر این بشارت عظیمه ناطق و متفق است که در آخرالزمان،به سبب طلوع دو نیّر اعظم در سماء امر اللّه،عالم رتبۀ بلوغ یابد و دورۀ اوهام و خرافات طی شود و ظلمت اختلافات دینیه و مذهبیه از عالم زایل گردد و جهان بر کلمه

ص:166


1- (1) .مولود مسعود یا مهدی موعود،ص 23 به نقل از عبد الرحیم ملازاده.
2- (2) .ر.ک:ص 385 ح 1914 و 1913. [1]
3- (3) .«إذا قام القائم جاء بأمر غیر الّذی کان»(ر.ک:الغیبة،طوسی:ص 473 ح494،همین دانش نامه:ج7 ص78 ح1678).
4- (4) .ر.ک:ص156-150.

واحده و دین واحد استقرار یابد....در تورات مقدس از این یوم عظیم و قرن فخیم «یوم الرّب»و«یوم اللّه»و از این دو ظهور کریم به«نزول ایلیای نبی»یعنی الیاس و «ظهور اللّه»تعبیر یافته و در انجیل جلیل به«یوم الرب»و«یوم الملکوت»و از دو ظهور به«رجعت یحیی»و«نزول ثانی حضرت روح اللّه از سماء»و در قرآن مجید «یوم اللّه»و«یوم الجزاء»و«یوم الحسرة»و«یوم التلاق»و«قیامت»و«ساعة»و امثالها و در احادیث نبویه که مبین آیات قرآنیه است از ظهور اوّل،«ظهور مهدی» و از ظهور ثانی،«قیام روح اللّه»و در احادیث ائمۀ هدی از ظهور اوّل،«ظهور قائم»و از ظهور ثانی،«ظهور حسینی»معبّر گشته...مقصود کل،اِخبار از ورود دو یوم عظیم است و دو ظهور کریم. «عباراتنا شتّی و حُسْنُکَ واحدٌ» . (1)

اکنون از احادیث وارده از طرق اهل تسنن و اهل تشیع سخن گوییم و ببینیم که آیا قائم موعود به اقتضای ربوبیّتی که حقّ جلّ جلاله در کتب سماویّه حضرتش را به آن وصف فرموده قادر بر تشریع شریعت جدیده هست و یا آن که به اقتضای منصب نیابت و امامتی که علمای اسلام به آن حضرت بخشیده اند قادر بر ایجاد دین تازه و تشریع شریعت جدیده نیست. (2)

با توجه به اصول مسلّم و محکمات کتاب و سنّت،و تفسیری که از احادیث صورت گرفت،هر دو ادّعا باطل است.نه شیعیان ادعای دین جدید و کتاب جدید دارند،و نه دعوای بهاییان از این احادیث برمی آید.

ص:167


1- (1) .فرائد:ص 8.
2- (2) .همان:ص 289.

الفصل الثانی:اهم السِّیاساتُ المصیریة

1/2:مکافحة الجبابرة

1717.الاختصاص: حَدَّثَنا أبُو الحَسَنِ مُحَمَّدُ بنُ مَعقِلٍ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عاصِمٍ،قالَ:

حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ مَرزوقٍ،عَن عامِرٍ السَّرّاجِ،عَن سُفیانَ الثَّورِیِّ،عَن قَیسِ بنِ مُسلِمٍ،عَن طارِقِ بنِ شِهابٍ:سَمِعتُ حُذَیفَةَ یَقولُ:

سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:إذا کانَ عِندَ خُروجِ القائِمِ،یُنادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ:أیُّهَا النّاسُ ! قَطَعَ عَنکُم مُدَّةُ الجَبّارینَ،ووَلِیَ الأَمرَ خَیرُ امَّةِ مُحَمَّدٍ فَالحَقوا بِمَکَّةَ.

1718.عقد الدرر: عَن حُذَیفَةَ،قالَ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:وَیحَ هذِهِ الاُمَّةِ مِن مُلوکٍ جَبابِرَة،کَیفَ یَقتُلونَ ویُخیفونَ المُطیعینَ إلّامَن أظهَرَ طاعَتَهُم ! فَالمُؤمِنُ التَّقِیُّ یُصانِعُهُم بِلِسانِهِ ویَفِرُّ مِنهُم بِقَلبِهِ.فَإِذا أرادَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ أن یُعیدَ الإِسلامَ عَزیزاً، قَصَمَ کُلَّ جَبّارٍ،وهُوَ القادِرُ عَلی ما یَشاءُ أن یُصلِحُ امَّةً بَعدَ فَسادِها.

فَقالَ صلی الله علیه و آله:یا حُذَیفَةَ،لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ واحِدٌ،لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ حَتّی

ص:168

فصل دوم:سرنوشت سازترین سیاست

1/2:مبارزه با مستکبران

1717.الاختصاص -با سندش به نقل از حذیفه-:شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:«آن گاه که وقت خروج قائم می شود،منادی ای از آسمان ندا می دهد:"ای مردم ! مدّت حکومت جبّاران بر شما،به پایان رسید و بهترین فرد امّت محمّد،حکومت را به دست گرفته است.پس به مکّه بروید"». (1)

1718.عقد الدرر -به نقل از حذیفه-:شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:«وای بر این امّت از پادشاهان متکبّر،که چگونه می کُشند و مطیعان را می ترسانند،جز آن را که اطاعت از ایشان را آشکار کرده باشد! مؤمن در تقیّه با آنها،به زبان می سازد و به دل می گریزد.هنگامی که خدای عز و جل بخواهد اسلام را دوباره عزّت دهد،هر [پادشاه] متکبّری را در هم می کوبد و او بر آنچه بخواهد،تواناست و می تواند امّت را از پس تباهی،به سامان آورد.

ای حذیفه ! اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد،خداوند،آن روز را چنان

ص:169


1- (1) .الاختصاص:ص 208،بحار الأنوار:ج 52 ص 304 ح 73.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ص 377 ح 1906.

یَملِکَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی،تَجرِی المَلاحِمُ (1)عَلی یَدَیهِ،ویُظهِرُ الإِسلامَ،لا یُخلِفُ وَعدَهُ،وهُوَ سَریعُ الحِسابِ.

2/2:إحیاء الأرض بالعدل

أ-ما رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله

1719.سنن أبی داود: حَدَّثَنا عُثمانُ بنُ أبی شَیبَةَ،ثنا الفَضلُ بنُ دُکَینٍ،ثنا فِطرٌ عَنِ القاسِمِ بنِ أبی بَزَّةَ،عَن أبی الطُّفَیلِ،عَن عَلِیٍّ علیه السلام،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،قالَ:لَو لَم یَبقَ مِنَ الدَّهرِ إلّا یَومٌ،لَبَعَثَ اللّهُ رَجُلاً مِن أهلِ بَیتی (2)یَملَؤُها عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً.

1720.سنن أبی داود: حَدَّثَنا مُسَدِّدٌ،أنَّ عُمَرَ بنَ عُبَیدٍ حَدَّثَهُم [ح]،وحَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ العَلاءِ، حَدَّثَنا أبو بَکرٍ-یَعنِی ابنَ عَیّاشٍ-[ح]،وحَدَّثَنا مُسَدِّدٌ،حَدَّثَنا یَحیی،عَن سُفیانَ [ح]،وحَدَّثَنا أحمَدُ بنُ إبراهیمَ،حَدَّثَنا عُبَیدُ اللّهِ بنُ موسی،أخبَرَنا زائِدَةُ،[ح]، وحَدَّثَنا أحمَدُ بنُ إبراهیمَ،حَدَّثَنی عُبَیدُ اللّهِ بنُ موسی عَن فِطرٍ،المَعنی واحِدٌ،کُلُّهُم عَن عاصِمٍ،عَن زِرٍّ،عَن عَبدِ اللّهِ،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،قالَ:«لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ» قالَ زائِدَةُ فی حَدیثِهِ:«لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ»-ثُمَّ اتَّفَقوا:-«حَتّی یَبعَثَ فیهِ رَجُلاً مِنّی»...زادَ فی حَدیثِ فِطرٍ:«یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً».

وقالَ فی حَدیثِ سُفیانَ:«لا تَذهَبُ-أو:لا تَنقَضِی-الدُّنیا حَتّی یَملِکَ العَرَبَ

ص:170


1- (1) .الملاحم:جمع ملحمة:وهی الحرب وموضع القتال (النهایة:ج 4 ص 239«لحم»).
2- (2) .فی مسند ابن حنبل:« [1]رجلاً منّا»بدل«رجلاً من أهل بیتی».

طولانی می کند تا مردی از خاندان من به حکومت رسد و جنگ ها به دست او اتّفاق می افتند و اسلام،چیره می شود.[خداوند] خلف وعده نمی کند و او حسابرسی سریع است». (1)

2/2:زنده کردن زمین با عدالت

الف-احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله

1719.سنن أبی داوود -با سندش به نقل از ابو الطفیل از امام علی علیه السلام-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«اگر از روزگار،جز یک روز نمانده باشد،خداوند،مردی از خاندان مرا بر می انگیزد تا زمین را از عدل پر کند،همان گونه که از ستم پر شده است». (2)

1720.سنن أبی داوود -با چند طریق،به نقل از عبد اللّه-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«اگر جز یک روز از دنیا باقی نمانده باشد،خداوند،آن روز را چنان طولانی می کند تا (3)مردی را از من می انگیزد...،که زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است» (4). (5)

ص:171


1- (1) .عقد الدرر:ص 62،کشف الغمّة:ج 3 ص 262،بحار الأنوار:ج 51 ص 83.
2- (2) .سنن أبی داوود:ج 4 ص 107 ح 4283،مسند ابن حنبل:ج 1 ص 213 ح 773 (به نقل از حجّاج)،المصنّف،ابن ابی شیبه:ج 8 ص 678 ح 194،کنز العمّال:ج 14 ص 267 ح 38675،المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 233،العمدة:ص 433 ح 908،کشف الغمّة:ج 3 ص 227،بحار الأنوار:ج 51 ص 102 ح 39.
3- (3) .عبارت:«خداوند،آن روز را چنان طولانی می کند تا»،تنها در نقل زائد یکی از راویان حدیث،آمده است.
4- (4) .عبارت اخیر:«که زمین را از عدل...»،تنها در نقل فطر،یکی دیگر از راویان حدیث،آمده است.
5- (5) .سنن أبی داوود:ج 4 ص 106ح 4282،المعجم الأوسط:ج 2 ص 55 ح 1233 ولیس فیه ذیله من«حدیث سفیان»،کنز العمّال:ج 14 ص 267 ح 38676،المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 262. [1]

رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی،یُواطِئُ اسمُهُ اسمی».

1721.صحیح ابن حبّان: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ عَلِیِّ بنِ المُثَنّی،قالَ:حَدَّثَنا أبو خَیثَمَةَ،قالَ:

حَدَّثَنا یَحیَی بنُ سَعیدٍ،قالَ:حَدَّثَنا عَوفٌ،قالَ:حَدَّثَنا أبُو الصِّدّیقِ،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ:لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی تَمتَلِئُ الأَرضُ ظُلماً وعُدواناً،ثُمَّ یَخرُجُ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی-أو عِترَتی-فَیَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وعُدواناً.

1722.صحیح ابن حبّان: أخبَرَنَا الحُسَینُ بنُ أحمَدَ بنِ بَسطامٍ بِالأَبلَةَ،قالَ:حَدَّثَنا عَمرُو بنُ عَلِیِّ بنِ بَحرٍ،قالَ:حَدَّثَنَا ابنُ مَهدِیٍّ،عَن سُفیانَ،عَن عاصِمٍ،عَن زرٍّ،عَن عَبدِ اللّهِ، قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَملِکَ النّاسَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی...

فَیَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً.

1723.صحیح ابن حبّان: أخبَرَنا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ العَبّاسِ المَروَزِیُّ بِالبَصرَةِ،قالَ:حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَرَفَةَ،قالَ:حَدَّثَنا هاشِمُ بنُ القاسِمِ،قالَ:حَدَّثَنا شَیبانُ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ عَن مَطَرٍ الوَرّاقِ،عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَملِکَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی أقنی، (1)یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت قَبلَهُ ظُلماً.

1724.مسند ابن حنبل: حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ،حَدَّثَنی أبی،ثنا عَبدُ الصَّمدِ،ثنا حَمّادُ بنُ سَلَمَةَ،أنا مُطرِفٌ المُعَلّی،عَن أبِی الصِّدّیقِ،عَن أبی سَعیدٍ:أنَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:

تُملَأُ الأَرضُ ظُلماً وجَوراً،ثُمَّ یَخرُجُ رَجُلٌ مِن عِترَتی یَملِکُ سَبعاً أو تِسعاً،

ص:172


1- (1) .القَنا فی الأنف:طوله ورِقّة أرنبته مع حدب فی وسطه (النهایة:ج 4 ص 116« [1]قنا»).

1721.صحیح ابن حبّان -با سندش به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«قیامت برپا نمی شود تا آن که زمین از ظلم و عدوان پر شود و سپس مردی از خاندانم-یا عترتم -قیام کند و آن را از عدل و داد پر کند،همان گونه که از ظلم و عدوان پر شده است». (1)

1722.صحیح ابن حبّان -با سندش به نقل از عبد اللّه-پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«قیامت بر پا نمی شود تا آن که مردی از خاندانم فرمان روای مردم شود...و او زمین را از عدل و داد پر کند». (2)

1723.صحیح ابن حبّان -با سندش به نقل از ابو سعید-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«قیامت برپا نمی شود تا آن که مردی با بینیِ کشیده از خاندانم فرمان روا شود.او زمین را از عدل پرکند،همان گونه که پیش از آن،از ظلم پر شده است». (3)

1724.مسند ابن حنبل -باسندش به نقل از ابو سعید-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«زمین از ظلم و ستم پر می شود و سپس مردی از خاندانم قیام می کند که هفت یا نُه سال فرمان روایی می کند و زمین را از عدل و داد پر می نماید». (4)

ص:173


1- (1) .صحیح ابن حبّان:ج 15 ص 236 ح 6823،المستدرک علی الصحیحین:ج 4 ص 600 ح 8669،مسند ابن حنبل:ج 4 ص 73 ح 11313،مسند أبی یعلی:ج 1 ص 463 ح 983،کنز العمّال:ج 14 ص 271 ح 38691،المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 312،دلائل الإمامة:ص 467 ح 453.
2- (2) .صحیح ابن حبّان:ج 15 ص 236 ح 6824،المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 269.
3- (3) .صحیح ابن حبّان:ج 15 ص 238 ح 6826،مسند ابن حنبل:ج 4 ص 36 ح 11130،کنز العمّال:ج 14 ص 270 ح 38690،المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 297.
4- (4) .مسند ابن حنبل:ج 4 ص 56 ح 11223، [1]المهدی المنتظر [2]فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 302.

فَیَملَأُ الأَرضَ قِسطاً و عَدلاً.

1725.المستدرک علی الصحیحین: حَدَّثَنا أبُو العَبّاسِ مُحَمَّدُ بنُ یَعقوبَ،ثنا مُحَمَّدُ بنُ إسحاقَ الصَّغانِیُّ،ثنا عَمرُو بنُ عاصِمٍ الکِلابِیُّ،ثنا عِمرانُ القَطّانُ،ثنا قَتادَةُ عَن أبی نَضرَةَ،عَن أبی سَعیدٍ،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:المَهدِیُّ مِنّا أهلَ البَیتِ؛أشَمُّ الأَنفِ،أقنی أجلی،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،یَعیشُ هکَذا-وبَسَطَ یَسارَهُ وإصبَعَینِ مِن یَمینِهِ المُسَبِّحَةَ وَالإِبهامَ وعَقَدَ ثَلاثَةً-.

1726.المستدرک علی الصحیحین: سُفیانُ الثَّورِیُّ وشُعبَةُ وزائِدَةُ وغَیرُهُم مِنَ أئِمَّةِ المُسلِمینَ،عَن عاصِمِ بنِ بَهدَلَةَ،عَن زِرِّ بنِ حُبَیشٍ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعودٍ،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،أنَّهُ قالَ:

لا تَذهَبُ الأَیّامُ وَاللَّیالی حَتّی یَملِکَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی...فَیَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

1727.حلیة الأولیاء: حَدَّثَنا أبوبَکرِ بنُ خَلّادٍ،قالَ:ثنا الحارِثُ بنُ أبی اسامَةَ،قالَ:

ثنا هَوذَةُ،قالَ:ثنا عَوفٌ الأَعرابِیُّ،عَن أبِی الصِّدّیقِ،عَن أبی سَعیدٍ،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لَتُملَأَنَّ الأَرضُ ظُلماً وعُدواناً،ثُمَّ لَیَخرُجَنَّ مِن أهلِ بَیتی-أو قالَ:مِن عِترَتی-مَن یَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وعُدواناً.

مشهور من حدیث أبی الصدّیق،عَن أبی سعید،ورواه من التابعین عَن أبی الصدّیق مطر الورّاق،وعنه حمّاد بن زید.

1728.المعجم الکبیر: حَدَّثَنا أبو عامِرٍ النَّحوِیُّ،ثنا سُلَیمانُ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ الدِّمَشقِیُّ،ثنا

ص:174

1725.المستدرک علی الصحیحین -با سندش به نقل از ابو سعید-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«مهدی از ما اهل بیت است،با بینی کشیده،بلند و خوش سیما.او زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است و این مدّت زندگی [و فرمان روایی] می کند»و دست چپش و نیز دو انگشت شست و اشارۀ دست راست را گشود و سه انگشت دیگر را بسته نگاه داشت [و عدد هفت را نشان داد]. (1)

1726.المستدرک علی الصحیحین -با چند طریق،به نقل از عبد اللّه بن مسعود-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«شب ها و روزها نمی روند تا آن که مردی از خاندانم فرمان روا شود....او زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (2)

1727.حلیة الأولیاء -با سندش به نقل از ابو سعید-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«زمین از ظلم و عدوان،پر خواهد شد و سپس مردی از خاندانم-یا عترتم-قیام خواهد کرد که آن را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و عدوان پر شده است».

این حدیث به چند طریق به ابو الصدیق (راوی از ابو سعید) می رسد و از این نظر،مشهور است و از تابعیان،مطر ورّاق و حمّاد بن زید،آن را از ابو الصدیق روایت کرده اند. (3)

1728.المعجم الکبیر -با سندش به نقل از جدّ قیس بن جابر صدفی-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«پس از من خلفایی و پس از آنها امیرانی و پس از امیران،پادشاهانی و پس از

ص:175


1- (1) .المستدرک علی الصحیحین:ج 4 ص 600 ح 8670،المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 166.
2- (2) .المستدرک علی الصحیحین:ج 4 ص 489 ذیل ح 8364،المعجم الکبیر:ج 10 ص 136 ح 10227 وص 135 ح 10225،المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 269.
3- (3) .حلیة الأولیاء:ج 3 ص 101 الرقم 222،کنز العمّال:ج 14 ص 266 ح 38670،المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 306،کشف الغمّة:ج 3 ص 261، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 82 ح 37. [2]

حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ الکِندِیُّ مَولی جَریرٍ،عَنِ الأَوزاعِیِّ،عَن قَیسِ بنِ جابِرٍ الصَّدَفِیِّ، عَن أبیهِ،عَن جَدِّهِ،أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:

سَیَکونُ مِن بَعدی خُلَفاءُ،ومِن بَعدِ الخُلَفاءِ امَراءُ،ومِن بَعدِ الاُمَراءِ مُلوکٌ،ومِن بَعدِ المُلوکِ جَبابِرَةٌ،ثُمَّ یَخرُجُ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً،ثُمَّ یُؤَمَّرُ القَحطانِیُّ،فَوَ الَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ ما هُوَ دونَهُ.

1729.المعجم الأوسط: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عُثمانَ بنِ أبی شَیبَةَ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عِمرانَ بنِ أبی لَیلی،قالَ:حَدَّثَنَا المُطَّلِبُ بنُ زِیادٍ عَن لَیثٍ،عَن أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ حُسَینٍ،عَن امِّ سَلَمَةَ،قالَت:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

یَسیرُ مَلِکُ المَشرِقِ إلی مَلِکِ المَغرِبِ فَیَقتُلُهُ،ثُمَّ یَسیرُ مَلِکُ المَغرِبِ إلی مَلِکِ المَشرِقِ فَیَقتُلُهُ،فَیَبعَثُ جَیشاً إلَی المَدینَةِ فَیُخسَفُ بِهِم،ثُمَّ یَبعَثُ جَیشاً فَیُسبی ناساً مِن أهلِ المَدینَةِ،فَیَعوذُ عائِذٌ بِالحَرَمِ،فَیَجتَمِعُ النّاسُ إلَیهِ کَالطّائِرِ (1)الوارِدَةِ المُتَفَرِّقَةِ، حَتّی تَجمَعَ إلَیهِ ثَلاثُمِئَةٍ وأَربَعَ عَشَرَ،فیهِم نِسوَةٌ،فَیَظهَرُ عَلی کُلِّ جَبّارٍ وَابنِ جَبّارٍ، ویُظهِرُ مِنَ العَدلِ ما یَتَمَنّی لَهُ الأَحیاءُ أمواتَهُم،فَیَحیا سَبعَ سِنینَ،فَإِن زادَ ساعَةً فَأَربَعَ عَشرَةَ،ثُمَّ ما تَحتَ الأَرضِ خَیرٌ مِمّا فَوقَها.

1730.عقد الدرر: عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عُمَرَ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

یَخرُجُ فی آخِرِ الزَّمانِ رَجُلٌ مِن وُلدی،اسمُهُ کَاسمی وکُنیَتُهُ کَکُنیَتی،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً (2).

ص:176


1- (1) .کذا فی المصدر،ولعلّ الصّواب:«کالطیر».
2- (2) .قال فی تذکرة الخواص [1]بعد نقل الحدیث:فذلک هو المهدی و [2]هذا حدیث مشهور.

پادشاهان،جبّارانی روی کار می آیند و سپس مردی از اهل بیتم قیام می کند و زمین را از عدالت پر می کند،همان گونه که از ستم پرشده است.سپس قحطانی به حکومت می رسد،که سوگند به آن که مرا به حق مبعوث کرد،بعد از او چیزی نیست [و قیامت فرا می رسد]». (1)

1729.المعجم الأوسط -با سندش به نقل از امّ سلمه-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«فرمان روای شرق به سوی فرمان روای غرب می رود و او را می کشد.سپس فرمان روای غرب به سوی فرمان روای شرق رفته،او را می کشد و لشکری را به مدینه روانه می کند که به زمین فرو می روند.آن گاه لشکری را روانه می کند که گروهی از اهل مدینه را اسیر می کنند و پناهنده ای بر حرم [مکّه] پناه می برد و مردم مانند پرندگان پراکندۀ از هر سو آمده، به گرد او جمع می شوند تا آن که سیصد و چهار ده تن به گِردش فرا هم می آیند که زنانی هم میان آنان هستند و بر هر گردنکشی و فرزند گردنکشی چیره می شود و چنان عدالتی از خود نشان می دهد که زندگان آرزو می کنند مردگانشان بیایند و آن را ببینند،و او هفت سال زنده می ماند و اگر بیشتر شود،چهارده سال [زنده می ماند] و آن گاه زیر زمین بودن،بهتر از روی آن بودن است». (2)

1730.عقد الدرر -به نقل از عبد اللّه بن عمر-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«در آخر الزمان،مردی از فرزندانم قیام می کند که نامش،مانند نام من و کنیه اش مانند کنیۀ من است.زمین را از عدالت پر می کند،همان گونه که از ظلم پر شده است». (3)

ص:177


1- (1) .المعجم الکبیر:ج 22 ص 374 ح 937،تاریخ دمشق:ج 61 ص 195 ح 12599،کنز العمّال:ج 14 ص 265 ح 38667،المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 337.
2- (2) .المعجم الأوسط:ج 5 ص 334 ح 5473.
3- (3) .عقد الدرر:ص 32،تذکرة الخواص:ص 363.

1731.کمال الدین: حَدَّثَنا أبُو الحَسَنِ أحمَدُ بنُ ثابِتٍ الدَّوالیبِیُّ بِمَدینَةِ السَّلامِ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ الفَضلِ النَّحوِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ عَبدِ الصَّمَدِ الکوفِیُّ،قالَ:

حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ عاصِمٍ عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسی،عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ موسَی بنِ جَعفَرٍ (1)،عَن أبیهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن أبیهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،عَن أبیهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهم السلام،قالَ:

دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وعِندَهُ ابَیُّ بنُ کَعبٍ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:...إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ رَکَّبَ فی صُلبِ الحَسَنِ [أیِ العَسکَرِیِّ علیه السلام ] نُطفَةً مُبارَکَةً زَکِیَّةً طَیِّبَةً طاهِرَةً مُطَهَّرَةً،یَرضی بِها کُلُّ مُؤمِنٍ مِمَّن أخَذَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ میثاقَهُ فِی الوِلایَةِ،ویَکفُرُ بِها کُلُّ جاحِدٍ،فَهُوَ إمامٌ تَقِیٌّ نَقِیٌّ بارٌّ مَرضِیٌّ هادٍ مَهدِیٌّ،أوَّلُ العَدلِ وآخِرُهُ،یُصَدِّقُ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ ویُصَدِّقُهُ اللّهُ فی قَولِهِ.

1732.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ إبراهیمَ بنِ إسحاقَ،قالَ:أخبَرَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدٍ الهَمدانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ هِشامٍ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ السّائِحِ،قالَ:

سَمِعتُ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ العَسکَرِیَّ یَقولُ:حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ،عَن جَدِّهِ علیهم السلام،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ إمامُکُم بَعدی وخَلیفَتی عَلَیکُم،فَإِذا مَضی فَابنِیَ الحَسَنُ إمامُکُم بَعدَهُ وخَلیفَتی عَلَیکُم،فَإِذا مَضَی فَابنِیَ الحُسَینُ إمامُکُم بَعدَهُ و خَلیفَتی عَلَیکُم،ثُمَّ تِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ أئِمَّتُکُم وخُلَفائی عَلَیکُم،تاسِعُهُم قائِمُ امَّتی،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،لا یُحِبُّهُم إلّامَن طابَت وِلادَتُهُ.

ص:178


1- (1) .الظاهر أنّه سقط من السند هنا:عن أبیه موسی بن جعفر.

1731.کمال الدین -با سندش به نقل از علی بن عاصم،از امام جواد علیه السلام،از پدرانش،از امام حسین علیه السلام-:بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم و ابَیّ بن کعب نزد ایشان بود.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [ در تصریح به امامان دوازده گانه ] فرمود:«...و خداوند،نطفه ای مبارک،پاک، پاکیزه،و به دور از هر گونه آلودگی در صلب حسن عسکری نهاد که هر مؤمنی که خداوند از او پیمان ولایت گرفته باشد،به او خشنود است و هر منکری به او کفر می ورزد.او امامی باتقوا،پاک،نیکوکار،مورد رضایت [خدا و مردم]،راه نما و راه یافته،و آغاز و انجام عدالت است.خداوند عز و جل را تصدیق می کند و خداوند [نیز] او را در سخنش تصدیق می کند. (1)

1732.کمال الدین -با سندش به نقل از علی بن حسن سائح-:شنیدم که امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید:«پدرم از پدرش از جدّش نقل کرد که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

علی بن ابی طالب،امام شما پس از من و جانشینم بر شماست و چون در گذشت، پسرم حسن،امام شما پس از او و جانشینم بر شماست و چون در گذشت،پسرم حسین،امام شما،پس از او و جانشینم بر شماست.سپس نُه تن از فرزندان حسین، یکی از پی دیگری،امامان شما و جانشینان من بر شما هستند که نهمین آنها قائم امّتم است.زمین را از عدالت و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.کسی جز آن که حلال زاده است،آنها را دوست نمی دارد». (2)

ص:179


1- (1) .کمال الدین:ص 264-267 ح 11.
2- (2) .کمال الدین:ص 261 ح 8، [1]الاحتجاج:ج 1 ص 169 ح 35، [2]بحار الأنوار:ج 36 ص 246 ح 59. [3]

1733.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ ماجیلَوَیهِ،قالَ:حَدَّثَنی عَمّی مُحَمَّدُ بنُ أبِی القاسِمِ عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الصَّیرَفِیِّ الکوفِیِّ،عَن مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ،عَنِ المُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ،عَن جابِرِ بنِ یَزیدَ الجُعفِیِّ،عَن سَعیدِ بنِ المُسَیَّبِ،عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ سَمُرَةَ،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:...یَابنَ سَمُرَةَ،إنَّ عَلِیّاً مِنّی،روحُهُ مِن روحی،وطینَتُهُ مِن طینَتی،وهُوَ أخی وأَنَا أخوهُ،وهُوَ زَوجُ ابنَتی فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ مِنَ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ،وإنَّ مِنهُ إمامی امَّتی وسَیِّدَی شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ الحَسَنَ وَالحُسَینِ،وتِسعَةً مِن وُلدِ الحُسَینِ تاسِعُهُم قائِمُ امَّتی،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

1734.الغیبة للطوسی: عَنهُ (1)،عَن عَلِیٍّ،عَن بَکّارٍ،عَن عَلِیِّ بنِ قادِمٍ،عَن فِطرٍ،عَن عاصِمٍ، عَن زِرِّ بنِ حُبَیشٍ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعودٍ،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ،لَطَوَّلَ اللّهُ تَعالی ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَبعَثَ رَجُلاً مِنّی...یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً.

1735.الغیبة للطوسی: عَنهُ (2)،عَن عَلِیِّ بنِ العَبّاسِ المُقانِعِیِّ،عَن بَکّارِ بنِ أحمَدَ،عَن مُصبِحٍ،عَن قَیسٍ،عَن أبی حُصَینٍ،عَن أبی صالِحٍ،عَن أبی هُرَیرَةَ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ،حَتّی یَخرُجَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.

ص:180


1- (1) .أی محمّد بن إسحاق المقری.
2- (2) .أی محمّد بن إسحاق المقری.

1733.کمال الدین -با سندش به نقل از عبد الرحمان بن سمُره-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«...ای ابو سمُره! علی از من است و روحش از من،سرشتش از من و برادر من است و من برادر او هستم.همسر دخترم،فاطمه،سَرور زنان جهانیان،از ابتدا تا انتهاست و امامان امّتم از نسل اویند و نیز دو سَرور جوانان بهشت،حسن و حسین،و نُه تن از فرزندان حسین،که نهمین آنها،قائم امّتم است.او زمین را از عدل پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (1)

1734.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از عبد اللّه بن مسعود-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«اگر جز یک روز از دنیا باقی نمانده باشد،خداوند متعال،آن روز را چنان طولانی می کند که مردی را از نسل من برانگیزد...[که] زمین را از عدل پر کند،همان گونه که از ظلم پر شده است». (2)

1735.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از ابو هریره-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«اگر جز یک روز از دنیا باقی نمانده باشد،خداوند متعال،آن روز را چنان طولانی می کند که مردی را از نسل من برانگیزد....او زمین را از عدل پر کند،همان گونه که از ظلم پر شده است». (3)

ص:181


1- (1) .کمال الدین:ص 256 ح 1،الأمالی،صدوق:ص 78 ح 45. [1]
2- (2) .الغیبة،طوسی:ص 180 ح 140،الإرشاد:ج 2 ص 340، [2]روضة الواعظین:ص 286، [3]بحار الأنوار:ج 51 ص 74 ح 27.
3- (3) .الغیبة،طوسی:ص 180 ح 139 وص 425 ح 410،شرح الأخبار:ج 3 ص 355 ح 1212 (با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 51 ص 74 ح 26. [4]

1736.الغیبة للطوسی: عَنهُ (1)،عَنِ المُقانِعِیِّ،عَن بَکّارِ بنِ أحمَدَ،عَنِ الحَسَنِ بنِ الحُسَینِ، عَن تَلیدَ،عَن أبِی الجَحّافِ (عَن خالِدِ بنِ عَبدِ المَلِکِ،عَن مَطَرٍ الوَرّاقِ،عَنِ النّاجی -یَعنی أبَا الصِّدّیقِ-عَن أبی سَعیدٍ)،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أبشِروا بِالمَهدِیِّ-قالَ ثَلاثاً-یَخرُجُ عَلی حینِ اختِلافٍ مِنَ النّاسِ وزِلزالٍ شَدیدٍ،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً،یَملَأُ (قُلوبَ) عِبادِهِ عِبادَةً،ویَسَعُهُم عَدلُهُ.

1737.الغیبة للطوسی: مُحَمَّدُ بنُ إسحاقَ المُقری،عَنِ المُقانِعِیِّ،عَن بَکّارِ بنِ أحمَدَ،عَنِ الحَسَنِ بنِ الحُسَینِ،عَنِ المُعَلَّی بنِ زِیادٍ،عَنِ العَلاءِ بنِ بَشیرٍ المُرادِیِّ،عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اُبَشِّرُکُم بِالمَهدِیِّ،یُبعَثُ فی امَّتی عَلَی اختِلافٍ مِنَ النّاسِ وزِلزالٍ،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،یَرضی عَنهُ ساکِنُ السَّماءِ وساکِنُ الأَرضِ.

1738.دلائل الإمامة: عَن أبی عَلِیٍّ النَّهاوَندِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا أبُو القاسِمِ بنُ أبی حَیَّةَ،قالَ:

حَدَّثَنا إسحاقُ بنُ أبی إسرائیلَ،قالَ:حَدَّثَنا أبو عُبَیدَةَ الحَدّادُ عَبدُ الواحِدِ بنُ واصِلٍ السَّدوسِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عَوفٌ عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ، قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی تَملَأَ الأَرضُ ظُلماً وعُدواناً،ثُمَّ یَخرُجُ رَجُلٌ مِن عِترَتی-أو قالَ:مِن أهلِ بَیتی-یَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً،کَما مُلِئَت

ص:182


1- (1) .أی محمّد بن إسحاق المقری.

1736.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از ابو سعید-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«بشارتتان باد به مهدی!»(سه بار فرمود)«او به هنگام اختلاف میان مردم و بلاها و زلزله های شدید، قیام می کند.زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.دل های بندگان خدا را از عبادت پر می کند و عدالت،همۀ آنها را فرا می گیرد». (1)

1737.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«به مهدی بشارتتان می دهم ! به گاه اختلاف و زلزله،میان امّتم برانگیخته می شود،زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است،ساکنان آسمان و زمین از او راضی می شوند». (2)

1738.دلائل الإمامة -با سندش به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«قیامت برپا نمی شود تا زمین از ظلم و عدوان پر شود و سپس مردی از عترتم-یا اهل بیتم-قیام می کند و آن را از عدل و داد پر می نماید،همان گونه که از ظلم و عدوان پر شده است». (3)

ص:183


1- (1) .الغیبة،طوسی:ص 179 ح 137،دلائل الإمامة:ص 482 ح 476،بحار الأنوار:ج 51 ص 74 ح 24.
2- (2) .الغیبة،طوسی:ص 178 ح 136،بحار الأنوار:ج 51 ص 74 ح 23.نیز،ر.ک:الأمالی،طوسی:ص 499 ح 1095.
3- (3) .دلائل الإمامة:ص 467 ح 453. [1]

ظُلماً وعُدواناً.

1739.دلائل الإمامة: أخبَرَنی أبو عَبدِ اللّهِ أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ خالِدٍ الکاتِبُ، قالَ:أخبَرَنا أبُو الحَسَنِ أحمَدُ بنُ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدٍ الخَلّالُ،قالَ:حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ إسکابٍ وَالحَسَنُ بنُ مَنصورٍ الجَصّاصُ،قالا:حَدَّثَنا أبُو النَّضرِ،قالَ:

حَدَّثَنا شَیبانُ عَن مَطَرٍ الوَرّاقُ،عَن أبِی الصِّدّیقِ،عَن أبی سَعیدٍ،أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ:

لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَملِکَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی،أجلی،أقنی،یَملَأُ الأَرضُ عَدلاً کَما مُلِئَت قَبلَهُ ظُلماً،یَکونُ سَبعَ سِنینَ.

1740.کفایة الأثر: حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مقولٍ،قالَ:حَدَّثَنا أبوبَکرٍ مُحَمَّدُ بنُ عُمَرَ القاضِی الجعالی،قالَ:حَدَّثَنی نَصرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الوَشّاءُ،قالَ:حَدَّثَنی زَیدُ بنُ الحَسَنِ الأَنماطِیُّ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن أبیهِ،عَن جابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیِّ،قالَ:کُنتُ عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ،فَأَنزَلَ اللّهُ هذِهِ الآیَةَ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» 1 .

فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:وأَنَا مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟فَقالَ لَها:إنَّکَ إلی خَیرٍ.

فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،لَقَد أکرَمَ اللّهُ هذِهِ العِترَةَ الطّاهِرَةَ وَالذُّرِّیَّةَ المُبارَکَةَ بِذَهابِ الرِّجسِ عَنهُم.

قالَ:یا جابِرُ لِأَنَّهُم عِترَتی مِن لَحمی ودَمی،فَأَخی سَیِّدُ الأَوصِیاءِ،وَابنی (1)خَیرُ الأَسباطِ (2)،وَابنَتی سَیِّدَةُ النِّسوانِ،ومِنَّا المَهدِیُّ.

ص:184


1- (2) .فی بحار الانوار:«ابنای».
2- (3) .الأسباط:خاصة الأولاد،وقیل:أولاد الأولاد،وقیل:أولاد البنات (النهایة:ج 2 ص 334« [1]سبط»).

1739.دلائل الإمامة -با سندش به نقل از ابو سعید-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«قیامت برپا نمی شود تا مردی از اهل بیت من-که بینی کشیده دارد و خوش سیماست-، فرمان روایی بیابد و زمین را از عدالت پر کند،همان گونه که پیش از آن از ظلم پر شده است،و هفت سال می پاید». (1)

1740.کفایة الأثر -با سندش به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری-:نزد پیامبر صلی الله علیه و آله در خانۀ امّ سلمه بودم که خداوند،این آیه:«خداوند می خواهد که پلیدی را از شما اهل بیت دور می کند و شما را پاک و پاکیزه کند»را نازل کرد.

امّ سلمه گفت:من هم با آنهایم،ای پیامبر خدا؟

پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:«تو ره سپار خیر هستی».

گفتم:ای پیامبر خدا ! خداوند،این عترت پاک و نسل مبارک را با دور کردن پلیدی از ایشان،گرامی داشت!

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای جابر؛زیرا آنها [گل سرسبد] خاندان من و از گوشت و خون من هستند.برادرم،سَرور وصیّان است و [دو] پسرم،گزیدۀ نوادگان،و دخترم،سَرور زنان و مهدی از ماست».

گفتم:ای پیامبر خدا ! مهدی کیست؟

فرمود:«نُه تن از صلب حسین و امامان نیکوکارند و نهمین،قائم ایشان است که زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ستم پر شده است،و بر تأویل

ص:185


1- (1) .دلائل الإمامة:ص 480 ح 473.

قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ ومَنِ المَهدِیُّ؟

قالَ:تِسعَةٌ مِن صُلبِ الحُسَینِ أئِمَّةٌ أبرارٌ،وَالتّاسِعُ قائِمُهُم یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً (کَما مُلِئَت جَوراً)،یُقاتِلُ عَلَی التّأویلِ کَما قاتَلتُ عَلَی التَّنزیلِ.

1741.کشف الغمة: عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

یَخرُجُ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی ویَعمَلُ بِسُنَّتی،ویُنزِلُ اللّهُ لَهُ البَرَکَةَ مِنَ السَّماءِ، وتُخرِجُ لَهُ الأَرضُ بَرَکَتَها،وتُملَأُ بِهِ الأَرضُ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً،وجَوراً،ویَعمَلُ عَلی هذِهِ الاُمَّةِ سَبعَ سِنینَ،ویَنزِلُ بَیتَ المَقدِسِ.

1742.العمدة: عَن حُذَیفَةَ بنِ الیَمانِ،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ:

المَهدِیُّ علیه السلام مِن وُلدی،وَجهُهُ کَالقَمَرِ الدُّرِّیِّ،اللَّونُ لَونُ عَرَبِیٍّ،وَالجِسمُ جِسمُ إسرائیلِیٍّ،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً،یَرضی بِخِلافَتِهِ أهلُ السَّماواتِ وَالأَرضُ،وَالطَّیرُ فِی الجَوِّ،یَملِکُ عِشرینَ سَنَةً.

1743.الصراط المستقیم: أسنَدَ ابنُ النَّجّارِ النَّحوِیُّ إلی أبی هُرَیرَةَ قَولَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی عَلِیٍّ:

ألا إنَّهُ المُبَلِّغُ عَنّی،وَالإِمامُ بَعدی،وأَبُو الأَئِمَّةِ الزُّهرِ الاِثنَی عَشَرَ،ومِنها مَهدِیُّ هذِهِ الاُمَّةِ،الَّذی یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً،لا تَخلُو الأَرضُ مِنهُم ولَو خَلَت لَساخَت (1)بِأَهلِها.

1744.قصص الأنبیاء للراوندی: عَنِ ابنِ بابَوَیهِ،حَدَّثَنا أبو عَبدِ اللّهِ مُحَمَّدُ بنُ وَهبانَ،حَدَّثَنا أبو بِشرٍ أحمَدُ بنُ إبراهیمَ بنِ أحمَدَ العَمِّیُّ،حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ زَکَرِیَّا بنِ دینارٍ

ص:186


1- (1) .ساخت:أی غاصت فی الأرض (النهایة:ج 2 ص 416«سوخ»).

[قرآن] می جنگد،همان گونه که من بر تنزیل [آن] جنگیدم». (1)

1741.کشف الغمّة -به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«مردی از خاندانم قیام می کند و به سنّتم عمل می کند و خداوند،برکت را از آسمان برایش فرو می فرستد و زمین برکتش را برایش بیرون می دهد و زمین به دست او از عدالت پر می شود، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است،و هفت سال برای این امّت،کار [و فرمان روایی] می کند و در بیت المقدّس فرود می آید». (2)

1742.العمدة -به نقل از حذیفة بن یمان-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«مهدی از نسل من است.

صورتش مانند ستاره ای فروزان،رنگش مانند عرب ها و پیکرش مانند قوم بنی اسرائیل [،مدیترانه ای] است.او زمین را از عدالت پر می کند،همان گونه که از ستم پر شده است.اهل آسمان ها و زمین و نیز پرندگان آسمان به حکومتش رضایت دارند و بیست سال فرمان روایی می کند». (3)

1743.الصراط المستقیم -ابن نجّار نحوی،این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در بارۀ علی علیه السلام را با اسنادش از ابو هریره نقل کرده است-:هان که او پیام رسان از سوی من،امام پس از من،و پدر امامان دوازده گانۀ فروزان است که مهدیِ این امّت،از آنهاست؛کسی که زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.زمین از آنها تهی نمی ماند و اگر تهی بماند،اهلش را فرو می برد». (4)

1744.قصص الأنبیاء ،راوندی-با سندش به نقل از اسحاق بن سلیمان-:روزی نزد

ص:187


1- (1) .کفایة الأثر:ص 65،الصراط المستقیم:ج 2 ص 120 (با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 36 ص 308 ح 147.
2- (2) .کشف الغمّة:ج 3 ص 262،بحار الأنوار:ج 51 ص 82 ح 37.
3- (3) .العمدة:ص 439 ح 922،کشف الغمّة:ج 3 ص 271،الصراط المستقیم:ج 2 ص 241 (با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 51 ص 91.
4- (4) .الصراط المستقیم:ج 2 ص 114.نیز،ر.ک:کفایة الأثر:ص 88.

الغلابِیُّ،حَدَّثَنا سُلَیمانُ بنُ إسحاقَ بنِ سُلَیمانَ بنِ عَلِیِّ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ العَبّاسِ،قالَ:

حَدَّثَنی أبی،قالَ:کُنتُ یَوماً عِندَ الرَّشیدِ،فَذَکَرَ المَهدِیَّ وعَدلَهُ فَأَطنَبَ فی ذلِکَ،ثُمَّ قالَ:أخبَرَنی أبِیَ المَهدِیَّ،حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ،عَن جَدِّهِ عَنِ ابنِ عَبّاسٍ،عَن أبیهِ العَبّاسِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ،أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ:

یا عَمِّ،یَملِکُ مِن وُلدِی اثنا عَشَرَ خَلیفَةً،ثُمَّ تَکونُ امورٌ کَریهَةٌ وشِدَّةٌ عَظیمَةٌ،ثُمَّ یَخرُجُ المَهدِیُّ مِن وُلدی یَصلَحُ اللّهُ أمرَهُ فی لَیلَةٍ،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً،ویَمکُثُ فِی الأَرضِ ما شاءَ اللّهُ،ثُمَّ یَخرُجُ الدَّجّالُ.

1745.الفتن لابن حماد: قالَ الوَلیدُ عَن أبی رافِعٍ إسماعیلَ بنِ رافِعٍ،عَمَّن حَدَّثَهُ،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ:

تَأوی إلَیهِ امَّتُهُ کَما تَأوِی النَّحلَةُ [إلی] (1)یَعسوبِها،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً،حَتّی یَکونَ النّاسُ عَلی مِثلِ أمرِهِمُ الأَوَّلِ.

راجع:ج 1 ص 362 ح 131 و ج 2 ص 126 ح 268 و ج 3 ص 22 ح 485 و ص 98 ح 501 و ص 150 ح 536 و ج 6 ص 48 ح 1023

ب-ما رُوِیَ عَنِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام

1746.کمال الدین: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ زِیادِ بنِ جَعفَرٍ الهَمَدانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ بنِ هاشِمٍ عَن أبیهِ،عَن عَلِیّ بن مَعبَدٍ،عَنِ الحُسَینِ بنِ خالِدٍ،عَن عَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضا،عَن أبیهِ موسَی بنِ جَعفَرٍ،عَن أبیهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن أبیهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،عَن أبیهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ،عَن أبیهِ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ

ص:188


1- (1) .ما بین المعقوفین إضافة منّا یقتضیها السیاق.

هارون الرشید بودم که از مهدی و عدالتش سخن به میان آورد و آن را به درازا کشاند.سپس گفت:پدرم مهدی،از پدرش،از جدّش،از ابن عبّاس،از عبّاس بن عبد المطّلب برایم گفت که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای عموی من ! دوازده تن از فرزندانم خلیفه می شوند.سپس کارهایی زشت و بلایی بزرگ خواهد بود و سپس مهدی از فرزندانم قیام می کند که خداوند،کارش را در یک شب سامان می دهد.او زمین را از عدالت می آکند،همان گونه که از ستم آکنده شده است و آن اندازه که خدا می خواهد،در زمین درنگ می کند و سپس دجّال خروج می کند». (1)

1745.الفتن ،ابن حمّاد-با سندش به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«امّتش به او پناه می برند همان گونه که زنبورها به ملکۀ خود پناه می برند.زمین را از عدالت پر می کند همان گونه که از ستم پر شده است تا آن که مردم،وضعیتی همانند وضع اوّل خود بیابند». (2)

ر.ک:ج 1 ص 363 ح 131 و ج 2 ص 127 ح 268 و ج 3 ص 23 ح 485 و ص 99 ح 501 و ص 151 ح 536 و ج 6 ص 49 ح 1023.

ب-احادیث امام علی علیه السلام

1746.کمال الدین -با سندش به نقل از حسین بن خالد،از امام رضا علیه السلام،از پدرانش-:علی علیه السلام فرمود:«ای حسین ! نهمین فرزندت،قائم به حق و حاکم کنندۀ دین و گسترانندۀ عدالت است». (3)

ص:189


1- (1) .قصص الأنبیاء،راوندی:ص 369 ح 441،العدد القویّة:ص 89 ح 154،إعلام الوری:ج 2 ص 164،کشف الغمّة:ج 3 ص 295،بحار الأنوار:ج 36 ص 300 ح 138.
2- (2) .الفتن:ج 1 ص 358 ح 1040،الملاحم والفتن:ص 147 ح 18.
3- (3) .کمال الدین:ص 304 ح 16 ( [1]با سند معتبر)،بحار الأنوار:ج 51 ص 110 ح 2. [2]نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 5 ص 391 ح 981.

أبی طالِبٍ علیهم السلام،أنَّهُ قالَ:

التّاسِعُ مِن وُلدِکَ یا حُسَینُ هُوَ القائِمُ بِالحَقِّ،المُظهِرُ لِلدّینِ،وَالباسِطُ لِلعَدلِ.

1747.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا عَلِیُّ بنُ أحمَدَ،قالَ:حَدَّثَنا عُبَیدُ اللّهِ بنُ موسَی العَلَوِیُّ عَن بَعضِ رِجالِهِ،عَن إبراهیمَ بنِ الحَکَمِ بنِ ظَهیرٍ،عَن إسماعیلَ بنِ عَیّاشٍ،عَنِ الأَعمَشِ،عَن أبی وائِلٍ،قالَ:

نَظَرَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه السلام إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ:إنَّ ابنَی هذا سَیِّدٌ کَما سَمّاهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَیِّداً،وسَیُخرِجُ اللّهُ مِن صُلبِهِ رَجُلاً بِاسمِ نَبِیِّکُم،یُشبِهُهُ فِی الخَلقِ وَالخُلُقِ،یَخرُجُ عَلی حینِ غَفلَةٍ مِنَ النّاسِ،وإماتَةٍ لِلحَقِّ وإظهارٍ لِلجَورِ،وَاللّهِ لَو لَم یَخرُج لَضُرِبَت عُنُقُهُ،یَفرَحُ بِخُروجِهِ أهلُ السَّماواتِ وسُکّانُها،وهُوَ رَجُلٌ أجلَی الجَبینِ،أقنَی الأَنفِ،ضَخمُ البَطنِ،أزیَلُ الفَخِذَینِ،بِفَخِذِهِ الیُمنی شامَةٌ،أفلَجُ الثَّنایا،ویَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.

1748.الغیبة للنعمانی: أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدِ بنِ عُقدَةَ ومُحَمَّدُ بنُ هَمّامِ بنِ سُهَیلٍ وعَبدُ العَزیزِ وعَبدُ الواحِدِ ابنا عَبدِ اللّهِ بنِ یونُسَ المَوصِلِیِّ،عَن رِجالِهِم،عَن عَبدِ الرَّزّاقِ، عَن مَعمَرِ بنِ راشِدٍ،عَن أبانٍ،عَن سُلَیمِ بنِ قَیسٍ الهِلالِیِّ،عَنِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-فی خَبَرٍ طَویلٍ-:

مِنهُم [أی مِنَ الأَئِمَّةِ] وَاللّهِ یا أخا بَنی هِلالٍ،مَهدِیُّ هذِهِ الاُمَّةِ الَّذی یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.

1749.الغیبة للطوسی: بِهذَا الإِسنادِ (1)عَن أحمَدَ بنِ عَلِیٍّ الرّازِیِّ،عَن أحمَدَ بنِ إدریسَ،

ص:190


1- (1) .أی جماعة عن التعلکبری.

1747.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از ابو وائل-:امیر مؤمنان علی علیه السلام به حسین علیه السلام نگریست و فرمود:«این پسرم سَرور است،همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را سَرور نامید و خداوند به زودی،مردی را از صلب او بیرون می آورد که همنام پیامبرتان و در خُلق و خِلقت،شبیه اوست و به هنگام غفلت مردم و میراندن حق و آشکار کردن ستم،خروج می کند.به خدا سوگند،اگر قیام نکند،گردنش زده می شود و اهل آسمان ها و ساکنان آنها از قیامش خوش حال می شوند.او مردی است با پیشانی بلند،بینی کشیده،شکم ستبر،ران های باز و با خالی روی ران راست و دندان های پیش از هم جدا.زمین را پر از عدل می کند،همان گونه که از ظلم و جور پر شده است». (1)

1748.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از سلیم بن قیس هلالی،در خبری طولانی-:امام علی علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند-ای برادر هلالی-مهدیِ این امّت،از آنان (امامان دوازده گانه) است؛کسی که زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (2)

1749.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از ابو وائل-:امیر مؤمنان علی علیه السلام به حسین علیه السلام نگریست و فرمود:«این پسرم،سَرور است.همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را سَرور نامید و خداوند به زودی،مردی را از صلب او بیرون می آورد که همنام پیامبرتان و

ص:191


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 214 ح 2، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 39 ح 19.
2- (2) .الغیبة،نعمانی:ص 75 و81 ح 10، [2]کمال الدین:ص 285 ح 37،کتاب سلیم بن قیس:ج 2 ص 628،بحار الأنوار:ج 36 ص 257 ح 75.

عَن عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ قُتَیبَةَ،عَنِ الفَضلِ بنِ شاذانَ،عَن إبراهیمَ بنِ الحَکَمِ بنِ ظَهیرٍ، عَن إسماعیلَ بنِ عَیّاشٍ،عَنِ الأَعمَشِ،عَن أبی وائِلٍ،قالَ:نَظَرَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام إلَی ابنِهِ الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ:

إِنَّ ابنی هذا سَیِّدٌ کَما سَمّاهُ رَسولُ اللّهِ سَیِّداً،وسَیُخرِجُ اللّهُ تَعالی مِن صُلبِهِ رَجُلاً بِاسمِ نَبِیِّکُم،فَیُشبِهُهُ فِی الخَلقِ وَالخُلُقِ،یَخرُجُ عَلی حینِ غَفلَةٍ مِنَ النّاسِ،وإماتَةٍ مِنَ الحَقِّ،وإظهارٍ مِنَ الجَورِ،وَ اللّهِ لَو لَم یَخرُج لَضُرِبَت عُنُقُهُ،یَفرَحُ لِخُروجِهِ أهلُ السَّماءِ وسُکّانُها،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

1750.الاحتجاج: قالَ عَلِیٌّ علیه السلام:الَّذی بِهِ تَنزِلُ المَلائِکَةُ فِی اللَّیلَةِ الَّتی یُفرَقُ فیها کُلُّ أمرٍ حَکیمٍ،مِن خَلقٍ،ورِزقٍ،وأَجَلٍ،وعَمَلٍ،وحَیاةٍ،ومَوتٍ،وعِلمِ غَیبِ السَّماواتِ وَالأَرضِ،وَالمُعجِزاتِ الَّتی لا تَنبَغی إلّاللّهِ ِ وأَصفِیائِهِ وَالسَّفَرَةِ بَینَهُ وبَینَ خَلقِهِ،وهُم وَجهُ اللّهِ الَّذی قالَ: «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ» 1 ،هُم بَقِیَّةُ اللّهِ،یَعنِی المَهدِیَّ یَأتی عِندَ انقِضاءِ هذِهِ النَّظرَةِ،فَیَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.

1751.الأمالی للشجری: أخبَرَنَا القاضی أبُو القاسِمِ عَلِیُّ بنُ المُحسِنِ بنِ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ أبِی الفَهمِ التَّنوخِیُّ بِقِراءَتی عَلَیهِ،قالَ:حَدَّثَنا أبُو الحُسَینِ عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ بنِ جَعفَرِ بنِ العَطّارِ البَزّارِ قِراءَةً عَلَیهِ،قالَ:أخبَرَنا أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ الحُسَینِیِّ الخَثعَمِیِّ،قالَ:حَدَّثَنا عَبّادُ بنُ یَعقوبَ،قالَ:أخبَرَنا عُمَرُ بنُ شَبیبٍ المُسلِیُّ عَن مُحَمَّدِ بنِ سَلَمَةَ،عَن کُهَیلٍ،عَن أبیهِ،عَن أبی إدریسَ،عَن مُسَبّبِ بنِ خَیثَمَةَ،عَن عَلِیٍّ علیه السلام قالَ:...

ص:192

در خُلق و خِلقت،شبیه اوست و به هنگام غفلت مردم و میراندن حق و آشکار کردن ستم،خروج می کند.به خدا سوگند،اگر قیام نکند،گردنش زده می شود،و اهل آسمان ها و ساکنان آنها از قیامش خوش حال می شوند.زمین را پر از عدل می کند، همان گونه که از ظلم و جور پر شده است». (1)

1750.الاحتجاج: امام علی علیه السلام [در پاسخ به معنای«امر»در اولوا الأمر] فرمود:«همان چیزی است که فرشتگان،آن را در شبی که هر امر محکمی،از هم باز [و به مجریان ابلاغ] می شود،فرود می آورند:آفرینشی و یا روزی و اجَل و عمل و زندگی و مرگی و نیز آگاهی از غیب آسمان ها و زمین و معجزه هایی که جز برای خداوند،برگزیدگانش و سفیران میان او و خلقش،روا نیست،و آنان،سیمای خدا هستند.[خداوند] فرمود:

«هر کجا رو کنید،آن جا سیمای خداوند است».آنان باقی گذاردۀ خداوندند؛یعنی مهدی، که هنگام پایان یافتن این مهلت [خدا به ستمکاران] می آید و زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (2)

1751.الأمالی ،شجری-با سندش از مسبّب بن خیثمه-:امام علی علیه السلام فرمود:«...به خدا سوگند،اینان با اجتماعشان بر باطل خویش و شما با وا نهادن حقّتان،بر شما چیره می شوند تا آن که شما را به بندگی درآورند،همان گونه که مرد،بنده ای را به بردگی می گیرد و هنگامی که حاضر شود،کار را تمام می کند و چون غایب شود،دشنامش می دهد تا دو گریان به پا خیزند:گریان برای دینش و گریان برای دنیایش،و سوگند به خدا،اگر هر یک از شما را زیر سنگی بگذارند،در بدترین روزشان،شما را گرد می آورند.سوگند به آن که دانه را آفرید و انسان را پدید آورد،اگر جز یک روز از

ص:193


1- (1) .الغیبة،طوسی:ص 189 ح 152،الغیبة،نعمانی:ص 222 ح 2، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 39 ح 19.
2- (2) .الاحتجاج:ج 1 ص 594، [2]بحار الأنوار:ج 24 ص 211.

وَاللّهِ لَیَظهَرَنَّ عَلَیکُم هؤُلاءِ بِاجتِماعِهِم عَلی باطِلِهِم،وتَخاذُلِکُم عَن حَقِّکُم،حَتّی یَستَعبِدونَکُم کَما یَستَعبِدُ الرَّجُلُ عَبداً،إذا شَهِدَ جَزَمَهُ (1)،وإذا غابَ سَبَّهُ،حَتّی یَقومَ الباکِیانِ،الباکی لِدینِهِ وَالباکی لِدُنیاهُ،وَایمُ اللّهِ لَو فَرَّقوکُم تَحتَ کُلِّ حَجَرٍ لَجَمَعَتکُم بِشَرِّ یَومٍ لَهُم،وَالَّذی خَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ،لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ،یُطَوِّلُ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَملِکَ الأَرضَ رَجُلٌ مِنّی،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

1752.شرح نهج البلاغة لابن میثم: قالَ عَلِیٌّ علیه السلام:اِعلَموا عِلماً یَقیناً،أنَّ الَّذی یَستَقبِلُ قائِمَنا مِن أمرِ جاهِلِیَّتِکُم لیس بدون ما استقبل الرسول من أمرِ جاهِلِیَّتِکُم-وذلِکَ أنَّ الاُمَّةَ کُلَّها یَومَئِذٍ جاهِلِیَّةٌ-إلّامَن رَحِمَ اللّهُ،فَلا تَعجَلوا فَیُعَجِّلَ الخَوفُ بِکُم، وَاعلَموا أنَّ الرِّفقَ یُمنٌ وفِی الأَناةَ بَقاءٌ وراحَةٌ،وَالإِمامَ أعلَمُ بِما یُنکَرُ،ولعمری لَیَنزِعَنَّ عَنکُم قُضاةَ السَّوءِ،ولَیَقبِضَنَّ عَنکُمُ المُراضینَ،ولَیَعزِلَنَّ عَنکُم امراءَ الجَورِ، ولَیُطَهِّرَنَّ الأَرضَ مِن کُلِّ غاشٍّ،ولَیَعمَلَنَّ فیکُم بِالعَدلِ،ولَیَقومَنَّ فیکُم بِالقِسطاسِ المُستَقیمِ،ولیَتَمَنَّیَنَّ أحیاؤُکُم لِأَمواتِکُم رَجعَةَ الکَرَّةِ عَمّا قَلیلٍ فَیُعَیَّشوا إذَن،فَإِنَّ ذلِکَ کائِنٌ.

1753.نهج البلاغة: مِن خُطبَةٍ لَهُ علیه السلام یُومِئُ فیها إلی ذِکرِ المَلاحِمِ:یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی إذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی،ویَعطِفُ الرَّأیَ عَلَی القُرآنِ إذا عَطَفُوا القُرآنَ عَلَی الرَّأیِ...فَیُریکُم کَیفَ عَدلُ السّیرَةِ،ویُحیی مَیِّتَ الکِتابِ وَالسُّنَّةِ.

راجع:ص 358 ح 1881

و ج 3 ص 102 (اخبار الإمام علی عن غیبة المهدی علیه السلام )

و ج 7 ص 140 ح 1196.

ص:194


1- (1) .الجزم:القطع (النهایة:ج 1 ص 270«جزم»).

دنیا نمانده باشد،خداوند،آن روز را طولانی می کند تا مردی از [نسل] من،فرمان روای زمین شود.او زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (1)

1752.شرح نهج البلاغة ،ابن میثم:امام علی علیه السلام فرمود:«به یقین بدانید که آنچه از کارهای جاهلی تان که قائمِ ما با آن روبه رو می شود،از آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله با آن روبه رو شد،کمتر نیست،و این از آن روست که امّت،همگی در آن روز،بر امر جاهلیت اند،جز آن که خداوند رحم کند.

پس عجله نکنید که اگر عجله کنید،بیم و هراس به سویتان می شتابد و بدانید که [نرمی و] همراهی،برکت است و در درنگ کردن،بقا و آسایش است و امام به آنچه انکار می شود، داناتر است و به جانم سوگند،[مهدی علیه السلام ] قاضیان بدکار را از گردن شما باز می کند و آفت ها را برایتان از میان می برد و پیشوایان ستمگر را برکنار می کند و زمین را از هر فریبکاری پاک می نماید و میان شما به عدالت رفتار می کند و با ترازوی عدل،میانتان قیام می کند و زندگانتان آرزو می کنند که کاش مردگانتان باز گردند و اندکی از آن زندگی بهره ببرند،و اینها رخ خواهد داد». (2)

1753.نهج البلاغه -در سخنرانی اش که در آن به وقایع [آخر الزمان] اشاره می کند-:هوس را پیرو هدایت می کند،هنگامی که [مردم،] هدایت را پیرو هوس کرده اند،و رأی (نظر) را پیرو قرآن می کند،هنگامی که قرآن را پیرو رأی خویش کرده اند...و به شما سیرۀ (رفتار) عادلانه را ارائه می دهد و آنچه را که از قرآن و سنّت از میان رفته است،زنده می کند. (3)

ر.ک:ص 359 ح 1881،

و ج 3 ص 103 (خبر دادن امام علی از غیبت امام مهدی علیه السلام )،

و ج 7 ص 141 ح 1197.

ص:195


1- (1) .الأمالی،شجری:ج 2 ص 84.
2- (2) .شرح نهج البلاغة،ابن میثم:ج 3 ص 9،خطبۀ 99، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 120 ح 23.
3- (3) .نهج البلاغة:خطبۀ 138، [2]بحار الأنوار:ج 51 ص 130 ح 25.

ج-ما رُوِیَ عَن فاطِمَةَ الزَّهراءِ علیه السلام

1754.الأمالی للطوسی: أبو مُحَمَّدٍ الفَحّامُ،قالَ:حَدَّثَنی عَمّی،قالَ:حَدَّثَنی أبُو العَبّاسِ أحمَدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ عَلِیٍّ الرَّأسُ،قالَ:حَدَّثَنا أبو عَبدِ اللّهِ عَبدُ الرَّحمنِ بنُ عَبدِ اللّهِ العَمرِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا أبو سَلَمَةَ یَحیَی بنُ المُغیرَةِ،قالَ:حَدَّثَنی أخی مُحَمَّدُ بنُ المُغیرَةِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ،عَن سَیِّدِنا أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام،عَن جابِرٍ -فی حَدیثِ اللَّوحِ-:

الخَلَفُ مُحَمَّدٌ یَخرُجُ فی آخِرِ الزَّمانِ،عَلی رَأسِهِ غَمامَةٌ بَیضاءُ تُظِلُّهُ مِنَ الشَّمسِ،یُنادی بِلِسانٍ فَصیحٍ یَسمَعُهُ الثَّقَلَینِ (1)وَالخافِقَینِ (2)،وهُوَ المَهدِیُّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً.

د-ما رُوِیَ عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ علیه السلام

1755.الاحتجاج: عَن زَیدِ بنِ وَهبٍ الجُهَنِیِّ عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ عن الإمام علی علیه السلام:

یَبعَثُ اللّهُ رَجُلاً فی آخِرِ الزَّمانِ،وکَلبٍ مِنَ الدَّهرِ،وجَهلٍ مِنَ النّاسِ،یُؤَیِّدُهُ اللّهُ بِمَلائِکَتِهِ،ویَعصِمُ أنصارَهُ،ویَنصُرُهُ بِآیاتِهِ،ویُظهِرُهُ عَلی أهلِ الأَرضِ حَتّی یَدینوا طَوعاً وکَرهاً،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً،ونوراً وبُرهاناً،یَدینُ لَهُ عَرضُ البِلادِ وطولُها،لا یَبقی کافِرٌ إلّاآمَنَ بِهِ،ولا طالِحٌ إلّاصَلَحَ،وتَصطَلِحُ فی مُلکِهِ السِّباعُ، وتُخرِجُ الأَرضُ نَبتَها،وتُنزِلُ السَّماءُ بَرَکَتَها،وتَظهَرُ لَهُ الکُنوزُ،یَملِکُ ما بَینَ الخافِقَینِ أربَعینَ عاماً،فَطوبی لِمَن أدرَکَ أیّامَهُ،وسَمِعَ کَلامَهُ.

ص:196


1- (1) .الثقلان:هما الجنّ والإنس (النهایة:ج 1 ص 217«ثقل»).
2- (2) .الخافقان:أی المغرب والمشرق (النهایة:ج 2 ص 56«خفق»).
ج-احادیث فاطمه علیها السلام

1754.الأمالی ،طوسی-با سندش به نقل از محمّد بن سنان،از امام صادق علیه السلام،از جابر،در حدیث لوح-:جانشین،محمّد است که در آخر الزمان قیام می کند و بر سرش ابری سپید است که سایه بانی برای او در برابر خورشید است.با زبانی شیوا ندا می دهد،به گونه ای که جِنّ و انس و شرق و غرب،ندایش را می شنوند.مهدی،از خاندان محمّد است،زمین را از عدالت پر می کند،همان گونه که از ستم پر شده است. (1)

د-احادیث امام حسن علیه السلام

1755.الاحتجاج -به نقل از زید بن وهب جُهَنی از امام حسن علیه السلام-:[پدرم] علی علیه السلام فرمود:

«خداوند،مردی را در آخر الزمان و در روزگار سخت و جهالت مردم،برمی انگیزد.

خداوند،او را با فرشتگانش استوار می دارد و یارانش را محفوظ می دارد و با نشانه هایش یاری اش می دهد و او را بر زمینیان،چیره می کند تا خواه ناخواه به اطاعت او گردن نهند.او زمین را از عدل و داد و نور و برهان پر می کند.سرزمین ها در طول و عرض جغرافیایی به حکم او در می آیند و کافری نمی ماند،جز آن که به او ایمان می آورد و نه بدکاری،جز آن که صالح می شود.در فرمان روایی او،درندگان با هم در صلح و صفا به سر می برند و زمین،گیاهش را بیرون می دهد و آسمان برکتش را فرو می فرستد و گنج های نهان برایش پدیدار می شوند.او میانۀ دو افق [شرق و غرب] را چهل سال در اختیار دارد.خوشا به حال کسی که روزگارِ او را در می یابد و سخن او را می شنود!». (2)

ص:197


1- (1) .الأمالی،طوسی:ص 291 و292 ح 566،بحار الأنوار:ج 52 ص 378 ح 183.
2- (2) .الاحتجاج:ج 2 ص 69، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 280 ح 6.

ه-ما رُوِیَ عَنِ الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام

1756.کمال الدین: حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ القَزوینِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ الحَضرَمِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ یَحیَی الأَحوَلُ،قالَ:حَدَّثَنا خَلّادٌ المُقرِئُ،عَن قَیسِ بنِ أبی حُصَینٍ،عَن یَحیَی بنِ وَثّابٍ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عُمَرَ،قالَ:سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیهم السلام یَقولُ:

لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ واحِدٌ،لَطَوَّلَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَخرُجَ رَجُلٌ مِن وَلَدی،فَیَملَأَها عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.کَذلِکَ سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ.

1757.تفسیر فرات الکوفی: فَراتٌ قالَ:حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عُمَرَ الزُّهرِیُّ مُعَنعِناً،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام،قالَ:قالَ الحارِثُ (بنُ عَبدِ اللّهِ) الأَعوَرُ لِلحُسَینِ علیه السلام:یَابنَ رَسولِ اللّهِ جُعِلتُ فِداکَ،أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ فی کِتابِهِ: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» قالَ:وَیحَکَ یا حارِثُ ! ذلِکَ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله.قالَ:قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،قَوله: «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» ؟قالَ:ذلِکَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام یَتلو مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله.قالَ:قُلتُ:

«وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها» 1 ؟قالَ:ذلِکَ القائِمُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً.

و-ما رُوِیَ عَنِ الإِمامِ زین العابدین علیه السلام

1758.مصباح المتهجّد -فی دُعاءِ المَوقِفِ لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام-:

ص:198

ه-احادیث امام حسین علیه السلام

1756.کمال الدین -با سندش به نقل از عبد اللّه بن عمر-:شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:

«اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد،خداوند عز و جل آن روز را چنان طولانی می کند که مردی از فرزندانم قیام کند و آن را از عدل و داد پر نماید،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این گونه می فرمود». (1)

1757.تفسیر فرات،کوفی -با سندش به نقل از امام باقر علیه السلام-:حارث اعور به امام حسین علیه السلام گفت:ای فرزند پیامبر خدا ! فدایت شوم ! به من از سخن خدا در کتابش:«سوگند به خورشید و نور گستردۀ آن»بگو.

فرمود:«وای بر تو،ای حارث! [مصداق بارز] آن،محمّد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است».

گفتم:فدایت شوم ! سخنش:«و سوگند به ماه،هنگامی که در پی آن می آید»؟

فرمود:«[مصداق بارز] آن،امیر مؤمنان علیه السلام است که در پی محمّد می آید».

گفتم:«و سوگند به روز،هنگامی که آن (زمین) را روشن می کند».

فرمود:«آن،قائم از خاندان محمّد است که زمین را از عدل و داد پر می کند». (2)

و-احادیث امام زین العابدین علیه السلام

1758.مصباح المتهجّد -در دعای موقف [عرفات]،از زین العابدین علیه السلام-:خدایا! بر محمّد و

ص:199


1- (1) .کمال الدین:ص 317،ح 4،إعلام الوری:ج 2 ص 231،بحار الأنوار:ج 51 ص 133 ح 5.
2- (2) .تفسیر فرات:ص 563 ح 721.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ،وأَصلِح لَنا إمامَنا وَاستَصلِحهُ،وأَصلِح عَلی یَدَیهِ وآمِن خَوفَهُ وخَوفَنا عَلَیهِ،وَاجعَلهُ اللّهُمَّ الَّذی تَنتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ،اللّهُمَّ املَأِ الأَرضَ بِهِ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً،وَامنُن بِهِ عَلی فُقَراءِ المُسلِمینَ وأَرامِلِهِم ومَساکینِهِم،وَاجعَلنی مِن خِیارِ مَوالیهِ وشیعَتِهِ،أشَدِّهِم لَهُ حُبّاً،وأَطوَعِهِم لَهُ طَوعاً،وأَنفَذِهِم لِأَمرِهِ،وأَسرَعِهِم إلی مَرضاتِهِ،وأَقبَلِهِم لِقَولِهِ،وأَقوَمِهِم بِأَمرِهِ، وَارزُقنِی الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیهِ حَتّی ألقاکَ وأَنتَ عَنّی راضٍ.

1759.مجمع البیان: رَوَی العَیّاشِیُّ بِإِسنادِهِ عَن عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام أنَّهُ قَرَأَ الآیَةَ (1)وقالَ:

هُم وَاللّهِ شیعَتُنا أهلَ البَیتِ،یَفعَلُ اللّهُ ذلِکَ بِهِم عَلی یَدَی رَجُلٍ مِنّا،وهُوَ مَهدِیُّ هذِهِ الاُمَّةِ،وهُوَ الَّذی قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ،حَتّی یَلِیَ رَجُلٌ مِن عِترَتِی،اسمُهُ اسمی،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.

و رُوِیَ مِثلُ ذلِکَ عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام وأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام.

ز-ما رُوِیَ عَنِ الإِمامِ الباقِرِ علیه السلام

1760.الغیبة للطوسی: عَنهُ (2)،عَن عَلِیِّ بنِ عَبدِ اللّهِ،عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ أبی عَبدِ اللّهِ،عَن أبِی الجارودِ،قالَ:قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:

إنَّ القائِمَ یَملِکُ ثَلاثَمِئَةٍ وتِسعَ سِنینَ کَما لَبِثَ أهلُ الکَهفِ فی کَهفِهِم،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً،ویَفتَحُ اللّهُ لَهُ شَرقَ الأَرضِ وغَربَها،

ص:200


1- (1) .سورۀ نور آیۀ 55.
2- (2) .أی الفضل بن شاذان.

خاندان محمّد،درود فرست و امام ما را برای ما و اوضاع را برای او به سامان بیاور،و به دست او اصلاح کن و بیم خودش و بیم ما بر او را به آسودگی تبدیل کن و-خدایا-او را همان کسی قرار ده که دینت را با او یاری می دهی.

خدایا! زمین را با او از عدل و داد پر کن،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است و با او بر فقیران و بیوه زنان و بینوایان مسلمان،منّت بگذار و مرا از برگزیدگانِ وابستگان و پیروان او-که بیشترین محبّت را به او دارند و مطیع ترین اند و بهترین فرمان برداری را دارند و در پی رضایت او سریع ترین اند و بیشترین پذیرش سخن او را دارند و بیش از بقیّه به کار او قیام می کنند-،قرار بده و شهادت در پیش روی او را روزی ام کن تا تو را در حالی دیدار کنم که از من خشنودی. (1)

1759.مجمع البیان -به نقل از عیّاشی،با سندش-:چون [امام زین العابدین علیه السلام ] آیه (2)را خواند، فرمود:«به خدا سوگند،آنان شیعیان ما اهل بیت هستند.خداوند،آن را به دست مردی از ما برایشان به انجام می رساند و او مهدیِ این امّت و همان کسی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«اگر جز یک روز از دنیا نمانده باشد،خدا آن روز را طولانی می کند تا مردی از خاندان من و همنام من حاکمیت یابد و زمین را از عدل و داد پر کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است».مانند همین،از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام هم روایت شده است. (3)

ز-احادیث امام باقر علیه السلام

1760.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از ابو جارود-:امام باقر علیه السلام فرمود:«قائم علیه السلام سیصد و نُه سال حکومت دارد؛همان اندازه که اصحاب کهف در غارشان ماندند.زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است،و خداوند،شرق و غرب را به روی او می گشاید،مردم [معاند] را می کُشد تا جز دین محمّد صلی الله علیه و آله دیده

ص:201


1- (1) .مصباح المتهجّد:ص 697 ح 771،إقبال الأعمال:ج 2 ص 110،المزار،مفید:ص 163،بحار الأنوار:ج 98 ص 234.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 6 ص 213 ح 1075.
2- (2) .مقصود،آیۀ 55 از سورۀ نور است که در ابتدای این عنوان گذشت.
3- (3) .مجمع البیان:ج 7 ص 239،تأویل الآیات الظاهرة:ج 1 ص 369 ح 23.

ویَقتُلُ النّاسَ حَتّی لا یَبقی إلّادینُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،یَسیرُ بِسیرَةِ سُلَیمانَ بنِ داودَ.

1761.تفسیر العیّاشی: عَن سَلّامِ بنِ المُستَنیرِ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام فی قَولِهِ: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» 1 ،قالَ:

هُوَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،قُتِلَ مَظلوماً ونَحنُ أولِیاؤُهُ،وَالقائِمُ مِنّا إذا قامَ مِنّا طَلَبَ بِثارِ الحُسَینِ...إنَّهُ کانَ مَنصوراً،فَإِنَّهُ لا یَذهَبُ مِنَ الدُّنیا حَتّی یُنتَصرَ بِرَجُلٍ مِن آلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً و عَدلاً کَما مُلِئَت جوراً وظُلماً.

1762.تفسیر العیّاشی: عَن جابِرٍ الجُعفِیِّ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام-فی ذِکرِ ما یَقَعُ بَعدَ قَتلِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام السُّفیانِیَّ-:...ثُمَّ یُقبِلُ إلَی الکوفَةِ فَیَکونُ مَنزِلُهُ بِها،فَلا یَترُکُ...غارِماً إلّا قَضی دَینَهُ،ولا مَظلِمَةَ لِأَحَدٍ مِنَ النّاسِ إلّارَدَّها،ولا یُقتَلُ مِنهُم عَبدٌ إلّاأدّی ثَمَنَهُ دِیَةً مُسَلِّمَةً إلی أهلِها،ولا یُقتَلُ قَتیلٌ إلّاقَضی عَنهُ دَینَهُ وأَلحَقَ عِیالَهُ فِی العَطاءِ،حَتّی یَملَأَ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً،کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً وعُدواناً.

راجع:ص 140 ح 1696

وص 408 ح 1934.

ح-ما رُوِیَ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام

1763.الغیبة للنعمانی: فَإِنَّهُ رُوِیَ عَنهُم علیهم السلام ما حَدَّثَنا بِهِ مُحَمَّدُ بنُ هَمّامٍ،قالَ:حَدَّثَنا حُمَیدُ بنُ زِیادٍ الکوفِی،قالَ:حَدَّثَنا الحَسَنُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَماعَةَ،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ الحَسَنِ المیثَمِیُّ،عَن رَجُلٍ مِن أصحابِ أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام أنَّهُ قالَ:

ص:202

نشود.او به سیرۀ سلیمان بن داوود علیه السلام رفتار می کند. (1)

1761.تفسیر العیّاشی -به نقل از سلّام بن مستنیر-:امام باقر علیه السلام در بارۀ این سخن خدا:«و هر کس مظلومانه کشته شود،برای ولیّ او،حقّ تسلّط [بر قاتل] نهاده ایم.پس در کشتن و قصاص،زیاده روی نکند که او یاری شده است»فرمود:«او حسین بن علی علیه السلام است که مظلومانه کشته شد و ما اولیای او هستیم،و قائم ما هنگامی که از میان ما قیام می کند،انتقام خون حسین را می طلبد....او یاری شده است،و دنیا از بین نمی رود تا انتقامش به دست مردی از خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گرفته شود،زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (2)

1762.تفسیر العیّاشی -به نقل از جابر جعفی،در یادکرد آنچه پس از کشتن سفیانی به دست امام مهدی علیه السلام روی می دهد-:امام باقر علیه السلام فرمود:«سپس به کوفه روی می آورد و در آن جا منزل می کند و بدهکاری را...باقی نمی نهد،جز آن که بدهی اش را می پردازد و چیز به ستم برده شده ای را [باقی نمی گذارد] جز آن که به صاحبش باز می گرداند،و از سپاهش بنده ای کشته نمی شود،جز آن که خون بهای او را به صاحبانش تسلیم می کند و کسی کشته نمی شود،جز آن که بدهی اش را ادا می کند و نانخوران او را به حقوق بگیران از بیت المال ملحق می کند تا آن که زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از جور و تجاوز پر شده است». (3)

ر.ک:ص 141 ح 1696

و ص 409 ح 1934.

ح-احادیث امام صادق علیه السلام

1763.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از احمد بن حسن میثمی،از مردی از یاران امام صادق علیه السلام-:

شنیدم که می فرمود:«...«بدانید که خداوند،زمین را پس از مرگش زنده می کند.نشانه ها را برایتان بیان کرده ایم؛شاید که دریابید»؛یعنی پس از آن که زمین به خاطر ستم پیشوایانِ

ص:203


1- (1) .الغیبة،طوسی:ص 474 ح 496،بحار الأنوار:ج 52 ص 291 ح 34.
2- (2) .تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 290 ح 67،بحار الأنوار:ج 44 ص 218 ح 7.
3- (3) .تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 64 ح 117،بحار الأنوار:ج 52 ص 222 ح 87.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 7 ص 143 ح 1196.

سَمِعتُهُ یَقولُ:... «اِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» 1 أی یُحییهَا اللّهُ بِعَدلِ القائِمِ عِندَ ظُهورِهِ،بَعدَ مَوتِها بِجَورِ أئِمَّةِ الضَّلالِ.

1764.الکافی: الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدٍ الأَشعَرِیُّ،عَن مُعَلَّی بنِ مُحَمَّدٍ،عَن عَلِیِّ بنِ مِرداسٍ،عَن صَفوانَ بنِ یَحیی وَالحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ،عَن هِشامِ بنِ سالِمٍ،عَن عَمّارٍ السّاباطِیِّ، قالَ:قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:أیُّما أفضَلُ:العِبادَةُ فِی السِّرِّ مَعَ الإِمامِ مِنکُم المُستَتِرِ فی دَولَةِ الباطِلِ،أوِ العِبادَةِ فی ظُهورِ الحَقِّ ودَولَتِهِ مَعَ الإِمامِ مِنکُمُ الظّاهِرِ؟

فَقالَ:یا عَمّارُ،الصَّدَقَةُ فِی السِّرِّ وَاللّهِ أفضَلُ مِنَ الصَّدَقَةِ فِی العَلانِیَةِ،وکَذلِکَ وَاللّهِ عِبادَتُکُم فِی السِّرِّ مَعَ إمامِکُمُ المُستَتِرِ فی دَولَةِ الباطِلِ،وتَخَوُّفِکُم مِن عَدُوِّکُم فی دَولَةِ الباطِلِ،وحالِ الهُدنَةِ أفضَلُ مِمَّن یَعبُدُ اللّهَ عَزَّوجَلَّ ذِکرُهُ،فی ظُهورِ الحَقِّ مَعَ إمامِ الحَقِّ الظّاهِرِ فی دَولَةِ الحَقِّ،ولَیسَتِ العِبادَةُ مَعَ الخَوفِ فی دَولَةِ الباطِلِ،مِثلُ العِبادَةِ وَالأَمنِ فی دَولَةِ الحَقِّ،وَاعلَموا أنَّ مَن صَلّی مِنکُمُ الیَومَ صَلاةً فَریضَةً فی جَماعَةٍ،مُستَتِرٌ بِها مِن عَدُوِّهِ فی وَقتِها فَأَتَمَّها،کَتَبَ اللّهُ لَهُ خَمسینَ صَلاةً فَریضَةً فی جَماعَةٍ،ومَن صَلّی مِنکُم صَلاةَ فَریضَةً وَحدَهُ مُستَتِراً بِها مِن عَدُوِّهِ فی وَقتِها فَأَتَمَّها،کَتَبَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِها لَهُ خَمساً وعِشرینَ صَلاةً فَریضَةً وَحدانِیَّةً،ومَن صَلّی مِنکُم صَلاةً نافِلَةً لِوَقتِها فَأَتَمَّها،کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها عَشرَ صَلَواتٍ نَوافِلَ،ومَن عَمِلَ مِنکُم حَسَنَةً،کَتَبَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لَهُ بِها عِشرینَ حَسَنَةً،ویُضاعِفُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ حَسَناتِ المُؤمِنِ مِنکُم إذا أحسَنَ أعمالَهُ،ودانَ بِالتَّقِیَّةِ عَلی دینِهِ وإمامِهِ ونَفسِهِ، وأَمسَکَ مِن لِسانِهِ أضعافاً مُضاعَفَةً،إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ کَریمٌ.

ص:204

گم راهی می میرد،خداوند،آن را با عدالت قائم به گاه ظهورش،زنده می کند». (1)

1764.الکافی -به نقل از عمّار ساباطی-:به امام صادق علیه السلام گفتم:کدام یک برتر است:عبادت نهانی همراه با امامی پنهان از خاندان شما در زمان دولت باطل،یا عبادت در زمانی که حق،آشکار و دولت حق بر سر کار و امامِ شما خاندان آشکار باشد؟

فرمود:«ای عمّار! به خدا سوگند که صدقه دادن نهانی،برتر از صدقه دادن آشکار است.همچنین به خدا سوگند که عبادت شما در نهان همراه با امام پنهان و در دولت باطل و ترس شما از دشمنتان و در زمان صلح [و تقیّه مانند دوران بعد از امام حسین علیه السلام ]،برتر است از کسی که در هنگام آشکار بودن حق و زمانی که امام بر حق،آشکار و دولت حق بر سر کار است،به عبادت خداوند عز و جل می پردازد.عبادت همراه با ترس در دولت باطل،با عبادت همراه با امنیت در دولت حق،یکسان نیست.

بدانید که هر کس از شما در این زمان،نماز واجبی را در وقتش با جماعت و پنهان از چشم دشمنش بخواند و آن را کامل به جا آورد،خداوند عز و جل برایش پنجاه نماز واجبِ گزارده به جماعت می نویسد،و هر کس از شما نماز واجبی را در وقتش به صورت فُرادا و پنهان از دشمنش بخواند و آن را کامل به جا آورد،خداوند عز و جل به ازای آن برایش بیست و پنج نماز فُرادا می نویسد و هر کس از شما نماز نافله ای را در وقتش بخواند و آن را کامل به جا آورد،خداوند عز و جل به ازای آن برایش ده نماز نافله می نویسد،و هر کس از شما یک کار نیک انجام دهد،خداوند عز و جل به ازای آن برایش بیست کار نیک می نویسد.خدای عز و جل کارهای نیک مؤمن شما را چنانچه درست عمل کند و در بارۀ دینش و امامش و خودش به تقیّه پایبند باشد و زبانش را نگه

ص:205


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 24 و25، [1]تأویل الآیات الظاهرة:ج 2 ص 662 ح 14.

قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،قَد وَاللّهِ رَغَّبتَنی فِی العَمَلِ،وحَثَثتَنی عَلَیهِ،ولکِن احِبُّ أن أعلَمَ کَیفَ صِرنا نَحنُ الیَومَ أفضَلُ أعمالاً من أصحابِ الإِمامِ الظّاهِرِ مِنکُم فی دَولَةِ الحَقِّ،ونَحنُ عَلی دینٍ واحِدٍ؟

فَقالَ:إنَّکُم سَبَقتُموهُم إلَی الدُّخولِ فی دینِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ،وإلَی الصَّلاةِ وَالصَّومِ وَالحَجِّ وإلی کُلِّ خَیرٍ وَفَّقَهُ،وإلی عِبادَةِ اللّهِ عَزَّ ذِکرُهُ سِرّاً مِن عَدُوِّکُم مَعَ إمامِکُمُ المُستَتِرِ،مُطیعینَ لَهُ،صابِرینَ مَعَهُ،مُنتَظِرینَ لِدَولَةِ الحَقِّ،خائِفینَ عَلی إمامِکُم وأَنفُسِکُم مِنَ المُلوکِ الظَّلَمَةِ،تَنظُرونَ (1)إلی حَقِّ إمامِکُم وحُقوقِکُم فی أیدِی الظَّلَمَةِ، قَد مَنَعوکُم ذلِکَ،وَاضطَرّوکُم إلی حَرثِ الدُّنیا وطَلَبِ المَعاشِ،مَعَ الصَّبرِ عَلی دینِکُم وعِبادَتِکُم وطاعَةِ إمامِکُم وَالخَوفِ مَعَ عَدُوِّکُم،فَبِذلِکَ ضاعَفَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لَکُمُ الأَعمالَ،فَهَنیئاً لَکُم.

قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،فَما تَری إذاً أن نَکونَ مِن أصحابِ القائِمِ،ویَظهَرُ الحَقُّ ونَحنُ الیَومَ فی إمامَتِکَ وطاعَتِکَ،أفضَلُ أعمالاً مِن أصحابِ دَولَةِ الحَقِّ وَالعَدلِ؟

فَقالَ:سُبحانَ اللّهِ،أما تُحِبّونَ أن یُظهِرَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالَی الحَقَّ وَالعَدلَ فِی البِلادِ، و یَجمَعَ اللّهُ الکَلِمَةَ ویُؤَلِّفَ اللّهُ بَینَ قُلوبٍ مُختَلِفَةِ،ولا یَعصونَ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ فی أرضِهِ،وتُقامُ حُدودُهُ فی خَلقِهِ،ویَرُدُّ اللّهُ الحَقَّ إلی أهلِهِ فَیَظهَرَ،حَتّی لا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ،أما وَاللّهِ یا عَمّارُ،لا یَموتُ مِنکُم مَیِّتٌ عَلَی الحالِ الَّتی أنتُم عَلَیها،إلّاکانَ أفضَلَ عِندَ اللّهِ مِن کَثیرٍ مِن شُهَداءٍ بَدرٍ واُحُدٍ، فَابشِروا.

ص:206


1- (1) .فی الطبعة المعتمدة:«تنتظرون»،والتصویب من طبعة دار الحدیث (ص 2 ح 140).

دارد،چندین و چند برابر می کند.خداوند عز و جل،کریم است».

گفتم:فدایت گردم ! به خدا سوگند که مرا به عمل،راغب نمودی و بِدان تشویقم فرمودی؛امّا دوست دارم بدانم که چرا امروز اعمال ما،باارزش تر از اعمال یاران امام آشکارِ شما در دولت حق است،در حالی که همه بر یک دین [و مذهب] هستیم؟

فرمود:«شما در پذیرفتن دین خدای عز و جل و گزاردن نماز و روزه و حج و در هر گونه نیکی ای که خدا توفیقتان داده،و در عبادت خداوندِ متعال به دور از چشم دشمنتان و همراه با پیشوای پنهانتان،بر آنان پیشی گرفته اید،در حالی که فرمان بردار پیشوایتان هستید و پا به پای او شکیب می ورزید و چشم به راه دولت حق هستید و از شاهان ستمگر در بارۀ پیشوایتان و خودتان،بیمناک هستید و شاهد آنید که ستمگران حق پیشوایتان و حقوق خودتان را گرفته اند و شما را از آن محروم ساخته اند و به کشت و کار در دنیا و طلب معاش،ناچارتان کرده اند،به علاوۀ صبر در دین و عبادتتان و فرمان برداری از پیشوایتان و تحمّل ترس و نگرانی از دشمنتان.به این دلایل است که خداوند عز و جل اعمال شما را چند برابر قرار داده است.گوارایتان باد!».

گفتم:فدایت گردم ! پس چه نیازی می بینید که ما از یاران قائم علیه السلام باشیم و دولت حق روی کار آید،در حالی که امروزه اعمال ما زیر نظر امامت و اطاعت شما،باارزش تر از اعمال کسانی است که در دولت حق و عدالت به سر می برند؟!».

