موسی کلیم الله جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه : ترقی، سوده، 1364 -

عنوان و نام پدیدآور : موسی کلیم الله/ سوده ترقی.

مشخصات نشر : تهران: نشر رزا، -1397

مشخصات ظاهری : ج.: جدول، نقشه؛ 22×29 س م.

شابک : دوره 978-622-99372-6-6 : ؛ 600000 ریال: ج.1 978-622-99372-5-9 : ؛ 400000 ریال : ج.2 978-622-99497-8-8 : ؛ 350000 ریال : ج.3 978-622-99497-9-5 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : ج. 2 و 3 (چاپ اول : 1397) .

یادداشت : کتابنامه.

مندرجات : ج. 3 . تاریخ فراز و نشیب های زندگی 120 ساله ی حضرت موسی علیه السلام (قبل تولد تا پس از وفات) ...

موضوع : موسی، پیامبر یهود

موضوع : Moses (Biblical leader)

موضوع : موسی، پیامبر یهود -- داستان

موضوع : Moses (Biblical leader) -- Fiction

موضوع : قرآن -- قصه ها

موضوع : Qur'an stories

موضوع : پیامبران -- سرگذشتنامه

موضوع : Prophets -- Biography

رده بندی کنگره : BP88/4/ت4م9 1397

رده بندی دیویی : 297/156

شماره کتابشناسی ملی : 526785

ص:1

اشاره

موسی کلیم الله

جلد دوم

سوده ترقّی

ص:2

فهرست مطالب

مقدمه 9

گفتار اول: وقایع قبل از هجرت حضرت موسی علیه السلام بابنی اسرائیل از مصر( 83 - 100 سالگی) ایشان

فصل اول: داستان نفرین فرعون و قبطیان توسّط موسی و هارون و نزول بلایای متعدد بر آن ها در 19 قسمت

«جدول خلاصه قسمت های این داستان» 13

مقدمه 15

قسمت اوّل: بلای خشک سالی و کمبود میوه 15

قسمت دوّم: عکس العمل قبطیان در مقابل این دو بلا 17

قسمت سوّم: آغاز بلاهای جدید 19

قسمت چهارم: نزول طوفان (بلای سوّم) 20

قسمت پنجم: هجوم ملخ ها (بلای چهارم) 21

قسمت ششم: حمله ی شپش ها (بلای پنجم) 23

قسمت هفتم: حمله ی قورباغه ها (بلای ششم) 25

قسمت هشتم: خون شدن آب نیل (بلای هفتم) 26

قسمت نهم: بلاهای دیگر در تورات 36

قسمت دهم: پیمان شکنی های مکرر فرعون پس از نزول هر بلا 39

قسمت یازدهم: تهمت زدن ها و عکس العمل های فرعون پس از دیدن این همه بلا و معجزه 42

قسمت دوازدهم: برخورد موسی با فرعون پس از شنیدن تهمت های فرعون 44

قسمت سیزدهم: مرگ پسران ارشد 45

قسمت چهاردهم: دستورات خداوند به بنی اسرائیل برای برگزاری عید پسح وعده ی نجات از فرعونیان 46

قسمت پانزدهم: بیان مقررات عید پسح توسّط خداوند 47

قسمت شانزدهم: ابلاغ دستور خداوند به بنی اسرائیل 47

قسمت هفدهم: وقف نخست زادگان برای خداوند 48

ص:3

قسمت هجدهم: مقررات عید فطیر 48

قسمت نوزدهم: بررسی پیام های قرآنی 3 دسته آیات 49

فصل دوّم: داستان هجرت و خروج بنی اسرائیل از مصر و عبورشان از دریای سرخ در 21 قسمت

«جدول خلاصه قسمت های این داستان» 54

قسمت اول: دستور خروج به بنی اسرائیل توسّط خداوند (شب قبل از خروج بنی اسرائیل از مصر) 57

قسمت دوّم: پیدا کردن و حمل استخوان های یوسف نبی در مصر توسط موسی علیه السلام 59

قسمت سوّم: خروج بنی اسرائیل از مصر (شبانه) 59

قسمت چهارم: مسیر خروج و خیمه زدن بنی اسرائیل در حاشیه ی صحرا قبل عبور از دریا 60

قسمت پنجم: فریب فرعون قبل عبور از دریا و تعقیب فرعونیان 60

قسمت ششم: عکس العمل فرعون پس از شنیدن خبر فرار بنی اسرائیل از مصر 61

قسمت هفتم: بنی اسرائیل در روبه روی دریایی عظیم 63

قسمت هشتم: دلگرمی موسی به اصحاب و قومش برای نجات 69

قسمت نهم: امتحانی قبل از عبور دریا برای بنی اسرائیل 70

قسمت دهم: بهانه گیری های بنی اسرائیل قبل از عبور از دریا 74

قسمت یازدهم: عاقبت استکبار فرعون و فرعونیان و عدم تسلیم آن ها در برابر «مبدء» و «معاد» 77

قسمت دوازدهم: ایمان آوردن فرعون در لحظات غرق شدن 78

قسمت سیزدهم: مرگ فرعون و فرعونیان 81

قسمت چهاردهم: خداوند جسد فرعون را برای عبرت مردم و آیندگان سالم به ساحل انداخت 87

قسمت پانزدهم: سرود موسی پس از عبور از دریا 93

قسمت شانزدهم: سرود مریم (کلثوم) از غرق فرعونیان 95

قسمت هفدهم: عاقبت فرعونیانی که از فرعون تبعیت کردند و هدایت می طلبیدند. 95

قسمت هجدهم: عاقبت این ظالمان و فاسدان دردنیا و آخرت درس عبرتی برای همگان 99

قسمت نوزدهم: تحقّق وعده های خداوند به بنی اسرائیل: (میراث عظیم فرعونیان برای بنی اسرائیل) 112

قسمت بیستم: رسیدن غنائم تمام فرعونیان به بنی اسرائیل و ناسپاسی آن ها 117

ص:4

قسمت بیست و یکم: بررسی پیام های قرآنی 13 دسته آیات 120

فصل سوّم: داستان بت پرستی بنی اسرائیل بلافاصله پس از عبور از دریا و عاقبت این سرکشی در 8 قسمت

قسمت اوّل: رسیدن به صحرای شور و بی آب و درخواست آب گوارا 136

قسمت دوم: گرایش بنی اسرائیل به بت پرستی بلافاصله پس از عبور از دریا 137

قسمت سوم: عکس العمل موسی علیه السلام در برابر این پیشنهاد نابخردانه ی قومش 140

قسمت چهارم: نصایح مشفقانه ی موسی علیه السلام به قومش 145

قسمت پنجم: دستور شکر نعمت ها برای فزونی آن ها به بنی اسرائیل 147

قسمت ششم: یادآوری سرنوشت اقوام کافر و لجوج گذشته 150

قسمت هفتم: یادآوری روز قیامت برای بنی اسرائیل 153

قسمت هشتم: بررسی پیام های قرآنی 3 دسته آیات 159

فصل چهارم: داستان جوشیدن آب از صخره ها و نزول من و سلوی و توقع خداوند از آن ها در 9 قسمت

«جدول خلاصه قسمت های این داستان» 165

قسمت اول: غلبه تشنگی و بی غذایی بر بنی اسرائیل و جوشیدن دوازده چشمه از سنگ 166

قسمت دوم: نعمت سایه ی ابر 170

قسمت سوم: نزول منّ و سلوی در جانب کوه طور سینا 171

قسمت چهارم: توقّع خداوند در قبال دادن این نعمت ها 177

قسمت پنجم: ناسپاسی بنی اسرائیل پس از اتمام حجت موسی و عذاب الهی بر آنان 180

قسمت ششم: حرکت قوم بنی اسرائیل به همراه ابر و ورود به صحرای فاران 182

قسمت هفتم: درخواست موسی علیه السلام از برادر زنش 183

قسمت هشتم: تنبیه مریم (کلثوم خواهر موسی و هارون) 183

قسمت نهم: بررسی پیام های قرآنی 3 دسته آیات 186

گفتار دوم: وقایع قبل و بعد از نزول تورات ( 100 تا 110 سالگی) حضرت موسی علیه السلام

فصل اول: بررسی داستان درخواست 70 نقیب بنی اسرائیل برای رؤیت خداوند در طور سینادر 7 قسمت

قسمت اول: قرار ملاقات موسی علیه السلام با خداوند و درخواست رؤیت خداوند توسط بنی اسرائیل 193

ص:5

قسمت دوم: حضور نمایندگان بنی اسرائیل در دامنه کوه طور سینا و تجلی خداوند در کوه و بیهوش شدن موسی و مردن 70 نقیب 198

قسمت سوم: به هوش آمدن موسی علیه السلام و توبه ی او 208

قسمت چهارم: زنده شدن دوباره ی نقبا به درخواست حضرت موسی علیه السلام 212

قسمت پنجم: دیدار یترون و صفورا و فرزندان موسی در صحرا با موسی علیه السلام 217

قسمت ششم: تعیین قضات با کمک یترون 217

قسمت هفتم: بررسی پیام های قرآنی 2 دسته آیات 219

فصل دوم: داستان مناجات چهل روزه برای دریافت الواح تورات و فتنه ی سامری و گوساله پرستی بنی اسرائیل در 21 قسمت

« جدول خلاصه قسمت های این داستان» 223

قسمت اوّل: ملاقات موسی علیه السلام با خداوند در کوه برای اعطای الواح شریعت و انتخاب هارون علیه السلام به عنوان جانشین 225

قسمت دوّم: شوق مناجات با پروردگار و سخنان خداوند با موسی علیه السلام در کوه طور 228

قسمت سوّم: برخی ازمناجات های موسی علیه السلام باخداوند درکوه طور 231

قسمت چهارم: تمدید جلوه های معنوی پروردگار از سی شب به چهل شب و نزول 10 فرمان 235

قسمت پنجم: فتنه ی سامری در این 10 روز (اولّ تا دهم ذی الحجّه) 237

قسمت ششم: برخورد هارون با گوساله پرستان و عکس العمل آن ها 247

قسمت هفتم: نزول الواح تورات در این 10 روز و مفاد احکام آن 250

قسمت هشتم: انتظار خداوند از موسی و بنی اسرائیل در قبال نزول الواح تورات 260

قسمت نهم: ذکر عاقبت سرکشان و تکذیب کنندگان 264

قسمت دهم: خبر دار شدن موسی علیه السلام از فتنه سامری 266

قسمت یازدهم: اولین عکس العمل موسی علیه السلام درقبال گوساله پرستی قومش و برخوردش با هارون 268

قسمت دوازدهم: دفاعیّات هارون علیه السلام 271

قسمت سیزدهم: آرام شدن موسی علیه السلام و دعا به درگاه الهی 276

قسمت چهاردهم: صحبت موسی علیه السلام با گوساله ی طلایی 278

قسمت پانزدهم: برخورد موسی علیه السلام با سامری و سؤال و جواب های بین آن ها 278

قسمت شانزدهم: عاقبت سامری و گوساله اش 281

ص:6

قسمت هفدهم: برخورد موسی علیه السلام با جمعیت گوساله پرست 286

قسمت هجدهم: سخنان بنی اسرائیل در توجیه گوساله پرستی خود و پیشنهاد موسی از طرف خداوند به آن ها 288

قسمت نوزدهم: پشیمانی گوساله پرستان و توبه ی آن ها و فلسفه ی این نوع توبه کردن 290

قسمت بیستم: قبولی توبه بنی اسرائیل 296

قسمت بیست و یکم: بررسی پیام های قرآنی8 دسته آیات 298

فصل سوم: داستان بررسی سرزمین کنعان توسّط 12 نفر و تشویق یوشع و کالیب برای جهاد و سرباززدن بنی اسرائیل و عذاب آن ها (پیمان شکنان) و آغاز سرگردانی آن ها در اطراف کوه حوریب و کوه سعیر و درخواست های جدید بنی اسرائیل در تنوّع غذا و یادآوری خداوند از پیمان شکنی آن ها درگذشته در 18 قسمت

«جدول خلاصه قسمت های این داستان» 313

قسمت اول: معجزه ی جاری شدن آب از صخره برای بار دوم 315

قسمت دوم: شکایت های قوم بنی اسرائیل از یکنواخت شدن خوراکی ها و درخواست های تازه 321

قسمت سوم: جواب های حکیمانه ی موسی علیه السلام به درخواست های جدید قومش 326

قسمت چهارم: پیمان شکنی بنی اسرائیل 329

قسمت پنجم: عاقبت پیمان شکنان در این دنیا و آخرت 331

قسمت ششم: بررسی سرزمین کنعان را با 12 رهبر 336

قسمت هفتم: گزارش این رهبران به موسی علیه السلام ازاین قرار بود 338

قسمت هشتم: عکس العمل بنی اسرائیل پس از دستور جهاد و اقدام یوشع و کالیب 338

قسمت نهم: تهدیدات بنی اسرائیل به مرگ یوشع علیه السلام و کالیب و عذاب خداوند و درخواست توبه موسی برای قومش 342

قسمت دهم: پیام خداوند به موسی و بنی اسرائیل در قبال این نافرمانی 344

قسمت یازدهم: دلداری خداوند به موسی برای عذاب قومش 345

قسمت دوازدهم: مهر ذلّت بر بنی اسرائیل 351

قسمت سیزدهم: استجابت دعای موسی و عذاب بر بنی اسرائیل 352

قسمت چهاردهم: عذاب خداوند بر 10 رهبر که مردم را از جهاد منصرف کردند و عکس العمل بنی اسرائیل 355

قسمت پانزدهم: حمله عمالقه به بنی اسرائیل و شکست آن ها با کمک یوشع بن نون علیه السلام 356

ص:7

قسمت شانزدهم: مرگ کلثوم (خواهر موسی) 357

قسمت هفدهم: آتشی از جانب خداوند 357

قسمت هجدهم: بررسی پیام های قرآنی 6 دسته آیات 358

فصل چهارم: داستان قرار گرفتن کوه بالای سر 12 نقیب برای گرفتن میثاق 10 فرمان در 16 قسمت

«جدول خلاصه قسمت های این داستان» 365

قسمت اوّل: رفتن موسی به کوه و مناجات 40 روزه ی دوّم، برای ترمیم لوح های شکسته و پیمان دوباره 369

قسمت دوم: عکس العمل قوم بنی اسرائیل در برابر اقدام موسی علیه السلام 371

قسمت سوم: دستورات خداوند در کوه به موسی علیه السلام در مناجات 40 روزه ی دوّم 371

قسمت چهارم: پایان مناجات موسی علیه السلام در کوه طور پس از چهل روز 395

قسمت پنجم: قربانی در پای کوه برای تثبیت عهد (عمل به پیمان ها) 396

قسمت ششم: ابلاغ تمام قوانین توسّط موسی به بنی اسرائیل 397

قسمت هفتم: قبول نکردن پیمان ها توسط بنی اسرائیل 398

قسمت هشتم: قرارگرفتن کوه طور بالای سر 12 نقیب بنی اسرائیل 401

قسمت نهم: عکس العمل نقبا پس از دیدن صحنه ی عذاب الهی 404

قسمت دهم: سخنان موسی علیه السلام به 12 نقیب 405

قسمت یازدهم: توبه ی نقبا و برطرف شدن عذاب 408

قسمت دوازدهم: سخن خداوند پس از پیمان گرفتن از 12 نقیب 409

قسمت سیزدهم: آغازعمل بنی اسرائیل به دستورات خداوند 413

قسمت چهاردهم: وقایع پس از برپا کردن خیمه ی عبادت 423

قسمت پانزدهم: دستورات خداوند به موسی علیه السلام در خیمه ی عبادت 435

قسمت شانزدهم: بررسی پیام های قرآنی 5 دسته آیات 477

منابع و مآخذ 483

ص:8

ص:9

مقدمه

الحمد لله ربّ العالمین و الصلاة والسّلام علی خیر خلقه محمّد خاتم النبییّن و مدینة العلم و علی عترته الطاهرة ابواب المدینه.

امام علی علیه السلام می فرمایند: «فاتّقو الله َ، عبادَ اللهِ! َتقیّةَ ذی لُبِّ شَغَلَ التفکُّرُ قلبَهُ» (1) ای بندگان خدا! تقوا پیشه کنید، تقوای خرمدمندی که اندیشیدن، جان او را مشغول داشته است.

بنا به سفارش امیرالمؤمنین علیه السلام که تقوا و تعقل و تفکر را در رابطه باهم مطرح کرده اند، نباید نگاه ما به قصص قرآن نگاه صرفاً تاریخی باشد چراکه قرآن تنها کتاب داستان نیست و باید از آن عبرت گرفته شود و موارد اختلاف ادیان را بر اساس این آیه (إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ یَقُصُّ عَلیَ بَنیِ إِسْرَ ءِیلَ أَکْثرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یخَتَلِفُونَ) (2) برطرف کند.

زیرا قرآن داستان های واقعی تاریخی خود را بدون دخالت دادن خیال آفرینش گر در خلق حوادث، شخصیت ها و دیگر عناصر داستانی، برخلاف داستان های واقعی تاریخی بشر و بدون به کار بستن دروغ و مبالغه، با زبان هنر و اسلوب منحصربه فرد خود دوباره احیاء کرده است. چراکه راوی آن راست گوترین راست گوهاست. (3)

مجموعه ی حاضر تحت عنوان «موسی کلیم الله» تاریخ تحلیلی فراز و نشیب های زندگی 120 ساله ی حضرت موسی کلیم الله (قبل از تولّد تا پس از وفات) بر اساس آیات و روایات و تورات و اشعار شعرای ایرانی هست که تمامی مطالب تفسیری برگرفته از 4 تفسیر (مجمع البیان، المیزان ، نمونه ، نور ) هستند و با این انگیزه تألیف یافته است که در آینده با توجه به این مجموعه، به دوراز هرگونه مطلب جعلی و خرافه در روایات، یک فیلم نامه قرآنی از زندگی پربرکت ایشان تهیّه شود.

در آخر لازم است سلامی به وارث تمام انبیاء از آدم تا خاتم صلی الله علیه و آله و وارث امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام که همان امام سوم شیعیان، امام حسین علیه السلام است بدهیم. آن امامی که تمام خصلت های نیک انبیاء گذشته (از آدم تا خاتم) را در خود دارد. آن امامی که در روز عاشورا خونش را درراه خدا بذل کرد و ثارالله لقب گرفت و حتی معامله ی یک طرفه باخدا کرد و در قبال خونش چیزی از خداوند نخواست. «بذلٌ مهجّته فیک» (4) آن امامی که معرفت او راهی برای رسیدن به معرفت الله است. آن امامی که تجلّی تمام اوصاف (جمال و جلال) الهی است.

آن امامی که مخزن وحی و سرُّ الله است؛ و اگر محبت او در قلب کسی قرار گیرد جزء مؤمنین محسوب می شود یعنی حب او علامت ایمان است؛ و می دانیم که خداوند دوست مؤمنین است (اللهُ ولیُّ الذین آمنوا)


1- نهج البلاغه، خطبه 82، مواعظ امیرالمؤمنین
2- نمل:76 همانا این قرآن بر بنی اسرائیل اکثر معارف و احکامی را که در آن اختلاف می کنند کاملاً بیان می کند (و حکم واقعی تورات را آشکار می سازد.
3- نساء: 122 (... وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ الله قِیلا) ... و کیست که در گفتار و وعده هایش، از خدا صادق تر باشد؟!
4- قسمتی از زیارت اربعین امام حسین علیه السلام .

ص:10

السّلام علیک یا اباعبدالله و علی الأرواح الّتی حلّت بفنائک علیکم منّی جمیعاً سلام ُالله ابداً ما بقیتُ و بقی اللیّلُ و النهار اللهُمَّ، إنّی أسألُک َ بنور وجهک الکریم، الذّی تجلّیتَ به للجبلِ فجعلته دکّا و خرّ موسی صعقاً و بإسمک الذّی فلقت به البحر لموسی و أغرقت فرعون و قومه و أنجیتَ به موسی بن عمران َ و من معه و بإسمک الذّی دَعاک به لموسی بن عمران من جانب الطور الأیمن فأستجبت له و ألقیت علیه محبّةً منک و بإسمک الذّی دَعتک َ به آسیةُ إمرأةُ فرعون إذ قالت ربِّ إبن لی عندکَ بیتاً فی الجنّةِ و نجّنی من فرعون َ و عمله و نجّنی من القوم الظالمین، فأستجبت لها دُعاعها و بحقّ توریة موسی و بحقّ تلک المناجات ِ التّی کانت بینک و بین موسی بن عمران، فوق جبل طور سینا.

اللهُمَّ، یا من فلق البحر لبنی اسرائیل فأنجاهم و جعل فرعون و جنوده من المُغرقین و بمجدک الذّی کلّمت َ به عبدک و رسولک موسی بن َعمران َ علیه السّلام ُ فی المقدّسین َ فوق إحساس ِ الکرّو بین، فوق غمائم النّور، فوق تابوب الشهادةِ فی عمود النّار و فی طور سینا و فی جبل حوریث فی الوادالمقدّس فی البُقعة المبارکةِ من جانب الطّور الأیمن ِ من َ الشجرةِ و فی أرضِ مصرَ بتسعِ آیاتٍ بیّناتٍ و یوم فرقت َ لبنی اسرائیل البحر و فی المنبجسات الّتی صنعتَ بها العجائبَ فی بحرِ سوفٍ و عقَدتَ ماء البحرِ فی قلبِ الغمرِ کالحجارةِ و جاوزتَ ببنی اسرائیل البحرَ و تمّت کلمتُک الحُسنی علیهم بما صبروا و أورثتهُم مشارق الأرضِ و مغاربها الّتی بارکتَ فیها للعالمین و أغرقتَ فرعون و جنودَه و مراکبه فی الیمّ و بإسمک العظیم الأعظم، أالأعزِّ الأجلّ الأکرم و بمجدک الذّی تجلّتَ به لموسی کلیمک(ع) فی طور سینا و بمجدک الذّی ظهَرَ لموسی بن عمران(ع) علی قُبّةِ الرُّمّان ِ و بآیاتک التّی وَقَعَت علی الأرضِ بمصرَبجدِ العزّةِ و الغلبة، بآیاتٍ عزیزةٍ و بسُلطان القوّةِ و بعزّةِ القدرةِ و بشأن الکلمةِ التّامّةِ و بنورک الذّی قد خرَّ من فزعه طور سیناءَ و بمجدک الذی ظهر علی طور سینا فکلّمت به عبدک و رسولک موسی بن عمران و بطلعتک فی ساعیرَ و ظهورک فی جبل فارانَ بربواتِ المقدّسین َو جنودِ الملائکةِ الصافّین َ و خشوع الملائکة المسبّحینَ و ببرکاتک الّتی بارکتَ فیها لیعقوبَ إسرائیلک فی أُمّةِ موسی علیه السّلام.

اغفر لنا من ذنوبنا ما تقدّم منها و ما تأخّرَ و لوالدیینا و لجمیع المؤمنین و المؤمنات و وسّع علینا من حلال رزقک َ و اکفنا مؤنة إنسان سَوءٍ و جارِ سَوءٍ و قرینِ سَوءٍ و سُلطانِ سَوءٍ إنّک علی کُلِّ شیءٍ قدیر و بکُلِّ شیءٍ علیم، آمّین ربَّ العالمین. (1)


1- بخشی از دعای شب عرفه و سمات

ص:11

گفتار اول: وقایع قبل از هجرت حضرت موسی علیه السلام با بنی اسرائیل از مصر ( 83 - 100 سالگی) ایشان

اشاره

ص:12

ص:13

فصل اول: داستان نفرین فرعون و قبطیان توسّط موسی علیه السلام و هارون علیه السلام و نزول بلایای متعدد بر آن ها در 19 قسمت

«جدول خلاصه قسمت های این داستان»

شماره

عنوان قسمت ها به

ترتیب زمان

بر اساس

اشعار شاعران

1)

بلای خشک سالی

وکمبود میوه

قرآن

صفی علیشاه

خاقانی

2)

عکس العمل قبطیان

در مقابل این دو بلا

قرآن و روایات

صفی علیشاه

3)

آغاز بلاهای جدید

قرآن

صفی علیشاه

4)

نزول طوفان

قرآن

صفی علیشاه

5)

هجوم ملخ ها

قرآن و تورات

صفی علیشاه

6)

حمله ی شپش ها

قرآن و تورات

(پشه و مگس)

صفی علیشاه

7)

حمله قورباغه ها

قرآن و تورات

صفی علیشاه

8)

خون شدن آب نیل

قرآن

و روایات

و

تورات

صفی علیشاه

مولانا

شمس تبریزی

صفای اصفهانی

شمس مغربی

9)

بلاهای دیگر در

تورات

تورات

ناصرخسرو

10)

پیمان شکنی های

مکرر فرعون

پس از نزول هر بلا

قرآن

صفی علیشاه

مولانا

11)

تهمت زدن های

فرعون به موسی

پس از دیدن این

همه بلا

قرآن

صفی علیشاه

12)

برخورد موسی با

فرعون

پس از شنیدن تهمت

های فرعون

قرآن

صفی علیشاه

ص:14

13)

مرگ پسران ارشد

وجمع آوری آذوقه و طلا ونقره برای فرار بنی اسرائیل

تورات

-

14)

دستورات خداوند به

بنی اسرائیل برای برگزاری عید پسح و وعده ی نجات

از فرعونیان

تورات

-

15)

بیان مقررات عید

پسح از طرف خدا

تورات

-

16)

ابلاغ دستورخداوند

به بنی اسرائیل

تورات

-

17)

وقف نخست زادگان

برای خداوند

تورات

-

18)

مقرّرات عید فطیر

تورات

-

19)

بررسی پیام های

قرآنی 3 دسته آیات

زخرف 50-46

اعراف 135- 130

إسراء102- 101

ص:15

مقدمه

پس از ماجرای پیروزی موسی بر ساحران گروههای زیادی از بنی اسرائیل و... به موسی ایمان آوردند. موسی طرفداران بسیاری پیدا کرد و ازآن پس بین بنی اسرائیل قبطیان، همواره درگیری و کشمکش بود فرعونیان همواره به ظلم و ستم و آزار بنی اسرائیل می پرداختند و موسی همواره پیروان خود را به صبر و مقاومت دعوت می کرد و مددهای غیبی الهی را به یاد آن ها می آورد و به آن ها مژده می داد که به زودی وارث زمین می شوند و دشمنان دستخوش بلاهای گوناگون و سخت خواهند گردید. پس از ظلم بیشمار فرعونیان و قبطیان، بنی اسرائیل از دست فرعون به ستوه آمدند و نزد موسی شکایت کردند و حضرت موسی نیز به خداوند عرض کرد: بنی اسرائیل از ظلم فرعون به مرگ خویش راضی شده اند چاره چیست؟ و خداوند به ترتیب با بلاهای گوناگون قبطیان را عذاب کرد تا در نهایت بنی اسرائیل از دست فرعون و ظلم و ستم و نجات یافتند.

قسمت اوّل: بلای خشک سالی و کمبود میوه

همان طور که قبلاً خداوند به موسی در وادی مقدّس وعده داد با 9 معجزه سراغ فرعون می روی. (1)

ز حبیب موسوی لافی و پس چون

امت موسی

سزای تسع آیاتی که مرد

سبع الوانی (2)

چون موسی دیده تسع آیات

از تیه شده به طور غایات (3)

این وعده تحقّق پیدا کرد و دو معجزه ی دیگر هم برای فرعون آورد ولی او بازهم ایمان نیاورد.

منظور از دو آیه دیگر «خشک سالی» و «کمبود انواع میوه ها» بوده است

«و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشک سالی و کمبود میوه ها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند!» (4)

زان جهت فرمود بگرفتیم هین

آل فرعون آنچه بودی بالسنین

ز آل فرعون اینی از خدام و رهط

مبتلا گشتند بر تنگی و قحط

میوه هاشان یافت نقصان بر درخت

باغ ها گردید خشک و کار سخت


1- نمل: 12 (وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فی تِسْعِ آیاتٍ إِلی فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ)
2- دیوان خاقانی، ص 339
3- خاقانی، تحفة العراقین، ص 122
4- أعراف: 130 (وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ)

ص:16

تا مگر گیرند زان آسیب پند

کاین بود از کرده های ناپسند (1)

نکته ها

 تفاوت خشکسالی با کمبود میوه ها:

گر چه ممکن است بعضی تصور کنند خشک سالی جدا از کمبود میوه ها نیست و به این ترتیب مجموعاً یک نشانه محسوب می شوند؛ اما خشک سالی های موقت و محدود ممکن است در درختان کمتر اثر بگذارد، اما هنگامی که طولانی گردد باعث نابودی درختان نیز خواهد شد، بنابراین خشک سالی به تنهایی همیشه سبب نابودی میوه ها نیست. از این گذشته ممکن است از میان رفتن میوه ها به خاطر آفات دیگری غیر از خشک سالی بوده باشد.

 (سنین)

جمع «سنة» به معنی سال است، ولی معمولاً هنگامی که با کلمه «اخذ» (گرفتن) به کار می رود، به معنی گرفتار قحطی و خشک سالی شدن می آید، بنابراین اخذه السنة (سال او را گرفت) یعنی گرفتار خشک سالی شد؛ و شاید علت آن این باشد که سال های قحطی در برابر سال های عادی و معمولی کم است؛ بنابراین اگر منظور از سال، سال های عادی باشد، چیز تازه ای نیست و از آن معلوم می شود که منظور سال های فوق العاده یعنی قحطی است. خشک سالی، چند سال ادامه یافت زیرا کلمه «سنین» جمع است، به خصوص اینکه (نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ) (کمبود میوه ها) نیز به آن اضافه شده، زیرا خشک سالی های موقت ممکن است در درختان کمتر اثر بگذارد، اما هنگامی که طولانی گردد، درختان را نیز از بین می برد،

این احتمال نیز وجود دارد که علاوه بر خشک سالی، آفتی میوه های آن ها را فراگرفته باشد.

 کلمه (آل)

در اصل، «اهل» بوده و سپس به اصطلاح «قلب شده» و به این صورت درآمده است.

 (اهل)

به معنی نزدیکان و خاصان انسان است، اعم از اینکه بستگان نزدیک او باشند و یا همفکران و همگامان و اطرافیان.

 عقوبت نزدیکان فرعون

بااینکه خشک سالی و قحطی، دامان همه ی فرعونیان را گرفت ولی در آیه فوق، تنها سخن از نزدیکان و خاصان او به میان آمده است، اشاره به اینکه آنچه مهم است این است که آن ها بیدار شوند زیرا نبض سایر مردم به دست آن ها است، آن ها هستند که می توانند دیگران را گمراه سازند و یا به راه آورند و به همین جهت تنها سخن از آنان به میان آمده، اگرچه دیگران هم گرفتار همین عواقب بودند.

خشک سالی برای مصر بلای بزرگی محسوب می شد، زیرا مصر یک کشور کاملاً کشاورزی بود و خشک سالی همه طبقات آن را تحت فشار شدید قرار می داد، ولی مسلماً آل فرعون که صاحبان اصلی زمین ها و منافع آن بودند بیش از همه زیان می دیدند.


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 261

ص:17

 (لعلهم یذکرون)

اشاره به این نکته است که توجه به حقیقت توحید در روح آدمی از آغاز وجود دارد، سپس به خاطر تربیت های نادرست و یا مستی نعمت، آن را فراموش می کند، اما به هنگام گرفتاری در چنگال مشکلات مجدداً یادآور می شود و ماده تذکر که به مفهوم یادآوری است، مناسب همین معنی هست.

قسمت دوّم: عکس العمل قبطیان در مقابل این دو بلا

در قرآن آمده است: (اما آن ها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی (و نعمت) به آن ها می رسید، می گفتند:

1- «به خاطر خود ماست.» ولی موقعی که بدی (و بلا) به آن ها می رسید، می گفتند: «از شومی موسی و کسان اوست»! آگاه باشید سرچشمه همه این ها، نزد خداست ولی بیشتر آن ها نمی دانند! (*) و گفتند: «هر زمان نشانه و معجزه ای برای ما بیاوری که سحرمان کنی، ما به تو ایمان نمی آوریم!» (*) (1)

این نشد بر پندشان لیکن سبب

بلکه می افزودشان کفر و غضب

نیکی ای چون آمد ایشان را به پیش

نسبتش دادند بر اقبال خویش

که بر این بودیم ما خود مستحق

باشد از عادات جاری نی ز حق

ور بر ایشان می رسیدی ابتلا

این بود گفتند از موسی به ما

آن تطیّر که زدند از شر و خیر

نزد حق است آن نه از موسی و غیر

رنج و راحت شر و خیر و نیک و بد

از خدا بر خلق پی درپی رسد

لیک این را می ندانند اکثری

چون نبردند از بهار جان بری

قبطیان گفتند ای موسی به ما

هر چه آری آیت از قحط و عنا

که به زعم تو است آن ها معجزت

هم بود اظهار آن ها جایزت

تا به جادو آوری ما را مدام

بر تو هرگز نگرویم از سحر خام (2)

نکته ها

 پند ناپذیری فرعونیان

به جای اینکه «آل فرعون» از این درس های الهی پند بگیرند و از خواب خرگوشی بیدار شوند، از این موقعیت سوءاستفاده کرده و جریان حوادث را به میل خود تفسیر می کردند.

 (الحسنة)؛ (اذا)، (سیئةً)

نعمت ها به طور فراوان به سراغ آن ها می آمدند ولی ناراحتی ها گهگاه.


1- اعراف: 131-132 (فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الحْسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَاذِهِ وَ إِن تُصِبهْمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیرَّواْ بِمُوسیَ وَ مَن مَّعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَئرِهُمْ عِندَ اللَّهِ وَ لَکِنَّ أَکْثرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (*) وَ قَالُواْ مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ ءَایَةٍ لِّتَسْحَرَنَا بهِا فَمَا نحَنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 261

ص:18

 (یَطَّیَّرُوا)

- از ماده تطیر به معنی «فال بد زدن» است و ریشه اصلی آن کلمه «طیر» به معنی «پرنده» هست و ازآنجاکه عرب، فال بد را غالباً به- وسیله پرندگان می زد، گاهی صدا کردن کلاغ را به فال بد می گرفت و گاهی پریدن پرنده ای را از دست چپ نشانه تیره روزی می پنداشت.

- «کلمه» تطیُّر به معنی فال بد زدن به طور مطلق آمده است.

- همیشه در میان انسان ها و اقوام مختلف، فال نیک و بد رواج داشته است، اموری را به «فال نیک» می گرفتند و دلیل بر پیروزی و پیشرفت کار می دانستند و اموری را به «فال بد» می گرفتند و دلیل بر شکست و ناکامی و عدم پیروزی می پنداشتند، درحالی که هیچ گونه رابطه منطقی در میان پیروزی و شکست با این گونه امور وجود نداشت و مخصوصاً در قسمت فال بد، غالباً جنبه خرافی و نامعقول داشته و دارد. این دو گرچه اثر طبیعی ندارند، ولی بدون تردید اثر روانی می توانند داشته باشند، فال نیک غالباً مایه امیدواری و حرکت است ولی فال بد موجب یاس و نومیدی و سستی و ناتوانی است. شاید به خاطر همین موضوع است که در روایات اسلامی از فال نیک نهی نشده، اما فال بد به شدت محکوم گردیده است.

- (*) در حدیث معروفی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده: (تفالوا بالخیر تجدوه): کارها را به فال نیک بگیرید (1) (و امیدوار باشید) تا به آن برسید جنبه اثباتی این موضوع منعکس است.

- دانشمند معروف «دمیری» که از نویسندگان قرن هشتم هجری است، دریکی از نوشته های خود اشاره به همین مطلب کرده و می گوید اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله فال نیک را دوست می داشت، به خاطر آن بود که انسان هرگاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمی دارد و هنگامی که امید خود را از پروردگار قطع کند، درراه شر خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوءظن و موجب انتظار بلا و بدبختی کشیدن است. (2)

- اما در مورد فال بد که عرب آن را «تطیر» و «طیره» می نامد، در روایات اسلامی- همان طور که گفتیم- شدیداً مذمت شده، همان طور که در قرآن مجید نیز کراراً به آن اشاره گردیده و محکوم شده است. (3)

- ازجمله در حدیثی می خوانیم که پیغمبر ص فرمود: الطیرة شرک «فال بد زدن (و آن را مؤثر در سرنوشت آدمی دانستن) یک نوع شرک به خدا است» (المیزان ذیل آیه موردبحث)

- (*) امام صادق علیه السلام فرمود: ( الطیرة علی ما تجعلها إن هونتها تهونت و إن شددتها تشددت و إن لم تجعلها شیئا لم تکن شیئاً): فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را می پذیری، اگر آن را سبک بگیری کم اثر خواهد بود و اگر آن را محکم بگیری پر اثر و اگر به آن اعتنا نکنی، هیچ اثری نخواهد داشت.

- (*) در اخبار اسلامی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که راه مبارزه با فال بد بی اعتنایی است، از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: ( ثلاثٌ لا یُسلم منها احدُ الطیرة و الحسدُ و الظنُ قیلٌ فما نصنع قال: إذا تطیرت فامضِ و إذا حَسَدَت فلا تبغ و إذا ظننت فلا تحقَّقَ): سه چیز است که هیچ کس از آن سالم نمی ماند (وسوسه های آن در درون قلب غالب اشخاص پیدا می شود) فال بد و حسد و سوءظن است؛ عرض کردند پس چه کنیم؟ فرمود: هنگامی که فال بد


1- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 6، ص 317
2- قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 102.
3- ؛ مانند سوره یس آیه 19 و سوره نمل آیه 47

ص:19

زدی اعتنا مکن و بگذر و هنگامی که حسد در دلت پیدا شد عملاً کاری بر طبق آن انجام مده و هنگامی که سوءظن پیدا کردی آن را نادیده بگیر.

 جمله (تأتنا به من آیه لتسحرنا)

شاید به عنوان تمسخر بوده، زیرا موسی علیه السلام ، معجزات خود را به عنوان آیات و نشانه های خدا معرفی می نمود، ولی آن ها به عنوان سحر، آن را تفسیر می کردند.

لحن آیات و قرائن چنین نشان می دهد که دستگاه تبلیغاتی فرعون که مسلماً با تناسب آن زمان، مجهزترین دستگاه تبلیغاتی بود و نظام حاکم مصر، کاملاً از آن بهره برداری می کرد، در همه جا بسیج شده بود، که تهمت سحر را به عنوان یک شعار عمومی بر ضد موسی علیه السلام ، پخش کند، زیرا هیچ وصله ای مناسب تر از آن برای معجزات موسی علیه السلام نیافته بودند تا بدین وسیله جلو نفوذ او را در قلوب مردم بگیرند.

قسمت سوّم: آغاز بلاهای جدید

به موسی خطاب شد: با بنی اسرائیل به سوی کنعان برو تا از ظلم او در امان بمانند ...

بنابراین صبح یک روز موسی با بنی اسرائیل تصمیم رفتن به سوی کنعان را داشتند که فرعون با تحریکات وزیرش هامان که ساحر بود مانع رفتن آن ها از مصر شد. سپس موسی دوباره دست به معجزات دیگر زد.

یک قانون کلی الهی در مورد تمام پیامبران این بوده است، که به هنگامی که با مخالفت ها روبه رو می شدند، خداوند برای تنبه و بیداری اقوام سرکش، آن ها را گرفتار مشکلات و ناراحتی ها می ساخته تا در خود احساس نیاز کنند و فطرت توحید که به هنگام رفاه و آسایش زیرپوشش غفلت قرار می گیرد، آشکار گردد و به ضعف و ناتوانی خویش پی ببرند و متوجه مبدأ قادر و توانایی که تمام نعمت ها از ناحیه او است بشوند.

سپس نوبت مرحله دوم که مجازات سخت تر و شدیدتر بود فرارسید و خداوند آن ها را به بلاهای پی درپی و کوبنده که به طور متناوب نازل می شد، گرفتار ساخت.

در قرآن آمده است:

1- «و به تحقیق فرستادیم موسی را به آیت های ما به سوی فرعون و جماعتش پس گفت به درستی که منم فرستاده پروردگار جهانیان (*) پس چون آوردشان آیت های ما را آنگاه ایشان از آن خنده می کردند (*) و نمی نمودیم ایشان را هیچ آیتی مگر که آن بزرگ تر بود از مثلش و گرفتیم ایشان را به عذاب باشد که آن ها بازگشت کنند (*)» (1)

چون فرستادیم موسی را عیان

سوی فرعون و ملأ معجز نشان

که رسولم من ز رب العالمین

پس چو او آورد آیات مبین

خنده می کردند ایشان آن زمان

زان علامت ها که می آورد آن

ما بنمودیمشان هیچ آیتی

بر ردیف یکدگر در حجتی


1- زخرف: 48-46 (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسیَ بِایَاتِنَا إِلیَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَایْهِ فَقَالَ إِنیّ ِ رَسُولُ رَبّ ِ الْعَالَمِینَ (*) فَلَمَّا جَاءَهُم بِایَاتِنَا إِذَا هُم مِّنهْا یَضْحَکُونَ (*) وَ مَا نُرِیهِم مِّنْ ءَایَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبرَ مِنْ أُخْتِهَا وَ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ)

ص:20

جز که بود اکبر ز اختش در نظر

یعنی از آن یک که بود از نورخان تر

پس گرفتیم آن گره را بر عذاب

مر به حق گردند باز ناصواب (1)

نکته ها

 تعبیر به (اخت)

(خواهر) در لغت عرب به معنی هم ردیف و هم سنخ است، مانند دو خواهر نسبت به یکدیگر. خلاصه نشانه های خود را که هر یک از دیگر مهم تر و گویاتر و کوبنده تر بود به آن ها ارائه دادیم تا هیچ بهانه ای برای آن ها باقی نماند و از مرکب غرور و نخوت و خودخواهی پیاده شوند.

در بعضی از نقل ها می خوانیم که هر کدام از این بلاها، در یک سال واقع می شد یعنی یک سال طوفان و سیلاب، سال دیگر ملخ خوارگی و سال بعد آفات نباتی و همچنین، ولی در بعضی دیگر از نقل ها می خوانیم که میان هر یک از اینها با دیگری یک ماه بیشتر فاصله نبود، ولی در هر حال شک نیست که در فواصل مختلف و جدا از یکدیگر (چنان که قرآن می گوید مفصلات) صورت گرفت تا مهلت کافی برای تفکر و تنبه و بیداری داشته باشند؛ بنابراین باید گفت آنان پنج بار با او پیمان بستند و در هر مرحله پیمان شکنی کردند.

قابل توجه اینکه این بلاها تنها دامان فرعونیان را می گرفت و بنی اسرائیل از آن برکنار بودند، شک نیست که این یک نوع اعجاز بوده، اما قسمتی از آن را می توان با توجه به نکته زیر توجیه علمی نمود، زیرا می دانیم در کشوری با مشخصات مصر، بهترین نقطه زیبا و مورد توجه همان دو طرف شط عظیم نیل بوده است که در اختیار فرعونیان و قبطی ها قرار داشت، قصرهای زیبا و خانه های مجلل و باغهای خرم و مزارع آباد را در همین منطقه می ساختند و طبعا به بنی اسرائیل که بردگان آنها بودند، از زمین های دور افتاده و بیابان ها و نقاط کم آب، سهمی می رسید. طبیعی است هنگامی که طوفان و سیلاب برخاست، از همه نزدیکتر به کام خطر دو طرف شط عظیم نیل بوده و همچنین قورباغه ها از شط برخاستند و اثر خونابه شدن شط قبل از همه در خانه های فرعونیان نمایان شد و اما ملخ و آفات نباتی نیز در درجه اول متوجه نقاط سرسبزتر و پربرکت تر می شود. (2)

قسمت چهارم: نزول طوفان (بلای سوّم)

در قرآن آمده است: چیزی نگذشت که خداوند طوفانی را بر آن ها نازل ساخت

1- «طوفان را بر آن ها فرستادیم» (3) تا مجبور شوند از خانه های خود گریخته و در میان چادرهای بیابان زندگی نمایند.

پس فرستادیم طوفانی عیان

ما بر ایشان بهر آثار و نشان

هست طوفان هر چه کان آید به طوف

چون مطر یا سیل در هنگام خوف (4)


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 681
2- (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج6 صص 314- 323، ج 21،صص82-80 )، (طباطبایی، ترجمه المیزان، ج 8،صص 292 - 294 )؛ (طبرسی، مجمع البیان، ج 4، صص 468- 486 و ج 5 ص 130 )؛ (طبری، تاریخ طبری، ج1، صص 289، 249)
3- أعراف: 133 (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمینَ)
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 261

ص:21

نکته ها

 (طوفان)

از ماده «طوف» (بر وزن خوف) به معنی موجود گردنده و طواف کننده است، سپس به هر حادثه ای که انسان را احاطه کند، طوفان گفته شده، ولی در لغت عرب، بیشتر به سیلاب ها و امواج گردنده و کوبنده ای گفته می شود که خانه ها را ویران می کند و درختان را از ریشه برمی کند (اگرچه در زبان فارسی امروز، طوفان بیشتر به بادهای شدید و کوبنده اطلاق می گردد)

 نوع طوفان؟

بعضی گفته اند آن مرگی سریع و دسته جمعی هست

و بعضی عقیده دارند آب نیل به نحو غیرمتعارفی بالاآمده بود

و گروهی آن را به زبان یمنی نوعی طاعون می دانند

و نیز عده ای آن را بیماری آبله می دانند که از آن زمان بر روی کره زمین رواج پیدا کرد.

قسمت پنجم: هجوم ملخ ها (بلای چهارم)

در قرآن آمده است: خداوند «ملخ» را بر زراعت ها و درختان آن ها، مسلط ساخت.

1- (وَ الْجَرادَ)

هم فرستادیم بر ایشان ملخ

همچنین قمّل که بدشان سجن و فسخ

(1)

موسی به فرمان الهی این بار عصای خود را به زمین زد و بادی از جانب مشرق شروع به وزیدن کرد و ملخ های گوناگون آورد؛ و تا هوا تاریک شد و زمین در زیر ملخ ها ناپدید گشت. در میان مردم ولوله شد و قبطیان دو دسته شدند و با همدیگر نزاع کردند.

در روایات واردشده است، آن چنان ملخ به جان درختان و زراعت ها افتاد که همه را از شاخ و برگ خالی کرد، حتی بدن آن ها را نیز آزار می داد آن چنان که دادوفریاد آن ها بلند شده بود.

فرعون نیز هراسید و از موسی دعوت کرد و به او گفت من بارها خلف وعده کردم ولی این بار از خدایت بخواه تا عذاب را بردارد و من نیز به عهد خود وفا خواهم کرد و هر جا که خواستی با قوم خود برو؛ و موسی نیز از خداوند برطرف شدن عذاب را خواست و بادی غربی شروع به وزیدن کرد و تمام ملخ ها را برد و به دریای سرخ انداخت ولی بازهم فرعون خلف وعده کرد و موسی از پیمان شکنی های موسی به تنگ آمد و درخواست عذاب دوباره کرد.


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 261

ص:22

 دیدگاه مولانا

مولوی تحت عنوان «باقی قصه ی موسی علیه السلام » به این بلا اشاره کرده

هین بجنبان آن عصا تا خاک ها

وا دهد هر چه ملخ کردش فنا

و آن ملخ ها در زمان گردد سیاه

تا ببیند خلق تبدیل اله

که سبب ها نیست حاجت مر مرا

آن سبب بهر حجاب است و غطا (1)

از مزارع شأن برآمد قحط و مرگ

از ملخ هایی که می خوردند برگ

تا برآمد بی خود از موسی دعا

چون نظر افتادش اندر منتها

این همه اعجاز و کوشیدن چراست

چون نخواهند این جماعت گشت

راست

(2)

v در تورات آمده است:

- آنگاه خداوند به موسی فرمود: «ای موسی نزد فرعون بازگرد، من قلب او درباریانش را سخت کرده ام تا این معجزات را در میان آن ها ظاهرسازم و تو بتوانی این معجزات را که من در مصر انجام داده ام برای فرزندان و نوه های خود تعریف کنی تا همه ی شما بدانید که من خداوند هستم» پس موسی و هارون باز نزد فرعون رفتند و به او گفتند: خداوند خدای عبرانی ها، می فرماید: تا کی می خواهی از فرمان من سرپیچی کنی؟ بگذار قوم من بروند و مرا عبادت کنند. اگر آن ها را رها نکنی، فردا سراسر مصر را با ملخ می پوشانم به طوری که زمین زیر پایتان را نتوانید ببینید.

- ملخ ها تمام گیاهانی را که از بلای تگرگ به جای مانده است، می خورند و از بین می برند. قصر تو خانه های درباریان تو همه ی اهالی مصر پُر از ملخ می شود. چنین بلایی در سرزمین مصر بی سابقه خواهد بود سپس موسی روی برگردانیده و از حضور فرعون رفت.

- درباریان نزد پادشاه آمده و گفتند: «تا به کی باید این مرد ما را دچار مصیبت کند؟ مگر نمی دانی که مصر به چه ویرانه ای تبدیل شده است؟ بگذار این مردم بروند و خداوند خدای خود را عبادت کنند.» پس درباریان، موسی و هارون را نزد فرعون برگرداندند و فرعون به ایشان گفت: «بروید و خداوند، خدای خود را عبادت کنید، ولی باید به من بگویید که چه کسانی می خواهند برای عبادت بروند.»

- موسی جواب داد: «همه ی ما با دختران و پسران، جوانان و پیران، گلّه ها و رمه های خود می رویم؛ زیرا همگی باید در این جشن مقدّس شرکت کنیم.»

- فرعون گفت: «به خداوند قسم هرگز اجازه نمی دهم که زن ها و بچه ها را با خود ببرید، چون می دانم نیرنگی در کارتان است. فقط شما مردها بروید و خداوند را عبادت کنید، زیرا از اوّل هم خواست شما همین بود.» پس ایشان را از حضور فرعون بیرون راندند.


1- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ص 713
2- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ص 712

ص:23

- سپس خداوند به موسی فرمود: «دستت را بر سرزمین مصر دراز کن تا ملخ ها هجوم آورند و همه ی گیاهانی را که پس از بلای تگرگ به جای مانده است، بخورند و از بین ببرند.»

- وقتی موسی عصای خود را بلند کرد، خداوند یک روز و یک شب تمام، باد شرقی را وزانید و چون صبح شد باد انبوهی از ملخ را با خود آورده بود

- ملخ ها سراسر خاک مصر را پوشانیدند. چنی افت ملخی را مصر نه دید ه بود و نه خواهید دید. شدّت هجوم ملخ ها به حدّی زیاد بود که همه جا یک باره تاریک شد.

- ملخ ها تمام گیاهان و میوه هایی را که از بلای تگرگ باقی مانده بود، خوردند به طوری که در سراسر خاک مصر درخت و گیاه سبزی به جای نماند.

- فرعون با شتاب موسی و هارون را خواست و به ایشان گفت: «من به خداوند خدای شما و خود شما گناه کرده ام. این بار هم مرا ببخشید و از خداوند خدای خود، درخواست کنید تا این بلا را از من دور کند.» آنگاه موسی از حضور فرعون بیرون رفت و از خداوند خواست تا ملخ ها را دور کند.

- خداوند هم از طرف مغرب، بادی شدید وزانید و وزش باد تمام ملخ ها را به دریای سرخ ریخت آن چنانکه در تمام مصر حتّی یک ملخ هم باقی نماند ولی بازهم خداوند دل فرعون را سخت کرد و او بنی اسرائیل را رها نساخت. (1)

قسمت ششم: حمله ی شپش ها (بلای پنجم)

در قرآن آمده است: خداوند بار سوم «شپش» را بر آن ها مسلط ساخت.

1- (وَ الْقُمَّلَ)

هم فرستادیم بر ایشان ملخ

همچنین قمّل که بدشان سجن و فسخ

قمل اشپش یا جراد بی پر است

یا کنه یا مورچه در دفتر است (2)

نکته ها

 (قُمَّل)

ظاهراً یک نوع آفت نباتی بوده که به غلات آن ها افتاد و همه را فاسد کرد؛ و برای اولین بار بود خداوند چنین حشره ای را خلق کرده بود. همچنین در نوع حشره ای که به عنوان سومین عذاب بر قبطیان نازل گشت تناقض آراء وجود دارد و از آن حشره با عناوین ملخی کوچک و بدون بال، مورچه، کنه و شپشک گندم یادشده است. (3)

به هرحال حضرت موسی بازهم نزد فرعون رفت ولی این بار نیز فرعون از قول خود برگشت و موسی به او گفت: اگر اجازه ندهی این بار نیز حیوانات موذی بر شما غلبه خواهند کرد.


1- سفرخروج، اصحاح 9، آیات 1- 20
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 261
3- مجلسی، بحارالانوار، ج 13، ص 112

ص:24

موسی این بار عصای خود را بر غبار زمین زد که تمام ذرات به صورت شپش درآمده و از سروصورت مردم بالا می رفتند و تمام گوسفندان و احشام پر از شپش شدند و این حادثه یک هفته به طول انجامید و پس ازآن مردم نزد فرعون رفتند و شکایت اوضاع کردند و بار دیگر نیز فرعون از موسی برطرف شدن عذاب را خواست.

موسی نیز از خداوند برطرف شدن عذاب را خواست و خداوند عذاب را برداشت و موسی از فرعون درخواست کرد تا بنی اسرائیل را آزاد کند. ولی بازهم فرعون گوش نکرد. (1)

v در تورات هجوم پشه و مگس به جای شپش آمده است

 خداوند پشه ها را بر آن ها مسلط ساخت (2)

- آنگاه خداوند به موسی فرمود: «به هارون بگو که عصای خود را به زمین بزند تا سراسر مصر از پشه پُر شود» موسی و هارون همان طور که خداوند به ایشان فرموده بود، عمل کردند.

- وقتی هارون عصای خود را به زمین زد، انبوه پشه سراسر خاک مصر را فراگرفت و پشه ها بر مردم و حیوانات هجوم بردند. جادوگران مصر هم سعی کردند همین کار را بکنند، ولی این بار موفّق نشدند؛ پس به فرعون گفتند: «دست خدا در این کار است» ولی همان طور که خداوند فرموده بود، دل فرعون باز نرم نشد و به موسی و هارون اعتنایی نکرد.

 دسته هایی از مگس به آن ها یورش برد (3)

- پس خداوند به موسی فرمود: «صبح زود برخیز و به کنار رودخانه برو منتظر فرعون باش، وقتی او به آنجا آید، به او بگو که خداوند می فرماید: قوم مرا رها کن تا بروند و مرا عبادت کنند، وگرنه خانه ی تو درباریان و تمام مردم مصر را از مگس پُر می کنم و زمین از مگس پوشیده خواهد شد. امّا در سرزمین جوشن که محل سکونت بنی اسرائیل است، مگسی نخواهد بود تا بدانی که من خداوند این سرزمین هستم و بین قوم تو قوم خود فرق می گذارم، این معجزه فردا ظاهر خواهد شد»

- خداوند به طوری که فرموده بود، قصر فرعون و خانه های درباریان را پُر از مگس کرد و در سراسر خاک مصر ویرانی به بار آمد؛ پس فرعون، موسی و هارون را احضار کرد و به آن ها گفت: «بسیار خوب، به شما اجازه می دهم که برای خدای خود قربانی کنید ولی از مصر بیرون نروید.»

- موسی جواب داد: ما نمی توانیم در برابر چشمان مصریان حیواناتی که آن ها از کشتنشان کراهت دارند، برای خداوند، خدای خود قربانی کنیم، چون ممکن است ما را سنگسار کنند.

- ما باید به مسافت سه روز راه، از مصر دور شویم و طبق دستور خداوند، در صحرا برای خداوند، خدای خود قربانی کنیم.


1- فخر رازی، تفسیر ابو الفتوح رازی، ج 5، صص 260 -261؛ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 8، ص 295
2- سفرخروج، اصحاح 8، آیات 16 – 19
3- سفرخروج، اصحاح 8، آیات 20 – 32

ص:25

- فرعون گفت: «من به شما اجازه می دهم تا به صحرا بروید و برای خداوند، خدای خود قربانی تقدیم کنید. ولی زیاد دور نشوید، حال برای من دعا کنید»

- موسی گفت: «وقتی ازاینجا خارج شوم، نزد خداوند دعا خواهم کرد و فردا این بلا از تو درباریان و مردم مصر دور خواهد شد. امّا مواظب باش بار دیگر ما را فریب ندهی، بلکه بگذاری قوم من برود و برای خداوند قربانی تقدیم کند» پس موسی از حضور فرعون بیرون رفت و نزد خداوند دعا کرد. خداوند دعای موسی را اجابت فرمود و تمام مگس ها را دور کرد، به طوری که حتّی یک مگس هم باقی نماند. ولی این بار نیز دل فرعون نرم نشد و اجازه نداد قوم اسرائیل از مصر بیرون بروند.

قسمت هفتم: حمله ی قورباغه ها (بلای ششم)

در قرآن آمده است: بار دیگر خداوند، نسل قورباغه را آن چنان افزایش داد که به صورت یک بلا زندگی آن ها را فراگرفت

1- (وَ الضَّفادِعَ)

قورباغه هایی که در آب و غذای آن ها وارد گشته و از پشت و گوششان خارج می شد. همه جا قورباغه های بزرگ و کوچک، حتی در خانه ها و اتاق ها و سفره ها و ظروف غذا مزاحم آنان بودند، آن چنان که دنیا بر آنان تنگ شد ولی باز در برابر حق زانو نزدند و تسلیم نشدند.

هم ضفادع کامد از هر بابشان

در طعام

و جام های خوابشان (1)

نکته ها

 (ضفادع)

جمع «ضفدع» است ضفدع به معنی قورباغه است، این کلمه به صورت جمع در آیه فوق آمده ولی عذاب های دیگر به صورت مفرد ذکرشده است و شاید دلیل بر آن باشد که انواع مختلفی از قورباغه را خداوند بر این ها مسلط ساخت.

v در تورات آمده است: (2)

- خداوند به موسی فرمود: «پیش فرعون برگرد و به او بگو که خداوند چنین می فرماید: بگذار قوم من بروند و مرا عبادت کنند وگرنه سرزمینت را پر از قورباغه خواهم نمود. رود نیل به قدری از قورباغه پر خواهد شد که قورباغه ها از آن بیرون آمده، به کاخ تو هجوم خواهند آورد و به خوابگاه و بسترت و نیز خانه های درباریان و تمام قوم تو رخنه خواهند کرد، به طوری که حتّی تغارهای خمیر و تنورهای نانوایی را پر خواهد ساخت و از سر و رویتان بالا خواهند رفت.»


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 261
2- سفرخروج، اصحاح 8، آیات 1- 15

ص:26

- سپس خداوند به موسی فرمود: «به هارون بگو که عصای خود را به سوی رودخانه ها، چشمه ها و حوض ها دراز کند تا قورباغه ها بیرون بیایند و همه جا را پُر سازند»

- هارون چنین کرد و مصر از قورباغه پر شد، ولی جادوگران مصری هم با جادوی خود، همین کار را کردند و قورباغه های بسیار زیادی پدی آوردند. پس فرعون، موسی و هارون را فراخواند و گفت: «از خداوند درخواست کنید این قورباغه ها را از ما دور کند و من قول می دهم بنی اسرائیل را رها کنم تا بروند و برای خداوند قربانی کنند.»

- موسی در جواب فرعون گفت: «زمانی را معیّن کن تا برای تو درباریان و قومت دعا کنم و تمام قورباغه ها به جز آن هایی که در رود نیل هستند نابود شوند» فرعون گفت: فردا.

- موسی جواب داد: «این کار را خواهم کرد تا تو بدانی که مثل خداوند ما خدایی نیست. تمام قورباغه ها از بین خواهند رفت به جز آن هایی که در رود نیل هستند.»

- موسی و هارون از دربار فرعون بیرون آمدند و موسی از خداوند خواهش کرد تا قورباغه ها را از بین ببرد. خداوند هم دعای موسی را اجابت کرد و تمام قورباغه ها در سراسر مصر مردند.

- مردم آن ها را جمع کرده روی هم انباشتند، آن چنان که بوی تعفّن همه جا را فراگرفت. امّا وقتی قورباغه ها از بین رفتند فرعون بازهم دل خود را سخت کرد و همان طور که خداوند فرموده بود، راضی نشد قوم اسرائیل را رها کند. (1)

قسمت هشتم: خون شدن آب نیل (بلای هفتم)

درقرآن آمده است: «خداوند خون را بر آن ها مسلط ساخت»

1- (وَ الدَّمَ)

هم دم اینی آنچه خوردندی ز آب

داشت طعم و رنگ خون در انقلاب (2)

نکته ها

v در تورات و روایات آمده است:

بیماری رعاف (خون دماغ شدن) به صورت یک بیماری عمومی درآمد و همگی گرفتار آن شدند. ولی بیشتر روات و مفسران گفته اند رودخانه عظیم نیل به رنگ خون درآمد، آن چنان که برای هیچ مصرفی قابل استفاده نبود! (3)


1- جزایری، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، ص 235
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 261
3- تورات، سفر خروج؛ 7/19؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج6، ص 322؛ طبرسی،مجمع البیان، ج4، ص 722 و ص 724 ( برفی سخ رنگ نیز توسط امام صادق ع نقل شده که طبرسی به آن اشاره کرده ) (می توان احتمال داد که طی یک فرایند زیست محیطی، آب نیل مسموم و به رنگ خون در آمده باشد. تغییر رنگ آب یا کشند سرخ یا شکوفایی جلبکی پدیده ای است طبیعی که براثر نوعی جلبک میکروسکپی به وجود می آید. موجودات بسیار کوچک میکروسکوپی به نام دانیوفلاژله (Dinoflagellate،دوتاژکی ها) وجود دارند که گاهی به سرعت تولید مثل نموده و در اثر ازدیاد جمعیت، مناطق وسیعی از سطح دریا را می پوشانند و چون علاوه بر پیگمان سبز، پیگمان های سرخ نیز دارند، آب را به رنگ قرمز در می آورند (serc.carleton.edu، whoi.edu). تمامی شکوفایی ها (Blooms) سمّی نیستند ولی بسیاری از بلوم های غیر سمّی می وانند به طرق مختلف زیان آور باشند. به عنوان مثال این بلوم ها با کاهش نفوذ نور، کاهش مقدار اکسیژن محلول، ایجاد توده موسیلاژی و یا مختل کردن تنفس ماهی ها به آبزیان آسیب وارد می کنند. مهمترین عامل قرمز شدن آب (Red Tide) می تواند عامل طوفان باشد که در ابتدای آیه 133 سوره اعراف یاد شده است (2006Sindermann,). در توجیه این امر که آب تنها برای فرعونیان «خون» گردید، گفته اند که چون بهترین و زیباترین نقطه در مصر، یعنی دو سوی شط عظیم نیل، در اختیار فرعونیان و قبطی ها قرار داشته و در نتیجه، هنگام بروز خطر و بلا، همانان که نزدیک به شط بودند، آسیب بیشتری را متحمل می شده اند، اثر خون شدن آب رود نیل قبل از همه در خانه های فرعونیان نمایان گشته است (مکارم شیرازی،تفسیر نمونه، ج 6، ص 323). روشن است که تحقیق و پژوهش بیشتری در این باره لازم می نماید. به هر حال در صورت صحت تطبیقات علمی یاد شده با مفهوم این آیه شریفه، این مطلب می تواند نمایانگر نوعی اشاره علمی در قرآن کریم باشد.)

ص:27

- خداوند آب رودخانه نیل را برای قبطیان تبدیل به خون نمود اما بنی اسرائیل هرگاه دست به سوی آن می بردند اثری از خون را در آب نمی دیدند تا آنکه آن ها مجدداً به خیانت و کشتار بنی اسرائیل روی آوردند. فرعونیان دیدند آب رود نیل به خون مبدّل شد که نه برای آشامیدن قابل استفاده بود و نه برای کشاورزی.

- روزی یکی از قبطیان از شدت تشنگی نزدیکی از سبطیان (پیروان موسی) آمد و گفت: من از دوستان و خویشان تو هستم، امروز از روی نیاز به تو رو آورده ام، موسی جادویی کرده و آب نیل را به خون تبدیل کرده ولی آن آب برای سبطی ها صاف و گواراست.

