امالی شیخ طوسی (عربی- فارسی) جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه:طوسی، محمدبن حسن، 385-460ق.

عنوان قراردادی:امالی . فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور:امالی شیخ طوسی/ مترجم صادق حسن زاده.

مشخصات نشر:قم: اندیشه هادی

مشخصات ظاهری:2ج.

شابک:180000 ریال: دوره 978-964-8850-18-5 : ؛ ج. 1 978-964-8850-16-1 : ؛ ج. 2 978-964-8850-17-8 :

یادداشت:فارسی - عربی.

یادداشت:فهرست نویسی بر اساس جلد دوم، 1388.

یادداشت:ج. 1 (چاپ اول: 1388).

یادداشت:عنوان روی جلد: ترجمه امالی شیخ طوسی.

عنوان روی جلد:ترجمه امالی شیخ طوسی.

موضوع:احادیث شیعه -- قرن 4ق.

شناسه افزوده:حسن زاده، صادق، 1342 -، مترجم

رده بندی کنگره:BP129/ط9الف8 1300ی

رده بندی دیویی:297/212

شماره کتابشناسی ملی:2048488

ص :1

اشاره

ص :2

امالی شیخ طوسی (جلد دوم)

ص:3

[14] المجلس الرابع عشر

فیه بقیّة أخبار ابن مخلد،و فیه من أخبار أبی الحسین ابن بشران المعدّل، و فیه أحادیث أبی عبد اللّه حمویه البصری،و أحادیث إبراهیم بن إسحاق الأحمری روایة ابن شبل الوکیل،و فیه من أحادیث محمّد بن محمّد بن النعمان

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

853-1- أخبرنا أبو الحسن محمّد بن محمّد بن محمّد ابن مخلد،فی ذی الحجّة سنة سبع عشرة و أربع مائة،فی داره بدرب السّلولیّ فی القطعیعة،قال:

حدّثنی محمّد بن جعفر بن نصیر عن أحمد بن محمّد بن مسروق عن یحیی الجلاّء قال:سمعت بشرا یقول لجلسائه:سیحوا فإنّ الماء إذا ساح طاب،و إذا وقف تغیّر و اصفرّ.

854-2- أخبرنا ابن مخلد،قال أخبرنا الخالدیّ،قال حدّثنا أبو محمّد الحارث بن محمّد بن أبی أسامة،قال:حدّثنا عبد العزیز بن أبان،قال:حدّثنا الثّوریّ،عن

ص:4

14- جلسه چهاردهم

اشاره

جلسه چهاردهم

که بقیۀ احادیث ابن مخلّد[سر سلسلۀ راویان احادیث پیشین]و احادیث ابو حسین بن بشران معدّل و ابو عبد اللّه حمویه بصری و ابراهیم بن اسحاق احمری،روایت ابن شبل وکیل و احادیث محمّد بن محمّد بن نعمان در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

775-گردش کنید به درستی که آب چون می گردد پاک می شود

[853]1-یحیای جلاء که از بندگان ارجمند خداوند بود گفته است:از بشر شنیدم که به هم نشینانش می گفت:گردش کنید که آب چون بگردد،پاک می شود و چون بایستد دگرگون می شود و زرد می گردد.

ص:5

سعد بن إبراهیم،قال:سمعت عبد اللّه بن شدّاد قال:سمعت علیّا علیه السّلام یقول:ما سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یفدی رجلا بأبویه إلاّ سعدا،سمعته یقول:ارم سعد،فداک أبی و أمّی.

855-3- أخبرنا ابن مخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر عن محمّد بن یونس عن أبی نعیم،عن الحکم بن أبی نعیم،قال:سمعت فاطمة بنت محمّد علیه السّلام تحدّث عن أبیها علیه السّلام قالت:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من أعتق رقبة مؤمنة کان له بکلّ عضو منها فکاک عضو منه من النّار.قال محمّد:فذاکرت بهذا الحدیث الشّاذکونیّ فقال رجل عنده:حدّثناه أبو نعیم.

856-4- أخبرنا ابن مخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر عن عبد اللّه بن یوسف عن محمّد بن سلیمان عن عبد الوارث بن سعید،قال قدمت مکّة فوجدت فیها أبا حنیفة و ابن أبی لیلی و ابن شبرمة،فسألت أبا حنیفة فقلت:ما تقول فی رجل باع بیعا و شرط شرطا؟قال:البیع باطل و الشّرط باطل؛ثمّ أتیت ابن أبی لیلی فسألته، فقال:البیع جائز و الشّرط باطل؛ثمّ أتیت ابن شبرمة فسألته،فقال:البیع جائز و الشّرط جائز،فقلت:سبحان اللّه ثلاث من فقهاء أهل العراق اختلفتم علیّ فی مسألة واحدة فأتیت أبا حنیفة فأخبرته،فقال:ما أدری ما قالا،حدّثنی عمرو بن شعیب،عن أبیه،عن جدّه:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله نهی عن بیع و شرط،البیع باطل و الشّرط باطل؛ثمّ أتیت ابن أبی لیلی فأخبرته،فقال:ما أدری ما قالا،حدّثنی هشام عن

ص:6

776-از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نشنیدم جز بر سعد که بگوید پدر و مادرم به فدایت باد

[854]2-عبد اللّه شدّاد گفته است:از علی علیه السّلام شنیدم که می فرمود:نشنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله جز برای سعد بگوید:پدر و مادرم به فدایت.از ایشان شنیدم که می فرمود:تیر بینداز سعد،پدر و مادرم به فدایت.

777-فضیلت آزاد کردن بنده

[855]3-حکم بن ابی نعیم گفته است:از فاطمه دخت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که از پدرش سخن می گفت که فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس بندۀ مؤمنی را آزاد کند،برابر هر عضو او، آزادی یکی از عضوهای او از آتش خواهد بود.محمّد راوی گفته است:من این حدیث را با شاذکونی گفتم و مردی که نزد او بود،گفت:این حدیث را از ابو نعیم به ما گفته است.

778-اختلاف فقها در خرید و فروش شرط

[856]4-عبد الوارث بن سعید گفته است:من به مکه رسیدم و ابو حنیفه و ابن ابو لیلی و ابن شبرمه را در آن جا یافتم.از ابو حنیفه پرسیدم:چه می گویی دربارۀ مردی که چیزی می فروشد و شرط می گذارد؟او گفت:این بیع و شرط هردو باطل است.سپس به نزد ابن ابو لیلی آمدم و از او پرسیدم.او گفت:بیع و شرط باطل است.سپس به نزد ابن شبرمه آمدم و از او پرسیدم.او گفت:هم بیع و هم شرط صحیح است.من گفتم:سبحان اللّه سه فقیه اهل عراق در یک پرسش من اختلاف دارید.آن گاه به نزد ابو حنیفه آمدم و از ماجرا آگاهش کردم.او گفت:من نمی دانم آن دو چه گفته اند.ولی عمرو بن شعیب از پدرش به نقل از جدّش روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله از بیع به همراه شرط نهی کرده است.پس بیع و شرط باطل خواهند بود.سپس به نزد ابن ابو لیلی آمدم و آنچه را که رخ داده بود گفتم.او گفت:من نمی دانم آن دو چه گفته اند، ولی هشام بن عروه از پدرش روایت کرده

ص:7

عروة،عن عائشة،قالت:أمرنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن أشتری بریرة فأعتقها،البیع جائز و الشّرط باطل؛ثمّ أتیت ابن شبرمة فأخبرته،فقال:ما أدری ما قالا،حدّثنی مسعر بن کدام،عن محارب بن دثار،عن جابر بن عبد اللّه،قال:بعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ناقة شرط لی جلابها إلی المدینة،البیع جائز و الشّرط جائز.

857-5- أخبرنا ابن مخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر عن الحسین بن الکمیت عن المعلّی بن مهدیّ،عن أبی شهاب،عن الحجّاج بن أرطاة،عن عبد الملک بن عمر،عن عطیّة-رجل من بنی قریظة-قال:عرضنا علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فمن کانت له عانة قتله و من لم تکن له عانة ترکه،فلم تکن لی عانة فترکنی.

858-6- أخبرنا ابن مخلد،عن محمّد بن عمرو بن البختریّ عن سعدان بن نصر،عن محمّد بن مصعب عن الأوزاعیّ،عن أسید بن خالد عن عبد اللّه بن محیریز،قال:قلت لرجل من أصحاب النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال الأوزاعیّ:حسبت أنا أنّه یکنّی أبا جمعة-حدّثنا حدیثا سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:لأحدّثنّک حدیثا جیّدا:تغدّینا یوما مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و معنا أبو عبیدة بن الجرّاح فقلنا:یا رسول اللّه،هل أحد خیر منّا،أسلمنا معک؛و جاهدنا معک؟قال:بلی،قوم من أمّتی یأتون من بعدکم فیؤمنون بی.

859-7- أخبرنا ابن مخلد،عن الرّزّاز،عن محمّد بن عبد الملک عن یزید بن هارون،عن فطر قال:سمعت بعض أصحاب النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله لقد کان لعلیّ بن أبی طالب

ص:8

که عایشه گفته است:رسول خدا به من دستور داد که بریره را بخرم و آزادش کنم.که در این صورت بیع جایز است و شرط باطل.سپس به نزد ابن شبرمه آمدم و ماجرا را به او گفتم.او گفت:من نمی دانم آن دو چه گفته اند،ولی مسعر بن کدام از محارب بن دثار به نقل از جابر بن عبد اللّه روایت کرده که گفته است:من مادینه شتری را به پیامبر فروختم و ایشان شرط کرد که آن را به مدینه بیاورم که در این صورت بیع و شرط روا است.

779-تعامل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نسبت به اسیران بنی قریظه

[857]5-عطیّه-مردی از بنی قریظه-گوید:ما را به رسول خدا عرضه کردند و ایشان هرکس را که موی شرمگاه داشت،کشت و هرکس را که آن را نداشت رها کرد.من موی شرمگاه نداشتم و رهایم کرد.

780-در برتری داشتن مردمانی که حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله را ندیده اند ولی به او ایمان دارند

[858]6-عبد اللّه بن محیریز گفته است:به مردی از اصحاب پیامبر-اوزاعی[از راویان این حدیث]گفته است:گمان می کنم که کنیه اش را ابو جمعه گفت-گفتم:حدیثی از رسول خدا که خودت آن را شنیده باشی بر ایمان بگو.او گفت:حدیثی خوب برایتان خواهم گفت:

روزی با رسول خدا صبحانه می خوردیم و ابو عبیدۀ جرّاح هم با ما بود که گفتیم:آیا مردمانی بهتر از ما هست و حال آنکه به تو اسلام آوردیم و به همراهت جنگیدیم.فرمود:آری گروهی از امّتم پس از شما می آیند که[ندیده]به من ایمان می آورند.

ص:9

صلوات اللّه علیه من السّوابق ما لو أنّ سابقة منها بین الخلائق لو سعتهم خیرا.

860-8- أخبرنا ابن مخلد،عن الرّزّاز،عن العبّاس بن حاتم عن یعلی بن عبید عن یحیی بن عبید اللّه،عن أبیه،عن أبی هریرة،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا یحلّ لمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاثة أیّام،و السّابق یسبق إلی الجنّة.

861-9- أخبرنا ابن مخلد،عن الرّزّاز،عن محمّد بن الهیثم القاضی،عن محمّد بن إسماعیل بن عبّاس عن أبیه عن صمصم بن زرعة،عن شریح بن عبید،قال:

کان جبیر بن نفیر یحدّث أنّ رجالا سألوا النّواس بن سمعان،فقالوا:ما أرجی شیء سمعت لنا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟فقال النّواس سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من مات و هو لا یشرک باللّه(عزّ و جلّ)شیئا،فقد حلّت له مغفرته،إن شاء أن یغفر له.

قال نواس عند ذلک:إنّی لأرجو أن لا یموت أحد تحلّ له مغفرة اللّه(عزّ و جلّ)إلاّ غفر له.

862-10- أخبرنا ابن مخلد،عن الرّزّاز،عن محمّد بن یونس عن عون بن عمارة،عن سلیمان بن عمران عن أبی حازم المدنیّ،عن ابن عبّاس فی قوله (تعالی): وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً [لقمان(31):20]قال:الظّاهرة الإسلام،و الباطنة ستر الذّنوب.

863-11- أخبرنا ابن مخلد،قال:أخبرنا الرّزّاز،قال:حدّثنا أبو خالد القرشیّ عبد العزیز بن معاویة بن عبد العزیز،قال:حدّثنا أبو عاصم،قال:حدّثنا مالک بن

ص:10

781-اگر یکی از ویژگی های حضرت علی علیه السّلام را دیگری داشت نیکی آن شخص را فرا می گرفت

[859]7-یکی از اصحاب پیامبر گفت:اگر یکی از ویژگی های علی بن ابی طالب علیه السّلام را آفریدگان دیگر داشتند،نیکی آنان را فرا می گرفت.

782-بر مسلمانی روا نیست که با برادرش بیشتر از سه روز قطع ارتباط کند

[860]8-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بر مسلمان روا نیست که بیشتر از سه روز با برادرش قطع ارتباط کند و آن که[در پیوند دوباره]پیشگی بگیرد به بهشت پیشی گرفته است.

783-هرکس بمیرد و به خدا شرک نورزد بر او آمرزش رواست

[861]9-شریح بن عبید گفته است:جبیر بن نفیر می گفت:چندین مرد از نوّاس بن سمعان پرسیدند:امیدانگیزترین چیزی را که از رسول خدا شنیده ای به ما بگو.نوّاس گفت:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:هرکس بمیرد و به خداوند عزّتمند چیزی را شریک نگیرد، آمرزش خواهد بر او روا است اگر خدا بخواهد که او را بیامرزد.نوّاس در این هنگام گفت:من امید دارم که هرکس بمیرد و آمرزش خداوند بر او روا باشد،خداوند او را بیامرزد.

784-تفسیر قول خداوند: (وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً)

[862]10-از ابن عبّاس روایت شده که دربارۀ این آیه:«و نعمت هایش را بر شما ارزانی داشت نمایان و نهان»[لقمان(31):آیۀ 20]گفت:نمایان،اسلام است و نهان،پوشیدن گناهان.

ص:11

أنس،عن الزّهریّ،عن سعید بن المسیّب و أبی سلمة،عن أبی هریرة قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا وقعت الحدود فلا شفعة.

864-12- أخبرنا ابن مخلد،عن الرّزّاز،عن محمّد بن أحمد بن أبی العوّام،عن عبد الوهّاب بن عطا عن محمّد بن عمرو،عن أبی سلمة،عن أبی هریرة:عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّ أکمل المؤمنین إیمانا أحسنهم خلقا،و خیارکم خیارکم لنسائهم.

865-13- أخبرنا محمّد بن محمّد بن مخلد،عن محمّد بن عمرو الرّزّاز،عن حامد بن سهل عن أبی غسّان عن شریک،عن سماک،عن عکرمة،عن ابن عبّاس،عن میمونة،زوجة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قالت أجنبت أنا و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاغتسلت من جفنة و فضلت فیها فضلة،فجاء رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاغتسل منها، فقلت:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،إنّها فضلة منّی أو قالت:اغتسلت-فقال:لیس الماء جنابة.

866-14- أخبرنا ابن مخلد،عن الخالدیّ،عن الحسن بن علیّ القطّان،عن عبّاد بن موسی عن إبراهیم بن سلیمان عن عبد اللّه بن مسلم،عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یجلس علی الأرض،و یأکل علی الأرض،و یعتقل الشّاة،و یجیب دعوة المملوک علی خبز الشّعیر.

867-15- أخبرنا ابن مخلد،عن الخالدیّ،عن محمّد بن عثمان العبسیّ،عن عبد الجبّار بن عاصم،عن عبید اللّه بن عمر عن عبد الملک بن عمیر،عن مصعب

ص:12

785-در قیامت چون حدود ثابت شود شفاعت پذیرفته نمی شود

[863]11-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چون حدود ثابت شود شفاعت پذیرفته نمی گردد.

786-کمال ترین شما از نظر ایمان خوش اخلاق ترین شماهاست

[864]12-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:کامل ترین مؤمنان در ایمان نیک خوترین ایشان هستند و بهترین شما،کسانی هستند که نسبت به زنانشان بهترین اند.

787-غسل کردن با آبی که با آن یک بار غسل کرده اند

[865]13-میمونه همسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله گوید:من و رسول خدا جنب بودیم،من از خمره ای غسل کردم و قسمتی از آب آن ماند.سپس رسول خدا آمد و با آن غسل کرد.من گفتم:ای رسول خدا آن بقیۀ آب غسل من بود-یا گفته است:من با آن غسل کردم-حضرت فرمود:آب غسلت که جنب نشده تا نجس باشد.

788-اخلاق حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله

[866]14-ابن عبّاس گفته است:رسول خدا بر زمین می نشست و بر روی زمین غذا می خورد و گوسفند می دوشید و دعوت بردگان بر سفرۀ نان جوین را می پذیرفت.

ص:13

بن شیبة،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إذا أخذ القوم مجالسهم،فإن دعا رجل أخاه و أوسع له فی مجلسه فلیأته،فإنّما هی کرامة أکرمه بها أخوه،و إن لم یوسع له أحد فلینظر أوسع مکان یجده فلیجلس فیه.

868-16- أخبرنا ابن مخلد،عن الخالدیّ،عن الحارث بن محمّد بن أبی أسامة،عن داود بن المحبّر،عن عبّاد،عن عبد اللّه بن دینار،عن ابن عمران عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:کم من عاقل عقل عن اللّه(عزّ و جلّ)أمره،و هو حقیر عند النّاس ذمیم المنظر،ینجو غدا،و کم من ظّریف اللّسان،جمیل المنظر عند النّاس،یهلک غدا فی القیامة.

869-17- أخبرنا ابن مخلد،قال:حدّثنا الخالدیّ،قال:حدّثنا محمّد بن عبد اللّه بن سلیمان الحضرمیّ،قال:حدّثنا إبراهیم بن محمّد بن العبّاس أبو إسحاق الشّافعیّ،قال:حدّثنا عبد اللّه بن رجاء،عن ابن عجلان،عن نافع،عن ابن عمر، قال:نهی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن تطرق النّساء لیلا.قال:فأطرق رجلان،و کلاهما رأی مع امرأته ما یکره.

870-18- أخبرنا ابن المخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر الخالدیّ عن القاسم بن محمّد بن حمّاد عن جندل بن والق،عن أبی مالک الأنصاریّ،عن أبی عبد الرّحمن السّدّیّ،عن داود بن أبی هند،عن أبی نضرة،عن أبی سعید،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله اطلبوا الخیر عند حسان الوجوه.

ص:14

789-آداب نشستن

[867]15-از مصعب بن شیبه روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:وقتی گروهی در جاهایشان نشستند اگر کسی برادرش را صدا بزند و جایی برایش باز کند او باید به سویش برود؛زیرا کرامتی است که برادرش او را با آن گرامی دارد و اگر کسی برایش جا باز نکرد هر جا که جای گشاده ای یافت آنجا بنشیند.

790-کسانی که ممکن است در روز قیامت هلاک شوند و یا نجات یابند

[868]16-از ابن عمر روایت شده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چه بسا عاقلی که دربارۀ کارش خداوند عزّتمند را در نظر بگیرد و نزد مردم خوار و زشت منظر باشد امّا فردای روز قیامت نجات یابد و بسا خوش زبان و نیک رویی میان مردم که فردای قیامت هلاک شود.

791-وارد شدن بر زنان شبانه

[869]17-از ابن عمر روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از وارد شدن شبانه بر[خانۀ]زنان نهی کرد.او گفته است:دو مرد چنین وارد شدند و هر دو چیزی به همراه زنانشان دیدند که ناپسند بود.

792-خیر را نزد خوشرویان طلب کنید

[870]18-از ابو سعید روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:نیکی را نزد زیبارویان بجویید.

ص:15

871-19- أخبرنا ابن مخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر عن محمّد بن إبراهیم بن زیاد عن سهل بن زنجلة،عن الصّبّاح بن محارب،عن داود الأودیّ،عن سماک،عن خالد بن جریر قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا شرب الخمر فاجلدوه،فان عاد فاجلدوه،فإن عاد فاقتلوه.

872-20- أخبرنا ابن مخلد،عن جعفر بن محمّد بن نصیر عن أحمد بن محمّد بن مسروق قال:أنشدنی بعض أصحابنا شعرا:.

اجعل تلادک فی المهمّ من الأمور إذا اقترب

حسّن التّصبّر ما استطعت فإنّه نعم السّبب

لا تسه عن أدب الصّغیر و إن شکا ألم التّعب

و دع الکبیر لشأنه کبّر الکبیر عن الأدب

لا تصحب النّطف المریب فقربه إحدی الرّیب

و اعلم بأنّ ذنوبه تعدی کما یعدی الجرب

آخر أخبار ابن مخلد

873-21- أخبرنا أبو الحسین علیّ بن محمّد بن عبد اللّه ابن بشران المعدّل،فی منزله ببغداد فی رجب سنة إحدی عشرة و أربعمائة،قال:أخبرنا محمّد بن عمرو بن البختریّ عن سعید بن نصر البزّاز عن سفیان بن عیینة،عن عمر:أنّه سمع جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ یقول:أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبر عبد اللّه بن أبیّ بعد ما أدخل

ص:16

793-حد شارب خمر

[871]19-از جریر عبد اللّه روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چون کسی شراب نوشید، تازیانه اش بزنید و چون دوباره نوشید،دوباره تازیانه اش بزنید و اگر باز هم نوشید او را بکشید.

794-شعر در مورد اخلاق

[872]20-احمد بن محمّد بن مسروق قرشی گفت:یکی از اصحاب مان شعری برایم خواند که چنین بود:

سود مالت را در امور مهم قرار بده وقتی زمانش می رسد.

شکیبایی هر اندازۀ که بتوانی نیکو است و همان سبب نیکی است.

از تربیت خردسال غافل نشو اگرچه از درد خستگی شکایت کند.

و بزرگسال را به حال خودش رها کن و او را از تربیت،بزرگ بدان.

با مرد گمان انگیز دوستی نکن که نزدیکی به او یکی از تردیدها است.

و بدان که گناهان او سرایت می کند چنان که بیماری جرب[گری]سرایت می کند.

پایان احادیث ابن مخلّد

795-دستور پیامبر صلّی اللّه علیه و اله برای بیرون آوردن جنازۀ عبد اللّه بن ابی از قبر

[873]21-از عمرو روایت شده که او از جابر بن عبد اللّه شنیده که می گفت:«رسول خدا کنار گور عبد اللّه بن ابی آمد،پس از آن که او در آن قرار داده شد،

ص:17

حفرته فأمر به فأخرج،فوضعه علی رکبته-أو فخذه-فنفث فیه من ریقه و ألبسه قمیصه اللّه أعلم.

874-22- أخبرنا ابن بشران،عن محمّد بن عمرو البختریّ،عن سعدان بن نصر،عن سفیان بن عیینة،عن عمر:أنّه سمع جابر بن عبد اللّه یقول:لمّا کان العبّاس بالمدینة فطلبت الأنصار ثوبا یکسونه،فلم یجدوا قمیصا یصلح علیه إلاّ قمیص عبد اللّه بن أبیّ،فکسوه إیّاه.

875-23- أخبرنا ابن بشران،قال:أخبرنا أبو علیّ إسماعیل بن محمّد الصّفّار قراءة علیه،قال:حدّثنا أبو علیّ الحسن بن عرفة العبدیّ،یوم الثّلاثاء فی ذی الحجّة سنة ستّ و خمسین و مائتین،قال:حدّثنا أبو النّضر هاشم بن القاسم،عن سلیمان بن المغیرة،عن ثابت البنانیّ،عن أنس قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله آتی یوم القیامة باب الجنّة فأستفتح،فیقول الخازن:من أنت؟فأقول:أنا محمّد.فیقول:بک أمرت ألاّ أفتح لأحد قبلک.

876-24- أخبرنا ابن بشران،عن عثمان بن أحمد بن السّماک،عن محمّد بن عبد اللّه المنادی،عن شجاع بن الولید،عن هاشم بن هاشم،عن عامر بن سعد:أنّ سعدا قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من تصبح بتمرات من عجوة لم یضرّه ذلک الیوم سمّ و لا سحر.

877-25- أخبرنا ابن بشران،عن أحمد بن سلیمان عن محمّد بن عثمان،عن

ص:18

آن گاه فرمان داد تا او را بیرون آوردند و سپس حضرت او را روی زانوان و یا بر ران خود گذاشت و از آب دهانش در او ریخت و پیراهن خودش را به او پوشانید»خدا عالم است.

796-پیراهن عباس

[874]22-جابر بن عبد اللّه گوید:وقتی عبّاس در مدینه بود.انصار پیراهنی می جستند تا بر او بپوشانند و هیچ پیراهنی جز پیراهن عبد اللّه بن ابی نیافتند که به قامت او راست بیاید،پس پیراهن را به عبّاس پوشاندند.

797-در بهشت،قبل از حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله بر هیچ کسی باز نمی شود

[875]23-از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:روز قیامت به کنار در بهشت می آیم و می گویم که در را باز کند و دربان آن می گوید:تو کیستی؟من می گویم:من محمّد صلّی اللّه علیه و اله هستم.او می گوید:به خاطر تو فرمان دارم که در را پیش از تو برای کسی باز نکنم.

798-کسی که صبح را با خرما شروع کند

[876]24-از سعد روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس با چند خرمای عجوه [بهترین خرمای مدینه]صبح کند در آن روز هیچ زهر و جادویی به او زیان نمی رساند.

ص:19

الحسن بن جعفر،عن سعید بن محمّد،عن یحیی بن سعید،عن عبد اللّه بن عمر، عن نافع،عن ابن عمر،أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نهی عن بیع الولاء،و عن هبته.

878-26- أخبرنا ابن بشران،عن الحسن بن صفوان عن عبد اللّه بن محمّد عن أبی خیثمة،عن یعقوب بن إبراهیم بن سعد،عن أبیه،عن صالح بن کیسان،عن نافع:أنّ عبد اللّه بن عمر قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بینما ثلاثة رهط یتماشون أخذهم المطر،فآووا إلی غار فی جبل،فبینما هم فیه انحطّت صخرة فأطبقت علیهم،فقال بعضهم لبعض:انظروا أفضل أعمال عملتموها فسلوه بها،لعلّه یفرّج عنکم.قال أحدهم:اللّهمّ إنّه کان لی والدان کبیران،و کانت لی امرأة و أولاد صغار،فکنت أرعی علیهم،فإذا أرحت علیهم غنمی بدأت بوالدیّ فسقیتهما،فلم آت حتّی نام أبوای،فطیّبت الإناء ثمّ حلبت ثمّ قمت بحلابی عند رأس أبویّ،و الصّبیة ینضاعون عند رجلی،أکره أن أبدأ بهم قبل أبویّ،و أکره أن أوقظهما من نومهما، فلم أزل کذلک حتّی أضاء الفجر،اللّهمّ إن کنت تعلم أنّی فعلت ذلک ابتغاء وجهک، فافرج عنّا فرجة نری منها السّماء؛ففرّج لهم فرجة فرأوا منها السّماء.و قال الآخر:اللّهمّ إنّه کانت لی بنت عمّ فأحببتها حبّا کانت أعزّ النّاس إلیّ،فسألتها نفسها،فقالت:لا حتّی تأتینی بمائة دینار؛فسعیت حتّی جمعت مائة دینار فأتیتها بها،فلمّا کنت بین رجلیها،قالت:اتّق اللّه و لا تفتح الخاتم إلاّ بحقّه،فقمت عنها، اللّهمّ إن کنت تعلم أنّی فعلت ذلک ابتغاء وجهک،فافرج عنّا فیها فرجة؛ففرّج اللّه

ص:20

799-نهی از خرید و فروش«ولاء»و بخشیدن آن

[877]25-از ابن عمر روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از فروش و هدیه دادن[حق ارث آزاد کننده یا ورثۀ او از آزاد شده]نهی کرده است.

800-قصۀ سه نفری که به غار رفتند و سنگی راهشان را بست

[878]26-عبد اللّه بن عمر روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:سه نفر با هم می رفتند که باران بر آن ها باریدن گرفت،به غاری در کوه پناه بردند.در آن جا بودند که تخته سنگی فرو افتاد و راه را بر آنان بست.آن گاه یکی از ایشان به دو نفر دیگر گفت:ببینید چه عمل با فضیلتی کرده اید که با آن خدا را بخوانید تا گره از کارتان بگشاید.یکی شان گفت:خداوندا من پدر و مادری پیر و زنی و کودکانی خردسال داشتم که از آنان نگهداری می کردم،چون گوسفندانم را از صحرا باز می گرداندم از پدر و مادرم آغاز کرده،ایشان را سیراب می کردم و تا نمی خوابیدند باز نمی گشتم آن گاه ظرف را پاک شسته و شیر می دوشیدم و آن را کنار سر پدر و مادرم می نهادم.درحالی که کودکانم در کنار پایم از گرسنگی ناله می کردند دوست نداشتم که پیش از پدر و مادرم به آنان چیزی بدهم و دوست نداشتم که آنان را از خواب بیدار کنم و پیوسته بر این حال بودم تا سپیده می زد.خدایا اگر این کارها را در جهت خرسندی تو کرده ام گره از کارمان بگشای تا بار دیگر آسمان را ببینیم.خداوند بخشی از تخته سنگ را کنار زد و آنان آسمان را از آن جا دیدند.دیگری گفت:خداوند من دختر عمویی داشتم که او را بسیار دوست می داشتم.او گرامی ترین مردمان در نزد من بود ولی وقتی از او طلب کامجویی کردم.

گفت:نمی پذیرم،مگر صد دینار زر برایم بیاوری.من کوشیدم و صد دینار گرد آورده،آن را به نزد او بردم،چون میان پاهایش قرار گرفتم او گفت:از خدا پروا کن و این مهر را جز به سبب حق نگشا،و من از او دست کشیدم.خداوند اگر این کار را جهت خشنودی تو کرده ام راهی برایمان باز کن.

ص:21

لهم فیها فرجة.و قال الثّالث:اللّهمّ إنّی کنت استأجرت أجیرا بفرق ذرة،فلمّا قضی عمله عرضت علیه فأبی أن یأخذه و رغب عنه،فلم أزل أعتمل به حتّی جمعت منه بقرا و رعائها فجاءنی فقال:اتّق اللّه،و أعطنی حقّی و لا تظلمنی؛فقلت له:

اذهب إلی تلک البقر و رعائها فخذها؛فذهب فاستاقها،اللّهمّ إن کنت تعلم أنّی فعلت ذلک ابتغاء وجهک فافرج عنّا ما بقی منها؛ففرّج اللّه عنهم فخرجوا یتماشون.

879-27- أخبرنا ابن بشران،عن إسماعیل بن محمّد الصّفّار،عن جعفر بن محمّد الورّاق،عن عاصم عن قیس بن الرّبیع،عن سفیان بن عیینة،عن أبی الزّبیر،عن جابر،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا یبیع حاضر لباد،دعوا النّاس یرزق اللّه بعضهم من بعض.

880-28- أخبرنا ابن بشران،عن عثمان بن أحمد بن الدّقّاق عن الحسن بن سلاّم السّوّاق،عن زکریّا بن عدیّ،عن مسلم بن خالد،عن زیاد بن سعد،عن محمّد بن المنکدر،عن صفوان بن سلیم،عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بعثت علی أثر ثمانیة آلاف نبیّ،منهم أربعة آلاف من بنی إسرائیل.

881-29- أخبرنا ابن بشران،عن علیّ بن محمّد المقری،عن یحیی بن عثمان، عن سعید بن حمّاد،عن الفضل بن موسی،عن ابن جریح عن عطاء عن عبد اللّه بن السّائب،قال:حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم عید،فلمّا قضی صلاته قال:من

ص:22

و خداوند بخشی دیگر از آن سنگ را کنار زد.سومی گفت:خداوندا من کارگری را در برابر شانزده رطل ذرّت به کار گرفتم.وقتی کارش را به پایان برد آن را به او دادم ولی آن را نگرفت و نخواست.پس همواره با آن پول کار می کردم تا آنکه چندین گاو و چوپانی خریدم.آن گاه او آمد و گفت:از خدا پروا کن و حقّ مرا بده و به من ستم نکن.و من به او گفتم:برو و آن گلّه گاو و چوپانش را بردار و ببر.و او آن ها را برد.خدایا اگر من این کار را جهت خشنودی تو کرده ام آنچه از این سنگ باقی مانده،از راه ما بردار و خداوند راه را بر آنان گشود و آنان بیرون رفتند.

801-شهرنشین چیزی به روستایی نفروشد

[879]27-از جابر روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:شهرنشین چیزی به بادیه نشین نفروشد،مردم را رها کنید تا خداوند برخی را به سبب برخی دیگر روزی دهد.

802-پیامبر بعد از هشت هزار پیامبر برانگیخته شده است

[880]28-از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:من پس از هشت هزار پیامبر برانگیخته شده ام که چهار هزار تن ایشان از بنی اسرائیل بودند.

803-واجب نبودن گوش دادن به خطبۀ روز عید

[881]29-عبد اللّه بن سائل گفته است:روز عیدی در خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودیم و چون نمازش را به پایان برد فرمود:هرکس دوست دارد خطبه بشنود،بماند و هرکس دوست دارد که برود،برود.

ص:23

أحبّ أن یسمع الخطبة فلیستمع،و من أحبّ أن ینصرف فلینصرف.

882-30- أخبرنا ابن بشران،عن إسماعیل بن محمّد الصّفّار،عن محمّد بن إبراهیم بن عبد الحمید عن علیّ بن بحر،عن قتادة بن الفضل،عن هشام بن الغار عن أبیه،عن جدّه ربیعة،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول یکون فی أمّتی الخسف و المسخ و القذف.قال:قلنا:یا رسول اللّه،بم؟قال:باتّخاذهم القینات،و شربهم الخمور.

883-31- أخبرنا ابن بشران،عن عثمان بن أحمد،عن جعفر الحنّاط،عن عبد الصّمد بن یزید،عن فضیل بن عیاض،قال سئل ابن المبارک:من النّاس؟قال:

العلماء.قال:من الملوک؟قال:الزّهّاد.قال:فمن السّفلة؟قال:الّذی یأکل بدینه.

884-32- أخبرنا ابن بشران،قال:أخبرنا دعلج بن أحمد بن دعلج المعدّل، قال:أخبرنا یوسف بن یعقوب،قال:أخبرنا عمرو،قال:أخبرنا زائدة،عن الأعمش،عن غیلان بن بشر،عن یعلی بن الولید،قال:إنّی لآخذ بید أبی الدّرداء، فقلت:یا أبا الدّرداء،ما تحبّ لمن تحبّ؟قال:أن یموت.قلت:فإن لم یمت؟قال:

یقلّ اللّه ماله و ولده.

885-33- أخبرنا ابن بشران،عن الرّزّاز،عن سعدان بن نصر،عن سفیان بن عیینة،عن الزّهریّ سمع سهل بن سعد السّاعدیّ یقول:اطّلع رجل من جحر فی حجرة النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و معه مدری یحکّ به رأسه،فقال:لو أنّی أعلم أن تنتظر لطعنت به

ص:24

804-اثر بد،آوازه خوانی و شراب خواری

[882]30-ابو مالک یکی از اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله گفته است:از رسول خدا شنیدم که می فرمود:در امّت من فرومایگی و مسخ و تهمت خواهد بود.او گفته است:ما عرض کردیم:

به چه سبب؟فرمود:به سبب آوازه خوان گرفتن و شراب نوشیدن شان.

805-عده ای از مردم به وسیلۀ دینشان روزی می خورند

[883]31-از فضیل بن عیاض گوید:از ابن مبارک پرسیدند:مردم کیانند؟گفتند:عالمان.

پرسیدند:پادشاهان کیانند؟گفت:پارسایان.پرسیدند:و سفلگان کیانند؟گفت:کسانی که به وسیلۀ دینشان روزی می خورند.

[884]32-یعلی بن ولید گفته است:من دست ابو درداء را گرفتم و گفتم:ای ابو درداء برای دوستت چه چیزی را دوست می داری؟گفت:مردن را،گفتم:اگر نمرد؟گفت:خداوند مال و فرزندانی اندک به او بدهد.

806-برای نگاه کردن اجازه بگیرید

[885]33-سهل بن سعد ساعدی گوید:مردی از سوراخی به اتاق پیامبر گرامی می نگریست و به دستش چنگکی بود که با آن سرش را می خارید.در این هنگام پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

اگر می دانستم که دزدانه می نگری با همین چنگک به چشمت می زدم؛برای این نگریستن باید اجازه بگیری.

ص:25

فی عینک،إنّما جعل الاستئذان من أجل النّظر.

886-34- أخبرنا ابن بشران،عن إسماعیل بن محمّد الصّفّار،عن الحسن بن عرفة،عن حریز بن عبد الحمید،عن عمارة بن القعقاع،عن أبی زرعة،عن أبی هریرة،قال:سئل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أیّ الصّدقة أفضل؟قال:أن تصدّق و أنت صحیح شحیح تأمل البقاء و تخاف الفقر،و لا تمهل حتّی إذا بلغت الحلقوم قلت:لفلان کذا و لفلان کذا ألا و قد کان لفلان.

887-35- أخبرنا ابن بشران،قال:حدّثنا إسماعیل بن محمّد الصّفّار،قال:

حدّثنا محمّد بن عیسی العطّار،قال:حدّثنا کثیر بن هشام،قال:حدّثنا عیسی بن إبراهیم،عن الحکم بن عبد اللّه،عن الزّهریّ،عن سالم،عن أبیه،قال:مرّ عمر بن الخطّاب علی قوم یرمون رشقا فقال:بئس ما رمیتم.قالوا:یا أمیر المؤمنین،إنّا قوم متعلّمین؟قال:و اللّه لذنبکم فی لحنکم أشدّ من ذنبکم فی رمیتکم؛سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:رحم اللّه رجلا أصلح من لسانه.

888-36- أخبرنا ابن بشران،عن إسماعیل بن محمّد الصّفّار،عن محمّد بن صالح الأنماطیّ،عن أبی صالح الفرّاء،عن أبی إسحاق الفزاریّ،عن سفیان الثّوریّ،عن عمرو بن دینار،عن ابن عمر،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یصلّی علی راحلته حیث توجّهت به.

889-37- أخبرنا ابن بشران،قال أخبرنا دعلج بن أحمد بن دعلج،قال:حدّثنا

ص:26

807-صدقه دهید درحالی که سالم هستید

[886]34-ابو هریره گفته است:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پرسیدند که کدام صدقه با فضیلت تر است؟ فرمود:در حالی صدق بدهی که تندرست و سلامت باشی،آرزوی ماندن داشته باشی و از نداری بترسی و درنگ نکنی که جانت به حلقوم برسد و بگویی:برای فلانی چنین و برای فلانی چنان و برای فلان هم چنین باشد.

808-خدا رحمت کند کسی را که زبانش اصلاح کند

[887]35-سالم از پدرش روایت کرده که عمر بن خطّاب بر مردمی گذشت که تیر می انداختند،پس گفت:چه بد می اندازید.آن ها گفتند:ما داریم می آموزیم!او گفت:به خدا سوگند گناه لحن صحبت شما بیش از گناه پرتاب آن است.از رسول خدا شنیدم که می فرمود:

خدا بیامرزد مردی را که گفتارش بهبود بخشد.

809-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در راه بروی شترش نماز می خواند

[888]36-از ابن عمر روایت شده که گفته است:من[در سفر]هرگاه به رسول خدا رو می کردم بر ماده شتر خود در حال نماز بودند.

ص:27

أبو سعید الهرویّ یحیی بن أبی نصر الشّیخ الصّالح،قال:سمعت إبراهیم بن المنذر الحزامیّ یقول:سمعت معنا و محمّد بن صدقة أحدهما أو کلاهما-قال:و کلاهما ثقة-عن مالک بن أنس،قال:لا یؤخذ العلم من أربعة،و خذوا ممّا سوی ذلک:لا یؤخذ من کذّاب یکذب فی حدیث النّاس،و لا من سفیه معلن السّفه،و لا من صاحب هوی یدعو إلی هواه،و لا من رجل له فضل و صلاح و عبادة إذا لم یحسن ما یحدث.

آخر أخبار ابن بشران

890-38- أخبرنا أبو عبد اللّه حمّویه قراءة علیه ببغداد فی دار الغضائریّ،یوم السّبت النّصف من ذی القعدة سنة ثلاث عشرة و أربعمائة،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن محمّد بن کثیر،عن سفیان،عن أبی حصین،عن شیخ من أهل المدینة،عن حکیم بن حزام:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بعث معه بدینار یشتری له أضحیّة، فاشتراها بدینار و باعها بدینارین،فرجع فاشتری أضحیّة بدینار و جاء بدینار إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فتصدّق به النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،و دعا له أن یبارک له فی تجارته.

891-39- أخبرنا حمّویه،عن محمّد بن محمّد بن بکر عن أبی خلیفة،عن مسدّد،عن أبی الأحوص،عن عبد العزیز بن رفیع،عن عطاء،عن حزام بن حکیم قال:ابتعت طعاما من طعام الصّدقة،فأربحت فیه قبل أن أقبضه،فأردت بیعه، فسألت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:لا تبعه حتّی تقبضه.حکیم بن حزام بن خویلد بن أسد،

ص:28

810-از چهار شخص علم آموخته نمی شود

[889]37-از مالک بن انس روایت شده که گفته است:دانش از چهار کس آموخته نمی شود، آن را جز از ایشان بخواهید:از دروغگویی که در سخنان مردم دروغ می آمیزد،از کودنی که کودنی اش آشکار است.از هوس بازی که به سوی هوس اش فرا می خواند و از مردی که دارای فضیلت و شایستگی و عبادت هست ولی آنچه را می گوید به نیکی انجام نمی دهد.

پایان احادیث ابن بشران

811-دعای پیامبر برای کسی که فرستاده بود تا گوسفندی بخرد

[890]38-حکیم بن حزام گفته است که پیامبر او را با یک دینار فرستاد تا گوسفندی برای قربانی بگیرد.او قربانی ای خرید و سپس[در بین راه]به دو دینار فروخت.آن گاه بازگشت و قربانی دیگری به یک دینار خرید و یک دینار را به پیامبر گرامی بازگرداند.پیامبر آن را به او بخشید و دعا کرد که خداوند به تجارت او برکت بدهد.

812-تا چیزی را که خریدی نگرفتی حق فروش آن را نداری

[891]39-حکیم بن حزام گفته است:مقداری گندم آقای صدقه را خریدم و پیش از آن که آن گندم ها را بگیرم در آن گندم ها سود کردم[قیمت بالا رفت]پس خواستم آن ها را بفروشم از پیامبر گرامی در این باره پرسیدم.فرمودند:تا گندم ها را نگرفته ای،نفروش.حکیم بن حزام بن خویلد بن اسد،پسر عموی زبیر است و از جمله بزرگانی است که پیامبر گرامی با آنان مدارا کرد تا دیگران را به اسلام ترغیب کند او در سال 55 درگذشت و کنیه اش ابو خالد بود.

واقدی گفته است او در سن 120 سالگی در سال 54 درگذشته است.

ص:29

و هو ابن عمّ الزّبیر،و هو من المؤلّفة قلوبهم،و مات سنة خمس و خمسین،و یکنّی أبا خالد.قال الواقدیّ:سنة أربع و خمسین و هو ابن عشرین و مائة سنة.

892-40- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن العبّاس بن الفضل،عن عثمان بن عمر،عن إسرائیل عن میسرة بن حبیب،عن المنهال بن عمرو،عن عائشة بنت طلحة،عن عائشة،قالت:ما رأیت من النّاس أحدا أشبه کلاما و حدیثا برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من فاطمة.کانت إذا دخلت علیه رحّب بها،و قبّل یدیها،و أجلسها فی مجلسه،فإذا دخل علیها قامت إلیه فرحّبت به،و قبّلت یدیه، و دخلت علیه فی مرضه فسارّها فبکت،ثمّ سارّها فضحکت،فقلت:کنت أری لهذه فضلا علی النّساء،فإذا هی امرأة من النّساء،فبینما هی تبکی إذ ضحکت! فسألتها فقالت:انّی(إذن)لبذرة؛فلمّا توفّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،سألتها فقالت:إنّه اخبرنی أنّه یموت فبکیت،ثمّ اخبرنی أنّی أوّل أهله لحوقا به فضحکت.

893-41- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن العبّاس بن الفضل،عن محمّد بن أبی رجاء،عن إبراهیم عن سعد،عن أبی إسحاق،عن عبد اللّه بن علیّ بن أبی رافع،عن أبیه،عن سلمی امرأة أبی رافع.قالت:مرضت فاطمة علیها السّلام فلمّا کان فی الیوم الّذی ماتت فیه قالت:هیّئی لی ماء فصببت لها، فاغتسلت کأحسن ما کانت تغتسل،ثمّ قالت ایتینی بثیاب جدد؛فلبستها.ثمّ أتت البیت الّذی کانت فیه فقالت؛افرشی لی فی وسطه،ثمّ اضطجعت و استقبلت

ص:30

813-دوست داشتن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاطمه را

[892]40-عایشه گوید:در میان مردم ندیده ام که در گویش و گفتار کسی از فاطمه به رسول خدا شبیه تر باشد،وقتی او به نزد پیامبر آمد حضرت به او خوشامد می گفت و دستانش را می بوسید و در جای خودش می نشاند و وقتی پیامبر به نزد او می رفت،فاطمه صلّی اللّه علیه و اله بر می خاست و به ایشان خوشامد می گفت و دستانشان را می بوسید.فاطمه در بیماری پیامبر به نزد ایشان آمد و آن حضرت با او به نجوا سخن گفت و فاطمه گریست.سپس باز نجوا کرد و فاطمه خندید.نزد خودم گفتم:من گمان می کردم که این زن بر دیگر زنان فضیلتی دارد و اکنون او را می بینم که چون زنان دیگر است،در میان گریه ناگاه می خندد.آن گاه در این باره از خودش پرسیدم.فرمود:حال که پرسیدی خواهم گفت.چون رسول خدا وفات کرد،در آن باره پرسیدم و او فرمود:ایشان به من خبر داد که در این بیماری وفات خواهد کرد و پس من گریستم.سپس فرمود:من نخستین کسی از خاندان او هستم که به او خواهم پیوست و من خندیدم.

814-بیماری حضرت فاطمه علیها السّلام درحالی که با آن بیماری فوت کرد

[893]41-سلمی زن ابو رافع گفته است:فاطمه علیها السّلام بیمار شد و چون روز وفاتش رسید فرمود:

برایم آبی بیاورید.من آب ریختم و به بهترین صورت غسل کرد و سپس فرمود:جامه های نویم را بده.سپس به اتاقی که در آن بود،آمد و فرمود:بسترم را در این اتاق بیندازید.

ص:31

القبلة و وضعت یدها تحت خدّها،و قالت:إنّی مقبوضة الآن فلا أکشفنّ فإنّی قد اغتسلت.قالت:فماتت،فلمّا جاء علیّ علیه السّلام أخبرته فقال:لا تکشف؛فحملها بغسلها علیها السّلام.

894-42- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین عن أبی خلیفة،عن مسدّد،عن عبد الوارث،عن لیث بن أبی سلیم،عن عبد اللّه بن الحسن،عن أمّه فاطمة،عن جدّته قالت:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا دخل المسجد صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و قال:اللّهمّ اغفر لی ذنوبی،و افتح لی أبواب رحمتک،و إذا خرج صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و قال:اللّهمّ اغفر لی ذنوبی،و افتح لی أبواب فضلک.

895-43- أخبرنا حمّویه،بن علیّ عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن مکّیّ بن مروک الأهوازیّ،عن علیّ بن بحر،عن حاتم بن إسماعیل،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه علیه السّلام قال:دخلنا علی جابر بن عبد اللّه،فلمّا انتهینا إلیه سأل عن القوم حتّی انتهی إلیّ،فقلت:أنا محمّد بن علیّ بن الحسین،فأهوی بیده إلی رأسی،فنزع زرّی الأعلی و زرّی الأسفل،ثمّ وضع کفّه بین ثدیی،و قال:مرحبا بک،و أهلا یابن أخی،سل عمّا شئت،فسألته و هو أعمی،و جاء وقت الصّلاة،فقام فی نساجة فالتحف بها،فلمّا وضعها علی منکبه رجع طرفاها إلیه من صغرها، و رداؤه إلی جنبه علی المشجب،فصلّی بنا،فقلت:اخبرنی عن حجّة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟فقال بیده فعقد تسعا،و قال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مکث تسع سنین لم یحجّ،

ص:32

سپس رو به قبله دراز کشید و دستش را زیر گونه اش نهاد و فرمود:من هم اکنون جان خواهم سپرد.از من جامه برندارید که خود غسل کرده ام و آنگاه درگذشت.چون علی علیه السّلام آمد،خبر را گفتم.فرمود:از او جامه نخواهند برداشت.آن گاه او را با غسل خودش از زمین برداشت.

815-سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هنگام دخول و خروج از مسجد

[894]42-از فاطمه علیها السّلام روایت شده که رسول خدا وقتی به مسجد می رفت صلوات می فرستاد و می فرمود:خداوندا گناهانم را بیامرز و درهای رحمتت را برایم بگشا.و چون بیرون می رفت باز صلوات می فرستاد و می فرمود:خداوندا گناهانم را بیامرز و درهای احسانت را برایم بگشا.

816-امام باقر علیه السّلام در مورد جابر بن عبد اللّه

[895]43-از حضرت باقر علیه السّلام روایت شده که فرمودند:ما به نزد جابر بن عبد اللّه رفتیم و چون به او رسیدیم او احوال همه را پرسید تا به من رسید.من گفتم:من محمد بن علی بن حسین هستم.او دستش را بر سرم کشید و آن گاه دکمۀ بالا و پایین پیراهنم را باز کرد و کف دستش را میان سینه ام گذاشت و گفت:آفرین بر تو ای پسر برادر خوش آمدی.هرچه می خواهی بپرس او مردی نابینا بود و من از او پرسش ها کردم تا وقت نماز شد،با پارچه ای که دربر داشت برخاست و آن را به خود پیچید و ولی وقتی آن را بر شانه هایش نهاد چون کوچک بود از دو طرف شانه هایش فرو افتاد و عبایش را که در کنار او بر روی رخت آویز بود برداشت با ما نماز خواند سپس من گفتم:از حج رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برایم بگو؟با دستش به عدد نه اشاره کرد و نشست و گفت:رسول خدا نه سال ماند و حجّ نکرد.

ص:33

ثمّ أذّن فی النّاس فی العاشرة،إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حاجّ فقدم المدینة بشر کثیر،کلّهم یلتمس أن یأتمّ برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یعمل ما عمله،فخرج و خرجنا معه حتّی أتینا ذا الحلیفة فذکر الحدیث،و قدم علیّ علیه السّلام من الیمن ببدن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فوجد فاطمة علیها السّلام فیمن أحلّ،و لبست ثیابا صبیغا و اکتحلت،فأنکر علیّ علیه السّلام ذلک علیها،فقالت:

أبی صلّی اللّه علیه و اله أمرنی بهذا؛و کان علیّ علیه السّلام یقول بالعراق:فذهبت إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله محرّشا علی فاطمة علیها السّلام بالّذی صنعت،مستفتیا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالّذی ذکرت عنه، فأنکرت ذلک،قال:صدقت صدقت.

896-44- أخبرنا حمّویه،قال أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن الحجبیّ،قال:

حدّثنا حمّاد بن زید،قال:حدّثنا لیث بن أبی سلیم،عن مجاهد،عن ابن عمر، قال:أخذ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذات یوم ببعض جسدی،فقال:یا عبد اللّه بن عمر،کن فی الدّنیا کأنّک غریب و کأنّک عابر سبیل،فاعدد نفسک فی الموتی.قال:قال مجاهد:

ثمّ قال لی ابن عمر:یا مجاهد،إذا أصبحت فلا تحدّثنّ نفسک بالمساء،و إذا أمسیت فلا تحدّثنّ نفسک بالصّباح،و خذ من حیاتک لموتک،و خذ من صحّتک لسقمک،و خذ من فراغک لشغلک،فإنّک یا عبد اللّه لا تدری ما اسمک غدا.

897-45- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن محمّد بن کثیر، عن شعبة،عن الحکم،عن ابن أبی لیلی،عن سمرة،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من روی عنّی حدیثا،و هو یری أنّه کذب،فهو أحد الکاذبین.

ص:34

سپس در سال دهم اعلان داشتند که رسول خدا[در این سال]حج گزرانده است پس مردم بسیاری به مدینه آمدند که همگی می خواستند به رسول خدا اقتدا کنند و عمل ایشان را انجام بدهند.آن گاه ایشان بیرون آمد و ما با ایشان بیرون آمدیم تا به ذو الحلیفه رسیدیم و امام گوید:

و جابر همین طور ادامه داد تا رسید به اینجا که علی علیه السّلام با قربانی های پیامبر گرامی از یمن رسید و فاطمه را در میان کسانی دید که از احرام بیرون آمده اند درحالی که جامه هایی رنگین پوشیده و سرمه کشیده بود.علی علیه السّلام آن را بر او ناپسند دانست ولی فاطمه گفت:پدرم مرا به این کار فرمان داده است.علی علیه السّلام در عراق می فرمود:من به نزد رسول خدا رفتم تا در این باره از ایشان بپرسم و سرزنش او را از ایشان بخواهم ولی حضرت فرمود:او راست گفته است.او راست گفته است.

817-در دنیا مثل یک عابر باش

[896]44-ابن عمر گفته است:روزی رسول خدا دست بر من گذاشت و فرمود:ای عبد اللّه بن عمر در دنیا چنان باش که گویا بیگانه و رهگذری.و خودت را از مردگان بشمار.مجاهد [یکی از راویان این حدیث]گفته است:ابن عمر به من گفت:ای مجاهد چون صبح کردی دربارۀ شب سخن نگو و چون به شب رسیدی دربارۀ صبح سخن نگو.از زندگی برای مرگ، از تندرستی برای بیماری و از فراغتت برای کارت توشه بگیر؛زیرا ای عبد اللّه تو نمی دانی که فردا چه خواهی شد.

818-کسی که حدیثی را که دروغ است روایت کند خود او دروغ گوست

[897]45-از سمره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس از ما حدیثی روایت کند با اینکه می بیند این سخن دروغ است،از دروغ گویان است.

ص:35

898-46- أخبرنا حمّویه،قال:حدّثنا أبو الحسین،عن أبی خلیفة،عن محمّد بن کثیر،عن شعبة،عن الحکم،عن ابن أبی لیلی،عن کعب بن عجرة،قال:

معقّبات لا یخیب قائلهنّ أو فاعلهنّ،یکبّر أربعا و ثلاثین،و یسبّح ثلاثا و ثلاثین، و یحمّد ثلاثا و ثلاثین.

899-47- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین عن أبی خلیفة،عن أبی الولید،عن شعبة،عن الحکم،عن ابن أبی رافع،أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بعث رجلا من بنی مخزوم علی الصّدقة،فقال لأبی رافع:اصحبنی کیما تصیب منها؛فقال:حتّی آتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فأسأله؛فأتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فسأله فقال:مولی القوم من أنفسهم،و إنّا لا تحلّ لنا الصّدقة.

900-48- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن أبی الولید و أبی کثیر معا،عن شعبة،عن الحکم عن الحسن بن مسلم،عن ابن عبّاس،قال:ما ظهر البغی قطّ فی قوم،إلاّ ظهر فیهم الموتان،و لا ظهر البخس فی المیزان إلاّ ظهر فیهم الخسران و الفقر-قال أبو خلیفة:عن أبی کثیر:إلاّ ابتلوا بالسّنة و لا ظهر نقض العهد فی قوم إلاّ أدیل علیهم عدوّهم.

901-49- أخبرنا حمّویه،بن علیّ البصریّ،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة، عن عن محمّد بن کثیر،عن شعبة،عن الحکم بن عبد اللّه بن نافع:أنّ أبا موسی عاد الحسن بن علیّ علیهما السّلام فقال الحسن علیه السّلام أعائدا جئت أو زائرا؟فقال:عائدا.

ص:36

819-تعقیباتی که گویندۀ آنها پشیمان نمی شود

[898]46-کعب بن عجزه گفته است:تعقیباتی که گوینده یا کنندۀ آن ها ناامید نمی شود سی و چهار بار اللّه اکبر،سی و سه بار سبحان اللّه و سی و سه بار الحمد للّه است.

820-صدقه گرفتن بر ما حرام است

[899]47-ابن ابو رافع گفته است:پیامبر گرامی مردی از بنی مخزوم را برای گرفتن زکات فرستاد و او به ابو رافع گفت:با من همراه شو تا چیزی از آن،بهرۀ تو باشد.و ابو رافع گفت:

نخواهم آمد مگر آن که به نزد پیامبر رفته و از او بپرسم.آن گاه رفت و از پیامبر گرامی چنین پرسید.حضرت فرمود:غلام قوم از خود آن قوم است و زکات برای ما حلال نیست.[ابو رافع غلام پیامبر بود]

821-ستمکاری ظاهر نمی شد مگر با ظاهر شدن مرگ

[900]48-ابن عبّاس گفته است:هرگز در میان گروهی ستمکاری پدیدار نمی شود جز این که مرگ در میانشان ظاهر می گردد و در ترازو کم گذاری نمی شود جز این که زیان و فقر ظاهر می شود-ابو خلیفه از ابو کثیر چنین روایت کرده است:جز این که به قحطی دچار می گردند- و پیمان شکنی در مردمی آشکار نمی شود جز این که دشمنانشان بر آنان چیره می شوند.

822-کسی که برای عیادت مریضی برود هفتاد هزار فرشته برای او استغفار می کنند

[901]49-عبد اللّه نافع گفته است:ابو موسی از حسن مجتبی علیه السّلام عیادت کرد و امام علیه السّلام به او فرمود:آیا برای عیادت آمدی یا برای دیدار؟او عرض کرد:برای عیادت.

ص:37

فقال:ما من رجل یعود مریضا ممسیا إلاّ خرج معه سبعون ألف ملک یستغفرون له حتّی یصبح،و کان له خریف فی الجنّة.

902-50- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن مسلم بن إبراهیم،عن قرّة،عن عون بن عبد اللّه بن عتبة،قال:کسی أبو ذرّ بردین،فائتزر بأحدهما و ارتدی بشملة،و کسا غلامه أحدهما؛ثمّ خرج إلی القوم فقالوا له:یا با ذرّ لو لبستهما جمیعا کان أجمل.قال:أجل،و لکنّی سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:

أطعموهم ممّا تأکلون،و ألبسوهم ممّا تلبسون.

903-51- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن مسلم،عن أبی هلال،عن بکر بن عبد اللّه:أنّ عمر بن الخطّاب دخل علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و هو موقوذ- أو قال:محموم-فقال له عمر:یا رسول اللّه ما أشدّ وعکک أو حمّاک فقال:ما منعنی ذلک أن قرأت اللّیلة ثلاثین سورة فیهنّ السّبع الطّول فقال عمر:یا رسول اللّه،غفر اللّه لک ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر،و أنت تجهد هذا الاجتهاد؟فقال:یا عمر أفلا أکون عبدا شکورا.

904-52- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن مسلم عن هلال بن مسلم الجحدریّ،قال:سمعت جدّی جرّة-أو جوّة-قال:شهدت علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أتی بمال عند المساء،فقال:اقسموا هذا المال.فقالوا:قد أمسینا یا أمیر المؤمنین فأخّره إلی غد.فقال لهم:تقبلون أن أعیش إلی غد؟فقالوا:ما ذا

ص:38

حضرت فرمود:هرکس بیماری را شب هنگام عیادت کند،هفتاد هزار فرشته با او بیرون می آیند تا برای او تا صبح آمرزش بخواهند و در بهشت نخلستانی برایش خواهد بود.

823-غذا دهید از آنچه می خورید و بپوشانید از آنچه می پوشید

[902]50-عون بن عبد اللّه بن عتبه گفت:دو پارچۀ برد به ابو ذر دادند که او یکی از آن ها را به کمر بست و بر دوش انداخت و دیگری را به غلامش پوشاند،سپس به میان مردم آمد.آنان به او گفتند:ای ابو ذر اگر هر دو را می پوشیدی زیباتر می شد.او گفت:بله ولی من از پیامبر شنیدم که می فرمود:به آنان از آنچه خود می خورید،بخورانید و از آنچه می پوشید،بپوشانید.

824-قرائت 30 سوره توسط پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در هنگام بیماریشان

[903]51-بکر بن عبد اللّه گفته است:عمر خطّاب به نزد پیامبر که به سختی بیمار بود-یا تب کرده بود-آمده و عرض کرد:ای رسول خدا چه سخت است درد شما!ایشان فرمود:این مرا از خواندن سی سوره و از آن جمله هفت سورۀ دراز در شب باز نداشته است.عمر عرض کرد:ای رسول خدا،خداوند خطای پیشین و پسین تو را آمرزیده است ولی شما چنین کوشش می کنی؟فرمودند:ای عمر آیا نباید بنده ای سپاسگزار باشم.

825-تعجیل در تقسیم مال توسط حضرت علی علیه السّلام

[904]52-از هلال بن مسلم جحدری روایت شده که از جدّش جوّه-یا جرّه-شنیده که می گوید:علی بن ابی طالب علیه السّلام را دیدم که مالی برایش آوردند و او فرمود:این مال را تقسیم کنید.آنان گفتند:ای امیر مؤمنان اکنون شب است.آن را به فردا بیندازید.حضرت به آنان فرمود:آیا شما تضمین می دهید که تا فردا زنده باشم؟

ص:39

بأیدینا قال فلا تؤخّروه حتّی تقسموه فأتی بشمع،فقسموا ذلک المال من تحت لیلتهم.

905-53- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین،عن أبی خلیفة،عن مکّیّ،عن محمّد بن یسار،عن وهب بن حزام،عن أبیه،عن یحیی بن أیّوب،عن برید بن أبی حبیب،عن أبی سلمة،عن عبد الرّحمن،عن أمّ سلمة،أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أوصی عند وفاته:بخروج الیهود من جزیرة العرب،فقال:اللّه اللّه فی القبط فإنّکم ستظهرون علیهم،و یکونون لکم عدّة و أعوانا فی سبیل اللّه.

906-54- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین عن أبی خلیفة،عن شاکر بن العیاض،عن هاشم بن سعید،عن کنانة،عن صفیّة،قالت:أعتقنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله، و جعل عتقی صداقی.

907-55- أخبرنا حمّویه،عن محمّد بن محمّد بن بکر،عن ابن مقبل،عن عبد اللّه بن شبیب،عن إسحاق بن محمّد القرویّ،عن سعید بن مسلم،عن علیّ بن الحسین،عن أبیه،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من رضی من اللّه بالقلیل من الرّزق،رضی اللّه منه بالقلیل من العمل،و انتظار الفرج عبادة.

908-56- أخبرنا حمّویه،عن أبی الحسین عن ابن مقبل،عن أحمد بن محمّد النّخعیّ،عن مسعر بن یحیی،عن شریک،عن أبی إسحاق،عن الحارث،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول اللّه(عزّ و جلّ)اشتدّ غضبی علی من ظلم

ص:40

آنان گفتند:این در دست ما نیست.او فرمود:پس آن را عقب نیندازید و تقسیمش کنید.آن گاه شمعی آوردند و آن مال را شبانه تقسیم کردند.

826-وصیت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هنگام فوتش به خارج کردن یهود از جزیرۀ اعراب

[905]53-از امّ سلمه روایت شده که رسول خدا هنگام وفاتش وصیّت فرمود:که یهود را از جزیرة العرب بیرون کنید و فرمود:خدا را دربارۀ قبطیان زودا که بر آنان چیره گردید و ایشان پشتیبان شما خواهند شد و برای شما در راه خدا یاور خواهند بود.

827-صفیه می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مرا آزاد کرد و آن را مهریه من قرار داد

[906]54-صفیه گفته است:رسول خدا مرا آزاد کرد و آزادی ام را مهریه ام قرار داد.

828-کسی که به رزق و روزی کم راضی باشد خدا نیز از عمل کم او راضی می شود

[907]55-از علی علیه السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس به روزی اندک خداوند خرسند باشد،خداوند به عمل اندک او خشنود می گردد و انتظار فرج عبادت است.

829-خداوند می فرمایند:خشم من بر کسی است که یاوری جز من ندارد

[908]56-از علی علیه السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:خداوند عزّتمند می فرماید:

خشم من بر کسی که بر آدمی ستم می کند که جز من یاوری ندارد،سخت است.

پایان احادیث حمویّه

ص:41

یمن لا یجد ناصرا غیری.

انتهت أخبار حمّویه

909-57- قرئ علی أبی القاسم علیّ بن شبل بن أسد الوکیل،و أنا أسمع،فی منزله ببغداد فی الربض بباب المحوّل،فی صفر سنة عشر و أربعمائة،حدّثنا ظفر بن حمدون،عن إبراهیم بن إسحاق النّهاوندیّ،عن عبد اللّه بن حمّاد الأنصاریّ، عن عمرو بن شمر،عن یعقوب بن میثم التّمّار مولی علیّ بن الحسین علیه السّلام قال:

دخلت علی أبی جعفر علیه السّلام فقلت له:جعلت فداک یا ابن رسول اللّه،إنّی وجدت فی کتب أبی أنّ علیّا علیه السّلام قال لأبی میثم:أحبب حبیب آل محمّد و إن کان فاسقا زانیا، و أبغض مبغض آل محمّد و إن کان صوّاما قوّاما فإنّی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو یقول: اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ [البیّنة(98):7]ثمّ التفت إلیّ و قال:هم و اللّه أنت و شیعتک یا علیّ،و میعادک و میعادهم الحوض غدا، غرّا محجّلین متوّجین.فقال أبو جعفر علیه السّلام:هکذا هو عیانا فی کتاب علیّ علیه السّلام.

910-58- و بهذا الإسناد،عن عبد اللّه بن حمّاد،عن صبّاح المزنیّ،عن الحارث بن حصیرة،عن الأصبغ بن نباتة،قال:سمعت الأشعث بن قیس الکندیّ و جویبر الختّلیّ قالا لعلیّ:أمیر المؤمنین علیه السّلام،حدّثنا فی خلواتک أنت و فاطمة،قال:نعم.

بینا أنا و فاطمة فی کساء،إذ أقبل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نصف اللّیل و کان یأتیها بالتّمر و اللّبن لیعینها علی الغلامین،فدخل فوضع رجلا بجبالی و رجلا بجبالها.ثمّ إنّ

ص:42

830-دوست بدار دوستدار آل محمد را اگرچه فاسق باشد

[909]57-یعقوب بن تمّار خادم حضرت سجّاد علیه السّلام گفته است:به نزد حضرت باقر علیه السّلام رفتم و به ایشان عرض کردم:ای پسر رسول خدا جانم به فدایت من در میان نامه های پدرم دیدم که علی علیه السّلام به پدرم میثم فرموده است:دوستدار خاندان محمّد صلّی اللّه علیه و اله را دوست بدار اگرچه منحرف و زناکار باشد و کینه ورز به خاندان محمّد صلّی اللّه علیه و اله را دشمن بدار اگرچه بسیار روزه دار و شب زنده دار باشد؛زیرا من از رسول خدا شنیدم که این آیه را خواند:«کسانی که ایمان آورده و عمل نیک انجام دادند همانا بهترین آفریدگان اند».[بیّنه(98):آیۀ 7]و سپس به من رو کرد و فرمود:به خدا سوگند ای علی آنان تو و پیروان تواند و دیدار تو و آنان در فردای قیامت در کنار حوض خواهد بود درحالی که شما همگان پیشانی سپید و سرمه کشیده و تاج بر سر نهادیده اید.حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:آنچه در نامۀ علی علیه السّلام است،همین است.

831-فضیلت حضرت فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السّلام

[910]58-اصبغ بن نباته گفته است:شنیدم که اشعث بن قیس کندی و جویبر ختّلی به علی علیه السّلام گفتند:ای امیر مؤمنان دربارۀ تنهایی ات با فاطمه بر ایمان بگو.او فرمود:آری وقتی من و فاطمه زیر پتو بودیم ناگاه نیمه شب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پیش آمد.ایشان برای فاطمه خرما و شیر می آورد تا آن را به دو پسرمان بدهد.آن گاه زیر لحاف آمد و یک پایش را در کنار من و پایی را در کنار او گذاشت.

ص:43

فاطمة علیه السّلام بکت فقال لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما یبکیک یا بنیّة محمّد؟فقالت:حالنا کما تری فی کساء نصفه تحتنا و نصفه فوقنا.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لها یا فاطمة،أما تعلمین أنّ اللّه(تعالی)اطّلع إطّلاعة من سمائه إلی أرضه فاختار منها أباک فاتّخذه صفیّا و ابتعثه برسالته و ائتمنه علی وحیه یا فاطمة أما تعلمین أنّ اللّه اطّلع اطّلاعة من سمائه إلی أرضه فاختار منها بعلک و أمرنی أن أزوّجکه و أن أتّخذه وصیّا؛یا فاطمة،أما تعلمین أنّ العرش شاک ربّه أن یزیّنه بزینة لم یزیّن بها بشرا من خلقه، فزیّنه بالحسن و الحسین،برکنین من أرکان الجنّة؟و روی؛رکن من أرکان العرش.

911-59- إبراهیم بن إسحاق عن عبد الرّحمن بن أحمد التّمیمیّ،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إذا کان یوم القیامة وکلنا اللّه بحساب شیعتنا، فما کان للّه سألنا اللّه أن یهبه لنا فهو لهم،و ما کان لنا فهو لهم،ثمّ قرأ أبو عبد اللّه علیه السّلام إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ [الغاشیة(88):25-26].

912-60- إبراهیم بن إسحاق عن ابن أبی عمیر،عن سدیر الصّیرفیّ،قال:

جاءت امرأة إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقالت له:جعلت فداک،إنّی و أبی و أهل بیتی نتولاّکم.فقال لها:أبو عبد اللّه علیه السّلام صدقت،فما الّذی تریدین؟قالت له المرأة:

جعلت فداک یابن رسول اللّه،أصابنی وضح فی عضدی،فادع اللّه أن یذهب به عنّی.قال أبو عبد اللّه:اللّهمّ إنّک تبرئ الأکمه و الأبرص،و تحیی العظام و هی رمیم،

ص:44

سپس فاطمه گریست و رسول خدا به او فرمود:ای دختر محمّد چرا می گریی؟او عرض کرد:

حالتان چنان است که می بینی.لحافی داریم که نیمش زیر ماست و نیمش روی ما.رسول خدا به او فرمود:ای فاطمه مگر نمی دانی که خداوند والا از آسمان تا زمین را جستجو کرد و از میان آن ها پدرت را برگزید.او را به رسالتش برانگیخت و امین وحی خود قرار داد.ای فاطمه مگر نمی دانی که خداوند از آسمان تا زمین را جستجو کرد و از آن ها شوهر تو را برگزید و به من فرمان داد که تو را به ازدواج او درآورم و او را جانشین خودم بگیرم.ای فاطمه مگر نمی دانی که عرش از پروردگارش خواست که او را به زینتی بیاراید که هیچ بشری از آفریدگانش را به آن نیاراسته است و خدا او را با حسن و حسین که دو ستون از ستون های بهشت است،آرایش داد؟-و ستونی از ستون های عرشی نیز روایت شده است-.

832-روز قیامت امامان بر حساب شیعیان می رسند

[911]59-از عبد اللّه بن سنان روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:چون روز قیامت شود،خداوند ما را به حساب رسی شیعیانمان می گمارد پس آنچه برای خدا است ما از خداوند می خواهیم تا آن را به ما واگذارد و برای ایشان باشد و آنچه برای ما است برای خود ایشان است.سپس این آیه را خواند:(همانا بازگشت شان به سوی ما است.سپس حساب شان با ما است).[غاشیه(88):آیۀ 25 و 26]

833-شفا گرفتن زن مریض به دعای امام صادق علیه السّلام

[912]60-سدیر صیرفی گفت:زنی به خدمت حضرت صادق علیه السّلام آمد و گفت:جانم فدایت من و پدر و خاندانم دوستدار شماییم.حضرت به او فرمودند:راست می گویی،خواسته ات چیست؟آن زن عرض کرد:جانم فدایت ای پسر رسول خدا.در بازویم خوره ای پدید آمده است.از خدا بخواه که آن را از بین ببرد.حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:خداوندا همانا تو کور و جذام زده را شفا می دهی و استخوان های پوسیده را زنده می گردانی،

ص:45

ألبسها من عفوک و عافیتک ما تری أثر إجابة دعائی.فقالت المرأة:و اللّه لقد قمت و ما بی منه قلیل و لا کثیر.

913-61- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن محمّد بن ثابت و أبی المغراء العجلیّ،قالا حدّثنا الحلبیّ،قال:سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه(عزّ و جلّ): وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً [العادیات(100):1]قال:وجّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عمر بن الخطّاب فی سریّة،فرجع منهزما یجبّن أصحابه و یجبّنونه أصحابه،فلمّا انتهی إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال لعلیّ علیه السّلام:أنت صاحب القوم،فتهیّأ أنت و من ترید من فرسان المهاجرین و الأنصار؛و سر اللّیل و لا تفارقک العین.قال:فانتهی علیّ إلی ما أمره به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فسار إلیهم،فلمّا کان عند وجه الصّبح أغار علیهم،فأنزل اللّه علی نبیّه صلّی اللّه علیه و اله وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً [العادیات(100):1]إلی آخرها.

914-62- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن ابن معروف و ابن عیسی معا عن الحسین بن سعید،عن حمّاد بن عیسی،عن الحسین بن مختار،عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:کان علیّ علیه السّلام محدّثا،و کان سلمان محدّثا قال قلت فما آیة المحدّث قال یأتیه ملک فینکت فی قلبه کیت و کیت.

915-63- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن ابن عیسی،عن عبد اللّه بن الصّلت و محمّد بن خالد،عن علیّ بن النّعمان،عن یزید بن إسحاق،عن أبی حمزة،قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ منّا لمن ینکت فی قلبه،و إنّ منّا لمن یؤتی فی

ص:46

پس اگر اجابت دعای مرا صلاح می دانی جامۀ عفو و عافیتت را بر او بپوشان.آن زن گفته است:به خدا سوگند من در حالی برخاستم که هیچ چیزی از آن خوره در من نبود.

834-تفسیر آیۀ(و العادیات ضبحا)

[913]61-حلبی گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ این سخن خداوند والا پرسیدم:

«سوگند به اسبان دوندۀ به نفس افتاده»[عادیات(100):آیۀ 1]حضرت فرمودند:رسول خدا عمر بن خطّاب را به جنگی فرستاد و او شکست خورده بازگشت درحالی که اصحاب او را ترسو می خواندند و او اصحابش را ترسو می نامید.چون او به پیامبر گرامی رسید،حضرت به علی علیه السّلام فرمود:تو رهبر این مردمی.پس خودت و هر سواری از مهاجر و انصار که می خواهی آماده شوید و آن گاه فرمود:[روز را کمین کن]و در شب حمله کن و جاسوس هایت را به اطراف بفرست.راوی گفته است:علی علیه السّلام به سوی آنچه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمانش داده بود،رفت.و چون نزدیک صبح شد،بر آنان تاخت و خداوند چنین به پیامبرش نازل کرد:«سوگند به اسبان دوندۀ به نفس افتاده»

835-حضرت علی علیه السّلام محدث بودند و سلمان هم محدّثا بود

[914]62-از ابو بصیر روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:علی علیه السّلام محدّث(سخن گفته شده)بود و سلمان نیز محدّث بود.راوی گفته که من عرض کردم:نشانۀ محدّث بودن چیست؟حضرت فرمودند:فرشته ای به نزد شخص می آید و در قلبش چنین و چنان الهام می کند.

836-امام صادق علیه السّلام می فرمودند:برخی از ما به قلبشان الهام می شود و برخی در خواب الهام می شود

[915]63-ابو حمزه گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:همانا برخی از ما به قلبش الهام می شود و به برخی در خواب الهام می شود

ص:47

منامه،و إنّ منّا لمن یسمع الصّوت مثل صوت السّلسلة فی الطّشت و إنّ منّا لمن یأتیه صورة أعظم من جبرئیل و میکائیل.و قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:منّا من ینکت فی قلبه،و منّا من یقذف فی قلبه،و منّا من یخاطب.و قال علیه السّلام إنّ منّا لمن یعاین معاینة، و إنّ منّا لمن ینقر فی قلبه کیت و کیت،و إنّ منّا لمن یسمع کما یقع السّلسلة فی الطّست.قال:قلت:و الّذی یعاینون ما هو؟قال:خلق أعظم من جبرئیل و میکائیل.

916-64- إبراهیم،بن إسحاق الأحمریّ عن إبراهیم بن مهزیار و جماعة من رجاله و غیرهم،عن داود بن فرقد،عن الحارث النّضریّ،قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام الّذی یسأل عنه الإمام علیه السّلام و لیس عنده فیه شیء من أین یعلمه؟قال:ینکت فی القلب نکتا،أو ینقر فی الأذن نقرا،و قیل لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إذا سئل الإمام کیف یجیب؟قال:إلهام أو إسماع،و ربّما کانا جمیعا.

917-65- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن محمّد بن عبد الحمید و عبد اللّه بن الصّلت،عن حنان بن سدیر،عن أبیه.قال إبراهیم:و حدّثنی عبد اللّه بن حمّاد،عن سدیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو فی نفر من أصحابه:إنّ مقامی بین أظهرکم خیر لکم،و إنّ مفارقتی إیّاکم خیر لکم.فقام إلیه جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،و قال:یا رسول اللّه،أمّا مقامک بین أظهرنا فهو خیر لنا،فکیف یکون مفارقتک إیّانا خیرا لنا،قال صلّی اللّه علیه و اله:أمّا مقامی بین أظهرکم فهو خیر لکم،لأنّ

ص:48

و همانا برخی از ما صدایی همانند صدای زنجیر در تشت را می شنود و به نزد برخی نیز آفریده ای بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل می آید و حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:از میان ما کسانی هستند که بر قلبشان الهام می شود و کسانی هم در دلشان انداخته می شود و کسانی که با ایشان سخن گفته می شود.و همچنین فرمود:از میان ما کسانی به چشم می بینند کسانی در قلبشان چنین و چنان الهام می شود و کسانی نیز فقط می شنوند چنان زنجیر در تشت می افتد.

راوی گفته است:من عرض کردم:و آنچه آنان به چشم می بینند چه چیز است؟فرمودند:

آفریده ای بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل.

837-به قلب امامان الهام می شود یا به گوششان گفته می شود

[916]64-حارث نصری گفته است:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:وقتی از امام چیزی پرسیده می شود و در آن مورد آگاهی ندارد آن را از کجا خواهد فهمید؟فرمودند:یا به قلبش الهام می شود و یا در گوشش گفته می شود.و از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند:وقتی از امام چیزی می پرسند چگونه پاسخ می گوید؟فرمودند:با الهام یا شنیدن و چه بسا با هر دو.

838-رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله می فرمودند:بودن در میان شما برایتان خوب است

[917]65-سدیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در میان چند تن از اصحاب فرمودند:همانا بودن من در میان شما برایتان خوب است

ص:49

اللّه(عزّ و جلّ)یقول: وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ [انفال(8):33]یعنی یعذّبهم بالسّیف،فأمّا مفارقتی إیّاکم فهو خیر لکم، لأنّ أعمالکم تعرض علیّ کلّ إثنین و خمیس،فما کان من حسن حمدت اللّه (تعالی)علیه،و ما کان من سیّئ استغفرت لکم.

918-66- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن محمّد بن الحسین و یعقوب بن یزید و عبد اللّه بن الصّلت و العبّاس بن معروف و منصور و أیّوب و القاسم و محمّد بن عیسی و محمّد بن خالد و غیرهم،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینة،قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام،فقلت له:جعلت فداک،قوله(عزّ و جلّ): وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ [توبه(9):105]قال:إیّانا عنی.

919-67- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن عبد اللّه بن حمّاد،عن ابن بکیر، قال:قلت:لأبی عبد اللّه علیه السّلام اخبرنی أبو بصیر أنّه سمعک تقول:لو لا أنّا نزاد لأنفدنا؟قال:نعم.قال:قلت:تزادون شیئا لیس عند رسول اللّه فقال:لا إذا کان ذلک إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله وحیا و إلینا حدیثا.

920-68- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن جماعة،عن ابن فضّال،عن محمّد بن الرّبیع،عن عبد اللّه بن بکیر،عن أبی بصیر،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:لو لا أنّا نزاد لأنفدنا.قال قلت:تزادون شیئا لیس عند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قال:

إنّه إذا کان ذلک أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فأخبر ثمّ إلی علیّ علیه السّلام ثمّ إلی بنیه واحدا،بعد واحد،

ص:50

ولی جدایی ام نیز برایتان خوب است.جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و عرض کرد:ای رسول خدا بودن شما در میان ما برای ما خوب است،ولی جدایی تان از ما،چگونه بر ایمان خوب باشد؟حضرت فرمودند:این که بودن من در میان شما برایتان خوب است برای این است که خداوند عزّتمند می فرماید:«تا تو در میان آن ها هستی خداوند ایشان را عذاب نخواهد کرد و نیز تا وقتی که آمرزش می خواهند خداوند عذابشان نمی کند»[انفال(8):آیۀ 33]یعنی با شمشیر عذابشان می کند و امّا این که جدایی ام از شما برایتان خوب است برای این است که اعمال شما در هر دوشنبه و پنج شنبه به من عرضه می شود.که اگر نیکی باشد خداوند والا را بر آن سپاس می گویم و اگر بدی باشد برایتان آمرزش می خواهم.

839-تفسیر آیۀ شریفۀ(و قل اعملوا فسیری اللّه)

[918]66-ابن اذینه گفته است:من در خدمت حضرت صادق علیه السّلام به ایشان عرض کردم:جانم فدایت مرا دربارۀ این سخن خداوند عزّتمند آگاه کن که فرمود:«و بگو عمل کنید که خداوند و فرستاده اش و مؤمنان عملتان را خواهند دید»[توبه(9):آیۀ 105]حضرت فرمودند:

مقصود از مؤمنان،ما هستیم.

840-حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:اگر به عمل ما افزوده نمی شد از میان می رفتیم

[919]67-عبد اللّه بن بکیر گفته است:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:ابو بصیر به من گفت که از شما شنیده شده است که فرموده اید:اگر علم ما افزایش نمی یافت،از میان می رفتیم؟ حضرت فرمودند:آری.من عرض کردم:چیزی به شما افزوده می گردد که نزد رسول خدا نبوده است؟فرمودند:نه.وقتی چنین شود،به رسول خدا وحی می شود با ما سخن گفته می شود.

[920]68-ابو بصیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:اگر علم ما افزایش نمی یافت ما از میان می رفتیم راوی گوید که عرض کردم:چیزی به شما افزوده می شود که نزد رسول خدا نبوده است؟فرمودند:اگر چنین بود که چیزی نزد پیامبر نباشد،به او خبر داده می شود سپس به علی علیه السّلام،سپس یکی پس از دیگری تا به صاحب این امر برسد.

ص:51

حتّی ینتهی إلی صاحب هذا الأمر.

921-69- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن أبی جعفر الطّالبیّ،عن محمّد بن خالد التّمیمیّ،عن علیّ بن أبان،عن ابن نباتة،قال:کنت جالسا عند أمیر المؤمنین علیه السّلام فأتاه رجل،فقال:یا أمیر المؤمنین،إنّی لأحبّک فی السّرّ کما أحبّک فی العلانیة.قال:فنکت أمیر المؤمنین علیه السّلام بعود کان فی یده فی الأرض ساعة،ثمّ رفع رأسه،فقال:کذبت و اللّه،ما أعرف وجهک فی الوجوه و لا اسمک فی الأسماء.

قال الأصبغ:فعجبت من ذلک عجبا شدیدا،فلم أبرح حتّی أتاه رجل آخر.فقال:

و اللّه یا أمیر المؤمنین،إنّی لأحبّک فی السّرّ کما أحبّک فی العلانیة.قال:فنکت بعوده ذلک فی الأرض طویلا،ثمّ رفع رأسه،فقال:صدقت،إنّ طینتنا طینة مرحومة،أخذ اللّه میثاقها یوم أخذ المیثاق،فلا یشذّ منها شاذّ؛و لا یدخل فیها داخل إلی یوم القیامة،أما إنّه فاتّخذ للفاقة جلبابا،فإنّی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:الفاقة إلی محبّیک أسرع من السّیل من أعلی الوادی إلی أسفله.

922-70- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن محمّد بن الحسین عن الأصمّ، عن زرعة،عن المفضّل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إنّ اللّه جعل علیّا علیه السّلام علما بینه و بین خلقه،لیس بینهم علم غیره،فمن أقرّ بولایته کان مؤمنا،و من جحده کان کافرا،و من جهله کان ضالاّ و من نصب معه کان مشرکا،و من جاء بولایته دخل الجنّة،و من أنکرها دخل النّار.

ص:52

841-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام

[921]69-اصبغ بن نباته گفته است:من در خدمت امیر مؤمنان علیه السّلام نشسته بودم که مردی آمد و عرض کرد:ای امیر مؤمنان من تو را چنان که در آشکار دوست دارم در نهان نیز دوست می دارم.امیر مؤمنان علیه السّلام اندک زمانی با چوبی که در دست داشت زمین را خراشید و سپس سر بلند کرد و فرمود:به خدا سوگند دروغ می گویی من نه صورت تو را در میان صورت ها می بینم نه نامت را در میان آن ها.أصبغ گفته است:من از این سخن بسیار شگفت زده شدم و از جایم حرکت نکرده بودم که مردی دیگر آمد و گفت:ای امیر مؤمنان به خدا سوگند من تو را در نهان چنان دوست می دارم که در آشکارا حضرت دیر زمانی با چوبش زمین را خراشید و سپس سربلند کرد و فرمود:راست می گویی،همانا سرشت ما سرشتی رحمت شده است که خداوند در روز میثاق از آن پیمان گرفته است و تا روز رستاخیز نه کسی از آن جدا می شود و نه کسی به آن داخل می شود.هان پس برای نیازت جامه ای برگیر؛زیرا من از رسول خدا شنیدم که می فرمود:نیازمندی به دوست داران تو زودتر می رسد تا آن سیل که از بالای دره به پایین سرازیر می شود.

842-خداوند متعال علی را نشانه ای میان خود و آفریدگانش قرار داد

[922]70-از مفضّل روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند والا علی علیه السّلام را نشانه ای میان خود و آفریدگانش نهاد و جز او نشانه ای میانشان نیست.هرکس به ولایت او اقرار کند،مؤمن است و هرکس او را انکار کند،کافر می گردد هرکس او را نشناسد گمراه است و هرکس با او دیگری را برافرازد مشرک.هرکس با ولایت او بیاید وارد بهشت می شود و هرکس او را انکار کند به دوزخ می رود.

ص:53

923-71- إبراهیم بن إسحاق الأحمریّ،عن محمّد بن سلیمان،عن أبیه،قال:

کان رجل من أهل الشّام یختلف إلی أبی جعفر علیه السّلام و کان مرکزه بالمدینة یختلف إلی مجلس أبی جعفر علیه السّلام یقول له:یا محمّد،ألا تری أنّی إنّما أغشی مجلسک حیاء منّی منک،و لا أقول إنّ أحدا فی الأرض،أبغض إلیّ منکم أهل البیت،و أعلم أنّ طاعة اللّه و طاعة رسوله و طاعة أمیر المؤمنین فی بغضکم،و لکن أراک رجلا فصیحا،لک أدب و حسن لفظ،و إنّما الاختلاف إلیک لحسن أدبک،و کان أبو جعفر علیه السّلام یقول له خیرا،و یقول:لن تخفی علی اللّه خافیة.فلم یلبث الشّامیّ إلاّ قلیلا حتّی مرض و اشتدّ وجعه،فلمّا ثقل دعا ولیّه،و قال له:إذا أنت مددت علیّ الثّوب فی النّعش،فأت محمّد بن علیّ علیه السّلام وسله أن یصلّی علیّ و أعلمه أنّی أنا الّذی أمرتک بذلک.قال:فلمّا أن کان فی نصف اللّیل ظنّوا أنّه قد برد و سجّوه،فلمّا أن أصبح النّاس خرج ولیّه إلی المسجد،فلمّا أن صلّی محمّد بن علیّ علیه السّلام و تورّک و کان إذا صلّی عقّب فی مجلسه-قال له:یا أبا جعفر،إنّ فلان الشّامیّ[فلانا الشّامیّ]قد هلک،و هو یسألک أن تصلّی علیه فقال أبو جعفر:کلاّ،إنّ بلاد الشّام بلاد صرد و الحجاز بلاد حرّ و لحمها شدید،فانطلق فلا تعجلنّ علی صاحبک حتّی آتیکم؛ثمّ قام علیه السّلام من مجلسه،فأخذ علیه السّلام وضوءا،ثمّ عاد فصلّی رکعتین،ثمّ مدّ یده تلقاء وجهه ما شاء اللّه ثمّ خرّ ساجدا حتّی طلعت الشّمس،ثمّ نهض علیه السّلام فانتهی إلی منزل الشّامیّ،فدخل علیه،فدعاه فأجابه،ثمّ أجلسه و أسنده و دعا له

ص:54

843-مرد شامی که به مجلس امام باقر علیه السّلام آمد و دشمن او بود

[923]71-محمد بن سلیمان از پدرش روایت کرده که گفته است:مردی از اهل شام به خدمت حضرت باقر علیه السّلام رفت و آمد می کرد.محل اقامت او در مدینه بود و به مجلس حضرت رفت و آمد می کرد و به ایشان می گفت:ای محمّد گمان نکن که من از روی شرم از تو به مجلست می آیم و معتقد نیستم که در زمین کسی دشمن تر از شما با من وجود دارد بلکه می دانم که اطاعت از خدا و فرستاده اش و اطاعت از امیر مؤمنین در کینه ورزی با شما است ولی تو را مردی سخن آور می بینم که صاحب ادب و زیبا سخن هستی و چون نیک آداب هستی به سویت می آیم.حضرت باقر علیه السّلام به او نیکی می کرد و می فرمود:هیچ پنهانی بر خداوند نهان نیست.مدّتی نگذشت و شامی بیمار شد و دردش بسیار گشت و چون تحمل ناپذیر شد همسایه اش را فرا خواند و به او گفت:وقتی در تابوت جامه را به رویم کشیدی به نزد محمّد بن علی علیه السّلام برو و از او بخواه که بر من نماز گزارد و او را آگاه کن از اینکه من،تو را به این درخواست واداشتم.راوی گفته است:چون نیمه شب شد آنان گمان کردند که بدن او سرد شده[و مرده]است.پس او را کفن کردند.چون صبح شد،همسایه اش به مسجد رفت.و آن گاه که حضرت باقر علیه السّلام نماز گزارد و تورّک کرد-حضرت چون نماز می گزارد در همان جا به روی ران نشسته تعقیبات را انجام می داد-به ایشان گفت:ای ابو جعفر فلان شامی مرده و از شما خواسته که بر او نماز بگزاری.حضرت باقر علیه السّلام به او فرمودند:نه چنین نیست.همانا سرزمین شام سرزمین سرمای سخت است و سرزمین حجاز سرزمین گرما است و گرمایش سخت است.تو برو و دربارۀ همسایه ات شتاب نکن تا من بیایم.سپس از جایش برخاست و وضویی گرفت آن گاه بازگشته و دو رکعت نماز گزارد.آن گاه دستش را مدّت زیادی در برابر صورتش گرفت سپس تا آفتاب برآمد به سجده افتاد.آن گاه برخاست و به سوی منزل آن شامی رفت و داخل شده،او را صدا کرد و او پاسخ داد.سپس او را نشاند و تکیه اش داد و برایش حلیمی خواست

ص:55

بسویق فسقاه،و قال لأهله:املئوا جوفه،و برّدوا صدره بالطّعام البارد؛ثمّ انصرف علیه السّلام،فلم یلبث إلاّ قلیلا حتّی عوفی الشّامیّ،فأتی أبا جعفر علیه السّلام فقال:

أخلنی؛فأخلاه،فقال:أشهد أنّک حجّة اللّه علی خلقه،و بابه الّذی یؤتی منه،فمن أتی من غیرک خاب و خسر و ضلّ ضلالا بعیدا،قال له أبو جعفر علیه السّلام و ما بدا لک؟ قال:أشهد أنّی عهدت بروحی و عاینت بعینی،فلم یتفاجأنی إلاّ و مناد ینادی، أسمعه بأذنی ینادی و ما أنا بالنّائم:ردّوا علیه روحه،فقد سألنا ذلک محمّد بن علیّ،فقال له أبو جعفر علیه السّلام:أما علمت أنّ اللّه یحبّ العبد و یبغض عمله،و یبغض العبد و یحبّ عمله؟قال:فصار بعد ذلک من أصحاب أبی جعفر علیه السّلام.