فرمود:«شگفتا! مگر شما دوست ندارید که خداوند-تبارک و تعالی-حق و عدالت را در جهان برقرار سازد و همه را به کلمه[ی توحید] فرا خواند و میان دل های پریشان،اُلفت و همدلی پدید آورد و در زمینش نافرمانی نشود و احکام او در میان آفریدگانش اجرا شود و حق را به صاحبش باز گرداند (تا حق چنان آشکار [و حاکم] گردد که از ترس هیچ یک از مردمان،کمترین چیزی از حق پنهان دانسته نشود؟آری! به خدا سوگند-ای عمّار-که هر یک از شما در این وضعیتی که دارید،از دنیا برود،نزد خداوند از بسیاری از شهیدان بدر و احُد برتر است.پس شادمان باشید!». (1)

ص:207


1- (1) .الکافی:ج 1 ص 333 ح 2، [1]کمال الدین:ص 645 ح 7، [2]بحار الأنوار:ج 52 ص 127 ح 20.

1765.الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ،قالَ:

حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ عَن مُحَمَّدِ بنِ أبی عُمَیرٍ،عَن هِشامِ بنِ سالِمٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام أنَّهُ قالَ:

ما یَکونُ هذَا الأَمرُ حَتّی لا یَبقی صِنفٌ مِنَ النّاسِ إلّاوقَد وُلّوا عَلَی النّاسِ،حَتّی لا یَقولُ قائِلٌ:«إنّا لَو وُلِّینا لَعَدَلنا»ثُمَّ یَقومُ القائِمُ بِالحَقِّ وَالعَدلِ.

1766.الکافی: أحمَدُ بنُ إدریسَ،عَن مُحَمَّدِ بنِ أحمَدَ،عَن جَعفَرِ بنِ القاسِمِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ الوَلیدِ الخَزّازِ،عَنِ الوَلیدِ بنِ عُقبَةَ،عَنِ الحارِثِ بنِ زِیادٍ،عَن شُعَیبٍ،عَن أبی حَمزَةَ،قالَ:

دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ:أنتَ صاحِبُ هذَا الأَمرِ؟فَقالَ:لا،فَقُلتُ:

فَوَلَدُکَ؟فَقالَ:لا،فَقُلتُ:فَوَلَدُ وَلَدِکَ هُوَ؟قالَ:لا،فَقُلتُ:فَوَلَدُ وَلَدِ وَلَدِکَ؟فَقالَ:

لا،قُلتُ:مَن هُوَ؟

قالَ:الَّذی یَملَؤُها عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً،عَلی فَترَةٍ مِنَ الأَئِمَّةِ،کَما أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بُعِثَ عَلی فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ.

1767.الغیبة للنعمانی: مُحَمَّدُ بنُ هَمّامٍ،قالَ:حَدَّثَنا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مالِکٍ،قالَ:حَدَّثَنی عُمَرُ بنُ طَرخانَ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ إسماعیلَ،عَن عَلِیِّ بنِ عُمَرَ بنِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهما السلام،عَن أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام أنَّهُ قالَ:

القائِمُ مِن وُلدی یَعمُرُ عُمُرَ الخَلیلِ عِشرینَ ومِئَةَ سَنَةٍ یُدری بِهِ،ثُمَّ یَغیبُ غَیبَةً فِی الدَّهرِ،ویَظهَرُ فی صورَةِ شابٍّ مُوَفَّقٍ ابنِ اثنَینِ وثَلاثینَ سَنَةً،حَتّی تَرجِعَ عَنهُ طائِفَةٌ مِنَ النّاسِ،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.

ص:208

1765.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از هشام بن سالم-:امام صادق علیه السلام فرمود:«این امر (قیام) رخ نمی دهد تا آن گاه که هیچ دسته ای از مردم نماند،مگر آن که به حکومت بر مردم دست یافته باشد،تا کسی نگوید:اگر ما حکومت می یافتیم،عدالت می ورزیدیم.سپس قائم به حق و عدالت،قیام می کند». (1)

1766.الکافی -با سندش به نقل از ابو حمزه-:بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و به ایشان گفتم:تو صاحب این امر (قیام) هستی؟

فرمود:«نه».

گفتم:فرزندت؟

فرمود:«نه».

گفتم:فرزندِ فرزندت؟

فرمود:«نه».

گفتم:فرزندِ فرزندِ فرزندت؟

فرمود:«نه».

گفتم:پس کیست؟

فرمود:«کسی که زمین را از عدالت پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است، پس از گسستی طولانی [و ظاهری] میان امامان،همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از گسستی طولانی از پیامبران مبعوث شد». (2)

1767.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از علی بن عمر-:امام صادق علیه السلام فرمود:«قائم از نسل من، عمری مانند عمر [ابراهیم] خلیل علیه السلام دارد،صد و بیست سال که از او آگاهی دارند.سپس روزگار درازی غایب می شود و سپس به سیمای جوانی استوار و سی و دو ساله ظاهر می شود،تا آن جا که گروهی از مردم [به خاطر غیبت طولانی اش] از اعتقاد به او باز می گردند.

او زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (3)

ص:209


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 274 ح 53 ( [1]با سند موثّق)،بحار الأنوار:ج 52 ص 244 ح 119.
2- (2) .الکافی:ج 1 ص 341 ح 21، [2]الغیبة،نعمانی:ص 186 ح 38، [3]بحار الأنوار:ج 51 ص 39 ح 18.
3- (3) .الغیبة،نعمانی:ص 189 ح 44، [4]بحار الأنوار:ج 52 ص 287 ح 22. [5]

1768.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا أبُو العَبّاسِ أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدِ بنِ عُقدَةَ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ المُفَضَّلِ بنِ إبراهیمَ،قالَ:حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ زُرارَةَ،عَن مُحَمَّدِ بنِ مَروانَ،عَنِ الفُضَیلِ بنِ یَسارٍ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:

إنَّ قائِمَنا إذا قامَ استَقبَلَ مِن جَهلِ النّاسِ أشَدَّ مِمَّا استَقبَلَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن جُهّالِ الجاهِلِیَّةِ،قُلتُ:وکَیفَ ذاکَ؟

قالَ:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أتَی النّاسَ وهُم یَعبُدونَ الحِجارَةَ وَالصُّخورَ وَالعیدانَ وَالخَشَبَ المَنحوتَةَ،وإنَّ قائِمَنا إذا قامَ أتَی النّاسَ وکُلُّهُم یَتَأَوَّلُ عَلَیهِ کِتابَ اللّهِ، یَحتَجُّ عَلَیهِ بِهِ،ثُمَّ قالَ:أما وَاللّهِ لَیَدخُلَنَّ عَلَیهِم عَدلَهُ جَوفَ بُیوتِهِم کَما یَدخُلُ الحَرُّ وَ القَرُّ (1).

1769.الغیبة للطوسی: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام-فی حَدیثٍ طَویلٍ-:یَظهُرُ صاحِبُنا وهُوَ مِن صُلبِ هذا-وأَومَأَ بِیَدِهِ إلی موسَی بنِ جَعفَرٍ علیه السلام-فَیَملَؤُها عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،وتَصفو لَهُ الدُّنیا.

1770.کامل الزیارات: حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ الحِمیَرِیُّ عَن أبیهِ،عَن عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ سالِمٍ،عَن مُحَمَّدِ بنِ خالِدٍ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ حَمّادٍ البَصرِیِّ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ الأَصَمِّ،عَن حَمّادِ بنِ عُثمانَ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام،قالَ:

لَمّا اسرِیَ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله إلَی السَّماءِ،قیلَ لَهُ-فی وَصفِ القائِمِ علیه السلام-:یَملَأُ الأَرضَ بِالعَدلِ ویُطبِقُها بِالقِسطِ.

1771.کمال الدین: حَدَّثَنا الحُسَینُ بنُ أحمَدَ بنِ إدریسَ،قالَ:حَدَّثَنا أبی،عَن مُحَمَّدِ بنِ

ص:210


1- (1) .القرّ:البرد (النهایة:ج 4 ص 38«قرر»).

1768.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از فضیل بن یسار-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«قائمِ ما چون قیام کند،با جهالتی روبه رو می شود که سخت تر از چیزی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با آن از جاهلان روزگار جاهلیت روبه رو شد».

گفتم:چگونه؟

فرمود:«پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نزد مردم آمد،در حالی که آنان سنگ و صخره و درخت خرما و چوب های تراشیده [به دست خودشان] را می پرستیدند و قائم ما چون قیام کند،نزد مردم می آید،در حالی که همگی کتاب خدا را در برابر او به تأویل می برند و با قرآن،علیه او احتجاج می کنند».سپس فرمود:«هان ! به خدا سوگند،عدالتِ او تا دل خانه هایشان راه می یابد،همان گونه که گرما و سرما راه می یابد». (1)

1769.الغیبة ،طوسی-در حدیثی طولانی-:امام صادق علیه السلام فرمود:«صاحب ما که از صُلب این است (با دستش به موسی بن جعفر اشاره کرد)،ظهور می کند و زمین را از عدل پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است و دنیا برایش گوارا [و رام] می شود». (2)

1770.کامل الزیارات -با سندش به نقل از حمّاد بن عثمان-:امام صادق علیه السلام فرمود:«هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله را به آسمان بردند،در توصیف قائم به او گفته شد:زمین را با عدالت پر می کند و با برابری می پوشاند». (3)

1771.کمال الدین -با سندش به نقل از مفضّل بن عمر-:امام صادق علیه السلام فرمود:«خداوند

ص:211


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 296 ح 1، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 362 ح 131.
2- (2) .الغیبة،طوسی:ص 42 ح 23،بحار الأنوار:ج 49 ص 26 ح 44.
3- (3) .کامل الزیارات:ص 547 و549 ح 840، [2]تأویل الآیات الظاهرة:ج 2 ص 881 ح 11،بحار الأنوار:ج 28 ص 62 ح 24. [3]

الحُسَینِ بنِ یَزیدَ الزَّیّاتِ،عَنِ الحَسَنِ بنِ موسَی الخَشّابِ،عَنِ ابنِ سَماعَةَ،عَن عَلِیِّ بنِ الحَسَنِ بنِ رِباطٍ،عَن أبیهِ،عَنِ المُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ،قالَ:قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام:

إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی خَلَقَ أربَعَةَ عَشَرَ نوراً قَبلَ خَلقِ الخَلقِ بِأَربَعَةَ عَشَرَ ألفَ عامٍ،فَهِیَ أرواحُنا.

فَقیلَ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،ومَنِ الأَربَعَةَ عَشَرَ؟فَقالَ:مُحَمَّدٌ،وعَلِیٌّ،وفاطِمَةُ، وَالحَسَنُ،وَالحُسَینُ،وَالأَئِمَّةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ،آخِرُهُمُ القائِمُ الَّذی یَقومُ بَعدَ غَیبَتِهِ، فَیَقتُلُ الدَّجّالَ،ویُطَهِّرُ الأَرضَ مِن کُلِّ جَورٍ وظُلمٍ.

1772.کمال الدین: حَدَّثَنا عَبدُ الواحِدِ بنُ مُحَمَّدٍ بنِ عُبدوسٍ العَطّارُ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ قُتَیبَةَ النَّیسابورِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا حَمدانُ بنُ سُلَیمانَ،عَن مُحَمَّدِ بنِ إسماعیلَ بنِ بَزیعٍ،عَن حَیّانَ السَّرّاجِ،عَنِ السَّیِّدِ بنِ مُحَمَّدٍ الحِمیَرِیِّ،فی حَدیثٍ طَویلٍ یَقولُ فیهِ:قُلتُ لِلصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،قَد رُوِیَ لَنا أخبارٌ عَن آبائِکَ علیهم السلام فِی الغَیبَةِ وصِحَّةِ کَونِها،فَأَخبِرنی بِمَن تَقَعُ؟

فَقالَ علیه السلام:إنَّ الغَیبَةَ سَتَقَعُ بِالسّادِسِ مِن وُلدی،وهُوَ الثّانی عَشَرَ مِنَ الأَئِمَّةِ الهُداةِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،أوَّلُهُم أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،وآخِرُهُمُ القائِمُ بِالحَقِّ بَقِیَّةُ اللّهِ فِی الأَرضِ وصاحِبُ الزَّمانِ،وَاللّهِ لَو بَقِیَ فی غَیبَتِهِ ما بَقِیَ نوحٌ فی قَومِهِ:لَم یَخرُج مِنَ الدُّنیا حَتّی یَظهَرَ فَیَملَأَ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

راجع:ص 324 ح 1837.

ص:212

-تبارک و تعالی-،چهارده نور را چهارده هزار سال قبل از خلقت مردم آفرید،که همان روح های ما هستند».

گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا ! چهارده تن،چه کسانی اند؟

فرمود:«محمّد،علی،فاطمه،حسن،حسین و امامان از نسل حسین.آخرین ایشان،قائمی است که پس از غیبتش قیام می کند و دجّال را می کُشد و زمین را از هر ظلم و ستمی پاک می کند». (1)

1772.کمال الدین -با سندش به نقل از سیّد بن محمّد حمیری،در حدیثی طولانی-:به امام صادق علیه السلام گفتم:ای فرزند پیامبر خدا ! احادیثی از پدرانت علیهم السلام در بارۀ غیبت و راست بودن وقوع آن،به ما رسیده است.به من بگو که برای چه کسی رخ می دهد؟

امام علیه السلام فرمود:«غیبت برای ششمین فرزند من رخ می دهد که دوازدهمین امام هدایت پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است که نخستین آنها،امیر مؤمنان،علی بن ابی طالب، و آخرینشان،قائم به حق،باقی گذارده شدۀ خدا در زمین و صاحب زمان است.به خدا سوگند اگر حتّی به آن اندازه که نوح میان قومش ماند،در پردۀ غیبت بماند،از دنیا بیرون نمی رود تا آن که ظهور کند و زمین را از عدل و داد پر کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (2)

ر.ک:ص 325 ح 1837.

ص:213


1- (1) .کمال الدین:ص 335 ح 7،إعلام الوری:ج 2 ص 196،الصراط المستقیم:ج 2 ص 134 (با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 51 ص 144 ح 8.
2- (2) .کمال الدین:ص 342 ح 23، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 145 ح 12. [2]

ط-ما رُوِیَ عَنِ الإِمامِ الکاظِمِ علیه السلام

1773.کمال الدین: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ زِیادِ بنِ جَعفَرٍ الهَمَدانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ بنِ هاشِمٍ عَن أبیهِ،عَن صالِحِ بنِ السِّندِیِّ،عَن یونُسَ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ،قالَ:دَخَلتُ عَلی موسَی بنِ جَعفَرٍ علیهما السلام فَقُلتُ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،أنتَ القائِمُ بِالحَقِّ؟

فَقالَ:أنَا القائِمُ بِالحَقِّ،ولکِنَّ القائِمَ الَّذی یُطَهِّرُ الأَرضَ مِن أعداءِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ویَملَؤُها عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،هُوَ الخامِسُ مِن وُلدی،لَهُ غَیبَةٌ یَطولُ أمَدُها؛خَوفاً عَلی نَفسِهِ،یَرتَدُّ فیها أقوامٌ ویَثبُتُ فیها آخَرونَ.

1774.کمال الدین: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ زِیادِ بنِ جَعفَرٍ الهَمَدانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ بنِ هاشِمٍ،عَن أبیهِ،عَن أبی أحمَدَ مُحَمَّدِ بنِ زِیادٍ الأَزدِیِّ:سَأَلتُ سَیِّدی موسَی بنَ جَعفَرٍ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ: «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» 1 .

فَقالَ علیه السلام:النِّعمَةُ الظّاهِرَةُ الإِمامُ الظّاهِرُ،وَالباطِنَةُ الإِمامُ الغائِبُ.

فَقُلتُ لَهُ:ویَکونُ فِی الأَئِمَّةِ مَن یَغیبُ؟

قالَ:نَعَم،یَغیبُ عَن أبصارِ النّاسِ شَخصُهُ،ولا یَغیبُ عَن قُلوبِ المُؤمِنینَ ذِکرُهُ،وهُوَ الثّانی عَشَرَ مِنّا،یُسَهِّلُ اللّهُ لَهُ کُلَّ عَسیرِ،ویُذَلِّلُ لَهُ کُلَّ صَعبٍ،ویُظهِرُ لَهُ کُنوزَ الأَرضِ،ویُقَرِّبُ لَهُ کُلَّ بَعیدٍ،ویَبیرُ بِهِ کُلَّ جَبّارٍ عَنیدٍ،ویَهلِکُ عَلی یَدِهِ کُلُّ شَیطانٍ مَریدٍ،ذلِکَ ابنُ سَیِّدَةِ الإِماءِ الَّذی تَخفی عَلَی النّاسِ وِلادَتُهُ،ولا یَحِلُّ لَهُم تَسمِیَتُهُ حَتّی یُظهِرَهُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ،فَیَملَأَ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً

ص:214

ط-احادیث امام کاظم علیه السلام

1773.کمال الدین -به نقل از یونس بن عبد الرحمان-:بر امام موسی کاظم علیه السلام وارد شدم و به ایشان گفتم:ای فرزند پیامبر خدا! تو قائم به حق هستی؟

امام کاظم علیه السلام فرمود:«من قائم به حق هستم؛امّا آن قائم که زمین را از دشمنان خدای عز و جل پاک و از عدالت،پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است، پنجمین نسل من است،او را از بیم جانش،غیبتی است که به درازا می کشد و گروه هایی در آن دوران،از دین باز می گردند و گروه هایی دیگر،استوار می مانند». (1)

1774.کمال الدین -با سندش به نقل از ابو احمد محمّد بن زیاد ازدی-:از سَرورم امام موسی کاظم علیه السلام در بارۀ سخن خدای عز و جل:«نعمت های ظاهری و باطنی اش را بر شما به وفور،ارزانی داشت»پرسیدم.

فرمود:«نعمت ظاهری،امام آشکار است و نعمت باطنی،امام ناپیدا».

به ایشان گفتم:آیا میان امامان،کسی ناپیدا می شود؟

فرمود:«آری،وجودش از دیدگان مردم ناپیدا می شود؛امّا یادش از دل های مؤمنان نمی رود و او دوازدهمین امام از ما اهل بیت است.خدا هر سختی ای را برایش آسان می کند و هر مانعی را در برابرش رام می کند،و گنج های زمین را برایش آشکار می سازد،و هر دوری را برایش نزدیک می آورد،و هر جبّار سرکشی را نابود می کند،و هر شیطان رانده شده ای را به دست او هلاک می نماید.او فرزند سَرور کنیزان است که ولادتش بر مردم،پنهان می ماند و نام بردن او برایشان روا نیست تا آن که خدای عز و جل او را آشکار سازد و زمین را از عدل و داد پر کند،همان گونه که از

ص:215


1- (1) .کمال الدین:ص 361 ح 5 (با سند معتبر)،کفایة الأثر:ص 269،إعلام الوری:ج 2 ص 239،کشف الغمّة:ج 3 ص 313،بحار الأنوار:ج 51 ص 151 ح 6.

وظُلماً. (1)

ی-ما رُوِیَ عَن الإِمامِ الرِّضا علیه السلام

1775.کمال الدین: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ زِیادِ بنِ جَعفَرٍ الهَمَدانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ عَن أبیهِ،عَنِ الرَّیّانِ بنِ الصَّلتِ،قالَ:قُلتُ لِلرِّضا علیه السلام:أنتَ صاحِبُ هذَا الأَمرِ؟

ذاکَ الرّابِعُ مِن وُلدی،یُغَیِّبُهُ اللّهُ فی سِترِهِ ما شاءَ،ثُمَّ یُظهِرُهُ فَیَملَأُ (بِهِ) الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

1776.کمال الدین: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ زِیادِ بنِ جَعفَرٍ الهَمَدانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ بنِ هاشِمٍ،عَن أبیهِ،عَن عَلِیِّ بنِ مَعبَدٍ،عَنِ الحُسَینِ بنِ خالِدٍ عَنِ الإِمامِ الرِّضا علیه السلام:

الرّابِعُ مِن وُلدِی،ابنُ سَیِّدَةِ الإِماءِ،یُطَهِّرُ اللّهُ بِهِ الأَرضَ مِن کُلِّ جَورٍ،ویُقَدِّسُها مِن کُلِّ ظُلمٍ،وهُوَ الَّذی یَشُکُّ النّاسُ فی وِلادَتِهِ،وهُوَ صاحِبُ الغَیبَةِ قَبلَ خُروجِهِ، فَإِذا خَرَجَ أشرَقَتِ الأَرضُ بِنورِهِ،ووَضَعَ میزانَ العَدلِ بَینَ النّاسِ فَلا یَظلِمُ أحَدٌ أحَداً.

راجع:ج 8 ص 90 ح 1447.

ک-ما رُوِیَ عَنِ الإِمامِ الجَوادِ علیه السلام

1777.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ أحمَدَ الشَّیبانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ أبی عَبدِ اللّهِ

ص:216


1- (1) .قال مصنّف هذا الکتاب:لم أسمع هذا الحدیث إلّامن أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی رضی الله عنه بهمدان،عند منصرفی من حجّ بیت اللّه الحرام،وکان رجلاً ثقة دیّناً فاضلاً رحمة اللّه علیه ورضوانه.

جور و ستم پر شده است». (1)

ی-احادیث امام رضا علیه السلام

1775.کمال الدین -به نقل از ریّان بن صلت-:به امام رضا علیه السلام گفتم:تو صاحب این امر (ولایت) هستی؟

فرمود:«...او از چهارمین نسل من است.خدا او را در پردۀ خود،تا آن گاه که بخواهد،پنهان می کند و سپس او را ظاهر می کند و زمین را با او از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از جور و ستم پر شده است». (2)

1776.کمال الدین -با سندش به نقل از حسین بن خالد-:امام رضا علیه السلام فرمود:«چهارمین نسل من،فرزند سَرور کنیزان است که خداوند زمین را با دستان او از هر ستمی پاک می کند و از هر ظلمی منزّه می دارد و او همان کسی است که مردم در ولادتش شک می کنند و او همان است که پیش از خروجش غایب می شود و چون خروج می کند، زمین از نورش درخشان می شود و ترازوی عدل را میان مردم می نهد تا کسی به کسی ستم نکند». (3)

ر.ک:ج 8 ص 91 ح 1447.

ک-احادیث امام جواد علیه السلام

1777.کمال الدین -با سندش به نقل از عبد العظیم بن عبد اللّه حسنی-:به امام محمّد

ص:217


1- (1) .کمال الدین:ص 368 ح 6 ( [1]با سند حسن کالصحیح)،الخرائج و الجرائح:ج 3 ص 1165 ح 64،کفایة الأثر:ص 266، [2]بحار الأنوار:ج 51 ص 150 ح 2. [3]
2- (2) .کمال الدین:ص 376 ح 7 (با سند حسن کالصحیح)،بحار الأنوار:ج 52 ص 322 ح 30.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 3 ص 119 ح 519.
3- (3) .کمال الدین:ص 371 ح 5 ( [4]با سند معتبر)،کفایة الأثر:ص 270، [5]إعلام الوری:ج 2 ص 241، [6]کشف الغمّة:ج 3 ص 314،بحار الأنوار:ج 52 ص 321 ح 29. [7]نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:ص 229 ح 1789.

الکوفِیُّ،عَن سَهلِ بنِ زِیادٍ الآدمِیِّ،عَن عَبدِ العَظیمِ بنِ عَبدِ اللّهِ الحسنی،قالَ:قُلتُ لِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسی علیهما السلام:إنّی لَأَرجو أن تَکونَ القائِمَ مِن أهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ، الَّذی یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً؟

فَقالَ علیه السلام یا أبَا القاسِمِ،ما مِنّا إلّاوهُوَ قائِمٌ بِأَمرِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ وهادٍ إلی دینِ اللّهِ، ولکِنَّ القائِمَ الَّذی یُطَهِّرُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِهِ الأَرضَ مِن أهلِ الکُفرِ وَالجُحودِ،ویَملَؤُها عَدلاً وقِسطاً هُوَ الَّذی تَخفی عَلَی النّاسِ وِلادَتُهُ،ویَغیبُ عَنهُم شَخصُهُ،ویَحرُمُ عَلَیهِم تَسمِیَتُهُ،وهُوَ سَمِیُّ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وکَنِیُّهُ،وهُوَ الَّذی تُطوی لَهُ الأَرضُ،ویَذِلُّ لَهُ کُلُّ صَعبٍ،ویَجتَمِعُ إلَیهِ مِن أصحابِهِ عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ،ثَلاثُمِئَةٍ وثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً مِن أقاصِی الأَرضِ،وذلِکَ قَولُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ: «أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» 1 .

1778.الغیبة للطوسی: الفَضلُ،عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،عَن مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ،عَن حَیِّ بنِ مَروانَ،عَن عَلِیِّ بنِ مَهزِیارَ،قالَ:قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:

کَأَنّی بِالقائِمِ یَومَ عاشوراءَ-یَومَ السَّبتِ-قائِماً بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ،بَینَ یَدَیهِ جَبرَئیلُ علیه السلام یُنادی:البَیعَةُ للّهِ ِ.فَیَملَؤُها عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.

ل-ما رُوِیَ عَنِ الإِمامِ الهادی علیه السلام

1779.کمال الدین: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ زِیادِ بنِ جَعفَرٍ الهَمَدانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ،

ص:218

جواد علیه السلام گفتم:من امیدوارم که شما قائم خاندان محمّد باشی؛کسی که زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ستم و بیداد پر شده است.

فرمود:«ای ابو القاسم! هیچ یک از ما امامان نیست،جز آن که به کار خدای عز و جل قیام می کند و به دین خدا هدایت می نماید؛امّا قائمی که خدای عز و جل زمین را با او از کافران و منکران پاک می کند و آن را از عدل و داد پر می کند،کسی است که ولادتش بر مردم،پنهان و پیکرش از دید مردم،غایب می ماند و نام بردنش بر آنان حرام می شود و او همنام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و هم کنیۀ اوست،و او کسی است که زمین برایش در هم پیچیده می شود و هر دشواری برایش رام می شود و سیصد و سیزده مرد از یارانش و به شمار مجاهدان بدر،از همه سوی زمین به گِردش جمع می شوند و آن، همان سخن خدای عز و جل است که:«هر کجا باشید،خداوند،همۀ شما را می آورد خداوند بر هر کاری تواناست»». (1)

1778.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از علی بن مهزیار-:امام جواد علیه السلام فرمود:«گویی قائم علیه السلام را می بینم که روز عاشورا،شنبه میان رکن [حجر الأسود] و مقام [ابراهیم] ایستاده و جبرئیل پیش رویش ندا می دهد:بیعت،از آنِ خداوند است،و او آن [زمین] را از عدالت پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (2)

ل-احادیث امام هادی علیه السلام

1779.کمال الدین -با سندش به نقل از صقر بن ابی دُلَف-:شنیدم که امام هادی علیه السلام می فرماید:

«امامِ پس از من،حسن،پسرم است و پس از حسن،قائم است که زمین

ص:219


1- (1) .کمال الدین:ص 377 ح 2 (با سند معتبر)،الاحتجاج:ج 2 ص 481 ح 324، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 283 ح 10.
2- (2) .الغیبة،طوسی:ص 453 ح 459،بحار الأنوار:ج 52 ص 290 ح 30.

قالَ:حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ بنُ أحمَدَ المَوصِلِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا الصَّقرُ بنُ أبی دُلَفٍ،قالَ:

سَمِعتُ عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الرِّضا علیهم السلام یَقولُ:

إنَّ الإِمامَ بَعدِی الحَسَنُ ابنی،وبَعدَ الحَسَنِ ابنُهُ القائِمُ الَّذی یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

1780.کمال الدین: حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ أحمَدَ بنِ موسَی الدَّقّاقُ،وعَلِیُّ بنُ عَبدِ اللّهِ الوَرّاقُ،قالا:

حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ هارونَ الصّوفِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا أبو تُرابٍ عَبدُ اللّهِ بنُ موسَی الرَّویانِیُّ، عَن عَبدِ العَظیمِ بنِ عَبدِ اللّهِ الحَسَنِیِّ [عَنِ الإِمامِ الهادی علیه السلام فی حَدیثِ عَرضِ الدّینِ]،فَقالَ علیه السلام:

ومِن بَعدِی الحَسَنُ ابنی،فَکَیفَ لِلنّاسِ بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ؟قالَ:فَقُلتُ:وکَیفَ ذاکَ یا مَولایَ؟قالَ:لِأَنَّهُ لا یُری شَخصُهُ،ولا یَحِلُّ ذِکرُهُ بِاسمِهِ حَتّی یَخرُجَ،فَیَملَأُ الأَرض قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.قالَ:فَقُلتُ:أقرَرتُ وأَقولُ:إنَّ وَلِیَّهُم وَلِیُّ اللّهِ،وعَدُوَّهُم عَدُوُّ اللّهِ،وطاعَتَهُم طاعَةُ اللّهِ،ومَعصِیَتُهُم مَعصِیَةُ اللّهِ.

م-ما رُوِیَ عَنِ الإِمامِ العَسکَرِیِّ علیه السلام

1781.مصباح المتهجد: أخبَرَنا جَماعَةٌ مِن أصحابِنا،عَن أبِی المُفَضَّلِ الشَّیبانِیِّ،قالَ:

حَدَّثَنا أبو مُحَمَّدٍ عَبدُ اللّهِ بنُ مُحَمَّدٍ العابِدُ بِالدّالِیَةِ لَفظاً،قالَ:سَأَلتُ مَولایَ أبا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فی مَنزِلِهِ بِسُرَّ مَن رَأی سَنَةَ خَمسٍ وخَمسینَ ومِئَتَینِ،أن یُملِیَ عَلَیَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ وأَوصِیائِهِ عَلَیهِ وعَلَیهِمُ السَّلامُ،وأَحضَرتُ مَعی قِرطاساً کَثیراً،فَأَملی عَلَیَّ لَفظاً مِن غَیرِ کِتابٍ:...

ص:220

را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (1)

1780.کمال الدین -به نقل از عبد العظیم بن عبد اللّه حسنی-:امام هادی علیه السلام فرمود:«پس از من فرزندم،حسن جانشین من خواهد بود؛ولی مردم [در بارۀ] جانشینِ او چگونه خواهند بود!».

گفتم:چگونه خواهد بود سَرورم؟

فرمود:«شخصِ او دیده نمی شود و روا نیست نامش برده شود تا خروج کند و زمین را همان گونه که از ظلم و ستم آکنده بود،از داد و عدل بیاکند».

گفتم:بِدان اقرار می کنم.من معترفم و معتقدم که دوستدار آنها،دوستدار خدا و دشمن آنها،دشمن خداست.فرمانبری از آنها،فرمانبری از خدا و سرکشی از آنها، سرکشی از خداست». (2)

م-احادیث امام حسن عسکری علیه السلام

1781.مصباح المتهجّد -به نقل از ابو محمّد عبد اللّه بن محمّد عابد-:از آقایم امام عسکری علیه السلام در منزلش در سامرّا به سال دویست و پنجاه و پنج [قمری] خواستم که چگونگی صلوات بر پیامبر و اوصیایش-بر او و بر ایشان سلام باد-را بر من املا کند،و کاغذهای فراوانی آماده کرده بودم.اما از حفظ و بی آن که از روی نوشته ای بخواند، چنین املا کرد:

خدایا! بر ولیّت و فرزند اولیایت درود فرست؛آنان که اطاعتشان را واجب و حقّشان را لازم ساختی و آلودگی را از آنان بُردی و پاک و پاکیزه شان نمودی.

ص:221


1- (1) .کمال الدین:ص 383 ح 10،کفایة الأثر:ص 288،إعلام الوری:ج 2 ص 247،بحار الأنوار:ج 50 ص 239 ح 3. [1]
2- (2) .کمال الدین:ص 379 و380 ح 1،التوحید:ص 81 ح 37، [2]الأمالی،صدوق:ص 419 ح 557، [3]کفایة الأثر:ص 282،روضة الواعظین:ص 40، [4]بحار الأنوار:ج 69 ص 1 ح 1.

الصَّلاةُ عَلی وَلِیِّ الأَمرِ المُنتَظَرِ علیه السلام:اللّهُمَّ ! صَلِّ عَلی وَلِیِّکَ وَابنِ أولِیائِکَ،الَّذینَ فَرَضتَ طاعَتَهُم وأَوجَبتَ حَقَّهُم،وأَذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهیراً.اللّهُمَّ انتَصِرِ بِهِ لِدینِکَ،وَانصُر بِهِ أَولِیاءَکَ وأَولِیاءَهُ وشیعَتَهُ وأَنصارَهُ وَاجعَلنا مِنهُم.

اللّهُمَّ ! أعِذهُ مِن شَرِّ کُلِّ باغٍ وطاغٍ،ومِن شَرِّ جَمیعِ خَلقِکَ،وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ و مِن خَلفِهِ وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ،وَاحرُسهُ وَامنَعهُ أن یوصَلَ إلَیهِ بِسوءٍ،وَاحفَظ فیهِ رَسولَکَ وآلَ رَسولِکَ،وأَظهِر بِهِ العَدلَ وأَیِّدهُ بِالنَّصرِ،وَانصُر ناصِریهِ وَاخذُل خاذِلیهِ،وَاقصِم بِهِ جَبابِرَةَ الکَفَرَةِ،وَاقتُل بِهِ الکُفّارَ وَالمُنافِقینَ،وجَمیعَ المُلحِدینَ حَیثُ کانوا وأَینَ کانوا مِن مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها وبَرِّها وبَحرِها.وَاملَأ بِهِ الأَرضَ عَدلاً،وأَظهِر بِهِ دینَ نَبِیِّکَ عَلَیهِ وآلِهِ السَّلامُ،وَاجعَلنِی اللّهُمَّ مِن أنصارِهِ وأعوانِهِ وأَتباعِهِ وشیعَتِهِ،وأَرِنی فی آلِ مُحَمَّدٍ ما یَأمُلونَ وفی عَدُوِّهِم ما یَحذَرونَ، إلهَ الحَقِّ آمینَ.

1782.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ موسَی بنِ المُتَوَکِّلِ،قالَ:حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ الحِمیَرِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ أحمَدَ العَلَوِیُّ،عَن أبی غانِمٍ الخادِمِ،قالَ:وُلِدَ لِأَبی مُحَمَّدٍ علیه السلام وَلَدٌ فَسَمّاهُ مُحَمَّداً،فَعَرَضَهُ عَلی أصحابِهِ یَومَ الثّالِثِ،وقالَ:

هذا صاحِبُکُم مِن بَعدی،وخَلیفَتی عَلَیکُم،وهُوَ القائِمُ الَّذی تَمتَدُّ إلَیهِ الأَعناقُ بِالاِنتِظارِ،فَإِذَا امتَلَأَتِ الأَرضُ جَوراً وظُلماً خَرَجَ فَمَلَأَها قِسطاً وعَدلاً.

1783.المناقب لابن شهر آشوب: مِمّا کَتَبَ [الإِمامُ العَسکَرِیُّ] علیه السلام إلی أبِی الحَسَنِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ بابَوَیهِ (1):

ص:222


1- (1) .هو والد الشیخ الصدوق (م 328).

خدایا! دینت را با او یاری ده و اولیای خود و اولیای او و پیروان و یاورانش را با او یاری ده و ما را جزو آنان قرار ده.

خدایا! او را از گزند هر ستمکار و سرکش و از گزند همۀ مردمانت در پناه خود بگیر و او را از پیش رو و پشت سر و راست و چپش حفظ و از او حراست کن و از رسیدن بدی به او مانع شو و پیامبر و خاندان پیامبرت را با [حفظ] او حفظ کن و عدالت را با او پدیدار کن و او را با یاری ات استوار بدار و یاورانش را یاری ده و واگذارندگانش را وا بگذار و جبّارانِ کافر را با او در هم کوب و کافران،منافقان و همۀ کژروان را در هر زمان و در هر گوشه از شرق و غرب زمین و در خشکی و دریا به دست او هلاک کن و زمین را به دست او از عدالت،آکنده کن و دین پیامبرت-که بر او و بر خاندانش سلام باد-را به دست او آشکار بنما و-خدایا-مرا از یاوران و یاران و دنباله روان و پیروان او قرار بده و آنچه را خاندان محمّد آرزو دارند و دشمنشان از آن بیم دارند،به من نشان بده،ای خدای حق! دعایم را اجابت کن». (1)

1782.کمال الدین -با سندش به نقل از ابو غانم خادم-:فرزندی برای ابو محمّد (امام عسکری علیه السلام ) به دنیا آمد که نامش را محمّد نهاد و او را روز سوم به یارانش نشان داد و فرمود:«این، صاحب شما پس از من و جانشینم بر شماست،و قائمی است که گردن ها در انتظارش به سوی او کشیده می شوند،و چون زمین از ظلم و ستم پر شود،قیام می کند و آن را از عدل و داد پر می کند». (2)

1783.المناقب ،ابن شهرآشوب:از نوشته های امام عسکری علیه السلام به ابو الحسن علی بن بابویه (3)

ص:223


1- (1) .مصباح المتهجّد:ص 399 و405 ح 533،جمال الاُسبوع:ص 300،الاحتجاج:ج 2 ص 595 ح 358،بحار الأنوار:ج 53 ص 172 ح 5.
2- (2) .کمال الدین:ص 431 ح 8،الصراط المستقیم:ج 2 ص 233 (با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 51 ص 5 ح 11. [1]
3- (3) .پدر شیخ صدوق.

...عَلَیکَ بِالصَّبرِ وَانتِظارِ الفَرَجِ،قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:أفضَلُ أعمالِ امَّتِی انتِظارُ الفَرَجِ، ولا یَزالُ شیعَتُنا فی حُزنٍ حَتّی یَظهَرَ وَلَدِی الَّذی بَشَّرَ بِهِ النَّبِیُّ،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

راجع:ج 3 ص 148 ح 535.

3/2:الخَطُّ البَیانِیُّ لِعَدالَةِ الإِمامِ المَهدِیِّ

أ-أوَّلُ ما یَظهَرُ مِن عَدلِهِ

1784.الکافی: مُحَمَّدُ بنُ یَحیی وغَیرُهُ،عَن أحمَدَ بنِ (مُحَمَّدِ بنِ) هِلالٍ،عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن رَجُلٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام،قالَ:

أوَّلُ ما یُظهِرُ القائِمُ مِنَ العَدلِ أن یُنادِیَ مُنادیهِ،أن یُسَلِّمَ صاحِبُ النّافِلَةِ لِصاحِبِ الفَریضَةِ الحَجَرَ الأَسوَدَ وَالطَّوافَ.

ب-یسع عدله البرّ والفاجِر

1785.المحاسن: عَنهُ (1)،عَن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ الحَمیدِ،عَن جَماعَةٍ،عَن بِشرِ بنِ غالِبٍ الأَسَدِیِّ،قالَ:حَدَّثَنی الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیهما السلام،قالَ:قالَ لی:

یا بِشرَ بنَ غالِبٍ،مَن أحَبَّنا لا یُحِبُّنا إلّاللّهِ ِ،جِئنا نَحنُ وهُوَ کَهاتَینِ-وقَدَّرَ بَینَ سَبّابَتَیهِ-،ومَن أحَبَّنا لا یُحِبُّنا إلّالِلدُّنیا،فَإِنَّهُ إذا قامَ قائِمُ العَدلِ وَسِعَ

ص:224


1- (1) .أی محمّد بن خالد البرقی.

[این است که]:«...همواره شکیبا باش و فَرَج را انتظار بکش.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

"برترین عمل امّت من،انتظار کشیدن فَرَج است".شیعیان ما همواره در اندوه اند تا این که فرزندم-که پیامبر صلی الله علیه و آله بشارت او را داده است-،ظهور کند و زمین را از عدل و داد پر کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (1)

ر.ک:ج 3 ص 149 ح 535.

3/2:چشمگیرترین نمودهای عدالت امام مهدی علیه السلام

الف-نخستین پرتو عدالت

1784.الکافی -با سندش به نقل از احمد بن محمّد،از مردی-:امام صادق علیه السلام فرمود:

«نخستین پرتو عدالت قائم علیه السلام،آن است که منادی اش ندا می دهد،آن کس که طواف مستحبی می کند،حجر الأسود و طواف را [رها کند] و آن جا را به کسی که طواف واجب دارد بسپارد». (2)

ب-عدالت با نیکوکار بدکار

1785.المحاسن -با سندش به نقل از بشر بن غالب اسدی-:امام حسین علیه السلام به من فرمود:«ای بشر بن غالب ! هر کس ما را دوست بدارد و تنها به خاطر خدا دوست داشته باشد، ما و او [روز قیامت بدون تفاوتی] مانند این دو می آییم»و دو انگشت اشاره اش را کنار هم گذاشت [و افزود]:«هر کس ما را فقط به خاطر دنیا دوست داشته باشد، وقتی قیام کننده به عدل،قیام کند،عدالتش نیکوکار و بدکار را فرا می گیرد». (3)

ص:225


1- (1) .المناقب،ابن شهرآشوب:ج 4 ص 425،بحار الأنوار:ج 50 ص 318 ح 14.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 5 ص 375 ح 967.
2- (2) .الکافی:ج 4 ص 427 ح 1،کتاب من لایحضره الفقیه:ج 2 [1] ص 525 ح 3132،بحار الأنوار:ج 52 ص 374 ح 169.
3- (3) .المحاسن:ج 1 ص 134 ح 168،بحار الأنوار:ج 27 ص 90 ح 44. [2]

عَدلُهُ البَرَّ وَالفاجِرَ.

1786.علل الشرائع: حَدَّثَنا أبی،قالَ:حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الکوفِیِّ، عَن عَبدِ اللّهِ بنِ المُغیرَةِ،عَن سُفیانَ بنِ عَبدِ المُؤمِنِ الأَنصارِیِّ،عَن عَمرِو بنِ شِمرٍ، عَن جابِرٍ،قالَ:أقبَلَ رَجُلٌ إلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام وأَنَا حاضِرٌ،فَقالَ:رَحِمَکُ اللّهُ،اقبِض هذِهِ الخَمسَمِئَةِ دِرهَمٍ فَضَعها فی مَوضِعِها،فَإِنَّها زَکاةُ مالی.

فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:بَل خُذها أنتَ فَضَعها فی جیرانِکَ وَالأَیتامِ وَالمَساکینِ، وفی إخوانِکَ مِنَ المُسلِمینَ،إنَّما یَکونُ هذا إذا قامَ قائِمُنا فَإِنَّهُ یَقسِمُ بِالسَّوِیَّةِ ویَعدِلُ فی خَلقِ الرَّحمانِ،البَرِّ مِنهُم وَالفاجِرِ.

ج-مُحارَبَةُ التَّمییزِ وَالاِستِئثار

1787.قرب الاسناد: عَنهُ (1)،عَن مَسعَدَةَ بنِ زِیادٍ،عَن جَعفَرٍ،عَن أبیهِ:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمَرَ بِالنُّزولِ عَلی أهلِ الذِّمَّةِ ثَلاثَةَ أیّامٍ،وقالَ:إذا قامَ قائِمُنَا اضمَحَلَّتِ القَطائِعُ (2)فَلا قَطائِعَ.

1788.تهذیب الأحکام: عَنهُ (3)،عَنِ النَّضرِ بنِ سُوَیدٍ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ سِنانٍ،عَن أبیهِ،قالَ:

قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:إنَّ لی أرضَ خَراجٍ وقَد ضِقتُ بِها،أفَأَدَعُها،قالَ:فَسَکَتَ عَنّی هُنَیئَةً ثُمَّ قالَ:

ص:226


1- (1) .أی هارون بن مسلم.
2- (2) .القطائع:جمع القطیعة:وهی طائفة من أرض الخراج یعطیها الإمام من یشاء (المکاسب،ج 4 ص 395) وفی هامش بحار الأنوار: [1]وهی ما یقطع من أرض الخراج لواحد یسکنها ویعمرها.
3- (3) .أی الحسین بن سعید.

1786.علل الشرائع -با سندش به نقل از جابر-:مردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و من حاضر بودم.

گفت:خدا رحمتت کند ! این پانصد درهم را بگیر و در جای خودش مصرف کن، که آن،زکات مالم است.

امام باقر علیه السلام به او فرمود:«بلکه تو آن را بگیر و به مصرف همسایگانت،یتیمان، بینوایان و برادران مسلمانت برسان که این [دادن زکات به امام] تنها هنگامی است که قائم ما قیام کند که او یکسان تقسیم می کند و میان آفریدگان خدای رحمان نیک و بدشان عدالت می ورزد.... (1)

ج-مبارزه با تصرف های نامشروع زمین خواری

1787.قرب الاسناد -با سندش به نقل از مسعدة بن زیاد،از امام صادق علیه السلام،از امام باقر علیه السلام-:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمان داد [تنها] تا سه روز بر کافران ذمّی وارد شوند و فرمود:

«هنگامی که قائم ما قیام کند،آنچه به تیول داده شده، (2)از میان می رود و تیولداری نخواهد بود». (3)

1788.تهذیب الأحکام -با سندش به نقل از عبد اللّه بن سنان،از پدرش-:به امام صادق علیه السلام گفتم:من زمینی از زمین های تصرّف شده به دست سپاه اسلام را که مالیات دارند، در دست دارم و از آن به تنگ آمده ام.آیا آن را وا نهم؟

ص:227


1- (1) .علل الشرائع:ص 161 ح 3، [1]شرح الأخبار:ج 3 ص 397 ح 1278،بحار الأنوار:ج 51 ص 29 ح 2.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ص 408 ح 1934.
2- (2) .زمین های واگذار شده به افراد.
3- (3) .قرب الاسناد:ص 80 ح 260 (با سند صحیح)،بحار الأنوار:ج 52 ص 309 ح 1.

إنَّ قائِمَنا علیه السلام لَو قَد قامَ کانَ یُصیبُکَ مِنَ الأَرضِ أکثَرُ مِنها.

وقالَ:ولَو قَد قامَ قائِمُنا علیه السلام کانَ لِلإِنسانِ أفضَلُ (1)مِن قَطائِعِهِم.

د-العَدالَةُ الفَردِیَّةُ وَالاِجتِماعِیَّةُ

1789.کمال الدین: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ زِیادِ بنِ جَعفَرٍ الهَمَدانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ بنِ هاشِمٍ عَن أبیهِ،عَن عَلِیِّ بنِ مَعبَدٍ،عَنِ الحُسَینِ بنِ خالِدٍ،قالَ:

قالَ عَلِیُّ بنُ موسَی الرِّضا علیهما السلام:لا دینَ لِمَن لا وَرَعَ لَهُ،ولا إیمانَ لِمَن لا تَقِیَّةَ لَهُ، إنَّ أکرَمَکُم عِندَ اللّهِ أعمَلُکُم بِالتَّقِیَّةِ.

فَقیلَ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،إلی مَتی؟

قالَ:إلی یَومِ الوَقتِ المَعلومِ،وهُوَ یَومُ خُروجِ قائِمِنا أهلَ البَیتِ،فَمَن تَرَکَ التَّقِیَّةَ قَبلَ خُروجِ قائِمِنا فَلَیسَ مِنّا.

فَقیلَ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،ومَنِ القائِمُ مِنکُم أهلَ البَیتِ؟

قالَ:الرّابِعُ مِن وُلدِی ابنُ سَیِّدَةِ الإِماءِ،یُطَهِّرُ اللّهُ بِهِ الأَرضَ مِن کُلِّ جَورٍ، ویُقَدِّسُها مِن کُلِّ ظُلمٍ،(وهُوَ) الَّذی یَشُکُّ النّاسُ فی وِلادَتِهِ،وهُوَ صاحِبُ الغَیبَةِ قَبلَ خُروجِهِ،فَإِذا خَرَجَ أشرَقَتِ الأَرضُ بِنورِهِ،ووَضَعَ میزانَ العَدلِ بَینَ النّاسِ فَلا یَظلِمُ أحَدٌ أحَداً،وهُوَ الَّذی تُطوی لَهُ الأَرضُ ولا یَکونُ لَهُ ظِلٌّ،وهُوَ الَّذی یُنادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ یَسمَعُهُ جَمیعُ أهلِ الأَرضِ بِالدُّعاءِ إلَیهِ،یَقولُ:ألا إنَّ حُجَّةَ اللّهِ قَد ظَهَرَ عِندَ بَیتِ اللّهِ فَاتَّبِعوهُ،فَإِنَّ الحَقَّ مَعَهُ وفیهِ،وهُوَ قَولُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ

ص:228


1- (1) .وفی الکافی«الاستان أمثل»بدل«للإنسان أفضل».

امام علیه السلام لختی خاموش ماند و سپس فرمود:«قائم ما اگر قیام کند،مقدار زمینی که سهم تو می شود،بیش از آن است».و فرمود:«اگر قائم ما قیام کند،حقّ هر انسان، بیشتر از قطعه زمین هایی است که این حاکمان ستمگر می دهند». (1)

د-عدالت فردی و اجتماعی

1789.کمال الدین -با سندش به نقل از حسین بن خالد-:امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود:

«دین ندارد کسی که پارسایی ندارد،و ایمان ندارد کسی که تقیّه ندارد.گرامی ترینِ شما نزد خداوند،عامل ترینِ شما به تقیّه است».

به امام علیه السلام گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا! تا چه هنگام؟

فرمود:«تا روز معیّن معلوم که همان روز قیام قائم ما اهل بیت است.پس هر کس تقیّه را پیش از قیام قائم ما کنار بگذارد،از ما نیست».

به امام علیه السلام گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا! قائم شما اهل بیت کیست؟

فرمود:«چهارمین نسل من،فرزند سَرور کنیزان،که خداوند،زمین را با دستان او از هر ستمی پاک می کند و از هر ظلمی منزّه می دارد و او همان کسی است که مردم در ولادتش شک می کنند و او همان است که پیش از خروجش غایب می شود و چون خروج می کند،زمین از نورش درخشان می شود و ترازوی عدل را میان مردم می نهد تا کسی به کسی ستم نکند،و او همان کسی است که زمین،زیر پایش پیچیده [و سرعتش افزون] می شود و سایه ندارد و او همان کسی است که منادی آسمانی در فراخوان [مردم به سوی] او،چنان ندایی می دهد که همۀ زمینیان،آن را می شنوند و می گوید:"هان! حجّت خدا نزد خانۀ خدا ظهور کرده است.از او پیروی کنید که حق با او و در اوست" و آن،همان سخن خدای عز و جل است:«اگر بخواهیم،چنان نشانه ای

ص:229


1- (1) .تهذیب الأحکام:ج 7 ص 149 ح 660،الکافی:ج 5 ص 283 ح 5، [1]وسائل الشیعة:ج 11 ص 121 ح 20207.

اَلسَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ» 1 .

ه-العَدالَةُ فِی الاُسرَةِ

1790.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا أبُو العَبّاسِ أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدِ بنِ عُقدَةَ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ المُفَضَّلِ بنِ إبراهیمَ،قالَ:حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ زُرارَةَ عَن مُحَمَّدِ بنِ مَروانَ،عَنِ الفُضَیلِ بنِ یَسارٍ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:

إنَّ قائِمنا اذا قامَ استَقبَلَ مِن جَهلِ النّاسِ أشَدَّ مِمَّا استَقبَلَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن جُهّالِ الجاهِلِیَّةِ.

قُلتُ:وکَیفَ ذاکَ؟

قالَ:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أتَی النّاسَ وهُم یَعبُدونَ الحِجارَةَ وَالصُّخورَ وَالعیدانَ وَالخَشَبَ المَنحوتَةَ،وإنَّ قائِمَنا إذا قامَ أتَی النّاسَ وکُلُّهُم یَتَأَوَّلُ عَلَیهِ کِتابَ اللّهِ، یَحتَجُّ عَلَیهِ بِهِ،ثُمَّ قالَ:أما وَاللّهِ لَیَدخُلَنَّ عَلَیهِم عَدلُهُ جَوفَ بُیوتِهِم کَما یَدخَلُ الحَرُّ وَالقَرُّ.

ص:230

از آسمان فرود می آوریم که در برابرش گردن خم کنند»». (1)

ه-عدالت در خانواده

1790.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از فضیل بن یسار-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«قائمِ ما چون قیام کند،با جهالتی روبه رو می شود که سخت تر از چیزی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با آن از سوی جاهلان روزگار جاهلیت روبه رو شد».

گفتم:چگونه؟

فرمود:«پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حالی نزد مردم آمد که آنان سنگ و صخره و درخت خرما و چوب های تراشیده [به دست خودشان] را می پرستیدند،و قائمِ ما چون قیام کند،در حالی نزد مردم می آید که همگی کتاب خدا را در برابر او به تأویل می برند و با قرآن علیه او احتجاج می کنند».سپس فرمود:«هان! به خدا سوگند،عدالت او تا دل خانه هایشان راه می یابد،همان گونه که گرما و سرما راه می یابد». (2)

ص:231


1- (1) .کمال الدین:ص 371 ح 5 (با سند معتبر)،کفایة الأثر:ص 270،إعلام الوری:ج 2 ص 241،کشف الغمّة:ج 3 ص 314،بحار الأنوار:ج 52 ص 321 ح 29.
2- (2) .الغیبة،نعمانی:ص 296 ح 1، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 362 ح 131. [2]

الفصل الثالث:السِّیاساتُ الثّقافیة

1/3:تَنمِیَةُ العِلمِ وَالحِکمَةِ

1791.الکافی: الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدٍ،عَن مُعَلَّی بنِ مُحَمَّدٍ،عَنِ الوَشّاءِ،عَنِ المُثَنَّی الحَنّاطِ، عَن قُتَیبَةَ الأَعشی،عَنِ ابنِ أبی یَعفورَ،عَن مَولیً لِبَنی شَیبانَ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام، قالَ:

إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ اللّهُ یَدَهُ عَلی رُؤوسِ العِبادِ،فَجَمَعَ بِها عُقولَهُم،وکَمُلَت بِهِ أحلامُهُم (1).

1792.تحف العقول عن الإمام علیّ علیه السلام: ما مِن عِلمٍ إلّاوأَنَا أفتَحُهُ،وما مِن سِرٍّ إلّاوَالقائِمُ علیه السلام یَختِمُهُ.

1793.نهج البلاغة: قَد لَبِسَ لِلحِکمَةِ جُنَّتَها (2)،وأَخَذَها بِجَمیعِ أدَبِها مِنَ الإِقبالِ عَلَیها وَالمَعرِفَةِ بِها وَالتَّفَرُّغِ لَها،فَهِیَ عِندَ نَفسِهِ ضالَّتُهُ الَّتی یَطلُبُها،وحاجَتُهُ الَّتی یَسأَلُ

ص:232


1- (1) .فی الخرائج والجرائح:«أخلاقهم»بدل«أحلامهم».
2- (2) .الجُنّة:الوقایة،وتَجُنُّه:أی تغطّیه وتستره (النهایة:ج 1 ص 308« [1]جنن»).

فصل سوم:سیاست های فرهنگی

1/3:گسترش مرزهای دانش و خردورزی

1791.الکافی -با سندش به نقل از وابسته ای از بنی شیبان-:امام باقر علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم ما قیام کند،خداوند،دستش را بر سر بندگان می نهد (1)و عقل های ایشان را با آن،جمع می کند (2)و خِرَدهایشان با او کامل می شود». (3)

1792.تحف العقول: امام علی علیه السلام فرمود:«هیچ علمی نیست،جز آن که من،آن را می گشایم و هیچ رازی نیست،جز این که قائم،آن را به نهایتش می رساند». (4)

1793.نهج البلاغة: امام علی علیه السلام فرمود:«[مهدی علیه السلام ] جامۀ حکمت به تن کرده و همۀ آداب آن را از توجّه به آن و شناختنش تا فارغ بودن خود برای [رسیدن به] آن،رعایت

ص:233


1- (1) .اشاره است به رحمت ویژۀ الهی هنگام ظهور امام مهدی علیه السلام در رشد عقلی جامعه.
2- (2) .مقصود از جمع کردن عقل های آنان،از بین رفتن اختلاف و اتّفاق آنها بر پذیرش دین حق است (ر.ک:شرح مولی صالح مازندرانی:ج1 ص301).
3- (3) .الکافی:ج 1 ص 25 ح 21، [1]کمال الدین:ص 675 ح 30،مختصر بصائر الدرجات:ص 117 (به نقل از ابو خالد کابلی)،الخرائج و الجرائح:ج 2 ص 840 ح 57،بحار الأنوار:ج 52 ص 328 ح 47.
4- (4) .تحف العقول:ص 171، [2]بشارة المصطفی:ص 25 (با سندش به نقل از کمیل بن زیاد)،بحار الأنوار:ج 77 ص 267 ح 1.

عَنها،فَهُوَ مُغتَرِبٌ إذَا اغتَرَبَ الإِسلامُ،وضَرَبَ بِعَسیبِ ذَنبِهِ،وأَلصَقَ الأَرضَ بِجِرانِهِ (1)،بَقِیَّةٌ مِن بَقایا حُجَّتِهِ،خَلیفَةٌ مِن خَلائِفِ أنبِیائِهِ.

1794.مختصر بصائر الدرجات: عَن موسَی بنِ عُمَرَ بنِ یَزیدَ الصَّیقَلِ،عَنِ الحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ،عَن صالِحِ بنِ حَمزَةَ،عَن أبانٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام،قالَ:

العِلمُ سَبعَةٌ وعِشرونَ حَرفاً،فَجَمیعُ ما جاءَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفانِ،فَلَم یَعرِفُ النّاسُ حَتَّی الیَومِ غَیرَ الحَرفَینِ،فَإِذا قامَ القائِمُ علیه السلام أخرَجَ الخَمسَةَ وَالعِشرینَ حَرفاً فَبَثَّها فِی النّاسِ،وضَمَّ إلیهَا الحَرفَینِ حَتّی یَبُثَّها سَبعَةً وعِشرینَ حَرفاً (2).

1795.مختصر بصائر الدرجات: رَوَیتُ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،عَنِ الحُسَینِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عامِرٍ،عَنِ المُعَلَّی بنِ مُحَمَّدٍ البَصرِیِّ،قالَ:حَدَّثَنی أبُو الفَضلِ،عَنِ ابنِ صَدَقَةَ،عَنِ المُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ،قالَ:

قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام-فِی تَوصیفِ قِیامِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام-:فَتَستَبشِرُ الأَرضُ بِالعَدلِ..ویَقذِفُ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ العِلمَ،فَلا یَحتاجُ مُؤمِنٌ إلی ما عِندَ أخیهِ مِنَ العِلمِ.

راجع:ص 336 (دور البرکات الالهیة فی التطور الاجتماعی).

2/3:تَعلیمُ القُرآنِ عَلی ما انزِلَ

1796.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ

ص:234


1- (1) .الجِران:باطن عُنق البعیر.ألقی جِرانَه:أی استقامَ وقَرَّ قَرارُه (لسان العرب:ج 13 ص 86« [1]جرن»).
2- (2) .الخرائج والجرائح:«جزءان»و«حرفان»بدل«جزأ»و«حرفأ».

نموده است و آن (حکمت)،گم گشتۀ او و او پیجوی آن است و [آن،] نیاز اوست و او به دنبال آن،روان است.اوست که چون اسلام غریب گردد [و مانند شتر خسته] دُم بر زمین نهد و گردن به زمین بچسباند،با نشاط و تند و تیز می آید،و باقی مانده ای از حجّت های خدا و جانشینی از جانشینان پیامبر اوست». (1)

1794.مختصر بصائر الدرجات -با سندش به نقل از ابان-:امام صادق علیه السلام فرمود:«علم،بیست و هفت حرف است و همۀ آنچه پیامبران آورده اند،دو حرف است و مردم تا کنون جز دو حرف را نشناخته اند.چون قائم قیام کند،بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می آورد و میان مردم منتشر می کند و دو حرف [قبلی] را هم به آنها ضمیمه می کند تا همۀ بیست و هفت حرف را منتشر سازد». (2)

1795.مختصر بصائر الدرجات -با سندش به نقل از مفضّل بن عمر،در بارۀ توصیف قیام امام مهدی علیه السلام-:امام صادق علیه السلام فرمود:«زمین را به عدالت بشارت می دهد...و نور علم را در دل های مؤمنان می افکند و دیگر،مؤمن نیازمند علم برادرش نخواهد بود». (3)

ر.ک:ص 337 (نقش برکات الهی در توسعه اجتماعی).

2/3:آموزش قرآن بر اساس نزول آن

1796.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از حبّۀ عَرَنی-:امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:«گویی شیعیانمان را در مسجد کوفه می نگرم که خیمه هایی را برپا کرده و قرآن را مطابق

ص:235


1- (1) .نهج البلاغة:خطبۀ 182، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 113 ح 10.
2- (2) .مختصر بصائر الدرجات:ص 117،الخرائج و الجرائح:ج 2 ص 841 ح 59،بحار الأنوار:ج 52 ص 336 ح 73.
3- (3) .مختصر بصائر الدرجات:ص 193-201،بحار الأنوار:ج 53 ص 85 ح 86.

التَّیمُلِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا الحَسَنُ ومُحَمَّدٌ ابنا عَلِیِّ بنِ یوسُفَ،عَن سَعدانَ بنِ مُسلِمٍ،عَن صَبّاحٍ المُزَنِیِّ،عَنِ الحارِثِ بنِ حَصیرَةَ،عَن حَبَّةَ العَرَنِیِّ،قالَ:

قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:کَأَنّی أنظُرُ إلی شیعَتِنا بِمَسجِدِ الکوفَةِ،قَد ضَرَبُوا الفَساطیطَ یُعَلِّمونَ النّاسَ القُرآنَ کَما انزِلَ.

1797.الإرشاد: رَوی جابِرٌ عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام أنَّهُ قالَ:إذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ،ضَرَبَ فَساطیطَ لِمَن یُعَلِّمُ النّاسَ القُرآنَ عَلی ما أنزَلَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ،فَأَصعَبُ ما یَکونُ عَلی مَن حَفِظَهُ الیَومَ؛لِأَنَّهُ یُخالِفُ فیهِ التَّألیفَ.

3/3:بناء المَساجِدِ الواسِعَةِ

1798.الغیبة للطوسی: أخبَرَنا أبو مُحَمَّدٍ المُحَمَّدِیُّ،عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ الفَضلِ،عَن أبیهِ، عَن مُحَمَّدِ بنِ إبراهیمَ بنِ مالِکٍ،عَن إبراهیمَ بنِ بَنانٍ الخَثعَمِیِّ،عَن أحمَدَ بنِ یَحیَی بنِ المُعتَمِرِ،عَن عَمرِو بنِ ثابِتٍ،عَن أبیهِ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام-فی حَدیثٍ طَویلٍ- قالَ:

یَدخُلُ المَهدِیُّ الکوفَةَ،وبِها ثَلاثُ رایاتٍ قَدِ اضطَرَبَت بَینَها،فَتَصفو لَهُ،فَیَدخُلُ حَتّی یَأتِیَ المِنبَرَ ویَخطُبَ،ولا یَدرِی النّاسُ ما یَقولُ مِنَ البُکاءِ،وهُوَ قَولُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:کَأَنّی بِالحَسَنِیِّ وَالحُسَینِیِّ وقَد قاداها،فَیُسَلِّمُها إلَی الحُسَینِیِّ فَیُبایِعونَهُ.

فَإِذا کانَتِ الجُمُعَةُ الثّانِیَةُ قالَ النّاسُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،الصَّلاةُ خَلفَکَ تُضاهِی الصَّلاةَ خَلفَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَالمَسجِدُ لا یَسَعُنا ! فَیَقولُ:أنَا مُرتادٌ لَکُم،فَیَخرُجُ إلَی

ص:236

آنچه نازل شده است،به مردم می آموزند». (1)

1797.الإرشاد -به نقل از جابر-:امام باقر علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله قیام کند،خیمه هایی برپا می کند تا افرادی،قرآن را مطابق آنچه خداوند-که جلالتش باشُکوه باد-نازل کرده است،به مردم بیاموزند،و در آن روزگار،بیش از همه بر حافظان قرآن سخت می گذرد؛زیرا متفاوت با ترتیب حفظ شدۀ آنان است». (2)

3/3:ساختن مسجدهای بزرگ

1798.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از عمرو بن ثابت،از پدرش،در حدیثی طولانی-:

امام باقر علیه السلام فرمود:«مهدی علیه السلام وارد کوفه می شود و در آن،سه پرچم با هم زد و خورد دارند؛ولی اوضاع برایش سامان می یابد و وارد [مسجد کوفه] می شود و بر منبر می رود و سخنرانی می کند و مردم چنان می گریند که نمی فهمند چه می فرماید،و این،همان سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است که:"گویی [سیّد] حسنی و حسینی را می بینم که هر دو،زمام آن را می کشند،و آن را به [سیّد] حسینی تسلیم می کند و مردم با او بیعت می کنند".

و چون جمعۀ دوم می شود،مردم می گویند:ای فرزند پیامبر خدا ! نماز پشت سر تو،مانند نماز پشت سر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است و مسجد،گنجایش ما را ندارد.او علیه السلام می فرماید:"من [جایی] را برایتان می جویم" و به سوی نجف می رود و مسجدی را نقشه ریزی می کند که هزار در و گنجایش آن مردم را دارد و همۀ درها به هم متصل و

ص:237


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 317 ح 3، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 364 ح 139. [2]
2- (2) .الإرشاد:ج 2 ص 386، [3]روضة الواعظین:ص 291، [4]کشف الغمّة:ج 3 ص 256،بحار الأنوار:ج 52 ص 339 ح 85.

الغَرِیِّ فَیَخُطُّ مَسجِداً لَهُ ألفُ بابٍ یَسَعُ النّاسَ،عَلَیهِ أصیصٌ (1)،ویَبعَثُ فَیَحفِرُ مِن خَلفِ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام لَهُم نَهراً یَجری إلَی الغَرِیَّینِ،حَتّی یَنبُذَ فِی النَّجَفِ،ویَعمَلُ عَلی فوهَتِهِ قَناطِرَ وأَرحاءَ (2)فِی السَّبیلِ.

1799.الإرشاد: المُفَضَّلُ بنُ عُمَرَ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:إذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیه السلام بَنی فی ظَهرِ الکوفَةِ مَسجِداً لَهُ ألفُ بابٍ،وَاتَّصَلَت بُیوتُ أهلِ الکوفَةِ بِنَهَری کَربَلاءَ.

1800.الإرشاد: فی رَوایَةٍ عَمرِو بنِ شِمرٍ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام قالَ:ذَکَرَ المَهدِیُّ فَقالَ:

یَدخُلُ الکوفَةَ وبِها ثَلاثُ رایاتٍ قَدِ اضطَرَبَت فَتَصغو لَهُ،ویَدخُلُ حَتّی یَأتِیَ المِنبَرَ فَیَخطُبُ،فَلا یَدرِی النّاسُ ما یَقولُ مِنَ البُکاءِ،فَإِذا کانَتِ الجُمُعُةُ الثّانِیَةُ سَأَلَهُ النّاسُ أن یُصَلِّیَ بِهِمُ الجُمُعَةَ،فَیَأمُرُ أن یُخَطَّ لَهُ مَسجِدٌ عَلَی الغَرِیِّ ویُصَلّی بِهِم هُناکَ...

1801.تهذیب الأحکام: عَنهُ [أی مُحَمَّدِ بنِ أحمَدَ بنِ یَحیی]،عَن مُحَمَّدِ بنِ الحُسَینِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ إسماعیلَ،عَن صالِحِ بنِ عُقبَةَ،عَن عَمرِو بنِ أبِی المِقدامِ،عَن أبیهِ،عَن حَبَّةَ العَرَنِیِّ،قالَ:خَرَجَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام إلَی الحیرَةِ،فَقالَ:لَتَصِلَنَّ هذِهِ بِهذِهِ وأَومی بِیَدِهِ إلَی الکوفَةِ والحیرَةِ،حَتّی یُباعَ الذِّراعُ فیما بَینَهُما بِدَنانیرَ،ولَیُبنَیَنَّ بِالحیرَةِ مَسجِدٌ لَهُ خَمسُمِئَةِ بابٍ،یُصَلّی فیهِ خَلیفَةُ القائِمِ عَجَّلَ اللّهُ تَعالی فَرَجَهُ؛لِأَنَّ

ص:238


1- (1) .أصّ الشیء:برق،والأصیص-کأمیر-:الرعدة والذعر،والبناء المحکم.(القاموس المحیط:ج 2 ص 295«أصص»).
2- (2) .الرّحی:التی یطحن بها (النهایة:ج 2 ص 211«رحا»).

محکم شده اند،و کسی را روانه می کند تا پشت قبر حسین علیه السلام جوی آبی حفر کند تا آبش را به دو بنای بزرگ نزدیک نجف بیاورد و در انتها به نجف بریزد و بر دهانۀ آن،پل ها و آسیاب هایی در راه می سازد». (1)

1799.الإرشاد -به نقل از مفضّل بن عمر-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«هنگامی که قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله قیام کند،در پشت کوفه،مسجدی با هزار در می سازد و خانه های کوفه به دو جوی کربلا متّصل می شوند». (2)

1800.الإرشاد -به نقل از عمرو بن شمر-:امام باقر علیه السلام از مهدی علیه السلام یاد کرد و فرمود:«به کوفه وارد می شود و در آن،سه پرچم با هم زد و خورد دارند؛ولی در برابرش سر فرود می آورند و او وارد می شود و بر منبر می رود و سخنرانی می کند و مردم از شدّت گریه نمی فهمند که چه می فرماید،و هنگامی که جمعۀ دوم می رسد،مردم از او می خواهند که برایشان نماز جمعه بخواند،و او فرمان می دهد که مسجدی را برایش در نجف پی ریزی کنند و برای آنان در آن جا نماز می خواند». (3)

1801.تهذیب الأحکام -با سندش به نقل از حبّۀ عَرَنی-:امیر مؤمنان علیه السلام به حیره (نجف) رفت و فرمود:«این به این وصل خواهد شد»و با دستش به کوفه و حیره اشاره کرد [و فرمود]«تا آن جا که یک ذراعِ آن (4)به دینارها فروخته خواهد شد و مسجدی در حیره بنا خواهد شد که پانصد در دارد و جانشین (نمایندۀ) قائم-که خداوند در فَرَجش تعجیل بدارد-،در آن نماز می خواند؛زیرا مسجد کوفه برایشان تنگ می شود،و دوازده امام عادل در آن نماز خواهند خواند». (5)

ص:239


1- (1) .الغیبة،طوسی:ص 468 ح 485،بحار الأنوار:ج 52 ص 330 ح 53.
2- (2) .الإرشاد:ج 2 ص 380، [1]کشف الغمّة:ج 3 ص 253.
3- (3) .الإرشاد:ج 2 ص 380، [2]إعلام الوری:ج 2 ص 287،روضة الواعظین:ص 289، [3]کشف الغمّة:ج 3 ص 253.
4- (4) .ذراع،کمتر از نیم متر را گویند.
5- (5) .ظاهراً اشاره به رجعت است.

مَسجِدَ الکوفَةِ لَیَضیقُ عَنهُم،ولَیُصَلِّیَنَّ فیهِ اثنا عَشَرَ إماماً عَدلاً.

قُلتُ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،ویَسَعُ مَسجِدُ الکوفَةِ هذَا الَّذی تَصِفُ النّاسَ یَومَئِذٍ؟!

قالَ:تُبنی لَهُ أربَعُ مَساجِدَ،مَسجِدُ الکوفَةِ أصغَرُها،وهذا ومَسجِدانِ فی طَرَفَیِ الکوفَةِ مِن هذَا الجانِبِ وهذَا الجانِبِ-وأَومی بِیَدِهِ نَحوَ البَصرِیَّینِ وَالغَرِیَّینِ-.

4/3:مُکافَحَةُ البِدَعِ

1802.تأویل الآیات الظاهرة: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ الحُسَینِ بنِ حُمَیدٍ،عَن جَعفَرِ بنِ عَبدِ اللّهِ، عَن کَثیرِ بنِ عَیّاشٍ،عَن أبِی الجارودِ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام-فی قَولِهِ عَزَّ وجَلَّ:

«اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» ،قالَ-:

هذِهِ الآیَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ المَهدِیِّ وأَصحابِهِ،یُمَلِّکُهُمُ اللّهُ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَها، ویُظهِرُ الدّینَ،ویُمیتُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِهِ وبِأَصحابِهِ البِدَعَ وَالباطِلَ،کَما أماتَ السَّفَهَةُ الحَقَّ،حَتّی لا یُری أثَرٌ مِنَ الظُّلمِ،ویَأمُرونَ بِالمَعروفِ ویَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ،وللّهِ ِ عاقِبَةُ الاُمورِ.

1803.جمال الاسبوع: حَدَّثَ أبُو المُفَضَّلِ،قالَ:حَدَّثَنا حَمزَةُ بنُ القاسِمِ العَلَوِیُّ،قالَ:

حَدَّثَنا الحَسَنُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ جُمهورٍ،عَن أبیهِ،عَنِ الحَسَنِ بنِ القاسِمِ العَبّاسِیِّ، قالَ:دَخَلتُ عَلی أبِی الحَسَنِ موسَی بنِ جَعفَرٍ علیه السلام بِبَغدادَ وهُوَ یُصَلّی صَلاةَ جَعفَرٍ عِندَ ارتِفاعِ النَّهارِ یَومَ الجُمُعَةِ،فَلَم اصَلِّ خَلفَهُ حَتّی فَرَغَ،ثُمَّ رَفَعَ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ، ثُمَّ قالَ:...

ص:240

گفتم:ای امیر مؤمنان! مسجد کوفه ای که توصیف می کنی،گنجایش مردم آن روزگار را دارد؟

فرمود:«چهار مسجد برایش ساخته می شود:مسجد کوفه-که کوچک ترین آنهاست-و این و دو مسجد در دو سوی کوفه از این طرف و از آن طرف»و با دستش به سوی بصره و نجف اشاره کرد. (1)

4/3:رویارویی با بدعت ها

1802.تأویل الآیات الظاهرة -با سندش به نقل از ابو جارود،در بارۀ سخن خدای عز و جل:«کسانی که اگر به آنها در زمین توانایی دهیم،نماز برپا می دارند و زکات می دهند و به نیکوکاری،فرمان می دهند و از زشتکاری،باز می دارند و فرجام همۀ کارها،از آنِ خداوند است»-:امام باقر علیه السلام فرمود:

«این آیه،برای خاندان محمّد،[یعنی] مهدی و یارانش است.خداوند،مشرق و مغرب زمین را به تسلّط آنها در می آورد و دین را چیره می کند و خداوند عز و جل به دست او و یارانش،بدعت گذاران و باطل پویان را می میراند،همان گونه که نابخردان،حق را میرانده اند،تا آن جا که اثری از ستم دیده نشود،و به نیکی فرمان می دهند و از زشتی باز می دارند و فرجام همۀ کارها،از آنِ خداوند است». (2)

1803.جمال الاُسبوع -با سندش به نقل از حسن بن قاسم عبّاسی-:در بغداد بر امام موسی کاظم علیه السلام وارد شدم.او هنگام بالا آمدن خورشید در روز جمعه،نماز جعفر را می خواند،که [چون نماز مستحبّی بود،] من پشت سرش نماز نخواندم تا نماز را تمام کرد و سپس دستانش را رو به آسمان بالا بُرد و فرمود:«...خدایا! فَرَج قائم به امرت را تعجیل بفرما و او را یاری ده و دینت را که تغییر و تبدیل یافته،با او یاری

ص:241


1- (1) .تهذیب الأحکام:ج 3 ص 253 ح 699.
2- (2) .تأویل الآیات الظاهرة:ج 1 ص 343 ح 25،تفسیر القمّی:ج 2 ص 87،بحار الأنوار:ج 51 ص 47 ح 9.

اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَ قائِمِهِم بِأَمرِکَ،وَانصُرهُ وَانصُر بِهِ دینَکَ الَّذی غُیِّرَ وبُدِّلَ،وجُدِّدِ بِهِ مَا امتَحی مِنهُ وبُدِّلَ بَعدَ نَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله.

1804.الإرشاد: رَوی أبو بَصیرٍ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام-فی حَدیثٍ طَویلٍ،أنَّهُ قالَ-:

إذا قامَ القائِمُ علیه السلام سارَ إلَی الکوفَةِ فَهَدَمَ بِها أربَعَةَ مَساجِدَ،فَلَم یَبقَ مَسجِدٌ عَلی وَجهِ الأَرضِ لَهُ شَرَفٌ إلّاهَدَمَها وجَعَلَها جَمّاءَ،ووَسَّعَ الطَّریقَ الأَعظَمَ،وکَسَرَ کُلَّ جَناحٍ خارِجٍ فِی الطَّریقِ،وأَبطَلَ الکُنُفَ وَالمَآزیبَ إلَی الطُّرُقاتِ،ولا یَترُکُ بِدعَةً إلّا أزالَها ولا سُنَّةً إلّاأقامَها.

1805.الغیبة للطوسی: سَعدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،عَن داودَ بنِ قاسِمِ الجَعفَرِیِّ،قالَ:کُنتُ عِندَ أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام فَقالَ:

إذا قامَ القائِمُ یَهدِمُ المَنارَ وَالمَقاصیرَ الَّتی فِی المَساجِدِ،فَقُلتُ فی نَفسی:

لِأَیِّ مَعنی هذا؟فَأَقبَلَ عَلِیٌّ فَقالَ:مَعنی هذا أنَّها مُحدَثَةٌ مُبتَدَعَةٌ،لَم یَبنِها نَبِیٌّ ولا حُجَّةٌ.

5/3:فتح حصول الضلالة

1806.ذخائر العقبی: عَن عَلِیِّ بنِ (عَلِیٍّ) الهِلالِیِّ،عَن أبیهِ،عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله-بَعدَ ذِکرِ بَعضِ ما یَقَعُ قَبلَ ظُهورِ المَهدِیِّ علیه السلام-:

فَیَبعَثُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ مِنهُمَا [الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهما السلام ] مَن یَفتَحُ حُصونَ الضَّلالَةِ وقُلوباً غُلفاً،یَقومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ،کَما قُمتُ بِهِ فی أوَّلِ الزَّمانِ،ویَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً.

ص:242

کن و از آن،آنچه را که پس از پیامبرت-که خدا بر او و خاندانش درود فرستد-محو و دگرگون شده،زنده کن». (1)

1804.الإرشاد -به نقل از ابو بصیر،در حدیثی طولانی-:امام باقر علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم قیام کند، به کوفه می رود و چهار مسجد را در آن منهدم می نماید و هیچ مسجد کنگره داری (2)روی زمین نمی ماند مگر آن که آن را ویران و با خاک یکسانش می نماید و راه[های] اصلی را توسعه می دهد و هر بخشی از بنا را که به درون راه آمده باشد،می شکند و سایه بان و ناودان هایی را که آبشان به راه ها می ریزد،بر می دارد و بدعتی باقی نمی گذارد،جز آن که از میانش می برد و [نیز] سنّتی،جز آن که برپایش می دارد». (3)

1805.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از داوود بن قاسم جعفری-:نزد امام عسکری علیه السلام بودم که فرمود:«هنگامی که قائم قیام کند،مناره و محراب هایی را که در مساجد هستند،منهدم می کند».

با خودم گفتم:معنای این کار چیست؟که امام علیه السلام رو به من کرد و فرمود:«معنایش این است که آنها اموری نوپدید و بدعت آمیزند و نه پیامبری آنها را ساخته است و نه حجّتی». (4)

5/3:فتح سنگرهای گم راهی

1806.ذخائر العقبی -به نقل از علی بن علی هلالی،از پدرش،پس از ذکر برخی وقایع پیش از ظهور امام مهدی علیه السلام از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«خداوند عز و جل

ص:243


1- (1) .جمال الاُسبوع:ص 183-186،مصباح المتهجّد:ص 309 ح 417 (بدون اسناد به اهل بیت علیهم السلام )،بحار الأنوار:ج 91 ص 198 ح 3.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 6 ص 194 ح 1067.
2- (2) .لبۀ دندانه دار بالای کاخ ها،دندانه های مثلث یا نیم دایره که از گل یا سنگ یا آجر بر بالای دیوار یا برج و بارومی سازند (فرهنگ عمید:ج 3 ص 2004).
3- (3) .الإرشاد:ج 2 ص 385، [1]إعلام الوری:ج 2 ص 291،کشف الغمّة:ج 3 ص 256،روضة الواعظین:ص 290،بحار الأنوار:ج 52 ص 339 ح 84.
4- (4) .الغیبة،طوسی:ص 206 ح 175 (با سند صحیح،با اعتماد بر طریقش به روایات سعد بن عبد اللّه در الفهرست)،إعلام الوری:ج 2 ص 142،الخرائج و الجرائح:ج 1 ص 453 ح 39،کشف الغمّة:ج 3 ص 208،بحار الأنوار:ج 52 ص 323 ح 32.

1807.دلائل الامامة: حَدَّثَنی أبُو المُفَضَّلُ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ هَمّامٍ، قالَ:أخبَرَنا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مالِکٍ الکوفِیُّ،عَن سُفیانَ بنِ المَهدِیِّ،عَن أبانٍ، عَن أنَسِ بنِ مالِکٍ،قالَ:خَرَجَ عَلَینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ،فَرَأی عَلِیّاً علیه السلام فَوَضَعَ یَدَهُ بَینَ کَتِفَیهِ،ثُمَّ قالَ:

یا عَلِیُّ،لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ واحِدٌ،لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَملِکَ رَجُلٌ مِن عِترَتِکَ،یُقالُ لَهُ:المَهدِیُّ،یَهدی إلَی اللّهِ عَزَّ وجَلَّ،ویَهتَدی بِهِ العَرَبُ،کَما هَدَیتَ أنتَ الکُفّارَ وَالمُشرِکینَ مِنَ الضَّلالَةِ.

ثُمَّ قالَ:ومَکتوبٌ عَلی راحَتِهِ:بایِعوهُ،فَإِنَّ البَیعَةَ للّهِ ِ عَزَّ وجَلَّ عَزَّ وجَلَّ.

1808.الإرشاد: رَوی مُحَمَّدُ بنُ عَجلانَ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:

إذا قامَ القائِمُ علیه السلام دَعَا النّاسَ إلَی الإِسلامِ جَدیداً،وهَداهُم إلی أمرٍ قَد دُثِرَ فَضَلَّ عَنهُ الجُمهورُ،وإنَّما سُمِّیَ القائِمُ مَهدِیّاً لِأَنَّهُ یَهدی إلی أمرٍ قَد ضَلّوا عَنهُ،وسُمِّیَ بِالقائِمِ لِقِیامِهِ بِالحَقِّ.

6/3:نِهایَةُ دَولَةِ الجبابرة

1809.تفسیر العیّاشی: عَن زُرارَةَ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام-فی قَولِ اللّهِ: «وَ تِلْکَ الْأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ» 1 -قالَ:

ما زالَ مُذ خَلَقَ اللّهُ آدَمَ دَولَةٌ للّهِ ِ ودَولَةٌ لِإِبلیسَ،فَأَینَ دَولَةُ اللّهِ؟أما هُوَ إلّاقائِمٌ واحِدٌ (1).

ص:244


1- (2) .الظاهر أنّ الصحیح:«ما هو إلّاقائم واحد»،وفی بحار الأنوار:«أما هو قائم واحد».

از نسل حسن و حسین،کسی را بر می انگیزد که دژهای گم راهی و دل های سربسته را می گشاید.او دین را در آخر الزمان برپا می دارد،همان گونه که من در اوّلِ زمان برپا داشتم،و زمین را از عدالت پر می کند،همان گونه که از ستم پرشده باشد». (1)

1807.دلائل الإمامة -با سندش به نقل از انَس بن مالک-:روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به سوی ما بیرون آمد و علی علیه السلام را دید.دستش را میان شانه های او نهاد و سپس فرمود:«ای علی ! اگر از دنیا جز یک روز نمانده باشد،خداوند،آن روز را چنان طولانی می کند که مردی از خاندانت به حکومت رسد؛کسی که به او مهدی گفته می شود و به سوی خدای عز و جل هدایت می نماید و عرب به وسیلۀ او هدایت می شوند،همان گونه که تو، کافران و مشرکان را از گم راهی [به هدایت] ره نمودی».

سپس فرمود:«بر کف دست او نوشته شده است:با او بیعت کنید که بیعتِ خدای عز و جل است». (2)

1808.الإرشاد -به نقل از محمّد بن عجلان-:امام صادق علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم علیه السلام قیام کند،مردم را دوباره به اسلام فرا می خواند و آنها را به امری راه می نماید که پوشیده شده و تودۀ مردم به آن راه نیافته اند،و قائم از آن رو "مهدیّ" نامیده شد که به امری راه نمایی می کند که به آن راه نیافته اند و قائم نامیده شد؛زیرا به حق قیام می کند». (3)

6/3:پایان حکومت مستکبران

اشاره

1809.تفسیر العیّاشی -به نقل از زراره،در بارۀ سخن خداوند:«و آن روزها را میان مردم،

ص:245


1- (1) .ذخائر العقبی:ص 235.
2- (2) .دلائل الإمامة:ص 469 ح 457.
3- (3) .الإرشاد:ج 2 ص 383، [1]إعلام الوری:ج 2 ص 288،روضة الواعظین:ص 290، [2]کشف الغمّة:ج 3 ص 254،بحار الأنوار:ج 51 ص 30 ح 7. [3]

1810.تفسیر العیّاشی: عَن وَهبِ بنِ جَمیعٍ مَولی إسحاقَ بنِ عَمّارٍ،قالَ:سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ إبلیسَ: «رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ * إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» 1 قالَ لَهُ وَهبٌ:جُعِلتُ فِداکَ،أیُّ یَومٍ هُوَ؟

قالَ:یا وَهبُ،أتَحسَبُ أنَّهُ یَومٌ یَبعَثُ اللّهُ فیهِ النّاسَ،إنَّ اللّهَ أنظَرَهُ إلی یَومٍ یُبعَثُ فیهِ قائِمُنا،فَإِذا بَعَثَ اللّهُ قائِمنا کانَ فی مَسجِدِ الکوفَةِ،وجاءَ إبلیسُ حَتّی یَجثُوَ بَینَ یَدَیهِ عَلی رُکبَتَیهِ،فَیَقول:یا وَیلَهُ مِن هذَا الیَومِ،فَیَأخُذُ بِناصِیَتِهِ فَیَضرِبُ عُنُقَهُ، فَذلِکَ الیَومُ هُوَ الوَقتُ المَعلومُ (1).

ملاحظة

هذه الروایة ضعیفة من الناحیة السندیة،إلاّ أنّ مضمونها قابل للتوجیه،فإبلیس فرد من الجن،وعلی الرغم من أنّه لا یمکن رؤیة الجن لعوام النّاس،إلاّ أنّ رؤیتهم و قتلهم ممکن لأولیاء اللّه سبحانه.

ولعل المراد بقتل ابلیس هو القضاء علی الوساوس الشیطانیة فی ذلک المقطع التاریخی،علی الرغم من استمرارها فی باطن الأفراد فی المقاطع التاریخیة التالیة، وإن علی المؤمن محاربة نفسه الأمارة لنیل المقامات العلیا.

1811.معانی الأخبار: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ أحمَدَ الشَّیبانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ أبی عَبدِ اللّهِ الکوفِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا سَهلُ بنُ زِیادٍ،عَن عَبدِ العَظیمِ بنِ عَبدِ اللّهِ الحَسَنِیِّ،قالَ:

سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ العَسکَرِیَّ علیهما السلام یَقولُ:مَعنَی الرَّجیمِ أنَّهُ مَرجومٌ

ص:246


1- (2) .تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 242 ح 14، [1]بحار الأنوار:ج 63 ص 254 ح 119. [2]

دست به دست می کنیم»-:امام صادق علیه السلام فرمود:«هماره و از روزگار آفرینش آدم،دولتی از آنِ خدا و دولتی از آنِ ابلیس بوده است.پس دولت خداوند کجاست؟! آن نیست جز [دولت] یگانه قائم [خاندان محمّد]». (1)

1810.تفسیر العیّاشی -به نقل از وهب بن جمیع،وابستۀ اسحاق بن عمّار-:از امام صادق علیه السلام در بارۀ سخن ابلیس:«پروردگار من! مرا تا روزی که برانگیخته می شوند،مهلت بده.فرمود:تو از مهلت داده شدگانی [امّا نه تا قیامت؛بلکه] تا روزِ زمانِ معلوم»پرسیدم و گفتم:فدایت شوم ! آن، چه روزی است؟

فرمود:«ای وهب ! آیا می پنداری که آن،روزی است که خدا مردم را محشور می کند؟! خداوند،او را تا روزی که قائم ما مبعوث می شود،مهلت داده است،و هنگامی که خداوند،قائم ما را مبعوث می کند،در مسجد کوفه است که ابلیس می آید و دو زانو پیش روی وی می نشیند-و وای بر او از این روز!-و قائم علیه السلام موی جلوی سرش را می گیرد و گردنش را می زند و آن روز،همان«وقتِ زمان معلوم»است».

ملاحظه

این روایت از نظر سند،ضعیف،ولی محتوای آن قابل توجیه و تبیین است.ابلیس فردی از جنیان است که اگر چه برای مردم عادی قابل رؤیت نیست،با این حال،مشاهده و کشتن او به دست اولیای خدا ممکن است.

مراد از کشتن ابلیس ممکن است اشاره به این نکته باشد که وسوسه های شیطانی توسط عوامل بیرونی در آن دوران به پایان می رسد،اگر چه وسوسه های درونی و نفسانی افراد ادامه دارد و فرد مؤمن می باید با نفس امارۀ خود مبارزه کند تا به مقام عالی دست یابد.

1811.معانی الأخبار -با سندش به نقل از عبد العظیم حسنی-:شنیدم که امام هادی علیه السلام می فرماید:

«رجیم،یعنی با لعنتِ خدا طرد و از جایگاه های خیر و نیکی،رانده شده است.مؤمنی او

ص:247


1- (1) .تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 199 ح 145،بحار الأنوار:ج 51 ص 54 ح 38.

بِاللَّعنِ،مَطرودٌ مِن مَواضِعِ الخَیرِ،لا یَذکُرُهُ مُؤمِنٌ إلّالَعَنَهُ،وأَنَّ فی عِلمِ اللّهِ السّابِقِ أنَّهُ إذا خَرَجَ القائِمُ علیه السلام لا یَبقی مُؤمِنٌ فی زَمانِهِ إلّارَجَمَهُ بِالحِجارَةِ،کَما کانَ قَبلَ ذلِکَ مَرجوماً بِاللَّعنِ.

7/3:تَعمیقُ الإِیمانِ و إکمالهُ

1812.الاُصول الستّة عشر: زَیدٌ،قالَ:قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:نَخشی أن لا نَکونَ مُؤمِنینَ، قالَ:ولِمَ ذاکَ؟فَقُلتُ:وذلِکَ أنّا لا نَجِدُ فینا مَن یَکونُ أخوهُ عِندَهُ آثَرَ مِن دِرهَمِهِ ودینارِهِ،ونَجِدُ الدّینارَ وَالدِّرهَمَ آثَرَ عِندَنا مِن أخٍ قَد جَمَعَ بَینَنا وبَینَهُ مُوالاةُ أمیرِ المُومِنینَ علیه السلام !