- من یار دیرین تو هستم این کاسه را بگیر و پر از آب کن و به من بده تا بلکه آب صافی بیاشامم و از خطر تشنگی نجات یابم.

- سبطی به او جواب مثبت داد و کاسه را گرفت و از آب نیل پر کرد و نیمی از آب آن را خود نوشید و نیم دیگر را به قبطی داد و گفت: «این آب صاف است آن را بیاشام» ولی همان لحظه، آب آن کاسه به خون مبدّل شد، قبطی خشمگین شد و ساعتی بعد که خشمش فروکش کرد به سبطی گفت: چاره چیست؟ چگونه از این بدبختی نجات یابم؟

- سبطی گفت: «از پیروی فرعون خارج شو در صف پیروان موسی در آی»

- قبطی گفت: «من لیاقت آن را ندارم، تو برایم دعا کن تا به این توفیق دست یابم»

- سبطی برای او بسیار دعا کرد و دعایش مستجاب شد؛ و قبطی به موسی ایمان آورد آنگاه آب برای او صاف و گوارا گردید، از آن آب آشامید و گفت: «چون من شربتی از عطایای خداوند خریدار انسان ها نوشیدم، دیگر تا قیامت تشنه نخواهم شد، چشمه ی معنویت از طرف خدای چشمه آفرین در درونم جوشید، در این صورت آب مادّی نزدم خوار گشت» (1)

موسی عصایش را به آب نیل زد و به خون تبدیل شد: (2)

- خداوند به موسی فرمود: دل فرعون همچنان سخت است و هنوز هم حاضر نیست قوم مرا رها کند، فردا صبح عصایی را که تبدیل به مار شده بود به دست بگیر و کنار رودخانه برو در آنجا منتظر فرعون باش.

- آن وقت به او بگو: خداوند؛ خدای عبرانی ها مرا نزد تو فرستاده است که بگویم قوم مرا رها کنی تا به صحرا بروند و او را عبادت کنند تابه حال از دستور خدا اطاعت نکرده ای، ولی اکنون کاری می کند که بدانی او خداوند است. من به دستور او، با ضربه ی عصای خود، آب رود نیل را تبدیل به خون می کنم، تمام ماهی ها خواهند مرد و آب خواهد گندید، به طوری که دیگر نتوانید از آب رودخانه جرعه ای بنوشد. سپس به هارون بگو که: عصای خود را به سوی تمام رودخانه ها، چشمه ها، جوی ها و حوض ها دراز کند تا آب آن ها به خون تبدیل شود. حتّی آب هایی که در ظرف ها و کوزه های خانه هاست به خون تبدیل خواهد شد.

- موسی و هارون همان طور که خداوند فرموده بود، عمل کردند.


1- جزایری، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، ص 236
2- سفرخروج، اصحاح 7، آیات 14- 25

ص:28

- هارون در حضور پادشاه مصر و همراهان او، با عصای خود ضربه ای به رود نیل زد و آب تبدیل به خون شد. تمام ماهی ها مردند و آب گندید و ازآن پس مردم مصر نتوانستند از آب رود نیل بنوشند. در سراسر مصر به جای آب، خون بود ولی جادوگران مصری هم با افسون خود توانستند آب را به خون تبدیل کنند پس دل فرعون همچنان سخت ماند و همان طور که خداوند فرموده بود، به گفته های موسی و هارون اعتنایی نکرد.

- او بدون اینکه تحت تأثیر این معجزه قرار گیرد، به کاخ خود بازگشت. ازآن پس مصری ها در کناره ی رود نیل چاه می کندند تا آب برای نوشیدن پیدا کنند، چون در رود به جای آب، خون جاری بود. از این واقعه یک هفته گذشت.

 دیدگاه مولانا

مولانا در شعری تحت عنوان «باقی قصه ی موسی» دراین باره می گوید:

کامدش پیغام از وحی مهم

که کژی بگذار اکنون فاستقم

این درخت تن عصای موسی است

کامرش آمد که بیندازش ز دست

تا ببینی خیر او شر او

بعدازآن برگیر او را ز امر هو

پیش از افکندن نبود او غیر چوب

چون به امرش برگرفتی گشت خوب

اول

او بد برگ افشان بره را

گشت معجز آن گروه غره را

تا برآمد بی خود از موسی دعا

چون نظر افتادش اندر منتها

کاین همه اعجاز و کوشیدن چراست

چون نخواهند این جماعت گشت

راست

امر آمد که اتباع نوح کن

ترک پایان بینی مشروح کن

ز آن تغافل کن چو داعی رهی

امر بَلِّغْ هست نبود آن تهی

کمترین حکمت کاز این الحاح تو

جلوه گردد آن لجاج و آن عتو

تا که ره بنمودن و اضلال حق

فاش گردد بر همه ی اهل فرق

چون که مقصود از وجود اظهار بود

بایدش از پند و اغوا آزمود

دیو الحاح غوایت می کند

شیخ الحاح هدایت می کند

چون پیاپی گشت آن امر شجون

نیل می آمد سراسر جمله خون

تا به نفس خویش فرعون آمدش

لابه می کردش دو تا گشته قدش

کانچه ما کردیم ای سلطان مکن

نیست ما را روی ایراد سخن

پاره پاره گردمت فرمان پذیر

من به عزت خو گرم سختم مگیر

هین بجنبان لب به رحمت ای امین

تا ببندد این دهانه ی آتشین

گفت یا رب می فریبد او مرا

می فریبد او فریبیده ی ترا

بشنوم یا من دهم هم خدعه اش

تا بداند اصل را آن فرع کش

کاصل هر مکری و حیله پیش ماست

هر چه بر خاک است اصلش از سماست

ص:29

گفت حق آن سگ نیرزد هم بدان

پیش سگ انداز دور استخوان (1)

پیش قبطی خون بود آن آب نیل

آب باشد پیش سبطی جمیل (2)

یار فرعون تنید ای قوم دون

ز آن نماید مر شمارا نیل خون

یار موسی خرد گردید زود

تا نماند خون و بینید آب رود (3)

گر چه هست این دم بر تو نیم شب

نزد من نزدیک شد صبح طرب

هر شکستی پیش من پیروز شد

جمله شب ها پیش چشمم روز شد

پیش تو خون است آب رود نیل

نزد من خون نیست آب است ای

نبیل (4)

ج

مولانا مباحث و سخنان خود را به نیل جان فزا تشبیه می کند و دعا می کند که نااهلان از آن حاصلی نیابند، همان طور که فرعونیان از آب نیل بهره ای نبردند و آب به خون تبدیل شد:

آب نیل است این حدیث جان فزا

یا ربش در چشم قبطی خون نما (5)

مولانا می گوید: مثنوی در چشم حق طلبان مانند نیل خوشگوار و قابل فهم است، درحالیکه در نظر کوردلان و ظاهر بینان خونین و ناخوش است «کسانی را که به علت عدم ادراک خویش مثنوی را مشتی افسانه و فاقد معنی و اسرار بلند می خوانند، طعن می زند و نشان می دهد که اینجا هر کس به قدر آنچه نقد حال اوست از مثنوی درک می کند» (6)

آب نیل است و به قبطی خون نمود

موسی را نه خون بد آب بود

دشمن این حرف این دم در نظر

شد ممثل سرنگون اندر سقر (7)

مولانا معتقد است که آدمی با کوردلی و گمراهی، خشم الهی را برمی انگیزد و لطف حق را که مثل رود نیل روان و زلال است با قهر الهی به خون بدل می شود.

این چنین لطفی چو نیلی می رود

چون که فرعونیم چون خون

می شود

خون همی گوید من آبم هین مریز

یوسفم گرگ از توأم ای پُرسِتیز


1- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ص 712 - 714
2- مولوی، مثنوی معنوی ، دفتر سوم، ص 474
3- مولوی، مثنوی معنوی ، دفتر چهارم، ص 698
4- مولوی، مثنوی معنوی ، دفتر ششم، ص 963
5- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ص 705
6- زرین کوب، سّر نی، ج 1، ص 29
7- مولوی،مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ص 557

ص:30

تو نمی بینی که یار بردبار

چون که با او ضد شدی گردد چو مار (1)

مولانا معتقد است: دل بستگان به زندگی دنیوی چون استعداد درک حقیقت را ندارند، نمی توانند از زندگی لذت ببرند و تنها ناخوشی های آن را می بینند، اما زمانی که از ظواهر دنیا چشم بپوشند و هدایت عقل کمال طلب را بپذیرند، می توانند حقیقت را درک کنند وزندگی شیرین و گوارا می گردد:

یار فرعون تنید ای قوم دون

ز آن نماید مر شما را نیل

خون

یار موسی خرد گردید زود

تا نماند خون و بینید آب رود (2)

مولانا بابیان ماجرای نیل که برای قبطیان خون می شد و برای سبطیان زلال بحث انتساب ادراک و شعور به موجودات را تکرار می کند و تأکید می کند که آن را برای این منظور می گوید تا بدانی که وقتی جماد میان حق و باطل تمییز قائل می شود، خداوند نیز میان هوشیار و مست، فرق می گذارد. پس خداوند قادر که بر کل عالم محیط است و به آن ها چنان قدرتی داده است، می تواند با لطف خود ابله را عاقل و با قهر خود عقل را از عاقل بگیرد:

نیل را بر قبطیان حق خون کند

سبطیان را از بلا محصون کند

تا بدانی پیش حق تمییز هست

در میان هوشیار راه و مست

نیل تمییز از خدا آموخته ست

که گشاد این را و آن را سخت

بست

لطف او عاقل کند مر نیل را

قهر او ابله کند قابیل را

در جمادات از کرم عقل آفرید

عقل از عاقل به قهر خود برید (3)

بار دیگر برای روشن ساختن این مطلب که امور دنیا در نظر مردم به دیدگاه خودشان و به عوالم روحی آن ها وابسته است و در تمام موجودات می توان هم فایده دید و هم ضرر می گوید: رود نیل برای مؤمنان از آب حیوان نیز زلال تر است درحالی که نزد منکران، خون و ناخوشایند است.

آب نیل از آب حیوان بد فزون

لیک بر محروم و منکر بود خون (4)


1- مولوی ، مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص 507
2- مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر چهارم، ص 697
3- مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر چهارم، ص 678
4- مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر دوم، ص 226

ص:31

همچنین از این خاصیت دوگانه ی نیل برای بیان مسئله ی جبر بهره می گیرد و هنگام مناجات با خداوند، او را قادری می داند که هرچه در دنیا رخ می دهد به خواست و مشیت اوست و چون کافران از درک این موضوع ناتوان هستند، موضوع جبر برای آنان همانند رود نیل خونین است ولی برای مؤمنان که جهان را مسخّر و مطیع امر خداوند می دانند، جبری در کار نیست و حوادث زندگی مانند آب نیل، نوشین و گوارا است:

همچو آب نیل دان این جبر را

آب مؤمن را و خون مر گبر را

بال بازان را سوی سلطان برد

بال زاغان را به گورستان برد (1)

«بار دیگر برای بیان قدرت خداوند و برای نشان دادن تأثیر فعل و اراده ی حق و تسلط او بر همه ی ارکان و اجزای هستی در کنار دیگر مواردی که مطرح می کند به واقعه ی تبدیل آب به خون نیز اشاره می کند. او قدرت حق را حق را کیمیایی می داند که به راحتی می تواند خوب را بد و بد را خوب سازد و جوی خون را به نیلی روان تبدیل کند.» (2)

هم دعا از تو اجابت هم ز تو

ایمنی از تو مهابت هم ز تو

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن

مصلحی تو ای تو سلطان سخن

کیمیا داری که تبدیلش کنی

گر چه جوی خون بود نیلش کنی

این چنین مینا گری ها کار تست

این چنین اکسیرها اسرار تست (3)

مولانا ماجرای قبطی و سبطی را در شعری تحت عنوان «لابه کردن قبطی سبطی را که یک سبو به نیت خویش از نیل پر کن و بر لب من نه تا بخورم به حق دوستی و برادری، که سبو که شما سبطیان بهر خود پر می کنید از نیل آب صاف است و سبو که ما قبطیان پر می کنیم خون صاف است» این چنین توصیف می کند: (4)

من شنیدم که درآمد قبطیی

از عطش اندر وثاق سبطیی

گفت هستم یار و خویشاوند تو

گشته ام امروز حاجتمند تو

ز آنکه موسی جادویی کرد و فسون

تا که آب نیل ما را کرد خون

سبطیان زو آب صافی می خورند

پیش قبطی خون شد آب از چشم بند

قبط اینک می مرند از تشنگی

از پی ادبار خود یا بد رگی

بهر خود یک طاس را پر آب کن

تا خورد از آبت این یار کهن

چون برای خود کنی آن طاس پر

خون نباشد آب باشد پاک و حر

من طفیل تو بنوشم آب هم

که طفیلی در تبع به جهد ز غم

گفت ای جان و جهان خدمت کنم

پاس دارم ای دو چشم روشنم


1- مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر ششم، ص 988
2- پور خالقی چتر رودی، فرهنگ قصه های پیامبران، ص 328
3- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 209
4- مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر چهارم، ص 706-708

ص:32

بر مراد تو روم شادی کنم

بنده ی تو باشم آزادی کنم

طاس را از نیل او پر آب کرد

بر دهان بنهاد و نیمی را

بخورد

طاس را کژ کرد سوی آب خواه

که بخور تو هم شد آن خون

سیاه

باز این سو کرد کژ خون آب شد

قبطی اندر خشم و اندر تاب شد

ساعتی بنشست تا خشمش برفت

بعدازآن گفتش که ای صمصام زفت

ای برادر این گره را چاره چیست

گفت این را او خورد کاو متقی

است

متقی آن است کاو بیزار شد

از ره فرعون و موسی وار شد

قوم موسی شو بخور این آب را

صلح کن با مه ببین مهتاب را

صد هزاران ظلمت است از خشم تو

بر عباد الله اندر چشم تو

خشم بنشان چشم بگشا شاد شو

عبرت از یاران بگیر استاد شو

کی طفیل من شوی در اغتراف

چون ترا کفری است همچون کوه

قاف

کوه در سوراخ سوزن کی رود

جز مگر کان رشته ی یکتا شود

کوه را که کن به استغفار و خوش

جام مغفوران بگیر و خوش بکش

تو بدین تزویر چون نوشی از آن

چون حرامش کرد حق بر کافران

خالق تزویر تزویر ترا

کی خرد ای مفتری مفترا

آل موسی شو که حیلت سود نیست

حیله ات باد تهی پیمودنی است

زهره دارد آب کز امر صمد

گردد او با کافران آبی کند

یا تو پنداری که تو نان می خوری

زهرمار و کاهش جان می خوری

نان کجا اصلاح آن جانی کند

کاو دل از فرمان جانان برکند

یا تو پنداری که حرف مثنوی

چون بخوانی رایگانش بشنوی

یا کلام حکمت و سر نهان

اندر آید زغبه در گوش و دهان

اندر آید لیک چون افسانه ها

پوست بنماید نه مغز دانه ها

در سر و رو درکشیده چادری

رو نهان کرده ز چشمت دلبری

شاهنامه یا کلیله پیش تو

همچنان باشد که قرآن از عتو

فرق آن گه باشد از حق و مجاز

که کند کحل عنایت چشم باز

ور نه پشک و مشک پیش اخشمی

هر دو یکسان است چون نبود شمی

خویشتن مشغول کردن از ملال

باشدش قصد از کلام ذوالجلال

کاتش وسواس را و غصه را

ز آن سخن بنشاند و سازد دوا

بهر این مقدار آتش شاندن

آب پاک و بول یکسان شد به فن

آتش وسواس را این بول و آب

هر دو بنشانند همچون وقت خواب

لیک گر واقف شوی زین آب پاک

که کلام ایزد است و روحناک

نیست گردد وسوسه ی کلی ز جان

دل بیابد ره به سوی گلستان

ز آنکه در باغی و در جویی پرد

هر که از سر صحف بویی برد

ص:33

یا تو پنداری که روی اولیا

آن چنان که هست می بینیم ما

در تعجب مانده پیغمبر از آن

چون نمی بینند رویم مؤمنان

چون نمی بینند نور روم خلق

که سبق برده ست بر خورشید شرق

ور همی بینند این حیرت چراست

تا که وحی آمد که آن رو در

خفاست

سوی تو ماه است و سوی خلق ابر

تا نبیند رایگان روی تو گبر

سوی تو دانه است و سوی خلق دام

تا ننوشد زین شراب خاص عام

گفت یزدان که تَراهُمْ ینظرون

نقش حمامند هُمْ لا یبصرون

می نماید صورت ای صورت پرست

کان دو چشم مرده ی او ناظر است

پیش چشم نقش می آری ادب

کاو چرا پاسم نمی دارد عجب

از چه بس بی پاسخ است این نقش نیک

که نمی گوید سلامم را علیک

می نجنباند سر و سبلت ز جود

پاس آنکه کردمش من صد سجود

حق اگرچه سر نجنباند برون

پاس آن ذوقی دهد در اندرون

که دو صد جنبیدن سر ارزد آن

سر چنین جنباند آخر عقل و جان

عقل را خدمت کنی در اجتهاد

پاس عقل آن است کافزاید رشاد

حق نجنباند به ظاهر سر ترا

لیک سازد بر سران سرور ترا

مر ترا چیزی دهد یزدان نهان

که سجود تو کنند اهل جهان

آن چنان که داد سنگی را هنر

تا عزیز خلق شد یعنی که زر

قطره ی آبی بیابد لطف حق

گوهری گردد برد از زر سبق

جسم خاک است و چو حق تابیش داد

در جهان گیری چو مه شد اوستاد

هین طلسم است این و نقش مرده است

احمقان را چشمش از ره برده

است

می نماید او که چشمی می زند

ابلهان سازیده اند او را سند

مولانا در شعر دیگری تحت عنوان «درخواستن قبطی دعای خیر و هدایت از سبطی و دعا کردن سبطی قبطی را به خیر و مستجاب شدن از اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین» می گوید: قبطی نماد سالکی است که باانگیزه ی رفع عطش و نیاز مادی مرد سبطی که نماد مرشد و مرد حق است می رود و براثر هدایت و ارشاد ولی صادق ضمیرش بیدار می شود و راه حق را عاشقانه می پیماید.

مولانا با بهره گیری از این داستان به بیان قدرت خداوند می پردازد، خداوندی که در چشم ظاهربینان بی ایمان قبطی، نیل را خون می نماید و آنگاه که تجدید ایمان می کند و رو به درگاه او می آورد، نیل خون را به آب تبدیل می کند.

نتیجه و هدفی که مولانا از این داستان می گیرد، این است که اگر همچنان مؤمن باقی بمانی و به کفر روی نیاوری، هرگز نیل وجودت آلوده و پلید نمی شود و زلال و پاک باقی می ماند.

مولانا تنها راه نجات را برای قبطی، بیزاری از فرعون می داند و اینکه موسی وار متّقی گردد و تزویر و ریا را کنار بگذارد و چشم حقیقت بین را باز کند تا به آب پاک حقیقت دست یابد.

ص:34

گفت قبطی تو دعایی کن که من

از سیاهی دل ندارم آن دهن

که بود که قفل این دل وا شود

زشت را در بزم خوبان جا شود

مسخی از تو صاحب خوبی شود

یا بلیسی باز کروبی شود

یا به فر دست مریم بوی مشک

یابد و تری و میوه شاخ خشک

سبطی آن دم در سجود افتاد و گفت

کای خدای عالم جهر و نهفت

جز تو پیش کی بر آرد بنده دست

هم دعا و هم اجابت از تو است

هم ز اول تو دهی میل دعا

تو دهی آخر دعاها را جزا

اول و آخر تویی ما در میان

هیچ هیچی که نیاید در بیان

این چنین می گفت تا افتاد طشت

از سر بام و دلش بی هوش گشت

بازآمد او به هوش اندر دعا

لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا

ما سعی

در دعا بود او که ناگه نعره ای

از دل قبطی بجست و غره ای

که هلا بشتاب و ایمان عرضه کن

تا ببرم زود زنار کهن

آتشی در جان من انداختند

مر بلیسی را به جان بنواختند

دوستی تو از تو نا شگفت

حمد لله عاقبت دستم گرفت

کیمیایی بود صحبت های تو

کم مباد از خانه ی دل پای تو

تو یکی شاخی بدی از نخل خلد

چون گرفتم او مرا تا خلد برد

سیل بود آنکه تنم را در ربود

برد سلیم تا لب دریای جود

من به بوی آب رفتم سوی سیل

بحر دیدم درگرفتم کیل کیل

طاس آوردش که اکنون آب گیر

گفت رو شد آب ها پیشم حقیر

شربتی خوردم ز الله اشتری

تا به محشر تشنگی ناید مرا

آنکه جو چشمه ها را آب داد

چشمه ای در اندرون من گشاد

این جگر که بود گرم و آب خوار

گشت پیش همت او آب خوار

کاف کافی آمد او بهر عباد

صدق وعده ی کهیعص

کافی ام بدهم ترا من جمله خیر

بی سبب بی واسطه ی یاری غیر

کافی ام بی نان ترا سیری دهم

بی سپاه و لشکرت میری دهم

بی بهارت نرگس و نسرین دهم

بی کتاب و اوستا تلقین دهم

کافی ام بی داروات درمان کنم

گور را و چاه را میدان کنم

موسی ای را دل دهم با یک عصا

تا زند بر عالمی شمشیرها

دست موسی را دهم یک نور و تاب

که طپانچه می زند بر آفتاب

چوب را ماری کنم من هفت سر

که نزاید ماده مار او را ز نر

خون نیامیزم در آب نیل من

خود کنم خون عین آبش را به فن

شادی ات را غم کنم چون آب نیل

که نیابی سوی شادی ها سبیل

ص:35

باز چون تجدید ایمان بر تنی

باز فرعون بیزاری کنی

موسی رحمت ببینی آمده

نیل خون بینی از او آبی شده

چون سررشته نگه داری درون

نیل ذوق تو نگردد هیچ خون

من گمان بردم که ایمان آورم

تا از این طوفان خون آبی

خورم

من چه دانستم که تبدیلی کند

در نهاد من مرا نیلی کند

سوی چشم خود بکی نیلم روان

برقرارم پیش چشم دیگران

همچنان که این جهان پیش نبی

غرق تسبیح است و پیش ما غبی

پیش چشمش این جهان پر عشق و داد

پیش چشم دیگران مرده و جماد

پست و بالا پیش چشمش تیزرو

از کلوخ و خشت او نکته نشو

با عوام این جمله بسته و مرده ای

زین عجب تر من ندیدم پرده ای

گورها یکسان به پیش چشم ما

روضه و حفره به چشم اولیا

عامه گفتندی که پیغمبر ترش

از چه گشته ست و شده ست او ذوق

کش

خاص گفتندی که سوی چشمتان

می نماید او ترش ای امتان

یک زمان در چشم ما آیید تا

خنده ها بینید اندر هَلْ أتی

از سر امر و دبن بنماید آن

منعکس صورت، به زیر آ ای جوان

آن درخت هستی است امر و دبن

تا بر آنجایی نماید نو کهن

تا بر آنجایی ببینی خارزار

پر ز کژدم های خشم و پر ز مار

چون فرود آیی ببینی رایگان

یک جهان پر گل رخان و دایگان (1)

مولانا محرومان و نالایقان و مسخره کنندگان نبوّت را که رمز «اعطیناک الکوثر» را درنمی یابند و مقام حضرت محمد صلی الله علیه و آله را که با نور وحی عالم را منور ساخته است نمی شناسند و در کنار چشمه ی آب کوثر تشنه لب مانده اند، به فرعونی تشبیه کرده است که در مقابل آب صاف و گوارای رود نیل قرارگرفته، امّا آن را خون می بیند (2)

این که کرَّمناست و بالا

می رود

وحی اش از زنبور کمتر کی بود

نه تو اعطیناک کوثر خوانده ای

پس چرا خشکی و تشنه مانده ای

یا مگر فرعونی و کوثر چو نیل

بر تو خون گشته است و ناخوش ای

علیل

توبه

کن بیزار شو از هر عدو

کاو ندارد آب کوثر در کدو

هر که را دیدی ز کوثر سرخ رو

او محمد خوست با او گیر خو

تا أحبَّ لله آیی در حساب

کز درخت احمدی با اوست سیب

هر که را دیدی ز کوثر خشک لب

دشمنش می دار همچون مرگ و تب


1- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ص 710-708
2- پور خالقی چتر رودی، فرهنگ قصه های پیامبران، ص 328

ص:36

گر چه بابای تو است و مام تو

کاو حقیقت هست خون آشام تو (1)

· اشعار دیگر شاعران برجسته ایرانی

جام موسی کش، شمس الحق تبریزی

تا آب شود پیشت هر نیل که خون باشد (2)

خاموش که گفتار تو مانند به

نیل است

بر قبط چو خون آمد و بر سبط معین شد (3)

بر فرعونیان که نیل خون گشت

بر مو من خوشگوار باشد (4)

چو آب نیل دو رو دارد این

شکنجه ی عشق

به اهل خویش چو آب و به غیر اوخون خوار (5)

به سوی تو همه خون است و سوی

من همه آب

نه قبطی ام که در این نیل موسوی خویم (6)

گل را به ماءقبطی ممزوج کرد

طین

زد چون شبان سرخ سر از طور شاخسار (7)

چو نیل ازبهر موسی آب گردید

برای دیگران چون خون برآمد (8)

قسمت نهم: بلاهای دیگر در تورات

1- باران تگرگ سرخ

- این بار عذاب الهی به صورت تگرگی سرخ رنگ بر سر آن ها باریدن گرفت و تعداد بی شماری را به هلاکت رساند بار دیگر قبطیان از موسی امان خواستند و کلیم خدا از آن ها رفع عذاب نمود.

- قابل توجه اینکه در روایات می خوانیم که این بلاها تنها دامان فرعونیان را می گرفت و بنی اسرائیل از آن برکنار بودند، شک نیست که این یک نوع اعجاز بوده.


1- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ص 783
2- کلیات شمس، ص 262
3- کلیات شمس ، ص 223
4- کلیات شمس ، ص 294
5- کلیات شمس ، ص 450
6- کلیات شمس ، ص 658
7- صفی علیشاه اصفهانی، دیوان اشعار
8- دیوان شمس مغربی، ص 45

ص:37

- می دانیم در کشوری با مشخصات مصر، بهترین نقطه زیبا و موردتوجه همان دو طرف شط عظیم نیل بوده است که در اختیار فرعونیان و قبطی ها قرار داشت، قصرهای زیبا و خانه های مجلل و باغ های خرم و مزارع آباد را در همین منطقه می ساختند و طبعاً به بنی اسرائیل که بردگان آن ها بودند، از زمین های دورافتاده و بیابان ها و نقاط کم آب، سهمی می رسید.

- طبیعی است هنگامی که طوفان و سیلاب برخاست، از همه نزدیک تر به کام خطر دو طرف شط عظیم نیل بوده و همچنین قورباغه ها از شط برخاستند و اثر خونابه شدن شط قبل از همه در خانه های فرعونیان نمایان شد و اما ملخ و آفات نباتی نیز در درجه اول متوجه نقاط سرسبزتر و پربرکت تر می شود.

بلا روید نبات اندر زمینی

که اهلش قوم هامان اند و قارون (1)

- آنگاه خداوند به موسی فرمود: صبح زود برخیز و در برابر فرعون بایست و بگو که خداوند، خدای عبرانی ها می فرماید: قوم مرا رها کن تا بروند و مرا عبادت کنند، وگرنه این بار چنان بلایی بر سر تو درباریان و قومت خواهم آورد تا بدانید در تمامی جهان خدایی مانند من نیست.

- من می توانستم تو قومت را با بلاهایی که نازل کردم نابود کنم. ولی این کار را نکردم، زیرا می خواستم قدرت خود را به تو نشان دهم تا نام من در میان تمامی مردم جهان شناخته شود.

- آیا هنوز هم سرسختی می کنی و نمی خواهی قوم مرا رهاسازی؟

- باآنکه فردا در همین وقت چنان تگرگی از آسمان می بارانم که در تاریخ مصر سابقه نداشته است.

- پس دستور بده: تمام حیوانات و آنچه را که در صحرا داری جمع کنند و به خانه ها بیاورند، پیش از آنکه تگرگ تمام حیوانات و اشخاصی را که در صحرا مانده اند از بین ببرد.

- بعضی از درباریان فرعون از این اخطار خداوند ترسیدند و چارپایان و نوکران خود را به خانه آوردند. ولی دیگران به کلام خداوند اعتنا نکردند و حیوانات و نوکران خود را همچنان در صحرا واگذاشتند.

- آنگاه خداوند به موسی فرمود: «دستت را به طرف آسمان دراز کن تا بر تمامی مصر تگرگ ببارد، بر حیوانات و گیاهان و بر تمامی مردمی که در آن زندگی می کنند» پس موسی عصای خود را به سوی آسمان دراز کرد و خداوند رعد و تگرگ فرستاد و صاعقه بر زمین فرود آورد.

- در تمام تاریخ مصر، کسی چنین تگرگ و صاعقه ی وحشتناکی ندیده بود.

- در سراسر مصر، تگرگ هرچه را که در صحرا بود زد، انسان و حیوان را کُشت، نباتات را از بین برد و درختان را در هم شکست.

- تنها جایی که از بلای تگرگ در امان ماند، سرزمین جوشن بود که بنی اسرائیل در آن زندگی می کردند پس فرعون، موسی و هارون را به حضور خواست و به ایشان گفت: «من به گناه خود معترفم. حق به جانب خداوند است من و


1- دیوان ناصر خسرو، ص 372

ص:38

قومم مقصّریم حال از خداوند درخواست کنید تا رعد و تگرگ تمام شود و من هم بی درنگ اجازه خواهم داد شما از مصر بیرون بروید»

- موسی گفت: بسیار خوب، به محض این که از شهر خارج شوم، دست های خود را به سوی خداوند دراز خواهم کرد تا رعد و تگرگ تمام شود تا بدانی که جهان از آن خداوند است. ولی می دانم که تو افرادت بازهم از خداوند اطاعت نخواهید کرد. (آن سال تگرگ تمام محصولات کتان و جو را از میان برد، چون ساقه ی جو خوشه کرده و کتان و شکوفه داده بود، ولی گندم از بین نرفت، زیراهنوز جوانه نزده بود)

- موسی قصر فرعون را ترک کرد و از شهر بیرون رفت و دست هایش را به سوی خداوند بلند کرد و رعد و تگرگ قطع شد و باران بند آمد. ولی وقتی فرعون و درباریان او این را دیدند، باز گناه ورزیدند. آن ها به سرسختی خود ادامه دادند و همان طور که خداوند توسّط موسی فرموده بود، این بار هم بنی اسرائیل را رها ننمودند. (1)

2- نابودی تمامی میش ها با طاعون

- آنگاه خداوند به موسی فرمود: «نزد فرعون بازگرد و به او بگو که خداوند، خدای عبرانی ها می فرماید: قوم مرا رها کن تا بروند و مرا عبادت کنند وگرنه تمام گلّه های اسب، الاغ، شتر، گاو گوسفند شمارا به مرض کشنده ی طاعون دچار می کنم. من بین گلّه های مصریان و گلّه های اسرائیلیان فرق خواهم گذاشت، به طوری که به گلّه های اسرائیلیان هیچ آسیبی نخواهد رسید. من این بلا را فردا بر شما نازل خواهم کرد.»

- روز بعد خداوند همان طور که فرموده بود، عمل کرد. تمام گلّه های مصریان مردند ولی از چهارپایان بنی اسرائیل حتّی یکی هم تلف نشد. پس فرعون مأموری فرستاد تا تحقیق کند که آیا راست است که از چهارپایان بنی اسرائیل هیچ کدام نمرده اند.

- بااین حال وقتی فهمید موضوع حقیقت دارد باز دلش نرم نشد و قوم خدا را رها نساخت. (2)

1- بدن قبطیان و حیوانات دچار دُمل های چرکین شد

- پس خداوند به موسی و هارون فرمود: «مشت های خود را از خاکستر کوره پرکنید و موسی آن خاکستر را پیش فرعون به هوا بپاشد. آنگاه آن خاکستر مثل غبار، سراسر خاک مصر را خواهد پوشانید و بر بدن انسان و حیوان دمل های دردناک ایجاد خواهد کرد» پس آن ها خاکستر را برداشتند و به حضور فرعون ایستادند.

- موسی خاکستر را به هوا پاشید روی بدن مصری ها و حیواناتشان دمل های دردناک درآمد، چنانکه جادوگران هم نتوانستند در حضور موسی بایستند، زیرا آن ها نیز به این دمل ها مبتلا شده بودند؛ اما خداوند همان طور که قبلاً به موسی فرموده بود، دل فرعون را سخت کرد و او به سخنان موسی و هارون اعتنا ننمود. (3)


1- سفرخروج، اصحاح 9، آیات 13- 33
2- سفرخروج ، اصحاح 9، آیات 1- 7
3- سفرخروج، اصحاح 9، آیات 8- 12

ص:39

2- تاریکی های عمیق بر آن ها خیمه زد

- سپس خداوند به موسی فرمود: «دست های خود را به سوی آسمان بلند کن تا تاریکی غلیظی مصر را فراگیرد»

- موسی چنین کرد و تاریکی غلیظی به مدّت سه روز مصر را فراگرفت، آن چنان که چشم چشم را نمی دید و هیچ کس قادر نبود از جای خود تکان بخورد امّا در منطقه ی مسکونی اسرائیلی ها همه جا همچنان روشن ماند. آنگاه فرعون بار دیگر موسی را احضار کرد و گفت: «بروید و خداوند را عبادت کنید. فرزندانتان را نیز ببرید ولی گلّه ها و رمه های شما باید در مصر بماند.» امّا موسی گفت: «ما گلّه ها و رمه ها را باید همراه خود ببریم تا برای خداوند، خدایمان قربانی کنیم. از گلّه ی خود حتّی یک حیوان راهم برجای نخواهیم گذاشت، زیرا تا به قربانگاه نرسیم معلوم نخواهد شد خداوند چه حیوانی برای قربانی می خواهد»

- خداوند دل فرعون را سخت کرد و این بار هم آن ها را رها نساخت.

- فرعون به موسی گفت: «از حضور من برو دیگر برنگرد. اگر بار دیگر با من روبه رو شوی باآنکه کشته خواهی شد» موسی جواب داد: همان طور که گفتی، دیگر مرا نخواهی دید. (1)

قسمت دهم: پیمان شکنی های مکرر فرعون پس از نزول هر بلا

این حوادث تلخ و دردناک گر چه موقتاً آن ها را بیدار می کرد و دست به دامن موسی می زدند.

آنان هنگامی که در چنگال بلا گرفتار می شدند- همانند همه تبهکاران- موقتاً از خواب غفلت بیدار می گشتند و به دست وپا می افتادند و از موسی علیه السلام می خواستند که دست به دعا بردارد و نجات آن ها را از خدا بخواهد اما همین که طوفان بلا و امواج حوادث فرومی نشست، همه چیز را فراموش کرده به حال اول بازمی گشتند و موسی را آماج انواع تیرهای تهمت قرار می دادند.

در قرآن آمده است:

1- «آن ها گفتند ای ساحر! پروردگارت را به عهدی که با تو کرده است بخوان تا ما را از این درد و رنج و بلا و مصیبت رهایی بخشد و مطمئن باش که ما راه هدایت را پیش خواهیم گرفت»! (2)

ز استغاثه می بگفتند آن کسان

رب خود را آیه الساحر بخوان

زان چه نزد تست عهدش ز انتساب حاصل

و آن است ایمان یا دعای مستجاب

آنکه بهر ما میکن دعا

تا که او بردارد این محنت ز ما

بر تو ایمان آوریم از مندفع

گردد از ما این عذاب مجتمع (3)

نکته ها


1- سفرخروج، اصحاح 10، آیات 21- 29
2- زخرف: 49 (وَ قالُوا یا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ)
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 681

ص:40

 چه تعبیر عجیبی؟ از یک سو ساحرش می خوانند و از سوی دیگر برای رفع بلا دست به دامنش می زنند! و از سوی سوم به او وعده قبول هدایت می دهند!

- بعضی گفته اند «ساحر» در اینجا به معنی «عالم» است، چراکه در آن زمان و مخصوصاً در محیط مصر ساحران را محترم می شمردند و به عنوان دانشمندانی به آن ها می نگریستند.

- بعضی احتمال داده اند سحر در اینجا به معنی انجام یک کار مهم است، همان گونه که در تعبیرات روزمره می گوییم: فلان کس در کار خود آن قدر ماهر است گویی سحر می کند! اما کسانی که با طرز فکر و سخن گفتن جاهلان ازخودراضی و مستکبران مغرور و طاغوت های مستبد آشنا باشند، می دانند آن ها ازاین گونه تعبیرات ضدونقیض فراوان دارند و تعجب نیست که در آغاز ساحرش بخوانند، سپس دست به دامنش بزنند و در پایان وعده قبول هدایت می دهند.

- بنابراین ظاهر تعبیرات آیه را باید حفظ کرد و نیازی به توجیه و تفسیرهای دیگر به نظر نمی رسد.

- از لحن آن ها پیدا بوده که در عین احساس نیاز به موسی علیه السلام وعده دروغین به او می دادند و حتی به هنگام بیچارگی و عرض حاجت باز مرکب غرور پیاده نمی شدند؛ و به همین جهت تعبیر به «ربک» (پروردگارت) و (بما عهد عندک) (به عهدی که با تو کرده) کردند و هرگز نگفتند پروردگار ما وعده ای که به ما فرموده، بااینکه موسی علیه السلام به آن ها صریحاً گفته بود من فرستاده پروردگار عالمیانم، نه پروردگار خودم.

- آری سبک مغزان مغرور هنگامی که بر اریکه قدرت می نشینند چنین است منطقشان و راه و رسمشان.

2- «هنگامی که بلا بر آن ها مسلط می شد، می گفتند ای موسی، برای ما از خدایت بخواه تا به عهدی که با تو کرده است وفا کند و دعایت را در حق ما مستجاب نماید» و اگر تو این بلا را از ما برطرف سازی، سوگند یاد می کنیم که قطعاً هم خودمان به تو ایمان خواهیم آورد و هم بنی اسرائیل را آزاد ساخته و با تو می فرستیم» (1)

این همه می بود آیت ها ز ما

که مفصل شد بر ایشان هرکجا

سرکشی کردند از حکم و حدود

آنکه می بودند قومی بس عنود

چون بر ایشان سخت می شد کار باز

سوی موسی می دویدند از نیاز

تا کند او رفع زایشان آن گزند

شرط می کردند کایمان آورند

چون که می شد دفع آن اندوه و غم

می فزودندی به طغیان و ستم

باز واقع چون بر ایشان شد عذاب

سوی موسی می نمودندی ایاب

گفتی ای موسی بخوان از بهر ما

رب خود را تا شود رفع بلا

با تو از عهدی که کرد اندر ایاب

که نماید دعوتت را مستجاب

گر ز ما زایل نمایی این بلا

بر تو ایمان آوریم از صدق ما

با تو بفرستیم اسرائیلیان

تا بری هر جا که خواهیشان عیان

(2)


1- أعراف: 134 (وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنی إِسْرائیلَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 261

ص:41

3- «هنگامی که بلا را پس از مدت تعیین شده ای از آن ها برمی داشتیم، پیمان خود را می شکستند و هنگامی که عذاب را از آن ها برطرف می ساختیم آن ها پیمان های خود را می شکستند و به لجاجت و انکار خود ادامه می دادند» (1)

کشف پس کردیم چون زایشان عذاب

بر دعای موسی صاحب کتاب

تا زمانی که رسند ایشان بر آن

موت یا هنگام دیگر ز امتحان

بی توقف پس شکستندی

تا دگر ره امتحانی رخ نمود

هست مروی آنکه موسی بیست سال

بود با فرعونیان اندر جدال

زان زمان که ساحران را کرد پست

داد مر فرعون و قومش را شکست

یک نفر ناورد ایمان زان گروه

بودشان گویی که دل از سنگ کوه (2)

پس چو زایشان دفع کردیم آن

عذاب

عهد خود در دم شکستند از شتاب (3)

نکته ها

 (رجز)

در معانی زیادی به کاررفته است: «بلاهای سخت، طاعون، بت و بت پرستی، وسوسه شیطان و برف یا تگرگ سخت». ولی همه این ها مصداق های مختلفی است از مفهومی که ریشه اصلی آن را تشکیل می دهد، زیرا ریشه اصلی آن به طوری که «راغب» در کتاب «مفردات» گفته، همان اضطراب است و به گفته «طبرسی» در «مجمع البیان» مفهوم اصلی اش انحراف از حق هست، بنابراین اگر به مجازات و کیفر و بلا «رجز» گفته می شود، برای این است که براثر انحراف از حق و ارتکاب گناه، دامان انسان را می گیرد، همچنین بت پرستی یک نوع انحراف از حق و اضطراب در عقیده است و نیز به همین جهت عرب ها به یک نوع بیماری که به شتر دست می دهد و سبب لرزش پای او می گردد تا آنجا که مجبور است گام ها را کوتاه بردارد، گاهی راه برود و گاهی توقف کند «رجز» (بر وزن مرض) می گویند،

و اینکه ملاحظه می کنیم به اشعار جنگی، «رجز» اطلاق می شود آن نیز به خاطر آن است که دارای مقطع های کوتاه و نزدیک به هم هست.

 عهد الهی نزد موسی

منظور از آن، وعده ای است که خدا به موسی داده بود که اگر دعا کند، دعایش به اجابت می رسد،

ولی این احتمال را نیز داده اند که منظور از «عهد» همان عهد «نبوت» است و «با»«باء قسم» هست یعنی «ترا به حق مقام نبوتی که داری سوگند می دهیم» که برای برطرف شدن این حوادث دردناک دعا کن.

 (نکث)

(بر وزن مکث) در اصل به معنی باز کردن ریسمان تابیده است و سپس به معنی شکستن پیمان به کاررفته است.


1- أعراف: 135 (فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلی أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ) 4- زخرف: 50 (فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 261
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 681

ص:42

جمله (إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ) با توجه به اینکه «ینکثون» فعل مضارع است و دلیل بر استمرار هست نشان می دهد که آن ها مکرر با موسی علیه السلام پیمان می بستند سپس آن را می شکستند، به طوری که پیمان شکنی جزء برنامه آن ها شده بود.

 (إِلی أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ)

اشاره به این است که موسی، برای آن ها مدتی تعیین می کرد و می گفت در فلان وقت، این بلا برطرف خواهد شد، برای اینکه کاملاً روشن شود این دگرگونی تصادفی نبوده، بلکه به برکت درخواست او از خدا بوده است.

قسمت یازدهم: تهمت زدن ها و عکس العمل های فرعون پس از دیدن این همه بلا و معجزه

در قرآن آمده است:

1- «این آیات و معجزات آشکار و نشانه های حقانیت موسی را به آن ها نشان دادیم، امّا آن ها در برابر آن تکبر ورزیدند و از قبول حق سرباز زدند و جمعیت مجرم و گنه کاری بودند» (1)

2- «هنگامی که موسی با آیات ما به سراغ آن ها آمد همگی از آن می خندیدند» (2)

البته این نخستین برخورد همه طاغوت ها و جاهلان مستکبر در برابر رهبران راستین است، جدی نگرفتن دعوت و دلایل آن ها و همه را به سخریه و مضحکه پاسخ گفتن تا به دیگران بفهمانند که اصلاً دعوت آن ها قابل بررسی و مطالعه و جوابگویی نیست و ارزش یک برخورد جدی را ندارد.

نکته ها

 دیدگاه مولانا

مولانا بارها فرعون را به نفس اماره تشبیه می کند و اندرز می دهد که نفس آدمی نیز همچون فرعون است که باید آن را با ریاضت در سختی و خواری قرارداد؛ زیرا آرامش و آسایش و فراهم آوردن امکانات برای او، آن را دوباره طاغی و کافر می گرداند:

چون شکم پر گشت و بر نعمت زدند

و آن ضرورت رفت پس طاغی شدند

فرعونی است هان سیرش مکن

تا نیارد یاد از آن کفر کهن

بی تف آتش نگردد نفس خوب

تا نشد آهن چو اخگر هین مکوب

بی مجاعت نیست تن جنبش کنان

آهن سردی است می کوبی بدان

گر بگرید ور بنالد زار زار

او نخواهد شد مسلمان هوش دار

او چو فرعون است در قحط آن چنان

پیش موسی سر نهد لابه کنان

چون که مستغنی شد او طاغی شود

خر چو بار انداخت اسکیزه زند


1- أعراف: 133 (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمینَ)
2- زخرف: 46- 47(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسیَ بِایَاتِنَا إِلیَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَایْهِ فَقَالَ إِنیّ ِ رَسُولُ رَبّ ِ الْعَالَمِینَ (*) فَلَمَّا جَاءَهُم بِایَاتِنَا إِذَا هُم مِّنهْا یَضْحَکُونَ)

ص:43

پس فراموشش شود چون رفت پیش

کار او ز آن آه و زاری های

خویش

سال ها مردی که در شهری بود

یک زمان که چشم در خوابی رود

شهر دیگر بیند او پر نیک و بد

هیچ در یادش نیاید شهر خود

که من آنجا بوده ام این شهر نو

نیست آن من درین جایم گرو

بل چنان داند که خود پیوسته او

هم در این شهرش بده ست ابداع

و خو

چه عجب گر روح موطن های خویش

که به د ستش مسکن و میلاد پیش

می نیارد یاد کاین دنیا چو خواب

می فروپوشد چو اختر را سحاب

خاصه چندین شهرها را کوفته

گردها از درک او نا روفته

اجتهاد گرم ناکرده که تا

دل شود صاف و ببیند ماجرا

سر برون آرد دلش از بخش راز

اول و آخر ببیند چشم باز (1)

3- «ما به موسی نه معجزه روشن دادیم پس از بنی اسرائیل سؤال کن آن زمان که این (معجزات نه گانه) به سراغ آن ها آمد (چگونه بودند)؟! فرعون به او گفت: «ای موسی! گمان می کنم تو دیوانه (یا ساحری)!» (2)

ما مگر دادیم موسی را عیان

نه ز آیات مبیّن برنشان

معجزاتی کز تواریخ و کتب

هست واضح نزد اهل قشر و لب

لیک پرسید از پیمبر یک یهود

که آن نه آیت چیست خود بر گو تو

زود

گفته بوده است اینکه بر پروردگار

شرک نارید از نهان و آشکار

هم ز خون ریزی نمایید اجتناب

وز زنا و سرقت از روی کتاب

هم ز سحر و از سعایت وز ربا

هم ز قذف محصنات از ناروا

وز جهاد ای دون بنگر یزید هم

بوده این نه حکم جاری در امم

زال اسرائیل پس می کن سؤال

آمد ایشان را چو موسی در مقال

زان چه شد مابین او با قبطیان

یا که این آیات ازایشان چون عیان

گفت فرعونش که در پندار من

عقل تو گشته مخبط بی سخن

زان چه ای موسی توگویی بیهده

خود تو باشی جادویی کرده شده (3)

نکته ها

 منظور از (تسع آیات)

تعبیراتی که در این آیات به کاررفته نشان می دهد که منظور از آن معجزاتی است که در ارتباط با فرعون و فرعونیان صورت گرفته، ...(عصا، ید بیضاء، خشک سالی، کمبود میوه ها، طوفان، حمله شپش، حمله ملخ، حمله قورباغه، خون شدن دریا).


1- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ص 712 - 714
2- اسراء: 101 (وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسیَ تِسْعَ ءَایَاتِ بَیِّنَاتٍ فَسْلْ بَنیِ إِسْرَ ءِیلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنیّ ِ لَأَظُنُّکَ یَامُوسیَ مَسْحُورًا)
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 428

ص:44

 (مسحور)

بعضی آن را به معنی ساحر دانسته اند به شهادت آیات دیگر قرآن که می گوید فرعون و فرعونیان همه جا او را متهم به ساحر بودن کردند... و آمدن اسم مفعول به معنی فاعل در لغت عرب شبیه و نظیر دارد مانند «مشئوم» به معنی «شائم» کسی که مایه بدبختی است و «میمون» به معنی «یامن» کسی که مایه خوشبختی است.

بعضی «مسحور» را به همان معنی مفعولی واگذاشته اند، به معنی کسی که سحر در او اثر گذاشته، چنانکه از آیه 39 ذاریات استفاده می شود که هم نسبت سحر به او دادند هم جنون.

به هرحال این روش همیشگی مستکبران است که مردان الهی را به خاطر نوآوری ها و حرکت بر

ضد مسیر جامعه های فاسد و همچنین نشان دادن خارق عادات متهم به سحر و یا جنون

می کردند تا در افکار مردم ساده دل نفوذ کنند و آن ها را از گرد پیامبران پراکنده سازند.

قسمت دوازدهم: برخورد موسی با فرعون پس از شنیدن تهمت های فرعون

در قرآن آمده است موسی در برابر این تهمت ناروا سکوت نکرد و با قاطعیت هر چه تمام تر «گفت»:

1- «ای فرعون تو به خوبی میدانی که این آیات روشنی بخش را جز پروردگار آسمان ها و زمین نازل نکرده است»

(بنابراین تو با علم و اطلاع و آگاهی حقایق را انکار می کنی، تو به خوبی میدانی که این ها از طرف خدا است و منهم میدانم که میدانی! این ها «بصائر» است، دلایلی است آشکار که به وسیله آن مردم راه حق را پیدا کنند و برای پیمودن جاده سعادت بصیرت می یابند.)

به همین دلیل چون حق را دانسته انکار می کنی

2- «من فکر می کنم ای فرعون تو سرانجام هلاک خواهی شد» (1)

گفت موسی که بدل زین آگهی

گر چه بر لب ناوری از گم رهی

که به نفرستاده این آیات هان

غیر خلاق زمین و آسمان

هست این آیات روشن بر بصر

جز که آن بیننده باشد کور و کر

بر گمان من تو ای فرعون نیز

بر هلاکت مشرفی اندر ستیز

یا که غفلت رفته پندارم ز سر

نیست هیچت التفات از نفع و ضر

بود آن پندار فرعون از گزاف

لیک بد پندار موسی بی خلاف (2)

نکته ها

 (مثبور) از ماده «ثبور» به معنی هلاکت است.


1- إسراء: 102 (قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 428

ص:45

قسمت سیزدهم: مرگ پسران ارشد

در تورات این بلا در دو قسمت بیان شده است:

قسمت اول )

- آنگاه خداوند به موسی فرمود: «یک بلای دیگر بر پادشاه مصر و قومش نازل می کنم تا شمارا رها سازد و این بار او خود خواهد خواست تا مصر را ترک گویید. به تمام زنان و مردان قوم اسرائیل بگو که پیش از رفتن باید از همسایگان مصری خود طلا و نقره بخواهند.» (خداوند قوم اسرائیل را در نظر مصری ها محترم ساخته بود و درباریان و تمام مردم مصر موسی را مردی بزرگ می دانستند.) پس موسی به فرعون گفت : خداوند می فرماید: حدود نیمه شب از میان مصر عبور خواهم کرد، همه ی پسران ارشد خانواده های مصری خواهند مرد. از پسر ارشد فرعون که جانشین اوست گرفته تا پسر ارشد کنیزی که کارش دستاس کردن گندم است. حتّی تمام نخست زاده های چهارپایان مصر نیز نابود خواهند شد.

- آن چنان شیونی در سراسر مصر خواهد بود که نظیر آن تابه حال شنیده نشده و نخواهد شد.

- امّا به قوم اسرائیل و حیواناتشان حتّی یک سگ هم پارس نخواهد کرد. آنگاه خواهی دانست که خداوند میان قوم اسرائیل و قوم تو تفاوت قائل است.

- تمام درباریان تو پیش از من به زانو افتاده التماس خواهند کرد تا هرچه زودتر بنی اسرائیل را از مصر بیرون ببرم. آنگاه من مصر را ترک خواهم کرد.

- سپس موسی با عصبانیت از کاخ فرعون بیرون رفت.

- خداوند به موسی فرموده بود: «فرعون به حرف های تو اعتنا نخواهد کرد و این به من فرصتی خواهد داد تا معجزات بیشتری در سرزمین مصر انجام دهم.»

- با اینکه موسی و هارون در حضور فرعون آن همه معجزه انجام دادند امّا او بنی اسرائیل را رها نساخت تا از مصر خارج شوند، زیرا خداوند دل فرعون را سخت ساخته بود. (1)

قسمت دوم )

- نیمه شب، خداوند تمام پسران ارشد مصر را کُشت، از پسر ارشد فرعون که جانشین او بود گرفته تا پسر ارشد غلامی که در سیاه چال زندانی بود. او حتّی تمام نخست زاده های حیوانات ایشان را نیز از بین برد.

- در آن شب فرعون و درباریان و تمام اهالی مصر، از خواب بیدار شدند و ناله سر دادند، به طوری که صدای شیون آن ها در سراسر مصر پیچید؛ زیرا خانه ای نبود که در آن کسی نمرده باشد.

- فرعون در همان شب موسی و هارون را فراخواند و به ایشان گفت: هرچه زودتر از سرزمین مصر بیرون بروید و بنی اسرائیل راهم با خود ببرید. بروید و همان طور که خواستید، خداوند را عبادت کنید.


1- سفرخروج، اصحاح 11، آیات 1- 10

ص:46

- گلّه ها و رمه های خود راهم ببرید، ولی پیش ازاین که بروید، برای من دعا کنید.

- اهالی مصر نیز به قوم اسرائیل اصرار می کردند تا هرچه زودتر از مصر بیرون بروند.

- آن ها به بنی اسرائیل می گفتند: «تا همه ی ما را به کُشتن نداده اید از اینجا بیرون بروید»

- پس قوم اسرائیل تغارهای پُر از خمیر بی مایه را درون پارچه پیچیدند و بر دوش خود بستند و همان طور که موسی به ایشان گفته بود، از همسایه های مصری خود، لباس و طلا و نقره خواستند.

- خداوند بنی اسرائیل را در نظر اهالی مصر، محترم ساخته بود، به طوری که هرچه از آن ها خواستند به ایشان دادند. به این ترتیب آن ها ثروت مصر را با خود بردند. (1)

قسمت چهاردهم: دستورات خداوند به بنی اسرائیل برای برگزاری عید پسح وعده ی نجات از فرعونیان

در تورات آمده است:

- خداوند در مصر، به موسی و هارون فرمود: ازاین پس باید این ماه برای شما اولین و مهم ترین ماه سال باشد. پس به تمام قوم اسرائیل بگویید که هرسال در روز دهم همین ماه، هر خانواده ای از ایشان یک برّه تهیّه کند. اگر تعداد افراد خانواده ای کم باشد می تواند با خانواده ی کوچکی در همسایگی خود شریک شود، یعنی هر خانواده به تعداد افرادش به همان مقداری که خوراکش هست سهم قیمت برّه را بپردازد. این حیوان خواه گوسفند خواه بز، باید نر و یک ساله و بی عیب باشد.

- عصر روز چهاردهم ماه، همه ی قوم اسرائیل این برّه ها را قربانی کنند؛ و خون آن ها را روی تیرهای عمودی دو طرف در و سردر خانه هایشان که در آن گوشت برّه را می خورند، بپاشند. در همان شب، گوشت را بریان کنند و با نان فطیر (نان بدون خمیرمایه) و سبزی های تلخ بخورند. گوشت را نباید خام یا آب پز بخورند. بلکه همه را بریان کنند حتّی کلّه و پاچه و دل و جگر آن را. تمام گوشت باید تا صبح خورده شود و اگر چیزی از آن باقی ماند آن را بسوزانند.

- قبل از خوردن برّه، کفش به پا کنید، چوب دستی به دست گیرید و خود را برای سفر آماده کنید و برّه را باعجله بخورید. این آیین، پسح خداوند خوانده خواهد شد. چون من که خداوند هستم، امشب از سرزمین مصر گذر خواهم کرد و تمام پسران ارشد مصریان و همه ی نخست زاده های حیوانات ایشان را هلاک خواهم نمود و خدایان آن ها را مجازات خواهم کرد. خونی که شما روی تیرهای در خانه های خود می پاشید، نشانه ای بر خانه هایتان خواهد بود. من وقتی خون را بببینم از شما می گذرم و فقط مصریان را هلاک می کنم.

- هرسال به یادبود این واقعه برای خداوند جشن بگیرید. این آئینی ابدی برای تمام نسل های آینده خواهد بود...

- در این جشن که هفت روز طول می کشد باید فقط نان فطیر بخورید.

- در روز اوّل خمیرمایه را از خانه ی خود بیرون ببرید، زیرا اگر کسی در مدّت این هفت روز نان خمیرمایه دار بخورد از میان قوم اسرائیل طرد خواهد شد.


1- سفرخروج اصحاح 12، آیات 29- 36

ص:47

- در روز اوّل و هفتم این جشن، باید تمام قوم به طور دسته جمعی خدا را عبادت کنند. در این دو روز به جز تهیّه ی خوراک کار دیگری نکنید.

- این عید که همراه نان فطیر جشن گرفته می شود، به شما یادآوری خواهد کرد که من در چنین روزی شمارا از مصر بیرون آوردم. پس برگزاری این جشن بر شما و نسل های آینده ی شما تا به ابد واجب خواهد بود.

- از غروب روز چهاردهم تا غروب روز بیست و یکم این ماه باید نان بدون خمیرمایه بخورید

- در این هفت روز نباید اثری از خمیرمایه در خانه های شما باشد. در این مدّت اگر کسی نان خمیرمایه بخورد، باید از میان قوم اسرائیل طرد شود.

- رعایت این قوانین حتّی برای غریبه هایی که در میان شما ساکن هستند نیز واجب خواهد بود

- باز تأکید می کنم که در این هفت روز نان خمیرمایه دار نخورید، فقط نان فطیر بخورید. (1)

قسمت پانزدهم: بیان مقررات عید پسح توسّط خداوند

در تورات آمده است:

- خداوند به موسی و هارون فرمود: هیچ غیر یهودی نباید از گوشت برّه ی قربانی بخورد، امّا غلامی که خریداری و ختنه شده باشد می تواند از آن بخورد. خدمتکار و مهمان غیر یهودی نباید از آن بخورند. تمام گوشت برّه را در همان خانه ای که در آن نشسته اید بخورید. آن گوشت را از خانه نباید بیرون ببرید. هیچ یک از استخوان های آن را نشکنید. تمام قوم اسرائیل باید این مراسم را برگزار نمایند.

- اگر غریبه هایی در میان شما زندگی می کنند و مایل اند این آیین را برای خداوند نگاه دارند، باید مردان و پسران ایشان ختنه شوند تا اجازه داشته باشند مثل شما در این آیین شرکت کنند

- امّا شخص ختنه نشده هرگز نباید از گوشت برّه ی قربانی بخورد. تمام مقررات این جشن شامل حال غریبه هایی نیز که ختنه شده اند و در میان شما ساکن اند، می شود.

- قوم اسرائیل تمام دستورات خداوند را که توسّط موسی و هارون به ایشان داده شده بود، به کار بستند. در همان روز خداوند تمام بنی اسرائیل را از مصر بیرون آورد. (2)

قسمت شانزدهم: ابلاغ دستور خداوند به بنی اسرائیل

در تورات آمده است:

- آنگاه موسی، بزرگان قوم را نزد خود خواند و به ایشان گفت: بروید و بره هایی برای خانواده هایتان بگیرید و برای عید پسح، آن ها را قربانی کنید.


1- سفرخروج، اصحاح 12، آیات 1- 20
2- سفر الخروج، إصحاح 12: آیات 43- 51

ص:48

- خون برّه را در یک طشت بریزید و بعد با گیاه زوفا خون را روی تیرهای دو طرف در و سردر خانه هایتان بپاشید. هیچ کدام از شما نباید در آن شب از خانه بیرون رود.

- خداوند آن شب از سرزمین مصر عبور خواهد کرد تا مصریان را بکشد. ولی وقتی خون را روی تیرهای دو طرف در و سردر خانه هایتان ببیند ازآنجا می گذرد و به «هلاک کننده» اجازه نمی دهد که وارد خانه هایتان شده، شمارا بکشد.

- برگزاری این مراسم برای شما و فرزندانتان یک قانون دائمی خواهد بود. وقتی به آن سرزمینی که خداوند وعده ی آن را به شما داده، وارد شدید، عید پسح را جشن بگیرید. هرگاه فرزندانتان مناسبت این جشن را از شما بپرسند، بگویید: عید پسح را برای خداوند به مناسبت آن شبی جشن می گیریم که او از مصر عبور کرده، مصری ها را کُشت ولی وقتی به خانه های ما اسرائیلی ها رسید از آن ها گذشت و به ما آسیبی نرساند. قوم اسرائیل روی بر خاک نهاده، خداوند را سجده نمودند. سپس همان طور که خداوند به موسی و هارون دستور داده بود عمل کردند. (1)

قسمت هفدهم: وقف نخست زادگان برای خداوند

در تورات آمده است:

خداوند به موسی فرمود: «تمام پسران ارشد قوم اسرائیل و نخست زاده ی نر حیوانات را وقف من کنید چون به من تعلّق دارند» (2)

قسمت هجدهم: مقررات عید فطیر

در تورات آمده است:

- موسی به قوم گفت: این روز را که روز رهایی شما از بردگی مصر است همیشه به یاد داشته باشید، چون خداوند باقدرت عظیم خود، شمارا از آن رها ساخت. به خاطر بسپارید که در روزهای عید، نان بدون خمیرمایه بخورید. امروز در ماه «ابیب» شما از مصر خارج می شوید

- بنابراین وقتی وارد سرزمینی که به «سرزمین شیر و عسل» معروف است و خداوند وعده ی آن را به اجدادتان داده است شُدید؛ یعنی سرزمین کنعانی ها، حیتی ها، اموری ها، حوی ها، یبوسی ها، آنگاه این روز آزادی خود را جشن بگیرید.

- به مدّت هفت روز نان فطیر بخورید و در این هفت روز در خانه های شما و حتّی در سرزمین شما هیچ خمیرمایه ای پیدا نشود. آنگاه در روز هفتم به خاطر خداوند، جشن بزرگی برپا کنید.

- هرسال هنگام برگزاری این جشن، به فرزندان خود بگویید که این جشن به مناسبت آن کار بزرگی است که خداوند به خاطر شما انجام داد و شمارا از مصر بیرون آورد.


1- سفرخروج، اصحاح 12، آیات 21- 28
2- سفر الخروج، إصحاح 13: آیات 1- 2

ص:49

- این جشن مانند علامتی بر دستتان یا نشانی بر پیشانی اتان خواهد بود تا به یاد شما آورد که همیشه در شریعت خداوند تفکّر کنید و از آن سخن بگویید، زیرا خداوند با تمام قدرت عظیم خود، شمارا از مصر بیرون آورد. پس هرسال در ماه «ابیب» به مناسبت این رویداد جشن بگیرید.

- زمانی که خداوند، شمارا به زمین کنعان که وعده ی آن را از پیش به اجداد شما داده بود بیاورد، به خاطر داشته باشید که پسران ارشد و همچنین نخست زاده ی نر حیوانات شما از آن خداوند می باشند و باید آن ها را وقف خدا کنید. به جای نخست زاده ی اُلاغ، برّه وقف کنید، ولی اگر نخواستید آن را با برّه عوض کنید، باید گردن الاغ را بشکنید. امّا برای پسران ارشد خود حتماً باید عوض دهید.

- در آینده وقتی فرزندانتان از شما بپرسند: این کارها برای چیست؟ بگویید: خداوند باقدرت عظیم خود ما را از بردگی مصری ها نجات بخشید. فرعون ما را از اسارت رها نمی کرد، برای همین، خداوند تمام پسران ارشد مصری ها و همچنین نخست زاده های نر حیوانات آنان را هلاک کرد تا ما را نجات دهد.