انتهت أخبار الأحمری

924-72- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید،عن أبیه،عن الصّفّار،عن ابن عیسی،عن ابن أبی عمیر،عن حنان بن سدیر،عن أبیه،قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّی لألقی الرّجل لم أره و لم یرنی فیما مضی قبل یومه ذلک فأحبّه حبّا شدیدا،فإذا کلّمته وجدته لی مثل ما أنا علیه له،و یخبرنی أنّه یجد لی مثل الّذی أجد له؟فقال:صدقت یا سدیر،إنّ ائتلاف قلوب الأبرار إذا التقوا،و إن لم یظهروا التّودّد بألسنتهم،کسرعة اختلاط قطر السّماء علی میاه الأنهار،و إنّ بعد ائتلاف قلوب الفجّار إذا التقوا،و إن أظهروا التّودّد بألسنتهم،کبعد البهائم من التّعاطف، و إن طال اعتلافها علی مذود واحد.

ص:56

و به او نوشاند و به خانواده اش فرمود:شکمش را پر کنید و سینه اش را با غذای خنک سرد کنید.سپس بازگشت و اندکی نگذشت که آن شامی سلامتی اش را بازیافت و به نزد حضرت باقر علیه السّلام آمد و گفت:می خواهم با شما تنها باشم.حضرت با او خلوت کرد و او عرض کرد:

گواهی می دهم که تو حجّت خدا بر آفریدگانش هستی و دری که از آن وارد می شوند.هرکس از دری جز تو وارد شود ناکام شده،زیان می کند و به گمراهی دوری می افتد.حضرت باقر علیه السّلام به او فرمود:برای تو چه اتفاقی افتاد؟او عرض کرد:گواهی می دهم که متوجه روح خود شدم [که از بدنم جدا می شد]و آن را با چشمانم دیدم.مرا چیزی غافلگیر نکرد جز این که ندا دهنده ای فریاد زد که-و من با گوشم شنیدم و در خواب نبودم-روحش را به او بازگردانید که محمّد بن علی علیه السّلام از ما چنین خواسته است.

حضرت باقر علیه السّلام به او فرمود:مگر نمی دانی که گاهی خداوند بنده را دوست دارد و عملش را دوست نمی دارد و گاهی بنده را دوست نمی دارد و عملش را دوست می دارد؟راوی گفته است:و پس از آن او از یاران حضرت باقر علیه السّلام شد.

احادیث احمری پایان یافت.

844-یکی بودن قلب های نیکان وقتی یکدیگر را می بینند

[924]72-سدیر گفته است:به حضرت صادق علیه السّلام گفتم:گاهی مردی را می بینم که نه من و نه او هیچ کدام پیش از آن همدیگر را ندیده ایم ولی او را بسیار دوست می دارم و وقتی با او صحبت می کنم می بینم بر همان عقیده است که من هستم.آن گاه او می گوید که نسبت به من چنان بوده که من نسبت به او بوده ام حضرت فرمودند:درست می گویی ای سدیر همانا پیوند دل های نیکان در هنگام دیدار-اگرچه با زبان دوستی شان را آشکار نکنند-شتابناک تر از آمیزش قطره های باران با آب رودخانه است.و همانا دوری دل های بدکاران در هنگام دیدار-اگرچه در زبان اظهار دوستی کنند-همچون دوری چارپایان از مهربانی به یکدیگر است.اگرچه مدت زیادی از یک آخور علف خورده باشند.

ص:57

925-73- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن أبیه،عن سعد،عن ابن عیسی، عن موسی بن طلحة،عن علیّ بن أبی حمزة،عن أبی بصیر،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ فی اللّیلة الّتی یولد فیها الإمام لا یولد فیها مولود إلاّ کان مؤمنا،و إن ولد فی أرض الشّرک نقله اللّه إلی الإیمان ببرکة الإمام.

926-74- أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد بن عیسی العلویّ،عن حیدر بن محمّد السّمرقندیّ،عن أبی عمرو الکشّیّ،عن حمدویه بن بشر عن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن خالد،قال:قلت لأبی الحسن الرّضا علیه السّلام إنّ عبد اللّه بن بکیر یروی حدیثا و یتأوّله،و أنا أحبّ أن أعرضه علیک.فقال:ما ذاک الحدیث؟ قلت:قال ابن بکیر:حدّثنی عبید بن زرارة،قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام أیّام خرج محمّد بن عبد اللّه بن الحسن،إذ دخل علیه رجل من أصحابنا،فقال له:

جعلت فداک،إنّ محمّد بن عبد اللّه قد خرج،و أجابه النّاس،فما تقول فی الخروج معه؟فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:اسکن ما سکنت السّماء و الأرض.فقال عبد اللّه بن بکیر:فإذا کان الأمر هکذا،فلم یکن خروج ما سکنت السّماء و الأرض،فما من قائم و ما من خروج.فقال أبو الحسن علیه السّلام صدق أبو عبد اللّه علیه السّلام،و لیس الأمر علی ما تأوّله ابن بکیر،إنّما قال أبو عبد اللّه علیه السّلام اسکن ما سکنت السّماء من النّداء، و الأرض من الخسف بالجیش.

927-75- أخبرنا المفید عن علیّ بن بلال،عن علیّ بن سلیمان،عن جعفر بن

ص:58

845-هر نوزادی اگر در شب ولادت امامی به دنیا بیاید از مؤمنان می شود

[925]73-ابو بصیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا در شبی که امام متولد می شود،هیچ فرزندی به دنیا نمی آید مگر این که مؤمن باشد و اگر در سرزمین شرک به دنیا بیاید خداوند او را به برکت امام به ایمان می کشاند.

846-سؤال امام صادق علیه السّلام از قیام محمد بن عبد اللّه

[926]74-حسین بن خالد گفته است:به حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم:عبد اللّه بن بکیر حدیثی روایت کرده،آن را تأویل می کرد و من دوست دارم که آن را به شما عرضه کنم.امام علیه السّلام فرمودند:آن حدیث چیست؟من عرض کردم:ابن بکیر گفت:عبید بن زراره روایت کرد که من در روزگار قیام محمد بن عبد اللّه بن حسن نزد حضرت صادق علیه السّلام بودم که ناگاه مردی از اصحابمان به نزد ایشان آمد و عرض کرد:جانم فدایت محمّد بن عبد اللّه قیام کرده و مردم او را پذیرفته اند.نظر شما دربارۀ قیام به همراه او چیست؟حضرت صادق علیه السّلام فرمود:تا آسمان و زمین آرام است،آرام باش.و عبد اللّه بن بکیر گفت:اگر چنین باشد و تا آسمان و زمین آرام است قیامی نباشد نه قیام کننده ای خواهد بود و نه هیچ قیامی.حضرت رضا علیه السّلام فرمودند:

حضرت صادق علیه السّلام درست فرموده اند ولی موضوع چنان نیست که ابن بکیر تأویل کرده است.

همانا حضرت صادق علیه السّلام فرموده است:تا آسمان از فریاد و زمین از فرو رفتن[در اثر گام های]لشکر آرام باشد،آرام باشید.

ص:59

محمّد بن مالک،عن محمّد بن المثنّی،عن أبیه،عن عثمان بن زید،عن المفضّل، قال:دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال لی:من صحبک؟فقلت له:رجل من إخوانی.قال:فما فعل؟فقلت:منذ دخلت المدینة لم أعرف مکانه.فقال لی:أما علمت أنّ من صحب مؤمنا أربعین خطوة،سأله اللّه عنه یوم القیامة.

928-76- قال المفید رأیت فی بعض الأصول حدیثا لم یحضرنی الآن إسناده عن الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:من صحب أخاه المؤمن فی طریق فتقدّمه فیه بقدر ما یغیب عنه بصره فقد أشاط بدمه و أعان علیه.

929-77- أخبرنا المفید عن علیّ بن بلال،عن علیّ بن سلیمان،عن أحمد بن القاسم،عن أحمد بن محمّد السّیّاریّ،عن محمّد البرقیّ،عن سعید بن مسلم،عن داود بن کثیر الرّقّیّ،قال:کنت جالسا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام إذ قال مبتدئا من قبل نفسه:یا داود،لقد عرضت علیّ أعمالکم یوم الخمیس،فرأیت فیما عرض علیّ من عملک صلتک لابن عمّک فلان فسرّنی ذلک،إنّی علمت أنّ صلتک له أسرع لفناء عمره و قطع أجله.قال داود:و کان لی ابن عمّ معاند ناصب خبیث بلغنی عنه و عن عیاله سوء حال،فصککت له:نفقة قبل خروجی إلی مکّة،فلمّا صرت فی المدینة اخبرنی أبو عبد اللّه علیه السّلام بذلک.

930-78- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن الأهوازیّ،عن ابن أبی عمیر،عن البطائنیّ عن أبی بصیر،قال:سألت أبا عبد

ص:60

847-هرکس با مؤمنی چهل قدم همراهی کند خداوند دربارۀ آن از او خواهد پرسید؟

[927]75-مفضّل بن عمر جعفی گفته است:به خدمت حضرت صادق علیه السّلام رفتم و ایشان به من فرمود:چه کسی تو را همراهی می کرد؟عرض کردم:مردی از برادرانم.حضرت فرمود:

کارش چه شد؟عرض کردم:از وقتی رسیدم از او خبری ندارم.حضرت به من فرمودند:مگر نمی دانی که هرکس با مؤمنی چهل گام همراهی کند خداوند دربارۀ آن از او خواهد پرسید؟

[928]76-شیخ مفید گفته است:من در یکی از اصول،حدیثی از حضرت صادق علیه السّلام خوانده ام که اکنون سندش در خاطرم نیست.ایشان فرموده اند:هرکس برادر مؤمنش را در راهی همراهی کند و آن گاه به اندازه ای که از چشم او نهان شود،پیش افتد خون او را هدر کرده،به زیان او یاری رسانده است.

848-اعمال روز پنج شنبه بر ائمه عرضه می شود

[929]77-داود بن کثیر رقّی گفته است:من در خدمت حضرت صادق علیه السّلام نشسته بودم که حضرت آغاز سخن کرده،فرمود:ای داود روز پنج شنبه اعمال شما بر من عرضه شد و من در آن ها عمل تو را که هدیه ای به پسر عمویت فلانی بود دیدم و شاد شدم.من دانستم که هدیۀ تو به او پایان عمرش و اجلش را شتاب بخشیده است.داود گفته است:من پسر عموی بدخواه، کینه توز و پلیدی داشتم و شنیده بودم که او و خانواده اش در احوال بدی هستند پس قبل از رفتنم به مکّه حواله ای نقدی به او دادم و چون به مدینه رسیدم حضرت صادق علیه السّلام از آن خبر داد.

ص:61

اللّه علیه السّلام عن دعاء یوسف علیه السّلام ما کان؟فقال:إنّ دعاء یوسف علیه السّلام کان کثیرا،لکنّه لمّا اشتدّ علیه الحبس خرّ للّه ساجدا و قال:«اللّهمّ إن کانت الذّنوب قد أخلقت وجهی عندک،فلن ترفع لی إلیک صوتا،فأنا أتوجّه إلیک بوجه الشّیخ یعقوب».قال:ثمّ بکی أبو عبد اللّه علیه السّلام و قال:صلّی اللّه علی یعقوب و علی یوسف،و أنا أقول:«اللّهمّ باللّه و برسوله صلّی اللّه علیه و اله».

931-79- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن الحسین بن محمّد بن بشر،عن علیّ بن الحسن بن عبید،عن إسماعیل بن أبان،عن أبی مریم،عن حمران قال،زرت قبر الحسین علیه السّلام فلمّا قدمت جاءنی أبو جعفر محمّد بن علیّ علیهم السّلام و عمر بن علیّ بن عبد اللّه بن علیّ،فقال أبو جعفر علیه السّلام أبشر یا حمران،فمن زار قبور شهداء آل محمّد علیهم السّلام یرید اللّه بذلک وصلة نبیّه،خرج من ذنوبه کیوم ولدته أمّه.

932-80- أخبرنا المفید عن عمرو بن محمّد الصّیرفیّ،عن محمّد بن همّام، عن الفزاریّ،عن سعید بن عمر،عن الحسن بن ضوء،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال علیّ بن الحسین زین العابدین علیهما السّلام:قال اللّه(عزّ و جلّ)ما من شیء أتردّد عنه تردّدی عن قبض روح المؤمن،یکره الموت و أنا أکره مساءته،فإذا حضره أجله الّذی لا یؤخّر فیه بعثت إلیه بریحانتین من الجنّة تسمّی إحداهما المسخیة و الأخری المنسیة،فأمّا المسخیة فتسخیه عن ماله،و أمّا المنسیة فتنسیه أمر الدّنیا.

ص:62

849-دعای حضرت یوسف علیه السّلام در زندان

[930]78-ابو بصیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ دعای یوسف علیه السّلام پرسیدم.

فرمودند:دعای یوسف علیه السّلام بسیار است امّا وقتی زندان بر او سخت شد برای خداوند به سجده افتاد و گفت:«خداوندا اگر چهره ام در نزد تو به سبب گناهان فرسوده شده است و دیگر صدایم به سوی تو بالا نمی آید اینک به آبروی یعقوب پیر به تو رو می آورم».راوی گفته است:سپس حضرت صادق علیه السّلام گریست و فرمود:خداوند به یعقوب و یوسف درود بفرستد و من می گویم:«خدایا من به آبروی تو و فرستاده ات[به تو روی می آورم].

850-فضیلت زیارت قبور آل محمد صلّی اللّه علیه و اله

[931]79-حمران-که خدایش بیامرزد-گفته است:من مرقد حسین بن علی علیه السّلام را زیارت کردم و چون بازگشتم حضرت باقر علیه السّلام و عمر بن علی عبد اللّه بن علی به نزدم آمدند و حضرت باقر علیه السّلام به من فرمود:مژده بر تو ای حمران که هرکس مرقد شهیدان خاندان محمّد علیهم السّلام را زیارت کند و نیّتش[رضای]خدا و پیوستن به پیامبرش باشد،از گناهانش خارج می شود مانند روزی که مادرش او را به دنیا آورده است.

851-قبض روح مؤمنان

[932]80-حضرت سجّاد علیه السّلام فرمود:خداوند عزّتمند فرموده است:من در هیچ چیزی همچون گرفتن جان مؤمن تردید نمی کنم.او مرگ را نمی پسندد و من ناراحتی اش را نمی پسندم.و چون اجلش که در آن تأخیری نیست فرا می رسد،دو گیاه خوشبوی بهشتی که یکی مسخیه و دیگری منسیه نام دارد برایش می فرستیم،مسخیه او را از مالش جدا می کند و منسیه دنیا را از یادش می برد.

ص:63

933-81- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن محمّد بن همّام،عن أحمد بن إدریس،عن ابن عیسی،عن الحسن بن سعید،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إنّ فیمن ینتحل هذا الأمر لمن یکذب حتّی یحتاج الشّیطان إلی کذبه.

934-82- أخبرنا المفید عن علیّ بن محمّد النّحویّ،عن محمّد بن همّام،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن أحمد بن عبد المنعم،عن عبد اللّه بن محمّد الفزاریّ، عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام،قال:کان من دعاء علیّ بن الحسین علیهما السّلام:«إلهی إن کنت عصیتک بارتکاب شیء ممّا نهیتنی،عنه فإنّی قد أطعتک فی أحبّ الأشیاء إلیک الإیمان بک،منّا منک به علیّ لا منّا منّی به علیک، و ترکت معصیتک فی أبغض الأشیاء إلیک أن أجعل لک شریکا،أو أجعل لک ولدا أو ندّا،و عصیتک علی غیر مکابرة و لا معاندة و لا استخفاف منّی بربوبیّتک،و لا جحود لحقّک،و لکن استزلّنی الشّیطان بعد الحجّة و البیان،فإن تعذّبنی فبذنوبی و إن تغفر لی فبجودک و رحمتک یا أرحم الرّاحمین».

935-83- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید،عن أبیه،عن الصّفّار،عن ابن عیسی،عن یونس،عن العلاء بن الرّزین،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:من قال بعد صلاة الصّبح قبل أن یتکلّم:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم،لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلیّ العظیم»یعیدها سبع مرّات،دفع اللّه عنه سبعین نوعا من أنواع

ص:64

[933]81-هشام بن سالم روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا در میان کسانی که خود را به امر ولایت نسبت می دهند کسانی هستند که دروغ می گویند چنان که شیطان به دروغ آن ها نیازمند می شود.

852-دعای امام سجاد علیه السّلام

[934]82-جابر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که یکی از دعاهای حضرت سجّاد علیه السّلام چنین بود:«خداوندا اگر با دست یازیدن به آنچه از آن بازداشته بودی تو را نافرمانی کرده ام ولی در محبوب ترین امور در نزد تو که ایمان به تو است-اگرچه آن هم احسان تو به من بود و نه منّت من بر تو-و نیز از شریک یا فرزند و همتا قرار دادن برای تو که بدترین چیزها در بارگاه تو است از تو فرمان برده ام.من تو را نه از روی خودپسندی و لجبازی و نه از روی خوار شمردن پروردگارت و یا انکار حقّت نافرمانی نکرده ام بلکه شیطان پس از[اتمام]حجّت و رسیدن بیانی روشن مرا لغزانده بود.اگر مرا به سبب گناهانم کیفر کنی به من ستم نکرده ای و اگر مرا بیامرزی به سبب گشاده دستی و بخشندگی ات خواهد بود.ای مهربان ترین مهربانان».

853-هرکس بعد از نماز صبح و مغرب لا حول و لا قوة الا باللّه العلی العظیم بگوید

[935]83-محمّد بن مسلم روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس پس از نماز صبح و مغرب پیش از آن که سخن بگوید،بخواند:«بسم اللّه الرحمن الرحیم،لا حول و لا قوة الا باللّه العلی العظیم»و آن را هفت بار تکرار کند،خداوند هفتاد گونه از انواع بلاها را که کمترین آنها جذام و پیسی است،از او برطرف می کند.

ص:65

البلاء،و من قالها إذا صلّی المغرب قبل أن یتکلّم دفع اللّه عنه سبعین نوعا من أنواع البلاء أهونها الجذام و البرص.

936-84- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین المقری،عن ابن عقدة،عن علیّ بن الحسن بن فضّال،عن أبیه،عن عبد الرّحمن بن إبراهیم،شیخ من أصحابنا،عن صبّاح الحذّاء،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام من کانت له إلی اللّه حاجة فلیقصد إلی مسجد الکوفة و لیسبغ وضوءه و لیصلّ فی المسجد رکعتین،یقرأ فی کلّ واحدة منهما فاتحة الکتاب و سبع سور معها،و هی(المعوّذتان)و(قل هو اللّه أحد)و(قل یا أیّها الکافرون)و(إذا جاء نصر اللّه و الفتح)و(سبّح اسم ربّک الأعلی) و(إنّا أنزلناه فی لیلة القدر)فإذا فرغ من الرّکعتین و تشهّد و سلّم،و سأل اللّه حاجته، فإنّها تقضی بعون اللّه،إن شاء اللّه.قال علیّ بن الحسن بن فضّال:و قال لی هذا الشّیخ:إنّی فعلت ذلک و دعوت اللّه أن یوسّع علیّ فی رزقی،فأنا من اللّه(تعالی) بکلّ نعمة،ثمّ دعوته أن یرزقنی الحجّ فرزقنیه،و علّمته رجلا کان من أصحابنا مقترا علیه فی رزقه فرزقه اللّه(تعالی)و وسّع علیه.

937-85- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنا أبو بکر محمّد بن عمر الجعابیّ، قال:حدّثنا محمّد بن علیّ بن إبراهیم،قال:حدّثنا داود بن سلیمان أبو محمّد المروزیّ،قال:حدّثنا صالح بن عبد اللّه التّرمذیّ،قال:حدّثنا نوح بن أبی مریم، عن إبراهیم الصّائغ،عن سلمة بن کهیل،عن عیسی،عن عاصم،عن زرّ بن

ص:66

854-نماز حاجت در مسجد کوفه

[936]84-صبّاح حذّاء روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس از درگاه خداوند حاجتی دارد،آهنگ مسجد کوفه کند و وضویی کامل بسازد و دو رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت یک فاتحة الکتاب و هفت سوره بخواند:سوره های فلق و ناس و قل هو اللّه احد و قل یا ایها الکافرون و اذا جاء نصر اللّه و سبح اسم ربک الاعلی و انا انزلناه فی لیلة القدر و چون دو رکعت را به پایان رساند و تشهد سلام را به جا آورد،حاجتش را از خداوند بخواهد که ان شاء اللّه به یاری او برآورده می شود.علی بن حسن بن فضال گفته است:پیرمردی از اصحابمان به من گفت:من این دستور را انجام دادم و از خداوند خواستم که روزی ام را فراوان کند و اکنون همۀ نعمت ها را از جانب خداوند والا دارم.سپس از خداوند خواستم که حجّ را روزی ام کند که آن را هم روزی ام کرد و این دعا را به مردی از اصحابمان که تهیدست بود آموختم و خداوند والا روزی اش داد و فراوان بخشید.

ص:67

حبیش،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لا یکون العبد مؤمنا حتّی أکون أحبّ إلیه من نفسه و من ولده و ماله و أهله.قال:فقال بعض القوم:یا رسول اللّه،إنّا لنجد ذلک بأنفسنا.فقال علیه السّلام بل أنا أحبّ إلی المؤمنین من أنفسهم.ثمّ قال:أرأیتم لو أنّ رجلا سطا علی واحد منکم فنال منه باللّسان و الید،کان العفو عنه أفضل أم السّطوة علیه و الإنتقام منه؟قالوا:بل العفو،یا رسول اللّه.قال:

أفرأیتم لو أنّ رجلا ذکرنی عند أحد منکم بسوء و تناولنی بیده کان الإنتقام منه و السّطوة علیه أفضل أم العفو عنه؟قالوا:بل الإنتقام منه أفضل.قال:فأنا إذن أحبّ إلیکم من أنفسکم.

938-86- أخبرنا المفید عن ابو بکر،عن أحمد بن عیسی عن مسعر بن یحیی، عن شریک،عن أبیه،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله جالسا فی جماعة من أصحابه إذ أقبل علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من أراد أن ینظر إلی آدم فی علمه،و إلی نوح فی حکمته،و إلی إبراهیم فی حلمه،فلینظر إلی علیّ بن أبی طالب.

939-87- أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد الزّراریّ،عن الحمیریّ،عن ابن أبی الخطّاب،عن ابن محبوب،عن هشام بن سالم،عن السّاباطیّ،قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّ أبا أمیّة یوسف بن ثابت حدّث عنک أنّک قلت:لا یضرّ مع الإیمان عمل،و لا ینفع مع الکفر عمل؟فقال:إنّه لم یسألنی أبو أمیّة عن تفسیرها،إنّما

ص:68

855-بنده مؤمن نمی گردد،جز هنگامی که من در نزد او از خودش و فرزندان و مالش محبوب تر باشم

[937]85-از عبد اللّه بن مسعود روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بنده مؤمن نمی گردد جز هنگامی که من در نزد او از خودش و از فرزندان و مالش و خانواده اش محبوب تر باشم.

یک نفر گفت:ای رسول خدا ما این را در دلمان می بینیم.حضرت فرمودند:آری من نزد مؤمنان از خودشان محبوب ترم.سپس فرمودند:به من بگویید اگر مردی به یکی از شما حمله کند و با زبان و دست آسیب برساند،گذشت از او بهتر است یا حمله و انتقام از او؟آنان گفتند:البتّه گذشت ای رسول خدا،حضرت فرمودند:به من بگویید اگر مردی نزد یکی از شما از من به بدی یاد کند و به من آسیب برساند،انتقام از او و حمله بر او بهتر است یا گذشت از او؟آنان گفتند:البتّه انتقام بهتر است،حضرت فرمودند:اکنون من در نزد شما از خودتان محبوب ترم.

856-نظر به حضرت علی علیه السّلام

[938]86-عبد اللّه بن مسعود گفته است:رسول خدا در میان گروهی از اصحابشان نشسته بودند که علی بن ابی طالب علیه السّلام پیش رو آمد و رسول خدا فرمودند:هرکس می خواهد دانش آدم،حکمت نوح و شکیبایی ابراهیم را ببیند،به علی بن ابی طالب علیه السّلام بنگرد.

857-با وجود ایمان عمل بد زیان نمی رساند و با وجود کفر کردار نیکو سود نمی رساند

[939]87-عمّار بن موسی ساباطی گفت:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:همانا ابو امیّه یوسف بن ثابت از شما روایت کرده که فرموده اید:با وجود ایمان،عمل[بد]زیان نمی رساند و با وجود کفر کردار[نیکو]سود نمی رساند؟حضرت فرمودند:ابو امیّه تفسیرش را از من نپرسید.

ص:69

عنیت بهذا أنّه من عرف الإمام من آل محمّد علیهم السّلام و تولاّه،ثمّ عمل لنفسه بما شاء من عمل الخیر قبل منه ذلک،و ضوعف له أضعافا کثیرة،فانتفع بأعمال الخیر مع المعرفة،فهذا ما عنیت بذلک،و کذلک لا یقبل اللّه من العباد الأعمال الصّالحة الّتی یعملونها إذا تولّوا الإمام الجائر الّذی لیس من اللّه تعالی فقال له عبد اللّه بن أبی یعفور:ألیس اللّه(تعالی)قال: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ فکیف لا ینفع العمل الصّالح ممّن تولّی أئمّة الجور؟فقال له أبو عبد اللّه علیه السّلام:و هل تدری ما الحسنة الّتی عناها اللّه(تعالی)فی هذه الآیة،هی معرفة الإمام و طاعته،و قد قال اللّه(عزّ و جلّ): مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [النمل(27):89-90]و إنّما أراد بالسّیّئة إنکار الإمام الّذی هو من اللّه(تعالی).ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من جاء یوم القیامة بولایة إمام جائر لیس من اللّه و جاءه منکرا لحقّنا جاحدا لولایتنا،أکبّه اللّه(تعالی) یوم القیامة فی النّار.

940-88- أخبرنا المفید عن الحسن بن حمزة العلویّ،عن نصر بن أحمد الزّراریّ،عن سهل،عن محمّد بن الولید،عن سفیان بن عیینة،عن الرّکین بن الرّبیع،عن الحسین بن قبیصة،عن جابر الأنصاریّ،قال:خطبنا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال فی خطبته:من آمن بی و صدّقنی فلیتولّ علیّا بعدی،فإنّ ولایته ولایتی،و ولایتی ولایة اللّه،أمر عهده إلیّ ربّی و أمرنی أن أبلّغکموه،ألا هل بلّغت؟فقالوا:نشهد أنّک

ص:70

همانا مقصود من این بود که هرکس امام خاندان محمّد صلّی اللّه علیه و اله را بشناسد و سرپرستی او[بر خودش]را بپذیرد،سپس آن چه از عمل نیک می خواهد برای خودش عمل کند از او پذیرفته شده و برایش چندین برابر می شود و به سبب اعمال نیک همراه با معرفت سود می برد.این مقصود من بود.همچنان که خدا اعمال نیک را از بندگان پیرو امامی ستمکار که از سوی او نیست نمی پذیرد.آن گاه عبد اللّه بن ابو یعفور گفت:مگر خداوند والا نفرموده است:«هرکس عمل نیکی بکند پاداشی بهتر از آن یابد و ایشان از هراس آن روز در امان اند»[نمل(27):

آیۀ 89]پس چگونه عمل نیک از کسانی که از ائمّه ستمکار پیروی می کنند،پذیرفته نیست؟ حضرت صادق علیه السّلام به او فرمودند:و آیا می دانی مقصود خداوند از نیکی که در این آیه فرموده، چیست؟شناخت امام و فرمانبری از اوست.خداوند عزّتمند فرموده است:«و هرکس عمل بدی بکند به صورت در دوزخ می افتد.آیا جز بر آن چه عمل می کردید جزا خواهید دید» [نمل(27):آیۀ 90]و همانا مقصود خداوند از بدی انکار امامی است که از جانب خداوند است.سپس حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس در روز قیامت با ولایت امامی ستمکار که از جانب خداوند نیست و با انکار حقّ ما و ولایت ما بیاید،خداوند والا او را به صورت در دوزخ می اندازد.

858-ولایت حضرت علی علیه السّلام

[940]88-جابر بن عبد اللّه انصاری گفته است:پیامبر گرامی برای ما خطبه خواند و از جمله فرمود:هرکس به من ایمان آورده و مرا پذیرفته است باید پس از من از علی پیروی کند؛زیرا پیروی از او،پیروی از من است و پیروی از من پیروی از خدا است.پروردگارم پیمان با او را به من فرمان داد فرمود که آن را به شما برسانم،آیا به شما رساندم؟

ص:71

قد بلّغت.قال:أما إنّکم تقولون:نشهد أنّک قد بلّغت،و إنّ منکم لمن ینازعه حقّه، و یحمل النّاس علی کتفه.قالوا:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سمّهم لنا.قال صلّی اللّه علیه و اله:أمرت بالإعراض عنهم،و کفی بالمرء منکم ما یجد لعلیّ فی نفسه.

941-89- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید،عن أبیه،عن الصّفّار،عن محمّد بن عبید،عن ابن أسباط،عن ابن عمیرة،عن محمّد بن حمران،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لمّا کان من أمر الحسین بن علیّ ما کان،ضجّت الملائکة إلی اللّه(تعالی) و قالت:یا ربّ یفعل هذا بالحسین صفیّک و ابن نبیّک؟قال:فأقام اللّه لهم ظلّ القائم علیه السّلام و قال:بهذا أنتقم له من ظالمیه.

942-90- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن محمّد بن همّام،عن الحمیریّ، عن ابن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن القاسم بن محمّد،عن الحسین بن أحمد،عن ابن ظبیان،قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال:ما یقول النّاس فی أرواح المؤمنین بعد موتهم؟قلت:یقولون:فی حواصل طیور خضر.فقال:

سبحان اللّه!المؤمن أکرم علی اللّه من ذلک!إذا کان ذلک أتاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السّلام و معهم ملائکة اللّه عزّ و جلّ المقرّبون،فإن أنطق اللّه لسانه بالشّهادة له بالتّوحید و للنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بالنّبوّة و الولایة لأهل البیت علیهم السّلام شهد علی ذلک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السّلام و الملائکة المقرّبون معهم،و إن اعتقل لسانه خصّ اللّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله بعلم ما فی قلبه من ذلک فشهد

ص:72

آنان گفتند:گواهی می دهیم که تو رساندی.حضرت فرمودند:هان شما اکنون می گویید ما گواهیم که تو آن را رساندی ولی برخی از شما دربارۀ این حق با او ستیزه و مردم را بر او می شورانید.آنان گفتند:ای رسول خدا درود خدا بر تو باد نام آنان را به ما بفرما.حضرت فرمودند،من به روی گردان شدن از ایشان فرمان داده شده ام.و برای هریک از شما آنچه در دل نسبت به علی دارد بس است.

859-ناله کردن ملائکه هنگام قتل امام حسین علیه السّلام

[941]89-از محمّد بن حمران روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:آنگاه که امر حسین چنان شد که فرشتگان به درگاه خداوند والا ناله کردند و گفتند:پروردگارا با حسین برگزیدۀ تو و پسر پیامبرت چنین رفتار می شود؟امام فرمودند:در این هنگام خداوند سایۀ قائم علیه السّلام را به آنان نشان می دهد و می فرماید:با این مرد انتقام او را از ستمکارانش می گیرم.

860-ارواح مؤمنین بعد از مرگشان

[942]90-یونس بن ظبیان گفته است:در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم که ایشان فرمودند:

مردم دربارۀ روح مؤمنان در پس از مرگشان چه می گویند؟من عرض کردم:آنان می گویند که روح مؤمنان در چینه دان مرغانی سبز است.حضرت فرمودند:سبحان اللّه!مؤمن در نزد خدا گرامی تر از این است.چون مرگ مؤمن برسد،رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام به همراه فرشتگانی از فرشتگان مقرّب خداوند به نزد مؤمن می آیند تا اگر خداوند زبان او را به شهادت بر توحید خود و نبوّت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و ولایت اهل بیت می گشاید،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام و فرشتگان مقرب همراه ایشان بر آن گواهی دهند و اگر زبانش بند آمد پیامبر خدا آنچه را در قلب او است بداند و به آن گواهی دهد

ص:73

به و شهد علی شهادة النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین(علی جماعتهم من اللّه أفضل السّلام)و من حضر معهم من الملائکة،فإذا قبض اللّه إلیه،صیّر تلک الرّوح إلی الجنّة فی صورة کصورته فیأکلون و یشربون،فإذا قدم علیهم القادم عرفهم بتلک الصّورة الّتی کانت فی الدّنیا.

943-91- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن محمّد بن همّام،عن الحمیریّ، عن محمّد بن موسی بن عبد اللّه بن مهران،عن محمّد بن سنان،عن أبی بکر الحضرمیّ،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لو أنّ کافرا وصف ما تصفون عند خروج نفسه،ما طعمت النّار من جسده شیئا.

تمّ المجلس الرابع عشر،و یتلوه المجلس الخامس عشر.

ص:74

و بر گواهی ایشان،علی و فاطمه و حسن و حسین-بر همگی ایشان از جانب خدا برترین سلام باد-و فرشتگان حاضر با ایشان گواهی دهند.و چون خداوند روح او را بگیرد آن روح در صورتی همانند صورت دنیایی اش به سوی بهشت می رود و می خورد و می آشامد.و اگر کسی به نزد او بیاید او را با همان صورتی که در دنیا داشت دیدار می کند.

قبول توبه حتی هنگام مرگ

[943]91-ابو بکر حضر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:اگر کافری به هنگام جان کندن آنچه را در نزدش می گویند،بگوید آتش دوزخ چیزی از جسم او را نمی خورد.

مجلس چهاردهم پایان یافت و پس از این مجلس مجلس پانزدهم است.

ص:75

[15] المجلس الخامس عشر فیه أحادیث أبی جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی رحمه اللّه، روایة الحسین بن عبید اللّه الغضائری؛عنه.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

944-1- أخبرنا أبو عبد اللّه الحسین بن عبید اللّه الغضائریّ،قال:أخبرنا أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ،قال:أخبرنی أبی علیّ بن الحسین ابن بابویه رحمه اللّه،قال:حدّثنا ابن المتوکّل عن علیّ،عن أبیه،عن الحسن بن علیّ بن یقطین،عن أخیه الحسین،عن أبیه،قال:وقع الخبر إلی موسی بن جعفر علیه السّلام و عنده جماعة من أهل بیته بما عزم علیه موسی بن المهدیّ فی أمره.

فقال لأهل بیته:ما تشیرون؟قالوا:نری أن تتباعد عن هذا الرّجل،و أن تغیّب شخصک منه فإنّه لا یؤمن شرّه،فتبسّم أبو الحسن علیه السّلام ثمّ قال:

زعمت سخینة أن ستغلب ربّها و لیغلبنّ مغالب الغلاّب

ثمّ رفع یده علیه السّلام و قال:«إلهی کم من عدوّ شحذ لی ظبة مدیته،و أرهف لی شبا

ص:76

15- جلسه پانزدهم

اشاره

جلسه پانزدهم

که احادیث ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی رحمة اللّه و روایت حسین ابن عبید اللّه غضائری در این مجلس است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

861-هلاکت موسی بن مهدی به دعای امام کاظم علیه السّلام

[944]1-حسین بن علی بن یقطین روایت کرده که پدرش گفت:خبر تصمیم موسی بن مهدی دربارۀ حضرت کاظم علیه السّلام به ایشان و گروهی از خاندانش رسید و ایشان به خاندانش فرمود:

چه پیشنهادی دارید؟آنان گفتند:نظر ما این است که از این مرد دور شوی و خودت را از او پنهان کنی؛زیرا از شرّ او ایمن نمی توان شد.حضرت کاظم علیه السّلام لبخندی زد و فرمود:

سخینه پنداشت که بر پروردگارش چیره خواهد شد درحالی که همانا چیره ترین چیره ها چیره می شود سپس دستش را بالا برد و فرمود:«خدا چه بسیار دشمنی که دم خنجرش را برایم تیز کرد

ص:77

حدّه،و داف لی قواتل سمومه،و لم تنم عنّی عین حراسته،فلمّا رأیت ضعفی عن احتمال الفوادح،و عجزی عن ملمّات الجوائح،صرفت ذلک عنّی بحولک و قوّتک،لا بحولی و لا بقوّتی،و ألقیته فی الحفیر الّذی احتفره،لی خائبا ممّا أمّله فی دنیاه،متباعدا ممّا رجاه فی آخرته،فلک الحمد علی ذلک قدر استحقاقک، سیّدی الهی،فخذه بعزّتک،و افلل حدّه عنّی بقدرتک و اجعل له شغلا فیما یلیه و عجزا عمّا یناویه،الهی فأعدنی من عدوی حاضرة تکون من غیظی شفاء،و من حقّی علیه وفاء،و صل اللّهمّ دعائی بالإجابة،و انظر شکایتی بالتّغییر،و عرّفه عمّا قلیل ما وعدت الظّالمین،و عرّفنی ما وعدت من إجابة المضطرّین،إنّک ذو الفضل و المنّ الکریم».قال:ثمّ تفرّق القوم،فما اجتمعوا إلاّ لقراءة الکتب الواردة بموت موسی بن المهدیّ.

945-2- و بهذا الإسناد،قال:حدّثنا ما جیلویه عن علیّ بن إبراهیم،قال:

سمعت رجلا من أصحابنا یقول:لمّا حبس هارون الرّشید موسی بن جعفر علیهما السّلام و جنّ علیه اللّیل،فخاف ناحیة هارون أن یقتله،جدّد طهوره و استقبل بوجهه القبلة،و صلّی للّه(عزّ و جلّ)أربع رکعات،ثمّ دعا بهذه الدّعوات فقال:«یا سیّدی نجّنی من حبس هارون،و خلّصنی من یده،یا مخلّص الصخر من بین رمل و طین و ماء،و یا مخلّص النّار من بین الحدید و الحجر،و یا مخلّص اللّبن من بین فرث و دم،و یا مخلّص الولد من بین مشیمة و رحم،و یا مخلّص الرّوح من بین الأحشاء

ص:78

و زهرهای کشنده اش را برایم آمیخت و چشم های پاسبانش از نگاهبانی من نخوابید و چون تو ناتوانی من از به دوش کشیدن ناگواری ها و بدبختی های ویرانگر را دیدی،آن را به نیرو و توانایی خودت و نه به نیرو و توانایی خودم از من برگرداندی و او را در چاهی انداختی که برای من کنده بود شکست خوردۀ در آرزوهای دنیا و دور افتادۀ از آنچه به آن امید داشت در آخرت و سپاس بر تو باد بر این نعمت به اندازه ای که سزاوار آن هستی.ای سرور و خداوندگار من به توانایی خودت او را بگیر و به قدرتت تیزی خنجرش را بر من کند کن.در آنچه برایش پیش می آید،مشغولش گردان و در آنچه نیّت می کند ناتوانش کن.بار خدایا،هم اکنون مرا در برابر او چنان یاری کن که خشم مرا فرو نشاند و حقم را از او بستاند و دعایم را به اجابت برسان.به شکایت هایم ترتیب اثر ده آنچه به ستمکاران وعده داده ای پس از اندک مدّتی به او بچشان و به من نیز آنچه را که به بیچارگان وعده کرده ای بنمای به درستی که تو صاحب فضل بزرگ و لطف بزرگوارانه هستی.راوی گوید:آن گروه پراکنده شدند و جز برای خواندن غمنامه هایی که در مرگ موسی بن مهدی نگاشته شده بود گردهم نیامدند.

862-آزادی امام کاظم علیه السّلام از زندان هارون الرشید

[945]2-مردی از اصحابمان گفته است:وقتی هارون الرشید حضرت کاظم علیه السّلام را به زندان انداخت و وقتی شب همه جا را فراگرفت،حضرت از جانب هارون ترسید که او را بکشد.

پس وضویش را تازه کرد و رو به قبله ایستاد و چهار رکعت نماز گزارد و سپس چنین دعا کرد:

«ای سرور من مرا از زندان هارون نجات ده،مرا از دست او رها گردان.ای رهایی بخش سنگ از میان ماسه و گل و آب.ای رهایی بخش آتش از میان آهن و سنگ.ای رهایی بخش شیر از میان سرگین و خون.ای رهایی بخش نوزاد از میان جنین و رحم و ای رهایی بخش روح از میان احشاء و امعاء،مرا از دست هارون الرشید برهان».

ص:79

و الأمعاء،خلّصنی من ید هارون».فلمّا دعا موسی علیه السّلام بهذه الدّعوات رأی هارون رجلا أسود فی منامه و بیده سیف قد سلّه،و هو واقفا علی رأس هارون، و هو یقول:یا هارون،أطلق عن موسی بن جعفر علیه السّلام و إلاّ ضربت علاوتک بسیفی هذا؛فخاف هارون من هیبته،ثمّ دعا حاجبه و قال له اذهب:إلی السّجن فأطلق عن موسی بن جعفر علیه السّلام قال:فخرج الحاجب فقرع باب السّجن،و قال:من هذا؟ قال:فإنّ الخلیفة یدعو موسی بن جعفر علیه السّلام فأخرجه من سجنک و أطلق عنه؛ فصاح السّجّان:یا موسی،إنّ الخلیفة یدعوک؛فقام موسی بن جعفر علیه السّلام مذعورا فزعا،و هو یقول:لا یدعونی فی جوف اللّیل إلاّ لشرّ یرید بی؛فقام باکیا مغموما آیسا من حیاته،فجاء إلی هارون و فرائصه ترتعد،فقال:سلام علی هارون،فردّ علیه السّلام،ثمّ قال له:ناشدتک اللّه،هل دعوت فی جوف هذه اللّیلة بدعوات؟ فقال:نعم.قال:و ما هی؟قال:جدّدت طهوری و صلّیت للّه(عزّ و جلّ)أربع رکعات،و رفعت طرفی إلی السّماء،و قلت:«یا سیّدی خلّصنی من ید هارون و شرّه»فقال هارون قد استجاب اللّه دعوتک،یا حاجب أطلق عن هذا.ثمّ دعا بثیاب،فخلع علیه ثلاثا،و حمله علی فرسه و أکرمه،و صیّره ندیما لنفسه،ثمّ قال:

هات الکلمات حتّی أثبتها؛ثمّ دعا بدواة و قرطاس و کتب هذه الکلمات.قال:

فأطلق عنه،و سلّمه إلی حاجبه لیسلّمه إلی الدّار،فصار موسی بن جعفر علیه السّلام کریما شریفا عند هارون،و کان یدخل علیه فی کلّ خمیس.

ص:80

و چون حضرت کاظم علیه السّلام این دعاها را خواند.هارون مردی سیاه را در خواب دید که با شمشیری آخته در دست بالای سرش ایستاده و می گوید:ای هارون موسی بن جعفر را رها کن وگرنه با این شمشیرم گردنت را می زنم و هارون از هیبت او هراسان شد و نگهبان را خواسته،به او گفت:به زندان برو و موسی بن جعفر را آزاد کن.آن گاه نگهبان رفت و در زندان را زد.گفتند:کیست؟او گفت:خلیفه موسی بن جعفر را می خواند،او را از زندان بیرون آورده و آزادش کن.زندانبان فریاد زد:ای موسی خلیفه تو را می خواند.حضرت کاظم علیه السّلام بیمناک و هراسان برخاست درحالی که می فرمود:او در این میانۀ شب مرا جز برای شرّی که برایم قصد کرده،نمی خواهد.آن گاه فرمود:سلام بر هارون.هارون پاسخ سلام را داد و سپس به ایشان گفت:تو را به خداوند سوگند می دهم به من بگو آیا در این نیمه شب دعایی کرده ای؟حضرت فرمود:آری.او گفت:آن دعا چه بود؟فرمودند:وضویی نو ساختم و چهار رکعت نماز گزارده،سر به آسمان بلند کردم و گفتم:«ای سرور من مرا از دست شرّ هارون رها کن».هارون گفت:خداوند دعایت را اجابت کرده است.ای نگهبان،ایشان آزاد است.سپس جامه هایی خواست و سه بار ایشان را خلعت پوشاند و او را بر اسب خودش نشاند و گرامی اش داشته، همدم خودش قرار داد و سپس گفت:آن کلمات را بگو تا بنویسم.سپس دوات و کاغذ خواست و آن کلمات را نوشت و ایشان را رها کرد و به نگهبانش سپرد تا به خانه همراهی شان کند.حضرت کاظم علیه السّلام در نزد هارون گرامی و بزرگوار گشت و هارون خود هر پنج شنبه به زیارت او می رفت.

ص:81

946-3- و بهذا الإسناد،قال:حدّثنا ابن الولید،عن ابن أبان،عن الحسین بن سعید،عن ابن أبی عمیر و محمّد بن إسماعیل،عن منصور بن یونس،عن منصور بن حازم؛و علیّ بن إسماعیل المیثمیّ،عن منصور بن حازم،عن أبی عبد اللّه الصّادق علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا رضاع بعد فطام،و لا وصال فی صیام،و لا یتم بعد احتلام،و لا صمت یوما إلی اللّیل،و لا تعرّب بعد الهجرة، و لا هجرة بعد الفتح،و لا طلاق قبل نکاح،و لا عتق قبل ملک،و لا یمین لولد مع والده،و لا لمملوک مع مولاه،و لا لمرأة مع زوجها،و لا نذر فی معصیة،و لا یمین فی قطیعة.

947-4- و بهذا الإسناد،قال:حدّثنا جعفر بن محمّد بن مروان،عن الحسین بن محمّد بن عامر،عن عمّه عبد اللّه بن عامر،عن ابن أبی عمیر،عن أبان بن عثمان، عن أبان بن تغلب،عن أبی جعفر عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

من أراد التّوسّل إلیّ،و أن یکون له عندی ید أشفع له بها یوم القیامة،فلیصل أهل بیتی و یدخل السّرور علیهم.

948-5- و بهذا الإسناد،قال حدّثنا ابن إدریس،عن أبیه،عن البرقیّ،عن أبیه، عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن بن علیّ،عن أبیه،عن جدّه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من قال«صلّی اللّه علی محمّد»و لم یصلّ علی آله،لم یجد ریح الجنّة،و ریحها من مسیرة خمسمائة عام.

ص:82

863-بعد از گرفته شدن از شیر احکام شیر دادن بجا نیست

[946]3-امام صادق علیه السّلام از پدرانش از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نقل می کند که فرمود:بعد از گرفته شدن از شیر،[احکام]شیر دادن[به جا]نیست و به هم پیوستن روزه ها[به اینکه بین افطار تا سحر چیزی نخورد]روا نیست و پس از منی دیدن،کودکی پایان می پذیرد و سکوت از صبح تا به شب[روزه سکوت]صحیح نیست و پس از کوچ[از بت پرستی و جهل]بازگشت جائز نیست و بعد از پیروزی[و موفقیت]کوچ[و پسرفت زیبا]نیست و پیش از عقد ازدواج، طلاق نیست و پیش از مالک شدن،آزاد کردن نیست و سوگند فرزند با[نبود اجازۀ]پدر صحیح نیست و همچنین قسم بنده با[نبود اجازۀ]ارباب و سوگند زن با[نبود اجازه از] شوهر و نذر کردن در گناه و قسم خوردن بر ترک دیدار خویشاوند صحیح نیست.

864-کسی که می خواهد متوسل به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شود پس متصل شود به اهل بیت

[947]4-ابان بن تغلب از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرش از جدّشان روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس می خواهد به من توسّل جوید و برایش نزد من دستی شفاعتگر در روز قیامت باشد به خاندانم بپیوندد و شادشان بکند.

865-کسی که صلوات بفرستد بر محمد و متصل به اهل بیت نباشد بوی بهشت را هم نمی چشد

[948]5-عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی از پدرش به نقل از جدّش روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس بگوید:«صلّی اللّه علی محمّد»و بر خاندانش درود نفرستد،بوی بهشت را نخواهد یافت و حال آن که بوی بهشت از فاصله ای پانصد ساله به مشام می رسد.

ص:83

949-6- و بهذا الإسناد،قال حدّثنا ابن البرقیّ،عن أبیه،عن جدّه،عن أبیه،عن علیّ بن النّعمان،عن فضل بن یونس،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال من قال کلّ یوم خمسة و عشرین مرّة«اللّهمّ اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات»کتب اللّه له بعدد کلّ مؤمن مضی و بعدد کلّ مؤمن بقی إلی یوم القیامة حسنة،و محا عنه سیّئة،و رفع له درجة.

950-7- و بهذا الإسناد،قال حدّثنا ابن البرقیّ،عن أبیه،عن جدّه،عن أبیه،عن محمّد بن سنان،عن عمر بن یزید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام یقول:من قدّم أربعین رجلا من إخوانه قبل أن یدعو لنفسه،استجیب له فیهم و فی نفسه.

951-8- و بهذا الإسناد،قال حدّثنی ابن المتوکّل،عن محمّد العطّار،عن الأشعریّ،عن محمّد بن عیسی بن عبید،عن سلیمان بن رشید،عن أبیه،عن معاویة بن عمّار،قال:ذکرت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام بعض الأنبیاء فصلّیت علیه، فقال:إذا ذکر أحد من الأنبیاء فابدأ بالصّلاة علی محمّد ثمّ علیه،صلّی اللّه علی محمّد و آله و علی جمیع الأنبیاء.

952-9- و بهذا الإسناد،قال:حدّثنا ابن الولید،عن محمّد بن أبی القاسم،عن محمّد بن علیّ الصّیرفیّ،عن محمّد بن سنان،عن المفضّل بن عمر،عن أبی عبد اللّه الصّادق،عن أبیه،عن جدّه علیهم السّلام قال:بلغ أمّ سلمة زوجة النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّ مولی لها یتنقّص علیّا علیه السّلام و یتناوله،فأرسلت إلیه،فلمّا أن صار إلیها قالت له:یا بنیّ،بلغنی

ص:84

866-دعا در هر روز

[949]6-عبد اللّه بن سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس هر روز بیست و پنج بار بگوید:«بار خدایا،ببخشای بر مردان و زنان با ایمان و بر مردان و زنان مسلمان» خداوند به شمار هر مؤمنی که درگذشته و هر مؤمنی که زنده است تا روز قیامت برای او حسنه ای می نویسد و گناهی پاک می کند و درجه ای بالا می برد.

867-کسی که چهل گام با برادرش بردارد

[950]7-عمر بن یزید گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکس چهل مرد از برادرانش را پیش از خودش دعا کند،دعایش دربارۀ خودش و آنان اجابت می گردد.

868-وقتی نام یکی از انبیا آمد ابتدا بر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله صلوات بفرستید بعد بر آن نبی

[951]8-معاویة بن عمّار گفته است:در خدمت حضرت صادق علیه السّلام یکی از پیامبران را یاد کردم و بر او درود فرستادم.حضرت فرمودند:وقتی یکی از پیامبران را یاد کردی،درود را از محمّد صلّی اللّه علیه و اله آغاز کن و سپس بر او درود بفرست.[این چنین]صلّی اللّه علی محمّد و آله و علی جمیع الانبیاء.

869-غلام ام سلمه در مورد حضرت علی علیه السّلام بد می گوید

[952]9-مفضّل بن عمر از حضرت صادق به نقل از پدرشان از جدّشان علیهم السّلام روایت کرده که امّ سلمه همسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنید که غلامش قدر علی علیه السّلام را می کاهد و از او بد می گوید.به دنبالش فرستاد و چون او به نزدش آمد،گفت:

ص:85

أنّک تتنقّص علیّا علیه السّلام و تتناوله.قال:نعم یا أمّاه.قالت له:اقعد ثکلتک أمّک-حتّی أحدّثک بحدیث سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثمّ اختر لنفسک.إنّا کنّا عند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لیلة تسع نسوة و کانت لیلتی و یومی من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأتیت الباب فقلت:

أدخل یا رسول اللّه علیک؟قال:لا قالت:فکبوت کبوة شدیدة مخافة أن یکون ردّنی من سخطه أو نزل فیّ شیء من السّماء،فلم ألبث أن أتیت الباب الثّانیة، فقلت:أدخل یا رسول اللّه،فقال:لا فکبوت کبوة أشدّ من الأولی،ثمّ لم ألبث حتّی أتیت الباب الثّالثة فقلت:أدخل یا رسول اللّه؟فقال:ادخلی یا أمّ سلمة؟فدخلت فاذا علیّ علیه السّلام جاث بین یدیه و هو یقول:فداک أبی و أمّی یا رسول اللّه،إذا کان کذا و کذا فما تأمرنی به؟قال:آمرک بالصّبر،ثمّ أعاد علیه القول الثّانیة فأمره بالصّبر، فأعاد علیه القول الثّالثة فقال له:یا علیّ،علیه السّلام یا أخی،إذا کان لک ذلک منهم فسلّ سیفک،وضعه علی عاتقک،و اضرب قدما قدما حتّی تلقانی و سیفک شاهر یقطر من دمائهم.ثمّ التفت علیه السّلام إلیّ قال:تاللّه ما هذه الکأبة،یا أمّ سلمة؟قلت:الّذی کان من ردّک ایّای یا رسول اللّه.فقال لی:و اللّه ما رددتک من موجدة،و إنّک لعلی خیر من اللّه و رسوله،و لکن أتانی جبرئیل یخبرنی بالأحداث الّتی تکون من بعدی، و أمرنی أن أوصی بذلک علیّا؛یا أمّ سلمة،اسمعی و اشهدی هذا علیّ بن أبی طالب أخی فی الدّنیا و أخی فی الآخرة،یا أمّ سلمة،اسمعی و اشهدی هذا علیّ بن أبی طالب وزیری فی الدّنیا و وزیری فی الآخرة؛یا أمّ سلمة،اسمعی و اشهدی هذا

ص:86

پسرم شنیده ام که تو از قدر علی می کاهی و از او بد می گویی.او گفت:بله مادر.امّ سلمه گفت:

مادرت به عزایت بنشیند،بنشین تا حدیثی را که از رسول خدا شنیده ام برایت بگویم سپس راه خودت را برگزین.ما نه زن بودیم که هر کدام یک شب نزد رسول خدا بودیم.یک روز و شب که نوبت من بود به سوی رسول خدا رفتم و در زده،عرض کردم:ای رسول خدا آیا داخل شوم؟فرمودند:نه.من از ترس این که ایشان از روی خشم یا فرو فرستاده شدن آیه ای دربارۀ من مرا رد کرده باشد،رنگ باختم.اندکی نگذشت که بار دوم رفته و عرض کردم:ای رسول خدا آیا داخل شوم؟فرمودند:نه.من از بار قبل بیشتر تکان خوردم.امّا درنگ نکرده و بار سوم رفتم و گفتم:ای رسول خدا آیا داخل شوم؟فرمود:ای امّ سلمه داخل شو.داخل شدم و علی علیه السّلام را دیدم که برابر ایشان نیم خیز شده،دو دستش را تکیه گاه بدن کرده است و می گوید:پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا اگر چنین و چنان شد مرا چه فرمان می دهی؟ فرمودند:تو را به شکیبایی فرمان می دهم.سپس او بار دیگر آن سخن باز گفت و ایشان او را به شکیبایی فرمان داد.او بار سوم آن را تکرار کرد و ایشان فرمود:ای علی ای برادرم وقتی آنان با تو چنین کردند شمشیرت را بکش و بر شانه ات بگذار و مستقیم و قدم به قدم پیش رو تا مرا دیدار کنی درحالی که خون آنان از شمشیر آخته ات می چکد.سپس به من رو کرده و فرمود:

ای امّ سلمه تو را به خدا سوگند این چه اندوهی است؟من عرض کردم:ای رسول خدا شما مرا از داخل شدن باز داشتید.فرمودند:به خدا سوگند سبب خاصی نداشت و تو در نزد خداوند و فرستاده اش در جایگاه نیکی هستی.جز اینکه جبرئیل به نزد من آمد و از رخدادهای پس از خودم آگاهم کرد و به من فرمان داد که آن ها را به علی سفارش کنم.ای امّ سلمه بشنو و شهادت بده؛این علی بن ابی طالب برادر من در دنیا و آخرت است؛ای امّ سلمه بشنو و شهادت بده

ص:87

علیّ بن أبی طالب حامل لوائی و حامل لواء الحمد غدا یوم القیامة؛یا أمّ سلمة اسمعی و اشهدی هذا علیّ بن أبی طالب وصیّی و خلیفتی من بعدی و قاضی عداتی و الذابّ عن حوضی؛یا أمّ سلمة،اسمعی و اشهدی هذا علیّ بن أبی طالب سیّد المسلمین و إمام المتّقین و قائد الغرّ المحجّلین و قاتل النّاکثین و القاسطین و المارقین.قلت:یا رسول اللّه،من النّاکثون؟قال:الذی یبایعون بالمدینة و ینکثون بالبصرة.قلت:و من القاسطون؟قال:معاویة و أصحابه من أهل الشّام.

قلت:من المارقون؟قال:أصحاب النّهروان.فقال مولی أمّ سلمة:فرّجت عنّی فرّج اللّه عنک،و اللّه لا عدت إلی سبّ علیّ أبدا.

953-10- و بهذا الإسناد،قال:حدثنی ابن المتوکّل،عن السّعد آبادیّ،عن البرقیّ،عن أبیه،عن محمّد بن سنان،عن أبی الجارود عن القاسم بن الولید،عن شیخ من ثمالة،قال:دخلت علی امرأة من تمیم عجوز کبیرة،و هی تحدّث النّاس، قلت لها:یرحمک اللّه حدّثینی عن بعض فضائل أمیر المؤمنین علیه السّلام قالت:أحدّثک و هذا شیخ کما تری بین یدیّ قائم.فقلت لها:و من هذا؟فقالت:أبو الحمراء خادم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فجلست إلیه؛فلمّا سمع حدیثی استوی جالسا فقال:مه.فقلت:

رحمک اللّه،حدّثنی بما رأیت من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یصنعه بعلیّ علیه السّلام و إنّ اللّه یسألک عنه،فقال:علی الخبیر سقطت،خرج علینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم عرفة و هو آخذ بید علیّ علیه السّلام فقال:یا معشر الخلائق،إنّ اللّه(تبارک و تعالی)باهی بکم فی هذا الیوم

ص:88

این علی بن ابی طالب وزیر من در دنیا و آخرت است؛ای امّ سلمه بشنو و شهادت بده این علی بن ابی طالب پرچمدار من و پرچمدار سپاس در فردای قیامت است؛ای امّ سلمه بشنو و شهادت بده این علی بن ابی طالب وصی و جانشین پس از من است؛او برآورندۀ وعده های من و دفاع کننده از حوض من است.ای امّ سلمه بشنو و شهادت بده این علی بن ابی طالب سرور مسلمین و پیشوای پرهیزگاران و راهبر سپیدرویان و پیکار کنندۀ با ناکثان و قاسطان و مارقان است.من عرض کردم:ای رسول خدا ناکثان چه کسانی اند؟فرمودند:کسانی که در مدینه بیعت می کنند و در بصره آن را می شکنند.من گفتم:و قاسطان چه کسانی اند؟فرمودند:

معاویه و اصحاب شامی اویند.آنگاه عرض کردم:و مارقان چه کسانی هستند؟حضرت فرمودند:آنان اصحاب نهروان اند.آنگاه غلام امّ سلمه گفت:خدا در کارت گشایش دهد که کار مرا گشودی.به خدا سوگند هرگز به علی دشنام نخواهم گفت.

870-حدیث ابی حمراء در مورد حضرت علی علیه السّلام

[953]10-پیرمردی ثمالی گفته است:من به نزد زنی از تمیمیان که بسیار پیر بود رفتم.او برای مردم حدیث می گفت.من به او گفتم:خدا تو را بیامرزد دربارۀ یکی از فضیلت های امیر مؤمنان علیه السّلام برایم حدیثی بگو.او گفت:من به تو حدیث بگویم درحالی که این پیرمرد در برابر من ایستاده است.من گفتم:او کیست؟گفت:او ابو حمراء خدمتکار رسول خدا است.

من نزد او رفتم و چون سخنم را شنید،نشست و گفت:چه می گویی؟من گفتم:خدا تو را بیامرزد از رفتار رسول خدا با علی علیه السّلام حدیث بگو که خداوند در این مورد از تو خواهد پرسید.او گفت:به نزد شخصی آگاه آمده ای.رسول خدا در روز عرفه درحالی که دست علی علیه السّلام را گرفته بود به سوی ما آمد و فرمود:ای گروه آفریدگان همانا خداوند پاک و والا در این روز به شما مباهات کرد

ص:89

لیغفر لکم عامّة،ثمّ التفت إلی علیّ علیه السّلام،و قال له:و غفر لک یا علیّ خاصّة.ثمّ قال له:یا علیّ ادن منّی؛فدنا منه فقال:إنّ السّعید حقّ السّعید من أحبّک و أطاعک،و إنّ الشّقیّ کلّ الشّقیّ من عاداک و أبغضک و نصب لک؛یا علیّ،کذب من زعم أنّه یحبّنی و یبغضک؛یا علیّ،من حاربک فقد حاربنی،و من حاربنی فقد حارب اللّه؛ یا علیّ،من أبغضک فقد أبغضنی،و من أبغضنی فقد أبغض اللّه،و من أبغض اللّه فقد أتعس اللّه جدّه و أدخله نار جهنّم.

954-11- و بهذا الإسناد،قال:حدّثنا یحیی بن زید بن العبّاس،عن عمّه علیّ بن العبّاس،عن علیّ بن المنذر،عن عبد اللّه بن سالم،عن حسین بن زید،عن علیّ بن عمر بن علیّ،عن الصّادق جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن علیّ بن الحسین،عن الحسین بن علیّ،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،أنّه قال:یا فاطمة،إنّ اللّه(تعالی)لیغضب لغضبک،و یرضی لرضاک،قال:فجاء سندل فقال لجعفر بن محمّد علیه السّلام یا أبا عبد اللّه،إنّ هؤلاء الشّباب یجیئونّا عنک بأحادیث منکرة.فقال له جعفر علیه السّلام و ما ذاک یا سندل؟قال:جاءونا عنک أنّک حدّثتهم:إنّ اللّه یغضب لغضب فاطمة،و یرضی لرضاها؟قال:فقال جعفر علیه السّلام:ألستم رویتم فیما تروون إنّ اللّه یغضب لغضب عبده المؤمن،و یرضی لرضاه؟قال:بلی.قال:فما تنکر أن تکون فاطمة علیها السّلام مؤمنة،یغضب اللّه لغضبها،و یرضی لرضاها،قال:فقال:

صدقت، اَللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ [الأنعام(6):124].

ص:90

تا شما را به صورت همگانی بیامرزد.سپس به علی علیه السّلام رو کرد و به او فرمود:و تو را ای علی تنهایی آمرزید.سپس به او فرمود:علی جان نزدیک تر بیا.او نزدیک رفت و حضرت فرمود:

سعادتمند راستین کسی است که تو را دوست بدارد و از تو فرمان ببرد.و بدبخت به تمام معنا کسی است که با تو دشمنی کند،کینه تو را به دل گیرد و با تو جنگ کند.دروغ می گوید کسی که می پندارد مرا دوست دارد درحالی که با تو دشمنی می کند.ای علی هرکس با تو جنگ کند با من جنگ کرده است و هرکس با من جنگ کند با خدا جنگیده است.ای علی هرکس با تو کینه ورزی و دشمنی کند،مرا دشمنی کرده و هرکس با من دشمنی کند،خدا را دشمنی کرده و هرکس با خدا دشمنی و کینه ورزی کند خدا نیکبختی او را از بین برده،او را به دوزخ می اندازد.

871-ای فاطمه خداوند به غضب کنندۀ تو غضب می کند

[954]11-علی بن عمر بن علی از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانشان روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:ای فاطمه همانا خداوند والا با خشم تو خشمگین می شود و با خشنودی تو خشنود.راوی گفته است:سندل آمد و به حضرت صادق علیه السّلام عرض کرد:ای ابا عبد اللّه این جوانان حدیث های ناآشنایی از شما برایمان می آورند.حضرت صادق علیه السّلام به او فرمود:چه حدیث هایی ای سندل؟او گفت:آنان می گویند که شما فرموده اید:همانا خداوند با خشم فاطمه خشمگین می شود و با خشنودی او خشنود؟حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:آیا شما نبودید که روایت می کردید:همانا خداوند با خشم بندۀ مؤمنش خمشگین می شود و با خشنودی او،خشنود؟او عرض کرد:چرا.حضرت فرمود:پس چرا انکار می کنی که فاطمه علیها السّلام همان زن مؤمنه ای است که خداوند با خشم او خشمگین شود و با خشنودی او، خشنود؟او گفت:درست می فرمایید.خداوند می داند که رسالتش را در کجا قرار دهد.[انعام (6):124]

ص:91

955-12- و بالإسناد،قال:حدّثنا علیّ بن الحسین بن الشّقیر الهمدانیّ عن جعفر بن أحمد بن یوسف،عن علیّ بن بزرج الخیّاط،عن عمر بن الیسع،عن عبد اللّه بن الیسع،عن ابن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله آت فقال له:سعد بن معاذ قد مات؛فقام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قام أصحابه معه،فأمر بغسل سعد و هو قائم علی عضادة الباب،فلمّا حنّط و کفّن و حمل علی سریره،تبعه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بلا حذاء و لا رداء،ثمّ کان یأخذ السّریر مرّة یمنة و مرّة یسرة حتّی انتهی به إلی القبر،فنزل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حتّی لحده و سوّی علیه اللّبن علیه و جعل یقول ناولونی حجرا،ناولونی ترابا؛فسدد ما بین اللّبن،فلمّا أن فرغ وحثا التّراب علیه و سوّی قبره،قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّی لأعلم أنّه سیبلی و یصل البلی إلیه، و لکنّ اللّه یحبّ عبدا إذا عمل عملا أحکمه؛فلمّا أن سوّی التّربة علیه قالت أمّ سعد من جانب القبر:یا سعد،هنیئا لک الجنّة.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یا أمّ سعد مه لا تجزمی علی ربّک،فإنّ سعدا قد أصابته ضمّة.قال:فرجع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و رجع النّاس،فقالوا له:یا رسول اللّه لقد رأیناک صنعت علی سعد ما لم تصنعه علی أحد إنّک تبعت جنازته بلا حذاء و لا رداء؟فقال صلّی اللّه علیه و اله:إنّ الملائکة کانت بلا رداء و لا حذاء،فتأسّیت بها.قالوا:و کنت تأخذ یمنة یسرة السّریر؟قال علیه السّلام:کانت یدی فی ید جبرئیل علیه السّلام آخذ حیث یأخذ.قالوا:و أمرت بغسله و صلّیت علی جنازته و لحدته فی قبره،ثمّ قلت:إنّ سعدا أصابته ضمّة؟قال:فقال صلّی اللّه علیه و اله:نعم،إنّه کان فی خلقه مع أهله سوء.

ص:92

872-تشییع کردن سعد بن معاذ توسط پیامبر صلّی اللّه علیه و آله

[955]12-عبد اللّه بن سنان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که شخصی به خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد:سعد بن معاذ درگذشت.رسول خدا برخاست و یارانش نیز با ایشان برخاستند.آنگاه درحالی که خود بر چارچوبۀ در ایستاده بود فرمان داد تا سعد را غسل بدهند.و چون او را حنوط و کفن کردند و بر تابوت برداشتند رسول خدا تابوت را بی کفش و عبا دنبال کرد.سپس یک بار جانب راست تابوت را گرفت و بار دیگر جانب چپ آن را.تا او را به گورش راندند.حضرت به درون گور رفت و او را به خاک سپرد و خشت نگذاشت و فرمود:سنگی و خاکی به من بدهید،آن گاه میان خشت ها او را بست و چون کار را به انجام رساند و خاک بر روی گور ریخت و آن را هموار کرد،فرمود:من می دانم که بدن او خواهد پوسید[و با اینکه سوراخ های قبر را گرفتیم]پوسیدگی او را در بر خواهد گرفت ولی خداوند عزّتمند دوست دارد که بنده وقتی کاری می کند آن را کامل انجام دهد.و چون حضرت خاک روی گور را هموار کرد،مادر سعد از کنار گور گفت:ای سعد بهشت گوارای تو باد.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای امّ سعد خاموش باش و چیزی را بر خدا تحمیل نکن؛زیرا گور،سعد را فشار داده است.پس ایشان بازگشت و مردم نیز بازگشتند و آن گاه گفتند:ای رسول خدا با سعد کاری کردی که پیش از آن با هیچ کس نکرده بودی.شما جنازۀ او را بی کفش و عبا همراهی کردی؟حضرت فرمودند:فرشتگان بی عبا و کفش بودند و من از ایشان پیروی کردم.آنان گفتند:شما گاهی جانب راست تابوت را می گرفتید و گاهی جانب چپ را؟حضرت فرمودند:دستم در دست جبرئیل علیه السّلام بود هرجا را که می گرفت من هم می گرفتم.آنان گفتند:به غسل او فرمان دادید و خود بر او نماز خواندید و در گورش نهادید و [با اینهمه]فرمودید:همانا گور سعد را فشار می دهد؟حضرت فرمودند:آری او با خانواده اش بدخلقی می کرد.

ص:93

956-13- و بالإسناد،قال:حدّثنا عن محمّد بن أحمد الأسدیّ،عن عبد اللّه بن سلیمان و عبد اللّه بن محمّد الوهبیّ و أحمد بن عمیر و محمّد بن أبی أیّوب،قالوا:

حدّثنا عبد اللّه بن هانئ بن عبد الرّحمن،قال:حدّثنا أبی،عن عمّه إبراهیم،عن أمّ الدّرداء،عن أبی الدّرداء،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من أصبح معافی فی جسده آمنا فی سربه،عنده قوت یومه،فکأنّما حیزت له الدّنیا؛یا ابن آدم،یکفیک من دنیاک ما سدّ جوعتک،و واری عورتک،و إن یکن بیت یکنّک فذاک،و إن تکن دابّة ترکبها فبخ بخ و إلاّ فالخبز،و ما بعد ذلک حساب علیک أو عذاب.

957-14- و بالإسناد،قال محمّد بن الفضل الکوفیّ عن محمّد بن جعفر،عن محمّد بن القاسم النّهمیّ،عن محمّد بن عبد الوهّاب،عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ،عن توبة بن الخلیل،عن محمّد بن الحسن عن هارون بن خارجة،قال:

قال لی الصّادق علیه السّلام کم بین منزلک و مسجد الکوفة؟فأخبرته،فقال:ما بقی ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل و لا عبد صالح دخل الکوفة إلاّ و قد صلّی فیه،و إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مرّ به لیلة أسری به فاستأذن له الملک فصلّی فیه رکعتین،و الصّلاة الفریضة فیه ألف صلاة،و النّافلة خمسمائة صلاة،و الجلوس فیه من غیر تلاوة قرآن عبادة فأته و لو زحفا.

958-15- و بالإسناد،قال:حدّثنا محمّد بن أحمد اللّیثیّ،عن عبد اللّه بن محمّد البغویّ،عن علیّ بن الجعد،عن شعبة،عن الحکم،عن ابن أبی لیلی یقول:لقیت

ص:94

873-موعظۀ حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله

[956]13-از ابو درداء روایت شده که رسول خدا فرمودند:هرکس صبح کند و تندرست و جان آرام بوده و روزی آن روزش را دارا باشد گویا که دنیا برایش گرد آمده است؛ای پسر آدم از دنیایت آنچه گرسنگی ات را جلو بگیرد و شرمگاهت را بپوشاند تو را بس است و اگر خانه ای باشد که تو را پناه بگیرد چه بهتر و چارپایی که سوارش شوی که خوش به سعادتت و اگر نبود همان نان بس است.و بر بیش از آن پرسیده شده و یا عذاب خواهی شد.

874-فضیلت خواندن نماز در مسجد کوفه

[957]14-هارون بن خارجه گفته است:حضرت صادق علیه السّلام به من فرمودند:فاصلۀ میان خانه ات و مسجد کوفه چقدر است؟من آن را بیان کردم و حضرت فرمودند:هیچ فرشتۀ مقرّب و پیامبر فرستاده و بندۀ نیکوکاری نیست که به کوفه بیاید و در مسجدش نماز نخواند و رسول خدا آن شب که به معراج می رفت وقتی از مسجد کوفه می گذشت فرشته به ایشان اجازه داد که در آن دو رکعت نماز بگزارد.نماز واجب در آن هزار نماز است و نماز مستحب پانصد نماز و نشستن در آن بدون قرآن خواندن نیز عبادت است.پس به آن مسجد برو اگرچه برای نشستن باشد.

ص:95

کعب بن عجرة فقال:ألا أهدی لک هدیّة،إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله خرج علینا فقلنا:یا رسول اللّه،قد علّمتنا کیف السّلام علیک،فکیف الصّلاة علیک؟قال:قولوا:«اللّهمّ صلّ علی محمّد کما صلّیت علی إبراهیم إنّک حمید مجید،و بارک علی آل محمّد کما بارکت علی آل إبراهیم إنّک حمید مجید».

959-16- و بالإسناد،قال:حدّثنا الحسن بن عبد اللّه بن سعید بن الحسن بن إسماعیل بن الحکم العسکریّ،عن عبد اللّه بن محمّد بن عبد الکریم،عن محمّد بن عبد الرّحمن،عن عمرو بن أبی سلمة،عن أبی عمر الصّنعانیّ،عن العلاء عن عبد الرّحمن،عن أبیه،عن أبی هریرة:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:ربّ أشعث أغبر ذی طمرین یدفع بالأبواب لو أقسم علی اللّه لأبرّه.

960-17- و بالإسناد،قال حدّثنا الحسن بن عبد اللّه بن سعید،عن محمّد بن أحمد بن حمدان القشیریّ،عن أحمد بن عیسی الکلابیّ،عن موسی بن إسماعیل بن موسی بن جعفر،عن أبیه،عن أبیه،جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام فی قول اللّه(عزّ و جلّ): هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ [الرحمان(55):60]قال:

سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّ اللّه(عزّ و جلّ)قال:ما جزاء من أنعمت علیه بالتّوحید إلاّ الجنّة.

961-18- و بالإسناد،قال حدّثنا جعفر بن الحسن عن محمّد بن جعفر بن بطّة، عن البرقیّ،عن أبیه،عن محمّد بن سنان،عن ابن مسکان،عن أبی عبد اللّه

ص:96

875-کیفیت صلوات بر محمد صلّی اللّه علیه و آله

[958]15-ابن ابو لیلی گوید:کعب بن عجره را دیدم و او گفت:آیا به تو هدیه ای ندهم؟روزی رسول خدا به نزدمان آمد و ما گفتیم:ای رسول خدا به ما آموخته ای که سلام به شما چگونه است اکنون بفرمایید که صلوات بر شما چگونه است؟فرمود:که بگویید خداوندا بر محمد درود فرست آنسان که بر ابراهیم درود فرستادی همانا که تو ستوده و بخشنده ای و بر خاندان محمّد رحمت بفرست آن چنان که بر خاندان ابراهیم رحمت فرستادی همانا که ستوده و بخشنده ای.

876-بسیار ژولیده و ژنده پوش که از دره ها رانده می شود ولی وقتی به خدا سوگند یاد کند خدا او را اجابت می کند

[959]16-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بسیار ژولیده غبارآلود ژنده پوشی که از درها رانده می شود ولی وقتی به خداوند والا سوگند یاد کند خداوند او را اجابت می کند.

877-تفسیر قول خداوند (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ)

[960]17-موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر علیه السّلام در سال صد و پنجاه به نقل از پدرانش از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرد که دربارۀ این آیه«آیا جزای نیکی جز نیکی است» [رحمان(55):آیۀ 60]فرمودند:از رسول خدا شنیدم که می فرمود:همانا خداوند عزّتمند می فرماید:جزای کسی که نعمت توحید را به او داده ام جز بهشت نیست.

ص:97

الصّادق علیه السّلام قال:إنّ أحقّ النّاس بأن یتمنّی للنّاس الغنی البخلاء،لأنّ النّاس إذا استغنوا کفّوا عن أموالهم،و إنّ أحقّ النّاس بأن یتمنّی للنّاس الصّلاح أهل العیوب، لأنّ النّاس إذا صلحوا کفّوا عن تتبّع عیوبهم،و إنّ أحقّ النّاس بأن یتمنّی للنّاس الحلم أهل السّفه الّذین یحتاجون أن یعفی عن سفههم،فأصبح أهل البخل یتمنّون فقر النّاس،و أصبح أهل العیوب یتمنّون معایب النّاس،و أصبح أهل السّفه یتمنّون سفه النّاس،و فی الفقر الحاجة إلی البخل،و فی الفساد طلب عورة أهل العیوب، و فی السّفه المکافاة بالذّنوب.

962-19- و بالإسناد،عن أحمد بن هارون القاضیّ،عن محمّد بن جعفر بن بطّة،عن أحمد بن إسحاق،عن بکر بن محمّد عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:النّاس فی یوم الجمعة علی ثلاثة منازل:رجل شهدها بإنصات و سکون قبل الإمام و ذلک کفّارة لذنوبه من الجمعة إلی الجمعة الثّانیة و زیادة ثلاثة أیّام لقول اللّه(تعالی) مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها [الانعام(6):160]؛ و رجل شهدها بلغط و قلق فذلک حظّه؛و رجل شهدها و الإمام یخطب و قام یصلّی،فقد أخطأ السّنّة،و ذلک ممّن إذا سأل اللّه(تعالی)إن شاء أعطاه و إن شاء حرمه.

963-20- و بالإسناد،قال:حدّثنا النّقّاش،عن أحمد الهمدانیّ عن عبید بن حمدون،عن حسین بن نصر،عن أبیه،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن الباقر،

ص:98

878-موعظۀ حضرت امام صادق علیه السّلام

[961]18-عبد اللّه بن مسکان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا سزاوارترین مردم به خواستن توانگری برای مردم،بخیلان اند؛زیرا وقتی مردم بی نیاز گردند از اموال آنان دست می کشند و سزاوارترین مردمان به خواستن نیکی برای دیگران صاحبان عیوب اند؛ زیرا مردم وقتی نیک حال گردند از جستجوی عیب های آنان خودداری می کنند و همانا سزاوارترین مردمان به خواستن بردباری برای مردم،کم خردان اند،کسانی که نیازمند گذشت از کم خردی شان هستند.امّا بخیلان نداری مردم را می خواهند،صاحبان عیوب، عیب های مردم را می جویند و سفیهان،حماقت مردم را می خواهند درحالی که فقر نیازمندی به بخیلان،در فساد جستجوی زشتی صاحبان عیب و کم خردی کیفر شدن به گناهان پدید می آید.

879-مردم در روز جمعه سه دسته اند

[962]19-بکر بن محمّد از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانشان روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:مردمان در روز جمعه در سه جایگاه اند:کسی که خطبه ها را با گوش سپرده و با آرامش درک کند و این کفّارۀ گناهان او از این جمعه تا جمعۀ بعد به علاوۀ سه روز دیگر است؛زیرا خداوند فرموده است:«هرکس کار نیکی انجام دهد ده برابرش برای او خواهد بود»[انعام(6):آیۀ 160]و مردی که آن را با غرغر و نگرانی درک کند که بهرۀ او همان است.و مردی که درحالی که امام خطبه می خواند بایستد و نماز بگزارد که او در سنّت به خطا رفته و از کسانی است که وقتی از خداوند درخواستی بکند اگر خدا بخواهد می دهد و اگر بخواهد محروم می کند.

ص:99

عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام،قال:شکوت إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله دینا کان علیّ، فقال:یا علیّ،قل:«اللّهمّ أغننی بحلالک عن حرامک،و بفضلک عمّن سواک»فلو کان علیک مثل صبیر دینا قضاه اللّه عنک.و صبیر جبل بالیمن لیس بالیمن جبل أجلّ و لا أعظم منه.

964-21- و بالإسناد،قال:حدّثنا محمّد بن أحمد بن إبراهیم اللّیثیّ،عن أحمد الهمدانیّ،عن یعقوب بن یوسف،عن أحمد بن حمّاد،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أنا مدینة الحکمة و هی الجنّة،و أنت یا علیّ بابها،فکیف یهتدی المهتدی إلی الجنّة،و لا یهتدی إلیها إلاّ من بابها.

965-22- و بالإسناد،قال حدّثنا الحسین بن یحیی بن ضریس،عن أبیه،عن أبی عوانة،عن أبیه،عن عبد اللّه بن مسلمة القعنبیّ،عن عبد اللّه بن لهیعة،عن محمّد بن عبد الرّحمن،بن عروة بن الزّبیر،عن أبیه عن جدّه،قال:وقع رجل فی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بمحضر من عمر بن الخطّاب،فقال له عمر:تعرف صاحب هذا القبر؟أما تعلم أنّه محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب!و علیّ ابن أبی طالب بن عبد المطّلب.ویلک لا تذکرنّ علیّا إلاّ بخیر فإنّک إن تنقّصته آذیت هذا فی قبره.

966-23- و بالإسناد،قال حدّثنا الحسین بن أحمد بن إدریس،عن أبیه،عن محمّد بن علیّ بن محبوب،عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب،عن أبی داود

ص:100

880-دعا برای برآورده شدن دیون

[963]20-جابر از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرانشان روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:از بدهی ای که به گردن داشتم به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شکایت کردم.فرمودند:ای علی بگو:

«خدایا به حلالت مرا از حرامت بی نیاز گردان و به احسانت از غیر خودت».که اگر به اندازۀ صبیر،بدهی به گردن داشته باشی خداوند آن را از تو ادا می کند و صبیر کوهی در یمن است که هیچ کوهی باشکوه تر و بزرگ تر از آن نیست.

881-حدیث مدینه

[964]21-جابر عبد اللّه از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرانشان روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:من شهر حکمت ام و این شهر همان بهشت است.و تو ای علی درب آن هستی و راه جو چگونه به بهشت راه می یابد،جز از در بهشت.

882-سخن عمر به مروی گفت:در مورد حضرت علی به خوبی سخن بگو

[965]22-عروة بن زبیر از پدرش روایت کرده که مردی در حضور عمر خطّاب از علی بن ابی طالب علیه السّلام بد گفت و عمر به او گفت:آیا صاحب این قبر را می شناسی؟آیا نمی دانی که او محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطلب صلّی اللّه علیه و اله است و علی نیز پسر ابو طالب که پسر عبد المطلب است.

وای بر تو!علی را جز به نیکی یاد نکن؛زیرا اگر او را به بدی یاد کنی صاحب این قبر را می آزاری.

ص:101

المسترقّ،قال:قال الصّادق علیه السّلام:یقوم النّاس عن فرشهم علی ثلاثة أصناف:

فصنف له و لا علیه،و صنف علیه و لا له،و صنف لا له و لا علیه،فأمّا الصّنف الّذی له و لا علیه فهو الّذی یقوم من منامه و یتوضّأ و یصلّی و یذکر اللّه(عزّ و جلّ) و الصّنف الّذی علیه و لا له فهو الّذی لم یزل فی معصیة اللّه حتّی نام فذاک الّذی علیه لا له و الصّنف الّذی لا له و لا علیه فهو الّذی لا یزال نائما حتّی یصبح فذلک لا له و لا علیه.

967-24- و بالإسناد،قال حدّثنا العطّار،عن أبیه،عن محمّد بن عبد الجبّار، عن ابن البطائنیّ،عن الرّقّیّ،عن الصّادق علیه السّلام یقول:من أحبّ أن یخفّف اللّه (عزّ و جلّ)عنه سکرات الموت،فلیکن لقرابته وصولا و بوالدیه بارّا،فإذا کان کذلک هوّن اللّه(عزّ و جلّ)علیه سکرات الموت،و لم یصبه فی حیاته فقر أبدا.

968-25- و بالإسناد،عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزة،عن علیّ بن میمون الصّائغ،عن الصّادق علیه السّلام یقول:من أراد أن یدخله اللّه(عزّ و جلّ)و یسکنه جنّته فلیحسن خلقه،و لیعط النّصفة من نفسه،و لیرحم الیتیم،و لیعن الضّعیف، و لیتواضع للّه الّذی خلقه.

969-26- و بالإسناد،قال:حدّثنا محمّد بن الحسن بن الولید،عن محمّد بن الحسن الصّفّار،عن یعقوب بن یزید،عن ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن سعد بن طریف،عن الأصبغ بن نباتة،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:کان

ص:102

883-مردم در سه دسته،از خواب برمی خیزند

[966]23-سلیمان بن سفیان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:مردمان در سه دسته از بسترهاشان برمی خیزند؛دسته ای که سود می کنند و زیان نمی کنند و دسته ای که زیان می کنند و سود نمی کنند و دسته ای که نه سود می کنند و نه زیان می بینند.اما دسته ای که سود می کنند و زیان نمی برند کسانی اند که از خواب برخاسته،وضو می سازند و نماز می گزارند و خداوند عزّتمند را یاد می کنند و دسته ای که زیان می کنند و سود نمی کنند کسانی اند که پیوسته در نافرمانی از خدا به سر می برند تا بخوابند.و اینان کسانی هستند که زیان می کنند و سود نمی برند.و دسته ای که نه سود می برند و نه زیان می کنند کسانی اند که پیوسته در خوابند تا صبح شود و اینان کسانی هستند که نه سود می کنند و نه زیان می برند.

884-فضیلت صلۀ رحم

[967]24-داود بن کثیر رقّی گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکس دوست دارد که خداوند در گذرگاه های مرگ بر او آسان گیرد،باید با خویشانش بپیوندد و به پدر و مادرش نیکی کند،که چون چنین کند،خداوند عزّتمند سکرات مرگش را آسان کرده و او هرگز در زندگی به فقر دچار نمی شود.

885-فضیلت حسن خلق

[968]25-علی بن میمون صائغ گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکس می خواهد که خداوند عزّتمند او را به بهشت برده،در آن جایش دهد باید اخلاقش را نیکو کرده،انصاف ورزیده،به یتیمان دلسوزی کند و به ناتوانان یاری برساند و برای خداوندی که او را آفریده،فروتنی کند.

ص:103

یقول:من اختلف إلی المسجد أصاب إحدی الثّمان:أخا مستفادا فی اللّه،أو علما مستطرفا،أو آیة محکمة أو رحمة منتظرة،أو کلمة تردّه عن ردی،أو کلمة تدلّه علی هدی،أو ترک ذنبا خشیة أو حیاء.

970-27- و بالإسناد،قال حدّثنا أبی(رضی اللّه عنه)یرفعه،عن أبی جعفر علیه السّلام إنّ ما فرض اللّه(عزّ و جلّ)علی النّاس من الجمعة إلی الجمعة خمس و ثلاثون صلاة،فیها صلاة واحدة فرضها اللّه فی الجماعة و هی الجمعة،و وضعها عن تسعة:

عن الصّغیر،و الکبیر،و المجنون،و المسافر،و العبد،و المرأة،و المریض،و الأعمی، و من کان علی رأس فرسخین.

971-28- و بهذا الإسناد،قال:قال أبو جعفر علیه السّلام:القنوت فی الوتر کقنوتک یوم الجمعة،تقول فی دعاء القنوت«اللّهمّ تمّ نورک فهدیت،فلک الحمد ربّنا،و بسطت یدک فأعطیت،فلک الحمد ربّنا،و عظم حلمک فعفوت،فلک الحمد ربّنا،وجهک أکرم الوجوه،وجهتک خیر الجهات،و عطیّتک انفع العطایا و أهنأها،تطاع ربّنا فتشکر،و تعصی ربّنا فتغفر لمن شئت،تجیب المضطرّ،و تکشف الضّرّ،و تشفی السّقیم،و تنجی من الکرب العظیم،لا یجزی بآلائک أحد،و لا یحصی نعماءک عدّ.

اللّهمّ إلیک رفعت الأبصار،و نقلت الأقدام،و مدّت الأعناق،و رفعت الأیدی، و دعی بالألسن،و تحوکم إلیک فی الأعمال،ربّنا اغفر لنا و ارحمنا،و افتح بیننا و بین قومنا بالحقّ و أنت خیر الفاتحین.اللّهمّ إنّا نشکو إلیک فقد نبیّنا،غیبة إمامنا،

ص:104

886-رفت وآمد به مساجد

[969]26-اصبغ بن نباته روایت کرده که حضرت علی علیه السّلام می فرمود:هرکس به مسجد رفت و آمد کند به یکی از هشت چیز می رسد:برادری که در راه خدا از او بهره می برد یا دانشی گسترده یا نشانه ای درست یا رحمتی مورد امید یا کلمه ای که او را از نابودی باز می گرداند یا کلمه ای که او را به هدایت می راند یا ترک گناه چه از ترس و چه از شرم.