فَقالَ:کَلّا،إنَّکُم مُؤمِنونَ ولکِن لا یَکمُلُ إیمانُکُم حَتّی یَخرُجَ قائِمُنا،فَعِندَها یَجمَعُ اللّهُ أحلامَکُم فَتَکونونَ مُؤمِنینَ کامِلینَ،ولَو لَم یَکُن فِی الأَرضِ مُؤمِنینَ کامِلینَ،إذاً لَرَفَعَنَا اللّهُ إلَیهِ وأَنکَرتُمُ (1)الأَرضَ،وأَنکَرتُمُ (2)السَّماءَ،بَل وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ،إنَّ فِی الأَرضِ فی أطرافِها مُؤمِنینَ،ما قَدرُ الدُّنیا کُلِّها عِندَهُم تَعدِلُ جَناحَ بعَوضَةٍ.

8/3:إحیاءُ الأَرضِ بالعلم والایمان والعدل

الکتاب

«اِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» 3

ص:248


1- (1) .وأنکرَتکُم (خ-ل).
2- (2) .وأنکرَتکُم (خ-ل).

را یاد نمی کند،جز آن که لعنتش می کند،و در علم پیشین الهی است که چون قائم قیام کند،هیچ مؤمنی در آن روزگار نمی ماند،جز آن که شیطان را با سنگ می زند و می راند،همان گونه که پیش تر با لعنت،زده و رانده می شد». (1)

7/3:تعمیق و تکامل ایمان

1812.الاُصول الستّة عشر -به نقل از زید-:به امام صادق علیه السلام گفتم:ما می ترسیم که مؤمن نباشیم.

فرمود:«چرا این گونه فکر می کنید؟».

گفتم:چون میان خود،کسی را نمی یابیم که برادرش نزد او بر درهم و دینارش،مقدّم باشد،و ما درهم و دینار را نزد خود بر برادر دینی مان-که دوستیِ امیر مؤمنان،ما را گرد هم آورده است-،مقدّم می یابیم.

فرمود:«هرگز [این گونه نیندیش] ! شما مؤمن هستید؛امّا ایمانتان کامل نمی شود تا قائمِ ما قیام کند.آن هنگام،خداوند،عقل هایتان را جمع می کند و مؤمنانی کامل می شوید، و اگر مؤمنانِ کامل در زمین نباشند،آن گاه خداوند،ما را به سوی خود بالا می برد و شما زمین را نمی شناسید و آسمان برایتان ناشناخته می شود؛بلکه سوگند به آن که جانم در دست اوست،مؤمنانی در کرانه های زمین هستند که همۀ دنیا نزدشان به بال پشه ای نمی ارزد». (2)

8/3:زنده کردن زمین با علم و ایمان و عدل

قرآن

«بدانید که خداوند،زمین را پس از مرگش،زنده می کند».

ص:249


1- (1) .معانی الأخبار:ص 139 ح 1 (با سند معتبر)،بحار الأنوار:ج 63 ص 242 ح 91.
2- (2) .الاُصول الستّةعشر:ص 127 ح 20 (با سند معتبر)،بحار الأنوار:ج 67 ص 350 ح 54. [1]

الحدیث

1813.کمال الدین: بِهذَا الإِسنادِ (1)عَن أحمَدَ بنِ الحَسَنِ المَیثَمِیِّ،عَنِ الحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ، عَن مُؤمِنِ الطّاقِ،عَن سَلامِ بنِ المُستَنیرِ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ:

«اِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» 2 قالَ:یُحییهَا اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِالقائِمِ علیه السلام بَعدَ مَوتِها-بِمَوتِها کُفرُ أهلِها-وَالکافِرُ مَیِّتٌ.

1814.الأمالی للصدوق: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ موسَی بنِ المُتَوَکِّلِ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ أبی عَبدِ اللّهِ الکوفِیِّ،عَن موسَی بنِ عِمرانَ النَّخَعِیِّ،عَن عَمِّهِ الحُسَینِ بنِ یَزیدَ النَّوفَلِیِّ، عَن عَلِیِّ بنِ سالِمٍ،عَن أبیهِ،عَن أبی حَمزَةَ الثُّمالِیِّ،عَن سَعدٍ الخَفّافِ،عَنِ الأَصبَغِ بنِ نُباتَةَ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لَمّا عُرِجَ بی إلَی السَّماءِ السّابِعَةِ ومِنها إلی سِدرَةِ المُنتَهی، (2)ومِنَ السِّدرَةِ إلی حُجُبِ النّورِ،نادانی رَبّی جَلَّ جَلالُهُ:یا مُحَمَّدُ،أنتَ عَبدی وأَنَا رَبُّکُ،فَلی فَاخضَع،وإیّایَ فَاعبُد،وعَلَیَّ فَتَوَکَّل،وبی فَثِق،فَإِنّی قَد رَضیتُ بِکَ عَبداً وحَبیباً ورَسولاً ونَبِیّاً،وبِأَخیکَ عَلِیٍّ خَلیفَةً وباباً،فَهُوَ حُجَّتی عَلی عِبادی، وإمامٌ لِخَلقی،بِهِ یُعرَفُ أولِیائی مِن أعدائی،وبِهِ یُمَیَّزُ حِزبُ الشَّیطانِ مِن حِزبی، وبِهِ یُقامُ دینی،وتُحفَظُ حُدودی،وتُنفَذُ أحکامی،وبِکَ وبِهِ وبِالأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ أرحَمُ عِبادی و إمائی،وبِالقائِمِ مِنکُم أعمُرُ أرضی بِتَسبیحی وتَهلیلی،وتَقدیسی وتَکبیری وتَمجیدی،وبِهِ اطَهِّرُ الأَرضَ مِن أعدائی واُورِثُها أولِیائی،وبِهِ أجعَلُ

ص:250


1- (1) .أی علیّ بن حاتم،قال:حَدَّثَنا حمید بن زیاد،عن الحسن بن علیّ بن سماعة.
2- (3) .سِدْرَةُ المُنتهی:شجرة فی أقصی الجنّة إلیها ینتهی علم الأوّلین والآخرین (النهایة:ج 2 ص 353« [1]سدر»).

حدیث

1813.کمال الدین -با سندش به نقل از سلام بن مستنیر-:امام باقر علیه السلام در بارۀ این سخن خدای عز و جل:«بدانید که خداوند،زمین را پس از مرگش،زنده می کند»فرمود:«خداوند عز و جل آن را به دست قائم علیه السلام زنده می کند،پس از آن که مرده است و مرگش،کفر ورزیدن اهل آن است.کافر،مرده است». (1)

1814.الأمالی ،صدوق-با سندش به نقل از عبد اللّه بن عبّاس-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«هنگامی که مرا در معراج به آسمان هفتم و از آن جا به سدرةُ المنتهی 2و از سدره به حجاب های نور بردند،خدایم-که جلالتش باشُکوه باد-مرا ندا داد:ای محمّد ! تو بندۀ منی و من خدای تو هستم.برایم خضوع کن و تنها مرا عبادت کن و تنها بر من توکّل کن و تنها به من اعتماد کن،که من راضی ام که تو بنده،محبوب،فرستاده و پیامبر باشی و برادرت علی،خلیفه و درگاه تو باشد،که او حجّت من بر بندگانم و پیشوای مردمانم است و با اوست که اولیایم از دشمنانم شناسایی می شوند و با اوست که حزب شیطان از حزب من،تمیز داده می شوند و دینم با او برپا می شود و به دست او،حدودم حفظ می گردند و احکامم نافذ می شوند و به خاطر تو و او و امامان از نسل او،بر بندگان و کنیزانم رحم می کنم و با قائمِ شما،زمینم را با تسبیح و تهلیل و تقدیس و تکبیر و تمجیدم،آباد می کنم و به دست او،زمین را از دشمنانم پاک می کنم و آن را به اولیایم به ارث می رسانم،و به دست او،کلمۀ کسانی را که به من کفر ورزیده اند،فرو آورده و کلمۀ خود را بالا می برم و به دست او،بندگان و سرزمین هایم را با علم خود،زنده می کنم و گنج ها و اندوخته ها را با خواستم، برایش آشکار می کنم و با اراده ام او را بر رازها و درون ها آگاه می سازم و با

ص:251


1- (1) .کمال الدین:ص 668 ح 13،العدد القویّة:ص 69 ح 103،بحار الأنوار:ج 51 ص 54 ح 37.

کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَروا بِیَ السُّفلی وکَلِمَتِیَ العُلیا،وبِهِ احیی عِبادی وبِلادی بِعِلمی،ولَهُ اظهِرُ الکُنوزَ وَالذَّخائِرَ بِمَشیئَتی،وإیّاهُ اظهِرُ عَلَی الأَسرارِ وَالضَّمائِرِ بِإِرادتی،واُمِدُّهُ بِمَلائِکَتی لِتُؤَیِّدَهَ عَلی إنفاذِ أمری وإعلانِ دینی،ذلِکَ وَلِیّی حَقّاً،ومَهدِیُ عِبادی صِدقاً.

1815.کمال الدین: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ زِیادِ بنِ جَعفَرٍ الهَمَدانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ بنِ هاشِمٍ،عَن أبیهِ،عَن عَبدِ السَّلامِ بنِ صالِحٍ الهَرَوِیِّ،قالَ:أخبَرَنا وَکیعُ بنُ الجَرّاحِ،عَنِ الرَّبیعِ بنِ سَعدٍ،عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ سَلیطٍ،قالَ:

قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام:مِنَّا اثنا عَشَرَ مَهدِیّاً،أوَّلُهُم أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،وآخِرُهُمُ التّاسِعُ مِن وُلدی،وهُوَ الإِمامُ القائِمُ بِالحَقِّ،یُحیِی اللّهُ بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها،ویُظهِرُ بِهِ دینَ الحَقِّ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ.

راجع:ص 170 (الفصل الثانی:احیاء الارض بعدل).

9/3:امتداد الحکومة الإسلامیة فی أنحاء العالم

1816.کمال الدین: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنُ یَحیَی العَطّارُ،قالَ:حَدَّثَنا أبی،عَن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ الجَبّارِ،عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ زِیادٍ الأَزدِیِّ،عَن أبانِ بنِ عُثمانَ،عَن ثابِتِ بنِ دینارٍ،عَن سَیِّدِ العابِدینَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،عَن سَیِّدِ الشُّهَداءِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ،عَن سَیِّدِ الأَوصِیاءِ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم أنتَ یا عَلِیُّ،وآخِرُهُمُ القائِمُ الَّذی یَفتَحُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ عَلی یَدَیهِ مَشارِقَ الأَرضِ وَمغارِبَها.

ص:252

فرشتگانم یاری اش می دهم تا بر تحقّق امرم و آشکار ساختن دینم،استوارش بدارند،و او ولیّ حقیقی من و مهدیِ راستین بندگانم است». (1)

1815.کمال الدین -با سندش به نقل از عبد الرحمان بن سَلیط-:امام حسین علیه السلام فرمود:

«دوازده مهدی (ره یافته) از ما هست که نخستین آنها،امیر مؤمنان علی بن ابی طالب است و آخرین ایشان،نهمین فرزند من است و او امام قیام کننده به حق است.

خداوند،زمین را پس از مردن،با او زنده می کند و دین حق را با او به همۀ دین ها چیره می گرداند،هر چند که مشرکان را ناخوش آید». (2)

ر.ک:ص 171 (فصل دوم/زنده کردن زمین با عدالت).

9/3:فراگیر شدن حکومت اسلامی در تمام جهان

1816.کمال الدین -با سندش به نقل از ثابت بن دینار،از امام زین العابدین علیه السلام،از پدرش،از امیر مؤمنان علیه السلام-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«امامان پس از من،دوازده نفرند.نخستین آنها،تو هستی-ای علی-و آخرین ایشان،قائمی است که خداوند عز و جل مشرق و مغرب زمین را به دست او فتح می کند». (3)

ص:253


1- (1) .الأمالی،صدوق:ص 731 ح 1002،بحار الأنوار:ج 51 ص 65 ح 3.
2- (2) .کمال الدین:ص 317 ح 3،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 68 ح 36، [1]إعلام الوری:ج 2 ص 194،بحار الأنوار:ج 51 ص 133 ح 4.
3- (3) .کمال الدین:ص 282 ح 35 (با سند معتبر)،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 65 ح 34، [2]الأمالی،صدوق:ص 172 ح 175، [3]إعلام الوری:ج 2 ص 173،بحار الأنوار:ج 52 ص 378 ح 184.

1817.المعجم الکبیر: حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ سَعیدٍ الرّازِیُّ،ثنا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ،ثنا عَنبَسَةُ بنُ أبی صَغیرَةَ،ثنا الأَوزاعِیُّ،عَن سُلَیمانَ بنِ حَبیبٍ،قالَ:سَمِعتُ أبا امامَةَ یَقولُ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:سَیَکونُ بَینَکُم وبَینَ الرّومِ أربَعُ هدن،تَقومُ الرّابِعَةُ عَلی یَدِ رَجُلٍ مِن أهلِ هِرقِلَ یَدومُ سَبعَ سِنینَ.

فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِن عَبدِ القَیسِ-یُقالُ لَهُ المُستَورِدُ بنُ خَیلانَ-:یا رَسولَ اللّهِ،مَن إمامُ النّاسِ یَومَئِذٍ؟

قالَ:مِن وُلدِ أربَعینَ سَنَةً،کَأَنَّ وَجهَهُ کَوکَبٌ دُرِّیٌ،فی خَدِّهِ الأَیمَنِ خالٌ أسوَدُ، عَلَیهِ عَباءَتانِ قَعوایَتانِ (1)،کَأَنَّهُ مِن رِجالٍ مِن بَنی إسرائیلَ،یَملِکُ عِشرینَ سَنَةً، یَستَخرِجُ الکُنوزَ،ویَفتَحُ مَدائِنَ الشِّرکِ.

1818.عقد الدرر: عَن أبِی الحَسَنِ الرِّبعِیِّ المالِکِیِّ،عَن حُذَیفَةَ بنِ الیَمانِ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی قِصَّةِ المَهدِیِّ علیه السلام:یُبایِعُ لَهُ النّاسُ بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ،یَرُدُّ اللّهُ بِهِ الدّینَ، ویُفتَحُ لَهُ فَتوحٌ،فَلا یَبقی عَلی وَجهِ الأَرضِ إلّامَن یَقولُ:لا إلهَ إلَّااللّهُ.

1819.کمال الدین: حَدَّثَنا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مَسرورٍ،قالَ:حَدَّثَنَا الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عامِرٍ،عَنِ المُعَلَّی بنِ مُحَمَّدٍ البَصرِیِّ،عَن جَعفَرِ بنِ سُلَیمانَ،عَن عَبدِ اللّهِ الحَکَمِ، عَن أبیهِ،عَن سَعیدِ بنِ جُبَیرٍ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ،قالَ:

قال رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:...وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبِیّاً ! لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَخرُجَ فیهِ وَلَدِیَ المَهدِیُّ،فَیَنزِلُ روحُ اللّهِ عیسَی بنُ مَریَمَ

ص:254


1- (1) .فی کشف الغمّة:« [1]قطوانیتان»بدل«قعوایتان».والقطوانیّة:عباءة بیضاء قصیرة الخمل (النهایة:ج 4 ص 85« [2]قطا»).

1817.المعجم الکبیر -با سندش به نقل از ابو امامه-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«میان شما و رومیان،چهار معاهدۀ صلح خواهد بود که چهارمین آنها به دست مردی از خاندان هِرقِل است و هفت سال تداوم می یابد».

مردی از عبد القیس به نام مُستورد بن خیلان پرسید:ای پیامبر خدا ! پیشوای مردم [مسلمان] در روزگار آن معاهده کیست؟

فرمود:«کسی که چهل ساله به نظر می آید.چهره اش گویی ستاره ای درخشان است و در گونۀ راستش،خالی سیاه است.دو عبا[ی سپید کم پرز] بر دوش دارد و گویی مردی از بنی اسرائیل است.بیست سال فرمان روایی می کند و گنج ها را بیرون می کشد و شهرهای مشرکان را فتح می نماید». (1)

1818.عقد الدرر -با سندش به نقل از حذیفة بن یمان-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بارۀ ماجرای مهدی علیه السلام فرمود:«مردم با او میان رکن [حجر الأسود] و مقام [ابراهیم] بیعت می کنند.خداوند،دین را با او باز می گرداند و پیروزی هایی برایش پیش می آورد و بر روی زمین کسی نمی ماند،جز آن که می گوید:خدایی جز خداوند یگانه نیست». (2)

1819.کمال الدین -با سندش به نقل از عبد اللّه بن عبّاس-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«سوگند به خدایی که پیامبر را به حق برانگیخت،اگر جز یک روز از دنیا نمانده باشد،خداوند، آن روز را طول می دهد تا فرزندم مهدی،در آن خروج کند و روح خدا،عیسی بن مریم،[از آسمان] فرود آید و پشت سرش نماز بخواند.زمین از نورش روشن می شود و حکومتش شرق و غرب را در بر می گیرد». (3)

ص:255


1- (1) .المعجم الکبیر:ج 8 ص 101 ح 7495،کشف الغمّة:ج 3 ص 260، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 80.
2- (2) .عقد الدرر:ص 222.
3- (3) .کمال الدین:ص 280 ح 27، [2]بحار الأنوار:ج 51 ص 71 ح 12. [3]نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ص 14 ح 1642.

فَیُصَلّی خَلفَهُ،وتُشرِقُ الأَرضُ بِنورِهِ،ویَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَالمَغرِبَ.

1820.الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ،قالَ:حَدَّثَنی أحمَدُ بنُ یوسُفَ بنِ یَعقوبَ أبُو الحَسَنِ الجُعفِیُّ،قالَ:حَدَّثَنی إسماعیلُ بنُ مِهرانَ،قالَ:حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی حَمزَةَ،عَن أبیهِ ووُهَیبٍ،عَن أبی بَصیرٍ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام،قالَ:...

فَوَ اللّهِ،لَکَأَنّی أنظُرُ إلَیهِ بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ یُبایِعُ النّاسَ بِأَمرٍ جَدیدٍ،وکِتابٍ جَدیدٍ، وسُلطانٍ جَدیدٍ مِنَ السَّماءِ،أما إنَّهُ لا یُرَدُّ لَهُ رایَةٌ أبَداً حَتّی یَموتَ.

1821.کمال الدین: حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ الهاشِمِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا فُراتُ بنُ إبراهیمَ بنِ فُراتٍ الکوفِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ أحمَدَ الهَمدانِیُّ،قالَ:

حَدَّثَنی أبُو الفَضلِ العَبّاسُ بنُ عَبدِ اللّهِ البُخارِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ القاسِمِ بنِ إبراهیمَ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ القاسِمِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ أبی بَکرٍ،قالَ:حَدَّثَنا عَبدُ السَّلامِ بنُ صالِحٍ الهَرَوِیّ،عَن عَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضا علیه السلام،عَن أبیهِ موسَی بنِ جَعفَرٍ،عَن أبیهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن أبیهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،عَن أبیهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ،عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله-فی حَدیثِ المِعراجِ-:...فَنَظَرتُ وأَنَا بَینَ یَدَی رَبِّی إلی ساقِ العَرشِ،فَرَأَیتُ اثنَی عَشَرَ نوراً،فی کُلِّ نورٍ سَطرٌ أخضَرُ مَکتوبُ عَلَیهِ اسمِ کُلِّ وَصِیٍّ مِن أوصِیائی،أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وآخِرُهُم مَهدِیٌّ امَّتی،فَقُلتُ:یا رَبِّ،أهوُلاءِ أوصِیائی مِن بَعدی؟فَنودیتُ:یا مُحَمَّدُ،هؤُلاءِ أولِیائی...وعِزَّتی وجَلالی،لَاُظهِرَنَّ بِهِم دینی،ولَاُعِلیَنَّ بِهِم کَلِمَتی،ولَاُطَهِّرَنَّ الأَرضَ بِآخِرِهِم مِن أعدائی،ولَاُمَلِّکَنَّهُ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَها،ولَاُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیاحَ،ولَاُذَلِّلَنَّ لَهُ

ص:256

1820.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از ابو بصیر-:امام باقر علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند، گویی به او (قائم علیه السلام ) می نگرم که میان رکن [حجر الأسود] و مقام [ابراهیم] با مردم بر سر امری نو،کتابی نو و فرمان رواییِ نوینی از آسمان بیعت می کند.به هوش باشید که تا لحظۀ درگذشتش،هیچ یک از پرچم های (لشکرهای) او شکست نمی خورد». (1)

1821.کمال الدین -با سندش به نقل از عبد السلام بن صالح هروی،از امام رضا علیه السلام،از پدرانش،از امام علی علیه السلام-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [در ذکر وقایع معراج] فرمود:«...در پیشگاه خدایم،به پایۀ عرش نگریستم و دوازده نور دیدم که در هر نور با خطّی سبز،اسم هر یک از اوصیای مرا نوشته بودند.اوّلین آنها،علی بن ابی طالب و آخرین ایشان،مهدیِ امّتم بود.گفتم:ای پروردگار من ! اینها وصیّانِ پس از من اند؟ ندا آمد:"ای محمّد ! اینها اولیای من اند....به عزّت و جلالم سوگند،دینم را با اینها چیره می کنم و کلمه ام را با اینها فراز می آورم و با آخرین ایشان،زمین را از دشمنانم پاک می کنم و مشرق و مغرب زمین را به فرمان روایی او در می آورم و بادها را مسخّر او می سازم و گردن های سرکش را برایش رام می کنم و ابزار و وسایل او را پیشرفته می کنم و با لشکرم او را یاری می دهم و با فرشتگانم کمکش می کنم تا دعوت مرا

ص:257


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 262 ح 22؛بحار الأنوار:ج 52 ص 235 ح 103.

الرِّقابَ الصِّعابَ،ولَاُرَقِّیَنَّهُ فِی الأَسبابِ،ولَأَنصُرَنَّهُ بِجُندی،ولَاُمِدَّنَّهُ بِمَلائِکَتی، حَتّی یُعلِنَ دَعوَتی،ویَجمَعُ الخَلقُ عَلی تَوحیدی،ثُمَّ لَاُدیمَنَّ مُلکَهُ،ولَاُداوِلَنَّ الأَیّامَ بَینَ أولِیائی إلی یَومِ القِیامَةِ.

1822.الاحتجاج عن الإمام علیّ علیه السلام -لِبَعضِ الزَّنادِقَةِ بَعدَ تَفسیرِ بَعضِ الآیاتِ-:کُلُّ ذلِکَ لِتَتِمَّ النَّظرَةُ الَّتی أوحاهَا اللّهُ تَعالی لِعَدُوِّهِ إبلیسَ،إلی أن یَبلُغَ الکِتابُ أجَلَهُ ویَحِقَّ القَولُ عَلَی الکافِرینَ،ویَقتَرِبَ الوَعدُ الحَقُّ،الَّذی بَیَّنَهُ اللّهُ فی کِتابِهِ بِقَولِهِ: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» 1 وذلِکَ:إذا لَم یَبقَ مِنَ الإِسلامِ إلَّااسمُهُ،ومِنَ القُرآنِ إلّارَسمُهُ،وغابَ صاحِبُ الأَمرِ بِإِیضاحِ الغَدرِ لَهُ فی ذلِکَ؛لِاشتِمالِ الفِتنَةِ عَلَی القُلوبِ حَتّی یَکونَ أقرَبُ النّاسِ إلیهِ أشَدَّهُم عَداوَةً لَهُ،وعِندَ ذلِکَ یُؤَیِّدُهُ اللّهُ بِجُنودٍ لَم تَرَوها،ویُظهِرُ دینَ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله-عَلی یَدَیهِ-عَلَی الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ.

1823.دلائل الإمامة: بِهذَا الإِسنادِ (1)عَن أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (2)،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ حُمرانَ المَدائِنِیُّ،عَن عَلِیِّ بنِ أسباطٍ،عَن الحَسَنِ بنِ بَشیرٍ،عَن أبِی الجارودِ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام،قالَ:

...إنَّ القائِمَ علیه السلام لَیَملِکُ ثَلاثَمِئَةٍ وتِسعَ سِنینَ،کَما لَبِثَ أصحابُ الکَهفِ فی کَهفِهِم،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً،ویَفتَحُ اللّهُ عَلَیهِ شَرقَ الأَرضِ وغَربَها،یَقتُلُ الناس حَتّی لا یُری إلّادینَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،یَسیرُ بِسیرَةِ

ص:258


1- (2) .أی أبو الحسین محمّد بن هارون بن موسی عن أبیه عن أبی علی محمّد بن همام.
2- (3) .یحتمل أنّه تصحیف والمراد عبد اللّه بن جعفر بن محمّد الحمیری.

آشکار کند و مردم را بر یگانه دانستن من گرد آورد.سپس فرمان روایی اش را تداوم می بخشم و حکومت را تا روز قیامت،میان اولیایم دست به دست می چرخانم». (1)

1822.الاحتجاج: امام علی علیه السلام خطاب به برخی زندیقان و پس از تفسیر برخی آیات فرمود:

«همۀ اینها برای آن است تا مهلتی را که خداوند متعال به دشمنش ابلیس داده،به پایان برسد و آنچه نوشته [و مقرّر] شده،به انجام رسد و با کافران،اتمام حجّت و وعدۀ حق نزدیک شود؛وعده ای که خداوند،آن را در کتابش بیان نموده و فرموده است:«خداوند به مؤمنانِ شایسته کار شما وعده داده است که آنان را در زمین به خلافت خواهد رساند،همان گونه که پیشینیانِ آنها را به خلافت رساند»و آن،زمانی است که از اسلام،جز نام آن و از قرآن،جز کتابت آن نمانده و صاحب این امر (قیام)،به دلیل خیانت های روشن در حقّش،از دیده ها نهان گردیده است؛زیرا فتنه چنان دل ها را گرفته که نزدیک ترین افراد به او،بیشترین دشمنی را با او دارند و این هنگام است که خداوند،او را با لشکریانی که آنها را ندیده اید،استوار می دارد و دین پیامبرش را به دست او بر همۀ دین ها چیره می کند،هر چند مشرکان را خوش نیاید». (2)

1823.دلائل الإمامة -با سندش به نقل از ابو جارود-:امام باقر علیه السلام فرمود:«قائم علیه السلام،سیصد و نُه سال حکومت دارد،همان اندازه که اصحاب کهف در غارشان ماندند.زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است،و خداوند،شرق و غرب را به روی او می گشاید.او مردم [معاند] را می کشد تا جز دین محمّد صلی الله علیه و آله دیده نشود.به سیرۀ سلیمان بن داوود علیه السلام رفتار می کند:خورشید و ماه را فرا می خواند و آن دو،اجابتش می کنند،و زمین برایش در هم پیچیده می شود،و

ص:259


1- (1) .کمال الدین:ص 254 ح 4،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 262 ح 22، [1]علل الشرائع:ج 5 ص 1،بحار الأنوار:ج 52 ص 312 ح 5.
2- (2) .الاحتجاج:ج 1 ص 605، [2]بحار الأنوار:ج 93 ص 125.

سلیمان بنِ داودَ علیهما السلام،یَدعُو الشَّمسَ وَالقَمَرَ فَیُجیبانِهِ،وتُطوی لَهُ الأَرضُ،فَیوحِی اللّهُ إلَیهِ،فَیَعمَلُ بِأَمرِ اللّهِ.

1824.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ موسَی بنِ المُتَوَکِّلِ،قالَ:حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ السَّعد آبادِی،عَن أحمَدَ بنِ أبی عَبدِ اللّهِ البَرقِی،عَن أبیهِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ أبی عُمَیرٍ،عَن عَلِیِّ بنِ أبی حَمزَةَ،عَن أبی بَصیرٍ،قالَ:

قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» 1 فَقالَ:وَاللّهِ،ما نَزَلَ تَأویلُها بَعدُ،ولا یَنزِلُ تَأویلُها حَتّی یَخرُجَ القائِمُ علیه السلام،فَإِذا خَرَجَ القائِمُ علیه السلام لَم یَبقَ کافِرٌ بِاللّهِ العَظیمِ ولا مُشرِکٌ بِالإِمامِ إلّاکَرِهَ خُروجُهُ،حَتّی أن لَو کانَ کافِراً أو مُشرِکاً فی بَطنِ صَخرَةٍ، لَقالَت:یا مُؤمِنُ،فی بَطنی کافِرٌ فَاکسِرنی وَاقتُلهُ.

10/3:اتّحاد الأدیان

الکتاب

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» 2

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً» 3

«وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» 4

ص:260

خداوند به او وحی می کند و او به فرمان خدا عمل می نماید». (1)

1824.کمال الدین -با سندش به نقل از ابو بصیر-:امام صادق علیه السلام در بارۀ سخن خدای عز و جل:

«اوست کسی که پیامبرش را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همۀ دین ها چیره کند،هر چند مشرکان را ناخوش آید»فرمود:«به خدا سوگند،تأویل آن هنوز نیامده است و تأویلش هم نخواهد آمد تا قائم قیام کند،و چون قائم قیام کند،هیچ کافری به خدای بزرگ و مشرکی به امام،باقی نمی ماند،جز آن که قیام او را ناخوش می دارد،تا آن جا که اگر کافری یا مشرکی در دل تخته سنگی [پنهان] باشد،آن سنگ می گوید:ای مؤمن ! در دل من،کافری است،مرا بشکن و او را بکش». (2)

10/3:وحدت ادیان

قرآن

«او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دینِ درست فرستاد تا آن را بر تمام دین ها،پیروز گرداند، هر چند مشرکان،خوش نداشته باشند».

«اوست کسی که پیامبر خود را به [ قصد ] هدایت،با آیین درست،روانه ساخت تا آن را بر تمام دین ها،پیروز گرداند و گواه بودن خدا کفایت می کند».

«و با آنان بجنگید تا فتنه ای بر جای نماند و دین،یکسره از آنِ خدا گردد.پس اگر [ از کفر ] باز ایستند،قطعاً خدا به آنچه انجام می دهند،بیناست».

ص:261


1- (1) .دلائل الإمامة:ص 455 ح 435،بحار الأنوار:ج 52 ص 390 ح 213 (به نقل از سیّد علی بن عبد الحمید در کتاب الغیبة)،سرور أهل الإیمان:ص 113 ح 93.
2- (2) .کمال الدین:ص 670 ح 16 (با سند معتبر)،العدد القویّة:ص 69 ح 104،بحار الأنوار:ج 52 ص 324 ح 36.

الحدیث

1825.مجمع البیان: قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:إنَّ ذلِکَ (1)یَکونُ عِندَ خُروجِ المَهدِیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ، فَلا یَبقی أحَدٌ إلّاأقَرَّ بِمُحَمَّدٍ.

1826.کمال الدین: حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ أحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عِمرانَ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ الکوفِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا موسَی بنُ عِمرانَ النَّخَعِیُّ،عَن عَمِّهِ الحُسَینِ بنِ یَزیدَ النَّوفَلِیِّ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی حَمزَةَ،عَن أبیهِ،عَن أبی بَصیرٍ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ-فی وصف دولة المهدی علیه السلام-:...ولا تَبقی فِی الأَرضِ بُقعَةٌ عُبِدَ فیها غَیرُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ إلّاعُبِدَ اللّهُ فیها،ویَکونُ الدّینُ کُلُّهُ للّهِ ِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ.

1827.مختصر بصائر الدرجات: الحُسَینُ بنُ حَمدانَ،عَن مُحَمَّدِ بنِ إسماعیلَ وعَلِیُّ بنُ عَبدِ اللّهِ الحَسَنِیَّینِ،عََن أبی شُعَیبٍ مُحَمَّدِ بنِ نَصرٍ،عََن عُمَرَ بنِ الفُراتِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ المُفَضَّلِ،عَنِ المُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ،قالَ:سَأَلتُ سَیِّدِیَ الصّادِقَ علیه السلام...:یا مَولایَ،فَما تَأویلُ قَولُهُ تَعالی: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» ؟

قالَ علیه السلام هُوَ قَولُهُ تَعالی: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ» 2 ،فَوَاللّهِ یا مُفَضَّلُ لَیُرفَعُ عَنِ المِلَلِ وَالأَدیانِ الاِختِلافُ،ویَکونُ الدّینُ کُلُّهُ واحِداً،کَما قالَ جَلَّ ذِکرُهُ: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ» ،وقالَ اللّهُ تَعالی: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ» 3 .

قالَ المُفَضَّلُ:قُلتُ:یا سَیِّدی ومَولایَ،وَالدّینُ الَّذی فی آبائِهِ إبراهیمَ ونوحٍ وموسی وعیسی ومُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله هُوَ الإِسلامُ؟

ص:262


1- (1) .إشارة إلی قوله تعالی: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» .

حدیث

1825.مجمع البیان: امام باقر علیه السلام فرمود:«آن به هنگام قیام مهدیِ خاندان محمّد صلی الله علیه و آله است که کسی نمی ماند،جز آن که به [رسالت] محمّد صلی الله علیه و آله اقرار می کند». (1)

1826.کمال الدین -به نقل از ابو بصیر،در توصیف حکومت امام مهدی علیه السلام-:امام صادق علیه السلام فرمود:«...در زمین،هیچ جایی باقی نمی ماند که جز خدا را در آن می پرستند،مگر آن که به پرستش خداوند روی می آورند و دین به طور کامل،از آنِ خدا می شود،هر چند مشرکان را ناخوش آید». (2)

1827.مختصر بصائر الدرجات -با سندش به نقل از مفضّل بن عمر-:از سَرورم امام صادق علیه السلام پرسیدم:...مولای من ! تأویل سخن خدای متعال:«تا آن را بر همۀ دین ها چیره کند،هر چند مشرکان را ناخوش آید»چیست؟

فرمود:«آن،همین سخن خدای متعال است که:«و با آنها بجنگید تا فتنه ای نباشد و دین به کلّی،از آنِ خداست».به خدا سوگند-ای مفضّل-اختلاف را از میان ملّت ها و دین ها بر می دارد و همۀ دین ها یکی می شوند،همان گونه که خداوند-که یادش گرامی باد-فرمود:«دین نزد خداوند،[فقط] اسلام است»و خداوند متعال فرمود:«و هر کس دینی غیر از اسلام بجوید،از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت،از زیانکاران است»».

گفتم:ای سَرور و مولای من ! دینی که پدرانش:ابراهیم،نوح،موسی و عیسی و محمّد علیهم السلام داشتند،اسلام بود؟

ص:263


1- (1) .مجمع البیان:ج 5 ص 38 نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 2 ص 78 ح 228.
2- (2) .کمال الدین:ص 345 ح 31،الصراط المستقیم:ج 2 ص 227 (با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 51 ص 146 ح 14.

قالَ:نَعَم یا مُفَضَّلُ،هُوَ الإِسلامُ لا غَیرَ.

قُلتُ:یا مَولایَ،أتَجِدُهُ فی کِتابِ اللّهِ؟

قالَ:نَعَم مِن أوَّلِهِ إلی آخِرِهِ،ومِنهُ هذِهِ الآیَةُ: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ» 1 ،وقَولُهُ تَعالی: «مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ» 2 ،ومِنهُ قَولُهُ تَعالی فی قِصَّةِ إبراهیمَ علیه السلام وإسماعیلَ: «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ» 3 ،وقَولُهُ تَعالی فی قِصَّةِ فِرعَونَ: «حَتّی إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ» 4 ،وفی قِصَّةِ سُلَیمانَ وبِلقیسَ: «قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ» 5 ، وقَولُها: «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» 6 ،وقَولُ عیسی علیه السلام: «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنّا بِاللّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ» 7 ،وقَولُهُ عَزَّ وجَلَّ:

«وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً» 8 ،وقَولُهُ فی قِصَّةِ لوطٍ علیه السلام: «فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» 9 ،ولَوط علیه السلام قَبلَ إبراهیمَ علیه السلام،وقَولُهُ: «قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا -إلی قَولِهِ- لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» 10 ،وقَولُهُ تَعالی:

«أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ -إلی قَولِهِ- وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» 11 .

ص:264

فرمود:«آری،ای مفضّل ! آن،اسلام است و نه دین دیگر».

گفتم:ای مولای من ! آیا آن را در کتاب خدا می یابی؟

فرمود:«آری از ابتدا تا انتهایش هست،از جمله آیۀ:«دین نزد خدا،[فقط] اسلام [و تسلیم در برابر حق] است»و سخن خدای متعال:«دین پدرتان ابراهیم که او شما را مسلمان نامید»و نیز سخن خدای متعال در داستان ابراهیم و اسماعیل:«پروردگار ما ! ما را تسلیم خود و از نسل ما نیز امّتی را تسلیم خودت قرار ده»و سخن خدای متعال در داستان فرعون:«تا آن گاه که در حال غرق شدن بود،گفت:ایمان آوردم.خدایی جز همان که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند،نیست و من از تسلیم شدگانم»،و در داستان سلیمان و بلقیس:«پیش از آن که تسلیم شده،نزد من آیند»و سخن بلقیس:«همراه سلیمان،تسلیم پروردگار جهانیان شدم»،و سخن عیسی علیه السلام:«چه کسانی یاوران من در راه خدایند؟حواریان گفتند:ما یاران خداییم.به خداوند،ایمان آوردیم و گواهی بده که ما تسلیم شدگانیم»،و سخن خدای عز و جل:«و هر کس در آسمان ها و زمین است،خواه ناخواه تسلیم او (خدا) است»،و سخنش در داستان لوط:

«و در آن دیار،جز یک خانه از مسلمانان [که خانۀ لوط بود،] نیافتیم»،و لوط پیش از ابراهیم بوده است،و سخن خدای متعال:«بگو:به خداوند و آنچه به ما نازل شده است،ایمان آوردیم»تا آن جا که«میان هیچ یک از آنان (پیامبران) تفاوتی نمی نهیم و ما تسلیم شدۀ او هستیم»،و سخن خدای متعال:«یا آن گاه که مرگ یعقوب در رسید،حاضر بودید»تا آن جا که«و ما تسلیم شدۀ او هستیم»». (1)

ص:265


1- (1) .مختصر بصائر الدرجات:ص 180،بحار الأنوار:ج 53 ص 4.

ص:266

وحدت و یا کثرت ادیان در حکومت مهدوی

اشاره

وحدت و یا کثرت ادیان در حکومت مهدوی (1)

چکیده

حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام بر پایۀ عقاید،آموزه ها و شریعت اسلامی شکل می گیرد.تردیدی نیست که ایشان برای برپایی نظامی عادلانه و پیراسته از ظلم و کژی،کفر و شرک،و نفاق و بدعت،ظهور می کند.بنا بر این،در حکومت ایشان، آثار امور یاد شده،پاک می شود و مردم از انحرافات بزرگ عقیدتی و رفتاری در امان خواهند بود.

همچنین بدیهی است که حکومت جهانی واحد،نیازمند قوانینی اساسی و وحدت آفرین است.هم اینک نیز که بشر در اندیشۀ برساختن دهکدۀ جهانی با حاکمیت واحد و زیر سلطۀ سازمان های بین المللی است،برای دست یافتن به این منظور،به سوی ایجاد ساز و کارهای واحد جهانی حرکت می کند.در این راستا انواع اعلامیه ها،کنوانسیون ها و معاهده های جهانی ناظر به حقوق بشر،حقوق زنان، حقوق کودک،محیط زیست،تجارت،کشاورزی،جنگ و صلح،فنّاوری هسته ای، اخلاق،فرهنگ،ارتباطات و فنّاوری و ده ها موضوع دیگر،تأسیس شده است و در بسیاری از این موضوعات،قوانینی واحد و فراگیر وضع شده که به موجب آنها همۀ

ص:267


1- (1).به قلم پژوهشگر ارجمند،حجّة الاسلام و المسلمین،هادی صادقی.

کشورهای امضا کننده،ملزم می شوند در قوانین داخلی خود،تجدید نظر کرده،آنها را با قوانین بین المللی هماهنگ کنند.نتیجۀ این کارها،ایجاد یک پارچگی بیشتر و محدودیت در تنوّع قوانین و تفاوت آنهاست.

حال این پرسش ها مطرح می شود که در حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام،ادیان دیگر چه جایگاهی دارند؟آیا با ظهور ایشان،همۀ ادیان و مذاهب،جز دین و مذهب حق،از بین می روند؟آیا تفاوتی میان ادیان در این زمینه وجود دارد که مثلاً به دلیل توحیدی بودن،باقی بمانند و به دلیل شرک آلود بودن از میان بروند؟آیا پیروان دیگر ادیان،ملزم به پیروی از اسلام می شوند؟اگر امتناع کردند،چه سرنوشتی در انتظار آنان است؟آیا کشته می شوند؟

با مراجعه به متون دینی،ابتدا با پاسخ های متفاوت و ظاهراً متعارضی مواجه می شویم.از متون دینی چنین که گویا ناظر به ادیان آسمانی ابراهیمی اند و کمتر به ادیان دیگر در این موضوع برخورد می کنیم؛امّا برخی بیان های عام،می تواند شامل دیگر ادیان نیز بشود و پرسش های مورد نظر این نوشتار،شامل آنها نیز می شود.

در این تحقیق،تلاش می شود ضمن بررسی ادلّۀ موجود در این باب،بهترین فرضیه را پیدا کنیم و تبیینی منطقی از موضوع،ارائه شود.برای این که نوشتار طولانی نشود،پاسخ به پرسش های یاد شده را به تفکیک نمی آوریم و در ضمن بررسی ادلّه،به میزان دلالت هر یک،اشاره می کنیم.

ظواهر متون دینی در این زمینه به دو دستۀ کلّی تقسیم می شوند.دستۀ اوّل با رویکردی ایجابی،بر وجود ادیان دیگر در زمان ظهور امام زمان علیه السلام دلالت دارند و الزامی در تغییر دین برای پیروان دیگر ادیان قائل نیستند.

دستۀ دوم با رویکردی سلبی،وجود دیگر ادیان را پس از ظهور نمی پذیرند و گویای تغییر دین همۀ مردم یا از میان رفتن آنها هستند.

در مجموع،سه فرضیۀ جدّی و یک فرضیه ضعیف تر دیگر در این زمینه

ص:268

قابل طرح است.دو فرضیۀ اوّل بر اساس ظواهر ادلّۀ دینی مطرح شده اند و هر کدام به یک دسته از ادلّه توجّه کرده اند؛امّا فرضیه های سوم و چهارم با در نظر گرفتن هر دو دسته ادلّه،در پی یافتن راه فهم شرایط جامعۀ مهدوی از مجموع ادلّه و جمع میان ادلّه هستند.در فرضیۀ سوم،تعدّد ادیان از ابتدا نفی می شود؛امّا گمان می رود که تعدّد شرایع،باقی بمانَد.در فرضیۀ چهارم،ادّعا می شود که در ابتدای حکومت مهدوی،ادیان دیگری حضور خواهند داشت؛امّا در یک سیر تدریجی و در طول زمان،از میان خواهند رفت و جز اسلام،دینی باقی نخواهد ماند.

در این جا فرضیۀ اوّل با عنوان«کثرت ادیان آسمانی در جامعۀ مهدوی»،فرضیۀ دوم با عنوان«وحدت دین در جامعۀ مهدوی»،فرضیۀ سوم با عنوان«وحدت دین و کثرت شرایع»و فرضیۀ چهارم با عنوان«محو تدریجی تعدّد ادیان در جامعۀ مهدوی»،مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

کثرت ادیان آسمانی در جامعۀ مهدوی
اشاره

ادلّۀ وجود ادیان مختلف در کنار اسلام،متعدّد است.برخی آیات قرآن،حکایت از آن دارد که یهودیان و مسیحیان تا قیامت،وجود خواهند داشت.برخی نیز به دلالت ضمنی و با نفی اجبار و اکراه،بر این دلالت دارند که ممکن است ادیانی جز اسلام نیز وجود داشته باشد.احادیثی نیز وجود دارند که بر همین امر،دلالت دارند.در ادامه به بررسی این متون می پردازیم.از ادلّۀ عامّ قرآنی می آغازیم و به دنبال آن،ادلّۀ خاص می آید.

الف-ادلّۀ عام قرآنی
1-عدم اکراه در دین

آیات بسیاری از قرآن،دلالت دارند که در پذیرش دین،هیچ اکراه و اجباری

ص:269

نیست.از جمله،آیة الکرسی،صریحاً هر گونه اکراه و اجبار در پذیرش دین را نفی می کند:

«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. 1

در دین،هیچ اجباری نیست.هدایت از گم راهی مشخّص شده است.پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد،به چنان رشتۀ استواری چنگ زده که گسستنش نباشد.خدا،شنوا و داناست».

مضمون ذکر شده در آیة الکرسی در آیات متعدّدی با بیان های متفاوت،آمده است.جهت رعایت اختصار،در این جا تنها به شماری از آنها اشاره می کنیم:

«إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً. 2

راه را به او نشان داده ایم.یا سپاس گزار باشد یا ناسپاس».

«وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعِینَ. 3

اگر می خواستیم،هدایت هر کس را به او ارزانی می داشتیم،ولی وعدۀ من که جهنّم را از همۀ جنّیان و آدمیان پُر می کنم،حقّ است».

«إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ. 4

اگر بخواهیم،از آسمان برایشان آیتی نازل می کنیم که در برابر آن به خضوع،سر فرود آورند».

«وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدی فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِینَ. 5

ص:270

اگر خدا بخواهد،همه را به راه راست می برد.پس،از نادانان مباش».

«وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکُوا وَ ما جَعَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ. 1

اگر خدا می خواست،آنان،شرک نمی آوردند،و ما تو را نگهبانشان نساخته ایم و تو، کارسازشان نیستی».

از آیات یاد شده،استفاده می شود که سنّت الهی بر آن است که در مسائل اعتقادی و ایمانی،انسان را آزاد بگذارد تا خود،انتخاب کند.همچنین به دلیل استفاده از کلمه«لو»،یکی از ادات شرط در برخی آیات،فهمیده می شود که هیچ گاه مشیّت الهی به این تعلّق نمی گیرد که همۀ مردم روی زمین بر هدایت و ایمان،گرد آیند. (1)در نتیجه،می توان استنتاج کرد که تا قیامت،کسانی خواهند بود که بر طریق هدایت نباشند.

حال اگر آیاتی را در نظر آوریم که وحدت امّت ها را نفی می کنند،این استدلال، تقویت می شود و می توان از آنها نتیجه گرفت که ادیان دیگر،دستِ کم ادیان آسمانی،در جامعۀ مهدوی حضور خواهند داشت.در این باره،چهار آیه آمده است:

1. «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. 3

ص:271


1- (2) .در زبان عربی،«لو»برای بیان شرطی است که تحقّق آن،محال است.هر گاه بخواهند از شرط ممکن سخن بگویند،از سایر ادات شرط،مانند«إن»و«إذا»استفاده می کنند.

و این کتاب را به راستی بر تو نازل کردیم.تصدیق کننده و حاکم بر کتاب هایی است که پیش از آن بوده اند.پس بر وفق آنچه خدا نازل کرده است،در میانشان حکم کن و از پی خواهش هاشان مرو تا آنچه را از حق بر تو نازل شده است،وا گذاری.برای هر گروهی از شما،شریعت و روشی نهادیم،و اگر خدا می خواست،همۀ شما را یک امّت می ساخت؛ ولی خواست در آنچه به شما ارزانی داشته است،شما را بیازماید.پس در خیرات بر یکدیگر پیشی گیرید.همگی بازگشتتان به خداست تا از آنچه در آن اختلاف می کردید، آگاهتان سازد».

2. «وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. 1

اگر خدا می خواست،همۀ شما را یک امّت کرده بود،ولی هر که را بخواهد،گم راه می سازد و هر که را بخواهد،هدایت می کند و از هر کاری که می کنید،بازخواست می شوید».

3. «وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ. 2

اگر خدا می خواست،همه را یک امّت کرده بود؛ولی او هر که را که بخواهد،به رحمت خویش در می آورد،و ستم کاران را هیچ دوست و یاوری نیست».

4. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ. 3

و اگر پروردگار تو می خواست،همۀ مردم را یک امّت کرده بود؛ولی همواره گونه گون خواهند بود».

در همۀ این آیات،مشیّت خداوند نسبت به وحدت امّت،در ذیل ادات شرط

ص:272

«لو»آمده که نشان دهندۀ آن است که خدا،چنین مشیّتی ندارد و در عمل،همه بر یک طریقت نخواهند بود و امّت واحد را نمی سازند.در آیۀ چهارم،تصریح می شود که همواره«گوناگونی»وجود خواهد داشت.پُر واضح است که این مشیّت، تکوینی است؛و گرنه به لحاظ تشریعی،مشیّت خداوند بر آن است که همۀ مردم، مسلمان شوند.

2-دستور به جدال احسن با اهل کتاب

خداوند سبحان،مسلمانان را از این که با اهل کتاب،جز به شیوۀ نیکو گفتگو کنند، باز داشته و فرموده است:

«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ. 1

با اهل کتاب،جز به نیکوترین شیوه،مجادله (گفتگو) مکنید.مگر با آنها که ستم پیشه کردند،و بگویید:به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر شما نازل شده است، ایمان آورده ایم و خدای ما و خدای شما،یکی است و ما در برابر او گردن نهاده ایم».

از این دستور کلّی خداوند،می توان فهمید که اگر اهل کتاب در آن زمان باشند، اجبار و اکراهی در پذیرش اسلام نخواهند داشت.همچنین،در صورت امتناع از پذیرش اسلام،کشته نخواهند شد.بنا بر این،احتمال این که اهل کتاب بمانند و بتوانند در سایۀ حکومت اسلامی به کار خود ادامه دهند،کم نیست.البته این آیه، تنها در مورد اهل کتاب است و در بارۀ ادیان غیر الهی دلالتی ندارد.

3-هم زیستی مسالمت آمیز در حاکمیت اسلام

تردیدی نیست که در جامعۀ مهدوی،حاکمیت از آنِ اسلام خواهد بود؛امّا می توان

ص:273

شرایطی را فرض کرد که ضمن حاکم بودن اسلام و احکام آن،سایر ادیان الهی نیز بتوانند حضور داشته باشند.یکی از شرایط این امر،آن است که پلیدی شرک و پرستش غیر خدا از میان برود.قرآن کریم،خطاب به اهل کتاب می گوید:

«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ. 1

بگو:ای اهل کتاب،بیایید از آن کلمه ای که پذیرفتۀ ما و شماست،پیروی کنیم:آن که جز خدا را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر جز خدا را،به پرستش نگیرد.اگر آنان روی گردان شدند بگو:شاهد باشید که ما مسلمان هستیم».

در این آیه به نقاط مشترک میان اسلام و اهل کتاب،توجّه شده است و به مسلمانان می آموزد که اگر کسانی حاضر نبودند همۀ حقیقت را بپذیرند و اسلام آورند،دستِ کم در اصل توحید با یکدیگر وحدت داشته باشید و آنها را به پرهیز از شرک بخوانید.

زبان به کار گرفته شده در آیه نیز به گونه ای است که گویا هر دو طرف به پرهیز از شرک،دعوت می شوند تا این احساس در اهل کتاب به وجود نیاید که مسلمانان، خود را برتر می پندارند.این رویکرد با توجّه به اصل کرامت ذاتی انسان که در قرآن کریم مورد تأکید است، (1)بیشتر تقویت می شود.

افزون بر این،قرآن کریم،سیاست کلّی اسلام را در بارۀ تعامل با پیروان دیگر

ص:274


1- (2) . «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ [1]رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً ؛ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکی،سوار کردیم و از چیزهای خوش و پاکیزه،روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری شان دادیم»(اسرا:آیۀ 70). [2]

ادیان،بیان می کند و می فرماید تا جایی که با شما سرِ جنگ ندارند و حقّ شما را از بین نمی برند،با آنها بسازید و حتّی به آنها نیکی کنید:

«لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ. 1

خدا،شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن با آنان که با شما در دین نجنگیده اند و از سرزمینتان بیرون نرانده اند،باز نمی دارد.خدا،کسانی را که به عدالت رفتار می کنند، دوست دارد».

4-قرآن کریم و استقبال از پیشنهاد صلح

خداوند متعال در قرآن کریم،اصل اوّلی را بر صلح طلبی قرار داده است و جنگ و جهاد را مخصوص جایی می داند که امکان صلح نباشد یا قصد فتنه گری یا ظلم و تعدّی باشد.صلح طلبی اسلام تا جایی پیش رفته که شامل مشرکان نیز شده است، گو این که در این مورد،شرایط سخت تری وجود دارد.برای نمونه در قرآن کریم آمده:

«إِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ أَوْ جاؤُکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقاتِلُوکُمْ أَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً. 2

مگر کسانی که به قومی که میان شما و ایشان پیمانی است،می پیوندند یا خود،نزد شما می آیند،در حالی که از جنگیدن با شما یا جنگیدن با قوم خود،ملول شده باشند؛و اگر خدا می خواست،بر شما پیروزشان می ساخت و با شما به جنگ برمی خاستند.پس هر گاه کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و به شما پیشنهاد صلح کردند،خدا هیچ راهی برای شما بر ضد آنان نگشوده است».

ص:275

این دسته را مفسّران نام برده اند.برخی (1)آنان را از طایفۀ خُزاعه می دانند که از جملۀ آنها هلال بن عویمر اسلمی،و سراقة بن مالک بن جَشْم و بنو مَدلج و بنو جذیم هستند.برخی (2)می گویند بنو مدلج و برخی می گویند (3)طایفۀ اشجَع به سردگی مسعود بن دخیله-که هفتصد نفر بودند-،به نزدیکی مدینه آمدند و اظهار داشتند آمده ایم با محمّد صلی الله علیه و آله قرارداد ترک مخاصمه ببندیم.پیامبر صلی الله علیه و آله از این پیشنهاد، شدیداً استقبال نمود و دستور داد مقدار زیادی خرما برای آنها هدیه بردند و آیۀ یاد شده در این باره نازل شد. (4)از این برخورد،روش قرآن در برابر مخالفان،روشن می شود که اصل را بر صلح طلبی گذاشته است.

به اعتقاد تعدادی از مفسّران،از جمله ربیع،عَکرِمه،قُتاده،ابن زید و حسن،این آیه با آیۀ پنجم از سوره توبه،نسخ شده است. (5)در آن آیه،دستور کلّی به گرفتن و زیر فشار قرار دادن مشرکان،داده شده است:

«فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. 6

امّا اگر به آیۀ قبل آن مراجعه شود،احتمال می رود که که نسخی در کار نباشد و همچنان صلح کردن با مخالفان،حتّی با مشرکان،در دستور کار مسلمانان است و باید به

ص:276


1- (1) .مقاتل در تفسیر مقاتل بن سلیمان:ج 1 ص 396. [1]
2- (2) .عاملی در الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز:ج 1 ص 332.
3- (3) .دخیل در الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز:ج 1 ص 121.هر دو تفسیر با یک نام و نویسندگانی شیعی دارد.دخیل الوجیز خود را در قرن چهاردهم نوشته و عاملی الوجیزش را در قرن یازدهم هجری به نگارش در آورده است.
4- (4) .در برخی تفاسیر از گروه های دیگری نیز نام برده شده است.
5- (5) .التبیان فی تفسیر القرآن:ج 3 ص287.عاملی نیز در الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز (ج 1 ص 332) چنین نظری دارد.

پیمان های صلح در این زمینه پایبند باشند».

«إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ» 1.

مگر آن مشرکانی که با آنان پیمان بسته اید،و چیزی از [تعهّدات خود نسبت به] شما فروگذار نکرده،و کسی را بر ضدّ شما پشتیبانی ننموده اند.پس پیمان اینان را تا [پایان] مدّتشان تمام کنید؛چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد.

جالب این است که به گفتۀ مقاتل بن سلیمان بلخی،همین آیۀ چهار سورۀ توبه در شأن همین نُه تنی نازل شده که در آیۀ مورد بحث ما به آن اشاره رفته است. (1)

در عین حال،قرآن کریم،بلا فاصله هشدار می دهد که اگر در بارۀ کسی یا گروهی احتمال فتنه گری یا حیله و مانند آن برود،مسلمانان باید به هوش باشند و فریب پیشنهاد صلح آنها را نخورند. (2)

در سورۀ ممتحنه نیز به مسلمانان اجازه داده شده که با مخالفانی که سرِ جنگ و ستیز با مسلمانان ندارند و ظلمی به آنها نکرده اند،صلح و دوستی داشته باشند:

«لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ. 4

خدا شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن با آنانی که با شما در دین نجنگیده اند و از سرزمینتان بیرون نرانده اند،باز نمی دارد.خدا،کسانی را که به عدالت رفتار می کنند،

ص:277


1- (2) .تفسیر مقاتل بن سلیمان:ج 1 ص 395.
2- (3) .«سَتَجِدُونَ آخَرینَ یُریدُونَ أَن یَأمَنُوکُم وَ یَأمَنُوا قَومَهُم کُلَّما رُدُّوا إِلَی الفِتنَةِ أُرکِسُوا فیها فَإِن لَم یَعتَزِلُوکُم وَ یُلقُوا إِلَیکُمُ السَّلَمَ وَ یَکُفُّوا أَیدِیَهُم فَخُذُوهُم وَ اقتُلُوهُم حَیثُ ثَقِفتُمُوهُم وَ أُولئِکُم جَعَلنا لَکُم عَلَیهِم سُلطاناً مُبیناً؛گروه دیگری را خواهید یافت که می خواهند از شما و قوم خود در امان باشند.اینان،هر گاه که به کفر دعوت شوند،بدان باز گردند.پس اگر خود را به کناری نکشند و صلح نکنند و از اعمال خویش،باز نایستند،آنان را هر جا که یافتید،بگیرید و بکُشید که شما را بر آنان تسلّطی آشکار داده ایم»(نساء:آیۀ 91). [1]

دوست دارد». (1)

سیرۀ امیر مؤمنان علیه السلام نیز این شیوۀ برخورد را تأیید می کند.ایشان در بخشی از این فرمان به مالک اشتر،در استقبال از صلح می فرماید:

و از صلحی که دشمن،تو را بدان فرا خوانْد و رضای خداوند در آن بود،روی متاب که آشتی به سربازان تو آسایش رسانَد و از اندوه برَهانَد و شهرهایت ایمن مانَد. (2)

ب-ادلّۀ خاصّ قرآنی
1-حکایت قرآن از بقای دشمنی بین یهودیان و نیز بین نصارا تا روز قیامت

از برخی آیات قرآن بر می آید که شماری از یهودیان و مسیحیان،همچنان بر دین خود،باقی می مانند.در مورد مسیحیان می خوانیم:

«وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاری أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللّهُ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ. 3

و از کسانی که گفتند که ما نصرانی هستیم،پیمان گرفتیم.پس قسمتی از اندرزهایی را که به آنها داده بودیم،فراموش کردند.ما نیز میان آنها تا روز قیامت،کینه و دشمنی افکندیم.به زودی خداوند،آنان را از کارهایی که می کنند،آگاه خواهد ساخت».

در بارۀ یهودیان نیز چنین می خوانیم:

ص:278


1- (1) .به گفته طَبرِسی،برخی مفسّران اهل سنّت،همچون قتاده و ابن عبّاس،این آیه را به سبب آیۀ 5 سورۀ توبه [1]منسوخ می دانند؛لیکن از طریق اهل بیت علیهم السلام چیزی در این خصوص نرسیده است.وانگهی،به اجماع علما و مفسّران،نیکی کردن به کفّار،حتّی کسانی که در دار الحرب هستند،مانعی ندارد.آنچه منع شده است،دادن زکات و فطریه به آنهاست (التبیان فی تفسیر القرآن:ج 3 ص 583).
2- (2) .«وَ لا تَدفَعَنَّ صُلحا دَعاکَ إلَیهِ عَدُوُّکَ وَ للّهِ ِ فیهِ رِضَیً،فَإِنَّ فِی الصُّلحِ دَعَةً لِجُنودِکَ،وَ راحَةً مِن هُمومِکَ،وَ أمنا لِبِلادِکَ»(نهج البلاغة:نامۀ 53). [2]

«وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ. 1

یهود گفتند که دست خدا،بسته است.دست های خودشان بسته باد ! و بدین سخن که گفتند،ملعون شدند.دست های خدا،گشاده است.به هر سان که بخواهد،روزی می دهد.

و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است،به طغیان و کفرِ بیشترشان،خواهد افزود.ما تا روز قیامت،میانشان دشمنی و کینه افکنده ایم.هر گاه آتش جنگ را افروختند،خدا خاموشش ساخت.آنان در روی زمین به فساد می کوشند،و خدا،مفسدان را دوست ندارد».

از عبارت «فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ» در مورد مسیحیان و نیز از عبارت «وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ» در مورد یهودیان،استفاده می شود که شماری از آنان،تا روز قیامت خواهند بود؛اگر چه به دلیل اعمالشان، میان خودشان تا روز قیامت،همواره دشمنی است. (1)

2-برتری پیروان واقعی عیسی علیه السلام بر کافران و یهودیان تا قیامت

قرآن کریم به توطئۀ یهودیان در کشتن عیسی علیه السلام اشاره می کند و خطاب به ایشان می گوید که خداوند،تو را از دست کافران،یعنی یهودیانی که نسبت به رسالت تو

ص:279


1- (2) .در بارۀ نوع دشمنی و چگونگی آن،اقوال مختلفی وجود دارد.مرحوم طَبرِسی از حسن،مجاهد و جمعی دیگر از مفسّران نقل می کند که مراد،دشمنی میان بهودیان و نصاراست.همچنین گفتۀ ربیع و زجاج و طبری را نیز آورده که گفته اند:مراد،دشمنی میان طوایف مسیحیان و نیز طوایف یهودیان است (مجمع البیان:ج 3 ص 268 و 340).قول دوم،درست تر است؛زیرا در این آیه،تنها نام مسیحیان آمده و گفته شده که بین آنها دشمنی است و در آیۀ دیگر،تنها نام یهودیان آمده و از دشمنی بین آنها خبر داده شده است.معلوم می شود که دشمنی بین طوایف هر یک از این دو دین،به طور جداگانه است،نه دشمنی بین پیروانِ یکی با پیروان دین دیگر.طَبرِسی نیز قول دوم را قوی تر می داند.

کفر می ورزند،نجات می دهد و پیروانت را تا روز قیامت،برتر از این کفّار قرار می دهد:

«إِذْ قالَ اللّهُ یا عِیسی إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. 1

آن گاه خدا گفت:ای عیسی ! من تو را می میرانم و به سوی خود بر می گزینم و از کافران، دور می سازم و تا روز قیامت،آنان را که از تو پیروی کنند،فراز کافران قرار خواهم داد.

سپس بازگشت همۀ شما به سوی من است و من در آنچه اختلاف می کردید،میانتان حکم می کنم».

بسیاری از مفسّران معتقدند که وعدۀ خداوند نسبت به برتری پیروان عیسی علیه السلام بر منکران نبوّتش تا پایان دنیا ادامه خواهد داشت؛ (1)یعنی باید کسانی دیگر تا روز قیامت باشند که منکر رسالت عیسی علیه السلام هستند و این،اثبات کنندۀ وجود ادیان دیگر در جامعۀ مهدوی است.با توجّه به این که تقریباً تمام مفسّرانی که متعرّض تعیین مصداق کافران به عیسی علیه السلام شده اند،آنها را تکذیب کنندگان یهود می دانند، (2)ادیانی که ممکن است باقی بمانند،از سنخ اهل کتاب اند و شامل ادیان غیر آسمانی نمی شوند.

در عین حال،باید توجّه داشت که مراد از پیروان عیسی علیه السلام کسانی نیستند که صرفاً نام ایشان را بر خود نهاده اند و در عمل،تسلیم دستورهای وی نیستند؛بلکه

ص:280


1- (2) .مانند علّامه طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن:ج 3 ص 208،سمعانی در تفسیر السمعانی:ج 1 ص 324،ابن تیمیّه در دقائق التفسیر:ج 1 ص 311،ابن عطیّۀ اندلسی در المحرز الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز:ج 1 ص 444،البغوی در معالم التنزیل فی تفسیر القرآن:ج 1 ص 448،مکارم شیرازی در تفسیر نمونه:ج 2 ص 432 و.... [1]
2- (3) .برای نمونه،ر.ک:المیزان فی تفسیر القرآن:ج 3 ص 210،الصافی:ج 1 ص 341،التبیان فی تفسیر القرآن:ج 2 ص 478،مجمع البیان:ج 2 ص 759.

کسانی هستند که واقعاً پیرو و تسلیم ایشان باشند و تنها گروهی از مسیحیان و نیز مسلمانان واقعی را در بر می گیرد. (1)

3-استمرار کیفر یهودیان تا قیامت

خدواند متعال،در قرآن کریم اعلام می کند که کسی را بر یهودیان پیمان شکن بر می انگیزد که تا قیامت،عذابی سخت به آنان بچشاند:

«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ. 2

و پروردگار تو اعلام کرد که کسی را بر آنان بگمارد که تا روز قیامت،به عذابی ناگوار معذّبشان گردانَد.هرآینه پروردگار تو،زود عقوبت می کند و نیز آمرزنده و مهربان است».

برخی مفسّران،این آیه را ناظر به عذاب دنیوی قوم یهود می دانند و از جمله در بارۀ آن آمده است:

این آیات،در حقیقت،اشاره به قسمتی از کیفرهای دنیوی آن جمع از یهود است که در برابر فرمان های الهی،قد علم کردند و حقّ و عدالت و درستی را به زیر پا گذاردند....از این آیه استفاده می شود که این گروه سرکش،هرگز روی آرامشِ کامل نخواهند دید و هر چند برای خود،حکومت و دولتی تأسیس کنند،باز تحت فشار و در ناراحتی مداوم خواهند بود،مگر این که به راستی،روش خود را تغییر

ص:281


1- (1) .عموم مفسّران،چنین تفسیری دارند.شیخ طوسی در تفسیرش از حسن و قتاده و ربیع،همین معنا را نقل می کند و خود نیز آن را می پذیرد:(التبیان فی تفسیر القرآن:ج 2 ص 47).دیگران نیز چنین نظر می دهند؛مانند:علّامه طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن:ج 3 ص 20،عاملی در الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز:ج 1 ص241،موسوی سبزواری در مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن:ج 5 ص 32،طبرسی در مجمع البیان:ج 2 ص 75،فیض کاشانی در تفسیر الصافی:ج 1 ص 34،طبری در جامع البیان فی تفسیر القرآن:ج 3 ص 20،ابن ابی حاتم در تفسیر القرآن العظیم:ج 2 ص 66، [1]فخر رازی در مفاتیح الغیب:ج 8 ص 23،میبدی در کشف الأسرار و عدّة الأبرار:ج 2 ص 13 و....

دهند و دست از ظلم و فساد بکشند. (1)

نگاهی به آیۀ بعد،این احتمال را تا حدودی تقویت می کند:

«وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ. 2

آنان را گروه گروه در زمین تقسیم کردیم؛بعضی نیکوکار و بعضی جز آن،و آنان را به نیکی ها و بدی ها آزمودیم،شاید باز گردند».

این آیه،به روشنی در مورد وضعیّت دنیوی قوم یهود،سخن می گوید و می تواند قرینه ای باشد بر این که آیۀ پیشین که کیفر آنان را تا روز قیامت بیان می کند نیز ناظر به کیفر دنیوی است.

امّا توجّه به آیات پیشین،این احتمال را تضعیف می کند.در آیۀ 166 همین سوره،چنین می خوانیم:

«فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ.

و چون از ترک چیزی که از آن منعشان کرده بودند،سرپیچی کردند،گفتیم:بوزینگانی مطرود شوید».

در این جا به مسخ شدن گروهی از یهودیان اشاره می شود که از فرمان خداوند، سرپیچی کردند و با حیله و نیرنگ،احکام خدا را به تمسخر گرفتند.پس از این است که به کیفر آنان تا روز قیامت،اشاره می شود.

احتمالی که در این جا مطرح می شود،این است که این کیفر استمرار،همان مسخ باشد یا همراه مسخ،کیفری مضاعف داشته باشند.البته این کیفر نیز دنیوی است؛امّا دیگر ضرورتی ندارد که کسانی یهودی باشند تا مورد عذاب قرار گیرند؛ زیرا وجود همان مسخ شدگان برای کیفر دیدن،کافی است.

ص:282


1- (1) .تفسیر نمونه:ج 6 ص 430-431. [1]این تفسیر،از مفسّران گذشته نیز نقل شده است.برای نمونه، [2]ر.ک:مجمع البیان:ج 4 ص 760.
ج-ادلّۀ روایی
1-مشابهت روش امام زمان علیه السلام با سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله

در این جا دو مطلب باید به اثبات برسد:یکی،بیان سیرۀ استدلالی و همراه با سماحت و مسالمت و عدم اجبار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در برخورد با مخالفان و پیروان دیگر ادیان؛دیگری،شباهت سیرۀ امام زمان علیه السلام به سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله.

در سورۀ یونس،آیه ای وجود دارد که ضمن بیان سنّت الهی در نفی اجبار و اکراه بر مؤمن شدن انسان ها،سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله را هم تعیین می کند:

«وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ. 1

اگر پروردگار تو بخواهد،همۀ کسانی که در روی زمین اند،ایمان می آورند.پس آیا تو مردم را به اجبار،وا می داری که ایمان بیاورند؟».

در انتهای آیه،خداوند متعال با لحنی که ظاهراً توبیخ آمیز است،پرسشی انکاری را مطرح می کند و به همه می فهمانَد که در کار خدا،اجبار و اکراه بر مؤمن شدن نیست و رسولش هم حق ندارد چنین کند.بدین سان،سیرۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این زمینه شکل می گیرد.

به همین دلیل است که در بیان و رفتار اهل بیت علیهم السلام هیچ موردی از اجبار و اکراه بر مؤمن ساختن دیگران،مشاهده نمی شود.امام رضا علیه السلام در پاسخ به مأمون در فهم آیات یاد شده،بیان روشنگری در این مسئله دارند.ایشان به نقل از پدرانشان،از امیر مؤمنان علیه السلام درخواست مسلمانان را از پیامبر صلی الله علیه و آله بازگو می کنند که به ایشان گفتند:

خوب است حال که بر مردم تسلّط دارید،آنها را مجبور کنید اسلام بیاورند تا تعداد ما بیشتر شود.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود:«نمی خواهم خدا را به گونه ای ملاقات کنم که بدون داشتن دستوری الهی،بدعتی گذاشته باشم.من سختگیر نخواهم بود».

ص:283

در ادامۀ حدیث،نازل شدن آیۀ یاد شده مورد اشاره قرار می گیرد و این که خدای متعال می فرماید:

«اگر با آنها چنین می کردی (سختگیری و اجبار به ایمان)،استحقاق هیچ پاداش و تشویقی نداشتند.لیکن من می خواهم اختیاراً و بی هیچ اضطرار و اجباری ایمان بیاورند تا از جانب من،استحقاق قرب و منزلت و کرامت و خلود در بهشت جاویدان پیدا کنند.پس آیا تو مردم را به اجبار وا می داری که ایمان بیاورند؟». (1)

همچنین سیرۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در برخورد با اهل کتاب،این بوده که به آنها رسیدگی کند و مورد اذیّت و آزار قرار نگیرند.در جوامع روایی اهل سنّت،احادیثی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این زمینه نقل شده اند.در حدیثی از ایشان آمده:

مَن آذی ذِمّیّا فَأَنَا خَصمُهُ،وَ مَن کُنتُ خَصمَهُ خَصَمتُهُ یَومَ القِیامَةِ. (2)

هر کس به اهل ذمه (یهودی،مسیحی و زرتشتی ای که در پناه اسلام است) آزار برساند،دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم،روز قیامت،دشمنی خود را نسبت به او آشکار خواهم نمود.

در حدیث دیگری از ابن عبّاس از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

تصدّقوا علی أهل الأدیان کلّها.

به [فقرا از] پیروان همۀ ادیان الهی صدقه بدهید. (3)

اینک باید دانست که سیرۀ امام زمان علیه السلام در حکومت،مشابه سیرۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است و احادیث متعدّدی در این باره آمده که برخی از آنها صحیح اند.

در صحیحۀ محمّد بن مسلم از امام باقر علیه السلام می خوانیم که روش امام زمان علیه السلام مشابه روش پیامبر صلی الله علیه و آله است و همان طور که پیامبر صلی الله علیه و آله آنچه را در جاهلیت بود،باطل

ص:284


1- (1) .عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 136، [1]تفسیر نور الثقلین:ج 2 ص 331.
2- (2) .تاریخ بغداد:ج 8 ص 370 ش 4473، [2]کنز العمّال:ج 4 ص 362 ح 10913.
3- (3) .المصنّف،ابن ابی شیبة:ج 2 ص 67 ح 1،أحکام القرآن،جصّاص:ج 1 ص 558،الدرّ المنثور:ج 1 ص 357.

کرد،ایشان نیز آنچه (یعنی بدعت هایی) را که پیش از ظهورشان است،باطل می کند و عدل را جاری می سازد. (1)

نعمانی،حدیثی از امام باقر علیه السلام می آورد که در آن با تعبیر «کما صنع رسول اللّه صلی الله علیه و آله» ، رفتار قائم علیه السلام را مشابه رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله در تخریب مظاهر شرک و کفر و بدعت ها بیان می کند. (2)روایت ابو بصیر از امام صادق علیه السلام هم در بحث هم زیستی مسالمت آمیز گذشت که در آن از تعبیر «یُسَالِمُهُم کَمَا سَالَمَهُم رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله» (3)استفاده شده بود. (4)

بنا بر این،امام زمان علیه السلام نیز مانند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله،در زمینۀ دعوت به اسلام با استدلال و احتجاج نیکو و هدایتگری عمل می کنند.

2-گرفتن جزیه از اهل کتاب در جامعۀ مهدوی

جزیه،مالیات ویژۀ اهل کتاب است.مسلمانان،چند نوع مالیات دارند که به حاکم اسلامی پرداخت می کنند.خمس،زکات و فطریه،مالیات هایی است که مسلمانان، پرداخت می کنند.بدیهی است که هر کس در هر جامعه ای زندگی می کند،از امتیازاتی که آن جامعه برایش فراهم کرده،بهره مند می شود.این امتیازات،شامل امنیّت،رفاه،برخورداری از خدمات حکومت و مانند آن است.نمی شود که در جامعۀ اسلامی،مسلمانان،هزینه های ادارۀ جامعه را بدهند؛امّا اهل کتاب،چیزی پرداخت نکنند و از مواهب جامعه نیز بهره ببرند.جزیه،جبران کننده بخشی از هزینه های جامعۀ اسلامی برای اهل کتاب است.قرآن کریم،در این باره چنین حکم می کند:

ص:285


1- (1) .تهذیب الأحکام:ج 6 ص 154.
2- (2) .ر.ک:ج 4 ص 26 ح 1703.
3- (3) .المزار الکبیر:ص 135 ح 7.
4- (4) .برای دیدن احادیث بیشتر در این بحث،ر.ک:همین دانش نامه:ص 413 (شیوۀ زندگی شخصی اهل بیت علیهم السلام ) و ص 416 (شیوۀ زندگی پیشوایان عدل).

«قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ. 1

با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت،ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است،بر خود حرام نمی کنند و دین حق را نمی پذیرند،بجنگید،تا آن گاه که به دست خود در عین مذلّت،جزیه بدهند».

یعنی یا باید جزیه دهند یا برای نبرد،آماده شوند.

اینک جای این پرسش وجود دارد که:آیا در جامعۀ مهدوی نیز اهل کتاب می توانند با دادن جزیه در پناه حکومت اسلامی زندگی کنند؟روایت ابو بصیر از امام صادق علیه السلام که پیش تر گذشت،پاسخ ما را می دهد.در انتهای همان حدیث،چنین می خوانیم:

یودون الجِزیةَ عَن یدٍ وَ هُم صَاغِرُونَ.

[در حکومت قائم،اهل کتاب] به دست خود و با خواری،جزیه خواهند داد. (1)

احادیث دیگری نیز نقل شده که دلالت بر گرفتن جزیه از اهل کتاب دارند.

مثلاً آنچه از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده که پس از جنگ های خونین با رومیان (اروپاییان) حاکم آن جا طالب صلح می شود و امام زمان علیه السلام از او جزیه طلب می کند و او می پذیرد. (2)

این حدیث،اگر چه از جهت سندی ضعیف است، (3)با قواعد و اصول حاکم بر دین،موافق است و می تواند مؤیّدی بر دیگر ادلّه باشد.

ص:286


1- (2) .المزار الکبیر:ص 135.
2- (3) .عقد الدُّرَر:ص 190؛إلزام الناصب:ج 2 ص 238.
3- (4) .به این دلیل که یوسف بن یحیی مَقدسی شافعی در عقد الدُّرَر،آن را بدون ذکر سند از امیر مؤمنان علیه السلام نقل کرده است،دیگران نیز یا از او گرفته اند یا چیزی نگفته اند و بدون سند،روایت را آورده اند.
3-داوری میان پیروان ادیان بر اساس کتاب خودشان

شیخ صدوق در علل الشرائع از امام باقر علیه السلام نقل می کند که یکی از کارهایی که امام زمان علیه السلام پس از ظهور انجام می دهد،آن است که به غاری در انطاکیه می رود و کتاب های آسمانی پیشین را به دست می آورد و براساس هر یک نسبت به اهل آن کتاب،حکم می کنند. (1)این موضوع،بیانگر وجود ادیان دیگر در جامعۀ مهدوی است.

وحدت دین در جامعۀ مهدوی
اشاره

اینک نوبت آن است که ادلّۀ منکران وجود ادیان مختلف در جامعۀ مهدوی را بررسی کنیم.این گروه معتقدند که بر اساس آیات قرآن و احادیث معصومان علیهم السلام در دوران حکومت مهدوی،تنها اسلام باقی می ماند و همۀ ادیان دیگر از بین می روند؛زیرا همۀ آنها انحرافی هستند و تنها دین صحیح،اسلام است.اگر دین های دیگر نیز در قالب اصلی شان در آیند،هر آینه،مشابه اسلام خواهند بود و تفاوت معناداری میان آنها دیده نمی شود.در ادامه،ادلّۀ این گروه،بررسی خواهد شد.

الف-ادلّۀ قرآنی
1-اسلام،تنها دین مورد پذیرش خداوند متعال

بر اساس آموزه های قرآنی،اسلام،تنها دین مقبول نزد خداوند است:

«إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ. 2

ص:287


1- (1) .ر.ک:ص 407 ح 1935.در سند این حدیث،هم افراد جلیل القدری مانند عبد اللّه بن مغیره،از اصحاب اجماع،وجود دارد،و هم افراد ضعیفی مانند عمرو بن شمر یا سفیان بن عبد المؤمن انصاری،که تنها همین یک حدیث از او نقل شده و مجهول است.لذا سند محکمی ندارد.

هر آینه دین در نزد خدا،اسلام است.و اهل کتاب،راه خلاف نرفتند،مگر از آن پس که به حقّانیّت آن دین،آگاه شدند،و نیز به سبب حسد.آنان که به آیات خدا کافر شوند، بدانند که او به زودی به حساب ها خواهد رسید».

در واقع،دین اصلی اهل کتاب نیز اسلام بوده که بعدها به بیراهه رفته اند.در جامعۀ مهدوی،تمام این بیراهه ها آشکار شده،پیروان ادیان مختلف به نادرستی راهشان پی می برند و یا به دین اسلام در می آیند یا از میان می روند؛زیرا در آن دوران،قرار نیست طریقت های باطل،امکان بقا پیدا کنند.

کسی که دینی غیر از اسلام داشته باشد،از وی پذیرفته نیست:

«وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ. 1

و هر کس که دینی جز اسلام اختیار کند،از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت،از زیان دیدگان خواهد بود».

البته این آیه،ناظر به پذیرش دین در آخرت است؛ (1)امّا نشان دهنده حقّانیت انحصاری اسلام است و کثرت حقّانیت ادیان را رد می کند.نتیجه این می شود که پیروی از سایر ادیان به دلیل نامقبول بودن آن نزد خدای متعال،نمی تواند مقبول حجّت علیه السلام باشد.

2-پیروزی اسلام بر همۀ ادیان

خداوند متعال در چند جای قرآن می گوید که رسولش را با هدایت و دین حق، فرستاده تا به رغم خواستۀ مشرکان،آن دین را بر همۀ ادیان،پیروز گردانَد.این مضمون،در سه آیه و با الفاظی واحد،آمده است:

ص:288


1- (2) .مفسّران شیعه و سنّی،این آیه را ناظر به پذیرش دین در آخرت می دانند.هم سیاق آیه،این را نشان می دهد وهم احادیثی دالّ بر این معنا وجود دارد.برای نمونه،ر.ک:تفسیر القرآن العظیم،ابن کثیر:ج 2 ص 6،فتح القدیر:ج 1 ص 41،المیزان فی تفسیر القرآن:ج 3 ص 33،التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج:ج 3 ص 28،تفسیر سورآبادی:ج 1 ص 29،مجمع البیان:ج 2 ص 78.

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ. 1

او کسی است که پیامبر خود را برای هدایت مردم فرستاد،با دینی درست و بر حق،تا او را بر همۀ دین ها پیروز گردانَد،هر چند مشرکان را خوش نیاید».

در آیه قبل از آن نیز از خواستِ کافران برای خاموش ساختن نور الهی یاد شده و این که خداوند متعال،اراده کرده که نورش را کامل کند:

«یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللّهُ إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ. 2

می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند،و خدا جز به کمال رساندن نور خود نمی خواهد،هر چند کافران را خوش نیاید». (1)

تحقّق وعدۀ پیروزی اسلام و به کمال رساندن نور الهی،در انتظار جامعۀ مهدوی است.بنا بر این،انتظار به جایی است که با کامل شدن نور الهی در جامعۀ مهدوی و پیروز شدن اسلام،جایی برای دیگر ادیان باقی نماند و پیروان آن ادیان،یا همه مسلمان شده باشند و یا از بین رفته باشند.

در آیه ای دیگر،وعدۀ حاکمیت بر زمین به مؤمنان صالح داده شده و این که دین مورد رضای خدا،غالب می شود و دیگر شرکی باقی نخواهد ماند:

«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ

ص:289


1- (3) .آیات 8 و 9 سورۀ صف نیز با تفاوتی بسیار جزئی در پاره ای الفاظ مشابه همین دو آیه هستند.آیۀ 28 سورۀ فتح نیز دقیقاً مانند آیه 33 توبه است.

اَلْفاسِقُونَ. 1

خدا به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند،وعده داد که در روی زمین،جانشین دیگرانشان کند،همچنان که مردمی را که پیش از آنها بودند،جانشین دیگران کرد.و دینشان را-که خود برایشان پسندیده است-استوار سازد و وحشتشان را به ایمنی بدل کند.مرا می پرستند و هیچ چیزی را با من شریک نمی کنند؛و آنهایی که از این پس ناسپاسی کنند،نافرمان اند».

به اعتقاد طَبرِسی این آیۀ شریف،در بارۀ امام مهدی علیه السلام است.او چند حدیث از اهل بیت پیامبر علیهم السلام نقل می کند که در آن فرموده اند:

أنّها فی المهدی من آل محمّد. (1)

آن در بارۀ مهدی آل محمّد صلی الله علیه و آله است.

در این جا باز هم وعدۀ پیروزی اسلام داده شده است و تصریح نیز شده است که شرکی باقی نمی مانَد.

3-نزول عیسی علیه السلام و ایمان آوردن همۀ اهل کتاب

قرآن کریم از ایمان آوردن همۀ اهل کتاب به مسیح علیه السلام سخن می گوید.در بارۀ این که این ایمان،چگونه و در چه زمانی واقع می شود،میان مفسّران،چند نظر وجود دارد.در آیۀ شریف مورد اشاره آمده است:

«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً. 3

و هیچ یک از اهل کتاب نیست،مگر آن که پیش از مرگش به او ایمان آورَد و عیسی در روز قیامت به ایمانشان گواهی خواهد داد».

ص:290


1- (2) .مجمع البیان:ج 7 ص 239-240.نیز،ر.ک:همین دانش نامه ج 2 ص 93 (خلافت مؤمنان).

طَبرِسی در تفسیر این آیه،سه احتمال را از مفسّران می آورد:احتمال اوّل این که هر دو ضمیر« به...موته »به مسیح علیه السلام برگردد؛یعنی همۀ یهودیان و مسیحیان، هنگامی که خداوند متعال در زمان ظهور مهدی موعود علیه السلام،مسیح علیه السلام را به زمین می فرستد و همۀ ملل جهان در زیر پرچم اتّحاد و اتّفاق در می آیند،اسلام را می پذیرند و پیش از مرگش به او ایمان خواهند آورد.این قول از ابن عبّاس،ابو مالک،حسن،قتاده،ابن زید،طبری و دیگران،نقل شده است.

در تفسیر علی بن ابراهیم،از شهر بن حَوشب،چنین نقل شده که روزی حَجّاج به او گفت:آیه ای در قرآن است که مرا خسته کرده و در معنای آن،فرو مانده ام.

شهر می گوید:کدام آیه ای امیر؟حَجّاج گفت:آیۀ «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ...» ؛زیرا من یهودیان و نصرانیانی را اعدام می کنم که هیچ گونه نشانه ای از چنین ایمانی در آنها مشاهده نمی کنم.شهر بن حَوشب به او می گوید:آیه را درست تفسیر نکرده ای.

حَجّاج می پرسد:چرا؟تفسیر آیه چیست؟وی می گوید:منظور،این است که عیسی علیه السلام قبل از پایان جهان،فرود می آید و هیچ یهودی و غیر یهودی باقی نمی مانَد،مگر این که قبل از مرگ عیسی علیه السلام به او ایمان می آورَد.او پشتِ سر مهدی علیه السلام نماز می خوانَد.

هنگامی که حَجّاج این سخن را شنید گفت:وای بر تو ! این تفسیر را از کجا آوردی؟وی می گوید:از محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم.

حَجّاج می گوید:به خدا سوگند،آن را از سرچشمۀ زلال و صافی گرفته ای. (1)

احتمال دوم،این است که ضمیر« به »به مسیح و ضمیر« موته »به کتابی (اهل کتاب) بر می گردد؛یعنی هر یک از یهودیان و مسیحیانی که از دارِ دنیا می روند، پیش از مرگ خود به عیسی علیه السلام ایمان می آورند و آن،در هنگامی است که انسان در

ص:291


1- (1) .ر.ک:ص 22 ح 1648.

آستانۀ مرگ قرار می گیرد و ارتباط او با این جهان،ضعیف شده،با جهان بعد از مرگ،قوی می گردد،پرده ها از برابر چشم او کنار می رود و بسیاری از حقایق را می بیند و نسبت به آن،آگاهی می یابد.در این موقع است که چشم حقیقت بین او، مقام مسیح علیه السلام را مشاهده می کند و در برابر او،تسلیم می گردد.آنهایی که منکر او شده اند،به او ایمان می آورند و آنهایی که او را خدا می دانستند،به اشتباه خود پی می برند.

در احتمال سوم،مقصود این است که اهل کتاب،پیش از مرگ خود به محمّد صلی الله علیه و آله ایمان خواهند آورد.طبری این وجه را ضعیف شمرده،می گوید:اگر این مطلب، صحیح باشد،نباید بر مُردگان اهل کتاب،حکم کافر جاری گردد. (1)لیکن ایراد طبری وارد نیست؛زیرا ایمان آنان پس از زوال تکلیف،و موقعی است که برای آنها فایده ای ندارد.ضعف این قول،به این دلیل است که در این آیات،نامی از محمّد صلی الله علیه و آله به میان نیامده تا ضمیر را به آن بزرگوار برگردانیم،امّا نام عیسی علیه السلام به میان آمده و شایسته است که مقصود،آن بزرگوار باشد. (2)

همان طور که طَبرِسی،احتمال سوم را تضعیف کرد،احتمال دوم را نیز باید ضعیف دانست؛زیرا ایمان آوردن هنگام مرگِ اهل کتاب برای آنان فایده ای ندارد و دلیلی برای این نیست که از چنین ایمانی یاد شود.بعلاوه،بر اساس احادیث اسلامی،کافران هنگام مشاهدۀ مرگ،ایمان نمی آورند،بلکه با دیدن شرایط مرگ و کنار رفتن پرده ها از پیش چشمانشان،از وقایع جهان هستی آگاهی می یابند.این آگاهی،غیر از ایمان است.این آگاهی در قیامت هم وجود دارد؛امّا کافران به خدا ایمان ندارند.

ص:292


1- (1) .تفسیر الطبری:ج 4 الجزء 6 ص 21.
2- (2) .مجمع البیان:ج 3 ص 211-212.

اگر قرآن کریم از ایمان فرعون سخن می گوید، اوّلاً تنها گفتۀ او را نقل می کند و هیچ تأییدی بر ایمان وی نمی آورد. ثانیاً در چنان شرایط اضطرار و فشاری که فرعون درگیر آن بود (هنگامه غرق شدن)،جایی برای ایمان نیست.ایمان حقیقی در شرایط عدمِ اجبار و اکراه و اضطرار،تحقّق می یابد.در چنین شرایطی،آنچه واقع می شود،نوعی تسلیم شرایط شدن است،نه پذیرش اختیاری خداوند متعال.

وضعیت اهل کتاب و هر کافر دیگری نیز به هنگام مرگ،مانند شرایط فرعون در هنگام غرق شدن است.

بنا بر این،احتمال اوّل از همه قوی تر است و نشان دهندۀ آن است که همۀ اهل کتاب در جامعۀ مهدوی به عیسی علیه السلام ایمان می آورند؛زیرا استثنای «إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ» پس از ادات نفی«إن»بر عمومیت دلالت می کند و فراگیر است.

عیسی علیه السلام نیز بنا بر احادیث متعدّد در نماز به امام مهدی علیه السلام اقتدا می کند و ایشان را امام خود می داند.در واقع،باید ایشان و همه پیامبران گذشته را نیز،آن گونه که قرآن می گوید،مسلمان دانست.

مؤیّد این برداشت،حدیثی از امام صادق علیه السلام است که در پاسخ به سؤال مُفضّل از دین پیامبران بزرگ،با استناد به یازده آیه، (1)آنان را مسلمان و دینشان را تنها اسلام نامیده است. (2)

ب-احادیث اسلامی
1-تجدید حیات اسلام و پیروی همۀ مردم از آن

حُذَیفه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند که در جامعۀ مهدوی،اسلام،حیاتی دوباره

ص:293


1- (1) .این آیات عبارت اند از:بقره:آیۀ 128 و 133 و 136؛آل عمران:آیۀ 19 و 52 و 83؛حج:آیۀ 78؛یونس:آیۀ90؛نمل:آیۀ 38 و ذاریات:آیۀ 36.
2- (2) .ر.ک:ص 260 ح 1828.گرچه رجالیان،مفضّل بن عمر را تضعیف کرده اند،روایت او را صرفاً جهت تأیید آوردیم.اصل استناد به آیات قرآن کریم است.

پیدا می کند و عزیز می شود و همۀ جبّاران،شکست می خورند. (1)با تجدید حیات اسلام،حاکمیت دینی در همۀ جهان برپا می گردد و راه های باطل،همه از بین می روند.در مضامین احادیث نیز به این موضوع،توجّه داده شده است.با این رویکرد،دیگر نمی توان به بقای ادیان دیگر-که آمیزه ای از حقّ و باطل،و سره و ناسره هستند،حکم کرد. (2)

احادیث متعدّدی از پیروزی اسلام بر همۀ ادیان،گرایش همۀ مردم به اسلام و کلمۀ توحید،با رغبت یا با اکراه،محو شرک و کفر،رواج شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله در همۀ اطراف عالم،این که در هیچ جای جهان جز دین محمّد صلی الله علیه و آله دیده نمی شود،این که همۀ کفّار،مؤمن می شوند و همۀ ناصالحان،صالح می گردند و...در حکومت امام مهدی علیه السلام حکایت می کنند که ذکر همۀ آنها در این مجال نمی گنجد (3)و برخی را از باب نمونه می آوریم.

در حدیثی صحیح از امیر مؤمنان علیه السلام در توضیح آیۀ پیروزی اسلام بر همۀ ادیان (4)می فرماید:

هنوز این پیروزی فرا نرسیده است...تا آن گاه که هیچ قریه ای باقی نمانَد،مگر آن که صبح و شام در آن،شهادت«لا إلهَ إلّااللّهُ»و«مُحَمَّد رَسُولُ اللّهِ»،سر داده شود. (5)

ابن عبّاس نیز شبیه همین تفسیر را از آیه دارد،جز این که تصریح می کند که هیچ

ص:294


1- (1) .عقد الدُّرَر:ص 62؛کشف الغمّة:ج 2 ص 473،بحار الأنوار:ج 51 ص 83.
2- (2) .در بارۀ این استدلال،جای درنگ وجود دارد.بعداً به آن خواهیم پرداخت.
3- (3) .برای دیدن آنها،ر.ک:الکافی:ج 1 ص 432 و 434، [1]کمال الدین:ص 345 و 670،التبیان فی تفسیر القرآن:ج 9 ص 336،مجمع البیان:ج 9 ص 191 و ج 5 ص 38،الاحتجاج:ج 1 ص 605،تفسیر العیاشی:ج 1 ص 183،مختصر بصائر الدرجات:ص 180،ینابیع المودة:ج 3 ص 240،کشف الغمّه:ج 3 ص 262،عقد الدُّرَر:ص 62،الصراط المستقیم:ج 2 ص 227،بحار الأنوار:ج 93 ص 125 و ج 16 ص 308 و ج 52 ص 324 و 340 و 390 و 110 و ج 51 ص 146 و 55 و ج 53 ص 4 و ج 24 ص 336.
4- (4) .پیش تر گذشت.
5- (5) .تأویل الآیات الظاهرة:ص 663.

اهل ملّتی باقی نمی مانَد،مگر این که داخل در اسلام می شود. (1)

شیخ مفید نیز با عبارت «وَ لَم یَبقَ أَهلُ دِینٍ حَتَّی یُظهِرُوا الْإِسْلامَ وَ یَعْتَرِفُوا بِالْإِیمَانِ» ، داخل شدن همۀ پیروان ادیان دیگر در اسلام را بیان می کند. (2)

سیّد رضی از مسند ابن حنبل،این فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه و آله را می آورد که با بیانی زیبا و استعاری می فرماید:

لَیَدخُلَنَ هَذَا الدِّینُ عَلَی مَا دَخَلَ عَلَیهِ اللَّیلُ؛ (3)

این دین (اسلام) به هر جا که شب [و روز] دارد،وارد می شود.

عیّاشی،شبیه همین تعبیر را به نقل زُراره از امام صادق علیه السلام می آورد که در آن،تنها به جای «لَیَدخُلَنَّ...» ،تعبیر «لَیَبلُغَنَّ دِینُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله» (4)به کار رفته است.

طبری،تعبیر «حَتَّی لا یُرَی إِلّا دینُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله؛ تا آن که جز دین محمّد صلی الله علیه و آله دیده نمی شود » را از طریق ابو جارود از امام صادق علیه السلام نقل می کند. (5)

عیّاشی هم شبیه همین تعابیر را نقل می کند و افزون بر اینها این فرمودۀ امام باقر علیه السلام را نیز می آورد که:

یُقَاتِلُونَ وَ اللَّهِ حَتَّی یُوَحَّدَ اللَّهُ وَ لا یُشرَکَ بِهِ شَیءٌ. (6)

به خدا تا جایی می جنگند که خدا را یکی بدانند و هیچ شرکی به او نورزند.

طَبرِسی حدیثی را می آورد که گفتگوی یاران امام حسن علیه السلام با ایشان پس از زخمی شدن در آن نقل شده است.در آن جا به امام علیه السلام اشکال می گیرند و از ایشان می پرسند که:چرا مردم این قدر متحیّرند؟امام علیه السلام در پاسخ،فرمودۀ پدرش امیر

ص:295


1- (1) .بحار الأنوار:ج 51 ص 61. [1]
2- (2) .الإرشاد:ج 2 ص 384. [2]
3- (3) .المَجازات النبویة:ص 374، [3]مسند ابن حنبل:ج 4 ص 103،کنز العمّال:ج 1 ص 267 ح 1345.در این دو منبع،تعبیر:«لیبلغنّ هذا الأمر»وجود دارد که با حدیث امام صادق علیه السلام سازگارتر است.
4- (4) .تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 56، [4]بحار الأنوار:ج 51 ص 55. [5]
5- (5) .دلائل الإمامة:456،الغیبة،طوسی:ص 474.
6- (6) .تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 61، [6]بحار الأنوار:ج 52 ص 345. [7]

مؤمنان علیه السلام را می آورد که این وضع تا جامعۀ مهدوی ادامه خواهد داشت تا این که در آن زمانِ جهالت و دیوانگی،خداوند،مردی را بر می انگیزانَد و با فرشتگان و آیات الهی یاری اش می کند.تنها در این زمان است که اسلام،پیروز می شود و همۀ اهل زمین با رغبت یا با اکراه،به دین حق در می آیند و کافری نمی ماند،جز این که ایمان می آورد و.... (1)

در حدیث پیش گفته نقل شده از مُفضّل،امام صادق علیه السلام با تعبیر «لَیُرفَعُ عَنِ المِلَلِ وَ الْأَدْیَانِ الاِختِلافُ وَ یَکُونُ الدِّینُ کُلُّهُ وَاحِداً» به برطرف شدن اختلافات و وحدت یافتن دین،اشاره می شود. (2)

از مجموع این احادیث،چنین بر می آید که در حکومت مهدوی،اسلام،دین حاکم و مسلّط در تمام دنیا شده،به چشم می آید و ندای آن،صبح و شام به گوش همه می رسد و مردم به این دین می گِروند.همچنین نفی شرک و کفر نیز از آنها قابل استنباط است.

2-تفاوت سیرۀ امام زمان با سیرۀ پیامبر

در مجموعۀ احادیثی که از سیرۀ امام زمان علیه السلام یاد کرده اند،مواردی هست که بر سختگیری ایشان و تفاوت سیرۀ امام با سیرۀ اجداد بزرگوارش دلالت دارد.

گزارش هایی که از سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السلام در جنگ به ما رسیده،حاکی از آن است که آن بزرگواران تا جایی که می شده،سعی می کرده اند با عفو و اغماض، برخورد کنند و کمتر به جنگ و خون ریزی می پرداختند؛امّا همان طور که میان عوام شهرت دارد،در برخی احادیث می خوانیم که امام زمان علیه السلام سیره ای متفاوت دارد و جنگ و خون ریزی به راه می اندازد.

ص:296


1- (1) .الاحتجاج:ج 2 ص 291.
2- (2) .مختصر البصائر:ص 436.

زُراره از امام صادق علیه السلام در بارۀ سیره امام زمان علیه السلام می پرسد.ظاهراً او نیز شنیده است که سیرۀ ایشان،مانند سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله است.این موضوع را با امام علیه السلام در میان می گذارد و با پاسخ محکم ایشان مواجه می شود که فرمود:«هیهات،هیهات ! به سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله رفتار نمی کند».وی علّت را می پرسد.امام علیه السلام پاسخ می دهد:«زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله در میان امّتش با امتنان رفتار کرد و با آنان،الفت گرفت.قائم علیه السلام با قتل رفتار می کند.در دستور العملی که به همراه دارد،درج شده که بکُشد و توبۀ کسی را نپذیرد.وای بر کسی که در برابر او بایستد !». (1)

همچنین در سندی دیگر،محمّد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت می کند که ایشان فرمودند:«اگر مردم می دانستند که قائم علیه السلام هنگام خروجش چه می کند،بیشتر آنها دلشان می خواست که اصلاً او را نمی دیدند؛زیرا بسیار می کُشد». (2)

با این اوصاف،نمی توان پذیرفت که امام زمان علیه السلام همان نرمش پیامبر صلی الله علیه و آله را دارد و اجازه می دهد مخالفانش در پرتو حکومتش به راحتی زندگی کنند و بر آیین خویش باشند.لازمۀ این برخورد،این است که هر کس به ایشان ایمان نیاورَد،نابود می شود و این،به معنای وحدت انحصاری دین اسلام و از بین رفتن همۀ ادیان دیگر،اعم از ادیان آسمانی و ادیان غیر آسمانی است.

3-الزام و اجبار به تغییردین

برخی بر این باورند که بر اساس احادیث،در جامعۀ مهدوی،دین،اجباری می شود؛یعنی اگر کسی با رغبت ایمان آورَد،بهتر است؛امّا اگر چنین نشد،به زور شمشیر باید اسلام بیاورد؛وگر نه مجازات شده و گردن زده می شود.

این گروه،نظر خود را مستند به حدیثی می کنند که در تفسیر العیّاشی،از طریق

ص:297


1- (1) .الغیبة،نعمانی:231. [1]
2- (2) .همان:ص 233. [2]

ابن بکیر (1)از امام کاظم علیه السلام نقل شده است.حدیث یاد شده در تفسیر این آیه است:

«أَ فَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ. 2

آیا دینی جز دین خدا می جویند،حال آن که آنچه در آسمان ها و زمین است،خواه ناخواه،تسلیم فرمان او هستند و به نزد او باز گردانده می شوید».

طبق این نقل،امام کاظم علیه السلام می فرماید:

اسلام،بر همۀ یهودیان و نصارا و صابئیان و زندیقان و کفّار و مرتدّان در شرق و غرب عالم،عرضه می شود.هر کس به میل و رغبت مسلمان شد،باید نماز بگزارد و زکات بدهد،و هر کس مسلمان نشود،گردنش را می زنند تا این که در تمام شرق و غرب عالم،کسی نمی ماند،جز این که وحدانیت خدا را می پذیرد. (2)

در ادامه،راوی تعجّب می کند و می گوید:خلایق،بیش از آن اند که بتوان چنین کرد.امام علیه السلام پاسخ می دهد که خداوند،کم را زیاد و زیاد را کم می کند.این پاسخ، کنایه از این است در آن زمان،بیشتر مردم،مسلمان می شوند.

این حدیث،نشان می دهد که در جامعۀ مهدوی،الزام و اجبار برای مسلمان شدن گروه هایی از مردم است و نمی توان گفت که ادیان دیگر،وجود خواهند داشت.پیروان ادیان دیگر نیز آزادیِ عمل ندارند و باید براساس احکام اسلامی عمل کنند.

4-برداشته شدن جَزیه

یکی از مباحثی که در احادیث مورد توجّه قرار گرفته،نوع رفتار امام زمان علیه السلام با اهل کتاب است.برخی احادیث،گویای آن اند که ایشان از اهل کتاب،جزیه قبول

ص:298


1- (1) .ابن بکیر،فَتَحی مذهب است؛امّا اصحاب رجال،وی را توثیق کرده اند.
2- (3) .تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 183،بحار الأنوار:ج 52 341.

نمی کند. (1)از جملۀ اینها حدیث معروف به«هفتاد فضیلت امیر مؤمنان علیه السلام»است که در فضیلت پنجاه و سوم آمده که قائم،از اهل بیت است و قیام می کند و صلیب و بت را می شکند و جنگ،آغاز می شود و از کسی جزیه نمی پذیرد. (2)

عیّاشی نیز در تفسیرش،در حدیثی به نقل از امام باقر علیه السلام آورده است که امام زمان علیه السلام جزیه قبول نمی کند.ایشان،این کار را تفسیر آیه ای از کلام الهی می داند که در آن فرموده است:

«وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ. 3

با آنان،نبرد کنید تا دیگر فتنه ای نباشد و دین،همه دین خدا گردد.پس اگر باز ایستادند،خدا،کردارشان را می بیند». (3)

امام علیه السلام می فرماید که قائم علیه السلام آن قدر می جنگد که هیچ شرکی باقی نمانَد و همه به وحدانیت خدا اعتراف کنند. (4)

در کتاب های حدیثی،روایتی از کتاب فتوحات المکّیةی ابن عربی نقل شده که در آن از مهدی آل محمّد علیهم السلام و نسب و کارهای او سخن می رود.در آن جا آمده که ایشان،جزیه را«وضع»می کند. (5)در این که «یضع الجزیة» چگونه معنا شود،اختلاف نظر وجود دارد.برخی آن را به معنای برداشته شدن حکم جزیه می دانند و برخی برعکس به معنای مقرّر شدن حکم جزیه.

ابن طاووس نیز در الملاحم،حدیثی را به نقل از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آورده که از نزول عیسی علیه السلام و حاکم شدن وی در میان بخشی از امّت،سخن می گوید.در آن جا گفته

ص:299


1- (1) .اینها برخلاف احادیثی است که پیش از این،در بارۀ پذیرش جزیه از اهل کتاب گذشت.
2- (2) .الخصال:ج 2 ص 579، [1]بحار الأنوار:ج 31 ص 443.
3- (4) .شبیه همین آیه در سورۀ بقره:آیۀ 193 آمده است.در آیۀ سورۀ بقره،لفظ«کلّه»وجود ندارد.
4- (5) .تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 60،بحار الأنوار:ج 52 ص 345.
5- (6) .إلزام الناصب:ج 1 ص 295،شرح اصول الکافی (ملّا صدرا):ج 1 ص 560،الوافی:ج 2 ص 471.

شده که:

عیسی علیه السلام در میان امّت من،حاکم و امام عادلی است.عیسی علیه السلام صلیب (چوبۀ دار) را می کوبد و نابود می کند،خوک را می کُشد،جزیه را از بین می برد و صدقه را ترک خواهد کرد. (1)در متن این حدیث نیز عبارت «یضع الجزیة» آمده که آن را به از بین بردن جزیه معنا کرده اند.

وحدت دین و کثرت شرایع
اشاره

بر اساس آنچه در کتب لغت آمده،تفاوتی میان«دین»و«شریعت»قائل شده اند.به نظر لغت دانان،دین،موضوعی عام تر و شریعت،خاص تر است. (2)دین مانند دریاست و شرایع،آب راهه هایی هستند که از آن دریا منشعب می شوند.مفسّران نیز به این تفاوت اشاره کرده اند.از باب نمونه،گفتار علّامه طباطبایی در تفسیر گران سنگ المیزان را می آوریم:

از ظاهر قرآن کریم،چنین بر می آید که کلمۀ«شریعت»در معنایی خاص تر از معنای دین،استعمال می شود،چنان که آیات زیر بر آن دلالت دارد: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ؛ 3 دین نزد خدا [و مقبول درگاه او] تنها اسلام است»، «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ،وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ 4 و کسی که غیر از اسلام،دینی دیگر بپذیرد،از او قبول نمی شود و او در آخرت،از زیان کاران است».

از این دو آیه به خوبی بر می آید که هر طریقه و مسلکی در پرستش خدای متعال،دین هست،ولی دین مقبول درگاه خدا،تنها اسلام است.پس دین از نظر قرآن،معنایی عام و وسیع دارد.حال اگر آن دو آیه را به آیۀ: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ

ص:300


1- (1) .الملاحم و الفتن:ص 173.نیز،ر.ک:همین دانش نامه:ص 327 ح 1840.
2- (2) .لسان العرب:ج 8 ص 175،مجمع البحرین:ج 4 ص 352،مفردات الفاظ القرآن:ص 450.

مِنْهاجاً؛ 1 برای هر یک از شما پیامبران،شرعه و منهاجی قرار دادیم»و نیز به آیۀ «ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها؛ 2 و سپس،تو را بر شریعتی از امر دین،قرار دادیم.پس از همان شریعت، پیروی کن»،ضمیمه کنیم،این معنا به دست می آید که شریعت،عبارت است از طریقه ای خاص،یعنی طریقه ای که برای امّتی از امّت ها و یا پیامبری از پیامبران مبعوث به شریعت،تعیین و آماده شده است؛مانند شریعت نوح علیه السلام،شریعت ابراهیم علیه السلام،شریعت موسی علیه السلام،شریعت عیسی علیه السلام و شریعت محمّد صلی الله علیه و آله.امّا دین، عبارت است از سنّت و طریقۀ الهی.پس کلمۀ دین،معنایی عام تر از کلمۀ شریعت دارد و به همین جهت است که شریعت،نسخ می پذیرد؛ولی دین به معنای وسیعش قابل نسخ نیست. (1)

بر این اساس،فرض دیگری در فهم آیات و احادیث مربوط،قابل طرح است.

می توان چنین در نظر گرفت که بخشی از اهل کتاب،ضمن این که در مسائل اصلی دین با مسلمانان به وحدت می رسند،به نوعی مجاز شوند که به بخشی از آداب و شعائر خویش،باقی بمانند و آیین خود را تا حدّی حفظ کنند.البته این کار،مشروط به اصلاح اصول عقیدتی و نفی شرک و هر گونه مظاهر شیطانی از آیین آنهاست.اگر این فرض قابل پذیرش باشد،دیگر نمی توان قاطعانه حکم کرد که در جامعۀ مهدوی،هیچ دینی جز اسلام،باقی نمی مانَد.

تعابیر برخی احادیث،از ایمان آوردن مردم و شهادت دادن آنها به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله حکایت دارد؛امّا این به معنای آن نیست که همه پیرو شریعت اسلام می شوند؛زیرا چنان که هم اینک گروهی از مسیحیان بر این اعتقادند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از جانب خدا برگزیده شده و فرستادۀ اوست و در عین حال،

ص:301


1- (3) .المیزان فی تفسیر القرآن:ج 5 ص 351.

ضرورتی در پیروی از ایشان نمی بینند،ممکن است با اصلاحاتی در بنیادهای عقیدتی و اعمالشان،امکان و اجازۀ عمل به شریعت اهل کتاب به آنها داده شود.

نسبت شرایع خاص به دین،که واحد است،مانند نسبت احکام جزئی به احکام کلّی است.در احکام جزئی،امکان نسخ وجود دارد؛ولی اصل احکام الهی نسخ نمی شود.همین طور،اصل دین نسخ نمی شود،امّا شرایع،نسخ پذیرند.آیۀ شریف زیر نیز دلیلی بر همین معناست:

«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. 1

و این کتاب را به راستی بر تو نازل کردیم که تصدیق کننده و حاکم بر کتاب هایی است که پیش از آن بوده اند.پس بر وفق آنچه خدا نازل کرده است،در میانشان حکم کن و از پیِ خواهش هاشان مرو تا آنچه را از حق بر تو نازل شده است،وا گذاری.برای هر گروهی از شما،شریعت و روشی نهادیم.اگر خدا می خواست،همۀ شما را یک امّت می ساخت؛ولی خواست در آنچه به شما ارزانی داشته است،شما را بیازماید.پس در خیرات بر یکدیگر،پیشی گیرید.همگی بازگشتتان به خداست تا از آنچه در آن اختلاف می کردید، آگاهتان سازد».

در این جا ارادۀ خدا به این تعلّق گرفته که شرایع مختلف باشند تا آزموده شویم.

محو تدریجی تعدّد ادیان در جامعۀ مهدوی

ادلّۀ این فرضیه،ترکیبی از ادلّۀ پیش گفته در دو فرضیۀ اوّل و دوم است.این دیدگاه

ص:302

بر آن است که با توجّه به ادلّه ای که گذشت،نه می توان به طور مطلق،وجود ادیان دیگر در حکومت مهدوی را نفی کرد و نه می توان گفت که این ادیان تا آخر باقی می مانند.

1-مفروضات بحث

برای روشن شدن موضوع،لازم است ابتدا مفروضات و مسلّمات بحث را مرور کنیم:

یک.این جا بهشت نیست؛بلکه دنیاست،با همه قوانینش.پس همچنان دار تکلیف،ابتلا و آزمایش و خیر و شرّ است.

دو.سنّت های الهی تغییر نمی کنند.پس سنّت هدایت و آزادی انسان در انتخاب،پا بر جا خواهد بود و ارزش دین و دینداری به اختیاری بودن و آزادی در انتخاب،خواهد بود.

سه.انسانیت انسان به چیزی دیگر تبدیل نمی شود.انسان،اختیار دارد،نفس دارد و خواهش های آن نیز ادامه دارد.پس هنوز هم جا برای پیروی از هوا و هوس هست.پس «إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً» 1 هنوز مصداق دارد.

چهار.اختلاف طبایع و اختلاف سلایق آدمیان از میان نمی رود.بنا بر این، فرهنگ های مختلف،با تفاوت در زبان،آداب و رسوم،سنّت ها،نمادها و...

همچنان خواهند بود.

پنج.معجزه جای کار و تلاش را نمی گیرد.بنا بر این،کارها به تدریج و با مجاهدت،پیش می رود.البته نصرت الهی در کار است،امّا یاری خدا در جایی تحقّق خواهد یافت که کار و تلاش انسانی وجود داشته باشد.

در عین حال،این تغییرات به وجود می آید:

ص:303

1.حکومت جهانی واحد مبتنی بر احکام اسلامی بر پا می شود؛

2.پلیدی های بزرگ،مانند شرک و کفر و سایر انحرافات عقیدتی و بدعت ها،از میان می روند؛

3.ظالمان و اشرار از میان می روند؛

4.زمین پُر از عدل و داد می شود؛

5.اسباب گسترش علم و معرفت و تربیت صحیح انسان،فراهم می گردند؛

6.رفاه عمومی برقرار می شود.

2-سیر از کثرت به وحدت

به نظر می رسد در نهضت مهدوی،یک سیر تدریجی به سوی توحید ناب وجود دارد.ابتدای حرکت امام زمان علیه السلام صرفاً دعوت به اسلام و قرآن است و به تدریج که نهضت جلو می رود،جنگ ها آغاز می شود.از آن جا که امام علیه السلام به طور عادی نمی تواند در آن واحد با همۀ حکومت ها بجنگد،طبیعی است که در ابتدا با بسیاری از آنها پیمان صلح ببندد.پس از پیشرفت کار و افزایش روشنگری ها و بالا رفتن آگاهی و معرفت مردم،اثری از شرک و کفر،باقی نمی مانَد.

بر اساس احادیث اسلامی،ظهور امام زمان علیه السلام در منطقۀ حجاز و استقرار ایشان در منطقۀ عراق خواهد بود و جنگ های اوّلیۀ ایشان در همان مناطق،به اضافۀ منطقۀ شامات و احیاناً ترکیه و روسیه است.بنا بر این،دشمنان اوّلیه یا از مسلمانان معاند اهل حجاز و دیگر مناطق اند یا از اهل کتاب.بر این پایه،چنین به نظر می رسد که در ابتدای نهضت ایشان،درگیری خاصی با پیروان دیگر ادیان،مانند ادیان هندی و چینی و ژاپنی،نداشته باشند.

در این دوره،ممکن است گروهی از اهل کتاب،خواهان مصالحه با امام علیه السلام باشند و حاضر به پرداخت جزیه شوند.امام علیه السلام از پیشنهادهای صلح،مشروط به

ص:304

اصلاح برخی عقاید باطل (1)و دست برداشتن از برخی اعمال ناشایست،استقبال می کند. (2)

هم زمان با این اصلاحات،پیروان امام مهدی علیه السلام فرهنگ اسلامی و توحیدی را در همۀ جهان،تبلیغ می کنند و با جدال احسن،بسیاری را از گم راهی و نادانی بیرون می آورند و روز به روز،از جمعیّت کفّار،کاسته شده،به جمع موحّدان،افزوده می گردد تا این که بنا بر مضمون بسیاری از احادیث،دیگر در هیچ جای زمین،جز بانگ اذان و شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله به گوش نرسد.

اگر هم در گوشه و کنار زمین تا آن زمان کسانی بر طریقت های دیگر باشند،با قدرت استدلالی امام علیه السلام و یارانش حقیقت را یافته،به دین اسلام متمایل می شوند.

این کار،اگر در نسل اوّل اتفاق نیفتند،بی تردید در نسل های بعد که تحت تعالیم حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام قرار می گیرند،تحقّق خواهد یافت.

با توجّه به آنچه در متون دینی آمده است،شاید بتوان گفت که میان امام زمان علیه السلام و بوداییان و هندوان و پیروان تائو و شینتو،درگیری و جنگی به وقوع نخواهد پیوست و آنان با دیدن شرایط حاکمیت اسلام و پیشرفت آن و نیز روشنگری هایی که صورت می گیرد،به تدریج با حقیقت اسلام،بیشتر آشنا می شوند و کم کم به توحید،رو می آورند.به هر حال،مسلّم آن است که در جامعۀ مهدوی،اثری از شرک و مظاهر آن،یعنی پرستش بت ها و بتواره ها دیده نمی شود.این موضوع در خود آن ادیان نیز زمینه دارد؛زیرا ادیان شرقی،باوجود ظواهر نامناسب و

ص:305


1- (1) .مانند تثلیث،فرزندِ خدا دانستن مسیح علیه السلام،عزیر یا قومِ برتر دانستن بنی اسرائیل و....این موضوع،مضمون تعدادی از احادیث این باب است که در آنها پرستش خدا و گسترش توحید در سراسر زمین،گوشزد شده است.
2- (2) .مانند شراب خواری،خوردن گوشت خوک،قداست دادن به صلیب و....این موضوعات نیز مضمون تعدادی از احادیث باب است.

شرک آلود،هسته ای از توحید را با خود دارند. (1)همین امر،سبب می شود که زمینۀ برچیده شدن آن ظواهر،فراهم باشد.

3-چگونگی پیروزی اسلام بر سایر ادیان

در مورد آیات مربوط به پیروزی اسلام بر همۀ ادیان،باید پذیرفت که ادیان در نهایت،فروغی نخواهند داشت و پرتو نور اسلام،همه را بی فروغ می سازد.اینک یک بار دیگر در این آیه تأمّل کنیم:

«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ. 2

خدا به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند،وعده داد که در روی زمین،جانشین دیگرانشان سازد،همچنان که مردمی را که پیش از آنها بودند،جانشین دیگران کرد و دینشان را-که خود برایشان پسندیده است-،استوار سازد و وحشتشان را به ایمنی بدل کند.مرا می پرستند و هیچ چیزی را با من شریک نمی کنند و آنها که از این پس ناسپاسی کنند،نافرمان اند».

پیروزی اسلام با بقای ادیان دیگر به صورت تابع و زیردست،منافات ندارد.

معنای حکومت صالحان و سر سپردن به آیین حق و عبادتِ دور از شرک،این نیست که در چنان جامعه ای هیچ گناه کار و منحرفی نخواهد بود؛بلکه بدین

ص:306


1- (1) .از علّامه طباطبایی نقل شده که اوپانیشادها،کتاب مقدّس هندوها را کتابی سرشار از توحید ناب می دانستند.دکتر شایگان در مورد پژوهش تطبیقی علّامه طباطبایی در ادیان و مذاهب جهان،چنین می گوید:«علّامه طباطبایی،سوای احاطۀ وسیع بر تمامی گسترۀ فرهنگ اسلامی...با چنان حالت کشف و شهودی به تفسیر متون [ادیان دیگر] می پرداخت که گویی خود در نوشتن این متون،شرکت داشته است.هرگز در آنها تضادّی با روح عرفان اسلامی نمی دید،با فلسفۀ هند،همان قدر اخت و آمیخته بود که با جهان بینی چینی و مسیحی»(زیر آسمان های جهان:ص 41 و 42).

معناست که زمام حکومت،در دست مؤمنان صالح است و چهرۀ عمومی جامعه، خالی از شرک است.انتهای این آیۀ شریف که فرموده:«هر کس کفر و ناسپاسی بورزد،از فاسقان و نافرمانان خواهد بود»،به این معناست که ممکن است کسانی نیز در همان زمان یافت شوند که وصف کفر و فسق،سزاوارشان باشد و چنین نیست که فقط صالحان بر روی زمین زندگی کنند.

4-تشابه سیرۀ امام مهدی با سیرۀ پیامبر

روش و سیرۀ امام زمان علیه السلام مشابۀ سیرۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است.ایشان در دعوت به اسلام،از حکمت و اندرزهای نیک،استفاده می کرد،چنان که قرآن کریم،این شیوه را به ایشان تعلیم داده بود:

«اُدْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ. 1

مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه با آنان، مجادله کن؛زیرا پروردگار تو به کسانی که از راه او منحرف شده اند،آگاه تر است و هدایت یافتگان را بهتر می شناسد».

امّا در جایی که شیوۀ حکمت و اندرز و استدلال،پاسخگو نیست،نوبت به روش های دیگر،همچون مباهله می رسد.قرآن کریم می فرماید:

«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ. 2

از آن پس که به آگاهی رسیده ای،هر کس که در بارۀ او با تو مجادله کند،بگو:بیایید تا ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را،ما زنان خود را و شما زنان خود را،ما برادران

ص:307

خود را و شما برادران خود را حاضر آوریم.آن گاه دعا و تضرّع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم».

حال اگر این شیوه نیز پاسخگو نبود و معاندان،لجاجت کردند و هیچ طریق منطقی و نرمی را نپذیرفتند،نوبت به راه های سخت،مانند جنگ و الزام می رسد.

خداوند متعال به پیامبرش دستور می دهد:

«وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَی الظّالِمِینَ. 1

با آنها بجنگید تا دیگر،فتنه ای نباشد و دین،تنها دین خدا شود؛ولی اگر از آیین خویش دست برداشتند،تجاوز جز بر ستم کاران،روا نیست».

جهاد برای رفع فتنه و ظلم است.این حکم هم در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مصداق داشت و هم در آینده،مصداق خواهد داشت.در حدیث ابو نصر به نقل از امام صادق علیه السلام سنّت هایی که امام زمان علیه السلام از پیامبران دارد،ذکر شده است.از جملۀ این سنّت ها،چیزی است که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ایشان رسیده و آن،شمشیر است. (1)

این،کنایه از جهاد و مبارزۀ مسلّحانه با ظالمان و محاربان است.همین مضمون به طرق دیگر،هم از امام صادق علیه السلام و هم از پدر بزرگوارش نقل شده است.در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام شباهت امام علیه السلام با پنج پیامبر بزرگ،بیان شده و در آن، شباهت ایشان با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قیام مسلّحانۀ ایشان و کشتن دشمنان خدا و رسول، ذکر شده است. (2)بنا بر این،در اصل شباهت امام علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله در قیام مسلّحانه، تردیدی نیست و احادیث در این زمینه،متعدّد است.

امّا این،بدان معنا نیست که هر مخالفی،اعم از محارب و غیر محارب،باید

ص:308


1- (2) .متن این قسمت از حدیث،چنین است:«وَ سُنّة من محمّد صلی الله علیه و آله فی السیف یظهر به»(إثبات الوصیة:ص 267). [1]
2- (3) .«وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِن جَدِّهِ المُصطَفَی صلی الله علیه و آله فَخُرُوجُهُ بِالسَّیفِ وَ قَتلُهُ أَعدَاءَ اللَّهِ وَ أَعدَاءَ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله وَ الجَبَّارِینَ وَالطَّوَاغِیتَ وَ أَنَّهُ یُنصَرُ بِالسَّیفِ وَ الرُّعبِ»(ر.ک:ص 46 ح 1664).

نابود شود.مخالفان،چند دسته اند:گروهی از آنان از سرِ لجاجت،با حق در می آویزند و گروهی از سر ناآگاهی با آن مخالف اند.حکم این دو گروه،بنا بر عقل و شرع،یکسان نیست.کار اصلی امام و حجّت خدا،هدایت مردم است و بقیّۀ کارها باید در پرتو هدایت،معنا پیدا کنند.

پیامبر صلی الله علیه و آله ضمن پیمودن مراحل یاد شده،همواره از پیشنهادهای صلح،حتّی با کفّار و مشرکان، (1)استقبال می کرد و آن را فرصتی برای گسترش اسلام و رساندن پیام توحید به گوش همگان می دانست.با همین روش بود که به تدریج،شرک و کفر از شبه جزیرۀ عربستان،محو شد و پیروان ادیان دیگر نیز تسلیم شدند و جزیه پرداختند.

با این بیان،می توان ادلّۀ دو گروه اوّل را جمع کرد.بازخوانی آن ادلّه در پرتو این فرضیه،راه جمع ادلّه را،آن گونه که گذشت،آسان می کند.ادلّۀ عامّ قرآنی طرفداران کثرت ادیان در جامعۀ مهدوی-که شامل عدم اکراه در دین،استقبال از پیشنهاد صلح،دستور به جدال احسن و هم زیستی مسالمت آمیز است-،تماماً با فرضیۀ یاد شده،سازگار است.همۀ این موارد می توانند سیرۀ امام زمان علیه السلام نیز به شمار آیند و در عمل،نیازی به الزام و اکراه در دین نباشد و مردم به واسطۀ رشدی که یافته اند و با مشاهدۀ سیرۀ کریمانۀ امام زمان علیه السلام،کم کم و گروه گروه،به دین اسلام متمایل می شوند و گم شدۀ خویش را در آن می بینند.دعوت حکیمانه و جدال احسن نیز بر این روی آورد می افزاید.به دلیل این که عقول مردم در دوران امام زمان علیه السلام تکمیل می شود، (2)همۀ یهودیان و مسیحیان با شنیدن استدلال های قوی اسلامی،ایمان می آورند.در این صورت،دیگر مسیحیت و یهودیت و دیگر ادیان الهی نیز باقی

ص:309


1- (1) .ماجرای صلح حُدَیبیه در این زمینه درس آموز است.در این صلح،پیمانی ده ساله بسته شد که مسلمانان از شرّمشرکان در امان باشند و سال بعد به مکّه بیایند.نتیجه این شد که مشرکان نتوانستند بر پیمان خود،باقی بمانند و دو سال بعد،مکّه فتح شد (ر.ک:الطبقات الکبری:ج 3 ص 332).
2- (2) .اشاره به حدیثی در این زمینه که امام باقر علیه السلام می فرماید:«هنگامی که قائمِ ما قیام کند،خداوند،دستش را برسرِ بندگان می گذارد و عقول آنها را جمع می کند و خیال هاشان را کامل می گرداند»(الکافی:ج 1 ص 25). [1]

نمی مانند.

در عین حال،ممکن است در اوایل کار،گروه هایی از اهل کتاب،جزیه دهند و بر آیین خود بمانند.همچنین ممکن است امام زمان علیه السلام در ابتدای کار برای اتمام حجّت و شناساندن قابلیت ها و ظرفیت های امامت،بر اساس کتاب هر ملّتی با آنها احتجاج کنند و یا حتّی میان آنها داوری کنند.این،موجب می شود که افراد منصف از پیروان ادیان دیگر،به ایشان و صلاحیت های امامت ایشان،ایمان آورند؛امّا آنهایی که باقی می مانند،دو گروه خواهند بود:یا از آگاهانِ معاند هستند که باید با آنها جنگید و نابودشان ساخت،یا از ناآگاهان اند که نیازمند گذر زمان یا حتّی تبدیل نسل هاست.با گذشت یک یا دو نسل و با افزایش آگاهی های مردم و تربیت صحیح،این گروه نیز به تدریج از میان می روند و به جمع مؤمنان می پیوندند.در این جاست که دیگر جایی برای جزیه نمی مانَد و آیات و احادیث مربوط به وحدت دین،مصداق پیدا می کند.

5-سختگیری بر معاندان

ممکن است بگویند که آیات قرآن که ناظر به برخوردهای مسالمت آمیز و صلح و دوستی با اهل کتاب اند،مربوط به قبل از ظهور امام مهدی علیه السلام و زمان تقیّه است.در آن دوران،تقیّه برداشته می شود (1)و نیازی به چنین مصالحه ای با اهل کتاب نیست.

همچنین احادیث فراوانی وجود دارند که بر سختگیری امام زمان علیه السلام دلالت دارند؛ مانند حدیثی که ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده و در آن آمده است:«چه قدر نسبت به خروج قائم،تعجیل می کنید.پس به خدا سوگند که جز لباس زِبْر نمی پوشد و جز طعام خشک و سخت نمی خورَد و جز شمشیر و مرگ زیر سایۀ

ص:310


1- (1) .اشاره به احادیثی دارد که می گویند با ظهور امام مهدی علیه السلام،دیگر نیازی به تقیّه نیست.برای نمونه،این حدیث امام رضا علیه السلام است که می فرماید تا روز خروج قائم آل محمّد علیهم السلام تقیّه ادامه دارد و پیش از آن همه باید تقیّه کنند (کفایة الأثر:ص 274).

شمشیر،چیزی در کار نیست». (1)

لیکن این سخن،درست نیست؛زیرا در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نیز نیازی به تقیّه از اهل کتاب نبود و آن قدر قدرت داشتند که با آنها مصالحه نکنند؛امّا چنین نکردند.این، نشان می دهد که بنای اوّلیۀ اسلام بر هم زیستی مسالمت آمیز و مصالحه است و اگر چیزی بر خلاف آن باشد،نیازمند دلیل است.این موضع با حدیث ابو بصیر از امام صادق علیه السلام در مورد مشابهت سیرۀ امام مهدی علیه السلام با سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله که با اهل کتاب با مسالمت،رفتار می کند، (2)تقویت می شود.اگر هم چیزی در مورد تفاوت سیرۀ گفته شده،مربوط به تفاوت شرایط است.مثلاً در روایت ابی خدیجه از امام صادق علیه السلام به نقل از امام علی علیه السلام چنین می خوانیم:

برای من جایز بود که فراریان دشمن را بکُشم و کار مجروحان را تمام کنم (کنایه از کشتن آنها)؛امّا این کار را به جهت سرنوشت یارانم ترک کردم تا اگر مجروح شدند،کشته نشوند.قائم می تواند فراریان را بکُشد و کار مجروحان را تمام کند. (3)

یاران امام زمان علیه السلام،برخلاف یاران امام علی علیه السلام،زیر دستِ دشمن نخواهند افتاد و شرایط این دو امام بزرگوار،متفاوت است.طبیعتاً چنین برخورد قاطعی در برابر کسانی خواهد بود که زمینۀ اصلاح آنها وجود نداشته باشد و امکان پیوستن آنها به اردوگاه دشمن و تقویت بنیۀ نظامی اش برود.امّا در صورتی که چنین نباشد،سیره امام علیه السلام هدایتگری و رأفت به بندگان است.

امّا آنچه در مورد سختگیری های امام زمان علیه السلام گفته شده،ظاهراً مربوط به دسته هایی خاص از مردم لجوج و عنود،مانند برخی از مردم عرب است.این موضوع در تعدادی از احادیث،مورد توجّه قرار گرفته است. (4)در برخی از این

ص:311


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 236، [1]الغیبة،طوسی:ص 459،الخرائج والجرائح:ج 3 ص 1155 ح 61،عقد الدُّرَر:228.
2- (2) .ابو بصیر از امام صادق علیه السلام:«...یُسَالِمُهُم کَمَا سَالَمَهُم رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله»(المزار الکبیر:ص 135).
3- (3) .الغیبة،نعمانی:ص 232. [2]
4- (4) .مانند:روایت زُراره از امام صادق علیه السلام:«مَا بَقِیَ بَینَنَا وَ بَینَ العَرَبِ إِلَّا الذَّبحُ وَ أَومَأَ بِیَدِهِ إِلَی حَلقِهِ؛میان ما ūو عرب،جز ذبح،چیزی باقی نمانده است (و با دست به حلقش اشاره کردند)»(الغیبة،نعمانی:ص 236). [3]

احادیث،تصریح شده که میان اهل بیت علیه السلام و قریش،چیزی جز شمشیر باقی نمانده است. (1)

6-بررسی ادلّۀ بقای ادیان تا قیامت

امّا ادلّۀ خاصّ قرآنی طرفداران کثرت ادیان،دارای الفاظی صریح در بقای ظاهری ادیان دیگر است؛چه آن آیات که بقای دشمنی میان یهودیان یا مسیحیان را بیان می کنند،چه آیاتی که ناظر به عذاب یهودیان است و چه آیات ناظر به برتری پیروان عیسی علیه السلام بر کافران و در تمام اینها قید«إلی یوم القیامة»آمده است؛یعنی موارد یاد شده تا قیامت،جریان خواهد داشت.

ظاهر این آیات،حاکی از کثرت ادیان تا روز قیامت است.لیکن نمی توان گفت به دلیل استمرار برتری در این آیه تا روز قیامت (إلی یوم القیامة) باید همواره منکرانی باشند تا برتری پیروان،معنا پیدا کند؛زیرا اثبات حکمی برای چیزی،مُثبِت وجود موضوع و مصداق آن در عالم واقع نیست.احکام بیان شده در متون دینی برای موضوعات،به صورت مشروط هستند؛یعنی مشروط به وجود مصداق،آن حکم جریان پیدا می کند.مثلاً هنگامی که می گوییم «إِنِّی سِلمٌ لِمَن سَالَمَکُم وَ حَربٌ لِمَن حَارَبَکُم إِلَی یَومِ القِیَامَة» ، (2)مقصودمان این نیست که بالفعل کسانی باشند که من تا قیامت در حال دوستی یا دشمنی با آنها باشم؛بلکه مقصود این است که خودِ دوستی و دشمنی ادامه دارد،نه این که طرف های دوستی و دشمنی وجود داشته باشد.مثلاً در عین حال که اینک یزید و شمر و ابن زیاد در دنیا نیستند،من آنها را دشمن می دارم و از آنها بیزاری می جویم.در این جا نیزگفته می شود که میان آنها تا قیامت دشمنی است.این به معنای وجود بالفعل طرفین نیست؛یعنی اگر یافت

ص:312


1- (1) .مانند روایت ابو بصیر از امام صادق علیه السلام:«إذا قام القائم لم یکن بینه و بین العرب و قریش إلّاالسیف و ما یأخذ منها إلّاالسیف،و لا یعطیها إلّاالسیف،و ما تستعجلون بخروج القائم»(الغیبة،نعمانی:ص 234). [1]
2- (2) .زیارت عاشورای امام حسین علیه السلام (کامل الزیارات:ص 176). [2]

شدند،دشمنی دارند.

همچنین باید در نظر داشت که این تعبیر،یک شیوۀ بیان تأکیدآمیز عرفی است که در بسیاری جاها کاربرد دارد و به معنای اصرار و استمرار در کاری است،نه به معنای تداوم زمانی آن تا قیامت.

وقتی که می گوییم«ابداً چنین کاری نمی کنم»،مقصودمان این نیست که تا ابد هستیم و چنین نمی کنیم؛بلکه می خواهیم تأکید و جدّیت خود را در انجام ندادن آن کار،نشان دهیم.به عبارت دیگر،می خواهیم بگوییم تا وقتی که هستیم،این کار را انجام نمی دهیم.

بنا بر این،ضرورتی ندارد که تا روز قیامت،کسانی از اهل کتاب باشند که میانشان دشمنی برقرار باشد یا گروهی بر گروهی دیگر برتری داشته باشند.

7-جزیه در حکومت مهدوی

طرفداران نظریۀ وحدت دین در جامعۀ مهدوی،حدیثی را آورده اند که در آن، عبارت «یضع الجزیة» آمده است.به نظر آنها معنای این عبارت،برداشته شدن حکم جزیه است؛امّا همان طور که آمده،این متن را به گونه ای دیگر نیز ترجمه کرده اند و آن را به معنای مقرّر داشتن جزیه و اخذ آن گرفته اند.به نظر می رسد با توجّه به استعمالات مادّۀ«وضع»،این معنا درست تر باشد؛زیرا به گفته اهل لغت،وضع در برابر رفع است. (1)هرگاه بخواهند آن را به معنای برداشتن بگیرند با«عن»متعدّی می شود.مثلاً هنگامی که می خواهند بگویند بدهی یا مجازات یا جزیه از کسی برداشته شده،با تعبیر«وضع عن شخص...»از آن یاد می کنند. 2

ص:313


1- (1) .لسان العرب:ج 8 ص 396.

گو این که ابن اثیر در النهایة،معنای اوّل را نیز ذیل حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله با همین مضمون می آورد.متن حدیث چنین است:

ینزّل عیسی بن مریم علیه السلام فَیَضَعُ الجزیة.

تفسیر او این است که همه مسلمان می شوند و دیگر کسی از اهل کتاب باقی نمی ماند که نیاز به گرفتن جزیه باشد. (1)امّا به نظر می رسد این معنا قابل دفاع نیست؛ زیرا با استعمالات مادّه«وضع»در لغت عرب،سازگار نیست.

جهان در حال حاضر به گونه ای است که کسی جزیه نمی گیرد و کسی جزیه نمی پردازد.جزیه،حکمی تعطیل شده است.اگر امام زمان علیه السلام در شرایطی مشابه آنچه در آن هستیم،ظهور کنند،اتّفاق جدیدی که می افتد،برداشته شدن حکم جزیه نیست؛بلکه مقرّر کردن و جاری ساختن حکم آن است.بنا بر این،حدیث را باید به گونه ای معنا کرد که با این وضع،سازگار باشد،مگر این که شرایط جهان به گونه ای تغییر کند که مانند گذشته بتوان جزیه گرفت.باورداشتِ چنین تغییری بدون حضور امام زمان علیه السلام بسی دشوار،بلکه نزدیک به محال است؛زیرا مسیر حرکت جهان به سوی برداشته شدن هر چه بیشتر این گونه احکام و آزادی عمل و تساوی بیشتر افراد در انتخاب دین و آیین خود است.پس تغییری که با آمدن امام زمان علیه السلام اتّفاق می افتد،مقرّر داشتن و جاری ساختن حکم جزیه است،نه توقّف اجرای آن؛زیرا قبل از آمدن ایشان،جریان ندارد که با آمدن ایشان،متوقّف شود.

نتیجه

با مطالعۀ مجموع ادلّۀ این باب،می توان نتیجه گرفت که هیچ یک از فرضیه های وحدت دین یا کثرت ادیان در جامعه مهدوی نمی تواند با همه ادلّه،منطبق باشد.هر دو فرضیه بخشی از ادلّه را نادیده می گذارند؛امّا دو فرضیۀ بعدی سعی دارند تا میان ادلّه جمع کنند.

ص:314


1- (1) .النهایة،ابن اثیر:ج 5 ص 198.

فرضیۀ وحدت دین و کثرت شرایع،می تواند تا حدّی معقول باشد؛امّا برای پذیرش آن،نیاز به ادلّه و شواهدی بیشتر است.باید به این پرسش پاسخ داده شود که بقای شرایع دیگر با وجود شریعت برتر،چه فایده ای دارد؟هنگامی که شریعت سهله و سَمْحۀ اسلامی در اختیار همگان قرار می گیرد و از آن آگاهی می یابند،چه دلیلی دارد که برخی بخواهند بر شرایع گذشتۀ خود،پافشاری کنند؟این پافشاری، نتیجه ای جز محروم ماندن از فواید شریعت برتر ندارد.

البته تفاوت های فرهنگی و قومی،می تواند یکی از عوامل دل بستگی مردم به شرایع گذشته باشد،چنان که طرز پوشش و گویش افراد و اقوام مختلف،متفاوت است.ممکن است در شیوه های شرعی نیز پاره ای تفاوت ها مجاز باشد؛امّا با نگاهی به شریعت اسلام و اعمال آن و دعوت مردم به یکسانی و همراهی در مسائل شرعی،مانند نمازهای جماعت،مراسم حج و عمره و سایر اعمال جمعی در اسلام، در می یابیم که سیاست اسلام،حرکت به سمت وحدت و یک پارچگی است.بنا بر این،فرضیۀ وحدت دین و کثرت شرایع،ضمن این که می تواند میان ادلّۀ قرآنی و روایی جمع کند،امّا موانعی بر سر راه دارد که موجب می شود نتوان آن را جدّی تلقّی کرد.

به نظر می رسد که فرضیۀ«محو تدریجی ادیان در جامعۀ مهدوی»،بتواند در قالب نظریه ای کارآمد و جامع،مورد دفاع قرار گیرد؛زیرا هم توانسته میان ادلّۀ قرآنی و روایی،جمع کند و هم نظریه ای معقول و قابل پذیرش است.مانعی نیز در برابر آن وجود ندارد.

ص:315

الفصل الرابع:السِّیاساتُ الاِجتِماعِیَّةُ

1/4:توطید العلاقات الاجتماعیة علی اساس الإخاء الدینی

1828.دلائل الإمامة: حَدَّثَنی أبُو الحُسَینِ مُحَمَّدُ بنُ هارونَ،قالَ:حَدَّثَنا أبی هارونُ بنُ موسَی بنِ أحمَدَ،قالَ:حَدَّثَنا أبو عَلِیٍّ الحَسَنُ بنُ مُحَمَّدٍ النَّهاوَندِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ إبراهیمَ بنِ عُبَیدِ اللّهِ القُمِّیُّ القَطّانُ المَعروفُ بِابنِ الخَزّازِ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ زِیادٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ الخُراسانِیِّ،قالَ:حَدَّثَنا أبُو الحُسَینِ عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ الزُّهرِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا أبو حَسّانَ سَعیدُ بنُ جَناحٍ،عَن مَسعَدَةَ بنِ صَدَقَةَ،عَن أبی بَصیرٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:

إنَّ أصحابَ القائِمِ علیه السلام یَلقی بَعضُهُم بَعضاً کَأَنَّهُم بَنو أبٍ واُمٍّ،وإنِ افتَرَقَوا عِشاءً التَقَوا غُدوَةً.

1829.الخصال: حَدَّثَنا أبی،قالَ:حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،قالَ حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ عیسَی بنِ عُبَیدٍ الیَقطینِیُّ،عَنِ القاسِمِ بنِ یَحیی،عَن جَدِّهِ الحَسَنِ بنِ راشِدٍ،عَن أبی بَصیرٍ ومُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:

ص:316

فصل چهارم:سیاست های اجتماعی

1/4:استوار ساختن پیوندهای اجتماعی بر پایۀ برادری دینی

1828.دلائل الإمامة -با سندش به نقل از ابو بصیر-:امام صادق علیه السلام فرمود:«یاران قائم، همدیگر را همچون برادران تنی دیدار می کنند و اگر شب از هم جدا شوند،صبح به دیدار یکدیگر می روند». (1)

1829.الخصال -با سندش به نقل از ابو بصیر و محمّد بن مسلم-:امام صادق علیه السلام فرمود:پدرم از جدّش از پدرانش برایم نقل کرد که امیر مؤمنان علیه السلام در یک مجلس،چهارصد نکته به یارانش آموخت که به صلاح دین و دنیای مسلمان است.فرمود:«...و اگر قائم ما قیام کند،آسمان،بارانش را فرو می فرستد و زمین،گیاهش را بیرون می آورد و دشمنی،از دل های بندگان می رود». (2)

ص:317


1- (1) .دلائل الإمامة:ص 554 ح 526.
2- (2) .الخصال:ص 610 و626 ح 10 ( [1]با دو سند معتبر)،تحف العقول:ص 115،بحار الأنوار:ج 52 ص 316 ح 11. [2]

حَدَّثَنی أبی،عَن جَدّی،عَن آبائِهِ علیهم السلام أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام عَلَّمَ أصحابَهُ فی مَجلِسٍ واحِدٍ أربَعَمِئَةِ بابٍ مِمّا یَصلَحُ لِمُسلِمٍ فی دینِهِ ودُنیاهُ،قالَ علیه السلام:...ولَو قَد قامَ قائِمُنا لَأَنزَلَتِ السَّماءُ قَطرَها،ولَأَخرَجَتِ الأَرضُ نَباتَها،ولَذَهَبَتِ الشَّحناءُ مِن قُلوبِ العِبادِ.

1830.الاختصاص: عَنهُ (1)،عَن رِبعِیٍّ،عَن بُرَیدٍ العِجلِیِّ،قالَ:قیلَ لِأَبی جَعفَرٍ الباقِرِ علیه السلام:إنَّ أصحابَنا بِالکوفَةِ جَماعَةٌ کَثیرَةٌ،فَلَو أمَرتَهُم لَأَطاعوکَ وَاَتَّبعوکَ.

فَقالَ:یَجیءُ أحَدُهُم إلی کیسِ أخیهِ فَیَأخُذُ مِنهُ حاجَتَهُ؟فَقالَ:لا،قالَ:فَهُم بِدِمائِهِم أبخَلُ.

ثُمَّ قالَ:إنَّ النّاسَ فی هُدنَةٍ،تُناکِحُهُم وتُوارِثُهُم،ویُقیمُ عَلَیهِمُ الحُدودَ،وتُؤَدّی أماناتُهُم (2)،حَتّی إذا قامَ القائِمُ جاءَتِ المُزامَلَةُ (3)،ویَأتِی الرَّجُلُ إلی کیسِ أخیهِ فَیَأخُذُ حاجَتَهُ لا یَمنَعُهُ.

1831.مصادقة الإخوان: عَن إسحاقَ بنِ عَمّارٍ،قالَ:کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَذَکَرَ مُواساةَ الرَّجُلِ لِإِخوانِهِ وما یَجِبُ لَهُم عَلَیهِ،فَدَخَلَنی مِن ذلِکَ أمرٌ عَظیمٌ عَرَفَ ذلِکَ فی وَجهی،فَقالَ:إنَّما ذلِکَ إذا قامَ القائِمُ،وَجَبَ عَلَیهِم أن یُجَهِّزوا إخوانَهُم وأَن یُقَوّوهُم.

ص:318


1- (1) .أی أبان بن تغلب.
2- (2) .فی بحار الأنوار:« [1]نُناکِحُهُم ونُوارِثُهُم ونُقیمُ عَلَیهِمُ الحُدودَ ونُؤَدّی...».
3- (3) .فی المصدر:«المُزایَلَةُ»والصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار. [2]

1830.الاختصاص -با سندش به نقل از برید عجلی-:به امام باقر علیه السلام گفته شد:یاران ما در کوفه،گروهی فراوان اند و اگر به آنها فرمان دهی،از تو اطاعت و پیروی می کنند.

امام علیه السلام فرمود:«یکی از آنها سراغ کیسۀ برادرش می آید تا حاجتش را از آن بردارد؟».

گفت:نه.

امام علیه السلام فرمود:«پس آنها به خونشان بخیل ترند».

سپس فرمود:«مردم با هم در سازش اند با آنها ازدواج می کنید و از یکدیگر ارث می برید و حدود الهی بر آنها جاری می شود و امانت هایشان داده می شود،تا آن که قائم قیام کند و همراهی [و رفاقت] بیاید و مرد،سراغ کیسۀ برادرش می آید تا نیازش را برگیرد و او مانعش نمی شود». (1)

1831.مصادقة الإخوان -به نقل از اسحاق بن عمّار-:نزد امام صادق علیه السلام بودم که سهیم کردن برادران در مال و حقوق واجب آنان را ذکر نمود.من چنان از [فراوانی و سختیِ] آن حقوق،اندیشناک شدم که امام علیه السلام آن را در چهره ام دید و فرمود:«آن،تنها هنگام قیام قائم است که بر آنان واجب است که برادرانشان را تجهیز و آنان را تقویت کنند». (2)

ص:319


1- (1) .الاختصاص:ص 24،بحار الأنوار:ج 52 ص 372 ح 164.
2- (2) .مصادقة الإخوان:ص 138 ح 3. [1]

2/4:نَشرُ الأَمنِ

الکتاب

«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» . (1)

الحدیث

1832.الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدِ بنِ عُقدَةَ،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ یوسُفَ بنِ یَعقوبَ الجُعفِیُّ أبُو الحَسَنِ مِن کِتابِهِ،قالَ:حَدَّثَنا إسماعیلُ بنُ مِهرانَ، قالَ:حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ بنِ أبی حَمزَةَ،عَن أبیهِ ووُهَیبٍ،عَن أبی بَصیرٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام-فی مَعنی قَولِهِ عَزَّ وجَلَّ: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً» ،قالَ-:نَزَلَت فِی القائِمِ وأَصحابِهِ.

1833.بحار الأنوار: عَن صَفوانَ أنَّهُ لَمّا طَلَبَ المَنصورُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام،تَوَضَّأَ وصَلّی رَکعَتَینِ،ثُمَّ سَجَدَ سَجدَةَ الشُّکرِ،وقالَ:اللّهُمَّ إنَّکَ وَعَدتَنا عَلی لِسانِ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَوعدُکَ الحَقُّ،أنَّکَ تُبَدِّلُنا مِن بَعدِ خَوفِنا أمناً،اللّهُمَّ فَأَنجِز لَنا ما وَعَدتَنا إنَّکَ لا تُخلِفُ المیعادَ.

قالَ:قُلتُ لَهُ:یاسَیِّدی فَأَینَ وَعدُ اللّهِ لَکُم؟فَقالَ علیه السلام:قَولُ اللّهِ عز و جل: وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ ...».

ص:320


1- (1) .النور:55. [1]

2/4:گسترش امنیت

قرآن

«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،وعده داده است که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد،همان گونه که به پیشینیانِ آنها خلافت روی زمین را بخشید، و دینی را که برای آنان پسندیده،پابرجا خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت مبدّل خواهد کرد، [آن چنان که] تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و هر کس پس از آن به کفر گراید،آنان اند که نافرمان اند.».

حدیث

1832.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از ابو بصیر،در بارۀ معنای سخن خدای عز و جل:«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،وعده داده است که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد،همان گونه که به پیشینیانِ آنها خلافت روی زمین را بخشید،و دینی را که برای آنان پسندیده،پابرجا خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت مبدّل خواهد کرد،[آن چنان که] تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت»-:امام صادق علیه السلام فرمود:«در بارۀ قائم و اصحابش نازل شده است». (1)

1833.بحار الأنوار -به نقل از صفوان-:چون منصور در پیِ امام صادق علیه السلام فرستاد،ایشان وضو گرفت و دو رکعت نماز گزارد.سپس سجدۀ شکر به جا آورد و فرمود:«بار خدایا ! تو از زبان پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله به ما وعده داده ای،و وعدۀ تو راست است که بیم ما را به ایمنی مبدّل می سازی.پس-خداوندا-آنچه را به ما وعده داده ای،تحقّق بخش، که تو خُلفِ وعده نمی کنی».

من گفتم:سَروَرم! کدام وعدۀ خدا به شما؟

فرمود:«این سخن خدای عز و جل که:«خدا به کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته

ص:321


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 240 ح 35، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 58 ح 50.

1834.صحیح البخاری: حَدَّثَنا مُسَدّدٌ،حَدَّثَنا یَحیی،عَن إسماعیلَ،حَدَّثَنا قَیسٌ،عَن خَبّابِ بنِ الأَرِتِ،قالَ:شَکَونا إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ مُتَوَسِّدٌ بُردَةً لَهُ فی ظِلِّ الکَعبَةِ،فَقُلنا:ألا تَستَنصِرُ لَنا،ألا تَدعو لَنا؟

فَقالَ:قَد کانَ مَن قَبلَکُم یُؤخَذُ الرَّجُلُ فَیُحفَرُ لَهُ فِی الأَرضِ فَیُجعَلُ فیها،فَیُجاءُ بِالمِنشارِ فَیوضَعُ عَلی رَأسِهِ فَیُجعَلُ نِصفَینِ،ویُمَشَّطُ بِأَمشاطِ الحَدیدِ ما دونَ لَحمِهِ و عَظمِهِ،فَما یَصُدُّهُ ذلِکَ عَن دینِهِ،وَاللّهِ،لَیَتِمَّنَّ هذَا الأَمرُ،حَتّی یَسیرَ الرّاکِبُ مِن صَنعاءَ إلی حَضرَمَوتَ لا یَخافُ إلَّااللّهَ،وَالذِّئبُ عَلی غَنَمِهِ،ولکِنَّکُم تَستَعجِلونَ.

1835.الغیبة للطوسی: أحمَدُ بنُ إدریسَ،عَن عَلِیِّ بنِ الفَضلِ،عَن أحمَدَ بنِ عُثمانَ،عَن أحمَدَ بنِ رِزقٍ،عَن یَحیَی بنِ العَلاءِ الرّازِیِّ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:یُنتِجُ اللّهُ تَعالی فی هذِهِ الاُمَّةِ رَجُلاً مِنّی وأَنَا مِنهُ،یَسوقُ اللّهُ تَعالی بِهِ بَرَکاتِ السَّماواتِ وَالأَرضِ،فَیُنزِلُ السَّماءُ قَطرَها،ویُخرِجُ الأَرضُ بَذرَها،وتَأمَنُ وُحوشُها وسِباعُها، ویُملَأُ الأَرضُ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.

1836.الخصال: حَدَّثَنا أبی،قالَ:حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،قالَ:حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ عیسَی بنِ عُبَیدٍ الیَقطینِیُّ،عَنِ القاسِمِ بنِ یَحیی،عَن جَدِّهِ الحَسَنِ بنِ راشِدٍ،عَن أبی بَصیرٍ ومُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:

حَدَّثَنی أبی،عَن جَدّی،عَن آبائِهِ علیهم السلام أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام عَلَّمَ أصحابَهُ فی مَجلِسٍ واحِدٍ أربَعَمِئَةِ بابٍ مِمّا یَصلَحُ لِلمُسلِمِ فی دینِهِ ودُنیاهُ،قالَ علیه السلام:...ولَو قَد قامَ قائِمُنا لَأَنزَلَتِ السَّماءُ قَطرَها،ولَأَخرَجَتِ الأَرضُ نَباتَها،ولَذَهَبَتِ الشَّحناءُ مِن قُلوبِ العِبادِ،وَاصطَلَحَتِ السِّباعُ وَالبَهائِمُ،حَتّی تَمشِیَ المَرأَةُ بَینَ العِراقِ إلَی الشّامِ

ص:322

کرده اند،وعده داده است که حتماً آنان را در این زمین،جانشین خواهد کرد...»». (1)

1834.صحیح البخاری -با سندش به نقل از خبّاب بن ارِت-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بردش را زیرانداز خود کرده و در سایۀ کعبه نشسته بود که به ایشان شکایت کردیم و گفتیم:آیا برای ما کمک نمی طلبی؟آیا برای ما دعا نمی کنی؟

فرمود:«پیش از شما،مرد را می گرفتند و چاله ای برایش در زمین می کندند و او را در آن قرار می دادند و ارّه می آوردند و بر سرش قرار می دادند و او را دو نیم می کردند و با شانه های آهنین،پوستش را می تراشیدند و اینها هیچ یک،او را از دینش باز نمی داشت.به خدا سوگند،این امر (ولایت و حکومت ما) به سرانجام خواهد رسید تا آن جا که سواره از صنعاء تا حضرموت می رود و جز از خدا نمی هراسد و گرگ،چوپان گلّه اش است؛امّا شما عجله می کنید». (2)

1835.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از یحیی بن علاء رازی-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:

«خداوند متعال،در این امّت،مردی را پدید می آورد که از من است و من از اویم.خداوند متعال،برکات آسمان ها و زمین را به دست او روان می کند و آسمان،بارانش را فرو می فرستد و زمین،بذرش را بیرون می دهد و حیوانات وحشی و درندگان،ایمن و آسوده می شوند و زمین،از عدل و داد پر می شود،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (3)

1836.الخصال -با سندش به نقل از ابو بصیر و محمّد بن مسلم از امام صادق علیه السلام،از پدرش،از جدّش،از پدرانش علیهم السلام-:امیر مؤمنان علیه السلام در یک مجلس،چهارصد نکته به یارانش آموخت که به صلاح دین و دنیای مسلمان است.فرمود:«...و اگر قائمِ ما قیام کند،آسمان،بارانش را فرو می فرستد و زمین،گیاهش را بیرون می آورد و دشمنی،از دل های بندگان می رود و درندگان و چارپایان با هم در صلح و صفایند،تا آن جا که زن از عراق تا شام می رود و پایش را جز روی

ص:323


1- (1) .بحار الأنوار:ج 51 ص 64 ح 65. [1]
2- (2) .صحیح البخاری:ج 6 ص 2546 ح 6544،سنن أبی داوود:ج 3 ص 47 ح 2649،مسند ابن حنبل:ج 7 ص 450 ح 21114،صحیح ابن حبّان:ج 15 ص 91 ح 6698،کنز العمّال:ج 1 ص 263 ح 1320؛إعلام الوری:ج 1 ص 121،تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 28 (این دو منبع با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 18 ص 210 ح 38.
3- (3) .الغیبة،طوسی:ص 188 ح 149،بحار الأنوار:ج 51 ص 146 ح 16.

لا تَضَعُ قَدَمَیها إلّاعَلَی النَّباتِ،وعَلی رَأسِها زینَتُها، (1)لا یَهیجُها سَبُعٌ ولا تَخافُهُ.

1837.الاختصاص: عَنهُ (2)،عَن مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ أحمَدَ،عَن أحمَدَ بنِ هِلالٍ،عَن امَیَّةَ بنِ عَلِیٍّ،عَن رَجُلٍ،قالَ:قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:أیُّما أفضَلُ نَحنُ أو أصحابُ القائِمِ علیه السلام؟

قالَ:فَقالَ لی:أنتُم أفضَلُ مِن أصحابِ القائِمِ،وذلِکَ أنَّکُم تُمسونَ وتُصبِحونَ خائِفینَ عَلی إمامِکُم وعَلی أنفُسِکُم مِن أئِمَّةِ الجَورِ،إن صَلَّیتُم فَصَلاتُکُم فی تَقِیَّةٍ، وإن صُمتُم فَصِیامُکُم فی تَقِیَّةٍ،وإن حَجَجتُم فَحَجُّکُم فی تَقِیَّةٍ،إن شَهِدتُم لَم تُقبَل شَهادَتُکُم-وعَدَّ أشیاءَ مِن نَحوِ هذا مِثلَ هذِهِ-.

فَقُلتُ:فَما نَتَمَنَّی القائِمَ علیه السلام إذا کانَ عَلی هذا؟

قالَ:فَقالَ لی:سُبحانَ اللّهِ ! أما تُحِبُّ أن یَظهَرَ العَدلُ،ویَأمَنَ السُّبُلُ،وینصفَ المَظلومُ؟!

1838.الفتن: ثنا أبو عُمَرَ،عَنِ ابنِ لَهیعَةَ،عَن عَبدِ الوَهّابِ بنِ حُسَینٍ،عَن مُحَمَّدِ بنِ ثابِتٍ، عَن أبیهِ،عَنِ الحارِثِ،عَن عَبدِ اللّهِ،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ:

إذا نَزَلَ عیسَی بنُ مَریَمَ وقَتَلَ الدَّجّالَ،تَمَتَّعوا حَتّی یحبوا (3)لَیلَةَ طُلوعِ الشَّمسِ مِن مَغرِبها،وحَتّی تَتَمَتَّعوا بَعدَ خُروجِ الدّابَّةِ (4)أربَعینَ سَنَةً،لا یَموتُ أحَدٌ ولا یَمرَضُ،ویَقولُ الرَّجُلُ لِغَنَمِهِ ودَوابِّهِ:اِذهَبوا فَارعَوا فی مَکانِ کَذا وکَذا وتَعالَوا

ص:324


1- (1) .فی تحف العقول«زنبیلها»بدل«زینتها».
2- (2) .الظاهر أنّ المراد منه أحمد بن محمّد بن عیسی.
3- (3) .هکذا فی المصدر،وفی الملاحم والفتن:« [1]تحیوا».
4- (4) .راجع:ج 7 ص 138 ح 1195 هامش 1.

سبزه نمی نهد و زینتش بر سرش است و نه درنده ای او را می ترساند و نه او از آن می ترسد». (1)

1837.الاختصاص -با سندش به نقل از امیّة بن علی،از مردی-:به امام صادق علیه السلام گفتم:کدام یک برترند؟ما یا یاران قائم علیه السلام؟

به من فرمود:«شما از یاران قائم علیه السلام برترید؛زیرا شما صبح و شب بر امامتان و خودتان از حاکمان ستمگر،بیمناکید.اگر نماز بخوانید،تقیّه ای می خوانید و اگر روزه بگیرید،روزه تان تقیّه ای است و اگر حج بگزارید،حجّتان تقیّه ای است،و اگر شهادت دهید،شهادتتان قبول نمی شود»و چند چیز دیگر مانند این را برشمرد.

گفتم:اگر چنین است،پس چرا ما آرزوی آمدن قائم را بکنیم؟!

به من فرمود:«سبحان اللّه! آیا دوست نداری که عدالت،آشکار شود و راه ها امن گردند و با مظلوم،انصاف ورزند!؟». (2)

1838.الفتن -با سندش به نقل از عبد اللّه-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«هنگامی که عیسی بن مریم فرود می آید و دجّال را می کُشد،از زندگی بهره می برید تا شبی برسد که خورشید می خواهد از غرب طلوع کند،و پس از بیرون آمدن جنبنده. (3)چهل سال بهره می برید،نه کسی می میرد و نه کسی بیمار می شود و مرد به گوسفندان و چارپایانش می گوید:"بروید و در فلان مکان بچرید و فلان ساعت بیایید" و گاو و گوسفند، میان دو کشتزار می روند و یک خوشۀ گندم و جوی آن را نمی خورند و یک شاخۀ آن را با سُمشان نمی شکنند،و مارها و عقرب ها آشکارند،[ولی] نه کسی را

ص:325


1- (1) .الخصال:ص 611 و626 ح 10 (با دو سند معتبر)،تحف العقول:ص 115،بحار الأنوار:ج 52 ص 316 ح 11.
2- (2) .الاختصاص:ص 20،بحار الأنوار:ج 52 ص 144 ح 62.
3- (3) .ر.ک:ج 7 ص 139 ح 1195 [1] پانوشت 1.

ساعَةَ کَذا وکَذا،وتَمُرُّ الماشِیَةُ بَینَ الزَّرعَینِ لا تَأکُلُ مِنهُ سُنبُلَةً ولا تَکسِرُ بِظِلفِها عوداً،وَالحَیّاتُ وَالعَقارِبُ ظاهِرَةٌ لا تُؤذی أحَداً ولا یُؤذیها أحَدٌ،وَالسَّبُعُ عَلی أبوابِ الدّورِ تَستَطعِمُ لا تُؤذی أحداً،ویَأخُذُ الرَّجُلُ الصّاعَ أوِ المُدَّ مِن القَمحِ أوِ الشَّعیرِ فَیبذُرُهُ عَلی وَجهِ الأَرضِ،فَلا حراثَ ولا کِرابَ،فَیَدخُلُ مِنَ المُدِّ الواحِدِ سَبعُمِئَةِ مُدٍّ.

1839.الفتن: قالَ الوَلیدُ:عَن أبی رافِعٍ إسماعیلَ بنِ رافِعٍ،عَمَّن حَدَّثَهُ،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ:تَأوی إلَیهِ امَّتُهُ کَما تَأوِی النَّحلَةُ یَعسوبَها،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً،حَتّی یَکونَ النّاسُ عَلی مِثلِ أمرِهِمُ الأَوَّلِ لا یوقِظُ نائِماً ولا یُهَریقُ دَماً.

1840.سنن ابن ماجة: حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ،حَدَّثَنا عَبدُ الرَّحمنِ المُحارِبِیُّ،عَن إسماعیلَ بنِ رافِعٍ،أبی رافِعٍ،عَن أبی زُرعَةَ الشَّیبانِیِّ یَحیَی بنِ أبی عَمرٍو،عَن أبی امامَةَ الباهِلِیِّ،قالَ:...قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:فَیَکونُ عیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام فی امَّتی حَکَماً عَدلاً،وإماماً مُقسِطاً،یَدُقُّ الصَّلیبَ (1)،ویَذبَحُ (2)الخِنزیرَ،ویَضَعُ الجِزیَةَ،ویَترُکُ الصَّدَقَةَ،فَلا یَسعی عَلی شاةٍ ولا بَعیرٍ،وتُرفَعُ الشَّحناءُ وَالتَّباغُضُ،وتُنزَعُ حُمَةُ (3)کُلِّ ذاتِ حُمَةٍ،حَتّی یَدخُلُ الوَلیدُ یَدَهُ فی فِی الحَیَّةِ فَلا تَضُرُّهُ،وتَفِرُّ الوَلیدَةُ الأَسَدَ فَلا یَضُرُّها،ویَکونُ الذِّئبُ فِی الغَنَمِ کَأَنَّهُ کَلبُها،وتُملَأُ الأَرضُ مِنَ السِّلمِ کَما یُملَأُ الإِناءُ مِنَ الماءِ،وتَکونُ الکَلِمَةُ واحِدَةً،فَلا یُعبَدُ إلَّااللّهُ،وتَضَعُ الحَربُ أوزارَها،وتُسلَبُ

ص:326


1- (1) .یذقّ الصلیب،أی یکسره ویرضّه (انظر:لسان العرب:ج 10 ص 100« [1]دفق»).
2- (2) .کذا،وفی تفسیر ابن کثیر:« [2]ویقتل الخنزیر»،وهو الأنسب بالمقام.
3- (3) .الحُمَة:بالتخفیف:السُمّ وقد یشدّد (النهایة:ج 1 ص 446« [3]حمه»).

می آزارند و نه کسی آنها را می آزارد،و درندگان بر درِ خانه ها غذا می خواهند،بی آن که کسی را بیازارند.

و انسان،یک مَن یا یک مُد گندم یا جو را به روی زمین می پاشد و بی آن که شخمی بزند و راه آبی بکشد.هر تخم،هفتصد تخم می شود». (1)

1839.الفتن -با سندش به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«امّت به او پناه می برد، همان گونه که زنبور به ملکۀ خود پناه می برد.او زمین را از عدالت پر می کند،همان گونه که از ستم پر شده است،تا آن جا که مردم،مانند روزگار نخستینشان می شوند.

نه خفته ای را بیدار می کند و نه خونی می ریزد». (2)

1840.سنن ابن ماجة -با سندش به نقل از ابو امامۀ باهلی-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«عیسی بن مریم میان امّتم،داوری دادگر و پیشوایی عدالت گستر است،صلیب را خُرد می کند و خوک را می کُشد و مالیات می گذارد و زکات را بر می دارد و گوسفند و شتری به خاطر آن گرفته نمی شود و کینه و دشمنی،رخت بر می بندند و زهر هر زهرداری گرفته می شود،تا آن جا که پسر بچّه،دستش را در کام مار می کند و به او زیانی نمی رسد و دختر بچّه،شیر را می راند؛امّا آن،آسیبی به او نمی زند،و گرگ در کنار گوسفندان،مانند سگ گلّه است و زمین مانند ظرف پر از آب،از صلح و دوستی موج می زند و همه یک پارچه می شوند و کسی جز خداوند،عبادت و اطاعت نمی شود و جنگ،فروکش می کند و فرمان روایی قریش به پایان می رسد و زمین به سان تشت نقره،درخشان و به سرسبزی روزگار آدم علیه السلام می شود،تا آن جا که گروهی بر یک خوشۀ انگور گرد می آیند و سیرشان می کند و گروهی بر یک انار

ص:327


1- (1) .الفتن:ج 2 ص 579 ح 1619؛الملاحم و الفتن:ص 203 ح 291.
2- (2) .الفتن:ج 1 ص 358 ح 1040؛الملاحم و الفتن:ص 147 ح 178.

قُرَیشٌ مُلکَها،وتَکونُ الأَرضُ کَفاثورِ (1)الفِضَّةِ،تُنبِتُ نَباتَها بِعَهدِ آدَمَ،حَتّی یَجتَمِعَ النَّفَرُ عَلَی القِطفِ (2)مِنَ العِنَبِ فَیُشبِعُهُم،ویَجتَمِعُ النَّفَرُ عَلَی الرُّمّانَةِ فَتُشبِعُهُم،ویَکونُ الثَّورُ بِکَذا وکَذا مِنَ المالِ،وتَکونُ الفَرَسُ بِالدُّرَیهِماتِ.

1841.مسند ابن حنبل: حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ،حَدَّثَنی أبی،حَدَّثَنا سُرَیجٌ،قالَ:حَدَّثَنا فَلیحٌ،عَنِ الحارِثِ بنِ فُضَیلٍ الأَنصارِیِّ،عَن زِیادِ بنِ سَعدٍ،عَن أبی هُرَیرَةَ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یَنزِلُ عیسَی بنُ مَریَمَ إماماً عادِلاً وحَکَماً مُقسِطاً،فَیَکسِرُ الصَّلیبَ،ویَقتُلُ الخِنزیرَ،ویُرجِعُ السِّلمَ،ویَتَّخِذُ السُّیوفَ مَناجِلَ،وتَذهَبُ حُمَةُ کُلِّ ذاتِ حُمَةٍ، وتُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها،وتُخرِجُ الأَرضُ بَرَکَتَها،حَتّی یَلعَبُ الصَّبِیُّ بِالثُّعبانِ فَلا یَضُرُّهُ، ویُراعِی الغَنَمَ الذِّئبُ فَلا یَضُرُّها،ویُراعِی الأَسَدُ البَقَرَ فَلا یَضُرُّها.

3/4:تطویر الصِّحَةِ والعلاج

1842.الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ،قالَ:حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ یوسُفَ بنِ یَعقوبَ أبُو الحَسَنِ الجُعفِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا إسماعیلُ بنُ مِهرانَ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی حَمزَةَ،عَنِ المُفَضَّلِ بنِ مُحَمَّدٍ الأَشعَرِیِّ،عَن حَریزٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام، عَن أبیهِ،عَن عَلِیٍّ بنِ الحُسَینِ علیهما السلام أنَّهُ قالَ:

إذا قامَ القائِمُ أذهَبَ اللّهُ عَن کُلِّ مُؤمِنٍ العاهَةَ،ورَدَّ إلَیهِ قُوَّتَهُ.

1843.مختصر بصائر الدرجات: عَن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ الحَمیدِ،عَن أبی جَمیلَةَ،عَن أبی بَکرٍ

ص:328


1- (1) .الفاثور:الخوان،وقیل:هو طست من فضّة أو ذهب (النهایة:ج 3 ص 412« [1]فتر»).
2- (2) .القطف:العنقود،وهو اسم لکلّ ما یقطف (النهایة:ج 4 ص 84« [2]قطف»).

فراهم می آیند و سیرشان می کند و یک گاو نر به فلان مقدار [اندک] و یک اسب با چند درهمِ کم ارزش معامله می شود». (1)

1841.مسند ابن حنبل -با سندش به نقل از ابو هریره-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«عیسی بن مریم به عنوان امام عادل و حاکم دادگستر فرود می آید و صلیب را می شکند و خوک را می کُشد و صلح را باز می گرداند و شمشیرها را داس می کند و زهر هر حیوان زهرداری از میان می رود و آسمان،روزی اش را فرو می فرستد و زمین برکتش را بیرون می دهد،تا آن جا که کودک با مارهای بزرگ بازی می کند و زیانی نمی بیند و گرگ،گلّۀ گوسفند را می چراند و به آن ضرری نمی زند و شیر،گاو را می چراند و به آن آسیبی نمی رساند». (2)

3/4:پیشرفت بهداشت و درمان

1842.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از حریز،از امام صادق علیه السلام،از پدرش-:زین العابدین علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم قیام کند،خداوند،کاستی و بیماریِ هر مؤمنی را برطرف می کند و نیرویش را به او باز می گرداند». (3)

1843.مختصر بصائر الدرجات -با سندش به نقل از ابو بکر حضرمی-:امام باقر علیه السلام فرمود:

ص:329


1- (1) .سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1359 و1362 ح 4077،تفسیر ابن کثیر:ج 2 ص 412،تاریخ دمشق:ج 2 ص 223 و225 ح 467،الفتن:ج 2 ص 566 ح 1589،کنز العمّال:ج 14 ص 295 ح 38742.
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 3 ص 530 ح 10265،تاریخ دمشق:ج 47 ص 496 ح 10312.
3- (3) .الغیبة،نعمانی:ص 317 ح 2، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 364 ح 138. [2]

الحَضرَمِیِّ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام قالَ:

مَن أدرَکَ قائِمَ أهلِ بَیتی مِن ذی عاهَةٍ بَرِئَ،ومِن ذی ضَعفٍ قَوِیَ.

1844.الخصال: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ بنِ أحمَدَ بنِ الوَلیدِ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ الصَّفّارُ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ المُغیرَةِ الکوفِیِّ،عَنِ العَبّاسِ بنِ عامِرٍ القَصبانِیِّ،عَن رَبیعِ بنِ مُحَمَّدٍ المُسلِیِّ،عَنِ الحَسَنِ (1)بنِ ثُوَیرِ بنِ أبی فاخِتَةَ،عَن أبیهِ،عَن عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام،قالَ:

إذا قامَ قائِمُنا،أذهَبَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ عَن شیعَتِنَا العاهَةَ،وجَعَلَ قُلوبَهُم کَزُبَرِ (2)الحَدیدِ،وجَعَلَ قُوَّةَ الرَّجُلِ مِنهُم قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلاً،ویَکونونَ حُکّامَ الأَرضِ وسَنامَها.

1845.الفتن: ثنا أبو عُمَرَ،عَنِ ابنِ لَهیعَةَ،عَن عَبدِ الوَهّابِ بنِ حُسَینٍ،عَن مُحَمَّدِ بنِ ثابِتٍ، عَن أبیهِ،عَنِ الحارِثِ،عَن عَبدِ اللّهِ،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ:

إذا نَزَلَ عیسَی بنُ مَریَمَ وقَتَلَ الدَّجّالَ،تَمَتَّعوا حَتّی یحبوا (3)لَیلَةَ طُلوعِ الشَّمسِ مِن مَغرِبها،وحَتّی تَتَمَتَّعوا بَعدَ خُروجِ الدّابَّةِ أربَعینَ سَنَةً،لا یَموتُ أحَدٌ ولا یَمرَضُ. ر.ک:ح 1846.

4/4:تَوسِعةُ الطُّرق وتَطبیقُ قَوانینِها

1846.الإرشاد: رَوی أبو بَصیرٍ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام-فی حَدیثٍ طَویلٍ-أنَّهُ قالَ:إذا قامَ

ص:330


1- (1) .الظاهر أنّه تصحیف والصحیح«الحسین بن ثویر بن أبی فاختة».
2- (2) .الزبرة:القطعة من الحدید (النهایة:ج 2 ص 250«زبر»).
3- (3) .هکذا فی المصدر،وفی الملاحم والفتن:« [1]تحیوا».

«هر کس قائم خاندان ما را درک کند،از بیماری می رهد و از ضعف به قوّت می رود». (1)

1844.الخصال -با سندش به نقل از ثویر بن فاخته-:امام زین العابدین علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم ما قیام کند،خداوند عز و جل بیماری و کاستی را از شیعیان ما می بَرَد و دل هایشان را مانند پاره های آهن قرار می دهد و نیروی یک مردِ آنان را مانند نیروی چهل مرد قرار می دهد و حاکمان و قلّه های برافراشتۀ زمین می شوند». (2)

1845.الفتن -با سندش به نقل از عبد اللّه-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«هنگامی که عیسی بن مریم فرود می آید و دجّال را می کُشد،از زندگی بهره می برید تا شبی برسد که خورشید می خواهد از غرب طلوع کند،و پس از بیرون آمدن جنبنده.چهل سال بهره می برید.نه کسی می میرد و نه کسی بیمار می شود». (3)

ر.ک:ح 1846.

4/4:توسعۀ راه ها و اجرای قوانین رفت و آمد

1846.الإرشاد -به نقل از ابو بصیر،در حدیث طولانی-:امام باقر علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم قیام کند،به کوفه می رود و چهار مسجد را در آن منهدم می کند و هیچ مسجد

ص:331


1- (1) .مختصر بصائر الدرجات:ص 116 (با سند معتبر بنا بر معتبر بودن اسناد مؤلّف)،الخرائج و الجرائح:ج 2 ص 839 ح 54،بحار الأنوار:ج 52 ص 335 ح 68.
2- (2) .الخصال:ص 541 ح 14 ( [1]با سند معتبر)،روضة الواعظین:ص 323، [2]مشکاة الأنوار:ص 151 ح 366، [3]بحار الأنوار:ج 52 ص 316 ح 12.
3- (3) .الفتن:ج 2 ص 579 ح 1619؛الملاحم و الفتن:ص 203 ح 291.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ص 325 ح 1838.

القائِمُ علیه السلام سارَ إلَی الکوفَةِ فَهَدَمَ بِها أربَعَةَ مَساجِدَ،فَلَم یَبقَ مَسجِدٌ عَلی وَجهِ الأَرضِ لَهُ شَرَفٌ إلّاهَدَمَها وجَعَلَها جَمّاءَ،ووَسَّعَ الطَّریقَ الأَعظَمَ،وکَسَرَ کُلَّ جَناحٍ خارِجٍ فِی الطَّریقِ،وأَبطَلَ الکُنُفَ وَالمَآزیبَ إلَی الطُّرُقاتِ،ولا یَترُکُ بِدعَةً إلّاأزالَها،ولا سُنَّةً إلّاأقامَها.

1847.تهذیب الأحکام: مُحَمَّدُ بنُ إسماعیلَ بنِ بَزیعٍ،عَن حَمزَةَ بنِ زَیدٍ،عَن عَلِیِّ بنِ سُوَیدٍ،عَن أبِی الحَسَنِ موسی علیه السلام،قالَ:إذا قامَ قائِمُنا علیه السلام،قالَ:یا مَعشَرَ الفُرسانِ، سیروا فی وَسَطِ الطَّریقِ،یا مَعشَرَ الرِّجالِ،سیروا عَلی جَنبَیِ الطَّریقِ،فَأَیُّما فارِسٍ أخَذَ عَلی جَنبَیِ الطَّریقِ فَأَصابَ رَجُلاً عَیبٌ ألزَمناهُ الدِّیَةَ،وأَیُّما رَجُلٍ أخَذَ فی وَسَطِ الطَّریقِ فَأَصابَهُ عَیبٌ فَلا دِیَةَ لَهُ.

5/4:رِضا أهلِ الأَرضِ وَالسَّماءِ

1848.الغیبة للطوسی: مُحَمَّدُ بنُ إسحاقَ المُقری،عَنِ المُقانِعِیِّ،عَن بَکّارِ بنِ أحمَدَ،عَنِ الحَسَنِ بنِ الحُسَینِ،عَنِ المُعَلَّی بنِ زِیادٍ،عَنِ العَلاءِ بنِ بَشیرٍ المُرادِیِّ،عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اُبَشِّرُکُم بِالمَهدِیِّ، یُبعَثُ فی امَّتی عَلَی اختِلافٍ مِنَ النّاسِ وزِلزالٍ،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،یَرضی عَنهُ ساکِنُ السَّماءِ وساکِنُ الأَرضِ.

1849.المستدرک علی الصحیحین: أخبَرَنِیَ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ یَحیَی التَّمیمِیُّ، أنبَأَنا أبو مُحَمَّدٍ الحَسَنُ بنُ إبراهیمَ بنِ حَیدَرٍ الحِمیَرِیُّ بِالکوفَةِ،حَدَّثَنَا القاسِمُ بنُ خَلیفَةَ،حَدَّثَنا أبو یَحیی عَبدُ الحَمیدِ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ الحَمانِیُّ،حَدَّثَنا عُمَرُ بنُ

ص:332

کنگره داری روی زمین نمی ماند،مگر آن که آن را منهدم و با خاک یکسانش می کند و راه[های] اصلی را توسعه می دهد و هر بخشی از بنا را که به درون راه آمده باشد، می شکند و سایه بان و ناودان هایی را که آبشان به راه ها می ریزند،بر می دارد و بدعتی را نمی گذارد،جز آن که از میانش می برد و سنّتی را،جز آن که برپایش می دارد». (1)

1847.تهذیب الأحکام -با سندش به نقل از علی بن سوید-:امام کاظم علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم ما قیام کند،می فرماید:«ای سوارگان در میانۀ راه! حرکت کنید.ای پیادگان در دو کنارۀ راه! حرکت کنید.هر سواری از دو کنارۀ راه حرکت کند و صدمه ای به کسی بزند،دیه اش را به عهدۀ او می نهیم و هر پیاده ای در میانۀ راه حرکت کند و آسیبی ببیند،دیه ای ندارد». (2)

5/4:رضایت زمینیان و آسمانیان

1848.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«شما را به مهدی بشارت می دهم.میان امّتم برانگیخته می شود،هنگامی که اختلاف و زلزله فراوان شود.او زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.ساکنان آسمان و زمین از او راضی می شوند». (3)

1849.المستدرک علی الصحیحین -با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«در آخر الزمان،بلایی سخت از سوی حاکمشان بر آنها فرود می آید که

ص:333


1- (1) .الإرشاد:ج 2 ص 385، [1]الغیبة،طوسی:ص 475 ح 498 (با عبارت مشابه)،إعلام الوری:ج 2 ص 291،کشف الغمّة:ج 3 ص 256،روضة الواعظین:ص 290،بحار الأنوار:ج 52 ص 339 ح 84.
2- (2) .تهذیب الأحکام:ج 10 ص 314 ح 1169.
3- (3) .الغیبة،طوسی:ص 178 ح 136،دلائل الإمامة:ص 471 ح 463،بحار الأنوار:ج 51 ص 74 ح 23. [2]

عُبَیدِ اللّهِ العَدَوِیُّ،عَن مُعاوِیَةَ بنِ قُرَّةَ،عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،قالَ:

قالَ نَبِیُّ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یَنزِلُ بِاُمَّتی فی آخِرِ الزَّمانِ بَلاءٌ شَدیدٌ مِن سُلطانِهِم لَم یُسمَع بَلاءٌ أشَدُّ مِنهُ،حَتّی تَضیقُ عَنهُمُ الأَرضُ الرَّحبَةَ،وحَتّی یُملَأَ الأَرضُ جَوراً وظُلماً، لا یَجِدُ المُؤمِنُ مَلجَأً یَلتَجِئُ إلَیهِ مِنَ الظُّلمِ،فَیَبعَثُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ رَجُلاً مِن عِترَتی، فَیَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً،یَرضی عَنهُ ساکِنُ السَّماءِ وساکِنُ الأَرضِ،لا تَدَّخِرُ الأَرضُ مِن بَذرِها شَیئاً إلّاأخرَجَتهُ،ولَا السَّماءُ مِن قَطرِها شَیئاً إلّاصَبَّهُ اللّهُ عَلَیهِم مِدراراً،یَعیشُ فیها سَبعَ سِنینَ أو ثَمانَ أو تِسعَ، تَتَمَنَّی الأَحیاءُ الأَمواتَ مِمّا صَنَعَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِأَهلِ الأَرضِ مِن خَیرِهِ.

1850.المصنّف لعبد الرزّاق: أخبَرَنا عَبدُ الرَّزّاقِ قالَ:أخبَرَنا مَعمَرٌ،عَن أبی هارونَ،عَن مُعاوِیَةَ بنِ قُرَّةَ،عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،قالَ:ذَکَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَلاءً یُصیبُ هذِهِ الاُمَّةَ،حَتّی لا یَجِدَ الرَّجُلَ مَلجَأً یَلجَأُ إلَیهِ مِنَ الظُّلمِ،فَیَبعَثُ اللّهُ رَجُلاً مِن عِترَتی مِن أهلِ بَیتی،فَیَملَأُ بِهِ الأَرضَ قِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً، یَرضی عَنهُ ساکِنُ السَّماءِ وساکِنُ الأَرضِ،لا تَدَعُ السَّماءُ مِن قَطرِها شَیئاً إلّاصَبَّتُه مِدراراً،ولا تَدَعُ الأَرضُ مِن مائِها شَیئاً إلّاأخرَجَتهُ،حَتّی تَتَمَنَّی الأَحیاءُ الأَمواتَ، یَعیشُ فی ذلِکَ سَبعَ سِنینَ،أو ثمانَ،أو تِسعَ سِنینَ.

1851.دلائل الإمامة: أخبَرَنی أبو عَبدِ اللّهِ أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ خالِدٍ،قالَ:أخبَرَنا أبُو الحَسَنِ أحمَدُ بنُ جَعفَرٍ،قالَ:حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ عُبَیدِ بنِ عُتبَةَ الکِندِیُّ،قالَ:

حَدَّثَنی إسماعیلُ بنُ أبانٍ الوَرّاقُ،قالَ:حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ بنُ مُسلِمٍ المُلّائی،عَن

ص:334

سخت تر از آن شنیده نشده است،تا آن جا که زمینِ پهناور بر آنها تنگ می شود،و زمین از ظلم و ستم پر می شود،تا آن جا که هیچ کس پناهگاهی برای فرار از ظلم نمی یابد.پس خداوند،مردی را از خاندانم بر می انگیزد تا زمین را از عدل و داد پر کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.ساکن آسمان و ساکن زمین [هر دو] از او راضی می شوند.زمین،هیچ بذری را در درون خود باقی نمی گذارد،جز آن که آن را می رویاند،آسمان،قطره ای از بارانش را نمی گذارد،جز آن که آن را به روانی فرو می ریزد.او بدین گونه،هفت یا هشت یا نُه سال زندگی [و حکومت] می کند». (1)

1850.المصنّف ،عبد الرزّاق-با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بلایی را یاد کرد که به این امّت می رسد تا آن جا که مرد،پناهگاهی نمی یابد که از ستم،به آن پناه ببرد.پس خداوند،مردی از خاندانم را بر می انگیزد و زمین را به دست او از عدالت پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.ساکنان آسمان و زمین،از او راضی اند و آسمان،قطره ای از بارانش را نمی گذارد،جز آن که بر او فرود می ریزد، و زمین،چیزی از آبش را نمی نهد،جز آن که برای او بیرون می دهد،تا آن جا که زندگان آرزو می کنند که مردگان [زنده و کنار آنها] بودند.هفت یا هشت یا نُه سال در این وضعیت زندگی می کند». (2)

1851.دلائل الإمامة -با سندش به نقل از ابو مسلم-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«به مهدی بشارتتان باد که او به هنگام اختلاف شدیدِ مردم برانگیخته می شود.زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.ساکنان آسمان و

ص:335


1- (1) .المستدرک علی الصحیحین:ج 4 ص 512 ح 8438،کنز العمّال:ج 14 ص 275 ح 38708؛بشارة المصطفی:ص 250.
2- (2) .المصنّف،عبد الرزّاق:ج 11 ص 371 ح 20770،سیر أعلام النبلاء:ج 15 ص 253 ش 105،العمدة:ص 436 ح 918،شرح الأخبار:ج 3 ص 385 ح 1261.

أبِی الحَجّافِ،عَن خالِدِ بنِ عَبدِ المَلِکِ،عَن مَطَرٍ الوَرّاقُ،عَنِ النّاجی-یَعنِی أبَا الصِّدّیقِ-عَن أبی مُسلِمٍ أنَّهُ سَمِعَهُ یَقولُ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أبشِروا بِالمَهدِیِّ،فَإِنَّهُ یُبعَثُ عَلی حینِ اختِلافٍ مِنَ النّاسِ شَدیدٍ،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،یَرضی عَنهُ ساکِنُو السَّماءِ وساکِنُو الأَرضِ،ویَملَأُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ قُلوبَ عِبادِهِ غِنیً،ویَسَعُهُم عَدلُهُ.

1852.المستدرک علی الصحیحین: أخبَرَنی مُحَمَّدُ بنُ المُؤَمَّلِ،حَدَّثَنَا الفَضلُ بنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنا نُعَیمُ بنُ حَمّادٍ،حَدَّثَنا أبو یوسُفَ المُقَدِّسِیُّ،عَن عَبدِ المَلِکِ بنِ أبی سُلَیمانَ، عَن عَمرِو بنِ شُعَیبٍ،عَن أبیهِ،عَن جَدِّهِ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

فی ذِی القَعدَةِ تُجاذِبُ القَبائِلُ وتُغادِرُ،فَیُنهَبُ الحاجُّ،فَتَکونُ مَلحَمَةٌ بِمِنیً یَکثُرُ فیهَا القَتلی،ویَسیلُ فیهَا الدِّماءُ،حَتّی تَسیلَ دِماؤُهُم عَلی عَقَبَةِ الجَمرَةِ،وحتّی یَهرُبَ صاحِبُهُم فَیَأتی بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ،فَیُبایَعُ وهُوَ کارِهٌ،یُقالُ لَهُ:إن أبَیتَ ضَرَبنا عُنُقَکَ،یُبایِعُهُ مِثلُ عِدَّةِ أهلِ بَدرٍ،یَرضی عَنهُم ساکِنُ السَّماءِ وساکِنُ الأَرضِ.

راجع:ص 360 ح 1883.

6/4:دور البرکات الإلهیة فی التّطور الإجتماعی (1)

1853.الکافی: أبو عَلِیٍّ الأَشعَرِیُّ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الکوفِیُّ،عَنِ العَبّاسِ بنِ عامِرٍ،عَنِ الرَّبیعِ بنِ مُحَمَّدٍ المُسلِیِّ،عَن أبِی الرَّبیعِ الشّامِیِّ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:

ص:336


1- (1) .الظاهر أنّ عددا من روایات الباب ترتبط بالتکنولوجیا الحدیثة واستخدامها فی حکومة الإمام المهدیّ علیه السلام.

زمین،از او راضی اند و خداوند عز و جل دل های بندگانش را [به دست او] بی نیاز می کند و عدالت او،آنان را فرا می گیرد». (1)

1852.المستدرک علی الصحیحین -با سندش به نقل از جدّ عمرو بن شعیب-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«در ذی قعده،قبیله ها با هم درگیر می شوند و به یکدیگر خیانت می کنند و حاجیان غارت می گردند و جنگی در مِنا در می گیرد که کشته ها در آن فراوان می شود و سیل خون به راه می افتد،تا آن جا که خونشان به آخرین جمرۀ مِنا می رسد و فرمانده شان می گریزد و به میان رکن [حجر الأسود] و مقام [ابراهیم] می آید و به زور با او بیعت می شود.به او گفته می شود:"اگر نپذیری،گردنت را می زنیم".به تعداد مجاهدان جنگ بدر با او بیعت می کنند.ساکنان آسمان و زمین از آنها راضی اند». (2)

ر.ک:ص 361 ح 1883.

6/4:نقش برکات الهی در توسعۀ اجتماعی

6/4:نقش برکات الهی در توسعۀ اجتماعی (3) 1

1853.الکافی -با سندش به نقل از ابو ربیع شامی-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«قائم ما،هنگامی که قیام کند،خداوند عز و جل شنوایی و بیناییِ شیعیان ما را چنان نیرو و بُردی می دهد که به پیک میان ایشان و قائم،نیاز نیست.قائم از همان جای خود با

ص:337


1- (1) .دلائل الإمامة:ص 482 ح 476.
2- (2) .المستدرک علی الصحیحین:ج 4 ص 549 ح 8537،الفتن:ج 1 ص 341 ح 986،کنز العمّال:ج 14 ص 269 ح 38586.
3- (3) .برخی احادیث این باب،ظاهراً مربوط به فنّاوری های جدید و استفاده از آنها در حکومت مهدوی است.

إنَّ قائِمَنا إذا قامَ مَدَّ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لِشیعَتِنا فی أسماعِهِم وأَبصارِهم،حَتّی لا یَکونَ بَینَهُم وبَینَ القائِمِ بَریدٌ یُکَلِّمُهُم،فَیَسمَعونَ ویَنظُرونَ إلَیهِ وهُوَ فی مَکانِهِ.

1854.بحار الأنوار: [نقلاً عَن السیّد علیّ بن عبد الحمید فی کتاب الغیبة] بِإِسنادِهِ یَرفَعُهُ إلَی ابنِ مُسکانَ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:إنَّ المُؤمِنَ فی زَمانِ القائِمِ وهُوَ بِالمَشرِقِ لَیَری أخاهُ الَّذی فِی المَغرِبِ،وکَذَا الَّذی فِی المَغرِبِ یَری أخاهُ الَّذی فِی المَشرِقِ.

1855.کمال الدین: حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ أحمَدَ بنِ موسی،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ أبی عَبدِ اللّهِ الکوفِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ إسماعیلَ البَرمَکِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا إسماعیلُ بنُ مالِکٍ، عَن مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ،عَن أبِی الجارودِ زِیادِ بنِ المُنذِرِ،عَن أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الباقِرِ،عَن أبیهِ،عَن جَدِّهِ علیهما السلام قالَ:قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام-وهُوَ عَلَی المِنبَرِ-:

یَخرُجُ رَجُلٌ مِن وُلدی فی آخِرِ الزَّمانِ أبیَضُ اللَّونِ،مُشرَبٌ بِالحُمرَةِ،مُبدَحُ البَطنِ (1)،عَریضُ الفَخِذَینِ،عَظیمُ مُشاشِ (2)المَنکِبَینِ،بِظَهرِهِ شامَتانِ:شامَةٌ عَلی لَونِ جِلدِهِ وشامَةٌ عَلی شِبهِ شامَةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،لَهُ اسمانِ:اسمٌ یَخفی وَاسمٌ یَعلُنُ،فَأَمَّا الَّذی یَخفی فَأَحمَدُ،وأَمَّا الَّذی یَعلُنُ فَمُحَمَّدٌ،إذا هَزَّ رایَتَهُ أضاءَ لَها ما بَینَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ،ووَضَعَ یَدَهُ عَلی رُؤوسِ العِبادِ فَلا یَبقی مُؤمِنٌ إلّاصارَ قَلبُهُ أشَدَّ مِن زُبَرِ الحَدیدِ،وأَعطاهُ اللّهُ تَعالی قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلاً،ولا یَبقی مَیِّتٌ إلّادَخَلَت عَلَیهِ تِلکَ الفَرحَةُ فی قَلبِهِ وهُوَ فی قَبرِهِ،وهُم یَتَزاوَرونَ فی قُبورِهِم،ویَتَباشَرونَ بِقِیامِ القائِمِ

ص:338


1- (1) .أی عریضُها.والأبدح:الرجل الطویل،العریض الجنبین (انظر:تاج العروس:ج 4 ص 8« [1]بدح»).
2- (2) .عظیم المشاش:أی عظیم رؤوس العظام (النهایة:ج 4 ص 333« [2]مشش»).

آنان سخن می گوید و آنها صدایش را می شنوند و او را می بینند». (1)

1854.بحار الأنوار -به نقل از سیّد علی بن عبد الحمید در کتاب الغیبة،با سندش که آن را به ابن مسکان می رساند-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«مؤمن در روزگار قائم علیه السلام، در مشرق است و برادرش را در مغرب می بیند و همین گونه کسی که در مغرب است،برادرش را در مشرق می بیند». (2)

1855.کمال الدین -با سندش به نقل از ابو الجارود،از امام باقر علیه السلام از پدرش،از جدّش امام حسین علیه السلام-:امیر مؤمنان علیه السلام بر بالای منبر فرمود:«در آخر الزمان،مردی از فرزندان من خروج می کند که سرخ و سفید،با شکمی عریض و ران هایی ستبر و چهارشانه است.دو خال در پشت اوست؛خالی به رنگ پوستش و خالی به شکل خال پیامبر صلی الله علیه و آله.دو نام دارد:نامی پنهان و نامی آشکار.نام پنهانش،احمد و نام آشکارش، محمّد است.هنگامی که پرچمش را به اهتزاز در آورد،از شرق تا غرب برای آن روشن می شود و دستش را بر سر بندگان خدا می نهد و مؤمنی نمی ماند،جز آن که دلش محکم تر از پاره های آهن می شود و خداوند متعال،نیروی چهل مرد را به او می دهد و مرده ای نمی ماند،جز آن که همان خوش حالی،در قبرش به دل او راه می یابد و در همان قبرها،همدیگر را زیارت می کنند و قیام قائم-که درودهای خدا بر او باد-را به هم مژده می دهند». (3)

ص:339


1- (1) .الکافی:ج 8 ص 240 ح 329 (با سند معتبر)،مختصر بصائر الدرجات:ص 117،الخرائج و الجرائح:ج 2 ص 840 ح 58،الصراط المستقیم:ج 2 ص 262،بحار الأنوار:ج 52 ص 336 ح 72.
2- (2) .بحار الأنوار:ج 52 ص 391 ح 213.
3- (3) .کمال الدین:ص 653 ح 17، [1]الخرائج و الجرائح:ج 3 ص 1149 ح 58،إعلام الوری:ج 2 ص 294، [2]العدد القویّة:ص 64 ح 89 ( [3]در این منبع،بخش پایانی حدیث آمده است)،بحار الأنوار:ج 51 ص 35 ح 4 ( [4]به نقل از الغیبة،طوسی).

صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ.

1856.الخصال: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ بنِ أحمَدَ بنِ الوَلیدِ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ الصَّفّارُ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ المُغیرَةِ الکوفِیِّ،عَنِ العَبّاسِ بنِ عامِرٍ القَصَبانِیِّ،عَن رَبیعِ بنِ مُحَمَّدٍ المُسلِیِّ،عَنِ الحَسَنِ بنِ ثُوَیرِ بنِ أبی فاخِتَةَ،عَن أبیهِ، عَن عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهما السلام،قالَ:

إذا قامَ قائِمُنا أذهَبَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ عَن شیعَتِنَا العاهَةَ،وجَعَلَ قُلوبَهُم کَزُبَرِ الحَدیدِ، وجَعَلَ قُوَّةَ الرَّجُلِ مِنهُم قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلاً،ویَکونونَ حُکّامَ الأَرضِ وسَنامَها.

1857.الکافی: مُحَمَّدُ بنُ یَحیی،عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عیسی،عَنِ الحُسَینِ بنِ سَعیدٍ،عَن فَضالَةَ بنِ أیّوبَ،عَن سَیفِ بنِ عَمیرَةَ،عَن أبی بَکرٍ الحَضرَمِیِّ،عَن عَبدِ المَلِکِ بنِ أعیُنَ،قالَ:قُمتُ مِن عِندِ أبی جَعفَرٍ علیه السلام فَاعتَمَدتُ عَلی یَدَیَّ فَبَکَیتُ،فَقالَ:ما لَکَ؟ فَقُلتُ:کُنتُ أرجو أن ادرِکَ هذَا الأَمرَ وبی قُوَّةٌ.

فَقالَ:أما تَرضَونَ أنَّ عَدُوَّکُم یَقتُلُ بَعضُهُم بَعضاً وأَنتُم آمِنونَ فی بُیوتِکُم،إنَّهُ لو قَد کانَ ذلِکَ أعطَی الرَّجُلَ مِنکُم قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلاً،وجُعِلَت قُلوبُکُم کَزُبَرِ الحَدیدِ، لَو قَذَفَ بِهَا الجِبالَ لَقَلَعَتها،وکُنتُم قُوّامَ الأَرضِ وخُزّانَها.

1858.بصائر الدرجات: أحمَدُ بنُ جَعفَرٍ (1)،عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ [بنِ] (2)مالِکٍ الکوفِیِّ،قالَ:

حَدَّثَنا الحَسَنُ بنُ حَمّادٍ الطّائِیُّ،عَن سَعدٍ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام قالَ:حَدیثُنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ،لا یَحتَمِلُهُ إلّامَلَکٌ مُقَرَّبٌ،أو نَبِیٌّ مُرسَلٌ،أو مُؤمِنٌ مُمتَحَنٌ،أو مَدینَةٌ

ص:340


1- (1) .فی بحار الأنوار« [1]أحمد بن محمّد».
2- (2) .لم ترد فی المصدر وأثبتناها من مختصر بصائر الدرجات.

1856.الخصال -با سندش به نقل از ثویر بن ابو فاخته-:امام زین العابدین علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم ما قیام کند،خداوند عز و جل کاستی و بیماری را از شیعیان ما می برد و دل هایشان را مانند پاره های آهن می کند و نیروی هر یک را برابر نیروی چهل مرد قرار می دهد و حاکمان و قلّه های برافراشتۀ زمین می شوند». (1)

1857.الکافی -با سندش به نقل از عبد الملک بن اعین-:از نزد امام باقر علیه السلام بلند شدم و در هنگام بلند شدن،بر دستم تکیه کردم و گریستم.فرمود:«تو را چه می شود؟».

گفتم:امید داشتم تا نیرو دارم،این امر [قیام] را درک کنم.

فرمود:«آیا راضی نمی شوید که دشمنانتان به جان هم افتاده و یکدیگر را می کشند،در حالی که شما در خانه هایتان آسوده هستید.اگر این امر (قیام قائم) روی دهد،به هر یک از شما،نیروی چهل تن داده می شود و دل هایتان مانند پاره های آهن می شود،که اگر با آنها بر کوه ها بزنند،از جا کنده می شوند و شما حاکمان و حافظان زمین خواهید بود». (2)

1858.بصائر الدرجات -با سندش به نقل از سعد-:امام باقر علیه السلام فرمود:«حدیث ما،سخت و دشوار است.آن را جز فرشته ای مقرّب یا پیامبری فرستاده شده یا مؤمنی آزموده شده یا شهری برج و بارودار تحمّل نمی کند،و چون امر [قیام] ما روی دهد و مهدی ما بیاید،مردانِ پیرو ما،شجاع تر از شیر و بُرّان تر از نیزه خواهند شد و دشمن ما را

ص:341


1- (1) .الخصال:ص 541 ح 14، [1]مشکاة الأنوار:ص 151 ح 366، [2]روضة الواعظین:ص 323، [3]الصراط المستقیم:ج 2 ص 261،بحار الأنوار:ج 52 ص 316 ح 12.
2- (2) .الکافی:ج 8 ص 294 ح 449 ( [4]با سند صحیح)،مختصر بصائر الدرجات:ص 116 (به نقل از عبد الأعلی بن اعین)،الخرائج و الجرائح:ج 2 ص 839 ح 55،بحار الأنوار:ج 52 ص 335 ح 69.

حَصینَةٌ،فَإِذا وَقَعَ أمرُنا وجاءَ مَهدِیُّنا کانَ الرَّجُلُ مِن شیعَتِنا أجری مِن لَیثٍ،وأَمضی مِن سِنانٍ،یَطَأُ عَدُوَّنا بِرِجلَیهِ ویَضرِبُهُ بِکَفَّیهِ،وذلِکَ عِندَ نُزولِ رَحمَةِ اللّهِ وفَرَجِهِ عَلَی العِبادِ.

1859.کشف الغمّة: عَن جابِرٍ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام،قالَ:إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ یُلقی فی قُلوبِ شیعَتِنَا الرُّعبِ،فَإِذا قامَ قائِمُنا وظَهَرَ مَهدِیُّنا،کانَ الرَّجُلُ أجرَأُ مِن لَیثٍ وأَمضی مِن سِنانٍ.

1860.کامل الزیارات: حَدَّثَنی الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عامِرٍ،عَن أحمَدَ بنِ إسحاقَ بنِ سَعدٍ، عَن سَعدانَ بنِ مُسلِمٍ،عَن عُمَرَ بنِ أبانٍ،عَن أبانِ بنِ تَغلِبَ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:

کَأَنّی بِالقائِمِ علیه السلام عَلی نَجَفِ (1)الکوفَةِ وقَد لَبِسَ دِرعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَیَنتَفِضُ هَوِیَّها فَتَستَدیرُ عَلَیهِ فَیُغَشّیها بِخِداجَةٍ مِن إستَبرَقٍ،ویَرکَبُ فَرَساً أدهَمَ بَینَ عَینَیهِ شَمراخٌ (2)،فَیَنتَفِضُ بِهِ انتِفاضَةً لا یَبقی أهلُ بَلَدٍ إلّاوهُم یَرَونَ أنَّهُ مَعَهُم فی بِلادِهِم، فَیَنتَشِرُ (3)رایَةَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،عَمودُها مِن عَمودِ العَرشِ وسائِرُها مِن نَصرِ اللّهِ،لا یَهوی بِها إلی شَیءٍ أبَداً الّا هَتَکَهُ (4)اللّهُ،فَإِذا هَزَّها لَم یَبقَ مُؤمِنٌ إلّاصارَ قَلبُهُ کَزُبَرِ الحَدیدِ،ویُعطَی المُؤمِنُ قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلاً،ولا یَبقی مُؤمِنٌ إلّادَخَلَت عَلَیهِ تِلکَ الفَرحَةُ فی قَبرِهِ،وذلِکَ حینَ یَتَزاوَرونَ فی قُبورِهِم ویَتَباشَرونَ بِقِیامِ القائِمِ،فَیَنحَطُّ عَلَیهِ ثَلاثَ عَشَرَ ألفَ مَلَکٍ وثَلاثُمِئَةٍ وثَلاثَ عَشَرَ مَلَکاً.

ص:342


1- (1) .نَجَف الکوفة:هی کالمسنّاة تمنع ماء السیل أن یعلو منازل الکوفة ومقابرها (لسان العرب:ج 9 ص 323« [1]نجف»).
2- (2) .الشَمراخُ:من الغرر:ما استدقّ وطال وسال مقبلاً حتّی جلّل الخیشوم (لسان العرب:ج 3 ص 31« [2]شمرخ»).
3- (3) .فی المصادر الاُخری:«فینشر»بدل«فینتشر».
4- (4) .فی المصادر الاُخری:أهلکه اللّه.

لگدمال می کنند و با دستان خود،به آنها ضربه می زنند و این،به هنگام فرود آمدن رحمت خدا و گشایش او از کار بندگانش است». (1)

1859.کشف الغمّة -به نقل از جابر-:امام باقر علیه السلام فرمود:«خداوند متعال در دل های شیعیان ما هراس می اندازد و چون قائم قیام کند و مهدیِ ما ظهور کند،آنها از شیر،شجاع تر و از نیزه،برّان تر خواهند شد». (2)

1860.کامل الزیارات -با سندش به نقل از ابان بن تغلب-:امام صادق علیه السلام فرمود:«گویی قائم را بر بلندی کوفه [ نجف] می بینم که زره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را به تن کرده و آن را تکان می دهد تا همۀ پیکرش را بگیرد و بر روی آن،دیبای ستبری افکنده و بر اسبی سیاه- که باریکۀ سفیدی میان چشمانش است-نشسته و اسب،او را حرکت می دهد و هیچ شهری نمی ماند،جز آن که اهلش می بینند که او (مهدی علیه السلام ) همراه آنان و در شهرشان است.او پرچم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را که دسته اش از ستون های عرش خدا و دیگر اجزای آن،از یاری خداست،می گشاید و آن را بر سر کسی فرود نمی آورد، جز آن که خداوند،تکّه تکّه اش می کند و چون پرچم را به اهتزاز در می آورد،مؤمنی باقی نمی ماند،جز آن که دلش مانند پاره های آهن [محکم] می شود و [مردۀ] مؤمنی نمی ماند،جز آن که آن خوش حالی در همان قبرش به او می رسد و آن،هنگامی است که در قبرها،یکدیگر را زیارت می کنند و قیام قائم علیه السلام را به یکدیگر بشارت می دهند،و سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته بر او فرود می آیند». (3)

ص:343


1- (1) .بصائر الدرجات:ص 24 ح 17،مختصر بصائر الدرجات:ص 123،بحار الأنوار:ج 52 ص 318 ح 17.
2- (2) .کشف الغمّة:ج 2 ص 345، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 370 ح 161.
3- (3) .کامل الزیارات:ص 233 ح 348 ( [2]با سند معتبر)،دلائل الإمامة:ص 457 ح 437،بحار الأنوار:ج 52 ص 328 ح 48. [3]نیز،ر.ک:همین دانش نامه:ج 8 ص 224 ح 1531.

1861.الاختصاص: فِی الخَبَرِ،قالَ:قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام:یَکونُ مِن شیعَتِنا فی دَولَةِ القائِمِ سَنامُ الأَرضِ وحُکّامُها،یُعطی کُلُّ رَجُلٍ مِنهُم قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلاً.

1862.کمال الدین: بِهذَا الإِسنادِ (1)،عَنِ المُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ،عَن أبی بَصیرٍ:قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام:

إنَّهُ إذا تَناهَتِ الاُمورُ إلی صاحِبِ هذَا الأَمرِ،رَفَعَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی کُلَّ مُنخَفِضٍ مِنَ الأَرضِ،وخُفِضَ لَهُ کُلُّ مُرتَفِعٍ مِنها،حَتّی تَکونَ الدُّنیا عِندَهُ بِمَنزِلَةِ راحَتِهِ، فَأَیُّکُم لَو کانَت فی راحَتِهِ شَعرَةٌ لَم یُبصِرها.

1863.دلائل الإمامة: أخبَرَنی أبُو الحُسَینِ مُحَمَّدُ بنُ هارونَ بنِ موسی،عَن أبیهِ،عَن أبی عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بنُ هَمّامٍ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الحِمیَرِیِّ،عَن مُحَمَّدِ بنِ فُضَیلٍ،عَن أبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام،قالَ:

إذا قامَ القائِمُ،یَأمُرُ اللّهُ المَلائِکَةِ بِالسَّلامِ عَلَی المُؤمِنینَ،وَالجُلوسِ مَعَهُم فی مَجالِسِهِم،فَإِذا أرادَ واحِدٌ حاجَةً أرسَلَ القائِمُ مِن بَعضِ المَلائِکَةِ أن یَحمِلَهُ،فَیَحمِلُهُ المَلَکُ حَتّی یَأتِیَ القائِمَ،فَیَقضی حاجَتَهُ ثُمَّ یَرُدُّهُ،ومِنَ المُؤمِنینَ مَن یَسیرُ فِی السَّحابِ،ومِنهُم مَن یَطیرُ مَعَ المَلائِکَةِ،ومِنهُم مَن یَمشی مَعَ المَلائِکَةِ مَشیاً.

راجع:ج 8 ص 270 (القسم الحادی عشر/الفصل الرابع/قوة القلب وشدة البدن).

ص:344


1- (1) .أی محمّد بن علیّ ماجیلویه،عن محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن محمّد بن إسماعیل،عن أبی إسماعیل السّراج،عن بشر بن جعفر.

1861.الاختصاص :روایت است که امام صادق علیه السلام فرمود:«در حکومت قائم علیه السلام،قلّه های برافراشتۀ زمین و حاکمان آن،از شیعیان ما هستند به هر یک از آنها نیروی چهل مرد داده شده است». (1)

1862.کمال الدین -با سندش به نقل از ابو بصیر-:امام صادق علیه السلام فرمود:«هنگامی که کارها به دست صاحب این امر (قیام و حکومت جهانی) بیفتد،خداوند-تبارک و تعالی- همۀ پستی های زمین را بالا می آورد و همۀ بلندی های زمین را پایین می برد تا دنیا برای او مانند کف دستش باشد.پس کدام یک از شما اگر مویی در کف دستش باشد،او را نمی بیند؟!». (2)

1863.دلائل الإمامة -با سندش به نقل از محمّد بن فضیل-:امام رضا علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم قیام کند،خداوند به فرشتگانش فرمان می دهد که بر مؤمنان سلام دهند و با آنان در مجلس هایشان بنشینند.پس چون هر کدام از آنها نیازی پیدا کند،قائم علیه السلام یکی از فرشتگان را می فرستد تا او را بیاورد و آن فرشته،او را با خود به نزد قائم علیه السلام می آورد و وی نیازش را برآورده می کند و سپس [فرشته] او را باز می گرداند.برخی از مؤمنان،میان ابرها سیر می کنند و برخی از آنها با فرشتگان پرواز می کنند و برخی همراه فرشتگان،پیاده می روند و برخی آنها از فرشتگان پیشی می گیرند و برخی از آنها در جایگاهی اند که فرشتگان،محاکمۀ خودشان را نزد آنها می آورند،و مؤمنان، نزد خداوند،گرامی تر از فرشتگان اند و قائم علیه السلام برخی از آنها را قاضی میان صد هزار فرشته می کند». (3)

ر.ک:ج 8 ص 271 (بخش یازدهم/فصل چهارم/قوی دل و نیرومند).

ص:345


1- (1) .الاختصاص:ص 8،بحار الأنوار:ج 52 ص 372 ح 164.
2- (2) .کمال الدین:ص 674 ح 29،بحار الأنوار:ج 52 ص 328 ح 46.
3- (3) .دلائل الإمامة:ص 454 ح 434.

الفصل الخامس:السِّیاساتُ الاقتصادیة

1/5:قمع الفَقرِ

1864.الإرشاد: رَوَی المُفَضَّلُ بنُ عُمَرَ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:إنَّ قائِمَنا إذا قامَ أشرَقَتِ الأَرضُ بِنورِ رَبِّها...وتُظهِرُ الأَرضُ کُنوزَها حَتّی یَراهَا النّاسُ عَلی وَجهِها، ویَطلُبُ الرَّجُلُ مِنکُم مَن یَصِلُهُ بِمالِهِ ویَأخُذَ مِنهُ زَکاتَهُ فَلا یَجِدُ أحَداً یَقبَلُ مِنهُ ذلِکَ، استَغنَی النّاسُ بِما رَزَقَهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ.

1865.الإرشاد: رَوی عَلِیُّ بنُ عُقبَةَ،عَن أبیهِ (1)،قالَ:إذا قامَ القائِمُ علیه السلام حَکَمَ بِالعَدلِ،وَارتَفَعَ فی أیّامِهِ الجَورُ،وأَمِنَت بِهِ السُّبُلُ،وأَخرَجَتِ الأَرضُ بَرَکاتِها،ورَدَّ کُلَّ حَقٍّ إلی أهلِهِ،ولَم یَبقَ أهلُ دینٍ حَتّی یُظهِرُوا الإِسلامَ ویَعتَرِفُوا بِالإِیمانِ،أما سَمِعتَ اللّهَ تَعالی یَقولُ: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» 2 وحَکَمَ بَینَ النّاسِ بِحُکمِ داودَ وحُکمِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام،فَحینَئِذٍ تُظهِرُ الأَرضُ کُنوزَها وتُبدی

ص:346


1- (1) .فی کشف الغمّة:«علیّ بن عقبة عن أبی عبداللّه علیه السلام».

فصل پنجم:سیاست های اقتصادی

1/5:ریشه کن کردن فقر

1864.الإرشاد -به نقل از مفضّل بن عمر-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«قائم ما، هنگامی که قیام کند،زمین به نور پروردگارش روشن می شود...و زمین،گنج هایش را آشکار می کند،تا آن جا که مردم،آن گنج ها را روی زمین می بینند،و برخی از شما،در پی کسی هستند که با رساندن مالی به او،حقّ خویشاوندی را ادا کند و زکاتش را از او بپذیرد؛ولی کسی را نمی یابد که از او بپذیرد.مردم با آنچه خداوند از فضل خویش،روزی شان کرده است،بی نیاز از چیزهای دیگر شده اند». (1)

1865.الإرشاد -به نقل از علی بن عقبه،از پدرش-:[امام علیه السلام ] فرمود:«هنگامی که قائم قیام کند،به عدالت حکم می راند و ستم در روزگار او از میان می رود و راه ها امن می شوند و زمین،برکت هایش را بیرون می آورد و هر حقّی به صاحبش باز گردانده می شود و گروندگان به هیچ دینی،باقی نمی مانند،مگر آن که اسلام را اظهار و به ایمان [به آن] اقرار می کنند.آیا سخن خداوند متعال را نشنیده ای که می فرماید:«و هر که در آسمان ها و زمین است،خواه ناخواه تسلیم او خواهد شد و [همه] به سوی او باز

ص:347


1- (1) .الإرشاد:ج 2 ص 381، [1]إعلام الوری:ج 2 ص 293،کشف الغمّة:ج 3 ص 254،روضة الواعظین:ص 289، [2]بحار الأنوار:ج 52 ص 337 ذیل ح 77.

بَرَکاتِها،فَلا یَجِدُ الرَّجُلُ مِنکُم یَومَئِذٍ مَوضِعاً لِصَدَقَتِهِ ولا لِبِرِّهِ لِشُمولِ الغِنی جَمیعَ المُؤمِنینَ.

ثُمَّ قالَ:إنَّ دَولَتَنا آخِرُ الدُّوَلِ،ولَم یَبقَ أهلُ بَیتٍ لَهُم دَولَةٌ إلّامَلَکوا قَبلَنا،لِئَلّا یَقولوا إذا رَأَوا سیرَتَنا:إذا مَلِکنا سِرنا بِمِثلِ سیرَةِ هؤُلاءِ،وهُوَ قَولُ اللّهِ تَعالی:

«وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» .

1866.بحار الأنوار: [السیّد علیّ بن عبد الحمید فی کتاب الغیبة] بِإِسنادِهِ رَفَعَهُ إلی جابِرٍ عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام:إذا ظَهَرَ القائِمُ ودَخَلَ الکوفَةَ،بَعَثَ اللّهُ تَعالی مِن ظَهرِ الکوفَةِ سَبعینَ ألفَ صِدّیقٍ،فَیَکونونَ فی أصحابِهِ وأَنصارِهِ ویَرُدُّ السَّوادَ إلی أهلِهِ،هُم أهلُهُ، ویُعطی النّاسَ عَطایا مَرَّتَینِ فِی السَّنَةِ،ویَرزَقُهُم فِی الشَّهرِ رِزقَینِ، (1)ویُسَوّی بَینَ النّاسِ حَتّی لا تَری مُحتاجاً إلَی الزَّکاةِ،ویَجیءُ أصحابُ الزَّکاةِ بِزَکاتِهِم إلَی المَحاویجِ مِن شیعَتِهِ فَلا یَقبَلونَها،فَیُصِرّونَها ویَدورونَ فی دورِهِم،فَیَخرُجونَ إلَیهِم، فَیَقولونَ:لا حاجَةَ لَنا فی دَراهِمِکُم.

وساقَ الحَدیثَ إلی أن قالَ:ویَجتَمِعُ إلَیهِ أموالُ أهلِ الدُّنیا کُلُّها مِن بَطنِ الأَرضِ وظَهرِها،فَیُقالُ لِلنّاسِ:تَعالَوا إلی ما قَطَعتُم فیهِ الأَرحامَ،وسَفَکتُم فیهِ الدَّمَ الحَرامَ، ورَکِبتُم فیهِ المَحارِمَ.فَیُعطی عَطاءَ لَم یُعطِهِ أحَدٌ قَبلَهُ.

1867.مسند أبی یعلی: حَدَّثَنا سُلَیمانُ بنُ عَبدِ الجَبّارِ أبو أیّوبَ،حَدَّثَنا سَهلُ بنُ عامِرٍ، حَدَّثَنا فُضَیلُ بنُ مَروزقٍ،عَن عَطِیَّةَ،عَن أبی سَعیدٍ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یَکونُ

ص:348


1- (1) .فی أیام الإمام الباقر علیه السلام وبعده لفترة طویلة کان الناس یستلمون مبلغاً معینا من بیت المال سنویاً،کما کانوایستلمون حصة من المواد الغذائیة فی کل شهر،و هذا ما سیضاعفه الإمام المهدی علیه السلام. [1]

گردانده می شوند»؟! او میان مردم،به حکم داوود علیه السلام و محمّد صلی الله علیه و آله قضاوت می کند و این هنگام است که زمین،گنج هایش را آشکار و برکت هایش را نمایان می کند و آن هنگام،کسی از شما، جایی برای دادن صدقه و احسان خویش نمی یابد؛زیرا بی نیازی،همۀ مؤمنان را فرا می گیرد».

سپس فرمود:«حکومت ما،آخرین حکومت خواهد بود و هیچ خاندانی نخواهند بود، جز آن که پیش از ما حاکم خواهند شد تا چون شیوۀ ما را دیدند،نگویند:اگر ما نیز حاکم می شدیم،مانند همین ها رفتار می کردیم،و آن همان سخن خدای متعال است:«و فرجام،از آنِ باتقوایان است»». (1)

1866.بحار الأنوار -به نقل از کتاب الغیبةی سیّد علی بن عبد الحمید که او سندش را به جابر رسانده است-:امام باقر علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم ظهور می کند و به کوفه وارد می شود،خداوند متعال از پشت کوفه،هفتاد هزار صدّیق (انسان راستین) را بر می انگیزد که جزو همراهان و یاران او می شوند و کوفه [و دشت عراق] را به اهلش که خود آنها هستند،باز می گرداند،و [امام] در سال،دوبار به مردم عطا می کند و در هر ماه،دو بار به آنها روزی می رساند (2)و چنان میان مردم،مساوی توزیع می کند که کسی را نیازمند زکات نمی بینی،و پرداخت کنندگان زکات،زکاتشان را برای نیازمندان شیعه می آورند و آنان آن را نمی پذیرند و آنها به ایشان اصرار می کنند و در خانه هایشان می چرخند و به آنها می دهند؛ولی آنها می گویند:ما نیازی به پول شما نداریم».

و حدیث ادامه دارد تا آن جا که فرمود:«و اموال همۀ اهل دنیا از دل زمین و روی آن،نزد او گرد می آید و به مردم گفته می شود:به سوی چیزی بیایید که به خاطر آن،قطع رحم کردید و خون حرام ریختید و مرتکب حرام ها شدید،و او علیه السلام چنان عطا می کند که کسی پیش از او نکرده است». (3)

ص:349


1- (1) .الإرشاد:ج 2 ص 384، [1]إعلام الوری:ج 2 ص 290،روضة الواعظین:ص 291، [2]کشف الغمّة:ج 3 ص 255 (در این منبع،آمده است:به نقل از ابو عبد اللّه علیه السلام»)،بحار الأنوار:ج 52 ص 338 ح 83.
2- (2) .در روزگار امام باقر علیه السلام و مدّت ها پیش از ایشان،مردم،از بیت المال،سهمیّۀ مالی سالانه دریافت می کردند،چنان که ارزاق عمومی را در هر ماه می گرفتند که گونه ای یارانه به شمار می آید و امام مهدی علیه السلام آن را دو برابر می کند.
3- (3) .بحار الأنوار:ج 52 ص 390 ح 212.

فی آخِرِ الزَّمانِ عَلی تَظاهُرِ الفِتَنِ وَانقِطاعٍ مِنَ الزَّمانِ،إمامٌ یَکونُ أعطَی النّاسِ، یَجیئُهُ الرَّجُلُ فَیَحثو لَهُ فی حِجرِهِ،یَهُمُّهُ مَن یَقبَلُ مِنهُ صَدَقَةُ ذلِکَ المالِ،ما بَینَهُ وبَینَ أهلِهِ،لما یُصیبُ الناس مِنَ الخَیرِ.

1868.مسند ابن حنبل: حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ،حَدَّثَنی أبی،حَدَّثَنا وَکیعٌ،عَن شُعبَةَ،عَن مَعبَدِ بنِ خالِدٍ،قالَ:سَمِعتُ حارِثَةَ بنَ وَهبٍ قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

تَصَدَّقوا فَإِنَّهُ یوشِکُ أحَدُکُم أن یُخرِجَ بِصَدَقَتِهِ فَلا یَجِدُ مَن یَقبَلُها مِنهُ.

1869.صحیح البخاری: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ العَلاءِ،حَدَّثَنا أبو اسامَةَ،عَن بُرَیدٍ،عَن أبی بَردَةَ، عَن أبی موسی،عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،قالَ:

لَیَأتِیَنَّ عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَطوفُ الرَّجُلُ فیهِ بِالصَّدَقَةِ مِنَ الذَّهَبِ،ثُمَّ لا یَجِدُ أحَداً یَأخُذُها مِنهُ.

1870.صحیح البخاری: حَدَّثَنا أبُو الیَمانِ،أخبَرَنا شُعَیبٌ،حَدَّثَنا أبُو الزِّنادِ،عَن عَبدِ الرَّحمنِ،عَن أبی هُرَیرَةَ،قالَ:قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:

لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَکثُرَ فیکُمُ المالُ فَیَفیضَ،حَتّی یَهُمَّ رَبُّ المالِ مَن یَقبَلُ صَدَقَتَهُ،وحَتّی یَعرِضُهُ فَیَقولُ الَّذی یَعرِضُهُ عَلَیهِ:لا أرَبَ (1)لی.

1871.صحیح البخاری: حَدَّثَنا قُتَیبَةُ بنُ سَعیدٍ:حَدَّثَنَا اللَّیثُ،عَنِ ابنِ شِهابٍ،عَنِ ابنِ المُسَیَّبِ:أنَّهُ سَمِعَ أبا هُرَیرَةَ یَقولُ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ،لَیوشِکَنَّ أن یَنزِلَ فیکُمُ ابنُ مَریَمَ حَکَماً مُقسِطاً،فَیَکسِرَ الصَّلیبَ،ویَقتُلَ الخِنزیرَ،ویَضَعَ الجِزیَةَ،ویَفیضَ المالُ حَتّی لا یَقبَلَهُ أحَدٌ.

راجع:ص 358 (تقسیم الأموال العامّة بین الناس بالسویة).

ص:350


1- (1) .أرَب:حاجة (النهایة:ج 1 ص 36«أرب»).

1867.مسند أبی یعلی -با سندش به نقل از ابوسعید-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«در آخر الزمان و در پی فتنه های پیاپی و از هم گسستن زمان،پیشوایی می آید که به مردم،بسیار عطا می کند.

مرد نزد او می آید و او در دامنش [پول] می ریزد و آن مرد،اندیشناک آن است که زکات آن را چه کند،و چه کسی صدقۀ آن مال را از او می پذیرد،از بس که به مردم،مال و خیر می رسد». (1)

1868.مسند ابن حنبل -با سندش به نقل از حارثة بن وهب-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«صدقه دهید که نزدیک است کسی از شما،صدقه اش [یا زکاتش] را بیاورد تا بدهد؛امّا کسی را نیابد که از او بپذیرد». (2)

1869.صحیح البخاری -با سندش به نقل از ابو موسی-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«روزگاری بر مردم می آید که انسان می گردد تا طلا صدقه بدهد؛ولی کسی را نمی یابد که آن را از او بگیرد». (3)

1870.صحیح البخاری -با سندش به نقل از ابوهریره-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«قیامت برپا نمی شود،تا آن که مال در میان شما چندان فراوان می گردد که سرریز می کند و صاحب مال،اندیشناکِ یافتنِ پذیرندۀ صدقه است و حتّی آن را عرضه می کند؛ولی آن که به او عرضه شده است،می گوید:

نیازی ندارم». (4)

1871.صحیح البخاری -با سندش به نقل از ابو هریره-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«سوگند به آن که جانم به دست اوست،نزدیک است که پسر مریم علیه السلام چون حاکمی دادگستر میان شما فرود آید و صلیب را بشکند و خوک را بکُشد و جزیه را بردارد (5)و مال،چندان فراوان شود که هیچ کس آن را نپذیرد». (6)

ر.ک:ص 359 (تقسیم اموال عمومی میان مردم به طور یکسان).

ص:351


1- (1) .مسند أبی یعلی:ج 2 ص 36 ح 1100.
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 6 ص 452 ح 18754،مسند أبی یعلی:ج 2 ص 172 ح 1471،المصنّف،ابن ابی شیبه:ج 3 ص 5 ح 10،منتخب مسند عبد بن حمید:ص 174 ح 479.
3- (3) .صحیح البخاری:ج 2 ص 513 ح 1348،صحیح مسلم:ج 2 ص 700 ح 59،صحیح ابن حبّان:ج 15 ص 173 ح 6769،کنز العمّال:ج 14 ص 222 ح 38483.
4- (4) .صحیح البخاری:ج 2 ص 512 ح 1346،صحیح مسلم:ج 2 ص 701 ح 61،مسند أبی یعلی:ج 6 ص 17 ح 6292،مسند ابن راهویه:ج 1 ص 398 ح 436،کنز العمّال:ج 14 ص 204 ح 38401.
5- (5) .ر.ک:ص 313 (جزیه در حکومت مهدوی).
6- (6) .صحیح البخاری:ج 2 ص 774 ح 2109،صحیح مسلم:ج 1 ص 135 ح 242،سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1363 ح 4078،مسند ابن حنبل:ج 3 ص 642 ح 10944 وص 29 ح 7273؛بحار الأنوار:ج 52 ص 382 ح 193. [1]

2/5:اِستیفاءُ الأَموالِ العامَّةِ

1872.الکافی: مُحَمَّدُ بنُ یَحیی،عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عیسی،عَنِ ابنِ مَحبوبٍ،عَن هِشامِ بنِ سالِمٍ،عَن أبی خالِدٍ الکابُلِیِّ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام،قالَ:وَجَدنا فی کِتابِ عَلِیٍّ علیه السلام: «إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» أنَا وأَهلُ بَیتِی الَّذینَ أورَثَنَا اللّهُ الأَرضَ ونَحنُ المُتَّقونَ،وَالأَرضُ کُلُّها لَنا، (1)فَمَن أحیا أرضاً مِنَ المُسلِمینَ فَلیُعَمِّرها وَلیُؤَدِّ خَراجَها إلَی الإِمامِ مِن أهلِ بَیتی،ولَهُ ما أکَلَ مِنها،فَإِن تَرَکَها أو أخرَبَها وأَخَذَها رَجُلٌ مِنَ المُسلِمینَ مِن بَعدِهِ فَعَمَّرَها وأَحیاها،فَهُوَ أحَقُّ بِها مِنَ الَّذی تَرَکَها،یُؤَدّی خَراجَها إلَی الإِمامِ مِن أهلِ بَیتی ولَهُ ما أکَلَ مِنها،حَتّی یَظهَرَ القائِمُ مِن أهلِ بَیتی بِالسَّیفِ،فَیَحوبُها فَیحویها؟ویَمنَعُها ویُخرِجُهُم مِنها،کَما حَواها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ومَنَعَها،إلّاما کانَ فی أیدی شیعَتِنا فَإِنَّهُ یُقاطِعُهُم عَلی ما فی أیدیهِم ویَترُکُ الأَرضَ فی أیدیهِم.

1873.تهذیب الأحکام: مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ مَحبوبٍ،عَن مُحَمَّدِ بنِ الحُسَینِ،عَنِ الحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ،عَن عُمَرَ بنِ یَزیدَ،قالَ:سَمِعتُ رَجُلاً مِن أهلِ الجَبَلِ یَسأَلُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن رَجُلٍ أخَذَ أرضاً مَواتاً تَرَکَها أهلُها،فَعَمَّرَها وأَکری أنهارَها وبَنی فیها بُیوتاً وغَرَسَ فیها نَخلاً وشَجَراً.قالَ:فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام:کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقولُ:

ص:352


1- (1) .الظاهر أنّ العبارة من هنا فما بعد هی من کلام الإمام الباقر علیه السلام.

2/5:استیفای اموال عمومی

1872.الکافی -با سندش به نقل از ابو خالد کابلی-:امام باقر علیه السلام فرمود:«در کتاب علی علیه السلام آمده است:«زمین،از آنِ خداست.آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد،ارث می دهد و فرجام [بهشت] برای پرهیزگاران است».من و خاندانم،کسانی هستیم که خداوند،زمین را میراث ما کرده است و آن پرهیزگاران،ما هستیم و تمام زمین،متعلّق به ماست. (1)

بنا بر این،هر یک از مسلمانان که زمینی را احیا می کند،باید آبادش گرداند و خراج آن را به امام از خاندان من بپردازد و هر چه از [حاصلِ] آن زمین بخورد،حقّ اوست.چنانچه او زمین را رها کند یا آبادش نکند و سپس یکی دیگر از مسلمانان آن را بگیرد و آباد و احیایش کند،او به آن زمین از کسی که رهایش کرده،اولویت دارد و خراجش را به امام از خاندان من می پردازد و آنچه از [حاصل و درآمد] آن بخورد،حقّ اوست تا آن گاه که قیام کننده به شمشیر از خاندان من ظهور کند و آن زمین ها را در اختیار بگیرد و از تصرّف در آنها منع نماید و تصرّف کنندگان را از آنها بیرون کند،همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله زمین ها را در اختیار گرفت و از تصرّف در آنها منع کرد،مگر زمین هایی که در دست شیعیان ماست که به صورت مقاطعه در اختیارشان می گذارد و زمین در دستشان باقی می ماند». (2)

1873.تهذیب الأحکام -با سندش به نقل از عمر بن یزید-:شنیدم که مردی از اهالی کوهستان [شمال عراق] از امام صادق علیه السلام در بارۀ مردی می پرسد که زمین بایری را

ص:353


1- (1) .ظاهراً از این جا به بعد،کلام خود امام باقر علیه السلام است.
2- (2) .الکافی:ج 1 ص 407 ح 1 [1] وج 5 ص 279 ح 5،الاستبصار:ج 3 ص 108 ح 383 (همۀ این منابع با سند صحیح)،تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 25 ح 66،تأویل الآیات الظاهرة:ج 1 ص 177 ح 15،بحار الأنوار:ج 52 ص 390 ح 211.

مَن أحیا أرضاً مِنَ المُؤمِنینَ فَهِیَ لَهُ وعَلَیهِ طَسقُها (1)یُؤَدّیهِ إلَی الإِمامِ فی حالِ الهُدنَةِ، فَإِذا ظَهَرَ القائِمُ علیه السلام فَلیُوَطِّن نَفسَهُ عَلی أن تُؤخَذَ مِنهُ.

1874.الکافی: مُحَمَّدُ بنُ یَحیی،عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ،عَنِ ابنِ مَحبوبٍ،عَن عُمَرَ بنِ یَزیدَ، قالَ:رَأَیتُ مِسمَعاً بِالمَدینَةِ وقَد کانَ حَمَلَ إلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام تِلکَ السَّنَةَ مالاً فَرَدَّهُ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام،فَقُلتُ لَهُ:لِمَ رَدَّ عَلَیکَ أبو عَبدِ اللّهِ المالَ الَّذی حَمَلَتهُ إلَیهِ؟قالَ:فَقالَ لی:إنّی قُلتُ لَهُ حینَ حَمَلتُ إلَیهِ المالَ:إنّی کُنتُ وَلَیّتُ البَحرَینِ الغَوصَ،فَأَصَبتُ أربَعَمِئَةِ ألفِ دِرهَمٍ وقَد جِئتُکَ بِخُمسِها بِثَمانینَ ألفِ دِرهَمٍ وکَرِهتُ أن أحبِسَها عَنکَ،وأَن أعرِضَ لَها وهِیَ حَقُّکَ الَّذی جَعَلَهُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی فی أموالِنا.

فَقالَ:أوَ ما لَنا مِنَ الأَرضِ وما أخرَجَ اللّهُ مِنها إلَّاالخُمسُ یا أبا سَیّارَ؟إنَّ الأَرضَ کُلُّها لَنا،فَما أخرَجَ اللّهُ مِنها مِن شَیءٍ فَهُوَ لَنا.

فَقُلتُ لَهُ:وأَنَا أحمِلُ إلَیکَ المالَ کُلَّهُ.

فَقالَ:یا أبا سَیّارٍ،قَد طَیَّبناهُ لَکَ وأَحللناکَ مِنهُ فَضُمَّ إلَیکَ مالَکَ،وکُلَّ ما فی أیدی شیعَتِنا مِنَ الأَرضِ فَهُم فیهِ مُحَلَّلونَ حَتّی یَقومَ قائِمُنا،فَیُجبیهِم طَسقَ ما کانَ فی أیدیهِم ویَترُکَ الأَرضَ فی أیدیهِم،وأمّا ما کانَ فی أیدی غَیرِهِم فَإِنَّ کَسبَهُم مِنَ الأَرضِ حَرامٌ عَلَیهِم حَتّی یَقومَ قائِمُنا،فَیَأخُذَ الأَرضَ مِن أیدیهِم ویُخرِجَهُم صَغَرَةً.

قالَ عُمَرُ بنُ یَزیدَ:فَقالَ لی أبو سَیّارٍ:ما أری أحَداً مِن أصحابِ الضِّیاعِ ولا

ص:354


1- (1) .الطِّسق:ما یوضع من الوظیفة علی الجربان من الخراج المقرّر علی الأرض.فارسی معرّب (لسان العرب:ج10 ص 225« [1]طسق»).

گرفته که صاحبانش آن را رها کرده و رفته اند و آن گاه آبادش نموده و جوی هایش را کشیده و افزوده و اتاق هایی در آن ساخته و نهالی نشانده و نخلی کاشته است.

امام صادق علیه السلام فرمود:«امیر مؤمنان علیه السلام می فرمود:هر کس زمینی از مؤمنان را احیا کند، برای اوست و مالیاتش (1)را در روزگار صلح باید به حاکم [مسلمانان] بپردازد و چون قائم ظهور کند،خود را آماده کند که آن زمین [ممکن است از آنِ دیگری باشد و] از او گرفته شود». (2)

1874.الکافی -با سندش به نقل از عمر بن یزید-:مسمع را در مدینه دیدم.او در آن سال،مبلغی وجوهات را خدمت امام صادق علیه السلام آورده و ایشان نپذیرفته بود.به او گفتم:چرا امام صادق علیه السلام وجوهاتی را که برایش بردی،به تو برگرداند؟

گفت:وقتی پول ها را خدمتش بردم،به ایشان گفتم:غواصّیِ [مروارید] بحرین به من واگذار شده بود که از طریق آن،چهارصد هزار درهم به دست آوردم و خمس آن-یعنی هشتاد هزار درهم-را خدمت شما آورده ام؛چون خوش نداشتم آن را که حقّ شماست و خداوند-تبارک و تعالی-در اموال ما مقرّر داشته است،از شما باز دارم و در آن دخل و تصرّف کنم! فرمود:«آیا از زمین و آنچه خداوند از آن در آورده،تنها یک پنجم،مالِ ماست؟ ای ابو سیّار! زمین تماماً متعلّق به ماست.پس هر چه خداوند از آن در آورده،از آنِ ماست».

به ایشان گفتم:من همۀ آن مبلغ را خدمتتان خواهم آورد.

فرمود:«ای ابو سیّار! ما آن را بر تو حلال و گوارا کردیم.پس این پول هایت را هم برای خودت بردار.هر زمینی که در دست شیعیان ماست،برایشان حلال است تا آن گاه که قائم ما علیه السلام ظهور کند که مالیات آنچه را در اختیار دارند،از آنها می گیرد و زمین را در دست آنها باقی می گذارد.امّا زمین هایی که در دست غیر شیعیان است،درآمدش هم برایشان حرام است و زمانی که قائمِ ما ظهور کند،زمین را از آنها می گیرد و با ذلّت و خواری بیرونشان می کند».

ابو سیّار به من گفت:[با این حساب] من فکر نمی کنم غیر از من،هیچ یک از صاحبان املاک و کارگزاران [دولتی] حلال بخورد،مگر کسی که امامان علیهم السلام آن را برایش حلال کرده

ص:355


1- (1) .در متن حدیث،«طسق»آمده است که معرّب«تشک»فارسی است و آن،مالیاتی است که بر حسب مقدارزراعت،از مالک مزرعه دریافت می کنند و به آن خراج هم می گویند (ر.ک:لغت نامۀ دهخدا).
2- (2) .تهذیب الأحکام:ج 4 ص 145 ح 404 (با سند معتبر)،وسائل الشیعة:ج 6 ص 383 ح 13.

مِمَّن یَلِی الأَعمالَ یَأکُلُ حَلالاً غَیری،إلّامَن طَیِّبوا لَهُ ذلِکَ.

3/5:استعمال ذخائر الأَغنِیاءِ فی بَدءِ القِیامِ

1875.الکافی: مُحَمَّدُ بنُ یَحیی،عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ،عَن مُعاذِ بنِ کَثیرٍ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:

مُوَسَّعٌ عَلی شیعَتِنا أن یُنفِقوا مِمّا فی أیدیهِم بِالمَعروفِ،فَإِذا قامَ قائِمُنا حَرَّمَ عَلی کُلِّ ذی کَنزٍ کَنزَهُ،حَتّی یَأتِیَهُ بِهِ فَیَستَعینَ بِهِ عَلی عَدُوِّهِ،وهُوَ قَولُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ:

«وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ» 1 .

4/5:إستخراج کنوز الأرض

1876.المصنّف لعبد الرزّاق: أخبَرَنا عَبدُ الرَّزاقِ،عَن مَعمَرٍ،عَن قَتادَةَ،یَرفَعُهُ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله، قالَ [فی ذِکرِ المَهدِیِّ علیه السلام ]:فَیَستَخرِجُ الکُنوزَ،ویَقسِمُ المالَ،ویُلقِی الإِسلامَ بِجِرانِهِ إلَی الأَرضِ.

1877.الإرشاد: رَوَی المُفَضَّلُ بنُ عُمَرَ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:إنَّ قائِمَنا إذا قامَ أشرَقَتِ الأَرضُ بِنورِ رَبِّها...وتُظهِرُ الأَرضُ کُنوزَها حَتّی یَراهَا النّاسُ عَلی وَجهِها.

1878.الاحتجاج: عَن زَیدِ بنِ وَهبٍ الجُهَنِیِّ عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ علیه السلام:إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام قالَ لی ذاتَ یَومٍ-وقَد رَآنی فَرِحاً-:...وتُنزِلُ السَّماءُ بَرَکَتَها،وتَظهَرُ لَهُ الکُنوزُ.

ص:356

باشند (1). (2)

3/5:به کارگیری اندوخته های توانگران در آغاز قیام

1875.الکافی -با سندش به نقل از مُعاذ بن کثیر-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«شیعیان ما مُجازند که آنچه را در اختیار دارند،به نیکویی هزینه کنند و چون قائم ما قیام کند،بر هر صاحب اندوخته ای،اندوخته اش را حرام می کند تا آن که آن را برای او (قائم علیه السلام ) بیاورد و او آن را علیه دشمنش به کار گیرد،و آن،همان سخن خدای عز و جل است که:«و کسانی را که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند،به عذابی دردناک بشارت بده»». (3)

4/5:آشکار شدن گنج های زمین

1876.المصنّف ،عبد الرزّاق-با سندش به نقل از قتاده،در یادکرد مهدی علیه السلام-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«گنج ها را بیرون می کشد،مال را تقسیم می کند و اسلام،سینه و گردن به زمین می چسباند (همه جا را فرا می گیرد)». (4)

1877.الإرشاد -به نقل از مفضّل بن عمر-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«قائم ما،هنگامی که قیام کند،زمین به نور پروردگارش روشن می شود...و زمین،گنج هایش را آشکار می کند تا آن جا که مردم،آن گنج ها را روی زمین می بینند». (5)

1878.الاحتجاج -به نقل از زید بن وهب جُهَنی،از امام حسن علیه السلام-:امیر مؤمنان علیه السلام یک روز که

ص:357


1- (1) .در ترجمۀ احادیث این باب،از ترجمۀ جناب شیخی از الکافی استفاده شد (م).
2- (2) .الکافی:ج 1 ص 408 ح 3 ( [1]با سند معتبر)،تهذیب الأحکام:ج 4 ص 144 ح 403 (در این منبع،از عبارت«قال عمر بن یزید»تا پایان حدیث،نیامده است).
3- (3) .الکافی:ج 4 ص 61 ح 4 ( [2]با سند معتبر)،تهذیب الأحکام:ج 4 ص 144 ح 402 (با سندهای معتبر)،تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 87 ح 54،بحار الأنوار:ج 73 ص 143 ح 23.
4- (4) .المصنّف،عبد الرزّاق:ج 11 ص 371 ح 20769،الفتن:ج 1 ص 358 ح 1037؛الملاحم و الفتن:ص 146 ح 176.
5- (5) .الإرشاد:ج 2 ص 381. [3]نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ص 346 ح 1864.

1879.الخرائج والجرائح: قالَ موسَی بنُ جَعفَرٍ علیه السلام فی قَولِهِ: «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» 1 :الظّاهِرَةُ:الإِمامُ الظّاهِرُ،وَالباطِنَةُ:الإِمامُ الغائِبُ،یَغیبُ عَن أبصارِ النّاسِ شَخصُهُ،تَظهَرُ لَهُ کُنوزُ الأَرضِ،ویَقرُبُ عَلَیهِ کُلُّ بَعیدٍ.

راجع:ص 250 ح1814

و ص 254 ص 1817

و ص 362 ح 1885.

5/5:تَقسیمُ الأَموالِ العامَّةِ بَینَ النّاسِ بِالسَّویة

1880.الکافی: الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدٍ،عَن مُعَلَّی بنِ مُحَمَّدٍ،عَن مُحَمَّدِ بنِ جُمهورٍ،عَن حَمّادِ بنِ عُثمانَ،عَن أبی حَمزَةَ،قالَ:سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام:ما حَقُّ الإِمامِ عَلَی النّاسِ؟

قالَ:حَقُّهُ عَلَیهِم أن یَسمَعوا لَهُ ویُطیعوا.قُلتُ:فَما حَقُّهُم عَلَیهِ؟قالَ:یَقسِمُ بَینَهُم بِالسَّوِیَّةِ ویَعدِلُ فِی الرَّعِیَّةِ،فَإِذا کانَ ذلِکَ فِی النّاسِ،فَلا یُبالی مَن أخَذَ هاهُنا وهاهُنا.

1881.الخصال: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ الحَسَنِ القَطّانُ،ومُحَمَّدُ بنُ أحمَدَ السِّنانِیُّ،وعَلِیُّ بنُ موسَی الدَّقّاقُ،وَالحُسَینُ بنُ إبراهیمَ بنِ أحمَدَ بنِ هِشامٍ المُکَتِّبُ،وعَلِیُّ بنُ عَبدُ اللّهِ الوَرّاقُ،قالوا:حَدَّثَنا أبُو العَبّاسِ أحمَدُ بنُ یَحیَی بنِ زَکَرِیَّا القَطّانُ،قالَ:حَدَّثَنا بَکرُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ حَبیبٍ،قالَ:حَدَّثَنا تَمیمُ بنُ بُهلولٍ،قالَ:حَدَّثَنا سُلَیمانُ بنُ حَکیمٍ، عَن ثَورِ بنِ یَزیدَ،عَن مَکحولٍ،قالَ:

قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام:لَقَد عَلِمَ المُستَحفِظونَ مِن أصحابِ

ص:358

مرا خوش حال دید،فرمود:«...آسمان،برکتش را فرو می فرستد و گنج های نهان برایش پدیدار می شوند». (1)

1879.الخرائج و الجرائح: امام موسی بن جعفر علیه السلام در بارۀ سخن خداوند:«و نعمت های آشکار و نهانش را بر شما فراوان و کامل داده است»فرمود:«نعمت آشکار،امام ظاهر و نعمت نهان،امام غائب است که پیکرش از دیدگان مردم نهان می شود و گنج های نهفتۀ زمین برایش آشکار می گردند و هر دوری (دست نیافتنی) برایش نزدیک می شود». (2)

ر.ک:ص 251 ح1814

و ص 255 ص 1817

و ص 363 ح 1885.

5/5:تقسیم اموال عمومی میان مردم به طور یکسان

1880.الکافی -با سندش به نقل از ابو حمزه-:از امام باقر علیه السلام پرسیدم:حقّ امام بر مردم چیست؟

فرمود:«حقّش بر آنان،گوش به فرمان او بودن و اطاعت از اوست».

گفتم:حقّ مردم بر او چیست؟

فرمود:«تقسیم یکسان[ثروت] میان ایشان و عدالت ورزی میان توده،که چون این گونه اطاعت و میان مردم عدالت شد،دیگر اهمّیتی ندارد کسی از این سو و آن سو چیزی برگیرد». (3)

1881.الخصال -با سندش به نقل از مکحول-:امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:«یاران نگهدار [دین] پیامبر، محمّد صلی الله علیه و آله،می دانند که میان ایشان مردی نیست که فضیلتی داشته باشد،جز آن که من در آن،شریک و از او برتر هستم،و من هفتاد فضیلت دارم که هیچ کدام از اصحاب در آنها با من شریک نیستند...و امّا فضیلت پنجاه و سوم:خداوند-تبارک و تعالی-

ص:359


1- (1) .الاحتجاج:ج 2 ص 69 ح 158.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ص 379 ح 1908.
2- (2) .الخرائج و الجرائح:ج 3 ص 1165 ح 64،بحار الأنوار:ج 51 ص 64 ح 65.
3- (3) .الکافی:ج 1 ص 405 ح 1، [1]بحار الأنوار:ج 27 ص 244 ح 4.

النَّبِیِّ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أنَّهُ لَیسَ فیهِم رَجُلٌ لَهُ مَنقَبَةٌ إلّاوقَد شَرِکتُهُ فیها وفَضَلتُهُ،ولی سَبعونَ مَنقَبَةٌ لَم یَشرَکنی فیها أحَدٌ مِنهُم...وأَمَّا الثّالِثَةُ وَالخَمسونَ:فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَن یَذهَبُ بِالدُّنیا حَتّی یَقومَ مِنَّا القائِمُ،یَقتُلُ مُبغِضینا،ولا یَقبَلُ الجِزیَةَ، ویَکسِرُ الصَّلیبَ وَالأَصنامَ،وتَضَعُ الحَربُ أوزارَها،ویَدعو إلی أخذِ المالِ فَیَقسِمُهُ بِالسَّوِیَّةِ،و یَعدِلُ فِی الرَّعِیَّةِ.

1882.علل الشرائع: حَدَّثَنا أبی رَحِمَهُ اللّهُ،قالَ:حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الکوفِیِّ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ المُغیرَةِ،عَن سُفیانَ بنِ عَبدِ المُؤمِنِ الأَنصارِیِّ،عَن عَمرِو بنِ شِمرٍ،عَن جابِرٍ،قالَ:أقبَلَ رَجُلٌ إلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام وأَنَا حاضِرٌ،فَقالَ:

رَحِمَکَ اللّهُ،اقبِض هذِهِ الخَمسَمِئَةِ دِرهَمٍ فَضَعها فی مَوضِعِها فَإِنَّها زَکاةُ مالی.

فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:بَل خُذها أنتَ فَضَعها فی جیرانِکَ وَالأَیتامِ وَالمَساکینِ، وفی إخوانِکَ مِنَ المُسلِمینَ،إنَّما یَکونُ هذا إذا قامَ قائِمُنا،فَإِنَّهُ یَقسِمُ بِالسَّوِیَّةِ، ویَعدِلُ فی خَلقِ الرَّحمنِ،البِرَّ مِنهُم وَالفاجِرِ.

1883.مسند ابن حنبل: حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ،حَدَّثَنی أبی،ثنا عَبدُ الرَّزّاقِ،ثنا جَعفَرٌ،عَنِ المُعَلَّی بنِ زِیادٍ،ثنا العَلاءُ بنُ بَشیرٍ،عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اُبَشِّرُکُم بِالمَهدِیِّ،یُبعَثُ فی امَّتی عَلَی اختِلافٍ مِنَ النّاسِ وزَلازِلَ،فَیَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،یَرضی عَنهُ ساکِنُ السَّماءِ وساکِنُ الأَرضِ،یَقسِمُ المالَ صِحاحاً.

فَقالَ لَهُ رَجُلٌ:ما صِحاحاً؟قالَ:بِالسَّوِیَّةِ بَینَ النّاسِ.

ص:360

دنیا را از میان نمی برد تا قائمِ ما قیام کند و دشمنان ما را بکشد.او جزیه نمی پذیرد و صلیب و بت ها را می شکند و [چون] جنگ فرو بنشیند و به گرفتن مال فرا بخواند، آن را یکسان تقسیم می کند و میان مردم عدالت می ورزد». (1)

1882.علل الشرائع -با سندش به نقل از جابر-:مردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و من حاضر بودم که گفت:خدا رحمتت کند ! این پانصد درهم را بگیر و آن را در جای مناسبش مصرف کن؛که آن،زکات مال من است.

امام باقر علیه السلام به او فرمود:«بلکه تو آن را بگیر و برای همسایگانت،یتیمان، بینوایان و برادران مسلمانت مصرف کن،که این [گونه زکات دادن به امام]،تنها هنگامی است که قائمِ ما قیام کند.او آن را یکسان تقسیم می کند و میان خلق خدای رحمان،نیکوکار و بدکارشان،عدالت می ورزد». (2)

1883.مسند ابن حنبل -با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«شما را به مهدی بشارت می دهم،هنگامی که میان مردم،اختلاف و زلزله ها واقع شد،او میان امّتم برانگیخته می شود و زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است،ساکنان آسمان و زمین از او راضی می شوند و مال را به درستی قسمت می کند».

مردی به ایشان گفت:مقصود از تقسیم درست چیست؟

فرمود:«میان مردم،یکسان قسمت می کند». (3)

ص:361


1- (1) .الخصال:ص 572-578 ح 1، [1]بحار الأنوار:ج 31 ص 443 ح 2.
2- (2) .علل الشرائع:ص 161 ح 3.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:ص 409 ح 1934.
3- (3) .مسند ابن حنبل:ج 4 ص 75 ح 11326، [2]کنز العمّال:ج 14 ص 261 ح 38653،کشف الغمّة:ج 3 ص 273 و 261 (با عبارت مشابه)،دلائل الإمامة:ص 471 ح 463، [3]بحار الأنوار:ج 51 ص 92 ح 38. [4]

6/5:تحریم ربح المؤمن علی المؤمن

1884.تهذیب الأحکام: أبُو الحُسَینِ مُحَمَّدُ بنُ جَعفَرٍ الأَسَدِیُّ،عَن موسَی بنِ عِمرانَ النَّخَعِیِّ،عَن عَمِّهِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ یَزیدَ النَّوفَلِیِّ،عَن عَلِیِّ بنِ سالِمٍ،عَن أبیهِ، قالَ:سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام:عَنِ الخَبَرِ الَّذی رُوِیَ أنَّ مَن کانَ بِالرَّهنِ أوثَقُ مِنهُ بِأَخیهِ المُؤمِنِ فَأَنَا مِنهُ بَریءٌ؟فَقالَ:ذاکَ إذا ظَهَرَ الحَقُّ،وقامَ قائِمُنا أهلَ البَیتِ علیه السلام.

قُلتُ:فَالخَبَرُ الَّذی رُوِیَ أنَّ رِبحَ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ رِباً،ما هُوَ؟

فَقالَ:ذاکَ إذا ظَهَرَ الحَقُّ وقامَ قائِمُنا أهلَ البَیتِ علیهم السلام،فَأَمَّا الیَومَ فَلا بَأسَ أن یَبیعَ مِنَ الأَخِ المُؤمِنِ ویَربَحَ عَلَیهِ.

7/5:عمران بقاع الأرض کلّها

1885.کمال الدین: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عِصامٍ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ یَعقوبَ الکُلَینِیُّ،قالَ:حَدَّثَنَا القاسِمُ بنُ العَلاءِ،قالَ:حَدَّثَنی إسماعیلُ بنُ عَلِیٍّ القَزوینِیُّ، قالَ:حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ إسماعیلَ،عَن عاصِمِ بنِ حَمیدٍ الحَنّاطِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ الثَّقَفِیِّ:

سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ الباقِرَ علیهما السلام یَقولُ:القائِمُ مِنّا مَنصورٌ بِالرُّعبِ،مُؤَیَّدٌ بِالنَّصرِ،تُطوی لَهُ الأَرضُ وتَظهَرُ لَهُ الکُنوزُ،یَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَالمَغرِبَ،ویُظهِرُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِهِ دینَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ،فَلا یَبقی فِی الأَرضِ خَرابٌ إلّا قَد عُمِرَ.

ص:362

6/5:ممنوعیت سود گرفتن مؤمن از مؤمن

1884.تهذیب الأحکام -با سندش به نقل از علی بن سالم،از پدرش-:از امام صادق علیه السلام در بارۀ روایتی پرسیدم که نقل شده است که:هر کس اعتمادش به رهنی که از برادر دینی اش می گیرد،بیشتر از اعتمادش به خود او باشد،من از او بیزارم.

فرمود:«این برای هنگامی است که حق آشکار می شود و قائمِ ما اهل بیت،قیام می کند».

گفتم:روایتی که نقل شده است که:سود مؤمن از مؤمن رباست،چیست؟

فرمود:«آن نیز برای هنگامی است که حق آشکار می شود و قائمِ ما اهل بیت، قیام می کند؛امّا امروز،مشکلی نیست که مؤمن به مؤمن چیزی بفروشد و از او سود بگیرد». (1)

7/5:آباد کردن همۀ زمین

1885.کمال الدین -با سندش به نقل از محمّد بن مسلم ثقفی-:شنیدم که امام محمّدباقر علیه السلام می فرماید:«قائمِ ما با هراس [افتادن در دل دشمنش] یاری و با نصرت الهی تأیید می گردد،زمین زیر پایش در می نوردد و گنج ها برایش آشکار می شوند و فرمان روایی اش شرق و غرب را در بر می گیرد و خداوند عز و جل دین خود را با او بر همۀ دین ها غلبه می دهد،هر چند مشرکان را ناخوش آید و ویرانی ای در زمین نمی ماند، جز آن که آباد می شود». (2)

ص:363


1- (1) .تهذیب الأحکام:ج 7 ص 178 ح 785،کتاب من لایحضره الفقیه:ج 3 ص 313 ح 4119.
2- (2) .کمال الدین:ص 330 ح 16،إعلام الوری:ج 2 ص 291،کشف الغمّة:ج 3 ص 324،بحار الأنوار:ج 52 ص 191 ح 24. [1]نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 7 ص 388 ح 1395.

1886.مصباح الزائر: ذِکرُ العَهدِ المَأمورِ بِهِ فی زَمانِ الغَیبَةِ:رُوِیَ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ علیه السلام:...وَاعمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ،وأَحیِ بِهِ عِبادَکَ،فَإِنَّکَ قُلتَ وقَولُکَ الحَقُّ:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ» 1

1887.ینابیع المودة عن الإمامِ عَلیّ-فِی صِفَةِ المَهدی علیه السلام-:وتُعمُرُ الأَرضُ وتَصفو وتَزهُو الأَرض بِمَهدِیِّها وتَجری بِهِ أنهارُها.

8/5:إعطاءُ المالِ مِن دونِ حِسابٍ

1888.صحیح مسلم: حَدَّثَنی زُهَیرُ بنُ حَربٍ،حَدَّثَنا عَبدُ الصَّمَدِ بنُ عَبدِ الوارِثِ،حَدَّثَنا أبی،حَدَّثَنا داودَ،عَن أبی نَضرَةَ،عَن أبی سَعیدٍ وجابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ،قالا:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ خَلیفَةٌ یَقسِمُ المالَ ولا یَعُدُّهُ.

1889.صحیح مسلم: حَدَّثَنا نَصرُ بنُ عَلِیٍّ الجَهضَمِیُّ،حَدَّثَنا بِشرٌ (یَعنِی ابنَ المُفَضَّلِ)، وحَدَّثَنا عَلِیٌّ بنُ حِجرٍ السَّعدِیُّ،حَدَّثَنا إسماعیلُ (یَعنِی ابنَ عَلِیَّةَ) کِلاهُما عَن سَعیدِ بنِ یَزیدَ،عَن أبی نَضرَةَ،عَن أبی سَعیدٍ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

مِن خُلَفائِکُم خَلیفَةٌ یَحثُو المالَ حَثیاً لا یَعُدُّهُ عَدَداً.

1890.صحیح مسلم: حَدَّثَنا زُهَیرُ بنُ حَربٍ وعَلِیُّ بنُ حُجرٍ (وَاللَّفظُ لِزُهَیرٍ) قالا:حَدَّثَنا إسماعیلُ بنُ إبراهیمَ،عَنِ الجَریرِیِّ،عَن أبی نَضرَةَ،قالَ:کُنّا عِندَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ، فَقالَ:یوشِکُ أهل العِراقِ أن لا یُجبی إلَیهِم قَفیزٌ (1)ولا دِرهَمٌ،قُلنا:مِن أینَ ذاکَ؟ قالَ:مِن قبل العَجَمِ،یَمنَعونَ ذاکَ،ثُمَّ قالَ:یوشِکُ أهلُ الشّامِ أن لا یُجبی إلَیهِم

ص:364


1- (2) .القفیز:مکیال یتواضع الناس علیه وهو عند أهل العراق ثمانیة مکاکیک (النهایة:ج 4 ص 90« [1]قفز»).

1886.مصباح الزائر: ذکر عهدی که در روزگار غیبت به آن امر شده است.از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:«...پروردگارا! سرزمین هایت را به دست او آباد و بندگانت را به وسیلۀ او زنده کن،که تو به راستی گفته ای:«تباهی در خشکی و دریا،به دلیل دستاوردهای [گناهان] مردم،پدیدار شده است»» (1). (2)

1887.ینابیع المودّة -در وصف امام مهدی علیه السلام-:امام علی علیه السلام فرمود:«زمین به وسیلۀ مهدی، آباد و خرّم می شود و به وسیلۀ او چشمه سارها روان می گردند». (3)

8/5:بخشش مال،بدون حساب

1888.صحیح مسلم -با سندش به نقل از ابو سعید و جابر بن عبد اللّه-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«در آخر الزمان،خلیفه ای خواهد بود که مال را تقسیم می کند،بی آن که بشمارد». (4)

1889.صحیح مسلم -با سندش به نقل از ابو سعید-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«یکی از خلفای شما،خلیفه ای است که مال را عطا می کند،بی آن که آن را بشمارد». (5)

1890.صحیح مسلم -با سندش به نقل از ابو نضره-:نزد جابر بن عبد اللّه بودیم که گفت:

نزدیک است که برای عراقیان،نه محصولی از خراج زمین بیاورند و نه درهمی !

گفتیم:این از کجا می شود؟

گفت:از سوی عَجَم (ایرانیان).آنان آن را جلو می گیرند.سپس گفت:نزدیک

ص:365


1- (1) .روم:آیۀ 41.
2- (2) .مصباح الزائر:ص 455.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ج 6 ص 240 ح 1081.
3- (3) .ینابیع المودّة:ج 3 ص 338. [1]
4- (4) .صحیح مسلم:ج 4 ص 2235 ح 69،مسند ابن حنبل:ج 4 ص 78 ح 11339،المستدرک علی الصحیحین:ج 4 ص 501 ح 8401،مسند أبی یعلی:ج 2 ص 73 ح 1211،کنز العمّال:ج 14 ص 264 ح 38660؛العمدة:ص 424 ح 888،کشف الغمّة:ج 3 ص 273،بحار الأنوار:ج 51 ص 104.
5- (5) .صحیح مسلم:ج 4 ص 2235 ح 68،مسند ابن حنبل:ج 4 ص 121 ح 11581،کنز العمّال:ج 14 ص 266 ح 38672؛العمدة:ص 424 ح 887،کشف الغمّة:ج 3 ص 273،بحار الأنوار:ج 51 ص 92 ح 38.

دینارٌ ولا مُدیٌ (1)،قُلنا:مِن أینَ ذاکَ؟قالَ مِن قِبَلِ الرّومِ.ثُمَّ أسکَتَ هُنَیَّةً،ثُمَّ قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یَکونُ فی آخِرِ امَّتی خَلیفَةٌ یُحثِی المالَ حَثیاً لا یَعُدُّهُ عَدَداً.

1891.مسند ابن حنبل: حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ،حَدَّثَنی أبی،ثنا عَبدُ الرَّزّاقِ،ثنا جَعفَرٌ،عَنِ المُعَلَّی بنِ زِیادٍ،ثنا العَلاءُ بنُ بَشیرٍ،عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،قالَ:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یَملَأُ اللّهُ قُلوبَ امَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله غِنیً،ویَسَعُهُم عَدلُهُ حَتّی یَأمُرُ مُنادِیاً فَیُنادی فَیَقولُ:مَن لَهُ فی مالٍ حاجَةٌ؟فَما یَقومُ مِنَ النّاسِ إلّارَجُلٌ،فَیَقولُ:

ایتِ السَّدّانَ-یَعنِی الخازِنَ-فَقُل لَهُ:إنَّ المَهدِیَّ یَأمُرُکَ أن تُعطِیَنی مالاً،فَیَقولُ لَهُ:

احثُ،حَتّی إذا جَعَلَهُ فی حِجرِهِ وأَبرَزَهُ نَدِمَ،فَیَقولُ:کُنتُ أجشَعَ امَّةِ مُحَمَّدٍ نَفساً، أوَ عَجَزَ عَنّی ما وَسِعَهُم (2).

قالَ:فَیَرُدُّهُ،فَلا یَقبَلُ مِنهُ.فَیُقالُ لَهُ:إنّا لا نَأخُذُ شَیئاً أعطَیناهُ،فَیَکونُ کَذلِکَ سَبعَ سِنینَ أو ثَمانَ سِنینَ أو تِسعَ سِنینَ.

1892.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا مُحَمَّدُ بنُ هَمّامٍ،قالَ:حَدَّثَنا أبو عَلِیٍّ الحَسَنُ بنُ عَلِیِّ بنِ عیسَی القوهِستانِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا بَدرُ بنُ إسحاقَ بنِ بَدرٍ الأَنماطِیُّ فی سوقِ اللَّیلِ بِمَکَّةَ-وکانَ شَیخاً نَفیساً مِن إخوانِنَا الفاضِلینَ،وکانَ مِن أهلِ قَزوینَ-فی سَنَةِ خَمسٍ وسِتّینَ ومِئَتَینِ قالَ:حَدَّثَنی أبی إسحاقَ بنُ بَدرٍ،قالَ:حَدَّثَنی جَدّی بَدرُ بنُ عیسی،قالَ:سَأَلتُ أبی عیسَی بنَ موسی-وکانَ رَجُلاً مَهیباً-فَقُلتُ لَهُ:مَن أدرَکتَ مِنَ التّابِعینَ؟فَقالَ:ما أدری ما تَقولُ لی،ولکِنّی کُنتُ بِالکوفَةِ فَسَمِعتُ

ص:366


1- (1) .المُدیُ:من المکاییل معروف،وهو مکیال ضخم لأهل الشام وأهل مصر (لسان العرب:ج 15 ص 274« [1]مدی»).
2- (2) .فی بحار الأنوار:« [2]أعجز عمّا وسعهم».

است که برای شامیان نیز نه پولی بیاورند و نه محصولی !

گفتیم:این از چه ناحیه ای می شود؟گفت:از سوی روم.

سپس اندکی ساکت ماند و گفت:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«در آخر الزمان،خلیفه ای خواهد بود که مال را بی آن که بشمارد،عطا می کند». (1)

1891.مسند ابن حنبل -با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«خداوند، دل های امّت محمّد صلی الله علیه و آله را بی نیاز و توانگر می کند و عدالت مهدی علیه السلام آنان را فرا می گیرد تا آن جا که به کسی فرمان می دهد که ندا دهد و بگوید:کسی نیاز مالی دارد؟و از میان مردم، جز یک مرد بر نمی خیزد.به او می فرماید:"نزد خزانه دار برو و به او بگو:مهدی به تو فرمان می دهد که مالی به من بدهی" و [او نزد خزانه دار می رود و] به وی می گوید:اندکی به من ببخش.و چون مال را بیرون می آورد و در دامنش می ریزد،پشیمان می شود و می گوید:من حریص ترین فرد امّت محمّد هستم.آیا آنچه به همه رسیده،مرا کافی نیست؟!

او سپس آن مال را باز می گرداند و از او قبول نمی کنند و به او گفته می شود:ما چیزی را که بخشیدیم،باز پس نمی گیریم.این وضعیت [حکومتداری]،هفت یا هشت یا نُه سال هست». (2)

1892.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از بدر بن عیسی-:از پدرم عیسی بن موسی-که مردی باهیبت بود-،پرسیدم:کدام یک از تابعیان را درک کرده ای؟

گفت:من نمی دانم چه به من می گویی؛امّا در کوفه بودم که شنیدم پیرمردی در مسجد کوفه از عبد خیر،حدیث نقل می کند که او گفت:شنیدم که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب- که درودهای خدا بر او باد-می فرماید:«پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود:ای علی ! امامان

ص:367


1- (1) .صحیح مسلم:ج 4 ص 2234 ح 67،مسند ابن حنبل:ج 5 ص 56 ح 14413،صحیح ابن حبّان:ج 15 ص 75 ح 6682،کنز العمّال:ج 14 ص 263 ح 38659؛العمدة:ص 424 ح 885،کشف الغمّة:ج 3 ص 272، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 91 ح 38.
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 4 ص 75 ح 11326،کنز العمّال:ج 14 ص 261 ح 38653؛کشف الغمّة:ج 3 ص 273 وص 261 (با عبارت مشابه)،دلائل الإمامة:ص 471 ح 463،بحار الأنوار:ج 51 ص 92 ح 38.

شَیخاً فی جامِعِها یَتَحَدَّثُ عَن عَبدِ خَیرٍ،قالَ:سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَقولُ:

قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،الأَئِمَّةُ الرّاشِدونَ المُهتَدونَ المَعصومونَ مِن وُلدِکَ أحَدَ عَشَرَ إماماً وأَنتَ أوَّلُهُم،وآخِرُهُمُ اسمُه اسمی،یَخرُجُ فَیَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،یَأتیهِ الرَّجُلُ وَالمالُ کُدسٌ (1)،فَیَقولُ:یا مَهدِیُّ،أعطِنی،فَیَقولُ:

خُذ.

1893.الفتن: حَدَّثَنا ضَمرَةُ،عَنِ ابنِ شَوذَبَ،عَن مَطَرٍ،قالَ:ذُکِرَ عِندَهُ عَمرُو بنُ عَبدِ العَزیزِ، فَقالَ:بَلَغَنا أنَّ المَهدِیَّ یَصنَعُ شَیئاً لَم یَصنَعهُ عُمَرُ بنُ عَبدِ العَزیزِ،قُلنا:ما هُوَ؟قالَ:

یَأتیهِ رَجُلٌ فَیَسأَلُهُ فَیَقولُ:اُدخُل بَیتَ المالِ فَخُذ،فَیَدخُلُ فَیَأخُذُ فَیَخرُجُ،فَیَرَی النّاسَ شِباعاً فَیَندَمُ،فَیَرجِعُ إلَیهِ فَیَقولُ:خُذ ما أعطَیتَنی،فَیَأبی ویَقولُ:إنّا نُعطی ولا نَأخُذُ.

1894.سنن ابن ماجة: حَدَّثَنا نَصرُ بنُ عَلِیٍّ الجَهضَمِیُّ،ثنا مُحَمَّدُ بنُ مَروانَ العَقیلِیُّ،ثنا عُمارَةُ بنُ أبی حَفصَةَ،عَن زَیدٍ العَمِّیِّ،عَن أبی صِدّیقٍ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،أنَّ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ:یَکونُ فی امَّتِی المَهدِیُّ،إن قَصُرَ فَسَبعٌ وإلّا فَتَسِعٌ،فَتنعم فیهِ امَّتی نِعمَةً لَم ینعموا مِثلَها قَطُّ،تُؤتی اکُلُها (2)ولا تَدَّخر مِنهُم شَیئاً،وَالمالُ یَومَئذٍ کُدوسٌ (3)،فَیَقومُ الرَّجُلُ فَیَقولُ:یا مَهدِیُّ،أعطِنی،فَیَقولُ:خُذ.

1895.سنن الترمذی: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ بَشّارٍ،حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ جَعفَرٍ،حَدَّثَنا شُعبَةُ،قالَ:

ص:368


1- (1) .أی:الحبّ المحصود المجموع:أی یجمع عنده المال کما یجمع الحبّ المحصود.
2- (2) .فی المستدرک علی الصحیحین:«تؤتی الأرض اکلها».
3- (3) .أی المجتمع المتراکم.

راه یافتۀ هدایت شدۀ معصوم،از فرزندان تو هستند؛یازده امام،و تو اوّل همۀ آنانی،و آخرین ایشان،همنام من است،قیام می کند و زمین را از عدالت پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.مرد پیش او می آید و در حالی که مال نزدش انباشته شده است،می گوید:ای مهدی ! به من عطا کن.می گوید:بردار [،بدون آن که حسابش را داشته باشد]». (1)

1893.الفتن -با سندش به نقل از ابن شوذب-:نزد مَطَر از عمر بن عبد العزیز یاد شد.او گفت:به من خبر رسیده است که مهدی کاری می کند که عمر بن عبد العزیز آن کار را نکرده است.

گفتیم:آن کار چیست؟

گفت:مردی نزدش می آید و از او درخواست [مالی] می کند.امام علیه السلام به او می فرماید:

«داخل بیت المال شو و بردار».او نیز داخل می شود و بر می دارد و بیرون می آید و مردم را سیر می بیند.پشیمان می شود و به سوی مهدی علیه السلام باز می گردد و می گوید:آنچه را به من عطا کردی،بگیر.امّا امام علیه السلام نمی پذیرد و می فرماید:«ما عطا می کنیم و نمی گیریم». (2)

1894.سنن ابن ماجة -با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«مهدی،در امّت من است،اگر کم باشد،هفت،و گرنه،نُه سال حکومت خواهد کرد و در آن،امّتم چنان رفاهی خواهند داشت که مانند آن را هیچ گاه نداشته اند،خوردنی ها را به آنها می دهد و هیچ چیز را از ایشان نمی اندوزد،و مال در آن روزگار،انباشته است.مرد برمی خیزد و می گوید:ای مهدی ! به من عطا کن،و او می گوید:"بردار"». (3)

1895.سنن الترمذی -با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:بیمناک حوادث پس از پیامبرمان بودیم و آن را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدیم.فرمود:«مهدی،در امّت من است.قیام

ص:369


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 92 ح 23، [1]بحار الأنوار:ج 36 ص 281 ح 101.
2- (2) .الفتن:ج 1 ص 357 ح 1033.
3- (3) .سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1366 ح 4083،المستدرک علی الصحیحین:ج 4 ص 601 ح 8675،الفتن:ج 1 ص 360 ح 1048،روضة الواعظین:ص 532. [2]نیز،ر.ک:همین دانش نامه:ص 383 ح 1912.

سَمِعتُ زَیداً العَمِّیَّ،قالَ:سَمِعتُ أبَا الصِّدّیقِ النّاجِیَ یُحَدِّثُ عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ،قالَ:خَشینا أن یَکونَ بَعدَ نَبِیِّنا حَدَثٌ،فَسَأَلنا نَبِیّ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:إنَّ فی امَّتِی المَهدِیُّ،یَخرُجُ یَعیشُ خَمساً أو سَبعاً أو تِسعاً-زَیدٌ الشّاکُّ-قالَ:قُلنا:وما ذاکَ؟قالَ:سِنینَ،قالَ:فَیَجیءُ إلَیهِ رَجُلٌ فَیَقولُ:یا مَهدِیُّ،أعطِنی أعطِنی،قالَ:

فَیحثی لَهُ فی ثَوبِهِ مَا استَطاعَ أن یَحمِلَهُ.

1896.کشف الغمّة: عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ عَوفٍ،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

لَیَبعَثَنَّ اللّهُ مِن عِترَتی رَجُلاً،أفرَقَ الثَّنایا،أجلَی (1)الجَبهَةِ،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً، یَفیضُ المالَ فَیضاً.

1897.الفتن: حَدَّثَنا الوَلیدُ،عَن سَعیدٍ،عَن قَتادَةَ،عَن أبی نَضرَةَ،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ [فی ذِکرِ المَهدِیِّ علیه السلام ]:یحثِی المالَ حَثیاً لا یَعُدُّهَ عَدّاً،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

راجع:العنوان الآتی (دور البرکات الالهیة فی التطور الإقتصادی).

9/5:دور البرکات الإلهیة فی التطور الإقتصادی

1898.المصنّف لابن أبی شیبة: أبو مُعاوِیَةَ وَابنُ نُمَیرٍ،عَن موسَی الجُهَنِیِّ،عَن زَیدٍ العَمِّیِّ، عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

یَکونُ فی امَّتِیَ المَهدِیُّ،إن طالَ عُمُرُهُ أو قَصُرَ عُمُرُهُ یَملِکُ سَبعَ سِنینَ أو ثَمانِیَ

ص:370


1- (1) .أجلی الجبهة:الذی انحسر الشعر عن جبهته (النهایة:ج 1 ص 290« [1]جلا»).

می کند و پنج یا هفت یا نُه، (1)زندگی [و حکومتداری] می کند».

گفتیم:پنج یا هفت یا نُه چه؟

فرمود:«سال»و نیز فرمود:«مرد نزد او می آید و می گوید:ای مهدی ! به من عطا کن،به من عطا کن.و او برایش آن قدر در لباسش می ریزد که نمی تواند ببرد». (2)

1896.کشف الغمّة -به نقل از عبد الرحمان بن عوف-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«خداوند،مردی از عترتم را بر خواهد انگیخت که دندان های پیش او،از هم جدا و پیشانی اش بلند است.زمین را از عدالت،پر می کند و مال را سرازیر می نماید». (3)

1897.الفتن -با سندش به نقل از ابو سعید خُدری،در یادکرد مهدی علیه السلام-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«مال را عطا می کند،بی آن که آن را بشمرد و زمین را از عدالت پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (4)

ر.ک:عنوان بعدی (نقش برکات الهی در توسعۀ اقتصادی).

9/5:نقش برکات الهی در توسعۀ اقتصادی

1898.المصنّف ،ابن ابی شیبه-با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«مهدی،در امّت من است.اگر عمرش به درازا کشد یا کوتاه شود،هفت سال یا هشت سال یا نُه سال فرمان روایی می یابد و زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ستم پر شده است و آسمان،بارانش را فرو می ریزد و زمین،برکتش را

ص:371


1- (1) .شک از زید است که روایت را از ابو سعید خُدری نقل کرده است.
2- (2) .سنن الترمذی:ج 4 ص 506 ح 2232،کنز العمّال:ج 14 ص 262 ح 38654؛کشف الغمّة:ج 3 ص 268،العمدة:ص 435 ح 917،الطرائف:ص 178 ح 281 وفیهما ذیله من«فیجی...»،بحار الأنوار:ج 51 ص 87 ح 38.
3- (3) .کشف الغمّة:ج 3 ص 260،بحار الأنوار:ج 51 ص 80 ح 37.
4- (4) .الفتن:ج 1 ص 358 ح 1039.

سِنینَ أو تِسعَ سِنینَ،فَیَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً،وتُمطِرُ السَّماءُ مَطَرَها، وتُخرِجُ الأَرضُ بَرَکَتَها،قالَ:وتَعیشُ امَّتی فی زَمانِهِ عَیشاً لَم تَعِشهُ قَبلَ ذلِکَ.

1899.مسند ابن حنبل: حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ،حَدَّثَنی أبی،ثنا ابنُ نُمَیرٍ،ثنا موسی-یَعنِی الجُهَنِیَّ-قالَ:سَمِعتُ زَیداً العَمِیَّ،قالَ:ثنا أبُو الصِّدّیقِ النّاجی،سَمِعتُ أبا سَعیدٍ الخُدرِیَّ،قالَ:قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:یَکونُ مِن امَّتِیَ المَهدِیُّ،فَإِن طالَ عُمُرُهُ أو قَصُرَ عُمُرُهُ عاشَ سَبعَ سِنینَ،أو ثَمانَ سِنینَ،أو تِسعَ سِنینَ،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً، وتُخرِجُ الأَرضُ نَباتَها،وتُمطِرُ السَّماءُ قَطرَها.

1900.المصنّف لعبد الرزاق: أخبَرَنا عَبدُ الرَّزّاقِ،قالَ:أخبَرَنا مَعمَرٌ،عَن أبی هارونَ،عَن مُعاوِیَةَ بنِ قُرَّةَ،عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ قالَ:ذَکَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَلاءً یُصیبُ هذِهِ الاُمَّةَ،حَتّی لا یَجِدَ الرَّجُلُ مَلجَأً یَلجَأُ إلَیهِ مِنَ الظُّلمِ،فَیَبعَثُ اللّهُ رَجُلاً مِن عِترَتی مِن أهلِ بَیتی،فَیَملَأُ بِهِ الأَرضَ قِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً، یَرضی عَنهُ ساکِنُ السَّماءِ وساکِنُ الأَرضِ،لا تَدَعُ السَّماءُ مِن قَطرِها شَیئاً إلّاصَبَّتهُ مِدراراً،ولا تَدَعُ الأَرضُ مِن مائِها شَیئاً إلّاأخرَجَتهُ،حَتّی تَتَمَنَّی الأَحیاءُ الأَمواتِ، یَعیشُ فی ذلِکَ سَبعَ سِنینَ،أو ثمانَ،أو تِسعَ سِنینَ.

1901.المعجم الأوسط: حَدَّثَنا أحمَدُ،قالَ:حَدَّثَنا أبو جَعفَرٍ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ سَلَمَةَ، عَن أبِی الواصِلِ،عَن أبِی الصِّدّیقِ النّاجی،عَنِ الحَسَنِ بنِ یَزیدَ السَّعدِیِّ-أحَدِ بَنی بَهدَلَةَ-عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:

یَخرُجُ رَجُلٌ مِن امَّتی،یَقولُ بِسُنَّتی،یُنزِلُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لَهُ القَطرَ مِنَ السَّماءِ، وتُخرِجُ لَهُ الأَرضُ مِن بَرَکَتِها،تَملَأُ الأَرضُ مِنهُ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً

ص:372

بیرون می دهد»و نیز فرمود:«امّتم در روزگار او،چنان زندگی [مرفّهی] می کنند که پیش از آن نکرده اند». (1)

1899.مسند ابن حنبل -با سندش به نقل از ابوسعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«مهدی، در امّت من است.اگر عمرش به درازا کشد یا کوتاه شود،هفت سال یا هشت سال یا نُه سال فرمان روایی می یابد.زمین را از عدل و داد پر می کند و زمین،سبزی خود را بیرون می دهد و آسمان،باران خود را فرو می ریزد». (2)

1900.المصنّف ،عبد الرزّاق-با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بلایی را یاد کرد که به این امّت می رسد،تا آن جا که مرد،پناهگاهی نمی یابد که از ستم به آن پناه برد.پس خداوند،مردی از خاندانم را بر می انگیزد و زمین را به دست او از عدالت پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.ساکنان آسمان و زمین از او خشنودند و آسمان،قطره ای از بارانش را نمی گذارد،جز آن که بر او فرو می ریزد،و زمین،چیزی از آبش را نمی نهد،جز آن که برای او بیرون می دهد،تا آن جا که زندگان،آرزو می کنند که مردگان،زنده [و کنار آنها] بودند.او هفت،یا هشت یا نُه سال در این وضعیت زندگی می کند. (3)

1901.المعجم الأوسط -با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:«مردی از امّتم قیام می کند که طبق سنّت من سخن می گوید و خداوند عز و جل برایش از آسمان،باران فرو می فرستد و زمین،برکت هایش را برایش بیرون می دهد.زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.

ص:373


1- (1) .المصنّف،ابن ابی شیبه:ج 8 ص 678 ح 184،المهدیّ المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 176.
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 4 ص 54 ح 11212،المهدیّ المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة:ص 176 ح 5.
3- (3) .المصنّف،عبد الرزّاق:ج 11 ص 371 ح 20770،سیر أعلام النبلاء:ج 15 ص 253 ش 105،الطرائف:ص 177 ح 280،العمدة:ص 436 ح 918،شرح الأخبار:ج 3 ص 385 ح 1261،بحار الأنوار:ج 51 ص 104.

وظُلماً،یَعمَلُ عَلی هذِهِ الاُمَّةِ سَبعَ سِنینَ،ویَنزِلُ بَیتَ المَقدِسِ.

1902.الغیبة للطوسی: مُحَمَّدُ بنُ إسحاقَ المُقری،عَن عَلِیِّ بنِ العَبّاسِ المُقانِعِیِّ،عَن بَکّارِ بنِ أحمَدَ،عَنِ الحَسَنِ بنِ الحُسَینِ،عَن سُفیانَ الجَریرِیِّ،عَن عَبدِ المُؤمِنِ،عَنِ الحارِثِ بنِ حَصیرَةَ،عَن عُمارَةَ بنِ جُوَینٍ العَبدِیِّ،عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ عَلَی المِنبَرِ:

إنَّ المَهدِیَّ مِن عِترَتی مِن أهلِ بَیتی،یَخرُجُ فی آخِرِ الزَّمانِ،یُنزِلُ لَهُ من السَّماء قَطرها،وتُخرِجُ لَهُ الأَرضُ بَذرَها،فَیَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مَلَأَهَا القَومُ ظُلماً وجَوراً.

1903.المستدرک علی الصحیحین: أخبَرَنی أبُو العَبّاسِ مُحَمَّدُ بنُ أحمَدَ المَحبوبی بِمَروَ،ثنا سَعیدُ بنُ مَسعودٍ،ثنا النَّضرُ بنُ شُمَیلٍ،ثنا سُلَیمانُ بنُ عُبَیدٍ،ثنا أبُو الصِّدّیقِ النّاجی، عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ:

إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:یَخرُجُ فی آخِرِ امَّتِیَ المَهدِیُّ،یَسقیهِ اللّهُ الغَیثَ،وتُخرِجُ الأَرضُ نَباتَها،ویُعطِی المالُ صِحاحاً،وتُکثِرُ الماشِیَةَ،وتَعظُمُ الاُمَّةُ،یَعیشُ سَبعاً أو ثَمانِیاً،یَعنی حُجَجاً.

1904.الخصال: حَدَّثَنا أبی،قالَ:حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،قالَ:حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ عیسَی بنِ عُبَیدٍ الیَقطینِیُّ،عَنِ القاسِمِ بنِ یَحیی،عَن جَدِّهِ الحَسَنِ بنِ راشِدٍ،عَن أبی بَصیرٍ ومُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:

حَدَّثَنی أبی،عَن جَدّی،عَن آبائِهِ علیهم السلام:أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام عَلَّمَ أصحابَهُ فی

ص:374

هفت سال بر این امّت،فرمان روایی می کند و در بیت المقدّس فرود می آید». (1)

1902.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر منبر می فرماید:«مهدی از عترتم،از خاندان من است،در آخر الزمان قیام می کند، آسمان،بارانش را برایش فرو می فرستد و زمین،بذرش را برایش بیرون می دهد،و زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که قوم [ستمکار]،آن را از ظلم و ستم پر کرده اند». (2)

1903.المستدرک علی الصحیحین -با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«در آخر امّتم،مهدی قیام می کند.خداوند برایش باران می فرستد و زمین، روییدنی اش را بیرون می دهد،و او مال را به درستی و یکسان تقسیم می کند و گلّه های گاو و گوسفند فراوان می شوند و امّت باعظمت می گردد.او هفت یا هشت سال [فرمان روایی و] زندگی می کند». (3)

1904.الخصال -با سندش به نقل از ابو بصیر و محمّد بن مسلم-:امام صادق علیه السلام فرمود:

«پدرم از جدّش از پدرانش برایم نقل کرد که:امیر مؤمنان علیه السلام در یک مجلس، چهارصد نکته به یارانش آموخت که به صلاح دین و دنیای مسلمان است.

فرمود:...و اگر قائمِ ما قیام کند،آسمان،بارانش را فرو می فرستد و زمین،گیاهش را بیرون می آورد و دشمنی،از دل های بندگان می رود و درندگان و چارپایان با هم

ص:375


1- (1) .المعجم الأوسط:ج 2 ص 15 ح 1075،کشف الغمّة:ج 3 ص 262، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 82. [2]
2- (2) .الغیبة،طوسی:ص 180 ح 138،بحار الأنوار:ج 51 ص 74 ح 25.
3- (3) .المستدرک علی الصحیحین:ج 4 ص 601 ح 8673،کنز العمّال:ج 14 ص 273 ح 38700،کشف الغمّة:ج 3 ص 260 (با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 51 ص 81.

مَجلِسٍ واحِدٍ أربَعَمِئَةِ بابٍ،مِمّا یَصلُحُ لِلمُسلِمِ فی دینِهِ ودُنیاهُ،قالَ علیه السلام:...ولَو قَد قامَ قائِمُنا لَأَنزَلَتِ السَّماءُ قَطرَها،ولَأَخرَجَتِ الأَرضُ نَباتَها،ولَذَهَبَتِ الشَّحناءُ مِن قُلوبِ العِبادِ،وَاصطَلَحَتِ السِّباعُ وَالبَهائِمُ،حَتّی تَمشِیَ المَرأَةُ بَینَ العِراقِ إلَی الشّامِ لا تَضَعُ قَدَمَیها إلّاعَلَی النَّباتِ،وعَلی رَأسِها زینَتُها (1)لا یَهیجُها سَبُعٌ ولا تَخافُهُ.

1905.کشف الغمة: عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ:یَکونُ مِن امَّتِیَ المَهدِیُّ،إن قَصُرَ عُمُرُهُ فَسَبعُ سِنینَ وإلّا فَثَمانٌ وإلّا فَتِسعٌ،تَتَنَعَّمُ امَّتی فی زَمانِهِ نَعمیاً لَم یَتَنَعَمّوا مِثلَهُ قَطُّ،البَرُّ وَالفاجِرُ،یُرسِلُ اللّهُ السَّماءَ عَلَیهِم مِدراراً،ولا تَدَّخِرُ الأَرضُ شَیئاً مِن نَباتِها.

1906.الاختصاص: حَدَّثَنا أبُو الحَسَنِ مُحَمَّدُ بنُ مَعقِلٍ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عاصِمٍ،قالَ:

حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ،عَن مُحَمَّدِ بنِ مَرزوقٍ،عَن عامِرٍ السَّرّاجِ،عَن سُفیانَ الثَّورِیِّ،عَن قَیسِ بنِ مُسلِمٍ،عَن طارِقِ بنِ شِهابٍ:سَمِعتُ حُذَیفَةَ یَقولُ:

سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:إذا کانَ عِندَ خُروجِ القائِمِ،یُنادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ:

أیُّهَا النّاسُ ! قَطَعَ عَنکُم مُدَّةُ الجَبّارینَ،ووَلِیَ الأَمرَ خَیرُ امَّةِ مُحَمَّدٍ فَالحَقوا بِمَکَّةَ، فَیَخرُجُ النُّجَباءُ مِن مِصرَ،وَالأَبدالُ مِنَ الشّامِ،وعَصائِبُ العِراقِ،رُهبانٌ بِاللَّیلِ لُیوثُ بِالنَّهارِ،کَأَنَّ قُلوبَهُم زُبَرُ الحَدیدِ،فَیُبایِعونَهُ بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ،قالَ عِمرانُ بنُ الحُصَینِ:یا رَسولَ اللّهِ،صِف لَنا هذَا الرَّجُلَ.

قالَ:هُوَ رَجُلٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ،کَأَنَّهُ مِن رِجالِ شَنوءَةَ (2)،عَلَیهِ عَباءَتانِ

ص:376


1- (1) .فی تحف العقول« [1]زنبیلها»بدل«زینتها».
2- (2) .شنوءة-بالفتح ثمّ الضمّ وواو ساکنة ثمّ همزة مفتوحة وها-:مخلاف بالیمن،بینها وبین صنعاء اثنان وأربعون فرسخاً تنسب إلیها قبائل من الأزد یقال لهم أزد شنوءة (معجم البلدان:ج 3 ص 368). [2]

در صلح و صفایند،تا آن جا که زن از عراق تا شام می رود و پایش را جز روی سبزه نمی نهد و زینتش بر سرش است و نه درنده ای بر او می شورد و نه او از آن می ترسد». (1)

1905.کشف الغمّة -به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«مهدی،از امّت من است.

اگر عمرش کوتاه باشد،هفت سال و گرنه،هشت یا نُه [سال فرمان روایی می کند].

امّتم،چه نیک و چه بد،در روزگار او چنان برخوردار از نعمت خواهند بود که هرگز مانند آن،نعمت ندیده اند.خداوند،آسمان را بر آنها ریزان می کند و زمین،چیزی از روییدنی هایش را ذخیره نمی کند [و همه را بیرون می دهد]». (2)

1906.الاختصاص -با سندش به نقل از حذیفه-:شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:«آن گاه که وقت خروج قائم می شود،منادی ای از آسمان ندا می دهد:"ای مردم! مدّت حکومت جبّاران بر شما به پایان رسید و بهترین فرد امّت محمّد،حکومت را به دست گرفته است.به مکّه بروید".گروهی از نجیبان مصر و نیکان شام و گروه های [زاهد و دنیاگریز] عراق بیرون می روند که راهبان شب و شیران روزند و دل هایشان گویی پاره های آهن است،و با او میان رکن [حجر الأسود] و مقام [ابراهیم] بیعت می کنند».

عمران بن حصین گفت:ای پیامبر خدا! این مرد را برای ما توصیف کن.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«او مردی از فرزندان حسین است و مانند مردان قبیلۀ شنوئه، (3)قدبلند است.دو عبای سپید کم پرز بر تن دارد،همنام من است و این هنگام است که

ص:377


1- (1) .الخصال:ص 611 و626 ح 10 (با دو سند معتبر)،تحف العقول:ص 115،بحار الأنوار:ج 52 ص 316 ح 11.
2- (2) .کشف الغمّة:ج 3 ص 257،الملاحم و الفتن:ص 279 ح 405،بحار الأنوار:ج 51 ص 78 ح 37،الفردوس:ج 5 ص 457 ح 8737.
3- (3) .شنوئه،قبیله ای در یمن و از تیره های قبیلۀ بزرگ ازد بوده و فرزندان شنوئه،عبد اللّه بن کعب ازدی اند که به بلندی قد،مشهور بوده اند.

قَطَوانِیَّتانِ،اسمُهُ اسمی،فَعِندَ ذلِکَ تَفرَخُ الطُّیورُ فی أوکارِها،وَالحیتانُ فی بِحارِها، وتَمُدُّ الأَنهارُ،وتَفیضُ العُیونُ،وتُنبِتُ الأَرضُ ضِعفَ اکُلِها،ثُمَّ یَسیرُ مُقَدِّمَتُهُ جَبرَئیلُ،وساقیهِ إسرافیلُ،فَیَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

1907.کشف الغمّة: عَن أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:

یَخرُجُ المَهدِیُّ فی امَّتی،یَبعَثُهُ اللّهُ غِیاثاً لِلنّاسِ،تَنعُمُ الاُمَّةُ،وتَعیشُ الماشِیَةُ، وتُخرِجُ الأَرضُ نَباتَها،ویُعطَی المالَ صِحاحاً.

1908.الاحتجاج: عَن زَیدِ بنِ وَهبٍ الجُهَنِیِّ عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ علیه السلام:إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام قالَ لی ذاتَ یَومٍ-وقَد رَآنی فَرِحاً-:یا حَسَنُ أتَفرَحُ،کَیفَ بِکَ إذا رَأَیتَ أباکَ قَتیلاً؟أم کَیفَ بِکَ إذا وَلِیَ هذَا الأَمرَ بَنو امَیَّةَ،وأَمیرُهُا الرَّحبُ البُلعومُ،الواسِعُ الأَعفاجِ،یَأکُلُ و لا یَشبَعُ،یَموتُ ولَیسَ لَهُ فِی السَّماءِ ناصِرٌ ولا فِی الأَرضِ عاذِرٌ،ثُمَّ یَستَولی عَلی غَربِها وشَرقِها،یَدینُ لَهُ العِبادُ ویَطولُ مُلکُهُ،یَستَنُّ بِسُنَنِ البِدَعِ وَالضَّلالِ،ویُمیتُ الحَقَّ وسُنَّةَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،یَقسِمُ المالَ فی أهلِ وِلایَتِهِ،ویَمنَعُهُ مَن هُوَ أحَقُّ بِهِ، ویَذِلُّ فی مُلکِهِ المُؤمِنُ،ویَقوی فی سُلطانِهِ الفاسِقُ،ویَجعَلُ المالَ بَینَ أنصارِهِ دُوَلاً، ویَتَّخِذَ عِبادَ اللّهِ خَوَلاً،یَدرُسُ فی سُلطانِهِ الحَقُّ،ویَظهَرُ الباطِلُ ویُلعَنُ الصّالِحونُ، ویُقتَلُ مَن ناواهُ عَلَی الحَقِّ،ویَدینُ مَن والاهُ عَلَی الباطِلِ.

فَکَذلِکَ حَتّی یَبعَثُ اللّهُ رَجُلاً فی آخِرِ الزَّمانِ،وکَلَبِ مِنَ الدَّهرِ،وجَهلٍ مِنَ النّاسِ،یُؤَیِّدُهُ اللّهُ بِمَلائِکَتِهِ،ویَعصِمُ أنصارَهُ،ویَنصُرُهُ بِآیاتِهِ،ویُظهِرُهُ عَلی أهلِ الأَرضِ حَتّی یَدینوا طَوعاً وکَرهاً،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً،ونوراً

ص:378

پرندگان در لانه هایشان و ماهیان در دریاها تخم می گذارند (تولید مثل آنها افزایش می یابد ) و رودها طولانی و آب چشمه ها سرازیر می شود و زمین،دو برابر محصول می دهد.آن گاه در پیش روی او جبرئیل و در کنارش اسرافیل حرکت می کنند و زمین را از عدل و داد پر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است». (1)

1907.کشف الغمّة -به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«مهدی،در امّت من قیام می کند.خداوند،او را به فریادرسیِ مردم روانه می کند،امّت در ناز و نعمت می شوند و گلّۀ گاو و گوسفند فراوان می شوند و زمین،روییدنی اش را بیرون می دهد و امام اموال را درست تقسیم می کند». (2)

1908.الاحتجاج -به نقل از زید بن وهب جُهَنی،از امام حسن علیه السلام-:امیر مؤمنان،یک روز که مرا خوش حال دید،فرمود:«ای حسن! آیا خوش حالی می کنی؟چگونه خواهی بود،وقتی پدرت را کشته ببینی،یا وقتی بنی امیّه به حکومت برسند و زمامدارشان گلوگشادِ شکم گُنده ای باشد که بخورد و سیر نشود و در حالی که نه در آسمان،یاوری و نه در زمین، عذرپذیری داشته باشد،بمیرد و آن گاه،بر شرق و غرب زمین،مستولی شود و بندگان به [اطاعت] او گردن نهند؟! پادشاهی اش طولانی می شود و بدعت و گم راهی را بنیان می نهد و حق و سنّت پیامبر خدا را از بین می برد.اموال را در بین دوستدارانش تقسیم می کند و از مستحقّش دریغ می دارد.مؤمن در حکومتش خوار می گردد و فاسق در پادشاهی اش قوی می شود.اموال را در بین یارانش می چرخاند و بندگان خدا را نوکر می گیرد.در حکومتش حق،مندرس و باطل،آشکار می گردد،صالحان،لعن می شوند و هر که در راه حق با او دشمنی ورزد،کشته می شود و هر که او را بر باطلش به ولایت گیرد،صاحب قدرت می گردد.

و این گونه خواهد بود تا خداوند،مردی را در آخر الزمان برانگیزد؛در روزگار سخت و جهالت مردم.خداوند،او را با فرشتگانش استوار می دارد و یارانش را محفوظ می دارد و با نشانه هایش یاری اش می دهد و او را بر زمینیان،چیره می کند تا خواه ناخواه به

ص:379


1- (1) .الاختصاص:ص 208،بحار الأنوار:ج 52 ص 304 ح 73.
2- (2) .کشف الغمّة:ج 3 ص 260،بحار الأنوار:ج 51 ص 81 ح 37.

وبُرهاناً،یَدینُ لَهُ عَرضُ البِلادِ وطولُها،لا یَبقی کافِرٌ إلّاآمَنَ بِهِ،ولا طالِحٌ (1)إلّا صَلَحَ،وتَصطَلِحُ فی مُلکِهِ السِّباعُ،وتُخرِجُ الأَرض نَبتَها،وتُنزِلُ السَّماءُ بَرَکَتَها، وتَظهَرُ لَهُ الکُنوزُ،یَملِکُ ما بَینَ الخافِقَینِ أربَعینَ عاماً،فَطوبی لِمَن أدرَکَ أیّامَهُ، وسَمِعَ کَلامَهُ.

1909.الخرائج والجرائح: عَن أبی سَعیدٍ سُهَیلِ بنِ زِیادٍ،حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ مَحبوبٍ،حَدَّثَنَا ابنُ فُضَیلٍ،حَدَّثَنا سَعدٌ الجَلّابُ،عَن جابِرٍ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام:قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیهما السلام لِأَصحابِهِ قَبلَ أن یُقتَلَ:...لا یَبقی عَلی وَجهِ الأَرضِ أعمی ولا مُقعَدٌ ولا مُبتَلیً إلّاکَشَفَ اللّهُ عَنهُ بَلاءَهُ بِنا أهلَ البَیتِ،ولَتَنزِلَنَّ البَرَکَةُ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ، حَتّی أنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقصِفُ بِما یُریدُ اللّهُ فیها مِنَ الثَّمَرِ،ولَیَأکُلَنَّ ثَمَرَةَ الشِّتاءِ فِی الصَّیفِ،وثَمَرَةَ الصَّیفِ فِی الشِّتاءِ،وذلِکَ قَولُ اللّهِ تَعالی: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا» 2 .ثُمَّ إنَّ اللّهَ لَیَهَبُ لِشیعَتِنا کَرامَةً لا یَخفی عَلَیهِم شَیءٌ فِی الأَرضِ وما کانَ فیها،حَتّی أنَّ الرَّجُلَ مِنهُم یُریدُ أن یَعلَمَ عِلمَ أهلِ بَیتِهِ،فَیُخبِرُهُم بِعِلمِ ما یَعمَلونَ.

1910.تفسیر العیّاشی: عَن عَبدِ الأَعلَی الجَبَلِیِّ:قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:یُقاتِلونَ وَاللّهِ حَتّی یُوَحَّدَ اللّهُ ولا یُشرَکَ بِهِ شَیئاً،وحَتّی تَخرُجَ العَجوزُ الضَّعیفَةُ مِنَ المَشرِقِ تُریدُ المَغرِبَ ولا یَنهاها أحَدٌ،ویُخرِجُ اللّهُ مِنَ الأَرضِ بَذرَها،ویُنزِلُ مِنَ السَّماءِ قَطرَها،ویُخرِجُ النّاسُ خَراجَهُم عَلی رِقابِهِم إلَی المَهدِیِّ علیه السلام،ویُوَسِّعُ اللّهُ عَلی شیعَتِنا ولَولاه

ص:380


1- (1) .الطالح:خلاف الصالح (مجمع البحرین:ج 2 ص 1108«طلح»).

اطاعت او گردن نهند.او زمین را از عدل و داد و نور و برهان،پر می کند.

سرزمین ها در طول و عرض جغرافیایی به حکم او در می آیند و کافری نمی ماند،جز آن که به او ایمان می آورد و بدکاری نیست،جز آن که صالح می شود و در فرمان روایی او، درندگان با هم در صلح و صفا به سر می برند،و زمین،گیاهش را بیرون می دهد و آسمان، برکتش را فرو می فرستد و گنج های نهان برایش پدیدار می شوند.میانۀ دو افق (شرق و غرب) را چهل سال در اختیار دارد.خوشا به حال کسی که روزگار او را دریابد و سخن او را بشنود!». (1)

1909.الخرائج و الجرائح -با سندش به نقل از جابر،از امام باقر علیه السلام-:حسین بن علی علیه السلام پیش از شهادتش به یارانش فرمود:«...روی زمین،کور و زمینگیر و گرفتاری نخواهد ماند،مگر آن که خداوند،گرفتاری او را به دست ما اهل بیت،برطرف خواهد کرد،و برکت از آسمان به زمین فرود خواهد آمد تا آن که درخت،زیر بار میوه ای که خدا می خواهد،خم می شود (/می شکند) و میوۀ زمستان در تابستان و میوۀ تابستان در زمستان خورده می شود،و آن، سخن خدای متعال است:«و اگر اهل آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا می ورزیدند،برکت هایی را از آسمان و زمین برایشان می گشودیم؛امّا آنان دروغ انگاشتند».سپس خداوند به شیعیان ما کرامتی می بخشد که هیچ چیزی در زمین و در دل آن،از ایشان پنهان نمی ماند،حتّی از آنان مردی می خواهد از خانواده اش خبر بگیرد و به آنها آنچه را می کنند،خبر می دهد». (2)

1910.تفسیر العیّاشی -به نقل از عبد الأعلی جبلی-:امام باقر علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند،آنها می جنگند تا آن که خدا یگانه دانسته شود و به او شرک نورزند و تا آن که پیرزن ناتوان از شرق آهنگ غرب کند و کسی او را باز ندارد،و خداوند،بذرهای زمین را بیرون می آورد و بارانش را از آسمان فرو می فرستد و مردم مالیاتشان را بر دوش خود برای مهدی علیه السلام می برند و خداوند بر شیعیان ما گشایش می دهد و اگر این گونه نبود که

ص:381


1- (1) .الاحتجاج:ج 2 ص 69 ح 158، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 280 ح 6.
2- (2) .الخرائج و الجرائح:ج 2 ص 848-850 ح 63،مختصر بصائر الدرجات:ص 36،بحار الأنوار:ج 53 ص 61 ح 52.

ما یُدرِکُهُم مِنَ السَّعادَةِ لَبَغَوا،فَبَینا صاحِبُ هذَا الأَمرِ قَد حَکَمَ بِبَعضِ الأَحکامِ، وتَکَلَّمَ بِبَعضِ السُّنَنِ،إذ خَرَجَت خارِجَةٌ مِنَ المَسجِدِ یُریدونَ الخُروجَ عَلَیهِ،فَیَقولُ لِأَصحابِهِ:اِنطَلِقوا فَتَلحَقوا بِهِم فِی التَّمّارینَ،فَیَأتونَهُ بِهِم أسری لِیَأمُرَ بِهِم فَیَذبَحونَ، وهِیَ آخِرُ خارِجَةٍ تَخرُجُ عَلی قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله.

1911.الغیبة للطوسی: أحمَدُ بنُ إدریسَ،عَن عَلِیِّ بنِ الفَضلِ،عَن أحمَدَ بنِ عُثمانَ،عَن أحمَدَ بنِ رِزقٍ،عَن یَحیَی بنِ العَلاءِ الرّازِیِّ،قالَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:یُنتِجُ اللّهُ تَعالی فی هذِهِ الاُمَّةِ رَجُلاً مِنّی وأَنَا مِنهُ،یَسوقُ اللّهُ تَعالی بِهِ بَرَکاتِ السَّماواتِ وَالأَرضِ،فَیُنزِلُ السَّماءُ قَطرَها،ویُخرِجُ الأَرضُ بَذرَها،وتَأمَنُ وُحوشُها وسِباعُها، و یُملَأُ الأَرضُ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً،ویَقتُلُ حَتّی یَقولَ الجاهِلُ:لَو کانَ هذا مِن ذُرِّیَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله لَرَحِمَ.

1912.المعجم الأوسط: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ أحمَدَ بنِ أبی خَیثَمَةَ،قالَ:حَدَّثَنا أبو بَریدٍ الجَرمِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مَروانَ،عَن هِشامِ بنِ حَسّانَ،عَن مُحَمَّدِ بنِ سیرینَ، عَن أبی هُرَیرَةَ:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:

یَکونُ فی امَّتِیَ المَهدِیُّ إن قَصُرَ فَسَبعٌ وإلّا فَثَمانٌ وإلّا فَتِسعٌ،تَنعُمُ امَّتی فیهِ نِعمَةً لَم یَنعُموا مِثلَها،یُرسِلُ اللّهُ السَّماءَ عَلَیهِم مِدراراً،ولا تَدَّخِرُ الأَرضُ بِشَیءٍ مِنَ النَّباتِ وَالمالُ کُدوسٌ،یَقومُ الرَّجُلُ فَیَقولُ:یا مَهدِیُّ أعطِنی،فَیَقولُ:خُذهُ.

راجع:ص 250 ح 1814

وص 322 ح 1835

وص 324 ح 1838

وص 332 ح 1849

وص 346 ح 1865

وج 6 ص 260 ح 1091.

ص:382

خداوند متعال،آنان را از این همه سعادت برخوردار نمی کرد،طغیان می کردند و در همان هنگام که صاحب این امر به برخی احکام،حکم می کند و برخی سنّت ها را بر زبان می آورد،شورشگرانی از مسجد [الحرام] خروج می کنند،و قائم علیه السلام به یارانش می فرماید:

"بروید و به آنها در بازار خرمافروشان [نزدیک به مسجد الحرام] برسید" و آنها شورشیان را اسیر می گیرند و نزد مهدی علیه السلام می آورند تا در بارۀ شان فرمان دهد،و آنها را می کُشند و آنان آخرین شورشگران خروج کننده بر قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله اند». (1)

1911.الغیبة ،طوسی-با سندش به نقل از یحیی بن علای رازی-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«خداوند متعال در این امّت،مردی را پدید می آورد که از من است و من از اویم.خداوند متعال،برکات آسمان ها و زمین را به دست او روان می کند و آسمان،بارانش را فرو می فرستد و زمین،بذرش را بیرون می دهد و حیوانات وحشی و درندگان،امنیت می یابند و زمین از عدل و داد پر می شود،همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است و می کُشد تا آن جا که جاهل می گوید:اگر او از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله بود،رحم می کرد». (2)

1912.المعجم الأوسط -با سندش به نقل از ابو سعید خُدری-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«مهدی در امّت من است.اگر کم باشد،هفت و گرنه،هشت،و گرنه نُه [سال] حکومت خواهد کرد که در آن،امّتم چنان رفاهی خواهند داشت که مانند آن را هیچ گاه نداشته اند.خداوند، آسمان را بر آنها ریزان و پُرباران می کند و زمین،هیچ چیز از گیاهان را از آنان نمی اندوزد، و مال در آن روزگار،انباشته است و مرد بر می خیزد و می گوید:"ای مهدی ! به من عطا کن" و او می گوید:بردار». (3)

راجع:ص 251 ح 1814

و ص 323 ح 1835

و ص 325 ح 1828

و ص 333 ح 1849

و ص 347 ح 1865

و ج 6 ص 261 ح 1091.

ص:383


1- (1) .تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 56 و61 ح 49،بحار الأنوار:ج 52 ص 341 ح 91.
2- (2) .الغیبة،طوسی:ص 188 ح 149،بحار الأنوار:ج 51 ص 146 ح 16.
3- (3) .المعجم الأوسط:ج 5 ص 311 ح 5406،کنز العمّال:ج 14 ص 274 ح 38706.نیز،ر.ک:همین دانش نامه:ص 369 ح 1894.

الفصل السادس:السیاسات القضائیة

1/6:تجدید القضاء

1913.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ،قالَ:حَدَّثَنا یَحیَی بنُ زَکَرِیَّا بنِ شَیبانَ،قالَ:حَدَّثَنا یوسُفُ بنُ کُلَیبٍ،قالَ:حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی حَمزَةَ، عَن عاصِمِ بنِ حُمَیدٍ الحَنّاطِ،عَن أبی حَمزَةَ الثُّمالِیِّ،قالَ:سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ علیهما السلام یَقولُ:

لَو قَد خَرَجَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام...یَقُومُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِیدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ عَلَی الْعَرَبِ شَدِیدٌ لَیْسَ شَأْنُهُ إِلَّا الْقَتْلَ وَ لَا یَسْتَتِیبُ أَحَداً وَ لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ.

1914.الغیبة للنعمانی: أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ عَلَی الْعَرَبِ شَدِیدٌ لَیْسَ شَأْنُهُ إِلَّا السَّیْفَ لَا یَسْتَتِیبُ أَحَداً وَ لَایَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ.

ص:384

فصل ششم:سیاست های قضایی

1/6:آیین قضایی جدید

1913.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از ابوحمزۀ ثمالی-:شنیدم که امام محمّدباقر علیه السلام می فرماید:«اگر قائم خاندان محمّد خروج کند...،به امری نوین و سنّتی نو و طریقه ای جدید و قضایی تازه قیام خواهد نمود که بر عرب گران خواهد بود.کار او جز کشتن [معاند] نیست و توبۀ هیچ کس [از آنان] را نمی پذیرد و در کار خدا از سرزنش هیچ خرده گیری باک ندارد». (1)

1914.الغیبة ،نعمانی-باسندش به نقل از ابو بصیر-:امام باقر علیه السلام فرمود:«امام قائم که قیام کند،امری نو و کتابی نو و قضاوتی نو خواهد داشت و بر عرب سخت خواهد گرفت.بجز شمشیر،کاری نخواهد داشت.نه توبۀ کسی را می پذیرد و نه در اجرای امر خداوند،از ملامت کسی باک دارد». (2)

ص:385


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 234 ح 22، [1]مختصر بصائر الدرجات:ص 213،بحار الأنوار:ج 52 ص 348 ح 99.
2- (2) .الغیبة،نعمانی:ص 233 ح 19، [2]بحار الأنوار:ج 52 ص 354 ح 114. [3]

1915.الخصال: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عِمْرَانَ الْبَرْقِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْهَمْدَانِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِی الْحَسَنِ علیهما السلام قَالا:لَوْ قَدْ قَامَ الْقَائِمُ لَحَکَمَ بِثَلَاثٍ لَمْ یَحْکُمْ بِهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ یَقْتُلُ الشَّیْخَ الزَّانِیَ وَ یَقْتُلُ مَانِعَ الزَّکَاةِ وَ یُوَرِّثُ الْأَخَ أَخَاهُ فِی الْأَظِلَّةِ.

1916.الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ:قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ:دَمَانِ فِی الْإِسْلَامِ حَلَالٌ مِنَ اللَّهِ لَایَقْضِی فِیهِمَا أَحَدٌ حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِذَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ حَکَمَ فِیهِمَا بِحُکْمِ اللَّهِ لَایُرِیدُ عَلَیْهِمَا بَیِّنَةً الزَّانِی الْمُحْصَنُ یَرْجُمُهُ وَ مَانِعُ الزَّکَاةِ یَضْرِبُ عُنُقَهُ

2/6:القَضاءُ بِقضاءِ داودَ و سلیمانَ8

1917.الکافی: عَلِیُّ بنُ إبراهیمَ،عَن أبیهِ،عَنِ ابنِ أبی عُمَیرٍ،عَن مَنصورٍ،عَن فَضلٍ (1)الأَعوَرِ،عَن أبی عُبَیدَةَ الحَذّاءِ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام:یا أبا عُبَیدَةَ،إذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیه السلام حَکَمَ بِحُکمِ داودَ وسُلَیمانَ لا یَسأَلُ بَیِّنَةً.

1918.کمال الدین: بِهذَا الإِسنادِ (2)عَن أبانِ بنِ تَغلِبَ،قالَ:قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام:

سَیأتی فی مَسجِدِکُم ثَلاثُمِئَةٍ وثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً-یَعنی مَسجِدَ مَکَّةَ-یَعلَمُ أهلُ

ص:386


1- (1) .الظاهر أنّه تصحیف،و الصحیح«فضیل الأعور».
2- (2) .أی محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید رضی الله عنه قال حدثنا محمّد بن الحسن الصفار عن یعقوب بن یزید عن محمّد بن أبی عمیر عن أبان بن عثمان.

1915.الخصال -با سندش به نقل از علی بن ابی حمزه-:امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام فرمودند:«اگر امامِ قائم قیام کند،سه فرمان می دهد که هیچ کس پیش از او چنین فرمان هایی نداده است:

پیرمرد زناکار را می کشد و آن را که زکات ندهد،می کشد و برادر را از برادر در اظلّه (1)ارث می دهد». (2)

1916.الکافی -با سندش به نقل از ابان بن تغلب-:امام صادق علیه السلام به من فرمود:«دو خون در اسلام از جانب خدای-تبارک و تعالی-حلال است،که هیچ کس در بارۀ آن قضاوت نمی کند،تا زمانی که خدای عز و جل قائمِ ما اهل بیت را مبعوث فرماید.پس چون خدای عز و جل قائمِ ما اهل بیت را مبعوث کرد،او در بارۀ آن دو به حکم خدای عز و جل حکومت می کند:یکی زانی محصن است که او را سنگسار می سازد و دیگر مانع الزکات است که گردنش را می زند». (3)

2/6:قضاوت به شیوه داوود و سلیمان8

اشاره

1917.الکافی -با سندش به نقل از ابو عبیده-:امام باقر علیه السلام فرمود:«ای ابو عبیده! هنگامی که قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله قیام می کند،به شیوۀ داوود و سلیمان قضاوت می کند و بیّنه نمی طلبد». (4)

1918.کمال الدین -با سندش به نقل از ابان بن تغلب-:امام صادق علیه السلام فرمود:«در این مسجدتان (مسجد مکّه) سیصد و سیزده مرد می آیند که مکّیان می دانند پدران مکّیان و اجدادشان، و اجدادشان،آنها را به دنیا نیاورده اند (/اهل مکّه نیستند).شمشیرهای آنان به

ص:387


1- (1) .شاید مقصود از«اظلّه»عالم ذَر باشد،چنان که در احادیث از آن عالم،به«ظلال»و«اظلّه»تعبیر شده است.بنا بر این،معنای حدیث،چنین است که اشخاصی که در آن عالم با یکدیگر برادر بوده اند و خداوند در میان آنان برادری و محبّت قرار داده است،در زمان ظهور دولت مهدوی علیه السلام از یکدیگر ارث می برند و یا این که مقصود از«اظلّه»،سایه های این عالم و کنایه از مسکن و خانه باشد؛یعنی از خانۀ برادر سهمی هم به برادر می دهد تا سایه سری داشته باشد.
2- (2) .الخصال:ص 169 ح 223، [1]مختصر بصائر الدرجات:ص 170،بحار الأنوار:ج 52 ص 309 ح2.
3- (3) .الکافی:ج 3 ص 503 ح 5،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 [2] ص 11 ح 1589،کمال الدین:ص 671 ح 21،بحار الأنوار:ج 52 ص 371 ح 162.
4- (4) .الکافی:ج 1 ص 397 ح 1 ( [3]با سند حسن مثل صحیح)،بصائر الدرجات:ص 259 ح 5 (با سند صحیح)،بحار الأنوار:ج 23 ص 85 ح 28.

مَکَّةَ أنَّهُ لَم یَلِدهُم آباؤُهُم ولا أجدادُهُم،عَلَیهِمُ السُّیوفُ،مَکتوبٌ عَلی کُلِّ سَیفٍ کَلِمَةٌ تَفتَحُ ألفَ کَلِمَةً،فَیَبعَثُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی ریحاً فَتُنادی بِکُلِّ وادٍ:هذَا المَهدِیُّ، یَقضی بِقَضاءِ داوُدَ وسُلَیمانَ علیهما السلام (و) لا یُریدُ عَلَیهِ بَیِّنَةً.

1919.بصائر الدرجات: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عیسی،عَن مُحَمَّدِ بنِ إسماعیلَ،عَن مَنصورِ بنِ یونُسَ،عَن فُضَیلٍ الأَعوَرِ،عَن أبی عُبَیدَةَ،عَنهُ (1)علیه السلام قالَ:

إذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ حَکَمَ بِحُکمِ داوُدَ وسُلَیمانَ،لا یَسأَلُ النّاسَ بَیِّنَةً.

1920.الکافی: مُحَمَّدُ بنُ یَحیی،عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ،عَن أبانٍ قالَ:

سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:

لا تَذهَبُ الدُّنیا حَتّی یَخرُجَ رَجُلٌ مِنّی،یَحکُمُ بِحُکومَةِ آلِ داوُدَ ولا یَسأَلُ بَیِّنَةً، یُعطی کُلَّ نَفسٍ حَقَّها (2).

1921.الکافی: إسحاقُ،قالَ:حَدَّثَنِی الحَسَنُ بنُ ظَریفٍ،قالَ:اِختَلَجَ فی صَدری مَسأَلَتانِ أرَدتُ الکِتابَ فیهِما إلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام،فَکَتَبتُ أسأَلُهُ عَنِ القائِمِ علیه السلام إذا قامَ بِما یَقضی؟....

فَجاءَ الجَوابُ:سَأَلتَ عَن القائِمِ،فَإِذا قامَ قَضی بَینَ النّاسِ بِعِلمِهِ کَقَضاءِ داوُدَ علیه السلام لا یَسأَلُ البَیِّنَةَ....

1922.الإرشاد: رَوی عَبدُ اللّهِ بنُ عَجلانَ،عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:

إذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ و عَلَیهِمُ السَّلامُ،حَکَمَ بَینَ النّاسِ بِحُکمِ داوُدَ

ص:388


1- (1) .أی الإمام الباقر علیه السلام.
2- (2) .فی بصائر الدرجات:« [1]حکمها»بدل«حقّها».

دوششان است و بر هر شمشیر،کلمه ای نوشته شده که هزار کلمه (حکمت) را می گشاید و خداوند-تبارک و تعالی-بادی را می فرستد که در هر وادی ندا می دهد:

این،مهدی علیه السلام است.به شیوۀ داوود و سلیمان قضاوت می کند و برای آن،بیّنه نمی خواهد». (1)

1919.بصائر الدرجات -با سندش به نقل از ابو عبیده-:امام [ باقر علیه السلام ] فرمود:«هنگامی که قائم خاندان محمّد قیام می کند،به شیوۀ داوود و سلیمان قضاوت می کند و از مردم،بیّنه نمی طلبد». (2)

1920.الکافی -با سندش به نقل از ابان-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«دنیا از میان نمی رود تا مردی از من قیام کند که به شیوۀ آل داوود قضاوت می کند و بیّنه نمی طلبد.به هر کس حقّش را می دهد». (3)

1921.الکافی -با سندش به نقل از حسن بن ظریف-:دو مسئله در ذهنم خلجان می کرد و می خواستم آنها را در نامه ای به امام عسکری علیه السلام بنویسم.پس نوشتم و از ایشان پرسیدم:قائم علیه السلام،هنگامی که قیام کند،به چه شیوه قضاوت می نماید؟...

پاسخ چنین آمد:«از قائم پرسیده بودی.او وقتی قیام می کند،میان مردم به علمش قضاوت می کند،و مانند شیوۀ قضاوت داوود،بیّنه نمی طلبد». (4)

1922.الإرشاد -به نقل از عبد اللّه بن عجلان-:امام صادق علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم خاندان محمّد-که بر او و بر ایشان درود باد-قیام کند،میان مردم به شیوۀ داوود علیه السلام قضاوت می کند،نیازمند بیّنه نیست.خداوند متعال به او الهام می کند و او به

ص:389


1- (1) .کمال الدین:ص 671 ح 19 (با سند صحیح)،الغیبة،نعمانی:ص 313 ح 5 ( [1]با عبارت مشابه) وص 315 ح 7،بحار الأنوار:ج 52 ص 286 ح 19.نیز،ر.ک:همین دانش نامه:ج 8 ص 286 ح 1594 (الخصال).
2- (2) .بصائر الدرجات:ص 259 ح 3 (با سند صحیح)،بحار الأنوار:ج 52 ص 320 ح 24.
3- (3) .الکافی:ج 1 ص 397 ح 2 ( [2]با سند معتبر)،بصائر الدرجات:ص 258 ح 1،بحار الأنوار:ج 52 ص 320 ح 22.
4- (4) .الکافی:ج 1 ص 509 ح 13، [3]الإرشاد:ج 2 ص 331، [4]الثاقب فی المناقب:ص 565 ح 504،إعلام الوری:ج 2 ص 145،الخرائج و الجرائح:ج 1 ص 431 ح 10،بحار الأنوار:ج 50 ص 264 ح 24.

لا یَحتاجُ إلی بَیِّنَةٍ،یُلهِمُهُ اللّهُ تَعالی فَیَحکُمُ بِعِلمِهِ،ویُخبِرُ کُلَّ قَومٍ بِمَا استَبطَنوهُ، ویَعرِفُ وَلِیَّهُ مِن عَدُوِّهِ بِالتَّوَسُّمِ،قالَ اللّهُ سُبحانَهُ وتَعالی: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ * وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ» 1 .

1923.الإرشاد: رَوی عَلِیُّ بنُ عُقبَةَ،عَن أبیهِ (1)،قالَ:إذا قامَ القائِمُ علیه السلام حَکَمَ بِالعَدلِ،وَارتَفَعَ فی أیّامِهِ الجَورُ،وأَمِنَت بِهِ السُّبُلُ،وأَخرَجَتِ الأَرضُ بَرَکاتِها،ورَدَّ کُلَّ حَقٍّ إلی أهلِهِ،ولَم یَبقَ أهلُ دینٍ حَتّی یُظهِرُوا الإِسلامَ ویَعتَرِفُوا بِالإِیمانِ،أما سَمِعتَ اللّهَ تَعالی یَقولُ: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» 3 وحَکَمَ بَینَ النّاسِ بِحُکمِ داودَ وحُکمِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام.

1924.بحار الأنوار: بِإِسْنَادِهِ ( إِلَی کِتَابِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَان )رَفَعَهُ إِلَی جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:إِنَّمَا سُمِّیَ الْمَهْدِیَّ لِأَنَّهُ یُهْدَی إِلَی أَمْرٍ خَفِیٍّ حَتَّی إِنَّهُ یُبْعَثُ إِلَی رَجُلٍ لَایَعْلَمُ النَّاسُ لَهُ ذَنْباً فَیَقْتُلُهُ حَتَّی إِنَّ أَحَدَهُمْ یَتَکَلَّمُ فِی بَیْتِهِ فَیَخَافُ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْهِ الْجِدَارُ.

ص:390


1- (2) .فی کشف الغمّة:«علیّ بن عقبة عن أبی عبداللّه علیه السلام».

علمش حکم می کند و به هر گروهی،آنچه را در درونشان مخفی کرده اند،خبر می دهد و دوستش را از دشمنش با نگاه به سیما و نشان می شناسد.خداوند سبحان متعال فرموده است:«بی گمان،در این،نشانه هایی برای هوشمندان است و [آثار] آن،بر سر راهی پابرجاست»». (1)

1923.الإرشاد -به نقل از علی بن عقبه،از پدرش:[امام علیه السلام ] فرمود:«هنگامی که قائم قیام کند، به عدالت حکم می راند و در روزگار او،ستم از میان می رود و راه ها امن می شوند و زمین،برکت هایش را بیرون می آورد و هر حقّی به صاحبش باز گردانده می شود و گروندگان به هیچ دینی باقی نمی مانند،مگر آن که اظهار اسلام می کنند و به ایمان [به آن] اقرار می آورند.آیا سخن خداوند متعال را نشنیده ای که می فرماید:«و هر که در آسمان ها و زمین است،خواه ناخواه تسلیم او خواهد شد و [همه] به سوی او بازگردانده می شوند»؟! و میان مردم به حکم داوود علیه السلام و محمّد صلی الله علیه و آله قضاوت می کند». (2)

1924.بحار الأنوار -به نقل از کتاب فضل بن شاذان،از جابر-:امام باقر علیه السلام فرمود:به این جهت، او مهدی نامیده شده است که به امور پنهان هدایت می گردد،تا آن جا که گاه به سراغ کسی می فرستد که مردم او را بی گناه می دانند و او را به قتل می رساند (3)و تا آن جا که بعضی از مردم،هنگامی که درون خانۀ خود سخن می گویند،می ترسند دیوار بر ضدّ آنها شهادت دهد». (4)

ص:391


1- (1) .الإرشاد:ج 2 ص 386، [1]إعلام الوری:ج 2 ص 292،کشف الغمّة:ج 3 ص 256،روضة الواعظین:ص 291، [2]الصراط المستقیم:ج 2 ص 254 (در این منبع،بخش پایانی حدیث،از«خداوند سبحان»نیامده است)،بحار الأنوار:ج 52 ص 339 ح 86.
2- (2) .الإرشاد:ج 2 ص 384، [3]إعلام الوری:ج 2 ص 290.نیز،برای دیدن همۀ حدیث ر.ک:ص 346 ح 1865.
3- (3) .زیرا از گناه نهاییِ او همانند قتل نفْس که موجب قصاص می شود،آگاه است.
4- (4) .بحار الأنوار:ج 52 ص 390 ح 212،سرور أهل الإیمان:ص 112.
تبیین شیوۀ داوری داوود و سلیمان(علیهما السلام)

تبیین شیوۀ داوری داوود و سلیمان(علیهما السلام) (1)

احادیثی که ملاحظه شد،روش قضاوت امام مهدی علیه السلام پس از ظهور را به روش قضاوت داوود و سلیمان و یا آل داوود تشبیه کرده است.در این احادیث،مشخّصۀ این گونه قضاوت را:عدم مطالبۀ بیّنه،داوری بر اساس علم،حق را به ذی حق رساندن،الهام الهی و امور پنهان را آشکار ساختن،دانسته است.

در برخی احادیث،امیر مؤمنان علیه السلام نیز برخی قضاوت های خود را به قضاوت داوود تشبیه کرده است.دربارۀ روش قضاوت داوود و سلیمان،آگاهی های روشنی در اختیار ما نیست.

آیات قرآن،دانستن زبان پرندگان، (2)برخورداری از دانش ویژه (3)و نیز داشتن نوعی قدرت غیبی (4)را برای داوود اثبات می کند.همچنین نمونه ای از داوری داوود را برای متخاصمان نقل می کند که ظاهراً مورد تأیید قرآن نیست. (5)

احادیث اسلامی نیز اطّلاع دقیق و روشنی در اختیار ما قرار نمی دهند.از این رو، فهم این تشبیه در احادیث مهدوی،دشوار است و تنها طریق ما برای فهم و تبیین

ص:392


1- (1) .به قلم پژوهشگر ارجمند،حجّة الاسلام والمسلمین مهدی مهریزی.
2- (2) .نمل:آیۀ 16. [1]
3- (3) .نمل:آیۀ 15.
4- (4) .انبیا:آیۀ 79،سبأ:آیۀ 10،ص:آیۀ 17-19.
5- (5) .ص:آیۀ 21-24.

این احادیث،یافتن قراین و شواهد است.

در احادیث،نمونه هایی از قضاوت داوود بیان شده که می توان آنها را به دو گروه تقسیم کرد و می تواند در فهم احادیث مهدویت،سودمند باشد.

1.استفاده از علم غیب الهی و قضاوت بر پایۀ آن که در این حدیث بازگو شده است.

ابو حمزه از امام باقر علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمود:داوود علیه السلام از خداوند تقاضا کرد که یکی از داوری های جهان آخرت را به وی نشان دهد.خطاب آمد:ای داوود! این موضوع را من به احدی از بندگانم نشان نمی دهم و نباید کسی غیر از من به آنها آگاه باشد.این،باعث انصراف داوود نشد و [بار دیگر] از خداوند تقاضا کرد یکی از قضاوت های جهان آخرت را به وی نشان دهد.

جبرئیل نازل شد و به داوود گفت:

ای داوود! تو از خداوند چیزی را خواسته ای که تاکنون هیچ پیامبری درخواست نکرده.ای داوود ! آنچه تو خواسته ای احدی از بندگان خدا بر آن آگاهی ندارد.و نباید کسی غیر از خداوند بر اساس آنان حکم کند.ولی خداوند خواستۀ تو را اجابت کرد و آنچه را که خواسته بودی،به تو عنایت کرده است.ای داوود! فردا صبح دو نفر به نزد تو می آیند.داوری در بین آن به سان داوری آخرت خواهد بود.

گفت:هنگامی که صبح شد و داوود در مجلس قضاوت نشست،پیرمردی از در وارد شد و جوانی را می کشید و در دست آن جوان،یک خوشۀ انگور بود.پیرمرد به داوود گفت:ای پیامبر خدا! این جوان،داخل تاکستان من شده و انگورهای مرا خراب کرده و بدون اجازۀ من از آن خورده واین خوشۀ انگور را بدون اجازۀ من برداشته است.

داوود علیه السلام رو به جوان کرد و گفت:در مقابل ادّعای این پیرمرد چه می گویی؟جوان اقرار کرد که این کار را کرده است.

در همان هنگام،خداوند به داوود وحی فرمود:ای داوود! اگر من یکی از

ص:393

داوری های آخرت را برای تو کشف کنم و تو به واسطۀ آن،میان پیرمرد و جوان داوری کنی،هم خودت نمی توانی آن داوری را تحمّل کنی و هم قومت آن را قبول نمی کنند.

ای داوود! این پیرمرد شاکی،مدّتی قبل به بستان پدر این جوان تجاوز کرد و پدرش را در همان باغ کشت و بستان پدر او را غصب کرد و چهل هزار درهم پول از او برداشت و او را در کنار همان بستان دفن نمود.پس شمشیر به دست این جوان بده و به او امر کن گردن این پیرمرد را بزند و بعد برود فلان محل،باغ را بکند و مالش را هم از آن جا در بیاورد.

امام علیه السلام فرمود:داوود از این وحی به وحشت افتاد.علما و یاران خود را دور هم جمع کرد و وحی خداوند را به آنان گفت و قضاوت را هم طبق دستور خداوند، انجام داد. (1)

این مضمون،به صورت های دیگری نیز نقل شده است که در برخی از آنها داوود از خداوند می خواهد که این حکم برداشته شود.مانند این حدیث:

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:داوود علیه السلام گفت:خداوندا! حق را آن طوری که در نزد خودت است،به من نشان بده تا من روی همان حقیقت،میان مردم حکم کنم.خطاب آمد:ای داوود! تو طاقت چنین کاری را نداری.بعد داوود التماس زیادی به خداوند کرد تا خداوند قدرت درک حقیقت را به وی عطا کرد.

فردایش شخصی آمد و شخصی دیگری را هم همراه خود آورد و گفت:این شخص،مال مرا برده است.خداوند به داوود وحی فرمود:که این شخص مدّعی، پدر آن شخص مدّعی علیه را کشته.پس داوود به آن دومی دستور داد که به قصاص قتل پدرش،او را بکشد و مالش را هم ببرد.

بعد امام علیه السلام فرمود:مردم بنی اسرائیل از این قضاوت داوود تعجّب کردند و با یکدیگر سخن گفتند،تا به گوش داوود هم رسید.لذا داوود از خداوند درخواست نمود که این تکلیف را از وی بردارد.

ص:394


1- (1) .الکافی:ج 7 ص 421 ح 1. [1]

خداوند به داوود وحی فرمود که:فقط در میان مردم با اتکای به دلایل و شواهد قضاوت کن.اگر دلیلی نبود،آنها را موظّف کن برای اثبات حقّانیت خویش به نام من سوگند بخورند. (1)

در برخی احادیث نیز خداوند می فرماید:مردم طاقت چنین حکمی را ندارند، مانند این حدیث:

امام صادق علیه السلام فرمود:داوود علیه السلام دعا می کرد که خداوند علم قضاوت میان مردم را آن طور که به حقیقت در نزد خدای تعالی وجود دارد،به او تعلیم دهد.خداوند متعال به او وحی کرد:ای داوود! مردم تحمّل این حکم را نخواهند داشت و من به زودی چنین خواهم کرد.دو مرد برای دادخواهی به نزد او آمدند و یکی از دیگری شکایت داشت.دستور داد که شاکی،گردن متّهم را بزند! این امر بر مردم دشوار آمد و گفتند:مردی از ظلم کسی شکایت می کند و او دستور می دهد ظالم،گردن مظلوم را بزند.داوود عرضه داشت:پروردگارا ! مرا از این ورطۀ هلاکت نجات بده.آن گاه خدای متعال به او وحی کرد:ای داوود! خودت از من خواستی که مطابق نفس الأمر و حقیقتی که نزد من است،میان مردم قضاوت کنی و مدّعی، پدر مدعی علیه را کشته،تو هم فرمان قتل مدّعی را صادر کردی.پدر مدّعی علیه در فلان باغ و زیر تخته سنگی (2)مدفون است.به آن محل برو و او را به نام صدا کن، جواب تو را خواهد داد.

داوود با خوش حالیِ بی سابقه ای خارج شد و به بنی اسرائیل گفت گشایش حاصل شد و به همراه آنان به آن مکان رفت و به درخت رسید.صدا زد فلانی! او هم گفت:لبیک ای نبی خدا ! پرسید:چه کسی تو را کشته؟گفت:فلانی.

بنی اسرائیل گفتند:شنیدیم و ما هم همان را می گوییم (نپذیرفتند).خداوند وحی کرد:ای داوود ! مردم طاقت داوری بر اساس واقع را ندارند.از مدعی بیّنه بخواه و مدّعی علیه را قسم بده. (3)

ص:395


1- (1) .الکافی:ج 7 ص 414-415 ح 3. [1]
2- (2) .در بحار الأنوار«زیر درختی»آمده.
3- (3) .قصص الأنبیاء:ص 200 ص 257،بحار الأنوار:ج 14 ص 5.

2.نمونۀ دوم از قضاوت های داوود،استفاده از فنون تجربی،روان شناسانه و عقلایی بازجویی،برای اقرار و کشف حقیقت است که در این روایت،منعکس شده است:

امام باقر علیه السلام فرمود:امیر مؤمنان وارد مسجد شد.جوانی گریان که جمعی در اطرافش بودند و وی راآرام کردند با ایشان مواجه شد.علی علیه السلام فرمود:«چه چیزی تو را به گریه انداخته است؟».

گفت:ای امیر مؤمنان! شُرَیح قاضی دربارۀ من داوری ای انجام داده که نمی فهمم چگونه است !

این گروه،همراه پدرم به سفر رفتند.اینان برگشتند و پدرم برنگشت.از آنان در بارۀ وی پرسیدم.

گفتند:مُرد.از اموالش پرسیدم.گفتند:مالی به جا نگذاشت.آنان را پیش شریح آوردم و شریح،سوگندشان داد [و آنان را تبرئه کرد] و من می دانم ای امیر مؤمنان ! که پدرم با ثروت فراوان به سفر،عازم شد.

امیر مؤمنان علیه السلام،به آنان فرمود:«برگردید».همگی به همراه جوان به نزد شریح برگشتند.

امیر مؤمنان علیه السلام،به شریح فرمود:«شریح! چگونه بین اینان داوری کردی؟».

شریح گفت:ای امیر مؤمنان! این جوان،علیه این افراد،ادّعا کردکه آنان،عازم سفری شده اند و پدر او نیز همراهشان بوده است.آنان برگشته اند و پدر او برنگشته است.من از آنان در بارۀ پدر وی پرسیدم.گفتند:مرده است.از آنان در بارۀ اموال او پرسیدم.گفتند:مالی به جا نگذاشته است.به جوان گفتم:آیا برای ادّعایت شاهدی داری؟گفت:نه.بنا بر این،آنان را سوگند دادم و آنان،سوگند خوردند[که حقیقت را گفته اند].

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:«هیهات،ای شریح! در این نوع پیشامدها،چنین داوری می کنی؟!».

گفت:ای امیر مؤمنان! پس چگونه [باید داوری کرد]؟!

ص:396

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند،در بارۀ آنان داوری ای خواهم نمود که پیش از من،کسی جز داوود پیامبر،چنین داوری نکرده است ! ای قنبر! شُرطة الخَمیس (1)را برایم فرا بخوان».

قنبر،آنان را فرا خواند.علی علیه السلام بر هر کدامِ آنان،یکی از افراد شُرطه را مأمور ساخت و آن گاه به آنان نگریست و فرمود:«چه گمان می کنید؟آیا گمان می کنید که من نمی دانم با پدر این جوان چه کرده اید؟اگر چنین باشد که من نادان خواهم بود!».آن گاه فرمود:«اینان را از هم جدا کنید و سرهایشان را بپوشانید».

آنها را جدا کردند و در حالی که سرهایشان با لباس هایشان پوشانده شده بود،هر یک را در کنار یکی از ستون های مسجد،سر پا نگه داشتند.

آن گاه [امیر مؤمنان علیه السلام ] کاتبش (عبید اللّه بن ابی رافع) را فرا خواند و فرمود:

«کاغذ و دواتی بیاور».

امیر مؤمنان علیه السلام،در جایگاه داوری نشست و مردم در اطرافش نشستند.آن گاه به مردم فرمود:«هر گاه من تکبیر گفتم،شما هم تکبیر بگویید»و افزود:«راه را باز کنید».

سپس یکی از آنان را فرا خواند و در مقابل خود نشاند و صورت وی را باز کرد.آن گاه به عبید اللّه بن ابی رافع فرمود:«اقرار وی و هر آنچه را می گوید،بنویس».

سپس [علی علیه السلام ] به بازجوییِ او پرداخت و از وی پرسید:«در چه روزی با پدر این جوان از خانه هایتان بیرون رفتید؟».

مرد گفت:در فلان روز.

[علی علیه السلام ] پرسید:«در کدام ماه؟».گفت:در فلان ماه.

[علی علیه السلام ] پرسید:«در کدام سال؟».گفت:در فلان سال.

[علی علیه السلام ] پرسید:«به کجا رسیده بودید که پدر این جوان درگذشت؟».گفت:به فلان جا.

[علی علیه السلام ] پرسید:«در خانۀ چه کسی درگذشت؟».گفت:در خانۀ فلانی فرزند

ص:397


1- (1) .نیروهای ویژه نظامی؛گروهی شجاع و مخلص از شیعیان علی علیه السلام که با او بر سر بهشت،پیمان بسته بودند.

فلانی.

[علی علیه السلام ] پرسید:«بیماری اش چه بود؟».گفت:فلان بیماری را داشت.

[علی علیه السلام ] پرسید:«چند روز بیمار بود؟».گفت:چند روزی.

[علی علیه السلام ] پرسید:«چه روزی درگذشت؟چه کسی وی را غسل داد؟چه کسی کفنش کرد؟با چه چیزی کفنش کردید؟چه کسی بر وی نماز گزارد؟و چه کسی [برای دفنِ او] در گورش رفت؟».

امیر مؤمنان علیه السلام،هنگامی که از وی هر چه می خواست،پرسید،تکبیر گفت و مردم،همه تکبیر گفتند.باقی ماندۀ متّهمان به دودلی افتادند و تردید نکردند که دوستشان علیه آنان و علیه خودش اقرار کرده است.

علی علیه السلام دستور داد که سرِ وی را بپوشانند و او را به زندان ببرند.آن گاه دیگری را فرا خواند و در پیش خود نشاند و صورتش را باز کرد فرمود:«هرگز! پنداشته اید من نمی دانم چه کار کرده اید؟».

او گفت:ای امیر مؤمنان! من یکی از این افراد بودم و از کشتنش ناخشنود بودم.و به این شیوه،اقرار کرد.

آن گاه،علی علیه السلام [همه آنان را یکی پس از دیگری فرا خواند.همۀ آنان به قتل وتصرّف اموال] پدر آن جوان اقرار کردند.آن گاه آن را که به زندان فرستاده بود، باز گرداند و او نیز اقرار کرد.علی علیه السلام آنان را به پرداخت مال و قصاص،ملزم ساخت.

شُرَیح گفت:ای امیر مؤمنان! جریان داوری داوود پیامبر،چگونه است؟

علی علیه السلام فرمود:«داوود پیامبر،گذرش به گروهی از کودکان افتاد که با هم بازی می کردند و یکی [از هم بازی های خود] را ماتَ الدین (دَین مُرده) صدا می زدند.

کودکی هم [از میان آنان] جواب می داد.

داوود علیه السلام آنان را صدا کرد و [به آن کودک] گفت:ای پسر! نامت چیست؟او پاسخ داد:ماتَ الدین.

داوود علیه السلام پرسید:چه کسی تو را به این نام،نامیده است؟گفت:مادرم.

ص:398

داوود علیه السلام نزد مادر وی رفت و به وی گفت:ای زن! نام این پسرت چیست؟پاسخ داد:مات الدین.

[داوود علیه السلام ] از وی پرسید:چه کسی این نام را بر او نهاده است؟پاسخ داد:پدرش.

داوود علیه السلام پرسید:جریان،از چه قرار بوده است؟زن گفت:پدرش همراه گروهی به سفر رفت و این بچّه در شکم من بود.آنان برگشتند و شوهر من برنگشت.از آنان در بارۀ وی پرسیدم.گفتند:مُرد.

به آنان گفتم:اموالش کجاست؟گفتند:چیزی به جا نگذاشته است.

گفتم:آیا وصیّتی هم به شما کرد؟گفتند:آری.احتمال می داد که تو بارداری.[از این رو،وصیّت کرد:] دختر یا پسری را که به دنیا می آوری،مات الدین (دین مُرده) نام گذاری کن.من نیز همین نام را بر او گذاشتم.

داوود علیه السلام گفت:گروهی را که با شوهرت به سفر رفته بودند،می شناسی؟گفت:

آری.

[داوود علیه السلام ] پرسید:آنان مرده اند،یا زنده اند؟گفت:زنده اند.

داوود علیه السلام گفت:پیش آنان برویم.

سپس با زن،نزد آنان رفت و آنان را از خانه هایشان بیرون کشید و در بین آنان به همین گونه داوری کرد و پرداخت مال و خون بها را بر گردن آنان گذاشت و به زن گفت:نام پسرت را "عاشَ الدَین (دین زنده)" بگذار». (1)

با توجّه به نمونه هایی که از قضاوت و داوری داوود علیه السلام نقل شد،می توان گفت آنچه قضاوت داوودی محسوب می شد-که ویژۀ ایشان بود و وی را از دیگران ممتاز می کرد-قضاوت بر پایۀ علم غیب الهی و دیگری قضاوت بر پایۀ فنون بازجویی علم آور است.البته قضاوت بر اساس بیّنه و قسم،وظیفۀ عمومی و متداول داوود علیه السلام بوده،چنان که دستور پیامبران پیش از او و بعد از او نیز بوده است و در ذیل چند روایت نیز بدان اشاره شد.حال می توان گفت قضاوت مهدوی که تشبیه به

ص:399


1- (1) .الکافی:ج 7 ص 371-373 ح 8. [1]

قضاوت داوود شده نیز به یکی از این دو صورت خواهد بود:

1.این که خداوند به مهدی علیه السلام توانایی های ماورایی و غیبی اعطا می کند که واقعیت ها از منظری فراتر از عالم ماده برایش مکشوف می شود و این اجازه را می یابد که بر اساس همان کشف واقعیت ها داوری کند.

پیامبران و امامان دیگر گرچه به اذن خدا،آن بُعد کشف واقعیت را می توانستند دارا باشند،ولی مجاز به اعمال آن در این عالَم نبوده اند.

2.دومین احتمال،آن است که مضمون و محتوای این احادیث را تعبیر و نشانه ای از رشد دانش انسانی در آن برهه از تاریخ بدانیم.چنان که انسان امروزی، برای کشف جرم به راه هایی دست یافته که در گذشته نبود.مانند انگشت نگاری، چهره نگاری،تجزیه و تحلیل ژن (DN و دیگر اجزای بدن که به واسطۀ آن،به سهولت و دقّت،نتایجی بهتر و دقیق تر از سوگند و بیّنه در مقام قضا و داوری به دست می آید.این رشد علمی در زمان حکومت امام مهدی علیه السلام به بالاترین حد می رسد و راه هایی دقیق تر و سریع برای بشر مکشوف می شود و امام زمان علیه السلام و یارانش از آنها استفاده می کنند.

با توجّه به این که احتمال اوّل برای داوود علیه السلام نیز به صورت نادر اتفاق افتاد و امری فراگیر و همگانی نشد و خداوند به داوود تأکید کرد که خودش و جامعه اش طاقت و تحمّل آن را ندارند و داوود هم درخواست کرد آن حکم برداشته شود،در بارۀ قضاوت های امام مهدی علیه السلام نیز احتمال دوم،طبیعی تر و سازگارتر است؛زیرا احتمال دوم،دو امتیاز به همراه دارد:یکی جنبۀ اقناعی آن برای انسان ها و مخاطبان و دیگری قابلیت تعمیم و توسعه به دیگر قاضیان و داوران منصوب از طرف امام مهدی علیه السلام.برای هر دو امتیاز می توان از احادیث اسلامی نیز شاهد آورد.

برای جنبۀ اقناعی می توان به احادیثی استناد کرد که در مورد داوود علیه السلام گزارش شد؛زیرا پس از درخواست داوود از خداوند که بتواند بر اساس علم غیب قضاوت

ص:400

کند،خداوند به وی فرمود:«مردم توان و ظرفیت تحمّل آن را ندارند و یا تو توان تحمّل آن را نداری!». (1)

برای امتیاز دوم نیز به احادیث همین نوشتار می توان استناد جست؛ (2)چرا که مفهوم این احادیث،آن است که قاضیانِ منصوب از طرف امام مهدی علیه السلام نیز مانند ایشان قضاوت می کنند.از این رو می توان گفت عمدۀ قضاوت های مهدی علیه السلام با استفاده از روش های فنّی و نوین است (3)که ضمن کشف حقیقت،برای مخاطبان نیز قابل هضم است.گرچه قضاوت بر پایۀ علم غیب الهی،به صورت نادر و اندک، بُعدی ندارد و قابل انکار نیست.

ص:401


1- (1) .ر.ک:ص 4-395.
2- (2) .ر.ک:ص 396-399. [1]
3- (3) .اکثر قضاوت های شگفت نقل شده از امیر مؤمنان علیه السلام نیز از همین گونه است (ر.ک:الکافی:ج 7 ص 422 ح 4و ص 423-425 ح 6-9.

3/6:توفیر الإمکانیات للقضاء الدقیق والسّریع

1925.الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا أبو سُلَیمانَ أحمَدُ بنُ هوذَةَ:قالَ:حَدَّثَنا أبو إسحاقَ إبراهیمُ بنُ إسحاقَ النَّهاوَندِیُّ،قالَ:حَدَّثَنی عَبدُ اللّهِ بنُ حَمّادٍ الأَنصارِیُّ،عَن مُحَمَّدِ بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام،عَن أبیهِ علیه السلام قالَ:

إذا قامَ القائِمُ بَعَثَ فی أقالیمِ الأَرضِ،فی کُلِّ إقلیمٍ رَجُلاً،یَقولُ:عَهدُکَ فی کَفِّکَ،فَإِذا وَرَدَ عَلَیکَ أمرٌ لا تَفهَمُهُ ولا تَعرِفُ القَضاءَ فیهِ،فَانظُر إلی کَفِّکَ وَاعمَل بِما فیها.

قالَ:ویَبعَثُ جُنداً إلَی القُسطَنطینِیَّةِ،فَإِذا بَلَغُوا الخَلیجَ کَتَبوا عَلی أقدامِهِم شَیئاً ومَشَوا عَلَی الماءِ،فَإِذا نَظَرَ إلَیهِمُ الرّومُ یَمشونَ عَلَی الماءِ،قالوا:هؤُلاءِ أصحابُهُ یَمشونَ عَلَی الماءِ،فَکَیفَ هُوَ؟فَعِندَ ذلِکَ یَفتَحونَ لَهُم أبوابَ المَدینَةِ،فَیَدخُلونَها، فَیَحکُمونَ فیها ما یَشاؤونَ.

1926.دلائل الإمامة: بِإِسنادِهِ عَن أبی عَلِیٍّ النَّهاوَندِیِّ،قالَ:حَدَّثَنا أبو عَبدِ اللّهِ الزَّعفَرانِیُّ، قالَ:حَدَّثَنا أبو طالِبٍ،عَنِ الحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ،عَن مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ،عَن أبانِ بنِ تَغلِبَ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام أنَّهُ قالَ:إذا قامَ قائِمُنا،بَعَثَ فی أقالیمِ الأَرضِ،فی کُلِّ إقلیمٍ رَجُلاً،فَیَقولُ لَهُ:عَهدُکَ فی کَفِّکَ وَاعمَل بِما تَری.

4/6:نزع قضاة السوء

1927.شرح نهج البلاغة لابن میثم: قالَ عَلِیٌّ علیه السلام:اِعلَموا عِلماً یَقیناً،أنَّ الَّذی یَستَقبِلُ قائِمَنا

ص:402

3/6:فراهم سازی امکانات برای قضاوت دقیق و سریع

1925.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از محمّد بن جعفر بن محمّد علیهما السلام از پدرش-:امام صادق علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائم قیام کند،به هر یک از مناطق زمین،کسی را می فرستد و به او می گوید:"عهدنامه ات در کف دستت است،هنگامی که کاری بر تو پیش آمد که آن را نفهمیدی و حکم آن را ندانستنی،به کف دستت بنگر و به آن [عهدنامه] عمل کن".

و لشکری را به قسطنطنیّه روانه می کند که چون به خلیج می رسند،بر پاهایشان چیزی می نویسند و بر آب راه می روند،و چون رومیان به آنها می نگرند که روی آب راه می روند،می گویند:اینها که یاران اویند،روی آب راه می روند.خودِ او چگونه است؟! این هنگام است که دروازه های شهر را برایشان می گشایند و آنها به آن وارد می شوند و به آنچه می خواهند،حکم می کنند». (1)

1926.دلائل الإمامة -با سندش به نقل از ابان بن تغلب-:امام باقر علیه السلام فرمود:«هنگامی که قائمِ ما قیام کند،به هر یک از مناطق زمین مردی را روانه می کند و به او می گوید:

"عهدنامه ات در کف دستت است.به آنچه می بینی،عمل کن"». (2)

4/6:برکناری قاضیان ناشایست

1927.شرح نهج البلاغة ،ابن میثم:علی علیه السلام فرمود:«به یقین،بدانید،آنچه از کارهای

ص:403


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 319 ح 8، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 365 ح 144.
2- (2) .دلائل الإمامة:ص 466 ح 452.

مِن أمرِ جاهِلِیَّتِکُم لَیسَ بِدونِ مَا استَقبَلَ الرَّسولُ مِن أمرِ جاهِلِیَّتِکُم-وذلِکَ أنَّ الاُمَّةَ کُلَّها یَومَئِذٍ جاهِلِیَّةٌ-إلّامَن رَحِمَ اللّهُ،فَلا تَعجَلوا فَیُعَجِّلَ الخَوفُ بِکُم، وَاعلَموا أنَّ الرِّفقَ یُمنٌ وفِی الأَناةَ بَقاءٌ وراحَةٌ،وَالإِمامَ أعلَمُ بِما یُنکَرُ،ولِعَمری لَیَنزِعَنَّ عَنکُم قُضاةَ السَّوءِ.

5/6:اختیار القضاة الصالح

1928.صحیح البخاری: حَدَّثَنا قُتَیبَةُ بنُ سَعیدٍ:حَدَّثَنَا اللَّیثُ،عَنِ ابنِ شِهابٍ،عَنِ ابنِ المُسَیَّبِ:أنَّهُ سَمِعَ أبا هُرَیرَةَ یَقولُ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ،لَیوشِکَنَّ أن یَنزِلَ فیکُمُ ابنُ مَریَمَ حَکَماً مُقسِطاً.

1929.سنن ابن ماجة: حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ،حَدَّثَنا عَبدُ الرَّحمنِ المُحارِبِیُّ،عَن إسماعیلَ بنِ رافِعٍ،أبی رافِعٍ،عَن أبی زُرعَةَ الشَّیبانِیِّ یَحیَی بنِ أبی عَمرٍو،عَن أبی امامَةَ الباهِلِیِّ،قالَ:...قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:فَیَکونُ عیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام فی امَّتی حَکَماً عَدلاً،وإماماً مُقسِطاً.

1930.الملاحم والفتن: عن الامام الصادق علیه السلام-فی حدیث یذکر فیه أصحاب القائم-:...

فهؤلاء ثَلاثُمِئَةٍ وثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً،یَجمَعُهُمُ اللّهُ عزّ و جلّ بمَکَّةَ فی لَیلَةٍ واحِدَةٍ...

فقالَ أبو بَصیرٍ::جُعِلتُ فِداکَ،لَیسَ عَلَی ظَهرِها مُؤمِنٌ غَیرُ هؤلاء؟قالَ:بَلی،ولکِنَّ هذِهِ العِدَّةَ الَّتی یخرجُ فیهَا القائِمَ علیه السلام،وهُمُ النُّجَباءُ وهُمُ الفُقَهاءُ وَ هُمُ الحُکّامُ وَ هُمُ القُضاةُ الذین یَمسَحُ بُطونَهُم وظُهورَهُم فَلا یشکل عَلَیهِم حُکمٌ.

ص:404

جاهلی تان که قائمِ ما با آن رو به رو می شود،کمتر از آن چیزی نیست که پیامبر صلی الله علیه و آله با آن رو به رو شد و این از آن روست که امّت،همگی در آن روز،بر امر جاهلیت اند، جز آن که خداوند،رحم کند.پس عجله نکنید،که اگر عجله کنید،بیم و هراس به سویتان می شتابد و بدانید که [نرمی و] همراهی،برکت است و در تأنّی و درنگ،بقا و آسایش،و امام به آنچه انکار می کند،داناتر است و به جانم سوگند،مهدی علیه السلام قاضیان بدکار را از گردن شما باز می کند». (1)

5/6:گزینش قاضیان صالح

1928.صحیح البخاری -با سندش به نقل از ابو هریره-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«سوگند به آن که جانم به دست اوست،نزدیک است که پسر مریم علیه السلام چون حاکمی دادگستر میان شما فرود آید». (2)

1929.سنن ابن ماجة -با سندش به نقل از ابو امامۀ باهلی-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«عیسی بن مریم میان امّتم،داوری دادگر و پیشوایی عدالت گستر است». (3)

1930.الملاحم و الفتن -در حدیثی که اصحاب قائم را بیان می کند-:«امام صادق علیه السلام فرمود:«...

پس سیصد و سیزده مرد هستند،که خداوند،آنها را در یک شب در مکّه گرد هم می آورد...».

ابو بصیر گفت:فدایت شوم! غیر از این عدّه،در روی زمین مؤمنی نخواهد بود؟

فرمود:«چرا؛ولی این عدّه ای که قائم علیه السلام در میان آنها می آید،از نجیبان و فقیهان و حاکمان و قاضی هایی هستند که ظاهر و باطنشان یکی است و هیچ حکمی بر آنها

ص:405


1- (1) .شرح نهج البلاغة،ابن میثم:ج 3 ص 9 خطبۀ 99. [1]نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ص 194 ح 1752.
2- (2) .صحیح البخاری:ج 2 ص 774 ح 2109،صحیح مسلم:ج 1 ص 135 ح 242.نیز،برای دیدن همۀ حدیث ر.ک:همین دانش نامه:ص 350 ح 1871.
3- (3) .سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1359.نیز،برای دیدن همۀ حدیث،ر.ک:همین دانش نامه:ص326 ح1840.

1931.تفسیر العیّاشی: عَن عَبدِ الأَعلَی الجَبَلِیِّ (الحَلَبِیِّ خ ل) قالَ:قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:...ثم یَرجِعُ إلَی الکوفَةِ فَیَبعَثُ الثَّلاثَمِئَةِ وَالبِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً إلی الآفاقِ کُلِّها،فَیَمسَحُ بَینَ أکتافِهِم وعَلی صُدورِهِم،فَلا یَتَعایَونَ فی قَضاءٍ

راجع:ص 326 ح 1842.

6/6:استئصال الرّشاء

1932.الملاحم لابن المنادی: بَلَغَنی عَن إبراهیمَ بنِ سُلَیمانَ بنِ حَیّانَ بنِ مُسلِمِ بنِ هِلالٍ الدَّبّاسِ الکوفِیِّ،قالَ:نَبَّأَ عَلِیُّ بنُ أسباطٍ المُقری،قالَ:نَبَّأَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ العَبدِیُّ،عَن سَعدٍ الإِسکافِیِّ،عَنِ الأَصبَغِ بنِ نُباتَةَ،قالَ:خَطَبَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِالکوفَةِ،فَحَمِدَ اللّهَ تَعالی وأَثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:...لَیُستَخلِفَنَّ اللّهُ خَلیفَةً یَثبُتُ عَلَی الهُدی،ولا یَأخُذُ عَلی حُکمِهِ الرّشاءَ،إذا دَعا دَعَواتٍ بَعیداتِ المَدی،دامِغاتِ المُنافِقینَ،فَارجأت عَنِ المُؤمِنینَ،ألا إنَّ ذلِکَ کائِنٌ عَلی رَغِم الرّاغِمینَ،وَالحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ.

7/6:قضاء المرأة فی بیتها

1933.الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ هَوذَةَ الباهِلِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا إبراهیمُ بنُ إسحاقَ النَّهاوَندِیُّ،قالَ:حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ بنُ حَمّادٍ الأَنصارِیُّ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ بُکَیرٍ،عَن حُمرانَ بنِ أعیَنَ،عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام أنَّهُ قالَ:

کَأَنَّنی بِدینِکُم هذا لا یَزالُ مُتَخَضخِضاً (1)یَفحَصُ بِدَمِهِ،ثُمَّ لا یَرُدُّهُ عَلَیکُم إلّا

ص:406


1- (1) .الخضخضة:التحریک،متخضخضاً:أی متحرّکاً غیر ثابت (انظر:النهایة:ج 2 ص 39«خضخض»).

مشکل نمی شود». (1)

1931.تفسیر العیّاشی -به نقل از عبد الأعلی جبلی (/حلبی)-:امام باقر علیه السلام فرمود:«...و سپس به کوفه باز می گردد و سیصد و ده و اندی مرد را به همه سو [برای ادارۀ عالم] روانه می کند و بر شانه ها و سینه هایشان دست می کشد و در هیچ حکمی [ و قضاوتی ] درنمی مانند». (2)

ر.ک:ص 329 ح 1841.

6/6:ریشه کن ساختن رشوه

1932.الملاحم ،ابن منادی-با سندش به نقل از اصبغ بن نباته-:امیر مؤمنان علیه السلام در کوفه سخنرانی کرد و خدای متعال را حمد و ثنا نمود و آن گاه فرمود:«...بی تردید، خداوند،خلیفه ای را جانشین خواهد کرد که بر هدایت،استوارگام می ایستد و برای حکمش رشوه نمی گیرد و دعوتش به گاه فراخوان،تا دوردست ها می رود و منافقان را از میان می برد و هر چند برای مؤمنان دیر می نماید؛امّا علی رغم میل ناخشنودان، می آید [و پردۀ غیبت می درد].ستایش به خدای جهانیان می زیبد». (3)

7/6:قضاوت زنان در خانه ها

1933.الغیبة ،نعمانی-با سندش به نقل از حمران بن اعین-:امام باقر علیه السلام فرمود:«گویی دینتان را می بینم که در خون خود غلتیده است و دست و پا می زند و آن را جز مردی

ص:407


1- (1) .الملاحم و الفتن:ص 378-378 ح 564. [1]
2- (2) .تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 56 ح 49.
3- (3) .الملاحم،ابن المنادی:ص 304 و307 ح 254،کنز العمّال:ج 14 ص 595 ح 39679.

رَجُلٌ مِنّا أهلَ البَیتِ،فَیُعطیکُم فِی السَّنَةِ عَطاءَینِ،ویَرزُقُکُم فِی الشَّهرِ رِزقَینِ، وتُؤتَونَ الحِکمَةَ فی زَمانِهِ،حَتّی إنَّ المَرأَةَ لَتَقضی فی بَیتِها بِکِتابِ اللّهِ تَعالی وسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

8/6:القَضاءُ بَینَ أهلِ الأَدیانِ السَّماوِیَّةِ طِبقاً لِکُتُبِهِمُ

1934.علل الشرائع: حَدَّثَنا أبی رَحِمَهُ اللّهُ،قالَ:حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الکوفِیِّ،عَن عَبدِ اللّهِ بنِ المُغیرَةِ،عَن سُفیانَ بنِ عَبدِ المُؤمِنِ الأَنصارِیِّ،عَن عَمرِو بنِ شِمرٍ،عَن جابِرٍ،قالَ:أقبَلَ رَجُلٌ إلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام وأَنَا حاضِرٌ،فَقالَ:

رَحِمَکَ اللّهُ اقبِض هذِهِ الخَمسَمِئَةِ دِرهَمٍ فَضَعها فی مَوضِعِها فَإِنَّها زَکاةُ مالی.

فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:بَل خُذها أنتَ فَضَعها فی جیرانِکَ وَالأَیتامِ وَالمَساکینِ، وفی إخوانِکَ مِنَ المُسلِمینَ،إنَّما یَکونُ هذا إذا قامَ قائِمُنا فَإِنَّهُ یَقسِمُ بِالسَّوِیَّةِ ویَعدِلُ فی خَلقِ الرَّحمنِ،البَرِّ مِنهُم وَالفاجِرِ،فَمَن أطاعَهُ فَقَد أطاعَ اللّهَ،ومَن عَصاهُ فَقَد عَصَی اللّهَ،فَإِنَّما سُمِّیَ المَهدِیُّ لِأَنَّهُ یَهدی لِأَمرٍ خَفِیٍّ،یَستَخرِجُ التَّوراةَ وسائِرَ کُتُبِ اللّهِ مِن غارٍ بِأَنطاکِیَةَ، (1)فَیَحکُمُ بَینَ أهلِ التَّوراةِ بِالتَّوراةِ،وبَینَ أهلِ الإِنجیلِ بِالإِنجیلِ،وبَینَ أهلِ الزَّبورِ بِالزَّبورِ،وبَینَ أهلِ الفُرقانِ بِالفُرقانِ،وتُجمَعُ إلَیهِ أموالُ الدُّنیا کُلُّها ما فی بَطنِ الأَرضِ وظَهرِها،فَیَقولُ لِلنّاسِ:تَعالَوا إلی ما قَطَعتُم فیهِ الأَرحامَ،وسَفَکتُم فیهِ الدِّماءَ،ورَکبِتُم فیهِ مَحارِمَ اللّهِ،فَیُعطی شَیئاً لَم یُعطِ أحَدٌ کانَ قَبلَهُ.

ص:408


1- (1) .أنطاکیة قصبة العواصم من الثغور الشامیة (ر.ک:معجم البلدان:ج 5 ص 421). [1]لم تزل أنطاکیة قصبة العواصم من الثغور الشامیة وهی من أعیان البلاد وامهاتها موصوفة بالنزاهة والحسن وطیب الهواء (المعجم البلدان:ج 1 ص 266). [2]

از ما خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله،به شما باز نمی گرداند.او در هر سال،دو بار عطایتان می دهد و در هر ماه،دو بار به شما روزی می رساند و در روزگارش حکمت نصیبتان می شود،تا آن جا که زن در خانه اش به کتاب خدای متعال و سنّت پیامبر خدا،حکم می کند». (1)

8/6:قضاوت میان پیروان ادیان آسمانی بر پایۀ کتابشان

1934.علل الشرائع -با سندش به نقل از جابر-:مردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و من حاضر بودم که گفت:خدا رحمتت کند ! این پانصد درهم را بگیر و آن را در جای مناسبش مصرف کن؛ که آن زکات مال من است.

امام باقر علیه السلام به او فرمود:«بلکه تو آن را بگیر و برای همسایگانت،یتیمان،بینوایان و برادران مسلمانت مصرف کن،که این [زکات دادن به امام]،تنها هنگامی است که قائمِ ما قیام کند.او آن را یکسان تقسیم می کند و میان خلق خدای رحمان،نیکوکار و بدکارشان، عدالت می ورزد.هر کس او را اطاعت کند،خدا را اطاعت کرده است و هر کس او را نافرمانی کند،خدا را نافرمانی کرده است،و از آن رو مهدی نامیده شد که به امری نهان راه نمایی می کند،تورات و دیگر کتاب های آسمانی را از غاری در انطاکیّه (2)بیرون می کشد و میان اهل تورات به تورات،میان اهل انجیل،به انجیل،میان اهل زبور به زبور و میان اهل فرقان به فرقان،حکم می کند و همۀ دارایی های دنیا،از درون و روی زمین،نزد او گرد می آیند و به مردم می گوید:بیایید به سوی چیزی که به خاطرش از خویشانتان بریدید و خون ها ریختید و مرتکب محارم الهی شدید.پس چندان عطا می کند که کسی پیش از او عطا نکرده است». (3)

ص:409


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 238 ح 30، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 352 ح 106.
2- (2) .انطاکیه،از شهرهای مهمّ روم باستان در شام بود که اکنون شهری مشهور در غرب ترکیه و در بیست کیلومتری دریای مدیترانه است.
3- (3) .علل الشرائع:ص 161 ح 3، [2]الغیبة،نعمانی:ص 237 ح 26 ( [3]با عبارت مشابه.در این منبع،بخش آغازین حدیث تا«این [زکات دادن به امام]،تنها»نیامده است)،شرح الأخبار:ج 3 ص 397 ح 1278،بحار الأنوار:ج 51 ص 29 ح 2.

پژوهشی در بارۀ سیرۀ حکومتی امام مهدی

اشاره

نخستین نکتۀ قابل توجّه در تبیین سیرۀ حکومتی امام مهدی علیه السلام و سیاست های دولت ایشان،این است که سیرۀ حکومتیِ مهدوی،دقیقاً همان سیرۀ حکومتی نبوی و علوی است،با این تفاوت که در دوران نبوّت پیامبر صلی الله علیه و آله و حکومت امام علی علیه السلام بستر لازم برای اجرای کامل سیاست های آن بزرگوار،فراهم نبود؛لیکن در عصر ظهور امام مهدی علیه السلام آمادگی های لازم در جامعۀ جهانی برای اجرای سیاست های ایشان،به طور کامل وجود دارد.

یکی از برجسته ترین یاران امام باقر علیه السلام به نام محمّد بن مسلم می گوید:از ایشان پرسیدم هنگامی که قائم قیام کرد،بر اساس چه سیره و روشی میان مردم رفتار می کند؟ایشان فرمود:

بِسیرَةٍ ما سارَ بِهِ رسول اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّی یُظهِرَ الإِسلامَ. (1)

به همان سیرۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله [عمل می کند] تا این که اسلام را چیره نماید.

حَمّاد بن عثمان نیز از امام صادق علیه السلام نقل کرده که ضمن حدیثی می فرماید:

أنَّ قائِمَنا إذا قامَ لَبِسَ لِباسَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ سارَ بِسیرَ تِهِ. (2)

هنگامی که قائم ما قیام کند،جامۀ علی علیه السلام را می پوشد و مطابق سیرۀ علی علیه السلام رفتار خواهد نمود.

ص:410


1- (1) .ر.ک:ص 140 ح 1696. [1]
2- (2) .ر.ک:ج 8 ص 210 ح 1522.

احادیث دیگری نیز با تعبیرهای گوناگون و با صراحت،تأکید دارند که پایه های اصلی سیاست ها و برنامه های حکومت امام مهدی علیه السلام،ره نمودهای کتاب خدا و سنّت خاتم انبیاست.پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

القائِمُ مِن وُلدِی اسْمُهُ اسْمی،و کُنیَتُهُ کُنیَتی،و شَمائِلُهُ شَمائِلی،وَ سُنَّتُهُ سُنَّتی، یُقیمُ النّاسَ عَلی مِلَّتی وَ شَریعَتی،وَ یَدعوهُم إلی کِتابِ رَبّی عز و جل. (1)

قائم،از فرزندان من است.نام او،نام من،کنیۀ او،کنیۀ من،اخلاق او،اخلاق من و شیوۀ او،شیوۀ من است.مردم را به دین و آیین من،وا می دارد و آنها را به کتاب پروردگارم عز و جل فرا می خواند.

و نیز می فرماید:

هُوَ رَجُلٌ مِنِّی اسْمُهُ کَاسْمی،یَحفَظُنِی اللّهُ فیهِ وَ یَعمَلُ بِسُنَّتی. (2)

او مردی از [خاندان] من است.نام او،نام من است.خداوند [دین] مرا با او حفظ می کند و به سنّت من عمل می کند.

همچنین امام باقر علیه السلام می فرماید:

إنَّ الدُّنیا لا تَذهَبُ حَتّی یَبعَثَ اللّهُ عز و جل رَجُلاً مِنّا أهلَ البَیتِ،یَعمَلُ بِکِتابِ اللّهِ،لا یَری فیکُم مُنکَراً إلّاأنکَرَهُ. (3)

دنیا پایان نمی یابد تا آن که خدای عز و جل،مردی از ما اهل بیت را برانگیزد که به کتاب خدا عمل می کند.[هیچ] کار زشتی را میان شما نمی بیند،جز این که آن را انکار می کند.

در نهج البلاغة از امام علی علیه السلام در توصیف امام مهدی علیه السلام آمده است:

یُحیی مَیِّتَ الکِتابِ وَالسُّنَّةِ. (4)

ص:411


1- (1) .ر.ک:ص 138 ح 1693. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 142 ح 1700.
3- (3) .ر.ک:ص 136 ح 1690. [2]
4- (4) .ر.ک:ص 138 ح 1694.

[او] آنچه از قرآن و سنّت را که مرده است،زنده می کند.

آنچه گفته شد و دیگر احادیثی که در فصل یکم بخش دوازدهم آمده،بازگو کنندۀ این حقیقت اند که فلسفۀ مهدویت،چیزی جز احیای احکام الهی و سنّت نبوی،و به اجرا در آوردن ارزش های اصیل اسلامی نیست.

بنا بر این،اگر هیچ گزارشی هم از سیرۀ حکومتی امام مهدی علیه السلام وجود نداشته باشد،با در نظر گرفتن سیرۀ حکومتی پیامبر اکرم و امیر مؤمنان،سیرۀ حکومتی امام مهدی علیه السلام را-به استثنای مواردی که زمان و مکان در آنها دخیل هستند-می توان پیش بینی کرد؛ولی افزون بر این،خوش بختانه اسناد ارزنده ای از پیشگویی های خاندان رسالت در دست است که با تکیه بر آنها،سیرۀ حکومتی امام مهدی علیه السلام حتّی در موارد استثنایی،به روشنی قابل تبیین است.

رمز حکومت بر دل ها

گفتنی است بررسی سیرۀ نبوی و علوی در حکومت،نشان می دهد که روش حکومتی آنان،حکومت بر دل هاست و رمز محبوبیت آنها را باید در همین شیوه جستجو کرد.

از بنیادی ترین عناصر اسلام که برنامۀ تکامل انسان به شمار می رود،محبّت است.نقش محبّت در تحقّق حکومت اسلامی و برنامه هایی که خداوند سبحان برای پیشرفت جامعۀ انسانی رقم زده،به حدّی است که امام صادق علیه السلام می فرماید:

هلِ الدِّینُ إلّاالحُبُّ؟! إنَّ اللّهَ عز و جل یقولُ: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ» 1. 2

آیا دین،جز محبّت است؟! خداوند عز و جل می فرماید:«بگو:اگر خدا را دوست می دارید،از من پیروی کنید تا خداوند،دوستتان بدارد».

ص:412

از نگاه امام علی علیه السلام،ستون های اصلی اسلام،یعنی اصول برنامه های تکامل آفرین این آیین،بر پایۀ محبّت خداوند سبحان،استوار است.او اسلام را چنین توصیف می فرماید:

إنَّ هذَا الإِسلامَ دینُ اللّهِ الَّذِی اصْطَفاهُ لِنَفسِهِ،وَ اصْطَنَعَهُ عَلی عَینِهِ،وَ أصفاهُ خِیَرَةَ خَلقِهِ،وَ أقامَ دَعائِمَهُ عَلی مَحَبَّتِهِ. (1)

این اسلام،آیین خداست که آن را برای خود برگزید،و بر دیده اش پرورید،و بهترینِ آفریدگانش را ویژۀ [ابلاغ] آن گردانْد،و ستون هایش را بر دوستی خود، استوار کرد.

علاقۀ مسلمانان به پیامبر خدا،اهل بیت آن بزرگوار و کسانی که به نیابت از آنان رهبری جامعۀ اسلامی را به دست می گیرند،در حقیقت،جلوه های محبّت مردم به خداوند سبحان اند.از این رو،در زیارت خاندان رسالت،خطاب به آنان می گوییم:

وَ مَن أَحَبَّکُم فَقَد أَحَبَّ اللّهَ. (2)

هر کس شما را دوست بدارد،خدا را دوست داشته است.

بر این اساس،پایگاه اصلی حکومت اسلامی،فراتر از بیعت و رأی مردم است و حکومت مهدوی،مانند حکومت نبوی و علوی،حکومت بر دل هاست (3)و ریشه در ارادت و عشق و محبّت نسبت به مردم دارد و مبدأ این عشق،سیره و شیوۀ زندگی شخصی آنها در ایّام قدرت و سیاست های مدیریتی آنها در دوران حکومت است.

شیوۀ زندگی شخصیِ اهل بیت علیهم السلام

یکی از عوامل عشق و علاقۀ مردم به اهل بیت علیهم السلام سیرۀ آنها در زندگی شخصی

ص:413


1- (1) .نهج البلاغة:خطبۀ 198، [1]بحار الأنوار:ج 68 ص 344 ح 16. [2]
2- (2) .تهذیب الاحکام:ج 6 ص 97.نیز،ر.ک:دانش نامۀ قرآن و حدیث:ج 10 ص 400 ( [3]فصل نهم/دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام،دوست داشتن خداست) حبهم حب اللّه.
3- (3) .ر.ک:دانش نامۀ امیر المؤمنین:ج 3 ص 394 ( [4]مبانی حکومت بر دل ها).

و در دوران قدرت و حکومت است.آنها نه تنها از هر گونه امتیازطلبی دوری می جستند؛بلکه مانند بینواترینِ مردم،زندگی می کردند.

یکی از یاران امام صادق علیه السلام به نام مُعَلّی بن خُنَیس می گوید:به ایشان عرض کردم:حکومت [بنی عبّاس و نعمت های] آنان را به یاد آوردم و با خود گفتم اگر حکومت در دست شما بود،ما هم در کنار شما زندگی خوشی داشتیم!

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

هَیهاتَ یا مُعَلّی ! أما وَاللّهِ إن لَو کانَ ذاکَ،ما کانَ إلّاسِیاسَةَ اللَّیلِ وَ سِیاحَةَ النَّهارِ،وَ لُبسَ الخَشِنِ وَ أکلَ الجَشِبِ. (1)

ای معلّی،هرگز چنین نیست! به خدا سوگند،اگر چنان [که گفتی،حکومت در دست ما] بود،چیزی جز سیاستِ شب و تکاپو و روزه داری روز و پوشیدن لباس زِبْر و خوردن غذای ناگوار [نصیب ما] نمی شد.

در روایت دیگری،مُفضّل بن عمر،یکی دیگر از یاران امام صادق علیه السلام می گوید:

در طواف نزد ایشان بودم.امام علیه السلام نگاهی به من کرد و فرمود:

ما لی أراکَ مَهموماً مُتَغَیِّرَ اللَّونِ؟

چرا تو را اندوهناک و رنگ پریده می بینم؟!

گفتم:فدایت شوم،وقتی قدرت،سلطنت و عظمت بنی عبّاس و امکاناتی را که در اختیار آنهاست،ملاحظه می کنم،با خود می گویم که اگر حکومت در دستِ شما بود،ما هم در کنار شما از این امکانات،برخوردار بودیم.

امام علیه السلام فرمود:

یا مُفَضَّلُ،أما لَو کانَ ذلِکَ لَم یَکُن إلّاسِیاسَةَ اللَّیلِ،وَ سِیاحَةَ (2)النَّهارِ،وَ أَکلَ الجَشِبِ،وَ لُبسَ الخَشِنِ شِبهَ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام وَ إلّافَالنّارُ،فَزُوِیَ ذلِکَ عَنّا،

ص:414


1- (1) .الکافی:ج 1 ص 410 ح 2، [1]الدعوات:ص 296 ح 60،بحار الأنوار:ج 52 ص 340 ح 88. [2]
2- (2) .فی المصدر:«سباحة»،وما أثبتناه هو الصحیح کما فی بحار الأنوار. [3]

فَصِرنا نَأکُلُ وَ نَشرَبُ،وَ هَل رَأَیتَ ظُلامَةً جَعَلَهَا اللّهُ نِعمَةً مِثلَ هذا؟! (1)

ای مُفضّل! اگر چنین روزی پیش بیاید،همانند سیرۀ امیر مؤمنان علیه السلام،چیزی جز سیاستِ شب و تکاپو و روزه داری روز و خوردن غذای ناگوار و پوشیدن لباس زِبْر [نصیب ما] نخواهد شد.در غیر این صورت،[کیفر عمل نکردن پیشوایان به وظیفۀ خود،] آتش دوزخ است.اکنون که این حق از ما سلب شده،ما [هم مثل دیگران] می خوریم و می آشامیم [و زندگی می کنیم].آیا دیده ای که خداوند،این گونه ستمی را تبدیل به نعمت کرده باشد؟!

در حدیثی دیگر از شخصی به نام عَمرو بن شمر آمده است:نزد امام صادق علیه السلام بودم.خانۀ ایشان مملو از جمعیت بود.مردم،مرتّب از او سؤال می کردند و ایشان نیز به همۀ پرسش ها پاسخ می داد.با دیدن این صحنه،گریه ام گرفت.در گوشه ای از خانه مشغول گریه کردن بودم که امام علیه السلام متوجّه شد و فرمود:«چرا گریه می کنی؟».

گفتم:فدایت شوم! چرا گریه نکنم؟! آیا در میان این امّت،کسی مانند شما وجود دارد؟[با این دانش گسترده] درِ خانۀ شما،بسته شده و پرده بر شما افکنده شده است [و جامعه نمی تواند به طور شایسته از برکات وجود شما بهره مند شود].

امام علیه السلام فرمود:

لا تَبکِ یا عَمرُو،نَأکُلُ أکثَرَ الطَّیِّبِ،وَ نَلبَسُ اللَّیِّنَ،وَ لَو کانَ الَّذی تَقولُ لَم یَکُن إلّا أکلُ الجَشِبِ وَ لُبسُ الخَشِنِ مِثلُ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،وَ إلّا فَمُعالَجَةُ الأَغلالِ فِی النّارِ. (2)

ای عَمرو! گریه نکن.[در شرایط کنونی که حکومت در دست ما نیست،می توانیم مانند دیگران زندگی کنیم]،از بیشترِ غذاهای پاکیزه،استفاده کنیم و لباس نرم بپوشیم؛ولی اگر شرایط به گونه ای بود که تو می گویی،همانند امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام،چیزی جز خوردن غذای ناگوار و پوشیدن لباس زِبْر [نصیب ما] نبود؛وگر نه گرفتاری آتش [دوزخ] را در پی داشت.

ص:415


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 297 ح 7، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 359 ح 127. [2]
2- (2) .الغیبة،نعمانی:ص 297 ح 8، [3]بحار الأنوار:ج 52 ص 360 ح 128. [4]
شیوۀ زندگی پیشوایان عدل

بر پایۀ مفاد این احادیث،ساده زیستی و همسان سازی سطح زندگی،بویژه در خوراک و پوشاک،با زندگی بینواترین مردم جامعه،وظیفۀ اختصاصی برای امیر مؤمنان علیه السلام نیست؛بلکه تکلیف الهی همۀ پیشوایانِ عدالت گستر و حق محور است.

این حقیقت با صراحت بیشتری در احادیث دیگر،مورد تأکید قرار گرفته است:

إنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلی أئِمَّةِ العَدلِ أن یُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ،کَی لا یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ. (1)

خداوند عز و جل بر پیشوایان دادگر،واجب فرموده است که خود را با مردمِ ناتوان و تهی دست،برابر سازند تا فقر [و مستمندی]،تنگ دست را به هیجان نیاورَد و او را به طغیان وا ندارد.

هنگامی که احنَف بن قیس بر معاویه وارد می شود و در برابر خود،غذاها و شراب های گوناگون می بیند،اشک در چشمانش حلقه می زند.معاویه می پرسد:

چرا گریه می کنی؟

احنف می گوید:از علی در شگفتم!

معاویه می پرسد:چگونه؟

احنف پاسخ می دهد:هنگام افطار بر علی وارد شدم.به من فرمود:«برخیز و با حسن و حسین،غذا بخور».سپس به نماز ایستاد و پس از نماز،از کیسه ای که همراه داشت و درِ آن را محکم بسته بود،نانِ جُوی بیرون آورد.

به ایشان گفتم:ای امیر مؤمنان! من از تو بخلی به یاد ندارم؛امّا نان جو را چنان در کیسه بسته ای که هیچ بخیلی چنین نمی کند!

فرمود:«درِ کیسه را از سرِ بخل نبسته ام؛لیکن از آن می ترسم که حسن و حسین، نانم را به روغن،آغشته کنند و نرم سازند».

ص:416


1- (1) .الکافی:ج 1 ص 411 ح 3، [1]نهج البلاغة:خطبۀ 209، [2]بحار الأنوار:ج 40 ص 336 ح 19. [3]

به او گفتم:آیا اگر چنین کنند،حرام است؟فرمود:

عَلی أئِمَّةِ الحَقِّ أن یَتَأَسَّوا بِأَضعَفِ رَعِیَّتِهِم حالاً فِی الأَکلِ وَ اللِّباسِ،ولا یَتَمَیَّزونَ عَلَیهِم بِشَیءٍ لا یَقدِرونَ عَلَیهِ؛لِیَراهُمُ الفَقیرُ فَیَرضی عَنِ اللّهِ تَعالی بِما هُوَ فیهِ،وَ یَراهُمُ الغَنِیُّ فَیَزدادُ شُکراً وَ تَواضُعاً. (1)

بر پیشوایان حق،واجب است که در خوراک و پوشاک،به تهی دست ترین رعایای خود،تأسّی کنند و با چیزی که در توانِ ایشان نیست،خود را از آنان برتر قرار ندهند،تا اگر فقیری به ایشان نگریست،از حال خویش خشنود گردد و اگر توانگری ایشان را دید،بر سپاس گزاری و فروتنی اش افزوده شود.

مسئلۀ مهم این جاست که چه کسی می تواند با این که همۀ امکانات کشوری را در اختیار دارد،همچون تهی دست ترینِ مردم زندگی کند؟!

زندگی کردن مانند فقیرترینِ مردم،برای توانگران،در مقام گفتار،شعاری است زیبا و بسیار شیرین و پُرجاذبه؛ولی انجام دادن آن،بسیار دشوار است و تنها از کسی ساخته است که نفس امّاره اش را کشته باشد و به گفتۀ امام علی علیه السلام در نخستین گام در مسیر عدالت،از دام هوس،رهیده باشد؛ (2)کسی مانند آن بزرگوار که می فرمود:

ألا وَ إنَّ إمامَکُم قَدِ اکتَفی مِن دُنیاهُ بِطِمرَیهِ وَ مِن طُعمِهِ بِقُرصَیهِ...أ أَقنَعُ مِن نَفسی بِأَن یُقالَ:هذا أمیرُ المُؤمِنینَ،وَ لا اشارِکَهُم فی مَکارِهِ الدَّهرِ،أو أکونَ اسوَةً لَهُم فی جُشوبَةِ العَیشِ! فَما خُلِقتُ لِیَشغَلَنی أکلُ الطَّیِّباتِ،کَالبَهیمَةِ المَربوطَةِ؛هَمُّها عَلَفُها،أوِ المُرسَلَةِ؛شُغُلُها تَقَمُّمُها،تَکتَرِشُ مِن أعلافِها،وَ تَلهو عَمّا یُرادُ بِها. (3)

بدان که پیشوای شما از دنیای خویش به دو جامۀ فرسوده،و از خوراکش به دو قرص نان بسنده نموده است.آیا خویشتن را به همین خرسند سازم که بگویند:

ص:417


1- (1) .تذکرة الخواص:ص 110. [1]
2- (2) .«قَد ألزَمَ نَفسَه العَدلَ فَکان أوّلُ عدلِه نَفیُ الهَوی عَن نَفْسِه؛خود را به عدل پایبند ساخته است و نخستین عدالت او،این است که هوس را از خود،دور ساخته است (نهج البلاغه:خطبۀ 87). [2]
3- (3) .نهج البلاغة:نامۀ 45، [3]بحار الأنوار:ج 40 ص 340 ح 27. [4]

«این،امیر مؤمنان است»و در ناگواری های روزگار،شریک آنان نباشم؟! یا در تلخ کامی ها پیشاپیش آنان گام برندارم؟! مرا نیافریده اند تا خوردنی های گوارا سرگرمم سازد؛مانند چارپای بسته که تنها به علف می پردازد،یا همچون حیوان رها شده ای که خاکروبه ها را به هم زند و شکم خود را از علف های آن،پُر می سازد و از عاقب کار خویش،غافل است.

بنا بر این،رهبران سیاسی جامعۀ اسلامی موظّف اند در دوران حاکمیت،زندگی شخصی خود را با زندگی بینواترین مردمِ تحت رهبری خود،همسان سازند و این وظیفه،اختصاص به امیر مؤمنان علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام ندارد؛بلکه هر کس زمام امور جامعۀ اسلامی را به دست گیرد تا هنگامی که در جامعه،فقیر وجود داشته باشد، باید مانند آنها زندگی کند.

شیوۀ زندگی امام مهدی علیه السلام در آغاز قیام

امام مهدی علیه السلام نیز به پیروی از سیرۀ جدّش امیر مؤمنان علیه السلام در آغاز قیام،از ساده ترین لباس ها استفاده می نماید.امام صادق علیه السلام ضمن حدیثی در تبیین معیار انتخاب لباس، در دوره های مختلف می فرماید:

فَخَیرُ لِباسِ کُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ،غَیرَ أنَّ قائِمَنا إذا قامَ لَبِسَ لِباسَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ سارَ بِسیرَتِهِ. (1)

پس بهترین لباس هر روزگار،لباس اهل همان زمان است؛امّا چون قائم ما قیام کند،مانند علی علیه السلام لباس می پوشد و به سیرۀ او رفتار می کند.

در ادامۀ حدیث یاد شده،به این نکته اشاره است که نه تنها لباس امام مهدی علیه السلام در آغاز قیام،مشابه لباس امیر مؤمنان است؛بلکه به طور کلّی ایشان در همۀ زمینه ها از ساده زیستی جدّش پیروی می نماید.در واقع،اصلاحات دولت مهدوی و سیاست های تحوّل آفرین امام مهدی علیه السلام از همین نقطه آغاز می شود.

ص:418


1- (1) .ر.ک:ج 8 ص 210 ح 1522.

بنا بر این،زمینه سازان حکومت مهدوی نیز باید اصلاحات اجتماعی را از همین جا آغاز کنند و به تعبیر دیگر،زندگی شخصیِ رهبران و مدیران ارشد جامعۀ اسلامی،باید الگوی بر پا داشتن ارزش های اخلاقی و اجتماعی باشد.این شیوۀ زندگی،موجب عشق و علاقۀ مردم به آنان،و آمادگی روانی جامعه برای اجرای سیاست های حکومتی آنهاست.

مبادی پیشرفت همه جانبه در دولت مهدوی
اشاره

نکتۀ دیگری که پیش از پرداختن به سیره و سیاست های حکومتی امام مهدی علیه السلام توجّه به آن ضروری است،تبیین مبادی پیشرفت های سریع و همه جانبه و معجزه آسا در دوران حکومت ایشان است.

بر پایۀ آنچه در احادیث اهل بیت علیهم السلام آمده،در جامعۀ مهدوی،پیشرفت های بی نظیری در همۀ زمینه های زندگی،بویژه در ابعاد علمی،فرهنگی،اجتماعی، اقتصادی،امنیتی و قضایی،پدید خواهد آمد.این مبادی پیشرفت،عبارت اند از:

1-سیاست های مدیریتی امام مهدی علیه السلام

بی شک،رهبریِ مبتنی بر احاطۀ علمی،و سیاست های صحیح مدیریتی امام مهدی علیه السلام نقش بی بدیلی در پیشرفت سریع و همه جانبۀ جامعه در دوران حکومت ایشان خواهد داشت.از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:

إذا تَناهَتِ الاُمورُ إلی صاحِبِ هذَا الأَمرِ،رَفَعَ اللّهُ-تَبارَکَ وتَعالی-کُلَّ مُنخَفِضٍ مِنَ الأَرضِ،وَ خُفِضَ لَهُ کُلُّ مُرتَفِعٍ مِنها،حَتّی تَکونَ الدُّنیا عِندَهُ بِمَنزِلَةِ راحَتِهِ،فَأَیُّکُم لَو کانَت فی راحَتِهِ شَعرَةٌ لَم یُبصِرها. (1)

هنگامی که کارها به دست صاحب این امر (قیام و حکومت جهانی) بیفتد،خداوند -تبارک و تعالی-هر پستی زمین را بالا می آورد و هر بلندی زمین را پایین می برد

ص:419


1- (1) .ر.ک:ص 344 ح 1862. [1]

تا دنیا برای او مانند کفِ دستش باشد.پس کدام یک از شما اگر مویی در کف دستش باشد،آن را نمی بیند؟

این حدیث، (1)حاکی از احاطۀ کامل علمی امام بر همه اموری است که باید تحت اشراف رهبری او مدیریت شود.بدیهی است تصمیم های سیاسی و اجرایی مبتنی بر این علم و آگاهی،با در نظر گرفتن مصونیت آن امام علیه السلام از خطا و اشتباه،زمینه ساز پیشرفت های سریع،و پدید آمدن تمدّن نوین و بی نظیر اسلامی به رهبری آن بزرگوار خواهد بود.

2-امدادهای ویژه الهی

دومین مبدأ اساسی پیشرفت های شگفت در دولت مهدوی،امدادی های ویژۀ الهی است.

خداوند سبحان،وعده داده هر گاه مردم ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند،برکات الهی از آسمان و زمین آنها را فرا خواهد گرفت:

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ. 2

و اگر اهل آبادی ها ایمان آورده،پروا پیشه کرده بودند،مسلّماً [درهای] برکت هایی از آسمان و زمین بر آنان می گشودیم؛ولیکن [پیام ها و نشانه های ما را] تکذیب کردند.ما هم آنان را به کیفر کردارشان مجازات کردیم».

این آیه اشاره به این سنّت الهی است که تعهّد و پایبندی مردم به ارزش های اعتقادی،اخلاقی و عملی،موجب امدادهای ویژۀ الهی و پدید آمدن انواع نعمت های مادّی و معنوی و زمینی و آسمانی است.

ص:420


1- (1) .گفتنی است:استناد به این حدیث به دلیل خصوصیت ارتباط آن با حکومت امام مهدی علیه السلام است؛و گر نه روایات در بارۀ احاطۀ علمی امامان معصوم علیهم السلام،فراوان است،علاقه مندان برای آگاهی از این احادیث،می توانند به کتاب اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث،مبحث«علوم اهل بیت»مراجعه فرمایند.

بر پایۀ این سنّت آفریدگار،در دوران حاکمیت جهانی اسلام به رهبری مهدی آل محمّد صلی الله علیه و آله که ارزش های الهی به طور کامل در جامعه استقرار می یابد،درهای انواع برکت مادّی و معنوی،از زمین و آسمان،بر انسان گشوده می شود و امدادهای ویژه و بی نظیر الهی،همراه با قیام امام مهدی علیه السلام آغاز خواهد شد و به تدریج،زندگی فردی و اجتماعی جهانیان را در همۀ زمینه ها،فرا خواهد گرفت.

بر این اساس،سیاست های حکومتی مهدوی،در کنار امدادهای ویژۀ الهی به مردمان عصر ظهور،پیشرفت همه جانبه و بی نظیری را در این دوران،پدید خواهد آورد و از این رو،برای تبیین سیاست نامۀ امام مهدی علیه السلام امدادهای ویژۀ الهی را نیز باید در نظر گرفت.

توضیح بیشتر این مطلب در ادامۀ این بحث و ضمن گزارش سیاست های حکومتی امام علیه السلام،بویژۀ در پایان سیاست های اجتماعی و اقتصادی،خواهد آمد.

و اینک،سیاست نامۀ امام مهدی علیه السلام:

ص:421

(1):سرنوشت سازترین سیاست ها

اشاره

انقلاب مهدوی،بزرگ ترین انقلابی است که گسترۀ آن،سراسر جهان را فرا خواهد گرفت و در پرتو آن،همۀ ارزش های انسانی و اسلامی بر همۀ جهانیان حاکم خواهد شد.بنا بر این،سیره و سیاست های حکومتی امام مهدی علیه السلام،می تواند الگو و الهام بخش برای انقلاب های زمینه ساز حکومت جهانی ایشان باشد.

در این باره،سخن را با تبیین سرنوشت سازترین سیاست های حکومتی آن بزرگوار،آغاز می کنیم:

ظلم ستیزی و عدالت محوری

مهم ترین شاخصه های قیام مهدوی و سرنوشت سازترین سیاست های حکومت امام مهدی علیه السلام،ظلم ستیزی،مبارزه با سران استکبار،و تأمین عدالت فراگیر فردی و اجتماعی است.

اصولاً ظلم ستیزی و عدالت گستری،مهم ترین حکمت بعثت همۀ انبیای الهی است.خداوند سبحان می فرماید:

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ. 1

همانا پیامبران خود را با دلایلی روشن فرستادیم و با ایشان کتاب [آسمانی] و میزان [سنجش حق و باطل] فرو فرستادیم تا مردم به عدالت قیام کنند».

ص:422

در این باره چند نکته قابل توجّه است:

1-1-پیوند عدالت گستری و رهبری معصوم

عدالت اجتماعی را حکمتِ بعثت انبیا دانستن،بدین معناست که تنها در حکومت انبیا و اوصیای معصوم آنها،تحقّق عدالت اجتماعی به معنای حقیقی و کامل آن، امکان پذیر است.تجربۀ تاریخی قیام مدّعیان داد گستری نیز،این واقعیت را تأیید می نماید.در حدیثی که به سند معتبر از امام صادق علیه السلام نقل شده،آمده است:

ما یَکونُ هذَا الأَمرُ حَتّی لا یَبقی صِنفٌ مِنَ النّاسِ إلّاوَ قَد وُلّوا عَلَی النّاسِ،حَتّی لا یَقولَ قائِلٌ:إنّا لَو وُلّینا لَعَدَلنا،ثُمَّ یَقومُ القائِمُ بِالحَقِّ وَالعَدلِ. (1)

این امر (قیام) روی نمی دهد تا آن که هیچ گروهی از مردم نمانَد،جز آن که بر مردم حکومت کند،برای این که کسی نگوید:«اگر ما حاکم می شدیم،عدالت می ورزیدیم».سپس قائم به حق و عدالت،قیام می کند.

آری! امام مهدی علیه السلام هنگامی ظهور می کند که مردم جهان،انواع حکومت های مدّعی عدالت و آزادی و حقوق بشر را تجربه کرده باشند و عملاً به این نتیجه برسند که جز با رهبری انبیا و اوصیای آنان،نمی توان عدالت اجتماعی را به مفهوم حقیقی و کامل آن،در جهان برقرار ساخت.

1-2-پیوند عدالت گستری و ظلم ستیزی

عدالت گستری بدون ظلم ستیزی و مبارزه با سران استکبار،امکان پذیر نیست.از این رو،همۀ انبیای الهی در نخستین گام،جهت تحقّق عدالت اجتماعی با ستمگرانِ مستکبر و مُترِف،درگیر می شدند.نخستین برنامۀ قیام امام مهدی علیه السلام نیز-که ذخیرۀ الهی برای ریشه کن کردن ظلم و فساد و تباهی است-پیکار با جبّاران است.در حدیثی نبوی آمده است:

ص:423


1- (1) .ر.ک:ص 208 ح 1765. [1]

أیُّهَا النّاسُ ! قَطَعَ عَنکُم مُدَّةُ الجَبّارینَ،وَ وَلِیَ الأَمرَ خَیرُ امَّةِ مُحَمَّدٍ فَالحَقوا بِمَکَّةَ، فَیَخرُجُ النُّجَباءُ مِن مِصرَ،وَالأَبدالُ مِنَ الشّامِ،وَ عَصائِبُ العِراقِ،رُهبانٌ بِاللَّیلِ لُیوثُ بِالنَّهارِ،کَأَنَّ قُلوبَهُم زُبَرُ الحَدیدِ،فَیُبایِعونَهُ بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ،قالَ عِمرانُ بنُ الحُصَینِ:یا رَسولَ اللّهِ ! صِف لَنا هذَا الرَّجُلَ.

قالَ صلی الله علیه و آله:هُوَ رَجُلٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ،کَأَنَّهُ مِن رِجالِ شَنوءَةَ،عَلَیهِ عَباءَتانِ قَطَوانِیَّتانِ،اسْمُهُ اسْمی،فَعِندَ ذلِکَ تَفرَخُ الطُّیورُ فی أوکارِها،وَالحیتانُ فی بِحارِها،وَ تَمُدُّ الأَنهارُ،وَ تَفیضُ العُیونُ،وَ تُنبِتُ الأَرضُ ضِعفَ اکُلِها،ثُمَّ یَسیرُ مُقَدِّمَتُهُ جَبرَئیلُ،وَ ساقیهِ إسرافیلُ،فَیَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وَ قِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً. (1)

[هنگام قیام مهدی،منادی از آسمان ندا می دهد]:"ای مردم ! مدّت حکومت جبّاران بر شما به پایان رسید و بهترین فردِ امّت محمّد،حکومت را به دست گرفته است،به مکّه بروید".و گروهی از نجیبان مصر و نیکان شام و گروه های [زاهد و دنیاگریز] عراق،بیرون می روند که راهبانِ شب و شیران روزند و دل هایشان،گویی پاره های آهن است و با او میان رُکن [حجر الأسود] و مقام [ابراهیم]،بیعت می کنند».عمران بن حصین گفت:ای پیامبر خدا ! این مرد را برای ما توصیف کن.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«او مردی از فرزندان حسین علیه السلام است و مانند مردان قبیلۀ "شنوءة"، (2)قدبلند است.دو عبای سپید کم پُرز بر تن دارد،همنام من است.پس این هنگام است که پرندگان در لانه هایشان و ماهیان در دریاها تخم می گذارند و رودها طولانی و آب چشمه ها سرریز و سیل آسا می شود و زمین،دو برابر محصول می دهد،آن گاه جبرئیل در پیشِ روی او و اسرافیل در کنارش حرکت می کنند و زمین را از عدل و داد،پُر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم،پُر شده

ص:424


1- (1) .ر.ک:ص 376 ح 1906.
2- (2) .شنوءة،قبیله ای در یمن و از تیره های قبیله بزرگ ازْد و فرزندان شنوءة بن عبد اللّه بن کعب ازْدی اند که به بلندی قد،مشهور بوده اند.

است».

سیاست قاطع ظلم ستیزی حکومت مهدوی،به گونه ای است که در فاصله ای کوتاه پس از قیام امام علیه السلام،جهانِ پُر از ظلم و جور،سرشار از عدل و داد می گردد؛عدالتی که به درون همۀ خانه ها نفوذ خواهد کرد (1)و نیک و بد را فرا خواهد گرفت.

بدین سان،جامعۀ بشری که در نتیجۀ ظلم جبّاران،در معنا مُرده است،با عدالت حکومت مهدوی سرشار از حیات می گردد.در حدیثی از امام صادق علیه السلام در تبیین آیۀ: «اِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها ؛بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده می کند»، (2)آمده:

أی یُحییهَا اللّهُ بِعَدلِ القائِمِ عِندَ ظُهورِهِ،بَعدَ مَوتِها بِجَورِ أئِمَّةِ الضَّلالِ. (3)

یعنی پس از آن که زمین به سبب ستم پیشوایان گم راهی می میرد،خداوند،آن را با عدالت قائم به گاه ظهورش،زنده می کند.

1-3-ظلم ستیزی،مبدأ همۀ اصلاحات

آغاز شدن قیام انبیا و خاتم اوصیا،با ظلم ستیزی و دعوت به عدالت اجتماعی،حاکی از آن است که از منظر همۀ ادیان راستین الهی،ظلم،بزرگ ترین منکَر و عدل، بزرگ ترین معروف است.

بر این اساس،هدف گیری مبارزاتی و اصلاحاتی امام مهدی علیه السلام نشان می دهد که اگر بساط ظلم در جهان برچیده شود،طومار همۀ مفاسد و تباهی ها به صورت ریشه ای،پیچیده می شود،و اگر عدالت اجتماعی در جهان استقرار یابد،همۀ ارزش های انسانی و اسلامی در جامعه تحقّق می یابد و بدین سان،جامعۀ انسانی از

ص:425


1- (1) .ر.ک:ص 225 (فصل دوم/چشمگیرترین نمودهای عدالت امام مهدی علیه السلام ).
2- (2) .حدید:آیۀ 17. [1]
3- (3) .ر.ک:ص 202 ح 1763.

زندگی معنوی و حقیقی برخوردار می گردد.

بنا بر این،حکومتی که می خواهد برای حکومت جهانی اسلام به رهبری امام مهدی علیه السلام زمینه سازی کند،باید مبارزه با ظلم و استکبار را در صدر سیاست ها و برنامه های حکومتی خود قرار دهد و همۀ نهادهای تقنینی،اجرایی و قضاییِ آن،در جهت تحقّق هر چه بیشتر عدالت اجتماعی برنامه ریزی کنند؛چرا که نابودی ظلم، ریشه کن کردن همۀ ضدّ ارزش ها،و احیای عدل،زنده کردن همۀ ارزش هاست.

1-4-عدالت گستری،جامع ارزش ها

در فرهنگ قرآن و حدیث،عدل،شامل انواع ارزش های اعتقادی،اخلاقی و عملی است.همچنین ظلم،انواع ضدّ ارزش های اعتقادی،اخلاقی و عملی را در بر می گیرد. (1)

بنا بر این،نخستین سیاست و اصلی ترین شعار حکومت مهدوی،یعنی ظلم ستیزی و عدالت گستری،جامع همۀ ارزش ها،و نافی همۀ ضدّ ارزش های اعتقادی،اخلاقی و عملی است.این حدیث متواتر،بازگو کنندۀ اصلی ترین سیاست های امام مهدی علیه السلام است:

یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً. (2)

زمین را از عدل و داد،پُر می کند،آن چنان که از ظلم و ستم،پُر شده باشد.

این سخن،بدین معناست که پس از پُر شدن زمین از انواع ضدّ ارزش های اعتقادی،اخلاقی و عملی،در نتیجۀ سیاست های حکومتی امام مهدی علیه السلام، ارزش های اعتقادی،اخلاقی و عملی،جهان را فرا خواهد گرفت.

ص:426


1- (1) .برای توضیح این مطلب،ر.ک:دانش نامۀ عقاید اسلامی:ج 8 ص 8-14. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 174 ح 1725. [2]

(2):سیاست های فرهنگی

اشاره

حکومت مهدوی،در حقیقت،مقدّمۀ یک انقلاب عمیق فرهنگی است؛زیرا علاوه بر این که هدف اصلی این حکومت،سالم سازی فضای فرهنگی و حاکم ساختن ارزش های انسانی و اسلامی بر جامعه است،تعمیق و تداوم انقلاب اجتماعی،بدون تحوّل فرهنگی امکان پذیر نیست.بنا بر این،سیاست های فرهنگی،بنیادی ترین سیاست های حکومتی امام مهدی علیه السلام است.

برجسته ترین این سیاست ها که در احادیث اهل بیت علیهم السلام مورد اشاره قرار گرفته، عبارت است از:

2-1-توسعه و تعمیق معرفت و بصیرت

بی تردید،علم و آگاهی،بینش و بصیرت،اساسی ترین پایه های تمّدن نوین اسلامی است.همۀ آیات و احادیثی که مردم را به تعقّل و تفکّر،و دانش و بینش دعوت می کنند، (1)دلیل این مدّعاست و جمع بندی آنها را در دو حدیث پیامبر اکرم و امیر مؤمنان علیه السلام می توان ملاحظه کرد.در حدیثی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمده:

خَیرُ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ مَعَ العِلمِ،وَ شَرُّ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ. (2)

خیر دنیا و آخرت،با دانش،و شرّ دنیا و آخرت،با نادانی است.

از امام علی علیه السلام نیز نقل شده که فرمود:

ص:427


1- (1) .ر.ک:دانش نامۀ عقاید اسلامی،جلد یکم و دوم.
2- (2) .روضة الواعظین:ص 17. [1]

العِلمُ أصلُ کُلِّ خَیرٍ،الجَهلُ أصلُ کُلِّ شَرٍّ. (1)

دانش،بنیاد هر خیر،و نادانی،ریشۀ هر شرّی است.

نخستین پایه های ارزش های اسلامی،خردورزی است. (2)شخص مسلمان در هر اقدامی که می خواهد انجام دهد،نیاز به شناخت و معرفت دارد.امام علی علیه السلام، خطاب به یکی از یارانش به نام کُمیل می فرماید:

ما مِن حَرَکَةٍ إلّاوَ أنتَ مُحتاجٌ فیها إلی مَعرِفَةٍ. (3)

هیچ حرکتی نیست،مگر آن که در آن،نیازمند شناختی هستی.

مهم ترین ویژگی های منتظران راستین و زمینه سازان حکومت مهدوی،رشد و کمال خرد و معرفت است.در این باره از امام زین العابدین علیه السلام نقل شده:

وَالمُنتَظِرینَ لِظُهورِهِ أفضَلُ مِن أهلِ کُلِّ زَمانٍ؛لِأَنَّ اللّهَ-تَبارَکَ وتَعالی-أعطاهُم مِنَ العُقولِ وَالأَفهامِ وَالمَعرِفَةِ،ما صارَت بِهِ الغَیبَةُ عِندَهُم بِمَنزِلَةِ المُشاهَدَةِ.... (4)

و منتظران ظهورش،از مردم هر روزگار دیگری برترند؛زیرا خداوند-تبارک و تعالی-چنان عقل و فهم و معرفتی به آنان داده که غیبت برای آنان به سانِ مشاهده است.

بدین سان،تکیه گاه اصلی انقلاب مهدوی،معرفت و بصیرت است،و مبارزه با انحرافات و تلاش برای پدیدآوران جامعۀ آرمانیِ اسلام،از همین نقطه آغاز خواهد شد.در این باره،امام علی علیه السلام تعبیر بسیار لطیفی دارد و می فرماید:

حتّی إذا وافَقَ وارِدُ القَضاءِ انقِطاعَ مُدَّةِ البَلاءِ حَمَلُوا بَصائِرَهُم عَلی أسیافِهِم وَ دانُوا لِرَبِّهِم بأمرِ واعِظِهِم. (5)

ص:428


1- (1) .غرر الحکم:ح 818 و 819.
2- (2) .از امام علی علیه السلام نقل شده:«قواعد الإسلام سبعة:فأوّلها العقل...؛پایه های اسلام هفت تاست.نخستین آنهاعقل است»(تحف العقول:ص 196).
3- (3) .تحف العقول:ص 171،بشارة المصطفی:ص 25 [1] عن کمیل بن زیاد،بحارالأنوار:ج 77 ص 267 ح 1.
4- (4) .ر.ک:ج 5 ص 346 ح 935. [2]
5- (5) .نهج البلاغة:خطبۀ 150، [3]بحار الأنوار:ج 29 ص 616 ح 29. [4]

تا هنگامی که قضا [و قدر]،موافق پایان یافتن مدّت بلا شد،بصیرت و آگاهی خویش را بر شمشیرشان می نهند [و با بصیرت،سلاح خود را در برخورد با دشمن به کار می گیرند] و به فرمان اندرزگوی خویش (امام مهدی علیه السلام ) (1)از پروردگار خود،اطاعت می کنند.

جهانی شدن انقلاب مهدوی و تداوم آن نیز نیازمند رشد علم و آگاهی است و از این رو،بنیادی ترین اقدامات فرهنگی در حکومت امام مهدی علیه السلام،توسعه و تعمیق معرفت و بصیرت جامعه است.

ثقة الإسلام کلینی رحمه الله از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود:

إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ اللّهُ یَدَهُ عَلی رُؤوسِ العِبادِ،فَجَمَعَ بِها عُقولَهُم،وَ کَمُلَت بِهِ أحلامُهُم (2). (3)

هنگامی که قائم ما قیام کند،خداوند دستش را بر سرِ بندگان می نهد و عقل های ایشان را با آن،جمع می کند و خردهایشان با او کامل می شود.

این سخن،بدین معناست که هم زمان با قیام امام مهدی علیه السلام،نخستین لطف و عنایت خداوند سبحان به مردم،رشد عقلی و تکامل علمی آنهاست.

در حدیثی دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده که می فرمود:

العِلمُ سَبعَةٌ وَ عِشرونَ حَرفاً،فَجَمیعُ ما جاءَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفانِ،فَلَم یَعرِفُ النّاسُ حَتَّی الیَومِ غَیرَ الحَرفَینِ،فَإِذا قامَ القائِمُ علیه السلام أخرَجَ الخَمسَةَ وَ العِشرینَ حَرفاً فَبَثَّها فِی النّاسِ،وَ ضَمَّ إلیهَا الحَرفَینِ حَتّی یَبُثَّها سَبعَةً وَ عِشرینَ حَرفاً (4). (5)

ص:429


1- (1) .گفتنی است که برخی شارحان نهج البلاغة،به قرینۀ جملات بعدی خطبه،مقصود از«اندرزگو»را پیامبر صلی الله علیه و آله گرفته اند؛لیکن به نظر می رسد که آن جملات،بخش دیگری از سخنان امام علیه السلام است که توسّط سیّد رضی،انتخاب و تقطیع شده و بلافاصله پس از بخش مورد نظر ما قرار گرفته است و همان طور که در منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (ج 9 ص 132) آمده و به قرینۀ عنوان خطبه،مقصود،بقیّة اللّه الأعظم امام مهدی-أرواحُنا فِداه-است.
2- (2) .فی الخرائج والجرائح:«أخلاقهم»بدل«أحلامهم».
3- (3) .ر.ک:ص 232 ح 1791. [1]
4- (4) .الخرائج والجرائح:«جزءان»و«حرفان»بدل«جزأ»و«حرفأ».
5- (5) .ر.ک:ص 234 ح 1794. [2]

علم،بیست و هفت حرف است و همۀ آنچه پیامبران آورده اند،دو حرف است و مردم تاکنون،جز دو حرف را نشناخته اند.چون قائم قیام کند،بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می آورد و میان مردم،منتشر می کند و دو حرف [قبلی] را هم به آنها ضمیمه می کند تا همۀ بیست و هفت حرف را منتشر سازد.

بی تردید،رشد معجزه آسای اندیشه و عقل،و پیشرفت مافوق تصوّر علم در حکومت مهدوی،زمینه ساز پیشرفت همه جانبه و موجب رسیدن به قلّۀ جامعۀ آرمانی و تمدّن نوین اسلامی است.

2-2-آشنایِ کامل با معارف قرآن

قرآن،خلاصۀ معارف مورد نیاز انسان است.امام علی علیه السلام با تعبیر بلندی در توصیف این کتاب آسمانی می فرماید:

سَلونی عَنِ القُرآنِ فَإِنَّ فِی القُرآنِ عِلمَ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ،لَم یَدَع لِقائِلٍ مَقالاً،وَ لا یَعلَمُ تَأویلَهُ إلَّااللّهُ وَالرّاسِخونَ فِی العِلمِ،وَ لَیسوا بِواحِدٍ،وَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ واحِداً مِنهُم عَلَّمَهُ اللّهُ سُبحانَهُ إیّاهُ،وَ عَلَّمَنیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،ثُمَّ لا یَزالُ فی بَقِیَّتِهِ إلی یَومِ القِیامَةِ. (1)

از من،در بارۀ قرآن بپرسید؛چرا که دانشِ اوّلین و آخرین،در قرآن است.[قرآن] برای هیچ گوینده ای [جای] سخن نگذاشته است و تأویل آن را جز خدا و استواران در دانش،کسی نمی داند و اینان،یک نفر نیستند.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یکی از ایشان بود که خداوند سبحان،آن را به او آموخت و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هم آن را به من آموخت و [تأویل قرآن] در فرزندان [معصومِ] او تا روز قیامت،باقی خواهد ماند.

امام علیه السلام در این سخن،چند نکتۀ بسیار مهم را در بارۀ معارف قرآن،یادآور شده:

اوّل. دانش گذشتگان و آیندگان در قرآن شریف خلاصه شده،به گونه ای که

ص:430


1- (1) .تأویل الآیات الظاهرة:ج 2 ص 555 ح 10،تفسیر فرات:ص 68 ح 38،کتاب سلیم بن قیس:ج 2 ص 942 [1] ح 78 (هر دو منبع با عبارت مشابه).

مدّعیان علم و معرفت در مقابل این کتاب آسمانی حرف تازه ای ندارند.

دوم. معارف عمیق و گستردۀ قرآن،ویژۀ پیامبر صلی الله علیه و آله است و او،این معارف را به امام علی علیه السلام تعلیم فرموده و این میراث علمی در خاندان او تا قیامت،باقی است.

سوم. مردم برای آشنایی کامل با معارف قرآن،راهی جز مراجعۀ به اهل بیت علیهم السلام ندارند.

روشن است که در دوران کوتاه نبوّت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله،زمینۀ لازم برای تبیین کامل معارف قرآن برای همۀ مردم،وجود نداشت و از این رو،پیامبر صلی الله علیه و آله حقایق این کتاب آسمانی را به امام علی علیه السلام تعلیم فرمود تا به امامان اهل بیت علیهم السلام منتقل شود و در فرصت های مناسب در اختیار قرآن پژوهان قرار گیرد؛لیکن در دوران امامت سایر امامانِ اهل بیت نیز،به دلیل اختناق سیاسی،چنین فرصتی پدید نیامد.

بنا بر این،در دولت جهانی اهل بیت علیهم السلام که زمینه برای بیان حقایق قرآن به طور کامل فراهم است،یکی از سیاست های اصولی حکومت مهدوی،آشنا کردن مردم با حقایق این کتاب آسمانی است و با توجّه به این که آگاهی از ترتیب نزول آیات قرآن،نقش مؤثّری در فهم معارف آن دارد،یکی از اقدامات اساسی امام علیه السلام،تعلیم قرآن بر اساس این ترتیب است. (1)

2-3-توسعۀ مساجد و مراکز فرهنگی

گسترش آشنایی با معارف قرآنی و توسعه و تعمیق معرفت و مفاهیم دینی،نیازمند مراکز گستردۀ تعلیم و تربیت است.لذا در حکومت امام مهدی علیه السلام توسعۀ مراکز فرهنگی از سیاست های مهم و بنیادی شمرده می شود.بنا بر این،آنچه در احادیث در بارۀ ساختن مساجد بزرگ در حکومت مهدوی آمده، (2)اشاره به این معناست.

ص:431


1- (1) .ر.ک:ص 235 (آموزش قرآن بر اساس نزول آن).
2- (2) .ر.ک:ص 237 ( [1]ساختن مسجدهای بزرگ)
2-4-مبارزۀ قاطع با فساد و انحراف

بی تردید،نخستین برنامۀ دولت امام مهدی علیه السلام،مبارزه با مفاسدِ اجتماعی و انحرافات اعتقادی،اخلاقی و عملی است.رشد عقلی و عملی جامعه،و آشنایی با معارف اصیل قرآن،در حقیقت،مقدّمۀ این پیکار بزرگ است.تعمیق و گسترش ایمان نیز،بدون این جهاد فرهنگی،امکان پذیر نیست و این مبارزه،یکی از مصادیق روشن این آیۀ شریف است:

«اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ». 1

«کسانی که اگر به آنها در زمین توانایی دهیم،نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و به نیکوکاری،فرمان می دهند و از زشت کاری،باز می دارند؛و فرجام همۀ کارها از آنِ خداوند است».

در حدیثی از امام باقر علیه السلام در تبیین آیه یاد شده آمده است:

هذِهِ الآیَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ المَهدِیِّ وَ أَصحابِهِ،یُمَلِّکُهُمُ اللّهُ مَشارِقَ الأَرضِ وَ مَغارِبَها،وَ یُظهِرُ الدّینَ،وَ یُمیتُ اللّهُ عز و جل بِهِ وَ بِأَصحابِهِ البِدَعَ وَ الباطِلَ،کَما أماتَ السَّفَهَةُ الحَقَّ،حَتّی لا یُری أثَرٌ مِنَ الظُّلمِ،وَ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ،وَ للّهِ ِ عاقِبَةُ الاُمورِ. (1)

این آیه،برای خاندان محمّد-مهدی و یارانش-است.خداوند،مشرق و مغربِ زمین را به تسلّط آنها در می آورد و دین را چیره می کند و خداوند عز و جل به دست او و یارانش،بدعت گذاران و باطل پویان را می میرانَد،همان گونه که نابخران،حق را میرانده اند تا آن جا که اثری از ستم،دیده نشود و به نیکی فرمان می دهند و از زشتی باز می دارند؛و فرجام همۀ کارها از آنِ خداوند است.

در این جا این سؤال قابل طرح است که سیاست حکومت مهدوی در برخورد با

ص:432


1- (2) .ر.ک:ص 240 ح 1802. [1]

ناهنجاری ها دفعی است یا تدریجی؟به عبارت دیگر،آیا امام مهدی علیه السلام پس از ظاهر شدن،بلافاصله مبارزه با انواع مفاسد و ناهنجاری ها را هم زمان آغاز می کند یا این که اصلاحات مورد نظر خود را به تدریج و با برنامه ریزی و زمان بندیِ ویژه ای مدیریت می نماید؟

با در نظر گرفتن مفاد احادیثی که تأکید دارند بر این که سیرۀ حکومت امام مهدی علیه السلام مبتنی بر سیرۀ حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام است،در پاسخ سؤال مذکور می توان گفت:در حکومت مهدوی،مبارزه با بخشی از مفاسد،دفعی است و مبارزه با بخشی دیگری از ناهنجاری ها،تدریجی خواهد بود.

در سیرۀ نبوی و علوی،مفاسد اجتماعی بر دو دسته تقسیم گردیده است:

دستۀ اوّل،مفاسدی که زمینۀ اجتماعی لازم برای مبارزۀ فوری با آنها فراهم بود.

در این گونه موارد،هم زمان با آغاز مسئولیت،مبارزه با ناهنجاری ها نیز آغاز شد؛ مانند مبارزه با شرک و ظلم.

دستۀ دوم،مفاسدی که زمینۀ اجتماعی لازم برای مبارزۀ فوری با آنها فراهم نبود.در این گونه موارد،پیکار با ناهنجاری ها تدریجی بود؛مانند این که در عصر نبوّت،بخشی از مقرّرات اسلام،به تدریج نازل می شد.همچنین امام علی علیه السلام مبارزه با مفاسد اداری و اقتصادی را از نخستین روزهای حکومت،آغاز کرد؛اما از آن جا که زمینه برای بخشی از اصلاحات فرهنگی آماده نبود،می فرمود:

لَو قَدِ استَوَت قَدَمایَ مِن هذِهِ المَداحِضِ لَغَیَّرتُ أشیاءَ. (1)

اگر پاهایم در این لغزشگاه استوار مانْد،اموری را تغییر خواهم داد.

بدین سان،در حکومت علوی مبارزه با شماری از انحرافات،منوط به فراهم شدن زمینه های لازم گردید. (2)

ص:433


1- (1) .ر.ک:دانش نامۀ امیر المؤمنین علیه السلام:ج 3 ص 572 ح 1348. [1]
2- (2) .برای توضیح بیشتر،ر.ک:دانش نامۀ امیر المؤمنین علیه السلام:ج 3 ص 386 ( [2]سیاست علوی در رویارویی با انحراف ها).

بر این اساس،به نظر می رسد در حکومت مهدوی نیز،مبارزه با بخشی از انحرافات،دفعی است و هم زمان با ظهور امام مهدی علیه السلام آغاز می شود؛امّا تصحیح فرهنگ عمومی با برنامه ریزی ویژه ای،به تدریج تحقّق خواهد یافت.

2-5-ریشه کن کردن گم راهی

رشد علم و آگاهی،آشنایی با معارف اصیل قرآن،و مبارزۀ اصولی با انواع انحرافات اعتقادی،اخلاقی و عملی،سبب می شود که در حکومت مهدوی،گم راهی (ضلالت) از جامعۀ بشر،ریشه کن گردد.این معنا،در احادیث،به گشوده شدن دژهای ضلالت به وسیلۀ امام مهدی علیه السلام،تعبیر شده:

فَیَبعَثُ اللّهُ عز و جل مِنهُمَا [الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهما السلام ] مَن یَفتَحُ حُصونَ الضَّلالَةِ. (1)

و خداوند عز و جل از نسل حسن و حسین،کسی را بر می انگیزد که دژهای گم راهی و دل های سربسته را می گشاید.

در حدیثی دیگر،با تعبیر دیگری آمده:

وَ إنَّما سُمِّیَ القائِمُ مَهدِیّاً لِأَنَّهُ یَهدی إلی أمرٍ قَد ضَلّوا عَنهُ. (2)

قائم از آن رو«مهدی»نامیده شد که به امری ره نمون می شود که به آن،راه نیافته اند.

همچنین در توصیف امام مهدی علیه السلام می خوانیم:

یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی إذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی. (3)

هوس را دنباله روِ هدایت می کند،هنگامی که [مردم] هدایت را پیروِ هوس کرده اند.

بدین سان،هدایت و راهیابی به صراط مستقیم و راه درست،مقصد اعلای

ص:434


1- (1) .ر.ک:ص 242 ح 1806. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 244 ح 1808. [2]
3- (3) .ر.ک:ص 194 ح 1753. [3]

انسانیت،جهان را فرا خواهد گرفت.

2-6-پایان دادن به دولت ابلیس

با ریشه کن شدن گم راهی،زمینه های سلطۀ شیطان به طور اصولی از بین می رود.

این معنا در برخی از احادیث به پایان یافتن دولت ابلیس در جهان و روی کار آمدن دولت خدا،تعبیر شده است.در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده:

ما زالَ مُذ خَلَقَ اللّهُ آدَمَ دَولَةٌ للّهِ ِ وَ دَولَةٌ لِإِبلیسَ،فَأَینَ دَولَةُ اللّهِ؟أما هُوَ إلّاقائِمٌ واحِدٌ. (1)

هماره،از روزگار آفرینش آدم،دولتی از آنِ خدا و دولتی از آنِ ابلیس بوده است.

پس دولت خداوند کجاست؟! آن نیست،جز [دولت] یگانۀ قائم [آل محمّد].

در حدیثی دیگر،روی کار آمدن دولت خدا به وسیلۀ امام مهدی علیه السلام،به ظهور دولت اهل بیت علیهم السلام تعبیر شده است.متن این حدیث که به سند معتبر از امام صادق علیه السلام نقل شده،چنین است. لِکُلِّ اناس ٍ دَولَةٌ یَرقُبونَها وَ دَولَتُنا فی آخِرِ الدَّهرِ تَظهَرُ. (2)

هر مردمی را دولتی است که چشم به راهش هستند

و دولت ما در پایان روزگار،پدیدار می شود.

آری ! دولت امام مهدی علیه السلام همان دولت خداوند سبحان،و دولت خاتم پیامبران و خاندان بزرگوار اوست که در آخر زمان،به حکومت پیروان شیطان،پایان خواهد داد.

2-7-تعمیق و تکامل ایمان

ایمان به مبدأ و معاد،و باورهای سعادت آفرین،فرآیند به کار گیری خرد (3)و علم و

ص:435


1- (1) .ر.ک:ص 244 ح 1809. [1]
2- (2) .الأمالی،صدوق:ص 578 ح 791، [2]روضة الواعظین:ص 234، [3]بحار الأنوار:ج 51 ص 143 ح 3. [4]
3- (3) .ر.ک:دانش نامۀ عقاید اسلامی:ج 1 ص 323 (آثار خرد).

حکمت است. (1)قرآن کریم با صراحت اعلام می فرماید:

«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلی صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ». 2

«و کسانی که از دانش،بهره یافته اند،می دانند که آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده،حقّ است و به راهِ آن عزیزِستوده [صفات] راهبری می کند».

سیاست فرهنگی حکومت امام مهدی علیه السلام به گونه ای است که با از بین رفتن ریشه های گم راهی،انسان ها نه تنها می توانند به حقایق ایمانی دست یابند،بلکه با بهره گیری از قوّت خِرد،و توسعۀ علم و حکمت به بالاترین قلّۀ ایمان،صعود می نماید.در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:

إنَّکُم مُؤمِنونَ وَ لکِن لا یَکمُلُ إیمانُکُم حَتّی یَخرُجَ قائِمُنا،فَعِندَها یَجمَعُ اللّهُ أحلامَکُم فَتَکونونَ مُؤمِنینَ کامِلینَ. (2)

شما مؤمن هستید؛امّا ایمانتان کامل نمی شود تا قائم ما قیام کند.آن هنگام، خداوند،عقل هایتان را جمع می کند و مؤمنانی کامل می شوید.

جامعه ای که از عقل و ایمان برخوردار باشد،طبعاً از نظر اخلاق و رفتار،جامعۀ نمونۀ انسانی است. (3)

2-8-زنده کردن معنوی زمین

فراگیر شدنِ عدالت و ایمان در جامعه،و آشنا شدن مردم با معارف اصیل و حیات بخش الهی،سبب می شود جامعۀ بشر با ارزش های معنوی زنده گردد، همان طور که بارانِ بهار،زمین مُرده را زنده می نماید.قرآن کریم،به این معنا اشاره

ص:436


1- (1) .همان:ج 2 ص 326 ( [1]آثار دانش).
2- (3) .ر.ک:ص 248 ح 1812. [2]
3- (4) .برای آگاهی از ویژگی های اخلاقی و رفتاری اهل ایمان،ر.ک:دانش نامۀ قرآن و حدیث:ج 8 ص 329 ( [3]فصل هشتم:ویژگی های مؤمن).

می فرماید:

«اِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها. 1

بدانید که خداوند،زمین را پس از مرگش زنده می کند» .

در حدیثی از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ یاد شده،آمده:

أی یُحییهَا اللّهُ بِعَدلِ القائِمِ عِندَ ظُهورِهِ،بَعدَ مَوتِها بِجَورِ أئِمَّةِ الضَّلالِ. (1)

یعنی پس از آن که زمین به سبب ستم پیشوایان گم راهی می میرد،خداوند،آن را با عدالت قائم به گاه ظهورش،زنده می کند.

طبق حدیثی دیگر،امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید:

یُحییهَا اللّهُ عز و جل بِالقائِمِ علیه السلام بَعدَ مَوتِها-بِمَوتِها کُفرُ أهلِها-وَالکافِرُ مَیِّتٌ. (2)

خداوند عز و جل آن را به دست قائم علیه السلام زنده می کند،پس از آن که مُرده است و مرگش، کفر ورزیدن اهل آن است؛چرا که کافر،مرده است.

و در حدیثی دیگر از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمده که خداوند سبحان،در معراج،ضمن مطالبی خطاب به او می فرماید:

وَ بِالقائِمِ مِنکُم أعمُرُ أرضی بِتَسبیحی وَ تَهلیلی،وَ تَقدیسی وَ تَکبیری وَ تَمجیدی،وَ بِهِ اطَهِّرُ الأَرضَ مِن أعدائی وَ اورِثُها أولِیائی،وَ بِهِ أجعَلُ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَروا بِیَ السُّفلی وَ کَلِمَتِیَ العُلیا،وَ بِهِ احیی عِبادی وَ بِلادی بِعِلمی. (3)

و با قائمِ شما زمینم را با تسبیح،تهلیل،تقدیس،تکبیر و تمجیدم،آباد می کنم و به دست او،زمین را از دشمنانم پاک می کنم و آن را برای اولیایم به ارث می گذارم،و به دست او،کلمۀ کافران به من را فرو آورده و کلمۀ خود را بالا می برم و به دست او،بندگان و سرزمین هایم را با علم خود [بالا می برم].

ص:437


1- (2) .ر.ک:ص 202 ح 1763.
2- (3) .ر.ک:ص 250 ح 1813. [1]
3- (4) .ر.ک:ص 250 ح 1814. [2]

همۀ این احادیث،به این حقیقت اشاره دارند که زندگی زمین در آبادانی ظاهری آن خلاصه نمی شود؛بلکه زندگی باطنی و معنوی زمین،بسی مهم تر و ارزشمندتر از زندگی ظاهری آن است.تحقّق این زندگی،تنها با فراگیر شدن ارزش های دینی و در رأس آنها ایمان و عدالت،در دوران حکومت امام مهدی علیه السلام امکان پذیر است.

2-9-فراگیر شدن حکومت اسلامی در جهان

سیاست های فرهنگی حکومت مهدوی،در کنار نابودی جبّاران و ستمگران،به طور طبیعی زمینه را برای حکومت جهانی اسلام به رهبری قائم آل محمّد علیه السلام فراهم می سازد.در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده:

الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم أنتَ یا عَلِیُّ،وَ آخِرُهُمُ القائِمُ الَّذی یَفتَحُ اللّهُ عز و جل عَلی یَدَیهِ مَشارِقَ الأَرضِ وَمغارِبَها. (1)

امامان پس از من،دوازده تن هستند:نخستینِ آنها تو هستی-ای علی-،و آخرین آنها،قائمی که خداوند عز و جل مشرق و مغربِ زمین را به دست او فتح می کند.

در حدیثی دیگر از پیامبر صلی الله علیه و آله،در توصیف حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام آمده:

وَ تُشرِقُ الأَرضُ بِنورِهِ،وَ یَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ. (2)

و زمین از نورش روشن می شود و حکومتش،شرق و غرب را در بر می گیرد.

احادیث فراوان دیگری نیز،فراگیر شدن حکومت مهدوی در همه جهان را تأیید می نمایند. (3)

2-10-اتّحاد ادیان

قرآن کریم در سه آیه تأکید می فرماید که دین اسلام در نهایت،بر همۀ ادیان غلبه خواهد کرد.در سورۀ توبه،آمده:

ص:438


1- (1) .ر.ک:ص 252 ح 1816. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 254 ح 1819.
3- (3) .ر.ک:ص 253 (فصل سوم/فراگیر شدن حکومت اسلامی).

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ. 1

اوست که پیامبرش را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن دین را بر همۀ ادیان،پیروز گردانَد،هر چند مشرکان را ناخوش آید».

در سوره صف،تعبیر اندکی متفاوت است:

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً. 2

اوست که پیامبرش را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن دین را بر همۀ ادیان،پیروز گردانَد،و خدا،بر صدق پیامبرش گواهی بسنده است».

غلبه اسلام بر همۀ ادیان،در سورۀ انفال با این تعبیر مورد تأکید قرار گرفته است:

«وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ. 3

و با آنها بجنگید تا فتنه ای نباشد و دین به کلّی از آنِ خدا باشد».

همۀ این آیات،به روشنی دلالت دارند که سیاست نظام اسلامی این است که جامعۀ جهانی در نهایت،به وحدت ادیان دست یابد و اسلام ناب،تنها دین حاکم بر جهان باشد.احادیث اهل بیت علیهم السلام بویژه احادیثی که در تفسیر آیات یاد شده از خاندان رسالت نقل شده اند،با صراحت اعلام می کنند که این حادثۀ بزرگ در عصر حکومت امام مهدی علیه السلام تحقّق خواهد یافت. (1)امام باقر علیه السلام در تبیین آیۀ «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» 5 می فرماید:

إنَّ ذلِکَ یَکونُ عِندَ خُروجِ المَهدِیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ،فَلا یَبقی أحَدٌ إلّاأقَرَّ بِمُحَمَّدٍ. (2)

ص:439


1- (4) .ج 2 ص 73 (بخش دوم/فصل پنجم/ظهور دین حق در جهان).
2- (6) .ر.ک:ص 262 ح 1825. [1]

آن، (1)به هنگام قیام مهدیِ خاندان محمّد صلی الله علیه و آله است که کسی نمی مانَد،جز آن که به [رسالت] محمّد صلی الله علیه و آله اقرار می کند.

همچنین در تفسیر آیۀ «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ» ، (2)از امام صادق علیه السلام روایت شده که خطاب به مفضّل می فرماید:

فَوَاللّهِ یا مُفَضَّلُ لَیُرفَعُ عَنِ المِلَلِ وَ الأَدیانِ الاِختِلافُ،وَ یَکونُ الدّینُ کُلُّهُ واحِداً. (3)

به خدا سوگند-ای مفضّل-،[قائم] اختلاف را از میان ملّت ها و دین ها بر می دارد و همۀ دین ها یکی می شوند.

نکتۀ قابل توجّه این که براساس آنچه از روایات اهل بیت علیهم السلام استنباط می شود، اتّحاد ادیان در حکومت مهدوی،اجباری نیست؛بلکه سیاست های فرهنگی امام مهدی علیه السلام به گونه ای است که تودۀ مردم جهان،به تدریج و با آغوش باز،اسلام را خواهند پذیرفت. (4)

ص:440


1- (1) .اشاره است به آیه«دین،به طور کامل،از آنِ خدا می شود...».
2- (2) .انفال:آیۀ 39. [1]
3- (3) .ر.ک:ص 262 ح 1827. [2]
4- (4) .برای توضیح این مطلب ر.ک:ص 267 (وحدت و یا کثرت ادیان در حکومت مهدوی) مراجعه فرمایید.

(3):سیاست های اجتماعی

اشاره

سومین بخش از برجسته ترین سیاست های حکومتی امام مهدی علیه السلام،سیاست های اجتماعی آن بزرگوار است که رضایت عمومیِ جهانیان را در پی خواهد داشت.در این قسمت،ابتدا به تبیین نکاتی قابل توجّه در بارۀ این سیاست ها که در نصوص اسلامی بدانها اشاره شده،می پردازیم و در پایان،در بارۀ نقش امدادهای الهی در پیشرفت های اجتماعی توضیحی خواهیم آورد:

3-1-تقویت روابط اجتماعی بر پایۀ برادری دینی
اشاره

یکی از سیاست های اصولی اسلام برای زدودن کینه ها،نزدیک کردن دل ها و منسجم کردن هوداران خود،تقویت روابط اجتماعی بر پایۀ پیوند برادری دینی است.این اقدام سیاسی-الهی،در صدر اسلام،زمینه ساز پیدایش نخستین حکومت اسلامی به رهبری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شد و بار دیگر،در آخر زمان،زمینه ساز حکومت جهانی اسلام به رهبری مهدی آل محمّد علیه السلام و توسعه و تداوم آن خواهد گردید:

3-1-1-نقش برادری دینی در تأسیس نخستین حکومت اسلامی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از بعثت،دو بار از طرح برادری دینی جهت تأسیس حکومت اسلامی بهره گرفت:یک بار قبل از هجرت در مکّه و بار دوم،پس از هجرت در مدینه.

این اقدام سیاسی-الهی،بخصوص پس از هجرتِ مسلمانان به مدینه،در

ص:441

تأسیس نخستین حکومت اسلامی،نقشی بنیادین داشت؛زیرا جامعۀ اسلامی،از یک سو با خطر مشرکان قریش و عموم بت پرستان و همچنین خطر یهود مدینه-که در داخل و خارج شهر،زندگی می کردند و ثروت و امکانات فراوانی داشتند- مواجه بود و از سوی دیگر،نیروهای تازه مسلمان،دچار از هم گسیختگی بودند؛ چرا که دو طایفۀ اوس و خزرج،با هم دشمنی و کینۀ دیرینه داشتند و میان مهاجران و انصار نیز از نظر فکری و فرهنگی،اختلاف وجود داشت.

در این جا بود که آیۀ اخوّت: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ؛ 1 در حقیقت،مؤمنان،برادران [یکدیگر] اند»نازل شد و پیامبر اسلام،با الهام الهی،همچون سیاستمداری پخته و کارآزموده،با به کار گیری مجدّد طرح برادریِ دینی،میان مسلمانان و بویژه مهاجران و انصار،وحدت سیاسی و معنوی ایجاد کرد و بدین سان بر معضل اختلافات داخلی فائق آمد و با انسجام پیروان خود در برابر دشمنان اسلام،حکومت اسلامی را بنیان نهاد. (1)

3-1-2-نقش برادریِ دینی در حکومت جهانی اسلام

بر پایۀ احادیثی که در منابع معتبر شیعه و سنّی آمده،پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیش بینی فرموده که در آخر زمان،مسلمانانی بسی بافضیلت تر از مسلمانان صدر اسلام،پدید خواهند آمد و آنان را به دلیل قوّت ایمان و سرسختی در مسئولیت پذیری برادر خود می نامد.متن یکی از این احادیث که از امام باقر علیه السلام نقل شده،چنین است:

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ وَ عِندَهُ جَماعَةٌ مِن أصحابِهِ:اللّهُمَّ لَقِّنی إخوانی -مَرَّتَینِ-.

فَقالَ مَن حَولَهُ مِن أصحابِهِ:أما نَحنُ إخوانُکَ یا رَسولَ اللّهِ؟!

فَقالَ:لا،إنَّکُم أصحابی،وَ إخوانی قَومٌ مِن (2)آخِرِ الزَّمانِ آمَنوا بی وَ لَم یَرَونی،لَقَد

ص:442


1- (2) .برای توضیح بیشتر،ر.ک:دانش نامۀ قرآن و حدیث:ج 2 ( [1]برادری).
2- (3) .فی بحار الأنوار:« [2]فی»،وهو الأصوب.

عَرَّفَنیهِمُ اللّهُ بِأَسمائِهِم وَ أسماءِ آبائِهِم مِن قَبلِ أن یُخرِجَهُم مِن أصلابِ آبائِهِم وَ أرحامِ امَّهاتِهِم،لَأَحَدُهُم أشَدُّ بَقِیَّةً عَلی دینِهِ مِن خَرطِ القَتادِ (1)فِی اللَّیلَةِ الظَّلماءِ،أو کَالقابِضِ علی جَمرِ الغَضی (2)،اُولئِکَ مَصابیحُ الدُّجی،یُنجیهِمُ اللّهُ مِن کُلِّ فِتنَةٍ غَبراءَ مُظلِمَةٍ. (3)

روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله،در حالی که جماعتی از یارانش نزد ایشان بودند،دو بار فرمود:«بار خدایا ! مرا با برادرانم ملاقات ده».

یارانش که پیرامون ایشان بودند،گفتند:مگر ما برادران تو نیستیم،ای پیامبر خدا؟!

فرمود:«نه.شما یاران منید.برادران من،مردمانی از آخِرْ زمان هستند که با آن که مرا ندیده اند،به من ایمان آورده اند.خداوند،آنان را پیش از آن که از پشتِ پدران و ارحام مادرانشان بیرون آورْد،با نام و نام پدرانشان به من شناسانْد.هر یک از ایشان،بر دینش،پایدارتر از کشیدن شاخ و برگ خار مغیلان با دست در شب تار است،یا همانند کسی است که اخگرِ چوب درخت شوره گز [که دیر خاموش می شود] در دست گرفته باشد.آنان،چراغ های تاریکی اند.خداوند،ایشان را از هر فتنۀ تیره و تار،می رهانَد».

به نظر می رسد مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله از بزرگ مردانی که در این حدیث و احادیث مشابه،آنان را برادران خود می نامد،همان کسانی اند که خداوند سبحان، ویژگی های آنان را در این آیه،بیان کرده است:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ. 4

ص:443


1- (1) .القَتاد:شجر له شَوک،وفی المثل:«و من دونه خَرط القَتاد»(الصحاح:ج 2 ص 521« [1]قتد»).
2- (2) .الغَضَی:شجرٌ،من الأثل،خشبُه من أصلب الخَشَب،وجمره یبقی زماناً طویلاً لاینطفئ (المعجم الوسیط:ج 2ص 655« [2]غضی»).
3- (3) .بصائر الدرجات:ص 84 ح 4 ( [3]به نقل از ابو بصیر)،بحار الأنوار:ج 52 ص 123 ح 8. [4]

ای کسانی که ایمان آورده اید،هر کس از شما از دینش برگردد،[بداند] خداوند به زودی گروهی را بیاورد که ایشان را دوست دارد و ایشان،او را دوست دارند،با مؤمنان، فروتن،و بر کافران،سرفرازند؛در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسند.این،فضل خداست.آن را به هر که بخواهد،می دهد؛و خدا،گشایشگر داناست».

در این آیه،خداوند سبحان،ضمن تهدید جمعی از همراهان پیامبر صلی الله علیه و آله که در باورهای دینی و دفاع از ارزش های اسلامی استوار نبودند،با صراحت اعلام می فرماید در آیندۀ تاریخ،گروهی به یاری این آیین خواهند شتافت که خدا،آنها را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند،با اهل ایمان،فروتن و مهربان اند و در برابر کافران معاند،سرفراز و قاطع،در راه اقامۀ ارزش های دینی پیکار می کنند و از سرزنش ملامتگران نمی هراسند. (1)

بی تردید،کامل ترین مصادیق این پیشگویی،یاران امام مهدی علیه السلام هستند؛بلکه در تفسیر القمّی ذیل جمله «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» آمده:

نَزَلَت فی القائِمِ علیه السلام وَأصحابِهِ «یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ. 2

[این آیه] در بارۀ قائم علیه السلام و یارانش نازل شده است که«در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسند».

یاران امام مهدی علیه السلام در اثر تکامل عقل و ایمان،در بالاترین مراتب برادریِ دینی قرار می گیرند،به گونه ای که شایستگی پیدا می کنند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از آنان با عنوان برادر خود یاد کند.در حدیثی که با سند معتبر از زید زَرّاد نقل شده،وی می گوید:به امام صادق علیه السلام گفتم:ما می ترسیم که مؤمن نباشیم.

امام علیه السلام فرمود:«چرا این گونه فکر می کنید؟».

ص:444


1- (1) .آیات 133 سورۀ نساء و 38 سورۀ محمد صلی الله علیه و آله نیز اشاره به این پیشگویی است.

گفتم:چون میان خود کسی را نمی یابیم که برادرش نزد او بر درهم و دینارش، مقدّم باشد،و ما درهم و دینار را نزد خود بر برادر دینی مان-که با دوستی امیرمؤمنان گِرد آورده است-،مقدّم می یابیم.امام علیه السلام فرمود:

کَلّا،إنَّکُم مُؤمِنونَ وَلکِن لا یَکمُلُ إیمانُکُم حَتّی یَخرُجَ قائِمُنا،فَعِندَها یَجمَعُ اللّهُ أحلامَکُم فَتَکونونَ مُؤمِنینَ کامِلینَ. (1)

هرگز [این گونه نیندیش] ! شما مؤمن هستید؛امّا ایمانتان کامل نمی شود تا قائم ما قیام کند که آن هنگام،خداوند،عقل هایتان را جمع می کند و مؤمنانی کامل می شوید.

در حدیثی دیگر از امام صادق علیه السلام آمده:

إنَّ أصحابَ القائِمِ علیه السلام یَلقی بَعضُهُم بَعضاً کَأَنَّهُم بَنو أبٍ وَ امٍّ،وَ إنِ افتَرَقَوا عِشاءً التَقَوا غُدوَةً. (2)

یاران قائم،همدیگر را همچون برادرانِ تنی دیدار می کنند و اگر شب از هم جدا شوند،صبح به دیدار یکدیگر می روند.

و بدین سان در عصر ظهور،دشمنی ها،جای خود را به دوستی می دهد (3)و روابط اجتماعیِ برادرانه میان یاران امام مهدی علیه السلام به قدری تقویت می شود که وقتی کسی نیاز به پول پیدا می کند،از جیب برادر دینی خود برمی دارد و او مانع نمی شود. (4)

به عبارت دیگر،جامعۀ مهدوی،زندگی بهشتیان را در دوران حکومت امام عصر علیه السلام تجربه می کنند،همان طور که خداوند در توصیف اهل بهشت فرموده:

«وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ. 5

ص:445


1- (1) .ر.ک:ص 248 ح 1812. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 316 ح 1828. [2]
3- (3) .ر.ک:ص 316 ح 1829 و ص 326 ح 1840.
4- (4) .ر.ک:ص 318 ح 1830.

هر گونه غِلّ (حسد،کینه و دشمنی) را از سینۀ آنها بر می کَنیم،در حالی که برادرانه بر روی تخت ها در مقابل هم قرار گیرند».

3-2-تأمینِ امنیّت فراگیر
اشاره

امنیّت،یکی از نیازهای اوّلیه و حیاتی هر جامعه است که در نظام الهی-سیاسی اسلام،از اهمّیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است. (1)

3-2-1-پیوند امنیّت با فلسفۀ رسالت و امامت

پیوند امنیّت اجتماعی با فلسفۀ رسالت و امامت در احادیث اسلامی،حاکی از نقش اساسی آن در تحقّق آرمان های بلند نظام اسلامی است.در حدیثی آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ به این سؤال که«خداوند برای چه تو را فرستاده؟»می فرماید:

بِأَن توصَلَ الأَرحامُ،وَ تُحقَنَ الدِّماءُ،وَ تُؤَمَّنَ السُّبُلُ،وَ تُکسَرَ الأَوثانُ،وَ یُعبَدَ اللّهُ وَحدَهُ لا یُشرَکُ بِهِ شَیءٌ. (2)

[خداوند] برای پیوندِ خویشاوندان،حفظ خون ها،امنیّت راه ها،شکستن بت ها و پرستش خدای یگانه و بی انباز [،مرا فرستاده است].

همچنین،امام علی علیه السلام اسلام را رمز امنیّت برای پیروان آن می داند (3)و یکی از اهداف خود را از پذیرش زمامداری،تأمین امنیّت اجتماعی ذکر کرده است و می فرماید:

اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّهُ لَم یَکُنِ الَّذی کانَ مِنّا مُنافَسَةً فی سُلطانٍ،وَ لَاالتِماسَ شَیءٍ مِن فُضولِ الحُطامِ،وَ لکِن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِن دینِکَ،وَ نُظهِرَ الإِصلاحَ فی بِلادِکَ،فَیَأمَنَ

ص:446


1- (1) .برای آگاهی بیشتر از اهمّیت امنیّت از نگاه اسلام،ر.ک:دانش نامۀ قرآن و حدیث:ج 7 ( [1]امنیّت).
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 6 ص 53 ح 17013، [2]مسند الشامیّین:ج 2 ص 30 ح 863،تاریخ دمشق:ج 46 ص 262.
3- (3) .الحمد للّه الّذی شرع الإسلام...فجعله أمناً لمن علقه؛ستایش،ویژۀ خدایی است که اسلام را تشریع فرمود...و آن را موجب امنیّت برای کسانی که به آن تمسّک جویند،قرار داد (نهج البلاغة:خطبۀ 105).

المَظلومونَ مِن عِبادِکَ،وَ تُقامَ المُعَطَّلَةُ مِن حُدودِکَ. (1)

بار خدایا ! تو می دانی که آنچه از ما سر زد،از سرِ قدرت طلبی یا برای به دست آوردن چیزی از دارایی بی ارزش دنیا نبود؛بلکه برای این بود که نشانه های دینت را باز گردانیم و در شهرهایت،آبادانی پدیدار سازیم تا بندگان ستم دیده ات در امنیّت باشند و احکامِ بر زمین مانده ات بر پا داشته شوند.

3-2-2-شهر نمونه در امنیّت

قرآن کریم،مرکز طلوع خورشید تابناک اسلام را«البلد الأمین؛شهر امن»نامیده و اسلام،مقرّرات ویژه ای برای اجتناب از هر گونه نزاع،جنگ و خونریزی در این سرزمین مقدّس،وضع کرده است، (2)به گونه ای که در این شهر،نه تنها انسان ها،بلکه حیوانات،پرندگان و گیاهان نیز از امنیّت برخوردارند.

می توان گفت:مکّه،در حقیقت،شهر نمونۀ اسلامی در امنیّت است و دیگر شهرهای مسلمان نشین باید از این شهر نمونه و امّ القرای جهان اسلام،الگو بگیرند.

مسلمانان باید تلاش کنند تا دیگر بلاد اسلامی را از امنیّت لازم،برخوردار نمایند، چنان که در دوران حکومت مهدوی،امنیّت کامل بر جهان،حاکم خواهد شد.

3-2-3-نوید امنیّت فراگیر

قرآن کریم،یکی از بالاترین نویدهایی که به جامعۀ برینِ ایمانی داده،دستیابی به امنیّتِ کامل فراگیر است:

«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً. 3

ص:447


1- (1) .نهج البلاغة:خطبۀ 131، [1]تحف العقول:ص 239 (به نقل از امام حسین علیه السلام،با عبارت مشابه)،بحار الأنوار:ج 34 ص 111 ح 949؛ [2]تذکرة الخواص:ص 120 ( [3]به نقل از عبد اللّه بن صالح العجلی).
2- (2) .برای اطّلاع از این مقرّرات،به منافع فقهی مراجعه فرمایید.

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند،وعده داده است که حتماً آنان را در زمین،جانشین قرار دهد،همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند،جانشین قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است،به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدّل گردانَد تا مرا عبادت کنند و چیزی را با من،شریک نسازند».

بر پایۀ حدیثی،امام صادق علیه السلام در تبیین این آیه می فرماید:

نَزَلَت فِی القائِمِ وَ أَصحابِهِ. (1)

در بارۀ قائم و یارانش نازل شده است.

بنا بر این،امنیّت فراگیر در زمینه های مختلف فردی و اجتماعی،که یکی از اهداف بزرگ رسالت انبیا و امامتِ اوصیای آنهاست،تنها در حکومت جهانی مهدوی که آیینۀ تمام نمایِ حاکمیت اسلام ناب است،تحقّق خواهد یافت.

در جامعۀ موعودِ مهدوی،نه تنها مردم از ستم کردن دیگران به آنها امنیّت دارند؛ بلکه از شرّ درندگان و گزندگان نیز در امان خواهند بود و حتّی در میان حیوانات وحشی و اهلی نیز امنیّت برقرار می شود،تا آن جا که گرگ،چوپانی می کند! (2)

3-2-4-سیاست های امنیّتی

هر چند گزارش روشنی از پیشگویی های اهل بیت علیهم السلام در بارۀ سیاست های امنیّتی امام مهدی علیه السلام در دست نیست؛ولی با توجّه به اصل کلّی پیش گفته،سیرۀ مهدوی هماهنگ با سیرۀ نبوی و علوی است و سیاست های امنیّتی حکومتی امام مهدی علیه السلام، همان سیاست هایی است که پیامبر خدا و امیر مؤمنان در دوران حاکمیّت خود داشتند.برجسته ترین این سیاست ها به طور خلاصه، (3)عبارت اند از:

ص:448


1- (1) .ر.ک:ص 320 ح1832. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 320 (گسترش امنیّت).
3- (3) .برای آگاهی از مشروح سیاست های امنیتی امام علی علیه السلام،ر.ک:دانش نامۀ امیر المؤمنین علیه السلام:ج 3 ص 432 و ج 4 ص 257 (سیاست های امنیتی).

الف-برنامه ریزی جهت دستیابی به اطّلاعات و شناخت های لازم از تهدیدهای امنیتی و عوامل آنها؛

ب-برخورداری از ابزارها و امکانات باز دارندۀ دشمن؛

ج-تقویت مادّی و معنوی نیروهای مسلّح؛

د-برنامه ریزی جهت تبدیل تهدیدهای امنیتی به فرصت؛

ه-اجتناب از درگیری بدون ضرورت با دشمن؛

و-هشیاری در برابر توطئه های ضدّ امنیّتی؛

ز-رعایت ارزش های اخلاقی در کشف توطئه های ضدّ امنیّتی؛

ج-برخورد قاطع و ریشه ای با تهدیدهای امنیتی.

گفتنی است که با توجّه به نقش زمان و مکان در سیرۀ اهل بیت علیهم السلام ممکن است در برخی از موارد،سیاست های حکومتی امام مهدی علیه السلام با سیاست های پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام متفاوت باشد؛لیکن بی تردید،اصول حاکم بر آنها،تفاوتی ندارند.

3-3-بهداشت و درمان برای همه
اشاره

بهداشت و درمان،همانند امنیّت،از نیازهای اولیّه و حیاتی جامعۀ انسانی است.لذا در احادیث اهل بیت علیهم السلام این دو نیاز در کنار هم مورد توجّه قرار گرفته اند.در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده:

نِعمَتانِ مَکفورَتانِ: (1)الأَمنُ وَ العافِیَةُ. (2)

دو نعمت اند که قدرشان ناشناخته است:امنیّت و سلامت.

ص:449


1- (1) .به علت غفلت مردم از عظمت این دو نعمت،قدرشناسی یا سپاس گزاری نمی شود (ر.ک:بحار الأنوار:ج 81 ص 170). [1]
2- (2) .الخصال:ص 34 ح 5 (به نقل از اسماعیل بن مسلم از امام صادق علیه السلام از اجدادش علیهم السلام )،بحار الأنوار:ج 81 ص 170 ح 1. [2]

در عصر حکومت امام مهدی علیه السلام،شکوفایی دانش به اوج خود خواهد رسید، (1)بویژه علم بهداشت و درمان،که در نصوص اسلامی،جایگاهی مشابه علم ادیان دارد. (2)بهره گیری از این دانش،در کنار امنیّت فراگیر،آرامش روانی و تغذیۀ سالم،به طور طبیعی سبب می شود که بهترین شرایط بهداشتی و درمانی بر جامعۀ جهانی در عصر ظهور،حاکم گردد و مردم از سلامت کامل و طول عمر خوبی برخودار گردند، احادیث متعدّدی این مدّعا را تأیید می نمایند که در این جا به شماری از آنها اشاره می شود:

یک-امام علی علیه السلام:

فی قصّة المَهدی...وَ تَطُول الأعمار. (3)

در حکومت مهدی...عمرها طولانی می شود.

دو-امام صادق علیه السلام:

إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ...وَ یُعَمَّرُ الرَّجُلُ فِی مُلْکِهِ حَتَّی یُولَدَ لَهُ أَلْفُ ذَکَرٍ لَایُولَدُ فِیهِمْ أُنْثَی. (4)

هنگامی که قائم ما قیام کند،...مردم در سایۀ فرمان روایی او عمری طولانی خواهند داشت،به گونه ای که [از برخی اشخاص] هزار فرزند پسر متولّد می شود و در میان آنها دختر وجود ندارد.

سه-امام باقر علیه السلام:

مَن أدرَکَ قائِمَ أهلِ بَیتی مِن ذی عاهَةٍ بَرِئَ،وَ مِن ذی ضَعفٍ قَوِیَ. (5)

ص:450


1- (1) .ر.ک:ص 233 (گسترش مرزهای دانش).
2- (2) .ر.ک:دانش نامۀ احادیث پزشکی:ج 1 ص 32 (اهمّیت دانش پزشکی).پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«دانش بر دوگونه است:دانش دین ها و دانش بدن ها».
3- (3) .عقد الدرر:ص 159، [1]الزام الناصب:ص 361، [2]القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر،ابن حجر:ص 54.
4- (4) .الغیبة،طوسی:ص 468 ح 484،إعلام الوری:ج 2 ص 293، [3]بحار الأنوار:ج 52 ص 330 ح 52. [4]
5- (5) .ر.ک:ص 328 ح 1843.

هر کس قائمِ خاندان ما را درک کند،از بیماری می رَهد و از ضعف به قوّت می رود.

چهار-امام زین العابدین علیه السلام:

إذا قامَ القائِمُ أذهَبَ اللّهُ عز و جل عَن کُلِّ مُؤمِنٍ العاهَةَ،وَ رَدَّ إلَیهِ قُوَّتَهُ. (1)

هنگامی که قائم قیام کند،خداوند،کاستی و بیماری هر مؤمنی را برطرف می کند و نیرویش را به او باز می گردانَد.

پنج-امام زین العابدین علیه السلام:

إذا قامَ قائِمُنا،أذهَبَ اللّهُ عز و جل عَن شیعَتِنَا العاهَةَ،وَ جَعَلَ قُلوبَهُم کَزُبَرِ الحَدیدِ،وَ جَعَلَ قُوَّةَ الرَّجُلِ مِنهُم قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلاً،وَ یَکونونَ حُکّامَ الأَرضِ وَ سَنامَها. (2)

هنگامی که قائم ما قیام کند،خداوند عز و جل،بیماری و کاستی را از شیعیان ما می بَرد و دل هایشان را مانند پاره های آهن قرار می دهد و نیروی یک مرد از آنان را مانند نیروی چهل مرد،قرار می دهد و حاکمان و قلّه های برافراشتۀ زمین می شوند.

گفتنی است این احادیث،هر چند از نظر سند،از اعتبار لازم برخوردار نیستند؛ ولی مضمون آنها با توجّه به فضای زندگی عصر ظهور،اجمالاً قابل قبول هستند.

3-4-جلب رضایت جهانیان
اشاره

مهم ترین نکته در سیاست های اجتماعی امام مهدی علیه السلام،توجّه به رضایت عموم مردم جهان است.این معنا در چند حدیثی که در منابع معتبر حدیثی شیعه و سنّی نقل شده،مورد تأکید قرار گرفته است.متن یکی از این دسته احادیث که شیخ طوسی نقل کرده،چنین است:

ص:451


1- (1) .ر.ک:ص 328 ح 1842. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 330 ح 1844. [2]

اُبَشِّرُکُم بِالمَهدِیِّ،یُبعَثُ فی امَّتی عَلَی اختِلافٍ مِنَ النّاسِ وَ زَلزالٍ،یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وَ قِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وَ ظُلماً،یَرضی عَنهُ ساکِنُ السَّماءِ وَ ساکِنُ الأَرضِ. (1)

شما را به مهدی بشارت می دهم؛میان امّتم برانگیخته می شود،هنگامی که اختلاف و زلزله فراوان شود،زمین را از عدل و داد،پُر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم،پُر شده است.ساکنان آسمان و زمین،از او راضی می شوند.

این سخن،در حقیقت،تابلوی تمام نمای سیاست های اجتماعی،بلکه سیاست های حکومتی امام مهدی علیه السلام است و برای تبیین آن،چند نکته قابل توجّه است:

3-4-1-مردمی ترین حکومت

رضایت عموم جهانیان،یکی از مهم ترین ویژگی های حکومت مهدوی است.بنا بر این،حکومت امام مهدی علیه السلام تحمیلی نیست؛بلکه مردمی ترین حکومتی خواهد بود که بشر آرزوی آن را دارد.

3-4-2-اهتمام به رضایت همگانی در نظام اسلامی

تأمین نیازها و خواست های جامعه،و جلب رضایت تودۀ مردم در محدودۀ ارزش های اسلامی،در حکومت مهدوی،یک اصلِ اساسی است.بدین جهت، این اصل باید در همۀ سیاست ها و برنامه های حکومتی،ساری و جاری باشد.این نکته در دستور العمل های حکومتی امام علی علیه السلام به مالک اشتر نیز مورد تأکید قرار گرفته است. (2)

3-4-3-امکان تأمین رضایت همگانی در محدودۀ مقرّرات

جلب رضایت تودۀ مردم در چارچوب مقرّرات اسلامی،از مهم ترین اهداف نظام

ص:452


1- (1) .ر.ک:ص 332 ح 1848. [1]
2- (2) .ر.ک:دانش نامۀ امیرالمؤمنین علیه السلام:ج 4 ص 197 ( [2]اهتمام به خشنودی مردم).

اسلامی است که در حکومت مهدوی به طور کامل،تحقّق خواهد یافت.

3-4-4-نقش عدالت محوری در تأمین رضایت همگانی

ظلم ستیزی و عدالت محوری،بیشترین نقش را در تأمین رضایت عمومی دارد.لذا این دو معنا،در متن حدیث یاد شده به هم پیوند خورده اند.

3-4-5-تأمین رضایت ساکنانِ زمین و آسمان

مقرّرات اسلامی،ریشه در فطرت انسان ها دارند و به همین جهت،جلب رضایت تودۀ مردم در محدودۀ ارزش های دینی امکان پذیر است.رضایت جهانیان از حکومت مهدوی،علّتی جز به اجر در آوردن صحیح مقرّرات اسلامی ندارد و تأکید بر این که حکومت امام مهدی علیه السلام،علاوه بر تأمین رضایت ساکنان زمین،موجبات رضایت اهل آسمان را نیز فراهم می کند،اشاره به این معناست.

3-4-6-نقش امدادهای الهی در پیشرفت اجتماعی

عوامل پیشرفت های اجتماعی در حکومت مهدوی،همانند عوامل پیشرفت در سایر زمینه ها (1)به دو دسته تقسیم می شود:

عوامل ظاهری،مانند:آنچه تاکنون بدان اشاره شد؛عوامل باطنی،مانند:پایبندی به اصول و ارزش های دینی که بر اساس سنّت الهی،امدادهای ویژۀ الهی را در پیدایش معجزه گونۀ توانمندی های فردی و پیشرفت های اجتماعی می گردد.

در این جا به برجسته ترین آنها که در شماری از احادیث آمده،اشاره می شود:

الف-افزایش توانمندی های ارتباطی

در حدیثی که به سند معتبر از امام صادق علیه السلام نقل شده،ایشان می فرماید:

إنَّ قائِمَنا إذا قامَ مَدَّ اللّهُ عز و جل لِشیعَتِنا فی أسماعِهِم وَ أَبصارِهم،حَتّی لا یَکونَ بَینَهُم وَ

ص:453


1- (1) .ر.ک:ص 419 (مبادی پیشرفت های همه جانبه در دولت مهدوی).

بَینَ القائِمِ بَریدٌ یُکَلِّمُهُم،فَیَسمَعونَ وَ یَنظُرونَ إلَیهِ وَ هُوَ فی مَکانِهِ. (1)

قائم ما هنگامی که قیام کند،خداوند عز و جل،شنوایی و بینایی شیعیان ما را چنان نیرو و توانی می دهد که نیازی به پیک میان ایشان و قائم نیست.قائم از همان جای خود با آنان سخن می گوید و آنها صدایش را می شنوند و او را می بینند.

بر پایۀ حدیثی دیگر،امام صادق علیه السلام می فرماید:

إنَّ المُؤمِنَ فی زَمانِ القائِمِ وَ هُوَ بِالمَشرِقِ لَیَری أخاهُ الَّذی فِی المَغرِبِ،وَ کَذَا الَّذی فِی المَغرِبِ یَری أخاهُ الَّذی فِی المَشرِقِ. (2)

مؤمن در روزگار قائم علیه السلام در مشرق است و برادرش را در مغرب می بیند و همین گونه،کسی که در مغرب است،برادرش را در مشرق می بیند.

این احادیث را دو گونه می توان معنا کرد:

1.مردم در دوران حکومت امام مهدی علیه السلام با بهره گیری از فن آوری های روز، می توانند با ایشان و با یکدیگر،ارتباط برقرار کنند.در این صورت،این احادیث، پیشگویی از وسایل ارتباطی عصر مهدوی است.

2.مردم در عصر ظهور،بدون این که نیاز به ابزار ارتباطی داشته باشند،می توانند با هم ارتباط برقرار نمایند،همان گونه که پیش از عصر ظهور نیز برخی از اولیای الهی از توانمندی های خارق العادۀ سمعی و بصری برخوردارند.

به نظر می رسد احتمال دوم به ظاهرِ این روایات،نزدیک تر است؛بلکه می توان گفت:حدیث اوّل،تقریباً صریح در این معناست.در این صورت،توانمندی ارتباط با یکدیگر از راه دور،بدون ابزارهای فنّی،حاکی از عنایت ویژۀ خداوند سبحان به جامعۀ عصر ظهور خواهد بود.

ب-افزایش توانمندی های جسمی اهل ایمان

بر پایۀ شماری از احادیث، (3)اهل ایمان پس از قیام امام مهدی علیه السلام از توانمندی

ص:454


1- (1) .ر.ک:ص 336 ح 1853.
2- (2) .ر.ک:ص 338 ح 1854. [1]
3- (3) .ر.ک:ص 337 ( [2]نقش برکات الهی در توسعۀ اجتماعی).

جسمی خارق العاده ای برخوردار خواهند شد.در یکی از این احادیث به سند معتبر از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

إنَّهُ لو قَد کانَ ذلِکَ أعطَی الرَّجُلَ مِنکُم قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلاً. (1)

اگر این امر (قیام) روی دهد،به هر یک از شما،نیروی چهل تن داده می شود.

بدیهی است که نیرومندی جسمی انسان تا این حد-همان طور که در متن این حدیث و دیگر احادیث آمده-،اعطایی است و جز با عنایت ویژۀ الهی تحقّق نمی یابد.

ج-افزایش توانمندی روحی اهل ایمان

در دولت امام مهدی علیه السلام،مؤمنان،افزون بر توانمندیِ جسمی،از نیروی روحیِ فوق العاده ای نیز برخوردار هستند.در ادامۀ حدیثی که پیش از این بدان اشاره شد،امام باقر علیه السلام می فرماید:

وَ جُعِلَت قُلوبُکُم کَزُبَرِ الحَدیدِ،لَو قَذَفَ بِهَا الجِبالَ لَقَلَعَتها. (2)

و دل هایتان مانند پاره های آهن می شود که اگر با آنها بر کوه ها بزنند،از جا کَنده می شوند.

در حدیثی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده:

فَإِذا قامَ قائِمُنا وَ ظَهَرَ مَهدِیُّنا،کانَ الرَّجُلُ أجرَأُ مِن لَیثٍ وَ أَمضی مِن سِنانٍ. (3)

و چون قائم،قیام کند و مهدی ما ظهور کند،آنها از شیر،شجاع تر و از نیزه،برّان تر خواهند شد.

در احادیث دیگری نیز تعابیر یاد شده،تکرار شده است.

د-توانمندی ارتباط با فرشتگان

در دوران آرمانی حکومت امام مهدی علیه السلام،نه تنها به گونه ای خارق العاده،

ص:455


1- (1) .ر.ک:ص 340 ح 1857. [1]
2- (2) .ر.ک:همان.
3- (3) .ر.ک:ص 342 ح 1859. [2]

توانمندی های جسمی،روحی و ارتباطیِ اهل ایمان،افزایش می یابد،بلکه از همه مهم تر،آنان می توانند با فرشتگان،ارتباط برقرار نمایند.از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمود:

إذا قامَ القائِمُ،یَأمُرُ اللّهُ المَلائِکَةِ بِالسَّلامِ عَلَی المُؤمِنینَ،وَ الجُلوسِ مَعَهُم فی مَجالِسِهِم،فَإِذا أرادَ واحِدٌ حاجَةً أرسَلَ القائِمُ مِن بَعضِ المَلائِکَةِ أن یَحمِلَهُ، فَیَحمِلُهُ المَلَکُ حَتّی یَأتِیَ القائِمَ،فَیَقضی حاجَتَهُ ثُمَّ یَرُدُّهُ،وَ مِنَ المُؤمِنینَ مَن یَسیرُ فِی السَّحابِ،وَ مِنهُم مَن یَطیرُ مَعَ المَلائِکَةِ،وَ مِنهُم مَن یَمشی مَعَ المَلائِکَةِ مَشیاً، وَ مِنهُم مَن یَسبِقُ المَلائِکَةَ،وَ مِنهُم مَن تَتَحاکَمُ المَلائِکَةُ إلَیهِ،وَ المُؤمِنونَ أکرَمُ عَلَی اللّهِ مِنَ المَلائِکَةِ،وَ مِنهُم مَن یُصَیِّرُهُ القائِمُ قاضِیاً بَینَ مِئَةِ ألفٍ مِنَ المَلائِکَةِ. (1)

هنگامی که قائم قیام کند،خداوند به فرشتگانش فرمان می دهد که بر مؤمنان، سلام دهند و در مجلس هایشان،با آنها بنشینند،و چون هر کدام از آنها نیازی پیدا کند،قائم علیه السلام یکی از فرشتگان را می فرستد تا او را بیاورد و آن فرشته،او را با خود به نزد قائم علیه السلام می آورد و نیازش را برآورده می کند و سپس،او را باز می گردانَد.برخی از مؤمنان،میان ابرها سیر می کنند و برخی از آنها با فرشتگان، پرواز می کنند و برخی همراه فرشتگان،پیاده می روند و برخی آنها از فرشتگان، پیشی می گیرند و برخی از آنها در جایگاهی اند که فرشتگان،محاکمۀ خودشان را نزد آنها می آورند،و مؤمنان نزد خداوند،گرامی تر از فرشتگان اند و قائم علیه السلام برخی از آنها را قاضیِ میان صد هزار فرشته می کند.

بی تردید،پیشرفت جامعۀ ایمانی از نظر مادّی و معنوی تا این حد،مبدأی جز عنایت ویژۀ الهی ندارد و بارزترین مصادیق برکت های آسمانی است که در آیۀ 96 سورۀ اعراف،خداوند سبحان،وعدۀ آن را به مؤمنانِ پرواپیشه داده است.

ص:456


1- (1) .دلائل الإمامة:ص 454 ح 434. [1]

(4):سیاست های اقتصادی

اشاره

یکی از برجسته ترین ویژگی های جامعۀ مهدوی،پیشرفت اعجازگونۀ اقتصادی است؛پیشرفتی که نه تنها با پیشرفت معنوی منافات ندارد،بلکه در رشد و تکامل معنوی سهیم خواهد بود.بدین سان،جامعۀ بشری برای نخستین بار،در دوران حکومت مهدی علیه السلام،در اوج کمالات معنوی،بالاترین مراتب رفاه مادّی را نیز،تجربه خواهند کرد.

عوامل پیشرفت اقتصادی عصر ظهور
اشاره

بر پایۀ آنچه از بررسی احادیث اهل بیت علیهم السلام استنباط می شود،عوامل مختلفی در دستیابی جامعۀ عصر ظهور به پیشرفت اقتصادیِ جامع،مؤثّرند.این عوامل را به دو دسته می توان تقسیم کرد:

1-سیاست های حکومتی

سیاست های حکومتی مؤثّر در پیشرفت اقتصادی را نیز،به دو بخش می توان تقسیم کرد:

1-1-سیاست های غیرمستقیم

بخش اوّل از سیاست های پیشرفت اقتصادی،سیاست هایی است که به صورت غیرمستقیم،موجب پیشرفت اقتصادی است که مهم ترین آنها عبارت اند از:

1-1-1.ظلم ستیزی و عدالت محوری؛

ص:457

1-1-2.پیشرفت علم و فن آوری؛

1-1-3.تقویت روابط اجتماعی بر پایۀ برادریِ دینی؛

1-1-4.تأمین امنیّت فراگیر و همه جانبه.

به طور کلّی با اندکی تأمّل،روشن می شود که همۀ سیاست های فرهنگی و اجتماعی حکومت مهدوی که پیش از این تبیین شد،به صورت غیرمستقیم،در پیشرفت پایدار اقتصادی جامعۀ عصر ظهور،نقش مؤثر دارند.

1-2-سیاست های مستقیم

نکتۀ قابل توجّه در تبیین سیاست هایی که به طور مستقیم در پیشرفت اقتصادی جامعۀ مهدوی مؤثرند،این است که سیاست های امام زمان علیه السلام،به تناسب شرایط اقتصادی جامعه،متغیّر خواهند بود.برای مثال،سیاست امام علیه السلام در برخورد با اموال ثروتمندان در آغاز قیام و پس از استقرار حکومت-چنان که توضیح خواهیم داد-، متفاوت است.با در نظر گرفتن این نکته،مهم ترین سیاست هایی که به طور مستقیم در شکوفایی و پیشرفت اقتصادی جامعۀ مهدوی،ایفای نقش می نمایند،عبارت اند از:

1-2-1-فقرزدایی و رفاه عمومی

اصلی ترین سیاست های اقتصادی دولت مهدوی،ریشه کن کردن فقر و ایجاد رفاه عمومی است.سایر سیاست ها و برنامه های اقتصادی این حکومت،زمینه ساز تحقّق این آرمان بزرگ جامعۀ انسانی است.احادیث فراوانی از موفّقیت این سیاست،پیشگویی کرده اند.که آنها را به دو دسته می توان تقسیم کرد:

دستۀ اوّل، روایاتی که به طور مطلق،پیشگویی کرده اند زمانی خواهد آمد که نیازمندی وجود نخواهد داشت که صدقه قبول کند؛مانند آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده

ص:458

که فرمود:

لَیَأتِیَنَّ عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَطوفُ الرَّجُلُ فیهِ بِالصَّدَقَةِ مِنَ الذَّهَبِ،ثُمَّ لا یَجِدُ أحَداً یَأخُذُها مِنهُ. (1)

روزگاری بر مردم در می آید که انسان می گردد تا طلا صدقه بدهد،ولی کسی را نمی یابد که آن [صدقه] را از او بگیرد.

دستۀ دوم، احادیثی که توضیح داده اند این رویداد مهم اقتصادی،در دولت امام مهدی علیه السلام،در جهان پدید خواهد آمد؛مانند آنچه از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

إنَّ قائِمَنا إذا قامَ أشرَقَتِ الأَرضُ بِنورِ رَبِّها...وتُظهِرُ الأَرضُ کُنوزَها حَتّی یَراهَا النّاسُ عَلی وَجهِها،ویَطلُبُ الرَّجُلُ مِنکُم مَن یَصِلُهُ بِمالِهِ ویَأخُذَ مِنهُ زَکاتَهُ فَلا یَجِدُ أحَداً یَقبَلُ مِنهُ ذلِکَ،استَغنَی النّاسُ بِما رَزَقَهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ. (2)

قائم ما هنگامی که قیام کند،زمین به نور خداوندگارش روشن می شود...و زمین، گنج هایش را آشکار می کند تا آن جا که مردم،آن گنج ها را روی زمین می بینند و برخی از شما،در پیِ کسی هستند که با رساندن مالی به او،حقّ خویشاوندی بگزارد و زکاتش را از او بپذیرد،ولی کسی را نمی یابد که از او بپذیرد.مردم با آنچه خداوند از فضل خویش،روزی شان کرده است،از چیزهای دیگر بی نیاز شده اند.

1-2-2-استرداد اموال عمومی و ثروت های نامشروع

یکی از خطرناک ترین آفاتی که اقتصاد مطلوب اسلامی را تهدید می کند،تصرّف غاصبانه در اموال عمومی و انباشته شدن ثروت های نامشروع است.در حکومت امام مهدی علیه السلام،نه تنها تصرّف غاصبانه در منابع ملّی،مجاز نیست،بلکه همۀ اموالی

ص:459


1- (1) .ر.ک:ص 350 ح 1869. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 346 ح 1864. [2]

که از این طریق به دست آمده،استرداد می گردند.از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:

إذا قامَ قائِمُنَا اضمَحَلَّتِ القَطائِعُ فَلا قَطائِعَ. (1)

هنگامی که قائم ما قیام کند،زمین های پیشکشی [سلاطین] از بین می رود و تیولی نخواهد بود.

کلمۀ«قطائع»که در متن حدیث آمده،اشاره به زمین هایی از اراضی خراجی است که زمامداران به نزدیکان خود بذل و بخشش می کرده اند.

در حدیثی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده:

إذا ظَهَرَ القائِمُ وَ دَخَلَ الکوفَةَ...وَ یَرُدُّ السَّوادَ إلی أهلِهِ. (2)

هنگامی که قائم ظهور می کند و به کوفه در می آید...زمین های سواد (3)را به اهلش باز می گردانَد.

بدیهی است موارد یاد شده،تنها نمونه ای از اقدامات حکومتی امام مهدی علیه السلام جهت پیشگیری از تصرّف در ثروت های ملّی و یا استرداد اموال نامشروع است.در موارد مشابه نیز قطعاً به همین صورت،عمل خواهد شد؛بلکه بر اساس احادیث معتبر، (4)همۀ زمین،مِلک حکومتی امام علیه السلام است و هنگامی که ایشان ظهور کند،بر اساس مصالح عمومی جامعۀ اسلامی می تواند در آن تصرّف نماید.امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:

کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقولُ:مَن أحیا أرضاً مِنَ المُؤمِنینَ فَهِیَ لَهُ وَ عَلَیهِ طَسقُها

ص:460


1- (1) .ر.ک:ص 226 ح 1787. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 348 ح 1866. [2]
3- (3) .سَواد،نام دو موضع است:یکی در نزدکی بلقاست که به مناسبت سیاهی سنگ هایش چنین نام گذاری کرده اند و دیگری،عبارت است از روستاهای عراق و ضیاع هایی که در دورۀ عمر بن خطّاب به دست مسلمانان افتاد و به مناسبت داشتن نخلستان ها و کشتزارهای سبز،چنین نامی به آنها داده شده است.
4- (4) .ر.ک:ص 353 (استیفای اموال عمومی).

یُؤَدّیهِ إلَی الإِمامِ فی حالِ الهُدنَةِ،فَإِذا ظَهَرَ القائِمُ علیه السلام فَلیُوَطِّن نَفسَهُ عَلی أن تُؤخَذَ مِنهُ. (1)

امیر مؤمنان علیه السلام می فرمود:«هر کس زمینی از مؤمنان را احیا کند،برای اوست و مالیاتش (2)را در روزگار صلح باید به حاکم [مسلمانان] بپردازد و چون قائم ظهور کند،خود را آماده کند که [ممکن است] آن زمین از او گرفته شود».

بی تردید،این اقدام،نقش مؤثّری در پیشگیری از انباشته شدن ثروت و پدید آوردن عدالت اقتصادی خواهد داشت.

1-2-3-به کار گیری اندوخته های ثروتمندان

یکی از نخستین اقدامات امام مهدی علیه السلام در آغاز قیام،بهره گیری از اندوخته های ثروتمندان،برای تأمین هزینه های پیکار با ستمگران است.در حدیثی که با سندهای معتبر از امام صادق علیه السلام نقل شده،می خوانیم:

مُوَسَّعٌ عَلی شیعَتِنا أن یُنفِقوا مِمّا فی أیدیهِم بِالمَعروفِ،فَإِذا قامَ قائِمُنا حَرَّمَ عَلی کُلِّ ذی کَنزٍ کَنزَهُ،حَتّی یَأتِیَهُ بِهِ فَیَستَعینَ بِهِ عَلی عَدُوِّهِ،وَ هُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل: «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ» 3. 4

شیعیان ما مجازند آنچه را در اختیار دارند،به نیکویی هزینه کنند،و چون قائم ما قیام کند،بر هر صاحب اندوخته ای،اندوخته اش را حرام می کند تا آن که آن را برای قائم بیاورد و او،آن را علیه دشمنش به کار گیرد،و آن،همان سخن خداوند عز و جل است:«و کسانی را که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند،به عذابی دردناک،بشارت بده».

ص:461


1- (1) .ر.ک:ص 352 ح 1873.
2- (2) .در متن حدیث«طسق»آمده است که معرّب«تشک»فارسی است و آن،مالیاتی است که بر حسب مقدارزراعت از مالک مزرعه دریافت می کنند و به آن،خراج هم می گویند (ر.ک:لغت نامۀ دهخدا).

در تبیین این سخن امام علیه السلام چند نکته قابل توجّه است.

1.مقصود از اندوخته هایی که تصرّف در آنها توسّط امام مهدی علیه السلام تحریم می شود،اندوخته های حلال است؛زیرا حرمت تصرّف در اندوخته های نامشروع قبل از قیام و بعد از قیام ایشان،تفاوتی ندارد.بنا بر این،سیاست امام علیه السلام،این است که علاوه بر باز پس گرفتن اموال نامشروع از غاصبان آنها،اندوخته های حلالی را که در اختیار توانگران پیرو اهل بیت علیهم السلام است نیز در صورت ضرورت،اخذ کند.

2.این اقدام،تنها در آغاز قیام امام مهدی علیه السلام است؛امّا پس از استقرار حکومت ایشان،پیشرفت اقتصادی جامعه به گونه ای است که نیازی به این گونه اقدامات نیست.

3.بنا بر نظریۀ فقهایی که معتقدند در عصر غیبت،ولیّ فقیه جامع شرایط رهبری،اختیاراتی مشابه اختیارات حکومتی امام معصوم دارد،پیش از قیام امام مهدی علیه السلام نایبان عامّ ایشان نیز در صورت ضرورت،می توانند اندوخته های حلال ثروتمندان را در جهت مصالح نظام اسلامی و مقابلۀ با دشمنان به کار گیرند.

1-2-4-استخراج منابع زیرزمینی

یکی از منابع بسیار مهمّ ثروت ملّی،منابع زیرزمینی است که در احادیث اهل بیت علیهم السلام از آن به«کنوز الأرض؛گنج های زمین»،تعبیر شده است.احادیث متعدّدی به بهره برداری کامل حکومت مهدوی از این منابع،اشاره دارد.از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که در تبیین اقدامات امام مهدی علیه السلام در دوران حکومت می فرماید:

فَیَستَخرِجُ الکُنوزَ،وَ یَقسِمُ المالَ،وَ یُلقِی الإِسلامَ بِجِرانِهِ إلَی الأَرضِ. (1)

[قائم،] گنج ها را بیرون می کشد،مال را تقسیم می کند و اسلام،سینه و گردن به زمین می چسبانَد [و همه جا را فرا می گیرد].

ص:462


1- (1) .ر.ک:ص 356 ح 1876. [1]

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده:

وَ تُظهِرُ الأَرضُ کُنوزَها حَتّی یَراهَا النّاسُ عَلی وَجهِها. (1)

و زمین،گنج هایش را آشکار می کند تا آن جا که مردم،آن گنج ها را روی زمین می بینند.

در تبیین این گونه احادیث،چند نکته قابل توجّه است:

1.در حکومت مهدوی،ابزار پیشرفته برای اکتشاف و استخراج معادن زیرزمینی به کار گرفته می شود.

2.علاوه بر بهره گیری از ابزار پیشرفته،عنایات ویژۀ الهی نیز،در اکتشاف ذخایر زیرزمینی،مؤثّر است.

3.چه بسا ذخایر ارزشمندی که در زیر زمین و یا روی آن وجود دارد که تا آن هنگام برای بشر ناشناخته مانده است و در حکومت امام مهدی علیه السلام،این گونه منابع نیز به آسانی کشف می شوند و مورد بهره برداری قرار خواهند گرفت.

1-2-5-توزیع عادلانۀ ثروت ملّی

یکی از سیاست های اصولی دولت مهدوی،توزیع ثروت های عمومی به طور مساوی در میان مردم و ایجاد عدالت اقتصادی است.این اقدام،یکی از حقوقی است که مردم بر امام و رهبر جامعۀ اسلامی دارند.امام باقر علیه السلام در پاسخ به این سؤال که:«حقّ مردم بر امام چیست؟»،می فرماید:

یَقسِمُ بَینَهُم بِالسَّوِیَّةِ ویَعدِلُ فِی الرَّعِیَّةِ. (2)

تقسیم یکسان[ثروت] میان ایشان و عدالت ورزی میان تودۀ مردم.

در احادیث فراوانی تأکید شده که در حکومت امام مهدی علیه السلام،مردم به این حقّ

ص:463


1- (1) .ر.ک:ص 356 ح 1877. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 358 ح 1880. [2]

خود،خواهند رسید.در حدیثی از امام علی علیه السلام آمده که ایشان در توصیف اقدامات قائم علیه السلام می فرماید:

وَ یَدعو إلی أخذِ المالِ فَیَقسِمُهُ بِالسَّوِیَّةِ،وَ یَعدِلُ فِی الرَّعِیَّةِ. (1)

و به اخذ مال فرا می خوانَد،آن را یکسان تقسیم می کند و میان مردم،عدالت می ورزد.

همچنین از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که در این باره می فرماید:

یَقسِمُ المالَ صِحاحاً.

[قائم،] مال را به درستی قسمت می کند.

مردی از ایشان پرسید:مقصود از«تقسیم درست»چیست؟پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«ثروت را به طور مساوی میان مردم تقسیم می نماید». (2)

تأکید این احادیث بر تقسیم ثروت های عمومی به طور مساوی در میان مردم و آوردن عدالت در کنار مساوات،اشاره به این است که مقتضای عدل،این است که اموال و امکانات عمومی،به طور مساوی در اختیار همگان قرار گیرد و هیچ نوع امتیازی نمی تواند موجب تبعیض در بهره گیری از بیت المال گردد.

1-2-6-تحریم سود گرفتن مؤمن از مؤمن

شیخ طوسی در کتاب تهذیب الأحکام از ابو حمزۀ بطائنی روایت کرده که او می گوید:

از امام صادق علیه السلام پرسیدم:نقل شده که«سود گرفتن مؤمن،از مؤمن رِباست».آیا این حدیث،صحیح است؟امام علیه السلام فرمود:

ذاکَ إذا ظَهَرَ الحَقُّ وَ قامَ قائِمُنا أهلَ البَیتِ،فَأَمَّا الیَومَ فَلا بَأسَ أن یَبیعَ مِنَ الأَخِ المُؤمِنِ وَ یَربَحَ عَلَیهِ. (3)

ص:464


1- (1) .ر.ک:ص 358 ح 1880. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 360 ح 1883.
3- (3) .ر.ک:ص 362 ح 1884. [2]

آن نیز برای هنگامی است که حق،ظهور کند و قائم ما اهل بیت قیام کند؛امّا امروز،مشکلی نیست که مؤمن به مؤمن چیزی بفروشد و از او سود بگیرد.

بر پایۀ مفاد این حدیث،یکی از سیاست های اقتصادی دولت مهدوی،تحریم سود گرفتن مؤمن از مؤمن در معاملات است.گفتنی است با توجّه به ضعفِ سند این حدیث،نمی توان به طور قاطع در این باره اظهار نظر کرد؛ولی با در نظر گرفتن این که در عصر غیبت نیز سود گرفتن از مؤمن به استثنای مواردی خاص،کراهت دارد، (1)می توان گفت:پیشرفت های اقتصادی در دولت امام مهدی علیه السلام به تدریج به گونه ای خواهد بود که مردم،نیازی به سود گرفتن در معاملات ندارند.در این شرایط اقتصادی،معاملات،صرفاً برای خدمت به یکدیگر صورت می گیرد،و سود گرفتن مؤمن از مؤمن،ممنوع می گردد.

1-2-7-عمران و آبادانیِ زمین

یکی از درخواست های منتظران ظهور امام مهدی علیه السلام از خداوند سبحان،در عصر غیبت،عمران و آبادانی شهرهاست.در«دعای عهد»می خوانیم:

وَ اعمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ،وَ أَحیِ بِهِ عِبادَکَ،فَإِنَّکَ قُلتَ وَ قَولُکَ الحَقُّ: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ» 2 . (2)

بار خدایا ! سرزمین هایت را به دست او (امام مهدی علیه السلام ) آباد و بندگانت را زنده کن که تو به راستی گفته ای:«تباهی در خشکی و دریا به دلیل دستاوردهای [گناهان] مردم،پدیدار شده است».

ص:465


1- (1) .سود گرفتن از مؤمن،کراهت دارد،جز در مورد ضرورت یا در صورتی که خرید مشتری برای تجارت باشد[نه مصرف]،یا این که مشتری،جنسی را بیش از یکصد درهم بخرد که در این صورت،گرفتن سود به اندازۀ هزینۀ یک روز،کراهت ندارد (ر.ک:تحریر الوسیلة:ج 1 ص 501 مسئلۀ 22).
2- (3) .ر.ک:ص 362 ح 1886.

این دعا،از دعاهایی است که قطعاً مستجاب می گردد.سیاست ها و برنامه های اقتصادی و عمرانی دولت مهدوی،در کنار امدادهای ویژۀ الهی،سبب می شود که هیچ نقطه ای در زمین،ویران نمانَد.امام باقر علیه السلام در توصیف ویژگی های دوران حکومت مهدی علیه السلام می فرماید:

فَلا یَبقی فِی الأَرضِ خَرابٌ إلّاقَد عُمِرَ. (1)

ویرانی در زمین نمی مانَد،جز آن که آباد می شود.

1-2-8-ابعاد عمران و آبادانیِ عصر ظهور

با تأمّل در احادیث یاد شده و شماری از احادیثی که در ادامۀ بحث خواهد آمد، (2)روشن می شود که عمران و آبادانی در عصر ظهور،از جامعیت ویژه ای برخوردار است و ابعاد مختلفی دارد که به مهم ترین آنها اشاره می کنیم:

1.در دولت مهدوی،آبادانی،سراسر زمین را فرا خواهد گرفت،به گونه ای که نقطه ای ویران در زمین یافت نخواهد شد.

2.پیشرفت علم کشاورزی و باغداری،و سیاست ها و برنامه ریزی های صحیح، در کنار نزول برکات خاصّ الهی،موجب می شود سراسر زمین از سرسبزی و طراوتی بی نظیر،برخوردار گردد.

3.نیرو و سرمایه های جامعه به جای هزینه شدن برای اسلحه و مهمات جنگی، برای رونق کشاورزی و ساخت ابزار تولید به کار می رود.این رویکرد کارآمد و مفید به زیبایی در تعبیر نمادین تبدیل شمشیر به داس نمود یافته است. (3)

4.بافت های فرسوده در نقاط مسکونی،بازسازی خواهد شد و با امکانات مناسب زندگی،مجهّز خواهد گردید.

ص:466


1- (1) .ر.ک:ص 362 ح 1885.
2- (2) .ر.ک:ص 371 ( [1]نقش برکات الهی و پیشرفت اقتصادی).
3- (3) .ر.ک:ص 328 ح 1841.

5.محیط زیست،از انواع آلودگی ها پاک سازی خواهد شد،به گونه ای که نه تنها جامعۀ انسانی می تواند زندگی سالم و شادابی داشته باشد،بلکه حیوانات صحرا و دریا نیز از پاکی و سلامت زیستیِ مناسب،بهره مند می شوند.

6.از همه مهم تر،فضای فرهنگی سالم و معنویت حاکم بر جامعه،بیش از هر چیز دیگر به حیات حقیقی و آبادانی واقعیِ جهان،خواهد افزود.از این رو،در «دعای عهد»،پس از درخواست«عمرانِ بلاد»به وسیلۀ ظهور ولی اللّه الأعظم،از خداوند سبحان می خواهیم که از این طریق،زندگی و حیات جدیدی به بندگان خود عنایت فرماید؛زیرا همان طور که آلودگی های مادّی،محیط زیستِ تن را تباه می کند،مفاسد اعتقادی،اخلاقی و عملی،محیط رشد و شکوفاییِ جان را فاسد می نماید و در یک جمله:با ظهور امام عصر علیه السلام،آبادی ظاهری و باطنی،جهان را فرا خواهد گرفت.

2-امدادهای ویژه الهی

دستۀ دوم از عوامل پیشرفت های اقتصادی،امدادهای ویژۀ الهی است.پیش از این، توضیح دادیم که خداوند سبحان،وعده داده است که هر گاه مردم ایمان بیاورند و تقوا پیشه سازند،برکات الهی از زمین و آسمان،جامعه را فرا خواهند گرفت. (1)بر پایۀ این سنّت ثابت آفرینش،پیشرفت های اقتصادی عصر ظهور،آن گونه که در احادیث اهل بیت علیهم السلام آمده،به دو صورت خواهد بود:

2-1-نزول باران رحمت

بخشی از امدادهای الهی عصر ظهور-که در روایات فراوانی (2)مورد تأکید قرار گرفته-،نزول فراوان باران های مفید و ثمربخش است.

ص:467


1- (1) .ر.ک:ص 419 (مبادی پیشرفت های همه جانبه در دولت مهدوی).
2- (2) .ر.ک:ص 371 (نقش برکات الهی در توسعۀ اقتصادی).

ابن ابی شَیبه در کتاب المصنّف،در این باره از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

تُمطِرُ السَّماءُ مَطَرَها،وَ تُخرِجُ الأَرضُ بَرَکَتَها. (1)

آسمان،بارانش را فرو می ریزد و زمین،برکتش را بیرون می دهد.

نیز از ایشان روایت کرده که فرمود:

وَ تَعیشُ امَّتی فی زَمانِهِ عَیشاً لَم تَعِشهُ قَبلَ ذلِکَ. (2)

امّتم در روزگار او،چنان زندگی [مرفّهی] می کند که پیش از آن نکرده است.

و در گزارشی دیگر از پیامبر صلی الله علیه و آله آورده:

لا تَدَعُ السَّماءُ مِن قَطرِها شَیئاً إلّاصَبَّتهُ مِدراراً،وَ لا تَدَعُ الأَرضُ مِن مائِها شَیئاً إلّا أخرَجَتهُ،حَتّی تَتَمَنَّی الأَحیاءُ الأَمواتِ. (3)

آسمان،قطره ای از بارانش را نمی گذارد،جز آن که بر او فرو می ریزد،و زمین، چیزی از آبش را نمی نهد،جز آن که برای او بیرون می دهد،تا آن جا که زندگان، آرزو می کنند که مردگان زنده.

2-2-برکات استثنایی زمین

افزون بر آسمان که با باران رحمت به یاری اقتصاد جامعۀ مهدوی می آید،زمین نیز در پیشرفت اقتصادی آن دوران،کمک می نماید.تعبیرهایی مانند:

وَ لا تَدَعُ الأَرضُ مِن مائِها شَیئاً إلّاأخرَجَتهُ. (4)

و زمین،چیزی از آبش را نمی نهد،جز آن که برای او بیرون می دهد.

تُخرِجُ الأَرضُ بَرَکَتَها. (5)

زمین،برکتش را بیرون می دهد.

ص:468


1- (1) .ر.ک:ص 370 ح 1898.
2- (2) .همان جا.
3- (3) .ر.ک:ص 372 ح 1900. [1]
4- (4) .ر.ک:همان جا.
5- (5) .ر.ک:ص 370 ح 1898.

وَ لا تَدَّخِرُ الأَرضُ شَیئاً مِن نَباتِها. (1)

زمین،چیزی از روییدنی هایش را ذخیره نمی کند [و همه را بیرون می دهد].

تُنبِتُ الأَرضُ ضِعفَ اکُلِها. (2)

زمین،دو برابر،محصول می دهد.

و تعبیرهای مشابهی که در بارۀ برکات زمین در دوران حکومت امام مهدی علیه السلام در احادیث آمده،به نقش امدادهای الهی در پیشرفت اقتصادی جامعۀ مهدوی،به وسیلۀ زمین،اشاره دارد.

همچنین در حدیثی از امام باقر علیه السلام در تبیین آیۀ 96 از سورۀ اعراف که پیش از این بدان اشاره شد،نقل شده که فرمود:

لا یَبقی عَلی وَجهِ الأَرضِ أعمی وَ لا مُقعَدٌ وَ لا مُبتَلیً إلّاکَشَفَ اللّهُ عَنهُ بَلاءَهُ بِنا أهلَ البَیتِ،وَ لَتَنزِلَنَّ البَرَکَةُ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،حَتّی أنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقصِفُ بِما یُریدُ اللّهُ فیها مِنَ الثَّمَرِ،وَ لَیَأکُلَنَّ ثَمَرَةَ الشِّتاءِ فِی الصَّیفِ،وَ ثَمَرَةَ الصَّیفِ فِی الشِّتاءِ،وَ ذلِکَ قَولُ اللّهِ تَعالی: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا» 3. 4

روی زمین،کور و زمینگیر و گرفتاری نخواهد ماند،مگر آن که خداوند، گرفتاری او را به دست ما اهل بیت،برطرف خواهد کرد و برکت از آسمان به زمین،فرود خواهد آمد تا آن که درخت،زیر بار میوه ای که خدا می خواهد،خم می شود (/می شکند) و میوۀ زمستان در تابستان و میوۀ تابستان در زمستان، خورده می شود،و آن سخن خدای متعال است:«و اگر اهل آبادی ها ایمان آورده،

ص:469


1- (1) .ر.ک:ص 376 ح 1905. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 376 ح 1906. [2]

تقوا می ورزیدند،برکت هایی را از آسمان و زمین،برایشان می گشودیم؛امّا آنان دروغ انگاشتند».

بر پایۀ این حدیث،برکات استثنایی زمین در پیشرفت های اقتصادی دوران ظهور،همانند پیشرفت های اجتماعی این دوران (1)که در نتیجۀ پایبندی مردم به ارزش های دینی پدید خواهد آمد،مافوق تصوّر کنونی ماست.

ص:470


1- (1) .ر.ک:ص 337 ( [1]نقش برکات الهی در توسعۀ اجتماعی).

(6):سیاست های نظامی

اشاره

پیش از اشاره به سیاست نظامی دولت مهدوی،چند نکته قابل توجّه است:

اوّل. تحوّل عظیمی که در نظام سیاسی جهان،در آیندۀ تاریخ به رهبری امام مهدی علیه السلام پدید می آید،کودتا نیست که قدرت نظامی در آن سرنوشت ساز باشد؛ بلکه یک انقلاب عمیق و فراگیر فرهنگی است که زمینه های آن،در طول تاریخ به تدریج در جامعه فراهم گردیده است.اصلی ترین حکمت غیبت ایشان-همان طور که پیش از این،تبیین شد-، (1)این است که بسترهای لازم برای تحقّق چنین انقلاب فراگیری فراهم گردد.

دوم. بی شک،نصرت ویژۀ الهی،در پیروزی نهضت جهانی امام عصر علیه السلام نقش مؤثّری دارد؛امّا این بدان معنا نیست که پس از فراهم شدن بسترهای اجتماعی،این نهضت از طریق اعجاز به پیروزی می رسد و نیازی به قدرت نظامی و سیاست های صحیح جنگی ندارد؛بلکه سنّت الهی ایجاب می کند که قدرت نظامی نیز در کنار نصرت الهی و زمینۀ اجتماعی،در پیروزی نهضت مهدوی مؤثّر باشد.احادیثی که قیام امام مهدی علیه السلام را گزارش کرده اند نیز مؤیّد این نظریه اند.

سوم. اطّلاعات ما در بارۀ امکانات و تجهیزات نظامی،و سیاست های جنگی در قیام مهدوی،بسیار محدود است.روایاتی که در این باره به ما رسیده،اطّلاعات

ص:471


1- (1) .ر.ک:ج 6 ص 19 (پژوهشی در باره مهم ترین وظیفۀ پیروان اهل بیت علیهم السلام در عصر غیبت).

کامل و متقنی را در اختیار ما قرار نمی دهند.به نظر می رسد نه ضرورت ایجاب می کرده و نه حکمت اقتضا می کرده که اطّلاعات دقیق نظامی این قیام،پیشگویی شود.از این رو،آنچه به طور کلّی می توان در این باره مطرح کرد،این است که سیاست های اصولی امام مهدی علیه السلام در جنگ،همان سیاست جنگیِ پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام (1)است؛امّا برخی از سیاست های جنگی امام مهدی علیه السلام که به طور خاص در احادیث به آنها اشاره شده،عبارت اند از:

1-بهره گیری از نیروهای جوان و توانمند
اشاره

بر پایۀ شماری از احادیث، (2)اکثر قریب به اتّفاق سپاهیان امام مهدی علیه السلام را جوانان تشکیل می دهند.از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود:

إنَّ أصحابَ القائِمِ شَبابٌ لا کُهولَ فیهِم إلّاکَالکُحلِ فِی العَینِ،أو کَالمِلحِ فِی الزّادِ،وَ أَقَلُّ الزّادِ المِلحُ. (3)

یاران قائم،جوان اند و پیران میان آنان نیستند،جز به اندازه ی سرمۀ چشم یا نمک در توشه که کمترین اندازه را میان ره توشه دارد.

در بارۀ سیاست بهره گیری از نیروهای جوان در انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام چند نکته قابل توجّه است:

1-1-سیاست جوان گرایی در ادیان الهی

از نگاه قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام،جوانی،بهارِ خودسازی و سازندگی است.از این رو،جوان گرایی،سیاستی است حکیمانه که در همۀ ادیان الهی مورد توجّه بوده است.

ص:472


1- (1) .برای آگاهی از سیاست های جنگی امام علی علیه السلام می توانید به جلد چهارم دانش نامۀ امیرالمؤمنین علیه السلام:فصل نهم مراجعه فرمایید.
2- (2) .ر.ک:ج 8 ص 269 (ویژگی های یاران امام).
3- (3) .ر.ک:ج 8 ص 268 ح 1575. [1]

خداوند سبحان،پیامبران خود را از میان جوانان،انتخاب کرده است.پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله نیز برای جذب قشر جوان به آیین اسلام،اهمّیت ویژه ای قائل بود.از این رو،غالب هواداران ایشان در آغاز بعثت،جوانان بودند.نخستین نمایندۀ فرهنگی- پیامبر صلی الله علیه و آله،یعنی مُصعَب بن عُمَیر،جوانی نورس بود.نخستین فرماندار پیامبر صلی الله علیه و آله پس از فتح شهر مکّه،جوانی 21 ساله به نام عتّاب بن اسَید بود.

همچنین آخرین کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله او را به فرماندهی سپاه اسلام برای جنگ با روم منصوب کرد،جوانی هجده ساله به نام اسامه بود (1)و مهم تر آن که ایشان،در سال پایانی عمر شریف خود،از طرف خداوند متعال،مأموریت یافت تا امام علی علیه السلام را که در آن وقت،جوانی تقریباً 32 ساله بود،برای رهبری آیندۀ جهان اسلام،معرّفی کند و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در غدیر خم،این فرمان الهی را اجرا کرد. (2)

امام مهدی علیه السلام نیز هنگام قیام،با آن که صدها سال از عمر شریفش گذشته،با شکل و شمایل جوان ظاهر می شود و سیاست جوان گرایی در یاران و کارگزاران در حکومت مهدوی،از جمله سپاهیان،یکی از سیاست های اصولی است.

1-2-توانمندیِ فوق العادۀ جسمی و روحی سپاهیان

سپاهیان امام مهدی علیه السلام،افزون بر برخورداری از نشاط و شادابیِ جوانی،از نظر جسمی و روحی نیز،فوق العاده نیرومند هستند.در این باره از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

وَ إنَّ الرَّجُلَ مِنهُم لَیُعطی قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلاً،وَ إنَّ قَلبَهُ لَأَشَدُّ مِن زُبَرِ الحَدیدِ،وَ لَو مَرّوا بِجِبالِ الحَدیدِ لَقَلَعوها. (3)

به هر یک از آنان (سپاهیان قائم)،نیروی چهل مرد عطا می شود و دلش از پارۀ

ص:473


1- (1) .برای آشنایی با منابع مطالبی که مطرح شده،ر.ک:حکمت نامۀ جوان:ص41 ( [1]فصل یکم:بهار زندگی).
2- (2) .ر.ک:دانش نامۀ امیرالمؤمنین علیه السلام:ج 2 ص 237-354. [2]
3- (3) .ر.ک:ج 8 ص 270 ح 1578. [3]

آهن،محکم تر است و اگر بر کوه های آهن بگذرند،آنها را از جا می کَنَند.

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام در بارۀ ویژگی های یاران امام مهدی علیه السلام آمده است:

لُیوثٌ بِالنَّهارِ،رُهبانٌ بِاللَّیلِ،کَأَنَّ قُلوبَهُم زُبَرُ الحَدیدِ،یُعطَی الرَّجُلُ مِنهُم قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلاً،لا یَقتُلُ أحَداً مِنهُم إلّاکافِرٌ أو مُنافِقٌ،وَ قَد وَصَفَهُمُ اللّهُ تَعالی بِالتَّوَسُّمِ فی کِتابِهِ العَزیزِ بِقَولِهِ: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» 1. 2

شیرانِ روز و شب زنده دارانِ شب هستند و گویی دل هایشان پاره های آهن است.

به هرکدام از مردانشان،نیروی چهل مرد داده شده و هیچ یک از آنان را جز کافر یا منافق نمی کشد و خداوند متعال،آنها را به نشانه شناسی و فراست،توصیف کرده است،آن جا که در کتاب عزیزش فرموده است:«بی گمان،در این،نشانه هایی برای نشانه شناسان است».

این حدیث،دلالت دارد بر این که سپاهیان امام مهدی علیه السلام،علاوه بر توانمندی جسمی و روحی،از بینش و بصیرتی فوق العاده برخوردارند که در برخورد با دشمنان،اشتباه نمی کنند.از این رو،جز کسانی که سزاوار قتل هستند،به دست آنها کشته نمی شوند.

1-3-بهره گیری از مدیریت و تجربۀ سال خوردگان

سیاست جوان گرایی در حکومت امام مهدی علیه السلام،قطعاً به معنای استفاده نکردن مطلق از سال خوردگان نیست.بر پایۀ احادیث فراوانی،شمارِ قابل توجّهی از سالخوردگان که از دنیا رفته اند،هم زمان با قیام ایشان،زنده می شوند و تعدادی از آنها در شمار 313 تن یاران ویژۀ امام علیه السلام هستند که در مناصب کلیدی،اجرایی و قضایی منصوب می شوند. (1)

ص:474


1- (3) .ر.ک:ج 8 ص 215 (فصل چهارم/یاران امام علیه السلام ).
2-نقش زنان در قیام مهدوی
اشاره

بر پایۀ شماری از احادیث،زنان نیز در قیام جهانی امام مهدی علیه السلام شرکت دارند که جمعی از آنها جزو کسانی هستند که پس از مرگ،رجعت کرده اند:

2-1-جمعی از زنان،در شمار خواص اصحاب امام

در حدیثی از امام باقر علیه السلام،تعداد پنجاه زن در شمارِ خواصّ اصحاب امام مهدی علیه السلام ذکر شده اند:

یَخرُجُ المَهدِیُّ مِنهَا [ المَدینَةِ ] عَلی سُنَّةِ موسی خائِفاً یَتَرَقَّبُ،حَتّی یَقدَمَ مَکَّةَ...

وَ یَجیءُ وَاللّهِ ثَلاثُمِئَةٍ وَ بِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً،فیهِم خَمسونَ امرَأَةً یَجتَمِعونَ بِمَکَّةَ عَلی غَیرِ میعادٍ،قَزَعاً کَقَزَعِ الخَریفِ،یَتبَعُ بَعضُهُم بَعضاً،وَ هِیَ الآیَةُ الَّتی قالَ اللّهُ: «أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً». 1

مهدی از مدینه به همان گونه که موسی بیمناک و مراقب بیرون رفت،بیرون می آید تا به مکّه برسد...و به خدا سوگند،سیصد و ده و اندی نفر می آیند که پنجاه زن در میان آنان هستند.همۀ آنان بی آن که وعده ای در میان باشد،مانند ابرهای پراکنده پاییزی از هر سو گِرد می آیند و پشت سرِهم می رسند،و این،همان آیۀ الهی است:

«هر جا که باشید،خداوند همۀ شما را می آورد».

بی شک،تعدادی که در این حدیث به آن اشاره شده،شمارِ یاران خاصّ امام مهدی علیه السلام است؛وگر نه،تعداد همۀ یاران ایشان،خیلی بیش از اینهاست.این مطلب در برخی از احادیث نیز،مورد تأکید قرار گرفته است.

2-2-رجعتِ شماری از بانوان

در حدیثی از امام صادق علیه السلام شمارِ زنانی که پس از مرگ،هنگام قیام امام مهدی علیه السلام رجعت می کنند و سپاه ایشان را پشتیبانی می نمایند،سیزده تن ذکر شده است.متن

ص:475

حدیث،چنین است:

یَکُرُّ مَعَ القائِمِ علیه السلام ثَلاثَ عَشرَةَ امرَأَةً.قُلتُ:وَ ما یَصنَعُ بِهِنَّ؟قالَ:یُداوینَ الجَرحی،وَ یَقُمنَ عَلَی المَرضی کَما کَانَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.قُلتُ:فَسَمِّهِنَّ لی؟

فَقالَ:القِنواءُ بِنتُ رُشَیدٍ،وَ امُّ أیمَنَ،وَ حَبابَةُ الوَالِبِیَّةُ،وَ سُمَیَّةُ امُّ عَمّارِ بنِ یاسِرٍ، وَ زُبَیدَةُ،وَ امُّ خالِدٍ الأَحمَسِیَّةُ،وَ امُّ سَعیدٍ الحَنَفِیَّةُ،وَ صبانَةُ الماشِطَةُ،وَ امُّ خالِدٍ الجُهَنِیَّةُ. (1)

[امام علیه السلام فرمود:]«سیزده زن همراه قائم هستند».گفتم:با کمک آنها چه می کند؟ فرمود:«آنان،زخمی ها را مداوا می کنند و بیماران را نگاه می دارند،همان گونه که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودند».گفتم:آنها را برایم نام ببر.

فرمود:«قِنوا دختر رشید،اُم ایمَن،حبابۀ والبی،سمیه مادر عمّار یاسر،زُبیده،اُمّ خالد احمَسی،اُمّ سعید حنفی،صبانۀ ماشِطه و امّ خالد جُهَنی [از آنان هستند]».

احتمالاً این تعداد از زنان نیز،از خواص یاران امام هستند که مسئولیت پشتیبانی جنگ در پرستاری از رزمندگان مجروح را به عهده خواهند داشت؛زیرا در غیر این صورت،با توجّه به گستردگی نبرد،تعداد یاد شده،برای پرستاری از همۀ مجروحان،کافی نیست.

باری ! حدیث نخست،به نقش زنان در مدیریت نهضت مهدوی و حدیث دوم، به نقش آنان در صحنۀ نبرد،اشاره دارد و بر این اساس،در صورتی که صدور احادیث یاد شده را بپذیریم،یکی از سیاست های امام مهدی علیه السلام بهره گیری از زنان شایسته،در ستاد جنگ خواهد بود.

3-ساز و برگ نظامی در قیام مهدوی
اشاره

یکی از مسائل مهم در تبیین سیاست های نظامی امام مهدی علیه السلام،این است که سیاست ایشان در بهره گیری از ساز و برگ و ابزار نظامی چیست؟

ص:476


1- (1) .ر.ک:ج 8 ص 298 ح 1607. [1]

پیش از این اشاره کردیم که پیروزی قیام مهدوی از طریق اعجاز نیست؛بلکه سنّت الهی ایجاب می نماید که قدرت نظامی،در کنار نصرت ویژۀ الهی،و پدید آمدن زمینۀ اجتماعی،در پیروزی این نهضت،نقش مؤثّر و تعیین کننده داشته باشد.

بنا بر این،در قیام امام مهدی علیه السلام،از ساز و برگ نظامی و تجهیزات جنگی، استفاده خواهد شد.پرسشی که در این باره مطرح است،این که از چه نوع تجهیزات نظامی در این قیام،استفاده خواهد شد،ابزار جنگیِ متناسب با عصر ظهور یا ابزار جنگی صدر اسلام؟

برای پاسخ به این سؤال،ابتدا در بارۀ مفاد احادیثی که در این باره وارد شده، توضیح مختصری خواهیم داد و در ادامه به ارزیابی اجمالی سند و تحلیل مقصود از آنها خواهیم پرداخت:

3-1-مضمون احادیث

احادیثی را که موضوع ساز و برگ نظامی قیام مهدوی در آنها مطرح شده،به سه دسته می توان تقسیم کرد:

دستۀ اوّل، احادیثی که تصریح کرده اند امام مهدی علیه السلام و یارانش با شمشیر با دشمنان می جنگند؛مانند این حدیث که تجهیزات جنگی امام مهدی علیه السلام را چنین توصیف کرده است:

دِرْعُهُ دِرْعُ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله السَّابِغَةُ وَ سَیْفُهُ سَیْفُ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذُو الْفَقَارِ. (1)

زره [امام مهدی علیه السلام ] زره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و شمشیر او شمشیر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، ذوالفقار است.

و در حدیثی دیگر،دربارۀ سلاح جنگی یاران امام علیه السلام آمده:

إِذَا قَامَ الْقَائِمُ نَزَلَتْ سُیُوفُ الْقِتَالِ عَلَی کُلِّ سَیْفٍ اسْمُ الرَّجُلِ وَ اسْمُ أَبِیهِ. (2)

ص:477


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 30 ح 32. [1]
2- (2) .الغیبة،نعمانی:ص 252 ح 45، [2]بحار الأنوار:ج 52 ص 309 ح 121. [3]

هنگامی که قائم علیه السلام قیام کند،شمشیرهای جنگ،نازل می گردد،بر هر شمشیری نام مرد [رزمنده] و نام پدرش نوشته شده است.

و در حدیثی دیگر،در بارۀ قدرت سلاح یاران امام علیه السلام آمده:

لَهُمْ سُیُوفٌ مِنْ حَدِیدٍ غَیْرِ هَذَا الْحَدِیدِ،لَوْ ضَرَبَ أَحَدُهُمْ بِسَیْفِهِ جَبَلًا لَقَدَّهُ حَتَّی یَفْصِلَهُ. (1)

آنان،شمشیرهایی را از آهن،نه این آهن [معمولی]،آهنی که اگر یکی از آنان به کوهی بزند،آن را می دَرَد و جدا می کند.

و در حدیثی دیگر،در بارۀ سلطۀ امام مهدی علیه السلام بر دشمنان،آمده است:

یَغْشَاهُمُ الْقَائِمُ بِالسَّیْفِ. (2)

قائم علیه السلام با شمشیر بر آنها سلطه می یابد.

این دسته از احادیث بسیار فراوان اند و همگی بر این معنا تأکید دارند که سلاح نبرد امام مهدی علیه السلام و یارانش،شمشیر است.

دستۀ دوم، احادیثی که دلالت دارند سپاهیان امام علیه السلام،همانند رزمندگان صدر اسلام،از چارپایان استفاده می کنند و افزون بر این،مواد غذایی و نوشیدنی های آنان و نیز علوفۀ مَرکب هایشان از طریق اعجاز،تأمین می گردد. (3)

دستۀ سوم، حدیثی که در آن آمده است هنگامی که امام مهدی علیه السلام قیام می کند،به نقطه ای از میدان کوفه اشاره کرده،می فرماید:«این جا را بکَنید»و از آن جا دوازده هزار زره و دوازده هزار کلاهخود بیرون می آورند.سپس ایشان،دوازده هزار نفر را دعوت می کند و این لباس ها را بر آنها می پوشانَد و بر آنها می فرماید:«هر کس را دیدید که مثل شما لباس نپوشیده،او را بکُشید!». (4)

ص:478


1- (1) .مختصر بصائر الدرجات:ص 85،بصائر الدرجات:ص 512 ح 4، [1]بحار الأنوار:ج 54 ص 333 ح 17. [2]
2- (2) .الکافی:ج 8 ص 50 ح 13، [3]ثواب الأعمال:ص 248 ح 10،بحار الأنوار:ج 24 ص 310 ح 16. [4]
3- (3) .ر.ک:ج 8 ص 389 ( [5]پشتیبانی لشکر و ابزار جنگی).
4- (4) .ر.ک:الاختصاص:ص 334.
3-2-ارزیابی احادیث

احادیث دستۀ اوّل-همان طور که اشاره شد-فراوان اند و از نظر سند نیز شماری از آنها معتبرند؛ (1)لیکن دستۀ دوم از احادیث،نه فراوان اند و نه از نظر سندی اعتبار دارند.

امّا حدیثی که در دستۀ سوم ذکر شده،از نظر سند،بسیار ضعیف و مفاد ظاهری آن نیز،غیرقابل قبول است؛زیرا امکان ندارد که امام علیه السلام چنین دستوری را صادر نماید.

با تأمّل در این احادیث،در جمع بندی آنها می توان گفت:هر چند همان طور که اشاره شد،مفاد برخی از این احادیث،غیر قابل قبول است و به طور کلّی،جزئیات مربوط به ساز و برگ نظامی قیام مهدوی،دلیل قاطعی ندارد،لیکن باید پذیرفت که همۀ احادیثی که جریان قیام مهدوی را گزارش کرده اند،بر این معنا اتّفاق دارند که تنها سلاح مورد استفاده در این قیام،«شمشیر»است؛امّا این که مقصود از به کارگیری شمشیر در این قیام چیست،دو احتمال مطرح شده است:

احتمال اوّل این که«شمشیر»،در معنای حقیقی آن به کار رفته است.در این صورت،این سؤال پیش می آید که چگونه می توان با استفاده از شمشیر بر سلاح های پیشرفتۀ مستکبران،فائق آمد؟

در پاسخ این سؤال نیز احتمالات مختلفی ذکر شده،مانند این که:

شمشیر در قیام مهدوی،قدرت خارق العاده ای پیدا می کند،چنان که در حدیثی اشاره شد که شمشیر یاران امام مهدی علیه السلام از جنس آهن های معمولی نیست و قدرتی دارد که می تواند کوه را بشکافد (2)، (3)یا این که آمده است شمشیرهای آنان،

ص:479


1- (1) .ر.ک:ج 9 ص 99 (قاطعیت امام علیه السلام در رویارویی با مستکبران).
2- (2) .بصائر الدرجات:ص 49 ح 4،بحار الأنوار،ج 57 ص 332 ح 17.
3- (3) .بصائر الدرجات:ص 490 ح 4،بحار الأنوار،ج 57 ص 332 ح 17.

شمشیرهای خاصّی است که از آسمان نازل می شود. (1)

توجیه دیگر این که در آن زمان،تسلیحات پیشرفته از کار خواهد افتاد و مردم به ناگزیر،در جنگ از همان ابزارهای جنگی ابتدایی استفاده خواهند کرد.

توجیهات مشابه دیگری نیز مطرح شده که دلیل روشن و قاطعی برای اثبات هیچ یک از آنها وجود ندارد.

احتمال دوم،این است که«شمشیر»در این احادیث،نماد ابزار جنگی روز،و کنایه از قدرت نظامی است و علّت این که در احادیث از ابزار جنگی روز به «شمشیر»تعبیر شده،این است که در تاریخ صدور حدیث یاد شده،شمشیر، سلاح کارآمد آن دوران بوده،و برای مردم آن زمان،سلاح های پیشرفتۀ امروز،قابل فهم نبوده است،همان طور که چه بسا در آینده نیز سلاح هایی اختراع شود که در حال حاضر برای مردم این زمان،قابل تصوّر نیست و در قیام امام مهدی علیه السلام همان ابزار مورد استفاده واقع شود.

گفتنی است دلیل روشنی بر هیچ یک از احتمالات و توجیهات یاد شده،وجود ندارد.بنا بر این،آنچه مسلّم است این که ساز و برگ نظامی قیام مهدوی،فوق العاده کارآمد خواهد بود و در این قیام از ابزار نامشروع،مانند ابزار جنگی کشتار جمعی،استفاده نخواهد شد؛امّا سیاست جنگی امام مهدی علیه السلام منطبق با کدام یک از احتمالات گذشته است،نمی توان در این باره اظهار نظر قطعی کرد.

4-قاطعیت کامل در برخورد با مستکبران
اشاره

قیام حضرت مهدی علیه السلام نماد کامل جمال و جلال الهی است.او با کسانی که با حق، ستیزه جویی نکنند،در نهایت رأفت و مهربانی،رفتار خواهد کرد؛امّا با مستکبران و معاندان حق و عدل،با نهایت قاطعیت،برخورد خواهد نمود.همۀ احادیثی که

ص:480


1- (1) .الغیبة،نعمانی:ص 244 ح 45،بحار الأنوار:ج 52 ص 356 ح 121.

امام مهدی علیه السلام را با عنوان«صاحب السیف؛صاحب شمشیر»توصیف کرده اند،تأکید می کنند که او«لا یظهر إلّابالسیف؛جز با شمشیر،ظاهر نمی شود»که این احادیث، به قاطعیت کامل امام علیه السلام در برخورد با حق ستیزان مستکبر،اشاره دارد. (1)

نکات قابل توجّه درباره این سیاست،عبارت اند از:

4-1-برخورد قاطعانه با مدّعیان دروغین تشیّع

بر پایۀ حدیثی معتبر،امام مهدی علیه السلام قبل از برخورد با دیگران،با قاطعیت با مدّعیان دروغین تشیّع،برخورد می کند و آنان را از بین می برد.در حدیثی که با سند معتبر از امام صادق علیه السلام نقل شده،آمده:

لَو قامَ قائِمُنا بَدَأَ بِکَذّابِی الشّیعَةِ فَقَتَلَهُم. (2)

اگر قائم ما قیام کند،از دروغگویان شیعه می آغازَد و آنها را می کُشد.

این اقدام،حاکی از آن است که خطر تظاهرکنندگان به تشیّع از دیگر توطئه گران، بیشتر است.

4-2-ریشه کن کردن فتنه

برخورد قاطع و ریشه ای امام مهدی علیه السلام با انواع توطئه ها سبب می شود زمین از فتنه و فتنه گران،تهی شود و دین خداوند سبحان،بر سراسر جهان،حاکم گردد و کامل ترین مصادیق آیۀ: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ؛ 3 با آنان بجنگید تا آن گاه که فتنه ای نمانَد و دین،یکسره برای خدا باشد»،تحقّق یابد. (3)

4-3-رعایت دقیق ارزش های اخلاقی در برخورد با دشمنان

یکی از نکات بسیار مهم در سیاست های جنگی امام مهدی علیه السلام،توجّه کامل به

ص:481


1- (1) .ر.ک:ص 79 (فصل هشتم/رویارویی با دشمن).
2- (2) .ر.ک:ص 86 ح 1686. [1]
3- (4) .ر.ک:ص 89 ( [2]برافکندن فتنه از بیخ و بُن).

ارزش های اخلاقی است،به گونه ای که در برخی از احادیث آمده:

لا یوقِظُ نائِماً وَ لا یُهَریقُ دَماً. (1)

[قائم] نه خفته ای را بیدار می کند و نه خونی [به ناحق] می ریزد.

بدیهی است که قیامی که هدف آن،ظلم ستیزی،عدالت محوری و به اجرا در آوردن کامل ارزش های الهی است،نمی تواند ذرّه ای از صراط مستقیم حقّ و عدل، منحرف شود.از این رو،احادیثی که دلالت دارند بر این که«امام مهدی علیه السلام آن قدر می کُشد که مردم می گویند اگر او فرزند فاطمه بود به ما رحم می کرد»، (2)نمی توانند صحیح باشند.

ص:482


1- (1) .الفتن:ج 1 ص 358 ح 1040. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 86 ح 1685.برای توضیح بیشتر،ر.ک:ص 92 (تحلیلی بر احادیث کشتار در قیام مهدوی).

(7):سیاست های قضایی

اشاره

از منظر قرآن کریم،قضاوت و داوری میان مردم،در اصل،حقّ خداوند سبحان است و تنها افراد خاصّی به نمایندگی از او حقّ داوری دارند:

«یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ. 1

ای داوود! ما تو را خلیفه [و نماینده] خود در زمین قرار دادیم.پس میان مردم،به حق داوری کن».

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:

إتَّقُوا الحُکومَةَ؛فإنَّ الحُکومَةَ إنّما هی لِلإمامِ العالِمِ بالقَضاءِ،العادِلِ فی المُسلمینَ،لِنَبیٍّ أو وَصیِّ نبیٍّ. (1)

از داوری کردن بپرهیزید؛زیرا [منصب] داوری در حقیقت،از آنِ امامی است که در قضاوت،دانا باشد و در میان مسلمانان به عدالت،حکم کند؛از آنِ پیامبر یا وصیّ پیامبر است.

به دلیل اهمّیت فوق العادۀ منصب قضاوت،امام علی علیه السلام به شُریح قاضی فرمود:

یا شُرَیحُ،قد جَلَستَ مَجلِساً لا یَجلِسُهُ إلّانَبیٌّ أو وَصیُّ نَبیٍّ أو شَقیٌّ. (2)

ص:483


1- (2) .الکافی:ج 7 ص 406 ح 1، [1]تهذیب الأحکام:ج 6 ص 217 ح 511،کتاب من لایحضره الفقیه:ج 3 ص 5 ح 3222.
2- (3) .الکافی:ج 7 ص 406 ح 2، [2]تهذیب الأحکام:ج 6 ص 217 ح 509،کتاب من لایحضره الفقیه:ج 3 ص 5 ح 3223..

ای شُریح! تو در جایی نشسته ای که جز پیامبر یا وصیّ پیامبر و یا شقاوتمند در آن جا نمی نشیند.

بر این اساس،قوّۀ قضائیه در نظام سیاسی-الهی مهدوی،از مهم ترین نهادهای حکومتی است.

روشن است تحقّق اصلی ترین شعارهای قیام امام مهدی علیه السلام یعنی عدالت اجتماعی نیز،تنها در پرتو تشکیلات قضاییِ قوی و سالم،امکان پذیر است.

بر پایۀ احادیث اهل بیت علیهم السلام،قوّۀ قضائیه در حکومت امام مهدی علیه السلام از نظر سیاست های قضایی،امکانات مورد نیاز قضا،و کارآمدی قضات،در بالاترین سطح ممکن قرار دارند.البته این احادیث به اندازه ای نیستند که بتوان در همۀ این زمینه ها، نظر قاطعی ارائه کرد؛لیکن به هر حال،تشکیلات قضایی مهدوی را با توجّه به آنها می توان چنین توصیف کرد:

7-1-نوسازیِ سازمان قضایی

نخستین سیاست قضایی در دولت مهدوی،بازسازی و نوسازی تشکیلات قضایی است.از امام باقر علیه السلام روایت شده که در توصیف اقدامات قائم آل محمّد علیه السلام پس از قیام،می فرماید:

یَقُومُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِیدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ. (1)

به امری نو،روشی نو و شیوۀ قضایی جدیدی قیام می کند.

برای توضیح این حدیث،چند نکته قابل توجّه است:

یک.امکان اجرای عدالت به معنای کامل و همه جانبۀ آن در روزگاری که اسلام همۀ جهان را فراگرفته،ایجاب می کند سیرۀ قضایی در حکومت امام مهدی علیه السلام با سیرۀ نبوی و علوی،تفاوت داشته باشد.به عبارت دیگر،در دوران حکومت

ص:484


1- (1) .ر.ک:ص 384 ح 1913. [1]

پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام،قضاوت،بر پایۀ موازین ظاهری داوری انجام می شد؛زیرا جامعه،تاب و تحمّل داوری برحسب واقع را نداشت؛امّا در عصر ظهور،با در نظر گرفتن رشد عقلی،علمی و فرهنگی جامعه،داوری برحسب واقع،امکان پذیر است.از این رو،اجرای عدالت واقعی به طور کامل،مورد توجّه دستگاه قضایی است.

دو.نوآوری قضایی عصر ظهور،می تواند شامل شیوۀ اثبات حق و کشف جرم و حتّی احکام جدید قضایی باشد،چنان که در برخی احادیث آمده است. (1)

سه.نوآوری قضایی،منافاتی با خاتمیّت نبوت ندارد؛زیرا بر اساس شماری از احادیث، (2)بیان شماری از احکام در عصر نبوّت به مصلحت جامعه نبوده است و همان طور که برخی از فقهای بزرگ فرموده اند، (3)ظاهرِ این گونه اخبار،این است که مصلحت الهی اقتضا کرده تا شماری از احکام تا زمان ظهور امام مهدی علیه السلام مخفی بماند. (4)

7-2-داوری بر پایۀ علم

برجسته ترین نوآوری قضایی در نظام مهدوی،داوری بر پایۀ علم است.در سیرۀ نبوی،«بیّنه»و«قسم»،مبنای قضاوت و دادرسی بود و این سیره،همچنان تا ظهور امام مهدی علیه السلام در تشکیلات قضایی اسلامی ادامه خواهد داشت؛امّا در دولت مهدوی که سراسر جهان را فرا خواهد گرفت،با در نظر گرفتن امکان دستیابی به عدالت واقعی و کامل-همان طور که اشاره شد-،دادرسی بر اساس علم قاضی

ص:485


1- (1) .ر.ک:ص 392 (فصل ششم/تبیین شیوه داوری داوود و سلیمان).
2- (2) .مانند:«اُسکُتوا عَمّا سَکَتَ اللّهُ؛در آنچه خدا سکوت کرده،سکوت کنید»یا«اُسکُتوا عَنّی ما سَکَتُّ عَنکُم؛درآنچه من ساکت ماندم،شما هم ساکت باشید»(ر.ک:دانش نامۀ عقاید اسلامی:ج 3 ص 151 ح 2408 و 2412). [1]
3- (3) .مصباح الاُصول (تقریرات آیة اللّه خویی)،کتاب فروشی داوری:ص 271.
4- (4) .ر.ک:ص 158 (تبیین برخی از تعبیرات در بارۀ مبانی حکومتی امام مهدی علیه السلام ).

خواهد بود.این معنا در چند حدیث صحیح و معتبر،مورد تأکید قرار گرفته است. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

إذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیه السلام حَکَمَ بِحُکمِ داوودَ وَ سُلَیمانَ لا یَسأَلُ بَیِّنَةً. (2)

هنگامی که قائم خاندان محمّد قیام می کند،به شیوۀ داوود و سلیمان علیهما السلام قضاوت می کند و بیّنه نمی طلبد.

در حدیث دیگری از امام عسکری علیه السلام آمده:

إذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ-عَلَیهِ و عَلَیهِمُ السَّلامُ-،حَکَمَ بَینَ النّاسِ بِحُکمِ داوُودَ لا یَحتاجُ إلی بَیِّنَةٍ،یُلهِمُهُ اللّهُ تَعالی فَیَحکُمُ بِعِلمِهِ. (3)

هنگامی که قائم خاندان محمّد-که بر او و بر ایشان درود باد-قیام کند،میان مردم به شیوۀ داوود علیه السلام قضاوت می کند،نیازمند بیّنه نیست،خداوند متعال به او الهام می کند و بر اساس علمش حکم می کند.

با توجّه به این که امام مهدی علیه السلام نمی تواند شخصاً به دعاویِ همۀ دادخواهان، رسیدگی کند،این سؤال قابل طرح است که:قضا بر پایۀ علم،اختصاص به شخص ایشان دارد یا در دستگاه قضایی ایشان،همۀ قضات موظّف اند بر اساس علم خود عمل کنند؟

شاید نتوان به این پرسش،پاسخ دقیقی داد؛لیکن بعید نیست که از ظاهر مفاد احادیث یاد شده،خصوصاً با در نظر گرفتن ویژگی های قضات آن دوران و امکاناتی که در اختیار آنان قرار می گیرد،بتوان استنباط کرد که در حکومت مهدوی،همۀ قضات بر اساس علم خود،داوری خواهند کرد.توضیح بیشتر در ادامۀ بحث، خواهد آمد.

ص:486


1- (1) .ر.ک:ص 387 ( [1]قضاوت به شیوه داوود و سلیمان).
2- (2) .ر.ک:ص 386 ح 1917. [2]
3- (3) .ر.ک:ص 388 ح 1922. [3]
7-3-فراهم ساختن امکانات دادرسی دقیق و سریع

یکی از اقدامات بسیار مهم در تشکیلات قضایی دولت مهدوی،فراهم ساختن امکانات لازم برای قضاوت صحیح و سریع و عادلانه است.از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:

إذا قامَ القائِمُ بَعَثَ فی أقالیمِ الأَرضِ،فی کُلِّ إقلیمٍ رَجُلاً،یَقولُ:عَهدُکَ فی کَفِّکَ، فَإِذا وَرَدَ عَلَیکَ أمرٌ لا تَفهَمُهُ وَ لا تَعرِفُ القَضاءَ فیهِ،فَانظُر إلی کَفِّکَ وَاعمَل بِما فیها. (1)

هنگامی که قائم قیام کند،به هر یک از مناطق زمین،کسی را می فرستد و به او می گوید:پیمان نامه ات در کفِ دستت است،هنگامی که کاری بر تو در آمد که آن را نفهمیدی و حکم آن را ندانستنی،به کف دستت بنگر و به آن [پیمان نامه] عمل کن.

مقصود از جملۀ«عهدک فی کفّک»-که در این حدیث و حدیثی دیگر آمده-، دستور العمل کامل و جامعی است که پاسخ هر سؤالی در آن وجود دارد و در نظام مهدوی،در اختیار حکّام و قضات،قرار می گیرد و آنها با مراجعۀ به آن،در اسرع وقت،می توانند از حکم صحیح موضوع مورد نیاز خود،آگاه شوند.

امّا ماهیت این دستور العمل جامع چیست و چگونه در اختیار قضات قرار می گیرد؟

در پاسخ به این پرسش،دو احتمال،قابل توجّه است:

یک. مقصود از دستور العمل جامعی که در اختیار قضات و حکّام قرار می گیرد، دانش ویژه ای است که به برکت دولت مهدوی توسّط خداوند سبحان به قلب آنان، افاضه می گردد و با افاضۀ آن دانش،برای تشخیص حق،نیازی به بیّنه و برهان نخواهند داشت.مؤیّد این احتمال،احادیثی است که در تبیین ویژگی های قضات

ص:487


1- (1) .ر.ک:ص 402 ح 1925. [1]

بلندپایۀ حکومت امام مهدی علیه السلام خواهد آمد. (1)

دو. مقصود از دستور العمل جامعی که در دسترس آنان قرار داده می شود،این است که دستگاه قضایی و مدیریتی آن دوران،مجهّز به سامانۀ اطّلاع رسانی بسیار پیشرفته ای خواهد شد که قادر است همۀ اطّلاعات مورد نیاز آنان را با دقّت کامل و در اسرع وقت،در اختیارشان قرار دهد.

7-4.برکناری قاضیان ناشایسته

نخستین اقدام عملی امام مهدی علیه السلام برای اصلاح قوه قضائیّه،برکناری قضات ناشایسته است.از امام علی علیه السلام روایت شده که ضمن برشمردن اقدامات ایشان می فرماید:

وَ لِعَمری لَیَنزِعَنَّ عَنکُم قُضاةَ السَّوءِ. (2)

و به جانم سوگند،[مهدی علیه السلام ] قاضیان بدکار را از [گردن] شما باز می کند.

واژۀ«لینزعنّ»در متن حدیث،از ریشۀ«نزع»به معنی برکَندن چیزی از جای خود است و همراه شدن آن با«لام»و«نون»تأکید،اشاره به این معناست که در تشکیلات قضایی مهدوی،قضات ناشایسته،ریشه کن می شوند و جای آنها را قضات صالح و شایسته پُر خواهند کرد.

7-5-انتخاب قاضیان شایسته

بی تردید،سیاستِ شایسته سالاری در گزینش قضات،نقشی بنیادین در پدید آوردن نهاد قضایی قوی و سالم و کارآمد دارد و از این رو،در حکومت امام مهدی علیه السلام، شخص ایشان و بهترین یاران و کارگزارانِ دولت مهدوی،قاضی معرّفی شده اند.

در رأس تشکیلات قضایی،شخص امام مهدی علیه السلام قرار دارد.ایشان علاوه بر

ص:488


1- (1) .ر.ک:ص 403 ( [1]فراهم سازی امکانات برای قضاوت دقیق و سریع).
2- (2) .ر.ک:ص 402 ح 1927.

رهبری نظام،در همۀ ابعاد-همان طور که اشاره شد-در موارد لازم،متصدّی امر قضا نیز خواهد شد.

در مرتبۀ پس از ایشان،عیسی علیه السلام قضاوت خواهد کرد.از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود:

لَیوشِکَنَّ أن یَنزِلَ فیکُمُ ابنُ مَریَمَ حَکَماً مُقسِطاً. (1)

نزدیک است که پسر مریم علیه السلام چون حاکمی دادگستر،میان شما فرود آید.

بدین سان،شاید بتوان گفت ریاست قضا در دولت مهدوی با عیسی علیه السلام است.

در مرتبۀ پس از عیسی علیه السلام،313 نفر یاران خاصّ امام مهدی علیه السلام هستند که به اعجاز ایشان،نسبت به مسائل قضایی احاطۀ علمی پیدا می کنند.در این باره از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:

هذِهِ (العِدَّةَ) الَّتی یُخرِجُ اللّهُ فیهَا القائِمَ علیه السلام،هُمُ النُّجَباءُ وَالقُضاةُ وَالحُکّامُ وَالفُقَهاءُ فِی الدّینِ،یَمسَحُ بُطونَهُم وَ ظُهورَهُم فَلا یَشتَبِهُ عَلَیهِم حُکمٌ. (2)

امّا این افرادی که خداوند،قائم علیه السلام را در جمع ایشان ظاهر می سازد،نجیبان، حاکمان و فقیهان در دین اند و قائم علیه السلام دستی بر سینه و پشتِ آنان می کشد و در حکمی به اشتباه نمی افتند.

در مرتبۀ چهارم،قضاتی هستند که از طریق امکانات ویژۀ قضایی که در اختیار آنان قرار می گیرد-و پیش از این توضیح داده شد-،از مسائل قضایی آگاه می شوند. (3)

7-6-ریشه کن کردن رشوه خواری

یکی از سیاست های اصولی امام مهدی علیه السلام ریشه کن کردن انواع رشوه خواری در

ص:489


1- (1) .ر.ک:ص 404 ح 1928. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 404 ح 1930. [2]
3- (3) .ر.ک:ص 383 (فراهم ساختن امکانات دادرسی دقیق و سریع).

نظام حکومتی،بویژه در تشکیلات قضایی است؛امّا به دلیل این که خطر رشوه خواری در دستگاه قضایی به مراتب بیش از سایر نهادهای حکومتی است،در برخی از احادیث،این موضوع مورد تأکید قرار گرفته است.امام علی علیه السلام در ضمن خطبه ای می فرماید:

لَیُستَخلِفَنَّ اللّهُ خَلیفَةً یَثبُتُ عَلَی الهُدی،وَ لا یَأخُذُ عَلی حُکمِهِ الرّشاءَ. (1)

بی تردید،خداوند،خلیفه ای را جانشین خواهد کرد که بر هدایت،استوارْ گام می ایستد و برای حکمش رشوه نمی گیرد.

در تبیین این حدیث،دو نکته قابل توجّه است:

یک.مقصود از« لایأخذُ علی حکمهِ الرشاء ؛برای حکمش رشوه نمی گیرد»،این است که در نظام قضایی مهدوی،رشوه خواری به طور مطلق،وجود نخواهد داشت.

دو.تأکید بر این که در حکومت آرمانی مهدوی،رشوه خواری در دستگاه قضا از بین خواهد رفت،اشاره به این است که پایان دادن به رشوه خواری،خصوصاً در تشکیلات قضا،کار ساده ای نیست و تنها در حکومت امام مهدی علیه السلام این آرزو تحقّق خواهد یافت.

7-7-قضاوت زنان

مشهور فقهای امامیه بر این باورند که زنان،نمی توانند متصدّی منصب قضا شوند، هر چند واجد شرایط قضاوت باشند؛بلکه برخی ادّعا کرده اند که این نظریه،مورد اجماع و اتّفاق فقهاست. (2)افزون بر فقهای امامی،مالکیان،شافعیان و حنبلیان از

ص:490


1- (1) .ر.ک:ص 406 ح 1932. [1]
2- (2) .گفتنی است،ظاهراً این مسئله در منافع فقهی مأثورِ قدما،مانند:مقنعه،مقنع،هدایه،نهایه و فقه الرضا مطرح نشده است تنها مرحوم شیخ طوسی در کتاب خلاف و مبسوط-که فروع اجتهادی مستنبط را در آن جمع آوری کرده-،متعرّض آن گردیده است.وی نیز در کتاب خلاف بر این مسئله ادّعای اجماع نکرده است.بنا بر این،ثبوت اجماع در این مسئله،به گونه ای که کاشف تلقّی آن از معصوم باشد،مشکل است.

مذاهب اهل سنّت نیز معتقدند که زنان به طور مطلق نمی توانند متصدّی امر قضاوت شوند؛امّا در مذهب حنفیه،جز در موارد حدود و قصاص،زنان می توانند قضاوت کنند.همچنین محمّد بن جریر طبری،معتقد بوده که فرقی میان زن و مرد در جواز تصدّی منصب قضا وجود ندارد. (1)

بر پایۀ حدیثی از امام باقر علیه السلام در دولت امام مهدی علیه السلام،هنگامی که علم و حکمت توسعه یافت،زنان می توانند براساس کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قضاوت کنند.در این حدیث،امام علیه السلام ضمن بیان برکات دولت مهدوی می فرماید:

وَ تُؤتَونَ الحِکمَةَ فی زَمانِهِ،حَتّی إنَّ المَرأَةَ لَتَقضی فی بَیتِها بِکِتابِ اللّهِ تَعالی وَ سُنَّةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله. (2)

و در روزگارش،حکمت نصیبتان می شود تا آن جا که زن در خانه اش بر اساس کتاب خدای متعال و سنّت پیامبر خدا،حکم می کند.

برای توضیح این حدیث،چند نکته قابل توجّه است:

یک.می توان گفت:در دولت مهدوی،شرایط لازم برای تصدّی امر قضاوت توسّط زنان،فراهم می گردد.

دو.مقیّد کردن قضاوت زن در خانه،اشاره به این است که تصدّی امر قضا نباید آنها را از مهم ترین وظیفۀ آنها که مدیریت خانه و پرورش انسان های صالح است، غافل کند.بدیهی است در این زمینه،تفاوتی میان تصدّی امر قضا و سایر مسئولیت ها وجود ندارد.

سه.برخی احتمال داده اند که مراد از قضاوت زن در خانه،تدبیر امور فرزندان و

ص:491


1- (1) .ر.ک:دراسات فی ولایة الفقیه:ج 1 ص 335 و 336.
2- (2) .ر.ک:ص 406 ح 1933.

حکم کردن میان آنان در امور زندگی و تربیت و تأدیب در محیط خانواده باشد؛ (1)امّا باید گفت:این احتمال علاوه بر این که خلاف ظاهرِ حدیث است،اختصاصی به دولت امام مهدی علیه السلام ندارد.

7-8-داوریِ ویژه برای پیروان ادیان

بر پایۀ حدیثی که در علل الشرائع و الغیبة نعمانی از امام باقر علیه السلام نقل شده،یکی از سیاست های قضایی دولت مهدوی،این است که برای پیروان ادیان آسمانی،بر اساس کتاب خودِ آنها داوری خواهد کرد.متن حدیث،این است:

فَإِنَّما سُمِّیَ المَهدِیُّ لِأَنَّهُ یَهدی لِأَمرٍ خَفِیٍّ،یَستَخرِجُ التَّوراةَ وَ سائِرَ کُتُبِ اللّهِ مِن غارٍ بِأَنطاکِیَةَ،فَیَحکُمُ بَینَ أهلِ التَّوراةِ بِالتَّوراةِ،وَ بَینَ أهلِ الإِنجیلِ بِالإِنجیلِ،وَ بَینَ أهلِ الزَّبورِ بِالزَّبورِ،وَ بَینَ أهلِ الفُرقانِ بِالفُرقانِ. (2)

از آن رو مهدی نامیده شده که به امری نهان،راه نمایی می کند،تورات و دیگر کتاب های آسمانی را از غاری در انطاکیه بیرون می کشد و میان اهل تورات به تورات،میان اهل انجیل به انجیل،میان اهل زبور به زبور و میان اهل فرقان (قرآن) به فرقان حکم می کند.

نکات قابل توجّه در بارۀ این حدیث،عبارت اند از:

یک.این سیاست قضایی،در واقع،همان سیاست امیر مؤمنان علیه السلام است که در آغاز خلافت،ضمن یک سخنرانی اعلام فرمود:

أما وَاللّهِ لَو ثُنِیَ لِیَ الوَسادِ لَحَکَمتُ بَینَ أهلِ التَّوراةِ بِتَوراتِهِم،وَ بَینَ أهلِ الإِنجیلِ بِإِنجیلِهِم،وَ أهلِ الزَّبورِ بِزَبورِهِم،وَ أهلِ القُرآنِ بِقُرآنِهِم،حَتّی یَزهَرَ کُلُّ کِتابٍ مِن هذِهِ الکُتُبِ وَ یَقولُ:یا رَبِّ،إنَّ عَلِیّاً قَضی بِقَضائِکَ. (3)

ص:492


1- (1) .ر.ک:دلیل تحریر الوسیله (الکلام فی مسألة ولایة الفقیه):ج 3 ص 174.
2- (2) .ر.ک:ص 408 ح 1934. [1]
3- (3) .الإرشاد:ج 1 ص 34، [2]التوحید:ص 305 ح 1،الأمالی،صدوق:ص 422 ح 560، [3]الاحتجاج:ج 1 ص 609 ح 138، [4]الاختصاص:ص 235،روضة الواعظین:ص 132، [5]المناقب،ابن شهر آشوب:ج 2 ص 38 [6] کلّها نحوه ور.ک الفصول المختارة:ص 222 [7] وشرح نهج البلاغة:ج 20 ص 283 ح 242.

سوگند به خدا،اگر تکیه گاهی (مَسندی) برایم نهاده شود،در بین اهل تورات با توراتشان،در بین اهل انجیل با انجیلشان،در بین اهل زبور با زبورشان و در بین اهل قرآن با قرآنشان،داوری خواهم کرد تا آن جا که هر یک از این کتاب ها سر بر آورَد و بگوید:«پروردگارا ! علی علیه السلام به حکم تو داوری کرد».

بنا بر این،سیاست قضایی دولت مهدوی در تعامل با پیروان ادیان آسمانی، همانند سیاست قضایی حکومت علوی،حاکی از برخورد مسالمت آمیز اسلام با پیروان سایر ادیان آسمانی است.

دو.همان طور که در متن حدیثی که سیاست قضایی امام مهدی علیه السلام را در مورد پیروان ادیان آسمانی بیان کرده،آمده،قضاوت ایشان بر اساس احکام کتاب های اصیل آسمانی خواهد بود،نه بر اساس کتاب های تحریف شده.

سه.به نظر می رسد افزایش دانش و بینش عمومی،سیاست برخورد منطقی و مسالمت آمیز دولت مهدوی با پیروان سایر ادیان،و آگاهی یافتن آنان از کتاب های اصیل و تحریف نشدۀ خود،عواملی است که سبب می شوند به تدریج،همه یا اکثر قاطع پیروان ادیان،به آیین اسلام،گرایش پیدا کنند و همان طور که در شماری از احادیث آمده،دین اسلام در جهان،فراگیر شود و جامعۀ بشر به آرمان وحدت ادیان،دست یابد. (1)

ص:493


1- (1) .ر.ک:ص 267 (وحدت و کثرت ادیان در حکومت مهدوی).

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109