- به همین دلیل نخست زاده ی نر حیوانات خود را برای خداوند قربانی می کنیم و برای پسران ارشد خود عوض می دهیم. این جشن مانند علامتی بر دستتان و یا نشانی بر پیشانی اتان خواهد بود تا به شما یاد آورد که خداوند با دست قوی خود ما را از مصر بیرون آورد. (1)

قسمت نوزدهم: بررسی پیام های قرآنی 3 دسته آیات

1) سوره زخرف: آیات 46 تا 50

(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَقالَ امّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ (*) فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ (*) وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلاَّ هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (*) وَ قالُوا یا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ (*) فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ (*)) (2)

پیام ها

1- انبیا علاوه بر کمالات شخصی باید معجزه داشته باشند. (مُوسی بِآیاتِنا)

2- در شرایط قبیله ای باید به سراغ اقوام رفت. (قال لقومه) ولی در شرایط حکومتی باید به سراغ حکومت رفت. (إِلی فِرْعَوْنَ) (در شیوه تبلیغ ابتدا باید به سراغ موانع و اصلاح عناصری رفت که تغییر آن ها سبب تغییر جامعه است.)

3- طاغوت ها به تنهایی قدرتی ندارند، این اطرافیان هستند که به طاغوت ها زور می دهند. (فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ)

4- خنده و تمسخر نشانه پوکی و سبک سری و هوچی گری مخالفان است. (إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ)

5- برای روحیه های لجوج استدلال و معجزه ی پی درپی لازم است. (وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها)

6- معجزات پی درپی، نشانه ی عنایت خداوند به هدایت مردم است. (آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها)


1- سفر الخروج، إصحاح 13: آیات 3- 16
2- ترجمه: «ما موسی را با آیات خود به سوی فرعون و درباریان او فرستادیم (به آنها) گفت: من فرستاده پروردگار عالمیانم. (*) ولی هنگامی که او آیات ما را برای آنها آورد از آن می خندیدند. (*) ما هیچ آیه (و معجزه ای) به آنها نشان نمی دادیم مگر اینکه از دیگری بزرگتر (و مهمتر) بود و آنها را با مجازات هشدار دادیم شاید بازگردند. (*)(هنگامی که گرفتار بلا شدند) گفتند: ای ساحر! پروردگارت را به عهدی که با تو کرده بخوان (تا ما را از این درد و رنج برهاند) که ما هدایت خواهیم یافت. (*) اما موقعی که عذاب را از آنها بر طرف می ساختیم پیمان خود را می شکستند!(*)»

ص:50

7- اول اتمام حجت بعد مجازات. (نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ ... أَخَذْناهُمْ)

8- در شیوه تبلیغ باید ابتدا مرحله های عادی را طی کرد بعد مرحله بالاتر را. (هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها)

9- قهر الهی در دنیا برای توجّه و بازگشت مردم است. (لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ)

10- افراد پست حتّی در حال گرفتاری و فشار، دست از تحقیر دیگران برنمی دارند. (یا أَیُّهَا السَّاحِرُ)

11- مجرمین در عمق روح خود، اولیای خدا را مستجاب الدعوه می دانند. (ادْعُ لَنا رَبَّکَ)

12- نبوّت یک عهد الهی است. (عَهِدَ عِنْدَکَ)

13- انسان به هنگام گرفتاری تعهّد می دهد (إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ) ولی بعد از حل مشکل پیمان شکن است. (یَنْکُثُونَ)

14- به هنگام احساس خطر فطرت خداشناسی در انسان بیدار می شود. (إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ)

2) سوره ی اعراف: آیات 130 – 135

(وَ لَقَدْ أَخَذْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ (*) فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَذِهِ وَ إن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیرّواْ به موسی وَ مَن مَّعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَئرِهُمْ عِندَ الله وَ لَکِنَّ أَکْثرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (*) وَ قَالُواْ مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ ءَایَةٍ لِّتَسْحَرَنَا بهِا فَمَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ (*) فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَ الْجَرَادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفَادِعَ وَ الدَّمَ ءَایَاتٍ مُّفَصَّلَاتٍ فَاسْتَکْبَرُواْ وَ کاَنُواْ قَوْمًا مُجْرِمِینَ (*) وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قَالُواْ یَامُوسیَ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ لَئن کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِننَ َّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنیِ إِسْرَ ءِیلَ (*) فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلیَ أَجَلٍ هُم بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ یَنکُثُونَ(*)) (1)

پیام های آیه 130-132

1- در تربیت، گاهی باید از اهرم سختی و تنگنا نیز استفاده کرد. (وَ لَقَدْ أَخَذْنا)

2- اراده ی خداوند، بر عوامل طبیعی حاکم است. (أَخَذْنا) ... (بِالسِّنِینَ)

3- قحطی و خشک سالی، یا کیفر الهی است و یا هشدار و زنگ بیدارباش.

(بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ) آری، تحوّلات هستی هدف دار است.

4- زمینه های هدایت و سعادت، در خاندان مستکبرترین افراد نیز وجود دارد.

(آلَ فِرْعَوْنَ) ... (لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ)

5- ممکن است علی رغم تلاش برای ارشاد مردم، هیچ وسیله و طرحی در بعضی کارساز نباشد، چون انسان در پذیرش آزاد است نه مجبور. (أَخَذْنا) ... (لَعَلَّهُمْ)

6- فرعونیان، تنها خود را شایسته و حقّ کامیابی را مخصوص خود می دانستند. (قالُوا لَنا هذِهِ)

7- رفاه و کامیابی برای فرعونیان امری شناخته شده و عادی بود، امّا تلخی ها برای آنان ناشناخته و نا باور بود.


1- ترجمه: «و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالی و کمبود میوه ها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند! (*)(اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی (و نعمت) به آنها می رسید، می گفتند: «بخاطر خود ماست.» ولی موقعی که بدی (و بلا) به آنها می رسید، می گفتند: «از شومی موسی و کسان اوست»! آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست ولی بیشتر آنها نمی دانند! (*) و گفتند: «هر زمان نشانه و معجزه ای برای ما بیاوری که سحرمان کنی، ما به تو ایمان نمی آوریم!» (*) سپس (بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم): طوفان و ملخ و آفت گیاهی و قورباغه ها و خون را- که نشانه هایی از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم (ولی باز بیدار نشدند و) تکبر ورزیدند و جمعیّت گنهکاری بودند! (*) هنگامی که بلا بر آنها مسلط می شد، می گفتند: «ای موسی! از خدایت برای ما بخواه به عهدی که با تو کرده، رفتار کند! اگر این بلا را از ما مرتفع سازی، قطعاً به تو ایمان می آوریم و بنی اسرائیل را با تو خواهیم فرستاد!» (*) اما هنگامی که بلا را، پس از مدت معینی که به آن می رسیدند، از آنها برمی داشتیم، پیمان خویش را می شکستند! (*)»

ص:51

8- کلمه ی (الْحَسَنَةُ) همراه الف و لام و حرف «فَإِذا» نشانه ی شناخته شدن است.

9- کلمه ی (سَیِّئَةٌ) بدون الف و لام در کنار «آن»، نشانه ی ناشناخته و نا باور بودن است

10- اکثر فرعونیان به جای آنکه از قحطی و هشدارهای الهی بیدار شوند، به تحلیل غلط پرداختند و آن را به موسی نسبت دادند. (یَطَّیَّرُوا به موسی)

11- نسبت دادن خوبی ها به خود و بدی و بدبختی ها به انبیا و دین، نشانه ی خودبینی و جهالت است.

(فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا به موسی) ... (أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ)

12- ریشه ی خرافات و فال بد، جهل است. (یَطَّیَّرُوا) ... (لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ)

13- گاهی انسان چنان سقوط می کند که با پیامبران و راهنمایان الهی برخورد کرده و نشانه های روشن هدایت را نیز واژگون و تیره وتار می بیند. (وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا)

14- تهمت سحر نسبت به معجزات انبیا، از رایج ترین تهمت ها بوده است. (لِتَسْحَرَنا) در جای دیگر می خوانیم:

(کَذلِکَ ما أَتَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ)

15- انسان در انتخاب عقیده آزاد است و انبیا مردم را مجبور به ایمان نمی کردند، لذا برخی مردم در برابر معجزات آنان لجاجت کرده و ایمان نمی آوردند. (فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ)

16- پس از هشدار و اتمام حجت خداوند و لجاجت و بی توجهی مردم، نوبت به کیفرهای سخت می رسد. به دنبال آیات قبل فرمود: (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ ...)

17- آنچه مایه ی رحمت است، به اراده ی الهی است. اگر او بخواهد، آب وسیله ی رحمت می گردد و اگر بخواهد، وسیله ی عذاب خواهد بود. (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ)

18- حیوانات، مأموران الهی اند، گاهی مأمور رحمت اند، مثل تارعنکبوت بر در غار، برای حفاظت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلِ و گاهی مأمور عذاب می باشند، مثل ابابیل، قورباغه، ملخ و ... (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ) ... (الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ) و درواقع هستی فرمان بردار خداوند است. (وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)

19- بلاها اغلب جنبه تربیتی دارد و گاهی پس از هر کیفری، مهلتی برای فکر و توبه و بازگشت است. (مُفَصَّلاتٍ)

20- گناه، زمینه ساز تکبّر و تکبّر، زمینه ی انکار است. (فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ)

21- نیاز و گرفتاری، غرور انسان را می شکند. (لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا ...)

22- کافران نیز از طریق توسّل به اولیای خدا، نتیجه می گرفتند. (یا مُوسَی ادْعُ لَنا)

23- فرعونیان نیز به وجود خدایی کارساز برای حضرت موسی، ایمان داشتند. (یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ)

24- دعا، در جلب رحمت خدا و دفع سختی ها و بلاها موثّر است. (ادْعُ لَنا رَبَّکَ)

25- آزادسازی انسان ها، از رسالت های انبیاست. (لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْرائِیلَ)

26- برطرف کردن عذاب و قهر الهی، تنها به دست خود اوست. (فَلَمَّا کَشَفْنا)

27- به وعده های دیگران، به هنگام اضطرار و ناچاری، چندان تکیه نکنیم. (فَلَمَّا کَشَفْنا) ... (یَنْکُثُونَ)

28- تجاوزگری انسان، اغلب در هنگام رفاه و احساس بی نیازی است.

(کَشَفْنا) ... (یَنْکُثُونَ) چنانکه در جای دیگر می خوانیم: (إن الْإِنْسانَ لَیَطْغی أن رَآهُ اسْتَغْنی)

29- حوادث تلخ و شیرین در نظام هستی، زمان بندی دارد. (إِلی أَجَلٍ)

ص:52

3 ) سوره ی اسراء: آیات 101- 102

(وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسیَ تِسْعَ ءَایَاتِ بَیِّنَاتٍ فَسَلْ بَنیِ إِسْرَ ءِیلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنیّ ِ لَأَظُنُّکَ یَامُوسیَ مَسْحُورًا (*) قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَؤُلَاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بَصَائرَ وَ إِنیّ ِ لَأَظُنُّکَ یَفِرْعَوْنُ مَثْبُورًا (*)) (1)

پیام ها

1- خداوند، از پیامبران خود پشتیبانی می کند. (لَقَدْ آتَیْنا)

2- خداوند با دادن معجزات به پیامبران، به مردم اتمام حجت می کند. (لَقَدْ آتَیْنا)

3- آنان که سرسخت ترند، نیاز به استدلال و معجزه ی بیشتری دارند. (تِسْعَ آیاتٍ)

4- معجزه، باید روشن و بی تردید باشد. (بَیِّناتٍ)

5- پیامبران، پزشکانی اند که به سراغ مردم می روند. (جاءَهُمْ)

6- مستکبران در برابر معجزات و برهان ها دست به تحقیر و توهین می زنند. (لَأَظُنُّکَ یا مُوسی مَسْحُوراً)

7- گاهی انسان باآنکه حقّ را می داند، امّا خود را به جهالت می زند. (لَقَدْ عَلِمْتَ)

8- علم به تنهایی در هدایت و راه یابی انسان کافی نیست، بلکه ایمان و تسلیم لازم است وگرنه فرعون هم علم داشت. (عَلِمْتَ)

9- معجزات موسی به قدری روشن بود که فرعون هم به آن علم داشت. (عَلِمْتَ)

10- معجزات برای بصیرت مردم است، ولی در سحر و جادو بصیرت نیست. (بَصائِرَ)

11- در نظام های حکومتی فاسد، برای هدایت مردم باید به سراغ رئیس حکومت رفت. (یا فِرْعَوْنُ)

12- پیامبران الهی، به راه خود مطمئن بودند، ازاین رو با صراحت به طاغوت ها اخطار می کردند.

(لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً)

13- هر که حقّ را بفهمد، امّا لجاجت و کبر ورزد، هلاک می شود. (عَلِمْتَ ... مَثْبُوراً)


1- ترجمه: «ما به موسی نه معجزه روشن دادیم پس از بنی اسرائیل سؤال کن آن زمان که این (معجزات نه گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟! فرعون به او گفت: «ای موسی! گمان می کنم تو دیوانه (یا ساحری)!» (*) (موسی) گفت: «تو می دانی این آیات را جز پروردگار آسمانها و زمین- برای روشنی دلها- نفرستاده و من گمان می کنم ای فرعون، تو (بزودی) هلاک خواهی شد!» (*)»

ص:53

ص:54

فصل دوّم: داستان هجرت و خروج بنی اسرائیل از مصر و عبورشان از دریای سرخ در 21 قسمت

«جدول خلاصه قسمت های این داستان»

شماره

قسمت ها به ترتیب

زمان

بر اساس

اشعار شاعران

1.

دستور خروج به بنی اسرائیل

توسّط خداوند

شب قبل از خروج بنی اسرائیل از

مصر

قرآن

صفی علیشاه

2.

پیدا کردن و حمل

استخوان های یوسف نبی

در مصر توسط موسی

روایات و تورات

3.

خروج بنی اسرائیل از

مصر (شبانه)

روایات

صفی علیشاه

4.

مسیر خروج و خیمه زدن بنی اسرائیل

در حاشیه ی صحرا

قبل عبور از دریا

تورات

5.

فریب فرعون قبل از عبور از دریا

تورات

6.

عکس العمل فرعون پس از شنیدن

خبر فرار بنی اسرائیل از مصر

قرآن و تورات

صفی علیشاه

7.

بنی اسرائیل در روبه روی دریایی

عظیم

قرآن و روایات

صفی علیشاه

8.

دلگرمی موسی به اصحاب و قومش

برای نجات

قرآن

صفی علیشاه

9.

امتحانی قبل از عبور دریا برای

بنی اسرائیل

قرآن و روایات

صفی علیشاه

10.

بهانه گیری های بنی اسرائیل قبل

از عبور از دریا

قرآن و تورات

صفی علیشاه

11.

عاقبت استکبار

فرعون و فرعونیان و عدم تسلیم آن ها در برابر

ص:55

«مبدء» و «معاد»

قرآن

صفی علیشاه

12.

ایمان آوردن فرعون در لحظات غرق شدن

قرآن و روایات

صفی علیشاه

13.

مرگ فرعون و فرعونیان

قرآن و روایات و تورات

صفی علیشاه

مولانا

شمس تبریزی

صائب

اقبال لاهوری

خاقانی

امیر معزّی

مسعود سعد

ظهیر فاریابی

فرّخی

محتشم کاشانی

سنایی

نعمت الله ولی

14.

خداوند جسد فرعون را برای عبرت مردم و آیندگان،

سالم به ساحل انداخت

قرآن و روایات و تورات

صفی علیشاه

15.

سرود موسی پس ازعبور از دریا

تورات

-

16.

سرود مریم (کلثوم) از غرق

فرعونیان

تورات

-

17.

عاقبت فرعونیانی که از فرعون

تبعیت کردند و هدایت می طلبیدند

قرآن و روایات

صفی علیشاه

18.

عاقبت این ظالمان و فاسدان در دنیا

و آخرت درس عبرتی برای همگان

قرآن و روایات

صفی علیشاه

19.

تحقّق وعده های خداوند به بنی اسرائیل: (میراث عظیم فرعونیان

برای بنی اسرائیل)

قرآن

صفی علیشاه

20.

رسیدن غنائم تمام فرعونیان به بنی اسرائیل و ناسپاسی آن ها

قرآن

صفی علیشاه

مولانا

منوچهری

حافظ

انوری

21.

بررسی پیام های قرآنی 13 دسته

آیات

شعرا: 52-68

مؤمنون: 45-48

طه: 77 – 79

هود: 96-99

ص:56

غافر: 46-52

قصص:39-42

یونس: 90-93

اعراف: 136-137

زخرف: 55 -56

دخان:23-33

اسراء:103- 104

انفال:54-56

ذاریات:38-40

ص:57

قسمت اول: دستور خروج به بنی اسرائیل توسّط خداوند (شب قبل از خروج بنی اسرائیل از مصر)

خداوند دعای موسی را اجابت کرد و به عنوان مقدمه نزول عذاب بر فرعونیان و نجات بنی اسرائیل به موسی علیه السلام چنین دستور داد:

1. «بندگان مرا شبانه حرکت ده که فرعون و لشکریانش به تعقیب شما خواهند پرداخت» (1)

گفت حق بر پس عبادم را به شب

مر شمارا زآنکه آیند از عقب

بحر را بر حال خود هل منفرج

تا در آن گردند یکجا مندرج

اندرآیند از پیت زان راه ها

مغرقونند این جنود اندر بلا (2)

2. «ما به موسی وحی فرستادیم که شبانه بندگان مرا کوچ ده و (از مصر) خارج کن و آن ها شمارا تعقیب خواهند کرد» (3)

سوی موسی وحی پس کردیم ما

که ببرد از مصر در شب قوم را

آن چنان کن که کس از فرعونیان

می نگردد واقف از احوالتان

چون ز پی آیندتان بعد از خبر

می نیابند از شما جزئی اثر (4)

3. ما به موسی وحی فرستادیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر و برای آن ها راهی خشک در دریا بگشا که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهی ترسید و نه از غرق شدن در دریا!» (5)

(این یک برنامه الهی است که شما شبانه حرکت کنید و آن ها نیز آگاه شوند و به تعقیب شما بپردازند و آنچه باید در این میان بشود، بشود؛ اما نگران نباش، لازم است آن ها شمارا تعقیب کنند تا به سرنوشتی که در انتظار آن ها است گرفتار آیند.)

وحی بر موسی نمودیم از درون

که ببر شب بندگانم را برون

زن رهی در بحر خشک از بهرشان

آید از پی گر چه خصم از شهرشان

پس مکن اندیشه از فرعونیان

که شمارا درنیابند از مکان

هم مترس از آنکه تا گردی غریق

سالم از دریا درآیند آن فریق (6)


1- دخان: 23 (فَأَسْرِ بِعِبادی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 687
3- شعراء: 52 (وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَسْرِ بِعِبادی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ)
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 526
5- طه: 77 (وَ لَقَدْ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَسْرِ بِعِبادی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَریقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشی)
6- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 460

ص:58

4. «هنگامی که از دریا همگی به سلامت گذشتید دریا را در آرامش و گشاده بگذار، آن ها لشکری هستند که غرق خواهند شد» (1)

گفت حق بر پس عبادم را به شب

مر شمارا زآنکه آیند از عقب

بحر را بر حال خود هل منفرج

تا در آن گردند یکجا مندرج

اندر آیند از پیت زان راه ها

مغرقونند این جنود اندر بلا (2)

این فرمان حتمی خدا در مورد این گروه مغرور و طغیانگر است که باید همگی در همان رود عظیم نیل که تمام ثروت و قدرتشان از آن سرچشمه می گرفت دفن شوند و عامل حیاتشان، با یک فرمان الهی، تبدیل به عامل مرگشان گردد.

نکته ها

 تعبیر (عبادی)

(بندگان من) بااینکه قبل از آن جمله «اوحینا» (وحی فرستادیم) به صورت جمع آمده برای بیان نهایت محبت خدا به بندگان باایمان است. و مراد از «بِعِبادِی» بنی اسرائیل است.

 (اسراء) به معنای حرکت در شب است.

 (یبس) به مکانی گفته می شود که قبلاً آب داشته، امّا اینک خشک شده.

 (درک)

(بر وزن مرگ) به معنی پایین ترین عمق دریا است و به طنابی که متصل به طناب دیگری می کنند تا به آب برسد «درک» (بر وزن محک) گفته می شود و همچنین به خساراتی که دامن گیر انسان می شود، درک می گویند،«درکات نار» در برابر «درجات جنت» به معنی مراحل پائین دوزخ است. به نظر می رسد که منظور از درک در آیه موردبحث آن است که شما چنین گرفتاری پیدا نخواهید کرد.

 (لا تَخْشی) یعنی خطری از ناحیه دریا نیز شمارا تهدید نمی کند.

 (رهو)

(بر وزن سهو) به دو معنی: «آرام بودن» و «گشاده و باز بودن» و جمع هر دو معنی در اینجا نیز بی مانع است.

 چرا چنین دستوری در آخر به موسی علیه السلام داده شد؟

طبیعی است که موسی علیه السلام و بنی اسرائیل مایل بودند هنگامی که خود از دریا گذشتند بار دیگر آب ها سر بر سر هم بگذارند و این فاصله عظیم را پر کنند تا آن ها با سرعت و به سلامت دور شوند و به سرزمین موعود روی آورند، ولی به آن ها دستور داده شد که به هنگام گذشتن از دریای نیل عجله نکنید، بگذارید فرعون و لشکریانش تا آخرین نفر وارد شوند، چراکه فرمان مرگ و نابودی آن ها به امواج خروشان نیل داده شده است!


1- دخان: 24 (وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 687

ص:59

 تعبیر به (مُغرقون)

(غرق شده) بااینکه هنوز غرق نشده بودند اشاره به قطعی و حتمی بودن این فرمان الهی است.

قسمت دوّم: پیدا کردن و حمل استخوان های یوسف نبی در مصر توسط موسی

در روایات آمده است:

- (*) امام موسی بن جعفر: می فرمایند: مدتی ماه بر بنی اسرائیل ظاهر نمی گشت و همه جا در ظلمت مطلق فرورفته بود خداوند به موسی وحی فرستاد که روشن شدن مجدد ماه درگرو خارج ساختن استخوان های پیکر یوسف: از مصر است. در آن زمان پیرزنی (مریم بنت ناموسا) در مصر زندگی می کرد که از محل آرامگاه یوسف باخبر بود؛ اما او در صورتی حاضر بود که موسی را به آن محل راهنمایی کند که چهار خواسته اش پذیرفته شود: اول آنکه از زمین گیر شدن رهایی یابد. دوم آنکه بینایی اش را دوباره به دست آورد. سوم آنکه جوانی اش بدو بازگردانده شود. چهارم اینکه در بهشت هم نشین موسی باشدو خداوند خواسته او را پذیرفت و موسی با راهنمایی آن زن، به طرف رودخانه نیل رفتو تابوت مرمرین یوسف را از میان نیل بیرون آورده و به شام حمل کرد و در قدس خلیل (آرامگاه یعقوب نبی و ...) دفن کرد.

v در تورات آمده است:

یوسف در سرزمین افرایم و در نایلس مدفون است و ضریحی دارد و این مطلب نیز در تورات ذکرشده است که: موسی در این سفر، استخوان های یوسف را نیز همراه خود برد، چون یوسف در زمان حیات خود، بنی اسرائیل را قسم داده، گفته بود: (وقتی خدا شمارا برهاند، استخوان های مرا هم با خود از اینجا ببرید.) (1) به هرحال بعدازآن بود که ماه دوباره رخ عیان کرد. بعداز انتقال جنازه یوسف به شام یهود و نصارا ترغیب گشتند تا مردگان خود را برای دفن به آنجا ببرند. (2)

قسمت سوّم: خروج بنی اسرائیل از مصر (شبانه)

دانشمندان اتّفاق نظر دارند که خروج موسی از مصر به سوی شبه جزیره ی سینا در اوایل قرن 13 قبل از میلاد (1230) اتفاق افتاده است.

موسی علیه السلام این فرمان را اجرا کرد و دور از چشم دشمنان، بنی اسرائیل را بسیج کرده فرمان حرکت داد و مخصوصاً شب را به دستور خدا برای این کار انتخاب نمود تا برنامه اش حساب شده تر باشد.


1- سفر الخروج، إصحاح 13، آیه 19
2- ابن بابویه، علل الشرائع، ص 296؛ ابن بابویه، الخصال، ج 1، ص 205؛ عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 235

ص:60

موسی در جناحین و هارون در طلیعه گروهی حرکت می کردند که بالغ بر شش صد و بیست هزار نفر بودند؛ اما بدیهی است حرکت یک گروه با این عظمت، چیزی نیست که بتوان آن را برای مدت زیادی پنهان نگه داشت، به زودی جاسوسان فرعون، مطلب را به او گزارش دادند.

قسمت چهارم: مسیر خروج و خیمه زدن بنی اسرائیل در حاشیه ی صحرا قبل عبور از دریا

در تورات آمده است:

- بااینکه نزدیک ترین راه رسیدن به کنعان، عبور از سرزمین فلسطینی ها بود، خدا قوم اسرائیل را از این مسیر نبرد، بلکه آن ها را از طریق صحرایی که در حاشیه ی دریای سرخ بود هدایت نمود؛ زیرا می دانست که قوم باوجود مسلّح بودن ممکن است وقتی ببیند که مجبورند برای رسیدن به کنعان بجنگند، دلسرد شده، به مصر بازگردند. (1)

- در آن شب بنی اسرائیل از «رعمسیس» کوچ کرده، روانه ی «سوکوت» شدند. تعداد ایشان به غیراز زنان و کودکان، قریب به شش صد هزار مرد بود که پیاده درحرکت بودند. از قوم های دیگر نیز در میان آن ها بودند که همراه ایشان از مصر بیرون آمدند. گلّه ها و رمه های فراوانی هم به همراه ایشان روان بودند.

- وقتی سر راه برای غذا خوردن توقّف کردند، از همان خمیر بی مایه ای که آورده بودند، نان پختند. ازاین جهت خمیر را با خود آورده بودند، چون با شتاب از مصر بیرون آمدند و فرصتی برای پختن نان نداشتند. بنی اسرائیل مدّت چهارصد و سی سال در مصر زندگی کرده بودند. در آخرین روز چهارصد و سی امین سال بود که قوم خدا از سرزمین بیرون آمدند.

- خداوند آن شب را برای رهایی آن ها از مصر در نظر گرفته بود و قوم اسرائیل می بایست نسل اندرنسل، همه ساله در آن شب به یاد رهایی خود از دست مصریان، برای خداوند جشن بگیرند (2)پس قوم اسرائیل «سوکوت» را ترک کرده، در «ایتام» که در حاشیه ی صحرا بود، خیمه زدند. در این سفر، خداوند ایشان را در روز به وسیله ی ستونی از ابر و در شب به وسیله ی ستونی از آتش هدایت می کرد ازاین جهت هم در روز می توانستند سفر کنند و هم در شب ستون های ابر و آتش لحظه ای از برابر آن ها دور نمی شد. (3)

قسمت پنجم: فریب فرعون قبل عبور از دریا و تعقیب فرعونیان

قسمت پنجم: فریب فرعون قبل عبور از دریا و تعقیب فرعونیان (4)

خداوند به موسی فرمود: به قوم من بگو که به سوی «فم الحیروت» که در میان «مجدل» و دریای سرخ و مقابل «بعل صفون» است برگردند و در کنار دریا خیمه بزنند. فرعون گمان خواهد کرد که چون رو به روی شما دریا و پشت سر شما بیابان است، شما در میان صحرا و دریا در دام افتاده اید و من دل فرعون را سخت می سازم تا شمارا تعقیب کند.


1- سفر الخروج، إصحاح 13، آیات 17- 18
2- سفر الخروج ، إصحاح 12، آیات 37- 42
3- سفر الخروج ، إصحاح 13، آیات 20 - 22
4- سفر الخروج ، إصحاح 14، آیات 1- 5

ص:61

این باعث می شود که من بار دیگر قدرت و بزرگی خود را به او و به تمام لشگرش ثابت کنم تا مصری ها بدانند که من خداوند هستم. پس بنی اسرائیل در همان جا که خداوند نشان داده بود، خیمه زدند

قسمت ششم: عکس العمل فرعون پس از شنیدن خبر فرار بنی اسرائیل از مصر

فرعون که بروز این حادثه را از جانب موسی می دانست همراه لشکری انبوه به تعقیب بنی اسرائیل پرداخت، رقم سپاهیان فرعون را اعم از سواره نظام و افراد پیاده در حدود یک میلیون و شش صد هزار نفر تخمین زده اند.

در قرآن آمده است:

1. «فرعون مأموران را به شهرها فرستاد تا نیرو جمع کنند» (1)

البته در شرایط آن روز، رسیدن پیام فرعون به همه شهرهای مصر، زمان زیادی لازم داشت، ولی طبیعی است که این خبر به شهرهای نزدیک به سرعت می رسد و نیروهای آماده فوراً حرکت می کنند و مقدمه لشگر و گروه ضربت را تشکیل می دهند، اما نیروهای دیگر تدریجاً به آن ها می پیوندند. ضمناً برای اینکه زمینه روانی مردم برای این بسیج عمومی آماده شود دستور داد اعلان کنند:

2. «این ها گروه اندکی هستند» (2) (اندک ازنظر تعداد در مقابل فرعونیان و اندک ازنظر قدرت) بنابراین در مبارزه با این گروه باآن همه قدرتی که ما داریم جای هیچ گونه نگرانی نیست که برنده مائیم.

سپس افزود: ما چقدر حوصله کنیم؟ و تا چه اندازه با این بردگان سرکش مدارا نماییم؟!

3. «این ها ما را به خشم و غضب آورده اند» (3) (فردا مزارع مصر را چه کسی آبیاری می کند؟ خانه های ما را چه کسی مرمت می کند؟ بارهای سنگین را در این کشور پهناور چه کسی از زمین برمی دارد؟ چه کسی خدمتکار ما خواهد بود؟)

4. بعلاوه «ما از توطئه این گروه (چه در اینجا باشند و چه بروند) بیمناکیم و برای مقابله با آن ها آمادگی کامل و هوشیاری لازم داریم» (4)

5. به هرحال آن ها شب را با سرعت به دنبال آن ها حرکت کردند و به هنگام طلوع آفتاب به لشکر موسی رسیدند چنان که «فرعونیان آن ها را تعقیب کردند و به هنگام طلوع آفتاب به آن ها رسیدند» (5)

ز امر موسی پس گرفتند ابتدا

سبطیان از قبطیان پیرایه ها

پس برون رفتند شب از راه مصر

بی خبر از قبطیان وز شاه مصر

روز چون شد قبطیان آگه شدند

آگهی را نزد فرعون آمدند

که به شب موسی و قومش رفته اند

جمله زینت های ما بگرفته اند


1- شعراء: 53 (فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدائِنِ حاشِرینَ)
2- شعراء: 54 (إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلیلُونَ)
3- شعراء: 55 (وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ)
4- شعراء: 56 (وَ إِنَّا لَجَمیعٌ حاذِرُونَ)
5- شعراء: 60 (فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقینَ)

ص:62

پس فرستاد او بهر شهر و درش

در زمان از بهر جمع لشکرش

گفت باشد این قبیله بس قلیل

که بخشم آورده ما را زین قبیل

ما مگر هستیم قومی با حذر

از عدو یا از خلاف اندر سیر

پس برون رفتند با صد ساز و برگ

قبطیان از مصر سوی غرق و مرگ

آمدند از پی پس ایشان را چنین

قبطیان فاتبعوهم مشرقین

سوی مشرق یا به شرق آفتاب

از پی ایشان رسیدند از شتاب (1)

v در تورات آمده است:

- «وقتی به فرعون خبر رسید که اسرائیلی ها از مصر فرار کردند او و درباریانش پشیمان شده، گفتند: این چه کاری بود که ما کردیم؟ برای چه به بردگان خود اجازه دادیم از اینجا دور شوند؟» پس پادشاه مصر عرابه ی خود را آماده کرده، سپاه خود را بسیج نمود. سپس با شش صد عرابه ی مخصوص خود و نیز تمام عرابه های مصر که به وسیله ی سرداران رانده می شد. رهسپار گردید.

- خداوند دل فرعون را سخت کرد و او به تعقیب قوم اسرائیل که با سربلندی از مصر بیرون رفتند، پرداخت. تمام لشگر مصر با عرابه های جنگی و دسته های سواره و پیاده، قوم اسرائیل را تعقیب کردند.

- قوم اسرائیل در کنار دریا، نزدیک «فم الحیروت» مقابل «بعل صفون» خیمه زده بودند که لشگر مصر با عرابه های جنگی و دسته های سواره و پیاده، قوم اسرائیل را تعقیب کردند. (2)

نکته ها

 (شرذمة)

در اصل به معنی گروه اندک و باقیمانده چیزی است که از اصل جداشده باشد و به لباس پاره پاره،«شراذم» گفته می شود، بنابراین علاوه بر معنی اندک بودن، پراکندگی نیز در مفهوم آن افتاده است، گویا فرعون با این تعبیر می خواست عدم انسجام بنی اسرائیل را ازنظر نفرات لشکر نیز مجسم کند.

 فرعون در تبلیغات خود، مخالفان را گروه کوچکی معرّقی می کرد. امّا در تفاسیر از ابن عباس روایت کرده اند: افرادی که با حضرت موسی حرکت کردند حدود 600000 نفر بوده اند.

 (حاذرون)

از ماده «حذر» و به معنی خوف و ترس از توطئه آن ها تفسیر کرده اند و بعضی از «حذر» به معنی هوشیاری و بیداری و آمادگی ازنظر نیرو و سلاح. ولی این دو تفسیر باهم منافاتی ندارد، ممکن است فرعونیان هم بیمناک بودند و هم آمادگی برای مقابله داشتند همچنین «حذر» به معنای وسیله ی دفاعی است.

بنابراین (إِنَّا لَجَمِیعٌ حاذِرُونَ) یعنی همه ی ما برای انتقام آماده و مسلّح هستیم.


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 526
2- سفر الخروج، إصحاح 14، آیات 10- 6

ص:63

فرعونیان در تبلیغات، خود را گروهی متّحد می دانستند، (إِنَّا لَجَمِیعٌ حاذِرُونَ) ولی بنی اسرائیل را «قَلِیلُونَ» می خواندند، نه «قلیله»، یعنی آنان گروه گروه بوده و باهم متّحد و منسجم نیستند و ما خیلی زود آن ها را قلع وقمع می کنیم.

 (مشرقین)

حرکت بنی اسرائیل به سوی شرق و پیروزی فرعونیان از آن ها در همین جهت بوده است، زیرا می دانیم سرزمین «بیت المقدس» نسبت به مصر منطقه شرقی محسوب می شود.

قسمت هفتم: بنی اسرائیل در روبه روی دریایی عظیم

موسی و یارانش به کنار دریا رسیده بودند، اما ناگهان طلیعه سپاهیان فرعون از دور نمایان شد.

یاران موسی هلاکت خود را حتمی دیدند چراکه ازیک طرف در محاصره قبطیان بودند و از مقابل نیز دریایی بیکران سد راهشان گشته بود.

نکته ها

 عبور گاه بنی اسرائیل (بحر) یا (یم)؟

در قرآن مجید بارها این مطلب تکرار شده است که موسی بنی اسرائیل را به فرمان خدا: از «بحر» عبور داد. «یونس 90/ طه 77 /شعرای 63/ دخان 24» و در چند مورد تعبیر به «یم» شده است «طه 78/ قصص 40/ ذاریات 40».

«بحر» در لغت- چنان که راغب در مفردات می گوید- در اصل به معنی آب فراوان و وسیع است و «یم» نیز همین معنی را می رساند.

 قرائنی که نشان می دهد منظور دریای احمر است:

1. از تورات کنونی و همچنین کلمات بعضی از مفسران چنین برمی آید که اشاره به «دریای احمر» است.

2. عکس های ماهواره ای اکنون رود نیل را نشان نمی دهد.

3. قطعاتی از چرخ های ارابه های فرعونیان در کف دریای سرخ از همان مسیر ماهواره ای گرفته شده دیده شده.

ص:64

این نقشه مسیر خروج بنی اسرائیل از مصر و عبورشان از دریای سرخ را نشان می دهد

ص:65

ص:66

 مستندات علمی و باستان شناسی اینکه چگونه فرعون و لشکریانش گرفتار عذاب الهی شدند؟

منطقه «نویبه» در عربستان، برای تمام پیروان مذاهب الهی و بخصوص پیروان حضرت موسی علیه السلام مکان مقدسی هست. این منطقه همان جایی است که حضرت موسی علیه السلام و پیروانش بعد از گذشتن از دریای سرخ و نجات از دست فرعون و همراهانش، محل سکونت او و یارانش شد.

امروزه مردمان سایر کشورها با مذاهب مختلف از قبیل مسلمان و مسیحی و یهودی به این مکان می آیند تا یادگار آن دوران را بچشم ببینند. مکانی که هنوز هم می توان خشم الهی را در آنجا احساس کرد. ستونی که یاران حضرت موسی علیه السلام به دستور او ساختند. (این ستون را امروز بانام کلومن یا یادگار موسی کلیم الله می شناسند(تا یادگار عذاب و رحمت الهی - برای نسل امروز باشد – شاید همین احساس باعث شد تا «رونی وایت» از خود بپرسد آیا به راستی عذابی در کار بوده است؟! در اطراف او یک ستون و خرابه های باقی مانده از روزگاران بسیار دور قرار داشت – و روبروی او دریای قرارگرفته بود بانام دریای سرخ ... آیا این دریا از وسط به دونیم شده بود تا یکی از عزیزترین بندگان خدابه همراه یارانش از میانش بگذرند! و سپس فرعون و لشکریان با یکی از وحشتناک ترین عذاب های پروردگار روبرو شوند؟! همین سؤال باعث شد تا یکی از سخت ترین و پیچیده ترین عملیات باستان شناسی توسط «رونی وایت» و یارانش آغاز شود.

در بین محققان و اندیشمندان «رونی وایت» چهره شناخته شده ای هست... (1)، او موفق شد مدارک و مستنداتی را که قبل از او به صورت پراکنده بود را به صورت کتابی کامل منتشر کند. آیا او می توانست نشانه هایی از عذاب الهی را که دشمنان حضرت موسی علیه السلام گرفتار آن شده بودند را بیابد؟! این عملیات تنها یک عملیات باستان شناسی نبود – بلکه معبری بود به عمق حقیقت تاریخ «وایت» برای تهیه بودجه این کار عظیم نیاز به یک حامی مالی قوی و یک گروه زبده از محققین سایر علوم و رشته های دیگر داشت.

کارشناسان موزه لور پاریس این کار را یک کار نشدنی و یک تلاش بیهوده می دانستند – زیرا وایت تصمیم داشت دریای سرخ را وجب به وجب جستجو کند و پیدا کردن آثار یک چنین پدیده ای آن هم در عمق دریا و باگذشت چیزی حدود 3500 سال تقریباً یک کار محال به نظر می رسید.

عاقبت یک میلیاردر سعودی بنام «محمد سلیمان» حاضر شد بودجه این عملیات گسترده را قبول کند. محققین و دانشمندانی از کشور فرانسه – آلمان – امریکا حاضر شدن وایت را در این راه همراهی کنند. ابتدا باید مشخص می شد که حضرت موسی علیه السلام و یارانش از کجا به راه افتاده اند و کدام فرعون مغضوب پروردگار شده است... کوچک ترین مدرک می توانست آن ها را به سرمنزل اصلی برساند. همان گونه که در بالا عنوان شد منطقه «نویبه» در عربستان آخرین ایستگاه حضرت موسی علیه السلام و یارانش بوده است.

یک مورخ یونانی اشاره کوتاهی به این واقعه عظیم کرده است او می گوید: حضرت موسی علیه السلام و یارانش از شمال منطقه جیزه (هیلیوپولیس) به راه افتاده و بعد از گذشتن از کوه ها و بیابان های سینا خود را به منطقه ی (هایروت) نزدیک به آب های خلیج عقبه رسانده اند.


1- (اولین کار تحقیقاتی او جستجو برای یافتن نشانه های از کشتی حضرت نوح (ع) بود)

ص:67

- مورخ یونانی - اینجا را محل غرق شدن لشگریان فرعون می داند.

روایت دیگر که توسط مورخان مصری بعد از گذشت 1800 سال بعدازآن واقعه نگارش شده است: حکایت از آن دارد که حضرت موسی علیه السلام از منطقه نزدیک جیزه حرکت کرده و بعد از گذشتن از رودخانه سینا (امروزه این رودخانه را بانام خلیج سوئز می شناسیم) وارد منطقه بنام الطور در صحرای سینا شده و سپس خود را به نزدیکی خلیج عقبه امروزی رسانده و بعد از گذشتن از آن در «نویبه» سکنی گزیدن بررسی چنین منطقه ای با چنین ابعادی که شامل دو منطقه دریایی می شود تقریباً «یک کار غیر ممکن به نظر می رسد». «رونی وایت» در کتابش می گوید: بعد از کسب اجازه مسئولین مصری و عربستان سعودی بیش از 3000 پرواز بر روی منطقه انجام شد، اما هیچ نشان قابل اعتمادی به دست نیامد.

«وسی پترسون» یکی از همراهان «وایت» با ابزارآلات پیشرفته تمام ساحل عقبه را چه در مرز مصر و چه در مرز سعودی با وسواس زیاد مورد کنکاش قرارداد. گروه دیگری تاریخ مصر باستان را مطالعه می کردند. آن ها می خواستند بدانند کدام فرعون مورد غضب پروردگار یکتا قرارگرفته بود. نقشه هایی که توسط ماهواره ها تهیه شده بود به گروه تحقیقاتی «رونی وایت» جان تازه ای بخشید.

در این تصاویر نقطه ای در خلیج عقبه که به دریای سرخ منتهی می شد وجود داشت که عمق آن نسبت به مکان های دیگر کمتر بود. آیا حضرت موسی علیه السلام و یارانش از این منطقه عبور کرده بودند؟ آیا فرعون و لشکریانش در این مکان به عذاب الهی گرفتارشده بودند؟! این سؤالاتی بود که «رونی وایت» و گروه همراهش را لحظه ای آرام نمی گذاشت. چهار غوّاص با ملیت های گوناگون کار اکتشاف دریایی را به سرپرستی «جاناتان گری» به عهده داشتند.

اولین غواص در امتداد مرزهای ساحلی سینا انجام شد,«جاناتان گری» می گوید: کار بسیار سخت و طاقت فرسایی بود. کار باستان شناسی آن هم در زیرآب انسان را خیلی زود خسته می کند – امّا همه ما سختی کار را می دانستیم.

– گاهی باید ماسه ها را تا عمق 5 متری کنار می زدیم – گاهی باید صخره ای را جابجا می کردیم... کار زیرآب به دلیل شرایط متفاوت بسیار سخت و طاقت فرساست و به ویژه این که در چنین کاوش هایی باید نهایت ظرافت و دقت را نیز در نظر داشت. برای این منظور گروه های فنی و علمی زیادی باید با یکدیگر همکاری می کردند. بعد از گذشت 6 ماه اولین نشانه ظاهر شد. یکی از غواصان مرجان عجیبی را در عمق آب مشاهده کرده بود، آن مرجان درواقع چرخ ارابه ای بود که افسران بلندپایه مصری اجازه سوارشدن بر آن را داشتند. بلافاصله پمپ های تخلیه ماسه کار لایروبی را آغاز کردند. اخبار این اکتشاف خیلی زود به مقامات سعودی رسید و منطقه به سرعت در محاصره مأموران امنیتی قرار گرفت.

«رونی وایت» می گوید: بعد از 34 روز من هم لباس غواصی بتن کردم و همراه غواصان به زیرآب رفتم. باورکردنی نبود – چرخ های ارابه ها – سپرهای نظامی و وسایلی که به خاطر شرایط محیطی فرم خود را ازدست داده بودند. غواصان توانسته بودند مقداری استخوان اسب و همچنین استخوان انسانی را از عمق دریا بالا بیاورند.

نام «رونی وایت» و همراهانش برای همیشه در تاریخ ثبت شده بود...

ص:68

آن ها توانسته بودند مدارکی از یک عذاب الهی را برای نسل امروز جمع آوری کنند.

1. بازسازی یک فاجعه الهی

بعد از انتشار اخبار محققان مختلفی این فاجعه عظیم را موردبررسی قراردادند.

نقشه ای از محیط تهیه شد، عمق آب، فاصله بین دو خشکی و محاسبات دیگر به کامپیوتری داده شد... نتیجه وحشتناک تر از آن بود که آن ها فکر می کردند. از میان بادها و طوفان ها، طوفان «N.G.S» که در سال 1982 جنوب فلوریدا را موردحمله قرار داده بود برای این محاسبه در نظر گرفته شده بود. این طوفان از گروه B هست که تقریباً مشابه آن هرسال سواحل امریکا را مورد آماج قرار می دهد.

به خاطر کم عمق بودن آن منطقه نسبت به جاهای دیگر و همچنین نزدیکی دو ساحل ... سونامی وحشتناک حاصل می شود... همان گونه که مستحضر هستید... امواج وقتی در مکان های عمق دار اقیانوس شکل می گیرد قدرت آن چنانی ندارد... اما هرچه که به ساحل نزدیک می شود ارتفاع آن افزایش و قدرت تخریب آن بسیار گسترده می شود. مشابه همان سونامی که چند سال کشورهای شرق آسیا را موردتهاجم گسترده خود قرارداد، پس ازنظر علمی هم آن منطقه مناسب ترین مکان برای عذاب الهی بوده است ...

ص:69

 ملاقات بنی اسرائیل و فرعونیان در دریای خشک شده

در قرآن آمده است:

1- «هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: به طور قطع ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم و راه نجاتی وجود ندارد»! (1)

یکدگر را پس چو دیدند آن دو قوم

گفت موسی را مر اصحابش ز لوم

کاین زمان یابند ما را این گروه

آورند از کینه ما را بر ستوه (2)

آوردن «أَصْحابُ مُوسی» به جای بنی اسرائیل، رمز آن باشد که حتّی یاران نزدیک موسی از اینکه دریا در جلو و سپاه فرعون در تعقیب آنان هستند، دغدغه ها داشتند.

بنی اسرائیل با خود می گفتند: در پیش روی ما دریا و امواج خروشان آب و در پشت سر ما دریایی از لشکر خون خوار با تجهیزات کامل، جمعیتی که سخت از ما خشمگین اند و امتحان خون خواری خود را در کشتن فرزندان بی گناه ما سالیان دراز داده اند و خود فرعون نیز به قدر کافی مردی خیره سر و ستمگر و خون خوار است، بنابراین به سرعت همه ما را محاصره می کنند و از دم تیغ و شمشیر می گذرانند، یا اسیر کرده و با شکنجه بازمی گرداند و تمام قرائن نشان می داد که مطلب همین گونه است. در اینجا لحظات دردناکی بر بنی اسرائیل گذشت، لحظاتی که تلخی آن غیرقابل توصیف است، شاید جمع زیادی در ایمان خود متزلزل شده و سخت روحیه خود را باخته بودند.

قسمت هشتم: دلگرمی موسی به اصحاب و قومش برای نجات

در قرآن آمده است: موسی علیه السلام هم چنان آرام و مطمئن بود و می دانست وعده های خدا درباره نجات بنی اسرائیل و نابودی قوم سرکش تخلف ناپذیر است. لذا با یک دنیا اطمینان و اعتماد رو به جمعیت وحشت زده بنی اسرائیل کرد و گفت:

1- «چنین نیست آن ها هرگز بر ما مسلط نخواهند شد، چراکه پروردگارمن با من است و به زودی مرا هدایت خواهد کرد» (3)

گفت نبود این چنین بل کردگار

با من است و ره نماید در گذار (4)

این تعبیر ممکن است اشاره به همان وعده ای بوده باشد که خداوند به هنگام مأموریت دادن به موسی و هارون فرمود: «من همه جا با شما هستم می شنوم و می بینم» (5)او می داند خدا همه جا با او است مخصوصاً تکیه روی نام «رب»


1- شعراء: 61 (فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 526
3- شعراء: 62 (قالَ کَلاَّ إِنَّ مَعی رَبِّی سَیَهْدینِ)
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 526
5- طه: 46 (قالَ لا تَخافا إِنَّنی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَری)

ص:70

(خداوند مالک و مصلح) نشان می دهد که او می دانست که این راه را نه با پای خود می پیماید که با لطف خداوند قادر مهربان طی می کند. در این هنگام بعضی با ناباوری سخن موسی را شنیدند و هم چنان در انتظار فرارسیدن آخرین لحظات زندگی بودند.

نکته ها

 گرچه هر حرکت و قیام و تصمیمی، شناخت و بصیرت لازم دارد، ولی لازم نیست انسان در گام اوّل نسبت به تمام مراحل آگاهی داشته باشد. چنان که حضرت موسی تا لحظه ای که دریا را در جلو و دشمن را پشت سرخود دید خبر از برنامه نداشت، امّا ایمان به هدایت الهی همواره در او بود.

قسمت نهم: امتحانی قبل از عبور دریا برای بنی اسرائیل

در روایات آمده است

- (*) امام حسن عسگری علیه السلام در تفسیر خویش می فرمایند: هنگامی که بنی اسرائیل به ساحل دریا رسیدند خداوند بدان ها وحی فرستاد: تا برای تجدید میثاق و عبور از دریای خروشان به نبوت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام اقرار نمایند؛ اما آن ها به موسی گفتند: تو می دانی که همراهی ما صرفاً به خاطر ترس از فرعون است و ما چنین کلمات نامفهومی را بر زبان نخواهیم راند. در این لحظه «کالب بن یوحنا» خداوند را به جاه و عظمت پیامبر و علی علیه السلام قسم داده و داخل دریا شد. اسب او مسیری طولانی را تا آن سوی خشکی طی نموده و بار دیگر به سوی موسی و قومش بازگشت و از بنی اسرائیل خواست تا از پیامبر خدا اطاعت نمایند و ذکری را که بدان ها آموخته است بر زبان جاری سازند؛ اما لجاجت و کینه توزی آن ها اجازه نداد تا درب بهشت را بروی خود گشوده و باعث نزول برکات الهی گردند. به فرمان خداوند موسی به نام محمد صلی الله علیه و آله و عترت پاکش به وسیله عصا بر دریای مواج کوبید: و ناگهان دالانی عظیم تا آن سوی خشکی در برابر موسی و قومش بازگشت. (1)

در قرآن آمده است :

1- «دریا شکافته شد، آب ها قطعه قطعه شدند و هر بخشی همچون کوهی عظیم روی هم انباشته گشت»! (2) و در میان آن ها جاده ها نمایان شد.

اضطراب قوم را موسی چو دید

ناله کرد او سوی خلاق مجید

که تو بینی حال ما از پیش و پس

اوّل و آخر تویی در کار و بس

پس به موسی وحی فرمودیم ما

که بزن بر بحر این ساعت عصا


1- جزایری، مجموعه کامل تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم، ج1، ص 377
2- شعراء: 63 (فَأَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظیمِ)

ص:71

زد عصا بر بحر و بحر از هم شکافت

هر که از بحر او تواند راه یافت

پس شد آن هر پاره چون کوه عظیم

روی هم گردید بر یکجا مقیم (1)

نکته ها

 (انفلق)

از ماده «فلق» (بر وزن فرق) به معنی شکافته شدن است.

 (فرق)

(بر وزن رزق) از ماده «فرق» (بر وزن حلق) به معنی جدا شدن است.

به تعبیر دیگر (به گونه ای که راغب در مفردات گوید) فرق «فلق» و «فرق» این است که اولی اشاره به شکافتن می کند و دومی جدا شدن؛ و لذا «فرقه» و «فرق» به قطعه یا جماعتی گفته می شود که از بقیه جدا گردد.

 (طود)

به معنی کوه عظیم است و توصیف مجدد آن به عظیم در آیه فوق تأکیدی بر این معنی است. به هرحال خداوندی که فرمانش بر همه چیز نافذ است و آب ها اگر طغیان می کنند به فرمان او است و طوفان ها اگر به حرکت درمی آیند به امر او است همان خدایی که نقش هستی نقشی از ایوان او است و آب و باد و خاک سرگردان او است، چنین فرمانی را به امواج دریا داد و امواج به سرعت پذیرا گشتند و روی هم انباشته شدند.

 دیدگاه مولانا

وقتی موسی عصایش را به رود نیل زد و از هم گسست، باد و آفتاب نیز به امر خدا یاری کردند و راه ها آن چنان خشک شد که گردوغبار از آن بلند می شد و ابلیس در میان گفتگو با پروردگار از خدا می خواهد که راه های فریب انسان را بدو بیاموزد، از این قدرت یاد می کند و می گوید که: بدترین و آخرین فتنه را به من بیاموز، آن چنان که دیگر در دریای فتنه گردی بر جای نماند:

سوی اضلال ازل پیغام کرد

که بر آر از قعر بحر فتنه گرد

نی یکی از بندگانت موسی است

پرده ها در بحر او از گرد بست

آب از هر سو عنان را واکشید

از تگ دریا غباری برجهید (2)

مولانا با اشاره به واقعه شکافتن دریا و خشک شدن جاده به نحوی که از آن گرد بر می خواست در داستان فرستادن عزرائیل برای خاک آوردن و ساختن جسم آدم چنین نتیجه می گیرد که همه ی عناصر در جهان مطیع و فرمان بردار خداوند هستند و نمی توانند از فرمان او سرپیچی کنند:


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 526
2- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ص 770

ص:72

بنده فرمانم نیارم ترک کرد

امر او کز بحر انگیزید گرد

جز از آن خلاق گوش و چشم و سر

شنوم از جان خود هم خیر و شر

گوش من از غیر گفت او کر است

او مرا از جان شیرین جان تر

است

جان از او آمد نیامد او ز جان

صد هزارآنجان دهد او رایگان (1)

مولانا بارها از عناصر زندگی موسی برای بیان اراده و قدرت حق که باعث اعجاز می شود، اشاره می کند. وی با تلمیح به شکافته شدن دریا نیز این مطلب را تکرار می کند که اعمال موجودات به اراده و خواست خداوند هستند، زیرا خاصیت طبیعی آب دریا غرق کردن است، اما به امر حق تعالی دو خاصیت جداگانه می یابد و اهل کفر را از اهل ایمان تشخیص می دهد:

موج دریا چون به امر حق بتاخت

اهل موسی را ز قبطی واشناخت (2)

ازنظر مولانا، مرد حق با صدق خویش می تواند جماد را در اختیار گیرد، عصا را اژدها کند و کوه را به رقص درآورد، دریا را بشکافد، پس تعجبی ندارد که بر قلوب آدمیان نیز تأثیر گذارد:

صدق موسی بر عصا و کوه زد

بلکه بر دریای پر اشکوه زد (3)

مولانا بار دیگر برای بیان بی اعتباری اسباب می گوید: پیامبران به این دلیل مبعوث شدند تا ثابت کنند که اسباب مادی به اراده ی حق عمل می کنند و معجزات آن ها گواه بر این ادّعاست، همان طور که موسی بی هیچ سبب ظاهری دریا را شکافت:

انبیا در قطع اسباب آمدند

معجزات خویش بر کیوان زدند

بی سبب مر بحر را بشکافتند

بی زراعت چاش گندم یافتند (4)

 اشعار دیگر شاعران برجسته ایرانی:

عصا زد بر سر دریا که برجه

برآورد از دل دریا غبار او

عصا را گفت بگذار این عصایی

همی پیچد بر خود همچو مار او (5)

به هر بحری که تازی همچو موسی

شکافد بحر تا در وی برانی

همه جان در شکر دارند از وصل

که هر یک گفت مارانی است ثانی (6)

به راستی ز فلک پیش می توان

افتاد

ز نیل می گذرد هرکه این عصا دارد (7)


1- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم ، ص 803
2- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، ص 41
3- مولوی، مثنوی معنوی ، دفتر پنجم، ص 855
4- مولوی، مثنوی معنوی ، دفتر سوم، ص 452
5- کلیات شمس، ص 817
6- کلیات شمس ، ص 1003
7- دیوان صائب، ج 2، ص 1795

ص:73

همین دریا همین چوب کلیم است

که از وی سینه ی دریا دونیم

است (1)

مهدی دجال کش، آدم شیطان شکن

موسی دریا شکاف احمد جبریل دم (2)

شکل معجز همچو رهی کاشکاره کرد

موسی میان بحر چو بر آب زد عصا (3)

چو قوم موسی عمران ز رود نیل،

از آب

برآمدند همه بی گزند و بی آزار (4)

همو عیسی عصر و گردونش مأوا

همو موسی وقت دریاش معبر (5)

شده شکل مجره زو پیدا

همچو موسی و بحر و زخم عصا (6)

درگذر مثل کلیم از رود نیل

سوی آتش گام زن مثل خلیل (7)

عیسی گردون نشین تابع تو در

ازل

موسی دریا شکاف امت تو لم یزل (8)

چون بدین گوهر رسیدی، رسدت گه

از کرامت

بنهی قوم چو موسی گذری از هفت دریا

(9)

که دریا را شکافیدن بود چالاکی

موسی

قبای مه شکافیدن ز نور مصطفی باشد (10)

کلک صائب چون عصای موسوی در

رود نیل

رخنه ها در سینه پیدا می کند آیینه را (11)

گرد از آن دریا برآمد گرد جسم

اولیاست

تا نگویی قوم موسی را درین یم گرد کو (12)


1- کلیات اشعار اقبال، ص 405
2- دیوان خاقانی، ص 99
3- دیوان امیر معزی، ص 36
4- دیوان فرخی، ص 63
5- دیوان ظهیر فاریابی، ص 46
6- حدیقه سنایی، ص 343
7- کلیات اشعار اقبال، ص 318
8- دیوان نعمت الله ولی ص 19
9- کلیات شمس، ص 11
10- کلیات شمس ، ص 1146
11- دیوان صائب، ج 1، ص 31
12- کلیات شمس، ص 125

ص:74

چون راند مرکب، در میان راهی پدید

آمد چنان

گفتی که موسی ناگهان بر

آب دریا زد عصا (1)

خلیلی تو که هر آتش تو را همسان

بود با گل

کلیمی تو که هر دریا تو را

آسان دهد معبر (2)

نه آب گیرد جوش نه آتش آرد جوش

چو تو برون گذری باد وار از آتش وآب

خلیل آتش کوبی کلیم آب نورد

چه باک داری در کارزار آتش وآب

(3)

تو را کشتی چه کار آید به هر

آبی که پیش آید

گذر کن چون به نیل مصر بر موسی

بن عمران (4)

در نهاد تو صد فرعون با دعوی

هنوز

تو همی خواهی که چون موسی عصا بر یم زنی (5)

قوی کننده ی دست کلیم لجه

شکافت

روان کننده ی احکام وی به چوب

و عصا

درآورنده ی موسی ز گرد راه به بحر

روان کننده ی فرعون مدبرش ز

قفا

ز انتقام به زاری کشنده ی فرعون

وز التفات به ساحل کشنده ی

موسی (6)

قسمت دهم: بهانه گیری های بنی اسرائیل قبل از عبور از دریا

بنی اسرائیل به بهانه گل آلود بودن عمق دریا از پا نهادن بر آن خودداری کردند... بار دیگر موسی خداوند را بر ارواح طیبه محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله سوگند داد تا مسیر عبور همراهانش خشک گردد. دعای او مستجاب گردید ...

بر ته دریا وزید آن لحظه باد

خشک کرد آن راه کانسان برگشاد

هریکی از سبطیان رفت از رهی

سوی دریا همچو در ابری مهی (7)

این بار بنی اسرائیل به بهانه ی آنکه آن ها دوازده طایفه اند و هر طایفه ای می خواهد از ورای رئیس قوم خویش حرکت کند پا به دریا ننهادند ...بار دیگر موسی بر پیامبر و اهل بیتش تمسک جست چیزی نگذشت که دوازده راه برای عبور بنی اسرائیل به وجود آمد و هر گروهی از مسیری به راه خود ادامه می داد. عمق و شدت جریان آب به حدی بود که هیچ گروهی از وضعیت گروه دیگر اطلاعی نداشت اما پس از مدتی به لطف خداوند امواج دریا اشکالی شبیه به پل و منافذی متعدد را در درون آب به وجود آورد تا بنی اسرائیل بتوانند شاهد حرکت یکدیگر باشند. همچنین آمده است: خداوند مؤمن آل فرعون را از مکر و حیله قبطیان نجات بخشید و او به همراه موسی از میان دریا گذشت.


1- دیوان امیر معزی، ص 54
2- دیوان مسعود سعد، ص 47
3- دیوان مسعود سعد ، ص 27
4- دیوان مسعود سعد ، ص 445
5- دیوان سنایی، ص 664
6- دیوان محتشم کاشانی، ص 280
7- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 526

ص:75

در قرآن آمده است:

1- «ما بنی اسرائیل را به هنگام مقابله با فرعونیان درحالی که تحت فشار و تعقیب آن ها قرارگرفته بودند از دریا (شط عظیم نیل که به خاطر عظمتش کلمه« بحر» بر آن اطلاق شده) عبور دادیم سرانجام) بنی اسرائیل را از دریا [رود عظیم نیل] عبور دادیم و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آن ها رفتند... (1)

2- «و در آنجا دیگران [لشکر فرعون] را نیز (به دریا) نزدیک ساختیم!» (2)

3- «ما موسی و تمام کسانی را که با او بودند نجات دادیم» (3)

زان سپس نزدیک گرداندیم هم

قبطیان را برکنار ژرف یم

دید راهی باز فرعون اندر آب

خواست تا در وی درآید با شتاب

گفت هامانش مرو کاین راه نیست خواست

بلکه این از سحرهای موسوی ست

برگردد ز راه از خوف جان

اسب او بکشید از دستش عنان

رفت در بحر از پی یک رهنمای

تا چه بوده است اصل آن داند خدای

خیلش از پی چون همه داخل شدند

بر هلاک خویش مستعجل شدند

آب دریا هشت در دم سر به هم

رفت موسی ماند فرعون او به یم

موسی و هر کس که با او بد به راه

وا رهاندیم از یم ایشان را به گاه

پس نمودیم آن دگرها را غریق

تا مگر گیرند عبرت در طریق

مر علاماتی ست روشن اندر این

می نبودند اکثری از مؤمنین (4)

وقت خود کردیم منشق نیل را

بگذراندیم آل اسرائیل را

آمدند آنگاه فرعون و جنود

از پی آن ها ز بغی و عدو زود

جمله چون وارد شدند ایشان به یم

آب دریا هشت در دم سر به هم (5)

با فاصله ای کوتاه فرعون و لشکریانش به نزدیک دریا رسیدند. فرعون و فرعونیان که از دیدن این صحنه، مات و مبهوت شده بودند و چنین معجزه روشن و آشکاری را می دیدند بازهم از مرکب غرور پیاده نشدند، بازهم به تعقیب موسی و بنی اسرائیل پرداختند و به سوی سرنوشت نهایی خود پیش رفتند و به این ترتیب فرعونیان نیز وارد جاده های


1- یونس: 90 (وَ جاوَزْنا بِبَنی إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً ...)
2- شعراء: 64 (وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرینَ)
3- شعراء: 65 (وَ أَنْجَیْنا مُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعینَ)
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 526
5- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 330

ص:76

دریایی شدند و هم چنان مغرورانه به دنبال بردگان قدیمی خود که سر به طغیان برافراشته بودند می دویدند، غافل از اینکه لحظات آخر عمر آن ها فرارسیده و فرمان عذاب به زودی صادر می شود.

گفته اند: فرعون برای تهییج قبطیان خود را عامل شکافتن دریا دانست تا بدین وسیله آن ها راه برای ورود به آب آماده سازد؛ اما هیچ یک از آن ها جرئت نکرد پا به دریا گذارد تا آنکه فرعون سوار بر مادیان خودش داخل شکافی شد که در دریا ایجاد گشته بود و از پی او لشکریان و همراهانش وارد آب گشتند؛ و درست هنگامی که آخرین نفر از بنی اسرائیل از دریا بیرون آمد و آخرین نفر از فرعونیان داخل دریا شد فرمان دادیم آب ها به حال اول بازگردند...