887-حکم نماز جمعه

[970]27-به همان سند در حدیثی بریده سند آمده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا آنچه خداوند از جمعه ای تا جمعۀ دیگر برای مردم واجب کرده،سی و پنج نماز است که در آن میان یک نماز را با جماعت واجب کرده است که آن نماز جمعه است و آن را از دوش نه گروه برداشته است:خردسال،سالخورده،دیوانه،مسافر،بنده،زن،بیمار،نابینا و هرکس که در فاصلۀ دو فرسخی است.

888-دعای قنوت در نماز وتر و قنوت جمعه

[971]28-و به همان سند حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:قنوت در نماز وتر[شب]مانند قنوت در نماز جمعه است.در دعای قنوت می گویی:«خدایا نورت کامل شد و هدایت کردی پس ای پروردگار ما سپاس برای تو است.دست گشادی و عطا کردی و ای پروردگار ما سپاس برای تو است.و بردباری ات بزرگ بود و بخشیدی.پس ای پروردگار ما سپاس برای تو است.

و روی تو بزرگوارترین روی ها است و سمت تو بهترین سمت ها و عطای تو سودمندترین عطایا و گواراترین شأن است.پروردگارا از تو فرمان می برند و تو سپاس می گزاری و چون نافرمانی کنند هرکس را که بخواهی می آمرزی.گرفتار را اجابت می کنی و آسیب ها را برطرف می سازی.بیمار را شفا می دهی و از اندوه بزرگ رها می کنی.نعمت هایت را کسی نمی تواند جبران کند و هیچ کس را یارای شمردن لطف هایت نیست.خدایا چشم ها به تو خیره شده،گام ها به سوی تو برداشته شد،گردن ها و دست ها به سوی تو دراز شد و زبان ها تو را خواندند و اعمال را برای داوری تو آوردند.پروردگارا ما را بیامرز و به ما رحم کن و میان ما و مردم مان را به نیکی بگشا که تو بهترین گشایندگانی.خدایا ما از نبود پیامبر تو شکایت می کنیم.

ص:105

و کثرة عدوّنا،و تظاهر الزّمان علینا و وقوع الفتن بنا،و قلّة عددنا،ففرّج ذلک یا ربّ بفتح منک تعجّله،و نصر منک تعزّه،و سلطان حقّ تظهره،و عافیة منک تجلّلناها،و رحمة منک تلبسناها،برحمتک یا أرحم الرّاحمین،آمین ربّ العالمین».ثمّ تقول فی قنوت الوتر بعد هذا:«أستغفر اللّه و أتوب إلیه»سبعین مرّة، و تعوّذ باللّه من النّار کثیرا،و تقول فی دبر الوتر بعد التّسلیم:«سبحان اللّه الملک القدّوس العزیز الحکیم»ثلاث مرّات،«الحمد لربّ الصّباح،الحمد لفالق الإصباح»ثلاث مرّات.

972-29- و بالإسناد،قال:حدّثنا محمّد بن علیّ ما جیلویه،عن محمّد بن یحیی العطّار،عن محمّد بن أحمد الأشعریّ،عن موسی بن جعفر،عن علیّ بن معبد،عن بندار بن حمّاد،عن عبد اللّه بن فضالة،عن أبی جعفر،أو أبی عبد اللّه علیهما السّلام قال:سمعته یقول:إذا بلغ الغلام ثلاث سنین یقال له:قل:«لا إله إلاّ اللّه»سبع مرّات،ثمّ یترک حتّی یتمّ له ثلاث سنین و سبعة أشهر و عشرون یوما،فیقال له:

قل:«محمّد رسول اللّه»سبع مرّات،ثمّ یترک حتّی یتمّ له أربع سنین،ثمّ یقال له:

قل:«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله»ثمّ یترک حتّی یتمّ له خمس سنین،ثمّ یقال له:

أیّهما یمینک،و أیّهما شمالک؟فإذا عرف ذلک حوّل وجهه إلی القبلة،و یقال له:

اسجد،ثمّ یترک حتّی یتمّ له سبع سنین،فإذا تمّ له ذلک قیل له:اغسل وجهک و کفّیک،فإذا غسلهما قیل له:صلّ،ثمّ یترک حتّی یتم له تسع سنین علّم الوضوء

ص:106

پس پروردگارا آن[مشکلات]را از میان بردار با فتحی شتابنده از جانب خودت و با یاری ای که گرامی بداری و سلطۀ راستینی که آشکارش کنی و عافیتی از جانب خودت که ما را بر آن تکریم کنی و رحمتی که ما را با آن بپوشانی در کار ما گشایش بده.ای رحمتگر رحمتگران.

اجابت فرما ای پروردگار آفریدگان».سپس در قنوت نماز وتر هفتاد بار می گویی:«بخشش می جویم از خدا که پروردگارم است و به سوی او باز می گردم»و بسیار از دوزخ به خداوند پناه می بری و پس از سلام نماز وتر سه بار می گویی:«منزه است خداوند پادشاه بی آلایش شکست ناپذیر با تدبیر»و سه بار می گویی:«سپاس برای پروردگار صبحگاه.سپاس برای شکافندۀ صبحگاهان».

889-تمرین دادن بچه به عبادت

[972]29-عبد اللّه بن فضالة گفته است:از حضرت صادق یا حضرت باقر علیه السّلام شنیدم که می فرمودند:وقتی پسر سه ساله شود به او هفت بار می گویند:بگو:«هیچ معبودی جز خداوند یگانه نیست»سپس رها می شود تا سه سال و هفت ماه و بیست روزش تمام شود.آن گاه هفت بار به او می گویند:بگو:«محمّد فرستادۀ خداست»سپس او را رها می کنند تا چهار سالش تمام شود و آن گاه به او می گویند:بگو:«خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست» سپس رها می شود تا پنج سالش تمام شود،آن گاه به او می گویند:دست راست و دست چپ تو کدام است؟وقتی این را فهمید او را رو به قبله می کنند و به او می گویند:سجده کن.سپس رها می شود تا هفت سالش تمام شود و آن گاه به او می گویند:دست و رویت را بشوی و چون آن ها را شست به او می گویند:نماز بگزار،سپس رها می شود تا نه ساله شود و آن گاه وضو را آموخته و به انجام آن وادار می شود و به نماز فرمان داده شده و به انجامش وادار می گردد،و چون وضو و نماز را آموخت خداوند پدر و مادرش را می آمرزد.

ص:107

و ضرب علیه،و أمر بالصّلاة و ضرب علیها،فإذا تعلّم الوضوء و الصّلاة غفر اللّه لوالدیه.

973-30- و بالإسناد،قال:أخبرنا الهمدانیّ،عن علیّ عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حمزة بن حمران،قال:دخلت إلی الصّادق جعفر بن محمّد علیه السّلام فقال لی:یا حمزة،من أین أقبلت؟قلت:من الکوفة.قال:فبکی علیه السّلام حتّی بلّت دموعه لحیته،فقلت له:یابن رسول اللّه،مالک أکثرت البکاء؟فقال:ذکرت عمّی زیدا علیه السّلام و ما صنع به فبکیت.فقلت له:و ما الّذی ذکرت فیه؟قال:ذکرت مقتله و قد أصاب جبینه سهم فجاءه یحیی فانکبّ علیه،و قال:أبشر یا أبتاه،فإنّک ترد علی رسول اللّه و علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین(صلوات اللّه علیهم).قال:أجل یا بنیّ؛ثمّ دعا بحدّاد فنزع السّهم من جبینه فکانت نفسه معه،فجیء به إلی ساقیة تجری من بستان زائدة،فحفر له فیها و دفن و أجری علیه الماء،و کان معهم غلام سندیّ فذهب إلی یوسف بن عمر من الغد فأخبره بدفنهم إیّاه،فأخرجه یوسف بن عمر فصلبه فی الکناسة أربع سنین،ثمّ أمر به فأحرق و ذری فی الرّیاح،فلعن اللّه قاتله، و لعن اللّه خاذله،و إلی اللّه(جلّ اسمه)أشکو ما نزل بنا أهل بیت نبیّه بعد موته،و به استعین علی عدوّنا و هو خیر مستعان.

974-31- و بالإسناد،قال أخبرنا محمّد بن إبراهیم بن إسحاق،عن أحمد بن محمّد الهمدانیّ،عن الحسن بن القاسم قراءة،عن علیّ بن إبراهیم بن المعلّی،عن

ص:108

890-گریۀ امام صادق علیه السّلام به خاطر شهادت زید

[973]30-حمزة بن حمران گفته است:به نزد حضرت صادق علیه السّلام رفتم و ایشان فرمودند:ای حمزه از کجا می آیی؟گفتم:از کوفه.حضرت گریست چنان که محاسنش از اشک،تر شد.من به ایشان عرض کردم:ای پسر رسول خدا بسیار گریستید؟حضرت فرمودند:به یاد عمویم زید و آنچه با او کردند افتادم و گریستم.من عرض کردم:چه چیزی را دربارۀ او به خاطر آوردید؟ایشان فرمودند:کشته شدن را به یاد آوردم.تیری به پیشانی اش خورد و آنگاه یحیی [پسرش]به روی او خم شد و گفت:پدرجان مژده بر تو که اکنون به نزد رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام می روی.او گفت:آری پسرجان.سپس یحیی آهنگری خواست تا آن تیر را از پیشانی بیرون بیاورد که جانش نیز با همان تیر بیرون آمد.او را به نهری که در باغی پر درخت روان بود،آورد و قبری در آن کنده،او را دفن کرد و آب را بر آن روان ساخت.

امّا غلامی سندی به همراهشان بود که فردای آن روز به نزد یوسف بن عمر رفت و او را از جای دفن آگاه کرد.پس یوسف بن عمر او را بیرون آورد و در ویرانه ای چهار سال به دار آویخت.سپس فرمان داد تا او را آتش بزنند و خاکسترش را به باد دهند.خدا کشنده اش را لعنت کند و خدا خوارکنندۀ او را لعنت کند.من از آن چه پس از وفات پیامبرش به ما خاندان فرود آمد به خدا شکایت می برم و در برابر دشمنانمان از او یاری می جویم که او بهترین کسی است که از او یاری جسته می شود.

ص:109

أبی عبد اللّه محمّد بن خالد،عن عبد اللّه بن بکر المرادیّ،عن موسی بن جعفر، عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهم السّلام قال:بینا أمیر المؤمنین علیه السّلام ذات یوم جالس مع أصحابه یعبّیهم للحرب،إذ أتاه شیخ علیه هینة السّفر فقال:

أین أمیر المؤمنین؟فقیل:هو ذا:فسلّم علیه ثمّ قال:یا أمیر المؤمنین،إنّی أتیتک من ناحیة الشّام،و أنا شیخ کبیر قد سمعت فیک من الفضل ما لا أحصه،و إنّی أظنّک ستغتال،فعلّمنی ممّا علّمک اللّه.قال علیه السّلام:نعم.یا شیخ من اعتدل یوماه فهو مغبون، و من کان فی الدّنیا همّته کثرت حسرته عند فراغها،و من کان غده شرّ من یومه فمحروم،و من لم ینل ما یری من آخرته إذا سلمت له دنیاه فهو هالک،و من لم یتعاهد النّقص من نفسه غلب علیه الهوی،و من کان فی نقص فالموت خیر له.یا شیخ،إنّ الدّنیا خضرة حلوة و لها أهل،و إنّ الآخرة لها أهل،ظلفت أنفسهم عن مفاخرة أهل الدّنیا،لا یتنافسون فی الدّنیا،و لا یفرحون بغضارتها،و لا یحزنون لبؤسها.یا شیخ،من خاف البیات قلّ نومه،ما أسرع اللّیالی و الأیّام فی عمر العبد، فاخزن لسانک،و عدّ کلامک،و لا تقل إلاّ بخیر.یا شیخ،ارض للنّاس ما ترضی لنفسک،وأت إلی النّاس ما تحبّ أن یؤتی إلیک:ثمّ أقبل علی أصحابه فقال:أیّها النّاس،أما ترون إلی أهل الدّنیا یمسون و یصبحون علی أحوال شتّی؛فبین صریع یتلوّی،و بین عائد و معود،و آخر بنفسه یجود،و آخر لا یرجی،و آخر مسجّی، و طالب الدّنیا و الموت یطلبه،و غافل لیس بمغفول عنه،و علی أثر الماضی یصیر

ص:110

891-موعظۀ حضرت علی به شیخ از اهل شام

[974]31-عبد اللّه بن بکر مرادی از حضرت کاظم علیه السّلام به نقل از پدران گرامی اش روایت کرده که حضرت سجّاد علیه السّلام فرمودند:یک روز که امیر مؤمنان علیه السّلام همراه اصحاب بود و آنان را برای جنگ بسیج می کرد ناگاه پیرمردی که بر او غبار سفر بود آمد و گفت:امیر مؤمنان کجاست؟ اصحاب گفتند:ایشان است.او سلام کرد و سپس گفت:ای امیر مؤمنان من از جانب شام به نزد شما آمده ام.پیرمردی هستم که فضیلت های بی شماری دربارۀ شما شنیده ام.اکنون گمان می کنم که در مورد شما غلو و بزرگ نمایی شده باشد پس به من بیاموز از آنچه خداوند به تو آموخته است.ایشان فرمودند:آری ای پیرمرد هرکس که دو روزش با هم برابر باشد او زیان دیده است و هرکس که کوشش او برای دنیا باشد هنگام جدایی از آن افسوس اش بسیار خواهد شد.هرکس که فردایش بدتر از امروزش باشد محروم است.و هرکس وقتی که دنیایش را به او می دهند از آن چه از آخرتش می بیند دست بکشد به هلاکت افتاده است.هر کس که ضعف خودش را بررسی نکند هوس بر او چیره شده است و هرکس که در ضعف باشد مرگ برای او بهتر است.ای پیرمرد همانا این دنیا سبز و شیرین است و برایش اهلی است و برای آخرت نیز اهلی است که خود را از فخرفروشی اهل دنیا رها کرده اند.در این دنیا مسابقه نمی دهند نه به ثروت آن شاد می شوند و نه به فقر آن غمگین می گردند.ای پیرمرد هرکس از گرفتار شدن به گناهان بهراسد خوابش کم می شود.چه شتابان اند شب ها و روزهای عمر انسان.پس زبانت به کام گیر و کلماتت را بشمار و جز نیکی نگو.ای پیرمرد برای مردم به چیزی خشنود شو که برای خودت خشنود می شوی و به مردم چیزی بده که دوست داری به تو بدهند.سپس به اصحاب رو کرد و فرمود:ای مردم مگر اهل دنیا را نمی بینید که بر احوالی دگرگون صبح و شام می کنند.یکی بیماری است بر زمین افتاده یکی عیادت کننده است و دیگری عیادت شونده.یکی جان می دهد و دیگری امید به زندگی ندارد.

یکی هم مرده ای است کفن شده و یکی به دنبال دنیا است درحالی که مرگ نیز به دنبال او است.یکی بی خبری است که خودش مورد غفلت قرار نمی گیرد و بازمانده نیز به دنبال جاپای رهگذر راه می پیماید.

ص:111

الباقی.فقال له زید بن صوحان العبدیّ،یا أمیر المؤمنین،أیّ سلطان أغلب و أقوی؟قال:الهوی.قال:فأیّ ذلّ أذلّ؟قال:الحرص علی الدّنیا.قال:فأیّ فقر أشدّ؟قال:الکفر بعد الإیمان.قال:فأیّ دعوة أضلّ؟قال:الدّاعی بما لا یکون.

قال:فأیّ عمل أفضل؟قال:التّقوی.قال:فأیّ عمل أنجح؟قال:طلب ما عند اللّه.

قال:فأیّ صاحب أشرّ؟قال:المزیّن لک معصیة اللّه.قال:فأیّ الخلق أشقی؟قال:

من باع دینه بدنیا غیره.قال:فأیّ الخلق أقوی؟قال:الحلیم قال:فأیّ الخلق أشحّ؟قال:من أخذ من غیر حلّه فجعله فی غیر حقّه قال:فأیّ النّاس أکیس؟قال:

من أبصر رشده من غیّه فمال إلی رشده قال:فمن أحلم النّاس؟قال:الّذی لا یغضب.قال:فأیّ النّاس أثبت رأیا؟قال:من لم یغرّه النّاس من نفسه،و لم تغرّه الدّنیا بتشوّفها.قال:فأیّ النّاس أحمق؟قال:المغترّ بالدّنیا،و هو یری ما فیها من تقلّب أحوالها.قال:فأیّ النّاس أشدّ حسرة؟قال:الّذی حرم الدّنیا و الآخرة،ذلک هو الخسران المبین.قال:فأیّ الخلق أعمی؟قال:الّذی عمل لغیر اللّه یطلب بعمله الثّواب من عند اللّه(عزّ و جلّ).قال:فأیّ القنوع أفضل؟قال:القانع بما أعطاه اللّه.

قال:فأیّ المصائب أشدّ؟قال:المصیبة بالدّین.قال:فأیّ الأعمال أحبّ إلی اللّه (عزّ و جلّ)؟قال:انتظار الفرج.قال:فأیّ النّاس خیر عند اللّه(عزّ و جلّ)؟قال:

أخوفهم له و أعملهم بالتّقوی،و أزهدهم فی الدّنیا،قال:فأیّ الکلام أفضل عند اللّه (عزّ و جلّ)؟قال:کثرة ذکره و التّضرّع إلیه و دعاؤه.قال:فأیّ القول أصدق؟قال:

ص:112

در این هنگام زید بن صوحان عبدی گفت:ای امیر مؤمنان کدام سلطان چیره تر و نیرومندتر است؟حضرت فرمود:هوس.او گفت:کدام خواری خوارتر است؟حضرت فرمود:آزمندی به دنیا.او عرض کرد:کدام فقر سخت تر است؟حضرت فرمود:کفر پس از ایمان.او گفت:

کدام دعوت گمراه کننده تر است؟حضرت فرمود:دعوت به چیزی که وجود ندارد.او گفت:

کدام عمل برتر است؟فرمود:پرهیزگاری.او عرض کرد:کدام عمل کامیاب تر است؟فرمود:

جستن آنچه نزد خداوند است.او گفت:کدام دوست بدترین است؟فرمود:آن که نافرمانی خدا را برایت می آراید.او عرض کرد:کدام مردمان بدبخت ترین مردم اند؟فرمود:کسی که دینش را به دنیای دیگران بفروشد.او گفت:چه کسی نیرومندترین مردمان است؟فرمود:

بردبار.او گفت:چه کسی آزمندترین مردمان است؟فرمود:کسی که از غیر حلال به دست آورد و در ناحق صرف کند.او گفت:چه کسی زیرک ترین مردمان است؟فرمودند:کسی که هدایتش را از گمراهی بازشناسد و به سوی آن بگراید.او گفت:چه کسی بردبارترین مردمان است؟فرمودند:کسی که خشمگین نمی شود.او گفت:چه کسی ثابت رأی ترین مردمان است؟فرمودند:کسی که مردمان او را دربارۀ خودش فریب نمی دهند و دنیا او را با زینت هایش نمی فریبد.او گفت:چه کسی کودن ترین مردمان است؟فرمودند:کسی که فریفتۀ دنیا است درحالی که دگرگونی احوال آن را می بیند.او گفت:چه کسی افسوس بارترین مردمان است؟فرمودند:کسی که از دنیا و آخرت بازماند و این روشن ترین زیانکاری است.او گفت:کدام آفریده کور است؟فرمودند:کسی که برای جز خدا عمل می کند و پاداش اش را از خدا می جوید.او گفت:کدام خشنود،برترین است؟آن که به آن چه خدا داده خشنود باشد.او گفت:کدام مصیبت سخت تر است؟فرمودند:مصیبت در دین.او گفت:کدام عمل نزد خداوند محبوب تر است؟فرمودند:چشم به راه گشایش بودن.او گفت:

چه کسی از مردمان در نزد خدا بهترین است؟فرمودند:هراسان ترین شان از او، پرهیزگارترین و پارساترین شان در دنیا.او گفت:کدام سخن در پیشگاه خداوند برتر است؟ فرمودند:یاد بسیار او و زاری و نیاز به درگاهش.او گفت:کدام سخن درست ترین است؟

ص:113

شهادة أن إله إلاّ اللّه.قال:فأیّ الأعمال أعظم عند اللّه(عزّ و جلّ)؟قال:التّسلیم و الورع.قال:فأیّ النّاس أکرم؟قال:من صدّق فی المواطن.ثمّ أقبل علیه السّلام علی الشّیخ فقال:یا شیخ إنّ اللّه(عزّ و جلّ)خلق خلقا ضیّق الدّنیا علیهم نظرا لهم، فزهّدهم فیها و فی حطامها،فرغبوا فی دار السّلام الّذی دعاهم،و صبروا علی ضیق المعیشة،و صبروا علی المکروه،و اشتاقوا الی ما عند اللّه من الکرامة،و بذلوا أنفسهم ابتغاء رضوان اللّه،و کانت خاتمة أعمالهم الشّهادة،فلقوا اللّه و هو عنهم راض،و علموا أنّ الموت سبیل لمن مضی و من بقی،فتزوّدوا لآخرتهم غیر الذّهب و الفضّة،و لبسوا الخشن،و صبروا علی ادنی القوت،و قدّموا الفضل و أحبّوا فی اللّه،و أبغضوا فی اللّه(عزّ و جلّ)أولئک المصابیح و أهل النّعیم فی الآخرة.و السّلام.فقال الشّیخ:فأین أذهب و أدع الجنّة،و أنا أراها و أری أهلها معک!جهّزنی بقوّة أتقوّی بها علی عدوّک فأعطاه أمیر المؤمنین علیه السّلام سلاحا و حمله،و کان فی الحرب بین یدی أمیر المؤمنین علیه السّلام یضرب قدما[قدما]و أمیر المؤمنین علیه السّلام یعجب ممّا یصنع،فلمّا اشتدّت الحرب أقدم فرسه حتّی قتل و اتّبعه رجل من أصحاب أمیر المؤمنین علیه السّلام فوجده صریعا،و وجد دابّته،و وجد سیفه فی ذراعه،فلمّا انقضت الحرب أتی أمیر المؤمنین علیه السّلام بدابّته و سلاحه و صلّی أمیر المؤمنین علیه السّلام علیه و قال علیه السّلام هذا و اللّه السّعید حقّا،فترحّموا علی أخیکم.

975-32- و بالإسناد،قال:حدّثنا أبی،عن سعد،عن ابن هاشم،عن النّوفلیّ،

ص:114

فرمود:گواهی لا اله الا اللّه.او گفت:کدام عمل در نزد خدا بزرگ ترین است؟فرمودند:

فرمانبری و پارسایی.او گفت:کدام کس گرامی ترین است؟فرمودند:کسی که در همه جا راستگو است.سپس حضرت به آن پیرمرد رو کرد و فرمود:ای پیرمرد همانا خداوند مردمانی را آفرید و چون به ایشان نظر داشت دنیا را برایشان تنگ گرفت.پس آنان را به دنیا و مال دنیا پارسا ساخت و آنان به محل امن همان که خداوند به آن دعوتشان می کرد،گراییدند و بر تنگی معیشت و بر سختی شکیبایی کردند و به کرامت هایی که در نزد خداوند بود مشتاق شدند و در جهت خشنودی خدا جان هاشان را بخشیدند و سرانجام عملشان شهادت شد.آن گاه در حالی خداوند را دیدار کردند که از ایشان خرسنده بود.و دانستند که همانا مرگ سرانجام رفتگان و ماندگان است.پس برای آخرتشان توشه ای جز زر و سیم برداشتند.جامۀ زبر پوشیدند و به کم ترین قوت شکیبایی کردند.نیک را مقدّم کردند و در راه خدا مهر ورزیدند و در راه او دشمنی کردند.اینان چراغ اند و صاحبان نعمت اند در آخرت و السلام.آن پیرمرد عرض کرد:کجا بروم و بهشت را رها کنم درحالی که بهشت و اهل آن را با تو می بینم.مرا به نیرویی توانمند کن که در برابر دشمنانت نیرومند گردم.امیر مؤمنان علیه السّلام سلاح و مرکبی به او داد.او در جنگ پیشاپیش امیر مؤمنان پیش می رفت و از آن چه می کرد حضرت را به شگفت وامی داشت.آن گاه که جنگ شدّت گرفت اسبش را به پیش راند تا کشته شد.مردی از اصحاب به دنبالش رفت و او را افتاده از اسب و شمشیر در دست یافت.چون جنگ به پایان رسید اسب و سلاحش را نزد امیر مؤمنان آورد و امیر مؤمنان بر او نماز گزارده،فرمود:به خدا سوگند او به راستی سعادتمند بود.پس بر برادرتان از خدا رحمت بخواهید.

ص:115

عن السّکونیّ،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه علیهما السّلام أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله صلّی علی سعد بن معاذ و قال:لقد وافی من الملائکة للصّلاة علیه تسعون ألف ملک و فیهم جبرئیل یصلّون علیه.فقلت:یا جبرئیل،بما استحقّ صلاتکم علیه؟فقال:بقراءة(قل هو اللّه أحد)قائما و قاعدا و راکبا و ماشیا و ذاهبا و جائیا.

976-33- و بالإسناد،قال:حدّثنا ابن المتوکّل،عن محمّد العطّار،عن ابن عیسی،عن البزنطیّ،عن داود بن سرحان،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لا ینبغی للمرأة أن تعطّل نفسها،و لو أن تعلّق فی عنقها قلادة،و لا ینبغی أن تدع یدها من الخضاب،و لو أن تمسّها بالحنّاء مسّا،و إن کانت مسنّة.

977-34- و بالإسناد،قال:حدّثنا أحمد بن محمّد،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطیّ،عن مفضّل بن عمر،عن جابر بن یزید،عن أبی جعفر الباقر علیه السّلام قال:

إذا کان حین یبعث اللّه(تبارک و تعالی)الخلق أتی بالأیّام یعرفها الخلائق باسمها و حلیتها،یقدمها یوم الجمعة له نور ساطع تتبعه سائر الأیّام،کأنّها عروس کریمة ذات وقار،تهدی إلی ذی حلم و یسار،ثمّ یکون یوم الجمعة شاهدا و حافظا لمن سارع إلی الجمعة،ثمّ یدخل المؤمنون الجنّة علی قدر سعیهم إلی الجمعة.

978-35- و بالإسناد،قال:حدّثنا العطّار،عن سعد،عن ابن أبی الخطّاب،عن جعفر بن بشیر،عن أبان،عن عبد الرّحمن بن أعین،عن أبی جعفر علیه السّلام أنّه قال:لقد غفر اللّه(عزّ و جلّ)لرجل من أهل البادیة بکلمتین دعا بهما.فقیل:و ما هما؟قال:

ص:116

892-نماز ملائکه بر سعد بن معاذ

[975]32-سکونی از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرشان روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله بر پیکر سعد بن معاذ نماز گزارد و فرمود:برای نماز بر او نود هزار فرشته که جبرئیل نیز در میان شان بود فرود آمدند و بر او نماز گزاردند.من به جبرئیل گفتم:ای جبرئیل به چه سبب او سزاوار نماز شما شد؟او گفت:به سبب قرائت(قل هو اللّه احد)در حالت ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و در آمد و رفت.

893-برای مرد سزاوار نیست که بی کار بماند

[976]33-از داود بن سرحان روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:برای زن سزاوار نیست که بی زیور بماند،اگرچه سینه ریزی باشد.و سزاوار نیست که دستش بی حنا بماند اگرچه به دست مالیدن باشد و اگرچه پیر باشد.

894-در مورد فضیلت روز جمعه

[977]34-از جابر بن یزید روایت شده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:چون زمانی برسد که خدا آفریدگان را مبعوث می کند،روزها را که همۀ آفریدگان به نام و آرایه اش می شناسد می آورد و روز جمعه که نوری از او می تابد در پیش می آید و دیگر روزها به دنبال او می آیند.

گویا که عروس شکوهمند و زیبایی است که به سوی شوهر بردبار و پولداری برده می شود.

سپس روز جمعه نگاهبان و گواه کسی می شود که به نماز جمعه شتاب کرده است.و مؤمنان به اندازۀ کوشش شان در نماز جمعه به بهشت می روند.

895-خداوند متعال بنده را به دو دعا می بخشد

[978]35-عبد الرّحمان بن اعین روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:خداوند والا مردی بادیه نشین را به جهت دو کلمه دعا آمرزید.گفتند:آن دو کلمه کدام است؟فرمودند:

ص:117

«اللّهمّ إن تعذّبنی فأهل ذلک أنا،و إن تغفر لی فأهل ذلک أنت»فغفر اللّه له.

979-36- و بالإسناد،قال:حدّثنا ما جیلویه،عن عمّه محمّد بن أبی القاسم، عن أحمد بن محمّد البرقیّ،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیرة،و محمّد بن سنان، عن طلحة بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:کان أبی یقول:ما من شیء أفسد للقلب من الخطیئة،إنّ القلب لیواقع الخطیئة،فما تزال به حتّی تغلب علیه فیصیر أسفله أعلاه و أعلاه أسفله.

980-37- و بالإسناد،قال:حدّثنی أبی عن سعد،عن ابن عیسی،عن محمّد البرقیّ،عن أحمد بن النّضر،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

کان غلام من الیهود یأتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله کثیرا حتّی استخفّه،و ربّما أرسله فی حاجة، و ربّما کتب له الکتاب إلی قوم،فافتقده أیّاما فسأل عنه،فقال له قائل:ترکته فی آخر یوم من أیّام الدّنیا؛فأتاه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی ناس من أصحابه،و کان له علیه السّلام برکة لا یکاد یکلّم أحدا إلاّ أجابه،فقال:یا غلام ففتح عینه،و قال:لبّیک یا أبا القاسم.قال:

قل:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أنّی محمّدا رسول اللّه»فنظر الغلام إلی أبیه،فلم یقل له شیئا،ثمّ ناداه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثانیة و قال له مثل قوله الأوّل،فالتفت الغلام إلی أبیه فلم یقل له شیئا،ثمّ ناداه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الثّالثة فالتفت الغلام إلی أبیه فقال:إن شئت فقل و إن شئت فلا فقال الغلام:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه،و أنّک رسول اللّه»و مات مکانه.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأبیه اخرج عنّا.ثمّ قال علیه السّلام لأصحابه:اغسلوه و کفّنوه

ص:118

«خدایا اگر مرا عذاب کنی من سزاوار آنم و اگر مرا بیاموزی تو سزاوار آنی»و خدا او را با این دو کلمه آمرزید.

896-از گناهان که قلب را فاسد می کند

[979]36-از صلحه بن زید روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:پدرم علیه السّلام می فرمود:

هیچ چیزی همچون گناه،ویران کنندۀ دل نیست همانا گناه با قلب درگیر می شود و دست بر نمی دارد تا بر او چیره شود و زیر و رویش کند.

897-غلام یهودی نزد پیامبر

[980]37-از جابر روایت شده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:غلامی یهودی بود که بسیار به نزد پیامبر گرامی می آمد،حضرت او را سبک پا یافت و بسا او را برای کاری می فرستاد و بسا با او برای قومی نامه می نوشت.آن گاه حضرت چند روزی او را ندید و درباره اش پرسید.کسی گفت:او را در واپسین روز زندگی اش ترک کردم.حضرت در میان گروهی از اصحابش به نزد او رفت و حضرت برکتی داشت که با هرکس سخن می گفت حتما پاسخش می داد.پس فرمود:ای غلام.او چشمانش را گشود و عرض کرد:لبیک یا ابا القاسم حضرت فرمودند:بگو:

«گواهی می دهم که معبودی جز خداوند نیست و من محمّد فرستادۀ خدایم».غلام به پدرش نگریست و چیزی نگفت:سپس رسول خدا برای بار دوم او را ندا داد و همان سخن را فرمود.

و باز غلام به پدرش رو کرد و چیزی نگفت.سپس رسول خدا برای بار سوم او را ندا داد و آن غلام به پدرش رو کرد و پدر گفت:اگر می خواهی بگو و اگر نمی خواهی نگو.آن گاه غلام گفت:«گواهی می دهم که معبودی جز خداوند نیست و تو فرستادۀ خداوندی».و همان دم جان سپرد پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به پدر او فرمود:از ما کناره بگیر.سپس به اصحابش فرمود:او را غسل و کفن کنید

ص:119

و أتونی به لأصلّی علیه؛ثمّ خرج و هو یقول:الحمد للّه الّذی أنجی بی الیوم نسمة من النّار.

981-38- و بالإسناد،قال:حدّثنا الحسین بن أحمد بن إدریس،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن إسماعیل المنقریّ،عن جدّه زیاد بن أبی زیاد،عن أبی جعفر الباقر علیهما السّلام قال:من أکل الطّین فإنّه الحکّة تقع فی بدنه و یهیّج علیه داء السّوء و یذهب بالقوّة عن ساقیه و قدمیه،و ما نقص من عمله فیما بینه و بین صحّته قبل أن یأکله حوسب علیه و عذّب علیه.

982-39- و بالإسناد،قال:حدّثنا ابن المغیرة عن جدّه،عن جدّه،عن السّکونیّ عن الصّادق علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أربع لا یدخل واحدة منهنّ بیتا إلاّ خرب و لم یعمر:الخیانة،و السّرقة،و شرب الخمر،و الزّنا.

983-40- و بالإسناد،قال:حدّثنا ابن إدریس عن أبیه،عن الأشعریّ،عن ابن هاشم،عن عمرو بن عثمان،عن محمّد بن عذافر،عن أبی حمزة،عن علیّ بن الحزوّر،عن القاسم بن أبی سعید،قال:أتت فاطمة علیها السّلام ابیها صلّی اللّه علیه و اله فذکرت عنده ضعف الحال فقال لها:أما تدرین ما منزلة علیّ عندی کفانی أمری و هو ابن اثنتی عشرة سنة،و ضرب بین یدیّ بالسّیف و هو ابن ستّ عشرة سنة،و قتل الأبطال و هو ابن تسع عشرة سنة،و فرّج همومی و هو ابن عشرین سنة،و قلع باب خیبر و هو ابن اثنتین و عشرین سنة،و کان لا یقلعه خمسون رجلا.قال:فأشرق لون

ص:120

و به نزدم بیاورید تا بر او نماز بخوانم.سپس پدر او بیرون رفت درحالی که می گفت:سپاس خدایی را که امروز به سبب من شخصی از دوزخ نجات داد.

898-ضررهای خوردن خاک

[981]38-زیاد بن ابو زیاد روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس گل بخورد بدنش خارش می گیرد و بیماری ای زشت بر او هجوم می آورد.نیرو را از بازو و پاهایش می برد و دربارۀ کاهش عملش در زمان بیماری نسبت به زمان تندرستی حساب پس می دهد و بر آن کیفر می گردد.

899-چهار چیز هستند که اگر وارد خانه ای شوند آن خانه خراب شود

[982]39-اسماعیل بن مسلم از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چهار چیز است که هرکدام از آن ها به خانه ای درآید آن را خراب می کند و دیگر آباد نمی شود:خیانت،دزدی،باده نوشی و زنا.

900-حضرت فاطمه علیها السّلام نزد پدرش رفت و از ضعف حالش گفت

[983]40-از قاسم بن ابو سعید روایت شده که روزی حضرت فاطمه علیها السّلام به نزد پدرشان آمدند و در نزدشان از ناتوانی سخن گفتند پس حضرت به او فرمودند:مگر نمی دانی منزلت علی در نزد من چگونه است؟دوازده ساله بود که نیازهای مرا برمی آورد.شانزده ساله بود که برای من شمشیر می زد.پهلوانان را از میان برمی داشت درحالی که نوزده سال داشت غم هایم را برطرف می کرد بیست ساله بود و حال آنکه پنجاه مرد نمی توانستند آن را از جا بردارند.

راوی گفته است:در این هنگام رنگ روی فاطمه علیها السّلام درخشید

ص:121

فاطمة علیها السّلام و لم تقرّ قدماه علی الأرض حتّی أتت علیّا علیه السّلام فأخبرته.فقال:کیف و لو حدّثک بفضل اللّه علیّ کلّه.

984-41- و بالإسناد،قال حدّثنا محمّد بن أحمد،عن عمر بن علیّ بن عمر بن یزید،عن عمّه محمّد بن عمر،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من وصل أحدا من أهل بیتی فی دار هذه الدّنیا بقیراط کافیته یوم القیامة بقنطار.

985-42- و بالإسناد،قال:حدّثنا محمّد بن موسی بن المتوکّل،عن عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن خالد بن جریر،عن أبی الرّبیع،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا ینال شفاعتی غدا من أخّر المفروضة بعد وقتها.

986-43- و بالإسناد،قال:حدّثنا الحسین بن إبراهیم بن ناتانة،عن علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی الیقطینیّ،عن زکریّا المؤمن،عن ابن ناجیة،عن داود بن النّعمان،عن ابن سیابة،عن ناجیة قال:قال:أبو جعفر إذا صلّیت العصر یوم الجمعة فقل:«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد الأوصیاء المرضیّین بأفضل صلواتک،و بارک علیهم بأفضل برکاتک،و السّلام علیه و علیهم و علی أرواحهم و أجسادهم و رحمة اللّه و برکاته»فإنّ من قالها بعد العصر،کتب اللّه(عزّ و جلّ)له مائة ألف حسنة،و محا عنه مائة ألف سیّئة،و قضی له بها مائة ألف حاجة،و رفع له

ص:122

و گامی بر زمین نگذاشته بود که به علی علیه السّلام رسید و از آن آگاهش کرد آن گاه علی علیه السّلام فرمود:چه حالی می شدی اگر ایشان همۀ بخشش های خداوند بر من را به تو بیان می کرد.

901-صله کردن اهل بیت

[984]41-محمّد بن عمر از پدرش به نقل از حضرت صادق علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس به یکی از خاندان من در این دنیا مال اندکی ببخشد،من در روز قیامت یک مال بسیار به او می دهم.

902-شفاعتم به کسی که واجبش را به تأخیر می اندازد نمی رسد

[985]42-ابو ربیع از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس نماز واجب را به پس از وقتش بیندازد فردای قیامت به شفاعت من نخواهد رسید.

دعا بعدازظهر جمعه

[986]43-از ناجیه روایت شده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:وقتی در روز جمعه نماز عصر را خواندی بگو:«خدایا بر محمّد و خاندان محمّد و جانشینان بر حق او با بهترین درودهایت درود بفرست و با برترین برکت هایت برکت بده و سلام و رحمت و برکات خدا بر او و بر آنان و بر جان و تنشان»؛زیرا هرکس پس از نماز عصر چنین بگوید خداوند برایش صد هزار حسنه می نویسد و از او صد هزار گناه را پاک می کند و صد هزار نیازش را برآورده کرده،صد هزار درجه بالا می برد.

ص:123

بها مائة ألف درجة.

987-44- و بالإسناد،قال:حدّثنا الحسین بن إبراهیم بن أحمد بن هشام المؤدّب،قال:حدّثنا ابن زکریّا،عن ابن حبیب،عن ابن بهلول،عن جعفر بن عثمان،عن سلیمان بن مهران،قال:دخلت علی الصّادق و عنده نفر من الشّیعة و هو یقول:معاشر الشّیعة،کونوا لنا زینا،و لا تکونوا لنا شینا،قولوا للنّاس حسنا، و احفظوا ألسنتکم و کفّوها عن الفضول،و قبیح القول.

988-45- و بالإسناد،قال:حدّثنا أبی،و ابن المتوکّل،و ما جیلویه،و ابن ناتانة جمیعا عن علیّ بن إبراهیم،عن أبی هدبة،عن أنس قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله طوبی لمن رآنی،و طوبی لمن رأی من رآنی،و طوبی لمن رأی من رأی من رآنی.

و قد أخرج علی بن إبراهیم هذا الحدیث و حدیث الطیر بهذا الإسناد فی کتاب (قرب الإسناد).

989-46- و بالإسناد،قال:حدّثنا أبی عن سعد عن ابن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن أبی الطّفیل،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأمیر المؤمنین علیه السّلام:اکتب ما أملی علیک.قال:یا نبیّ اللّه أتخاف علیّ النّسیان؟قال:

لست أخاف علیک النّسیان،و قد دعوت اللّه لک أن یحفّظک و لا ینسّیک،و لکن اکتب لشرکائک.قلت:و من شرکائی یا نبیّ اللّه؟قال:الأئمّة من ولدک،بهم تسقی

ص:124

904-قول امام صادق علیه السّلام به شیعیانش

[987]44-سلیمان مهران گفته است:به خدمت حضرت صادق علیه السّلام رفتم.در نزدشان گروهی از شیعیان بودند و ایشان می فرمود:ای گروه شیعه برای ما زینت باشید و ننگ مان نباشید با مردم نیک بگویید و زبان هاتان را نگاه دارید و آن را از سخن زیاد و زشت باز دارید.

905-فرمایش پیامبر:طوبی لمن ارانی

[988]45-از انس بن مالک روایت شده که پیامبر گرامی فرمودند:خوشا کسی که مرا ببیند و خوشا کسی که بینندۀ مرا ببیند و خوشا کسی که بینندۀ بینندۀ مرا ببیند.

علی بن ابراهیم این حدیث و حدیث طیر را با این سند در کتاب قرب الاسناد آورده است.

906-قول حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام

[989]46-ابو طفیل از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرانش روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:آنچه را برایت می خوانم بنویس.او عرض کرد:ای پیامبر خدا آیا می ترسی من فراموش کنم؟حضرت فرمود:از فراموشی ات نمی ترسم که از خداوند خواسته ام تو را[از فراموشی]نگاه دارد و آن را از یادت نبرد ولی برای شریکانت بنویس.من گفتم:ای پیامبر خدا شریکان من چه کسانی اند؟حضرت فرمود:امامانی از فرزندانت که به سبب آنان باران،امّتم را سیراب می کند

ص:125

أمّتی الغیث و بهم یستجاب دعاؤهم،و بهم یصرف اللّه عنهم البلاء،و بهم تنزّل الرّحمة من السّماء،و أومأ إلی الحسن علیه السّلام و قال:هذا أوّلهم؛و أومأ إلی الحسین علیه السّلام و قال:الأئمّة من ولده.

990-47- و بالإسناد،قال:حدّثنا ابن الولید،عن جدّه،عن أبی عبد اللّه الصّادق علیه السّلام قال:إنّ اللّه(عزّ و جلّ)أنزل علی نبیّه صلّی اللّه علیه و اله کتابا قبل أن یأتیه الموت، فقال:یا محمّد،هذا الکتاب وصیّتک إلی النّجیب من أهلک.قال:و ما النّجیب من أهلی،یا جبرئیل؟فقال:علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و کان علی الکتاب خواتیم من ذهب فدفعه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إلی علیّ علیه السّلام و أمره أن یفکّ خاتما منها و یعمل بما فیه،ففکّ علیّ علیه السّلام خاتما منها و عمل بما فیه،ثمّ دفعه إلی ابنه الحسن علیه السّلام ففکّ خاتما و عمل بما فیه،ثمّ دفعه إلی اخیه الحسین علیه السّلام ففکّ خاتما منهما فوجد فیه،أن اخرج بقوم إلی الشّهادة و لا شهادة لهم إلاّ معک،و اشر نفسک للّه(عزّ و جلّ)ففعل،ثمّ دفعه إلی علیّ بن الحسین علیه السّلام ففکّ خاتما فوجد فیه:اصمت و الزم منزلک اعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین؛ففعل،ثمّ دفعه إلی محمّد بن علیّ علیه السّلام ففکّ خاتما فوجد فیه حدّث النّاس و أفتهم،و لا تخافنّ إلاّ اللّه،فإنّه لا سبیل لأحد علیک؛ثمّ دفعه إلیّ ففککت خاتما فوجدت فیه:حدّث النّاس و أفتهم،و انشر علوم أهل بیتک،و صدّق آباءک الصّالحین،و لا تخافنّ أحدا إلاّ اللّه،فأنت فی حرز و أمان؛ففعلت ثمّ أدفعه إلی موسی بن جعفر،و کذلک یدفعه إلی الّذی من بعده،ثمّ کذلک إلی القائم المهدیّ علیه السّلام،

ص:126

و به سبب ایشان دعایشان مستجاب می گردد،خداوند به سبب ایشان بلا را برمی گرداند و به سبب آنان از آسمان رحمت نازل می کند.آن گاه به حسن علیه السّلام اشاره کرد و فرمود:این نخستین آنان است،سپس به حسین علیه السّلام اشاره کرد و فرمود:و امامان دیگر از فرزندان این پسرند.

907-کتابی که بر حضرت علی علیه السّلام و ائمه نازل گردیده

[990]47-احمد بن ولید از جدّش روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند بر پیامبر پیش از رحلتش نامه ای نازل کرد و فرمود:ای محمّد صلّی اللّه علیه و اله این نامه وصیّت تو به نجیب خاندانت باشد.حضرت فرمود:چه کسی نجیب خاندان من است ای جبرئیل؟او گفت:علی بن ابی طالب علیه السّلام.بر آن نامه مهرهایی از طلا بود و پیامبر گرامی آن را به علی علیه السّلام داد و فرمان داد که یک مهر از آن را بگشاید و به آنچه در آن است عمل کند.آن گاه علی علیه السّلام مهری از آن را گشود و به آن چه در آن بود،عمل کرد.سپس آن را به پسرش حسن علیه السّلام سپرد و او یک مهر از آن را گشود و به آنچه در آن بود،عمل کرد و سپس آن را به برادرش حسین علیه السّلام سپرد و او مهری را از آن گشود و در آن چنین یافت:با گروهی به سوی شهادت برو و برای آنان شهادتی جز با تو نیست و جان خودت را به خداوند عزّتمند بفروش.و او چنین کرد.سپس آن را به حضرت سجّاد علیه السّلام سپرد و او مهر آن را گشود و در آن چنین یافت:خاموش باش و در خانه ات بمان و پروردگارت را بندگی کن تا وفاتت برسد و او چنین کرد.سپس آن را به حضرت باقر علیه السّلام سپرد و او مهری از آن را گشود و در آن چنین یافت:برای مردم حدیث بگو و فتوا بده و جز از خداوند نهراس.که هیچ کس را به زیان رساندن بر تو راهی نیست.سپس آن را به من سپرد و من مهری از آن گشودم و در آن چنین یافتم:برای مردم حدیث بگو و فتوایشان بده و علوم خاندان خود را منتشر کن و پدران نیکوکارت را تصدیق کن و جز از خداوند نهراس که تو در پناه و ایمنی هستی.و من چنین کردم و من آن را به موسی خواهم سپرد و او نیز آن را به پس از خودش می سپارد و همین طور تا به قائم مهدی علیه السّلام برسد.

ص:127

991-48- و بالإسناد،قال:حدّثنا ابن المتوکّل،عن الحمیریّ،عن ابن عیسی، عن الحسن بن محبوب،عن مقاتل بن سلیمان،عن أبی عبد اللّه الصّادق علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أنا سیّد النّبیّین،و وصیّی سیّد الوصیّین،و أوصیاؤه سادة الأوصیاء،إنّ آدم علیه السّلام سأل اللّه(عزّ و جلّ)أن یجعل له وصیّا صالحا،فأوحی اللّه (عزّ و جلّ)إلیه:أنّی أکرمت الأنبیاء بالنّبوّة،ثمّ اخترت خلقی و جعلت خیارهم الأوصیاء.ثمّ أوحی اللّه(عزّ و جلّ)إلیه:یا آدم أوص إلی شیث علیه السّلام فأوصی آدم علیه السّلام إلی شیث علیه السّلام،و هو هبة اللّه بن آدم،و أوصی شیث علیه السّلام إلی ابنه شبّان و هو ابن نزلة الحوراء الّتی أنزلها اللّه علی آدم من الجنّة،فزوّجها ابنه شیثا،و أوصی شبّان إلی محلث،و أوصی محلث إلی محوت و أوصی محوت إلی علمیشا،و أوصی علمیشا إلی أخنوخ و هو إدریس النّبیّ علیه السّلام و أوصی إدریس علیه السّلام إلی ناحور، و دفعها ناحور إلی نوح النّبیّ علیه السّلام و أوصی نوح إلی سام،و أوصی سام إلی عثامر، و أوصی عثامر إلی برغیشانا،و أوصی برغیشانا إلی یافث،و أوصی یافث إلی برّة، و أوصی برّة إلی جفیسة،و أوصی جفیسة إلی عمران،و دفعها عمران إلی إبراهیم الخلیل علیه السّلام و أوصی إبراهیم علیه السّلام إلی ابنه إسماعیل علیه السّلام و أوصی إسماعیل إلی إسحاق علیه السّلام،و أوصی إسحاق إلی یعقوب علیه السّلام،و أوصی یعقوب علیه السّلام إلی یوسف علیه السّلام، و أوصی یوسف علیه السّلام إلی بثریا،و أوصی بثریا إلی شعیب علیه السّلام،و اوصی شعیب إلی موسی،و أوصی موسی بن عمران إلی یوشع بن نون،و أوصی یوشع بن نون إلی

ص:128

908-حدیث وصیت از حضرت آدم علیه السّلام تا حضرت حجت(عج)

[991]48-مقاتل بن سلیمان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

من سرور پیامبرانم و جانشین من سرور جانشینان است و جانشینانش سرور جانشینان اند همانا آدم علیه السّلام از خداوند عزّتمند خواست که برای او جانشینی سزاوار قرار دهد.خداوند به او وحی فرستاد که:من پیامبران را با نبوّت گرامی داشتم سپس آفریدگانم را برگزیدم و بهترین ایشان را جانشین[پیامبران]قرار دادم.آن گاه فرمود:ای آدم به شیث پیامبر وصیت کن.پس آدم علیه السّلام به شیث وصیّت کرد.و او هبة اللّه پسر آدم بود و شیث به پسرش شبّان وصیّت کرد.و او پسر نزلة الحوراء بود که خداوند او را از بهشت برای آدم فرود آورده بود و آدم او را به ازدواج پسرش درآورده بود و شبّان بن محلث وصیت کرد و محلث به محوت وصیت کرد و محوت به علمیشا وصیت کرد و علمیشا به اخنوخ وصیت کرد و او همان ادریس پیامبر است و ادریس به ناحور وصیت کرد و ناحور آن را به نوح پیامبر صلّی اللّه علیه و اله سپرد و نوح به سام وصیّت کرد و سام به عثامر وصیت کرد و عثامر به برغیشانا وصیت کرد و برغیشانا به یافث وصیت کرد و یافث به برّه وصیت کرد و برّه به جفیسه وصیت کرد و جفیسه به عمران وصیت کرد و عمران به ابراهیم خلیل علیه السّلام وصیت کرد و ابراهیم به پسرش اسماعیل وصیت کرد و اسماعیل به اسحاق وصیت کرد و اسحاق به یعقوب وصیت کرد و یعقوب به یوسف وصیت کرد و یوسف به بثریا وصیت کرد و بثریا به شعیب وصیت کرد و شعیب به موسای عمران وصیت کرد و موسی به یوشع بن نون وصیت کرد

ص:129

داود علیه السّلام،و أوصی داود علیه السّلام إلی سلیمان علیه السّلام،و أوصی سلیمان علیه السّلام إلی آصف بن برخیا،و أوصی آصف بن برخیا إلی زکریّا علیه السّلام،و دفعها زکریّا إلی عیسی ابن مریم علیه السّلام،و أوصی عیسی علیه السّلام إلی شمعون بن حمّون الصّفا علیه السّلام،و أوصی شمعون علیه السّلام إلی یحیی بن زکریّا علیه السّلام،و أوصی یحیی بن زکریّا إلی منذر،و أوصی منذر إلی سلیمة،و أوصی سلیمة إلی بردة،ثمّ قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:و دفعها إلیّ بردة، و أنا أدفعها إلیک یا علیّ،و أنت تدفعها إلی وصیّک و یدفعها وصیّک إلی أوصیائک من ولدک واحد بعد واحد حتّی تدفع إلی خیر أهل الأرض بعدک،و لتکفرنّ بک الأمّة،و لتختلفنّ علیک اختلافا شدیدا،الثّابت علیک کالمقیم معی،و الشّاذّ عنک فی النّار،و النّار مثوی للکافرین.

992-49- الحسین بن عبید اللّه،عن التّلّعکبریّ،عن ابن عقدة،عن الحسن بن علیّ بن إبراهیم العلویّ،عن الوشّاء،عن ثعلبة،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:إنّما الدّنیا فناء و عناء،و غیر و عبر،فمن فنائها أنّ الدّهر موتر قوسه مفوّق نبله،یرمی الصّحیح بالسّقم،و الحیّ بالموت،و من عنائها أنّ المرء یجمع ما لا یأکل،و یبنی ما لا یسکن،و من غیرها أنّک تری المغبوط مرحوما و المرحوم مغبوطا،لیس منها إلاّ نعیم زائل،او بؤس نازل،و من عبرها أنّ المرء یشرف علی أمله فیختطفه من دونه أجله.قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:و قال أمیر المؤمنین:

کم من مستدرج بالإحسان إلیه مغرور بالسّتر علیه،و مفتون بحسن القول فیه،

ص:130

و یوشع به داود علیه السّلام وصیت کرد و داود به سلیمان وصیت کرد و سلیمان به آصف بن برخیا وصیت کرد و آصف به زکریا وصیت کرد و زکریا به عیسی علیه السّلام وصیت کرد و عیسی به شمعون بن حمون صفا وصیت کرد و شمعون به یحیی بن زکریا وصیت کرد و یحیی به منذر وصیت کرد و منذر به سلیمه وصیت کرد و سلیمه به برده وصیت کرد.آن گاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

و برده آن را به من سپرد و ای علی من آن را به تو می سپارم و تو آن را به جانشین ات می سپاری و او آن را به جانشینی از جانشینانت که از فرزندان تو است یکی پس از دیگری می سپارد تا به بهترین اهل زمین پس از تو سپرده شود و به تحقیق امت به سبب[انکار]تو کافر خواهند شد و به یقین اختلاف شدیدی بر سر تو پیدا خواهند کرد که پایدار بر[خلافت و امامت]تو همچون پابرجای به همراه من است و جدا افتادۀ از تو در دوزخ است و دوزخ جایگاه کافران است.

909-ذمّ دنیا

[992]49-ثعلبه بن میمون از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام می فرمود:

همانا دنیا از بین رفتنی و زحمت و دگرگونی و درس آموزی است.فنای آن این است که روزگار کمانش را می کشد و تیر می گذارد تا با بیماری تندرست را بزند و با مرگ زنده را،و از زحمت اش آن است که مرد آنچه خود نمی خورد گرد می آورد و آنچه را نمی نشیند می سازد و از دگرگونی اش آن است که تو رشک انگیز را ناتوان و ناتوان را رشک انگیز می بینی که هیچ کدام جز نیک بختی ای زودگذر یا سختی ای فرود آمده نیست.و از عبرت هایش آن است که مرد به آرزویش نزدیک می شود و آن گاه اجلش آن را از او می رباید.حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:و امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:بسا مهلت داده شدۀ به احسان که با گناه پوشیده شده اش مغرور می شود و با گفتارهای نیک دربارۀ خودش فریب می خورد و خداوند هیچ بنده ای را به مانند مهلت دادن گرفتار نمی کند.

ص:131

و ما ابتلی اللّه عبدا بمثل الإملاء له.

993-50- ابن عقدة،قال:حدّثنی عبد اللّه بن إبراهیم بن قتیبة البرقیّ عن محمّد البرقیّ،عن زکریّا المؤمن عن إسحاق بن عبد اللّه الأشعریّ،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:لا تستعن بالمجوس،و لو علی أخذ قوائم شاتک و أنت ترید ذبحها.

994-51- ابن عقدة عن عبد اللّه بن إبراهیم بن قتیبة،عن علیّ بن الحکم،عن سلیمان بن جعفر،عن خالد الکیّال،عن عبد العزیز الصّائغ،قال:قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام أتری أنّ اللّه استرعی راعیا و استخلف خلیفة ثمّ یحجب عنهم شیئا من أمورهم.

تمّ المجلس الخامس عشر،و یتلوه المجلس السادس عشر إن شاء اللّه.

ص:132

910-در مورد مجوسی

[993]50-اسحاق بن عبد اللّه اشعری گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرماید:از زرتشتی کمک نخواه اگرچه برای گرفتن پاهای گوسفندی باشد که می خواهی آن را ذبح کنی.

[994]51-عبد العزیز صائغ روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:آیا می پنداری که خداوند شبانی را به خدمت می گیرد و کسی را به جانشینی می گذارد و آن گاه چیزی از کارشان را از آنان پنهان می کند.

مجلس پانزدهم به پایان رسید و به دنبال آن ان شاء اللّه مجلس شانزدهم می آید.

ص:133

[16] المجلس السادس عشر فیه روایات أبی المفضّل الشیبانی،رواها محمّد بن الحسن الطّوسی عن الجماعة المسمین،عن أبی المفضل

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

995-1- أخبرنا جماعة منهم الحسین بن عبید اللّه،و أحمد بن محمّد بن عبدون،و الحسن بن إسماعیل بن أشناس،أبو طالب بن خرور و أبو الحسن الصّفّار،جمیعا عن أبی المفضّل عن أحمد بن سفیان بن العبّاس عن أحمد بن عبید بن ناصح عن محمّد بن عمر بن واقد الأسلمیّ عن إبراهیم بن إسماعیل،عن داود بن حصین،عن أبی غطفان،عن ابن عبّاس،قال:اجتمع المشرکون فی دار النّدوة لیتشاوروا فی أمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأتی جبرئیل علیه السّلام رسول اللّه و أخبره الخبر،و أمره أن لا ینام فی مضجعه تلک اللّیلة،فلمّا أراد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله المبیت أمر علیّا علیه السّلام أن یبیت فی مضجعه تلک اللّیلة،فبات علیّ علیه السّلام و تغشّی ببرد أخضر حضرمیّ کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ینام فیه،و جعل السّیف إلی جنبه،فلمّا اجتمع أولئک النّفر من

ص:134

16- جلسه شانزدهم

اشاره

جلسه شانزدهم

و در آن روایات ابو مفضّل شیبانی است که محمّد بن حسن طوسی به واسطۀ

گروهی که نامشان آورده شده از ابو مفضّل روایت کرده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

911-قصۀ خوابیدن حضرت علی علیه السّلام به جای حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله

[995]1-ابن عبّاس گوید:مشرکان در دار الندوه گرد آمدند تا دربارۀ قتل رسول خدا مشورت کنند.آن گاه جبرئیل علیه السّلام به نزد رسول خدا آمد و او را از آن آگاه کرد و فرمان داد که در آن شب در بستر خویش نخوابد.پس هنگامی که رسول خدا خواست شبانه حرکت کند به علی علیه السّلام فرمود تا آن شب را در بستر او بخوابد.پس علی علیه السّلام خوابید و پارچۀ برد سبز حضرمی را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در آن می خوابید به خود پیچید و شمشیر را در کنارش گذاشت وقتی آن گروه قریشی گرد آمده و در کمین بودند تا آن حضرت را به قتل برسانند

ص:135

قریش یطوفون و یرصدونه،یریدون قتله،فخرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هم جلوس علی الباب،عددهم خمسة و عشرون رجلا،فأخذ حفنة من البطحاء ثمّ جعل یذرّها علی رءوسهم و هو یقرأ یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ [یس(36):1-9]حتّی بلغ فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ [یس(36):1-9]فقال لهم قائل:ما تنتظرون قد و اللّه خبتم و خسرتم،و اللّه لقد مرّ بکم و ما منکم رجل إلاّ و قد جعل علی رأسه ترابا.

فقالوا:و اللّه ما أبصرناه.قال:فأنزل اللّه(عزّ و جلّ): وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ [الانفال(8):30].

996-2- حدّثنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن أحمد بن یحیی بن صفوان،عن محفوظ بن بحر،عن الهیثم بن جمیل،عن قیس بن الرّبیع،عن حکیم بن جبیر،عن علیّ بن الحسین علیه السّلام فی قوله(عزّ و جلّ): وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ [البقرة(2):207]قال:نزلت فی علیّ علیه السّلام حین بات علی فراش رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.

997-3- أخبرنا جماعة عن أبی المفضّل،عن محمّد بن العبّاس النّحویّ،عن الخلیل بن أسد،عن سعید بن أوس،قال:کان أبو عمرو بن العلاء إذا قرأ وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ [البقرة(2):207]قال:کرّم اللّه علیّا علیه السّلام، فیه نزلت هذه الآیة.

ص:136

رسول خدا بیرون آمد درحالی که آنان بر در نشسته بودند و شمارشان بیست و پنج تن بود.

پس یک مشت از خاک بطحاء را در برگرفت و آن را بر سر ایشان پاشید و این آیه ها را خواند:

یس* وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ... فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ [یس(36):آیۀ 1 تا 9]آن گاه شخصی به آنان گفت:منتظر نباشید.به خدا سوگند به خطا رفتید و زیان کردید.به خدا سوگند او از شما گذشت و هیچ مردی از شما نماند که بر سرش خاک نریخته باشد.آنان گفتند:به خدا سوگند که ما او را ندیدیم.آن گاه خداوند چنین نازل فرمود:«و هنگامی که کافران با تو خدعه کردند که تو را حبس کنند یا بکشند یا بیرونت کنند خدا هم مکر ورزید که خدا بهترین مکر کنندگان است».[انفال(8):آیۀ 30]

912-نزول آیۀ شریفۀ (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی)

[996]2-حکیم جبیر دربارۀ این آیه«و برخی از مردم در جستجوی خرسندی خداوند جانشان را می فروشند»[بقره(2):آیۀ 207]روایت کرده که حضرت سجّاد علیه السّلام فرمودند:

دربارۀ علی علیه السّلام فرود آمد آن گاه که بر بستر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خوابید.

[997]3-ابو عمرو بن علا وقتی این آیه را می خواند:«و برخی از مردم در جست وجوی خرسندی خداوند جانشان را می فروشند».[بقره(2):آیۀ 207]می گفت:خداوند علی علیه السّلام را گرامی بدارد که این آیه دربارۀ او فرود آمده است.

ص:137

998-4- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان،عن محمّد بن الصّبّاح،عن محمّد بن کثیر،عن عوف الأعرابیّ من أهل البصرة،عن الحسن بن أبی الحسن،عن أنس بن مالک،قال:لمّا توجّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی الغار و معه أبو بکر،أمر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله علیّا علیه السّلام أن ینام علی فراشه و یتوشّح ببردته،فبات علیّ علیه السّلام موطّنا نفسه علی القتل،و جاءت رجال قریش من بطونها یریدون قتل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فلمّا أرادوا أن یضعوا علیه أسیافهم لا یشکّون أنّه محمّد صلّی اللّه علیه و اله فقالوا:

أیقظوه لیجد ألم القتل و یری السّیوف تأخذه؛فلمّا أیقظوه و رأوه علیّا علیه السّلام ترکوه و تفرّقوا فی طلب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأنزل اللّه(عزّ و جلّ): وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ [البقرة(2):207] وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.

999-5- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن حفص، عن محمّد بن عبید عن أبی یحیی التّیمیّ،عن عبد اللّه بن جندب،عن أبی ثابت، عن أبیه،عن مجاهد،قال:فخرت عائشة بأبیها و مکانه مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی الغار،فقال عبد اللّه بن شدّاد بن الهاد:و أین أنت من علیّ بن أبی طالب حیث نام فی مکانه و هو یری أنّه یقتل؟فسکتت و لم تحر جوابا.

1000-6- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبید اللّه بن الحسین عن إبراهیم العلویّ،عن محمّد بن علیّ بن حمزة العلویّ،عن أبیه،عن الحسین بن زید،عن عبد اللّه بن محمّد بن عمر بن علیّ بن أبی طالب،عن أبیه،عن جدّه،عن

ص:138

[998]4-انس بن مالک روایت کرده که وقتی رسول خدا که ابو بکر نیز به همراهشان بود به سوی غار رفت،به علی علیه السّلام فرمود که بر بستر او بخوابد و برد او را به خود بپیچد.پس علی علیه السّلام درحالی که خودش را برای شهادت آماده کرده بود،خوابید.و مردان قریشی در حالی آمدند که می خواستند رسول خدا را بکشند،هنگامی که خواستند شمشیرهاشان را بر او بزنند تردید نداشتند که او محمّد صلّی اللّه علیه و اله است ولی گفتند:او را بیدار کنید تا درد کشته شدن را دریابد و ببیند که شمشیرها بر او فرود می آیند.چون او را بیدار کردند و دیدند که علی علیه السّلام است او را رها کردند و در جستجوی رسول خدا پراکنده شدند و خداوند عزّتمند چنین نازل فرمود:«و برخی از مردم در جست وجوی خشنودی خداوند جانشان را می فروشند و خداوند به بندگانش مهربان است».[بقره(2):آیۀ 207]

[999]5-مجاهد گفته است:عایشه به پدرش و همراهی او با رسول خدا در غار مباهات کرد عبد اللّه بن شدّاد بن هاد گفت:نظرت دربارۀ علی بن ابی طالب چیست وقتی در جای او خوابید و می دانست که کشته می شود؟عایشه خاموش شد و پاسخی نیافت.

ص:139

جعدة بن هبیرة،عن أمّ هانئ بنت أبی طالب علیه السّلام،قالت:لمّا أمر اللّه(تعالی)نبیّه صلّی اللّه علیه و اله بالهجرة و أنام علیّا علیه السّلام فی فراشه و وشحه ببرد له حضرمیّ،ثمّ خرج،فإذا وجوه قریش علی بابه،فأخذ حفنة من تراب فذرّها علی رءوسهم،فلم یشعر به أحد منهم،و دخل علی بیتی،فلمّا أصبح أقبل علیّ و قال:أبشری یا أمّ هانئ،فهذا جبرئیل علیه السّلام یخبرنی أنّ اللّه(عزّ و جلّ)قد أنجی علیّا علیه السّلام من عدوّه.قالت:و خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مع جناح الصّبح إلی غار ثور،و کان فیه ثلاثا،حتّی سکن عنه الطّلب،ثمّ أرسل إلی علیّ علیه السّلام و أمره بأمره و أداء الأمانة.

1001-7- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن محمّد بن مهرویه و جعفر بن إدریس القزوینیّین عن داود بن سلیمان الغازی،عن الرّضا علیه السّلام و حدّثنا عبد اللّه بن أحمد بن عامر قال حدّثنا أبی و جدّی أحمد بن علیّ بن مهدیّ بن صدقة بن هشام بن غالب عن أبیه،قالوا:حدّثنا علیّ بن موسی الرّضا عن آبائه علیهم السّلام عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:الإیمان إقرار باللّسان،و معرفة بالقلب،و عمل بالأرکان،و لفظ الحدیث لداود بن سلیمان عن الرضا علیه السّلام.

1002-8- قال أبو المفضّل:و حدّثنا إسحاق بن إبراهیم الطّبریّ،عن عمّار بن رجاء الأسترآبادیّ،و محمّد بن عطیّة الرّازیّ،و أبو حاتم محمّد بن إدریس الحنظلیّ و غیرهم،جمیعا عن أبی الصّلت الهرویّ،قال:حدّثنا علیّ بن موسی

ص:140

[1000]6-امّ هانی بنت ابی طالب گفته است:وقتی خداوند والا به پیامبرش فرمان هجرت داد و ایشان علی علیه السّلام را در بستر خودش خواباند و با برد حضرمی خود،رویش را پوشاند و سپس خارج شد ناگاه قریشیان را بر در خانه دید،پس مشته ای از خاک برگرفت و آن را به روی سرشان پاشید و هیچ کدام از آنان او را ندیدند،و آن گاه به خانۀ من آمد.چون صبح شد به سوی من آمد و فرمود:مژده بر تو ای امّ هانی این جبرئیل علیه السّلام است که به من خبر می دهد همانا خداوند عزّتمند علی علیه السّلام را از دشمنانش نجات داده است.او گفته است:رسول خدا در آغاز صبح به سوی غار ثور رفت و سه روز در آن جا بود تا جست وجو تمام شد.سپس به دنبال علی فرستاد و فرمود تا کارهایش را انجام بدهد و امانت ها را بازگرداند.

913-حقیقت ایمان

[1001]7-حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:ایمان اقرار به زبان،شناخت با دل و عمل به اعضا است.عبارت حدیث از داود بن سلیمان از امام رضا علیه السّلام است.

ص:141

الرّضا عن أبیه،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن علیّ بن الحسین عن أبیه،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:الإیمان قول باللّسان، و معرفة بالقلب،و عمل بالأرکان.قال أبو حاتم:قال أبو الصّلت:لو قرئ هذا الإسناد علی مجنون لبرأ بإذن اللّه(تعالی).

1003-9- قال أبو المفضّل:و هذا حدیث لم یحدّث به عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إلاّ أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام من روایة الرّضا عن آبائه علیهم السّلام،و أجمع علی هذا القول أئمّة أصحاب الحدیث فیما أعلم،و احتجّوا بهذا الحدیث علی المرجئة، و لم یحدّث به فیما أعلم إلاّ موسی بن جعفر عن أبیه(صلوات اللّه علیهما)،و کنت لا أعلم أنّ أحدا رواه عن موسی بن جعفر علیهما السّلام إلاّ ابنه الرّضا علیه السّلام حتّی حدّثناه محمّد بن علیّ بن معمّر الکوفیّ،و ما کتبته إلاّ عنه،قال:حدّثنا عبد اللّه ابن سعید البصریّ العابد بسورا،قال:حدّثنا محمّد بن صدقة و محمّد بن تمیم،قالا:حدّثنا موسی بن جعفر عن أبیه بإسناده مثله سواء.

1004-10- أخبرنا جماعة،قالوا:أخبرنا أبو المفضّل،قال:حدّثنا أبو علیّ محمّد بن همّام،قال:حدّثنا عبد اللّه بن عبد اللّه بن طاهر بن أحمد المصعبیّ،قال:

کنت فی مجلس أخی طاهر بن عبد اللّه بن طاهر بخراسان،و فی مجلسه یومئذ إسحاق بن راهویه الحنظلیّ و أبو الصّلت عبد السّلام بن صالح الهرویّ و جماعة من الفقهاء و أصحاب الحدیث،فتذاکروا الإیمان،فابتدأ إسحاق بن راهویه

ص:142

[1002]8-ابا صلت هروی گفته است:حضرت رضا علیه السّلام از پدرشان از حضرت صادق علیه السّلام از پدرشان از حضرت سجّاد علیه السّلام از پدرشان روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:ایمان اقرار به زبان،معرفت در دل و عمل به اعضا است.

ابو حاتم محمّد حنظلی گفته که ابا صلت گفت:اگر این سند بر دیوانه خوانده شود به اذن خدا بهبود می یابد.

[1003]9-ابو مفضل گفته است:و این حدیثی است که آن را کسی جز امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام از پیامبر گرامی روایت نکرده است و حضرت رضا علیه السّلام آن را نقل فرموده است و چنان که می دانم بزرگان اصحاب حدیث بر این سخن اتّفاق نظر دارند و با این حدیث بر گروه مرجئه احتجاج کرده اند.و چنان که می دانم آن را جز موسی بن جعفر از پدرشان علیهم السّلام روایت نکرده است و همچنین گمان نمی کنم که این حدیث از موسی بن جعفر علیه السّلام را جز پسرش حضرت رضا علیه السّلام روایت کرده باشد.چنان که محمّد بن علی بن معمّر کوفی آن را برای ما حدیث کرد و من آن را جز از او ننوشتم.او گفته که عبد اللّه بن سعید بصری آن را در سورا به من گفت و عبد اللّه گفته که آن را محمّد بن صدقه و محمّد بن تمیم برایمان روایت کرده اند و آن دو گفتند که این حدیث را موسی بن جعفر علیه السّلام از پدرشان به همان سند برایمان روایت کردند.

915-حقیقت ایمان

[1004]10-عبد اللّه بن عبد اللّه بن طاهر مصعبی گفته است:در خراسان در مجلس برادرم طاهر بن عبد اللّه بن طاهر بودم آن روز اسحاق بن راهویه حنظلی و ابا صلت عبد السلام بن صالح هروی و گروهی از فقیهان و اصحاب حدیث گرد آمده و دربارۀ ایمان سخن گفتند.

ص:143

فتحدّث فیه بعدّة أحادیث،و خاض الفقهاء و أصحاب الحدیث فی ذلک،و أبو الصّلت ساکت،فقیل له:یا ابا الصّلت ألا تحدّثنا،فقال:حدّثنی الرّضا علیّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب صلّی اللّه علیه و اله و کان و اللّه رضی کما وسم بالرّضا قال:حدّثنا الکاظم موسی بن جعفر قال:حدّثنی أبی الصّادق جعفر بن محمّد قال:حدّثنی أبی الباقر محمّد بن علیّ قال:حدّثنی أبی السّجّاد علیّ بن الحسین قال حدّثنی أبی الحسین سبط رسول اللّه صلّی اللّه علیهم أجمعین و سیّد الشّهداء،قال حدّثنی أبی الوصیّ علیّ بن أبی طالب صلّی اللّه علیه و اله قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:الإیمان عقد بالقلب،و نطق باللّسان،و عمل بالأرکان.قال:

فخرس أهل المجلس کلّهم،و نهض أبو الصّلت،فنهض معه إسحاق بن راهویه و الفقهاء،فأقبل إسحاق بن راهویه علی أبی الصّلت قال له و نحن نسمع:یا ابا الصّلت،أیّ إسناد هذا؟فقال:یابن راهویه هذا سعوط المجانین،هذا عطر الرّجال ذوی الألباب.

1005-11- أخبرنا جماعة،قالوا:أخبرنا أبو المفضّل،قال:حدّثنا أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه بن راشد الطّاهریّ الکاتب،فی دار عبد الرّحمن بن عیسی بن داود بن الجرّاح و بحضرته إملاء یوم الثّلاثاء لتسع خلون من جمادی الأولی سنة أربع و عشرین و ثلاثمائة،قال:حملنی علیّ بن محمّد بن الفرات فی وقت من الأوقات برّا واسعا إلی أبی أحمد عبید اللّه بن عبد اللّه بن طاهر،فأوصلته الیه،

ص:144

ابتدا اسحاق بن راهویه لب به سخن گشود و حدیث هایی چند در آن باره باز گفت و فقهاء و اصحاب حدیث در آن مورد بحث کردند ولی ابا صلت خاموش بود به او گفتند:ای ابا صلت آیا برایمان حدیث نمی گویی؟او گفت:حضرت رضا علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن [علی بن]الحسین بن علی بن ابی طالب علیه السّلام به من فرمودند:-و به خدا سوگند او خشنود بود چنان که رضا نامیده شده بود-حضرت کاظم موسی بن جعفر علیه السّلام از پدرانشان از علی بن ابی طالب علیهم السّلام روایت کرده اند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ایمان پیمان قلبی،گفتار زبانی و عمل به اعضا است.راوی گفته است:در این هنگام اهل مجلس همگی خاموش شدند و ابا صلت برخاست و اسحاق بن راهویه و فقیهان هم با او برخاستند.آن گاه اسحاق بن راهویه به نزد ابا صلت آمد و درحالی که ما می شنیدیم به او گفت:ای ابا صلت این کدام حدیث است؟او گفت:ای پسر راهویه این دوای عقل دیوانگان است.این عطر مردان خردمند است.

914-عقوبت کفران نعمت ها

[1005]11-ابو مفضّل گفته است:ابو عبد اللّه محمّد بن عبید اللّه بن راشد طاهری کاتب در خانۀ عبد الرّحمنان بن عیسی بن داود بن جرّاح-و در حضور برابرش نوشته ای بود-در روز سه شنبه نهم جمادی الاولی سال سیصد و بیست و چهار گفت:علی بن محمّد بن فرات روزی از روزها گندم بسیاری را به من سپرد تا آن را به ابو احمد عبید اللّه بن عبد اللّه بن طاهر برسانم.من آن را به او رساندم و او را سخت در تنگنا دیدم.آن گاه او گندم را پذیرفت و همان هنگام بدیهه ای سرود:

ص:145

و وجدته علی إضافة شدیدة،فقبله و کتب فی الوقت بدیهة:

أیادیک عندی معظمات جلائل طوال المدی شکری لهنّ قصیر

فإن کنت عن شکری غنیّا فإنّنی إلی شکر ما أولیتنی لفقیر

قال:فقلت:هذا أعزّ اللّه الأمیر-حسن قال:أحسن منه ما سرقته منه فقلت:و ما هو؟قال:حدیثان حدّثنی بهما أبو الصّلت عبد السّلام بن صالح الهرویّ،قال:

حدّثنی أبو الحسن علیّ بن موسی الرّضا قال حدّثنی أبی عن جدّی جعفر بن محمّد عن أبیه،عن جدّه،علیّ بن الحسین عن أبیه،عن جدّه أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیهم أجمعین قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:أسرع الذّنوب عقوبة کفران النّعمة.

و حدّثنی أبو الصّلت بهذا الإسناد،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یؤتی بعبد یوم القیامة فیوقف بین یدی اللّه(عزّ و جلّ)فیأمر به إلی النّار،فیقول:أی ربّ أمرت بی إلی النّار و قد قرأت القرآن!فیقول اللّه:أی عبدی إنّی أنعمت علیک فلم تشکر نعمتی.

فیقول:أی ربّ أنعمت علیّ بکذا،فشکرتک بکذا و أنعمت علیّ بکذا؛فشکرتک بکذا فلا یزال یحصی النّعمة یعدّد الشّکر فیقول اللّه(تعالی)صدقت عبدی إلاّ أنّک لم تشکر من أجریت لک نعمتی علی یدیه،و إنّی قد آلیت علی نفسی أن لا أقبل شکر عبد لنعمة أنعمتها علیه حتّی یشکر من ساقها من خلقی إلیه.قال:فانصرفت بالخبر إلی علیّ بن الفرات،و هو فی مجلس أبی العبّاس أحمد بن محمّد بن الفرات،و ذکرت ما جری،فاستحسن الخبر و انتسخه،و ردّنی فی الوقت إلی

ص:146

عطایای تو در نزد من بزرگ و باشکوه است

و تا پایان روزگار سپاس من برای آن اندک

اگر تو از سپاس من بی نیاز هستی،من

به سپاس آنچه با من کرده ای،نیازمندم

من گفتم:این نیکو است-خداوند امیر را گرامی بدارد-.او گفت:نیکوتر از این چیزی است که من از او نهان داشته ام.[برایش در نامه ننوشتم]من گفتم:آن چیست؟او گفت:دو حدیث که ابا صلت عبد السلام ابن صالح هروی برای من گفته است.او گفت که ابو الحسن علی بن موسی الرضا علیه السّلام از پدرشان به نقل از جدّشان حضرت صادق علیه السّلام از پدرشان به نقل از جدّشان حضرت سجّاد علیه السّلام از پدرشان به نقل از جدّشان امیر مؤمنان علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:شتابان ترین گناه به سوی عذاب ناسپاسی نعمت است.ابا صلت با همین سند به من گفت که به پیامبر گرامی فرمودند:در روز قیامت بنده ای را می آورند و در برابر خداوند عزّتمند می ایستانند و آنگاه که خدا او را به دوزخ فرمان می دهد او عرض می کند پروردگارا فرمان دادی مرا به دوزخ افکنند درحالی که من قرآن خوانده ام.خداوند می فرماید:ای بندۀ من به تو نعمت دادم و تو مرا سپاس نگزاردی.او عرض می کند:پروردگارا تو فلان نعمت را به من دادی و من چنین و چنان تو را سپاس گزاردم و باز فلان نعمت را دادی و من چنین و چنان تو را سپاس گزاردم و پیوسته نعمت ها را می شمرد و سپاس ها را باز می گوید.تا خداوند والا می فرماید:راست می گویی جز این که تو از کسی که نعمت مرا از دستان او گرفتی سپاسگزاری نکردی.و همانا من با خودم عهد کرده ام که سپاس بنده را برای نعمتی که به او داده ام از او نپذیرم تا او از کسی که آن نعمت را به سوی او رانده است سپاسگزاری کند.راوی گفته است:من با این خبر به سوی علی بن فرات بازگشتم درحالی که در مجلس ابو عبّاس احمد بن محمد بن فرات بود.وقتی خبر را گفتم:

ص:147

أحمد أبی عبید اللّه بن عبد اللّه ببرّ واسع من برّ أخیه،فأوصلته إلیه،فقبله و سرّ به، و کتب إلیه:.

شکراک معقود بإیمانی حکم فی سرّی و إعلانی

عقد ضمیر و فمّ ناطق و فعل أعضاء و أرکان

فقلت:هذا-أعزّ اللّه الأمیر-أحسن من الأوّل.فقال:أحسن منه ما سرقته منه.

قلت:و ما هو؟قال:حدّثنا أبو الصّلت عبد السّلام بن صالح بنیسابور،قال:

حدّثنی أبو الحسن علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام قال:حدّثنی أبی موسی الکاظم، قال:حدّثنی أبی جعفر الصّادق،قال:حدّثنی أبی محمّد بن علیّ الباقر،قال:

حدّثنی أبی علیّ السّجّاد،قال:حدّثنی أبی الحسین السّبط،قال:حدّثنی أبی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:الإیمان عقد بالقلب،و نطق باللّسان،و عمل بالأرکان.قال:فعدت إلی أبی العبّاس بن الفرات فحدّثته بالحدیث فانتسخه.قال:أبو أحمد و کان أبو الصّلت فی مجلس أخی بنیشابور و حضر مجلسه متفقّهة نیشابور و أصحاب الحدیث منهم،و فیهم إسحاق بن راهویه،فأقبل إسحاق علی أبی الصّلت،فقال:یا أبا الصّلت،أیّ إسناد هذا ما أغربه و أعجبه!قال:هذا سعوط المجانین الّذی إذا سعط به المجنون برأ بإذن اللّه (تعالی).قال أبو المفضّل:حدّثت أبی علیّ بن همّام عمّا تقدّمه من حدیثه عن أبی أحمد،و سألنی فی الحدیث الثّانی أن أملیه علیه من أجل الزّیادة فیه و الشّعر

ص:148

او آن را نیکو شمرد و نوشت و همان هنگام مرا با گندمی بیشتر از برادرش به سوی ابو احمد عبد اللّه بن عبد اللّه برگرداند.من آن را به او رساندم.او پذیرفت و شادمان شده به او نوشت:

سپاس برای تو،به سوگندهایم گره خورده است

و حاکم بر نهان و آشکار من است

پیوند درونم و گفتار زبان سخنگویم

و کردار اعضا و ارکان من است

من گفتم:-خداوند امیر را گرامی بدارد-این نیکوتر از نخستین است.او گفت:نیکوتر از این، چیزی است که من از او نهان داشته ام.من گفتم:آن چیست؟گفت:ابا صلت عبد السلام بن صالح در نیشابور به ما گفت حضرت ابو الحسن رضا علیه السّلام از پدرشان به نقل از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از حضرت سجّاد علیه السّلام از پدرشان به نقل از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرد که پیامبر گرامی فرمودند:ایمان پیمان قلبی،گفتار زبانی و عمل به اعضا است.راوی گفته است:

من به نزد ابو عباس بن فرات رفتم و حدیث را برایش گفتم و او آن را نوشت.ابو احمد گفته است:ابا صلت در مجلس برادرم در نیشابور بود و در مجلس او فقیهان نیشابور و اصحاب حدیث حاضر می شدند و از آن جمله اسحاق بن راهویه بود که به سوی ابا صلت آمد و گفت:

این دوای عقل دیوانگان است.دوایی که وقتی دیوانه آن را در بینی اش بریزد و به اذن خدای والا بهبودی می یابد.ابو مفضّل گفته است:حدیث پیشین ابو احمد را از ابو علی بن همّام نقل کردم و او دربارۀ حدیث دوم از من خواست که آن را برایش بخوانم تا بنویسد؛زیرا چیزی افزون تر و شعری داشت و من بر او خواندم.

ص:149

فأملیته علیه.

1006-12- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین الخثعمیّ، عن عبّاد بن یعقوب الأسدیّ،عن أرطاة بن حبیب،عن عبید بن ذکوان،عن عمرو بن خالد،قال:حدّثنی زید بن علیّ و هو آخذ بشعره،قال:حدّثنی أبی علیّ بن الحسین و هو آخذ بشعره،قال:سمعت أبی الحسین بن علیّ و هو آخذ بشعره، قال:سمعت أمیر المؤمنین و هو آخذ بشعره،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو آخذ بشعره،قال:من آذی شعرة منّی فقد آذانی،و من آذانی فقد آذی اللّه(عزّ و جلّ) و من آذی اللّه(عزّ و جلّ)لعنه ملأ السّماوات و ملأ الأرض و تلا: إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً [الاحزاب(33):57].

1007-13- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن القاسم بن زکریّا، عن حسین بن نصر بن مزاحم،عن أبیه،عن أبی خالد الواسطیّ،عن زید بن علیّ، عن آبائه،عن علیّ علیه السّلام قال:أتی رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا رسول اللّه،أیّ الخلق أحبّ إلیک؟قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أنا إلی جنبه هذا و ابناه و أمّهما،هم منّی و أنا منهم، و هم معی فی الجنّة هکذا؛و جمع بین إصبعیه.

1008-14- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن هشام، عن محمّد بن إسماعیل بن علیّة،عن وهب بن حریز،عن أبیه،عن الفضیل بن یسار،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیه السّلام قال:من أعطی الدّعاء لم یحرم الإجابة،

ص:150

916-اذیت کردن حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله

[1006]12-زید بن علی درحالی که مویش را گرفته بود،گفت:پدرم علی بن حسین علیه السّلام در حالی که مویش را گرفته بود،فرمود:از پدرم حسین بن علی علیه السّلام شنیدم درحالی که مویش را گرفته بود،فرمود:از امیر مؤمنان علی بن ابیطالب علیه السّلام شنیدم درحالی که مویش را گرفته بود،فرمود:

از رسول خدا شنیدم درحالی که مویش را گرفته بود،فرمود:هرکسی تار مویی از من بیازارد مرا آزرده است و هرکس مرا بیازارد،خداوند عزّتمند را آزرده است و هرکس خداوند عزتمند را بیازارد،ساکنان آسمان ها و ساکنان زمین او را لعنت می کنند.سپس این آیه را خواند:«همانا کسانی که خداوند و فرستاده اش را می آزارند،خداوند آنان را در دنیا و آخرت لعنتشان می کند و عذابی خوارکننده برایشان آماده می کند».[احزاب(33):آیۀ 57]

917-دوست داشتنی ترین مردم نزد پیامبر

[1007]13-زید بن علی از پدرانش به نقل از علی علیه السّلام روایت کرده که مردی به خدمت پیامبر گرامی آمد و عرض کرد:ای رسول خدا کدام مردمان در نزد شما محبوب ترند؟رسول خدا درحالی که من در کنارش بودم،فرمودند:این و دو پسرش و مادرشان.ایشان از منند و من از آنان هستم.آنان در بهشت نیز بدین سان با من هستند.و انگشتانشان را با هم جمع کردند.

918-تفسیر قول خداوند: (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ)

[1008]14-فضیل بن یسار روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:به هرکس[توفیق]دعا داده شود از اجابت محروم نمی شود

ص:151

و من أعطی الشّکر لم یمنع الزّیادة؛و تلا أبو جعفر علیه السّلام وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ [ابراهیم(14):7].

1009-15- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن عبد اللّه بن راشد، عن عبید اللّه بن عبد اللّه بن طاهر،عن الهرویّ،عن الرّضا علیه السّلام قال إذا ولّی الظّالم الظّالم فقد أنتصف الحقّ،و إذا ولّی العادل العادل فقد اعتدل الحقّ،و إذا ولّی العادل الظّالم فقد استراح الحقّ،و إذا ولّی العبد الحرّ فقد استرقّ الحقّ.

1010-16- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد بن محمود، عن أحمد بن عبد الرّحمن الذّهلیّ،عن عبد الرّحمن بن أبی حمّاد،عن أبی العلاء الخفّاف،یعنی خالد بن طهمان،عن شجرة.قال:قال أبو جعفر الباقر علیه السّلام یا شجرة، بحبّنا تغفر لکم الذّنوب.

1011-17- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عبد اللّه بن عمّار الثّقفیّ،الکاتب،عن علیّ بن محمّد النّوفلیّ،عن محمّد بن الحارث الدّهنیّ،عن القاسم بن الفضل،عن عبّاد المنقریّ،عن الصّادق عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام،قال:

مرّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بظبیة مربوطة بطنب فسطاط،فلمّا رأته أطلق اللّه(عزّ و جلّ) لسانها فکلّمته فقالت:یا رسول اللّه إنّی أمّ خشفین عطشانین،و هذا ضرعی قد امتلأ لبنا،فخلّنی لأنطلق فأرضعهما ثمّ أعود فتربطنی کما کنت.فقال لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و کیف و أنت ربیطة قوم و صیدهم.قالت:بلی یا رسول اللّه.أنا أجیء

ص:152

و به هرکس[توفیق]سپاسگزاری داده شود از فزونی محروم نمی شود آنگاه این آیه را خواندند:«و زمانی که پروردگارتان اعلام کرد اگر سپاسگزاری کنید،افزونی تان خواهم داد».[ابراهیم(14):آیۀ 7]

[1009]15-ابا صلت عبد السلام بن صالح هروی گفته است:از حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که می فرمود:وقتی ستمکاری بر ستمکار دیگر حاکم باشد حق اعمال می شود و زمانی که عادل حاکم عادلی دیگر باشد حق رعایت می شود.ولی چون عادلی حاکم ستمکار می شود،حق آرامش می یابد و چون نوکری بر آزاد حاکم شود،حق برده می شود.

919-با دوست داشتن و محبت به اهل بیت گناهان بخشیده می شود

[1010]16-شجره روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:ای شجره گناهان شما به سبب دوستداری ما آمرزیده می شود.

920-سخن گفتن حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله با آهو

[1011]17-عبّاد منقری روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:پدرم از پدرش از جدّش به نقل از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرد که رسول خدا بر آهوی بسته شده به خیمه ای گذشت و چون او حضرت را دید خداوند عزّتمند زبانش را به سخن گفتن باز کرد و با حضرت سخن گفت.آن آهو عرض کرد:ای رسول خدا من مادر دو بچّه آهوی تشنه ام.در حالی که سینه هایم از شیر پر است.مرا برهان تا بروم و آن ها را شیر بدهم و سپس بازگردم تا مرا ببندی،همان گونه که بوده ام.رسول خدا به او فرمود:چگونه چنین می کنی درحالی که تو صید و گرفتار این مردمی.او عرض کرد:

ص:153

فتربطنی أنت بیدک کما کنت.فأخذ علیها موثقا من اللّه لتعودنّ و خلّی سبیلها.فلم تلبث إلاّ یسیرا حتّی رجعت،قد فرغت ما فی ضرعها،فربطها نبیّ اللّه کما کانت، ثمّ سأل:لمن هذا الصّید؟فقیل له:هذه لبنی فلان،فأتاهم النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و کان الّذی اقتنصها منهم منافقا،فرجع عن نفاقه و حسن إسلامه،فکلّمه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی بیعها لیشتریها منه،قال:بلی أخلّی سبیلها فداک أبی و أمّی یا نبیّ اللّه.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لو أنّ البهائم یعلمون من الموت ما تعلمون أنتم ما أکلتم منها سمینا.

1012-18- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان، عن محمّد بن حمید الرّازیّ،عن إبراهیم بن المختار،عن النّضر بن حمید،عن أبی إسحاق،عن الأصبغ،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام صلوات اللّه علیه أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال ما من أهل بیت فیهم اسم نبیّ إلاّ بعث اللّه إلیهم ملکا یقدّسهم بالغداة و العشیّ.

1013-19- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن أحمد بن سیابة،عن عبد الرّحمن بن کثیر الهاشمیّ،عن حمّاد بن عیسی،عن ابن أذینة،عن الفضیل، قال:سمعت الصّادق و الباقر علیه السّلام یحدّثان عن آبائهما عن أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیهم قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:نیّة المؤمن أبلغ من عمله،و کذلک الفاجر.

1014-20- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد،عن جعفر بن عبد اللّه العلویّ،عن حمزة بن أحمد بن عبد اللّه بن محمّد بن عمر بن علیّ،عن

ص:154

ای رسول خدا من بازمی گردم تا شما مرا به دست خودت ببندی،چنان که بسته بودند.آنگاه حضرت از او پیمان گرفت که حتما بازگردد و سپس رهایش کرد.آن گاه اندکی نگذشت که بازگشت درحالی که سینه از شیر خالی شده بود.پس رسول خدا او را چنان که بود،بست و سپس پرسید:این صید از آن کیست؟گفتند:این صید از آن بنی فلان است.آن گاه آنان به خدمت پیامبر آمدند کسی که آن آهو را صید کرده بود شخصی منافق بود که[در اثر این کار شگفت انگیز]از نفاقش دست کشید و مسلمانی نیکو شد.آن گاه پیامبر گرامی با او دربارۀ فروش آن سخن گفت تا آن را از او بخرد.او گفت:پدر و مادرم به فدایت به خاطر پیامبر خدا من آن را رها می کنم.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:اگر آنچه را شما از مرگ می دانید چارپایان بدانند هیچ کدام از شما حیوان پرگوشتی نمی خورید.

921-استصحاب نام گذاری به اسماء انبیاء

[1012]18-اصبغ بن نباته روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:هر خاندانی که نام پیامبری در میانشان باشد،خداوند عزّتمند فرشته ای را به سویشان می فرستد تا آنان را در صبح و شام تجلیل کند.

922-قول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله در مورد نیت مؤمن

[1013]19-فضیل بن یسار گفته است:از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم و حضرت صادق از پدرشان به نقل از حضرت سجّاد از پدرشان برایم روایت کردند که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمودند:نیّت مؤمن رساتر از عمل او است.و همچنین نیّت گناهکار.

ص:155

عمّه عیسی بن عبد اللّه،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،قال:جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا رسول اللّه،عندی دینار فما تأمرنی به؟قال:أنفقه علی أمّک.قال:عندی آخر فما تأمرنی به؟قال:أنفقه علی أبیک.قال:عندی آخر فما تأمرنی به؟قال:أنفقه علی أخیک.قال:عندی آخر فما تأمرنی به؟و لا و اللّه ما عندی غیره.قال:أنفقه فی سبیل اللّه،و هو أدناها أجرا.

1015-21- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن أیّوب بن نوح،عن صفوان بن یحیی،عن العلاء،عن محمّد،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام،عن علیّ صلوات اللّه علیه قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:النّظر إلی العالم عبادة،و النّظر إلی الإمام المقسط عبادة،و النّظر إلی الوالدین برأفة و رحمة عبادة، و النّظر إلی الأخ تودّه فی اللّه(عزّ و جلّ)عبادة.

1016-22- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن معاذ بن سعید،عن أحمد بن المنذر،عن عبد الوهّاب بن همّام،عن أبیه همّام بن نافع،عن همّام بن منبّه،عن حجر المذریّ،قال:قدمت مکّة و بها أبو ذرّ رحمه اللّه جندب بن جنادة،و قدم فی ذلک العام عمر بن الخطّاب حاجّا،و معه طائفة من المهاجرین و الأنصار فیهم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فبینا أنا فی المسجد الحرام مع أبی ذرّ جالس إذ مرّ بنا علیّ علیه السّلام و وقف یصلّی بإزائنا،فرماه أبو ذرّ ببصره،فقلت:یرحمک اللّه یا أبا ذرّ،إنّک لتنظر إلی علیّ علیه السّلام فما تقلع عنه؟قال:إنّی أفعل ذلک و قد سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله

ص:156

923-انفاق کردن

[1014]20-عیسی بن عبد اللّه از پدرش به نقل از جدّش روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:مردی به خدمت پیامبر آمد و عرض کرد:ای رسول خدا من یک دینار پول دارم،با آن چه کنم؟حضرت فرمودند:آن را به مادرت بده.او عرض کرد:دینار دیگری نیز دارم،با آن چه کنم؟فرمودند:آن را به پدرت بده.او عرض کرد:دینار دیگری هم دارم،با آن چه کنم؟ حضرت فرمودند:آن را به برادرت بده.او عرض کرد:دینار دیگر هم دارم،آن را چه کنم؟و به خدا سوگند که جز آن دینار دیگری ندارم.حضرت فرمودند:آن را در راه خدا ببخش و این اندک پاداش ترین همین دینارها است.

924-نگاه کردن به عالم،عبادت است

[1015]21-محمّد بن مسلم از حضرت صادق به نقل از پدرشان از جدّشان از حضرت حسین علیه السّلام به نقل از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:نگاه به عالم عبادت است،نگاه به پیشوای عادل عبادت است،نگاه مهربان و دلسوزانه به پدر و مادر عبادت است، و نگاه به برادری که او را در راه خدا دوست می دارید عبادت است.

925-نگاه کردن به حضرت علی علیه السّلام عبادت است 157

[1016]22-حجر مذری گفت:من به مکه رسیدم هنگامی که ابوذر جندب بن جناده در آن جا بود و در آن سال عمر خطاب به همراهی گروهی از مهاجران و انصار که علی بن ابی طالب علیه السّلام نیز در میانشان بود به حج رفته بود هنگامی که در مسجد الحرام به همراه ابو ذر نشسته بودم ناگاه علی علیه السّلام از ما عبور کرد و در کنار ما به نماز ایستاد.ابوذر به او چشم دوخت و من گفتم:ای ابو ذر خدا تو را بیامرزد تو به علی می نگری و از او چشم برنمی داری؟او گفت:چنین می کنم؛ زیرا از رسول خدا شنیدم که می فرمود:نگاه به علی بن ابی طالب علیه السّلام عبادت است و نگاه به پدر و مادر با مهربانی و دلسوزی عبادت است و نگاه به قرآن عبادت است و نگاه به کعبه عبادت است.

ص:157

یقول:النّظر إلی علیّ بن أبی طالب عبادة،و النّظر إلی الوالدین برأفة و رحمة و عبادة،و النّظر فی الصّحیفة-یعنی صحیفة القرآن-عبادة،و النّظر إلی الکعبة عبادة.

1017-23- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا یحیی بن علیّ بن عبد الجبّار السّدوسیّ بالسّیرجان،قال:حدّثنی عمّی محمّد بن عبد الجبّار،قال:

حدّثنا حمّاد بن عیسی،عن عمر بن أذینة،عن عبد الرّحمن بن أذینة العبدیّ،عن أبیه،و أبان مولاهم،عن أنس بن مالک،قال:رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوما مقبلا علی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و هو یتلو هذه الآیة وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً [اسراء(17)،الآیة 79]فقال:یا علیّ،إنّ ربّی(عزّ و جلّ) ملّکنی الشّفاعة فی أهل التّوحید من أمّتی و حظّر ذلک عمّن ناصبک و ناصب ولدک من بعدک.

1018-24- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبید اللّه بن الحسین بن إبراهیم العلویّ،عن محمّد بن علیّ بن حمزة العلویّ،عن أبیه،عن الحسین بن زید،و عبد اللّه بن إبراهیم الجعفریّ معا عن جعفر بن محمّد،عن آبائه علیه السّلام،قال:

قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:یا أبا ذرّ،من أحبّنا أهل البیت فلیحمد اللّه علی أوّل النّعم.قال:یا رسول اللّه،و ما أوّل النّعم؟قال:طیب الولادة،إنّه لا یحبّنا أهل البیت إلاّ من طاب مولده.

ص:158

926-شفاعت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله

[1017]23-انس بن مالک گفته است:روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را دیدم که به علی بن ابی طالب علیه السّلام رو کرده و این آیه را می خواند:«مقداری از شب را برخیز و نافله بخوان که ویژۀ تو است.

امید است که پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برانگیزد»[اسراء(17):آیۀ 79]آن گاه فرمود:ای علی پروردگارم شفاعت اهل توحید امّتم را به من داد و آن را از کسانی که با تو و فرزندانت پس از تو دشمنی کردند،بازداشت.

927-دوست داشتن اهل بیت علیهم السّلام

[1018]24-حسین بن زید و عبد اللّه بن ابراهیم جعفری از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان از جدّشان به نقل از حضرت حسین علیه السّلام از پدرشان علی علیه السّلام روایت کرده اند که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:ای ابو ذر هرکس ما اهل بیت را دوست می دارد باید بر نخستین نعمت ها سپاس بگوید.او عرض کرد:ای رسول خدا نخستین نعمت ها چیست؟حضرت فرمود:

حلال زادگی؛زیرا جز کسی که حلال زاده است ما اهل بیت را دوست نمی دارد.

ص:159

1019-25- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر الحسنیّ،عن أحمد بن عبد المنعم الصّیداویّ،عن عمرو بن شمر،عن جابر الجعفیّ،عن الباقر علیه السّلام،عن جابر بن عبد اللّه.قال:أحمد و حدّثنا عبید اللّه بن محمّد الفزاریّ،عن جعفر بن محمّد،عن جابر بن عبد اللّه،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول لعلیّ علیه السّلام یا علی،ألا أسرّک،ألا أمنحک،ألا أبشّرک؟قال:بلی.قال:

إنّی خلقت أنا و أنت من طینة واحدة و فضلت منها فضلة فخلق اللّه منها شیعتنا، فإذا کان یوم القیامة دعی النّاس بأسماء أمّهاتهم سوی شیعتنا فإنّهم یدعون بأسماء آبائهم لطیب مولدهم.

1020-26- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن رباح الأشجعیّ،عن عبّاد بن یعقوب الأسدیّ،عن أرطاة بن جندب عن زیاد بن المنذر،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیها السّلام قال:لمّا أصابت امرأة العزیز الحاجة قیل لها:لو أتیت یوسف بن یعقوب علیه السّلام فشاورت فی ذلک،فقیل لها:إنّا نخافه علیک.

قالت:کلاّ إنّی لا أخاف من یخاف اللّه؛فلمّا دخلت علیه فرأته فی ملکه،قالت:

الحمد للّه الّذی جعل العبید ملوکا بطاعته،و جعل الملوک عبیدا بالمعصیة؛ فتزوّجها فوجدها بکرا،فقال:ألیس هذا أحسن،ألیس هذا أجمل؟فقالت:إنّی کنت بلیت منک بأربع خصال:کنت أجمل أهل زمانی،و کنت أجمل أهل زمانک، و کنت بکرا،و کان زوجی عنّینا.فلمّا کان من أمر إخوة یوسف ما کان،کتب

ص:160

928-حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و حضرت علی علیه السّلام از یک طینت خلق شده اند 161

[1019]25-جابر بن عبد اللّه گفته است:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که به علی علیه السّلام می فرمود:ای علی آیا تو را شاد نکنم.آیا به تو چیزی نبخشم.آیا به تو مژده ندهم؟او عرض کرد:چرا ای رسول خدا.حضرت فرمود:همانا من و تو از یک گل آفریده شدیم و زیادی آن باقی ماند.آن گاه خداوند از آن،شیعیان ما را آفرید.چون روز قیامت شود مردم به نام مادرانشان خوانده شوند جز شیعیان ما که آنان به جهت حلال زادگی شان به نام پدرانشان خوانده می شوند.

929-ازدواج حضرت یوسف علیه السّلام با زلیخا

[1020]26-زیاد بن منذر روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:وقتی زن عزیز مصر به تهیدستی دچار شد به او گفتند:کاش به نزد یوسف علیه السّلام می رفتی و در این باره از او چاره جویی می کردی.و آن گاه گفتند:ولی ما از او بر تو می ترسیم.او گفت:هرگز.من از کسی که از خدا می هراسد،نمی ترسم.و وقتی به نزد او رفت و او را در حکومت دید،گفت:سپاس خداوندی را که بنده را به جهت فرمانبری اش حاکم کرد و حاکم را به جهت نافرمانی اش بنده ساخت.آن گاه یوسف،او را به ازدواج خود درآورد و او را بکر و دست نخورده یافت.پس گفت:آیا این نیکوتر نیست؟آیا این زیباتر نیست؟و او گفت:من به سبب چهار خصلت با تو امتحان شدم؛ من زیباترین زن دوران خودم بودم و تو زیباترین مرد دوران خودت بودی،من بکر بودم و همسرم عنّین بود و چون کار برادران یوسف به آنجا رسید که یعقوب به یوسف علیه السّلام-درحالی که نمی دانست او یوسف است-نوشت:

ص:161

یعقوب علیه السّلام إلی یوسف علیه السّلام و هو لا یعلم أنّه یوسف:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.من یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم خلیل اللّه(عزّ و جلّ)إلی عزیز آل فرعون.سلام علیک،فإنّی أحمد إلیک الّذی لا إله إلاّ هو.أمّا بعد:فإنّا أهل بیت تولع بنا أسباب البلاء،کان جدّی إبراهیم علیه السّلام ألقی فی النّار فی طاعة ربّه،فجعلها اللّه(عزّ و جلّ) علیه بردا و سلاما،و أمر اللّه جدّی أن یذبح أبی ففداه بما فداه به،و کان لی ابن و کان من أعزّ النّاس عندی ففقدته فأذهب حزنی علیه نور بصری،و کان له أخ من أمّه فکنت إذا ذکرت المفقود ضممت أخاه هذا إلی صدری فیذهب عنّی بعض وجدی و هو المحبوس عندک فی السّرقة،فإنّی أشهدک أنّی لم أسرق و لم ألد سارقا»فلمّا قرأ یوسف الکتاب بکی و صاح و قال: اِذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ [یوسف(12):93].قال أبو المفضّل:اختلف النّاس فی الذّبیح و قول النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنا ابن الذّبیحین»یعنی إسماعیل و عبد اللّه أباه علیهما السّلام،و العرب مجمعة أنّ الذّبیح هو إسماعیل و أنا أقول:اختلفت روایات العامّة و الخاصّة فی الذّبیح من هو،و الصّحیح أنّه إسماعیل لمکان الخبر و لإجماع علماء أهل البیت علی أنّه إسماعیل.

1021-27- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن عبد الخالق،عن الولید بن شجاع،عن محمّد بن حسین،عن موسی بن سعید الرّقاشیّ قال:لمّا قدم یعقوب علیه السّلام خرج یوسف علیه السّلام فاستقبله فی موکبه فمرّ بامرأة العزیز

ص:162

«به نام خداوند رحمتگر مهربان.از یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل اللّه به عزیز خاندان فرعون.سلام بر تو.من در برابر تو کسی را سپاس می گویم که هیچ معبودی جز او نیست.امّا بعد:همانا ما خاندان چنان هستیم که اسباب بلا به ما مشتاقند.جدّم ابراهیم علیه السّلام را به جهت فرمانبری از پروردگارش به آتش انداختند و خداوند آن را بر او سرد و سلامت کرد آن گاه خداوند به او فرمان داد که پدرم را ذبح کند ولی او را با قربانی دیگری باز خرید و من پسری داشتم که گرامی ترین مردمان در نزدم بود و اکنون او را گم کرده ام و اندوهم بر او،نور دیدگانم را برده است.و او برادری از مادرش داشت که چون به یاد آن گم شده می افتادم این برادرش را بر سینه ام می چسباندم تا بخشی از احساس شدیدم را ببرد و اکنون او به سبب دزدی در نزد شما حبس شده است.من تو را گواه می گیرم که هرگز دزدی نکرده ام و هرگز دزد به دنیا نیاورده ام».وقتی یوسف نامه را خواند گریست و فریاد کشید و گفت:«این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیفکنید تا بینا شود و همۀ خانوادۀ خود را نزد من بیاورید»[یوسف(12):

آیۀ 93]ابو مفضّل گفته است:مردمان در آن قربانی اختلاف دارند.و این سخن پیامبر گرامی است که فرمودند:«من پسر دو قربانی ام».که مقصود اسماعیل و پدرشان عبد اللّه علیه السّلام است و عرب بر این که قربانی اسماعیل بوده است،اتفاق نظر دارد و من می گویم:روایات عامّه و خاصّه در این که قربانی چه کسی بوده است،اختلاف دارد و درست این است که اسماعیل بوده باشد.به جهت آن روایت و اتفاق نظر عالمان اهل بیت بر این که او اسماعیل بوده است.

930-استقبال حضرت یوسف علیه السّلام از پدرش یعقوب

[1021]27-موسی بن سعید رقّاشی گفته است:وقتی یعقوب به نزد یوسف علیه السّلام آمد یوسف علیه السّلام بیرون آمد تا او را در میان همراهانش استقبال کند.ناگاه به زن عزیز گذشت

ص:163

و هی تعبد فی غرفة لها،فلمّا رأته عرفته فنادته بصوت حزین:أیّها الراکب،طالما ما أحزنتنی،ما أحسن التّقوی کیف حرّر العبید،و أقبح الخطیئة کیف عبّدت الأحرار!

1022-28- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن رجاء بن یحیی،عن یعقوب بن یزید الأنباریّ،عن زیاد بن مروان،عن جرّاح بن ملیح أبی وکیع،عن أبی إسحاق السّبیعیّ،عن الحارث الهمدانیّ،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یا علیّ،ما من عبد إلاّ و له جوّانیّ و برّانیّ-یعنی سریرة و علانیة-فمن أصلح جوّانیّه أصلح اللّه(عزّ و جلّ)برّانیّه و من أفسد جوّانیّه أفسد اللّه برّانیّه؛و ما من أحد إلاّ و له صیت فی أهل السّماء وصیت فی أهل الأرض،فإذا حسن صیته فی أهل السّماء وضع ذلک له فی أهل الأرض،و إذا ساء صیته فی أهل السّماء وضع ذلک له فی الأرض،قال فسئل علیه السّلام عن صیته ما هو؟قال:ذکره.

1023-29- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسین بن أحمد المالکیّ، عن أحمد بن هلیل،عن زیاد القندیّ،عن الجرّاح بن الملیح،عن أبی إسحاق،عن الحارث،عن علیّ عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:کلّ معروف صدقة إلی غنیّ أو فقیر، فتصدّقوا و لو بشقّ تمرة،و اتّقوا النّار و لو بشقّ التّمرة،فإنّ اللّه(عزّ و جلّ)یربّیها لصاحبها کما یربّی أحدکم فلوّه أو فصیله حتّی یوفّیه إیّاها یوم القیامة،حتّی تکون أعظم من الجبل العظیم.

ص:164

که در اتاقی به عبادت می پرداخت.او وقتی یوسف را دید،شناخت و با ناله ای اندوهگین او را صدا زد و گفت:ای سوار،چه دراز زمانی که مرا غمگین کردی و پرهیزگاری چه نیکو است که بندگان را آزاد کرد و گناه چه زشت است که آزادگان را بنده ساخت.

931-هرکس درونش را پاک گرداند خداوند ظاهرش را پاک می گرداند

[1022]28-حارث همدانی از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:ای علی هیچ بنده ای نیست که جوّانی و برّانی نداشته باشد-یعنی نهان و نمایان-هرکس نهانش را نیکو کند،خداوند عزّتمند نمایانش را درست می کند و هرکس نهانش را خراب کند،خداوند نمایانش را خراب می کند و هیچ کسی نیست جز این که برایش در میان اهل آسمان و اهل زمین آوازه ای است که چون آوازه اش در میان اهل آسمان نیکو باشد همان را در میان اهل زمین قرار می دهند.و چون آوازه اش در میان اهل آسمان بد باشد،همان را در میان اهل زمین می گذارند در این هنگام علی علیه السّلام از آوازۀ ایشان پرسید؟که حضرت فرمودند:ذکر او.

932-هر نیکی صدقه است

[1023]29-حارث از علی علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هر نیکی صدقه ای است؛چه به توانگر و چه به نیازمند،پس صدقه بدهید اگرچه به نیم خرمایی باشد،از دوزخ پروا کنید اگرچه به نیم خرمایی باشد؛زیرا خداوند عزّتمند آن را برای صاحبش می پروراند- چنان که یکی از شما کره اسب یا بچّه شتر خودش را می پروراند-آن سان که در روز قیامت به کمال رسد و بزرگ تر از کوه بزرگ گرداند.

ص:165

1024-30- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن إسحاق بن محمّد،عن مروان،عن أبیه،عن یحیی بن سالم الفرّاء،عن حمّاد بن عثمان،عن جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لمّا أسری بی إلی السّماء دخلت الجنّة،فرأیت فیها قصرا من یاقوت أحمر،یری باطنه من ظاهره لضیائه و نوره و فیه قبّتان من درّ و زبرجد،فقلت:یا جبرئیل،لمن هذا القصر؟قال:

هذا لمن أطاب الکلام،و أدام الصّیام،و أطعم الطّعام،و تهجّد باللّیل و النّاس نیام.

قال علیّ علیه السّلام:فقلت:یا رسول اللّه،و فی أمّتک من یطیق هذا؟قال:أتدری ما إطابة الکلام؟فقلت:اللّه و رسوله أعلم[قال:من قال:«سبحان اللّه،و الحمد للّه،و لا إله إلاّ اللّه،و اللّه أکبر»؛أتدری ما إدامة الصّیام؟قلت:اللّه و رسوله أعلم]قال:من صام شهر رمضان و لم یفطر منه یوما،أتدری ما إطعام الطّعام؟قلت:اللّه و رسوله أعلم.

قال:من طلب لعیاله ما یکفّ به وجوههم عن النّاس؛أتدری ما التّهجّد باللّیل و النّاس نیام؟قلت:اللّه و رسوله أعلم.قال:من لم ینم حتّی یصلّی العشاء الآخرة، و النّاس من الیهود و النّصاری و غیرهم من المشرکین نیام بینهما.

1025-31- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن دلیل،عن أحمد بن برد،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن أبیه محمّد بن علیّ،عن أبی لبابة بن عبد المنذر،أنّه جاء یتقاضی أبا الیسر،دینا له علیه،فسمعه یقول:

قولوا:له لیس هو ها هنا؛فسمعه ابا لبابة،فصاح به:یا أبا الیسر،اخرج إلیّ؛فخرج

ص:166

933-حدیث اسراء،رفتن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به معراج

[1024]30-حمّاد بن عثمان از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چون مرا در معراج به آسمان بردند به بهشت رفتم و در آن قصری از یاقوت سرخ دیدم که به جهت نور و روشنایی،درون آن از بیرون دیده می شد،و دو گنبد از درّ و زبرجد داشت.من گفتم:ای جبرئیل این قصر چه کسی است؟او گفت:این برای کسی است که سخن را پاکیزه بگوید،روزه را پیوسته کند،طعام بدهد و وقتی مردمان در خوابند شب را زنده بدارد.علی علیه السّلام فرموده که من عرض کردم:ای رسول خدا از امّت تو چه کسی این توان را دارد؟حضرت فرمودند:آیا می دانی پاکیزه سخن گفتن چیست؟من گفتم:

خدا و رسولش داناترند.حضرت فرمود:کسی که«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر»بگوید و آیا می دانی پیوسته روزه گرفتن چیست؟من گفتم:خدا و رسولش داناترند.

حضرت فرمودند:هرکس که ماه رمضان را روزه دارد و یک روز از آن را نخورد و آیا می دانی طعام دادن چیست؟من گفتم:خدا و رسولش داناترند.حضرت فرمودند:کسی که برای خانواده اش دنبال روزی می رود تا آنان از مردم شرمنده نگردند و آیا می دانی هنگام خواب مردمان،شب زنده داری چیست؟من گفتم:خدا و رسولش داناترند.حضرت فرمود:کسی که نمی خوابد تا نماز عشای پایانی را بگزارد درحالی که یهودیان و نصارا و دیگر مشرکان در خوابند.

934-آمدن طلب کار و قصۀ ابی لبابه

[1025]31-حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که ابو لبابة عمرو بن عبد المنذر به دنبال ابو یسر کعب بن عمرو که به او بدهکار بوده،آمده است و ابو یسر به خانواده اش گفت که بگویید:من در خانه نیستم،امّا ابو لبابة آن را شنیده و فریاد زده است که:ای ابو یسر بیرون بیا.

ص:167

إلیه فقال؛ما حملک علی هذا؟فقال:العسر.یا أبا لبابة:قال اللّه قال اللّه قال أبو لبابة سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من أحبّ أن یستظلّ من فور جهنّم؟فقلنا:کلّنا نحبّ ذلک قال:فلینظر غریما،أو لیدع لمعسر.

1026-32- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمود بن بنت الأشجّ،عن محمّد بن عبد الرّحمن الذّهلیّ،عن أبی حفص الأعشی،عن فضیل الرّسّان،عن ابن أبی عمر مولی ابن الحنفیّة،عن أبی عمر زاذان،عن أبی شریحة حذیفة بن أسید،قال:رأیت أبا ذرّ متعلّقا بحلقة باب الکعبة فسمعته یقول:أنا جندب لمن عرفنی،و من لم یعرفنی فأنا أبو ذرّ،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من قاتلنی فی الأولی و قاتل أهل بیتی فی الثّانیة،فهو من شیعة الدّجّال،إنّما مثل أهل بیتی فی أمّتی کمثل سفینة نوح فی لجّة البحر،من رکب فیها نجا،و من تخلّف عنها غرق،ألا هل بلّغت،ألا هل بلّغت؟قالها ثلاثا.

1027-33- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد الهمدانیّ،عن محمّد بن أحمد القطوانیّ،عن منذر العبدیّ،عن علیّ بن أبی فاطمة،قال:کنت عند أبی بردة بن أبی موسی و عنده العیزار بن جرول التّمیمیّ،قال أبو بردة:إنّ أهل الکوفة کانوا یدعون اللّه(عزّ و جلّ)أن ینصر المظلوم،فنصر اللّه علیّا علیه السّلام علی أهل الجمل؛ فقال له العیزار بن جرول التّمیمیّ:ألا أحدّثک بحدیث سمعته من ابن عبّاس؟قال أبو بردة:بلی قال:سمعت ابن عباس یقول سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:کیف أنتم

ص:168

ابو یسر بیرون آمده و ابو لبابة گفته است:چرا چنین می گفتی؟او گفته است:از روی تنگدستی.

ابو لبابه گفته است:اللّه،او نیز گفته است:اللّه،آن گاه ابو لبابه گفته است:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:چه کسی از شما دوست دارد که از گرمای دوزخ دور باشد؟ما گفتیم:همۀ ما دوست داریم ای پیامبر خدا.و ایشان فرمودند:هرکس چنین دوست می دارد باید به بدهکار فرصت بدهد یا تنگدست را رها کند.

935-حدیث سفینه

[1026]32-ابو شریحه حذیفة بن اسید گفت:ابو ذر را دیدم که از حلقۀ در کعبه آویخته بود و می گفت:من برای کسی که مرا می شناسد جندب ام و برای کسی که نمی شناسد ابو ذر.از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:هرکس بار نخست با من بجنگد و بار دوم با خاندانم،او از پیروان دجّال است.همانا حکایت خاندان من در میان امّتم مانند حکایت کشتی نوح در گرداب دریا است که هرکس در آن سوار شود نجات یافته و هرکس از آن بازمانده غرق شده است.سپس فرمود:هان آیا رساندم،آیا رساندم؟و سه بار باز فرمود.

936-دعای اهل کوفه

[1027]33-علی بن ابو فاطمه غنوی گفت:نزد ابو بردة بن ابو موسی بودم و عیزار بن جرول تمیمی نیز آن جا بود.آنگاه ابو برده گفت:اهل کوفه از خداوند عزّتمند خواستند که مظلوم را یاری کند و خداوند علی علیه السّلام را در برابر اهل جمل یاری فرمود.در این هنگام عیزار بن جرول تمیمی گفت:آیا حدیثی را که از ابن عبّاس شنیدم برایت نگویم.ابو هریره گفت:چرا.او گفت:

از ابن عباس شنیدم که می گفت:از رسول خدا شنیدم که فرمودند:ای قریشیان چگونه اید هنگامی که کافر می شوید و هرکدام با شمشیر به روی دیگری می زنید و سپس مرا می بینید که در گردانی از فرشتگان شما را می زنم.در این هنگام جبرئیل آمد و به ایشان گفت:اگر خدا بخواهد چه تو و چه علی.ابن عبّاس گوید:شنیدم که پیامبر فرمود:آری.

ص:169

یا معشر قریش إذا کفرتم و ضرب بعضکم وجه بعض بالسّیف،ثمّ تعرفونّی أضربکم فی کتیبة من الملائکة،فأتاه جبرئیل فقال:أنت إن شاء اللّه أو علیّ فقال أبو بردة:سمعت ابن عبّاس یقول:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:نعم.

1028-34- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن محمّد بن مخلد،عن عبّاد بن سعید الجعفیّ،عن محمّد بن عثمان بن أبی البهلول،عن صالح بن أبی الأسود،عن هاشم بن البرید،عن أبی سعید التّیمیّ،عن ثابت مولی أبی ذرّ رحمه اللّه قال:

شهدت مع علیّ علیه السّلام یوم الجمل،فلمّا رأیت عائشة واقفة دخلنی من الشّکّ بعض ما یدخل النّاس،فلمّا زالت الشّمس کشف اللّه ذلک عنّی،فقاتلت مع أمیر المؤمنین علیه السّلام ثمّ أتیت بعد ذلک أمّ سلمة زوج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و رحمها فقصصت علیها قصّتی،فقالت:کیف صنعت حین طارت القلوب مطائرها؟قال:قلت:إلی أحسن ذلک و الحمد للّه کشف اللّه(عزّ و جلّ)ذلک عنّی عند زوال الشّمس،فقاتلت:مع أمیر المؤمنین علیه السّلام قتالا شدیدا.فقالت:أحسنت،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:علیّ مع القرآن و القرآن معه،لا یفترقان حتّی یردا علیّ الحوض.

1029-35- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن عیسی العرّاد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن الحسن بن الفضل بن الرّبیع،عن أبیه، عن جدّه الرّبیع،قال:دعانی المنصور یوما فقال:یا ربیع،أحضر لی جعفر بن محمّد الساعة و اللّه لأقتلنّه؛فوجّهت إلیه،فلمّا وافی قلت:یابن رسول اللّه،إن کان

ص:170

937-علی همراه قرآن و قرآن همراه علی است

[1028]34-ثابت غلام ابو ذر-خدایش بیامرزد-گفت:من در روز جنگ جمل با علی علیه السّلام بودم و چون عایشه را ایستا دیدم،به تردید افتادم آن سان که مردم به تردید می افتند.چون ظهر شد آن تردید از من رخت بربست و من به همراه امیر مؤمنان علیه السّلام جنگیدم.سپس به نزد امّ سلمه همسر پیامبر رفتم و قصّه را برایش گفتم.او گفت:چه کردی هنگامی که قلب ها به جایگاهشان پر گشودند؟من گفتم:به نیکوترین جایگاه پر گشودم.سپاس بر خدا که هنگام ظهر آن تردید را از من برطرف کرد و من به همراهی امیر مؤمنان علیه السّلام به سختی جنگ کردم.او گفت:چه نیکو کردی.من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:علی همراه قرآن و قرآن همراه علی است.از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من وارد گردند.

938-احضار امام صادق علیه السّلام توسط منصور

[1029]35-ربیع گوید:روزی منصور مرا خواند و گفت:ای ربیع هم اکنون هم جعفر بن محمد را به نزد من بیاور.به خدا سوگند که او را خواهم کشت.من به سراغ او رفتم و چون ایشان آمد،گفتم:ای پسر رسول خدا اگر وصیتی یا عهدی با کسی دارید انجام دهید.

ص:171

لک وصیّة أو عهد تعهده فافعل قال:فاستأذن لی علیه؛فدخلت إلی المنصور فأعلمته موضعه،فقال:أدخله؛فلمّا وقعت عین جعفر علیه السّلام علی المنصور رأیته یحرّک شفتیه بشیء لم أفهمه،فلمّا سلّم علی المنصور نهض إلیه فاعتنقه و أجلسه إلی جانبه،فقال له:ارفع حوائجک،فأخرج رقاعا لأقوام،و سأل فی آخرین فقضیت حوائجه.فقال المنصور:ارفع حوائجک فی نفسک.فقال له جعفر علیه السّلام لا تدعنی حتّی آتیک.فقال له المنصور:ما إلی ذلک سبیل،و أنت تزعم للنّاس-یا با عبد اللّه-أنّک تعلم الغیب.فقال جعفر علیه السّلام من أخبرک بهذا،فأومأ المنصور إلی شیخ قاعد بین یدیه،فقال جعفر علیه السّلام للشّیخ:أنت سمعتنی أقول هذا؟قال:الشّیخ نعم.

قال جعفر علیه السّلام للمنصور:أیحلف یا أمیر المؤمنین؟فقال له المنصور:احلف؛فلمّا بدأ الشّیخ فی الیمین قال جعفر علیه السّلام للمنصور:حدّثنی أبی عن أبیه عن جدّه عن أمیر المؤمنین أنّ العبد إذا حلف بالیمین الّتی ینزّه اللّه(عزّ و جلّ)فیها و هو کاذب امتنع اللّه(عزّ و جلّ)من عقوبته علیها فی عاجلته لمّا نزه اللّه(عزّ و جلّ)و لکنّی أنا أستحلفه،فقال المنصور:ذلک لک.فقال جعفر علیه السّلام للشّیخ:قل أبرأ إلی اللّه من حوله و قوّته،و ألجأ إلی حولی و قوّتی،إن لم أکن سمعتک تقول هذا القول؛فتلکّأ الشّیخ، فرفع المنصور عمودا کان فی یده و قال:و اللّه لئن لم تحلف لأعلونّک بهذا العمود:

فحلف الشّیخ،فما أتمّ الیمین حتّی دلع لسانه کما یدلع الکلب،و مات لوقته، و نهض جعفر علیه السّلام قال الرّبیع:فقال لی المنصور:ویلک اکتمها النّاس لا یفتتنون.

ص:172

او فرمود:برایم از او اجازه بگیر تا چنین کنم.آن گاه من به نزد منصور رفتم و او را از وضع او آگاه کردم.او گفت:او را بیاور.وقتی چشم جعفر علیه السّلام به منصور افتاد لبانش به سختی حرکت کرد که من نشنیدم.آن گاه به منصور سلام گفت و منصور برخاست و او را در آغوش گرفت و در کنارش نشاند و به ایشان گفت:چه تقاضایی داری؟ایشان نامه هایی از خویشانش را بیرون آورد و چیزهایی برای دیگران تقاضا کرد و انجام شد.آن گاه منصور گفت:تقاضای خودت را بگو.جعفر علیه السّلام به او فرمود:از من نخواه که به نزدت بیایم.منصور به ایشان گفت:این ممکن نیست وقتی تو به مردم می گویی که از غیب آگاهی.جعفر علیه السّلام به او فرمود:چه کسی این را به تو گفته است؟منصور به پیرمردی که در برابرش بود،اشاره کرد.جعفر علیه السّلام به آن پیرمرد فرمود:

تو شنیدی که من این سخن را بگویم؟آن پیرمرد گفت:بله.جعفر علیه السّلام به منصور فرمود:ای امیر المؤمنین آیا او سوگند می خورد؟منصور به او گفت:سوگند بخور.چون آن پیرمرد شروع به سوگند کرد.جعفر علیه السّلام به منصور فرمود:پدرم از پدرش به نقل از جدّش از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که وقتی کسی با سوگندی که خداوند عزّتمند را تنزیه می کند، سوگند یاد کند اگرچه دروغ بگوید خداوند از کیفر کردن او در دنیایش امتناع می کند؛زیرا که خداوند عزّتمند را تنزیه کرده است.من او را سوگند می دهم.منصور گفت:اختیار با شما است.جعفر علیه السّلام به آن پیرمرد فرمود:بگو از توان و قوّۀ خداوند کناره می گیرم و به توان و قوّۀ خودم پناه می برم اگر از تو نشنیده بودم که این سخن را می گویی.پیرمرد درنگ کرد و منصور عمودی را که در دستش بالا برد،بالا برد و گفت:به خدا سوگند اگر سوگند نخوری سرت را با این عمود خواهم زد.پس پیرمرد سوگند خورد و آن را به پایان نبرده بود که زبانش بیرون افتاد چنان که سگ زبانش را بیرون می اندازد و در این هنگام مرد و جعفر علیه السّلام برخاست.ربیع گفته است:در این هنگام منصور به من گفت:وای بر تو آن را از مردم نهان کن تا فریب نخورند.

ص:173

قال الرّبیع:فشیّعت جعفرا علیه السّلام و قلت له:یا بن رسول اللّه،إنّ منصورا کان قد همّ بأمر عظیم،فلمّا وقعت عینک علیه و عینه علیک زال ذلک.فقال:یا ربیع،إنّی رأیت البارحة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی النّوم فقال لی:یا جعفر خفته،فقلت:نعم یا رسول اللّه.

فقال لی:إذا وقعت عینک علیه فقل:«بسم اللّه أستفتح،و بسم اللّه أستنجح، و بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله أتوجّه،اللّهمّ ذلّل لی صعوبة أمری و کلّ صعوبة،و سهّل لی حزونة، أمری و کلّ حزونة و اکفنی مئونة أمری و کلّ مئونة».قال أبو المفضّل:حدّثنا إبراهیم بن عبد الصّمد الهاشمیّ بسرّ من رأی،بإسناد عن أهله لا أحفظه-فذکر هذا الحدیث،و ذکر فیه:أنّ المنصور قام إلیه و اعتنقه فقال لی:المنصور خلیفة، و لا ینبغی للخلیفة أن یقوم إلی أحد و لا إلی عمومته،و ما قام المنصور إلاّ إلی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام.

1030-36- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن علیّ بن الحسن بن علیّ بن عمر بن علیّ بن الحسین،عن الحسین بن زید،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:المؤمن غرّ کریم،و الفاجر خبّ لئیم،و خیر المؤمنین من کان مألفة للمؤمنین،و لا خیر فیمن و لا یؤلف و لا یألف.قال:و سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:أشرار النّاس من یبغض المؤمنین و تبغضه قلوبهم،المشّاءون بالنّمیمة،المفرّقون بین الأحبّة،الباغون للبراء العنت، أولئک لا ینظر اللّه إلیهم و لا یزکّیهم یوم القیامة،ثمّ تلا صلّی اللّه علیه و اله: هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ* وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ [الأنفال(8):62-63].

ص:174

او گفته است:من به جعفر علیه السّلام پیوسته و به ایشان گفتم:ای پسر رسول خدا همانا منصور قصد کاری بزرگ را داشت و چون چشمانتان بر او افتاد،آن قصد او از بین رفت.ایشان فرمود:ای ربیع من دیشب رسول خدا را در خواب دیدم و ایشان به من فرمودند:ای جعفر از او می ترسی؟من عرض کردم:بله،ای رسول خدا،پس به من فرمود:وقتی چشمت بر او افتاد بگو«به نام خدا آغاز می کنم و به نام خدا کامیابی می خواهم و به محمّد صلّی اللّه علیه و اله روی می آورم.

خدایا سختی کارم و هر سختی را برایم خوار کن و ناهمواری کارم و هر ناهمواری را برایم آسان کن و هزینۀ کارم و هرکاری را برآور»ابو مفضّل گفته است:ابراهیم بن عبد الصّمد هاشمی در سامراء به سندی از خانواده اش که من به خاطر ندارم،این حدیث را برای ما خواند و افزود:«همانا منصور به پای ایشان برخاست و در آغوشش گرفت»منصور خلیفه بود و برای خلیفه شایسته نیست که در پای کسی حتی عموهایش برخیزد.و منصور جز در پای حضرت صادق علیه السّلام برنخاست.

939-مؤمن ناآزموده ای کریم و فاجر فریبکاری پست است

[1030]36-حسین بن زید بن علی از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان از جدّشان روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:مؤمن ناآزموده ای بزرگوار و فاجر فریبکاری پست است و بهترین مؤمنان کسی است که همدم مؤمنان باشد و خیری نیست در کسی که نه با او انس می گیرند و نه او با کسی انس می گیرد.

علی علیه السّلام فرموده است:و از رسول خدا شنیدم که فرمودند:بدترین مردمان کسانی هستند که با مؤمنان دشمنی کنند و آنان نیز با او دشمن باشند.سخن چینانی که میان دوستان جدایی می اندازند و برای تندرستان بیماری و گرفتاری آرزو می کنند آنان هستند که خداوند به آنان نمی نگرد و در روز قیامت پاکشان نمی کند.سپس این آیه را خواندند:«او است که تو را با یاری خود و مؤمنان پیروز کرد و میان دل هاشان انس قرار داد».[انفال(8):آیۀ 62 و 63]

ص:175

1031-37- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا أبو العبّاس أحمد بن عبید اللّه بن عمّار الثّقفیّ سنة إحدی و عشرین و ثلاثمائة،قال:حدّثنا علیّ بن محمّد بن سلیمان النّوفلیّ سنة خمسین و مائتین،قال:حدّثنی الحسن بن حمزة أبو محمّد النّوفلیّ،قال:حدّثنی أبی و خالی یعقوب بن الفضل بن عبد الرّحمن بن العبّاس بن ربیعة بن الحارث بن عبد المطّلب،عن یزید بن سعید الهاشمیّ،قال:

حدّثنیه أبو عبیدة بن محمّد بن عمّار بن یاسر رضی اللّه عنه بین القبر و الرّوضة،عن أبیه و عبید اللّه بن أبی رافع جمیعا،عن عمّار بن یاسر رضی اللّه عنه و أبی رافع مولی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال أبو عبیدة:و حدّثنیه سنان بن أبی سنان الدّؤلیّ و کان ممّن ولد علی عهد النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فاخبرنی سنان بن أبی سنان أنّ هند بن أبی هند بن أبی هالة الأسیدیّ حدّثه عن أبیه هند بن أبی هالة ربیب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أمّه خدیجة علیها السّلام زوج النّبیّ و أخته لأمّه فاطمة(صلوات اللّه علیها).قال أبو عبیدة:و کان هؤلاء الثّلاثة هند بن أبی هالة و أبو رافع و عمّار بن یاسر جمیعا یحدّثون عن هجرة أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالمدینة و مبیته قبل ذلک علی فراشه.قال:

و صدر هذا الحدیث عن هند بن هالة،و اقتصاصه عن الثّلاثة:هند و عمّار و أبی رافع،و قد دخل حدیث بعضهم فی بعض،قالوا:کان اللّه(عزّ و جلّ)ممّا یمنع نبیّه صلّی اللّه علیه و اله بعمّه أبی طالب علیه السّلام فما کان یخلص إلیه من قومه امر یسوؤه مدّة حیاته، فلمّا مات أبو طالب نالت قریش من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بغیّتها و أصابته بعظیم من

ص:176

940-خوابیدن حضرت علی علیه السّلام در جای حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله

[1031]37-ابو عبیده گفته است:هند بن ابو هالة و ابو رافع و عمّار بن یاسر همگی هجرت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام به سوی رسول خدا در مدینه و پیش از آن خوابیدن در بستر آن حضرت را روایت کرده اند.او گفته است:ابتدای این حدیث از هند بن ابو هالة است ولی روایت آن از این سه نفر به هم آمیخته است.آنان گفته اند:خداوند عزّتمند با عموی پیامبر، ابو طالب از حضرت حفاظت می کرد و از این رو در مدّت عمر او از قریشیان زیانی به او نرسید ولی چون ابو طالب درگذشت ستم قریش به رسول خدا آغاز شد و آزارهای بزرگی به ایشان رسید

ص:177

الأذی حتّی ترکته لقی،فقال صلّی اللّه علیه و اله:لأسرع ما وجدنا فقدک یا عمّ!وصلتک رحم، فجزیت خیرا یا عمّ.ثمّ ماتت خدیجة بعد أبی طالب بشهر فاجتمع بذلک علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حزنان حتّی عرف ذلک فیه.قال هند:ثمّ انطلق ذوو الطّول و الشّرف من قریش إلی دار النّدوة،لیأتمروا فی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أسرّوا ذلک بینهم، فقال بعضهم:نبنی له علما،ینزل برجا نستودعه فیه،فلا یخلص من الصّباة إلیه أحد،و لا یزال فی رنق من العیش حتّی یتضیّفه ریب المنون،و صاحب هذه المشورة العاص بن وائل و أمیّة و أبیّ ابنا خلف.و قال قائل:بئس الرأی ما رأیتم، و لئن صنعتم ذلک لیتنمّرنّ له الحدب الحمیم و المولی الحلیف،ثمّ لیأتینّ المواسم و الأشهر الحرم بالأمن فلینتزعنّ من أنشوطتکم قولوا قولکم.قال عتبة و شیبة و شرکهما أبو سفیان،قالوا:فإنّا نری أن نرحل بعیرا صعبا،و نوثق محمّدا علیه کتافا و شدا،ثمّ نقصع البعیر بأطراف الرّماح،فیوشک أن یقطعه بین الدّکادک إربا إربا.فقال صاحب رأیهم:إنّکم لم تصنعوا بقولکم هذا شیئا أرأیتم إن خلص به البعیر سالما إلی بعض الأفاریق،فأخذ بقلوبهم بسحره و بیانه و طلاوة لسانه،فصبأ القوم إلیه،و استجابت القبائل له قبیلة فقبیلة،فلیسیرنّ حینئذ إلیکم بالکتائب و المقانب،فلتهلکنّ کما هلکت أیاد و من کان قبلکم؟!قولوا قولکم.فقال له أبو جهل:لکن أری لکم أن تعمّدوا إلی قبائلکم العشرة،فتنتدبوا من کلّ قبیلة رجلا نجدا،ثمّ تسلّحوه حساما عضبا،و تمهّد الفتیة حتّی إذا غسق اللّیل و غوّر بیّتوا

ص:178

چنان که او را همچون پس مانده ای رها کردند و ایشان فرمودند:ای عموجان چه زود تو را از دست دادیم پیش از آنکه دریابیمت،عموجان خویشاوندی به تو پیوست و تو به نیکی جزا دادی.سپس یک ماه پس از ابو طالب خدیجه درگذشت و بدین سبب دو اندوه در رسول خدا گرد آمد چنان که در چهرۀ ایشان معلوم می شد.هند گفته است:سپس بزرگان و قدرتمندان قریش به تالار گردهمایی رفتند تا دربارۀ رسول خدا با هم مشورت کنند و آن جلسه را در میان خودشان نهان داشتند.آن گاه یکی از ایشان گفت:برای او در بالای کوه بلندی جایگاهی بنا کنیم و او را در آنجا قرار دهیم تا از دین برگشتگان نزد او رفت و آمد نتوانند کنند و همواره در تنگنای زندگی قرار گیرد تا دست تقدیر و حوادث روزگار بر او فرود آید.این پیشنهاد از جانب عاص بن وائل و دو پسر خلف:امیه و ابی داده شد.

شخصی گفت:نظرتان نظر خوبی نیست.اگر چنین کنید دوستان صمیمی و هم پیمانان سوگند خورده او خشمگین می شوند سپس در مراسم ها و ماه های حرام که در ایمنی به سر می برید به سراغتان آمده و نقشه ها و پیمانهایتان را به آسانی نقش برآب می سازند.باز هم نظر خود را بگویید.عتبه و شیبه و ابو سفیان گفتند:نظر ما این است که او را بر شتری چموش به سختی ببندیم و سپس شتر را با سر نیزه ها بکوبیم[تا رم کند]و امید است او را در میان سنگ های بیابان پاره پاره کند و آن صاحب رأی گفت:شما با این سخنتان کاری از پیش نخواهید برد چه خواهد شد اگر شتر او را سالم به یکی از قبیله ها برساند و آن گاه او با جادو و گفتار و زبان زیبایش دل آنان را به دست آورد و آن مردم به او بگرایند و قبیله ها یکی پس از دیگری او را بپذیرند و آن گاه با لشکر و گروه اسبان به سوی شما بیایند و شما را نابود کنند چنان که ایاد و کسانی که پیش از شما بودند،نابود شدند.نظرهاتان را بگویید.در این هنگام ابو جهل به او گفت:امّا نظر من این است که به سوی قبایل ده گانۀ تان بروید و از هر قبیله ای یک مرد شجاع برگزینید.سپس بر شمشیری نیشدار مسلّح شان کنید.آن گاه ایشان درنگ کنند تا وقتی شب تاریک شد

ص:179

بابن أبی کبشة بیاتا،فیذهب دمه فی قبائل قریش جمیعا،فلا یستطیع بنو هاشم و بنو المطّلب مناهضة قبائل قریش فی صاحبهم،فیرضون حینئذ بالعقل منهم، فقال صاحب رأیهم:أصبت یا با الحکم.ثمّ أقبل علیهم فقال:هذا الرّأی فلا تعدلوا به رأیا،و أوکئوا فی ذلک أفواهکم حتّی یستتبّ أمرکم؛فخرج القوم عزین، و سبقهم بالوحی بما کان من کیدهم جبرئیل علیه السّلام،فتلا هذه الآیة علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ [الانفال(8):30]فلمّا أخبره جبرئیل علیه السّلام بأمر اللّه فی ذلک و وحیه،و ما عزم له من الهجرة،دعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و قال له:یا علیّ،إنّ الرّوح هبط علیّ بهذه الآیة آنفا،یخبرنی أنّ قریشا اجتمعوا علی المکربی و قتلی،و إنّه أوحی إلیّ ربّی(عزّ و جلّ)أن أهجر دار قومی،و أن أنطلق إلی غار ثور تحت لیلتی،و أنّه أمرنی أن آمرک بالمبیت علی ضجاعی-أو قال:مضجعی-لیخفی بمبیتک علیه أثری-فما أنت قائل،و ما صانع؟فقال علیّ علیه السّلام:أو تسلم بمبیتی هناک یا نبیّ اللّه؟قال:نعم؛فتبسّم علیّ علیه السّلام ضاحکا، و أهوی إلی الأرض ساجدا،شکرا لما أنبأه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من سلامته،و کان علیّ علیه السّلام أوّل من سجد للّه شکرا،و أوّل من وضع وجهه علی الأرض بعد سجدته من هذه الأمّة بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فلمّا رفع رأسه قال له:امض لما أمرت فداک سمعی و بصری و سویداء قلبی،و مرنی بما شئت أکن فیه کمسرّتک،واقع منه

ص:180

و شبانه پسر ابو کبشه را از بین ببرند تا خون او به همۀ ده قبیله برود و بنی هاشم و بنی مطّلب نتوانند به انتقام او با قبایل قریش ستیزه کنند پس به دیۀ او راضی می گردند.آن صاحب رأی گفت:ای ابو حکم نظر درستی دادی.سپس به آنان رو کرد و گفت:هیچ رأیی با این برابری نکنید و در این باره دهان هاتان را ببندید تا کارتان محکم شود.آن گاه بیرون آمدند ولی جبرئیل در آوردن وحی و خبر از حیلۀ آنان پیش افتاد و این آیه را بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خواند:

«و کافران با تو مکر کردند که تو را به زندان اندازند یا بکشند یا بیرونت بکنند.آنان مکر کردند و خدا هم مکر کرد و خداوند بهترین مکر اندیشان است»[انفال(8):آیۀ 30]و چون جبرئیل علیه السّلام در این باره فرمان و وحی خداوند و تصمیم به هجرت را به آگاهی پیامبر رساند، رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله علی علیه السّلام را خواند و به او فرمود:ای علی همانا روح[جبرئیل]هم اکنون بر من این آیه را فرود آورد و خبر داد که قریش بر مکر به من و کشتن من گرد آمده اند و پروردگارم به من فرمان داده که از سرزمین قومم کوچ کنم و همین امشب به سوی غار ثور بروم.او به من فرمان داد که به تو بگویم امشب بر بستر من بخوابی تا با خوابیدن تو،رفتن من نهان بماند.تو چه می کنی و چه می گویی؟علی علیه السّلام عرض کرد:ای پیامبر خدا آیا با خوابیدن من در این جا شما سالم می مانید؟حضرت فرمود:آری.پس علی علیه السّلام لبخند زد و برای سپاس از سلامت رسول خدا به سجده بر زمین افتاد و علی علیه السّلام نخستین کسی است که از روی سپاس برای خداوند سجده کرد و پس از رسول خدا از این امت نخستین کسی بود که بعد از سجده روی بر زمین نهاد و چون علی علیه السّلام سربرداشت به حضرت عرض کرد:به سوی آن چه فرمان داده شدی،برو که چشم و گوش و سویدای دلم فدایت باد و مرا به آنچه می خواهی فرمان بده تا در آن چنان باشم که شادی و خواستۀ شما باد

ص:181

بحیث مرادک،و إن توفیقی إلاّ باللّه.قال:و أن ألقی علیک شبه منّی،أو قال:شبهی، قال:إن-بمعنی نعم-قال:فارقد علی فراشی و اشتمل ببردی الحضرمیّ،ثمّ إنّی أخبرک یا علیّ إنّ اللّه(تعالی)یمتحن أولیاءه علی قدر إیمانهم و منازلهم من دینه، فأشدّ النّاس بلاء الأنبیاء ثمّ الاوصیاء ثمّ الأمثل فالأمثل،و قد امتحنک یا بن عمّ و امتحننی فیک بمثل ما امتحن به خلیله إبراهیم علیه السّلام و الذّبیح إسماعیل علیه السّلام،فصبرا صبرا، إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ [الاعراف(7):56]ثمّ ضمّه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إلی صدره و بکی إلیه وجدا به،و بکی علیّ علیه السّلام جشعا لفراق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و استتبع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أبا بکر بن أبی قحافة و هند بن أبی هالة،فأمرهما أن یقعدا له بمکان ذکره لهما من طریقه إلی الغار،و لبث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بمکانه مع علیّ علیه السّلام یوصیه و یأمره فی ذلک بالصّبر حتّی صلّی العشاءین،ثمّ خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی فحمة العشاء الآخرة،و الرّصد من قریش قد أطافوا بداره،ینتظرون أن ینتصف اللّیل و تنام الأعین،فخرج و هو یقرأ هذه الآیة وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ [یس(36):9]و أخذ بیده قبضة من تراب، فرمی بها علی رءوسهم،فما شعر القوم به حتّی تجاوزهم،و مضی حتّی أتی إلی هند و أبی بکر فنهضا معه،حتّی وصلوا إلی الغار،ثمّ رجع هند إلی مکّة بما أمره به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و دخل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أبو بکر إلی الغار،فلمّا غلق اللّیل أبوابه و أسدل أستاره و انقطع الأثر،أقبل القوم علی علیّ علیه السّلام یقذفونه بالحجارة

ص:182

و توفیق من جز به یاری خداوند نیست.حضرت فرمودند:آیا چیزی به رویت بیندازم که تو را به من شبیه کند؟علی علیه السّلام عرض کرد:آری.حضرت فرمودند:پس بر بستر من بخواب و برد حضرمی ام را به خود بپیچ.ای علی به تو خبر می دهم که همانا خدای والا دوستانش را به اندازۀ ایمان و جایگاهشان در دین آزمایش می کند.و سخت امتحان ترین مردمان،پیامبرانند و سپس جانشینان آن ها سپس مرتبه ای پس از مرتبۀ دیگر.و اکنون ای پسر عمو خداوند تو را امتحان می کند و مرا دربارۀ تو امتحان می کند به مانند آن چه دوستش ابراهیم و قربانی اش اسماعیل را امتحان کرد.پس شکیبایی کن،شکیبایی کن که«رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است».[اعراف(7):آیۀ 56]سپس او را به سینه اش چسباند و از شوق به او گریست.

و علی علیه السّلام نیز از جدایی رسول خدا گریست.آن گاه رسول خدا ابو بکر بن ابو قحافه و هند بن ابو هالة را به دنبال خود خواند و به آنان فرمان داد تا در راه غار به انتظار ایشان بنشینند.رسول خدا اندکی با علی علیه السّلام ماند تا او را وصیّت کند و در آن کار به شکیبایی فرمان دهد تا نماز مغرب و عشا را خواندند و سپس رسول خدا در آغاز تاریکی بیرون آمد درحالی که قریشیان گرد خانه اش می گشتند و به انتظار نیمه شب و خوابیدن چشم ها بودند،آن حضرت درحالی که این آیه را می خواند بیرون آمد:«پیش رو پشت سرشان دیواری کشیدیم و دیدگانشان را پوشاندیم تا نبینند».[یاسین(36):آیۀ 9]و مشتی از خاک برداشت و بر سر آنان پاشید و آن گروه چیزی نفهمیدند تا حضرت از آنان گذشت و رفت تا به هند و ابو بکر رسید و آن دو با ایشان برخاستند تا به آن غار رسیدند.سپس هند به فرمان رسول خدا به مکه بازگشت و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با ابو بکر به غار رفتند.چون شب درهایش را بست و پرده هایش را انداخت و کار از کار گذشت آن مردمان به علی علیه السّلام رو کردند و شروع به پرتاب سنگ و چوب کردند

ص:183

و الحلم و لا یشکّون أنّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حتّی إذا برق الفجر و أشفقوا أن یفضحهم الصّبح،هجموا علی علیّ علیه السّلام و کانت دور مکّة یومئذ سوائب لا أبواب لها،فلمّا بصر بهم علیّ علیه السّلام قد انتضوا السّیوف و أقبلوا علیه بها،و کان یقدمهم خالد بن الولید بن المغیرة،وثب له علیّ علیه السّلام فختله و همز یده،فجعل خالد یقمص قماص البکر، و یرغو رغاء الجمل،و یذعر و یصیح،و هم فی عرج الدّار من خلفه،و شدّ علیهم علیّ علیه السّلام بسیفه-یعنی سیف خالد-فأجفلوا أمامه إجفال النّعم إلی ظاهر الدّار، فتبصّروه فإذا علیّ علیه السّلام فقالوا:إنّک لعلیّ؟قال:أنا علیّ.قالوا:فإنّا لم نردک،فما فعل صاحبک؟ق:ال لا علم لی به،و قد کان علم-یعنی علیّا علیه السّلام-أنّ اللّه(تعالی)قد أنجی نبیّه صلّی اللّه علیه و اله بما کان أخبره من مضیّه إلی الغار و اختبائه فیه،فأذکت قریش علیه العیون،و رکبت فی طلبه الصّعب و الذّلول،و أمهل علیّ علیه السّلام حتّی إذا أعتم من اللّیلة القابلة انطلق هو و هند بن أبی هالة حتّی دخلا علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی الغار،فأمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله هندا أن یبتاع له و لصاحبه بعیرین،فقال أبو بکر:قد کنت أعددت لی و لک یا نبیّ اللّه راحلتین نرتحلهما إلی یثرب.فقال:إنّی لا آخذهما و لا أحدهما إلاّ بالثّمن.قال فهی لک بذلک فأمر صلّی اللّه علیه و اله علیّا علیه السّلام فأقبضه الثّمن،ثمّ أوصاه بحفظ ذمّته و أداء أمانته.و کانت قریش تدعو محمّدا صلّی اللّه علیه و اله فی الجاهلیّة الأمین،و کانت تستودعه و تستحفظه أموالها و أمتعتها،و کذلک من یقدم مکّة من العرب فی الموسم،و جاءته النّبوّة و الرّسالة و الأمر کذلک،فأمر علیّا علیه السّلام أن یقیم صارخا

ص:184

درحالی که تردید نداشتند که او رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله تا وقتی که سپیده زد و بیمناک شدند که صبح رسوایشان کند پس بر علی علیه السّلام حمله بردند و خانه های آن روز مکه رها بودند و دری نداشتند.

وقتی علی علیه السّلام آنان را دید که شمشیر کشیده اند و به سوی او می آیند پیشاپیش شان خالد بن ولید و مغیره را دید پس برخاسته،به او حمله کرد و بر دستش زد پس خالد همچون اسبی که دو دست خود را بالا برده و کنار پاهایش می نهد به هوا برخاست و چونان شتر جوان ضجّه و ناله ای سر داد و کنار کشید.آن گاه به بقیۀ گروه که پشت سر او در آستانۀ خانه بودند با شمشیر خالد تاخت و آنان از جلوی او شتابان به پشت خانه گریختند-چنان که گوسفندان رم می کنند -تا او را ببینند و ناگاه علی علیه السّلام را دیدند و گفتند:تو علی هستی؟حضرت فرمود:من علی ام.

آنان گفتند:ما آهنگ تو را نداشتیم،رفیقت کجاست؟او فرمود:من از او خبر ندارم درحالی که خبر داشت که خداوند والا ایشان را نجات داده است.چون به او خبر داده بود که به سوی غار می روند و در آن جا پنهان می شوند.پس قریش پیش قراولانی را به دنبالش فرستاد و آنان پست و بلند را جستند و علی علیه السّلام فرصت یافت تا شب پیش رو با هند بن ابو هاله در غار به خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برسند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به هند دستور داد تا برای او و همراهش دو شتر بخرد.که ابو بکر گفت:ای پیامبر خدا من دو ماده شتر رهوار فراهم کرده ام که با آن ها به سوی یثرب برویم.حضرت فرمودند:من باید قیمت هر دو را بدهم وگرنه با آن ها نمی روم.او عرض کرد:اختیار با خودتان است.آن گاه حضرت به علی علیه السّلام فرمود تا قیمت را به او بپردازد.

سپس به علی علیه السّلام به نگهداری آنچه بر عهده اش گرفته و بازگرداندن امانتش سفارش فرمود- قریش در دورۀ جاهلیت محمّد صلّی اللّه علیه و اله را امین می خواند و اموال و کالاهایش را نزد او به امانت می گذاشت.و نیز هر عربی که در موسم حج به مکه می آمد.و هنگامی که امر نبوت و رسالت بر آن حضرت نازل شد،نیز چنین بود-پس حضرت به علی علیه السّلام فرمود که هر صبح و شام در میدان بایستد و فریاد بزند:

ص:185

یهتف بالأبطح غدوة و عشیّا:إلا من کان له قبل محمّد أمانة أو ودیعة فلیأت فلنؤدّ إلیه أمانته.قال:و قال النبی صلّی اللّه علیه و اله إنّهم لن یصلوا من الآن إلیک یا علیّ بأمر تکرهه حتّی تقدم علیّ،فأدّ أمانتی علی أعین النّاس ظاهرا،ثمّ إنّی مستخلفک علی فاطمة ابنتی و مستخلف ربّی علیکما و مستحفظه فیکما،و أمره أن یبتاع رواحل له و للفواطم،و من أزمع للهجرة معه من بنی هاشم.قال أبو عبیدة:فقلت لعبید اللّه- یعنی ابن أبی رافع-أو کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یجد ما ینفقه هکذا؟فقال:إنّی سألت أبی عمّا سألتنی،و کان یحدّث بهذا الحدیث،فقال:فأین یذهب بک عن مال خدیجة علیها السّلام و قال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:ما نفعنی مال قطّ مثل ما نفعنی مال خدیجة علیها السّلام و کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یفکّ من مالها الغارم و العانی و یحمل الکلّ، و یعطی فی النّائبة،و یرفد فقراء أصحابه إذ کان بمکّة،و یحمل من أراد منهم الهجرة،و کانت قریش إذا رحلت عیرها فی الرّحلتین-یعنی رحلة الشّتاء و الصّیف-کانت طائفة من العیر لخدیجة علیها السّلام،و کانت أکثر قریش مالا،و کان صلّی اللّه علیه و اله ینفق منه ما شاء فی حیاتها ثمّ ورثها هو و ولدها بعد مماتها.قال:و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ علیه السّلام و هو یوصیه:و إذا أبرمت ما أمرتک فکن علی أهبة الهجرة إلی اللّه و رسوله،و سر إلیّ لقدوم کتابی الیک،و لا تلبث بعده.و انطلق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لوجه یؤمّ المدینة،و کان مقامه فی الغار ثلاثا،و مبیت علیّ علیه السّلام علی الفراش أوّل لیلة.

قال عبید اللّه بن أبی رافع:و قد قال علیّ بن أبی طالب علیه السّلام شعرا یذکر فیه مبیته

ص:186

هان هرکس را که نزد محمد صلّی اللّه علیه و اله امانتی بوده است بیاید و باز ستاند.و پیامبر فرمودند:ای علی از اکنون تا هنگامی که به نزد من می آیی آنان به تو زیانی نخواهند رساند پس امانت ها را آشکارا در جلوی دیدگان مردمان ادا کن و من فاطمه دخترم را به تو می سپارم و هر دوی شما را به خدا می سپارم.و آن گاه فرمان داد که برای خودش و فاطمه ها و برای هرکسی از بنی هاشم که تصمیم به هجرت دارد ماده شترانی بخرد.

ابو عبیده گفته که من به عبید اللّه-یعنی ابن ابو رافع-گفتم:مگر رسول خدا این قدر مال داشت که این چنین خرج کند؟او گفت:من نیز آن چه را پرسیدی از پدرم که این حدیث را می گفت پرسیدم و او گفت:گمان می کنی که اموال خدیجه علیها السّلام در کجا خرج می شد.او گفت که رسول خدا فرموده است:هرگز هیچ مالی همچون اموال خدیجه علیها السّلام برایم سودمند نبوده است.

رسول خدا از مال او بدهکار و اسیر را آزاد می کرد و هزینۀ ناتوانان را به دوش می گرفت و در گرفتاری شان خرج می کرد و از فقیران اصحابش هنگامی که در مکه بودند،حمایت می کرد و هزینۀ کوچ کسانی را که می خواستند هجرت کنند به عهده می گرفت.چون هرگاه کاروان قریش در زمستان و تابستان به راه می افتاد.بخشی از کاروان از آن خدیجه بود و او مالدارترین قریشیان بود و رسول خدا در زندگانی خدیجه هرچه می خواست خرج می کرد.

سپس که او درگذشت حضرت و فرزندان او آن اموال را به ارث بردند.و رسول خدا در ادامۀ سفارشی که به علی می کرد،فرمود:هنگامی که آن چه را به تو فرمان دادم انجام دادی برای کوچ به سوی خدا و رسولش آماده باش و با رسیدن نامه ام سفر کن و دیگر نمان.آن گاه آهنگ مدینه کرد و اقامت شان در آن غار سه روز شد و خوابیدن علی علیه السّلام بر بستر ایشان در نخستین شب بود.عبید اللّه بن ابو رافع گفته است:و علی بن ابی طالب علیه السّلام شعری سروده اند که در آن خواب بر بستر و ماندن سه روزۀ رسول خدا در آن غار را بیان کرده است.

ص:187

علی الفراش و مقام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی الغار ثلاثا:.

وقیت بنفسی خیر من وطئ الحصی و من طاف بالبیت العتیق و بالحجر

محمّد لمّا خاف أن یمکروا به فوقاه ربّی ذو الجلال من المکر

و بتّ أراعیهم متی ینشروننی و قد وطّنت نفسی علی القتل و الأسر

و بات رسول اللّه فی الغار آمنا هناک و فی حفظ الإله و فی ستر

أقام ثلاثا ثمّ زمّت قلائص قلائص یفرین الحصی أینما تفری

و لمّا ورد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله المدینة،نزل فی بنی عمرو بن عوف بقباء،فأراده أبو بکر علی دخوله المدینة و ألاصه فی ذلک،فقال:ما أنا بداخلها حتّی یقدم ابن أمّی و ابنتی؛یعنی علیّا و فاطمة علیهما السّلام.قال:قال أبو الیقظان:فحدّثنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و نحن معه بقباء،عمّا أرادت قریش من المکر به و مبیت علیّ علیه السّلام علی فراشه،قال:

أوحی اللّه(عزّ و جلّ)إلی جبرئیل و میکائیل علیه السّلام أنّی قد آخیت بینکما و جعلت عمر أحدکما أطول من عمر صاحبه فأیّکما یؤثر أخاه فکلاهما کره الموت، فأوحی اللّه إلیهما:عبدی ألا کنتما مثل ولیّی علیّ-آخیت بینه و بین محمّد نبیّی فآثره بالحیاة علی نفسه،ثمّ ظلّ-أو قال:رقد-علی فراشه یفدیه بمهجته،اهبطا إلی الأرض کلاهما فاحفظاه من عدوّه؛فهبط جبرئیل فجلس عند رأسه، و میکائیل عند رجلیه،و جعل جبرئیل یقول:بخ بخ من مثلک یا بن أبی طالب و اللّه (عزّ و جلّ)یباهی بک الملائکة!قال:فأنزل اللّه(عزّ و جلّ)فی علیّ علیه السّلام و ما کان

ص:188

من با جانم بهترین کسی را که بر سنگریزه ها گام نهاده است و بهترین کسی را که آن کهن خانه و آن سنگ را طواف کرده،نگاه داشته ام.

او محمد صلّی اللّه علیه و اله است که وقتی ترسید با او مکر کنند پروردگار صاحب جلال من،او را از آن مکر حفظ کرد.

و من خوابیدم درحالی که مراقب بودم که آنان چه هنگام مرا پاره پاره خواهند کرد که جانم برای کشته شدن و اسیری آماده بود.و رسول خدا در آن غار با آرامش خوابید.در امان و پناه خداوند.سه روز ماندند و سپس ماده شتران جوان آماده شدند.ماده شتران جوانی که به هرجا می راندی می رفتند.

و چون رسول خدا به مدینه رسید در منطقۀ قبا و میان قبیلۀ بنی عمرو بن عوف فرود آمد ابو بکر ایشان را به داخل شدن در مدینه واداشت ولی ایشان فرمود:تا پسر عمو و دخترم یعنی علی و فاطمه علیها السّلام به من نرسند من به مدینه داخل نمی شوم.ابو یقظان گفته است:رسول خدا برای ما که در قبا با او بودیم از مکر قریش و خوابیدن علی در بستر خود سخن گفت و فرمود:

خداوند عزّتمند به جبرئیل و میکائیل علیه السّلام وحی کرد که من شما را برادر هم قرار دادم و عمر یکی از شما را درازتر از دیگری نهادم اکنون کدام یک از شما آن را به برادرش ایثار می کند؟ هر دوی آن ها مرگ را ناپسند شمردند و خداوند به آنان وحی کرد:ای بندگان من چرا همچون ولی ام علی بن ابی طالب نیستید که میان او و پیامبر برادری برقرار کردم و او زندگانی اش را به پیامبرم بخشید و برای فدای جانش در بستر او خوابید.هر دو در زمین فرود آیید و او را از دشمنانش نگاه دارید.آن گاه جبرئیل بر بالای سر و میکائیل زیر پایش نشستند و جبرئیل گفت:آفرین و آفرین بر چون تویی که خداوند عزّتمند با تو بر فرشتگانش مباهات می کند.آن گاه حضرت فرمودند و خداوند چنین دربارۀ علی علیه السّلام نازل فرمود:

ص:189

من مبیته علیّ وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ [البقره(2):207].قال أبو عبیدة:قال أبی و ابن أبی رافع:ثمّ کتب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام کتابا یأمره فیه بالمسیر إلیه و قلّة التّلوّم،و کان الرّسول إلیه أبا واقد اللّیثیّ،فلمّا أتاه کتاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله تهیّأ للخروج و الهجرة، فأذن من کان معه من ضعفاء المؤمنین،فأمرهم أن یتسلّلوا و یتخفّفوا إذا ملأ اللّیل بطن کلّ واد إلی ذی طوی،و خرج علیّ علیه السّلام بفاطمة علیها السّلام بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أمّه فاطمة بنت أسد بن هاشم،و فاطمة بنت الزّبیر بن عبد المطّلب-و قد قیل هی ضباعة-و تبعهم أیمن بن أمّ أیمن مولی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أبو واقد رسول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فجعل یسوق بالرّواحل فأعنف بهم،فقال علیّ علیه السّلام ارفق بالنّسوة یا أبا واقد،إنّهنّ من الضّعائف.قال:إنّی أخاف أن یدرکنا الطّالب،أو قال:الطّلّب-فقال علیّ علیه السّلام اربع علیک،فإنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال لی:یا علیّ،إنّهم-لن یصلوا من الآن إلیک بأمر تکرهه.ثمّ جعل-یعنی علیّا علیه السّلام-یسوق بهنّ سوقا رفیقا و هو یرتجز و یقول:

لیس إلاّ اللّه فارفع ظنّکا یکفیک ربّ النّاس ما أهمّکا

و سار فلمّا شارف ضجنان أدرکه الطّلّب،و عددهم سبع فوارس من قریش مستلئمین،و ثامنهم مولی لحرب بن أمیّة یدعی جناحا فأقبل علیّ علیه السّلام علی أیمن و أبی واقد،و قد تراءی القوم،فقال لهما:أنیخا الإبل و اعقلاها؛و تقدّم حتّی أنزل

ص:190

«و کسانی از مردم در طلب خشنودی خداوند جان خود را می فروشند و خدا نسبت به بندگانش مهربان است».[بقره(2):آیۀ 207]ابو عبیده گفته است که پدرم و ابن ابی رافع گفتند:سپس رسول خدا به علی ابن ابی طالب نامه نوشته و به او فرمان داد که به سوی او بیایند و چندان منتظر نمانند و آن پیک ابو واقد لیثی بود.چون نامۀ رسول خدا به او رسید برای بیرون آمدن از مکّه و هجرت آماده شد و به کسانی از مؤمنان ناتوان که با او بودند اعلام کرد که پنهانی و سبکبار وقتی شب همه جا را پر کرد از میان دره ها به ذی طوی بروند و علی علیه السّلام به همراه فاطمه دختر رسول خدا و مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم و فاطمه دختر زبیر بن عبد المطّلب-و گاهی اسم او را ضباعه گفته اند-بیرون آمد و ایمن پسر امّ ایمن غلام رسول خدا و ابو واقد فرستادۀ رسول خدا نیز به دنبال ایشان آمدند.او شروع به راندن شترها کرد و بر آنان سخت گرفت که علی علیه السّلام فرمود:ای ابو واقد با زنان مهربانی کن که آنان ناتوانند.او عرض کرد:من می ترسم کسی به ما برسد علی علیه السّلام فرمود:با شتر خود بتاز[ولی با ما کاری نداشته باش]زیرا رسول خدا به من فرمود:ای علی آنان زیانی به تو نخواهند رساند.سپس خود به آرامی شتر زنان را راند و چنین خواند:

هیچ معبودی جز خدا نیست پس بدگمان مباش که در آنچه برای تو اهمیت دارد،پروردگار مردم بس است.

وقتی به ضجنان رسیدند،جستجوگران آنان را یافتند.شمار آنان هفت سوار قریشی جامۀ رزم پوشیده بودند و هشتمین نفر غلام حرب امیّه بود که جناح نام داشت.پس علی علیه السّلام به نزد أیمن و ابو واقد آمد و درحالی که به همدیگر می نگرستند به آنان فرمود:شتران را بخوابانید و پاهاشان را ببندید و پیش رفت تا زنان را پیاده کند آن گروه نزدیک شدند و حضرت با شمشیر آخته به پیشوازشان رفت.آنان به حضرت رو کرده،گفتند:ای خائن آیا گمان کردی که می توانی این زنان را نجات دهی؟!باز گرد که تو را پدری نیست.حضرت فرمود:و اگر برنگردم؟آنان گفتند:به زور باز می گردی یا فقط موهایت را باز می گردانیم و کشتن تو آسان تر است.آن گاه آن سواران به زنان و شتران نزدیک شدند تا آن ها را برمانند.که علی علیه السّلام میان آنان و شتران قرار گرفت و هنگامی که جناح شمشیرش را به سوی او دراز کرد،علی علیه السّلام از آن ضربت کنار کشید و فریبش داد و آن گاه ضربه ای بر شانه اش زد و شمشیر چنان در آن

ص:191

النّسوة،و دنا القوم فاستقبلهم علیه السّلام منتضیا سیفه،فأقبلوا علیه فقالوا:ظننت أنّک یا غدر ناج بالنّسوة؟!ارجع لا أبا لک.قال:فإن لم أفعل؟قالوا:لترجعنّ راغما،أو لنرجعنّ بأکثرک شعرا و أهون بک من هالک؛و دنا الفوارس من النّسوة و المطایا لیثوروها،فحال علیّ علیه السّلام بینهم و بینها،فأهوی له جناح بسیفه،فراغ علیّ علیه السّلام عن ضربته و تختله علیّ علیه السّلام فضربه علی عاتقه،فأسرع السّیف مضیّا فیه حتّی مسّ کاثبة فرسه،فکان علیه السّلام یشدّ علی قدمه شدّ الفرس،أو الفارس علی فرسه،فشدّ علیهم بسیفه و هو یقول:

خلّوا سبیل الجاهد المجاهد آلیت لا أعبد غیر الواحد

فتصدّع عنه القوم و قالوا له:أغن عنّا نفسک یا بن أبی طالب.قال:فإنّی منطلق إلی ابن عمّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بیثرب،فمن سرّه أن أفری لحمه و أریق دمه فلیتعقبنی أو فلیدن منّی.ثمّ أقبل علی صاحبیه أیمن و أبی واقد فقال لهما:أطلقا مطایاکما.ثمّ سار ظاهرا قاهرا حتّی نزل ضجنان.فتلوّم بها قدر یومه و لیلته،و لحق به نفر من المستضعفین من المؤمنین و فیهم أمّ أیمن مولاة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فظل لیلته تلک هو و الفواطم-أمّه فاطمة بنت أسد،(رضی اللّه عنها)و فاطمة علیها السّلام بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و فاطمة بنت الزّبیر-طورا یصلّون و طورا یذکرون اللّه قیاما و قعودا و علی جنوبهم،فلن یزالوا کذلک حتّی طلع الفجر فصلّی علیه السّلام بهم صلاة الفجر،ثمّ سار لوجهه یجوب منزلا بعد منزل لا یفتر عن ذکر اللّه و الفواطم کذلک و غیرهم ممّن

ص:192

فرو رفت که به نزدیک زین اسبش رسید.آن گاه حضرت بر روی پاهایش همچون سواری بر اسبش حمله برد و با شمشیرش بر آنان تاخت درحالی که می فرمود:

باز کنید راه مبارز رزم آور را/من سوگند خورده ام که جز آن یکتا را نپرستم پس آن گروه از او گریختند و گفتند:ای پسر ابو طالب خودت را از ما نگاه دار.حضرت فرمود:

همانا من به سوی پسر عمویم رسول خدا در یثرب می روم و هرکس دوست دارد که گوشتش را پاره کنم و خونش را بریزم دنبالم بیاید یا به من نزدیک شود.سپس به دو همراهش ایمن و ابو واقد رو کرد و فرمود:شترانتان را برانید.

سپس به پشت و عقب عقب رفت تا در ضجنان فرود آمد و یک شب و یک روز در آن جا ماند و گروهی از مؤمنان ناتوان که امّ ایمن کنیز رسول خدا نیز در میانشان بود به آنان پیوستند.آن شب را حضرت و سه فاطمه-مادرش فاطمه دختر اسد و فاطمه دختر رسول خدا و فاطمه دختر زبیر-چنان سپری کردند که گاه نماز می خواندند و بار دیگر ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده خدا را یاد می کردند و پیوسته چنین بودند تا سپیده زد.آن گاه علی علیه السّلام نماز بامداد را با آنان خواند و سپس آهنگ رفتن کرد.منزل به منزل می رفت و از یاد خدا سستی نمی کرد و آن سه فاطمه و همراهان دیگر نیز چنین بودند تا به مدینه رسیدند.

ص:193

صحبه حتّی قدم المدینة،و قد نزل الوحی بما کان من شأنهم قبل قدومهم بقوله (تعالی): اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إلی قوله: فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی الذّکر علیّ علیه السّلام و الأنثی فاطمة علیها السّلام بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ یقول:

علی من فاطمة أو قال الفواطم و هنّ من علیّ فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ [آل عمران(3):191-195]و تلا صلّی اللّه علیه و اله وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ [البقره(2):207]قال:و قال له یا علیّ،أنت أوّل هذه الأمّة إیمانا باللّه و رسوله،و أوّلهم هجرة إلی اللّه و رسوله،و آخرهم عهدا برسوله،لا یحبّک-و الّذی نفسی بیده-إلاّ مؤمن قد امتحن اللّه قلبه للإیمان،و لا یبغضک إلاّ منافق أو کافر.

تمّ المجلس السادس عشر،و الحمد للّه رب العالمین،و یتلوه المجلس السابع عشر.

ص:194

درحالی که پیش از رسیدنشان خداوند در شأن آنان وحی فرستاده بود.آنجا که فرمود:«آنان که ایستاده و نشسته و به پهلو خفته خدا را یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند»[آل عمران(3):آیۀ 191]تا آن جا که فرمود:«و پروردگارشان درخواست آنان را پذیرفت،که من کار هیچ کس را خواه زن یا مرد،تباه نمی کنم»[آل عمران(3):آیۀ 195] که مرد،علی است و زن،سه فاطمه ای که ذکرشان گذشت،و آنان فاطمه دختر رسول خدا و فاطمه دختر اسد و فاطمه دختر زبیر هستند که همدیگر از یکدیگرند می فرماید:علی از فاطمه است-یا فرمود:آن سه فاطمه-و آنان از علی هستند.«و کسانی که هجرت کردند و از خانه هاشان رانده شدند و در راه من آزار شدند و کشتند و کشته شدند گناهاشان را می بخشم و به باغ هایی که از زیر درخت هاشان نهرهایی روان است،می برم و پاداش نیکو نزد خداوند است»[آل عمران(3):آیۀ 195]و حضرت خواندند:«و از مردم کسانی در طلب خشنودی خداوند جان خود را می فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است».

[بقره(2):آیۀ 207]و فرمود:ای علی تو در ایمان به خدا و فرستاده اش نخستین کس از این امّت هستی و نخستین کسی که به سوی خدا و فرستاده اش هجرت کرد و در پای بندی به رسول خدا نیز تا آخر می مانی.سوگند به کسی که جانم در دست او است تو را جز مؤمنی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده است دوست نمی دارد و جز کسی که منافق یا کافر است با تو دشمنی نمی کند.

مجلس شانزدهم به پایان رسید و سپاس خداوند را است که پروردگار جهانیان است و به دنبال این،مجلس هفدهم می آید.

ص:195

[17] المجلس السابع عشر من روایات أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی،روایة المسمین فی أول المجلس عنه،روایة محمّد بن الحسن بن علی الطوسی عنهم.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1032-1- أخبرنا جماعة منهم الحسین بن عبید اللّه،و أحمد بن محمّد بن عبدون،و الحسن بن إسماعیل بن أشناس،و أبو طالب بن غرور و أبو الحسن الصّفّار جمیعا عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن أحمد بن عبید اللّه،عن أیّوب بن محمّد الرّقّیّ،عن سلاّم بن رزین،عن إسرائیل بن یونس الکوفیّ،عن جدّه أبی إسحاق،عن الحارث الهمدانیّ،عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:الأنبیاء قادة، و الفقهاء سادة،و مجالستهم زیادة،و أنتم فی ممرّ اللّیل و النّهار فی آجال منقوصة و أعمال محفوظة،و الموت یأتیکم بغتة،فمن یزرع خیرا یحصد غبطة و من یزرع شرّا یحصد ندامة.

1033-2- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عثمان بن نصیر الحافظ،عن

ص:196

17- جلسه هفدهم

اشاره

جلسه هفدهم

از روایات ابو مفضّل بن عبد اللّه شیبانی که نامبردگان در آغاز مجلس از او روایت

کرده اند و محمد بن حسن بن علی طوسی از آنان روایت کرده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

941-پیامبران راهبرند و فقیهان سرورند

[1032]1-حارث همدانی از علی علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:پیامبران راهبر،و فقیهان سرورند و در نشست و برخاست با آنان،افزونی[کمالات]است.شما در گذر شب و روز در عمرهایی کوتاه و کارهایی نگاشته شده هستید و مرگ غافلگیرانه به سراغتان می آید، پس هرکس نیکی بکارد،شادمانی می درود و هرکس بدی بکارد،پشیمانی.

ص:197

یحیی بن عمرو التّنوخیّ،عن أحمد بن سلیمان،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن أبیه محمّد بن علیّ علیهم السّلام عن جابر بن عبد اللّه،قال قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ما عبد اللّه(عزّ و جلّ)بشیء أفضل من فقه فی دین-أو قال:فی دینه-.

قال الخفتانیّ:فذکرته لمالک بن أنس فقیه أهل دار الهجرة فعرفه و أثبته لی عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام.

1034-3- أخبرنا جماعة عن أبی المفضّل،عن داود بن الهیثم،عن جدّه إسحاق بن بهلول،عن أبیه بهلول بن حسّان،عن طلحة بن زید،عن الوصین بن عطاء،عن عمیر بن هانی،عن جنادة بن أبی أمیّة،عن عبادة بن الصّامت،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:ستکون فتن لا یستطیع المؤمن أن یغیّر فیها بید و لا لسان؛فقال علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:و فیهم یومئذ مؤمنون؟قال:نعم.قال:فینقص ذلک من إیمانهم شیئا؟قال:لا إلاّ کما ینقص القطر من الصّفا،إنّهم یکرهونه بقلوبهم.

1035-4- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن إسحاق بن محمّد بن مروان، عن ابیه،عن یحیی بن سالم،عن حمّاد بن عثمان،عن جعفر بن محمّد عن آبائه علیهم السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:لمّا أسری بی إلی السّماء دخلت الجنّة،فرأیت فیها قیعانا یققا من مسک،و رأیت فیها ملائکة یبنون لبنة من ذهب و لبنة من فضّة، و ربّما أمسکوا،فقلت لهم:ما لکم ربّما بنیتم و ربّما أمسکتم؟قالوا:حتّی تأتینا النّفقة.قلت:و ما نفقتکم؟قالوا:قول المؤمن«سبحان اللّه،و الحمد للّه،و لا إله إلاّ

ص:198

942-بندگی نشده خداوند با چیزی برتر از فقه در دین

[1033]2-محمّد بن جعفر در مدینه از پدرش حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان حضرت باقر علیه السّلام جابر بن عبد اللّه روایت کرد که پیامبر گرامی فرمودند:خداوند با چیزی برتر از فقه در دین،بندگی نشده است.خفتانی-یکی از راویان-گفته است:من این را برای مالک بن انس فقیه اهل دار الهجره[مدینه]خواندم.او آن را شناخت و به صدور آن از حضرت صادق علیه السّلام گواهی داد.

943-فتنه هایی خواهد آمد که مؤمن نتواند آنها را با دست یا زبان تغییر دهد

[1034]3-عبادة بن صامت روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:فتنه هایی در پیش است که مؤمن نخواهد توانست آن ها را با دست و زبان تغییر دهد.علی بن ابی طالب علیه السّلام عرض کرد:

ای رسول خدا آیا آن هنگام در میان مردم مؤمنانی هستند؟حضرت فرمودند:بله،علی علیه السّلام عرض کرد:و این چیزی از ایمانشان می کاهد؟حضرت فرمودند:نه،مگر همچون قطره ای که از صخره می کاهد؛زیرا آنان به دل آن را نمی پسندند.

944-حدیث اسراء

[1035]4-حمّاد بن عثمان از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانشان از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:وقتی در معراج مرا به آسمان بردند،به بهشت رفتم و زمین هموار بسیار سپیدی از مشک دیدم.و فرشتگانی را دیدم که خشتی از زر و خشتی از سیم درست می کنند و گاهی از کار باز می ایستند.پس به آنان گفتم:شما را چه می شود که زمانی را کار می کنید و زمانی از کار باز می ایستید؟آنان گفتند:برای این که مصالح به ما برسد.من گفتم:

مصالح شما چه چیز است؟گفتند:این که مؤمن بگوید:«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر»که وقتی این ها را بگوید ما می سازیم و چون خاموش شود و دست بکشد ما از کار دست می کشیم.

ص:199

اللّه،و اللّه أکبر»فإذا قالهنّ بنینا،و إذا سکت و أمسک أمسکنا.

1036-5- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر،عن أیّوب بن محمّد،عن سعد بن مسلمة،عن جعفر بن محمّد،عن آبائه،عن علیّ (صلوات اللّه علیهم)قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّ السّخاء شجرة من أشجار الجنّة، لها أغصان متدلّیة فی الدّنیا،فمن کان سخیّا تعلّق بغصن من أغصانها،فساقه ذلک الغصن إلی الجنّة؛و البخل شجرة من أشجار النّار لها أغصان متدلّیة فی الدّنیا،فمن کان بخیلا تعلّق بغصن من أغصانها،فساقه ذلک الغصن إلی النّار.

1037-6- قال أبو المفضّل:قال لنا أبو عبد اللّه الحسنیّ:فحدّثنی شیخ من أهلنا، عن أبیه،عن جعفر بن محمّد بحدیثه هذا،حدیث السّخاء و البخل،قال:فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لیس السّخیّ المبذّر الّذی ینفق ماله فی غیر حقّه،ولکنّه الّذی یؤدّی إلی اللّه(عزّ و جلّ)ما افترض علیه فی ماله من الزّکاة و غیرها،و البخیل الّذی لا یؤدّی حقّ اللّه(عزّ و جلّ)علیه فی ماله.

1038-7- أخبرنا جماعة عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمود بن بنت الأشجّ،عن أحمد بن عبد الرّحمن الذّهلیّ،عن عمّار بن الصّبّاح،عن عبد الغفور أبی الصّبّاح الواسطیّ،عن عبد العزیز بن سعید الأنصاریّ،عن أبیه،عن جدّه- و کانت له صحبة-عن أمّ سلمة زوج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قالت حجّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حجّة الوداع بأزواجه،فکان یأوی فی کلّ یوم و لیلة إلی امرأة منهنّ و هو حرام یبتغی

ص:200

945-سخاوت درختی است از درختان بهشت

[1036]5-سعید بن مسلمه از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان از پدرش به نقل از جدّشان از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا سخاوت[و گشاده دستی]درختی از درختان بهشت است که شاخه هایش در دنیا آویزان شده است.هرکس بخشنده باشد به شاخه ای از آن شاخه ها می آویزد و آن شاخه او را به بهشت می برد.و بخل[و دندان گردی] درختی از درختان دوزخ است که شاخه هایی آویزان شده در دنیا دارد و هرکس بخیل باشد به شاخه ای از شاخه های آن می آویزد و آن شاخه او را به دوزخ می برد.

946-چه کسی سخی و چه کسی بخیل است

[1037]6-ابو عبد اللّه حسنی گفت:پیرمردی از خاندان ما از پدرش به نقل از حضرت صادق علیه السّلام حدیث سخاوت و بخل را روایت کرده و گفت که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:سخاوتمند آن اسراف کننده ای نیست که مالش را در جایی ناسزاوار خرج کند،بلکه سخاوتمند کسی است که آنچه خداوند عزّتمند بر مالش واجب کرده،از زکات و جز آن را بپردازد.و بخیل کسی است که حقّ خداوند عزّتمند در مال خودش را نپردازد.

947-حدیث أمّ سلمة

[1038]7-امّ سلمه همسر پیامبر گفته است:رسول خدا حجّ پایانی را با همسرانش به انجام رساند.آن حضرت در هر روز و شب درحالی که محرم بود پیش یکی از همسرانش می رفت

ص:201

بذلک العدل بینهنّ.قالت:فلمّا أن کانت لیلة عائشة و یومها خلا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام یناجیه و هما یسیران،فأطال مناجاته،فشقّ ذلک علی عائشة،فقالت:إنّی أرید أن أذهب إلی علیّ فأناله-أو قالت:أتناوله-بلسانی،فی حبسه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عنّی؛فنهیتها فنصّت ناقتها فی السّیر،ثمّ إنّها رجعت إلیّ و هی تبکی،فقلت:ما لک؟قالت:إنّی أتیت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقلت:یا بن أبی طالب،ما تزال تحبس عنّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:لا تحولی بینی و بین علیّ،إنّه لا یحاقّه فیّ أحد،و إنّه لا یبغضه-و الّذی نفسی بیده-مؤمن و لا یحبّه کافر-ألا إنّ الحقّ بعدی مع علیّ،یمیل معه حیث ما مال،لا یفترقان جمیعا حتّی یردا علیّ الحوض،قالت أمّ سلمة:فقلت لها قد نهیتک فأبیت إلاّ ما صنعت.

1039-8- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن محمّد بن مخلد الجعفیّ،عن عبّاد بن سعید الجعفیّ،عن محمّد بن عثمان بن أبی البهلول،عن صالح بن أبی الأسود،عن أبی الجارود،عن حکیم بن جبیر،عن سالم الجعفیّ، قال:قال علیّ(صلوات اللّه علیه)و هو فی الرّحبة جالس:انتدبوا و هو علی المسیر من السّواد،فانتدبوا نحو من مائة،فقال:و ربّ السّماء و ربّ الأرض،لقد حدّثنی خلیلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنّ الأمّة ستغدر بی من بعده عهدا معهودا و قضاء مقضیّا،و قد خاب من افتری.

1040-9- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن مسدّد بن یعقوب،عن إسحاق

ص:202

تا عدالت را میان آنان برقرار کند.او گفته است:وقتی روز و شب عایشه فرا رسید،رسول خدا با علی بن ابی طالب صلّی اللّه علیه و اله خلوت کرده بود و در حال قدم زدن با او به نجوا سخن می گفت.چون سخنشان به طول انجامید بر عایشه دشوار آمد و گفت:من می خواهم سراغ علی بروم و به جهت این که رسول خدا را از من بازداشته است با زبانم او را بنوازم.ام سلمه گوید:او را از این کار نهی کردم ولی او ماده شترش را راند و رفت.سپس گریان به نزد من بازگشت.من گفتم:چه شده است؟گفت:من به نزد پیامبر گرامی رفتم و گفتم:ای پسر ابو طالب چرا پیوسته رسول خدا را از من باز می داری!که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:میان من و علی فاصله نینداز که هیچ کس نباید دربارۀ من با او نزاع کند؛زیرا-سوگند به کسی که جانم در دست اوست-مؤمن با او دشمنی نمی کند و کافر او را دوست نمی دارد.هان که حقّ پس از من به همراه علی است.

هرجا که علی برود،حقّ نیز می رود از هم جدا نمی شوند تا در آن حوض بر من وارد شوند.ام سلمه گفته است:من به او گفتم که من تو را از این کار نهی کردم و ولی تو سرباز زدی و کارت را کردی.

948-مردم بعد از نبیّ خیانت خواهند کرد به حضرت علی علیه السّلام

[1039]8-سالم جعفی روایت کرده که علی علیه السّلام درحالی که در میدان شهر نشسته بود فرمودند:

رهسپار شوید،پس به همراه او که از عراق باز می گشت نزدیک به صد نفر به راه افتادند و حضرت فرمود:به پروردگار آسمان و پروردگار زمین سوگند که رفیقم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مرا فرمود که این امّت پس از او در پیمانی بسته شده و کاری به انجام رسیده به من خیانت خواهند کرد ولی هرکس حقّ را بپوشاند ناکام می شود.

ص:203

بن یسار،عن الفضل بن دکین،عن مطر بن خلیفة،عن حبیب بن أبی ثابت،عن ثعلبة بن مرشد الحمّانیّ،قال سمعت علیّا(صلوات اللّه علیه)قال:و اللّه إنّه عهده إلی النّبیّ الأمّیّ أنّ الأمّة ستغدر بک بعدی.

1041-10- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن لیث بن محمّد،عن أحمد بن عبد الصّمد،عن خاله أبی الصّلت الهرویّ،عن عبد العزیز بن عبد الصّمد،عن أبی هارون العبدیّ،عن أبی سعید الخدریّ،قال:حجّ عمر بن الخطّاب فی إمرته،فلمّا افتتح الطّواف حاذی الحجر الأسود،و مرّ فاستلمه و قبّله،و قال:أقبّلک و إنّی لأعلم أنّک حجر لا تضرّ و لا تنفع،و لکن کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بک حفیّا،و لو لا أنّی رأیته یقبّلک ما قبّلتک.قال:و کان فی القوم الحجیج علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:

بلی و اللّه إنّه لیضرّ و ینفع.قال:فبم قلت ذلک،یا أبا الحسن؟قال:بکتاب اللّه (تعالی)قال:أشهد أنّک لذو علم بکتاب اللّه فأین ذلک من الکتاب؟قال:قول اللّه (عزّ و جلّ): وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا [الاعراف(7):172]و أخبرک أنّ اللّه لمّا خلق آدم مسح ظهره فاستخرج ذرّیّته من صلبه فی هیئة الذّرّ،فألزمهم العقل،و قرّرهم أنّه الرّبّ و أنّهم العبید،فأقرّوا له بالرّبوبیّة،و شهدوا علی أنفسهم بالعبودیّة،و اللّه (عزّ و جلّ)یعلم أنّهم فی ذلک فی منازل مختلفة،فکتب أسماء عبیده فی رقّ، و کان لهذا الحجر یومئذ عینان و شفتان و لسان،فقال له:افتح فاک؛ففتح فاه فألقمه

ص:204

[1040]9-ثعلبه بن مرشد حمّانی گفته است:از علی علیه السّلام شنیدم که فرمود:به خدا سوگند همانا پیامبر امّی به من خاطرنشان کرد که این امت پس از من به تو خیانت خواهند کرد.

949-عمر حجر الاسود را بوسید

[1041]10-ابو سعید خدری گفته است:عمر خطاب در دوران خلافتش به حج رفت و چون طوافش را از کنار حجر الاسود آغاز کرد و بر آن دست کشید و بوسید گفت:تو را می بوسم و می دانم که تو سنگی هستی که نه زیان و نه سود می رسانی.ولی رسول خدا تو را بسیار گرامی می داشت و اگر ندیده بودم که او تو را می بوسید من تو را نمی بوسیدم.راوی گوید:علی ابن ابی طالب علیه السّلام که در میان حاجیان بود،فرمود:چرا،به خدا سوگند او هم زیان و هم سود می رساند.عمر گفت:ای ابو الحسن از چه رو چنین می گویی؟او فرمود:براساس کتاب خدای والا.عمر گفت:من گواهی می دهم که تو به کتاب خدای والا آگاه هستی.اکنون بگو این سخن در کجای قرآن است.او فرمود:آن جا که فرموده است:«و هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم نسل ها را بیرون آورد و بر خویشتن شان گواه ساخت که آیا من پروردگارتان نیستم.آنان گفتند:چرا ما گواهیم»[اعراف(7):آیۀ 172]و من به تو خبر می دهم که وقتی خداوند والا آدم را آفرید،پشت او را مسح کرد و نسلش را در هیأت مورچگانی بیرون آورد و به آنان عقل داد و مقرّر کرد که او پروردگار است و آنان بنده.آنان به پروردگاری او اقرار کردند و به بندگی خودشان گواهی دادند.درحالی که خداوند عزّتمند می دانست که آنان در این امر در جایگاه های مختلفی هستند آن گاه نام بندگانش را در کاغذی نوشت و به این سنگ که در آن روز دو چشم و دو لب و یک زبان داشت فرمود:دهانت را باز کن.او دهانش را باز کرد و خداوند آن نام ها را در دهان او انداخت

ص:205

ذلک الرّقّ،ثمّ قال له:اشهد لمن وافاک بالموافاة یوم القیامة؛فلمّا هبط آدم علیه السّلام هبط و الحجر معه،فجعل فی موضعه الذی تری من هذا الرّکن،و کانت الملائکة تحجّ هذا البیت من قبل أن یخلق اللّه(تعالی)آدم ثمّ حجّه آدم،ثمّ نوح من بعده،ثمّ هدم البیت و درست قواعده،فاستودع الحجر من أبی قبیس،فلمّا أعاد إبراهیم و إسماعیل علیه السّلام بناء البیت و بنا قواعده،و استخرجا الحجر من أبی قبیس بوحی من اللّه(عزّ و جلّ)فجعلاه بحیث هو الیوم من هذا الرّکن،و هو من حجارة الجنّة، و کان لمّا أنزل فی مثل لون الدّرّ و بیاضه،و صفاء الیاقوت و ضیائه،فسوّدته أیدی الکفّار و من کان یلتمسه من أهل الشّرک بعتائرهم.قال:فقال عمر:لا عشت فی أمّة لست فیها یا ابا الحسن.

1042-11- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر العلویّ،عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام عن أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیهم قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیکم بمکارم الأخلاق،فإنّ اللّه(عزّ و جلّ)بعثنی بها،و إنّ من مکارم الأخلاق أن یعفو الرّجل عمّن ظلمه، و یعطی من حرمه،و یصل من قطعه،و أن یعود من لا یعوده.

1043-12- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن إسحاق بن البهلول، عن أبیه،عن أبی شیبة،عن أبی إسحاق،عن الحارث الهمدانیّ،عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّ للمسلم علی أخیه المسلم من المعروف ستّا:یسلّم علیه إذا لقیه،

ص:206

و سپس فرمود:در روز قیامت به سود کسانی که تو را پذیرفتند گواهی بده،هنگامی که آدم علیه السّلام هبوط کرد این سنگ با او بود و در همین جای دیوار که می بینی قرار داد.فرشتگان پیش از آن که خداوند والا آدم علیه السّلام را بیافریند بر این خانه حج می گزاردند.سپس آدم حج گزارد و پس از او نوح بود که حج گزارد.سپس این خانه خراب شد و پایه هایش فرو ریخت.آن گاه این سنگ را در کوه ابو قبیس نهادند و چون ابراهیم و اسماعیل خانه و دیوارهایش را دوباره ساختند.

آن سنگ را به وحیی از سوی خداوند از کوه ابو قبیس بیرون آوردند و در جایی نهادند که امروز در دیوار قرار گرفته است.این سنگ از سنگهای بهشت است و چون نازل شد در سپیدی رنگی همچون درّ و در روشنی و صفا همسان یاقوت بود ولی دست کافران و قربانی مشرکانی که لمسش کردند آن را سیاه کرده.راوی گفته است که عمر در این هنگام گفت:ای ابو الحسن من در امّتی که تو در آن نیستی زندگی نمی کنم.

950-بر شما باد بر اخلاق بزرگواری و مکارم الاخلاق

[1042]11-محمّد بن علی بن حسین بن زید بن علی از حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرشان از پدرشان به نقل از جدشان از پدرشان به نقل از جدّشان از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بر شما باد اخلاق بزرگواری،که خداوند عزّتمند مرا برای آن برانگیخته است.و همانا از بزرگواری است که مرد از کسی که به او ستم کرده،بگذرد و به کسی که محرومش کرده،عطا کند و با کسی که از او بریده،بپیوندد و از کسی که او را عیادت نکرده،عیادت کند.

951-برای هر مسلمانی نسبت به مسلمان دیگر هفت نیکی باید باشد

[1043]12-حارث همدانی از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا برای هر مسلمانی نسبت به برادر مسلمانش شش نیکی باید باشد:سلام در هنگام دیدار،

ص:207

و یعوده إذا مرض،و یسمّته إذا عطس،و یشهده إذا مات،و یجیبه إذا دعاه،و یحبّ له ما یحبّ لنفسه،و یکره له ما یکره لنفسه.

1044-13- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن محمّد بن إبراهیم بن المفضّل الدّؤلیّ عن عبد الحمید بن صبیح،عن حمّاد بن زید،عن أبی هارون العبدیّ،قال:کنّا إذا أتینا أبا سعید الخدریّ قال:مرحبا بوصیّة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،یقول:سیأتیکم قوم من أقطار الأرض یتفقّهون،فإذا رأیتموهم فاستوصوا بهم خیرا.قال:و یقول:أنتم وصیّة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.

1045-14- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن محمّد بن عیسی القیسیّ،عن إسحاق بن یزید الطّائیّ،عن هاشم بن یزید،عن أبی سعید التّیمیّ،قال:سمعت أبا ثابت مولی أبی ذرّ یقول:سمعت أمّ سلمة رضی اللّه عنه تقول:

سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مرضه الّذی قبض فیه یقول و قد امتلأت الحجرة من أصحابه:أیّها النّاس،یوشک أن أقبض قبضا سریعا فینطلق بی،و قد قدّمت إلیکم القول معذرة إلیکم،ألا إنّی مخلف فیکم کتاب اللّه(عزّ و جلّ)و عترتی أهل بیتی.

ثمّ أخذ بید علیّ علیه السّلام فرفعها فقال:هذا علیّ مع القرآن و القرآن مع علیّ،خلیفتان بصیران لا یفترقان حتّی یردا علیّ الحوض،فأسألهما ما ذا خلّفت فیهما.

1046-15- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن موسی،عن أحمد بن میثم،عن جدّه الفضل بن دکین،عن موسی بن قیس،عن سلمة بن کهیل،عن

ص:208

عیادت در هنگام بیماری،دعای رحمت هنگام عطسه زدن،حضور در تشییع جنازۀ او،پاسخ به دعوت او،دوست داشتن آنچه برای خود دوست می دارد برای او و ناپسند دانستن آن چه برای خود ناپسند می داند،برای او.

952-وصیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به قومی از اقوام عرب

[1044]13-ابو هارون عبدی گفت:ما هنگامی که به نزد ابو سعید خدری می رفتیم،او می گفت:

خوشا وصیّت رسول خدا.از رسول خدا شنیدم که فرمودند:مردمانی از اطراف دنیا خواهند آمد که دین بیاموزند.چون ایشان را دیدید برایشان سفارش به خیر و نیکی کنید.او می گفت:

شما وصیت رسول خدا هستید.

953-حدیث ثقلین

[1045]14-امّ سلمه گفت:از رسول خدا در بیماری ای که به وفاتش انجامید،شنیدم:-درحالی که اتاق از اصحاب پر بود-فرمود:ای مردم نزدیک است که شتابان روحم را ستانده و مرا ببرند.من سخنانی را برای اتمام حجّت به شما پیشنهاد کردم بدانید که من در میان شما کتاب خدا و خاندانم را به جا می گذارم.سپس دست علی علیه السّلام را گرفت و بالا برده،فرمود:این علی به همراه قرآن و قرآن به همراه علی است.دو جانشین بینا که از هم جدا نمی شوند تا در آن حوض بر من وارد شوند من از آن دو دربارۀ آنچه به جا گذاردم خواهم پرسید.

ص:209

عبّاس بن عیاض،و کان من خیار أهل القبلة،عن مالک بن جعونة،عن أمّ سلمة (رضی اللّه عنها)قالت:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول و هو آخذ بکفّ علیّ علیه السّلام الحقّ بعدی مع علیّ،یدور معه حیث دار.

1047-16- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن علیّ بن شاذان، عن الحسن بن محمّد بن عبد الواحد،عن حسن بن حسین،عن یحیی بن یعلی، عن عمر بن موسی عن زید بن علیّ،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّه قال:ألا إنّک المبتلی و المبتلی بک،أما إنّک الهادی لمن اتّبعک،و من خالف طریقک ضلّ إلی یوم القیامة.

1048-17- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن هوذة،عن إبراهیم بن إسحاق،عن عبد اللّه بن حمّاد الأنصاریّ،عن عبد العزیز بن محمّد قال:دخل سفیان الثّوریّ علی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام و أنا عنده،فقال له جعفر:یا سفیان إنّک رجل مطلوب،و أنا رجل تسرّع إلیّ الألسن،فسل عمّا بدا لک.فقال:

ما أتیتک یا ابن رسول اللّه إلاّ لأستفید منک خیرا.قال:یا سفیان،إنّی رأیت المعروف لا یتمّ إلاّ بثلاث:تعجیله،و ستره،و تصغیره،فإنّک إذا عجّلته هنّأته،و إذا سترته أتممته،و إذا صغّرته عظم عند من تسدیه إلیه.یا سفیان،إذا أنعم اللّه علی أحد بنعمة فلیحمد اللّه(عزّ و جلّ)،و إذا استبطأ الرّزق فلیستغفر اللّه،و إذا حزنه أمر قال:لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه.یا سفیان،ثلاث أیّما ثلاث!نعمت الهدیة،نعمت

ص:210

954-حق بعد از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله با علی می باشد

[1046]15-ام سلمه گفت:از رسول خدا درحالی که دست علی علیه السّلام را گرفته بود شنیدم که فرمود:حقّ پس از من به همراه علی است.هرجا که علی بگردد حقّ نیز با او می گردد.

955-رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می فرمایند:یا علی تو هادی و راهنما برای تابعین خود هستی

[1047]16-زید بن علی از پدرانش به نقل از علی علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

بدان که تو آزموده ای و به تو آزموده می شود.هان که تو برای کسی که از تو پیروی می کند هدایتگری و هرکس از راه تو روی گرداند تا روز قیامت گمراه است.

956-معروف تمام نمی شود الا به سه چیز

[1048]17-عبد العزیز بن محمّد گفت:در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم که سفیان ثوری به نزدشان آمد و ایشان به او فرمودند:ای سفیان همانا تو مردی پسندیده هستی و من مردی هستم که زبان ها زود به رویم گشوده می شود پس بپرس از آن چه می خواهی.او عرض کرد:

ای پسر رسول خدا من جز برای استفادۀ خیر از شما نیامده ام.حضرت فرمودند:ای سفیان نظر من این است که نیکی جز با سه چیز کامل نمی شود:شتاب در آن،پوشاندن آن و کوچک دانستن آن؛زیرا وقتی در آن شتاب کنی آن را سودمند می کنی،وقتی آن را بپوشانی کاملش ساخته ای و چون آن را کوچک بدانی نزد کسی که آن را برایش انجام می دهی،بزرگ می گردد.

ای سفیان وقتی خداوند به کسی نعمتی بدهد باید خداوند را سپاس بگزارد،چون روزی دیر بیاید باید از خداوند آمرزش بخواهد و هنگامی که از موضوعی اندوهگین می شود،بگوید «لا حول و لا قوّة الا باللّه؛هیچ نیرو و توانی جز به سبب خداوند نیست».ای سفیان سه چیز است و چه نعمت هایی است چه شایسته هدیه ای و چه نیکو بخششی است،

ص:211

العطیّة الکلمة الصّالحة یسمعها المؤمن فینطوی علیها حتّی یهدیها إلی أخیه المؤمن.و قال علیه السّلام:المعروف کاسمه،و لیس شیء أعظم من المعروف إلاّ ثوابه، و لیس کلّ من یحبّ أن یصنع المعروف یصنعه،و لا کلّ من یرغب فیه یقدر علیه، و لا کلّ من یقدر علیه یؤذن له فیه،فإذا اجتمعت الرّغبة و القدرة و الإذن فهنالک تمّت السّعادة للطّالب و المطلوب إلیه.

1049-18- أخبرنا جماعة،عن المفضّل،عن إبراهیم بن عبد الصّمد الهاشمیّ، عن أبیه،عن عمّه عبد الوهّاب بن محمّد بن إبراهیم،عن أبیه،قال:بعث أبو جعفر المنصور إلی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام و أمر بفرش فطرحت إلی جانبه فأجلسه علیها،ثمّ قال:علیّ بمحمّد،علیّ بالمهدیّ؛یقول ذلک مرارا،فقیل له:

السّاعة السّاعة یأتی یا أمیر المؤمنین،ما یحبسه إلاّ أنّه یتبخّر.فما لبث أن وافی و قد سبقته رائحته،فأقبل المنصور علی جعفر علیه السّلام فقال:یا أبا عبد اللّه،حدیث حدّثتنیه فی صلة الرّحم أذکره یسمعه المهدیّ،قال:نعم،حدّثنی أبی،عن أبیه، عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ الرّجل لیصل رحمه و قد بقی من عمره ثلاث سنین،فیصیّرها اللّه(عزّ و جلّ)ثلاثین سنة،و یقطعها و قد بقی من عمره ثلاثون سنة فیصیّرها اللّه ثلاث سنین،ثمّ تلا علیه السّلام یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ [الرعد(13):39]قال:هذا حسن-یا أبا عبد اللّه-و لیس إیّاه أردت.قال أبو عبد اللّه:نعم،حدّثنی أبی،عن أبیه،عن جدّه عن علیّ علیه السّلام قال:

ص:212

کلمۀ سودمندی که مؤمن آن را می شنود و آن گاه آن را در دل می پروراند تا به برادر مؤمنش هدیه بدهد.آن حضرت فرمودند:نیکی همچون نام خود،نیک است.و هیچ چیزی جز پاداش نیکی از نیکی بزرگ تر نیست و چنین نیست که هرکس دوست داشته باشد و چنین نیست که هرکس توانایی آن را داشته باشد به او اجازه داده شود،و چون میل و توانایی و اذن با هم گرد آیند،سعادتمندی برای جویندۀ آن و برای نیازمند آن کامل می شود.

957-فضیلت صلۀ رحم

[1049]18-محمّد بن ابراهیم گفته است:منصور عباسی به دنبال حضرت صادق علیه السّلام فرستاد و فرمان داد تا برای ایشان در کنار خودش فرش بیندازند و آن گاه که حضرت آمد،ایشان را بر آن نشاند و گفت:محمّد را به نزدم بیاورید،مهدی را به نزدم بیاورید و پیوسته چنین می گفت.

به او گفتند:هم اکنون می آید ای امیر المؤمنین.او دارد بخور می دهد.چیزی نگذشت که رسید و رائحه اش پیش از خودش آمد.منصور به حضرت صادق علیه السّلام رو کرد و گفت:ای ابا عبد اللّه حدیثی دربارۀ پیوند با خویشان بفرمایید تا مهدی آن را بشنود.حضرت فرمودند:بله،پدرم از پدرش به نقل از جدّش از علی علیه السّلام روایت کرد که رسول خدا فرمودند:همانا شخصی با خویشان خود دیدار می کند و با این که از عمرش سه سال مانده است،خداوند عزّتمند عمرش را سی سال می افزاید و گاهی شخصی از خویشانش می برد و با این که از عمرش سی سال مانده است،خداوند آن را به سه سال می کاهد،سپس این آیه را خواندند:«خداوند آن چه را بخواهد محو یا پایدار می کند و امّ الکتاب در نزد او است»[رعد(13):آیۀ 39] منصور گفت:این خوب است ای ابا عبد اللّه ولی این را نمی خواستم.حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بله،پدرم از پدرش به نقل از جدّشان از علی علیه السّلام روایت کرد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

ص:213

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:صلة الرّحم تعمر الدّیار،و تزید فی الأعمار،و إن کان أهلها غیر أخیار.قال:هذا حسن-یا أبا عبد اللّه-لیس هذا أردت.فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:نعم، حدّثنی أبی،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:صلة الرّحم تهوّن الحساب،و تقی میتة السّوء،قال المنصور:نعم ایّاه أردت.

1050-19- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن محمّد بن صالح بن فیض العجلیّ،عن أبیه عن عبد العظیم الحسنیّ،عن محمّد بن علیّ الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّا أمرنا معاشر الأنبیاء أن نکلّم النّاس بقدر عقولهم.قال:فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أمرنی ربّی بمداراة النّاس،کما أمرنی بإقامة الفرائض.

1051-20- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن هوذة بن أبی هراسة،عن إبراهیم بن إسحاق النّهاوندیّ،عن عبد اللّه بن حمّاد،عن أبی بصیر یحیی،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من قضی لأخیه المؤمن حاجة کان کمن عبد اللّه دهره،و من دعا لمؤمن بظهر الغیب قال الملک:

و لک مثل ذلک؛عمل و ما من عبد مؤمن دعا للمؤمنین و المؤمنات بظهر الغیب إلاّ ردّ اللّه(عزّ و جلّ)مثل الّذی دعا لهم من مؤمن أو مؤمنة مضی من أوّل الدّهر أو هو آت إلی یوم القیامة.قال:و إنّ العبد المؤمن لیؤمر به إلی النّار یکون من أهل الذنوب و الخطایا فیسحب،فیقول المؤمنون و المؤمنات إلهنا،عبدک هذا کان

ص:214

پیوند با خویشان سرزمین ها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید اگرچه اهلش از بدان باشند.

منصور گفت:این خوب است ولی من این را نمی خواستم.حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بله پدرم از پدرش از جدّش از علی علیه السّلام روایت کرد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:پیوند با خویشان حساب را آسان کرده و از مرگ بد باز می دارد.منصور گفت:آری این را می خواستم.

958-ما امر کردیم به ده نبی که با مردم به اندازۀ عقلشان رفتار کنید

[1050]19-عبد العظیم حسنی از حضرت جواد به نقل از پدرانش از حضرت باقر به نقل از پدرش از جدّش به نقل از علی بن ابی طالب علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:ما گروه پیامبران فرمان داده شده ایم تا با مردم به اندازه خردهاشان سخن بگوییم.و فرمودند:

پروردگارم مرا به مدارای با مردم فرمان داد چنان که به برپاداشتن واجبات فرمانم داد.

959-برآورده کردن حاجت مؤمن

[1051]20-ابو بصیر یحیی بن قاسم اسدی ضریر از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش روایت کرده که حضرت علی علیه السّلام فرمودند:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:هرکس نیازی از برادر مؤمنش را برآورد همچون کسی است که همۀ عمرش را به عبادت خداوند گذرانده است.هرکس در نیازی برای مؤمنی دعا کند،فرشته ای می گوید:مانند آن برای تو باشد و هر بندۀ مؤمنی در نهان برای مردان و زنان با ایمان چه آن ها که از دنیا رفته اند و چه آنهائی که تا روز قیامت خواهند آمد دعا کند،خداوند عزّتمند همان چیزی را به او خواهد داد که برای ایشان خواسته است.حضرت فرمودند:بندۀ مؤمن را به جهت این که اهل گناه بوده است به دوزخ فرمان می دهند و چون او را بر زمین می کشند همان مردان و زنان مؤمن می گویند:خداوندا این بندۀ تو برای ما دعا می کرد.پس ما را شفاعتگر او قرار بده.و خداوند عزّتمند آنان را شفاعتگر او قرار می دهد و او به لطف خداوند از دوزخ نجات می یابد.

ص:215

یدعو لنا فشفّعنا فیه،فیشفّعهم اللّه(عزّ و جلّ)فیه فینجو من النّار برحمة من اللّه (عزّ و جلّ).

1052-21- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن محمّد بن محمّد بن معقل عن محمّد بن الحسن بن بنت إلیاس،عن أبیه،عن الرّضا عن أبیه،عن جدّه، عن آبائه علیهم السّلام،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إیّاکم و مشارّة النّاس،فإنّها تظهر العرّة و تدفن الغرّة.

1053-22- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جریر الطّبریّ،عن عیسی بن مهران،عن مخوّل بن إبراهیم،عن عبد الرّحمن بن الأسود،عن علیّ بن الحزوّر،عن أبی عمر البزّاز،عن رافع مولی أبی ذرّ،قال:قال صعد أبو ذرّ رحمه اللّه علی درجة الکعبة حتّی أخذ بحلقة الباب،ثمّ أسند ظهره إلیه،فقال:أیّها النّاس، من عرفنی فقد عرفنی و من أنکرنی فأنا أبو ذرّ،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّما مثل أهل بیتی فی هذه الأمّة کمثل سفینة نوح،من رکبها نجا،و من ترکها هلک، و سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:اجعلوا أهل بیتی منکم مکان الرّأس من الجسد، و مکان العینین من الرّأس،فإنّ الجسد لا یهتدی إلاّ بالرّأس،و لا یهتدی الرّأس إلاّ بالعینین.

1054-23- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن جدّه محمّد بن عیسی،عن إسحاق بن یزید،عن عبد المؤمن بن القاسم،عن

ص:216

960-بر شما باد رفع مخاصمۀ مردم

[1052]21-حسن بن بنت الیاس از حضرت رضا به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:از ستیزۀ با مردمان بپرهیزید؛زیرا عیب ها را آشکار و برتری ها را می پوشاند.

961-حدیث سفینه

[1053]22-رافع غلام ابو ذر گفته است:ابوذر-خدایش از او خرسند باد-بر پلّۀ کعبه رفت و حلقۀ در را گرفت و سپس پشتش را بر آن تکیه داد و گفت:ای مردم هرکس مرا می شناسد که می شناسد و هرکس مرا نمی شناسد،من ابو ذر هستم و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:

همانا حکایت خاندانم در این امّت همچون حکایت کشتی نوح است که هرکس بر آن سوار شود نجات یافته و هرکس آن را ترک کند نابود شده است.از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:خاندانم را نسبت به خودتان همچون جایگاه سر از بدن و دو چشم از سر قرار دهید؛زیرا بدن جز به سبب سر هدایت نمی شود و سر به جز به سبب چشمان راه به جایی نمی برد.

ص:217

عمران بن ظبیان،عن عبّاد بن عبد اللّه الأسدیّ،عن زید بن صوحان:أنّه حدّثهم فی البصرة،عن حذیفة بن الیمان:أنّه أنذرهم فتنا مشتبهة یرنکس فیها أقوام علی وجوههم،قال:ارقبوها؛قال:فقلنا کیف النّجاة،یا با عبد اللّه؟قال:انظروا الفئة الّتی فیها علیّ علیه السّلام فأتوها و لو زحفا علی رکبکم،فإنّی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:

علیّ أمیر البررة،و قاتل الفجرة،منصور من نصره،مخذول من خذله إلی یوم القیامة.

1055-24- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن الحسن بن هارون و علیّ بن أحمد بن مروان و محمّد بن أحمد بن سلیمان،عن سفیان الثّوریّ،عن عبد اللّه بن عثمان بن خیثم،عن عبد الرّحمن بن بهمان،عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،قال:رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله آخذا بید علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و هو یقول:

هذا أمیر البررة،و قاتل الفجرة،منصور من نصره،مخذول من خذله،ثمّ رفع بها صوته:أنا مدینة الحکمة،و علیّ بابها،فمن أراد الحکمة فلیأت الباب.

1056-25- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن محمّد بن رباح،عن عبّاد بن یعقوب،عن علیّ بن هشام بن البرید،عن أبیه،عن إسماعیل بن رجاء الزّبیدیّ،عن موسی بن عبد اللّه بن یزید،یعنی الخطمیّ،عن صلة بن زفر:أنّه أدخل رأسه تحت الثّوب بعد ما سجّی علی حذیفة قال:فقال له:إنّ هذه الفتنة قد وقعت،فما تأمرنی؟قال:إذا أنت فرغت من دفنی فشدّ علی راحلتک

ص:218

962-حضرت علی علیه السّلام امیر خوبان و قاتل فاجران

[1054]23-از زید بن صوحان روایت شده که حذیفة بن یمان ایشان را از فتنه های سرگردان کننده ای که در آن گروه ها به رو سرنگون می شوند،بیمشان داد و گفت:مراقب این فتن ها باشید.راوی گفته است که ما گفتیم:ای ابا عبد اللّه نجات از آن چگونه است؟او گفت:به گروهی که علی علیه السّلام در آن است بنگرید و به سوی او بروید اگرچه با خزیدن با زانوانتان باشد؛ زیرا من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که فرمودند:علی تا روز قیامت امیر نیکان و کشندۀ بدکاران است یاری شده است یاور او و نومید گشته است نومید کنندۀ او تا روز قیامت.

[1055]24-جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:رسول خدا را دیدم که دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را گرفت و فرمود:این مرد امیر نیکان و کشندۀ بدکاران است.یاور او یاری شده و نومید کنندۀ او نومید گشته است تا روز قیامت.سپس صدایش را بلند کرد و فرمود:من شهر حکمتم و علی درب آن است،هرکس حکمت می خواهد باید از درب آن وارد شود.

963-وصیت حذیفه به صلة بن زفر در مورد حضرت علی علیه السّلام

[1056]25-از صلة بن زفر روایت شده که او پس از آن که حذیفه را کفن پوشانده سر خود را به زیر کفن کرده و به او گفته است:همانا این فتنه رخ داده است چه دستورم می دهی؟و حذیفه این چنین به قلب او الهام کرده است که:وقتی دفن مرا به پایان بردی بر شترت بنشین و به علی علیه السّلام ملحق شو؛زیرا او بر حق است و حق از او جدا نمی گردد.

ص:219

و الحق بعلیّ علیه السّلام فإنّه علی الحقّ،و الحقّ لا یفارقه.

1057-26- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن مسعر بن علیّ بن زیاد المقری،عن جریر بن أحمد بن مالک الإیادیّ،قال:سمعت العبّاس بن المأمون،یقول:قال لی علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام ثلاثة:موکّل بها ثلاثة تحامل الأیّام علی ذوی آلاداب الکاملة،و استیلاء الحرمان علی المتقدّم فی صنعته و معاداة العوامّ علی أهل المعرفة.

1058-27- أخبرنا جماعة عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن أیّوب بن نوح بن درّاج،عن الرّضا عن آبائه علیهم السّلام عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:أوحی اللّه (عزّ و جلّ)إلی نجیّه موسی بن عمران علیه السّلام:یا موسی أحببنی و حبّبنی إلی خلقی.

قال:ربّ إنّی أحبّک،فکیف أحبّبک إلی خلقک قال:اذکر لهم نعمای علیهم،و بلائی عندهم،فإنّهم لا یذکرون إذ لا یعرفون منّی إلاّ کلّ الخیر.

1059-28- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان، عن عبد السّلام بن عبد الحمید إمام حرّان،عن موسی بن أعین؛قال أبو المفضّل:

و حدّثنی نصر بن الجهم،عن محمّد بن مسلم بن زرارة،عن محمّد بن مسلم بن أعین،عن أبیه عن عطاء بن السّائب،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین، عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ بن أبی طالب(صلوات اللّه علیهم أجمعین)عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:أعطیت خمسا لم یعطهنّ نبیّ کان قبلی:أرسلت إلی الأبیض

ص:220

964-حدیث حضرت رضا علیه السّلام با مأمون

[1057]26-عبّاس بن مأمون از پدرش مأمون روایت کرده که حضرت رضا علیه السّلام فرمودند:سه چیز بر سه چیز دیگر گمارده شده است:بدرفتاری روزگار با صاحبان اخلاق والا،چیرگی محرومیّت بر کسی که در پیشه اش پیشرو است و دشمنی تودۀ مردم با اهل معرفت.

965-وحی خداوند به حضرت موسی علیه السّلام مبنی بر این بود که موسی مرا دوست بدارد و مردم را دوستدار من بدار

[1058]27-ایّوب بن نوح بن درّاج گفته است:حضرت رضا علیه السّلام از پدرانش به نقل از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:خداوند عزّتمند به برگزیده اش موسی بن عمران وحی کرد که ای موسی مرا دوست بدار و مردمان را دوستدار من کن،او عرض کرد:

پروردگارا من تو را دوست می دارم امّا چگونه مردمان را دوستدار تو کنم؟خداوند فرمود:

نعمت هایم را برایشان بازگو و این که آزمونم در پیش روست؛زیرا آنان تا همۀ نیکان را از من ندانند مرا یاد نمی کنند.

966-پنج چیز به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله عطا شده که به هیچ پیامبر قبلی داده نشده بود

[1059]28-عطاء بن سائب از حضرت باقر به نقل از پدرانش از علی بن ابی طالب علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:به من پنج چیز داده شده که پیش از من به هیچ پیامبری داده نشده بود:

ص:221

و الأسود و الأحمر،و جعلت لی الأرض طهورا و مسجدا،و نصرت بالرّعب، و أحلّت لی الغنائم و لم تحلّ لأحد-أو قال:لنبیّ-قبلی،و أعطیت جوامع الکلم.

قال عطاء:فسألت أبا جعفر علیه السّلام،قلت:و ما جوامع الکلم؟قال:القرآن.قال أبو المفضّل:هذا حدیث حرّان،و لم یحدّث به فی هذا الطّریق إلاّ موسی بن اعین الحرّانیّ.

1060-29- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن حفص،عن إسماعیل بن موسی،عن عمرو بن شاکر من أهل المصّیصة،عن أنس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یأتی علی النّاس زمان الصّابر منهم علی دینه کالقابض علی الجمر.

1061-30- بهذا الإسناد،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال یأتی علی النّاس زمان الصّابر منهم علی دینه له أجر خمسین منکم.قالوا:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،أجر خمسین منّا؟ قال:نعم،أجر خمسین منکم؛قالها ثلاثا.

1062-31- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن نصر بن القاسم و عمر بن أبی حسّان،عن إسحاق بن أبی إسرائیل،عن دیلم بن غزوان العبدیّ،و علیّ بن أبی سارة الشّیبانیّ،عن ثابت البنانیّ،عن أنس بن مالک:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بعث رجلا إلی فرعون من فراعنة العرب یدعوه إلی اللّه(عزّ و جلّ)فقال لرسول النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أخبرنی عن هذا الّذی تدعونی إلیه،أمن فضّة هو،أم من ذهب،أم من حدید؟

ص:222

من به سوی سفید و سرخ و سیاه فرستاده شدم،زمین برای من پاک کننده و جایگاه سجده قرار داده شد،با هراس[دشمنانم]یاری شدم،غنایم برایم حلال شد درحالی که برای هیچ کس پیش از من حلال نبود-یا فرمود:بر هیچ پیامبری پیش از من-و به من مجموعه های سخنان داده شد.عطاء گفته است:من از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم:مجموعه های سخنان چیست؟ فرمودند:قرآن است.و ابو مفضّل گفته است:این حدیث حرّان است و این حدیث از این طریق جز به واسطۀ موسی بن أعین حرّانی روایت نشده است.

967-پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:بر این مردم زمانی می آید که شکیبایی بر دین همچون کسی است که آتش بر دست گرفته است

[1060]29-از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بر این مردم زمانی می آید که شکیبایی بر دین همچون کسی است که آتش بر دست گرفته است.

[1061]30-با همان سند روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بر این مردم زمانی می آید که شکیبای بر دین پاداش پنجاه تن از شما را می برد.گفتند:ای رسول خدا پاداش پنجاه تن از ما؟ حضرت سه بار فرمودند:بلی،پاداش پنجاه تن از شما.

968-نزول آیۀ شریفۀ (یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ)

[1062]31-انس بن مالک روایت کرده که رسول خدا مردی را به سوی پادشاهی از پادشاهان عرب فرستاد تا او را به سوی خداوند عزّتمند بخواند.و او به فرستادۀ پیامبر گفت:برایم از این موجودی که مرا به سوی او می خوانی سخن بگو آیا او از نقره است،یا از طلا است یا از آهن؟

ص:223

فرجع إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فأخبره بقوله،فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:ارجع إلیه فادعه.فقال یا نبیّ اللّه،إنّه أعتی من ذلک.قال:ارجع إلیه؛فقال کقوله،فبینا هو یکلّمه إذ رعدت سحابة رعدة،فألقت علی رأسه صاعقة ذهبت بقحف رأسه،فأنزل اللّه(جلّ ثناؤه): وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللّهِ وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحالِ [الرعد(13):13].

1063-32- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن محمّد بن عیسی القیسیّ،عن إسحاق بن یزید الطّائیّ،عن سعد بن طریف،عن عطیّة بن سعد،عن مخدوج الذّهلیّ،فکان فی وفد قومه إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله تلا هذه الآیة لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ [الحشر(59):20]قال:فقلت:یا رسول اللّه،من أصحاب الجنّة؟قال:من أطاعنی و سلّم لهذا من بعدی.قال:و أخذ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بکفّ علیّ علیه السّلام و هو یومئذ إلی جنبه فرفعها.و قال:ألا إنّ علیّا منّی و أنا منه،فمن حادّه فقد حادّنی،و من حادّنی أسخط اللّه(عزّ و جلّ)ثمّ قال:یا علیّ،حربک حربی،و سلمک سلمی، و أنت العلم بینی و بین أمّتی.قال عطیّة:فدخلت علی زید بن أرقم فی منزله، فذکرت له حدیث مخدوج بن یزید،قال:ما ظننت أنّه بقی ممّن سمع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول هذا غیری،أشهد لقد حدّثنا به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثمّ قال:لقد حادّه رجال سمعوا رسول اللّه قوله هذا و قد وردوا.

ص:224

آن فرستاده به خدمت پیامبر بازگشت و سخن او را بازگفت.پیامبر گرامی به او فرمود:بازگرد و او را به خدا بخوان.او عرض کرد:ای پیامبر خدا او سرکش تر از این است.حضرت فرمودند:به سوی او بازگرد.فرستاده به سوی او بازگشت و آن پادشاه همان سخن را تکرار کرد که ناگاه ابری غرید و آذرخشی بر سر او فرود افتاد و کاسۀ سرش را برد.پس خداوند عزّتمند چنین فرو فرستاد:«و آذرخش ها را می فرستد و هرکه را بخواهد به آن گرفتار می کند درحالی که آنان دربارۀ خداوند با هم مجادله می کنند و او سخت کیفردهنده است».[رعد(13):آیۀ 13]

تفسیر آیۀ شریفۀ (لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ)

[1063]32-از مخدوج ذهلی که در میان هیأتی از قومش به سوی پیامبر آمده بود روایت شد که آن حضرت این آیه را خواند:«دوزخیان و بهشتیان برابر نیستند،بهشتیان رستگارانند»[حشر (59):آیۀ 20]و من عرض کردم:بهشتیان چه کسانی هستند؟ایشان فرمودند:کسانی که از من اطاعت کنند و پس از من این مرد را بپذیرند.و دست علی علیه السّلام را که در کنارش بود،بلند کردند و سپس فرمودند:هان که علی از من است و من از او هستم.هرکس با او مخالفت کند با من مخالفت کرده و هرکس با من مخالفت کند،خداوند عزّتمند را خشمگین کرده است.آن گاه فرمودند:ای علی جنگ با تو جنگ با من و صلح با تو صلح با من است.و تو نشانۀ میان من و امّتم هستی.عطیّه بن سعد عوفی یکی از راویان این حدیث گفته است:من به منزل زید ارقم رفتم و حدیث مخدوج بن یزید را برایش گفتم.او گفت:گمان نمی کردم کسی جز من مانده باشد که آن را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیده باشد و روایت کند،من گواهی می کنم که رسول خدا آن را به ما فرمودند.سپس گفت:کسانی بودند که این سخن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را شنیدند و با این همه علی علیه السّلام را مخالفت کردند.

ص:225

1064-33- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن سلیمان، عن أحمد بن عبد اللّه بن یزید،عن محمّد بن حارث،عن محمّد بن مسلم الطّائفیّ، عن إبراهیم بن میسرة،عن عطاء بن أبی ریاح،عن ابن عمر،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ علیه السّلام حین خلّفه:أما ترضی أن یکون عدوّک عدوّی و أنّ عدوّی عدوّ اللّه،و ولیّک ولیّی و ولیّی ولیّ اللّه.

1065-34- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر الحسنیّ،عن أحمد بن عبد المنعم،عن یحیی بن یعلی،عن الصّبّاح بن یحیی،عن یعقوب بن زیاد العبسیّ،عن علیّ بن علقمة الأیادی قال:لمّا قدم الحسن بن علیّ (صلوات اللّه علیهما)و عمّار بن یاسر رحمه اللّه یستنفران النّاس خرج حذیفة رضی اللّه عنه و هو مریض مرضه الّذی قبض فیه،فخرج یهادی بین رجلین،فحرّص النّاس و حصّهم علی اتّباع علیّ علیه السّلام و طاعته و نصرته،ثمّ قال:ألا من أراد-و الّذی لا إله غیره-أن ینظر إلی أمیر المؤمنین حقّا حقّا،فلینظر إلی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،ألا فوازروه و اتّبعوه و انصروه.قال یعقوب:أنا و اللّه سمعته من علیّ بن علقمة،و من عمومتی یذکرونه عن حذیفة.

1066-35- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر الحسنیّ،عن أحمد بن عبد المنعم،عن یحیی بن یعلی،عن العلاء بن صالح الأسدیّ،عن عدیّ بن ثابت،عن أبی راشد،قال:لمّا أتی حذیفة ببیعة علیّ علیه السّلام

ص:226

970-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام فرمودند:آیا راضی نیستی دشمن من دشمن تو باشد

[1064]33-از ابن عمر روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وقتی علی علیه السّلام را[در غزوۀ تبوک] جانشین خویش ساخت فرمود:آیا خشنود نمی گردی که دشمن تو دشمن من باشد درحالی که دشمن من دشمن خدا است و دوست تو دوست من باشد درحالی که دوست من دوست خداست؟

971-کلام حذیفه در مورد حضرت و تبعیت از آن حضرت

[1065]34-از علی بن علقمه ایادی روایت شده که وقتی حسن بن علی علیه السّلام و عمّار یاسر- خدایش از او خشنود باشد-آمدند تا مردم را به جنگ برانگیزند،حذیفه-رحمت خدا بر او باد-در همان بیماری ای که در آن جان سپرد درحالی که به دو مرد تکیه داده بود بیرون آمد و مردم را به پیروی و اطاعت و یاری علی علیه السّلام برانگیخت و سپس گفت:هان سوگند به کسی که معبودی جز او نیست هرکس می خواهد به امیر مؤمنان راستین بنگرد،علی بن ابی طالب علیه السّلام را ببیند.پس از او حمایت کنید و پیروی کرده،یاری اش نمایید.یعقوب بن زیاد عبسی گفت:به خدا سوگند من این حدیث را از علی بن علقمه و از عموهایم شنیدم که از حذیفه نقل می کردند.

972-بیعت حذیفه با حضرت علی علیه السّلام

[1066]35-از ابو راشد روایت شده که وقتی حذیفه برای بیعت با علی علیه السّلام آمد

ص:227

ضرب بیده واحدة علی الأخری و بایع له،و قال:هذه بیعة أمیر المؤمنین حقّا،فو اللّه لا نبایع بعده لواحد من قریش إلاّ أصغر أو أبتر یولّی الحقّ استه.

1067-36- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الفزاریّ،عن الخشّاب،عن محمّد بن المثنّی،عن زرعة،عن المفضّل،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّ اللّه(عزّ و جلّ)نصب علیّا علما بینه و بین خلقه،فمن عرفه کان مؤمنا،و من أنکره کان کافرا،و من جهله کان ضالاّ و من عدل بینه و بین غیره کان مشرکا،و من جاء بولایته دخل الجنّة،و من جاء بعداوته دخل النّار.

1068-37- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن ملاّس النّمیریّ،عن محمّد بن إسماعیل بن علیّة،قال:و حدّثنی أبو عیسی جبیر بن محمّد الدّقّاق،عن عمّار بن خالد الواسطیّ،عن إسحاق بن یوسف الأزرق،عن الأعمش،عن عبد اللّه بن أبی أوفی،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:الخوارج کلاب أهل النّار.

1069-38- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن جعفر الحسنیّ رحمه اللّه عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام قال:حدّثنی الرّضا علیّ بن موسی الرّضا،عن أبیه،موسی بن جعفر،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن أبیه محمّد بن علیّ،عن أبیه علیّ بن الحسین،

ص:228

یک دستش را به دست دیگرش زد و با ایشان بیعت کرد و گفت:این بیعت با امیر مؤمنان راستین است.به خدا سوگند پس از او با کسی از قریش جز کوچک تر یا کهتری که حق را زیر نشیمنگاهش می گذارد،بیعت نمی شود.

973-خداوند حضرت علی علیه السّلام را نشانه ای بین خود و خلقش قرار داد

[1067]36-مفضّل بن عمر جعفی از حضرت صادق به نقل از پدرانشان علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا خداوند عزّتمند علی را چون نشانه ای میان خود و آفریدگانش قرار داد که هرکس او را بشناسد،مؤمن است و هرکس او را انکار کند کافر است.هرکس او را نشناسد گمراه شده و هرکس او را با دیگری همسان بداند شرک ورزیده است.هرکس به [لباس]دوستی او درآید به بهشت می رود و هرکس به دشمنی با او بپردازد به دوزخ روانه می شود.

974-خوارج سگ های جهنم هستند

[1068]37-عبد اللّه بن ابی اوفی روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بیرون روندگان[از سرپرستی امام عادل]سگان اهل دوزخ اند.

ص:229

عن أبیه الحسین،عن أمیر المؤمنین،علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم،فاطلبوا العلم من مظانّه، و اقتبسوه من أهله،فإنّ تعلمه للّه حسنة،و طلبه عبادة،و المذاکرة فیه تسبیح، و العمل به جهاد،و تعلیمه من لا یعلمه صدقة،و بذله لأهله قربة إلی اللّه(تعالی) لأنّه معالم الحلال و الحرام،و منار سبل الجنّة،و المونس فی الوحشة،و الصّاحب فی الغربة و الوحدة و المحدّث فی الخلوة،و الدّلیل فی السّرّاء و الضّرّاء،و السّلاح علی الأعداء،و الزّین عند الأخلاّء.یرفع اللّه به أقواما فیجعلهم فی الخیر قادة، تقتبس آثارهم،و یهتدی بفعالهم،و ینتهی إلی آرائهم،و ترغب الملائکة فی خلّتهم،و بأجنحتها تمسّهم،و فی صلاتها تبارک علیهم،یستغفر لهم کلّ رطب و یابس حتّی حیتان البحر و هوامّه،و سباع البرّ و أنعامه.إنّ العلم حیاة القلوب من الجهل،و ضیاء الأبصار من الظّلمة،و قوّة الأبدان من الضّعف،یبلغ بالعبد منازل الأخیار،و مجالس الأبرار،و الدّرجات العلی فی الدّنیا و الآخرة،الذّکر فیه یعدل بالصّیام،و مدارسته بالقیام،به یطاع الرّبّ و یعبد،و به توصل الأرحام،و به یعرف الحلال من الحرام،العلم إمام العمل و العمل تابعه،یلهم به السّعداء و یحرمه الأشقیاء،فطوبی لمن لم یحرمه اللّه منه حظّه.

1070-39- قال أبو المفضّل:و حدّثنا جعفر بن عیسی بن مدرک التّمّار،عن محمّد بن مسلم الرّازیّ،عن هشام بن عبد اللّه،عن کنانة بن جبلة،عن عاصم بن

ص:230

975-دانش جویی برای هر مسلمانی واجب است

[1069]38-محمّد بن علی بن حسین بن زید بن علی گفت:حضرت رضا از پدرانش روایت کرد که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیهم السّلام فرمود:از رسول خدا شنیدم که فرمودند:

دانش جویی بر هر مسلمانی واجب است.پس دانش را از جایی که گمان می رود،بجویید و از اهلش برگیرید؛زیرا آموختن آن برای خرسندی خداوند،نیکی،جستن اش عبادت،گفتگو دربارۀ آن ذکر(سبحان اللّه)گفتن،عمل به آن جهاد،آموزش اش به کسی که نمی داند،صدقه و بذل آن به اهلش نزدیکی به خداوند والا است؛زیرا دانش نشان های حلال و حرام،چراغگاه و راه های بهشت،همدم در وحشت،همراه در غربت و تنهایی،هم سخن در خلوت، راهنمای در خوشی و ناخوشی سلاح بر دشمنان و زینت دوستان است.خداوند با دانش گروه هایی را بالا می برد و آنان را رهبران نیکی می کند تا از اعمال آنان بیاموزند و با کردارشان هدایت شوند و به آرای ایشان برسند.کسانی که فرشتگان به دوستی شان رغبت می کنند با بال هاشان ایشان را لمس می کنند و در نمازشان برای آنان برکت می خواهند.هر تر و خشکی حتّی ماهی های دریا و خزندگان و درندگان و چارپایان خشکی برای ایشان آمرزش می خواهند.همانا دانش،زندگانی دل ها از جهل،روشنی چشم ها در تاریکی و توانایی بدن ها در ناتوانی است که بنده را به جایگاه نیکان و مجالس خوبان و درجات بالا در دنیا و آخرت می رساند.یادآوری آن برابر روزه و آموختن آن برابر با شب زنده داری است.با دانش، پروردگار اطاعت و بندگی می شود،با دانش خویشان به هم می رسند و حلال از حرام شناخته می شود،علم پیشوای عمل و عمل پیرو آن است.دانش به سعادتمندان الهام می شود و از اشقیا بازداشته می شود.پس خوشا کسی که خداوند بهره اش را از علم بازنداشته است.

ص:231

رجاء،عن أبیه،عن عبد الرّحمن بن غنم،عن معاذ بن جبل،قال:تعلّموا العلم، فإنّ تعلّمه للّه حسنة؛و ذکر نحوه.

1071-40- :قال و حدّثنا،محمّد بن علیّ بن شاذان الأزدیّ،عن کثیر بن محمّد الخزامیّ،عن حسن بن حسین العربیّ،عن یحیی بن یعلی،عن أسباط بن نصر،عن شیخ من أهل البصرة،عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:تعلّموا العلم فإنّ تعلیمه للّه حسنة؛و ذکر نحو حدیث الرّضا علیه السّلام.

1072-41- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن علیّ بن محمّد بن الحسن النّخعیّ،عن جدّه سلیمان بن إبراهیم بن عبید،عن نصر بن مزاحم المنقریّ،عن إبراهیم بن الزّبرقان،عن عمرو بن خالد،عن زید بن علیّ،عن أبیه علیه السّلام،فی قوله(تعالی): وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ یقول:فضّلنا بنی آدم علی سائر الخلق وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ یقول:علی الرّطب و الیابس وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ یقول:من طیّبات الثّمار کلّها وَ فَضَّلْناهُمْ [الاسراء(17):70]یقول لیس من دابّة و لا طائر إلاّ هی تأکل و تشرب بفیها،لا ترفع بیدها إلی فیها طعاما و لا شرابا غیر ابن آدم فإنّه یرفع إلی فیه بیده طعامه فهذا من التّفضیل.

1073-42- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن محمّد بن عبد العزیز البغویّ،عن یحیی بن عبد الحمید الحمّانیّ،عن حجّاج بن تمیم،عن میمون بن مهران،عن ابن عبّاس،فی قوله تعالی(عزّ و جلّ): وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی

ص:232

[1070]39-معاذ بن جبل گفته است:علم بیاموزید؛زیرا آموختن علم برای خدا حسنه است و همانند حدیث بالا را گفت.

[1071]40-انس بن مالک روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:علم بیاموزید؛زیرا آموختن آن حسنه است و مانند حدیث امام رضا علیه السّلام را گفت.

[1072]41-زید بن علی از پدرش حضرت سجّاد علیه السّلام روایت کرده که دربارۀ آیۀ«و فرزندان آدم را بزرگی بخشیدیم»[اسراء(17):آیۀ 70]فرمودند:یعنی فرزندان آدم را بر دیگر آفریدگان برتری دادیم.«و آن ها را در خشکی و دریا سوار کردیم»[اسراء(17):آیۀ 70]یعنی بر هر تر و خشک.«و از روزی های پاکیزه به ایشان دادیم»[اسراء(17):آیۀ 70]یعنی هیچ جنبنده و هیچ پرنده ای نیست جز این که با دهان می خورد و می نوشد و هیچ خوراک و نوشاکی را با دستش به سوی دهان نمی برد،غیر از پسر آدم که خوراکش را با دست به دهانش می برد و این برتری او است.

ص:233

آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً [الاسراء(17):70]قال:لیس من دابّة إلاّ و هی تأکل بفیها إلاّ ابن آدم فإنّه یأکل بیده.

1074-43- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن الحسن بن هارون، عن یحیی بن السّریّ الضّریر،عن محمّد بن حازم أبی معاویة الضّریر،قال:

دخلت علی هارون الرّشید،قیل لی:و کانت بین یدیه المائدة،فسألنی عن تفسیر هذه الآیة وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ الآیة.فقلت:یا أمیر المؤمنین،قد تأوّلها جدّک عبد اللّه بن العبّاس:أخبرنی الحجّاج بن إبراهیم الخوزیّ،عن میمون بن مهران، عن ابن عبّاس فی هذه الآیة وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ [الاسراء(17):70]قال کلّ فبلغنی أنّه رمی بملعقة کانت بیده من فضّة و تناول من الطّعام باصابعه.

1075-44- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن آدم،عن الفضل بن یوسف،عن محمّد بن عکاشة،عن عمرو بن هاشم،عن جویبر بن سعید،عن الضّحّاک بن مزاحم،عن علیّ علیه السّلام و الضّحّاک،عن ابن عبّاس رضی اللّه عنه،قالا فی قول اللّه تعالی وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً [لقمان(31):20]قال:أمّا الظّاهرة فالإسلام،و ما أفضل علیکم فی الرّزق؛و أمّا الباطنة فما ستره علیک من مساوی عملک.

ص:234

[1073]42-میمون بن مهران روایت کرده که ابن عبّاس رحمه اللّه درباره این آیه«و ما فرزندان آدم را بزرگی بخشیدیم و آنان را در خشکی و دریا سوار کردیم و روزی های پاکیزه به ایشان دادیم».[اسراء(17):آیۀ 70]گفت:همۀ جنبندگان با دهان[برمی دارند و]می خورند جز پسر آدم که با دستش[غذا را برداشته و]می خورد.

976-تفسیر قول خداوند: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ)

[1074]43-محمّد بن حازم ابو معاویۀ ضریر گفت:به نزد هارون الرشید رفتم و به من گفتند که او سر سفره غذا است.آن گاه هارون از من دربارۀ تفسیر این آیه پرسید:«و ما فرزندان آدم را بزرگی بخشیدیم و آنان را در خشکی و دریا سوار کردیم و روزی های پاکیزه به ایشان دادیم»[اسراء(17):آیۀ 70]من گفتم:ای امیر مؤمنان آن را جدّ تو عبد اللّه بن عباس تأویل کرده است.حجّاج بن ابراهیم خوزی از میمون بن مهران برای من روایت کرد که ابن عبّاس دربارۀ این آیه گفت:هر جنبنده ای با دهان می خورد جز پسر آدم که با انگشتانش می خورد.ابو معاویه گفته است:من شنیدم که او قاشق نقره ای را که در دست داشته،دور انداخته و غذا را با انگشتانش خورده است.

977-تفسیر قول خداوند: (وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً)

[1075]44-ضحّاک بن مزاحم از علی علیه السّلام از عبد اللّه بن عباس روایت کرده اند که ایشان دربارۀ این آیه«و نعمت های آشکار و نهانش را بر شما ارزانی داشت»[لقمان(31):آیۀ 20] گفته اند:نعمت نمایان اسلام و آن روزی ای است که به شما ارزانی داشته است و نعمت نهان این است که کردار زشتت را می پوشاند.

ص:235

1076-45- أخبرنا جماعة عن أبی المفضّل،عن علیّ بن إسماعیل بن یونس، عن إبراهیم بن جابر،عن عبد الرّحیم الکرخیّ،عن هشام بن حسّان،عن همّام بن عروة،عن أبیه،عن عائشة،قالت:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من لم یعلم فضل اللّه علیه إلاّ فی مطعمه و مشربه،فقد قصر علمه،و دنا عذابه.

1077-46- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن الحسین العلویّ، عن جدّه إبراهیم بن علیّ،عن أبیه علیّ بن عبید اللّه،قال:حدّثنی شیخان برّان من أهلنا سیّدان:عن موسی بن جعفر،عن أبیه،عن جدّه أبی جعفر،عن أبیه علیه السّلام، و حدّثنیه الحسین بن زید بن علیّ ذو الدّمعة،عن عمّه عمر بن علیّ،عن أخیه، عن أبیه،عن جدّه الحسین صلّی اللّه علیهم و قال:أبو جعفر علیه السّلام:و حدّثنی عبد اللّه بن العبّاس،و جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،و کان بدریّا أحدیّا شجریّا،و ممّن محض من أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مودّة أمیر المؤمنین علیه السّلام قالوا:بینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مسجده فی رهط من أصحابه،فیهم أبو بکر و عمر و عثمان و عبد الرّحمن و رجلان من قرّاء الصّحابة من المهاجرین،هما عبد اللّه ابن أمّ عبد،و من الأنصار أبیّ بن کعب و کانا بدریّین،فقرأ عبد اللّه من السّورة الّتی یذکر فیها لقمان، حتّی أتی علی هذه الآیة وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً [لقمان(31):20] الآیة و قرأ أبیّ من السّورة الّتی یذکر فیها إبراهیم علیه السّلام وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ [ابراهیم(14):5]قالوا:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أیّام اللّه

ص:236

978-هرکس عطای خداوند را جز در خوراک و آشامیدنی نشناسد علمش اندک است و عذابش زیاد

[1076]45-عایشه روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس عطای خدای عزّتمند را جز در خوراک و آشامیدنی اش نشناسد،علمی اندک و کیفری نزدیک است.

979-تفسیر قول خداوند: (ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ)

[1077]46-عبد اللّه بن عبّاس و جابر بن عبد اللّه انصاری-که هم در جنگ بدر و هم در جنگ احد و هم در بیعت قبل از صلح حدیبیه،زیر درخت حضور داشت بدری و احدی و شجری بود و از جمله اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله که در دوستی با امیر مؤمنان علیه السّلام خالص بود-گفته اند:

روزی رسول خدا در مسجدش در میان دسته ای از اصحابش که از جملۀ آنان ابو بکر و عمر و عثمان و عبد الرّحمنان و نیز دو مرد از قاریان صحابه،عبد اللّه بن امّ عبد از مهاجران و ابی بن کعب از انصار که بدری هم بودند نشسته بودند.عبد اللّه بخشی از سوره ای را که لقمان در آن یاد می شود،خواند تا به این آیه رسید«و نعمت های نمایان و نهانش را به ایشان ارزانی داشت...»[لقمان(31):آیۀ 20]و ابیّ از سوره ای خواند که ابراهیم علیه السّلام در آن یاد می شود:«و روزهای خدا را به یادشان بیاور که در آن برای هر شکیبای سپاسگزاری نشانه هایی است» [ابراهیم(14):آیۀ 5]و رسول خدا فرمودند:

ص:237

نعماؤه،و بلاؤه و مثلاته سبحانه.ثمّ أقبل صلّی اللّه علیه و اله علی من شهده من أصحابه،فقال:

إنّی لأتخوّلکم بالموعظة تخوّلا مخافة السّأمة علیکم،و قد أوحی إلیّ ربّی جلّ و تعالی أن أذکّرکم بأنعمه و أنذرکم بما اقتصّ علیکم من کتابه،و تلا: وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ الآیة.ثمّ قال لهم:قولوا الآن قولکم:ما أوّل نعمة رغّبکم اللّه فیها و بلاکم بها؟فخاض القوم جمیعا فذکروا نعم اللّه الّتی أنعم علیهم و أحسن إلیهم بها من المعاش و الرّیاش و الذّرّیّة و الأزواج إلی سائر ما بلاهم اللّه(عزّ و جلّ)به من أنعمه الظّاهرة،فلمّا أمسک القوم أقبل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی علیّ علیه السّلام فقال:یا أبا الحسن،قل فقد قال أصحابک.فقال:فکیف لی بالقول-فداک أبی و أمّی-و إنّما هدانا اللّه بک.قال:و مع ذلک فهات،قل ما أوّل نعمة بلاک اللّه(عزّ و جلّ)و أنعم علیک بها؟قال:أن خلقنی جلّ ثناؤه و لم أک شیئا مذکورا.قال:صدقت،فما الثّانیة؟قال:أن أحسن بی إذ خلقنی فجعلنی حیّا لا میتة.قال:صدقت،فما الثّالثة؟قال:أن أنشأنی فله الحمد فی أحسن صورة و أعدل ترکیب.قال:صدقت، فما الرّابعة؟قال:أن جعلنی متفکّرا راغبا لا بلها ساهیا.قال:صدقت،فما الخامسة؟قال:أن جعل لی شواعر أدرک ما ابتغیت بها،و جعل لی سراجا منیرا.

قال:صدقت،فما السّادسة؟قال:أن هدانی و لم یضلّنی عن سبیله.قال:صدقت، فما السّابعة؟قال:أن جعل لی مردّا فی حیاة لا انقطاع لها.قال:صدقت،فما الثّامنة؟قال:أن جعلنی ملکا مالکا لا مملوکا.قال:صدقت،فما التّاسعة؟قال:أن

ص:238

روزهای خدا نعمت های او و آزمون او و کیفرهای آن خدای پاک هستند.سپس به اصحابش رو کرد و فرمود:همانا من از هراس ملال بر شما موعظه ای را به شما ارزانی می دارم.

پروردگارم به من وحی فرموده که نعمت های او را به خاطرتان بیاورم و با آنچه از کتابش بر شما حکایت کرده،بیمتان بدهم.و آن گاه این آیه را خواندند:«و نعمت هایش را بر شما ارزانی داشت...»سپس به آنان فرمود:اکنون سخن تان را بگویید:نخستین نعمتی که خداوند شما را به آن علاقه مند ساخته و با آن امتحانتان کرده،چیست؟آن گروه همگی به سخن در آمدند و نعمت هایی که خداوند به آنان داده و نیکو داده است گفتند:از زندگی و جامۀ فاخر و فرزندان و همسران و دیگر نعمت های نمایانی که خداوند عزّتمند با آن ایشان را امتحان کرده است و چون از سخن دست کشیدند،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام رو کرد و فرمود:ای ابا الحسن یارانت سخن گفتند تو هم سخن بگو.او عرض کرد:پدر و مادرم به فدایت مرا چه سخنی باشد وقتی خداوند ما را به سبب تو هدایت کرده است.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:با این همه بگو نخستین نعمتی که خدای عزّتمند آن را به تو بخشیده و با آن امتحانت کرده،کدام است؟ علی علیه السّلام گفت:این که خدای بزرگ مرا آفرید درحالی که چیزی نبوده ام.حضرت فرمود:

ص:239

سخّر لی سماءه و أرضه و ما فیهما و ما بینهما من خلقه.قال:صدقت،فما العاشرة؟ قال:أن جعلنا سبحانه ذکرانا لا إناثا قال:صدقت،فما بعد هذا؟قال:کثرت نعم اللّه یا نبیّ اللّه فطابت وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها [النحل(16):18]فتبسّم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قال:لتهنک الحکمة،لیهنک العلم یا أبا الحسن،فأنت وارث علمی، و المبیّن لأمّتی ما اختلفت فیه من بعدی،من أحبّک لدینک و أخذ بسبیلک فهو ممّن هدی إلی صراط مستقیم،و من رغب عن هواک و أبغضک لقی اللّه یوم القیامة لا خلاق له.

1078-47- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن حفص،عن إسماعیل بن موسی،عن جریر،عن الأعمش،عن عدیّ بن ثابت، عن زرّ بن حبیش،عن حذیفة،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إذا کان یوم القیامة ضرب لی عن یمین العرش قبّة من یاقوته حمراء و ضرب لإبراهیم علیه السّلام من الجانب الآخر قبّة من درّة بیضاء،و بینهما قبّة من زبرجدة خضراء لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فما ظنّکم بحبیب بین خلیلین؟

1079-48- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن أبی یاسین،عن محمّد بن عبد الرّحمن بن کامل،عن علیّ بن جعفر الأحمر،عن یحیی بن یعلی، عن عمّار بن زریق،عن أبی إسحاق،عن زیاد بن مطرّف،عن زید بن أرقم،قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من أحبّ أن یحیا حیاتی،و یموت میتتی،و یدخل الجنّة الّتی

ص:240

درست است نعمت دوم چیست؟او عرض کرد:این که وقتی مرا آفرید به من نیکی کرد و مرا زنده قرار داد نه مرده.حضرت فرمود:درست گفتی و سومی کدام است؟او گفت:این که مرا در زیباترین صورت و متعادل ترین ترکیب آفرید که سپاس بر او.حضرت فرمود:درست است و چهارمی چیست؟او عرض کرد:این که مرا اندیشمندی مشتاق قرار داد نه کودنی حواس پرت.حضرت فرمود:درست است و پنجمی کدام است؟او گفت:این که برایم حواسی قرار داد تا آنچه را می جویم دریابم و آن را برایم چراغی روشنی ده نهاد.حضرت فرمود:درست است و ششمی چیست؟او گفت:این که مرا رهنمود و از راه خودش گمراه نکرد.حضرت فرمود:درست است و هفتمی کدام است؟او گفت:این که بازگشتم به زندگانی ایست که پایانی ندارد.حضرت فرمود:درست است و هشتمی چیست؟او عرض کرد:این که فرمانروایی صاحب اختیار قرار داد نه بندۀ دیگران حضرت فرمود:درست است امّا دهمی کدام است؟او عرض کرد:این که ما را آن خدای پاک،مرد آفرید نه زن.حضرت فرمود:

درست است و پس از این ها چیست؟او عرض کرد:ای پیامبر خدا نعمت های خدا بسیار و خوشایند است و این آیه را خواند:«و اگر نعمت های خداوند را شماره کنید نخواهید توانست»[سورۀ نحل(16):آیۀ 18]در این هنگام رسول خدا لبخند زد و فرمود:ای ابا الحسن حکمت و علم گوارایت باد.تو وارث علم من هستی و پس از من روشنگر آنچه امّتم در آن اختلاف می کنند خواهی بود.هرکس تو را برای دینت دوست بدارد و راه تو را در پیش گیرد،از کسانی است که به راه راست رهنمود شده است و هرکس از دوستی تو روی گردان شود و با تو دشمنی کند روز قیامت درحالی که هیچ بهره ای ندارد خداوند را دیدار می کند.

980-بارگاه حضرت علی علیه السّلام در بهشت بین بارگاه پیامبر و حضرت ابراهیم است

[1078]47-حذیفة بن یمان روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:چون روز قیامت شود برایم در جانب راست عرش گنبدی از یاقوت سرخ فام بنا می کنند و از جانب دیگر برای ابراهیم علیه السّلام گنبدی از درّ سپید برپا می دارند و در میان این دو،گنبدی از زبرجد سبز برای علی بن ابی طالب علیه السّلام برمی افرازند.نظرتان دربارۀ حبیب میان دو خلیل چیست؟

ص:241

و عدنی ربّی،فلیتولّ علیّا بعدی،فإنّه لن یخرجکم من هدی،و لن یدخلکم فی ردی.

1080-49- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسین بن محمّد بن أبی معشر،عن إسماعیل بن موسی،عن عاصم بن حمید،عن فضیل الرّسّان،عن أبی داود السّبیعیّ،عن أبی عبد اللّه الجدلیّ،قال:قال لی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:ألا أحدّثک-یا ابا عبد اللّه-بالحسنة الّتی من جاء بها أمن من فزع یوم القیامة، و السّیّئة الّتی من جاء بها أکبّ اللّه علی وجهه فی النّار؟قلت:بلی یا أمیر المؤمنین.

قال:الحسنة حبّنا و السّیّئة بغضنا.

1081-50- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن أبی داود السّجستانیّ،عن إبراهیم الحسن المقسمیّ الطّرسوسیّ،عن بشر بن زاذان،عن عمرو بن صبیح،عن جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام، أنّه قال:إنّما الدّنیا عناء و فناء،و عبر و غیر،فمن فنائها أنّ الدّهر موتر قوسه،مفوّق نبله،یصیب الحیّ بالموت،و الصّحیح بالسّقم،و من عنائها أنّ المرء یجمع ما لا یأکل،و یبنی ما لا یسکن،و من عبرها أنّک تری المغبوط مرحوما لیس بینهما إلاّ نعیم زال أو بؤس نزل،و من غیرها أنّ المرء یشرف علیه أمله فیختطفه دونه أجله.

قال:و قال علیّ علیه السّلام أربع للمرء لا علیه:الإیمان،و الشّکر؛فإنّ اللّه(تعالی)یقول:

ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ [النساء(4):147]و الاستغفار فإنّه قال

ص:242

[1079]48-زید بن ارقم روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس دوست دارد که چون من زندگانی کند و چون من بمیرد و به بهشتی که خداوند به من وعده داده،در آید باید پس از من ولایت علی را بپذیرد؛زیرا او شما را از هدایت بیرون نمی برد و به سوی هلاکت نمی کشاند.

982-نیکی دوستی با ماست و بدی دشمنی با ماست

[1080]49-ابو عبد اللّه جدلی گفت:حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام به من فرمودند:ای ابو عبد اللّه آیا تو را از کرداری نیک که هرکس آن را انجام دهد از هراس روز قیامت ایمن می شود و از کرداری ناپسند که هرکس به آن آلوده شود خداوند به رو در دوزخش می اندازد آگاه نکنم؟ من عرض کردم:چرا ای امیر مؤمنان ایشان فرمودند:نیکی،دوستی ما و بدی دشمنی با ماست.

983-مذمت دنیا

[1081]50-عمرو بن صبیح از حضرت صادق به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:همانا این دنیا زحمت و نابودی و درس آموزی و دگرگونی است و از نابودی اش این است که روزگار کمانش را کشیده،تیرش را در آن می گذارد و زنده را با مرگ و تندرست را با بیماری می زند.و از زحمت آن،این است که مرد آن چه را نمی خورد گرد می آورد و آنچه را که در آن نخواهد زیست می سازد.و از درس آموزی هایش این است که همانا تو رشک انگیز آن را شایسته ترحم می بینی درحالی که میان آن دو،جز نعمتی که سپری شده یا رنجی که نازل شده نیست.و از دگرگونی هایش این است که مردی به آرزویش نزدیک می شود و آن گاه اجل او را می رباید.ایشان فرمودند:چهار چیز به سود مرد است نه به زیانش:ایمان و شکر،که خدای والا می فرماید:«اگر سپاس بگزارید و ایمان بیاورید خداوند شما را عذاب نمی کند»[نساء(4):آیۀ 147]و استغفار که خداوند فرموده است:

ص:243

وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ [الانفال (8):33]و الدّعاء؛فإنّه قال تعالی: قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ [الفرقان(25):77].

1082-51- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن عبید اللّه بن الحسن بن إبراهیم العلویّ،عن أبیه،عن عبد العظیم الحسنیّ الرّازیّ،عن أبی جعفر الثّانی،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام قال:قلت أربعا أنزل اللّه(تعالی)تصدیقی بها فی کتابه قلت:المرء مخبوء تحت لسانه فإذا تکلّم ظهر،فأنزل اللّه(تعالی) وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ [محمّد(47):30]قلت:من جهل شیئا عاداه فأنزل اللّه بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ [یونس(10):39]و قلت:قدر-أو قیمة-کلّ امرئ ما یحسن،فأنزل اللّه فی قصّة طالوت إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ [البقرة(2):247]قلت:القتل یقلّ القتل،فأنزل اللّه وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ [البقرة(2):179].

1083-52- قال حدّثنا محمّد بن العبّاس أبو عبد اللّه بن الیزیدیّ النّحویّ حفظا،قال:حدّثنا العبّاس بن الفرج الرّیاشیّ،قال:حدّثنا أبو زید سعید بن أوس الأنصاریّ،قال:سمعت الخلیل بن أحمد یقول:أحثّ کلمة علی طلب علم قول علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قدر کلّ امرئ ما یحسن.

1084-53- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد العلویّ،عن

ص:244

«تا تو در میان شان باشی خداوند آنان را عذاب نمی کند و تا آنان آمرزش بخواهند خداوند عذابشان نخواهد کرد»[انفال(8):آیۀ 33]و دعا که خداوند فرموده است:«بگو پروردگارم به شما توجّهی نمی کند اگر دعایتان نباشد».[فرقان(25):آیۀ 77]

984-چهار چیز است که خداوند در کتابش آنها را تصدیق فرمودند

[1082]51-عبد العظیم حسنی در ری از حضرت جواد علیه السّلام به نقل از پدرانش روایت کرده که حضرت علی بن ابی طالب علیهم السّلام فرمودند:چهار سخن گفته ام که خداوند والا تصدیق آن را در کتابش نازل فرموده است.من گفتم:مرد در زیر زبانش پنهان است که چون سخن بگوید آشکار می گردد و خداوند فرموده است:«و آنان را از لحن گفتارشان می شناسی»[محمد (47):آیۀ 30]من گفتم:هرکس چیزی را نداند دشمن آن می شود.خداوند فرموده است:

«لکن آنان چیزی را تکذیب کردند که به آن وقوف ندارند و هنوز حقیقتش را در نیافته اند» [یونس(10):آیۀ 39]من گفتم:ارزش-یا فرمود قیمت-هر مردی،به اندازۀ چیزی است که نیک می داند و خداوند در حکایت طالوت فرموده است:«همانا خداوند او را بر شما برگزید و در علم و جسم به او افزود».[بقره(2):آیۀ 247]من گفتم:قتل،کشتار را کاهش می دهد و خداوند فرموده است:«ای خردمندان برایتان در قصاص زندگانی است».[بقره(2):آیۀ 179]

985-سخن حضرت علی علیه السّلام در مورد طلب علم

[1083]52-ابو زید سعید بن اوس انصاری گفت:از خلیل بن احمد شنیدم که می گفت:

تشویق کننده ترین سخن در طلب علم سخن علی بن ابی طالب علیه السّلام است که فرمود:ارزش هر مردی به اندازۀ چیزی است که نیک می داند.

ص:245

علیّ بن الحسن بن علیّ بن عمر بن علیّ عن الحسین بن زید عن عمّه عمر بن علیّ،عن أبیه،علیّ بن الحسین،عن محمّد بن الحنفیّة،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:

کان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إذا نظر إلی الهلال رفع یدیه ثمّ قال:«بسم اللّه،اللّهمّ أهلّه علینا بالأمن و الإیمان،و السّلامة و الإسلام ربّی و ربّک اللّه».

1085-54- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن هوذة،عن النّهاوندیّ،عن عبد اللّه بن حمّاد،عن أبی مریم عبد الغفّار بن القاسم،عن أبی جعفر،عن آبائه علیهم السّلام قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا رأی الهلال استقبل القبلة و کبّر ثمّ قال:«هلال رشد،اللّهمّ أهلّه علینا بیمن و إیمان،و سلامة و إسلام،و هدی و مغفرة، و عافیة مجلّلة،و رزق واسع،إنّک علی کلّ شیء قدیر».قال أبو مریم:فقلت هذا الکلام،فرأیت خیرا.

1086-55- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن الحسین العلویّ،عن جدّه الحسین بن إسحاق،عن أبیه إسحاق بن جعفر،عن أخیه موسی،عن أبیه،عن جدّه الباقر علیه السّلام قال:بینا أنا مع أبی علیّ بن الحسین علیهما السّلام فی طریق أو مسیر إذ نظر إلی هلال شهر رمضان،فوقف ثمّ قال:«أیّها الخلق المطیع، الدّائب السّریع،المتردّد فی منازل التّقدیر،المتصرّف فی فلک التّدبیر،آمنت بمن نوّر بک الظّلم،و أوضح بک البهم،و جعلک آیة من آیات ملکه،و علامة من علامات سلطانه،امتهنک بالزیادة و النّقصان،و الطّلوع و الأفول،و الإنارة

ص:246

[1084]53-محمّد بن حنیفه از پدرش علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی وقتی هلال ماه را می دید دستانش را بلند کرده،می فرمود:«به نام خدا.خدایا آن را برای ما با ایمنی و ایمان و تندرستی و اسلام نمایان کن که پروردگار من و پروردگار او تو هستی».

986-سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هنگامی که به ماه نگاه می کردند

[1085]54-ابو مریم عبد الغفّار بن قاسم از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وقتی هلال ماه را می دید رو به قبله می کرد و می فرمود:«هلال هدایت است.خدایا آن را برای ما به مبارکی و ایمان و سلامت و اسلام و هدایت و آمرزش و عافیت سربلند و روزی فراوان نمایان کن که تو بر هرچیز توانایی».ابو مریم گفته است:من این دعا را خواندم و خیر دیدم.

987-سخن امام سجاد علیه السّلام هنگامی که به ماه نگاه می کردند

[1086]55-حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:با پدرم حضرت سجّاد علیه السّلام در مسیری می رفتیم که ناگاه چشمش به هلال ماه رمضان افتاد.پس ایستاد و فرمود:«ای آفریدۀ فرمانبر،خستگی ناپذیر شتابان،آمدوشدکننده در جایگاه های مشخص،تصرّف کنندۀ در گردونۀ تدبیر!من به کسی ایمان آوردم که با تو تاریکی ها را روشن کرد،سیاهی ها را آشکار کرد و تو را نشانه ای از نشانه های حکومتش و علامتی از علامات چیرگی اش قرار داد.تو را به افزونی و کاستی و بر آمدن و فرو رفتن[در افق]و روشنایی و کسوف گمارد

ص:247

و الکسوف،فی کلّ ذلک أنت له مطیع،و إلی إرادته سریع.سبحانه ما أعجب ما دبّر فی أمرک،و ألطف ما صنع فی شأنک!جعلک مفتاح شهر لحادث أمر،جعلک اللّه هلال برکة لا یمحقها الأیّام،و طهارة لا تدنّسها الآثام،هلال آمن من الآفات، و سلامة من السّیّئات،هلال سعد لا نحس فیه،و یمن لا نکد فیه،و یسر لا یمازجه عسر،و خیر لا یشوبه شرّ،هلال أمنة و إیمان و نعمة و إحسان.اللّهمّ اجعلنا من أرضی من طلع علیه،و أزکی من نظر إلیه،و أسعد من تعبّد لک فیه،و وفّقنا اللّهمّ فیه للطّاعة و التّوبة،و اعصمنا فیه من الآثام و الحوبة،و أوزعنا شکر النّعمة،و اجعل لنا فیه عونا منک علی ما ندبتنا إلیه من مفترض طاعتک و نفلها،إنّک الأکرم من کلّ کریم،و الأرحم من کلّ رحیم،آمین آمین ربّ العالمین».

1087-56- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن علیّ بن أحمد بن سیابة،عن عمر بن عبد الجبّار بن عمر،عن أبیه،عن علیّ بن جعفر بن محمّد بن علیّ علیهم السّلام عن أبیه،عن جدّه،عن جابر بن عبد اللّه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أعطیت أمّتی فی شهر رمضان خمسا لم تعطها أمّة نبیّ قبلی:إذا کان أوّل یوم منه نظر اللّه(عزّ و جلّ) إلیهم،فإذا نظر اللّه(عزّ و جلّ)إلی شیء لم یعذّبه بعدها،و خلوف أفواههم حین یمسون أطیب عند اللّه من ریح المسک،و تستغفر لهم الملائکة فی کلّ یوم و لیلة منه،و یأمر اللّه(عزّ و جلّ)جنّته فیقول:تزیّنی لعبادی المؤمنین،یوشک أن یستریحوا من نصب الدّنیا و أذاها إلی جنّتی و کرامتی،فإذا کان آخر لیلة منه غفر

ص:248

و تو در همۀ این احوال فرمانبر او بودی و به خواست او می شتافتی.منزه است خدا چه شگفت است آنچه دربارۀ تو تدبیر کرده و چه لطیف است آنچه دربارۀ تو انجام داده!تو را کلید ماه دربردارندۀ رخدادهای آینده قرار داد.خداوند تو را هلال برکتی قرار داد که روزها آن را از بین نمی برد و هلال طهارتی که گناهان آلوده اش نمی کند.هلال ایمنی از آفات و سلامتی از زشتی ها.هلال سعادتی که هیچ نکبتی در آن نیست و آسانی ای که هیچ سختی ای با آن نمی آمیزد و خیری که به شرّ آلوده نمی شود.هلال ایمنی و ایمان و نعمت و احسان.

خداوندا ما را از خرسندترین کسانی قرار ده که این ماه بر ایشان طلوع کرده است و پاک ترین کسانی که به آن نگریسته اند و سعادتمندترین

کسانی که در طول آن تو را بندگی کرده اند.خداوندا ما را در آن به فرمانبری و توبه موفّق کن و از گناهان و لغزش نگاه دار و سپاس نعمت را قسمت مان کن.برای ما در آن بر آنچه از واجب و مستحب فرمان داده ای کمکی از جانب خودت قرار بده که تو بزرگ تر از هر بزرگ و دلسوزتر از هر دلسوزی هستی.دعایم را اجابت فرما ای پروردگار جهانیان».

988-پنج چیز به امت من در ماه رمضان عطا می شود که به امتهای قبلی عطا نشده

[1087]56-جابر بن عبد اللّه انصاری روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:به امّت من در ماه رمضان پنج چیز داده شده که به امّت هیچ پیامبری پیش از من داده نشده بود:وقتی نخستین روز رمضان می شود خداوند عزّتمند به آنان نظر می کند و چون خداوند به چیزی نظر کند دیگر او را عذاب نمی کند و بوی دهان ایشان هنگام شب در نزد خداوند خوش تر از بوی مشک است،و در هر شب و روز فرشتگان برای آنان آمرزش می خواهند و خدا به بهشتش می فرماید:خودت را برای بندگان مؤمنم بیارای که نزدیک است از سختی و آزار دنیا به بهشت و کرامت من رخت بربندند.و چون شب آخر ماه شود خداوند همۀ ایشان را می آمرزد.

ص:249

اللّه(عزّ و جلّ)لهم جمیعا.

1088-57- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن إسحاق بن محمّد بن هارون، عن أبیه،عن أبی حفص الأعشی،عن عمرو بن خالد،عن زید بن علیّ عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله للصّائم فرحتان:فرحة عند فطره،و فرحة یوم القیامة،و لخلوف فم الصّائم أطیب عند اللّه من ریح المسک.

1089-58- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسین بن أحمد بن عبد اللّه،عن الیقطینیّ،عن ابن البطائنیّ،عن رفاعة،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:تعاونوا بأکلة السّحر علی صیام النّهار،و بالقائلة علی قیام اللّیل.

1090-59- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ العاقولیّ، عن محمّد بن معاذ بن ثابت،عن أبیه،عن عمرو بن جمیع،عن الصّادق،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّ اللّه و ملائکته یصلّون علی المستغفرین المتسحّرین بالأسحار،فتسحّروا و لو بجرع الماء.

1091-60- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا رجاء بن یحیی أبو الحسین العبرتائی،قال حدّثنا أحمد بن هلال،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن صالح،عن محمّد بن مروان،قال:سمعته علیه السّلام یقول:إنّ للّه تبارک و تعالی فی کلّ لیلة من شهر رمضان عتقاء و طلقاء من النّار إلاّ من أفطر علی منکر،فإذا کان آخر لیلة

ص:250

989-برای روزه دار دو شادی وجود دارد

[1088]57-زید بن علی از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:برای روزه دار دو شادمانی است.یکی شادی به هنگام گشودن[روزه]و یک شادی در روز قیامت.و بوی دهان روزه دار در نزد خدا خوش تر از بوی مشک است.

990-تأکید بر خوردن سحری

[1089]58-رفاعه-یعنی ابن موسی-از حضرت صادق به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:با خوردن سحری بر روزۀ روزانه و با خواب نیمروز بر شب زنده داری یاری بجویید.

[1090]59-عمرو بن جمیع از حضرت صادق به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا خدا و فرشتگانش بر آمرزش خواهان و سحری خوران در بامدادان درود می فرستند پس اگرچه با چند جرعه آب سحری بخورید.

991-فضیلت ماه رمضان

[1091]60-محمّد بن مروان گفت:از حضرت علیه السّلام شنیدم که فرمودند:همانا خداوند عزّتمند در هر شبی از ماه رمضان آزادشدگانی از دورخ دارد.مگر این که کسی بر گناه روزه اش را گشوده باشد،ولی چون شب آخر بیاید به اندازۀ همۀ آن ماه مردمان را آزاد می کند.

ص:251

منه أعتق فیها بمثل ما أعتق فی جمیعه.

1092-61- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن محمّد بن إشکاب،عن أبیه،عن علیّ بن حفص،عن أیّوب بن سیّار،عن محمّد بن المنکدر،عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،قال:أقبل العبّاس علیه السّلام ذات یوم إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و کان العبّاس طوالا حسن الجسم،فلمّا رآه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله تبسّم إلیه فقال:إنّک یا عمّ لجمیل.فقال العبّاس:ما الجمال بالرّجال،یا رسول اللّه؟قال:

صواب القول بالحقّ.قال:فما الکمال؟قال:تقوی اللّه(عزّ و جلّ)و حسن الخلق.

1093-62- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن القاسم بن زکریّا،عن محمّد بن تسنیم الحضرمیّ،عن عمرو بن معمر،عن علیّ بن جعفر،عن أخیه موسی علیه السّلام عن أبیه جعفر،عن أبیه محمّد بن علیّ علیه السّلام عن جابر بن عبد اللّه،قال:بعث النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله خالد بن الولید والیا علی صدقات بنی المصطلق حیّ من خزاعة،و کان بینه و بینهم فی الجاهلیّة ذحل،فأوقع بهم خالد،فقتل منهم و استاق أموالهم،فبلغ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ما فعل،فقال:اللّهمّ أبرأ إلیک ممّا صنع خالد؛و بعث إلیهم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بمال،و أمره أن یؤدّی إلیهم دیات من قتل من رجالهم فانطلق علیّ علیه السّلام فأدّی إلیهم دیات رجالهم،و ما ذهب لهم من أموالهم،و بقی معه من المال زعبة، فقال لهم:هل تفقدون شیئا من اموالکم و امتعتکم؟فقالوا:ما نفقد شیئا إلاّ میلغة کلابنا،فدفع إلیهم ما بقی من المال.فقال:هذا لمیلغة کلابکم و ما أنسیتم من

ص:252

992-زیبایی مرد چیست؟

[1092]61-جابر بن عبد اللّه انصاری روایت کرده که روزی عبّاس علیه السّلام که بلند قامت و خوش پیکر بود به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمد.وقتی پیامبر گرامی او را دید،لبخند زد و فرمود:عموجان تو بی گمان زیبایی.عبّاس گفت:ای رسول خدا زیبایی مردان به چه چیز است؟حضرت فرمود:به سخن حق گفتن.او عرض کرد:و کمالش؟حضرت فرمود:پروای از خداوند و نیک رفتاری.

993-خالد بن ولید با قوم بنی مصطلق چه کرد؟

[1093]62-جابر بن عبد اللّه گفت:پیامبر،خالد بن ولید را به عنوان سرپرست زکات بنی مطلق که طایفه ای از خزاعه بودند،فرستاد.میان او و ایشان در جاهلیت کینه ای بود.پس خالد به ایشان تاخت و چند تن شان را کشت و اموالشان را برداشت.چون پیامبر شنید که او چه کرده است فرمود:خداوندا من از آن چه خالد کرده است به درگاه تو بیزاری می جویم آن گاه علی بن ابی طالب علیه السّلام را با اموالی به سوی بنی مطلق فرستاد و به او فرمان داد که دیۀ مردان کشته شدۀ شان را به ایشان بپردازد.علی علیه السّلام به نزد آنان رفت و دیه مردان کشته شده و اموال از کف رفته شان را به ایشان پرداخت و اندکی از آن ماند.پس به آنان فرمود:آیا چیزی از وسایل و اموالتان گم شده است؟آنان گفتند:چیزی جز کاسۀ سگانمان را گم نکرده ایم.علی علیه السّلام باقی ماندۀ آن مال را به آنان داد و فرمود:این هم بهای کاسۀ سگانتان و آن چه از وسایل تان که فراموش کرده اید.

ص:253

متاعکم.و أقبل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،فقال:ما صنعت؟فأخبره حتّی أتی علی حدیثهم، فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أرضیتنی(رضی اللّه عنک)یا علیّ أنت هادی أمّتی،ألا إنّ السّعید کلّ السّعید من أحبّک و أخذ بطریقتک،ألا إنّ الشّقیّ کلّ الشّقیّ من خالفک و رغب عن طریقک إلی یوم القیامة.

تم المجلس السابع عشر،و یتلوه المجلس الثامن عشر.

ص:254

و به سوی پیامبر باز آمد.حضرت فرمود:چه کردی؟او از آنچه کرده بود گزارش داد تا به سخن آنان رسید.پس پیامبر فرمود:مرا خشنود کردی خدا از تو خشنود باشد.ای علی تو هدایتگر امت منی.هان که تا روز قیامت سعادتمند راستین کسی است که تو را دوست داشته باشد و راه تو را در پیش گیرد.هان که بدبخت راستین کسی است که با تو مخالفت کند و از راه تو کناره بگیرد.

مجلس هفدهم پایان یافت و به دنبال آن مجلس هجدهم می آید.

ص:255

[18] المجلس الثامن عشر فیه من أخبار أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه بن المطلب،روایة محمّد بن الحسن بن علی الطوسی،عن الجماعة المذکورین،عنه.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1094-1- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن علیّ بن شاذان،عن الحسن بن محمّد بن عبد الواحد،عن حسن بن حسین،عن یحیی بن یعلی،عن عمر بن موسی،عن زید بن علیّ،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،أنّه قال أما إنّک المبتلی و المبتلی بک،أما إنّک الهادی لمن اتّبعک،و من خالف طریقک فقد ضلّ إلی یوم القیامة.

1095-2- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبید اللّه بن الحسین بن إبراهیم العلویّ،عن محمّد بن علیّ بن حمزة العلویّ،عن أبیه،عن الحسین بن زید بن علیّ قال:سألت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام،عن سنّ جدّنا علیّ بن الحسین علیهما السّلام فقال:اخبرنی أبی،عن أبیه علیّ بن الحسین علیهم السّلام قال:کنت أمشی

ص:256

18- جلسه هجدهم

اشاره

جلسه هجدهم

که در آن از روایات ابو مفضّل محمد بن عبد اللّه مطلب آمده است و محمد بن

حسن بن علی طوسی آن ها را توسط راویان نام برده نقل کرده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

994-یا علی تو آزموده ای و به تو آزموده شود

[1094]1-زید بن علی از پدرانش به نقل از حضرت علی علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی به او فرمودند:ای علی همانا تو آزموده ای و به تو آزموده شود تو هدایتگر کسی هستی که از تو پیروی کند و هرکس که از راه تو کناره گیرد تا روز قیامت گمراه شده است.

995-دیدار جابر بن عبد اللّه و انس بن مالک با امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام در کوچه های مدینه

[1095]2-حسین بن زید بن علی گفت:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ سن جدّمان حضرت سجّاد علیه السّلام پرسیدم.فرمودند:پدرم به من خبر داد که پدرش حضرت سجّاد علیه السّلام فرموده است:

ص:257

خلف عمّی الحسن و أبی الحسین علیهما السّلام فی بعض طرقات المدینة فی العام الّذی قبض فیه عمّی الحسن علیه السّلام و أنا یومئذ غلام لم أراهق أو کدت،فلقیهما جابر بن عبد اللّه و أنس بن مالک الأنصاریّان فی جماعة من قریش و الأنصار،فما تمالک جابر بن عبد اللّه حتّی أکبّ علی أیدیهما و أرجلهما یقبّلهما،فقال رجل من قریش کان نسیبا لمروان:أتصنع هذا یا أبا عبد اللّه،و أنت فی سنّک هذا،و موضعک من صحبة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟!و کان جابر قد شهد بدرا،فقال له:إلیک عنّی،فلو علمت یا أخا قریش من فضلهما و مکانهما ما أعلم لقبّلت ما تحت أقدامهما من التّراب.ثمّ أقبل جابر علی أنس بن مالک،فقال:یا أبا حمزة،اخبرنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فیهما بأمر ما ظننته أنّه یکون فی بشر.قال له أنس:و بماذا أخبرک،یا أبا عبد اللّه؟قال علیّ بن الحسین:فانطلق الحسن و الحسین علیهما السّلام و وقفت أنا أسمع محاورة القوم، فأنشأ جابر یحدّث،قال:بینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذات یوم فی المسجد و قد خفّ من حوله،إذ قال لی:یا جابر،ادع لی حسنا و حسینا؛و کان صلّی اللّه علیه و اله شدید الکلف بهما، فانطلقت فدعوتهما،و أقبلت أحمل هذا مرّة و هذا اخری حتّی جئته بهما،فقال لی و أنا أعرف السّرور فی وجهه لما رأی من محبّتی لهما و تکریمی إیّاهما:أتحبّهما یا جابر؟فقلت:و ما یمنعنی من ذلک فداک أبی و أمّی،و أنا أعرف مکانهما منک! قال:أفلا أخبرک عن فضلهما؟قلت:بلی بأبی أنت و أمّی.قال صلّی اللّه علیه و اله:إنّ اللّه(تعالی) لمّا أحبّ أن یخلقنی،خلقنی نطفة بیضاء طیّبة،فأودعها صلب أبی آدم علیه السّلام فلم

ص:258

من به دنبال عمویم حسن و پدرم حسین علیهما السّلام در یکی از کوچه های مدینه راه می رفتم-در سالی که عمویم حسن علیه السّلام درگذشت و من آن روز پسری نابالغ یا در شرف بلوغ بودم-آن گاه جابر بن عبد اللّه و انس بن مالک که هر دو از انصار بودند در گروهی از قریش و انصار ایشان را دیدار کردند.جابر بن عبد اللّه نتوانست خودش را نگاه دارد و خود را به پاها و دستان آن دو انداخت و شروع به بوسیدن شان کرد.مردی از خویشان قریشی مروان گفت:ای ابو عبد اللّه تو با این سنّ و جایگاهی که در میان رسول خدا داری چنین می کنی؟!-و جابر از کسانی بود که در بدر حاضر شده بود-او گفت:دور شو ای برادر قریشی اگر آنچه من از فضیلت و مقام این دو می دانم تو هم می دانستی،خاک پایشان را هم می بوسیدی.سپس به انس بن مالک رو کرد و گفت:ای ابا حمزه!رسول خدا دربارۀ ایشان از موضوعی خبر داد که من گمان نمی کردم دربارۀ بشر باشد.انس گفت:ای ابو عبد اللّه از چه چیز خبر داد؟حضرت سجّاد علیه السّلام فرموده است:در این هنگام حسن و حسین علیهما السّلام رفتند و من ماندم تا سخنان آن ها را بشنوم.پس جابر شروع به حدیث کرد و گفت:یک روز رسول خدا در مسجد نشسته بود و ما دورشان ساکت نشسته بودیم که ناگاه حضرت به من فرمود:ای جابر،حسن و حسین را به نزدم بخوان.آن حضرت بسیار آنان را دوست می داشت.من رفتم و آن دو را دعوت کردم.یک بار یکی را برداشتم و بار دیگر،دیگری را.تا هر دو را به نزد حضرت آوردم.حضرت به من فرمودند-در حالی که در صورتشان به جهت محبّت و بزرگداشت من در حقّ آن دو شادمانی را می دیدم- ای جابر آیا این دو را دوست می داری؟من عرض کردم:پدر و مادرم فدایت چرا چنین نباشد درحالی که می دانم جایگاهشان در نزد شما چگونه است!حضرت فرمودند:آیا به تو از فضیلت این دو خبر ندهم؟من عرض کردم:چرا پدر و مادرم به فدایت.فرمودند:همانا چون خداوند والا خواست مرا بیافریند،نطفه ای سپید و پاک آفرید و آن را در پشت پدرم آدم علیه السّلام

ص:259

یزل ینقلها من صلب طاهر إلی رحم طاهر إلی نوح و إبراهیم علیه السّلام ثمّ کذلک إلی عبد المطّلب،فلم یصبنی من دنس الجاهلیّة،ثمّ افترقت تلک النّطفة شطرین:إلی عبد اللّه و أبی طالب،فولدنی أبی فختم اللّه بی النّبوّة،و ولد علیّ فختمت به الوصیّة،ثمّ اجتمعت النّطفتان منّی و من علیّ فولدتا الجهر و الجهیر الحسین، فختم اللّه بهما أسباط النّبوّة،و جعل ذرّیّتی منهما،و الّذی یفتح مدینة-أو قال:

مدائن-الکفر،فمن ذرّیّة هذا-و أشار إلی الحسین علیه السّلام رجل یخرج فی آخر الزّمان یملأ الأرض عدلا کما ملئت ظلما و جورا،فهما طاهران مطهّران،و هما سیّدا شباب أهل الجنّة،طوبی لمن أحبّهما و أباهما و أمّهما،و ویل لمن حاربهم و أبغضهم.

1096-3- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أبی بشر حنان بن بشیر عن خال أبیه عکرمة بن عامر،عن محمّد بن المفضّل،عن أبیه المفضّل بن محمّد،عن مالک بن أعین الجهنیّ،قال:أوصی علیّ بن الحسین علیهما السّلام بعض ولده فقال:یا بنیّ اشکر اللّه فیما أنعم علیک،و أنعم علی من شکرک،فإنّه لا زوال للنّعمة إذا شکرت علیها،و لا بقاء لها إذا کفرتها،و الشّاکر بشکره أسعد منه بالنّعمة الّتی وجب علیه الشّکر بها،-و تلا یعنی علیّ بن الحسین علیهما السّلام قول اللّه(تعالی): وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ [ابراهیم(14):7]إلی آخر الآیة.

1097-4- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أبی شیبة،عن إبراهیم بن

ص:260

به ودیعه گذاشت و پیوسته آن را از پشتی پاکیزه به رحمی پاکیزه تا نوح و ابراهیم علیهما السّلام منتقل کرد و همین طور تا به عبد المطلب رسید و هرگز از پلیدی جاهلیت به من نرسید.سپس آن نطفه را به دو نیمۀ عبد المطلب و ابو طالب تقسیم کرد و پدرم مرا به دنیا آورد و خداوند با من پیامبری را ختم کرد و علی که به دنیا آمد،وصایت با او ختم شد.سپس دو نطفه از من و علی گرد هم آمدند و جهر و جهیر به دنیا آمدند همان حسنین که خداوند با آن دو سبط پیامبری را ختم کرد و فرزندان مرا از آن دو قرار داد و کسی که شهر-یا فرمودند:شهرهای-کفر را فتح می کند از فرزندان این پسر است-و به حسین علیه السّلام اشاره فرمود-مردی که در آخر الزمان قیام می کند و زمین را از عدل پر می کند چنان که از ستم پر شده بود و این دو پاک پاکیزه اند.این دو سرور جوانان بهشتی اند،خوشا کسی که این دو و پدر و مادرشان را دوست دارد.و وای بر کسی که با آنان دشمنی کرده،به جنگ روی آورد.

996-وصیت امام سجاد علیه السّلام به فرزندش

[1096]3-مالک بن أعین جهنی گفت:حضرت سجّاد علیه السّلام به یکی از فرزندانش در وصیّتش فرمود:ای پسر جان خدا را در آنچه به تو نعمت داده،سپاسگزار باش و به کسی که تو را سپاس می گزارد،بخشش کن؛زیرا چون سپاسگزاری کنی نعمت پایان نمی یابد و وقتی ناسپاسی کنی نعمت نمی ماند و سپاسگزار به شکر سعادت مندتر از سپاسگزاری است که برای نعمت سپاس می گزارد و چنین خواند:«و پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاسگزار باشید بر شما خواهیم افزود...».[ابراهیم(14):آیۀ 7]

ص:261

سلیمان،عن أبی حفص الأعشی،عن زیاد بن المنذر،عن محمّد بن علیّ علیهما السّلام عن أبیه،عن جدّه،قال:قال علیّ علیه السّلام حقّ علی من أنعم علیه أن یحسن مکافاة المنعم، فإن قصر عن ذلک وسعه فعلیه أن یحسن الثّناء،فإن کلّ عن ذلک لسانه فعلیه بمعرفة النّعمة و محبّة المنعم بها،فإن قصر عن ذلک فلیس للنّعمة بأهل.

1098-5- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عبد اللّه الثّقفیّ،عن إسحاق بن أبی إسرائیل،عن جعفر بن أبی سلیمان،عن أبی هارون العبدیّ،عن أبی سعید الخدریّ،قال:أخبر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّا علیه السّلام بما یلقی بعده،فبکی علیه السّلام و قال:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أسألک بحقّی علیک و قرابتی منک،و حقّ صحبتی ایّاک،لمّا دعوت اللّه(عزّ و جلّ)أن یقبضنی إلیه،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أتسألنی أن أدعو ربّی لأجل مؤجّل؟قال:فعلی ما أقاتلهم؟قال:علی الإحداث فی الدّین.

1099-6- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الطّبریّ،عن محمّد بن العلاء، عن عبد الرّحمن بن أبی حاتم،عن عبد اللّه بن عبد الکریم،عن عمرو بن حمّاد بن طلحة،عن أسباط بن نصر،عن سماک-بن حرب-عن عکرمة،عن ابن عبّاس رحمه اللّه قال إنّ علیّا علیه السّلام کان یقول فی حیاة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه(عزّ و جلّ)یقول: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرِینَ [آل عمران(3):

144]و اللّه لا ننقلب علی أعقابنا بعد إذ هدانا اللّه،و اللّه لئن مات أو قتل لأقاتلنّ علی

ص:262

997-حضرت علی علیه السّلام فرمودند:بر کسی که به او نعمت داده شده سزاوار است که عوض آن را نیکوتر بدهد

[1097]4-زیاد بن منذر از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که علی علیه السّلام فرمودند:بر کسی که به او نعمت داده شده سزاوار است که عوض آن را نیکوتر بدهد و اگر توانش کمتر از آن بخشش بود باید که ستایش اش را نیکوتر کند و اگر زبانش قاصر بود باید نعمت را بشناسد و بخشندۀ نعمت را دوست بدارد و اگر از این نیز کوتاهی کند سزاوار آن نعمت نیست.

998-خبر داد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام از آنچه خواهد دید

[1098]5-ابو سعید خدری گفت:رسول خدا علی را از آنچه خواهد دید خبر داد.علی علیه السّلام گریست و عرض کرد:ای رسول خدا تو را به حق ام بر تو و خویشی و همراهی ام با تو از خداوند بخواه که جانم را بگیرد.حضرت فرمود:آیا از من می خواهی که با پروردگارم دربارۀ اجل تعیین شده سخن بگویم؟او گفت:پس من بر چه اساسی با آنان جنگ کنم؟حضرت فرمودند:براساس بدعت در دین.

999-تفسیر قول خداوند: (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ)

[1099]6-ابن عباس روایت کرده علی علیه السّلام در حیات رسول خدا می فرمود:خداوند عزّتمند می فرماید:«محمّد فقط فرستادۀ خدا است،پیش از او فرستادگان دیگری نیز بوده اند که در گذشته اند.آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به آیین گذشته برمی گردید؟و هرکس به آیین گذشته بازگردد زیانی به خدا نمی رساند و خداوند به زودی سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.»[آل عمران(3):آیۀ 144]به خدا سوگند پس از این که خداوند ما را هدایت کرد به گذشته مان برنمی گردیم.به خدا سوگند اگر او بمیرد یا کشته شود

ص:263

ما قاتل علیه حتّی أموت،و اللّه إنّی لأخوه و ابن عمّه،و وارثه،فمن أحقّ به منّی؟

1100-7- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن حفص، عن إسماعیل بن إسحاق،عن حسین بن أنس،عن یحیی بن سلمة بن کهیل،عن أبیه،عن مجاهد،عن ابن عبّاس قال:لمّا نزلت یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ [التوبة(9):73]قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله لأجاهدنّ العمالقة-یعنی الکفّار و المنافقین-فأتاه جبرئیل علیه السّلام و قال:أنت أو علیّ.

1101-8- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن القاسم بن زکریّا، عن عبّاد بن یعقوب،عن نوح بن درّاج،عن محمّد بن السّائب،عن أبی صالح- عن جابر بن عبد اللّه،قال:قام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم الفتح خطیبا،فقال:أیّها النّاس لأعرفنّکم إنّکم ترجعون بعدی کفّارا،یضرب بعضکم رقاب بعض،و لئن فعلتم ذلک لتعرفنّنی فی کتیبة أضربکم بالسّیف،ثمّ التفت عن یمینه،فقال النّاس:لقّنه جبرئیل علیه السّلام شیئا.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله هذا جبرئیل یقول:أو علیّ.

1102-9- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جریر الطّبریّ، و محمّد بن علیّ بن الحسین معا،عن أحمد بن یحیی بن زکریّا،عن حسن بن حسن،عن یحیی بن یعلی،عن عبید اللّه بن موسی،عن أبی الزّبیر،عن جابر الأنصاریّ،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی حجّة الوداع،و رکبتی تمسّ رکبته، یقول:لا ترجعوا بعدی کفّارا یضرب بعضکم رقاب بعض،أما إن فعلتم لتعرفنّنی

ص:264

براساس آنچه او جنگید من هم می جنگم تا بمیرم.به خدا سوگند من برادر و پسر عمو و وارث اویم.و چه کسی به او سزاوارتر از من است؟

1000-تفسیر قول خداوند: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ)

[1100]7-ابن عبّاس گفته است:وقتی این آیه نازل شد«ای پیامبر با کافران و منافقان پیکار کن»[توبه(9):آیۀ 73]پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا من با غول ها-مقصودشان کافران و منافقان بودند-پیکار خواهم کرد.در این هنگام جبرئیل علیه السّلام آمد و عرض کرد:چه تو چه علی [هر دو باید چنین کنید].

1001-خطبۀ حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله در روز فتح

[1101]8-جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:رسول خدا روز فتح برای خطبه خواندن ایستاد و فرمود:ای مردم همانا من می دانم که شما پس از من به کفرتان باز می گردید و برخی تان گردن برخی دیگر را می زند و اگر چنین کنید مرا در لشکری خواهید دید که شما را با شمشیر می زنم.سپس به جانب راستش رو کرد و مردم گفتند:جبرئیل علیه السّلام با او نجوا می کند.آن گاه پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:این جبرئیل است که می گویند:یا علی است که شما را به شمشیر می زند.

1002-کلام نبی اکرم صلّی اللّه علیه و آله در حجة الوداع

[1102]9-جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:من در حجة الوداع درحالی که زانویم به زانوی رسول خدا می خورد از ایشان شنیدم که فرمودند:پس از من به کفرتان بازنگردید که برخی تان گردن برخی دیگر را بزند.هان که اگر چنین کنید مرا در یک سوی آن صف خواهید شناخت.

ص:265

فی ناحیة الصّفّ.قال:و أشار إلیه جبرئیل علیه السّلام،فالتفت إلیه،و قال:قل إن شاء اللّه، أو علیّ قال:إن شاء اللّه؛أو علیّ.

1103-10- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عبد العزیز،عن علیّ بن محمّد بن سلیمان،عن أبیه عن محمّد بن عون بن عبد اللّه بن الحارث، عن أبیه،عن ابن عبّاس فی هذه الآیة وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً [آل عمران(3):83]قال:أسلمت الملائکة فی السّماء،و المؤمنون فی الأرض طوعا،أوّلهم و سابقهم من هذه الأمّة علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و لکلّ أمّة سابق،و أسلم المنافقون کرها،و کان علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أوّل الأمّة إسلاما، و أوّلهم من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله للمشرکین قتالا،و قاتل من بعده المنافقین و من أسلم کرها.

1104-11- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن موسی بن خلف، عن جعفر بن محمّد بن فضل،عن عبد اللّه بن موسی العبسیّ،عن طلحة بن خیر المکّیّ،عن المطّلب بن عبد اللّه عن مصعب بن عبد الرّحمن بن عوف،عن أبیه قال:لمّا افتتح النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله مکّة انصرف إلی الطّائف-یعنی من حنین-فحاصرهم ثمانیّ عشرة أو تسع عشرة،فلم یفتتحها،ثمّ أوغل روحة أو غدوة،ثمّ نزل ثمّ هجر فقال:أیّها النّاس،إنّی لکم فرط و إنّ موعدکم الحوض،فأوصیکم بعترتی خیرا.ثمّ قال:و الّذی نفسی بیده لتقیمنّ الصّلاة و لتؤتنّ الزّکاة أو لأبعثنّ إلیکم

ص:266

جابر گفت:و جبرئیل علیه السّلام به او اشاره کرد و حضرت به جبرئیل روکرد و او عرض کرد:بگو اگر خدا بخواهد یا منم یا علی.و حضرت فرمودند:اگر خدا خواست یا منم یا علی.

1003-تفسیر قول خداوند: (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)

[1103]10-عبد اللّه بن عباس دربارۀ این آیه«و کسانی که در آسمان و زمین هستند خواه و ناخواه تسلیم او هستند و به سوی او باز می گردند»[آل عمران(3):آیۀ 83]گفت:فرشتگان در آسمان و مؤمنان در زمین از روی میل اسلام آوردند.نخستین و پیشی گیرندۀ ایشان از این امّت علی بن ابی طالب علیه السّلام است که برای هر امّتی پیشی گیرنده ای است.و منافقان از روی بی میلی اسلام آوردند.علی بن ابی طالب علیه السّلام در اسلام آوردن،نخستین شخص از این امّت است.

و نخستین شخص از این امت بود که در رکاب رسول خدا با مشرکان جنگید و پس از رسول خدا منافقان و کسانی که با بی میلی اسلام آورده بودند با او جنگ کردند.

1004-پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بعد از فتح مکه به حنین رفت

[1104]11-عبد الرحمان بن عوف گفته است:وقتی پیامبر مکه را فتح کرد و به طائف رفت- مقصود غزوۀ حنین است-هیجده یا نوزده روز ایشان را محاصره کرد ولی آن شهر فتح نشد.

سپس یک شب یا بامداد به شتاب راند و فرود آمد و سپس از آن دست کشید و فرمود:ای مردم همانا من پیش از شما می روم و محل دیدارمان آن حوض است و شما را به نیکی با خاندانم سفارش می کنم.سپس فرمود:سوگند به کسی که جانم به دست او است یا نماز را برپا می دارید و زکات می پردازید یا مردی از سوی خودم

ص:267

رجلا منّی-أو کنفسی-فلیضربنّ أعناق مقاتلیکم،و لیسبینّ ذراریّکم،فرأی أناس أنّه-یعنی أبا بکر أو عمر-و أخذ بید علیّ علیه السّلام فقال:هو هذا قال المطّلب بن عبد اللّه:فقلت لمصعب بن عبد الرّحمن:فما حمل أباک علی ما صنع؟قال:أنا و اللّه أعجب من ذلک.

1105-12- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،قال حدّثنا محمّد بن إسحاق بن فرّوخ المزنیّ المقرئ الفقیه بربض الرّافقة،قال:حدّثنا محمّد بن عثمان بن کرامة فی مسجد عبد اللّه بن موسی،قال و حدّثنی محمّد بن أحمد بن عبد اللّه بن صفوة الضّریر بالمصّیصة،و کتبته من أصل کتابه،قال:حدّثنا یوسف بن سعید بن مسلم المصّیصیّ،قال:حدّثنا عبید اللّه بن موسی،قال:أخبرنا علیّ بن حسین،عن المطّلب بن عبد اللّه بن حنطب،عن مصعب بن عبد الرّحمن بن عوف،عن أبیه؛ و ذکر نحوه.

1106-13- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن إبراهیم بن حفص العسکریّ،عن عبید بن الهیثم،عن عبّاد بن صهیب الکلبیّ،عن جعفر بن محمّد، عن أبیه علیهم السّلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،قال:لمّا أوقع-و ربّما قال:فرغ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من هوازن سار حتّی نزل بالطّائف،فحصر أهل وجّ أیّاما،فسأله القوم أن ینتزح عنهم لیقدم علیه وفدهم فیشترط له یشترطون لأنفسهم،فسار علیه السّلام حتّی نزل مکّة،فقدم علیه نفر منهم بإسلام قومهم،و لم یبخع القوم له بالصّلاة و لا

ص:268

-یا مانند خودم-را به سوی شما می فرستم و او گردن جنگجویانتان را می زند و فرزندانتان را اسیر می کند.گروهی گمان کردند که مقصود حرکت ابو بکر یا عمر است ولی حضرت دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود:و آن مرد این است.مطّلب بن عبد اللّه گفته است:من به مصعب بن عبد الرحمان گفتم:پس چرا پدرت آن گونه عمل کرد؟او گفت:به خدا سوگند من هم از او در شگفتم.

[1105]12-مانند همین حدیث از طریق دیگری از همو روایت شده است.

1005-هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از هوازن فارغ شدند و به طائف رسیدند

[1106]13-حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که جابر بن عبد اللّه انصاری گفته است:چون رسول خدا کار هوازن را به پایان برد،حرکت کرد و در طائف فرود آمد و چندین روز اهل وجّ [جایی در کنار طائف]را محاصره کرد.آن مردم از ایشان خواستند که از آنان دور شود تا هیأتی از آنان به خدمت حضرت بیایند و با هم مذاکره کنند.پیامبر حرکت کرد و در مکه فرود آمد.آن گاه گروهی از آنان با ادّعای اسلام آوردن مردمشان آمدند ولی نه به نماز و نه به زکات

ص:269

الزّکاة،فقال صلّی اللّه علیه و اله إنّه لا خیر فی دین لا رکوع فیه و لا سجود،أما و الّذی نفسی بیده لیقیمنّ الصّلاة و لیؤتنّ الزّکاة أو لأبعثنّ إلیهم رجلا هو منّی کنفسی،فلیضربنّ أعناق مقاتلیهم،و لیسبینّ ذراریّهم،هو هذا؛و أخذ بید علیّ علیه السّلام فأشالها.فلمّا صار القوم إلی قومهم بالطّائف أخبروهم بما سمعوا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأقرّوا له بالصّلاة،و أقرّوا له بما شرط علیهم،فقال صلّی اللّه علیه و اله:ما استعصی علیّ أهل مملکة و لا أمّة إلاّ رمیتهم بسهم اللّه(عزّ و جلّ)قالوا:یا رسول اللّه،و ما سهم اللّه؟قال:علیّ بن أبی طالب،ما بعثته فی سریّة إلاّ رأیت جبرئیل عن یمینه،و میکائیل عن یساره، و ملکا أمامه،و سحابة تظلّه حتّی یعطی اللّه(عزّ و جلّ)حبیبی النّصر و الظّفر.

1107-14- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن أحمد بن أبی مسیح،عن أبی المعتمر عبد العزیز بن محمّد بن عبد اللّه بن معاذ،عن أبیه و عمّه، عن معاذ و عبید اللّه ابنی عبد اللّه،عن عمّهما یزید بن الأصمّ،قال:قدم سفیر بن شجرة العامریّ المدینة،فاستأذن علی خالتی میمونة بنت الحارث زوج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و کنت عندها،فقالت:ائذن للرّجل؛فدخل فقالت:من أین أقبل الرّجل؟ قال:من الکوفة.قالت:فمن أیّ القبائل أنت؟قال:من بنی عامر.قالت:حیّیت ازدد قربا،فما أقدمک؟قال:یا أمّ المؤمنین،رهبت أن تکبسنی الفتنة لما رأیت من اختلاف النّاس فخرجت.قالت:فهل کنت بایعت علیّا علیه السّلام قال:نعم.قالت:فارجع فلا تزولن عن صفّه،فو اللّه ما ضلّ و لا ضلّ به.قال:یا أمّاه فهل أنت محدّثتی فی

ص:270

تن در ندادند،که حضرت فرمودند:در دین بی رکوع و سجده خیری نیست.هان سوگند به کسی که جانم به دست او است یا نماز را برپا می دارند و زکات می دهند یا من مردی از خودم را که همانند من است به سوی شان می فرستم تا گردن جنگجویان شان را بزند و فرزندانشان را اسیر کند.و آن مرد این است و دست علی علیه السّلام را گرفت و بالا برد وقتی آن گروه به سوی مردمانشان در طائف بازگشتند و خبر آنچه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیده بودند به آنان دادند،آن ها نماز و شروط حضرت را پذیرفتند.و پیامبر گرامی فرمودند:اهل هیچ مملکت و امّتی در برابر من سرکشی نکردند جز این که آنان را با تیر خداوند هدف قرار دادم.گفتند:ای رسول خدا تیر خداوند چیست؟فرمودند:علی بن ابی طالب است.به هر جنگی که او را فرستادم جبرئیل را در جانب راست،میکائیل را در جانب چپ،فرشته ای را در پیش و ابری را که سایه می افکند بر بالای سرش دیدم تا آن که خدا به حبیبم یاری و پیروزی عطا کرد.

1006-کلام میمونة دختر حارث در فضیلت های حضرت علی علیه السّلام

[1107]14-یزید بن اصم گفت:سفیر بن شجره عامری به مدینه آمد و از خاله من میمونة بن حارث همسر پیامبر در وقتی که من نزدش بودم،اجازۀ ورود خواست.خاله ام گفت:به این مرد اجازه بده.او وارد شد و خاله ام گفت:این مرد از کجا آمده است؟او گفت:از کوفه آمده ام.

خاله ام گفت:از کدام قبیله ای؟او گفت:از بنی عامر.خاله ام گفت:شرم نکن نزدیک تر بیا.چه چیزی تو را به این جا کشانده است؟او گفت:ای مادر مؤمنان از دیدن اختلاف میان مردم ترسیدم که در فتنه بیفتم و برای همین از کوفه بیرون آمدم.خاله ام گفت:آیا با علی علیه السّلام بیعت کرده ای؟گفت:بله.خاله ام گفت:پس بازگرد و از صف او بیرون نیا.به خدا سوگند او گمراه نمی شود و گمراه نمی کند.او گفت:مادر جان آیا حدیثی دربارۀ علی علیه السّلام می گویی

ص:271

علیّ علیه السّلام بحدیث سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قالت:اللّهمّ نعم،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:علیّ آیة الحقّ،و رایة الهدی،علیّ سیف اللّه یسلّه علی الکفّار و المنافقین،فمن أحبّه فبحبّی أحبّه،و من أبغضه فببغضی أبغضه،و من أبغضنی أو أبغض علیّا لقی اللّه(عزّ و جلّ)و لا حجّة له.

1108-15- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جریر أبی جعفر الطّبریّ قراءة،قال:حدّثنی محمّد بن عمارة الأسدیّ،قال:حدّثنا عمرو بن حمّاد بن طلحة القنّاد،عن هاشم بن البرید،عن أبیه،عن أبی سعید التّیمیّ،عن ثابت مولی أبی ذرّ رحمه اللّه قال:شهدت مع علیّ علیه السّلام یوم الجمل،فلمّا رأیت عائشة واقفة دخلنی بعض ما یدخل النّاس حتّی إذا کان عند الظّهر فکشف اللّه ذلک عنّی فقاتلت قتالا شدیدا.قال:ثمّ بعد ذلک أتیت المدینة،فأتیت أمّ سلمة زوج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فسلّمت و استأذنت،فقیل:من ذا؟فقلت:سائل.فقالت:أطعموا السّائل.

فقلت:إنّی و اللّه لا أسأل طعاما و لا شرابا،و لکنّی أبو ثابت مولی أبی ذرّ.فقالت:

مرحبا،فقصصت علیها قصّتی،قالت فأین کنت حین طارت القلوب مطائرها؟ قال:فقلت إلی أحسن ذلک،کشف اللّه ذلک عنّی حین زوال الشّمس فقاتلت قتالا شدیدا مع أمیر المؤمنین علیه السّلام حتّی فرغ؛قالت:أحسنت سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّ علیّا مع القرآن،و القرآن مع علیّ،لا یفترقان حتّی یردا علیّ الحوض.

1109-16- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن الحسین بن

ص:272

که از رسول خدا شنیده باشی.خاله ام گفت:البته،از رسول خدا شنیدم که فرمودند:علی نشانۀ حق و بیرق هدایت است.علی شمشیر خدا است که آن را برای کافران و منافقان بیرون می آورد.پس هرکس او را دوست بدارد با محبتش به من او را دوست داشته و هرکس او را دشمنی کند با کینه اش به من علی را دشمنی کرده و هرکس به من یا علی کینه ورزد در حالی خداوند را دیدار کند که هیچ برهانی برای خود ندارد.

1007-حضرت علی علیه السّلام با قرآن و قرآن با حضرت علی علیه السّلام است

[1108]15-ابو ثابت غلام ابو ذر گفت:در جنگ جمل با علی علیه السّلام حاضر بودم.چون عایشه را به پا خواسته،دیدم برخی از آنچه به ذهن مردم می آید به ذهنم آمد تا آنکه به هنگام ظهر خداوند آن[تردید]را از من برداشت و آن گاه جنگی سخت کردم.سپس به مدینه آمدم و به خدمت امّ سلمه همسر پیامبر رفتم و سلام کرده،اجازه خواستم.گفتند:کیست؟من گفتم:سائل.ام سلمه گفت:به این سائل غذا دهید.من گفتم:به خدا سوگند من غذا و آشامیدنی نمی خواهم من ابو ثابت غلام ابوذرم.امّ سلمه گفت:خوش آمدی.آن گاه من حکایتم را برایش باز گفتم.او گفت:

هنگامی که قلب ها به جایگاهشان پرگشودند توجه کردی؟من گفتم:به نیکوترین جایگاه پر گشودم.خداوند آن[تردید]را به هنگام ظهر از من برداشت و من به همراه امیر مؤمنان به سختی جنگ کردم تا پایان یافت.امّ سلمه گفت:آفرین از رسول خدا شنیدم که فرمودند:

همانا علی همراه قرآن و قرآن همراه علی است از هم جدا نمی شوند تا در کنار آن حوض بر من وارد شوند.

ص:273

حفص،عن عبّاد بن یعقوب،عن علیّ بن هاشم بن البرید،عن أبیه،عن عبد اللّه بن مخارق،عن هاشم بن مساحق،عن أبیه:أنّه شهد یوم الجمل،و أنّ النّاس لمّا انهزموا اجتمع هو و نفر من قریش فیهم مروان،فقال بعضهم لبعض.و اللّه لقد ظلمنا هذا الرّجل و نکثنا بیعته علی غیر حدث کان منه،ثمّ لقد ظهر علینا فما رأینا رجلا کان أکرم سیرة و لا أحسن عفوا بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله منه،فتعالوا فندخل علیه و لنعتذرن ممّا صنعنا.قال:فدخلنا علیه،فلمّا ذهب متکلّمنا یتکلّم قال:أنصتوا أکفکم،إنّما أنا رجل منکم،فإن قلت حقّا فصدّقونی،و إن قلت غیر ذلک فردّوه علیّ،أنشدکم باللّه أتعلمون أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبض و أنا أولی النّاس به و بالنّاس؟ قالوا:اللّهمّ نعم.قال:فبایعتم أبا بکر و عدلتم عنّی،فبایعت أبا بکر کما بایعتموه، و کرهت أن أشقّ عصا المسلمین،و أن أفرّق بین جماعتهم،ثمّ إنّ أبا بکر جعلها لعمر من بعده،و أنتم تعلمون أنّی أولی النّاس برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و بالنّاس من بعده، فبایعت عمر کما بایعتموه،فوفیت له ببیعته حتّی لمّا قتل جعلنی سادس ستّة، فدخلت حیث أدخلنی،و کرهت أن أفرّق جماعة المسلمین و أشقّ عصاهم، فبایعتم عثمان فبایعته،ثمّ طعنتم علی عثمان فقتلتموه،و أنا جالس فی بیتی،ثمّ أتیتمونی غیر داع لکم و لا مستکره لأحد منکم،فبایعتمونی کما بایعتم أبا بکر و عمر و عثمان،فما جعلکم أحقّ أن تفوا لأبی بکر و عمر و عثمان ببیعتهم منکم ببیعتی؟قالوا:یا أمیر المؤمنین،کن کما قال العبد الصّالح: لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ

ص:274

1008-پشیمانی بعضی از اصحاب جمل و آمدن نزد حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام

[1109]16-هاشم بن مساحق از پدرش روایت کرده که او در جنگ جمل حاضر بوده و چون مردم شکست خوردند،او و گروهی از قریش که مروان در میانشان بوده گرد آمده اند و برخی به برخی دیگر گفته اند:به خدا سوگند ما به این مردم ستم کردیم و بی آنکه او خطایی کرده باشد بیعتش را شکستیم،با این که بر ما آشکار بود که پس از رسول خدا مردی بزرگوارتر و نیکو گذشت تر از او ندیده ایم.پس بیایید.به نزد او رویم و از آنچه کرده ایم عذرخواهی کنیم.

او گفته که ما به نزد حضرت رفتیم و سخنگوی ما چون خواست سخن بگوید،ایشان فرمودند:گوش کنید تا از شما چشم بپوشم.همانا من مردی از شما هستم.اگر حق گفتم بپذیرید و اگر جز آن گفتم آن را به خودم بازگردانید.شما را به خدا آیا می دانید که وقتی رسول خدا وفات کرد من سزاوارترین مردمان نسبت به او و مردم بودم؟آنان گفتند:البته،او فرمود:

آن گاه شما با ابو بکر بیعت کردید و از من برگشتید.و من هم با او بیعت کردم چنان که شما بیعت کردید؛زیرا دوست نداشتم اتّحاد مسلمانان را بشکنم و در جماعتشان جدایی بیندازم.

سپس ابو بکر آن را برای عمر نهاد درحالی که شما می دانستید که من پس از رسول خدا سزاوارترین شخص به او و مردم هستم.و من با عمر بیعت کردم چنان که شما با او بیعت کردید و بر بیعت با او وفادار ماندم تا زمانی که کشته شد و مرا نفر ششم شورای شش نفره قرار داد.من هرجا که او گفته بود وارد شدم و نپسندیدم که در جماعت مسلمانان جدایی بیندازم و اتّحادشان را بشکنم.آن گاه با عثمان بیعت کردید و من هم بیعت کردم.سپس عثمان را رسوا کردید و او را کشتید درحالی که من در خانه ام نشسته بودم.سپس به سوی من آمدید بی آنکه شما را دعوت کرده باشم یا یکی از شما را به آن واداشته باشم.پس با من بیعت کردید چنان که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودید.امّا چه چیزی شما را به بیعت ابو بکر و عمر و عثمان وفادارتر از بیعت با من کرد؟آنان گفتند:ای امیر مؤمنان چنان باش که آن بندۀ صالح گفت:

ص:275

یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ [یوسف(12):92]فقال:کذلک أقول: «یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ» مع أنّ فیکم رجلا لو بایعنی بیده لنکث باسته؛یعنی مروان.

1110-17- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر الرّزّاز،عن جدّه محمّد بن عیسی،عن محمّد بن الفضیل الصّیرفیّ،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام، عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رجل للنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:یا رسول اللّه،علّمنی عملا لا یحال بینه و بین الجنّة.قال:لا تغضب،و لا تسأل النّاس شیئا،و ارض للنّاس ما ترضی لنفسک.فقال:یا رسول اللّه،زدنی.قال:إذا صلّیت العصر فاستغفر اللّه سبعا و سبعین مرّة تحطّ عنک عمل سبع و سبعین سنة.قال:ما لی سبع و سبعون سنة.

فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاجعلها لک و لأبیک و أمّک و لقرابتک.

1111-18- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ بن سهل، عن موسی بن عمر بن یزید،عن معمّر بن خلاّد،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:

جاء أبو أیّوب خالد بن زید إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا رسول اللّه أوصنی و أقلل لعلّی أن أحفظ.قال:أوصیک بخمس:بالیأس عمّا فی أیدی النّاس فإنّه الغنی، و إیّاک و الطّمع فإنّه الفقر الحاضر،و صلّ صلاة مودّع،و إیّاک و ما تعتذر منه،و أحبّ لأخیک ما تحبّ لنفسک.

1112-19- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن أبی سفیان،عن

ص:276

«دیگر امروز سرزنشتان نباید کرد خداوند شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است» [یوسف(12):آیۀ 92]او فرمود:من نیز چنان می گویم:«خداوند شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است»یا این که در میان شما کسی هست که اگر با دستش با من بیعت کند با نشیمنگاهش آن را می شکند.و مقصودش مروان بود.

1009-عملی که انسان وارد بهشت می کند

[1110]17-محمّد بن فضیل صیرفی گفت:حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت کرده که مردی به پیامبر گرامی عرض کرد:ای رسول خدا به من عملی بیاموز که میان من و بهشت فاصله ای نماند.فرمودند:خشمگین مشو و از مردم چیزی مخواه و برای مردم چیزی را دوست داشته باش که برای خودت دوست می داری.او گفت:ای رسول خدا باز هم بگو.فرمودند:چون نماز عصر را گزاردی هفتاد و هفت بار از خداوند آمرزش بخواه تا گناه هفتاد و هفت سال تو را فرو گذارد.او گفت:مرا چه به گناه هفتاد و هفت سال.رسول خدا به او فرمودند:پس آن را برای خود و پدر و مادر و خویشانت قرار بده.

1010-سفارش پیامبر به پنج چیز

[1111]18-معمّر بن خلاّد گفت:حضرت رضا علیه السّلام از پدرانش روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:ابو ایوب انصاری-که نامش خالد بن زید بود-به نزد رسول خدا آمد و عرض کرد:ای رسول خدا مرا سفارشی کن و اندک بفرما تا حفظ کنم.حضرت فرمودند:تو را به پنج چیز سفارش می کنم:ناامیدی از آنچه در دست مردم است که همان توانگری است.از آزمندی پروا کن که فقری آماده است.چونان کسی نماز بخوان که آخرین نماز را می خواند.از آنچه تو را به عذرخواهی وادارد بپرهیز و برای برادرت چیزی را دوست بدار که برای خودت دوست می داری.

ص:277

إبراهیم بن عمرو،عن محمّد بن شعیب بن سابور،عن عثمان بن أبی العاتکة،عن علیّ بن یزید:عن القاسم بن عبد الرّحمن بن صدّیّ،عن أبی أمامة الباهلیّ:أنّه سمع علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یقول:ما أری رجلا أدرک عقله الإسلام و ولد فی الإسلام یبیت لیلة سوادها-قلت:و ما سوادها،یا أبا أمامة؟قال:جمیعها-حتّی یقرأ هذه الآیة اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ فقرأ الآیة إلی قوله: اَلْعَلِیُّ الْعَظِیمُ [البقره(2):255]ثمّ قال:فلو تعلمون ما هی-أو قال:ما فیها-لما ترکتموها علی حال،إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله اخبرنی قال:أعطیت آیة الکرسیّ من کنز تحت العرش و لم یؤتها نبیّ کان قبلی.قال علیّ علیه السّلام:فما بتّ لیلة قطّ منذ سمعتها من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حتّی أقرأها.ثمّ قال:یا أبا أمامة،إنّی أقرأها ثلاث مرّات فی ثلاثة أحایین من کلّ لیلة،فقلت:و کیف تصنع فی قراءتک لها یا بن عمّ محمّد صلّی اللّه علیه و اله قال:

أقرأها قبل الرّکعتین بعد صلاة العشاء الآخرة،فو اللّه ما ترکتها منذ سمعت هذا الخبر عن نبیّکم علیه السّلام حتّی أخبرتک به.قال أبو أمامة:و و اللّه ما ترکت قراءتها منذ سمعت هذا الخبر من علیّ بن أبی طالب علیه السّلام حتّی حدّثتک-أو قال:أخبرتک-به.

قال القاسم:و أنا ما ترکت قراءتها کلّ لیلة منذ حدّثنی أبو أمامة بفضلها حتّی الآن.

قال علیّ بن یزید:و أخبرک أنّی ما ترکت قراءتها کلّ لیلة مذّ حدّثنی القاسم فی فضلها.قال ابن أبی العاتکة:فما ترکت قراءتها فی کلّ لیلة منذ بلغنی فی فضل قراءتها ما بلغنی.قال ابن شابور:و أنا ما ترکت قراءتها فی کلّ لیلة منذ بلغنی عن

ص:278

1011-فضیلت آیة الکرسی

[1112]19-از ابو امامة باهلی روایت شده که او از علی بن ابی طالب علیه السّلام شنیده که فرموده است:

گمان نمی کنم مردی اسلام را به عقلش دریافته باشد و مسلمان زاده شده باشد و با این حال همۀ سیاهی شب را بخوابد-کسی از راوی پرسید:ای ابو امامه سیاهی شب چیست؟او گفت:

همه شب مگر اینکه[قبل از خواب]این آیه را بخواند:«خداوندی که جز او معبودی نیست.

آن زندۀ پاینده...(تا آن جا که فرموده است)آن والای بزرگ»[بقره(2):آیۀ 255]سپس فرمود:اگر می دانستید که این آیه چیست-یا فرمود:چه اثری در آن است-آن را هیچ گاه رها نمی کردید.همانا رسول خدا به من فرمودند:آیة الکرسی از گنجی در زیر عرش به من داده شد و به هیچ پیامبری پیش از من داده نشده بود.علی علیه السّلام

فرمود:من از زمانی که این سخن را از رسول خدا شنیدم هرگز پیش از آن که آن را بخوانم، نخوابیده ام.سپس فرمود:ای ابو امامة من این آیه را در سه زمان از شب می خوانم.من گفتم:

ای پسر عموی محمّد صلّی اللّه علیه و اله آن را چگونه می خوانی؟او فرمود:آن را پیش از دو رکعت نافله نماز عشا می خوانم.به خدا سوگند من از زمانی که این خبر را از رسول خدا شنیدم تا اکنون که آن را به تو باز گفتم خواندنش را ترک نکرده ام.ابو امامة گفت:و به خدا سوگند من هم از زمانی که این خبر را از علی بن ابی طالب علیه السّلام شنیدم تا اکنون که آن را برای تو می گویم خواندن آن را ترک نکرده ام.قاسم گفته است:و من هم خواندن شبانۀ آن را ترک نکرده ام از وقتی که ابو امامة حدیث فضیلت آن را برایم گفته است علی بن یزید هم گفته است:و من هم به تو می گویم که از وقتی قاسم فضیلت آن را برایم بازگفته است خواندن آیة الکرسی در هر شب را ترک نکرده ام.ابن ابو عاتکه گفت:و من خواندن شبانۀ آن را ترک نکرده ام از هنگامی که حدیث فضیلت خواندن آن را شنیدم.ابن شابور نیز گفته است:و من هم خواندن هر شب آن را از زمانی که فضیلت آن را از رسول خدا شنیدم ترک نکردم.

ص:279

رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قوله فی فضل قراءتها.قال إبراهیم بن عمرو بن بکر.و أنا فما ترکت قراءتها منذ بلغنی هذا الحدیث عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال أبو محمّد عبد اللّه بن أبی سفیان:و أنا فما ترکت قراءتها منذ کتبت هذا الحدیث عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی فضل قراءتها.قال أبو المفضّل:و أنا بنعمة ربّی ما ترکت قراءتها منذ سمعت هذا الحدیث عن عبد اللّه بن أبی سفیان عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله حتّی حدّثتکم به.

1113-20- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد بن المفلّس، عن عبد اللّه بن یوسف،عن عمر بن عبد العزیز،عن خاقان بن عبد اللّه،عن حمید، عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من سیّد العرب؟قالوا:أنت یا رسول اللّه.قال:أنا سیّد ولد آدم،و علیّ سیّد العرب.

1114-21- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد الهمدانیّ،عن أحمد بن یحیی الصّوفیّ،عن إسماعیل بن أبان،عن جعفر بن میسرة،عن أبی عبد اللّه، عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن الیشکریّ،عن أنس قال:بینما أنا أوضّئ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذ دخل علیّ علیه السّلام فجعل یأخذ من وضوئه فیغسل به وجهه،ثمّ قال:أنت سیّد العرب.فقال:یا رسول اللّه،أنت رسول اللّه و سیّد العرب.قال:یا علیّ،أنا رسول اللّه و سیّد ولد آدم،و أنت أمیر المؤمنین و سیّد العرب.

1115-22- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن جعفر بن محمّد الحسینیّ، عن موسی بن عبد اللّه بن موسی،عن أبیه،عن محمّد بن زید،عن أخیه یحیی،

ص:280

ابراهیم بن عمرو بن بکر گفت:من از وقتی که این حدیث را از رسول خدا شنیدم قرائت آن را ترک نکردم.ابو محمّد عبد اللّه بن ابو سفیان گفت:و من قرائت آن را ترک نکردم از وقتی که حدیث فضیلت قرائت آیة الکرسی را از زبان رسول خدا نوشتم.ابو مفضّل گفت:و من به نعمت پروردگارم سوگند قرائت آن را از هنگام شنیدن این حدیث از عبد اللّه بن ابو سفیان به نقل از پیامبر گرامی تا اکنون که آن را به شما می گویم،ترک نکرده ام.

1012-حضرت علی علیه السّلام آقا و سرور عرب

[1113]20-انس بن مالک روایت کرده که رسول خدا فرمودند:چه کسی سرور عرب است؟اصحاب گفتند:شما ای رسول خدا.حضرت فرمودند:من سرور فرزندان آدمم و علی سرور عرب است.

[1114]21-انس بن مالک روایت کرده که وقتی من داشتم کمک می کردم تا رسول خدا وضو بگیرد ناگاه علی علیه السّلام وارد شد.آن گاه از آب وضوی حضرت گرفت،و صورتش را با آن شست.

و حضرت فرمودند:تو سرور عرب هستی.او عرض کرد:ای رسول خدا تو فرستادۀ خداوند و سرور عربی،حضرت فرمودند:ای علی من فرستادۀ خدا و سرور فرزندان آدمم و تو امیر مؤمنان و سرور عرب هستی.

ص:281

قال:سألت أبی زید بن علیّ علیه السّلام:من أحقّ النّاس أن یحذّر؟قال:ثلاثة:العدوّ الفاجر،و الصّدیق الغادر،و السّلطان الجائر.

1116-23- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن جعفر بن محمّد بن أعین،عن زکریّا بن یحیی بن صبیح،عن خلف بن خلیفة،عن سعید بن عبید، عن علیّ بن ربیعة الوالبیّ،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّ اللّه(تبارک و تعالی)حدّ لکم حدودا فلا تعتدوها و فرض علیکم فرائض فلا تضیّعوها،و سنّ لکم سننا فاتّبعوها،و حرّم علیکم حرمات فلا تنتهکوها،و عفا لکم عن أشیاء رحمة منه من غیر نسیان فلا تکلّفوها.

1117-24- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان، عن محمّد بن حمید الرّازیّ،عن إبراهیم بن المختار،عن النّضر بن حمید،عن أبی إسحاق عن الأصبغ،عن أمیر المؤمنین(صلوات اللّه علیه)أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:

ما من أهل بیت فیهم اسم نبیّ إلاّ بعث اللّه إلیهم ملکا یقدّسهم من صلاة الغداة الی العشاء؟قال أبو إسحاق:و ذکر مثل ذلک فی لیلهم.قال أبو إسحاق:قال الأصبغ و رفعه:و ما من قوم ولد فیهم مولود ذکر إلاّ حدث فیهم عزّ لم یکن.

1118-25- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن إبراهیم بن حبیب،عن الحسن بن محمّد بن عبد الواحد،عن الحسن بن الحسین،عن علیّ بن القاسم الکندیّ،عن عمرو بن خالد،عن زید بن علیّ،عن آبائه علیهم السّلام،عن علیّ

ص:282

1013-از سه چیز پرهیز کن

[1115]22-یحیی بن زید گفت:از پدرم زید بن علی علیه السّلام پرسیدم:از کدام مردمان سزاوار است که پروا شود؟او گفت:از سه کس:دشمن گناهکار،دوست خیانتکار و پادشاه ستمکار.

1014-خداوند متعال واجبات و حرام هایی قرار داده اند که از آن ها مگذرید

[1116]23-علی بن ربیعه والبی از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:همانا خداوند پاک و والا برایتان مرزهایی نهاد پس از آن ها نگذرید و واجباتی نهاد پس آن ها را تباه نکنید و سنّت هایی گذاشت پس از آن ها پیروی کنید و حرام هایی گذاشت پس به آن ها مرتکب نشوید و از برخی چیزها از روی رحمت بر شما و نه از روی فراموشی، گذشت کرد پس آنها را بر خود تکلیف مکنید.

1015-مستحب است نامگذاری به اسماء انبیاء

[1117]24-أصبغ از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هر خاندانی که در آنان نام پیامبری باشد،خداوند فرشته ای را از نماز بامداد تا خفتن به سویشان می فرستد تا آنان را پاک گرداند.ابو اسحاق[یکی از راویان حدیث]گفت:و مانند آن را دربارۀ شب ایشان نیز فرمود.ابو اسحاق گفت:أصبغ در حدیثی بریده سند گفت:هرگاه در میان گروهی نرینه ای به دنیا بیاید عزّتی که نبوده به وجود می آید.

ص:283

بن أبی طالب علیه السّلام،قال:کان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إذا نزل به کرب أو همّ دعا«یا حیّ یا قیّوم،یا حیّا لا یموت،یا حیّ لا إله إلاّ أنت،کاشف الغمّ،مجیب دعوة المضطرّین،أسألک بأنّ لک الحمد،لا إله إلاّ أنت بدیع السّماوات و الأرض ذو الجلال و الإکرام، و رحمان الدّنیا و الآخرة و رحیمهما،و ارحمنی رحمة تغنینی بها عن رحمة من سواک یا أرحم الرّاحمین»قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما دعا أحد من المسلمین بهذه ثلاث مرّات إلاّ أعطی مسألته إلاّ أن یسأل مأثما أو قطیعة رحم.

1119-26- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن النّعمان بن أحمد بن نعیم، عن محمّد بن شعبة،عن حفص بن عمر،عن عبد اللّه بن محمّد بن عمر بن علیّ عن الباقر عن آبائه علیهم السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من کثر همّه سقم بدنه، و من ساء خلقه عذّب نفسه،و من لا حی الرّجال سقطت مروّته و ذهبت کرامته.ثمّ قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لم یزل جبرئیل علیه السّلام ینهانی عن ملاحاة الرّجال کما ینهانی عن شرب الخمر و عبادة الأوثان.

1120-27- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسین بن محمّد بن شعبة، عن سالم بن جنادة،عن وکیع،عن سفیان الثّوریّ،عن جابر الجعفیّ،عن عبد اللّه بن یحیی الحضرمیّ،قال:سمعت علیّا علیه السّلام یقول:کنّا جلوسا عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و هو نائم و رأسه فی حجری،فتذاکرنا الدّجّال فاستیقظ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله محمرّا وجهه فقال:

لغیر الدّجّال أخوف علیکم من الدّجّال الأئمّة المضلّون،و سفک دماء عترتی من

ص:284

1016-دعای پیامبر هنگام نگرانی و غم

[1118]25-زید بن علی از پدرانش روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:هنگاه نگرانی یا غمی بر پیامبر فرود می آمد،چنین دعا می کرد:«ای زنده،ای پاینده،ای زنده ای که نمی میرد،ای زنده ای که جز تو معبودی نیست،برطرف کنندۀ اندوه،پاسخگوی دعای بیچارگان،به حقّ سپاس که مخصوص تو است که معبودی جز تو نیست ای آفرینشگر آسمان ها و زمین،صاحب شکوه و بخشش،رحمتگر و مهربان دنیا و آخرت مرا چنان بیامرز که از رحمت جز تو بی نیاز شوم ای رحم کننده ترین رحم کنندگان.»رسول خدا فرمودند:

هر مسلمانی سه بار این دعا را بخواند،حاجتش داده می شود مگر این که گناه یا قطع خویشاوندی بخواهد.

1017-موعظۀ حضرت باقر علیه السّلام

[1119]26-عبد اللّه بن محمد گفت:حضرت باقر علیه السّلام از پدرانش روایت کرد که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:از رسول خدا شنیدم که فرمود:هر که اندوهش بسیار باشد تنش بیمار می شود و هرکه اخلاقش بد باشد خودش را عذاب می دهد و هرکس با مردان ناسزاگویی کند مردانگی و کرامتش فرو می ریزد.سپس فرمودند:جبرئیل علیه السّلام پیوسته مرا از ناسزاگویی با مردان نهی می کرد چنان که از شراب نوشیدن و عبادت بت ها نهی می کرد.

1018-کسانی هستند که از دجال برترند

[1120]27-عبد اللّه بن یحیی حضر می گفت:از علی علیه السّلام شنیدم که فرمود:در خدمت پیامبر نشسته بودیم و ایشان سر بر دامن من خوابیده بودند.آن گاه از دجّال سخن به میان آمد و پیامبر گرامی درحالی که صورتش سرخ شده بود،از خواب برخاست و فرمود:کسانی هستند که از دجّال بر شما خوفناک ترند:

پیشوایان گمراه و ریختن خون خاندانم پس از من.من دشمن کسانی هستم که با آنها بجنگند و دوست کسانی هستم که با آنها در صلح باشند.

ص:285

بعدی،أنا حرب لمن حاربهم،و سلم لمن سالمهم.

1121-28- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن بشّار، عن مجاهد بن موسی،عن عبّاد بن عبّاد،عن مجالد بن سعید،عن خیر بن نوف أبی الودّاک،قال:قلت لأبی سعید الخدریّ:و اللّه ما یأتی علینا عام إلاّ و هو شرّ من الماضی،و لا أمیر إلاّ و هو شرّ ممّن کان قبله.فقال أبو سعید:سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول ما تقول،و لکن سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:لا یزال بکم الأمر حتّی یولد فی الفتنة و الجور،من لا یعرف غیرها حتّی یملأ الأرض جورا،فلا یقدر أحد یقول اللّه،ثمّ یبعث اللّه(عزّ و جلّ)رجلا منّی و من عترتی،فیملأ الأرض عدلا کما ملأها من کان قبله جورا،و تخرج له الأرض أفلاذ کبدها،و یحثو المال حثوا و لا یعدّه عدّا،و ذلک حین یضرب الإسلام بجرانه.

1122-29- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن محمّد بن سلیمان، عن سوید بن سعید،عن المفضّل بن عبد اللّه،عن أبی إسحاق الهمدانیّ،عن حبیش بن المعتمر،قال:سمعت أبا ذرّ الغفاریّ رضی اللّه عنه و هو یقول:أیّها النّاس،من عرفنی فقد عرفنی،و من لم یعرفنی فأنا أعرّفه بنفسی،أنا أبو ذرّ جندب بن جنادة الغفاریّ،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّما مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح، من دخلها نجا،و من تخلّف عنها هلک.

1123-30- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جریر الطّبریّ،عن

ص:286

1019-ظهور حضرت مهدی علیه السّلام

[1121]28-خیر بن نوف ابو ودّاک گفت:به ابو سعید خدری گفتم:به خدا سوگند هر سالی که بر ما می گذرد بدتر از سال پیش و هر امیری که می آید بدتر از امیر پیشین است.ابو سعید گفت:آنچه را گفتی من از رسول خدا شنیدم.ولی شنیدم که رسول خدا فرمودند:پیوسته امر به دست شما است تا آن که در فتنه و ستم کسانی به دنیا می آیند که جز آن را نمی شناسند و زمین از ستم پر می شود،چنان که دیگر کسی نمی تواند به خدا معتقد باشد.آن گاه خداوند عزّتمند مردی از من و خاندان من برمی انگیزد تا زمین را از عدل و داد پر کند چنان که پیش از او کسی آن را از ستم پر کرده است.در این هنگام زمین گنج های پنهانش را برای او بیرون می سازد.و بی شمار مال برمی آورد و این هنگامی است که اسلام به طور کامل استقرار می یابد.

1020-حدیث سفینه

[1122]29-حبیش بن معتمر گفت:از ابوذر غفاری شنیدم که می گفت:ای مردم هرکس مرا می شناسد که می شناسد و هرکس مرا نمی شناسد من خودم را به او می شناسانم.من ابو ذر جندب بن جناده غفاری ام که از رسول خدا شنیدم می فرمود:همانا حکایت خاندان من در میان شما همچون حکایت کشتی نوح است که هرکس به آن درآید نجات می یابد و هرکس از آن بازماند نابود می شود.

ص:287

عمرو بن علیّ،عن عمرو بن خلیفة،عن محمّد بن زیاد،عن أبی هریرة،قال:

اصطرع الحسن و الحسین علیهما السّلام فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إیه حسن،فقالت فاطمة علیها السّلام یا رسول اللّه،تقول:إیه حسن و هو أکبر الغلامین؟فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أقول إیه حسن،و جبرئیل یقول:إیه حسین.

1124-31- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن القاسم بن زکریّا، عن حسین بن نصر بن مزاحم،عن إبراهیم بن الحکم بن ظهیر،عن أبیه،عن منصور بن سابور البرجمیّ،عن عبد اللّه بن بریدة،عن أبیه بریدة بن حصیب الأسلمیّ،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عهد إلیّ ربّی(تعالی)عهدا فقلت:یا ربّ بیّنه، قال:یا محمّد اسمع،علیّ رایة الهدی و إمام أولیائی،و نور من أطاعنی،و هو الکلمة الّتی ألزمتها المتّقین،فمن أحبّه فقد أحبّنی،و من أبغضه فقد أبغضنی، فبشّره بذلک.قال:قلت:أجل؛قلت:و اجعل دینه الإیمان فی قلبه.قال:قد فعلت.

ثمّ قال:إنّی مستخصّه ببلاء لم یصب به أحدا من خلقی.قال:قلت:أخی و صاحبی قال:ذلک ممّا قد سبق منّی إنّه مبتلی و مبتلی به.

1125-32- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن محمّد بن عیسی بن العبّاد،عن محمّد بن عبد الجبّار السّدوسیّ،عن علیّ بن الحسین بن عون بن أبی حرب بن أبی الأسود الدّؤلیّ،قال:حدّثنی أبی،عن أبیه،عن أبی حرب بن أبی الأسود،عن أبیه أبی الأسود:أنّ رجلا سأل أمیر المؤمنین علیّ بن أبی

ص:288

1021-کشتی گرفتن حضرت امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام

[1123]30-ابو هریره گفت:حسن و حسین علیهما السّلام با هم کشتی می گرفتند که رسول خدا فرمود آفرین حسن.فاطمه علیها السّلام عرض کرد:ای رسول خدا با این که حسن بزرگ تر است شما او را تشویق می کنید؟رسول خدا فرمودند:من حسن را تشویق می کنم و جبرئیل حسین را.

1022-حضرت علی علیه السّلام پیشوای خوبان

[1124]31-بریدة بن حصیب أسلمی گفت که رسول خدا فرمودند:پروردگارم مسؤولیّتی بر دوشم نهاد و من عرض کردم:پروردگارا آن را بیان فرما.فرمود:ای محمّد بشنو:علی بیرق هدایت،پیشوای دوستان من و نور کسانی است که از من فرمان می برند.او همان کلمه ای است که پرهیزگاران را به همراهی اش وادار ساختم.پس هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکس با او دشمنی کند با من دشمنی کرده است.این را به او مژده بده.من عرض کردم:به چشم و گفتم و دین او را ایمان در دل قرار بده.خداوند فرمود:چنین کردم.

آن گاه فرمود:من او را به بلایی مخصوص کرده ام که هیچ یکی از آفریدگانم را به آن دچار نکرده ام.من عرض کردم:او برادر و همراه من است.خداوند فرمود:این در نزد من حتمیت یافته است که او آزموده شده و به او آزموده شود.

1023-برای سه کس فطری نیست

[1125]32-ابو الاسود گفت:مردی از امیر مؤمنان علی علیه السّلام پرسشی کرد.

ص:289

طالب علیه السّلام عن سؤال،فبادر فدخل منزله ثمّ خرج فقال:أین السّائل؟فقال الرّجل:

ها أنا ذا یا أمیر المؤمنین.قال ما مسألتک؟قال:کیت و کیت،فأجابه عن سؤاله.

فقیل:یا أمیر المؤمنین،کنّا عهدناک إذا سئلت عن المسألة؟کنت فیها کالسّکّة المحماة جوابا،فما بالک أبطأت الیوم عن جواب هذا الرّجل حتّی دخلت الحجرة ثمّ خرجت فأجبته؟فقال:کنت حاقنا،و لا رأی لثلاثة:لحاقن و لا حازق ثمّ أنشأ یقول:

إذا المشکلات تصدّین لی کشفت حقائقها بالنّظر

و إن برقت فی مخیل الصّواب عمیاء لا یجتلیها البصر

مقنّعة بغیوب الأمور وضعت علیها صحیح الفکر

لسانا کشقشقة الأرحبیّ أو کالحسام البتّار الذّکر

و قلبا إذا استنطقته الهموم أربی علیها بواه الدّرر

و لست بإمّعة فی الرّجال أسائل هذا و ذا ما الخبر

و لکنّی مدرّب الأصغرین أبیّن مع ما مضی ما غبر

1126-33- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن جعفر بن محمّد بن هشام،عن موسی بن عامر،عن الولید بن مسلم،عن علیّ بن سلیمان،عن أبی إسحاق السّبیعیّ،عن علیّ بن ربیعة الأسدیّ،قال:رکب علیّ علیه السّلام فلمّا وضع رجله فی الرّکاب قال:«بسم اللّه».فلمّا استوی علی الدّابّة قال:«الحمد للّه الّذی

ص:290

حضرت به شتاب به خانه رفت و سپس بیرون آمد و فرمود:آن پرسنده کجا است؟مرد گفت:

ای امیر مؤمنان من اینجا هستم.حضرت فرمود:پرسشت چیست؟او گفت:چنین و چنان.آن گاه حضرت پاسخش گفت.اصحاب گفتند:ای امیر مؤمنان ما پیش از این دیده بودیم که وقتی که از شما دربارۀ چیزی می پرسیدند،در جواب گفتن همچون میخ گداخته بودید[که به سرعت در کف پای حیوان هنگام نعل زنی فرو می رود]ولی امروز چه شد که در پاسخ این مرد کندی کردید چنان که به خانه رفتید و سپس بازگشته پاسخش دادید؟حضرت فرمودند:

من بول داشتم و برای سه کس نظری نیست:برای کسی که بولش را نگه داشته،کسی که پوتین هایش تنگ است و پاهایش را فشار می دهد[و کسی که مدفوعش را نگه داشته است.]سپس چنین سرودند.

وقتی مشکلات به من عرضه می شوند،من با اندیشه ام حقایق آن را کشف می کنم

و اگر در ذهنی قوی مسأله ای پیچیده با امور پنهان پوشیده شده ظاهر گردد و چشم دل نتواند آن را بگشاید من اندیشۀ درست را بر آن می نهم.با زبانی همچون پوست سرخ شتر یا همچون شمشیر برندۀ تیز،و قلبی که وقتی اندیشه ها او را به سخن درآورند،گوهرهای زیبا بر آن افزوده می شوند،و من مرد سست رأیی نیستم که از این و آن بازخواست کنم که چه خبر،بلکه من قلب و زبان محکمی دارم که با بهره گیری از آنچه گذشته آنچه را که مانده آشکار می کنم.

1024-سخن حضرت علی علیه السّلام در هنگام سوار شدن بر مرکب

[1126]33-علی بن ربیعة اسدی گفت:علی بن ابی طالب علیه السّلام سوار شد و چون پایش را بر رکاب نهاد فرمود:«بسم اللّه»و چون بر اسب نشست فرمود:«سپاس خدایی را که ما را گرامی داشت

ص:291

اکرمنا،و حملنا فی البرّ و البحر،و رزقنا من الطّیّبات،و فضّلنا علی کثیر ممّن خلق تفضیلا» سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ [الزخرف(43):13]ثمّ سبّح اللّه ثلاثا و حمد اللّه ثلاثا،و کبّر اللّه ثلاثا،ثمّ قال:«ربّ اغفرلی،فإنّه لا یغفر الذّنوب إلاّ أنت»ثمّ قال:فعل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله هذا،و أنا ردیفه.

1127-34- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن سعید بن یزید،عن محمّد بن سلمة الأمویّ،عن أحمد بن القاسم الأمویّ،عن أبیه،عن جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:أوحی اللّه (تبارک و تعالی)إلی داود علیه السّلام یا داود،إنّ العبد لیأتینی بالحسنة یوم القیامة فأحکّمه بها فی الجنّة.قال داود علیه السّلام:یا ربّ و ما هذا العبد الّذی یأتیک بالحسنة یوم القیامة فتحکّمه بها فی الجنّة؟قال:عبد مؤمن سعی فی حاجة أخیه المؤمن أحبّ قضاءها،قضیت له أم لم تقض.

1128-35- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبد اللّه بن سعید بن یحیی، عن إسماعیل بن عبد اللّه بن خالد القاضی.قال أبو المفضّل:و حدّثنا إسحاق بن إبراهیم بن حمّاد،عن الرّبیع بن تغلب،قال:حدّثنا فرج بن فضالة؛قال:و حدّثنی محمّد بن یوسف بن بشیر،عن علیّ بن عمرو بن خالد،عن أبیه،عن فرج،عن یحیی بن سعید الأنصاریّ،عن محمّد بن علیّ،عن أبیه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قال أبو خیثمة عن محمّد بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام عن

ص:292

و ما را در خشکی و دریا سوار کرد،روزی های پاکیزه به ما داد و ما را بر بسیاری از آفریدگان برتری داد.»«منزّه است آن که این ها را برایمان رام کرد که ما را توان آن نبود.»[زخرف (43):آیۀ 13]،سپس سه بار سبحان اللّه،سه بار الحمد للّه و سه بار اللّه اکبر گفت و سپس گفت:

«پروردگارا مرا بیامرز که جز تو کسی گناهان را نمی آمرزد»سپس فرمود:رسول خدا چنین می کرد و من به دنبال اویم.

1025-وحی خداوند به حضرت داود علیه السّلام

[1127]34-قاسم اموی از پدرش،از حضرت صادق به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت کرده که فرمود:از رسول خدا شنیدم که فرمودند:خداوند پاک و والا به داود علیه السّلام چنین وحی فرمود:ای داود بنده ای در روز قیامت یک حسنه می آورد و من او را به سبب آن حسنه به بهشت می برم.داود عرض کرد:پروردگارا این کدام بنده است که با یک حسنه او را به بهشت می بری؟خداوند فرمود:بندۀ مؤمنی است که دربارۀ نیاز برادر مؤمنش می کوشد و دوست دارد آن را برآورد.چه برآورده شود و چه نشود.

1026-هرگاه امتم پانزده خصلت را داشته باشند بلا بر ایشان نازل می شود

[1128]35-یحیی بن سعید انصاری از حضرت باقر به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:

ص:293

النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إذا صنعت-و قال أحدهم:إذا فعلت-أمّتی خمس عشرة خصلة حلّ بها البلاء:إذا صارت الدّنیا دولا-و قال أحدهم:إذا کان المال فیهم دولا- و الخیانة مغنما،و الزّکاة مغرما،و أطاع الرّجل زوجته و عقّ أمّه،و برّ صدیقه و جفا أباه،و ارتفعت الأصوات فی المساجد،و أکرم الرّجل مخافة شرّه،و کان زعیم، القوم أرذلهم،و لبس الحریر،و شرب الخمور،و اتّخذت القیان،و ضرب بالمعازف، و لعن آخر هذه الأمّة أوّلها،فارتقبوا إذا عملوا ذلک ثلاثا:ریحا حمراء، و خسفا مسخا.

1129-36- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن ابن عقدة،عن أحمد بن یحیی بن زکریّا،عن محمّد بن سعید،عن شریک،عن أبی إسحاق،عن الحارث، عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه(عزّ و جلّ)رحیم،یحبّ کلّ رحیم.

1130-37- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن بشیر بن محمّد بن نصر البلخیّ،عن أحمد بن عبد الصّمد الهرویّ،عن خاله أبی الصّلت،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه تکفّل لی فی أهل بیتی لمن لقیه منهم لا یشرک به شیئا.

1131-38- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الحسن بن علیّ بن زکریّا، عن محمّد بن صدقة،عن موسی بن جعفر،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام عن جابر الأنصاریّ،قال:صلّی بنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوما صلاة الفجر،ثمّ انفتل و أقبل علینا

ص:294

وقتی امّت من پانزده خصلت را به وجود آورد،بلا بر او روا می شود:وقتی دنیا دست به دست شود-و یکی از راویان گفت:وقتی مال در میانشان دست به دست شود-و خیانت فرصت طلبی باشد و زکات خسارت،مرد از زنش فرمان ببرد و از مادرش نافرمانی کند،به دوستش نیکی کند و به پدرش ستم روا دارد و فریادها در مسجدها بلند شود و مرد به جهت ترس از بدی اش بزرگ داشته شود و پیشوای مردم پست ترین شان باشد و جامۀ ابریشمین پوشیده شود و شراب ها نوشیده شود و دختر آوازه خوان به کار گرفته شود و سازها زده شود و واپسین امّت،نخستین امّت را نفرین کند.و چون این ها را انجام دادند از سه چیز مراقب باشید:باد سرخ،خسوف و مسخ.

1027-خداوند مهربان است و مهربانان را دوست دارد

[1129]36-حارث از علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:همانا خداوند مهربان است و مهربانان را دوست می دارد.

[1130]37-عبد السلام بن صالح ابا صلت گفت:حضرت رضا به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرد که رسول خدا فرمودند:همانا خداوند والا امور کسانی از خاندانم را که تا وقت دیدار او، چیزی را با او شریک نگرفته باشند عهده دار شده است.

1028-هرکس خورشید را گم کند باید به ماه تمسک جوید

[1131]38-جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:روزی رسول خدا نماز بامداد را با ما خواند و سپس برگشت و رو به ما به سخن پرداخته،

ص:295

یحدّثنا،فقال:أیّها النّاس،من فقد الشّمس فلیتمسّک بالقمر،و من فقد القمر فلیتمسّک بالفرقدین.قال:فقمت أنا و أبو أیّوب الأنصاریّ و معنا أنس بن مالک، فقلنا:یا رسول اللّه،من الشّمس؟قال:أنا؛فإذا هو صلّی اللّه علیه و اله ضرب لنا مثلا،فقال:إنّ اللّه (تعالی)خلقنا فجعلنا بمنزلة نجوم السّماء کلّما غاب نجم طلع نجم،فأنا الشّمس فإذا ذهب بی فتمسّکوا بالقمر.قلنا:فمن القمر؟قال:أخی و وصیّی و وزیری و قاضی دینی و أبو ولدی و خلیفتی فی أهلی علی بن ابی طالب قلنا:فمن الفرقدان؟قال:الحسن و الحسین.ثمّ مکث ملیّا و قال:فاطمة هی الزّهرة، و عترتی و أهل بیتی هم مع القرآن و القرآن معهم،لا یفترقان حتّی یردا علیّ الحوض.

1132-39- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن أحمد بن سعید بن یزید،عن محمّد بن سلمة،عن أحمد بن القاسم بن بهرام،عن أبیه،عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:إذا اشتکی العبد ثمّ عوفی فلم یحدث خیرا و لم یکفّ عن سوء، لقیت الملائکة بعضها بعضا-یعنی حفظته-فقالت:إنّ فلانا داویناه فلم ینفعه الدّواء.

1133-40- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن یونس القاضی، عن أحمد بن الخلیل النّوفلیّ،عن عثمان بن سعید،عن الحسین بن صالح قال:

سمعت جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:لقد عظمت منزلة الصّدیق حتّی إنّ أهل النّار

ص:296

فرمود:ای مردم هرکس خورشید را گم کند باید به ماه درآویزد و هرکس ماه را گم کند باید به دو ستارۀ قطبی درآویزد.جابر گفته که من و ابو ایّوب انصاری و انس بن مالک برخاستیم و گفتیم:ای رسول خدا خورشید کیست؟فرمود:منم.آن گاه برای ما مثال زد و فرمود:همانا خداوند والا ما را آفرید و به منزلۀ ستارگان آسمان قرارمان داد که هرگاه ستاره ای نهان شود ستاره ای دیگر طلوع کند.و من خورشیدم که وقتی مرا بردند باید به ماه درآویزید.ما گفتیم:ماه کیست؟فرمودند:برادرم جانشین و وزیر و اداکنندۀ بدهی ام و پدر فرزندانم و جانشینم در خاندانم علی بن ابی طالب.ما عرض کردیم:و آن دو ستارۀ قطبی چه کسانی هستند؟فرمودند:

حسن و حسین[علیهما السّلام]سپس مدّت درازی مکث کرده،فرمودند:فاطمه همان ستارۀ بامداد [ناهید]است و خاندانم به همراه قرآن و قرآن به همراه ایشان است،از هم جدا نمی شوند تا در کنار آن حوض بر من وارد شوند.

1029-وقتی بیمار خوب می شود و آنگاه نه نیکی می کند و نه از گناه خود دست برمی دارد فرشتگان همدیگر را دیدار می کنند و می گویند

[1132]39-قاسم بن بهرام روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:وقتی بنده بیمار می شود و سپس بهبودی می یابد و آن گاه نه نیکی می کند و نه از بدی دست می کشد فرشتگان همدیگر را دیدار می کنند-مقصود نگاهبانان او هستند-و می گویند:فلانی را درمان کردیم ولی دوا او را سودی نبخشید.

1030-تفسیر قول خداوند: (فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ)

[1133]40-حسین بن صالح گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که فرمودند:جایگاه دوست

ص:297

لیستغیثون به و یدعونه فی النّار قبل القریب و الحمیم.قال:اللّه مخبرا عنهم: فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ* وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ .[الشعراء(26):100].

1134-41- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الفضل بن محمّد بن المسیّب،عن هارون بن عمرو بن عبد العزیز المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال المجاشعیّ:و حدّثنا الرّضا علیّ بن موسی علیه السّلام،عن أبیه،موسی علیه السّلام عن أبیه،جعفر بن محمّد و قالا جمیعا عن آبائهما، عن أمیر المؤمنین علیه السّلام،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:بنی الإسلام علی خمس خصال:علی الشّهادتین و القرینتین.قیل له:أمّا الشّهادتان فقد عرفناهما،فما القرینتان؟قال:الصّلاة و الزّکاة،فإنّه لا یقبل أحدهما إلاّ بالأخری،و الصّیام،و حجّ بیت اللّه مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً [آل عمران(3):97]و ختم ذلک بالولایة،فأنزل اللّه (عزّ و جلّ): اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً [المائده(5):3].

1135-42- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:المرء علی دین خلیله،فلینظر أحدکم من یخالل.

1136-43- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یأتی علی النّاس زمان یذوب فیه قلب المؤمن فی جوفه کما یذوب الآنک فی النّار-یعنی الرّصاص-و ما ذاک إلاّ لما یری من البلاء و الإحداث فی دینهم لا یستطیع له غیرا.

ص:298

چنان بزرگ است که حتّی دوزخیان پیش از خویشاوند صمیمی از او یاری می خواهند و او را در دوزخ می خوانند.که خداوند به زبان آنان می فرماید:«اکنون نه شفاعت گری دارم و نه دوست مهربانی»[شعراء(26):آیات 100 و 101]

1031-بنا شده اسلام بر پنج خصلت

[1134]41-جعفر بن محمّد از حضرت صادق علیه السّلام و مجاشعی از حضرت رضا علیه السّلام و آن دو به نقل از پدرانشان از علی علیه السّلام روایت کرده که از رسول خدا شنیدم فرمودند:اسلام بر پنج ویژگی بنا شده است:بر دو شهادت و دو همزاد.گفتند:آن دو شهادت را می دانیم که چیست امّا آن دو همزاد کدام اند؟حضرت فرمود:نماز و زکات که هیچ کدام بدون دیگری پذیرفته نمی شود،و روزه و حجّ برای کسی که توانایی اش را دارد و سرانجام،ولایت.و خداوند عزّتمند چنین نازل فرموده است:«امروز دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.»[مائده(5):آیۀ 3]

1032-مرد بر دین دوست خود است

[1135]42-با همان سند رسول خدا فرمودند:مرد بر دین دوست خود است.پس هرکدام از شما بنگرد که با چه کسی دوستی می کند.

1033-زمانی فرامی رسد که قلب مؤمن در سینه اش آب می شود

[1136]43-با همان سند رسول خدا فرمودند:بر این مردم زمانی می رسد که در آن قلب مؤمن در سینه اش آب می شود چنان که سرب در آتش آب می شود.که او در دین مردم آفت و بدعت می بیند و نمی تواند در آن تغییری دهد.

ص:299

1137-44- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من تزوّج فقد أحرز نصف دینه، فلیتّق اللّه فی النّصف الباقی.

1138-45- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الفضل بن محمّد بن المسیّب،عن هارون بن عمرو المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر بن محمّد عن عیسی بن یزید،عن صیفیّ بن عبد الرّحمن بن محمّد بن علیّ بن هبّار،قال:

حدّثنی أبی،عن أبیه،عن جدّه علیّ بن هبّار،قال:اجتاز النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بدار علیّ بن هبّار فسمع صوت دفّ،فقال:ما هذا؟قالوا:علیّ بن هبّار أعرس بأهله.فقال صلّی اللّه علیه و اله:

حسن هذا النّکاح لا السّفاح.ثمّ قال صلّی اللّه علیه و اله:أشیدوا بالنّکاح و أعلنوه بینکم، و اضربوا علیه بالدّفّ،فجرت السّنّة فی النّکاح بذلک.

1139-46- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الفضل بن محمّد عن المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه أبی عبد اللّه علیه السّلام،و عن المجاشعیّ،عن الرّضا،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّما النّکاح رقّ،فإذا أنکح أحدکم ولیدة فقد أرقّها،فلینظر أحدکم لمن یرقّ کریمته.

1140-47- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إذا جاءکم من ترضون دینه و أمانته یخطب إلیکم فزوّجوه إلاّ تفعلوه تکن فتنة فی الأرض و فساد عریض.

1141-48- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أیّکم مال وارثه أحبّ إلیه من ماله؟قالوا:ما فینا أحد یحبّ ذلک یا نبیّ اللّه.قال:بحسبکم،بل کلّکم یحبّ ذلک.

ص:300

1034-کسی که ازدواج می کند نصف دینش را کامل کرده است

[1137]44-با همان سند رسول خدا فرمودند:هرکس ازدواج کند،نیم دینش را به دست آورده است و باید در نیم دیگر از خدا پروا کند.

1035-جایز بودن زدن دف در ازدواج ها

[1138]45-علی بن هبّار گفت:پیامبر گرامی از جلوی خانۀ او گذشت و چون صدای دف شنید فرمود:این چیست؟گفتند:علی بن هبّار برای دخترش عروسی گرفته است.حضرت فرمود:خوب است.این ازدواج است نه زنا.سپس فرمودند:ازدواج را میان خودتان آشکار کنید و دف بزنید.و به همین سبب این سنت در ازدواج جاری شد.

1036-ازدواج بنده شدن است

[1139]46-مجاشعی گفت:حضرت رضا از پدرانش روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا ازدواج بنده شدن است و وقتی یکی از شما با دختری ازدواج کند او را بنده ساخته است.پس هرکدام از شما بنگرد که دردانه اش را به بندگی چه کسی درمی آورد.

1037-دخترانتان را به کسی که دین و امانت دارد بدهید

[1140]47-با همان سند رسول خدا فرمودند:هرگاه کسی به خواستگاری[دخترتان]آمد که از دین و امانتداری او خرسند بودید به او زن بدهید که اگر نکنید در زمین آشوب و تباهی ای گسترده پدید می آید.

[1141]48-با همان سند رسول خدا فرمودند:برای کدام یک از شما مال و ارثش محبوب تر از مال خودش است؟اصحاب گفتند:در میان ما کسی نیست که این را دوست داشته باشد ای پیامبر خدا.حضرت فرمودند:همین شما را بس است،بی گمان همۀ شما این را دوست دارد.

ص:301

ثمّ قال:یقول ابن آدم:مالی مالی،و هل لک من مالک إلاّ ما أکلت فأفنیت،أو لبست فأبلیت،أو تصدّقت فأمضیت،و ما عدا ذلک فهو مال الوارث.

1142-49- و بإسناده،قال:لمّا نزلت هذه الآیة وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ [التوبة(9):34]قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مال یؤدّی زکاته فلیس بکنز و إن کان تحت سبع أرضین،و کلّ مال لا تؤدّی زکاته فهو کنز و إن کان فوق الأرض.

1143-50- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:مانع الزّکاة یجرّ قصبه فی النّار -یعنی أمعاءه فی النّار-و مثّل له ماله فی صورة شجاع أقرع له زنمتان-أو زبیبتان -یفرّ الإنسان منه و هو یتبعه حتّی یقضمه کما یقضم الفجل،و یقول:أنا مالک الّذی بخلت به.

1144-51- و بإسناده،عن أبی عبد اللّه،عن أبیه علیه السّلام:أنّه سئل عن الدّنانیر و الدّراهم،و ما علی النّاس فیها.فقال:أبو جعفر علیه السّلام:هی خواتیم اللّه فی أرضه، جعلها اللّه مصلحة لخلقه،و بها تستقیم شئونهم و مطالبهم،فمن أکثر له منها فقام بحقّ اللّه(تعالی)فیها و أدّی زکاتها،فذاک الّذی طابت و خلصت له،و من أکثر له منها،فبخل بها و لم یؤدّ حقّ اللّه فیها و اتّخذ منها الآنیة فذاک الّذی حقّ علیه وعید اللّه(عزّ و جلّ)فی کتابه،قال اللّه تعالی: یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ [التوبه(9):35].

ص:302

سپس فرمودند:پسر آدم می گوید:مال من،مال من ولی آیا تو جز آنچه خوردی و نابود کردی یا آنچه پوشیدی و کهنه کردی و یا آنچه صدقه دادی و گذشتی مال داری؟که جز این ها،همه مال وارث است.

1038-تفسیر قول خداوند متعال: (وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ)

[1142]49-و با همان سند روایت شده که وقتی این آیه نازل شد:«و آنان را که زر و سیم می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند،به عذاب دردناک مژدۀ شان ده.»[توبه(9):

آیۀ 34]رسول خدا فرمودند:مالی که زکاتش داده شود اندوخته و گنج نیست اگرچه در زیر هفت زمین باشد.و هر مالی که زکاتش داده نشود همان اندوخته است اگرچه بر روی زمین باشد.

1039-حال و روز کسی که زکات نمی دهد

[1143]50-و با همان سند رسول خدا فرمودند:آن که زکات نمی دهد دل و رودۀ شکمش را به سوی دوزخ می کشد و مالش برای او به صورت ماری طاس کننده که ریشی بزی-یا ابرویی سیاه-دارد،مجسّم می شود.انسان از او می گریزد و او دنبالش می کند تا او را بخورد-چنان که تربچه را می خورند-و می گوید:من همان مالی هستم که تو آن را دریغ می کردی.

1040-تفسیر آیۀ شریفه (یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ)

[1144]51-و به همان سند از حضرت صادق روایت شده که از حضرت باقر علیه السّلام دربارۀ دینار و درهم و وظیفۀ مردم در برابر آن پرسیدند و حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:دینار و درهم مهرهای خداوند در زمین اند که آن ها را برای مصلحت آفریدگانش قرار داده.و با آن امور و خواسته هاشان نظام می گیرد.هرکس که از آن بسیار داشت و حقّ خدا را دربارۀ آن ادا کرده، زکاتش را داد همان مالی است که پاک گشته و مخصوص او شده است.ولی هرکس بسیاری از آن را داشت و از بخشش دریغ کرده،حقّ خدا را نداد و از آن ظرف درست کرد همان کسی است که تهدید خداوند در کتابش سزاوار او است.خداوند فرمود:«روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن پیشانی و پهلو و پشتتان را داغ نهند.این همان گنجی است که اندوختید پس بچشید از آنچه می اندوختید»[توبه(9):آیۀ 35]

ص:303

1145-52- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الفضل بن محمّد عن المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه،أبی عبد اللّه علیه السّلام،و عن المجاشعیّ،عن الرّضا عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام قال:قیل:یا نبیّ اللّه،أ فی المال حقّ سوی الزّکاة؟قال:نعم،برّ الرّحم إذا أدبرت،وصلة الجار المسلم،فما أقرّبی من بات شبعان و جاره المسلم جائع.ثمّ قال:ما زال جبرئیل علیه السّلام یوصینی بالجار حتّی ظننت أنّه سیورّثه.

1146-53- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لیّ الواجد بالدّین یحلّ عرضه و عقوبته،ما لم یکن دینه فیما یکره اللّه(عزّ و جلّ).

1147-54- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن المفضّل بن محمّد،عن المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه أبی عبد اللّه علیه السّلام و عن المجاشعیّ:عن الرّضا،عن جدّه علیّ بن الحسین علیهم السّلام قال:حدّثنی عمر و سلمة ابنا أمّ سلمة ربیبا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أنّهما سمعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول فی حجّة الوداع:علیّ یعسوب المؤمنین،و المال یعسوب الظّالمین،علیّ أخی و مولی المؤمنین من بعدی،و هو منّی بمنزلة هارون من موسی،إلاّ أنّ اللّه(تعالی)ختم النّبوّة بی فلا نبیّ بعدی، و هو خلیفة فی الأهل و المؤمنین بعدی.

1148-55- أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن الفضل بن محمّد عن المجاشعیّ،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه أبی عبد اللّه علیه السّلام و عن المجاشعیّ:عن

ص:304

1041-در مال غیر از زکات حقی دیگر است

[1145]52-جعفر بن محمّد از حضرت صادق علیه السّلام و مجاشعی از حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت کرده که به پیامبر گرامی گفتند:ای پیامبر خدا آیا در مال جز زکات حقّ دیگری نیز هست؟حضرت فرمودند:بله نیکی به خویشان آن گاه که پشت کرده باشند و پیوند با همسایۀ مسلمان؛زیرا هرکس سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد مرا قبول نکرده است.سپس فرمودند:جبرئیل علیه السّلام پیوسته مرا دربارۀ همسایه سفارش می کرد چنان که گمان کردم او را نیز وارث من قرار خواهد داد.

[1146]53-با همان سند رسول خدا فرمودند:انکار بدهی توسّط بدهکار ریختن آبرو و کیفر را بر او روا می کند مادامی که بدهی اش در چیزی نباشد که خداوند عزّتمند نمی پسندد.

1042-علی علیه السّلام سرور مؤمنان و مال سرور ستمکاران است

[1147]54-جعفر بن محمّد از حضرت صادق علیه السّلام و مجاشعی از حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرانش از حضرت سجّاد علیه السّلام روایت کرده که عمر و سلمه دو پسر امّ سلمه و پسر خوانده های رسول خدا از آن حضرت شنیده اند که در حجّة الوداع فرموده است:علی سرور مؤمنان و مال سرور ستمکاران است.علی برادر من و مولای مؤمنان پس از من است.او نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی است.جز آن که خداوند والا با من پیامبری را پایان داده است و پس از من هیچ پیامبری نیست.او پس از من جانشین من در خاندانم و مؤمنان است.

ص:305

الرّضا عن آبائه علیهم السّلام عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله العالم بین الجهّال کالحیّ بین الأموات،و إنّ طالب العلم یستغفر له کلّ شیء حتّی حیتان البحر و هوامّه و سباع البرّ و أنعامه،فاطلبوا العلم فإنّه السّبب بینکم و بین اللّه(عزّ و جلّ)و إنّ طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم.

1149-56- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إذا کان یوم القیامة وزن مداد العلماء بدماء الشّهداء،فیرجّح مداد العلماء علی دماء الشّهداء.

1150-57- و بإسناده:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّا أمرنا معاشر الأنبیاء بمداراة النّاس کما أمرنا بإقامة الفرائض.

1151-58- و بإسناده:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:قال اللّه تعالی: کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ [الرحمن(55):29]فإنّ من شأنه أن یغفر ذنبا،و یفرّج کربا،و یرفع قوما و یضع آخرین.

1152-59- و بإسناده،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما عمل امرؤ عملا بعد إقامة الفرائض خیرا من إصلاح بین النّاس،یقول خیرا و یتمنّی خیرا.

1153-60- و بإسناده،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:

علیکم بسنّتی،فعمل قلیل فی سنّة خیر من عمل کثیر فی بدعة.

1154-61- قال:و سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إصلاح ذات البین أفضل من عامّة الصّلاة و الصّوم.

ص:306

1043-فضیلت طلب علم

[1148]55-هارون بن عمر و مجاشعی از محمّد بن جعفر بن محمّد و از حضرت رضا علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:دانشمند در میان نادانان همچون زنده ای در میان مردگان است.همه چیز حتّی ماهیان و کرم های دریا و درندگان و چارپایان بیابان برای دانشمند آمرزش می خواهند.پس به دنبال دانش بروید که آن ریسمان میان شما و خداوند عزّتمند است.و همانا دانش جویی بر هر مسلمانی واجب است.

1044-قلم علما بهتر و ارجح از خون شهدا

[1149]56-با همان سند رسول خدا فرمودند:چون روز قیامت شود دوات دانشمندان را با خون شهیدان می سنجند و آن گاه دوات دانشمندان بر خون شهیدان می چربد.

[1150]57-با همان سند پیامبر گرامی فرمودند:ما گروه پیامبران به مدارای با مردم فرمان داده شده ایم همان طور که به برپا داشتن واجبات فرمان داده شده ایم.

1045-تفسیر قول خداوند: (کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ)

[1151]58-با همان سند پیامبر گرامی دربارۀ این سخن خداوند پاک و والا که فرموده است:

«او هر روز در کاری است.»[رحمان(55):آیۀ 29]فرمودند:و از کار او این است که گناهی را بیامرزد،نگرانی ای را برطرف کند و گروهی را بالا ببرد و گروهی را به زمین بزند.

1046-فضیلت اصلاح بین مردم

[1152]59-با همان سند رسول خدا فرمودند:هیچ مردی پس از انجام واجبات عملی بهتر از آشتی دادن میان مردم انجام نداده است،به این که نیکو بگوید و آرزوی نیکو کند.

1047-عمل کم که از سنت باشد بهتر است از عمل زیاد که بدعت باشد

[1153]60-با همان سند از علی علیه السّلام روایت شده که رسول خدا فرمودند:بر شما باد سنّت من.که عمل اندک در سنّت بهتر از عمل بسیار در بدعت است.

[1154]61-با همان سند علی علیه السّلام فرموده که از رسول خدا شنیدم فرمودند:آشتی دادن میان مردمان بهتر از انبوه نماز و روزه است.

ص:307

1155-62- قال:و سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من عال یتیما حتّی یبلغ اشدّه، أوجب اللّه(عزّ و جلّ)له بذلک الجنّة،کما أوجب لأکل مال الیتیم النّار.

1156-63- و بإسناده،عن علیّ علیه السّلام قال:کان ضحک النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله التّبسّم،فاجتاز ذات یوم بفئة من الأنصار و إذا هم یتحدّثون و یضحکون بملء أفواههم،فقال:یا هؤلاء من غرّه منکم أمله و قصر به فی الخیر عمله،فلیطّلع فی القبور،و لیعتبر بالنّشور،و اذکروا الموت فإنّه هادم اللّذّات.

1157-64- و بإسناده،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:لا تترکوا حجّ بیت ربّکم،لا یخل منکم ما بقیتم،فإنّکم إن ترکتموه لم تنظروا،و إنّ أدنی ما یرجع به من أتاه أن یغفر له ما سلف،و أوصیکم بالصّلاة و حفظها فإنّها خیر العمل و هی عمود دینکم، و بالزّکاة فإنّی سمعت نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله یقول:الزّکاة قنطرة الإسلام فمن أدّاها جاز القنطرة و من منعها احتبس دونها،و هی تطفئ غضب الرّبّ،و علیکم بصیام شهر رمضان فإنّ صیامه جنّة حصینة من النّار،و فقراء المسلمین أشرکوهم فی معیشتکم،و الجهاد فی سبیل اللّه بأموالکم و أنفسکم فإنّما یجاهد فی سبیل اللّه رجلان إمام هدی أو مطیع له مقتد بهداه،و ذرّیّة نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله لا یظلمون بین أظهرکم و أنتم تقدرون علی الدّفع عنهم،و أوصیکم بأصحاب نبیّکم،لا تسبّوهم،و هم الّذین لم یحدثوا بعده حدثا،و لم یأتوا محدثا،فإنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أوصی بهم، و أوصیکم بنسائکم و ما ملکت أیمانکم،و لا تأخذکم فی اللّه لومة لائم یکفکم اللّه

ص:308

1048-فضیلت کمک به یتیمان

[1155]62-و او فرموده که از رسول خدا شنیدم فرمودند:هرکس یتیمی را تأمین کند تا به جوانی برسد خداوند عزّتمند به سبب آن بهشت را بر او واجب می کند چنان که برای مال یتیم خور دوزخ را واجب می کند.

1049-مرگ را به یاد آورید

[1156]63-با همان سند علی علیه السّلام فرموده است:خندۀ پیامبر گرامی،لبخند بود.روزی آن حضرت به گروهی از انصار گذشت که با هم سخن می گفتند و با تمام دهانشان می خندیدند.

پس حضرت فرمودند:ای شمایان هریک از شما که آرزویش او را بفریبد و عملش در خیر اندک باشد باید به کورها بنگرد و از قیامت عبرت بگیرد.مرگ را به یاد آورید که یاد مرگ لذّت ها را از بین می برد.

1050-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام

[1157]64-با همان سند راوی گفته که از علی علیه السّلام شنیدم فرمودند:حجّ خانۀ پروردگارتان را ترک نکنید که تا وقتی زنده هستید از شما تهی نباشد؛زیرا اگر حجّ را ترک کنید نباید امیدوار باشید.و همانا کم ترین چیزی که به حج گزار می رسد آمرزش گناهانی است که او مرتکب شده است.و شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش می کنم که آن بهترین عمل و ستون دینتان است.و به زکات سفارش می کنم که از رسول خدا شنیدم:زکات،پل اسلام است.هرکس زکات بدهد از پل گذشته و هرکس زکات ندهد از آن باز مانده است و زکات خشم پروردگار را فرو می نشاند.و بر شما باد روزۀ ماه رمضان که روزۀ ماه رمضان سپری نفوذناپذیر در برابر آتش دوزخ است.و بر شما باد به نیازمندان از مسلمانان آنان را در زندگی تان شریک کنید.و شما را به جهاد در راه خدا با اموالتان و جان هاتان سفارش می کنم؛زیرا دو کس در راه خدا جهاد می کنند:پیشوایی هدایتگر یا فرمانبر او که از هدایتش پیروی می کند.و بر شما باد به فرزندان پیامبرتان که در برابر دیدگانتان ستم نکشند درحالی که می توانید از آنان دفاع کنید.و شما را به اصحاب پیامبرتان سفارش می کنم.آنان را دشنام نگویید آنان کسانی هستند که پس از پیامبر بدعتی پدید نیاوردند از بدعتی پیروی نکردند؛زیرا رسول خدا دربارۀ ایشان سفارش فرموده اند.و شما را به زنان و کنیزانتان سفارش می کنم.در راه خدا سرزنش هیچ سرزنشگری شما را نرباید

ص:309

من أرادکم و بغی علیکم، وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً [البقره(2):83]کما أمرکم اللّه(عزّ و جلّ)و لا تترکوا الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر،فیولّی اللّه أمورکم شرارکم ثمّ تدعون فلا یستجاب لکم،و علیکم بالتّواضع و التّباذل،و إیّاکم و التّقاطع و التّدابر و التّفرّق، وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی،وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ [المائده(5):2].

1158-65- و بإسناده،عن علیّ(صلوات اللّه علیه)قال:سلونی عن کتاب اللّه فو اللّه ما نزلت آیة منه فی لیل و لا نهار و لا مسیر و لا مقام إلاّ و قد أقرأنی إیّاها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علّمنی تأویلها،فقال ابن الکوّاء:یا أمیر المؤمنین،فما کان ینزل علیه و أنت غائب عنه؟قال کان رسول اللّه صلوات الله علیه و آله یحفظ علیّ ما کان ینزل علیه من القرآن و أنا عنه غائب حتّی أقدم علیه فیقرئنیه،و یقول لی:یا علیّ،أنزل اللّه علیّ بعدک کذا و کذا،و تأویله کذا و کذا فیعلّمنی تأویله و تنزیله.

1159-66- و بإسناده،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه قال لرأس الیهود:علی کم افترقتم؟قال:علی کذا و کذا فرقة.فقال علیه السّلام:کذبت یا اخا الیهود.ثمّ أقبل علی النّاس فقال:و اللّه لو ثنیت لی الوسادة لقضیت بین أهل التّوراة بتوراتهم،و بین أهل الإنجیل بإنجیلهم،و بین اهل الزبور بزبورهم،و بین أهل القرآن بقرآنهم،ایّها الناس،افترقت الیهود علی إحدی و سبعین فرقة،سبعون منها فی النّار.و واحدة ناجیة فی الجنّة،و هی الّتی اتّبعت یوشع بن نون وصیّ موسی علیه السّلام،و افترقت

ص:310

که خداوند در برابر کسی که آهنگ شما کرده و بر شما ستم روا داشته،برایتان کافی است.«و با مردم سخن نیک بگویید.»[بقره(2):آیۀ 83]چنان که خداوند به شما فرمان داده است.و امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید که خداوند بدانتان را بر کارهاتان می گمارد و هرگاه دعا کنید برایتان به اجابت نمی رسد.و بر شما باد فروتنی و بخشندگی در میان خودتان.و از پیوند گسستن و ناسازگاری و پراکندگی بپرهیزید.«بر نیکی و پرهیزگاری همدیگر را یاری کنید و بر گناه و تجاوز همکاری نکنید.و از خدا پروا کنید،بی گمان خداوند سخت کیفر است.» [مائده(5):آیۀ 2]

1051-حضرت علی علیه السّلام فرمودند:از من دربارۀ کتاب خدا بپرسید

[1158]65-و با همان سند،علی علیه السّلام فرمودند:از من دربارۀ کتاب خداوند عزّتمند بپرسید که به خدا سوگند آیه ای از آن در شب یا روز و یا بر راه و بر جای فرو نیامد جز آن که رسول خدا خواندن و تأویل آن را به من آموخت.در این هنگام ابن کوّاء گفت:ای امیر مؤمنان پس چیزی نبوده که بر او نازل شود و شما نزدش نباشی؟حضرت فرمودند:رسول خدا آنچه از قرآن بر او نازل می شد برایم حفظ می کرد و وقتی من نزدش نبودم،آن گاه که به نزدش می رفتم،به من می آموخت و می فرمود:ای علی خداوند پس از تو چنین و چنان به من نازل کرد و تأویلش چنین و چنان است.و وحی و تأویلش را به من می آموخت.

1052-کلام حضرت علی با رئیس یهودیان

[1159]66-با همان سند راوی گفت:از علی علیه السّلام شنیدم که به رییس یهود فرمود:به چند گروه جدا شده اید؟او گفت:بر چنین و چنان فرقه.علی علیه السّلام فرمود:ای برادر یهودی دروغ گفتی.سپس به مردم رو کرد و فرمود:به خدا سوگند اگر پشتی حکومت من دو تا شود[و به حکومت برسم]میان اهل تورات با توراتشان،میان اهل انجیل با انجیلشان،میان اهل زبور با زبورشان و میان اهل قرآن با قرآنشان داوری می کنم.ای مردم!یهود هفتاد و یک فرقه شد که هفتادشان در دوزخ اند و یکی شان نجات یافته و در بهشت اند و آن فرقه همان است که از یوشع بن نون وصیّ موسی علیه السّلام پیروی کردند.

ص:311

النّصاری علی اثنتین و سبعین فرقة،إحدی و سبعون فی النّار،و واحدة فی الجنّة، و هی الّتی اتّبعت شمعون وصیّ عیسی علیه السّلام،و ستفترق هذه الأمّة علی ثلاث و سبعین فرقة،اثنتان و سبعون فرقة فی النّار،و فرقة فی الجنّة،و هی الّتی اتّبعت وصیّ محمّد صلّی اللّه علیه و اله؛و ضرب بیده علی صدره،ثمّ قال:ثلاث عشرة فرقة من الثّلاث و سبعین کلّها تنتحل مودّتی و حبّی،واحدة منها فی الجنّة و هم النّمط الأوسط، و اثنتا عشرة فی النّار.

1160-67- و بإسناده،عن علیّ علیه السّلام قال:الإسلام هو التّسلیم،و التّسلیم هو الیقین،و الیقین هو التّصدیق،و التّصدیق هو الإقرار،و الإقرار هو الأداء،و الأداء هو العلم.

1161-68- و بإسناده،عن علیّ علیه السّلام قال:من أراد عزّا بلا عشیرة،و هیبة من غیر سلطان،و غنی من غیر مال،و طاعة من غیر بذل،فلیتحوّل من ذلّ معصیة اللّه إلی عزّ طاعته،فإنّه یجد ذلک کلّه.

تم کتاب الأمالی و هو ثمانیة عشر مجلسا.

ص:312

و ترسایان هفتاد و دو فرقه شدند که هفتاد و یکی شان در دوزخ اند و یک فرقه در بهشت اند و آن همان فرقه ای است که از شمعون وصیّ عیسی علیه السّلام پیروی کردند.و این امّت هفتاد و سه فرقه خواهند شد که هفتاد و دو فرقه از آن در دوزخ اند و یک فرقه در بهشت اند.و این فرقه همان است که از وصیّ محمّد صلّی اللّه علیه و اله پیروی کردند-و با دست به سینۀ خودش زد.-سپس فرمود:

از سیزده فرقه از آن هفتاد و سه فرقه ای که محبّت و مودّت مرا به خود نسبت می دهند،تنها یک فرقه در بهشت اند و ایشان همان دستۀ میانه اند و دوازده فرقۀ دیگر در دوزخ اند.

1053-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام

[1160]67-با همان سند علی علیه السّلام فرمودند:اسلام همان سر فرود آوردن است.و آن همان باور پایدار است،و آن همان راست شمردن و آن همان اعتراف است و آن همان اجرا و آن همان دانش است.

[1161]68-با همان سند علی علیه السّلام فرمودند:هرکس عزّت بدون طایفه،هیبت بدون پادشاهی، توانگری بدون مال،فرمانبری بدون هزینه می خواهد باید از خواری نافرمانی خداوند به عزّت فرمانبری او بازگردد؛که به این ترتیب همۀ آن ها را می یابد.

کتاب امالی در مجلس هیجدهم پایان یافت.

ص:313

[19] المجلس یوم الجمعة الرابع من المحرم سنة سبع و خمسین و أربعمائة فیه بقیّة أحادیث أبی المفضل محمّد بن عبد الله الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1162-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ الطّوسیّ رحمه اللّه،قال:

أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،محمّد بن عبد اللّه بن محمّد بن المطّلب الشّیبانیّ قال حدّثنا أبو الحسین رجاء بن یحیی العبرتائیّ الکاتب سنة أربع عشرة ثلاثمائة و فیها مات،قال:حدّثنا محمّد بن الحسن بن شمّون،قال:حدّثنی عبد اللّه بن عبد الرّحمن الأصمّ،عن الفضل بن یسار،عن وهب بن عبد اللّه الهنائیّ قال:حدّثنی أبو حرب بن أبی الأسود الدّؤلیّ،عن أبی الأسود،قال:قدمت الرّبذة فدخلت علی أبی ذرّ جندب بن جنادة رضی اللّه عنه فحدّثنی أبو ذرّ قال دخلت ذات یوم فی صدر نهاره علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مسجده،فلم أر فی المسجد أحدا من النّاس إلاّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علیّ إلی جانبه جالس،فاغتنمت خلوة المسجد،فقلت:یا رسول

ص:314

19- جلسه نوزدهم

اشاره

جلسه روز جمعه چهارم محرّم سال چهارصد و پنجاه و هفت

که در آن باقی ماندۀ احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1054-وصیت حضرت محمد به ابو ذر

[1162]1-ابو الأسود دئلی گفت:به ربذه نزد ابو ذر جندب بن جناده-خدا از او خشنود باشد -رفتم و او به من گفت:روزی سر ظهر به خدمت رسول خدا در مسجدش رفتم.کسی از مردم جز رسول خدا و علی علیه السّلام را که در کنار ایشان نشسته بود،ندیدم.خلوت مسجد را غنیمت شمردم و گفتم:

ص:315

اللّه،بأبی أنت و أمّی أوصنی بوصیّة ینفعنی اللّه بها.فقال:نعم و أکرم بک یا أبا ذرّ، إنّک منّا أهل البیت،و إنّی موصیک بوصیّة اذا حفظتها فإنّها جامعة لطرق الخیر و سبله،فإنّک إن حفظتها کان لک بها کفلان.یا أبا ذرّ،اعبد اللّه کأنّک تراه،فإن کنت لا تراه فإنّه یراک،و اعلم أنّ أوّل عبادته المعرفة به بانّه الأوّل قبل کلّ شیء فلا شیء قبله،و الفرد فلا ثانی معه،و الباقی لا إلی غایة،فاطر السّماوات و الأرض و ما فیهما و ما بینهما من شیء،و هو اللّه اللّطیف الخبیر،و هو علی کلّ شیء قدیر، ثمّ الإیمان بی و الإقرار بأنّ اللّه(تعالی)أرسلنی إلی کافّة النّاس بشیرا و نذیرا، و داعیا إلی اللّه بإذنه و سراجا منیرا،ثمّ حبّ أهل بیت الّذین أذهب اللّه عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا.و اعلم یا أبا ذرّ،أنّ اللّه(عزّ و جلّ)جعل أهل بیتی کسفینة النجاة فی قوم نوح،من رکبها نجا،و من رغب عنها غرق،و مثل باب حطّة فی بنی إسرائیل من دخله کان آمنا.یا أبا ذرّ،احفظ ما أوصیک به تکن سعیدا فی الدّنیا و الآخرة.یا أبا ذرّ،نعمتان مغبون فیهما کثیر من النّاس:الصّحّة،و الفراغ.یا أبا ذرّ، اغتنم خمسا قبل خمس:شبابک قبل هرمک،و صحّتک قبل سقمک،و غناک قبل فقرک،و فراغک قبل شغلک،و حیاتک قبل موتک.یا أبا ذرّ،إیّاک و التّسویف بأملک، فإنّک بیومک و لست بما بعده،فإن یکن غد لک فکن فی الغد کما کنت فی الیوم، و إن لم یکن غد لک لم تندم علی ما فرّطت فی الیوم.یا أبا ذرّ،کم من مستقبل یوما لا یستکمله و منتظر غدا لا یبلغه.یا أبا ذرّ،لو نظرت إلی الأجل و مسیره لأبغضت

ص:316

ای رسول خدا پدر و مادرم به فدایت سفارشی به من بفرمایید تا خداوند با آن مرا سود دهد فرمودند:بله،ای ابو ذر من تو را گرامی می دارم تو از جملۀ ما خاندانی.من تو را به وصیّتی سفارش می کنم که چون آن را به خاطر داشته باشی سخنی دربرگیرندۀ شیوه ها و راه های نیکی را داری؛زیرا اگر آن را به یاد بسپاری به سبب آن دو بهره خواهی داشت.ای ابو ذر خدا را چنان بندگی کن که گویا او را می بینی که اگر تو او را نبینی،او تو را می بیند.و بدان که نخستین بندگی او شناخت او است به این که پیش از هر چیزی بوده و هیچ چیزی پیش از او نبوده و یکتایی است که دومی ندارد و کسی است که تا بی نهایت می ماند.آفرینندۀ آسمان ها و زمین می باشد و آنچه در آن ها و میان آن ها است می باشد.همان خداوند[لطیف]دانا،همان که بر هر چیزی توانا است سپس ایمان به من و اقرار به این که خداوند عزّتمند مرا به سوی همۀ مردم فرستاده است تا آن ها را بشارت و بیم بدهم و به اذن خودش به سوی او دعوت کنم و چراغی روشن باشم سپس دوستی خاندانم،کسانی که خداوند پلیدی را از آنان دور ساخته و پاکشان کرده است.و ای ابو ذر بدان که خداوند والا خاندان مرا همچون کشتی نجات در قوم نوح قرار داد که هرکس در آن سوار شود نجات یافته و هرکس از آن روی گرداند غرق شده است و همچون باب حطّه[برای پاک شدن از گناهان]بنی اسرائیل که هرکس از آن داخل شد ایمنی یافت.ای ابو ذر آنچه را به تو سفارش کردم به خاطر بسپار تا در دنیا و آخرت سعادتمند باشی.ای ابو ذر دو نعمت است که بسیاری از مردم دربارۀ آن دو زیان دیده اند:تندرستی و فراغت.ای ابو ذر پنج چیز را پیش از پنج چیز دیگر غنیمت بشمار:جوانی پیش از پیری، تندرستی پیش از بیماری،توانگری پیش از نیازمندی،آسودگی پیش از مشغولیّت و زندگانی پیش از مرگ.ای ابو ذر از سپردن کارهایت به آرزوها پرهیز کن؛زیرا تو امروز هستی و در فردا نیستی اگر فردا برای تو باشد فردا هم آن چنان باش که امروز هستی و اگر فردا برای تو نباشد بر کوتاهی امروزت پشیمان نمی شوی.ای ابو ذر بسا کسی که به پیشواز آینده ای رفته که هرگز آن را به پایان نرسانده و بسا امیدوار به فردایی که به آن نرسیده است.ای ابو ذر اگر اجل و گردش آن را بینی آرزو و فریبش را دشمن می داری.

ص:317

فی الدّنیا کأنّک غریب و کعابر سبیل،و عدّ نفسک فی أهل القبور.یا أبا ذرّ،إذا أصبحت فلا تحدّث نفسک بالمساء و إذا أمسیت فلا تحدّث نفسک بالصّباح،و خذ من صحّتک قبل سقمک،و حیاتک قبل موتک،فإنّک لا تدری ما اسمک غدا.یا أبا ذرّ،إیّاک أن تدرکک الصّرعة عند الغرة فلا تمکّن من الرّجعة،و لا یحمدک من خلّفت بما ترکت،و لا یعذرک من تقدم علیه بما اشتغلت.یا أبا ذرّ،ما رأیت کالنّار نام هاربها،و لا مثل الجنّة نام طالبها.یا أبا ذرّ،کن علی عمرک أشحّ منک علی درهمک و دینارک.یا أبا ذرّ،هل ینتظر أحدکم إلاّ غنی مطغیا،أو فقیرا منسیا،أو مرضا مضنیا،أو هرما مفندا،أو موتا محیرا أو الدّجّال فإنّه شرّ غائب ینتظر،أو السّاعة و السّاعة أدهی و أمرّ.یا أبا ذرّ،إنّ شرّ النّاس عند اللّه یوم القیامة عالم لا ینتفع بعلمه.و من طلب علما لیصرف به وجوه النّاس إلیه لم یجد ریح الجنّة.یا أبا ذرّ،إذا سئلت عن علم لا تعلمه فقل:لا أعلمه،تنج من تبعته،و لا تفت الناس بما لا علم لک به تنج من عذاب اللّه یوم القیامة.یا أبا ذرّ،یطّلع قوم من أهل الجنّة إلی قوم من أهل النّار فیقولون:ما أدخلکم النّار،و انما دخلنا الجنّة بفضل تأدیبکم و تعلیمکم!فیقولون:إنّا کنّا نأمرکم بالخیر و لا نفعله.یا أبا ذرّ،إنّ حقوق اللّه أعظم من أن یقوم بها العباد،و إنّ نعم اللّه أکثر من أن یحصیها العباد،و لکن أمسوا تائبین و أصبحوا تائبین.یا أبا ذرّ،إنّکم فی ممرّ اللّیل و النّهار فی آجال منقوصة و أعمال محفوظة،و الموت یأتی بغتة،و من یزرع خیرا یوشک أن یحصد رغبة،و من یزرع

ص:318

ای ابو ذر در دنیا چونان بیگانه و رهگذر باش و خودت را از اهل قبور بشمار.ای ابو ذر چون به صبح رسیدی از شب سخن نگو و چون به شب رسیدی از صبح دیگر سخن نگو.از تندرستی پیش از بیماری و از زندگانی پیش از مرگ توشه برگیر؛زیرا که تو نمی دانی نامت در فردا چیست[سعادتمند نام خواهی گرفت یا شقاوتمند]ای ابو ذر،مبادا به هنگام غفلت بیفتی که دیگر توان برگشتن نباشد که وارثت تو را نخواهد ستود به آنچه از برای او گذاشته ای و آن خداوندی که به نزد او رفته ای تو را معذور نخواهد داشت در آن چیزهایی که خود را مشغول آنها ساخته ای.ای ابو ذر،چیزی چون دوزخ ندیده ام که گریزنده اش مانده باشد و نه همچون بهشتی که خواهانش به خواب فرو رفته باشد.ای ابو ذر بر عمرت حریص تر باش تا بر درهم و دینارت ای ابو ذر،هرکه از شما،یکی از چند چیز را در پیش دارید:یا توانگر گردید و طغیانگری پیش گیرید،یا بینوا شوید که در اثر فقر و بینوایی خدا را فراموش نمایید یا دچار بیماری شوید که شما را از اصلاح بازدارد،یا به سن پیری رسید که شما را از کار بیندازد،یا در چنگال مرگ گرفتار آیید که(فرصت را از شما برباید و شما را)سرگشته سازد،یا گرفتار فتنۀ دجّال شوید که شرّی است غایب که فرا خواهد رسید،یا با قیامت مواجه شوید،قیامتی که از همه چیز عظیم تر و تلخ تر است.ای ابو ذر،بدترین و پست ترین مردمان در نزد خداوند به روز قیامت دانشمندی است که از علم و دانش او بهره ای برده نشود و کسی که به دنبال علم می رود تا مردم را به سوی خود بگرداند(و بر آنان سروری نماید)بوی بهشت را در نیابد.ای ابو ذر،اگر از تو دربارۀ چیزی پرسند که ندانی،بگو نمی دانم تا از پیامدهای نامطلوب آن نجات یابی و در آنچه دانشی دربارۀ آن نداری به مردم فتوا مده تا از عذاب الهی در روز قیامت رهایی یابی.ای ابو ذر،گروهی از بهشتیان به گروهی از دوزخیان می نگرند و می گویند:چه چیز شما را به دوزخ برد درحالی که ما به برکت تعلیم و تربیت شما به بهشت درآمدیم؟!پس آنان گویند:ما شما را به نیکی فرمان می دادیم ولی خودمان از انجام آن دریغ می ورزیدیم.ای ابو ذر،همانا حقوق الهی بر بندگان عظیم تر از آن است که آنان از عهده اش برآیند و نعمت های خداوند بیشتر از آن است که بندگان آن را بشمارند اما بایستی که توبه کنان،شب و صبح کنید.ای ابو ذر،همانا شما در گذر شب و روز در مهلت هایی ناقص با کرداری نگاه داری شده هستید درحالی که مرگ نیز ناگهانی می آید.پس هرکس نیکی بکارد

ص:319

شرّا یوشک أن یحصد ندامة،و لکلّ زارع ما زرع.یا أبا ذرّ،لا یسبق بطیء بحظّه، و لا یدرک حریص ما لم یقدّر له،و من أعطی خیرا فاللّه أعطاه،و من وقی شرّا فإنّ اللّه وقاه.یا أبا ذرّ،المتّقون سادة،و الفقهاء قادة،و مجالستهم زیادة.یا ابا ذرّ،إنّ المؤمن لیری ذنبه کأنّه تحت صخرة یخاف أن تقع علیه،و الکافر یری ذنبه کأنّه ذباب مرّ علی أنفه.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه إذا أراد بعبد خیرا جعل الذّنوب بین عینیه ممثّلة.یا أبا ذرّ،لا تنظر إلی صغر الخطیئة و لکن انظر إلی من عصیت.یا أبا ذرّ،إنّ نفس المؤمن أشدّ تقلّبا و خیفة من العصفور حین یقذف به فی شرک.یا أبا ذرّ،من وافق قوله فعله فذاک الّذی أصاب حظّه،و من خالف قوله فعله.فإنّما یوبّخ نفسه، یا أبا ذرّ،إنّ الرّجل لیحرم الرّزق بالذّنب یصیبه.یا أبا ذرّ،إنّک إذا طلبت شیئا من الآخرة و اتّبعته تیسّر لک،و إذا رأیت شیئا من أمر الدّنیا و اتّبعته عسر علیک،فإنّک علی حال خشیته.یا أبا ذرّ،لا تنطق فیما لا یعنیک فإنّک لست منه فی شیء،و احرز لسانک کما تحرز رزقک.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(جلّ ثناؤه)لیدخل قوما الجنّة فیعطیهم حتّی تنتهی امانتهم،و فوقهم قوم فی الدّرجات العلی،فإذا نظروا إلیهم عرفوهم فیقولون:ربّنا إخواننا کنّا معهم فی الدّنیا،فبم فضّلتهم علینا؟فیقال:

هیهات،إنّهم کانوا یجوعون حین تشبعون،و یظمئون حین تروون،و یقومون حین تنامون،و یشخصون حین تخفضون،یا أبا ذرّ،أنّ اللّه جعل قرّة عینی فی الصّلاة و حبّبها إلیّ کما حبّب إلی الجائع الطّعام،و إلی الظّمآن الماء،فإنّ الجائع إذا أکل

ص:320

نزدیک است که رغبت بدرود و هرکس بدی بکارد نزدیک است که پشیمانی بدرود،که برای هر کشت ورز همان است که کاشته است.ای ابو ذر آهسته رو،بهره اش را از دست نمی دهد و آزمند به آنچه برایش مقدّر نشده،دست نمی یابد.به هرکس که خیری داده شده،خداوند داده است و از هرکس شرّی بازداشته شده،خداوند آن را بازداشته است.ای ابو ذر پرهیزگاران سروران و فقیهان راهبران اند و همنشینی با ایشان افزونی است.ای ابو ذر،همانا مؤمن گناهش را چونان صخره ای بر بالای سرش می بیند و می ترسد به روی او بیفتد و کافر گناهش را چونان مگسی می بیند که از کنار بینی اش می گذرد.ای ابو ذر،همانا خداوند وقتی برای بنده ای خیر بخواهد گناهانش را میان دو چشمش ترسیم می کند.ای ابو ذر،به خردی گناه منگر بلکه بنگر که چه کسی را نافرمانی کرده ای.ای ابو ذر همانا جان مؤمن از گنجشکی که در قفسی انداخته می شود بی قرارتر و ترسان تر است.ای ابو ذر،هرکس که گفتار و کردارش برابر باشد همان کسی است که به بهره اش می رسد.و هرکس گفتار و کردارش برابر نباشد همان مردی است که باید خودش را سرزنش کند.ای ابو ذر،شخص به سبب گناهی که به آن دچار شده از روزی محروم می شود.ای ابو ذر وقتی تو چیزی از آخرت می خواهی و به دنبالش می روی برایت آسان می شود و وقتی چیزی از امور دنیا را می بینی و به دنبالش می روی برایت سخت می شود؛زیرا تو بر حالی هستی که از آن می ترسی.ای ابو ذر دربارۀ آنچه به تو بهره ای نمی رساند سخن نگو؛زیرا هیچ ربطی به تو ندارد.و زبانت را نگاه دار چنان که روزی ات را نگاه می داری.ای ابو ذر همانا خداوند شکوهمند مردمی را به بهشت می برد و آن قدر به آنان عطا می کند تا سپردۀ شان به پایان رسد و بالای ایشان مردمانی در درجات بالاترند که وقتی اینان به آن گروه بالاتر می نگرند آنان را می شناسند و می گویند:

پروردگارا اینان برادران ما هستند که با ما در دنیا بودند.پس به چه سبب ایشان را بر ما برتری دادی؟گفته می شود:هیهات،وقتی شما سیر بودید ایشان گرسنه بودند،وقتی شما سیراب بودید ایشان تشنه بودند،وقتی شما در خواب بودید ایشان برپا ایستاده بودند و وقتی شما در جایتان می ماندید ایشان رهسپار می شدند.ای ابو ذر همانا خداوند والا نور دیدگانم را در نماز نهاد و آن را محبوب من قرار داد،چنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه قرار داد.گرسنه وقتی غذا می خورد،

ص:321

الطّعام شبع،و إذا شرب روی،و أنا لا أشبع من الصّلاة.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(تعالی) بعث عیسی بن مریم بالرّهبانیّة،و بعثت بالحنیفیّة السّمحة،و حبّبت إلیّ النّساء و الطّیب،و جعلت فی الصّلاة قرّة عینی.یا أبا ذرّ،أیّما رجل تطوّع فی یوم و لیلة اثنتی عشرة رکعة سوی المکتوبة،کان له حقّا واجبا بیت فی الجنّة.یا أبا ذرّ، صلاة فی مسجدی هذا تعدل مائة ألف صلاة فی غیره من المساجد إلاّ المسجد الحرام،و صلاة فی المسجد الحرام تعدل مائة ألف صلاة فی غیره،و أفضل من هذا کلّه صلاة یصلّیها الرّجل فی بیته حیث لا یراه إلاّ اللّه(عزّ و جلّ)یطلب بها.یا أبا ذرّ،ما دمت فی الصّلاة فإنّک تقرع باب الملک الجبّار،و من یکثر قرع باب الملک یفتح.یا أبا ذرّ،ما من مؤمن یقوم الی الصّلاة إلاّ تناثر علیه البرّ ما بینه و بین العرش و وکّل به ملک ینادی:یا بن آدم،لو تعلم ما لک فی الصّلاة و من تناجی ما سئمت و لا التفتّ.یا أبا ذرّ،طوبی لأصحاب الألویة یوم القیامة،یحملونها فیسبقون النّاس إلی الجنّة،ألا و هم السّابقون إلی المساجد بالأسحار و غیرها.یا أبا ذرّ،لا تجعل بیتک قبرا،و اجعل فیه من صلاتک یضیء بها قبرک.یا أبا ذرّ، الصّلاة عمود الدّین و اللّسان أکبر،و الصّدقة تمحو الخطیئة و اللّسان أکبر.یا أبا ذرّ، الدّرجة فی الجنّة،کما بین السّماء و الأرض،و إنّ العبد لیرفع بصره فیلمع له نور یکاد یخطف بصره،فیفرح فیقول:ما هذا؟فیقال:هذا نور أخیک المؤمن.فیقول:

هذا أخی فلان،کنّا نعمل جمیعا فی الدّنیا،و قد فضّل علیّ هکذا!فیقال:إنّه کان

ص:322

سیر می شود و چون آب بنوشد،سیراب می شود درحالی که من از نماز سیر نمی شوم.ای ابو ذر همانا خداوند والا عیسی بن مریم را برای رهبانیّت برانگیخت و من برای دین راستین آسان برانگیخته شدم،زنان و عطر محبوب من قرار داده شد و نماز نور دیدگانم.ای ابو ذر هرگاه مردی در یک روز،غیر از نمازهای واجب دوازده رکعت نماز بگذارد،برایش خانه ای در بهشت حقّی واجب است.ای ابو ذر،نماز در این مسجد من برابر است با صد هزار نماز در مساجد دیگر مگر مسجد الحرام.و نماز در مسجد الحرام برابر با صد هزار نماز در جز آن است.و برتر از همۀ این ها نمازی است که مرد فقط برای خدا در خانۀ خود می گزارد به گونه ای که هیچ کس جز خدا او را نمی بیند.ای ابو ذر،همانا تو تا وقتی در نماز هستی در آن پادشاه را می زنی و هرکس بسیار در پادشاه بزند،سرانجام باز می شود ای ابو ذر هر مؤمنی که برای نماز می ایستد عطایای میان او و عرش بر او فرو می ریزد و فرشته ای بر او گمارده می شود که فریاد بزند:ای پسر آدم اگر می دانستی چه چیزی در نماز تو است و با چه کسی مناجات می کنی،خسته نمی شدی و روی برنمی گرداندی.ای ابو ذر،خوشا اصحاب درفش ها در روز قیامت که درفش ها را بر دوش می گیرند و از مردم به سوی بهشت پیشی می گیرند.هان که آنان پیشی گیرندگان به مسجدها در بامدادان و جز آن هستند.ای ابو ذر، خانه ات را گور[تاریک]نکن.نمازی در آن بگزار تا به سبب آن گورت روشن شود.ای ابو ذر،نماز ستون دین است ولی زبان بزرگ تر است و صدقه،گناه را نابود می کند ولی زبان بزرگ تر است.ای ابو ذر در بهشت هر درجه ای که بالاتر از درجۀ دیگر است چنان است که میان آسمان و زمین است،بنده چشم می گشاید و نوری چنان آن را روشن می کند که نزدیک است کورش کند،پس شادمان می شود و می گوید:این چیست؟می گویند:این نور برادر مؤمن تو است.او می گوید:این برادرم فلانی است که با هم در دنیا کار می کردیم ولی اکنون چنین بر من برتری داده شده!می گویند:

ص:323

أفضل منک عملا؛ثمّ یجعل فی قلبه الرّضا حتّی یرضی.یا أبا ذرّ،الدّنیا سجن المؤمن و جنّة الکافر،و ما أصبح فیها مؤمن إلاّ و هو حزین،و کیف لا یحزن المؤمن و قد أوعده اللّه أنّه وارد جهنّم و لم یعده أنّه صادر عنها!یا أبا ذرّ،من أوتی من العلم ما لا یعمل به لحقیق أن یکون قد أوتی علم ما لا ینفعه اللّه به،لأنّ اللّه جلّ و عزّ نعت العلماء فقال: إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ یا أبا ذرّ،من استطاع أن یبکی قلبه فلیبک،و من لم یستطع فلیشعر قلبه الحزن ولیتباک.یا أبا ذرّ،إنّ القلب القاسی بعید من اللّه(تعالی)و لکن لا تشعرون.

یا أبا ذرّ،ما من خطیب إلاّ عرضت علیه خطبته یوم القیامة و ما أراد بها.یا أبا ذرّ، إنّ صلاة النّافلة فی السّرّ تفضل علی العلانیة کفضل الفریضة علی النّافلة.یا أبا ذرّ،ما یتقرّب العبد إلی اللّه بشیء أفضل من السّجود.یا أبا ذرّ،اذکر اللّه ذکرا خاملا.قلت:یا رسول اللّه،و ما الذّکر الخامل؟قال:الذّکر الخفیّ.یا أبا ذرّ،یقول اللّه(تبارک و تعالی)لا أجمع علی عبدی خوفین،و لا أجمع له أمنین،فإذا أمننی فی الدّنیا أخفته یوم القیامة،و إذا خافنی آمنته یوم القیامة.یا أبا ذرّ،لو أنّ رجلا کان له مثل عمل سبعین نبیّا لاحتقره و خشی أن لا ینجو من شرّ یوم القیامة.یا أبا ذرّ،إنّ العبد لتعرض علیه ذنوبه یوم القیامة فیقول:أما إنّی کنت مشفقا،فیغفر له.

یا أبا ذرّ،إنّ الرّجل لیعمل الحسنة فیتّکل علیها،و یعمل المحقّرات فیأتی اللّه و هو

ص:324

همانا عمل او برتر از تو بود.سپس در دلش خرسندی می نهند تا خرسند شود.ای ابو ذر این دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مؤمن در آن جز به اندوه،صبح نمی کند.و چگونه اندوهگین نباشد وقتی خداوند به او تهدید کرده که به دوزخ خواهد رفت ولی مژده نداده که از آن بیرون خواهد آمد.ای ابو ذر به هرکس علمی داده شده که به آن عمل نمی کند،به تحقیق به او علمی داده شده که خداوند با آن بهره ای به او نمی رساند؛زیرا خداوند عالمان را چنین وصف کرده است:«همانا کسانی که پیش از این علم داده شده اند وقتی قرآن برایشان خوانده می شود سجده کنان به رو در می افتند...تا آنجا که فرمود:می گریند»[اسراء(17):

آیات 107-109]ای ابو ذر هرکس می تواند دلش را بگریاند،بگریاند،و هرکس نمی تواند، اندوه را به دلش بچسباند و خودش را به گریستن بزند.ای ابو ذر،همانا سخت دل از خداوند دور است ولی شما نمی فهمید.ای ابو ذر به هر خطیبی در روز قیامت سخنانش و آنچه از آن قصد کرده بود عرضه می شود.ای ابو ذر نماز نافلۀ نهانی از نمایان برتر است.همچون برتری نماز واجب بر نماز نافله.ای ابو ذر بنده با هیچ چیزی برتر از سجده به خدا نزدیک نمی شود.

ای ابو ذر خدا را به ذکری ناشناس یاد کن.من عرض کردم:ای رسول خدا ذکر ناشناس چیست؟فرمودند:ذکر نهان.ای ابو ذر خداوند می فرماید:دو هراس را بر بنده ام جمع نمی کنم و نیز دو ایمنی را.اگر در دنیا از من در ایمنی باشد او را در روز قیامت می هراسانم و چون در دنیا از من بهراسد،در روز قیامت او را ایمن می گردانم.ای ابو ذر،اگر برای مردی عملی برابر هفتاد پیامبر باشد باید آن را کوچک بشمارد و از این که از شرّ روز قیامت نجات نیابد،بترسد.

ای ابو ذر،همانا گناهان بنده در روز قیامت به او عرضه می شود و او می گوید:هان که من نگران بودم.آن گاه بر او آمرزیده شود.ای ابو ذر مردی عمل نیکی می کند و با تکیۀ بر آن به گناهان کوچک می پردازد و آن گاه درحالی که خداوند بر او خشمناک است به سوی خدا می آید.

ص:325

علیه غضبان و إنّ الرّجل لیعمل السّیّئة فیفرق منها فیأتی اللّه(عزّ و جلّ)آمنا یوم القیامة.یا أبا ذرّ،إنّ العبد لیذنب فیدخل الی اللّه بذنبه ذلک الجنّة.فقلت:و کیف ذلک بأبی أنت و أمّی یا رسول اللّه قال:یکون ذلک الذّنب نصب عینیه تائبا منه فارّا إلی اللّه(عزّ و جلّ)حتّی یدخل الجنّة.یا أبا ذرّ،الکیّس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت،و العاجز من اتّبع نفسه و هواها،و تمنّی علی اللّه(عزّ و جلّ)الأمانیّ.یا أبا ذرّ،إنّ أوّل شیء یرفع من هذه الأمّة الأمانة و الخشوع حتّی لا تکاد تری خاشعا.یا أبا ذرّ،و الّذی نفس محمّد بیده لو أنّ الدّنیا کانت تعدل عند اللّه جناح بعوضة أو ذباب ما سقی الکافر و الفاجر منها شربة من ماء.یا أبا ذرّ،الدّنیا ملعونة، ملعون ما فیها إلاّ من ابتغی به وجه اللّه.یا أبا ذرّ،و ما من شیء أبغض إلی اللّه (تعالی)من الدّنیا خلقها ثمّ أعرض عنها فلم ینظر إلیها،و لا ینظر إلیها حتّی تقوم السّاعة،و ما من شیء أحبّ إلی اللّه(تعالی)من الإیمان به و ترک ما أمر أن یترک.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(تبارک و تعالی)أوحی إلی أخی عیسی علیه السّلام:یا عیسی،لا تحبّ الدّنیا فإنّی لست أحبّها،و أحبّ الآخرة فإنّما هی دار المعاد.یا أبا ذرّ،إنّ جبرئیل علیه السّلام أتانی بخزائن الدّنیا علی بغلة شهباء،فقال لی:یا محمّد،هذه خزائن الأرض و لا تنقصک من حظّک عند ربّک،فقلت:یا حبیبی جبرئیل،لا حاجة لی فیها،إذا شبعت شکرت ربّی،و إذا جعت سألته.یا أبا ذرّ،إذا أراد اللّه(عزّ و جلّ)بعبد خیرا فقّهه فی الدّین،و زهّده فی الدّنیا،و بصّره بعیوب نفسه،یا أبا ذرّ،ما زهد عبد فی

ص:326

و مردی گناه می کند و آن گاه از آن جدا شده،در روز قیامت ایمن به نزد خدا می آید.ای ابو ذر بنده ای گناه می کند و خداوند به سبب گناهش او را به بهشت می برد.من گفتم:ای رسول خدا این چگونه ممکن است؟حضرت فرمودند:آن گناه را جلوی چشمش قرار می دهد تا از آن توبه کند و به سوی خدا بگریزد و به بهشت داخل شود.ای ابو ذر،همانا زیرک کسی است که نفسش را سرکوب کرده و برای پس از مرگ عمل کند و ناتوان کسی است که از نفس و هوس های آن پیروی کند و از خداوند عزّتمند آرزوهایش را بخواهد.ای ابو ذر،همانا نخستین چیزی که از این امّت برداشته می شود امانتداری و فروتنی است چنان که نزدیک است هیچ فروتنی را نبینی.ای ابو ذر،سوگند به کسی که جان محمّد[صلّی اللّه علیه و اله]به دست او است اگر این دنیا در نزد خداوند عزّتمند به اندازۀ بال پشه یا مگسی می ارزید،به کافر و فاجر شربتی از آب نمی نوشانید.ای ابو ذر،همانا این دنیا نفرین شده است و آنچه در آن است نفرین شده است جز آنچه با آن خشنودی خدای عزّتمند خواسته می شود.ای ابو ذر،رهیچ چیزی در نزد خداوند از این دنیا ناپسندتر نیست.آن را آفرید ولی از آن روی گرداند و دیگر ننگریست و تا برپایی قیامت نخواهد نگریست.و هیچ چیزی در نزد خداوند از ایمان به او و ترک آنچه فرمان داده که ترک شود،پسندیده تر نیست.ای ابو ذر،همانا خدای والا به برادرم عیسی علیه السّلام وحی کرد:ای عیسی دنیا را دوست مدار؛زیرا من آن را دوست نمی دارم.و آخرت را دوست بدار؛که آن جایگاه بازگشت تو است.ای ابو ذر،همانا جبرئیل گنجینه های این دنیا را بر استری خاکستری به نزد من آورد و گفت:ای محمّد همانا این ها زمین است که داشتن آن ها از بهرۀ تو در نزد پروردگارت خواهد کاست.من گفتم:جبرئیل ای حبیب من مرا به آن نیازی نیست.هنگامی که سیر شوم پروردگارم را سپاس می گزارم و چون گرسنه شوم از او درخواست می کنم.ای ابو ذر،وقتی خداوند برای بنده ای خیر بخواهد او را در دین فقیه،در دنیا پارسا و به عیب های نفسش بینا می کند.ای ابو ذر،

ص:327

الدّنیا إلاّ اثبت اللّه الحکمة فی قلبه،و أنطق بها لسانه و یبصّره،عیوب الدّنیا و داءها و دواءها،و أخرجه منها سالما إلی دار السّلام.یا أبا ذرّ،إذا رأیت أخاک قد زهد فی الدّنیا فاستمع منه،فإنّه یلقی الیک الحکمة.فقلت:یا رسول اللّه،من أزهد النّاس؟ قال:من لم ینس المقابر و البلی،و ترک ما یفنی لما یبقی،و لم یعدّ غدا من أیّامه، و عدّ نفسه فی الموتی.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(تبارک و تعالی)لم یوح إلیّ أن أجمع المال، و لکن أوحی إلیّ أن سبّح بحمد ربّک وَ کُنْ مِنَ السّاجِدِینَ وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ یا أبا ذرّ،إنّی ألبس الغلیظ،و أجلس علی الأرض،و أرکب الحمار بغیر سرج،و أردف خلفی،فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی.یا أبا ذرّ،حبّ المال و الشّرف مذهب لدین الرّجل.قال:قلت یا رسول اللّه:الخائفون الخاضعون المتواضعون الذّاکرون اللّه کثیرا یسبقون النّاس إلی الجنّة؟قال:لا و لکن فقراء المؤمنین،فإنّهم یأتون یوم القیامة فیتخطّون رقاب النّاس،فیقول لهم خزنة الجنّة:

کما أنتم حتّی تحاسبوا.فیقولون:بم نحاسب!فو اللّه ما ملکنا حتی نجور و نعدل، و لا أفیض علینا فنقبض و نبسط،و لکنّا عبدنا ربّنا حَتّی أَتانَا الْیَقِینُ [المدثر(74):

74]یا أبا ذرّ،إنّ الدّنیا مشغلة للقلب و البدن،فإنّ اللّه(تبارک و تعالی)یسأل أهل الدّنیا عمّا نعموا فی حلالها،فکیف بما نعموا فی حرامها!یا أبا ذرّ،إنّی قد سألت اللّه(جلّ ثناؤه)أن یجعل رزق من أحبّنی الکفاف،و أن یعطی من ابغضنی المال و البنین،یا أبا ذرّ،طوبی للزّاهدین فی الدّنیا،الرّاغبین فی الآخرة،الّذین اتّخذوا

ص:328

هیچ بنده ای در این دنیا پارسایی نکرده جز آن که خداوند حکمت را در دلش نهاده،زبانش را به آن گویا ساخته،به عیب های دنیا و بیماری و درمانش بینا کرده و از آن به منزل سلامت با تندرستی بیرون برده است.ای ابو ذر،وقتی دیدی که برادرت در دنیا پارسایی می کند به [سخن]او گوش کن؛زیرا او حکمت را به تو عرضه خواهد کرد.من گفتم:ای رسول خدا چه کسی پارساترین مردمان است؟فرمودند:کسی که گور و پوسیدن را فراموش نکرده و نابود شدنی را به خاطر آنچه می ماند ترک کرده است.کسی که فردا را از عمرش نشمرده و خودش را از مردگان شمرده است.ای ابو ذر،همانا خداوند والا به من وحی نکرده که مال دنیا گرد آورم بلکه به من وحی فرموده که:«با سپاس از پروردگارت او را به پاکی بستای و از سجده گزاران باش و پروردگارت را پرستش کن تا مرگت فرارسد».[حجر(15):آیۀ 98-99]ای ابو ذر،من جامۀ خشن می پوشم و بر زمین می نشینم و بر الاغ بی زین سوار شده،کسی را بر ترک آن سوار می کنم.و هرکس از سنّت من روی گرداند از من نیست.ای ابو ذر،مال دوستی و برتری طلبی،دین مرد را از بین می برد.ابو ذر گفته که من گفتم:ای رسول خدا آیا هراسناکان پریشان فروتن بسیار ذکر خداگو،از مردمان دیگر به سوی بهشت پیشی می گیرند؟فرمودند:

نه بلکه مؤمنان فقیر پیشی می گیرند؛زیرا آنان در روز قیامت به روی گردن های مردم گام بر می دارند وقتی خزانه داران بهشت به ایشان می گویند:بمانید تا حسابرسی شوید:برای چه چیزی حسابرسی شویم.به خدا سوگند ما چیزی نداشتیم که ستم و عدالت داشته باشیم و چیزی به ما داده نشد که بگیریم و بدهیم بی گمان ما پروردگارمان را بندگی کردیم«تا مرگ به سراغ ما آمد».[مدثّر(74):آیۀ 47]ای ابو ذر،دنیا مشغلۀ دل و جسم است و خداوند عزّتمند از اهل دنیا دربارۀ آنچه از نعمت های حلال بهره برده اند بازخواست خواهد کرد چه رسد به نعمت های حرام.ای ابو ذر،من از خداوند عزّتمند خواستم روزی کسی را که مرا دوست می دارد به کفاف قرار دهد و به کسی که مرا دشمن می دارد مال و فرزند بدهد.ای ابو ذر، خوشا پارسایان در دنیا و راغبان به آخرت،کسانی که زمین خدا را فرش،

ص:329

أرض اللّه بساطا،و ترابها فراشا،و ماءها طیبا،و اتّخذوا الکتاب شعارا،و الدعاء للّه دثارا،و قرضوا الدّنیا قرضا.یا أبا ذرّ،حرث الآخرة العمل الصّالح،و حرث الدّنیا المال و البنون.یا أبا ذرّ،إنّ ربّی أخبرنی،فقال:و عزّتی و جلالی،ما أدرک العابدون درک البکاء عندی شیئا،و إنّی لأبنی لهم فی الرّفیق الأعلی قصرا لا یشارکهم فیه أحد.قال:قلت:یا رسول اللّه،أیّ المؤمنین أکیس؟قال:أکثرهم للموت ذکرا، و أحسنهم له استعدادا یا أبا ذرّ إذا دخل النّور القلب انفسح القلب و استوسع،قلت:

فما علامة ذلک؟بأبی أنت و أمّی یا رسول اللّه؟قال:الإنابة إلی دار الخلود، و التّجافی عن دار الغرور،و الاستعداد للموت قبل نزوله.یا أبا ذرّ،اتّق اللّه و لا تری النّاس أنّک تخشی اللّه فیکرموک و قلبک فاجر.یا أبا ذرّ،إنّ للّه ملائکة قیاما من خیفته ما رفعوا رءوسهم حتّی ینفخ فی الصّور النّفخة الآخرة فیقولون جمیعا:

سبحانک و بحمدک ما عبدناک کما ینبغی لک أن تعبد.یا أبا ذرّ،و لو کان لرجل عمل سبعین نبیّا لاستقلّ عمله من شدّة ما یری یومئذ،و لو أنّ دلوا صبّت من غسلین فی مطلع الشّمس لغلت منه جماجم من فی مغربها،و لو أنّ زفرات جهنّم زفرت لم یبق ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل إلاّ خرّ جاثیا علی رکبتیه،یقول:ربّ نفسی نفسی حتّی ینسی إبراهیم إسحاق علیهما السّلام یقول:یا ربّ أنا خلیلک إبراهیم لا تنسنی،یا أبا ذرّ،لو أنّ امرأة من نساء أهل الجنّة اطّلعت من سماء الدّنیا فی لیلة ظلماء لأضاءت لها الأرض أفضل ممّا یضیئ القمر لیلة البدر،و لوجد ریح نشرها جمیع

ص:330

خاکش را بستر و آبش را پاکی قرار دادند.کتاب خدا را نشانه و دعا به درگاه خدا را روانداز گرفتند و به یکباره از دنیا بریدند.ای ابو ذر،همانا بذر آخرت،عمل صالح است و بذر دنیا مال و فرزند.ای ابو ذر،پروردگارم به من فرمود:به عزّت و شکوهم سوگند،عابدان چیزی همسان گریۀ به درگاه من نخواهند یافت و من برایشان در آن منزلگاه بلند مرتبه قصری می سازم که هیچ کس را در آن شرکتی نباشد.ابو ذر گفته که من عرض کردم:ای رسول خدا کدام مؤمنان زیرک ترند؟حضرت فرمودند:کسانی که مرگ را بیشتر یاد می کنند و نیکوتر آمادۀ مرگ می شوند.ای ابو ذر،وقتی نور به دل داخل شود قلب گشاده و گسترده می شود.من عرض کردم:پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا علامت آن چیست؟فرمودند:بازگشت به منزل جاودانگی،روی گردانی از منزل فریب و آماده شدن برای مرگ پیش از فرود آن.ای ابو ذر از خدا پروا کن و درحالی که دلت گنهکار است به مردم چنان نشان نده که از خداوند می هراسی تا تو را گرامی بدارند.ای ابو ذر همانا برای خداوند فرشتگانی از هراس او ایستا، هستند که سربلند نمی کنند تا آن گاه که نفخۀ پایانی در صور دمیده شود که در این هنگام همگی می گویند:منزّه تویی و سپاس برای تو است و ما چنان که سزاوارت است تو را بندگی نکردیم.و اگر مردی عمل هفتاد پیامبر را داشته باشد از دشواری آنچه در آن روز می بیند عملش را اندک می شمارد.و اگر سطلی از غسلین[چرکاب جهنم]در محلّ طلوع خورشید بریزند،جمجمه هایی در محل غروب به جوش می آید و اگر آه های دوزخ از درونش برآید هیچ فرشتۀ مقرّب و پیامبر فرستاده ای نمی ماند جز آن که بر زانو می افتد و می گوید:

پروردگارا من،من.چنان که ابراهیم،اسحاق علیه السّلام را فراموش می کند و می گوید:پروردگارا من خلیل تو ابراهیم هستم.مرا فراموش نکن.ای ابو ذر اگر زنی از زنان اهل بهشت در شبی تاریک به آسمان دنیا سربکشد زمین بهتر از آنچه ماه شب چهارده آن را روشن می کند، روشن می شود و همۀ اهل زمین بوی پراکنده شدۀ آن را درمی یابند.

ص:331

أهل الأرض،و لو أنّ ثوبا من ثیاب أهل الجنّة نشر الیوم فی الدّنیا لصعق من ینظر إلیه و ما حملته أبصارهم.یا أبا ذرّ،اخفض صوتک عند الجنائز،و عند القتال،و عند القرآن.یا أبا ذرّ،إذا تبعت جنازة فلیکن عقلک فیها مشغولا بالتّفکّر و الخشوع، و اعلم أنّک لا حق به.یا أبا ذرّ،اعلم أنّ کلّ شیء إذا فسد فالملح دواؤه،فإذا فسد الملح فلیس له دواء-«قال الشّیخ:هذا المثل لعلماء السّوء»و اعلم أنّ فیکم خلّتین:الضّحک من غیر عجب،و الکسل من غیر سهر.یا أبا ذرّ،رکعتان مقتصرتان فی تفکّر خیر من قیام لیلة و القلب ساه.یا أبا ذرّ،الحقّ ثقیل مرّ، و الباطل خفیف حلو،و ربّ شهوة ساعة تورث حزنا طویلا.یا أبا ذرّ،لا یفقه الرّجل کلّ الفقه حتّی یری النّاس کلّهم فی جنب اللّه(تبارک و تعالی)أمثال الأباعر،ثمّ یرجع إلی نفسه فیکون هو أحقر حاقر لها یا أبا ذرّ،لا یصیب الرّجل حقیقة الإیمان حتّی یری النّاس کلّهم حمقاء فی دینهم عقلاء فی دنیاهم.یا أبا ذرّ، حاسب نفسک قبل أن تحاسب فانّه أهون لحسابک غدا،وزن نفسک قبل أن توزن، و تجهّز للعرض الأکبر یوم تعرض لا تخفی علی اللّه خافیة؛یا أبا ذرّ استح من اللّه، فإنّی و الّذی نفسی بیده لأظلّ حین أذهب إلی الغائط متقنّعا بثوبی أستحی من الملکین اللّذین معی.یا أبا ذرّ،أتحبّ أن تدخل الجنّة؟قلت:نعم فداک أبی قال:

فاقصر من الأمل،و اجعل الموت نصب عینیک،و استح من اللّه حقّ الحیاء.قال:

قلت یا رسول اللّه،کلّنا نستحی من اللّه.قال:لیس ذلک الحیاء،و لکنّ الحیاء من اللّه

ص:332

و اگر جامه ای از جامه های بهشت،امروز در این دنیا بیفتد هرکسی که به آن بنگرد.از هوش می رود و دیدگانش تاب دیدن آن را نخواهد داشت.ای ابو ذر صدایت را در کنار جنازه ها، هنگام جنگ و قرآن خواندن کوتاه کن.ای ابو ذر وقتی به دنبال جنازه ای می روی باید عقلت به اندیشه پرداخته و فروتنی پیشه سازی و بدانی که تو هم به او خواهی پیوست.ای ابو ذر بدان که هر چیزی وقتی خراب می شود،نمک دوای آن است و چون نمک خراب شود دیگر دوایی برایش نیست.-شیخ طوسی گفته است:این مثل برای بد عالمان است-و بدان که در میان شما دو خصلت است:خندیدن بدون شگفت زدگی و کسل بودن بدون شب زنده داری.ای ابو ذر دو رکعت نماز مختصر همراه با اندیشه،بهتر از یک شب به نماز ایستادن با قلب غافل است.

ای ابو ذر حقّ سنگین و تلخ و باطل سبک و شیرین است.و چه بسا یک ساعت هوسی که اندوهی دراز به جا می گذارد.ای ابو ذر هیچ مردی به راستی فقیه نمی شود مگر همۀ مردم را در پیشگاه خداوند همچون شتران ببیند.سپس به خودش بازگردد و خود را ناچیزترین آنها بداند.ای ابو ذر هیچ مردی به حقیقت ایمان نمی رسد مگر این که همۀ مردم را در دینشان احمق و در دنیایشان خردمند ببیند.ای ابو ذر از خودت حساب بکش پیش از آنکه به حساب کشیده شوی؛زیرا این کار حساب فردایت را آسان می کند.و خودت را وزن کن پیش از آن که وزنت کنند.و برای آن نمایش بزرگ آماده باش.روزی که عرضه می شوی و هیچ پنهانی بر خداوند نهان نمی ماند.از خداوند شرم کن؛زیرا من-سوگند به کسی که جانم در دست او است-وقتی برای قضای حاجت می روم جامه ام را از روی شرم از دو فرشته ای که با من هستند بر سرم می کشم.ای ابو ذر آیا دوست داری به بهشت بروی؟من عرض کردم:بله پدرم به فدایت.حضرت فرمودند:پس آرزویت را کوتاه کن و مرگ را در پیش چشم قرار بده و به راستی از خداوند شرم کن.من عرض کردم:ای رسول خدا ما همه از خداوند شرم می کنیم.

فرمودند:این شرم آن نیست که من می گویم.

ص:333

أن لا تنسی المقابر و البلی،و الجوف و ما وعی،و الرّأس و ما حوی،فمن أراد کرامة الآخرة فلیدع زینة الدّنیا،فإذا کنت کذلک أصبت ولایة اللّه.یا أبا ذرّ،یکفی من الدّعاء مع البرّ ما یکفی الطّعام من الملح.یا أبا ذرّ،مثل الّذی یدعو بغیر عمل، کمثل الّذی یرمی بغیر وتر.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه یصلح بصلاح العبد ولده و ولد ولده، و یحفظه فی دویرته و الدّور حوله ما دام فیهم.یا أبا ذرّ،إنّ ربّک(عزّ و جلّ)یباهی الملائکة بثلاثة نفر:رجل یصبح فی أرض فردا،فیؤذّن ثمّ یصلّی،فیقول ربّک للملائکة:انظروا إلی عبدی یصلّی و لا یراه أحد غیری؛فینزل سبعون ألف ملک یصلّون وراءه و یستغفرون له إلی الغد من ذلک الیوم،و رجل قام من اللّیل فصلّی وحده فسجد و نام و هو ساجد،فیقول اللّه(تعالی)انظروا إلی عبدی روحه عندی، و جسده ساجد،و رجل فی زحف فرّ أصحابه و ثبت هو و یقاتل حتّی یقتل.یا أبا ذرّ،ما من رجل یجعل جبهته فی بقعة من بقاع الأرض إلاّ شهدت له بها یوم القیامة،و ما من منزل نزله قوم إلاّ و أصبح ذلک المنزل یصلّی علیهم أو یلعنهم.یا أبا ذرّ،ما من صباح و لا رواح إلاّ و بقاع الأرض تنادی بعضها بعضا.یا جار،هل مرّ بک الیوم ذاکر للّه(تعالی)أو عبد وضع جبهته علیک ساجدا للّه؟فمن قائلة:لا.و من قائلة:نعم؛فإذا قالت:نعم؛اهتزّت انشرحت و تری أنّ لها الفضل علی جارتها.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(جلّ ثناؤه)لمّا خلق الأرض و خلق ما فیها من الشّجر،لم یکن فی الأرض شجرة یأتیها بنو آدم إلاّ أصابوا منها منفعة،فلم تزل الأرض و الشّجر

ص:334

بلکه شرم از خداوند این است که گور و پوسیدن را و سینه و آنچه در آن است و سر و آنچه را گرد آورده است فراموش نکنی.که هرکس پاداش بزرگ می خواهد باید زینت دنیا را رها کند، که چون چنین باشی به ولایت و سرپرستی خدا می رسی،ای ابو ذر اندکی به همراه نیکی بس است.همان قدر از نمک که برای غذا بس است.ای ابو ذر حکایت کسی که بدون عمل دعا می کند همچون حکایت کسی است که بدون کمان تیر می اندازد.ای ابو ذر همانا خداوند به اندازۀ شایستگی بنده اش،فرزندان او و فرزندان فرزندانش را شایسته می کند و او را در خانۀ کوچکش در میان خانه های گرداگرد او تا وقتی در میان شان است نگاه می دارد.ای ابو ذر همانا پروردگار تو به جهت سه نفر به فرشتگان مباهات می کند:مردی که به تنهایی صبح می کند آن گاه اذان می گوید و نماز می گزارد پس پروردگارت می فرماید:بندۀ مرا بنگرید که نماز می گزارد و هیچ کس جز من او را نمی بیند.سپس هفتاد هزار فرشته فرود آمده پشت سرش نماز می گزارند و برایش آمرزش می خواهند تا فردای آن روز و مردی که به شب زنده داری برخاسته و به تنهایی نماز می گزارد و در سجده به خواب می رود که در این هنگام خداوند والا می فرماید:به بنده ام بنگرید که روحش نزد من است و جسمش در اطاعت از من به سجده رفته است.و مردی در میدان جنگ که یارانش گریخته اند ولی او پایداری کرده و جنگیده و کشته می شود.ای ابو ذر هیچ مردی پیشانی اش را بر جایی از زمین نمی گذارد مگر این که در روز قیامت برایش گواهی می دهد و هیچ منزلی نیست که گروهی در آن فرود آیند جز این که آن منزل یا بر ایشان صلوات می فرستد یا لعنتشان می کند.ای ابو ذر هیچ بامداد و شامگاهی نیست جز این که همه جای زمین همدیگر را به سخن می گیرند و می گویند:ای همسایه آیا امروز یادکنندۀ خدا بر تو گذشته یا بنده ای که پیشانی اش را برای سجده به خداوند والا بر تو نهاده باشد؟برخی می گویند:نه.و برخی می گویند:آری.و چون زمینی بگوید:بله،به خود می جنبد و شادمان می شود از این که می بیند بر همسایه اش برتری دارد.ای ابو ذر همانان وقتی خداوند شکوهمند زمین و درختانش را آفرید،هیچ درختی نبود که بهره ای برای فرزندان آدم نداشته باشد.و پیوسته زمین و درختان چنین بودند

ص:335

کذلک حتّی تکلّم فجرة بنی آدم،و الکلمة العظیمة قولهم:اتّخذ اللّه ولدا؛فلمّا قالوها اقشعرّت الأرض و ذهبت منفعة الأشجار.یا أبا ذرّ،إنّ الأرض لتبکی علی المؤمن إذا مات أربعین صباحا.یا أبا ذرّ،إذا کان العبد فی أرض قیّ یعنی قفر فتوضّأ أو تیمّم ثمّ أذّن و أقام و صلّی،أمر اللّه(عزّ و جلّ)الملائکة فصفّوا خلفه صفّا لا یری طرفاه یرکعون برکوعه،و یسجدون بسجوده،و یؤمّنون علی دعائه.یا أبا ذرّ،من أقام و لم یؤذّن،لم یصلّ معه إلاّ ملکاه اللّذان معه.یا أبا ذرّ،ما من شابّ یدع للّه الدّنیا و لهوها،و أهرم شبابه فی طاعة اللّه،إلاّ أعطاه اللّه أجر اثنین و سبعین صدّیقا.یا أبا ذرّ،الذّاکر فی الغافلین کالمقاتل فی الفارّین.یا أبا ذرّ،الجلیس الصّالح خیر من الوحدة،و الوحدة خیر من جلیس السّوء،و إملاء الخیر خیر من السّکوت،و السّکوت خیر من إملاء الشّرّ.یا أبا ذرّ،لا تصاحب إلاّ مؤمنا،و لا یأکل طعامک إلاّ تقیّ،و لا تأکل طعام الفاسقین.یا أبا ذرّ،أطعم طعامک من تحبّه فی اللّه،و کل طعام من یحبّک فی اللّه(عزّ و جلّ).یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(عزّ و جلّ)عند لسان کلّ قائل،فلیتّق اللّه امرؤ،و لیعلم ما یقول.یا أبا ذرّ،اترک فضول الکلام، و حسبک من الکلام ما تبلغ به حاجتک.یا أبا ذرّ،کفی بالمرء کذبا أن یحدّث بکلّ ما سمعه.یا أبا ذرّ،ما من شیء أحقّ بطول السّجن من اللّسان.یا أبا ذرّ،إنّ من إجلال اللّه(تعالی)إکرام العلم و العلماء،ذی الشّیبة المسلم،و إکرام حملة القرآن و أهله،و إکرام السّلطان المقسط.یا أبا ذرّ،من فرّ من رزقه کما یفرّ من الموت

ص:336

تا زمانی که گناهکاران فرزندان آدم به سخن درآمدند و آن سخن دهشتبار را به زبان آوردند.

آنان گفتند:خداوند فرزندی گرفته است.و چون چنین گفتند زمین بر خود لرزید و منافع درختان از میان رفت.ای ابو ذر زمین چهل بامداد بر مؤمن هنگام مرگش گریه می کند.ای ابو ذر وقتی بنده ای در زمینی بی آب و علف وضو بگیرد یا تیمم بکند سپس اذان و اقامه بگوید و به نماز بایستد خداوند به فرشتگان فرمان می دهد تا پشت سر او صف ببندند صفی که دو سویش دیده نشود تا با رکوعش به رکوع و با سجده اش به سجده بروند و بر دعایش آمین بگویند.ای ابو ذر هرکس اقامه بگوید و اذان نگوید جز دو فرشته ای که با اویند کسی با او نماز نمی گزارد.ای ابو ذر هر جوانی که دنیا و سرگرمی اش را به خاطر خدا ترک کند و جوانی اش را در فرمانبری از خداوند به پیری برساند.خداوند پاداش هفتاد و دو صدّیق را به او می دهد.ای ابو ذر ذکر گو در میان غافلان همچون جنگجو در میان گریختگان است.ای ابو ذر همنشین شایسته بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد است.بیان نیکی بهتر از خاموشی و خاموش ماندن بهتر از بیان بدی است.ای ابو ذر جز با مؤمن همراه مشو.غذایت را جز به پرهیزگاران نخوران.و خودت هم غذای فاسقان را نخور.ای ابو ذر از غذایت به کسی بخوران که او را برای خدا دوست داری و از غذای کسی بخور که تو را برای خداوند دوست دارد.ای ابو ذر خداوند عزّتمند با زبان سخنگویان همراه است.پس مرد باید از خدا پروا کند و بداند که چه می گوید.ای ابو ذر زیاده گویی را ترک کن.از سخن گفتن،آنچه تو را به مقصودت برساند بس است.ای ابو ذر برای دروغ گویی مرد همان بس که هرچه را می شنود باز بگوید.ای ابو ذر هیچ چیزی همچون زبان سزاوار زندان دراز مدّت نیست.ای ابو ذر از بزرگداشت خداوند است،گرامیداشت علم و عالمان و ریش سفیدان مسلمان و حافظان و اهل قرآن و پادشاه دادگر.ای ابو ذر اگر کسی از روزی خودش بگریزد چنان که از مرگ می گریزد،

ص:337

لأدرکه رزقه کما یدرکه الموت.یا أبا ذرّ،ألا أعلّمک کلمات ینفعک اللّه(عزّ و جلّ) بهنّ؟قلت:بلی یا رسول اللّه.قال:احفظ اللّه یحفظک،احفظ اللّه تجده أمامک،تعرّف إلی اللّه فی الرّخاء یعرفک فی الشّدّة،و إذا سألت فاسأل اللّه(عزّ و جلّ)و إذا استعنت فاستعن باللّه،فقد جری القلم بما هو کائن إلی یوم القیامة،فلو أنّ الخلق کلّهم جهدوا أن ینفعوک بشیء لم یکتب لک ما قدروا علیه،و لو جهدوا أن یضرّوک بشیء لم یکتبه اللّه علیک ما قدروا علیه،فإن استطعت أن تعمل للّه(عزّ و جلّ) بالرّضا فی الیقین فافعل،و إن لم تستطع فإنّ فی الصّبر علی ما تکره خیرا کثیرا، و إنّ النّصر مع الصّبر،و الفرج مع الکرب، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً [الانشراح(94):6].

یا أبا ذرّ،استغن بغناء اللّه یغنک اللّه.فقلت:و ما هو،یا رسول اللّه؟قال:غداء یوم و عشاء لیلة،فمن قنع بما رزقه اللّه فهو أغنی النّاس.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه(عزّ و جلّ) یقول:إنّی لست کل کلام الحکیم أتقبّل و لکن همّه و هواه فإن کان همّه و هواه فیما أحبّ و أرضی جعلت صمته حمدا لی و ذکرا و وقارا و إن لم یتکلّم.یا أبا ذرّ،إنّ اللّه (تبارک و تعالی)لا ینظر إلی صورکم و لا إلی أموالکم و لکن ینظر إلی قلوبکم و أعمالکم.یا أبا ذرّ،التّقوی التّقوی هاهنا التّقوی ها هنا و أشار إلی صدره.یا أبا ذرّ، أربع لا یصیبهنّ إلاّ مؤمن الصّمت و هو أوّل العبادة،و التّواضع للّه(سبحانه)و ذکر اللّه(تعالی)فی کلّ حالة،و قلّة الشّیء؛یعنی قلّة المال.یا أبا ذرّ،همّ بالحسنة؛و إن لم تعملها،لکیلا تکتب من الغافلین.یا أبا ذرّ،من ملک ما بین فخذیه و بین لحییه

ص:338

روزی اش او را در می یابد همچنان که مرگ او را در خواهد یافت.ای ابو ذر آیا سخنانی به تو نیاموزم تا خداوند تو را به سبب آن ها بهره مند گردند؟من عرض کردم.چرا ای رسول خدا.

فرمود:خدا را به یاد داشته باش تا خداوند تو را به یاد داشته باشد.خداوند را به یاد داشته باش تا او را پیشاپیش خود بیابی.در راحتی خودت را با خداوند آشنا کن تا او در سختی خودش را با تو آشنا کند.اگر چیزی می خواهی از خدا بخواه و اگر یاری می جویی از خدا بجوی،که آنچه تا روز قیامت خواهد شد به قلم آمده است.اگر همۀ آفریدگان بکوشند در چیزی که برایت نوشته نشده به تو سودی برسانند،نخواهند توانست و اگر در چیزی که خداوند برایت ننوشته است بکوشند که به تو زیانی برسانند باز هم نخواهند توانست.پس اگر توانستی که با خرسندی و یقین برای خدا کار کنی بکن و اگر نتوانستی در شکیبایی بر آنچه نمی پسندی نیز خیر فراوانی است.که پیروزی به همراه شکیبایی و گشایش به همراه گرفتاری است.«و بی گمان،با دشواری،آسانی همراه است».[انشراح(94):آیۀ 6]ای ابو ذر با غنای خداوند بی نیازی بجو تا خداوند بی نیازت کند.من عرض کردم:ای رسول خدا آن چیست؟فرمودند:

صبحانۀ روز و شام شب.هرکس به آنچه خداوند روزی اش کرده قناعت کند توانگرترین مردمان است.ای ابو ذر خداوند پاک و والا می فرماید:من همۀ سخنان حکیم را نمی پذیرم، بلکه به اندیشه و هوس انگیزه اش می نگرم.اگر اندیشه و انگیزه اش در چیزی باشد که من دوست دارم و می پسندم،سکوتش را سپاس و یاد خودم و متانت[او]قرار می دهم اگرچه خودش به سخن در نیاید.ای ابو ذر خداوند پاک و والا به چهره و مالتان نمی نگرد بلکه به دل و عملتان می نگرد.ای ابو ذر پرهیزکار را دریاب که جایگاهش این جا است.دو را رها کنید تا با هم آشتی کنند.ای ابو ذر!تقوی در اینجاست،تقوا در اینجاست-و حضرت اشاره به سینۀ مبارک خود کرد-.ای ابو ذر!چهار ویژگی است که جز مؤمن به آنها دست نمی یابد:خاموشی و آن اوّل عبادت به شمار می آید و فروتنی و خاکساری در پیشگاه خداوند متعال و به یاد خدا بودن در هر شرایطی و اندک چیزی-یعنی کمی مال و منال-.ای ابو ذر!قصد کار نیک کن هر چند موفّق به انجام آن نشوی ولی(چون نیّت کار خیر کرده ای)در شمار اهل غفلت قرار نمی گیری.ای ابو ذر!کسی که مراقب باشد و تسلّط یابد بر آنچه در میان ران های اوست-یعنی فرج خود-و آنچه در میان ریش او قرار گرفته-یعنی زبان خود-و آن دو را از حرام نگاه دارد وارد بهشت خواهد شد.

ص:339

دخل الجنّة.قلت:یا رسول اللّه،إنّا لنؤخذ بما تنطق به ألسنتنا؟قال:یا أبا ذرّ،و هل یکبّ النّاس علی مناخرهم فی النّار إلاّ حصائد ألسنتهم،إنّک لا تزال سالما ما سکتّ،فإذا تکلّمت کتب لک أو علیک.یا أبا ذرّ،إنّ الرّجل یتکلّم بالکلمة من رضوان اللّه(جلّ ثناؤه)فیکتب له بها رضوانه إلی یوم القیامة،یا أبا ذرّ،إنّ الرّجل یتکلّم بالکلمة فی المجلس لیضحکهم بها فیهوی فی جهنّم ما بین السّماء و الأرض.یا أبا ذرّ،ویل للّذی یحدّث فیکذب لیضحک القوم،ویل له،ویل له، ویل له،یا أبا ذرّ،من صمت نجا،فعلیک بالصّدق،و لا تخرجنّ من فیک کذبة أبدا.

قلت:یا رسول اللّه،فما توبة الرّجل الّذی یکذب متعمّدا؟فقال الاستغفار، و صلوات الخمس تغسل ذلک.یا أبا ذرّ،إیّاک و الغیبة،فإنّ الغیبة أشدّ من الزّنا.

قلت:یا رسول اللّه،و ما ذاک بأبی أنت و أمّی؟قال:لأنّ الرّجل یزنی فیتوب إلی اللّه فیتوب اللّه علیه،و الغیبة لا تغفر حتّی یغفرها صاحبها.یا أبا ذرّ،سباب المسلم فسوق،و قتاله کفر،و أکل لحمه من معاصی اللّه،و حرمة ماله کحرمة دمه.قلت:یا رسول اللّه،و ما الغیبة؟قال:ذکرک أخاک بما یکره.قلت:یا رسول اللّه،فإن کان فیه ذاک الّذی یذکر به.قال:اعلم أنّک إذا ذکرته بما هو فیه فقد اغتبته،و إذا ذکرته بما لیس فیه فقد بهتّه.یا أبا ذرّ،من ذبّ عن أخیه المؤمن الغیبة کان حقّا علی اللّه(عزّ و جلّ)أن یعتقه من النّار.یا أبا ذرّ،من اغتیب عنده أخوه المسلم و هو یستطیع نصره فنصره،نصره اللّه(عزّ و جلّ)فی الدّنیا و الآخرة فإن خذله و هو یستطیع

ص:340

ابو ذر پرسید:یا رسول اللّه،آیا دربارۀ آنچه بر زبان می آوریم مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای ابو ذر!مگر مردم را غیر از درو کرده های زبانهای ایشان بر روی آتش جهنم سرازیر می کند؟!تا زمانی که تو سکوت اختیار کرده ای در سلامتی همیشگی به سر می بری و همین که لب گشودی اگر سخن نیکی بر زبان راندی برای تو ثواب و پاداش نوشته می شود و اگر سخن زشتی گفتی بر تو گناه ثبت خواهد شد.ای ابو ذر!به درستی که شخصی در مجلس سخنانی می گوید تا اهل مجلس را بخنداند به خاطر همین کارش در طبقات جهنم که به اندازۀ فاصلۀ زمین و آسمان است فرو می رود.ای ابو ذر!وای بر کسی که سخن دروغ بر زبان آورد تا گروهی را بخنداند،وای بر چنین کسی!وای بر چنین کسی!

ای ابو ذر!هرکس خاموشی گزید نجات یافت؛پس راستگویی پیشه کن و هرگز از دهان خود دروغی صادر مکن.ابو ذر پرسید:یا رسول اللّه،توبۀ کسی که از روی عمد دروغ گوید چیست؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:استغفار کردن و نمازهای پنجگانه را خواندن این گناه را می شوید و پاک می سازد.ای ابو ذر!از غیبت بپرهیز که به طور قطع غیبت بدتر از زنا است.پرسیدم:پدر و مادرم فدایت،این چگونه قابل تصوّر است؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:برای اینکه زناکار توبه می کند،خداوند توبه اش را می پذیرد ولی اگر غیبت کننده توبه کند خداوند نمی پذیرد تا اینکه صاحب حق آن را حلال نماید.ای ابو ذر!دشنام دادن به مسلمان فسق و گناه است و با مسلمان جنگ کردن کفر به شمار می آید و گوشت مسلمان را خوردن(یعنی غیبت کردن او)معصیت کردن خداست و حرمت مال او مثل حرمت خون اوست.عرض کردم:ای پیامبر خدا،غیبت چیست؟برادر خود را طوری یاد کنی که خوشایندش نیست.گفتم:اگر آن عیب در آن شخص وجود داشته باشد چگونه است؟فرمود:اگر آن عیب در او باشد آن غیبت به شمار می آید و اگر چنین عیبی در او نباشد به طور قطع تهمت است.ای ابو ذر!هرکه از برادر مسلمان خود دفاع نماید و غیبت را از او دفع کند بر خداوند عزّتمند لازم است او را از آتش جهنم آزاد نماید.ای ابو ذر!کسی که در نزد او غیبت مسلمانی به میان می آید و او توانایی دفاع و یاری غیبت شونده را دارد و او را یاری می کند،خداوند عزّتمند در دنیا و آخرت او را یاری خواهد کرد و اگر توانایی یاری را دارد

ص:341

نصره خذله اللّه فی الدّنیا و الآخرة.یا أبا ذرّ،لا یدخل الجنّة قتّات.قلت:و ما القتّات؟قال:النّمّام.یا أبا ذرّ،صاحب النّمیمة لا یستریح من عذاب اللّه(عزّ و جلّ) فی الآخرة.یا أبا ذرّ،من کان ذا وجهین و لسانین فی الدّنیا،فهو ذو لسانین فی النّار.یا أبا ذرّ،المجالس بالأمانة،و إفشاءک سرّ أخیک خیانة فاجتنب ذلک، و اجتنب مجلس العشیرة.یا أبا ذرّ،تعرض أعمال أهل الدّنیا علی اللّه من الجمعة إلی الجمعة فی یوم الإثنین و الخمیس.یغفر لکلّ عبد مؤمن إلاّ عبدا کان بینه و بین أخیه شحناء،فیقال:اترکوا عمل هذین حتّی یصطلحا.یا أبا ذرّ،إیّاک و الهجران لأخیک المؤمن،فإنّ العمل لا یتقبّل مع الهجران.یا أبا ذرّ،من أحبّ أن یتمثّل له الرّجال قیاما فلیتبوّأ مقعده من النّار.یا أبا ذرّ،من مات و فی قلبه مثقال ذرّة من کبر،لم یجد رائحة الجنّة إلاّ أن یتوب قبل ذلک.فقال:یا رسول اللّه،إنّی لیعجبنی الجمال حتّی وددت أنّ علاقة سوطی و قبال نعلی حسن،فهل ترهب علی ذلک؟ فقال:کیف تجد قلبک؟قال:أجده عارفا للحقّ مطمئنّا إلیه.قال:لیس ذلک بالکبر و لکنّ الکبر،أن تترک الحقّ و تتجاوزه إلی غیره،و تنظر إلی النّاس فلا تری أحدا عرضه کعرضک و لا دمه کدمک.یا أبا ذرّ،أکثر من یدخل النّار المستکبرون،فقال رجل:و هل ینجو من الکبر أحد،یا رسول اللّه؟قال:نعم،من لبس الصّوف،و رکب الحمار،و حلب العنز،و جالس المساکین.یا أبا ذرّ،من حمل بضاعته،فقد برئ من الکبر؛یعنی ما یشتری من السّوق.یا أبا ذرّ،من جرّ ثوبه خیلاء،لم ینظر اللّه

ص:342

ولی یاری نکند،خداوند نیز در دنیا و آخرت او را یاری نخواهد کرد.

ای ابو ذر!قتّات داخل بهشت نمی شود.پرسیدم:قتّات کیست؟فرمود:سخن چین است.ای ابو ذر!سخن چین در آخرت از عذاب الهی راحتی نخواهد یافت.ای ابو ذر!هرکه در دنیا دو رو و دو زبان باشد پس در آتش جهنم نیز دو زبان خواهد بود.

ای ابو ذر!مجالس به امانت است(نباید سخنان مطرح شده در آنجا که احتمال ضرر به کسی را دارد در جایی نقل شود)و افشا کردن رازی که برادر مسلمان آن را با تو در میان گذاشته، خیانت است پس از این خیانت برحذر باشد و از مجلس خویشاوندان(که در آنجا غیبت و تهمت و سخن چینی می شود)دوری کن.ای ابو ذر!از جمعه تا جمعه،روزهای دوشنبه و پنج شنبه اعمال اهل دنیا به خداوند متعال تقدیم می شود و بندۀ مؤمن مورد مغفرت قرار می گیرد مگر بنده ای که بین او و برادرش کینه و کدورتی باشد.پس می گویند:عمل این دو مؤمن را واگذارید تا اینکه با هم آشتی نمایند و کدورت ها را دور ریزند.

؛زیرا با جدایی عمل پذیرفته نیست.ای ابو ذر هرکس دوست داشته باشد که مردم در برابرش بایستند درحالی که خودش نشسته است باید نشیمنگاهش را از آتش پر کند.ای ابو ذر هر کس بمیرد و به اندازۀ ذرّه ای،کبر در دلش باشد بوی بهشت را نمی یابد مگر اینکه پیش از آن توبه کرده باشد.مردی گفت:ای رسول خدا من زیبایی را دوست دارم.حتی دوست دارم بند تازیانه و کفشم زیبا باشند.آیا از این موضوع برایم بیمناک می شوی؟حضرت فرمودند:دلت چگونه است؟او گفت:دلم را عارف به حقّ و مطمئن به او می یابم.حضرت فرمودند:این کبر نیست.کبر این است که حق را ترک کنی و از حق به چیز دیگری درگذری و چنان به مردم بنگری که گویا آبروی هیچ کس همچون آبروی خودت و خون هیچ کس همچون خون خودت نیست.ای ابو ذر بیشتر کسانی که به دوزخ می روند فخرفروشان اند.مردی گفت:ای رسول خدا آیا کسی از کبر نجات می یابد؟حضرت فرمودند:بله با پشمینه پوشیدن و سوار شدن بر الاغ و دوشیدن بز و نشست و برخاست با بیچارگان.ای ابو ذر هرکس کالایش را خودش بردارد از کبر دور است.یعنی آنچه را از بازار می خرد.ای ابو ذر هرکس که جامه اش را با تکبر به دنبال بکشد خداوند والا تا روز قیامت به او نمی نگرد.

ص:343

(عزّ و جلّ)إلیه یوم القیامة.یا أبا ذرّ،إزرة المؤمن إلی أنصاف ساقیه،و لا جناح علیه فیما بینه و بین الکعبة.یا أبا ذرّ،من رفع ذیله،و خصف نعله،و عفّر وجهه،فقد برئ من الکبر.یا أبا ذرّ،من کان له قمیصان فلیلبس أحدهما و لیکن الآخر لأخیه.

یا أبا ذرّ،سیکون ناس من أمّتی یولدون فی النّعیم و یغذّون به،همّتهم ألوان الطّعام و الشّراب،و یمدحون بالقول،أولئک شرار أمّتی.یا أبا ذرّ،من ترک لبس الجمال، و هو یقدر علیه تواضعا للّه(عزّ و جلّ)کساه اللّه حلّة الکرامة.یا أبا ذرّ،طوبی لمن تواضع للّه(تعالی)فی غیر منقصة،و أذلّ نفسه فی غیر مسکنة،و أنفق مالا جمعه فی غیر معصیة،و رحم أهل الذّلّ و المسکنة،و خالط أهل الفقه و الحکمة؛طوبی لمن صلحت سریرته،و حسنت علانیته،و عزل عن النّاس شرّه؛طوبی لمن عمل بعلمه،و أنفق الفضل من ماله،و أمسک الفضل من قوله.یا أبا ذرّ،البس الخشن من اللّباس،و الصّفیق من الثّیاب،لئلاّ یجد الفخر فیک مسلکا.یا أبا ذرّ،یکون فی آخر الزّمان قوم یلبسون الصّوف فی صیفهم و شتائهم،یرون أنّ لهم الفضل بذلک علی غیرهم،أولئک یلعنهم ملائکة السّماوات و الأرض.یا أبا ذرّ،ألا أخبرک بأهل الجنّة،قلت:بلی یا رسول اللّه.قال:کلّ أشعث أغبر ذی طمرین لا یؤبه به لو أقسم علی اللّه لأبرّه.

1163-2- قال أبو ذرّ و دخلت یوما علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو فی المسجد جالس وحده،فاغتنمت وحدته فقال لی:یا أبا ذرّ،إنّ للمسجد تحیّة.قلت:و ما

ص:344

ای ابو ذر پوشش مؤمن تا نیمه های ساق است و عیبی ندارد جامه ای دیگر بپوشد که میان آنجا و قوزک پایش باشد.ای ابو ذر هرکس جامه اش را وصله بزند و کفشش را تعمیر کند و صورتش را خاک آلوده کند از کبر دور است.ای ابو ذر هرکس دو پیراهن داشته باشد باید یکی را بپوشد و دیگری را برای برادرش بگذارد.ای ابو ذر در امّتم مردمانی خواهند بود که در میان نعمتها به دنیا می آیند و از آنها می خورند.اندیشه شان خوراک و پوشاک رنگین است و به سخن گفتن ستایش می شوند.آنان بدترین مردمان امّتم هستند.ای ابو ذر هرکس با وجود توانایی بر زیبا پوشیدن به خاطر فروتنی برای خداوند آن را ترک کند،خداوند از زینت های بزرگواری او را می پوشاند.ای ابو ذر خوشا حال کسی که برای خدا فروتنی نماید نه اینکه از روی کمبود(دنیایی و دینی)فروتنی کند و ذلیل گرداند نفس خود را و این حالت به خاطر نیاز نباشد و اندوخته ای را که نه از گناه به دست آورده ببخشد و با بیچارگان مهرورزی کند و با اهل فقه و حکمت بیامیزد.خوشا کسی که درونش شایسته و بیرونش نیکو باشد و بدی اش را از مردم برکنار دارد.خوشا کسی که به علمش عمل کند و زیادی مالش را ببخشد و از زیاده گویی دریغ کند.ای ابو ذر جامه های زبر و ضخیم بپوش تا فخر در تو راهی نیابد.ای ابو ذر در آخر الزمان مردمانی در تابستان و زمستانشان پشمینه می پوشند درحالی که می پندارند به این سبب بر دیگران برترند.آنان کسانی هستند که فرشتگان آسمانها و زمین لعنتشان می کنند.ای ابو ذر آیا تو را از اهل بهشت خبر ندهم؟من عرض کردم:چرا ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله،فرمودند:هر ژولیدۀ خاک آلود ژنده پوشی که به او اعتنا نمی شود اگر برای چیزی به خداوند سوگند یاد کند،خداوند آن را ادا می کند.

1055-کلام نبی صلّی اللّه علیه و آله با ابو ذر در مسجد

[1163]2-ابو ذر-خدایش بیامرزد-گفت:روزی به نزد رسول خدا رفتم درحالی که به تنهایی در مسجد نشسته بود.فرصت تنهایی شان را غنیمت شمردم و حضرت فرمودند:ای ابو ذر همانا برای هر مسجد هدیه ای است.من عرض کردم:

ص:345

تحیّته؟قال:رکعتان ترکعهما.ثمّ التفتّ إلیه فقلت:یا رسول اللّه،إنّک أمرتنی بالصّلاة،فما الصّلاة،قال:خیر موضوع،فمن شاء أقلّ،و من شاء أکثر.قلت:یا رسول اللّه،أیّ الأعمال أحبّ إلی اللّه(عزّ و جلّ)؟قال:إیمان باللّه،ثمّ الجهاد فی سبیله.قلت:یا رسول اللّه،أیّ المؤمنین أکملهم إیمانا؟قال:أحسنهم خلقا.قلت:

و أیّ المؤمنین أفضل؟قال:من سلم المسلمون من یده و لسانه.قلت:و أیّ الهجرة أفضل؟قال:من هجر السّوء.قلت:فأیّ اللّیل أفضل؟قال:جوف اللّیل الغابر.

قلت:فأیّ الصّلاة أفضل؟قال:طول القنوت.قلت:فأیّ الصّدقة أفضل؟قال:جهد من مقلّ إلی فقیر فی سرّ.قلت:فما الصّوم؟قال:فرض مجز و عند اللّه أضعاف ذلک.قلت:فأیّ الزکاة أفضل؟قال:أعلاها ثمنا،و أنفسها عند أهلها.قلت:فأیّ الجهاد أفضل؟قال:من عقر جواده،و أهرق دمه.قلت:و أیّ آیة أنزلها اللّه علیک أعظم.قال:آیة الکرسیّ.قلت:یا رسول اللّه،فما کانت صحف إبراهیم علیه السّلام؟قال:

کانت أمثالا کلّها و کان فیها.أیّها الملک المسلّط المبتلی،إنّی لم أبعثک لتجمع الدّنیا بعضها إلی بعض،و لکن بعثتک لتردّ عنّی دعوة المظلوم،فإنّی لا أردّها و إن کانت من کافر او فاجر فجوره علی نفسه،و کان فیها أمثالّ و علی العاقل ما لم یکن مغلوبا علی عقله أن یکون له أربع ساعات ساعة یناجی فیها ربّه،(عزّ و جلّ) و ساعة یتفکّر فیما صنع اللّه(عزّ و جلّ)و ساعة یحاسب فیها نفسه فیما قدّم و أخّر، و ساعة یخلو فیها بحاجته من الحلال فی المطعم و المشرب،و علی العاقل أن لا

ص:346

ای رسول خدا هدیۀ به مسجد چیست؟فرمودند:دو رکعت نماز.سپس من گفتم:ای رسول خدا مرا به نماز فرمان دادی،اما نماز چیست؟فرمودند:کرداری نیکو است که هرکس خواهد کم کند و هرکه خواهد بیفزاید.گفتم:کدام کارها نزد خداوند محبوب تر است؟ فرمودند:ایمان به خدا و سپس جهاد در راه او.من عرض کردم:ای رسول خدا کدام یک از مؤمنان کامل ترین ایمان را دارند؟فرمودند:خوش اخلاق ترین شان.من عرض کردم:کدام مؤمن با فضیلت تر است؟فرمودند:هرکس که مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.من عرض کردم:هجرت چه کسی برتر است؟فرمودند:هرکس که از بدی دوری گزیند.من عرض کردم:کدام شب با فضیلت تر است؟فرمودند:میانۀ شب سپری شده.من عرض کردم:

کدام نماز با فضیلت تر است؟فرمودند:[نماز با]قنوت طولانی.من عرض کردم:کدام صدقه با فضیلت تر است؟فرمودند:کوشش نهان بینوا برای فقیر.من عرض کردم:کدام روزه با فضیلت تر است؟فرمودند:واجب به کفایت که نزد خداوند چندین برابر می شود.من عرض کردم:کدام زکات با فضیلت تر است؟فرمودند:بالا قیمت ترین و نفیس ترین شان.من عرض کردم:کدام جهاد برتر است؟فرمودند:جهاد کسی که پاهای اسبش قطع شده و خون خودش ریخته شده باشد.من عرض کردم:کدام آیه ای که خداوند بر تو نازل کرده،بزرگ تر است؟ فرمودند:آیة الکرسی.من گفتم:ای رسول خدا صحف ابراهیم چه بوده است؟فرمودند:همۀ آن مثل بود.و از جمله چنین بود:هان ای پادشاه چیره گر آزموده،من تو را برنیانگیختم که دنیا را گردآوری.بلکه تو را برانگیختم تا فریاد ستمدیده را از من بازداری؛زیرا من فریاد مظلوم را ردّ نمی کنم اگرچه از کافر یا گناهکاری باشد که به زیان خودش گناه کرده است.در آن مثالها و حکایتهایی است و بر خردمند است که تا بر عقلش چیره نشده است،ساعاتی داشته باشد:

ساعتی که با پروردگارش راز و نیاز کند و ساعتی که در سازه های خداوند بیاندیشد ساعتی که خودش را دربارۀ آنچه کرده و خواهد کرد به حساب بکشد و ساعتی که در آن نیازهای حلالش را از خوردن و نوشیدن برآورد و بر خردمند است که جز در سه موضوع کوچ کننده نباشد:

ص:347

یکون ظاعنا إلاّ فی ثلاث:تزوّد لمعاد،أو مرمّة لمعاش،أو لذّة فی غیر محرّم؛ و علی العاقل أن یکون بصیرا بزمانه،مقبلا علی شأنه،حافظا للسانه،فإنّ من حسب کلامه من عمله قلّ کلامه إلاّ فیما یعنیه،قلت:یا رسول اللّه،فما کانت صحف موسی علیه السّلام قال:کانت عبرا کلّها،و فیها:عجب لمن أیقن بالنّار لم یضحک، عجب لمن أیقن بالموت کیف یفرح،عجب لمن أبصر الدّنیا و تقلّبها بأهلها حالا بعد حال ثمّ هو یطمئنّ إلیها،عجب لمن أیقن بالحساب ثمّ لم یعمل!قلت:یا رسول اللّه،فهل فی الدّنیا،شیء ممّا کان فی صحف إبراهیم و موسی علیهما السّلام ممّا أنزل علیک؟قال:یا أبا ذرّ،اقرأ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی* وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی* بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا* وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقی* إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی* صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی [الاعلی(87):14-19]قلت:یا رسول اللّه،أوصنی.قال:

أوصیک بتقوی اللّه،فإنّه رأس امرک کلّه.فقلت:یا رسول اللّه،زدنی.قال:علیک بتلاوة القرآن،و ذکر اللّه فإنّه ذکر لک فی السّماء،و نور لک فی الأرض.قلت:یا رسول اللّه،زدنی.قال:علیک بالجهاد،فإنّه رهبانیّة أمّتی.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:علیک بالصّمت إلاّ من خیر فإنّه مطرد الشّیطان عنک،و عون لک علی أمور دینک.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:إیّاک و کثرة الضّحک،فإنّه یمیت القلب، و یذهب بنور الوجه.قلت:زدنی.قال:انظر إلی من هو تحتک،و لا تنظر إلی من هو فوقک،فإنّه أجدر أن لا تزدری نعمة اللّه علیک.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:

ص:348

توشه برگرفتن برای معاد یا برای معاش و یا لذتی در غیر حرام.و بر خردمند است که بینای به زمان خود،مشغول به کار خود و نگاهدارندۀ زبانش باشد؛زیرا هرکس که گفتارش را با کردارش بسنجد جز در آن چه به او مربوط است،سخن نمی گوید.من عرض کردم:ای رسول خدا صحف موسی علیه السّلام چیست؟فرمودند:همۀ آن پند بود و از جمله چنین آمده است:شگفتا از کسی که به دوزخ یقین دارد که برای چه می خندد.شگفتا بر کسی که به مرگ یقین دارد که چگونه می تواند شاد باشد شگفتا بر کسی که دنیا و دگرگونی آن به آنش دربارۀ اهلش را می بیند و سپس به آن اطمینان می کند.شگفتا بر کسی که به حساب رسی یقین دارد ولی عمل [نیکو]نمی کند.من عرض کردم:ای رسول خدا آیا در دنیا چیزی از آنچه در صحف ابراهیم و موسی علیهما السّلام بود بر شما نازل شده است؟فرمودند:ای ابو ذر این آیه ها را بخوان:«کسی که تزکیه کند مسلّما رستگار می شود و نام پروردگارش را به یاد آورد و نماز برپا دارد.ولی شما زندگی دنیا را ترجیح می دهید.درحالی که آخرت بهتر و پاینده تر است.این در کتاب پیشینیان گفته شده است در کتاب های ابراهیم و موسی»[اعلی(87):آیات 14 و 19]من گفتم:ای رسول خدا به من سفارشی بفرما فرمودند:تو را به پروای از خدا سفارش می کنم؛ زیرا آن در رأس همۀ کارها است.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:بر تو باد قرآن خواندن و یاد خداوند عزّتمند؛زیرا که آن یاد تو در آسمان و نورت در زمین است.

من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید فرمودند:بر تو باد جهاد؛زیرا جهاد رهبانیت امت من است.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:بر تو باد سکوت، مگر در نیکی؛زیرا سکوت،شیطان را از تو می راند و بر امور دینت یاوری می کند.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:از خندۀ بسیار پرهیز کن؛زیرا خندۀ بسیار دل را می میراند و نور چهره را می برد.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:

به کسانی که پایین تر از تو هستند نگاه کن نه به کسانی که بالاتر از تواند؛زیرا شایسته است که نعمت خداوند بر خودت را کوچک نشماری.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:

ص:349

صل قرابتک،و إن قطعوک،و أحبّ المساکین،و أکثر مجالستهم.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:قل الحقّ و إن کان مرّا.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:لا تخف فی اللّه لومة لائم.قلت:یا رسول اللّه زدنی.قال:یا أبا ذرّ،لیحجزک عن النّاس ما تعرف من نفسک،و لا تجد علیهم فیما تأتی.ثمّ قال:کفی بالرّجل عیبا أن یعرف من النّاس ما یجهل من نفسه،و یجد علیهم فیما یأتی.قال:ثمّ ضرب علی صدری، و قال:یا أبا ذرّ،لا عقل کالتّدبیر،و لا ورع کالکفّ،و لا حسب کحسن الخلق.

1164-3- عن جعفر بن محمّد،عن أبیه،محمّد بن علیّ،عن أبیه،علیّ بن الحسین،عن أبیه الحسین بن علیّ،عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه خلق العقل من نور مخزون مکنون،فی سابق علمه الّذی لم یطّلع علیه نبیّ مرسل و لا ملک مقرّب،فجعل العلم نفسه،و الفهم روحه، و الزّهد رأسه،و الحیاء عینیه،و الحکمة لسانه،و الرّأفة همّه،و الرّحمة قلبه،ثمّ حشاه و قوّاه بعشرة أشیاء:بالیقین و الإیمان،و التّصدیق،و السّکینة،و الإخلاص، و الرّفق،و العطیّة،و القناعة،و التّسلیم،و الشّکر.ثمّ قال(عزّ و جلّ):أدبر فأدبر.ثمّ قال له:أقبل فأقبل.ثمّ قال له:تکلّم.فقال:الحمد للّه الّذی لیس له ضدّ و لا ندّ،و لا شبه و لا شبیه،و لا کفو و لا عدیل،و لا مثل و لا مثیل،الّذی کلّ شیء لعظمته، خاضع ذلیل.فقال:الرّبّ(تبارک و تعالی)و عزّتی و جلالی،ما خلقت خلقا أحسن منک،و لا أطوع لی منک،و لا أرفع منک،و لا أشرف منک،و لا أعزّ منک،بک أوحّد،

ص:350

با خویشانت بپیوند اگرچه آنان از تو ببرند.بیچارگان را دوست داشته باش و بسیار با ایشان بنشین.عرض داشتم:ای رسول خدا بیفزا.فرمود:حقیقت را بگو اگرچه تلخ باشد.گفتم:ای پیامبر خدا بیفزا.فرمود:در راه خدا از ملامت هیچ ملامتگری نهراس.من عرض کردم:ای رسول خدا بیشتر بفرمایید.فرمودند:ای ابو ذر باید با آنچه از خودت می دانی از مردم دست بداری و در آنچه انجام می دهی بر آنان خشمگین نشوی.برای مرد همین عیب بس که در مردمان چیز ببیند که در خودش نمی بیند و در آنچه انجام می دهد بر آنان خشمگین شود.

پیامبر سپس بر سینۀ من زدند و فرمودند:ای ابو ذر!هیچ عقلی همچون تدبیر و هیچ تقوایی همچون خود نگهداری و هیچ ارزشی همچون خوش اخلاقی نیست.

1056-حدیث صادق علیه السّلام در مورد خلقت عقل

[1164]3-از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش از علی علیه السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا خداوند پاک و فرازمند عقل را از نور ذخیره و حفاظت شده آفرید،در علم پیشین خود که هیچ پیامبر و فرشتۀ مقرّبی بر آن آگاه نیست.آنگاه علم را جان او،فهم را روح، پارسایی را سر،شرم را چشم،حکمت را زبان،مهربانی را اندیشه و دلسوزی را قلب او قرار داد.سپس او را با ده چیز پر و تقویت کرد:یقین،ایمان،پذیرش،آرامش،اخلاص،مهربانی، هدیه،قناعت،تسلیم و شکر.سپس به او فرمود:پشت کن و او پشت کرد.سپس فرمود:پیش بیا و او پیش آمد.سپس فرمود:سخن بگو.و او گفت:سپاس خداوندی را است که ضدّ و ندّ [همتا]و همانند و مانند و هم طراز و معادل و هم اندازه و برابر ندارد.کسی که هرچیزی در برابر بزرگی اش فروتن و خوار است.در این هنگام پروردگار پاک و والا فرمود:«به عزّت و شکوهم سوگند آفریده ای نیکوتر از تو نیافریده ام.و نه فرمانبرتر و برتر و شریف تر و گرامی تر از تو به سبب تو است که من یکتا شمرده می شوم.

ص:351

و بک أحاسب،و بک أدعی،و بک أرتجی،و بک أتّقی،و بک أخاف،و بک أحذر،و بک الذّنب،و بک العقاب؛فخرّ العقل عند ذلک ساجدا،و کان فی سجوده ألف عام.فقال الرّبّ(تبارک و تعالی):بعد ذلک:ارفع رأسک،و سل تعط و اشفع تشفّع؛فرفع العقل رأسه فقال:إلهی،أسألک أن تشفّعنی فیمن جعلتنی فیه.فقال اللّه(جلّ جلاله) لملائکته:أشهدوا أنّی شفّعته فیمن خلقته فیه.

ص:352

و به سبب تو است که من حسابرسی می کنم.با تو خوانده می شوم و با تو به من امیدوار می شوند.با تو از من پروا می کنند و با تو از من می هراسند با تو از من حذر می کنند و گناه و عقاب به سبب تو است.در این هنگام عقل به سجده بر زمین افتاد و هزار سال در سجده بود.و پس از آن پروردگار پاک و والا فرمود:سر بلند کن و بخواه تا داده شوی و شفاعت کن تا پذیرفته شوی.و عقل سر بلند کرد و گفت:خداوندا از تو می خواهم که مرا شفاعت گر کسانی قرار دهی که در میانشان می گذاری.و خداوند پاک و والا به فرشتگانش فرمود:گواه باشید که من او را شفاعت گر کسانی قرار دادم که در میانشان آفریدم.

ص:353

[20] المجلس یوم الجمعة السادس و العشرین من المحرم سنة سبع و خمسین و أربعمائة فیه بقیّة أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1165-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطّوسیّ(قدّس اللّه روحه)،قال:أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن رجاء بن یحیی،عن حمدان،عن هارون بن مسلم،عن مسعدة بن زیاد،عن الصّادق،عن أبیه علیهم السّلام قال:قال أبو ذرّ رضی اللّه عنه:فی خطبته یا مبتغی العلم،لا تشغلک الدّنیا و لا أهل و لا مال عن نفسک أنت یوم تفارقهم کضیف بتّ فیهم ثمّ غدوت عنهم إلی غیرهم، الدّنیا و الآخرة کمنزل تحوّلت منه إلی غیره،و ما بین البعث و الموت إلاّ کنومة نمتها ثمّ استیقظت منها،یا جاهل تعلّم فإنّ قلبا لیس فیه شیء من العلم کالبیت الخراب الّذی لا عامر له.

1166-2- و عنه،قال:أخبرنا جماعة،من أبی المفضّل،عن محمّد بن القاسم بن

ص:354

20- جلسه بیستم

اشاره

جلسه روز جمعه

بیست و ششم محرّم سال چهارصد و پنجاه و هفت

که بقیّۀ احادیث ابو مفضّل محمّد بن عبد اللّه شیبانی در آن است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1057-خطبۀ ابو ذر

[1165]1-مسعدة بن زیاد ربعی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که پدرشان فرمودند:ابو ذر -خدایش از او خرسند باشد-در خطبه اش فرمودند:ای جویندۀ دانش،دنیا و خانواده و مال تو را از خودت باز ندارد.تو روزی که از آنان جدا می شوی،همچون میهمانی خواهی بود که در میان میزبانان خوابیده و سپس از نزدشان به سوی دیگران روانه می شود.این دنیا و آخرت همچون منزلهایی هستند که از یکی به دیگری می روی و میان برانگیخته شدن و مرگ جز یک خواب کوتاه فاصله نیست.می خوابی و سپس بیدار می شوی.ای نادان،علم بیاموز؛زیرا دلی که چیزی از علم در آن نباشد مانند خانۀ خرابی است که آبادگری ندارد.

ص:355

زکریّا،عن عبّاد بن یعقوب،عن عاصم بن حمید،عن یحیی بن القاسم-یعنی أبا بصیر-عن أبی جعفر علیه السّلام أنّه قال إنّ أبا ذرّ رضی اللّه عنه کان قال:یا باغی العلم،قدّم لمقامک بین یدی اللّه فإنّک مرتهن بعملک و کما تدین تدان،یا باغی العلم.صلّ قبل أن لا تقدر علی لیل و لا نهار تصلّی فیه،إنّما مثل الصّلاة لصاحبها کمثل رجل دخل علی ذی سلطان فأنصت له حتّی فرغ من حاجته،فکذلک المرء المسلم باذن اللّه (عزّ و جلّ)ما دام فی الصلاة،لم یزل اللّه ینظر إلیه حتّی یفرغ من صلاته.یا باغی العلم،تصدّق قبل أن لا تعطی شیئا و لا تمنعه،منه إنّما مثل الصّدقة لصاحبها مثل رجل طلبه قوم بدم فقال لهم:لا تقتلونی و اضربوا لی أجلا لأسعی فی رضاکم؛ کذلک المرء المسلم بإذن اللّه کلّما تصدّق بصدقة حلّ بها عقدة فی رقبته حتّی یتوفّی اللّه أقواما و هو عنهم راض،و من رضی اللّه عنه فقد أعتق من النّار.یا باغی العلم،إنّ هذا اللّسان مفتاح خیر و مفتاح شرّ،فاختم علی فمک کما تختم علی ذهبک و علی ورقک.یا باغی العلم،إنّ هذه الأمثال ضربها اللّه للنّاس و ما یعقلها إلاّ العالمون یا باغی العلم،کأنّ شیئا من الدّنیا لم یکن إلاّ عملا ینفع خیره أو یضرّ شرّه إلاّ ما رحم اللّه.یا باغی العلم،لا یشغلک أهل و لا مال عن نفسک،أنت یوم تفارقه کضیف بتّ عندهم ثمّ تحوّلت من عندهم إلی غیرهم،و الدّنیا و الآخرة کمنزل تحوّلت منه إلی غیره،و ما بین الموت و البعث إلاّ کنومة نمتها ثمّ استیقظت منها.

1167-3- و عنه،قال:أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أحمد بن عبد اللّه

ص:356

1058-موعظه از ابو ذر

[1166]2-یحیی بن قاسم-یعنی ابو بصیر-از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که ابو ذر-خدایش بیامرزد-گفته است:ای خواهان علم،برای ایستادنت در پیشگاه خداوند عزتمند چیزی بفرست؛زیرا تو در گرو عملت هستی و آنسان با تو رفتار می شود که رفتار می کنی.ای خواهان علم،نماز بگزار پیش از آنکه بر شب و روزی که در آن نماز بگزاری دست نیابی.

همانا حکایت نماز برای نمازگزار همچون حکایت مردی است که به نزد صاحب قدرتی می رود و او به مرد گوش فرا می دهد تا حاجتش را به اذن خدا بشنود.چنین است مرد مسلمان که تا وقتی در نماز است پیوسته خداوند عزّتمند به او می نگرد تا نمازش را به پایان برساند.

ای خواهان علم،صدقه بده پیش از آنکه نتوانی چیزی ببخشی هم اکنون که از آن بازداشته نشده ای.همانا حکایت صدقه برای صاحبش حکایت مردی است که گروهی قصد جانش را کرده اند و او به آنان گفته است:مرا نکشید و مهلتی بدهید تا در خشنودی تان بکوشم.به اذن خدا چنین است مرد مسلمان،که تا وقتی صدقه ای بدهد گرهی از گردنش می گشاید تا خداوند عزّتمند مردمانی را به جوار خود بخواند که از ایشان خرسند است و هرکس که خداوند عزّتمند از او خرسند باشد از دوزخ رها شده است.ای خواهان علم،همانا زبان کلید خیر و شرّ است.پس بر دهانت مهر بزن چنان که بر زر و سیمت مهر می زنی.ای آرزومند علم،همانا این مثلها را خداوند برای مردم زده است و آن را جز دانشمندان نمی فهمند.ای خواهان علم،گویا که دنیا چیزی جز عملی که خیرش بهره می دهد و شرّش زیان می رساند- مگر آنچه خدا رحم کند-نبوده است.ای آرزومند دانش!خانواده و مال تو را از خودت باز ندارد،تو روزی از آنها جدا می شوی.همچون میهمانی که در میان میزبانان خوابیده است و سپس از نزدشان به سوی دیگران روانه می شود.این دنیا و آخرت همچون منزلهایی هستند که تو از یکی به دیگری منتقل می شوی و میان مرگ و برانگیخته شدن فاصله ای جز یک خواب کوتاه نیست که به ناگاه از آن بیدار می شوی.

ص:357

بن محمّد بن عمّار الثّقفیّ،عن علیّ بن محمّد بن سلیمان،عن أبیه،عن محمّد بن جعفر بن محمّد قال:حدّثنا معتّب مولانا،قال:حدّثنی عمر بن علیّ بن الحسین، قال:سمعت محمّد بن أبی عبیدة بن محمّد بن عمّار بن یاسر یحدّث عن أبیه،عن جدّه محمّد بن عمّار بن یاسر،قال:سمعت أبا ذرّ جندب بن جنادة یقول:رأیت النبیّ صلّی اللّه علیه و اله أخذ بید علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال له:یا علیّ،أنت أخی و صفیّی و وصیّی و وزیری و أمینی،مکانک منّی فی حیاتی و بعد موتی کمکان هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ معی،من مات و هو یحبّک ختم اللّه(عزّ و جلّ)له بالأمن و الإیمان،و من مات و هو یبغضک لم یکن له فی الإسلام نصیب.

1168-4- و عنه،قال:أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،قال:حدّثنا الحسن بن علیّ بن زکریّا العاصمیّ،قال:حدّثنا أحمد بن عبید اللّه العدلیّ،قال:حدّثنا الرّبیع بن یسار،قال:حدّثنا الأعمش،عن سالم بن أبی الجعد،یرفعه إلی أبی ذرّ رضی اللّه عنه أنّ علیّا علیه السّلام و عثمان و طلحة و الزّبیر و عبد الرّحمن بن عوف و سعد بن أبی وقّاص، أمرهم عمر بن الخطّاب أن یدخلوا بیتا و یغلقوا علیهم بابه،و یتشاوروا فی أمرهم، و أجّلهم ثلاثة أیّام،فإن توافق خمسة علی قول واحد و أبی رجل منهم،قتل ذلک الرّجل،و إن توافق أربعة و أبی اثنان قتل الاثنان؛فلمّا توافقوا جمیعا علی رأی واحد،قال لهم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام إنّی أحبّ أن تسمعوا منّی ما أقول،فإن یکن حقّا فاقبلوه،و إن یکن باطلا فأنکروه.قالوا:قل.قال:أنشدکم باللّه.-أو قال:

ص:358

1059-حدیث منزلت

[1167]3-محمد بن عمّار بن یاسر گفته است:از ابو ذر جندب بن جناده شنیدم که گفت:پیامبر گرامی را دیدم که دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را گرفت و به او فرمود:ای علی تو برادر و دوست یکدل و جانشین و وزیر و امین من هستی.جایگاه تو نسبت به من در زندگانی و پس از مرگ همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است جز اینکه با من پیامبر دیگری نیست.هر کس درحالی که تو را دوست می دارد،بمیرد خداوند عزتمند او را با امنیت و ایمان به سرانجام می رساند و هرکس بمیرد و با تو دشمن باشد،برایش در اسلام بهره ای نخواهد بود.

1060-حدیث مناشدة فی السفینة از ابو ذر

[1168]4-سالم ابو جعد در حدیثی که سندش را به ابو ذر رسانده روایت کرده که:علی علیه السّلام و عثمان و طلحه و زبیر و عبد الرحمن بن عوف و سعد ابی وقّاص را عمر خطّاب فرمان داد تا در اتاقی درآیند و در ببندند و دربارۀ کارشان با هم به مشورت بپردازند.و سه روز به آنان فرصت داد که اگر پنج نفر بر یک سخن موافقت کردند و یک نفر مخالفت کرد،آن مرد کشته شود و اگر چهار نفر موافقت کردند و دو نفر مخالفت،آن دو نفر کشته شوند.تا وقتی که همگی بر یک نظر موافقت کنند.علی بن ابی طالب علیه السّلام به آنان فرمود:من دوست دارم آنچه را می گویم از من بشنوید تا اگر حق بود،بپذیرید و اگر باطل بود،انکارش کنید.آنان گفتند:بگو.او فرمود:شما را به خدایی سوگند می دهم که به درون شما آگاه است،

ص:359

أسألکم باللّه-الّذی یعلم سرائرکم،و یعلم صدقکم إن صدقتم،و یعلم کذبکم إن کذبتم،هل فیکم أحد آمن قبلی باللّه و رسوله و صلّی القبلتین قبلی؟قالوا:اللّهمّ لا.

قال:فهل فیکم من یقول اللّه(عزّ و جلّ): یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ [النساء(4):59]سوای؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد نصر أبوه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و کفّله،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد زیّن أخوه بجناحین فی الجنّة،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد وحّد اللّه قبلی،و لم یشرک باللّه شیئا؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد عمّه حمزة سیّد الشّهداء،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد زوجته سیّدة نساء أهل الجنّة،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد ابناه سیّدا شباب أهل الجنّة، غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد أعلم بناسخ القرآن و منسوخه و السّنّة منّی؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد سمّاه اللّه(عزّ و جلّ)فی عشر آیات من القرآن مؤمنا،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فهل فیکم أحد ناجی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عشر مرّات یقدّم بین یدی نجواه صدقة غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«من کنت مولاه فعلیّ مولاه،اللّهمّ وال من والاه،و عاد من عاداه،لیبلّغ الشّاهد الغائب ذلک»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم رجل قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأعطینّ الرّایة رجلا غدا یحبّ اللّه و رسوله،و یحبّه اللّه و رسوله، کرّارا غیر فرّار،لا یولّی الدّبر،یفتح اللّه علی یدیه»،و ذلک حیث رجع أبو بکر

ص:360

اگر راست بگویید راستی تان را می داند و اگر دروغ بگویید دروغتان را.آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به خدا و رسولش ایمان آورده و به دو قبله نماز گزارده باشد؟آنان گفتند:

البته که نه.او فرمود:و آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند عزّتمند بفرماید:«ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا فرمان برید و از این فرستاده و صاحبان امر از میان خودتان فرمان برید»[نساء(4):آیۀ 59]آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:و آیا در میان شما جز من کسی هست که پدرش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را یاری کرده و سرپرستی اش را به عهده گرفته باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:و آیا در میان شما جز من کسی هست که برادرش به دو بال بهشتی آراسته شده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:و آیا در میان شما کسی هست که پیش از من خدا را به یکتایی شناخته و هرگز شریکی برای خداوند نگرفته باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:و آیا در میان شما کسی جز من هست که عمویش،حمزه سرور شهیدان باشد؟ گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که همسرش سرور زنان اهل بهشت باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که دو فرزندش سرور جوانان اهل بهشت باشند؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی هست که به ناسخ و منسوخ قرآن و به سنت[پیامبر]آگاه تر از من باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند عزتمند او را در ده آیه از قرآن مؤمن نامیده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که ده بار با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نجوا کرده و برای هربار نجوای با ایشان صدقه ای داده باشد؟آنان گفتند:

نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«هرکه من مولای اویم این علی مولای او است.خداوندان یاورانش را یاری فرما و با دشمنانش دشمنی کن.حاضران این سخنان را به غائبان برسانند».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما مردی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در مورد او فرموده باشد:«فردا پرچم را به دست مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند.حمله کننده ای که نمی گریزد و پشت نمی کند و خداوند به دستان او می گشاید».

ص:361

و عمر منهزمین،فدعانی و أنا أرمد،فتفل فی عینی،و قال:«اللّهمّ أذهب عنه الحرّ و البرد»،فما وجدت بعدها حرّا و لا بردا یوذیانی،ثمّ أعطانی الرّایة،فخرجت بها، ففتح اللّه علی یدی خیبر،فقتلت مقاتلیهم و فیهم مرحب،و سبیت ذراریّهم،فهل کان ذلک غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله«اللّهمّ ائتنی بأحبّ الخلق إلیک و إلیّ،و أشدّهم لی و لک حبّا،یأکل معی من هذا الطّیر»،فأتیت فأکلت معه غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله«لتنتهنّ یا بنی ولیعة،أو لأبعثنّ علیکم رجلا کنفسی،و طاعته کطاعتی،و معصیته کمعصیتی، یعصاکم-أو یقصعکم-بالسّیف،غیری»؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«کذب من زعم أنّه یحبّنی و یبغض علیّا»غیری؟قالوا:لا.قال:

فهل فیکم من سلّم علیه فی ساعة واحدة ثلاثة آلاف من الملائکة و فیهم جبرئیل و میکائیل و إسرافیل،لیلة القلیب،لمّا جئت بالماء إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری؟ قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له جبرئیل علیه السّلام هذه هی المواساة،و ذلک یوم أحد،فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«إنّه منّی،و أنا منه»،فقال جبرئیل علیه السّلام:«و أنا منکما» غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد نودی به من السّماء:«لا سیف إلاّ ذو الفقار، و لا فتی إلاّ علیّ»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد من یقاتل النّاکثین و القاسطین و المارقین علی لسان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«إنّی قاتلت علی تنزیل القرآن،و ستقاتل أنت یا علیّ علی

ص:362

آن هنگام که ابو بکر و عمر شکست خورده بازگشتند و حضرت مرا که چشم درد داشتم خواند و به چشمانم آب دهان زد و فرمود:«خداوندا از او گرما و سرما را دور کن».-و من پس از آن گرما و سرمایی ندیدم که آزارم بدهند-سپس پرچم را به من دادند و من با آن به میدان رفتم و خداوند با دستان من خیبر را فتح کرد.آنگاه جنگجویانشان را که مرحب نیز در میانشان بود،کشتم و فرزندانشان را اسیر کردم.آیا کسی جز من چنین کرده است؟آنان گفتند:

نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در مورد او فرموده باشد:

«خداوندا اکنون محبوب ترین آفریدگان در نزد خودت و خودم و بسیار دوستدارترین شان نسبت به من و خودت را به سویم بفرست تا از این مرغ با من بخورد».که من آمدم و همراه ایشان از آن خوردم.آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«ای بنی ولیعه یا دست بر می دارید یا مردی همچون خودم را به سوی شما می فرستم که اطاعت از او اطاعت از من و نافرمانی از او نافرمانی از من است تا با عصا شما را بزند-یا به شمشیر شما را بکوبد-آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«کسی که می پندارد مرا دوست می دارد و با علی دشمنی می کند،دروغگو است؟»آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که وقتی در لیلة القلیب آب بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برد،در یک ساعت سه هزار نفر از فرشتگان که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل در میانشان بودند بر او سلام کنند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که جبرئیل درباره اش گفته باشد:«این همان بخشندگی [مواسات]است».همان که در روز احد رخ داد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:«او از من و من از اویم».و جبرئیل علیه السّلام گفت:«و من از هر دوی شما هستم».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که در آسمان صدایش زده باشند:«شمشیری جز ذو الفقار و جوانمردی جز علی نیست».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که بنابر فرمودۀ پیامبر با پیمان شکنان و ستمگران و از دین بیرون شدگان بجنگد.آنان گفتند:نه.

او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:«همانا من برای فرو فرستادن قرآن جنگیدم و تو برای تأویل آن خواهی جنگید».

ص:363

تأویله»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد غسّل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مع الملائکة المقرّبین بالرّوح و الرّیحان،تقلّبه لی الملائکة،و أنا أسمع قولهم،و هم یقولون:

استروا عورة نبیّکم سترکم اللّه غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم من کفّن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:و وضعه فی حفرته غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد بعث اللّه(عزّ و جلّ)إلیه بالتّعزیة حیث قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و فاطمة علیها السّلام تبکیه إذ سمعنا حسّا علی الباب،و قائلا یقول:نسمع صوته و لا نری شخصه یقول:«السّلام علیکم أهل البیت و رحمة اللّه و برکاته،ربّکم(عزّ و جلّ)یقرئکم السّلام،و یقول لکم:إنّ فی اللّه خلفا من کلّ مصیبة،و عزاء من کلّ هالک،و درکا من کلّ فوت،فتعزّوا بعزاء اللّه،و اعلموا أنّ أهل الأرض یموتون،و أهل السّماء لا یبقون،و السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته»،و أنا فی البیت و فاطمة و الحسن و الحسین أربعة لا خامس لنا إلاّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مسجّی بیننا،غیرنا؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد ردّت علیه الشّمس بعد ما غربت،أو کادت تغیب حتّی صلّی العصر فی وقتها غیری؟قالوا:

لا.قال:فهل فیکم أحد أمره رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن یأخذ براءة بعد ما انطلق أبو بکر بها فقبضها منه،فقال أبو بکر بعد ما رجع:«یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنزل فیّ شیء»فقال:

«إنّه لا یؤدّی عنّی إلاّ علیّ»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم من قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت منّی بمنزلة هارون من موسی غیر أنّه لا نبیّ بعدی،و لو کان بعدی نبیّ لکنته یا علیّ»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

ص:364

آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که همراه با فرشتگان مقرّب با روح و ریحان رسول خدا را غسل داده باشد،فرشتگان بدن او را برایم می گردانند و من سخنشان را می شنیدم که می گفتند:شرمگاه پیامبرتان را بپوشانید تا خداوند شما را بپوشاند؟» آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را کفن کرده و او را در مرقدش گذاشته باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی هست که آن هنگام که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وفات کرد و فاطمه علیها السّلام بر او می گریست آنگاه ندایی پنهان در پشت در شنیدیم و کسی که می گفت:که ما صدایش را می شنیدیم و خودش را نمی دیدیم:«سلام و رحمت و برکتهای خداوند بر شما اهل بیت.پروردگارتان به شما سلام می رساند و می فرماید:همانا در راه خدا برای هر مصیبت،جایگزین،برای هر میرنده،تسلیت و برای هر از دست دادنی،دست یافتنی هست.پس به تسلیت خداوند آرام باشید و بدانید که اهل زمین می میرند و اهل آسمان نمی مانند.و سلام و رحمت و برکتهای خداوند بر شما».و در آن خانه، من و فاطمه و حسن و حسین چهار تن بودیم و پنجمی جز رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نبود که کفن پوش شده در میانمان بود.آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که خورشید پس از غروبش یا نزدیک غروبش دوباره به آسمان بازگردد تا او نماز عصر را به هنگام بگزارد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرمان داده باشد سورۀ برائت را اعلام کند پس از آنکه ابو بکر آن را برده و سپس از او بازگرفته شده بود.و او پس از بازگشت به رسول خدا گفته بود:«ای رسول خدا آیا خداوند دربارۀ من چیزی نازل کرده است»که حضرت به او فرمودند:این کار جز به سبب علی انجام نمی گیرد.

آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:

ص:365

«إنّه لا یحبّک إلاّ مؤمن و لا یبغضک إلاّ کافر»غیری؟قالوا:لا.قال:أتعلمون أنّه أمر بسدّ أبوابکم و فتح بابی،فقلتم فی ذلک،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«ما أنا سددت أبوابکم،و لا أنا فتحت بابه،بل اللّه سدّ أبوابکم،و فتح بابه».قالوا:نعم.قال:

أتعلمون أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ناجانی یوم الطّائف دون النّاس،فأطال ذلک،فقال بعضکم:«یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّک قد انتجیت علیّا دوننا»،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«ما أنا انتجیته،بل اللّه(عزّ و جلّ)انتجاه».قالوا:نعم.قال:أتعلمون أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:

«الحقّ من بعدی مع علیّ،و علیّ مع الحقّ،یزول الحقّ معه حیثما زال؟».قالوا:

نعم.قال:فهل تعلمون أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:«إنّی تارک فیکم الثّقلین:کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی،و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض،و إنّکم لن تضلّوا ما اتّبعتموهما و استمسکتم بهما».قالوا:نعم.قال:فهل فیکم أحد و فی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بنفسه،و ردّ مکر المشرکین به و اضطجع فی مضجعه،و شری بذلک من اللّه نفسه، غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم حیث آخی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بین أصحابه أحد و کان له أخا غیری؟قالوا:لا.قال:فهل أحد ذکره اللّه(عزّ و جلّ)بما ذکرنی إذ قال: وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ* أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ [الواقعه(56):10]،غیری؟فهل سبقنی منکم أحد إلی اللّه و رسوله؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد آتی الزّکاة و هو راکع،و نزلت فیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ [المائدة(5):55]،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد برز

ص:366

«تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسایی.جز آنکه پس از من هیچ پیامبری نیست و اگر پس از من پیامبری بود ای علی آن پیامبر تو بودی؟»آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«هان که جز مؤمن تو را دوست نمی دارد و جز کافر با تو دشمنی نمی کند»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا می دانید که آن حضرت به بستن درهای شما و گشایش در من فرمان داد و چون شما اعتراض کردید،رسول خدا فرمود:«من نبودم که درهای شما را به مسجد بستم،من نبودم که در او را گشوده گذاشتم، بلکه این خداوند است که درهای شما را بست و در او را گشوده گذاشت»؟آنان گفتند:آری.

او فرمود:آیا می دانید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در روز طائف با من و نه مردمان دیگر به نجوا سخن گفت و آن را طولانی کرد و هنگامی که برخی از شما گفتند:«ای رسول خدا شما علی را بر ما ترجیح می دهید»رسول خدا فرمودند:«من نیستم که با او نجوا می کنم بلکه این خداوند عزتمند است که با او نجوا می کند؟»آنان گفتند:آری.او فرمود:آیا می دانید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:حق پس از من با علی است و علی نیز با حق است به هر سوی که علی بگراید حق نیز به همان سوی می گراید.گفتند:بله.او فرمود:آیا می دانید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:من در میان شد و دو گرانبها به جا می گذارم:کتاب خداوند و خاندانم را.و آنان از هم جدا نمی شوند تا در آن حوض به نزد من آیند.و شما تا از آن دو پیروی کنید و به آن دو چنگ بزنید،گمراه نمی شوید»؟آنان گفتند:آری.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که از رسول خدا با جان خودش حمایت کرده باشد؟مکر مشرکان را به جان خودش بازگردانده و در بستر پیامبر خوابیده و جانش را به خداوند فروخته باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که وقتی رسول خدا میان یارانش پیمان برادری بست،برادر او شده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند با آنچه مرا یاد کرده،او را یاد کرده باشد آنجا که فرمود:«و پیشگامان پیشرو،آنان مقرّبان اند»[واقعه(56):

آیات 10 و 11]آیا از شما کسی به سوی خدا و فرستاده اش پیشی گرفت؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که در حال رکوع صدقه داده باشد و درباره اش نازل شده باشد:«همانا راهبران شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آوردند.آنان که نماز می گزارند و در حال رکوع صدقه می دهند»[مائده(5):آیۀ 55]آنان گفتند:نه.

ص:367

لعمرو بن عبد ودّ حیث عبر خندقکم وحده،و دعا جمعکم إلی البراز فنکصتم عنه،و خرجت إلیه فقتلته،و فتّ اللّه بذلک فی أعضاد المشرکین؟و الأحزاب، غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بابه مفتوحا فی المسجد، یحلّ له ما یحلّ لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یحرم علیه ما یحرم علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری؟ قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد أنزل اللّه فیه آیة التّطهیر حیث یقول اللّه(تعالی): إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً [الاحزاب(33):33]، غیری و غیر زوجتی و ابنیّ؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

«أنا سیّد ولد آدم علیه السّلام و علیّ سیّد العرب»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«ما سألت اللّه(عزّ و جلّ)لی شیئا إلاّ سألت لک مثله؟»غیری؟ قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد کان صاحب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی المواطن کلّها، غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد ناول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبضة من تراب تحت قدمیه فرمی بها فی وجوه الکفّار فانهزموا،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قضی دین رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أنجز عداته،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد اشتاقت الملائکة إلی رؤیته،فاستأذنت اللّه(تعالی)فی زیارته،غیری؟قالوا:لا.

قال فهل فیکم أحد ورث سلاح رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أداته،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد استخلفه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی أهله،و جعل أمر أزواجه إلیه من بعده، غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد حمله رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی کتفه حتّی کسر

ص:368

او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که با عمرو بن عبدود روبه رو بشود؟هنگامی که او به تنهایی از خندقتان گذشت و همۀ شما را به مبارزه خواند و شما عقب رفتید و من به سویش رفتم و او را کشتم.و خداوند به همین سبب توان مشرکان و احزاب را پراکنده ساخت.آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در خانه او را به مسجد گشوده بگذارد.آنچه برای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله حلال بود برای او حلال باشد و آنچه بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله حرام بود بر او حرام باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من و همسر و فرزندانم هستند کسانی که خداوند آیۀ تطهیر را دربارۀ شان نازل کرده باشد،آنجا که می فرماید:«همانا خداوند می خواهد تا پلیدی را از شما خاندان بردارد و به راستی پاکیزۀ تان کند»[احزاب(33):آیۀ 33]آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا در مور او فرموده باشد:«من سرور فرزندان آدم و علی سرور عرب است»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:«هر آنچه از خداوند عزتمند برای خودم خواستم همانندش را برای تو خواستم»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که در همه جا همراه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بوده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مشتی از خاک زیر پای او را بردارد و به صورت کافران بپاشد و آنان شکست بخورند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که قرض های رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را پرداخته و وعده هایش را انجام داده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که فرشتگان به دیدنش مشتاق باشند و از خداوند فرازمند برای دیدارش اجازه بخواهند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که سلاح و وسائل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را به ارث برده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا او را جانشین خود در خاندانش کرده باشد و کار همسرانش را پس از خود به او واگذار کرده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا او را بر روی شانه اش بردارد

ص:369

الأصنام الّتی کانت علی الکعبة غیری؟قالوا:لا.قال فهل فیکم أحد اضطجع هو و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی لحاف واحد إذ کفّلنی،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت صاحب رایتی و لوائی فی الدّنیا و الآخرة»غیری؟ قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد کان أوّل داخل علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و آخر خارج من عنده و لا یحجب عنه،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم من نزلت فیه و فی زوجته و ولدیه وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً [الانسان(76):8]إلی سائر ما اقتصّ اللّه(تعالی)من ذکرنا فی هذه السّورة غیری.قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد نزلت فیه هذه الآیة: أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ [التوبه(19):19]غیری؟قالوا:لا.

قال:فهل فیکم أحد أنزل اللّه(تعالی)فیه أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ.. [السجدة(32):18]إلی آخر ما اقتصّ اللّه(تعالی)من خبر المؤمنین، غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد أنزل اللّه فیه و فی زوجته و ولدیه آیة المباهلة،و جعل اللّه(عزّ و جلّ)نفسه نفس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری.قالوا:اللّهمّ لا.

قال:فهل فیکم أحد نزلت فیه هذه الآیة: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ [طه(20):25]لمّا وقیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لیلة الفراش،غیری؟قالوا:لا.

قال:فهل فیکم أحد سقی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من المهراس لمّا اشتدّ ظمآن و أحجم عن ذلک أصحابه،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«اللّهمّ

ص:370

تا بت هایی را که بر روی کعبه بود،بشکند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که با رسول خدا در یک لحاف خوابیده باشد وقتی که سرپرستی مرا به عهده گرفت؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو علمدار و پرچمدار من در دنیا و آخرت هستی».آنان گفتند:نه او فرمود:آیا در میان شما کسی هست که نخستین آینده به نزد رسول خدا و واپسین رونده از نزد ایشان باشد تا از او دور نماند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که دربارۀ او و همسر و دو فرزندش این آیه که«غذا را با اینکه دوست دارند به فقیر و یتیم و اسیر می دهند»[انسان(76):آیۀ 8]نازل شده باشد.و دیگر چیزهایی که خداوند والا در این سوره از ما حکایت کرده است؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که درباره اش این آیه نازل شده باشد:«آیا آب رساندن به حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را با عمل کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد می کند برابر می گیرید؟ این نزد خدا برابر نیست...»[توبه(9):آیۀ 19]و«آیا مؤمن مانند فاسق است،هرگز برابر نیستید»[سجده(32):آیۀ 18]و دیگر آیه هایی که خداوند از حال مؤمنان حکایت کرده است؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی هست که خداوند دربارۀ او و همسر و دو فرزندش آیۀ مباهله را نازل کرده باشد و خداوند عزتمند جان او را به جان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله قرار داده باشد؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که وقتی در لیلة المبیت از رسول خدا حمایت کردم این آیه درباره ام نازل شد:«برخی از مردم در جستجوی خشنودی خدا جانشان را می فروشند»[بقره(2):آیۀ 207]آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که به رسول خدا از چشمۀ مهراس[بر کوه احد] آب نوشانده باشد،وقتی که ایشان بسیار تشنه بود و اصحابش از رفتن به آن می ترسیدند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا دربارۀ او فرموده باشد:

ص:371

إنّی أقول کما قال عبدک موسی رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی* وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی* یَفْقَهُوا قَوْلِی* وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی* هارُونَ أَخِی* اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی. إلی آخر دعوة موسی علیه السّلام إلاّ النّبوّة،غیری؟قالوا:لا.

قال:فهل فیکم أحد هو أدنی الخلائق برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم القیامة،و أقرب إلیه منّی، کما أخبرکم بذلک(صلوات اللّه علیه و آله)،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«إنّ من شیعتک رجلا یدخل فی شفاعته الجنّة مثل ربیعة و مضر»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت و شیعتک هم الفائزون،تردون یوم القیامة رواء مرویّین و یرد عدوّکم ظماء مظمئین»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«من أحبّ هذه الشّعرات فقد أحبّنی،و من أحبّنی فقد أحبّ اللّه(تعالی)،و من أبغضها و آذاها فقد أبغضنی و آذانی،و من آذانی فقد آذی اللّه(تعالی)،و من آذی اللّه(تعالی)لعنه اللّه و أعدّ له جهنّم و ساءت مصیرا».فقال أصحابه:«و ما شعراتک هذه،یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟»قال:«علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت یعسوب المؤمنین،و المال یعسوب الظّالمین،و أنت الصّدّیق الأکبر،و الفاروق الأعظم،الّذی یفرّق بین الحقّ و الباطل»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد طرح علیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثوبه و أنا تحت الثّوب و فاطمة و الحسن و الحسین،ثمّ قال:«اللّهمّ أنا و أهل بیتی هؤلاء،

ص:372

«خدایا من همان را می گویم که موسی گفت:«پروردگارا سینه ام را برایم گشاده کن و کارم را آسان کن و از زبانم گره بگشا تا سخنانم را دریابند.و برایم وزیری از خاندانم قرار بده.

همچون برادرم هارون.تا با او به من پشت گرمی بدهی»[طه(20):آیات 25 تا 131]تا پایان آنچه موسی خواسته بود،جز پیامبری را؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که در روز قیامت به رسول خدا نزدیک تر باشد.چنان که خود آن حضرت به شما فرموده است:آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:«همانا از شیعیان تو مردی است که به اندازۀ دو قبیلۀ ربیعه و مضر با شفاعت او وارد بهشت می شوند»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو و شیعیان تو همان رستگارانند.در روز قیامت آنان سیراب و شاداب و دشمنانت تشنه و پژمرده می آیند».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:«هرکس شعرات را دوست داشته باشد،مرا دوست می دارد و هرکس مرا دوست داشته باشد،خداوند والا مقام را دوست می دارد و هرکس شعرات را دشمن بدارد و آزارشان کند مرا دشمن داشته و آزارم کرده است و هرکس مرا آزار کند خداوند را آزرده است و هرکس خداوند را بیازارد،خداوند او را لعنت کرده و دوزخ را برایش فراهم می کند و این بد پایانه ای است»اصحابش گفتند:«شعرات شما چه کسانی اند؟حضرت فرمودند:علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی است که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو سرور مؤمنان و مال سرور ستمگران است.تو راستگوی بزرگ و جداکنندۀ اعظم هستی،کسی که میان حق و باطل را جدا می کند».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله عبایش را بر روی او کشیده باشد و حال آنکه من و فاطمه و حسن و حسین[علیهم السّلام]زیر آن عبا بودیم.

ص:373

إلیک لا إلی النّار»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالجحفة بالشّجیرات من خمّ:«من أطاعک فقد أطاعنی،و من أطاعنی فقد أطاع اللّه،و من عصاک فقد عصانی،و من عصانی فقد عصی اللّه(تعالی)غیری؟قالوا:

لا.قال:فهل فیکم أحد کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بینه و بین زوجته،و جلس بین رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و زوجته،قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا ستر دونک یا علیّ»غیری؟قالوا:لا.

قال:فهل فیکم أحد احتمل باب خیبر یوم فتحت حصنها،ثمّ مشی به ساعة ثمّ ألقاه،فعالجه بعد ذلک أربعون رجلا فلم یقلّوه من الأرض،غیری؟قالوا:لا.قال:

فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت معی فی قصری،و منزلک تجاه منزلی فی الجنّة»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت أولی النّاس بأمّتی من بعدی،و الی اللّه من والاک،و عادی اللّه من عاداک،و قاتل اللّه من قاتلک بعدی»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد صلّی مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبل النّاس سبع سنین شهرا،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«إنّک عن یمین العرش یا علیّ یوم القیامة،یکسوک اللّه(عزّ و جلّ)بردین:

أحدهما أحمر و الآخر أخضر»،غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد أطعمه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من فاکهة الجنّة لمّا هبط بها جبرئیل علیه السّلام و قال:«لا ینبغی أن یأکله فی الدّنیا إلاّ نبیّ أو وصیّ نبیّ»غیری؟قالوا:لا.قال فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت أقومهم بأمر اللّه،و أوفاهم بعهد اللّه،و أعلمهم بالقضیّة،و أقسمهم

ص:374

او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در کنار درختچه های سرزمین خمّ به او گفته باشد:«هرکس از تو فرمان ببرد از من فرمان برده و هرکس از من فرمان ببرد خدا را فرمانبری کرده است و هرکس از تو نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده و هرکس از من نافرمانی کند،خداوند والا را نافرمانی کرده است»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی هست که رسول خدا میان او و همسرش باشد و او میان رسول خدا و همسرش نشسته باشد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او بگوید:«ای علی در برابر تو پرده ای نیست».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما کسی جز من هست که روز فتح خیبر در آن را برداشته و ساعتی آن را به دوش بکشد و سپس بر زمین اندازد و پس از آن چهل مرد بکوشند تا آن را از زمین بردارند و نتوانند؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو در قصر من و با من هستی و منزلگاه تو در بهشت رو به روی منزلگاه من است»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرموده باشد:«تو پس از من سزاوارترین مردمان به امتم هستی.هرکس با تو دوست باشد با خداوند دوست شده است و هرکس با تو دشمنی کند با خداوند دشمنی کرده است و خدا بستیزد با کسی که پس از من با تو بجنگد».آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«ای علی در روز قیامت تو از جانب راست عرش می آیی و خداوند عزتمند دو برد بر تو می پوشاند:یکی سرخ و دیگری سبز»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از میوه های بهشت به او خورانده باشد،از میوه هایی که جبرئیل علیه السّلام فرود آورده و گفته بود:

«سزاوار نیست از این میوه ها در دنیا کسی جز پیامبر یا وصی پیامبر بخورد؟»آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:تو پایدارترین مردم به فرمان خدا،وفادارترین شان به پیمان خدا،داناترین شان به قضاوت،تقسیم کننده به

ص:375

بالسّویّة،و أرأفهم بالرّعیّة»غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت قسیم النّار،تخرج منها من آمن و أقرّ،و تدع فیها من کفر»غیری؟ قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد قال للعین و قد غاضت:«انفجری»فانفجرت، فشرب منها القوم،و أقبل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و المسلمون معه فشرب و شربوا و شربت خیلهم و ملئوا روایاهم غیری؟قالوا:لا.قال:فهل فیکم أحد أعطاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حنوطا من حنوط الجنّة،فقال:«اقسم هذا أثلاثا:ثلثا لی حنّطنی به،و ثلثا لابنتی، و ثلثا لک»غیری؟قالوا:لا.قال:فما زال یناشدهم و یذکرهم ما أکرمه اللّه تعالی و أنعم علیه به،حتّی قام قائم الظّهیرة و دنت الصّلاة،ثمّ أقبل علیهم و قال أمّا إذا أقررتم علی أنفسکم،و بان لکم من سببی الّذی ذکرت،فعلیکم بتقوی اللّه وحده، و أنهاکم عن سخط اللّه،فلا تعرّضوا له و لا تضیّعوا أمری،و ردّوا الحقّ إلی أهله، و اتّبعوا سنّة نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله و سنّتی من بعده،فإنّکم إن خالفتمونی خالفتم نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله فقد سمع ذلک منه جمیعکم،و سلّموها إلی من هو لها أهل و هی له أهل،أما و اللّه ما أنا بالرّاغب فی دنیاکم،و لا قلت ما قلت لکم افتخارا و لا تزکیة لنفسی،و لکن حدّثت بنعمة ربّی،و أخذت علیکم بالحجّة؛ثمّ نهض إلی الصّلاة.قال:فتآمر القوم فیما بینهم و تشاوروا،فقالوا:قد فضّل اللّه علیّ بن أبی طالب بما ذکر لکم، و لکنّه رجل لا یفضّل أحدا علی أحد،و یجعلکم و موالیکم سواء،و إن ولّیتموه إیّاها ساوی بین أسودکم و أبیضکم،و لو وضع السّیف علی أعناقکم،و لکن ولّوها

ص:376

برابری و مهربان ترین شان به مردم هستی»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو تقسیم کنندۀ دوزخی و تو هرکس را که ایمان آورده و اقرار کرده باشد از دوزخ بیرون می آوری و هرکس را که کفر ورزیده باشد در آن رها می کنی؟»آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که به چشمۀ فرو رفته بگوید:لبریز شو و چشمه لبریز شود و مردمی از آن بخورند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و مسلمانان همراه ایشان بیایند و از آن آب بنوشند و اسبانشان هم بنوشند و مشک هاشان را پر کنند»؟آنان گفتند:نه.او فرمود:آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا از حنوط بهشت به او داده و فرموده باشد:«این را سه بخش کن:با یک بخش مرا حنوط کن،بخش دیگر را برای دخترم نگه دار و بخش سوم برای خودت باشد»؟آنان گفتند:نه.و او پیوسته آنان را سوگند داد و کرامتها و نعمتهای خداوند بر خودش را بیان کرد تا نیمروز فرا رسید و وقت نماز شد.سپس حضرت به آنان رو کرد و فرمود:اکنون که اعتراف کردید و انگیزۀ من برایتان روشن شد،پروای خداوند یکتا را به شما سفارش می کنم.شما را از خشم خداوند بر حذر می دارم.پس روی برنتابید و کار مرا تباه نکنید و حق را به صاحبانش بدهید و از شیوۀ پیامبرتان صلّی اللّه علیه و اله و شیوۀ من پس از او پیروی کنید،چرا که اگر با من مخالفت کنید،با پیامبرتان مخالفت کرده اید.که همگی شما حق را از ایشان شنیده اید.پس آن را به کسی تسلیم کنید که سزاوار این امر است و این امر سزاوار او است.هان به خدا سوگند من به دنیای شما میلی ندارم و آنچه را به شما گفتم برای فخرفروشی و ستایش از خود نبود،بلکه نعمتهای پروردگارم را بیان کرده و حجت را بر شما تمام کردم،سپس به نماز برخاست.در این هنگام آن گروه با یکدیگر رایزنی کرده و گفتند:همانا خداوند علی بن ابی طالب را به سبب آنچه برای شما بیان کرد،فضیلت داده است ولی او مردی است که کسی را بر کسی دیگر ترجیح نمی دهد و شما و غلامانتان را مساوی قرار می دهد.اگر او را سرپرست خلافت قرار دهید میان سیاه و سپیدتان یکسان برخورد می کند اگرچه با نهادن شمشیر بر گردنهاتان باشد.

ص:377

عثمان،فهو أقدمکم میلا،ألینکم عریکة،و أجدر أن یتّبع مسرّتکم، وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. [البقره(2):218].

1169-5- و عنه،قال أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،قال حدّثنا حسن بن محمّد بن شعبة الأنصاریّ،و محمّد بن جعفر بن رمیس الهبیریّ بالقصر،و علیّ بن محمّد بن الحسن بن کاس النّخعیّ بالرّملة،و أحمد بن محمّد بن سعید الهمدانیّ، جمیعا،عن أحمد بن یحیی بن زکریّا الأزدیّ الصّوفیّ،عن عمرو بن حمّاد بن طلحة القنّاد،عن إسحاق بن إبراهیم الأزدیّ،عن معروف بن خرّبوز و زیاد بن المنذر و سعید بن محمّد الأسدیّ،عن أبی الطّفیل عامر بن واثلة الکنانیّ،قال:لمّا احتضر عمر بن الخطّاب،جعلها شوری بین ستّة:بین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و عثمان بن عفّان،و طلحة،و الزّبیر،و سعد بن أبی وقّاص،و عبد الرّحمن بن عوف؛و عبد اللّه بن عمر فیمن یشاور و لا یولّی.قال أبو الطّفیل:فلمّا اجتمعوا أجلسونی علی الباب،أردّ عنهم النّاس،فقال علیّ علیه السّلام إنّکم قد اجتمعتم لما اجتمعتم له،فأنصتوا فأتکلّم فإن قلت حقّا صدّقتمونی،و إن قلت باطلا ردّوا علیّ و لا تهابونی،إنّما أنا رجل کأحدکم،أنشدکم باللّه،هل فیکم أحد له مثل ابن عمّی صلّی اللّه علیه و اله،و أقرب إلیه رحما منّی؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد مثل عمّی حمزة أسد اللّه و أسد رسوله.قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد له أخ مثل أخی جعفر ذی الجناحین مضرّج بالدّماء الطّیّار فی الجنّة؟

ص:378

پس عثمان را سرپرست خلافت کنید که او راغب ترین شما به این امر و نرمخوترین شما در حکمرانی و به دنباله روی از خشنودی شما لایق تر است و خدا آمرزندۀ مهربان است.

1061-حدیث مناشدة فی السفینة از ابی طفیل

[1169]5-ابو طفیل عامر به واثلۀ کنانی روایت کرده که چون عمر خطّاب به حال مرگ افتاد شورایی میان شش نفر تشکیل داد:علی بن ابی طالب علیه السّلام،عثمان بن عفّان،طلحه،زبیر،سعد ابی وقاص و عبد الرحمن بن عوف.و عبد اللّه بن عمر را طرف مشورت نهاد و نه صاحب رأی.

ابو طفیل می گوید:چون آنان گرد آمدند مرا بر در نشاندند تا مردم را از ایشان بازدارم.آنگاه علی علیه السّلام فرمود:اکنون که برای این موضوع گرد آمده اید گوش بسپارید تا من سخن بگویم.اگر حقیقت را گفتم تصدیقم کنید و اگر باطل گفتم به خودم بازگردانید و از من بیمناک نشوید که من مردی مانند یکی از شما هستم.شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که مانند من پسر عمویی داشته باشد و از من به او نزدیکتر باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که برادری همچون برادرم جعفر داشته باشد که صاحب دو بال خونین است و در بهشت پرواز می کند؟

ص:379

قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد له زوجة مثل زوجتی فاطمة بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سیّدة نساء عالمها فی الجنّة؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد صلّی القبلتین مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبلی.قالوا:اللّهمّ لا.قال:

فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد له سهمان فی کتاب اللّه فی الخاصّ و العامّ،غیری؟ قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بابه مفتوحا یحلّ له ما یحلّ لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یحرم علیه ما یحرم علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری؟ قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم رجل ناجی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عشر مرّات،یقدّم بین یدی نجواه صدقة،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما قال فی غزاة تبوک:«إنّما أنت منّی بمنزلة هارون من موسی غیر أنّه لا نبیّ بعدی»غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مقالته یوم غدیر خمّ:«من کنت مولاه فعلیّ مولاه،اللّهمّ وال من والاه،و عاد من عاداه»غیری؟قالوا:«اللّهمّ لا».قال:

فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد وصّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی أهله و ماله،غیری؟قالوا:

اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد قتل المشرکین کقتلی؟قالوا:اللّهمّ لا.

قال:فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد غسّل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:

فأنشدکم باللّه،هل فیکم أحد أقرب عهدا برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله منّی.قالوا:اللّهمّ لا.قال:

فأنشدکم باللّه،هل فیکم من نزل فی حفرة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.

ص:380

آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که همسری مانند همسر من داشته باشد که دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سرور زنان عالم در بهشت است؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به همراه رسول خدا به دو قبله نماز گزارده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که در کتاب خداوند در خاص و عام آن بهره داشته باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در خانه اش به مسجد را گشاده گذاشته باشد،آنچه برای رسول خدا حلال و حرام بود برای حلال و حرام باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من مردی هست که ده مرتبه با رسول خدا نجوا کرده و برای هر نجوایش صدقه ای داده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آنچه را در جنگ تبوک فرمود به او فرموده باشد:«همانا تو نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه پس از من هیچ پیامبری نیست؟»آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که پیامبر در سخنان روز غدیر خم به او فرموده باشد:«هرکه من مولای اویم این علی مولای اوست.خداوندا دوست کسی باش که با او دوست است و دشمن کسی باش که با او دشمن است»؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا او را وصی خودش در خاندان و مالش قرار داده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند در میان شما کسی هست که همچون من مشرکان را کشته باشد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را غسل بدهد؟آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که به رسول خدا از من داناتر باشد؟آنان گفتند:

البته که نه.او فرمود:شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که در قبر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وارد شده باشد؟آنان گفتند:البته که نه.

ص:381

قال:فاصنعوا ما أنتم صانعون.فقال طلحة و الزّبیر عند ذلک:نصیبنا منها لک یا علیّ،فقال عبد الرّحمن بن عوف:قلّدونی هذا الأمر علی أن أجعلها لأحدکم.

قالوا:قد فعلنا.فقال عبد الرّحمن،هلمّ یدک یا علیّ تأخذها بما فیها،علی أن تسیر فینا بسیرة أبی بکر و عمر.فقال علیه السّلام:آخذها بما فیها،علی أن أسیر فیکم بکتاب اللّه و سنّة نبیّه صلّی اللّه علیه و اله جهدی،فخلّی عن ید علیّ،و قال:هلمّ یدک یا عثمان خذها بما فیها،علی أن تسیر فینا بسیرة أبی بکر و عمر.فقال:نعم؛ثمّ تفرّقوا.

1170-6- و روی أبو رافع مولی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عن أمیر المؤمنین علیه السّلام حدیث المناشدة.و عنه،قال:أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد بن جعفر العلویّ الحسنیّ،و أبی عبد اللّه محمّد بن أحمد بن المؤمّل الصّیرفیّ،قالا:حدّثنا محمّد بن علیّ بن خلف العطّار،عن أحمد بن جعفر بن عبد اللّه بن محمّد بن ربیعة بن عجلان،عن معاویة بن عبد اللّه،عن عبید اللّه بن أبی رافع،عن أبیه،عن جدّه أبی رافع،قال:لمّا اجتمع أصحاب الشّوری و هم ستّة نفر منهم:علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و عثمان،و طلحة،و الزّبیر،و سعد بن مالک،و عبد الرّحمن بن عوف،أقبل علیهم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فقال أنشدکم باللّه أیّها النّفر، هل فیکم من أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«منزلتک منّی یا علیّ منزلة هارون من موسی»أتعلمون قال ذلک لأحد،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:أیّها النّفر،هل فیکم من أحد له سهمان:سهم فی الخاصّ،و سهم فی العامّ،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.و ذکر الحدیث نحوه.

ص:382

او فرمود:پس آن کاری را بکنید که می خواهید.طلحه و زبیر در این هنگام گفتند:ای علی بهرۀ ما از شورا برای تو است.عبد الرحمان بن عوف گفت:این کار را به من بسپارید تا آن را برای یکی از شما قرار دهم.آنان گفتند:چنین باشد.عبد الرحمان گفت:ای علی دستت را پیش آر تا تو خلیفۀ ما باشی بنابراین که در میان ما به روش ابو بکر و عمر عمل کنی.ایشان فرمود:

خلافت را به دست می گیرم بر این اساس که بکوشم تا در میان شما با کتاب خداوند و سنت پیامبرش عمل کنم.عبد الرحمان دستش را از دست علی علیه السّلام کشید و گفت:ای عثمان دستت را پیش آر و خلافت را به دست بگیر بنابراین که در میان ما به روش ابو بکر و عمر عمل کنی.او گفت:باشد.سپس همگی پراکنده شدند.

1062-حدیث مناشدة فی السفینة از ابی رافع

[1170]6-ابو رافع غلام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله،حدیث سوگند دادن را از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده و گفته است:وقتی اصحاب شورا گرد آمدند،آنان شش نفر بودند:علی بن ابی طالب علیه السّلام، عثمان،زبیر،طلحه،سعد بن مالک و عبد الرحمان بن عوف.علی بن ابی طالب علیه السّلام به ایشان رو کرد و فرمود:ای جماعت شما را به خدا سوگند آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«جایگاه تو نسبت به من همچون جایگاه هارون نسبت به موسی است».آیا گمان می کنید این را جز به من فرمودند:آنان گفتند:البته که نه.او فرمود:ای جماعت آیا در میان شما جز من کسی هست که[در قرآن]دو بهره داشته باشد:بهره ای در خاص و بهره ای در عام؟آنان گفتند:البته که نه.و باقی حدیث را همچون روایت فوق ذکر کرده است.

ص:383

1171-7- طریق أبی الأسود الدّؤلیّ عن أمیر المؤمنین علیه السّلام.و عنه،قال:أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن أبی طالب محمّد بن أحمد بن أبی مشعر السّلمیّ الحرّانیّ بحرّان،عن أحمد بن أسود أبی علیّ الحنفیّ القاضی،عن عبید اللّه بن محمّد بن حفص التّیمیّ،عن أبیه،عن عمر بن أذینة العبدیّ،عن وهب بن عبد اللّه بن أبی دنیّ الهنائیّ،عن أبی حرب بن أبی الأسود الدّؤلیّ،عن أبیه،أبی الأسود، قال:لمّا طعن أبو لؤلؤة عمر بن الخطّاب،جعل الأمر بین ستّة نفر علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،و عثمان بن عفّان،و عبد الرّحمن بن عوف،و طلحة،و الزّبیر،و سعد بن مالک،و عبد اللّه بن عمر معهم یشهد النّجوی و لیس له فی الأمر نصیب،و أمرهم أن یدخلوا لذلک بیتا،و یغلقوا علیهم بابه.قال أبو الأسود:فکنت علی الباب أنا و نفر معی،حاجتهم أن یسمعوا الحوار الّذی یجری بینهم،فابتدر الکلام عبد الرّحمن بن عوف،فقال:لیذکر کلّ رجل منکم رجلا إن أخطأه هذا الأمر کانت الخیرة لصاحبه،فقال الزّبیر:قد اخترت علیّا؛و قال:طلحة قد اخترت عثمان؛و قال سعد،قد اخترت عبد الرّحمن،فقال عبد الرّحمن:قد رضی القوم بنا،و قد جعل الأمر فینا،و لنا أیّها الثّلاثة،فأیّکم یخرج من هذا الأمر نفسه،و یختار للمسلمین رجلا رضی فی الأمّة؟فأمسک الشّیخان،فعاد عبد الرّحمن لکلامه،فقال له علیّ علیه السّلام کن أنت ذلک الرّجل.قال:فإنّه لم یبق إلاّ أنت و عثمان،فأیّکما یتقلّد هذا الأمر علی أن یسیر فی الأمّة بسیرة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سیرة صاحبیه أبی بکر و عمر

ص:384

1063-حدیث مناشدة فی السفینة از ابی الاسود

[1171]7-ابو اسود گفته است:وقتی ابو لؤلؤ عمر خطاب را خنجر زد،او کار را میان شش نفر نهاد:علی بن ابی طالب علیه السّلام،عثمان بن عفان،عبد الرحمان بن عوف،طلحه،زبیر و سعد بن مالک.عبد اللّه بن عمر هم با ایشان بود،در صحبت ها حاضر می شد ولی بهره ای از امر[و حقّ رأی]نداشت.عمر به آنان دستور داد که برای این امر به اتاقی بروند و در به روی خود ببندند.

ابو اسود گفته است:من و دسته ای کنار در بودیم.گفتگوهایی را که میان ایشان جریان داشت می شنیدیم سخن را عبد الرحمان بن عوف آغاز کرد و گفت:هرکدام از شما مردی را برگزیند که اگر خودش برای انتخاب شایستگی ندارد انتخاب با همراهش باشد.زبیر گفت:من علی را برگزیدم.طلحه گفت:من عثمان را برگزیدم.و سعد گفت:من عبد الرحمان بن عوف را برگزیدم.در این هنگام عبد الرحمان گفت:مردم به ما راضی شده اند.این امر در میان ما نهاده شده و برای ما سه تن است.اکنون کدام یک از شما خودش را از این کار کنار می کشد و برای مسلمانان مردی مورد قبول امت را برمی گزیند؟آن دو شیخ پرهیز کردند.عبد الرحمان سخنش را دوباره گفت.و علی علیه السّلام به او فرمود:تو آن مرد باش.او گفت:در این صورت جز تو و عثمان کسی نمی ماند.اینک کدام یک از شما این امر را به گردن می گیرد بر این اساس که در این امت به روش رسول خدا و روش دو همراه او ابو بکر و عمر عمل کند

ص:385

فلا یعدوهما.قال علیّ علیه السّلام انّی آخذها علی أن أسیر فی الأمّة بسیرة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله جهدی و طوقی،و أستعین علی ذلک بربّی.قال:فما عندک أنت یا عثمان؟قال:

أسیر فی الأمّة بسیرة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سیرة أبی بکر و عمر.قال:قرّرها علی علیّ علیه السّلام ثلاثا،و علی عثمان ثلاثا،کلّ رجل منهما یقول مثل قوله الأوّل،فلمّا توافقوا علی رأی واحد،قال لهم علیّ علیه السّلام إنّی أحبّ أن تسمعوا منّی قولا أقول لکم،قالوا:قل یا أبا الحسن.قال:فإنّی أسألکم باللّه الّذی یعلم سرّکم و جهرکم هل فیکم من رجل قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت منّی بمنزلة هارون من موسی غیر أنّه لا نبیّ بعدی»غیری؟قالوا:اللّهمّ لا؛و ذکر المناشدة نحوه.

1172-8- و عنه،قال:أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن محمّد بن عبد اللّه الجندیّ من أصل کتابه،عن علیّ بن منصور،عن الحسن بن عنبسة،عن شریک بن عبد اللّه،عن أبی إسحاق،عن عمرو بن میمون الأودیّ،أنّه ذکر عنده علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:إنّ قوما ینالون منه، أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النّارِ [آل عمران(3):10] و لقد سمعت عدّة من أصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله منهم حذیفة بن الیمان و کعب بن عجرة یقول کلّ رجل منهم:لقد أعطی علیّ علیه السّلام ما لم یعطه بشر:هو زوج فاطمة سیّدة نساء الأوّلین و الآخرین،فمن رأی مثلها أو سمع أنّه تزوّج بمثلها أحد فی الأوّلین و الآخرین؟و هو أبو الحسن و الحسین سیّدی شباب أهل الجنّة من الأوّلین و الآخرین،فمن له أیّها النّاس مثلهما؟و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حموه،و هو وصیّ رسول

ص:386

و از آن دو فراتر نرود.علی علیه السّلام فرمود:من براساس این که در این امت با تلاش و کوشش به روش رسول خدا عمل کنم این مسئولیت را می پذیرم و در این راه از پروردگارم چشم داشت یاری دارم.عبد الرحمان گفت:تو چه می کنی ای عثمان.او گفت:در این امت براساس روش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و روش ابو بکر و عمر عمل می کنم.راوی گفته است:عبد الرحمان این سخنان را سه بار بر علی علیه السّلام و سه بار بر عثمان تکرار کرد و هرکدام از ایشان همان سخن نخستین خود را گفتند و چون همگی آنان بر یک رأی موافقت کردند،علی علیه السّلام به ایشان فرمود:دوست دارم به سخنانی که می گویم گوش دهید.آنان گفتند:بگو ای ابا الحسن.او فرمود:شما را به خداوندی که نهان و نمایان تان را می داند سوگند آیا در میان شما جز من مردی هست که رسول خدا به او فرموده باشد:«تو نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه هیچ پیامبری پس از من نیست؟»آنان گفتند:البته که نه.و سوگند دادن را همانند حدیث پیشین ادامه داده است.

1064-فضیلت حضرت علی علیه السّلام

[1172]8-عمرو بن میمون اودی روایت کرده که نزد او از علی بن ابی طالب علیه السّلام سخن به میان آمده و او گفته است:گروهی از او بد می گویند و ایشان هیزم های دوزخ اند و من از گروهی از اصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله از جمله حذیفة بن یمان و کعب بن عجره شنیدم که گفتند:به علی چیزی داده شده که به هیچ بشری داده نشده است:او همسر فاطمه سرور زنان نخستین و واپسین است.و چه کسی مانند این را دیده یا شنیده که کسی در پیشینیان و آیندگان با همچون اویی ازدواج کرده باشد؟و او پدر حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت از پیشینیان و آیندگان است.و ای مردم چه کسی همانند این دو را دارد؟سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پدر زن او بود.

ص:387

اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی أهله و أزواجه،و سدّت الأبواب الّتی فی المسجد کلّها،غیر بابه و هو صاحب باب خیبر،و هو صاحب الرّایة یوم خیبر،و تفل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یومئذ فی عینیه و هو أرمد،فما اشتکاهما من بعد،و لا وجد حرّا او بردا بعد یومه ذلک.و هو صاحب یوم غدیر خمّ إذ نوّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،باسمه و ألزم أمّته ولایته،و عرّفهم بخطره،و بیّن لهم مکانه،فقال:أیّها النّاس،من أولی بکم من أنفسکم؟قالوا:اللّه و رسوله.قال:فمن کنت مولاه فهذا علیّ مولاه؛و هو صاحب العباء و من أذهب اللّه عنه الرّجس و طهّره تطهیرا،و هو صاحب الطّائر حین قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

«اللّهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک و إلیّ فجاء علیّ علیه السّلام فأکل معه.و هو صاحب سورة براءة حین نزل بها جبرئیل علیه السّلام علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قد سار أبو بکر بالسّورة، فقال له:یا محمّد،إنّه لا یبلغها إلاّ أنت أو علیّ،إنّه منک و أنت منه؛فکان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله منه فی حیاته و بعد وفاته.و هو عیبة علم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و من قال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:«أنا مدینة العلم،و علیّ بابها،و فمن أراد العلم فلیأت المدینة من الباب» کما أمر اللّه فقال: وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها [البقره(2):189]و هو مفرّج الکرب عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی الحروب،و هو أوّل من آمن برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و صدّقه و اتّبعه،و هو أوّل من صلّی،فمن أعظم فریة علی اللّه و علی رسوله صلّی اللّه علیه و اله ممّن قاس به أحدا أو شبّه به بشرا!

1173-9- و عنه،قال:أخبرنا جماعة،عن أبی المفضّل،عن عبد الرّحمن بن

ص:388

و او وصی رسول خدا در میان خانواده و همسرانش بود و همۀ درهای به روی مسجد جز در او بسته شد و او است که در خیبر را برداشت و او است که پرچمدار روز خیبر است.رسول خدا آن روز به چشمان او که درد می کردند آب دهان زد و او از آن پس در آن دو،درد ندید.و گرما و سرمایی پس از آن روز حس نکرد و او صاحب روز غدیر خم است.روزی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نامش را بلند کرد و به امتش ولایت او را واجب کرد و اهمیت و منزلتش را برای آنان بیان کرد و فرمود:ای مردم چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟آنان گفتند:خدا و فرستادۀ او.حضرت فرمودند:پس هرکه من مولای اویم این علی مولای اوست.و او صاحب عبا است کسی که خداوند پلیدی را از او برطرف کرده و به راستی پاکش کرده است.او شریک در[خوردن]آن مرغ است هنگامی که رسول خدا فرمود:«خدایا محبوب ترین آفریده ات نزد تو و خودم را به سویم بفرست تا با من این غذا را بخورد».که علی علیه السّلام آمد و به همراه ایشان خورد و او همراه سورۀ برائت است.جبرئیل علیه السّلام آن را بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نازل کرد و وقتی ابو بکر آن را برد او به پیامبر عرض کرد:ای محمد آن را جز تو یا علی نخواهد رساند؛زیرا او از تو و تو از اویی.و رسول خدا در حیات و پس از وفاتش از علی بود.و او صندوق علم رسول خدا بود.کسی که حضرت به او فرمود:«من شهر علم و علی درب آن است.و هرکس دانش می خواهد باید از درب شهر به درون آید».چنانکه خداوند فرموده است:«و به خانه ها از در وارد شوید»[بقره(2):آیۀ 189]و او بود که در جنگها اندوه را از رسول خدا برطرف می کرد و او است نخستین کسی که به رسول خدا ایمان آورد و او را تصدیق کرد و پیروی اش نمود و او است کسی که نماز گزارد و چه کسی دروغ زن تر بر خدا و رسول او است از کسی که او را با انسانی بسنجد یا به بشری همانند کند.

ص:389

محمّد بن عبید اللّه العرزمیّ،عن أبیه،عن عمّار أبی الیقظان،عن أبی عمر زاذان، قال:لمّا وادع الحسن بن علیّ علیهما السّلام معاویة،صعد معاویة المنبر،و جمع النّاس فخطبهم،و قال:إنّ الحسن بن علیّ رآنی للخلافة أهلا و لم یر نفسه لها أهلا،و کان الحسن علیه السّلام أسفل منه بمرقاة،فلمّا فرغ من کلامه،قام الحسن علیه السّلام فحمد اللّه (تعالی)بما هو أهله،ثمّ ذکر المباهلة فقال:فجاء رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من الأنفس بأبی و من الأبناء بی و بأخی،و من النّساء بأمّی و کنّا أهله،و نحن له،و هو منّا و نحن منه.

و لمّا نزلت آیة التّطهیر جمعنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی کساء لأمّ سلمة(رضی اللّه عنها) خیبریّ،ثمّ قال:«اللّهمّ هؤلاء أهل بیتی و عترتی فأذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا»فلم یکن أحد فی الکساء غیری و أخی و أبی و أمّی،و لم یکن أحد یجنب فی المسجد و یولد فیه إلاّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و أبی،تکرمة من اللّه لنا،و تفضیلا منه لنا،و قد رأیتم مکان منزلنا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و أمر بسدّ الأبواب فسدّها،و ترک بابنا،فقیل له فی ذلک.فقال:«أما إنّی لم أسدّها و أفتح بابه،و لکنّ اللّه(عزّ و جلّ)أمرنی أن أسدّها و أفتح بابه»و إنّ معاویة زعم لکم أنّی رأیته للخلافة أهلا و لم أر نفسی لها أهلا،فکذب معاویة،نحن أولی بالنّاس فی کتاب اللّه و علی لسان نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و لم نزل أهل البیت مظلومین منذ قبض اللّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله فاللّه بیننا و بین من ظلمنا حقّنا، و توثّب علی رقابنا،و حمل النّاس علینا،و منعنا سهمنا من الفیء،و منع أمّنا ما جعل لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أقسم باللّه لو أنّ النّاس بایعوا أبی حین فارقهم رسول

ص:390

1065-خطبۀ حضرت امام حسن علیه السّلام بعد از صلح با معاویه

[1173]9-ابو عمر زاذان روایت کرده که وقتی حسن بن علی علیه السّلام با معاویه صلح کرد معاویه بر بالای منبر رفت و مردم را گرد آورده و خطبه خواند و گفت:حسن بن علی مرا برای خلافت شایسته دید و خودش را برای آن شایسته ندانست.حضرت مجتبی که یک پله از او پایین تر بود،وقتی سخن او پایان یافت،برخاست و خداوند را چنان که سزاوار او است،سپاس گفت و سپس از مباهله یاد فرمود:رسول خدا از مردان،پدرم را،از پسران من و برادرم را و از زنان، مادرم را برای مباهله برد.ما خانوادۀ او و برای او بودیم.او از ما و ما از او بودیم.و چون آیۀ تطهیر نازل شد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ما را در عبایی خیبری از آن امّ سلمه گرد آورده فرمود:

«خداوندا اینان اهل بیت و خاندان منند.از آنان پلیدی را برطرف کن و به راستی پاکیزه شان کن».و هیچ کس جز من و برادر و پدر و مادرم در عبا نبود.و هیچ کس جز پیامبر و پدرم در مسجد جنب نشد و برایش فرزندی به دنیا نیامد.که فضیلت و بزرگداشتی از سوی خدا برای ما بود.شما جایگاه منزلت ما را نسبت به رسول خدا دیده اید که آن حضرت به بستن همۀ درها فرمان داد و در ما را رها کرد.در این باره به حضرت اعتراض کردند و ایشان فرمود:«هان این من نیستم که درهای شما را بستم و در او را گشاده گذاشتم بلکه این خداوند عزّتمند است که به من فرمان داد تا آن درها را ببندم و در او را گشاده بگذارم.معاویه به شما گفت که من او را شایستۀ خلافت دیدم و خودم را شایسته ندانستم معاویه دروغ می گوید.ما در کتاب خداوند و بر زبان پیامبرش نسبت به مردم سزاوارترین مردمانیم.ما اهل بیت از هنگام وفات پیامبر خدا مظلومیم و بهرۀ مان را از غنیمت بازگرفتند.مادرمان را از آن چه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برایش نهاده بود،بازداشتند.به خدا سوگند اگر مردم هنگامی که رسول خدا از آنان جدا شد

ص:391

اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأعطتهم السّماء قطرها،و الأرض برکتها،و ما طمعت فیها یا معاویة،فلمّا خرجت من معدنها تنازعتها قریش بینها،فطمعت فیها الطّلقاء و أبناء الطّلقاء أنت و أصحابک،و قد قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ما ولّت أمّة أمرها رجلا و فیهم من هو أعلم منه إلاّ لم یزل أمرهم یذهب سفالا حتّی یرجعوا إلی ما ترکوا»قد ترکت بنو إسرائیل هارون و هم یعلمون أنّه خلیفة موسی علیه السّلام فیهم و اتّبعوا السّامریّ،و قد ترکت هذه الأمّة أبی و بایعوا غیره،و قد سمعوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:«أنت منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ النّبوّة»،و قد رأوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نصب أبی یوم غدیر خمّ،و أمرهم أن یبلّغ الشّاهد منهم الغائب،و قد هرب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من قومه و هو یدعوهم إلی اللّه(تعالی)حتّی دخل الغار،و لو وجد أعوانا ما هرب،و قد کفّ أبی یده حین ناشدهم و استغاث فلم یغث،فجعل اللّه هارون فی سعة حین استضعفوه و کادوا یقتلونه،و جعل اللّه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی سعة حین دخل الغار و لم یجد أعوانا، و کذلک أبی،و أنا فی سعة من اللّه حین خذلتنا الأمّة بایعوک یا معاویة،و إنّما هی السّنن و الأمثال یتبع بعضها بعضا.أیّها النّاس،إنّکم لو التمستم فیما بین المشرق و المغرب أن تجدوا رجلا ولده نبیّ غیری و أخی لم تجدوا و إنّی قد بایعت هذا وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ [الانبیاء(21):11].

ص:392

با پدرم بیعت می کردند،آسمان،قطره هایش و زمین برکتش را به ایشان می داد،ای معاویه آنچه تو در آن طمع کرده ای چیزی است که از معدن[و جایگاه اصلی]اش خارج شد قریش در میان خودشان به کشمکش دربارۀ آن پرداختند و آزادشدگان و فرزندان آزادشدگان،تو و یارانت در آن طمع کردند و به راستی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ امتی نیست که امورش را به مردی بسپارد.درحالی که کسی عالم تر از او هست،جز اینکه پیوسته پسرفت می کنند تا به آنچه رها کرده اند،بازگردند،بنی اسرائیل هارون را رها کردند درحالی که می دانستند او جانشین موسی علیه السّلام در میان خودشان است و دنبال سامری رفتند و این امت پدرم را رها کردند و با دیگری بیعت کردند درحالی که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیده بودند که فرموده بود:«تو نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسایی مگر در نبوت».و دیده بودند که رسول خدا در روز غدیر خم پدرم را به جانشینی منصوب کرد و به حاضران فرمان داد که این موضوع را به غائبان برسانند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله قوم خود را به خدا خواند آنگاه از آنان گریخت و به آن غار رفت درحالی که اگر یارانی می یافت نمی گریخت.پدرم نیز هنگامی که آنان را سوگند داد و یاری خواست و یاری نشد،دستش بسته شد.همچنان که خداوند هارون را هنگامی که بنی اسرائیل او را ناتوان شمردند و خواستند او را بکشند،خداوند او را در فراخی[از حیث وظیفه]قرار داد رسول خدا را نیز در فراخی نهاد،هنگامی که یاوری نیافت و به آن غار رفت و پدرم نیز چنین بود.من نیز در میان گشایش خداوندی هستم.هم اکنون که این امت ما را تنها گذاشتند و با تو ای معاویه بیعت کردند.و همانا اینها سنّتها و شباهتهایی است که برخی از برخی دیگر پیروی می کنند.ای مردم اگر شما میان خاور و باختر مردی را بجویید که فرزند پیامبری باشد جز من و برادرم را نخواهید یافت درحالی که من با این شخص بیعت می کنم «و نمی دانم شاید این آزمایشی برای شما و بهره ای تا هنگام مرگ باشد»[انبیاء(21):آیۀ 111].

ص:393

[21] المجلس یوم الجمعة الحادی عشر من صفر سنة سبع و خمسین و أربعمائة فیه بقیّة أحادیث أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

1174-1- حدّثنا الشّیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ الطّوسیّ رضی اللّه عنه،قال: