‫دانشنامه امام مهدی عجل الله فرجه بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 6

مشخصات کتاب

سرشناسه:محمدی ری شهری ، محمد، ‫1325 -

عنوان و نام پدیدآور: ‫دانشنامه امام مهدی عجل الله فرجه بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ (فارسی - عربی)‮ ‫/ محمدی ری شهری‮ ، با همکاری سیدمحمدکاظم طباطبایی‮ و جمعی از پژوهشگران ‫؛ ترجمه عبدالهادی مسعودی ‫؛ [به سفارش] پژوهشگاه قرآن و حدیث.

مشخصات نشر:قم ‫: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر ‫، 1393 -

مشخصات ظاهری: ‫10ج.‮

شابک: ‫1600000 ریال : ‫دوره‮ ‫ ‫: 978-964-493-754-5‮ ؛ ‫1900000 ریال (دوره، چاپ دوم) ؛ ‫ج.1‮ ‫ ‫: 978-964-493-755-2 ؛ ‫ج.2‮ ‫ ‫: 978-964-493-756-9 ‮ ‮ ‮ ؛ ‫ج.3‮ ‫ ‫: 978-964-493-757-6‮ ؛ ‫ج.4‮ ‫ ‫: 978-964-493-758-3‮ ؛ ‫ج.5‮ ‫ ‫: 978-964-493-759-0‮ ؛ ‫ج.6‮ ‫ ‫: 978-964-493-760-6‮ ؛ ‫ج.7‮ ‫ ‫: 978-964-493-761-3‮ ؛ ‫ج.8 ‫ ‫ 978-964-493-762-0 : ؛ ‫ج.9 ‫ ‫ 978-964-493-763-7 : ؛ ‫ج.10 ‫ ‫ 978-964-493-764-4 :

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت: ‫ج. 1 تا 10 (چاپ دوم: 1393).

یادداشت:جلد اول تا دهم این کتاب در سال 1395 تجدید چاپ شده است.

یادداشت: ‫کتابنامه.

یادداشت: ‫نمایه.

موضوع:محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم ‫، 255ق -

موضوع:محمدبن حسن ‫(عج) ، امام دوازدهم، ‫255ق. - -- غیبت

شناسه افزوده:طباطبائی ، سیدمحمدکاظم ، ‫1344 -

شناسه افزوده:مسعودی ، عبدالهادی ، ‫1343 - ، مترجم

شناسه افزوده:پژوهشگاه قرآن و حدیث

شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث ‫. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره: ‫ BP51 ‮ ‫ /م332د2 1393 ‮

رده بندی دیویی: ‫ 297/959 ‮

شماره کتابشناسی ملی: ‫3443771

ص :1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :2

ص :3

دانشنامه امام مهدی عجل الله فرجه بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ (فارسی - عربی)

محمدی ری شهری‮

با همکاری سیدمحمدکاظم طباطبایی‮ و جمعی از پژوهشگران ‫؛ ترجمه عبدالهادی مسعودی

[به سفارش] پژوهشگاه قرآن و حدیث.

ص :4

ص :5

الفصل الرابع:: الدُّعاءُ بِتَعجیلِ الفَرَجِ

الفصل الرابع:: الدُّعاءُ بِتَعجیلِ الفَرَجِ

1010. کمال الدین: حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ عَبدِ اللّهِ الوَرّاقُ، قالَ: حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللّهِ، عَن أحمَدَ بنِ إسحاقَ بنِ سَعدٍ الأَشعَرِیِّ، قالَ: دَخَلتُ عَلی أبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام وأَنَا اریدُ أن أسأَلَهُ عَنِ الخَلَفِ مِن بَعدِهِ، فَقالَ لی مُبتَدِئاً:

... وَاللّهِ لَیَغیبَنَّ غَیبَةً لا یَنجو فیها مِنَ الهَلَکَةِ إلّامَن ثَبَّتَهُ اللّهُ عز و جل عَلَی القَولِ بِإِمامَتِهِ، ووَفَّقَهُ فیها لِلدُّعاءِ بِتَعجیلِ فَرَجِهِ.

1011. الغیبة للطوسی: أخبَرَنی جَماعَةٌ، عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ قولَوَیهِ وأَبی غالِبٍ الزُّرارِیِّ (وغَیرِهِما)، عَن مُحَمَّدِ بنِ یَعقوبَ الکُلَینِیِّ، عَن إسحاقَ بنِ یَعقوبَ، قالَ: سَأَلتُ محمَّدَ بنَ عُثمانَ العَمرِیَّ رَحِمَهُ اللّهُ أن یوصِلَ لی کِتاباً قَد سَأَلتُ فیهِ عَن مَسائِلَ أشکَلَت عَلَیَّ، فَوَرَدَ التَّوقیعُ بِخَطِّ مَولانا صاحِبِ الدّارِ علیه السلام:...

وأَمّا وَجهُ الاِنتِفاعِ فی غَیبَتی فَکَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَیَّبَتها عَنِ الأَبصارِ السَّحابُ، وإنّی لَأَمانُ أهلِ الأَرضِ کَما أنَّ النَّجومَ أمانٌ لِأَهلِ السَّماءِ، فَأَغلِقوا أبوابَ السُّؤالِ عَمّا لا یَعنیکُم، ولا تَتَکَلَّفوا عَلی ما قَد کُفیتُم، وأَکثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعجیلِ الفَرَجِ؛ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم، وَالسَّلامُ عَلَیکَ یا إسحاقَ بنَ یَعقوبَ وعَلی

ص:6

فصل چهارم: دعا برای تعجیل در فَرَج

1010. کمال الدین - با سندش به نقل از احمد بن اسحاق بن سعد اشعری -: بر ابو محمّد حسن بن علی (امام عسکری علیه السلام) وارد شدم و می خواستم از جانشین پس از ایشان بپرسم که قبل از پرسش من فرمود: «به خدا سوگند، او چنان غایب می شود که تنها، کسی از هلاک شدن نجات می یابد که خدای عز و جل، او را بر اعتقاد به امامتش استوار و در آن روزگار، به دعا برای تعجیل در فَرَجش، موفّق بدارد».(1)

1011. الغیبة، طوسی - با سندش به نقل از اسحاق بن یعقوب -: از محمّد بن عثمان عَمری - که خدا رحمتش کند - خواستم نامه ای را برایم [به امام زمان علیه السلام] برساند که در آن از مسائلی که برایم مشکل شده بود، پرسیده بودم. توقیع به خطّ مولایمان، صاحب الدار علیه السلام آمد: «... و امّا چگونگی سود بردن از من در غیبتم، مانند سود بردن از خورشید است، هنگامی که ابر، آن را از دیده ها پنهان می دارد، و من، مایۀ ایمنیِ اهل زمین هستم، همان گونه که ستارگان، مایۀ ایمنی اهل آسمان اند. پس درهای سؤال را از آنچه به کارتان نمی آید، ببندید و [بیش از] آنچه را کفایت شده اید، بر دوش خود منهید، و برای تعجیل در فرج، فراوان دعا کنید که این،

ص:7


1- (1) کمال الدین: ص 384 ح 1 (با سند معتبر)، إعلام الوری: ج 2 ص 248، الصراط المستقیم: ج 2 ص 231، بحار الأنوار: ج 52 ص 23 ح 16. نیز، برای دیدن همۀ حدیث، ر. ک: همین دانش نامه: ج 3 ص 148 ح 535.

مَنِ اتَّبَعَ الهُدی.

1012. تفسیر العیّاشی: عَن فَضلِ بنِ أبی قُرَّةَ، قالَ: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:

أوحَی اللّهُ إلی إبراهیمَ أنَّهُ سَیولَدُ لَکَ، فَقالَ لِسارَةَ، فَقالَت: «أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ»1 فَأَوحَی اللّهُ إلَیهِ: أنَّها سَتَلِدُ ویُعَذَّبُ أولادُها أربَعَمِئَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الکَلامَ عَلَیَّ.

قالَ: فَلَمّا طالَ عَلی بَنی إسرائیلَ العَذابُ، ضَجّوا وبَکَوا إلَی اللّهِ أربَعینَ صَباحاً، فَأَوحَی اللّهُ إلی موسی وهارونَ أن یُخَلِّصَهم مِن فِرعَونَ، فَحَطَّ عَنهُم سَبعینَ ومِئَةَ سَنَةٍ.

قالَ: وقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام: هکَذا أنتُم لَو فَعَلتُم لَفَرَّجَ اللّهُ عَنّا، فَأَمّا إذا لَم تَکونوا فَإِنَّ الأَمرَ یَنتَهی إلی مُنتَهاهُ.

1013. الکافی: عِدَّةٌ مِن أصحابِنا، عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ خالِدٍ، عَن أبیهِ، عَن خَلَفِ بنِ حَمّادٍ، عَن عَمرِو بنِ أبِی المِقدامِ، قالَ: أملی عَلَیَّ هذَا الدُّعاءَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام وهُوَ جامِعٌ لِلدُّنیا وَالآخِرَةِ، تَقولُ بَعدَ حَمدِ اللّهِ وَالثَّناءِ عَلَیهِ:

اللّهُمَّ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ الحَلیمُ الکَریمُ، وأَنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ العَزیزُ الحَکیمُ، وأَنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ الواحِدُ القَهّارُ... اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وعَجِّل فَرَجَهُم، ورَوحَهُم، وراحَتَهُم، وسُرورَهُم.

ص:8

فرج شماست. و سلام بر تو - ای اسحاق بن یعقوب - و سلام بر کسی که راه هدایت بپوید!».(1)

1012. تفسیر العیّاشی - به نقل از فضل بن ابو قرّه -: شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:

«خداوند به ابراهیم وحی کرد که به زودی، فرزندی برایت به دنیا می آید. آن را به ساره گفت. وی گفت: «من با این پیری و کهن سالی، بچّه می زایم ؟!». خداوند به ابراهیم وحی کرد: او به زودی بچّه دار می شود؛ امّا چون سخن مرا رد کرد، فرزندانش چهارصد سال به سختی می افتند.

هنگامی که سختی بنی اسرائیل به درازا کشید و چهل روز به گریه و ناله پرداختند، خداوند به موسی وحی کرد که آنان را از دست فرعون آزاد کند و از این رو، صد و هفتاد سال عذاب از آنها برداشته شد».

امام صادق علیه السلام فرمود: «شما نیز این گونه هستید. اگر شما نیز چنین کنید، خداوند از کارتان گره می گشاید؛ امّا اگر این گونه نکنید، امر تا نهایتش می رود».(2)

1013. الکافی - با سندش به نقل از عمرو بن ابو مقدام -: امام صادق علیه السلام این دعا را - که جامع دنیا و آخرت است - بر من املا فرمود: «پس از حمد و ثنای الهی می گویی: "خدایا! تو خداوندی هستی که معبودی جز تو خدای بردبار بخشنده نیست و تو خدایی هستی که معبودی جز تو خدای عزیز حکیم نیست و تو خدایی هستی که معبودی جز تو خدای یگانۀ چیره نیست.... خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و فَرَجشان، آسودگی، راحتی و شادی شان را نزدیک گردان" ».(3)

ص:9


1- (1) الغیبة، طوسی: ص 290-292 ح 247 (با سند معتبر)، کمال الدین: ص 483 ح 4، الاحتجاج: ج 2 ص 542-545، الخرائج و الجرائح: ج 3 ص 113-115 ح 30، إعلام الوری: ج 2 ص 270-272، کشف الغمّة: ج 3 ص 321، بحار الأنوار: ج 53 ص 180 ح 10. نیز ر. ک: همین دانش نامه: ج 4 ص 427 (پاسخ پرسش های اسحاق بن یعقوب).
2- (2) تفسیر العیّاشی: ج 2 ص 154 ح 49، بحار الأنوار: ج 52 ص 131 ح 34.
3- (3) الکافی: ج 2 ص 583 ح 18 (با سند معتبر).

الفصل الخامس: التَّمهیدُ لِدَولَةِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام

1/5: روایات تشیر إلی الثّورة

1014. سنن ابن ماجة: حَدَّثَنا حَرمَلَةُ بنُ یَحیَی المِصرِیُّ وإبراهیمُ بنُ سَعیدٍ الجَوهَرِیُّ، قالا:

ثنا أبو صالِحٍ عَبدُ الغَفّارِ بنُ داودَ الحَرّانِیُّ، ثنا ابنُ لَهیعَةَ، عَن أبی زُرعَةَ عَمرِو بنِ جابِرٍ الحَضرَمِیِّ، عَن عَبدِ اللّهِ بنِ الحارِثِ بنِ جَزءٍ الزَّبیدِیِّ، قالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

یَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ، فَیُوَطِّئونَ لِلمَهدِیِّ، یَعنی(1) سُلطانَهُ.(2)

1015. الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ، قالَ: حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ، عَن أخیهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ، عَن أبیهِ، عَن أحمَدَ بنِ عُمَرَ الحَلَبِیِّ، عَنِ الحُسَینِ بنِ موسی، عَن مَعمَرِ بنِ یَحیَی بنِ سامٍ، عَن أبی خالِدٍ الکابُلِیِّ، عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام أنَّهُ قالَ:

کَأَنّی بِقَومٍ قَد خَرَجوا بِالمَشرِقِ یَطلُبونَ الحَقَّ فَلا یُعطَونَهُ، ثُمَّ یَطلُبونَهُ فَلا

ص:10


1- (1) لیس فی المعجم الأوسط «یعنی» وفی شرح الأخبار «فیعطون المهدی سلطانه یدعونه».
2- (2) فی الزوائد: فی إسناده عمرو بن جابر الحضرمیّ وعبد اللّه بن لهیعة وهما ضعیفان.

فصل پنجم: زمینه سازی برای حکومت امام مهدی علیه السلام

1/5: احادیثی که به انقلاب زمینه ساز اشاره دارند

1014. سنن ابن ماجة - با سندش به نقل از عبد اللّه بن حارث بن جَزء زَبیدی -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مردمی از شرق، قیام می کنند و برای حکومت مهدی، زمینه را آماده می کنند».(1)

1015. الغیبة، نعمانی - با سندش به نقل از ابو خالد کابلی -: امام باقر علیه السلام فرمود: «گویی می بینم گروهی را که در شرق در پی گرفتن حق، قیام می کنند؛ امّا آن را به ایشان نمی دهند. دوباره آن را می طلبند؛ ولی به آنها داده نمی شود. پس چون این وضعیت را می بینند، شمشیرهایشان را بر گردن خود می نهند. آنچه را خواسته بودند، به ایشان می دهند، امّا دیگر آن را نمی پذیرند تا این که قیام می کنند و آن را جز به صاحبتان نمی سپرند. کشتگان آنها شهیدند. هان! من اگر آن زمان را درک می کردم، خود را

ص:11


1- (1) سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1368 ح 4088، المعجم الأوسط: ج 1 ص 94 ح 285 (در این منبع، «حکومت» نیامده است)، کنز العمّال: ج 14 ص 263 ح 38657؛ کشف الغمّة: ج 3 ص 267، شرح الأخبار: ج 3 ص 365 ح 1236، بحار الأنوار: ج 51 ص 87.

یُعطَونَهُ، فَإِذا رَأَوا ذلِکَ وَضَعوا سُیوفَهُم عَلی عَواتِقِهِم، فَیُعطَونَ ما سَأَلوهُ فَلا یَقبَلونَهُ حَتّی یَقوموا، ولا یَدفَعونَها إلّاإلی صاحِبِکُم، قَتلاهُم شُهَداءُ، أما إنّی لَو أدرَکتُ ذلِکَ لَاستَبقَیتُ نَفسی لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ.

1016. الإقبال: هذا ما رَوَیناهُ ورَأَینا عَن أبی بَصیرٍ، عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:

اللّهُ أجَلُّ وأَکرَمُ وأَعظَمُ مِن أن یَترُکَ الأَرضَ بِلا إمامٍ عادِلٍ، قالَ: قُلتُ لَهُ: جُعِلتُ فِداکَ، فَأَخبِرنی بِما أستَریحُ إلَیهِ.

قالَ: یا أبا مُحَمَّدٍ، لَیسَ یَری امَّةُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَرَجاً أبَداً مادامَ لِوُلدِ بَنی فُلانٍ مُلکٌ حَتّی یَنقَرِضَ مُلکُهُم، فَإِذَا انقَرَضَ مُلکُهُم أتاحَ اللّهُ لِاُمَّةِ مُحَمَّدٍ رَجُلاً مِنّا أهلَ البَیتِ، یُشیرُ بِالتُّقی ویَعمَلُ بِالهُدی ولا یَأخُذُ فی حُکمِهِ الرُّشا(1) ، وَاللّهِ، إنّی لَأَعرِفُهُ بِاسمِهِ وَاسمِ أبیهِ، ثُمَّ یَأتینَا الغَلیظُ القَصَرَةِ ذُو الخالِ وَالشّامَتَینِ، القائِمُ العادِلُ الحافِظُ لِمَا استودِعَ، یَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً کَما مَلَأَهَا الفُجّارُ جَوراً وظُلماً.

1017. الکافی: عِدَّةٌ مِن أصحابِنا، عَن سَهلِ بنِ زِیادٍ، عَن مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ شَمّونٍ، عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ الأَصَمِّ، عَن عَبدِ اللّهِ بنِ القاسِمِ البَطَلِ، عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی: «وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» (2) قالَ:

قَتلُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام وطَعنُ الحَسَنِ علیه السلام، «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» قالَ: قَتلُ الحُسَینِ علیه السلام «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» ، فَإِذا جاءَ نَصرُ دَمِ الحُسَینِ علیه السلام «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ

ص:12


1- (1) الرِّشوة والرُّشوة: الوصلة إلی الحاجة بالمصانعة، فالراشی: مَن یُعطی الذی یعینه علی الباطل، والمُرتشی: الآخذ (النهایة: ج 2 ص 226 «رشا»).
2- (2) الإسراء: 4.

برای صاحب این امر، خود را نگاه می داشتم».(1)

1016. الإقبال - به نقل از ابو بصیر -: امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند، باشکوه تر و کریم تر و بزرگ تر از آن است که زمین را بدون امام رها کند».

گفتم: فدایت شوم! به من چیزی بگو که آسوده خاطر شوم.

فرمود: «ای ابو محمّد! امّت محمّد صلی الله علیه و آله تا آن گاه که فرزندان بنی فلان حکومت دارند، هیچ گاه فَرَجی نخواهند دید تا آن که حکومت اینان منقرض شود و چون حکومتشان منقرض شود، خداوند، مردی از ما اهل بیت را مقدّر کرده که به پرهیزگاری، راه نمایی و به هدایت، رفتار می کند و در حکمش رشوه نمی گیرد و به خدا سوگند، او را با نام خودش و نام پدرش می شناسم. سپس آن مرد ستبر نیرومند خالدار نشاندار، قائم به عدالت و حافظ امانت های به او سپرده شده، می آید و زمین را از عدل و داد پر می کند، همان گونه که بدکاران، آن را از ظلم و ستم پر کرده اند».(2)

1017. الکافی - با سندش به نقل از عبد اللّه بن قاسم بَطَل -: امام صادق علیه السلام فرمود: «سخن خداوند متعال: ««و در کتاب [تورات] به بنی اسرائیل اعلام کردیم که شما دو بار در زمین تباهی می کنید»، [دو بار تباه کردن] یعنی کشتن علی بن ابی طالب علیه السلام و نیزه زدن به حسن علیه السلام.

«و گردنکشی بزرگی می کنید»، یعنی کشتن حسین علیه السلام. «و چون هنگام [کیفر] نخستین تباهکاری فرا رسید»، یعنی هنگام یاری برای انتقام خون حسین علیه السلام. «بندگانی سخت جنگاور را از خودمان بر شما می گماریم که تا درون خانه هایتان را بکاوند»، یعنی گروهی که خداوند، ایشان را پیش از قیام قائم بر می انگیزد و هیچ خون ریخته شده ای از

ص:13


1- (1) الغیبة، نعمانی: ص 273 ح 50 (با سند معتبر)، بحار الأنوار: ج 52 ص 243 ح 116.
2- (2) الإقبال: ج 3 ص 116، بحار الأنوار: ج 52 ص 269 ح 158.

عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ» ؛ قَومٌ یَبعَثُهُمُ اللّهُ قَبلَ خُروجِ القائِمِ علیه السلام، فَلا یَدَعونَ وِتراً لِآلِ مُحَمَّدٍ إلّاقَتَلوهُ، «وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً»1 خُروجُ القائِمِ علیه السلام.

1018. تفسیر العیّاشی: عَن صالِحِ بنِ سَهلٍ، عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فی قَولِهِ: «وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» قَتلُ عَلِیٍّ وطَعنُ الحَسَنِ، «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» قَتلُ الحُسَینِ «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» إذا جاءَ نَصرُ دَمِ الحُسَینِ «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ» ؛ قَومٌ یَبعَثُهُمُ اللّهُ قَبلَ خُروجِ القائِمِ، لا یَدَعونَ وِتراً(1) لِآلِ مُحَمَّدٍ إلّاحَرَّقوهُ «وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً» قَبلَ قِیامِ القائِمِ.

2/5: دَورُ القُمِّیّینَ فِی الدِّفاعِ عَنِ الحَقِّ ونُصرَةِ الإِمامِ المَهدِیِّ

1019. بحار الأنوار: بِإِسنادِهِ(2) عَن عَفّانَ البَصرِیِّ، عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ: قالَ لی: أتَدری لِمَ سُمِّیَ «قُمَّ»؟ قُلتُ: اللّهُ ورَسولُهُ وأَنتَ أعلَمُ!

قالَ: إنَّما سُمِّیَ «قُمَّ» لِأَنَّ أهلَهُ یَجتَمِعونَ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ - صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ -، ویَقومونَ مَعَهُ ویَستَقیمونَ عَلَیهِ ویَنصُرونَهُ.

1020. بحار الأنوار: عَن عَلِیِّ بنِ عیسی، عَن عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ الرَّبیعِ، عَن صَفوانَ بنِ یَحیی

ص:14


1- (2) الوِتْرُ: الجنایة التی یجنیها الرجل علی غیره من قتل أو نهب أو سبی، ومنه الموتور لمن قُتل له قتیل فلم یدرَک بدمه (النهایة: ج 5 ص 148 «وتر»). وقال العلّامة المازندرانی: «ولعلّ المراد به المتّصف بها» (شرح الکافی للمازندرانی: ج 12 ص 260). وقال العلّامة المجلسی: «قوله علیه السلام: «وتراً»، الوتر - بالکسر -: الجنایة، أی صاحب وتر وجنایة علی آل محمّد صلی الله علیه و آله» (مرآة العقول: ج 26 ص 123).
2- (3) أی الحسن بن محمّد بن الحسن القُمّی فی کتاب تاریخ قم.

خاندان محمّد را وا نمی نهند، جز آن که قاتلش را می کشند. «و این، وعده ای شدنی است»، یعنی خروج و قیام قائم».(1)

1018. تفسیر العیّاشی - به نقل از صالح بن سهل -: امام صادق علیه السلام فرمود: ««و در کتاب [تورات] به بنی اسرائیل اعلام کردیم که شما دو بار در زمین تباهی می کنید»، [دو بار تباه کردن] یعنی کشتن علی بن ابی طالب علیه السلام و نیزه زدن به حسن علیه السلام. «و گردنکشی بزرگی می کنید»، یعنی کشتن حسین علیه السلام. «و چون هنگام [کیفر] نخستین تباهکاری فرا رسید»، یعنی هنگام یاری برای انتقام خون حسین علیه السلام. «بندگانی سخت جنگاور را از خودمان بر شما می گماریم که تا درون خانه هایتان را بکاوند»، یعنی گروهی که خداوند، ایشان را پیش از خروج قائم بر می انگیزد و هیچ خون ریخته شده ای از خاندان محمّد را وا نمی نهند، جز آن که جنایتکارش را می سوزانند. «و این، وعده ای شدنی است»، یعنی پیش از قیام قائم».(2)

2/5: نقش قمیان در دفاع از حق و نصرت امام مهدی علیه السلام

اشاره

1019. بحار الأنوار - با سندش به نقل از عفّان بصری -: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «آیا می دانی چرا قم را "قم" نامیده اند؟».

گفتم: خداوند و پیامبرش و شما بهتر می دانید.

فرمود: «آن را قم نامیدند؛ چرا که اهلش به گرد قائم خاندان محمّد - که درودهای خدا بر او باد - جمع می شوند و با او قیام می کنند و همراه او پایداری می ورزند و وی را یاری می دهند».(3)

1020. بحار الأنوار - با سندش به نقل از صفوان بن یحیی بیّاع سابری -: روزی نزد امام کاظم علیه السلام بودم. سخن از قم و اهل آن و تمایل آنان به مهدی علیه السلام به میان آمد. امام علیه السلام

ص:15


1- (1) الکافی: ج 8 ص 206 ح 250، مختصر بصائر الدرجات: ص 48، تأویل الآیات الظاهرة: ج 1 ص 277 ح 7، بحار الأنوار: ج 53 ص 93 ح 103.
2- (2) تفسیر العیّاشی: ج 2 ص 281 ح 20، کامل الزیارات: ص 133 ح 153، بحار الأنوار: ج 51 ص 56 ح 46.
3- (3) بحار الأنوار: ج 60 ص 216 ح 38 (به نقل از: تاریخ قم).

بَیّاعِ السّابِرِیِّ، قالَ: کُنتُ یَوماً عِندَ أبِی الحَسَنِ علیه السلام فَجَری ذِکرُ «قُمَّ» وأَهلِهِ ومَیلِهِم إلَی المَهدِیِّ علیه السلام، فَتَرَحَّمَ عَلَیهِم وقالَ:

رَضِیَ اللّهُ عَنهُم. ثُمَّ قالَ: إنَّ لِلجَنَّةِ ثَمانِیَةَ أبوابٍ وواحِدٌ مِنها لِأَهلِ «قُمَّ»، وهُم خِیارُ شیعَتِنا مِن بَینِ سائِرِ البِلادِ، خَمَّرَ اللّهُ تَعالی وِلایَتَنا فی طینَتِهِم.

1021. بحار الأنوار: رَوی بَعضُ أصحابِنا، قالَ: کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام جالِساً، إذ قَرَأَ هذِهِ الآیَةَ: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً» .

فَقُلنا: جُعِلنا فِداکَ، مَن هؤُلاءِ؟ فَقالَ ثَلاثَ مَرّاتٍ: هُم وَاللّهِ أهلُ «قُمَّ».

1022. بحار الأنوار: عَن عَلِیِّ بنِ عیسی، عَن أیّوبَ بنِ یَحیَی الجَندَلِ، عَن أبِی الحَسَنِ الأَوَّلِ علیه السلام قالَ:

رَجُلٌ مِن أهلِ «قُمَّ» یَدعُو النّاسَ إلَی الحَقِّ، یَجتَمِعُ مَعَهُ قَومٌ کَزُبَرِ(1) الحَدیدِ، لا تُزِلُّهُمُ الرِّیاحُ العَواصِفُ، ولا یَمَلّونَ مِنَ الحَربِ، ولا یَجبُنونَ، وعَلَی اللّهِ یَتَوَکَّلونَ، وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ.

راجع: ج 7 ص 226 (القسم العاشر/الفصل الثانی/افاضة العلم من قم إلی سائر البلاد).

ص:16


1- (1) زُبَرُ الحَدیدِ: (بفتح الباء وضمّها) أی قطع الحدید (مجمع البحرین: ج 2 ص 736 «زبر»).

برایشان طلب رحمت کرد و فرمود: «خدا از آنان خشنود باشد!». سپس فرمود:

«بهشت، هشت در دارد که یکی از آنها برای قمیان است و آنان برگزیدگان شیعیان ما از میان دیگر شهرها هستند. خداوند متعال، ولایت ما را با سرشت ایشان عجین کرده است».(1)

1021. بحار الأنوار - به نقل از یکی از یاران ما -: نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودم که این آیه:

«هنگامی که موعد [کیفر] نخستین گردنکشی فرا رسد، بندگانی سخت جنگاور را از خودمان بر شما می گماریم تا درون خانه هایتان را بکاوند و این، وعده ای شدنی است» را خواند.

گفتم: فدایت شویم! این بندگان کیستند؟

سه بار فرمود: «به خدا سوگند، آنان اهل قم هستند».(2)

1022. بحار الأنوار - با سندش به نقل از ایّوب بن یحیی جندل -: امام کاظم علیه السلام فرمود: «مردی از اهل قم، مردم را به حق فرا می خواند. گروهی به استواری پاره های آهن، گرد او را می گیرند. توفان های شدید، آنها را نمی لغزاند و از نبرد، خسته نمی شوند و هراسان نمی گردند و بر خدا توکّل می کنند، و فرجام، از آنِ پرهیزگاران است».(3)

ر. ک: ج 7 ص 227 (بخش دهم/فصل دوم/سرازیر شدن علم از قم به دیگر جاها).

ص:17


1- (1) بحار الأنوار: ج 60 ص 216 ح 39 (به نقل از: تاریخ قم).
2- (2) بحار الأنوار: ج 60 ص 216 ح 40 (به نقل از: تاریخ قم).
3- (3) بحار الأنوار: ج 60 ص 216 ح 37، (به نقل از: تاریخ قم).

ص:18

پژوهشی در بارۀ مهم ترین وظیفۀ پیروان اهل بیت در عصر غیبت

اشاره

مسئلۀ بسیار مهمّی که در این فصل باید بررسی گردد، این است که: مهم ترین وظیفۀ مسلمانان، بویژه پیروان اهل بیت علیهم السلام در عصر غیبت امام مهدی علیه السلام چیست ؟ آیا آنان در این دوران، وظیفه ای در جهت تأسیس حکومت اسلامی و اقامۀ ارزش های دینی ندارند؟ آیا وظایف آنها در انجام دادن وظایف فردی، شتاب نکردن در اقامۀ احکام سیاسی و اجتماعی اسلام، دعا کردن برای ظهور امام غایب، و منتظر ماندن برای ظهور ایشان، خلاصه می شود؟ و آیا مسلمانان، هیچ وظیفه ای در مورد تأسیس حکومتی بر پایۀ احکام و قوانین اسلامی و زمینه سازی فرهنگی و سیاسی برای حکومت جهانی امام عصر علیه السلام ندارند؟

دو دیدگاه در بارۀ تأسیس حکومت در عصر غیبت
اشاره

در بارۀ این مسئله - که بویژه پس از برقراری نظام جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رحمه الله، اهمّیت دوچندانی یافته -، دو دیدگاه وجود دارد:

1- تأسیس حکومت، مهم ترین وظیفۀ عصر غیبت

دیدگاه اوّل، این است که مهم ترین وظیفۀ مسلمانان بویژه پیروان اهل بیت علیهم السلام در روزگار غیبت، تأسیس حکومتی است که افزون بر اقامۀ احکام و حدود الهی، برای حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام نیز زمینه سازی نماید - که موضوع این پژوهش هم هست -.

ص:19

برای تبیین این دیدگاه، دو مقدّمه باید اثبات گردد:

مقدّمۀ اوّل: ضرورت زمینه سازی برای ظهور امام غایب؛

مقدّمۀ دوم: ضرورت تشکیل حکومت برای زمینه سازی حکومت امام مهدی علیه السلام.

یک- ضرورت زمینه سازی برای ظهور امام غایب

با در نظر گرفتن حکمت غیبت امام عصر علیه السلام،(1) به سادگی می توان به نقش زمینه سازی برای ظهور ایشان و ضرورت آن، پی برد؛ زیرا اصلی ترین فلسفۀ غیبت ایشان، چیزی جز فراهم نبودن زمینه های لازم جهت تشکیل حکومت جهانی اسلام نیست.

از سوی دیگر، مهم ترین لوازم انتظار حقیقی ظهور امام مهدی علیه السلام - که در احادیث فصل اوّل این بخش بر آن تأکید شده - فراهم سازی زمینۀ قیام ایشان است.

همچنین بر اساس احادیثی دیگر - که در فصل سوم آمده اند و از پیروان اهل بیت علیهم السلام می خواهند که در برابر مشکلات دینداری در عصر غیبت، پایداری کنند -، سازش ناپذیری با زمامداران ستمگر و زمینه سازی برای روشنگری و آگاهی توده های مردم در جهت براندازی حکومت آنان و ایجاد حکومت جهانی اسلام، ضروری اند؛ زیرا در غیر این صورت، تأکید بر مشکلات توان فرسای شیعیان در عصر غیبت، بی معناست. بنا بر این، تردیدی در ضرورت زمینه سازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام نیست.

البتّه چنان که در فصل سوم آمده، عجله و تندروی در سرنگون سازی حکومت جبّاران، نکوهیده، و به کارگیری نهایت دقّت و تدبیر در این باره، لازم و ضروری است.

ص:20


1- (1) ر. ک: ج 3 ص 174 (بخش سوم/فصل دوم/تبیین حکمت غیبت).
دو- ضرورت تشکیل حکومت برای زمینه سازی ظهور

به نظر می رسد مقدّمۀ دوم، یعنی ضرورت تشکیل حکومت جهت زمینه سازی برای ظهور، بسیار بدیهی و روشن است و نیازی به اثبات ندارد. به سخن دیگر، تصوّر آن برای تصدیقش کافی است؛ زیرا برای زمینه سازیِ حکومت جهانی اهل بیت علیهم السلام، امکاناتِ در اختیار یک حکومت را نمی توان با امکاناتِ فردی - که با صدها مانع سیاسی و اجتماعی رو به روست -، مقایسه کرد. بنا بر این، نقش بنیادین تشکیل حکومت برای زمینه سازی ظهور، غیر قابل انکار است.

نکته ای که در این جا نباید مورد غفلت قرار گیرد، این است که امکانات تبلیغی، به تنهایی برای ترویج معارف اهل بیت علیهم السلام و بسترسازی جهت حکومت جهانی اسلام، کافی نیستند؛ بلکه همان طور که در ره نمودهای اهل بیت علیهم السلام آمده، تبلیغ عملیِ مدّعیان پیروی از اهل بیت علیهم السلام بویژه کارگزاران حکومتی که حکومت به نام آنان تأسیس می شود نیز برای انتقال صحیح پیام های فرهنگیِ خاندان رسالت، ضروری است. باید توجّه داشت که اگر تبلیغ عملی، با تبلیغ رسانه ای همراه نباشد، چه بسا تبلیغات رسانه ای، نتیجۀ معکوس دهند.

بنا بر این، جمهوری اسلامی ایران، در صورتی که بتواند در عمل، کارایی مکتب اهل بیت علیهم السلام را در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی، امنیتی و بویژه در زمینۀ فرهنگی و سبْک زندگی، در معرض دید جهانیان قرار دهد، بی تردید، نوید دهندۀ ظهور امام عصر علیه السلام و حاکمیت جهانی اسلام خواهد بود.

بر این اساس و با توجّه به دو مقدّمه ای که گذشت (ضرورت زمینه سازی برای ظهور امام غایب و ضرورت تشکیل حکومت زمینه سازان)، روشن می شود که مهم ترین وظیفۀ پیروان اهل بیت علیهم السلام، بلکه همۀ علاقه مندان به حکومت جهانی اسلام، مبارزه با زمامداران جبّار حاکم بر جوامع اسلامی و تشکیل حکومتی مبتنی بر

ص:21

قوانین اسلامی و آرمان های خاندان رسالت است.(1)

بزرگ ترین نظریّه پرداز این دیدگاه، امام خمینی رحمه الله است که با رهبری او و مقاومت ملّت ایران و ایثار و فداکاری مجاهدان، طلسم حکومت دو هزار و پانصدسالۀ زورمداران بر کشور ایران را شکست و حکومتی بر پایۀ قوانین اسلامی در این کشور شکل گرفت.

بر اساس این دیدگاه، در عصر غیبت نیز مانند عصر حضور، مسلمانان موظّف اند که در حدّ توان، احکام اسلامی را اقامه کنند، و برای انجام دادن این وظیفه، راهی جز تشکیل حکومت دینی ندارند. البتّه تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت در درجۀ اوّل، بر عهدۀ مجتهد جامع شرایط رهبری است(2) و مسئولیت زمینه سازی برای حکومت جهانی اسلام به رهبری امام مهدی علیه السلام بر عهدۀ این حکومت خواهد بود.

2- اختصاص تشکیل حکومت به عصر حضور

دیدگاه دوم، این است که تشکیل حکومت دینی و اجرای احکام اسلامی در جامعه، ویژۀ خاندان رسالت است، بدین معنا که پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و مدّت کوتاهی از امامت امام حسن علیه السلام تا ظهور امام مهدی علیه السلام، اسلام برنامه ای برای تشکیل حکومت و اجرای حدود الهی ندارد، و مسلمانان و به طور خاص، پیروان اهل بیت علیهم السلام، مکلّف به تلاش برای تشکیل حکومت دینی و اقامۀ ارزش های الهی نیستند و تنها وظیفۀ آنان، انجام دادن تکالیف فردی است. به عبارت دیگر، هر چند در مسائل حکومتی، تسلیم زورمداران و حتّی دشمنان اسلام باشند، حقّ مبارزه با آنان را ندارند (!) و در یک جمله، در دوران غیبت امام مهدی علیه السلام، دین از سیاست

ص:22


1- (1) گفتنی است که افزون بر نقش حکومت دینی در بسترسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام، ضرورت تشکیل چنین حکومتی در عصر غیبت جهت اجرای احکام و قوانین اسلام، مبتنی بر ادّلۀ فراوانی از کتاب (قرآن)، سنّت و عقل و اجماع است. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: دراسات فی ولایة الفقیه: ج 1، ص 83-204.
2- (2) ر. ک: صحیفۀ امام: ج 21 ص 278 (پیام امام به مراجع اسلام، 1367/12/3).

جداست.

امام خمینی رحمه الله با اشاره به این دیدگاه می فرماید:

استکبار، وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد، دو راه را برای ضربه زدن انتخاب نمود: یکی راه ارعاب و زور، دیگری، راه خدعه و نفوذ.

در قرن معاصر، وقتی حربۀ ارعاب و تهدید، چندان کارگر نشد، راه های نفوذ، تقویت گردید. اوّلین و مهم ترین حرکت، القای شعار «جدایی دین از سیاست» است که متأسّفانه این حربه در حوزۀ روحانیت تا اندازه ای کارگر شده است، تا جایی که دخالت در سیاست، دون شأن فقیه و ورود در معرکۀ سیاسیّون، تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می آورد.... ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب، کاری تر از اغیار بوده و هست.

در شروع مبارزات اسلامی، اگر می خواستی بگویی: شاه خائن است، بلافاصله جواب می شنیدی که شاه شیعه است! ترویج تفکّر «شاه، سایۀ خداست» و یا «با گوشت و پوست نمی توان در مقابل توپ و تانک ایستاد» و این که «ما مکلّف به جهاد و مبارزه نیستیم» و یا «جواب خون مقتولین را چه کسی می دهد؟» و از همه شکننده تر، شعار گم راه کنندۀ «حکومت قبل از ظهور امام زمان علیه السلام باطل است»، و هزاران «إن قلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جان فرسایی بودند که نمی شد با نصیحت و مبارزۀ منفی و تبلیغات، جلوی آنها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود.(1)

شواهد دیدگاه دوم

در این جا لازم است به احادیثی که به عنوان شاهد و دلیل دیدگاه دوم (اختصاص تشکیل حکومت دینی به عصر حضور)، مورد استناد قرار می گیرند، اجمالاً اشاره و توضیحات لازم ارائه گردد:

ص:23


1- (1) صحیفۀ امام: ج 21 ص 278 (پیام امام به مراجع اسلام، 67/12/3).
یک- احادیث فراگیر شدن ظلم، قبل از ظهور امام مهدی علیه السلام

دستۀ اوّل از احادیثی که ممکن است به عنوان شاهد دیدگاه دوم، مورد بهره برداری قرار گیرند، احادیثی هستند که تأکید می کنند امام مهدی علیه السلام هنگامی ظهور می کند که ظلم و جور، جهان را فرا گرفته است.(1)

بر پایۀ این احادیث، فراگیر شدن ظلم، مقدّمۀ ظهور امام غایب است. بنا بر این، ممکن است از این احادیث چنین برداشت شود که هر اقدامی جهت مبارزه با ظلم و استقرار عدل در جامعه، به معنای تلاش برای از بین بردن مقدّمۀ ظهور آن امام و در نتیجه، به تأخیر افتادن ظهور ایشان است. از این رو، منتظران ظهور امام مهدی علیه السلام نه تنها نباید کوچک ترین اقدامی در جهت اصلاح ناهنجاری ها و استقرار عدل و داد در جامعه نمایند، بلکه به عکس باید آنها نیز به گسترش ظلم و تباهی در جهان کمک کنند تا هر چه زودتر امام عصر علیه السلام ظاهر شود (!)

چنین برداشت انحرافی ای از این احادیث، در واقع، به قدری سست و بی اساس است که توضیح آن برای نقد و ردّ آن، کافی است، چنان که امام خمینی رحمه الله در ادامۀ پیام به مراجع اسلام، با اشاره به دیدگاه یاد شده می فرماید:

البتّه هنوز حوزه ها به هر دو تفکّر آمیخته اند و باید مراقب بود که تفکّرِ جدایی دین از سیاست، از لایه های تفکّر اهل جمود، به طلّاب جوان سرایت نکند....

دیروز، مقدس نماهای بی شعور می گفتند: دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است. امروز می گویند: مسئولین نظام، کمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان را برای ظهور امام زمان - أرواحنا فداه - مفید و راه گشا می دانستند. امروز این که در گوشه ای خلاف شرعی - که هرگز خواست مسئولین نیست - رخ می دهد، فریاد «و اسلاما» سر

ص:24


1- (1) ر. ک: ج 7 ص 263 (فصل دوم/فراگیری ظلم و ستم).

می دهند! دیروز حجّتیه ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحۀ مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمۀ شعبان را به نفع شاه بشکنند؛ امروز، انقلابی تر از انقلابیون شده اند.

ولایتی های دیروز - که در سکوت و تحجّر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند [و] در عمل، پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیش نبوده است -، امروز، خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.(1)

با اندکی تأمّل در احادیثی که پیشگویی کرده اند قبل از ظهور امام مهدی علیه السلام، ظلم، جهان را فرا خواهد گرفت، مشخّص می شود که مقصود آنها، نَسخ آیات جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تعطیل احکام و حدود الهی در عصر غیبت نیست؛ بلکه مقصود، پیشگویی از فراگیرشدنِ نسبیِ ستم و تباهی پیش از ظهور دادگستر جهان است، و به سخن دیگر، با همۀ تلاش هایی که مؤمنان و منتظران راستین، جهت مبارزه با فساد باید انجام دهند، قبل از ظهور منجی موعود، حکومتی که بتواند رژیم های ظالمانه ای را که ظلم آنها فراگیر است، ریشه کن کند و عدالت را در سراسر جهان بگستراند، تحقّق نخواهد یافت.

دو- احادیث نهی از قیام، قبل از قیام قائم علیه السلام

دستۀ دوم از احادیثی که دستاویز مخالفان تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت است، شامل احادیثی است که در نگاه ابتدایی و سطحی، بر نهی مبارزه با حکومت های فاسد، و لزوم سازش و مسالمت با آنها، قبل از قیام امام مهدی علیه السلام دلالت دارند. مهم ترین احادیث این دسته،(2) به چهار گروه تقسیم می شوند.

گروه اوّل، احادیثی هستند که رهبرانِ قیام قبل از قیام امام مهدی علیه السلام را «طاغوت»

ص:25


1- (1) صحیفۀ امام: ج 21 ص 281 (پیام امام به مراجع اسلام، 1367/12/3).
2- (2) برای آشنایی بیشتر با احادیثی که در این باره وارد شده، ر. ک: دراسات فی ولایة الفقیه: ج 1 ص 205-256.

نامیده اند و به حسب ظاهر دلالت دارند که هر گونه جنبش بر ضدّ ستمگران قبل از نهضت جهانی مهدوی، مذموم و محکوم است، مانند آنچه کلینی رحمه الله، از ابو بصیر، از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

کُلُّ رَایَةٍ تُرفَعُ قَبلَ قِیامِ القائِمِ فَصاحِبُها طاغُوت.(1)

هر پرچمی قبل از قیام قائم برافراشته شود، پرچمدار آن، طاغوت است.

طبق این سخن، قیام بر ضدّ زمامداران ستمگر، قبل از قیام جهانی امام عصر علیه السلام به طور مطلق، جایز نیست و هر کس رهبری آن را به عهده داشته باشد، طاغوت شمرده می شود و مخالفت با او واجب است.

گروه دوم از احادیث این دسته، احادیثی هستند که توصیه می کنند قبل از آشکار شدن نشانه های ظهور امام مهدی علیه السلام، پیروان اهل بیت علیهم السلام نباید در مبارزه بر ضدّ حاکمان جائر شرکت کنند، مانند حدیثی که ثقة الإسلام کلینی رحمه الله از سدیر نقل کرده که امام صادق علیه السلام خطاب به او می فرماید:

یا سَدیرُ! الزَم بَیتَکَ وَ کُن حِلساً مِن أحلاسِهِ، وَ اسکُن ما سَکَنَ اللَّیلُ وَ النَّهارُ، فَإِذا بَلَغک أنَّ السُّفیانیَّ قَد خَرَجَ فَارحَل إلَینا.(2)

ای سدیر! پیوسته در خانۀ خود بنشین و همچون پلاسی از پلاس های خانه باش، و تا شب و روز آرام است، آرامش خود را حفظ کن. پس هنگامی که شنیدی سفیانی قیام کرده است، به سوی ما کوچ کن، گرچه با پای پیاده.

همچنین ایشان در حدیثی دیگر از عمر بن حنظله از امام صادق علیه السلام نقل کرده که می گوید:

خَمسُ عَلاماتٍ قَبلَ قِیامِ القائِمِ: الصَّیحَةُ، وَالسُّفیانِیُّ، وَالخَسفُ، وقَتلُ النَّفسِ الزَّکِیَّةِ، وَالیَمانِیُّ.

ص:26


1- (1) الکافی: ج 8 ص 295 ح 452. همین مضمون در کتاب الغیبة ی نعمانی (ص 114 ح 9) از مالک بن اعین، از امام باقر علیه السلام نقل شده است.
2- (2) الکافی: ج 8، ص 264 ح 383، وسائل الشیعة: ج 11 ص 36 ح 3 و 1، 5، 7، 8، 14 و 16، همین دانش نامه: ج 7 ص 98 ح 1166.

فقُلتُ: جُعلِتُ فِداکَ إن خَرَجَ أحَدٌ مِن أهلِ بَیتِکَ قَبلَ هذِهِ العَلاماتِ أنَخرُجُ مَعه ؟

قالَ: لا.

پیش از قیام قائم علیه السلام پنج نشانه است: صیحۀ آسمانی، قیام سفیانی، فرو رفتن لشکر سفیانی در زمینی به نام بیداء،(1) کشته شدن نفس زکیّه، و قیام یمانی. گفتم:

فدایت شوم! اگر قبل از این نشانه ها، یکی از خاندان شما قیام کرد، آیا با او همراهی کنیم ؟ فرمود: نه.(2)

در حدیث دیگری نیز، در ماجرای قیام ابو مسلم خراسانی و نامۀ وی به امام صادق علیه السلام، ایشان در بارۀ نشانۀ هنگام قیام، خطاب به فضل بن کاتب می فرماید:

لا تَبرَحِ الأَرضَ یا فَضلُ حَتّی یَخرُجَ السُّفیانِیُّ، فَإِذا خَرَجَ السُّفیانِیُّ فَأَجیبوا إلَینا - یَقولُها ثَلاثاً - و هُوَ مِنَ المَحتومِ.(3)

از جای خود حرکت مکن تا این که سفیانی قیام کند. پس هر گاه سفیانی قیام کرد، به سوی ما روی آورید (این جمله را سه بار تکرار کرد) و این، از نشانه های حتمی است.

در حدیثی دیگری، ابو بکر حضرمی می گوید: هم زمان با ظهور پرچم های سیاه در خراسان، من و ابان بر امام صادق علیه السلام وارد شدیم و گفتم: نظر شما چیست ؟ امام علیه السلام فرمود:

اِجلِسوا فی بُیوتِکُم، فَإِذا رَأَیتُمونا قَدِ اجتَمَعنا عَلی رَجُلٍ، فَانهَدوا إلَینا بِالسِّلاحِ.(4)

در خانۀ خود بنشینید و هر گاه دیدید که ما گِرد مردی جمع شده ایم، با سلاح به سوی ما بشتابید.

این احادیث به حسب ظاهر، دلالت دارند که پیروان اهل بیت علیهم السلام قبل از مشاهدۀ

ص:27


1- (1) بیداء، بیابان بزرگ میان مکّه و مدینه است که پس از میقات ذو الحلیفه آغاز می شود.
2- (2) ر. ک: ج 7 ص 217 ح 1280.
3- (3) ر. ک: ج 7 ص 66 ح 1128.
4- (4) الغیبة، نعمانی: ص 197 ح 6.

نشانه های ظهور امام مهدی علیه السلام، هیچ وظیفه ای برای مبارزه بر دوش ندارند؛ بلکه وظیفۀ آنها خانه نشینی و همکاری نکردن با قیام کنندگان است.

گروه سوم احادیث، بر وجوب تقیّه بویژه قبل از قیام امام مهدی علیه السلام دلالت دارند که مقتضای آنها، حرمت قیام است. دو حدیث حسین بن خالد و محمّد بن عماره، از این گروه و به قرار زیرند:

شیخ صدوق به سند خود از حسین بن خالد، از امام رضا علیه السلام نقل کرده که فرمود:

لا دینَ لِمَن لا وَرَعَ لَهُ، وَ لا إیمانَ لِمَن لا تَقیَّةَ لَهُ، إنَّ أکرَمَکُم عِندَ اللّهِ أعمَلُکُم بِالتَّقیَّةِ.... إلی یَومِ الوَقتِ المَعلومِ، وَ هُوَ یَومُ خُروجِ قائِمِنا أهلَ البَیتِ علیهم السلام، فَمَن تَرَکَ التَّقیَّةَ قَبلَ خُروجِ قائِمِنا فَلَیسَ مِنّا.(1)

کسی که از گناه پرهیز نمی کند، دین ندارد، و کسی که تقیّه را رعایت نمی کند، ایمان ندارد. گرامی ترین شما نزد خدا، کسی است که بیشتر تقیّه می کند... تا روزی که وقت آن [نزد خدا] معلوم است و آن، روز قیام قائم ما اهل بیت علیهم السلام است. پس هر کس قبل از قیام قائم ما تقیّه را ترک کند، از ما نیست.

شیخ صدوق از محمّد بن عماره، از پدرش، از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

المُؤمِنُ مُجاهِدٌ لاَِنَّهُ یُجاهِدُ أَعداءَ اللّهِ تَعالی فی دَولَةِ البَاطِلِ بِالتَّقیَّةِ وَ فی دَولَةِ الحَقِّ بِالسَّیفِ.(2)

مؤمن [همواره] در حال جهاد است؛ زیرا او در دولت باطل، به وسیلۀ تقیه و در دولت حق، با شمشیر، با دشمنان خدا جهاد می کند.

چه بسا از این گونه احادیث نیز برداشت شود که در حکومت های باطل، قیام مسلّحانه، مطلقاً جایز نیست. بنا بر این، پیروان اهل بیت علیهم السلام تا ظهور امام مهدی علیه السلام باید تسلیم حاکم جائر باشند.

ص:28


1- (1) ر. ک: ج 9 ص 228 ح 1789 (کمال الدین).
2- (2) علل الشرائع: ج 2 ص 467 ح 22، بحار الأنوار: ج 64 ص 172.

مفاد احادیث گروه چهارم، پیشگویی از شکست همۀ قیام های قبل از قیام مهدوی است، مانند: حدیث مرفوع رِبعی بن عبد اللّه بن جارود، از امام زین العابدین علیه السلام که ایشان فرمود:

وَ اللّهِ لا یَخرُجُ واحدٌ منّا قَبلَ خُروجِ القائمِ علیه السلام إلّاکانَ مَثَلَهُ مَثَلُ فَرخٍ طارَ مِن وَکرِهِ قَبلَ أن یَستَویَ جَناحاهُ، فَأَخَذَهُ الصِّبیانُ فَعَبثوا بِهِ.(1)

به خدا سوگند، پیش از خروج قائم علیه السلام، هیچ یک از ما قیام نمی کند، مگر این که او همچون جوجه ای است که پیش از محکم شدن بال هایش از آشیانۀ خود پرواز کند. پس [به زمین می افتد و] کودکان، او را می گیرند و با او بازی می کنند (بازیچۀ دست دیگران می شود).

و نیز حدیث ابو الجارود، زیاد بن منذر که می گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود:

لَیسَ مِنّا أَهلَ البَیتِ أَحَدٌ یَدفَعُ ضَیماً وَ لا یَدعُو إِلی حَقٍّ إِلّا صَرَعَتهُ البَلیَّةُ حَتّی تَقُومَ عِصابَةٌ شَهِدَت بَدراً لا یُواری قَتیلُها وَ لا یُداوی جَریحُها.(2)

هیچ یک از ما اهل بیت نیست که ظلم و ناروایی را دفع و مردم را به حق دعوت کند، مگر این که گرفتاری، او را به زانو در می آورد، تا این که گروهی که در جنگ بدر حضور یافتند، قیام کنند؛ گروهی که کشتگانشان به خاک سپرده نمی شوند و زخمی های آنها مداوا نمی گردند.

در پایان این حدیث، راوی می گوید: مقصود امام باقر علیه السلام از این گروه، فرشتگان بود.

ص:29


1- (1) الکافی: ج 8 ص 269 ح 382. همین مضمون در کتاب الغیبة ی، نعمانی: (ص 206 ح 14) از امام باقر علیه السلام نیز نقل شده است.
2- (2) الغیبة، نعمانی: ص 202 ح 3.

و نیز حدیث متوکّل بن هارون که از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

ما خَرَجَ وَ لا یَخرُجُ مِنّا أَهلَ البَیتِ إِلی قیامِ قائِمِنا أَحَدٌ لِیَدفَعَ ظُلماً أَو یَنعَشَ حَقّاً إلّا اصطَلَمَتهُ البَلِیَّةُ، وَ کانَ قِیامُهُ زِیادَةً فِی مَکرُوهِنا وَ شِیعَتِنا.(1)

هیچ یک از ما اهل بیت تا قیام قائم ما برای جلوگیری از ستمی و به پا داشتن حقّی، قیام نمی کند، مگر این که ریشه کنی بلا بد نیست و قیام او بر اندوه ما و پیروان ما می افزاید.

هرچند در این دسته از احادیث، قیام قبل از ظهور امام مهدی علیه السلام نهی نشده، لیکن ظاهر مفاد آنها، باطل دانستن این گونه قیام هاست؛ زیرا نه تنها نتیجه ای ندارد و به شکست می انجامد، بلکه موجب آن است که قیام کننده، بازیچۀ دست سیاست بازان شود و سرنوشت وی و همراهانش، اندوه اهل بیت علیهم السلام را افزون نماید.

نقد و بررسی احادیث نهی از قیام

به منظور نقد و ارزیابی این دسته از احادیث، لازم است ابتدا سند آنها و سپس محتوای آنها بررسی شوند و سرانجام، مضمون آنها بر موازین اصولی نقد و ارزیابی حدیث، عرضه شود.

الف - ارزیابی سند احادیث نهی از قیام

بسیاری از احادیث که ملاحظه شدند، از نظر سند، معتبر نیستند؛(2) لیکن نکتۀ مهم این است که اگر سند همۀ این احادیث هم صحیح فرض شوند، آنچه در نظر ابتدایی از این احادیث برداشت می شود، قطعاً مقصود نیست. این نکته را در ارزیابی مضمون آنها توضیح خواهیم داد.

ص:30


1- (1) صحیفۀ سجّادیه: ص 11.
2- (2) برای آگاهی از ارزیابی کامل سند احادیثی که در این باره وارد شده، ر. ک: دراسات فی ولایة الفقیه: ج 1 ص 205-256.
ب - ارزیابی مضمون احادیث نهی از قیام

در بررسی محتوا و مضمون احادیث نهی از قیام، با در نظر گرفتن فضای صدور آنها، چند نکته قابل توجّه است:

1. دستۀ اوّل از این احادیث، هرچند به ظاهر، مطلق اند و پرچمدار همۀ قیام های قبل از قیام مهدوی را طاغوت خوانده اند، لیکن با ملاحظۀ آنها در کنار احادیثی که قیام زید(1) یا شهدای فخ(2) را مورد تأیید قرار داده اند، معلوم می شود که اطلاق آنها مقصود نیست؛ بلکه مقصود، «پرچمداران قیام های باطل» اند، چنان که در حدیثی از امام باقر علیه السلام به این معنا تصریح شده است:

من رفع رایة ضلالة فصاحبها طاغوت.(3)

کسی که پرچم گم راهی را برافرازد، پرچمدار آن، طاغوت است.

همچنین با در نظر گرفتن معنای صدور این احادیث و احادیث دستۀ دوم، مشخّص می شود که مقصود از آنها، نهی از تلاش برای تشکیل حکومت عدل بر پایۀ قوانین اسلامی نیست؛ زیرا این احادیث، در فضایی صادر شده اند که بسیاری از پیروان اهل بیت علیهم السلام تصوّر می کردند زمینه برای تحقّق حکومت جهانی اهل بیت علیهم السلام فراهم است؛ چرا که حکومت بنی امیّه به دلیل جنایاتش، دیگر پایگاه اجتماعی نداشت و روزهای پایانی خود را سپری می کرد و حکومت بنی عبّاس هم تشکیل نشده و در آغاز راه بود، و از سوی دیگر، محبوبیت خاندان رسالت در جامعۀ اسلامی، در حال افزایش بود، به گونه ای که رهبران جنبش ها از نام آنان برای جذب هواداران بهره برداری می نمودند.

در چنین فضایی، به طور طبیعی، پیروان اهل بیت علیهم السلام به این تحلیل می رسیدند

ص:31


1- (1) ر. ک: ص 43.
2- (2) ر. ک: ص 44.
3- (3) الکافی: ج 8 ص 297 ح 456.

که بهترین فرصت برای تشکیل حکومت موعود اهل بیت علیهم السلام فراهم شده است؛ ولی امام صادق علیه السلام با دیدن خطای آنها در تحلیل، با تعبیرهای گوناگون تأکید فرمود که حکومت جهانی اهل بیت علیهم السلام نشانه هایی دارد که تا تحقّق نیابند، پیروان آنان باید منتظر بمانند.

بر این اساس، معنای این گونه احادیث، تن دادن به حکومت جبّاران و مخالفت با تلاش جهت تشکیل حکومت صالحان تا روزی که نشانه های حکومت جهانی اهل بیت علیهم السلام آشکار شوند، نیست؛ بلکه بدین معناست که پیروان اهل بیت علیهم السلام با نهضت هایی مانند قیام ابو مسلم خراسانی، همراهی نکنند.

2. در احادیثِ یاد شده، افزون بر هشدار به قیام هایی که با انگیزۀ نفسانی و به نام اقامۀ عدل و ارزش های اسلامی صورت می گیرند، نکتۀ دیگری قابل توجّه است و آن، روشنگری در بارۀ قیام امام مهدی علیه السلام و معرّفی مهدیان دروغین(1) است، بدین معنا که قبل از آشکار شدن نشانه های ظهور امام مهدی علیه السلام، هر کس به نام ایشان قیام کند، طاغوت شمرده می شود و قیام او باطل و محکوم به شکست است.

3. دستۀ چهارم از احادیث، پیش بینی کرده اند که اگر هر یک از خاندان رسالت، پیش از ظهور امام مهدی علیه السلام قیام کند، قیام او شکست خواهد خورد و موجبات ناراحتی خاندان رسالت را فراهم خواهد ساخت.

در ارزیابی این پیشگویی ها باید گفت:

اوّلاً: این پیشگویی ها، چنان که در متن احادیث تصریح شده، به اهل بیت علیهم السلام اختصاص دارد و بدین معناست که هر یک از امامان اهل بیت علیهم السلام قبل از امام مهدی علیه السلام قیام کند، قیام او موفّقیت آمیز نخواهد بود.

ثانیاً: با توجّه به قیام سیّد الشهدا علیه السلام و قیام زید، بی ثمر بودن قیام های قبل از قیام

ص:32


1- (1) ر. ک: ج 4 ص 7 (بخش چهارم/فصل چهارم: مدعیان دروغین).

مهدوی، غیر قابل قبول است.

ثالثاً: موفّقیت انقلاب اسلامی در ایران، عملاً ثابت کرد که پیشگویی های یاد شده به معنای نفی تلاش برای تأسیس حکومت اسلامی در عصر غیبت نیست.

ج - سنجش احادیث نهی از قیام با موازین حدیث شناسی

مطلب سوم در ارزیابی احادیث نهی از قیام، سنجش مضمون ظاهری آنها با موازین حدیث شناسی است. فرض کنید که همۀ احادیث نهی از قیام و مبارزه با زمامداران جائر تا ظهور امام عصر علیه السلام، از نظر سند، صحیح و از نظر دلالت، بی اشکال اند؛ ولی هنگامی که مضمون ظاهری آنها را بر موازین حدیث شناسی عرضه کنیم، خواهیم دید که این مضمون نمی تواند مقصود اهل بیت علیهم السلام باشد، و باید گفت: صدور آنها به دلیل تقّیه و رعایت اصول پنهانکاری بوده است.

به بیان دیگر، مضمون ظاهری احادیث نهی از قیام، به دلیل تعارض با قرآن، سنّت و سیرۀ امامان و حُکم بدیهی عقل، قابل قبول نیست. لذا باید گفت صدور آنها از باب تقیّه است:

یک- تعارض با قرآن

در قرآن، آیات فراوانی، مسلمانان را به امر به معروف و نهی از منکر، و مبارزه با ظلم و ظالم و فساد و تباهی ترغیب می کنند و آنان را به تلاش جهت استقرار نظام ارزشی الهی تشویق می نمایند که در این جا تنها به دو نمونه اشاره می کنیم:

«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. (1)

و باید از شما گروهی باشند که [دیگران را] به نیکی بخوانند و به کارهای پسندیده فرمان دهند و از کارهای زشت باز دارند، و آنهایند که رستگارند».

ص:33


1- (1) آل عمران: آیۀ 104.

«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ.1

شما بهترین امّتی هستید که برای مردمان، پدیدار شده اید؛ [زیرا] به کارهای پسندیده فرمان می دهید و از کارهای ناپسند، باز می دارید».

این آیات و آیات مشابه،(1) تلاش برای اقامۀ ارزش های اعتقادی، اخلاقی و عملی و مبارزه با انواع ظلم و فساد و تباهی را وظیفۀ عمومی امّت اسلامی و خصوصیت بارز آنها می دانند، و بی تردید، به زمان خاصّی اختصاص ندارند.

در قرآن، همچنین آیات فراوانی، جامعۀ اسلامی را به مبارزه و پیکار در راه خدا دعوت می نمایند، مانند:

«فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً اَلَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً.3

پس کسانی باید در راه خدا کارزار کنند که زندگی این جهان را به آن جهان می فروشند، و هر که در راه خدا کارزار کند، پس کشته شود یا پیروز گردد، به او مزدی بزرگ خواهیم داد. و شما را چه شده که در راه خدا کارزار نمی کنید و آن ناتوان شمرده شدگان از مردان و زنان و کودکانی که می گویند: «پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمکارند، بیرون ببَر و برای ما از نزد خویش سرپرستی قرار ده و برای ما از نزد خویش یاوری بر بگمار»؟! کسانی که ایمان آورده اند، در راه خدا کارزار می کنند و کسانی که کافر شده اند، در راه طاغوت (بت یا طغیانگر) پیکار می کنند. پس با دوستان شیطان بجنگید؛ که نیرنگ شیطان، هماره سست است».

ص:34


1- (2) ر. ک: توبه: آیۀ 71 و 112.

این آیات و آیات مشابه نیز مردم مسلمان را به جنگیدن در راه خدا دعوت می نمایند. روشن است که مقصود از راه خدا، راه استقرار نظام اسلامی و اقامۀ ارزش ها و مبارزه با انواع بزهکاری ها و ناهنجاری هاست. پس این آیات هم به زمان خاصّی اختصاص ندارند.

دو- تعارض با سنّت

افزون بر آیات قرآن، در سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و احادیث اهل بیت علیهم السلام، موضوع امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با فساد در همۀ زمان ها به صورت متواتر، مورد تأکید قرار گرفته است که به چند نمونه اشاره می کنیم:

محمّد بن عرفه، از امام رضا علیه السلام، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود:

اِذا أُمَّتِی تَواکَلَتِ الأَمرَ بِالمَعرُوفِ وَ النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ فَلیَأذَنُوا بِوِقاعٍ مِنَ اللّهِ تَعالی.(1)

هر گاه امّت من، امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر واگذار کنند، باید خود را برای حوادثی از جانب خداوند، آماده نمایند.

در حدیثی دیگر، مسعدة بن صدقه، از امام صادق علیه السلام، روایت کرده:

قال النبی صلی الله علیه و آله: إِنَّ اللّهَ عز و جل لَیُبغِضُ الْمُؤمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لا دِینَ لَهُ فَقیلَ لَهُ: وَ مَا الْمُؤمِنُ الَّذی لا دینَ لَهُ؟ قَالَ الَّذی لا یَنهَی عَنِ الْمُنکَرِ.(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خدای بزرگ، از مؤمنِ سستی که دین ندارد، خشمناک است». پرسیدند: مؤمنی که دین ندارد، کدام است ؟ فرمود: «آن که نهی از منکر نمی کند».

محمّد بن عرفه در حدیثی دیگر از امام رضا علیه السلام نقل کرده:

ص:35


1- (1) الکافی: ج 5 ص 59 ح 13، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 177 ح 358، بحار الأنوار: ج 97 ص 92.
2- (2) الکافی: ج 5 ص 59 ح 15.

لَتَأمُرُنَّ بِالمَعرُوفِ وَ لَتَنهُنَّ عَنِ المُنکَرِ أَو لَیُستَعمَلَنَّ عَلَیکُم شِرارُکُم فَیَدعُو خِیارُکُم فَلا یُستَجابُ لَهُم.(1)

باید امر به معروف کنید و نهی از منکر نمایید، وگرنه بدهایتان بر شما مسلّط می شوند و هر چه نیکان شما دعا کنند، دعایشان مستجاب نمی شود.

جابر نیز در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل می کند:

یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمانِ قَومٌ... لَا یُوجِبُونَ أَمراً بِمَعرُوفٍ وَ لَا نَهیاً عَن مُنکَرٍ إِلَّا إِذَا أَمِنُوا الضَّرَرَ یَطلُبُونَ لِأَنفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ المَعَاذِیرَ یَتَّبِعُونَ زَلَّاتِ العُلَمَاءِ وَ فَسَادَ عَمَلِهِم یُقبِلُونَ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ مَا لَا یَکلِمُهُم فِی نَفسٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَو أَضَرَّتِ الصَّلَاةُ بِسَائِرِ مَا یَعمَلُونَ بِأَموَالِهِم وَ أَبدَانِهِم لَرَفَضُوهَا کَمَا رَفَضُوا أَسمَی الفَرَائِضِ وَ أَشرَفَهَا.

إِنَّ الأَمرَ بِالمَعرُوفِ وَ النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الفَرَائِضُ؛ هُنَالِکَ یَتِمُّ غَضَبُ اللَّهِ عز و جل عَلَیهِم فَیَعُمُّهُم بِعِقَابِهِ فَیُهلَکُ الأَبرَارُ فِی دَارِ الفُجَّارِ وَ الصِّغَارُ فِی دَارِ الکِبَارِ.

إِنَّ الأَمرَ بِالمَعرُوفِ وَ النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ سَبِیلُ الأَنبِیَاءِ وَ مِنهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الفَرَائِضُ وَ تَأمَنُ المَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ المَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ المَظَالِمُ وَ تُعمَرُ الأَرضُ وَ یُنتَصَفُ مِنَ الأَعدَاءِ وَ یَستَقِیمُ الأَمرُ فَأَنکِرُوا بِقُلُوبِکُم وَ الفِظُوا بِأَلسِنَتِکُم وَ صُکُّوا بِهَا جِبَاهَهُم وَ لَا تَخَافُوا فِی اللَّهِ لَومَةَ لَائِمٍ فَإِنِ اتَّعَظُوا وَ إِلَی الحَقِّ رَجَعُوا فَلَا سَبِیلَ عَلَیهِم «إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» 2 هُنَالِکَ فَجَاهِدُوهُم بِأَبدَانِکُم وَ أَبغِضُوهُم بِقُلُوبِکُم غَیرَ طَالِبِینَ سُلطَاناً وَ لَا بَاغِینَ مَالًا وَ لَا مُرِیدِینَ بِظُلمٍ ظَفَراً حَتَّی یَفِیئُوا إِلَی أَمرِ اللَّهِ وَ یَمضُوا عَلَی طَاعَتِه.(2)

ص:36


1- (1) الکافی: ج 5 ص 56 ح 3، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 176 ح 352.
2- (3) الکافی: ج 5 ص 55 ح 1، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 176 ح 372.

در آخر الزمان، مردمی می آیند... آنان امر به معروف و نهی از منکر را فقط زمانی واجب می دانند که گزندی به آنها نرسد و برای خود، عذرها و بهانه ها می تراشند و دنباله رو لغزش های عالمان و عمل فاسدشان هستند. نماز و روزه و هر عملی را که برای جان و مالشان ضرری نداشته باشد انجام می دهند، اگر نماز هم به دیگر کارهای مربوط به مال و جانشان زیان زند، آن را کنار می گذارند، همچنان که بالاترین و ارجمندترینِ واجبات را کنار می گذارند.

امر به معروف و نهی از منکر، فریضه ای بزرگ بوده که دیگر واجبات، به وسیلۀ آن، استوار می گردد. غضب خدای عز و جل بر مردمان، در آن هنگام [که واجب ترک شود] صورت می پذیرد و همگان را گرفتار عذابش می کند. پس نیکان در سرای فاجران، هلاک می شوند و خردسالان در خانۀ بزرگ سالان [از آن رو که در برابر گناه، بی اعتنا بوده اند].

امر به معروف و نهی از منکر، راه پیامبران و شیوۀ نیکوکاران است. فریضۀ بزرگی است که واجبات به واسطۀ آن، برپا می شوند و راه ها امن می گردند و درآمدها حلال می شوند و حقوق و اموالِ به زور گرفته شده، به صاحبانش بر می گردند و زمین، آباد می شود و از دشمنان انتقام گرفته می شود و کارها سامان می پذیرند. با دل های خود، انکار کنید و با زبان هایتان اعتراض نمایید و آن را به پیشانی هایشان بکوبید و در راه خدا از سرزنش هیچ کس نهراسید. اگر پند پذیرفتند و به راه حق باز گشتند، کاری به آنها نداشته باشید. «راه [نکوهش]، تنها بر کسانی است که به مردم ستم می کنند و در [روی] زمین به ناحق سر بر می دارند.

آنان عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت». در چنین حالتی، با آنها عملاً جهاد کنید و در دل هایتان دشمنشان بدارید، بی آن که در صدد قدرت طلبی باشید و یا مالی را به ستم بگیرید و یا از غرور پیروزی، دست به ستمگری بیالایید، تا آن که به فرمان خدا برگردند و راه طاعت او را در پیش گیرند.

همچنین در حدیثی، یحیی الطویل از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

ص:37

مَا جَعَلَ اللّهُ عز و جل بَسطَ اللِّسانِ وَ کَفَّ الیَدِ وَ لکِن جَعَلَهُمَا یُبسَطانِ مَعاً وَ یُکَفّانِ مَعاً.(1)

خدا عز و جل زبان را برای گشودن (گفتن) و دست را برای بستن (کار نکردن) نیافریده است؛ بلکه باید این دو (زبان و دست) با هم، گشوده و با هم، بسته شوند.

عبد الرحمان بن ابی لیلی می گوید: هنگام برخورد با سپاه شام، از علی علیه السلام شنیدم:

أَیُّهَا المُؤمِنُونَ إِنَّهُ مَن رَأَی عُدواناً یُعمَلُ بِهِ وَ مُنکَراً یُدعی إِلَیهِ فَأَنکَرَهُ بِقَلبِهِ فَقَد سَلِمَ وَ بَرِئَ وَ مَن أَنکَرَهُ بِلِسانِهِ فَقَد أُجِرَ وَ هُوَ أَفضَلُ مِن صاحِبِهِ وَ مَن أَنکَرَهُ بِالسَّیفِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ العُلیا وَ کَلِمَةُ الظَّالِمِینَ هِیَ السُّفلَی فَذلِکَ الَّذِی أَصابَ سَبیلَ الهُدَی وَ قامَ عَلَی الطَّریقِ وَ (نُوِّرَ) نَوَّرَ فی قَلبِهِ الیَقینُ.(2)

ای مردم مؤمن! هر کس ستمی را که به کار گرفته می شود، یا منکری را که مردم به آن دعوت می شوند، ببیند و آن را به دل انکار کند، سالم می ماند و گناهی بر او نیست. و کسی که به زبان انکار کند، پاداش الهی دارد و مقامش از اوّلی بهتر است، و کسی که با شمشیر به انکار برخیزد تا شعار توحید، بلند شود و شعار ستمکاران، پست گردد، او کسی است که به راه رستگاری رسیده و بر راه خدا قیام نموده و نور یقین در دلش روشن گشته است.

و در حدیثی دیگر، بکر بن محمّد از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:

أَیُّهَا النَّاسُ آمروا (اومُرُوا) بِالمَعرُوفِ وَ انهَوا عَنِ المُنکَرِ فَإِنَّ الأَمرَ بِالمَعرُوفِ وَ النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ لَم یُقَرِّبَا أَجَلاً وَ لَم یُبَاعِدا رِزقا.(3)

ای مردم! امر به معروف و نهی از منکر کنید. امر به معروف و نهی از منکر، اجَلی را نزدیک نساخته اند و روزی ای را دور نکرده اند.

بی تردید، مدلول احادیث امر به معروف و نهی از منکر - که تنها شمار اندکی از

ص:38


1- (1) الکافی: ج 5 ص 55 ح 1.
2- (2) نهج البلاغة: حکمت 379.
3- (3) تفسیر القمّی: ج 2 ص 36، بحار الأنوار: ج 97 ص 73 ح 10.

آنها گذشت - (1) با ظاهر مضمون احادیثی که امر به سکوت و نهی از قیام دارند، قابل جمع نیست، بویژه احادیثی که بر نقش اصولیِ امر به معروف و نهی از منکر در اقامۀ مطلق ارزش های اسلامی تأکید دارند، یا ترک این فریضه را موجب کیفر الهی و مسلّط شدن اشرار بر جامعۀ اسلامی می دانند، یا بهره گیری از قدرت را برای اقامۀ آن، ضروری دانسته اند، و یا توصیه می کنند که مبادا به خاطر ترس از مرگ و کوتاه شدن عمر و کم شدن روزی، دست از مبارزه بردارید که اقامۀ این فریضه، نه عمر را کوتاه می کند و نه روزی را کم!

بر فرض تعارض این دو دسته از احادیث، با در نظر گرفتن تعداد احادیث امر به معروف و نهی از منکر و چه بسا تواتر آنها، همچنین قوّت مضمون آنها و هماهنگی شان با قرآن، و دیگر قرائنی که بدانها اشاره خواهیم کرد، بی تردید، حقّ تقدّم و ترجیح، با احادیث امر به معروف و نهی از منکر است.

سه- تعارض با سیرۀ اهل بیت علیهم السلام

یکی دیگر از معیارهای قابل اعتماد در شناخت احادیث منسوب به اهل بیت علیهم السلام، عرضۀ آنها بر سیره و سبْک عمل آنهاست.

بر این اساس، اگر سخنی به آنان نسبت داده شود یا به گونه ای تفسیر گردد که با سیرۀ آنها تعارض داشته باشد، آن نسبت، ناروا و آن تفسیر، خطاست.

با نگاهی گذرا به سیرۀ اهل بیت علیهم السلام ملاحظه می کنیم که آنان نه تنها کمترین فرصتی در برابر حکومت های باطل نداشتند، بلکه با همۀ توان و البتّه با تدبیر و رعایت اصول پنهانکاری، در برابر آنها ایستادند و هیچ فرصتی را برای مبارزه با آنان از دست ندادند، گرچه به دلیل مساعد نبودن زمینۀ فرهنگی، تلاش های آنان برای برقراریِ حاکمیت عدالت، به نتیجۀ مطلوب نرسید. بهترین سند این ادّعا، شهادت

ص:39


1- (1) برای آشنایی با این احادیث، ر. ک: وسائل الشیعة: ج 16 (کتاب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر).

آنان و به زندان افتادن برخی از آنها به دست زمامداران فاسد و جائر است.(1)

بدیهی است که اگر اهل بیت علیهم السلام سکوت و خانه نشینی را انتخاب می کردند و به امور دینی، منهای سیاست می پرداختند و متعرّض مستکبران حاکم نمی شدند، دلیلی نداشت که سرنوشت همۀ آنها شهادت شود؛ چرا که اسلامی نشان دادن حکومت، یکی از مهم ترین شگردهای سیاسی حاکمانی بود که خود را خلیفۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله معرّفی می کردند و در صورتی که آنان امامان اهل بیت علیهم السلام را مزاحم و معارض حکومت خود نمی دانستند، نوادگان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را نمی کشتند و با این کار، پایه های حکومت خود را سست نمی کردند!

چهار- تعارض با احادیث قیام

یکی دیگر از نکاتی که در ارزیابی احادیث نهی از قیام قبل از ظهور امام مهدی علیه السلام قابل توجّه اند، تعارض آنها با احادیثی است که صریحاً مسلمانان را به قیام در برابر ستمگران دعوت کرده اند. این احادیث را به سه گروه می توان تقسیم کرد:

گروه اوّل: احادیثی هستند که در بارۀ وجوب قیام علیه حاکمان ستمگر در صورت امکان، و تسلیم نشدن در برابر خواسته های نامشروع آنان وارد شده است.

نمونه هایی از این احادیث، به قرار زیرند:

عبد اللّه بن مسعود در حدیثی نقل کرده که روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای گروهی از یاران خود، از حوادث تلخی که پس از او در تاریخ اسلام روی خواهد داد، خبر داد و بیان فرمود: در آینده، قرآن و سلطان با هم فاصله می گیرند و زمامداران حاکم بر امّت اسلام، از قرآن جدا می شوند. سپس وظیفۀ مسلمانان را در چنین شرایطی، چنین تعیین نمود که به هر سو قرآن حرکت کرد، همراه آن حرکت کنند، و نیز خبر داد که در آینده، امامان ستمگری بر مسلمانان حکومت خواهند کرد که اگر از ایشان

ص:40


1- (1) ر. ک: بحار الأنوار: ج 27 ص 207 باب 9 (إنّهم لایموتون إلّابالشهادة).

اطاعت کنند، آنان را گم راه خواهند کرد و اگر علیه ایشان عصیان نمایند، آنان را خواهند کشت!

او در ادامه نقل کرده که: اصحاب گفتند: ای پیامبر خدا! در چنین شرایطی چه کنیم ؟ پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ فرمود:

کُونوا کأصحابِ عیسی: نُصِبُوا عَلَی الخَشَبِ، وَ نُشِروا بالمَناشیرِ. مَوتٌ فی طاعةٍ خَیرٌ مِن حَیاةٍ فی مَعصیَة.(1)

همچون اصحاب عیسی باشید؛ به دار آویخته شدند و با ارّه، قطعه قطعه گردیدند.

مرگ در فرمان برداری [از خدا]، بهتر از زندگی در نافرمانی از اوست.

همچنین ابو عطا در حدیثی می گوید: روزی امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام با چهره ای اندوهناک به طرف ما آمد و فرمود: «چه می کنید با زمانی که به زودی بر شما سایه خواهد افکند؟ هنگامی که حدود الهی تعطیل می شوند و ثروت مردم به دست حکّام، تاراج می گردد و با دوستان خدا، دشمنی و با دشمنان خدا، دوستی می شود؟».

گفتیم: شما بفرمایید، اگر ما آن زمان را درک کردیم، وظیفه چه خواهد بود؟

امام نیز همان پاسخ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دادند که:

مانند اصحاب عیسی باشید که بدن آنها را با ارّه قطعه قطعه کردند و بر چوبه دار آویختند. مرگ در اطاعتِ خدا، بهتر از زندگی در معصیتِ اوست.(2)

ابن عبّاس نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده است:

سَیَکونُ امَراءُ تَعرِفونَ وَ تُنکَرونَ؛(3) فَمَن نابَذَهُم نَجا، وَ مَنِ اعتَزَلَهُم سَلِمَ، وَ مَن

ص:41


1- (1) کنز العمّال: ج 1 ص 216 ح 1081 (به نقل از ابن عساکر)، المعجم الکبیر: ج 20 ص 90 ح 722 (با عبارت مشابه).
2- (2) دستور معالم الحکم: ص 114.
3- (3) این جمله، ممکن است اشاره باشد به آنچه در برخی از احادیث دیگر آمده که: «ستکون علیکم امراءیأمرونکم بما لاتعرفون و یعملون بما تنکرون...» (المصنّف، ابن ابی شیبه: ج 8 ص 696 ح 68).

خالَطَهُم هَلَک.(1)

زمامدارانی بر شما حکومت خواهند کرد که از شما می خواهند بر خلاف آنچه از اسلام می دانید، عمل کنید. پس هر که با آنان مخالفت و دشمنی کند، نجات می یابد، و هر کس از ایشان کناره بگیرد، سالم می ماند، و هر کس با آنان همنشینی داشته باشد، هلاک می شود.

در حدیثی دیگر، سدیر صیرفی می گوید:

بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و به ایشان گفتم: شما چرا علیه حکومت وقت، قیام نمی کنید؟ به خدا سوگند، نشستن شما جایز نیست!

فرمود: «چرا؟».

گفتم: زیرا پیروان و دوستان و یاران شما زیادند. به خدا سوگند اگر امیرمؤمنان علیه السلام به اندازۀ شما پیرو و یار داشت، تیم و عدی در خلافت او طمع نمی کردند.

امام علیه السلام فرمود: «سدیر! فکر می کنی پیروان من چه قدرند؟».

گفتم: یکصد هزار نفر!

امام علیه السلام فرمود: «یکصد هزار!؟».

گفتم: آری و دویست هزار نفر دیگر!

امام علیه السلام پرسید: «می گویی من دویست هزار پیرو دارم ؟!».

گفتم: آری، و نیمی از دنیا!

امام سکوت کرد و پس از گذشت لحظاتی فرمود: «ممکن است همراه ما به ینبع(2) بیایی ؟».

گفتم: آری... در راه، امام علیه السلام پسربچّه ای را دید که مشغول چرانیدن بزغاله هایش بود. با دیدن این منظره، رو به من کرد و فرمود: «سدیر! اگر من به شمار این بزغاله ها

ص:42


1- (1) المعجم الکبیر: ج 11 ص 33 ح 10973، الجامع الصغیر: ج 2 ص 64 ح 4781.
2- (2) منطقه ای در اطراف مدینه.

پیرو داشتم، نشستن بر من جایز نبود».

از مرکب پیاده شدیم و نماز گزاردیم. پس از نماز، بزغاله ها را که شمردم، هفده رأس بود.(1)

در کتاب دعائم الإسلام از امام باقر علیه السلام روایت شده است:

إِذَا اجتَمَعَ لِلإِمَامِ عِدَّةُ أَهلِ بَدرٍ ثَلاثُمِائَةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ وَجَبَ عَلَیهِ القیامُ وَ التَّغییر.(2)

هنگامی که برای امام به شمارۀ رزمندگان جنگ بدر، سیصد و سیزده نفر، نیرو فراهم شود، قیام و دگرگون کردن نظام بر او واجب است.

گفتنی است که هرچند سند این احادیث، ضعیف است، لیکن مضمون آنها هماهنگ با قرآن و قابل قبول است.

گروه دوم، احادیثی هستند که برخی از قیام های عصر امامان علیهم السلام (مانند قیام زید بن علی بن حسین علیهم السلام) را تأیید کرده اند. چهار نمونۀ زیر، از این گروه اند:

کلینی رحمه الله در حدیثی به سند صحیح از عیص بن قاسم، از امام صادق علیه السلام نقل کرده که ایشان ضمن محکوم کردن قیام های نادرست معاصر خود، می فرماید:

لا تَقُولُوا: خَرَجَ زَیدٌ فَإِنَّ زَیداً کانَ عالِماً وَ کانَ صَدُوقاً وَ لَم یَدعُکُم إِلی نَفسِهِ إِنَّما دَعاکُم إِلَی الرِّضَا مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ لَو ظَهَرَ لَوَفَی بِما دَعاکُم إِلَیهِ إِنَّما خَرَجَ إِلی سُلطَانٍ مُجتَمِعٍ لِیَنقُضَه.(3)

نگویید: [اگر قیام در شرایط کنونی صحیح نیست، چرا] زید قیام کرد؟! زیرا زید، فردی دانشمند و راستگو بود و شما را برای به قدرت رسیدن خود، فرا نخواند؛ بلکه شما را به سوی فردی از خاندان پیامبر که برای امامت لایق بود، فرا خواند و اگر پیروز می شد، به وعدۀ خود وفادار بود و دلیل قیام او، شکستن قدرت نظام

ص:43


1- (1) الکافی: ج 2 ص 242 ح 4، بحار الأنوار: ج 47 ص 372.
2- (2) بحار الأنوار: ج 100 ص 49 ح 18 (به نقل از دعائم الإسلام: ج 1 ص 342 که در نسخۀ ما به جای «برای امام»، «برای اسلام» دارد).
3- (3) الکافی: ج 8 ص 264 ح 381، بحار الأنوار: ج 52 ص 302 ح 67.

حاکم بود.

ابن ابی عبدون، از امام رضا علیه السلام نقل کرده:

إِنَّهُ کانَ مِن عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله غَضِبَ لِلّهِ عز و جل فَجاهَدَ أَعداءَهُ حَتَّی قُتِلَ فِی سَبِیلِهِ وَلَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام أنّه سَمِعَ أَبَاهُ جَعفَرَبنَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام یَقُولُ رَحِمَ اللّهُ عَمِّی زَیداً إِنَّهُ دَعَا إِلَی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّد وَ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَی بِمَا دَعَا إِلَیه.(1)

او (زید) از دانشمندان خاندان محمّد صلی الله علیه و آله بوده است. برای خدا خشم کرد و با دشمنان خدا جنگید تا این که در راه خدا کشته شد. پدرم موسی بن جعفر علیه السلام برای من روایت کرد که از پدرش جعفر بن محمّد علیه السلام شنیده است که: خدا رحمت کند عمویم زید را! او مردم را برای رهبری کسی دعوت می کرد که خاندان رسالت، او را شایستۀ امامت می دانستند و اگر پیروز می شد، به وعدۀ خود وفادار بود.

همچنین در حدیثی نقل شده که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به «فخ» یعنی مکان شهادت حسین بن علی بن حسن (شهید فخ) و اصحابش رسید، نماز خواند و گریست و سپس فرمود:

نزل علیّ جبرئیل لما صلیت الرکعة الاولی فقال: إن رجلاً من ولدک یقتل فی هذا المکان، و أجر الشهید معه أجر شهیدین.(2)

پس از رکعت اوّل، جبرئیل بر من نازل شد و گفت: یکی از فرزندانت در این سرزمین کشته خواهد شد که اجر شهید با او، برابر دو شهید است.(3)

در حدیث دیگری آمده است که نزد امام صادق علیه السلام سخن از قیام کنندگان خاندان رسالت به میان آمد. ایشان فرمود:

لَا أَزَالُ أَنَا وَ شِیعَتِی بِخَیرٍ مَا خَرَجَ الخارِجِیُّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ لَوَدِدت أَنَّ الخارِجِیَّ

ص:44


1- (1) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 1 ص 249 ص 1، بحار الأنوار: ج 46 ص 174 ح 27.
2- (2) مقاتل الطالبیّین: ص 290، بحار الأنوار: ج 48 ص 170.
3- (3) احادیث دیگری نیز از امام صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام و امام جواد علیه السلام در تأیید وی نقل شده است (ر. ک: تهذیب المقال فی تنقیح کتاب رجال النجاشی).

مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله خَرَجَ وَ عَلَیَّ نَفَقَةُ عِیالِهِ.(1)

تا زمانی که قیام کننده ای از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله قیام کند، من و پیروانم در خیر و صلاح هستیم، و دوست دارم افرادی از این خاندان، قیام کنند و برمن است که هزینۀ خانوادۀ آنان را تأمین نمایم.

از این احادیث، دو نکتۀ مهم قابل استفاده است:

1. مقصود از احادیثی که قیام های پیش از قیام قائم خاندان محمّد صلی الله علیه و آله را تخطئه می کنند، قیام هایی اند که با انگیزه های نفسانی برپا می شوند.

2. برای مشروعیت قیام، لازم نیست که قیام کننده به قطع بداند که موفّق به تشکیل حکومت حق خواهد شد؛ بلکه صِرف شکسته شدن ابّهت و قدرت زمامداران ستمکار و یا مشغول نگه داشتن ذهن سیاسی و نظامی آنان برای جلوگیری از اعمال رهبری بر جامعۀ اسلامی، کافی است که مشروعیت آن را اثبات کند.

گروه سوم، احادیثی هستند که از پیدایش قیام موفّقی پیش از قیام ولیّ عصر - ارواحنا فداه - خبر داده و آن را آماده ساز قیام ایشان و جهانی شدن انقلاب اسلامی دانسته اند. در این باره، به دو حدیث اشاره می کنیم:

عبد اللّه بن حارث، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود:

یَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ، فَیُوَطِّئونَ لِلمَهدیِّ علیه السلام، - یَعنی سُلطانَهُ -.(2)

مردمی از شرق قیام می کنند و زمینۀ حکومت [جهانی] مهدی علیه السلام را فراهم می سازند.

ابو خالد کابلی از امام باقر علیه السلام نقل کرده:

کَأَنّی بِقَومٍ قَد خَرَجوا بِالمَشرِقِ یَطلُبونَ الحَقَّ فَلا یُعطَونَهُ، ثُمَّ یَطلُبونَهُ فَلا یُعطَونَهُ،

ص:45


1- (1) مستطرفات السرائر: ص 48 ح 4، بحار الأنوار: ج 46 ص 172 ح 21.
2- (2) ر. ک: ج 6 ص 10 ح 1014.

فَإِذا رَأَوا ذلِکَ وَضَعوا سُیوفَهُم عَلی عَواتِقِهِم، فَیُعطَونَ ما سَأَلوهُ فَلا یَقبَلونَهُ حَتّی یَقوموا، وَ لا یَدفَعونَها إلّاإلی صاحِبِکُم، قَتلاهُم شُهَداءُ، أما إنّی لَو أدرَکتُ ذلِکَ لَاستَبقَیتُ نَفسی لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ.(1)

گویی مردمی را می بینم که از مشرق زمین به پا می خیزند و حق جویی می کنند؛ ولی حقّشان را نمی دهند. باز حق طلبی می کنند و باز حقّشان داده نمی شود و هنگامی که چنین می بینند، سلاح هایشان را بر دوش می گیرند و آنچه را خواسته بودند، در اختیارشان قرار می دهند؛ ولی اینان نمی پذیرند و قیام می کنند [و حکومت را به دست می گیرند] و آن را به کسی جز صاحب شما نمی دهند. کشته هایشان شهیدند. بدانید که اگر من آن [زمان] را درک کنم، بقای خود را برای صاحب این امر [از خدا] خواهم خواست.

شماری از احادیثِ یاد شده، از نظر سند معتبر نیستند، لیکن ضعف سند، به معنای عدم صدور آنها از اهل بیت علیهم السلام نیست، و با توجّه به انطباق مضمون آنها با قرآن و احادیث متواتر و قطعی، و نیز حکم بدیهی عقل مبنی بر وجوب ظلم ستیزی و حرمت پذیرفتن حاکمیت ظالم، مفاد آنها قابل قبول است.

چکیدۀ مطالب

چکیدۀ مطالبی که گذشت، عبارت است از:

1. وجوب تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی، به عصر حضور و ظهور امام مهدی علیه السلام اختصاص ندارد؛ بلکه با توجّه به دلیل ضرورت اجرای احکام اسلام در همۀ زمان ها و زمینه سازی برای حکومت جهانی اسلام به رهبری امام عصر علیه السلام، مهم ترین وظیفۀ مسلمانان بویژه پیروان اهل بیت علیهم السلام تلاش برای تشکیل حکومت دینی است.

2. احادیث نهی از قیام، به معنای مخالفت اهل بیت علیهم السلام با تلاش جهت برقراری

ص:46


1- (1) ر. ک: ج 6 ص 11 ح 1015.

حکومت صالحان و به معنای تن دادن به حاکمیت زمامداران جائر و فاسد نیست؛ بلکه مقصود آنها این است که پیروان اهل بیت علیهم السلام نباید با نهضت هایی که رهبری آنها با افرادی ناصالح مانند ابو مسلم خراسانی و یا مدّعیان مهدویت است، همکاری کنند. همچنین نباید قبل از فراهم آمدن زمینه های لازم برای قیام، قیام نمایند.

3. بر فرض صحّت سند احادیث نهی از قیام و پذیرش دلالت آنها بر وجوب خودداری از تشکیل حکومت دینی به طور مطلق، باز نمی توان به مفادشان عمل کرد؛ زیرا با قرآن و سنّت و سیرۀ اهل بیت علیهم السلام و حکم عقل، معارض هستند.

افزون بر این می توان گفت: اهل بیت علیهم السلام به خاطر رعایت مسائل امنیتی در جامعۀ خفقان آلود معاصر خود، چنین سخن گفته باشند.

ص:47

3/5: قیام قوم من المشرق معهم رایاتٌ سودٌ

1023. سنن ابن ماجة: حَدَّثَنا عُثمانُ بنُ أبی شَیبَةَ، ثنا مُعاوِیَةُ بنُ هِشامٍ، ثنا عَلِیُّ بنُ صالِحٍ، عَن یَزیدَ بنِ أبی زِیادٍ، عَن إبراهیمَ، عَن عَلقَمَةَ، عَن عَبدِ اللّهِ، قالَ: بَینَما نَحنُ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، إذ أقبَلَ فِتیَةٌ مِن بَنی هاشِمٍ، فَلَمّا رَآهُمُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله اغرَورَقَت عَیناهُ وتَغَیَّرَ لَونُهُ، قالَ: فَقُلتُ: ما نَزالُ نَری فی وَجهِکَ شَیئاً نَکرَهُهُ؟! فَقالَ:

إنّا أهلُ بَیتٍ اختارَ اللّهُ لَنَا الآخِرَةَ عَلَی الدُّنیا، وإنَّ أهلَ بَیتی سَیَلقَونَ بَعدی بَلاءً وتَشریداً وتَطریداً، حَتّی یَأتِیَ قَومٌ مِن قِبَلِ المَشرِقِ مَعَهُم رایاتٌ سودٌ، فَیَسأَلونَ الخَیرَ(1) فَلا یُعطَونَهُ، فَیُقاتِلونَ فَیُنصَرونَ، فَیُعطَونَ ما سَأَلوا فَلا یَقبَلونَهُ، حَتّی یَدفَعوها إلی رَجُلٍ مِن أهلِ بَیتی، فَیَملَؤُها قِسطاً کَما مَلَؤوها جَوراً، فَمَن أدرَکَ ذلِکَ مِنکُم، فَلیَأتِهِم ولَو حَبواً(2) عَلَی الثَّلجِ.(3)

1024. دلائل الإمامة: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ الحُسَینِ بنُ حَفصٍ الخَثعَمِیُّ ومُحَمَّدُ بنُ جَعفَرِ بنِ رَباحٍ الأَشجَعِیُّ، قالا، حَدَّثَنا عَبّادُ بنُ یَعقوبَ الأَسَدِیُّ: قالا: أخبَرَنا حَنانُ بنُ سَدیرٍ، قالَ: کُنتُ أختَلِفُ إلی عَمرِو بنِ قَیسٍ المُلّائِیِّ أتَعَلَّمُ مِنهُ القُرآنَ، وکانَ النّاسُ یَجیئونَهُ ویَسأَلونَهُ عَن هذَا الحَدیثِ، حَتّی حَفِظتُهُ مِنهُ.

فَحَدَّثَنی عَمرُو بنُ قَیسٍ المُلّائِیُّ، عَنِ الحَکَمِ بنِ عُتَیبَةَ، عَن إبراهیمَ، عَن أبی عُبَیدَةَ، عَن عَبدِ اللّهِ، قالَ: أتَینا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَخَرَجَ إلَینا مُستَبشِراً یُعرَفُ السُّرورُ

ص:48


1- (1) فی اکثر المنابع: «الحق» بدل «الخیر».
2- (2) الحَبْوُ: أن یمشی علی یدیه ورکبتیه أو استه (النهایة: ج 1 ص 336 «حبا»).
3- (3) وزاد فی الفتن فی آخره «فإنّه المهدیّ».

3/5: قیام گروهی از شرق با پرچم های سیاه رنگ

1023. سنن ابن ماجة - با سندش به نقل از عبد اللّه -: نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودیم که دسته ای از جوانان بنی هاشم، جلو آمدند. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را دید، اشک، چشمانش را فرا گرفت و رنگش دگرگون شد. گفتم: پیوسته در چهره ات چیزی ناخوش می بینم ؟

فرمود: «ما خاندانی هستیم که خداوند، آخرت را برای ما بر دنیا ترجیح داده است و خاندانم پس از من، گرفتار و تبعید و رانده می شوند، تا آن که گروهی با پرچم های سیاه از شرق می آیند. خیر را می طلبند و به آنها داده نمی شود. پس می جنگند و پیروز می شوند و آنچه را طلبیده بودند، به ایشان می دهند؛ امّا دیگر نمی پذیرند تا آنچه را خواسته [و گرفته] اند، به دست مردی از خاندان من می دهند که زمین را از عدالت پر می کند، همان گونه که از ستم پر شده بود. پس هر یک از شما که آن زمان را درک کند، به سویش بشتابد، حتّی اگر ناگزیر بر خزیدن بر روی برف باشد».(1)

1024. دلائل الإمامة - با سندش به نقل از حنان بن سدیر -: برای فراگیری قرآن، نزد عمرو بن قیس ملّایی می رفتم. مردم نزد او می آمدند و آن قدر در بارۀ این حدیث پرسیدند که آن را حفظ کردم.

عمرو بن قیس ملّایی، با سندش به نقل از عبد اللّه [بن مسعود]: نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدیم. ایشان چنان شادمان به سوی ما آمد که شادی در چهره اش نمایان

ص:49


1- (1) سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1366 ح 4082، المستدرک علی الصحیحین: ج 4 ص 511 ح 8434 (با عبارت مشابه)، المصنّف، ابن ابی شیبه: ج 8 ص 697 ح 74، المعجم الأوسط: ج 6 ص 29 ح 5699، الفتن: ج 1 ص 310 ح 895 (در تمام این منابع، «حق» به جای «خیر» آمده است و در الفتن، این اضافه آمده است: «به درستی که او مهدی است»)، کنز العمّال: ج 14 ص 267 ح 38677؛ کشف الغمّة: ج 3 ص 268 (به نقل از علقمة بن عبد اللّه)، شرح الأخبار: ج 3 ص 401 ح 1286، المناقب، کوفی: ج 2 ص 110 ح 599 (در این دو منبع، «حق» به جای «خیر» آمده است)، دلائل الإمامة: ص 442 ح 414، بحار الأنوار: ج 51 ص 87. نیز، ر. ک: الغیبة، نعمانی: ص 145 ح 4.

فی وَجهِهِ، فَما سَأَلناهُ عَن شَیءٍ إلّاأخبَرَنا، ولا سَکَتنا إلَّاابتَدَأَنا، حَتّی مَرَّت بِهِ فِتیَةٌ مِن بَنی هاشِمٍ، فیهِمُ الحَسَنُ وَالحُسَینُ، فَلَمّا أن رَآهُم خَثَرَ(1) لَهُم، وَانهَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ. فَقالوا لَهُ: یا رَسولَ اللّهِ، خَرَجتَ إلَینا مُستَبشِراً، نَعرِفُ السُّرورَ فی وَجهِکَ، فَما سَأَلناکَ عَن شَیءٍ إلّاأخبَرتَنا ولا سَکَتنا إلَّاابتَدَأتَنا، حَتّی مَرَّت بِکَ الفِتیَةُ، فَخَثَرتَ لَهُم، وَانهَمَلَت عَیناکَ.

فَقالَ صلی الله علیه و آله: إنّا أهلُ بَیتٍ اختارَ اللّهُ عز و جل لَنَا الآخِرَةَ عَلَی الدُّنیا، وإنَّهُ سَیَلقی أهلُ بَیتی مِن بعَدی تَطریداً وتَشریداً فِی البِلادِ، حَتّی تَرتَفِعَ رایاتٌ سودٌ مِنَ المَشرِقِ، فَیَسأَلونَ الحَقَّ فَلا یُعطَونَ، ویُقاتِلونَ فَیُنصَرونَ، فَیُعطَونَ الَّذی سَأَلوا، فَمَن أدرَکَهُم مِنکُم - أو مِن أبنائِکُم - فَلیَأتِهِم ولَو حَبواً عَلَی الثَّلجِ، فَإِنَّها رایاتُ هدیً، یَدفَعونَها إلی رَجُلٍ مِن أهلِ بَیتی، یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً، کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

1025. الفتن لابن حمّاد: حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ بنُ مَروانَ، عَنِ العَلاءِ بنِ عُتبَةَ، عَنِ الحَسَنِ، أنَّ رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله ذَکَرَ بَلاءً یَلقاهُ أهلُ بَیتِهِ حَتّی یَبعَثَ اللّهُ رایَةً مِنَ المَشرِقِ سَوداءَ، مَن نَصَرَها نَصَرَهُ اللّهُ ومَن خَذَلَها خَذَلَهُ اللّهُ، حَتّی یَأتوا رَجُلاً اسمُهُ کَاسمی، فَیُوَلّیهِ أمرَهُم، فَیُؤَیِّدُهُ اللّهُ ویَنصُرُهُ.

1026. تاریخ بغداد: أخبَرَنا مُحَمَّدُ بنُ أحمَدَ بنِ رِزقٍ، حَدَّثَنا أبو عَبدِ اللّهِ مُحَمَّدُ بنُ العَبّاسِ بنِ أبی ذُهلٍ العُصمِیُّ الهَرَوِیُّ، حَدَّثَنا أبو إسحاقَ أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ یونُسَ، حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مَنصورٍ، حَدَّثَنا سُوَیدُ بنُ سَعیدٍ، حَدَّثَنا داودُ بنُ عَبدِ الجَبّارِ، حَدَّثَنا أبو شُراعَةَ، قالَ: کُنّا عِندَ ابنِ عَبّاسٍ فِی البَیتِ، فَقالَ: هَل فیکُم غَریبٌ؟ قالوا: لا.

ص:50


1- (1) خثر لهم: أی ثقلت نفسه لهم ولم تطب (انظر: النهایة: ج 2 ص 11 «خثر»).

بود. چیزی از ایشان نپرسیدیم، جز آن که پاسخ داد و ساکت نشدیم، مگر آن که به سخن آمد، تا آن که جوانانی از بنی هاشم - که حسن و حسین میان آنان بودند - بر ایشان گذشتند. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را دید، چهره اش گرفته و چشمانش اشکبار شد. به ایشان گفتند: ای پیامبر خدا! چنان شادمان به سوی ما آمدی که شادی را در چهره ات می دیدیم و از چیزی نپرسیدیم، جز آن که پاسخمان را دادی و سکوت نکردیم، جز آن که تو با ما سخن گفتی، تا این که این جوانان بر تو گذشتند و برای آنان غمگین شدی و دیدگانت اشکبار شد.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ما خاندانی هستیم که خداوند عز و جل، آخرت را برای ما بر دنیا ترجیح داده است و خاندانم پس از من، رانده و در شهرها آواره می شوند، تا آن که پرچم های سیاهی از سمت شرق برافراشته می شوند که حق را می طلبند؛ امّا به آنها داده نمی شود و می جنگند و پیروز می شوند و آنچه خواسته بودند، به آنها داده می شود. هر کس از شما یا فرزندانتان، آنها را درک کرد، به سویش بشتابد، حتّی اگر ناگزیر به خزیدن بر روی برف باشد؛ چرا که آنها پرچم های هدایت هستند و آنها را به مردی از خاندان من می سپارند که زمین را از عدل و داد پر می کند، همان گونه که از ظلم و ستم، پر شده است».(1)

1025. الفتن، ابن حمّاد - با سندش به نقل از حسن -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بلایی را ذکر کرد که اهل بیتش به آن دچار می شوند تا آن که خداوند، پرچمی سیاه رنگ را از شرق بر می انگیزد که هر کس آن را یاری کند، خداوند، یاری اش می کند و هر کس آن را وا نهد، خداوند، او را وا می نهد تا نزد مردی همنام من بیایند و کار خود را به او بسپارند و خداوند نیز او را استوار می دارد و یاری می دهد.(2)

1026. تاریخ بغداد - با سندش به نقل از ابو شُراعه -: در خانه ای نزد ابن عبّاس بودیم. گفت: آیا غریبه ای میان شما هست ؟ گفتند: نه.

ص:51


1- (1) دلائل الإمامة: ص 446 ح 420، العدد القویّة: ص 91 ح 157.
2- (2) الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 313 ح 904.

قالَ: إذا خَرَجَتِ الرّایاتُ السّودُ فَاستَوصوا بِالفُرسِ خَیراً، فَإِنّ دَولَتَنا مَعَهُم، فَقالَ أبو هُرَیرَةَ: ألا احَدِّثُکَ ما سَمِعتُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قالَ: وإنَّکَ هاهُنا؟! هاتِ.

قالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ: إذا أقبَلَتِ الرّایاتُ السّودُ مِن قِبَلِ المَشرِقِ، فَإِنَّ أوَّلَها فِتنَةٌ، وأَوسَطَها هَرجٌ، وآخِرَها ضَلالَةٌ.(1)

1027. الصراط المستقیم: عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام: إذا رَأَیتُمُ الرّایاتِ السّودَ مِن قِبَلِ المَشرِقِ، مِن أطرافِ الأَسِنَّةِ إلی زُجِّ القَناةِ صَوفٌ أحمَرُ، فَتِلکَ رایاتُ الحَسَنِیِّ الَّتی لا تُکَذَّبُ.

1028. سنن ابن ماجة: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ یَحیی وأَحمَدُ بنُ یوسُفَ، قالا: ثنا عَبدُ الرَّزّاقِ، عَن سُفیانَ الثَّورِیِّ، عَن خالِدٍ الحَذّاءِ، عَن أبی قِلابَةَ، عَن أبی أسماءَ الرَّحَبِیِّ، عَن ثَوبانَ، قالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

یَقتَتِلُ عِندَ کَنزِکُم(2) ثَلاثَةٌ، کُلُّهُمُ ابنُ خَلیفَةٍ، ثُمَّ لا یَصیرُ إلی واحِدٍ مِنهُم، ثُمَّ تَطلُعُ الرّایاتُ السّودُ مِن قِبَلِ المَشرِقِ، فَیَقتُلونَکُم قَتلاً لَم یَقتُلهُ قَومٌ.

ثُمَّ ذَکَرَ شَیئاً لا أحفَظُهُ، فَقالَ: فَإِذا رَأَیتُموهُ فَبایِعوهُ ولَو حَبواً عَلَی الثَّلجِ، فَإِنَّهُ خَلیفَةُ اللّهِ، المَهدِیُّ.

راجع: ج 7 ص 82 (القسم العاشر/الفصل الأوّل مکان خروج السفیانی)

و ج 7 ص 118 (الفصل الأوّل/هزیمة جیش السفیانی فی قبال رایات سود).

ص:52


1- (1) لیس فی المناقب إلی «هات».
2- (2) المراد به کنز الکعبة لما ورد فی أحادیث اخری من أنّ المهدی علیه السلام سیفتح کنز الکعبة... (راجع: شرح احقاق الحق، ج 29 ص 416).

گفت: هنگامی که پرچم های سیاه قیام کردند، با ایرانیان به نیکی رفتار کنید؛ چرا که حکومت ما با ایشان است.

ابو هریره گفت: آیا آنچه را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم، برایتان نگویم ؟

گفت: تو این جایی ؟! آنچه را شنیده ای، بگو.

گفت: شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «هنگامی که پرچم های سیاه از سمت مشرق می آیند، آغاز آن، فتنه، میانۀ آن، هرج و مرج و پایان آن، گم راهی است».(1)

1027. الصراط المستقیم: امام باقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که پرچم های سیاه را از سمت مشرق دیدید که از نوک سرنیزه هایشان تا پیکان نیزه هایشان را با پشم سرخ رنگ پوشانده اند، بدانید که پرچم های سیّد حسنی است که دروغگو خوانده نمی شود».(2)

1028. سنن ابن ماجة - با سندش به نقل از ثوبان -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «نزد ذخیره تان،(3) سه فرزند خلیفه می جنگند؛ ولی نصیب هیچ کدامشان نمی شود. سپس پرچم هایی سیاه از سوی مشرق پدیدار می شوند و از شما کشتار بی سابقه ای می کنند».

آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی فرمود که به خاطر نمی آورم و سپس فرمود: «هنگامی که او را دیدید، برای بیعتش بروید، حتّی اگر ناگزیر به خزیدن بر روی برف باشید؛ چرا که او جانشین خداوند، مهدی، است».(4)

ر. ک: ج 7 ص 83 (بخش دهم/فصل یکم/جای خروج سفیانی)

و ج 7 ص 119 (شکست لشکر سفیانی در برابر پرچم سیاه).

ص:53


1- (1) تاریخ بغداد: ج 3 ص 120 ش 1138، الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 202 ح 551 (با عبارت مشابه)، کنز العمّال: ج 11 ص 160 ح 31033؛ المناقب، ابن شهرآشوب: ج 3 ص 300 (در این منبع، بخش پایانی حدیث آمده است)، بحار الأنوار: ج 42 ص 61.
2- (2) الصراط المستقیم: ج 2 ص 261.
3- (3) ذخیره یا همان «کنز» به احتمال فراوان، اشاره به کعبه دارد.
4- (4) سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1367 ح 4084، در زوائد گفته: این سند، صحیح و رجالش موثّق هستند، المستدرک: ج 4 ص 510 ح 8432، ذهبی در تلخیص این حدیث را بنا بر شرط بخاری و مسلم صحیح دانسته، کنز العمّال: ج 14 ص 263 ح 38658؛ کشف الغمّة: ج 3 ص 263 (با عبارت مشابه)، بحار الأنوار: ج 51 ص 97.

4/5: قوم من خراسان معهم رایاتٌ سودٌ

1029. مسند ابن حنبل: حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ، حَدَّثَنی أبی، ثنا وَکیعٌ، عَن شَریکٍ، عَن عَلِیِّ بنِ زَیدٍ، عَن أبی قِلابَةَ، عَن ثَوبانَ، قالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

إذا رَأَیتُمُ الرّایاتِ السّودَ قَد جاءَت مِن قِبَلِ خُراسانَ فَائتوها، فَإِنَّ فیها خَلیفَةَ اللّهِ المَهدِیَّ.(1)

1030. الغیبة للنعمانی: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ سَعیدٍ، قالَ: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ المُفَضَّلِ بنِ إبراهیمَ بنِ قَیسٍ، قالَ: حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِیِّ بنِ فَضّالٍ، قالَ: حَدَّثَنا ثَعلَبَةُ بنُ مَیمونٍ، عَن مَعمَرِ بنِ یَحیی، عَن داودَ الدَّجاجِیِّ، عَن أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام، قالَ:

سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام عَن قَولِهِ تَعالی: «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ»2.

فَقالَ: انتَظِرُوا الفَرَجَ مِن ثَلاثٍ، فَقیلَ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ وما هُنَّ؟

فَقالَ: اختِلافُ أهلِ الشّامِ بَینَهُم، وَالرّایاتُ السّودُ مِن خُراسانَ، وَالفَزعَةُ فی شَهرِ رَمَضانَ. فَقیلَ: ومَا الفَزعَةُ فی شَهرِ رَمَضانَ؟(2)

فَقالَ: أوَما سَمِعتُم قَولَ اللّهِ عز و جل فِی القُرآنِ: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ»4 هِیَ آیَةٌ تُخرِجُ الفَتاةَ مِن خِدرِها، وتوقِظُ النّائِمُ،

ص:54


1- (1) فی الفردوس «فإنّه» بدل «فإنّ فیها».
2- (3) یبدو أن المراد هو الخوف علی إثر الصیحة السماویة. الصیحة التی تسمع من السماء فی شهر رمضان).

4/5: پرچم های سیاه رنگ از خراسان

اشاره

1029. مسند ابن حنبل - با سندش به نقل از ثوبان -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که دیدید پرچم های سیاه از سمت خراسان آمدند، به آنها بپیوندید، که جانشین خداوند، مهدی، میان آنهاست».(1)

1030. الغیبة، نعمانی - با سندش به نقل از داوود دجّاجی، از امام باقر علیه السلام -: امیر مؤمنان علیه السلام در بارۀ این سخن خدای متعال: «آن گاه از میان ایشان، چند دسته اختلاف ورزیدند» فرمود: «از میان سه [نشانه]، فَرَج را انتظار کشید».

گفته شد: ای امیر مؤمنان! آنها کدام اند؟

فرمود: «اختلاف شامیان با همدیگر، پرچم های سیاه از خراسان و هراس (صیحۀ) ماه رمضان».

گفته شد: هراس(2) ماه رمضان چیست ؟

فرمود: «آیا سخن خدای عز و جل را در قرآن نشنیده اید: «اگر بخواهیم، نشانه ای از آسمان بر آنان فرو می فرستیم که در برابر آن، سر خم کنند»؟! آن، نشانه ای است که دختران را از کُنج

ص:55


1- (1) مسند ابن حنبل: ج 8 ص 325 ح 22450، الفردوس: ج 2 ص 323 ح 3470 (با عبارت مشابه)، کنز العمّال: ج 14 ص 261 ح 38651؛ کشف الغمّة: ج 3 ص 262، بحار الأنوار: ج 51 ص 82.
2- (2) گویا مقصود، هراس در پی صیحۀ آسمانی است؛ صیحه ای که در ماه رمضان از آسمان شنیده می شود.

وتُفزِعُ الیَقَظانَ.

1031. الإرشاد: قَد جاءَتِ الأَخبارُ بِذِکرِ عَلاماتٍ لِزَمانِ قِیامِ القائِمِ المَهدِیِّ علیه السلام، وحَوادِثَ تَکونُ أمامَ قِیامِهِ وآیاتٍ ودَلالاتٍ، فَمِنها: خُروجُ السُّفیانِیِّ... وهَدمُ سُورِ الکوفَةِ، وإقبالُ رایاتٍ سودٍ مِن قِبَلِ خُراسانَ.

1032. الغیبة للطوسی: الفَضلُ بنُ شاذانَ، عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، عَن عُثمانَ بنِ أحمَدَ السَّمّاکِ، عَن إبراهیمَ بنِ عَبدِ اللّهِ الهاشِمِیِّ، عَن إبراهیمَ بنِ هانی، عَن نُعَیمِ بنِ حَمّادٍ، عَن سَعیدٍ أبی عُثمانَ، عَن جابِرٍ، عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام قالَ:

تَنزِلُ الرّایاتُ السّودُ الَّتی تَخرُجُ مِن خُراسانَ إلَی الکوفَةِ، فَإِذا ظَهَرَ المَهدِیُّ علیه السلام بَعَثَ إلَیهِ بِالبَیعَةِ.

1033. الفتن لابن حمّاد: حَدَّثَنا سَعیدٌ أبو عُثمانَ، عَن جابِرٍ، عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام، قالَ:

تَنزِلُ الرّایاتُ السّودُ الَّتی تُقبِلُ مِن خُراسانَ الکوفَةَ، فَإِذا ظَهَرَ المَهدِیُّ بِمَکَّةَ بَعَثَ بِالبَیعَةِ إلَی المَهدِیِّ.

1034. سنن الترمذی: حَدَّثَنا قُتَیبَةُ، أخبَرَنا رِشدینُ بنُ سَعدٍ، عَن یونُسَ، عَنِ ابنِ شِهابٍ، عَنِ الزُّهرِیِّ، عَن قَبیصَةَ بنِ ذُؤَیبٍ، عَن أبی هُرَیرَةَ، قالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

تَخرُجُ مِن خُراسانَ رایاتٌ سودٌ، لا یَرُدُّها شَیءٌ حَتّی تُنصَبَ بِإِیلیاءَ(1).

1035. کنز العمّال عن الإمام علیّ علیه السلام: وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ! لا یَذهَبُ اللَّیلُ وَالنَّهارُ حَتّی تَجیءَ الرّایاتُ السّودُ مِن قِبَلِ خُراسانَ، حَتّی یوثِقوا خُیولَهُم بِنجلاتِ(2) بَیسانَ(3) وَالفُراتِ.

ص:56


1- (1) وزاد فی الفتن «یعنی بیت المقدّس» وإیلیاء: اسم مدینة بیت المقدس، ومعناه: بیت اللّه (معجم البلدان: ج 1 ص 293).
2- (2) هکذا فی المصدر، والظاهر «بنخلات»؛ لأنّ بیسان مشهورة بالنخل.
3- (3) بیسان: مدینة بالأردن وهی بین حوران وفلسطین وتوصف بکثرة النخیل، وبیسان أیضاً موضع معروف بأرض الیمامة، وهو الموصوف بکثرة النخیل (معجم البلدان: ج 1 ص 527).

خانه بیرون می آورد و خفته را بیدار و بیدار را هراسان می کند».(1)

1031. الإرشاد: خبرهایی در ذکر نشانه های روزگار قیام مهدی علیه السلام آمده و حوادثی پیش از قیامش رخ می دهند و آیه ها و نشانه هایی پدیدار می شوند که از آنهاست: خروج سفیانی،... انهدام خانه های کوفه و پیش آمدن پرچم هایی سیاه رنگ از سمت خراسان.(2)

1032. الغیبة، طوسی - با سندش به نقل از جابر -: امام باقر علیه السلام فرمود: «پرچم های سیاهی که از خراسان خارج می شوند، در کوفه فرود می آیند و چون مهدی علیه السلام ظهور کند، برای بیعت با او روانه می شوند».(3)

1033. الفتن، ابن حمّاد - با سندش به نقل از جابر -: امام باقر علیه السلام فرمود: «پرچم های سیاهی که از سمت خراسان روانه می شوند، در کوفه فرود می آیند و چون مهدی علیه السلام در مکّه ظهور می کند، برای بیعت با مهدی روانه می شوند».(4)

1034. سنن الترمذی - با سندش به نقل از ابو هریره -: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «از خراسان، پرچم های سیاهی خروج می کنند که چیزی جلودارشان نیست تا در بیت المقدّس افراشته شوند».(5)

1035. کنز العمّال: امام علی علیه السلام فرمود: «سوگند به آن که جانم به دست اوست، شب و روز سپری نمی شوند، تا آن که پرچم هایی سیاه از سوی خراسان بیایند و اسبان خود را

ص:57


1- (1) الغیبة، نعمانی: ص 251 ح 8، تأویل الآیات: ج 1 ص 387 ح 4 (به نقل از معلّی بن خنیس، از امام صادق علیه السلام)، بحار الأنوار: ج 52 ص 229 ح 95.
2- (2) الإرشاد: ج 2 ص 368، روضة الواعظین: ص 287، بحار الأنوار: ج 52 ص 219 ح 82.
3- (3) الغیبة، طوسی: ص 452 ح 457، الخرائج و الجرائح: ج 3 ص 1158 ح 62، بحار الأنوار: ج 52 ص 217 ح 77.
4- (4) الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 322 ح 921.
5- (5) سنن الترمذی: ج 4 ص 531 ح 2269 (هذا حدیث غریب)، مسند ابن حنبل: ج 3 ص 292 ح 8783 (وفیه: إسناده ضعیف جدّاً)، المعجم الأوسط: ج 4 ص 31 ح 3536، مسند الشامیّین: ج 3 ص 227 ح 2138، تاریخ مدینة دمشق: ج 32 ص 281، الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 213 ح 584، کنز العمّال: ج 14 ص 261 ح 38652.

1036. شرح الأخبار: عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم، أنَّهُ ذَکَرَ المَهدِیَّ علیه السلام.

فَقالَ:

تَطلُعُ الرّایاتُ السّودُ. وأَومَأَ بِیَدِهِ إِلَی المَشرِقِ، وتَطلُعُ رایاتُ المَهدِیِّ مِن هاهُنا، وأَومی بِیَدِهِ إلَی المَغرِبِ.

وذلِکَ فی أیّامِ بَنی امَیَّةَ قَبلَ قِیامِ بَنِی العَبّاسِ. وطَلَعَت رایاتُهُمُ السّودُ مِن قِبَلِ المَشرِقِ مِن جِهَةِ خُراسانَ، فَطَلَعَت رایاتُ المَهِدیِّ بَعدَ ذلِکَ مِنَ المَغرِبِ، کَما قالَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ.

ص:58

به درختان نخل بیسان(1) و فرات ببندند».(2)

1036. شرح الأخبار: روایت شده که امام صادق علیه السلام از مهدی علیه السلام یاد کرد و فرمود: «پرچم هایی سیاه سر بر می آورند (با دستش به شرق اشاره نمود) و پرچم های مهدی علیه السلام از این جا پدیدار می شوند» (با دستش به غرب اشاره نمود)». این، در روزگار بنی امیّه و پیش از قیام بنی عبّاس بود که پرچم های سیاهشان از سمت مشرق از خراسان سر بر آورد، و پرچم های مهدی علیه السلام پس از آن از مغرب پدیدار شد، همان گونه که امام - که درودهای خدا بر او باد - فرمود.(3)

نکته: در باره پرچم های سیاه همراه با سفیانی، تعدّد پرچم های سیاه، پرچم های سیاه بنی عبّاس، گزارش های دیگری در مصادر حدیثی و تاریخی شیعه و اهل سنت وجود دارد.(4)

ص:59


1- (1) بیسان، شهری در کشور اردن است که به فراوانی درختان خرما مشهور است. این صفت برای جایی در سرزمین یمامه هم گفته شده است.
2- (2) کنز العمّال: ج 14 ص 576 ح 39642 (به نقل از ابن منادی در کتاب الملاحم).
3- (3) شرح الأخبار: ج 3 ص 364 ح 1234.
4- (4) ر. ک: ص 63 (بخش دهم/فصل یکم/شکست لشکر سفیانی دربرابر پرچم های سیاه)، الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 203 ح 555 وص 207 ح 566 و ص 210 ح 573، وص 312 ح 901 و ص 313 ح 906 و ص 316 ح 913، مسند أبی یعلی: ج 5 ص 52 ح 5062، البدایة و النهایة: ج 6 ص 246، کنز العمّال: ج 11 ص 161 ح 31037 و ص 283 ح 31530 و ج 14 ص 595 ح 39680. الغیبة، نعمانی: ص 197 ح 6، دلائل الإمامة: ص 293 ح 248، الخرائج و الجرائح: ج 2 ص 645 ح 54، إعلام الوری: ج 1 ص 528، المناقب، ابن شهرآشوب: ج 4 ص 229.

پژوهشی در بارۀ روایات «رایات سود»

اشاره

برخی احادیث، به قیام گروهی از مردمان از مشرق و زمینه سازی برای فرج و انقلاب مهدوی، اشاره دارند. گروهی از گزارش ها، به نشانۀ دیگری اشاره کرده اند که گاه با این عنوان ترکیب می شود. «رایات سود (پرچم های سیاه)»، عنوان ویژه ای است که به مشخّصات گروه قیام کننده اشاره دارد. بررسی مجموعه احادیث معصومان علیهم السلام و گزارش های صحابه و تابعان، مراد و مدّعای نشانۀ «رایات سود» را تبیین می کند.

بیان گزارش ها
اشاره

مجموعه متون مرتبط با «رایات سود» را در چند گزینه بررسی می کنیم:

1- مصادر
الف - مصادر شیعی

اشاره به احادیث «رایات سود»، در مصادر کهن شیعی، بسیار کم رنگ و بی برگ و بار است. ثقة الإسلام کلینی (م 329 ق) در کتاب الکافی، به برخی از نشانه های ظهور اشاره کرده است؛ ولی حدیثی در بارۀ «رایات سود» نقل نکرده است. شیخ صدوق (م 381 ق) نیز در کتاب کمال الدین در این باره مطلبی ندارد.

نعمانی (م ح 350 ق) در کتاب الغیبة، چهار گزارش در بارۀ «رایات سود» آورده است:(1) یک گزارش به نقل از کعب الأحبار است و دیگری در بارۀ ظهور «رایات

ص:60


1- (1) الغیبه، نعمانی: ص 147 ح 4 و ص 197 ح 6 و ص 251 ح 8 و ص 253 ح 13. نیز، ر. ک: همین دانش نامه: ص 56 ح 1032 و ج 7 ص 382 ح 1393.

سود» در خراسان در زمان امام صادق علیه السلام و دو روایت نیز از امیر مؤمنان علیه السلام و امام باقر علیه السلام که با قیام امام مهدی علیه السلام مرتبط نیست.

شیخ مفید (م 413 ق) در کتاب الإرشاد، در جمع بندی نشانه های ظهور، به «رایات سود» اشاره کرده است.(1) شیخ طوسی (م 460 ق) نیز در این باره، تنها یک حدیث و به نقل از نعیم بن حمّاد از امام باقر علیه السلام گزارش کرده است.(2)

نویسندۀ کتاب دلائل الإمامة (قرن پنجم) در پنج گزارش به «رایات سود» اشاره کرده، که یک گزارش آن، در بارۀ ابو مسلم خراسانی است،(3) سه گزارش آن، با طرق اهل سنّت از عبد اللّه بن مسعود نقل شده(4) و یک گزارش نیز از امیر مؤمنان علیه السلام است.(5)

قطب راوندی (م 573 ق) در کتاب الخرائج و الجرائح، دو گزارش نقل کرده(6) که یکی از آنها در بارۀ ابو مسلم خراسانی است.(7)

ابن شهرآشوب (م 588 ق)، دو گزارش در نکوهش «رایات سود» به نقل از کعب الأحبار و ابو هریره آورده(8) و در گزارش دیگر، به ابو مسلم اشاره کرده است.(9)

گسترده ترین گزارش ها در بارۀ «رایات سود» را سیّد ابن طاووس (م 664 ق) در کتاب التشریف بالمنن (الملاحم و الفتن) آورده است. او، در این باره بیست گزارش به

ص:61


1- (1) ر. ک: ص 56 ح 1031.
2- (2) ر. ک: ص 56 ح 1032.
3- (3) دلائل الإمامة: ص 294 ح 248.
4- (4) دلائل الإمامة: ص 442 ح 414 و ص 445 ح 419 و ص 446 ح 420. نیز، ر. ک: همین دانش نامه: ص 50 ح 1025.
5- (5) ر. ک: ج 7 ص 306 ح 1367.
6- (6) الخرائج و الجرائح: ج 3 ص 1158.
7- (7) الخرائج و الجرائح: ج 2 ص 645 ح 54.
8- (8) المناقب، ابن شهرآشوب: ج 3 ص 300.
9- (9) المناقب، ابن شهرآشوب: ج 4 ص 229.

نقل از مصادر اهل سنّت نقل کرده است. بیشتر این گزارش ها به نقل از کتاب الفتن ابن حمّاد و برخی نیز از الفتن ابن منادی و الفتن سلیلی است.(1)

برخی از این متون، در نکوهش «رایات سود» و برخی در ستایش آنهایند. نیز برخی به بنی عبّاس و برخی به امام مهدی علیه السلام اشاره دارند. بیشتر گزارش های موجود، گفته های صحابه یا کعب الأحبارند و حدیث مستند به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام کمتر گزارش شده است. در این کتاب، حتّی یک گزارش از مصادر شیعه یا راویان شیعی، نقل نشده است.

در جمع بندی مصادر شیعی می توان گفت: مصادر اصلی حدیثی شیعه، «رایات سود» را به عنوان نشانۀ ظهور، گزارش نکرده اند. مصادر دیگر نیز معمولاً این متون را از طریق اهل سنّت نقل کرده و یا آن را بدون ارتباط با قیام مهدوی مطرح نموده اند.

ب - مصادر اهل سنّت

کهن ترین مصدر موجود حدیثیِ مشهور اهل سنّت که به «رایات سود» اشاره کرده، مسند ابن حنبل (م 241 ق) است. او دو گزارش در بارۀ «رایات سودِ» خراسان به نقل از ابو هریره و ثوبان، نقل می کند.(2) گزارش ابو هریره، مرتبط با مهدویت نیست؛ ولی روایت ثوبان، با مهدویت مرتبط است.

ابن ماجه (م 273 ق) در باب «خروج المهدی»، دو روایت در بارۀ «رایات سود» به نقل از عبد اللّه بن مسعود و ثوبان، گزارش کرده است.(3) این

ص:62


1- (1) ر. ک: الملاحم والفتن: ص 84 ح 33 و ص 87 ح 42 و ص 89 ح 47 و ص 92 ح 51 و ص 117-124 ح 109-123 و ص 136-139 ح 156-160.
2- (2) مسند ابن حنبل: ج 3 ص 292 ح 8783 و ج 8 ص 325 ح 22450. نیز، ر. ک: همین دانش نامه: ص 54 ح 1030.
3- (3) ر. ک: ص 48 ح 1023 و ص 52 ح 1028.

گزارش ها در باب «خروج المهدی» آمده اند، ولی متن آنها، اشاره ای به قیام مهدوی ندارند. ظاهراً برداشت ابن ماجه آن بوده است که این قیام، در رابطه با مهدویت است.

ترمذی (م 279 ق) روایت ابو هریره را نقل کرده است که با مهدویت ارتباطی ندارد.(1)

حاکم نیشابوری (م 405 ق) روایت ثوبان را با دو طریق(2) و روایت عبد اللّه بن مسعود را نقل کرده است.(3) یکی از گزارش های ثوبان، موقوف است و به پیامبر صلی الله علیه و آله استناد داده نشده است. هر سه متن در بارۀ «رایات سود»، به قیام امام مهدی علیه السلام تصریح کرده اند.

نکتۀ مهم، این که: در مصادر اصلی حدیثی اهل سنّت، تنها همین سه روایت (یعنی گزارش های ثوبان، عبد اللّه بن مسعود و ابو هریره) نقل شده و هیچ قولی از صحابه یا کعب الأحبار، گزارش نشده است.

کتاب الفتن نگاشتۀ نعیم بن حمّاد مروزی (م 228 ق) اگر چه جزو کتاب های حدیثی مشهور اهل سنّت نیست، ولی شاخص ترین کتاب در گزارش های «رایات سود» است. در کتاب نعیم بن حمّاد - که با امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام معاصر بوده است -، نزدیک به شصت گزارش در بارۀ «رایات سود» وجود دارد که در دو گروه مجزّا ارائه شده اند: «رایات سود» بنی عبّاس و «رایات سود» مرتبط با قیام امام مهدی علیه السلام.

بیشتر گزارش های موجود در این کتاب، از اقوال صحابه، تابعان و کعب

ص:63


1- (1) سنن الترمذی: ج 4 ص 531 ح 2269.
2- (2) المستدرک علی الصحیحین: ج 4 ص 510 ح 8432 و ص 547 ح 8531.
3- (3) المستدرک علی الصحیحین: ج 4 ص 511 ح 8432.

الأحبار است و تنها هفت روایت به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله،(1) شش روایت به نقل از امیرمؤمنان علیه السلام(2) و پنج روایت به نقل از امام باقر علیه السلام در بارۀ «رایات سود» آمده است؛(3) یعنی حدود 25 درصد گزارش ها از معصومان علیهم السلام نقل شده اند.

در این هجده حدیث، شش روایت با قیام مهدوی مرتبط نیستند (4)(حتّی در برخی موارد، در نکوهش «رایات سود» آمده اند.(5) و یا صراحتاً به «رایات سودِ» بنی عبّاس اشاره دارند(6))، سه گزارش در بارۀ نبرد «رایات سود» با سفیانی و فرماندهی شعیب بن صالح اند(7) و تنها در نُه گزارش، ارتباط مستقیم «رایات سود» با امام مهدی علیه السلام و یا بیعت با ایشان مطرح شده است.(8)

نکتۀ قابل تأمّل، آن است که با وجود این که نعیم بن حمّاد مروزی، با احمد بن حنبل با چند سال تقدّم زمانی، معاصر و با او در مبحث «خلق و عدم خلق قرآن» نیز هم عقیده بوده است، ولی هیچ یک از روایات و آثار کتاب او در مسند ابن حنبل و در دیگر کتاب های کهن و معتبر اهل سنّت نیامده است. ظاهراً مدرسۀ رسمی حدیث

ص:64


1- (1) الفتن ابن حمّاد: ج 1 ص 202 ح 551 و ص 203 ح 552 و ص 204 ح 555 و ص 205 ح 558 و ص 206 ح 563 و ص 213 ح 584 و ص 310 ح 895.
2- (2) ر. ک: الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 210 ح 573 و ص 216 ح 595 و ص 314 ح 907 و ص 316 ح 912 وص 321 ح 914 و ص 344 ح 996.
3- (3) ر. ک: الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 207 ح 566 و ص 312 ح 901 و ص 314 ح 909 و ص 316 ح 913 و ص 322 ح 921 و ص 345 ح 999.
4- (4) ر. ک: الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 203 ح 551-552 و ص 204 ح 555 و ص 205 ح 558 و ص 206 ح 563.
5- (5) ر. ک: الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 202 ح 551 و ص 210 ح 573.
6- (6) ر. ک: الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 204 ح 555 و ص 205 ح 558 و ص 206 ح 563.
7- (7) ر. ک: الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 312 ح 901 و ص 314 ح 907-909 و ص 316 ح 912-913 و ص 321 ح 914.
8- (8) ر. ک: الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 310 ح 895 و ص 314 ح 906 و 909 و ص 316 ح 912-913 و ص 321 ح 914 و ص 344 ح 996 و ص 345 ح 999.

اهل سنّت، رویکرد نعیم بن حمّاد را در نقل گزارش های مربوط به فتن و نشانه های ظهور نپذیرفته و آن را طرد کرده است.

2- احادیث
الف - احادیث خالص شیعی

(1)

احادیث شیعی «رایات سود»، بسیار کم برگ و بار است؛ چرا که تنها سه حدیث خالص شیعی در مصادر ما گزارش شده است:

حدیث اوّل به نقل از امام باقر علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام که فَرَج (گشایش) را منوط به سه نشانه شمرده است: اختلاف شامیان، رایات سود خراسان و فزعه (صیحه) در ماه رمضان.(2) این حدیث، مربوط به مطلق گشایش است و به قیام مهدوی مربوط نیست.

حدیث دوم به زوال حکومت بنی امیّه و بنی عبّاس اشاره کرده و از اصحاب «رایات سود» سخن گفته است(3) که ظاهراً به قیام ابو مسلم خراسانی اشاره دارد و با قیام مهدوی، مرتبط نیست.

حدیث سوم، صراحتاً ابو مسلم خراسانی را «صاحب رایات سود» خوانده است.(4)

نتیجه آن که از منظر احادیث خالص شیعی، «رایات سود» خراسان، با قیام مهدوی ارتباطی ندارند.

ص:65


1- (1) مراد از احادیث خالص شیعی، احادیثی هستند که به گونۀ کامل از طریق راویان شیعه گزارش شده اند، نه آن که از میراث حدیثی اهل سنّت، به میراث حدیثی شیعه منتقل شده باشند.
2- (2) الغیبة، نعمانی: ص 251 ح 8.
3- (3) الغیبة، نعمانی: ص 256 ح 13.
4- (4) دلائل الإمامة: ص 294 ح 248، إعلام الوری: ج 1 ص 528.
نکته

قاضی نعمان در کتاب شرح الأخبار، گزارشی را به امام باقر علیه السلام نسبت می دهد که «رایات سود» از مشرق و «رایات مهدی» از مغرب می آیند. او «رایات سود» را بر قیام ابو مسلم خراسانی و «رایات مهدی» را بر قیام فاطمیان در مصر حمل می کند که به انجام رسیده است.(1) قسمت اوّل گزارش او - که مطابق با گزارش های دیگر است - مرتبط با امام مهدی علیه السلام نیست و قسمت دوم آن، با توجّه به تمایلات قاضی نعمان به اسماعیلیه و فاطمیان مصر، جعلی می نماید.

ب - احادیث اهل سنّت
ب/ 1- احادیث نبوی

جوامع رسمی حدیثی اهل سنّت، احادیث معدودی را از پیامبر صلی الله علیه و آله گزارش کرده اند.

گزارش عبد اللّه بن مسعود، به مهجور بودن اهل بیت علیهم السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و خروج «رایات سود» از مشرق اشاره دارد که در نهایت، به ریاست یکی از اهل بیت علیهم السلام منتهی می شود. در برخی گزارش ها، ویژگی عدل گستری برای آنان ذکر شده که می تواند بر قیام مهدوی تطبیق شود.(2)

روایت ثوبان، «رایات سود» را با قیام مهدی مرتبط می داند.(3) برخی گزارش های ثوبان، موقوف است و به پیامبر صلی الله علیه و آله مستند نیست.(4)

یک گزارش ابو هریره نیز به «رایات سود» اشاره دارد؛ ولی با قیام مهدوی مرتبط نیست.(5) گزارش دیگر ابو هریره، «رایات سود» را فتنه و گم راهی شمرده است.(6)

ص:66


1- (1) ر. ک: ص 58 ح 1036.
2- (2) ر. ک: ص 48 ح 1023.
3- (3) ر. ک: ص 52 ح 1027 و 1028.
4- (4) ر. ک: الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 311 ح 896.
5- (5) ر. ک: ص 56 ح 1034 (سنن الترمذی).
6- (6) ر. ک: ص 50 ح 1026 (تاریخ بغداد).

مصادر حدیثی اهل سنّت، تنها این احادیث را از پیامبر صلی الله علیه و آله گزارش کرده اند.

نعیم بن حمّاد، افزون بر گزارش های پیشین، دو گزارش از سعید بن مسیّب و یک گزارش از حسن (احتمالاً حسن بصری) نقل کرده است. سعید بن مسیّب و حسن بصری، تابعی هستند و امکان گزارش مستقیم از پیامبر صلی الله علیه و آله را نداشته اند. از این رو، روایت آنها مرسل محسوب می شود.

گزارش اوّل سعید بن مسیّب، به «رایات سود» بنی عبّاس و «رایات سود» بر ضدّ سفیانی، اشاره کرده است و با قیام مهدوی، مرتبط نیست.(1) گزارش دیگر او نیز شبیه به گزارش اوّل است و به این نکته اشاره می کند که رایات سودِ مبارزه کننده با سفیانی، در نهایت به امام مهدی علیه السلام می پیوندند.(2)

گزارش حسن (بصری)، به ارتباط «رایات سود» با فردی اشاره می کند که از اهل بیت علیهم السلام است و نام او شبیه نام پیامبر صلی الله علیه و آله است.(3)

مصادر مشهور و کهن اهل سنّت، حدیثی را از اهل بیت علیهم السلام در بارۀ «رایات سود» گزارش نکرده اند؛ ولی به نظر می رسد روایت عبد اللّه بن مسعود و ثوبان، دستاویز اصلی عبّاسیان برای استفاده از پرچم های سیاه و ادّعای مهدویت بوده است.

ب/ 2- احادیث اهل بیت علیهم السلام

کتاب الفتن نگاشته نعیم بن حمّاد (م 228 ق) در نقل حدیث از اهل بیت علیهم السلام، استثنا محسوب می شود. در این کتاب، احادیثی از امیر مؤمنان علیه السلام و امام باقر علیه السلام گزارش شده است؛ احادیثی که در مصادر شیعی متقدّم وجود ندارند و از اسناد اهل سنّت برخوردارند.

مطالبی که در این احادیث، به آنها توجّه شده است، از این قرارند:

ص:67


1- (1) الفتن ابن حمّاد: ج 1 ص 204 ح 555.
2- (2) الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 314 ح 906.
3- (3) الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 313 ح 904.

1. زوال بنی امیّه پس از قیام «رایات سود» (مثل روایت جابر جُعفی از امام باقر علیه السلام)؛(1)

2. نکوهش کسانی که پس از قیام «رایات سود» به قدرت می رسند؛(2)

3. اختلاف رایات سود؛(3)

4. ظهور سفیانی؛(4)

5. فرماندهی شعیب بن صالح؛(5)

6. ظهور امام مهدی علیه السلام در مکّه پس از «رایات سود»؛(6)

7. مشخّصات و ویژگی های قیام مهدوی پس از قیام «رایات سود» از مشرق.(7)

ج - آثار

مراد از اثر، گزارش های غیر مستند به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است. این گروه در مصادر اوّلیۀ شیعه، به ندرت گزارش شده اند. مصادر حدیثی معتبر اهل سنّت هم از نقل این گزارش ها ابا دارند؛ ولی شمار فراوان این گزارش ها در کتاب های فتن و ملاحم همچون الفتن نگاشتۀ نعیم بن حمّاد (م 228 ق) و کتاب های مشابه آن همچون الفتن سلیلی و الفتن ابن منادی و در نهایت در مصادر متأخّر شیعی همچون الفتن و الملاحم سیّد ابن طاووس، بروز یافته است.

ص:68


1- (1) ر. ک: الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 207 ح 566.
2- (2) الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 210 ح 573.
3- (3) الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 216 ح 595 و ص 288 ح 841. نیز، ر. ک: همین دانش نامه ج 7 ص 91 ح 1155.
4- (4) الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 288 ح 841 و ص 289 ح 845.
5- (5) الفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 314 ح 907 و ص 316 ح 912 و ص 321 ح 914 و ص 344 ح 996. نیز، ر. ک: همین دانش نامه: ج 7 ص 119 ح 1182 و 1183.
6- (6) ر. ک: ص 50 ح 1025 والفتن، ابن حمّاد: ج 1 ص 322 ح 921.
7- (7) ر. ک: ص 50 ح 1025.

این مجموعۀ گسترده و کهن، نشان دهندۀ اثرگذاری فراوان پیشگویی ها بر فرهنگ دوره و زمانۀ خویش است، همچنان که احتمال فرصت طلبی و جعل را افزون می کند.

فرهنگ سازی این گزارش ها بر تحلیل رابطۀ «رایات سود» با قیام مهدی در مصادر متأخّر، کاملاً آشکار است، به گونه ای که نقش احادیث را بسیار کم رنگ ساخته است.

این متون، به نقل از افرادی چون: کعب الأحبار، محمّد بن حنفیّه، ابن عبّاس، زهری، ابو قبیل و یا اشخاص بی نام و نشانی همچون پیرمردی که دوران جاهلیت را نیز درک کرده است، گزارش شده اند.

اشکال اصلی در این گزارش ها، استناد نداشتن این سخنان به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است. از این رو، پیشگویی آنان نمی تواند معیار و مستند صحیح در تحلیل و یا نظریّه پردازی شود. تمایلات افراد و احتمال سوء استفاده های سیاسی از این گزارش ها، اعتماد به آنها را بسیار کاهش می دهند.

جمع بندی

با عنایت به مطالب بخش پیشین و روایاتی که بر وجود دولت زمینه سازان پیش از قیام امام مهدی علیه السلام دارند، می توان گفت: اهل بیت علیهم السلام از حکومت زمینه سازان قیام مهدوی خبر داده اند؛ ولی این در گزارش های، موضوع رایات سود و یا آغاز قیام از خراسان، مطرح نشده است و ارتباطی میان دولت زمینه سازان و پرچم های سیاه نیست.

گزارش های مستند و اصیل «رایات سود»، مرتبط با قیام مهدوی نیستند؛ بلکه به قیام ابو مسلم و گشایش جامعۀ اسلامی در مدّت زمان محدود پس از بر افتادن بنی امیّه اشاره دارند. در دوره های بعد، این گزارش ها با مجموعۀ فراوان

ص:69

گزارش های بی نام و نشان و یا غیر مستند و غیر معتبر، مخلوط شده و بر قیام قبل از انقلاب مهدوی، تطبیق داده شده است. احتمال سوء استفادۀ طرفداران ابو مسلم از این متون و یا جعل و تحریف متون مشابه برای قداست بخشی به قیام ابو مسلم و عبّاسیان نیز وجود دارد. هر چه باشد، متون «رایات سود» و قیام از مشرق، با انقلاب مهدوی و دولت زمینه سازان، مرتبط نیستند.

ص:70

بخش هشتم: دعا

اشاره

ص:71

الفصل الأول: أدعِیَةُ أهلِ البَیتِ لِلإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام

1/1: دُعاءُ الإِمامِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام

1037. الغیبة للنعمانی: حَدَّثَنا عَلِیُّ بنُ أحمَدَ، قالَ: حَدَّثَنی عُبَیدُ اللّهِ بنُ موسَی العَلَوِیُّ، عَن أبی مُحَمَّدٍ موسَی بنِ هارونَ بنِ عیسَی المَعبَدِیِّ(1) ، قالَ: حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ بنُ مَسلَمَةَ بِن قَعنَبٍ، قالَ: حَدَّثَنا سُلَیمانُ بنُ بِلالٍ، قالَ: حَدَّثَنا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ، عَن أبیهِ، عَن جَدِّهِ، عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهم السلام، قالَ: جاءَ رَجُلٌ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ لَهُ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، نَبِّئنا بِمَهدِیِّکُم هذا.

فَقالَ علیه السلام: إذا دَرَجَ(2) الدّارِجونَ، وقَلَّ المُؤمِنونَ، وذَهَبَ المُجلِبونَ، فَهُناکَ هُناکَ. فَقالَ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، مِمَّنِ الرَّجُلُ؟

فَقالَ علیه السلام: مِن بَنی هاشِمٍ، مِن ذِروَةِ طَودِ(3) العَرَبِ، وبَحرِ مَغیضِها(4) إذا وَرَدَت،

ص:72


1- (1) کذا فی المصدر، وفی بحار الأنوار: «العبدی»، والظاهر أنّ الصحیح: «العُبیدِیِّ».
2- (2) دَرَجَ: مات (النهایة: ج 2 ص 111 «درج»).
3- (3) الطَّودُ: الجبل العظیم (لسان العرب: ج 3 ص 270 «طود»).
4- (4) المغیض: المکان الذی یغیض [أی یدخل] فیه الماء فیغیب (انظر: لسان العرب: ج 7 ص 201 «غیض»). ولعلّ المعنی: أنّه بحر العلوم والخیرات، فهی کامنة فیه، أو شبّههه ببحر فی أطرافه مغایض؛ فإن شیعتهم مغایض علومهم (بحار الأنوار: ج 51 ص 115).

فصل یکم: دعاهای اهل بیت علیهم السلام برای امام مهدی علیه السلام

1/1: دعای امام علی بن ابی طالب علیه السلام

1037. الغیبة، نعمانی - به نقل از سلیمان بن بلال، از امام جعفر صادق علیه السلام، از پدرش، از جدّش -: امام حسین علیه السلام فرمود: «مردی نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمد و گفت: ای امیرمؤمنان! ما را از این مهدی تان باخبر کن.

فرمود: هنگامی که رفتنی ها بروند و مؤمنانْ اندک شوند و شورشیان از میان بروند، آن هنگام است، آن هنگام.

مرد گفت: ای امیر مؤمنان! این شخص از کدام طایفه است ؟

فرمود: "از بنی هاشم. از بلندای والاترین قبیلۀ عرب. از دریای آبگیر از همه سو.

ص:73

ومَخفِرِ أهلِها(1) إذا اتِیَت، ومَعدِنِ صَفوَتِها إذَا اکتَدَرَت، لا یَجبُنُ إذَا المَنایا هَکَعَت(2) ، ولا یَخورُ(3) إذَا المَنونُ اکتَنَعَت(4) ، ولا یَنکُلُ إذَا الکُماةُ(5) اصطَرَعَت، مُشَمِّرٌ مُغلَولِبٌ(6) ، ظَفِرٌ ضِرغامَةٌ(7) ، حَصدٌ(8) مُخَدِّشٌ(9) ، ذَکَرٌ(10) سَیفٌ مِن سُیوفِ اللّهِ، رَأسٌ قُثَمٌ(11) ، نشؤ(12) رَأسُهُ فی باذِخِ(13) السُّؤدَدِ، وعارِزٌ(14) مَجدُهُ فی أکرَمِ المَحتَدِ(15).

فَلا یَصرِفَنَّکَ عَن بَیعَتِهِ صارِفٌ عارِضٌ، ینَوصُ إلَی الفِتنَةِ کُلَّ مَناصٍ(16) ، إن قالَ

ص:74


1- (1) خَفَرت الرجلَ - من باب ضرب -: إذا آجرته وکنت له حامیاً وکفیلاً (مجمع البحرین: ج 3 ص 291 «خفر»). فالمعنی أنّه علیه السلام مَحَلُّ إجارة أهلها.
2- (2) هکعت: أی نزلت (انظر: لسان العرب: ج 8 ص 374 «هکع»).
3- (3) خار الرجل: ضعف وانکسر؛ ورجل خوّارٌ: ضعیف (لسان العرب: ج 4 ص 262 «خور»).
4- (4) کَنَعَ: إذا قرب ودنا (النهایة: ج 4 ص 204 «کنع»).
5- (5) الکَمِیّ: الشجاع، والجمع الکماة (لسان العرب: ج 15 ص 232 «کمی»).
6- (6) مغلولب: ملتفّ (لسان العرب: ج 1 ص 652 «غلب»).
7- (7) الضَّرغم والضِّرغام والضِّرغامة: الأسد، ورجل ضرغامة: شجاع، فإمّا أن یکون شبّه بالأسد، وإمّا أن یکون ذلک أصلاً فیه (لسان العرب: ج 12 ص 357 «ضرغم»).
8- (8) الحصد: جَزّ البرّ ونحوه. وقتل الناس أیضاً حَصدٌ (ترتیب کتاب العین: ص 182 «حصد»). أی یحصد الناس بالقتل.
9- (9) مخدّش: أی یخدش الکفّار ویجرحهم (انظر: مجمع البحرین: ج 4 ص 136 «خدش»).
10- (10) رجل ذَکَرٌ: إذا کان قویّاً شجاعاً أنفاً أبیّاً (لسان العرب: ج 4 ص 309 «ذکر»).
11- (11) قال الفیروزآبادی: الرأس: أعلی کلّ شیء، وسیّد القوم. والقُثَم - کزُفَر -: الکثیر العطاء (بحار الأنوار: ج 51 ص 116).
12- (12) کذا فی الطبعة المعتمدة للمصدر، وفی بحار الأنوار «نشق»، وفی بعض النسخ: «لبق»، وفی بعضها «شق». ولم نجد لها معنی مناسباً، واللّه العالم.
13- (13) الباذخ: العالی (لسان العرب: ج 3 ص 7 «بذخ»).
14- (14) عَرِزَ واستعرَزَ: اشتدَّ وصَلُبَ (تاج العروس: ج 8 ص 99 «عرز»).
15- (15) المحتَدُ: الخالص الأصل من کلّ شیء (القاموس المحیط: ج 1 ص 286 «حتد»).
16- (16) المناص: الملجأ. وناص مناصاً: تحرّک، وعنه: تنحّی، وإلیه: نهض (القاموس المحیط: ج 2 ص 321 «نوص»).

پناهگاه پناهندگان به او. معدنِ برگزیدگان آن از میان تیرگی ها. از درآمدن مرگ، هراسی ندارد و به گاه نزدیک شدن مرگ، ضعفی از خود نشان نمی دهد و آن گاه که شجاعان به خاک می افتند، پا پس نمی نهد. دامن همّت به کمر زده، [طرفدارانش] انبوه. شیر نری همیشه پیروز که دشمنان را زخم می زند و از دَم درو می کند.

شمشیری از شمشیرهای خداوند و سالار پُرخیری است که سر و ریشه در خاندان شرف دارد و مجد و بزرگی اش در ارجمندترین و اصیل ترین زمینه ها، بالیده است.

هیچ کس شما را از بیعت با او منصرف نکند؛ که اگر کند، فتنه جو و فرصت طلب است. چنین کسی اگر سخن بگوید، بدترین سخنران است و اگر خاموش بماند، خباثت و تباهیِ نهان دارد".

امام علی علیه السلام سپس به توصیف امام مهدی علیه السلام باز گشت و فرمود: درگاهش از همۀ شما وسیع تر، از همۀ شما داناتر و از همۀ شما با خویشانش پُر پیوندتر است.

"خدایا! برانگیختن او را، بیرون آمدن از سرگردانی و تاریکی قرار ده و پراکندگی امّت را با او به اتّحاد و اجتماع مبدّل کن".

ص:75

فَشَرُّ قائِلٍ، وإن سَکَتَ فَذُو دَعایِرَ(1).

ثُمَّ رَجَعَ إلی صِفَةِ المَهدِیِّ علیه السلام فَقالَ: أوسَعُکُم کَهفاً، وأَکثَرُکُم عِلماً، وأَوصَلُکُم رَحِماً، اللّهُمَّ فَاجعَل بَعثَهُ خُروجاً مِنَ الغُمَّةِ، وَاجمَع بِهِ شَملَ الاُمَّةِ، فَإِن خارَ اللّهُ لَکَ فَاعزِم ولا تَنثَنِ عَنهُ إن وُفِّقتَ لَهُ، ولا تَجوزَنَّ عَنهُ إن هُدیتَ إلَیهِ، هاه! - وأَومَأَ بِیَدِهِ إلی صَدرِهِ - شَوقاً إلی رُؤیَتِهِ.

1038. الذکری للشهید الأوّل: اختارَ ابنُ أبی عَقیلٍ الدُّعاءَ بِما رُوِیَ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فِی القُنوتِ: اللّهُمَّ إلَیکَ شُخِصَتِ الأَبصارُ، ونُقِلَتِ الأَقدامُ، ورُفِعَتِ الأَیدی، ومُدَّتِ الأَعناقُ، وأَنتَ دُعیتَ بِالأَلسُنِ، وإلَیکَ سِرُّهُم ونَجواهُم فِی الأَعمالِ، رَبَّنَا افتَح بَینَنا وبَینَ قَومِنا بِالحَقِّ وأَنتَ خَیرُ الفاتِحینَ.

اللّهُمَّ إنّا نَشکُو إلَیکَ غَیبَةَ نَبِیِّنا، وقِلَّةَ عَدَدِنا، وکَثَرَةَ عَدُوِّنا، وتَظاهُرَ الأَعداءِ عَلَینا، ووُقوعَ الفِتَنِ بِنا، فَفَرِّج ذلِکَ اللّهُمَّ بِعَدِلٍ تُظهِرُهُ، وإمامِ حَقٍّ تُعَرِّفُهُ، إلهَ الحَقِّ آمینَ رَبَّ العالَمینَ.

قال: وبَلَغَنی أنَّ الصّادِقَ علیه السلام کانَ یَأمُرُ شیعَتَهُ أن یَقنُتوا بِهذا بَعدَ کَلِماتِ الفَرَجِ.

2/1: دُعاءُ الإِمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام

1039. مهج الدّعوات: حِرزٌ لِمُقتَدَی السّاجِدینَ الإِمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام: بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحیمِ، یا أسمَعَ السّامِعینَ، یا أبصَرَ النّاظِرینَ، یا أسرَعَ الحاسِبینَ، یا أحکَمَ

ص:76


1- (1) الدَّعْرُ: الفساد، ورجل داعر: خبیث مفسد (لسان العرب: ج 4 ص 286 «دعر»).

اگر خداوند، خیر تو را خواست، عزم [همراهی با او] را استوار کن و اگر به پیوستن به او توفیق یافتی، روی مچرخان و اگر به سوی او راه یافتی، از او درمگذر".

سپس امام با دستش به سینه اش اشاره کرد [و فرمود:]" وه که چه آرزومند دیدار او هستم! "».(1)

1038. الذکری، شهید اوّل: ابن ابی عقیل [فقیه بزرگ شیعه]، دعایی را که امیر مؤمنان می خوانده، برای قنوت انتخاب کرده است: «خدایا! دیده ها به سوی تو خیره مانده و گام ها به سوی تو برداشته شده و دست ها به سوی تو بالا آمده و گردن ها به سوی تو کشیده شده است. تو را با زبان ها خوانده و راز و نیازشان در کارها با توست. خدای ما! میان ما و قوم ما راه حق را بگشای؛ که تو بهترین گشایندگان هستی.

خدایا! از غیبت پیامبرمان و کم شمار بودن ما و فراوانی دشمنانمان و پشت به پشت دادن دشمنان بر ضدّ ما و درگیر شدنمان با فتنه ها به تو شِکوه می بریم. خدایا! با عدالتی که پدیدار می کنی و امام حقّی که معرّفی می نمایی، این گره ها را بگشای.

ای خدای حق، خدای جهانیان! اجابت کن».

ابن ابی عقیل می گوید: و به من خبر رسیده که امام صادق علیه السلام به پیروانش فرمان می داده است که پس از ذکر کلمات فرج، این دعا را در قنوت نماز بخوانند.(2)

2/1: دعای امام زین العابدین علیه السلام

1039. مهج الدعوات: حرزی از آن مقتدای ساجدان، امام زین العابدین علیه السلام: «به نام خداوند گسترده مهر مهربان. ای شنونده ترین شنوندگان! ای بهترین بیننده! ای سریع ترین حسابرس! ای بهترین داور! ای آفریدگار آفریده ها! ای روزی دهندۀ روزی خوران!

ص:77


1- (1) الغیبة، نعمانی: ص 212 ح 1، بحار الأنوار: ج 51 ص 115 ح 14.
2- (2) الذکری: ج 3 ص 290، بحار الأنوار: ج 85 ص 207.

الحاکِمینَ، یا خالِقَ المَخلوقینَ، یا رازِقَ المَرزوقینَ، یا ناصِرَ المَنصورینَ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ، یا دَلیلَ المُتَحَیِّرینَ، یا غِیاثَ المُستَغیثینَ، یا مالِکَ یَومِ الدّینِ، إیّاکَ نَعبُدُ وإیّاکَ نَستَعینَ، یا صَریخَ المَکروبینَ(1) ، یا مُجیبَ دَعوَةِ المُضطَرّینَ، أنتَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ المَلِکُ الحَقُّ، الکَبرِیاءُ رِداؤُکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ المُصطَفی، وعَلی عَلِیٍّ المُرتَضی، وفاطِمَةَ الزَّهراءِ، وخَدیجَةَ الکُبری، وَالحَسَنِ المُجتَبی، وَالحُسَینِ الشَّهیدِ بِکَربَلاءَ، وعَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ زَینِ العابِدینَ، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الباقِرِ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ، وموسَی بنِ جَعفَرٍ الکاظِمِ، وعَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضا، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ التَّقِیِّ [وعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ النَّقِیِّ](2) ، وَالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ العَسکَرِیِّ، وَالحُجَّةِ القائِمِ المَهدِیِّ بنِ الحَسَنِ، الإِمامِ المُنتَظَرِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ.

اللّهُمَّ والِ مَن والاهُم وعادِ مَن عاداهُم، وَانصُر مَن نَصَرَهُم وَاخذُل مَن خَذَلَهُم، وَالعَن مَن ظَلَمَهُم، وعَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَانصُر شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ، وأَهلِک أعداءَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَارزُقنی رُؤیَةَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَلنی مِن أتباعِهِ وأَشیاعِهِ، وَالرّاضینَ بِفِعلِهِ، بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

راجع: ص 208 ح 1074.

3/1: دُعاءُ الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام وحُزنُهُ عَلی طولِ غَیبَةِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام

1040. فلاح السائل نقلاً عن عبّاد بن محمّد المداینی: دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام بِالمَدینَةِ

ص:78


1- (1) المکروبُ: المَهمُوم (المصباح المنیر: ص 529 «کرب»).
2- (2) سقطت من المصدر وأثبتناها من بحار الأنوار.

ای یاور کمک خواهان! ای رحیم ترین رحم کنندگان! ای راه نمای متحیّران! ای فریادرس فریادخواهان! ای مالک روز جزا! تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم. ای فریادرس غصّه داران! ای اجابت کنندۀ ندای بیچارگان! تو خداوند و اختیاردار جهانیانی. تو خدای بی همتا و سلطان حقیقی هستی که کبریایی ردای توست.

خدایا! بر محمّد مصطفی درود فرست و نیز بر علی مرتضی، فاطمۀ زهرا، خدیجۀ کبرا، حسن مجتبی، حسین، شهید کربلا و بر علی بن حسین، زیور عابدان، و محمّد بن علی باقر و جعفر بن محمّد صادق، و موسی بن جعفر کاظم و علی بن موسی الرضا، و محمّد بن علی تقی و علی بن محمّد نقی و حسن بن علی عسکری و حجّت قائم، مهدی بن حسن؛ امامی که انتظارش را می کشند. درودهای خدا بر همۀ ایشان باد!

خدایا! هر کس ایشان را دوست دارد، دوست بدار، و هر کس ایشان را دشمن می دارد، دشمن بدار و هر کس ایشان را یاری می دهد، یاری ده و هر کس ایشان را وا می نهد، وا بگذار و هر کس به ایشان ستم می کند، لعنت کن و در فَرَج خاندان محمّد، تعجیل کن و شیعۀ خاندان محمّد را یاری و دشمنان خاندان محمّد را هلاک نما و دیدار قائم آل محمّد را روزی من کن و مرا از پیروان و شیعیان و خشنودان به کار حضرتش قرار ده، به رحمتت ای رحیم ترین رحیمان!».(1)

ر. ک: ص 209 ح 1074.

3/1: دعای امام صادق علیه السلام و اندوه او بر طول کشیدن غیبت امام مهدی علیه السلام

1040. فلاح السائل - به نقل از عبّاد بن محمّد مدائنی -: در مدینه بر امام صادق علیه السلام وارد

ص:79


1- (1) مهج الدعوات: ص 29، بحار الأنوار: ج 94 ص 265 ح 1.

حینَ فَرَغَ مِن مَکتوبَةِ الظُّهرِ، وقَد رَفَعَ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ وهُوَ یَقولُ(1):

... وأَنجِز لِوَلِیِّکَ وَابنِ نَبِیِّکَ - الدّاعی إلَیکَ بِإِذنِکَ، وأَمینِکَ فی خَلقِکَ، وعَینِکَ فی عِبادِکَ، وحُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ، عَلَیهِ صَلَواتُکَ وبَرَکاتُکَ - وَعدَهُ.

اللّهُمَّ أیِّدهُ بِنَصرِکَ وَانصُر عَبدَکَ، وقَوِّ أصحابَهُ وصَبِّرهُم، وَافتَح لَهُم مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً، وعَجِّل فَرَجَهُ وأَمکِنهُ مِن أعدَائِکَ وأَعداءِ رَسولِکَ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ».

قُلتُ: ألَیسَ قَد دَعَوتَ لِنَفسِکَ جُعِلتُ فِداکَ؟

قالَ: قَد دَعَوتُ لِنورِ آلِ مُحَمَّدٍ وسائِقِهِم، وَالمُنتَقِمِ بِأَمرِ اللّهِ مِن أعدائِهِم.

1041. الغیبة للطوسی: أخبَرَنی جَماعَةٌ، عَن أبِی المُفَضَّلِ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ المُطَّلِبِ رَحِمَهُ اللّهُ، قالَ: حَدَّثَنا أبُو الحُسَینِ مُحَمَّدُ بنُ بَحرِ بنِ سَهلٍ الشَّیبانِیُّ الرُّهنِیُّ، قالَ: أخبَرَنا عَلِیُّ بنُ الحارِثِ، عَن سَعدِ بنِ المَنصورِ الجَواشِنِیِّ، قالَ: أخبَرَنا أحمَدُ بنُ عَلِیٍّ البُدَیلِیُّ، قالَ: أخبَرَنی أبی، عَن سَدیرٍ الصَّیرَفِیِّ، قالَ:

دَخَلتُ أنَا وَالمُفَضَّلُ بنُ عُمَرَ وداودُ بنُ کَثیرٍ الرَّقِّیُّ وأَبو بَصیرٍ وأَبانُ بنُ تَغلِبَ عَلی مَولانَا الصّادِقِ علیه السلام، فَرَأَیناهُ جالِساً عَلَی التُّرابِ وعَلَیهِ مِسحٌ(2) خَیبَرِیٌّ مِطرَفٌ بِلا جَیبٍ، مُقَصَّرُ الکُمَّینِ، وهُوَ یَبکی بُکاءَ الوالِهَةِ الثَّکلی(3) ذاتَ الکَبِدِ الحَرّی، قَد نالَ الحُزنُ مِن وَجنَتَیهِ، وشاعَ التَّغَیُّرُ فی عارِضَیهِ، وأَبلَی الدَّمعُ مَحجِرَیهِ، وهُوَ یَقولُ:

ص:80


1- (1) ورد صدر هذا النص فی کتاب فلاح السائل هکذا: من المهمّات عقیب صلاة الظهر الاقتداء بالصادق علیه السلام فی الدعاء للمهدی علیه السلام الذی بشّر به محمّد رسول اللّه صلی الله علیه و آله امّته فی صحیح الروایات، ووعدهم أنّه یظهر فی أواخر الأوقات (راجع: ص 248 ح 1085).
2- (2) المِسْحُ: وهو کِساء معروف (مجمع البحرین: ج 3 ص 1695 «مسح»).
3- (3) الثَّکلُ: فَقْدُ الولد، امرأة ثکلی (النهایة: ج 1 ص 217 «ثکل»).

شدم. ایشان نماز ظهرش را خوانده بود و در حالی که دستانش را رو به آسمان کرده بود، چنین دعا می کرد: (1)«... و وعده ات را به ولیّت، فرزند پیامبرت، دعوتگر به سوی تو با اجازه ات، امین تو میان مردمت، دیده ات میان بندگانت، حجّتت بر آفریدگانت - که درودها و برکت هایت بر او باد - به انجام رسانی.

خدایا! با یاری ات او را استوار دار و بنده ات را یاری ده و یارانش را نیرو بخش و شکیبایشان کن و دریچۀ چیرگی فیروزمندی را بر ایشان بگشای و در فرجش تعجیل کن و او را بر دشمنانش و دشمنان پیامبرت مسلّط کن. ای رحیم ترین رحیمان!».

گفتم: فدایت شوم! آیا این دعا را برای خودت نکردی ؟

فرمود: «برای نور آل محمّد و پیش برندۀ آنها، انتقام گیرنده از دشمنانشان به فرمان خداوند، دعا کردم».(2)

1041. الغیبة، طوسی - به نقل از سَدیر صیرفی -: به همراه مفضّل بن عمر، داوود بن کثیر رقّی، ابو بصیر و ابان بن تغلب بر مولایمان صادق علیه السلام در آمدم. او را دیدیم که بر خاک نشسته و عبای خیبری نگارین آستین کوتاه بی گریبانی به تن کرده و مانند مادرِ سرگشتۀ داغدارِ فرزند از دست داده می گرید و اندوه، چهره اش را فرا گرفته و غم به رخساره اش دویده و اشک، کاسۀ چشمش را خیس نموده است و می فرماید:

«سَرورم! غیبت تو خوابم را ربوده و بسترم را بر من تنگ نموده و دل آسودگی ام را برده است.

ص:81


1- (1) مؤلف فلاح السائل، این دعا را جزو تعقیبات نماز ظهر آورده و آن را در بارۀ امام مهدی علیه السلام دانسته که روایات صحیحی، بشارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او و ظهورش را در آخر الزمان، گزارش کرده اند و این روایت نیز از جملۀ آنهاست.
2- (2) فلاح السائل: ص 308 ح 209، مصباح المتهجّد: ص 60 ح 96، البلد الأمین: ص 13. برای دیدن همۀ حدیث، ر. ک: همین دانش نامه: ص 249 ح 1085.

سَیِّدی غَیبَتُکَ نَفَت رُقادی وضَیَّقَت عَلَیَّ مِهادی، وَابتَزَّت مِنّی راحَةَ فُؤادی، سَیِّدی غَیبَتُکَ أوصَلَت مَصائِبی بِفَجائِعِ الأَبَدِ، وفَقدُ الواحِدِ بَعدَ الواحِدِ بِفَناءِ(1) الجَمعِ وَالعَدَدِ، فَما احِسُّ بِدَمعَةٍ تَرقَأُ(2) مِن عَینی، وأَنینٍ یُفشا(3) مِن صَدری(4).

قالَ سَدیرٌ: فَاستَطارَت عُقولُنا وَلَهاً، وتَصَدَّعَت قُلوبُنا جَزَعاً مِن ذلِکِ الخَطبِ الهائِلِ، وَالحادِثِ الغائِلِ، فَظَنَنّا أنَّهُ سَمَتَ لِمَکروهَةٍ قارِعَةٍ، أو حَلَّت بِهِ مِنَ الدَّهرِ بائِقِةٌ(5) ، فَقُلنا: لا أبکَی اللّهُ عَینَیکَ یَابنَ خَیرِ الوَری، مِن أیَّةِ حادِثَةٍ تَستَذرِفُ دَمعَتَکَ، وتَستَمطِرُ عَبرَتَکَ، وأَیَّةُ حالَةٍ حَتَمَت عَلَیکَ هذَا المَأتَمَ؟

قالَ: فَزَفَرَ الصّادِقُ علیه السلام زَفرَةً انتَفَخَ مِنها جَوفُهُ، وَاشتَدَّ مِنها خَوفُهُ، فَقالَ: وَیکُم، إنّی نَظَرتُ صَبیحَةَ هذَا الیَومِ فی کِتابِ الجَفرِ(6) المُشتَمِلِ عَلی عِلمِ البَلایا وَالمَنایا، وعِلمِ ما کانَ وما یَکونُ إلی یَومِ القِیامَةِ، الَّذی خَصَّ اللّهُ تَقَدَّسَ اسمُهُ بِهِ مُحَمَّداً وَالأَئِمَّةَ مِن بَعدِهِ علیهم السلام، وتَأَمَّلتُ فیهِ مَولِدَ قائِمِنا علیه السلام، وغَیبَتَهُ وإبطاءَهُ وطولَ عُمُرِهِ، وبَلوَی المُؤمِنینَ مِن بَعدِهِ فی ذلِکَ الزَّمانِ، وتَوَلُّدَ الشُّکوکِ فی قُلوبِ الشّیعَةِ مِن طولِ غَیبَتِهِ، وَارتِدادَ أکثَرِهِم عَن دینِهِ، وخَلعَهُم رِبقَةَ الإِسلامِ مِن أعناقِهِمُ، الَّتی قالَ اللّهُ عز و جل: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ»7 یَعنِی الوِلایَةَ، فَأَخَذَتنِی الرِّقَّةُ

ص:82


1- (1) فی کمال الدین: «یُفنی الجمع...» وهو الأنسب.
2- (2) رَقَأ الدمع: إذا سکن وانقطع (النهایة: ج 2 ص 248 «رقأ»).
3- (3) فَشا الشیءُ یَفشُو فُشوًا: إذا ظهر، و هو عامّ فی کلّ شیء، ومنه إفشاء السر (لسان العرب: ج 15 ص 155 «فشو»).
4- (4) کذا فی المصدر، وفی کمال الدین: «وأنین یفتر من صدری»).
5- (5) البائِقَةُ: النازلة وهی الداهیة والشر الشدید (المصباح المنیر: ص 66 «بوق»).
6- (6) الجَفْرُ والجامعة: کتابان لعلیّ علیه السلام قد ذکر فیهما علی طریقة علم الحروف الحوادث التی تحدث إلی انقراض العالم (مجمع البحرین: ج 1 ص 298 «جفر»).

سَرورم! غیبت تو، مصیبت هایم را فاجعه ای همیشگی کرده و نیافتن یکی از پس دیگری، جمع و شمار [عزیزان] را به نابودی کشانده است تا آن جا که اشک خشکیدۀ چشمم و نالۀ سر کشیده از سینه ام را احساس نمی کنم».

سدیر می گوید: از این رخداد سهمگین و پدیدۀ دهشتناک، هوش از سرمان پرید و دل هایمان بی تاب و پاره پاره شد و گمان بردیم که مقصودش، مصیبتی کوبنده است و یا روزگار، پیشامدی ناخوش را برایش پیش آورده است.

گفتیم: ای فرزند بهترین مردم! خدا چشمانت را گریان نکند! از چه پیشامدی اشک می ریزی و دیده ات گریان است و چه حالتی این سوگواری را بر شما در آورده است ؟

امام صادق علیه السلام آهی دردناک از ته دل کشید و هراسش را از آن نشان داد و فرمود:

«وای بر شما! صبح امروز به کتاب جَفر(1) نگریستم که دربردارندۀ علم بلاها و مرگ هاست و نیز آنچه تاکنون روی داده و تا روز قیامت روی می دهد و از چیزهایی است که خداوند - نامش پاک باد - تنها به محمّد و امامان پس از او داده است. من در آن به این چیزها می اندیشیدم: تولّد قائممان، غیبت، دیر پدیدار شدنش، طول عمرش، گرفتاری مؤمنان پس از او در همان زمان، شک هایی که از درازیِ غیبتش در دل های شیعیان پدید می آید، از دین بیرون رفتن بیشتر آنها و درآوردن رشتۀ اسلام از گردن خود، با آن که خداوند عز و جل می فرماید: «و پروندۀ هر انسانی را به گردنش آویختیم»

ص:83


1- (1) جَفر و جامعه، دو کتاب از آنِ امام علی علیه السلام است که گفته شده بر پایه و روش دانش حروف، حوادث دنیا را تاانقراض آن ذکر کرده است.

وَاستَولَت عَلَیَّ الأَحزانُ.

4/1: دُعاءُ الإِمامِ الکاظِمِ علیه السلام

1042. فلاح السائل نقلاً عن یحیی بن الفضل النوفلی: دَخَلتُ عَلی أبِی الحَسَنِ موسَی بنِ جَعفَرٍ علیه السلام بِبَغدادَ حینَ فَرَغَ مِن صَلاةِ العَصرِ، فَرَفَعَ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ وسَمِعتُهُ یَقولُ:...

أسأَ لُکَ بِاسمِکَ المَکنونِ المَخزونِ، الحَیِّ القَیّومِ الَّذی لا یَخیبُ مَن سَأَلَکَ بِهِ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وأَن تُعَجِّلَ فَرَجَ المُنتَقِمِ لَکَ مِن أعدائِکَ، وأَنجِز لَهُ ما وَعَدتَهُ یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ.

قالَ: قُلتُ لَهُ: مَنِ المَدعُوُّ لَهُ؟ قالَ: ذلِکَ المَهدِیُّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. ثُمَّ قالَ: بِأَبِی المُنتَدَحُ(1) البَطنِ، المَقرونُ الحاجِبَینِ، أحمَشُ(2) السّاقَینِ، بَعیدُ ما بَینَ المَنکِبَینِ، أسمَرُ اللَّونِ تَعتادُهُ مَعَ سُمرَتِهِ صُفرَةٌ مِن سَهَرِ اللَّیلِ، بِأَبی مَن لَیلَهُ یَرعَی النُّجومَ ساجِداً وراکِعاً، بِأَبی مَن لا یَأخُذُهُ فِی اللّهِ لَومَةُ لائِمٍ، مِصباحُ الدُّجی، بِأَبِی القائِمُ بِأَمرِ اللّهِ.

قُلتُ: مَتی خُروجُهُ؟

قالَ: إذا رَأَیتَ العَساکِرَ بِالأَنبارِ عَلی شاطِئِ الفُراتِ وَالصَّراةِ(3) ودِجلَةَ، وهَدمَ قَنطَرَةِ الکوفَةِ، وإحراقَ بَعضِ بُیوتاتِ الکوفَةِ، فَإِذا رَأَیتَ ذلِکَ فَإِنَّ اللّهَ یَفعَلُ ما یَشاءُ، لاغالِبَ لِأَمرِ اللّهِ ولا مُعَقِّبَ لِحُکمِهِ.

ص:84


1- (1) فی المصدر: «المنبدح»، والتصویب من بحار الأنوار. والمنتدح: السَّعة، وقولهم: لک منتدح فی البلاد: أی مکان واسع عریض (لسان العرب: ج 2 ص 612 «ندح»).
2- (2) أحمش الساقین: أی دقیقهما (النهایة: ج 1 ص 440 «حمش»).
3- (3) الصَّراةُ: یطلق علی نهرین ببغداد، الصراة الکبری والصراة الصغری (معجم البلدان: ج 3 ص 398).

که مقصود، ولایت است. پس دلم سوخت و اندوه ها بر من چیره شدند».(1)

4/1: دعای امام کاظم علیه السلام

1042. فلاح السائل - به نقل از یحیی بن فضل نوفلی -: در بغداد بر امام موسی کاظم علیه السلام وارد شدم.

ایشان از نماز عصر فارغ شده و دستانش را به سوی آسمان بالا برده بود و شنیدم که می فرمود: «از تو درخواست می کنم به وسیلۀ نام نهفته و اندوخته ات، زنده برپادارنده ای که درخواست کنندۀ با آن ناکام نمی ماند، که بر محمّد و خاندانش درود فرستی و در فرج انتقام گیرندۀ تو از دشمنانت تعجیل کنی و آنچه را به او وعده داده ای، به انجام رسانی. ای صاحب شکوه و جلال!».

به امام گفتم: برای چه کسی دعا می کنی ؟

فرمود: «همان مهدی خاندان محمّد». سپس فرمود: «پدرم فدای آن فربه شکم، ابرو به هم پیوسته، باریک ساق، چهارشانه، سبزه رویی که پرتوی از زردی شبْبیداری بر او عارض شده است! پدرم فدای آن که شبش در سجود و رکوع به پاییدن ستاره ها سپری می شود! پدرم فدای آن که در راه خدا از سرزنش کسی نمی ترسد و چراغی برای تاریکی هاست! پدرم فدای کسی که به فرمان خدا قیام می کند!».

گفتم: کی قیام می کند؟

فرمود: «هنگامی که لشکرها را در شهر انبار بر کنارۀ رودهای فرات، صَراة(2) و دجله دیدی و نیز انهدام پل کوفه و آتش زدن برخی خانه های کوفه را دیدی. خداوند آنچه بخواهد می کند و کسی بر امر خدا چیره نیست و بازدارنده ای از حکمش وجود ندارد».(3)

ص:85


1- (1) الغیبة، طوسی: ص 167 ح 129، کمال الدین: ص 352 ح 50، بحار الأنوار: ج 51 ص 219 ح 9. نیز، برای دیدن همۀ حدیث، ر. ک: همین دانش نامه: ج 3 ص 13 ح 483.
2- (2) صراة بزرگ و کوچک، دو نهر هستند که از بغداد می گذرند.
3- (3) فلاح السائل: ص 353 ح 238، مصباح المتهجّد: ص 73 ح 119، بحار الأنوار: ج 86 ص 80 ح 8. نیز، برای دیدن همۀ حدیث، ر. ک: همین دانش نامه: ص 237 ح 1084.

5/1: دُعاءُ الإِمامِ الرِّضا علیه السلام

1043. جمال الاُسبوع نقلاً عن یونس بن عبد الرحمن، عن مولانا أبی الحسن علیّ بن موسی الرضا علیه السلام، أنّه کان یأمر بالدعاء للحجّة صاحب الزمان علیه السلام، فکان من دعائه له صلوات اللّه علیهما:(1)

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَادفَع عَن وَلِیِّکَ وخَلیفَتِکَ وحُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ، ولِسانِکَ المُعَبِّرِ عَنکَ بِإِذنِکَ، النّاطِقِ بِحِکمَتِکَ، وعَینِکَ النّاظِرَةِ فی بَرِیَّتِکَ، وشاهِدِکَ عَلی عِبادِکَ، الجَحجاحِ(2) المُجاهِدِ المُجتَهِدِ، عَبدِکَ العائِذِ بِکَ، اللّهُمَّ وأَعِذهُ مِن شَرِّ ما خَلَقتَ وذَرَأتَ، وبَرَأتَ وأَنشَأتَ وصَوَّرتَ، وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ، وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ، ومِن فَوقِهِ ومِن تَحتِهِ، بِحِفظِکَ الَّذی لا یَضیعُ مَن حَفِظتَهُ بِهِ، وَاحفَظ فیهِ رَسولَکَ ووَصِیَّ رَسولِکَ وآباءَهُ أئِمَّتَکَ ودَعائِمَ دینِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِم أجمَعینَ، وَاجعَلهُ فی وَدیعَتِکَ الَّتی لا تَضیعُ، وفی جِوارِکَ الَّذی لا یُخفَرُ(3) ، وفی مَنعِکَ وعِزِّکَ الَّذی لا یُقهَرُ.

اللّهُمَّ وآمِنهُ بِأَمانِکَ الوَثیقِ الَّذی لا یُخذَلُ مَن آمَنتَهُ بِهِ، وَاجعَلهُ فی کَنَفِکَ الَّذی لا یُضامُ مَن کانَ فیهِ، وَانصُرهُ بِنَصرِکَ العَزیزِ، وأَیِّدهُ بِجُندِکَ الغالِبِ، وقَوِّهِ بِقُوَّتِکَ، وأَردِفهُ بِمَلائِکَتِکَ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ، وأَلبِسهُ دِرعَکَ الحَصینَةَ،

ص:86


1- (1) ورد صدر هذا الدعاء فی الکتاب هکذا: جمال الاُسبوع: ما حدّث به الشریف الجلیل أبو الحسین زید بن جعفر العلوی المحمّدی، قال: حدّثنا أبو الحسین إسحاق بن الحسن العفرانی، قال: حدّثنا محمّد بن همّام بن سهیل الکاتب، ومحمّد بن شعیب بن أحمد المالکی، جمیعاً، عن شعیب بن أحمد المالکی، عن یونس بن عبد الرّحمن...
2- (2) الجحجاحُ: السیّد الکریم (النهایة: ج 1 ص 240 «جحجح»).
3- (3) فی المصدر: «یحتقر» والصواب ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار ومواضع اخری.

5/1: دعای امام رضا علیه السلام

1043. جمال الاُسبوع - به نقل از یونس بن عبد الرحمان -: مولایمان امام رضا علیه السلام به دعا برای حجّت صاحب الزمان علیه السلام فرمان می داد و خود - که درودهای خدا بر هر دو باد - در دعایش چنین می خواند: «خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و از ولیّت، خلیفه ات و حجّتت بر خلقت دفاع کن؛ او که زبان و سخنگویت به اذن توست، حکمت تو را بر زبان می آوَرَد، دیدۀ بینای تو میان آفریده هایت، گواه تو بر بندگانت، سَروَر مجاهد کوشا و بندۀ پناهنده به توست. خدایا! او را از شرّ آنچه آفریده، درست کرده، ایجاد نموده، پدید آورده و صورت داده ای پناه ده، و او را از جلو و پشت، راست و چپ، بالا و پایین، حفظ فرما، با همان حفظت که اگر کسی را در بر بگیرد، تباه نمی کند و پیامبرت، وصیّ پیامبرت و پدران امامانت و ستون های دینت را - که درودهایت بر همۀ ایشان باد - در بارۀ او حفظ کن، و او را به امانت بگیر که تباه نمی شود و در پناه و پیمان خودت در آور که شکسته نمی شود. به دژ عزّت و منع خودت راه بده که مغلوب نمی شود.

خدایا! او را با امان محکم خود امان ده که هر کس را با آن امان دادی، وا ننهادی، و او را در حمایت خود قرار ده که هر کس در آن باشد، مغلوب نمی شود و او را با یاری پیروزمندانه ات یاری ده و با لشکر چیره ات استوارش بدار و با نیرویت تقویتش کن و با فرشتگانت پشتیبانی اش بنما. خدایا! هر کس او را دوست می دارد، دوست بدار و هر کس او را دشمن می دارد، دشمن بدار، و زره نگاه دارنده ات را بر او بپوشان و گرداگرد او را با فرشتگانت به طور کامل بگیر. خدایا! و برترین چیزی را که به برپاکنندگان عدالتت از میان پیروان پیامبران دادی، به او برسان.

خدایا! پراکندگی ها را با او جمع کن و شکاف ها را با او پُر کن و ستم را با او

ص:87

وحُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ حَفّاً، اللّهُمَّ وبَلِّغهُ أفضَلَ ما بَلَّغتَ القائِمینَ بِقِسطِکَ مِن أتباعِ النَّبِیّینَ.

اللّهُمَّ اشعَب(1) بِهِ الصَّدعَ، وَارتُق(2) بِهِ الفَتقَ، وأَمِت بِهِ الجَورَ، وأَظهِر بِهِ العَدلَ، وزَیِّن بِطولِ بَقائِهِ الأَرضَ، وأَیِّدهُ بِالنَّصرِ، وَانصُرهُ بِالرُّعبِ، وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً، وَاجعَل لَهُ مِن لَدُنکَ عَلی عَدُوِّکَ وعَدُوِّهِ سُلطاناً نَصیراً.

اللّهُمَّ اجعَلهُ القائِمَ المُنتَظَرَ، وَالإِمامَ الَّذی بِهِ تَنتَصِرُ، وأَیِّدهُ بِنَصرٍ عَزیزٍ وفَتحٍ قَریبٍ، ووَرِّثهُ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَهَا اللّاتی بارَکتَ فیها، وأَحیِ بِهِ سُنَّةَ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ، حَتّی لا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ، وقَوِّ ناصِرَهُ وَاخذُل خاذِلَهُ، ودَمدِم(3) عَلی مَن نَصَبَ لَهُ، ودَمِّر عَلی مَن غَشَّهُ.

اللّهُمَّ وَاقتُل بِهِ جَبابِرَةَ الکُفرِ، وعُمُدَهُ ودَعائِمَهُ وَالقُوّامَ بِهِ، وَاقصِم بِهِ رُؤوسَ الضَّلالَةِ وشارِعَةَ البِدعَةِ، ومُمیتَةَ السُّنَّةِ ومُقَوِّیَةَ الباطِلِ، وأَذلِل بِهِ الجَبّارینَ، وأَبِر(4) بِهِ الکافِرینَ وَالمُنافِقینَ، وجَمیعَ المُلحِدینَ حَیثُ کانوا وأَینَ کانوا مِن مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها، وبَرِّها وبَحرِها، وسَهلِها وجَبَلِها، حَتّی لا تَدَعَ مِنهُم دَیّاراً(5) ولا تُبقِیَ لَهُم آثاراً.

اللّهُمَّ وطَهِّر مِنهُم بِلادَکَ، وَاشفِ مِنهُم عِبادَکَ، وأَعِزَّ بِهِ المُؤمِنینَ، وأَحیِ بِهِ سُنَنَ المُرسَلینَ، ودارِسَ حُکمِ النَّبِیّینَ، وجَدِّد بِهِ ما مُحِیَ من دینِکَ، وبُدِّلَ مِن حُکمِکَ، حَتّی تُعیدَ دینَکَ بِهِ وعَلی یَدَیهِ غَضّاً جَدیداً، صَحیحاً مَحضاً(6) ، لا عِوَجَ فیهِ ولا

ص:88


1- (1) الشَّعْبُ: الجمع والإصلاح (لسان العرب: ج 1 ص 497 «شعب»).
2- (2) الرَّتْقُ: إلحام الفتق وإصلاحه (لسان العرب: ج 10 ص 114 «رتق»).
3- (3) دَمْدَمَ علیهم: أی أهلکهم وأزعجهم (مفردات ألفاظ القرآن: ص 318 «دمدم»).
4- (4) أباره اللّه: أهلکه (لسان العرب: ج 4 ص 86 «بور»).
5- (5) دیّارٌ: أی ساکن - فی الدار - (مفردات ألفاظ القرآن: ص 321 «دار»).
6- (6) المَحضُ: الخالصُ الذی لم یخالِطْه غیره (المصباح المنیر: ص 565 «محض»).

بمیران و عدالت را با او پدیدار کن و زمین را با طول بقایش زینت بخش و با یاری ات استوارش کن و با هراس [در دل دشمن] یاری اش ده و پیروزی ای آسان برایش پیش آور و از نزد خودت تسلّطی پیروزمند بر دشمنت و دشمنش برایش قرار بده.

خدایا! او را قائمی قرار بده که چشم به راهش باشند، و نیز امامی که با او [از دشمنانت] انتقام می گیری و با نصرتی فیروزمند و فتحی نزدیک، استوارش بدار و وارث شرق و غرب زمین که برایش مبارک گردانده ای قرار بده و سنّت پیامبرت را - که درودهایت بر او و خاندانش باد - با او زنده کن تا آن جا که هیچ چیزی از حقیقت را به هراس از کسی، پنهان ندارد. یاورش را تقویت کن و واگذارنده اش را وا بگذار و هر که را با او دشمنی می کند، به هلاکت برسان و هر که را به او خیانت می کند، نابود بفرما.

خدایا! حاکمان زورگو، ستون ها، استوانه ها و برپا دارندگان کفر را به دست او هلاک کن و سران گم راهی، بدعت گزاران اصلی، نابودکنندگان سنّت و تقویت کنندگان باطل را به دست او درهم شکن و زورگویان را به دست او خوار کن و کافران و منافقان را به دست او نابود کن و نیز همۀ ملحدان را در هر زمان و در هر مکان از شرق و غرب زمین، در خشکی و دریا یا در کوه و دشت تا آن که کسی از آنان نماند و اثری از ایشان نپاید.

خدایا! سرزمین هایت را از آنان پاک و دل بندگانت را [با نابودی آنها] خنک گردان و مؤمنان را با او عزّت ببخش و سنّت های فرستادگان و احکام از یاد رفتۀ پیامبران را به دست او زنده کن و آنچه را که از دینت محو و از احکامت دگرگون شده، به دست او احیا کن تا دینت را با او و بر دستان او نوین، شاداب، درست و ناب کنی، بی هیچ کژی و بدعتی در آن تا با عدالتش، تاریکی های ستم را نور بخشی و آتش کفر را خاموش کنی و جایگاه های حقّ و عدالت های ناشناخته را آشکار و

ص:89

بِدعَةَ مَعَهُ، حَتّی تُنیرَ بِعَدلِهِ ظُلَمَ الجَورِ، وتُطفِئَ بِهِ نیرانَ الکُفرِ، وتُظهِرَ بِهِ مَعاقِدَ الحَقِّ ومَجهولَ العَدلِ، وتُوَضِّحَ بِهِ مُشکِلاتِ الحُکمِ.

اللّهُمَّ وإنَّهُ عَبدُکَ الَّذِی استَخلَصتَهُ لِنَفسِکَ، وَاصطَفَیتَهُ مِن خَلقِکَ، وَاصطَفَیتَهُ عَلی عِبادِکَ، وَائتَمَنتَهُ عَلی غَیبِکَ، وعَصَمتَهُ مِنَ الذُّنوبِ، وبَرَّأتَهُ مِنَ العُیوبِ، وطَهَّرتَهُ (مِنَ الرِّجسِ)، وصَرَفتَهُ عَنِ الدَّنَسِ، وسَلَّمتَهُ مِنَ الرَّیبِ.

اللّهُمَّ فَإِنّا نَشهَدُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ ویَومَ حُلولِ الطّامَّةِ(1) ، أنَّهُ لَم یُذنِب ولَم یَأتِ حَوباً(2) ، ولَم یَرتَکِب لَکَ مَعصِیَةً، ولَم یُضَیِّع لَکَ طاعَةً، ولَم یَهتِک لَکَ حُرمَةً، ولَم یُبَدِّل لَکَ فَریضَةً، ولَم یُغَیِّر لَکَ شَریعَةً، وأَنَّهُ الإِمامُ التَّقِیُّ الهادِی المَهدِیُّ، الطّاهِرُ التَّقِیُّ الوَفِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ.

اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیهِ وعَلی آبائِهِ، وأَعطِهِ فی نَفسِهِ ووَلَدِهِ وأَهلِهِ وذُرِّیَّتِهِ واُمَّتِهِ وجَمیعِ رَعِیَّتِهِ ما تُقِرُّ بِهِ عَینَهُ، وتَسُرُّ بِهِ نَفسَهُ، وتَجمَعُ لَهُ مُلکَ المَملَکاتِ کُلِّها، قَریبِها وبَعیدِها وعَزیزِها وذَلیلِها، حَتّی یُجرِیَ حُکمَهُ عَلی کُلِّ حُکمٍ، ویَغلِبَ بِحَقِّهِ عَلی کُلِّ باطِلٍ.

اللّهُمَّ وَاسلُک بِنا عَلی یَدَیهِ مِنهاجَ الهُدی، وُالمَحَجَّةَ العُظمی، وَالطَّریقَةَ الوُسطی، الَّتی یَرجِعُ إلیهَا الغالی ویَلحَقُ بِها التّالی، اللّهُمَّ وقَوِّنا عَلی طاعَتِهِ، وثَبِّتنا عَلی مُشایَعَتِهِ، وَامنُن عَلَینا بِمُتابَعَتِهِ، وَاجعَلنا فی حِزبِهِ القَوّامینَ بِأَمرِهِ، الصّابِرینَ مَعَهُ، الطّالِبینَ رِضاکَ بِمُناصَحَتِهِ، حَتّی تَحشُرَنا یَومَ القِیامَةِ فی أنصارِهِ وأَعوانِهِ

ص:90


1- (1) الطامَّةُ: الداهیة تغلِبُ ما سواها، وقال الفرّاء: هی القیامة تطمُّ علی کلّ شیء (لسان العرب: ج 12 ص 370 «طمم»).
2- (2) الحَوبُ: الإثم: الخطیئة (المصباح المنیر: ص 155 «حاب»).

نقاط مبهم و پیچیدۀ احکام را روشن کنی.

خدایا! او بندۀ توست که او را برای خود برگرفتی و از میان خلقت برگزیدی و بر بندگانت برتری دادی و امانتدار نهان هایت نمودی و از گناهان، نگاهش داشتی و از عیب ها مبرّایش کردی و از آلودگی، پاکش نمودی و از پلیدی، دورش گردانیدی و از تردید، سالمش نهادی.

خدایا! ما روز قیامت و روز بلای بزرگ برایش گواهی می دهیم که نه گناهی کرده و نه خطایی نموده و نه نافرمانی تو را کرده و نه در اطاعت تو کوتاهی نموده، نه حرمتی از تو را فرو گذاشته و نه واجبی از تو را دگرگون ساخته و نه شریعتی از تو را تغییر داده است و او امام پرهیزگار راه نمای راه یافته، پاک پرواپیشه، وفادار راضی و پاکیزه است.

خدایا! بر او و پدرانش درود فرست و به خودش، فرزندانش، خانواده اش، نسلش، امّتش و همۀ مردمش، مایۀ چشم روشنی اش و آنچه جانش را شاد می کند، عطا کن و حکومت همۀ مملکت ها، نزدیک و دور، و نیرومند و خوار را برای او گرد آور تا حکمش را بر هر حکمی جاری و با حقّش بر هر باطلی غلبه کند.

خدایا! ما را به دست او به راه روشن هدایت و شاه راه روشن آن و طریقۀ میانه - که تندرو به آن باز می گردد و عقب مانده، خود را به آن می رسانَد - برسان. خدایا! ما را بر فرمان برداری از او نیرومند کن و بر پیروی او استوار بدار و دنباله روی از او را بر ما منّت بنه و ما را در حزب او و برپا دارندگان کارش که همراه او شکیب می ورزند و با خیرخواهی برای او، خشنودی تو را می جویند قرار بده، تا آن که روز قیامت، ما را در زمرۀ یاران و یاوران و تقویت کنندگان حکومت او محشور کنی.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و همۀ اینها را از جانب ما تنها برای خودت و به دور از هر شکّ و شبهه و ریا و خودنمایی قرار ده تا بِدان، بر غیر تو اعتماد نکنیم و با آن، جز تو را نجوییم تا آن گاه که ما را در جایگاه او جای دهی

ص:91

ومُقَوِّیَةِ سُلطانِهِ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَل ذلِکَ کُلَّهُ مِنّا لَکَ خالِصاً، مِن کُلِّ شَکٍّ وشُبهَةٍ ورِیاءٍ وسُمعَةٍ، حَتّی لا نَعتَمِدَ بِهِ غَیرَکَ، ولا نَطلُبَ بِهِ إلّاوَجهَکَ، وحَتّی تُحِلَّنا مَحَلَّهُ، وتَجعَلَنا فِی الجَنَّةِ مَعَهُ، ولا تَبتَلِنا فی أَمرِهِ بِالسَّأمَةِ وَالکَسَلِ وَالفَترَةِ وَالفَشَلِ، وَاجعَلنا مِمَّن تَنتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ، وتُعِزُّ بِهِ نَصرَ وَلِیِّکَ، ولا تَستَبدِل بِنا غَیرَنا، فَإِنَّ استِبدالَکَ بِنا غَیرَنا عَلَیکَ یَسیرٌ، وهُوَ عَلَینا کَبیرٌ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

اللّهُمَّ وصَلِّ عَلی وُلاةِ عُهودِهِ، وبَلِّغهُم آمالَهُم، وزِد فی آجالِهِم، وَانصُرهُم وتَمِّم لَهُم ما أسنَدتَ إلَیهِم مِن أمرِ دینِکَ، وَاجعَلنا لَهُم أعواناً، وعَلی دینِکَ أنصاراً، وصَلِّ عَلی آبائِهِ الطّاهِرینَ، الأَئِمَّةِ الرّاشِدینَ، اللّهُمَّ فَإِنَّهُم مَعادِنُ کَلِماتِکَ، وخُزّانُ عِلمِکَ، ووُلاةُ أمرِکَ، وخالِصَتُکَ مِن عِبادِکَ، وخِیَرَتُکَ مِن خَلقِکَ، وأَولِیاؤُکَ وسَلائِلُ أولِیائِکَ، وصَفوَتُکَ وأَولادُ أصفِیائِکَ، صَلَواتُکَ ورَحمَتُکَ وبَرَکاتُکَ عَلَیهِم أجمَعینَ.

اللّهُمَّ وشُرَکاؤُهُ فی أمرِهِ، ومُعاوِنوهُ عَلی طاعَتِکَ، الَّذینَ جَعَلتَهُم حِصنَهُ وسِلاحَهُ ومَفزَعَهُ واُنسَهُ، الَّذینَ سَلَوا(1) عَنِ الأَهلِ وَالأَولادِ، وتَجافَوُا الوَطَنَ، وعَطَّلُوا الوَثیرَ مِنَ المِهادِ، قَد رَفَضوا تِجاراتِهِم، وأَضَرّوا بِمَعایِشِهِم، وفُقِدوا فی أندِیَتِهِم بِغَیرِ غَیبَةٍ عَن مِصرِهِم، وحالَفُوا البَعیدَ مِمَّن عاضَدَهُم عَلی أمرِهِم، وخالَفُوا القَریبَ مِمَّن صَدَّ عَن وِجهَتِهِم، وَائتَلَفوا بَعدَ التَّدابُرِ وَالتَّقاطُعِ فی دَهرِهِم، وقَطَعُوا الأَسبابَ المُتَّصِلَةَ بِعاجِلِ حُطامٍ مِنَ الدُّنیا، فَاجعَلهُمُ اللّهُمَّ فی حِرزِکَ وفی ظِلِّ کَنَفِکَ(2) ، ورُدَّ عَنهُم بَأسَ مَن قَصَدَ إلَیهِم بِالعَداوَةِ مِن خَلقِکَ، وأَجزِل لَهُم مِن دَعوَتِکَ مِن کِفایَتِکَ ومَعونَتِکَ

ص:92


1- (1) سلوا عن الأهل والأولاد: أی نسوا ذکرهم، وذهلوا عنهم (انظر: لسان العرب: ج 14 ص 395 «سلو»).
2- (2) یضع علیه کَنَفَهُ: أی یسترَهُ، وقیل: یرحمه ویلطف به (النهایة: ج 4 ص 205 «کنف»).

و در بهشت، همراهش سازی، و ما را در کار او به ملالت و کسالت و سستی و ناتوانی مبتلا مکن و ما را از کسانی قرار ده که با آنان دینت را یاری می دهی و ولیّت را قدرتمندانه پیروز می کنی و دیگری را به جای ما مگذار که ما را با دیگری عوض کردن، برای تو آسان و بر ما گران است؛ که تو بر هر کار، توانایی.

خدایا! بر کارگزاران او درود فرست و آنان را به آرزوهایشان برسان و بر عمرشان بیفزای و یاری شان ده و آنچه از امور دینت را به ایشان سپرده ای، بر ایشان کامل کن و ما را یاران ایشان و یاوران دینت قرار ده و بر پدران پاکش، امامان راه یافته، درود فرست. خدایا! آنان معدن های کلمات تو، گنجوران دانش تو، والیان امر تو، بندگان خالص تو، برگزیدگان از میان آفریدگان تو، اولیا و فرزندان اولیای تو، برگزیدگان و فرزندان برگزیدگان تو هستند؛ درودهای تو و رحمت و برکاتت بر همۀ آنان باد!

خدایا! همکاران و یاورانش را در فرمان برداری از تو، آنان که دژ و سلاح و پناهگاه و مایۀ انس او قرار دادی، آنان که خانواده و فرزند را از یاد برده و از وطن خود دور شده و بستر گرم و نرمشان را فرو نهاده و تجارت خود را رها نموده و به زندگی خود زیان زده و بی آن که از شهرشان غایب شوند، در انجمن هایشان یافت نمی شوند و با فرد دوری که آنان را در کارشان یاری کند، پیمان بسته و با نزدیکی که از کارشان جلو گیرد، مخالفت کرده اند و از پسِ سال ها پشتْ به هم کردن و از هم بریدن، با هم متّحد شده اند و رشته های پیوندی را که [در بینشان] با متاع ناچیز و زودگذر دنیایی حاصل شده، بریده اند، خدایا آنان را در حفظ و سایۀ حمایت خودت بگیر و گزند هر یک از آفریدگانت را که قصد دشمنی با ایشان را دارد، از آنان باز گردان و کفایت و یاری ات و نیز تأیید و امدادت را برای ایشان چندان فرا بخوان که آنان را در اطاعتت یاری دهی و با حقّشان، باطل کسی را که در پی خاموش کردن نور توست، از میان ببری!

و بر محمّد و خاندان او درود فرست و همۀ کرانه های گیتی و همۀ سرزمین ها

ص:93

لَهُم، وتَأییدِکَ ونَصرِکَ إیّاهُم، ما تُعینُهُم بِهِ عَلی طاعَتِکَ، وأَزهِق بِحَقِّهِم باطِلَ مَن أرادَ إطفاءَ نورِکَ.

وصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَاملَأ بِهِم کُلَّ افُقٍ مِنَ الآفاقِ، وقُطرٍ مِنَ الأَقطارِ، قِسطاً وعَدلاً ورَحمَةً وفَضلاً، وَاشکُر لَهُم عَلی حَسَبِ کَرَمِکَ وجودِکَ، وما مَنَنتَ بِهِ عَلَی القائِمینَ بِالقِسطِ مِن عِبادِکَ، وَاذخُر لَهُم مِن ثَوابِکَ ما تَرفَعُ لَهُم بِهِ الدَّرَجاتِ، إنَّکَ تَفعَلُ ما تَشاءُ، وتَحکُمُ ما تُریدُ، آمینَ رَبَّ العالَمینَ.

راجع: ص 212 ح 1074.

6/1: دُعاءُ الإِمامِ الجَوادِ علیه السلام

1044. مهج الدعوات - فی ذِکرِ قُنوتاتِ الأَئِمَّةِ الطّاهِرینَ (1)-: قُنوتُ الإِمامِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الجَوادِ علیه السلام:

اللّهُمَّ مَنائِحُکَ(2) مُتَتابِعَةٌ، وأَیادیکَ مُتَوالِیَةٌ، ونِعَمُکَ سابِغَةٌ، وشُکرُنا قَصیرٌ وحَمدُنا یَسیرٌ، وأَنتَ بِالتَّعَطُّفِ عَلی مَنِ اعتَرَفَ جَدیرٌ، اللّهُمَّ وقَد غُصَّ أهلُ الحَقِّ بِالرّیقِ، وَارتَبَکَ(3) أهلُ الصِّدقِ فِی المَضیقِ، وأَنتَ اللّهُمَّ بِعِبادِکَ وذَوِی الرَّغبَةِ إلَیکَ شَفیقٌ، وبِإِجابَةِ دُعائِهِم وتَعجیلِ الفَرَجِ عَنهُم حَقیقٌ، اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وبادِرنا مِنکَ بِالعَونِ الَّذی لا خِذلانَ بَعدَهُ، وَالنَّصرِ الَّذی لا باطِلَ یَتَکَأَّدُهُ(4) ، وأَتِح لَنا

ص:94


1- (1) ذکر السیّد بن طاووس سنداً واحداً فی بدایة أدعیة القنوتات.
2- (2) المَنِیحَةُ: المنحة وهی العطیّة (النهایة: ج 4 ص 364 «منح»).
3- (3) ربکه: خلطه فارتبک، وفلاناً: ألقاه فی وحل فارتبک فیه (بحار الأنوار: ج 85 ص 246).
4- (4) یَتَکأّدُکَ: أی یصعب علیک ویشقّ (النهایة: ج 4 ص 137 «کأد»). تکأد الشیء تکلّفه وکابده وصلی به، وتکأدنی الأمر: شقّ علیَّ کتکاءدنی (بحار الأنوار: ج 85 ص 246).

را به دست آنان از عدل و داد و رحمت و فضیلت پُر کن و به اندازۀ کرم وجودت و آنچه بر بندگانت - که برپا دارندۀ عدالت بوده اند - منّت نهادی، از آنان قدردانی کن و از پاداش، چیزی برایشان ذخیره کن تا درجاتشان را بالا ببری؛ که تو هر چه بخواهی می کنی و هر چه بخواهی به آن حکم می رانی. آمین، ای خدای جهانیان!».(1)

ر. ک: ص 213 ح 1074.

6/1: دعای امام جواد علیه السلام

1044. مهج الدعوات (2)- در ذکر قنوت های امامان پاک -: قنوت امام جواد علیه السلام: «خدایا! عطایای تو در پی هم و احسان هایت پشت سر هم و نعمت هایت گسترده و سپاس ما کوتاه و ستایش ما اندک است و تو شایستۀ توجّه به کسی هستی که خود اعتراف می کند.

خدایا! اهل حق را جانْ به لب آمده و اهل صدق به تنگنا افتاده و تو ای خداوند، به بندگانت و مشتاقانت، مهربانی و به اجابت دعایشان و تعجیل در گشایش کارشان سزاواری. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و به یاری ما بشتاب، بی آن که پس از آن، ما را وا گذاری و چنان کمکی به ما بنمای که هیچ باطلی را یارای رویارویی با آن نباشد و زمینه ای گسترده را از جانب خودت برای ما فراهم بیاور تا ولیّت در آن، ایمن و دشمنت در آن، ناکام و نشانه هایت در آن، برپا شود و فرمان هایت پدیدار گردد و دشمنان وعده هایت منکوب شوند. خدایا! ما را از

ص:95


1- (1) جمال الاُسبوع: ص 310، بحار الأنوار: ج 95 ص 332 ح 5.
2- (2) سیّد ابن طاووس در آغاز دعاهای قنوت، یک سند برای آنها ذکر کرده است.

مِن لَدُنکَ مُتاحاً(1) فَیّاحاً(2) ، یَأمَنُ فیهِ وَلِیُّکَ ویَخیبُ فیهِ عَدُوُّکَ، ویُقامُ فیهِ مَعالِمُکَ ویَظهَرُ فیهِ أوامِرُکَ، وتَنکَفُّ فیهِ عَوادی عِداتِکَ.

اللّهُمَّ بادِرنا مِنکَ بِدارَ الرَّحمَةِ، وبادِر أعداءَکَ مِن بَأسِکَ بِدارَ النَّقِمَةِ، اللّهُمَّ أعِنّا وأَغِثنا، وَارفَع نَقِمَتَکَ عَنّا، وأَحِلَّها بِالقَومِ الظَّالمینَ.

7/1: دُعاءُ الإِمامِ العَسکَرِیِّ علیه السلام

1045. مهج الدعوات(3): قُنوتُ مَولانَا الوَفِیِّ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ العَسکَرِیِّ:... ودَعا علیه السلام فی قُنوتِهِ، وأَمَرَ أهلَ قُمَّ بِذلِکَ، لَمّا شَکَوا مِن موسَی بنِ بُغا:

الحَمدُ للّهِِ شُکراً لِنَعمائِهِ.... اللّهُمَّ، ولا تَدَع لِلجَوِر دِعامَةً إلّاقَصَمتَها، ولا جُنَّةً إلّا هَتَکتَها، ولا کَلِمَةً مُجتَمِعَةً إلّافَرَّقتَها، ولا سَرِیَّةَ ثِقلٍ إلّاخَفَّفتَها، ولا قائِمَةَ عُلُوٍّ إلّا حَطَطتَها، ولا رافِعَةَ عَلَمٍ إلّانَکَّستَها، ولا خَضراءَ إلّاأبَّرتَها(4) ، اللّهُمَّ فَکَوِّر شَمسَهُ، وحُطَّ نورَهُ، وَاطمِس ذِکرَهُ، وَارِم بِالحَقِّ رَأسَهُ، وفُضَّ جُیوشَهُ، وأَرعِب قُلوبَ أهلِهِ.

اللّهُمَّ، ولا تَدَع مِنهُ بَقِیَّةً إلّاأفنَیتَ، ولا بَنِیَّةً إلّاسَوَّیتَ، ولا حَلقَةً إلّاقَصَمتَ(5) ،

ص:96


1- (1) تاح له الشیءُ یتوحُ: تهیَّأَ کتاح یتیح وأتاحه اللّهُ فاُتیحَ. ولعلّ المتاح مصدر میمی ویحتمل اسم المکان (بحارالأنوار: ج 85 ص 246).
2- (2) فیّاحٌ: واسع (النهایة: ج 3 ص 484 «فیح»).
3- (3) ذکر السیّد بن طاووس سنداً واحداً فی بدایة أدعیة القنوت.
4- (4) أبَّر الأثر: عفّی علیه من التراب. قال الریاشی: التأبیر: التعفیة ومحو الأثر (لسان العرب: ج 4 ص 5 «أبر»).
5- (5) القَصْمُ: دَقُّ الشیء. والقَصْمُ: کسر الشیء الشدید حتّی یَبینَ. وفی بحار الأنوار: «فَصَمتَ»، وهو الأنسب. والفَصْم: الکسر من غیر بینونة. والفَصم أن ینصدع الشیء من غیر أن یَبِین، من فَصَمت الشیء أفْصِمه فَصْماً، إذا فعلت ذلک به (لسان العرب: ج 12 ص 485 «قصم»).

جانب خودت به سرای رحمت برسان و دشمنانت را از سر سختگیری ات به سرای نقمت ببر. خدایا! ما را یاری ده و به فریادمان برس و کیفرت را از ما بردار و آن را بر گروه ستمکاران فرود آور».(1)

7/1: دعای امام عسکری علیه السلام

1045. مهج الدعوات: قنوت مولای وفادارمان، امام حسن عسکری علیه السلام:... در دعایش چنین دعا کرد و قمیان را نیز هنگامی که از موسی بن بُغا(2) شکایت کردند به آن فرمان داد:

«ستایش، ویژۀ خداوند است و سپاس بر نعمت های او... خدایا! هیچ یک از ستون های ستم را وا مگذار جز آن که آن را در هم شکنی، و هیچ سپری از آن را فرو مگذار جز آن که آن را بدَری، و هیچ جمعی از آنان باقی مگذار جز آن که از هم پاشیده کنی و نیز، هیچ سپاه سنگینی را جز آن که سبکش سازی، و هیچ فرازی جز آن که فرودش بیاوری، و هیچ پرچم برافراشته ای جز آن که سرنگونش کنی، و هیچ سرسبزی ای مگر آن که خاک مرگ بر آن بپاشی. خدایا! خورشید ستم را درهم پیچ و نورش را پایین بکش و ذکرش را از یادها ببر و سرش را با حق بکوب و لشکریانش را پراکنده کن و دل های اهلش را بلرزان.

خدایا! باقی مانده ای از ستم را وا مگذار جز آن که به باد فنایش بسپاری و بنایی [از آن را] مگذار جز آن که با خاکْ یکسانش کنی و حلقه ای منه مگر آن که آن را بشکنی، و سلاحی جز آن که کُندش کنی، و تیزی ای مگر آن که آن را بشکنی، و

ص:97


1- (1) مهج الدعوات: ص 80، بحار الأنوار: ج 85 ص 225.
2- (2) موسی بن بغا (م 264 ق) از امرای بنی عبّاس بود که در کشتار سال 250 ق، اهل حمص و سال 253 ق، درقزوین و دیلم دست داشته است و مردم قم به امام عسکری علیه السلام شکایت نمودند و ایشان این دعا را در قنوت دستور فرمود (ر. ک: مستدرکات علم رجال الحدیث: ج 8 ص 6 ح 15291، تاریخ دمشق: ج 60 ص 401 ش 7711، تاریخ الطبری: ج 9 ص 278 و 378).

ولا سِلاحاً إلّاأکلَلتَ، ولا حَدّاً إلّافَلَلتَ، ولا کُراعاً(1) إلَّااجتَحتَ، ولا حامِلَةَ عَلَمٍ إلّا نَکَّستَ، اللّهُمَّ وأَرِنا أنصارَهُ عَبادیدَ(2) بَعدَ الاُلفَةِ، وشَتّی بَعدَ اجتِماعِ الکَلِمَةِ، ومُقنِعِی الرُّؤوسِ بَعدَ الظُّهورِ عَلَی الاُمَّةِ، وأَسفِر لَنا عَن نَهارِ العَدلِ، وأَرِناهُ سَرمَداً، لا ظُلمَةَ فیهِ، ونوراً لا شَوبَ مَعَهُ، وأَهطِل عَلَینا ناشِئَتَهُ، وأَنزِل عَلَینا بَرَکَتَهُ، وأَدِل لَهُ مِمَّن ناواهُ، وَانصُرهُ عَلی مَن عاداهُ.

اللّهُمَّ، وأَظهِر بِهِ الحَقَّ وأَصبِح بِهِ فی غَسَقِ(3) الظُّلَمِ، وبُهَمِ(4) الحَیرَةِ، اللّهُمَّ وأَحیِ بِهِ القُلوبَ المَیِّتَةَ، وَاجمَع بِهِ الأَهواءَ المُتَفَرِّقَةَ وَالآراءَ المُختَلِفَةَ، وأَقِم بِهِ الحُدودَ المُعَطَّلَةَ، وَالأَحکامَ المُهمَلَةَ، وأَشبِع بِهِ الخِماصَ السّاغِبَةَ(5) ، وأَرِح بِهِ الأَبدانَ اللّاغِبَةَ(6) المُتعَبَةَ، کَما ألهَجتَنا بِذِکرِهِ وأَخطَرتَ بِبالِنا دُعاءَکَ لَهُ، ووَفَّقتَنا لِلدُّعاءِ إلَیهِ، وحِیاشَةِ أهلِ الغَفلَةِ عَنهُ، وأَسکَنتَ فی قُلوبِنا مَحَبَّتَهُ وَالطَّمَعَ فیهِ، وحُسنَ الظَّنِّ بِکَ لِإِقامَةِ مَراسِمِهِ.

اللّهُمَّ، فَأتِ لَنا مِنهُ عَلی أحسَنِ یَقینٍ، یا مُحَقِّقَ الظُّنونِ الحَسَنَةِ، ویا مُصَدِّقَ الآمالِ المُبطِئَةِ(7) ، اللّهُمَّ وأَکذِب بِهِ المُتَأَلّینَ(8) عَلَیکَ فیهِ، وأَخلِف بِهِ ظُنونَ القانِطینَ مِن

ص:98


1- (1) الکراع: اسم یجمع الخیل، والکراع: السلاح، وقیل: هو اسم یجمع الخیل والسلاح (لسان العرب: ج 8 ص 307 «کرع»).
2- (2) العبادید: الخیل المتفرّقة فی ذهابها ومجیئها، ویقال: ذهبوا عبادیدَ أی: متفرّقین، ولا یُقال: أقبلوا عبادیدَ (لسان العرب: ج 3 ص 276 «عبد»).
3- (3) الغَسَقُ: ظُلمة اللیل (النهایة: ج 3 ص 366 «غسق»).
4- (4) البُهَم: جمع بُهْمَة - بالضم - وهی مُشکلات الأُمور (لسان العرب: ج 12 ص 57 «بهم»).
5- (5) الخِماصُ: الجیاع. والساغبة: الجائعة. وقیل: لا یکون السَّغَب إلّامع التَّعَب (النهایة: ج 2 ص 80 «خمص» وص 371 «سغب»).
6- (6) اللَّغَبُ: التَّعبُ والإعیاء (النهایة: ج 4 ص 256 «لغب»).
7- (7) فی المصدر: «المُبطِنَةِ»، وما اثبت من بحار الأنوار ومصباح المتهجّد، وهو المناسب للمقام.
8- (8) المُتألّین: یعنی الذین یحکمون علی اللّه ویقولون: فلان فی الجنّة وفلان فی النار (النهایة: ج 1 ص 62 «ألی»).

خیل اسبانی جز آن که آنها را از بیخ برکنی، و بر دوش کشندۀ پرچم جز آن که سرنگونش کنی. خدایا! به ما نشان بده که یاوران ستم پس از الفت و اتّفاق، پراکنده شده و پس از وحدت کلمه، با هم اختلاف کرده و بعد از پیروز شدن در برابر امّت، سرافکنده گشته اند.

خدایا! روز روشن عدالت را به ما بنمای و آن را برای همیشه و بی تاریکی و به صورت نوری بدون هیچ آلایشی، به ما نشان بده و آغاز آن را بر ما فرو ریز و برکت آن را بر ما نازل فرما و او را بر مخالفانش برتری ده و در برابر دشمنانش یاری اش کن.

خدایا! و حق را با او آشکار کن و تیرگیِ شب حیرت را با او به صبح مبدّل نما.

خدایا! دل های مرده را با او زنده کن و خواسته های متفاوت و نظرهای گوناگون را به دست او متّحد کن و حدود اجرا نشده و احکام فرو گذاشته را با او به پا دار و شکم های گرسنه را به دست او سیر و بدن های رنجور خسته را با او آسوده کن، همان گونه که ما را شیفتۀ یاد او کردی و به فکرمان انداختی که تو را برای او بخوانیم و به ما توفیق دعا کردن برای او را دادی، در حالی که غافلان، از او دور و به کنارند، و محبّت و امید به او را در دل های ما جا دادی و نیز گمان نیکو به خودت تا فرمان های او را بر پا بداریم.

خدایا! خبرش را به صورت بهترین یقین برایمان بیاور. ای که گمان های نیکو را نیز محقّق می کنی و ای که آرزوهای دیرین را جامۀ عمل می پوشانی! خدایا! آنان را که برخلاف تو حکم می رانند، به وسیلۀ او تکذیب کن و با کمک او پندارهای ناامیدان از رحمتت و مأیوسان از وی را دگرگون کن. خدایا! ما را رشته ای از رشته های او و پرچمی برافراشته از پرچم های او و پناهی از پناهگاه های او قرار ده و رخسار ما را به آرایش او خرّم کن و ما را با یاری رساندن به او گرامی بدار و در ما

ص:99

رَحمَتِکَ وَالآیِسینَ مِنهُ، اللّهُمَّ اجعَلنا سَبَباً مِن أسبابِهِ، وعَلَماً مِن أعلامِهِ، ومَعقِلاً مِن مَعاقِلِهِ، ونَضِّر وُجوهَنا بِتَحلِیَتِهِ، وأَکرِمنا بِنُصرَتِهِ، وَاجعَل فینا خَیراً تُظهِرُنا لَهُ بِهِ، ولا تُشمِت بِنا حاسِدِی النِّعَمِ، وَالمُتَرَبِّصینَ بِنا حُلولَ النَّدَمِ ونُزولَ المُثَلِ، فَقَد تَری یا رَبِّ بَراءَةَ ساحَتِنا، وخُلُوَّ ذَرعِنا(1) مِنَ الإِضمارِ لَهُم عَلی إحنَةٍ(2) ، وَالتَّمَنّی لَهُم وُقوعَ جائِحَةٍ(3) ، وما تَنازَلَ مِن تَحصینِهِم بِالعافِیَةِ، وما أضبَؤوا(4) لَنا مِنِ انتِهازِ الفُرصَةِ، وطَلَبِ الوُثوبِ بِنا عِندَ الغَفلَةِ.

اللّهُمَّ، وقَد عَرَّفتَنا مِن أنفُسِنا، وبَصَّرتَنا مِن عُیوبِنا خِلالاً نَخشی أن تَقعُدَ بِنا عَنِ اشتِهارِ(5) إجابَتِکَ، وأَنتَ المُتَفَضِّلُ عَلی غَیرِ المُستَحِقّینَ، وَالمُبتَدِئُ بِالإِحسانِ غَیرَ السّائِلینَ، فَائتِ لَنا مِن أمرِنا عَلی حَسَبِ کَرَمِکَ، وجودِکَ وفَضلِکَ وَامتِنانِکَ، إنَّکَ تَفعَلُ ما تَشاءُ وتَحکُمُ ما تُریدُ، إنّا إلَیکَ راغِبونَ ومِن جَمیعِ ذُنوبِنا تائِبونَ.

اللّهُمَّ، وَالدّاعی إلَیکَ وَالقائِمُ بِالقِسطِ مِن عِبادِکَ، الفَقیرُ إلی رَحمَتِکَ، المُحتاجُ إلی مَعونَتِکَ عَلی طاعَتِکَ، إذِ ابتَدَأتَهُ بِنِعمَتِکَ وأَلبَستَهُ أثوابَ کَرامَتِکَ، وأَلقَیتَ عَلَیهِ مَحَبَّةَ طاعَتِکَ، وثَبَّتَّ وَطأَتَهُ فِی القُلوبِ مِن مَحَبَّتِکَ، ووَفَّقتَهُ لِلقِیامِ بِما أغمَضَ فیهِ أهلُ زَمانِهِ مِن أمرِکَ، وجَعَلتَهُ مَفزَعاً لِمَظلومِ عِبادِکَ، وناصِراً لِمَن لا یَجِدُ ناصِراً غَیرَکَ، ومُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِن أحکامِ کِتابِکَ، ومُشَیِّداً لِما رُدَّ(6) مِن أعلامِ دینِکَ وسُنَنِ نَبِیِّکَ عَلَیهِ وآلِهِ سَلامُکُ وصَلَواتُکَ، ورَحمَتُکَ وبَرَکاتُکَ، فَاجعَلهُ اللّهُمَّ فی حَصانَةٍ مِن

ص:100


1- (1) الذَّرْع والذّراع: الوسعُ والطاقة (لسان العرب: ج 8 ص 96 «ذرع»).
2- (2) الإحنة: الحِقْدُ فی الصدر (لسان العرب: ج 13 ص 8 «أحن»).
3- (3) الجائحة: الشدّة والنازلة العظیمة التی تجتاح المال من سنة أو فتنة (لسان العرب: ج 2 ص 431 «جوح»).
4- (4) أضبأ الرجل علی الشیء: إذا سکت علیه وکتمه (الصحاح: ج 1 ص 60 «ضبأ»).
5- (5) فی بحار الأنوار: «اِستیهال».
6- (6) (دَثَرَ خ ل). و فی مصباح المتهجّد وکذا الموارد المشابهة لهذا الدعاء: «ورد».

خیری قرار ده که آن را به دست او برایش پدیدار کنی و حسودان بر نعمت ها و آنان را که ندامت و عذاب شدن ما را انتظار می کشند، شماتت کنندۀ ما منما؛ که تو ای خدای ما! پاکیِ ساحت ما و تهی بودن سینه مان را از کینه توزی نهان به آنها می بینی و آرزوی تیره روزی و فرود آمدن بلا بر ایشان و زوال عافیتشان را در ما نمی بینی، در حالی که آنان در انتظار فرصت اند تا به گاه غفلتمان بر ما بجهند.

خدایا! ما را به خودمان شناسانده ای و برخی عیب هایمان را چنان به ما نشان داده ای که می ترسیم ما را از شایستگی اجابت دعوت فرو بنشاند، در حالی که تو به غیر شایستگان نیز می بخشی و به آنان که هنوز درخواست هم نکرده اند، به احسان آغاز می کنی. پس به ما و برای کارمان به اندازۀ کرمت، جودت، بخششت و منّت نهادنت، ببخش که تو هر چه بخواهی می کنی و به هر چه اراده کنی، حکم می رانی. ما مشتاق توییم و از همۀ گناهانمان توبه کاریم.

خدایا! دعوتگر به سویت و بر پا دارندۀ عدالت از میان بندگانت، نیازمند به رحمتت و محتاج به کمک تو در فرمان برداری ات است، هنگامی که با نعمت بخشی ات به او آغاز کردی و جامۀ کرامتت را بر او پوشاندی و محبّت اطاعتت را در دل او انداختی و از سر مهر، جایگاهش را در دل ها استوار ساختی و او را به قیام برای امرت موفّق کردی، در حالی که مردم روزگارش چشم بر آن فرو بسته اند و او را پناه بندگان ستمدیده ات و یاور کسانی که جز تو یاوری نمی یابند و تجدید کنندۀ احکام فروهشتۀ کتابت و استوارکنندۀ نشانه های رد شدۀ دینت(1) و سنّت های پیامبرت - که سلام و درودها و رحمت و برکاتت بر او و خاندانش باد - قرار دادی. پس خدایا! او را از آزار متجاوزان محافظت کن و نور او را بر دل های

ص:101


1- (1) در بسیاری از موارد مشابه متن چنین آمده است: «استوارکنندۀ نشانه های وارد شدۀ دینت».

بَأسِ المُعتَدینَ، وأَشرِق بِهِ القُلوبَ المُختَلِفَةَ مِن بُغاةِ الدّینِ، وبَلِّغ بِهِ أفضَلَ ما بَلَّغتَ بِهِ القائِمینَ بِقِسطِکَ مِن أتباعِ النَّبِیّینَ.

اللّهُمَّ، وأَذلِل بِهِ مَن لَم تُسهِم لَهُ فِی الرُّجوعِ إلی مَحَبَّتِکَ، ومَن نَصَبَ لَهُ العَداوَةَ، وَارمِ بِحَجَرِکَ الدّامِغِ مَن أرادَ التَّألیبَ(1) عَلی دینِکَ بِإِذلالِهِ وتَشتیتِ أمرِهِ، وَاغضَب لِمَن لا تِرَةَ(2) لَهُ ولا طائِلَةَ(3) ، وعادَی الأَقرَبینَ وَالأَبعَدینَ فیکَ، مَنّاً مِنکَ عَلَیهِ لا مَنّاً مِنهُ عَلَیکَ.

اللّهُمَّ، فَکَما نَصَبَ نَفسَهُ غَرَضاً فیکَ لِلأَبعَدینَ، وجادَ بِبَذلِ مُهجَتِهِ لَکَ فِی الذَّبِّ عَن حَریمِ المُؤمِنینَ، ورَدَّ شَرَّ بُغاةِ المُرتَدّینَ المُریبینَ، حَتّی اخفِیَ ما کانَ جُهِرَ بِهِ مِنَ المَعاصی، واُبدِیَ ما کانَ نَبَذَهُ العُلَماءُ وَراءَ ظُهورهِم، مِمّا أخَذتَ میثاقَهُم عَلی أن یُبَیِّنوهُ لِلنّاسِ ولا یَکتُموهُ، ودَعا إلی إفرادِکَ بِالطّاعَةِ، وأَلّا یَجعَلَ لَکَ شَریکاً مِن خَلقِکَ یَعلو أمرُهُ عَلی أمرِکَ، مَعَ ما یَتَجَرَّعُهُ فیکَ مِن مَراراتِ الغَیظِ الجارِحَةِ بِحَواسِّ(4) القُلوبِ، وما یَعتَوِرُهُ مِنَ الغُمومِ، ویَفزَعُ عَلَیهِ مِن أحداثِ الخُطوبِ، ویَشرَقُ بِهِ مِنَ الغُصَصِ الَّتی لا تَبتَلِعُهَا الحُلوقُ، ولا تَحنو عَلَیهَا الضُّلوعُ، مِن نَظرَةٍ إلی أمرٍ مِن أمرِکَ، ولا تَنالُهُ یَدُهُ بِتَغییرِهِ ورَدِّهِ إلی مَحَبَّتِکَ، فَاشدُدِ اللّهُمَّ أزرَهُ بِنَصرِکَ، وأَطِل باعَهُ فیما قَصُرَ عَنهُ مِن إطرادِ الرّاتِعینَ فی حِماکَ، وزِدهُ فی قُوَّتِهِ بَسطَةً مِن تَأییدِکَ، ولا توحِشنا مِن انسِهِ، ولا تَختَرِمهُ دونَ أمَلِهِ مِنَ الصَّلاحِ الفاشی فی أهلِ مِلَّتِهِ، وَالعَدلِ الظّاهِرِ فی امَّتِهِ.

ص:102


1- (1) التألیب: التحریض (الصحاح: ج 1 ص 88 «ألب»).
2- (2) لا ترة له: أی لم یطلب أحد الجنایات التی وقعت علیه وعلی أهل بیته (بحار الأنوار: ج 85 ص 254).
3- (3) الطائلة: الفضل والقدرة والغیّ والسعة والعُلُوّ (لسان العرب: ج 11 ص 414 «طول»).
4- (4) بمواسی (خ ل).

ناآرام دینجویان بتابان و او را به برترین درجۀ کسانی از پیروان پیامبران که عدالتت را برپا می کنند، برسان.

خدایا! کسی را که برای بازگشتش به دامان محبّتت بهره ای نداده ای، به دست او خوار کن و نیز هر کس را که به دشمنی با او برخاسته و بخواهد بر ضدّ دینت آتش افروزی کند، با سنگ کوبنده سرش را نشانه بگیر و [بدین وسیله] او را خوار و کارش را پراکنده ساز و برای کسی که خونخواه و قدرتی ندارد و به خاطر تو با دور و نزدیک دشمنی کرده، خشم بگیر و این را نه از سر منّت او بر تو، بلکه از سر منّت تو بر او می کنی.

خدایا! همان گونه که او خود را به خاطر تو هدف تیر دورافتادگان [از هدایت] کرد و خون خود را به خاطر تو و برای دفاع از حریم مؤمنان بذل کرد و شرّ سرکشان از دینْبرگشتۀ شکّاک را به خودشان باز گردانْد تا آن جا که معصیت های آشکار به نهانگاه خزیدند و آنچه را دانشمندان به پسِ پشت خود افکنده بودند - با آن که از ایشان پیمان گرفته شده بود که آن را برای مردم روشن کنند و نپوشانند - آشکار شد، و به توحید در اطاعتت فرا خواند و این که همتایی - که کارش بر کار تو چیره شود -، برای تو از میان آفریده هایت نگیرند و در این راه، تلخی ناراحتی را به خاطر تو با دل و جان، ذره ذره می چشد و اندوه او را فرا می گیرد و از پیشامدهای سهمگین، به ناله و فغان می آید و غُصّه های گلوگیر و غیر قابل تحمّل را که از نگرش به یکی از کارهایت که دستش به تغییر آن و باز گرداندن آن به [عرصۀ] محبّتت نمی رسد، فرو می بَرَد. پس خدایا! پشتش را به یاری ات محکم بدار و دستش را بلند و قوی بدار تا در راندن آنان که در قُرُقگاه تو می چرخند، کوتاه نماند و با تأییدات خودت، قدرتش را گسترش ده و ما را از انس با او دور مکن و آرزویش را که به سامان آوردن همۀ همکیشانش و پیداییِ عدالت در امّتش است، ناکام مگذار.

ص:103

اللّهُمَّ وشَرِّف بِمَا استَقبَلَ بِهِ مِنَ القِیامِ بِأَمرِکَ لَدی مَوقِفِ الحِسابِ مُقامَهُ، وسُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ بِرُؤیَتِهِ، ومَن تَبِعَهُ عَلی دَعوَتِهِ، وأَجزِل لَهُ عَلی ما رَأَیتَهُ، قائِماً بِهِ مِن أمرِکَ ثَوابَهُ، وأَبِن قُربَ دُنُوِّهِ مِنکَ فی حَیاتِهِ، وَارحَمِ استِکانَتَنا مِن بَعدِهِ، وَاستِخذاءَنا(1) لِمَن کُنّا نَقمَعُهُ بِهِ، إذ أفقَدتَنا وَجهَهُ، وبَسَطتَ أیدِیَ مَن کُنّا نَبسُطُ أیدِیَنا عَلَیهِ لِنَرُدَّهُ عَن مَعصِیَتِهِ، وَافتِراقَنا بَعدَ الاُلفَةِ وَالاِجتِماعِ تَحتَ ظِلِّ کَنَفِهِ، وتَلَهُّفَنا عِندَ الفَوتِ عَلی ما أقعَدتَنا عَنهُ مِن نُصرَتِهِ، وطَلَبَنا مِنَ القِیامِ بِحَقِّ ما لا سَبیلَ لَنا إلی رَجعَتِهِ، وَاجعَلهُ اللّهُمَّ فی أمنٍ مِمّا یُشفَقُ عَلَیهِ مِنهُ، ورُدَّ عَنهُ مِن سِهامِ المَکائِدِ ما یُوَجِّهُهُ أهلُ الشَّنَآنِ(2) إلَیهِ وإلی شُرَکائِهِ فی أمرِهِ، ومُعاوِنیهِ عَلی طاعَةِ رَبِّهِ، الَّذینَ جَعَلتَهُم سِلاحَهُ وحِصنَهُ ومَفزَعَهُ واُنسَهُ، الَّذینَ سَلَوا عَنِ الأَهلِ وَالأَولادِ، وجَفَوُا الوَطَنَ، وعَطَّلُوا الوَثیرَ مِنَ المِهادِ، ورَفَضوا تِجاراتِهِم وأَضَرّوا بِمَعایِشِهِم، وفُقِدوا فی أندِیَتِهِم بِغَیرِ غَیبَةٍ عَن مِصرِهِم، وخالَلُوا(3) البَعیدَ مِمَّن عاضَدَهُم عَلی أمرِهِم، وقَلُوا(4) القَریبَ مِمَّن صَدَّ عَن وِجهَتِهِم، فَائتَلَفوا بَعدَ التَّدابُرِ وَالتَّقاطُعِ فی دَهرِهِم، وقَطَعُوا الأَسبابَ المُتَّصِلَةَ بِعاجِلِ حُطامِ الدُّنیا، فَاجعَلهُمُ اللّهُمَّ فی أمنِ حِرزِکَ وظِلِّ کَنَفِکَ، ورُدَّ عَنهُم بَأسَ مَن قَصَدَ إلَیهِم بِالعَداوَةِ مِن عِبادِکَ، وأَجزِل لَهُم عَلی دَعوَتِهِم مِن کِفایَتِکَ ومَعونَتِکَ، وأَمِدَّهُم بِتَأییدِکَ ونَصرِکَ، وأَزهِق بِحَقِّهِم باطِلَ مَن أرادَ إطفاءَ نورِکَ.

ص:104


1- (1) خذأ له یخذأ له: خضع وانقاد له، وکذلک استخدأت له (لسان العرب: ج 1 ص 64 «خذأ»).
2- (2) شَنآنُ قومٍ: أی بغضهم (مفردات ألفاظ القرآن: ص 465 «شنأ»).
3- (3) فی مصباح المتهجّد: «حالفوا» و بحار الأنوار: «خالفوا».
4- (4) القِلی: البغض (النهایة: ج 4 ص 104 «قلی»).

خدایا! جایگاهش را در ایستگاه حسابرسی به خاطر قیامی که به فرمان تو در آینده به پا می کند، گرامی بدار و پیامبرت محمّد - که درودهای تو بر او و خاندانش باد - و نیز دنباله روان دعوتش را با دیدارش، شادمان کن و پاداش او را به خاطر آنچه از قیام به امرت از او دیدی، بزرگ بدار و نزدیکی اش را به تو در زندگی اش روشن کن و بر خواری ما پس از او و خضوع ما در برابر کسی که او را با دستان وی می کوبیم، رحم کن، هنگامی که ما را از دیدن چهره اش محروم کردی و دستان کسانی را بر ما گشودی که ما بر او دست گشوده بودیم تا او را از نافرمانی اش بازگردانیم. و نیز رحم کن بر تفرقه مان پس از الفت و اتّفاق زیر سایۀ حمایت او و تأسّفمان بر از دست دادن فرصت یاری او و نیز تکاپوی قیام به حقّ آنچه راهی به بازگشتش نداریم. خدایا! او را از آنچه بر او بیم می رود، ایمن و آسوده کن و تیرهای مکر و حیله را از او برگردان؛ تیرهایی که کینه توزان به سوی او و همکاران قیامش پرتاب می کنند، کسانی که او را در اطاعت از خدایش یاری دادند، یارانی که تو آنها را سلاح و قلعه و پناهگاه و مایۀ انس او قرار داده ای و زن و فرزند را از یاد برده و ترک دیار کرده و بستر گرم و نرم را رها نموده و کار و کاسبی خود را به کنار نهاده و به زندگی خود زیان زده و بی آن که از شهرشان غایب شده باشند، در انجمن هایشان دیده نمی شوند و با افراد دوری که ایشان را در کارشان یاری دادند، دوست شدند و با افراد نزدیکی که جلوی آنان را گرفتند، دشمنی نمودند، و از پس سال ها پشت به هم کردن و بریدن از یکدیگر، با هم الفت یافتند و رشته های پیوند دنیایی میان خود را بریدند. پس خدایا! آنان را در امان حرز خودت و سایۀ حمایتت قرار ده و رنج و آزار هر یک از بندگانت را که قصد دشمنی با آنها دارد، به خودش باز گردان، و کفایت و کمکت را به ایشان به خاطر دعوتشان [به سوی تو] بیشتر کن و با استوار داشتن و یاری ات، آنها را مدد فرما و با حقّ ایشان، باطلِ کسانی را از میان ببَر که در پی خاموش کردن نور تو هستند.

ص:105

اللّهُمَّ، وَاملَأ بِهِم کُلَّ افُقٍ مِنَ الآفاقِ وقُطرٍ مِنَ الأَقطارِ، قِسطاً وعَدلاً ومَرحَمَةً وفَضلاً، وَاشکُرهُم عَلی حَسَبِ کَرَمِکَ وجودِکَ، وما مَنَنتَ بِهِ عَلَی القائِمینَ بِالقِسطِ مِن عِبادِکَ، وَادَّخَرتَ لَهُم مِن ثَوابِکَ ما یَرفَعُ لَهُم بِهِ الدَّرَجاتِ، إنَّکَ تَفعَلُ ما تَشاءُ وتَحکُمُ ما تُریدُ.(1)

ص:106


1- (1) فی صدر مصباح المتهجّد: «ویستحبّ أن یزاد هذا الدعاء فی الوتر: الحمد للّه...».

خدایا! همۀ کرانه های گیتی و سراسر عالم را با دست ایشان از عدالت و دادورزی و رحمت و فضل، آکنده ساز و به اندازۀ کرم و جودت و آنچه بر بندگان قیام کننده ات به عدالت، منّت نهادی، از آنان قدردانی کن و آن قدر از پاداشت را برای ایشان ذخیره کن که درجاتشان را با آن بالا ببری و تو هر چه بخواهی می کنی و به هر چه اراده کنی، حکم می رانی»(1).(2)

ص:107


1- (1) در مصباح المتهجّد، خواندن این دعا را در نماز وتر، مستحب دانسته است.
2- (2) مهج الدعوات: ص 85-87، مصباح المتهجّد: ص 156، بحار الأنوار: ج 85 ص 228-233.

الفصل الثانی: أدعِیَةُ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام لِفَرَجِهِ

1/2: دُعاؤُهُ عِندَ الوِلادَةِ

1046. کمال الدین: حَدَّثَنَا الحُسَینُ بنُ أحمَدَ بنِ إدریسَ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ، قالَ: حَدَّثَنا أبی، قالَ: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ إسماعیلَ، قالَ: حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ إبراهیمَ الکوفِیُّ، قالَ:

حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ الطُّهَوِیُّ...(1) عَن حَکیمَةَ بِنتِ مُحَمَّدٍ علیه السلام - فی ذِکرِ ما جَری حینَ وِلادَةِ المَهدِیِّ علیه السلام -:... فَرَجَعتُ فَلَم ألبَث أن کُشِفَ الغِطاءُ الَّذی کانَ بَینی وبَینَها [أی نَرجِسَ] وإذا أنَا بِها وعَلَیها مِن أثَرِ النّورِ ما غَشِیَ بَصَری، وإذا أنَا بِالصَّبِیِّ علیه السلام ساجِداً لِوَجهِهِ، جاثِیاً عَلی رُکبَتَیهِ، رافِعاً سَبّابَتَیهِ، وهُوَ یَقولُ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ، (وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ)، وأَنَّ جَدّی مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ، وأَنَّ أبی أمیرَ المُؤمِنینَ...»، ثُمَّ عَدَّ إماماً إماماً إلی أن بَلَغَ إلی نَفسِهِ. ثُمَّ قالَ: «اللّهُمَّ انجِز لی ما وَعَدتَنی، وأَتمِم لی أمری، وثَبِّت وَطأَتی، وَاملَأِ الأَرضَ بی عَدلاً وقِسطاً».

ص:108


1- (1) فی بعض النسخ «الطهوی» وفی بعضها «الظهری» وفی بعضها «الزهری» وبعضها «المطهری» وفی بعضها «الطهری» ولم أجد بهذه العناوین فی أصحاب الهادی أحداً، نعم، ذکر «الطهومی» فی جامع الرواة من أصحاب الرضا علیه السلام، لکنّ حاله مجهول. (هامش المصدر)، وفی بحار الأنوار «المطهری».

فصل دوم: دعای امام مهدی برای فرجش

1/2: دعایش هنگام تولّد

1046. کمال الدین - به نقل از حکیمه دختر امام جواد علیه السلام در یادکرد ماجرای تولّد امام مهدی علیه السلام -:... باز گشتم و طولی نکشید که پردۀ میان من و نرگس کنار رفت و او را چنان نوری فرا گرفته بود که چشمانم را فرو بست و آن گاه کودکی را دیدم که سر بر سجده نهاد و بر زانوانش نشست و دو انگشت اشارۀ خود را بالا آورد و فرمود:

«گواهی می دهم که خدایی جز خداوند یگانۀ بی همتا نیست و جدّم محمّد، پیامبر خدا و پدرم، امیر مؤمنان است...». سپس یک یک امامان را بر شمرد تا به خودش رسید و سپس فرمود: «خدایا! آنچه را بر من وعده داده ای به انجام برسان و کارم را به پایان ببَر و زمینه و جایگاهم را استوار بدار و زمین را به دست من از عدل و داد پُر کن».(1)

ص:109


1- (1) کمال الدین: ص 426-428 ح 2، الثاقب فی المناقب: ص 201 ح 178، روضة الواعظین: ص 284، بحار الأنوار: ج 51 ص 11 ح 14. نیز، برای دیدن همۀ حدیث، ر. ک: همین دانش نامه: ج 2 ص 235 ح 345.

2/2: دُعاؤُهُ فِی القُنوتِ

1047. مهج الدعوات - فی ذِکرِ قُنوتاتِ الأَئِمَّةِ الطّاهِرینَ -: قُنوتُ مَولانَا الحُجَّةِ مُحَمَّدِ بنِ الحَسنِ علیه السلام: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَکرِم أولِیاءَکَ بِإِنجازِ وَعدِکَ، وبَلِّغهُم دَرکَ ما یَأمُلونَهُ مِن نَصرِکَ، وَاکفُف عَنهُم بَأسَ مَن نَصَبَ الخِلافَ عَلَیکَ، وتَمَرَّدَ بِمَنعِکَ عَلی رُکوبِ مُخالَفَتِکَ، وَاستَعانَ بِرِفدِکَ(1) عَلی فَلِّ(2) حَدِّکَ، وقَصَدَ لِکَیدِکَ بِأَیدِکَ(3) ، ووَسِعتَهُ حِلماً لِتَأخُذَهُ عَلی جَهرَةٍ، وتَستَأصِلَهُ عَلی غِرَّةٍ، فَإِنَّکَ اللّهُمَّ قُلتَ - وقَولُکَ الحَقُّ -: «حَتّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»4 ، وقُلتَ: «فَلَمّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ»5.

وإنَّ الغایَةَ عِندَنا قَد تَناهَت، وإنّا لِغَضَبِکَ غاضِبونَ، وإنّا عَلی نَصرِ الحَقِّ مُتَعاصِبونَ، وإلی وُرودِ أمرِکَ مُشتاقونَ، ولِإِنجازِ وَعدِکَ مُرتَقِبونَ، ولِحُلولِ وَعیدِکَ بِأَعدائِکَ مُتَوَقِّعونَ.

اللّهُمَّ فَأذَن بِذلِکَ وَافتَح طُرُقاتِهِ، وسَهِّل خُروجَهُ، ووَطِّئ مَسالِکَهُ، واشرَع شَرائِعَهُ، وأَیِّد جُنودَهُ وأَعوانَهُ، وبادِر بَأسَکَ القَومَ الظّالِمینَ، وَابسُط سَیفَ نَقِمَتِکَ

ص:110


1- (1) الرِّفدُ: هو الإعانة (النهایة: ج 2 ص 241 «رفد»).
2- (2) الفَلّ: الکسر والضرب (لسان العرب: ج 11 ص 530 «فلل»).
3- (3) الأیدُ: القوّة (الصحاح: ج 2 ص 443 «أید»).

2/2: دعایش در قنوت

1047. مهج الدعوات: - در ذکر قنوت های امامان پاک -: قنوت مولایمان حجّة بن الحسن:

«خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و اولیایت را با تحقّق وعده ات گرامی بدار و آنان را که آرزوی یاری ات را دارند، به آرزویشان برسان و از ایشان خطر کسانی که پرچم مخالفت با تو را برافراشته اند، برطرف کن؛ که اینان دستورت به مخالفت نکردن را نافرمانی نموده و با یاری گرفتن از بخشش تو، به کُند کردن تیزی [سلاحت] برخاسته و با نیروی گرفته از تو، آهنگ مکر با تو را دارند و تو با بردباری ات، به انتظار آشکارا گرفتن آنها هستی تا به گاه غفلتشان آنان را از ریشه برکنی که تو خود گفتی - و گفتارت حقیقت است -: «چون زمین، زیور خود را برگیرد و [به سبزه و گل] آراسته شود و مردم گمان کنند که [در بهره گرفتن] از آن توانایند، امر ما شب یا روز بیاید و آن را چنان درو شده بر جای نهیم که گویی روز پیش، هیچ نبوده است. این گونه نشانه های خود را برای اندیشه وران روشن می داریم». و گفتی: «هنگامی که ما را خشمگین کردند، از آنان انتقام گرفتیم».

هدف [خلقت] با ما به سرانجام می رسد و ما به خشم تو خشم می گیریم و ما برای یاری حق، هم پیمان می شویم و به در آمدن فرمان تو مشتاقیم و برای به انجام رساندن وعده ات، چشم انتظاریم و منتظر فرود آمدن تهدیدت نسبت به دشمنانت هستیم.

خدایا! این اجازه را بده و راه هایش را باز کن و بیرون آمدنش را آسان نما و راه هایش را هموار کن و جاده هایش را بکش و سربازان و یاورانش را استوار بدار و بیم و هراست را به گروه ستمکاران برسان و شمشیر انتقامت را بر دشمنان معاندت

ص:111

عَلی أعدائِکَ المُعانِدینَ، وخُذ بِالثَّأرِ إنَّکَ جَوادٌ مَکّارٌ.

1048. مهج الدعوات: ودَعا علیه السلام فِی القُنوتِ بِهذَا الدُّعاءِ: «اَللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»1.

یا ماجِدُ یا جَوادُ، یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ، یا بَطّاشُ یا ذَا البَطشِ الشَّدیدِ، یا فَعّالاً لِما یُریدُ، یا ذَا القُوَّةِ المَتینِ، یا رَؤوفُ یا رَحیمُ یا لَطیفُ، یا حَیُّ حینَ لا حَیَّ، أسأَ لُکَ بِاسمِکَ المَخزونِ المَکنونِ، الحَیِّ القَیّومِ، الَّذِی استَأثَرتَ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَکَ، لَم یَطَّلِع عَلَیهِ أحَدٌ مِن خَلقِکَ.

وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تُصَوِّرُ بِهِ خَلقَکَ فِی الأَرحامِ کَیفَ تَشاءُ، وبِهِ تَسوقُ إلَیهِم أرزاقَهُم فی أطباقِ الظُّلُماتِ مِن بَینِ العُروقِ وَالعِظامِ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی ألَّفتَ بِهِ بَینَ قُلوبِ أولِیائِکَ، وأَ لَّفتَ بَینَ الثَّلجِ وَالنّارِ، لا هذا یُذیبُ هذا، ولا هذا یُطفِئُ هذا، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی کَوَّنتَ بِهِ طَعمَ المِیاهِ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی أجرَیتَ بِهِ الماءَ فی عُروقِ النَّباتِ بَینَ أطباقِ الثَّری، وسُقتَ الماءَ إلی عُروقِ الأَشجارِ بَینَ الصَّخرَةِ الصَّمّاءِ.

وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی کَوَّنتَ بِهِ طَعمَ الثِّمارِ وأَلوانَها، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی بِهِ تُبدِئُ وتُعیدُ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الفَردِ الواحِدِ المُتَفَرِّدِ بِالوَحدانِیَّةِ، المُتَوَحِّدِ بِالصَّمَدانِیَّةِ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی فَجَّرتَ بِهِ الماءَ مِنَ الصَّخرَةِ الصَّمّاءِ، وسُقتَهُ مِن حَیثُ شِئتَ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی خَلَقتَ بِهِ خَلقَکَ، ورَزَقتَهُم کَیفَ شِئتَ وکَیفَ شاؤوا.

ص:112

بگستران و انتقام خون را بگیر؛ که تو بخشنده، امّا چاره جو هستی».(1)

1048. مهج الدعوات: و [امام زمان علیه السلام] این دعا را در قنوت خواند: ««خدایا! ای فرمان روای گیتی! به هر کس بخواهی، فرمان روایی می بخشی و از هر کسی بخواهی، آن را باز پس می گیری و هر کس را بخواهی، عزیز می داری و هر کس را بخواهی، خوار می کنی. خیر و نیکی به دست توست. بی گمان، تو بر هر کاری توانایی».

ای بزرگوار! ای بخشنده! ای دارای شکوه و جلال و اکرام! ای قدرتمند حمله ور! ای نیرومند سختگیر! ای کنندۀ هر چه می خواهی! ای صاحب قدرت استوار! ای دلسوز! ای مهربان! ای لطیف! ای زنده هنگامی که کسی زنده نیست! از تو درخواست می کنم به نام نهفتۀ اندوخته ات، زندۀ برپا دارنده، به اسمی که در دانش غیبی ات تنها برای خود نگاه داشتی و کسی از آفریدگانت از آن آگاه نشد، و از تو درخواست می کنم به اسمی که آفریده هایت را در رَحِم ها به هر صورت که بخواهی صورت می دهی و روزی هایشان را در میان تاریکی های چندطبقه و روی هم و از میان رگ ها و استخوان ها به آنها می رسانی، و از تو درخواست می کنم به اسمی که با آن میان دل های اولیایت الفت دادی و آتش و یخ را در یک جا جمع کردی به طوری که نه آن، این را ذوب کند و نه این، آن را خاموش سازد و از تو می خواهم به اسمی که مزۀ آب ها را با آن ایجاد کردی، و از تو می خواهم به اسمی که آب را با آن از میان طبقات زمین به ریشه های گیاه دواندی و آب را از میان سنگ سخت، به آوندهای درخت رساندی.

و از تو می خواهم به اسمی که رنگ و طعم میوه ها را با آن درست کردی، و از تو می خواهم به اسمی که با آن آغاز می کنی و باز می گردانی، و از تو می خواهم به آن اسمت که یگانه، یکتا، تنها در وحدانیت و یگانه در بی نیازی است، و از تو می خواهم به اسمی که دل صخرۀ سخت را شکافتی و آب را بیرون کشیدی و آن را به هر کجا که خواستی روانه نمودی، و از تو می خواهم به اسمی که با آن، مردمت را آفریدی و آنان را هر گونه که خواستی و خواستند، روزی دادی.

ای که روزها و شب ها او را تغییر نمی دهد! تو را با همان دعایی می خوانم که نوح، به

ص:113


1- (1) مهج الدعوات: ص 90، بحار الأنوار: ج 85 ص 233.

یا مَن لا یُغَیِّرُهُ الأَیّامُ وَاللَّیالی، أدعوکَ بِما دَعاکَ بِهِ نوحٌ حینَ ناداکَ، فَأَنجَیتَهُ ومَن مَعَهُ وأَهلَکتَ قَومَهُ، وأَدعوکَ بِما دَعاکَ بِهِ إبراهیمُ خَلیلُکَ حینَ ناداکَ، فَأَنجَیتَهُ وجَعَلتَ النّارَ عَلَیهِ بَرداً وسَلاماً، وأَدعوکَ بِما دَعاکَ بِهِ موسی کَلیمُکَ حینَ ناداکَ، فَفَلَقتَ لَهُ البَحرَ فَأَنجَیتَهُ وبَنی إسرائیلَ، وأَغرَقتَ فِرعَونَ وقَومَهُ فِی الیَمِّ، وأَدعوکَ بِما دَعاکَ بِهِ عیسی روحُکَ حینَ ناداکَ، فَنَجَّیتَهُ مِن أعدائِهِ، وإلَیکَ رَفَعتَهُ، وأَدعوکَ بِما دَعاکَ بِهِ حَبیبُکَ وصَفِیُّکَ ونَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَاستَجَبتَ لَهُ، ومِنَ الأَحزابِ نَجَّیتَهُ، وعَلی أعدائِکَ نَصَرتَهُ.

وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی إذا دُعیتَ بِهِ أجَبتَ، یا مَن لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ، یا مَن أحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلماً، یا مَن أحصی کُلَّ شَیءٍ عَدَداً، یا مَن لا تُغَیِّرُهُ الأَیّامُ وَاللَّیالی، ولا تَتَشابَهُ عَلَیهِ الأَصواتُ، ولا تَخفی عَلَیهِ اللُّغاتُ، ولا یُبرِمُهُ(1) إلحاحُ المُلِحّینَ.

أسأَ لُکَ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، خِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ، فَصَلِّ عَلَیهِم بِأَفضَلِ صَلَواتِکَ، وصَلِّ عَلی جَمیعِ النَّبِیّینَ وَالمُرسَلینَ الَّذینَ بَلَّغوا عَنکَ الهُدی، وعَقَدوا لَکَ المَواثیقَ بِالطّاعَةِ، وصَلِّ عَلی عِبادِکَ الصّالِحینَ.

یا مَن لا یُخلِفُ المیعادَ، أنجِز لی ما وَعَدتَنی، وَاجمَع لی أصحابی، وصَبِّرهُم، وَانصُرنی عَلی أعدائِکَ وأَعداءِ رَسولِکَ، ولا تُخَیِّب دَعوَتی، فَإِنّی عَبدُکَ، ابنُ عَبدِکَ، ابنُ أمَتِکَ، أسیرٌ بَینَ یَدَیکَ.

سَیِّدی أنتَ الَّذی مَنَنتَ عَلَیَّ بِهذَا المَقامِ، وتَفَضَّلتَ بِهِ عَلَیَّ دونَ کَثیرٍ مِن خَلقِکَ، أسأَ لُکَ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَن تُنجِزَ لی ما وَعَدتَنی، إنَّکَ أنتَ الصّادِقُ ولا تُخلِفُ المیعادَ، وأَنتَ عَلی کُلَّ شَیءٍ قَدیرٌ.

ص:114


1- (1) أبرَمَهُ: أی أمَلّه وأضجره (الصحاح: ج 5 ص 1869 «برم»).

گاه صدا زدن تو خواند و او و همراهانش را نجات دادی و قومش را هلاک کردی. و تو را با دعایی می خوانم که ابراهیم، دوستت، به گاه صدا زدن تو، آن را خواند و نجاتش دادی و آتش را بر او سرد و سلامت کردی. و تو را با دعایی می خوانم که موسی، هم سخنت، تو را با آن خواند و دریا را برایش شکافتی و او و بنی اسرائیل را نجات دادی و فرعون و قومش را در دریا غرق کردی. و تو را با دعایی می خوانم که عیسی، روحت، تو را با آن خواند و او را از دست دشمنانش رهاندی و به سوی خودت برکشیدی. و تو را با دعایی می خوانم که دوستت، برگزیده ات و پیامبرت، محمّد، تو را با آن خواند و دعوتش را اجابت کردی و از دست احزاب [مشرک و کافر] نجاتش دادی و بر دشمنانش، پیروز کردی.

و از تو می خواهم به اسمی که چون تو را با آن بخوانند، پاسخ می دهی. ای که خلق و امر در دست اوست! ای که به هر چیزی احاطۀ علمی داری! ای که شمار همه چیز را می دانی! ای که روزها و شب ها او را دگرگون نمی کنند و صداها بر او مشتبه نمی شود و زبان ها بر او پوشیده نمی ماند و پافشاریِ اصرارکنندگان، او را ملول نمی کند!

از تو می خواهم بر محمّد و خاندان محمّد، برگزیدگان از آفریدگانت، درود فرستی.

پس بهترین درودها را بر ایشان بفرست و بر همۀ پیامبران و فرستادگان که هدایت تو را به مردم رساندند و با تو پیمان اطاعت بستند، و نیز بر بندگان شایسته ات درود فرست.

ای که خلاف وعده نمی کنی! آنچه را به من وعده داده ای، به انجام برسان، و یارانم را برایم گرد آور، و آنان را شکیبا کن، و مرا در برابر دشمنانت و دشمنان پیامبرت یاری ده، و دعایم را ناکام مگذار؛ که من بندۀ تو و فرزند بندۀ تو و فرزند کنیز تو و اسیر پیش روی تو هستم. سرور من! تو کسی هستی که این جایگاه را بر من منّت نهادی و مرا به جای بسیاری از آفریدگانتْ با آن برتری بخشیدی. از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و آنچه را به من وعده داده ای، به انجام رسانی؛ که تو راستگویی و خلاف وعده نمی کنی و تو بر هر کاری توانایی».(1)

ص:115


1- (1) مهج الدعوات: ص 91، بحار الأنوار: ج 85 ص 234.

3/2: دُعاؤُهُ عِندَ الکَعبَةِ

1049. کتاب من لایحضره الفقیه: رُوِیَ عَن عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ الحِمیَرِیِّ أنَّهُ قالَ: سَأَلتُ مُحَمَّدَ بنَ عُثمانَ العَمرِیَّ - رَضِیَ اللّهُ عَنهُ - فَقُلتُ لَهُ: رَأَیتَ صاحِبَ هذَا الأَمرِ؟ فَقالَ: نَعَم، وآخِرُ عَهدی بِهِ عِندَ بَیتِ اللّهِ الحَرامِ وهُوَ یَقولُ: «اللّهُمَّ أنجِز لی ما وَعَدتَنی».

قالَ مُحَمَّدُ بنُ عُثمانَ - رَضِیَ اللّهُ عَنهُ وأَرضاهُ -: ورَأَیتُهُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ مُتَعَلِّقاً بِأَستارِ الکَعبَةِ فِی المُستَجارِ(1) وهُوَ یَقولُ: اللّهُمَّ انتَقِم لی(2) مِن أعدائِکَ(3).

4/2: دُعاؤُهُ حینَ العُبورِ عَن وادِی السَّلامِ

1050. دلائل الإمامة: بِهذَا الإِسنادِ(4) عَن أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الحِمیَرِیِّ، قالَ: حَدَّثَنی أحمَدُ بنُ جَعفَرٍ، قالَ: حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ، یَرفَعُهُ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ (صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ فی صِفَةِ القائِمِ علیه السلام:

کَأَ نَّنی بِهِ قَد عَبَرَ مِن وادِی السَّلامِ إلی مَسجِدِ(5) السَّهلَةِ عَلی فَرَسٍ مُحَجَّلٍ، لَهُ شِمراخٌ(6) یَزهَرُ، یَدعو ویَقولُ فی دُعائِهِ:

ص:116


1- (1) المُستجارُ من البیت الحرام: هو الحائط المقابل للباب دون الرکن الیمانی (مجمع البحرین: ج 1 ص 338 «جور»).
2- (2) فی بحار الأنوار (ج 51 ص 351): «بی» بدل «لی».
3- (3) فی کمال الدین: «من أعدائی» بدل «من أعدائک».
4- (4) أی أبو الحسین محمّد بن هارون بن موسی، عن أبیه، عن أبی علیّ محمّد بن همّام.
5- (5) فی العدد القویة: «مَسیلِ».
6- (6) الشمراخ: غرّة الفرس إذا دقّت وسالت وجلّلت الخیشوم ولم تبلغ الجحفلة [أی الفم] (الصحاح: ج 1 ص 425 «شمرخ»).

3/2: دعایش نزد کعبه

1049. کتاب من لایحضره الفقیه - به نقل از عبد اللّه بن جعفر حمیری -: از محمّد بن عثمان عمری - خدا از او خشنود باد - پرسیدم: صاحب این امر را دیده ای ؟ گفت: آری، و آخرین بار، او را نزد خانۀ خدا دیدم که می فرمود: «خدایا! آنچه را به من وعده داده ای، به انجام رسان».

محمّد بن عثمان - خدا از او خشنود باد و خشنودش کند - گفت: و او را - درودهای خدا بر او باد - دیدم که در مستجار(1) به پرده های کعبه درآویخته و می فرماید: «خدایا! به دست من(2) از دشمنانت(3) انتقام بگیر».(4)

4/2: دعایش هنگام عبور از وادی السلام

1050. دلائل الإمامة: علی بن محمّد که سند حدیث توصیف قائم علیه السلام را به امیر مؤمنان می رساند: گویی او را می بینم که از وادی السلام گذشته و سوار بر اسبی دست و پا سفید - که پیشانی اش می درخشد - به سوی مسجد سهله می رود و دعا می خواند و می فرماید: «بی گمان و بی تردید، خدایی جز خداوند نیست از سر باور و راستی! خدایی جز خداوند نیست از سر تعبّد و بندگی! خدایی جز خداوند نیست! خدایا! ای یاور هر مؤمن تنها! ای خوارکنندۀ هر گردنکش لجباز! آن هنگام که راه ها

ص:117


1- (1) مستجار، جایی از دیوار پشت کعبه و روبه روی در آن، اندکی قبل از رکن یمانی است که در آن جا ایستادن وخود را به کعبه چسباندن و دعا کردن، مستحب است.
2- (2) در منبع اصلی به جای «به دست من» «برای من» آمده؛ ولی ما مطابق با نسخۀ بحار الأنوار ترجمه کردیم.
3- (3) نسخۀ کمال الدین به جای «دشمنانت»، «دشمنانم» دارد.
4- (4) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 520 ح 3115، کمال الدین: ص 440 ح 9 و ح 10، الغیبة، طوسی: ص 251 ح 222، بحار الأنوار: ج 52 ص 30 ح 23.

لا إلهَ إلَّااللّهُ حَقّاً حَقّاً، لا إلهَ إلَّااللّهُ إیماناً وصِدقاً، لا إلهَ إلَّااللّهُ تَعَبُّداً ورِقّاً، اللّهُمَّ یا مُعینَ(1) کُلِّ مُؤمِنٍ وَحیدٍ، ومُذِلَّ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ، أنتَ کَهفی حینَ تُعیینِی المَذاهِبُ، وتَضیقُ عَلَیَّ الأَرضُ بِما رَحُبَت.

اللّهُمَّ خَلَقتَنی، وکُنتَ عَن خَلقی غَنِیّاً، ولَولا نَصرُکَ إیّایَ لَکُنتُ مِنَ المَغلوبینَ، یا مُنشِرَ الرَّحمَةِ مِن مَواضِعِها، ومُخرِجَ البَرَکاتِ مِن مَعادِنِها، ویا مَن خَصَّ نَفسَهُ بِشُموخِ الرِّفعَةِ، فَأَولِیاؤُهُ بِعِزِّةِ یَتَعَزَّزونَ، یا مَن وَضَعَت لَهُ المُلوکُ نیرَ(2) المَذَلَّةِ عَلی أعناقِها، فَهُم مِن سَطوَتِهِ خائِفونَ، أسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی قَصُرَ عَنهُ خَلقُکَ(3) ، فَکُلٌّ لَکَ مُذعِنونَ.

أسأَ لُکَ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ، وأَن تُنجِزَ لی أمری، وتُعَجِّلَ لِیَ الفَرَجَ، وتَکفِیَنی وتُعافِیَنی، وتَقضِیَ حَوائِجی، السّاعَةَ السّاعَةَ، اللَّیلَةَ اللَّیلَةَ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

5/2: دُعاءُ الحِجابِ

1051. مهج الدعوات - فی ذِکرِ الحُجُبِ المَروِیَّةِ عَنِ النَّبِیِّ وَالأَئِمَّةِ علیهم السلام -: حِجابُ مَولانا صاحِبِ الزَّمانِ علیه السلام:

اللّهُمَّ احجُبنی عَن عُیونِ أعدائی، وَاجمَع بَینی وبَینَ أولِیائی، وأَنجِز لی ما وَعَدتَنی، وَاحفَظنی فی غَیبَتی إلی أن تَأذَنَ لی فی ظُهوری، وأَحیِ بی ما دَرَسَ(4)

ص:118


1- (1) فی العدد القویة: «مُعِزَّ».
2- (2) النیرُ: الخشبة المعترضة فی عنق الثورین وقد یستعار للإذلال (مجمع البحرین: ج 3 ص 1853 «نیر»).
3- (3) فی العدد القویة: «فَطَرتَ بِهِ خَلقَکَ».
4- (4) دَرَسَ: عفا وخفیت آثاره (المصباح المنیر: ص 192 «درس»).

مرا از پای بیندازد و زمین با همۀ وسعتش بر من تنگ آید، تو پناه من هستی.

خدایا! تو مرا آفریدی در حالی که از آفرینش من بی نیاز بودی و اگر یاریِ تو نبود، من از شکست خوردگان بودم. ای پخش کنندۀ رحمت از جایگاه هایش و بیرون آورندۀ برکت ها از معادنش! و ای که خود را به قلّۀ والایی ها ویژه ساخته و اولیایش به عزّت او عزّت می یابند! ای که پادشاهان در برابر او یوغ ذلّت بر گردنشان می نهند و از شوکت او بیمناک اند! از تو می خواهم به اسمی که آفریده هایت را با آن سرشتی،(1) که همه در برابرت اقرار دارند.

از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستی و کارم را به فرجام رسانی و در فَرَجم تعجیل کنی و مرا کفایت کنی و عافیت بخشی و حاجت هایم را برآورده کنی، هم اکنون، هم اکنون و امشب، امشب؛ که تو بر هر کاری توانایی».(2)

5/2: دعا برای محفوظ ماندن

1051. مهج الدعوات - در ذکر حجاب هایی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام روایت شده است -:

حجاب مولایمان صاحب الزمان علیه السلام: «خدایا! مرا از چشم دشمنانم پنهان بدار و من را با اولیایم گرد هم آور و آنچه را به من وعده داده ای، به انجام رسان و مرا در روزگار غیبتم حفظ کن تا آن گاه که ظهورم را اجازه دهی و به دست من واجبات و سنّت های از یادرفته ات را زنده کن و در فرجم تعجیل کن و خروجم را آسان ساز و از جانب خودت تسلّطی پیروزمند برایم قرار بده و گشایشی روشن برایم پیش بیاور و مرا به راهی مستقیم هدایت کن و مرا از همۀ آنچه از ستمکاران بیم دارم، نگاه دار.

ص:119


1- (1) طبق نقل العدد القویة ترجمه شد. ترجمۀ متن موجود چنین است: «به اسمی که آفریده هایت به [درک] آن نمی رسند» (م).
2- (2) دلائل الإمامة: ص 458 ح 438، العدد القویّة: ص 75 ح 125 (با عبارت مشابه)، بحار الأنوار: ج 52 ص 391 ح 214.

مِن فُروضِکَ وسُنَنِکَ، وعَجِّل فَرَجی، وسَهِّل مَخرَجی، وَاجعَل لی مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً، وَافتَح لی فَتحاً مُبیناً، وَاهدِنی صِراطاً مُستَقیماً، وقِنی جَمیعَ ما احاذِرُهُ مِنَ الظّالِمینَ، وَاحجُبنی عَن أعیُنِ الباغِضینَ، النّاصِبینَ العَداوَةَ لِأَهلِ بَیتِ نَبِیِّکَ، ولا یَصِلُ مِنهُم إلَیَّ أحَدٌ بِسوءٍ، فَإِذا أذِنتَ فی ظُهوری فَأَیِّدنی بِجُنودِکَ، وَاجعَل مَن یَتبَعُنی لِنُصرَةِ دینِکَ(1) مَنصورینَ، ووَفِّقنی لِإِقامَةِ حُدودِکَ، وَانصُرنی عَلی مَن تَعَدّی مَحدودَکَ، وَانصُرِ الحَقَّ، وأَزهِقِ الباطِلَ، إنَّ الباطِلَ کانَ زَهوقاً، وأَورِد عَلَیَّ مِن شیعَتی وأَنصاری مَن تَقَرُّ بِهِمُ العَینُ، ویُشَدُّ بِهِمُ الأَزرُ(2) ، وَاجعَلهُم فی حِرزِکَ وأَمنِکَ، بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.(3)

6/2: دُعاؤُهُ لِتَسهیلِ امورِهِ المُتَضایِقَةِ

1052. قصص الأنبیاء للراوندی: ومِن دُعائِهِ:(4)

یا مَن إذا تَضایَقَتِ الاُمورُ فَتَحَ لَنا [لَها] باباً لَم تَذهَب إلَیهِ الأَوهامُ، فَصَلِّ [صلّ] عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَافتَح لِاُمورِیَ المُتَضایِقَةِ باباً لَم یَذهَب إلَیهِ وَهمٌ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

ص:120


1- (1) وزاد فی بحار الأنوار عن مهج الدعوات و المصباح: «مُؤَیَّدینَ، وفی سَبیلِکَ مُجاهِدینَ، وعَلی مَن أرادَنی وأَرادَهُم بِسوءٍ».
2- (2) الأَزرُ: الظهر والقوّة (لسان العرب: ج 4 ص 18 «أزر»).
3- (3) قال المؤلّف بعد ذکر الحجب: «وهذه الحجب ممّا الهمنا أیضاً تلاوتها یوم أحاطت المیاه والغرق، وصعبت السّلامة بکثرة المیاه وزادت علی إحاطتها بهدم مواضع دخل بها ماء الزیادات، وأمکن المقام بإجابة الدعوات و دفع تلک المحذورات، سلامتنا من الدخول فی تلک الحادثات والحمد للّه».
4- (4) قال السیّد آیة اللّه موسی الشبیری الزنجانی دامت برکاته: نُقل بطرق عدیدة عن السیّد مرتضی الکشمیری أنّه نقل الدعاء المذکور عن الإمام الحجّة عج وفی نقله: «فتح لها»، بدل «فتح لنا» و «صلّ» بدل «فصلّ».

و مرا از دیدۀ کینه توزان - که پرچم دشمنی با خاندان پیامبرت را برافراشته اند -، پنهان بدار تا هیچ یک از آنان نتوانند آسیبی به من برسانند و چون اجازۀ ظهورم را دادی، مرا با لشکریانت استوار بدار و کسانی را که برای یاری دینت، در پی من آمده اند،(1) یاری بده، و مرا به برپا کردن حدودت موفّق بدار، و مرا بر کسی که از مرزهای معیّن شدۀ تو درگذشته است، پیروز کن، و حق را یاری ده و باطل را از میان ببر که باطل رفتنی است، و از پیروان و یاورانم کسانی را بر من وارد کن که چشم به آنها روشن و پشت به آنها محکم می شود و آنان را در حرز و حفظ و امان خودت قرار بده، به رحمتت، ای رحیم ترین رحیمان!»(2).(3)

6/2: دعایش برای آسان شدن کارهای سخت او

1052. قصص الأنبیاء، رواندی: از دعای امام علیه السلام: (4)«ای که چون کارها به تنگنا می افتد، دری به روی ما می گشایی که به خیال کسی هم نرسیده است! بر محمّد و خاندان محمّد

ص:121


1- (1) در بحار الأنوار به نقل از مهج الدعوات و المصباح کفعمی این اضافه آمده است: «مویّد بدار، و در راه تو جهادمی کنند، و در برابر کسانی که ارادۀ بدی به من و ایشان دارند».
2- (2) نویسنده پس از ذکر حرزها گفته است: این حرزها از جمله الهامات به ما است. خوانده شوند در روزی که امواج آب ها و غرق شدن، همه را احاطه کرده باشد، و سالم ماندن، به خاطر زیادی آب ها، و تسلّط آب ها با نابود کردن جاهایی که آب به آنها نفوذ کرده، زیاد شده، و ایستادگی با اجابت دعاها و برطرف شدن این مشکلات، ما را از ورود به رخدادها [ی تلخ] در امان نگه دارد و ممکن کند. سپاس از آنِ خداست. در مصباح کفعمی آمده است: «کسانی که در یاری دین تو مرا تبعیت می کنند، و در راه تو جهادگرند، مورد تأیید قرار بده، و بر کسانی که قصد سوء به من و آنها دارند، یاری شده قرارمان بده». این فراز پس از فراز «برای یاری دین تو» آمده است.
3- (3) مهج الدعوات: ص 360، المصباح، کفعمی: ص 296، بحار الأنوار: ج 94 ص 378.
4- (4) آیة اللّه سیّد موسی موسوی شبیری زنجانی - برکات وجودش مدام باد - گفته است: از سیّد مرتضی کشمیری، از طریق های متعدد نقل شده که او دعای یاد شده را از امام حجّت - عجل اللّه تعالی فرجه - نقل کرده است، در نقل ایشان گشایش را متعلّق به تنگناها و نه ما داشته است.

1053. مهج الدعوات: حِرزٌ لِمَولانَا القائِمِ علیه السلام: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، یا مالِکَ الرِّقابِ، ویا هازِمَ الأَحزابِ، یا مُفَتِّحَ الأَبوابِ، یا مُسَبِّبَ الأَسبابِ، سَبِّب لَنا سَبَباً لا نَستَطیعُ لَهُ طَلَباً، بِحَقِّ لا إلهَ إلَّااللّهُ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وعَلی آلِهِ أجمَعینَ.

ص:122

درود فرست و برای کارهای به تنگناافتاده ام، دری بگشای که به خیال کسی هم نرسیده است. ای رحیم ترین رحیمان!».(1)

1053. مهج الدعوات: حرز مولایمان قائم علیه السلام: «به نام خداوند گسترده مهر مهربان. ای مالک مردم! ای شکست دهندۀ حزب ها! ای گشایندۀ درها! ای فراهم آورندۀ سبب ها! برای ما سببی فراهم کن که نیازی به پیجویی و طلب نداشته باشیم. به حقّ خدای بی همتایی که خدایی جز او نیست و به حقّ محمّد که پیامبر خداست، خداوند بر او و بر همۀ خاندانش درود فرستد!».(2)

ص:123


1- (1) قصص الأنبیاء، راوندی: ص 365 ح 437.
2- (2) مهج الدعوات: ص 64، المصباح، کفعمی: ص 407، بحار الأنوار: ج 94 ص 365 ح 1.

الفصل الثالث: الدُّعاءُ لِلإِمامِ المَهدِیِّ فِی الأَعیادِ

1/3: الدُّعاءُ لَهُ فِی الأَعیادِ الأَربَعَةِ

دُعاءُ النُّدبَةِ

1054. المزار الکبیر: الدُعاءُ لِلنُّدبَةِ. قالَ مُحَمَّدُ بنُ [عَلِیِّ بنِ] أبی قُرَّةَ: نَقَلتُ مِن کِتابِ أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ الحُسَینِ بنِ سُفیانَ البَزَوفَرِیِّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ هذَا الدُّعاءَ، وذَکَرَ فیهِ أنَّهُ الدُّعاءُ لِصاحِبِ الزَّمانِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وعَجَّلَ فَرَجَهُ وفَرَجَنا بِهِ، ویُستَحَبُّ أن یُدعی بِهِ فِی الأعیادِ الأربَعَةِ(1):

الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ وصَلَّی اللّهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وآلِهِ وسَلَّمَ تَسلیماً.

اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ عَلی ما جَری بِهِ قَضاؤُکَ فی أولِیائِکَ الَّذینَ استَخلَصتَهُم لِنَفسِکَ ودینِکَ؛ إذِ اختَرتَ لَهُم جَزیلَ ما عِندَکَ مِنَ النَّعیمِ المُقیمِ الَّذی لا زَوالَ لَهُ ولَا اضمِحلالَ، بَعدَ أن شَرَطتَ عَلَیهِمُ الزُّهدَ فی زَخارِفِ هذِهِ الدُّنیَا الدَّنِیَّةِ(2)

ص:124


1- (1) وقال فی الإقبال: «دعاء آخر بعد صلاة العید ویدعی به فی الأعیاد الأربعة».
2- (2) الدَنیّ: الضعیف الخسیس (لسان العرب: ج 14 ص 274 «دنا»).

فصل سوم: دعا برای امام مهدی در عیدها

1/3: دعا برای امام در عیدهای چهارگانه «دعای ندبه»

اشاره

1/3: دعا برای امام در عیدهای چهارگانه «دعای ندبه»(1)

1054. المزار الکبیر - به نقل از محمّد بن علی بن ابی قرّه -: این دعا را از کتاب ابو جعفر محمّد بن حسین بن سفیان بَزَوفَری - خدا از او راضی باد - نقل کرده ام. او در آن کتاب نوشته است که این دعا برای صاحب الزمان - درودهای خدا بر ایشان باد و خداوند در فرجش که فرج ما نیز هست، تعجیل فرماید - است و مستحب است که این دعا را در چهار عید [فطر، قربان، غدیر و روز جمعه] بخوانند:(2)

«خدا را سپاس، که پروردگار جهانیان است و درود خداوند بر سَرور ما، محمّد که پیامبر اوست و سلام فراوان خدا بر او باد!

خداوندا! تو را سپاس بر آنچه تقدیر تو در بارۀ دوستانت جاری شده است؛ آنان که ایشان را برای خودت و آیینت، خالص ساخته ای؛ چرا که برای آنان نعمت فراوانی را که پیش توست، برگزیدی؛ نعمتی همیشگی که آن را زوال و نابودی

ص:125


1- (1)ترجمۀ این دعا از ترجمۀ جناب آقای جواد محدّثی در کتاب ماه خدا برگرفته شده، و با اصلاحات متنی و نسخه ای جناب آقای رسول افقی، به این شکل عرضه شده است.
2- (2) در الإقبال گفته است: دعایی دیگر که پس از نماز عید خوانده می شود، و در عیدهای چهارگانه هم خوانده می شود.

وزِبرِجِها(1) ، فَشَرَطوا لَکَ ذلِکَ، وعَلِمتَ مِنهُمُ الوَفاءَ بِهِ، فَقَبِلتَهُم وقَرَّبتَهُم، وقَدَّمتَ لَهُمُ الذِّکرَ العَلِیَّ وَالثَّناءَ الجَلِیَّ، وأَهبَطتَ عَلَیهِم مَلائِکَتَکَ، وکَرَّمتَهُم بِوَحیِکَ، ورَفَدتَهُم(2) بِعِلمِکَ، وجَعَلتَهُمُ الذَّرائِعَ(3) إلَیکَ، وَالوَسیلَةَ إلی رِضوانِکَ.

فَبَعضٌ أسکَنتَهُ جَنَّتَکَ إلی أن أخرَجتَهُ مِنها، وبَعضٌ حَمَلتَهُ فی فُلکِکَ، ونَجَّیتَهُ ومَن آمَنَ مَعَهُ مِنَ الهَلَکَةِ بِرَحمَتِکَ، وبَعضٌ اتَّخَذتَهُ لِنَفسِکَ خَلیلاً، وسَأَلَکَ لِسانَ صِدقٍ فِی الآخِرینَ، فَأَجَبتَهُ وجَعَلتَ ذلِکَ عَلِیّاً، وبَعضٌ کَلَّمتَهُ مِن شَجَرَةٍ تَکلیماً، وجَعَلتَ لَهُ مِن أخیهِ رِدءاً(4) ووَزیراً، وبَعضٌ أولَدتَهُ مِن غَیرِ أبٍ، وآتَیتَهُ البَیِّناتِ، وأَیَّدتَهُ بِروحِ القُدُسِ.

وکُلٌّ شَرَعتَ لَهُ شَریعَةً، ونَهَجتَ لَهُ مِنهاجاً، وتَخَیَّرتَ لَهُ أوصِیاءَ، مُستَحفِظاً بَعدَ مُستَحفِظٍ، مِن مُدَّةٍ إلی مُدَّةٍ؛ إقامَةً لِدینِکَ، وحُجَّةً عَلی عِبادِکَ، ولِئَلّا یَزولَ الحَقُّ عَن مَقَرِّهِ، ویَغلِبَ الباطِلُ عَلی أهلِهِ، ولا یَقولَ أحَدٌ: لَولا أرسَلتَ إلَینا رَسولاً مُنذِراً، [وأَقَمتَ لَنا عَلَماً هادِیاً](5) ، فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِن قَبلِ أن نَذِلَّ ونَخزی(6).

إلی أنِ انتَهَیتَ بِالأَمرِ إلی حَبیبِکَ ونَجیبِکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ، فَکانَ کَمَا انتَجَبتَهُ، سَیِّدَ مَن خَلَقتَهُ، وصَفوَةَ مَنِ اصطَفَیتَهُ، وأَفضَلَ مَنِ اجتَبَیتَهُ، وأَکرَمَ مَنِ اعتَمَدتَهُ، قَدَّمتَهُ عَلی أنبِیائِکَ، وبَعَثتَهُ إلی الثَّقَلَینِ مِن عِبادِکَ، وأَوطَأتَهُ مَشارِقَکَ

ص:126


1- (1) فی المصادر الاُخری: «... فی دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنیَا الدَّنِیَّةِ وزُخرُفِها وزِبرِجِها». والزِّبرِجُ: الزینة والذهب (النهایة: ج 2 ص 294 «زبرج»).
2- (2) رَفَدْتَهُ: إذا أعنته (النهایة: ج 2 ص 241 «رفد»).
3- (3) فی الإقبال: «الذریعة». والذرائع: جمع ذریعة؛ وهی الوسیلة (الصحاح: ج 3 ص 1211 «ذرع»).
4- (4) الرِدْءُ: العَونُ والناصر (النهایة: ج 2 ص 212 «ردأ»).
5- (5) أثبتناه من المصادر الاُخری.
6- (6) تضمین للآیة 134 من سورة طه.

نیست، پس از آن که پارسایی در این دنیای پست و [نیز] زرق و برق آن را بر آنان شرط کردی. آنان نیز این شرط را گردن نهادند. و تو وفای آنان را به این شرط دانستی. پس آنان را پذیرفتی و مقرّب داشتی و از پیش، بر ایشان نام بلند و ستایش آشکار روا داشتی و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادی و با وحی خویش، آنان را گرامی داشتی و با علم خود، از آنان پذیرایی کردی و آنان را راهی به آستانت و وسیله ای به رضوانت قرار دادی.

آن گاه یکی از آنان را در بهشت خود جای دادی، تا آن که از آن برون آوردی.

یکی را بر کِشتی خود سوار کردی و با رحمت خویش، او و مؤمنان همراهش را از هلاکت رهانیدی. یکی را دوست خودت قرار دادی و از تو در میان آیندگان، آوازۀ نیکو خواست. پس پذیرفتی و آن را والا قرار دادی. و با یکی از طریق درخت، سخن گفتی و برادرش را یاور و وزیرش ساختی. یکی را نیز بدون داشتن پدر به دنیا آوردی و به او نشانه های روشن دادی و با روح القدس تأییدش کردی. و برای هر یک آیینی مقرّر داشتی و راه و روشی گشودی و جانشینانی برگزیدی که یکی پس از دیگری و از زمانی تا زمان دیگر، نگهبان دین باشند، تا دینت بر پا مانَد و حجّتی روشن بر بندگانت باشند و برای آن که حق، از جایگاهش پس رانده نشود و باطل، بر اهل حق چیره نگردد، و تا کسی نگوید: چرا به سوی ما پیامبری بیم دهنده نفرستادی و نشانۀ هدایتگری بر نیفراشتی تا پیش از آن که خوار و فرومایه شویم، از نشانه های تو پیروی کنیم ؟!(1)

تا آن که کار را به حبیب و برگزیده ات محمّد صلی الله علیه و آله سپردی و او همان گونه که وی را برگزیده بودی، سَرور آفریدگانت و برگزیدۀ برگزیدگان و برترینِ انتخاب شدگانت

ص:127


1- (1) اشاره به آیۀ 134 سورۀ طه است.

ومَغارِبَکَ، وسَخَّرتَ لَهُ البُراقَ(1) ، وعَرَجتَ بِهِ(2) إلی سَمائِکَ، وأَودَعتَهُ عِلمَ [ما کانَ و](3) ما یَکونُ إلَی انقِضاءِ خَلقِکَ.

ثُمَّ نَصَرتَهُ بِالرُّعبِ، وحَفَفتَهُ بِجَبرَئیلَ ومیکائیلَ وَالمُسَوِّمینَ(4) مِن مَلائِکَتِکَ، ووَعَدتَهُ أن تُظهِرَ دینَهُ(5) عَلَی الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المشرِکونَ(6) ، وذلِکَ بَعدَ أن بَوَّأتَهُ مُبَوَّأَ صِدقٍ مِن أهلِهِ، وجَعَلتَ لَهُ ولَهُم «أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ * فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً»7 ، وقُلتَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً».8

ثُمَّ جَعَلتَ أجرَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ مَوَدَّتَهُم فی کِتابِکَ، فَقُلتَ: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»9 ، وقُلتَ: «ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ»10 ، وقُلتَ: (7)«ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً» (8) ،

ص:128


1- (1) البُراق: وهی الدابّة التی رکبها رسول اللّه صلی الله علیه و آله لیلة الإسراء، سمّی بذلک لنصوع لونه وشدّة بریقه (النهایة: ج 1 ص 120 «برق»).
2- (2) فی المصادر الاُخری: «عَرَجتَ بِروحِهِ».
3- (3) أثبتناه من المصادر الاُخری.
4- (4) مسوِّمین: أی مُعَلِّمین أنفسهم أو خیلهم بعلامة یعرفون بها فی الحرب (مجمع البحرین: ج 2 ص 911 «سوم»).
5- (5) فی المصدر: «تظهره»، وما فی المتن أثبتناه من المصادر الاُخری.
6- (6) تضمین للآیة 33 من سورة التوبة، والآیة 9 فی سورة الصف.
7- (11) لم ترد هنا الآیتان الأوّلتان فی المصدر وأثبتناهما من المصادر الاُخری.
8- (12) الفرقان: 57.

بود و گرامی ترین کسی که بر او اعتماد کردی. او را بر پیامبرانت مقدّم داشتی و وی را به سوی بندگانت (از جنّ و انس) برانگیختی و خاور و باختر زمین را زیر پایش قرار دادی و بُراق(1) را مسخّر او ساختی و او را به آسمانت بالا بردی(2) و دانش گذشته و آینده تا پایان آفرینشت را نزد او به امانت نهادی.

سپس او را با افکندن بیم و هراس [در دل دشمنان] یاری کردی و با جبرئیل و میکائیل و فرشتگانِ نشاندار خود، او را احاطه کردی و به او وعده دادی که دین او را بر همۀ دین ها غالب سازی، هر چند مشرکانْ خوش نداشته باشند. و این، پس از آن بود که او را در جایگاه صدق و راستی خاندانش برنشاندی و برای او و خاندانش «نخستین خانه ای که مایۀ برکت و هدایت برای جهانیان بود، در مکّه قرار دادی؛ خانه ای که در آن، نشانه هایی روشن، همچون مقام ابراهیم است و هر که در آن خانه درآید، در امان باشد» و فرمودی: «همانا خداوند خواسته است که پلیدی را از شما خاندان ببَرَد و شما را کاملاً پاک کند».

سپس در کتاب خودت، پاداش محمّد صلی الله علیه و آله را مهرورزی با آن خاندان قرار دادی و فرمودی: «بگو: هیچ پاداشی برای این رسالت از شما نمی خواهم، مگر مهرورزی با خویشاوندانم» و فرمودی: «هر پاداشی هم که از شما خواستم، به سود خودتان است» و فرمودی: «بر آن رسالت، پاداشی از شما نمی خواهم، مگر آن کس که بخواهد راهی به سوی پروردگارش بجوید» و آنان، راهِ رسیدن به تو و طریق دست یافتن به رضای تو بودند.

پس، پیامبر صلی الله علیه و آله چون دورانش سپری گشت، جانشین خود علی بن ابی طالب علیه السلام را به عنوان راه نما برگماشت؛ چرا که او بیم دهنده بود و هر قومی را هدایتگری است.

پس در حالی که گروه مردم [در غدیر خُم] در برابرش بودند، فرمود: "هر که من

ص:129


1- (1) بُراق، نام مَرکبی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شب معراج بر آن سوار شد. به خاطر درخشندگی و برّاق بودنش، چنین نامیده شد (ر. ک: النهایة: ج 1 ص 120).
2- (2) در منابع دیگر چنین آمده است: «و روح او را به آسمانت بالا بردی».

فَکانوا هُمُ السَّبیلَ إلَیکَ، وَالمَسلَکَ إلی رِضوانِکَ.

فَلَمَّا انقَضَت أیّامُهُ أقامَ وَلِیَّهُ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما وآلِهِما هادِیاً إذ کانَ هُوَ المُنذِرُ، ولِکُلِّ قَومٍ هادٍ، فَقالَ وَالمَلَأُ أمامَهُ: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ». وقالَ:

«مَن کُنتُ أنَا نَبِیَّهُ(1) فَعَلِیٌّ أمیرُهُ»، وقالَ: «أنَا وعَلِیٌّ مِن شَجَرَةٍ واحِدَةٍ وسائِرُ النّاسِ مِن شَجَرٍ شَتّی».

وأَحَلَّهُ مَحَلَّ هارونَ مِن موسی، فَقالَ لَهُ: «أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی».

وزَوَّجَهُ ابنَتَهُ سَیِّدَةَ نِساءِ العالَمینَ، وأَحَلَّ لَهُ مِن مَسجدِهِ ما حَلَّ لَهُ، وسَدَّ الأَبوابَ إلّا بابَهُ، ثُمَّ أودَعَهُ عِلمَهُ وحِکمَتَهُ، فَقالَ: «أنَا مَدینَةُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ الحِکمَةَ فَلیَأتِها مِن بابِها».

ثُمَّ قالَ: «أنتَ أخی ووَصِیّی ووارِثی، لَحمُکَ مِن لَحمی، ودَمُکَ مِن دَمی، وسِلمُکَ سِلمی، وحَربُکَ حَربی، وَالإِیمانُ مُخالِطٌ لَحمَکَ ودَمَکَ، کَما خالَطَ لَحمی ودَمی، وأَنتَ غَداً عَلَی الحَوضِ مَعی وأَنتَ خَلیفَتی، وأَنتَ تَقضی دَینی وتُنجِزُ عِداتی(2) ، وشیعَتُکَ عَلی مَنابِرَ مِن نورٍ مُبیَضَّةً وُجوهُهُم حَولی فِی الجَنَّةِ، وهُم جیرانی، ولَولا أنتَ یا عَلِیُّ لَم یُعرَفِ المُؤمِنونَ بَعدی».

وکانَ بَعدَهُ هُدیً مِنَ الضَّلالِ، ونوراً مِنَ العَمی، وحَبلَ اللّهِ المَتینَ، وصِراطَهُ المُستَقیمَ. لا یُسبَقُ بِقَرابَةٍ فی رَحِمٍ، ولا بِسابِقَةٍ فی دینٍ، ولا یُلحَقُ فی مَنقَبَةٍ مِن

ص:130


1- (1) فی المصدر: «وَلِیُّهُ»، وما فی المتن أثبتناه من المصادر الاُخری.
2- (2) العِدَة: الوعد، ویجمع علی عدات (الصحاح: ج 2 ص 551 «وعد»).

سرپرست او هستم، علی سرپرست اوست. خداوندا! با دوستدارش دوستی و با دشمنش دشمنی کن و هر که یاری اش می کند، یاورش باش و هر که خوارش می کند، خوارش کن!".

و فرمود: "هر که من پیامبرش هستم، علی امیر و فرمانده اوست" و فرمود: "من و علی از یک درختیم و مردم دیگر، از درختانی پراکنده اند" و او را نسبت به خود، جایگاهی بخشید که هارون نسبت به موسی داشت و به او فرمود: "تو نسبت به من، به منزلۀ هارون به موسی هستی، جز آن که پس از من، پیامبری نیست".

و دخترش را که سَرور زنان جهان است، به همسریِ او درآورد و از مسجد خود، آنچه بر خودش حلال بود، بر علی هم حلال ساخت و همۀ درها را بست، مگر درِ او را. سپس دانش و حکمت خود را نزد علی به ودیعت نهاد و فرمود: "من، شهر عِلمم و علی، درِ آن است. پس، هر کس خواستار حکمت باشد، باید از درِ آن درآید".

سپس فرمود: "تو، برادر و وصی و وارث منی. گوشت تو از گوشت من، و خون تو از خون من است و صلح با تو، صلح با من است و جنگ کردن با تو، جنگ کردن با من است. ایمان، با گوشت و خونت آمیخته است، آن گونه که با گوشت و خون من در آمیخته است و تو فردا [ی قیامت،] کنار حوض [کوثر]، جانشین منی و تویی که بدهیِ مرا ادا می کنی و وعده هایم را به انجام می رسانی، و پیروان تو بر منبرهایی از نورند، با چهره هایی سفید که در بهشت، اطراف من و همسایگان من اند. ای علی! اگر تو نبودی، پس از من، مؤمنان باز شناخته نمی شدند".

و علی علیه السلام پس از پیامبر، روشنگری از گم راهی، و فروغ [هدایت] در کوری [ضلالت]، و ریسمان استوار خدا، و راه راست پروردگار بود. نه کسی در

ص:131

مَناقِبِهِ، یَحذو حَذوَ الرَّسولِ - صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما وآلِهِما - ویُقاتِلُ عَلَی التَّأویلِ، ولا تَأخُذُهُ فی اللّهِ لَومَةُ لائِمٍ.

قَد وَتَرَ(1) فیهِ صَنادیدَ العَرَبِ(2) ، وقَتَلَ أبطالَهُم، وناهَشَ ذُؤبانَهُم(3) ، وأَودَعَ(4) قُلوبَهُم أحقاداً بَدرِیَّةً وخَیبَرِیَّةً وحُنَینِیَّةً وغَیرَهُنَّ، فَأَضَبَّت(5) عَلی عَداوَتِهِ، وأَکَبَّت عَلی مُنابَذَتِهِ، حَتّی قَتَلَ النّاکِثینَ وَالقاسِطینَ وَالمارِقینَ(6).

ولَمّا قَضی نَحبَهُ وقَتَلَهُ أشقَی الآخِرینَ یَتبَعُ أشقَی الأَوَّلینَ، لَم یُمتَثَل أمرُ رَسولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ فِی الهادینَ بَعدَ الهادینَ، وَالاُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلی مَقتِهِ، مُجتَمِعَةٌ(7) عَلی قَطیعَةِ رَحِمِهِ وإقصاءِ وُلدِهِ، إلَّاالقَلیلَ مِمَّن وَفی لِرِعایَةِ الحَقِّ فیهِم.

فَقُتِلَ مَن قُتِلَ، وسُبِیَ مَن سُبِیَ، واُقصِیَ مَن اقصِیَ، وجَرَی القَضاءُ لَهُم بِما یُرجی لَهُ حُسنُ المَثوبَةِ، إذ کانَتِ الأَرضُ للّهِِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ الصّالِحینَ، وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ(8) ، وسُبحانَ رَبِّنا إن کانَ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعولاً(9) ، ولَن یُخلِفَ

ص:132


1- (1) وَتَرْتُ الرَجُل: إذا قتلت له قتیلاً (لسان العرب: ج 5 ص 274 «وتر»).
2- (2) صَنَادِیدُ العرب: أشرافهم وعظماؤهم ورؤساؤهم (انظر: النهایة: ج 3 ص 55 «صند»).
3- (3) قال العلامة المجلسی قدس سره: قوله: «ناهش ذُؤبانهم» فی بعض النسخ: «ناوش»، یُقال: نهشه، أی عضّه أو أخذه بأضراسه. والمناوشة: المناولة فی القتال. وذؤبان العرب: صعالیکهم ولصوصهم (بحارالأنوار: ج 102 ص 123).
4- (4) فی بعض نسخ المصدر وبحار الأنوار: «فأودع».
5- (5) أضبّوا علیه: أی أکثروا. یقال: أضبّوا؛ إذا تکلّموا متتابعاً، وإذا نهضوا فی الأمر جمیعاً (النهایة: ج 3 ص 70 «ضبب»).
6- (6) الناکثون: أهل الجمل؛ لأنّهم نکثوا البیعة؛ أی نقضوها. والقاسطون: أهل صفّین؛ لأنّهم جاروا فی حکمهم وبغوا علیهم. والمارقون: الخوارج؛ لأنّهم مرقوا من الدین (مجمع البحرین: ج 3 ص 1830 «نکث»).
7- (7) فی المصدر: «مجمعة»، وما فی المتن أثبتناه من المصادر الاُخری.
8- (8) تضمین للآیة 128 من سورة الأعراف.
9- (9) تضمین للآیة 108 من سورة الإسراء.

خویشاوندی و سابقه در دین، از او پیش تر بود و نه کسی در منقبت، به او می رسید.

او گام در قدمگاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می نهاد [و راه او را می رفت] و در راه تأویل قرآن، می جنگید و در راه خدا از ملامت هیچ ملامتگری بیم نداشت.

در راه خدا، خون سران عرب را ریخت و دلاورانشان را کشت و گرگ های آنان را از هم درید و در دل هایشان کینه هایی از بدر و خیبر و حنین و جز آنها بر جای نهاد. آن گروه نیز بر دشمنی با او همدست شدند و به جنگ با او روی آوردند، تا آن که او با عهدشکنان [در جنگ جمل] و ستمگران [در صفّین] و بیرون روندگان از دین (نهروانیان) جنگید و آنان را کشت.

و چون روزگارش سر آمد و شقی ترینِ مردم - که از نگون بخت ترینِ پیشینیان، پیروی می کرد - او را به شهادت رساند، فرمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بارۀ هدایتگران، یکی پس از دیگری، اطاعت نشد و امّت، بر دشمنی با او و همدستی بر قطع رَحِم پیامبر صلی الله علیه و آله و دور ساختن فرزندانش اصرار داشتند، مگر اندکی که به رعایت حقّ پیامبر صلی الله علیه و آله در بارۀ آنان، وفا کردند.

پس شماری کشته شدند، شماری به اسارت رفتند، و شماری، از وطن خویش تبعید شدند، و قلم تقدیر الهی بر آنان جاری شد، آن گونه که امید پاداش نیکو از آن رَوَد؛ که زمین، از آنِ خداوند است و به هر کس از بندگانش که بخواهد، به میراث می دهد و سرانجام، از آنِ تقواپیشگان است و پروردگار ما، منزّه است. همانا وعدۀ پروردگارمان شدنی است و خداوند، وعده اش را خلاف نخواهد کرد و او ارجمند و حکیم است.

ص:133

اللّهُ وَعدَهُ(1) ، وهُوَ العَزیزُ الحَکیمُ.

فَعَلَی الأَطائِبِ مِن أهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ - صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما وآلِهِما - فَلیَبکِ الباکونَ، وإیّاهُم فَلیَندُبِ النّادِبونَ، ولِمِثلِهِم فَلتَدُرَّ الدُّموعُ، وَلیَصرُخِ الصّارِخونَ ویَضِجَّ الضّاجّونَ ویَعِجَّ العاجّونَ.

أینَ الحَسَنُ؟ أینَ الحُسَینُ؟ أینَ أبناءُ الحُسَینِ؟ صالِحٌ بَعدَ صالِحٍ، وصادِقٌ بَعدَ صادِقٍ، أیَن السَّبیلُ بَعدَ السَّبیلِ؟ أینَ الخِیَرَةُ بَعدَ الخِیَرَةِ؟ أینَ الشُّموسُ الطّالِعَةُ؟ أینَ الأَقمارُ المُنیرَةُ؟ أینَ الأَنجُمُ الزّاهِرَةُ؟ أینَ أعلامُ الدّینِ وقَواعِدُ العِلمِ؟

أینَ بَقِیَّةُ اللّهِ الَّتی لاتَخلو مِنَ العِترَةِ الهادِیَةِ؟ أینَ المُعَدُّ لِقَطعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ؟ أینَ المُنتَظَرُ لِإِقامَةِ الأَمتِ(2) وَالعِوَجِ؟ أینَ المُرتجی لِإِزالَةِ الجَورِ وَالعُدوانِ؟ أینَ المُدَّخَرُ لِتَجدیدِ الفَرائِضِ وَالسُّنَنِ؟ أینَ المُتَخَیَّرُ لِإِعادَةِ المِلَّةِ وَالشَّریعَةِ؟ أینَ المُؤَمَّلُ لِإِحیاءِ الکِتابِ وحُدودِهِ؟ أینَ مُحیی مَعالِمِ الدّینِ وأَهلِهِ؟ أینَ قاصِمُ شَوکَةِ المُعتَدینَ؟ أینَ هادِمُ أبنِیَةِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ؟ أینَ مُبیدُ أهلِ الفُسوقِ وَالعِصیانِ وَالطُّغیانِ؟ أینَ حاصِدُ فُروعِ الغَیِّ وَالشِّقاقِ؟ أینَ طامِسُ آثارِ الزَّیغِ وَالأَهواءِ؟ أینَ قاطِعُ حَبائِلِ الکِذبِ وَالاِفتِراءِ؟ أینَ مُبیدُ العُتاةِ(3) وَالمَرَدَةِ؟ [أینَ مُستَأصِلُ أهلِ العِنادِ وَالتَّضلیلِ وَالإِلحادِ؟](4) أینَ مُعِزُّ الأَولِیاءِ ومُذِلُّ الأَعداءِ؟ أینَ جامِعُ الکَلِمَةِ عَلَی التَّقوی؟

أینَ بابُ اللّهِ الَّذی مِنهُ یُؤتی؟ أیَن وَجهُ اللّهِ الَّذی إلَیهِ یَتَوَجَّهُ الأَولِیاءُ؟ أینَ السَّبَبُ

ص:134


1- (1) تضمین للآیة 47 من سورة الحجّ.
2- (2) الأمْتَ: الانخفاض والارتفاع والاختلاف فی الشیء (لسان العرب: ج 2 ص 5 «أمت»).
3- (3) فی المصدر: «أین مبید أهل العناد والمردة»، وما فی المتن أثبناه من المصادر الاُخری.
4- (4) سقط ما بین المعقوفین من المصدر وأثبتناه من المصادر الاُخری.

پس، گریه کنندگان، بر پاکانِ خاندان محمّد و علی - که درود خدا بر آن دو و خاندانشان باد - بگریند و ناله کنندگان، بر آنان ناله کنند و برای چونان آنان، اشک ها ریخته شود و فریادزنان و ضجّه زنان و شیون کنان، بر آنان فریاد و ضجّه بزنند و شیون کنند که: حسن کجاست ؟ حسین کجاست ؟ فرزندان حسین کجایند؟ شایسته ای پس از شایسته و راستگویی پس از راستگو؟ کجاست راهِ پس از راه ؟ کجایند برگزیدگانِ پس از برگزیدگان ؟ کجایند خورشیدهای فروزان ؟ کجایند ماه های تابان ؟ کجایند ستارگان درخشان ؟ کجایند نشانه های دین و پایگاه های دانش ؟

کجاست آن "بقیّة اللّه (یادگار خدا)" که از عترت هدایتگر بیرون نیست ؟ کجاست آن مهیّاگشته برای ریشه کن کردن ستمگران ؟ کجاست آن که انتظار می رود اختلاف ها و کجی ها را اصلاح کند؟ کجاست آن که امید است ستم و تجاوز را از بین ببرد؟ کجاست آن که برای بازسازی واجبات و مستحبّات، ذخیره شده است ؟ کجاست آن برگزیده برای باز گرداندن آیین و احکام خدا؟ کجاست آن که امید بسته ایم قرآن و حدود آن را زنده سازد؟ کجاست احیاگر نشانه های دین و دینداران ؟ کجاست در هم کوبندۀ شوکت تجاوزکاران ؟ کجاست ویران کنندۀ بنیان های شرک و نفاق ؟ کجاست ریشه کن کنندۀ فاسقان و گنهکاران و طغیانگران ؟ کجاست دروکنندۀ شاخ و برگ گم راهی و تفرقه ؟ کجاست نابودکنندۀ نشانه های کژروی و هواپرستی ؟ کجاست قطع کنندۀ رشته های دروغ و افترا؟ کجاست از بین برندۀ عاصیان و سرکشان ؟ کجاست ریشه کن کنندۀ عنادگران، گم راه کنندگان و ملحدان ؟ کجاست عزّت بخشِ دوستان و خوارکنندۀ دشمنان ؟ کجاست وحدت آفرین بر محور تقوا؟

کجاست آن درِ خدا که از آن وارد می شوند؟ کجاست آن چهرۀ خدا که اولیا به آن روی می آورند؟ کجاست آن وسیلۀ پیوند زمین و آسمان ؟ کجاست صاحب روز پیروزی و برافرازندۀ پرچم هدایت ؟ کجاست آن الفت بخش پریشانی ها و

ص:135

المُتَّصِلُ بَینَ الأَرضِ وَالسَّماءِ؟ أینَ صاحِبُ یَومِ الفَتحِ وناشِرُ رایَةِ الهُدی؟ أینَ مُؤَلِّفُ شَملِ الصَّلاحِ وَالرِّضا؟ أینَ الطّالِبُ بِذُحولِ الأَنبِیاءِ وأَبناءِ الأَنبِیاءِ؟ أینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلاءَ؟ أینَ المَنصورُ عَلی مَنِ اعتَدی عَلَیهِ وَافتَری؟ أینَ المُضطَرُّ الَّذی یُجابُ إذا دَعا؟ أینَ صَدرُ الخَلائِفِ(1) ذُو البِرِّ وَالتَّقوی؟ أینَ ابنُ النَبِیِّ المُصطَفی، وَابنُ عَلِیٍّ المُرتضی، وَابنُ خَدیجَةَ الغَرّاءِ، وَابنُ فاطِمَةَ الکُبری؟

بِأَبی أنتَ واُمّی، ونَفسی لَکَ الوِقاءُ وَالحِمی، یَابنَ السّادَةِ المُقَرَّبینَ، یَابنَ النُّجَباءِ الأَکرَمینَ، یَابنَ الهُداةِ المَهدِیّینَ، یَابنَ الخِیَرَةِ المُهَذَّبینَ، یَابنَ الغَطارِفَةِ(2) الأَنجَبینَ، یَابنَ الأَطائِبِ المُطَهَّرینَ، یَابنَ الخَضارِمَةِ(3) المُنتَجَبینَ، یَابنَ القَماقِمَةِ(4) الأَکرَمینَ، یَابنَ البُدورِ المُنیرَةِ، یَابنَ السُّرُجِ المُضیئَةِ، یَابنَ الشُّهُبِ الثّاقِبَةِ، یَابنَ الأَنجُمِ الزّاهِرَةِ، یَابنَ السُّبُلِ الواضِحَةِ، یَابنَ الأَعلامِ اللّائِحَةِ، یَابنَ العُلومِ الکامِلَةِ، یَابنَ السُّنَنِ المَشهورَةِ، یَابنَ المَعالِمِ المَأثورَةِ، یَابنَ المُعجِزاتِ المَوجودَةِ، یَابنَ الدَّلائِلِ المَشهودَةِ، یَابنَ الصِّراطِ المُستَقیمِ، یَابنَ النَّبَأِ العَظیمِ، یَابنَ مَن هُوَ فی امِّ الکِتابِ لَدَی اللّهِ عَلِیٌّ حَکیمٌ.

یَابنَ الآیاتِ وَالبَیِّناتِ، یَابنَ الدَّلائِلِ الظّاهِراتِ، یَابنَ البَراهینِ الباهِراتِ، یَابنَ الحُجَجِ البالِغاتِ، یَابنَ النِّعَمِ السّابِغاتِ، یَابنَ طه وَالمُحکَماتِ، یَابنَ یس وَالذّارِیاتِ، یَابنَ الطّورِ وَالعادِیاتِ، یَابنَ مَن دَنا فَتَدَلّی فَکانَ قابَ قَوسَینِ أو أدنی، دُنُوّاً وَاقتِراباً مِنَ العَلِیِّ الأَعلی.

ص:136


1- (1) فی الإقبال: «الخلائق» بدل «الخلائف».
2- (2) الغطارفة: جمع الغِطریف؛ وهو السیّد الشریف والسخیّ السَّرِیّ (القاموس المحیط: ج 3 ص 181 «غطرف»).
3- (3) الخِضرِم: الجواد الکثیر العطیّة (لسان العرب: ج 12 ص 184 «خضرم»).
4- (4) القِمْقام: السیّد (النهایة: ج 4 ص 110 «قمقم»).

خرسندساز دل ها؟

کجاست آن جویای خونخواهیِ پیامبران ؟ کجاست آن خونخواه کشتۀ دشت کربلا؟ کجاست آن یاری شدۀ الهی بر ضدّ هر که بر او ستم کند و افترا بندد؟ کجاست آن ناچاری که چون دعا کند، اجابت شود؟

کجاست آن سرسلسله جنبان جانشینان،(1) که نیکوکار و باتقواست ؟ کجاست فرزند پیامبرِ برگزیده ؟ کجاست پسر علیِ مرتضی و پسر خدیجۀ کبرا و فرزند فاطمۀ زهرا؟

پدر و مادرم به فدایت و جانم سپر و حامی تو باشد، ای پسر سَروران مقرّب! ای پسر برگزیدگانِ گرامی تر! ای پسر هدایتگرانِ هدایت شده! ای پسر برگزیدگان وارسته! ای پسر سَروران برگزیده! ای پسر پاکان پاکیزه! ای پسر بخشندگان انتخاب شده! ای پسر سالاران و سروران بزرگ! ای پسر ماه های تابان! ای پسر چراغ های فروزان! ای پسر شهاب های درخشان! ای پسر ستارگان نورافشان! ای پسر راه های روشن! ای پسر نشان های آشکار! ای پسر دانش های کامل! ای پسر سنّت های پرآوازه! ای پسر نشانه های هویدا! ای پسر معجزه های موجود! ای پسر دلیل های آشکار! ای پسر راه راست! ای پسر خبر بزرگ! ای پسر آن که نزد خدا در امّ الکتابْ والا و فرزانه است! ای پسر آیات و بیّنات! ای پسر دلیل های ظاهر! ای پسر برهان های درخشان! ای پسر حجّت های رسا! ای پسر نعمت های سرشار! ای پسر طاها و آیات محکمات! ای پسر یاسین و ذاریات! ای پسر طور و عادیات! ای پسر آن که [به خدا] نزدیک شد و نزدیک شد تا آن که به اندازۀ دو کمان مانده به قُرب خدای والای برتر رسید!

کاش می دانستم در کدام سو و ناحیه جا گرفته ای ؟ بلکه در کدام سرزمین و

ص:137


1- (1) در الإقبال چنین است: «کجاست آن سرگلِ آفریدگان».

لَیتَ شِعری، أینَ استَقَرَّت بِکَ النَّوی(1) ؟ بَل أیُّ أرضٍ تُقِلُّکَ أو ثَری؟ أبِرَضوی(2) ، أو غَیرِها، أم ذی طُوی(3) ؟ عَزیزٌ عَلَیَّ أن أرَی الخَلقَ وأَنتَ لا تُری، ولا أسمَعَ لَکَ حَسیساً ولا نَجوی، عَزیزٌ عَلَیَّ أن تُحیطَ بِکَ دونِیَ البَلوی، ولا یَنالَکَ مِنّی ضَجیجٌ ولا شَکوی.

بِنَفسی أنتَ مِن مُغَیَّبٍ لَم یَخلُ مِنّا، بِنَفسی أنتَ مِن نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا، بِنَفسی أنتَ امنِیَّةُ شائِقٍ یَتَمَنّی، مِن مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ ذَکَرا فَحَنّا، بِنَفسی أنتَ مَن عَقیدِ(4) عِزٍّ لا یُسامی، بِنَفسی أنتَ مِن أثیلِ(5) مَجدٍ لا یُجازی(6) ، بِنَفسی أنتَ مِن تِلادِ(7) نِعَمٍ لا تُضاهی، بِنَفسی أنتَ مِن نَصیفِ شَرَفٍ لا یُساوی.

إلی مَتی أحارُ فیکَ یا مَولایَ وإلی مَتی؟ وأَیَّ خِطابٍ أصِفُ فیکَ وأَیَّ نَجوی؟ عَزیزٌ عَلَیَّ أن اجابَ دونَکَ واُناغی، عَزیزٌ عَلَیَّ أن أبکِیَکَ ویَخذُلَکَ الوَری، عَزیزٌ عَلَیَّ أن یَجرِیَ عَلَیکَ دونَهُم ما جَری!

هَل مِن مُعینٍ فَاُطیلَ مَعَهُ العَویلَ وَالبُکاءَ؟ هَل مِن جَزوعٍ فَاُساعِدَ جَزَعَهُ إذا خَلا؟ هَل قَذِیَت(8) عَینٌ فَساعَدَتها عَینی عَلَی القَذی؟ هَل إلَیکَ یَابنَ أحمَدَ سَبیلٌ

ص:138


1- (1) النَّوی: الوجه الّذی یذهب فیه، والبُعد، والدار، والتحوّل من مکان إلی آخر (القاموس المحیط: ج 4 ص 397 «نوی»).
2- (2) رضوی: جبل فی المدینة (معجم البلدان: ج 3 ص 51).
3- (3) ذو طُوی: موضع عند مکّة (معجم البلدان: ج 4 ص 45).
4- (4) العقید: المُعاقِدُ، الحَلِیفُ (لسان العرب: ج 3 ص 296 «عقد»).
5- (5) مَجْدٌ أثیل: قدیم (لسان العرب: ج 11 ص 9 «أثل»).
6- (6) فی بعض المصادر: «لا یحاذی» بدل: «لا یجازی».
7- (7) التالد: المال القدیم الّذی وُلد عندک (النهایة: ج 1 ص 194 «تلد»).
8- (8) القَذَی فی العین: مایسقط فیه من تراب أو تبن أو وسخ، کأنه یرید الکدورة الّتی حصلت للمؤمن من حوادث الدهر (مجمع البحرین: ج 3 ص 1455 «قذی»).

خاک به سر می بری ؟ آیا در "رَضوی" (1) یا جز آنی ؟ یا در "ذی طُوی" (2) هستی ؟ بر من، سخت و ناگوار است که مردم را ببینم و تو دیده نشوی و از تو هیچ صدا و نجوایی نشنوم. بر من، سخت است که رنج و بلا تو را احاطه کند و من آسوده باشم و هیچ ناله و شِکوه ای از من به حضورت نرسد.

جانم فدایت، ای پنهانی که از ما دور نیستی! جانم فدایت، ای جدایی که از ما جدا نیستی! جانم فدایت، ای آرزوی هر مرد و زن مشتاق مؤمنی که یاد می کند و نالۀ شوق سر می دهد! جانم فدایت، ای از سرشت ارجمندی که کسی برتر از آن نیست! جانم فدایت، ای از تبار کهن و بزرگواری که کسی همانند شما نیست! جانم فدایت، ای از نعمت های دیرینی که کسی چون آنها نیست! جانم فدایت، ای از خاندان شرافتی که کسی با شما برابر نیست!

مولای من! تا کِی سرگردان تو باشم، تا کِی ؟ و با کدام خطاب و نجوا تو را توصیف کنم ؟ بر من، بسی سخت است که از جز تو پاسخ و سخن بشنوم! بر من، بسی ناگوار است که بر تو بگریم و مردم، تو را وا گذارند! بر من، بسی دشوار است که آنچه می گذرد، بر تو بگذرد، نه بر آنان!

آیا یاوری هست که با او نالۀ فراق و گریۀ طولانی سر دهم ؟ آیا بی تابِ نالانی هست که چون تنها شود، با او هم ناله شوم ؟ آیا چشمی می گرید تا چشم من در یاریِ آن، زار زار بگرید؟ آیا - ای پسر احمد - راهی برای دیدار تو هست ؟ آیا [فراقِ] امروزِ ما به فردای [وصال] تو متّصل می شود که بهره مند شویم ؟ کِی می شود که بر جویبارهای پُرآبِ رحمتت در آییم و سیراب شویم ؟ کِی از چشمۀ زلال آب لطفت خواهیم نوشید، که عطشْ طولانی شده است ؟! کِی می شود که صبح و شام، با تو باشیم و چشممان روشن گردد؟ کِی می شود که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم،

ص:139


1- (1) نام کوهی در مدینه است.
2- (2) جایی نزدیک مکّه است.

فَتُلقی؟ هَل یَتَّصِلُ یَومُنا مِنکَ بِغَدِهِ فَنَحظی؟ مَتی نَرِدُ مِناهِلَکَ الرَّوِیَّةَ فَنَروی؟ مَتی نَنتَقِعُ(1) مِن عَذبِ مائِکَ فَقَد طالَ الصَّدی(2) ؟ مَتی نُغادیکَ ونُراوِحُکَ فَتَقَرَّ عُیونُنا؟ مَتی تَرانا ونَراکَ وقَد نَشَرتَ لِواءَ النَّصرِ تُری؟ أتَرانا نَحُفُّ بِکَ وأَنتَ تَؤُمُّ المَلَأَ؛ وقَد مَلَأتَ الأَرضَ عَدلاً وأَذَقتَ أعداءَکَ هَواناً وعِقاباً، وأَبَرتَ(3) العُتاةَ وجَحَدَةَ الحَقِّ، وَقَطَعتَ دابِرَ المُتَکَبِّرینَ، وَاجتَثَثتَ اصولَ الظّالِمینَ، ونَحنُ نَقولُ: الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ.

اللّهُمَّ أنتَ کَشّافُ الکُرَبِ وَالبَلوی، وإلَیکَ أستَعدی فَعِندَکَ العَدوی(4) ، وأَنتَ رَبُّ الآخِرَةِ وَالاُولی، فَأَغِث یا غِیاثَ المُستَغیثینَ عُبَیدَک المُبتَلی، وأَرِهِ سَیِّدَهُ یا شَدیدَ القُوی، وأَزِل عَنهُ بِهِ الأَسی وَالجَوی(5) ، وبَرِّد غَلیلَهُ یا مَن عَلَی العَرشِ استَوی، ومَن إلَیهِ الرُّجعی وَالمُنتَهی.

اللّهُمَّ ونَحنُ عَبیدُکَ التّائِقونَ(6) إلی وَلِیِّکَ، المُذَکِّرِ بِکَ وبِنَبِیِّکَ، خَلَقتَهُ لَنا عِصمَةً ومَلاذاً، وأَقَمتَهُ لَنا قِواماً ومَعاذاً، وجَعَلتَهُ لِلمُؤمِنینَ مِنّا إماماً، فَبَلِّغهُ مِنّا تَحِیَّةً وسَلاماً، وزِدنا بِذلِکَ یا رَبِّ إکراماً، وَاجعَل مُستَقَرَّهُ لَنا مُستَقَرّاً ومُقاماً، وأَتمِم نِعمَتَکَ بِتَقدیمِکَ إیّاهُ أمامَنا حَتّی تورِدَنا جِنانَکَ، ومُرافَقَةَ الشُّهَداءِ مِن خُلَصائِکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ(7) ، وصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ جَدِّهِ رَسولِکَ السَّیِّدِ

ص:140


1- (1) نقع من الماء: رَوِیَ (لسان العرب: ج 8 ص 361 «نقع»).
2- (2) الصَدَی: العَطَش (الصحاح: ج 6 ص 2399 «صدی»).
3- (3) أبَرَ القَومَ: أهلکهم (القاموس المحیط: ج 1 ص 361 «أبر»).
4- (4) العَدوی: طَلَبُک إلی والٍ لیُعدِیَکَ علی من ظَلَمَکَ أی یَنتَقِم منه... والعَدوی: النُّصرَة والمَعُونَة (لسان العرب: ج 15 ص 39 «عدو»).
5- (5) الجوی: الحرقة وشدّة الوجد من عشق أو حزن (الصحاح: ج 6 ص 2306 «جوا»).
6- (6) نفس تائقة: أی مشتاقة. وتاقت نفسه إلی الشیء: اشتاقت ونازعت إلیه (مجمع البحرین: ج 1 ص 234 «توق»). وفی بحارالأنوار والإقبال: «الشائقون».
7- (7) فی الإقبال: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی حُجَّتِکَ ووَلِیِّ أمرِکَ» بدل «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ» وهو الأنسب.

در حالی که پرچم پیروزی را افراشته باشی، آن سان که دیده شود؟ آیا ما را خواهی دید، در حالی که گرداگِرد تو حلقه زده ایم و تو مردم را رهبری می کنی و جهان را پر از داد کرده ای و دشمنانت را خواری و کیفر چشانده ای و سرکشان و منکِران حق را نابود ساخته ای و متکبّران را ریشه کن کرده و ستمگران را نابود ساخته ای، در حالی که ما لب به ثنای خدا گشوده، می گوییم: حمد و ثنا از آنِ خداوند، پروردگار جهانیان است ؟

خداوندا! تویی برطرف کنندۀ غم ها و گرفتاری ها. از تو دادخواهی می کنم؛ که دادرسی، نزد توست و تویی پروردگار آخرت و دنیا. پس، ای فریادرس دادخواهان! به فریاد بندۀ کوچک و گرفتارت برس و سَرورش را به او نشان بده - ای خدای بسیار مقتدر - و به سبب سرورش رنج و سوز غم و هجران را از او بزدای و آتش سوزان دلش را فرو بنشان. ای آن که بر عرش، استوار گشته ای و ای آن که بازگشت و فرجام، به سوی توست!

خداوندا! ما بندگان توییم که شیفتۀ ولیّ تو هستیم؛ آن که یادآور تو و پیامبر توست. او را برای ما نگهبان و پناهگاه آفریدی و برای ما مایۀ استواری و پناهندگی ساختی و وی را برای مؤمنان ما پیشوا قرار دادی. پس، درود و سلام ما را به او برسان و بدین سبب بر کرامت ما - ای پروردگار - بیفزای و قرارگاه او را برای ما مایۀ قرار و آرامش قرار بده و نعمتت را بر ما چنین کامل کن که او را پیشاپیشِ ما قرار دهی و ما را وارد بهشت خودت سازی و همدم شهیدان از برگزیدگان خودت، قرار دهی!

خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست؛(1) بر جدّش، محمّد، فرستادۀ

ص:141


1- (1) در الإقبال به جای جملۀ پیش گفته شده چنین آمده است: «خدایا! بر حجتت و ولیّ امرت درود فرست» ومتن الإقبال مناسب تر است.

الأَکبَرِ، وعَلی أبیهِ السَّیِّدِ الأَصغَرِ(1) ، وجَدَّتِهِ الصِّدّیقَةِ الکُبری فاطِمَةَ بِنتِ مُحَمَّدٍ، وعَلی مَنِ اصطَفَیتَ مِن آبائِهِ البَرَرَةِ، وعَلَیهِ أفضَلَ وأَکمَلَ، وأَتَمَّ وأَدوَمَ، وأَکبَرَ وأَوفَرَ ما صَلَّیتَ عَلی أحَدٍ مِن أصفِیائِکَ وخِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ، وصَلِّ عَلَیهِ صَلاةً لا غایَةَ لِعَدَدِها، ولا نِهایَةَ لِمَدَدِها.

اللّهُمَّ وأَقِم بِهِ الحَقَّ، وأَدحِض(2) بِهِ الباطِلَ، وأَدِل(3) بِهِ أولِیاءَکَ، وأَذلِل بِهِ أعداءَکَ، وصِلِ اللّهُمَّ بَینَنا وبَینَهُ وُصلَةً تُؤَدّی إلی مُرافَقَةِ سَلَفِهِ، وَاجعَلنا مِمَّن یَأخُذُ بِحُجزَتِهِم(4) ، ویَمکُثُ فی ظِلِّهِم، وأَعِنّا عَلی تَأدِیَةِ حُقوقِهِ إلَیهِ، وَالاِجتِهادِ فی طاعَتِهِ، وَاجتِنابِ مَعصِیَتِهِ.

وَامنُن عَلَینا بِرِضاهُ، وهَب لَنا رَأفَتَهُ ورَحمَتَهُ، ودُعاءَهُ وخَیرَهُ، ما نَنالُ بِهِ سَعَةً مِن رَحمَتِکَ، وفَوزاً عِندَکَ، وَاجعَل صَلاتَنا بِهِ مَقبولَةً، وذُنوبَنا بِهِ مَغفورَةً، ودُعاءَنا بِهِ مُستَجاباً، وَاجعَل أرزاقَنا بِهِ مَبسوطَةً، وهُمومَنا بِهِ مَکفِیَّةً، وحَوائِجَنا بِهِ مَقضِیَّةً، وأَقبِل إلَینا بِوَجهِکَ الکَریمِ، وَاقبَل تَقَرُّبَنا إلَیکَ، وَانظُر إلَینا نَظرَةً رَحیمَةً نَستَکمِلُ بِهَا الکَرامَةَ عِندَکَ، ثُمَّ لا تَصرِفها عَنّا بِجودِکَ، وَاسقِنا مِن حَوضِ جَدِّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ بِکَأسِهِ وبِیَدِهِ، رَیّاً رَوِیّاً، هَنیئاً سائِغاً(5) ، لا ظَمَأَ بَعدَهُ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

ص:142


1- (1) وزاد فی الإقبال: «وحامل اللواء فی المحشر، وساقی أولیاءه من نهر الکوثر، والأمیر علی سائر البشر، الّذی من آمن به فقد ظفر، ومن لم یؤمن به فقد خطر وکفر، صلّی اللّه علیه وعلی أخیه وعلی نجلهما المیامین الغرر، ما طلعت شمس وما أضاء قمر وعلی جدّته...».
2- (2) دَحَضَتْ: بَطَلَتْ (المصباح المنیر: ص 190 «دحض»).
3- (3) الإدالة: الغَلَبة. یقال: ادیلَ لنا علی أعدائنا؛ أی نُصرنا علیهم وکانت الدولة لنا. والدَّولة: الانتقال من حال الشدّة إلی الرخاء (النهایة: ج 2 ص 141 «دول»).
4- (4) أصل الحُجزة: موضع شدّ الإزار، ثمّ قیل للإزار حُجزة للمجاورة، فاستعاره للاعتصام والالتجاء والتمسّک بالشیء والتعلّق به (النهایة: ج 1 ص 344 «حجز»).
5- (5) سائِغ: عذب (لسان العرب: ج 8 ص 435 «سوغ»).

تو و سَرور بزرگ تر، و بر پدرش سَرور کوچک تر،(1) و بر مادربزرگش صدّیقۀ کبرا فاطمه دختر محمّد، و بر هر کدام از پدران نیکویش که برگزیدۀ تو اند، و بر خودِ او، درود فرست، برترین، کامل ترین، تمام ترین، پیوسته ترین، بزرگ ترین و سرشارترین درودی که بر هر یک از بندگان برگزیده ات فرستاده ای؛ و بر او درودی فرست، بی شمار و بی پایان!

خداوندا! به سبب او حق را برپا بدار، به سبب او باطل را نابود کن، به سبب او دوستان خودت را حاکم گردان، به سبب او دشمنانت را خوار کن و - خداوندا - میان ما و او پیوندی برقرار ساز که به همنشینی با نیاکانش بینجامد، و ما را از آنانی قرار بده که به دامان آنان چنگ می زنند و در سایۀ لطف آنان به سر می برند، و ما را یاری کن تا حقوقش را به او ادا کنیم و در فرمان بُرداری اش بکوشیم و از نافرمانی اش پرهیز کنیم!

و با خرسندسازی او از ما، بر ما منّت بگذار، و رأفت و مهربانی و دعا و خیر او را به ما ارزانی دار، به اندازه ای که با آن به رحمت گسترده ات و کامیابی از نزدت، دست یابیم. و به سبب او نمازمان را پذیرفته، گناهانمان را آمرزیده، و دعاهایمان را اجابت شده قرار بده. و به سبب او روزی های ما را گسترده و اندوه های ما را زدوده و نیازهای ما را برآورده قرار بده. و با روی کریمت به سوی ما روی بیاور و تقرّب جویی ما را به درگاهت بپذیر و با نگاه رحمت بار، بر ما بنگر تا با آن، به کرامت کامل در پیشگاهت نایل آییم. سپس به جود خود، آن نگاه پُر مهر را از ما بر نگردان، و ما را از حوض جدّش صلی الله علیه و آله با جام او و با دست او سیراب کن؛ سیرابی کامل و گوارا، که پس از آن، هیچ تشنگی ای نباشد، ای مهربان ترینِ مهربانان!».(2)

ص:143


1- (1) در الإقبال، افزوده است: «صاحب پرچم در قیامت، و ساقی دوستانش از نهر کوثر، و پیشوا بر همۀ مردم، آن که هر کس به او ایمان آورَد، پیروز است و هر کس به او ایمان نیاورَد، در خطر و کفر افتاده است. درود خدا بر او و برادرش و فرزندان خجسته و نورانیِ آن دو، تا آن گاه که خورشید بدمد و ماه، فروغ افشاند!...».
2- (2) المزار الکبیر: ص 573 ح 2، مصباح الزائر: ص 446، الإقبال: ج 1 ص 504 (هر دو منبع با عبارت مشابه)، بحار الأنوار: ج 102 ص 104.

ص:144

تحلیلی در بارۀ متن و سند دعای ندبه
اشاره

دعای ندبه، یکی از زیباترین و بهترین دعاهای عصر غیبت امام مهدی علیه السلام است که هر صبح جمعه، شیفتگان قائم علیه السلام با خواندن آن، عشق و ارادت خود را به ایشان ابراز می دارند. این دعا، در واقع یک دورۀ فشردۀ اصول عقاید اسلامی است که به گونه ای هنرمندانه، در قالب دعا و نیایش ارائه شده است.

در این دعا، پیوند آسمان و زمین و ارتباط آفریدگار جهان با انسان از طریق وحی، و امامت و رهبری انبیای الهی از آدم تا خاتم، به گونه ای زیبا بیان شده، و اهل بیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به عنوان اوصیای ایشان معرّفی می شوند.

این دعا، با اشاره به مجاهدت های اهل بیت علیهم السلام در راه احیای سنت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ارزش های اسلامی و سختی هایی که آنان در این راه دیده اند، نیایشگر را به گریستن با هدف بر سرنوشت آنان دعوت می کند:

فَعَلَی الأَطائِبِ مِن أهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ - صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما وآلِهِما - فَلیَبکِ الباکونَ، وإیّاهُم فَلیَندُبِ النّادِبونَ.

باید گریه کنندگان بگریند و نوحه سرایان نوحه سرایی کنند بر پاکان از خاندان محمّد و علی - که درود خداوند بر آن دو و خاندانشان باد -.

به همین جهت، این دعا به «دعای ندبه» موسوم گردیده است. هدف اصلی از این گریه و ندبه، انتظار مثبت و زمینه سازی برای حکومت جهانی اهل بیت علیهم السلام به رهبری امام مهدی - عجّل اللّه تعالی فرجه - است. این هدف، در بخش پایانی دعا،

ص:145

در قالب زمزمه ای عاشقانه در جستجوی عدالت گستر جهان، و خطاب هایی عارفانه به امام زمان علیه السلام و درخواست هایی از عمق جان از خداوند منّان، بیان شده است.

نگاهی به سند دعای ندبه

قوّت متن این دعا، و استناد بسیاری از آن به آیات قرآن و احادیث صحیحه(1) از یک سو، و مطلوبیت مطلق دعا از سوی دیگر، به این دعا، وجاهت خاصی می بخشد؛ لیکن بی تردید استناد آن به اهل بیت علیهم السلام بر اعتبار و اهمیت آن خواهد افزود. لذا اجمالاً به ارزیابی سند این دعا خواهیم پرداخت.

1- دعای ندبه در مصادر کهن

کهن ترین مصادر موجود که این دعا را نقل کرده اند، عبارت اند از:

الف - المزار الکبیر، نگاشتۀ محمّد بن جعفر، معروف به ابن مشهدی (ق 6 ق)

(2)

با توجّه به طبقۀ این فرد، می توان او را از افراد قرن ششم دانست؛ ولی سال دقیق تولّد و وفات وی روشن نیست. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی به سبب قرائنی، او را هم دورۀ ابن زهره (511-585) شمرده است.(3)

این کتاب، یکی از کهن ترین کتاب های زیارتی است که مورد اعتماد عالمان بوده است، اگرچه در انتساب آن به ابن مشهدی و همچنین شخصیت ابن مشهدی، اختلاف وجود دارد.(4)

ص:146


1- (1) ر. ک: شرح دعای ندبه، سیّد علی اکبر موسوی محبّ الاسلام. ایشان دعای ندبه را به 124 فقره تقسیم نموده و منابع قرآنی و روایی هر فقره را از جوامع حدیثی شیعه و سنّی استخراج کرده است. نیز، ر. ک: با دعای ندبه در پگاه جمعه، مجلۀ موعود: ش 14-19.
2- (2) المزار الکبیر: ص 573.
3- (3) الذریعة: ج 8 ص 193.
4- (4) برخی از متأخران همانند محدّث نوری و شیخ آقا بزرگ تهرانی، انتساب این کتاب به ابن مشهدی را مسلّم شمرده اند (خاتمة مستدرک الوسائل: ج 1 ص 360، الذریعة: ج 20 ص 324)؛ ولی برخی همانند علّامه مجلسی در این امر تشکیک نموده اند. علّامه مجلسی در بارۀ آن نوشته است: «المزار الکبیر تألیف محمّد بن المشهدی أو السید فخار أو بعض معاصریهما» (بحار الأنوار: ج 97 ص 102). همچنین در بسیاری از موارد در کتاب بحار الأنوار نام او نیامده و با عنوان مؤلّف المزار الکبیر یاد شده است. اختلاف در بارۀ ابن مشهدی از جانب دیگر نیز وجود دارد؛ چون اطلاعات چندانی دربارۀ او در دست نیست. شیخ حرّ عاملی در بارۀ وی گفته است: «وی مردی فاضل، محدّث و راستگو بود و نوشته هایی از شاذان بن جبرئیل قمی دارد» (أمل الآمل: ج 2 ص 252 و 253)؛ ولی آیة اللّه خویی در بارۀ او این گونه گفته است: «اعتبار خود این کتاب برای ما ثابت نشد؛ برای این که وضعیت محمّد بن مشهدی، روشن و شخصیتش شناخته نیست؛ محدّث نوری اصرار دارد که وی، محمّد بن جعفر بن علی بن جعفر مشهدی حائری است، امّا این گفتۀ محدّث نوری، تنها گمان می آورد [و علم آور نیست]» (معجم رجال الحدیث: ج 1 ص 51). علّامه مجلسی نیز در بارۀ شخص مؤلّف کتاب تردید دارد، ولی کتاب را معتبر شمرده و می گوید: «از کیفیت اسناد المزار الکبیر استفاده می شود که کتاب معتبری است و سیّد ابن طاووس هم اخبار و متن زیارت های بسیاری را از آن نقل کرده است» (بحار الأنوار: ج 1 ص 35).

می توان گفت: کهن بودن کتاب المزار الکبیر و اعتماد افرادی همچون سیّد ابن طاووس بر آن، به آن اعتبار می بخشد و آن را از کتاب های معتبر در حوزۀ دعا قرار می دهد. اگرچه در حوزۀ فقه، این قرائن، مورد قبول فقیهان رجالی همانند مرحوم آیة اللّه خویی قرار نگرفته است.

ب - مصباح الزائر، نگاشتۀ سیّد ابن طاووس (589-664)

(1)

سید ابن طاووس دعای ندبه را به احتمال فراوان از کتاب المزار الکبیر نقل کرده است؛ چون سیّد در ابتدای آن آورده است:

ذکر بعض أصحابنا قال محمّد بن علی بن أبی قرّة نقلت من کتاب محمّد بن الحسین بن سفیان البزوفری رضی الله عنه دعاء الندبة وذکر إنّه لصاحب الزمان ویستحب أن یدعی به فی الأعیاد الأربعة.

برخی از یاران [عالم] ما یادآوری کرده اند که محمّد بن علی بن ابی قره گفته است:

من از کتاب محمّد بن حسین بن سفیان بزوفری، دعای ندبه را نقل کردم و در آن گفته شده که این دعا از صاحب الزمان است و مستحب است که در عیدهای چهارگانه خوانده شود.

ص:147


1- (1) مصباح الزائر: ص 418.

این متن به همین صورت در کتاب ابن مشهدی، موجود است.(1)

ج - اقبال الأعمال، نگاشتۀ سیّد ابن طاووس

(2)

این کتاب، آخرین نگاشتۀ سیّد ابن طاووس است. ظاهر سخنان سیّد ابن طاووس در کتاب الإقبال، نشانگر آن است که منبعی به غیر از المزار الکبیر در دست داشته است.

د - زوائد الفوائد، نگاشتۀ جمال الدین علی بن علی بن طاووس

، فرزند سیّد ابن طاووس.(3)

ه - مزار قدیم، نویسنده نامعلوم (ق 6 ق)

مرحوم شیخ عباس قمی گفته است: علّامۀ مجلسی، این دعا را از کتاب مزار قدیم نیز نقل کرده است که ظاهراً از مؤلّفات قطب راوندی است.(4)

مؤلّف کتاب مزار قدیم، مشخص نیست؛ ولی با توجّه به نقل او با یک واسطه از پسر شیخ طوسی، او در قرن ششم می زیسته است و این دعا در نسخه خطّی آن کتاب، وجود دارد.(5)

2- بررسی سند: ابن مشهدی و سیّد ابن طاووس

در کتاب مصباح الزائر، این دعا را به نقل از محمّد بن علی بن ابی قره و او از کتاب محمّد بن حسین بن سفیان بزوفری نقل کرده اند.

دو کتاب دیگر یعنی اقبال الأعمال و زوائد الفوائد، این دعا را بدون ذکر سند و به گونۀ مرسل نقل کرده اند. اکنون به بررسی رجالی افراد واقع در سند می پردازیم:

1/2. محمّد بن علی بن أبی قُرّه، از مشایخ نجاشی است. نجاشی در بارۀ او گفته است:

ص:148


1- (1) ر. ک: ص 124 ح 1054.
2- (2) الإقبال: ج 1 ص 504.
3- (3) زوائد الفوائد: ص 482 (نسخه خطّی کتاب خانۀ دانشگاه تهران، به نقل از کتاب ده رساله: تحقیقی در بارۀ دعای ندبه: ص 283).
4- (4) هدیة الزائرین: ص 507.
5- (5) نسخه خطّی مزار قدیم در کتاب خانۀ آیة اللّه مرعشی نجفی به شمارۀ 462 ص 173-176.

کان ثقة وسمع کثیراً وکتب کثیراً وکان یورّق لأصحابنا ومعنا فی المجالس.(1)

او موثق بود و فراوان حدیث شنیده و بسیار نوشته بود و کتابها را برای شیعیان تکثیر می کرد و همنشین ما بود.

2/2. محمّد بن الحسین بن سفیان بزوفری، از اساتید شیخ مفید است.(2) او در متون کهن رجالی، توثیق نشده است؛ ولی مرحوم آقا بزرگ تهرانی گفته است:

ویظهر وثاقته من إکثار الشیخ المفید الروایة عنه مع طلب الرحمة وإن لم یذکر ترجمته فی الاُصول الرجالیة.

از این که شیخ مفید، به فراوانی از او روایت کرده و هم برایش طلب رحمت کرده است، وثاقتش ظاهر می شود هرچند در کتاب های رجالی اصلی، شرح حال وی نیامده است.(3) گفتنی است احادیث شیخ مفید از او چندان زیاد نیست و تنها دو حدیث به نقل از او در الأمالی طوسی آمده است.(4) نام او در طریق شیخ طوسی به احمد بن ادریس هم ذکر شده است.(5)

3- انتساب دعای ندبه به اهل بیت علیهم السلام

قرائنی وجود دارد که با استناد به آنها می توان انتساب این دعا به اهل بیت علیهم السلام و مأثور بودن آن را اثبات نمود:

1/3- قرینه های اجمالی انتساب

1. بزوفری گفته است: «یستحب أن یدعی به فی الأعیاد الأربعة». اعلام استحباب خواندن دعایی خاص در ایّام خاص، نشانگر صدور آن از اهل بیت علیهم السلام است؛ چون

ص:149


1- (1) رجال النجاشی: ج 2 ص 326 ش 1067.
2- (2) معجم رجال الحدیث: ج 17 ص 12.
3- (3) الذریعة: ج 8 ص 195.
4- (4) الأمالی، طوسی: ص 56 ح 80 و ص 167 ح 279.
5- (5) تهذیب الأحکام: ج 10 ص 35.

هیچ کس از عالمان، دعایی را که خود انشا کرده است، مستحب نمی شمارد و آن را به ایّام خاص، پیوند نمی دهد.

این نکته می تواند قرینه ای بر صدور حدیث از ائمّه علیهم السلام باشد. حتّی اگر وثاقت بزوفری را نپذیریم، باز هم نمی توان این گونه سخن را به شخصی نسبت داد که شیخ مفید از او نقل حدیث کرده است.

2. سیّد ابن طاووس نیز در کتاب الإقبال و در اعمال روز عید فطر آورده است:

«دعاء آخر بعد صلاة العید» و سپس دعای ندبه را آورده و پس از آن گفته است:

فاذا فرغت من الدعاء فتأهّب للسجود بین یدی مولاک وقل ما رویناه باسنادنا إلی أبی عبد اللّه علیه السلام قال: إذا فرغت من دعاء العید المذکور ضع خدک الأیمن علی الأرض وقل:....(1)

وقتی دعا را به پایان بردی، در پیشگاه مولایت به سجده بیفت و آنچه ما از امام صادق علیه السلام روایت کرده ایم بگو. امام فرمود: بگو: «هرگاه دعای عید یاد شده را به پایان بردی، گونۀ راستت را بر زمین بگذار و بگو..».

اگر چه انشای دعا را عالمان شیعی انجام داده اند؛ ولی معمولاً هر گاه عالمی، دعایی را انشا می کرد، این نکته را یادآور می شد که آن دعا منسوب به معصوم علیه السلام نیست.(2)

ص:150


1- (1) الإقبال: ج 1 ص 504.
2- (2) سیّد ابن طاووس در مواردی این نکته را یادآوری کرده است. مثلاً: فصل ششم: فیما نذکره من دعاء انشأناه نذکره عند تناول الطعام؛ فصل ششم: در دعایی که ساخته ایم و هنگام تناول غذا می خوانیم (الإقبال: ج 1 ص 242). و یا در جائی دیگر آورده فصل: امّا آنچه در هنگام رؤیت هلال شوّال گفته می شود، ما بیشتر در کتاب اعمال ماه دعایی را انشا کردیم که برای همه ماه ها مناسب است. پس اگر آن را نیافت، در هنگام رؤیت هلال شوّال بگوید. (الإقبال: ج 2 ص 16). فصل دهم: آنچه در خداحافظی با منزل اوّل [در سفر] می گوییم به صورت انشا (الأمان من إخطار الأسفار: ص 140). مرحوم شیخ صدوق نیز نوشته است: من در اخبار چیز تعیین شدۀ مشخّصی را برای زیارت حضرت صدیقه علیها السلام نیافتم. پس آنچه برای خودم دوست داشتم، برای هر کس که کتاب مرا نگاه می کند نیز همان را پسندیدم (کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 574). گفتنی است: سیّد ابن طاووس به استناد به روایت «ان أفضل الدعاء ما جری علی لسانک؛ بهترین دعا آن است که بر زبانت جاری شود»، انشاء دعای خود را عملی مقبول دانسته است (الأمان من إخطار الأسفار: ص 20).

3. کهن ترین منبع دعای ندبه، کتاب المزار الکبیر است. نویسندۀ این کتاب در ابتدای نگاشتۀ خویش تصریح کرده است:

أمّا بعد فإنّی جمعت فی کتابی هذا من فنون الزیارات... مما اتصلت به ثقاة الرواة إلی السادات.(1)

امّا بعد، من در این کتابم، زیارت های گوناگونی را جمع کردم که راویان موثّقی به بزرگان رسانده اند.

بنا بر این، اجمالاً انتساب دعاهای موجود در کتاب به امامان را اثبات کرده است.

2/3- انتساب تفصیلی دعا به اهل بیت علیهم السلام

1. ابن مشهدی نوشته است:

الدُعاءُ لِلنُّدبَةِ. قالَ مُحَمَّدُ بنُ [عَلِیِّ بنِ] أبی قُرَّةَ: نَقَلتُ مِن کِتابِ أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ الحُسَینِ بنِ سُفیانَ البَزَوفَرِیِّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ هذَا الدُّعاءَ، وذَکَرَ فیهِ أنَّهُ الدُّعاءُ لِصاحِبِ الزَّمانِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وعَجَّلَ فَرَجَهُ وفَرَجَنا بِهِ، ویُستَحَبُّ أن یُدعی بِهِ فِی الأعیادِ الأربَعَةِ.(2)

دعا برای نوحه و ندبه: محمّد بن ابی قره می گوید: این دعا را از کتاب ابو جعفر محمّد بن حسین بن سفیان بزوفری - که خداوند از او خشنود باشد - نقل کردم و در آن یاد شده که: دعا برای امام زمان - که درودهای خداوند بر او باد و خداوند در فرج او شتاب ورزد و امور ما را به وسیلۀ ایشان گشایش دهد - است. و مستحب است که در عیدهای چهارگانه خوانده شود.

برخی گفته اند: بزوفری تصریح کرده است: «إنّه الدعاء لصاحب الزمان»؛ بنا بر

ص:151


1- (1) المزار الکبیر: ص 27.
2- (2) ر. ک: ص 124 ح 1054.

این، این دعا از ناحیۀ مقدّسه صادر شده است. لیکن در این باره، دو نکته قابل توجّه است:

الف. آیا مقصود از «الدعاء لصاحب الزمان» آن است که امام مهدی علیه السلام گویندۀ این دعا بوده اند؟ و یا مقصود، آن است که این دعا برای امام مهدی علیه السلام خوانده می شود؟ هر دو احتمال، متصور است.

ب. جملۀ اوّل این عبارت یعنی «الدعاء للندبة»، مؤیّد احتمال دوم است؛ یعنی این دعا برای ندبه و نجوا با امام عصر علیه السلام خوانده می شود.

حرف «لام» در «للندبة» و «لصاحب الأمر» می تواند برای تبیین هدف و مقصود دعا باشد، نه آن که به گویندۀ آن اشاره داشته باشد. علّامه شوشتری، این نظر را به عنوان احتمال دوم مطرح کرده و نوشته است

احتمال دارد دعا، انشای بزوفری باشد به این که معنیِ این فقره این باشد که: باید این دعا خوانده شود برای آن حضرت یعنی برای فرجش و ظهورش.(1)

ج. صدور دعای ندبه از امام مهدی علیه السلام بعید و عجیب می نماید. گویش دعا به گونه ای است که حالت ندبه و زاری برای امام مهدی علیه السلام و تأسّف بر غیبت ایشان و آرزوی ملاقات با ایشان را دارد. بدین سبب، گویندۀ آن می باید شخصی به غیر از ایشان باشد. توجیه این مدّعا با احتمال آموزشی بودن دعا نیز، استبعاد آن را زایل نمی کند.

2. علّامه مجلسی نوشته است: دعای ندبه که مشتمل است بر عقاید حقّه و تأسّف بر غیبت قائم علیه السلام به سند معتبر از امام جعفر صادق علیه السلام منقول است.(2)

ظاهراً سخن علّامۀ مجلسی رحمه الله نیز اشاره به سخن سیّد ابن طاووس در کتاب إقبال الأعمال است؛ زیرا علّامه مجلسی دعای ندبه را در دو جا از کتاب بحار الانوار ذکر

ص:152


1- (1) مقالات و گفتارها: ص 63.
2- (2) زاد المعاد: ص 486.

کرده است(1) که تنها یک مورد - یعنی کتاب الإقبال - موهم استناد به امام صادق علیه السلام است. لیکن استناد به کتاب إقبال الأعمال برای انتساب این دعا به امام صادق علیه السلام صحیح نیست؛ زیرا:

1. مرحوم سیّد ابن طاووس، در ابتدا و انتهای دعا هیچ اشاره ای به معصوم علیه السلام نکرده است.

2. جملۀ «إذا فرغت من دعاء العید المذکور» در سخن امام صادق علیه السلام اشاره ای به این دعای خاص ندارد؛ بلکه به مطلق دعا در این روز و یا دعای خاصّی که در متن اصلی بوده، توجّه داده است.

روشن است که اگر مجموعۀ دعا و نماز و اعمال دیگر از امام صادق علیه السلام روایت شده بود، هیچ نویسندۀ معمولی نیز آن را این گونه نقل نمی کرد، چه رسد به مرحوم سیّد ابن طاووس که متخصّص در نگارش دعا و زیارت است.

3. «المذکور» صفت برای «العید» است نه «دعا»؛ بنا بر این نمی تواند به دعای ندبه اشارت کند. سیّد ابن طاووس برای این روز، ابتدا نماز و سپس دعایی ذکر کرده و هیچ یک را به معصوم علیه السلام اسناد نداده است. او در ادامه می گوید: «دعاء آخر بعد صلاة العید ویدعی به فی الأعیاد الأربعة».

با توجّه به آن که دعای ندبه، مخصوص عید فطر نیست، این نکته تقویت می شود که امام علیه السلام به مطلق دعا و یا دعای خاص روز عید فطر اشاره کرده اند.

4. با فرض کنار نهادن تمامی اشکالات، سخن علّامه مجلسی بسیار عجیب می نماید؛ چون در هیچ یک از مصادر حدیثی - حتّی در کتاب جامع بحار الأنوار - سندی برای انتساب این دعا به امام صادق علیه السلام ذکر نشده است که بتوان در اعتبار یا بی اعتباری آن کاوش نمود و آن را معتبر شمرد. علّامه شوشتری نیز این انتساب را

ص:153


1- (1) بحار الأنوار: ج 91 ص 20-28 ح 7 و ج 102 ص 104.

نپذیرفته است.(1)

بنا بر این، با عنایت به مجموع آنچه ملاحظه شد، می توان این گونه نتیجه گیری کرد که: انتساب اجمالی دعای ندبه به اهل بیت علیهم السلام قابل قبول است و با توجّه به شیوۀ عالمان پیشین، در عدم سختگیری فقهی در موارد غیرفقهی، مثل مستحبّاتی چون: دعا و زیارات، به نظر می رسد این مقدار از انتساب نیز برای خواندن دعا کفایت کند.

باید توجّه داشت که قاعدۀ تسامح در ادلّۀ سنن، جواز خواندن دعای ندبه را به امید رسیدن به ثواب اثبات می کند.

پاسخ به یک شبهه

یکی از نویسندگان با استناد به فقرۀ «أبرضوی أم غیرها أم ذوی طوی ؟» و مشابهت این سخن با قول کیسانیه(2) ، این احتمال را مطرح کرده که این دعا در راستای تفکّر کیسانیه و امامت محمّد بن حنفیّه است.

علّامه شوشتری در جوابیه ای مفصّل، این شبهه را بررسی کرده و آن را پاسخ گفته است. ایشان پس از اشاره به احادیث معتبری که جایگاه امام مهدی علیه السلام در زمان غیبت را کوه رضوی و یا ذی طوی دانسته، آورده است:

کیسانیه در مدّعای خود به اخبار پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام در بارۀ غیبت استناد کرده اند و به ناحق، آن را بر محمّد بن حنفیّه تطبیق کرده اند؛ زیرا منشأ هر شبهه، مطلب حقّی است که بیجا به کار می برند.(3)

در تکمیل سخن علّامه شوشتری، می گوییم: این سخن به هیچ عنوان نمی تواند

ص:154


1- (1) مقالات و گفتارها: ص 63.
2- (2) بنا بر اعتقاد کیسانیه، محمّد ابن حنفیّه در کوه رضوی مأوا دارد. (ر. ک: فرق الشیعه: ص 29).
3- (3) ر. ک: مقالات وگفتارها: ص 63 پاسخ علّامه شوشتری به شبهۀ دکتر شریعتی، ده رساله، رضا استادی، با دعای ندبه در پگاه جمعه، مجلّۀ موعود، ش 18.

بر دعای ندبه تطبیق شود؛ زیرا در قسمت های گوناگون دعای ندبه، در بیش از ده جمله، امام مهدی علیه السلام از فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله، خدیجه علیها السلام و فاطمه علیها السلام دانسته و معرفی شده است. عباراتی همچون: أینَ ابنُ النَبِیِّ المُصطَفی، وَابنُ عَلِیٍّ المُرتضی، وَابنُ خَدیجَةَ الغَرّاءِ، وَابنُ فاطِمَةَ الکُبری؟(1)... اللّهُمَّ صَلِّ عَلی حجّتک وولی أمرک و صَلِّ عَلی جَدِّهِ مُحَمَّدٍ رَسولِکَ السَّیِّدِ الأَکبَرِ...، وعَلی جَدَّتِهِ الصِّدّیقَةِ الکُبری فاطِمَةَالزهراء.(2)

بنا بر این، احتمال انتساب این دعا به طرفداران محمّد بن حنفیّه صحیح نیست.

بدیهی است آنان محمّد بن حنفیّه را از فرزندان فاطمه علیها السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمی دانستند و به گونه ای سخن نمی گفتند که موجب تضعیف عقاید آنان شود.

ص:155


1- (1) ر. ک: ص 136 ح 1054، الإقبال: ج 1 ص 509.
2- (2) الإقبال: ج 1 ص 512. نیز، ر. ک: همین دانش نامه: ص 140 ح 1054.

2/3: الدُّعاءُ لَهُ فی عیدِ الفِطرِ

1055. مصباح المتهجّد - فِی الدُّعاءِ قَبلَ صَلاةِ عیدِ الفِطرِ -: استَفتِح خُروجَکَ بِالدُّعاءِ إلی أن تَدخُلَ مَعَ الإِمامِ فِی الصَّلاةِ فَتَقولُ:

اللّهُمَّ إلَیکَ وَجَّهتُ وَجهی، وإلَیکَ فَوَّضتُ أمری، وعَلَیکَ تَوَکَّلتُ، اللّهُ أکبَرُ عَلی ما هَدانا، اللّهُ أکبَرُ إلهُنا ومَولانا، اللّهُ أکبَرُ عَلی ما أولانا وحَسُنَ ما أبلانا، اللّهُ أکبَرُ وَلِیُّنَا الَّذِی اجتَبانا، اللّهُ أکبرُ رَبُّنَا الَّذی بَرَأَنا، اللّهُ أکبَرُ الَّذی خَلَقَنا وسَوّانا، اللّهُ أکبَرُ رَبُّنَا الَّذی أنشَأَنا، اللّهُ أکبَرُ الَّذی بِقُدرَتِهِ هَدانا، اللّهُ أکبَرُ الَّذی بِدینِهِ حَبانا، اللّهُ أکبَرُ الَّذی مِن فِتنَتِهِ عافانا، اللّهُ أکبَرُ الَّذی بِالإِسلامِ اصطَفانا، اللّهُ أکبَرُ الَّذی فَضَّلَنا بِالإِسلامِ عَلی مَن سِوانا، اللّهُ أکبَرُ وأَکبَرُ سُلطاناً، اللّهُ أکبَرُ وأَعلی بُرهاناً، اللّهُ أکبَرُ وأَجَلُّ سُبحاناً، اللّهُ أکبَرُ وأَقدَمُ إحساناً، اللّهُ أکبَرُ وأَعَزُّ أرکاناً، اللّهُ أکبَرُ وأَعلی مَکاناً، اللّهُ أکبَرُ وأَسنی شَأناً، اللّهُ أکبَرُ ناصِرُ مَنِ استَنصَرَ، اللّهُ أکبَرُ ذُو المَغفِرَةِ لِمَنِ استَغفَرَ، اللّهُ أکبَرُ الَّذی خَلَقَ وصَوَّرَ، اللّهُ أکبَرُ الَّذی أماتَ فَأَقبَرَ، اللّهُ أکبَرُ الَّذی إذا شاءَ أنشَرَ، اللّهُ أَکبَرُ وأَقدَسُ مِن کُلِّ شَیءٍ وأَظهَرُ، اللّهُ أکبَرُ رَبُّ الخَلقِ وَالبَرِّ وَالبَحرِ، اللّهُ أکبَرُ کُلَّما سَبَّحَ اللّهَ شَیءٌ وکَبَّرَ، وکَما یُحِبُّ اللّهُ أن یُکَبَّرَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ، ونَبِیِّکَ وصَفِیِّکَ، وحَبیبِکَ ونَجِیِّکَ، وأَمینِکَ ونَجیبِکَ، وصَفوَتِکَ مِن خَلقِکَ، وخَلیلِکَ وخاصَّتِکَ وخالِصَتِکَ، وخِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ، الَّذی هَدَیتَنا بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ، وعَلَّمتَنا بِهِ مِنَ الجَهالَةِ، وبَصَّرتَنا بِهِ مِنَ العَمی، وأَقَمتَنا بِهِ عَلَی المَحَجَّةِ العُظمی وسَبیلِ التَّقوی،

ص:156

2/3: دعا برای امام علیه السلام در روز عید فطر

1055. مصباح المتهجّد - در ذکر دعای پیش از نماز عید فطر -: بیرون آمدنت را با دعا آغاز کن تا آنگاه که همراه امام به نماز درآیی. آن گاه می گویی: «خدایا! به سوی تو رو کردم و کارم را به تو سپردم و بر تو توکّل کردم. خدا را به بزرگی می ستایم به خاطر به راه آوردن ما. خدا بزرگ تر و معبود و مولای ماست. خدا را به بزرگی می ستایم به خاطر سرپرستی اش نسبت به ما و نیکویی آزمونی که از ما کرد. خدا بزرگ تر است، او که ولیّ انتخاب کنندۀ ماست.

خدا بزرگ تر است، صاحب اختیارمان که ما را هستی داد. خدا بزرگ تر است، او که ما را آفرید و راست و استوار کرد. خدا بزرگ تر است، صاحب اختیارمان که ما را پدید آورد.

خدا بزرگ تر است، او که با قدرتش ما را هدایت کرد. خدا بزرگ تر است، او که دینش را به ما هدیه داد. خدا بزرگ تر است، کسی که ما را از آزمون دشوارش آسوده نهاد. خدا بزرگ تر است، کسی که ما را برای اسلام برگزید. خدا بزرگ تر است، کسی که ما را با اسلام بر غیر ما برتری بخشید. خدا بزرگ تر است و چیرگی اش نیز بزرگ تر است. خدا بزرگ تر و برهانش بالاتر است. خدا بزرگ تر و دوری اش از عیب و نقص نیز با شکوه تر است. خدا بزرگ تر و احسانش قدیم تر است. خدا بزرگ تر و ارکانش پیروزمندتر است. خدا بزرگ تر و جایگاهش والاتر است. خدا بزرگ تر است و شأنش بالاتر است. خدا بزرگ تر و یاور کسی است که از او یاری بخواهد. خدا بزرگ تر و صاحب مغفرت برای کسی است که استغفار می کند. خدا بزرگ تر و کسی است که آفرید و صورت داد. خدا بزرگ تر و کسی است که می میرانَد و به قبر می بَرَد. خدا بزرگ تر و کسی است که هر گاه بخواهد [مردگان را] بر می انگیزد. خدا بزرگ تر و پاک تر و آشکارتر از هر چیزی است. خدا بزرگ تر است و صاحب اختیار مردم و خشکی و دریاست. خدا بزرگ تر است، هر اندازه که چیزی خدا را تسبیح کند و بزرگ بدارد و همان گونه که خداوند دوست دارد، بزرگ داشته شود.

خدایا! بر محمّد، بنده، فرستاده، پیامبر، برگزیده، دوست، همراز، امین، نجیب، گزیده

ص:157

وأَخرَجتَنا بِهِ مِنَ الغَمَراتِ إلی جَمیعِ الخَیراتِ، وأَنقَذتَنا بِهِ مِن شَفا جُرُفِ الهَلَکاتِ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ أفضَلَ وأَکمَلَ، وأَشرَفَ وأَکبَرَ، وأَطهَرَ وأَطیَبَ، وأَتَمَّ وأَعَمَّ، وأَعَزَّ وأَزکی وأَنمی، وأَحسَنَ وأَجمَلَ ما صَلَّیتَ عَلی أحَدٍ مِنَ العالَمینَ، اللّهُمَّ شَرِّف مَقامَهُ فِی القِیامَةِ، وعَظِّم عَلی رُؤوسِ الخَلائِقِ حالَهُ، اللّهُمَّ اجعَل مُحَمَّداً وآلَ مُحَمَّدٍ یَومَ القِیامَةِ أقرَبَ الخَلقِ مِنکَ مَنزِلَةً، وأَعلاهُم مَکاناً، وأَفسَحَهُم لَدَیکَ مَجلِساً، وأَعظَمَهُم عِندَکَ شَرَفاً، وأَرفَعَهُم مَنزِلاً.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وعَلی أئِمَّةِ الهُدی، وَالحُجَجِ عَلی خَلقِکَ، وَالأَدِلّاءِ عَلی سُنَّتِکَ، وَالبابِ الَّذی مِنهُ یُؤتی، وَالتَّراجِمَةِ لِوَحیِکَ، المُستَنّینَ بِسُنَّتِکَ، النّاطِقینَ بِحِکمَتِکَ، الشُّهَداءِ عَلی خَلقِکَ.

اللّهُمَّ(1) اشعَب(2) بِهِمُ الصَّدعَ، وَارتُق(3) بِهِمُ الفَتقَ، وأَمِت بِهِمُ الجَورَ، وأَظهِر بِهِمُ العَدلَ، وزَیِّن بِطولِ بَقائِهِمُ الأَرضَ، وأَیِّدهُم بِنَصرِکَ، وَانصُرهُم بِالرُّعبِ، وقَوِّ ناصِرَهُم، وَاخذُل خاذِلَهُم، ودَمدِم عَلی مَن نَصَبَ لَهُم، ودَمِّر عَلی مَن غَشَمَهُم، وَافضُض بِهِم رُؤوسَ الضَّلالَةِ، وشارِعَةَ البِدَعِ، ومُمیتَةَ السُّنَنِ، وَالمُتَعَزِّزینَ بِالباطِلِ، وأَعِزَّ بِهِمُ المُؤمِنینَ، وأَذِلَّ بِهِمُ الکافِرینَ وَالمُنافِقینَ، وجَمیعَ المُلحِدینَ وَالمُخالِفینَ، فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

اللّهُمَّ وصَلِّ عَلی جَمیعِ المُرسَلینَ وَالنَّبِیّینَ، الَّذینَ بَلَّغوا عَنکَ الهُدی، وَاعتَقَدوا

ص:158


1- (1) من هنا إلی «یا أرحم الراحمین»، ورد فی کتاب الإقبال هکذا: «اللّهمّ صلّ علی ولیّک المنتظر أمرک، المنتظر لفرج أولیائک، اللّهمّ اشعب به الصدع، وارتق به الفتق، وأمت به الجور، وأظهر به العدل، وزیّن بطول بقائه الأرض، وأیّده بنصرک، وانصره بالرعب....
2- (2) الشَّعْبُ: الجمع والإصلاح (لسان العرب: ج 1 ص 497 «شعب»).
3- (3) الرَّتْقُ: ضد الفَتْق وهو التئام (مجمع البحرین: ج 2 ص 672 «رتق»).

از میان آفریده ها، یار ویژه و ناب و گل سرسبد آفریده هایت، درود فرست.

خدایا! بر محمّد، بنده ات و فرستاده ات درود فرست؛ همو که ما را با او از گم راهی به راه آوردی و از نادانی به دانایی کشاندی و از نابینایی به بینش رساندی و ما را با او در شاه راه روشن و راه تقوا نگاه داشتی و از اعماق تباهی ها به سوی همۀ نیکی ها بیرون کشیدی و ما را از لبۀ پرتگاه هلاکت نجات بخشیدی.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست؛ درودی برتر، کامل تر، شریف تر، بزرگ تر، پاک و پاکیزه تر، تام تر و عام تر، عزیزتر و پاکیزه تر و بالنده تر، نیکوتر و زیباتر از درودی که به هر یک از جهانیان فرستاده ای. خدایا! جایگاهش را در قیامت، باشکوه و حالش را پیش روی مردمان، بزرگ بدار. خدایا! روز قیامت، نزدیک ترین جایگاه مردم به خودت و والاترین مکان و وسیع ترین مجلس نزد خودت و با شکوه ترین و رفیع ترین منزل را از آنِ محمّد و خاندان محمّد قرار بده.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نیز بر امامان هدایت، حجّت های بر خلقت، راه نمایان به سنّتت، دری که از آن [به سوی خدا] می آیند، مترجمان وحی ات، عاملان به سنّتت، سخنگویان به حکمتت و گواهان بر آفریده هایت.

خدایا! با آنان(1) پراکندگی ها را به اتّحاد تبدیل نَما و شکاف ها را پُر کن و ستم را بمیران و عدالت را پدیدار کن و زمین را با طول عمرشان زینت ده و با یاری ات استوارشان کن و با هراس انداختن [در دل دشمن] یاری شان ده و یاورشان را تقویت کن و واگذارنده شان را وا گذار و بر آن که با ایشان دشمنی می کند، خشم بگیر و هر که را به آنها ستم می کند هلاک کن و سران گم راهی را به دست ایشان درهم شکن و نیز بدعت گذاران و کسانی

ص:159


1- (1) از این جا به طول یک پاراگراف، در الإقبال با اندک تفاوت هایی آمده که از جمله آوردن ضمیر مفرد به جای ضمیر جمع است که به امام زمان علیه السلام باز می گردد و آغاز آن چنین است: «خدایا! بر ولیّت که منتظر امرت و منتظر گشایش کار اولیایت است درود فرست. خدایا! پراکندگی ها را با او پیوند بزن، و جدایی مان را با او به همبستگی بدل کن، و با او ستم را نابود ساز، و عدالت را برملا کن، و با طولانی کردن ماندگاری او، زمین را بیارا. او را با یاری خود تأیید نما، و با ترساندن [دشمنان]، او را پیروز کن...».

لَکَ المَواثیقَ بِالطّاعَةِ، ودَعَوُا العِبادَ إلَیکَ بِالنَّصیحَةِ، وصَبَروا عَلی ما لَقوا مِنَ الأَذی وَالتَّکذیبِ فی جَنبِکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلَیهِم، وعَلی ذَرارِیِّهِم وأَهلِ بُیوتاتِهِم وأَزواجِهِم، وجَمیعِ أشیاعِهِم وأَتباعِهِم مِنَ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ، وَالمُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ، الأَحیاءِ مِنهُم وَالأَمواتِ، وَالسَّلامُ عَلَیهِم جَمیعاً فی هذِهِ السّاعَةِ، وفی هذَا الیَومِ، ورَحمَتُهُ وبَرَکاتُهُ.

اللّهُمَّ اخصُص أهلَ بَیتِ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله المُبارَکینَ السّامِعینَ المُطیعینَ لَکَ، الَّذینَ أذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهیراً، بِأَفضَلِ صَلَواتِکَ ونَوامی بَرَکاتِکَ، وَالسَّلامُ عَلَیهِم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.

3/3: الدُّعاءُ لَهُ فِی الجُمُعَةِ وَالعیدَینِ

1056. الإقبال: ما رَوَیناهُ بِإِسنادِنا إلی هارونَ بنِ موسَی التَّلَّعُکبَرِیِّ قَدَّسَ اللّهُ روحَهُ، بِإِسنادِهِ إلی أبی حَمزَةَ الثُّمالِیِّ، عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام، قالَ:

ادعُ فِی الجُمُعَةِ وَالعیدَینِ، إذا تَهَیَّأتَ لِلخُروجِ فَقُل:

«اللّهُمَّ مَن تَهَیَّأَ فی هذَا الیَومِ أو تَعَبَّأَ أو أعَدَّ وَاستَعَدَّ لِوِفادَةٍ إلی مَخلوقٍ رَجاءَ رِفدِهِ وجائِزَتِهِ ونَوافِلِهِ، فَإِلَیکَ یا سَیِّدی کانَت وِفادَتی وتَهیِئَتی وإعدادی وَاستِعدادی، رَجاءَ رِفدِکَ وجَوائِزِکَ ونَوافِلِکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ وخِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ، وعَلی أمیرِ المُؤمِنینَ ووَصِیِّ رَسولِکَ، وصَلِّ یا رَبِّ عَلی أئِمَّةِ المُؤمِنینَ: الحَسَنِ وَالحُسَینِ وعَلِیٍّ

ص:160

که سنّت ها را می میرانند و به باطل، عزّت می جویند، و مؤمنان را با ایشان عزیز کن و کافران و منافقان را به دست ایشان ذلیل نما و نیز همۀ ملحدان و مخالفان را در شرق و غرب گیتی، ای رحیم ترین رحیمان!

خدایا! بر همۀ فرستادگان و پیامبران درود فرست؛ آنان که هدایت تو را رساندند و پیمان اطاعت با تو بستند و بندگان را با دلسوزی و خیرخواهی به سوی تو فرا خواندند و به خاطر تو بر هر آزار و تکذیبی که دیدند، شکیب ورزیدند.

خدایا! بر محمّد و بر ایشان (پیامبران و خاندان ایشان) و فرزندان و اهل خانه و همسرانشان و نیز همۀ پیروان و دنباله روان ایشان از مردان و زنان باایمان و مسلمان، زنده و مرده شان درود فرست، و در این ساعت و در این روز، سلام و رحمت و برکت خدا بر همۀ آنان باد!

خدایا! اهل بیت پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله را که همگی مبارک، گوش به فرمان و مطیع تو هستند و آلودگی را از آنها زدوده و آنان را پاک و پاکیزه نموده ای، به برترین درودهایت و بالنده ترین برکت هایت ویژه کن؛ سلام و رحمت و برکات خدا بر ایشان باد!».(1)

3/3: دعا برای امام علیه السلام در روز جمعه و دو عید

1056. الإقبال - به نقل از ابو حمزۀ ثمالی -: امام باقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که در روز جمعه و دو عید [فطر و قربان] خواستی [برای نماز] بیرون بروی این دعا را بخوان: خدایا! هر کس امروز آماده یا مهیّا شد و وسایل و تدارکات درآمدن بر مخلوقی را فراهم آورد تا از کمک و جایزه و هدایای او بهره ای ببرد، من درآمدن و آمادگی و تهیه و تدارکم را به سوی تو - ای سرورم - قرار دادم، به امید بهره بردن از تو و جوایز و هدیه هایت.

خدایا! بر محمّد، بنده ات، فرستاده ات، گزیدۀ از خلقت و بر علی، امیر مؤمنان و وصیّ

ص:161


1- (1) مصباح المتهجّد: ص 651 ح 724، الإقبال: ج 1 ص 484، المصباح، کفعمی: ص 862، بحار الأنوار: ج 91 ص 16 ح 4.

ومُحَمَّدٍ» وتُسَمّیهِم إلی آخِرِهِم حَتّی تَنتَهِیَ إلی صاحِبِکَ(1) علیهم السلام، وقُل:

«اللّهُمَّ افتَح لَهُ(2) فَتحاً یَسیراً وَانصُرهُ نَصراً عَزیزاً، اللّهُمَّ أظهِر بِهِ دینَکَ وسُنَّةَ رَسولِکَ حَتّی لا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ.

اللّهُمَّ إنّا نَرغَبُ إلَیکَ فی دَولَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وأَهلَهُ، وتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وأَهلَهُ، وتَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ إلی طاعَتِکَ وَالقادَةِ إلی سَبیلِکَ، وتَرزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، اللّهُمَّ ما أنکَرنا مِن حَقٍّ فَعَرِّفناهُ وما قَصُرنا عَنهُ فَبَلِّغناهُ».

وتَدعُو اللّهَ لَهُ وعَلی عَدُوِّهِ، وتَسأَلُ حاجَتَکَ ویَکونُ آخِرُ کَلامِکَ:

«اللّهُمَّ استَجِب لَنا، اللّهُمَّ اجعَلنا مِمَّن تَذَکَّرَ فیه فَیُذَکَّرُ»(3).

4/3: الدُّعاءُ لَهُ فی عیدِ الغَدیرِ

1057. المقنعة - فی دُعاءِ یَومِ الغَدیرِ (4)-: إذَا ارتَفَعَ النَّهارُ مِنَ الیَومِ الثّامِنَ عَشَرَ مِن ذِی الحِجَّةِ، فَاغتَسِل فیهِ کَغُسلِکَ لِلعیدَینِ وَالجُمُعَةِ، وَالبَس أطهَرَ ثِیابِکَ، وَامسُس شَیئاً مِنَ الطّیبِ إن قَدَرتَ عَلَیهِ، وَابرُز تَحتَ السَّماءِ وَارتَقِبِ الشَّمسَ، فَإِذا بَقِیَ لِزَوالِها نِصفُ ساعَةٍ أو نَحوُ ذلِکَ فَصَلِّ رَکعَتَینِ، تَقرَأُ فی کُلِّ واحِدَةٍ مِنهُما «فاتِحَةَ الکِتابِ» وعَشرَ مَرّاتٍ «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» وعَشرَ مَرّاتٍ «إنّا أنزَلناهُ فی لَیلَةِ القَدرِ» وعَشرَ مَرّاتٍ «آیَةَ الکُرسِیِّ» فَإِذا سَلَّمتَ فَاحمَدِ اللّهَ تَعالی وأَثنِ عَلَیهِ بِما هُوَ أهلُهُ، وصَلِّ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، وَابتَهِل إلَی اللّهِ تَعالی فِی اللَّعنَةِ لِظالِمی آلِ الرَّسولِ علیهم السلام

ص:162


1- (1) فی بحارالأنوار وبعض نسخ المصدر: «إلی صاحِبِ الزَّمانِ».
2- (2) فی نسخة: «لنا».
3- (3) فی بحارالأنوار وبعض نسخ المصدر: «یذکر فیه فیذکر».
4- (4) باب صلاة یوم الغدیر و أصلها: ص 203.

پیامبرت درود فرست و - ای خدای من -، بر پیشوایان مؤمنان درود فرست، بر حسن، حسین، علی، محمّد.... - و تا آخر یکی یکی نام می بری تا به صاحبت می رسی و می گویی: - خدایا! فتحی آسان را برای او فراهم آور و یاریِ پیروزمندانه را نصیب او فرما.

خدایا! دینت و سنّت پیامبرت را به دست او چنان آشکار کن که هیچ بخشی از حقیقت را به خاطر هراس از کسی، پنهان ندارد.

خدایا! ما مشتاقیم تا دولت کریمه ای بر سر کار آوری که اسلام و مسلمانان را با آن، عزیز کنی و نفاق و منافقان را با آن، ذلیل گردانی و در آن، ما را از دعوتگران به فرمان برداری ات و پیش برندگان به راهت قرار دهی و کرامت دنیا و آخرت را با آن، روزیِ ما کنی. خدایا! آنچه را از حق نمی شناسیم، به ما بشناسان و آنچه را به آن نرسیدیم، به ما برسان.

و خدا را برای او و بر ضدّ دشمنش می خوانی و حاجت خود را می خواهی و پایان سخنت این باشد: خدایا! دعای ما را اجابت کن. خدایا! ما را از کسانی قرار ده که در این [روز، او را] یاد می کند و [در قیامت] یاد می شود».(1)

4/3: دعا برای امام علیه السلام در عید غدیر

1057. المقنعة - در دعای روز غدیر -: هنگامی که خورشید روز هجدهم ذی حجّه بالا آمد، غسلی همانند غسل دو عید [فطر و قربان] و روز جمعه بکن و پاکیزه ترین لباست را بپوش و اگر توانستی خود را اندکی خوش بو کن و به زیر آسمان برو و مراقب خورشید باش تا چون به اندازۀ نیم ساعت یا همین حدود به ظهر مانده باشد، دو رکعت نماز و در هر رکعت، سورۀ حمد، ده مرتبه سورۀ توحید، ده مرتبۀ سورۀ قدر و ده مرتبه «آیة الکرسی» را بخوان و چون سلام دادی، خدای متعال را حمد کن و او را آن گونه که سزامند آن است، می ستایی و بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درود فرست و برای لعنت کردن ستمکاران به خاندان پیامبر و

ص:163


1- (1) الإقبال: ج 1 ص 476، بحار الأنوار: ج 91 ص 6.

وأَشیاعِهِم، ثُمَّ ادعُ فَقُل:...

الحَمُد للّهِِ الَّذی عَرَّفَنا فَضلَ هذَا الیَومِ، وبَصَّرَنا حُرمَتَهُ وکَرَّمَنا بِهِ، وشَرَّفَنا بِمَعرِفَتِهِ وهَدانا بِنورِهِ، یا رَسولَ اللّهِ، یا أمیرَ المُؤمِنینَ، عَلَیکُما وعَلی عِترَتِکُما وعَلی مُحِبّیکُما مِنّی أفضَلُ السَّلامِ ما بَقِیَ اللَّیلُ وَالنَّهارُ، بِکُما أتَوَجَّهُ إلَی اللّهِ رَبّی ورَبِّکُما فی نَجاحِ طَلِبَتی، وقَضاءِ حَوائِجی، وتَیسیرِ اموری.

اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَن تَلعَنَ مَن جَحَدَ حَقَّ هذَا الیَومِ وأَنکَرَ حُرمَتَهُ، فَصَدَّ عَن سَبیلِکَ لِإِطفاءِ نورِکَ، فَأَبَی اللّهُ إلّاأن یُتِمَّ نورَهُ.

اللّهُمَّ فَرِّج عَن أهلِ بَیتِ نَبِیِّکَ، وَاکشِف عَنهُم وبِهِم عَنِ المُؤمِنینَ الکُرُباتِ، اللّهُمَّ املَأِ الأَرضَ بِهِم عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً، وأَنجِز لَهُم ما وَعَدتَهُم إنَّکَ لا تُخلِفُ المیعادَ.(1)

1058. تهذیب الأحکام عن علیّ بن الحسین العبدی عن الإمام الصادق علیه السلام - فی نَقلِ دُعاءٍ بَعدَ صَلاةِ یَومِ الغَدیرِ (2)-:... اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِالحَقِّ الَّذی جَعَلتَهُ عِندَهُم، وبِالَّذی

ص:164


1- (1) و فی الإقبال: «من الدعوات فی یوم الغدیر، ما رویناه بإسنادنا عن الشیخ المفید - رضوان اللّه علیه -: اللّهمّ إنّی أسألک...»، وفی البلد الأمین والکفعمی «ثمّ ادع أیضاً بهذ الدعاء: اللّهمّ إنّی أسألک...»،
2- (2) ورد صدر هذا الدعاء فی المصادر بالشکل التالی: تهذیب الأحکام: الحسین بن الحسن الحسینی، قال: حدّثنا محمّد بن موسی الهمدانی، قال: حدّثنا علیّ بن حسّان الواسطی، قال: حدّثنا علیّ بن الحسین العبدی، قال: سمعت أبا عبد اللّه الصادق علیه السلام یقول:... الإقبال: ومن الدعوات فی یوم عید الغدیر ما نقلناه من کتاب محمّد بن علیّ الطرازی أیضاً بإسناده إلی أبی الحسن عبد القاهر بوّاب مولانا أبی إبراهیم موسی بن جعفر و أبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما السلام، قال: حدّثنا أبو الحسن علیّ بن حسان الواسطی بواسط، قال: حدّثنی علیّ بن الحسن العبدی، قال: سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد الصادق علیه الصلاة والسلام وعلی آبائه وأبنائه یقول:...

پیروانشان، با خدای متعال دعا و راز و نیاز کن. سپس دعا کن و بگو: «... ستایش ویژۀ خدایی که فضیلت امروز را به ما شناساندْ و حرمت آن را به ما فهمانْد و ما را با آن گرامی داشت و ما را با معرفتش شوکت داد و با نورش هدایت کرد. ای فرستادۀ خدا، ای امیر مؤمنان! بر شما دو تن و بر خاندان و دوستدارانتان از سوی من، بهترین سلام ها تا روز و شب باقی است نثارتان باد. برای برآورده شدن درخواستم و قضای حوایجم و آسان شدن کارهایم، با شما به سوی خداوند، پروردگار من و شما روی می آورم.

خدایا! به حقّ محمّد و خاندان محمّد، از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و هر کس که حقّ امروز را انکار می کند و حرمت آن را پاس نمی نهد و جلویِ راه تو را برای خاموش کردن نورت می گیرد، لعنت کنی؛ که خداوند، چیز دیگری جز کامل شدن نورش را نمی پذیرد.

خدایا! گره از کار اهل بیت پیامبرت بگشای و سختی ها را از ایشان و به دست ایشان از مؤمنان برطرف کن. خدایا! زمین را به دست ایشان از عدالت پر کن، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است و آنچه را به ایشان وعده داده ای به انجام رسان که تو خلف وعده نمی کنی(1)».(2)

1058. تهذیب الأحکام - به نقل از علی بن حسین عبدی، در بیان دعای پس از نماز روز غدیر -: امام صادق علیه السلام فرمود: «... خدایا! به حقّی که نزد ایشان نهادی و به آنچه آنان را بدان بر همۀ جهانیان برتری دادی، از تو می خواهم امروز که ما را در آن گرامی داشتی، بر ما مبارک گردانی و نعمتت را بر ما کامل کنی و آن را برای همیشه نزد ما

ص:165


1- (1) در الإقبال آمده است: از دعاهای روز غدیر، دعایی است که ما با اسناد خود آن را از شیخ مفید - رضوان خدا بر او - روایت کردیم: «خداوندا! از تو درخواست می کنم»، و در آغاز کتاب البلد الأمین و المصباح کفعمی، این گونه آمده است: «سپس این دعا را نیز بخوان: خداوندا! از تو درخواست می کنم».
2- (2) المقنعة: ص 204-206، الإقبال: ج 2 ص 304-306، البلد الأمین: ص 261-262، المصباح، کفعمی: ص 907-908، بحار الأنوار: ج 98 ص 320.

فَضَّلتَهُم عَلَی العالَمینَ جَمیعاً، أن تُبارِکَ لَنا فی یَومِنا هذَا الَّذی أکرَمتَنا فیهِ، وأَن تُتِمَّ عَلَینا نِعمَتَکَ، وتَجعَلَهُ عِندَنا مُستَقَرّاً ولا تَسلُبناهُ أبَداً، ولا تَجعَلهُ مُستَودَعاً؛ فَإِنَّکَ قُلتَ: «مُستَقَرٌّ ومُستَودَعٌ(1)» فَاجعَلهُ مُستَقَرّاً ولا تَجعَلهُ مُستَودَعاً، وَارزُقنا نَصرَ دینِکَ مَعَ وَلِیٍّ هادٍ مَنصورٍ مِن أهلِ بَیتِ نَبِیِّکَ، وَاجعَلنا مَعَهُ وتَحتَ رایَتِهِ شُهَداءَ صِدّیقینَ فی سَبیلِکَ، وعَلی نُصرَةِ دینِکَ.(2)

ص:166


1- (1) إشارة إلی الآیة: 98 من سورة الأنعام.
2- (2) نقل فی نسخة المزار للمفید:... اللّهمّ إنّی أسألک بالحقّ الذی جعلته عندهم، وبالّذی فضّلتهم به علی العالمین جمیعاً، أن تبارک لنا فی یومنا هذا، الذی أکرمتنا فیه بالوفاء بعهدک الذی عهدته إلینا، والمیثاق الذی واثقتنا به من موالاة أولیائک والبراءة من أعدائک، أن تتمَّ علینا نعمتک، ولا تجعله مستودعاً واجعله مستقراً، ولا تسلبناه أبداً ولا تجعله مستعارا، وارزقنا مرافقة ولیّک الهادی المهدی إلی الهدی، وتحت لوائه وفی زمرته شهداء صادقین، علی بصیرة من دینک، إنّک علی کلّ شیء قدیر.

قرار دهی و هرگز از ما نگیری و آن را موقّت و امانتی نزد ما ننهی؛ که تو خود گفتی:

" [باور و ایمان یا] مستقر و پابرجاست و [یا موقّت و] امانتی" .(1) پس آن را برای ما پابرجا و نه امانتی قرار بده و یاریِ دینت، همراه ولیّ هدایتگر یاری شده از میان اهل بیت پیامبرت را روزیِ ما کن و ما را در رکاب و زیر پرچم او شهید راستین در راهت و برای یاری دینت قرار بده»(2).(3)

ص:167


1- (1) به آیۀ 98 از سورۀ انعام، اشاره دارد.
2- (2) در نسخۀ المزار شیخ مفید این دعا چنین نقل شده است: «... خدایا! به حقّی که نزد ایشان نهادی و به آنچه آنان را بدان بر جهانیان برتری دادی، از تو می خواهم امروز که ما را با وفا به عهدی که با تو بسته بودیم و نیز پیمان ولایت اولیایت و بیزاری از دشمنانت که از ما گرفته بودی، گرامی داشتی، بر ما مبارک کنی و نعمتت را بر ما تمام کنی و آن را عاریتی قرار ندهی و پابرجا کنی و هیچ گاه آن را از ما نگیری و آن را [موقّت و] عاریتی قرار ندهی و همراهی ولیّ راه نمای رهیافته ات به هدایت، مهدی را روزی ما کنی و ما را در رکاب و زیر پرچم او از شهیدان راستین و با بصیرت دینی قرار دهی که تو بر هر کاری توانایی».
3- (3) تهذیب الأحکام: ج 3 ص 143-147 ح 317، الإقبال: ج 2 ص 282-288 (با عبارت مشابه)، بحار الأنوار: ج 98 ص 307 ح 2، المزار، مفید: ص 90-95، مصباح المتهجّد: ص 747-751، المصباح، کفعمی: ص 681، البلد الأمین: ص 259.

الفصل الرابع: الدُّعاءُ لِلإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام فی شَهرِ رَمَضانَ

1/4: الدُّعاءُ لَهُ فی کُلِّ لَیلَةٍ مِنهُ

دُعاءُ الاِفتِتاحِ

1059. الإقبال(1): مُحَمَّدُ بنُ أبی قُرَّةَ بِإِسنادِهِ فَقالَ: حَدَّثَنی أبُو الغَنائِمِ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ الحَسَنِیُّ، قالَ: أخبَرَنا أبو عَمرٍو مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ نَصرٍ السَّکونِیُّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ، قالَ:

سَأَلتُ أبا بَکرٍ أحمَدَ بنَ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ البَغدادِیَّ أن یُخرِجَ إلَیَّ أدعِیَةَ شَهرِ رَمَضانَ الَّتی کانَ عَمُّهُ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عُثمانَ بنِ السَّعیدِ العَمرِیُّ یَدعو بِها، فَأَخرَجَ إلَیَّ دَفتَراً مُجَلَّداً بِأَحمَرَ، فَنَسَختُ مِنهُ أدعِیَةً کَثیرَةً، وکانَ مِن جُملَتِها:

وتَدعو بِهذَا الدُّعاءِ فی کُلِّ لَیلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ؛ فَإِنَّ الدُّعاءَ فی هذَا الشَّهرِ تَسمَعُهُ المَلائِکَةُ وتَستَغفِرُ لِصاحِبِهِ، وهُوَ:

ص:168


1- (1) لم یذکر شأن صدور هذا الدعاء فی المصادر التی بین أیدینا إلّافی «الإقبال»، ولکن لا یمکن الاستفادة من هذاالنصّ بشکل صریح نسبته إلی الإمام المهدی علیه السلام، علی الرغم من أنّ العلامة المجلسی نسبه إلی الإمام علیه السلام، حتّی أنّه استند إلی مفاده فی بحث الإمامة.

فصل چهارم: دعا برای امام مهدی در ماه رمضان

1/4: دعا برای امام علیه السلام در هر شب ماه

دعای افتتاح

1059. الإقبال (1)- به نقل از ابو عمرو محمّد بن محمّد بن نصر سَکونی -: از ابو بکر احمد بن محمّد بن عثمان بغدادی خواستم دعاهای ماه رمضان را که عمویش ابو جعفر محمّد بن عثمان بن سعید عمری [نایب امام زمان علیه السلام] می خوانده، برایم درآورد. پس دفتری را که جلد قرمز داشت، بیرون آورد. من دعاهای بسیاری از روی آن نوشتم و از جملۀ آنها این نوشته بود: و این دعا را در هر شب از ماه رمضان می خوانی که فرشتگان، دعا در این ماه را می شنوند و برای دعاکننده، آمرزش می طلبند و دعا چنین است: «خدایا! من ستودن را با ستایش تو می آغازم و تو با نعمتْبخشی ات، استوارکنندۀ راه درستی، و یقین دارم که تو رحیم ترین رحیمان در جایگاه عفو و بخششی و سختگیرترین کیفردهندگان در

ص:169


1- (1) سبب صدور این دعا، تنها در الإقبال ذکر شده است؛ امّا با استناد به این گفته، نمی توان آن را قاطعانه به امام مهدی علیه السلام نسبت داد، هر چند علّامه مجلسی، آن را به امام نسبت داده، و در بحث امامتش به آن استناد کرده است.

اللّهُمَّ إنّی أفتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمدِکَ وأَنتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّکَ، وأَیقَنتُ أنَّکَ أرحَمُ الرّاحِمینَ فی مَوضِعِ العَفوِ وَالرَّحمَةِ، وأَشَدُّ المُعاقِبینَ فی مَوضِعِ النَّکالِ وَالنَّقِمَةِ...

اللّهُمَّ وصَلِّ عَلی وَلِیِّ أمرِکَ القائِمِ المُؤَمَّلِ، وَالعَدلِ المُنتَظَرِ، وحُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ المُقَرَّبینَ، وأَیِّدهُ بِروحِ القُدُسِ یا رَبَّ العالَمینَ.

اللّهُمَّ اجعَلهُ الدّاعِیَ إلی کِتابِکَ، وَالقائِمَ بِدینِکَ، وَاستَخلِفهُ فِی الأَرضِ کَمَا استَخلَفتَ الَّذینَ مِن قَبلِهِ، مَکِّن لَهُ دینَهُ الَّذِی ارتَضَیتَهُ لَهُ، أبدِلهُ مِن بَعدِ خَوفِهِ أمناً، یَعبُدُکَ لا یُشرِکُ بِکَ شَیئاً.

اللّهُمَّ أعِزَّهُ وأَعزِز بِهِ، وَانصُرهُ وَانتَصِر بِهِ، وَانصُرهُ نَصراً عَزیزاً، [وَافتَح لَهُ فَتحاً مُبیناً، وَاجعَل لَهُ مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً](1).

اللّهُمَّ أظهِر بِهِ دینَکَ وسُنَّةَ نَبِیِّکَ؛ حَتّی لا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ.

اللّهُمَّ إنّا نَرغَبُ إلَیکَ فی دَولَةٍ کَریمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وأَهلَهُ وتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وأَهلَهُ، وتَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ إلی طاعَتِکَ، وَالقادَةِ إلی سَبیلِکَ، وتَرزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ.

اللّهُمَّ ما عَرَّفتَنا مِنَ الحَقِّ فَحَمِّلناهُ، وما قَصُرنا عَنهُ فَبَلِّغناهُ.

اللّهُمَّ المُم بِهِ شَعَثَنا(2) ، وَاشعَب بِهِ صَدعَنا(3) ، وَارتُق بِهِ فَتقَنا، وکَثِّر بِهِ قِلَّتَنا، وأَعِزَّ

ص:170


1- (1) اضیفت الزیادة من الطبعة الحجریّة للمصدر والمصباح للکفعمی.
2- (2) الشَّعَث: انتشار الأمر، یقال: لَمَّ اللّهُ شعثک: أی جمعَ أمرکَ المنتشر (مجمع البحرین: ج 2 ص 954 «شعث»).
3- (3) شعبتُ الشیء: جمعته وأصلحته؛ أی أصلِح به ما تشعّب منّا. والصَّدعُ: الشقّ (مجمع البحرین: ج 2 ص 954 و ص 1016 «شعب»).

جایگاه مجازات و انتقام....

خدایا! بر ولیّ امرت، قائمی که آرزویش را می برند و عدلی که چشم به راهش هستند، درود فرست و گرداگرد او را با فرشتگان مقرّبت پُر کن و او را با روح القدس استوار بدار، ای خدای جهانیان!

خدایا! او را دعوتگر به کتابت و برپا دارندۀ دینت قرار بده. او را در زمین، خلیفه کن، همان گونه که پیشینیان از او را خلیفه کردی. او را بر [تحقّق] همان دینش که برایش پسندیده ای قدرت بده. او را پس از بیم و هراسش، آسوده خاطر کن که تنها تو را می پرستد و هیچ چیزی را همتای تو نمی گیرد.

خدایا! او را عزیز کن و با او [دیگران را] عزیز کن. او را یاری بده و به دست او انتقام بگیر. او را نصرتی پیروزمند عطا کن و فتحی آشکار به دست او فراهم آور، و از جانب خودت تسلّطی پیروزمند را برای او قرار بده.

خدایا! دین و سنّت پیامبرت را به دست او چنان آشکار کن که چیزی از حقیقت را به خاطر هراس از کسی پنهان ندارد.

خدایا! ما مشتاقیم تا دولت کریمه ای بر سر کار آوری که اسلام و مسلمانان را با آن، عزیز گردانی و نفاق و منافقان را با آن ذلیل گردانی و در آن، ما را از دعوتگران به فرمان برداری ات و پیش برندگان به راهت قرار دهی و کرامت دنیا و آخرت را با آن، روزیِ ما کنی.

خدایا! توفیق عمل به آنچه از حق شناخته ایم، به ما عنایت کن و آنچه را به آن نرسیده ایم، به ما برسان.

خدایا! به دست او پراکندگی مان را به اتّحاد و تفرقه مان را به اتّفاق تبدیل کن و شکافمان را با او پُر کن و کمی شمارمان را با او به فراوانی دگرگون کن و خواریمان را با او به عزّت برسان و فقیرمان را با او توانگر کن و وامدارمان را با او توان پرداخت بده و فقرمان را با او جبران کن و نداشته هایمان را با او پر کن و دشواری هایمان را با

ص:171

بِهِ ذِلَّتَنا، وأَغنِ بِهِ عائِلَنا(1) ، وَاقضِ بِهِ عَن مَغرَمِنا(2) ، وَاجبُر بِهِ فَقرَنا، وسُدَّ بِهِ خَلَّتَنا، ویَسِّر بِهِ عُسرَنا، وبَیِّض بِهِ وُجوهَنا، وفُکَّ بِهِ أسرَنا، وأَنجِح بِهِ طَلِبَتَنا، وأَنجِز بِهِ مَواعیدَنا، وَاستَجِب بِهِ دَعوَتَنا، [وأَعطِنا بِهِ سُؤلَنا، وبَلِّغنا بِهِ مِنَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ آمالَنا](3) ، وأَعطِنا بِهِ آمالَنا، وأَعطِنا بِهِ فَوقَ رَغبَتِنا، یا خَیرَ المَسؤولینَ وأَوسَعَ المُعطینَ، اشفِ بِهِ صُدورَنا، وأَذهِب بِهِ غَیظَ قُلوبِنا، وَاهدِنا بِهِ لِمَا اختُلِفَ فیهِ مِنَ الحَقِّ بِإِذنِکَ؛ إنَّکَ تَهدی مَن تَشاءُ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ، وَانصُرنا بِهِ عَلی عَدُوِّکَ وعَدُوِّنا إلهَ الحَقِّ آمینَ.

اللّهُمَّ إنّا نَشکو إلَیکَ فَقدَ نَبِیِّنا - صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ - وغَیبَةَ إمامِنا(4) ، وکَثرَةَ عَدُوِّنا [وقِلَّةَ عَدَدِنا](5) وشِدَّةَ الفِتَنِ بِنا، وتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَینا، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وأَعِنّا عَلی ذلِکَ بِفَتحٍ تُعَجِّلُهُ، وبِضُرٍّ تَکشِفُهُ، ونَصرٍ تُعِزُّهُ، وسُلطانِ حَقٍّ تُظهِرُهُ، ورَحمَةٍ مِنکَ تُجَلِّلُناها، وعافِیَةٍ [مِنکَ](6) تُلبِسُناها، بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

2/4: الدُّعاءُ لَهُ فی کُلِّ یَومٍ مِنهُ

1060. المقنعة: بابُ الدُّعاءِ فی کُلِّ یَومٍ مِنهُ وشَرحِهِ:

ص:172


1- (1) العائل: الفقیر (النهایة: ج 3 ص 330 «عیل»).
2- (2) المُغرَم: کثیر الدَّین (مجمع البحرین: ج 2 ص 1317 «غرم»).
3- (3) اضیفت الزیادة من الطبعة الحجریّة للمصدر والمصباح للکفعمی.
4- (4) فی المصباح للکفعمی: «ولیّنا» بدل «إمامنا».
5- (5) اضیفت الزیادة من الطبعة الحجریّة للمصدر والمصباح للکفعمی.
6- (6) اضیفت الزیادة من الطبعة الحجریة للمصدر والمصباح للکفعمی.

او آسان کن و سیمایمان را با او نورانی بنما و اسیران را با او آزاد کن و درخواست هایمان را با او برآورده ساز و وعده هایی که به ما داده ای، با او به انجام برسان و دعایمان را با او مستجاب کن و آنچه را خواسته ایم با او عطا کن و ما را به دست او به آرزوهای دنیایی و آخرتی مان برسان و ما را با او به آرزوهایمان برسان و بیش از رغبتمان به ما ببخش، ای بهترین درخواست شونده و گشاده دست ترین عطا کننده! سینه هایمان را با او شفا بده و خشم دل هایمان را با او از میان ببر و ما را به اذن خودت و به دست او در آن جا که حقْ دچار اختلاف می شود، هدایت کن؛ که تو هر کس را بخواهی به راه راست هدایت می کنی، و ما را با او بر دشمنت و دشمنان ما یاری و پیروزی بده، ای خدای حق! اجابت کن.

خدایا! ما از فقدان پیامبرمان - که درودهایت بر او و خاندانش باد - به تو شِکوه می کنیم و از غیبت اماممان و فراوانی دشمنانمان و کمی شمارمان و شدّت فتنه هایمان و پشت به پشت هم دادن روزگار بر ضدّ ما. پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و ما را بر این امر یاری ده با فتحی که در آن تعجیل می کنی و با برطرف کردن دشواری، و نصرتی پیروزمندانه و سیطرۀ حقّی که پدیدار می نمایی و رحمتی از جانب خودت که ما را فرا می گیرد و عافیتی که بر ما می پوشانی، به رحمتت ای رحیم ترین رحیمان».(1)

2/4: دعای هر روز ماه رمضان برای امام علیه السلام

1060. المقنعة: باب دعای هر روز ماه رمضان و شرح آن: در هر روز آن، دعا می کنی و

ص:173


1- (1) الإقبال: ج 1 ص 138، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 108، مصباح المتهجّد: ص 577 ح 690، البلد الأمین: ص 193، المصباح، کفعمی: ص 770، بحار الأنوار: ج 24 ص 166 ح 14.

وتَدعو فی کُلِّ یَومٍ مِنهُ، فَتَقولُ(1):

اللّهُمَّ هذا شَهرُ رَمَضانَ الَّذی أنزَلتَ فیهِ القُرآنِ.... یا أحَدُ، یا صَمَدُ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ، اغضَبِ الیَومَ لِمُحَمَّدٍ ولِأَبرارِ عِترَتِهِ، وَاقتُل أعداءَهُم بَدَداً، وأَحصِهِم عَدَداً، ولا تَدَع عَلی ظَهرِ أرضِکَ مِنهُم أحَداً، ولا تَغفِر لَهُم أبَداً.

یا حَسَنَ الصُّحبَةِ، یا خَلیفَةَ النَّبِیّینَ، أنتَ أرحَمُ الرّاحِمینَ، البَدیءُ، البَدیعُ، الَّذی لَیسَ کَمِثلِکَ شَیءٌ، وَالداّئِمُ غَیرُ الغافِلِ، وَالحَیُّ الَّذی لا یَموتُ، أنتَ کُلَّ یَومٍ فی شَأنٍ، أنتَ ناصِرُ مُحَمَّدٍ، ومُفَضِّلُ مُحَمَّدٍ، أسأَ لُکَ أن تَنصُرَ وَصِیَّ مُحَمَّدٍ، وخَلیفَةَ مُحَمَّدٍ، وَالقائِمَ بِالقِسطِ مِن أوصِیاءِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیهِمُ، اعطِف عَلَیهِم نَصرَکَ یا لا إلهَ إلّاأنتَ، بِحَقِّ لا إلهَ إلّاأنتَ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَلنی مَعَهُم فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ، وَاجعَل عاقِبَةَ أمری إلی غُفرانِکَ ورَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

1061. المقنعة: بابُ شَرحِ الصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ وَالأَئِمَّةِ علیهم السلام فی کُلِّ یَومٍ مِنهُ إلی آخِرِها:

وتَتبَعُ هذَا التَّسبیحَ بِالصَّلاةِ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ عَلی ما جاءَت بِهِ الآثارُ فَتَقولُ: «إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» (2)

ص:174


1- (1) المتن الوارد فی التهذیب ومصباح المتهجّد یشابه ذلک الوارد فی المقنعة. ولکن نقل السیّد بن طاووس فی الإقبال هکذا: أقول: و ها نحن ذاکرون ما وعدنا به من الدعاء کلّ یوم من شهر رمضان: وهو ممّا رویناه بإسنادنا إلی محمّد یعقوب الکلینی من کتاب الکافی، ومن کتاب علیّ بن عبد الواحد النهدی بإسنادهما إلی مولانا علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیهما، أنّه کان یدعو به، وأنّ مولانا محمّد بن علیّ الباقر علیه السلام کان أیضاً یدعو به کلّ یوم من شهر رمضان، وفی بعض الروایات زیادة ونقصان، وهذا لفظ بعضها: اللّهمّ هذا شهر رمضان، الذی أنزلت فیه القرآن...
2- (2) الأحزاب: 56.

می گویی: (1)«خدایا! این ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادی... ای یگانه! ای بی نیاز! ای خدای محمّد! امروز برای محمّد و نیکان عترتش خشم بگیر و دشمنانش را دسته دسته به هلاکت برسان و یک یک آنها را به شمار آر و یک تن از آنها را بر روی زمینت باقی مگذار و هرگز آنها را نیامرز.

ای همراه نیکو! ای جانشین پیامبران! تو رحیم ترین رحیمانی. آغازگر! نوآفرین! کسی که چیزی همانندت نیست، جاوید بی غفلت، زندۀ بی مرگ و هر روز به کاری. تو یاور محمّد و برتری دهندۀ محمّدی. از تو می خواهم که وصیّ محمّد، خلیفۀ محمّد، قیام کننده به عدالت را از میان اوصیای محمّد - که درودهایت بر ایشان باد - یاری دهی [و] یاری ات را متوجّه آنان کنی. ای خداوند بی همتا! به حقّ یگانگی و بی همتایی ات، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و ما را در دنیا و آخرت، همراه آنان کن و فرجام کارم را به سوی مغفرت و رحمتت قرار بده، ای رحیم ترین رحیمان!».(2)

1061. المقنعة: باب توضیح درود فرستادن بر پیامبر و امامان علیه السلام در هر روز ماه رمضان از اوّل تا آخر آن: در پی این تسبیح، بر محمّد و خاندانش - مطابق همان گونه که روایات گفته اند - درود می فرستی. پس می گویی: ««خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند. ای مؤمنان! بر او درود فرستید و سلامی کامل و شایسته به او بدهید». آری، ای خدای من! حتماً چنین

ص:175


1- (1) متن موجود در تهذیب الأحکام و مصباح المتهجد، شبیه متن موجود در المقنعة است؛ اما سید ابن طاووس درالإقبال، آن را این گونه نقل کرده است. می گویم: ما دعایی را که برای هر روز ماه رمضان وعده کردیم، نقل کنیم، چنین است: آنچه با سند خود از محمّد بن یعقوب کلینی در کتاب الکافی، و از کتاب علی بن عبد الواحد نهدی، با سند هر دو به امام علی بن حسین - که صلوات خدا بر آن دو باد - روایت کرده ایم، این است و امام زین العابدین علیه السلام، آن را می خواند. و امام محمّد بن علی باقر علیه السلام نیز در هر روز ماه رمضان آن را می خواند. در برخی روایت ها، کم و زیاد دارد و الفاظ برخی چنین است: «اللّهمّ هذا شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن... خداوندا! این ماه رمضان است، که در آن قرآن را فرو فرستادی...».
2- (2) المقنعة: ص 332-339، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 111-114، مصباح المتهجّد: ص 610-614 ح 696، الإقبال: ج 1 ص 202-20، البلد الأمین: ص 223-225، المصباح، کفعمی: ص 817-821، بحار الأنوار: ج 98 ص 101-104 ح 3.

لبََّیکَ یا رَبِّ وسَعدَیکَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ...

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ [العَسکَرِیِّ] إمامِ المُسلِمینَ، ووالِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وضاعِفِ العَذابَ عَلی مَن ظَلَمَهُ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الخَلَفِ مِن بَعدِهِ إمامِ المُسلِمینَ، ووالِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ...

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الخِیَرَةِ مِن ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکَ. اللّهُمَّ اخلُف نَبِیَّکَ فی أهلِهِ، اللّهُمَّ مَکِّن لَهُم فِی الأَرضِ، اللّهُمَّ اجعَلنا مِن عَدَدِهِم ومَدَدِهِم وأَنصارِهِم عَلَی الحَقِّ فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَةِ، اللّهُمَّ اطلُب بِذَحلِهِم(1) ووِترِهِم ودِمائِهِم، وکُفَّ عَنّا وعَنهُم وعَن کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ بَأسَ کُلِّ باغٍ وطاغٍ، وکُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِیَتِها، إنَّکَ أشَدُّ بَأساً وأَشَدُّ تَنکیلاً.

ص:176


1- (1) فی المصدر: «بدحلهم»، والتصویب من بحار الأنوار، والذحلُ: الوِترُ وطلب المکافأة بجنایة جنیت علیه (النهایة: ج 2 ص 155 «ذحلَ»).

می کنم. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و... خدایا! بر امام حسن عسکری، پیشوای مسلمانان، درود فرست و هر کس را با او دوستی می کند، دوست بدار و هر کس را با او دشمنی می کند، دشمن بدار و عذاب ستمکار بر او را دو چندان کن. خدایا! بر جانشین پس از او، امام مسلمانان درود فرست و هر کس را با او دوستی می کند، دوست بدار و هر کس را با او دشمنی می کند، دشمن بدار....

خدایا! بر برگزیدگان از نسل پیامبرت درود فرست. خدایا! خودت جانشین پیامبر میان خاندانش باش. خدایا! آنان را بر زمین مسلّط کن. خدایا! ما را از شمار ایشان و در نهان و آشکار، یار و یاور آنان برای حقیقت قرار بده. خدایا! انتقام و قصاص و خون بهای ایشان را بستان و آزار و هراس هر گردنکش سرکشی را از ما و آنان و از هر مرد و زن باایمان و هر جنبده ای که تو اختیارش را به دست داری، باز دار؛ که هراس از تو بیشتر و کیفر و عقوبت تو سخت تر است».(1)

ص:177


1- (1) المقنعة: ص 329، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 119، مصباح المتهجّد: ص 620 ح 699، روضة الواعظین: ص 355، الإقبال: ج 1 ص 212-215، بحار الأنوار: ج 98 ص 108.

3/4: الدُّعاءُ لَهُ فِی الیَومِ الثّالِثَ عَشَرَ مِنهُ

1062. الإقبال: فَصلٌ فیما یَختَصُّ بِالیَومِ الثّالِثَ عَشَرَ مِن دَعَواتٍ غَیرِ مُتَکَرِّرَةٍ(1):

اللّهُمَّ إنّی أدینُکَ بِطاعَتِکَ ووِلایَتِکَ، ووِلایَةِ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ، ووِلایَةِ أمیرِ المُؤمِنینَ حَبیبِ نَبِیِّکَ، ووِلایَةِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ سِبطَی نَبِیِّکَ وسَیِّدَی شبابِ أهلِ جَنَّتِکَ، وأَدینُکَ یا رَبِّ بِوِلایَةِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ، وموسَی بنِ جَعفَرٍ، وعَلِیِّ بنِ موسی، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ، وَالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ، وسَیِّدی ومَولایَ صاحِبِ الزَّمانِ، أدینُکَ یا رَبِّ بِطاعَتِهِم ووِلایَتِهِم، وبِالتَّسلیمِ بِما فَضَّلتَهُم، راضِیاً غَیرَ مُنکِرٍ ولا مُستَکبِرٍ، عَلی ما أنزَلتَ فی کِتابِکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ(2) وَادفَع عَن وَلِیِّکَ وخَلیفَتِکَ، ولِسانِکَ وَالقائِمِ

ص:178


1- (1) ورد بدایة هذا الدعاء إلی «وادفع عن ولیّک» فی أدعیة تعقیبات الصلاة الواجبة عن الصادق علیه السلام. الکافی: محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن سنان، عن عبد الملک القمّی، عن إدریس أخیه، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام یقول: إذا فرغت من صلاتک فقل: «اللّهمّ إنّی أدینک بطاعتک وولایتک وولایة رسولک وولایة الأئمّة (علیهم السلام) من أوّلهم إلی آخرهم»، وتسمّیهم ثمّ قل: «اللّهمّ إنّی أدینک بطاعتک وولایتهم والرضا بما فضلتهم به، غیر متکبر ولا مستکبر علی معنی ما أنزلت فی کتابک علی حدود ما أتانا فیه وما لم یأتنا، مؤمن مقر مسلّم بذلک، راض بما رضیت به یا رب، ارید به وجهک والدار الآخرة مرهوباً ومرغوباً إلیک فیه، فأحینی ما أحییتنی علی ذلک، وأمتنی إذا أمتنی علی ذلک، وابعثنی إذا بعثتنی علی ذلک، وإن کان منّی تقصیر فیما مضی فإنی أتوب إلیک منه وأرغب إلیک فیما عندک، وأسألک أن تعصمنی من معاصیک ولا تکلنی إلی نفسی طرفة عین أبداً ما أحییتنی، لا أقل من ذلک ولا أکثر، إنّ النفس لأمّارة بالسوء إلّاما رحمت یا أرحم الراحمین، وأسألک أن تعصمنی بطاعتک حتّی تتوفّانی علیها وأنت عنّی راض، وأن تختم لی بالسعادة ولا تحوّلنی عنها أبداً ولا قوّة إلّابک» (الکافی: ج 3 ص 345 ح 26، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 99 ح 259، الإقبال: ج 1 ص 338، فلاح السائل: ص 305).
2- (2) القسم الأخیر من هذا الدعاء هو جزء من دعاء الإمام الرضا علیه السلام وسنورده ضمن أدعیة الأئمّة علیهم السلام.

3/4: دعا برای امام علیه السلام در روز سیزدهم رمضان

1062. الإقبال: دعاهای ویژه روز سیزدهم و دعاهای غیر تکراری آن: (1)«خدایا! من به اطاعت از تو و ولایت تو گردن می نهم و نیز به ولایت محمّد، پیامبرت و ولایت امیر مؤمنان، دوست پیامبرت، و ولایت حسن و حسین، دو نوۀ پیامبرت و دو سرور جوانان بهشتی ات، و - ای خدای من - ولایت علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و سرور و مولایم صاحب الزمان را برای تو گردن می نهم. ای خدای من! من به اطاعت از ایشان و ولایتشان و تسلیم در برابر آنچه با آن به ایشان برتری بخشیدی، با رضایت و مطابق آنچه در کتابت نازل کرده ای، در برابرت سر فرود می آورم بی آن که به انکار برخیزم یا گردن کشم.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست(2) و از ولیّت دفاع کن. او که خلیفه

ص:179


1- (1) بخش نخست این دعا در الکافی، جزو تعقیبات پس از نمازهای واجب و به نقل از امام صادق علیه السلام باتفاوت هایی آمده است: «خدایا! من به اطاعت و ولایت تو و ولایت پیامبرت و ولایت امامان علیهم السلام از آغاز تا فرجامشان گردن می نهم»، و نام امامان را می بری و سپس می گویی: «خداوندا! من پذیرای آیین تواَم با اطاعت از تو و ولایت اهل بیت و رضایت به آنچه آنها را به آن برتری دادی، بی آن که کبر و تکبّری داشته باشم، در برابر آنچه در کتابت فرو فرستادی، در همان چارچوبی که در آن برای ما آمد و آنچه نیامد، مؤمنم و اعتراف دارم و در برابر آن تسلیم هستم. پروردگارا! به آنچه تو به آن راضی هستی، من به آن راضی ام. توجّه تو را و سرای آخرت را با آن طالبم، با آن هراسناکم و با آن مشتاق تواَم. پس تا زمانی که مرا زنده می داری، به آن زنده بدار، و هرگاه میراندی با آن بمیران. و هرگاه برانگیختی با آن برانگیزان. اگر در گذشته، کوتاهی از سوی من بوده، از آن به درگاه تو توبه می کنم، و به آنچه در نزد توست راغبم. از تو درخواست می کنم که مرا از گناهانت نگه داری، و تا زمانی که زنده ام می داری، یک چشم به هم زدن و کمتر و بیشتر از آن، به خودم وا مگذاری؛ چرا که نفس به بدی فرمان می دهد، جز آنچه تو ترحّم کنی. ای مهربان ترین مهربانان! از تو درخواست می کنم که مرا در طاعت خودت نگه داری تا زمانی که مرا بمیرانی، و تو از من خشنود باشی، و عاقبتم را به خوش بختی ختم کنی، و هرگز از آن به چیز دیگر تغییر ندهی و هیچ نیرویی جز تو نیست».
2- (2) بخش پایانی این دعا، بخشی از دعای امام رضا علیه السلام است که در ضمن دعاهای ائمّه علیهم السلام خواهیم آورد.

بِقِسطِکَ، وَالمُعَظِّمِ لِحُرمَتِکَ وَالمُعَبِّرِ عَنکَ وَالنّاطِقِ بِحُکمِکَ، وعَینِکَ النّاظِرَةِ واُذُنِکَ السّامِعَةِ، وشاهِدِ عِبادِکَ وحُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ، وَالمُجاهِدِ فی سَبیلِکَ وَالمُجتَهِدِ فی طاعَتِکَ، وَاجعَلهُ فی وَدیعَتِکَ الَّتی لا تَضیعُ، وأَیِّدهُ بِجُندِکَ الغالِبِ، وأَعِنهُ وأَعِن عَنهُ، وَاجعَلنی ووالِدَیَّ وما وَلَدا ووُلدی مِنَ الَّذینَ یَنصُرونَهُ ویَنتَصِرونَ بِهِ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ، اشعَب بِهِ صَدعَنا وَارتُق بِهِ فَتقَنا، اللّهُمَّ أمِت بِهِ الجَورَ، ودَمدِم(1) بِمَن نَصَبَ لَهُ، وَاقصِم رُؤوسَ الضَّلالَةِ حَتّی لا تَدَعَ عَلَی الأَرضِ مِنهُم دَیّاراً.

1063. الإقبال: دُعاءٌ آخَرُ فِی الیَومِ الثّالِثَ عَشَرَ مِن مَجموعَةِ مَولانا زَینِ العابِدینَ علیه السلام:

اللّهُمَّ إنَّ الظَّلَمَةَ جَحَدوا آیاتِکَ وکَفَروا بِکِتابِکَ وکَذَّبوا رُسُلَکَ...

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَارحَمنا بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

اللّهُمَّ إنّی أدینُکَ یا رَبِّ بِطاعَتِکَ، ولا نُنکِرُ وِلایَةَ مُحَمَّدٍ رَسولِکَ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وعَلی أهلِ بَیتِهِ، ووِلایَةَ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام، ووِلایَةَ الحَسَنِ وَالحُسَینِ عَلَیهِمَا السَّلامُ سِبطَی نَبِیِّکَ ووَلَدَی رَسولِکَ عَلَیهِمَا السَّلامُ، ووِلایَةَ الطّاهِرینَ المَعصومینَ مِن ذُرِّیَّةِ الحُسَینِ: عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ، وموسَی بنِ جَعفَرٍ، وعَلِیِّ بنِ موسی، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ، وَالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ سَلامُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ عَلَیهِم أجمَعینَ، ووِلایَةَ القائِمِ السّابِقِ مِنهُم بِالخَیراتِ، المُفتَرِضِ الطّاعَةِ، صاحِبِ الزَّمانِ سَلامُ اللّهِ عَلَیهِ.

أدینُکَ یا رَبِّ بِطاعَتِهِم ووِلایَتِهِم وَالتَّسلیمِ لِفَرضِهِم، راضِیاً غَیرَ مُنکِرٍ، ولا مُستَکبِرٍ ولا مُستَنکِفٍ، عَلی مَعنی ما أنزَلتَ فی کِتابِکَ عَلی مَوجودِ ما أتانا

ص:180


1- (1) دَمْدَمَ اللّه سبحانه علیهم: أی أهلکهم (الصحاح: ج 5 ص 1922 «دمم»).

و زبان توست و به عدالت قیام می کند و حرمت تو را بزرگ می دارد و از جانب تو سخن می گوید و به حکم تو لب می گشاید، چشم بینای تو و گوش شنوای تو و گواه بر بندگانت و حجّت تو بر آفریده هایت و مجاهد در راه تو و کوشا در اطاعتت است.

او را جزو امانت های خودت برگیر که امانت تو تباه نمی شود و او را با سپاه چیره ات، استوار کن و یاری و رهایی اش ده و مرا و پدر و مادرم و فرزندان آنها و فرزندان مرا از کسانی قرار بده که او را یاری می کنند و در دنیا و آخرت، از یاری او بهره می برند.

تفرقه مان را با او به اتفاق تبدیل کن و شکافمان را با او پر کن. خدایا! ستم را به دست او بمیران و دشمنش را هلاک بگردان و سران گم راهی را به دست او چنان بکوب که یک تن از آنان بر روی زمین باقی نگذاری».(1)

1063. الإقبال: دعایی دیگر در روز سیزدهم رمضان از مجموعۀ مولایمان زین العابدین علیه السلام:

«خدایا! ستمکاران، آیات تو را انکار کردند و به کتابت کفر ورزیدند و فرستادگانت را تکذیب نمودند.... خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و به رحمتت بر ما رحم کن، ای رحیم ترین رحیمان! خدایا! من به اطاعتت گردن می نهم - ای خدای من - و ولایت محمّد، پیامبرت - که خدا بر او و بر اهل بیتش درود فرستد - و ولایت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام و ولایت حسن و حسین علیهما السلام دو نوۀ پیامبرت و دو فرزند فرستاده ات - که بر آن دو سلام - و ولایت معصومان پاک از نسل حسین: علی بن حسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد، حسن بن علی - سلام و برکات خدا بر همۀ ایشان باد - و نیز ولایت قائم ایشان، پیشی گیرنده به نیکی ها، واجب الإطاعه، صاحب زمان - که سلام خدا بر او باد - را انکار نمی کنیم.

ای خدای من! اطاعت از ایشان و ولایت و تسلیم در برابر امرشان را برای تو، به گردن می نهم، با رضایت و بدون انکار و گردن کشی و سر باز زدن و مطابق با آنچه

ص:181


1- (1) الإقبال: ج 1 ص 287.

فیهِ، راضِیاً ما رَضیتَ بِهِ، مُسَلِّماً مُقِرّاً بِذلِکَ یا رَبِّ، راهِباً لَکَ راغِباً فیما لَدَیکَ.

اللّهُمَّ ادفَع عَن وَلِیِّکَ وَابنِ نَبِیِّکَ، وخَلیفَتِکَ وحُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ، وَالشّاهِدِ عَلی عِبادِکَ المُجاهِدِ المُجتَهِدِ فی طاعَتِکَ، ووَلِیِّکَ وأَمینِکَ فی أرضِکَ، وأَعِذهُ مِن شَرِّ ما خَلَقتَ وبَرَأتَ، وَاجعَلهُ فی وَدائِعِکَ الَّتی لا یَضیعُ مَن کانَ فیها، وفی جِوارِکَ الَّذی لا یُقهَرُ، وآمِنهُ بِأَمانِکَ وَاجعَلهُ فی کَنَفِکَ، وَانصُرهُ بِنَصرِکَ العَزیزِ، یا اللّهُ إلهَ العالَمینَ.

اللّهُمَّ اعصِمهُ بِالسَّکینَةِ، وأَلبِسهُ دِرعَکَ الحَصینَةَ، وأَعِنهُ وَانصُرهُ بِنَصرِکَ العَزیزِ نَصراً عَزیزاً، وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً، وَاجعَل لَهُ مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً.

اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ، اللّهُمَّ اشعَب بِهِ صَدعَنا، وَارتُق بِهِ فَتقَنا، وَالمُم بِهِ شَعَثَنا، وکَثِّر بِهِ قِلَّتَنا، وأَعزِز بِهِ ذِلَّتَنا، وَاقضِ بِهِ عَن مَغرَمِنا، وَاجبُر بِهِ فَقرَنا، وسُدَّ بِهِ خَلَّتَنا، وأَعزِز بِهِ فاقَتَنا، ویَسِّر بِهِ عُسرَتَنا، وکُفَّ بِهِ وُجوهَنا، وأَنجِح بِهِ طَلِبَتَنا، وَاستَجِب بِهِ دُعاءَنا، وأَعطِنا بِهِ فَوقَ رَغبَتِنا، وَاشفِ بِهِ صُدورَنا، وَاهدِنا لِمَا اختُلِفَ فیهِ مِنَ الحَقِّ یا رَبِّ، إنَّکَ تَهدی مَن تَشاءُ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ.

اللّهُمَّ أمِت بِهِ الجَورَ وأَظهِر بِهِ العَدلَ، وقَوِّ ناصِرَهُ وَاخذُل خاذِلَهُ، ودَمِّر مَن نَصَبَ لَهُ، وأَهلِک مَن غَشَّهُ، وَاقتُل بِهِ جَبابِرَةَ الکُفرِ، وَاقصِم [بِهِ] رُؤوسَ الضَّلالَةِ وسائِرَ أهلِ البِدَعِ ومُقَوِّیَةَ الباطِلِ، وذَلِّل بِهِ الجَبابِرَةِ، وأَبِر بِهِ الکافِرینَ وَالمُنافِقینَ وجَمیعَ المُلحِدینَ فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها، بَرِّها وبَحرِها وسَهلِها وجَبَلِها، لا تَذَر عَلَی

ص:182

در کتابت به ما رسیده و موجود است و به هر چه به آن خشنودی، من نیز خشنودم و در برابر آن تسلیم و معترفم و از تو بیم و به آنچه نزد توست امید دارم، ای خدای من!

خدایا! از ولیّت، فرزند پیامبرت، خلیفه ات، حجّتت بر آفریده هایت، گواه بر بندگانت، مجاهد کوشا در اطاعتت، ولیّت، و امین در زمینت دفاع کن و او را از شرّ آنچه آفریده ای و درست کرده ای، پناه بده و او را جزو امانت های خودت قرار بده که اگر کسی در پناه آن باشد، تباه نمی شود، و در پناه خودت که مقهور چیزی نمی شود و با امانت، او را ایمن کن و در سایۀ حمایتت قرار بده و او را با یاری پیروزمندانه ات یاری ده، ای خداوند! ای خدای جهانیان!

خدایا! او را با آرامش نگاه دار و زره نگه دارنده ات را به او بپوشان و او را یاری ده و او را با نصرت پیروزمندت نصرتی شکست ناپذیر بده و فتحی آسان را به او عطا کن و از جانب خودت تسلّطی یاری شده را برای او قرار بده.

خدایا! هر که او را دوست می دارد، دوست بدار و هر که او را دشمن می دارد، دشمن بدار و هر که او را یاری می دهد، یاری کن و هر که او را وا می گذارد، وا بگذار. خدایا! اختلافمان را با او به سامان بیاور و شکافمان را با او پر کن و پراکندگی مان را با او به اتّحاد تبدیل کن و اندک بودنمان را با او به فراوانی دگرگون کن و خواری مان را با او به عزّت مبدّل کن و غرامتمان را با او ادا کن و نیازمان را با او جبران کن و جای خالی مان را با او پُر کن و کمبودمان را با او برطرف کن و سختی مان را با او آسان کن و آبرویمان را با او نگاه دار و حاجتمان را با او روا کن و دعایمان را با او اجابت کن و بیشتر از خواسته مان را با او به ما عطا کن و سینه هایمان را با او شفا بده و هر جا که اختلاف شد، ما را به راه حق هدایت کن، ای خدای من؛ تو هر که را بخواهی به راه راست، هدایت می کنی.

خدایا! ستم را با او نابود کن و عدالت را با او پدیدار کن و یاورش را تقویت و واگذارنده اش را وا بگذار و هر که را به دشمنی با او برخاسته، نابود کن و هر که را به او خیانت کرده، هلاک کن و گردنکشان کافر را به دست او از میان ببر و سران گم راهی و دیگر بدعت گزاران و تقویت کنندگان باطل را به دست او درهم کوب و جبّاران را به دست او خوار کن و کافران، منافقان و کژرُوان را در شرق و غرب زمین، دریا و خشکی و کوه و

ص:183

الأَرضِ مِنهُم دَیّاراً، ولا تُبقِ لَهُم آثاراً، اللّهُمَّ أظهِرهُ وَافتَح عَلی یَدَیهِ الخَیراتِ، وَاجعَل فَرَجَنا مَعَهُ وبِهِ.

4/4: الدُّعاءُ لَهُ فِی الیَومِ الحادی وَالعِشرینَ مِنهُ

1064. الإقبال عن حمّاد بن عثمان(1): دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِاللّهِ علیه السلام لَیلَةَ إحدی وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ، فَقالَ لی: «یا حَمّادُ، اغتَسَلتَ؟»

قُلتُ: نَعَم، جُعِلتُ فِداکَ! فَدَعا بِحَصیرٍ، ثُمَّ قالَ: «إلی لِزقی فَصَلِّ». فَلَم یَزَل یُصَلِّی وأَنَا اصَلّی إلی لِزقِهِ حَتّی فَرَغنا مِن جَمیعِ صَلاتِنا، ثُمَّ أخَذَ یَدعو وأَنَا اؤَمِّنُ عَلی دُعائِهِ إلی أنِ اعتَرَضَ الفَجرُ، فَأَذَّنَ وأَقامَ ودَعا بَعضَ غِلمانِهِ، فَقُمنا خَلفَهُ فَتَقَدَّمَ وصَلّی بِنا الغَداةَ، فَقَرَأَ: بِ «فاتِحَةِ الکِتابِ»، و «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» فِی الاُولی، وفِی الرَّکعَةِ الثّانِیَةِ بِ «فاتِحَةِ الکِتابِ»، و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» .

فَلَمّا فَرَغنا مِنَ التَّسبیحِ وَالتَّحمیدِ وَالتَّقدیسِ وَالثَّناءِ عَلَی اللّهِ تَعالی، وَالصَّلاةِ عَلی رَسولِهِ صلی الله علیه و آله وَالدُّعاءِ لِجَمیعِ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ، وَالمُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ، خَرَّ ساجِداً لا أسمَعُ مِنهُ إلَّاالنَّفَسَ ساعَةً طَویلَةً، ثُمَّ سَمِعتُهُ یَقولُ:

ص:184


1- (1) ورد صدر هذا الحدیث فی الکتاب هکذا: الإقبال: فصل فیما یختصّ بالیوم الحادی والعشرین من دعاء غیر متکرّر؛ رواه محمّد بن علیّ الطرازی، قال: عن عبد الباقی بن بزداد - أیّده اللّه -، قال: أخبرنی أبو عبد اللّه محمّد بن وهبان بن محمّد البصری، قال: حدّثنا أبو علیّ محمّد بن الحسن بن جمهور، قال: حدّثنا أبی، عن أبیه محمّد، عن حمّاد بن عیسی، عن حمّاد بن عثمان، قال: دخلت علی أبی عبد اللّه...

دشت آن، به دست او نابود فرما و یک تن از آنان را بر روی زمین زنده و اثری از ایشان باقی مگذار. خدایا! او را آشکار کن و خیرها را به دست او بگشای و گشایش کار ما را با او و به دست او قرار بده».(1)

4/4: دعا برای امام علیه السلام در روز بیست و یکم رمضان

1064. الإقبال - به نقل از حمّاد بن عثمان -: شب بیست و یکم ماه رمضان بر امام صادق علیه السلام وارد شدم. به من فرمود: «ای حمّاد! غسل کرده ای ؟».

گفتم: آری، فدایت شوم!

امام علیه السلام حصیری خواست و سپس فرمود: «کنار من نماز بخوان»، و امام پیوسته نماز می خواند و من هم کنار امام نماز می خواندم تا از همۀ نمازهایمان فارغ شدیم.

سپس امام به دعا کردن آغاز کرد و من بر دعای امام، آمین می گفتم تا سپیده دمید و اذان و اقامه گفت و برخی از غلامانش را فرا خواند و ما پشت سر امام ایستادیم و امام جلو رفت و نماز صبح را با ما خواند و در رکعت اوّل، سورۀ حمد و قدر و در رکعت دوم، سورۀ حمد و توحید را خواند.

هنگامی که از تسبیح و تحمید و تقدیس و ثنای خدای متعال و صلوات بر پیامبر خدا و دعا برای همۀ مردان و زنان باایمان و مسلمان از اوّلین تا آخرین آنها فارغ شدیم، امام برای مدّتی طولانی به سجده افتاد، به گونه ای که جز صدای نفس ایشان را نمی شنیدم. آن گاه شنیدم که می فرمود: «خدایی جز تو نیست، دگرگون کنندۀ

ص:185


1- (1) الإقبال: ص 145 (چاپ دار الکتب الإسلامیة). در الإقبال صدر حدیث چنین آمده است: «فصل ویژه روز بیست و یکم و دعای غیر تکراری آن».

لا إلهَ إلّاأنتَ مُقَلِّبُ القُلوبِ وَالأَبصارِ، لا إلهَ إلّاأنتَ خالِقُ الخَلقِ بِلا حاجَةٍ فیکَ إلَیهِم، لا إلهَ إلّاأنتَ مُبدِئُ الخَلقِ لا یَنقُصُ مِن مُلکِکَ شَیءٌ، لا إلهَ إلّاأنتَ باعِثُ مَن فِی القُبورِ، لا إلهَ إلّاأنتَ مُدَبِّرُ الاُمورِ، لا إلهَ إلّاأنتَ دَیّانُ الدِّینِ، وجَبّارُ الجَبابِرَةِ.

لا إلهَ إلّاأنتَ مُجرِی الماءِ فِی الصَّخرَةِ الصَّمّاءِ، لا إلهَ إلّاأنتَ مُجرِی الماءِ فِی النَّباتِ، لا إلهَ إلّاأنتَ مُکَوِّنُ طَعمِ الثِّمارِ، لا إلهَ إلّاأنتَ مُحصی عَدَدِ القَطرِ وما تَحمِلُهُ السَّحابُ، لا إلهَ إلّاأنتَ مُحصی عَدَدِ ما تَجری بِهِ الرِّیاحُ فِی الهواءِ، لا إلهَ إلّا أنتَ مُحصی ما فِی البِحارِ مِن رَطبٍ ویابِسٍ، لا إلهَ إلّاأنتَ مُحصی ما یَدِبُّ فی ظُلُماتِ البِحارِ وفی أطباقِ الثَّری.

أسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی سَمَّیتَ بِهِ نَفسَکَ أوِ استَأثَرتَ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَکَ، وأَسأَ لُکَ بِکُلِّ اسمٍ سَمّاکَ بِهِ أحَدٌ مِن خَلقِکَ مِن نَبِیٍّ، أو صِدّیقٍ، أو شَهیدٍ، أو أحَدٍ مِن مَلائِکَتِکَ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی إذا دُعیتَ بِهِ أجَبتَ وإذا سُئِلتَ بِهِ أعطَیتَ.

وأَسأَ لُکَ بِحَقِّکَ عَلی مُحَمَّدٍ وأَهلِ بَیتِهِ صَلَواتُکَ عَلَیهِم وبَرَکاتُکَ، وبِحَقِّهِمُ الَّذی أوجَبتَهُ عَلی نَفسِکَ وأَنَلتَهُم بِهِ فَضلَکَ، أن تُصَلِّیَ علَی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ الدّاعی إلَیکَ بِإِذنِکَ وسِراجِکَ السّاطِعِ بَینَ عِبادِکَ فی أرضِکَ وسَمائِکَ، وجَعَلتَهُ رَحمَةً لِلعالَمینَ ونوراً استَضاءَ بِهِ المُؤمِنونَ، فَبَشَّرَنا بِجَزیلِ ثَوابِکَ وأَنذَرَنَا الأَلیمَ مِن عَذابِکَ.

أشهَدُ أنَّهُ قَد جاءَ بِالحَقِّ مِن عِندِ الحَقِّ وصَدَّقَ المُرسَلینَ، وأَشهَدُ أنَّ الَّذینَ کَذَّبوهُ ذائِقُوالعَذابِ الأَلیمِ.

ص:186

دل ها و دیده هایی. خدایی جز تو نیست، آفریدگار خلقی بی آن که نیازی به آنان داشته باشی. خدایی جز تو نیست، آغازگر آفرینشی و از فرمان روایی تو چیزی کم نمی شود. خدایی جز تو نیست، برانگیزانندۀ خفتگان در قبرهایی. خدایی جز تو نیست، تدبیرگر کارهایی. خدایی جز تو نیست، حاکم و داور روز جزایی و درهم شکنندۀ جبّارانی. خدایی جز تو نیست، جاری کنندۀ آب در دل تخته سنگ سختی.

خدایی جز تو نیست، جریان دهندۀ آب در گیاهی. خدایی جز تو نیست، مزه دهندۀ به میوه هایی. خدایی جز تو نیست، به شمارآورندۀ قطره های باران و بار ابرهایی.

خدایی جز تو نیست، به شمار آورندۀ تعداد آنچه بادها در هوا جا به جا می کنند هستی. خدایی جز تو نیست، به شمار آورندۀ هر تر و خشکی در دریا هستی.

خدایی جز تو نیست، به شمار آورندۀ آنچه در تاریکی های دریا و در لایه های زیرین زمین می خزد هستی.

از تو می خواهم به آن نامت که خود را به آن نامیدی و یا تنها میان دانش های غیبی ات برای خود نگاه داشتی، و از تو به هر اسمی که فردی از مردمانت تو را به آن نامیده است، خواه پیامبر یا انسان های راستین و یا از گواهان [اعمال] و یا یکی از فرشتگانت باشد، درخواست می کنم و از تو، به اسمی درخواست می کنم که چون با آن خوانده شوی، جواب دهی و چون درخواست شوی، عطا کنی!

و از تو به حقّت بر محمّد و اهل بیتش - که درودها و برکاتت بر ایشان باد - و به حقّ آنان که خود آن را بر عهده ات نهاده ای و فضلت را با آن به ایشان رساندی، می خواهم که بر محمّد، بنده ات و فرستاده ات، دعوتگر به سوی تو به اذنت و چراغ درخشان میان بندگانت در زمین و آسمانت درود فرستی! او را که رحمت برای جهانیان و نوری برای پرتو گرفتن مؤمنان، از آن قرار دادی و او ما را به پاداش بزرگت بشارت و به عذاب دردناکت هشدار داد.

گواهی می دهم که او به حق و از نزد حق آمد و پیامبران را تصدیق کرد و گواهی می دهم که تکذیب کنندگان او، چشندگان عذاب دردناک اند. از تو می خواهم، ای

ص:187

أسأَ لُکَ یا أللّهُ یا أللّهُ یا أللّهُ، یا رَبّاهُ یا رَبّاهُ یا رَبّاهُ، یا سَیِّدی یا سَیِّدی یا سَیِّدی، یا مَولایَ یا مَولایَ یا مَولایَ، أسأَ لُکَ فی هذِهِ الغَداةِ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَن تَجعَلَنی مِن أوفَرِ عِبادِکَ وسائِلیکَ نَصیباً، وأَن تَمُنَّ عَلَیَّ بِفَکاکِ رَقَبَتی مِنَ النّارِ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

وأَسأَ لُکَ بِجَمیعِ ما سَأَلتُکَ وما لَم أسأَلکَ مِن عَظیمِ جَلالِکَ، ما لَو عَلِمتُهُ لَسَأَلتُکَ بِهِ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وأَهلِ بَیتِهِ، وأَن تَأذَنَ لِفَرَجِ مَن بِفَرَجِهِ فَرَجُ أولِیائِکَ وأَصفِیائِکَ مِن خَلقِکَ، وبِهِ تُبیدُ الظّالِمینَ وتُهلِکُهُم، عَجِّل ذلِکَ یا رَبَّ العالَمینَ، وأَعطِنی سُؤلی یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ فی جَمیعِ ما سَأَلتُکَ لِعاجِلِ الدُّنیا وآجِلِ الآخِرَةِ.

یا مَن هُوَ أقرَبُ إلَیَّ مِن حَبلِ الوَریدِ، أقِلنی عَثرَتی وأَقِلنی بِقَضاءِ حَوائِجی، یا خالِقی ویا رازِقی ویا باعِثی، ویا مُحیِیَ عِظامی وهِیَ رَمیمٌ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَاستَجِب لی دُعائی یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

فَلَمّا فَرَغَ رَفَعَ رَأسَهُ، قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ! سَمِعتُکَ وأَنتَ تَدعو بِفَرَجِ مَن بِفَرَجِهِ فَرَجُ أصفِیاءِ اللّهِ وأَولِیائِهِ، أَوَ لَستَ أنتَ هُوَ؟

قالَ: «لا، ذاکَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام».

قُلتُ: فَهَل لِخُروجِهِ عَلامَةٌ؟

قالَ: «نَعَم، کُسوفُ الشَّمسِ عِندَ طُلوعِها ثُلُثَی ساعَةٍ مِنَ النَّهارِ، وخُسوفُ القَمَرِ

ص:188

اللّه، ای اللّه، ای اللّه! پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا! ای سرور من، ای سرور من، ای سرور من! ای مولای من، ای مولای من، ای مولای من! در این بامداد از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و مرا از پُربهره ترین بندگان و درخواست کنندگانت قرار دهی و با آزاد کردنم از آتش، بر من منّت نهی، ای رحیم ترین رحیمان!

و از تو می خواهم به حقّ همۀ آنچه خواسته و نیز آنچه از شوکت و شکوه بزرگت نخواسته ام که اگر می دانستم، آن را می خواستم، بر محمّد و اهل بیتش درود فرستی و اجازۀ فَرَج امر کسی را بدهی که از فرج او، کار اولیا و برگزیدگان خلقت گشایش می یابد و ستمکاران را به دست او نابود و هلاک می کنی. ای خدای جهانیان! این را تعجیل بفرما و ای صاحب جلال و شکوه و اکرام! درخواستم را در همۀ آنچه از تو خواستم، چه در این دنیای زودگذر و چه در آخرت در پی آینده به من عطا کن.

ای که از رگ گردن به من نزدیک تری! لغزشم را نادیده بگیر و به جایش حاجت هایم را برآورده کن. ای آفریدگار من! ای روزی رسان من! ای برانگیزانندۀ من! ای زنده کنندۀ استخوان های پوسیدۀ من! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و دعایم را مستجاب کن، ای رحیم ترین رحیمان!».

هنگامی که سرش را بالا آورد، گفتم: فدایت شوم! شنیدم تو برای فرج امر کسی دعا می کنی که فرجِ کار برگزیدگان و اولیای خداوند در فرجِ کار اوست. آیا تو آن شخص نیستی ؟

امام فرمود: «نه، او قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله است».

گفتم: آیا برای خروج و قیام او نشانه ای هست ؟

فرمود: «آری. گرفتن خورشید هنگام طلوعش که دو سوم روز طول می کشد و

ص:189

[فی] ثَلاثٍ وعِشرینَ(1) ، وفِتنَةٌ یَصِلُ أهلَ مِصرَ البَلاءُ وقَطعُ السَّبیلِ(2) ، اکتَفِ بِما بَیَّنتُ لَکَ، وتَوَقَّع أمرَ صاحِبِکَ لَیلَکَ ونَهارَکَ، فِإِنَّ اللّهَ کُلَّ یَومٍ هُوَ فی شَأنٍ لا یَشغَلُهُ شَأنٌ عَن شَأنٍ، ذلِکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ، وبِهِ تَحصینُ أولِیائِهِ وهُم لَهُ خائِفونَ».

5/4: الدُّعاءُ لَهُ فی لَیلَةِ الثّالِثَةِ وَالعِشرینَ

1065. مصباح المتهجّد: رَوی مُحَمَّدُ بنُ عیسی بِإِسنادِهِ عَنِ الصّالِحینَ علیهم السلام(3) قالَ:

تُکَرِّرُ فی لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ هذَا الدُّعاءَ ساجِداً وقائِماً وقاعِداً وعَلی کُلِّ حالٍ، وفِی الشَّهرِ کُلِّهِ، وکَیفَ ما أمکَنَکَ ومَتی حَضَرَ مِن دَهرِکَ. تَقولُ بَعدَ تَمجیدِ اللّهِ تَعالی وَالصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله:

اللّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ فُلانِ بنِ فُلانٍ(4) فی هذِهِ السّاعَةِ(5) وفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وحافِظاً، وقائِداً وناصِراً، ودَلیلاً وعَیناً(6) حَتّی تُسکِنَهُ أرضَکَ طَوعاً، وتُمَتِّعَهُ(7) فیها طَویلاً.

1066. الکافی: مُحَمَّدُ بنُ عیسی بِإِسنادِهِ عَنِ الصّالِحینَ علیهم السلام، قالَ: تُکَرِّرُ فی لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ هذَا الدُّعاءَ ساجِداً وقائِماً وقاعِداً، وعَلی کُلِّ حالٍ، وفِی

ص:190


1- (1) یحدث کسوف الشمس فی وسط النهار عادة، لا عند طلوعها، و یقع خسوف القمر فی منتصف الشهر، لا فی الأسبوع الثالث والرابع، و لذلک فإن هاتین الظاهرتین عجیبتان و غیر عادیتین.
2- (2) فی نسخة: «النیل» بدل «السبیل» وکذلک فی بحار الأنوار.
3- (3) فی التهذیب «الصادقین» بدل «الصالحین» وفی المصباح للکفعمی «عنهم علیهم السلام».
4- (4) فی المصباح للکفعمی «محمّد بن الحسن المهدی» بدل «فلان بن فلان». جدیر بالذکر أنّه ورد الإقبال: ج 1 ص 191 «اللّهمّ کن لولیّک، القائم بأمرک، الحجّة محمّد بن الحسن المهدی...» راجع: ص 252 ح 1089.
5- (5) فی المزار الکبیر: «اللیلة» بدل «الساعة».
6- (6) فی الإقبال: «مؤیداً» بدل «عیناً».
7- (7) فی تهذیب الأحکام «تمکّنه» بدل «تمتّعه».

ماه گرفتگی در شب بیست و سوم،(1) و فتنه ای که اهل مصر مبتلا و گرفتار آن می شوند و راهشان [یا آب نیل] قطع می شود؛ به همین ها که برایت روشن کردم، بسنده کن و کار صاحبت را شب و روز منتظر باش که خداوند، هر روز به کاری است و اشتغال به کاری، او را از کار دیگر باز نمی دارد. او خداوند صاحب اختیار جهانیان است و اولیایش به دست او حفظ می شوند و برای او بیمناک اند».(2)

5/4: دعا برای امام علیه السلام در شب بیست و سوم

1065. مصباح المتهجّد - به نقل از محمّد بن عیسی به سندش از صالحان [یا صادقان] علیهم السلام -:

«این دعا را در شب بیست و سوم ماه رمضان تکرار می کنی، چه در حال سجود و چه قیام و چه نشسته و در هر حال و در تمام ماه و هر گونه که برایت ممکن است و هر گاه و هر زمان که برایت میسّر بود.

پس از حمد و ثنای خدای متعال و درود فرستادن بر پیامبر، محمّد صلی الله علیه و آله می گویی:

خدایا! در این لحظه [یا در این شب] و در هر لحظۀ دیگر، برای ولیّت فلان بن فلان (حجّة بن الحسن) سرپرست و نگاهبان و راهبر و یاور و راه نما و دیده باش تا او را در زمینت که فرمان بردارش شده، جای دهی و او را در آن برای مدّتی طولانی، بهره مند کنی».(3)

1066. الکافی - به نقل از محمّد بن عیسی به سندش از صالحان علیهم السلام -: «این دعا را در شب بیست و سوم ماه رمضان تکرار می کنی، چه در حال سجود و چه قیام و چه نشسته و

ص:191


1- (1) کسوف خورشید معمولاً در میانۀ روز و نه هنگام طلوع آن، و خسوف ماه هم در نیمۀ ماه و نه هفتۀ سوم یاچهارم رخ می دهد. از این رو، این دو امر، شگفت انگیز و غیر عادی هستند.
2- (2) الإقبال: ج 1 ص 366، بحار الأنوار: ج 98 ص 157.
3- (3) مصباح المتهجّد: ص 630 ح 709، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 102 ح 265، المزار الکبیر: ص 611، فلاح السائل: ص 113 ح 53، مختصر بصائر الدرجات: ص 193، المصباح، کفعمی: ص 779، بحار الأنوار: ج 97 ص 349.

الشَّهرِ کُلِّهِ، وکَیفَ أمکَنَکَ، ومَتی حَضَرَکَ مِن دَهرِکَ. تَقولُ - بَعدَ تَحمیدِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی وَالصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله -: اللّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ فُلانِ بنِ فُلانٍ، فی هذِهِ السّاعَةِ وفی کُلِّ ساعَةٍ، وَلِیّاً وحافِظاً، وناصِراً ودَلیلاً وقائِداً، وعَوناً وعَیناً، حَتی تُسکِنَهُ أرضَکَ طَوعاً، وتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.

راجع: ص 52 ح 1089.

ص:192

در هر حال و در تمام ماه و هر گونه که برایت ممکن است و هرگاه و هر زمان که برایت میسّر بود.

پس از حمد و ثنای خدای متعال و درود فرستادن بر پیامبر، محمّد صلی الله علیه و آله می گویی:

خدایا! در این لحظه و در هر لحظۀ دیگر، برای ولیّت فلان بن فلان (حجّت بن الحسن...) سرپرست و نگاهبان و یاور و راه نما و راهبر و کمک و دیده باش تا او را در زمینت که فرمانبردارش شده، جای دهی و او را برای مدّتی طولانی، در آن بهره مند کنی».(1)

ر. ک: ص 253 ح 1089.

ص:193


1- (1) الکافی: ج 4 ص 162 ح 4.

الفصل الخامس: الدُّعاءُ لِلإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام فِی الجُمُعَةِ

1/5: الدُّعاءُ لَهُ عَقیبَ صَلاةِ جَعفَرٍ فِی الجُمُعَةِ

1067. جمال الاُسبوع: الدُّعاءُ بَعدَ صَلاةِ جَعفَرٍ علیه السلام، وتُعرَفُ بِصَلاةِ التَّسبیحِ: حَدَّثَ أبُو المُفَضَّلِ، قالَ: حَدَّثَنا حَمزَةُ بنُ القاسِمِ العَلَوِیُّ، قالَ: حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ جُمهورٍ، عَن أبیهِ، عَنِ الحَسَنِ بنِ القاسِمِ العَبّاسِیِّ، قالَ: دَخَلتُ عَلی أبِی الحَسَنِ موسَی بنِ جَعفَرٍ علیه السلام بِبَغدادَ وهُوَ یُصَلّی صَلاةَ جَعفَرٍ علیه السلام عِندَ ارتِفاعِ النَّهارِ یَومَ الجُمُعَةِ، فَلَم اصَلِّ خَلفَهُ حَتّی فَرَغَ، ثُمَّ رَفَعَ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ، ثُمَّ قالَ(1):

یا مَن لا تَخفی عَلَیهِ اللُّغاتُ، ولا تَتَشابَهُ عَلَیهِ الأَصواتُ، یا مَن هُوَ کُلَّ یَومٍ فی شَأنٍ، یا مَن لا یَشغَلُهُ شَأنٌ عَن شَأنٍ، یا مُدَبِّرَ الاُمورِ، یا باعِثَ مَن فِی القُبورِ، یا مُحیِیَ العِظامِ وهِیَ رَمیمٌ...

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَلی مَنارِکَ فی عِبادِکَ، الدّاعی إلَیکَ بِإِذنِکَ،

ص:194


1- (1) فی مصباح المتهجّد: «فإذا فرغت من الصلاة عقّبت بعدها وسبّحت تسبیح الزهراء علیها السلام ثمّ تدعو بهذا الدعاء».

فصل پنجم: دعا برای امام مهدی در روز جمعه

1/5: دعا برای او پس از نماز جعفر طیّار در روز جمعه

1067. جمال الاُسبوع: دعای پس از نماز جعفر که به نماز تسبیح شناخته می شود؛ ابو المفضّل با سندش از حسن بن قاسم عباسی نقل کرد: در بغداد بر امام موسی کاظم علیه السلام وارد شدم. او هنگام بالا آمدن خورشید در روز جمعه، نماز جعفر را می خواند که [چون مستحبی بود] من پشت سرش نماز نخواندم تا نمازش را تمام کرد و سپس دستانش را رو به آسمان بالا برد(1) و فرمود: «ای که زبان ها بر او پنهان نمی ماند و صداها برای او مشتبه نمی شود! ای که هر روز در کاری هستی! ای که اشتغال به کاری، او را از کار دیگری باز نمی دارد! ای تدبیرگر امور! ای برانگیزانندۀ هر که در قبرهاست! ای زنده کنندۀ استخوان های پوسیده!....

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد و بر جایگاه نورت میان بندگانت، دعوتگر به سویت با اذنت، قیام کننده به امرت، ادا کننده از جانب پیامبرت - که بر او و خاندانش سلام - درود فرست.

خدایا! چون او را آشکار کردی، آنچه را به او وعده داده ای، به انجام رسان و یارانش

ص:195


1- (1) در نقل مصباح المتهجّد آمده است: «هنگامی که نماز را به پایان بردی، پس از تعقیبات و تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام این دعا را می خوانی».

القائِمِ بِأَمرِکَ، المُؤَدّی عَن رَسولِکَ عَلَیهِ وآلِهِ السَّلامُ.

اللّهُمَّ إذا أظهَرتَهُ فَأَنجِز لَهُ ما وَعَدتَهُ، وسُق إلَیهِ أصحابَهُ وَانصُرهُ وقَوِّ ناصِریهِ، وبَلِّغهُ أفضَلَ أمَلِهِ، أَعطِهِ سُؤلَهُ وجَدِّد بِهِ عَن مُحَمَّدٍ وأَهلِ بَیتِهِ بَعدَ الذُّلِّ الَّذی قَد نَزَلَ بِهِم بَعدَ نَبِیِّکَ، فَصاروا مَقتولینَ مَطرودینَ، مُشَرَّدینَ خائِفینَ غَیرَ آمِنینَ، لَقوا فی جَنبِکَ ابتِغاءَ مَرضاتِکَ وطاعَتِکَ الأَذی وَالتَّکذیبَ، فَصَبروا عَلی ما أصابَهُم فیکَ، راضینَ بِذلِکَ مُسَلِّمینَ لَکَ فی جَمیعِ ما وَرَدَ عَلَیهِم وما یَرِدُ إلَیهِم.

اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَ قائِمِهِم بِأَمرِکَ، وَانصُرهُ وَانصُر بِهِ دینَکَ الَّذی غُیِّرَ وبُدِّلَ، وجَدِّد بِهِ مَا امتَحی مِنهُ وبُدِّلَ بَعدَ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ.

2/5: الدُّعاءُ لَهُ بَعدَ ظُهرِ الجُمُعَةِ

1068. مصباح المتهجّد: رَوی جابِرٌ عَن أبی جَعفَرٍ عَن عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهم السلام: مِن عَمَلِ یَومِ الجُمُعَةِ الدُّعاءُ بَعدَ الظُّهرِ:

«اللّهُمَّ اشتَر مِنّی نَفسِیَ المَوقوفَةَ عَلَیکَ، المَحبوسَةَ لِأَمرِکَ، بِالجَنَّةِ مَعَ مَعصومٍ مِن عِترَةِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ، مَخزونٍ(1) لِظُلامَتِهِ، مَنسوبٍ بِوِلادَتِهِ(2) ، تَملَأُ بِهِ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً، ولا تَجعَلنی مِمَّن تَقَدَّمَ فَمَرَقَ، أو تَأَخَّرَ فَمُحِقَ، وَاجعَلنی مِمَّن لَزِمَ فَلَحِقَ، وَاجعَلنی شَهیداً سَعیداً فی قَبضَتِکَ.

ص:196


1- (1) فی جمال الاُسبوع: «محزون».
2- (2) منسوب بولادته أی: کان مذکورا بنسبه مشهورا عند ولادته لأخبار آبائه به علیه السلام و لعله کان مستورا بولادته (بحار الأنوار: ج 87 ص 70).

را به سوی او گسیل دار و یاری اش ده و یاورانش را تقویت کن و به برترین آرزویش برسان. درخواستش را به او عطا کن و به دست او محمّد و اهل بیتش را بعد از خواری ای که پس از پیامبرت به ایشان رسیده و کشته و رانده و آواره و هراسان و بی امان شدند، تجدید حیات کن؛ آنان که به خاطر تو و در طلب رضایتت و اطاعتت، آزار و تکذیب دیدند و بر آنچه به ایشان رسید، شکیب ورزیدند و به آن، راضی و در همۀ آنچه به ایشان رسید و می رسد، تسلیم تو بودند.

خدایا! فرج قائم به امرت را تعجیل بفرما و او را یاری ده و دینت را - که تغییر و تبدیل یافته - با او یاری کن و آنچه از آن را که پس از پیامبرت - که خدا بر او و خاندانش درود فرستد - محو و دگرگون شده، زنده کن».(1)

2/5: دعا برای او پس از ظهر جمعه

1068. مصباح المتهجّد - به نقل از جابر، از امام باقر علیه السلام، از امام زین العابدین علیه السلام: «از اعمال روز جمعه، این دعا پس از ظهر است: "خدایا! جانم را که وقف تو شده و تنها در پی امر توست، در برابر [جای دادن در] بهشت همراه معصومی از عترت پیامبرت - که خدا بر او و خاندانش درود فرستد - که ذخیره شده تا حق به ستم برده شده را بگیرد، از من خریداری کن. او که به ولادتش منسوب است(2) و زمین را به دست او از عدل و داد پر می کنی، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است و مرا از کسانی که [از امامان] جلوتر و از دین بیرون رفتند و یا عقب ماندند و نابود شدند، قرار مده؛ بلکه از کسانی قرار بده که همراه [امامان] باقی ماندند و [به سعادت] رسیدند و مرا شهیدی سعادتمند و در اختیار خود قرار بده" ».(3)

ص:197


1- (1) جمال الاُسبوع: ص 183-186، مصباح المتهجّد: ص 306 و 309 ح 417 بدون اسناد به امام علیه السلام، بحار الأنوار: ج 91 ص 195-198 ح 3.
2- (2) همان گونه که علّامه مجلسی رحمه الله آورده: ممکن است «منسوب»، مصحّف «مستور» باشد، یعنی از هنگام ولادتش پنهان است، امّا اگر نسخه درست باشد، معنایش این است که امام به دلیل وجود روایات متعدد، پیش از تولد و هنگام آن، مشهور و معروف بوده است.
3- (3) مصباح المتهجّد: ص 375 ح 502، جمال الاُسبوع: ص 267، بحار الأنوار: ج 90 ص 68 ح 12.

3/5: الدُّعاءُ لَهُ فِی خطبة یوم الجمعه

1069. الکافی(1) عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر علیه السلام - فی خُطبَةِ یَومِ الجُمُعَةِ... [الخُطبَةِ الثّانِیَةِ] -:

الحَمدُ للّهِِ نَحمَدُهُ ونَستَعینُهُ، ونَستَغفِرُهُ ونَستَهدیهِ، ونُؤمِنُ بِهِ ونَتَوَکَّلُ عَلَیهِ...

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ سَیِّدِ المُرسَلینَ وإمامِ المُتَّقینَ ورَسولِ رَبِّ العالَمینَ.

ثُمَّ تَقولُ: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ ووَصِیِّ رَسُولِ رَبِّ العالَمینَ.

ثُمَّ تُسَمِّی الأَئِمَّةَ حَتّی تَنتَهِیَ إلی صاحِبِکَ، ثُمَّ تَقولُ:

افتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً وَانصُرهُ نَصراً عَزیزاً، اللّهُمَّ أظهِر بِهِ دینَکَ وسُنَّةَ نَبِیِّکَ، حَتّی لا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ، اللّهُمَّ إنَّا نَرغَبُ إلَیکَ فی دَولَةٍ کَریمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وأَهلَهُ، وتُذِلُّ بِها النِّفاقَ وأَهلَهُ، وتَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ إلی طاعَتِکَ وَالقادَةِ فی سَبیلِکَ(2) ، وتَرزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، اللّهُمَّ ما حَمَّلتَنا مِنَ الحَقِّ فَعَرِّفناهُ، وما قَصُرنا عَنهُ فَعَلِّمناهُ.

ص:198


1- (1) هکذا ورد صدر الروایة فی الکتاب: محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن برید بن معاویة، عن محمّد بن مسلم....
2- (2) هکذا فی المصدر ولکن فی بعض المصادر «إلی سبیلک» راجع: تهذیب الأحکام: ج 3 ص 111، مصباح المتهجّد: ص 581.

3/5: دعا برای او در خطبۀ نماز جمعه

1069. الکافی - به نقل از محمّد بن مسلم، در خطبۀ دوم روز جمعه -: امام باقر علیه السلام فرمود:

«ستایش ویژۀ خداست. او را می ستاییم و از او یاری می جوییم و از او آمرزش می خواهیم و هدایت می طلبیم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم... خدایا! بر محمّد، بنده و پیامبرت درود فرست؛ سرور فرستادگان و پیشوای تقواپیشگان و پیام آور خدای جهانیان».

سپس می گویی: «خدایا! بر امیر مؤمنان و وصیّ پیام آور خدای جهانیان درود فرست».

آن گاه امامان را نام می بری تا به صاحبت می رسی و می گویی: «برایش فتحی آسان پیش آور و او را نصرتی شکست ناپذیر عطا بفرما. خدایا! دینت و سنّت پیامبرت را با او آشکار کن تا آن که چیزی از حقّ را به هراس کسی از مردم، پنهان ندارد. خدایا! ما مشتاق آنیم که دولت بزرگواری روی کار بیاوری که اسلام و مسلمانان را با آن عزیز می کنی و نفاق و منافقان را با آن خوار می داری، و ما را از دعوتگران به سوی فرمان برداری ات و راهبران به راهت قرار می دهی و کرامت دنیا و آخرت را روزیِ ما می کنی. خدایا! آنچه را از حق بر دوش ما نهاده ای، به ما بشناسان و آنچه را به آن نرسیده ایم، به ما بیاموز».(1)

ص:199


1- (1) الکافی: ج 3 ص 422-423 ح 6.

4/5: الدُّعاءُ لَهُ فی قُنوتِ صَلاةِ الجُمُعَةِ

1070. مصباح المتهجّد: رَوَی ابنُ مُقاتِلٍ، قالَ: قالَ أبُو الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام: أیَّ شَیءٍ تَقولونَ فی قُنوتِ صَلاةِ الجُمُعَةِ؟ قُلتُ: ما تَقولُ النّاسُ، قالَ: لا تَقُل کَما یَقولونَ ولکِن قُل:

اللّهُمَّ أصلِح عَبدَکَ وخَلیفَتَکَ بِما أصلَحتَ بِهِ أنبِیاءَکَ ورُسُلَکَ، وحُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ وأَیِّدهُ بِروحِ القُدُسِ مِن عِندِکَ، وَاسلُکهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ رَصَداً یَحفَظونَهُ مِن کُلِّ سوءٍ، وأَبدِلهُ مِن بَعدِ خَوفِهِ أمناً، یَعبُدُکَ لا یُشرِکُ بِکَ شَیئاً، ولا تَجعَل لِأَحَدٍ مِن خَلقِکَ عَلی وَلِیِّکَ سُلطاناً، وَائذَن لَهُ فی جِهادِ عَدُوِّکَ وعَدُوِّهِ، وَاجعَلنی مِن أنصارِهِ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

1071. کتاب من لایحضره الفقیه(1): قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام: القُنوتُ فی یَومِ الجُمُعَةِ تَمجیدُ (اللّهِ) وَالصَّلاةُ عَلی نَبِیِّ اللّهِ، وکَلِماتُ الفَرَجِ، ثُمَّ هذَا الدُّعاءُ(2) ، وَالقُنوتُ فِی الوَترِ کَقُنوتِکَ یَومَ الجُمُعَةِ، ثُمَّ تَقولُ قَبلَ دُعائِکَ لِنَفسِکَ:

اللّهُمَّ تَمَّ نورُکَ فَهَدَیتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا، وبَسَطتَ یَدَکَ فَأَعطَیتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا، وعَظُمَ حِلمُکَ فَعَفَوتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا، وَجهُکَ أکرَمُ الوُجوهِ، وجِهَتُکَ خَیرُ الجِهاتِ، وعَطِیَّتُکَ أفضَلُ العَطِیّاتِ وأَهنَؤُها، تُطاعُ رَبَّنا فَتَشکُرُ، وتُعصی رَبَّنا فَتَغفِرُ لِمَن شِئتَ، تُجیبُ المُضطَرَّ وتَکشِفُ الضُّرَّ، وتَشفِی السَّقیمَ وتُنجی مِنَ الکَربِ العَظیمِ، لا یَجزی

ص:200


1- (1) جاء صدر هذه الروایة فی الأمالی للصدوق بسلسلة سندیة کاملة: الأمالی للصدوق: وبهذا الإسناد [حدّثنا أبی (رضی اللّه عنه)، قال: حدّثنا علیّ بن إبراهیم، عن أبیه إبراهیم بن هاشم، عن حمّاد بن عیسی، عن حریز بن عبد اللّه، عن زرارة بن أعین]، قال: قال أبو جعفر الباقر علیه السلام: القنوت فی الوتر کقنوتک یوم الجمعة، تقول فی دعاء القنوت: اللّهمّ تمّ نورک فهدیت...
2- (2) لعلّ عبارة «ثمّ هذا الدعاء» من کلام المؤلّف - رحمه اللّه - والإشارة إلی الدعاء المنقول عن النبیّ صلی الله علیه و آله فی الکتاب.

4/5: دعا برای او در قنوت نماز جمعه

1070. مصباح المتهجّد - به نقل از ابن مقاتل - امام رضا علیه السلام فرمود: «در قنوت نماز جمعه چه چیزی می گویید؟».

گفتم: آنچه را مردم می گویند.

فرمود: «آنچه می گویند، تو نگو، بلکه بگو: خدایا! بنده ات و خلیفه ات را با آنچه پیامبران و فرستادگانت را به سامان آوردی، به سامان بیاور و گرداگرد او را با فرشتگانت پُر کن و او را با روح القدس، از جانب خودت تأیید بفرما و نگهبانانی در راهش از پیش رو و پشت سرش بگمار تا او را از هر بدی حفظ کنند و پس از بیمناکی اش، او را آسوده خاطر کن؛ او که تو را می پرستد و چیزی را همتای تو نمی کند. و هیچ کس از مردمت را بر ولیّت چیره نکن و اجازۀ جهاد با دشمنت و دشمن او را به او بده و مرا از یاران او قرار بده که تو بر هر کاری توانایی».(1)

1071. کتاب من لا یحضره الفقیه: امام باقر علیه السلام فرمود: «قنوت در روز جمعه، مشتمل بر حمد و ثنای خدا و درود بر پیامبر خدا و کلمات فَرَج و سپس این دعاست.(2) و قنوت در نماز وتر، مانند قنوتت در روز جمعه است. سپس پیش از دعا برای خودت می گویی: خدایا! نورت کامل شد و ره نمودی، سپاس و ستایش، ویژۀ توست ای پروردگار ما! و دستت را گشودی و عطا کردی، سپاس و ستایش، ویژۀ توست ای پروردگار ما! و بردباری ات بزرگ بود و عفو کردی، سپاس و ستایش، ویژۀ توست ای پروردگار ما! روی تو، کریم ترین روی ها و سمت تو بهترین سمت و عطیّۀ تو، برترین و گواراترین عطیّه است. خدای ما! چون اطاعت شوی، قدردانی می کنی و چون نافرمانی شوی، هر که را بخواهی می آمرزی؛ گرفتار را اجابت می کنی و دشواری را برطرف می سازی؛ بیمار را شفا می دهی و از اندوه بزرگ می رهانی. هیچ کس نمی تواند نعمت هایت را جزا دهد و گفتار هیچ گوینده ای، نعمت های

ص:201


1- (1) مصباح المتهجّد: ص 366 ح 494، جمال الاُسبوع: ص 256، بحار الأنوار: ج 89 ص 251.
2- (2) شاید عبارت «سپس این دعا» گفتۀ مؤلف کتاب (شیخ صدوق) باشد که اشاره به دعای پیشین در کتاب خویش کرده است.

بِآلائِکَ أحَدٌ، ولا یُحصی نَعماءَکَ قَولُ قائِلٍ.

اللّهُمَّ إلَیکَ رُفِعَتِ الأَبصارُ، ونُقِلَتِ الأَقدامُ، ومُدَّتِ الأَعناقُ، ورُفِعَتِ الأَیدی، ودُعیتَ بِالأَلسُنِ، وإلَیکَ سِرُّهُم ونَجواهُم فِی الأَعمالِ، رَبَّنَا اغفِر لَنا وَارحَمنا، وَافتَح بَینَنا وبَینَ قَومِنا بِالحَقِّ وأَنتَ خَیرُ الفاتِحینَ.

اللّهُمَّ إنّا نَشکو إلَیکَ غَیبَةَ نَبِیِّنا عَنّا، وشِدَّةَ الزَّمانِ عَلَینا، ووُقوعَ الفِتَنِ بِنا، وتَظاهُرَ الأَعداءِ عَلَینا، وکَثرَةَ عَدُوِّنا وقِلَّةَ عَدَدِنا، فَرِّج ذلِکَ یا رَبِّ بِفَتحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ، ونَصرٍ مِنکَ تُعِزُّهُ، وإمامِ عَدلٍ تُظهِرُهُ إلهَ الحَقِّ رَبَّ العالَمینَ.

ثُمَّ تَقولُ: أستَغفِرُ اللّهَ رَبّی وأَتوبُ إلَیهِ - سَبعینَ مَرَّةً - وتَعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ کَثیراً.

5/5: الدُّعاءُ لَهُ بَعدَ العَصرِ یَومَ الجُمُعَةِ

1072. مصباح المتهجّد: رُوِیَ عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام: أنَّهُ یُستَحَبُّ أن یُصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بَعدَ العَصرِ یَومَ الجُمُعَةِ بِهذِهِ الصَّلاةِ(1):

اللّهُمَّ إنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله کَما وَصَفتَهُ فی کِتابِکَ... اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ

ص:202


1- (1) ورد صدر هذا الدعاء فی مصادر اخری وهی کالآتی: جمال الاُسبوع: رویت هذه الصلاة بإسنادی إلی أبی العبّاس أحمد بن عقدة، من کتابه الّذی صنّفه فی مشایخ الشیعة فقال: أنبأنا محمّد بن عبد اللّه بن مهران، قال: حدّثنی أبی، عن أبیه: أنّ أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السلام دفع إلی محمّد بن الأشعث کتاباً، فیه دعاء والصلاة علی النبیّ صلی الله علیه و آله، دفعه جعفر بن محمّد بن الأشعث إلی ابنه مهران وکانت الصلاة علی النبیّ صلی الله علیه و آله التی فیه: اللّهمّ إنّ محمّداً صلی الله علیه و آله کما وصفته فی کتابک...

تو را نمی توان به شمار آورَد.

خدایا! به سوی تو [و نه دیگری] دیده ها دوخته شده و گام ها جا به جا شده و گردن ها کشیده شده و دست ها بالا آمده است. با زبان ها خوانده شده ای و راز و نیازشان در کارها با توست. خدای ما! ما را بیامرز و بر ما رحم آور و [گره] میان ما و قوممان را به حق بگشای؛ که تو بهترین گشاینده ای.

خدایا! از غایب شدن پیامبرمان از میان ما و سختگیری روزگار بر ما و رخ دادن فتنه ها برای ما و پشت به پشت دادن دشمنان بر ضد ما و فراوانی دشمنانمان و کمی شمارمان، به تو شکایت می کنیم. ای خدای من! با فتحی سریع و از جانب خودت و یاریِ پیروزمندانه ات و پیشوایِ عادلی که آشکارش می کنی، گشایشی در این وضعیت بده، ای خدای حق، خدای جهانیان!

سپس هفتاد مرتبه می گویی: از خداوند، پروردگارم آمرزش می خواهم و به سوی او باز می گردم. و از آتش فراوان به خداوند پناه می بری».(1)

5/5: دعا برای او پس از عصر روز جمعه

1072. مصباح المتهجّد: از امام صادق علیه السلام روایت شده که: «مستحب است پس از نماز عصر روز جمعه، با این صلوات، بر پیامبر خدا درود فرستاده شود:(2)

ص:203


1- (1) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 487 ح 1404، الأمالی، صدوق: ص 474 ح 639، مصباح المتهجّد: ص 366 ح 492، الأمالی، طوسی: ص 432 ح 971، جمال الاُسبوع: ص 257، بحار الأنوار: ج 87 ص 198 ح 6.
2- (2) آغاز این دعا در منابع دیگر این چنین است: «این نماز را من از کتاب ابوالعباس احمد بن عقده نقل می کنم که آن را در بارۀ بزرگان شیعه نگاشته و گفته است: محمّد بن عبداللّه بن مهران، برای ما روایت کرده که: پدرم از پدرش برایم نقل کرد که: امام صادق علیه السلام به محمّد بن اشعث نوشته ای داد که در آن دعا و صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله بود. جعفر بن محمّد بن اشعث آن را به پسرش مهران سپرد، و صلوات بر پیامبر در آن این گونه بود: "اللهمّ انّ محمّداً کما وصفته فی کتابک...؛ خداوندا محمّد آن گونه که تو در کتابت او را تعریف کرده ای..." » (ر. ک: جمال الاُسبوع: ص 288).

وعَلی أئِمَّةِ المُسلِمینَ، الأَوَّلینَ مِنهُم وَالآخِرینَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَلی إمامِ المُسلِمینَ، وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ ومِن فَوقِهِ ومِن تَحتِهِ، وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً، وَانصُرهُ نَصراً عَزیزاً، وَاجعَل لَهُ مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً، اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، وأَهلِک أعداءَهُم مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ.

ص:204

خدایا! محمّد صلی الله علیه و آله همان گونه [است] که در کتابت او را توصیف کرده ای....

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد و امامان مسلمانان، از اوّل تا آخر آنان درود فرست.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد و بر پیشوای مسلمانان [صاحب الزمان علیه السلام] درود فرست و او را از جلو و پشت و راست و چپ و بالا و پایینش حفظ کن و فتحی آسان برایش پیش بیاور و نصرتی پیروزمند را به او برسان و تسلّطی یاری شده از جانب خودت را برای او قرار بده. خدایا! در فرج آل محمّد، تعجیل بفرما و دشمنان آنان را از جنّ و انسان، هلاک بگردان».(1)

ص:205


1- (1) مصباح المتهجّد: ص 387 - ص 392 ح 517، جمال الاُسبوع: ص 288-293، البلد الأمین: ص 72-75، المصباح، کفعمی: ص 565-570، بحار الأنوار: ج 90 ص 82.

الفصل السادس: الدُّعاءُ لِلإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام فی سائِرِ الأَوقاتِ

1/6: الدُّعاءُ لَهُ لَیلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ

1073. مصباح المتهجّد: وفی هذِهِ اللَّیلَةِ [النِّصفِ مِن شَعبانَ] وُلِدَ الحُجَّةُ الصّالِحُ صاحِبُ الأَمرِ علیه السلام، ویُستَحَبُّ أن یُدعی فیها بِهذَا الدُّعاءِ:

اللّهُمَّ! بِحَقِّ لَیلَتِنا ومَولودِها، وحُجَّتِکَ ومَوعودِها، الَّتی قَرَنتَ إلی فَضلِها فَضلَکَ، فَتَمَّت کَلِمَتُکَ صِدقاً وعَدلاً، لا مُبَدِّلَ لِکَلماتِکَ ولا مُعَقِّبَ لِآیاتِکَ، نورُکَ المُتَأَ لِّقُ وضِیاؤُکَ المُشرِقُ، وَالعَلُمُ النّورُ فی طَخیاءِ(1) الدَّیجورِ، الغائِبُ المَستورُ، جَلَّ مَولِدُهُ وکَرُمَ مَحتِدُهُ(2) ، وَالمَلائِکَةُ شُهَّدُهُ، وَاللّهُ ناصِرُهُ ومُؤَیِّدُهُ إذا آنَ میعادُهُ، وَالمَلائِکَةُ أمدادُهُ، سَیفُ اللّهِ الَّذی لا یَنبو، ونورُهُ الَّذی لا یَخبو، وذُو الحِلمِ الَّذی لا یَصبو، مَدارُ الدَّهرِ ونَوامیسُ العَصرِ ووُلاةُ الأَمرِ، وَالمُنزَلُ عَلَیهِم ما یَتَنَزَّلُ فی لَیلَةِ القَدرِ، وأَصحابُ الحَشرِ وَالنَّشرِ، تَراجِمَةُ وَحیِهِ، ووُلاةُ أمرِهِ ونَهیِهِ.

ص:206


1- (1) الطَّخیاء: ظُلمة اللّیل (لسان العرب: ج 15 ص 5 «طخا»).
2- (2) المَحتِدُ: الأصل؛ یقال: فلان من مَحتِدِ صدقٍ (الصحاح: ج 2 ص 462 «حتد»).

فصل ششم: دعا برای امام مهدی در وقت های دیگر

1/6: دعا برای او در شب نیمۀ شعبان

1073. مصباح المتهجّد: و در این شب نیمۀ شعبان، حجّت صالح، صاحب الأمر، متولّد شد و خواندن این دعا در این شب مستحب است:

خدایا! به حقّ شب ما و مولودش و حجّت تو و موعودش، شبی که فضل خودت را با فضل آن همراه کردی و کلمۀ تو، به راستی و عدالت کامل شد که دگرگون کننده ای برای کلمات تو نیست و رد کننده ای برای نشانه های تو نباشد. او نور درخشان تو و پرتو نورافشان توست. او پرچم برافراشتۀ نور در شب تاریک [ستم] است. او غایب پوشیده است. ولادتگاهش جلیل و اصلش کریم است و فرشتگان، گواهان اویند و به گاه سر رسیدن وعده اش، خداوند، یاور و مؤیّد او و فرشتگان، امدادرسانان اویند. او شمشیر بُرّان خداست که کُند نمی شود و نور درخشان اوست که خاموش نمی شود. بردباری است که بی صبری نمی کند. او مدار [چرخش] روزگار و ناموس های زمان و [جزو] والیان امر است؛ آنان که آنچه در شب قدر نازل می شود، برایشان فرود می آید؛ اصحاب روز قیامت و رستاخیز؛ مترجمان وحی خدا و صاحب اختیاران امر و نهی او.

ص:207

اللّهُمَّ! فَصَلِّ عَلی خاتِمِهِم وقائِمِهِمُ المَستورِ عَن عَوالِمِهِم، وأَدرِک بِنا أیّامَهُ وظُهورَهُ وقِیامَهُ، وَاجعَلنا مِن أنصارِهِ، وَاقرُن ثارَنا بِثارِهِ، وَاکتُبنا فی أعوانِهِ وخُلَصائِهِ، وأَحیِنا فی دَولَتِهِ ناعِمینَ، وبِصُحبَتِهِ غانِمینَ، وبِحَقِّهِ قائِمینَ، ومِنَ السُّوءِ سالِمینَ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ! وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ، وصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَالمُرسَلینَ، وعَلی أهلِ بَیتِهِ الصّادِقینَ وعِترَتِهِ النّاطِقینَ، وَالعَن جَمیعَ الظّالِمینَ، وَاحکُم بَینَنا وبَینَهُم یا أحکَمَ الحاکِمینَ.

2/6: الدُّعاءُ لَهُ یَومَ عَرَفَةَ

1074. الصحیفة السجّادیّة - مِن دُعائِهِ علیه السلام یَومَ عَرَفَةَ -: الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ... رَبِّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ....

رَبِّ صَلِّ عَلی أطائِبِ أهلِ بَیتِهِ الَّذینَ اختَرتَهُم لِأَمرِکَ، وجَعَلتَهُم خَزَنَةَ عِلمِکَ، وحَفَظَةَ دینِکَ، وخُلَفاءَکَ فی أرضِکَ، وحُجَجَکَ عَلی عِبادِکَ، وطَهَّرتَهُم مِنَ الرِّجسِ وَالدَّنَسِ تَطهیراً بِإِرادَتِکَ، وجَعَلتَهُمُ الوَسیلَةَ إلَیکَ، وَالمَسلَکَ إلی جَنَّتِکَ.

رَبِّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ، صَلاةً تُجزِلُ لَهُم بِها مِن نِحَلِکَ وکَرامَتِکَ، وتُکمِلُ لَهُمُ الأَشیاءَ مِن عَطایاکَ ونَوافِلِکَ، وتُوَفِّرُ عَلَیهِمُ الحَظَّ مِن عَوائِدِکَ وفَوائِدِکَ.

رَبِّ صَلِّ عَلَیهِ وعَلَیهِم صَلاةً لا أمَدَ فی أوَّلِها، ولا غایَةَ لِأَمَدِها، ولا نِهایَةَ لِآخِرِها.

رَبِّ صَلِّ عَلَیهِم زِنَةَ عَرشِکَ وما دونَهُ، ومِلءَ سَماواتِکَ وما فَوقَهُنَّ، وعَدَدَ أرَضیکَ وما تَحتَهُنَّ وما بَینَهُنَّ، صَلاةً تُقَرِّبُهُم مِنکَ زُلفی، وتَکونُ لَکَ ولَهُم رِضیً،

ص:208

خدایا! بر خاتم آنان و قائم پنهان از دنیای آنان درود فرست و ما را به روزگار و ظهور و قیام او برسان و ما را از یاوران او قرار بده و خونخواهی ما را با خونخواهی او همراه کن و ما را از زمرۀ یاران و خالصان وی قرار بده و ما را در دولت او نعمت بخش و از همدمی با او بهره مندمان کن و ما را قیام کننده برای حق او و از بدی ها رهیده قرار بده، ای رحیم ترین رحیمان! و ستایش، ویژۀ خدای جهانیان است و خدا بر محمّد، خاتم پیامبران و فرستادگان و بر اهل بیت صادق و عترت ناطق او درود فرست، و همۀ ستمکاران را لعن کن و تو میان ما و ایشان حکم بران، ای حاکم ترین حاکمان!(1)

2/6: دعا برای او در روز عرفه

1074. صحیفۀ سجّادیه - از دعاهای امام سجّاد در روز عرفه -: «ستایش، ویژۀ خداوند است...

خدای من! بر محمّد و خاندانش درود فرست... خدای من! بر پاکان اهل بیتش درود فرست؛ آنان که برای امرت برگزیدی و ایشان را خازنان علمت و حافظان دینت و جانشینان در زمینت و حجّت های بر بندگانت قرار دادی و آنان را با اراده ات از آلودگی و ناپاکی، پاکیزه کردی و وسیله و راه گذر به بهشت قرارشان دادی.

خدایا! بر محمّد و خاندانش درودی فرست که بخشش و کرامتت بر آنها را افزون و عطاها و افزوده هایت به ایشان را کامل و بهره از صله ها و فایده هایت را برایشان فراوان کند.

خدایا! بر او و ایشان (محمّد و خاندانش) درودی فرست که آغاز و انجامش ناپیدا و پایانی نداشته باشد.

خدایا! درودی به وزن عرشت و هر چه پایین تر از آن است و به اندازۀ آسمان هایت و هر چه بالاتر از آنهاست و به شمار زمین هایت و آنچه زیر آنها و نیز آنچه میان اینهاست تا آنان را به نزدیکی تو برساند و مایۀ خشنودی تو و ایشان شود، و این درودها پیوسته و

ص:209


1- (1) مصباح المتهجّد: ص 842 ح 908، المزار الکبیر: ص 410، الإقبال: ج 3 ص 330، البلد الأمین: ص 187، المصباح، کفعمی: ص 724.

ومُتَّصِلَةً بِنَظائِرِهِنَّ أبَداً.

اللّهُمَّ إنَّکَ أیَّدتَ دینَکَ فی کُلِّ أوانٍ بِإِمامٍ أقَمتَهُ عَلَماً لِعِبادِکَ ومَناراً فی بِلادِکَ، بَعدَ أن وَصَلتَ حَبلَهُ بِحَبلِکَ، وجَعَلتَهُ الذَّریعَةَ إلی رِضوانِکَ، وَافتَرَضتَ طاعَتَهُ، وحَذَّرتَ مَعصِیَتَهُ، وأَمَرتَ بِامتِثالِ أوامِرِهِ، وَالاِنتِهاءِ عِندَ نَهیِهِ، وأَلّا یَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ولا یَتَأَخَّرَ عَنهُ مُتَأَخِّرٌ، فَهُوَ عِصمَةُ اللّائِذینَ، وکَهفُ المُؤمِنینَ وعُروَةُ المُتَمَسِّکینَ، وبَهاءُ العالَمینَ.

اللّهُمَّ فَأَوزِع لِوَلِیِّکَ شُکرَ ما أنعَمتَ بِهِ عَلَیهِ، وأَوزِعنا مِثلَهُ فیهِ، وآتِهِ مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً، وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً، وأَعِنهُ بِرُکنِکَ الأَعَزِّ، وَاشدُد أزرَهُ، وقَوِّ عَضُدَهُ، وراعِهِ بِعَینِکَ، وَاحمِهِ بِحِفظِکَ، وَانصُرهُ بِمَلائِکَتِکَ، وَامدُدهُ بِجُندِکَ الأَغلَبِ، وأَقِم بِهِ کِتابَکَ وحُدودَکَ وشَرائِعَکَ وسُنَنَ رَسولِکَ صَلَواتُکَ اللّهُمَّ عَلَیهِ وآلِهِ، وأَحیِ بِهِ ما أماتَهُ الظّالِمونَ مِن مَعالِمِ دینِکَ، وَاجلُ بِهِ صَدَأَ الجَورِ عَن طَریقَتِکَ، وأَبِن بِهِ الضَّراءَ(1) مِن سَبیلِکَ، وأَزِل بِهِ النّاکِبینَ عَن صِراطِکَ، وَامحَق بِهِ بُغاةَ قَصدِکَ عِوَجاً، وأَلِن جانِبَهُ لِأَولِیائِکَ، وَابسُط یَدَهُ عَلی أعدائِکَ، وهَب لَنا رَأفَتَهُ ورَحمَتَهُ وتَعَطُّفَهُ وتَحَنُّنَهُ، وَاجعَلنا لَهُ سامِعینَ مُطیعینَ، وفی رِضاهُ ساعینَ، وإلی نُصرَتِهِ وَالمُدافَعَةِ عَنهُ

ص:210


1- (1) الضراء - بتشدید الراء -: المضرّة والشدّة، أی اقطع به أو أبعد به الشدّة الواقعة فی سبیلک بسبب تغلّب أرباب الظلم والجور وعدم تمکّن الإمام من هدایة عامّة الخلق إلی سلوکها والدلالة علیها، أو المراد الشدّة التی تلحق سالکیها من أهل الجور والعدوان. ویوجد فی کثیر من النسخ: «وابن به الضراء» بتخفیف الراء والمدّ علی وزن سَحاب. قال فی القاموس: الضراء: الاستخفاء والشجر الملتفّ فی الوادی. وفی الصحاح: فلان یمشی الضراء، إذا مشی مستخفیاً فیما یواری من الشجر. وعلی هذا فیجوز أن یکون قوله: ابن من الإبانة بمعنی الکشف والإیضاح، والمعنی اکشف به ما وقع فی سبیلک من الاستخفاء حتّی تبین وتتّضح، وإن حملته علی معنی الشجر الملتفّ مجازاً عمّا وقع فی سبیله تعالی من التأویلات الباطلة والآراء الزائغة والبدع المحرمة فالإبانة بمعنی القطع والإبعاد (ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیّد الساجدین علیه السلام: ج 6 ص 405).

جاویدان بپاید.

خدایا! تو دینت را در هر زمان با امامی که او را نشانۀ برافراشته ای برای بندگانت و نشان پرتوافشانی در سرزمین هایت قرار دادی و استوار نموده ای. پس از آن که رشتۀ او را به رشتۀ خود متصّل و او را وسیله ای برای دستیابی به رضوانت کرده ای، اطاعتش را واجب و از نافرمانی اش برحذر داشته ای و به اجرای فرمان هایش، و باز ایستادن به گاه بازداشتنش، فرمان داده ای و نیز از این که کسی از او پیش افتد و یا پس بنشیند؛ که او مایۀ حفظ پناهجویان، پناه مؤمنان و دستاویز چنگ زنندگان [به رشتۀ استوار الهی] و شُکوه دل انگیز جهانیان است.

خدایا! سپاس گزاری از نعمت داده شده به ولیّت را به او و مانند آن را به ما الهام کن و یاریِ پیروزمندانه ای را از نزد خودت به او عطا کن و فتحی آسان را نصیب او بگردان و او را با نیروی شکست ناپذیرت یاری ده و پشتش را محکم بدار و او را تقویت کن و تحت مراقبت خود بگیر و او را با حفاظتت حمایت کن و با فرشتگانت یاری اش کن و با لشکریان چیره ات یاری اش برسان و به دست او کتاب، حدود، آیین ها و نیز سنّت های پیامبرت - که درودهایت ای خدا بر او و خاندانش باد - را بر پا دار و به دست او آنچه را ستمکاران از نشانه های دینت میرانده اند، زنده کن و با او زنگار ستم را از راهت پاک گردان، و با او ناهمواری ها و پستی و بلندی های راهت را هموار نما و منحرفان از راهت را کنار بزن، و به دست او آنان را که در پی کج کردن راه راستت هستند، نابود بفرما و او را برای اولیایت نرم و بر دشمنانت چیره بگردان و رأفت، رحمت، توجّه و مهربانی او را به ما عطا کن و ما را گوش به فرمان و مطیع او، کوشا در پی خشنودی، یاری، حمایت و محافظت از او قرار بده به گونه ای که با اینها در پی تقرّب به تو و پیامبرت - که درودهایت ای خدا بر او و خاندانش باد - باشیم.

خدایا! درودهای مبارک، پاکیزه و بالنده ات را هر صبح و شام بر اولیایشان،

ص:211

مُکنِفینَ، وإلَیکَ وإلی رَسولِکَ - صَلَواتُکَ اللّهُمَّ عَلَیهِ وآلِهِ - بِذلِکَ مُتَقَرِّبینَ.

اللّهُمَّ وصَلِّ عَلی أولِیائِهِمُ المُعتَرِفینَ بِمَقامِهِمُ، المُتَّبِعینَ مَنهَجَهُمُ، المُقتَفینَ آثارَهُمُ، المُستَمسِکینَ بِعُروَتِهِمُ، المُتَمَسِّکینَ بِوِلایَتِهِمُ، المُؤتَمّینَ بِإِمامَتِهِمُ، المُسَلِّمینَ لِأَمرِهِمُ، المُجتَهِدینَ فی طاعَتِهِمُ، المُنتَظِرینَ أیّامَهُمُ، المادّینَ إلَیهِم أعیُنَهُمُ، الصَّلَواتِ(1) المُبارَکاتِ الزّاکیاتِ النّامیاتِ الغادِیاتِ الرّائِحاتِ، وسَلِّم عَلَیهِم وعَلی أرواحِهِم، وَاجمَع عَلَی التَّقوی أمرَهُم، وأَصلِح لَهُم شُؤونَهُم، وتُب عَلَیهِم، إنَّکَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ، وخَیرُ الغافِرینَ، وَاجعَلنا مَعَهُم فی دارِ السَّلامِ بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

1075. مصباح المتهجّد: دُعاءُ المَوقِفِ لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهما السلام:...

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وفَرِّج عَن آلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَلهُم أئِمَّةً یَهدونَ بِالحَقِّ وبِهِ یَعدِلونَ، وَانصُرهُم وَانتَصِر بِهِم وأَنجِز لَهُم ما وَعَدتَهُم، وبَلِّغنی فَتحَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاکفِنی کُلَّ هَولٍ دونَهُ، ثُمَّ اقسِمِ اللّهُمَّ لی فیهِم نَصیباً خالِصاً، یا مُقَدِّرَ الآجالِ، یا مُقَسِّمَ الأَرزاقِ، افسَح لی فی عُمُری وَابسُط لی فی رِزقی.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وأَصلِح لَنا إمامَنا وَاستَصلِحهُ، وأَصلِح عَلی یَدَیهِ وآمِن خَوفَهُ وخَوفَنا عَلَیهِ، وَاجعَلهُ اللّهُمَّ الَّذی تَنتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ، اللّهُمَّ املَأِ الأَرضَ بِهِ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً، وَامنُن بِهِ عَلی فُقَراءِ المُسلِمینَ وأَرامِلِهِم ومَساکینِهِم، وَاجعَلنی مِن خِیارِ مَوالیهِ وشیعَتِهِ؛ أشَدِّهِم لَهُ حُبّاً، وأَطوَعِهِم لَهُ طَوعاً، وأَنفَذِهِم لِأَمرِهِ، وأَسرَعِهِم إلی مَرضاتِهِ، وأَقبَلِهِم لِقَولِهِ، وأَقوَمِهِم بِأَمرِهِ، وَارزُقنِی الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیهِ حَتّی ألقاکَ وأَنتَ عَنّی راضٍ.

ص:212


1- (1) فی الإقبال: «واحفظهم بالصلوات...» بدل «الصلوات...».

پذیرندگان منزلتشان، پیروان راهشان، گام گذارندگان بر جای پایشان، چنگ زنندگان به دستگیرۀ ولایتشان، آنان که امامتشان را پذیرفته و در برابر فرمانشان سرسپرده و در اطاعتشان کوشنده و به انتظار روزگار [حکومت] ایشان بنشسته و چشم به ایشان دوخته، بفرست و بر ایشان و جان هایشان سلام بده و کارشان را بر تقوا فراهم و امورشان را به سامان آور و به آنان باز گرد که تو بازگردنده، مهربان و بهترین آمرزشگری، و ما را در سرای سلامت، با ایشان همراه کن، به رحمتت ای رحیم ترین رحیمان!(1)».

1075. مصباح المتهجّد - دعای موقف [عرفات] از علی بن الحسین علیهما السلام -: «... خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و گره از کار خاندان محمّد بگشای و آنان را امامانی قرار بده که به حق، ره می نمایند، و به سوی آن می روند، و آنان را یاری کن و به دست ایشان انتقام بگیر و آنچه را به ایشان وعده داده ای، به انجام برسان و مرا به فتح خاندان محمّد برسان و در این راه، از هر هول [و بلایی] کفایتم کن. آن گاه خدایا! برای من بهره ای خالص میان ایشان قرار بده، ای اندازه دهندۀ اجل ها! ای قسمت کنندۀ روزی ها! عمرم را دراز و روزی ام را فراخ کن.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و امام ما را برای ما و اوضاع را برای او به سامان بیاور و به دست او اصلاح کن، و بیم خودش و ما را بر او به آسودگی تبدیل کن.

خدایا! او را کسی قرار ده که دینت را با او یاری می دهی. خدایا! زمین را با او از عدل و داد پر کن، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است و با او بر فقیران و بیوه زنان و بینوایان مسلمان، منّت بگذار و مرا از گزیدگانِ وابسته و پیروان او که بیشترین محبت را به او دارند و مطیع ترین اند و بهترین فرمان برداری را دارند و در پیِ رضایت او سریع ترین اند و بیشترین پذیرش سخن او را دارند و بیش از بقیه به کار او قیام می کنند، قرار بده، و شهادت در پیش روی او را روزی ام کن تا تو را در حالی دیدار کنم که از من خشنودی».(2)

ص:213


1- (1) الصحیفۀ السجّادیه: ص 185-190، دعای 47، الإقبال: ج 2 ص 87 و 91، المصباح، کفعمی: ص 886-890.
2- (2) مصباح المتهجّد: ص 697 ح 771، الإقبال: ج 2 ص 110، المزار، مفید: ص 163، المزار الکبیر: ص 456 (هر دو بدون اسناد به امام علیه السلام)، بحار الأنوار: ج 98 ص 234.

3/6: الدُّعاءُ لَهُ یَومَ دَحوِ الأَرضِ

1076. مصباح المتهجّد - فی عَمَلِ الیَومِ الخامِسِ وَالعِشرینَ مِن ذِی القَعدَةِ -: یُستَحَبُّ أن یُدعی فی هذَا الیَومِ بِهذَا الدُّعاءِ:

اللّهُمَّ داحِیَ الکَعبَةِ، وفالِقَ الحَبَّةِ، وصارِفَ اللَّزبَةِ(1) ، وکاشِفَ الکُربَةِ، أسأَ لُکَ فی هذَا الیَومِ مِن أیّامِکَ الَّتی أعظَمتَ حَقَّها، وأَقدَمتَ سَبقَها، وجَعَلتَها عِندَ المُؤمِنینَ وَدیعَةً، وإلَیکَ ذَریعَةً، وبِرَحمَتِکَ الوَسیعَةِ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ...

اللّهُمَّ وَالعَن جَبابِرَةَ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ، وبِحُقوقِ أولِیائِکَ المُستَأثِرینَ، اللّهُمَّ وَاقصِم دَعائِمَهُم، وأَهلِک أشیاعَهُم وعامِلَهُم، وعَجِّل مَهالِکَهُم، وَاسلُبهُم مَمالِکَهُم، وضَیِّق عَلَیهِم مَسالِکَهُم، وَالعَن مُساهِمَهُم ومُشارِکَهُم.

اللّهُمَّ وعَجِّل فَرَجَ أولِیائِکَ، وَاردُد عَلَیهِم مَظالِمَهُم، وأَظهِر بِالحَقِّ قائِمَهُم، وَاجعَلهُ لِدینِکَ مُنتَصِراً، وبِأَمرِکَ فی أعدائِکَ مُؤتَمِراً، اللّهُمَّ احفُفهُ بِمَلائِکَةِ النَّصرِ، وبِما ألقَیتَ إلَیهِ مِنَ الأَمرِ فی لَیلَةِ القَدرِ، مُنتَقِماً لَکَ حَتّی تَرضی ویَعودَ دینُکَ بِهِ وعَلی یَدَیهِ جَدیداً غَضّاً، ویَمحَضَ الحَقَّ مَحضاً،(2) ویَرفُضَ الباطِلَ رَفضاً.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وعَلی جَمیعِ آبائِهِ، وَاجعَلنا مِن صَحبِهِ واُسرَتِهِ، وَابعَثنا فی کَرَّتِهِ حَتّی نَکونَ فی زَمانِهِ مِن أعوانِهِ. اللّهُمَّ أدرِک بِنا قِیامَهُ، وأَشهِدنا أیّامَهُ، وصَلِّ عَلَیهِ، وعَلَیهِ السَّلامُ، - وَاردُد إلَینا سَلامَهُ - ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.

ص:214


1- (1) اللّزْبةُ: الشدّة والقحط (الصحاح: ج 1 ص 219 «لزب»).
2- (2) فی الإقبال: «ویمحص الحقّ محصاً».

3/6: دعا برای او در روز دحو الارض (گسترده شدن زمین)

1076. مصباح المتهجّد - در عمل روز بیست و پنجم ذی قعده -: مستحب است که در این روز، این دعا را بخوانند:

«خدایا! ای گسترانندۀ کعبه و شکافندۀ دانه و دور کنندۀ قحطی و برطرف کنندۀ سختی! در این روز که حقّشان را بزرگ داشتی و آنها را پیش تر مقدّم داشتی و نزد مؤمنان به ودیعت گذاشتی و وسیله ای به سوی تو و رحمت گسترده ات قرار دادی، از تو می خواهم بر محمّد و خاندانش درود فرستی....

خدایا! به حقّ اولیایت که ویژۀ خود ساخته ای، جبّاران را از اوّل تا آخرشان لعنت کن. خدایا! پایه های آنان را درهم بکوب و پیروان و کارگزارشان را هلاک کن و هلاکتشان را تسریع کن و مملکت هایشان را از آنان بگیر و راه هایشان را بر آنان تنگ کن و همکار و شریکشان را لعنت کن. خدایا! فَرَج اولیایت را تعجیل بفرما و آنچه را به ستم از ایشان برده اند، به آنان بازگردان و قائمشان را به حق، ظاهر کن و او را یاور دینت و در کار [هلاکت] دشمنانت، مجریِ فرمانت قرار بده. خدایا! گرداگرد او را با فرشتگان امدادرسان فرا بگیر و نیز با آنچه از امر در شب قدر به او القا می کنی، تا انتقام تو را بستاند و خشنود شوی، و دینت به وسیله و دست او تازه و نو، و حق، ناب و بی آمیغ و باطل، از بیخ و بن برافکنده شود.

خدایا! بر او و همۀ پدرانش درود فرست و ما را از همراهان و گروه او قرار بده و ما را در بازگشتش برانگیز تا در روزگار او از یارانش باشیم. خدایا! ما را به قیام او برسان و در روزگارش حاضر کن و بر او درود فرست. بر او سلام باد و سلام او را به ما بازگردان، و رحمت و برکات خدا بر او باد!».(1)

ص:215


1- (1) مصباح المتهجّد: ص 669 ح 732، الإقبال: ج 2 ص 27، البلد الأمین: ص 243، المصباح، کفعمی: ص 870.

4/6: الدُّعاءُ لَهُ یَومَ عاشوراءَ

1077. المزار الکبیر عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام - فِی الدُّعاءِ یَومَ عاشوراءَ -(1):

اللّهُمَّ عَذِّبِ الفَجَرَةَ، الَّذینَ شاقّوا رَسولَکَ، وحارَبوا أولِیاءَکَ، وعَبَدوا غَیرَکَ، وَاستَحَلّوا مَحارِمَکَ، وَالعَنِ القادَةَ وَالأَتباعَ، ومَن کانَ مِنهُم مُحِبّاً ومَن أوضَعَ(2) مَعَهُم، أو رَضِیَ بِفِعلِهِم، لَعناً کَثیراً. اللّهُمَّ وعَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَل صَلَواتِکَ عَلَیهِ وعَلَیهِم، وَاستَنقِذهُم مِن أیدِی المُنافِقینَ المُضِلّینَ، وَالکَفَرَةِ الجاحِدینَ، وَافتَح لَهُم فَتحاً یَسیراً، وأَتِح لَهُم رَوحاً وفَرَجاً قَریباً، وَاجعَل لَهُم مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً.

ثُمَّ ارفَع یَدَیکَ وَاقنُت بِهذَا الدُّعاءِ، وقُل وأَنتَ تُومِئُ إلی أعداءِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام:

اللّهُمَّ، إنَّ کَثیراً مِنَ الاُمَّةِ ناصَبَتِ المُستَحفَظینَ مِنَ الأَئِمَّةِ، وکَفَرَت بِالکَلِمَةِ،

ص:216


1- (1) هکذا ورد صدر الدعاء فی الکتاب: المزار الکبیر: زیارة أبی عبد اللّه الحسین علیه السلام فی یوم عاشوراء: أخبرنا الشیخ الفقیه العالم عماد الدین محمّد بن أبی القاسم الطبری، قراءة علیه وأنا أسمع، فی شهور سنة ثلاث وخمسین وخمسمئة بمشهد مولانا أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه، عن الشیخ المفید أبی علیّ الحسن بن محمّد، عن والده الشیخ أبی جعفر رضی اللّه عنه، عن الشیخ المفید أبی عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان، عن ابن قولویه وأبی جعفر بن بابویه، عن محمّد بن یعقوب الکلینی، عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن عبد اللّه بن سنان، قال: دخلت علی سیّدی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السلام فی یوم عاشوراء، فألفیته کاسف اللّون، ظاهر الحزن، ودموعه تنحدر من عینیه کاللؤلؤ المتساقط، فقلت: یا بن رسول اللّه، ممّ بکاؤک لا أبکی اللّه عینیک ؟ فقال لی: أو فی غفلة أنت، أما علمت أنّ الحسین بن علیّ علیه السلام قتل فی مثل هذا الیوم... (ثمّ ذکر فی توصیفه وصلاته، ثمّ قال): فإذا فرغت من سعیک وفعلک هذا، فقف فی موضعک الذی صلّیت فیه، ثمّ قل: اللّهمّ عذّب الفجرة....
2- (2) أَوضَعتُهُ فی الأمر: إذا وافَقتَه فیه علی شیء (لسان العرب: ج 8 ص 397 «وضع»). وفی بحار الأنوار ج 32 ص 209: أوضع أی رَکَضَ دابَّتَهُ وأسرع.

4/6: دعا برای او در روز عاشورا

1077. المزار الکبیر - به نقل از عبد اللّه بن سنان -: امام صادق علیه السلام در دعای روز عاشورا(1) فرمود -: «خدایا! تبهکاران را عذاب کن؛ آنان که با پیامبرت دشمنی کردند و با اولیایت جنگیدند و غیر تو را پرستیدند و حرام هایت را حلال شمردند، و رهبران و پیروان و محبّان و موافقان [و همراهان] و خشنودان به کارشان را فراوان لعنت کن.

خدایا! در فرج خاندان محمّد تعجیل بفرما و درودهایت را بر او و بر ایشان بفرست و آنان را از دست منافقان گم راه و کافران منکر برهان و فتحی آسان برایشان پیش آور و آسودگی و گشایشی نزدیک را برایشان فراهم کن و تسلّطی یاری شده از جانب خود برای ایشان قرار بده.

سپس دستانت را بالا می بری و این دعا را در قنوت و در حالی که به دشمنان خاندان محمّد اشاره می کنی می خوانی:

خدایا! بسیاری از امّت، به دشمنی با امامان نگه دارنده [ی دین] برخاسته و به کلمه [ی توحید و امامت] کفر ورزیده و به زمامداران ستمکار روی آورده و کتاب و

ص:217


1- (1) المزار الکبیر سندش را به عبد اللّه بن سنان ذکر کرده و پیش از نقل متن دعا از زبان او چنین آورده است: درروز عاشورا بر سرورم امام صادق علیه السلام درآمدم. او را رنگ پریده و اندوهگین دیدم، در حالی که اشک هایش مانند دانه های مروارید از چشمانش می ریخت. گفتم: ای فرزند پیامبر خدا! از چه رو می گریی ؟ خداوند چشمانت را گریان نکند! به من فرمود: «آیا غافلی ؟! آیا نمی دانی که حسین بن علی علیه السلام در چنین روزی کشته شد؟ (سپس کیفیت کارهای آن روز و نمازش را ذکر کرد و فرمود:) هنگامی که از تلاش و این کارهایت فارغ شدی، در همان جا که نماز خوانده ای بایست و بگو: خدایا! تبهکاران را عذاب کن...».

وعَکَفَت عَلَی القادَةِ الظَّلَمَةِ، وهَجَرَتِ الکِتابَ وَالسُّنَّةَ، وعَدَلَت عَنِ الحَبلَینِ الَّذَینِ أمَرتَ بِطاعَتِهِما وَالتَّمَسُّکِ بِهِما، فَأَماتَتِ الحَقَّ وحادَت عَنِ القَصدِ، ومالَأَتِ الأَحزابَ، وحَرَّفَتِ الکِتابَ، وکَفَرَت بِالحَقِّ لَمّا جاءَها، وتَمَسَّکَت بِالباطِلِ لَمَّا اعتَرَضَها، فَضَیَّعَت حَقَّکَ، وأَضَلَّت خَلقَکَ، وقَتَلَت أولادَ نَبِیِّکَ، وخِیَرَةَ عِبادِکَ، وحَمَلَةَ عِلمِکَ، ووَرَثَةَ حِکمَتِکَ ووَحیِکَ.

اللّهُمَّ فَزَلزِل أقدامَ أعدائِکَ وأَعداءِ رَسولِکَ وأَهلِ بَیتِ رَسولِکَ، فَأَخرِب دِیارَهُم، وَافلُل سِلاحَهُم، وخالِف بَینَ کَلِمَتِهِم، وفُتَّ فی أعضادِهِم، وأَوهِن کَیدَهُم، وَاضرِبهُم بِسَیفِکَ القاطِعِ، وَارمِهِم بِحَجَرِکَ الدّامِغِ، وطُمَّهُم بِالبَلاءِ طَمّاً، وقُمَّهُم(1) بِالعَذابِ قَمّاً، وعَذِّبهُم عَذاباً نُکراً، وخُذهُم بِالسِّنینَ وَالمَثُلاتِ الَّتی أهلَکتَ بِها أعداءَکَ، إنَّکَ ذو نَقِمَةٍ مِنَ المُجرِمینَ.

اللّهُمَّ إنَّ سُنَّتَکَ ضائِعَةٌ، وأَحکامَکَ مُعَطَّلَةٌ، وعِترَةَ نَبِیِّکَ فِی الأَرضِ هائِمَةٌ، اللّهُمَّ فَأَعِزَّ الحَقَّ وأَهلَهُ، وَاقمَعِ الباطِلَ وأَهلَهُ، ومُنَّ عَلَینا بِالنَّجاةِ، وَاهدِنا إلَی الإِیمانِ، وعَجِّل فَرَجَنا، وَانظِمهُ بِفَرَجِ أولِیائِکَ، وَاجعَلهُم لَنا رِدءاً، وَاجعَلنا لَهُم وَفداً.

اللّهُمَّ وأَهلِک مَن جَعَلَ یَومَ قَتلِ ابنِ نَبِیِّکَ وخِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ عیداً، وَاستَهَلَّ بِهِم فَرَحاً ومَرَحاً، وخُذ آخِرَهُم بِما أخَذتَ أوَّلَهُم، وأَضعِفِ اللّهُمَّ العَذابَ وَالتَّنکیلَ عَلی ظالِمی أهلِ بَیتِ نَبِیِّکَ، وأَهلِک أشیاعَهُم وقادَتَهُم، وأَبِر(2) حُماتَهُم وجَماعَتَهُم.

اللّهُمَّ ضاعِف صَلَواتِکَ ورَحمَتَکَ وبَرَکاتِکَ عَلی عِترَةِ نَبِیِّکَ، العِترَةِ الضّائِعَةِ، الخائِفَةِ المُستَذَلَّةِ، بَقِیَّةٍ مِنَ الشَّجَرَةِ الطَّیِّبَةِ، الزّاکِیَةِ المُبارَکَةِ، وأَعلِ اللّهُمَّ کَلِمَتَهُم،

ص:218


1- (1) قَمَّ الشیءَ قَمّاً: کنسه. یقال: قَمَّ بیته یقُمُّه قَمّاً إذا کنسه (لسان العرب: ج 12 ص 493 «قمم»).
2- (2) البوار: الهلاک، وقوم بور: أی هلکی، ومبیر: أی مهلِکٌ مسرِفٌ فی إهلاک الناس (النهایة: ج 1 ص 161 «بور»).

سنّت را ترک کرده و از دو رشته ای که به اطاعت و چنگ زدنشان فرمان داده بودی (قرآن و عترت)، منحرف شدند و حق را میرانده و از راه میانه منحرف شدند و احزاب دیگر را یاری دادند و کتاب را تحریف کردند و چون حق به ایشان رسید، به آن کفر ورزیدند و چون باطل را دیدند، به آن چنگ زدند و حقّ تو را تباه و خلق تو را گم راه کردند و فرزندان پیامبرت و بندگان برگزیده ات و بر دوش کشندگان علمت و وارثان حکمت و وحی ات را کشتند.

خدایا! گام های دشمنانت و دشمنان پیامبر و اهل بیت پیامبرت را بلرزان و خانه هایشان را ویران و سلاحشان را کُند و دچار اختلافشان بگردان. یارانشان را پراکنده و نیرنگشان را سست کن و آنان را با شمشیر بُرّانت بزن و با سنگ سرشکنت بکوب و انبوه بلاها را بر آنان بریز و با عذاب، جارویشان کن و عذابی سهمگین بر آنان فرود آور و آنان را با قحطی و کیفرهایی که دشمنانت را با آن هلاک کردی، بگیر؛ که تو از مجرمان، انتقام گیرنده ای.

خدایا! سنّت تو تباه و احکامت تعطیل و عترت پیامبرت در زمین سرگردان شده اند. خدایا! حقّ و اهلش را عزیز کن و باطل و اهلش را بکوب و با نجات ما بر ما منّت بنه و ما را به ایمان، هدایت نما و در فَرَجمان تعجیل بفرما و آن را به فرج اولیایت متّصل کن و آنان را پشتیبان ما و ما را نمایندگان آنها قرار بده.

خدایا! هر کس روز کشتن فرزند پیامبرت و برگزیدۀ خلقت را عید می گیرد و در آن، شادی و پایکوبی می کند، هلاک کن و آخرینِ آنها را به همان کیفری بگیر که اوّلینِ آنها را گرفتی و - ای خدا -، عذاب و عقوبتت را بر ستمکاران به اهل بیت پیامبرت دو چندان کن و پیروان و زمامدارانشان را هلاک گردان و حامیان و جمعشان را از میان ببر. خدایا! درودها و رحمت و برکاتت را بر عترت پیامبرت دو چندان کن، عترت تباه شدۀ بیمناک خوارشده، باقی مانده از شجرۀ طیّبه [ی رسالت]، پاکیزه و برکت یافته. خدایا! سخنشان را بالا بنشان و حجّتشان را چیره

ص:219

وأَفلِج(1) حُجَّتَهُم، وَاکشِفِ البَلاءَ وَاللَّأواءَ(2) وحَنادِسَ(3) الأَباطیلِ وَالغَمّاءَ عَنهُم، وثَبِّت قُلوبَ شیعَتِهِم وحِزبِکَ عَلی طاعَتِهِم ووِلایَتِهِم ونُصرَتِهِم ومُوالاتِهِم، وأَعِنهُم وَامنَحهُمُ الصَّبرَ عَلَی الأَذی فیکَ، وَاجعَل لَهُم أیّاماً مَشهودَةً، وأَوقاتاً مَسعودَةً، یوشِکُ فیها فَرَجُهُم، وتوجِبُ فیها تَمکینَهُم ونَصرَهُم، کَما ضَمِنتَ لِأَولِیائِکَ فی کِتابِکَ المُنزَلِ، فَإِنَّکَ قُلتَ وقَولُکَ الحَقُّ: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»4.

اللّهُمَّ فَاکشِف عَنهُم، یا مَن لا یَکشِفُ الضُّرَّ إلّاهُوَ، یا أحَدُ یا حَیُّ یا قَیّومُ، وأَنَا یا إلهی عَبدُکَ الخائِفُ مِنکَ، وَالرّاجِعُ إلَیکَ، السّائِلُ لَکَ، المُقبِلُ عَلَیکَ، اللاّجِئُ إلی فِنائِکَ، العالِمُ بِکَ؛ فَإِنَّهُ لا مَلجَأَ مِنکَ إلّاإلَیکَ. اللّهُمَّ فَتَقَبَّل دُعائی، وَاسمَع یا إلهی عَلانِیَتی ونَجوایَ، وَاجعَلنی مِمَّن رَضیتَ عَمَلَهُ، وقَبِلتَ نُسُکَهُ، ونَجَّیتَهُ بِرَحمَتِکَ، إنَّکَ أنتَ العَزیزُ الحَکیمُ الکَریمُ.

اللّهُمَّ وصَلِّ أوَّلاً وآخِراً عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، بارِک عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَارحَم مُحَمَّداً وآلَ مُحَمَّدٍ، بِأَکمَلِ وأَفضَلِ ما صَلَّیتَ وبارَکتَ وتَرَحَّمتَ عَلی أنبِیائِکَ ورُسُلِکَ، ومَلائِکَتِکَ وحَمَلَةِ عَرشِکَ، بِلا إله إلّاأنتَ.

اللّهُمَّ لا تُفَرِّق بَینی وبَینَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وعَلَیهِم، وَاجعَلنی یا إلهی مِن شیعَةِ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ، وذُرِّیَّتِهِمُ الطّاهِرَةِ المُنتَجَبَةِ،

ص:220


1- (1) فَلَجَ أصحابَه وعلی أصحابِه إذا غَلَبَهم (لسان العرب: ج 2 ص 348 «فلج»).
2- (2) اللَّأْواء: الشدة و ضیق المعیشة (لسان العرب: ج 15 ص 238 «لأی»).
3- (3) الحَنادِسُ: جمع حِنْدِس، وهو الشدید الظلمة (انظر: النهایة: ج 1 ص 450 «حندس»).

کن و بلا و سختی و تاریکی های باطل و اندوه را از ایشان برطرف کن و دل های شیعیان ایشان و حزبت را بر اطاعت و ولایت و یاری و دوستی ایشان استوار بدار و یاری شان ده و شکیب ورزیدن را بر آزار در راه تو، به ایشان عطا کن و روزهایی دیدنی و زمان هایی خوش برایشان قرار بده که فَرَجشان را نزدیک و تسلّط و یاری شان را فراهم آوَرَد، همان گونه که در کتاب نازل شده ات برای اولیایت ضمانت کردی و به حقّ و درستی فرمودی: «خداوند به مؤمنان شایسته کار شما وعده داده است که بی تردید، آنان را در زمین خلیفه می کند، همان گونه که پیشینیان آنان را خلیفه کرد و دینشان را که برایشان پسندیده است، بی گمان برای آنها استوار و برپا می سازد و بیم و هراسشان را به آرامش تبدیل می کند».

خدایا! مشکلشان را برطرف کن. ای که جز او سختی را برطرف نمی کند! ای یگانه! ای زنده! ای برپا دارنده! و من - ای خدای من -، بندۀ ترسان از تو و بازگردنده به تو و درخواست کننده از تو و روی آورنده به تو و پناهنده به درگاه تو و آگاه به تو هستم که هیچ پناهی از تو به سوی خودت نیست. خدایا! دعایم را بپذیر و - ای خدای من -، [صدای] آشکار و نجوای مرا بشنو و مرا از آنان قرار ده که عملشان را می پسندی و عبادتشان را می پذیری و با رحمتت نجاتشان می دهی؛ که تو عزیز، حکیم و کریمی.

خدایا! در ابتدا و انتها بر محمّد و آل محمّد درود فرست. برکاتت را بر محمّد و آل محمّد نازل فرما. بر محمّد و آل محمّد رحم کن، کامل تر و برتر از درود و برکات و رحمتی که نثار پیامبران و فرستادگان و فرشتگان و حاملان عرشت کردی، به حقّ یکتایی ات!

خدایا! میان من با محمّد و خاندانش - که درودهایت بر او و بر ایشان باد - جدایی مینداز و - ای خدای من - مرا از پیروان محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین و فرزندان پاک برگزیده شان قرار بده و زمینۀ درآویختن به رشتۀ ایشان و رضایت به

ص:221

وهَیِّئ لِیَ التَّمَسُّکَ بِحَبلِهِم، وَالرِّضا بِسَبیلِهِم، وَالأَخذِ بِطَریقِهِم إنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ.

ثُمَّ عَفِّر وَجهَکَ عَلَی الأَرضِ، وقُل:

یا مَن یَحکُمُ ما یَشاءُ ویَفعَلُ ما یُریدُ، أنتَ حَکَمتَ فَلَکَ الحَمدُ مَحموداً مَشکوراً، فَفَرِّج یا مَولایَ فَرَجَهُم وفَرَجَنا بِهِم، فَإِنَّکَ ضَمِنَت إعزازَهُم بَعدَ الذِّلَّةِ، وتَکثیرَهُم بَعدَ القِلَّةِ، وإظهارَهُم بَعدَ الخُمولِ، یا أصدَقَ الصّادِقینَ ویا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

فَأَسأَ لُکَ یا إلهی وسَیِّدی - مُتَضَرِّعاً إلَیکَ بِجودِکَ وکَرَمِکَ - بَسطَ أمَلی، وَالتَّجاوُزَ عَنّی، وقَبولَ قَلیلِ عَمَلی وکَثیرِهِ، وَالزِّیادَةَ فی أیّامی، وتَبلیغی ذلِکَ المَشهَدَ، وأَن تَجعَلَنی مِمَّن یُدعی فَیُجیبُ إلی طاعَتِهِم، ومُوالاتِهِم ونَصرِهِم، وتُرِیَنی ذلِکَ قَریباً سَریعاً فی عافِیَةٍ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

ثُمَّ ارفَع یَدَکَ إلَی السَّماءِ وقُل:

أعوذُ بِکَ أن أکونَ مِنَ الَّذینَ لا یَرجونَ أیّامَکَ، وأَعِذنی بِرَحمَتِکَ مِن ذلِکَ.

5/6: الدُّعاءُ لَهُ عَقیبَ الصَّلَواتِ المَکتوبَةِ

1078. الکافی: عِدَّةٌ مِن أصحابِنا، عَن سَهلِ بنِ زِیادٍ، عَن بَعضِ أصحابِهِ، عَن مُحَمَّدِ بنِ الفَرَجِ، قالَ: کَتَبَ إلَیَّ أبو جَعفَرٍ ابنُ الرِّضا علیه السلام... وقالَ:

إذَا انصَرَفتَ مِن صَلاةٍ مَکتوبَةٍ فَقُل:

رَضیتُ بِاللّهِ رَبّاً، وبِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً، وبِالإِسلامِ دیناً، وبِالقُرآنِ کِتاباً، وبِفُلانٍ وفُلانٍ أئِمَّةً. اللّهُمَّ وَلِیُّکَ فُلانٌ فَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ وعَن یَمینِهِ، وعَن شِمالِهِ ومِن

ص:222

راهشان و برگرفتن طریقشان را برایم فراهم کن؛ که تو بخشنده و کریمی.

سپس صورتت را به خاک بمال و بگو: ای که به هر چه بخواهد حکم می رانَد و هر چه اراده فرماید می کند! تو حکم راندی، پس سپاس و ستایش، ویژۀ توست ای ستودۀ ارج نهاده شده! ای مولای من! در فرج آنان گشایش بده و به همراهش فرج ما را نیز برسان که تو ضمانت کرده ای آنها را پس از خوار شدن، عزیز بداری و پس از اندک شدن، فراوان کنی و پس از گم نامی و پنهانی، آشکار سازی. ای راستگوترین راستگویان و ای رحیم ترین رحیمان!

ای خدا و سرور من! با یاری از جود و کرمت، عاجزانه از تو می خواهم که آرزویم را گسترده کنی و از من بگذری و عمل کم و زیادم را بپذیری و بر عمرم بیفزایی و مرا به آن جایگاه حضور برسانی و مرا از کسانی قرار دهی که چون او را فرا می خوانند به اطاعت و ولایت و یاری شان جواب می دهد و آن روزگار را به زودی و با سرعت و عافیت به من نشان دهی؛ که تو بر هر کاری توانایی.

سپس دستانت را به سوی آسمان کن و بگو: به تو پناه می برم از این که از کسانی باشم که روزگار تو را امید نمی برند و مرا به رحمتت از این حالت برهان».(1)

5/6: دعا برای او پس از نمازهای واجب

1078. الکافی - به نقل از محمّد بن فرج -: امام جواد علیه السلام به من نامه نوشت... و در آن فرمود:

«هنگامی که نماز واجبت را به پایان بردی، بگو: به پروردگاریِ خداوند و به پیامبریِ محمّد و به دینم اسلام و به کتابم قرآن و امام بودن فلان و فلان راضی شدم. خدایا! فلان ولیّت (صاحب الزمان علیه السلام) را از پیش و پس و چپ و راست و بالا و پایینش حفظ فرما و بر عمرش بیفزای و او را قیام کنندۀ به امرت و یاور دینت قرار بده و

ص:223


1- (1) المزار الکبیر: ص 473-475 ح 6، مصباح المتهجّد: ص 783 ح 853 و 856، مصباح الزائر: ص 263، الإقبال: ج 3 ص 67 (با عبارت مشابه)، بحار الأنوار: ج 101 ص 303-305 ح 4.

فَوقِهِ ومِن تَحتِهِ، وَامدُد لَهُ فی عُمُرِهِ، وَاجعَلهُ القائِمَ بِأَمرِکَ، وَالمُنتَصِرَ لِدینِکَ، وأَرِهِ ما یُحِبُّ وما تَقَرُّ بِهِ عَینُهُ فی نَفسِهِ وذُرِّیَّتِهِ، وفی أهلِهِ ومالِهِ، وفی شیعَتِهِ وفی عَدُوِّهِ، وأَرِهِم مِنهُ ما یَحذَرونَ، وأَرِهِ فیهِم ما یُحِبُّ وتَقَرُّ بِهِ عَینُهُ، وَاشفِ صُدورَنا وصُدورَ قَومٍ مُؤمِنینَ.

1079. کتاب من لا یحضره الفقیه: وقالَ [الإِمامُ الجَوادُ] علیه السلام: إذَا انصَرَفتَ مِن صَلاةٍ مَکتوبَةٍ فَقُل:

رَضیتُ بِاللّهِ رَبّاً، وبِالإِسلامِ دیناً، وبِالقُرآنِ کِتاباً، وبِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وبِعَلِیٍّ وَلِیّاً، وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ وعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ، وموسَی بنِ جَعفَرٍ، وعَلِیِّ بنِ موسی، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ، وَالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ، وَالحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ أئِمَّةً، اللّهُمَّ وَلِیُّکَ الحُجَّةُ فَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ ومِن فَوقِهِ ومِن تَحتِهِ، وَامدُد لَهُ فی عُمُرِهِ، وَاجعَلهُ القائِمَ بِأَمرِکَ، المُنتَصِرَ لِدینِکَ وأَرِهِ ما یُحِبُّ وتَقَرُّ بِهِ عَینُهُ فی نَفسِهِ وفی ذُرِّیَّتِهِ وأَهلِهِ ومالِهِ وفی شیعَتِهِ وفی عَدُوِّهِ، وأَرِهِم مِنهُ ما یَحذَرونَ وأَرِهِ فیهِم ما یُحِبُّ وتَقَرُّ بِهِ عَینُهُ، وَاشفِ بِهِ صُدورَنا وصُدورَ قَومٍ مُؤمِنینَ.

6/6: الدُّعاءُ لَهُ عَقیبَ صَلاةِ الفَجرِ

1080. المزار الکبیر: ذِکرُ ما یُزارُ بِهِ مَولانا صاحِبُ الزَّمانِ علیه السلام کُلَّ یَومٍ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ:

اللّهُمَّ بَلِّغ مَولایَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ، عَن جَمیعِ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها، وبَرِّها وبَحرِها، وسَهلِها وجَبَلِها، حَیِّهِم ومَیِّتِهِم، وعَن والِدَیَّ ووُلدِی وعَنّی، مِنَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِیّاتِ زِنَةَ عَرشِ اللّهِ، ومِدادَ

ص:224

آنچه را دوست دارد و مایۀ چشم روشنی اش در خود و فرزندان و خانواده و دارایی و پیروان و دشمنانش می شود، به او نشان بده و آنچه دشمنانش از آن بیم دارند، به آنان بنمایان و آنچه را او در دشمنانش دوست دارد و چشمش به آن روشن می شود، به وی بنمایان و سینه های ما و سینه های مؤمنان را شفا بده».(1)

1079. کتاب من لایحضره الفقیه: امام جواد علیه السلام فرمود: «هنگامی که نماز واجبت را به پایان بردی، بگو: به پروردگاریِ خداوند و به دینم اسلام و به کتابم قرآن و به پیامبریِ محمّد و به ولایت علی علیه السلام و امامت حسن، حسین، علی بن الحسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد، حسن بن علی و حجّة بن الحسن راضی شدم. خدایا! ولیّت حجّت را از پیش و پس و چپ و راست و بالا و پایینش حفظ فرما و بر عمرش بیفزای و او را قائم به امرت و یاور دینت قرار بده و آنچه را دوست دارد و مایۀ چشم روشنی اش در خود و فرزندان و خانواده و دارایی و پیروان و دشمنانش می شود، به او نشان بده و آنچه را دشمنانش از آن بیم دارند، به آنان بنمایان و آنچه را او در آنها، دوست دارد و چشمش به آن روشن می شود، به او بنمایان و با این [کار]، سینه های ما و سینه های مؤمنان را شفا بده».(2)

6/6: دعا برای او پس از نماز صبح

1080. المزار الکبیر: ذکر زیارتی که هر روز پس از نماز صبح، مولایمان با آن زیارت می شود:

«خدایا! به مولایم صاحب الزمان - که درودهای خدا بر او باد - از سوی همۀ مردان و زنان باایمان در شرق و غرب عالم، در خشکی و دریا و دشت و کوه و از زنده و

ص:225


1- (1) الکافی: ج 2 ص 547 ح 6، بحار الأنوار: ج 86 ص 42 ح 52.
2- (2) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 326 ح 960.

کَلِماتِهِ، ومُنتَهی رِضاهُ، وعَدَدَ ما أحصاهُ کِتابُهُ، وأَحاطَ بِهِ عِلمُهُ.

اللّهُمَّ إنّی اجَدِّدُ لَهُ فی هذَا الیَومِ وفی کُلِّ یَومٍ عَهداً وعَقداً وبَیعَةً لَهُ فی رَقَبَتی.

اللّهُمَّ فَکَما شَرَّفتَنی بِهذَا التَّشریفِ، وفَضَّلتَنی بِهذِهِ الفَضیلَةِ، وخَصَصتَنی بِهذِهِ النِّعمَةِ، فَصَلِّ عَلی مَولایَ وسَیِّدی صاحِبِ الزَّمانِ، وَاجعَلنی مِن أنصارِهِ وأَشیاعِهِ وَالذّابّینَ عَنهُ، وَاجعَلنی مِنَ المُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیهِ، طائِعاً غَیرَ مُکرَهٍ، فِی الصَّفِّ الَّذی نَعَتَّ أهلَهُ فی کِتابِکَ، فَقُلتَ: «صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ»1 ، عَلی طاعَتِکَ وطاعَةِ رَسولِکَ وآلِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ، اللّهُمَّ هذِهِ بَیعَةٌ لَهُ فی عُنُقی إلی یَومِ القیامَةِ(1).

7/6: عِندَ الصَّباحِ (دُعاءُ العَهدِ)

1081. مصباح الزائر: ذِکرُ العَهدِ المَأمورِ بِهِ فی زَمانِ الغَیبَةِ: رُوِیَ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ علیه السلام أنَّهُ قالَ: مَن دَعا إلَی اللّهِ تَعالی أربَعینَ صَباحاً بِهذَا العَهدِ کانَ مِن أنصارِ قائِمِنا علیه السلام، فَإِن ماتَ قَبلَهُ أخرَجَهُ اللّهُ تَعالی مِن قَبرِهِ، وأَعطاهُ بِکُلِّ کَلِمَةٍ ألفَ حَسَنَةٍ، ومَحا عَنهُ ألفَ سَیِّئَةٍ، وهُوَ هذا:

«اللّهُمَّ رَبَّ النّورِ العَظیمِ، ورَبَّ الکُرسِیِّ الرَّفیعِ، ورَبَّ البَحرِ المَسجورِ(2) ، ومُنزِلَ التَّوراةِ وَالإِنجیلِ وَالزَّبورِ، ورَبَّ الظِّلِّ وَالحَرورِ، ومُنزِلَ الفُرقانِ العَظیمِ، ورَبَّ المَلائِکَةِ المُقَرَّبینَ وَالأَنبِیاءِ وَالمُرسَلینَ.

ص:226


1- (2) زاد العلّامة المجلسی قدس سره هنا: «أقول: وجدت فی بعض الکتب القدیمة بعد ذلک: ویصفق بیده الیمنی علی الیسری».
2- (3) المَسجور: أی المملوء (مجمع البحرین: ج 2 ص 820 «سجر»).

مرده شان و از پدر و مادر و فرزندانم و از سوی خودم، درودها و سلام هایی به وزن عرش خدا و گسترۀ کلمات او و نهایت رضایتش و به تعداد آنچه کتابش به شمار آورده و علمش به آن احاطه دارد، برسان.

خدایا! امروز و در هر روز، عهد و پیمانی و بیعتی را که برای او به گردن دارم، تجدید می کنم.

خدایا! همان گونه که مرا به این شرافت، گرامی داشتی و با این فضیلت، برتری بخشیدی و به این نعمت، ویژه ساختی، بر مولا و سرورم، صاحب الزمان درود فرست و مرا از یاران و پیروان و مدافعان او قرار بده و مرا از شهیدان پیش رویش که به خواست خود و نه به اکراه در صف او درآمده اند، قرار بده؛ صفی که آن را در کتابت توصیف کرده و گفته ای: «صفی که گویی بنیادی به هم پیوسته [و استوار] است» و در اطاعت تو و اطاعت پیامبرت و خاندان او - که سلام بر ایشان باد -. خدایا! این بیعت با او، تا روز قیامت در گردنم هست»(1).(2)

7/6: دعای پگاه «دعای عهد»

1081. مصباح الزائر: ذکر عهدی که در روزگار غیبت به آن امر شده است: از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «هر کس خدای متعال را چهل بامداد با این عهد بخواند، از یاران قائم ما خواهد بود و اگر پیش از ظهور بمیرد، خدای متعال، او را از قبرش بیرون می آورد و در برابر هر کلمۀ این دعا، هزار حسنه به او می دهد و هزار بدی از او محو می کند؛ و متن آن این است: "خدایا! پروردگار نور بزرگ! پروردگار

ص:227


1- (1) علّامه مجلسی می گوید: در برخی کتاب های قدیمی یافته ام که پس از این دعا، دست راستش را بر دست چپش بزند.
2- (2) المزار الکبیر: ص 662، مصباح الزائر: ص 454، بحار الأنوار: ج 102 ص 110.

اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِوَجهِکَ الکَریمِ، وبِنورِ وَجهِکَ المُنیرِ، ومُلکِکَ القَدیمِ، یا حَیُّ یا قَیّومُ، أسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی أشرَقَت بِهِ السَّماواتُ وَالأَرَضونَ، [وبِاسمِکَ الَّذی یَصلُحُ بِهِ الأَوَّلونَ وَالآخِرونَ،](1) یا حَیُّ قَبلَ کُلِّ حَیٍّ، ویا حَیُّ بَعدَ کُلِّ حَیٍّ، لا إلهَ إلّاأنتَ.

اللّهُمَّ بَلِّغ مَولانَا الإِمامَ الهادِیَ المَهدِیَّ القائِمَ بِأَمرِکَ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وعَلی آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنِ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها، سَهلِها وجَبَلِها، وبَرِّها وبَحرِها، وعَنّی وعَن والِدَیَّ، مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرشِ اللّهِ ومِدادَ کَلِماتِهِ، وما أحصاهُ عِلمُهُ وأَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.

اللّهُمَّ إنّی اجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ یَومی هذا وما عِشتُ مِن أیّامی، عَهداً وعَقداً وبَیعَةً لَهُ فی عُنُقی، لا أحولُ عَنها ولا أزولُ أبَداً.

اللّهُمَّ اجعَلنی مِن أنصارِهِ وأَعوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنهُ، وَالمُسارِعینَ إلَیهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ(2) ، وَالمُحامینَ عَنهُ، وَالسّابِقینَ إلی إرادَتِهِ، وَالمُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیهِ.

اللّهُمَّ إن حالَ بَینی وبَینَهُ المَوتُ الَّذی جَعَلتَهُ عَلی عِبادِکَ حَتماً [مَقضِیّاً](3) ، فَأَخرِجنی مِن قَبری مُؤتَزِراً کَفَنی، شَاهِراً سَیفی، مُجَرِّداً قَناتی(4) ، مُلَبِّیاً دَعوَةَ الدّاعی فِی الحاضِرِ وَالبادی.

اللّهُمَّ أرِنِی الطَّلعَةَ الرَّشیدَةَ، وَالغُرَّةَ الحَمیدَةَ، وَاکحُل ناظِری بِنَظرَةٍ مِنّی إلَیهِ، وعَجِّل فَرَجَهُ، وسَهِّل مَخرَجَهُ، وأَوسِع مَنهَجَهُ، وَاسلُک بی مَحَجَّتَهُ، وأَنفِذ أمرَهُ، وَاشدُد أزرَهُ.

وَاعمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ، وأَحیِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلتَ وقَولُکَ الحَقُّ: «ظَهَرَ الْفَسادُ

ص:228


1- (1) الزیادة من بحار الأنوار.
2- (2) زاد فی المزار الکبیر والبلد الأمین: «والممتثلین لأوامره».
3- (3) الزیادة من بحار الأنوار.
4- (4) القناة: الرمح (لسان العرب: ج 15 ص 203 «قنو»).

کرسی رفیع! پروردگار دریای انبوه! نازل کنندۀ تورات و انجیل و زبور! پروردگار سایه و گرما و نازل کنندۀ فرقان بزرگ (قرآن) و پروردگار فرشتگان مقرّب و پیامبران و فرستادگان! خدایا! به روی کریمت از تو می خواهم و به پرتو روی نورافشانت و سلطنت دیرینت، ای زنده، ای برپا دارنده! از تو می خواهم، به آن اسمت که آسمان ها و زمین ها با آن روشن شدند و به آن اسمت که اوّلین و آخرین با آن سامان می یابند، ای زندۀ پیش از هر زنده و ای زندۀ پس از هر زنده! خدایی جز تو نیست.

خدایا! به مولایمان امام راه نمای ره یافته، قیام کننده به امرت - که درودهای خدا بر او و بر پدران پاکش باد - از سوی همۀ مردان و زنان باایمان در شرق و غرب زمین، در کوه و دشت و خشکی و دریا و از سوی من و پدر و مادرم، درودهایی به وزن عرش خدا و گسترۀ کلمات او و به شمار آنچه علمش برشمرده و کتابش به آن احاطه دارد، برسان.

خدایا! در بامداد امروز و هر روز از روزهای عمرم، عهد و پیمان و بیعتی را که برای او به گردن دارم تجدید می کنم و از آن برنمی گردم و کناره نمی گیرم.

خدایا! ما را از یاوران، یاران، مدافعان، شتاب کنندگان در اجرای خواسته هایش، حمایتگران او، پیشی گیرندگان به تحقّق اراده اش و شهیدان پیش رویش قرار بده.

خدایا! اگر مرگ - که آن را بر همۀ بندگانت حتمی کرده ای -، میان من و او جدایی انداخت، مرا از قبرم بیرون بیاور در حالی که کفنم را به تن کرده، شمشیرم را از نیام بیرون کشیده، نیزه ام را برهنه کرده و به دعوت دعوتگر، پاسخ داده باشم، در شهر باشم یا در صحرا.

ص:229

فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ»1 ، فَأَظهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ، وَابنَ بِنتِ نَبِیِّکَ، المُسَمّی بِاسمِ رَسولِکَ، حَتّی لا یَظفَرَ بِشَیءٍ مِنَ الباطِلِ إلّامَزَّقَهُ، ویُحِقَّ الحَقَّ ویُحَقِّقَهُ، وَاجعَلهُ اللّهُمَّ مَفزَعاً لِمَظلومِ عِبادِکَ، وناصِراً لِمَن لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیرَکَ، ومُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِن أحکامِ کِتابِکَ، ومُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِن أعلامِ دینِکَ وسُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ، وَاجعَلهُ اللّهُمَّ مِمَّن حَصَّنتَهُ مِن بَأسِ المُعتَدینَ.

اللّهُمَّ وسُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ بِرُؤیَتِهِ، ومَن تَبِعَهُ عَلی دَعوَتِهِ، وَارحَمِ استِکانَتَنا بَعدَهُ، اللّهُمَّ اکشِف هذِهِ الغُمَّةَ عَن هذِهِ الاُمَّةِ بِحُضورِهِ، وعَجِّل لَنا ظُهورَهُ، إنَّهُم یَرَونَهُ بَعیداً ونَراهُ قَریباً، بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

ثُمَّ تَضرِبُ عَلی فَخِذِکَ الأَیمَنِ بِیَدِکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ وتَقولُ:

العَجَلَ العَجَلَ العَجَلَ، یا مَولایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ.(1)

ص:230


1- (2) لیس لهذا الدعاء سند فی مصادر الأدعیة، ولکن العلامة المجلسی أورد له سندین کاملین ومنفصلین، ونقله فی «ج 86 ص 284 ح 47» من الکتاب العقیق الغروی. وفی البلد الأمین من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام وأورده تحت عنوان «الدعاء لصاحب الأمر». وفی ج 94 ص 41 ح 25: نقل من خطّ الشیخ محمّد بن علیّ الجبعی، نقلاً من خطّ الشیخ علیّ بن السکون قدس اللّه روحهما، أخبرنی شیخنا وسیّدنا السیّد الأجل العالم الفقیه جلال الدین أبو القاسم عبد الحمید بن فخار بن معد بن فخار العلوی الحسینی الموسوی الحائری - أطال اللّه بقاءه - قراءة علیه، وهو یعارضنی بأصل سماعه الذی بخطّ والده رحمه اللّه، المنقول من هذا الفرع فی شهور سنة ستّ وسبعین وستمئة [676] قال: أخبرنی والدی رضی اللّه عنه، قال: أخبرنی الأجل العالم تاج الدین أبو محمّد الحسن بن علیّ بن الحسین بن الدربی - أطال اللّه بقاءه - سماعاً من لفظه وقراءة علیه فی شهر ربیع الأوّل سنة ست وتسعین وخمسمئة [596]، قال: أخبرنی الشیخ الفقیه العالم قوام الدین أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه البحرانی الشیبانی رحمه اللّه، قراءة علیه سنة ثلاث وسبعین وخمسمئة [573]، قال: قرأت علی الشیخ أبی محمّد الحسن بن علیّ، قال: قرأت هذا العهد علی الشیخ علیّ بن إسماعیل، قال: قرأت علی الشیخ أبی زکریا یحیی بن کثیر، قال: قرأت علی السیّد الأجلّ محمّد بن علیّ القرشی، قال: حدّثنی أحمد بن سعید بقراءته علی الشیخ علیّ بن الحکم، قال: قرأت علی الربیع بن محمّد المسلی، قال: قرأت علی أبی عبد اللّه بن سلیمان، قال: سمعت سیّدنا الإمام جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام یقول:....

خدایا! آن چهرۀ رعنا و آن رخسار زیبا را به من نشان بده و سُرمۀ تماشای او را به چشم من بکش و در فَرَجش تعجیل بفرما و خروجش را آسان کن و راهش را گشاده بگردان و مرا به راه او درآور و فرمانش را نافذ و پشتش را محکم بدار.

خدایا! سرزمین هایت را به دست او آباد و بندگانت را زنده کن؛ که تو، به راستی گفته ای: «تباهی در خشکی و دریا به دلیل دستاوردهای [گناهان] مردم پدیدار شده است». خدایا! ولیّت، فرزند دختر پیامبرت و همنام فرستاده ات را آشکار کن تا بر چیزی از باطل دست نیابد جز آن که آن را فرو بپاشد و حق را پابرجا و آن را اجرا کند. خدایا! او را پناهی برای بندگان ستمدیده ات، قرار بده و نیز یاور کسانی که جز تو یاوری ندارند و تجدیدگر احکام تعطیل شدۀ کتابت و استوار کنندۀ آنچه از نشانه های دینت و سنّت های پیامبرت - که خدا بر او و خاندانش درود فرستد - رسیده است. خدایا! او را از گزند متجاوزان، در پناه خود بگیر.

خدایا! پیامبرت محمّد - که خدا بر او و خاندانش درود فرستد - و هر کس که دعوتش را پیروی کرد، با دیدارش خشنود بفرما و بر بیچارگی ما پس از پیامبر صلی الله علیه و آله رحم آور. خدایا! این اندوه را از این امّت [انبوه] با حضور قائمش برطرف فرما و ظهورش را برای ما پیش انداز؛ که «آنان آن را دور و ما آن را نزدیک می بینیم»، به رحمتت ای رحیم ترین رحیمان!".

سپس با دستت سه مرتبه بر ران راستت می زنی و می گویی: بشتاب، بشتاب، بشتاب، ای مولای من، صاحب الزمان!»(1).(2)

ص:231


1- (1) علّامه مجلسی، این دعا را از الکتاب العتیق با دو سند مشابه نیز نقل کرده است. در البلد الأمین این دعا به امام نسبت داده نشده است و تحت عنوان «دعا برای صاحب الأمر علیه السلام» آمده است.
2- (2) مصباح الزائر: ص 455، المزار الکبیر: ص 663، المصباح، کفعمی: ص 729، البلد الأمین: ص 82، بحار الأنوار: ج 53 ص 95 ح 111.

1082. الاختیار لابن الباقی، عن الإمام الصادق علیه السلام أنّه قال: مَن قَرَأَ بَعدَ کُلِّ فَریضَةٍ هذَا الدُّعاءَ، فَإِنَّهُ یَرَی الإِمامَ «م ح م د بنَ الحَسَنِ» عَلَیهِ وعَلی آبائِهِ السَّلامُ فِی الیَقَظَةِ أو فِی المَنامِ.

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، اللّهُمَّ بَلِّغ مَولانا صاحِبَ الزَّمانِ أینَما کانَ وحَیثُما کانَ، مِن مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها، سَهلِها وجَبَلِها، عَنّی وعَن والِدَیَّ وعَن وُلدی وإخوانِی التَّحِیَّةَ وَالسَّلامَ، عَدَدَ خَلقِ اللّهِ، وزِنَةَ عَرشِ اللّهِ، وما أحصاهُ کِتابُهُ وأَحاطَ عِلمُهُ، اللّهُمَّ إنّی اجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ هذَا الیَومِ، وما عِشتُ فیهِ مِن أیّامِ حَیاتی، عَهداً وعَقداً وبَیعَةً لَهُ فی عُنُقی، لا أحولُ عَنها ولا أزولُ.

اللّهُمَّ اجعَلنی مِن أنصارِهِ ونُصّارِهِ الذّابّینَ عَنهُ، وَالمُمتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ ونَواهیهِ فی أیّامِهِ، وَالمُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیهِ، اللّهُمَّ فَإِن حالَ بَینی وبَینَهُ المَوتُ الَّذی جَعَلتَهُ عَلی عِبادِکَ حَتماً مَقضِیّاً، فَأَخرِجنی مِن قَبری مُؤتَزِراً کَفَنی، شاهِراً سَیفی، مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعوَةَ الدّاعی فِی الحاضِرِ وَالبادی.

اللّهُمَّ أرِنِی الطَّلعَةَ الرَّشیدَةَ، وَالغُرَّةَ الحَمیدَةَ، وَاکحُل بَصَری بِنَظرَةٍ مِنّی إلَیهِ، وعَجِّل فَرَجَهُ وسَهِّل مَخرَجَهُ، اللّهُمَّ اشدُد أزرَهُ، وقَوِّ ظَهرَهُ، وطَوِّل عُمُرَهُ، واعمُر(1) بِهِ بِلادَکَ، وأَحیِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلتَ وقَولُکَ الحَقُّ: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ» فَأَظهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابنَ بِنتِ نَبِیِّکَ، المُسَمّی بِاسمِ رَسولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ، حَتّی لا یَظفَرَ بِشَیءٍ مِنَ الباطِلِ إلّامَزَّقَهُ، ویُحِقَّ اللّهُ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ ویُحَقِّقَهُ، اللّهُمَّ اکشِف هذِهِ الغُمَّةَ عَن هذِهِ الاُمَّةِ بِظُهورِهِ «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً * وَ نَراهُ قَرِیباً»2 وصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ.

ص:232


1- (1) فی بحار الأنوار: اللّهم اعمُر.

1082. الاختیار، ابن باقی: امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این دعا را پس از هر نماز واجب بخواند، امام «م ح م د بن الحسن» - که سلام بر او و پدرانش - را در بیداری یا خواب می بیند: به نام خداوند گسترده مهر مهربان. خدایا! به مولایمان، صاحب الزمان در هر جا که باشد و هر حالتی که دارد، در شرق و غرب زمین، و دشت و کوه آن، از سوی من و پدر و مادر و فرزندان و برادرانم به او درود و سلام برسان، به تعداد مخلوقات خدا و وزن عرش خدا و به تعداد آنچه کتابش به شمار آورده و علمش به آن احاطه دارد.

خدایا! من در بامداد امروز و تا هر زمان که زنده ام، عهد و پیمان و بیعتی را که برای او به گردن دارم، تجدید می کنم و از آن برنمی گردم و نادیده اش نمی گیرم.

خدایا! مرا از یاران و یاوران و مدافعان او و نیز از انجام دهندگان اوامر و نواهی اش در روزگار حکومتش و از شهیدان پیش رویش قرار بده.

خدایا! اگر مرگ - که آن را بر همۀ بندگانت حتمی کرده ای -، میان من و او جدایی انداخت، مرا از قبرم بیرون بیاور در حالی که کفنم را به تن کرده، شمشیرم را از نیام بیرون کشیده، نیزه ام را برهنه کرده و به دعوت دعوتگر پاسخ داده باشم، در شهر باشم یا در صحرا.

خدایا! آن چهرۀ رعنا و آن رخسار زیبا را به من نشان بده و سرمۀ تماشای او را به چشم من بکش و در فرجش تعجیل بفرما و خروجش را آسان کن. خدایا! پشتش را محکم بدار و پشتیبانش باش و عمرش را طولانی کن و سرزمین هایت را به دست او آباد و بندگانت را زنده کن که تو به راستی گفته ای: «تباهی در خشکی و دریا به دلیل دستاوردهای مردم پدیدار شده است». خدایا! ولیّت، فرزند دختر پیامبرت و همنام فرستاده ات - که درودهایت بر او و خاندانش باد - را برایمان آشکار کن تا بر چیزی از باطل دست نیابد جز آن که آن را از هم بپاشد و خداوند، حق را با کلماتش پابرجا و محقّق کند. خدایا! این اندوه را از این امّت [انبوه] با حضور او برطرف فرما که «آنان آن را دور و ما آن را نزدیک می بینیم»، و خدا بر محمّد و خاندانش درود فرستد».(1)

ص:233


1- (1) الإختیار: ج 2 ص 504، بحار الأنوار: ج 86 ص 61 ح 69.

8/6: الدُّعاءُ لَهُ بَعدَ صَلاةِ الظُّهرِ

1083. فلاح السائل نقلاً عن عبّاد بن محمّد المداینی: دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام بِالمَدینَةِ حینَ فَرَغَ مِن مَکتوبَةِ الظُّهرِ وقَد رَفَعَ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ ویَقولُ(1):

«أی سامِعَ کُلِّ صَوتٍ، أی جامِعَ کُلِّ فَوتٍ، أی بارِئَ کُلِّ نَفسِ بَعدَ المَوتِ، أی باعِثُ، أی وارِثُ، أی سَیِّدَ السّادَةِ، أی إلهَ الآلِهَةِ، أی جَبّارَ الجَبابِرَةِ، أی مَلِکَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، أی رَبَّ الأَربابِ، أی مَلِکَ المُلوکِ، أی بَطّاشُ، أَی ذَا البَطشِ الشَّدیدِ، أی فَعّالاً لِما یُریدُ، أی مُحصِیَ عَدَدِ الأَنفاسِ ونَقلِ الأَقدامِ، أی مَنِ السِّرُّ عِندَهُ عَلانِیَةٌ، أی مُبدِئُ، أی مُعیدُ، أسأَ لُکَ بِحَقِّکَ عَلی خِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ، وبِحَقِّهِمُ الَّذی أوجَبتَ لَهُم عَلی نَفسِکَ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وأَهلِ بَیتِهِ، وأَن تَمُنَّ عَلَیَّ السّاعَةَ بِفَکاکِ رَقَبَتی مِنَ النّارِ، وأَنجِز لِوَلِیِّکَ وَابنِ نَبِیِّکَ - الدّاعی إلَیکَ بِإِذنِکَ، وأَمینِکَ فی خَلقِکَ، وعَینِکَ فی عِبادِکَ، وحُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ، عَلَیهِ صَلَواتُکَ وبَرَکاتُکَ - وَعدَهُ.

اللّهُمَّ أیِّدهُ بِنَصرِکَ وَانصُر عَبدَکَ، وقَوِّ أصحابَهُ وصَبِّرهُم، وَافتَح لَهُم مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً، وعَجِّل فَرَجَهُ وأَمکِنهُ مِن أعدَائِکَ وأَعداءِ رَسولِکَ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ».

قُلتُ: ألَیسَ قَد دَعَوتَ لِنَفسِکَ جُعِلتُ فِداکَ؟

ص:234


1- (1) ورد صدر هذا النص فی کتاب فلاح السائل هکذا: من المهمّات عقیب صلاة الظهر الاقتداء بالصادق علیه السلام فی الدعاء للمهدی علیه السلام الذی بشّر به محمّد رسول اللّه صلی الله علیه و آله امّته فی صحیح الروایات، ووعدهم أنّه یظهر فی أواخر الأوقات، کما رواه محمّد بن وهبان الدبیلی، قال: حدّثنا أبو علیّ محمّد بن الحسن بن محمّد بن جمهور العمّی، قال: حدّثنا أبی، عن أبیه محمّد بن جمهور، عن أحمد بن الحسین السکری، عن عبّاد بن محمّد المداینی، قال: دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السلام بالمدینة...

8/6: دعا برای او پس از نماز ظهر

1083. فلاح السائل - به نقل از عبّاد بن محمّد مدائنی -: در مدینه بر امام صادق علیه السلام وارد شدم.

ایشان نماز ظهرشان را خوانده و با دستانشان رو به آسمان، چنین دعا می کرد: (1)«ای شنوندۀ هر صدا! ای گردآورندۀ هر چه از دست رفته! ای پدیدآورندۀ هر جان پس از مرگ! ای برانگیزنده! ای میراثدار [همه چیز]! ای سَرور سروران! ای خدای خدایان! ای جبران کنندۀ جبران کنندگان! ای مسلمان دنیا و آخرت! ای صاحب اختیار همۀ اختیارداران! ای سلطان سلاطین! ای قدرتمند! ای نیرومند سختگیر! ای کنندۀ هر چه اراده کنی! ای به شمار درآورندۀ عدد همۀ نفس ها و جابه جا شدن همۀ قدم ها! ای که هر رازی نزدش آشکار است! ای آغازگر! ای بازآورنده! از تو می خواهم به حقّت بر آفریدگان برگزیده ات و به حقّی که خود برای ایشان بر خود لازم کردی، بر محمّد و اهل بیتش درود فرستی و هم اکنون با آزادی ام از آتش، بر من منّت نهی و وعده ات را به ولیّت، فرزند پیامبرت، دعوتگر به سوی تو با اجازه ات، امین تو میان مردمت، دیده ات میان بندگانت، حجّتت بر آفریدگانت - که درودها و برکت هایت بر او باد - به انجام رسانی.

خدایا! او را با یاری ات استوار دار و بنده ات را یاری ده و یارانش را نیرو بخش و شکیبایشان کن و دریچۀ یاری پیروزمندانه را برایشان بگشای و در فرجش تعجیل کن و او را بر دشمنانش و دشمنان پیامبرت چیره کن، ای رحیم ترین رحیمان».

گفتم: فدایت شوم! آیا این دعا را برای خودت نکردی ؟

ص:235


1- (1) مؤلف فلاح السائل، این دعا را جزو تعقیبات نماز ظهر آورده و آن را در بارۀ امام مهدی علیه السلام دانسته که روایات صحیحی بشارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او و ظهورش را در آخر الزمان، گزارش کرده اند و این روایت نیز از جملۀ آنهاست.

قالَ: قَد دَعَوتُ لِنورِ آلِ مُحَمَّدٍ وسائِقِهِم، وَالمُنتَقِمِ بِأَمرِ اللّهِ مِن أعدائِهِم. قُلتُ:

مَتی یَکونُ خُروجُهُ جَعَلَنِیَ اللّهُ فِداکَ؟

قالَ: إذا شاءَ مَن لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ. قُلتُ: فَلَهُ عَلامَةٌ قَبلَ ذلِکَ؟

قالَ: نَعَم، عَلاماتٌ شَتّی. قُلتُ: مِثلُ ماذا؟

قالَ: خُروجُ رایَةٍ مِنَ المَشرِقِ، ورایَةٍ مِنَ المَغرِبِ، وفِتنَةٌ تُظِلُّ أهلَ الزَّوراءِ، [و](1) خُروجُ رَجُلٍ مِن وُلدِ عَمّی زَیدٍ بِالیَمَنِ، وَانتِهابُ سِتارَةِ البَیتِ، ویَفعَلُ اللّهُ ما یَشاءُ.(2)

9/6: الدُّعاءُ لَهُ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ

1084. فلاح السائل نقلاً عن یحیی بن الفضل النوفلی: دَخَلتُ عَلی أبِی الحَسَنِ موسَی بنِ جَعفَرٍ علیه السلام بِبَغدادَ حینَ فَرَغَ مِن صَلاةِ العَصرِ، فَرَفَعَ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ وسَمِعتُهُ یَقولُ(3):

«أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ، الأَوَّلُ وَالآخِرُ، وَالظّاهِرُ وَالباطِنُ، وأَنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ، إلَیکَ زِیادَةُ الأَشیاءِ ونُقصانُها، وأَنتَ اللّهُ لا إله إلّاأنتَ، خَلَقتَ الخَلقَ بِغَیرِ مَعونَةٍ مِن غَیرِکَ ولا حاجَةٍ إلَیهِم، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ، مِنکَ المَشیئَةُ وإلَیکَ البَدءُ،

ص:236


1- (1) لم ترد الواو فی المصدر، وأثبتناها من بحارالأنوار.
2- (2) فی المنابع من دون إسنادٍ إلی المعصوم، وفیها «یا» بدل «أی» فی جمیع المواضع، ولیس فیها ذیله: «قلت: ألیس قد دعوت...»
3- (3) ورد صدر هذا الدعاء فی الکتاب هکذا: الفصل الحادی و العشرون... ومن المهمّات بعد صلاة العصر الاقتداء بمولانا موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام فی الدعاء لمولانا المهدی علیه السلام، الذی بشّر به النبیّ صلی الله علیه و آله امّته صلوات اللّه وسلامه و برکاته علی محمّد جدّه وبلغ ذلک إلیه، کما رواه محمّد بن بشیر الأزدی، قال: حدّثنا أحمد بن عمر بن موسی الکاتب، قال: حدّثنا الحسن بن محمّد بن جمهور القمّی، عن أبیه محمّد بن جمهور، عن یحیی بن الفضل النوفلی، قال: دخلت علی أبی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام ببغداد...

فرمود: «برای نور آل محمّد و پیش رانندۀ آنها، انتقام گیرنده از دشمنانشان به فرمان خداوند، دعا کردم».

گفتم: خدا مرا فدایت کند! قیام او کی خواهد بود؟

فرمود: «آن گاه که صاحب اختیار خلقت و امور عالم بخواهد».

گفتم: پیش از آن، نشانه ای دارد؟.

فرمود: «آری، علامت های گوناگونی دارد».

گفتم: مانند چه ؟

فرمود: «خروج کردن پرچمی از مشرق و پرچمی از مغرب و فتنه ای که اهل بغداد را فرا می گیرد و خروج مردی از فرزندان عمویم زید در یمن و به غارت بردن پوشش کعبه، و البته خداوند هر چه بخواهد می کند».(1)

9/6: دعا برای او بعد از نماز عصر

1084. فلاح السائل - به نقل از یحیی بن فضل نوفلی -: در بغداد بر امام موسی کاظم علیه السلام وارد شدم. ایشان از نماز عصر فارغ شده و دستانش را به سوی آسمان بالا برده می فرمود: (2)«تو خداوندی هستی که جز تو خدایی نیست. اوّل و آخر، پیدا و نهان تویی و تو خدای بی همتایی. کم و زیاد چیزها با توست و تو خدای بی همتایی.

آفریده ها را آفریدی بی آن که از دیگری کمک بگیری و نیازی هم نداشتی. تو خدای بی همتایی. خواست از توست و آغاز با تو، تو خدای بی همتایی. قبل از قبل و آفریدگار [زمان] قبل، تو خدای بی همتایی. بعد از بعد و آفریدگار [زمان]

ص:237


1- (1) فلاح السائل: ص 308 ح 209، مصباح المتهجّد: ص 60 ح 96، البلد الأمین: ص 13، المصباح، کفعمی: ص 48، بحار الأنوار: ج 86 ص 62 ح 1.
2- (2) مؤلّف فلاح السائل، این دعا را جزو تعقیبات نماز عصر از امام کاظم علیه السلام آورده و آن را در بارۀ امام مهدی علیه السلام دانسته که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بشارت او را به امّتش داده است.

أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ، قَبلَ القَبلِ وخالِقُ القَبلِ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ، بَعدَ البَعدِ وخالِقُ البَعدِ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ، تَمحو ما تَشاءُ وتُثبِتُ وعِندَکَ امُّ الکِتابِ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ، غایَةُ کُلِّ شَیءٍ ووارِثُهُ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ، لا یَعزُبُ(1) عَنکَ الدَّقیقُ ولَا الجَلیلُ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّاأنتَ، لا تَخفی عَلَیکَ اللُّغاتُ، ولا تَتَشابَهُ عَلَیکَ الأَصواتُ، کُلَّ یَومٍ أنتَ فی شَأنٍ، لا یَشغَلُکَ شَأنٌ عَن شَأنٍ، عالِمُ الغَیبِ وأَخفی، دَیّانُ الدّینِ، مُدَبِّرُ الاُمورِ، باعِثُ مَن فِی القُبورِ، مُحیِی العِظامِ وهِیَ رَمیمٌ، أسأَ لُکَ بِاسمِکَ المَکنونِ المَخزونِ، الحَیِّ القَیّومِ الَّذی لا یَخیبُ مَن سَأَلَکَ بِهِ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وأَن تُعَجِّلَ فَرَجَ المُنتَقِمِ لَکَ مِن أعدائِکَ، وأَنجِز لَهُ ما وَعَدتَهُ یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ.

قالَ:(2) قُلتُ لَهُ: مَنِ المَدعُوُّ لَهُ؟ قالَ: ذلِکَ المَهدِیُّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. ثُمَّ قالَ: بِأَبِی المُنتَدَحُ(3) البَطنِ، المَقرونُ الحاجِبَینِ، أحمَشُ(4) السّاقَینِ، بَعیدُ ما بَینَ المَنکِبَینِ، أسمَرُ اللَّونِ تَعتادُهُ مَعَ سُمرَتِهِ صُفرَةٌ مِن سَهَرِ اللَّیلِ، بِأَبی مَن لَیلَهُ یَرعَی النُّجومَ ساجِداً وراکِعاً، بِأَبی مَن لا یَأخُذُهُ فِی اللّهِ لَومَةُ لائِمٍ، مِصباحُ الدُّجی، بِأَبِی القائِمُ بِأَمرِ اللّهِ.

قُلتُ: مَتی خُروجُهُ؟

قالَ: إذا رَأَیتَ العَساکِرَ بِالأَنبارِ عَلی شاطِئِ الفُراتِ وَالصَّراةِ(5) ودِجلَةَ، وهَدمَ قَنطَرَةِ الکوفَةِ، وإحراقَ بَعضِ بُیوتاتِ الکوفَةِ، فَإِذا رَأَیتَ ذلِکَ فَإِنَّ اللّهَ یَفعَلُ

ص:238


1- (1) عَزَبَ: غابَ وخفی (المصباح المنیر: ص 407 «عزب»).
2- (2) لیس فی المصباح للکفعمی والبلد الأمین من قوله: «قلت: من المدعوّ» إلی آخره،
3- (3) فی المصدر: «المنبدح»، والتصویب من بحار الأنوار. والمنتدح: السَّعة، وقولهم: لک منتدح فی البلاد: أی مکان واسع عریض (لسان العرب: ج 2 ص 612 «ندح»).
4- (4) أحمش الساقین: أی دقیقهما (النهایة: ج 1 ص 440 «حمش»).
5- (5) الصَّراةُ: یطلق علی نهرین ببغداد، الصراة الکبری والصراة الصغری (معجم البلدان: ج 3 ص 398).

بعد، تو خدای بی همتایی. هر چه را بخواهی می زدایی و می گذاری و کتاب اصلی [خلقت] نزد توست، تو خدای بی همتایی. غایت و وارث هر چیز، تو خدای بی همتایی، کوچک و بزرگ از تو پوشیده نمی ماند، تو خدای بی همتایی. زبان ها برای تو پنهان نمی ماند و صداها برایت مشتبه نمی شود. هر روز به کاری هستی.

هیچ کاری تو را از کار دیگری باز نمی دارد. دانا به نادیده ها و نهان هایی، جزا دهندۀ جزا، تدبیرگر کارها، برانگیزندۀ هر که در قبرهاست و زنده کنندۀ استخوان های پوسیده ای. از تو درخواست می کنم به وسیلۀ نام نهفته و اندوخته ات، زندۀ برپادارنده ای که درخواست کنندۀ با آن ناکام نمی ماند، بر محمّد و خاندانش درود فرستی و در فَرَج انتقام گیرندۀ تو از دشمنانت تعجیل کنی و آنچه را به او وعده داده ای به انجام رسانی، ای صاحب شُکوه و جلال!».

به امام گفتم: برای چه کسی دعا می کنی ؟

فرمود: «همان مهدی خاندان محمّد». سپس فرمود: «پدرم فدای آن، فربه شکم، ابرو به هم پیوسته، باریک ساق، چهارشانه، سبزه رویی که پرتوی از زردی شبْبیداری بر او عارض شده است! پدرم فدای آن که شبش در سجود و رکوع به پاییدن ستاره ها سپری می شود! پدرم فدای آن که در راه خدا از سرزنش کسی نمی ترسد و چراغی برای تاریکی هاست! پدرم فدای کسی که به فرمان خدا قیام می کند!».

گفتم: کی خروج می کند؟

فرمود: «هنگامی که لشکرها را در شهر انبار بر کنارۀ رودهای فرات، صراة(1) و دجله دیدی و نیز انهدام پل کوفه و آتش زدن برخی خانه های کوفه را که چون اینها را دیدی، خداوند آنچه بخواهد می کند و کسی بر امر خدا چیره نیست و

ص:239


1- (1) صراة بزرگ و کوچک، دو نهر هستند که از بغداد می گذرند.

ما یَشاءُ، لا غالِبَ لِأَمرِ اللّهِ ولا مُعَقِّبَ لِحُکمِهِ.

10/6: فی صَلاةِ اللَّیلِ (بَعدَ الرَّکعَةِ الرّابِعَةِ)

1085. مصباح المتهجّد: ثُمَّ تَسجُدُ سَجدَتَیِ الشُّکرِ [بَعدَ الرَّکعَةِ الرّابِعَةِ مِن صَلاةِ اللَّیلِ] فَتَقولُ فیهِما مِئَةَ مَرَّةٍ: «ما شاءَ اللّهُ، ما شاءَ اللّهُ» ثُمَّ تَقولُ عَقیبَ ذلِکَ:

یا رَبِّ أنتَ اللّهُ، ما شِئتَ مِن أمرٍ یَکونُ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَل لی فیما تَشاءُ أن تُعَجِّلَ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ(1) عَلَیهِ وعَلَیهِم، وتَجعَلَ فَرَجی وفَرَجَ إخوانی مَقروناً بِفَرَجِهِم، وتَفعَلَ بِی کذا وکذا، وتَدعو بِما تُحِبُّ.

11/6: الدُّعاءُ لَهُ فی قُنوتِ الوَترِ

1086. المقنعة: ویُستَحَبُّ أن یَقنُتَ فِی الوَترِ بِهذَا القُنوتِ وهُوَ:

لا إلهَ إلَّااللّهُ الحَلیمُ الکَریمُ، لا إلهَ إلَّااللّهُ العَلِیُّ العَظیمُ، لا إلهَ إلَّااللّهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ،... اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ وآلِهِ الطّاهِرینَ، أفضَلَ ما صَلَّیتَ عَلی أحَدٍ مِن خَلقِکَ، وبارِک عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ کَأَفضَلِ ما بارَکتَ عَلی أحَدٍ مِن خَلقِکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ، ووَصِیِّ رَسولِ رَبِّ العالَمینَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الحَسَنِ وَالحُسَینِ، سِبطَیِ الرَّحمَةِ وإمامَیِ الهُدی، وصَلَّ عَلَی الأَئِمَّةِ مِن وُلدِ الحُسَینِ: عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ، وموسَی بنِ جَعفَرٍ،

ص:240


1- (1) فی المصدر: «صلّی علیه وعلیهم»، والتصویب من بحار الأنوار.

بازدارنده ای از حکمش وجود ندارد».(1)

10/6: در نماز شب، پس از رکعت چهارم

1085. مصباح المتهجّد: آن گاه پس از رکعت چهارم نماز شب، دو سجدۀ شکر می کنی و در هر یک، صد مرتبه می گویی: «ماشاء اللّه! هر چه خدا بخواهد» و در پی آن می گویی: «ای پروردگار من! تو - ای خداوند - هر چه اراده کنی، می شود. پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و میان آنچه اراده می کنی، فَرَج خاندان محمّد - که خداوند بر او و بر ایشان درود فرستد - را برایم قرار بده و فَرَج من و برادرانم را نیز با فَرَج ایشان همراه کن و برایم این کار و آن کار را بکن»، و آنچه دوست داری بخواه.(2)

11/6: دعا برای او در قنوت نماز وتر

1086. المقنعة: خواندن این دعا در قنوت نماز وتر مستحبّ است: «خدایی جز خداوند بردبار بخشنده نیست، خدایی جز خداوند بلندمرتبۀ بزرگ نیست. خدایی جز خداوند فرمان روایِ حقْآشکار نیست... خدایا! بر محمّد، بنده ات و پیامبرت و خاندان پاکش درود فرست، برتر از درودی که بر هر یک از آفریده هایت فرستاده ای و برای محمّد و خاندان محمّد، مبارک گردان، برتر از هر مبارک کردنی که برای هر یک از آفریده هایت کرده ای.

خدایا! بر امیر مؤمنان، و وصیّ فرستادۀ خدای جهانیان، درود فرست. خدایا! بر حسن و حسین، دو نوۀ [پیامبر] رحمت و امامان هدایت درود فرست و نیز بر امامان از نسل حسین: علی بن الحسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد، حسن بن علی و حجّت، جانشین او.

ص:241


1- (1) فلاح السائل: ص 353 ح 238، مصباح المتهجّد: ص 73 ح 119، المصباح، کفعمی: ص 51، البلد الأمین: ص 19، بحار الأنوار: ج 86 ص 80 ح 8.
2- (2) مصباح المتهجّد: ص 145 ح 233، بحار الأنوار: ج 87 ص 250.

وعَلِیِّ بنِ موسی، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وعَلِیِّ بنِ مُحَمِّدٍ، وَالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ، وَالخَلَفِ الحُجَّةِ علیهم السلام.

اللّهُمَّ اجعَلهُ الإِمامَ المُنتَظَرَ، وَالقائِمَ الَّذی بِهِ یُنتَصَرُ، اللّهُمَّ انصُرهُ نَصراً عَزیزاً، وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً، وَاجعَل لَهُ مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً، اللّهُمَّ اجعَلنی مِن أنصارِهِ وأَعوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنهُ، إلهَ الحَقِّ رَبَّ العالَمینَ.

اللّهُمَّ تَمَّ نورُکَ فَهَدَیتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا، وعَظُمَ حِلمُکَ فَعَفَوتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا، وبَسَطتَ یَدَکَ فَأَعطَیتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا، وَجهُکَ أکرَمُ الوُجوهِ، وجِهَتُکَ خَیرُ الجِهاتِ، وعَطِیَّتُکَ أفضَلُ العَطایا وأَهنَؤُها، تُطاعُ رَبَّنا فَتَشکُرُ، وتُعصی رَبَّنا فَتَغفِرُ لِمَن تَشاءُ، وتُجیبُ المُضطَرَّ، وتَکشِفَ الضُّرَّ، وتَشفِی السَّقیمَ، وتُنجی مِنَ الکَربِ العَظیمِ، لا یَجزی بِآلائِکَ أحَدٌ، ولا یُحصی نَعماءَکَ قَولُ قائِلٍ.

اللّهُمَّ إلَیکَ رُفِعَتِ الأَیدی، ونُقِلَتِ الأَقدامُ، ومُدَّتِ الأَعناقُ، ودُعِیتَ بِالأَلسُنِ، وتُقُرِّبَ إلَیکَ بِالأَعمالِ، ورُفِعَتِ الأَبصارُ، رَبَّنَا اغفِر لَنا وَارحَمنا، وَافتَح بَینَنا وبَینَ قَومِنا بِالحَقِّ، وأَنتَ خَیرُ الفاتِحینَ.

اللّهُمَّ إنّا نَشکو إلَیکَ فَقَد نَبِیِّنا، وغَیبَةَ وَلِیِّنا، وشِدَّةَ الزَّمانِ عَلَینا، ووُقوعَ الفِتَنِ بِنا، وتَظاهُرَ أعدائِنا، وکَثرَةَ عَدَدِهِم، وقِلَّةَ عَدَدِنا، فَفَرِّج یا رَبِّ ذلِکَ عَنّا بِفَتحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ، ونَصرٍ مِنکُ تُعِزُّهُ، وإمامِ حَقٍّ تُظهِرُهُ، إلهَ الحَقِّ رَبَّ العالَمینَ.

اللّهُمَّ «اِغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»1.

راجع: ص 200 ح 1070.

ص:242

خدایا! او را امامی قرار بده که انتظارش را می کشند و قائمی که با او انتقام می گیرند.

خدایا! او را نصرتی شکست ناپذیر و فتحی آسان عطا کن و از سوی خودت تسلّطی هماره یاری شده برایش قرار بده. خدایا! ما را از یاران، یاوران و مدافعان او قرار بده. ای خداوند حق، پروردگار جهانیان!

خدایا! نورت کامل شد و هدایت کردی. پس ستایش، ویژۀ توست ای خدای ما! و بردباری ات بزرگ شد و عفو کردی. پس ستایش، ویژۀ توست ای خدای ما! و دست احسانت را گستردی و عطا نمودی. پس ستایش، ویژۀ توست ای خدای ما! روی تو کریم ترین روی ها و سمت تو بهترین سمت و عطیۀ تو برترین عطیه و گواراترین آنهاست.

خدای ما! چون اطاعت شوی، قدردانی می کنی و چون نافرمانی شوی، هر که را بخواهی می آمرزی. [درخواست] گرفتار را اجابت می کنی و سختی را می زدایی و بیمار را شفا می دهی و از دشواری های سهمگین، رهایی می بخشی. هیچ کس را توان جزا دادن به نعمت هایت نیست و شمارش نعمت هایت از [دست و] زبان کسی برنیاید.

خدایا! دست ها به سوی تو بالا آمده و گام ها به سوی تو برداشته شده و گردن ها به سوی تو کشیده شده است. تو را با گفتار می خوانند و با کردار به تو نزدیکی می جویند و دیده ها به سوی تو دوخته شده است. خدایا! ما را بیامرز و بر ما رحمت آور و میان ما و قوم ما، راه حق را بگشای که تو بهترین گشایندگان هستی.

خدایا! نبودن پیامبرمان و غیبت ولیّمان و سختگیری روزگار بر ما و درگیر شدن ما با فتنه ها و پشت به پشت دادن دشمنان بر ضدّ ما و فراوانی آنها و کمیِ شمارمان را به تو شِکوه می بریم. خدایا! با فتحی از جانب خودت که در آن تعجیل می کنی و یاری ای از جانب خودت که [ما را] با آن شکست ناپذیر می داری و امام حقّی که آشکار می نمایی، این گره ها را برای ما بگشای. ای خدای حق! ای خدای جهانیان!

خدایا! «ما و برادران ما را که پیش از ما ایمان آوردند بیامرز و کینه ای در دل های ما نسبت به مؤمنان مگذار؛ که تو - ای خدای ما - رئوف و مهربانی»».(1)

ر. ک: ص 201 ح 1070.

ص:243


1- (1) المقنعة: ص 124-130.

12/6: الدُّعاءُ لَهُ فی زِیارَةِ الإِمامِ الجَوادِ 7

1087. المزار الکبیر: رَوی مُحَمَّدُ بنُ جَعفَرٍ الرَّزّازُ، عَن مُحَمَّدِ بنِ عیسَی بنِ عُبَیدٍ، عَمَّن ذَکَرَهُ، عَن أبِی الحَسَنِ [الإِمامِ الهادی] علیه السلام - فی زِیارَةِ الإِمامِ الجَوادِ علیه السلام (1)-:

اللّهُمَّ إلَیکَ نَصَبتُ یَدی، وفیما عِندَکَ عَظُمَت رَغبَتی، فَاقبَل یا سَیِّدی تَوبَتی، وَاغفِر لی وَارحَمنی، وَاجعَل لی فی کُلِّ خَیرٍ نَصیباً، وإلی کُلِّ خَیرٍ سَبیلاً.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ، وَاسمَع دُعائی، وَارحَم تَضَرُّعی وتَذَلُّلی وَاستِکانَتی وتَوَکُّلی عَلَیکَ، فَأَنَا لَکَ سِلمٌ، لا أرجو نَجاحاً ولا مُعافاةً ولا تَشریفاً إلّا بِکَ ومِنکَ، فَامنُن عَلَیَّ بِتَبلیغی هذَا المَکانَ الشَّریفَ مِن قابِلٍ، وأَنَا مُعافیً مِن کُلِّ مَکروهٍ ومَحذورٍ، وأَعِنّی عَلی طاعَتِکَ وطاعَةِ أولِیائِکَ الَّذینَ اصطَفَیتَهُم مِن خَلقِکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ، وسَلِّمنی فی دینی، وَامدُد لی فی أجَلی، وأَصِحَّ لی جِسمی، یا مَن رَحِمَنی وأَعطانی، وبِفَضلِهِ أغنانی، اغفِر لی ذَنبی، وأَتمِم لی نِعمَتَکَ فیما بَقِیَ مِن عُمُری، حَتّی تَوَفّانی وأَنتَ عَنّی راضٍ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، ولا تُخرِجنی مِن مِلَّةِ الإِسلامِ، فَإِنِّی اعتَصَمتُ بِحَبلِکَ فَلا تَکِلنی إلی غَیرِکَ.

ص:244


1- (1) ورد صدر هذا النص فی الکتاب هکذا: زیارة اخری لهما [أی الکاظم والجواد علیهما السلام]: روی محمّد بن جعفر الرزّاز، عن محمّد بن عیسی بن عبید، عمّن ذکره، عن أبی الحسن علیه السلام قال: تقول ببغداد: «السلام علیک یا حجّة اللّه، السلام علیک یا نور اللّه فی ظلمات الأرض، السلام علیک یا من بدا للّه فی شأنه، أتیتک عارفاً بحقّک، معادیاً لأعدائک، فاشفع لی عند ربّک». وادع اللّه واسأل حاجتک. قال: وتسلّم علی أبی جعفر علیه السلام بهذا. ورد إلی هاهنا فقط فی الکتب التالیة (الکافی: ج 4 ص 578، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 82، کامل الزیارات: ص 501).

12/6: دعا برای او در زیارت امام جواد علیه السلام

1087. المزار الکبیر - به نقل از محمّد بن عیسی بن عبید، از کسی که برایش دعای امام هادی علیه السلام به هنگام زیارت امام جواد علیه السلام را نقل کرده است -: (1)«خدایا! دستانم را به سوی تو بالا برده ام و رغبتم به آنچه نزد توست، فزونی گرفته است. پس ای سرورم! توبه ام را بپذیر و مرا بیامرز و به من رحم کن و در هر خیری برایم بهره ای و به سوی آن، راهی قرار بده.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و دعایم را بشنو و بر زاری و خواری و بیچارگی و توکّلم بر تو رحم کن؛ که من تسلیم تو هستم و رستگاری و عافیت و بزرگ داشتی جز به تو ندارم و امید بر توست. بر من منّت بنه و مرا در آینده نیز به این مکان شریف برسان در حالی که از هر ناخوشی و هراسی، آسوده باشم و مرا اطاعت از خودت و اولیایت که آنان را از میان خلقت برگزیدی، یاری ده.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و دینم را به سلامت و عمرم را طولانی تر و بدنم را سالم بدار. ای که به من رحم می کنی و با عطا و فضیلت، بی نیازم می گردانی! گناهم را بیامرز و نعمتت را در باقی ماندۀ عمرم بر من تمام کن تا هنگامی که مرا به سوی خود می بری، از من راضی باشی.

ص:245


1- (1) اوّل حدیث در کتاب این گونه آمده است: زیارت دیگری برای امام کاظم علیه السلام و امام جواد علیه السلام آمده است: محمّد بن جعفر رزّاز کوفی، از محمّد بن عیسی بن عبید از کسی که ذکرش نموده، از ابو الحسن علیه السلام روایت کرده که فرمود: «در زیارت نامۀ ابو الحسن علیه السلام در بغداد می گویی: سلام بر تو ای ولیّ خدا! سلام بر تو ای حجّت خدا! سلام بر تو ای نور خدا در تاریکی های زمین! سلام بر تو ای کسی که در شأنش بدا برای حق تعالی حاصل شده! به زیارتت آمده ام در حالی که عارف به حقّت بوده، دشمن دشمنانت هستم. پس ای مولای من! نزد پروردگارت شفیع من باش». سپس امام فرمود: «خدا را بخوان و از او حاجتت را در خواست نما». امام علیه السلام فرمود: «و با همین عبارات بر ابو جعفر محمّد بن علی علیه السلام سلام بده».

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ، وعَلِّمنی ما یَنفَعُنی، وَانفَعنی بِما عَلَّمتَنی، وَاملَأ قَلبی عِلماً وخَوفاً مِن سَطَواتِکَ ونَقِماتِکَ، اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ مَسأَلةَ المُضطَرِّ إلَیکَ، المُشفِقِ مِن عَذابِکَ، الخائِفِ مِن عُقوبَتِکَ، أن تَغفِرَ لی، وتَغَمَّدَنی وتَحَنَّنَ عَلَیَّ بِرَحمَتِکَ، وتَعودَ عَلَیَّ بِمَغفِرَتِکَ، وتُؤَدِّیَ عَنّی فَریضَتَکَ، وتُغنِیَنی بِفَضلِکَ عَن سُؤالِ أحَدٍ مِن خَلقِکَ، وتُجیرَنی مِنَ النّارِ بِرَحمَتِکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وعَجِّل فَرَجَ وَلِیِّکَ وَابنِ وَلِیِّکَ، وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً، وَانصُرهُ نَصراً عَزیزاً.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَظهِر حُجَّتَهُ بِوَلِیِّکَ، وأَحیِ سُنَّتَهُ بِظُهورِهِ، حَتّی یَستَقیمَ بِظُهورِهِ جَمیعُ عِبادِکَ وبِلادِکَ، ولا یَستَخفِیَ أحَدٌ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ، اللّهُمَّ إنّی أرغَبُ إلَیکَ فی دَولَتِهِ الشَّریفَةِ الکَریمَةِ، الَّتی تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وأَهلَهُ، وتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وأَهلَهُ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَلنا فیها مِنَ الدّاعینَ إلی طاعَتِکَ، وَالفائِزینَ فی سَبیلِکَ، وَارزُقنا کَرامَةَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، اللّهُمَّ ما أنکَرنا مِنَ الحَقِّ فَعَرِّفناهُ، وما قَصُرنا عَنهُ فَبَلِّغناهُ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاستَجِب لَنا جَمیعَ ما دَعَوناکَ، وأَعطِنا جَمیعَ ما سَأَلناکَ، وَاجعَلنا لِأَنعُمِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، ولِآلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ، وَاغفِر لَنا یا خَیرَ الغافِرینَ، وَافعَل بِنا وبِالمُؤمِنینَ ما أنتَ أهلُهُ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.(1)

ص:246


1- (1) أکثر فقرات هذا الدعاء فی المقنعة فی أعمال «موقف عرفات» ضمن الأدعیة التی ینبغی فی ذلک الموقف عند الغروب، من دون إسناد إلی أحد، وتبعه فی ذلک بعض الفقهاء فی نقله فی کتاب الحجّ وأعمال موقف عرفات، کصاحب المهذّب البارع والحدائق.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از دین اسلام بیرون مبر؛ که من به رشتۀ تو آویخته ام. پس مرا به غیر خودت وا مگذار.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و آنچه را به من سود می دهد، به من بیاموز و آنچه را به من آموخته ای برایم سودمند قرار بده و دلم را از دانش و بیم از توانایی ها و مجازات هایت آکنده کن. خدایا! من از تو مانند گرفتاری که از تو چاره می جوید و از عذابت می هراسد و از کیفرت می ترسد، درخواست می کنم که مرا بیامرزی و با رحمتت مرا در بر بگیری و با من مهربانی کنی و با آمرزشت، به من باز گردی و توفیق دهی فریضه ام را ادا کنم و با فضل و بخششت، مرا بی نیاز کنی تا درخواستی از هیچ یک از مردمانت نکنم و مرا با رحمتت از آتش برهانی.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و در فرج ولیّت و فرزند ولیّت تعجیل بفرما و فتحی آسان و یاریِ پیروزمندانه ای را برای او پیش آور.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و حجّت او را با ولیّت آشکار کن و سنّتش را با ظهور او زنده کن تا با ظهورش، همۀ بندگانت و همۀ سرزمین هایت قوام گیرند تا هیچ کس، چیزی از حق را پنهان نکند. خدایا! ما مشتاق آنیم که دولت شریف و کریمش را - که اسلام و مسلمانان را با آن عزّت می بخشی و نفاق و منافقان را با آن خوار می سازی - بر سر کار آوری.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و ما را در آن [روزگار] از دعوتگران به فرمان برداری ات و کامیابان در راهت قرار ده و کرامت دنیا و آخرت را روزی ما بگردان.

خدایا! آنچه را از حق نشناختیم، به ما بشناسان و آنچه را به آن نرسیدیم، به ما برسان.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و همۀ آنچه را از تو خواستیم، برایمان اجابت نما و هر چه را از تو درخواست کردیم، به ما عطا کن و ما را سپاس گزار نعمت هایت و یاد کنندۀ بخشش هایت قرار بده و ما را بیامرز ای بهترینِ آمرزندگان! و با ما و مؤمنان، آن کن که تو شایستۀ آنی، ای رحیم ترین رحیمان(1)(2)

ص:247


1- (1) مرحوم مفید در المقنعة، بیشتر این دعا را بدون سند در اعمال عرفات آورده است. برخی از فقها به تبع او در کتب حج آورده اند.
2- (2) المزار الکبیر: ص 541 ح 2، المقنعة: ص 414، بحار الأنوار: ج 102 ص 10 ح 6.

13/6: الدُّعاءُ لَهُ بَعدَ الصَّلاةِ المَنسوبَةِ الَیه علیه السلام

1088. جمال الاُسبوع: صَلاةُ الحُجَّةِ القائِمِ علیه السلام: رَکعَتَینِ، تَقرَأُ فی کُلِّ رَکعَةٍ فاتِحَةَ الکِتابِ إلی «إیّاکَ نَعبُدُ وإیاکَ نَستَعینُ» ثُمَّ تَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ: «إیّاکَ نَعبُدُ وإیاکَ نَستَعینَ» ثُمَّ تُتِمُّ قِراءَةَ الفاتِحَةِ، وتَقرَأُ بَعدَهَا الإِخلاصَ مَرَّةً واحِدَةً،(1) وتَدعو عَقیبَها فَتَقولُ:

اللّهُمَّ عَظُمَ البَلاءُ، وبَرِحَ الخَفاءُ، وَانکَشَفَ الغِطاءُ، وضاقَتِ الأَرضُ وَمنعت(2) السَّماءُ، وإلَیکَ یا رَبِّ المُشتَکی، وعَلَیکَ المُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، الَّذینَ أمَرتَنا بِطاعَتِهِم، وعَجِّلِ اللّهُمَّ فَرَجَهُم بِقائِمِهِم، وأَظهِر إعزازَهُ. یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ، یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، اکفِیانی فَإِنَّکُما

ص:248


1- (1) إن کیفیة هذه الصلاة جاءت فی موضعین آخرین: الأول فی صلاة الحاجة التی وردت من الناحیة المقدسة، و ذکرها المرحوم الطبرسی فی کتاب کنوز النجاح و نقلها السید ابن طاووس فی مهج الدعوات (ص 351) عنه، و ذکرناها نحن فی قسم «الأدعیة المأثورة عن الإمام علیه السلام». و هذا الدعاء یتعلق بعصر الغیبة الصغری (راجع: ص 300 ح 1098) و جاء الموضع الثانی، فی کیفیة صلاة مسجد جمکران، باختلاف هو أن الأمر جاء بأداء صلاة التحیة أیضاً، (راجع: ج 3 ص 58) لأنها تؤدی فی المسجد. و هذا الدعاء یتعلق بعصر ما بعد الغیبة الصغری و زمان الشیخ الصدوق. بناء علی ذلک، فإن الصلاة التی ذکرها السید ابن طاووس هنا، اقتبسها من صلاة الحاجة نفسها التی جاءت فی کنوز النجاح، و یتضح هذا الموضوع من سیاق الصلوات المذکورة فی هذا القسم لأن کلاً منها یتضمن شأن الصدور و قد نسبت إلی المعصوم، و ذکر السید سندها، و لم یفعل ذلک هنا، و أما الدعاء الذی اقترحه بعد هذه الصلاة فهو دعاء الفرج «عظم البلاء» الذی ذکرناه فی بدایة قسم «الأدعیة المأثورة عن الإمام»، و لا صلاة فیه، و من جهة أخری فإن صلاة الحاجة المنقولة فی کنوز النجاح فیها دعاء آخر یبدأ بعبارة «اللهم إن أطعتک فالمحمدة لک... (راجع: ص 294 ح 1095)». و هکذا فإن الصلاة و الدعاء الذین أوصی بهما هنا، لیس لهما ترکیب مأثور، إلا أن کل واحد منهما مأثور بشکل منفصل و ترکیب هذه الصلاة و الدعاء، هو من ابتکار السید (رض).
2- (2) فی المصدر «بما» وسعت والصحیح، أثبتناه.

13/6: دعا برای او پس از نماز امام زمان

1088. جمال الاُسبوع: نماز حجّت، قائم آل محمّد علیه السلام دو رکعت است که در هر رکعت، سورۀ حمد را می خوانی تا به «إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعِینُ» برسی، آن را صد مرتبه می گویی و سپس سورۀ حمد را تا پایان قرائت می کنی و پس از آن سورۀ توحید را یک مرتبه می خوانی(1) و پس از نماز می گویی: «خدایا! بلا بزرگ شده، و نهان، آشکار شده و پرده، کنار رفته و زمین، تنگ گشته و آسمان، [از باریدن] بخل ورزیده است.(2) و ای خدای من! شِکوه ها و دردها را نزد تو می آورند و تکیه گاه در سختی و راحتی، تویی.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست؛ کسانی که ما را به اطاعتشان

ص:249


1- (1) دستور این نماز در دو جای دیگر آمده است. نخست در نماز حاجتی که از ناحیۀ مقدسه وارد شده و مرحوم طبرسی در کتاب کنوز النجاح آن را آورده است و سید ابن طاووس در مهج الدعوات (ص 351) از آن نقل می کند و ما آن را در بخش «ادعیۀ مأثور از قائم علیه السلام»، آورده ایم. این دعا مربوط به عصر غیبت صغراست (ر. ک: ص 301 ح 1098) و دومین مورد، در دستور نماز مسجد جمکران وارد شده است، با این فرق که در آن جا چون مسجد بوده، دستور خواندن نماز تحیّت نیز داده شده است. (ر. ک: ج 3 ص 59) این دعا مربوط به دوران پس از غیبت صغرا و زمان شیخ صدوق است. بنا بر این، نمازی را که سیّد ابن طاووس در این جا آورده، از همان نماز حاجتی که در کنوز النجاح آمده، اقتباس نموده است. این مطلب از سیاق نمازهای آمده در این بخش معلوم می شود؛ زیرا هر کدام دارای شأن صدور بودند و به معصوم نسبت داشته اند. سیّد، سند آنها را آورده و این جا چنین کاری نکرده است. دعایی هم که بعد از این نماز پیشنهاد کرده است، دعای فرج «عظم البلاء» است که در آغاز بخش «ادعیه مأثور از قائم علیه السلام» آوردیم و این دعا، نماز ندارد و از سوی دیگر، نماز حاجت نقل شده در کنوز النجاح دعای دیگری دارد که با عبارت «اللّهم ان أطعتک فالمحمدة لک...» شروع می شود (ر. ک: ص 295 ح 1095) نتیجه آن که، نماز و دعایی که در این جا، توصیه شده، ترکیبی مأثور ندارد؛ ولی هر کدام به طور جداگانه مأثور هستند و ترکیب این نماز و دعا، ابتکار سیّد است.
2- (2) در متن عربی، واژۀ «السماء» بدون فعل مناسب آن آمده است و به نظر می رسد فعل «منعت» جا افتاده باشدکه در این صورت، با متن مشهور همین دعا شبیه می شود که در آینده، به عنوان اوّلین دعای مأثور از امام مهدی علیه السلام خواهد آمد (ر. ک: ص 295 پانوشت ح 1095).

کافِیایَ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ، یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، انصُرانی فَإِنَّکُما ناصِرایَ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ، یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، احفَظانی فَإِنَّکُما حافِظایَ، یا مَولایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ - ثَلاثَ مَرّاتٍ - الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ، أدرِکنی أدرِکنی أدرِکنی، الأَمانَ الأَمانَ الأَمانَ.

راجع: ص 294 ح 1095.

ص:250

فرمان دادی. خدایا! در گشایش امرشان به دست قائم ایشان تعجیل بفرما و عزّتش را آشکار بفرما. ای محمّد! ای علی! ای علی! ای محمّد! مرا کفایت کنید که شما کفایت کنندۀ من هستید. ای محمّد! ای علی! ای علی! ای محمّد! مرا یاری کنید که شما یاوران من هستید. ای محمّد! ای علی! ای علی! ای محمّد! مرا حفظ کنید که شما حافظان من هستید. ای مولای من! ای صاحب الزمان! به فریاد برس، به فریاد برس، به فریاد برس! مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب! امان، امان، امان!»(1)

ر. ک: ص 295 ح 1095.

ص:251


1- (1) جمال الاُسبوع: ص 181، بحار الأنوار: ج 91 ص 190. نیز، ر. ک: همین دانش نامه: ص 294 ح 1095.

الفصل السابع: الدُّعاءُ لِلإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام عَلی کُلِّ حالٍ

1/7: دُعاءُ الفَرَجِ (اللهم کن لولیک القائم)

1089. الإقبال: جَماعَةٌ مِن أصحابِنا، وقَدِ اختَرنا ما ذَکَرَهُ ابنُ أبی قُرَّةَ فی کِتابِهِ، فَقالَ بِإِسنادِهِ إلی عَلِیِّ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ فَضّالٍ، عَن مُحَمَّدِ بنِ عیسَی بنِ عُبَیدٍ، بِإِسنادِهِ عَنِ الصّالِحینَ علیهم السلام، قالَ:

وکَرِّر فی لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ قائِماً وقاعِداً وعَلی کُلِّ حالٍ وَالشَّهرِ کُلِّهِ، وکَیفَ أمکَنَکَ، ومَتی حَضَرَکَ فی دَهرِکَ، تَقولُ بَعدَ تَمجیدِ اللّهِ تَعالی وَالصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ وآلِهِ علیهم السلام:

اللّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ القائِمِ بِأَمرِکَ الحُجَّةِ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ المَهدِیِّ عَلَیهِ وعَلی آبائِهِ أفضَلُ الصَّلاةِ وَالسَّلامِ، فی هذِهِ السّاعَةِ، وفی کُلِّ ساعَةٍ، وَلِیّاً وحافِظاً، وقائِداً وناصِراً، ودَلیلاً ومُؤَیِّداً حَتّی تُسکِنَهُ أرضَکَ طَوعاً، وتُمَتِّعَهُ فیها طولاً وعَرضاً، وتَجعَلَهُ وذُرِّیَّتَهُ مِنَ الأَئِمَّةِ الوارِثینَ.

اللّهُمَّ انصُرهُ وَانتَصِر بِهِ، وَاجعَلِ النَّصرَ مِنکَ لَهُ وعَلی یَدِهِ، وَالفَتحَ عَلی وَجهِهِ،

ص:252

فصل هفتم: دعا برای امام مهدی در هر حال

1/7: دعای فرج (اللّهم کن لولیّک القائم)

1089. الإقبال: جماعتی از بزرگان شیعه روایت کرده اند و ما نقل کتاب ابن ابی قرّه را انتخاب کرده ایم که به سندش از محمّد بن عیسی به سندش از صالحان علیهم السلام آورده است که فرمود: این دعا را در شب بیست و سوم ماه رمضان در حال ایستاده و نشسته و در هر حال و در تمام ماه و هر گونه که برایت ممکن است و هر زمان که برایت میسّر بود، تکرار کن. پس از حمد و ثنای خدای متعال و درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانش می گویی:

«خدایا! در این لحظه و در هر لحظۀ دیگر، برای ولیّت قائم به امرت، حجّت، محمّد بن حسن مهدی - که بر او و پدرانش بهترین درود و سلام باد - سرپرست و نگاهبان و راهبر و یاور و راه نما و استوارکننده باش تا او را در زمینت - که به اطاعت او درآمده -، جای دهی و او را در طول و عرض آن بهره مند کنی و او و نسلش را از امامان وارث [زمین] قرار دهی.

خدایا! او را یاری کن و با او انتقام بگیر، و یاری ات را برای او و به دست او، و فتح را به سود او قرار بده، و کار را به سوی کس دیگری مچرخان.

ص:253

ولا تُوَجِّهِ الأَمرَ إلی غَیرِهِ.

اللّهُمَّ أظهِر بِهِ دینَکَ، وسُنَّةَ نَبِیِّکَ حَتّی لایَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ.

اللّهُمَّ إنّی أرغَبُ إلَیکَ فی دَولَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وأَهلَهُ، وتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وأَهلَهُ، وتَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ إلی طاعَتِکَ وَالقادَةِ إلی سَبیلِکَ، وآتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً، وفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً، وقِنا عَذابَ النّارِ. وَاجمَع لَنا خَیرَ الدّارَینِ، وَاقضِ عَنّا جَمیعَ ما تُحِبُّ فیهِما، وَاجعَل لَنا فی ذلِکَ الخِیَرَةَ بِرَحمَتِکَ ومَنِّکَ فی عافِیَةٍ، آمینَ رَبَّ العالَمینَ، وزِدنا مِن فَضلِکَ ویَدِکَ المَلأی؛ فَإِنَّ کُلَّ مُعطٍ یَنقُصُ مِن مُلکِهِ، وعَطاؤُکَ یَزیدُ فی مُلکِکَ.

راجع: ص 200 (الفصل الرابع/الدعاء له فی لیلة الثالثة والعشرین).

2/7: دُعاءُ «اللهم ادفع عن ولیک»

1090. مصباح المتهجّد: رَوی یونُسُ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ(1): أنَّ الرِّضا علیه السلام کانَ یَأمُرُ بِالدُّعاءِ لِصاحِبِ الأَمرِ بِهذا:

اللّهُمَّ ادفَع عَن وَلِیِّکَ وخَلیفَتِکَ وحُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ، ولِسانِکَ المُعَبِّرِ عَنکَ، النّاطِقِ بِحُکمِکَ، وعَینِکَ النّاظِرَةِ بِإِذنِکَ، وشاهِدِکَ عَلی عِبادِکَ، الجَحجاحِ(2)

ص:254


1- (1) قال الشیخ الطوسی: أخبرنا بجمیع کتبه وروایاته جماعة، عن أبی جعفر بن بابویه، عن محمّد بن الحسن، وعن أحمد بن محمّد بن الحسن، عن أبیه، عنه. وأخبرنا بذلک ابن أبی جید، عن محمّد بن الحسن، عن سعد والحمیری وعلیّ بن إبراهیم ومحمّد بن الحسن الصفّار، کلّهم عن إبراهیم بن هاشم، عن إسماعیل بن مرار وصالح بن السندی، عنه (الفهرست للطوسی: ص 266 الرقم 813).
2- (2) الجَحجاحُ: السیّد الکریم (النهایة: ج 1 ص 240 «جحجح»).

خدایا! دینت و سنّت پیامبرت را با او آشکار کن تا آن جا که هیچ چیز از حقیقت را به هراس از کسی پنهان ندارد. خدایا! ما مشتاق آنیم که دولت باکرامتی روی کار آوری که اسلام و مسلمانان را با آن عزیز کنی و نفاق و منافقان را با آن خوار بداری.

ما را از دعوتگران به سوی اطاعت از تو و از راهبران به راه تو قرار بده و به ما در دنیا و آخرت، نیکی عطا بفرما و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار و خیر هر دو سرا را برای ما گرد آور و همۀ آنچه را در آن دو سرا دوست داری، برایمان به انجام برسان و با رحمت و منّت نهادنت، خیر همراه عافیت را در آن برایمان قرار بده. آمین ای خدای جهانیان! و از فضل و دست پُرت، برای ما بیفزا که هر عطاکننده ای از دارایی اش می کاهد و عطای تو بر ملکت می افزاید».(1)

ر. ک: ص 201 (دعا برای او در شب بیست و سوم رمضان).

2/7: دعای «خدایا، از ولیت (بلاها را) دفع کن»

1090. مصباح المتهجّد: یونس بن عبد الرحمان می گوید: امام رضا علیه السلام به خواندن این دعا برای صاحب الأمر فرمان می داد: «خدایا! از ولیّت، جانشینت و حجّتت بر خلقت [بلاها را] دفع کن؛ او که زبان بازگوکنندۀ از جانب تو و بیان کنندۀ حکم توست و به اذن تو دیدۀ بینای توست؛ گواه تو بر بندگانت، سرور مجاهد کوشا و بندۀ پناهنده به تو و

ص:255


1- (1) الإقبال: ج 1 ص 191، بحار الأنوار: ج 97 ص 349.

المُجاهِدِ، العائِذِ بِکِ، العابِدِ عِندَکَ، وأَعِذهُ مِن شَرِّ جَمیعِ ما خَلَقتَ وبَرَأتَ وأَنشَأتَ وصَوَّرتَ، وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ، وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ، ومِن فَوقِهِ ومِن تَحتِهِ، بِحِفظِکَ الَّذی لا یَضیعُ مَن حَفِظتَهُ بِهِ، وَاحفَظ فیهِ رَسولَکَ وآباءَهُ، أئِمَّتَکَ ودَعائِمَ دینِکَ، وَاجعَلهُ فی وَدیعَتِکَ الَّتی لا تَضیعُ، وفی جِوارِکَ الَّذی لا یُخفَرُ(1) ، وفی مَنعِکَ وعِزِّکَ الَّذی لا یُقهَرُ، وآمِنهُ بِأَمانِکَ الوَثیقِ الَّذی لا یُخذَلُ مَن آمَنتَهُ بِهِ، وَاجعَلهُ فی کَنَفِکَ الَّذی لا یُرامُ مَن کانَ فیهِ، وَانصُرهُ بِنَصرِکَ العَزیزِ، وأَیِّدهُ بِجُندِکَ الغالِبِ، وقَوِّهِ بِقُوَّتِکَ، وأَردِفهُ بِمَلائِکَتِکَ، ووالِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وأَلبِسهُ دِرعَکَ الحَصینَةَ، وحُفَّهُ بالمَلائِکَةِ حَفّاً.

اللّهُمَّ اشعَب بِهِ الصَّدعَ، وَارتُق بِهِ الفَتقَ، وأَمِت بِهِ الجَورَ، وأَظهِر بِهِ العَدلَ، وزَیِّن بِطولِ بَقائِهِ الأَرضَ، وأَیِّدهُ بِالنَّصرِ، وَانصُرهُ بِالرُّعبِ، وقَوِّ ناصِریهِ، وَاخذُل خاذِلیهِ، ودَمدِم(2) مَن نَصَبَ لَهُ، ودَمِّر مَن غَشَّهُ، وَاقتُل بِهِ جَبابِرَةَ الکُفرِ وعُمُدَهُ ودَعائِمَهُ، وَاقصِم بِهِ رُؤوسَ الضَّلالَةِ، وشارِعَةَ البِدَعِ، ومُمیتَةَ السُّنَّةِ، ومُقَوِّیَةَ الباطِلِ، وذَلِّل بِهِ الجَبّارینَ، وأَبِر بِهِ الکافِرینَ وجَمیعَ المُلحِدینَ فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها، وبَرِّها وبَحرِها، وسَهلِها وجَبَلِها، حَتّی لا تَدَعَ مِنهُم دَیّاراً، ولا تُبقِیَ لَهُم آثاراً.

اللّهُمَّ طَهِّر مِنهُم بِلادَکَ، وَاشفِ مِنهُم عِبادَکَ، وأَعِزَّ بِهِ المُؤمِنینَ، وأَحیِ بِهِ سُنَنَ المُرسَلینَ، ودارِسَ(3) حُکمِ النَّبِیّینَ، وجَدِّد بِهِ مَا امتَحی مِن دینِکَ، وبُدِّلَ مِن حُکمِکَ، حَتّی تُعیدَ دینَکَ بِهِ وعَلی یَدَیهِ جَدیداً غَضّاً، مَحضاً صَحیحاً، لا عِوَجَ فیهِ ولا بِدعَةَ مَعَهُ، وحَتّی تُنیرَ بِعَدلِهِ ظُلَمَ الجَورِ، وتُطفِئَ بِهِ نیرانَ الکُفرِ، وتوضِحَ بِهِ

ص:256


1- (1) خفرت الرجل: إذا نقضت عهده وغدرت به (مجمع البحرین: ج 1 ص 528 «خفر»).
2- (2) دَمْدَمَ علیهم: أی أهلکهم وأزعجهم (مفردات ألفاظ القرآن: ص 317 «دمدم»).
3- (3) دَرَسَ المَنزِلُ: عفا وخفیت آثاره (المصباح المنیر: ص 192 «درس»).

پرستشگر پیش توست. او را از شرّ آنچه آفریده ای، درست کرده ای، ایجاد نموده ای، پدید آورده ای و صورت داده ای، پناه ده و او را از جلو و پشت، راست و چپ، بالا و پایین، حفظ فرما، با همان حفظت که اگر کسی را در بر بگیرد، تباهش نمی کند. و پیامبرت، و پدرانش را که امامان تو و ستون های دینت هستند، در او حفظ کن، و او را در زمرۀ امانت های خود که تباه نمی شود بگیر، و در پناه و پیمان خودت که شکسته نمی شود بیاور، و به قلعۀ عزّت و منع خودت که مغلوب نمی شود درآور، و با امان استوار خودت امانش ده که هر کس را با آن امان دادی، وا ننهادی، و او را در حمایت خود قرار ده که هر کس در آن باشد، قصد نابودی او را نمی کنند، و او را با یاری پیروزمندانه ات یاری ده، و با لشکر چیره ات استوار بدار، و با نیرویت تقویت کن، و با فرشتگانت پشتیبانی بنما. خدایا! هر که را دوست می دارد، دوست بدار و هر کس او را دشمن می دارد، دشمن بدار، و زره نگاه دارنده ات را بر او بپوشان، و گرداگرد او را با فرشتگانت به طور کامل بگیر.

خدایا! پراکندگی ها را با او جمع کن و شکاف ها را با او پُر کن و ستم را با او نابود گردان و عدالت را با او پدیدار کن و زمین را با طول بقایش زینت بخش و با یاری ات استوارش کن و با هراس [در دل دشمن] یاری اش ده، و یاورانش را تقویت کن و واگذارندگانش را وا بگذار، و هر که را با او دشمنی می کند، به هلاکت برسان، و هر که را به او خیانت می کند، نابود بفرما، و گردن کشان، سرکردگان و پایه های کفر را به دست او بُکش، و سران گم راهی، بدعت گزاران اصلی، نابودکنندگان سنّت و تقویت کنندگان باطل را به دست او درهم شکن، و گردن کشان را به دست او خوار کن، و همۀ کافران و ملحدان را در شرق و غرب زمین، در خشکی و دریا و کوه و دشتت به دست او نابود بفرما تا کسی از آنان نگذاری و اثری از ایشان ننهی.

خدایا! سرزمین هایت را از آنان پاک و بندگانت را از دست آنان نجات بده، و مؤمنان را با او عزّت ببخش، و سنّت های فرستادگان و احکام از یاد رفتۀ پیامبران را به دست او زنده کن، و آنچه از دینت محو و آنچه از احکامت دگرگون شده، به دست او زنده کن تا دینت را با او و بر دستان او نو، شاداب، درست و ناب کنی، بی هیچ کژی و بدعتی در آن تا با عدالتش، تاریکی های ستم را روشن کنی و آتش کفر را خاموش کنی و جایگاه های حق و

ص:257

مَعاقِدَ الحَقِّ ومَجهولَ العَدلِ، فَإِنَّهُ عَبدُکَ الَّذِی استَخلَصتَهُ لِنَفسِکَ وَاصطَفَیتَهُ عَلی غَیبِکَ، وعَصَمتَهُ مِنَ الذُّنوبِ، وبَرَّأتَهُ مِنَ العُیوبِ، وطَهَّرتَهُ مِنَ الرِّجسِ، وسَلَّمتَهُ مِنَ الدَّنَسِ.

اللّهُمَّ فَإِنّا نَشهَدُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ ویَومَ حُلولِ الطّامَّةِ(1) أنَّهُ لَم یُذنِب ذَنباً، ولا أتی حَوباً، ولَم یَرتَکِب مَعصِیَةً، ولَم یُضِع لَکَ طاعَةً، ولَم یَهتِک لَکَ حُرمَةً، ولَم یُبَدِّل لَکَ فَریضَةً، ولَم یُغَیِّر لَکَ شَریعَةً، وأَ نَّهُ الهادِی المُهتَدِی، الطّاهِرُ التَّقِیُّ النَّقِیُّ، الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ.

اللّهُمَّ أعطِهِ فی نَفسِهِ وأَهلِهِ ووَلَدِهِ وذُرِّیَّتِهِ، واُمَّتِهِ وجَمیعِ رَعِیَّتِهِ، ما تُقِرُّ بِهِ عَینَهُ، وتَسُرُّ بِهِ نَفسَهُ، وتَجمَعُ لَهُ مُلکَ المَملَکاتِ کُلِّها، قَریبِها وبَعیدِها، وعَزیزِها وذَلیلِها، حَتّی یَجرِیَ حُکمُهُ عَلی کُلِّ حُکمٍ، ویَغلِبَ(2) بِحَقِّهِ کُلَّ باطِلٍ.

اللّهُمَّ اسلُک بِنا عَلی یَدَیهِ مِنهاجَ الهُدی، وَالمَحَجَّةَ العُظمی، وَالطَّریقَةَ الوُسطی، الَّتی یَرجِعُ إلَیهَا الغالی، ویَلحَقُ بِهَا التّالی، وقَوِّنا عَلی طاعَتِهِ، وثَبِّتنا عَلی مُشایَعَتِهِ، وَامنُن عَلَینا بِمُتابَعَتِهِ، وَاجعَلنا فی حِزبِهِ، القَوّامینَ بِأَمرِهِ، الصّابِرینَ مَعَهُ، الطّالِبینَ رِضاکَ بِمُناصَحَتِهِ، حَتّی تَحشُرَنا یَومَ القِیامَةِ فی أنصارِهِ وأَعوانِهِ ومُقَوِّیَةِ سُلطانِهِ.

اللّهُمَّ وَاجعَل ذلِکَ لَنا خالِصاً مِن کُلِّ شَکٍّ وشُبهَةٍ، ورِیاءٍ وسُمعَةٍ، حَتّی لا نَعتَمِدَ بِهِ غَیرَکَ، ولا نَطلُبَ بِهِ إلّاوَجهَکَ، وحَتّی تُحِلَّنا مَحَلَّهُ، وتَجعَلَنا فِی الجَنَّةِ مَعَهُ،

ص:258


1- (1) الطامَّةُ: هی القیامة تطمُّ کلّ شیء (لسان العرب: ج 12 ص 370 «طمم»).
2- (2) فی الطبعة المعتمدة: «تغلب» وهو تصحیف، والصواب ما أثبتناه کما فی جمیع المصادر وکذلک فی النسخ الخطّیة للمصدر.

عدالت های ناشناخته را روشن کنی؛ که او همان بندۀ توست که او را برای خود برگرفتی و برای [امور] غیبی ات برگزیده ای و از گناهان، نگاهش داشتی و از عیب ها مبرّایش کردی و از آلودگی، پاکش نمودی و از پلیدی، سالمش نهادی.

خدایا! ما روز قیامت و روز بلای بزرگ برایش گواهی می دهیم که نه گناهی کرده و نه خطایی از او سر زده و نه نافرمانی تو را کرده و نه از اطاعت تو فروگذار کرده و نه حرمتی را از تو دریده و نه واجبی را از تو دگرگون ساخته و نه شریعتی را از تو تغییر داده است، و او امام راه نمایِ راهیافته، پاک پرواپیشۀ پاکیزۀ راضی و بالنده است.

خدایا! به خودش، خانواده اش، فرزندانش، نسلش، امّتش و همۀ مردمش، مایۀ چشم روشنی اش و آنچه جانش را شاد می کند، عطا کن و حکومت همۀ مملکت ها، نزدیک و دور، نیرومند و خوار را برای او گرد آور تا حکمش بر هر حکمی، جاری شود و حقّش بر هر باطلی، غلبه کند.

خدایا! ما را به دست او به راه روشن هدایت و شاه راه روشن آن و طریقۀ میانه - که تندرو، به آن باز می گردد و عقب مانده، خود را به آن می رساند -، ببَر. خدایا! ما را بر فرمان برداری از او نیرومند کن و بر پیروی او استوار بدار و دنباله روی از او را بر ما منّت بنه و ما را در جرگۀ او و برپا دارندگان کارش قرار بده که همراه او شکیب می ورزند و خشنودی تو را با خیرخواهی برای او می جویند، تا آن که روز قیامت، ما را در زمرۀ یاران و یاوران و تقویت کنندگان حکومت او محشور کنی.

خدایا! همۀ اینها را از جانب ما تنها برای خودت و به دور از هر شکّ و شبهه و ریا و خودنمایی قرار ده تا بِدان، بر غیر تو اعتماد نکنیم و جز تو را با آن نجوییم و تا آن گاه که ما را در جایگاه او جای دهی و در بهشت همراهش سازی، ما را در کار او به ملالت و کسالت و سستی و ناتوانی مبتلا نکن، و ما را از کسانی قرار ده

ص:259

وأَعِذنا مِنَ السَّأمَةِ وَالکَسَلِ وَالفَترَةِ، وَاجعَلنا مِمَّن تَنتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ، وتُعِزُّ بِهِ نَصرَ وَلِیِّکَ، ولا تَستَبدِل بِنا غَیرَنا؛ فَإِنَّ استِبدالَکَ بِنا غَیرَنا عَلَیکَ یَسیرٌ، وهُوَ عَلَینا کَثیرٌ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی وُلاةِ عَهدِهِ وَالأَئِمَّةِ مِن بَعدِهِ، وبَلِّغهُم آمالَهُم، وزِد فی آجالِهِم، وأَعِزَّ نَصرَهُم، وتَمِّم لَهُم ما أسنَدتَ إلَیهِم مِن أمرِکَ لَهُم، وثَبِّت دَعائِمَهُم، وَاجعَلنا لَهُم أعواناً وعَلی دینِکَ أنصاراً؛ فَإِنَّهُم مَعادِنُ کَلِماتِکَ، وخُزّانُ عِلمِکَ، وأَرکانُ تَوحیدِکَ، ودَعائِمُ دینِکَ، ووُلاةُ أمرِکَ، وخالِصَتُکَ مِن عِبادِکَ، وصَفوَتُکَ مِن خَلقِکَ، وأَولِیاؤُکَ وسَلائِلُ أولِیائِکَ، وصَفوَةُ أولادِ نَبِیِّکَ، وَالسَّلامُ عَلَیهِ وعَلَیهِم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.

راجع: ص 86 (الفصل الأوّل/دعاء الإمام الرضا علیه السلام).

3/7: دُعاءُ المَعرِفَةِ المَروِیُّ مِنَ النّاحِیَةِ المُقَدَّسَةِ

1091. مصباح المتهجّد: رُوِیَ عَن أبی عَمرِو بنِ سَعیدٍ العَمرِیِّ رضی اللّه عنه قالَ: أخبَرَنا جَماعَةٌ عَن أبی مُحَمَّدٍ هارونَ بنِ موسَی التَّلَّعُکبَرِیِّ: أنَّ أبا عَلِیٍّ مُحَمَّدَ بنَ هَمّامٍ أخبَرَهُ بِهذَا الدُّعاءِ، وذَکَرَ أنَّ الشَّیخَ أبا عَمرٍو العَمرِیَّ قَدَّسَ اللّهُ روحَهُ أملاهُ عَلَیهِ، وأَمَرَهُ أن یَدعُوَ بِهِ، وهُوَ الدُّعاءُ فی غَیبَةِ القائِمِ مِن آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ وعَلَیهِمُ السَّلامُ(1):

اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ؛ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم أعرِف رَسولَکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ؛ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم أعرِف حُجَّتَکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ؛ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی، اللّهُمَّ لا تُمِتنی میتَةً جاهِلِیَّةً، ولا تُزِغ قَلبی بَعدَ إذ هَدَیتَنی.

ص:260


1- (1) راجع: ص 420 ح 1121.

که دینت را با آنان یاری می دهی و ولیّت را پیروزمندانه یاری می دهی، و دیگری را به جای ما مگذار که ما را با دیگری عوض کردن، برای تو آسان و بر ما گران است.

خدایا! بر جانشینانش و امامان پس از او، درود فرست و به آرزوهایشان برسان و بر عمرشان بیفزای و یاری شان ده و آنچه از امور دینت را به ایشان سپرده ای، برایشان کامل کن و پایه هایشان را استوار بدار و ما را یاران ایشان و یاوران دینت قرار ده؛ که آنان معادن کلمات تو، گنجوران دانش تو، پایه های توحید تو، عهده داران کار تو، بندگان خالص تو، برگزیدگان از میان آفریدگان تو، اولیای تو و از نسل اولیایت و برگزیدگان فرزندان پیامبر تو هستند. درود و رحمت و برکات خدا بر او و ایشان باد!».(1)

ر. ک: ص 87 (فصل یکم/دعای امام رضا علیه السلام).

3/7: دعای معرفت

1091. مصباح المتهجّد: جماعتی از ابومحمّد هارون بن موسی تلّعُکبری نقل کردند که او گفت: این دعا را ابو علی محمّد بن همّام [از عالمان شیعه در قرن سوم و چهارم](2) نقل نموده و ذکر کرده که شیخ ابو عمرو عمری [نائب امام زمان علیه السلام] آن را برایش املا کرده و به او فرمان داده است که آن را بخواند. این دعا برای روزگار غیبت قائم آل محمّد - که بر او و بر ایشان سلام باد - است:

«خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر تو خود را به من نشناسانی، فرستاده ات را

ص:261


1- (1) مصباح المتهجّد: ص 409 ح 535، جمال الاُسبوع: ص 307، البلد الأمین: ص 81، المصباح، کفعمی: ص 726، مصباح الزائر: ص 457 با عبارت مشابه بدون اسناد، بحار الأنوار: ج 95 ص 330 ح 4.
2- (2) ابو علی محمّد بن ابو بکر همّام بن سهیل کاتب اسکافی (258-336). نجاشی گفته است: شیخ اصحاب ما وپیشگام آنها، دارای عظمت و جایگاهی والا و پُر روایت است. شیخ گفته است: «محمّد بن همّام اسکافی، مکنّی به ابو علی، شخصیتی جلیل القدر، مورد اعتماد و کثیر الحدیث است». او در کتاب رجالش محمّد را در زمرۀ کسانی شمرده که از ائمّه علیهم السلام روایتی را نقل نکرده اند و در وصفش چنین گفته است: «محمّد بن همّام بغدادی مکنّی به ابو علی، و همّام مکنّی به ابو بکر، شخصیت جلیل القدر و مورد اعتماد است» (ر. ک: رجال الطوسی: ص 438 ش 6270، الفهرست، طوسی: ص 217 ش 612، رجال النجاشی: ج 2 ص 295 ش 1033، خلاصة الأقوال: ص 145 ش 38).

اللّهُمَّ فَکَما هَدَیتَنی لِوِلایَةِ مَن فَرَضتَ عَلَیَّ طاعَتَهُ مِن وِلایَةِ وُلاةِ أمرِکَ بَعدَ رَسولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ، حَتّی والَیتُ وُلاةَ أمرِکَ: أمیرَ المُؤمِنینَ، وَالحَسَنَ، وَالحُسَینَ، وعَلِیّاً، ومُحَمَّداً، وجَعفَراً، وموسی، وعَلِیّاً، ومُحَمَّداً، وعَلِیّاً، وَالحَسَنَ، وَالحُجَّةَ القائِمَ المَهدِیَّ، صَلَواتُکَ عَلَیهِم أجمَعینَ، اللّهُمَّ فَثَبِّتنی عَلی دینِکَ، وَاستَعمِلنی بِطاعَتِکَ، ولَیِّن قَلبی لِوَلِیِّ أمرِکَ، وعافِنی مِمَّا امتَحَنتَ بِهِ خَلقَکَ، وثَبِّتنی عَلی طاعَةِ وَلِیِّ أمرِکَ الَّذی سَتَرتَهُ عَن خَلقِکَ، فَبِإِذنِکَ غابَ عَن بَرِیَّتِکَ، وأَمرَکَ یَنتَظِرُ، وأَنتَ العالِمُ غَیرُ المُعَلَّمِ بِالوَقتِ الَّذی فیهِ صَلاحُ أمرِ وَلِیِّکَ، فِی الإِذنِ لَهُ بِإِظهارِ أمرِهِ وکَشفِ سِرِّهِ(1) ، فَصَبِّرنی عَلی ذلِکَ حَتّی لا احِبَّ تَعجیلَ ما أخَّرتَ، ولا تَأخیرَ ما عَجَّلتَ، ولا أکشِفَ ما سَتَرتَ، ولا أبحَثَ عَمّا کَتَمتَ، ولا انازِعَکَ فی تَدبیرِکَ، ولا أقولَ لِمَ؟ وکَیفَ؟ وما بالُ وَلِیِّ الأَمرِ لا یَظهَرُ وقَدِ امتَلَأَتِ الأَرضُ مِنَ الجَورِ؟ واُفَوِّضُ اموری کُلَّها إلَیکَ.

اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ أن تُرِیَنی وَلِیَّ الأَمرِ ظاهِراً نافِذَ الأَمرِ، مَعَ عِلمی بِأَنَّ لَکَ السُّلطانَ وَالقُدرَةَ، وَالبُرهانَ وَالحُجَّةَ وَالمَشِیَّةَ، وَالحَولَ وَالقُوَّةَ، فَافعَل ذلِکَ بی وبِجَمیعِ المُؤمِنینَ، حَتّی نَنظُرَ إلی وَلِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ ظاهِرَ المَقالَةِ، واضِحَ الدَّلالَةِ، هادِیاً مِنَ الضَّلالَةِ، شافِیاً مِنَ الجَهالَةِ، أبرِز یا رَبِّ مُشاهَدَتَهُ(2) ، وثَبِّت قَواعِدَهُ، وَاجعَلنا مِمَّن تَقَرُّ عَینُهُ بِرُؤیَتِهِ، وأَقِمنا بِخِدمَتِهِ، وتَوَفَّنا عَلی مِلَّتِهِ، وَاحشُرنا فی زُمرَتِهِ.

اللّهُمَّ أعِذهُ مِن شَرِّ جَمیعِ ما خَلَقتَ وذَرَأتَ وبَرَأتَ وأَنشَأتَ وصَوَّرتَ، وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ، وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ، ومِن فَوقِهِ ومِن تَحتِهِ، بِحِفظِکَ الَّذی لا یَضیعُ مَن حَفِظتَهُ بِهِ، وَاحفَظ فیهِ رَسولَکَ ووَصِیَّ رَسولِکَ عَلَیهِمُ السَّلامُ.

ص:262


1- (1) فی کمال الدین والبلد الأمین: «ستره».
2- (2) فی کمال الدین وبحار الأنوار: «مَشاهِدَهُ».

نخواهم شناخت. خدایا! فرستاده ات را به من بشناسان که اگر فرستاده ات را به من نشناسانی، حجّتت را نخواهم شناخت. خدایا! حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دینم گم راه می شوم. خدایا! مرا به مرگ جاهلی نمیران و قلبم را پس از آن که هدایتم نمودی، از راه به در مبر.

خدایا! همان گونه که مرا به ولایت کسانی هدایت نمودی که اطاعتشان را از میان والیان امر پس از پیامبرت - که درودهایت بر او و خاندانش باد - واجب نموده بودی تا آن که والیان امرت: امیر مؤمنان، حسن، حسین، علی، محمّد، جعفر، موسی، علی، محمّد، علی، حسن و حجّت قائم، مهدی - که درودهایت بر همۀ آنان باد - را ولیّ خود گرفتم، پس مرا بر دینت پایدار بدار و به اطاعتت بگمار و دلم را برای ولیّ امرت نرم بگردان و مرا از آنچه مردمانت را به آن آزمودی، معاف بدار و بر اطاعت از ولیّت که از مردمت پوشیده اش داشتی استوار بدار که به اذن تو از دیده مردمت غایب شده و امرت را انتظار می کشد و تو، به علم خود می دانی که چه هنگام، اذن به آشکار کردن کار و رازش به صلاح اوست. پس مرا بر این امر شکیبا کن تا جلو افتادن آنچه را تو به تأخیر می اندازی و به تأخیر افتادن آنچه را تو به جلو می اندازی، دوست نداشته باشم و آنچه را پوشیده داشته ای، نگشایم و آنچه را تو پنهان نموده ای، نکاوم و در تدبیرت با تو نستیزم و نگویم: چرا؟ و چگونه ؟ و یا چرا ولیّ امر ظهور نمی کند، با آن که زمین از ستم پر شده است ؟! و همۀ این امور را به تو می سپارم.

خدایا! از تو می خواهم که ولیّ امرت را به من بنمایانی در حالی که ظهور کرده و امرش نافذ است، و می دانم که سیطره و قدرت از آنِ توست و نیز برهان و دلیل و خواست و توانایی و قوّت. پس این را برای من و همۀ مؤمنان به انجام رسان تا به ولیّت - که درودهایت بر او باد - بنگریم در حالی که سخنش آشکار و هدایت نمودنش علنی و راه نمای میان گم راهی و شفادهندۀ نابخردی است. ای خدای من! جایگاه های حضورش را بنما و پایه های [حکومتش] را پابرجا کن و ما را از کسانی قرار بده که چشمشان به

ص:263

اللّهُمَّ ومُدَّ فی عُمُرِهِ، وزِد فی أجَلِهِ، وأَعِنهُ عَلی ما وَلَّیتَهُ(1) وَاستَرعَیتَهُ، وزِد فی کَرامَتِکَ لَهُ، فَإِنَّهُ الهادِی المَهدِیُّ، وَالقائِمُ المُهتَدی، وَالطّاهِرُ التَّقِیُّ، الزَّکِیُّ النَّقِیُّ، الرَّضِیُّ المَرضِیُّ، الصّابِرُ الشَّکورُ المُجتَهِدُ.

اللّهُمَّ ولا تَسلُبنَا الیَقینَ لِطولِ الأَمَدِ فی غَیبَتِهِ وَانقِطاعِ خَبَرِهِ عَنّا، ولا تُنسِنا ذِکرَهُ وَانتِظارَهُ، وَالإِیمانَ بِهِ، وقُوَّةَ الیَقینِ فی ظُهورِهِ، وَالدُّعاءَ لَهُ وَالصَّلاةَ عَلَیهِ، حَتّی لا یُقَنِّطَنا طولُ غَیبَتِهِ مِن قِیامِهِ، ویَکونَ یَقینُنا فی ذلِکَ کَیَقینِنا فی قِیامِ رَسولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ، وما جاءَ بِهِ مِن وَحیِکَ وتَنزیلِکَ.

اللّهُمَّ وقَوِّ قُلوبَنا عَلَی الإِیمانِ بِهِ حَتّی تَسلُکَ بِنا عَلی یَدِهِ مِنهاجَ الهُدی، وَالمَحَجَّةَ العُظمی، وَالطَّریقَةَ الوُسطی، وقَوِّنا عَلی طاعَتِهِ، وثَبِّتنا عَلی مُشایَعَتِهِ، وَاجعَلنا فی حِزبِهِ، وأَعوانِهِ وأَنصارِهِ، وَالرّاضینَ بِفِعلِهِ، ولا تَسلُبنا ذلِکَ فی حَیاتِنا ولا عِندَ وَفاتِنا، حَتّی تَتَوَفّانا ونَحنُ عَلی ذلِکَ، لا شاکّینَ ولا ناکِثینَ، ولا مُرتابینَ ولا مُکَذِّبینَ.

اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَهُ، وأَیِّدهُ بِالنَّصرِ، وَانصُر ناصِریهِ، وَاخذُل خاذِلیهِ، ودَمدِم(2) عَلی مَن نَصَبَ لَهُ وکَذَّبَ بِهِ، وأَظهِر بِهِ الحَقَّ، وأَمِت بِهِ الجَورَ، وَاستَنقِذ بِهِ عِبادَکَ المُؤمِنینَ مِنَ الذُّلِّ، وَانعَش بِهِ البِلادَ، وَاقتُل بِهِ جَبابِرَةَ الکُفرِ، وَاقصِم بِهِ رُؤوسَ الضَّلالَةِ، وذَلِّل بِهِ الجَبّارینَ وَالکافِرینَ، وأَبِر(3) بِهِ المُنافِقینَ وَالنّاکِثینَ، وجَمیعَ المُخالِفینَ وَالمُلحِدینَ، فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها، وبَرِّها وبَحرِها، وسَهلِها وجَبَلِها، حَتّی لا تَدَعَ مِنهُم دَیّاراً(4) ، ولا تُبقِیَ لَهُم آثاراً، طَهِّر مِنهُم بِلادَکَ، وَاشفِ

ص:264


1- (1) فی کمال الدین وبحار الأنوار: «أولَیتَهُ».
2- (2) دَمدَمَ: أی أطبقَ علیهم العَذابُ (مجمع البحرین: ج 1 ص 608 «دمدم»).
3- (3) أبَرَ القَومَ: أهلَکَهُم (القاموس المحیط: ج 1 ص 361 «أبر»).
4- (4) دَیّارٌ: أی ساکِنٌ (مفردات ألفاظ القرآن: ص 321 «دار»).

دیدارش روشن می شود و ما را به خدمت او بگمار و بر دین او بمیران و در جرگۀ او محشورمان بفرما.

خدایا! او را از گزند هر چه خلق کرده و ساخته و آفریده و پدید آورده و صورت داده ای، در پناه خود بگیر و از جلو و پشت و راست و چپ و بالا و پایینش حفظش فرما؛ به حفظ خودت که هر کس را با آن حفظ می کنی، تباه نمی شود و پیامبر و وصیّ پیامبرت - که بر آنان سلام باد - را با [حفظ] او محافظت فرما.

خدایا! عمرش را طولانی کن و بر مهلتش بیفزای و وی را در آنچه به او سپرده ای و به عهده اش نهاده ای، یاری اش کن و در بزرگداشت او بیفزای که او ره نمای ره یافته، قیام کنندۀ آشنا به راه، پاک پرواپیشه، پاکیزۀ ناب، خشنود پسندیده و شکیبای سپاس گزار کوشاست.

خدایا! در اثر به درازا کشیدن غیبتش و بی خبر ماندن ما از او، یقین ما را مگیر و ذکر و انتظارش و نیز ایمان ما به او و استواری یقین ما را به ظهورش و دعا و صلوات برای او را از یاد ما مبر، تا طول غیبتش ما را از قیام او ناامید نکند و یقین ما در این باره مانند یقین ما به قیام فرستاده ات - که درودهایت بر او و خاندانش باد - و آنچه از وحی و فرو فرستاده هایت آورده است، باشد.

خدایا! دل هایمان را بر ایمان به او تقویت کن تا ما را به دست او به راه هدایت و شاه راه روشن آن و طریقۀ میانه [و اصلی] ببرد. ما را بر اطاعت از او نیرومند و بر پیروی اش استوار بدار و ما را در زمرۀ حزب و یاران و یاوران و رضایتمندان به کار او درآور و این را در زندگی و هنگام مرگمان از ما مگیر تا آن گاه که جانمان را می گیری، بر همین حال باشیم بی آنکه شک داشته و یا پیمان شکسته و یا تردید کرده و به تکذیب برخاسته باشیم.

خدایا! در فَرَجش تعجیل بفرما و او را با نصرتت، استوار بدار و یارانش را یاری ده و وانهادهندگانش را وا بنه و آنان را که به دشمنی با او و تکذیبش برخاسته اند، هلاک کن و حق را به دست او آشکار کن و ستم را بمیران و بندگان مؤمنت را به دست او از خواری برهان و سرزمین هایت را با او آباد کن و زورگویان کافر را به دست او بکش و سران گم راهی را به دست او خُرد کن و جبّاران و کافران را به دست او خوار گردان و منافقان و

ص:265

مِنهُم صُدورَ عِبادِکَ، وجَدِّد بِهِ مَا امتَحی مِن دینِکَ، وأَصلِح بِهِ ما بُدِّلَ مِن حُکمِکَ وغُیِّرَ مِن سُنَّتِکَ، حَتّی یَعودَ دینُکَ بِهِ وعَلی یَدَیهِ غَضّاً جَدیداً صَحیحاً، لا عِوَجَ فیهِ ولا بِدعَةَ مَعَهُ، حَتّی تُطفِئَ بِعَدلِهِ نیرانَ الکافِرینَ، فَإِنَّهُ عَبدُکَ الَّذِی استَخلَصتَهُ لِنَفسِکَ، وَارتَضَیتَهُ لِنُصرَةِ دینِکَ، وَاصطَفَیتَهُ بِعِلمِکَ، وعَصَمتَهُ مِنَ الذُّنوبِ، وبَرَّأتَهُ مِنَ العُیوبِ، وأَطلَعتَهُ عَلَی الغُیوبِ، وأَنعَمتَ عَلَیهِ، وطَهَّرتَهُ مِنَ الرِّجسِ، ونَقَّیتَهُ مِنَ الدَّنَسِ.

اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیهِ وعَلی آبائِهِ الأَئِمَّةِ الطّاهِرینَ، وعَلی شیعَتِهِ المُنتَجَبینَ، وبَلِّغهُم مِن آمالِهِم ما یَأمُلونَ، وَاجعَل ذلِکَ مِنّا خالِصاً مِن کُلِّ شَکٍّ وشُبهَةٍ ورِیاءٍ وسُمعَةٍ، حَتّی لا نُریدَ بِهِ غَیرَکَ، ولا نَطلُبَ بِهِ إلّاوَجهَکَ.

اللّهُمَّ إنّا نَشکو إلَیکَ فَقدَ نَبِیِّنا، وغَیبَةَ وَلِیِّنا، وشِدَّةَ الزَّمانِ عَلَینا، ووُقوعَ الفِتَنِ، وتَظاهُرَ الأَعداءِ، وکَثرَةَ عَدُوِّنا، وقِلَّةَ عَدَدِنا، اللّهُمَّ فَافرُج ذلِکَ عَنّا بِفَتحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ، ونَصرٍ مِنکَ تُعِزُّهُ، وإمامِ عَدلٍ تُظهِرُهُ، إلهَ الحَقِّ آمینَ.

اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُکَ أن تَأذَنَ لِوَلِیِّکَ فی إظهارِ عَدلِکَ فی عِبادِکَ(1) ، وقَتلِ أعدائِکَ فی بِلادِکَ، حَتّی لا تَدَعَ لِلجَورِ یا رَبِّ دِعامَةً إلّاقَصَمتَها، ولا بَقِیَّةً إلّاأفنَیتَها، ولا قُوَّةً إلّاأوهَنتَها، ولا رُکناً إلّاهَدَمتَهُ، ولا حَدّاً إلّافَلَلتَهُ، ولا سِلاحاً إلّا أکلَلتَهُ، ولا رایَةً إلّانَکَّستَها، ولا شُجاعاً إلّاقَتَلتَهُ، ولا جَیشاً إلّاخَذَلتَهُ، وَارمِهِم یا رَبِّ بِحَجَرِکَ الدّامِغِ، وَاضرِبهُم بِسَیفِکَ القاطِعِ، وبَأسِکَ الَّذی لا تَرُدُّهُ عَنِ القَومِ المُجرِمینَ، وعَذِّب أعداءَکَ وأَعداءَ وَلِیِّکَ وأَعداءَ رَسولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ، بِیَدِ

ص:266


1- (1) فی الطبعة المعتمدة: «بلادک» بدل «عبادک»، وما أثبتناه من کمال الدین وجمال الاُسبوع ونسخة اخری من المصدر وبحار الأنوار.

پیمان شکنان و همۀ مخالفان و کژرُوان را در شرق و غرب زمین و در خشکی و دریا و کوه و دشت به دست او هلاک کن تا آن که هیچ یک از آنان را بر جای نگذاری و اثری از ایشان باقی ننهی. سرزمین هایت را از ایشان پاک کن و سینه های بندگانت را با هلاکت آنان شفا بده و آنچه را از دینت محو شده، با او احیا کن و آنچه را از حُکمت، دگرگون شده و آنچه را از سنّتت تغییر یافته، به دست او اصلاح کن تا دینت به وسیله و دست او، نو و تازه و درست شود، بی هیچ کژی و بدعتی در آن، تا آن که آتش کافران را با عدالتش، خاموش کنی؛ که او بنده ای است که برای خود برگرفته ای و برایِ یاری دینت پسندیده ای و او را با آگاهی ات برگزیده ای و از گناهانْ محفوظش داشته ای و از عیب ها پاکش نموده ای و بر غیب ها آگاهش کرده ای و به او نعمت داده ای و از آلودگی، پاک و از پلیدی ها، پاکیزه اش کرده ای.

خدایا! بر او و بر پدران وی - امامان پاک - و بر پیروان برگزیده اش درود فرست و به آرزوهایشان برسان و این را از ما خالص و بی شک و شبهه و خودنمایی و ریاکاری قرار بده تا جز تو را نخواهیم و جز روی تو را نجوییم.

خدایا! نبودن پیامبرمان، غیبت ولیّمان، سختگیری روزگار بر ما، رخ دادن فتنه ها، پشت به پشت هم دادن دشمنان و فراوانی آنها و اندک بودن ما را به تو شِکوه می بریم.

خدایا! اینها را از ما با فتحی سریع از سوی خودت و یاری ای شکست ناپذیر از جانب خودت و امام عدلی که آشکارش می کنی، بگشای. ای خدای حق! اجابت کن.

خدایا! ما از تو می خواهیم که به ولیّت اجازه دهی تا عدالتت را میان بندگانت پدیدار کند و دشمنانت را در سرزمین هایت بکُشد تا - ای خدای من - هیچ پایه ای از ستم را وا نگذاری جز آن که آن را درهم شکنی و بازمانده ای از آن را وا ننهی جز آن که به باد فنایش بسپاری و نیز هیچ قدرتی جز آن که سستش کنی و ستونی جز آن که منهدمش کنی و تیزی ای جز آن که کندش کنی و سلاحی جز آن که ناکارش کنی و پرچمی جز آن که سرنگونش کنی و جسوری جز آن که از پایش درآوری و لشکری جز آن که از هم بپاشی.

و ای خدای من! با سنگ سرشکنت آنان را بکوب و با شمشیر بُرّانت آنان را بزن و نیز با عذابت که آن را از تبهکاران باز نمی گردانی و دشمنانت و دشمنان ولیّت و دشمنان

ص:267

وَلِیِّکَ وأَیدی عِبادِکَ المُؤمِنینَ.

اللّهُمَّ اکفِ وَلِیَّکَ وحُجَّتَکَ فی أرضِکَ هَولَ عَدُوِّهِ، وکِد مَن کادَهُ وَامکُر بِمَن مَکَرَ بِهِ، وَاجعَل دائِرَةَ السَّوءِ عَلی مَن أرادَ بِهِ سوءاً، وَاقطَع عَنهُ مادَّتَهُم، وأَرعِب لَهُ قُلوبَهُم، وزَلزِل أقدامَهُم، وخُذهُم جَهرَةً وبَغتَةً، وشَدِّد عَلَیهِم عَذابَکَ، وأَخزِهِم فی عِبادِکَ، وَالعَنهُم فی بِلادِکَ، وأَسکِنهُم أسفَلَ نارِکَ، وأَحِط بِهِم أشَدَّ عَذابِکَ، وأَصلِهِم ناراً، وَاحشُ قُبورَ مَوتاهُم ناراً، وأَصلِهِم حَرَّ نارِکَ، فَإِنَّهُم أضاعُوا الصَّلاةَ، وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ، وأَضَلّوا عِبادَکَ.

اللّهُمَّ فَأَحیِ بِوَلِیِّکَ القُرآنَ، وأَرِنا نورَهُ سَرمَداً(1) لا لَیلَ فیهِ، وأَحیِ بِهِ القُلوبَ المَیِّتَةَ، وَاشفِ بِهِ الصُّدورَ الوَغِرَةَ(2) ، وَاجمَع بِهِ الأَهواءَ المُختَلِفَةَ عَلَی الحَقِّ، وأَقِم بِهِ الحُدودَ المُعَطَّلَةَ وَالأَحکامَ المُهمَلَةَ، حَتّی لا یَبقی حَقٌّ إلّاظَهَرَ، ولا عَدلٌ إلّازَهَرَ، وَاجعَلنا یا رَبِّ مِن أعوانِهِ ومُقَوِّیَةِ سُلطانِهِ، وَالمُؤتَمِرینَ لِأَمرِهِ، وَالرّاضینَ بِفِعلِهِ، وَالمُسَلِّمینَ لِأَحکامِهِ، ومِمَّن لا حاجَةَ بِهِ إلَی التَّقِیَّةِ مِن خَلقِکَ، أنتَ یا رَبِّ الَّذی تَکشِفُ الضُّرَّ وتُجیبُ المُضطَرَّ إذا دَعاکَ، وتُنجی مِنَ الکَربِ العَظیمِ، فَاکشِفِ الضُّرَّ عَن وَلِیِّکَ، وَاجعَلهُ خَلیفَةً فی أرضِکَ کَما ضَمِنتَ لَهُ.

اللّهُمَّ ولا تَجعَلنی مِن خُصَماءِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، ولا تَجعَلنی مِن أعداءِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، ولا تَجعَلنی مِن أهلِ الحَنَقِ وَالغَیظِ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، فَإِنّی أعوذُ بِکَ مِن ذلِکَ فَأَعِذنی، وأَستَجیرُ بِکَ فَأَجِرنی.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَاجعَلنی بِهِم فائِزاً عِندَکَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ،

ص:268


1- (1) السَّرْمَدُ: الدائم (مفردات ألفاظ القرآن: ص 408 «سرمد»).
2- (2) وَغِر صَدرُهُ: أی امتلأ غیظاً (المصباح المنیر: ص 666 «وغر»).

پیامبرت - که درودهای تو بر او و خاندانش باد - را با دست ولیّت و دستان بندگان با ایمانت، عذاب ده.

خدایا! ولیّ و حجّتت را در زمین، از بیم دشمنانش کفایت کن و با هر کس که با او حیله می کند، حیله و هر که با او مکر می کند، مکر کن و پیشامدهای بد را بر سر هر کس که قصد بدی با او دارد، بریز و آنها را از بیخ و بن برکن و دل هایشان را از او بترسان و پاهایشان را بلرزان و آنان را آشکار یا ناگاه بگیر و عذابت را بر آنها تشدید کن و آنان را میان بندگانت رسوا و در سرزمین هایت لعنت کن و در پایین درجۀ دوزخت جایشان ده و سخت ترین کیفرت را بر آنان مسلّط کن و به درون آتش ببر و گورهای مردگانشان را از آتش آکنده کن و داغیِ آتش را به آنها برسان که ایشان نماز را تباه و شهوت ها را پیروی و بندگانت را گم راه کردند.

خدایا! قرآن را به وسیلۀ ولیّت زنده کن و نور او را جاوید و بی تاریکی برایمان بنمایان و دل های مرده را با او زنده بدار و سینه های پُرغیظ [مؤمنان] را با او شفا بده و خواسته های متفرّق را با او به گرد حق، جمع کن و حدود اجرا نشده و احکام وانهاده شده ات را با او برپا کن تا حقّی نمانَد جز آن که پدیدار شود و عدالتی جز آن که بشکفد و - خدایا - ما را از یاوران و تقویت کنندگان سیطرۀ او، فرمان پذیران امر او، رضایتمندان به کار او و تسلیم شدگان در برابر حکم او قرار بده و از کسانی که نیازی به تقیه کردن از مردمت نداشته باشند. تو ای خدای من! کسی هستی که سختی را می گشایی و بیچاره را چون دعایت کند، پاسخ می دهی و از دشواری های سهمگین، رهایی می دهی. پس سختیِ ولیّت را بزدای و او را جانشین خود در زمینت قرار بده، همان گونه که برایش ضمانت کرده ای.

خدایا! مرا از رودررویان خاندان محمّد قرار مده و مرا از دشمنان خاندان محمّد قرار مده و مرا از خشم گیرندگان و دل ناخوشان بر خاندان محمّد قرار مده؛ که من از آن به تو پناه می برم. پس پناهم بده و از آن به فریادرسی تو نیازمندم. پس به فریادم برس!

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا به وسیلۀ ایشان در دنیا و آخرت

ص:269

ومِنَ المُقَرَّبینَ، آمینَ رَبَّ العالَمینَ(1).(2)

راجع: ج 5 ص 414 (بخش هفتم/الفصل الثالث/دعاء المعرفة).

4/7: دُعاءُ الصَّلَواتِ

1092. الغیبة للطوسی(3): عَنهُ(4) ، عَن أبِی الحُسَینِ مُحَمَّدِ بنِ جَعفَرٍ الأَسَدِیِّ، قالَ: حَدَّثَنِی

ص:270


1- (1) قال فی کمال الدین: «حدّثنا أبو محمّد الحسین بن أحمد المکتّب، قال: حدّثنا أبو علیّ بن همّام بهذا الدعاء، وذکر أنّ الشیخ العمری - قدّس اللّه روحه - أملاه علیه، وأمره أن یدعو به، وهو الدعاء فی غیبة القائم علیه السلام»، وقال فی جمال الاُسبوع: «أخبرنی الجماعة الذین قدمت الإشارة إلیهم بإسنادهم إلی جدی أبی جعفر الطوسی - رضوان اللّه جلّ جلاله علیه -، قال: أخبرنا جماعة عن أبی محمّد هارون بن موسی التلعکبری...».
2- (2) جاء هذا الدعاء فی المصادر بشکلین مختصر (نقلاً عن الإمام الصادق علیه السلام، و مفصّل (نقلاً عن النائب الثانی لولیّ العصر علیه السلام). و قد تمت توصیتهما کلیهما لعصر الغیبة و کما قال السید ابن طاووس فی جمال الأسبوع (ص 315) فإن بدایة الدعاء المفصل شبیهة بالدعاء المختصر. بل إننا سنری من خلال تأملهما أن الدعاء المختصر هو القسم الأول من الدعاء المفصل و الذی جاء فی المصادر الروائیة. و یبدو أن بعض الأسباب مثل التلخیص، و شهرة الدعاء أدت إلی أن لا تأتی فیه سوی أقسام من الفقرات الأولی. و علی سبیل المثال فإن التعبیر «إلی آخره» من جانب الشیخ الطوسی فی کتاب الغیبة (ص 334) یمکن أن یکون شاهداً علی هذا الموضوع. و کما مرّ فإن الدعاء المفصل نقل فی معظم المصادر عن النائب الثانی، و اعتبر هذا الدعاء من إملائه. هذا فی حین أن الشیخ الصدوق ذکره فی کمال الدین فی قسم توقیعات إمام الزمان، کما یعتبره الکفعمی فی البلد الأمین مرویاً عن ولی العصر علیه السلام. و یبدو أن أصل هذا الدعاء للأمام الصادق علیه السلام حیث أنشیء لعصر الغیبة و کان عند الأئمة علیه السلام و بعض الأصحاب. و فی عصر النائب الثانی حیث کان الشیعة یرضخون شیئاً فشیئاً لوطأة الآثار و الضغوط النفسیة و العاطفیة للغیبة، وضعه النائب الثانی تحت تصرف الشیعة الذین کانوا یعیشون تلک الظروف. کما أن ذکر هذا الدعاء فی قسم التوقیعات من کتاب کمال الدین، و نسبته إلی إمام الزمان علیه السلام فی البلد الأمین، یمکن أن یکون هو أیضاً باعتبار نسبته إلی النائب الثانی. علماً أن النواب لم یکونوا یقومون بأی عمل إلا بإذن الإمام و طلبه، و لذلک یمکن أن یحمل أیضاً عنوان توقیع الإمام ولیّ العصر علیه السلام.
3- (3) وقال فی مصباح المتهجّد: «دُعاءٌ آخَرُ مَروِیٌّ عَن صاحِبِ الزَّمانِ علیه السلام، خَرَجَ إلی أبِی الحَسَنِ الضَّرّابِ الأَصفَهانِیِّبِمَکَّةَ، بِإِسنادٍ لَم نَذکُرهُ اختِصاراً، نُسخَتُهُ».
4- (4) أی: أحمد بن علیّ الرازی.

رستگار و جزو مقرّبان [درگاهت] قرار بده. دعایم را اجابت کن، ای خدای جهانیان(1)(2)

ر. ک: ج 5 ص 415 (بخش هفتم/فصل سوم/دعای معرفت)

4/7: دعای صلوات

اشاره

1092. الغیبة، طوسی:(3) یعقوب بن یوسف ضرّاب غسّانی - در بازگشت از اصفهان - صلوات از ناحیۀ مقدسه را چنین نقل کرده است:... «بسم اللّه الرحمن الرحیم. خدایا! بر محمّد، سرور فرستادگان و خاتم پیامبران و حجّت خدای جهانیان، انتخاب شده

ص:271


1- (1) این دعا در منابع به دو صورت خلاصه (به نقل از امام صادق علیه السلام) و مفصّل (به نقل از نایب دوم ولی عصر علیه السلام) آمده است. هر دو برای عصر غیبت توصیه شده اند و چنان که سیّد ابن طاووس در جمال الاُسبوع (ص 315) گفته، آغاز دعای مفصّل، شبیه دعای خلاصه است؛ بلکه با تأمّل در این دو خواهیم دید که دعای خلاصه، بخش نخست دعای مفصّل است که در منابع روایی آمده است. به نظر می رسد دلایلی چون تلخیص و شهرت دعا باعث شده که فقط بخش هایی از فقرات آغازین آن بیاید. چنان که تعبیر «إلی آخره» از سوی شیخ طوسی در کتاب الغیبة (ص 334) نیز می تواند گواه این مطلب باشد. همان گونه که گذشت، دعای مفصّل در بیشتر منابع، از نایب دوم نقل شده و این دعا را املای او دانسته اند. این در حالی است که شیخ صدوق در کمال الدین، آن را در بخش توقیعات امام زمان علیه السلام آورده است و کفعمی نیز در البلد الأمین، آن را مروی از ولی عصر علیه السلام می داند. به نظر می رسد اصل این دعا از امام صادق علیه السلام است که برای دورۀ غیبت انشا شده است و نزد ائمه علیهم السلام و برخی اصحاب بوده است. در دورۀ نایب دوم که آرام آرام، آثار و فشارهای روانی و عاطفی غیبت بر شیعیان سنگینی می کرده، نایب دوم، آن را در اختیار شیعیان آزرده از شرایط، قرار داده است. آمدن این دعا در بخش توقیات کمال الدین و انتسابش به امام زمان علیه السلام در البلد الأمین، نیز می تواند به اعتبار انتسابش به نایب دوم باشد. ضمن آن که نوّاب هر کاری انجام می دادند به اذن و خواست امام بوده است. از این رو نیز می تواند عنوان توقیع ولی عصر علیه السلام را داشته باشد.
2- (2) مصباح المتهجّد: ص 411 ح 536، کمال الدین: ص 512 ح 43، جمال الاُسبوع: ص 315، مصباح الزائر: ص 425، البلد الأمین: ص 306، بحار الأنوار: ج 53 ص 187 ح 18.
3- (3) در مصباح المتهجّد گفته است: دعای دیگری از صاحب الزمان روایت شده و به دست ابوالحسن ضرّاب اصفهانی در مکّه رسیده، و ما سند آن را به خاطر رعایت اختصار، ذکر نکردیم، متنش این است.

الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عامِرٍ الأَشعَرِیُّ القُمِّیُّ، قالَ: حَدَّثَنی یَعقوبُ بنُ یوسُفَ الضَّرّابُ الغَسّانِیُّ - فی مُنصَرَفِهِ مِن أصفَهانَ -: فی ذِکرِ صَلَواتٍ خَرَجَت مِنَ النّاحِیَةِ المُقَدَّسَةِ:... «بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحیمِ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ المُرسَلینَ، وخاتَمِ النَّبِیّینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ، المُنتَجَبِ فِی المیثاقِ، المُصطَفی فِی الظِّلالِ، المُطَهَّرِ مِن کُلِّ آفَةٍ، البَریءِ مِن کُلِّ عَیبٍ، المُؤَمَّلِ لِلنَّجاةِ، المُرتَجی لِلشَّفاعَةِ، المُفَوَّضِ إلَیهِ دینُ اللّهِ.

اللّهُمَّ شرِّف بُنیانَهُ، وعَظِّم بُرهانَهُ، وأَفلِج حُجَّتَهُ، وَارفَع دَرَجَتَهُ، وأَضِئ نورَهُ، وبَیِّض وَجهَهُ، وأَعطِهِ الفَضلَ وَالفَضیلَةَ، وَالدَّرَجَةَ وَالوَسیلَةَ الرَّفیعَةَ، وَابعَثهُ مَقاماً مَحموداً، یَغبِطُهُ بِهِ الأَوَّلونَ وَالآخِرونَ.

وصَلِّ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ ووارِثِ المُرسَلینَ، وقائِدِ الغُرِّ المُحَجَّلینَ(1) ، وسَیِّدِ الوَصِیّینَ وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. وصَلِّ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ إمامِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. وصَلِّ عَلی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إمامِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. وصَلِّ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ إمامِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. وصَلِّ عَلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ إمامِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. وصَلِّ عَلی جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ إمامِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. وصَلِّ عَلی موسَی بنِ جَعفَرٍ إمامِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. وصَلِّ عَلی عَلِیِّ بنِ موسی إمامِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. وصَلِّ عَلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ إمامِ

ص:272


1- (1) قائد الغُرِّ المحجّلین: الغُرَّةُ بیاض فی الوجه، یرید بیاض وجوههم بنور الوضوء (مجمع البحرین: ج 2 ص 1313 «غرر»).

هنگام پیمان گرفتن [از انسان در عالم ذر]، برگزیده در عالم ارواح، پاک شده از هر تباهی، به دور از هر عیب، او که نجات را به دست او می بینند و شفاعت او را امید می برند، کسی که دین خدا به او سپرده شده است، درود فرست.

خدایا! بنایش را رفعت ده و برهانش را بزرگ بدار و حجّتش را غلبه ده و درجه اش را بالا ببر و نورش را درخشان کن و رویش را سپید گردان و فضل و فضیلت و نیز درجه و منزلت والای بهشتی را به او عطا کن و او را به جایگاه ستوده [ی شفاعت امّت] برسان؛ جایگاهی که اوّلین و آخرین به آن رشک می برند.

و بر امیر مؤمنان، وارث فرستادگان، زمامدار روسپیدان، سرور وصیّان و حجّت خدای جهانیان، درود فرست و بر حسن بن علی امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان درود فرست و بر حسین بن علی، امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان درود فرست و بر علی بن الحسین، امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان درود فرست و بر محمّد بن علی، امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان درود فرست و بر جعفر بن محمّد، امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان درود فرست و بر موسی بن جعفر، امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان درود فرست و بر علی بن موسی، امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان درود فرست، و بر محمّد بن علی، امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان درود فرست و بر علی بن محمّد، امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان درود فرست و بر حسن بن علی، امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان درود فرست و بر جانشین شایسته، راه نمای راه یافته، امام مؤمنان، وارث فرستادگان و حجّت خدای جهانیان، درود فرست.

ص:273

المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. وصَلِّ عَلی عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ إمامِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ، وصَلِّ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ إمامِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. وصَلِّ عَلَی الخَلَفِ الصّالِحِ الهادِی المَهدِیِّ إمامِ المُؤمِنینَ، ووارِثِ المُرسَلینَ، وحُجَّةُ رَبّ العالَمینَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وأَهلِ بَیتِهِ، الأَئِمَّةِ الهادینَ المَهدِیّینَ، العُلَماءِ الصّادِقینَ، الأَبرارِ المُتَّقینَ، دَعائِمِ دینِکَ، وأَرکانِ تَوحیدِکَ، وتَراجِمَةِ وَحیِکَ، وحُجَجِکَ عَلی خَلقِکَ، وخُلَفائِکَ فی أرضِکَ، الَّذینَ اختَرتَهُم لِنَفسِکَ، وَاصطَفَیتَهُم عَلی عِبادِکَ، وَارتَضَیتَهُم لِدینِکَ، وخَصَصتَهُم بِمَعرِفَتِکَ، وجَلَّلتَهُم بِکَرامَتِکَ، وغَشَّیتَهُم بِرَحمَتِکَ، ورَبَّیتَهُم بِنِعمَتِکَ، وغَذَّیتَهُم بِحِکمَتِکَ، وأَلبَستَهُم نورَکَ، ورَفَعتَهُم فی مَلَکوتِکَ، وحَفَفتَهُم بِمَلائِکَتِکَ، وشَرَّفتَهُم بِنَبِیِّکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلَیهِم صَلاةً کَثیرَةً دائِمَةً طَیِّبَةً، لا یُحیطُ بِها إلّاأنتَ، ولا یَسَعُها إلّاعِلمُکَ، ولا یُحصیها أحَدٌ غَیرُکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی وَلِیِّکَ المُحیی سُنَّتَکَ، القائِمِ بِأَمرِکَ، الدّاعی إلَیکَ، الدّلیلِ عَلَیکَ، وحُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ، وخَلیفَتِکَ فی أرضِکَ، وشاهِدِکَ عَلی عِبادِکَ.

اللّهُمَّ أعِزَّ نَصرَهُ، ومُدَّ فی عُمُرِهِ، وزَیِّنِ الأَرضَ بِطولِ بَقائِهِ.

اللّهُمَّ اکفِهِ بَغیَ الحاسِدینَ، وأَعِذهُ مِن شَرِّ الکائِدینَ، وَادحَر عَنهُ إرادَةَ الظّالِمینَ.

وخَلِّصهُ(1) مِن أیدِی الجَبّارینَ.

اللّهُمَّ أعطِهِ فی نَفسِهِ وذُرِّیَّتِهِ، وشیعَتِهِ ورَعِیَّتِهِ، وخاصَّتِهِ وعامَّتِهِ، وعَدُوِّهِ وجَمیعِ أهلِ الدُّنیا، ما تُقِرُّ بِهِ عَینَهُ، وتَسُرُّ بِهِ نَفسَهُ، وبَلِّغهُ أفضَلَ أمَلِهِ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ،

ص:274


1- (1) فی المصدر: «وتخلّصه»، والصواب ما أثبتناه، کما فی المصادر الاُخری.

خدایا! بر محمّد و خاندانش، امامان راه نمای راه یافته، عالمان راستین، نیکان پرواپیشه، پایه های دینت، ستون های توحیدت، مترجمان وحی ات، حجّت هایت بر مردمانت و جانشینان در زمینت درود فرست؛ آنان که برای خودت برگزیدی و بر بندگانت برتری بخشیدی و برای دینت پسندیدی و به معرفتت ویژه ساختی و به کرامتت بزرگشان داشتی و با رحمتت فرا گرفتی و با نعمتت پروراندی و با حکمتت تغدیه شان کردی و نورت را بر ایشان پوشاندی و به ملکوتت برکشیدی و گرداگردشان را با فرشتگانت گرفتی و با پیامبرت شرافتشان بخشیدی.

خدایا! بر محمّد و ایشان درود فرست؛ درودی فراوان، جاویدان و پاکیزه، که جز تو به آن احاطه نیابد و جز تو در دانشش نگنجد و جز خودت از شماره کردن آن بر نیاید.

خدایا! بر ولیّت، زنده کنندۀ سنّتت، قیام کنندۀ به امرت، دعوتگر به سویت، راه نمای به تو، حجّت تو بر مردمت، جانشینت در زمینت و گواهت بر بندگانت درود فرست.

خدایا! یاری اش را پیروزمندانه و عمرش را طولانی قرار ده و زمین را با طول بقایش زینت بخش.

خدایا! از ستم حسودانش، [آسوده و] کفایتش کن و از گزند حیله گران، پناهش ده و خواستۀ ستمکاران را [در آزار و قتل او] از وی دور کن و او را از دست جبّاران بِرهان.

خدایا! چیزی در جان و فرزندان و پیروان و مردمان و خاصّ و عامّش و در بارۀ دشمنان و همۀ اهل دنیا، به او بنما که چشمش را روشن و جانش را شادمان کند و او را به برترین آرزویش در دنیا و آخرت برسان؛ که تو بر هر کاری توانایی.

ص:275

إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

اللّهُمَّ جَدِّد بِهِ ما مُحِیَ مِن دینِکَ، وأَحیِ بِهِ ما بُدِّلَ مِن کِتابِکَ، وأَظهِر بِهِ ما غُیِّرَ مِن حُکمِکَ، حَتّی یَعودَ دینُکَ بِهِ وعَلی یَدَیهِ غَضّاً جَدیداً، خالِصاً مُخلَصاً، لا شَکَّ فیهِ، ولا شُبهَةَ مَعَهُ، ولا باطِلَ عِندَهُ، ولا بِدعَةَ لَدَیهِ.

اللّهُمَّ نَوِّر بِنورِهِ کُلَّ ظُلمَةٍ، وهُدَّ بِرُکنِهِ کُلَّ بِدعَةٍ، وَاهدِم بِعِزَّتِهِ کُلَّ ضَلالَةٍ، وَاقصِم بِهِ کُلَّ جَبّارٍ، وأَخمِد بِسَیفِهِ کُلَّ نارٍ، وأَهلِک بِعَدلِهِ کُلَّ جَبّارٍ، وأَجرِ حُکمَهُ عَلی کُلِّ حُکمٍ، وأَذِلَّ لِسُلطانِهِ کُلَّ سُلطانٍ.

اللّهُمَّ أذِلَّ کُلَّ مَن ناواهُ، وأَهلِک کُلَّ مَن عاداهُ، وَامکُر بِمَن کادَهُ، وَاستَأصِل مَن جَحَدَ حَقَّهُ، وَاستَهانَ بِأَمرِهِ، وسَعی فی إطفاءِ نورِهِ، وأَرادَ إخمادَ ذِکرِهِ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ المُصطَفی، وعَلِیٍّ المُرتَضی، وفاطِمَةَ الزَّهراءِ، وَالحَسَنِ الرِّضا، وَالحُسَینِ المُصَفّی(1) ، وجَمیعِ الأَوصِیاءِ، مَصابیحِ الدُّجی، وأَعلامِ الهُدی، ومَنارِ التُّقی، وَالعُروَةِ الوُثقی، وَالحَبلِ المَتینِ، وَالصِّراطِ المُستَقیمِ، وصَلِّ عَلی وَلِیِّکَ ووُلاةِ عَهدِهِ، وَالأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ، ومُدَّ فی أعمارِهِم، وزِد(2) فی آجالِهِم، وبَلِّغهُم أقصی آمالِهِم دُنیا وآخِرَةً(3) إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.(4)

ص:276


1- (1) فی المصدر: المصطفی»، والتصویب من المصادر الاُخری.
2- (2) فی المصدر: «وأزد» وما اثبت من المصادر الاُخری.
3- (3) فی جمال الاُسبوع والمزار الکبیر: «دیناً ودنیاً وآخرةً».
4- (4) جاء صدر هذا الدعاء فی جمال الاُسبوع: «أخبرنی الجماعة الذین قدّمت ذکرهم فی عدّة مواضع، بإسنادهم إلی جدّی أبی جعفر الطوسی - رضوان اللّه علیه -، قال: أخبرنی الحسین بن عبید اللّه، عن محمّد بن أحمد بن داود وهارون بن موسی التلعکبری، قالا: أخبرنا أبو العبّاس أحمد بن علیّ الرازی الخضیب الأیادی، فیما رواه فی کتابه کتاب الشفاء والجلاء، عن أبی الحسین محمّد بن جعفر الأسدی - رضی اللّه عنه -، قال: حدّثنی الحسین بن محمّد بن عامر الأشعری القمّی، قال: حدّثنی یعقوب بن یوسف الضرّاب الغسّانی فی منصرفه من أصفهان، قال:...».

خدایا! آنچه را از دینت محو شده، به دست او احیا کن و آنچه از [تفسیر و تأویل] کتابت تغییر یافته، به دست او زنده کن و آنچه از حُکمت دگرگون شده، به دست او آشکار کن تا دینت به وسیله و دست او، نو و تازه، خالص و ناب، بی شکّ و شبهه و بدون هیچ باطل و بدعتی گردد.

خدایا! هر ظلمتی را با نورش نورانی کن و هر بدعتی را با شوکتش در هم بکوب و هر گم راهی ای را با عزّتش فرو ریز و هر جبّاری را به دست او در هم شکن و هر آتشی را با شمشیرش خاموش کن و هر جبّاری را با عدالتش هلاک کن و حُکمش را بر هر حکومتی جاری و نافذ کن و هر سلطانی را در برابر سیطرۀ او خوار کن.

خدایا! هر که را با او رو در رو شود، خوار بدار و هر که را با او دشمنی می کند، هلاک کن و با هر که با او حیله می کند، حیله کن و هر که حقّش را انکار می کند و امرش را سبک می شمرد و در پی خاموش کردن نور اوست و می خواهد یاد او را فرو بنشاند، از بیخ و بن برکن.

خدایا! بر محمّد مصطفی درود فرست و نیز بر علی مرتضی و فاطمۀ زهرا و حسن رضامند و حسین برگزیده و همۀ وصیّان، چراغ های میان تاریکی، نشانه های هدایت، پرتوافشان تقوا، دستگیرۀ استوار، رشتۀ محکم و راه مستقیم؛ و بر ولیّت و والیان کارگزارش و امامان از نسل او، درود فرست، و عمرشان را دراز کن و بر مهلتشان بیفزای و آنان را به دورترین آرزوی دنیایی و آخرتی شان برسان؛ که تو بر هر کاری توانایی».(1)

ص:277


1- (1) الغیبة، طوسی: ص 273-277 ح 238، جمال الاُسبوع: ص 301 و 304، دلائل الإمامة: ص 545-549 ح 524، مصباح المتهجّد: ص 406 ح 534، المزار الکبیر: ص 666، بحار الأنوار: ج 52 ص 17-20 ح 14.

1093. مصباح المتهجّد نقلاً عن أبی محمّد عبد اللّه بن محمّد العابد عن الإمام العسکریّ علیه السلام - فِی الصَّلَواتِ عَلَی النَّبِیِّ وأَوصِیائِهِ علیهم السلام -: الصَّلاةُ عَلی وَلِیِّ الأَمرِ المُنتَظَرِ علیه السلام(1):

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی وَلِیِّکَ وَابنِ أولِیائِکَ، الَّذینَ فَرَضتَ طاعَتَهُم وأَوجَبتَ حَقَّهُم وأَذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهیراً.

اللّهُمَّ انتَصِر بِهِ لِدینِکَ، وَانصُر بِهِ أولِیاءَکَ وأَولِیاءَهُ وشیعَتَهُ وأَنصارَهُ وَاجعَلنا مِنهُم.

اللّهُمَّ أعِذهُ مِن شَرِّ کُلِّ باغٍ وطاغٍ، ومِن شَرِّ جَمیعِ خَلقِکَ، وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ، وَاحرُسهُ وَامنَعهُ أن یوصَلَ إلَیهِ بِسوءٍ، وَاحفَظ فیهِ رَسولَکَ وآلَ رَسولِکَ، وأَظهِر بِهِ العَدلَ، وأَیِّدهُ بِالنَّصرِ، وَانصُر ناصِریهِ، وَاخذُل خاذِلیهِ، وَاقصِم بِهِ جَبابِرَةَ الکَفَرَةِ، وَاقتُل بِهِ الکُفّارَ وَالمُنافِقینَ وجَمیعَ المُلحِدینَ حَیثُ کانوا وأَینَ کانوا مِن مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها وبَرِّها وبَحرِها، وَاملَأ بِهِ الأَرضَ عَدلاً، وأَظهِر بِهِ دینَ نَبِیِّکَ عَلَیهِ وآلِهِ السَّلامُ، وَاجعَلنِی اللّهُمَّ مِن أنصارِهِ وأَعوانِهِ وأَتباعِهِ وشیعَتِهِ، وأَرِنی فی آلِ مُحَمَّدٍ ما یَأمُلونَ، وفی عَدُوِّهِم ما یَحذَرونَ، إلهَ الحَقِّ آمینَ.

1094. تهذیب الأحکام نقلاً عن محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید القمّی - فِی الصَّلَواتِ

ص:278


1- (1) جاء صدر هذا الدعاء فی مصباح المتهجّد: أخبرنا جماعة من أصحابنا، عن أبی المفضل الشیبانی، قال: حدّثنا أبو محمّد عبد اللّه بن محمّد العابد بالدالیة لفظاً، قال: سألت مولای أبا محمّد الحسن بن علیّ علیهما السلام فی منزله بسرّ من رأی، سنة خمس وخمسین ومئتین [255] أن یملی علیّ من الصلاة علی النبیّ وأوصیائه - علیه وعلیهم السلام -، وأحضرت معی قرطاساً کثیراً، فأملی علیَّ لفظاً من غیر کتاب: الصلاة علی النبی صلی الله علیه و آله: اللّهمّ! صلّ علی محمّد کما حمل وحیک وبلغ رسالاتک،... قال أبو محمّد الیمنی: فلمّا انتهیت إلی الصلاة علیه، أمسک، فقلت له فی ذلک، فقال: لولا أنّه دین أمرنا اللّه تعالی أن نفعله ونؤدیه إلی أهله لأحببت الإمساک، ولکنّه الدین، اکتب: الصلاة علی الحسن بن علیّ بن محمّد علیهم السلام: اللّهمّ! صلّ علی الحسن بن علیّ بن محمّد... الصلاة علی ولی الأمر المنتظر علیه السلام: اللّهمّ! صلّ علی ولیّک وابن أولیائک...

1093. مصباح المتهجّد - به نقل از ابو محمّد عبد اللّه بن محمّد عابد -: امام عسکری علیه السلام در بارۀ صلوات بر پیامبر و وصیّانش فرمود: «صلوات برای ولیّ امر منتظر علیه السلام:(1) خدایا! بر ولیّت و فرزند اولیایت درود فرست؛ آنان که اطاعتشان را واجب و حقّشان را لازم کردی و آلودگی را از آنان بردی و پاک و پاکیزه شان کردی. خدایا! دینت را با او یاری ده و اولیای خود و اولیای او و پیروان و یاورانش را با او یاری ده و ما را جزو آنان قرار ده.

خدایا! او را از گزند هر ستمکار و سرکش و از گزند همۀ مردمانت در پناه خود بگیر و او را از پیش رو و پشت سر و راست و چپش حفظ و از او حراست کن و از رسیدن بدی به او مانع شو و پیامبر و خاندان پیامبرت را با [حفظ] او حفظ کن و عدالت را با او پدیدار کن و او را با نصرتت استوار بدار و یاورانش را یاری ده و واگذارندگانش را وا بگذار و جبّاران کافر را با او درهم کوب و کافران، منافقان و همۀ کژرُوان را در هر زمان و در هر گوشه از شرق و غرب زمین و در خشکی و دریا، به دست او هلاک کن و زمین را به دست او از عدالت آکنده کن و دین پیامبرت - که بر او و بر خاندانش سلام - را به دست او آشکار بنما.

خدایا! مرا از یاوران و یاران و دنباله روان و پیروان او قرار بده و آنچه را خاندان محمّد آرزو دارند و دشمنشان از آن بیم دارند، به من نشان بده. خدای حق! دعایم را اجابت کن».(2)

1094. تهذیب الأحکام - به نقل از محمّد بن حسن بن احمد بن ولید قمی، در درود فرستادن بر

ص:279


1- (1) اوّل دعا در مصباح المتهجّد به نقل از ابو محمّد عبد اللّه بن محمّد عابد: در سال 255 ق، از آقایم ابو محمّدحسن بن علی علیه السلام در منزل ایشان در سامرا تقاضا کردم که درود فرستادن بر پیامبر و اوصیای ایشان - که بر او و اوصیای او سلام باد - را به من املا بفرماید، و مقدار زیادی کاغذ هم با خودم آورده بودم. ایشان بدون آن که از روی کتاب و نوشته ای بخواند، به من چنین املا کرد: «صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله: بار خدایا! بر محمّد درود فرست که او حامل وحی تو بود و پیام های تو را [به خلق] می رساند...». ابو محمّد یمنی گفت: چون نوبت صلوات بر خود ایشان (امام عسکری علیه السلام) رسید، ادامه نداد. من بر ادامۀ آن اصرار ورزیدم، فرمود: «اگر نبود که این [بیان صلوات] از دین است و خدای تعالی به ما فرمان داده است که آن را به اهلش برسانیم، دوست داشتم که دیگر ادامه ندهم؛ امّا بنویس این از دین است: صلوات بر حسن بن علی بن محمّد علیه السلام. بار خدایا! درود فرست بر حسن بن علی بن محمّد... صلوات بر ولی امر منتظر. بار خدایا! بر ولی خود و فرزند اولیای خود درود فرست...».
2- (2) مصباح المتهجّد: ص 405 ح 533، جمال الاُسبوع: ص 300، بحار الأنوار: ج 94 ص 78 ح 1.

عَلَی المَعصومینَ علیهم السلام فی زِیارَةِ قَبرِ الإِمامِ الرِّضا علیه السلام (1)-: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی حُجَّتِکَ ووَلِیِّکَ القائِمِ فی خَلقِکَ، صَلاةً تامَّةً نامِیَةً باقِیَةً، تُعَجِّلُ بِها فَرَجَهُ وتَنصُرُهُ، وتَجعَلُنا مَعَهُ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ.

اللّهُمَّ إنّی أتقَرَّبُ إلَیکَ بِحُبِّهِم، واُوالی وَلِیَّهُم واُعادی عَدُوَّهُم، فَارزُقنی بِهِم خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، وَاصرِف عَنّی بِهِم شَرَّ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، وَاکفِنی أهوالَ یَومِ القِیامَةِ.

ص:280


1- (1) نُقلت هذه الزیارة من کتاب الجامع لمحمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید القمّی استاذ الشیخ الصدوق. قال الشیخ الطوسی فی کتاب - تهذیب الأحکام صدر هذه الزیارة: «ذکر هذه الزیارة محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید القمّی - رضی اللّه عنه فی کتابه المترجم بالجامع: إذا أردت زیارة قبر أبی الحسن الرضا...» وینقل أیضاً الشیخ الصدوق فی عیون أخبار الرضا علیه السلام هذه الزیارة عن کتاب استاذه: «باب فی ذکر زیارة الرضا علیه السلام بطوس ذکرها شیخنا محمّد بن الحسن فی جامعه فقال: إذا أردت زیارة الرضا بطوس...». مضافاً إلی الشیخ الصدوق یبدو أنّ الکتاب المذکور کان عند الشیخ الطوسی أیضاً، حیث نقل عن الکتاب مباشرة. وتبیّن من خلال اعتماد الشیخین - رحمهما اللّه - علی الکتاب المذکور أنّ مضمونه کان مأثوراً، وخصوصاً أنّ المؤلّف کان من کبار أعیان أهل قمّ، حیث کانوا أصحاب نزعة نصّیة ولا یعدلون عن النصوص بحال.

معصومان علیهم السلام به هنگام زیارت قبر امام رضا علیه السلام -(1): (2)«خدایا بر حجّتت و ولیّت، قیام کننده میان مردمانت، درودی بفرست که کامل، بالنده و جاوید باشد و فَرَجش را با آن نزدیک سازی و یاری اش کنی، و ما را در دنیا و آخرت، همراه او قرار دهی.

خدایا! من با محبّت ایشان به تو نزدیکی می جویم و دوست ایشان را دوست، و دشمن ایشان را دشمن می دارم. خیر دنیا و آخرت را به سبب ایشان، روزیِ من کن و به سبب ایشان، شرّ دنیا و آخرت را از من دور کن و بیم و هراس هایم را در روز قیامت، کفایت نما».(3)

ص:281


1- (1) با توجّه به برخی قرینه ها که محقّقان کتاب درپانوشت متن عربی برشمرده اند، می توان مضمون این گزارش را از معصومان علیهم السلام دانست (م).
2- (2) این زیارت، از کتاب الجامع محمّد بن الحسن بن احمد بن ولید قمی - که استاد شیخ صدوق بوده - نقل شده است. شیخ طوسی در تهذیب الأحکام در صدر این زیارت می نویسد: «این زیارت را محمّد بن حسن بن احمد بن ولید قمی - رضی اللّه عنه - در کتاب الجامع خود آورده است: «هنگامی که خواستی قبر ابو الحسن امام رضا علیه السلام را زیارت کنی...». شیخ صدوق نیز در عیون أخبار الرضا علیه السلام این زیارت را از کتاب استادش نقل کرده است: «در کیفیت زیارت امام رضا علیه السلام که در طوس است. این زیارت را شیخ ما محمّد بن حسن در جامع خود ذکر کرده و گفته است: چون بخواهی امام رضا علیه السلام را در طوس زیارت کنی...». علاوه بر شیخ صدوق به نظر می رسد کتاب یاد شده، در دست شیخ طوسی نیز بوده که مستقیماً آن را از کتاب نقل کرده است. از اعتماد این دو بزرگوار به کتاب دعای یاد شده، چنین برمی آید که مضمون کتاب، مأثور بوده است، خصوصاً که نویسنده، بزرگ قمیان بوده و آنان نص گرا بودند و از متون دینی، عدول نمی کردند.
3- (3) تهذیب الأحکام: ج 6 ص 86-88 ح 171، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 604 ح 3210، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 269، بحار الأنوار: ج 102 ص 46.
پژوهشی در بارۀ حکمت دعا برای امام زمان
اشاره

پژوهشی در بارۀ حکمت دعا برای امام زمان(1)

دعا و عمل در کنار هم، دو پایۀ تحقّق خواسته ها و آرزوهای بشر بوده اند. ظهور و قیام مُصلح موعود برای تحقّق عدالت، امنیت و کمال حقیقی انسان نیز خواسته و مطلوبی مهم برای بشریت است و از این قاعده، مستثنا نیست. اصلاح جهانی، عمومی و عمیق زندگی انسانی، به صدها زمینه چینی در درازنای تاریخ و پشتوانه ای انبوه از دعا و درخواست از خداوند نیاز دارد و تسریع یا تسهیل و حتّی وقوع آن، سخت به دعای نیکان نیازمند است. این گونه است که شاهد درخواست پیوسته و مکرّر امامان برای تحقّق ظهور و قیام مصلح جهانی هستیم؛(2) نکته ای که در دعاهای منقول از امام مهدی علیه السلام و نیز در توصیۀ امامان به پیروانشان مشاهده می شود.

موضوعات ادعیه

بسیاری از این دعاها را - که در بخش هفتم دانش نامۀ امام مهدی علیه السلام آمده اند - می توان در موضوعات زیر دسته بندی کرد.

1. دعا برای تحقّق فَرَج و انجاز وعدۀ الهی و درخواست اذن قیام: «أَنجِزْ لِوَلِیِّکَ»؛(3)

ص:282


1- (1)به قلم پژوهشگر ارجمند، حجة الإسلام والمسلمین عبد الهادی مسعودی.
2- (2) ما از هشت امام، دعاهایی برای امام زمان علیه السلام در درست داریم؛ ولی از امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام هادی علیه السلام دعایی نقل نشده و محتمل است که این چهار امام نیز دعا کرده باشند؛ ولی گزارش آن به دست ما نرسیده باشد (ر. ک: ص 73 «فصل یکم: دعاهای اهل بیت علیهم السلام برای امام مهدی علیه السلام»).
3- (3) ر. ک: ص 79 ح 1040.

«أَنجِزْ لَهُ ما وَعَدتَهُ؛ (1)«وَائذَن لَهُ فی جِهادِ عَدُوِّکَ وعَدُوِّهِ».(2)

2. دعا برای این که مهدی علیه السلام همان منجی و مهدی موعود و قائم منتظر و ناصر دین باشد: «تَنتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ».(3)

3. دعا برای تعجیل در فرج: «و عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ»؛ (4)«عَجِّل فَرَجَهُ»؛ (5)«أَن تُعَجِّلَ فَرَجَ المُنتَقِمِ».(6)

4. دعا برای تحقّق آثار و برکات قیام امام علیه السلام: «شَملَ الاُمَّةِ»؛ (7)«عَدلاً وقِسطاً»؛ (8)«وأَمِت بِهِ الجَورَ»؛ (9)«وجَدِّد بِهِ ما مُحِیَ من دینِکَ»؛ (10)«ویُقامُ فیهِ مَعالِمُکَ».(11)

5. درخواست پاسداری و نگاه داشت امام علیه السلام از آسیب ها و شرور و نیز حفظ از بغی حسودان(12) و افزایش کرامت الهی(13) و مصونیت از نیرنگ دشمنان: (14)«وَلیّاً وحافظاً وقائِداً...»؛ (15)«فی حِصانَةٍ مِن بأسِ المُعتَدین».(16)

6. درخواست خواری و هلاکت دشمنان خدا و امام: «أَذلِل بِهِ... مَن نَصَبَ لَهُ

ص:283


1- (1) ر. ک: ص 85 ح 1042.
2- (2) ر. ک: ص 201 ح 1070.
3- (3) ر. ک: ص 87 ح 1043 و ص 213 ح 1075.
4- (4) ر. ک: ص 77 ح 1039 و ص 203 ح 1072 و....
5- (5) ر. ک: ص 79 ح 1040 و ص 125 ح 1054 و....
6- (6) ر. ک: ص 85 ح 1042 و ص 237 ح 1084.
7- (7) ر. ک: ص 75 ح 1037.
8- (8) ر. ک: ص 109 ح 1046.
9- (9) ر. ک: ص 87 ح 1043.
10- (10) ر. ک: ص 87 ح 1043.
11- (11) ر. ک: ص 95 ح 1044.
12- (12) ر. ک: ص 275 ح 1092.
13- (13) ر. ک: ص 97 ح 1045.
14- (14) ر. ک: ص 217 ح 1077.
15- (15) ر. ک: ص 191 ح 1065.
16- (16) ر. ک: ص 97 ح 1045.

العَداوَةَ»؛ (1)«وَاکفُف عَنهُم بَأسَ مَن نَصَبَ الخِلافَ عَلَیکَ، وَابسُط سَیفَ نَقِمَتِکَ عَلی أعدائِکَ المُعانِدینَ».(2)

7. دعا برای آسانی کار قیام و به یاری آمدن فرشتگان: «وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً»؛(3)«وحُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ حَفّاً»؛ (4)«وأَرْدِفْهُ بِمَلائِکَتِکَ؛ (5)«وَاشْدُدْ أزْرَهُ».(6)

گفتنی است در دعاهای فراوان در بارۀ امام زمان علیه السلام، موضوعات دیگری مانند:

ارسال درودها،(7) بیعت و پیمان بستن با امام،(8) و فراز آوردن باورها و آرمان های شیعه،(9) پیوستن به یاران ایشان و طلب صبر و استقامت برای آنان،(10) شناختن حجّت،(11) تحمّل انتظار و رجعت و حضور در قیام و درآمدن به جرگه یارانش(12) نیز به چشم می آید که با موضوع اصلی در این پژوهش - حکمت دعا برای امام زمان علیه السلام - متفاوت است.

همچنین ما به دعاهای امام زمان علیه السلام برای خود نگاه جداگانه ای نداشته ایم؛ زیرا برخی از آنها در موضوعات پیش گفته می گنجند، مانند: دعا برای تعجیل در فرج،(13) آسانی آن(14) و نیز آسانی زندگی امام زمان علیه السلام در روزگار غیبت و پوشیده ماندن از

ص:284


1- (1) ر. ک: ص 102 ح 1045.
2- (2) ر. ک: ص 110 ح 1047.
3- (3) ر. ک: ص 88 ح 1043.
4- (4) ر. ک: ص 88 ح 1043.
5- (5) ر. ک: ص 86 ح 1043.
6- (6) ر. ک: ص 228 ح 1075.
7- (7) ر. ک: ص 87 ح 1045، و ص 173 ح 1060 و ص 181 ح 1062.
8- (8) ر. ک: ص 233 ح 1082.
9- (9) ر. ک: ص 161 ح 1056 و ص 213 ح 1075 و ص 368 ح 1115 و ص 377 ح 1116.
10- (10) ر. ک: ص 79 ح 1040 و ص 113 ح 1049.
11- (11) ر. ک: ص 279 ج 1093.
12- (12) ر. ک: ص 368 ح 1115 و ص 377 ح 1116 و....
13- (13) ر. ک: ص 116 ح 1050 و ص 119 ح 1051.
14- (14) ر. ک: ص 110 ح 1047.

چشم دشمنان.(1) برخی از این دعاها نیز دعای امام برای یاران خویش اند (وَاجمَع لی أصحابی، وصَبِّرهُم)(2) که با موضوع این پژوهش ارتباط ندارند.

همان گونه که مشاهده می شود، طیف گسترده ای از درخواست ها در این ادعیه مطرح شده اند که بسیاری از آنها روشن و بدون اشکال اند؛ امّا در برخی موارد، درخواست هایی سؤال برانگیز به چشم می آیند که در قالب زیر بررسی می شوند.

سؤال ها

1. ظهور امام مهدی علیه السلام امری حتمی و بدون «بدا» است. برای تحقّق چنین امر حتمی ای که وعدۀ تخلف ناپذیر الهی است، چه نیازی به درخواست و دعا داریم ؟

2. آیا تحقّق آثار قیام - که فلسفۀ نهضت جهانی مهدی علیه السلام است -، به دعا نیاز دارد؟

3. مگر یاری رساندن فرشتگان به امام مهدی علیه السلام، امری مشکوک و مردّد است که به دعا نیاز داشته باشد؟

4. مضمون بسیاری از ادعیه، تعجیل در فرج است، در حالی که بندۀ مطیع و راضی به قضای الهی، تعجیل و تأخیر در هیچ یک از مقدّرات الهی را نمی خواهد.

5. در چند دعا، از خداوند خواسته شده است که منجیِ بشر را همین مهدی موعود قرار دهد. مگر تردیدی در این زمینه وجود دارد؟!

6. مگر خداوند، به امام مهدی علیه السلام عمر طولانی نمی دهد و او را سالم و تن درست نگاه نمی دارد که برای سلامتش باید دعا کنیم ؟ و مگر دشمنانش او را می بینند و یا قدرت آسیب رساندن به او را دارند؟

7. چرا این دعاهای ما یا دعاهای خود امام زمان علیه السلام، تاکنون اثر نکرده و فرج آقا

ص:285


1- (1) ر. ک: ص 118 ح 1051.
2- (2) ر. ک: ص 117 ح 1049.

نزدیک نشده است ؟ آیا تنها اثر تلقین و یا معرفت آموزی دارند؟

پیش از پاسخ دادن، ابتدا به چند امر مقدّماتی و کلّی اشاره می کنیم و سپس به پاسخ پرسش ها می پردازیم.

مقدّمات بحث

1. اصل ظهور، از امور حتمی است؛ امّا زمان وقوع آن، بداپذیر است و مانند اجل و مرگ، قابلیت تقدیم و تأخیر دارد. یعنی ممکن است که خداوند، مانند اجل انسان، برای فرج نیز دو زمان معلّق و مسمّا (قطعی)، تقدیر کرده باشد که اگر دعا و کارهای مناسب از بندگان تحقّق یابد، تقدیر نخست محقّق می شود و طول دورۀ غیبت، کوتاه تر می شود و اگر چنین نشود، غیبت به درازا می کشد و بر تقدیر مسمّا و قطعی خود منطبق می شود. در کتاب تفسیر العیاشی، حدیثی بر این مطلب و تأثیر درخواست از خداوند بر پیش افتادن فرج، دلالت دارد.(1)

2. قضای حتمی و تقدیر قطعی الهی با درخواست و دعای ما و دیگران دگرگون نمی شود؛ امّا این همه، مانع دعا کردن نمی شود؛ زیرا تحقّق امور حتمی نیز حاصل گرد هم آمدن همۀ زمینه ها و عوامل گوناگون آن است که هر یک، جزئی کوچک یا بزرگ را از علّت تام و تمام آن امر، فراهم می آورند و دعا نیز می تواند جزئی از آن علّت تامّه باشد. به زبان فلسفی، خداوند مقرّر فرموده که کارها در این دنیا از طریق اسباب و مسبّبات آن انجام گیرد؛ ولی اشکالی ندارد که بخشی از این اسباب، امور نادیدنی، غیبی و کارهایی مانند دعا کردن باشد.

3. جایگاه رضایت به تقدیر الهی و تسلیم در برابر قضای او، پس از حتمی شدن تقدیر و وقوع آن است. از این رو، دعا کردن و درخواست نمودن را - که جزئی از

ص:286


1- (1) ر. ک: ص 9 ح 1012.

عوامل پیشینی حتمی شدن و وقوع تقدیر است - نمی توان دخالت و یا کراهت نسبت به تقدیر الهی دانست. این بدان معناست که ما باید دعاها و گریه های خود را به پیشگاه الهی تقدیم بداریم؛ امّا در نهایت، به آنچه خداوند تقدیر می کند، راضی باشیم. مانند امام صادق علیه السلام که هنگام بیماری فرزندشان و پیش از مرگ او نگران بودند و دعا می کردند؛ ولی پس از مرگ او، بی تابی نکردند و آرام و صبورانه، خبرش را اعلام و رضایتشان را به قضای الهی، ابراز نمودند.(1)

شاید دعای زیر در فرمان امام به نایبش عمری نیز به همین موضوع ناظر باشد:

فَصَبِّرنی عَلی ذلِکَ حَتّی لا احِبَّ تَعجیلَ ما أخَّرتَ، ولا تَأخیرَ ما عَجَّلتَ.(2)

پس مرا بر این امر شکیبا کن تا جلو افتادن آنچه را تو به تأخیر می اندازی و به تأخیر افتادن آنچه را تو به جلو می اندازی، دوست نداشته باشم.

یعنی ما باید دعا کنیم و با اصرار از خدا درخواست خود را بخواهیم؛ امّا این را نیز بطلبیم که اگر حکمت خداوند و مصلحت ما بر چیز دیگری قرار گرفت، بدان راضی شویم و حتّی تقدیم و تأخیر آن را بپذیریم و به خیر و صلاح خود بدانیم.

4. دعا کردن، افزون بر کمک به دستیابی در آنچه مطلوب ما و مرضیِّ خداوند است، در تلقین آموزه های دینی و غیبی به دعاکننده و پالایش روحی و تقویت حسّ توحیدی او مؤثّر است. دعا در هویت بخشی به دعاکننده شرکت می جوید و موضع اجتماعی - سیاسی او را روشن تر می کند و احساس مسئولیت او را در آنچه بر عهدۀ اوست، بر می انگیزد. این نکته، در بسیاری از ادعیۀ ما برای امام زمان علیه السلام به چشم

ص:287


1- (1) ر. ک: الکافی: ج 3 ص 225 ح 11: «إنّا أهلَ البَیتِ إنّما نَجزَعُ قَبلَ المُصیبَةِ، فَإذا وَقَعَ أمرُ اللّهِ رَضینا بِقَضائه وسَلَّمنا لاَِمرِه؛ ما اهل بیت، تنها پیش از مصیبت، بی تابی می کنیم؛ امّا وقتی دستور خدا عملی شد، به قضایش خشنود و به فرمانش تسلیم هستیم».
2- (2) ر. ک: ص 261 ح 1091.

می آید. ما در این دعاها به خود یادآور می شویم که: برای تحقّق چه آثاری انتظار می کشیم و چگونه خود را شکل دهیم تا لایق جامعۀ آرمانی مهدوی باشیم ؟ و اگر دوستدار رجعت و شرکت در قیام هستیم، چگونه زندگی کنیم و چه سان روح خود را بپالاییم و بسازیم ؟

5. دعاهای مأثور، در واقع، احادیثی هستند که بررسی صحّت و سقم آنها از قواعد ارزشیابی متنی و سندی حدیث پیروی می کند. از این رو، اگر دعایی برای ما مفهوم نبود و سندی معتبر نداشت، وجوب قبول ندارد، هر چند ردّ آن نیز به سادگی ممکن نیست و باید علم آن را به اهلش وا نهاد؛ وظیفه ای که در احادیث بدان سفارش شده است.(1)

حال بر پایۀ این مطالب می توان به سؤال ها پاسخ داد. گفتنی است که برخی از دعاها ممکن است در روزگاری مفهوم باشد و در روزگاری دیگر، مبهم نماید. برای نمونه، ممکن است دعاهای مربوط به حفظ امام عصر از گزند حاکمان، مربوط به روزگار غیبت صغرا باشد و در دورۀ غیبت کبرا کمتر به آنها نیاز داشته باشیم.(2)

پاسخ سؤال یک تا سه

بر پایۀ مقدّمۀ نخست، اگرچه قیام مهدوی، حتمی است، امّا دعای ما و هزاران نفر دیگر در طول تاریخ، می تواند جزئی از علّت تامّه و تقدیر الهی برای ظهور امام زمان علیه السلام باشد. با دعا کردن و درخواست از خدا، و با گرد هم آمدن دیگر عوامل، زمینۀ حصول علّت تامّۀ ظهور و قیام امام زمان علیه السلام، فراهم می آید و حتمیت وعدۀ الهی، رقم می خورَد. گفتنی است که اصل قیام امام مهدی علیه السلام حتمی است، امّا زمان و شکل وقوع و نیز آسانی و سختی آن، و همچنین افراد و تعداد شرکت جویان در آن، از قطعیت برخوردار نیست و این، خود، عرصۀ جدیدی برای دعا و راز و نیاز فراهم

ص:288


1- (1) ر. ک: بصائر الدرجات: ص 557، تحف العقول: ص 116، وضع و نقد حدیث: ص 178.
2- (2) ر. ک: ص 291 (پاسخ سؤال شش).

می آورد. بر همین پایه، تحقّق آثار قیام و به کمال رسیدن نهضت نیز امری است که به فراهم آمدن ده ها عامل و صدها زمینه چینی نیازمند است که دعا و درخواست از خدای رحمان می تواند بخشی از آنها باشد. همچنین توجّه به محتوای ادعیه می تواند جامعۀ آرمانی شیعه را ترسیم کند و فاصلۀ ما را با آن برنماید؛ امری که مسئولیت ما را در زمینه چینی برای ظهور به ما یادآوری می کند.

شرکت جستن فرشتگان در قیام و تعداد و زمان به یاری آمدن آنها نیز می تواند بدین گونه به دعای ما گره بخورد و در پی اجابت ادعیه، تعداد فراوان تری فرشته و بسی پیش تر و یا در مواضعی بیشتر به یاری بیایند. افزون بر این، بازخوانی مکرّر این ادعیه، سبب افروختن شعلۀ امید در دل منتظران ظهور و تقویت روحیِ یاران امام است.

پاسخ سؤال چهار

ما باید به تقدیر الهی راضی باشیم؛ امّا می توانیم به صلاحدید خداوند و یا حتّی سفارش و فرمان الهی، با انجام دادن اعمالی و یا پیگیری دعاهایی، بخشی از تقدیر الهی را به شکل دلخواه در آوریم. بخشی از اعمال و ادعیۀ شب قدر و نیز وجود دو اجل معلّق و حتمی برای انسان می تواند در همین خصوص باشد. در شب قدر درخواست کنیم خدا عمرمان و توفیق عملمان را افزایش دهد و در طول زندگی، با دعا کردن، و یا صدقه دادن، از اجل زودرس و معلّق می گریزیم. بر این اساس و نیز آنچه در مقدّمۀ اوّل گذشت، ما می توانیم با دعا و عمل مناسب خود، زمان وقوع فَرَج را - که امری بدا پذیر و قابل نزدیک و دورشدن است - جلو بیندازیم و این، درون تقدیر و برنامۀ الهی و جزئی از آن است. روایت منقول در مقدّمۀ اوّل و نیز توصیۀ امامان، این سفیران حقیقی خدا در زمین، و القای دعاهای بسیار در این باره، شاهد ماست.

در این نگرش، دعا و درخواست ما، زمینه ها و عوامل تحقّق فَرَج را پیش

ص:289

می اندازد و فَرَج در درون برنامۀ خود و نه بیرون از آن صورت می گیرد. از این رو، با عجله - که اقدام به کار و یا درخواست آن پیش از فراهم آمدن زمینه و مؤلّفه های تحقّق خارجی آن است -، تفاوت دارد. به سخن دیگر، دعای ما زمینۀ وقوع فَرَج را در اوّلین وقت ممکن، و نه پیش از آن، فراهم می آورد که با عجله، متفاوت است.(1)

گفتنی است دعاهای متعدّد برای درخواست تعجیل در فرج، گونه ای یادآوریِ وظیفۀ ما برای تحقّق این امر است. ما باید با خودسازی و جامعه سازی، زمینۀ ظهور امام عصر علیه السلام را فراهم کنیم و آن بخش از علّت غیبت را که به ما مربوط می شود، از میان ببریم و برای تحقّق دیگر عوامل نیز دست به دامان خداوند شویم و در دورۀ غیبت، همواره از یاد امام مُنجی، غافل نشویم تا از پاداش انتظار نیز بهره ببریم.

پاسخ سؤال پنج

در چند گزارش، سفارش شده تا برای این که امام مهدی علیه السلام همان قائم به امر الهی باشد، دعا کنیم. این گزارش ها چندان فراوان نیستند و هرچند در کتاب های معتبر و یا مشهوری نقل شده اند، امّا اسناد همه، مرسل اند و از این رو، از نظر سندی، ضعیف به شمار می آیند.(2) با این همه می توان آنها را در قالب ادبیات گفتگو با

ص:290


1- (1) ر. ک: مکیال المکارم: ج 1 ص 382.
2- (2) اجعَلهُ القائِمَ المُنتَظَرَ؛ او را قائمی قرار بده که چشم به راهش باشند. (ر. ک: ص 88 ح 1043). اجعَلهُ الدّاعِیَ إلی کِتابِکَ، وَالقائِمَ بِدینِکَ؛ خدایا! او را دعوتگر به کتابت و برپا دارندۀ دینت قرار بده. (ر. ک: ص 170 ح 1059). وَاجعَلهُ القائِمَ بِأَمرِکَ؛ او را قائم به امرت قرار بده (ر. ک: ص 224 ح 1078). اجعَلهُ الإِمامَ المُنتَظَرَ؛ خدایا! او را امامی قرار بده که انتظارش را می کشند (ر. ک: ص 242 ح 1086، به نقل از المقنعة). وَاجعَلهُ القائِمَ المُؤَمَّلَ، وَالوَصِیَّ المُفَضَّلَ، وَالإِمامَ المُنتَظَرَ، وَالعَدلَ المُختَبَرَ؛ و او را قیام کننده ای که به وی امید بسته اند و وصیّ برتری داده شده و امامی که چشم به راهش هستند و عدل آزموده قرار بده (ر. ک: ص 432 ح 1121).

خدای متعال، توجیه پذیر دانست؛ خدایی که هیچ گاه و در برابر هیچ چیزی دستش بسته نیست و کسی یارای برابری با او را ندارد؛ خداوند قادری که حتّی مقدّرات تعیین شده اش در قبضۀ اراده و مشیّت او قرار دارند و هر لحظه می تواند تغییرشان دهد. در این نگاه به هستی است که ابراهیم علیه السلام، نیای بزرگ ترین پیامبران الهی، خود را برای انجام دادن بدیهی ترین فریضۀ الهی یعنی نماز، به عنایت الهی نیازمند می بیند و ندا بر می آورد: «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ» ، (1) با آن که تردیدی نیست که ابراهیم علیه السلام از اوّابین و نمازگزاران حقیقی بوده است. پس مؤمنان، همه و همیشه باید از خدا بخواهند که بر همان خیر و صلاحی باشند که خداوند برایشان مقدّر کرده و در اجرای فرمان ها و خواست الهی، در جایگاه مقدّر خود باقی بمانند و خدای ناکرده، کسانی دیگر جایشان را نگیرند تا از پاداش عظیم الهی بی بهره نمانند. ما باید همواره از خداوند بخواهیم که منجی بشر، همان امام دوازدهم ما باشد و ما نیز پیرو پا در رکاب ایشان باشیم.

اللّهُمَّ... وَاجعَلنا مِمَّن تَنتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ،... ولا تَستَبدِل بِنا غَیرَنا.(2)

خدایا!... ما را از یاوران دینت قرار بده... و کسی دیگر را در این امر به جای ما مگذار.

پاسخ سؤال شش

ابتدا به این نکته اشاره می کنیم که بیماری و پیشامدهای طبیعی، یک عارضۀ عمومی برای همۀ انسان هاست و کمتر انسانی را می توان یافت که در عمر چند دهه ای خود، از گزند آن در امان بوده باشد. گویی این سنّت الهی است که همه را بدین وسیله بیازماید و اجر صبر رنجشان را توشۀ آخرتشان کند. از این رو، امام زمان علیه السلام نیز می تواند برای ساعت ها و روزهایی بیمار شود و پیکر مبارکش از خاری و یا زخمی

ص:291


1- (1) ابراهیم: آیۀ 40.
2- (2) ر. ک: ص 92 ح 1043 و ص 255 ح 1090.

رنجور گردد، همان گونه که امامان پیشین و پیامبران نیز روزها و گاه مانند ایوب علیه السلام سال ها بیمار بوده اند. بر این اساس، طول عمر امام زمان علیه السلام مستلزم بیمار نشدن ایشان و یا خلیدن خاری در پا و سقوط از جایی و شکستگی اندام مبارکشان نیست و چه بسا ناراحتی از کردار بسیاری، تن و روح مبارک ایشان را نیز بیازارد و برای چند صباحی، ایشان را به بستر بیماری بکشاند.

افزون بر این، ممکن است در آینده، وقایع غیر قابل پیش بینی اتفاق بیفتد که امر قیام را با دشواری های طاقت فرسا رو به رو سازد و یا به امام مهدی علیه السلام آسیب رساند و سلامت ایشان را به خطر اندازد. این بدان معناست که از هم اکنون باید با دعا و توسّل در اندیشۀ رهیدن از این خطرها و به سلامت گذر کردن از دورۀ انتظار و حوادث قیام بود.

به سخن دیگر، ممکن است حکمت و نیاز به برخی ادعیه برای ما روشن نباشد؛ امّا برای پسینیان و آیندگان، نیازی حتمی و هویدا باشد.

همچنین می توان این دعاها را ناظر به دورۀ غیبت صغرا نیز دانست؛ زیرا احتمال دسترسی دشمنان به امام زمان علیه السلام از طریق شناسایی نایبان خاص و مرتبطان با امام و فشار آوردن به آنها وجود داشته است و این دو احتمال برای وجود و پذیرش این ادعیه کفایت می کند.

بر این پایه و نیز آنچه در مقدّمۀ بحث گفته شد - که تحقّق خواسته ها به دعا نیز نیاز دارد -، تداوم سلامت ناجیِ ما، می تواند به دعا و درخواست ما گره خورد. در این صورت می توان با دعا و نیز صدقات و نذر و نیاز و خیرات و مبرّات، بیماری های جسمی و خطر حوادث طبیعی را - که به طور عمومی، دامنگیر همۀ انسان ها می شود - و نیز گزند احتمالی دشمنان و همچنین رنج حاصل از گناهان و کردار ناشایست انسان ها را که ممکن است خود نیز در آن سهیم باشیم، از آن وجود نازنین، دور نمود.

ص:292

پاسخ سؤال هفت

در پاسخ به این سؤال باید گفت: تعجیل در یک امر تاریخی، با یک امر شخصی تفاوت زیاد دارد. آرزوها و آرمان های شخصی ما در یک محدودۀ عمر چند ده ساله شکل می گیرد، و درخواست و پیگیری می شود و گاه به وقوع می پیوندد؛ امّا تحقّق درخواست های تاریخی به یک دورۀ چند صدساله و بلکه چند هزارساله نیاز دارند.

در این باره، نمونه های متعدّدی می توان ارائه داد. نوح علیه السلام صدها سال هدایت و نجات امّتش را پیگیری و از خداوند درخواست می کرد. قوم بنی اسرائیل در مصر، قرن ها در انتظار نجات بخشی بودند که آنها را از دست فرعونیان رهایی بخشد و یهودیان حجاز، قرن ها چشم به راه پیامبری بودند که مشرکان را درهم بشکند.

اینها همه درخواست برای یک امّت و در یک منطقۀ محدود بوده است و بر این پایه، دور از ذهن نیست که برای نجات عمومی بشر و در گستره ای به وسعت کرۀ زمین، نیاز باشد که همۀ انسان ها یا لا اقل در هر منطقه، بخشی از آنها سال ها و قرن ها برای تحقّق عدالتی دعا کنند که می خواهد در سرتا سر زمین جاری شود، گوشه گوشه آن را از ستم بزداید و از عطر عدالت و برادری بیاکند.

افزون بر این، تعجیل در یک امر تاریخی، لزوماً به معنای جلو انداختن آن برای یک یا دو قرن نیست؛ زیرا یک قرن در درازنای تاریخ، مانند یک روز در عمر ماست و اگر فرض شود که ظهور امام زمان علیه السلام و مهدی موعود باید بیست قرن دیگر تحقّق پذیرد، آن گاه می توان فرض و تصوّر کرد که دعا برای تعجیل فرج، اثر نموده و آن را چند قرن به جلو کشیده است، هر چند برای ما و ده ها نسل دیگر، معلوم و محسوس نباشد.

ص:293

الفصل الثامن: الأَدعِیَةُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام

1/8: دُعاءُ «اللّهُمَّ عَظُمَ البَلاءُ»

1095. جنة المأوی نقلاً عن کتاب کنوز النجاح(1): دُعاءٌ عَلَّمَهُ صاحِبُ الزَّمانِ - عَلَیهِ سَلامُ اللّهِ المَلِکِ المَنّانِ - أبَا الحَسَنِ مُحَمَّدَ بنَ أحمَدَ بنِ أبِی اللَّیثِ - رَحِمَهُ اللّهُ تَعالی - فی بَلدَةِ بَغدادَ...: اللّهُمَّ عَظُمَ البَلاءُ، وبَرِحَ الخَفاءُ، وَانقَطَعَ الرَّجاءُ،(2) وَانکَشَفَ الغِطاءُ،

ص:294


1- (1) إنّ أقدم مصدر لهذا الدعاء هو کتاب کنوز النجاح للطبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان (القرن السادس الهجری) وللأسف فإنّ هذا الکتاب لیس فی أیدینا الآن، ولذا أوردنا الدعاء نقلاً عن کتاب جنّة المأوی للمرحوم حاجی نوری، وحسب ما نقله للشیخ الطبرسی، فإنّ الإمام المهدی علیه السلام علّم هذا الدعاء لأبی الحسن محمّد بن أحمد بن أبی اللیث الذی فرّ من القتل إلی مقابر قریش إلی بغداد، فکتبت له النجاة من الموت ببرکته. کما ورد هذا الدعاء فی بعض المصادر المتأخّرة مع اختلاف، مثل: المصباح للکفعمی: ص 235 و بعض المصادر نسبت الدعاء إلی الإمام علیه السلام ولم تشر إلی شأن صدوره، مثل المزار الکبیر: ص 591 والمزار للشهید الأوّل: ص 210 وبعضها أوردته بدون أن تنسبه إلی الإمام المهدی علیه السلام ضمن الأعمال الخاصة بالإمام المهدی علیه السلام ک «جمال الاُسبوع» للسیّد بن طاووس: ص 181 وقصص الأنبیاء للراوندی: ص 365 وبعض آخر أورده فی الأعمال العبادیة الخاصة لباقی الأئمّة کمصباح الزائر: ص 386. و بناء علی ذلک، فإن المصدر الأصلی و القدیم لهذا الدعاء لا یتوفر لدینا، فضلاً عن عدم اکتمال السند.
2- (2) لیس فی المزارین: «وانقطع الرجاء».

فصل هشتم: دعاهای رسیده از امام مهدی

1/8: دعای «خدایا! بلا فزونی گرفت»

1095. جنّة المأوی - به نقل از کتاب کنوز النجاح -:(1) دعایی است که صاحب الزمان علیه السلام - که سلام خداوند فرمانروای نعمت دهنده بر او باد - آن را در شهر بغداد به ابو الحسن محمّد بن احمد بن ابی لیث - که خدای متعال رحمتش کند - آموخته است: «... خدایا! بلا بزرگ شده و نهان ها آشکار شده و امیدها ناامید شده و پرده، کنار رفته و زمین، تنگ شده و آسمان [از باریدن]، بخل ورزیده است.(2) ای خدای من! شِکوه ها را نزد تو می آورند و تکیه گاه در

ص:295


1- (1) کهن ترین منبع این دعا کتاب کنوز النجاح مرحوم طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان (سدۀ ششم) است. امّاامروزه این کتاب در دسترس ما نیست. از این رو، ما آن را به نقل از جنّة المأوی مرحوم حاجی نوری آوردیم. بنابر نقل مرحوم طبرسی، امام زمان علیه السلام این دعا را به ابوالحسن محمّد بن احمد بن لیث - که از ترس مرگ و اعدام فراری بود و به مقابر قریش در بغداد پناه برده بود -، یاد داد که موجب نجات وی شد. این دعا در منابع پسین نیز با تفاوت هایی آمده است (المصباح، کفعمی: ص 235). در برخی از منابع، دعایِ یاد شده را به امام زمان علیه السلام منسوب دانسته اند؛ امّا شأن صدور آن را بیان نکرده اند (المزار الکبیر: ص 591، المزار، شهید اوّل: ص 210). برخی نیز بدون انتساب به امام عصر علیه السلام، آن را برای اعمال عبادی مربوط به امام زمان (ر. ک: ص 263 ح 1090 «جمال الاُسبوع:»، قصص الأنبیاء، راوندی: ص 365) و یا امامان دیگر (مصباح الزائر: ص 386) توصیه کرده اند. بنا بر این، افزون بر ناتمامی سند، مصدر اصلی و کهن این دعا در اختیار ما نیست.
2- (2) جملۀ «وضاقَتِ الأَرضُ، ومُنِعَتِ السَّماءُ»، شاید اشاره به دشواری و سختی مؤمنان در دنیا دارد که با غیبت امام عصر علیه السلام شدّت بیشتری گرفته است. هم چنان که می تواند ناظر به زمان صدور و وضعیت محمّد بن احمد بن ابو لیث باشد که دچار سختی و دشواری فراوان بود و از ترس کشته شدن، به مقابر قومش پناه برده بود.

وضاقَتِ الأَرضُ، ومُنِعَتِ السَّماءُ(1) ، وإلَیکَ یا رَبِّ المُشتَکی، وعَلَیکَ المُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.

اللّهُمَّ! فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، اولِی الأَمرِ(2) الَّذینَ فَرَضتَ عَلَینا طاعَتَهُم، فَعَرَّفتَنا بِذلِکَ مَنزِلَتَهُم، فَفَرِّج عَنّا بِحَقِّهِم فَرَجاً عاجِلاً کَلَمحِ البَصَرِ أو هُوَ أقرَبُ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ، اکفِیانی فَإِنَّکُما کافِیایَ(3) ، وَانصُرانی فَإِنَّکُما ناصِرایَ، یا مَولایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ، الغَوثَ الغَوثَ (الغَوثَ)، أدرِکنی أدرِکنی أدرِکنی [السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، العَجَلَ العَجَلَ العَجَلَ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرینَ](4).

راجع: ص 248 ح 1088.

2/8: دُعاءُ «یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ»

1096. دلائل الإمامة: حَدَّثَنی أبُو الحُسَینِ مُحَمَّدُ بنُ هارونَ بنِ موسَی التَّلَّعُکبَرِیُّ، قالَ: حَدَّثَنی أبُو الحُسَینِ بنُ أبی البَغلِ الکاتِبُ... [عَن صاحِبِ الأَمرِ علیه السلام] فَقالَ: تُصَلّی رَکعَتَینِ، وتَقولُ:

یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ وسَتَرَ القَبیحَ، یا مَن لَم یُؤاخِذ بِالجَریرَةِ(5) ، ولَم یَهتِکِ السِّترَ، یا عَظیمَ المَنِّ، یا کَریمَ الصَّفحِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ المَغفِرَةِ، یا باسِطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَةِ، یا مُنتَهی کُلِّ نَجوی، یا غایَةَ کُلِّ شَکوی، یا عَونَ کُلِّ مُستَعینٍ، یا مُبتَدِئاً بِالنِّعَمِ

ص:296


1- (1) لعل العبارة «ضاقت الأرض و منعت السماء» إشارة إلی الصعوبات التی یلقاها المؤمنون فی الدنیا، و التی اشتدت علی إثر غیبة إمام العصر (عج). کما یمکن أن یراد منها زمان الصدور و حالة محمد بن أحمد بن أبی اللیث الذی کان یواجه الکثیر من المشاق و العصوبات، و کان قد لجا إلی مقابر.... مخافة القتل.
2- (2) لیس فی المزارین: «اُولی الأمر».
3- (3) یوضح الالتفات إلی بدایة الدعاء و التوحید المحوری الأساسی فیه و خاصة «علیک المعوّل فی الشدة والرخاء» أن العبارات الأخیرة «اکفیانی فإنکما کافیای و انصرانی فإنکما ناصرای» إشارة إلی کفایة النبوة و الإمامة فی اللجوء إلی ظل العنایات الإلهیة، و مثل هذا الشخص سوف لا یحتاج للجوء إلی الآخرین.
4- (4) ما بین المعقوفین أثبتناه من المصباح للکفعمی.
5- (5) الجریرة: الجنایة والذنب (النهایة: ج 1 ص 258 «جرر»).

سختی و راحتی، تویی.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست؛ کسانی که اطاعتشان را بر ما واجب کردی و بدین گونه منزلتشان را به ما شناساندی. پس خدایا! به حقّ ایشان برایمان گشایشی به سان یک چشم بر هم زدن یا سریع تر قرار بده. ای محمّد! ای علی! مرا کفایت کنید که شما کفایت کنندۀ من هستید،(1) و مرا یاری کنید که شما یاوران من هستید. ای مولای من! ای صاحب الزمان! به فریاد برس، به فریاد برس، به فریاد برس! مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب! الآن، الآن، الآن! بشتاب، بشتاب، بشتاب! ای رحیم ترین رحیمان! به حقّ محمّد و خاندان پاکش».(2)

ر. ک: ص 249 ح 1088.

2/8: دعای «ای که زیبا را آشکار می کنی»

1096. دلائل الإمامة - به نقل از ابو الحسین بن ابی بغل کاتب -: [صاحب الأمر علیه السلام] فرمود: «دو رکعت نماز می خوانی و می گویی: ای که [کار] زیبا را آشکار می کنی و [کار] زشت را می پوشانی! ای که [مجرم را زود] به جرم و جنایت بازخواست نمی کنی و پرده را نمی دری! ای که منّتی بزرگ بر ما داری! ای بخشندۀ باگذشت! ای نیکو درگذرنده! ای که آمرزشت گسترده و دستانت به رحمت گشوده است!

ای نهایت هر رازگویی! ای غایت هر شِکوه و گله گزاری! ای یاور هر یاری خواه!

ص:297


1- (1) توجّه به آغاز دعا و توحیدمحوری بنیادین آن بویژه: «عَلیکَ المُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاء» معلوم می کند که جملات پایانی: «اِکفِیانی فَإِنَّکُما کافِیایَ، وَانصُرانی فَإِنَّکُما ناصِرایَ»، به بسندگی نبوّت و امامت در پناه جویی در ذیل عنایات الهی اشاره دارد و فردی این چنین به پناهجویی از دیگران نیاز نخواهد داشت.
2- (2) جنّة المأوی چاپ شده در: بحار الأنوار: ج 53 ص 275 حکایت 40، المزار الکبیر: ص 591، المزار، شهید اوّل: ص 210، المصباح، کفعمی: ص 235، مصباح الزائر: ص 386 (هر دو منبع با عبارت مشابه).

قَبلَ استِحقاقِها، یا رَبّاه - عَشرَ مَرّاتٍ - یا سَیِّداه - عَشرَ مَرّاتٍ - یا مَولاه - عَشرَ مَرّاتٍ - یا غایَتاه - عَشرَ مَرّاتٍ یا مُنتَهی رَغبَتاه - عَشرَ مَرّاتٍ - أسأَ لُکَ بِحَقِّ هذِهِ الأَسماءِ، وبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرینَ علیهم السلام إلّاما کَشَفتَ کَربی، ونَفَّستَ هَمّی، وفَرَّجتَ عَنّی، وأَصلَحتَ حالی.

وتَدعو بَعدَ ذلِکَ بِما شِئتَ، وتَسأَلُ حاجَتَکَ. ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الأَیمَنَ عَلَی الأَرضِ، وتَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ فی سُجودِکَ: «یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ، یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، اکفِیانی فَإِنَّکُما کافِیایَ، وَانصُرانی فَإِنَّکُما ناصِرایَ».

وتَضَعُ خَدَّکَ الأَیسَرَ عَلَی الأَرضِ، وتَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ: «أدرِکنی» وتُکَرِّرُها کَثیراً، وتَقولُ:

«الغَوثَ الغَوثَ» حَتّی یَنقَطِعَ نَفَسُکَ، وتَرفَعُ رَأسَکَ، فَإِنَّ اللّهَ بِکَرَمِهِ یَقضی حاجَتَکَ إن شاءَ اللّهُ (تَعالی).

3/8: دُعاءُ الفَرَجِ (اللّهُمَّ رَبَّ النّورِ العَظیمِ)

1097. مصباح المتهجّد: مِمّا خَرَجَ عَن صاحِبِ الزَّمانِ علیه السلام(1):

ص:298


1- (1) ملحوظتان: 1. نقل الشیخ الطوسی فی مصباح المتهجّد (ص 220 ح 332) فی الأدعیة التی یُدعی بها فی تعقیبات صلاة الفجر، الدعاء المعروف بدعاء الحریق، ثمّ نقل بعده هذا الدعاء وفی صدره: «وممّا خرج عن صاحب الزمان زیادة فی هذا الدعاء إلی محمّد بن الصلت القمّی [الظاهر هو محمد بن أحمد بن علی بن الصلت]: «اللّهمّ ربّ النور العظیم...» والظاهر من قوله: «زیادة فی هذا الدعاء» استحباب قراءة الدعاء المروی عن صاحب الزمان علیه السلام بعد دعاء الحریق فی تعقیبات صلاة الفجر، لا ازدیاد هذا الدعاء بدعاء الحریق من ناحیته علیه السلام کما زعمه بعض. 2. إنّ هذا الدعاء الّذی رواه الشیخ الطوسی بعد دعاء الحریق هو مشترک فی المقطع الأوّل منه و تارة حتّی النصف مع ثلاث أدعیة اخری هی: أ - دعاء العهد الّذی أوصی بقراءته أربعین صباحاً (ر. ک: ص 240 «الفصل السادس/عند الصباح «دعاء العهد»). ب - الدعاء الذی رواه الشیخ الطوسی فی صلاة الحاجة یوم الخمیس: من کانت له حاجة فلیصمّ الثلاثلاء والأربعاء والخمیس فاذا کان العشاء تصدق بشیء قبل الإفطار و... یستحب لمن صام أن یدعو بهذه الدعاء قبل إفطاره (راجع: مصباح المتهجّد: ص 263، جمال الاُسبوع: ص 87 وص 126) ج - الدعاء المروی عن النبی صلی الله علیه و آله فی شهر رمضان قبل الإفطار (راجع: الإقبال: ج 1 ص 239، البلد الأمین: ص 231).

ای آغازگر نعمت دهی پیش از استحقاق آن! و آن گاه هر یک از این نام ها را ده بار صدا می زنی: "یا ربّاه" ، "یا سیّداه" ، "یا مولاه" ، "یا غایتاه" ، "یا منتهی رغبتاه" و پس از آن می گویی:

از تو می خواهم که به حقّ این نام ها و به حقّ محمّد و خاندان پاکش، دشواری ام را بزدایی و اندوهم را ببَری و گره از کارم بگشایی و حالم را به سامان آوری.

و پس از اینها، هر دعایی می خواهی بکن و حاجتت را بخواه و سپس گونۀ راستت را بر زمین می نهی و در سجده ات صد مرتبه می گویی: "ای محمّد، ای علی، ای علی، ای محمّد! مرا کفایت کنید که شما کفایت کنندگان من هستید و مرا یاری دهید که شما یاری دهندگان من هستید" .و گونۀ چپت را بر زمین می نهی و صد مرتبه می گویی: "مرا دریاب" و آن را فراوان تکرار می کنی، و می گویی: "فریادرس، فریادرس" تا نَفَست ببُرد، و سرت را بالا می آوری که خداوند به کرمش، حاجتت را برآورده می کند، إن شاء اللّه تعالی!».(1)

3/8: دعای فرج (اللّهُمَّ ربَّ النّورِ العَظیمِ)

1097. مصباح المتهجّد: از جمله چیزهایی که از سوی صاحب الزمان علیه السلام آمده است: (2)«خدایا!

ص:299


1- (1) دلائل الإمامة: ص 551 ح 525، فرج المهموم: ص 245، بحار الأنوار: ج 91 ص 349 ح 11. نیز، برای دیدن همۀ حدیث، ر. ک: همین دانش نامه: ج 5 ص 122 (بخش ششم/فصل سوم/ابو الحسین بن ابو بغل).
2- (2) دو نکته: یک. شیخ طوسی در ضمن دعاهایی که در تعقیبات نماز صبح خوانده می شود، دعای معروف به «دعای حریق» را نقل کرده، و بعد از آن این دعا را نقل کرده که در آغازش چنین آمده است: از جمله چیزهایی که از سوی صاحب الزمان علیه السلام به محمّد بن صلت قمی - ظاهراً محمّد بن احمد بن علی بن صلت قمی باشد - صادر شده است، افزوده ای در این دعاست: «اللّهم رب النور العظیم...». ظاهراً منظور از «افزودهای در این دعا» استحباب خواندن دعای روایت شده از امام زمان علیه السلام پس از دعای حریق در تعقیبات نماز فجر است، نه آن گونه که برخی پنداشته اند به دعای حریق از سوی امام زمان علیه السلام چیزی افزوده باشد. دو. این دعای فرج - که شیخ طوسی آن را بعد از دعای حریق آورده است -، در بخش آغازین و گاه تا نصف، با سه دعای دیگر مشترک است. این دعاها، عبارت اند از: الف - دعای مشهور عهد که خواندن آن برای چهل صبح سفارش شده است. ر. ک: ص 226 ح 1081 ب - دعایی که شیخ طوسی در اعمال مستحب شب جمعه برای رفع حاجت آورده و توصیه کرده که روزهای سه شنبه و چهارشنبه و پنج شنبه روزه گرفته شود و شب جمعه، قبل از افطار این دعا خوانده شود. ج - دعایی که از پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده و برای قبل از افطار ماه رمضان، توصیه شده است.

اللّهُمَّ رَبَّ النّورِ العَظیمِ، ورَبَّ الکُرسِیِّ الرَّفیعِ، ورَبَّ البَحرِ المَسجورِ(1) ، ومُنزِلَ التَّوراةِ وَالإِنجیلِ، ورَبَّ الظِّلِّ وَالحَرورِ، ومُنزِلَ الزَّبورِ وَالقُرآنِ العَظیمِ، ورَبَّ المَلائِکَةِ المُقَرَّبینَ وَالأَنبِیاءِ المُرسَلینَ، أنتَ إلهُ مَن فِی السَّماءِ، وإلهُ مَن فِی الأَرضِ، لا إلهَ فیهِما غَیرُکَ، وأَنتَ جَبّارُ مَن فِی السَّماءِ، وجَبّارُ مَن فِی الأَرضِ، لا جَبّارَ فیهِما غَیرُکَ، وأَنتَ خالِقُ مَن فِی السَّماءِ، وخالِقُ مَن فِی الأَرضِ، لا خالِقَ فیهِما غَیرُکَ، وأَنتَ حَکَمُ مَن فِی السَّماءِ، وحَکَمُ مَن فِی الأَرضِ، لا حَکَمَ فیهِما غَیرُکَ.

اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِوَجهِکَ الکَریمِ، وبِنورِ وَجهِکَ المُشرِقِ، ومُلکِکَ القَدیمِ، یا حَیُّ یا قَیّومُ، أسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی أشرَقَت بِهِ السَّماواتُ وَالأَرَضونَ، وبِاسمِکَ الَّذی یَصلُحُ عَلَیهِ الأَوَّلونَ وَالآخِرونَ، یا حَیّاً قَبلَ کُلِّ حَیٍّ، ویا حَیّاً بَعدَ کُلِّ حَیٍّ، ویا حَیّاً حینَ لا حَیَّ، ویا مُحیِیَ المَوتی، ویا حَیُّ لا إلهَ إلّاأنتَ، یا حَیُّ یا قَیّومُ(2) ، أسأَ لُکَ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَارزُقنی مِن حَیثُ أحتَسِبُ ومِن حَیثُ لا أحتَسِبُ، رِزقاً واسِعاً، حَلالاً طَیِّباً، وأَن تُفَرِّجَ عَنّی کُلَّ غَمٍّ وهَمٍّ، وأَن تُعطِیَنی ما أرجوهُ وآمُلُهُ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

4/8: دُعاءُ طَلَبِ الحاجَةِ

1098. مهج الدعوات: رَأَیتُ فی کِتابِ «کُنوزُ النَّجاحِ»، تَألیفِ الفَقیهِ أبی عَلِیٍّ الفَضلِ بنِ

ص:300


1- (1) وإذا البحار سُجِّرت: أی اضرمت ناراً (مفردات ألفاظ القرآن: ص 398 «سجر»). وقال الطریحی: البحرُالمسجُور: أی المملوء، «وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ» (التکویر: 6) أی مُلئت ونفذ بعضها إلی بعض فصار بحراً واحداً (مجمع البحرین: ج 2 ص 820 «سجر»).
2- (2) القَیّومُ: القائمُ الحافظُ لکلِّ شیء (مفردات ألفاظ القرآن: ص 691 «قوم»).

خداوند نور بزرگ؛ خداوند تخت رفیع؛ خداوند دریای مالامال از آب؛ نازل کنندۀ تورات و انجیل؛ خداوند سایه و گرما؛ نازل کنندۀ زبور و قرآن بزرگ؛ خداوند فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل. تو خدای هر که در آسمان است و خدای هر که در زمین است، هستی. جز تو خدایی در این دو نیست و تو چیره بر آسمانیان و چیره بر زمینیان هستی و جز تو کس دیگری در آسمان و زمین چیره نیست. تو آفریدگار آسمانیان و آفریدگار زمینیان هستی و جز تو کس دیگری آفریدگار این دو نیست. تو داور آسمانیان و زمینیان هستی و جز تو داوری در زمین و آسمان نیست.

خدایا! من از تو درخواست می کنم به روی کریمت و به نور تابان رویت و به فرمان روایی دیرینت. ای زندۀ برپا دارندۀ هستی! از تو می خواهم به آن اسمت که آسمان ها و زمین ها با آن نور گرفت و به آن اسمت که اوّلین و آخرین با آن به سامان می آیند. ای زندۀ پیش از هر زنده! ای زنده پس از هر زنده! ای زنده به هنگامی که هیچ زنده ای نبود! ای زنده کنندۀ مردگان! ای زنده! هیچ خدایی جز تو نیست. ای زنده! ای برپادارندۀ هستی! از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و مرا از راهی که گمان نمی برم و راهی که گمان می برم، روزی برسانی، روزیِ گشاده، حلال و پاک، و غم و اندوهم را بزدایی و آنچه را امید و آرزو دارم به من عطا کنی؛ که تو بر هر کاری توانایی».(1)

4/8: دعا برای حاجت خواهی

1098. مهج الدعوات: در کتاب کنوز النجاح نوشتۀ ابو علی فقیه، فضل بن حسن طبرسی، نوشته ای را از مولایمان حجّت علیه السلام دیدم که متنش این است: احمد بن دربی از خزامه

ص:301


1- (1) مصباح المتهجّد: ص 227 ح 336، البلد الأمین: ص 59، بحار الأنوار: ج 86 ص 171.

الحَسَنِ الطَّبرِسِیِّ رحمه الله عَن مَولانَا الحُجَّةِ علیه السلام ما هذا لَفظُهُ: رَوی أحمَدُ بنُ الدَّربِیِّ، عَن خَزامَةَ، عَن أبی عَبدِ اللّهِ الحُسَینِ بنِ مُحَمَّدٍ البَزَوفَرِیِّ، قالَ: خَرَجَ عَنِ النّاحِیَةِ المُقَدَّسَةِ:

مَن کانَ لَهُ إلَی اللّهِ حاجَةٌ، فَلیَغتَسِل لَیلَةَ الجُمُعَةِ بَعدَ نِصفِ اللَّیلِ، ویَأتی مُصَلّاهُ، ویُصَلّی رَکعَتَینِ، یَقرَأُ فِی الرَّکعَةِ الاُولَی «الحَمدَ»، فَإِذا بَلَغَ «إیّاکَ نَعبُدُ وإیّاکَ نَستَعینُ» یُکَرِّرُها مِئَةَ مَرَّةٍ، ویُتَمِّمُ فِی المِئَةِ إلی آخِرِها.

ویَقرَأُ سورَةَ التَّوحیدِ مَرَّةً واحِدَةً، ثُمَّ یَرکَعُ ویَسجُدُ ویُسَبِّحُ فیها سَبعَةً سَبعَةً، ویُصَلِّی الرَّکعَةَ الثّانِیَةَ عَلی هَیئَتِهِ(1) ، ویَدعو بِهذَا الدُّعاءِ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالی یَقضی حاجَتَهُ البَتَّةَ کائِناً ما کانَ، إلّاأن یَکونَ فی قَطیعَةِ الرَّحِمِ. وَالدُّعاءُ:

«اللّهُمَّ إن أطَعتُکَ فَالمَحمِدَةُ لَکَ، وإن عَصَیتُکَ فَالحُجَّةُ لَکَ، مِنکَ الرَّوحُ ومِنکَ الفَرَجُ، سُبحانَ مَن أنعَمَ وشَکَرَ، سُبحانَ مَن قَدَرَ وغَفَرَ.

اللّهُمَّ إن کُنتُ قَد عَصَیتُکَ فَإِنّی قَد أطَعتُکَ فی أحَبِّ الأَشیاءِ إلَیکَ، وهُوَ الإِیمانُ بِکَ، لَم أتَّخِذ لَکَ وَلَداً، ولَم أدعُ لَکَ شَریکاً؛ مَنّاً مِنکَ بِهِ عَلَیَّ لا مَنّاً مِنّی بِهِ عَلَیکَ.

وقَد عَصَیتُکَ یا إلهی عَلی غَیرِ وَجهِ المُکابَرَةِ، ولَا الخُروجِ عَن عُبودِیَّتِکَ، ولَا الجُحودِ لِرُبوبِیَّتِکَ، ولکِن أطَعتُ هَوایَ وأَزَلَّنِی الشَّیطانُ، فَلَکَ الحُجَّةُ عَلَیَّ وَالبَیانُ، فَإِن تُعَذِّبنی فَبِذُنوبی غَیرَ ظالِمٍ، وإن تَغفِر لی وتَرحَمنی، فَإِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ، یا کَریمُ یا کَریمُ» - حَتّی یَنقَطِعَ النَّفَسُ -.

ثُمَّ یَقولُ: «یا آمِناً مِن کُلِّ شَیءٍ، وکُلُّ شَیءٍ مِنکَ خائِفٌ حَذِرٌ، أسأَ لُکَ بِأَمنِکَ مِن

ص:302


1- (1) وردت هذه الصلاة فی صلاة مسجد جمکران أیضاً وراجع: ص 255 ح 885 (حسن بن مثله).

نقل کرد که ابو عبد اللّه بزوفری(1) گفت: از سوی ناحیۀ مقدّسه آمد: «هر کس درخواستی از خدا دارد، شب جمعه، پیش از نیمه شب، غسل کند و به نمازگاهش بیاید و دو رکعت نماز بخواند و در رکعت اوّل، سورۀ حمد را بخواند و چون به «إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعِینُ» رسید، صد مرتبه آن را تکرار کند و سپس بقیۀ سوره را تا پایان بخواند و سورۀ توحید را نیز یک مرتبه بخواند و به رکوع و سجود برود و ذکر تسبیح هر یک [از رکوع و سجود] را هفت مرتبه بگوید و رکعت دوم را نیز به همین گونه بخواند(2) و این دعا را بخواند که خدای متعال، حاجت او را هر چه باشد، بی تردید روا می کند، مگر آن که درخواست قطع رَحِم داشته باشد، و دعا این است: "خدایا! اگر اطاعتت کردم، ستایش و سپاس از آنِ توست و اگر تو را نافرمانی کردم، دلیل و حجّت از آن توست. آسودگی و گشایش از توست. تسبیح می گویم آن کس را که نعمت داد و خود قدر نهاد. تسبیح می گویم آن که را قدرت یافت و بخشید. خدایا! اگر تو را نافرمانی کرده ام، در محبوب ترین چیزها نزد تو، یعنی ایمان به تو، فرمانت را برده ام، بی آن که فرزندی برایت بگیرم و یا شریکی برایت قرار دهم و این هم منّت تو بر من است، نه منّت من بر تو.

ص:303


1- (1) شوشتری در قاموس الرجال می گوید: بزوفری سه نفرند: 1. ابو عبد اللّه حسین بن علی بن سفیان بزوفری؛ 2. ابو علی بزوفری، پسر عموی ابو عبد اللّه احمد بن جعفر بن سفیان؛ 3. ابو جعفر بزوفری محمّد بن حسین بن سفیان، راوی دعای ندبه. ظاهراً وی عموی ابو عبد اللّه است؛ چون جدّ هر دوی اینها سفیان است، هر چند کسی به این سخن، تصریح نکرده است. همۀ اینها در یک دوره می زیسته اند. مفید و حسین بن عبید اللّه غضائری از همه آنها روایت نقل کرده، و همه آنان از احمد بن ادریس روایت دارند (قاموس الرجال: ج 12 ص 19 ش 20). نمازی در شرح حال محمّد بن حسین بزوفری گفته است: «او با محمّد بن حسین بن علی بن سفیان بزوفری یکی است» (مستدرکات علم الرجال: ج 7 ص 59 ش 13171-13172). ظاهراً منظور از ابو عبد اللّه حسین، همان حسین بن علی بن سفیان، مکنّی به ابو عبد اللّه بزوفری است. نجاشی در شرح حال او نوشته است: «استاد مورد اعتماد و بزرگوار، از اصحاب ماست» (رجال النجاشی: ج 1 ص 188 ش 160). شیخ، او را از زمرۀ کسانی شمرده که از ائمّه روایت نقل نکرده اند و گفته است: «او مکنّی به ابو عبد اللّه است و کتاب هایی دارد که ما آنها را در الفهرست گفته ایم. تلّعُکبری از وی روایت دارد». در خبر غیبت، با عنوان «ابو عبد اللّه بزوفری، وکالت از جانب سفرا دارد» در بارۀ وی وارد شده است (الغیبة، طوسی: ص 308 ح 260).
2- (2) این نماز، در مورد نماز در مسجد جمکران هم وارد شده است.

کُلِّ شَیءٍ، وخَوفِ کُلِّ شَیءٍ مِنکَ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَن تُعطِیَنی أماناً لِنَفسی وأَهلی ووُلدی وسائِرِ ما أنعَمتَ بِهِ عَلَیَّ، حَتّی لا أخافَ أحَداً ولا أحذَرَ مِن شَیءٍ أبَداً، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ، وحَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَکیلُ.

یا کافِیَ إبراهیمَ نُمرودَ، یا کافِیَ موسی فِرعَونَ، أسأَ لُکَ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وأَن تَکفِیَنی شَرَّ فُلانِ بنِ فُلانٍ»، فَیَستَکفی شَرَّ مَن یَخافُ شَرَّهُ إن شاءَ اللّهُ تَعالی.

ثُمَّ یَسجُدُ ویَسأَلُ حاجَتَهُ ویَتَضَرَّعُ إلَی اللّهِ تَعالی، فَإِنَّهُ ما مِن مُؤمِنٍ ولا مُؤمِنَةٍ صَلّی هذِهِ الصَّلاةَ ودَعا بِهذَا الدُّعاءِ خالِصاً إلّافُتِحَت لَهُ أبوابُ السَّماءِ لِلإِجابَةِ، ویُجابُ فی وَقتِهِ ولَیلَتِهِ کائِناً ما کانَ، وذلِکَ مِن فَضلِ اللّهِ عَلَینا وعَلَی النَّاسِ.(1)

5/8: دُعاؤُهُ فی مَطالِبِ الدُّنیا وَالآخِرَةِ

1099. البلد الأمین: دُعاءُ آخَرُ مَروِیٌّ عَنِ المَهدِیِّ علیه السلام أیضاً: اللّهُمَّ ارزُقنا تَوفیقَ الطّاعَةِ وبُعدَ المَعصِیَةِ، وصِدقَ النِّیَّةِ وعِرفانَ الحُرمَةِ، وأَکرِمنا بِالهُدی وَالاِستِقامَةِ، وسَدِّد ألسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالحِکمَةِ، وَاملَأ قُلوبَنا بِالعِلمِ وَالمَعرِفَةِ، وطَهِّر بُطونَنا مِنَ الحَرامِ وَالشُّبهَةِ، وَاکفُف أیدِیَنا عَنِ الظُّلمِ وَالسَّرِقَةِ، وَاغضُض(2) أبصارَنا عَنِ الفُجورِ وَالخِیانَةِ، وَاسدُد أسماعَنا عَنِ اللَّغوِ وَالغیبَةِ، وتَفَضَّل عَلی عُلَمائِنا بِالزُّهدِ وَالنَّصیحَةِ، وعَلَی المُتَعَلِّمینَ بِالجَهدِ وَالرَّغبَةِ، وعَلَی المُستَمِعینَ بِالاِتِّباعِ وَالمَوعِظَةِ، وعَلی مَرضَی المُسلِمینَ بِالشِّفاءِ وَالرّاحَةِ، وعَلی مَوتاهُم بِالرَّأفَةِ وَالرَّحمَةِ، وعَلی مَشایِخِنا بِالوَقارِ

ص:304


1- (1) لیس فی المصباح للکفعمی ذیله من «وأن تکفینی...».
2- (2) غَضَّ طَرفَهُ: أی کَسَرَهُ وأطرَقَ ولم یَفتَح عَینَهُ (النهایة: ج 3 ص 371 «غضض»).

و ای خدای من! تو را نافرمانی کردم نه از سر انکار و مخالفت و یا بیرون رفتن از بندگی و عبودیت و یا نپذیرفتن ربوبیّت؛ بلکه هوسم را پیروی کردم و شیطان، مرا لغزاند، ولی حجّت تو بر من تمام است و آن را به من نموده ای. اگر عذابم کنی، به خاطر گناهانم است و ستمکار نیستی و اگر مرا بیامرزی و بر من رحم کنی، تو بخشنده و کریمی. ای کریم، ای کریم!..." .می گویی تا نَفَست بریده شود.

سپس می گوید: "ای که از هر چیز ایمنی و هر چیز از تو در هراس و برحذر! به ایمنی ات از هر چیز و هراس هر چیز از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و برای خودم، خانواده ام، فرزندانم و دیگر نعمت هایی که به من داده ای، امانم دهی تا آن جا که هرگز از کسی نترسم و از هیچ چیزی نهراسم که تو بر هر کاری توانایی، و خداوند، ما را کافی است و او بهترین وکیل است. ای کفایت کنندۀ ابراهیم از نمرود! ای کفایت کنندۀ موسی از فرعون! از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و مرا از شرّ فلان بن فلان آسوده کنی" که اگر خدای متعال بخواهد او را از شرّ کسی که از او بیم دارد، آسوده می کند.

سپس به سجده رَوَد و حاجتش را بخواهد و به خدای متعال گریه و زاری کند که هیچ مرد و زن باایمانی این نماز را نخواند و خالصانه این دعا را نکرد جز آن که درهای اجابت آسمان به رویش گشوده شد و در همان وقت و شب، جواب گرفت، هر حاجتی که بود و این، از فضل خدا بر ما و بر مردم است».(1)

5/8: دعای او برای خواسته های دنیایی و آخرتی

1099. البلد الأمین: دعایی دیگر که از امام مهدی علیه السلام روایت شده است: «خدایا! توفیق اطاعت، دوری از معصیت، نیّت درست و شناخت حرام را روزی ما کن و ما را با در راه آوردن و پایداری [در آن]، گرامی بدار و زبان هایمان را به حکمت و درستگویی استوار بدار و دل هایمان را از دانش و معرفت، آکنده ساز و شکم هایمان را از حرام و شبهه خواری پاک

ص:305


1- (1) مهج الدعوات: ص 351، مکارم الأخلاق: ج 2 ص 135 ح 2346، المصباح، کفعمی: ص 522. در این کتاب، بخش پایانی حدیث نیامده است (بحار الأنوار: ج 89 ص 323 ح 30).

وَالسَّکینَةِ، وعَلَی الشَّبابِ بِالإِنابَةِ(1) وَالتَّوبَةِ، وعَلَی النِّساءِ بِالحَیاءِ وَالعِفَّةِ، وعَلَی الأَغنِیاءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ، وعَلَی الفُقَراءِ بِالصَّبرِ وَالقَناعَةِ، وعَلَی الغُزاةِ بِالنَّصرِ وَالغَلَبَةِ، وعَلَی الاُسَراءِ بِالخَلاصِ وَالرّاحَةِ، وعَلَی الاُمَراءِ بِالعَدلِ وَالشَّفَقَةِ، وعَلَی الرَّعِیَّةِ بِالإِنصافِ وحُسنِ السِّیرَةِ، وبارِک لِلحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِی الزّادِ وَالنَّفَقَةِ، وَاقضِ ما أوجَبتَ عَلَیهِم مِنَ الحَجِّ وَالعُمرَةِ، بِفَضلِکَ ورَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

6/8: دُعاءُ سَهمِ اللَّیلِ

1100. البلد الأمین: دُعاءٌ مَروِیٌّ عَنِ المَهدِیِّ علیه السلام، یُسَمّی «سَهمَ اللَّیلِ»:

اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِعَزیزِ تَعزیزِ اعتِزازِ عِزَّتِکَ، بِطَولِ حَولِ شَدیدِ قُوَّتِکَ، بِقُدرَةِ مِقدارِ اقتِدارِ قُدرَتِکَ، بِتَأکیدِ تَحمیدِ تَمجیدِ عَظَمَتِکَ، بِسُمُوِّ نُمُوِّ عُلُوِّ رِفعَتِکَ، بِدَیمومِ قَیّومِ دَوامِ مُدَّتِکَ، بِرِضوانِ غُفرانِ أمانِ رَحمَتِکَ، بِرَفیعِ بَدیعِ مَنیعِ سَلطَنَتِکَ، بِسُعاةِ صَلاةِ بِساطِ رَحمَتِکَ، بِحَقائِقِ الحَقِّ مِن حَقِّ حَقِّکَ، بِمَکنونِ السِّرِّ مِن سِرِّ سِرِّکَ، بِمَعاقِدِ العِزِّ مِن عِزِّ عِزِّکَ، بِحَنینِ أنینِ تَسکینِ المُریدینَ، بِحَرَقاتِ خَضَعاتِ زَفَراتِ الخائِفینَ، بِآمالِ أعمالِ أقوالِ المُجتَهِدینَ، بِتَخَشُّعِ تَخَضُّعِ تَقَطُّعِ مَراراتِ الصّابِرینَ، بِتَعَبُّدِ تَهَجُّدِ تَجَلُّدِ العابِدینَ.

اللّهُمَّ ذَهَلَتِ العُقولُ، وَانحَسَرَتِ الأَبصارُ، وضاعَتِ الأَفهامُ، وحارَتِ الأَوهامُ، وقَصُرَتِ الخَواطِرُ، وبَعُدَتِ الظُّنونُ عَن إدراکِ کُنهِ کَیفِیَّةِ ما ظَهَرَ مِن بَوادی عَجائِبِ أصنافِ بَدائِعِ قُدرَتِکَ، دونَ البُلوغِ إلی مَعرِفَةِ تَلَألُؤِ لَمَعاتِ بُروقِ سَمائِکَ.

اللّهُمَّ مُحَرِّکَ الحَرَکاتِ، ومُبدِئَ نِهایَةِ الغایاتِ، ومُخرِجَ یَنابیعِ تَفریعِ قُضبانِ

ص:306


1- (1) الإنابَةُ: الرُّجوع إلی اللّه بالتَّوبَةِ (النهایة: ج 5 ص 123 «نوبَ»).

بدار و دستانمان را از ستم و دزدی باز بدار و دیده هایمان را از تباهکاری و خیانت پوشیده بدار و گوش هایمان را از بیهوده گویی و غیبت، بسته بدار و بر دانشمندانمان، به زهد و خیرخواهی و بر دانشجویان، به کوشش و اشتیاق و بر شنوندگان، به پیروی و اندرز [پذیری] و بر بیماران مسلمان، به شفا و آسودگی و بر مردگانشان، به رحم و شفقت و بر پیران ما، به وقار و آرامش و بر جوانان، به بازگشت و توبه و بر زنان، به حیا و عفّت و بر توانگران، به فروتنی و گشاده دستی و بر نیازمندان، به صبر و قناعت و بر جنگاوران، به یاری و پیروزی و بر اسیران، به رهایی و آسودگی و بر فرمان روایان، به عدالت و دلسوزی و بر مردم، به انصاف دهی و نیک رفتاری، تفضّل و منّت نِه و در توشه و هزینۀ حاجیان و زائران برکت ده و آنچه را از حجّ و عمره بر ایشان واجب کرده ای، به انجام رسان، به فضل و رحمتت ای رحیم ترین رحیمان!».(1)

6/8: دعای بهرۀ شب

1100. البلد الأمین: دعایی روایت شده از امام مهدی علیه السلام که «بهرۀ شب» نامیده می شود: «خدایا! از تو درخواست می کنم به عزیزی که عزّت بخش او، عزّت برخاسته از عزیز کردن توست، به نیروی حاصل از توان عظیم برخاستۀ از قوّت تو، به قدرت پدید آمده از قدرت برخاسته از نیروی مقتدرانه ات، به ستایش مؤکّد بزرگداشت عظمتت، به اوج گرفتن والایی بالندۀ رفعتت، به برپادارندگی جاویدان همیشه بودنت، به رضوان برآمده از آمرزش آسوده کنندۀ رحمتت، به بلندپایگی بی نمونۀ فرمان روایی نفوذناپذیرت، به پیک های روان درودهای ریزان از رحمتت، به حقایق حقیقیِ برخاسته از حقیقت حقّه ات، به راز نهفته میان نهان ترین رازهایت، به عزّت های گره خورده به گوهر عزّتت، به نالۀ آرزومندانۀ آرام بخش خواهندگان، به آه سوزناک از دل برآمدۀ بیمناکان، به آرزوهای چیره بر گفتار تلاشگران، به خشوع فروتنانۀ آب شدن زهرۀ شکیبایان، به تعبّد شب زنده داران عابد چالاک.

خدایا! عقل ها سرگردان، دیده ها درمانده، فهم ها تباه و وهم ها حیران شده و خیال ها

ص:307


1- (1) البلد الأمین: ص 349، المصباح، کفعمی: ص 374.

النَّباتِ، یا مَن شَقَّ صُمَّ جَلامیدِ الصُّخورِ الرّاسِیاتِ، وأَنبَعَ مِنها ماءً مَعیناً حَیاةً لِلمَخلوقاتِ، فَأَحیا مِنهَا الحَیَوانَ وَالنَّباتَ، وعَلِمَ مَا اختَلَجَ فی سِرَّ أفکارِهِم مِن نُطقِ إشاراتِ خَفِیّاتِ لُغاتِ النَّملِ السّارِحاتِ، یا مَن سَبَّحَت وهَلَّلَت وقَدَّسَت وکَبَّرَت وسَجَدَت لِجَلالِ جَمالِ أقوالِ عَظیمِ عِزَّةِ جَبَروتِ مَلَکوتِ سَلطَنَتِهِ مَلائِکَةُ السَّبعِ سَماواتٍ، یا مَن دارَت فَأَضاءَت وأَنارَت لِدَوامِ دَیمومِیَّتِهِ النُّجومُ الزّاهِراتُ، وأَحصی عَدَدَ الأَحیاءِ وَالأَمواتِ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ خَیرِ البَرِیّاتِ، وَافعَل بی کَذا وکَذا.

7/8: الدُّعاءُ لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ

1101. مهج الدعوات نقلاً عن مجموع الأدعیة المستجابات(1): دُعاءُ الإِمامِ العالِمِ الحُجَّةِ علیه السلام:

«إلهی! بِحَقِّ مَن ناجاکَ، وبِحَقِّ مَن دَعاکَ فِی البَرِّ وَالبَحرِ، تَفَضَّل عَلی فُقَراءِ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ بِالغَناءِ وَالثَّروَةِ، وعَلی مَرضَی المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ بِالشِّفاءِ وَالصِّحَّةِ، وعَلی أحیاءِ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ بِاللُّطفِ وَالکَرَمِ(2) ، وعَلی أمواتِ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ بِالمَغفِرَةِ وَالرَّحمَةِ، وعَلی غُرَباءِ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ بِالرَّدِّ إلی أوطانِهِم سالِمینَ غانِمینَ، بِمُحَمَّدٍ وآلِهِ أجمَعینَ(3)»(4).

ص:308


1- (1) صدر هذا النصّ المنقول فی عبارة السیّد هکذا: «وجدت فی مجموع الأدعیة المستجابات عن النبیّ والأئمّة علیهم السلام - قالبه أقل من الثمن نحو السدس - أوّله دعاء مستجاب؛ اللّهمّ اقذف فی قلبی رجاک، وفی آخره ما هذا لفظه: دعاء الإمام العالم الحجة علیه السلام: إلهی! بحقّ من ناجاک...».
2- (2) فی بعض نسخ المصدر و المصباح للکفعمی: «والکرامة».
3- (3) قال السیّد علیّ بن طاووس: کُنتُ أنا بِسُرَّ مَن رَأی فَسَمِعتُ سَحَراً دُعائه (القائِمِ علیه السلام) فَحَفِظتُ مِنهُ مِنَ الدُّعاءِ لِمَن ذَکَرَهُ الأَحیاءَ وَالأَمواتَ: وأَبقِهِم أو قالَ: وأَحیِهِم فی عِزِّنا ومُلکِنا أو سُلطانِنا ودَولَتِنا وکانَ ذلِکَ فی لَیلَةِ الأَربِعاءِ ثالِثَ عَشَرَ ذِی القَعدَةِ سَنَةَ ثَمانٍ وثَلاثینَ وسِتِّمِئَة.
4- (4) وردت فقرات هذا الدعاء بنفس هذ الشکل المترابط ضمن دعاء الفرج المفصل والذی أورد الکفعمی قراءته بعد صلاة الحاجة، روایةً عن الإمام الرضا علیه السلام من غیر أن ینسب الدعاء إلی أحدٍ «البلد الأمین: ص 323».

بازمانده و گمان ها از درک ژرفای چگونگیِ پیدایش شگفتی های گوناگون و آشکار و نوپدید برآمده از قدرتت دور افتاده و به شناخت درخشش پرتو آذرخش های آسمانی ات نرسیده اند.

خدایا! ای حرکت دهندۀ حرکت ها و آغازگر فرجام همۀ پایان ها و بیرون کشندۀ چشمه های رویانندۀ گیاهان تازه در هر گوشه و کرانه! ای که دل سخت تخته سنگ های استوار را می شکافی و آبی زلال را برای زندگی آفریدگان بیرون می کشی و حیوان و گیاه را از آن زنده می گردانی و آنچه از سخنان نهان و اشاره ای و درونی [و حتّی] به زبان مورچگان در اندیشه های پنهانشان می گذرد، می دانی!

ای که فرشتگان هفت آسمان در برابر شکوه زیباییِ گفتار سترگ برآمده از عزّت جبروتیِ ملکوت فرمان روایی اش، او را تسبیح و تهلیل و تقدیس و تکبیر گفته و به سجده افتاده اند! ای که ستارگان فروزان، به گرداگرد پایندگی جاویدش می چرخند و پرتوافشانی و نورانی می کنند! ای که شمار زندگان و مردگان را می دانی! بر محمّد و خاندان محمّد - بهترینِ مردمان - درود فرست و برایم فلان کار و فلان کار را بکن».(1)

7/8: دعا برای مردان و زنان با ایمان

1101. مهج الدعوات - به نقل از مجموعۀ دعاهای مستجاب -:(2) دعای امام فرزانه، حجّت علیه السلام:

«خدای من! به حقّ کسی که با تو مناجات می کند و به حقّ کسی که تو را در خشکی و دریا می خواند، منت بگذار، بر مردان و زنان فقیر باایمان، به ثروت و توانگری، و بر بیماران زن و مرد باایمان، به شفا و تن درستی، و بر مردان و زنان باایمان زنده، به لطف و کرم، و بر مردان و زنان مؤمن از دنیارفته، به آمرزش و رحمت، و بر مردان و زنان مؤمن غریب، به

ص:309


1- (1) البلد الأمین: ص 349، المصباح، کفعمی: ص 354.
2- (2) آغاز این متن - که در عبارت سید نقل شده - چنین است: «در مجموعه دعاهای اجابت شدۀ پیامبر و ائمّه علیهم السلام دیدم که مجموع آنها کمتر از یک هشتم و قریب یک ششم کل دعا بود. آغازش این دعای اجابت شده بود: خداوندا! امید به خودت را در قلبم القا کن. در آخر آن چنین آمده بود: دعای امام عالم حجّت علیه السلام این بود: خدای من! به حقّ کسی که با تو مناجات می کند...».

8/8: دُعاءُ کُلِّ یَومٍ مِن أیّامِ رَجَبٍ

1102. مصباح المتهجّد: أخبَرَنی جَماعَةٌ، عَنِ ابنِ عَیّاشٍ، قالَ: مِمّا خَرَجَ عَلی یَدِ الشَّیخِ الکَبیرِ أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ بنِ سَعیدٍ رحمه الله مِنَ النّاحِیَةِ المُقَدَّسَةِ، ما حَدَّثَنی بِهِ جُبَیرُ(1) بنُ عَبدِ اللّهِ، قالَ: کَتَبتُهُ مِنَ التَّوقیعِ الخارِجِ إلَیهِ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، ادعُ فی کُلِّ یَومٍ مِن أیّامِ رَجَبٍ:

اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِمَعانی جَمیعِ ما یَدعوکَ بِهِ وُلاةُ أمرِکَ، المَأمونونَ عَلی سِرِّکَ، المُستَبشِرونَ بِأَمرِکَ، الواصِفونَ لِقُدرَتِکَ، المُعلِنونَ لِعَظَمَتِکَ.

وأَسأَ لُکَ بِما نَطَقَ فیهِم مِن مَشِیَّتِکَ، فَجَعَلتَهُم مَعادِنَ لِکَلِماتِکَ، وأَرکاناً لِتَوحیدِکَ وآیاتِکَ ومَقاماتِکَ، الَّتی لا تَعطیلَ لَها فی کُلِّ مَکانٍ یَعرِفُکَ بِها مَن عَرَفَکَ، لا فَرقَ بَینَکَ وبَینَها إلّاإنَّهُم عِبادُکَ وخَلقُکَ، فَتقُها ورَتقُها بِیَدِکَ، بَدؤُها مِنکَ، وعَودُها إلَیکَ، أعضادٌ(2) وأَشهادٌ، ومُناةٌ وأَذوادٌ(3) ، وحَفَظَةٌ ورُوّادٌ، فَبِهِم مَلَأتَ سَماءَکَ وأَرضَکَ حَتّی ظَهَرَ أن لا إلهَ إلّاأنتَ.

فَبِذلِکَ أسأَ لُکَ وبِمَواقِعِ العِزِّ مِن رَحمَتِکَ وبِمَقاماتِکَ وعَلاماتِکَ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وأَن تَزیدَنی إیماناً وتَثبیتاً، یا باطِناً فی ظُهورِهِ، وظاهِراً فی بُطونِهِ ومَکنونِهِ، یا مُفَرِّقاً بَینَ النّورِ وَالدَّیجورِ، یا مَوصوفاً بِغَیرِ کُنهٍ، ومَعروفاً بِغَیرِ شِبهٍ، حادَّ کُلِّ مَحدودٍ، وشاهِدَ کُلِّ مَشهودٍ، وموجِدَ کُلِّ مَوجودٍ، ومُحصِیَ کُلِّ مَعدودٍ، وفاقِدَ کُلِّ مَفقودٍ، لَیسَ دونَکَ مِن مَعبودٍ، أهلَ الکِبرِیاءِ وَالجودِ.

ص:310


1- (1) فی الإقبال والبلد الأمین وبحار الأنوار: «خیر» بدل «جبیر».
2- (2) عضد الرجل: أنصاره وأعوانه، والعضُد: المُعین والجمع: أعضاد (لسان العرب: ج 3 ص 293 «عضد»).
3- (3) الذائِدُ: هو الحامی المدافع (النهایة: ج 2 ص 172 «ذود»).

بازگشت با سلامت و دست پُر به وطن هایشان، به حقّ محمّد و همۀ خاندانش»(1).(2)

8/8: دعای هر روز از ماه رجب

1102. مصباح المتهجّد - به نقل از ابن عیّاش -:(3) جبیر بن عبد اللّه برایم گفت: از روی توقیعی که از طرف ناحیۀ مقدّسه به دست شیخ بزرگ، ابو جعفر محمّد بن عثمان رسید، این متن را نوشتم: «بسم اللّه الرحمن الرحیم. در هر روز از ماه رجب، این دعا را بخوان: خدایا! من از تو درخواست می کنم به معنای همۀ آنچه والیان امرت تو را به آن خوانده اند؛ آن والیانی که رازنگهدار تو، بشارت یافتگان امر تو، توصیفگران قدرتت و آشکارکنندگان بزرگی ات هستند. از تو می خواهم به آنچه از خواستت در بارۀ آنها گفتی [و موجود شد] و آنها را معادن کلمه هایت و ستون های توحیدت و نشانه ها و جایگاه ها [ی معرفت تقرّب به تو] قرار دادی؛ نشانه هایی که هیچ جایی از آنها تهی نیست و هر کس تو را شناخته به آنها شناخته است و تفاوتی میان تو و آنها نیست، جز آن که آنان بندگان و مخلوق تو هستند و باز و بست و آغاز و پایانشان با توست. یاران و گواهان، آزمودگان و مدافعان و حافظان و پیش گامان اند که آسمان و زمینت را با ایشان پر کردی تا آن جا که یکتایی و بی همتایی ات پدیدار شد.

به وسیلۀ اینها و نیز به جایگاه های عزّتِ برخاسته از رحمتت و به مقامات و نشانه هایت، از تو می خواهم که بر محمّد و خاندانش درود فرستی و بر ایمان و استواری من بیفزایی. ای نهان در پیدایی اش و پیدا در نهان و پوشیدگی اش! ای جدا کنندۀ نور و تاریکی! ای وصف شده بی آن که به ژرفایش توان رسید! ای معروف بی آن که مشابهی

ص:311


1- (1) سیّد علی بن طاووس گوید: در سامرّا بودم که سحر، دعای قائم علیه السلام را شنیدم و بخشی از آن را که به ذکر مردگان و زندگان می پرداخت، حفظ کردم: «و آنان را در روزگار عزّت و فرمان روایی و تسلّط و دولت ما باقی بدار» - یا فرمود: «و آنان را زنده بدار» -. و این در شب چهارشنبه سیزدهم ذی قعدۀ سال 638 بود.
2- (2) مهج الدعوات: ص 352، المصباح، کفعمی: ص 407، بحار الأنوار: ج 95 ص 450 ح 2. گفتنی است بخش های این دعا، به همین شکل پیوسته در ضمن دعای فرج مفصّل آمده و در آنچه کفعمی، خواندن آن را پس از نماز حاجت آورده، به روایتی از امام رضا علیه السلام است، بی آن که این دعا به کسی نسبت داده شود.
3- (3) ر. ک: ج 4 ص 385 پانوشت 2 ح 729.

یا مَن لا یُکَیَّفُ بِکَیفٍ، ولا یُؤَیَّنُ بِأَینٍ، یا مُحتَجِباً عَن کُلِّ عَینٍ، یا دَیمومُ یا قَیّومُ، وعالِمَ کُلِّ مَعلومٍ، صَلِّ عَلی عِبادِکَ المُنتَجَبینَ، وبَشَرِکَ المُحتَجَبینَ، ومَلائِکَتِکَ المُقَرَّبینَ، وبُهُمِ الصّافّینَ الحافّینَ، وبارِک لَنا فی شَهرِنا هذَا المُرَجَّبِ المُکَرَّمِ، وما بَعدَهُ مِنَ الأَشهُرِ الحُرُمِ، وأَسبِغ عَلَینا فیهِ النِّعَمَ، وأَجزِل لَنا فیهِ القِسَمَ، وأَبرِر لَنا فیهِ القَسَمَ، بِاسمِکَ الأَعظَمِ الأَعظَمِ الأَجَلِّ الأَکرَمِ، الَّذی وَضَعتَهُ عَلَی النَّهارِ فَأَضاءَ، وعَلَی اللَّیلِ فَأَظلَمَ، وَاغفِر لَنا ما تَعلَمُ مِنّا ولا نَعلَمُ، وَاعصِمنا مِنَ الذُّنوبِ خَیرَ العِصَمِ، وَاکفِنا کَوافِیَ قَدَرِکَ، وَامنُن عَلَینا بِحُسنِ نَظَرِکَ، ولا تَکِلنا إلی غَیرِکَ، ولا تَمنَعنا مِن خَیرِکَ، وبارِک لَنا فیما کَتَبتَهُ لَنا مِن أعمارِنا، وأَصلِح لَنا خَبیئَةَ أسرارِنا، وأَعطِنا مِنکَ الأَمانَ، وَاستَعمِلنا بِحُسنِ الإِیمانِ، وبَلِّغنا شَهرَ الصِّیامِ وما بَعدَهُ مِنَ الأَیّامِ وَالأَعوامِ، یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ.

9/8: دُعاءُ التَّوَسُّلِ بِالمَولودَینِ فی رَجَبٍ

1103. مصباح المتهجّد: قالَ ابنُ عَیّاشٍ: خَرَجَ إلی أهلی عَلی یَدِ الشَّیخِ أبِی القاسِمِ رحمه الله فی مُقامِهِ عِندَهُم هذَا الدُّعاءُ فی أیّامِ رَجَبٍ:

اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِالمَولودَینِ فی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الثّانی(1) وَابنِهِ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ المُنتَجَبِ(2) ، وأَتَقَرَّبُ بِهِما إلَیکَ خَیرَ القُرَبِ، یا مَن إلَیهِ المَعروفُ طُلِبَ، وفیما

ص:312


1- (1) ورد فی المصادر التالیة أنّ ولادة الإمام الجواد علیه السلام فی شهر رجب: مصباح المتهجّد: ص 805، المناقب لابن شهر آشوب: ج 4 ص 379، کشف الغمّة: ج 3 ص 139، إعلام الوری: ج 2 ص 91، الإقبال: ج 3 ص 227.
2- (2) کما ورد فی المصادر التالیة أنّ ولادة الإمام الهادی علیه السلام کانت أیضاً فی شهر رجب: الکافی: ج 1 ص 498، مصباح المتهجّد: ص 805 و ص 819، إعلام الوری: ج 2 ص 109، المناقب لابن شهر آشوب: ج 4 ص 401، کشف الغمّة: ج 3 ص 164.

داشته باشد! مرز گذارندۀ هر محدود و گواه هر مشهود، و پدیدآورندۀ هر موجود و به شمار آورندۀ هر معدود و سراغدار هر مفقود! هیچ معبودی جز تو نیست. ای که شایستۀ کبریایی و جودی!

ای که نه به چگونگی توصیف می شود و نه جایی برایش معیّن می شود! ای نهان از هر دیده! ای پایندۀ برپا دارنده! ای دانا به هر دانسته! بر بندگان برگزیده ات و انسان های در حجاب گذاشته ات و فرشتگان مقرّب و ناشناختگان صف کشیدۀ حلقه زننده [بر گرد عرشت] درود فرست. این ماه رجب گرامی و دیگر ماه های حرام پس از آن (ذی قعده، ذی حجّه و محرّم) را برای ما مبارک گردان و نعمت هایت را در آن بر ما به فراوانی فرو بریز و بهرۀ ما را بیشتر کن و سوگند ما را در آن، رد مکن [و درخواست ما را بپذیر]، به نام بزرگ سترگت، جلیل ترین و کریم ترین نامت؛ همان که بر روز نهادی و روشن شد و بر شب نهادی و تاریک شد. آنچه را تو از ما می دانی و ما نمی دانیم، بیامرز و ما را از گناهان به بهترین حفظ، محفوظ بدار و ما را [با] تقدیرهای کفایت کننده ات کفایت کن و با حُسن نظرت، بر ما منّت بنه و ما را به غیر خودت وا مگذار و از خیرت باز مدار و در عمری که برایمان نوشته ای، برکت ده و رازهای نهفته مان را سامان ده و از جانب خودت امانمان بده و ما را با ایمانی نیکو به کار گیر و ما را به ماه روزه و روزها و سال های پس از آن نیز برسان. ای صاحب شکوه و کرامت!».(1)

9/8: دعای توسّل به دو مولود رجب

1103. مصباح المتهجّد - به نقل از ابن عیّاش -: در مدّتی که شیخ ابو القاسم [روح نوبختی، نائب سوم امام زمان] نزد خانواده ام بود، دعایی برای ایشان به دست او [از سوی ناحیۀ مقدّسه] آمد که در روزهای رجب خوانده می شود: «خدایا! به [حقّ] دو مولود در رجب: محمّد بن علی دوم (امام جواد علیه السلام) و فرزندش علی بن محمّدِ برگزیده (امام هادی علیه السلام)(2) از تو درخواست می کنم و بهترین تقرّب را با آن دو به تو می جویم.

ص:313


1- (1) مصباح المتهجّد: ص 803 ح 866، الإقبال: ج 3 ص 214، المصباح، کفعمی: ص 701، البلد الأمین: ص 179، بحار الأنوار: ج 98 ص 392.
2- (2) در برخی نقل ها ولادت امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام را در ماه رجب گفته اند.

لَدَیهِ رُغِبَ، أسأَ لُکَ سُؤالَ مُقتَرِفٍ مُذنِبٍ قَد أوبَقَتهُ ذُنوبُهُ، وأَوثَقَتهُ عُیوبُهُ، فَطالَ عَلَی الخَطایا دُؤوبُهُ، ومِنَ الرَّزایا خُطوبُهُ، یَسأَ لُکَ التَّوبَةَ، وحُسنَ الأَوبَةِ(1) وَالنُّزوعَ عَنِ الحَوبَةِ، ومِنَ النّارِ فِکاکَ رَقَبَتِهِ، وَالعَفوَ عَمّا فی رِبقَتِهِ(2) ، فَأَنتَ یا مَولایَ أعظَمُ أمَلِهِ وثِقَتِهِ.

اللّهُمَّ وأَسأَ لُکَ بِمَسائِلِکَ الشَّریفَةِ، ووَسائِلِکَ المُنیفَةِ، أن تَتَغَمَّدَنی فی هذَا الشَّهرِ بِرَحمَةٍ مِنکَ واسِعَةٍ، ونِعمَةٍ وازِعَةٍ، ونَفسٍ بِما رَزَقتَها قانِعَةٍ، إلی نُزولِ الحافِرَةِ ومَحَلِّ الآخِرَةِ، وما هِیَ إلَیهِ صائِرَةٌ.

10/8: دُعاءٌ آخَرُ لِکُلِّ یَومٍ مِن أیّامِ رَجَبٍ

1104. الإقبال - فیما رَواهُ مِن کِتابِ «مَعالِمُ الدّینِ» مَروِیّاً عَنِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام -: اللّهُمَّ یا ذَا المِنَنِ السّابِغَةِ، وَالآلاءِ(3) الوازِعَةِ، وَالرَّحمَةِ الواسِعَةِ، وَالقُدرَةِ الجامِعَةِ، وَالنِّعَمِ الجَسیمَةِ، وَالمَواهِبِ العَظیمَةِ، وَالأَیادِی الجَمیلَةِ، وَالعَطایَا الجَزیلَةِ.

یا مَن لا یُنعَتُ بِتَمثیلٍ، ولا یُمَثَّلُ بِنَظیرٍ، ولا یُغلَبُ بِظَهیرٍ.

یا مَن خَلَقَ فَرَزَقَ، وأَلهَمَ فَأَنطَقَ، وَابتَدَعَ فَشَرَعَ، وعَلا فَارتَفَعَ، وقَدَّرَ فَأَحسَنَ، وصَوَّرَ فَأَتقَنَ، وَاحتَجَّ فَأَبلَغَ، وأَنعَمَ فَأَسبَغَ، وأَعطی فَأَجزَلَ، ومَنَحَ فَأَفضَلَ.

ص:314


1- (1) آبَ أوباً: رَجَع عن ذَنبِه وتابَ (المصباح المنیر: ص 28 «أوب»).
2- (2) الرِّبقُ: الحبلُ والحلقة تشدّ بها الغنم الصّغار لئلّا ترضع، وشبّه ما قلدته أعناقها من الأوزار (لسان العرب: ج 10 ص 112 «ربق»).
3- (3) آلاء اللّه: أی نعمه. وقیل: الآلاء: هی النعم الظاهرة، والنعماء: هی النعم الباطنة (مجمع البحرین: ج 1 ص 29 «ألا»).

ای که احسان را از او می جویند و به آنچه نزد اوست، رغبت می ورزند. از تو درخواست می کنم، درخواست گنهکاری که دستاوردش گناه است و گناهانش او را هلاک کرده و عیب هایش او را به بند کشیده و به خطا خو گرفته و مصیبت های سهمگین دیده و حال از تو می خواهد که توبه کند و به نیکی باز گردد و دل از معصیت بر کند و گردنش را از آتش برهانی و از آنچه گریبانگیرش شده درگذری؛ که تو - ای مولای من -، بزرگ ترین امید و تکیه گاه او هستی.

خدایا! به خواست های گران بهای از تو و وسیله های والایت از تو می خواهم که مرا در این ماه با رحمت گسترده ات و نعمت های باز دارنده ات [از حرام ها و زیان ها] و جانی قناعت کننده به روزی اش، در برگیری تا آن گاه که گام به برزخ و جایگاه اخروی و آنچه رهسپار آن می شویم، بگذاریم».(1)

10/8: دعایی دیگر برای هر روز از ماه رجب

1104. الإقبال - به نقل از کتاب معالم الدین -:(2) امام مهدی علیه السلام فرمود: «خدایا! ای دارای احسان های فراوان و نعمت های گوناگون و رحمت گسترده و نیروی فراگیر و نعمت های سترگ و موهبت های بزرگ و بخشش های نیکو و عطایای فراوان!

ای که او را نمی توان با تمثیل وصف کرد و شبیهی برایش یافت و مغلوب کسی نمی شود! ای که آفرید و روزی داد، الهام کرد و به سخن درآورد، نو آفرید و آغازید، بالا رفت و اوج گرفت، تقدیر کرد و نیکو کرد، صورت داد و استوار ساخت، حجّت آورد و رساند، نعمت بخشید و فراوان کرد، عطا داد و بسیار داد،

ص:315


1- (1) مصباح المتهجّد: ص 804 ح 867، الإقبال: ج 3 ص 215، المصباح، کفعمی: ص 703، البلد الأمین: ص 180، بحار الأنوار: ج 98 ص 393.
2- (2) نام صاحب معالم الدین را مختلف گفته اند: أبو طاهر محمّد بن حسن حسین نرسی (برسی) (ر. ک: الملهوف: ص 176 و پاورقی الملهوف: ص 159، و الذریعة: ج 21 ص 198 ش 4596. در الإقبال: ج 3 ص 211 «ابو الحسن علی بن محمّد برسی» آمده که احتمالاً تصحیف است.

یا مَن سَما فِی العِزِّ فَفاتَ خَواطِرَ الأَبصارِ، ودَنا فِی اللُّطفِ فَجازَ هَواجِسَ(1) الأَفکارِ، یا مَن تَوَحَّدَ بِالمُلکِ، فَلا نِدَّ لَهُ فی مَلَکوتِ سُلطانِهِ، وتَفَرَّدَ بِالکِبرِیاءِ وَالآلاءِ، فَلا ضِدَّ لَهُ فی جَبَروتِ شَأنِهِ، یا مَن حارَت فی کِبرِیاءِ هَیبَتِهِ دَقائِقُ لَطائِفِ الأَوهامِ، وَانحَسَرَت دونَ إدراکِ عَظَمَتِهِ خَطائِفُ أبصارِ الأَنامِ، یا مَن عَنَتِ الوُجوهُ لِهَیبَتِهِ، وخَضَعَتِ الرِّقابُ لِعَظَمَتِهِ، ووَجِلَتِ القُلوبُ مِن خیفَتِهِ. أسأَ لُکَ بِهذِهِ المِدحَةِ الَّتی لا تَنبَغی إلّالَکَ، وبِما وَأَیتَ(2) بِهِ عَلی نَفسِکَ لِداعیکَ مِنَ المُؤمِنینَ، وبِما ضَمِنتَ الإِجابَةَ فیهِ عَلی نَفسِکَ لِلدّاعینَ، یا أسمَعَ السّامِعینَ، ویا أبصَرَ المُبصِرینَ، ویا أنظَرَ النّاظِرینَ، ویا أسرَعَ الحاسِبینَ، ویا أحکَمَ الحاکِمینَ، ویا أرحَمَ الرّاحِمینَ! صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ، وعَلی أهلِ بَیتِهِ الطّاهِرینَ الأَخیارِ، وأَن تَقسِمَ لی فی شَهرِنا هذا خَیرَ ما قَسَمتَ، وأَن تَحتِمَ لی فی قَضائِکَ خَیرَ ما حَتَمتَ، وتَختِمَ لی بِالسَّعادَةِ فیمَن خَتَمتَ، وأَحیِنی ما أحیَیتَنی مَوفوراً، وأَمِتنی مسَروراً ومَغفوراً، وتَوَلَّ أنتَ نَجاتی مِن مَسأَلَةِ البَرزَخِ، وَادرَأ عَنّی مُنکَراً ونَکیراً، وأَرِ عَینی مُبَشِّراً وبَشیراً، وَاجعَل لی إلی رِضوانِکَ وجِنانِکَ مَصیراً، وعَیشاً قَریراً، ومُلکاً کَبیراً، وصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ بُکرَةً وأَصیلاً، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ».(3)

ص:316


1- (1) الهِجِسُ: أی ما یخطر فی الضمائر ویدور فیها من الأحادیث والأفکار (النهایة: ج 5 ص 247 «هجس»).
2- (2) وأَیت علی نفسی: أی جعلته وعداً علی نفسی (مجمع البحرین: ج 3 ص 1899 «وأی»).
3- (3) وقد نسب هذا الدعاء إلی الإمام علیه السلام فی بعض المصادر، مثل: المزار الکبیر، المزار للشهید الأوّل، وإن لم یصرّحوا بذلک تصریحاً واضحاً. وفی بعض المصادر الاُخری - کمصباح المتهجّد ومصباح الزائر والمصباح للکفعمی والبلد الأمین - أوردوا هذا الدعاء فی الأدعیة التی یستحبّ قراءتها، ممّا یظهر منه أنّه من المأثور، إلّاأنّهم لم ینسبوه إلی أحدٍ من المعصومین علیهم السلام.

بخشش نمود و فزون داد!

ای که چنان در عزّتْ بالا رفتی که خیال دیده ها نیز به آن نرسد و چنان لطیف گشتی که از خاطر اندیشه ها نیز گذشتی! ای که در فرمان روایی، یکتا، در سیطرۀ سلطنتش بی همتا، در کبریایی و نعمت بخشی، یگانه و در بزرگی منزلت، بی نمونه هستی! ای که نازک خیالی های اندیشه ها در بزرگی هیبتش سرگردان شده و برق نگاه مردمان از درک عظمتش باز مانده است! ای که چهره ها از هیبتش درهم کشیده می شوند و گردن ها در برابر عظمتش خم می شوند و دل ها از بیمش لرزان می گردند.

خدایا! به حقّ این ستایشی که برای جز تو روا نیست و نیز به خاطر وعده ای که به مؤمنان نداکننده ات داده ای و استجابت دعایشان را ضمانت کرده ای، ای شنواترین شنوندگان و ای بیناترین بینندگان و ای دقیق ترین نگاه کنندگان و ای سریع ترین حسابرسان و ای بهترینِ داوران و ای رحیم ترین رحیمان! از تو می خواهم که بر محمّد، خاتم پیامبران و اهل بیت پاک برگزیده اش درود فرستی، و بهترین قسمت را در این ماه برای من قرار دهی و بهترین قضایت را برای من حتمی کنی و میان کسانی که کارشان را خاتمه می دهی، خاتمۀ کار مرا خوش بختی قرار دهی و تا زنده ام، با فراوانی زندگی کنم و مرا شاد و آمرزیده بمیران و رهایی ام از سؤال برزخ را عهده دار شو و منکر و نکیر را از من بِران و مبشّر و بشیر را به دیده ام بنمایان و حرکتم را به سوی رضوان و بهشتت و عیشی جاویدان و مُلکی بزرگ قرار بده. خداوند بر محمّد و خاندان او صبح و شام درود فرستد، ای رحیم ترین رحیمان!»(1).(2)

ص:317


1- (1) الإقبال: ج 3 ص 211-212، المزار الکبیر: ص 144، المزار، شهید الأوّل: ص 264، مصباح الزائر: ص 109، مصباح المتهجّد: ص 802 ح 865، المصباح، کفعمی: ص 699، البلد الأمین: ص 178، بحار الأنوار: ج 100 ص 446 ح 23.
2- (2) این دعا در برخی مصادر مانند المزار الکبیر و المزار شهید اوّل به امام علیه السلام نسبت داده شده است، هر چند به آن تصریح نشده است. در منابع دیگر، مانند: مصباح المتهجّد، مصباح الزائر و المصباح، کفعمی و البلد الأمین، این دعا را در ضمن دعاهایی آورده اند که خواندنش مستحب است، و از آن به دست می آید که مأثور است، جز این که آن را به معصومان علیهم السلام نسبت نداده اند.

11/8: دُعاءُ المَشاهِدِ المُشَرَّفَةِ فی رَجَبٍ

1105. مصباح المتهجّد: زِیارَةٌ رَواهَا ابنُ عَیّاشٍ. قالَ ابنُ عَیّاشٍ(1): حَدَّثَنی خَیرُ(2) بنُ عَبدِ اللّهِ، عَن مَولاهُ - یَعنی أبَا القاسِمِ الحُسَینَ بنَ روحٍ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ - قالَ: زُر أیَّ المَشاهِدِ کُنتَ بِحَضرَتِها فی رَجَبٍ، تَقولُ إذا دَخَلتَ:

الحَمدُ للّهِِ الَّذی أشهَدَنا مَشهَدَ أولِیائِهِ فی رَجَبٍ، وأَوجَبَ عَلَینا مِن حَقِّهِم ما قَد وَجَبَ، وصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ المُنتَجَبِ، وعَلی أوصِیائِهِ الحُجُبِ، اللّهُمَّ فَکَما أشهَدتَنا مَشهَدَهُم، فَأَنجِز لَنا مَوعِدَهُم، وأَورِدنا مَورِدَهُم، غَیرَ مُحَلَّئینَ(3) عَن وِردٍ فی دارِ المُقامَةِ وَالخُلدِ، وَالسَّلامُ عَلَیکُم.

إنّی قَصَدتُکُم وَاعتَمَدتُکُم بِمَسأَلَتی وحاجَتی، وهِیَ فَکاکُ رَقَبَتی مِنَ النّارِ، وَالمَقَرُّ مَعَکُم فی دارِ القَرارِ، مَعَ شیعَتِکُمُ الأَبرارِ، وَالسَّلامُ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَی الدّارِ، أنَا سائِلُکُم وآمِلُکُم، فیما إلَیکُمُ التَّفویضُ وعَلَیکُمُ التَّعویضُ، فَبِکُم یُجبَرُ المَهیضُ(4) ، ویُشفَی المَریضُ، وما تَزدادُ الأَرحامُ(5) وما تَغیضُ.(6)

إنّی بِسِرِّکُم مُؤمِنٌ، ولِقَولِکُم مُسَلِّمٌ، وعَلَی اللّهِ بِکُم مُقسِمٌ فی رَجعی بِحَوائِجی

ص:318


1- (1) فی المزار الکبیر: الشیخ أبو بکر بن عیّاش.
2- (2) فی نسخة آخر: حسین.
3- (3) حَلَّأْتُ الإبِلَ عن الماء: إذا طردتها عنه ومنعتها أن ترده (الصحاح: ج 1 ص 45 «حلأ»).
4- (4) هاضَ العَظمَ: أی کسره فهو مهیض (الصحاح: ج 3 ص 1113 «هیض»).
5- (5) قال العلّامة المجلسی قدس سره: وفی بعض النسخ: «وعندکم ما تزداد الأرحام» وهو أظهر. ثمّ المراد به إمّا ازدیاد مدّة الحمل، أو عدد الأولاد، أو دم الحیض (بحار الأنوار: ج 102 ص 196).
6- (6) غاضَ الشیء: نقص. وغِضتُه: نَقَصتُه، یُستعمل لازماً ومتعدّیاً (المصباح المنیر: ص 459 «غاض»).

11/8: دعای مشاهد مشرّفه در ماه رجب

1105. مصباح المتهجّد: زیارتی که ابن عیّاش آن را از خیر (یا حسین) بن عبد اللّه از مولایش، ابو القاسم حسین بن روح - که خدا از او راضی باشد - روایت کرده و گفته است: در ماه رجب در هر یک از مشاهد که بودی، این گونه زیارت کن: هنگامی که داخل شدی می گویی: «خدا را سپاس که ما را در یکی از مشاهد اولیایش در ماه رجب حاضر کرد و از حقّ واجبشان آنچه را که لازم است، بر ما واجب کرد و خداوند بر محمّدِ برگزیده و اوصیای پرده دارش درود فرستد. خدایا! همان گونه که ما را در مشاهدشان حاضر نمودی، وعده شان را نیز برایمان به انجام رسان و ما را به همان جا درآور که ایشان را وارد می کنی بی آن که جلوی ورود ما را به سرای ماندگاری و جاوید بگیرند، و سلام بر شما باد!

من آهنگ شما را کردم و در درخواست و حاجتم - که همان آزادی ام از آتش و بودن همراه شما و پیروان نیکتان در سرای ماندگاری است -، بر شما اعتماد کردم. و سلام بر شما به خاطر صبرتان؛ که خانۀ آخرت بهترین جاست. من در آنچه به شما وا نهاده شده و عهده دار جایگزینی اش هستید، به شما امیدوارم و از شما خواهانم که به وسیلۀ شما، شکسته، ترمیم می شود و بیمار، شفا و تعداد فرزندان، افزایش و کاهش می یابد.

ص:319

وقَضائِها وإمضائِها، وإنجاحِها وإبراحِها(1) ، وبِشُؤونی لَدَیکُم وصَلاحِها.

وَالسَّلامُ عَلَیکُم سَلامَ مُوَدِّعٍ، ولَکُم حَوائِجَهُ مودِعٌ، یَسأَلُ اللّهَ إلَیکُمُ المَرجِعَ، وسَعیُهُ إلَیکُم غَیرُ مُنقَطِعٍ، وأَن یُرجِعَنی مِن حَضرَتِکُم خَیرَ مَرجِعٍ، إلی جَنابٍ(2) مُمرِعٍ(3) وخَفضٍ(4) مُوَسَّعٍ، ودَعَةٍ ومَهَلٍ(5) ، إلی حینِ الأَجَلِ، وخَیرِ مَصیرٍ ومَحَلٍّ، فِی النَّعیمِ الأَزَلِ وَالعَیشِ المُقتَبَلِ، ودَوامِ الاُکُلِ، وشُربِ الرَّحیقِ وَالسَّلسَلِ(6) ، وعَلٍّ ونَهَلٍ(7) ، لا سَأَمَ مِنهُ ولا مَلَلَ، ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ وتَحِیّاتُهُ، حَتَّی العَودِ إلی حَضرَتِکُم، وَالفَوزِ فی کَرَّتِکُم، وَالحَشرِ فی زُمرَتِکُم، وَالسَّلامُ عَلَیکُم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ عَلَیکُم وصَلَواتُهُ وتَحِیّاتُهُ، وهُوَ حَسبُنا ونِعمَ الوَکیلُ.

12/8: دُعاءُ الیَومِ السّابِعِ وَالعِشرینَ مِن رَجَبٍ

1106. مصباح المتهجّد - فی أعمالِ یَومِ السّابِعِ وَالعِشرینَ مِن رَجَبٍ -: رِوایَةُ أبِی القاسِمِ الحُسَینِ بنِ روحٍ رَحمَةُ اللّهِ عَلَیهِ، قالَ: تُصَلّی فی هذَا الیَومِ اثنَتَی عَشرَةَ رَکعةً، تَقرَأُ

ص:320


1- (1) فی المصدر: «وإبراجِها»، والتصویب من بحار الأنوار والمصادر الاُخری. وقال العلّامة المجلسی: «وإبرامها» فی أکثر النسخ بالباء الموحّدة والحاء المهملة، أی إظهارها؛ من بَرَح الأمر، إذا ظهر. ویقال: أبرحه، أی أعجبه وأکرمه وعظّمه (بحارالأنوار: ج 102 ص 196).
2- (2) الجَنابُ: الفناء والناحیة (القاموس المحیط: ج 1 ص 49 «جنب»).
3- (3) مَرُعَ الوادی: أخصَبَ بکثرة الکَلَأ. وأَمرَعَ - بالألف - لُغةٌ (المصباح المنیر: ص 569 «مرع»).
4- (4) الخَفض: الدَّعَة والسکون (النهایة: ج 2 ص 54 «خفض»).
5- (5) المَهْل والمَهَل: السَّکینة والرِّفق (القاموس المحیط: ج 4 ص 52 «مهل»).
6- (6) ماءٌ سَلْسَل: سَهل الدخول فی الحَلق؛ لعذوبته وصفائه (الصحاح: ج 5 ص 1732 «سلل»).
7- (7) العَلّ: الشربة الثانیة، أو الشرب بعد الشرب تِباعاً. والنَّهَل: أوّل الشرب (القاموس المحیط: ج 4 ص 20 «علّ» و ص 61 «نهل»).

من به نهان شما [نیز] ایمان دارم و در برابر گفتارتان تسلیم هستم. شما را به خدا قسم می دهم که مرا با حاجت هایی روا و امضاشده و با کامیابی و پدیدارشده و به سامان آمدن همۀ کارهایم بازگردانید.

سلام بر شما؛ سلام فرد خداحافظی کننده و حاجت ها را به شما سپارنده؛ کسی که از خداوند می خواهد دوباره به نزد شما باز گردد و تلاش و آمدنش را به سوی شما قطع نکند و او را به بهترین صورت از حضورتان [به وطنش] باز گرداند، به سوی ناحیه ای آباد، با آرامشی گسترده و بی اضطراب و ناآرامی، تا زمان در رسیدن اجل و به سوی بهترین سرانجام و منزلگاه در نعمت همیشگی و زندگی همیشه نو و تازه و دوام خوردن، و نوشیدن شراب و آب گوارای [بهشتی] به یکباره، با جام های پی در پی، بدون ملالت و بی میلی.

و رحمت و برکات و درودهای خدا بر شما تا بازگشت دوباره به حضورتان و درک بازگشت دوباره تان و محشور شدن در جرگه تان، و سلام و رحمت و برکات و درودهای خداوند بر شما؛ که او ما را کافی و بهترین وکیل است».(1)

12/8: دعای روز بیست و هفتم رجب

1106. مصباح المتهجّد - در اعمال روز بیست و هفتم رجب، مطابق روایت ابو القاسم حسین بن روح -: در این روز، دوازده رکعت نماز و در هر رکعت، سورۀ حمد با هر سورۀ دیگری که برایت میسّر است می خوانی و تشهّد و سلام می دهی و در میان هر دو

ص:321


1- (1) مصباح المتهجّد: ص 821 ح 885، المزار الکبیر: ص 203 ح 2، الإقبال: ج 3 ص 183، بحار الأنوار: ج 102 ص 195.

فی کُلِّ رَکعَةٍ: فاتِحَةَ الکِتابِ وما تَیَسَّرَ مِنَ السُّوَرِ، وتَتَشَهَّدُ وتُسَلِّمُ وتَجلِسُ، وتَقولُ بَینَ کُلِّ رَکعَتَینِ(1):

«اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً»2 ، یا عُدَّتی فی مُدَّتی! یا صاحِبی فی شِدَّتی! یا وَلِیِّی فی نِعمَتی! یا غِیاثی فی رَغبَتی! یا نَجاحی فی حاجَتی! یا حافِظی فی غَیبَتی! یا کالِئی(2) فی وَحدتی! یا انسی فی وَحشَتی!

أنتَ السّاتِرُ عَورَتی فَلَکَ الحَمدُ، وأَنتَ المُقیلُ عَثرَتی فَلَکَ الحَمدُ، وأَنتَ المُنعِشُ صَرعتی فَلَکَ الحَمدُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاستُر عَورَتی، وآمِن رَوعَتی، وأَقلِنی(3) عَثرَتی، وَاصفَح عَن جُرمی، وتَجاوَز عَن سَیِّئاتی فی أصحابِ الجَنَّةِ، وَعدَ الصِّدقِ الَّذی کانوا یوعَدونَ.(4)

فَإِذا فَرَغتَ مِنَ الصَّلاةِ وَالدُّعاءِ قَرَأتَ: الحَمدَ، وَالإِخلاصَ، وَالمُعَوِّذَتَینِ، و «قُل یا أیُّهَا الکافِرونَ»(5) ، و «إنّا أنزَلناهُ»، وآیَةَ الکُرسِیِّ، سَبعَ مَرّاتٍ.

ص:322


1- (1) وفی الإقبال: «أبو العبّاس أحمد بن علیّ بن نوح رضی الله عنه، قال: حدّثنی أبو أحمد المحسن بن عبدالحکم الشجریّ، وکتبته من أصل کتابه، قال: نسخت من کتاب أبی نصر جعفر بن محمّد بن الحسن بن الهیثم، وذکر أنّه خرج من جهة أبی القاسم الحسین بن روح رضی الله عنه: إنّ الصلاة یوم سبعة وعشرین من رجب اثنتا عشرة رکعة، یقرأ فی کلّ رکعة ما تیسّر من السور، ویجلس ویسلّم، ویقول بین کلّ رکعتین: الحمد للّه...».
2- (3) فی المصدر: «کافِئی» والصواب ما أثبتناه کما فی الإقبال.
3- (4) أقالَ اللّهُ فلاناً عثرتَه: بمعنی الصفح عنه (لسان العرب: ج 11 ص 580 «قیل»).
4- (5) وقال فی الإقبال فی آخره: فإذا فرغت من الصلاة والدعاء قرأت الحمد، وقل هو اللّه أحد، وقل یا أیّها الکافرون، والمعوّذتین، وإنّا أنزلناه فی لیلة القدر، وآیة الکرسی - سبعاً سبعاً - ثمّ تقول: اللّهمّ اللّه اللّه ربّی لا اشرک به شیئاً - سبع مرّات - ثمّ ادع بما أحببت.
5- (6) فی الإقبال تأخّر «المعوذتین» علی «قل یا أیها الکافرون».

رکعت می نشینی و می گویی: (1)««ستایش، ویژۀ خدایی است که فرزندی نگرفت و همتایی در فرمان روایی ندارد و نه از سر خواری و زبونی سرپرستی دارد، و او را چندان که باید بزرگ بدار».

ای ساز و برگ من در مدت [عمر] من! ای همراه من در سختی ام! ای ولیّ نعمتم! ای فریادرسم به گاه اشتیاق و روی آوردنم! ای کامیابیِ حاجتم! ای نگهدار من در غیابم! ای مواظب من در تنهایی! ای مونس من در بی کسی ام!

تو پوشاندۀ زشتی هایم هستی، پس تو را سپاس و تو درگذرنده از لغزش هایم هستی، پس تو را سپاس و تو دستگیرِ افتادن های منی، پس تو را سپاس. بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و زشتی ام را بپوشان و هراس را از دلم بیرون کن و از لغزشم درگذر و از جرمم روی بگردان و [مانند و] جزو بهشتیان از بدی هایم درگذر که همین را به ایشان صادقانه وعده داده ای».(2)

هنگامی که از نماز و دعا فارغ شدی، سوره های «حمد»، «توحید»، «معوّذتین (فلق و ناس)»، «کافرون»، «قدر» و نیز «آیة الکرسی» را هفت مرتبه می خوانی و

ص:323


1- (1) در الإقبال آمده است: ابو العباس احمد بن علی بن نوح - که رضوان خدا بر او باد - گفت: ابو احمد محسن بن عبد الحکم شجری برایم روایت کرد، و آن را از روی کتابش نوشتم. او گفت: من این را از کتاب ابو نصر جعفر بن محمّد بن حسن بن هیثم استنساخ کردم. و گفت: از روی کتاب ابوالقاسم حسین بن روح - که رضوان خدا بر او باد - صادر شده است که: نماز روز بیست و هفتم رجب دوازده رکعت است، و در هر رکعت، هر سوره ای که مقدور است خوانده شود، و بعد بنشیند و سلام دهد، و در میان دو رکعت بگوید: الحمد للّه؛ سپاس تنها از آن خداست....
2- (2) الإقبال در پایان گفته است: وقتی از نماز و دعا فارغ شدی، و هر یک از سوره های: «حمد»، «قل هو اللّه أحد»، «قل یا أیّها الکافرون»، «قل أعوذ بربّ الفلق»، «قل أعوذ بربّ النّاس»، «إنا أنزلناه فی لیلة القدر» و «آیة الکرسی» را هفت بار خواندی، می گویی: «اللّهمّ اللّه اللّه ربّی لا اشرک به شیئاً؛ خداوندا! خدا خدا، پروردگار من است، و من هیچ چیزی را شریک او قرار نمی دهم». این را هفت بار بگو و بعد هر چه دوست داری دعا کن.

ثُمَّ تَقولُ: «لا إلهَ إلَّااللّهُ وَاللّهُ أکبَرُ، وسُبحانَ اللّهِ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّابِاللّهِ» سَبعَ مَرّاتٍ.(1)

ثُمَّ تَقولُ سَبعَ مَرّاتٍ: «اللّهُ اللّهُ رَبّی لا اشرِکُ بِهِ شَیئاً». وتَدعو بِما أحبَبتَ.

ص:324


1- (1) لیس فی الإقبال «ثم تقول... مرات».

سپس هفت مرتبه می گویی: «خدایی جز خداوند نیست و خداوند، بزرگ تر است و خدا را تسبیح می کنم و هیچ نیرو و توانی جز به خداوند نیست».(1) و سپس هفت مرتبه می گویی: «خداوند، خداوند صاحب اختیار من است و چیزی را همتای او نمی گیرم» و هر دعایی دوست داشتی بکن.(2)

ص:325


1- (1) در نقل الإقبال، این عبارت را ندارد و در ترتیب سوره ها، نیز سورۀ «کافرون» را پیش از «معوّذتین» گفته است.
2- (2) مصباح المتهجّد: ص 816 ح 878، المزار الکبیر: ص 199، الإقبال: ج 3 ص 273.

الفصل التاسع: الاِستِخاراتُ المَنسوبَةُ إلَی الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام

1/9: الاِستِخارَةُ بِالدُّعاءِ

1107. فتح الأبواب: دُعاءُ مَولانَا المَهدِیِّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وعَلی آبائِهِ الطّاهِرینَ فِی الاِستِخاراتِ، وهُوَ آخِرُ ما خَرَجَ مِن مُقَدَّسِ حَضرَتِهِ أیّامَ الوِکالاتِ:

رَوی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ - فی کِتابٍ جامِعٍ لَهُ -، ما هذا لَفظُهُ: استِخارَةُ الأَسماءِ الَّتی عَلَیهَا العَمَلُ، ویَدعو بِها فی صَلاةِ الحاجَةِ وغَیرِها، ذَکَرَ أبو دُلَفٍ مُحَمَّدُ بنُ المُظَفَّرِ رَحمَةُ اللّهِ عَلَیهِ أنَّها آخِرُ ما خَرَجَ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی عَزَمتَ بِهِ عَلَی السَّماواتِ وَالأَرضِ، فَقُلتَ لَهُما: «اِئْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ»1 ، وبِاسمِکَ الَّذی عَزَمتَ بِهِ عَلی عَصا موسی «فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ» (1) ، وأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی صَرَفتَ بِهِ قُلوبَ السَّحَرَةِ إلَیکَ حَتّی «قالُوا آمَنّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ * رَبِّ

ص:326


1- (2) الأعراف: 117 والشعراء: 45. والإفْکُ: صَرْفٌ من الحقّ إلی الباطل، فاستعمل ذلک فی الکذب (مفردات ألفاظالقرآن: ص 79 «أفک»).

فصل نهم: استخاره های منسوب به امام مهدی

1/9: استخاره به دعا

1107. فتح الأبواب: دعای مولایمان امام مهدی - که درودهای خدا بر او و بر پدران پاکش باد - به هنگام استخاره، و این آخرین چیزی است که از آستان مقدّسش در روزگار حضور وکیلان بیرون آمده است:

محمّد بن علی بن محمّد در کتاب جامعش این متن را روایت کرده است: لازم است بر اساس استخارۀ اسم ها عمل شود و آن را در نماز حاجت و غیر آن، می خوانند، و ابو دلف محمّد بن مظفّر - که رحمت خدا بر او باد - گفته: آن آخرین چیزی است که از ناحیۀ مقدّسه بیرون آمده است:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم. خدایا! از تو می خواهم به آن اسمت که با آن، آسمان ها و زمین را قصد کردی و به آن دو فرمودی: «به رغبت یا با اکراه بیایید و آن دو گفتند:

فرمان بردارانه و با رغبت می آییم» و به آن اسمت که آهنگ عصای موسی کردی و «ناگهان آن همۀ آنچه را برساخته بودند، می بلعید» و از تو درخواست می کنم به آن اسمت که دل های ساحران را به سوی خود چرخاندی تا آن جا که «گفتند: به خدای جهانیان ایمان

ص:327

مُوسی وَ هارُونَ»1 ، أنتَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ؛ وأَسأَ لُکَ بِالقُدرَةِ الَّتی تُبلی بِها کُلَّ جَدیدٍ، وتُجَدِّدُ بِها کُلَّ بالٍ؛ وأَسأَ لُکَ بِحَقِّ کُلِّ حَقٍّ هُوَ لَکَ، وبِکُلِّ حَقٍّ جَعَلتَهُ عَلَیکَ، إن کانَ هذَا الأَمرُ خَیراً لی فی دینی ودُنیایَ وآخِرَتی، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وتُسَلِّمَ عَلَیهِم تَسلیماً، وتُهَیِّئَهُ لی، وتُسَهِّلَهُ عَلَیَّ، وتَلطُفَ لی فیهِ، بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

وإن کانَ شَرّاً لی فی دینی ودُنیایَ وآخِرَتی، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وتُسَلِّمَ عَلَیهِم تَسلیماً، وأَن تَصرِفَهُ عَنّی بِما شِئتَ، وکَیفَ شِئتَ، وحَیثُ شِئتَ، وتُرضِیَنی بِقَضائِکَ، وتُبارِکَ لی فی قَدَرِکَ، حَتّی لا احِبَّ تَعجیلَ شَیءٍ أخَّرتَهُ، ولا تَأخیرَ شَیءٍ عَجَّلتَهُ، فَإِنَّهُ لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّابِکَ، یا عَلِیُّ یا عَظیمُ، یا ذَ الجَلالِ وَالإِکرامِ.

2/9: الاِستِخارَةُ بِالسُّبحَةِ

1108. منهاج الصلاح: نَوعٌ آخَرُ مِنَ الاِستِخارَةِ، رَوَیتُهُ عَن والِدِی الفَقیهِ سَدیدِ الدّینِ یوسُفَ بنِ عَلِیِّ بنِ المُطَهَّرِ رَحِمَهُ اللّهُ تَعالی، عَنِ السَّیِّدِ رَضِیِّ الدّینِ مُحَمَّدٍ الآوِیِّ، عَن صاحِبِ الزمان علیه السلام، وهُوَ أن یَقرَأَ «فاتِحَةَ الکِتابِ» عَشرَ مَرّاتٍ، وأَقَلّ مِنهُ ثَلاثُ مَرّاتٍ، وَالأَدوَنُ مِنهُ مَرَّةٌ، ثُمَّ یَقرَأُ «إنّا أنزَلناهُ» عَشرَ مَرّاتٍ، ثُمَّ یَقرَأُ هذَا الدُّعاءَ ثَلاثَ مَرّاتٍ:

اللّهُمَّ إنّی أستَخیرُکَ لِعِلمِکَ بِعاقِبَةِ الاُمورِ، وأَستَشیرُکَ لِحُسنِ ظَنّی بِکَ فِی المَأمولِ وَالمَحذورِ لَهُ، اللّهُمَّ إن کانَ الأَمرُ الفُلانِیُّ مِمّا قَد نیطَت بِالبَرَکَةِ أعجازُهُ

ص:328

آوردیم؛ خدای موسی و هارون»، تو خدای جهانیانی و من از تو درخواست می کنم با قدرتی که هر نوی را کهنه و هر کهنه ای را نو می کنی، و از تو درخواست می کنم به حقّ هر حقّی که برای توست و به هر حقّی که آن را بر خودت قرار داده ای، اگر این کار، خیر دین و دنیا و آخرتم را در بر دارد، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و سلامی درخور به آنان بده و زمینۀ این کار را برایم فراهم و آسان سازی و نرم و هموارش کنی. به رحمتت، ای رحیم ترین رحیمان!

و اگر به زیان دین و دنیا و آخرتم است، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و سلامی در خور به آنها بده و آن کار را با هر چه خواهی و به هر گونه که خواهی و هر زمان که خواهی، از من دور کن و مرا به قضایت راضی و در تقدیرت برایم برکت قرار ده تا آن که پیش افتادن چیزی را که تو عقب می اندازی و عقب افتادن چیزی را که تو پیش می اندازی، دوست نداشته باشم؛ که هیچ نیرو و توانی جز به تو نیست، ای والا! ای بزرگ! ای صاحب جلال و اکرام!».(1)

2/9: استخاره با تسبیح

1108. منهاج الصلاح: گونۀ دیگر استخاره را از پدر فقیه خود، سدید الدین یوسف بن علی بن مطهّر - که خدا رحمتش کند - از سیّد رضی الدین محمّد آوه ای از صاحب الزمان علیه السلام نقل می کنم؛ و آن به این گونه است که سورۀ حمد را ده مرتبه و یا دست کم، سه مرتبه و کمتر از آن، یک مرتبه بخواند و سپس سورۀ قدر را ده مرتبه بخواند و آن گاه این دعا را سه مرتبه بخواند:

«خدایا! از تو خیر می خواهم به خاطر علمت به فرجام کارها و از تو مشورت می گیرم به خاطر گمان نیکویم به تو در بیم و امید. خدایا! اگر فلان کار در آغاز و

ص:329


1- (1) فتح الأبواب: ص 205، المصباح، کفعمی: ص 521، البلد الأمین: ص 163، بحار الأنوار: ج 91 ص 275 ح 25.

وبَوادیهِ، وحُفَّت بِالکَرامَةِ أیّامُهُ ولَیالیهِ، فَخِر لی فیهِ خِیَرَةً تَرُدُّ شَموسَهُ(1) ذَلولاً، وتَقعَضُ(2) أیّامُهُ سُروراً، اللّهُمَّ إمّا أمرٌ فَأَئتَمِرَ، أو نَهیٌ فَأَنتَهِیَ، اللّهُمَّ إنّی أستَخیرُکَ بِرَحمَتِکَ خِیَرَةً فی عافِیَةٍ.

ثُمَّ یَقبِضُ عَلی قَطعَةٍ مِنَ السُّبحَةِ، ویُضمِرُ حاجَتَهُ ویُخرِجُ، إن کانَ عَدَدُ تِلکَ القَطعَةِ زَوجاً، فَهُوَ (افعَل)، وإن کانَ فَرداً (لا تَفعَل) أو بِالعَکسِ.(3)

1109. بحار الأنوار: أقولُ سَمِعتُ وَالِدِی (ره) یَروِی عَن شَیخِهِ البَهَائِیِّ نَوَّرَ اللَّهُ ضَرِیحَهُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ سَمِعنَا مُذَاکَرَةً عَن مَشَایِخِنَا عَنِ القَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ فِی الِاستِخَارَةِ بِالسُّبحَةِ أَنَّهُ یَأخُذُهَا وَ یُصَلِّی عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ وَ عَلَیهِم ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ یَقبِضُ عَلَی السُّبحَةِ وَ یَعُدُّ اثنَتَینِ اثنَتَینِ فَإِن بَقِیَت وَاحِدَةٌ فَهُوَ افعَل وَ إِن بَقِیَت اثنَتَانِ فَهُوَ لَا تَفعَل.(4)

3/9: الاِستِخارَةُ المصریّة

1110. فتح الأبواب: رَأَیتُ بِخَطّی عَلَی المِصباحِ - وما أذکُرُ الآنَ مَن رَواهُ لی ولا مِن أینَ نَقَلتُهُ - ما هذا لَفظُهُ: الاِستِخارَةُ المِصرِیَّةُ عَن مَولانَا الحُجَّةِ صاحِبِ الزَّمانِ علیه السلام:

ص:330


1- (1) الشَّموسُ: وهو النَّفورُ من الدوابّ الذی لا یستقرّ لشغبه وحدّته (النهایة: ج 2 ص 501 «شمس»).
2- (2) فی المصدر: «تقعص»، وما أثبتناه من المصادر الاُخری، وهو المناسب. قعضتُ العودَ: عَطفتهُ کما تُعطَفُعروش الکرم (الصحاح: ج 3 ص 1103 «قعض»).
3- (3) وفی الذکری: «منها الاستخارة بالعدد، ولم تکن هذه مشهورة فی العصور الماضیة قبل زمان السیّد الکبیر العابد رضیّ الدین محمّد بن محمّد الآوی الحسینی - المجاور بالمشهد المقدّس - الغروی رضی الله عنه، وقد رویناها عنه وجمیع مرویّاته، عن عدّة من مشایخنا، عن الشیخ الکبیر الفاضل جمال الدین بن المطهّر، عن والده رضی الله عنه، عن السیّد رضیّ الدین، عن صاحب الأمر علیه الصلاة والسلام.
4- (4) بحار الأنوار: ج 91 ص 250 ح 4.

انجام به برکتْ گره خورده و شب ها و روزهایش در کرامتْ پیچیده شده است، برای من آن را به گونه ای برگزین که رام شود و به اختیارم درآید و ایّامش به کامم آید. خدایا! یا فرمانم بده تا فرمان پذیرم یا باز دار تا باز ایستم. خدایا! گزینۀ با خیر و عافیت را از تو به رحمتت می خواهم».

سپس دسته ای از دانه های تسبیح را بگیرد و حاجتش را از دل بگذرانَد و دانه های تسبیح را بشمارد، اگر عدد آنها زوج بود، به معنای «انجام بده» و اگر فرد بود، به معنای «انجام نده» است، یا عکس این حالت را فرض کند(1).(2)

1109. بحار الأنوار: از پدرم شنیدم که از استادش، شیخ بهایی - که خدا ضریحش را منوّر کند - نقل می کرد که او از استادانش شنیده که قائم علیه السلام در بارۀ استخاره با تسبیح فرموده است: «آن را می گیرد و بر پیامبر و خاندانش - که درودهای خدا بر او و ایشان باد - سه بار صلوات می فرستد و [بخشی از] تسبیح را در دست می گیرد و دانه ها را دوتا دوتا می شمرد. اگر در پایان، یکی ماند، یعنی انجام بده و اگر دوتا ماند، یعنی انجام نده».

3/9: استخارۀ مصری

اشاره

1110. فتح الأبواب: حاشیه ای بر کتاب مصباح [المتهجّد، اثر شیخ طوسی] به خط خودم دیدم که اکنون به یاد ندارم چه کسی آن را برایم روایت کرده و یا از کجا نقل کرده ام؛ ولی متنش این است: استخارۀ مصری از مولایمان حجّت صاحب الزمان: «در دو برگۀ جدا می نویسی:

"گزیدۀ خدا و پیامبرش برای فلان کس فرزند فلان زن" ،و در یکی از آنها می نویسی:

"انجام بده" و در دیگری می نویسی: "انجام نده" وآن دو را در دو گلولۀ گِلی می گذاری و در

ص:331


1- (1) در الذکری آمده است: از جمله استخاره با عدد است که در قرن های گذشته پیش از زمان سیّد بزرگوار، رضی الدین محمّد بن محمّد آوی حسینی بست نشین مشهد مقدس - که رضوان خدا بر او باد - رواج نداشت، و ما آن و همۀ روایاتش را از او، از جمعی از مشایخمان، از شیخ بزرگوار فاضل جمال الدین بن مطهّر، از پدرش - که رضوان خدا بر او باد - از سید رضی الدین، از صاحب امر - علیه الصلاة والسلام -، روایت می کنیم.
2- (2) منهاج الصلاح: ص 230، الذکری: ص 253، المصباح، کفعمی: ص 515، بحار الأنوار: ج 91 ص 248 ح 2.

تَکتُبُ فی رُقعَتَینِ: «خِیَرَةٌ مِنَ اللّهِ ورَسولِهِ لِفُلانِ بنِ فُلانَةَ» وتَکتُبُ فی إحداهُما:

(افعَل) وفِی الاُخری: (لا تَفعَل) وتَترُکُ فی بُندُقَتَینِ مِن طینٍ وتَرمی فی قَدَحٍ فیهِ ماءٌ، ثُمَّ تَتَطَهَّرُ وتُصَلّی، وتَدعو عَقیبَهُما:

اللّهُمَّ إنّی أستَخیرُکَ خِیارَ مَن فَوَّضَ إلَیکَ أمرَهُ، وأَسلَمَ إلَیکَ نَفسَهُ، وتَوَکَّلَ عَلَیکَ فی أمرِهِ، وَاستَسلَمَ بِکَ فیما نَزَلَ بِهِ مِن أمرِهِ، اللّهُمَّ خِر لی ولا تَخِر عَلَیَّ، وأَعِنّی ولا تُعِن عَلَیَّ، ومَکِّنّی ولا تُمَکِّن مِنّی، وَاهدِنی لِلخَیرِ ولا تُضِلَّنی، وأَرضِنی بِقَضائِکَ وبارِک لی فی قَدَرِکَ، إنَّکَ تَفعَلُ ما تَشاءُ وتُعطی ما تُریدُ.

اللّهُمَّ إن کانَتِ الخِیَرَةُ لی فی أمری هذا وهُوَ کَذا وکَذا، فَمَکِّنّی مِنهُ، وأَقدِرنی عَلَیهِ، وَأمُرنی بِفَعلِهِ، وأَوضِح لی طَریقَ الهِدایَةِ إلَیهِ، وإن کانَ اللّهُمَّ غَیرَ ذلِکَ، فَاصرِفهُ عَنّی إلَی الَّذی هُوَ خَیرٌ لی مِنهُ، فَإِنَّکَ تَقدِرُ ولا أقدِرُ، وتَعلَمُ ولا أعلَمُ، وأَنتَ عَلّامُ الغُیوبِ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

ثُمَّ تَسجُدُ وتَقولُ فیها: «أستَخیرُ اللّهَ خِیَرَةً فی عافِیَةٍ» مِئَةَ مَرَّةٍ، ثُمَّ تَرفَعُ رَأسَکَ وتَتَوَقَّعُ البَنادِقَ، فَإِذا خَرَجَتِ الرُّقعَةُ مِنَ الماءِ فَاعمَل بِمُقتَضاها، إن شاءَ اللّهُ تَعالی.

ص:332

ظرف آبی می اندازی. سپس وضو می گیری و نماز می خوانی و این دعا را پس از نماز می خوانی:

"خدایا! من از تو خیر می خواهم، خواستن کسی که امرش را به تو واگذار کرده و خودش را به تو سپرده و در کارش به تو توکّل کرده و در کاری که برایش پیش آمده، در برابر تو تسلیم گشته است. خدایا! به سود من و نه زیان من برگزین، و به نفع من و نه علیه من، یاری ده و [بقیه را] به تسلّط من درآور و نه مرا به زیر تسلّط دیگران ببر و مرا به خیر ره نمون کن و گم راهم مکن و مرا به قضایت راضی بدار و در تقدیرت برایم برکت قرار بده؛ که تو آنچه را بخواهی می کنی و آنچه را بخواهی می دهی.

خدایا! اگر خیر من در این امر، چنین و چنان است، مرا بر آن قدرت بده و بر آن توانایم کن و به انجامش فرمانم بده و راه رسیدن به آن را برایم روشن کن و - خدایا - اگر غیر از این است، آن را از من به سوی چیزی که برایم از آن بهتر است، بچرخان؛ که تو می توانی و من نمی توانم و تو می دانی و من نمی دانم و تو دانای به نهان هایی، ای رحیم ترین رحیمان!".

سپس به سجده می روی و در آن صد مرتبه می گویی: "از خداوند، خیر همراه عافیت می خواهم" .سپس سرت را بالا می آوری و گلوله های گلی را می پایی. هر یک از برگه ها که از آب بیرون آمد، به مقتضای آن عمل کن، اگر خدای متعال خواست».(1)

ص:333


1- (1) فتح الأبواب: ص 265، بحار الأنوار: ج 91 ص 239 ح 5.
پژوهشی در بارۀ استخاره های منسوب به امام زمان
اشاره

پژوهشی در بارۀ استخاره های منسوب به امام زمان(1)

استخاره در لغت و بیشتر متون کهن حدیثی، به معنای طلب خیر و نیکی از خداوند است تا در پرتو راه نمایی و دستگیری او، از زیان های احتمالی تصمیم و عملمان بر کنار بمانیم. در این شیوه از استخاره، ما با دعا و درخواست از خداوند علیم متعال و استذکار قلبی اسمای الهی و توکّل بر قدرت لایزال او، عنایت و توجّه او را به خود جلب می کنیم. این کار - که می تواند با همۀ امور زندگی همراه شود و آنها را متیمّن و متبرّک گرداند -، از سوی احادیث متعدّد فریقین با اسنادی مقبول و در کتاب هایی مشهور و قابل اعتماد، مورد تأکید قرار گرفته است.(2)

گونۀ دیگر استخاره، برای بیرون آمدن از تردید و دودلی در کارهای مهم و یا نگران کننده و به گونه ای مشورت با خداوند و بهره گیری از راه نمایی و یاریِ اوست که به شکل های گوناگونی مانند: گشودن قرآن، نوشتن توصیه به کار و یا ترک آن در برگه و در آوردن آن به شکل قرعه (استخارۀ ذات الرقاع)، و یا با تسبیح (به دست گرفتن مقدار تصادفی دانه های تسبیح و خوب و بد شمردن کار بر پایۀ تعداد

ص:334


1- (1)به قلم پژوهشگر ارجمند، حجّة الإسلام و المسلمین عبد الهادی مسعودی.
2- (2) ر. ک: المقنعة: ص 216 (باب صلاة الاستخارة)، المحاسن: ج 2 ص 431 (باب الاستخاره)، الکافی: ج 3 ص 478 ح 8، مکارم الأخلاق: ج 2 ص 102 (فی صلاة الاستخارة)، وسائل الشیعة: ج 5 ص 204 (أبواب صلاة الاستخارة وما یناسبها)، صحیح البخاری: ج 5 ص 2345 ح 6019 (باب الدعاء عند الاستخارة)، سنن أبی داوود: ج 2 ص 89 (باب فی الاستخارة)، مسند ابن حنبل: ج 5 ص 111 ح 14713، المعجم الکبیر: ج 1 ص 196 ح 1477 و....

باقی ماندۀ دانه ها) انجام می گیرد و برخی از شیوه های آن بویژه ذات الرقاع و نیز آنچه با دعا و راز و نیاز همراه است، مشهور و احادیث دال بر آن، مستند هستند.

سیّد ابن طاووس، محدّث بزرگ قرن هفتم هجری، به این احادیث به دیدۀ قبول نگریسته و شیوه های مطرح شده برای استخاره را در کتاب مشهورش فتح الأبواب، گرد آورده و دسته بندی کرده است.(1)

علّامه مجلسی نیز مشابه او عمل کرده و نظر کلّی خویش را چنین بیان کرده است:

الأصل فی الاستخارة الذی یدلّ علیه أکثر الأخبار المعتبرة، هو أن لا یکون الإنسان مستبداً برأیه، متعمداً علی نظره وعقله، بل یتوسّل بربّه تعالی و یتوکّل علیه فی جمیع أموره، و یقرّ عنده بجهله بمصالحه، و یفوّض جمیع ذلک إلیه، و یطلب منه أن یأتی بما هو خیر له فی أخراه و أولاه، کما هو شأن العبد الجاهل العاجز مع مولاه العالم القادر، فیدعو بأحد الوجوه المتقدمة مع الصلاة أو بدونها، بل بما یخطر بباله من الدعاء إن لم یحضره شیء من ذلک، للأخبار العامة، ثمّ یأخذ فیما یرید ثمّ یرضی بکلّ ما یترتّب علی فعله من نفع أو ضرّ. و بعد ذلک الاستخارة من اللّه سبحانه ثمّ العمل بما یقع فی قلبه و یغلب علی ظنّه أنّه أصلح له، و بعده الاستخارة بالاستشارة بالمؤمنین، و بعده الاستخارة بالرقاع أو البنادق أو القرعة بالسبحة و الحصا أو التفؤّل بالقرآن الکریم، و الظاهر جواز جمیع ذلک کما اختاره أکثر أصحابنا.(2)

معنای اصلی استخاره - که بیشتر روایات معتبر بر آن دلالت می کنند -، آن است

ص:335


1- (1) افزون بر کتاب فتح الأبواب بین ذوی الألباب و بین رب الأرباب فی الاستخارات - که در قرن هفتم تدوین شده -، می توان به مفاتح الغیب، اثر مستقل علّامه مجلسی در بارۀ استخاره و نیز بحار الأنوار او (ج 91 ص 222-288)، مفتاح الفرج، نوشتۀ محمّدحسین خاتون آبادی (م 1151 ق) و کتاب های متعدّد دیگری اشاره کرد که در کتاب الذریعة (ج 2 ص 20) گزارش شده اند. در دورۀ معاصر نیز می توان به کتاب استخاره و تفأل، اثر ابوالفضل طریقه دار و پژوهشی در بارۀ استخاره از مرتضی حسینی اصفهانی اشاره نمود.
2- (2) بحار الأنوار: ج 91 ص 287.

که انسان، خودرأیی نورزد و بر رأی و عقل خویش اعتماد مطلق نکند؛ بلکه به خدای متعالش توسّل کند و در همۀ کارهایش بر او توکّل نماید و نزد او به ناآگاهی از مصلحت های خویش اقرار کند و همۀ این امور را به خدا بسپارد و از او بخواهد که خیر دنیا و آخرتش را برایش پیش آورد؛ به گونۀ همان رابطه ای که میان بندۀ نادان ناتوان و مولای دانای توانا برقرار است. پس مطابق یکی از شیوه های روایت شده و همراه نماز یا بدون آن، دعا می خواند و یا هر دعایی که به ذهنش رسید، که روایات عامّه بر این مطلب دلالت دارد. آن گاه آنچه را می خواهد انجام می دهد و پس از استخاره و طلب خیر از خداوند، به حاصل آن، چه سود و چه زیان، راضی می شود. شیوۀ دیگر، طلب خیر از خداوند و سپس آنچه را در دلش می افتد و بیشتر گمان می برد که به مصلحتش است، عمل می کند. پس از این، استخاره به وسیلۀ مشورت با مؤمنان است و پس از این، استخارۀ ذات الرقاع (استخاره با ورقه) یا با گلوله هایِ گِلی و نیز قرعه کشی با دانۀ تسبیح و ریگ و یا تفأل به قرآن است و ظاهر این است که همۀ این شیوه ها مجازند و این، نظر بیشتر عالمان شیعه است.

گفتنی است شیوه های کمتر مشهور و بی سند و یا دارای اسناد ضعیف نیز می توانند در زمرۀ قُرعه و یا دیگر عناوین کلّی جای بگیرند و در پی تجربه های متعدّد و همراهی معنویت فرد استخاره کننده، اعتبار نسبی یابند، آن گونه که بسیاری از عالمان موثّق و مشهور عمل کرده اند.(1) این شیوه ها پس از اندیشه و مشورت فرد مردّد، راه کاری برای خروج از حالت سخت دودلی و بی تصمیمی است و به فراخور خود، از نیازمندانش، کارگشایی می کنند و در جایگاه تعیین شدۀ خویش، کارایی دارند.

در میان شیوه های گوناگون، چند استخاره به امام زمان علیه السلام منسوب شده اند که در

ص:336


1- (1) برای آگاهی از این عالمان و استخاره های شگفت ایشان، ر. ک: استخاره و تفأل.

این جا بررسی می کنیم.

1- حدیث اوّل

ابن طاووس این استخاره را در زمرۀ توقیعات صادر شده در دورۀ غیبت صغرا دانسته؛ ولی چون فاصلۀ زمانی ابن طاووس با نایبان خاص امام زمان علیه السلام در روزگار غیبت صغرا حدود سه قرن است، باید دید این انتساب چه سازوکاری داشته است.

متن گزارش ابن طاووس در کتاب حاضر آمده است.(1) این استخاره، به معنای دعا و طلب خیر از خداوند است و شکل و مضمون آن، مطابق با بسیاری از استخاره های توصیه شده در احادیث است، هر چند با استخاره های متداول امروزین تفاوت دارد. از این رو، متن حدیث، پذیرفتنی است.

سند گزارش ابن طاووس

به دلیل نامعیّن بودن منبع گزارش ابن طاووس و مؤلّف آن، محمّد بن علی بن محمّد، و نیز تضعیف صریح رجال شناسان شیعه نسبت به راوی اوّل این گزارش، ابو دلف محمّد بن مظفّر،(2) سند حدیث، ضعیف محسوب می شود و تنها با پذیرش قاعدۀ تسامح در ادلّۀ سنن و یا از طریق تعاضد مضمونی می توان حدیث را مقبول شمرد. افزون بر این، ابو دلف، این متن را آخرین چیزی می داند که از سوی ناحیۀ مقدّسه وارد شده است، و این، در تنافی با نقل مشهور است که آخرین توقیع را اعلام خبر وفات نایب چهارم، جناب سمری می داند.

گفتنی است کفعمی نیز این دعا را با تعبیر «مروی عن القائم علیه السلام» گزارش کرده(3)

ص:337


1- (1) ر. ک: ص 328 ح 1108.
2- (2) ر. ک: قاموس الرجال: ج 9 ص 590 ش 7286.
3- (3) المصباح، کفعمی: ص 521، البلد الأمین: ص 163.

و منبع آن را در کتاب المصباح خود، فتح الأبواب دانسته است؛ ولی در کتاب دیگرش (البلد الأمین) منبعی برای آن ذکر نکرده است، هرچند به نظر می رسد در آن جا نیز از فتح الأبواب نقل کرده باشد.

2- استخارۀ مصری

ابن طاووس، استخاره ای دیگر در فتح الأبواب نقل و آن را به امام زمان علیه السلام منسوب نموده است. متن این استخاره در کتاب آمده؛(1) امّا تعبیر ابن طاووس، از مرسل و بی اعتبار بودن طریق و سند این نقل حکایت دارد. تعبیر او چنین است:

رَأَیتُ بِخَطّی عَلَی المِصباحِ ما أذکُرُ الآنَ مَن رَواهُ لی ولا مِن أینَ نَقَلتُهُ.

حاشیه ای به خطّ خودم در کتاب مصباح [المتهجّد، اثر شیخ طوسی] دیدم که اکنون به یاد نمی آورم که چه کسی آن را برایم روایت کرده و یا از کجا نقل کرده ام.

گفتنی است که ابن طاووس، این استخاره را نسبت به ذات الرقاع، مرجوح دانسته و احتمال داده است که آن برای معذوران از استخاره به ذات الرقاع باشد.(2)

همچنین ابن طاووس، درست پیش از این روایت (در ص 264) استخاره ای را با دعایی بسیار مشابه همین استخاره از قول امیر مومنان علیه السلام نقل می کند و این نکته، انتساب استخاره به حجّت علیه السلام را تضعیف می کند.(3)

یادآور می شویم که مطابق با نقل طبرسی از توقیع حمیری در الاحتجاج، امام زمان علیه السلام چگونگی استخاره را به آنچه امامان پیشین ارائه داده اند، ارجاع داده است و

ص:338


1- (1) ر. ک: ص 326 ح 1107 (فتح الابواب: ص 265).
2- (2) فتح الأبواب: ص 265.
3- (3) فتح الأبواب: ص 264: وجدت بخطَّ علیّ بن یحیی الحافظ - ولنا منه إجازة بکلّ ما یرویه - استخارة مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام؛ به خطّ علی بن یحیی حافظ - که به ما اجازۀ روایت هر روایتی را که کرده داده -، استخارۀ مولایمان امیر مؤمنان علیه السلام را یافتم.

آن را به شیوۀ استخاره به رقاع همراه با نماز دانسته است. این روایت در صورت صحّت سند، می تواند نقل ها و دیگر استخاره های منسوب به قائم علیه السلام را بی اعتبار کند؛ امّا طریق طبرسی به حمیری، مرسل است. متن گزارش چنین است:

عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ أنّه کتب إلی الحجّة علیه السلام:

وسَأَلَ عَنِ الرَّجُلِ یَعرِضُ لَهُ الحاجَةُ مِمّا لا یَدری أن یَفعَلَها أم لا، فَیَأخُذُ خاتَمَینِ فَیَکتُبُ فی أحَدِهِما: «نَعَم افعَل» وفِی الآخَرِ: «لا تَفعَل» فَیَستَخیرُ اللّهَ مِراراً، ثُمَّ یَری فیهِما، فَیُخرِجُ أحَدَهُما فَیَعمَلُ بِما یَخرُجُ، فَهَل یَجوزُ ذلِکَ أم لا؟ وَالعامِلُ بِهِ وَالتّارِکُ لَهُ أهُوَ مِثلُ الاِستِخارَةِ أم هُوَ سِوی ذلِکَ؟

فَأَجابَ علیه السلام: الَّذی سَنَّهُ العالِمُ علیه السلام فی هذِهِ الاِستِخارَةُ بِالرُّقاعِ وَالصَّلاةِ.(1)

سؤال: کسی که برایش کاری پیش آید و نداند چه کند و دو مُهر بر می دارد، در یکی «بله انجام بده» و در دیگری «انجام نده» می نویسد و چندین بار از خدا طلب خیر می کند و سپس به آن دو می نگرد و یکی را بیرون می کشد و به هر چه که آمد، عمل می کند، آیا این کار، جایز است یا نه، و آیا عمل کننده و یا عمل نکننده به آنچه بیرون آمده، مانند کسی است که استخاره کرده است یا مانند آن نیست ؟

جواب: سنّتی که عالم علیه السلام در این موقعیت ها بنا نهاده است، استخاره با برگه ها [ی شش گانه] و نماز استخاره است.

گفتنی است استخارۀ ذات الرقاع، بهترین نوع استخاره است که گونه های متفاوتی دارد و ما معتبرترین آنها را از الکافی همراه بیان علّامه مجلسی در پانوشت می آوریم.(2)

ص:339


1- (1) ر. ک: ج 4 ص 196 ح 690.
2- (2) ثقة الاسلام کلینی گوید: غَیرُ وَاحِدٍ عَن سَهلِ بنِ زِیَادٍ عَن أَحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ البَصرِیِّ عَنِ القَاسِمِ بنِ عَبدِ الرَّحمَنِ الهَاشِمِیِّ عَن هَارُونَ بنِ خَارِجَةَ عَن أَبِی عَبدِ اللّه علیه السلام قَالَ: إِذَا أَرَدتَ أَمراً فَخُذ سِتَّ رِقَاعٍ فَاکتُب فِی ثَلَاثٍ مِنهَا: بِسمِ اللَّه الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ خِیَرَةً مِن اللَّه العَزِیزِ الحَکِیمِ لِفُلَانِ بنِ فُلانَةَ افعَله و فِی ثَلَاثٍ مِنهَا: بِسمِ اللَّه الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ خِیَرَةً مِنَ اللَّه العَزِیزِ الحَکِیمِ لِفُلَانِ بنِ فُلَانَةَ لَا تَفعَل ثُمَّ ضَعهَا تَحتَ مُصَلَّاکَ ثُمَّ صَلِّ رَکعَتَینِ فَإِذَا فَرَغتَ فَاسجُد

______________

ص:340

3- استخاره با تسبیح و عدد

این استخاره که در آن از تسبیح و عدد استفاده می شود و دعایی نیز دارد، مربوط به دورۀ غیبت کبراست و علّامه حلّی آن را در کتاب منهاج الصلاح - که تلخیص وی از مصباح المتهجّد شیخ طوسی است -، نقل کرده و طریق خود را به آن، این گونه نقل کرده است:

نَوعٌ آخَرُ مِنَ الاِستِخارَةِ، رَوَیتُهُ عَن والِدِی الفَقیهِ سَدیدِ الدّینِ یوسُفَ بنِ عَلِیِّ بنِ المُطَهَّرِ - رَحِمَهُ اللّهُ تعالی -، عَنِ السَّیِّدِ رَضِیِّ الدّینِ مُحَمَّدٍ الآوِیِّ، عَن صاحِبِ الزمان علیه السلام.

گونۀ دیگر استخاره را از پدر فقیهم، سدید الدین یوسف بن علی بن مطهّر - که خدا رحمتش کند - از سیّد رضی الدین محمّد آوه ای حسینی از صاحب الأمر علیه السلام نقل می کنم.(1)

او سپس متن حدیث را می آورد که در کتاب آمده است.

شهید اوّل نیز این استخاره را به نقل از علّامه حلی و با همان طریق آورده؛ امّا تصریح کرده است که این شیوۀ استخاره از زمان سیّد رضی الدین آوه ای مرسوم شده و پیشینه ای ندارد.(2) گفتنی است شهید اوّل نقل ابن طاووس را که در پی می آید نیز گزارش کرده است.

سیّد ابن طاووس نیز که با این سیّد آوه ای هم عصر است و او را برادر خود خوانده، همین استخاره را از او نقل کرده؛ امّا آن را به صادق علیه السلام نسبت داده که به احتمال فراوان، امام جعفر صادق علیه السلام است، اگرچه به احتمالی بعید، عنوانی کلّی برای امام زمان علیه السلام باشد. متن گزارش، مشابه متن منقول علّامه و آغاز آن چنین است:

فَوَجَدتُ بِخَطِّ أَخِیَ الصَّالِحِ الرَّضِیِّ القَاضِی الآوِیِّ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدٍ

ص:341


1- (1) ر. ک: ص 329 ح 1108.
2- (2) الذکری: ص 253.

الْحُسَیْنِیِ ضَاعَفَ اللّهُ سَعَادَتَهُ وَ شَرَّفَ خَاتِمَتَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام....

به خطّ برادر شایسته ام، قاضی محمّد بن محمّد حسینی آوی - خداوند سعادتش را دوچندان کند و پایان کارش را شرافت بخشد - مطلبی را از امام صادق علیه السلام یافتم که چنین بود:....

و آن گاه متن مشابه را با تفاوت هایی در بخش انتهایی آورده است.(1)

یادآور می شویم، رابط سید ابن طاووس در انتساب برخی ادعیه به امام زمان علیه السلام، همین سیّد آوه ای است. بنا بر این، اگر سیّد آوه ای، این استخاره را به امام زمان علیه السلام نسبت می داد، قاعدتاً ابن طاووس نیز همان گونه نقل می کرد، در حالی که ابن طاووس در کتاب دیگرش الأمان، این استخاره و دعای مربوط به آن را بدون ذکر سند نقل کرده؛ امّا باز آن را به امام صادق علیه السلام نسبت داده است.(2)

می توان گفت: اصل این استخاره و دعای مربوط بدان، از متون منسوب به امام صادق علیه السلام بوده است که در دسترس سیّد آوه ای بوده؛ ولی چون او، شخصی مقدّس و مورد احترام معاصرانش بوده و ملاقات هایی با امام زمان علیه السلام داشته و برخی دعاها را نیز از ایشان نقل کرده است، چنین گمان رفته که این استخاره را نیز از امام زمان علیه السلام نقل کرده است. با این حال، به دلیل وجود این دو نقل، «استخاره با تسبیح» به امام صادق علیه السلام و امام زمان علیه السلام نسبت داده شده است چنان که صاحب جواهر در بیان انواع استخاره ها می نویسد:

و تارة بالسبحة کما روی عن الصادق وصاحب الزمان وعلیهما العمل فی زماننا هذا من العلماء وغیرهم.(3)

و گاه با تسبیح است، چنانچه از امام صادق علیه السلام و امام زمان علیه السلام نقل شده و در این زمان، برخی از علما و دیگران، به آن عمل می کنند.

ص:342


1- (1) فتح الأبواب: ص 272، بحار الأنوار: ج 91 ص 247 ح 1، وسائل الشیعة: ج 5 ص 219 ح 2.
2- (2) الأمان من اخطار الأسفار و الأزمان: ص 98.
3- (3) جواهر الکلام: ج 12 ص 163.

احتمال دیگر آن که این استخاره از امام صادق علیه السلام صادر شده، ولی در دسترس عموم شیعیان نبوده و امام زمان علیه السلام آن را برای سیّد آوه ای نقل کرده است.

در هر صورت، این حدیث نیز مشکل محتوایی ندارد؛ ولی سندش، مرسل و ضعیف است.

4- استخاره با تسبیح

علّامه مجلسی نیز استخاره ای منسوب به امام زمان علیه السلام را به نقل از پیشینیان خود نقل کرده که بسیار شبیه رسم متداول امروزین در استخاره با تسبیح است. او این شیوه را در باب «الاستخارة بالسبحة والحصا» گزارش کرده و در کتاب، موجود است:(1)

این حدیث نیز در چارچوب آموزه های دینی مانند قرعه و نگاه مشورتی به استخاره می گنجد؛ امّا سند معتبری ندارد؛ زیرا ابتدای سند، مشتمل بر بزرگانی چون مجلسی پدر و شیخ بهایی است، امّا ادامۀ سند مشخص نیست و حدیث مرفوعه به شمار می رود.

نتیجه گیری

روایات منسوب به حضرت حجّت علیه السلام در بارۀ استخاره از صحّت سندی مصطلح برخوردار نیستند، امّا هیچ یک مشکل محتوایی ندارند و مضمون آنها با سایر روایات در بارۀ استخاره، همگون است. از این رو، با توجّه به تجربه های متعدّد و استخاره های کارگشا و نیز قداست معنوی فرد استخاره گیرنده و توکّل به خدای متعال، می توانیم این شیوه را برای طلب خیر از خداوند و بیرون آمدن از شکّ و دودلی و بی تصمیمی به کار ببندیم، هرچند باید از انتساب قطعیِ آنها به امام زمان علیه السلام بپرهیزیم.

ص:343


1- (1) ر. ک: ص 330 ح 1109.

الفصل العاشر: التوسل بالإمام المهدیّ علیه السلام

1/10: دُعاءُ «اللّهُمَّ عَظُمَ البَلاءُ»

1111. جمال الاُسبوع: صَلاةُ الحُجَّةِ القائِمِ علیه السلام: رَکعَتَینِ، تَقرَأُ فی کُلِّ رَکعَةٍ فاتِحَةَ الکِتابِ إلی «إیّاکَ نَعبُدُ وإیاکَ نَستَعینُ» ثُمَّ تَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ: «إیّاکَ نَعبُدُ وإیاکَ نَستَعینَ» ثُمَّ تُتِمُّ قِراءَةَ الفاتِحَةِ، وتَقرَأُ بَعدَهَا الإِخلاصَ مَرَّةً واحِدَةً،(1) وتَدعو عَقیبَها فَتَقولُ:

اللّهُمَّ عَظُمَ البَلاءُ(2) ، وبَرِحَ الخَفاءُ، وَانکَشَفَ الغِطاءُ، وضاقَتِ الأَرضُ وَمنعت(3) السَّماءُ، وإلَیکَ یا رَبِّ المُشتَکی، وعَلَیکَ المُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، الَّذینَ أمَرتَنا بِطاعَتِهِم، وعَجِّلِ اللّهُمَّ فَرَجَهُم بِقائِمِهِم، وأَظهِر إعزازَهُ. یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ، یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، اکفِیانی فَإِنَّکُما کافِیایَ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ، یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، انصُرانی فَإِنَّکُما ناصِرایَ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ، یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، احفَظانی فَإِنَّکُما حافِظایَ، یا مَولایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ - ثَلاثَ

ص:344


1- (1) من الواجب التذکیر بهذه الملاحظة و هی أن کیفیة هذه الصلاة جاءت فی موضعین آخرین.
2- (2) ذکر هذا الدعاء مع مقدمة أخری. ر. ک: ص 294 (الفصل الثامن/دعاء «اللهمّ عظم البلاء»).
3- (3) فی المصدر «بما وسعت» والصحیح ما اثبتناه.

فصل دهم: توسّل به امام مهدی

1/10: دعای «خدایا! بلا فزونی گرفت»

1111. جمال الاُسبوع: نماز حجّت قائم آل محمّد علیه السلام دو رکعت است که در هر رکعت، سورۀ حمد را می خوانی تا «إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعِینُ» برسی، آن را صد مرتبه می گویی و سپس سورۀ حمد را تا پایان قرائت می کنی و پس از آن سورۀ توحید را یک مرتبه می خوانی(1) و پس از نماز می گویی: «خدایا! بلا بزرگ شده(2) و نهان، آشکار شده و پرده کنار رفته و زمین تنگ گشته و آسمان، [از باریدن] بخل ورزیده است(3) و ای خدای من! شِکوه ها و دردها را نزد تو می آورند و تکیه گاه در سختی و راحتی تویی.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست؛ کسانی که ما را به اطاعتشان فرمان دادی؛ خدایا! در گشایش امرشان به دست قائم ایشان تعجیل بفرما و عزّتش را آشکار بنما. ای محمّد! ای علی! ای علی! ای محمّد! مرا کفایت کنید که شما کفایت کنندۀ من هستید. ای محمّد! ای علی! ای علی! ای محمّد! مرا یاری کنید که شما یاوران من هستید.

ای محمّد! ای علی! ای علی! ای محمّد! مرا حفظ کنید که شما نگهبانان من هستید. ای

ص:345


1- (1) دستور این نماز در دو جای دیگر آمده است. ر. ک: ص 249 ح 1088 و ص 301 ح 1098
2- (2) گزارشی دیگر از این دعا وجود دارد که در آن با مقدمه ای دیگر آمده است. ر. ک: ص 290 (فصل هشتم/دعای «خدایا بلا فرونی گرفت»).
3- (3) در متن عربی، واژۀ «السماء» بدون فعل مناسب آن آمده است و به نظر می رسد فعل «منعت» جا افتاده باشدکه در این صورت، با متن مشهور همین دعا شبیه می شود که به عنوان اوّلین دعا از امام مهدی علیه السلام آمده است.

مَرّاتٍ - الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ، أدرِکنی أدرِکنی أدرِکنی، الأَمانَ الأَمانَ الأَمانَ.

راجع: ص 290 ح 1096.

2/10: دُعاءُ «یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ»

1112. دلائل الإمامة: حَدَّثَنی أبُو الحُسَینِ مُحَمَّدُ بنُ هارونَ بنِ موسَی التَّلَّعُکبَرِیُّ، قالَ:

حَدَّثَنی أبُو الحُسَینِ بنُ أبی البَغلِ الکاتِبُ... [عَن صاحِبِ الأَمرِ علیه السلام] فَقالَ: تُصَلّی رَکعَتَینِ، وتَقولُ:

یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ وسَتَرَ القَبیحَ، یا مَن لَم یُؤاخِذ بِالجَریرَةِ، ولَم یَهتِکِ السِّترَ، یا عَظیمَ المَنِّ، یا کَریمَ الصَّفحِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ المَغفِرَةِ، یا باسِطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَةِ، یا مُنتَهی کُلِّ نَجوی، یا غایَةَ کُلِّ شَکوی، یا عَونَ کُلِّ مُستَعینٍ، یا مُبتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبلَ استِحقاقِها، یا رَبّاه - عَشرَ مَرّاتٍ - یا سَیِّداه - عَشرَ مَرّاتٍ - یا مَولاه - عَشرَ مَرّاتٍ - یا غایَتاه - عَشرَ مَرّاتٍ یا مُنتَهی رَغبَتاه - عَشرَ مَرّاتٍ - أسأَ لُکَ بِحَقِّ هذِهِ الأَسماءِ، وبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرینَ علیهم السلام إلّاما کَشَفتَ کَربی، ونَفَّستَ هَمّی، وفَرَّجتَ عَنّی، وأَصلَحتَ حالی.

وتَدعو بَعدَ ذلِکَ بِما شِئتَ، وتَسأَلُ حاجَتَکَ. ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الأَیمَنَ عَلَی الأَرضِ، وتَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ فی سُجودِکَ: «یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ، یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، اکفِیانی فَإِنَّکُما کافِیایَ، وَانصُرانی فَإِنَّکُما ناصِرایَ».

وتَضَعُ خَدَّکَ الأَیسَرَ عَلَی الأَرضِ، وتَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ: «أدرِکنی» وتُکَرِّرُها کَثیراً،

ص:346

مولای من! ای صاحب الزمان به فریاد برس، به فریاد برس! به فریاد برس، مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب! امان، امان، امان!».(1)

ر. ک: ص 291 ح 1096.

2/10: دعای «ای که زیبا را آشکار می کنی»

1112. دلائل الإمامة - با سندش به نقل از ابو الحسین بن ابو بغل کاتب -: صاحب الأمر علیه السلام فرمود: «دو رکعت نماز می خوانی و می گویی: "ای که [کار] زیبا را آشکار می کنی و [کار] زشت را می پوشانی! ای که [مجرم را زود] به جرم و جنایت بازخواست نمی کنی و پرده را نمی دری! ای که منّتی بزرگ بر ما داری! ای بخشندۀ باگذشت! ای نیکو درگذرنده! ای که آمرزشت گسترده و دستانت به رحمت گشوده است! ای نهایت هر رازگویی! ای غایت هر گله گزاری! ای یاور هر یاری خواه! ای آغازگر نعمت دهی پیش از استحقاق آن!".

آن گاه هر یک از این نام ها را ده بار صدا می زنی: "یا ربّاه" ، "یا سیّداه" ، "یا مولاه"، "یا غایتاه" ، "یا منتهی رغبتاه" و پس از آن می گویی: "از تو می خواهم که به حقّ این نام ها و به حقّ محمّد و خاندان پاکش، دشواری ام را بزدایی و اندوهم را ببَری و گره از کارم بگشایی و حالم را به سامان آوری".

و پس از اینها، هر دعایی می خواهی بکن و حاجتت را بخواه و سپس گونۀ راستت را بر زمین می نهی و در سجده ات صد مرتبه می گویی: "ای محمّد! ای علی! ای علی! ای محمّد! مرا کفایت کنید که شما کفایت کنندگان من هستید و مرا یاری دهید که شما یاری دهندگان من هستید".

و گونۀ چپت را بر زمین می نهی و صد مرتبه می گویی: "مرا دریاب" و آن را فراوان تکرار می کنی، و می گویی: "فریادرس، فریادرس!" تا نفست ببُرد، و سرت را

ص:347


1- (1) جمال الاُسبوع: ص 181، بحار الأنوار: ج 91 ص 190.

وتَقولُ: «الغَوثَ الغَوثَ» حَتّی یَنقَطِعَ نَفَسُکَ، وتَرفَعُ رَأسَکَ، فَإِنَّ اللّهَ بِکَرَمِهِ یَقضی حاجَتَکَ إن شاءَ اللّهُ (تَعالی).

3/10: دُعاءُ ابی الوفاء

1113. بحار الأنوار نقلا عن قبس المصباح: أَخبَرَنَا الشَّیخُ الصَّدُوقُ أَبُو الحَسَنِ أَحمَدُ بنُ عَلِیِّ بنِ أَحمَدَ النَّجَاشِیُّ الصَّیرَفِیُّ المَعرُوفُ بِابنِ الکُوفِیِّ بِبَغدَادَ فِی آخِرِ شَهرِ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ أَربَعِینَ وَ أَربَعِمِائَةٍ، وَ کَانَ شَیخاً بَهِیّاً ثِقَةً صَدُوقَ اللِّسَانِ عِندَ المُوَافِقِ وَ المُخَالِفِ رَضِیَ اللَّهُ عَنهُ وَ أَرضَاهُ قَالَ: أَخبَرَنِی الحَسَنُ مُحَمَّدُ بنُ جَعفَرٍ التَّمِیمِیُّ قِرَاءَةً عَلَیهِ قَالَ: حَکَی لِی أَبُو الوَفَاءِ الشِّیرَازِیُّ وَ کَانَ صَدِیقاً لِی أَنَّهُ قَبَضَ عَلَیهِ أَبُو عَلِیٍّ إِلیَاسُ صَاحِبُ کِرمَانَ قَالَ: فَقَیَّدَنِی وَ کَانَ المُوَکِّلُونَ بِی یَقُولُونَ إِنَّهُ قَد هَمَّ فِیکَ بِمَکرُوهٍ فَقَلِقتُ لِذَلِکَ وَ جَعَلتُ أُنَاجِی اللَّهَ تَعَالَی بِالْأَئِمَّةِ علیهم السلام.

فَلَمَّا کَانَت لَیلَةُ الجُمُعَةِ وَ فَرَغتُ مِن صَلَاتِی نِمتُ فَرَأَیتُ النَّبِیَّ ص فِی نَومِی وَ هُوَ یَقُولُ لَا تَتَوَسَّل بِی وَ لَا بِابنَیَّ لِشَیءٍ مِن أَعرَاضِ الدُّنیَا إِلَّا لِمَا تَبتَغِیهِ مِن طَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَی وَ رِضوَانِهِ وَ أَمَّا أَبُو الحَسَنِ أَخِی فَإِنَّهُ یَنتَقِمُ لَکَ مِمَّن ظَلَمَکَ

قَالَ: فَقُلتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیفَ یَنتَقِمُ لِی مِمَّن ظَلَمَنِی وَ قَد لُبِّبَ فِی حَبلٍ فَلَم یَنتَقِم وَ غُصِبَ عَلَی حَقِّهِ فَلَم یَتَکَلَّم قَالَ: فَنَظَرَ إِلَیَّ کَالمُتَعَجِّبِ وَ قَالَ: ذَلِکَ عَهدٌ عَهِدتُهُ إِلَیهِ وَ أَمرٌ أَمَرتُهُ بِهِ فَلَم یَجُز لَهُ إِلَّا القِیَامُ بِهِ وَ قَد أَدَّی الحَقَّ فِیهِ إِلَّا أَنَّ الوَیلَ لِمَن تَعَرَّضَ لِوَلِیِّ اللَّهِ وَ أَمَّا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ فَلِلنَّجَاةِ مِنَ السَّلَاطِینِ وَ نَفثِ الشَّیَاطِینِ

ص:348

بالا می آوری که خداوند به کرمش، حاجتت را برآورده می کند، إن شاء اللّه تعالی!».(1)

3/10: دعای ابو الوفا

1113. بحار الأنوار - به نقل از قبس المصباح -: شیخ راستگو ابوالحسن احمد بن علی بن احمد نجاشی صیرفی، مشهور به «ابن کوفی» که شیخی مورد اعتماد و راستگو در نزد موافقان و مخالفان بود - و خداوند از وی راضی باد و او را راضی کند - در پایان ماه ربیع الأوّل سال 442 ق در بغداد به ما خبر داد که: حسن بن محمّد بن جعفر تمیمی - که خبر بر او قرائت شده بود - به من خبر داد و گفت: دوستم ابوالوفای شیرازی برایم نقل کرد: ابو علی الیاس متولّی کرمان مرا دستگیر کرد و به غل و زنجیر کشید. مأمورانی که بر من گمارده شده بودند، به من گفتند که الیاس، قصد سوئی به تو دارد، و من از این جهت، نگران شدم، و با توسّل به ائمّه علیهم السلام، شروع کردم با خداوند راز و نیاز کردن. شب جمعه فرا رسید، و من در آن شب پس از نماز خوابیدم. پیامبر صلی الله علیه و آله را خواب دیدم که می فرمود: «برای خواسته های دنیوی به من و فرزندانم حسن و حسین متوسّل مشو؛ مگر در کارهایی که در پی طاعت خدای متعال و خشنودی او باشد؛ امّا برادرم ابوالحسن [علی] انتقامت را از کسی که به تو ستم کرده می گیرد».

گفتم: ای پیامبر خدا! چه طور ایشان از کسانی که به من ظلم کرده اند، حقّم را می گیرد، در حالی که دستان خودش با ریسمانی بسته شد و انتقام نگرفت، و حقّش غصب شد، ولی حرفی نزد؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نگاهی متعجّبانه به من کرد و فرمود: «آن پیمانی بود که من با او بسته بودم و قراری بود که من به او دستور داده بودم، و بر او جز اقدام به آن، کار دیگری روا نبود، و او هم حقّ آن را ادا کرد؛ امّا وای بر کسی که متعرّض دوستان او شود! امّا علی بن الحسین برای نجات از حاکمان و وسوسۀ شیطان هاست. محمّد بن علی و جعفر بن

ص:349


1- (1) دلائل الإمامة: ص 551 ح 525، فرج المهموم: ص 245، بحار الأنوار: ج 91 ص 349 ح 11. نیز، برای دیدن همۀ حدیث، ر. ک: همین دانش نامه: ج 5 ص 102 (بخش ششم/فصل سوم/ابو الحسین بن ابو بغل).

وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ وَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ فَلِلْآخِرَةِ وَ مَا تَبْتَغِیهِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

وَ أَمَّا مُوسَی بْنُ جَعفَرٍ فَالتَمِس بِهِ العَافِیَةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا عَلِیُّ بنُ مُوسَی فَاطلُب بِهِ السَّلَامَةَ فِی البَرَارِی وَ البِحَارِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ فَاستَنزِل بِهِ الرِّزقَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمَّا عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ فَلِلنَّوافِلِ وَ بِرِّ الْإِخْوَانِ وَ مَا تَبْتَغِیهِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ فَلِلْآخِرَةِ

وَ أَمَّا صَاحِبُ الزَّمَانِ فَإِذَا بَلَغَ مِنکَ السَّیفُ الذَّبحَ فَاستَعِن بِهِ فَإِنَّهُ یُعِینُکَ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی حَلقِهِ

قَالَ: فَنَادَیتُ فِی نَومِی یَا مَولَایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ أَدرِکنِی فَقَد بَلَغَ مَجهُودِی.

قَالَ أَبُو الوَفَاءِ: فَانتَبَهتُ مِن نَو مِی وَ المُوَکِّلُونَ یَأخُذُونَ قُیُودِی.

1114. الدعوات للراوندی: وَ حَدَّثَ أَبُو الوَفَاءِ الشِّیرَازِیُّ قَالَ: کُنتُ مَأسُوراً [بِکِرمَانَ فِی یَدِ ابنِ إِلیَاسَ مُقَیَّداً مَغلُولًا](1) فَوَقَفتُ عَلَی أَنَّهُم هَمُّوا بِقَتلِی فَاستَشفَعتُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِمَولَانَا أَبِی مُحَمَّدٍ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ زَینِ العَابِدِینَ علیه السلام فَحَمَلَتنِی عَینِی فَرَأَیتُ [فِی المَنَامِ] رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ یَقُولُ لَا تَتَوَسَّل بِی [وَ لَا بِابنَتِی] وَ لَا بِابنِی فِی شَیءٍ مِن عُرُوضِ الدُّنیَا بَل لِلْآخِرَةِ وَ لِمَا

تُؤَمِّلُ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ تَعَالَی فِیهَا. وَ أَمَّا أَخِی أَبُو الحَسَنِ فَإِنَّهُ یَنتَقِمُ لَکَ مِمَّن ظَلَمَکَ.

ص:350


1- (1) ما بین المعقوفین من بحار الأنوار.

محمّد برای آخرت و هر چه در طلب اطاعت خدای عز و جل هستی، هستند.

با توسّل به موسی بن جعفر، از خداوند عز و جل عافیت بخواه. و با علی بن موسی، سلامت در بیابان ها و دریاها را طلب کن. با محمّد بن علی، نزول روزی از سوی خداوند متعال را درخواست کن. علی بن محمّد برای انجام دادن نافله ها و نیکی کردن به برادران و رفتن دنبال اطاعت خدای عز و جل است. حسن بن علی برای آخرت است.

امّا صاحب الزمان، برای وقتی است که شمشیر به بریدن [سر] تو برسد (و دستش را بر گلویش گذاشت)، از او کمک بخواه که تو را کمک می کند».

من در خواب فریاد زدم: ای مولا! ای صاحب الزمان! مرا دریاب که طاقتم طاق شده است.

ابوالوفا گفت: از خواب بیدار شدم در حالی که مأموران، بندهای دست و پایم را باز می کردند.(1)

1114. الدعوات، راوندی - به نقل از ابوالوفای شیرازی -: در کرمان به دست پسر الیاس، اسیر و در غل و زنجیر بودم، و آگاه شدم که آنان عزم کشتن مرا دارند. از مولایمان ابو محمّد علی بن حسین زین العابدین علیه السلام درخواست شفاعت کردم. چشمانم را خواب ربود و در خواب، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که می فرمود: «به من و به دو پسرم برای خواسته های دنیایی متوسّل مشو؛ بلکه برای آخرت و به آنچه از فضل خدای متعال آرزو داری متوسّل شو؛ امّا برادرم ابوالحسن، انتقام تو را از کسی که به تو ستم کرده می گیرد».

گفتم: ای پیامبر خدا! آیا به فاطمه علیها السلام ستم نشد، و او صبر کرد، و ارث تو غصب شد، و او صبر کرد. پس چگونه انتقام مرا از ظالم به من می گیرد؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آن پیمانی بود که من با او بسته بودم، و دستوری بود که من به او داده بودم، و بر او جز اقدام به آن، روا نبود، و او هم حقّ آن را ادا کرد. اکنون، وای بر کسی که متعرّض دوستان او شود! امّا علی بن الحسین، برای نجات از دست حاکمان و رهایی از

ص:351


1- (1) بحار الأنوار: ج 94 ص 32 ح 22 و ج 102 ص 250 (به نقل از کتاب العتیق الغروی).

فَقُلتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَیسَ ظُلِمَت فَاطِمَةُ علیها السلام فَصَبَرَ وَ غُصِبَ عَلَی إِرثِکَ فَصَبَرَ فَکَیفَ یَنتَقِمُ [لِی] مِمَّن ظَلَمَنِی فَقَالَ صلی الله علیه و آله: ذَاکَ عَهدٌ عَهِدتُهُ إِلَیهِ وَ أَمرٌ أَمَرتُهُ بِهِ وَ لَم یَجُز لَهُ إِلَّا القِیَامُ بِهِ وَ قَد أَدَّی الحَقَّ فِیهِ وَ الْآنَ فَالْوَیْلُ لِمَنْ یَتَعَرَّضُ لِمَوَالِیهِ وَ أَمَّا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ فَلِلنَّجَاةِ مِنَ السَّلَاطِینِ وَ مِن مَعَرَّةِ الشَّیَاطِینِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ وَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ فَلِلْآخِرَةِ - وَ أَمَّا مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ فَالْتَمِسْ بِهِ الْعَافِیَةَ وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی فَلِلنَّجَاةِ مِنَ الْأَسْفَارِ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ فَاسْتَنْزِلْ بِهِ الرِّزْقَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمَّا عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ فَلِقَضَاءِ النَّوَافِلِ وَ بِرِّ الْإِخْوَانِ وَ أَمَّا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ فَلِلْآخِرَةِ

وَ أَمَّا الحُجَّةُ فَإِذَا بَلَغَ مِنکَ السَّیفُ المَذبَحَ - وَ أَومَأَ بِیَدِهِ إِلَی الحَلقِ - فَاستَغِث بِهِ فَإِنَّهُ یُغِیثُکَ وَ هُوَ غِیَاثٌ وَ کَهفٌ لِمَنِ استَغَاثَ بِهِ.

فَقُلتُ: یَا مَولَایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ أَنَا مُستَغِیثٌ بِکَ فَإِذَا أَنَا بِشَخصٍ قَدنَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ تَحتَهُ فَرَسٌ وَ بِیَدِهِ حَربَةٌ مِن نُورٍ فَقُلتُ: یَا مَولَایَ اکفِنِی شَرَّ مَن یُؤذِینِی فَقَالَ:

قَد کَفَیتُکَ [فَإِنَّنِی سَأَلتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیکَ وَ قَدِ استَجَابَ دَعوَتِی] فَأَصبَحتُ فَاستَدعَانِی [ابنُ] إِلیَاسَ [وَ حَلَّ قَیدِی وَ خَلَعَ عَلَیَ] وَ قَالَ: بِمَنِ استَغَثتَ فَقُلتُ:

[استَغَثتُ] بِمَن هُوَ غِیَاثُ المُستَغِیثِینَ [حَتَّی سَأَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمِینَ].

راجع: ص 368 (القسم التاسع/الفصل الأوّل/زیارت آل یس)

و ص 402 (زیارت دوم)

و ص 406 (زیارت سوم).

ص:352

آزار شیطان هاست، و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد برای آخرت هستند. با توسّل به موسی بن جعفر، تن درستی را طلب کن. علی بن موسی، برای نجات از خطرهای سفر در دریا و بیابان است. با توسّل به محمّد بن علی، فرود آمدن روزی از سوی خدای متعال را درخواست بکن. علی بن محمّد برای انجام دادن نوافل و نیکی کردن به برادران است و حسن بن علی برای آخرت است.

امّا حجّت، برای وقتی است که شمشیر به بریدن [گلوی] تو برسد (و اشاره به گلو کرد)، از او کمک بخواه که کمکت می کند، و او برای کسی که از او فریادرسی بخواهد، فریادرس و پناهگاه است».

گفتم: ای مولای من! ای صاحب زمان! من از تو فریادرسی می خواهم؛ که ناگهان در برابر شخصی قرار گرفتم که از آسمان فرود آمد و در زیر او فرشی و در دستش جنگ افزاری از نور بود. گفتم: ای مولای من! مرا از شرّ کسانی که آزارم می دهند، کفایتم کن.

فرمود: «کفایتت کردم. من در بارۀ تو از خداوند عز و جل درخواستی کردم و خداوند، خواست مرا اجابت کرد».

صبح که شد، پسر الیاس مرا خواست و غل و زنجیرم را باز کرد و آزادم نمود و گفت: از چه کسی فریادخواهی کردی ؟

گفتم: از کسی فریادرسی کردم که فریادرس نیازمندان است، تا جایی که او از پروردگارش [برای من] درخواست کرد. ستایش برای خداوند پروردگار جهانیان است.(1)

ر. ک: ص 369 (بخش نهم/فصل اوّل/زیارت آل یس)

و ص 403 (زیارت دوم)

و ص 405 (زیارت سوم).

ص:353


1- (1) الدعوات، راوندی: ص 191 ح 530، بحار الأنوار: ج 94 ص 35.

ص:354

سخنی در بارۀ توسّل به امام زمان به وسیلۀ عریضه

اشاره

سخنی در بارۀ توسّل به امام زمان به وسیلۀ عریضه(1)

بر پایۀ آموزه های دینی، انسان می تواند به دو گونۀ مستقیم، یا باواسطه، با خدای خویش ارتباط برقرار کند. آدمی می تواند به گاه دعا و راز و نیاز، درخواست های خود را بی هیچ واسطه ای با آفریدگار خویش در میان بگذارد و می تواند از اولیای مقرّب درگاه الهی بخواهد که حاجت های او را از خدا بطلبند و برای روا شدنشان، پادرمیانی و شفاعت کنند. در شیوۀ دوم، فرد حاجتمند، به دیدار ولیِ زنده و یا زیارت ولیِ از دنیا رفته می رود و خواستۀ خود را رو در رو در میان می نهد. قرآن کریم به این شیوه، تصریح نموده و فرموده است:

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیماً.2

هیچ پیامبری را نفرستادیم جز آن که دیگران به امر خدا باید مطیع فرمان او شوند. و اگر هنگامی که مرتکب گناه شدند، نزد تو آمده و از خدا آمرزش خواسته بودند و پیامبر برایشان آمرزش می خواست، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند».

این آیه برای ما شیعیان، بر اوصیا و جانشینان راستین پیامبر صلی الله علیه و آله نیز قابل تطبیق است و اساساً آنها از مصادیق «وسیله» در آیۀ زیر به شمار می آیند:

ص:355


1- (1)به قلم پژوهشگر ارجمند، حجة الاسلام و المسلمین عبد الهادی مسعودی.

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.1

ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و به او تقرّب جویید و در راهش جهاد کنید.

باشد که رستگار گردید».

ما روح امامان را زنده و آنان را از علم غیب خدادادی، برخوردار می دانیم، و از این رو، تفاوتی نمی کند که این درخواست را در حال حیاتشان و رو در رو و با زبان خود و یا از طریق نایبان و وکیلانشان با آنها در میان بنهیم و یا آن را در نامه بنویسیم و در گِلی بپیچیم و با توسّل و دعا، مانند مادر موسی علیه السلام به آب روان بسپاریم و یا پس از رحلت ایشان در مرقد و مزارشان بگذاریم. امامان علیهم السلام ناظر بر اعمال و احوال ما هستند و از ما باخبر و در پیِ حلّ بسیاری از مشکلات مایند. آنها با علم لدنی و با قدرت خدادادی، می توانند از خواستۀ ما آگاه شوند و اگر صلاح دیدند، پی جوی آن شوند و روا شدنش را از خداوند بخواهند. بر این پایه، می توان توسّل را به این شکل دید که خواسته ها را به جای گفتن و بر زبان آوردن، در نامه ای نگاشت و آن را در جوار قبر امام علیه السلام نهاد، یا به سوی آسمان فرستاد و یا به آب و چاه سپرد؛ امری که به دلیل اشتمال بر عرض حاجت و نگارش آن به «عریضه نویسی»، مشهور شده است هر چند چیزی جز گونه ای از توسّل نیست.

جواز شرعی

همان گونه که امکان عریضه نویسی را پذیرفتیم، می توان پذیرفت که دستور العمل خاصّی برای آن از سوی راه نمایان دین و دنیای ما صادر شده و این شیوه را ساماندهی کرده باشد؛ امری که در میراث حدیثی ما، به چشم می آید.(1)

ص:356


1- (2) برای نمونه، در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین آمده است: «مَن قَلَّ عَلَیهِ رِزقُهُ أَو ضَاقَت عَلَیهِ مَعِیشَتُهُ أَو کَانَت لَهُ حَاجَةٌ مُهِمَّةٌ مِن أَمرِ دَارَیهِ فَلیَکتُب فِی رُقعَةٍ بَیضَاءَ وَ یَطرَحهَا فِی المَاءِ الجَارِی عِندَ طُلُوعِ الشَّمسِ وَ یَکُونُ الْأَسْمَاءُ فِی سَطْرٍ وَاحِدٍ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْمَلِکِ الْحَقِّ [الْجَلِیلِ] الْمُبِینِ مِنَ العَبدِ الذَّلِیلِ إِلَی المَولَی الجَلِیلِ سَلَامٌ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ جَعفَرٍ وَ مُوسَی وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الحَسَنِ وَ القَائِمِ سَیِّدِنَا وَ مَولَانَا - صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیهِم أَجمَعِینَ - رَبِّ إِنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ الخَوفُ فَاکشِف ضُرِّی وَ آمِن خَوفِی بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسأَلُکَ بِکُلِّ نَبِیٍّ وَ وَصِیٍّ وَ صِدِّیقٍ وَ شَهِیدٍ أَن تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ یَا أَرحَمَ الرَّاحِمِینَ اشفَعُوا لِی یَا سَادَاتِی بِالشَّأنِ الَّذِی لَکُم عِندَ اللَّهِ فَإِنَّ لَکُم عِندَ اللَّهِ لَشَأناً مِنَ الشَّأنِ فَقَد مَسَّنِیَ الضُّرُّ یَا سَادَاتِی وَ اللَّهُ أَرحَمُ الرَّاحِمِینَ فَافعَل بِی یَا رَبِّ کَذَا وَ کَذَا؛ هر کس روزی اش کم شد یا زندگی بر او سخت گرفت یا حاجت مهمّی در امور دنیایی یا آخرتی خود داشت، متن زیر را در برگه ای سپید بنویسد و آن را هنگام طلوع آفتاب در آب جاری بیندازد و اسمای الهی در یک سطر باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان. فرمانروای حقّ آشکار! از بندۀ ذلیل به مولای جلیل، سلام بر محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین و علی و محمّد و جعفر و موسی و علی و محمّد و علی و حسن و قائم، سرور و مولایمان درودهای خدا بر همۀ آنان. خدای من! تنگی و هراس به من رسیده است، تنگی ام را بگشای و از هراس، ایمنم بدار. به حقّ محمّد و خاندان محمّد، و از تو می خواهم به [حق] هر پیامبر، وصی، صدّیق و شهیدی که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، ای مهربان ترین مهربانان! ای سروران من! مرا با منزلتی که نزد خداوند دارید، شفاعت کنید که شما نزد خداوند، شأنی بزرگ دارید. ای سروران من! به من سختی و تنگی رسیده است، و خداوند، مهربان ترین مهربانان است. پس ای خدای من، برایم چنین و چنان کن» (المصباح، کفعمی: ص 530، البلد الأمین: ص 157. نیز، ر. ک: المصباح، کفعمی: ص 532، بحار الأنوار: ج 94: ص 23-30 به نقل از: المصباح و مختصر المصباح، شیخ طوسی، مصباح الزائر: ص 536، بحار الأنوار: ج 102: ص 231 وص 236-245 ح 4-7، به نقل از کتاب العتیق الغروی).

این احادیث اسناد معتبری ندارند و بیشتر آنها در منابع متأخّر و نه کهن و متقدّم حدیث، یافت شده اند، امّا از محتوایی مقبول برخوردارند و مضمون عمدۀ آنها، دعوت به توحید و توجّه به یگانه مؤثّر حقیقیِ عالم وجود، و فراز آوردن صفات رحمانیت و اسمای نقش آفرین او در هستی هستند.(1) همچنین در بسیاری از آنها، به نقش بزرگ امامان، از جمله، امام حیّ و حاضر، مهدی علیه السلام در برآورده شدن حاجات اشاره شده است.(2) دو نکته ای که با آموزه های اصیل شیعی، هماهنگ اند و افزون بر این، از سوی بسیاری از بزرگان راستین و مورد اعتماد، مورد تجربه قرار

ص:357


1- (1) ر. ک: مکارم الأخلاق: ج 2 ص 260 و 139، المحاسن: ج 2 ص 98 ح 1258، بحار الأنوار: ج 95، ص 28 و 451.
2- (2) همان جا.

گرفته و طریقی آزموده شده برای رفع گرفتاری و حلّ مشکلات آنها بوده است. اگر چه این مضمون مقبول، نمی تواند شیوۀ مطرح شده در آنها را نیز مقبولیت بخشد، امّا با توجّه به تسامح در ادلّۀ سنن می توان آن را مردود ندانست.

گفتنی است که در هیچ یک از این دستور العمل ها چه آنها که به امامان منسوب اند و چه آنها که تنها از شهرت عملی برخوردارند، به ساختن چاه و جایی برای انداختن و ریختن این عریضه ها اشاره نشده و جای مشخّصی تعیین نشده است و جز عنوان های کلّیِ: مزار امام(1) ، آب جاری، چاه عمیق، برکه(2) ، دریا(3) و آسمان(4) به چشم نمی آید. از این رو، ساختن جایی و یا حفر چاهی برای این منظور و قداست بخشی به آن، منصوص نیست، و هر چند منع شرعی نیز ندارد و می توان

ص:358


1- (1) 1. وَ تَطرَحُهَا عَلی قَبرٍ مِن قُبورِ الأئِمَّة علیه السلام أو فَشُدَّهَا وَ اختمهَا و اعجن طِیناً نَظِیفاً و اجعَلهَا فِیه و اطرَحهَا فی نَهرٍأو بِئرٍ عَمیقَةٍ أو غَدیرِ مَاءٍ فإنها تَصِلُ إلی صاحِبِ الأمرِ علیه السلام وَ هُو یتولّی قضاءَ حاجتِک بنَفسه. (المصباح، کفعمی: ص 531، البلد الأمین: ص 157، بحار الأنوار: ج 94 ص 29). 2. رُقعَة تُکتَبُ وَ یوَجَّهُ بِهَا إِلَی مَشهَدِ مَولَانَا أَمِیرِ المُؤمِنِینَ عَلِی بنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام. (بحار الأنوار: ج 102 ص 236 ح 4 به نقل از کتاب العتیق الغروی). 3. وَ اکتُب إِلَی اللَّهِ عز و جل رُقعَةً وَ أَنفِذهَا إِلَی مَشهَدِ الحُسَینِ بنِ عَلِی - صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ - وَ ارفَعهَا عِندَهُ إِلَی اللّهِ عز و جل (بحار الأنوار: ج 102 ص 236 ح 4 به نقل از کتاب العتیق الغروی).
2- (2) 4. وَ اطرَحهَا فِی نَهَرٍ جَارٍ أَو بِئرٍ عَمِیقَةٍ أَو غَدِیرِ مَاءٍ (بحار الأنوار: ج 94 ص 29). 5. تَرمِی فِی بِئرٍ عَمِیقَةٍ أَو نَهَرٍ أَو عَینِ مَاءٍ عَمِیقَة (المصباح، کفعمی: ص 533). 6. ثُمَّ ارمِهَا فِی النَّهَرِ أَوِ البِئرِ أَوِ الغَدِیرِ تُقضَی حَاجَتُکَ إِن شَاءَ اللّهُ تَعَالَی (المصباح، کفعمی: ص 532). 7. وَ تَطرَحُهَا فِی مَاءٍ جَارٍ أَو بِئرٍ فَإِنَّهُ تَعَالَی یفَرِّجُ عَنکَ (بحار الأنوار: ج 102 ص 236 ح 3 به نقل از البلد الامین، المصباح، کفعمی: ص 530). 8. وَ یطرَحهَا فِی المَاءِ الجَارِی (المصباح، کفعمی: ص 530). 9. وَ تَطرَحُهُمَا فِی نَهَرٍ جَارٍ أَو بِئرِ مَاءٍ (بحار الأنوار: ج 94 ص 29).
3- (3) 10. ثُمَّ تَأخُذُ الرُّقعَةَ فَتَرمِی بِهَا فِی بَحرٍ أَو فِی نَهَرٍ (بحار الأنوار: ج 102 ص 244 ح 6 به نقل از کتاب العتیق الغروی). 11. وَ اطوِ الوَرَقَةَ وَ اعمِد إِلَی وَسَطِ البَحرِ... وَ ارمِ بِهَا فِی البَحرِ (بحار الأنوار: ج 102 ص 244 ح 7 به نقل از کتاب العتیق الغروی). 12. مَا یُکتَبُ أَیضاً عَلَی کَاغَذٍ وَ یُرسَلُ فِی المَاءِ (البلد الأمین: ص 157).
4- (4) 13. وَ یدُکَ بِالرُّقعَةِ مَرفُوعَةٌ نَحوَ السَّمَاءِ (بحار الأنوار: ج 102 ص 241 به نقل از کتاب العتیق الغروی).

برای تسهیل کار، آن را روا شمرد، ولی قداست خاصّی ندارد و از این نظر، مانند دیگر چاه ها و آب هاست، خواه حفر چاه در جایی معمولی باشد و خواه در جایی مقدّس.

آری، حکم اوّلیِ حفر چاه و تخصیص جا بدین منظور، حرمت نیست؛ امّا بسته به شرایط زمانی و مکانی ویژه و به دلیل انطباق عناوین ثانوی بر آن، می تواند حکم آن تغییر کند.

در پایان، به دو نمونه از توسّل به امام عصر علیه السلام به وسیلۀ عریضه که عالم بزرگوار، محدّث نوری نقل کرده و یک نمونه، توسط آیة اللّه شیخ لطف اللّه صافی نقل شده است، اشاره می گردد:

1. عریضۀ سید محمّد عاملی: عابد صالح باتقوا سیّد محمّد عاملی، فرزند سیّد عبّاس،(1) در روستای جبشیت(2) منطقۀ جبل عامل لبنان زندگی می کرد. چون ستم فراوانی بر او رفت، از وطنش گریخت.(3) هیچ اندوخته ای نداشت، ولی انسان آبروداری بود و به کسی اظهار فقر نمی کرد. او مدّت زمانی از این جا به آن جا رفت و در خواب و بیداری، شگفتی هایی را دید تا آن که به نجف اشرف رسید و در یکی از حجره های فوقانی صحن مقدّس سکنا گزید و با همان شدّت فقرش زیست و پس از پنج سال که از روستایش بیرون آمده بود، درگذشت و جز انسان های اندکی، از فقر و ناداری اش آگاه نشدند.

او گاه به نزد من می آمد و برخی کتاب های دعا را از من عاریه می گرفت و دعایی نبود که برای گشایش رزقش نخوانده باشد؛ امّا گاه چنان نادار بود که جز چند

ص:359


1- (1) محدّث نوری در بارۀ وی گفته است: پدر او سیّد عباس، تا زمان تألیف کتاب زنده بوده است. او از عموزادگان عالم دانشمند کامل، و سیّد برجستۀ مؤید، یگانۀ دوران، و نامور روزگاران، سیّد صدر الدین عاملی است که در اصفهان ساکن شد، و شاگرد علّامه طباطبایی بحر العلوم بود.
2- (2) در جنّة المأوی، «جشیث» آمده است و در نجم الثاقب «جب شیث».
3- (3) در نجم الثاقب آمده: چون می خواستند او را وارد نظام عسکریه کنند (به سربازی بفرستند)، از وطن فرار کرد.

خرمای کوچک، چیز دیگری برای خوردن نمی یافت.

او روزگاری، هر روز به عریضه نویسی به امام زمان علیه السلام می پرداخت و آن را پیش از طلوع آفتاب، به آب [دریاچۀ نجف] می انداخت و در نیّتش آن را به یکی از نائبان امام زمان علیه السلام می سپرد و سی وهشت یا نه روز چنین کرد. او می گوید: به گاه بازگشت [در آخرین روز] ملول و افسرده و سر به پایین افکنده می آمدم که دیدم مرد عربی از پی من می آید. بر من سلام داد و من به حداقل پاسخ اکتفا کردم و از شدّت افسردگی، به او توجّهی نکردم؛ ولی او در همان حال من، مقداری از مسیر را با من همراهی کرد و سپس به لهجۀ مردمان روستای من پرسید: «سیّد محمّد! حاجتت چیست ؟ سی و هشت یا نه روز است که پیش از طلوع آفتاب به فلان جا می روی و عریضه به آب می اندازی و گمان می کنی که امامت از حاجتت آگاه نیست ؟».

من شگفت زده شدم؛ زیرا نه کسی را از این کارم آگاه کرده بودم و نه کسی مرا دیده و نه حتّی کسی از جبل عامل و روستایمان در نجف بود که من او را نشناسم، بویژۀ آن که لباس ویژه عراقیان را پوشیده بود که در لبنان، رایج نبود. از این رو، به خاطرم آمد که به آرزوی دور و درازم رسیده و به نعمت بزرگ تشرّف دیدار، نایل آمده ام و او حجّت بر زمینیان، امام زمان علیه السلام است.

من پیش ترها شنیده بودم که دست امام زمان علیه السلام، نرم و لطیف ترین دست است. با خود گفتم: با او دست می دهم، اگر دستش همان گونه بود که شنیده بودم، حقّ خدمت را به انجام می رسانم. دستم را دراز کردم و او نیز دست مبارکش را دراز کرد و با هم دست دادیم. دستش همان گونه بود، و به رستگاری و کامیابی خود یقین کردم. سرم را بلند کردم و صورتم را به سوی او چرخاندم تا دست مبارکش را ببوسم؛ امّا کسی را ندیدم.(1)

2. عریضۀ شیخ الإسلام نائینی: عالم فاضل صالح ورع تقی، میرزا محمّدحسین

ص:360


1- (1) جنّة المأوی (چاپ شده در بحار الأنوار: ج 53): ص 248 حکایت 20، نجم الثاقب: ص 273 حکایت 7.

نائینی، ملقب به «شیخ الإسلامی»(1) به ما خبرداد که برادری پدری به نام میرزا محمّدسعید دارم که حال مشغول تحصیل علوم دینی است. در تقریباً سنۀ هزار و دویست و هشتاد و پنج [هجری]، دردی در پایش ظاهر شد و پشت قدم ورم کرد به نحوی که آن را معوّج کرد و از راه رفتن، عاجز شد. میرزا احمد طبیب، پسر حاجی میرزا عبد الوهّاب نائینی را برای او آوردند، معالجه کرد و کجیِ پشت پا برطرف شد و ورم رفت و ماده، متفرّق شد. چند روزی نگذشت که ماده، در بین زانو و ساق ظاهر شد و پس از چند روز دیگر، ماده در همان پا در ران پیدا شد و ماده ای در میان کتف تا آن که هر یک از آنها زخم شد و وجع (درد) شدیدی داشت. معالجه کردند و منفجر شد و از آنها چرک می آمد. قریب یک سال یا زیاده بر آن گذشت بر این حال که مشغول معالجۀ این قروح بود به انواع معالجات و هیچ یک از آنها ملتئم نشد؛ بلکه هر روز بر جراحت افزوده می شد و در این مدت طویله، قادر نبود بر گذاشتن پا بر زمین و او را از جانبی به جانبی به دوش می کشیدند و از جهت طول مرض، مزاجش ضعیف شد و از کثرت خون و چرک که از آن قروح بیرون رفته بود، از او جز پوست و استخوان، چیزی باقی نمانده بود. کار بر والد سخت شد و به هر نوع معالجه که اقدام می نمود، جز زیادیِ جراحت و ضعف حال و قوا و مزاج، اثری نداشت و کار آن زخم ها بدان جا رسید - که آن دو که یکی در ما بین زانو و ساق و دیگری در ران همان پا بود - اگر دست بر روی یکی از آنها می گذاشتند، چرک خون از دیگری جاری می شد و در آن ایّام، وبای شدیدی در نایین ظاهر شده بود و ما از خوف وبا در قریه ای از قرای آن پناه برده بودیم. پس مطلّع شدیم که جرّاح حاذقی

ص:361


1- (1) محمّدحسین بن شیخ عبد الرحیم، ملقّب به شیخ الإسلام نائینی نجفی در سال 1273 ق در شهر نایین زاده شد، و در سال 1355 ق در نجف از دنیا رفت. او عالمی جلیل القدر، اصولی، فقیه، حکیم، عارف، ادیب زبان فارسی شناس، عبادت پیشه و مدرّس بود. آثاری نیز به تحریر درآورده است (أعیان الشیعة: ج 6 ص 54).

- که او را آقا یوسف می گفتند -، در قریۀ نزدیک قریۀ ما منزل دارد. پس والد، کسی نزد او فرستاد و برای معالجه حاضر کرد و چون برادر مریض را بر او عرضه داشتند، ساعتی ساکت شد تا آن که والد از نزد او بیرون رفت و من در نزد او ماندم با یکی از خالوهای من که او را حاجی میرزا عبد الوهّاب می گویند. پس مدّتی با او نجوا کرد و من از فحاوی آن کلمات دانستم که به او خبر یأس می دهد و از من مخفی می کند که مبادا به والده بگویم، پس مضطرب شود و به جَزَع افتد. پس والد برگشت.

آن جرّاح گفت که: من فلان مبلغ، اوّل می گیرم آن گاه شروع می کنم در معالجه وغرض او از این سخن، این بود که امتناع والد از دادن آن مبلغ پیش از اقدام در معالجه، وسیله باشد برای او از برای رفتن پیش از اقدام در معالجه. پس والد، از دادن آنچه خواست پیش از معالجه، امتناع نمود. پس او فرصت را غنیمت شمرد و به قریۀ خود مراجعت نمود و والده دانستند که این عمل جرّاح، به جهت یأس او بود از معالجه با آن حذاقت و استادی که داشت. پس، از او مأیوس شدند و مرا خالوی دیگر بود که او را میرزا ابو طالب می گفتند در غایت تقوا و صلاح و در بلد، شهرتی داشت که رقعه های استغاثه به سوی امام عصر خود حضرت حجّت علیه السلام که او می نویسد برای مردم سریع الإجابه و زود تأثیر می کند و مردم در شداید و بلاها بسیار به او مراجعه می کردند. پس والده ام از او خواهش کرد که برای شفای فرزندش رقعۀ استغاثه بنویسد. در روز جمعه نوشت و والده، آن را گرفته و برادرم را برداشت و به نزد چاهی رفت که نزدیک قریۀ ما بود. پس برادرم آن رقعه را در چاه انداخت و او معلّق بود در بالای چاه در دست والده و در این حال برای او و والد، رقّتی پیدا شد. پس هر دو سخت بگریستند و این در ساعت آخر روز جمعه بود.

پس چند روز نگذشت که من در خواب دیدم که سه سوار بر اسب به هیئت و شمایلی که در واقعۀ اسماعیل هرقلی وارد شده، از صحرا رو به خانۀ ما می آیند. پس

ص:362

در آن حال، واقعۀ اسماعیل به خاطرم آمد و در آن روزها بر آن واقف شده بودم و تفصیل آن در نظرم بود. پس ملتفت شدم که آن سوار مقدّم حضرت حجّت علیه السلام است و این که آن جناب برای شفای برادر مریض من آمده و برادر مریض در فراش خود در فضای خانه بر پشت خوابیده یا تکیه داده چنانچه در غالب ایّام چنین بود. پس حضرت حجّت - عجّل اللّه تعالی فرجه - نزدیک آمدند و در دست مبارک، نیزه داشت. پس آن نیزه را در موضعی از بدن او گذاشت و گویا در کتف او بود. به او فرمود: «برخیز که خالویت از سفر آمده» و چنین فهمیدم در آن حال که مراد آن جناب از این کلام، بشارت است به قدوم خالوی دیگری که داشتم نامش حاجی میرزا علی اکبر که به سفر تجارت رفته بود و سفرش طول کشیده بود و ما بر او خایف بودیم به جهت طول سفر و انقلاب روزگار از قحط و غلای شدید. چون حضرت، نیزه را بر کتف او گذاشت و آن سخن را فرمود، برادرم از جای خواب خود برخاست و به شتاب به سوی در خانه رفت به جهت استقبال خالوی مذکور.

پس، از خواب بیدار شدم دیدم فجر، طالع و هوا روشن شده، کسی به جهت نماز صبح از خواب برنخاسته. پس از جای خود برخاستم و به سرعت نزد برادرم رفتم.

پیش از آن که جامه بر تن کنم، او را از خواب بیدار کردم و به او گفتم که: حضرت حجّت علیه السلام تو را شفا داده؛ برخیز!» و دست او را گرفتم و به پا داشتم. پس مادرم از خواب برخاست و بر من صیحه زد که چرا او را بیدار کردم؛ چون به جهت شدّت وجع، غالب شب بیدار بود و اندک خواب در آن حال غنیمت بود. گفتم: حضرت حجّت علیه السلام او را شفا داده! چون او را به پا داشتم، شروع کرد به راه رفتن در فضای حجره و در آن شب چنان بود که قدرت نداشت بر گذاشتن قدمش بر زمین و قریب یک سال یا زیاده چنین بر او گذشته بود و از مکانی، به مکانی او را حمل می کردند.

پس این حکایت در آن قریه منتشر شد و همۀ خویشان و آشنایان که بودند، جمع شدند که او را ببینند؛ چه به عقل، باور نداشتند و من خواب را نقل می کردم و

ص:363

بسیار فرحناک بودم از این که من مبادرت کردم به بشارت شفا در حالتی که او در خواب بود و چرک و خون در آن روز منقطع شد و زخم ها ملتئم شد. پیش از گذشتن هفته و چند روز بعد از آن، خالو با غنیمت و سلامت وارد شد و در این تاریخ - که هزار و سیصد و سه [هجری] است -، تمام اشخاصی که نام ایشان در این حکایت برده شده در حیات اند جز والده و جرّاح مذکور که داعی حق را لبّیک گفتند، والحمد للّه.(1)

3. آیة اللّه محمّدجواد صافی گلپایگانی: یکی از مراجع تقلید معاصر، فقیه عالی قدر، آیة اللّه لطف اللّه صافی گلپایگانی، جریان عریضه نویسی پدر بزرگوارشان آیة اللّه محمّدجواد صافی گلپایگانی را چنین گزارش کرده است: «زمانی ایشان (پدرم) مبتلا به صُداع و درد سر شدیدی شده بودند که مدّتی ادامه داشته و معالجات، به هیچ وجه در تخفیف و تسکین آن، سودمند نمی شده و حتّی چون در آن وقت، با عدم وسایل نقلیه، انتقال دادن ایشان به تهران برای معالجه، خیلی اشکال داشته، توسّط نامه نیز از بعضی اطبّای معروف و استاد دستور گرفته و داروهایی فرستاده بودند که هیچ یک مؤثّر واقع نشده بود. بالأخره در موقعی که درد، ایشان را به شدّت رنج می داده است، همسر ایشان - که از بانوان فاضله و نمونه و دختر مرحوم آیة اللّه آخوند محمّدعلی، معاصر و هم دوره و هم حجره مرحوم آیة اللّه میرزای شیرازی بوده، و شرح حال و فضایل و کمالات و عبادات و برنامه های دعایی و عبادتی و زیارت عاشورای آن بانوی متعبّد و ملتزم به آداب اسلامی، با انجام دادن تمام مشاغل و وظایف خانه داری، بسیار جالب است - به ایشان پیشنهاد می نماید که با عریضه و رقعۀ استغاثه به حضرت ولیّ عصر - عجل اللّه تعالی فرجه الشریف - متوسّل شوند. ایشان در اثرِ شدّت درد، اظهار عجز و ناتوانی می نمایند؛ ولی

ص:364


1- (1) نجم الثاقب: ص 270 حکایت 6.

همسرشان اصرار می کند و کاغذ و قلم می آورد، و به هر نحو بوده، عریضه را می نویسند و سپس زیر بغل ایشان را می گیرند و به زحمت، ایشان را تا سر چاهی که در مسجد مقابل بوده و در آن موقع در آن عریضه می انداختند، می آورند و ایشان شخصاً عریضه را در چاه می اندازند. به طوری که نقل می کردند، عریضه را در چاه انداختند و به منزل - که چند قدم فاصله نبود -، برگشته بودند. هنوز وارد حیاط منزل یا اتاق (تردید از بنده است) نشده بودند که درد، آرام گرفت و صُداعِ آن چنانی، مرتفع شد و تا زنده بودند، به درد سر مبتلا نشدند.(1)

ص:365


1- (1) صافی نامه و فیض ایزدی: پاورقی ص 14. گفتنی است معظّم له، این ماجرا را حضوراً برای مؤلّف این دانش نامه (محمّد محمّدی ری شهری) نیز بیان فرموده است.

ص:366

بخش نهم: زیارت ها

اشاره

ص:367

الفصل الأول: زِیاراتُ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام

1/1: الزِّیارَةُ الاُولی: زِیارَةُ آلِ یس

أ - زیارة آل یس بِرِوایَةِ الاِحتِجاجِ

1115. الاحتجاج: عَن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ الحِمیَرِیِّ أنَّهُ قالَ: خَرَجَ التَّوقیعُ مِنَ النّاحِیَةِ المُقَدَّسَةِ حَرَسَهَا اللّهُ تَعالی - بَعدَ المَسائِلِ -: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، لا لِأَمرِ اللّهِ تَعقِلونَ، ولا مِن أولِیائِهِ تَقبَلونَ، حِکمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغنِی النُّذُرُ عَن قَومٍ لا یُؤمِنونَ، السَّلامُ عَلَینا وعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ.

إذا أرَدتُمُ التَّوَجَّهُ بِنا إلَی اللّهِ وإلَینا، فَقولوا کَما قالَ اللّهُ تَعالی: (سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ )(1) ، السَّلامُ عَلَیکَ یا داعِیَ اللّهِ ورَبّانِیَّ(2) آیاتِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا بابَ اللّهِ ودَیّانَ(3)

ص:368


1- (1) الصافّات: 130، وهو مبنی علی قراءة نافع وابن عامر ویعقوب وزید، وفی قراءة عاصم «إلْ یس».
2- (2) الربّانیّ: العالم الراسخ فی العلم والدین، أو الذی یطلب بعلمه وجه اللّه، وقیل: العالم العامل المعلّم، وقیل: الربّانیّ: العالی الدرجة فی العلم (لسان العرب: ج 1 ص 404 «ربب»).
3- (3) الدیّان: القهّار، وقیل: الحاکم والقاضی، وهو فعّال من دان الناس: أی قهرهم علی الطاعة (لسان العرب: ج 13 ص 167 «دین»).

فصل اول: زیارت های امام مهدی علیه السلام

1/1: زیارت نخست: زیارت آل یس

الف - زیارت آل یس به روایت الاحتجاج
اشاره

1115. الإحتجاج - به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حمیری -: این توقیع از ناحیۀ مقدّسه - که خداوند متعال حفظش کند - پس از درخواست های مکرّر رسید:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم. نه فرمان خدا را در می یابید و نه از اولیایش می پذیرید.

این، حکمتی رساست؛ امّا هشدارها به گروهی که ایمان نمی آورند، کارگر نمی افتد.

سلام بر ما و بر بندگان شایسته اش.

هنگامی که خواستید با ما به خداوند و به خود ما روی بیاورید، همان را که خداوند متعال فرموده است: «سلام بر آل یاسین»،(1) شما هم بگویید. سلام بر تو ای دعوتگر به خدا و عالم والای دانا به آیات او! سلام بر تو ای درگاه خدا و حاکم کنندۀ دینش! سلام بر تو ای جانشین خدا و یاور حقّش! سلام بر تو ای حجّت خدا و ره نمون کننده به خواستۀ او! سلام بر تو ای تلاوتگر و مترجم کتاب خدا! سلام بر

ص:369


1- (1) «آل یس» مطابق قرائت قاریان متعددی مانند: نافع، ابن عامر، یعقوب و زید است؛ ولی قرائت رایج کنونی «إل یس» و مطابق قرائت عاصم است.

دینِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَةَ اللّهِ وناصِرَ حَقِّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّهِ ودَلیلَ إرادَتِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا تالِیَ کِتابِ اللّهِ وتَرجُمانَهُ، السَّلامُ عَلَیکَ فی آناءِ لَیلِکَ وأَطرافِ نَهارِکَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیَّةَ اللّهِ فی أرضِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا میثاقَ اللّهِ الَّذی أخَذَهُ ووَکَّدَهُ، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللّهِ الَّذی ضَمِنَهُ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العَلمُ المَنصوبُ وَالعِلمُ المَصبوبُ، وَالغَوثُ وَالرَّحمَةُ الواسِعَةُ، وَعداً غَیرَ مَکذوبٍ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقومُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقعُدُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقرَأُ وتُبَیِّنُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تُصَلّی وتَقنُتُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَرکَعُ وتَسجُدُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تُهَلِّلُ وتُکَبِّرُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَحمَدُ وتَستَغفِرُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تُصبِحُ وتُمسی، السَّلامُ عَلَیکَ فِی اللَّیلِ إذا یَغشی وَالنَّهارِ إذا تَجَلّی، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الإِمامُ المَأمونُ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا المُقَدَّمُ المَأمولُ، السَّلامُ عَلَیکَ بِجَوامِعِ السَّلامِ.

اشهِدُکَ یا مَولایَ، أنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وأَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، لا حَبیبَ إلّاهُوَ وأَهلُهُ، وأَشهَدُ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ حُجَّتُهُ، وَالحَسَنَ حُجَّتُهُ، وَالحُسَینَ حُجَّتُهُ، وعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ حُجَّتُهُ، ومُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ، وجَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ، وموسَی بنَ جَعفَرٍ حُجَّتُهُ، وعَلِیَّ بنَ موسی حُجَّتُهُ، ومُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ، وعَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ، وَالحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ، وأَشهَدُ أنَّکَ حُجَّةُ اللّهِ، أنتُمُ الأَوَّلُ وَالآخِرُ، وأَنَّ رَجعَتَکُم حَقٌّ لا شَکَّ فیها، یَومَ «لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً»1 ، وأَنَّ المَوتَ حَقٌّ، وأَنَّ ناکِراً ونَکیراً حَقٌّ، وأَشهَدُ أنَّ النَّشرَ(1) وَالبَعثَ حَقٌّ، وأَنَّ الصِّراطَ وَالمِرصادَ(2) حَقٌّ،

ص:370


1- (2) نشر المیّت: أی عاش بعد الموت (مجمع البحرین: ج 3 ص 1784 «نشر»).
2- (3) المِرصادُ: عن الصادق علیه السلام: هی قنطرة علی الصراط لا یجوزها عبد بمظلمة (مجمع البحرین: ج 2 ص 704 «رصد»).

تو در لحظه لحظۀ شبت و پاره پارۀ روزت! سلام بر تو ای باقی نهادۀ خداوند در زمینش! سلام بر تو ای پیمان گرفته و استوارشدۀ خداوند [از بندگانش]! سلام بر تو ای وعدۀ ضمانت شدۀ خدا! سلام بر تو ای پرچم برافراشته، دانشِ ریزان، فریادرس، رحمت گسترده و وعدۀ بی دروغ. سلام بر تو هنگامی که بر می خیزی.

سلام بر تو هنگامی که می نشینی. سلام بر تو هنگامی که قرائت و تبیین می کنی.

سلام بر تو هنگامی که نماز و قنوت می خوانی. سلام بر تو هنگامی که رکوع و سجود می کنی. سلام بر تو هنگامی که لا اله إلّااللّه و اللّه اکبر می گویی. سلام بر تو هنگامی که حمد و استغفار می کنی. سلام بر تو هنگامی که صبح و شام می کنی.

سلام بر تو در شب که می پوشاند و در روز که جلوه می نماید. سلام بر تو ای امام امین! سلام بر تو ای پیشرو به او امید بسته شده! سلام بر تو؛ سلامی فراگیر.

تو را - ای مولای من - گواه می گیرم که من به یگانگی و بی همتایی خداوند و عبودیت و رسالت محمّد صلی الله علیه و آله گواهی می دهم و جز محمّد و خاندانش، حبیبی نمی شناسم. گواهی می دهم که امیر مؤمنان، حجّت خداوند است و حسن، حجّت اوست و حسین، حجّت اوست و علی بن الحسین، حجّت اوست و محمّد بن علی، حجّت اوست و جعفر بن محمّد، حجّت اوست و موسی بن جعفر، حجّت اوست و علی بن موسی، حجّت اوست و محمّد بن علی، حجّت اوست و علی بن محمّد، حجّت اوست و حسن بن علی، حجّت اوست و گواهی می دهم که تو حجّت خدایی. شما اوّل و آخر هستید و رجعت شما حقیقت دارد و شکّی در آن نیست، روزی که «کسی که از پیشْ ایمان نیاورده یا در ایمان خویش کار نیکی نکرده باشد، ایمانش را سودی نبخشد» و [گواهی می دهم که] مرگْ حق است و ناکر و نکیر [دو فرشتۀ سؤال کننده در برزخ] حقّ است و گواهی می دهم که زندگی پس از مرگ و برانگیخته شدن، حق است و صراط (راه گذر از دوزخ) و مرصاد (پل صراط)، حق است و وزن کردن و حساب نمودن، حق است و بهشت، حق است و دوزخ، حق است و

ص:371

وَالمیزانَ وَالحِسابَ حَقٌّ، وَالجَنَّةَ حَقٌّ، وَالنّارَ حَقٌّ، وَالوَعدَ وَالوَعیدَ بِهِما حَقٌّ، یا مَولایَ شَقِیَ مَن خالَفَکُم وسَعِدَ مَن أطاعَکُم، فَاشهَد عَلَیَّ ما أشهَدتُکَ عَلَیهِ، وأَنَا وَلِیٌّ لَکَ، بَریءٌ مِن عَدُوِّکَ، فَالحَقُّ ما رَضیتُموهُ، وَالباطِلُ ما سَخِطتُموهُ، وَالمَعروفُ ما أمَرتُم بِهِ، وَالمُنکَرُ ما نَهَیتُم عَنهُ، فَنَفسی مُؤمِنَةٌ بِاللّهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وبِرَسولِهِ وبِأَمیرِ المُؤمِنینَ، وبِأَئِمَّةِ المُؤمِنینَ(1) ، وبِکُم یا مَولایَ أوَّلِکُم وآخِرِکُم، ونُصرَتی مُعَدَّةٌ لَکُم، ومَوَدَّتی خالِصَةٌ لَکُم، آمینَ آمینَ.

الدُّعاءُ عَقیبَ هذَا القَولِ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ نَبِیِّ رَحمَتِکَ، وکَلِمَةِ نورِکَ، وأَن تَملَأَ قَلبی نورَ الیَقینِ، وصَدری نورَ الإِیمانِ، وفِکری نورَ الثَّباتِ، وعَزمی نورَ العِلمِ، وقُوَّتی نورَ العَمَلِ، ولِسانی نورَ الصِّدقِ، ودینی نورَ البَصائِرِ مِن عِندِکَ، وبَصَری نورَ الضِّیاءِ، وسَمعی نورَ وَعیِ الحِکمَةِ، ومَوَدَّتی نورَ المُوالاةِ لِمُحَمَّدٍ وآلِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ، حَتّی ألقاکَ وقَد وَفَیتُ بِعَهدِکَ ومیثاقِکَ، فَتَسَعَنی(2) رَحمَتُکَ، یا وَلِیُّ یا حَمیدُ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی حُجَّتِکَ فی أرضِکَ وخَلیفَتِکَ فی بِلادِکَ، وَالدّاعی إلی سَبیلِکَ، وَالقائِمِ بِقِسطِکَ، وَالثّائِرِ بِأَمرِکَ، وَلِیِّ المُؤمِنینَ، وبَوارِ(3) الکافِرینَ، ومُجلِی الظُّلمَةِ، ومُنیرِ الحَقِّ، وَالسّاطِعِ(4) بِالحِکمَةِ وَالصِّدقِ، وکَلِمَتِکَ التّامَّةِ فی أرضِکَ، المُرتَقِبِ

ص:372


1- (1) لم ترد عبارة «وبأئمّة المؤمنین» فی بحار الأنوار.
2- (2) فی بحار الأنوار: «فَتُغَشِّیَنی».
3- (3) البَوارُ: الهلاک (النهایة: ج 1 ص 161 «بور»).
4- (4) فی بحار الأنوار: «الناطق» بدل «الساطع».

وعده [به بهشت] و تهدید [به دوزخ]، حق است.

ای مولای من! هر که با شما مخالفت کرد، بدبخت شد و هر کس از شما اطاعت کرد، خوش بخت شد. پس بر آنچه تو را بر آن گواه گرفتم، برایم [نزد خدا] گواه باش؛ که من، دوستدار تو هستم و از دشمنت بیزارم. حق، آن است که شما به آن خشنودید و باطل، آن است که شما از آن ناخشنودید و معروف، آن است که شما به آن فرمان می دهید و منکر، آن است که شما از آن باز می دارید. جانم به خدای یگانۀ بی همتا ایمان دارد و نیز به فرستاده اش و امیر مؤمنان و ائمّۀ مؤمنان و به شما ای مولایم! به اوّل و آخرتان. و یاری ام برای شما آماده و دوستی ام برای شما خالص و ناب است. دعایم را اجابت کن، اجابت کن!».

دعای پس از این زیارت

«بسم اللّه الرحمن الرحیم. خدایا! از تو می خواهم که بر محمّد، پیامبر رحمتت و کلمۀ نورت درود فرستی و دلم را از نور یقین و سینه ام را از نور ایمان و اندیشه ام را از نور ثبات و عزمم را از نور علم و نیرویم را از نور عمل و زبانم را از نور راستی و دینم را از نور بصیرت های از نزد خودت و دیده ام را از نور درخشش [خودت] و گوشم را از نور حکمت نگاه دارنده و دوستی ام را از دوستی محمّد و خاندانش - که بر ایشان درود - آکنده کن تا تو را در حالی دیدار کنم که به عهد و پیمانت وفا کرده باشم و رحمتت مرا در بر بگیرد، ای سرپرست! ای ستوده!

خدایا! درود فرست بر حجّتت در زمینت و جانشینت در سرزمین هایت و دعوتگر به سوی راهت و قیام کننده به عدالتت و برانگیخته به فرمانت، سرپرست مؤمنان، هلاک کنندۀ کافران، از میان برندۀ تاریکی، روشن کنندۀ حقیقت، پرتوافشان [یا سخنران به] راستی و حکمت، کلمۀ کاملت در زمینت، بیمناک مراقب، ولیّ خیرخواه، کشتیِ رهایی، پرچم هدایت و نور دیدگان مردم و بهترین کسی که جامه

ص:373

الخائِفِ، وَالوَلِیِّ النّاصِحِ، سَفینَةِ النَّجاةِ، وعَلَمِ الهُدی، ونورِ أبصارِ الوَری، وخَیرِ مَن تَقَمَّصَ وَارتَدی، ومُجلِی العَمی، الَّذی یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی وَلِیِّکَ وَابنِ أولِیائِکَ، الَّذینَ فَرَضتَ طاعَتَهُم وأَوجَبتَ حَقَّهُم، وأَذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهیراً.

اللّهُمَّ انصُرهُ وَانتَصِر بِهِ [لِدینِکَ، وَانصُر بِهِ](1) أولِیاءَکَ وأَولِیاءَهُ وشیعَتَهُ وأَنصارَهُ، وَاجعَلنا مِنهُم.

اللّهُمَّ أعِذهُ مِن شَرِّ کُلِّ باغٍ وطاغٍ، ومِن شَرِّ جَمیعِ خَلقِکَ، وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ، وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ، وَاحرُسهُ وَامنَعهُ مِن أن یوصَلَ إلَیهِ بِسوءٍ، وَاحفَظ فیهِ رسولَکَ وآلَ رَسولِکَ، وأَظهِر بِهِ العَدلَ، وأَیِّدهُ بِالنَّصرِ، وَانصُر ناصِریهِ، وَاخذُل خاذِلیهِ، وَاقصِم بِهِ جَبابِرَةَ الکَفَرَةِ، وَاقتُل بِهِ الکُفّارَ وَالمُنافِقینَ، وجَمیعَ المُلحِدینَ، حَیثُ کانوا فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها، بَرِّها وبَحرِها، وَاملَأ بِهِ الأَرضَ عَدلاً، وأَظهِر بِهِ دینَ نَبِیِّکَ، وَاجعَلنِی اللّهُمَّ مِن أنصارِهِ وأَعوانِهِ، وأَتباعِهِ وشیعَتِهِ، وأَرِنی فی آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ ما یَأمُلونَ، وفی عَدُوِّهِم ما یَحذَرونَ، إلهَ الحَقِّ آمینَ، یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

ص:374


1- (1) سقط ما بین المعقوفین من المصدر وأثبتناه من بحار الأنوار.

و ردا [ی حکومت] می پوشد و از بین برندۀ نابینایی، کسی که زمین را از عدل و داد پر می کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد؛ که تو بر هر کاری توانایی.

خدایا! بر ولیّت و فرزند اولیایت، کسانی که اطاعتشان را لازم و حقّشان را واجب کردی و آلودگی را از آنان زدودی و پاک و پاکیزه شان ساختی، درود فرست.

خدایا! یاری اش کن و دینت را با او یاری ده و اولیایت را و اولیای او و پیروان و یاورانش را به وسیلۀ او یاری ده و ما را از آنان قرار ده.

خدایا! او را از شرّ هر متجاوز طغیانگر و از شرّ همۀ آفریده هایت در پناه خود بگیر، و او را از پیش رو و پشت سرش و راست و چپش حفظ و حراست کن و از این که بدی ای به او برسد، مانع شو و پیامبر و خاندان پیامبرت را در او محافظت کن و عدالت را با او پدیدار بنما و او را با نصرتت استوار بدار و یاورانش را یاری ده و واگذارندگانش را وا بگذار و سرکشان کافر را با او درهم کوب و کافران و منافقان و همۀ کژرُوان را با دستان او به هلاکت برسان، در هر کجا که باشند، در شرق و غرب زمین یا در دریا و خشکی، و زمین را با او از عدالت آکنده کن و دین پیامبرت را با او آشکار ساز. خدایا! مرا از یاران، یاوران، دنباله رُوان و پیروان او قرار بده و آنچه را خاندان محمّد - که درود بر ایشان باد - امید دارند و دشمنشان از آن بیم دارند، به من بنمایان. ای خدای حق! دعایم را اجابت کن، ای صاحب جلال و اکرام! ای رحیم ترین رحیمان».(1)

ص:375


1- (1) الإحتجاج: ج 2 ص 591 ح 358، بحار الأنوار: ج 53 ص 171 ح 5.

ب - زیارةُ آل یس بِرِوایَةِ المَزارِ الکَبیرِ(1)

1116. المزار الکبیر: حَدَّثَنَا الشَّیخُ الأَجَلُّ الفَقیهُ العالِمُ أبو مُحَمَّدٍ عَرَبِیُّ بنُ مُسافِرٍ العِبادِیُّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ، قِراءَةً عَلَیهِ بِدارِهِ بِالحِلَّةِ السَّیفِیَّةِ(2) فی شَهرِ رَبیعٍ الأَوَّلِ سَنَةَ ثَلاثٍ وسَبعینَ وخَمسِمِئَةٍ، وحَدَّثَنِی الشَّیخُ العَفیفُ أبُو البَقاءِ هِبَةُ اللّهِ بنُ نَماءَ بنِ عَلِیِّ بنِ حُمدونَ رَحِمَهُ اللّهُ قِراءَةً عَلَیهِ أیضاً بِالحِلَّةِ السَّیفِیَّةِ، قالا جَمیعاً: حَدَّثَنَا الشَّیخُ الأَمینُ أبو عَبدِ اللّهِ الحُسَینُ بنُ أحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ طَحّالٍ المِقدادِیُّ رَحِمَهُ اللّهُ، بِمَشهَدِ مَولانا أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ فِی الطِّرزِ(3) الکَبیرِ الَّذی عِندَ رَأسِ الإِمامِ علیه السلام، فِی العَشرِ الأَواخِرِ مِن ذِی الحِجَّةِ سَنَةَ تِسعٍ وثَلاثینَ وخَمسِمِئَةٍ، قالَ: حَدَّثَنَا الشَّیخُ الأَجَلُّ السَّیِّدُ المُفیدُ أبو عَلِیٍّ الحَسَنُ بنُ مُحَمَّدٍ الطّوسِیُّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ بِالمَشهَدِ المَذکورِ، فِی العَشرِ الأَواخِرِ مِن ذِی القَعدَةِ، سَنَةَ تِسعٍ وخَمسِمِئَةٍ، قالَ: حَدَّثَنَا السَّیِّدُ السَّعیدُ الوالِدُ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ الطّوسِیُّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ، عَن مُحَمَّدِ بنِ إسماعیلَ، عَن مُحَمَّدِ بنِ اشناسٍ البَزّازِ، قالَ: أخبَرَنا أبُو الحُسَینِ مُحَمَّدُ بنُ أحمَدَ بنِ یَحیَی القُمِّیُّ، قالَ: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ زَنجَوَیهِ القُمِّیُّ،

ص:376


1- (1) أورد مؤلّف کتاب «المزار الکبیر» فی باب التوجّه للإمام المهدی علیه السلام: قال أبو علیّ الحسن بن أشناس: وأخبرنا أبو محمّد عبد اللّه بن محمّد الدعلجی، قال: أخبرنا أبو الحسین حمزة بن محمّد بن الحسن بن شبیب، قال: عرّفنا أبو عبد اللّه أحمد بن إبراهیم، قال: شکوت إلی أبی جعفر محمّد بن عثمان شوقی إلی رؤیة مولانا علیه السلام فقال لی: مع الشوق تشتهی أن تراه، فقلت له: نعم، فقال لی: شکر اللّه لک شوقک وأراک وجهک فی یسر وعافیة، لا تلتمس یا أبا عبد اللّه أن تراه، فإنّ أیام الغیبة تشتاق إلیه، ولا تسأل الاجتماع معه، إنّها عزائم اللّه والتسلیم لها أولی، ولکن توجه إلیه بالزیارة. فأمّا کیف یعمل وما أملاه عند محمّد بن علیّ فانسخوه من عنده، وهو التوجّه إلی الصاحب بالزیارة بعد صلاة اثنتی عشرة رکعة. تقرأ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» فی جمیعها رکعتین رکعتین، ثمّ تصلّی علی محمّد وآله وتقول قول اللّه جل اسمه: «سَلامٌ عَلی آلِ یاسینَ» ذلک هو الفضل المبین من عند اللّه واللّه ذو الفضل العظیم، إمامه من یهدیه صراطه المستقیم، وقد آتاکم اللّه خلافته یا آل یاسین، وذکرنا فی الزیارة وصلی اللّه علی سیّدنا محمّد النبیّ وآله الطاهرین (المزار الکبیر: ص 585).
2- (2) الحِلَّةُ: مدینة کبیرة بین الکوفة وبغداد، وصارت أفخر بلاد العراق وأحسنها مدّة حیاة سیف الدولة صدقة بن منصور الأسدی (معجم البلدان: ج 2 ص 294).
3- (3) الطِّرْز: بیت إلی الطول، فارسی. وقیل: هو البیت الصَّیْفِیُّ (لسان العرب: ج 5 ص 368 «طرز»).
ب - زیارت آل یس به روایت المزار الکبیر
اشاره

(1)

1116. المزار الکبیر - به سند متصلّش از ابو جعفر محمّد بن عبد اللّه حمیری -: از سوی ناحیۀ مقدّسه (2)- که خداوند حفظش کند - پس از درخواست ها و نماز و توجّه، متنی آمد که ابتدایش این است:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم. نه امر خدا را در می یابید و نه از اولیایش می پذیرید؛ حکمتی رسا که در افراد بی ایمان کارگر نمی شود، و سلام بر ما و بندگان شایستۀ خدا.

هنگامی که خواستید به وسیلۀ ما به خداوند متعال و ما توجّه کنید، همان را

ص:377


1- (1) مؤلف المزار الکبیر در باب توجّه به امام مهدی علیه السلام آورده است: «ابو علی حسن بن اشناس گفت: ابو محمّد عبد اللّه بن محمّد دعلجی برای ما نقل کرد و گفت: ابوالحسن حمزة بن محمّد بن حسن بن شبیب، برای ما روایت کرد و گفت: ابو عبد اللّه احمد بن ابراهیم برای ما تعریف کرده و گفت: به ابو جعفر محمّد بن عثمان از اشتیاقم به دیدار مولایمان علیه السلام شکوه کردم. او به من گفت: «با اشتیاق علاقه مند دیدار ایشان هستی ؟». به او گفتم: آری. گفت: «خداوند سپاس گزار اشتیاق تو باشد. در چهره ات عافیت و آسایش می بینم. ای ابو عبد اللّه! دنبال دیدن ایشان نباش؛ چرا که تو در دوران غیبت، شوق دیدار داری، و نخواه که با او در یک جا باشی؛ چه این که غیبت، حکم قطعی خداوند است، و تسلیم بودن در برابر آن، بهتر است. امّا [در عین حال] دنبال توجّه به او با زیارت او باش، امّا این که چگونه باید عمل شود؟ آنچه پیش محمّد بن علی املا و دیکته کرد، آن را از پیش خود او بنویسید، و آن توجّه به صاحب زمان علیه السلام با زیارت کردن است، پس از خواندن دوازده رکعت نماز دو رکعتی که در آن "قل هو اللّه احد" را در هر رکعت نماز می خوانی، بعد بر محمّد و خاندان محمّد صلوات می فرستی، و قول خداوند - جلّ اسمه - را می خوانی: «سلام علی آل یاسین». این همان فضل آشکار از جانب خداوند است، و خداوند، فضل بزرگ دارد. امام، کسی است که به راه راست هدایت می کند. ای آل یاسین! خداوند خلافت او و ذکر ما را در زیارت، به شما داده است. صلوات خداوند بر سرور ما محمّد پیامبر و خاندان پاکش».
2- (2) سیّد ابن طاووس در مصباح الزائر، این را زیارت دوم صاحب الزمان علیه السلام قرار داده و آن را معروف به «ندبه» دانسته و نوشته است: «آن از سوی ناحیۀ مقدّسه برای ابو جعفر محمّد بن عبد اللّه حمیری - که خدایش بیامرزد - آمده و فرمان داده که در سرداب مقدّس خوانده شود».

قالَ: حَدَّثَنا أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ الحِمیَرِیُّ، قالَ: قالَ أبو عَلِیٍّ الحَسَنُ بنُ اشناسٍ:

أخبَرَنا أبُو المُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ الشَّیبانِیُّ، أنَّ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدَ بنَ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ الحِمیَرِیَّ أخبَرَهُ وأَجازَ لَهُ جَمیعَ ما رَواهُ، أنَّهُ خَرَجَ إلَیهِ مِنَ النّاحِیَةِ (1)- حَرَسَهَا اللّهُ - بَعدَ المَسائِلِ وَالصَّلاةِ وَالتَّوَجُّهِ، أوَّلُهُ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، لا لِأَمرِ اللّهِ تَعقِلونَ، ولا مِن أولِیائِهِ تَقبَلونَ، حِکمَةٌ بالِغَةٌ(2) عَن قَومٍ لا یُؤمِنونَ، وَالسَّلامُ عَلَینا وعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ.

فَإِذا أرَدتُمُ التَّوَجُّهَ بِنا إلَی اللّهِ تَعالی وإلَینا، فَقولوا کَما قالَ اللّهُ تَعالی(3): (سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ)4 ، ذلِکَ هُوَ الفَضلُ المُبینُ، وَاللّهُ ذُو الفَضلِ العَظیمِ، لِمَن یَهدیهِ صِراطَهُ المُستَقیمَ.

التَّوَجُّهُ:

قَد آتاکُمُ اللّهُ یا آلَ یاسینَ خِلافَتَهُ، وعِلمَ مَجاری أمرِهِ، فیما قَضاهُ ودَبَّرَهُ وأَرادَهُ فی مَلَکوتِهِ، وکَشَفَ لَکُمُ الغِطاءَ، وأَنتُم خَزَنَتُهُ وشُهَداؤُهُ، وعُلَماؤُهُ واُمَناؤُهُ، وساسَةُ العِبادِ وأَرکانُ البِلادِ، وقُضاةُ الأَحکامِ، وأَبوابُ الإِیمانِ(4). ومِن تَقدیرِهِ مَنائِحَ العَطاءِ بِکُم إنفاذُهُ مَحتوماً مَقروناً، فَما شَیءٌ مِنهُ إلّاوأَنتُم لَهُ السَّبَبُ وإلَیهِ السَّبیلُ، خِیارُهُ لِوَلِیِّکُم نِعمَةٌ، وَانتِقامُهُ مِن عَدُوِّکُم سَخطَةٌ، فَلا نَجاةَ ولا مَفزَعَ إلّاأنتُم، ولا مَذهَبَ عَنکُم، یا أعیُنَ اللّهِ النّاظِرَةِ، وحَمَلَةَ مَعرِفَتِهِ، ومَساکِنَ تَوحیدِهِ فی أرضِهِ وسَمائِهِ، وأَنتَ - یا حُجَّةَ اللّهِ وبَقِیَّتَهُ - کَمالُ نِعمَتِهِ،

ص:378


1- (1) أورد السیّد ابن طاووس فی مصباح الزائر صدر هذه الزیارة هکذا: زیارة ثانیة لمولانا صاحب الزمان - صلوات اللّه علیه -، وهی المعروفة بالندبة، خرجت من الناحیة المحفوفة بالقدس إلی أبی جعفر محمّد بن عبد اللّه الحمیری - رحمه اللّه -، وأمر أن تتلی فی السرداب المقدّس وهی: بسم اللّه الرحمن الرحیم، لا لأمر اللّه تعقلون....
2- (2) زاد فی البحار: فما تغنی الآیات والنذر.
3- (3) لیس فی مصباح الزائر: فإذا أردتم التوجّه بنا إلی اللّه تعالی وإلینا، فقولوا کما قال اللّه تعالی. ولیس فی بحارالأنوار: فقولوا کما قال اللّه تعالی.
4- (5) زاد فی مصباح الزائر: وسلالة النبیین، وصفوة المرسلین، وعترة خیرة ربّ العالمین.

بگویید که خداوند متعال فرموده است: (1)«سلام بر آل یاسین».(2) این همان فضل آشکار است و خداوند، دارای فضل و بخششی بزرگ برای کسی است که او را به راه راست هدایت می کند.

توجه

ای آل یاسین! خداوند، جانشینی اش، آگاهی از مجراهای کارش در قضا و تدبیرش و نیز اراده اش در ملکوتش را به شما داد و پرده را برایتان کنار زد و شما گنجوران، گواهان، عالمان، امانتداران، سیاستمدار امور بندگان، پایه های هر سرزمین، قاضیان احکام و دروازه های ایمان(3) هستید.

و از تقدیر او در بخشیدن عطایا به شما آن است که امضای نهایی و حتمی کردن آن را به شما سپرده است و هیچ چیزی از آن نیست جز آن که شما سبب و راه آن هستید. گزیدۀ خدا برای دوستدار شما نعمت بخشی و انتقامش از دشمنتان، ناخشنودی و خشم است. هیچ نجات و پناهی جز شما وجود ندارد و راهی جز شما نیست. ای چشم های بینای خداوند و حاملان معرفتش و جایگاه های توحیدش در زمین و آسمانش! و تو - ای حجّت و باقی نهادۀ خداوند - کمال نعمت خدایی؛ وارث پیامبران و خلفایی - تا هر جا که از روزگارمان به آن برسیم -. تو صاحب رجعت و بازگشتی که خدایمان آن را وعده داده و حکومت حقّ و گشایش کار ما و یاری خدا برای ما و عزّت ما در آن است.

ص:379


1- (1) در مصباح الزائر این فراز نیست: «اگر به ما و از طریق ما به خداوند متعال روی آورید، همان گونه که خداوندمتعال فرموده است، بگویید». در بحار الأنوار، این فراز نیست: «پس همان گونه که خداوند متعال گفته، بگویید».
2- (2) «آل یاسین» مطابق قرائت قاریان متعددی مانند: نافع، ابن عامر، یعقوب و زید است؛ ولی قرائت رایج کنونی «إل یاسین» و مطابق قرائت عاصم است.
3- (3) در مصباح الزائر افزوده است: «و نسل پیامبران، برگزیدۀ فرستادگان و خاندان برگزیدۀ خدای جهانیان».

ووارِثُ أنبِیائِهِ وخُلَفائِهِ ما بَلَغناهُ مِن دَهرِنا، وصاحِبُ الرَّجعَةِ لِوَعدِ رَبِّنَا الَّتی فیها دَولَةُ الحَقِّ وفَرَجُنا، ونَصرُ اللّهِ لَنا وعِزُّنا.

السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ، وَالعِلمُ المَصبوبُ، وَالغَوثُ وَالرَحمَةُ الواسِعَةُ، وَعداً غَیرَ مَکذوبٍ.

السَّلامُ عَلَیکَ یا صاحِبَ المَرأی وَالمَسمَعِ الَّذی بِعَینِ اللّهِ مواثیقُهُ، وبِیَدِ اللّهِ عُهودُهُ، وبِقُدرَةِ اللّهِ سُلطانُهُ. أنتَ الحَکیمُ الَّذی لا تُعَجِّلُهُ العَصَبِیَّةُ [المَعصِیَةُ]، وَالکَریمُ الَّذی لا تُبَخِّلُهُ الحَفیظَةُ، وَالعالِمُ الَّذی لا تُجَهِّلُهُ الحَمِیَّةُ، مُجاهَدَتُکَ فِی اللّهِ ذاتُ مَشِیَّةِ اللّهِ، ومُقارَعَتُکَ فِی اللّهِ ذاتُ انتِقامِ اللّهِ، وصَبرُکَ فِی اللّهِ ذو أناةِ اللّهِ، وشُکرُکَ للّهِِ ذو مَزیدِ اللّهِ ورَحمَتِهِ.

السَّلامُ عَلَیکَ یا مَحفوظاً بِاللّهِ، اللّهُ نورُ أمامِهِ ووَرائِهِ، ویَمینِهِ وشِمالِهِ، وفَوقِهِ وتَحتِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا مَخزوناً فی قُدرَةِ اللّهِ، اللّهُ نَورُ سَمعِهِ وبَصَرِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللّهِ الَّذی ضَمِنَهُ، ویا میثاقَ اللّه الَّذی أخَذَهُ ووَکَّدَهُ، السَّلامُ عَلَیکَ یا داعِیَ اللّه ورَبّانِیَّ آیاتِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا بابَ اللّهِ ودَیّانَ دینِهِ.

السَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَةَ اللّهِ وناصِرَ حَقِّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّهِ ودَلیلَ إرادَتِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا تالِیَ کِتابِ اللّهِ وتَرجُمانَهُ، السَّلامُ عَلَیکَ فی آناءِ لَیلِکَ ونَهارِکَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیَّةَ اللّهِ فی أرضِهِ. السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقومُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقعُدُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقرَأُ وتُبَیِّنُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تُصَلّی وتَقنُتُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَرکَعُ وتَسجُدُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَعوذُ وتُسَبِّحُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تُهَلِّلُ وتُکَبِّرُ. السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَحمَدُ وتَستَغفِرُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تُمَجِّدُ وتَمدَحُ، السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تُمسی وتُصبِحُ، السَّلامُ عَلَیکَ فِی اللَّیلِ إذا یَغشی وَالنَّهارِ إذا تَجَلّی، السَّلامُ عَلَیکَ فِی الآخِرَةِ وَالاُولی.

السَّلامُ عَلَیکُم یا حُجَجَ اللّهِ ورُعاتَنا، وقادَتَنا وأَئِمَّتَنا، وسادَتَنا ومَوالِیَنا، السَّلامُ

ص:380

سلام بر تو ای پرچم برافراشته، دانشِ ریزان، فریادرس، رحمت گسترده و وعدۀ بی دروغ!

سلام بر تو ای کسی که همه چیز در جلوی چشم و گوش اوست(1) و پیمان هایش پیش روی خدا و عهدش به دست خداوند، و حکومتش به قدرت خدا، گره خورده است! تو فرزانه ای هستی که عصبیّت، او را به عجله نمی اندازد، و بزرگواری هستی که ناراحتی او را از بخشش باز نمی دارد، و دانایی هستی که حمیّت، او را سبک سر نمی سازد. جهادت به خاطر و خواست خدا، نبردت برای او و در راستای انتقام الهی و صبرت برای همو و برخاسته از مهلت دهی خدا [به ستمکاران] و سپاس گزاری ات از خدا برای فزون بخشی و رحمت خداست.

سلام بر تو ای حفظ شده به دست خدا! ای که خداوند، نور پیش رو و پشت و راست و چپ و بالا و پایینش است! سلام بر تو ای نهفته در [آستین] قدرت خداوند! ای که خداوند، نور دیده و گوش اوست! سلام بر تو ای وعدۀ تضمینی خدا! ای پیمان برگرفته و استوار شدۀ خدا! سلام بر تو ای دعوتگر به سوی خدا و عالم والا و دانا به آیات او! سلام بر تو ای درگاه خدا و حاکم کنندۀ دینش!

سلام بر تو ای جانشین خدا و یاور حقّش! سلام بر تو حجّت خدا و رهنمون کننده به خواستش! سلام بر تو تلاوتگر و مترجم کتاب خدا! سلام بر تو در لحظه لحظۀ شب و روزت! سلام بر تو ای باقی نهادۀ خدا در زمینش! سلام بر تو هنگامی که بر می خیزی.

سلام بر تو هنگامی که می نشینی. سلام بر تو هنگامی که قرائت و تبیین می کنی. سلام بر تو هنگامی که نماز می خوانی و قنوت می گیری. سلام بر تو هنگامی که رکوع و سجده می کنی. سلام بر تو هنگامی که استعاذه و تسبیح می کنی. سلام بر تو هنگامی که "لا اله الّا اللّه" و "اللّه اکبر" می گویی. سلام بر تو هنگامی که حمد و استغفار می کنی. سلام بر تو هنگامی که [خدا را] بزرگ می داری و می ستایی. سلام بر تو هنگامی که صبح و شام می کنی. سلام بر تو هنگامی که شب می پوشاند و روز جلوه می کند. سلام بر تو در آخرت و دنیا.

ص:381


1- (1) برای آگاهی از دلیل این ترجمه، ر. ک: الخرائج والجرائح: ج 2 ص 931.

عَلَیکُم أنتُم نورُنا، وأَنتُم جاهُنا أوقاتَ صَلَواتِنا، وعِصمَتُنا لِدُعائِنا وصَلاتِنا، وصِیامِنا وَاستِغفارِنا، وسائِرِ أعمالِنا.

السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الإِمامُ المَأمولُ، السَّلامُ عَلَیکَ بِجَوامِعِ السَّلامِ، اشهِدُکَ یا مَولایَ أنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وأَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، لا حَبیبَ إلّاهُوَ وأَهلُهُ، وأَنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ حُجَّتُهُ، وأَنَّ الحَسَنَ حُجَّتُهُ، وأَنَّ الحُسَینَ حُجَّتُهُ، وأَنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ حُجَّتُهُ، وأَنَّ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ، وأَنَّ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ حُجَتُّهُ، وأَنَّ موسَی بنَ جَعفَرٍ حُجَّتُهُ، وأَنَّ عَلِیَّ بنَ موسی حُجَّتُهُ، وأَنَّ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ، وأَنَّ عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ، وأَنَّ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ، وأَنتَ حُجَّتُهُ، وأَنَّ الأَنبِیاءَ دُعاةٌ وهُداةُ رُشدِکُم.

أنتُمُ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وخاتِمَتُهُ، وأَنَّ رَجعَتَکُم حَقٌّ لا شَکَّ فیها، یَومَ «لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً»1 ، وأَنَّ المَوتَ حَقٌّ، وأَنَّ مُنکراً ونَکیراً حَقٌّ، وأَنَّ النَّشرَ حَقٌّ، وَالبَعثَ حَقٌّ، وأَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ، وَالمِرصادَ حَقٌّ، وأَنَّ المیزانَ حَقٌّ، وَالحِسابَ حَقٌّ، وأَنَّ الجَنَّةَ وَالنّارَ حَقٌّ، وَالجَزاءَ بِهِما لِلوَعدِ وَالوَعیدِ حَقٌّ، وأَنَّکُم لِلشَّفاعَةِ حَقٌّ لا تُرَدّونَ، ولا تَسبِقونَ بِمَشِیَّةِ اللّهِ، وبِأَمرِهِ تَعمَلونَ. وللّهِِ الرَّحمَةُ وَالکَلِمَةُ العُلیا، وبِیَدِهِ الحُسنی، وحُجَّةُ اللّهِ النُّعمی، خَلَقَ الجِنَّ وَالإِنسَ لِعِبادَتِهِ، أرادَ مِن عِبادِهِ عِبادَتَهُ، فَشَقِیٌّ وسَعیدٌ، قَد شَقِیَ مَن خالَفَکُم، وسَعِدَ مَن أطاعَکُم.

وأَنتَ یا مَولایَ، فَاشهَد بِما أشهَدتُکَ عَلَیهِ، تَخزُنُهُ وتَحفَظُهُ لی عِندَکَ، أموتُ عَلَیهِ واُنشَرُ عَلَیهِ، وأَقِفُ بِهِ وَلِیّاً لَکَ، بَریئاً مِن عَدُوِّکَ، ماقِتاً لِمَن أبغَضَکُم، وادّاً لِمَن

ص:382

سلام بر شما ای حجّت ها و مراقبان گمارده شدۀ خدا بر ما! زمامداران و پیشوایان ما؛ سیاستمداران و سرپرستان ما. سلام بر شما که نور ما و به گاه نمازهای ما آبروی ما و به هنگام دعا و نماز و روزه و استغفار و دیگر اعمالمان، نگاهدار ما هستید.

سلام بر تو ای امامِ به او امید بسته شده! سلام بر تو با سلامی فراگیر. تو را - ای مولای من - گواه می گیرم که من به یگانگی و بی همتایی خداوند و عبودیت و رسالت محمّد صلی الله علیه و آله گواهی می دهم و جز محمّد و خاندانش، حبیبی نمی شناسم. و گواهی می دهم که امیر مؤمنان، حجّت خداوند است و حسن، حجّتِ اوست و حسین، حجّت اوست و علی بن الحسین، حجّت اوست و محمّدبن علی، حجّت اوست و جعفر بن محمّد، حجّت اوست و موسی بن جعفر، حجّت اوست و علی بن موسی، حجّت اوست و محمّد بن علی، حجّت اوست و علی بن محمّد، حجّت اوست و حسن بن علی، حجّت اوست. گواهی می دهم که تو حجّت خدایی، و پیامبران، دعوتگران خدایند و هدایتگران [به] رشد شما.

شما اوّل و آخر و پایان آنان هستید و رجعت شما حقیقت دارد و شکّی در آن نیست، روزی که «کسی که از پیش ایمان نیاورده یا در ایمان خویشْ کار نیکی نکرده باشد، ایمانش را سودی نبخشد» و [گواهی می دهم که] مرگ، حق است و ناکر و نکیر [دو فرشتۀ سؤال کننده در برزخ]، حقند و گواهی می دهم که زندگی پس از مرگ و برانگیخته شدن، حق است و صراط (راه گذر از دوزخ) و مرصاد (پل صراط)، حق است و وزن کردن و حساب نمودن، حق است و بهشت، حق است و دوزخ حق است و جزا دادن به آن دو به خاطر وعده و تهدید به آن دو، حق است.

شما حقّ شفاعت دارید بی آن که رد شود و بر خواست خدا پیشی نمی جویید، و به فرمان او عمل می کنید و رحمت و بالاترین کلمه از آنِ خداوند است و نیکی به دست اوست و حجّت، منّت نهادۀ خداست. جنّ و انس را برای عبادتش آفرید و از بندگانش، بندگی خود را می خواهد و شقی و سعید شدن بندگانش به مخالفت با شما و اطاعت از شماست.

و تو - ای مولای من - بر آنچه برایت گواهی دادم، گواه باش. آن را برایم نزد خودت نگه دار و حفظ کن. بر آن می میرم و محشور می شوم و با آن در موقف قیامت می ایستم در حالی که دوستدار تو و بیزار از دشمنت هستم. از دشمن شما نفرت و به دوست

ص:383

أحَبَّکُم، فَالحَقُّ ما رَضیتُموهُ، وَالباطِلُ ما أسخَطتُموهُ، وَالمَعروفُ ما أمَرتُم بِهِ، وَالمُنکَرُ ما نَهَیتُم عَنهُ، وَالقَضاءُ المُثبَتُ مَا استَأثَرَت بِهِ مَشِیَّتُکُم، وَالمَمحُوُّ ما لَا استَأثَرَت بِهِ سُنَّتُکُم.

فَلا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، ومُحَمَّدٌ عَبدُهُ ورَسولُهُ، عَلِیٌّ أمیرُ المُؤمِنینَ حُجَّتُهُ، الحَسَنُ حُجَّتُهُ، الحُسَینُ حُجَّتُهُ، عَلِیٌّ حُجَّتُهُ، مُحَمَّدٌ حُجَّتُهُ، جَعفَرٌ حُجَّتُهُ، موسی حُجَّتُهُ، عَلِیٌّ حُجَّتُهُ، مُحَمَّدٌ حُجَّتُهُ، عَلِیٌّ حُجَّتُهُ، الحَسَنُ حُجَّتُهُ، وأَنتَ حُجَّتُهُ، وأَنتُم حُجَجُهُ وبَراهینُهُ.

أنَا یا مَولایَ مُستَبشِرٌ بِالبَیعَةِ الَّتی أخَذَ اللّهُ عَلَیَّ شَرطَهُ، قِتالاً فی سَبیلِهِ، اشتَری بِهِ أنفُسَ المُؤمِنینَ، فَنَفسی مُؤمِنَةٌ بِاللّهِ [وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وبِرَسولِهِ وبِأَمیرِ المُؤمِنینَ] وبِکُم یا مَولایَ، أوَّلِکُم وآخِرِکُم، ونُصرَتی لَکُم مُعَدَّةٌ، ومَوَدَّتی خالِصَةٌ لَکُم، وبَراءَتی مِن أعدائِکُم - أهلِ الحَرَدَةِ(1) وَالجِدالِ - ثابِتَةٌ لِثارِکُم، أنَا وَلِیٌّ وَحیدٌ، وَاللّهُ إلهُ الحَقِّ یَجعَلُنی کَذلِکَ، آمینَ آمینَ، مَن لی إلّاأنتَ فیما دِنتُ، وَاعتَصَمتُ بِکَ فیهِ، تَحرُسُنی فیما تَقَرَّبتُ بِهِ إلَیکَ، یا وِقایَةَ اللّهِ وسِترَهُ وبَرَکَتَهُ، أغِثنی، أدرِکنی، صِلنی بِکَ ولا تَقطَعنی.

اللّهُمَّ إلَیکَ بِهِم تَوَسُّلی وتَقَرُّبی، اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وصِلنی بِهِم ولا تَقطَعنی، اللّهُمَّ بِحُجَّتِکَ اعصِمنی، وسَلامُکَ عَلی آلِ یاسینَ، مَولای أنتَ الجاهُ عِندَ اللّهِ رَبِّکَ ورَبّی.

الدُّعاءُ بِعَقِبِ القَولِ:

اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی خَلَقتَهُ مِن کُلِّکَ، فَاستَقَرَّ فیکَ فَلا یَخرُجُ مِنکَ إلی

ص:384


1- (1) حَرْدٌ: غَضَبٌ وحِقْدٌ (مجمع البحرین: ج 1 ص 383 «حرد»).

شما محبّت دارم. حق، آن است که شما پسندیدید و باطل، آن است که شما ناپسند داشتید و معروف، آن است که شما به آن امر کردید و منکر، آن است که شما از آن نهی کردید و قضای ثابت شونده، آن است که خواست شما به آن اختصاص یابد و قضای محوشدنی، آن است که خواست شما به آن اختصاص نیابد.

خدایی جز خدای یگانۀ بی همتا نیست و محمّد، بنده و پیامبر اوست. علی، امیر مؤمنان، حجّت اوست، حسن، حجّت اوست. حسین حجّت اوست، علیّ [بن الحسین]، حجّت اوست، محمّد [بن علی]، حجّت اوست، جعفر [بن محمّد]، حجّت اوست، موسی [بن جعفر]، حجّت اوست، علی [بن موسی]، حجّت اوست، محمّد [بن علی]، حجّت اوست، علیّ [بن محمّد]، حجّت اوست، حسن [بن علی]، حجّت اوست، و تو حجّت اویی، و شما حجّت ها و برهان های او هستید.

ای مولای من! من به بیعتی که خداوند از من گرفته تا بر پایۀ آن در راهش بجنگم و او در عوض، جان های مؤمنان را بخرد، شادمانم و جانم به خداوند یکتای بی همتا و پیامبرش و امیر مؤمنان ایمان دارد و به شما - ای مولای من - از اوّل تا آخرتان نیز ایمان دارم و یاری ام برایتان آماده و دوستی ام برایتان خالص و بیزاری ام از دشمنانتان و کینه توزان ستیزه جو، استوار است و در پی انتقام خونتان هستم. من دوستداری یگانه ام و خداوند، خدای حق، مرا این گونه قرار می دهد. آمین! آمین! جز تو چه کسی را دارم در [ادای] آنچه به گردن دارم و به خود تو برای آن درآویختم. مرا در آنچه با آن به تو تقرّب جسته ام حفظ می کنی، ای حفاظت و پوشش و برکت الهی! به فریادم برس و مرا دریاب! مرا به خود بچسبان و از من مبُر!

خدایا! با ایشان به تو توسّل و تقرّب می جویم. خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا به ایشان پیوند ده و از ایشان مگسل. خدایا! مرا به خاطر حجّتت حفظ کن. سلام تو بر آل یاسین. مولای من! تو آبروی [من] نزد خداوندی، خدای تو و خدای من!

دعای پس از این زیارت

خدایا! از تو درخواست می کنم به آن اسمت که از تمامت آفریدی و در تو جای گرفت

ص:385

شَیءٍ أبَداً، أیا کَینونُ أیا مُکَوِّنُ، أیا مُتَعالِ أیا مُتَقَدِّسُ، أیا مُتَرَحِّمُ أیا مُتَرائِفُ، أیا مُتَحَنِّنُ.

أسأَ لُکَ کَما خَلَقتَهُ غَضّاً أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ نَبِیِّ رَحمَتِکَ، وکَلِمَةِ نورِکَ، ووالِدِ هُداةِ رَحمَتِکَ، وَاملَأ قَلبی نورَ الیَقینِ، وصَدری نورَ الإِیمانِ، وفِکری نورَ الثَّباتِ، وعَزمی نورَ التَّوفیقِ، وذَکائی نورَ العِلمِ، وقُوَّتی نورَ العَمَلِ، ولِسانی نورَ الصِّدقِ، ودینی نورَ البَصائِرِ مِن عِندِکَ، وبَصَری نورَ الضِّیاءِ، وسَمعی نورَ وَعیِ الحِکمَةِ، ومَوَدَّتی نورَ المُوالاةِ لِمُحَمَّدٍ وآلِهِ علیهم السلام، ونَفسی نورَ قُوَّةِ البَراءَةِ مِن أعداءِ آلِ مُحَمَّدٍ.

حَتّی ألقاکَ وقَد وَفَیتُ بِعَهدِکَ ومیثاقِکَ، فَلتَسَعنی رَحمَتُکَ یا وَلِیُّ یا حَمیدُ، بِمَرآکَ ومَسمَعِکَ یا حُجَّةَ اللّهِ دُعائی، فَوَفِّنی مُنجِزاتِ إجابَتی، أعتَصِمُ بِکَ، مَعَکَ مَعَکَ سَمعی ورِضای.

ص:386

و هیچ گاه از تو، به سوی چیزی بیرون نمی آید. ای وجود محض! ای وجود دهنده! ای والا! ای منزّه از هر ناشایستگی! ای ترحّم کننده! ای آرامش دهنده! ای مهربان! از تو می خواهم همان گونه که او را تازه و شاداب آفریدی، بر محمّد، پیامبر رحمتت و کلمۀ نورت و پدر راه نمایان رحمتت، درود فرستی و دلم را از نور یقین، و سینه ام را از نور ایمان، و اندیشه ام را از نور ثبات، و عزمم را از نور توفیق، و تیزهوشی ام را از نور علم، و نیرویم را از نور عمل، و زبانم را از نور صدق، و دینم را از نور بصیرتی از جانب خودت، و دیده ام را از نور روشنی، و گوشم را از نور دربرگیرندۀ حکمت، و محبّتم را از نور دوستی محمّد و خاندانش، و جانم را از قوّت بیزاری از دشمنان خاندان محمّد، پر کن تا تو را در حالی دیدار کنم که به عهد و پیمانت وفا کرده باشم و رحمتت مرا فرا بگیرد. ای سرپرست! ای ستوده! ای حجّت خدا! دعایم را می بینی و می شنوی. پس آنچه را به اجابتشان می رساند برایم کامل کن. به تو چنگ زده ام.

گوشم و نیز رضایتم با توست، با تو».(1)

ص:387


1- (1) المزار الکبیر: ص 566، مصباح الزائر: ص 430، بحار الأنوار: ج 94 ص 36 ح 23 (به نقل از: خطّ شیخ محمّد بن علی جبعی).

پژوهشی در بارۀ سند و متن زیارت آل یس

اشاره

شیوۀ عالمان سَلَف، بر آن بوده است که در نقل ادعیه و زیارات، سختگیری سندی نمی کرده اند و به تسامح در ادّلۀ سنن قائل بوده اند. این شیوه، با سختگیری در گزارش احادیث فقهی - حقوقی، کاملاً متفاوت بوده است.

از این رو مشاهده می شود مرحوم شیخ طوسی، احادیث فقهیِ موجود در کتاب تهذیب الأحکام را با دقّت در اسناد گزارش می کند؛ ولی در کتاب مصباح المتهجّد، شیوۀ معمول ایشان، گزارش متون ادعیه و زیارت، بدون ذکر اسناد است.

بنا بر این، پیگیری اسناد منضبط و دقیق فقهی در متون ادعیه و زیارات، گاه پژوهشگر را دچار مشکل می کند؛ چون این شیوه نزد پیشینیان، متعارف و معمول نبوده است.

در تأیید این شیوه می گوییم: مناجات، دعا و زیارت، گونه ای ابراز احساس و عاطفه نسبت به معبود یا بندگان خالص و برگزیدۀ اوست. از این رو، مضامین و مفاهیم عارفانه و عاشقانه، در آنها نمود خاص دارد. در ارزیابی و سنجش دعا، «مضمون و محتوا» مورد توجّه است نه بحث و دقت در سند و طریق، از این رو، حتّی فراتر از قاعدۀ تسامح در ادّلۀ سنن نیز می توان مناجات، دعا و زیارت را پذیرا

ص:388

شد، همان گونه که برخی از جانب خود، دعا و زیارت انشا می کرده اند.(1)

روشن است که مناجات، دعا و زیارت مأثور، جایگاهی ویژه در فرهنگ اسلامی و شیعی دارد و اقبال بدانها بیش از ادعیۀ غیر مأثور بوده است؛ زیرا به اهل بیت علیهم السلام منسوب بوده است و تغییر و تبدیل آن به هیچ وجه روا نبوده است، همان گونه که امام صادق علیه السلام تغییر عبارت «یا مقلّب القلوب» در دعای غریق را به «یا مقلّب القلوب و الأبصار» ناصحیح برشمردند.(2) ولی سخن آن است که در خصوص این گروه، سختگیری سندی همانند روایات فقهی، انجام نمی گرفته است. خلاصه آن که پیگیری دقّت و انضباط موجود در اسناد فقهی، در دیگر متون و از جمله زیارات، ضروری نیست. اکنون با آگاهی از این شیوه، به بررسی مصادر و اسناد زیارت آل یس می پردازیم.

زیارت آل یس، اظهار ارادتی عاشقانه به امام عصر علیه السلام است که از ناحیۀ مقدّسه (نهاد وکالت) صادر شده است. مصدر اصلی این حدیث، کتاب الاحتجاج طبرسی (م حدود 560 ق)(3) و المزار الکبیر ابن مشهدی (ق 6 ق)(4) است.

ص:389


1- (1) سیّد ابن طاووس در الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان (ص 20) می گوید: «و نحن ما نذکر فی الإنشاء من الدعاء إلّاما نجده غیر رویة و لا کلفة بل إفاضة علینا من مالک الأشیاء هو ربّی و حسبی کما قال جلّ جلاله «ذلِکُما مِمّا عَلَّمَنِی رَبِّی» (یوسف: آیۀ 37)؛ دعاهایی که ما خود انشا کرده ایم چنان است که در بیان آنها هیچ فکر و مشقّتی تحمّل نکرده ایم؛ بلکه خداوند تعالی - که همه چیز از آنِ اوست و تنها پروردگار من است و زمام کارهایم به دست قدرت اوست - به من افاضه فرموده و بر زبانم جاری ساخته است؛ همچنان که خداوند (از قول یوسف علیه السلام) فرمود: «این دانش را خدای به من آموخته است».» همچنین ر. ک: مهج الدعوات: ص 400: «و من ألفاظ دعوات جرت فی خاطری فی الخلوات...؛ از جمله الفاظی که در خلوت ها به خاطر من گذشته است...»؛ ص 361: «ذکر دعاء ورد علی خاطری؛ از جمله دعاهایی که به خاطرم رسیده است».
2- (2) ر. ک: ج 5 ص 413 ح 1004 (دعای غریق).
3- (3) ر. ک: ح 1115 (زیارت آل یس به روایت الاحتجاج).
4- (4) ر. ک: ح 1116 (زیارت آل یس به روایت المزار الکبیر).
دو گزارش متفاوت

ظاهراً زیارت آل یس، از ذخایر موجود در نهاد وکالت محسوب می شده که توسّط نایبان خاص و یا افراد مجاز زیر مجموعۀ آنان در اختیار مشتاقان قرار گرفته و در گزارش های موجود، ورود یافته است:

1. کهن ترین گزارش از این زیارت، به نقل از محمّد بن عثمان عمری، نایب دوم امام عصر علیه السلام است. ابو عبد اللّه، احمد بن ابراهیم می گوید: شوق و علاقۀ خود را به دیدار امام عصر علیه السلام بر ابو جعفر محمّد بن عثمان گفتم. او ضمن ارج نهادن به اشتیاق من گفت: «در پی دیدار نباش و با زیارت، به او توجّه کن. برای یافتن زیارت نیز نزد محمّد بن علی برو و زیارت را از او استنساخ کن و...».(1) ابن مشهدی سند این گزارش را در ادامۀ گزارش حسین بن روح و پس از دعای ندبه، ذکر کرده است.

2. گزارش مشهور، زیارت آل یس به نقل از محمّد بن عبد اللّه حمیری است.

محمّد بن عبد اللّه حمیری با نایب سوم امام عصر علیه السلام، حسین بن روح، ارتباط داشت و مکاتبات و توقیعات فراوانی برای او صادر شده است؛ ولی در بارۀ درخواست او از حسین بن روح برای دیدار با امام، گزارشی در دست نیست. به عبارت دیگر، سبب صدور زیارت آل یس برای حمیری بر ما روشن نیست.

این زیارت در کتاب الاحتجاج(2) و با تفاوتی نسبتاً فراوان در کتاب المزار الکبیر(3) نقل شده است. سیّد ابن طاووس نیز این زیارت را با تفاوتی آشکار به نقل از حمیری، گزارش و اضافه کرده است:

زیارة ثانیة لمولانا صاحب الزمان - صلوات اللّه علیه - و هی المعروفة بالندبة خرجت من الناحیة المحفوفة بالقدس إلی أبی جعفر محمّد بن عبد اللّه الحمیری؛ و

ص:390


1- (1) ر. ک: المزار الکبیر: ص 585.
2- (2) ر. ک: ح 1115.
3- (3) ر. ک: ح 1116.

أمر أن تتلی فی السرداب المقدس و هی....

این را زیارت دوم صاحب الزمان علیه السلام قرار داده و آن را معروف به «ندبه» دانسته و نوشته است: آن از سوی ناحیۀ مقدّسه برای ابو جعفر محمّد بن عبد اللّه حمیری - که خدایش بیامرزد - آمده و فرمان داده که در سرداب مقدّس خوانده شود.(1)

نام گذاری زیارت آل یس به ندبه و دستور به خواندن آن در سرداب مقدّس، تنها در مصباح الزائر آمده است و در مصادر دیگر وجود ندارد.

نتیجه آن که کهن ترین گزارش ها از زیارت آل یس، مربوط به سدۀ ششم هجری است و مصادر موجود قبل از این دوره، این زیارت را گزارش نکرده اند.

اسناد زیارت آل یس

مجموعه گزارش های زیارت آل یس، از منظر سندی، این گونه تحلیل می شود:

1. گزارش طبرسی در کتاب الاحتجاج از زیارت آل یس، به گونۀ مرسل است و نیاز به بررسی اسناد ندارد.

2. ابن مشهدی در کتاب المزار الکبیر، چندین سند برای زیارت آل یس نقل کرده است. جمع بندی اسناد موجود در این کتاب، سرانجام، ما را به پنج یا شش طریق برای زیارت آل یس ره نمون می کند.(2)

ص:391


1- (1) مصباح الزائر، ص 430. این گزارش، تفاوت هایی با گزارش های دیگر دارد. گفتنی است که این زیارت، با دعای ندبۀ مشهور تفاوت دارد و نام گذاری مصباح الزائر نباید این ذهنیت را به وجود آورد که آنها یکسان اند.
2- (2) او از طریق دو نفر از اساتید خود، ابو محمّد عربی بن مسافر عبادی و ابو البقاء هبة اللّه بن نما، بدین گونه زیارت آل یس را گزارش کرده است: از ابو عبد اللّه الحسین بن احمد بن محمّد بن علی بن طحال مقدادی، از ابو علی حسن بن محمّد طوسی، از پدرش، از محمّد بن اسماعیل، از محمّد بن اشناس بزّاز، از ابو حسین محمّد بن احمد بن یحیی قمّی، از محمّد بن علی بن زنجویه قمّی، از ابو جعفر محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حمیری. افزون بر این دو طریق، ابو علی حسن بن اشناس گفته است: «أخبرنا ابو المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی: أنّ أبا جعفر محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحمیری أخبره...». أبو علی الحسن بن اشناس همچنین گفته است: «أخبرنا أبو محمّد عبد اللّه بن محمّد الدعلجی، عن أبی الحسین حمزة بن محمّد بن الحسن بن شبیب، عن أبی عبد اللّه أحمد بن ابراهیم عن أبی جعفر محمّد بن عثمان العمری» (ر. ک: ص 376 ح 1116).

3. به نظر می رسد اسامی راویان موجود در المزار الکبیر در برخی از طبقات، دچار تصحیف شده باشد. مثلاً «محمّد بن اسماعیل، عن محمّد بن اشناس ظاهراً تحریف شدۀ «حسن بن محمّد بن اسماعیل بن محمّد بن اشناس» است که استاد شیخ طوسی است، در حالی که محمّد بن اسماعیل و محمّد بن اشناس در میان راویان و در این طبقه وجود ندارند.

افزون بر محمّد بن اسماعیل و محمّد بن اشناس، ابو الحسین محمّد بن احمد بن یحیی قمّی نیز ناشناخته است که می تواند تصحیف شدۀ محمّد بن احمد بن علی بن الحسن بن شاذان قمّی باشد که در این طبقه، موجود است.

4. با توجّه به تصحیفات پدید آمده در اسناد کتاب المزار الکبیر، ارزیابی دقیق افراد واقع در اسناد، بسیار مشکل است؛ چون برخی از نام ها، مجهول یا مهمل هستند. از این رو، سند موجود در کتاب المزار الکبیر، از اعتبار لازم برخوردار نیست؛ ولی اگر تصحیف ذکر شدۀ متن پیشین پذیرفته شود، برخی از افراد واقع در سند، معلوم خواهند شد و این گزارش، شایستۀ اعتبار شمرده می شود.

5. ابن مشهدی در ابتدای کتاب المزار الکبیر در اعتبار منقولات خود نوشته است:

فإنّی جمعت فی کتابی هذا... ممّا اتصلت به من ثقات الروات الی السادات.(1)

من در این کتابم، گردآوری کردم... آنچه را که به آن رسیدم از راویان مورد اعتماد تا بزرگان.

برخی با استناد به این سخن ادّعا کرده اند که این توثیق عام است و تمام افراد واقع در کتاب را شامل می شود. از این رو، همانند کتاب تفسیر القمّی و کامل الزیارات خواهد بود.(2) آیة اللّه خویی این نظر را صواب ندانسته و نوشته است: توثیقات عام از جانب نویسندگان کهن مقبول است؛ ولی از جانب نویسندگان متأخّر - که فاصلۀ

ص:392


1- (1) المزار الکبیر: ص 27.
2- (2) ر. ک: خاتمة مستدرک الوسائل: ج 1 ص 360، مستدرکات علم رجال الحدیث: ج 1 ص 62.

زمانی با راویان دارند -، مورد قبول نیست.(1) مطابق با نظر ایشان، توثیق ابن مشهدی تنها نسبت به اساتید خود پذیرفته خواهد بود و در بقیۀ موارد، اعتباری ندارد؛ زیرا ابن مشهدی با آنان معاصر نبوده است تا توثیق حسّی نسبت بدان افراد داشته باشد.

6. در هر طریق از پنج طریق موجود در اسناد زیارت آل یس، برخی از افراد، توثیق شده اند و برخی ممدوح هستند. در هر طریق، حداقل یک نفر ضعیف یا مجهول نیز وجود دارد که باعث کاهش اعتبار سند می گردد. در دو طریق، محمّد بن علی بن زنجویه قمی قرار دارد که مجهول است. در دو طریق دیگر، ابو المفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی قرار دارد که تضعیف شده است.(2) در طریق پنجم نیز حمزة بن محمّد بن حسن بن شبیب قرار دارد که مجهول است.

با توجه به نکات بالا، اعتبار لازم اسنادی احراز نمی شود و ضرورتی به بحث در بارۀ بقیۀ افراد سند، وجود ندارد.

7. برخی ابو المفضل شیبانی را تنها در سال های پایانی عمر او ضعیف شمرده اند؛ زیرا شیخ طوسی در توصیف او گفته است:

کثیر الروایة حسن الحفظ غیر انه ضعفه جماعة من أصحابنا.(3)

پُر حدیث و نیک حافظه بوده است؛ امّا جمعی از اصحاب ما او را تضعیف کرده اند.

نجاشی در بارۀ او گفته است:

کان فی أوّل أمره ثبتاً ثم خلط و رأیت جل أصحابنا یغمزونه و یضعفونه... رأیت هذا الشیخ و سمعت منه کثیراً ثم توقّفت عن الروایة عنه إلّابواسطة بینی و بینه.(4)

ص:393


1- (1) معجم رجال الحدیث: ج 1 ص 51.
2- (2) ر. ک: رجال النجاشی: ج 2 ص 322 ش 1060 که در آن آمده است: رأیت جل أصحابنا یغمزونه؛ دیده ام که همۀ اصحاب از او بدگویی می کنند.
3- (3) الفهرست، طوسی: ص 216 ش 610.
4- (4) رجال النجاشی: ج 2 ص 322 ش 1060.

در ابتدای کارش دقیق بود، امّا بعداً مطالب را خلط می کرد. دیده ام که همۀ اصحاب ما از او بدگویی می کنند و تضعیفش می کنند... من این شیخ را دیدم و از وی روایات زیادی را شنیدم، و بعداً، در نقل روایت او متوقّف شدم، جز از طریق واسطه ای که میان من و او بود.

از سخن نجاشی معلوم می شود که او در دورۀ اوّل عمر خود، دقیق و منضبط بوده است و در سال های پایانی عمر خویش به سبب پیری و یا علل دیگر، دقت و انضباط خود را از دست داده است.

از این رو نجاشی، احادیث دورۀ اوّل عمر او را با واسطه نقل می کند؛ ولی احادیث دورۀ پایانی عمر او را گزارش نمی کند. لذا با فرض آن که زیارت آل یس در غیر از سال های پایانی او نقل شده باشد، مقبول خواهد بود.

جمع بندی مباحث سندی

در جمع بندی مطالب پیشین باید گفت:

1. با معیار تسامح در ادلّۀ سنن، زیارت آل یس، مقبول است و شایستگی قرائت دارد.

2. اگر توثیق عام ابن مشهدی، نویسندۀ کتاب المزار الکبیر را نسبت به تمامی راویان موجود در کتاب بپذیریم، تمام متون موجود در آن، از جمله زیارت آل یس، معتبر خواهد بود.

3. بیشتر افراد واقع در سند، ممدوح هستند و تنها یک یا دو نفر در هر طریق، تضعیف شده یا مجهول هستند.

4. با فرض پذیرش وثاقت ابو المفضّل شیبانی در سال های اوّلیۀ عمر او و پذیرش گزارش زیارت آل یس در آن سال ها، این طریق، حسن خواهد بود. چون تمام افراد آن، ثقه یا ممدوح هستند.

ص:394

5. در صورت عدم پذیرش هر یک از مبانی پیشین، اسناد زیارت آل یس از اعتبار لازم برای استناد برخوردار نیست.

در بارۀ متن زیارت آل یس

زیارت آل یس، اظهار ارادت عارفانه و عاشقانه به ساحت مقدّس امام عصر علیه السلام است که یک شیعۀ معتقد، با برشمردن ویژگی های امام (بویژه امام عصر علیه السلام)، ایشان را مخاطب قرار می دهد و با ذکر برخی حالات عبادی و غیر عبادی قائم علیه السلام، سلامی عاشقانه به ایشان می گوید. آن گاه به شمارش معارف لازم شیعی از شهادتین تا شهادت بر امامان علیه السلام و بیان عقاید شیعی می پردازد و به گونه ای نسبتاً کامل، ایمان خویش را بر ایشان عرضه می دارد و موضوعاتی همچون: توحید، نبوّت، امامت، رجعت، معاد، بهشت و دوزخ، حساب و کتاب، صراط و میزان را به عنوان ارکان ایمان مطرح می کند و سرانجام، ولایت خود نسبت به امامان و برائت خویش از دشمنان ایشان را به روشنی باز می گوید.

عرضۀ مجموعه عقاید و باورهای شیعی به امامان شیعه، توسط عالمان و راویان دیگر نیز انجام شده است؛ از جمله می توان به حدیث عرض ایمان جناب عبد العظیم حسنی علیه السلام به امام هادی علیه السلام اشاره کرد.(1)

از این منظر، زیارت آل یس، افزون بر اظهار ارادت، گزارشی از معارف اصلی شیعی و عرض آن به محضر امام عصر علیه السلام است که پیشینه ای متقن در روایات دارد و مطابق با هندسۀ معارف اسلامی و شیعی است.(2)

تنها نکتۀ قابل بحث در زیارت آل یس، یکی از فرازهای اولیۀ آن است که می گوید:

ص:395


1- (1) ر. ک: کمال الدین: ص 379 ح 1، الأمالی، طوسی: ص 419 ح 557، التوحید: ص 81 ح 37.
2- (2) این گزارش بر اساس نقل کتاب الاحتجاج است که با گزارش کتاب المزار الکبیر و مصباح الزائر نیز سازگار است. این دو کتاب، اضافاتی نیز دارند که در این گزارش، مورد توجّه نیست.

إذا أرَدتُمُ التَّوَجَّهَ بِنا إلَی اللّهِ وإلَینا، فَقولوا کَما قالَ اللّهُ تَعالی: «سَلامٌ عَلی آلِ یاسینَ»، السَّلامُ عَلَیکَ یا داعِیَ اللّهِ ورَبّانِیَّ آیاتِهِ....(1)

هنگامی که خواستید با ما به خداوند و به خود ما روی بیاورید، همان را بگویید که خداوند متعال فرموده است: سلام بر آل یاسین. سلام بر تو ای دعوتگر به خدا و عالم والای دانا به آیات او!....

ظاهراً مراد از کلام الهی، قرآن کریم است. در حالی که عبارت «سلامٌ علی آل یاسین» به صورت ذکر شده در قرآن وجود ندارد. بدین ترتیب، این عبارت به آیۀ «سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ»2 ناظر است، در حالی که قرائت مشهور و رسمی از این آیه با عبارت موجود در روایت، ناسازگار جلوه می کند.

در بارۀ عبارت یاد شده، نکاتی قابل ذکر است:

1. در گزارش سیّد ابن طاووس در مصباح الزائر، عبارت «فقولوا کما قال اللّه تعالی»؛ وجود ندارد؛ بلکه دستور به گفتن سلام علی آل یس را مطرح کرده و نوشته است:

حِکمَةٌ بالِغَةٌ عَن قَومٍ لا یُؤمِنونَ، وَالسَّلامُ عَلَینا وعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ (سَلامٌ عَلی آلِ یاسینَ)، ذلِکَ هُوَ الفَضلُ المُبینُ.(2)

حکمتی رسا که در افراد بی ایمان کارگر نمی شود، وسلام بر ما و بندگان شایستۀ خدا (سلام بر آل یاسین). این همان فضل آشکار است.

2. مصادر تفسیری سنّی و شیعی، قرائت «سلام علی آل یس» را به عنوان قرائت غیر مشهور یاد کرده و آن را به «آل محمّد صلی الله علیه و آله» تفسیر کرده اند.

فخر رازی در تفسیر خود آورده است:

قرأ نافع و ابن عامر و یعقوب، آل یاسین علی إضافة آل إلی لفظ یاسین و الباقون

ص:396


1- (1) ر. ک: ح 1115.
2- (3) مصباح الزائر: ص 430.

بکسر الألف و جزم اللام موصولة بیاسین أمّا القراءة الأولی ففیها وجوه: الأوّل: و هو الأقرب أنا ذکرنا أنه الیاس بن یاسین فکان الیاس آل یاسین. الثانی: آل یاسین، آل محمّد صلی الله علیه و آله و الثالث: أن یاسین اسم القرآن، کأنه قیل: سلام اللّه علی من آمن بکتاب اللّه الذی هو یاسین.(1)

نافع و ابن عامر و یعقوب «آل یاسین» را به گونه ای که آل به یاسین اضافه شده باشد، قرائت کرده اند؛ ولی دیگران به کسر الف و جزم لام وصل به یاسین خوانده اند. قرائت اوّلی دارای چند احتمال است: اوّل که از همه نزدیک تر است، ما ذکر کردیم که الیاس پسر یاسین بوده، پس الیاس آل یس بوده. دوم، آل یاسین، آل محمّد است. سوم، یاسین اسم قرآن است و گویا گفته شده: سلام بر کسی که به کتاب الهی، ایمان آورده، که همان یاسین است.

آلوسی نیز در کتاب روح المعانی، قرائت «سلام علی آل یاسین» را از نافع و ابن عامر و یعقوب و زید بن علی نقل می کند و در تأیید آن می نویسد:

و کتب فی المصحف العثمانی منفصلاً ففیه نوع تأییده لهذه القرائة... و قیل یاسین فیها اسم لمحمّد صلی الله علیه و آله فآل یاسین آله - علیه الصلاة و السلام -. أخرج ابن أبی حاتم و الطبرانی و ابن مردویه عن ابن عبّاس انه قال فی «سلام علی آل یاسین»: نحن آل محمّد آل یاسین و هو ظاهر فی جعل یاسین إسماً له صلی الله علیه و آله.(2)

در مصحف عثمانی به صورت جداگانه و خارج متنی نوشته که در آن، نوعی تأیید بر این قرائت است... گفته شده که در یاسین نام محمّد صلی الله علیه و آله هست. پس آل یاسین، آل محمّد - علیه الصلاة والسلام - است. ابن ابی حاتم، طبرانی و ابن مردویه از ابن عبّاس نقل کرده اند که او در بارۀ «سلام علی آلِ یاسینَ» گفته است: «ما آل محمّد، آل یاسین هستیم». و این نشان می دهد که یاسین، نام محمّد صلی الله علیه و آله قرار داده شده است.

ص:397


1- (1) تفسیر الکبیر، فخر رازی: ج 26 ص 162.
2- (2) روح المعانی: ج 23 ص 142.

شیخ طوسی در کتاب تبیان،(1) قرائت نافع و ابن عامر و یعقوب را نقل کرده و آن را به معنای آل محمّد صلی الله علیه و آله دانسته است. طبرسی در مجمع البیان نیز قول ابن عبّاس در تفسیر آل یاسین را نقل کرده است.(2)

دیگر مفسّران شیعه و سنّی هم این قرائت را نقل و به «آل محمّد» معنا کرده و یا آن را یکی از احتمالات برشمرده اند.(3)

3. در حدیثی به نقل از اهل بیت علیهم السلام نیز با اشاره به این آیه، «یاسین» به عنوان نام پیامبر صلی الله علیه و آله و «آل یاسین» به اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است.(4) تفسیر برهان، پنج حدیث از این مجموعه آورده است.(5)

گفتنی است که بعضی از این احادیث، مرسل اند و برخی مسند. تنها یکی از اسناد شیخ صدوق را با اغماض می توان معتبر شمرد.

البته اطلاق «یس» به عنوان نام خاص پیامبر صلی الله علیه و آله(6) و «آل یس» به عنوان اهل بیت علیهم السلام - بدون نظر به آیۀ سورۀ صافات - در احادیث و متون دیگر نیز تکرار شده و امری پذیرفته است.(7)

احتمال دیگر در توجیه این عبارت، آن است که آن را به حدیث قدسی ای اشاره بدانیم که قول خداوند است؛ ولی قرآن نیست. بنا بر این «قولوا کما قال اللّه تعالی سلام

ص:398


1- (1) التبیان فی تفسیر القرآن: ج 8 ص 523.
2- (2) مجمع البیان: ج 8 ص 712.
3- (3) تفسیر ابو الفتوح رازی: ج 16 ص 234، تفسیر غریب القرآن: ص 587، کنز الدقائق: ج 11 ص 177، تفسیر السمرقندی: ج 3 ص 144، تفسیر الثعلبی: ج 8 ص 169، شواهد التنزیل: ج 2 ص 168، البحر المحیط: 7 ص 358، فتح القدیر: ج 4 ص 359.
4- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 1 ص 237، تحف العقول: ص 433، تأویل الآیات الظاهرة: ج 2 ص 498، الاحتجاج: ج 1 ص 597، دعائم الإسلام: ج 1 ص 30.
5- (5) البرهان: ج 4 ص 624-627.
6- (6) ر. ک: الکافی: ج 6 ص 20.
7- (7) بحار الأنوار: ج 23 ص 167-172، باب «إنّ آل یس، آل محمّد صلی الله علیه و آله».

علی آل یس» اشاره به حدیث قدسی خواهد بود.

4. سیاق آیات، نشانگر آن است که مراد از إلْ یاسین، حضرت الیاس علیه السلام یکی از پیامبران پیشین است و پیامبر گرامی اسلام مورد نظر نیست. بنا بر این، «سلام علی الیاسین» نمی تواند به ظاهر به آل یس قرائت یا معنا شود. سورۀ صافات، آیۀ 72 تا 130، به پیامبرانی چون: نوح، ابراهیم، موسی، هارون و الیاس و برخورد ناروای مردم با آنان اشاره کرده و پس از داستان نوح علیه السلام این گونه آورده است:

«وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ * سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ * إِنّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ.1

و در میان آیندگان [آوازۀ نیک] او را بر جای گذاشتیم، درود بر نوح در میان جهانیان! ما این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم. به راستی او از بندگان مؤمن ما بود».

و پس از بیان ماجرای ابراهیم علیه السلام این گونه فرموده است:

«وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ * سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ * کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ.2

و در [میان] آیندگان برای او [آوازۀ نیک] به جای گذاشتیم. درود بر ابراهیم! نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم. در حقیقت، او از بندگان باایمان ما بود».

و پس از داستان موسی علیه السلام و هارون فرموده است:

«وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما فِی الْآخِرِینَ * سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ * إِنّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ.3

و برای آن دو در [میان] آیندگان [نام نیک] به جای گذاشتیم. درود بر موسی و هارون! ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم؛ زیرا آن دو از بندگان باایمان ما

ص:399

بودند».

آن گاه در ذکر ماجرای الیاس و قوم او سخن گفته است:

«وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ اَللّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلاّ عِبادَ اللّهِ الْمُخْلَصِینَ * وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ * سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ * إِنّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ.1

و به راستی الیاس از فرستادگان [ما] بود * به قوم خود گفت: «آیا پروا نمی دارید؟ * آیا "بعل" را می پرستید و بهترین آفرینندگان را وا می گذارید؟! * [یعنی:] خدا را که پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شماست ؟!». * پس او را دروغگو شمردند، و قطعاً آنها [در آتش] احضار خواهند شد * مگر بندگان پاک دین خدا * و برای او در [میان] آیندگان [آوازۀ نیک] به جای گذاشتیم. * درود بر الیاس! * ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم؛ * زیرا او از بندگان باایمان ما بود».

در ادامه به لوط و یونس هم اشاره می کند.

از این رو، ظاهر آیات سورۀ صافات، به الیاس اشاره دارد و قرائت آل یس به معنای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در این موضع، صحیح نمی نماید.

5. می توان تفسیر إلْ یاسین به آل یاسین و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را تفسیر باطنی یا تأویلیِ قرآن شمرد که از ظاهر لفظ عبور کرده و معارف غیر قابل دستیابی را برای ما بیان کرده است.

6. احتمال دیگر آن است که در زیارت آل یاسین، تنها با اشاره به سلام علی إلْ یس، در صدد بیان نحوۀ سخن گفتن و سلام دادن بر اهل بیت علیهم السلام است؛ زیرا در جایی که خدای متعال بر بندگان صالح خود این گونه سلام می دهد، مردمان نیز می باید به این شیوۀ آموزشی عمل کنند و همانند زیارت آل یس با اهل بیت علیهم السلام

ص:400

سخن گویند و بر آنان سلام دهند.

بنا بر این، آل یس در این جا به معنای آل یس دانسته نشده و قرائت غیر مشهور نیز تأیید نشده است.

7. نتیجه آن که با توجّه به مجموعۀ مطالب پیشین، قرائت زیارت آل یاسین خطاب به امام مهدی علیه السلام با توجّه به سند و متن موجود، رجاءً مطلوب و شایسته است و عرض ایمان بر اهل بیت علیهم السلام تلقّی می شود. در میان گزارش های موجود از زیارت آل یاسین، گزارش سیّد ابن طاووس در کتاب مصباح الزائر، از دقّت بیشتری برخوردار است؛ به سبب آن که از اشکالات مطرح شده در گزارش های دیگر، مبرّاست.

ص:401

2/1: الزِّیارَةُ الثّانِیَةُ

1117. المزار الکبیر: استِغاثَةٌ إلی صاحِبِ الزَّمانِ علیه السلام: مِن حَیثُ تَکونُ تُصَلّی رَکعَتَینِ بِالحَمدِ وسورَةٍ، وقُم مُستَقبِلَ القِبلَةِ تَحتَ السَّماءِ وقُل:

سَلامُ اللّهِ الکامِلُ التّامُّ الشّامِلُ العامُّ، وصَلَواتُهُ وبَرَکاتُهُ القائِمَةُ التّامَّةُ، عَلی حُجَّةِ اللّهِ ووَلِیِّهِ فی أرضِهِ وبِلادِهِ، وخَلیفَتِهِ عَلی خَلقِهِ وعِبادِهِ، سُلالَةِ النُّبُوَّةِ وبَقِیَّةِ العِترَةِ وَالصَّفوَةِ، صاحِبِ الزَّمانِ، ومُظهِرِ الإِیمانِ، ومُعلِنِ أحکامِ القُرآنِ، مُطَهِّرِ الأَرضِ، وناشِرِ العَدلِ فِی الطّولِ وَالعَرضِ، الحُجَّةِ القائِمِ المَهدِیِّ، وَالإِمامِ المُنتَظَرِ المُرتَضی، الطّاهِرِ ابنِ الأَئِمَّةِ الطّاهِرینَ، الوَصِیِّ ابنِ الأَوصِیاءِ المَرضِیّینَ، الهادِی المَهدِیِّ ابنِ الأَئِمَّةِ المَعصومینَ.

السَّلامُ عَلَیکَ یا وارِثَ عِلمِ النَّبِیّینَ، وَالمُستَودَعَ حُکمِ الوَصِیّینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا مُعِزَّ المُؤمِنینَ المُستَضعَفینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا مُذِلَّ الکافِرینَ المُتَکَبِّرینَ الظّالِمینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا مَولایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ یَابنَ رَسولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ أمیرِ المُؤمِنینَ وَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الحُجَجِ عَلَی الخَلقِ أجمَعینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا مَولایَ سَلامَ مُخلِصٍ لَکَ فِی الوِلاءِ.

أشهَدُ أنَّکَ الإِمامُ المَهدِیُّ قَولاً وفِعلاً، وأَنَّکَ الَّذی تَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً، فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَکَ وسَهَّلَ مَخرَجَکَ، وقَرَّبَ زَمانَکَ، وکَثَّرَ أنصارَکَ وأَعوانَکَ، وأَنجَزَ لَکَ ما وَعَدَکَ وهُوَ أصدَقُ القائِلینَ: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»1.

ص:402

2/1: زیارت دوم

1117. المزار الکبیر: استغاثه به صاحب الزمان علیه السلام: هر جا هستی، دو رکعت نماز با حمد و سوره می خوانی و برمی خیزی و رو به قبله و زیر آسمان می ایستی و می گویی: «سلام تمام و کمال و فراگیر و همه سویۀ خداوند و درودها و برکات استوار و کاملش بر حجّت خدا و ولیّ او در زمین و سرزمین های خدا! جانشین او میان آفریده ها و بندگانش، از نسل نبوّت و باقی ماندۀ عترت برگزیده؛ صاحب زمان و پدیدار کنندۀ ایمان و آشکار کنندۀ احکام قرآن؛ پاک کنندۀ زمین و گسترانندۀ عدالت در طول و عرض [زمین]؛ حجّت قائم، مهدی و امام پسندیده ای که چشم به راهش هستند؛ پاک و فرزند امامان پاک؛ وصی و فرزند وصیّان پسندیده؛ راه نمای ره یافته؛ فرزند امامان معصوم.

سلام بر تو ای وارث علم پیامبران و امانتدار حکم وصیّان! سلام بر تو ای عزّت بخش مؤمنان مستضعف! سلام بر تو ای خوار کنندۀ کافران متکبّر ستمکار! سلام بر تو ای مولای من، صاحب الزمان، فرزند پیامبر خدا! سلام بر تو ای فرزند امیر مؤمنان و فرزند فاطمۀ زهرا، سرور زنان جهان! سلام بر تو ای فرزند حجّت ها [ی خدا] بر همۀ مردم! سلام بر تو ای مولای من؛ سلام دوست خالص تو!

گواهی می دهم تو امامی ره یافته در گفتار و کرداری، و تو کسی هستی که زمین را از عدل و داد پر می کنی. خداوند در فرجت تعجیل کند و خروجت را آسان سازد و زمانت را نزدیک کند و یاران و یاورانت را فراوان نماید و وعده اش را به تو به انجام رسانَد؛ که او راستگوترین گوینده است: «و می خواهیم بر مستضعفان زمین، منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان [زمین] قرار دهیم».

ای مولای من! ای صاحب الزمان! ای فرزند پیامبر خدا! حاجتم این و آن است.

ص:403

یا مَولایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ یَابنَ رَسولِ اللّهِ، حاجَتی کَذا وکَذا فَاشفَع لی فی نَجاحِها،(1) فَقَد تَوَجَّهتُ إلَیکَ بِحاجَتی لِعِلمی أنَّ لَکَ عِندَ اللّهِ شَفاعَةً مَقبولَةً ومَقاماً مَحموداً، فَبِحَقِّ مَنِ اختَصَّکُم لِأَمرِهِ، وَارتَضاکُم لِسِرِّهِ، وبِالشَّأنِ الَّذی بَینَکُم وبَینَهُ، سَلِ اللّهَ تَعالی فی نُجحِ طَلِبَتی، وإجابَةِ دَعوَتی، وکَشفِ کُربَتی.

3/1: الزِّیارَةُ الثّالِثَةُ

1118. المزار الکبیر - فی زِیارَةِ مَولانَا الخَلَفِ الصّالِحِ صاحِبِ الزَّمانِ عَلَیهِ وعَلی آبائِهِ السَّلامُ -: زِیارَةٌ اخری لَهُ علیه السلام:

إذا وَصَلتَ إلی حَرَمِهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ وسَلَّمَ بِسُرَّ مَن رَأی، فَاغتَسِل وَالبَس أطهَرَ ثِیابِکَ، وقِف عَلی بابِ حَرَمِهِ علیه السلام قَبلَ أن تَنزِلَ السِّردابَ، وزُر بِهذِهِ الزِّیارَةِ وقُل:

السَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَةَ اللّهِ وخَلیفَةَ آبائِهِ المَهدِیّینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَصِیَّ الأَوصِیاءِ الماضینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا حافِظَ أسرارِ رَبِّ العالَمینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیَّةَ اللّهِ مِنَ الصَّفوَةِ المُنتَجَبینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الأَنوارِ الزّاهِرَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الأَعلامِ الباهِرَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ العِترَةِ الطّاهِرَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا مَعدِنَ العُلومِ النَّبَوِیَّةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا بابَ اللّهِ الَّذی لا یُؤتی إلّامِنهُ، السَّلامُ عَلَیکَ یا سَبیلَ اللّهِ الَّذی مَن سَلَکَ غَیرَهُ هَلَکَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا ناظِرَ شَجَرَةِ طوبی وسِدرَةِ المُنتَهی(2) ، السَّلامُ عَلَیکَ یا نورَ اللّهِ الَّذی لا یُطفَأُ، السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّهِ الَّتی لا تَخفی،

ص:404


1- (1) لیس فی مصباح الزائر والبلد الأمین ذیله من «فقد توجّهت...».
2- (2) سِدْرَةُ المُنتهی: شجرة فی أقصی الجنّة إلیها ینتهی علم الأوّلین والآخرین (النهایة: ج 2 ص 353 «سدر»).

پس برآورده شدنشان را برایم شفاعت کن که با حاجتم به سوی تو روی آورده ام؛ زیرا می دانم که تو شفاعتی پذیرفته و جایگاهی ستوده نزد خداوند داری.

پس به حقّ کسی که شما را ویژۀ کار خودش قرار داد و شما را برای نگهداری رازش پسندید و به منزلتی که میان شما و اوست، برآورده شدن حاجتم و اجابت دعایم و برطرف شدن سختی ام را از خداوند متعال بخواه».(1)

3/1: زیارت سوم

اشاره

1118. المزار الکبیر - در ذکر زیارت مولایمان جانشین شایسته، صاحب الزمان - بر او و پدرانش سلام -: زیارتی دیگر برای وی: چون به حرم او - که خداوند بر او و خاندانش درود و سلام بفرستد - در سامرا رسیدی، غسل کن و پاکیزه ترین لباست را بپوش و بر در حرمش و پیش از رفتن به زیرزمین بایست و با این زیارت، ایشان را زیارت کن:

«سلام بر تو ای جانشین خدا و جانشین پدران ره یافته اش! سلام بر تو ای وصیّ اوصیای گذشته! سلام بر تو ای حافظ رازهای خدای جهانیان! سلام بر تو ای باقی مانده از برگزیدگان انتخاب شده! سلام بر تو ای فرزند نورهای پرتوافشان! سلام بر تو ای فرزند نشانه های درخشان! سلام بر تو ای فرزند عترت پاک! سلام بر تو ای معدن دانش های نبوی! سلام بر تو ای درگاه خدا که جز از آن وارد نمی شوند! سلام بر تو ای راه خدا که هر که غیر آن را پیمود، هلاک شد! سلام بر تو ای نگرنده به درخت طوبی و سدرۀ منتهی!(2) سلام بر تو ای نور خاموش نشدنی خداوند! سلام

ص:405


1- (1) المزار الکبیر: ص 670، مصباح الزائر: ص 435، البلد الأمین: ص 158 (در این دو کتاب، بخش پایان نیامده است)، بحار الأنوار: ج 101 ص 373 ح 16.
2- (2) سدرة المنتهی: آخرین درخت سدر. مقصود، درخت سدر خاصّی است که در بالاترین جای بهشت، قراردارد و منشأ همۀ علوم گذشتگان و آیندگان است.

السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةُ اللّهِ عَلی مَن فِی الأَرضِ وَالسَّماءِ، السَّلامُ عَلَیکَ سَلامَ مَن عَرَفَکَ بِما عَرَّفَکَ بِهِ اللّهُ، ونَعَتَکَ بِبَعضِ نُعوتِکَ الَّتی أنتَ أهلُها وفَوقَها.

أشهَدُ أنَّکَ الحُجَّةُ عَلی مَن مَضی ومَن بَقِیَ، وأَنَّ حِزبَکَ هُمُ الغالِبونَ، وأَولِیاءَکَ هُمُ الفائِزونَ، وأَعداءَکَ هُمُ الخاسِرونَ، وأَنَّکَ خازِنُ کُلِّ عِلمٍ، وفاتِقُ کُلِّ رَتقٍ، ومُحَقِّقُ کُلِّ حَقٍّ، ومُبطِلُ کُلِّ باطِلٍ، رَضیتُکَ یا مَولایَ إماماً وهادِیاً، ووَلِیّاً ومُرشِداً، لا أبتَغی بِکَ بَدَلاً، ولا أتَّخِذُ مِن دونِکَ وَلِیّاً.

أشهَدُ أنَّکَ الحَقُّ الثّابِتُ الَّذی لا عَیبَ فیهِ، وأَنَّ وَعدَ اللّهِ فیکَ حَقٌّ، لا أرتابُ لِطولِ الغَیبَةِ وبُعدِ الأَمَدِ، ولا أتَحَیَّرُ مَعَ مَن جَهِلَکَ وجَهِلَ بِکَ، مُنتَظِرٌ مُتَوَقِّعٌ لِأَیّامِکَ(1) ، وأَنتَ الشّافِعُ الَّذی لا تُنازَعُ، وَالوَلِیُّ الَّذی لا تُدافَعُ، ذَخَرَکَ اللّهُ لِنُصرَةِ الدّینِ وإعزازِ المُؤمِنینَ، وَالاِنتِقامِ مِنَ الجاحِدینَ المارِقینَ(2).

أشهَدُ أنَّ بِوِلایَتِکَ تُقبَلُ الأَعمالُ، وتُزَکَّی الأَفعالُ، وتُضاعَفُ الحَسَناتُ، فَمَن جاءَ بِوِلایَتِکَ، وَاعتَرَفَ بِإِمامَتِکَ قُبِلَت أعمالُهُ، وصُدِّقَت أقوالُهُ، وتَضاعَفَت حَسَناتُهُ، ومُحِیَت سَیِّئاتُهُ، ومَن عَدَلَ عَن وِلایَتِکَ وجَهِلَ مَعرِفَتَکَ وَاستَبدَلَ بِکَ غَیرَکَ، کَبَّهُ اللّهُ عَلی مَنخِرِهِ فِی النّارِ، ولَم یَقبَلِ اللّهُ لَهُ عَمَلاً، ولَم یُقِم لَهُ یَومَ القِیامَةِ وَزناً.

اشهِدُ اللّهَ واُشهِدُکَ یا مَولایَ بِهذا، ظاهِرُهُ کَباطِنِهِ، وسِرُّهُ کَعَلانِیَتِهِ، وأَنتَ الشّاهِدُ عَلی ذلِکَ، وهُوَ عَهدی إلَیکَ ومیثاقی لَدَیکَ، إذ أنتَ نِظامُ الدّینِ، ویَعسوبُ(3) المُتَّقینَ، وعِزُّ المُوَحِّدینَ، وبِذلِکَ أمَرَنی رَبُّ العالَمینَ.

فَلَو تَطاوَلَتِ الدُّهورُ وتَمادَتِ الأَعمارُ، لَم أزدَد فیکَ إلّایَقیناً، ولَکَ إلّاحُبّاً،

ص:406


1- (1) فی المصباح للکفعمی والبلد الأمین: «لإیابک» بدل «لأیّامک».
2- (2) مارِقٌ: أی خارج عن الدین (مجمع البحرین: ج 3 ص 1689 «مرق»).
3- (3) الیَعسوبُ: السیّد والرئیس والمقدّمُ، وأصله: فحل النحل (النهایة: ج 3 ص 234 «عسب»).

بر تو ای حجّت پنهان نماندنی خدا! سلام بر تو ای حجّت خدا بر هر که در زمین و آسمان است! سلام بر تو؛ سلام کسی که تو را از دریچۀ معرّفی خدا شناخته و برخی از صفات شایستۀ تو را برشمرده است و تو از آنها بالاتری.

گواهی می دهم که تو حجّت گذشتگان و باقی ماندگان هستی. حزب تو چیره، دوستانت پیروز و دشمنانت زیانکارند و تو گنجور هر دانش و باز کنندۀ هر [گره] بسته شده ای. احقاقگر هر حق و باطل کنندۀ هر باطلی. ای مولای من! به امامت و هدایت تو و ولیّ و راه نما بودنت خشنودم و در پی جایگزین نیستم و جز تو کسی را ولیّ [خود] نمی گیرم.

گواهی می دهم تو حقّ ثابت بی عیبی و وعدۀ خدا در باره ات راست است و از درازیِ غیبت و طول مدّت، به تردید نمی افتم و همراه کسانی که تو را نشناختند و بی خبر ماندند، سرگردان نمی شوم؛ بلکه چشم به راه و منتظر روزگار [یا بازگشت] تو هستم و تو شفیع بی منازع [آخرت] و ولیّ بی مخالف [دنیا] هستی که خداوند تو را برای یاریِ دین و عزّت بخشی به مؤمنان و انتقام از منکِران از دین بیرون رفته، ذخیره کرده است.

گواهی می دهم که [تنها] با ولایت تو اعمال پذیرفته و کارها پاک و نیکی ها دو چندان می شود. پس هر کس [در روز قیامت] ولایت تو را آورد و به امامت تو اعتراف کرد، اعمالش پذیرفته و گفتارش تصدیق و نیکی هایش دو چندان و زشتی هایش محو می شود، و هر کس از ولایت تو کناره گرفت و تو را نشناخت و دیگری را جایگزین تو کرد، خدا او را به رو در آتش می اندازد و عملی را از او نمی پذیرد و روز قیامت ترازویی برایش برپا نمی کند.

خدا و تو را - ای مولایم - بر این [ادّعا] گواه می گیرم، ظاهر و باطن آن یکسان است و نهان و آشکارش همسان، و تو هم شاهد باش که آن عهد و پیمانم نزد توست؛ زیرا تو رشتۀ به سامان آورندۀ دین، سرور پرواپیشگان و عزّت یکتاپرستان هستی و خدای جهانیان مرا به آن امر کرده است. پس اگر روزگار طولانی و عمرها به درازا بکشد، جز یقین و محبّتم به تو افزون نمی شود و جز به تو اتّکا و اعتماد نمی کنم و جز ظهور تو را

ص:407

وعَلَیکَ إلّامُتَّکَلاً ومُعتَمَداً، ولِظُهورِکَ إلّامُتَوَقَّعاً ومُنتَظَراً، ولِجِهادی بَینَ یَدَیکَ مُتَرَقَّباً، فَأَبذُلُ نَفسی ومالی ووَلَدی وأَهلی وجَمیعَ ما خَوَّلَنی رَبّی بَینَ یَدَیکَ، وَالتَّصَرُّفَ بَینَ أمرِکَ ونَهیِکَ.

یا مَولای، فَإِن أدرَکتُ أیّامَکَ الزّاهِرَةَ وأَعلامَکَ الباهِرَةَ، فَها أنَا ذا عَبدُکَ، مُتَصَرِّفٌ بَینَ أمرِکَ ونَهیِکَ، أرجو بِهِ الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیکَ وَالفَوزَ لَدَیکَ.

مَولایَ! فَإِن أدرَکَنِی المَوتُ قَبلَ ظُهورِکَ، فَإِنّی أتَوَسَّلُ بِکَ وبِآبائِکَ الطّاهِرینَ إلَی اللّهِ تَعالی، وأَسأَ لُهُ أن یُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَن یَجعَلَ لی کَرَّةً فی ظُهورِکَ، ورَجعَةً فی أیّامِکَ، لِأَبلُغَ مِن طاعَتِکَ مُرادی، وأَشفِیَ مِن أعدائِکَ فُؤادی.

مَولایَ! وَقَفتُ فی زِیارَتِکَ مَوقِفَ الخاطِئینَ النّادِمینَ الخائِفینَ مِن عِقابِ رَبِّ العالَمینَ، وقَدِ اتَّکَلتُ عَلی شَفاعَتِکَ، ورَجَوتُ بِمُوالاتِکَ وشَفاعَتِکَ مَحوَ ذُنوبی، وسَترَ عُیوبی، ومَغفِرَةَ زَلَلی، فَکُن لِوَلِیِّکَ یا مَولایَ عِندَ تَحقیقِ أمَلِهِ، وَاسأَلِ اللّهَ غُفرانَ زَلَلِهِ، فَقَد تَعَلَّقَ بِحَبلِکَ، وتَمَسَّکَ بِوِلایَتِکَ، وتَبَرَّأَ مِن أعدائِکَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وأَنجِز لِوَلِیِّکَ ما وَعَدتَهُ، اللّهُمَّ أظهِر کَلِمَتَهُ، وأَعلِ دَعوَتَهُ، وَانصُرهُ عَلی عَدُوِّهِ وعَدُوِّکَ یا رَبَّ العالَمینَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَظهِر کَلِمَتَکَ التّامَّةَ، ومُغَیَّبَکَ فی أرضِکَ، الخائِفَ المُتَرَقَّبَ، اللّهُمَّ انصُرهُ نَصراً عَزیزاً وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً، اللّهُمَّ وأَعِزَّ بِهِ الدّینَ بَعدَ الخُمولِ، وأَطلِع بِهِ الحَقَّ بَعدَ الاُفولِ، وأَجلِ بِهِ الظُّلمَةَ، وَاکشِف بِهِ الغُمَّةَ، اللّهُمَّ وآمِن بِهِ البِلادَ، وَاهدِ بِهِ العِبادَ، اللّهُمَّ املَأ بِهِ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً، إنَّکَ سَمیعٌ مُجیبٌ.

السَّلامُ عَلَیکَ یا وَلِیَّ اللّهِ، ائذَن لِوَلِیِّکَ فِی الدُّخولِ إلی حَرَمِکَ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ

ص:408

منتظر و چشم به راه نخواهم بود و جز جهاد کردن پیش روی تو را نخواهم پایید تا جان و مال و زن و فرزند و همۀ نعمت هایی را که خداوند به من داده است، پیش روی تو فدا کنم و در پی اجرای امر و نهی تو باشم. ای مولای من! اگر روزگارِ پرتوافشان و نشان های درخشانت را درک کردم، بندۀ تو خواهم بود و مجری امر و نهایت و با آن، شهادت پیش رویت و رستگاری نزد تو را امید می برم.

مولای من! اگر مرگْ مرا پیش از ظهورت دریابد، با تو و پدران پاکت به خدای متعال متوسّل می شوم و از او می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستد و مرا در روزگار ظهورت، به دنیا باز گرداند تا با اطاعت کردن از تو، به مقصودم رسم و دلم را [با انتقام] از دشمنانت خنک کنم.

مولای من! در زیارت تو، در جایگاه خطاکاران پشیمان و بیمناک از کیفر خدای جهانیان ایستاده ام و به شفاعت تو اعتماد کرده ام و با ولایت و دوستی و شفاعتت، محو شدن گناهانم و پوشاندن عیب هایم و آمرزش لغزش هایم را امید می برم. پس ای مولای من! دوستدارت را به آرزویش برسان و آمرزش لغزش هایش را از خداوند بخواه؛ که به رشتۀ تو آویخته و به ولایت تو چنگ زده و از دشمنان تو بیزاری جسته است.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و آنچه را به ولیّت وعده داده ای، به انجام رسان. خدایا! کلمۀ او را آشکار کن و دعوت او را برافراز و او را [در غلبه] بر دشمنش و دشمنت یاری ده، ای خدای جهانیان!.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و کلمۀ کاملت و پنهان کردۀ در زمینت و بیمناک منتظر را آشکار کن. خدایا! او را یاریِ پیروزمندانه بده و فتحی آسان برایش پیش بیاور. خدایا! دین را به دست او پس از گم نامی، عزیز بدار و حق را پس از افول، به دست او به اوج آور و تاریکی را روشن کن و اندوه را برطرف ساز. خدایا! به دست او، سرزمین ها را امن و بندگان را هدایت کن. خدایا! زمین را به دست او از عدل و داد پر کن، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ که تو شنوا و پاسخ دهنده ای.

سلام بر تو ای ولیّ خدا! به دوستدارت اجازۀ ورود به حرمت را بده. درودها و

ص:409

وعَلی آبائِکَ الطّاهِرینَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.

القَولُ عِندَ نُزولِ السِّردابِ:

[السَّلامُ عَلَی الحَقِّ الجَدیدِ، وَالعالِمِ الَّذی عِلمُهُ لا یَبیدُ، السَّلامُ عَلی مُحیِی المُؤمِنینَ ومُبیرِ الکافِرینَ](1) ، السَّلامُ عَلی مَهدِیِّ الاُمَمِ وجامِعِ الکَلِمِ، السَّلامُ عَلی خَلَفِ السَّلَفِ وصاحِبِ الشَّرَفِ، السَّلامُ عَلی حُجَّةِ المَعبودِ وکَلِمَةِ المَحمودِ، السَّلامُ عَلی مُعِزِّ الأَولِیاءِ ومُذِلِّ الأَعداءِ. السَّلامُ عَلی وارِثِ الأَنبِیاءِ وخاتِمِ الأَوصِیاءِ، السَّلامُ عَلَی الإِمامِ المُنتَظَرِ وَالغائِبِ المُشتَهَرِ، السَّلامُ عَلَی السَّیفِ الشّاهِرِ وَالقَمَرِ الزّاهِرِ وَالنّورِ الباهِرِ، السَّلامُ عَلی شَمسِ الظَّلامِ وبَدرِ التَّمامِ، السَّلامُ عَلی رَبیعِ الأَیتامِ وفِطرَةِ الأَنامِ(2) ، السَّلامُ عَلی صاحِبِ الصَّمصامِ(3) وفَلّاقِ الهامِ(4). السَّلامُ عَلی صاحِبِ الدّینِ المَأثورِ وَالکِتابِ المَسطورِ.

السَّلامُ عَلی بَقِیَّةِ اللّهِ فی بِلادِهِ وحُجَّتِهِ عَلی عِبادِهِ، المُنتَهی إلَیهِ مَواریثُ الأَنبِیاءِ، ولَدَیهِ مَوجودَةٌ آثارُ الأَصفِیاءِ، السَّلامُ عَلَی المُؤتَمَنِ عَلَی السِّرِّ وَالوَلِیِّ لِلأَمرِ، السَّلامُ عَلَی المَهدِیِّ الَّذی وَعَدَ اللّهُ عز و جل بِهِ الاُمَمَ، أن یَجمَعَ بِهِ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً، ویُمَکِّنَ لَهُ ویُنجِزَ بِهِ وَعدَ المُؤمِنینَ.

أشهَدُ أنَّکَ وَالأَئِمَّةَ مِن آبائِکَ أئِمَّتی ومَوالِیَّ، فی حَیاةِ الدُّنیا ویَومَ یَقومُ الأَشهادُ، أسأَ لُکَ یا مَولایَ أن تَسأَلَ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی فی صَلاحِ شَأنی، وقَضاءِ حَوائِجی،

ص:410


1- (1) فی مصادر اخری بدأت هذه الزیارة بهذه الفقرة حتّی أنّ الشهید الأوّل فی کتابه المزار هذه الفقرة فی بعض أقسام کتابه ومن جملتها هذه الزیارة طبقاً لکتاب المزار الکبیر. فمن المحتمل أن تکون هذه الفقرة موجودة فی النسخ الاُولی لکتاب المزار الکبیر ولأسباب ما فقدت.
2- (2) فی بحار الأنوار و..: «السَّلامُ عَلی رَبیعِ الأَنامِ ونَضرَةِ الأَیّامِ».
3- (3) الصَّمصامُ: السیف القاطع (النهایة: ج 3 ص 52 «صمصم»).
4- (4) الهامُ: جمع هامة: الرأس (النهایة: ج 5 ص 284 «هوم»).

رحمت و برکات خدا بر تو و بر پدران پاکت!».

زیارت هنگام وارد شدن به سرداب

«سلام بر حقّ نوین و دانایی که دانشش زوال نمی یابد. سلام بر زنده کنندۀ مؤمنان و هلاک کنندۀ کافران. سلام بر مهدی امّت ها و گردآورندۀ همۀ کلمه ها. سلام بر جانشین نیکو و باشوکت گذشتگان. سلام بر حجّت خدای پرستیده شده و کلمۀ ستوده. سلام بر عزّت بخش اولیا و خوار کنندۀ دشمنان. سلام بر وارث پیامبران و خاتم وصیّان. سلام بر امام چشم انتظارش و غایب مشهور شده. سلام بر شمشیر از نیام کشیده، ماه فروزان و نور درخشان. سلام بر خورشید تاریکی و ماه شب چهارده. سلام بر بهار یتیمان و سرنوشت مردمان.(1) سلام بر صاحب شمشیر بُرّان و شکافندۀ سرها. سلام بر صاحب دین بر جای مانده و کتاب نگاشته شده.

سلام بر باقی نهادۀ خدا در سرزمین هایش و حجّتش میان بندگانش. او که میراث پیامبران به او می انجامد و آثار برگزیدگان الهی، نزد او می ماند. سلام بر امانتدار راز الهی و ولیّ امر. سلام بر مهدی ای که خدای عز و جل به امّت ها وعده داده است که زمین را به دست او یک جا زیر پرچم عدل و داد درآورد و در اختیار او نهد و وعده اش را به مؤمنان با او به انجام برساند. گواهی می دهم که تو و پدران امامت، امامان و صاحب اختیاران من هستید، چه در زندگی این دنیا و چه روزی که گواهان برمی خیزند. ای مولای من! از تو می خواهم که صلاح کارم، برآورده شدن حاجت هایم، آمرزش گناهانم و دستگیری ام را در دین و دنیا و آخرتم، از خداوند - تبارک و تعالی - بخواهی و این را افزون بر من، برای برادران و خواهران ایمانی ام نیز بطلبی؛ که او آمرزنده و مهربان است، و خداوند بر سَرورمان محمّد، پیامبر خدا و

ص:411


1- (1) در بحار الأنوار به جای «سلام بر بهار یتیمان و سرنوشت مردمان»، آمده است: «سلام بر بهار مردم و شادابی روزگار».

وغُفرانِ ذُنوبی، وَالأَخذِ بِیَدی فی دینی ودُنیایَ وآخِرَتی، لی ولِکافَّةِ إخوانِیَ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ إنَّهُ غَفورٌ رَحیمٌ، وصَلَّی اللّهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ، وآلِ مُحَمَّدٍ الطّاهِرینَ.

4/1: الزِّیارَةُ الرّابِعَةُ

1119. المزار الکبیر - فی زِیارَةِ العَسکَرِیَّینِ -: ثُمَّ تَخرُجُ ووَجهُکَ إلَی القَبرَینِ عَلی أعقابِهِم، وتَأتی سِردابَ الغَیبَةِ فَتَقِفُ بَینَ البابَینِ ماسِکاً جانِبَ البابِ بِیَدِکَ، ثُمَّ تَنَحنَحُ کَالمُستَأذِنِ، وسَمِّ وَانزِل وعَلَیکَ السَّکینَةُ وَالوَقارُ، وصَلِّ رَکعَتَینِ فی عَرصَةِ(1) السِّردابِ، وقُل:

اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ، لا إلهَ إلَّااللّهُ وَاللّهُ أکبَرُ وللّهِِ الحَمدُ، الحَمدُ للّهِِ الَّذی هَدانا لِهذا وعَرَّفَنا أولِیاءَهُ وأَعداءَهُ، ووَفَّقَنا لِزِیارَةِ أئِمَّتِنا، ولَم یَجعَلنا مِنَ المُعانِدینَ النّاصِبینَ، ولا مِنَ الغُلاةِ المُفَوِّضینَ(2) ، ولا مِنَ المُرتابینَ المُقَصِّرینَ.(3)

السَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللّهِ وَابنِ أولِیائِهِ، السَّلامُ عَلَی المُدَّخَرِ لِکَرامَةِ (أولِیاءِ) اللّهِ وبَوارِ أعدائِهِ، السَّلامُ عَلَی النّورِ الَّذی أرادَ أهلَ الکُفرِ إطفاءَهُ، فَأَبَی اللّهُ إلّاأن یُتِمَّ نورَهُ بِکُرهِهِم، وأَمَدَّهُ بِالحَیاةِ حَتّی یُظهِرَ عَلی یَدِهِ الحَقَّ بِرَغمِهِم.

أشهَدُ أنَّ اللّهَ اصطَفاکَ صَغیراً، وأَکمَلَ لَکَ عُلومَهُ کَبیراً، وأَنَّکَ حَیٌّ لا تَموتُ حَتّی تُبطِلَ الجِبتَ(4) وَالطّاغوتَ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وعَلی خُدّامِهِ وأَعوانِهِ عَلی غَیبَتِهِ ونَأیِهِ، وَاستُرهُ سَتراً عَزیزاً، وَاجعَل لَهُ

ص:412


1- (1) العَرْصَةُ: کلّ موضع واسع لابناء فیه (النهایة: ج 3 ص 208 «عرص»).
2- (2) المُفَوّضَةُ: قوم قالوا: إنّ اللّه خَلَقَ محمّداً صلی الله علیه و آله وفوّض إلیه خلق الدنیا، فهو الخلّاق لما فیها، وقیل: فوّض ذلک إلی علیّ علیه السلام (مجمع البحرین: ج 3 ص 1422 «فوض»).
3- (3) المقصّرة: الذین یقصرون عن معرفة الأئمة وعن معرفة ما فوض إلیهم من روحه.
4- (4) الجِبْتُ: الصنم والکاهن والساحر وکلّ ما عُبد من دون اللّه تعالی (القاموس المحیط: ج 1 ص 145 «جبت»).

خاندان پاک محمّد درود فرستد».(1)

4/1: زیارت چهارم

1119. المزار الکبیر - در زیارت دو امام [هادی و حسن] عسکری -: سپس در حالی که رویت به قبرهای این دو امام است، عقب عقب بیرون می آیی و به سرداب غیبت می روی و میان دو در، در حالی که کنار در را با دستت گرفته ای، می ایستی و سرفه ای می زنی مانند کسی که اجازۀ ورود می گیرد، و بسم اللّه بگو و با وقار و آرامش پایین برو و میان سرداب دو رکعت نماز می خوانی و [سپس] می گویی: «خدا بزرگ تر است، خدا بزرگ تر است. خدایی جز خداوند نیست و خدا بزرگ تر است و ستایش، ویژۀ خداست و ستایش، ویژۀ خدایی است که ما را به این، ره نمود و دوستان و دشمنانش را به ما شناساند و ما را به زیارت امامانمان موفّق کرد و ما را از مخالفان به دشمنی برخاسته و نیز از غالیان [که همۀ کارها را در اختیار امامان می دانند](2) و همچنین از تردیدکنندگان کوته اندیش در حقّ ایشان قرار نداد.(3) سلام بر ولیّ خدا و فرزند اولیای او. سلام بر ذخیره [ی الهی] برای بزرگداشت اولیای خدا و هلاک کردن دشمنانش. سلام بر نوری که کافران خاموشی اش را می خواستند؛ امّا خداوند، جز این نخواست که نورش را با وجود ناپسند داشتن آنها، به کمال رساند و زندگی او را چندان دراز گرداند که علی رغم خواست آنان، حق را به دست وی پدیدار کند.

گواهی می دهم که تو را در خردسالی برگزید و دانش هایش را در بزرگ سالی برایت کامل کرد و تو نخواهی مرد تا آن که بت ها و طاغوت ها را از میان ببَری.

ص:413


1- (1) المزار الکبیر: ص 586 ح 4 و 5، المزار، شهید اوّل: ص 203، المصباح، کفعمی: ص 657، البلد الأمین: ص 284، مصباح الزائر: ص 437 (با عبارت مشابه. در این کتاب، بخش پایانی حدیث نیامده است)، بحار الأنوار: ج 102 ص 98.
2- (2) مفوّضه، گروهی گم راه هستند که قائل اند خداوند عز و جل محمّد علیه السلام را آفرید و بعد آفرینش و خلق دنیا را به اوتفویض فرمود. پس او خود خلایق را آفرید، و می گویند: پاره ای از ایشان اعتقاد دارند که خداوند متعال، آفرینش موجودات را به امیر مؤمنان علیه السلام بلکه دیگر ائمّه علیهم السلام تفویض فرموده است.
3- (3) مقصّره، اهل تفریط اند که حقّ اهل بیت را چنان که باید نمی شناسند.

مَعقِلاً حَریزاً(1) ، وَاشدُدِ اللّهُمَّ وَطأَتَکَ عَلی مُعانِدیهِ، وَاحرُس مَوالِیَهُ وزِائِریهِ.

اللّهُمَّ کَما جَعَلتَ قَلبی بِذِکرِهِ مَعموراً، فَاجعَل سِلاحی دونَ نُصرَتِهِ مَشهوداً(2) ، وإن حالَ بَینی وبَینَ لِقائِهِ المَوتُ الَّذی جَعَلتَهُ عَلی عِبادِکَ حَتماً، وأَقدَرتَ بِهِ عَلی خَلیقَتِکَ رَغماً، فَأَحیِنی عِندَ ظُهورِهِ خارِجاً مِن حُفرَتی، مُؤتَزِراً بِکَفَنی، حَتّی اجاهِدَ بَینَ یَدَیهِ فِی الصَّفِّ الَّذی أثنَیتَ عَلَیهِم فی کِتابِکَ، فَقُلتَ: «کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ»3.

اللّهُمَّ طالَ الاِنتِظارُ، وشَمَتَ بِنَا الفُجّارُ، وصَعب عَلَینَا الاِنتِصارُ، اللّهُمَّ أرِنا وَجهَ وَلِیِّکَ المَیمونَ فی حَیاتِنا وبَعدَ المَنونِ. اللّهُمَّ إنّی أدینُ لَکَ بِالرَّجعَةِ بَینَ یَدَی صاحِبِ هذِهِ البُقعَةِ، الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ یا صاحِبَ الزَّمانِ، قَطَعتُ فی وُصلَتِکَ الخُلّانَ، وهَجَرتُ لِزِیارَتِکَ الأَوطانَ، وأَخفَیتُ أمری عَن أهلِ البُلدانِ، لِتَکونَ شَفیعاً لی عِندَ رَبِّکَ ورَبّی، وإلی آبائِکَ ومَوالِیَّ فی حُسنِ التَّوفیقِ لی، وإسباغِ النِّعمَةِ عَلَیَّ، وسَوقِ الإِحسانِ إلَیَّ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، أصحابِ الحَقِّ وقادَةِ الخَلقِ، وَاستَجِب مِنّی ما دَعَوتُکَ، وأَعطِنی ما لَم أنطِق بِهِ فی دُعائی مِن صَلاحِ دینی ودُنیایَ، إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، وصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرینَ.

ثُمَّ ادخُلِ الصُّفَّةَ(3) فَصَلِّ رَکعَتَینِ، وقُل:

اللّهُمَّ عَبدُکَ الزّائِرُ فی فِناءِ وَلِیِّکَ المَزورِ، الَّذی فَرَضتَ طاعَتَهُ عَلَی العَبیدِ

ص:414


1- (1) الحِرْزُ: المَوضِعُ الحصین، ویقال: حِرز حریز (مجمع البحرین: ج 1 ص 386 «حرز»).
2- (2) وفی مصباح الزائر: «مشهوراً» بدل «مشهوداً».
3- (4) الصُفَّةُ من البنیان: شبه البهو [أی البیت المقدّم أمام البیوت] الواسع الطویل (تاج العروس: ج 12 ص 325 «صفف»).

خدایا! بر او و خدمت گزاران و یاورانش در طول غیبت و دوری اش، درود فرست و او را پوششی نفوذناپذیر و پناهگاهی نگاه دارنده عطا کن. خدایا! سختگیری ات را بر دشمنان او تشدید کن و دوستداران و زیارت کنندگان او را پاسداری کن.

خدایا! همان گونه که دلم را به ذکر او آباد کردی، شمشیرم را برای یاریِ وی از نیام برکشیده قرار ده و اگر مرگْ میان من و دیدار او جدایی انداخت - مرگی که آن را بر بندگانت حتمی کرده و علی رغم میل آفریدگانت، آن را بر ایشان چیره ساخته ای -، مرا به هنگام ظهور ایشان، با همان کفنم از قبرم بیرون بیاور تا پیش رویش در همان صفی بجنگم که آن را در کتابت ستوده ای و فرموده ای: «گویی مانند بنیانی استوار و به هم پیوسته اند».

خدایا! انتظار به درازا کشید و نابه کاران، ما را شماتت می کنند و داد ستاندن بر ما دشوار شده است. خدایا! روی خجستۀ ولیّت را در زندگی مان و پس از مرگمان به ما نشان بده.

خدایا! من به بازگشت پیش روی صاحب این بارگاه باور دارم. به فریادمان برس، به فریادمان برس، به فریادمان برس، ای صاحب الزمان! برای پیوند با تو، از دوستان بریدم و برای زیارت تو، از وطن هجرت کردم و کارم را از مردم سرزمین ها پنهان داشتم تا نزد خدایت و خدایم، پیش پدرانت و اختیارداران من، برای نیکو بودن توفیقم وریزش نعمت بر من و سوق دادن احسان به سویم، شفیع من باشی. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد، یاران حق و زمامداران خلق، درود فرست و آنچه را از تو خواستم، اجابت فرما و آنچه را در دعایم بر زبان نیاوردم و به صلاح دین و دنیایم است، به من عطا کن؛ که تو ستوده و بزرگی، و خداوند بر محمّد و خاندان پاکش درود فرستد».

سپس به ایوان برو و دو رکعت نماز بخوان [و آن گاه بگو]: «خدایا! بندۀ زیارت کننده ات در آستان ولیّ زیارت شونده ات - که اطاعتش را بر بنده و آزاد واجب کرده ای و اولیایت را به دست او از آتش نجات داده ای -، قرار دارد. خدایا! آن را زیارتی پذیرفته که دعایی مستجاب به همراه دارد، از کسی که تصدیق کنندۀ بدون تردید ولیّت است، قرار بده.

خدایا! آن را آخرین تجدید پیمان و زیارت او قرار مده و جای پایی در مرقد او و زیارت پدر و جدّش برایم باقی بگذار.

ص:415

وَالأَحرارِ، وأَنقَذتَ بِهِ أولِیاءَکَ مِنَ النّارِ، اللّهُمَّ اجعَلها زِیارَةَ مَقبولَةً ذاتَ دُعاءٍ مُستَجابٍ مِن مُصَدِّقٍ بِوَلِیِّکَ غَیرِ مُرتابٍ، اللّهُمَّ لا تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ بِهِ ولا بِزِیارَتِهِ، ولا تَقطَع أثَری مِن مَشهَدِهِ وزِیارَةِ أبیهِ وجَدِّهِ.

اللّهُمَّ أخلِف عَلَیَّ نَفَقَتی، وَانفَعنی بِما رَزَقتَنی فی دُنیایَ وآخِرَتی، لی ولِإِخوانی وأَبَوَیَّ وجَمیعِ عِترَتی، أستَودِعُکَ اللّهَ أیُّهَا الإِمامُ الَّذی یَفوزُ بِهِ المُؤمِنونَ، ویَهلِکُ عَلی یَدَیهِ الکافِرونَ المُکَذِّبونَ، یا مَولایَ یا مُحَمَّدَ بنَ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ، جِئتُکَ زائِراً لَکَ ولِأَبیکَ وجَدِّکَ، مُتَیَقِّناً الفَوزَ بِکُم، مُعتَقِداً إمامَتَکُم.

اللّهُمَّ اکتُب هذِهِ الشَّهادَةَ وَالزِّیارَةَ لی عِندَکَ فی عِلِّیّینَ(1) ، وبَلِّغنی بَلاغَ الصّالِحینَ، وَانفَعنی بِحُبِّهِم یا رَبَّ العالَمینَ.

5/1: الزِّیارَةُ الخامِسَةُ

1120. جمال الاُسبوع(2): یَومُ الجُمُعَةِ، وهُوَ یَومُ صاحِبِ الزَّمانِ - صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ - وبِاسمِهِ، وهُوَ الیَومُ الَّذی یَظهَرُ فیهِ عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَهُ، أقولُ مُتَمَثِّلاً واُشیرُ إلَیهِم

ص:416


1- (1) العلیّون: تعنی المنزلة الرفیعة، وتطلق علی المکان السامی الذی یحضره المقرّبون عند اللّه عز و جل فی الجنّة.
2- (2) وذکر السیّد هذه الزیارة فی الفصل الثالث من کتابه (جمال الاسبوع: ص 35) ویقول فی بیان مکان هذه الزیارة: «الفصل الثالث: فی تعیین أسماء النبیّ والأئمّة علیهم السلام بأیّام الاُسبوع، وزیارات لهم فی کلّ یوم من أیّام الاُسبوع المشار إلیه کما وقفنا علیه... یوم الجمعة، وهو یوم صاحب الزمان - صلوات اللّه علیه - وباسمه، وهو الیوم الذی یظهر فیه...». کما نلاحظ فإنّ السیّد لا یذکر أیّ مصدر أو قائل لهذا النصّ، ویبدو أنّه من ابتکاراته، خصوصاً أنّه فی الأقسام السابقة لهذا الفصل متی ما وجدت زیادة أو دعاء ولها سند وقائل معصوم یذکره: وإن کان قد نقل من کتاب فیصرّح به. ولذا یتبیّن أنّ هذا النصّ لا مصدر له. وبالتأکید فإنّ السیّد وقبل أن یبدأ زیارات الاُسبوع ینقل روایة من کتاب «الخصال» للصدوق «و «الخرائج والجرائح»: بأنّ الإمام الهادی علیه السلام سمّی یوم الجمعة بیوم القائم علیه السلام.

خدایا! هزینه ام را جایگزین کن و از آنچه روزی ام کرده ای در دنیا و آخرت به من سود برسان و افزون بر من برای برادرانم و پدر و مادرم و همۀ خاندانم نیز سود داشته باشد. ای امامی که مؤمنان با او پیروز می شوند و به دست او کافرانِ تکذیب کننده هلاک می شوند! تو را به خدا می سپارم، ای مولای من! ای محمّد بن حسن بن علی! من به زیارت تو، پدرت و جدّت آمدم در حالی که به رستگاری با شما یقین، و امامت شما را باور دارم.

خدایا! این گواهی و زیارت را برای من در علّیین(1) بنویس و مرا به جایگاه صالحان برسان و از محبّت ایشان، سودم ببخش، ای خدای جهانیان!».(2)

5/1: زیارت پنجم

1120. جمال الاُسبوع:(3) روز جمعه، متعلّق و به نام صاحب الزمان - که درودهای خدا بر او باد - است و آن روزی است که در آن ظهور خواهد کرد. خداوند در فرجش تعجیل فرماید! با خطاب و اشاره به اهل بیت - که درودهای خدا بر ایشان باد - به این شعر تمثّل می کنم:

ص:417


1- (1) علّیین: طبقۀ بالایین بهشت و یا جایی در آسمان هفتم که ارواح مؤمنان را بدان جا می برند (ر. ک: لغت نامۀ دهخدا: ذیل «علّیین»).
2- (2) المزار الکبیر: ص 657، مصباح الزائر: ص 444، بحار الأنوار: ج 102 ص 102.
3- (3) سیّد، این زیارت را در فصل سوم کتاب آورده که برای روشن شدن جایگاه این زیارت می گوید: «فصل سوم: در تعیین روزهای هفته به نام های پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام، و زیارت آنان در هر روز از روزهای هفته است، آن گونه که به آن اشاره شده و ما از آن اطلاع یافتیم... روز جمعه، روز صاحب الزمان علیه السلام و به نام ایشان است؛ همان روزی است که ایشان در آن ظهور می کند...». همان گونه که مشاهده می کنید، سیّد برای این نقل خود هیچ منبع و مصدر و قائلی نقل نمی کند و به نظر می رسد از ابتکارات خود ایشان است، خصوصاً که در بخش های قبلی این فصل، هر جا زیارت یا مطلبی دارای سند و قائل معصوم بوده، آن را آورده یا اگر از کتابی نقل کرده بدان تصریح کرده است. بنا بر این معلوم می شود این متن از شخص ایشان صادر شده و منبع دیگری ندارد. البته ایشان قبل از آغاز زیارت ایام هفته، روایتی از الخصال صدوق و الخرائج و الجرائح نقل می کند که در ضمن آن، امام هادی علیه السلام روز جمعه را روز قائم علیه السلام نامیده است.

صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم:

مُحِبُّکُم وإن قُبِضَت حَیاتی وزائِرُکُم وإن عُقِرَت(1) رِکابی

السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّهِ فی أرضِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا عَینَ اللّهِ فی خَلقِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا نورَ اللّهِ الَّذی یَهتَدی بِهِ المُهتَدونَ، ویُفَرَّجُ بِهِ عَنِ المُؤمِنینَ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا المُهَذَّبُ الخائِفُ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الوَلِیُّ النّاصِحُ، السَّلامُ عَلَیکَ یا سَفینَةَ النَّجاةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا عَینَ الحَیاةِ، السَّلامُ عَلَیکَ صَلَّی اللّهُ عَلَیکَ وعَلی آلِ بَیتِکَ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.

السَّلامُ عَلَیکَ عَجَّلَ اللّهُ لَکَ ما وَعَدَکَ مِنَ النَّصرِ وظُهورِ الأَمرِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا مَولایَ، أنَا مَولاکَ، عارِفٌ بِاُولاکَ واُخراکَ، أتَقَرَّبُ إلَی اللّهِ بِکَ وبِآلِ بَیتِکَ، وأَنتَظِرُ ظُهورَکَ وظُهورَ الحَقِّ عَلی یَدَیکَ، وأَسأَلُ اللّهَ أن یُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأَن یَجعَلَنی مِنَ المُنتَظِرینَ لَکَ. وَالتّابِعینَ وَالنّاصِرینَ لَکَ عَلی أعدائِکَ، وَالمُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیکَ فی جُملَةِ أولِیائِکَ.

یا مَولایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ وعَلی آلِ بَیتِکَ، هذا یَومُ الجُمُعَةِ، وهُوَ یَومُکَ المُتَوَقَّعُ فیهِ ظُهورُکَ، وَالفَرَجُ فیهِ لِلمُؤمِنینَ عَلی یَدِکَ، وقَتلُ الکافِرینَ بِسَیفِکَ، وأَنَا یا مَولایَ فیهِ ضَیفُکَ وجارُکَ، وأَنتَ یا مَولایَ کَریمٌ مِن أولادِ الکِرامِ، ومَأمورٌ بِالضِّیافَةِ وَالإِجارَةِ، فَأَضِفنی وأَجِرنی، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ وعَلی أهلِ بَیتِکَ الطّاهِرینَ.

یقول سیّدنا رضیّ الدین رکن الإسلام أبو القاسم علیّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن محمّد الطاووس: أنا أتمثّل بعد هذه الزیارة وأقول بالإشارة:

ص:418


1- (1) عَقَرْتُ به: إذا قتلتَ مرکوبه وجعلته راجلاً (النهایة: ج 3 ص 271 «عقر»).

دوستدار شمایم، حتّی اگر جانم گرفته شود،

زائر شمایم، حتّی اگر مرکبم کشته شود.

سلام بر تو ای حجّت خدا در زمینش! سلام بر تو ای دیدۀ خدا در مردمش! سلام بر تو ای نور خدایی که راه یافتگان به آن راه می جویند و گره از کار مؤمنان به دست او گشوده می شود! سلام بر تو ای پیراستۀ بیمناک! سلام بر تو ای ولیّ خیرخواه! سلام بر تو ای کشتی نجات! سلام بر تو ای چشمۀ حیات! سلام بر تو. خداوند بر تو و اهل بیت پاک و پاکیزه ات درود فرستد.

سلام بر تو. خداوند در یاری و آشکار کردن کارت که به تو وعده داده تعجیل فرماید. سلام بر تو ای مولای من! دوستدار تو و آگاه به اوّلین و آخرین شما هستم.

با تو و اهل بیتت به خداوند تقرّب می جویم و ظهور تو و ظهور حق را به دستان تو انتظار می کشم و از خداوند می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستد و مرا از منتظران، دنباله رُوان و یاران تو در برابر دشمنانت، و شهیدان پیش رویت در جرگۀ اولیایت قرار دهد.

ای مولای من! ای صاحب الزمان! درودهای خدا بر تو و اهل بیتت. امروز جمعه است و آن روزی است که ظهور تو را در آن توقّع دارند و گشایش کار مؤمنان به دست تو و کشتن کافران، با شمشیر تو در آن رخ می دهد، و من - ای مولای من - در آن، مهمان و پناهندۀ تو هستم و تو - ای مولای من -، کریمی از فرزندان کریمان هستی و به مهمانداری و پناه دادن فرمان داری. پس مرا مهمان کن و پناهم بده.

درودهای خدا بر تو و بر اهل بیت پاکت.

سَرورمان، رضی الدین، سیّد ابن طاووس، رکن اسلام می گوید: من پس از این زیارت، به این شعر تمثل می کنم و به اشاره می گویم:

ص:419

نَزیلُکَ حَیثُ مَا اتَّجَهَت رِکابی وضَیفُکَ حَیثُ کُنتُ مِنَ البِلادِ.

6/1: الزِّیارَةُ السّادِسَةُ

1121. مصباح الزائر: الفَصلُ السّابِعَ عَشَرَ: فی زِیارَةِ مَولانا صاحِبِ الأَمرِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وما یَلحَقُ بِذلِکَ.

إذا أرَدتَ زِیارَتَهُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وسَلامُهُ فَلیَکُن ذلِکَ بَعدَ زِیارَةِ العَسکَرِیَّینِ علیهما السلام، فَإِذا فَرَغتَ مِنَ العَمَلِ هُناکَ، وبَلَغتَ مِن زِیارَتِهِما هُناکَ، فَامضِ إلَی السِّردابِ المُقَدَّسِ وقِف عَلی بابِهِ وقُل:

إلهی إنّی قَد وَقَفتُ عَلی بابِ بَیتٍ مِن بُیوتِ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ، وقَد مَنَعتَ النّاسَ مِنَ الدُّخولِ إلی بُیوتِهِ إلّابِإِذنِهِ، فَقُلتُ: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ».1

اللّهُمَّ وإنّی أعتَقِدُ حُرمَةَ نَبِیِّکَ فی غَیبَتِهِ کَما أعتَقِدُ فی حَضرَتِهِ، وأَعلَمُ أنَّ رُسُلَکَ وخُلَفاءَکَ أحیاءٌ عِندَکَ یُرزَقونَ، یَرَونَ مَکانی ویَسمَعونَ کَلامی، ویَرُدّونَ سَلامی عَلَیَّ، وأَنَّکَ حَجَبتَ عَن سَمعی کَلامَهُم، وفَتَحتَ بابَ فَهمی بِلَذیذِ مُناجاتِهِم، فَإِنّی أستَأذِنُکَ یا رَبِّ أوَّلاً، وأَستَأذِنُ رَسولَکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ ثانِیاً، وأَستَأذِنُ خَلیفَتَکَ الإِمامَ المَفروضَ عَلَیَّ طاعَتُهُ فِی الدُّخولِ فی ساعَتی هذِهِ إلی بَیتِهِ، وأَستَأذِنُ مَلائِکَتَکَ المُوَکَّلینَ بِهذِهِ القَطعَةِ المُبارَکَةِ المُطیعَةِ السّامِعَةِ.

السَّلامُ عَلَیکُم أیُّهَا المَلائِکَةُ المُوَکَّلونَ بِهذَا المَشهَدِ الشَّریفِ المُبارَکِ ورَحمَةُ اللّهِ

ص:420

فرود آمده بر تو هستم، هر جا و هر سو که رکاب درکشم،

و مهمان تو هستم در هر سرزمینی که باشم.(1)

6/1: زیارت ششم

1121. مصباح الزائر: فصل هفدهم: زیارت مولایمان صاحب الأمر - که درودهای خدا بر او باد - و ملحقات آن:

هنگامی که خواستی او - که درودها و سلام خدا بر او باد - را زیارت کنی، آن را پس از زیارت دو امام [هادی و حسن] عسکری قرار بده و چون اعمال آن جا را به پایان بردی و آن دو را در آن جا زیارت کردی، به سرداب مقدّس برو و بر درگاهش بِایست و بگو:

«خدای من! بر درگاه خانه ای از خانه های پیامبرت محمّد - که درودهای تو بر او و خاندانش باد - ایستاده ام که مردم را از ورود بدون اجازه به خانه هایش منع کردی و گفتی: «ای مؤمنان! به خانه های پیامبر درنیایید جز آن که به شما اجازه داده شود». خدایا! من حُرمت پیامبرت را در غیابش به همان گونۀ حضورش باور دارم و می دانم که فرستادگان و جانشینانت، زنده اند و نزد تو روزی می خورند. جایگاهم را می بینند و سخنم را می شنوند و سلام مرا پاسخ می دهند و تو گوش مرا از شنیدن سخنشان در حجاب نهاده ای و دریچۀ فهم مرا به لذّت مناجاتشان گشوده ای. من ابتدا از تو اجازه می خواهم - ای خدای من - و سپس از فرستاده ات - که درودهایت بر او و خاندانش - اجازه می خواهم و نیز از خلیفه ات؛ امامی که اطاعتش بر من واجب شده است. برای ورود در این لحظه به خانه اش اجازه می خواهم و از فرشتگان گمارده شده ات به این بُقعۀ مبارک که گوش به فرمان و مطیع تو هستند نیز اجازۀ ورود می خواهم.

ص:421


1- (1) جمال الاُسبوع: ص 41، بحار الأنوار: ج 102 ص 215.

وبَرَکاتُهُ. بِإِذنِ اللّهِ وإذنِ رَسولِهِ وإذنِ خُلَفائِهِ وإذنِ هذَا الإِمامِ وإذنِکُم صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکُم أجمَعینَ، أدخُلُ هذَا البَیتَ مُتَقَرِّباً إلَی اللّهِ بِاللّهِ ورَسولِهِ مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرینَ، فَکونوا مَلائِکَةَ اللّهِ أعوانی، وکونوا أنصاری حَتّی أدخُلَ هذَا البَیتَ، وأَدعُوَ اللّهَ بِفُنونِ الدَّعَواتِ، وأَعتَرِفَ للّهِِ بِالعُبودِیَّةِ، ولِهذَا الإِمامِ وآبائِهِ - صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم - بِالطّاعَةِ.

ثُمَّ تَنزِلُ مُقَدِّماً رِجلَکَ الیُمنی وتَقولُ:

بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ، وفی سَبیلِ اللّهِ وعَلی مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ.

وکَبِّرِ اللّهَ وَاحمَدهُ وسَبِّحهُ وهَلِّلهُ، فَإِذَا استَقرَرتَ فیهِ فَقِف مُستَقبِلَ القِبلَةِ وقُل:

سَلامُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، وتَحِیّاتُهُ وصَلَواتُهُ، عَلی مَولایَ صاحِبِ الزَّمانِ، صاحِبِ الضِّیاءِ وَالنّورِ، وَالدّینِ المَأثورِ، وَاللِّواءِ المَشهورِ، وَالکِتابِ المَنشورِ، وصاحِبِ الدُّهورِ وَالعُصورِ، وخَلَفِ الحَسَنِ، الإِمامِ المُؤتَمَنِ، وَالقائِمِ المُعتَمَدِ، وَالمَنصورِ المُؤَیَّدِ، وَالکَهفِ وَالعَضُدِ، عِمادِ الإِسلامِ، ورُکنِ الأَنامِ، ومِفتاحِ الکَلامِ، ووَلِیِّ الأَحکامِ، وشَمسِ الظَّلامِ، وبَدرِ التَّمامِ، ونَضرَةِ الأَیّامِ، وصاحِبِ الصَّمصامِ، وفَلّاقِ الهامِ، وَالبَحرِ القَمقامِ(1) ، وَالسَّیِّدِ الهُمامِ(2) ، وحُجَّةِ الخِصامِ، وبابِ المَقامِ لِیَومِ القِیامِ.

وَالسَّلامُ عَلی مُفَرِّجِ الکُرُباتِ، وخَوّاضِ الغَمَراتِ، ومُنَفِّسِ الحَسَراتِ، وبَقِیَّةِ اللّهِ فی أرضِهِ، وصاحِبِ فَرضِهِ، وحُجَّتِهِ عَلی خَلقِهِ، وعَیبَةِ عِلمِهِ، ومَوضِعِ صِدقِهِ، وَالمُنتَهی إلَیهِ مَواریثُ الأَنبِیاءِ، ولَدَیهِ مَوجودٌ آثارُ الأَوصِیاءِ، وحُجَّةِ اللّهِ وَابنِ رَسولِهِ، وَالقَیِّمِ مَقامَهُ، ووَلِیِّ أمرِ اللّهِ، ورَحمَةُ اللّهُ وبَرَکاتُهُ.

ص:422


1- (1) القَمقامُ: السیّد، رومیّ معرّب (مجمع البحرین: ج 3 ص 1514 «قمقم»).
2- (2) الهُمامُ: أی العظیم الهِمّة (النهایة: ج 5 ص 275 «همم»).

سلام و رحمت و برکات خدا بر شما ای فرشتگان گمارده شده در این مزار شریف و مبارک! با اجازۀ خدا و اجازۀ پیامبرش و اجازۀ جانشینانش و اذن این امام و اذن شما - که درودهای خدا بر همۀ شما باد - وارد این خانه می شوم در حالی که با یاری گرفتن از خدا و پیامبرش محمّد، و خاندان پاکش، به خدا تقرّب می جویم.

پس ای فرشتگان خدا! یاوران من و امدادگران من باشید تا به این خانه درآیم و خدا را به گونه های مختلف بخوانم و به عبودیت در برابر خداوند و اطاعت از این امام و پدرانش - که درودهای خدا بر ایشان باد - اعتراف کنم».

سپس پای راستت را پیش می گذاری و فرود می آیی و می گویی: «به نام خدا، به یاری خدا، در راه خدا و بر دین پیامبر خدا، گواهی می دهم که خدایی جز خدای یکتای بی همتا نیست و گواهی می دهم که محمّد، بنده و پیامبر اوست»، و «اللّه اکبر و الحمد للّه و سبحان اللّه ولا اله إلّااللّه» بگو و چون در سرداب مستقر شدی، رو به قبله بایست و بگو:

«سلام و برکات و درودها و صلوات خدا بر مولایم صاحب الزمان، صاحب نور و روشنی و دین بر جای مانده و پرچم مشهور و کتاب نشر یافته و صاحب عصرها و زمان ها و جانشین حسن [عسکری]، امام امانتدار و قائم مورد اعتماد و یاری شدۀ استوار گشته و پناه و بازو، پایۀ اسلام و ستون مردم، گشایندۀ سخن و ولیّ احکام و خورشید تاریکی و ماه شب چهارده و سرسبزی روزگار و صاحب شمشیر بُرّان و شکافندۀ سرها و دریای جود و سَرور بلندهمّت و حجّت در مخاصمه و دروازۀ جایگاه روز رستاخیز.

و سلام بر گشایندۀ [گره] سختی ها و غوطه ور در دشواری ها و زدایندۀ اندوه ها و باقی نهادۀ خدا در زمینش و صاحب واجباتش و حجّتش بر خلقش و گنجینۀ علمش و جایگاه صدقش. او که میراث پیامبران، سرانجام به وی رسیده و آثار اوصیا نزدش موجود است و حجّت خدا و فرزند پیامبرش و عهده دار رسالت او و ولیّ امر خداست. رحمت و برکات خدا بر او باد!

ص:423

اللّهُمَّ کَمَا انتَجَبتَهُ لِعِلمِکَ، وَاصطَفَیتَهُ لِحُکمِکَ، وخَصَصتَهُ بِمَعرِفَتِکَ، وجَلَّلتَهُ بِکَرامَتِکَ، وغَشیتَهُ بِرَحمَتِکَ، ورَبَّیتَهُ بِنِعمَتِکَ، وغَذَّیتَهُ بِحِکمَتِکَ، وَاختَرتَهُ لِنَفسِکَ، وَاجتَبَیتَهُ لِبَأسِکَ، وَارتَضَیتَهُ لِقُدسِکَ، وجَعَلتَهُ هادِیاً لِمَن شِئتَ مِن خَلقِکَ، ودَیّانَ الدّینِ بِعَدلِکَ، وفَصلَ القَضایا بَینَ عِبادِکَ، ووَعَدتَهُ أن تَجمَعَ بِهِ الکَلِمَ، وتُفَرِّجَ بِهِ عَنِ الاُمَمِ، وتُنیرَ بِعَدلِهِ الظُّلَمَ، وتُطفِئَ بِهِ نیرانَ الظُّلَمِ، وتَقمَعَ بِهِ حَرَّ الکُفرِ وآثارِهِ، وتُطَهِّرَ بِهِ بِلادَکَ، وتَشفِیَ بِهِ صُدورَ عِبادِکَ، وتَجمَعَ بِهِ المَمالِکَ کُلَّها، قَریبَها وبَعیدَها، عَزیزَها وذَلیلَها، شَرقَها وغَربَها، سَهلَها وجَبَلَها، صَباها(1) ودَبورَها، شَمالَها وجَنوبَها، بَرَّها وبَحرَها، حُزونَها(2) ووُعورَها، یَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً، وتُمَکِّنَ لَهُ فیها، وتُنجِزَ بِهِ وَعدَ المُؤمِنینَ، حَتّی لا یُشرِکَ بِکَ شَیئاً، وحَتّی لا یَبقی حَقٌّ إلّاظَهَرَ، ولا عَدلٌ إلّازَهَرَ، وحَتّی لا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ صَلاةً تُظهِرُ بِها حُجَّتَهُ، وتوضِحُ بِها بَهجَتَهُ، وتَرفَعُ بِها دَرَجَتَهُ، وتُؤَیِّدُ بِها سُلطانَهُ، وتُعَظِّمُ بِها بُرهانَهُ، وتُشَرِّفُ بِها مَکانَهُ، وتُعَلّی بِها بُنیانَهُ، وتُعِزُّ بِها نَصرَهُ، وتَرفَعُ بِها قَدرَهُ، وتُسمی بِها ذِکرَهُ، وتُظهِرُ بِها کَلِمَتَهُ، وتُکثِرُ بِها نُصرَتَهُ، وتُعِزُّ بِها دَعوَتَهُ، وتَزیدُهُ بِها إکراماً، وتَجعَلُهُ لِلمُتَّقینَ إماماً، وتُبَلِّغُهُ فی هذَا المَکانِ، مِثلَ هذَا الأَوانِ، وفی کُلِّ مَکانٍ وأَوانٍ، مِنّا تَحِیَّةً وسَلاماً، لا یَبلی جَدیدُهُ، ولا یَفنی عَدیدُهُ.

السَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیَّةَ اللّهِ فی أرضِهِ وبِلادِهِ، وحُجَّتَهُ عَلی عِبادِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا خَلَفَ السَّلَفِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا صاحِبَ الشَّرَفِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ المَعبودِ،

ص:424


1- (1) الصَّبا: ریح تَهِبُّ من مطلع الشمس، وقیل: التی تجیء من ظهرک إذا استقبلت القبلة، والدَّبُور: عکسها (مجمع البحرین: ج 2 ص 1008 «صبا»).
2- (2) الحَزْنُ: ما غلُظ من الأرض، وهو خلاف السهل، والجمع حُزون (المصباح المنیر: ص 134 «حزن»).

خدایا! همان گونه که او را برای علمت برگزیدی و برای حکومتت انتخاب کردی و به معرفتت ویژه داشتی و با کرامتت فرا گرفتی و با رحمتت فرو پوشاندی و با نعمتت پروراندی و با حکمتت تغذیه کردی و برای خودت برگزیدی و برای نبردت [با ظالمان] انتخابش نمودی و برای آستان مقدّست، پسندیدی و او را راه نمای هر یک از مردمانت که خواستی و حکمران دینت به عدالت و داور نهایی میان بندگانت قرار دادی و به او وعده دادی که همه را به دست او متّحد کنی و گره از کار امّت ها بگشایی و تاریکی ها را با عدالتش نورافشان کنی و آتش ستم را خاموش کنی و گرمی [بازار] کفر و آثار آن را در هم بکوبی و سرزمین هایت را به دست او پاک و دل بندگانت را خنک کنی و همۀ کشورها، نزدیک و دور، نیرومند و ناتوان، در شرق و غرب، کوه و دشت، و نیز بادهای وزنده از شرق و غرب و شمال و جنوب، خشکی و دریا و حتّی سرزمین های ناهموار و دشوار را [تحت امر او] یک پارچه کنی تا آنها را از عدل و داد پر کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد و او را بر آن چیره کنی ووعده ات را به مؤمنان، با دست او به انجام رسانی تا آن که کسی برایت شریک نگیرد و حقّی نماند جز آن که پدیدار شود و عدلی نماند جز آن که پرتو افشاند تا آن جا که هیچ چیزی از حقیقت را به هراس از کسی پنهان ندارد. [به همین گونه] بر او درودی بفرست که حجّتش را با آن پدیدار کنی و شادی اش را آشکار نمایی و درجه اش را بالا بری و فرمان روایی اش را استوار کنی و برهانش را بزرگ بداری و جایگاهش را شوکت دهی و بنایش را برافرازی و برای پیروزی، یاری اش دهی و قدر و منزلتش را رفعت بخشی و یادش را به اوج ببری و کلمه اش را چیره کنی و یاری اش را فراوان کنی و دعوتش را شکست ناپذیر بنمایی و تکریمش را افزون کنی و او را پیشوای پرواپیشگان قرار دهی و سلام و درود ما را از این مکان و مانند این زمان و در هر مکان و زمان، به او برسان بی آن که از تازگی بیفتد و یا شمارش آن به پایان رسد.

سلام بر تو ای باقی نهادۀ خدا در زمین و شهرهایش و حجّت او بر بندگانش!

ص:425

السَّلامُ عَلَیکَ یا کَلِمَةَ المَحمودِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا شَمسَ الشُّموسِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِیَّ الأَرضِ، وعَینَ الفَرضِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا مَولایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ وَالعالِیَ الشَّأنِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا خاتِمَ الأَوصِیاءِ، وَابنَ (خاتَمِ)(1) الأَنبِیاءِ.

السَّلامُ عَلَیکَ یا مُعِزَّ الأَولِیاءِ ومُذِلَّ الأَعداءِ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الإِمامُ الفَریدُ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الإِمامُ المُنتَظَرُ وَالحَقُّ المُشتَهَرُ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الإِمامُ الوَلِیُّ المُجتَبی وَالحَقُّ المُشتَهی، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الإِمامُ المُرتَجی لِإِزالَةِ الجَورِ وَالعُدوانِ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الإِمامُ المُبیدُ لِأَهلِ الفُسوقِ وَالطُّغیانِ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الإِمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ، وَالحاصِدُ فُروعَ الغَیِّ وَالشِّقاقِ.

السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا المُدَّخَرُ لِتَجدیدِ الفَرائِضِ وَالسُّنَنِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا طامِسَ آثارِ الزَّیغِ وَالأَهواءِ، وقاطِعَ حَبائِلِ الکَذِبِ وَالفِتَنِ وَالاِفتِراءِ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا المُؤَمَّلُ لِإِحیاءِ الدَّولَةِ الشَّریفَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا جامِعَ الکَلِمَةِ عَلَی التَّقوی، السَّلامُ عَلَیکَ یا بابَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا ثارَ اللّهِ.

السَّلامُ عَلَیکَ یا مُحیِیَ مَعالِمِ الدّینِ وأَهلِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا قاصِمَ شَوکَةِ المُعتَدینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَجهَ اللّهِ الَّذی لا یَهلِکُ ولا یُبلی إلی یَومِ الدّینِ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا السَّبَبُ المُتَّصِلُ بَینَ الأَرضِ وَالسَّماءِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا صاحِبَ الفَتحِ وناشِرَ رایَةِ الهُدی، السَّلامُ عَلَیکَ یا مُؤَلِّفَ شَملِ الصَّلاحِ وَالرِّضا، السَّلامُ عَلَیکَ یا طالِبَ ثارِ الأَنبِیاءِ وأَبناءِ الأَنبِیاءِ، وَالثّائِرَ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلاءَ، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا المَنصورُ عَلی مَنِ اعتَدی، السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا المُنتَظَرُ المُجابُ إذا دَعا، السَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیَّةَ الخَلائِفِ، البَرُّ التَّقِیُّ الباقی لِإِزالَةِ الجَورِ وَالعُدوانِ.

ص:426


1- (1) ما بین القوسین أثبتناه من بحار الأنوار.

سلام بر تو ای جانشین شایستۀ پیشینیان! سلام بر تو ای شرافتمند! سلام بر تو ای حجّت خدای پرستیده شده! سلام بر تو ای کلمۀ ستوده! سلام بر تو ای خورشید خورشیدها! سلام بر تو ای مهدی زمین و فریضۀ ناب! سلام بر تو ای مولای من، ای صاحب روزگار و عالی مقام! سلام بر تو ای خاتم وصیّان و فرزند خاتم پیامبران!

سلام بر تو ای عزیز کنندۀ اولیا و خوار کنندۀ دشمنان! سلام بر تو ای امام یگانه! سلام بر تو ای امام به انتظارش نشسته و حقّ آشکار شده! سلام بر تو ای امام، سرپرست انتخاب شده و حقّ خواسته شده!، سلام بر تو ای امام به او امید بسته شده برای زدودن ستم و تجاوز! سلام بر تو ای امام هلاک کنندۀ فاسقان و سرکشان! سلام بر تو ای امام منهدم کنندۀ بنای شرک و نفاق و از بیخ برکنندۀ شاخه های گم راهی و دودستگی!

سلام بر تو ای ذخیره شده برای تجدید فریضه ها و سنّت ها! سلام بر تو ای پاک کنندۀ آثار انحراف و هواپرستی و قطع کنندۀ رشته های دروغ و فتنه و افترا! سلام بر تو که برای زنده کردن حکومت شریف [اسلام] به او امید بسته اند! سلام بر تو ای گردآورندۀ همۀ کلمه ها بر تقوا! سلام بر تو ای درگاه خدا! سلام بر تو ای که خون خواهش خداست!

سلام بر تو ای زنده کنندۀ نشانه های دین و دینداران! سلام بر تو ای در هم کوبندۀ شوکت متجاوزان! سلام بر تو ای وجه خدا که تا روز قیامت، نه از میان می رود و نه کهنه می شود! سلام بر تو ای رشتۀ پیوند میان زمین و آسمان! سلام بر تو ای پیروزمند و برافرازندۀ پرچم هدایت! سلام بر تو ای الفت دهندۀ پراکندگی نیکی ها و خشنودی ها! سلام بر تو ای خون خواه پیامبران و فرزندان آنها و خون خواه خون ریخته شده در کربلا! سلام بر تو ای که بر ضدّ تجاوزکار یاری می شود! سلام بر تو ای که به انتظارش نشسته اند و چون بخواند پاسخش گویند! سلام بر تو ای بازماندۀ جانشین ها، نیکوکار پرواپیشۀ باقی مانده برای زدودن ستم و تجاوز!

ص:427

السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ مُحَمَّدٍ المُصطَفی، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ عَلِیٍّ المُرتَضی، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ خَدیجَةَ الکُبری، وَابنَ السّادَةِ المُقَرَّبینَ، وَالقادَةِ المُتَّقینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ النُّجَباءِ الأَکرَمینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الأَصفِیاءِ المُهَذَّبینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الهُداةِ المَهدِیّینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ خِیَرَةِ الخِیَرِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ سادَةِ البَشَرِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الغَطارِفَةِ(1) الأَکرَمینَ وَالأَطائِبِ المُطَهَّرینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ البَرَرَةِ المُنتَجَبینَ، وَالخَضارِمَةِ(2) الأَنجَبینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الحُجَجِ المُنیرَةِ، وَالسُّرُجِ المُضیئَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الشُّهُبِ الثّاقِبَةِ(3) ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنِ قَواعِدِ العِلمِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ مَعادِنِ الحِلمِ.

السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الکَواکِبِ الزّاهِرَةِ، وَالنُّجومِ الباهِرَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الشُّموسِ الطّالِعَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الأَقمارِ السّاطِعَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ السُّبُلِ الواضِحَةِ وَالأَعلامِ اللّائِحَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ السُّنَنِ المَشهورَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ المَعالِمِ المَأثورَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الشَّواهِدِ المَشهودَةِ وَالمُعجِزاتِ المَوجودَةِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الصِّراطِ المُستَقیمِ وَالنَّبَأِ العَظیمِ.

السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الآیاتِ البَیِّناتِ وَالدَّلائِلِ الظّاهِراتِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ البَراهینِ الواضِحاتِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الحُجَجِ البالِغاتِ وَالنِّعَمِ السّابِغاتِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ طه وَالمُحکَماتِ، ویاسینَ وَالذّارِیاتِ وَالطّورِ وَالعادِیاتِ. السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ مَن دَنا فَتَدَلّی، فَکانَ قابَ قَوسَینِ أو أدنی، وَاقتَرَبَ مِنَ العَلِیِّ الأَعلی، لَیتَ

ص:428


1- (1) الغِطریف: السیّد، والجمع: الغطاریف (النهایة: ج 3 ص 372 «غطرف»).
2- (2) الخِضرم - بالکسر -: الجواد الکثیر العطیّة، مشبّه بالبحر الخِضرِم، وهو الکثیر الماء، والجمع: خضارِم وخضارِمة (لسان العرب: ج 12 ص 184 «خضرم»).
3- (3) الثاقِبُ: المضیء (النهایة: ج 1 ص 216 «ثقب»).

سلام بر تو ای فرزند محمّد مصطفی! سلام بر تو ای فرزند علی مرتضی! سلام بر تو ای فرزند فاطمۀ زهرا! سلام بر تو ای فرزند خدیجۀ کبرا و فرزند سروران مقرّب و زمامداران متّقی! سلام بر تو ای فرزند نجیبان گرامی! سلام بر تو ای فرزند برگزیدگان پیراسته! سلام بر تو ای فرزند راه نمایان ره یافته! سلام بر تو ای فرزند برگزیدۀ برگزیدگان! سلام بر تو ای فرزند سروران آدمیان! سلام بر تو ای فرزند مهتران بزرگوار و پاکان پاکیزه! سلام بر تو ای فرزند نیکان برگزیده و بخشندگان نژاده! سلام بر تو ای فرزند حجّت های نورافشان و چراغ های پرتوافشان! سلام بر تو ای فرزند شهاب های درخشان! سلام بر تو ای فرزند پایه های دانش! سلام بر تو ای فرزند کان های بردباری.

سلام بر تو ای فرزند ستارگان فروزان و درخشان! سلام بر تو ای فرزند خورشیدهای برآمده! سلام بر تو ای فرزند ماه های نورافشان! سلام بر تو ای فرزند راه های روشن و نشان های هویدا! سلام بر تو ای فرزند سنّت های مشهور! سلام بر تو ای فرزند نشانه های بر جا مانده! سلام بر تو ای فرزند شواهد دیدنی و معجزه های در دسترس! سلام بر تو ای فرزند راه راست و خبر سترگ! سلام بر تو ای فرزند آیه های روشن و دلیل های آشکار! سلام بر تو ای فرزند برهان های واضح!

سلام بر تو ای فرزند حجّت های رسا و نعمت های سرشار! سلام بر تو ای فرزند طه، محکمات، یاسین، ذاریات، طور و عادیات! سلام بر تو ای فرزند کسی که [به خدا] نزدیک و نزدیک تر شد تا آن که به اندازۀ قاب میان دو کمان یا کمتر با خدای والای برتر فاصله داشت!

کاش می دانستم در کدامین سو و ناحیه جا گرفته ای ؟ آیا در وادی طوبی هستی ؟ بر من سخت است که مردم را ببینم و تو دیده نشوی و هیچ آوا و نجوایی از تو شنیده نشود. بر من ناگوار است که مردم، دیده شوند و تو دیده نشوی. بر من دشوار است که دشمنان، گرداگرد تو را بگیرند. جانم فدای تو که از دیده ها پنهانی؛ امّا میان مایی! جانم فدای تو که جدایی؛ امّا از ما دور نیستی! و ما می گوییم: ستایش، ویژۀ خدای جهانیان است و خداوند بر محمّد و خاندانش، همۀ آنان درود فرستد».

ص:429

شِعری أینَ استَقَرَّت بِکَ النَّوی؟ أوَ أنتَ بِوادی طُوی؟ عَزیزٌ عَلَیَّ أن أرَی الخَلقَ ولا تُری، ولا یُسمَعُ لَکَ حَسیسٌ ولا نَجوی، عَزیزٌ عَلَیَّ أن یُرَی الخَلقُ ولا تُری، عَزیزٌ عَلَیَّ أن تُحیطَ بِکَ الأَعداءُ، بِنَفسی أنتَ مِن مُغَیَّبٍ ما غابَ عَنّا، بِنَفسی أنتَ مِن نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا، ونَحنُ نَقولُ: الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ وصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ أجمَعینَ.

ثُمَّ تَرفَعُ یَدَیکَ وتَقولُ:

اللّهُمَّ أنتَ کاشِفُ الکَربِ وَالبَلوی، وإلَیکَ نَشکو غَیبَةَ إمامِنا وَابنِ بِنتِ نَبِیِّنا، اللّهُمَّ فَاملَأ بِه الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً، کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وأَهلِ بَیتِهِ، وأَرِنا سَیِّدَنا وصاحِبَنا وإمامَنا ومَولانا صاحِبَ الزَّمانِ، ومَلجَأَ أهلِ عَصرِنا، ومَنجی أهلِ دَهرِنا، ظاهِرَ المَقالَةِ، واضِحَ الدَّلالَةِ، هادِیاً مِنَ الضَّلالَةِ، مُنقِذاً مِنَ الجَهالَةِ، وأَظهِر مَعالِمَهُ، وثَبِّت قَواعِدَهُ، وأَعِزَّ نَصرَهُ، وأَطِل عُمُرَهُ، وَابسُط جاهَهُ، وأَحیِ أمرَهُ، وأَظهِر نورَهُ، وقَرِّب بُعدَهُ، وأَنجِز وَعدَهُ، وأَوفِ عَهدَهُ، وزَیِّنِ الأَرضَ بِطولِ بَقائِهِ، ودَوامِ مُلکِهِ، وعُلُوِّ ارتِقائِهِ وَارتِفاعِهِ، وأَنِر مَشاهِدَهُ، وثَبِّت قَواعِدَهُ، وعَظِّم بُرهانَهُ وأَمِدَّ سُلطانَهُ، وأَعلِ مَکانَهُ، وقَوِّ أرکانَهُ، وأَرِنا وَجهَهُ، وأَوضِح بَهجَتَهُ، وَارفَع دَرَجَتَهُ، وأَظهِر کَلِمَتَهُ، وأَعِزَّ دَعوَتَهُ، وأَعطِهِ سُؤلَهُ، وبَلِّغهُ یا رَبِّ مَأمولَهُ، وشَرِّف مَقامَهُ، وعَظِّم إکرامَهُ.

وأَعِزَّ بِهِ المُؤمِنینَ، وأَحیِ بِهِ سُنَنَ المُرسَلینَ، وأَذِلَّ بِهِ المُنافِقینَ، وأَهلِک بِهِ الجَبّارینَ، وَاکفِهِ بَغیَ الحاسِدینَ، وأَعِذهُ مِن شَرِّ الکائِدینَ، وَازجُر عَنهُ إرادَةَ الظّالِمینَ، وأَیِّدهُ بِجُنودٍ مِنَ المَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ(1) ، وسَلِّطهُ عَلی أعداءِ دینِکَ أجمَعینَ،

ص:430


1- (1) مُسَوِّمین: أی معلِّمینَ أنفسهم أو خیلهم بعلامة یُعرفون بها (مجمع البحرین: ج 2 ص 911 «سوم»).

سپس دستانت را بالا می بری و می گویی: «خدایا! تو زدایندۀ سختی و بلایی و غیبت ولیّ مان و فرزند دختر پیامبرمان را به تو شکوه می بریم. خدایا! زمین را به دست او از عدل و داد پر کن، همان گونه که از ظلم و ستم، پر شده است.

خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و سَرور و صاحبمان، اماممان و مولایمان، صاحب الزمان، او را که پناهگاه اهل روزگارمان و نجات بخش مردم زمانه مان است، به ما بنمایان، در حالی که آشکارا سخن می گوید و راه می نماید و راه نمای میان گم راهی و رهایی بخش از جهالت است.

[خدایا]! نشانه هایش را آشکار کن و پایه هایش را استوار بدار و نصرتی پیروزمندانه به او عطا و عمرش را طولانی کن و مقام و منزلتش را بگستران و امرش را زنده بدار و نورش را پایدار کن و دوری اش را نزدیک بگردان و وعده ات را به او به انجام برسان و عهدی را که با او بسته ای، ادا کن و زمین را با طول بقایش و استمرار فرمان روایی اش و اوج گرفتن ترقّی و صعودش، زینت بخش و جایگاه های حضورش را نورانی و پایه هایش را استوار و برهانش را بزرگ و فرمان روایی اش را طولانی کن و جایگاهش را فراز آر و ستون هایش را تقویت کن و رویش را به ما بنما و شادی اش را روشن بدار و درجه اش را رفعت بخش و کلمه اش را چیره بدار و دعوتش را شکست ناپذیر قرار ده و خواسته اش را به او عطا کن و - ای خدای من - او را به آرزویش برسان و جایگاهش را با شوکت و گرامی داشتش را با شکوه تر کن و مؤمنان را به دست او عزیز و سنّت های فرستادگان الهی را زنده بدار و منافقان را به دست او خوار و جبّاران را هلاک بگردان و ستم حسودان را از او کفایت کن و او را از گزند مکّاران، در پناه خود بگیر و خواست ستمکاران را از او باز دار و او را با لشکری از فرشتگانِ نشاندار، تأیید بفرما و بر همۀ دشمنان دینت چیره اش کن و هر زورگوی لجبازی را با او درهم کوب و هر آتش برافروخته ای را با شمشیر او خاموش بگردان و حُکمش را در هر جا نافذ و جاری کن و فرمان روایی اش را بر هر مُلک و سیطره ای مسلّط کن و بندگان بت ها را با او قلع و قمع کن و اهل قرآن و

ص:431

وَاقصِم بِهِ کُلَّ جَبّارٍ عَنیدٍ، وأَخمِد بِسَیفِهِ کُلَّ نارٍ وَقیدٍ، وأَنفِذ حُکمَهُ فی کُلِّ مَکانٍ، وأَقِم بِسُلطانِهِ کُلَّ سُلطانٍ، وَاقمَع بِهِ عَبَدَةَ الأَوثانِ، وشَرِّف بِهِ أهلَ القُرآنِ وَالإِیمانِ، وأَظهِرهُ عَلی کُلِّ الأَدیانِ، وَاکبِت مَن عاداهُ، وأَذِلَّ مَن ناواهُ، وَاستَأصِل مَن جَحَدَ حَقَّهُ، وأَنکَرَ صِدقَهُ، وَاستَهانَ بِأَمرِهِ، وأَرادَ إخمادَ ذِکرِهِ، وسَعی فی إطفاءِ نورِهِ.

اللّهُمَّ نَوِّر بِنورِهِ کُلَّ ظُلمَةٍ، وَاکشِف بِهِ کُلَّ غُمَّةٍ، وقَدِّم أمامَهُ الرُّعبَ، وثَبِّت بِهِ القَلبَ، وأَقِم بِهِ نُصرَةَ الحَربِ، وَاجعَلهُ القائِمَ المُؤَمَّلَ، وَالوَصِیَّ المُفَضَّلَ، وَالإِمامَ المُنتَظَرَ، وَالعَدلَ المُختَبَرَ، وَاملَأ بِهِ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً، کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً، وأَعِنهُ عَلی ما وَلَّیتَهُ وَاستَخلَفتَهُ وَاستَرعَیتَهُ، حَتّی یُجرِیَ حُکمَهُ عَلی کُلِّ حُکمٍ، ویَهدِیَ بِحَقِّهِ کُلَّ ضَلالَةٍ. وَاحرُسهُ اللّهُمَّ بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ، وَاکنِفهُ بِرُکنِکَ الَّذی لا یُرامُ، وأَعِزَّهُ بِعِزِّکَ الّذی لا یُضامُ.

وَاجعَلنی یا إلهی مِن عَدَدِهِ ومَدَدِهِ، وأَنصارِهِ وأَعوانِهِ وأَرکانِهِ، وأَشیاعِهِ وأَتباعِهِ، وأَذِقنی طَعمَ فَرحَتِهِ، وأَلبِسنی ثَوبَ بَهجَتِهِ، وأَحضِرنی مَعَهُ لِبَیعَتِهِ، وتَأکیدِ عَقدِهِ، بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ، عِندَ بَیتِکَ الحَرامِ، ووَفِّقنی یا رَبِّ لِلقِیامِ بِطاعَتِهِ، وَالمَثوی فی خِدمَتِهِ، وَالمَکثِ فی دَولَتِهِ، وَاجتِنابِ مَعصِیَتِهِ، فَإِن تَوَفَّیتَنِی اللّهُمَّ قَبلَ ذلِکَ، فَاجعَلنی یا رَبِّ فیمَن یَکُرُّ فی رَجعَتِهِ، ویُمَلَّکُ فی دَولَتِهِ، ویَتَمَکَّنُ فی أیّامِهِ، ویَستَظِلُّ تَحتَ أعلامِهِ، ویُحشَرُ فی زُمرَتِهِ، وتَقِرُّ عَینُهُ بِرُؤیَتِهِ، بِفَضلِکَ وإحسانِکَ وکَرَمِکَ وَامتِنانِکَ، إنَّکَ ذُو الفَضلِ العَظیمِ، وَالمَنِّ القدیمِ، وَالإِحسانِ الکَریمِ.

ثُمَّ صَلِّ فی مَکانِکَ اثنَتَی عَشرَةَ رَکعَةً وَاقرَأ فیها ما شِئتَ، وَاهدِها لَهُ علیه السلام، فَإِذا سَلَّمتَ فی کُلِّ رَکعَتَینِ فَسَبِّح تَسبیحَ الزَّهراءِ عَلَیهَا السَّلامُ وقُل:

اللّهُمَّ أنتَ السَّلامُ ومِنکَ السَّلامُ، وإلَیکَ یَعودُ السَّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنکَ بِالسَّلامِ،

ص:432

ایمان را به دست او گرامی بدار و او را بر همۀ دین ها غلبه بده و هر که را با او دشمنی می کند، خوار نما و هر که را با او مخالفت می کند، ذلیل کن و هر که حقّش را به جای نمی آورد و راستی او را انکار می کند و امرش را خوار می شمرد و در پی فراموشاندن یاد او و تلاش برای خاموش کردن نور اوست، از بیخ و بُن برکن.

خدایا! هر تاریکی ای را با نورش منوّر کن و هر اندوهی را با او برطرف ساز و جلوتر از او، هراس را [به دل دشمنانش] بیفکن و دل [دوستانش] را با او استوار بدار و پیروزی در جنگ را با او برپا دار و او را قیام کننده ای که به وی امید بسته اند و وصیّ برتری داده شده و امامی که چشم به راهش هستند و عدل آزموده قرار بده و زمین را با او از عدل و داد پُر کن، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است و او را در آنچه به عهده اش نهاده ای و جانشینش ساخته ای و به او سپرده ای، یاری ده تا حکمش بر هر حکمی جاری و نافذ باشد و با حقّش هر گم راهی را هدایت کند. خدایا! او را با چشمت که نمی خوابد، مواظبت کن و او را در حمایت خود بگیر؛ حمایتی که آهنگ [ضربه زدن] به آن نیز نمی شود و او را با عزّت خود عزّت بخش؛ که هیچ چیز بر آن چیره نمی گردد.

خدای من! مرا از شمار یاوران و یاران و کمک کاران و پایه ها و پیروان و دنباله رُوان او قرار ده و مزۀ شادی اش را به من بچشان و جامۀ سُرورش را به من بپوشان و مرا همراهش حاضر کن تا با او نزد کعبه و میان رکن [حجر الأسود] و مقام [ابراهیم] بیعت و پیمانش را محکم کنم. ای خدای من! مرا به قیام برای اطاعتش و استقرار در خدمتش و درنگ در دولتش و دوری از نافرمانی اش موفّق بدار و اگر - ای خدا - مرا پیش از اینها، قبض روح کردی - ای خدای من -، مرا در میان کسانی قرار بده که در بازگشت او باز می گردند و در حکومتش، صاحب مُلک و در روزگارش قدرتمند می شوند و زیر سایۀ او به سر می بَرَند و در جرگۀ او محشور می شوند و چشمانشان به دیدار او روشن می گردند. به فضل و احسان و کرم و منّتت، ای صاحب بخشش بزرگ و منّت دیرین و نیکی بزرگوارانه!».

سپس در جایت دوازده رکعت نماز بگزار و در آن هر چه خواستی بخوان و آنها را به امام زمان علیه السلام هدیه کن و در پایان هر دو رکعت که سلام دادی، تسبیحات فاطمۀ زهرا علیها السلام را بگو و سپس بگو:

«خدایا! تو سلامی و سلام از توست و به تو باز می گردد. خدای ما! ما را با سلامی

ص:433

اللّهُمَّ إنَّ هذِهِ الرَّکَعاتِ هَدِیَّةٌ مِنّی إلی وَلِیِّکَ وَابنِ وَلِیِّکَ، وَابنِ أولِیائِکَ، الإِمامِ ابنِ الأَئِمَّةِ، الخَلَفِ الصّالِحِ الحُجَّةِ، صاحِبِ الزَّمانِ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وبَلِّغهُ إیّاها وأَعطِنی أفضَلَ أمَلی، ورَجائی فیکَ وفی رَسولِکَ، صَلَواتُکَ عَلَیهِ وعَلی آلِهِ أجمَعینَ.

فَإِذا فَرَغتَ مِنَ الصَّلاةِ فَادعُ بِهذَا الدُّعاءِ، وهُوَ دُعاءٌ مَشهورٌ یُدعی بِهِ فی غَیبَةِ القائِمِ علیه السلام، وهُوَ(1):

اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم أعرِف رَسولَکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم أعرِف حُجَّتَکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی.

اللّهُمَّ لا تُمِتنی میتَةً جاهِلِیَّةً، ولا تُزِغ قَلبی بَعدَ إذ هَدَیتَنی. اللّهُمَّ فَکَما هَدَیتَنی بِوِلایَةِ مَن فَرَضتَ عَلَیَّ طاعَتَهُ مِن وُلاةِ أمرِکَ بَعدَ رَسولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ، حَتّی والَیتُ وُلاةَ أمرِکَ: أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ، وَالحَسَنَ، وَالحُسَینَ، وعَلِیّاً، ومُحَمَّداً، وجَعفَراً، وموسی، وعَلِیّاً، ومُحَمَّداً، وعَلِیّاً، وَالحَسَنَ، وَالحُجَّةَ القائِمَ المَهدِیَّ، صَلَواتُکَ عَلَیهِم أجمَعینَ، اللّهُمَّ فَثَبِّتنی عَلی دینِکَ، وَاستَعمِلنی بِطاعَتِکَ، ولَیِّن قَلبی لِوَلِیِّ أمرِکَ، وعافِنی مِمَّا امتَحَنتَ بِهِ خَلقَکَ، وثَبِّتنی عَلی طاعَةِ وَلِیِّ أمرِکَ، الَّذی سَتَرتَهُ عَن خَلقِکَ، وبِإِذنِکَ غابَ عَن بَرِیَّتِکَ، وأَمرَکَ یَنتَظِرُ، وأَنتَ العالِمُ غَیرُ المُعَلَّمِ بِالوَقتِ الَّذی فیهِ صَلاحُ أمرِ وَلِیِّکَ فِی الإِذنِ لَهُ بِإِظهارِ أمرِهِ، وکَشفِ سَترِهِ، وصَبِّرنی عَلی ذلِکَ حَتّی لا احِبَّ تَعجیلَ ما أخَّرتَ، ولا تَأخیرَ ما عَجَّلتَ،

ص:434


1- (1) جاء هذا الدعاء من هنا و حتی آخره، بسند متصل عن أبی عمرو العمری، نائب إلامام المهدی علیه السلام، فی مصباح المتهجّد للشیخ الطوسی، و قد جئنا به تحت عنوان «دعاء المعرفة» [من الفصل السابع: الدعاء للإمام المهدی فی کل حال.].

از جانب خودت بنواز. خدایا! این رکعات، هدیۀ من به ولیّت و فرزند ولیّت و فرزند اولیایت، امام، فرزند امامان، جانشین شایسته، حجّت صاحب الزمان باشد. بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و آن را به ایشان برسان و برترین آرزویم و امیدم به تو و پیامبرت - که درودهای خدا بر او و بر همۀ خاندانش باد - را به من عطا کن».

هنگامی که از نماز فارغ شدی، این دعا را بخوان که دعایی مشهور است و در روزگار غیبت قائم علیه السلام خوانده می شود:(1)

«خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر تو خود را به من نشناسانی، فرستاده ات را نخواهم شناخت. خدایا! فرستاده ات را به من بشناسان که اگر فرستاده ات را به من نشناسانی، حجّتت را نخواهم شناخت. خدایا! حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دینم گم راه می شوم.

خدایا! مرا به مرگ جاهلی نمیران و قلبم را پس از آن که هدایتم نمودی، از راه به در مبر. خدایا! همان گونه که مرا به ولایت کسانی هدایت نمودی که اطاعتشان را از میان والیان امر پس از پیامبرت - که درودهایت بر او و خاندانش باد - واجب نموده بودی تا آن که والیان امرت: امیر مؤمنان، حسن، حسین، علی، محمّد، جعفر، موسی، علی، محمّد، علی، حسن و حجّت قائم، مهدی - که درودهایت بر همۀ آنان باد - را ولیّ خود گرفتم، پس مرا بر دینت پایدار بدار و به اطاعتت بگمار و دلم را برای ولیّ امرت نرم بگردان و مرا از آنچه مردمانت را به آن آزمودی، معاف بدار و بر اطاعت از ولیّت - که از مردمت پوشیده اش داشتی - استوار بدار که به اذن تو از دیدۀ مردمت غایب شده و امرت را انتظار می کشد و تو، به علم خود می دانی که چه هنگام اذن به آشکار کردن کار و رازش به صلاح اوست. پس مرا بر این امر شکیبا کن تا جلو افتادن آنچه را تو به تأخیر می اندازی و به تأخیر افتادن آنچه را تو به جلو می اندازی،

ص:435


1- (1) از این جا تا آخر این دعا با سند متّصل از ابو عمرو عمری، نائب امام زمان در مصباح المتهجّد شیخ طوسی آمده است که ما آن را در ذیل عنوان «دعای معرفت». (از فصل هفتم) آورده ایم (ر. ک: ص 361 ح 1091).

ولا کَشفَ ما سَتَرتَ، ولَا البَحثَ عَمّا کَتَمتَ، ولا انازِعَکَ فی تَدبیرِکَ، ولا أقولَ: لِمَ، وکَیفَ؟ ولا ما بالُ وَلِیِّ الأَمرِ لا یَظهَرُ، وقَدِ امتَلَاتِ الأَرضُ مِنَ الجَورِ؟ واُفَوِّضُ اموری کُلَّها إلَیکَ.

اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ أن تُرِیَنی وَلِیَّ أمرِکَ ظاهِراً نافِذَ الأَمرِ، مَعَ عِلمی بِأَنَّ لَکَ السُّلطانَ وَالقُدرَةَ وَالبُرهانَ، وَالحُجَّةَ وَالمَشیئَةَ، وَالحَولَ وَالقُوَّةَ، فَافعَل بی ذلِکَ وبِجَمیعِ المُؤمِنینَ، حَتّی نَنظُرَ إلی وَلِیِّ أمرِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ ظاهِرَ المَقالَةِ، واضِحَ الدَّلالَةِ، هادِیاً مِنَ الضَّلالَةِ، شافِیاً مِنَ الجَهالَةِ، أبرِز یا رَبِّ مَشاهِدَهُ، وثَبِّت قَواعِدَهُ، وَاجعَلنا مِمَّن تَقَرُّ عَینُهُ بِرُؤیَتِهِ، وأَقِمنا بِخِدمَتِهِ، وتَوَفَّنا عَلی مِلَّتِهِ، وَاحشُرنا فی زُمرَتِهِ.

اللّهُمَّ أعِذهُ مِن شَرِّ جَمیعِ ما خَلَقتَ وذَرَأتَ وبَرَأتَ وأَنشَأتَ وصَوَّرتَ، وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ، بِحِفظِکَ الَّذی لا یَضیعُ مَن حَفِظتَهُ بِهِ، وَاحفَظ فیهِ رَسولَکَ ووَصِیَّ رَسولِکَ عَلَیهِ وآلِهِ السَّلامُ، ومُدَّ عُمُرَهُ وزِد فی أجَلِهِ، وأَعِنهُ عَلی ما وَلَّیتَهُ وَاستَرعَیتَهُ، وزِد فی کَرامَتِکَ لَهُ، فَإِنَّهُ الهادِی المَهدِیُّ، وَالقائِمُ المُهتَدی، وَالطّاهِرُ التَّقِیُّ، الزَّکِیُّ النَّقِیُّ، الرَّضِیُّ المَرضِیُّ، الصّابِرُ الشَّکورُ المُجتَهِدُ.

اللّهُمَّ ولا تَسلُبنَا الیَقینَ لِطولِ الأَمَدِ فی غَیبَتِهِ، وَانقِطاعِ خَبَرِهِ عَنّا، ولا تُنسِنا ذِکرَهُ وَانتِظارَهُ وَالإِیمانَ بِهِ، وقُوَّةَ الیَقینِ فی ظُهورِهِ، وَالدُّعاءَ لَهُ، وَالصَّلاةَ عَلَیهِ حَتّی لا تُقَنِّطَنا غَیبَتُهُ مِن قِیامِهِ، ویَکونَ یَقینُنا فی ذلِکَ کَیَقینِنا فی قِیامِ رَسولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ، وما جاءَ بِهِ مِن وَحیِکَ وتَنزیلِکَ، فَقَوِّ قُلوبَنا عَلَی الإِیمانِ بِهِ حَتّی تَسلُکَ بِنا عَلی یَدَیهِ مِنهاجَ الهُدی، وَالمَحَجَّةَ(1) العُظمی، وَالطَّریقَةَ الوُسطی، وقَوِّنا عَلی طاعَتِهِ،

ص:436


1- (1) المَحَجَّةُ: جادّة الطریق (المصباح المنیر: ص 121 «حجج»).

دوست نداشته باشم و آنچه را پوشیده داشته ای، نگشایم و آنچه را تو پنهان نموده ای، نکاوم و در تدبیرت با تو نستیزم و نگویم: چرا؟ و چگونه ؟ و یا چرا ولیّ امر ظهور نمی کند، با آن که زمین از ستم پر شده است ؟! و همۀ این امور را به تو می سپارم.

خدایا! از تو می خواهم که ولیّ امرت را به من بنمایانی در حالی که ظهور کرده و امرش نافذ است، و می دانم که سیطره و قدرت، از آنِ توست و نیز برهان و دلیل و خواست و توانایی و قوّت. پس این را برای من و همۀ مؤمنان به انجام رسان تا به ولیّت - که درودهایت بر او باد - بنگریم در حالی که سخنش آشکار و هدایت نمودنش علنی و راه نمای میان گم راهی و شفادهندۀ نابخردی است. ای خدای من! جایگاه های حضورش را بنما و پایه ها [ی حکومتش] را پابرجا کن و ما را از کسانی قرار بده که چشمشان به دیدارش روشن می شود و ما را به خدمت او بگمار و بر دین او بمیران و در جرگۀ او محشورمان بفرما.

خدایا! او را از گزند هر چه خلق کرده ای و ساخته ای و آفریده ای و پدید آورده ای و صورت داده ای در پناه خود بگیر و از جلو و پشت و راست و چپ و بالا و پایین او را حفظ فرما به حفظ خودت؛ که هر کس را با آن حفظ می کنی، تباه نمی شود و پیامبر و وصیّ پیامبرت - که بر آنان سلام - را با [حفظ] او محافظت فرما.

خدایا! عمرش را طولانی کن و بر مهلتش بیفزای و وی را در آنچه به او سپرده ای، و به عهده اش نهاده ای، یاری اش کن و در بزرگداشت او بیفزای که او ره نمای ره یافته، قیام کنندۀ آشنا به راه، پاک پرواپیشه، پاکیزۀ ناب، خشنود پسندیده و شکیبای سپاس گزار کوشاست.

خدایا! در اثر به درازا کشیدن غیبتش و بی خبر ماندن ما از او، یقین ما را مگیر و ذکر و انتظارش و نیز ایمان ما به او و استواریِ یقین ما را به ظهورش و دعا و صلوات برای او را از یاد ما مبر، تا طول غیبتش ما را از قیام او ناامید نکند و یقین ما در این باره مانند یقین ما به قیام پیامبرت - که درودهایت بر او و خاندانش باد - و آنچه از وحی و آیات نازل شده آورده است، باشد.

ص:437

وثَبِّتنا عَلی مُتابَعَتِهِ، وَاجعَلنا فی حِزبِهِ وأَعوانِهِ وأَنصارِهِ وَالرّاضینَ بِفِعلِهِ، ولا تَسلُبنا ذلِکَ فی حَیاتِنا، ولا عِندَ وَفاتِنا، حَتّی تَتَوَفّانا ونَحنُ عَلی ذلِکَ، لا شاکّینَ ولا ناکِثینَ(1) ولا مُرتابینَ ولا مُکَذِّبینَ.

اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَهُ وأَیِّدهُ بِالنَّصرِ، وَانصُر ناصِریهِ، وَاخذُل خاذِلیهِ، ودَمدِم عَلی مَن نَصَبَ لَهُ وکَذَّبَ بِهِ، وأَظهِر بِهِ الحَقَّ، وأَمِت بِهِ الجَورَ، وَاستَنقِذ بِهِ عِبادَکَ المُؤمِنینَ مِنَ الذُّلِّ، وَانعَش بِهِ البِلادَ، وَاقتُل بِهِ الجَبابِرَةَ وَالکَفَرَةَ، وَاقصِم بِهِ رُؤوسَ الضَّلالَةِ، وذَلِّل بِهِ الجَبّارینَ وَالکافِرینَ، وأَبِر بِهِ المُنافِقینَ وَالنّاکِثینَ وجَمیعَ المُخالِفینَ وَالمُلحِدینَ، فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها، وبَرِّها وبَحرِها وسَهلِها وجَبَلِها، حَتّی لا تَدَعَ مِنهُم دَیّاراً، ولا تُبقِیَ لَهُم آثاراً.

طَهِّر مِنهُم بِلادَکَ، وَاشِف مِنهُم صُدورَ عِبادِکَ، وجَدِّد بِهِ مَا امتَحی مِن دینِکَ، وأَصلِح بِهِ ما بُدِّلَ مِن حُکمِکَ، وغُیِّرَ مِن سُنَّتِکَ، حَتّی یَعودَ دینُکَ بِهِ وعَلی یَدَیهِ غَضّاً جَدیداً صَحیحاً لا عِوَجَ فیهِ ولا بِدعَةَ مَعَهُ، حَتّی تُطفِئَ بِعَدلِهِ نیرانَ الکافِرینَ، فَإِنَّهُ عَبدُکَ الَّذِی استَخلَصتَهُ لِنَفسِکَ، وَارتَضَیتَهُ لِنَصرِ دینِکَ، وَاصطَفَیتَهُ بِعِلمِکَ، وعَصَمتَهُ مِنَ الذُّنوبِ، وبَرَّأتَهُ مِنَ العُیوبِ، وأَطلَعتَهُ عَلَی الغُیوبِ وأَنعَمتَ عَلَیهِ، وطَهَّرتَهُ مِنَ الرِّجسِ، ونَقَّیتَهُ مِنَ الدَّنَسِ.

اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیهِ وعَلی آبائِهِ الأَئِمَّةِ الطّاهِرینَ وعَلی شیعَتِهِ المُنتَجَبینَ، وبَلِّغهُم مِن أیّامِهِم ما یَأمُلونَ، وَاجعَل ذلِکَ مِنّا خالِصاً مِن کُلِّ شَکٍّ وشُبهَةٍ ورِیاءٍ وسُمعَةٍ، حَتّی لا نُریدَ بِهِ غَیرَکَ، ولا نَطلُبَ بِهِ إلّاوَجهَکَ.

اللّهُمَّ إنّا نَشکو إلَیکَ فَقَد نَبِیِّنا، وغَیبَةَ إمامِنا، وشِدَّةَ الزَّمانِ عَلَینا، ووُقوعَ الفِتَنِ

ص:438


1- (1) النَکْثُ: نقض العهد (النهایة: ج 5 ص 114 «نکث»).

خدایا! دل هایمان را بر ایمان به او تقویت کن تا ما را به دست او به راه هدایت و شاه راه روشن آن و طریقۀ میانه [و اصلی] ببرد. ما را بر اطاعت از او نیرومند و بر پیروی اش استوار بدار و ما را در زمرۀ حزب و یاران و یاوران و رضایتمندان به کار او درآور و این را در زندگی و هنگام مرگمان از ما مگیر تا آن گاه که جانمان را می گیری، بر همین حال باشیم بی آن که شک داشته و یا پیمان شکسته و یا تردید کرده و به تکذیب برخاسته باشیم.

خدایا! در فرجش تعجیل بفرما و او را با نصرتت، استوار بدار و یارانش را یاری ده و وانهادهندگانش را وا بنه و آنان را که به دشمنی با او و تکذیبش برخاسته اند، هلاک کن و حق را به دست او آشکار کن و ستم را بمیران و بندگان مؤمنت را به دست او از خواری برهان و سرزمین هایت را با او آباد کن و زورگویان کافر را به دست او بکش و سران گم راهی را به دست او خُرد کن و جبّاران و کافران را به دست او خوار گردان و منافقان و پیمان شکنان و همۀ مخالفان و کژرُوان را در شرق و غرب زمین و در خشکی و دریا و کوه و دشت به دست او هلاک کن تا آن که هیچ یک از آنان را بر جای نگذاری و اثری از ایشان باقی ننهی. سرزمین هایت را از ایشان پاک کن و سینه های بندگانت را با هلاکت آنان شفا بده و آنچه را از دینت محو شده، با او احیا کن و آنچه را از حُکمت، دگرگون شده و آنچه را از سنّتت تغییر یافته، به دست او اصلاح کن تا دینت به وسیله و دست او، نو و تازه و درست شود، بی هیچ کژی و بدعتی در آن، تا آن که آتش کافران را با عدالتش، خاموش کنی؛ که او بنده ای است که برای خود برگرفته ای و برای یاری دینت پسندیده ای و او را با آگاهی ات برگزیده ای و از گناهان، محفوظش داشته ای و از عیب ها پاکش نموده ای و بر غیب ها، آگاهش کرده ای و به او نعمت داده ای و از آلودگی، پاک و از پلیدی ها پاکیزه اش کرده ای.

خدایا! بر او و بر پدران وی - امامان پاک - و بر پیروان برگزیده اش درود فرست و به آرزوهایشان برسان و این را از ما خالص و بی شک و شبهه و خودنمایی و ریاکاری قرار بده تا جز تو را نخواهیم و جز روی تو را نجوییم.

خدایا! از نبودن پیامبرمان، غیبت ولیّمان، سختگیری روزگار بر ما، روی آوردن فتنه ها

ص:439

بِنا، وتَظاهُرَ الأَعداءِ، وکَثرَةَ عَدُوِّنا، وقِلَّةَ عَدَدِنا، اللّهُمَّ فَافرُج ذلِکَ عَنّا بِفَتحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ، ونَصرٍ مِنکَ تُعِزُّهُ، وإمامِ عَدلٍ تُظهِرُهُ، إلهَ الحَقِّ آمینَ.

اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُکَ أن تَأذَنَ لِوَلِیِّکَ فی إظهارِ عَدلِکَ فی عِبادِکَ، وقَتلِ أعدائِکَ فی بِلادِکَ، حَتّی لا تَدَعَ لِلجَورِ یا رَبِّ دِعامَةً إلّاقَصَمتَها(1) ، ولا بَقِیَّةً إلّاأفنَیتَها، ولا قُوَّةً إلّا أوهَنتَها، ولا رُکناً إلّاهَدَمتَهُ، ولا حَدّاً إلّافَلَلتَهُ، ولا سِلاحاً إلّاأکلَلتَهُ(2) ، ولا رایَةً إلّانَکَّستَها، ولا شُجاعاً إلّاقَتَلتَهُ، ولا جَیشاً إلّاخَذَلتَهُ، وَارمِهِم یا رَبِّ بِحَجَرِکَ الدّامِغِ، وَاضرِبهُم بِسَیفِکَ القاطِعِ، وبَأسِکَ الَّذی لا تَرُدُّهُ عَنِ القَومِ المُجرِمینَ، وعَذِّب أعداءَکَ وأَعداءَ وَلِیِّکَ وأَعداءَ رَسولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ، بِیَدِ وَلِیِّکَ وأَیدی عِبادِکَ المُؤمِنینَ.

اللّهُمَّ اکفِ وَلِیَّکَ وحُجَّتَکَ فی أرضِکَ هَولَ عَدُوِّهِ، وکَیدَ مَن أرادَهُ، وَامکُر بِمَن مَکَرَ بِهِ، وَاجعَل دائِرَةَ السَّوءِ عَلی مَن أرادَ بِهِ سوءاً، وَاقطَع عَنهُ مادَّتَهُم، وأَرعِب لَهُ قُلوبَهُم، وزَلزِل أقدامَهُم، وخُذهُم جَهرَةً وبَغتَةً، وشَدِّد عَلَیهِم عَذابَکَ، وأَخزِهِم فی عِبادِکَ، وَالعَنهُم فی بِلادِکَ، وأَسکِنهُم أسفَلَ نارِکَ، وأَحِط بِهِم أشَدَّ عَذابِکَ، وأَصلِهِم ناراً، وَاحشُ قُبورَ مَوتاهُم ناراً، وأَصلِهِم حَرَّ نارِکَ، فَإِنَّهُم أضاعُوا الصَّلاةَ، وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ، وأَضَلّوا عِبادَکَ، وأَخرَبوا بِلادَکَ.

اللّهُمَّ وأَحیِ بِوَلِیِّکَ القُرآنَ، وأَرِنا نورَهُ سَرمَداً(3) لا لَیلَ فیهِ، وأَحیِ بِهِ القُلوبَ المَیِّتَّةَ، وَاشفِ بِهِ الصُّدورَ الوَغِرَةَ(4) ، وَاجمَع بِهِ الأَهواءَ المُختَلِفَةَ عَلَی الحَقِّ، وأَقِم بِهِ

ص:440


1- (1) قَصَمتها: أی حَطَمتها وهَشَمتها، وذلک عبارة عن الهلاک (انظر: مجمع البحرین: ج 3 ص 1486 «قصم»).
2- (2) کلیلٌ وکالّ: أی غیر قاطع (المصباح المنیر: ص 538 «کلل»).
3- (3) السَّرمَدُ: الدائم (مفردات ألفاظ القرآن: ص 408 «سرمد»).
4- (4) وَغِرَ صَدرُهُ: امتلأ غیظاً (المصباح المنیر: ص 666 «وغر»).

به سوی ما، پشت به پشت هم دادن دشمنان و فراوانیِ آنها و اندک بودن ما به تو شِکوه می بریم. خدایا! اینها را از ما با فتحی سریع از سوی خودت و یاری ای شکست ناپذیر از جانب خودت و امام عدلی که آشکارش می کنی، بگشای، ای خدای حق! اجابت کن.

خدایا! ما از تو می خواهیم که به ولیّت اجازه دهی تا عدالتت را میان بندگانت پدیدار کند و دشمنانت را در سرزمین هایت بکُشد تا - ای خدای من - هیچ پایه ای از ستم را وا نگذاری جز آن که آن را درهم شکنی و بازمانده ای از آن را وا ننهی جز آن که به باد فنایش بسپاری و نیز هیچ قدرتی جز آن که سستش کنی و ستونی جز آن که منهدمش کنی و تیزی ای جز آن که کندش کنی و سلاحی جز آن که ناکارش کنی و پرچمی جز آن که سرنگونش کنی و جسوری جز آن که از پایش درآوری و لشکری جز آن که از هم بپاشی، و - ای خدای من - با سنگ سرشکنت آنان را بکوب و با شمشیر بُرّانت آنان را بزن و با عذابت که آن را از تبهکاران باز نمی گردانی، آنان را عذاب کن و دشمنانت و دشمنان ولیّت و دشمنان پیامبرت - که درودهای تو بر او و خاندانش باد - را با دست ولیّت و دستان بندگان با ایمانت، عذاب ده.

خدایا! ولیّ و حجّتت را در زمین، از بیم دشمنانش کفایت کن و با هر کس که با او حیله می کند، حیله کن و هر که با او مکر می کند، مکر کن و پیشامدهای بد را بر سر هر کس که قصد بدی با او دارد، بریز و آنها را از بیخ و بن برکن و دل هایشان را از او بترسان و پاهایشان را بلرزان و آنان را آشکار یا ناگهانی بگیر و عذابت را بر آنها تشدید کن و آنان را میان بندگانت رسوا کن و در سرزمین هایت لعنت کن و در پایین ترین درجۀ دوزخت جایشان ده و سخت ترین کیفرت را بر آنان مسلّط کن و به درون آتش ببر و گورهای مردگانشان را از آتش پر کن و داغیِ آتش را به آنها برسان؛ که ایشان نماز را تباه و شهوت ها را پیروی و بندگانت را گم راه و شهرهایت را خراب کردند.

خدایا! قرآن را به وسیلۀ ولیّت زنده کن و نور او را جاوید و بی تاریکی را برایمان بنمایان و دل های مرده را با او زنده بدار و سینه های پر غیظ [مؤمنان] را با او شفا بده و خواسته های متفرّق را با او به گرد حق، جمع کن و حدود اجرا نشده و احکام وا نهاده

ص:441

الحُدودَ المُعَطَّلَةَ، وَالأَحکامَ المُهمَلَةَ، حَتّی لا یَبقی حَقٌّ إلّاظَهَرَ، ولا عَدلٌ إلّازَهَرَ، وَاجعَلنا یا رَبِّ مِن أعوانِهِ، ومُقَوِّیَةِ سُلطانِهِ، وَالمُؤتَمِرینَ لِأَمرِهِ، وَالرّاضینَ بِفِعلِهِ، وَالمُسَلِّمینَ لِأَحکامِهِ، ومِمَّن لا حاجَةَ بِهِ إلَی التَّقِیَّةِ مِن خَلقِکَ.

وأَنتَ یا رَبِّ الَّذی تَکشِفُ الضُّرَّ، وتُجیبُ المُضطَرَّ إذا دَعاکَ، وتُنجی مِنَ الکَربِ العَظیمِ، فَاکشِفِ الضُّرَّ عَن وَلِیِّکَ، وَاجعَلهُ خَلیفَةً فی أرضِکَ کَما ضَمِنتَ لَهُ.

اللّهُمَّ لا تَجعَلنی مِن خُصَماءِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، ولا تَجعَلنی مِن أعداءِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، ولا تَجعَلنی مِن أهلِ الحَنَقِ وَالغَیظِ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، فَإِنّی أعوذُ بِکَ مِن ذلِکَ فَأَعِذنی، وأَستَجیرُ بِکَ فَأَجِرنی.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَلنی بِهِم عِندَکَ فائِزاً فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ ومِنَ المُقَرَّبینَ، آمینَ یا رَبَّ العالَمینَ.

1122. المزار الکبیر: إذا أرَدتَ زِیارَةَ أحَدٍ مِنَ الأَئِمَّةِ علیهم السلام فَقِف عَلَیهِ وقُل:

اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ یا رافِعَ السَّماواتِ المَبنِیّاتِ، ویا ساطِحَ الأَرَضینَ المَدحُوّاتِ(1)... السَّلامُ عَلَی الإِمامِ المُنَزَّهِ عَنِ المَآثِمِ، المُطَهَّرِ مِنَ المَظالِمِ، الحِبرِ العالِمِ الَّذی لَم تَأخُذهُ فِی اللّهِ لَومَةُ لائِمٍ، العالِمِ بِالأَحکامِ، المُغَیَّبِ وَلَدُهُ عَن عُیونِ الأَنامِ، بَدرِ الظَّلامِ، التَّقِیِّ النَّقِیِّ الطّاهِرِ الزَّکِیِّ، أبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ العَسکَرِیِّ علیه السلام.

السَّلامُ عَلَی الإِمامِ العالِمِ الغائِبِ عَنِ الأَبصارِ وَالحاضِرِ فِی الأَمصارِ، وَالغائِبِ عَن العُیونِ وَالحاضِرِ فِی الأَفکارِ، بَقِیَّةِ الأَخیارِ، الوارِثِ ذَا الفَقارِ، الَّذی یَظهَرُ فی بَیتِ اللّهِ ذِی الأَستارِ، ویُنادی بِشِعارِ: یا ثاراتِ الحُسَینِ، أنَا الطّالِبُ بِالأَوتارِ، أنَا

ص:442


1- (1) دَحا: أی بَسَطَ ووَسَّعَ (النهایة: ج 2 ص 106 «دحا»).

شده ات را با او برپا کن تا حقّی نماند جز آن که پدیدار شود و عدالتی جز آن که بشکفد و - ای خدای من - ما را از یاوران و تقویت کنندگان سیطرۀ او، فرمان پذیران امر او، رضایتمندان به کار او، تسلیم شدگان در برابر حکم او قرار بده و از کسانی که نیازی به تقیّه کردن از مردمت نداشته باشند.

تو - ای خدای من -، کسی هستی که سختی را می گشایی و درمانده را چون دعایت کند، پاسخ می دهی و از دشواری های سهمگین، رهایی می دهی. پس سختی ولیّت را بزدای و او را جانشین خود در زمینت قرار بده، همان گونه که برایش ضمانت کرده ای.

خدایا! مرا از رودررویان خاندان محمّد قرار مده و مرا از دشمنان خاندان محمّد قرار مده و مرا از خشم گیرندگان و دل ناخوشان بر خاندان محمّد قرار مده؛ که من از آن به تو پناه می برم. پس پناهم بده و از آن به فریادرسیِ تو نیازمندم. پس به فریادم برس.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا به وسیلۀ ایشان در دنیا و آخرت رستگار و جزو مقرّبان [درگاهت] قرار بده. دعایم را اجابت کن، ای خدای جهانیان!».(1)

1122. المزار الکبیر: هنگامی که خواستی هر یک از امامان را زیارت کنی، بر سر مزارش بایست و بگو: «از تو می خواهم ای خدا! ای برافرازندۀ آسمان های بنا شده و ای گستراندۀ زمین های گسترده شده...! سلام بر امام پیراسته از گناهان، پاکیزه از ستم ها، دانای فرزانه ای که در راه خدا از سرزنش کسی نمی هراسد، عالم به احکام که فرزندش از چشم مردمان غایب است، ماه کامل میان تاریکی، پرواپیشه، بی آمیغ (بدون آمیختگی)، پاک و پاکیزه، ابو محمّد حسن بن علی عسکری علیه السلام.

سلام بر امام عالم غایب از دیده ها و حاضر در شهرها، غایب از چشم ها و حاضر در اندیشه ها، باقی ماندۀ نیکان، وارث [شمشیر] ذوالفقار. او که در خانۀ پرده دار خدا [کعبه] ظهور می کند و شعار خوانخواهی حسین را سر می دهد و می گوید: من ستانندۀ خون های ریخته شده ام. من درهم کوبندۀ هر گردنکش هستم. من حجّت خدا بر هر ناسپاس

ص:443


1- (1) مصباح الزائر: ص 418، بحار الأنوار: ج 102 ص 83 ح 2.

قاصِمُ کُلِّ جَبّارِ، أنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلی کُلِّ کَفورٍ خَتّارٍ(1) ، القائِمُ المُنتَظَرُ ابنُ الحَسَنِ عَلَیهِ وآلِهِ أفضَلُ السَّلامِ.

اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَهُ، وسَهِّل مَخرَجَهُ، وأَوسِع مَنهَجَهُ، وَاجعَلنا مِن أنصارِهِ وأَعوانِهِ، الذّابّینَ عَنهُ، المُجاهِدینَ فی سَبیلِهِ، وَالمُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیهِ.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وتَقَبَّل مِنَّا الأَعمالَ، وبَلِّغنا بِرَحمَتِکَ الآمالَ وأَفسِحِ الآجالَ، اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُکَ الرِّضا وَالعَفوَ عَمّا مَضی، وَالتَّوفیقَ لِما تُحِبُّ وتَرضی.

ص:444


1- (1) الخَتْرُ: الغَدْرُ، وختّار للمبالغة (النهایة: ج 2 ص 9 «ختر»).

خیانت پیشه هستم. بر قائم منتظر، فرزند حسن و خاندانش برترین سلام.

خدایا! در فرجش تعجیل کن و خروجش را آسان بفرما و راهش را گشاده بنما و ما را از یاران و یاورانش، از مدافعانش، از مجاهدان در راهش و شهیدان پیش رویش قرار بده.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و اعمال ما را بپذیر و به رحمتت ما را به آرزوهایمان برسان و عمرمان را طولانی کن. خدایا! ما رضایت و گذشت تو را از گذشته و توفیق به انجام دادن آنچه را دوست می داری و به آن خشنودی، از تو می خواهیم».(1)

ص:445


1- (1) المزار الکبیر: ص 102-107، بحار الأنوار: ج 102 ص 191-193 (به نقل از سیّد ابن طاووس).

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109