4- «(به این ترتیب) فرعون با لشکریانش آن ها را دنبال کردند و دریا آنان را (در میان امواج خروشان خود) به طور کامل پوشانید!» (1)

پس درآمد از پی ایشان به زود

از پی تعظیم فرعون و جنود

پس فروبگرفت دریاشان به خویش

آنچه بد بگرفتنی از کم وبیش (2)

امواج خروشان یک مرتبه فروریختند و سر بر هم نهادند، فرعون و لشکرش را همچون پرهای کاه با خود به هر جا بردند، در هم کوبیدند و نابود کردند؛ و به این ترتیب، یک قدرت جبار ستمگر با لشکر نیرومند و قهارش در میان امواج آب غوطه ور شدند و طعمه آماده ای برای ماهیان دریا!

v در تورات آمده است:

- «وقتی قوم اسرائیل از دور مصری ها را دیدند که به آنان نزدیک می شوند، دچار وحشت شدند و از خداوند کمک خواستند. آن ها به موسی گفتند: «چرا ما را به این بیابان کشاندی؟ مگر در مصر قبر نبود که ما را آوردی در این بیابان بمیریم؟ چرا مار ا مجبور کردی از مصر بیرون بیاییم؟ وقتی در مصر بَرده بودیم، آیا به تو نگفتیم که ما را به حال خودمان واگذار؟ ما می دانستیم که بَرده ماندن در مصر بهتر از مُردن در بیابان است»

- ولی موسی جواب داد: «نترسید، بایستید و ببینید چگونه خداوند امروز شمارا نجات می دهد، این مصری ها را که حالا می بینید، از این پس دیگر هرگز نخواهید دید. آرام باشید زیرا خداوند برای شما خواهد جنگید».

- آنگاه خداوند به موسی فرمود: «دیگر دعا و التماس بس است. نزد قوم اسرائیل برو و بگو که حرکت کنند و پیش بروند و تو عصای خود را به طرف دریا دراز کن تا آب آن شکافته شود و قوم اسرائیل از راهی که در وسط دریا پدید می آید، عبور کنند ولی من دل مصری ها را سخت می سازم تا در پی شما وارد راهی که در دریا پدید آمده شوند. آنگاه می بینید که من چگونه فرعون را با تمام سربازان و سواران و عرابه های جنگیش شکست داده، جلال خود را ظاهر خواهم ساخت و تمام مصری ها خواهند دانست که من خداوند هستم».

- آنگاه فرشته ی خدا که پیشاپیش بنی اسرائیل حرکت می کرد، آمد و در پشت سر آن ها قرار گرفت ستون ابر نیز به پشت سر آن ها منتقل شد؛ و در میان قوم اسرائیل و مصری ها حائل گردید. وقتی شب فرا رسید، ابر به ستون آتش


1- طه: 78 (فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 460

ص:77

تبدیل شد، به طوری که مصری ها در تاریکی بودند و بنی اسرائیل در روشنایی. پس مصری ها تمام شب نمی توانستند به اسرائیلی ها نزدیک شوند.

- سپس موسی عصای خود را به طرف دریا دراز کرد و خداوند آب دریا را شکافت و از میان آب، راهی برای عبور بنی اسرائیل آماده ساخت. تمام شب نیز از مشرق باد سختی وزیدن گرفت و این راه را خشک کرد.» (1)

نکته ها

 (بغی)به معنی ستم و «عدو» به معنی تجاوز است، یعنی آن ها به خاطر ستم و تجاوز به بنی اسرائیل به تعقیبشان پرداختند.

 جمله (فاتبعهم) نشان می دهد که فرعون و لشکرش به اختیار خود به تعقیب بنی اسرائیل پرداختند.

بعضی از روایات نیز این معنی را تائید می کند و پاره ای دیگر چندان با آن سازگار نیست.

 در تفسیر جمله بالا احتمال دیگری نیز داده شده که «باء» در «بجنوده» به معنی «مع» بوده باشد و مجموع جمله چنین معنی می دهد: «فرعون همراه لشگرش بنی اسرائیل را تعقیب کردند».

قسمت یازدهم: عاقبت استکبار فرعون و فرعونیان و عدم تسلیم آن ها در برابر «مبدء» و «معاد»

در قرآن در مورد عاقبت کبر و غرور فرعون و سپاهش آمده است:

1- «فرعون و لشکریانش به ناحق در زمین استکبار کردند (و خدا را که آفریننده بزرگ زمین و آسمان است انکار نمودند) وگمان کردند که قیامتی در کار نیست و به سوی ما باز نمی گردند». (2)

2- سرانجام این کبر و غرور به کجا رسید «ما او و لشکریانش را گرفتیم و در دریا پرتاب کردیم اکنون بنگر پایان کار ظالمان چگونه بود!»! (3)

3- «ما او و لشکرش را گرفتیم و در دریا پرتاب کردیم، درحالی که مرتکب اعمالی شده بود که درخور سرزنش و ملامت بود». (4)

این تکبر بد به ناحق سوی ما

بر گمانشان باز نایند از عمی

سوی ما راجع نگردند این گروه

یا که ما آبیم از ایشان بر ستوه

پس گرفتیم او و لشگرهای او

غرقشان کردیم در یم زان عتو

پس نگر انجام استمکارگان

ای محمد صلی الله علیه و آله تا چه بوده کیف کان (5)


1- سفر الخروج، إصحاح 14، آیات 20- 10
2- قصص:39 (وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ)
3- قصص:40 (فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمینَ)
4- ذاریات: 40 (فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ وَ هُوَ مُلیمٌ)
5- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 553

ص:78

پس گرفتیم او و لشکرهاش هم

پس بیفکندیم ایشان را بیم

آن زمان بود او به نفس خود ملیم

چون که خود را دید در دریای بیم

(1)

نکته ها

 سیاست مستکبران

گاهی با ارعاب، مردم را به تسلیم وادار می کنند.

گاهی با مانور و خودنمایی، مردم ساده لوح را فریفته ی خود می کنند.

گاهی با تطمیع می خواهند مغزها و فکرها را بخرند.

گاهی با سفرهای خود دل ها را متزلزل می کنند.

گاهی با تحقیر دیگران جنگ روانی به راه می اندازند و به طرفداران انبیا نسبت های ناروا می دهند و آنان را اراذل واوباش می خوانند.

گاهی با ایجاد ساختمان های بلند و رفیع، دلربایی می کنند.

 تعبیر به (فَنَبَذْناهُمْ)

از ماده «نبذ» (بر وزن نبض) به معنی دور افکندن اشیاء بی ارزش و بی مقدار است.

و خداوند این موجودات بی ارزش را از جامعه انسانی طرد کردو صفحه زمین را از لوث وجودشان پاک ساخت.

 تعبیر (وَ مُلِیمٌ) (او شایسته سرزنش است)

اشاره به این است که نه تنها مجازات الهی این قوم را محو کرد، بلکه تاریخی که از آن ها باقی مانده نام ننگین و اعمال شرم آور آن ها را حفظ کرده و از ظلم و جنایت و کبر و غرور آن ها پرده برداشته است به طوری که همواره درخور سرزنش هستند.

قسمت دوازدهم: ایمان آوردن فرعون در لحظات غرق شدن

به هرحال این جریان ادامه یافت تا اینکه غرقاب دامن فرعون را فروگرفت و او همچون پر کاهی بر روی امواج عظیم نیل می غلطید، در این هنگام پرده های غرور و بی خبری از مقابل چشمان او کنار رفت و نور توحید فطری درخشیدن گرفت و...هنگامی که غرقاب دامن او را گرفت.

در قرآن آمده است:

1- فرعون گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم!» (2)


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 721
2- یونس: 90 (... حَتَّی إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ)

ص:79

2- «به او (فرعون) خطاب شد (توسّط جبرئیل) الآن؟! درحالی که قبلاً عصیان کردی و از مفسدان بودی!» (1)

یافت فرعون آن زمان اندر بسیج

غرق خواهد گشت و نبود چاره هیچ

گفت آوردم من ایمان بر خدا

آنکه جز او نیست معبودی به جا

آن گه اسرائیلیان آورده اند

بر وی ایمان هم بوی رو کرده اند

من ز منقادانم او را هم

بر سه نوبت کرد اقرار این چنین

جبرئیلش مشت گل زد بر دهان

آوری یعنی که ایمان این زمان

هیچ فرمان می نبردی پیش تر

بودی از اهل فساد اندر بشر

دزد نفست سال ها آواره بود

گشت باز این دم که دور از چاره

بود

هست تحقیقی در این باب از بیان

لیک در تفسیر نبود جای آن

تا مبادا آنکه دور از مطلب است

وازند کاین نی به وفق مذهب است

این قدر گویم بفهمی گر مصر

هست توحید اندر اشیا مستتر

زان گذشتیم ار که فهمی دور نیست

ور نفهمی بگذر از آن زور نیست

در تفاسیر این چنین آورده اند

که به روزی جبرئیل ارجمند

نزد فرعون آمد او چون مردمان

گاه دیوان مظالم بر عیان

کاغذی دادش ز استفتا به دست

که شود گر بنده ای مغرور و مست

خواجه او مرو را از هر نشان

داده باشد برتری بر دیگران

پس کند با خواجه خود همسری

ترک او گوید شود یکجا بری

پس نوشت این بنده بس باشد به جا

گر کنندش غرق در بحر فنا

اندر آن دم کاو شد اندر بحر نیل

داد آن فتوی نشانش جبرئیل

گفت این فتوی تو دادی بهر خویش

آمد آن روزت که خود گفتی به پیش (2)

3- «و در آن موقع که عذاب ما به سراغ آنها آمد، سخنی نداشتند جز اینکه گفتند: «ما ظالم بودیم!» (ولی این اعتراف به گناه، دیگر دیر شده بود و سودی به حالشان نداشت.)» (3)

این جمله بیان می کند که انسان، با و جدان و حس درونیش درک می کند که شرک و اتخاذ اولیاء، ظلم است و می فهمد که سنت الهی بر این جاری است که اگر به طوع و رغبت به ظلم خود اعتراف نکند و نسبت به مقام ربوبی پروردگارش خاضع نگردد خداوند او را دچار عذاب نموده و مجبور به اعتراف می سازد.

4- هنگامی که عذاب (شدید) ما را دیدند گفتند: «هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایی که همتای او می شمردیم کافر شدیم!» (*) امّا هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند، ایمانشان برای


1- یونس: 91 (الْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 721
3- أعراف: 5 (فَما کانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلاَّ أَنْ قالُوا إِنَّا کُنَّا ظالِمینَ)

ص:80

آن ها سودی نداشت! این سنّت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجراشده و آنجا کافران زیانکار شدند! (*) (1)

خواندن آن مردمان پس می نبود

چون عذاب ما بر ایشان رخ نمود

جز که گفتند از تحسر و از ندم

ما به نفس خویش کردیم این ستم

سودی ایشان را نبد زان اعتراف

تا که از اهلاکشان دارد معاف (2)

یافتند از بأس ما چون آگهی

بالعیان گفتند آمنا به

بر خدایی کو بود یکتا به ذات

کرده ارسال رسل با بینات

کافریم اینک به آن چیزی که ما

زان بدیم از پیش کافر بر خدا

پس نبد کایمانشان سودی دهد

چون که دیدند آن عذاب بی ز حد

سنة الله گشته جاری در اصول

که نباشد وقت یاس ایمان قبول

آن طریقه که نهاد او در عباد

کافران خسران نمودند از عناد

مرغ بی هنگام را شاید که پر

برکنندش پا برندش زود سر (3)

نکته ها

 ایمان به خدا هنگام عذاب

هنگامی که پیشگویی های موسی یکی پس از دیگری به وقوع پیوست و فرعون بیش ازپیش از صدق گفتار این پیامبر بزرگ آگاه شد و قدرت نمایی او را مشاهده کرد، ناچار اظهار ایمان نمود، به امید اینکه همان گونه که «خدای بنی اسرائیل» آن ها را از این امواج کوه پیکر رهایی بخشید، او را نیز رهایی بخشد، لذا می گوید: به همان خدای بنی اسرائیل ایمان آوردم!

بدیهی است چنین ایمانی که به هنگام نزول بلا و گرفتار شدن در چنگال مرگ اظهار می شود، درواقع یک نوع ایمان اضطراری است، که هر جانی و مجرم و گنه کاری دم از آن می زند، بی آنکه ارزشی داشته باشد و یا دلیل بر تکامل و حسن نیت و صدق گفتار او گردد.

«ابراهیم همدانی» از حضرت رضا علیه السلام پرسید: چرا فرعون باوجودآنکه به خدا ایمان آورد مستوجب هلاک گردید؟ حضرت فرمودند: ایمان او به هنگام یاس از هر چاره ای بود و چنین ایمانی پذیرفته نیست. چراکه از اختیار انسان سرچشمه نگرفته است و بر اساس این آیات این سنت جاریه الهی است که تخلف از آن جایز نیست.


1- غافر: 84 (فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکینَ) غافر: 85 (فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ فی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 238
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 662

ص:81

 خشنودی جبرئیل

(*) امام صادق علیه السلام می فرمایند: جبرئیل تا زمان نزول آیه: (الآن وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ) همواره محزون و افسرده به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله می رسید ...اما بعد از نزول این آیه بسیار خندان و شاداب بود و وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله علت این امر را از او جویا شد.

جبرئیل گفت: فرعون به هنگام غرق شدن اقرار به ایمان و وحدانیت خداوند نمود و من خطاب به او این جمله را بیان کردم( الآن وَ قَدْ ... ) از آن زمان می ترسیدم که خداوند بر این جمله صحه نگذارد فرعون را مشمول رحمت خویش گرداند؛ اما امروز و با نزول این آیه مطمئن گشتم که خوشنودی خداوند در ورای آن نهفته است. (1)

قسمت سیزدهم: مرگ فرعون و فرعونیان

همه چیز در یک لحظه پایان گرفت، بردگان اسیر آزاد شدند و جباران مغرور گرفتار و نابود گشتند، تاریخ ورق خورد، تمدنی خیره کننده که بر ویرانه های خانه های مستضعفان پی ریزی شده بود از صفحه عالم محو گشت، دوران آن مستکبران پایان گرفت و مستضعفان وارث ملک و حکومت آن ها شدند.

امام رضا علیه السلام فرمودند: طلایه سپاهیان فرعون هشت صد هزار نفر و جناحین آن بالغ بر یک میلیون نفر بود، تمام این عده به همراه فرعون در دریا غرق گشتند و هیچ اثری از آن ها باقی نماند ... (2)

خداوند مخصوصاً از میان تمام مجازات ها مجازات غرق را برای آن ها انتخاب نمود، چراکه تمام عزت و شوکت و افتخار و قدرتشان با همان رود عظیم نیل و شاخه های بزرگ و فراوانش بود که فرعون از میان تمام منابع قدرتش روی آن تکیه کرد و گفت: (أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی) «آیا حکومت مصر از آن من نیست و این نهرها تحت فرمان من نیست»؟! آری باید همان چیزی که مایه حیات و قدرت آن ها است عامل فنا و نابودی و گورستانشان گردد تا همگان عبرت گیرند!

در قرآن آمده است:

1- «این [وضع حال و عادت بت پرستان در مورد سلب نعمت ها و گرفتاری در چنگال کیفرهای سخت] (درست) شبیه (حال) فرعونیان و کسانی است که پیش از آن ها بودند آیات پروردگارشان را تکذیب کردند ما هم به خاطر گناهانشان، آن ها را هلاک کردیم و فرعونیان را غرق نمودیم و همه آن ها ظالم (و ستمگر) بودند!»(*) به یقین، بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان


1- قمی، تفسیر قمی، ج 1،ص 316.
2- شیخ مفید ، اختصاص،ص 266

ص:82

نمی آورند. (*) همان کسانی که با آن ها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را می شکنند و (از پیمان شکنی و خیانت)، پرهیز ندارند. (*) (1)

بهر تکذیب نبی یکدل شدند

زان سبب نابود و مستأصل شدند

حق تعالی بشنود اقوالشان

داند آن اندیشه و اعمالشان

دأبشان چون دأب فرعون است و آل

قبل از آن ها هم ز اتباع ضلال

بودشان تکذیب آیات و رسل

کامد از پروردگار از جزء و کل

پس نمودیم آن جماعت را تباه

غرقشان کردیم در نیل از گناه

آل فرعون آنچه بودندی همه

که ستم کردند بر خویش آن رمه

هست حال این قتیلان قریش

همچو حال قبطیان در طور و طیش

بدترین جنبندگان اندر زمین

نزد حق باشند کفار از یقین (2)

2- فرعون «اراده کرد که آن ها (بنی اسرائیل) را از آن سرزمین بیرون کند اما ما او و همه همراهانش را غرق کردیم» (3)

3- «ما از آن ها انتقام گرفتیم آنهارا در دریا غرق کردیم زیرا آن ها آیات ما را تکذیب کردندو از آن غافل بودند» (4)

4- «هنگامی که ما را با اعمالشان به خشم آوردند از آن ها انتقام گرفتیم و همه را غرق نمودیم»! (5)

زان جماعت پس کشیدیم انتقام

غرقشان کردیم در یم بالتّمام

زآنکه آیت های ما را بر دروغ

حمل کردند آن گروه بی فروغ

زآنکه بودند از مآلش بی خبر

وز عذابی کآید ایشان را ببر

شرح غرقه گشتن ایشان بیم

گفته ایم و بعدازآن گوئیم هم (6)

رفته بیرون یعنی از فرمان حق

یا ز حکم عقل جمله آن فرق

خشمگین ما را چو کردند آن زمان

کینه بکشیدیم سخت از دشمنان

بهر حق حزنی روا هرگز کی است

لیک حزن اولیا حزن وی است

موسی از فرعون و قومش شد حزین

حق کشید از دشمنانش کین ازین

غرقشان کردیم در یم با اسف

در دو لحظه فجعلناهم سلف (7)


1- أنفال: 54-56 (کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ کُلٌّ کانُوا ظالِمینَ (*) اِنَّ شَرَّ الدَّوَابّ ِ عِندَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ (*) الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنهْمْ ثمُ َّ یَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فیِ کُلّ ِ مَرَّةٍ وَ هُمْ لَا یَتَّقُونَ (*)) شعراء: 66 (ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 286
3- إسراء: 103 (فَأَرادَ أَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمیعاً)
4- أعراف: 136 (فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ)
5- زخرف: 55 (فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ)
6- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 260
7- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 682

ص:83

v در تورات آمده است:

- بنابراین قوم اسرائیل از آن راه خشک در میان دریا گذشتند درحالی که آب دریا در دو طرف راه، همچون دیواری بلند برپاشده بود.

- در این هنگام تمام سواران و اسب ها و عرابه های فرعون در پی قوم اسرائیل وارد دریا شدند.

- در سپیده دم، خداوند از میان ابر و آتش، بر لشگر مصر نظر انداخت و آن ها را آشفته کرد.

- چرخ های همه ی عرّابه ها از جا کنده شدند چنانکه به سختی می توانستند حرکت کنند.

- مصری ها فریاد برآوردند: بیایید فرار کنیم، چون خداوند برای اسرائیلی ها با ما می جنگد.

- وقتی همه ی قوم اسرائیل به آن طرف دریا رسیدند، خداوند به موسی فرمود: «باردیگر دست خود را به طرف دریا دراز کن تا آب ها برسرمصری ها و اسب ها و عرابه هایشان فرو ریزند»

- موسی این کار را کرد و سپیده دم، آب دریا دوباره به حالت اوّل بازگشت. مصری ها کوشیدند فرار کنند، ولی خداوند همه ی آن ها را در دریا غرق کرد. پس آب برگشت و تمام عرابه ها و سواران را فروگرفت، به طوری که از لشگر فرعون که به تعقیب بنی اسرائیل پرداخته بودند حتّی یک نفر هم زنده نماند. به این ترتیب، بنی اسرائیل از میان راهی که بر دو طرف آن دیوارهای بلند آب برپاشده بود، گذشتند. این چنین خداوند در آن روز، بنی اسرائیل را از چنگ مصری ها نجات بخشید. (1)

نکته ها

 دگرگونی های نعمت های دنیا

یعنی از میان رفتن مواهب الهی و پیروزی ها، امنیت ها، قدرت ها و سایر افتخارات

 ریشه ی کفر

ریشه ی کفر، عدم تعقل صحیح است، قرآن، ارزش انسان را درگرو عقل و ایمان می داند که اگر تعقل نکند، یا کفر ورزد، از مدار انسانیت خارج است. انسان واقعی، کسی است که عاقل و مؤمن باشد. آری، کافری که حقّ را فهمید امّا ایمان نمی آورد، ممکن است نزد مردم عنوانی داشته باشد، ولی نزد خداوند بدترین جنبنده است. (شَرَّ الدَّوَابِّ). در روایات آمده است: کسی که وفادار نباشد و پیمان شکنی کند، منافق است، هرچند نماز بخواند و روزه بگیرد.

 تعبیر به (ینقضون) و (لا یتقون)

که فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد دلیل بر این است که آن ها کراراً پیمان خود را با پیامبر صلی الله علیه و آله شکستند.

 (یستفز)

از ماده «استفزاز» به معنی بیرون راندن به زور و عنف است.


1- سفر الخروج، إصحاح 14، آیات 22-30

ص:84

 منظور از انتقام الهی

یعنی خداوند جمعیت فاسد و غیرقابل اصلاح را که در نظام آفرینش حق حیات ندارند، نابود سازند و انتقام در لغت عرب چنان که سابقاً هم گفته ایم به معنی مجازات و کیفر دادن است، نه آن چنان که در فارسی امروز از آن فهمیده می شود. نه اینکه به راستی غافل بودند، زیرا بارها با وسایل مختلف، موسی علیه السلام به آن ها گوشزد کرده بود، بلکه عملاً همچون غافلان بی خبر کمترین توجهی به آیات خدا نداشتند. شک نیست که منظور از انتقام الهی این نیست که خداوند همانند اشخاص کینه توز به مقابله برخیزد و در برابر اعمال دیگران واکنش نشان دهد بلکه منظور از انتقام الهی آن است که جمعیت فاسد و غیرقابل اصلاح را که در نظام آفرینش حق حیات ندارند، نابود سازند و انتقام در لغت عرب چنان که سابقاً هم گفته ایم به معنی مجازات و کیفر دادن است، نه آن چنان که در فارسی امروز از آن فهمیده می شود.

 داستان عبور حضرت موسی و پیروانش از دریا و غرق شدن و عذاب فرعونیان در آن، ترسیمی از قیامت است که همه وارد جهنّم می شوند و سپس متقین نجات پیدا می کنند. (وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها» ... (ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا) (مریم: 71 -72)

 (آسفونا)

از ماده «اسف» هم به معنی «اندوه» آمده و هم «غضب». به گفته راغب اصفهانی در کتاب مفردات، گاه به «اندوه توأم با غضب» گفته می شود و گاه به هر یک از این دو جداگانه، چراکه حقیقت آن هیجانی درونی است که انسان را به انتقام دعوت می کند، هرگاه نسبت به زیردستان باشد در شکل غضب ظاهر می شود، هرگاه نسبت به بالادستان باشد به صورت اندوه آشکار می گردد. لذا وقتی از ابن عباس درباره «حزن» و «غضب» سؤال کردند گفت ریشه هر دو یکی است اما لفظ آن مختلف است! این نکته نیز قابل توجه است که نه حزن و اندوه درباره خداوند مفهومی دارد و نه خشم به آن معنی که در میان ما معروف است، بلکه خشم و غضب خداوند به معنی «اراده مجازات» و رضایت او به معنی «اراده ثواب» است.

(*) از امام صادق علیه السلام درباره ی تفسیر کلمه (آسَفُونا) سؤال شد و حضرت فرمود: خداوند مثل ما انسان ها تأسف ندارد، ولی اولیایی دارد که تأسف یا رضایت آنان، خشم و رضایت او را به همراه دارد.

(*) امام صادق علیه السلام می فرمایند: «عده ای از بنی اسرائیل در حالت نفاق و تذبذب به سر می بردند آن ها می گفتند اگر امیدی در پیوستن به موسی باشد به او خواهیم گروید اما اگر غلبه با فرعونیان باشد برای تامین دینار خود همراه او خواهیم بود، روز موعود و غرق شدن قبطیان این عده سعی کردند خود را از سپاه فرعون جدا کرده و به موسی بپیوندند اما خداوند فرشته ای را مأمور ساخت تا اسبان آن ها را به عقب بازگرداند و به همراه فرعون و قبطیان اسیر امواج خروشان دریا شدند.» (1)


1- کلینی، کافی، ج 1، ص 109؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 13، ص 127.

ص:85

(*) امام کاظم: در حدیثی فرمودند: «پدر یکی از یاران موسی علیه السلام در میان سپاهیان فرعون بود، او به هنگام حرکت به سوی دریای سرخ از لشکر موسی جدا گشت تا شاید بتواند پدرش را ترغیب نماید به آن ها بپیوندد. تلاش آن پسر بی اثر ماند و آن دو به همراه فرعونیان در دریا غرق شدند هنگامی که خبر این حادثه به موسی رسید متأسف گشته و گفت: آن پسر در رحمت الهی بسر خواهد برد ولی باید دانست هنگامی که عذاب الهی فرامی رسد راه دفاعی برای گناهکار باقی نخواهد ماند.» (1)


1- کلینی، کافی، ج 2، ص 375

ص:86

ص:87

ص:88

قسمت چهاردهم: خداوند جسد فرعون را برای عبرت مردم و آیندگان سالم به ساحل انداخت

چون بنی اسرائیل باور نمی کردند معبود قبطیان به هلاکت رسیده باشد... چراکه عظمت فرعون در افکار مردم آن محیط چنان بود که اگر بدنش از آب بیرون نمی افتاد بسیاری باور نمی کردند که فرعون هم ممکن است غرق شده باشد و ممکن بود به دنبال این ماجرا افسانه های دروغین درباره نجات و حیات فرعون بسازند، لذا خداوند بدن بی جان او را از آب بیرون افکند. در قرآن آمده است:

1- به همین دلیل خداوند گفت: «امروز بدن تو را از امواج رهایی می بخشیم تا درس عبرتی برای آیندگان باشی» (1) برای زمامداران مستکبر و برای همه ظالمان و مفسدان و نیز برای گروه های مستضعف.

پس رهانیمت در این روز از فتن

تا که باشد عاری از روحت بدن

می دهیمت بر بدن یعنی نجات

چون که عاری گردد از روح و حیات

تا مگر کاید تو را هر کس ز پی

باشد این خود آیتی از بهر وی

اکثری از مردمان ز آیات ما

بی خبر باشند از جهل و عمی (2)

v در تورات آمده است:

- «اسرائیلی ها اجساد مصری ها را دیدند که در ساحل دریا افتاده بودند. وقتی قوم اسرائیل این معجزه ی عظیم خداوند را به چشم دیدند، ترسیدند و به خداوند و به بنده ی او موسی، ایمان آوردند».

- همان طور که می بینیم، در تورات به جای نام فرعون که جسدش به ساحل پرتاب شده بود، نام مصری ها (همان قبطیانی که در دریا غرق شدند) آمده است و این مطلب با قرآن منافانی ندارد و فرعون نیز جزء یکی از مصری ها بوده که قرآن تنها به آن اشاره کرده است. (3)


1- یونس: 92 (فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُونَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 330
3- سفر الخروج، إصحاح 14، آیه 31

ص:89

نکته ها

 (ننجیک)

خداوند دستور داد امواج، بدن او را بر نقطه مرتفعی از ساحل بیفکند، زیرا ماده «نجوة» به معنی مکان مرتفع و زمین بلند است.

جمله (فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ): با فاء تفریع، آغازشده و این ممکن است اشاره به آن باشد که آن ایمان بی روح فرعون در این لحظه ناامیدی و گرفتاری در چنگال مرگ، این ایمانی که همانند جسم بی جانی بود این مقدار تأثیر کرد که خداوند جسم بی جان فرعون را از آب نجات داد تا طعمه ماهیان دریا نشود و هم عبرتی باشد برای آیندگان!

هم اکنون در موزه های «مصر» و «بریتانیا» یکی دو بدن از فراعنه به حال مومیایی باقی مانده است، آیا بدن فرعون معاصر موسی در میان آن ها است که بعداً آن را به صورت مومیایی حفظ کرده اند یا نه؟ دلیلی در دست نداریم، ولی تعبیر (لِمَنْ خَلْفَکَ) ممکن است این احتمال را تقویت کند که بدن آن فرعون در میان این ها است تا عبرتی برای همه آیندگان باشد، زیرا تعبیر آیه مطلق است و همه آیندگان را شامل می شود.

راغب در مفردات گفته: بدن به معنی جسد عظیم است و این می رساند که فرعون همانند بسیاری از مرفهین که دارای زندگانی پرزرق وبرق افسانه ای هستند، اندامی درشت و چاق وچله داشت!

بعضی دیگر گفته اند که یکی از معانی «بدن» زره است و این اشاره به آن است که خداوند فرعون را با همان زره زرینی که بر تن داشت از آب بیرون فرستاد تا به وسیله آن شناخته شود و هیچ گونه تردیدی برای کسی باقی نماند.

روایتی از امام رضا علیه السلام در تفسیر صافی نقل شده است که فرمود: سرتاپای فرعون غرق در زره و سلاح بود و طبق قاعده می بایست پس از غرق شدن به قعر دریا برود، ولی امواج، آن بدن سنگین را به ساحل بلندی افکند. که این خود یک معجزه بود.

 دو علتی که علی بن موسی الرضا علیه السلام در مورد غرق شدن فرعون ذکر نموده اند:

خداوند فرعون را باوجودآنکه غرق در زره بود به اعماق دریا فرو نبرد بلکه او را به ساحل انداخت تا نشانه و عبرتی باشد برای همگان.

البته هلاکت فرعون دلیل دیگری نیز داشت او در آستانه مرگ از موسی کمک خواست؛ و خداوند خطاب به پیامبرش گفت: تو آفریدگار او نیستی بنابراین به فریادش اعتنایی مکن، اگر او به درگاه من پناه جسته بود بدون شک به یاری اش می شتافتم. (1)

(*) شیخ صدوق می گوید: در عهد فرعون آب رود نیل پائین رفته و بعد از مدتی خشک شد. بزرگان قوم به نزد او آمده و درخواست کردند تا بار دیگر رودخانه را پر از آب نماید. چراکه بسیاری از کشتزارها و احشام آن ها نابود گشته بود. فرعون ابتدا از آن ها اعلان انزجار نمود اما در مرتبه بعد به خلوتی رفته و صورت خود را بر خاک نهاد و با انگشت سبابه به آن ها اشاره کرده و گفت: بار خدایا بنده ای ذلیل به درگاه تو روی آورده و من می دانم هیچ کس به جز ذات یگانه ات قادر به چنین کاری نخواهد بود. متعاقب دعای او آب رودخانه نیل مجدداً جریان عادی یافت اما فرعون خود را فاعل اصلی این کار دانست و مردم در برابر او به سجده افتادند. در همین موقع جبرئیل به صورت


1- ابن بابویه، علل الشرائع، ص 69؛ ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 83

ص:90

جوانی به حضور فرعون رسیده و گفت: بنده ای داشتم که او را مهتری بخشیده و بر اسرار و خزائن خویش آگاه نمودم اما او اینک به ستیز با من پرداخته است و در زمره دشمنان با دوستانم عداوت می ورزد اینک از تو می خواهم تا سزای چنین شخصی را معین فرمایی. فرعون که بسیار آشفته بود گفت: چنین بنده نافرمانی را سزاست تا در دریای سرخ غرق نمود. جبرئیل از او خواست تا حکم خویش را علیه غلامش بر کاغذی نوشته و مهر نماید. فرعون نیز چنین کرد. سال ها گذشت تا آن روز که فرعون و لشکریانش در تعقیب موسی و بنی اسرائیل داخل دریا شدند در آن موقع جبرئیل نامه مهرشده را به او داده و گفت تو خود مجازات خویش را تعیین نموده بودی. (1)

البته در مورد حدیث مذکور شبهاتی چند واردشده است از آن جمله اینکه جریان یافتن مجدد آب نیل به دست فرعون می تواند دلیلی باشد تا مردم فریب خورده تبعیت بیشتری از او داشته باشند و این با حکمت الهی سازگاری ندارد اما ازآنجاکه این گونه شبهات صرفاً اختصاص به همین حادثه ندارد به بیان وجوهی چند پیرامون آن خواهیم پرداخت:

1. بطلان بعضی امور به قدری واضح است که هر انسان فهیمی تشخیص خواهد داد که مثلاً ادعای ربوبیت از جانب فرعون دروغی آشکار است ضمن آنکه در همان حادثه مردم خطاب به فرعون گفتند اگر آب نیل را بار دیگر به جریان نیندازی ما خدای دیگری را بر خواهیم گزید.

بنابراین مشخص است که پرستش فرعون صرفاً به انگیزه های دنیوی بازمی گردد و قضیه ای اعتباری است. البته درصورتی که این گونه ادعاها به هماورد خواهی با پیامبر یا امامی بیانجامد مسلم است که در آن صورت می بایست در برابر چنین افرادی عکس العمل مناسب نشان داد و از همان جمله است اقدام امام کاظم: که از مدعیان امامت خواست تا به میان آتش روند.

2. خداوند به عزت خویش سوگند یادکرده تا پاداش عمل نیک هر کس را در دنیا یا آخرت بدو عطا فرماید و به همین خاطر است که بنا بر نقل امیرالمؤمنین: شیطان به پاس شش هزار سال عبادت در آسمان ها مستحق مهلت الهی گردید و خواهشش برای تسلط بر انسان ها تا روز قیامت موردقبول واقع شد.

3. بعید نیست که حادثه ای مانند جریان یافتن مجدد آب نیل و امثال آن نوعی تردستی و سحر باشد و این منافاتی با تضرع و سجده فرعون بر درگاه خداوند نخواهد داشت. چراکه فرعون و هامان از تردستان و جادوگران ماهر در میان قوم خویش بودند و ممکن است آن ها تردستی خویش را با بهره گیری از بعضی ادعیه و وردها آمیخته باشند تا اثر آن قطعی گردد.

4. حکمت الهی اقتضا می کند تا در مسیر تکلیف و تمییز حق و باطل تضارب آراء و افکار وجود داشته باشد و بر همین اساس فرعون و قومش نشانه های آشکار بسیاری از الطاف خداوندی را مشاهده کردند. اگر پرده های اوهام و خرافه پرستی را از برابر چشمان خود برکنار می زدند، در آن صورت قادر بودند دریچه های ایمان را در برابر خود گشوده بینند و می توان کاری را که فرعون انجام داد به مثابه امتحان و ابتلای آن ها برای تشخیص حق از باطل دانست و هیچ دلیلی وجود ندارد تا کار او را مطابق با معیارهای الهی فرض نماییم.


1- ابن بابویه، علل الشرائع، ص 58

ص:91

5. حکمت جاریه الهی بر این اساس پایه نهاده شده است تا هنگامی که حجت بر انسان ها کامل گشت و پیامبرانی برای هدایت به سوی آن ها گسیل داشته شد و از طرفی عقلی مبتنی بر تمییز حق از باطل بدان ها تفویض گردید دیگر عذری برای عدم پذیرش وحدانیت خداوند و اعتقاد به رسولان در آن ها باقی نماند؛ اما در این مسیر گروهی از انسان ها به عناد و لجاجت با آیات الهی می پردازند و خداوند نیز بر پایه قاعده لطف بدان ها مهلت بسیار می بخشد اما این فرصت در جهت بازگشت و شکوفایی استعدادهای آن ها بکار گرفته نمی شود. بلکه روز به روز بر طغیان و کفران نعمت ها افزوده می گردد و آن ها که همچنان در نعمت و رفاه به سر می برند خواهند پنداشت که این فراخی و گشایش از رحمت الهی نشئت گرفته است. درصورتی که مهلت خداوند بر آن ها به ضررشان تمام خواهد شد. چراکه نافرمانی آن ها بیشتر شده و عقاب افزون تری را برای خود مهیا خواهند نمود.

فرعون و قومش نیز چنین وضعیتی داشتند و می پنداشتند مهلت خداوند به آن ها منبعث از سرچشمه رحمت او است و از همین باب است حالت فقهای مذاهب چهارگانه، آن ها گمان می کنند مذهبی را بنا نهاده اند که تا روز قیامت در خلود و جاودانگی خواهد ماند؛ اما نمی دانند از سوی دیگر مستوجب مهلت و قاعده املاء و استدراج الهی به معنایی که ذکر شد گردیده اند.

در مورد علت مرگ فرعون و فرعونیان در قرآن آمده است:

1- «و آن ها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمی دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. (*) و به آن ها مهلت می دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد) زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.) (*)» (1)

وآنکه بر تکذیب آیت های ما

آمدند از کفر و انکار و ابا

اندک اندک زودشان گیریم ما

از رهی کان را ندانند از عما

چون به عصیان رونمایند و فساد

نعمت ایشان را شود شاید زیاد

بر گمانشان کان نعم لطف است و بر

غافل اند از قهرهای مستتر

پس بیفزایند بر طغیان خویش

بی خبر از آخر و پایان خویش

زود ایشان راست از ما مهلتی

بازشان گیریم پس در غفلتی

دیر گر گیریم ایشان را عیان

می نگردد فوت از ما وقت آن

می کند تعجیل آن در کارها

که ز فوتش ترسد او بسیارها

زآنکه کید من بسی باشد متین

کید امر مخفی است از آن و این

(2)

نکته ها

 فرعون در اقرار به توحید صادقانه و از روی اخلاص عمل نکرد و صرفاً به خاطر وانمود به یکتاپرستی توبه نمود.

اقرار او نوعی دنباله روی و تقلید کورکورانه بود. (لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ.)


1- اعراف: 182-183 (کَذَّبُواْ بِایَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ (*) وَ أُمْلیِ لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ (*))
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 273

ص:92

اکثریت یهودیان بنی اسرائیل شبیه سازی می کردند و قائل به جسمیت در مورد پروردگار بودند و به همین جهت بود که به گوساله پرستی روی آوردند چراکه گمان می کردند ذات باری تعالی در میان جسم آن حیوان است و اعتقاد فرعون نیز منبعث از این طرز فکر بود.

فرعون تنها به وحدانیت خداوند اقرار نمود اما نبوت موسی را باور نداشت و به همین خاطر توبه اش پذیرفته نشد. (1)

 دیدگاه مولانا

مولانا می گوید: فرعون براثر کوردلی، قدرت حق و مردان حق را ناچیز انگاشت، زیرا برای درک حقیقت، باید بینایی باطنی داشت که آن نیز با عنایت حق شامل حال حقیقت جویان می گردد. مولانا مرگ فرعون را ناشی از کوردلی و ظاهربینی او می داند که چون دید باطنی نداشت، قدرت حق و مردان حق را ناچیز انگاشت و قهر الهی بر چشمان او پرده ای کشید که دریای نیل را خشک دید و به سوی یاران موسی حمله ور شد، زمانی که به وسط دریا رسید، خود را ته آب های خروشان نیل غرقه یافت:

می نماید موج خونش تل مشک

می نماید قعر دریا خاک خشک

خشک دید آن بحر را فرعون کور

تا در او راند از سر مردی و

زور

چون درآید در تگ دریا بود

دیده ی فرعون کی بینا بود

دیده بینا از لقای حق شود

حق کجا هم راز هر احمق شود (2)

مولانا دراین باره می گوید: کسی که خشم مردان حق را برمی انگیزد، خوشی ها و نعمات دنیوی را بر خود حرام می کند، همان گونه که فرعون با تفریح با نفرین موسی در رود نیل غرق شد، اما کوردلان بازهم از عاقبت آن ها عبرت نمی گیرند:

خشم مردان خشک گرداند سحاب

خشم دل ها کرد عالم ها خراب

بنگرید ای مردگان بی حنوط

در سیاست گاه شهرستان لوط

پیل خود چه بود که سه مرغ پران

کوفتند آن پیلکان را استخوان

اضعف مرغان ابابیل است و او

پیل را بدرید و نپذیرد رفو

کیست کاو نشنید آن طوفان نوح

یا مصاف لشکر فرعون و روح

روحشان بشکست و اندر آب ریخت

ذره ذره آبشان بر می گسیخت

کیست کاو نشیند احوال ثمود

وآن که صرصر عادیان را می ربود

چشم باری در چنان پیلان گشا

که بدندی پیل کش اندر وغا

آن چنان پیلان و شاهان ظلوم

زیر خشم دل همیشه در رجوم

تا ابد از ظلمتی در ظلمتی

می روند و نیست غوثی رحمتی (3)


1- فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 5، ص 24
2- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 276
3- مولوی، مثنوی معنوی ، دفتر سوم، ص 465

ص:93

بنابراین هرکسی مشمول عنایت حق قرار نمی گیرد. هرکه با حق باشد، لایق عنایت و لطف اوست و دریای خروشان برایش جاده می شود و آنکه با وی درآویزد، در دریای خشم و قهر او غرق خواهد شد:

جاده باشد بحر ز اسرائیلیان

غرقه

گر باشد ز فرعون عوان (1)

مولانا که معتقد است، جمادات با حق زنده اند و دارای ادراک و شعورند، می گوید: هنگام امتحان الهی طبیعت لشکر حق می شود و به اراده و فعل حق عمل می کنند:

آنچه بر فرعون زد آن بحر کین

وان چه با قارون نمودست این زمین (2)

· اشعار دیگر شاعران برجسته ایرانی:

قوم فرعون همه را در بن دریا

راند

آن گهی غرقه کند شأن و نگون

گرداند

گر بترسندی و فرعون خدا را خواند

جبرئیل آید و خاکش به دهن

افشاند

واندر آن دریا و آن آب و وحل درماند

که برون آمد ازآنجا نستواند (3)

در نیل غم فتاد و سپهرش به طنز

گفت

الآن قد ندمت و ما ینفع الندم (4)

گرچه فرعون لعین خصم تو در بحر

شود

موکب موسوی ات گرد برآرد ز

بحار (5)

یکی از سؤالاتی که باستان شناسان و همچنین محققان به دنبال پیدا کردن جوابی برای آن هستند، فرعونی است که مورد غضب پروردگار یکتا قرار گرفت است. در اینکه مومیایی فرعون غرق شده، فاقد زخم یا جراحات ناشی از جنگ باشد- شکی وجود ندارد... و همین ادعا می تواند نشانی از غرق شدن این فرعون به امر پروردگار باشد.

قسمت پانزدهم: سرود موسی پس از عبور از دریا

در تورات آمده است:

- آنگاه موسی و بنی اسرائیل در ستایش خداوند این سرود را خواندند:

- خداوند را می سراییم که شکوهمندانه پیروز شده است (*)

- او اسب ها و سوارانشان را به دریا افکنده است (*)

- خداوند قوت و سرود و نجات من است (*)

- او خدای من است، پس او را ستایش می کنم (*)


1- مولوی، مثنوی معنوی ، دفتر سوم، صفحه ی 474
2- مولوی، مثنوی معنوی ، دفتر چهارم، صفحه ی 590
3- دیوان منوچهری، ص 19
4- دیوان حافظ، ص 95
5- دیوان انوری، ج 1، ص 189

ص:94

- او خدای نیاکان من است، پس او را تجلیل می نمایم. (*)

- او جنگاور است و نامش خداوند هست (*)

- خداوند، لشگر و عرابه های فرعون را به دریا سرنگون کرد (*)

- مبارزان برگزیده ی مصر در دریای سرخ غرق شدند. (*)

- آب های دریا آن ها را پوشاندند و آن ها مانند سنگ به اعماق آب فرورفتند. (*)

- دست راست تو ای خداوند، قدرت عظیمی دارد. (*)

- به نیروی دستت، دشمنانت را درهم کوبیدی. (*)

- باعظمت شکوهت دشمنان را نابود ساختی. (*)

- آتش خشم تو، ایشان را همچون کاه سوزانید. (*)

- تو بر دریا دمیدی و آن را شکافتی. (*)

- آب ها مانند دیوار ایستاد و عمق دریا خشک گردید. (*)

- دشمن گفت: ایشان را تعقیب می کنم، آن ها را می گیرم و با شمشیرم هلاک می کنم. (*)

- ثروتشان را تقسیم کرده، هرچه بخواهم برای خود برمی دارم. (*)

- امّا تو ای خداوند، چون بر دریا دمیدی موج ها یک باره آن ها را پوشانید. (*)

- همگی مثل سرب در دریای خروشان غرق شدند. (*)

- کیست مانند تو ای خداوند در میان خدایان؟ (*)

- چون دست راست خود را دراز کردی، زمین دشمنان ما را بلعید. (*)

- قوم خود را که بازخرید نموده ای بارحمت خود، رهبری خواهی فرمود. (*)

- تو آن ها را باقدرت خود به سرزمین مقدّست هدایت خواهی کرد. (*)

- ملت ها وقتی این را بشنوند مضطرب خواهند شد. (*)

- ساکنان فلسطین از ترس خواهند لرزید. (*)

- وحشت، مردم کنعان را فرو خواهد گرفت. (*)

- ترس و دلهره بر ایشان غلبه خواهد کرد. (*)

- ای خداوند از قدرت تو، آن ها چون سنگ، خاموش خواهند ایستاد. (*)

- تا قوم تو که آن ها را خریده ای از کنار ایشان بگذرند. (*)

- ای خداوند، تو ایشان را به کوه مقدس خود بیاور. (*)

- درجایی که برای سکونت خود انتخاب کرده ای و خانه ی خود را در آن ساخته ای، ساکن ساز. (*)

- خداوندا تا ابد سلطنت خواهی کرد. (*)

- وقتی اسب های فرعون با عرابه ها و سوارانش به دنبال اسرائیلی ها وارد دریا شدند. (*)

- خداوند آب دریا را بر ایشان برگردانید. (*)

- امّا اسرائیلی ها از میان دریا به خشکی رسیدند. (*) (1)


1- سفر الخروج، إصحاح 15، آیات 1- 19

ص:95

قسمت شانزدهم: سرود مریم (کلثوم) از غرق فرعونیان

در تورات آمده است: مریم خواهر هارون دف به دست گرفت و به رقصیدن پرداخت و زنان دیگر نیز به دنبال وی چنین کردند و مریم این سرود را خطاب به ایشان خواند:

- خداوند را بسُرایید که شکوهمندانه پیروز شده است (*)

- او اسب ها و سوارانشان را به دریا افکنده است. (*) (1)

قسمت هفدهم: عاقبت فرعونیانی که از فرعون تبعیت کردند و هدایت می طلبیدند.

یک رهبر، گاهی اشتباه می کند و پیروانش را به جاده انحرافی می کشاند، اما به هنگامی که متوجه شد فوراً آن ها را به مسیر صحیح بازمی گرداند، اما فرعون آن چنان لجاجتی داشت که پس از مشاهده گمراهی باز حقیقت را برای قومش بیان نکرد و هم چنان آن ها را در بیراهه ها کشاند تا خودش و آن ها نابود شدند.

در قرآن آمده است:

1- «فرعون، قوم خود را گمراه ساخت و هرگز هدایتشان نکرد» (2)

این جمله درواقع سخن فرعون را نفی می کند: «من شمارا جز به راه راست هدایت نمی کنم» (3) و نشان داد که این جمله دروغ بزرگی بوده همانند دروغ های دیگرش.

قوم خود را کرد فرعون عنید

گمره و ننمودشان ره بر امید (4)

2- «نه آسمان بر آن ها گریست و نه زمین و نه به هنگام نزول بلا به آن ها مهلتی داده شد»! (5)

هیچ از آن ارض و سما نگریست پس

بر حسابی هیچشان نگرفت کس

یا بر ایشان کس به جز لعنت نکرد

بعد از ایشان رحم و هم رحمت نکرد

برخلاف انبیا و اولیا

که بر ایشان خون گرند ارض و سما

بر حسین ابن علی بگریست عرش

آمدند اندر تزلزل عرش و فرش

زآنکه امری بود قتلش بس عظیم

شاید ار دل ها بر او گردد دو نیم

هم به یحیی و ذکریا آسمان

گریه کرد آمد در اخبار آن چنان

لیک هرگز می نگرید چشم کس

بر ستمکاری شقیی پر هوس (6)


1- سفر الخروج، إصحاح 15، آیات 20 – 21
2- طه: 79 (وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدی)
3- غافر: 29 (... قالَ فِرْعَوْنُ ما أُریکُمْ إِلاَّ ما أَری وَ ما أَهْدیکُمْ إِلاَّ سَبیلَ الرَّشادِ)
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 460
5- دخان: 29 (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ)
6- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 687

ص:96

نکته ها

 (اضل) اشاره به گمراه ساختن است و «ما هدی» اشاره به عدم هدایت بعد از روشن شدن گمراهی است.

 گریه کردن آسمان و زمین

گریه آسمان و زمین یک گریه حقیقی است که به صورت نوعی دگرگونی و سرخی مخصوص (علاوه بر سرخی همیشگی به هنگام طلوع و غروب) خودنمایی می کند.

(*) در روایتی می خوانیم: لما قتل الحسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام بکت السماء علیه و بکائها حمرة اطرافها: «هنگامی که حسین بن علی علیه السلام شهید شد آسمان بر او گریه کرد و گریه او سرخی مخصوصی بود که در اطراف آسمان نمایان شد»! (1)

(*) در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم: بکت السماء علی یحیی بن زکریا و علی الحسین بن علی علیه السلام (أربعین صباحاً و لم تَبک إلا عَلیهِما، قُلتُ و ما بُکائُها قالت کانت تَطَّلِعُ حَمراء و تَغیب حَمراء) «آسمان بر یحیی بن زکریا (که از سوی طاغوت زمان خود به طرز بسیار رقت باری شهید شد) و بر حسین بن علی علیه السلام چهل روز گریه کرد و بر دیگری جز آن دو گریه نکرده است، راوی می گوید: سؤال کردم گریه آسمان چه بود؟ فرمود: به هنگام طلوع و غروب سرخی مخصوصی در آسمان ظاهر می شد». (2)

(*) در حدیثی که از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده می خوانیم: (ما من مؤمن الا و له باب یصعد منه عمله و باب ینزل منه رزقه فاذا مات بکیا علیه): «هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه دری در آسمان دارد که عملش از آن بالا می رود و دری که روزیش از آن نازل می شود، هنگامی که می میرد این دو در بر او گریه می کنند»! (3)

 دیدگاه سیّد مرتضی

سیّد در مجلس پنجم امالی این مسئله را بررسی کرده و علاوه بر نظریه ای که مبنی بر گریه حقیقی آسمان و زمین بود، 4 وجه دیگر را هم در معنای احتمالی این آیه ذکر می کند و البته میان این تفسیرها تضادی نیست و می تواند همه در مفهوم آیه جمع باشد:

اینکه مراد خداوند متعال، اهل آسمان و زمین است و [اهل] را حذف کرده است و منظور «گریستن اهل آسمان ها و زمین است» زیرا آن ها برای مؤمنان و مقربان درگاه خداوند گریه می کنند، نه برای جبارانی همچون فرعونیان؛ مانند آیات بسیاری که در قرآن وجود دارد و این گونه اند ازجمله آیات:

(وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ الَّتی کُنَّا فیها وَ الْعیرَ الَّتی أَقْبَلْنا فیها وَ إِنَّا لَصادِقُونَ) (4)

(وَ لُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتی کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقینَ) (5)


1- طبرسی، مجمع البیان، ج 9، ص65 (ذیل آیات مورد بحث)
2- قمی، کامل الزیارات، ص 325؛ مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص 211.
3- در میان این روایات منافاتی نیست، زیرا در مورد شهادت امام حسین علیه السلام و یحیی بن زکریا علیه السلام مساله جنبه عمومی در تمام آسمان داشته و آنچه در روایت اخیر ذکر شد جنبه موضعی دارد ؛ در «در المنثور» نیز حدیثی در زمینه جمع میان این روایات نقل شده است»(طباطبایی، المیزان، ج 18، ص 151)
4- یوسف: 82
5- أنبیاء: 74

ص:97

منظور خداوند متعال، مبالغه در وصف قوم و کم ارزشی و سقوط و منزلت بوده است؛ زیرا عرب ها وقتی به خاطر کسی که ازدست رفته است، از بزرگی مصیبت خبر می دهند، می گویند: خورشید به خاطر از دست دادن او کسوف کرد و ماه، تاریک شد و شب و روز و آسمان و زمین بر او گریستند و مُراد از همه ی این ها، مبالغه در بزرگی قضیّه و فراگیری زیانش هست؛ و کنایه از حقارت آن ها و عدم وجود یار و یاور و دلسوز برای آن ها است، زیرا در میان عرب معمول است، هنگامی که می خواهند اهمیت مقام کسی را که مورد مصیبتی واقع شده بیان کنند می گویند: «آسمان و زمین بر او گریه کردند و خورشید و ماه برای فقدان او تاریک شدند».

(*) درروایتی از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده: هنگامی که امیر مؤمنان علی علیه السلام بر مدائن گذشت و آثار کسری (انوشیروان و شاهان ساسانی) را مشاهده کرد که نزدیک به فروریختن است یکی از کسانی که در خدمتش بود این شعر را به عنوان عبرت قرائت کرد:

جرت الریاح علی رسوم دیارهم

فکانهم کانوا علی میعاد!

یعنی: «بادها بر آثار باقیمانده سرزمینشان وزیدن گرفت (و چیزی جز صدای باد در میان قصر آن ها به گوش نمی رسد) گویی آن ها همگی وعده گاهی داشتند و به سوی وعده گاهشان شتافتند»! و امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: چرا این آیه را نخواندی؟ (کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ ... فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ). (1) ممکن است کنایه از این باشد که آن ها در زمین، عمل صالحی نداشتند که از جانب آن ها به آسمان بالا رود. پس وقتی قومی که خداوند از هلاکتشان خبر داده است، نه مقام شایسته ای در زمین دارند و نه عمل شایسته ای که به آسمان بالا رود، می توان گفت: آسمان و زمین بر آن ها نگِریست؛ و آنچه از «ابن عبّاس» درباره ی این فرموده ی خداوند متعال که: «آسمان و زمین بر آن ها نگریستند» روایت شده است که مطابق این تفسیر است.

به او گفته شد: مگر آسمان و زمین بر کسی گریه می کند؟ گفت: بله بر نمازگزار روی زمین و کسی که عملش به آسمان بالا نرود.

از «أنس بن مالک» از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که ایشان فرمودند: مؤمنی نیست مگر این که دری دارد که عملش از آن بالا می رود و دری که روزی اش از آن پایین می آید. پس وقتی که مُرد، این دو بر او می گریند و معنای گریستن، در این جا، خبر (کنایه) از آشفتگی و پریشانی است. (2)

ممکن است، گریه در آن، کنایه از باران و آب دادن باشد، زیرا عرب ها، باران را به گریه تشبیه می کند و معنای آیه، این خواهد بود که: بنابر عقیده ی معروف عرب ها در این مورد، آسمان به قبرهایشان، آبی نداد و بر آن قطره ای نبارید، زیرا آن ها از ابرها، برای قبر عزیزانی که ازدست داده اند، آب طلب می کردند و برای جایگاه حفر گورشان، گل و چمنزار می کاشتند.


1- قمی، سفینة البحار،ج 2،ص 531 (ماده مدن).
2- کراجکی، گنجینه معارف شیعه امامیه، ج2، ص 218؛ رازی، تفسیر کبیر، ج5، صص3.

ص:98

پس گفته می شود که: مراد خداوند متعال این است که: آسمان قبر های آن ها را آب نداد و زمین بر آن ها گیاهی نرویاند؛ و همه ی این ها کنایه از محرومیتشان از رحمت و بهشت خداوند است.

بر تائید این سه قول اخیر سیِد مرتضی به سخن محی الدین درویش، اشاره می کنیم که او هم می گوید: منظور از گریه کردن آسمان و زمین بر چیزی که فوت شده کنایه از این است که آسمان و زمین از فوت و نابودی آن تغییر حالت نمی دهند و متاثر نمی شوند؛ و در آیه موردبحث هم کنایه است از اینکه هلاکت قوم فرعون هیچ اهمیتی برای خدا نداشت، چون در درگاه خدا خوار و بی مقدار بودند؛ و به همین جهت هلاکتشان هیچ اثری در عالم نداشت. (1)

آری برای مرگ «تبهکاران»«نه چشم فلک گریان» و نی خاطر خورشید پژمان گشت آن ها موجودات خبیثی بودند که گویی هیچ ارتباطی با عالم هستی و جهان بشریت نداشته اند، هنگامی که این بیگانگان از عالم طرد شدند کسی جای خالی آن ها را احساس نکرد، نه درصحنه زمین، نه بر پهنه آسمان و نه در اعماق قلوب انسان ها و به همین دلیل هیچ کس قطره اشکی بر مرگ آن ها فرو نریخت.

در ادامه همین نویسنده در معنای اینکه آسمان و زمین بر ایشان گریست می گوید این فن بلاغی را استعارة مکنیة تخییلیة می گویند زیرا: خداوند متعال آسمان و زمین را به کسی تشبیه کرده که توجه و اعتنا از جانب او صحیح و ممکن است؛ و سپس «مشبه به» را حذف کرده و آن همان کسی است که اعتنا از جانب او صحیح است و یکی از لوازم آن را که همان گریه است، برای آن استعاره آورده. ومعنی آیه این است که: آن ها عمل صالحی انجام نمی دادند که با هلاک آن منقطع شود؛ و درنتیجه زمین برای انقطاع آن گریه کند و آسمان نیز بگرید؛ زیرا چیزی از آن عمل صالح بعد از هلاک آن ها بسوی آن صعود نکرده؛ و برخی از ایشان آن را مجاز مرسلی از توجه به هلاکت هالک، با علاقه ی سببیه گرفته اند مسبب را ذکر کرده و سبب را اراده کرده. این توجهی که ذکر شد سببی است که معمول منجر به بقا می شود.

«ابوحیان» گفت: (فما بکت علیهم السماء و الأرض) استعاره ای است برای کوچک کردن مساله ی ایشان و اینکه بعد از هلاکشان چیزی تغییر نکرد و برای بزرگداشت گفته می شود که «بکت علیه السما و الارض» و «بکته الریح: باد بر او گریست» و «اظلمت له الشمس: خورشید برایش تاریک شد» (2)

در جای دیگر آمده است که این فن بلاغی را (الاستعارة التمثیلیة التخییلیة ) گویند: (3) : ( خداوند حالت مرگشان را به خاطر سختی و عظمت آن به حال کسی که آسمان و اجرام بر او گریه می کنند تشبیه کرده، به این صورت که آسمان و زمین را به آسمان تشبیه کرده و گریستن را به آن ها نسبت داده)


1- درویش، اعراب القرآن و بیانه، ج 9، ص 127
2- درویش، اعراب القرآن و بیانه، ج 9، ص 127.
3- صافی، الجدول فی إعراب القرآن، ج 25، ص 128

ص:99

قسمت هجدهم: عاقبت این ظالمان و فاسدان دردنیا و آخرت درس عبرتی برای همگان

در قرآن آمده است:

1- «در موسی و تاریخ زندگی او نیز نشانه و درس عبرتی بود، در آن هنگام که او را به سوی فرعون با دلیل روشنی فرستادیم» اما فرعون نه تسلیم معجزات بزرگ موسی علیه السلام که گواه ارتباطش باخدا بود شد و نه در مقابل دلایل منطقی او سر تعظیم فرود آورد، بلکه به خاطر غرور و تکبری که داشت «با تمام وجودش از او روی گردان شد و گفت این مرد ساحر یا دیوانه است»! (1)

همچنین در قصه موسی نشان

هست بهر اعتبار آرندگان

چون بفرعونش فرستادیم ما

خود به حجت های روشن برملا

پس تولّا کرد او بر رکن خود

کرد یعنی قوتش را مستند

گفت موسی را که ساحر باشد او

یا که دیوانه بدون گفتگو (2)

نکته ها

 (رکن)

در اصل به معنی ستون و پایه اصلی و بخش مهم هر چیز است و در اینجا ممکن است اشاره به ارکان بدن باشد. یعنی فرعون به طور کامل و با تمام ارکان بدن به موسی پشت کرد.

بعضی نیز گفته اند منظور در اینجا لشکر او است، یعنی تکیه بر ارکان لشکر خویش کرد و از پیام حق رویگردان شد. یا اینکه هم خودش از فرمان خدا روی برتافت و هم ارکان حکومت و لشکر خود را منحرف ساخت.

 جباران زورگو در تهمتها و نسبتهای دروغینی که به انبیاء بزرگ می دادند گرفتار سردرگمی و تناقض و پریشانگویی عجیبی بودند، گاه آن ها را ساحر می خواندند و گاه مجنون، بااینکه «ساحر» باید انسان هوشیاری باشد که با استفاده از ریزه کاری ها و مسائل روانی و خواص مختلف اشیاء کارهای اعجاب انگیزی را انجام دهد و مردم را اغفال نماید، درحالی که مجنون نقطه مقابل آن است.

 ویژگی سرگذشت موسی نسبت به پیامبرانی همچون شعیب و صالح و هود و لوط که درگذشته خواندیم، این است که آن ها بر ضد اقوام گمراه، قیام کردند، ولی موسی علاوه بر این در برابر حکومت خودکامه ای همچون دستگاه جبار فرعون قیام نمود.

در قرآن آمده است:

2- «موسی و برادرش هارون را با آیات خود و دلیلی روشن فرستادیم ...(*) به سوی فرعون و اطرافیان اشرافی او امّا آن ها تکبّر کردند و آن ها مردمی برتری جوی بودند. (*) آن ها گفتند: «آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان


1- ذاریات: 38-39 (وَ فی مُوسی إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلی فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبینٍ (*) َتَوَلَّی بِرُکْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (*))
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 721

ص:100

بیاوریم، درحالی که قوم آن ها بردگان ما هستند؟!» (*) (آری)، آن ها این دو را تکذیب کردند و سرانجام همگی هلاک شدند. (*) (1)

پس فرستادیم موسی را دگر

با برادرش اوست هارون پی سپر

با عصا و معجزات روشنی

حجّتی ظاهر بدان بر هر تنی

سوی فرعون و ملأ با دل خوشی

کبر پس کردند از گردنکشی

پس بگفتند آوریم آیا که ما

بر دو تن ایمان چو خود در اقتضا

وانگهی که قوم ایشان بنده اند

جمله ما را هم بر آن زیبنده اند

پس بگفتند این دروغ است از یقین

زآنکه بودند آن گروه از مهلکین (2)

نکته ها

 (ملأ) (جمعیت اشرافی مرفه و مغرور):

اشاره به این می کند که ریشه همه فساد، این ها بودند و اگر این ها اصلاح می شدند، بقیه، کارشان آسان بود و از این گذشته آن ها سردمداران و برنامه ریزان کشور بودند و هیچ کشوری اصلاح نخواهد شد مگر اینکه سردمدارانش اصلاح شوند.

 تفاوت جمله (استکبروا) با جمله (کانُوا قَوْماً عالِینَ)؟

جمله نخست، اشاره به استکبار آن ها در برابر دعوت موسی است و جمله دوم اشاره به این است که استکبار همیشه جزء برنامه آن ها و بافت فکر و روحشان بود. این احتمال نیز وجود دارد که اولی اشاره به استکبار آن ها و دومی اشاره به این باشد که آن ها از قدرت و زندگی برتری برخوردار بودند و همین عامل مهم استکبارشان بود.

 «انسان» را ازاین رو «بشر» می گویند که «بشره» و پوست تن او برهنه است، به خلاف حیوانات که معمولاً از لباس طبیعی خاصی پوشیده شده، درواقع آن ها چون قدرت بر تهیه وسایل زندگی ندارند خداوند آن را به طور طبیعی در اختیارشان نهاده ولی در مورد انسان به هوش و عقل او موکول شده است.

در قرآن آمده است:

3- «ما موسی را با آیات خود و دلیل آشکاری فرستادیم ... (*) به سوی فرعون و اطرافیانش اما آن ها از فرمان فرعون پیروی کردند درحالی که فرمان فرعون، مایه رشد و نجات نبود! (*) روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود و (به جای چشمه های زلال بهشت) آن ها را وارد آتش می کند! و چه بد آبشخوری است (آتش)، که بر آن وارد می شوند! (*) آنان در این جهان و روز قیامت، لعنتی به دنبال دارند و چه بد عطایی است (لعن و دوری از رحمت خدا)، که نصیب آنان می شود! (*) (3)


1- مؤمنون: 45 – 48 (ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسی وَ أَخاهُ هارُونَ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ (*) إِلیَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأیْهِ فَاسْتَکْبرَواْ وَ کاَنُواْ قَوْمًا عَالِینَ (*) فَقَالُواْ أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَ قَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ (*) فَکَذَّبُوهُمَا فَکاَنُواْ مِنَ الْمُهْلَکِینَ (*))
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 496
3- هود: 96 – 99 (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ (*) إِلیَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَایْهِ فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ مَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ (*) یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَوَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ (*) وَ أُتْبِعُواْ فیِ هَاذِهِ لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ (*))

ص:101

هم فرستادیم موسی را دگر

با کتاب و معجزاتی مستقر

حجّتی دادیم بر وی آشکار

سوی فرعون و گروهش ز اقتدار

پس نمودند آن جماعت پیروی

در ضلال از امر فرعون غوی

کار فرعون آن نبد بر وجه راست

در قیامت قوم خود را پیشواست

پس نماید وارد ایشان را به نار

موردی بد باشد این اندر شمار

فاتبعوا فی هذه لعنت ببین

بد عطائی باشد اندر رستخیز

در دوعالم لعنت است او را چنین

بهر ایشان از خداوند عزیز

این صفی گوید که هر چیز از خداست

نزد اهل معرفت نعم العطا است

تا نپنداری عطای حق بد است

این بدی پاداش نفس مرتد است

آتش ار زان یار آتش خو بود

بهر عاشق کوثر و مینو بود

آنکه بیند آتش از یاری چنین

هم سزاوار است بر آتش یقین (1)

نکته ها

 فرعونی که در دنیا پیشاپیش روی پیروانش حرکت کرد و آن ها را در امواج نیل غرق نمود در قیامت نیز در پیشاپیش آن ها حرکت می کند و در دریای آتش وارد می کند.

 (ورود)

در اصل به معنی حرکت به طرف آب و نزدیک شدن به آن است ولی بعداً به هر نوع داخل شدن بر چیزی کلمه «ورود» اطلاق شده است.

 (ورد)

(بر وزن ذکر) به معنی آبی است که انسان بر آن وارد می شود و به معنی ورود بر آب نیز آمده است.

 (مورود)

به معنی آبی است که بر آن وارد می شوند (اسم مفعول است)؛ بنابراین معنی جمله بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ چنین می شود آتش بد آبشخور گاهی است که بر آن وارد می شوند «این جمله ازنظر ترکیب نحوی به این صورت است که «بئس» از افعال ذم است و فاعل آن «الورد» و «المورود» صفت و مخصوص بالذم کلمه «النار» است که محذوف است و بعضی از ادبا احتمال داده اند که «المورود» مخصوص بالذم است و چیزی در آیه محذوف نیست، ولی احتمال اول قوی تر به نظر می رسد».

 جهان پس از مرگ، عالمی است که اعمال و افعال ما در این دنیا در مقیاس وسیعی در آنجا مجسم می شود، خوشبختی ها و بدبختی های آن جهان پرتوی است از کارهای ما در این جهان، آن ها که در اینجا رهبران بهشتیان بودند در آنجا نیز گروه ها را به سوی بهشت و سعادت می برند و آن ها که رهبر ستمگران و گمراهان و دوزخیان بودند، در آنجا نیز پیروان خود را به سوی جهنم می برند و خود جلودار آن ها هستند!


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 347

ص:102

 (رفد)

در اصل به معنی کمک کردن به انجام کاری است، حتی اگر چیزی را تکیه به چیز دیگری بدهند، از آن تعبیر به «رفد» می کنند ولی کم کم این کلمه بر عطا و بخشش اطلاق شده، چراکه کمکی است از ناحیه عطاکننده به شخص عطا شونده.

در مورد عاقبت فرعون و فرعونیان آمده است:

4- «پس: ببین عاقبت کار ظالمان و فاسدان و مکذبان چگونه بود؟» (1)

ما در این عالم بگرداندیمشان

پیشوایان ضلال اندر نشان (2)

این نگاه با چشم ظاهر نیست که با چشم دل است و این تعبیر مخصوص ظالمان دیروز نیست که ستمگران امروز نیز سرنوشتی جز این ندارند!

5- «ما آن ها را پیشگامان در عذاب و عبرتی برای دیگران قراردادیم» (3)

امّا بااین همه آیات و نشانه های قدرت خدا و بااین همه درس های عبرت که تاریخ بشر را پرکرده است.

هم مثل کردیم ایشان را چنان

بهر قوم آخرین در هر زمان (4)

6- «بسیاری از مردم از آیات و نشانه های ما غافل اند» (5)

اکثری از مردمان ز آیات ما

بی خبر باشند از جهل و عمی (6)

7- «ما آن ها را امامان وپیشوایانی قراردادیم که دعوت به دوزخ می کنندو روز قیامت هیچ کس به یاری آن ها نمی آید»! (7)

خلق را خوانند ایشان سوی نار

در قیامت نیستشان مر عون و یار (8)

8- «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان، (*) همان ها که در سخنان باطل به بازی مشغول اند! (*) در آن روز که آن ها را به زور به سوی آتش دوزخ می رانند! (*)(به آن ها می گویند): این همان آتشی است که آن را انکار می کردید. (*) آیا این سحر است یا شما نمی بینید؟! (*) در آن وارد شوید و بسوزید می خواهید صبر کنید یا نکنید، برای شما یکسان است چراکه تنها به اعمالتان جزا داده می شوید! (*)» (9)

وای پس آن روز بر آن بی فروغ

داشتی کو قول حق را بر دروغ

آن کسان کاندر شروع باطل اند

حق به بازی بشمرند و غافل اند


1- قصص:40 (... فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمینَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 553
3- زخرف: 56 (فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرینَ)
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 682
5- یونس: 92(... وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُونَ)
6- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 330
7- قصص:41 (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ)
8- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 553
9- طور: 11-16 (فَوَیْلٌ یَوْمَئذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ (*) الَّذِینَ هُمْ فیِ خَوْضٍ یَلْعَبُونَ (*) یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلیَ نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا (*) هَذِهِ النَّارُ الَّتیِ کُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ (*) أَ فَسِحْرٌ هَاذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ (*) اصْلَوْهَا فَاصْبرِواْ أَوْ لَا تَصْبرِواْ سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّمَا تجُزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (*))

ص:103

دفع کرده کافران سوی جهیم

می شوند آن روز دفعی بس وخیم

هذه النار التی کنتم بها

که بدان تکذیب کردید از عمی

این بود آیا که جادو در نشان

یا که کورید و نمی بینید آن

وحی حق را سحر می پنداشتید

این همان سحر است گر دارید دید

نک به دوزخ اندر آیید از شتاب

صبر پس باید کنید اندر عذاب

صبر یا نکنید یکسان بر شماست

صبر و بی صبری مفرنی زین بلاست

غیرازاین نبود جزا داده شوید

بر هر آنچه می نمودید آن پدید

(1)

نکته ها

 (سَلَف)

در لغت به معنی هر چیز متقدم است، گذشته را «سلف» و آینده را «خلف» گویند و لذا به نسل های پیشین «سلف» و به نسل های بعد از آن ها «خلف» اطلاق می شود و به معاملاتی که به صورت پیش خرید انجام می گیرد نیز «سلف» می گویند چراکه قیمت آن قبلاً پرداخته می شود.

 (مَثَل)

به سخنی می گویند که در میان مردم به عنوان عبرت رایج و جاری می شود و ازآنجاکه ماجرای زندگی فرعون و فرعونیان و سرنوشت دردناک آن ها درس عبرت بزرگی بود در این آیه به عنوان «مثل» برای اقوام دیگر یادشده است. به آنچه نمونه است «مثل» گویند. به افرادی که به عنوان نمونه نظیر ضرب المثل ها بر سر زبان ها جاری هستند، مَثَل گفته می شود.

 چگونه ممکن است خداوند کسانی را پیشوایان باطل قرار دهد؟

کار او دعوت به خیر و مبعوث ساختن امامان و پیشوایان حق است نه باطل ولی این مطلب پیچیده ای نیست، زیرا:

اولاً: آن ها سردسته دوزخیان اند و هنگامی که گروه هایی از دوزخیان به سوی آتش حرکت می کنند آن ها پیشاپیش آنان درحرکت اند، همان گونه که در این جهان ائمه ضلال بودند در آنجا نیز پیشوایان دوزخ اند که آن جهان تجسم بزرگی است از این جهان!

ثانیاً: ائمه ضلال بودن در حقیقت نتیجه اعمال خود آن ها است و می دانیم تأثیر هر سبب به فرمان خدا است آن ها خطی را پیش گرفتند که به امامت گمراهان منتهی می شد، این وضع آن ها در رستاخیز.


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 723

ص:104

در مورد چهره ی ظالمان در دنیا و آخرت آمده است:

9- «در این دنیا لعنتی پشت سر لعنت نصیب آن ها کردیم و در روز قیامت آن ها از زشت چهرگان و سیه رویانند» (1)

وان درآوردیم از پی آفتی

اندر این دنیا بر ایشان لعنتی

همچنین از زشت رویانند باز

در قیامت از نشان امتیاز (2)

لعنت خدا که همان طرد از رحمت است و لعنت فرشتگان و مؤمنآن که نفرین است هر صبح و شام و هر وقت و بی وقت نثار آن ها می شود، گاهی در عموم لعن ظالمان و مستکبران داخل اند و گاه بالخصوص مورد لعن و نفرین واقع می شوند، زیرا هر کس تاریخ آن ها را ورق می زند بر آن ها لعن و نفرین می فرستد! به هرحال این زشت سیرتان این جهان زشت صورتان آن جهانند که آن روز «یوم البروز» و روز کنار رفتن پرده ها است!

لذا همان طور که فرعون درگذشته بنی اسرائیل را تهدید به شدیدترین عذاب ها کرد، (3) خداوند نیز سرانجام خودش را در قیامت به شدیدترین عذاب ها دچار خواهد کرد.

10- «عذاب آن ها آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه می شوند و روزی که قیامت برپا شود (می فرماید): «آل فرعون را در سخت ترین عذاب ها وارد کنید!» (4)

نار از سوء العذاب آمد بدل

که بر ایشان عرضه گشت اندر محل

نار دوزخ یا بر ایشان صبح و شام

دارد اندر سوزش خویش اهتمام

اندر آید آل فرعون از خبر

در قیامت بر عذابی سخت تر

وان عذاب حسرت است و انفعال

یا ندم کافزاید او بر سوء حال

(5)

نکته ها

 (مقبوح) از ماده «قبح» به معنی زشتی است...

 (سوء العذاب)

نشان می دهد که خداوند عذاب دردناک تری برای این گروه انتخاب فرمود این همان چیزی است که در آیه بعد به آن اشاره می کند.


1- قصص:42 (وَ أَتْبَعْناهُمْ فی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحینَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 553.
3- طه: 71 (قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبیرُکُمُ الَّذی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فی جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقی.)
4- غافر: 46 -45 (... وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ (*) النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ (*))
5- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 347.

ص:105

 (آل فرعون)

اشاره به خاندان و اطرافیان و اصحاب گمراه او است، جایی که آن ها گرفتار چنین سرنوشتی شوند تکلیف خود فرعون روشن است.

 عرضه بر آتش

این عذاب برزخی است که بعدازاین دنیا و قبل از قیام قیامت است و کیفیت آن عرضه و نزدیکی به آتش دوزخ است، عرضه ای که هم روح و جان را به لرزه درمی آورد و هم جسم را تحت تأثیر قرار می دهد.

و تعبیر به «غدو» و «عشی» (صبح و شام) اشاره به دوام این عذاب است چنان که میگوییم فلآن کس صبح و شام مزاحم ما است، یعنی همواره و همیشه و یا اشاره به انقطاع عذاب برزخی است که تنها در مواقع صبح و شام که مواقع قدرت نمایی فراعنه و عیش و نوش آن ها بوده به آن گرفتار می شوند. از تعبیر «غدو» و «عشی» (صبح و شام) نیز نباید تعجب کرد که مگر در عالم برزخ چنین اموری هست؟ زیرا از آیات قرآن استفاده می شود که حتی در قیامت صبح و شام نیز وجود دارد، چنان که در آیه 62 سوره مریم می خوانیم: (وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا) برای آن ها (بهشتیان) صبح و شام روزهای مخصوصی است. این منافات با دائمی بودن نعمت های بهشتی ندارد، چنان که در آیه 35 سوره رعد آمده است (أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها)، زیرا ممکن است در عین دوام نعمت روزی ها و الطاف مخصوصی در این دو وقت نصیب بهشتیان گردد.

(*) در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم که فرمود: (ان احدکم اذا مات عرض علیه مقعده بالغداة و العشی، ان کان من اهل الجنة فمن الجنة و ان کان من اهل النار فمن النار، یقال هذا مقعدک حیث یبعثک الله یوم القیامة!) (هنگامی که یکی از شما از دنیا می رود جایگاه او را هر صبح و شام به او نشان می دهند، اگر بهشتی باشد جایگاهش را در بهشت و اگر دوزخی باشد جایگاهش را در آتش و به او می گویند: این جایگاه تو در روز قیامت است» (و همین امر باعث شادی یا عذاب روح او می شود). (1)

 (*) امام صادق علیه السلام می فرماید: (ذلک فی الدنیا قبل یوم القیامة لان فی نار القیامه لا یکون غدو و عشی، ثم قال ان کانوا یعذبون فی النار غدوا و عشیا ففیها بین ذلک هم من السعداء، لا و لکن هذا فی البرزخ قبل یوم القیامة ا لم تسمع قوله عز و جل: وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ) یعنی: این در دنیا قبل از روز قیامت است، زیرا آتش قیامت صبح و شام ندارد سپس فرمود: اگر آن ها در قیامت تنها صبح و شام در آتش دوزخ عذاب شوند در میان این دو باید سعادتمند باشند، چنین نیست، این مربوط به برزخ است پیش از روزقیامت، آیا سخن خدا را (بعد از این جمله) نشنیده ای که می فرماید»: هنگامی که قیامت برپا می گردد فرمان داده می شود آل فرعون را در اشد عذاب وارد کنید. امام نمی فرماید: در قیامت صبح و شام نیست، بلکه می فرماید آتش دوزخ جاودانه است و صبح و شام ندارد، آنچه مجازاتش صبح و شام دارد عالم برزخ است، سپس به جمله بعد که سخن از قیامت می گوید به عنوان قرینه ای بر اینکه جمله قبل مربوط به برزخ است استدلال می فرماید. (2)


1- سیوطی، الدر المنثور،ج5، ص 352؛ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 525، صحیح مسلم، ج 4، ص 21.
2- مجلسی، بحار الانوار، ج13، ص160؛ طبرسی، مجمع البیان، ج 8، ص 81.

ص:106

 محاجّه ضعفا و مستکبران در دوزخ

در قرآن آمده است:

1- «به خاطر بیاور هنگامی را که آن ها در آتش دوزخ محاجه و گفتگو می کنند»، ضعفا به مستکبران می گویند: ما پیروان شما بودیم، آیا اکنون سهمی از عذاب و نصیبی از آتش دوزخ را بجای ما پذیرا می شوید»؟ (1)

به هرحال مستکبران در پاسخ این سخن سکوت نمی کنند اما جوابی می گویند که از نهایت ضعف و زبونی آن ها حکایت دارد «مستکبران می گویند: ما و شما همگی در این آتش دوزخیم و سرنوشت مشترکی داریم، خداوند در میان بندگانش به عدالت حکم کرده است»! (2)اگر می توانستیم مشکلی را از شما حل کنیم از خودمان حل می کردیم، هیچ کاری از ما در اینجا ساخته نیست، نه دفع عذاب از شما و نه از خودمان و نه حتی پذیرش بخشی از مجازات شما.

اینجا که دست آن ها از هر وسیله ای کوتاه می شود رو به سوی خازنان دوزخ و مأموران عذاب می کنند «و این دوزخیان به خازنان جهنم می گویند شما از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد» (3)آن ها می دانند که مجازات الهی برطرف شدنی نیست، تنها تقاضایشان این است که یک روز عذاب الهی از آنان برداشته شود یک روز تخفیف بگیرند نفسی تازه کنند و اندکی بیاسایند و به همین قانع هستند!

2- «مراقبان دوزخ می گویند: آیا پیامبران شما با دلایل روشن به سراغتان نیامدند؟ و آیا به قدر کافی برای شما اتمام حجت نشد؟ در پاسخ می گویند: آری ولی خازنان دوزخ به آنان می گویند: حال که چنین است هر چه می خواهید دعا کنید، اما بدانید دعای کافران بجایی نمی رسد و ضایع و نابود می شود»! (4)

شما خود معترفید که پیامبران الهی با دلایل روشن آمدند، اما به آن ها اعتنا نکردید و کافر شدید، بنابراین هر چه دعا کنید سودی ندارد، چراکه خدا دعای کافران را نمی پذیرد.

جمعی از مفسران در تفسیر جمله اخیر گفته اند منظور این است که: شما خودتان دعا کنید زیرا ما بدون اذن پروردگار نمی توانیم دعا کنیم، اشاره به این که وقتی ما چنین اجازه ای نداشته باشیم باید بدانید درهای نجات به روی شما بسته است، درست است که کافر در قیامت مؤمن می شود، اما این ایمان چیزی از آثار کفر او نمی کاهد، لذا هم چنان نام کافر بر او می ماند. ولی تفسیر اول مناسب تر به نظر می رسد.

یاد کن وقتی که در نار احتجاج

باهم ایشان می کنند از اعوجاج

پس بگویند آن ضعیفان روبرو

در تخاصم الذین استکبروا

یا که چیزی کم کنید از این نصیب

با شما چون بودمان هر جا شکیب

ما تبع بودیمتان اندر فنون

دفع نار از ما کنید آیا کنون

سرکشان گویند أنا کل فیِ

چون شما خود در عذابیم و نقیه

ان الله قد حکم بین العباد

می نگردد حکم او کم یا زیاد

خازنان را می بگویند اهل نار

که شما خواهید از پروردگار


1- غافر: 47 (وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصیباً مِنَ النَّارِ)
2- غافر: 48 (قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِباد)
3- غافر: 49 (وَ قالَ الَّذینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ)
4- غافر: 50 (قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلی قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرینَ إِلاَّ فی ضَلالٍ)

ص:107

تا سبک گرداند از ما این عذاب

قدر روزی که شد از ما صبر و تاب

بر شما گوینده آیا در حیات

نامدندی آن رسل با بینات

می بگویند آمدند آری بما

پس شما خواهید گویند از خدا

از شما تا او نماید کم عذاب

نیست ما را بر شفاعت اذن و آب

آن دعای کافران در کل حال

نیست هرگز هیچ الا در ضلال (1)

نکته ها

 (احتجاج)

هرکجا در قرآن آمده از طرف افراد منحرف بوده است.

(وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ) در آیات قبل سخن از قهر خداوند نسبت به آل فرعون بود، این آیات گفتگوی مستکبران و فرعون های تاریخ را با اطرافیان و یاوران متملّق آنان در دوزخ بیان می کند. آری احساس حقارت و خودکم بینی افرادی را به جمع شدن دور طاغوت ها وادار می کند ولی این امر ازنظر عقل و منطق و وحی پذیرفته نیست. نظیر آنکه گاهی مشکلات زندگی افرادی را به خلافکاری وادار می کند درحالی که باید با صبر و زهد و تلاش مشکلات را حل نکرد نه با دست زدن به خلاف.

 منظور از (ضعفا)

کسانی هستند که علم کافی و استقلال فکری نداشتند، چشم و گوش بسته به دنبال سردمداران کفر حرکت می کردند که قرآن از آن ها به عنوان مستکبران یادکرده است: بدون شک این پیروان در آنجا می دانند که رهبران آن ها نیز خود گرفتار عذاب اند و کمترین توانایی برای دفاع از آن ها ندارند اما چرا این پیروان به آن ها پناه می برند و تقاضا می کنند سهمی از عذابشان را بپذیرند؟!

بعضی گفته اند: این به خاطر آن است که در این جهان عادت کرده بودند در حوادث سخت به آن ها پناه برند، در آنجا نیز ناخودآگاه به سوی این امر کشیده می شوند. ولی بهتر این است که گفته شود این یک نوع سخریه و ملامت و سرزنش نسبت به آن ها است تا معلوم شود تمام ادعاهای آن ها پوشالی و خالی از حقیقت بوده است.

در آیه 21 سوره ابراهیم همین پیشنهاد ضعفا در برابر مستکبران مطرح شده و در آنجا می خوانیم: مستکبران در جواب می گویند: (لَوْ هَدانَا الله لَهَدَیْناکُمْ سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أم صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِیصٍ): «اگر خدا ما را (به سوی راه رهایی از عذاب) هدایت کرده بود ما نیز شمارا هدایت می کردیم (کار از این ها گذشته است) چه بیتابی کنیم و چه شکیبایی تفاوتی ندارد»! پیدا است که این دو جواب منافاتی باهم ندارد و مکمل یکدیگر است.

 دعا و ناله در دوزخ

یک ناله ی بی ثمر است. (وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ) همان طور که: کسانی که هنگام دیدن قهر خداوند ایمان می آورند، سودی نمی برند. (فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا) (2) و توبه در لحظه ی مرگ نیز سودی ندارد. فرعون در


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 658
2- غافر: 85

ص:108

لحظه غرق شدن توبه کرد ولی به او خطاب شد حالا توبه می کنی درحالی که قبلاً معصیت کردی: (الآن وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ) (1)

 قانون کلی حمایت خداوند از پیامبران و مؤمنان در دنیا و آخرت:

خداوند می فرماید:

1- «ما به طور مسلم رسولان خود و کسانی را که ایمان آورده اند در زندگی دنیا و روز قیامت که گواهان بر پا می خیزند یاری می دهیم» (2)حمایتی بی دریغ و مؤکد به انواع تأکید، حمایتی که بی قیدوشرط است و به همین جهت انواع پیروزی ها را به دنبال دارد و اعم از پیروزی در منطق و بیان، یا پیروزی در جنگ ها، یا فرستادن عذاب الهی بر مخالفان و نابود کردن آنان و یا امداد غیبی که قلب را تقویت و روح را به لطف الهی نیرومند و قوی می سازد.

آن روز روز رسوایی و بدبختی کافران و ظالمان است،

2- «همان روزی که عذرخواهی ظالمان سودی نمی بخشد و لعنت خدا مخصوص آن ها است و خانه و جایگاه بد نیز به آن ها تعلق دارد» (3)

از یک سو عذرخواهی آن ها در برابر گواهان به جایی نمی رسد و رسوایی در آن محضر بزرگ دامانشان را می گیرد و از سوی دیگر از رحمت خدا دورند و لعنت که همان بعد معنوی از رحمت است گریبان گیرشان می شود؛ و از سوی سوم از نظر جسمانی نیز در شکنجه و عذاب اند و در بدترین جایگاه در آتش دوزخ!

انبیا و مؤمنان را ما دهیم

نصرت اندر زندگانی بی زبیم

هم به روزی که گواهان ایستند

نصرت از ما بهر ایشان است چند

اندر آن روزی که ندهد هیچ نفع

ظالمان را عذر ایشان بهر دفع

لعنت ایشان راست از پروردگار

هم سرای بد جهیم شعله بار (4)

نکته ها

 (اشهاد)

جمع «شاهد» یا «شهید» است (همان گونه که «اصحاب» جمع «صاحب» و «اشراف» جمع «شریف» است) و به هرحال به معنی گواهان است.

در اینکه این گواهان کیان اند تفسیرهای مختلفی شده است که همه قابل جمع است:

منظور فرشتگان مراقب اعمال آدمی است.

منظور پیامبران است که گواهان امت ها هستند.

مقصود فرشتگان و پیامبران و مؤمنان اند که گواهان اعمال انسان ها می باشند.


1- یونس:91
2- غافر: 51 (إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ)
3- غافر: 52 (یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ)
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 658

ص:109

اما احتمال اینکه اعضاء پیکر انسان نیز داخل در این بحث باشد بعید به نظر می رسد، زیرا واژه «اشهاد» هرچندمعنی گسترده ای دارد اما تعبیر به (یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ) (روزی که گواهان قیام می کنند) با آن متناسب نیست.

این تعبیر اشاره به نکته جالبی است و می خواهد بگوید آن روزی که همه خلائق در آن جمع اند گواهان در آن محضر بزرگ قیام می کنند و رسوایی در آنجا بدترین رسوایی است و پیروزی نیز برترین پیروزی است، ما در آن روز مؤمنان و رسولان خود را یاری می کنیم و بر آبروی آن ها در آن محضر بزرگ می افزاییم.

 نصرت الهی در مورد پیامبران و مؤمنان

- گاهی با ایجاد الفت و گرایش دل ها (وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ) (انعام: 11)

(یُثَبِّتُ الله الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا) (ابراهیم: 27)

- گاهی با استجابت دعا، (فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ) (یوسف:34)

(رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً) (نوح: 26)

- گاهی با معجزه و استدلال، (أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ) (حدید: 25)

- گاهی با عطای حکومت، (آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ) (مُلْکاً عَظِیماً) (نساء: 54)

- گاهی با غلبه در جنگ، (لَقَدْ نَصَرَکُمُ الله فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ) (توبه: 25)

- گاهی با سکینه و آرامش قلب، (فَأَنْزَلَ الله سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها) (توبه:40)

- گاهی با هلاکت دشمن یا انتقام از او، (فَأَغْرَقْناهُمْ) (اعراف: 136)

- گاهی با امداد غیبی و نزول فرشتگان،(أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلِینَ)

(آل عمران: 124)

- گاهی با ایجاد رعب در دل دشمن، (وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ) (حشر: 2)

- گاهی با گسترش فکر و فرهنگ و پیروان، (لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ) (صف: 9)

- گاهی با نجات از خطرها، (فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَةِ) (عنکبوت: 15)

- گاهی با خنثی کردن حیله ها و خدعه ها، (وَ أَنَّ الله مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرِینَ) (انفال: 18)

 پاسخ به شبهه:

اگر خداوند وعده پیروزی پیامبران و مؤمنان را به صورت مؤکد داده، پس چرا ما در طول تاریخ شاهد کشتارجمعی از پیامبران و مؤمنان به دست کفار بی ایمان هستیم؟ چرا گاه آن ها شدیداً در تنگنا واقع می شدند؟ و یا ازنظر نظامی شاهد شکست بودند؟ مگر وعده الهی تخلف پذیر است؟!

پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن می شود و آن اینکه: مقیاس سنجش بسیاری از مردم در ارزیابی مفهوم پیروزی بسیار محدود است، آن ها پیروزی را تنها در این می دانند که انسان دشمن را به عقب براند و چند روزی حکومت را به دست گیرد. آن ها پیروزی در هدف و برتری مکتب را به حساب نمی آورند، آن ها الگو شدن یک مجاهد شهید را برای نسل های موجود و آینده در نظر نمی گیرند، آن ها عزت و سربلندی در نزد همه آزادگان جهان و جلب خشنودی و رضایت خدا را به هیچ می انگارند.

ص:110

بدیهی است در چنان ارزیابی محدودی این ایراد پاسخ ندارد، اما اگر دید خود را وسیع تر و افق فکر خود را بازتر کنیم و ارزش های واقعی را در نظر بگیریم آنگاه به معنی عمیق آیه پی خواهیم برد.

«سید قطب» او قهرمان میدان کربلا حسین عزیز علیه السلام را مثال می زند و چنین می گوید: حسین رضوان الله علیه در چنان صحنه بزرگ از یک سو و دردناک از سوی دیگر، شربت شهادت نوشید، آیا این پیروزی بود یا شکست؟! در مقیاس کوچک و صورت ظاهر شکست بود، اما در برابر حقیقت خالص و مقیاس های بزرگ پیروزی عظیمی به شمار می آید.

برای هر شهیدی در روی زمین قلوب پاک انسان ها می لرزد، عشق و عواطف را برمی انگیزد و غیرت و فداکاری را در نفوس به جنب وجوش می آورد، همان گونه که حسین (رضوان الله علیه) چنین کرد. این سخنی است که هم شیعیان و هم غیر شیعیان از سائر مسلمین و هم گروه عظیمی از غیرمسلمانان در آن متفق و هم عقیده اند.

چه بسیار شهیدانی که اگر هزار سال زنده می ماندند نمی توانستند به مقدار شهادتشان عقیده و مکتب خود را یاری کنند و قدرت نداشتند این همه مفاهیم بزرگ انسانی را در دل ها به یادگار گذارند و هزاران انسان را با آخرین سخنان خود که با خونشان می نویسند به کارهای بزرگ وادار کنند. آری این سخنان و خطبه های آخرین که با خط خونین نوشته شده است پیوسته زنده می ماند و فرزندان و نسل های آینده را به حرکت درمی آورد و ای بسا تمام تاریخ را در طول قرون و اعصار تحت تأثیر خود قرار می دهد.

باید بر این سخن بیفزاییم که ما شیعیان همه سال با چشم خود آثار حیات امام حسین عزیز علیه السلام و دوستان شهیدش را در کربلا می بینیم که جلسات سوگواری آن ها سرچشمه چه جنبش های عظیمی می شود؟! ما با چشم خود شاهد و ناظر حرکت میلیون ها نفر مسلمان بیدار در ایام عاشورای حسینی برای ریشه کن ساختن کاخ ظلم و استبداد و استعمار بودیم.

ما با چشم خود دیدیم که این نسل فداکار که درس خویش را در مکتب امام حسین علیه السلام و مجالس یادبود و ایام عاشورای او خوانده بود چگونه با دست خالی از هرگونه سلاح قدرتمندترین سلاطین جبار را از تخت خود پائین کشیده اند. آری ما با چشم دیدیم چگونه خون حسین در عروق آن ها به جریان افتاد و تمام محاسبات سیاسی و نظامی ابرقدرت ها را بر هم زد.

آیا این پیروزی حسین علیه السلام و یارانش نبود که توانستند بعد از 13 قرن چنان قدرت نمایی کنند؟

چرا در روز قیامت عذرخواهی ظالمان مؤثر نیست، درحالی که در «آیه 36 سوره مرسلات» می خوانیم در آن روز اصلاً به آن ها اجازه عذرخواهی داده نمی شود (وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ) این دو چگونه باهم سازگار است؟ در پاسخ باید به دو نکته توجه کرد:

روز قیامت مواقفی دارد که شرایط آن باهم متفاوت است، در پاره ای از مواقف زبان از کار می افتد و دست وپا و اعضاء و جوارح به سخن می آیند و گواهی می دهند، اما در پاره ای دیگر از مواقف زبان گشوده می شود و انسان سخن می گوید. (چنان که آیات 65 سوره یس از یک سو و آیات گذشته همین سوره درباره گفتگوها و مشاجرات دوزخیان شاهد این مدعا است).

بنابراین هیچ مانعی ندارد که در بعضی از مواقف اجازه عذرخواهی به آن ها داده نشود؟ درحالی که در مواقف دیگر عذرخواهی می کنند اما سودی ندارد.

گاه انسان سخنی می گوید اما بی فایده و بیهوده است، در چنین موارد گویی اصلاً سخنی نگفته، بنابراین جمله «به آن ها اجازه عذرخواهی داده نمی شود» ممکن است به این معنی باشد که عذرخواهی آن ها بیهوده است.

ص:111

 عبرتی بزرگ

در قرآن آمده است:

1- آری «در این ماجرا نشانه روشن و درس عبرت بزرگی است، اما اکثر آن ها ایمان نیاوردند» و «پروردگار تو هم عزیز است و هم رحیم» (1)

مر علاماتی است روشن اندر این

می نبودند اکثری از مؤمنین

باشد آن پروردگارت بی گمان

ای محمد صلی الله علیه و آله غالب و هم مهربان (2)

نکته ها

 (اکثر)

اشاره به این است که گروهی از فرعونیان دست به دامن آئین موسی زدند و به جمع یاران او پیوستند، نه تنها «آسیه» همسر فرعون و دوست باوفای موسی که در قرآن از او به عنوان «مؤمن آل فرعون» یادشده، بلکه جمع دیگری همانند ساحران توبه کار به او پیوستند.

 عزت خدا

عزت او است که هر زمان اراده کند فرمان نابودی اقوام یاغی را صادر می کند و برای نابود کردن یک قوم جبار نیاز به این ندارد که لشکر فرشتگان را از آسمان اعزام کند به همان آبی که مایه حیات آن ها است فرمان مرگ آن ها را می دهد و همان دریای نیل که مایه ثروت و قدرت فرعونیان بود قبرستان آن ها می شود!

 رحمت خدا

رحمت او است که در این کار هرگز عجله نمی کند، بلکه سال ها مهلت می دهد، معجزه می فرستد، اتمام حجت می کند و نیز از رحمت او است که این بردگان ستمدیده را از چنگال آن اربابان قلدر و زورگو رهایی می بخشد.

 قادر و رحیم بودن خدا

آخرین آیه موردبحث که یک نوع نتیجه گیری از مجموع کار موسی و فرعون و پیروزی لشکر حق و نابودی لشکر باطل است خداوند را به «عزت» و «رحمت» توصیف می کند، اولی اشاره به شکست ناپذیری قدرت او است و دومی وسعت رحمتش را نسبت به همه بندگان می رساندو مخصوصاً «عزیز» را بر «رحیم» مقدم داشته تا این توهم پیش نیاید که رحمتش از موضع ضعف است، بلکه در عین قدرت رحیم است.

البته بعضی از مفسران معتقدند که توصیف به عزت اشاره به شکست دشمنان و توصیف به رحمت اشاره به پیروزی دوستان او است، ولی هیچ مانعی ندارد که هر دو صفت شامل هر دو گروه گردد، چراکه همه از رحمتش استفاده می کنند حتی گناهکاران و همه از سطوتش بیمناک اند حتی نیکوکاران!


1- شعراء: 67- 68 (إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (*) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (*))
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 526

ص:112

قسمت نوزدهم: تحقّق وعده های خداوند به بنی اسرائیل: (میراث عظیم فرعونیان برای بنی اسرائیل)

در قرآن آمده است همان طور که موسی قبلاً (در ماجرای قبل از خروج بنی اسرائیل از مصر) به قوم خود گفته بود:

1- «از خدا یاری جویید و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار می کند و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است! (*) (1)

خداوند نیز به وعده اش این گونه عمل کرد ...

2- «مشرق ها و مغرب های پربرکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل، به خاطر صبر و استقامتی که به خرج دادند، تحقّق یافت و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخ های مجلّل) می ساختند و آنچه از باغ های داربست دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم! (2)

بر ضعیفان همچنین دادیم ما

ارض را میراث از حکم قضا

یعنی اسرائیلیان که زیردست

بر گروه قبطیان بودند و پست

چون که شد فرعون و اتباعش تباه

وارث ایشان بر زمین گشتند و شاه

شرق ها و غرب ها از ارض شام

در تصرف آمد ایشان را تمام

یا ز شرق و غرب باشد قصد این

که شدند آن قوم غالب در زمین

آن زمینی کاندر آن برکات ما

نازل است از اهتمام انبیا

وان زمین شام و بیت المقدس است

نعمت و ارزانی اندر وی بس است

وعده پروردگارت شد تمام

آل اسرائیل را نیکو و تام

از ره صبری که کردند آن گروه

بر مکاره همچو بحر و همچو کوه

هم نمودیم آن منازل را خراب

که بد آن ها را به فرعون انتساب

وان حصار و کوشک های ساخته

که بد از فرعونیان افراخته

آن عمارت های عالی و ارجمند

قصرها و کاخ های بس بلند

وان چه بود از باغ های کاشته

تاک ها از چوب و نی افراشته

ذکر این ها می کند حق بر رسول

تا ز حال مشرکان ناید ملول

زآنکه ایشان را هم این فرهنگ بود

گیتی از نخوت بر آن ها تنگ بود (3)


1- اعراف: 128 (قَالَ مُوسیَ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُواْ بِاللَّهِ وَ اصْبرِواْ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَقِبَةُ لِلْمُتَّقِین)
2- أعراف: 137 (وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیها وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنی إِسْرائیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ)
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 260

ص:113

نکته ها

 پاداش استقامت

گرچه در این آیه تنها سخن از بنی اسرائیل و سرانجام استقامت آن ها در برابر فرعونیان به میان آمده ولی به طوری که از آیات دیگر قرآن استفاده می شود، این موضوع اختصاص به قوم و ملتی ندارد، بلکه هر جمعیت مستضعفی بپا خیزند و برای آزادی خود از چنگال اسارت و استعمار کوشش کنند و در این راه استقامت و پایمردی نشان دهند سرانجام پیروز خواهند شد و سرزمین هایی که به وسیله ظالمان و ستمگران اشغال شده است آزاد می گردد.

 (ارث)

در لغت به معنی مالی است که بدون تجارت و معامله از کسی به کسی می رسد، اعم از اینکه از مردگان باشد یا از زندگان.

 (یُسْتَضْعَفُونَ)

که از ماده «استضعاف» گرفته شده معادل کلمه «استعمار» است که در عصر و زمان ما به کار می رود و مفهوم آن این است که قومی ستم پیشه جمعیتی را تضعیف کنند تا بتوانند از آن ها در مسیر مقاصدشان بهره کشی نمایند، منتها این تفاوت را با کلمه استعمار دارد، که استعمار ظاهرش به معنی آباد ساختن است و باطنش به معنی ویرانگری، ولی استضعاف ظاهر و باطنش هر دو یکی است! و تعبیر به (کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ) اشاره به این است که فرعونیان به طور مداوم آن ها را در ضعف و ناتوانی نگه می داشتند، ضعف و ناتوانی فکری و اخلاقی و اقتصادی از هر نظر و در تمام جهات.

 (مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا)

(مشرق ها و مغرب های زمین) اشاره به سرزمین های وسیع و پهناوری است که در اختیار فرعونیان بود، زیرا سرزمین های کوچک، مشرق ها و مغرب های مختلف و به تعبیر دیگر افق های متعدد ندارد، اما یک سرزمین پهناور، حتماً اختلاف افق و مشرق ها و مغرب ها، به خاطر خاصیت کروی زمین، خواهد داشت، به همین دلیل است که ما این تعبیر را کنایه از وسعت سرزمین فراعنه گرفتیم.

پیش از اکتشافات بشر، قرآن، زمین را کروی معرّقی کرده است زیرا لازمه ی تعدّد مشرق (مَشارِقَ) و مغرب «مَغارِبَهَا)، کروی و درحرکت بودن زمین است.

ص:114

 (بارَکْنا فِیها)

اشاره به آبادی فوق العاده این منطقه، یعنی مصر و شام است، که هم در آن زمان و هم در این زمان از مناطق پربرکت دنیا محسوب می شود و به طوری که بعضی از مفسران نوشته اند در آن روز کشور فراعنه به قدری وسعت داشت که سرزمین شامات را هم در برمی گرفت.

بنابراین منظور حکومت بر تمام کره زمین نبوده است، زیرا این موضوع مسلماً برخلاف تاریخ است، بلکه منظور حکومت بنی اسرائیل بر سراسر سرزمین فراعنه است.

 (دمرنا)

از ماده «تدمیر» به معنی هلاک کردن و نابود ساختن است.

 (صنع)

آن چنان که «راغب» در کتاب مفردات گفته (غالباً) به معنی کارهای جالب می آید و در آیه فوق به معنی معماری های زیبا و چشمگیر عصر فرعونیان آمده است.

 (و ما یعرشون)

در اصل به معنی درختان و باغ هایی است که به وسیله نصب داربست ها برپا می شوند و منظره زیبا و پرشکوهی دارند.

 نابودی کاخ ها و باغ ها (گرفتن نعمت ها از فرعونیان)

بعید نیست زلزله ها و سیلاب های جدیدی این وضع را ایجاد کرده باشد و ضرورت آن ازاینجا روشن می شود که تمام فرعونیان در دریا غرق نشدند بلکه خود فرعون و جمعی از خاصان و لشکریان او که در تعقیب موسی علیه السلام بودند از میان رفتند و مسلماً اگر قدرت مالی و اقتصادی باقیماندگان که تعداد نفوس آن ها در سراسر مصر بسیار زیاد بود بر جا می ماند باز توانایی این را داشتند که بنی اسرائیل را درهم بکوبند و یا لااقل مزاحمت های بزرگی برای آن ها فراهم سازند، اما تهی شدن دست آن ها از این وسایل سبب شد که برای همیشه به طغیانگری آن ها خاتمه داده شود.

در قرآن آمده است:

3- «ما آن ها را از باغ های سرسبز و چشمه های پر آب بیرون راندیم» (1)

باغ ها و چشمه ها، دو سرمایه از جالب ترین و ارزنده ترین اموال آن ها بود، چراکه مصر به برکت نیل سرزمینی حاصلخیز و پر باغ بود، این چشمه ها ممکن است اشاره به چشمه هایی باشد که از دامن بعضی از کوه ها سرازیر می شد و یا شعبه هایی باشد که از نیل سرچشمه می گرفت و از باغ های سرسبز و خرم آن ها می گذشت و اطلاق چشمه (عین) بر این شعبه ها بعید نیست.

4- «و زراعتها و قصرهای جالب و زیبا و پرارزش» (2) و این دو سرمایه مهم دیگر آن ها بود، زراعت های عظیمی که در بستر نیل در سرتاسر مصر از انواع و اقسام مواد خوراکی و غیرخوراکی و محصولاتی که هم خود از آن استفاده


1- شعراء: 57 (فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ)
2- شعراء: 58 (وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ)

ص:115

می کردند و هم به خارج صادر می کردند و اقتصاد آن ها بر محور آن می چرخید و همچنین قصرها و مساکن آباد که یکی از مهم ترین وسایل زندگی انسان مسکن مناسب است.

5- «و نعمت های فراوان دیگری که در آن متنعم بودند و در ناز و نعمت زندگی می کردند» (1)

گفت زان بردیم ایشان را بسوز

ما ز جنات و عیون و آن کنوز

یعنی از آن باغ های ساخته

چشمه ها و گنج بس پرداخته

هم ز منزل ها که بود آراسته

قصرها از زر و گوهر خواسته (2)

ای بسا کان قبطیان بگذاشتند

بوستان هایی که خرم داشتند

پر ز اشجار و عیون و زرع و کشت

وان مکان های نکو همچون بهشت

نعمتی هم که بدندی بهره یاب

فاکهین بودند در وی شیخ و شاب (3)

نکته ها

 (مَقامٍ کَرِیمٍ)

بعضی آن را به معنی قصرهای مجلل و مساکن پرارزش دانسته اند.

بعضی مجالس پر سرور و نشاط انگیز.

بعضی مجالس حکمرانان و زمامدارآن که اطرافشان را مأموران سر بر فرمان گرفته بودند.

بعضی نیز آن را به معنی منبرهایی که خطیبان بر آن سخنرانی می کردند تفسیر نموده اند. (منابری که در آن به نفع فرعون و حکومت و دستگاه او تبلیغات و سخنرانی می شد). البته معنی اول ازهمه مناسب تر به نظر می رسد، هرچند این معانی باهم تضادی ندارند و ممکن است همه در مفهوم آیه جمع باشند، هم قصرهایشان از آن ها گرفته شد و هم موقعیت حکومت و قدرتشان و هم جلسات جشن و سرورشان. البته «کریم» و پرارزش بودن این قصرها ازنظر ظاهری و از دیدگاه خود آن ها بود وگرنه در منطق قرآن این گونه مسکن های پرزرق وبرق طاغوتی و غفلت زا کرامتی ندارد.

 (نعمة) (به فتح نون)

به معنی «تنعم» و به کسر نون به معنی «انعام» است، «جمعی از مفسرین و ارباب لغت به این معنی تصریح کرده اند، درحالی که جمعی دیگر معتقدند هر دو یک معنی دارد و هرگونه منافع قابل توجهی را شامل می شود.»

 (فاکهین)

گاه به معنی استفاده کردن از «فواکه» و میوه ها و گاه به معنی گفتگوهای فکاهی و سرور انگیز و گاه به معنی هرگونه تنعم و تلمذ تفسیر شده است و معنی اخیر از همه جامع تر است.


1- دخان: 27 (وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهینَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 526
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ، ص 687

ص:116

در قرآن در مورد وارثان نعمت های فرعونیان آمده است:

1- آری «این چنین کردیم و آن ها را بدون زحمت به بنی اسرائیل دادیم و آن ها را وارث فرعونیان ساختیم» (1) آری «این چنین بود ماجرای آن ها و ما همه این سرمایه ها و ما ترک فرعونیان را میراث برای اقوام دیگری قراردادیم»!

این چنین کردیم و میراث آن نعم

ما به اسرائیلیان دادیم هم (2)

همچنین است امر ما زان بوم و بر

ارث ما دادیم بر قوم دگر (3)

نکته ها

 (ارث)

اشاره به این است که آن ها بدون دردسر و خون جگر این همه اموال و ثروت ها را به چنگ آوردند، همان گونه که انسان ارث را بی زحمت به چنگ می آورد.

 آیا بنی اسرائیل در مصر حکومت کردند؟ بر اساس تعبیری که درآیات بالا گذشت که خداوند می فرماید: «ما بنی اسرائیل را وارث فرعونیان ساختیم»

- بعضی بر این عقیده اند که آن ها به مصر بازگشتند و زمام حکومت را در دست گرفتند،و مدتی بر آن سرزمین حکمرانی کردند (4)

البته ظاهر آیات فوق با این تفسیر مناسب است.

- بعضی دیگر معتقدند که آن ها بعد از هلاک فرعونیان راهی سرزمین های مقدس شدند،ولی بعد از مدتی به مصر بازگشتند و حکومتی در آنجا تشکیل دادند. (5)

فصول تورات کنونی که مربوط به این قسمت است با این تفسیر مطابقت دارد.

بعضی دیگر احتمال داده اند که بنی اسرائیل دو گروه شدند، گروهی از آنان در مصر باقی ماندند و حکومت کردند و گروهی همراه موسی علیه السلام به سوی سرزمین های مقدس روانه شدند.

این احتمال نیز داده شده که منظور از وارث شدن بنی اسرائیل این است که آن ها بعد از موسی علیه السلام و در زمان سلیمان بر سرزمین پهناور مصر حکمرانی کردند.

با توجه به اینکه موسی علیه السلام یک پیامبر انقلابی بزرگ بود، بسیار بعید به نظر می رسد که چنین سرزمینی را که ارکان حکومتش فروریخته و در بست در اختیار او قرار داشت به کلی رها سازد و بی آنکه تصمیمی برای آنجا بگیرد روانه به سوی بیابان ها شود، بخصوص اینکه سالیان دراز صدها هزار نفر از بنی- اسرائیل در آنجا ساکن بودند و با مسائل آن محیط آشنایی داشتند.


1- شعراء: 59 (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها بَنی إِسْرائیلَ) 2- دخان: 28 (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 526
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 687
4- «مجمع البیان» و «قرطبی» ذیل آیات مورد بحث و «آلوسی» در «روح المعانی» نیز این موضوع را به عنوان یک تفسیر قابل ملاحظه نقل می کند».
5- آلوسی، تفسیر روح المعانی، ذیل آیات مورد بحث.

ص:117

بنابراین از دو حال خارج نیست یا بنی اسرائیل همگی به مصر بازگشتند و حکومتی را تشکیل دادند و یا جمعی از آن ها به فرمان موسی علیه السلام در آنجا ماندند و این برنامه را اجرا کردند، در غیر این صورت بیرون راندن فرعونیان و وارث ساختن بنی اسرائیل که درآیات آمده مفهوم روشنی نخواهد داشت.

قسمت بیستم: رسیدن غنائم تمام فرعونیان به بنی اسرائیل و ناسپاسی آن ها

موسی دو لشکر به استعداد 24 هزار نفر را به فرماندهی «یوشع بن نون» و «کالب بن یوحنا» برای سرکشی و جمع آوری غنائم به شهرهای مختلف مصر گسیل داشت آن ها در جریان مأموریت خویش آبادی های بسیاری را خالی از سکنه یافتند و چنانچه در شهری آثاری از حیات انسان ها مشاهده می شد اکثریت جمعیت آن مناطق را زنان و کودکان و بیماران تشکیل می دادند. (1) در قرآن آمده است:

1- «ما بنی اسرائیل را از عذاب خوارکننده رهایی بخشیدیم» لذا به دنبال آن می افزاید: «از چنگال فرعون» «چراکه او مردی متکبر و از اسرافکاران و متجاوزان بود»! (2)

می نبودند آن گروه از منظرین

مهلت ایشان را نبود از رب دین

خود نمودیم آل اسرائیل را

از عذاب خوار سازنده رها

که بد از فرعونشان بسیار و بد

بود او عالی و بگذشته ز حد (3)

از شکنجه های سخت و طاقت فرسای جسمی و روحی که تا اعماق جان آن ها نفوذ می کرد، از سربریدن نوزادان پسر و زنده نگه داشتن دختران برای خدمتکاری و هوسرانی، از بیگاری و کارهای بسیار سنگین و مانند آن و چه دردناک است سرنوشت قوم و ملتی که در چنگال چنین دشمن خون خوار و دیو سیرتی گرفتار شوند. آری خداوند این قوم مظلوم را در پرتو قیام الهی موسی بن عمران: از چنگال این ظالمان سفاک تاریخ رهایی بخشید.

نکته ها

 (علا)

در اینجا علو مقام نیست، بلکه اشاره به برتری جویی او و علو در اسراف و تجاوز است، چنان که در آیه 4 سوره قصص نیز آمده است: (إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ) (فرعون در زمین برتری جویی کرد) (تا آنجا که حتی دعوی خدایی نمود و خویشتن را رب اعلی نامید).


1- ثعلبی، عرائس، ص 123
2- دخان: 30 – 31 (وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنی إِسْرائیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهینِ (*) مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کاَنَ عَالِیًا مِّنَ الْمُسْرِفِینَ (*))
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 687

ص:118

 (مسرف)

از ماده «اسراف» به معنی هرگونه تجاوز از حد در اعمال و گفتار است و به همین دلیل درآیات مختلف قرآن در مورد تبهکارانی که ظلم و فساد را از حد می گذراندند واژه «مسرف» به کاررفته است و نیز به مطلق گناهان اسراف گفته شده، چنان که در آیه 53 سوره زمر می خوانیم: (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله): «بگو ای بندگان من که بر خود اسراف کرده اید از رحمت خدا نومید نشوید»!

در قرآن آمده است به دنبال این پیروزی و نجات بزرگ به بنی اسرائیل گفتیم:

2- «در این سرزمین [مصر و شام] ساکن شوید! امّا هنگامی که وعده آخرت فرا رسد، همه شمارا دسته جمعی (به آن دادگاه عدل) می آوریم» (1)

پس به اسرائیلیان گفتیم این

که شما گردید ساکن در زمین

پس چو آید وعده آریم از ردیف

مر شمارا از بکم جئنا لفیف

در قیامت می شوید انگیخته

خود به هم پیچیده و آمیخته (2)

3- «(سپس) بنی اسرائیل را در جایگاه صدق (و راستی) منزل دادیم و از روزی های پاکیزه به آن ها عطا کردیم (امّا آن ها به نزاع و اختلاف برخاستند!) و اختلاف نکردند، مگر بعدازآنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد! پروردگار تو روز قیامت، در آنچه اختلاف می کردند، میان آن ها داوری می کند!» (3)

ما بر اسرائیلیان دادیم هم

جایگاه صدق و پر رزق و نعم

بیت مقدس یا تمام مصر و شام

راست بود آن وعده حق بر انام

همچنین از هر چه بد پاکیزه تر

رزقشان دادیم ما از خشک و تر

پس بدین خود نکردند اختلاف

تا که علم آمد بر ایشان بی خلاف

یعنی آن توریة با نور و نظام

مختلف در وی شدند ایشان تمام

یعنی اندر شرح و تأویلش فزون

مختلف گشتند از عالی و دون

یا به قولی علم جز قرآن نبود

کاندر او شد مختلف رأی یهود

یا که احمد بوده آن بی گفتگو

بوده اند آگه یهود از نعت او

می کند پروردگارت ای عزیز

بین ایشان حکم اندر رستخیز

اندر آن چیزی که بودند از خلاف

می نمودند اندر آن چیز اختلاف

یا که از احکام توریة و کتاب

یا ز تصدیق رسول مستطاب (4)


1- إسراء: 104 (وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنی إِسْرائیلَ اسْکُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِکُمْ لَفیفاً)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 428
3- یونس: 93 (وَ لَقَدْ بَوَّأْنا بَنی إِسْرائیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّی جاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ)
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 330

ص:119

نکته ها

 ارض معهود

درآیات فوق خواندیم که خداوند به بنی اسرائیل دستور داد که اکنون که بر دشمن پیروز شدید در ارض معهود سکونت جویید، آیا منظور سرزمین مصر است (همین کلمه در آیه قبل که می گوید فرعون می خواست آن ها را از آن سرزمین بیرون کند به همین معنی آمده و آیات دیگر قرآن نیز می گوید که بنی اسرائیل وارث فرعونیان شدند) یا اینکه اشاره به سرزمین مقدس فلسطین است، زیرا بنی اسرائیل بعدازاین ماجرا به سوی سرزمین فلسطین رفتند و مأمور شدند که در آن وارد شوند ولی ما بعید نمی دانیم هر دو سرزمین منظور بوده باشد، زیرا بنی اسرائیل به شهادت آیات قرآن وارث زمین های فرعونیان شدند و هم مالک سرزمین فلسطین.

 (لفیف)

از ماده «لف» به معنی پیچیدن است و در اینجا منظور گروهی است که کاملاً درهم آمیخته و به هم پیچیده شده اند به طوری که شخص و قبیله آن ها شناخته نمی شود.

 (وعد الآخرة)

بعضی از مفسران بزرگ احتمال داده اند که تعبیر «وعد الآخرة» اشاره به همان چیزی است که در آغاز این سوره خواندیم که خداوند وعده دو پیروزی و شکست را به بنی اسرائیل داده بود و از یکی به «وعد اولی» و از دیگری به «وعد الآخرة» تعبیر نموده، ولی این احتمال با توجه به جمله (جِئْنا بِکُمْ لَفِیفاً) بسیار بعید به نظر می رسد.

 معنای (مُبَوَّأَ صِدْقٍ) (منزلگاه راستین)

ممکن است اشاره به این باشد که خداوند به وعده خود نسبت به بنی اسرائیل وفا کرد و آن ها را به سرزمین موعود بازگرداند و یا اینکه سرزمین صدق اشاره به پاکی و نیکی این سرزمین است و به همین جهت تناسب با سرزمین شام و فلسطین دارد که منزلگاه انبیاء و پیامبران الهی بود.

گروهی نیز احتمال داده اند که منظور سرزمین مصر باشد

کلمه ی «صِدْقٍ» در فرهنگ قرآن، گاه در پی کلماتی می آید و مفهومِ شایسته، خوب و مناسب را می رساند، مانند: (قَدَمَ صِدْقٍ)، (مُدْخَلَ صِدْقٍ)، (مُخْرَجَ صِدْقٍ)، (لِسانَ صِدْقٍ)، (وَعْدَ الصِّدْقِ)، (مَقْعَدِ صِدْقٍ) و (مُبَوَّأَ صِدْقٍ). یعنی صدق و مطابق با واقع بودن، برای همه چیز ارزش است؛ مکان صدق یعنی آنچه واقعاً جایگاهِ درست است، آن گونه که باید باشد؛ مساکن بنی اسرائیل هم دارای تمام شرایط زندگی بود و هم بسیار حاصلخیز که جمله ی (رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ) بیانگر آن است.

ص:120

قسمت بیست و یکم: بررسی پیام های قرآنی 13 دسته آیات

1 ) سوره ی شعرا: آیات 52- 68

(وَ أَوْحَیْنَا إِلیَ مُوسیَ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکمُ مُّتَّبَعُونَ (*) فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فیِ الْمَدَائنِ حَاشِرِینَ (*) إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ (*) وَ إِنهَّمْ لَنَا لَغَائظُونَ(*) وَ إِنَّا لجَمِیعٌ حَاذِرُونَ (*) فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (*) وَ کُنُوزٍ وَ مَقَامٍ کَرِیمٍ (*) کَذَالِکَ وَ أَوْرَثْنَاهَا بَنیِ إِسْرَءِیلَ (*) فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ(*) فلَمَّا تَرَ ءَا الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسیَ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ (*) قَالَ کلاَّ إِنَّ مَعِیَ رَبیّ ِ سَیهَدِینِ (*) فَأَوْحَیْنَا إِلیَ مُوسیَ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَکاَنَ کلُ ُّ فِرْقٍ کاَلطَّوْدِ الْعَظِیمِ (*) وَ أَزْلَفْنَا ثَمَّ الاَخَرِینَ (*) وَ أَنجَیْنَا مُوسیَ وَ مَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ (*) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الاَخَرِینَ (*) إِنَّ فیِ ذَالِکَ لاَیَةً وَ مَا کاَنَ أَکْثرَهُم مُّؤْمِنِینَ (*) وَ إِنَّ رَبَّکَ لهَوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (*)) (1)

پیام های آیات 52 -60

1. بعد از نپذیرفتن استدلال، نوبت قهر الهی است که بافرمان کوچ دادن به موسی و تعقیب فرعونیان شروع و با غرق و هلاکت آنان خاتمه می یابد. (وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَسْرِ)

2. تمام حرکات انبیا حتّی زمان هجرت، از طریق وحی بوده است. (أَوْحَیْنا)

3. برای مبارزه با فرعون، از تاریکی شب نیز استفاده کنید. (أَسْرِ)

4. یا جامعه فاسد را اصلاح کنیم و یا از آن فاصله گرفته و هجرت کنیم. (أَسْرِ)

5. انبیا تنها پند و اندرز نمی دهند، ایجاد نهضت های بزرگ و رهبری آن ها از کارهای دیگر آنان است.

(أَسْرِ بِعِبادِی)

6. یکی از مراحل نهی از منکر، هجرت از جامعه ی فاسد است. (أَسْرِ بِعِبادِی)

7. خداوند بندگان خود را از مهلکه نجات می دهد. (أَسْرِ بِعِبادِی)

8. طاغوت ها دست به شایعه پراکنی و تبلیغات منفی در شهرها می زنند.

(فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ)

1. طاغوت ها حرکت های مردمی را ناچیز می انگارند. (لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ)

2. منحرف کردن افکار مردم، شیوه ای طاغوتی است. (لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ)

3. طاغوت ها بدانند که مورد تنفّرند. (وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ)

4. بغض و خشم نسبت به طاغوت ها و تبرّای از آنان، لازمه ی ایمان به خداست. (وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ)


1- ترجمه: «و به موسی وحی کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید!» (*) فرعون (از این ماجرا آگاه شد و) مأموران بسیج نیرو را به شهرها فرستاد، (*)(و گفت): اینها مسلّماً گروهی اندکند (54) و اینها ما را به خشم آورده اند (*) و ما همگی آماده پیکاریم!«(*)(سرانجام فرعونیان مغلوب شدند) و ما آنها را از باغها و چشمه ها بیرون راندیم، (*) و از گنجها و قصرهای مجلّل! (*)(آری)، اینچنین کردیم! و بنی اسرائیل را وارث آنها ساختیم! (*) آنان به تعقیب بنی اسرائیل پرداختند و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسیدند. (*) هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: «ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم!» (*)(موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!» (*) و بدنبال آن به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن!» (عصایش را به دریا زد) و دریا از هم شکافته شد و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود! (*) و در آنجا دیگران [لشکر فرعون] را نیز (به دریا) نزدیک ساختیم! (*) و موسی و تمام کسانی را که با او بودند نجات دادیم! (*) سپس دیگران را غرق کردیم! (*) در این جریان، نشانه روشنی است ولی بیشترشان ایمان نیاوردند! (چرا که طالب حق نبودند) (*) و پروردگارت شکست ناپذیر و مهربان است! (*)»

ص:121

5. کاخ ها ابدی نیست، ظلم کلید زوال قدرت است. (فَأَخْرَجْناهُمْ)

6. فرعونیان در مصر دارای تمدّن بودند. (وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ)

7. یکی از سنّت های الهی، جایگزین کردن مستضعفان به جای مستکبران است.

(کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها بَنِی إِسْرائِیلَ)

8. ثروت ها، کاخ ها و باغ های فرعونیان، به بنی اسرائیل رسید. (أَوْرَثْناها)

9. خروج فرعونیان به دنبال بنی اسرائیل، یک تدبیر الهی برای غرق شدن آنان بود.

(فَأَخْرَجْناهُمْ فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ)

پیام های آیات 61 تا 68

1. رهبران آسمانی، در بحران ها دلی آرام دارند و مایه ی آرامش دیگران نیز هستند. (کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی)

2. به وعده های الهی یقین داشته باشیم. (خداوند در آیه ی 15 این سوره به موسی فرمود: (إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ)، در این آیه موسی به مردم می گوید: خداوند وعده داد و او با ماست). (کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی)

3. هنگام برخورد با دشمن، مأیوس نشوید و به خدا توکّل کنید. (حتّی زمانی که در یک طرف دریا و در طرف دیگر سپاه دشمن است) (إِنَّ مَعِی رَبِّی)

4. پیامبران واسطه ی فیض و رحمت خداوند می باشند. (إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ)

(با توجّه به اینکه هدایت پیامبر، واسطه ای برای هدایت مردم است)

5. انبیا تحت حمایت ویژه ی خداوند هستند. (إِنَّ مَعِی رَبِّی)

6. هدایت از شئون ربوبیّت است. (رَبِّی سَیَهْدِینِ)

7. کارهای انبیا بااراده ی پروردگار و وحی الهی است. (فَأَوْحَیْنا) ...

8. خداوند کارهایی را به دست اولیای خود انجام می دهد تا مردم به آنان توجّه کنند و از آنان اطاعت نمایند. (فَأَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنِ اضْرِبْ) (آری، طبیعت و مظاهر آن، بااراده ی خداوند در اختیار بندگان خاصّ و مقهور آنان است.)

9. بااراده ی خداوند، یک عصا روزی اژدها می شود و سبب ترس دشمنان می گردد و یک روز کلید رحمت و باز شدن راه برای مؤمنان می شود.

10. بااراده ی خداوند، یک عصا گاهی سبب جوشیدن آب از زمین است:

(اضْرِب بِعَصاکَ الْحَجَرَ) و گاهی سبب خشک شدن دریا. (اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ)

11. همه ی هستی و فعل وانفعالات آن، بااراده ی خداوند است. (فَأَوْحَیْنا أَزْلَفْنا- أَنْجَیْنا أَغْرَقْنَا)

12. نجات و رستگاری در سایه ی همراهی با انبیاست. (أَنْجَیْنا مُوسی وَ مَنْ مَعَهُ)

13. خداوند یاران خود را در سخت ترین شرایط از بن بست نجات می دهد. (أَنْجَیْنا مُوسی وَ مَنْ مَعَهُ)

14. شکافته شدن دریا و غرق شدن فرعونیان، نشانه ی قدرت و قهر الهی و مایه ی پند است. (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً)

15. سنّت الهی در طول تاریخ، یاری حقّ و سرکوب باطل است. (لَآیَةً)

ص:122

آری، نشانه و عبرت بودن یک حادثه، زمانی است که آن حادثه یا مشابه آن در طول تاریخ تکرار شدنی باشد.

16. خداوند با بیان تاریخ گذشتگان، به پیامبر اسلام دلداری و درس صبر می دهد. (ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ)

17. پندپذیران کم هستند. (لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ)

18. پیامبر اسلام تحت حمایت ویژه ی خداوند است. (رَبَّکَ)(خطاب به پیامبر است که همان گونه که ما مخالفان موسی را نابود کردیم، باهمان عزّت و قدرت می توانیم مخالفان تو را نیز نابود کنیم.)

19. کفر مردم، ضرری به عزّت خداوند نمی زند. (ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ)

20. مربّی، هم باید قدرتمند باشد و هم مهربان. (إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ)

21. مهلتی که خداوند به کفّار می دهد از ضعف و ناتوانی نیست، بر اساس مهر و رحمت است تا شاید توبه کنند. (الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ)

2) سوره ی طه: آیات 79-77

(وَ لَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلیَ مُوسیَ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لهَمْ طَرِیقًا فیِ الْبَحْرِ یَبَسًا لَّا تخَفُ دَرَکًا وَ لَا تخَشیَ(*) فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بجِنُودِهِ فَغَشِیهَم مِّنَ الْیَمّ ِ مَا غَشِیهَمْ (*) وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ مَا هَدَی(*)) (1)

پیام ها

1. حرکت انبیا و شیوه ی مبارزه ی آنان برخاسته از وحی الهی است. (أَوْحَیْنا)

2. عزّت همراه آوارگی، بهتر از ذلّت در وطن است. (أَسْرِ بِعِبادِی)

3. اگر نمی توانیم در محیطی اثر بگذاریم، لااقل آن محیط را ترک و ازآنجا هجرت کنیم. (أَسْرِ بِعِبادِی)

4. ازجمله اهداف بعثت انبیا، نجات مردم از شرّ طاغوت هاست. (أَسْرِ بِعِبادِی)

5. اولین گام علیه ظالم، خالی کردن اطراف اوست. (أَسْرِ بِعِبادِی)

6. خداوند یاور محرومان است. (بِعِبادِی)

7. هدایت و اداره ی مردم، بر عهده ی رهبران الهی است. (أَسْرِ بِعِبادِی فَاضْرِبْ)

8. معجزه ی موسی علیه السلام چنان جامعه را تکان داد و به حرکت واداشت که فرعون خود مجبور به تعقیب آنان گردید. (فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ)

9. دریا نیز همچون همه ی طبیعت، مأمور قهر یا مهر خداست. (فَغَشِیَهُمْ)

10. رهبران و حاکمآنجامعه، در هدایت یا گمراهی مردم نقش کلیدی دارند. (أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدی)

11. شعارهای انحرافی را بی پاسخ نگذارید. فرعون می گفت: (ما أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشادِ) امّا خداوند می فرماید: (وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدی) فرعون نه تنها مردم را هدایت نکرد بلکه گمراه کرد.


1- ترجمه: «ما به موسی وحی فرستادیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر و برای آنها راهی خشک در دریا بگشا که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهی ترسید و نه از غرق شدن در دریا!» (*)(به این ترتیب) فرعون با لشکریانش آنها را دنبال کردند و دریا آنان را (در میان امواج خروشان خود) بطور کامل پوشانید! (*) فرعون قوم خود را گمراه ساخت و هرگز هدایت نکرد! (*)»

ص:123

3) سوره ی قصص:آیات 39 -42

(وَ اسْتَکْبرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فیِ الْأَرْضِ بِغَیرْ الْحَقّ ِ وَ ظَنُّواْ أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لَا یُرْجَعُونَ (*) فَأَخَذْنَهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فیِ الْیَمّ ِ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّلِمِینَ (*) وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً یَدْعُونَ إِلیَ النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیَمَةِ لَا یُنصَرُونَ (*) وَ أَتْبَعْنَاهُمْ فیِ هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیَمَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِینَ (*)) (1)

پیام ها

1. مردم از دین حاکمان پیروی می کنند. (اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ)

2. معیار ستایش ها و انتقادهای قرآن، حقّ است. (بِغَیْرِ الْحَقِّ)

3. غفلت از گذرا بودن دنیا و گمان به جاودانگی، زمینه ساز خوی استکباری است.

(وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ)

4. عدم اعتقاد و توجّه به معاد و حساب، زمینه ی شکل گیری استکبار است. (لا یُرْجَعُونَ)

5. کیفرهای الهی، اختصاص به آخرت ندارد. (فرعون در همین دنیا غرق شد) (فَأَخَذْناهُ)

6. یاران فرد ستمکار، در سرنوشت او سهیم و شریک اند. (فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ)

7. سرانجام مستکبران، ذلّت و قهر است. (فَنَبَذْناهُمْ)

8. برای ریشه کنی فساد، باید هر چیزی که آلوده باشد از بین برود. (فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ)

9. به حوادث تاریخی به دیده ی عبرت بنگریم. (فَانْظُرْ)

10. ستمگران، سرنوشت مشترکی دارند. (عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ) (به جای عاقبت فرعون فرمود: عاقبت همه ستمگران چنین است)

11. مهم عاقبت کار است، نه جلوه های زودگذر آن. (فَانْظُرْ ... عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ)

12. روحیه استکباری، انسان را رهبر دوزخیان می سازد. (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً)

13. نقش حکومت ها را در شکل دهی ساختار فرهنگی و عقیدتی جامعه نمی توان نادیده گرفت.

(أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ)

14. تبلیغات مستکبرین، درواقع دعوت به دوزخ است. (یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ)

15. مستکبرینی که امروز به عِدّه و عُدّه دل خوش دارند، در قیامت، بی کس و یاور خواهند بود.

(یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ)

16. کیفرهای الهی، مخصوص آخرت نیست. (وَ أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا)

17. لعنت و نفرین مردم، تبلور قهر الهی است. (أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً)

18. چنان که دعای خیر مردم و نام نیک، نشانه ی لطف خداوند است. (وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ)

19. نفرین بر ظالم حتّی بعد از نابودی او لازم است. (أَتْبَعْناهُمْ ... لَعْنَةً)

20. زشت کاری های دنیوی، به زشت رویی های اخروی می انجامد. (یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ)


1- ترجمه: «(سرانجام) فرعون و لشکریانش بدون حقّ در زمین استکبار کردند و پنداشتند بسوی ما بازگردانده نمی شوند! (*) ما نیز او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم اکنون بنگر پایان کار ظالمان چگونه بود! (*) و آنان [فرعونیان] را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت می کنند و روز رستاخیز یاری نخواهند شد! (*) و در این دنیا نیز لعنتی بدنبال آنان قرار دادیم و روز قیامت از زشت رویانند! (*))

ص:124

4 ) سوره یونس: آیات 90- 93

(وَ جَاوَزْنَا بِبَنیِ إِسْرَءِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیًا وَ عَدْوًا حَتیَّ إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا الَّذِی ءَامَنَتْ بِهِ بَنُواْ إِسْرَ ءِیلَ وأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ (*) ءَالْانَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (*) فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ ءَایَةً وَ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ ءَایَاتِنَا لَغَافِلُونَ (*) وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنیِ إِسْرَ ءِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُواْ حَتیَ جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضیِ بَیْنهَمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کاَنُواْ فِیهِ یخَتَلِفُونَ (*)) (1)

پیام ها

1. در مبارزه با طاغوت ها، به خدا توکل کنیم که ما را تنها نمی گذارد. (جاوَزْنا ...)

2. در نظام هستی، همه ی امور بااراده ی خداست. (جاوَزْنا)، (أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ)

3. دعای پیامبران سرانجام مستجاب می شود. (أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ)

4. فرعون که می خواست موسی را براندازد، خودش نابود شد. (أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ) چراغی را که ایزد بر فروزد هر آن کس پف کند ریشش بسوزد.

5. ایمان آوردن در لحظه ی نزول عذاب الهی، اثری ندارد. (آمَنْتُ) در حالِ (أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ)

6. مستکبران، روزی به عجز و لابه خواهند افتاد. (قالَ آمَنْتُ)

7. مستکبرانی چون فرعون، لحظه ی مرگ، مؤمن و مسلمان می شوند، ولی دیگر چه سود! (آمَنْتُ)

8. ضربه ها و حوادث تلخ، پرده های غفلت را کنار می زند. (آمَنْتُ)

9. قدرت های غیر الهی، تارعنکبوتی بیش نیستند و روزی تسلیم می شوند. (قالَ) ... (أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ)

10. برخورداری از مساکن مناسب، یکی از نعمت های الهی و موردپسند ادیان الهی است. (مُبَوَّأَ صِدْقٍ)

11. در نهضت های انبیا، علاوه بر معنویت، ابعاد مادّی زندگی مردم نیز مورد توجّه است. (بَوَّأْنا)، (رَزَقْناهُمْ)

12. باآنکه اغلب پس ازآنقلاب ها و تحوّلات، توازن اقتصادی جامعه به هم می خورد و گرانی یا قحطی پیش می آید، ولی خداوند با سرنگونی رژیم فرعونی، بنی اسرائیل را از کمبودها نجات بخشید. (رَزَقْناهُمْ)

13. تفرقه، همه ی نعمت های الهی را خنثی می کند. (بَوَّأْنا)، (رَزَقْناهُمْ)، (اخْتَلَفُوا)

14. ریشه ی اختلاف ها، همیشه مسائل مادّی و رفاهی نیست، گاهی هم هوس ها است.

(بَوَّأْنا)، (رَزَقْناهُمْ)، (اخْتَلَفُوا)

15. علم به تنهایی نجات بخش نیست. (اخْتَلَفُوا)، (جاءَهُمُ الْعِلْمُ)

16. قرآن بیشترین انتقاد را از اختلاف های آگاهانه دارد. (جاءَهُمُ الْعِلْمُ)


1- ترجمه: «(سرانجام) بنی اسرائیل را از دریا [رود عظیم نیل] عبور دادیم و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند هنگامی که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم!» (*)(امّا به او خطاب شد): الآن؟! در حالی که قبلًا عصیان کردی و از مفسدان بودی! (*) ولی امروز، بدنت را (از آب) نجات می دهیم تا عبرتی برای آیندگان باشی! و بسیاری از مردم، از آیات ما غافلند! (*)(سپس) بنی اسرائیل را در جایگاه صدق (و راستی) منزل دادیم و از روزیهای پاکیزه به آنها عطا کردیم (امّا آنها به نزاع و اختلاف برخاستند!) و اختلاف نکردند، مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد! پروردگار تو روز قیامت، در آنچه اختلاف می کردند، میان آنها داوری می کند! (*)»

ص:125

5) سوره اعراف: آیات 136-137

(فَانتَقَمْنَا مِنهْمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فیِ الْیَمّ ِ بِأَنهَّمْ کَذَّبُواْ بِایَاتِنَا وَ کَانُواْ عَنهْا غَافِلِینَ (*) وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِی بارَکْنا فِیها وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ (*)) (1)

پیام ها

1. توجّه به انتقام گیری خداوند، زمینه ی تذکّر و ترک گناه است. (فَانْتَقَمْنا) خداوند هم ارحم الراحمین و بسیار مهربان است و هم انتقام گیرنده.

2. سرنوشت ما و ریشه ی ناگواری ها و بلاها، در دست خودماست. (فَأَغْرَقْناهُمْ)...(بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا)

3. غفلت از آیات الهی، تاوان سنگینی دارد. (فَأَغْرَقْناهُمْ) ... (کانُوا عَنْها غافِلِینَ)

4. حمایت خداوند از مستضعفان، مخصوص بنی اسرائیل نیست، بلکه یک سنّت دائمی است.

(أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ) و نفرمود: (أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ)

5. بنی اسرائیل، در مدّت طولانی به دست فرعونیان به ضعف کشیده شده بودند. (کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ)

6. حکومت انبیا، حکومت مستضعفان است. (یُسْتَضْعَفُونَ)

7. شرط پیروزی، صبر و مقاومت است. مستضعفان و ملّتی که صابر و مقاوم باشند، وارث زمین می شوند.

(أَوْرَثْنَا) ... (بِما صَبَرُوا)

8. خداوند، بی کم وکاست و کاست به وعده هایش عمل می کند. (وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ)

9. هلاکت فرعونیان و به حکومت رسیدن بنی اسرائیل، از سخنان و وعده های زیبای پروردگار است.

(کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی)

10. تحوّلات اجتماعی و تاریخی، به دست خداوند است. (أَوْرَثْنَا) ... (دَمَّرْنا)

11. همه ی مظاهر قدرت طاغوت باید از جامعه الهی حذف شود. (دَمَّرْنا)

12. قوم فرعون ازنظر صنعت و ساخت بنا، پیشرفته بودند. (یَصْنَعُ) ... (یَعْرِشُونَ)

ولی رشد و توسعه ای که جدا از دین و ایمان باشد، سرانجام خوبی ندارد.

6) سوره الزخرف: آیات 56- 55

(فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ (*) فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مثلاً لِلْآخِرِینَ (*)) (2)


1- ترجمه: «سرانجام از آنها انتقام گرفتیم و آنان را در دریا غرق کردیم زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند. (*) و مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل، بخاطر صبر و استقامتی که به خرج دادند، تحقّق یافت و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخهای مجلّل) می ساختند و آنچه از باغهای داربست دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم! (*)»
2- ترجمه: «اما هنگامی که ما را به خشم آوردند از آنها انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم. (*) و آنها را پیشگامان (در عذاب) و عبرتی برای دیگران قرار دادیم.»

ص:126

پیام ها

1. کسی که به نهر آب افتخار می کرد. (وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی) در همان نهر غرق شد. (فَأَغْرَقْناهُمْ)

2. گاهی کیفرها علاوه بر قیامت در دنیا نیز صورت می گیرد. (فَأَغْرَقْناهُمْ)

3. در مدار فسق و طغیان، آمر و مأمور باهم هلاک می شوند. (أَجْمَعِینَ)

4. خشم و انتقام خداوند از انسان، به خاطر عملکرد خود اوست. (فَأَطاعُوهُ ... آسَفُونا ... انْتَقَمْنا مِنْهُمْ)

5. به گواهی تاریخ، نابود کردن قدرت های جبار، سنّت حتمی الهی است. (فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مثلاً لِلْآخِرِینَ)

6. حوادث گذشتگان برای آیندگان درس عبرت است. (فَأَغْرَقْناهُمْ ... فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مثلاً)

7) سوره دخان: آیات 23- 31

(فَأَسْرِ بِعِبَادِی لَیْلاً إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ (*) وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْوًا إِنهَّمْ جُندٌ مُّغْرَقُونَ (*) کمَ ْ تَرَکُواْ مِن جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (*) وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ کَرِیمٍ (*) وَ نَعْمَةٍ کاَنُواْ فِیهَا فَاکِهِینَ (*) کَذَالِکَ وَ أَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا ءَاخَرِینَ (*) فَمَا بَکَتْ عَلَیهْمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا کاَنُواْ مُنظَرِینَ (*) وَ لَقَدْ نجَّیْنَا بَنیِ إِسْرَ ءِیلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِینِ (*) مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کاَنَ عَالِیًا مِّنَ الْمُسْرِفِینَ (*)) (1)

پیام ها

1. برخی دعاها، فوری مستجاب می شود. (فَدَعا ... فَأَسْرِ) (حرف «ف» نشانه سرعت است)

2. دعا باید همراه با تلاش باشد. (فَدَعا ... فَأَسْرِ)

3. زمان در برنامه ریزی نقش دارد. (لَیْلًا)

4. فرار شبانه بنی اسرائیل به رهبری موسی نوعی کودتای بی صدا بود که فرعون تحمّل آن را نداشت و لشگری به تعقیب آنان فرستاد. (إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ)

5. از سرزمین کفری که نمی توانید به اهداف خود برسید، هجرت کنید. (فَأَسْرِ)

6. خداوند به یاران خود اطمینان و آرامش می دهد. (وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً)

7. هر راه بازی نشانه لطف الهی نیست، خداوند راه دریا را باز گذاشت تا فرعونیان وارد شوند و غرق شوند.

(وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ ... إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ)

8. در بسیج فرعون علیه موسی، ثروتمندآن که صاحب باغ ها و خانه های مجلل بودند نیز حضور داشتند.

(کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ)

9. امکانات مادی در برابر قهر خداوند، نجات بخش نیست. (کَمْ تَرَکُوا)


1- ترجمه: «(به او دستور داده شد): بندگان مرا شبانه حرکت ده که شما تعقیب می شوید! (*) (هنگامی که از دریا گذشتید) دریا را آرام و گشاده بگذار (و بگذر) که آنها لشکری غرق شده خواهند بود! (*) (سرانجام همگی نابود شدند و) چه بسیار باغها و چشمه ها که از خود به جای گذاشتند، (*) و زراعتها و قصرهای زیبا و گرانقیمت، (*) و نعمتهای فراوان دیگر که در آن (غرق) بودند! (*) اینچنین بود ماجرای آنان! و ما (اموال و حکومت) اینها را میراث برای اقوام دیگری قرار دادیم! (*) نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین و نه به آنها مهلتی داده شد! (*) ما بنی اسرائیل را از عذاب ذلّت بار رهایی بخشیدیم (*) از فرعون که مردی متکبر و از اسرافکاران بود! (*)»

ص:127

10. سنّت خداوند، انقراض و هلاکت اقوام ستمگر و روی کار آمدن قومی دیگر است. (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها)

11. کامیابی های دنیا زودگذر است. (کَمْ تَرَکُوا ... نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ)

12. غرق شدن در عیّاشی، انسان را در صف مخالفان حقّ قرار می دهد. (کانُوا فِیها فاکِهِینَ)

13. ثروت، مایه ی سعادت نیست، بلکه گاهی مایه ی هلاکت است.

(جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ ... أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ)

14. برخی مفسّران گفته اند: گریه نکردن آسمان و زمین، کنایه از این است که هلاکت فرعونیان هیچ خلأیی در کار جهان پیش نیاورد. امّا ظاهر آیه خبر از نوعی احساس و شعور برای هستی دارد که قرآن از آن به گریه تعبیر کرده است.

15. زمین و آسمان، شعور و شناخت و احساس دارند. (فَما بَکَتْ)

16. آنجا که اراده خدا باشد، همه هستی هماهنگ می شود. (السَّماءُ وَ الْأَرْضُ)

17. مهلت دادن خداوند شرایطی دارد، گاهی چنان پیمانه گناه لبریز می شود که هیچ گونه مهلتی داده نمی شود.

(وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ)

18. تحوّلات تاریخی همه در دست خداوند است. (وَ لَقَدْ نَجَّیْنا)

19. خداوند پیامبر و مسلمانان را دلداری می دهد. (نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ)

20. زندگی تحت حکومت طاغوت، عذابی است خوارکننده. (مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ مِنْ فِرْعَوْنَ)

21. رمز هلاکت انسان ها، خلق وخو و عملکرد آنان است. (کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ)

8 ) سوره ی اسراء: آیات 103- 104

(فَأَرَادَ أَن یَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَ مَن مَّعَهُ جَمِیعًا (*) وَ قُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنیِ إِسْرَ ءِیلَ اسْکُنُواْ الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاَخِرَةِ جِئْنَا بِکمُ ْ لَفِیفًا (*)) (1)

پیام ها

1. منطق طاغوت، خشونت و تبعید است و مردان حقّ را تحمّل نمی کنند. (فَأَرادَ)

2. در برابر اراده ی طاغوت، اراده و قهر خداوند است. (فَأَرادَ ... فَأَغْرَقْناهُ)

3. هرچند فکر گناه، گناه نیست، امّا اراده ی خطرناکی همچون تبعید پیامبران، قهر الهی را به دنبال دارد.

(فَأَرادَ ... فَأَغْرَقْناهُ)

4. همه ی قدرت نمایی طاغوت ها، در زمین و محدود است. (مِنَ الْأَرْضِ)

5. عذاب الهی، پس از اتمام حجت است. بعد از آمدن معجزات و ایمان نیاوردن مردم، هلاکت حتمی است. (فَأَغْرَقْناهُ)

6. پایان کار طاغوت ها و همکارانشان، هلاکت و نابودی است. (فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِیعاً)

7. کمک به ستمگران سبب شریک شدن در هلاکت آنان است. (مَنْ مَعَهُ)

8. رهبران فاسد در هلاکت مردم نقش دارند. (فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ)


1- ترجمه: «پس (فرعون) تصمیم گرفت آنان را از آن سرزمین ریشه کن سازد ولی ما، او و تمام کسانی را که با او بودند، غرق کردیم. (*) و بعد از آن به بنی اسرائیل گفتیم: «در این سرزمین [مصر و شام] ساکن شوید! امّا هنگامی که وعده آخرت فرا رسد، همه شما را دسته جمعی (به آن دادگاه عدل) می آوریم» (*)»

ص:128

9. آنان که چند روزی بر منطقه ای حاکم می شوند، باید پاسخگوی خدا در قیامت باشند.

(اسْکُنُوا الْأَرْضَ ... جِئْنا بِکُمْ لَفِیفاً)

9) سوره ی انفال: آیات 54-56

(کَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُواْ بَِایَاتِ رَبهِِّمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ وَ کلُ ٌّ کاَنُواْ ظَالِمِینَ (*) إِنَّ شَرَّ الدَّوَابّ ِ عِندَ الله الَّذِینَ کَفَرُواْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ (*) الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنهُْمْ ثمُ َّ یَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فیِ کُلّ ِ مَرَّةٍ وَ هُمْ لَا یَتَّقُونَ (*)) (1)

پیام ها

1. از گذشته و سرنوشت گذشتگان درس بگیریم. (کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ)

2. تکذیب آیات الهی، زمینه ی هلاکت انسان است. (کَذَّبُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ)

3. انسان، دارای اختیار است و سرنوشت او درگرو عملکرد خودش است.

(کَذَّبُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ)

4. ظلم و گناه، عامل قهر الهی است، چه ظلم به خویش، چه به مردم و چه به انبیا و مکتب.

(فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ) ... (کانُوا ظالِمِینَ)

5. سختی ها، حوادث و اتفاقات دنیوی و زوال نعمت ها، پیامد گناهان انسان است.

(فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ)

6. تکذیب آیات الهی و گناه، ظلم است. (کَذَّبُوا) ... (کانُوا ظالِمِینَ)

7. آنان که ندای انبیا را بشنوند ولی بی تفاوت باشند، بدترین جنبندگان اند. (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ) ... (الَّذِینَ کَفَرُوا)

8. کفر، انسان را به مراتب پست حیوانیت سقوط می دهد. (شَرَّ الدَّوَابِّ) ... (الَّذِینَ کَفَرُوا)

9. گاهی کفر، برای انسان ملکه می شود و آینده ی او را هم تیره می کند. (الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ)

10. رهبر مسلمین می تواند با کفّار پیمان ببندد. (عاهَدْتَ مِنْهُمْ) چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان های متعدّدی با کفّار می بست، هرچند آنان متعهّد نبودند. (یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ)

11. پیمان شکنی دلیل بر پیمان نبستن مجدّد نیست. (یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ)

12. پیمان شکنی، با انسانیت سازگار نیست. (شَرَّ الدَّوَابِّ) ... (یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ)

13. کفر، زمینه ی پیمان شکنی است. (الَّذِینَ کَفَرُوا) ... (یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ)

14. پیمان شکنی، بی تقوایی است. (یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ) ... (وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ)

15. خطر بیشتر از سوی کسانی است که پیمان شکنی شیوه و خصلت آنان شده و از آن پروایی ندارند.

(یَنْقُضُونَ) ... (فِی کُلِّ مَرَّةٍ) ... (لا یَتَّقُونَ)


1- ترجمه: «این، (درست) شبیه (حال) فرعونیان و کسانی است که پیش از آنها بودند آیات پروردگارشان را تکذیب کردند ما هم بخاطر گناهانشان، آنها را هلاک کردیم و فرعونیان را غرق نمودیم و همه آنها ظالم (و ستمگر) بودند! (*) به یقین، بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان نمی آورند. (*) همان کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را می شکنند و (از پیمان شکنی و خیانت)، پرهیز ندارند. (*)»

ص:129

10 ) سوره ی ذاریات: آیات 40- 38

(وَ فِی مُوسی إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلی فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ (*) فَتَوَلَّی بِرُکْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (*) فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ وَ هُوَ مُلِیمٌ (*)) (1)

پیام ها

1. مقصود از «رُکنه» قدرت، لشگر، ثروت، سابقه و تبلیغات فرعون است؛ یعنی فرعون با اتّکا به قدرت خود، به مبارزه با موسی پرداخت و از پذیرش دعوت او سرباز زد.

2. در تاریخ انبیاء عبرت های فراوانی است. (و فی موسی)

3. برای اصلاح جامعه باید به سراغ سرچشمه ها رفت. (ارسلنا إلی فرعون)

4. سلاح انبیاء در برابر مخالفان، منطق قوی و معجزه آشکار است. (سلطان مبین)

5. منحرفان سعی می کنند انحراف خود را توجیه کنند و بهترین توجیه این است که پیامبر خدا 9 را ساحر یا مجنون معرّقی کنند. (ساحرٌ أو مجنون)

6. ارکان نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی، سبب استکبار و بی اعتنایی جباران و طاغوت ها به ندای حق می شود.

(فتولّی برکنه)

7. قهر الهی، بعد از اتمام حجت است. (سلطان مبین ...قال ساحر ...فأخذناه)

8. ارتش نباید چشم بسته، مطیع هر کس باشد، قهر الهی لشگریان فرعون را نیز فراگرفت. (فأخذناه و جنوده)

9. طاغوت ها و تمام نیروهایشان در برابر قهر الهی بسیار ضعیف و ناچیزند. (فنبذناه)

10. منحرفان، هم گرفتار هلاکت ظاهری می شوند و هم ملامت درونی (أخذناه ... و هو ملیم)

11. قهر خداوند همه ی منحرفان را فرامی گیرد ولی رهبران فاسد، درخور ملامت ویژه ای هستند زیرا (وهو ملیم) فرمود ه نه و هم ملیمون.

12. مخالفان به قدری لجوج اند که هم محتوای قرآن را دروغ می پندارند و هم تاریخ مصرف آن را تمام شده می دانند. (هذا إفک قدیم)

11) سوره المؤمنون: آیات48-45

(ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسی وَ أَخاهُ هارُونَ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ (*) إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً عالِینَ (*) فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ (*) فَکَذَّبُوهُما فَکانُوا مِنَ الْمُهْلَکِینَ (*)) (2)


1- ترجمه: «و در (زندگی) موسی نیز (نشانه و درس عبرتی بود) هنگامی که او را با دلیلی آشکار به سوی فرعون فرستادیم (*) امّا او با تمام وجودش از وی روی برتافت و گفت: «این مرد یا ساحر است یا دیوانه!» (*) از این رو ما او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم در حالی که در خور سرزنش بود! (*)»
2- ترجمه: «سپس موسی و برادرش هارون را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم. (*) به سوی فرعون و اطرافیان اشرافی او، اما آنها استکبار کردند و اصولا مردمی برتری جو بودند. (*) آنها گفتند: آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم، در حالی که قوم آنها (بنی اسرائیل) ما را پرستش می کنند (و بردگان ما هستند) (*) (آری) آنها این دو را تکذیب کردند و سرانجام همگی هلاک شدند. (*)»

ص:130

پیام ها

1. تبلیغ، گاهی باید به صورت چندنفره و اعزام هیئت باشد. (مُوسی وَ أَخاهُ)

2. مبلغ دین باید از پشتیبانی علمی برخوردار باشد. (سُلْطانٍ مُبِینٍ)

3. برای اصلاح مردم و نظام اجتماعی، اوّل باید به سراغ افراد مطرح و شاخص جامعه رفت.

(إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ)

4. اطرافیان طاغوت ها، در قدرت آنان نقش مهمی دارند. (مَلَائِهِ)

5. موسی و هارون، از نژاد بنی اسرائیل بودند. (وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ)

6. متکبّران به جای مراعات منطق و معجزه، به جایگاه اجتماعی افراد نظر دارند.

(سُلْطانٍ مُبِینٍ ... قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ)

7. نژادپرستی عامل استکبار است. (وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ) (فرعونیان نژاد خود را برتر از بنی اسرائیل می پنداشتند)

8. منطق انبیا، معجزه و استدلال و منطق طاغوت، استضعاف و دربند کشیدن ملّت است.

(قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ)

9. نتیجه ی تکذیب حقّ، هلاکت است. (فَکَذَّبُوهُما فَکانُوا مِنَ الْمُهْلَکِینَ)

12) سوره هود: آیات 99-96

(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ (*) إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ (*) یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ (*) وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ (*)) (1)

پیام ها

1. ادّعای نمایندگی از جانب خدا باید همراه نشانه و دلیل باشد. (أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ)

2. منطق و معجزه ی انبیا: برای همه ی مردم، روشن و قابل فهم است. (مُبِینٍ)

3. از مهم ترین فلسفه ی بعثت انبیا: طاغوت زدایی، آزادی و رهایی انسان ها از قید بندگی دیگران است. (إِلی

فِرْعَوْنَ)

4. بسیاری از مردم، پیروان طاغوت ها بوده اند. (فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ)

5. باید شعارهای تبلیغاتی طاغوت ها را خنثی کرد.

6. چون فرعون به دروغ اظهار می داشت که من شمارا جز به راه رشد هدایت نمی کنم.

(وَ ما أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشادِ)(غافر: 29)

7. لذا خداوند در این آیه در مقام جواب می فرماید: (وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ)


1- ترجمه: «ما موسی را با آیات خود و دلیل آشکار فرستادیم. (*) به سوی فرعون و اطرافیانش، اما آنها از فرمان فرعون پیروی کردند در حالی که فرمان فرعون مایه رشد و نجات نبود. (*) او در پیشاپیش قومش روز قیامت خواهد بود و آنها را (بجای چشمه های زلال بهشت) وارد آتش می کند و چه بد است که آتش آبگاه انسان باشد. (*) آنها در این جهان و روز قیامت از رحمت خدا دور خواهند بود و چه بد عطائی به آنها داده می شود. (*)»

ص:131

همیشه علم و شناخت به تنهایی عامل دوری از انحراف نیست. (موسی حقّ را با دلیل و برهان، برای مردم روشن می کرد، ولی فرعون مردم را به انحراف دعوت می کرد و مردم از او فرعون پیروی می کردند)

8. نشانه ی رشد برنامه ها و قوانین آن است که سبب ورود به بهشت شود، نه دوزخ.

(وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ یَقْدُمُ قَوْمَهُ ...)

9. کسانی که در دنیا جلودار و امام مردم اند، در آخرت نیز پیشگام به سوی بهشت یا جهنّم خواهند بود. امامِ نور (عادل)، مردم را به طرف نور (بهشت) و امامِ نار (ظالم)، به سمت نار (جهنّم)، هدایت خواهد کرد.

(یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ)

10. هر کس دنباله رو فرعون ها و طاغوت ها شد، در دنیا و آخرت بدنامی و نفرین او را دنبال خواهد کرد.

(فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ)، (وَ أُتْبِعُوا) ... (لَعْنَةً)

13) سوره غافر: آیات 46- 52

(النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیهَْا غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُواْ ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ (*) وَ إِذْ یَتَحَاجُّونَ فیِ النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَؤُاْ لِلَّذِینَ اسْتَکْبرَُواْ إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ (*) قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبرَُواْ إِنَّا کلُ ٌّ فِیهَا إِنَّ الله قَدْ حَکَمَ بَینْ َ الْعِبَادِ (*) وَ قَالَ الَّذِینَ فیِ النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُواْ رَبَّکُمْ یخَُفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ (*) قَالُواْ أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَتِ قَالُواْ بَلیَ قَالُواْ فَادْعُواْ وَ مَا دُعَؤُاْ الْکَفِرِینَ إِلَّا فیِ ضَلَالٍ (*) إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فیِ الحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ (*) یَوْمَ لَا یَنفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتهُُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (*)) (1)

پیام ها

1. میان مرگ تا قیامت، دورانی است که گنه کار جایگاه خود را در آتش می بیند. (النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها)

2. مجرم هر صبح و شام در برزخ شکنجه می شود. (النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها)

3. عذاب های الهی متفاوت است. (در آیه ی قبل (سُوءُ الْعَذابِ) بود و در این آیه (أَشَدَّ الْعَذابِ) )

4. یاد گفتگوهای دوزخیان، عامل هشیاری و بیداری است. (إِذْ)

5. خصومت و محاجّه ی دوزخیان با یکدیگر استمرار دارد. (یَتَحاجُّونَ)

6. آتش دوزخ با همه ی سنگینی و دردناکی، نیروی درک و فهم انسان را محو نمی کند. (یَتَحاجُّونَ)

7. دوزخیان با یکدیگر احتجاجات و استمدادها دارند. (یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ)

8. مشکلات دنیوی مجوّز سرسپردگی به طاغوت نیست، بلکه این سرسپردگی انسان را به دوزخ خواهد کشاند.

(فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ)

9. در دوزخ مجرمان یکدیگر را می شناسند، دنیا را به یاد می آورند و قدرت سخن گفتن دارند.

(یَتَحاجُّونَ)، (فَیَقُولُ)


1- ترجمه: «عذاب آنها آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه می شوند و روزی که قیامت برپا شود (می فرماید): «آل فرعون را در سخت ترین عذابها وارد کنید!» (*) به خاطر بیاور هنگامی را که در آتش دوزخ با هم محاجّه می کنند ضعیفان به مستکبران می گویند: «ما پیرو شما بودیم، آیا شما (امروز) سهمی از آتش را بجای ما پذیرا می شوید؟!» (*) مستکبران می گویند: «ما همگی در آن هستیم، زیرا خداوند در میان بندگانش (بعدالت) حکم کرده است!» (*) و آنها که در آتشند به مأموران دوزخ می گویند: «از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد!» (*) آنها می گویند: «آیا پیامبران شما دلایل روشن برایتان نیاوردند؟!» می گویند: «آری!» آنها می گویند: «پس هر چه می خواهید (خدا را) بخوانید ولی دعای کافران (به جایی نمی رسد و) جز در ضلالت نیست!» (*) ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی که گواهان به پا می خیزند یاری می دهیم! (*) روزی که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی بخشد و لعنت خدا برای آنها و خانه (و جایگاه) بد نیز برای آنان است. (*)»

ص:132

10. سرانجام تقلیدها و تبعیت های نابجا دوزخ است. (إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً)

11. خطر آنجا است که انسان با تمام وجود پیرو باطل باشد. (تَبَعاً)(یعنی یکپارچه پیرو بودیم، برخلاف (تابع))

12. پیروی از باطل مشکل آفرین است توجّه کنیم به دنبال چه کسی حرکت می کنیم. (إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً)

13. مجرم در قیامت از بی کسی، به مجرم دیگر پناه می برد. (فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا)

14. مجرم از ناچاری به تخفیف بخشی از عذاب قانع است. (نَصِیباً مِنَ النَّارِ)

15. در قیامت پاسخ استمدادها منفی است و هیچ کس بار دیگری را حمل نمی کند.

16. (کسی که خودش در آتش است چگونه می تواند دیگری را نجات دهد). (إِنَّا کُلٌّ فِیها)

17. روزی مستکبران عاجزانه به ذلّت خود اقرار خواهند نمود. (إِنَّا کُلٌّ فِیها)

18. مال و مقام، مانع ورود به دوزخ نیست. (الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیها)

19. داوری خداوند، چون وچرا ندارد. (قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ)(حاکمان مستکبرِ امروز، محکومان فردایند).

20. در آیه ی 44 خواندیم: (إِنَّ الله بَصِیرٌ بِالْعِبادِ) در این جا می خوانیم: (إِنَّ الله قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ) یعنی داور کسی است که خودش همه چیز را دیده است.

21. در آیه ی قبل فرمود: ضعفا از مستکبران استمداد می کنند، در این آیه می فرماید: همه باهم از نگهبان دوزخ استمداد می کنند. (قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ)

22. در قیامت، انسان فرشتگان را می بیند و با آنان گفتگو می کند. (نگهبانان دوزخ، فرشتگان هستند.)

(وَ قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ)

23. دوزخ مأمورانی دارد. (لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ)

24. کار مجرم به جایی می رسد که به مأمور عذاب خود پناه می برد. (قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ)

25. تخفیف در عذاب فقط به دست خداست. (ادْعُوا رَبَّکُمْ)

26. دوزخیان از نجات ابدی مأیوس اند و به حداقل تخفیف، در کمیت و کیفیت عذاب قانع اند. (یُخَفِّفْ)، (یَوْماً)

27. عذاب دوزخ، نه تعطیل بردار است و نه تخفیف بردار. (یَوْماً مِنَ الْعَذابِ)

28. قهر و عذاب الهی، بعد از اتمام حجت است. (أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ)

29. آمدن انبیا یک سنّت دائمی از طرف پروردگار است. (تَکُ تَأْتِیکُمْ)

30. مبلّغ باید به سراغ مردم برود. (تَأْتِیکُمْ)

31. همه ی انبیا معجزه داشتند. (رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ)

32. قیامت روز اعتراف است. (قالُوا بَلی)

33. دعای کافر در دوزخ به جایی نمی رسد. (وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ)

34. نصرت انبیا و مؤمنان از سنّت های الهی است. (پیروزی حقّ بر باطل از وعده های الهی است).

(إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا)

35. در نصرت الهی شک نکنیم. (إِنَّا لَنَنْصُرُ) ((إِنَّا) و حرف لام نشانه تأکید است)

36. با وعده های قطعی، به مؤمنان انگیزه و امید و تسلّی دهیم. (إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا) ...

37. نصرت الهی در همه ی جوانب است، در خنثی شدن توطئه های دشمنان، در زیادشدن طرفداران و ... (لَنَنْصُرُ) مطلق آمده است.

38. بشارت و هشدار در کنار هم سازنده است. (لَنَنْصُرُ رُسُلَنا ... لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ)

ص:133

39. ایمان، به انسان ارزش داده و او را در کنار انبیا قرار می دهد و مشمول نصرت الهی می کند.

(رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا)

40. سختی ها و شکنجه های دنیا بیش از چند ساعت و چند روز نیست. در همین دنیا نیز طرفداران حقّ پیروزند. (1) (لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا)

41. انسان همواره محتاج نصرت الهی است و هرگز از لطف او بی نیاز نیست.

(فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ)

42. نصرت الهی دائمی است. (فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ)

43. گرچه گواه بودن خداوند به تنهایی کافی است، ولی هر چه تعداد گواهان بیشتر باشد مؤمنان سرفرازتر و متخلفان شرمنده تر می شوند. (یَقُومُ الْأَشْهادُ)

44. کسانی که ایمان ندارند، ستمگرند. ((الظَّالِمِینَ) در برابر (الَّذِینَ آمَنُوا) است)

45. در قیامت هم عذاب روحی است (لَهُمُ اللَّعْنَةُ) و هم جسمی. (سُوءُ الدَّارِ)


1- شایسته است از یک نمونه از نصرت الهی نسبت به قیام فقیهی مجاهد و مخلص به نام امام خمینی قدس سره یاد کنم. او در سال 1342 در رژیم طاغوتی پهلوی قیام کرد. مدّت پانزده سال به ترکیه و عراق تبعید شد و یارانش گرفتار حبس و شکنجه و تبعید شدند. برخی به شهادت رسیدند ولی بالاخره خداوند او را یاری نمود. شاه ایران گریه کنان فرار کرد و نظام شاهنشاهیِ دو هزار پانصد ساله سقوط کرد و امام خمینی به اهداف خود رسید. به گفته ی سیّد قطب در تفسیر فی ظلال، رژیم بنی امیّه بدن حسین علیه السلام را قطعه قطعه کرد ولی امام به اهدافش رسید. امروز میلیون ها نفر افتخار دارند که از نسل حسین علیه السلام هستند و یک نفر افتخار نمی کند که از نسل یزید است. پیام ها و سخنان امام حسین علیه السلام در همه جا منتشر است. هر سال، هزاران زائر مشتاق به زیارت مرقد مطهرش می روند. راه حسین علیه السلام و جلسات آن حضرت همه جا را فرا گرفته است تا آن جا که در هندوستان رهبر هندوها که مسلمان هم نبود در روز عاشورا، پابرهنه در مراسم عزاداری شیعیان وارد شد و گفت: حسین به ما آموخت که اگر قطعه قطعه می شوید زیر بار ظلم نروید. (تفسیر نور، ج 10،ص:271)

ص:134

ص:135

فصل سوّم: داستان بت پرستی بنی اسرائیل بلافاصله پس از عبور از دریا و عاقبت این سرکشی در 8 قسمت

«جدول خلاصه قسمت های این داستان»

شماره

عنوان قسمت ها به

ترتیب زمان

بر اساس

اشعار شاعران

1.

رسیدن به صحرای شور و بی آب و

درخواست آب گوارا

تورات

2.

گرایش بنی اسرائیل به بت پرستی

بلافاصله پس از عبور از دریا

قرآن و روایات

صفی علیشاه

3.

عکس العمل موسی علیه السلام در

برابر این پیشنهاد نابخردانه ی قومش

قرآن

صفی علیشاه

4.

نصایح مشفقانه ی موسی به قومش

قرآن

صفی علیشاه

5.

دستور شکر نعمت ها برای فزونی

آن ها به بنی اسرائیل

قرآن و روایات

صفی علیشاه

6.

یادآوری سرنوشت کافران لجوج

اقوام گذشته

قرآن و روایات

صفی علیشاه

7.

یادآوری روز قیامت برای بنی اسرائیل

قرآن و روایات

صفی علیشاه

8.

بررسی پیام های قرآنی 4 دسته

آیات

اعراف: 141-138

دخان: 32- 33

ابراهیم: 5- 10

بقره: 47 -50

ص:136

قسمت اوّل: رسیدن به صحرای شور و بی آب و درخواست آب گوارا

در تورات آمده است:

- موسی قوم اسرائیل را از دریای سرخ حرکت داد و به طرف صحرای شور هدایت کرد ولی در آن صحرا پس از سه روز راهپیمایی، قطره ای آب نیافتند.

- سپس آن ها به «ماره» رسیدند ولی از آب آنجا نیز نتوانستند بنوشند، چون تلخ بود. (ازاین جهت آن مکان را ماره یعنی تلخ نامیدند)

- مردم غرغرکنان به موسی گفتند: «ما تشنه ایم چه بنوشیم؟»

- موسی نزد خداوند دعا کرد و خداوند درختی به آن نشان داد و فرمود: «این درخت را در آب ماره بیانداز تا آب آن شیرین شود» موسی چنین کرد و آب شیرین شد.

- در «ماره» خداوند دستورانی به قوم اسرائیل داد تا اطاعت آن ها را بیازماید.

- او فرمود: «اگر دستورات و احکام مرا که خداوند، خدای شما هستم اطاعت کنید و آنچه را که در نظر من پسندیده است به جا آورید. از تمام مرض هایی که مصریان را بدان دچار ساختم در امان خواهید ماند، زیرا من خداوند، شفا دهنده شما هستم.»

- سپس بنی اسرائیل به ایلیم آمدند، در آنجا دوازده چشمه و هفتاد درخت خرما بود، پس در کنار چشمه ها خیمه زدند. (1)

در جای دیگر تورات آمده است:

- در آن صحرای خشک که مردم دچار کم آبی شده بودند، مردم به محضر موسی آمدند و با التماس از او خواستند که نماز استسقا بخواند تا خداوند باران بفرستد.

- موسی با جمعیتی بالغ بر هفتاد هزار نفر در صحرا نماز باران خواندند ولی هرچه دعا کردند باران نبارید!

- موسی به خداوند گفت: «خدایا با هفتاد هزار نفر، هرچه دعا می کنیم، باران نمی آید، علتش چیست؟! مگر مقام و منزلت من در پیشگاهت کهنه شده است؟!»

- خداوند به موسی خطاب کرد: «در میان شما یک نفر است که چهل سال معصیت مرا کرده و توبه هم نمی کند، به او بگو از میان جمعیت خارج شود تا دعایتان مستجاب شود»

- موسی عرض کرد: «صدای من به همه نمی رسد»

- خداوند فرمود: «تو اعلام کن و من صدایت را به همه می رسانم»

- موسی نیز اعلام کرد و همه شنیدند.


1- سفر الخروج، إصحاح 15: آیات 22- 27؛ این 12 چشمه با آن 12 چشمه ای که بعدا در اثر عصای موسی ازصخره ها در جنوب اردن جاری می شود فرق دارد و مکان ماره با جنوب اردن خیلی فاصله دارد.

ص:137

- آن مرد گنه کار دید که هیچ کس از میان مردم بلند نشد و فهمید که خودش همان گنه کار است و با خود گفت: «اگر برخیزم و بیرون روم، رسوا می شوم و اگر بیرون نروم، باران نمی آید.»

- پس همان جا توبه ی حقیقی کرد و بلافاصله باران پربرکتی آمد و موسی به خداوند گفت: خدایا! کسی از میان جمعیت خارج نشد، پس چطور شد که باران آمد؟

- خداوند فرمود: «شمارا به خاطر همان کسی که به سبب او باران را قطع کرده بودم، سیراب کردم» (توبه ی او باعث باریدن باران گردید)

- موسی عرض کرد: «خدایا او را نشان بده تا زیارتش کنم»

- خداوند فرمود: «آنگاه که او گناه می کرد رسوایش نکردم، حالا که توبه کرده، رسوایش کنم! من که نمّامی را دوست دشمن دارم، هرگز نمّامی نمی کنم، من که عیب پوش هستم، هرگز عیب کسی را فاش نمی سازم و آبروی کسی را نمی ریزم.» (1)

قسمت دوم: گرایش بنی اسرائیل به بت پرستی بلافاصله پس از عبور از دریا

با پایان گرفتن جریان فرعون، گرفتاری بزرگ داخلی موسی، یعنی درگیری او با جُهّال بنی اسرائیل و افراد سرکش و لجوج آغاز گردید و به طوری که خواهیم گفت این گرفتاری برای موسی علیه السلام به درجات، سخت تر و سنگین تر و طاقت فرساتر از درگیری با فرعون و فرعونیان بود!

بنی اسرائیل که تازه از دریا به ساحل رسیده بودند و از خلیج خارج شده و در طول ساحل خلیج سوئز تا ساحل دریای مدیترانه در سرزمین هموار شمال قلزم اردو زدند، آنآنکه برای تأمین مایحتاجشان با شهر قلزم (سوئز) و دهکده های اطراف آن رفت وآمد داشتند، دیدند که مردم آن نواحی با خضوع خاصی اطراف بته ای خود را گرفته و آن ها را می پرستند.

سامری و گروهش به ذهن مردم القاء کردند که همه ی مردم جهان در همه جا بست پرست هستند.

اگر موسی خواهان توحید است ما نیز از او اطاعت می کنیم و از او بخواهیم تنها یک بُت واحد برای ما تعیین کند.

همان طور که خداوند دراین باره می گوید:

1- «بنی اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم (ناگاه) درراه خود به گروهی رسیدند که اطراف بت هایشان، با تواضع و خضوع، گردآمده بودند. (در این هنگام، بنی اسرائیل) به موسی گفتند: تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان گونه که آن ها معبودان (و خدایانی) دارند! گفت: شما جمعیتی جاهل و نادان هستید!»(*) (2)


1- امامی اصفهانی، ثمرات الحیات، ج 3
2- أعراف: 138 (وَ جاوَزْنا بِبَنی إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلی أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ)

ص:138

بگذراندیم آل اسرائیل را

از یم و بشکافتیم آن نیل را

چون به قومی برگذشتند از عرب

که به بت بودند شاغل روز و شب

یعکفون یعنی اقامت می کنند

بر بتان بهر پرستش از پسند

گفته اند آن بد تماثیل بقر

که پرستیدند قومی بی خبر

مر به موسی قوم گفتند آن زمان

بهر ما می ساز تمثالی چنان

بر پرستش تا که داریم آن نگاه

آن چنان که هست ایشان را اله

گفت موسی خود شما ورزید جهل

کاین پرستش را همی گیرید سهل

می کنید اعنی توهم در نهان

که عبادت کرد جز حق را توان

این گروه بت پرستان ز اشتراک

گشته اندر جهل و نادانی هلاک (1)

آری آنان که یک عمر در سحر و جادو بودند، با دیدن یک معجزه چنان مؤمن شدند که تهدیدهای فرعون آنان را نلرزاند، ولی طرفداران حضرت موسی با دیدن آن همه معجزات و پس از پیروزی بر فرعون، انحراف و بت پرستی قومی، آنان را به انحراف کشید و تازه از موسی علیه السلام نیز تقاضای بت کردند.

نکته ها

 (عاکف)

از ماده عکوف به معنی توجه به چیزی و ملازمت آمیخته با احترام به آن است.

 جهل ریشه ی بت پرستی

سرچشمه بت پرستی، جهل و نادانی بشر است، ازیک طرف جهل او نسبت به خداوند و عدم شناسایی ذات پاک او و این که هیچ گونه شبیه و نظیر و مانند برای او تصور نمی شود.

از سوی دیگر جهل انسان نسبت به علل اصلی حوادث جهان که گاهی سبب می شود حوادث را به یک سلسله علل خیالی و خرافی ازجمله بت، نسبت دهد.

از سوی سوم جهل انسان به جهان ماوراء طبیعت و کوتاهی فکر او تا آنجا که جز مسائل حسی را نمی بیند و باور نمی کند، این «نادانی ها» دست به دست هم داده و در طول تاریخ، سرچشمه بت پرستی شده اند وگرنه چگونه یک انسان آگاه و فهمیده، آگاه به خدا و صفات او، آگاه از علل حوادث، آگاه از جهان طبیعت و ماوراء طبیعت، ممکن است قطعه سنگی را فی المثل از کوه جدا کند، قسمتی از آن را در ساختمان منزل و یا پله های خانه مصرف کند و قسمت دیگری را معبودی بسازد و در برابر آن سجده نماید و مقدرات خویش را به دست او بسپارد؟!

در گفتار موسی علیه السلام در آیه فوق می خوانیم که به آن ها می گوید شما جمعیتی هستید که در جهالت به طور مستمر غوطه ورید (چون تجهلون فعل مضارع است و غالباً دلالت بر استمرار می کند) به خصوص اینکه متعلق جهل، در آن بیان نشده و این خود دلیل بر عمومیت و توسعه آن است.


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 260

ص:139

و بنی اسرائیل، با جمله (اجْعَلْ لَنا إِلهاً) (معبودی برای ما قرار بده) نشان دادند که ممکن است چیزی که هرگز منشأ اثری نبوده، نه زیانی داشته و نه سودی دارد، با انتخاب و قرارداد و گذاردن نام بت و معبود بر آن، ناگهان سرچشمه آثاری گردد، پرستش آن انسان را به خدا نزدیک کند و بی احترامی به آن دور، عبادتش سرچشمه خیروبرکت و تحقیرش منشأ ضرر و زیان گردد و این نهایت جهل و بی خبری است. درست است که منظور بنی اسرائیل این نبوده برای ما معبودی بساز که خالق جهان باشد، بلکه منظورشان این بوده معبودی بساز که با پرستش آن به خدا نزدیک شویم و مایه خیروبرکت گردد، ولی آیا با یک نام گذاری و یا مجسمه سازی، ممکن است یک موجود بی روح و بی خاصیت، ناگهان سرچشمه این خواص و آثار گردد؟ آیا چیزی جز خرافه و جهل و خیالات واهی و پندارهای بی اساس می تواند چنین کاری را توجیه کند؟!

 زمینه بت پرستی در روان بنی اسرائیل

شک نیست که بنی اسرائیل قبل از مشاهده این گروه بت پرستان زمینه فکری مساعدی براثر زندگی مداوم در میان مصریان بت پرست برای این موضوع داشتند، ولی مشاهده این صحنه تازه گویا جرقه ای شد که زمینه های قبلی، خود را نشان دهند، اما درهرحال این جریان نشان می دهد که انسان تا چه اندازه، تحت تأثیر محیط قرار دارد، محیط است که می تواند او را به خداپرستی سوق دهد و محیط است که می تواند او را به بت پرستی بکشاند، محیط است که منشأ انواع مفاسد و بدبختی ها و یا سرچشمه صلاح و پاکی می گردد. (اگرچه انتخاب خود او نیز عامل نهایی است)

 افراد ناسپاس در میان بنی اسرائیل

در میان بنی اسرائیل به راستی افراد ناسپاس فراوانی بودند، باآنکه آن همه معجزات موسی را مشاهده کردند و آن همه مواهب الهی شامل حالشان شده بود، چیزی از نابودی دشمن سرسختشان فرعون در میان امواج نگذشته بود و آن ها به لطف پروردگار از دریا گذشتند، اما ناگهان همه این مسائل را به دست فراموشی سپرده، از موسی تقاضای بت سازی کردند!

(*) در نهج البلاغه می خوانیم یکی از یهودیان در حضور علی علیه السلام به مسلمانان ایراد کرد و گفت: «شما هنوز پیامبرتان را به خاک نسپرده بودید که اختلاف کردید»؟

علی علیه السلام این پاسخ دندان شکن را در جواب یهودی فرمود: ) إنما إختلفنا عَنه لا فیه و لکنَّکُم ما جِفتُ أرجُلُکُم مِنَ البَحر حَتَّی قُلتم لنَبیّکُم اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ فقال إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ(: «ما درباره دستورات و سخنانی که از پیامبرمان رسیده اختلاف کرده ایم، نه درباره خود پیامبر و نبوتش (تا چه رسد به الوهیت پروردگار) ولی شما پایتان از آب دریا خشک نشده بود که به پیامبرتان پیشنهاد کردید، برای ما معبودی قرار بده آن چنان که این بت پرستان معبودانی دارند و او در جواب به شما گفت: شما جمعیتی هستید که در جهل غوطه ورید»! (1)


1- نهج البلاغه، حکمت 317

ص:140

(*) «محمد بن قیس» می گوید: شخصی یهودی به نزد امیرالمؤمنین: آمده و از ایشان پرسید: یا أبا الحسن چگونه است که هنوز بیست وپنج سال از وفات پیامبرتان نگذشته است و شما این گونه چند فرقه گشته و به کشتار یکدیگر پرداخته اید؟ علی علیه السلام پاسخ دادند: بلی اما اختلاف ما در مورد شخص پیامبر نیست بلکه نحوه برداشت ها و بیان روایات گوناگون از طرف ایشان باعث این نزاع ها گشته است اما حالا شما بگویید چگونه است که هنوز بنی اسرائیل پای از دریا برون ننهاده بودند که از موسی خواستند برای آن ها خدایی بسازد تا بتوانند به وسیله آن در برابر قبطیان مقابله به مثل نمایند. (1)

قسمت سوم: عکس العمل موسی علیه السلام در برابر این پیشنهاد نابخردانه ی قومش

موسی علیه السلام از این پیشنهاد جاهلانه و نابخردانه، بسیار ناراحت شد، به آن ها رو کرد و گفت:

1- «این ها (را که می بینید)، سرانجام کارشان نابودی است و آنچه انجام می دهند، باطل (و بیهوده) است. (*)(سپس) گفت: آیا غیر از خداوند، معبودی برای شما بطلبم؟! خدایی که شمارا بر جهانیان (و مردم عصرتان) برتری داد!» (*) (2)

بر هر آنچه در وی اند از آزمون

حق تعالی زودشان سازد نگون

دین ایشان زود گردد خوار و پست

وین بتان بر دست ما خواهد شکست

باطل است و زایل آنچه می کنند

از عبادت ها بر اصنام نژند

گفت روزی مر علی «ع» را یک جهود

دفن پیغمبر نکردید از عهود

تا بدین خود نگردید اختلاف

گفت از و کردیم نی در او خلاف

بود در تفسیر قولش گفتگو

نی که در پیغمبری و احکام او

مر شمارا خشک لیک از بحر پا

نا شده گفتید با موسی که ما

از تو خواهیم اینکه رسم دین کنی

مر خدایان بهر ما تعیین کنی

هم چنان که بت پرستان در نظر

بهر خود سازند اله از چوب و زر

گفت موسی من کنم آیا طلب

بهرتان معبودی الا ذات رب

وانگهی کاو داد تفصیل از یقین

مر شمارا بر تمام عالمین (3)


1- ثعلبی، عرائس، ص 113
2- اعراف: 139-140 (إِنَّ هَؤُلَاءِ مُتَبرَّ مَّا هُمْ فِیهِ وَ بَاطِلٌ مَّا کاَنُواْ یَعْمَلُونَ (*) قَالَ أَ غَیرْ اللَّهِ أَبْغِیکُمْ إِلَاهًا وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلیَ الْعَلَمِینَ)
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 260

ص:141

2- «به راستی ما آن ها را با علم (خویش) بر جهانیان برگزیدیم و برتری دادیم، (*) و آیاتی (از قدرت خویش) را به آن ها دادیم که آزمایش آشکاری در آن بود (*)» (1)

برگزیدیم او و قومش را چنین

از ره دانش بر اهل عالمین

علم یعنی بودمان از ما سبق

که به فضل اند این جماعت مستحق

وز نشان هاشان بدادیم ار قرار

آنچه در آن نعمتی بود آشکار (2)

3- سپس موسی به پیروان خود گفت: «ای بنی اسرائیل نعمت هایی را که خدا به شما ارزانی داشته است فراموش نکنید» (3)

آل یعقوب آورید از نعمتم

یاد، یعنی شکر آن در حضرتم

بر شما دادم ز نعمت ها فزون

هم فزونی ز اهل عالم در شئون (4)

ذکر اسرائیلیان و افضال حق

که بر ایشان شد گذشت اندر ورق

نیست بر تکرار حاجت شرح آن

هست تکرارش به تأکید بیان (5)

نکته ها

 یاد نعمت ها

عشق به خدا، شکر نعمت های او و تعبّد و تسلیم در برابر دستورات اوست.

 «فضلتکم علی عالمین »

«امت برگزیده عصر خویش»... (6) مردم جهان در آن عصر و زمان است نه در تمام قرون و اعصار، چراکه: قرآن صریحاً در سوره آل عمران آیه 110 خطاب به امت اسلامی می فرماید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ ...» شما بهترین امتی بودید که به سود مردم قدم به عرصه وجود گذاشتید.

همچنین ممکن است مراد از برتری، پیروزی حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل بر فرعونیان باشد، نه برتری اخلاقی و اعتقادی. (جاثیه: 16) زیرا قرآن بارها از بهانه جویی های بی مورد و بی اعتقادی آن ها انتقاد می کند.


1- دخان: 32-33 (وَ لَقَدِ اخْترَنَاهُمْ عَلیَ عِلْمٍ عَلیَ الْعَالَمِینَ (*) وَ ءَاتَیْنَاهُم مِّنَ الاَیَاتِ مَا فِیهِ بَلَؤٌاْ مُّبِینٌ (*))
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 688
3- بقره:47/ 122 (یَابَنیِ إِسْرَ ءِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتیِ َ الَّتیِ أَنْعَمْتُ عَلَیْکمُ ْ...)
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 25
5- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 48
6- بقره: 47 / 122 (یَابَنیِ إِسْرَ ءِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتیِ َ الَّتیِ أَنْعَمْتُ عَلَیْکمُ ْ وَ أَنیّ ِ فَضَّلْتُکُمْ عَلیَ الْعَالَمِینَ)

ص:142

همان گونه که در مورد سرزمین هایی که بنی اسرائیل وارث آن شدند در آیه 137 سوره اعراف می فرماید: (وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِی بارَکْنا فِیها): ما این قوم مستضعف را وارث مشرق ها و مغرب های پربرکت زمین کردیم.

روشن است بنی اسرائیل در آن زمان وارث تمام جهان نشدند و منظور شرق و غرب منطقه خودشان است.

البته بعضی از مفسران معتقدند که بنی اسرائیل بعضی مزایا داشتند که در طول تاریخ منحصر به خودشان بوده ازجمله کثرت انبیاء چراکه از هیچ قومی این قدر پیامبر برنخاسته است. ولی این سخن علاوه بر اینکه مزیت مطلق آن ها را ثابت نمی کند، مزیتی نمی تواند باشد، چراکه ممکن است کثرت قیام انبیاء را از میان آن ها دلیل بر نهایت سرکشی و تمرد این قوم بدانیم، همان گونه که حوادث مختلف بعد از قیام موسی علیه السلام نشان می دهد که با این پیامبر بزرگ چه نکردند؟!

ولی با توجه به اینکه این جمعیت لجوج طبق گفته قرآن همواره پیامبران خود را آزار می دادند و با سرسختی و تعصب خاصی در برابر احکام الهی می ایستادند و حتی زمانی که تازه از نیل رهایی یافته بودند پیشنهاد بت سازی به موسی کردند!

ممکن است گفته شود منظور از آیه فوق بیان امتیاز نیست بلکه بیان حقیقت دیگری است و معنی آیه چنین است: «باوجود اینکه ما علم داشتیم که آن ها از مواهب الهی سوءاستفاده می کنند برتری به آن ها دادیم تا آنان را بیازمائیم» چنان که از آیه بعد نیز استفاده می شود که خداوند مواهب دیگری نیز به آن ها داد تا آن ها را بیازماید.

به این ترتیب این گزینش الهی نه تنها دلیل بر مزیت آن ها نیست بلکه یک مذمت ضمنی نیز در آن درج است چراکه حق این نعمت را ادا نکرده اند و از عهده امتحان برنیامدند.

شاید هدف از ذکر این سرگذشت بنی اسرائیل برای مسلمانان نخستین این است که آن ها از انبوه دشمنان و قدرت عظیمشان نهراسند و مطمئن باشند خداوندی که فراعنه قدرتمند را درهم کوبید و بنی اسرائیل را وارث ملک و حکومت آن ها ساخت در آینده ای نه چندان دور چنین پیروزی را نصیب شما خواهد کرد، ولی همان گونه که آن ها با این مواهب آزمایش شدند شما نیز سخت در کوره امتحان قرار خواهید گرفت تا روشن شود بعد از قدرت و پیروزی، شما چه خواهید کرد؟! و این اخطاری است به همه امت ها و ملت ها در مورد پیروزی ها و مواهبی که از لطف الهی به دست می آورند، که دام امتحان در این هنگام سخت است.

 نعمت آزادی از چنگال ستمکاران

در قرآن آمده است:

1- «به خاطر بیاورید زمانی را که شمارا از دست فرعونیان نجات بخشیدیم» «همان ها که دائماً شمارا به شدیدترین وجهی آزار می دادند» «پسرانتان را سر می بریدند و زنان شمارا برای کنیزی و خدمت، زنده نگه می داشتند»

2- «و در این ماجرا آزمایش سختی از سوی پروردگارتان برای شما بود» (1)


1- بقره: 49؛ إبراهیم: 6؛ اعراف: 141 (وَ إِذْ نجَّیْنَاکُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبحِّونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَ فیِ ذَالِکُم بَلَاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ)

ص:143

یاد آن وقتی کنید از واقعات

که شمارا دادم از محنت نجات

وز عذاب سخت کز فرعونیان

مر شمارا بود بیرون از بیان

جمله می کشتند ابناتان بزار

غیر نسوان را که خدمت بود کار

و آن بلایی بود از پروردگار

مر شمارا بس عظیم و بی شمار (1)

یاد کن چون گفت موسی قوم را

نعمة الله اذکروا یا قومنا

نعمتی کانعام کرد او بر شما

چون رهاند از آل فرعون دغا

می چشانیدندتان از هر عذاب

رنج و سختی بیشمار و بی حساب

تیغ بر ابنائتان بگذاشتند

وان زنانتان را به خدمت داشتند

کاهنانشان گفته بودند از وعید

گردد از یعقوبیان طفلی پدید

که کند

این ملک را زیر و زبر

دولت فرعون از او آید بسر

پس ز اسرائیلیان هر زن که زاد

گر پسر بد می بکشتند از عناد

وین بلائی بود از پروردگار

مر شمارا بس بزرگ و ناگوار (2)

یاد آرید آنکه برهاندیم ما

مر شمارا ز آل فرعون دغا

که شمارا می چشانند از عذاب

رنج و سختی وین بود سوءالعذاب

بهر قتل و نفس و افناء وجود

آن پسرهاتان بکشتند از جحود

وان زنان را زنده می بگذاشتند

که از ایشان چشم خدمت داشتند

وین بلائی بر شما بود آشکار

بس عظیم از جانب پروردگار

هم نجات از قومتان بد نعمتی

از پس رنج فراوان راحتی (3)

نکته ها

 در آیه ی قبل که سخن از برتری و فضیلت بنی اسرائیل بود، آن را فقط به خدا نسبت داد و فرمود: (هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ) ولی این آیات می فرماید: ما آن ها را نجات دادیم، (أَنْجَیْناکُمْ، نجَیناکُم، أنجاکُم) این تفاوت در مفرد و جمع، شاید به خاطر آن است که نجات خداوند، به واسطه ی صبر و مقاومت خود مردم و رهبری حضرت موسی انجام گرفته است و معمولاً در مواردی که الطاف الهی از طریق واسطه ها انجام گیرد، ضمیر جمع بکار برده می شود. مثلاً در مورد باران می فرماید: (أَنْزَلْنا)، زیرا دریا، گرما، ابر، باد و موارد دیگر دست به دست هم داده و باران را به وجود آورده اند.

 سه معجزه الهی

در این آیه، سه معجزه ی الهی در کنار هم مطرح شده است: (4)

الف: شکافتن دریا. ب: نجات بنی اسرائیل. ج: غرق فرعونیان.


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 25
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی ،ص 386
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 260
4- بقره: 50 (وَ إِذ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَ أَغْرَقْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ)

ص:144

وآنکه بحر از بهرتان

بشکافتیم

روی از فرعونیان برتافتیم

بر نجات آل یعقوب از گواه

غرقشان کردیم در آب سیاه

ظاهر است این آیه گر داری به یاد

هست ذکرش بهر تأکید

وداد

یاد نعمت مهر جان افزون کند

یاد غیر او ز دل بیرون

کند

گرچه او مستغنی است از غیر خویش

مهر خواهد بهر بذل

خیر خویش

آنکه مهرش بنده را سرور کند

خاک را ز افلاک عالی تر

کند

بطن و تأویل این بود کز جور نفس

او رهاند تا نماند

طور نفس

وز قوای نفس امّاره که سخت

اندر این مصر بدن افکنده

رخت

و آن قواها جمله وهم است و خیال

و آن غضب وان شهوت

با اتصال

هست اسرائیل روح باصفا

قوه های روحی ابناء

وفا

آن قواهای طبیعی چون نسا است

از حواس ظاهر و نامیه

راست

بازدارند این قوا را از نفاق

بر امور صعبه و اعمال

شاق

جمع مال و نظم قوت و حرص و آز

کسب جاه و جامه و آمال

باز

رود نیل و قلزم ظلمانیت

در مثل شد ماده جسمانیت

انفلاقش بهر ارباب نجات

چون شکاف ارض باشد

از نبات

قلب با اتباع خود همچون کلیم

با تجرد بگذرد بی خوف

و بیم

کرده از مصر بدن قطع امید

کاندر آن بودند محکوم

و عبید

بسته از دار الملام جسم بار

گشته دور از نفس دون

با عقل یار

با جنودش نفس از پی کینه تاز

کآوردشان در دیار

جسم و باز

کی رسد بر عقل وهم لا یلیق

جز که در آب سیه گردد

غریق

آن گذشت از نیل با یاران چو برق

وین بخواری گشت در

رودابه غرق

ناظران بینند با چشم شهود

کان کجا رفت این کجا

ماند از جحود

کن تو کار دل که باشی یار عقل

وارهی از وهم دون

ز آثار عقل

قبطیان در مصر تن با صد عتو

می کشند ابنای روحانیّ

تو

و آن بنات اعنی حواست را مدام

می کنند از زحمت و

خدمت تمام

کن تلافی رو برون از مصر تن

قبطیان را شاید این

دار المحن

غرقه گشتن وهم را باشد سزا

اندر این رودابه با

رنج و عزا

بین هلاکش زآنکه او خونی تست

در پی اهلاک و محزونیّ

تست

یار آن شو کز غم آزادت کند

فارغ از فرعون جلادت

کند (1)


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 25-26

ص:145

قسمت چهارم: نصایح مشفقانه ی موسی به قومش

در قرآن آمده است:

1- «ما موسی را با آیات خود (معجزات گوناگون) فرستادیم و به او فرمان دادیم که قوم خودت را از ظلمات به نور هدایت کن» همچنین «تو موظفی که ایام الهی و روزهای خدا را بیاد قوم خود بیاوری»

2- «در این سخن و در همه ایام الله، آیات و نشانه هایی است برای هر انسان شکیبا و پر استقامت و شکرگزار» (1)

ما فرستادیم موسی را چنان

با عصا و معجزاتی بیکران

قوم خود را تا ز ظلمت سوی نور

آوری بیرون نمانی در قصور

پندشان ده آور اندر یادشان

روزهای حق باستسعادشان

یعنی ازآن روزها که بر امم

رفته بر پاداش کفر از رنج و غم

یا ز ایامی که بودندی اسیر

زیردست قوم فرعون شریر

عارفان گویند هست آن روزها

روزهای وصل عشق آموزها

اندر آن باشد بس از آیات حق

بهر هر صبار شاکر بر نسق

گر بلا آید بود مؤمن صبور

ور که نعمت رو کند باشد شکور (2)

یکی از آن نعمت ها، ایّام الله و روزهای درخشان و پرباری که در تاریخ بنی اسرائیل وجود داشته و ذکر آن تذکری برای مسلمانان است...

چه روزی از این پربرکت تر که شر جمعیت خودکامه و سنگدل و استعمارگری را از سر شما کوتاه کرد، همان ها که بزرگ ترین جنایت را در حق شما قائل می شدند، چه جنایتی از این برتر که پسران شمارا همچون حیوانات سر می بریدند (توجه داشته باشید که قرآن تعبیر به ذبح می کند نه قتل) و از این مهم تر نوامیس شما به صورت کنیزانی در چنگال دشمن بی آزرم بودند.

نه تنها در مورد بنی اسرائیل که در مورد همه اقوام و ملت ها، روز رسیدنشان به آزادی و استقلال و کوتاه شدن دست طاغوت ها از ایام الله است که باید همواره آن را به خاطر داشته باشند، خاطره ای که توجه به آن از ارتجاع و بازگشت به وضع گذشته آن ها را حفظ می کند.

فرعونیان پسران بنی اسرائیل را سر می بریدند و زنان آن ها را زنده نگه می داشتند، این تنها کار فرعون و فرعونیان نبود، بلکه در طول تاریخ شیوه هر استعمارگری چنین بوده است که قسمتی از نیروهای فعال و پرخاشگر و پر مقاومت را نابود می کردند و قسمت دیگری را تضعیف کرده و در مسیر منافع خود به کار می انداختند، که بدون این کار ادامه استعمار و استثمار برای آن ها ممکن نبوده است ولی مهم این است که بدانیم گاهی حقیقتاً پسران را نابود می کنند، (همچون فرعونیان) و گاهی از طریق مبتلا ساختن آن ها به انواع اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی و غوطه ور ساختن آن ها در فحشاء، نیروی فعال آن ها را از کار می اندازند و از آن ها مرده زنده نمایی می سازند. این همان


1- إبراهیم: 5 (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِوَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 386

ص:146

چیزی است که مسلمانان باید به دقت مراقب آن باشند که اگر نسل جوان آن ها با وسایل مختلف، سرگرم شد و نیروی ایمان و قدرت جسمانی خود را از دست داد، باید بدانند که اسارت و بردگی برای آن ها قطعی است.

نکته ها

 (ایام الله)

مسلماً اشاره به روزهای مخصوصی است که امتیاز و روشنایی و درخشش فوق العاده ای دارد. به همین جهت مفسران در تفسیر آن احتمالات مختلفی داده اند:

بعضی گفته اند اشاره به روزهای پیروزی پیامبران پیشین و امت های راستین آن ها است و روزهایی که انواع نعمت های الهی براثر شایستگی ها شامل حال آن ها است.

و بعضی گفته اند اشاره به روزهایی است که خداوند اقوام سرکش را به زنجیر عذاب می کشید و طاغوت ها را با یک فرمان درو می کرد!

ایام الله، تمام روزهایی است که دارای عظمتی در تاریخ زندگی بشر است.

هرروز که یکی از فرمان های خدا در آن چنان درخشیده، که بقیه امور را تحت الشعاع خود قرار داده، از ایام الله است.

هرروز که فصل تازه ای در زندگی انسان ها گشوده و درس عبرتی به آن ها داده و ظهور و قیام پیامبری در آن بوده، یا طاغوت و فرعون گردنکشی در آن به قعر دره نیستی فرستاده شده،

هرروز که حق و عدالتی برپاشده و ظلم و بدعتی خاموش گشته، همه آن ها از ایام الله است.

 آزادی برترین نعمت

ایام الله روز نجات بنی اسرائیل از چنگال فرعونیان است؛ و ذکر «روز نجات» درآیات موردبحث دلیل بر اهمیت فوق العاده آزادی و استقلال در سرنوشت ملت ها است. آری هیچ ملتی تا از وابستگی نرهد و از چنگال اسارت و استثمار آزاد نشود، نبوغ و استعداد خود را هرگز ظاهر نخواهد ساخت و درراه الله که راه مبارزه با هرگونه شرک و ظلم و بیدادگری است گام نخواهد گذاشت و به همین دلیل رهبران بزرگ الهی، نخستین کارشان این بود که ملت های اسیر را از اسارت فکری و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی آزاد سازند، سپس روی آن ها کار کنند و برنامه های توحیدی و انسانی پیاده کنند.

 (صبّار) و (شکور)

هر دو صیغه مبالغه است که یکی فزونی صبر و استقامت را می رساند و دیگری فزونی شکرگزاری نعمت، اشاره به اینکه افراد باایمان نه در مشکلات و روزهای سخت دست وپای خود را گم می کنند و تسلیم حوادث می شوند و نه در روزهای پیروزی و نعمت گرفتار غرور و غفلت می گردند و ذکر این دو بعد از اشاره به «ایام الله» گویا ناظر به همین مطلب است.

ص:147

قسمت پنجم: دستور شکر نعمت ها برای فزونی آن ها به بنی اسرائیل

در قرآن آمده است:

1- (موسی به قومش گفت)«به خاطر بیاورید که پروردگار شما اعلام کرد اگر شکر نعمت های مرا بجا آورید من به طور قطع نعمت های شمارا افزون می کنم و اگر کفران کنید عذاب و مجازات من شدید است» (1)

2- «موسی به بنی اسرائیل یادآور شد که اگر شما و تمام مردم روی زمین کافر شوید (و نعمت خدا را کفران کنید)» هیچ زیانی به او نمی رسانید چراکه او بی نیاز و ستوده است. (2)

یاد آرید آنکه کرد اعلامتان

حق پی افزونی انعامتان

که کنید ار شکر نعمت های من

نعمت افزایم شمارا بی سخن

ناسپاسی ور کنید از سوء بخت

مر عذابم ناسپاسان راست سخت

شکر افزاید به نعمت پی به پی

تا رساند بنده را بر قرب وی

گفت موسی ای گروه ار ناسپاس

مر شما گردید خود با کل ناس

هر که هست اندر زمین از انس و جان

بی نیاز است او ز شکر مردمان

از هر آن شکری غنی است و حمید

ناطق اند اشیا به شکرش بر مزید

پس زیان ناسپاسی بر شماست

نی بر آن کو خالق ارض و سماست (3)

نکته ها

 حقیقت شکر

شکر نعمت و ایمان آوردن به خدا مایه افزونی نعمت شما و تکامل و افتخار خودتان است وگرنه خداوند آن چنان بی نیاز است که اگر تمام کائنات کافر گردند، بر دامان کبریایی او گردی نمی نشیند، چراکه او از همگان بی نیاز است و حتی احتیاج به تشکر و ستایش ندارد چراکه او ذاتاً ستوده (حمید) است. اگر او نیازی در ذات پاکش راه داشت، واجب الوجود نبود و بنابراین مفهوم غنی بودن او آن است که همه کمالات در او جمع است و کسی که چنین است ذاتاً ستوده است زیرا معنی «حمید» چیزی جز این نیست که کسی شایسته «حمد» باشد.

جالب اینکه در مورد شکر با صراحت می گوید لازیدنکم (مسلماً نعمتم را بر شما افزون خواهم کرد) اما در مورد کفران نعمت نمی گوید شمارا مجازات می کنم بلکه تنها می گوید «عذاب من شدید است» و این تفاوت تعبیر دلیل بر نهایت لطف پروردگار است.


1- إبراهیم: 7 (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ)
2- إبراهیم: 8 (وَ قالَ مُوسی إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ)
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 386

ص:148

بدون شک خداوند در برابر نعمت هایی که به ما می بخشد نیازی به شکر ما ندارد و اگر دستور به شکرگزاری داده آن هم موجب نعمت دیگری بر ما و یک مکتب عالی تربیتی است.

حقیقت شکر دارای سه مرحله است:

1. نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهی پایه اول شکر است.

2. و از آن که بگذریم مرحله زبان فرامی رسد. (گفتن (الحمد للَّه) و مانند آن)

3. ولی از آن بالاتر مرحله عمل است: شکر عملی آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتی برای چه هدفی به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده ایم، همان گونه که بزرگان فرموده اند: (الشکرُ صَرَفَ العَبدُ جَمیعَ ما أنعمَهُ الله تعالی فیما خلقَ لأجلِهِ) (1)

راستی چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایی و گویایی بخشید؟ آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگی را بشناسیم و با این وسایل در مسیر تکامل گام برداریم؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نماییم و با باطل بجنگیم، اگر این نعمت های بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم، شکر عملی او است و اگر وسیله ای شد برای طغیان و خودپرستی و غرور و غفلت و بیگانگی و دوری از خدا این عین کفران است،

(*) امام صادق علیه السلام می فرماید: (ادنی الشکر رؤیة النعمة من الله من غیر علة یتعلق القلب بها دون الله و الرضا بما اعطاه و ان لا تعصیه بنعمة و تخالفه بشی ء من امره و نهیه بسبب من نعمته): «کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانی، بی آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود و خدا را فراموش کنی و همچنین راضی بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهی و اوامر و نواهی او را با استفاده از نعمت هایش زیر پا نگذاری» (2)

(*) حدیثی که از امام صادق علیه السلام در تفسیر نور الثقلین نقل شده نیز دلیل روشنی بر این تفسیر است، آنجا که می فرماید: (شکرُ النِّعمة إجتنابُ المَحارِم): «شکر نعمت آن است که از گناهان پرهیز شود» (3)

رابطه میان «شکر» و «فزونی نعمت» روشن می شود، چراکه هرگاه انسان ها نعمت های خدا را درست در همان هدف های واقعی نعمت صرف کردند، عملاً ثابت کرده اند که شایسته و لایق اند و این لیاقت و شایستگی سبب فیض بیشتر و موهبت افزون تر می گردد.

این واقعیت نیز قابل تردید نیست که ما هر وقت در مقام شکر الهی چه بافکر چه با زبان و چه با عمل برمی آییم، خود این توانایی بر شکر در هر مرحله موهبت تازه ای است و به این ترتیب اقدام بر شکر، ما را مدیون نعمت های تازه او می سازد و به این ترتیب هرگز قادر نیستیم که حق شکر او را ادا کنیم همان گونه که در مناجات شاکرین از مناجات پانزده گانه امام سجاد(ع) می خوانیم: (کیف لی بتحصیل الشکر و شکری ایاک یفتقر الی شکر، فکلما قلت لک الحمد


1- موسوی سبزواری، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 380؛ قاسمی،محاسن التأویل،ج 8، ص138.
2- امام صادق (ع)، مصباح الشریعه، ص24؛ مجلسی، بحار الانوار، ج68، ص 52؛ قمی، سفینۀ البحار ج 4 ص 477.
3- محمدی ری شهری، میزان الحکمه (با ترجمه فارسی)، ج 6، ص 15

ص:149

وجب علی لذلک ان اقول لک الحمد) چگونه می توانم حق شکر ترا بجای آورم درحالی که همین شکر من نیاز به شکری دارد و هر زمان که می گویم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزاری بگویم لک الحمد!

برترین مرحله شکری که از انسان ساخته است این است که اظهار عجز و ناتوانی از شکر نعمت های او کند...

(*) همان گونه که در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که فرمود: ) فیما اوحی الله عز و جل الی موسی اشکرنی حق شکری فقال یا رب و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به علی قال یا موسی الان شکرتنی حین علمت ان ذلک منی(: «خداوند به موسی علیه السلام وحی فرستاد که حق شکر مرا ادا کن، عرض کرد پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم درحالی که هر زمانی شکر تو را بجا آورم این موفقیت خود نعمت تازه ای برای من خواهد بود، خداوند فرمود ای موسی الان حق شکر مرا ادا کردی چون میدانی حتی این توفیق از ناحیه من است». (1)

!

بنده همان به که ز

تقصیر خویش

عذر به درگاه خدا

آورد

ور نه سزاوار خداوندی اش

کس نتواند که بجا آورد

علی علیه السلام دریکی از کلمات حکمت آمیز خود در نهج البلاغه می فرماید: (إذا وَصَلت إلَیکم أطرافَ النِّعَم فلا تُنَفِّروا أقصاها بِقِلَّة الشُّکر): (هنگامی که مقدمات نعمت های خداوند به شما میرسد سعی کنید با شکرگزاری، بقیه را به سوی خود جلب کنید، نه آنکه با کمی شکرگزاری آن را از خود برانید)! (2)

تنها تشکر و سپاسگزاری از خداوند در برابر نعمت های کافی نیست، بلکه باید از کسانی که وسیله آن موهبت بوده اند نیز تشکر و سپاسگزاری نمود و حق زحمات آن ها را از این طریق ادا کردو آن ها را از این راه به خدمات بیشتر تشویق نمود.

(*) در حدیثی از امام علی بن الحسین علیه السلام می خوانیم که فرمود: روز قیامت که می شود خداوند به بعضی از بندگانش می فرماید: آیا فلان شخص را شکرگزاری کردی؟ عرض می کند: پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم، می فرماید: چون شکر او را بجا نیاوردی شکر مرا هم ادا نکردی! سپس امام فرمود: ( اشکرکم للَّه اشکرکم للناس): (شکرگزارترین شما برای خدا آن ها هستند که از همه بیشتر شکر مردم را بجا می آورند). (3)

شکر ذاتاً راهی است برای شناخت هر چه بیشتر خداوند: افزایش نعمت های خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده، تنها به این نیست که نعمت های مادی تازه ای به آن ها ببخشد، بلکه نفس شکرگزاری که توأم با توجه مخصوص به خدا و عشق تازه ای نسبت به ساحت مقدس او است خود یک نعمت بزرگ روحانی است که در تربیت نفوس انسان ها و دعوت آنان به اطاعت فرمان های الهی، فوق العاده مؤثر است، بلکه شکر ذاتاً راهی است برای شناخت هر چه بیشتر خداوند... و به همین دلیل علمای عقاید در علم


1- مجلسی، بحار الانوار، ج 13، ص 351، حدیث 41.
2- نهج البلاغه، حکمت 13.
3- کلینی، اصول کافی، ج2، ص 99، حدیث30.

ص:150

کلام برای اثبات «وجوب معرفه الله» (شناخت خدا) از طریق وجوب شکر «منعم» (نعمت بخش) وارد شده اند.

 احیای روح شکرگزاری در جامعه

با ارج نهادن و تقدیر و سپاس از آن هایی که با علم و دانش خود و یا با فداکاری و شهادت، یا با سایر مجاهدات در طریق پیشبرد اهداف اجتماعی خدمت کرده اند یک عامل مهم حرکت و شکوفایی و پویایی جامعه است.

در اجتماعی که روح تشکر و قدردانی مرده کمتر کسی علاقه و دلگرمی به خدمت پیدا می کند و به عکس آن ها که بیشتر قدردانی از زحمات و خدمات اشخاص می کنند، ملت هایی بانشاط تر و پیشروترند.

توجه به همین حقیقت سبب شده است که در عصر ما به عنوان قدردانی از زحمات بزرگان گذشته در صدمین سال، هزارمین سال، زادروز و در هر فرصت مناسب دیگر، مراسمی برای بزرگداشت آن ها بگیرند و ضمن سپاسگزاری از خدماتشان مردم را به حرکت و تلاش بیشتر دعوت کنند.

فی المثل در انقلاب اسلامی کشور ما که پایان یک دوران تاریک دو هزار و پانصدساله و آغاز دوران جدیدی بود، وقتی می بینیم همه سال و هرماه بلکه هرروز، خاطره شهیدان انقلاب زنده می شود و بر آن ها درود می فرستند و به تمام کسانی که به آن ها منسوب اند احترام می گذارند و به خدماتشان ارج می نهند، این خود سبب می شود که عشق و علاقه به فداکاری در دیگران پرورش یابد و سطح فداکاری مردم بالاتر رود و به تعبیر قرآن شکر این نعمت باعث فزونی آن خواهد شد و از خون یک شهید هزاران مجاهد می روید و مصداق زنده لازیدنکم می شود!

قسمت ششم: یادآوری سرنوشت اقوام کافر و لجوج گذشته

موسی به یادآوری سرنوشت گروه هایی از اقوام گذشته، همان ها که در برابر نعمت های الهی راه کفران را پیش گرفتندو در برابر دعوت رهبران الهی به مخالفت و کفر برخاستند می پردازد و منطق آنان و سرانجام کار آن ها را به بنی اسرائیل می گوید. در قرآن آمده است:

1- (موسی در ادامه به قومش یادآوری می کند که) آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند، به شما نرسید؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و آن ها که پس از ایشان بودند همان ها که جز خداوند از آنان آگاه نیست پیامبرانشان دلایل

ص:151

روشن برای آنان آوردند، ولی آن ها (از روی تعجّب) دست بر دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شده اید، کافریم! و نسبت به آنچه ما را به سوی آن می خوانید، شکّ و تردید داریم!» (1)

2- رسولان آن ها گفتند: «آیا در خدا شکّ است؟! خدایی که آسمان ها و زمین را آفریده او شمارا دعوت می کند تا گناهانتان را ببخشد و تا موعد مقرّری شمارا باقی گذارد!» آن ها گفتند: «(ما این ها را نمی فهمیم! همین اندازه می دانیم که) شما انسانهایی همانند ما هستید، می خواهید ما را ازآنچه پدرانمان می پرستیدند بازدارید شما دلیل و معجزه روشنی برای ما بیاورید!» (2)

بر شما نامد خبر آیا که بیش

زان کسان که از شما بودند پیش

و آن کسان کز بعدشان آمد ببود

از قبیل نوح و عاد و هم ثمود

کس نداند آن جماعت را عدد

از فزونی جز خداوند احد

قرن ها بودند وز اهل آن قرون

کس خبر جز حق نداد از چندوچون

می بیاوردند بر پیشینیان

بیناتی انبیا از هر نشان

پس بگردانند ز انکار و حسد

دست های خویش بر افواه خود

نگرویدستیم گفتند آنچه را

که فرستاده شدید آن را به ما

یعنی اندر زعم خود نیک اخترید

و از خدا بر ما شما پیغمبرید

ما در آن باشیم بر شک و گمان

که شما خوانید خود ما را بدان

پس بگفتند آن رسولان بی هوس

ما شمارا بر خدا خوانیم و بس

هست آیا در وجود او شکی

کی کند شک در خدا ذی مدرکی

آفریننده سماوات و زمین

شک کند در وی مگر بی عقل و دین

مر شمارا خواند او بر دین و راه

تا بیامرزد شمارا از گناه

باز پس دارد شمارا در عذاب

تا به وقت نام برده از حساب (3)

موسی علیه السلام در اینجا برای اثبات وجود و صفات خدا تکیه بر نظام عالم هستی و آفرینش آسمان ها و زمین می کند و می دانیم در مسئله خداشناسی هیچ دلیلی زنده تر و روشن تر از آن نیست چراکه این نظام شگرف، هر گوشه ای از آن مملو از اسراری است که به زبان حال فریاد می زند: جز یک قادر حکیم و عالم مطلق، قدرت چنین طراحی ندارد و به همین دلیل هرقدر علم و دانش بشر پیشرفت بیشتری می کند، دلایل بیشتری از این نظام آشکار می گردد که ما را به خدا هرلحظه نزدیک تر می سازد.


1- ابراهیم: 9 (أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُاْ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ لَا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَتِ فَرَدُّواْ أَیْدِیَهُمْ فیِ أَفْوَاهِهِمْ وَ قَالُواْ إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَ إِنَّا لَفِی شَکٍ ّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ)
2- ابراهیم: 10 (قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فیِ اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلیَ أَجَلٍ مُّسَمًّی قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کاَنَ یَعْبُدُ ءَابَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَنٍ مُّبِینٍ)
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 387

ص:152

نکته ها

 شک در ایمان

آن ها نخست ابراز کفر و بی ایمانی نسبت به پیامبران کردند، ولی به دنبال آن، اظهار داشتند که ما در شکیم و با کلمه «مریب» نیز آن را تکمیل نمودند این دو چگونه باهم سازگار است؟ پاسخ این است که بیان تردید در حقیقت علتی است برای عدم ایمان زیرا ایمان آوردن نیاز به یقین دارد و شک مانع آن است.

 هدف دعوت پیامبران

1. آمرزش گناهان و به تعبیر دیگر پاک سازی روح و جسم و محیط زندگی بشر...

2. ادامه حیات تا زمان مقرر که این دو درواقع علت و معلول یکدیگرند، چه اینکه جامعه ای می تواند به حیات خود ادامه دهد که از گناه و ظلم پاک باشد...

 (فاطر)

در اصل به معنی «شکافنده» است.

در اینجا کنایه از «آفریننده» است.

آفریننده ای که با برنامه حساب شده اش چیزی را می آفریند و سپس آن را حفظ و نگهداری می کند.

گویی ظلمت عدم با نور هستی به برکت وجودش از هم شکافته می شود، همان گونه که سپیده صبح پرده تاریک شب را می درد و همان گونه که شکوفه خرما غلافش را از هم می شکافد و خوشه نخل از آن سر برمی آورد (و لذا عرب به آن «فطر» (بر وزن شتر) می گوید).

این احتمال نیز وجود دارد که «فاطر» اشاره به شکافتن توده ابتدایی ماده جهان باشد که در علوم روز می خوانیم که مجموع ماده عالم یک واحد به هم پیوسته بود سپس شکافته شد و کرات آشکار گشت.

او شمارا دعوت می کند تا گناهانتان را ببخشد و تا موعد مقرّری شمارا باقی گذارد!(یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلیَ أَجَلٍ مُّسَمًّی).

(*) در حدیث جامع و جالبی نیز از امام صادق علیه السلام می خوانیم: (مَن یَموتُ بالذُّنوبِ أکثرُ مِمّا یَموتُ بالآجال و مَن یَعیشُ بالإحسان أکثرُ مِمَّن یَعیشُ بالأعمال): «آن هایی که با گناه می میرند بیش از آن هایی هستند که با اجل طبیعی از دنیا می روند و آن ها که با نیکی زنده می مانند (و طول عمر می یابند) بیش از آن ها هستند که به عمر معمولی باقی می مانند.» (1)

(*) از امام صادق علیه السلام نقل شده: (إنَّ الرَّجُل یُذنبُ الذنبَ فیحرِّمَ صَلاةُ اللیلِ و إنَّ العَمَل السیئ اسرعُ فی صاحِبه مِن السکّینَ فی اللَّحم): «گاهی انسان گناه می کند و از اعمال نیکی همچون نماز شب باز میماند (بدانید) کار بد در فنای انسان از کارد در گوشت سریعتر اثر می کند». (2)

ضمناً از این آیه به خوبی استفاده می شود که ایمان به دعوت انبیاء و عمل به برنامه های آن ها جلو «اجل معلق» را می گیرد و حیات انسان را تا «اجل مسمی» ادامه می دهد.


1- مجلسی، بحار الانوار، ج 73، ص 363، حدیث 95 و ج5، ص 140، حدیث 7؛ امالی شیخ طوسی، ص 701، حدیث 1498
2- مجلسی، بحار الانوار، ج 73، ص 330، حدیث 13؛ حر عاملی، الوسائل الشیعه،ج 15، ص 302، حدیث 20578

ص:153

(چون می دانیم انسان دارای دو گونه اجل است یکی سررسید نهایی عمر یعنی همان مدتی که آخرین توانایی بدن برای حیات است و دیگر اجل معلق یعنی پایان یافتن عمر انسان براثر عوامل و موانعی در نیمه راه و این غالباً براثر اعمال بی رویه خود او و آلودگی به انواع گناهان است )

 اسباب بخشش گناهان در دنیا

1) توبه. (1)

2) ترک گناهان کبیره. (2)

3) حسنات و کارهای نیک. (3)

 بشر بودن انبیا

بشر بودن پیامبران نه تنها مانع نبوت آن ها نبوده بلکه کامل کننده نبوت آن ها است و آن ها که این موضوع را دلیلی بر انکار رسالت انبیاء می گرفتند هدفشان بیشتر بهانه جویی بود.

همچنین تکیه بر راه و رسم نیاکان با توجه به این حقیقت که معمولاً دانش آیندگان بیش از گذشتگان است، چیزی جز یک تعصب کور و خرافه بی ارزش نمی تواند باشد و ازاینجا روشن می شود اینکه تقاضا داشتند دلیل روشنی اقامه بشود به خاطر این نبوده که پیامبران فاقد آن بوده اند، بلکه کراراً درآیات قرآن می خوانیم که بهانه جویان دلایل روشن و سلطان مبین را انکار می کردند و هر زمان پیشنهاد معجزه و دلیل تازه ای می نمودند تا راه فراری برای خود پیدا کنند.

قسمت هفتم: یادآوری روز قیامت برای بنی اسرائیل

در قرآن آمده است:

1- «سپس موسی به آن ها گفت: ازآن روز بترسید که کسی مجازات دیگری را نمی پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته می شود و نه غرامت از او قبول خواهد شد و نه یاری می شوند. از روزی بترسید که هیچ کس از دیگری دفاع نمی کند و هیچ گونه عوضی از او قبول نمی شود و شفاعت، او را سود نمی دهد و (از هیچ سویی) یاری نمی شوند!» (4)


1- بقره: 160 (إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)
2- نساء: 31 (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ)
3- هود: 114 (إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ)
4- بقره: 48 / 123 (وَ اتَّقُواْ یَوْمًا لَّا تجَزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْا وَ لَا یُقْبَلُ مِنهْا شَفَاعَةٌ وَ لَا یُؤْخَذُ مِنهْا عَدْلٌ وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ (48) 2- (وَ اتَّقُواْ یَوْمًا لَّا تجَزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْا وَ لَا یُقْبَلُ مِنهْا عَدْلٌ وَ لَا تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ (123))

ص:154

بترسید از چنان روزی مگر

نیست نفسی کافی از نفس دگر

فاقد شی ء ای شد ار نفسی کفاف

ندهدش، نفس دگر بی اختلاف

نه شفیعی باشدش در داوری

تا کند زو در مقامی یاوری

نه از و گیرند در فعلی عوض

می کشد درد آنکه خود دارد مرض

حشر گردد هرکسی بر خوی خویش

نشنود از دیگری کس بوی خویش

ناصری نبود یکی آن روزشان

که بدند از محنتی دلسوزشان

بهر اسرائیلیان افضال حق

هست یاد از جلوه افعال حق

هست تکرار از پی الطاف و برّ

تا برند از وجه ظاهر پی به

سرّ

رو ز افعال آورند اندر صفات

وز صفات آرند رو بر وجه ذات

شرح این بگذشته گر داری به یاد

یاد نعمت گر کنی یابی مراد

ترسد او از روز وانفسا که خود

داند اندر خود جزای نیک و بد

هست هر نفسی به جای خویشتن

در عمل یابد جزای خویشتن

شرح آیات از ره تفسیر کن

ور کنی تأویل باتدبیر کن

یوم لا تجزی نباشد کس به کس

هست هر نفسی به فکر خویش و بس

نیست کس را شافعی یا ناصری

یا که فعلی را عوض از قاصری

نیست کس را باوجودش قدرتی

تا نماید از خلیلی نصرتی

نیست کس را اقتدار و اختیار

بر کسی جز مالکی ذو الاقتدار (1)

پس بپرهیز از چنان روز ای دبنگ

که بکوبم جمله اعضایت به سنگ

تا فروزم بهر جانت آتشی

کاین چنین باشد سزای سرکشی

کس نگیرم جای تو در انتقام

نیست مقبولم عطائی ناتمام

هم ترا نبود شفیع و ناصری

توبه کن نک تا به دفعش قادری

هم چنین میدان خطابات وجود

بر قوای طبع از روی شهود

از پی تعظیم عقل مستطاب

مابقی را رو تعقل کن بیاب (2)

نکته ها

 خیال های باطل یهود

قرآن خط بطلانی بر خیال های باطل یهود می کشد، زیرا آن ها معتقد بودند که چون نیاکان و اجدادشان پیامبران خدا بودند آن ها را شفاعت خواهند کرد و یا گمان می کردند می توان برای گناهان فدیه و بدل تهیه نمود، همان گونه که در این جهان متوسل به رشوه می شدند.


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 25
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 48

ص:155

آنان گمان می کردند که در روز قیامت اجدادشان، شفیع آنان خواهد شد (چنان که بت پرستان، بت ها را شفیع خود می پنداشتند) گروهی از آنان به همراه مرده، طلا و زیورآلات دفن می کردند تا مرده به عنوان جریمه ی گناهانش بپردازد. غافل از آنکه قیامت برخلاف دنیاست، که برخی با پول و پارتی و یا حمایت گرفتن از قدرت ها، بر مشکلاتشان پیروز می شوند.

نویسنده تفسیر المنار نقل می کند که: در بعضی از مناطق مصر بعضی از مردم خرافی وجه نقدی به غسل دهنده میت می دادند و آن را اجرت نقل وانتقال به بهشت می نامیدند. (1)

در حالات یهود می خوانیم که آن ها برای کفاره گناهانشان قربانی می کردند، اگر دسترسی به قربانی بزرگ نداشتند یک جفت کبوتر قربانی می کردند! (2)

در حالات اقوام پیشین که احتمالاً قبل از تاریخ زندگی می کردند می خوانیم: که آن ها زیورآلات و اسلحه مرده را با او دفن می کردند تا در زندگی آینده اش از آن بهره گیرد! (3)

بنابراین باید بدانند که:

- در روز قیامت، تمام سبب ها قطع (تَقَطَّعَتْ به هم الْأَسْبابُ) (بقره: 166)

- شفاعت بدون اذن خداوند پذیرفته نمی شود (وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی) (انبیاء: 28)

- فدیه پذیرفته نمی شود. (لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ) (حدید: 15)

 (شفاعت)

از کلمه «شفع» به معنای جفت است، یعنی افرادی که مایه ای از ایمان و تقوی و عمل داشته و در آن روز کمبودی دارند، لطفی به آن مایه ها اضافه می شود و در اثر جفت و همراه شدن با لطف اولیای الهی، از قهر خداوند نجات می یابند؛ بنابراین شفاعت، تنها شامل کسانی می شود که تلاشگرند، ولی درراه مانده اند و نیاز به قدرتی دارند که در کنار آنان باشد.

حدود سی آیه از قرآن مربوط به شفاعت است که به 4 دسته تقسیم می شوند:

1. آیاتی که شفاعت را نفی می کنند. (4)

در این آیات راه های متصور برای نجات مجرمان غیر از ایمان و عمل صالح چه از طریق پرداختن عوض مادی، یا پیوند و سابقه دوستی و یا مسئله شفاعت نفی شده است.

3. آیاتی که شفاعت را مخصوص خداوند می دانند. (5)

5. آیاتی که از شفاعت دیگران با اذن خداوند یاد می کنند. (6)


1- رشید رضا، المنار، ج1، ص 306.
2- رشید رضا، المنار، ج1، ص 306.
3- طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 156
4- بقره: 254 (یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ) 2. بقرة: 48 (وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ)
5- سجده: 4 (ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ) 4. زمر: 44 (قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً)
6- بقره: 255 (مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ) 6. سبأ: 23 (وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ)

ص:156

7. آیاتی که شرایط شفاعت شوندگان را بیان می کنند.

الف: شفاعت برای کسی است که مورد رضایت خدا باشد. (1)

ب: برای ظالمان، دوستدار و شفیعی نیست. (2)

ج: فرشتگان برای کسانی که ایمان آورده اند، دعا و استغفار می کنند. (3)

د: و گاه شرط آن را گرفتن عهد و پیمان نزد خدا معرفی می کند. (4)

(منظور از این عهد و پیمان ایمان به خدا و پیامبران الهی است).

با توجّه به آیات فوق، معلوم می شود که شفاعت بی قیدوشرط نیست و شفاعت به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، باید واجد شرایطی باشد و اگر کسی شرایط شفاعت را دارا نباشد، مورد شفاعت قرار نمی گیرد؛ بنابراین شفاعتی سازنده است که انسان را با اولیای خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود. ولی اگر ایمان به شفاعت سبب جرئت بر گناه گردد، همان گونه که مسیحیان عقیده دارند که عیسی فدا شد تا گناهان ما بخشیده شود، هرگز قابل قبول نیست.

 فلسفه شفاعت

بدون شک مجازات الهی چه در این جهان و چه در قیامت جنبه انتقامی ندارد، بلکه همه آن ها در حقیقت ضامن اجرا برای اطاعت از قوانین و درنتیجه پیشرفت و تکامل انسان ها است، بنابراین هر چیز که این ضامن اجرا را تضعیف کند باید از آن احتراز جست تا جرئت و جسارت بر گناه در مردم پیدا نشود.

از سوی دیگر نباید راه بازگشت و اصلاح را به کلی بر روی گناهکاران بست بلکه باید به آن ها امکان داد که خود را اصلاح کنند و به سوی خدا و پاکی تقوا بازگردند.

«شفاعت» در معنی صحیحش برای حفظ همین تعادل است و وسیله ای است برای بازگشت گناهکاران و آلودگان.

 مبارزه با روح یأس

کسانی که مرتکب جرائم سنگینی می شوند از یک سو گرفتار ناراحتی وجدان و از سوی دیگر گرفتار یأس از بخشودگی در پیشگاه خدا می گردند و چون راه بازگشت را به روی خود مسدود می یابند عملاً حاضر به هیچ گونه تجدیدنظر نیستند و با توجه به تیرگی افق آینده در نظرشان ممکن است دست به طغیان و سرکشی بیشتر بزنند و یک نوع آزادی عمل برای خود، تحت این عنوان که رعایت مقررات برای آن ها سودی ندارد، قائل شوند، درست


1- انبیاء: 28 (وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی)
2- غافر: 18 (ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ)
3- غافر: 7 (وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا)
4- مریم: 87 (لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً)

ص:157

همانند بیماری که از بهبودی مأیوس شده و سد پرهیز را به کلی شکسته است چون آن را بی دلیل و فاقد تأثیر می داند.

گاه ناراحتی وجدآنکه ناشی ازاین گونه جرائم است، موجب اختلالات روانی و یا موجب تحریک حس انتقام جویی از جامعه ای که او را چنین آلوده کرده است می گردد و به این ترتیب گناهکار مبدل به یک عنصر خطرناک و کانون ناراحتی برای جامعه می شود.

اما ایمان به شفاعت روزنه ای به سوی روشنایی به روی او می گشاید و امید به آمرزش، او را به کنترل خویش و تجدیدنظر و حتی جبران گذشته تشویق می کند، حس انتقام جویی در او تحریک نمی گردد و آرامش روانی به او امکان تبدیل شدن به یک عنصر سالم و صالح می دهد.

بنابراین اگر بگوییم توجه به شفاعت به معنی صحیح، یک عامل سازنده و بازدارنده است که می تواند از یک فرد مجرم و گناهکار فرد صالحی بسازد، گزاف نگفته ایم، لذا مشاهده می کنیم که حتی برای زندانیان ابد، روزنه شفاعت و بخشودگی در قوانین مختلف دنیا باز گذارده شده است، مبادا یاس و نومیدی آن ها را مبدل به کانون خطری در درون خود زندان ها کند و یا گرفتار اختلال روانی سازد!

 بررسی شبهات مربوط به شفاعت

آیا شفاعتِ اولیای خدا، به معنای ایستادن در برابر اراده ی خدا نیست؟ کسی را که خدا اراده کرده عذاب کند، پیامبر با شفاعت خود جلو آن اراده را نمی گیرد؟ پاسخ: هم کیفر بدکاران و هم اجازه شفاعت به اولیای خود، اراده و خواست اوست؛ بنابراین شفاعت اولیای خدا، چیزی در برابر اراده ی الهی نیست.

آیا شفاعت اولیای خدا به این معناست که رحم آنان از خدا بیشتر است. زیرا خدا می خواهد عذاب کند و اولیای او شفاعت می کنند؟ پاسخ: هم وجود رحم در اولیای خدا و هم اجازه ی استفاده از آن، از طرف خداست.

بنابراین اوست که با رحم و لطف خود، اجازه ی شفاعت می دهد.

آیا شفاعت، اراده ی خدا را تغییر می دهد؟ پاسخ: اراده ی خداوند در شرایط مختلف یک نوع نیست. اراده خدا بر کیفر گناهکار است، ولی اگر او توبه کند، قهرش را برمی دارد. زیرا شرایط انسان گناهکار با انسان توبه کار فرق دارد. انسانی به خاطر محبت و ارادت و اطاعت از اولیای خدا در دنیا، مشمول شفاعت آنان می شود و دیگری که مخالف آنان بوده، مشمول نمی شود.

 بررسی سه حدیث اسلامی در مورد شفاعت

(*) در تفسیر «برهان» از امام کاظم: از علی علیه السلام نقل شده که می فرماید:

از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم (شفاعتی لاهل الکبائر من امتی ...): «شفاعت من برای مرتکبین گناهان کبیره است» راوی حدیث که ابن أبی عمیر است می گوید: از امام کاظم: پرسیدم چگونه برای مرتکبان گناهان کبیره شفاعت ممکن است درحالی که خداوند می فرماید: (وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی) مسلم است کسی که مرتکب کبائر شود مورد ارتضاء و خشنودی خدا نیست.

ص:158

امام: در پاسخ فرمود: «هر فرد باایمانی که مرتکب گناهی می شود طبعاً پشیمان خواهد شد و پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده پشیمانی از گناه توبه است ... و کسی که پشیمان نگردد مؤمن واقعی نیست و شفاعت برای او نخواهد بود و عمل او «ظلم» است و خداوند می فرماید ظالمان دوست و شفاعت کننده ای ندارند» (1)

مضمون صدر حدیث این است که شفاعت شامل مرتکبان کبائر می شود. ولی ذیل حدیث روشن می کند که شرط اصلی پذیرش شفاعت واجد بودن ایمانی است که مجرم را به مرحله ندامت و خودسازی و جبران برساند و از ظلم و طغیان و قانون شکنی برهاند (دقت کنید).

(*) در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام در نامه ای که به صورت متحد المال برای اصحابش نوشت چنین نقل شده: (مَن سِرُّهُ أن یَنفَعُهُ شفاعَةُ الشافِعینَ عِندَ الله فلیَطلُب إلی اللهِ إن یُرضی عنه): هر کس دوست دارد مشمول شفاعت گردد باید خشنودی خدا را جلب کند. (2)

لحن این روایت نشان می دهد که برای اصلاح اشتباهاتی که درزمینهٔ شفاعت برای بعضی از یاران امام خصوصاً و جمعی از مسلمانان عموماً رخ داده است صادرشده و با صراحت شفاعت های تشویق کننده به گناه در آن نفی شده است.

(*) باز در حدیث پرمعنی دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم: (إذا کانَ یوم القیامة بَعَث اللهُ العالِم و العابِد، فإذا وقفاً بَین یَدَیِ الله عزَّ و جلَّ قیلَ لِلعابد إنطلقَ إلی الجَنَّة و قیلَ لِلعالمِ قف تشفَّعَ للنّاسِ بحُسنِ تإدیبِکَ لَهُم): «در روز رستاخیز خداوند «عالم» و «عابد» را بر می انگیزد به عابد می گوید تنها به سوی بهشت رو اما به عالم می گوید برای مردمی که تربیت کردی شفاعت کن»! (3)

در این حدیث پیوندی در میان «تادیب عالم» و شفاعت او نسبت به شاگردانش که مکتب او را درک کرده اند دیده می شود که می تواند پرتوی به روی بسیاری از موارد تاریک این بحث بیفکند.

بعلاوه اختصاص شفاعت کردن به عالم و نفی آن از عابد نشانه دیگری است از این که شفاعت در منطق اسلام یک مطلب قراردادی و یا پارتی بازی نیست بلکه یک مکتب تربیتی است و تجسمی است از تربیت در این جهان.


1- تفسیر برهان، ج 3، ص 57
2- مجلسی، بحار الانوار، ج 3، ص 304
3- مجلسی، بحار الانوار ، ج 3، ص 305

ص:159

قسمت هشتم: بررسی پیام های قرآنی 3 دسته آیات

1) سوره ی اعراف: آیات 141-138

(وَ جَاوَزْنَا بِبَنیِ إِسْرَ ءِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلیَ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلیَ أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ یَامُوسیَ اجْعَل لَّنَا إِلَاهًا کَمَا لهَُمْ ءَالِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تجَْهَلُونَ (*) إِنَّ هَؤُلَاءِ مُتَبرٌَّ مَّا هُمْ فِیهِ وَ بَاطِلٌ مَّا کاَنُواْ یَعْمَلُونَ (*) قَالَ أَ غَیرَْ الله أَبْغِیکُمْ إِلَاهًا وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلیَ الْعَلَمِینَ (*) وَ إِذْ أَنجَیْنَاکُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَ فیِ ذَالِکُم بَلَاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ (*)) (1)

پیام ها

1. پرستش (حقّ یا باطل)، در طول تاریخ بشر وجود داشته است. (یَعْکُفُونَ عَلی أَصْنامٍ لَهُمْ) (در زمان موسی علیه السلام نیز افرادی بت می پرستیدند.)

2. محیط جبر آور نیست، ولی تأثیرگذار هست. (فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ ...) پس تا در اعتقاد و ایمان قوی نشده ایم، از محیط و فرهنگ فاسد دوری کنیم، زیرا گاهی مشاهده ی یک صحنه (از فیلم، عکس، ماهواره و یا اجتماع) چنان در انسان تأثیرگذار است که تمام زحمات تربیتی رهبران را متزلزل و خراب می کند.

3. گاهی انسان از مهم ترین نعمت ها غفلت ورزیده و نسبت به آن ها ناسپاسی می کند. (جاوَزْنا) ... (اجْعَلْ لَنا)

4. گاهی انسان به حدّی کج اندیش می شود که از رهبران الهی نیز درخواست ناروا می کند.

(یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهاً)

5. افراد و ملت ها، هرلحظه در معرض خطر انحراف اند. (قالُوا یا مُوسَی ...)

6. ایمان سطحی، زودگذر است. (وَ جاوَزْنا) ... (قالُوا) ... (اجْعَلْ لَنا إِلهاً)

7. بدتر از دشمنان آگاه خارجی و بیگانه، دوستان نادانِ داخلی اند. (جاوَزْنا) ... (قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ ...)

8. تقاضای مردم، همیشه صحیح نیست و اکثریت و خواست آنان همه جا یک ارزش نیست.

(قالُوا) ... (اجْعَلْ لَنا إِلهاً)

9. الگوپذیری، تقلید و مدل برداری، از خصلت های انسان است. (اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ)

10. جهل، ریشه ی بت پرستی و بت پرستی، عملی به دوراز عقل است. (تَجْهَلُونَ) جهل، در فرهنگ قرآن، در برابر عقل قرار دارد نه علم، یعنی به کار غیرعاقلانه جهل می گویند.

11. تقاضای خدای محسوس (همچون بت) از پیامبر بزرگواری همچون موسی، نشانه ی جهل عمیق و ریشه دار است. (تَجْهَلُونَ)

12. هم انحراف های فکری از بین رفتنی است، هم انحراف های عملی. (مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ) آری، پایان باطل، نابودی است، پس ظاهرِ آن ما را فریب ندهد.


1- ترجمه: و بنی اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم (ناگاه) در راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بتهایشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنی اسرائیل) به موسی گفتند: «تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان گونه که آنها معبودان (و خدایانی) دارند!» گفت: «شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید! (*) این ها (را که می بینید)، سرانجام کارشان نابودی است و آنچه انجام می دهند، باطل (و بیهوده) است. (*) (سپس) گفت: «آیا غیر از خداوند، معبودی برای شما بطلبم؟! خدایی که شما را بر جهانیان (و مردم عصرتان) برتری داد!» (*)(به خاطر بیاورید) زمانی را که از (چنگال) فرعونیان نجاتتان بخشیدیم! آنها که پیوسته شما را شکنجه می دادند، پسرانتان را می کشتند و زنانتان را (برای خدمتکاری) زنده می گذاشتند و در این، آزمایش بزرگی از سوی خدا برای شما بود. (*)»

ص:160

13. عبادت باید بر اساس تعقل و تشکّر باشد. (أَ غَیْرَ الله أَبْغِیکُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ)

14. خدا یافتنی است، نه بافتنی (أَبْغِیکُمْ) و پرستش غیر خدا، باعقل و روحیه ی سپاسگزاری ناسازگار است.

15. نجات دهنده ی واقعی خداوند است، گرچه نجات از طریق رهبری موسی انجام گرفته باشد. (أَنْجَیْناکُمْ)

16. یاد نعمت های الهی، سبب پایداری و پرهیز از شرک است. (أَ غَیْرَ الله أَبْغِیکُمْ) ... (وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ)

17. رهبران باید پیوسته نعمت های الهی را یادآوری کنند تا مردم دچار غفلت نشوند. (وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ)

18. طاغوت ها بدون یاران و اطرافیان، زوری ندارند. (آلِ فِرْعَوْنَ)

19. طاغوت ها برای حفظ حکومتشان، بی گناهان را می کشند. (یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ)

20. زنان و جوانان، اهداف نقشه های طاغوت هستند. (یُقَتِّلُونَ) ... (یَسْتَحْیُونَ ...)

21. زنده نگاه داشتن مادرانی که فرزندانشان را جلو چشمشان کشته اند، بدترین عذاب است.

(سُوءَ الْعَذابِ یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ)

22. گاهی حوادث تلخ و ناگوار، وسیله آزمایش الهی اند. (بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ)

23. سختی ها و گرفتاری ها را هرچند بزرگ باشند، در مسیر تربیت انسان و آزمایشی الهی بدانیم.

(وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ)

2) سوره دخان: آیات 32-33

(وَ لَقَدِ اخْترَنَاهُمْ عَلیَ عِلْمٍ عَلیَ الْعَالَمِینَ (*) وَ ءَاتَیْنَاهُم مِّنَ الاَیَاتِ مَا فِیهِ بَلَؤٌاْ مُّبِینٌ (*)) (1)

پیام ها

1. برنامه های خداوند بر اساس علم است. (اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ)

2. داده های الهی، وسیله ی آزمایش اند. (آتَیْناهُمْ ... ما فِیهِ بلا مُبِینٌ)

3) سوره ی ابراهیم: آیات 5-10

(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسیَ بِایَتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلیَ النُّورِ وَ ذَکِّرْهُم بِأَیَّئمِ الله إِنَّ فیِ ذَالِکَ لاَیَاتٍ لِّکلُ ِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ(*) وَ إِذْ قَالَ مُوسیَ لِقَوْمِهِ اذْکُرُواْ نِعْمَةَ الله عَلَیْکُمْ إِذْ أَنجَئکُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ یُذَبحُِّونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَ فیِ ذَالِکُم بَلَاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ (*) وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئنِ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئنِ کَفَرْتمُ ْ إِنَّ عَذَابیِ لَشَدِیدٌ (*) وَ قَالَ مُوسیَ إِن تَکْفُرُواْ أَنتُمْ وَ مَن فیِ الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ الله لَغَنیِ ٌّ حَمِیدٌ (*) أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُاْ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ لَا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا الله جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَتِ فَرَدُّواْ أَیْدِیَهُمْ فیِ أَفْوَاهِهِمْ وَ قَالُواْ إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَ إِنَّا لَفِی شَکٍ ّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ (*) قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فیِ الله شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلیَ أَجَلٍ مُّسَمًّی قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کاَنَ یَعْبُدُ ءَابَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَنٍ مُّبِینٍ (*)) (2)


1- ترجمه: «ما آنها را با علم (خویش) بر جهانیان برگزیدیم و برتری دادیم، (*) و آیاتی (از قدرت خویش) را به آنها دادیم که آزمایش آشکاری در آن بود (ولی آنان کفران کردند و مجازات شدند)!»
2- ترجمه: «ما موسی را با آیات خود فرستادیم (و دستور دادیم): قومت را از ظلمات به نور بیرون آر! و «ایّام اللَّه» را به آنان یاد آور! در این، نشانه هایی است برای هر صبر کننده شکرگزار! (*) و (به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به قومش گفت: «نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانی که شما را از (چنگال) آل فرعون رهایی بخشید! همانها که شما را به بدترین وجهی عذاب می کردند پسرانتان را سر می بریدند و زنانتان را (برای خدمتکاری) زنده می گذاشتند و در این، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود!» (*) و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!» (*) و موسی (به بنی اسرائیل) گفت: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید، (به خدا زیانی نمی رسد چرا که) خداوند، بی نیاز و شایسته ستایش است!» (*) آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند، به شما نرسید؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و آنها که پس از ایشان بودند همانها که جز خداوند از آنان آگاه نیست پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند، ولی آنها (از روی تعجّب و استهزا) دست بر دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شده اید، کافریم! و نسبت به آنچه ما را به سوی آن می خوانید، شکّ و تردید داریم!» (*) رسولان آنها گفتند: «آیا در خدا شکّ است؟! خدایی که آسمانها و زمین را آفریده او شما را دعوت می کند تا گناهانتان را ببخشد و تا موعد مقرّری شما را باقی گذارد!» آنها گفتند: «(ما اینها را نمی فهمیم! همین اندازه می دانیم که) شما انسانهایی همانند ما هستید، می خواهید ما را از آنچه پدرانمان می پرستیدند بازدارید شما دلیل و معجزه روشنی برای ما بیاورید!» (*)»

ص:161

پیام ها

1. انبیا باید معجزه داشته باشند. (أَرْسَلْنا ... بِآیاتِنا)

2. هدف کلی انبیا، یکی است. خداوند در آیه اوّل این سوره به پیامبر اسلام و در این آیه به حضرت موسی می فرماید: مردم را از تاریکی ها خارج کنید و به نور هدایت نمایید. (أَخْرِجْ قَوْمَکَ)

3. اولین حوزه ی مأموریت انبیا، قوم خودشان است. (قَوْمَکَ)

4. راه نجات مردم از ظلمات، یاد قهر و قدرت خدا نسبت به ستمگران و توجّه به الطاف او نسبت به گذشتگان است. (ذَکِّرْهُمْ بِایام الله)

5. توجّه به تاریخ، زمینه ی صبر و شکر را در انسان به وجود می آورد. یادآوری مصیبت ها و تلخی های گذشته و برطرف شدن آن ها، انسان را به شکر وادار می کند؛ و توجّه به پایداری امّت ها و پیروزی آنان، آدمی را به صبر و مقاومت دعوت می کند. (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ)

6. همه ی روزها روز خداست، امّا روز تجلّی قدرت خداوند حساب دیگری دارد. (تجلّی قدرت او در قهر بر کفّار و تجلّی لطف او بر مؤمنین.) (بِایام الله)

7. هرگونه جشن یا سوگواری و مراسم ویژه ای که بزرگداشت ایام الله باشد جایز است. (ذَکِّرْهُمْ بِایام الله)

8. مؤمن در سختی، صبر و در رفاه، شکر می کند. (صَبَّارٍ شَکُورٍ)

9. صبر زمینه درک حقیقت است. (لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ)

10. سنّت خداوند بر آن است که شکر را وسیله ی ازدیاد نعمت قرار داده و این سنّت را قاطعانه اعلام کرده است. (تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ)

شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند.

11. خدا برای تربیت ما، شکر را لازم کرد نه آنکه خود محتاج شکر باشد. (رَبُّکُمْ)

12. با شکر، نه تنها نعمت های خداوند بر ما زیاد می شود، بلکه خود ما نیز رشد پیدا می کنیم، زیاد می شویم و بالا می رویم. (لَأَزِیدَنَّکُمْ)

13. کیفر کفران نعمت، تنها گرفتن نعمت نیست، بلکه حتّی گاهی نعمت سلب نمی شود ولی به صورت نقمت و استدراج درمی آید تا شخص، کم کم سقوط کند. (لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ)

14. در شیوه دعوت و تبلیغ، نباید کار به خواهش از مردم برسد. (إِنْ تَکْفُرُوا... فَإِنَّ الله لَغَنِیٌّ)

15. باایمان و عمل خود، بر خداوند هیچ منّتی نگذاریم که او نیازی به اعمال ما ندارد. (لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ)

16. ایمان و کفر، یا شکر و کفرانِ ما در ذات او اثری ندارد. (لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ)

ص:162

گر جمله ی کائنات کافر گردند بر دامن کبریایش ننشیند گرد

17. از سوی خداوند سنّت ها و قوانین ثابتی بر تاریخ و جامعه حاکم است، که آشنایی با قسمتی از تاریخ می تواند درس عبرتی برای قسمت دیگر باشد ( لَمْ یَأْتِکُمْ... )

18. قسمت هایی از تاریخ بشر، مجهول و ناشناخته است. (لا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا الله)

19. همه ی انبیا معجزه داشته اند. (جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ)

20. کفّار تنها مخالف شخص انبیا نبودند، بلکه با مکتب آنان مخالف بودند. (کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ)

21. شک کفار در حقّانیّت دین، ناشی از مقام تحقیق نیست، بلکه منشأ آن بدبینی و لجبازی است.

(شَکٍّ ... مُرِیبٍ)

22. اعتقاد به خدا، فطری و بدیهی است و سزاوار شک نیست. (أَ فِی الله شَکٌّ)

23. در کنار عقل و فطرت، محبت و دعوت نیز لازم است. (أَ فِی الله شَکٌّ ... یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ)

24. دین انسان را به پاکی از آلودگی ها دعوت می کند. (یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ ... ذُنُوبَکُمْ)

25. خداوند طالب غفران و آمرزش گناهان انسان است. (یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ)

26. توبه و اطاعت از خداوند باعث تأخیر اجل انسان می شود. (یَدْعُوکُمْ ... یُؤَخِّرَکُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی)

27. خداوند از روی مهر، به هدایت دعوت می کند و از روی لطف تا پایان عمر مهلت انتخاب می دهد.

(یَدْعُوکُمْ یُؤَخِّرَکُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی)

28. عمر هر انسانی، از پیش اندازه گیری و تعیین شده است. (إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی)

29. تعصبات قومی و نژادی، مانع پذیرفتن حقّ است. (یَعْبُدُ آباؤُنا)

30. خانواده در عقاید و باورهای انسان، نقش مهمی دارد. (یَعْبُدُ آباؤُنا)

31. عناد و گردنکشی در برابر حقّ، درد بی درمان است. تمام انبیا با معجزه به سراغ مردم می رفتند، ولی لجاجت برخی مردم سبب می شد که همواره معجزه ی تازه ای که طبق هوس آن ها باشد از پیامبران درخواست کنند. (فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِین)

4) سوره ی بقره: آیات 47- 50

(یابَنیِ إِسْرَ ءِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتیِ َ الَّتیِ أَنْعَمْتُ عَلَیْکمُ ْ وَ أَنیّ ِ فَضَّلْتُکُمْ عَلیَ الْعَالَمِینَ (*) وَ اتَّقُواْ یَوْمًا لَّا تجَزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْا وَ لَا یُقْبَلُ مِنهْا شَفَاعَةٌ وَ لَا یُؤْخَذُ مِنهْا عَدْلٌ وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ (*) وَ إِذْ نجَّیْنَاکُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبحِّونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَ فیِ ذَالِکُم بَلَاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ (*) وَ إِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَ أَغْرَقْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ (*)) (1)


1- ترجمه: «ای بنی اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برتری بخشیدم. (*) و از آن روز بترسید که کسی مجازات دیگری را نمی پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته می شود و نه غرامت از او قبول خواهد شد و نه یاری می شوند. (*) و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم که همواره شما را به بدترین صورت آزار می دادند: پسران شما را سر می بریدند و زنان شما را (برای کنیزی) زنده نگه می داشتند؛ و در اینها، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود. (*) و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق ساختیم در حالی که شما تماشا می کردید. (*)»

ص:163

پیام ها

1. نعمت و فضیلت به دست خداوند است. (نِعْمَتِیَ)، (أَنْعَمْتُ)، (فضلت)

2. نجات از سلطه ی طاغوت، از بزرگ ترین نعمت های الهی است. (نِعْمَتِیَ)، (فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ)

3. ترس از حضور در دادگاه الهی، بدون وجود هرگونه وکیل یا شفیعی، زمینه ی تقویت تقوای الهی است.

(وَ اتَّقُوا یَوْماً)

4. در برابر عقاید خرافی و باطل، با قاطعیت برخورد کنید (لا یُقْبَلُ)، (لا یُؤْخَذُ)

5. آزادی از سلطه ی طاغوت ها، از بزرگ ترین نعمت هاست. چنان که خداوند از میان همه نعمت ها، نام آن را برده است. (نَجَّیْناکُمْ)

6. بیان سختی ها و تلخی های گذشته، لذّت آزادی امروز را چندین برابر می کند.

((یَسُومُونَکُمْ) (یُذَبِّحُونَ) (یَسْتَحْیُونَ))

7. طاغوت ها، بدون اطرافیان قدرت ندارند. (آلِ فِرْعَوْنَ)

8. ناگواری و آزادی، هر دو وسیله ی آزمایش و تربیت هستند (بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ)

9. محو نیروهای دفاعی و توسعه ی نیروهای رفاهی، کار فرعونی است. (یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ)

10. طاغوت ها برای حفظ نظام و سلطه ی خود، به هر نوع شکنجه ای دست می زنند. (یَسُومُونَکُمْ)، (یُذَبِّحُونَ)

11. نقش اسباب، بسته به اراده ی حکیمانه خداوند است.

موسی یک عصا دارد که گاهی از سنگ آب می جوشاند (اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ) و گاهی به آب خورده و از میان آن راه گشوده می شود. (فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ)

12. پایان شب سیه سفید است. بنی اسرائیل بعدازآن همه شکنجه و بلا به رفاه و نجات رسیدند. (فَأَنْجَیْناکُمْ)

13. انتقام از ستمگران در حضور ستمدیدگان، مرهمی برای آن هاست. (أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ)

ص:164

ص:165

فصل چهارم: داستان جوشیدن آب از صخره ها و نزول من و سلوی و توقع خداوند از آن ها در 9 قسمت

«جدول خلاصه قسمت های این داستان»

شماره

عنوان قسمت ها به

ترتیب زمان

بر اساس

اشعار شاعران

1.

غلبه تشنگی و بی غذایی بر بنی اسرائیل

و جوشیدن دوازده چشمه از سنگ

قرآن و روایات و تورات

صفی علیشاه

شمس تبریزی

سنایی

صائب

امیر معزی

خاقانی

حبیب خراسانی

2.

نعمت سایه ی ابر

قرآن وروایات

صفی علیشاه

3.

نزول منّ و سلوی در جانب کوه

طور

قرآن وروایات و تورات

صفی علیشاه

4.

توقّع خداوند در قبال دادن این

نعمت ها

قرآن و روایات

صفی علیشاه

5.

ناسپاسی بنی اسرائیل

پس از اتمام حجت موسی و عذاب

الهی بر آنان

قرآن و روایات

صفی علیشاه

شمس

ناصرخسرو

عطار

6.

حرکت قوم بنی اسرائیل به همراه

ابر

و ورود به صحرای فاران

تورات

7.

درخواست موسی از برادر زنش

تورات

8.

تنبیه مریم (کلثوم خواهر موسی

و هارون)

تورات

9.

بررسی پیام های قرآنی3 دسته

آیات

اعراف: 159-160

بقره: 57/ 60

طه: 80-82

ص:166

قسمت اول: غلبه تشنگی و بی غذایی بر بنی اسرائیل و جوشیدن دوازده چشمه از سنگ

در تورات آمده است:

- بنی اسرائیل به دستور خداوند از صحرای «سین» کوچ کردند و پس از چند توقف کوتاه در «رفیدیم» اردو زدند. امّا وقتی به آنجا رسیدند دیدند که در آن مکان نیز آب برای نوشیدن پیدا نمی شود.

- پس گِله و شکایت آغاز کردند و به موسی گفتند: «به ما آب بده تا بنوشیم»

- موسی جواب داد: چرا گِله و شکایت می کنید؟ چرا خداوند را امتحان می نمایید؟

- امّا قوم بنی اسرائیل تشنه ی آب بود و به موسی شکایت کردند و گفتند: چرا مارا از سرزمین مصر، خارج کردی تا ما و فرزندان و میش هایمان را تشنه بکشی؟ و موسی به سوی پروردگار رفت و گفت: من با این قوم چه کنم؟ هر آن ممکن است که مرا سنگسار کنند!

- خداوند در جواب موسی فرمود: برخی از بزرگان بنی اسرائیل را همراه خود بردار و پیشاپیش مردم به طرف کوه حوریب حرکت کن. من در آنجا کنار صخره، پیش تو خواهم ایستاد.

- باهمان عصایی که به رود نیل زدی به صخره بزن تا آب از آنجاری شود و قوم بنوشند

- موسی همان طور که خداوند به آن دستور داد عمل کرد و آب از صخره جاری شد.

- موسی اسم آنجا را «مسّا» (قوم خداوند را امتحان کردند) گذاشت.

- ولی بعضی اسم آنجا را «مریبه» (محل بحث و مجادله) گذاشتند.

- چون در آنجا قوم اسرائیل به مجادله با خداوند پرداختند و گفتند: آیا خداوند در میان ما هست یا نه؟ و به این ترتیب او را امتحان کردند. (1)

در قرآن آمده است:

1- «به خاطر بیاورید هنگامی» که موسی (در آن بیابان خشک و سوزآنکه بنی اسرائیل از جهت آب سخت در مضیقه قرار داشتند) از خداوند خود برای قومش تقاضای آب کرد (2) و خدا این تقاضا را قبول فرمود...

3- «ما به او دستور دادیم که عصای خود را بر آن سنگ مخصوص بزن» (3)

5- «و او چنین کرد، ناگهان دوازده چشمه (درست به تعداد قبائل بنی اسرائیل) از سنگ جوشید (ابتدا به آرامی و سپس تند شد)» و هر یک از این چشمه ها به سوی طایفه ای سرازیر گردید، به گونه ای که اسباط و قبائل بنی اسرائیل «هرکدام به خوبی چشمه خود را می شناختن» (4)


1- سفر الخروج، إصحاح 17: آیات 1- 7
2- أعراف: 160(... وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ ...) 2- بقرة: 60 (وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ ...)
3- بقرة: 60 (... فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ...) 4- أعراف: 160 (... أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ ...)
4- بقرة: 60 (... فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ ...) 6- أعراف: 160 (... فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ ...)

ص:167

هم به موسی وحی شد از ما چو آب

ز او طلب کردند قوم از التهاب

زن عصا بر سنگ و آب آور برون

آنکه اندر تو بره داری کنون

یعنی آن سنگی که گفتت در گذار

مر مرا بردار کت باشم به کار

در زمان آورد بیرون سنگ را

وان عصا را زد بوی آهنگ را

در زمان بشکافت سنگ اندر شتاب

ز او ده و دو چشمه جاری شد ز آب

مردمان دیدند و دانستند زود

مشرب خود را هران سبطی که بود (1)

وآنکه موسی

خواست بهر قوم آب

پس به او گفتیم در حال خطاب

زن عصا بر سنگ تا جاری شود

آب ها، وین آیت باری شود

شد ده و دو چشمه جاری در نظر

تا بود هر فرقه ای را آبخور

چشمه ها دانی چه باشد ای سنی؟

ده حواس ظاهری و باطنی

با دو قوه عاقله اندر مثل

کان یکی باشد نظر دیگر عمل

می شود آنجاری از سنگ دماغ

با عصای نفس گر داری فراغ (2)

7- خداوند می گوید: «ما آن ها را به دوازده گروه تقسیم کردیم» (تا نظمی عادلانه و دور از برخوردهای خشونت آمیز در میانشان حکومت کند) (3)

گفت پیغمبر که من آن قوم را

در شب معراج دیدم جابه جا

بعد شرح حال ایشان حق نمود

اندر آیت ذکر احبار یهود

گفت کردیم از هم ایشان را جدا

بر دو و ده سبط اندر اجتبا

گشت هر سبطی قبیله و امتی

ز آل یعقوب آنچه بود از حکمتی

تا که از تفریقشان یابد تمیز

فاضل از مفضول و هم خوار از عزیز (4)

نکته ها

· سنگی که موسی به آن با عصا زد

بعضی گفته اند این سنگ قطعه سنگ مخصوصی بود که بنی اسرائیل آن را با خود حمل می کردند و هر جا نیاز به آب داشتند بر زمین می گذاشتند و موسی با عصای خود بر آن می زد و آب از آن جاری می شد، درآیات قرآن دلیلی بر آن نیست، هرچند در پاره از روایات اشاره ای به آن شده است.


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 268
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 27
3- أعراف: 160 (وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً ...)
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 268

ص:168

(*) امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که قائم آل محمد (عج) به کعبه تکیه زدند منادی فریاد می زند هیچ کس لازم نیست آب و غذایی به همراه خویش بردارد زیرا که سنگ موسی بن عمران همراه ماست و در هر منزلی تا نجف اشرف از تشنگان رفع عطش کرده و گرسنگان را سیر می نماییم. (1)

بعضی از مفسران گفته اند: این سنگ صخره ای بوده است در یک قسمت کوهستانی مشرف بر آن بیابان.

(*) امام عسگری علیه السلام در تفسیر آیه (وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ) فرمودند: گرمای سوزان بیابان تیه و عطش فراوان، بنی اسرائیل را به ستوه آورد... تا آنکه موسی دست به دعا برداشته و گفت (إلهی بحقِّ محمّد سیّد الأنبیاء ِو بحقِّ علی سیِّد الأوصیاء و بحقِّ فاطمة سیِّدة النساءِ و بحقِّ الحَسن سیِّد الأولیاء و بحقِّ الحُسین أفضلُ الشهداء و بحقِّ عِترتِهم و خلفائِهم سادةَ الازکیاء لمّا سَقیتُ عبادُک هؤلاء) و چیزی از دعای او نگذشته بود که به فرمان خداوند عصایش را بر سنگ کوبید و دوازده چشمه از میان آنجاری گشت. (2)

 فرق (انفجرت) و (انبجست)

در آیه موردبحث در مورد جوشیدن آب تعبیر به «انفجرت» شده، به معنی جریان شدید آب است.

در حالی در آیه 160 سوره اعراف بجای آن «انبجست» آمده است، به معنی جریان خفیف و ملایم، ممکن است اشاره به مرحله ابتدایی جریان این آب باشد تا مایه وحشت آن ها نگردد و بنی اسرائیل به خوبی بتوانند آن را مهار کرده و در کنترل خود درآورند.

در مفردات راغب آمده است که «انبجاس» درجایی گفته می شود که آب از روزنه کوچکی بیرون آید و انفجار به هنگامی گفته می شود که از محل وسیعی بیرون می ریزد... و این تعبیرات نشان می دهد که آب در آغاز به صورت کم از آن سنگ بیرون آمده، سپس فزونی گرفت به حدی که هر یک از قبائل بنی اسرائیل و حیواناتی که همراهشان بود از آن سیراب گشتند.

 حکمت تقسیم بندی به 12 سبط

روشن است هنگامی که یک ملت دارای تقسیم بندی های صحیح و منظم بوده باشد و هر بخش و یا هر گروه تحت رهبری رهبر لایقی قرار گیرد، اداره آن ها آسان تر و رعایت عدالت در میانشان سهل تر خواهد بود و به همین دلیل تمام کشورهای جهان می کوشند از این اصل پیروی کنند.

بعضی از کسانی که با منطق اعجاز آشنا نیستند، جوشیدن این همه آب و این چشمه ها را از آن صخره، بعید شمرده اند، درحالی که این گونه مسائل که قسمت مهمی از معجزه انبیاء را تشکیل می دهد، چنان که در جای خود گفته ایم، امر محال یا استثناء در قانون علیت نیست، بلکه تنها یک خارق عادت است یعنی مخالف با علت و معلولی است که ما با آن خو گرفته ایم.

بدیهی است تغییر مسیر علل و معلول عادی برای خداوندی که خالق زمین و آسمان و تمام جهان هستی است به هیچ وجه مشکل نخواهد بود، چه اینکه اگر از روز اول این علل و معلول را طور دیگری آفریده بود و ما با آن خو گرفته بودیم وضع کنونی را خارق عادت و محال می پنداشتیم.


1- کافی، ج 1، ص 231
2- تفسیر امام عسگری (ع)، ص 102؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 13، ص 185

ص:169

کوتاه سخن اینکه: آفریننده عالم هستی و نظام علت و معلول، حاکم بر آن است نه محکوم آن، حتی در زندگی روزمره ما، موارد استثنایی در نظام موجود علت و معلول کم نیست و به هرحال مسئله اعجاز چه درگذشته چه در حال مشکل عقلی و علمی ایجاد نمی کند.

· اسرار عدد دوازده

- عدد ماه ها...

- عدد نقبای بنی اسرائیل ...

- عدد فرزندان یعقوب و اسباط بنی اسرائیل ...

- تعداد حواریون حضرت عیسی: ...

- عدد ائمه ی معصومین ...

مخالفان اهل بیت، بسیار کوشیده اند تا این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را (که شیعه و سنّی با ده ها سند آن را نقل کرده اند) که خلفایِ پس از من دوازده نفر و همه از قریش اند، بر حاکمان بنی امیّه و بنی عباس تطبیق دهند، امّا نتوانسته اند.

· (اسباط)

گرفته شده از کلمه ی سبط است و آن درختی است که شتر از آن علف می خورد

در رأس هر سبطی یک سرچشمه است و منظور اینجا، تقسیم بنی اسرائیل به دوازده مجموعه است که هرکدام، سرچشمه ای دارد و آن به خاطر نظم سفرهایشان است.

«أَسْباطاً» جمع «سبط»، به فرزندان و نوه ها و شاخه های یک فامیل گفته می شود.

هر یک از تیره های بنی اسرائیل، از یکی از فرزندان یعقوب منشعب شده بودند.

هرکدام از اسباط بنی اسرائیل چشمه خود را می شناختند و این خود سبب می شد که اختلافی در میان آن ها بروز نکند و نظم و انضباط حکم فرما گردد و آسان تر سیراب شوند.

· بررسی اشعار شعرای ایرانی:

موسی نهان آمد، صد چشمه روان آمد

جان همچو عصا آمد، تن همچو حجر آمد (1)

کجاست بحر حقایق کجاست ابر کرم

که چشمه های روان داده است خارا را (2)

هر کس که یابد ابن رشد، زان قند بی او چشد

مانند موسی برکشد از خاره او ماء معین (3)


1- کلیات شمس، ص 263
2- کلیات شمس ، ص 136
3- کلیات شمس ، ص 629

ص:170

موسی که در این خشک بیابان به

عصایی

صد چشمه روان کرد از این خاره

ی ماکو (1)

حدیث موسی و سنگ و چشمه ی آب

ز اشک بنده ببینی به وقت رفتارش (2)

تقلید چون عصاست به دستت در

این سفر موسی

وز فرّه عصات شود تیغ

ذوالفقار

بزد عصا و بجوشید آب خویش

آن ذوالفقار بود، از آن بود

خوشگوار (3)

صخره موسی گر از او چشمه روان

گشت چو جو

جوی روان حکمت حق، صخره و خارا دل من (4)

به حکم نافذ نشکفت اگر برون

آرد

زچوب و سنگ چو موسی پیامبر آتش وآب (5)

ناله های دل خراشش چون عصای

موسوی

از نهاد سنگ خارا چشمه ی رحمت گشاست (6)

صائب از کلک سخنور چو عصای

موسی

چشمه ها از جگر سنگ روان ساخته ایم (7)

هرکجا باشد بیابانی ز بی آبی

چو تیه

ابر نوروزی زند بر سنگ چون موسی عصا (8)

گر گشاد از دل سنگی ده و دو

چشمه کلیم

من بسی معجز از این سان به خراسان یابم (9)

خارا چو مار برکشم و پس به یک عصا

ده چشمه چون کلیم ز خارا

برآورم (10)

دل چو سنگ خاره شد ای پور

عمران با عصا

چشمه ها زین سنگ خارا کن کمال این است و بس (11)

قسمت دوم: نعمت سایه ی ابر

در قرآن آمده است:

1. در آن بیابان سوزان که پناهگاهی وجود نداشت «ابر را بر سر آن ها سایه افکن ساختیم» (12)


1- کلیات شمس ، ص 816
2- کلیات شمس ، ص 499
3- کلیات شمس ، ص 1304
4- کلیات شمس ، ص 684
5- دیوان سنایی، ص 64
6- دیوان صائب، ج 2، ص 475
7- دیوان صائب ، ج 5، ص 2744
8- دیوان امیر معزی، ص 29
9- دیوان خاقانی، ص 228
10- دیوان خاقانی ، ص 186
11- دیوان حبیب خراسانی، ص 143
12- بقرة: 57؛ أعراف: 160 (وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ ...)

ص:171

ابر را کردیم هم ما سایبان

بهرشان در تیه از گرمای آن (1)

آن غمام آمد تجلی صفات

و آن صفات این پرده های شمس ذات (2)

پیدا است مسافری که روز از صبح تا غروب در بیابان، در دل آفتاب، راهپیمایی می کند از یک سایه گوارا (همچون سایه ابر که نه فضا را بر انسان محدود می کند و نه مانع نور و وزش نسیم است) چقدر لذت می برد.

درست است که همواره احتمال وجود قطعات ابرهای سایه افکن در این بیابان ها هست، ولی آیه به روشنی می گوید: این امر درباره بنی اسرائیل جنبه عادی نداشت بلکه به لطف خدا غالباً از این نعمت بزرگ بهره می گرفتند.

نکته ها

 معنای (غمام)

در اصل از ماده «غم» به معنی پوشیدن چیزی است.

اینکه به ابر، غمام گفته شده است به خاطر آن است که صفحه آسمان را می پوشاند.

اگر به اندوه،«غم» می گویی از جهت این است که گویی قلب انسان را در پوشش خود قرار می دهد. (3)

«غمام» به ابر بی باران گفته می شود که فقط سایه ایجاد می کند.

ابرهای باران دار را «سحاب»، «غمام» و «مزن» می گویند.

بعضی «غمام» و «سحاب» را هر دو به معنی ابر دانسته اند و تفاوتی میان آن دو قائل نیستند،

ولی بعضی معتقدند که «غمام» مخصوصاً به ابرهای سفیدرنگ گفته می شود.

و در توصیف آن چنین می گویند: غمام ابری است که سردتر و نازک تر است. درحالی که سحاب به گروه دیگری از ابرها گفته می شود که نقطه مقابل آن است. به هرحال این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که بنی اسرائیل در عین اینکه از سایه ابرها استفاده می کردند، نور کافی به خاطر سفیدی شان به آن ها می رسید و آسمان تیره وتار نبود!

قسمت سوم: نزول منّ و سلوی در جانب کوه طور سینا

در روایات آمده است:

(*) ابن عباس می گوید: بنی اسرائیل از موسی پرسیدند تو با کدامین نیرو و امکانات قادر خواهی بود این همه زن و کودک و افراد عاجز و زمین گیر را به سرزمین مقدس یعنی اریحا و فلسطین برسانی؟ موسی گفت به زودی خداوند راه خروج از مشکلات را برای ما به وجود خواهد آورد. چیزی نگذشت که خداوند مایحتاج ضروری آن ها از قبیل آب و پوشاک و خوراک آسمانی را بر ایشان فراهم ساخت تا به سرزمین مقدس رسیدند و آن مکان را بدین جهت مقدس نامیده اند چون یعقوب و پدر موسی علیه السلام و اسحاق و یوسف: در آنجا به دنیا آمدند و بعد از مرگ نیز برای دفن بدآنجا منتقل گشتند. (4)


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 268
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 26
3- آلوسی، روح المعانی، ذیل آیات مورد بحث؛ راغب، مفردات، ماده غم
4- مجلسی، بحارالانوار،ج 13،ص 178

ص:172

در قرآن آمده است:

1- «ای بنی اسرائیل ما شمارا از چنگال دشمنانتان رهایی بخشیدیم»

2- «ما شمارا به میعادگاه مقدسی دعوت کردیم، در طرف راست طور، آن مرکز وحی الهی» (1)

3- «ما مَنّ و سَلوی بر شما نازل کردیم» (2)

ای بنی یعقوب از اعدائتان

ما نجات آن روز دادیم آن چنان

وعده پس دادیمتان بر کوه طور

از ره ایمن که لامع گشت نور

از پی انزال توریة قویم

یا که ازبهر مناجات کلیم

من و سلوی ما فرستادیم هم

بر شما بودید چون در تیه غم (3)

هم بر ایشان ما فرستادیم باز

منّ

و سلوی بی ز رنج و اهتزاز (4)

منّ و سلوی باشد احوال و مقام

سالکان را کآید از رب الانام

و آن خصال معنوی و اخلاق نیک

که شود بر قلب و جان اشراق نیک

آن علوم و آن معارف آن حکم

کآید از حق بهر سالک دم به دم

و آن ریاح رحمت و نفحات ذات

واردات غیب در تیه صفات (5)

در آن بیابانی که سرگردان بودید و غذای مناسبی نداشتید، لطف خدا به یاری تان شتافت و از غذای لذیذ و خوشمزه ای به مقداری که به آن احتیاج داشتید در اختیارتان قرارداد و از آن استفاده می کردید.

پیداست رهروان این بیابان خشک و سوزان، آن هم برای یک مدت طولانی چهل ساله نیاز به مواد غذایی کافی دارند، این مشکل را نیز خداوند برای آن ها حل کرد.

v در تورات آمده است:

- قوم اسرائیل از «ایلیم» کوچ کردند و به صحرای «سین» که بین ایلیم و کوه طور سینا بود رفتند.

- روزی که به آنجا رسیدند، روز پانزدهم ماه دوّم، بعد از خروج ایشان از مصر بود.

- در آنجا بنی اسرائیل باز از موسی و هارون گله کرده، گفتند: «ای کاش در مصر می ماندیم و همان جا خداوند ما را می کُشت. آنجا در کنار دیگ های گوشت می نشستیم و هر قدر می خواستیم می خوردیم، امّا حالا در این بیابان سوزان که شما ما را به آن کشانیده اید، به زودی از گرسنگی خواهیم مُرد.»


1- طه: 80 (یا بَنی إِسْرائیلَ قَدْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ واعَدْناکُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَ... نَزَّلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی)
2- بقرة: 57؛ أعراف: 160 (... وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی ...)
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 460
4- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 268
5- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 26

ص:173

- آنگاه خداوند به موسی فرمود: حال از آسمان برای ایشان نان می فرستم. هر کس بخواهد می تواند بیرون برود و هرروز نان خود را برای همان روز جمع کند. به این وسیله آن ها را آزمایش می کنم تا ببینم آیا از دستوراتم پیروی می کنند یا نه.

- به قوم اسرائیل بگو که روزهای جمعه نان به اندازه ی دو روز جمع کرده آن را آماده نمایند پس موسی و هارون، بنی اسرائیل را جمع کردند و به ایشان گفتند: امروز عصر به شما ثابت می شود که این خداوند بود که شمارا از سرزمین مصر آزاد کرد.

- فردا صبح حضور پُرجلال خداوند را خواهید دید، زیرا او گِله و شکایت شمارا که از وی کرده اید شنیده است.

- چون شما درواقع از خداوند شکایت کرده اید نه از ما.

- ما کیستیم که از ما شکایت کنید؟ ازاین پس عصرها خداوند به شما گوشت خواهد داد و صبح ها نان آنگاه موسی به هارون گفت که: به قوم اسرائیل بگوید: به حضور خداوند بیایید زیرا او شکایات شمارا شنیده است.

- درحالی که هارون با قوم سخن می گفت، آن ها به طرف بیابان نگاه کردند و ناگهان حضور پرجلال خداوند از میان ابر ظاهر شد.

- خداوند به موسی فرمود: شکایات این قوم را شنیده ام، برو و به ایشان بگو که عصرها گوشت خواهند خورد و صبح ها با نان سیر خواهند شد تا بدانند که من خداوند، خدای ایشان هستم. (1)

- در عصر همان روز، تعداد زیادی بلدرچین آمدند و سراسر اردوگاه بنی اسرائیل را پوشاندند و در سحرگاه، اطراف اردوگاه شبنم بر زمین نشست.

- صبح وقتی شبنم ناپدید شد، دانه های ریزی روی زمین باقی ماند که شبیه دانه های برف بود.

- وقتی قوم اسرائیل آن را دیدند از همدیگر پرسیدند: این چیست؟

- موسی به آن ها گفت: «این نانی است که خداوند به شما داده تا بخورید. خداوند فرموده که هر خانواده به اندازه ی احتیاج روزانه ی خود از این نان جمع کند، یعنی برای هر نفر، یک عومر.»

- (عومر ظرفی بود به گنجایش دو لیتر که برای اندازه گیری به کار می رفت) پس قوم اسرائیل بیرون رفتند و به جمع آوری نان پرداختند. بعضی زیاد جمع کردند و بعضی کم. امّا وقتی نانی را که جمع کرده بودند با عومر اندازه گرفتند، دیدند کسانی که زیاد جمع کرده بودند، چیزی اضافه نداشتند و آنانی که کم جمع کرده بودند، چیزی کم نداشتند، بلکه هر کس به اندازه ی احتیاجش جمع کرده بود. موسی به ایشان گفت: چیزی از آن را تا صبح نگه ندارید. ولی بعضی به حرف موسی اعتنا نکردند و قدری از آن را برای صبح نگه داشتند، امّا چون صبح شد، دیدند پر از کِرم شده و گندیده است؛ بنابراین موسی از دست ایشان بسیار خشمگین شد.

- ازآن پس هرروز صبح زود هر کس به اندازه ی احتیاجش از آن نان جمع می کرد و وقتی آفتاب بر زمین می تابید نان هایی که بر زمین مانده بود، آب می شد.

- روز جمعه، قوم اسرائیل دو برابر نان جمع کردند، یعنی برای هر نفر به جای یک عومر، دو عومر.

- آنگاه بزرگان بنی اسرائیل آمدند و این را به موسی گفتند.


1- سفر الخروج، إصحاح 16: آیات 1- 36

ص:174

- موسی به ایشان گفت: خداوند فرموده که: فردا روز استراحت و عبادت است. هرقدر خوراک لازم دارید، امروز بپزید و مقداری از آن را برای فردا که «سَبَّت خداوند مقدس» است نگهدارید.

- آن ها طبق دستور موسی نان را تا روز بعد نگه داشتند و صبح که برخاستند دیدند همچنان سالم است.

- موسی به ایشان گفت: «این غذای امروز شماست چون امروز «سَبَّت خداوند است» و چیزی روی زمین پیدا نخواهید کرد. شش روز خوراک جمع کنید امّا روز هفتم سَبَّت است و خوراک پیدا نخواهید کرد» ولی بعضی از مردم در روز هفتم برای جمع کردند خوراک بیرون رفتند امّا هرچه گشتند چیزی نیافتند.

- خداوند به موسی فرمود: «این قوم تا کی می خواهند از احکام و اوامر من سرپیچی کنند؟ مگر نمی دانند که من در روز ششم خوراک دو روز را به آن ها می دهم و روز هفتم را که شنبه هست روز استراحت و عبادت معیّن کرده ام و نباید برای جمع کردن خوراک از خیمه های خود بیرون بروند؟» پس قوم اسرائیل در روز هفتم استراحت کردند. آن ها اسم نانی را که صبح ها جمع می کردند «منّ» (این چیست؟) گذاشتند و آن مثل دانه های گشنیز سفید بود و طعم نان عسلی را داشت.

- موسی بنی اسرائیل را خطاب کرده، گفت: «خداوند فرموده که از این نان به مقدار یک عومر به عنوان یادگار نگهداریم تا نسل های اینده آن را ببینند و بدانند این همان نانی است که خداوند وقتی اجدادشان را از مصر بیرون آورد در بیابان به ایشان داد» (1)

- موسی به هارون گفت: «ظرفی پیدا کن و در آن به اندازه ی یک عومر «منّ» بریز و آن را در حضور خداوند بگذار تا نسل های آینده آن را ببینند.»

- هارون همان طور که خداوند به موسی فرموده بود، عمل کرد. بعدها این نان در صندوق عهد، نهاده شد.

- بنی اسرائیل تا رسیدن به کنعان و ساکن شدن در آن سرزمین مدّت چهل سال از این نانی که به

- «من ّ» معروف بود می خوردند. (2)

در جای دیگر آمده است:

- خداوند بادی وزانید که از دریا بلدرچین(سلوی) آورد.

- بلدرچین ها اطراف اردوگاه را از هر طرف به مسافت چند کیلومتر در ارتفاعی قریب 1 متر از سطح زمین پُر ساختند.

- بنی اسرائیل تمام آن روز و شب و روز بعدازآن، بلدرچین گرفتند.

- حداقل وزن پرندگانی که هر کس جمع کرده بود قریب 300 منّ بود.

- به منظور خشک کردن بلدرچین ها، آن ها را در اطراف اردوگاه پهن کردند ولی به محض این که شروع به خوردن گوشت نمودند خشم خداوند بر قوم اسرائیل افروخته شد و بلایی سخت نازل کرده، عده ی زیادی از آنان را از بین برد. پس آن مکان را «قبروت هتاوه» (قبرستان حرص و ولع) نامیدند، چون در آنجا اشخاصی را دفن کردند


1- سفر الخروج، إصحاح 16: آیات 1- 36
2- سفر الخروج، إصحاح 16: آیات 1- 36

ص:175

که برای گوشت و سرزمین مصر حریص شده بودند. قوم اسرائیل ازآنجا به حصیروت کوچ کرده، مدّتی در آنجا ماندند. (1)

نکته ها

 منظور از (مَنّ) و (سلوی)

الف ) (مَنّ)

در لغت: قطرات کوچکی همچون قطرات شبنم است که بر درختان می نشیند و طعم شیرینی دارد. (2)

و یک نوع عسل طبیعی بوده که بنی اسرائیل در طول حرکت خود در آن بیابان به مخازنی از آن می رسیدند، چراکه در حواشی بیابان تیه، کوهستان ها و سنگلاخ هایی وجود داشته که نمونه های فراوانی از عسل طبیعی در آن به چشم می خورده است.

این تفسیر به وسیله تفسیری که بر عهدین (تورات و انجیل نوشته شده) تائید می شود آنجا که می خوانیم: «اراضی مقدسه به کثرت انواع گل ها و شکوفه ها معروف است و بدین لحاظ است که جماعت زنبورآن همواره در شکاف سنگ ها و شاخ درختان و خانه های مردم می نشینند، به طوری که فقیرترین مردم عسل را می توانند خورد» (3)

شیره های نیروبخش مخصوص نباتی بوده که در درختانی که در گوشه و کنار آن بیابان می روئیده آشکار می گردید و به شیره ی مخصوص درختان که چون قطره بر روی آن ها می نشیند، گفته می شود که همان صَمغ است. احتمالاً در اثر باران های نافعی که به لطف خداوند در مدت سرگردانی بنی اسرائیل در آن بیابان می بارید، اشجار آن محیط، صمغ و شیره مخصوصی بیرون می دادند و بنی اسرائیل از آن استفاده می کردند.

طبق روایتی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: (الکَمأَةُ مِنَ المَنِّ وَ ماءُها شفاءٌ للعین ): (قارچ نوعی از من است و آبش داروی چشم است) (4) معلوم می شود «من» قارچ های خوراکی بوده که در آن سرزمین می روئیده.

در تورات می خوانیم که «من» چیزی مثل تخم گشنیز بوده که شب در آن سرزمین می ریخته و بنی اسرائیل آن را جمع کرده می کوبیدند و با آن نان درست می کردند که طعم نان روغنی داشته است.

ب) (سلوی)

نوعی پرنده حلال گوشت شبیه به کبوتر بوده است.

در تفسیری که بعضی از مسیحیان به عهدین نوشته اند تائید این نظریه را می بینیم آنجا که می گوید.

بدان که سلوی از آفریقا به طور زیاد حرکت کرده به شمال می روند که در جزیره کاپری، 16 هزار از آن ها را در یک فصل صید نمودند ... این مرغ از راه دریای قلزم آمده، خلیج عقبه و سوئز را قطع نموده، در شبه جزیره سینا


1- سفر الخروج، إصحاح 16، آیات:31- 35
2- مفردات راغب ماده ی «مَنّ»
3- قاموس کتاب مقدس، ص 612.
4- طبرسی، مکارم الاخلاق ، ترجمه میرباقری ، ج 1، ص 343

ص:176

داخل می شود و از کثرت تعب و زحمتی که در بین راه کشیده است به آسانی با دست گرفته می شود و چون پرواز نماید غالباً نزدیک زمین است ...» (1)

از این نوشته نیز استفاده می شود که مقصود از «سلوی» همان پرنده مخصوص پرگوشتی است که شبیه و اندازه کبوتر است و این پرنده در آن سرزمین معروف است.

لطف مخصوص خداوند به بنی اسرائیل در دوران سرگردانی شان در بیابان سینا، سبب شده بود که این پرنده به طور فراوان در طول این مدت در آنجا وجود داشته باشد تا بتوانند از آن استفاده کنند وگرنه به طور عادی مشکل بود چنین نعمتی نصیبشان شود.

(*) در کتاب تهذیب روایتی بدین مضمون از امام صادق علیه السلام نقل شده است: خواب بامدادی، روزی را از انسان دور کرده و باعث زردی و زشتی چهره می گردد و خداوند روزی انسان ها را میان سپیده دم و طلوع خورشید مقرر فرموده است.

خوراک آسمانی «من» و «سلوی» (ترنجبین و بلدرچین) بر بنی اسرائیل نیز در چنین وقتی نازل می گردد و هر کس که در آن ساعت بخواب رفته بود از آن بی نصیب می ماند و مجبور بود در طول روز مجدداً از خداوند درخواست روزی نماید. (2)

 آیا «من» و «سلوی» از هر غذایی برتر بود؟

بدون شک غذاهای گیاهی مختلفی که بنی اسرائیل از موسی درخواست کردند، غذاهای پرارزشی است ولی مسئله این است که تنها نباید به زندگی از یک بعد نگاه کرد، آیا سزاوار است انسان برای دستیابی به مواد مختلف غذایی تن به اسارت در دهد؟! وانگهی بنابراین که «من» یک نوع عسل کوهستانی و یا ماده قندی نیرو بخشی مشابه آن باشد یکی از مفیدترین و پرانرژی ترین غذاها است، مواد پروتئینی موجود در گوشت تازه (مانند «سلوی» پرنده مخصوص) از جهاتی بر مواد پروتئینی موجود در حبوبات برتری دارد، چراکه هضم و جذب اولی بسیار آسان است درحالی که برای جذب دومی دستگاه گوارش با فعالیت خسته کننده ای دست به گریبان خواهد بود. (3)

 (انزلنا)

چنان که در آیه 6 سوره زمر می خوانیم: (وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ): (هشت زوج از چهار پایان برای شما نازل کرد) و معلوم است که انعام (چهار پایان) از آسمان فرود نیامدند.

بنابراین «انزلنا» در این گونه موارد یا به معنی «نزول مقامی» است، یعنی نعمتی که از یک مقام برتر به مقام پایین تر داده می شود؛ و یا از ماده «انزال» به معنی مهمانی کردن است، چراکه گاه انزال و نزل (بر وزن رسل) به معنی پذیرایی کردن آمده. چنان که در سوره واقعه آیه 93 درباره جمعی از دوزخیان می خوانیم: (فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ): آن ها با حمیم (نوشابه سوزان دوزخ) پذیرایی می شوند! و در سوره آل عمران آیه 198 درباره بهشتیان می خوانیم: (خالِدِینَ فِیها نُزُلًا مِنْ عِنْدِ الله): «مؤمنان همواره در بهشت خواهند بود که میهمان خدا هستند» و ازآنجاکه بنی اسرائیل در حقیقت در آن سرزمین میهمان خدا بودند، تعبیر به انزال من و سلوی در مورد آن ها شده است.


1- سفر خروج و سفر اعداد (از تورات)؛ قاموس کتاب مقدس (مستر هاکس) ص 483
2- تهذیب الاحکام، ج 2، ص 139
3- قرآن بر فراز قرون و اعصار، ص 112

ص:177

این احتمال نیز وجود دارد که «نزول» در اینجا به همان معنی معروفش باشد چراکه این نعمت ها مخصوصاً پرندگان (سلوی) از طرف بالا به سوی آن ها می آمده است.

 اشعار شاعران برجسته ایرانی در این زمینه:

به من ده آن می احمر به شهر

یوسفانم بر

که سیرم زین بیابانی و زین من و از این سلوی (1)

دریغ دار ز نادان سخن که نیست

صواب

به پیش خوک نهادن نه من و نه سلوی (2)

کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق

جسمانی

برای گلبن وصلش رها کن من و سلوی را (3)

قسمت چهارم: توقّع خداوند در قبال دادن این نعمت ها

در قرآن آمده است:

1- (و گفتیم): «از روزی های الهی بخورید و بیاشامید! و در زمین فساد نکنید!» (4)

3- «بخورید از روزی های پاکیزه ای که به شما داده ایم و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط می کند! (*) و من هر که را توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، می آمرزم!»(*) (5)

در حقیقت خداوند به آن ها گوشزد می کند که حداقل به عنوان سپاسگزاری در برابر این نعمت های بزرگ هم که باشد لجاجت و خیره سری و آزار پیامبران را کنار بگذارید.

گفتم ایشان را خورید

از طیبات

زان چه کردم رزقتان اندر حیات (6)

می بنوشید و خورید

از رزق ها

که خدا کرده است

بر خلقان عطا

در زمین باشید لیکن در نهاد

بی تجاوز بی فضولی

بی فساد

اکل و شرب از رزق های معنوی

شد معانی و حکم تا

بگروی

بهر انسان کسب آن فرض است و سهل

هم به لا تعثوا مخاطب

اهل جهل (7)


1- کلیات شمس، ص 148
2- دیوان ناصر خسرو، ص 19
3- دیوان عطار، ص 54
4- بقرة: 57؛ أعراف: 160 (کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ ...) 2- بقرة: 60 (کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ)
5- طه: 81-82 (کلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ لَا تَطْغَوْاْ فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکمُ ْ غَضَبیِ وَ مَن یحَلِلْ عَلَیْهِ غَضَبیِ فَقَدْ هَوَی (*) وَ إِنیّ ِ لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا ثمُ َّ اهْتَدَی (*))
6- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 268.
7- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 27.

ص:178

هست رزق طیبین گفت

ارکلوا

خوردن آن نزد دهان

است و گلو

طیبات اعنی که باشد رزق خاص

یافت از حق بهر خاصان

اختصاص

ما شمارا بر کمال آراستیم

متّصف بر وصف خود می خواستیم

(1)

همچنین گفتیم بر وجه

ثبات

ما رزقناکم کلوا من

طیبات

فیه لاتطغوا از حد خویش هم

نگذرید از ناسپاسی

در نعم

بر شما پس خشم من آید فرود

چون که خشم آمد هلاکت

رخ نمود

هستم آمرزنده کردار توبه کس

گشت مؤمن کار نیکو

کرد پس

پس ز افعال نکو حق گر که خواست

یافت بی شک در سلوک

او راه راست (2)

نکته ها

 فرق (تعثوا) و (مفسدین)

«لا تعثوا» از ماده «عثی» (بر وزن مسی) به معنی فساد شدید است، منتهی این کلمه بیشتر در مفاسد اخلاقی و معنوی به کار می رود...

درحالی که ماده «عیث» که ازنظر معنی شبیه آن است بیشتر به مفاسد حسی اطلاق می گردد...

بنابراین جمله «لا تعثوا» همان معنی مفسدین را می رساند، ولی با تأکید و شدت بیشتر...

این احتمال نیز وجود دارد که مجموع جمله اشاره به این حقیقت باشد که فساد در آغاز از نقطه کوچکی شروع می شود و سپس گسترش می یابد و تشدید می گردد و این درست همان چیزی است که از کلمه «تعثوا» استفاده می شود.

به تعبیر دیگر «مفسدین» اشاره به آغاز برنامه های فساد انگیز است و «تعثوا» اشاره به ادامه و گسترش آن.

همراه با کلمه ی «مُفْسِدِینَ»، «لا تَعْثَوْا» نیز آمده است و شاید در کنار هم قرار گرفتن این دو کلمه، می خواهد از توجّه و تعمّد و روحیه ی فساد انگیزی نهی کند. چراکه لغزشِ غیر عمد و بدون قصد فتنه انگیزی، مورد عفو قرار می گیرد.

 طغیان در نعمت ها

آن است که انسان به جای اینکه از آن ها درراه اطاعت خدا و طریق سعادت خویش استفاده کند، آن ها را وسیله ای برای گناه، ناسپاسی و کفران و گردنکشی و اسیر افکاری قرار دهد، همان گونه که بنی اسرائیل چنین کردند، این همه نعمت های الهی را دریافت داشتند و سپس راه کفر و طغیان و گناه را پیمودند.

 (هوی)

در اصل به معنی سقوط کردن از بلندی است، که معمولاً نتیجه آن، نابودی است، به علاوه در اینجا اشاره به سقوط مقامی و دوری از قرب پروردگار و رانده شدن از درگاهش نیز است.


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 26
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 460

ص:179

1- ازآنجاکه همیشه باید هشدار و تهدید با تشویق و بشارت، همراه باشد تا نیروی خوف ورجا را که عامل اصلی تکامل است یکسان برانگیزد و درهای بازگشت به روی توبه کاران بگشاید، آیه بعد می گوید: «من کسانی را که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس هدایت یابند می آمرزم»

توبه از هر گناه و خلاف باید متناسب باهمان گناه و خلاف باشد:

مثلاً توبه کسی که نماز نخوانده، قضای نماز است،

توبه ی مردم آزاری، عذرخواهی است،

توبه ی کتمانِ حقایق، بیان آن است،

توبه ی شرک، ایمان به خداست،

توبه ی مال مردم خواری، ردّ اموال به صاحبان آن است.

2- با توجه به اینکه «غفار» صیغه مبالغه است نشان می دهد که خداوند چنین افراد را نه تنها یک بار که بارها مشمول آمرزش خود قرار می دهد.

 شرایط توبه

1. بازگشت از گناه است و بعدازآنکه صفحه روح انسان از این آلودگی شستشو شد،

2. نور ایمان به خدا و توحید بر آن بنشیند.

3. باید شکوفه های ایمان و توحید که اعمال صالح و کارهای شایسته است بر شاخسار وجود انسان ظاهر گردد.

4. در اینجا شرط چهارمی تحت عنوان (ثُمَّ اهْتَدی) اضافه شده است.

5. در معنی این جمله، «ثُمَّ اهْتَدی» مفسران بحث های فراوانی دارند که از میان همه آن ها دو تفسیر، جالب تر به نظر می رسد.

6. اشاره به ادامه دادن راه ایمان و تقوی و عمل صالح است، یعنی توبه گذشته را می شوید و باعث نجات می شود، مشروط بر اینکه بار دیگر شخص توبه کار در همان دره شرک و گناه، سقوط نکند و دائماً مراقب باشد که وسوسه های شیطان و نفس او را به خط سابق بازنگرداند.

7. این جمله اشاره به لزوم قبول ولایت و پذیرش رهبری رهبران الهی است یعنی توبه و ایمان و عمل صالح آنگاه باعث نجات است که در زیر چتر هدایت رهبران الهی قرار گیرد، در یک زمان موسی علیه السلام و در زمان دیگر پیامبر اسلام (ص) و در یک روز امیر مؤمنان علی علیه السلام و امروز حضرت مهدی (عج) است. چراکه یکی از ارکان دین، پذیرش دعوت پیامبر و رهبری او و سپس پذیرش رهبری جانشینان او است.

- (*) مرحوم طبرسی ذیل این آیه از امام باقر علیه السلام چنین نقل می کند: «هدایت به ولایت ما اهل بیت است»سپس اضافه کرد: «فوَ اللهُ لَو إنَّ رَجُلا عبدالله عمره ما بین الرُّکنِ و المَقام ثمَّ ماتَ و لم یُجی ء بِولایتِنا لأُکبِّه اللهُ فی النّار عَلی وَجهِه»: «به خدا سوگند اگر کسی تمام عمر خود را در میان رکن و مقام (نزدیک خانه کعبه) عبادت کند و سپس از دنیا برود درحالی که ولایت ما را نپذیرفته باشد خداوند او را به صورت در آتش جهنم خواهد افکند». (1)


1- مجلسی، بحار الانوار،ج28، ص 6،ح 8؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج 3،ص 6 [این روایت را محدث معروف اهل تسنن «حاکم ابو القاسم حسکانی» نیز نقل کرده است.]

ص:180

- (*) آلوسی در تفسیر روح المعانی بعد از ذکر پاره ای ازاین روایات گفته است: وجوب محبت اهل بیت نزد ما جای تردید نیست ولی این ارتباطی به بنی اسرائیل و عصر موسی ندارد، سخن بی اساسی است زیرا:

اولاً بحث از محبت نیست بلکه سخن از قبول رهبری است.

ثانیاً منظور انحصار رهبری به ائمه اهل بیت: نیست، بلکه در عصر موسی او و برادرش هارون رهبر بودند و قبول ولایتشان لازم بود و در عصر پیامبر اسلام ص ولایت او و در عصر ائمه اهل بیت ولایت آن ها.

این نیز روشن است که مخاطب این آیه گرچه بنی اسرائیل هستند، ولی انحصار به آن ها ندارد، هر فرد یا گروهی که این مراحل چهارگانه را طی کنند مشمول غفران و عفو خدا خواهند شد.

قسمت پنجم: ناسپاسی بنی اسرائیل پس از اتمام حجت موسی و عذاب الهی بر آنان

در قرآن آمده است: بنی اسرادیل خوردند و کفران و ناسپاسی کردند.

1- «به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم روا داشتند» (1)

بر صفات نفس گر راجع شدید

زآن معانی بر صور قانع شدید

خار را باشد زیان کو گل نی است

آفتاب ار خار و گل مستغنی است

(2)

پس ذخیره می نهادند از نهان

آنچه می آمد بر ایشان ز آسمان

زان ذخیره یا ز عصیان دگر

ظلم بر ما می نکردند آن حشر

لیک می بودند درحالی که هم

بودشان بر نفس های خود ستم (3)

البته چنان نبود که بنی اسرائیل یکپارچه فاسد و مفسد باشند و این نژاد عموماً مردمی گمراه و سرکش معرفی شوند، بلکه در برابر اکثریت مفسده جو، اقلیتی وجود داشتند صالح و ناهماهنگ باکارهای اکثریت.

قرآن برای این اقلیت صالح اهمیت خاصی قائل شده است و می گوید:

2- «از قوم موسی علیه السلام گروهی هستند که دعوت به سوی حق می کنند و حاکم به حق و عدالتند» (4)

هست هم از قوم موسی امتی

جمله بر یهدون بالحق آیتی

راه بنمایند بالحق متفق

و اندر آن باشند با ایشان محق

هم بوی یعنی به حق اندر عباد

حکم حق جاری کنند از عدل و داد

فرقه ای بودند با عدل و حساب

در زمان موسی از حکم کتاب

راسخ اندر دین و هم قائم به حق

بودشان انصاف در نظم و نسق

قصد یا زان امت اندر انتساب

مؤمنان باشند از اهل کتاب


1- بقرة: 57 و اعراف: 160(...وما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ)
2- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 26
3- صفی علیشاه، تفسیر صفی ، ص 268
4- أعراف: 159 (وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ)

ص:181

اشهر این باشد که چون موسی گذشت

فتنه اندر قوم او بسیار گشت

سوی قتل انبیا بردند دست

مؤمنان گشتند یکجا خوار و پست

خواستند از حق گروهی از خواص

کز میان قومشان سازد خلاص

حق رهی بنمود و رفتند آن گرام

بر دیار چین به امنیت تمام

عدل در ایمان خود کردند چون

وصفشان زان کرده حق بر یعدلون (1)

نکته ها

 احترام به موقعیت اقلیت های صالح

آیه 159 اعراف ممکن است اشاره به گروه کوچکی باشد که تسلیم در برابر سامری و دعوت او نشدند و همه جا حامی و طرفدار مکتب موسی علیه السلام بودند و یا گروه های صالح دیگری که بعد از موسی علیه السلام بروی کارآمدند.

درصورتی که کلمه «کان» را در تقدیر بگیریم تا آیه اشاره به زمان گذشته بوده باشد و می دانیم تقدیر گرفتن بدون وجود قرینه خلاف ظاهر است.

بنابراین در اینکه منظور از این گروه چه اشخاصی هستند تعبیرات مختلفی در روایاتی که در منابع حدیث اسلامی آمده است دیده می شود:

(*) ازجمله در حدیثی از امیر مؤمنان: نقل شده که فرمود: منظور امت محمد صلی الله علیه و آله است. (2)

یعنی پیروان راستین این پیامبر و آن هایی که از هرگونه تحریف و تغییر و بدعت و انحراف از اصول تعلیمات آن حضرت برکنار ماندند.

(*) به همین جهت در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده که فرمود: (و الذی نفسی بیده لتفرقن هذه الامة علی ثلاثة و سبعین فرقة کلها فی النار الا فرقة وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ و هذه التی تنجو من هذه الامة): «سوگند به آن کس که جانم به دست او است این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند که همه در دوزخ اند جز یک گروه که خداوند در آیه (و مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ ... ) به آن ها اشاره کرده است، تنها آن ها اهل نجاتند» (3)

ممکن است عدد 73 فرقه عدد تکثیر باشد و اشاره به گروه های مختلفی است که در طول تاریخ اسلام با عقاید عجیب وغریب روی کارآمدند و خوشبختانه غالب آن ها منقرض شده اند و امروز تنها نامی از آن ها در کتب «تاریخ عقاید» به چشم می خورد.

(*) در حدیث دیگری که در منابع اهل تسنن از علی علیه السلام نقل شده می خوانیم که علی علیه السلام ضمن اشاره به گروه های مختلفی که در آینده در امت اسلامی پیدا می شوند، فرمود: «گروهی که اهل نجاتند من و شیعیان و پیروان مکتب من هستند» (4)

(*) در روایات دیگری نیز آمده است که منظور از آیه فوق ائمه اهل بیت: است. (5)


1- صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 268
2- عروسی حویزی، نور الثقلین، ج 2، ص 105
3- عروسی حویزی، نور الثقلین، ج 2، ص 105.
4- زرکشی، تفسیر برهان،ج2، ص53
5- عروسی حویزی، نور الثقلین، ج 2، صص 104- 105

ص:182

 نتیجه

روشن است که روایات فوق همگی یک واقعیت را تعقیب می کنند و بیان مصداق های مختلف از این واقعیت اند و آن اینکه آیه اشاره به گروهی است که دعوتشان به سوی حق و عمل و حکومت و برنامه هایشان حق است و در مسیر اسلام راستین گام برمی دارند، منتها بعضی در رأس این گروه قرار دارند و بعضی در مراحل دیگرند، جالب توجه اینکه با تمام اختلافاتی که ازنظر مراحل علمی و نژاد و زبان و مانند آن دارند، یک امت و یک گروه بیش نیستند، زیرا قرآن از آن ها به «امت» (نه امم) تعبیر کرده است.

قسمت ششم: حرکت قوم بنی اسرائیل به همراه ابر و ورود به صحرای فاران

در تورات آمده است: در روز بیستم، ماه دوّم از سال دوّم خروج از مصر، ابر از بالای خیمه ی عبادت حرکت نمود، پس قوم اسرائیل از صحرای سینا کوچ کرده به دنبال ابر به راه افتادند تا اینکه ابر در صحرای فاران از حرکت بازایستاد. پس ازآنکه موسی دستورات خداوند را در مورد کوچ قوم دریافت کرد، این نخستین سفر ایشان بود.

ترتیب حرکت قبیله های اسرائیل در هنگام کوچ کردن ازاین قرار بود:

1. «قبیله ی یهودا» زیر پرچم بخش خود به رهبری نحشون پسر عمیناداب، پیشاپیش قوم اسرائیل حرکت می کرد.

2. پُشت سر آن، «قبیله ی یساکار» به رهبری نتنائیل پسر صوغر، درحرکت بود. (1)

3. و بعدازآن «قبیله ی زبولون» به رهبری الیاب پسر حیلون.

4. مردان «بنی جرشون و بنی مراری از قبیله ی لاوی»، خیمه ی عبادت را که جمع شده بود بر دوش گذاشتند و به دنبال قبیله ی زبولون به راه افتادند

5. پُشت سر آن ها، «قبیله ی رئوبین» زیر پرچم بخش خود به رهبری الیصور پسر شدیئور حرکت می کرد.

6. در صف بعد، «قبیله ی شمعون» به رهبری شلومی ئیل پسر صوریشدای.

7. و پس ازآن، «قبیله ی جاد» به رهبری الیاساف پسر دعوئیل قرار داشت

8. به دنبال آن ها «بنی قهات» که اسباب و لوازم قدس را حمل می کردند، درحرکت بودند.

(برپاسازی خیمه ی عبادت در جایگاه جدید می بایستی پیش از رسیدن بنی قهات پایان یافته باشد)

9. در صف بعدی، «قبیله ی افرایم» بود که زیر پرچم بخش خود به رهبری الیشع پسر عمیهود حرکت می کرد

10. «قبیله ی منسی» به رهبری جملی ئیل پسر فدهصور و قبیله ی بنیامین به رهبری ابیدان پسر جدعونی پُشت سر آن ها بودند.

11. آخر از همه، قبایل بخش «دان» زیر پرچم خود حرکت می کردند.

«قبیله ی دان» به رهبری اخیعزر پسر عمیشدای.

«قبیله ی اشیر» به رهبری فجعی ئیل پسر عکران و

«قبیله ی نفتالی» به رهبری اخیرع پسر عینان به ترتیب درحرکت بودند. (2)


1- سفر اعداد، اصحاح 10، آیات:11- 24
2- سفر اعداد، اصحاح 10، آیات:11- 24

ص:183

قسمت هفتم: درخواست موسی از برادر زنش

در تورات آمده است:

- روزی موسی به برادر زنش حوباب پسر رئوئیل مدیانی (فرزند شعیب) گفت: ما عازم سرزمینی هستیم که خداوند وعده ی آن را به ما داده است، تو هم همراه ما بیا. در حقّ تو نیکی خواهیم کرد، زیرا خداوند وعده های عالی به قوم اسرائیل داده است. ولی برادر زنش جواب داد: «نه من باید به سرزمین خود و نزد خویشانم برگردم.»

- موسی اصرار نموده، گفت: پیش ما بمان، چون تو این بیابان را خوب می شناسی و راهنمای خوبی برای ما خواهی بود. اگر با ما بیایی، در تمام برکاتی که خداوند به ما می دهد شریک خواهی بود پس از ترک کوه سینا مدّت سه روز به سفر ادامه دادند درحالی که صندوق عهد پیشاپیش قبایل اسرائیل درحرکت بود تا مکانی برای توقّف آن ها انتخاب کند.

- هنگام روز بود که اردوگاه را ترک کردند و سفر خود را در پی حرکت ابر آغاز نمودند.

- هرگاه صندوق عهد به حرکت درمی آمد موسی ندا سر می داد: «برخیز ای خداوند تا دشمنانت پراکنده شوند و خصمانت از حضورت بگریزند» و هرگاه صندوق عهد متوقف می شد، موسی می گفت: «ای خداوند نزد هزاران هزار اسرائیلی بازگرد.» (1)

قسمت هشتم: تنبیه مریم (کلثوم خواهر موسی و هارون)

در تورات آمده است:

- روزی مریم و هارون، موسی را به علّت این که زن او حبشی بود، سرزنش کردند.

- آن ها گفتند: «آیا خداوند فقط به وسیله ی موسی سخن گفته است؟ مگر او به وسیله ی ما نیز سخن نگفته است؟»

- خداوند سخنان آن ها را شنید و فوراً موسی و هارون و مریم را به خیمه ی عبادت فراخوانده، فرمود: «هر سه نفر شما به اینجا بیایید»

- پس ایشان در حضور خداوند ایستادند. (موسی متواضع ترین مرد روی زمین بود)

- آنگاه خداوند در ستون ابر نازل شده، در کنار در عبادتگاه ایستاد و فرمود: «هارون و مریم جلو بیایند» و ایشان جلو رفتند.

- خداوند به ایشان فرمود: من با یک نبی به وسیله ی رؤیا و خواب صحبت می کنم، ولی با موسی به این طریق سخن نمی گویم، چون او قوم مرا با وفاداری خدمت می کند. من با وی رودررو و آشکارا صحبت می کنم نه با رمز و او تجلّی مرا می بیند. چطور جرئت کردید او را سرزنش کنید؟ پس خشم خداوند بر ایشان افروخته شد و خداوند از نزد ایشان رفت.

- به محض این که ابر از روی خیمه ی عبادت برخاست. بدن مریم از مرض جذام سفید شد.


1- سفر اعداد، اصحاح 10، آیات:25-36

ص:184

- وقتی هارون این را دید، نزد موسی فریاد برآورد: «ای آقایم، ما را به خاطر این گناه تنبیه نکن، زیرا این گناه ما از نادانی بوده است. نگذار مریم مثل بچه ی مرده ای که موقع تولّد، نصف بدنش پوسیده است شود» پس موسی نزد خداوند دعا کرده، گفت: «ای خدا، به تو التماس می کنم او را شفا دهی»

- خداوند به موسی فرمود: اگر پدرش آب دهن به صورت او انداخته بود، آیا تا هفت روز خجل نمی شد؟

- حالا هم باید هفت روز خارج از اردوگاه به تنهایی به سر برد و بعدازآن می تواند دوباره بازگردد پس مریم مدّت هفت روز از اردوگاه اخراج شد و قوم اسرائیل تا بازگشت وی به اردوگاه، صبر نموده، پس ازآن دوباره کوچ کردند.

- سپس از حصیروت حرکت نموده؛ در صحرای فاران اردو زدند (توقّف ابر در صحرای فاران) (1)


1- سفر اعداد، اصحاح 12، آیات:1- 15

ص:185

این نقشه مسیر حرکت بنی اسرائیل در صحرای سینا را نشان می دهد

ص:186

قسمت نهم: بررسی پیام های قرآنی 3 دسته آیات

1) سوره ی اعراف: آیات160 -159

(وَ مِن قَوْمِ مُوسیَ أُمَّةٌ یهَْدُونَ بِالحَْقّ ِ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ (*) وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتیَ ْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَ أَوْحَیْنَا إِلیَ مُوسیَ إِذِ اسْتَسْقَئهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الحَْجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنَا عَلَیْهِمُ الْغَمَامَ وَ أَنزَلْنَا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَی کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (*)) (1)

پیام ها

1. در برخورد با مخالفان نیز باید انصاف داشت و خدمات و کمالاتشان را نادیده نگرفت.

(وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ)

2. هدایت کنندگان، خود باید ملازم و معتقد و پیرو حقّ باشند. (یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ)

3. در اداره ی امور، وجود تشکیلات، تقسیم کار و طبقه بندی، نقش مهمی دارد. (وَ قَطَّعْناهُمُ)

4. دوازده گروه بنی اسرائیل، همه از یک ریشه بودند. (قَطَّعْناهُمُ) به جای (جعلنا)

5. گروه گروه شدن، با حفظ وحدت در هدف، ضرری ندارد. (قَطَّعْناهُمُ)

6. عرضه بعد از تقاضا، اهمیت بیشتری دارد. (اسْتَسْقاهُ) ... (اضْرِبْ بِعَصاکَ)

7. وسیله مهم نیست، اراده ی الهی مهم است که گاهی یک عصای چوبی را کارگشا در همه جا قرار می دهد. (بِعَصاکَ) (عصا، درجایی مار و اژدها و در جای دیگر وسیله ای برای ایجاد چشمه های آب می شود)

8. توسّل به پیامبران برای رهایی از مشکلات جایز، بلکه به اجابت نزدیک است.

9. مردم، نیازهای اقتصادی و مادّی خود را نیز با انبیا در میان می گذاشتند و به آنان متوسّل می شدند.

(اسْتَسْقاهُ) ... (فَانْبَجَسَتْ)

10. اگر هر گروه بداند که به کجا باید رجوع کند، بسیاری از مشکلات اجتماعی حل می شود.

(قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ)

11. به مردم آگاهی دهیم، خودشان عمل می کنند. (قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ) و نفرمود: (قد شرب)

12. خداوند، هم آب مورد نیاز بنی اسرائیل را تأمین نمود، هم غذای آنان را.

(اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً) ... (الْمَنَّ وَ السَّلْوی)

13. پیدایش و حرکت ابرها و عملکرد آن ها، همه تحت تدبیر و اراده ی الهی است.

(وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ)


1- ترجمه: «و از قوم موسی، گروهی هستند که به سوی حق هدایت می کنند و به حق و عدالت حکم می نمایند. (*) ما آنها را به دوازده گروه- که هر یک شاخه ای (از دودمان اسرائیل) بود- تقسیم کردیم؛ و هنگامی که قوم موسی (در بیابان) از او تقاضای آب کردند، به او وحی فرستادیم که: «عصای خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست آن چنان که هر گروه، چشمه و آبشخور خود را می شناخت؛ و ابر را بر سر آنها سایبان ساختیم و بر آنها «مَن» و «سَلوی» فرستادیم (و به آنان گفتیم): از روزیهای پاکیزه ای که به شما داده ایم، بخورید! (و شکر خدا را بجا آورید! آنها نافرمانی و ستم کردند ولی) به ما ستم نکردند، لکن به خودشان ستم می نمودند. (*)»

ص:187

14. منّ و سلوی، از غذاهای طیّب است. (جمله (کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ)، پس از (الْمَنَّ وَ السَّلْوی) آمده است)

15. خداوند، روزی رسانِ مردم، (رَزَقْناکُمْ) و خواهان بهره گیری طیّب از نعمت های پاک و پاکیزه است.

(کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ)

16. با یک ضربه عصای موسی، چشمه ها از دل سنگ جوشید، ولی باآن همه معجزه، دل های نااهلان تکان نخورد. (وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ)

17. کفران نعمت، سبب محرومیت از آن می شود و زیانش به ناسپاسان می رسد.

(وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ)

18. آنانکه از نعمت های مادّی درراه رشد و معنویت خود بهره نگیرند، به خود ستم کرده اند.

(کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ)

2) سوره بقره: آیات 57 / 60

(وَ ظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَی کلُُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَاکِن کاَنُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (*))...(وَ إِذِ اسْتَسْقَی مُوسیَ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ کُلُواْ وَ اشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ الله وَ لَا تَعْثَوْاْ فیِ الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (*)) (1)

پیام های آیه 57

1. ابروباد و باران، به فرمان خداوند هستند. (ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ)

2. رازق بودن خداوند، محدود به شرایط خاصی نیست. در بیابان بی آب وعلف هم رزق طبیعی می فرستد.

(وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی)

3. خداوند، رزق انسان را از حلال و پاکیزه مقدّر کرده است. (طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ)

4. تخلّف از فرامین الهی، ظلم بر خویشتن است. (أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ)

پیام های آیه 60

1. انبیا، در فکر تأمین نیازهای مادّی مردم نیز هستند. (إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ)

2. همه چیز، حتّی آبِ خوردن را از خداوند بخواهیم. (اسْتَسْقی)

3. قوانین طبیعت، محکوم اراده ی خداوند است. (اضْرِبْ)...(فَانْفَجَرَتْ)

خداوند هم سبب ساز و هم سبب سوز است. با یک عصا و از دست یک نفر، یک بار آب را می خشکاند و یک بار آب را جاری می سازد.

4. دعای انبیا، مستجاب است. (اسْتَسْقی)، (فَانْفَجَرَتْ)


1- ترجمه: «و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم و «من» [شیره مخصوص و لذیذ درختان] و «سلوی» [مرغان مخصوص شبیه کبوتر] را بر شما فرستادیم (و گفتیم): «از نعمتهای پاکیزه ای که به شما روزی داده ایم بخورید!» (ولی شما کفران کردید!) آنها به ما ستم نکردند بلکه به خود ستم می نمودند. (*)» «و (به یاد آورید) زمانی را که موسی برای قوم خویش، آب طلبید، به او دستور دادیم: «عصای خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید آن گونه که هر یک (از طوایف دوازده گانه بنی اسرائیل)، چشمه مخصوص خود را می شناختند! (و گفتیم): «از روزیهای الهی بخورید و بیاشامید! و در زمین فساد نکنید!» (*)»

ص:188

5. جاری شدن آب با زدن عصا به سنگ، یک معجزه است و پیدایش دوازده چشمه برای دوازده قبیله، معجزه ای دیگر. (اثْنَتا عَشْرَةَ)

6. توزیع منظّم و عادلانه و حساب شده، مایه ی امنیت و صفاست و مانع پیدا شدن اختلاف است.

(قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ)

7. بهره گیری از نعمت های الهی، نباید زمینه ساز فساد باشد. (کُلُوا)...(وَ لا تَعْثَوْا)

3) سوره ی طه: آیات80 -82

(یَابَنیِ إِسْرَ ءِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکمُ مِّنْ عَدُوِّکمُ ْ وَ وَاعَدْنَاکمُ ْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَی(*) کلُُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ لَا تَطْغَوْاْ فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکمُ ْ غَضَبیِ وَ مَن یحَْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبیِ فَقَدْ هَوَی(*) وَ إِنیّ ِ لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا ثمُ َّ اهْتَدَی(*)) (1)

پیام ها

1. یادآوری نعمت های الهی، یکی از وظایف انبیا و زمینه ی رشد و تشکر انسان است.

(یا بَنِی إِسْرائِیلَ قَدْ أَنْجَیْناکُمْ)

2. آزادی و امنیت از بزرگ ترین نعمت های الهی و زمینه ساز استفاده از سایر نعمت هاست. (أَنْجَیْناکُمْ)

3. پس از سقوط طاغوت و تشکیل حکومت، مهم ترین نیاز، قانون است.

(أَنْجَیْناکُمْ ... واعَدْناکُمْ) (وعده ی خدا اعطای تورات و قانون الهی بود)

4. همه ی الطاف از جانب خداوند است. (أَنْجَیْناکُمْ واعَدْناکُمْ نَزَّلْنا)

5. نعمت معنوی بر نعمت مادّی مقدم است. ابتدا فرمود: (واعَدْناکُمْ) که مربوط به نزول تورات است، سپس فرمود: (الْمَنَّ وَ السَّلْوی) که غذای جسم است.

6. اصل در چیزهای طیّب و پاکیزه، مباح بودن استفاده از آن هاست. (کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ)

7. پس تحریم طیبات ممنوع است.

8. ادیان الهی به بهداشت تغذیه توجّه دارند. (کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ)

9. طبع انسان یکی از معیارهای شناخت حلال هاست. (طَیِّباتِ)

(طیّب به چیزی گفته می شود که مطابق طبع و دلپسند باشد.)

10. رعایت نکردن احکام خوردنی ها، از بسترهای طغیان است. (کُلُوا ... لا تَطْغَوْا)

11. امت های رهاشده از ستم، در معرض طغیان هستند. (أَنْجَیْناکُمْ ... کُلُوا ... وَ لا تَطْغَوْا)

12. حلال های الهی را درراه حرام مصرف نکنیم. (لا تَطْغَوْا فِیهِ)

13. مصرف بیش ازاندازه ی موردنیاز، سرپیچی از حکم خداست. (لا تَطْغَوْا فِیهِ)

14. قهر الهی نسبت به طغیانگران تهدیدی جدی است. (فَیَحِلَّ)

15. طغیان در مصرف از گناهان کبیره است، چون عذاب الهی را در پی دارد.

(لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی)


1- ترجمه: «ای بنی اسرائیل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات دادیم و در طرف راست کوه طور، با شما وعده گذاردیم و «منّ» و «سلوی» بر شما نازل کردیم! (*) بخورید از روزی های پاکیزه ای که به شما داده ایم و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوب می کند! (*) و من هر که را توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، می آمرزم! (*)»

ص:189

16. سقوط واقعی، گرفتار شدن به غضب الهی است، نه ورشکستگی های سیاسی، اقتصادی و امثال آن.

(مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی)

17. راه توبه بر آنآنکه مشمول غضب الهی شده اند، باز است. (فَقَدْ هَوی ... إِنِّی لَغَفَّارٌ)

18. بازگشت واقعی انسان، مغفرت و آثار بسیاری را از جانب خدا در پی دارد. (إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ)