امالی شیخ طوسی (عربی- فارسی) جلد 1

مشخصات کتاب

سرشناسه:طوسی، محمدبن حسن، 385-460ق.

عنوان قراردادی:امالی . فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور:امالی شیخ طوسی/ مترجم صادق حسن زاده.

مشخصات نشر:قم: اندیشه هادی

مشخصات ظاهری:2ج.

شابک:180000 ریال: دوره 978-964-8850-18-5 : ؛ ج. 1 978-964-8850-16-1 : ؛ ج. 2 978-964-8850-17-8 :

یادداشت:فارسی - عربی.

یادداشت:فهرست نویسی بر اساس جلد دوم، 1388.

یادداشت:ج. 1 (چاپ اول: 1388).

یادداشت:عنوان روی جلد: ترجمه امالی شیخ طوسی.

عنوان روی جلد:ترجمه امالی شیخ طوسی.

موضوع:احادیث شیعه -- قرن 4ق.

شناسه افزوده:حسن زاده، صادق، 1342 -، مترجم

رده بندی کنگره:BP129/ط9الف8 1300ی

رده بندی دیویی:297/212

شماره کتابشناسی ملی:2048488

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

امالی شیخ طوسی

مترجم صادق حسن زاده

ص :4

سخن مترجم

اشاره

ابو جعفر محمد بن حسن طوسی معروف به«شیخ طوسی»و«شیخ الطائفه»و«رئیس المجتهدین»در سال 385 ه.ق در شهر پرآوازۀ طوس پا به جا نهاد و به سال 460 ه.ق در شهر دین و دانش،نجف اشرف دیده از جهان فرو بست و در همان شهر مقدّس در جوار مولی الموحّدین حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام به خاک سپرده شد.

شیخ طوسی از فرزانگان نامی مکتب تشیّع بلکه جهان اسلام است و آثار ارزنده و ماندگار او بهترین گواه بر این ادّعاست.شیخ طوسی مفسّری بزرگ و محدّثی سترگ و اندیشه شناسی کم نظیر و موقعیّت شناسی کم مانند است.او اندیشه های عصر خود را به خوبی می شناخت و از موقعیّت ویژه ای که برای شیعیان بوجودآمده بود استفاده کامل را برد و قدرتمندانه در برابر مخالفان ایستاد و از مبانی تشیّع دفاع نمود.شیخ طوسی در راستای تلاش های گسترده شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضی،گام های بزرگی برداشت آن سان که دشمنان تشیّع درمانده شدند و از پاسخ دادن منطقی به او بازماندند و در بغداد کتابخانۀ ایشان را به آتش کشیدند.

شهید آیت اللّه مطهری رحمه اللّه دربارۀ او می فرماید:«...شیخ طوسی یکی از مجتهدان و فقهای طراز اوّل اسلام است و بحق،شیعه امامیّه او را بزرگ خود(شیخ الطائفه)نامیده است.

شیخ الطائفه فقیه است ولی نه یک فقیه عادی،بلکه فقیهی که تحوّلی شگرف در فقه به وجود آورد.فقه اسلامی،چه در نحلۀ شیعی و چه در نحلۀ سنّی،مانند هر علم زنده دیگر دوران های تحوّل و تکامل را طی کرده است و در برخی مراحل مانند هر موجود زندۀ متحوّل و متکامل،جهش هایی و دگرگونی هایی پیداکرده و تغییرات کمّی منتهی به تغییری کیفی شده است.یکی از این جهش ها و دگرگونی ها در فقه نحلۀ شیعی امامی،به دست این مرد بزرگوار صورت گرفته است.

سراسر وجود شیخ طوسی از ایمان اسلامی و شور اسلامی و علاقه به خدمت به اسلام موج می زند.او یک دلباختۀ سر از پا نشناخته است.ولی این شور و ایمان و دلباختگی

ص:5

هرگز او را به سوی جمود و تقشّر سوق نداده است.او با جامدان و قشریان نبرد کرده است.او اسلام را آنچنان که شایسته است شناخته است و لهذا حق عقل را محترم شمرده است.

شیخ طوسی با آنکه محدّثی عظیم الشأن است و کتاب تهذیب الاحکام و کتاب استبصار او بهترین دلیل بر مدّعاست،مسائل اصول دین را حق طلق عقل می داند،به این معنی که تعبّد و تقلید را در این مسائل جائز نمی شمرد.شیخ تنها در یک رشته از رشته های علوم اسلامی کار نکرده و متخصّص نشده است بلکه در رشته های گوناگونی زحمت کشیده و متخصّص شده و کتاب تحنیف و تألیف کرده است و در همه آن رشته ها از طراز اوّل است.او هم فقیه است،هم محدّث،هم متکلّم،هم مفسّر،هم رجالی و هم ادیب...». (1)

مرحوم استاد علی دوانی نیز چنین می نگارد:«در میان انبوه دانشمندان شیعه کمتر دانشمندی را می توان یافت که با همۀ احاطه و تسلّط در علوم و فنون گوناگون و آثار ارزنده فکری و قلمی کلیۀ تصانیف و آثار آنها،مانند تألیفات و آثار قلمی شیخ الطائفه، همگی مورد توجه کلیۀ طبقات دانشمندان واقع شده باشد.تا زمانی شیخ،دانشمندی در میان شیعه برنخاست که صاحب آثاری در تمام رشته ها به پختگی،متانت و جامعیت آثار شیخ الطائفه باشد.مثلا شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضی و سید رضی همگی آثار بسیار و قابل ملاحظه حتی در بسیاری از علوم داشته اند که جزو کتب پر ارج جامعۀ شیعه است ولی جامعیت آثار شیخ را نداشته است.بعد از شیخ نیز،محقق اوّل و علامۀ حلّی و خواجه نصیر الدین طوسی و دیگران در بسیاری از علوم و فنون،آثار شکوفایی از خود به یادگار گذارده اند.ولی با این فرق که آنها در یک فن یا در چند رشتۀ علمی کتابهای پر ارج نوشته اند مانند کتب فقه و اصول محقق و علامه و کتب فلسفی و کلامی خواجه،ولی اهمیت شیخ الطائفه در این است که با همۀ تقدّم زمانی که نسبت به آنان دارد،در کلیۀ علوم اسلامی و متداول عصر،فقه،اصول،کلام،تفسیر،حدیث،رجال و فهرست، عبادات و حتی تاریخ،آن چنان آثار پرمغز و برجسته ای دارد که در تمام دوران تاریخ هزارسالۀ شیعه،همواره مورد استفادۀ فقها و مجتهدین و دانشمندان و متکلمین شیعه

ص:6


1- 1) .مجموعه آثار شهید مطهری،127/20-144.

بوده و حتی امروز بعد از گذشت ده قرن نیز همگی زنده و جالب و در شمار بهترین کتب مشابه خود است». (1)

امالی چیست؟

امالی،عنوانی است برای برخی کتاب ها که در آن سخنان شنیده شده از استاد گردآوری می شود و معمولا موضوع های بسیار متنوّع را فرا می گیرد که از آن میان داستان های معتبر و مهم تاریخی،معنی اخبار،تفسیر و تأویل آیات قرآنی،نکته های ادبی و جز اینها را می توان نام برد.این گونه سخنان را استاد یا شیخ در مجلس های جداگانه از بر می گوید و املا می کند و شاگردان می نویسند و سپس نوشته را بر شیخ عرضه می دارند و اجازۀ روایت آن را می گیرند.از این رو،آن را مجالس یا عرض المجالس نیز می خوانند.

این گونه کتابها از نظر صحت و اعتبار مانند کتاب های روایی مکتوب و مسند است.

البته بدان شرط که به قدرت حفظ و نگهداری و دقت و امانت استاد،اطمینان کافی حاصل باشد. (2)

چند نمونه از امالی های معروف که علمای شیعه نوشته اند عبارتند از:

1-امالی شیخ صدوق که چاپ های گوناگون و ترجمه های مختلف دارد.

2-امالی شیخ مفید که چاپ های گوناگون و یک ترجمه دارد.

3-امالی سید مرتضی که چاپ های مختلف دارد ولی تاکنون ترجمه نشده است.

4-امالی شیخ طوسی که چاپ های گوناگون دارد و برای اولین بار اینجانب آن را ترجمه کرده است.

ویژگی های این چاپ

1-برای اوّلین بار همۀ احادیث این کتاب اعراب گذاری شده است.

2-ترجمۀ آن روبروی متن عربی قرارگرفته که بیش تر مورد پسند اهل مطالعه باشد.

3-در ترجمۀ آن از نثر امروزین استفاده شده تا آنجایی که امکان داشته برای کلمات و

ص:7


1- 1) .هزارۀ شیخ طوسی،ص 24.
2- 2) .دائره المعارف تشیّع،330/2.

اصطلاحات عربی،معادل یابی و معادل سازی انجام گرفته است.

4-برای احادیث شمارۀ مسلسل گذارده ایم تا در حدیث یابی مشکلی پیش نیاید.

در خاتمه،بر خود لازم می دانم از مدیر مسئول محترم انتشارات هادی اندیشه،جناب آقای مهندس هادی جعفری کمال تشکّر را داشته باشم که با علاقۀ خاصی پیگیر ترجمه و چاپ این اثر نفیس شیخ طوسی بودند و این افتخار بزرگ نصیبشان شد که یکی از آثار ارزندۀ مکتب تشیّع به دست ایشان و با همّت و دقت و حسن سلیقۀ او به زیور طبع آراسته شد.

امیدواریم کوششی که در راه فراهم آوردن یک ترجمۀ قابل قبول انجام گرفته است، مقبول اهل منقول و معقول باشد و در پیشگاه حضرت حقّ پذیرفته آید و خوانندگان گرامی از رهنمودهای پیشوایان بزرگوار شیعیان بهره مند گردند.از درگاه پروردگار خواستارم که برکات و اثرات سازندۀ این کتاب را نصیب همگان سازد و در دنیا و آخرت از دستاوردهای معنوی آن برخوردار نماید.

همچنین بر خود لازم می دانم از حجت الاسلام آقای حسین حسن زاده که ترجمۀ قسمتی از کتاب را بر عهده گرفتند و از حجت الاسلام آقای مهدی حسن زاده که ویراستاری کتاب را پذیرفتند تشکّر نمایم و از فضلای محترم آقای علی خلیلی و آقای محمد صادقی هم ممنونم که همکاری خوبی در ترجمۀ قسمتی از کتاب با ما داشتند و از تمام دست اندرکاران کتاب:حروف نگار،نمونه خوان و طرّاح و ناظر چاپ سپاسگزارم و از خداوند فرازمند سرفرازی آنان را خواستارم.

زمستان 1386

حوزۀ علمیۀ امیر المؤمنین علیه السّلام

صادق حسن زاده-حسین حسن زاده

ص:8

سخن ناشر

خداوند متعال را سپاسگزاریم که این توفیق بزرگ را به ما ارزانی داشت تا بتوانیم یکی از آثار ارزنده و ماندگار شیخ الطائفه ابو جعفر محمد طوسی را به زیور طبع بیاراییم و آرزوی شیفتگان آثار ائمۀ اطهار علیهم السّلام را که سالهای سال منتظر ترجمۀ فارسی این کتاب بودند،برآورده سازیم،آن هم به دست مترجم توانا حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ صادق حسن زاده و حجت الاسلام آقای حسین حسن زاده.

آنچه باید دربارۀ کتاب ارزندۀ امالی شیخ طوسی و شرح حال آن محدّث گرانقدر گفته شود در پیشگفتار مترجمان محترم آمده و حق مطلب ادا شده است.

اینجانب به عنوان ناشر از همۀ دوستان و همکاران عزیز که در تولید و نشر این کتاب ما را یاری نمودند،به ویژه استاد محترم جناب آقای حسن زاده سپاسگزاری می نمایم، همچنین ثواب این اثر بزرگ را به روح پدر گرامی و بزرگوارم مرحوم حضرت آیت اللّه حاج شیخ وهاب جعفری(تبریزی)هدیه می نمایم که در زمان حیاتشان از تشویق و حمایت های معنوی و مادی خود دریغ نفرمودند.

در خاتمه،از همۀ خوانندگان و فرزانگان گرامی تقاضا دارم،هرگونه خطایی در این کتاب مشاهده نمودند صمیمانه آن را تذکر دهند تا بتوانیم نواقص احتمالی آن را برطرف نماییم.

هادی جعفری

ص:9

[1] المجلس الأول

فیه أحادیث الشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النّعمان، روایه أبی جعفر محمّد بن الحسن الطّوسی عنه.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 1-1- أملی علینا المفید عن الحسین بن علیّ بن محمّد التّمّار عن محمّد بن أحمد عن جدّه عن علیّ بن حفص عن إبراهیم بن الحارث،عن عبد اللّه بن دینار، عن ابن عمر،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا تکثروا الکلام بغیر ذکر اللّه فإنّ کثره الکلام بغیر ذکر اللّه قسوه القلب،إنّ أبعد النّاس من اللّه القلب القاسی.

2-2- قال و حدّثنا الحسین بن علیّ بن محمّد التّمّار عن علیّ بن ماهان عن عمّه عن محمّد بن عمر عن ثور بن یزید،عن مکحول،قال:لمّا کان یوم خیبر خرج رجل من الیهود یقال له مرحب،و کان طویل القامه عظیم الهامه،و کانت الیهود تقدّمه لشجاعته و یساره.قال:فخرج فی ذلک الیوم إلی أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فما واقفه قرن إلاّ قال أنا مرحب؛ثمّ حمل علیه فلم یثبت له.قال:و کانت له ظئر،

ص:10

1- جلسه اوّل

اشاره

جلسه اوّل

و در آن احادیثی است که شیخ طوسی از شیخ مفید روایت کرده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

1-کراهت داشتن صحبت زیاد به غیر از ذکر خداوند متعال

[1]1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:جز ذکر خدا،سخن فراوان مگویید.به درستی که سخن فراوان به غیر از ذکر[و یاد]خدا موجب سنگ دلی است و دورترین مردم از خدا[انسان] سنگ دل می باشد.

2-خروج حضرت علی علیه السّلام برای مبارزه با مرحب

[2]2-مکحول می گوید:هنگامی که روز جنگ خیبر فرارسید مردی از میان یهودیان خارج گشت که به او مرحب گفته می شد.او مردی بلند قامت و درشت جثّه بود و یهودیان او را به خاطر دلاوری و توانگری اش بر خود مقدّم می داشتند.راوی می گوید:در آن روز مرحب به سوی یاران پیامبر رفت و هیچ کس با او هماورد نشد مگر آنکه می گفت:«من مرحب هستم»آنگاه بر او حمله ور می شد و هیچ یک تاب مقاومت در برابر او را نداشتند.

ص:11

و کانت کاهنه،و کانت تعجب بشبابه و عظم خلقته،و کانت تقول له:قاتل کلّ من قاتلک و غالب کلّ من غالبک إلاّ من تسمّی علیک بحیدره،فإنّک إن وقفت له هلکت.قال:فلمّا کثر مناوشته،جزع النّاس بمقاومته شکوا ذلک إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سألوه أن یخرج إلیه علیّا علیه السّلام،فدعا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله علیّا علیه السّلام و قال له:یا علیّ اکفنی مرحبا؛فخرج إلیه أمیر المؤمنین علیه السّلام،فلمّا بصر به مرحب أسرع إلیه فلم یره یعبأ به،فأنکر ذلک و أحجم عنه،ثمّ أقدم و هو یقول:

أنا الّذی سمّتنی أمّی مرحبا.

فأقبل علیّ علیه السّلام بالسّیف،و هو یقول:

أنا الّذی سمّتنی أمّی حیدره.

فلمّا سمعها منه مرحب هرب و لم یقف خوفا ممّا حذّرته منه ظئره،فتمثّل له إبلیس فی صوره حبر من أحبار الیهود،فقال:إلی أین یا مرحب؟فقال:قد تسمّی علیّ هذا القرن بحیدره.فقال له إبلیس:فما حیدره؟فقال:إنّ فلانه ظئری کانت تحذّرنی من مبارزه رجل اسمه حیدره،و تقول:إنّه قاتلک.فقال له إبلیس:شوها لک،لو لم یکن حیدره إلاّ هذا وحده لما کان مثلک یرجع عن مثله،تأخذ بقول النّساء و هنّ یخطئن أکثر ممّا یصبن،و حیدره فی الدّنیا کثیر،فارجع فلعلّک تقتله، فإن قتلته سدت قومک و أنا فی ظهرک أستصرخ الیهود لک.فردّه فو اللّه ما کان إلاّ کفواق ناقه حتّی ضربه علیّ علیه السّلام ضربه سقط منها لوجهه و انهزم الیهود و هم یقولون:

ص:12

راوی گوید:مرحب دایه ای منجّم[و پیشگوی]داشت که از جوانی و درشت هیکلی مرحب خوشش می آمد و به او می گفت:با هر هماوردی بجنگ و با هرکس که با تو ستیزه کرد بستیز جز کسی که نامش حیدر است.که اگر در مقابلش بایستی کشته خواهی شد.راوی گوید:

هنگامی که جنگ آوری مرحب فزونی یافت و مردم از جایگاه او[و توانایی او در جنگ] متحیّر گشتند و نزد پیامبر شکایت کردند و از ایشان خواستند که علی علیه السّلام را به سوی مرحب بفرستد.پیامبر علی علیه السّلام را نزد خود خواند و به او فرمود:ای علی،مرحب را کفایت کن[و او را به تنهایی از بین ببر].امیر المؤمنین علیه السّلام به سوی مرحب رفت.هنگامی که مرحب امام را دید به سویش شتافت و زمانی که مشاهده کرد حضرت او را بزرگ و با اهمّیّت برنمی شمرد ناراحت شد و بر او بسیار سنگین آمد.سپس جلو آمد در حالی که می گفت:من کسی هستم که مادرم مرا مرحب نام نهاد.علی علیه السّلام قدم پیش نهاد و فرمود:من کسی هستم که مادرم مرا حیدر نامید.

هنگامی که مرحب این سخن را شنید،گریخت و از بیم آنچه دایه اش او را از آن بر حذر داشته بود توقّف نکرد.پس ابلیس در چهرۀ دانشمندی از دانشمندان یهود بر او مجسّم شد و گفت:

مرحب کجا می روی؟مرحب گفت:این هماورده خود را حیدر می خواند!ابلیس پرسید:مگر حیدر کیست؟مرحب گفت:دایه ام مرا از رزم با مردی به نام حیدر بیم می داد و می گفت:او تو را خواهد کشت.ابلیس به او گفت:ننگ بر تو.اگر حیدر جز این یک نفر نبود هرگز مانند تویی از نزد چون اویی باز نمی گشت[و فرار نمی کرد].تو سخن زنان را می پذیری در حالی که آنان بیش از آنچه درست بگویند به خطا می روند.حیدر در جهان فراوان است.اینک بازگرد شاید تو او را از بین ببری.پس اگر او را کشتی بر قومت سروری و آقایی می یابی و من پشتیبان تو می باشم.[بازگرد که]یهودیان به تو پناه می جویند.پس ابلیس او را بازگرداند و به خدا قسم اندکی نگذشت[به مقدار زمان میان دوشیدن شیر از شتر]که علی علیه السّلام ضربتی به او زد و او با صورت به زمین افتاد و یهودیان در حالی که می گفتند:مرحب کشته شد،مرحب کشته شد،

ص:13

قتل مرحب،قتل مرحب.

قال:و فی ذلک یقول الکمیت بن یزید الأسدیّ رحمه اللّه فی مدحه لعلیّ علیه السّلام شعرا:

سقی جرع الموت ابن عثمان بعد ما تعاورها منه ولید و مرحب

فالولید هو ابن عتبه خال معاویه بن أبی سفیان،و عثمان بن طلحه من قریش، و مرحب من الیهود.

3-3- قال و حدّثنا التّمّار عن أحمد بن محمّد عن أبی عثمان عن العتبیّ،قال:

سمعت أعرابیّا یدعو و یقول:«اللّهمّ ارزقنی عمل الخائفین و خوف العاملین حتّی أتنعّم بترک النّعیم،رغبه فیما وعدت،و خوفا ممّا أوعدت».قال:و سمعت آخر یدعو فیقول فی دعائه:«اللّهمّ إنّ لک علیّ حقوقا فتصدّق علیّ بها،و للنّاس علیّ تبعات فتحمّلها عنّی،و قد أوجبت لکلّ ضیف قری،و أنا ضیفک،فاجعل قرای اللّیله الجنّه».

4-4- قال و حدّثنا الحسین بن علیّ التّمّار عن محمّد بن القاسم الأنباریّ عن أبیه عن علیّ بن الحسن الأعرابیّ عن علیّ بن عمروس،عن هشام بن السّائب، عن أبیه،قال:خطب النّاس یوما معاویه بمسجد دمشق و فی الجامع یومئذ من الوفود علماء قریش و خطباء ربیعه و مدارهما و صنادید الیمن و ملوکها،فقال معاویه:إنّ اللّه(تعالی)أکرم خلفاءه فأوجب لهم الجنّه فأنقذهم من النّار،ثمّ جعلنی منهم و جعل أنصاری أهل الشّام الذّابّین عن حرم اللّه،المؤیّدین بظفر اللّه،

ص:14

شکست خوردند.

راوی گوید:کمیت بن زید اسدی-که رحمت خدا بر او باد-دراین باره در مدح و ستایش علی علیه السّلام می گوید:«علی علیه السّلام جرعۀ مرگ را به فرزند عثمان چشاند پس از آن که ولید و مرحب مرگ را درمیان خود دست به دست گرداندند».

ولید بن عتبه که عتبه دایی معاویه بن ابی سفیان می باشد و عثمان بن طلحه فردی از قریش و مرحب از یهودیان است.

3-دعای اعرابی

[3]3-عتبی می گوید:شنیدم عربی صحرانشین دعا می کند و این گونه می گوید:

«پروردگارا!عمل و کردار اهل ترس از خدا و ترس اهل عمل[به دستورات خدا]را روزی ام فرما تا به وسیلۀ رهایی[جانم]از نعمت های دنیا و در جهت میل به آنچه وعده دادی و ترس از آنچه بر آن بیم دادی[از نعمت های آخرتت]بهره مند گردم».راوی گوید:شنیدم که شخصی دیگر در دعایش می گفت:«پروردگارا!تو بر من حقوقی داری پس آن ها را چون صدقه ای بر من ببخشای و مردم[در اثر رفتارم]حقوقی بر من دارند که تو به جای من آن را بپرداز.تو برای هر میهمانی،پذیرایی قرار دادی،پس پذیرایی مرا در این شب،بهشت قرار ده».

4-خطبۀ معاویه در مسجد دمشق و جواب صعصعه

[4]4-هشام بن سائب از پدرش روایت می کند که روزی معاویه در مسجد دمشق برای مردم خطبه می خواند.در آن هنگام در مسجد گروه هایی از دانشمندان قریش و سخنوران و فرمانروایان قبیلۀ ربیعه و بزرگان و پادشاهان یمن حاضر بودند.معاویه گفت:همانا خداوند بلندمرتبه جانشینان خود را بزرگ داشت و بهشت را بر آنان واجب کرد و آنان را از دوزخ رهایی بخشید،سپس مرا از زمرۀ آنان قرار داد و یاران مرا مردم شام قرار داد که از حریم خدا دفاع می نمایند و با پیروزی[از جانب]خدا تأیید شده اند و برای مبارزه با دشمنان خدا یاری گشته اند.

ص:15

المنصورین علی أعداء اللّه،قال:و فی الجامع من أهل العراق الأحنف بن قیس و صعصعه بن صوحان،فقال الأحنف لصعصعه:أتکفینی أم أقوم أنا إلیه؟فقال صعصعه:بل أکفیکه أنا؛ثمّ قام صعصعه فقال:یابن أبی سفیان،تکلّمت فأبلغت و لم تقصر دون ما أردت،و کیف یکون ما تقول و قد غلبتنا قسرا و ملکتنا تجبّرا و دنتنا بغیر الحقّ،و استولیت بأسباب الفضل علینا؟فأمّا إطراؤک لأهل الشّام فما رأیت أطوع لمخلوق و أعصی لخالق منهم،قوم ابتعت منهم دینهم و أبدانهم بالمال، فإن أعطیتهم حاموا عنک و نصروک،و إن منعتهم قعدوا عنک و رفضوک،فقال معاویه:اسکت یابن صوحان،فو اللّه لو لا أنّی لم أتجرّع غصّه غیظ قطّ أفضل من حلم و أحمد من کرم سیّما فی الکفّ عن مثلک و الاحتمال لذویک لما عدت إلی مثل مقالتک.فقعد صعصعه فأنشأ معاویه یقول:

قبلت جاهلهم حلما و تکرمه و الحلم عن قدره فضل من الکرم

5-5- قال و حدّثنا التّمّار عن أحمد بن محمّد عن محمّد بن عبد اللّه بن أیّوب عن یحیی بن عنبسه عن حمید الطّویل،عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ما فتح لأحد باب دعاء إلاّ فتح اللّه له فیه باب إجابه،فإذا فتح لأحدکم باب دعاء فلیجهد،فإنّ اللّه(عزّ و جلّ)لا یملّ حتّی تملّوا.قال أبو الطّیّب:الملل من الإنسان الضّجر و السّامه،و من اللّه(تعالی)علی جهه التّرک للفعل،و إنّما وصف نفسه بالملل للمقابله بملل الإنسان،کما قال نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ [التوبه(9):67]أی ترکوا

ص:16

راوی گوید:در مسجد جامع،از اهل عراق احنف بن قیس و صعصعه بن صوحان حاضر بودند.احنف به صعصعه گفت:آیا تو مرا کفایت می کنی[و به جای من برای صحبت کردن برمی خیزی]یا من بلند شوم؟صعصعه گفت:بلکه تو را کفایت می کنم.پس برخاست و گفت:

ای پسر ابو سفیان!سخنی گفتی و کلام خود را به پایان رساندی و هرچه خواستی به زبان آوردی و[در کلام]کوتاهی نکردی.چگونه این سخنان را می گویی درحالی که به زور و اکراه بر ما غلبه کردی و به اجبار فرمانروای ما شدی و بدون هیچ حقّی ما را به اطاعت خود واداشتی و با وسایل برتری بر ما چیره شدی؟و اما این که اهل شام در برابر تو فروتنند:من گروهی را چنین فرمان بردار نسبت به آفریدگان و عصیان گر نسبت به آفریدگار،سراغ ندارم.

آنها گروهی هستند که تو با پول،دین و جسم آنان را خریده ای،اگر به آنها عطا کنی از تو حمایت می کنند و یاریت می نمایند و اگر اموال خود را از آنان بازداری برجای خود می نشینند و تو را نمی پذیرند.معاویه گفت:ساکت شو ای فرزند صوحان!اگر چنین نبود که من هرگز ناراحتی و خشم به خود راه نداده ام و[شیوه ام]بهتر از بردباری و ستوده تر از بزرگواری در بخشش و در گذشتن از امثال تو و تحمّل[انسان هایی]جز تو نیست،تو دیگر چنین سخنانی را تکرار نمی کردی.صعصعه نشست و معاویه از شعری سرود:از روی بردباری و بزرگواری نادان این گروه را پذیرفتم-و بردباری در هنگام قدرت احسانی از روی بزرگواری است.

5-حدیث در ترغیب به دعا کردن

[5]5-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:برای هیچ کس در دعا و نیایش گشوده نگشت جز آن که خداوند برای او در اجابت را گشود.پس هنگامی که در دعا برای یکی از شما باز شد تلاش و کوشش کند.به درستی که خداوند بلندمرتبه تا زمانی که شما خسته شوید،خسته نمی گردد.ابو طبیب [در تفسیر این سخن]می گوید:خستگی در انسان،تنگی سینه و ناراحتی،و در خداوند بلند مرتبه انجام ندادن کار است و خداوند خود را به خستگی توصیف نمود تا[این لفظ]در مقابل خستگی انسان قرار بگیرد.همان گونه که فرمود:«خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنان را فراموش کرد».یعنی بندگی خدا را رها نمودند و خدا نیز پاداش آنان را وا رهانید.

ص:17

طاعته فترکهم من ثوابه.

6-6- قال و حدّثنا التّمّار عن محمّد بن القاسم الأنباریّ عن أبیه عن العنزیّ،قال أبو بکر:قد سمعت هذا الحدیث من العنزیّ،و قرأته علیه؛عن إبراهیم بن مسلم، عن عبد المجید بن عبد العزیز عن مروان بن سالم عن الأعمش،عن أبی وائل و زید بن وهب،عن حذیفه بن الیمان،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:تارکوا التّرک ما ترکوکم،فإنّ أوّل من یسلب أمّتی ملکها و ما خوّلها اللّه لبنو قنطور بن کرکره،و هم التّرک.

7-7- قال و حدّثنا التّمّار عن محمّد بن القاسم الأنباریّ عن محمّد بن علیّ بن عمر عن داود بن رشید عن الولید بن مسلم،عن عبد اللّه بن لهیعه،عن المشرح بن هامان،عن عقبه بن عامر،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لا یعذّب اللّه قلبا وعی القرآن.

8-8- و حدّثنا المفید فی شهر رمضان سنه تسع و أربعمائه عن عمر بن محمّد بن علیّ الصّیرفیّ عن محمّد بن همّام الإسکافیّ عن جعفر بن محمّد بن مالک عن أحمد بن سلامه الغنویّ عن محمّد بن الحسن العامریّ عن معمر عن أبی بکر بن عیّاش،عن الفجیع العقیلیّ،قال:حدّثنی الحسن بن علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام قال:

لمّا حضرت والدی الوفاه أقبل یوصی،فقال:هذا ما أوصی به علیّ بن أبی طالب أخو محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و ابن عمّه و صاحبه،أوّل وصیّتی أنّی أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسوله و خیرته اختاره بعلمه و ارتضاه لخیرته،و إنّ اللّه باعث من

ص:18

6-حدیث در تعامل با ترک

[6]6-پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:از ترک ها تا زمانی که شما را رها نموده اند[و کاری با شما ندارند]دوری کنید.به درستی که اولین گروهی که امت من،سرزمین و هر آنچه خدا به ایشان عطا کرده است،از آنان می گیرد فرزندان قنطور بن کرکره هستند که از نژاد ترک می باشند.[این مسأله از پیشگویی پیامبر اسلام است که تحقّق یافت]

7-خداوند قلبی را که قرآن را در خود جای دهد عذاب نمی کند

[7]7-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند قلبی که قرآن را در بر خود جای دهد،عذاب نمی کند.

8-وصیت امیر المؤمنین نزد کسی که مرگش نزدیک بود

[8]8-حسن بن علی علیه السّلام می گوید:هنگامی که زمان رحلت پدرم فرارسید رو به ما کرد و این چنین وصیّت نمود:این هر آنچه است که علی بن ابی طالب برادر و پسر عمو و هم نشین محمد فرستادۀ خدا به آن وصیت می کند:اولین وصیّت من آن است که گواهی می دهم هیچ معبودی جز خدا نیست و محمّد فرستاده و برگزیدۀ اوست که خداوند او را با علمش انتخاب نمود و با اختیارش برگزید و گواهی می دهم که خداوند هر آن کس که در قبرهاست برمی انگیزد

ص:19

فی القبور،وسائل النّاس عن أعمالهم عالم بما فی الصّدور.ثمّ إنّی أوصیک-یا حسن-و کفی بک وصیّا بما أوصانی به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فإذا کان ذلک یا بنیّ الزم بیتک،و ابک علی خطیئتک،و لا تکن الدّنیا أکبر همّک،و أوصیک یا بنیّ بالصّلاه عند وقتها،و الزّکاه فی أهلها عند محلّها،و الصّمت عند الشّبهه و الاقتصاد،و العدل فی الرّضا و الغضب،و حسن الجوار،و إکرام الضّیف،و رحمه المجهود و أصحاب البلاء،و صله الرّحم،و حبّ المساکین و مجالستهم،و التّواضع فإنّه من أفضل العباده،و قصّر الأمل،و اذکر الموت،و ازهد فی الدّنیا،فإنّک رهین موت،و غرض بلاء،و طریح سقم،و أوصیک بخشیه اللّه فی سرّ أمرک و علانیتک،و أنهاک عن التّسرّع بالقول و الفعل،و إذا عرض شیء من أمر الآخره فابدأ به،و إذا عرض شیء من أمر الدّنیا فتأنّه حتّی تصیب رشدک فیه،و إیّاک و مواطن التّهمه و المجلس المظنون به السّوء فإنّ قرین السّوء یغرّ جلیسه و کن للّه یا بنیّ عاملا،و عن الخنا زجورا،و بالمعروف آمرا،و عن المنکر ناهیا،و واخ الإخوان فی اللّه،و أحبّ الصّالح لصلاحه،و دار الفاسق عن دینک،و أبغضه بقلبک،و زایله بأعمالک،لئلاّ تکون مثله،و إیّاک و الجلوس فی الطّرقات،ودع المماراه و مجاراه من لا عقل له و لا علم.و اقتصد یا بنیّ فی معیشتک،و اقتصد فی عبادتک،و علیک فیها بالأمر الدّائم الّذی تطیقه،و الزم الصّمت تسلم،و قدّم لنفسک تغنم،و تعلّم الخیر تعلم، و کن للّه ذاکرا علی کلّ حال،و ارحم من أهلک الصّغیر،و وقّر منهم الکبیر،و لا

ص:20

و از کردار مردم پرسش می کند و از آنچه در سینه هاست آگاه است.پس ای حسن!به تو وصیّت می کنم و تو برای عمل به هر آنچه پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله به آن سفارش کرده است کفایت می کند!پس فرزندم!اگر این چنین است در خانه ات بمان و بر اشتباهات خود گریه کن.دنیا بزرگ ترین خواسته و تلاش تو نباشد.فرزندم تو را به نماز اوّل وقت و[پرداخت]زکات به کسانی که مستحق آن هستند در مواردی که زکات به آن تعلّق می گیرد و خاموشی هنگام شبهات و میانه روی و عدالت در هنگام خشنودی و خشمناکی و خوش همسایگی و بزرگ داشتن میهمان و بخشش و مهربانی با مستمندان و بلازدگان و صلۀ رحم و دوستی و هم نشینی با بیچارگان و فروتنی که با فضیلت ترین عبادات است و کوتاه کردن آرزوها، سفارش می کنم.به یاد مرگ باش و در دنیا زهد پیشه کن.به درستی که تو در گرو مرگ و در معرض بلاها و مشکلات و ناتوان زمین گیر[در مقابل]بیماری ها هستی.تو را به ترس از خدا در کارهای پنهان و آشکارت سفارش می کنم و از سرعت گرفتن در سخن و عمل باز می دارم.

هنگامی که به چیزی از امور آخرت برخوردی،شروع به آن کن و اگر با چیزی از امور دنیا روبرو شدی صبر پیشه کن تا در آن مسأله هدایت یابی.

از جایگاه تهمت و مجالسی که گمان بد به آن می رود دوری کن.همانا هم نشین[بد]به اطرافیان خود ضرر می رساند.فرزندم برای[رضایت]خدا رفتار کن و از بدزبانی دوری نما.

به نیکی دستور ده و از بدی باز دار و در راه خدا با برادرانت،دوستی کن و انسان نیک را برای نیکی اش دوست بدار و با انسان گناهکار به ظاهر مدارا کن و با قلبت او را دشمن دار.و با کردار خود از او دوری کن تا مانند او نباشی.از نشستن در سر راه ها دوری کن و جدال را رها نما و از هم نشینی با کسی که عقل و دانش ندارد بپرهیز.فرزندم!در زندگی و عبادتت میانه رو باش و دربندگی خدا به روش دائمی و پیوسته که توانایی انجام آن را داری عمل کن.سکوت را پیشۀ خود ساز تا سالم بمانی.و از پیش،برای خود[نیکی و ثواب]بفرست تا [در آخرت]بهره مند گردی.و نیکی را بیاموز تا یاد بگیری.و در همه حال به یاد خدا باش و بر کودکان خانواده ات ببخشای و با بزرگان آنان به متانت رفتار کن

ص:21

تأکلنّ طعاما حتّی تتصدّق منه قبل أکله،و علیک بالصّوم فإنّه زکاه البدن و جنّه لأهله،و جاهد نفسک،و احذر جلیسک،و اجتنب عدوّک،و علیک بمجالس الذّکر، و أکثر من الدّعاء فإنّی لم آلک یا بنیّ نصحا،و هذا فراق بینی و بینک.و أوصیک بأخیک محمّد خیرا،فإنّه شقیقک و ابن أبیک،و قد تعلم حبّی له،فأمّا أخوک الحسین فهو ابن أمّک،و لا أزید الوصاه بذلک،و اللّه الخلیفه علیکم،و إیّاه أسأل أن یصلحکم،و أن یکفّ الطّغاه البغاه عنکم،و الصّبر الصّبر حتّی ینزل اللّه الأمر،و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم.

9-9- حدّثنا المفید،عن علیّ بن محمّد الکاتب،عن الحسن بن علیّ الزّعفرانیّ،عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ،عن المسعودیّ،عن محمّد بن کثیر،عن یحیی بن حمّاد القطّان،عن أبی محمّد الحضرمیّ،عن أبی علیّ الهمدانیّ،أنّ عبد الرّحمن بن أبی لیلی قام إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال:یا أمیر المؤمنین،إنّی سائلک لآخذ عنک،و قد انتظرنا أن تقول من أمرک شیئا فلم تقله،ألا تحدّثنا عن أمرک هذا،کان بعهد من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أو شیء رأیته؟فإنّا قد أکثرنا فیک الأقاویل، و أوثقه عندنا ما قلناه عنک و سمعناه من فیک،إنّا کنّا نقول:لو رجعت إلیکم بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لم ینازعکم فیها أحد،و اللّه ما أدری إذا سئلت ما أقول،أأزعم أنّ القوم کانوا أولی بما کانوا فیه منک،فإن قلت ذلک،فعلام نصبک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بعد حجّه الوداع،فقال:«أیّها النّاس من کنت مولاه فعلیّ مولاه»و إن کنت أولی منهم

ص:22

و هیچ غذایی را نخور تا مقداری از آن را پیش از خوردن صدقه دهی.روزه بگیر پس به درستی که روزه موجب پاکی بدن و نگهدارندۀ روزه گیران[از آتش دوزخ]است.با نفس خود بستیز و از هم نشین خود بر حذر باش و از دشمنت دوری کن.به مجالس ذکر و یاد خدا برو و فراوان دعا نما.فرزندم!همانا من نصیحتی را برای تو فروگذار نکردم.و این جدایی میان من و توست.و تو را نسبت به برادرت محمد به نیکی سفارش می کنم.همانا او برادر و فرزند پدر توست و تو از علاقۀ من به او آگاهی.و اما برادرت حسین فرزند مادر توست و من تو را بیش از این سفارش نمی کنم.خداوند خلیفۀ بر شماست[پس از خود،شما را به خدا می سپارم]و از او می خواهم که شما را اصلاح کند و سرکشان طغیانگر را از شما باز دارد.

صبر کنید،صبر کنید تا فرمان خداوند فرود آید و هیچ نیرو و توانایی جز به یاری خداوند بلند مرتبه ممکن نیست.

9-خلافت امیر المؤمنین از طرف خداوند

[9]9-ابو علی همدانی می گوید:عبد الرحمن بن ابی لیلی نزد امیر المؤمنین علیه السّلام رفت و عرضه داشت:ای امیر مؤمنان!من چیزی از تو می پرسم تا پاسخی از تو دریافت دارم و منتظر بودیم که از امر[خلافت]خود چیزی بگویی ولی سخنی به زبان نیاوردی.آیا از امر خود سخنی به ما نمی گویی؟آیا[کناره گیری از خلافت]پیمانی از سوی پیامبر خدا بود یا چیزی مشاهده کردی[که خلافت را رها نمودی؟]همانا ما سخنان فراوانی دربارۀ تو گفته ایم:

محکم ترین آنها سخنانی است که از جانب تو بیان داشته ایم و از تو شنیده ایم.ما می گوییم:

اگر پس از پیامبر خدا خلافت به شما واگذار شود هیچ کس در آن با شما به ستیزه بر نمی خیزد.

به خدا قسم نمی دانم اگر دربارۀ این مسأله از من سؤال شود چه پاسخ گویم.آیا گمان کنم که آن جماعت از تو به خلافت سزاوارتر بودند؟اگر این چنین می گویی پس فرستادۀ خدا تو را پس از حجه الوداع به چه چیزی منصوب کرد،و گفت:«ای مردم! هرکه من مولای اویم علی مولای اوست».و اگر بگویی که تو از آنان بر خلافت

ص:23

بما کانوا فیه فعلام تتولاّهم؟فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام:یا عبد الرّحمن،إنّ اللّه تعالی قبض نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و أنا یوم قبضه أولی بالنّاس منّی بقمیصی هذا،و قد کان من نبیّ اللّه إلیّ عهد لو خزمتمونی بأنفی لأقررت سمعا للّه و طاعه،و إنّ أوّل ما انتقصنا بعده إبطال حقّنا فی الخمس،فلمّا دقّ أمرنا طمعت رعیان قریش فینا،و قد کان لی علی النّاس حقّ لو ردّوه إلیّ عفوا قبلته و قمت به،و کان إلی أجل معلوم،و کنت کرجل له علی النّاس حقّ إلی أجل،فإن عجّلوا له ماله أخذه و حمدهم علیه،و إن أخّروه أخذه غیر محمودین،و کنت کرجل یأخذ السّهوله و هو عند النّاس محزون،و إنّما یعرف الهدی بقلّه من یأخذه من النّاس،فإذا سکت فاعفونی،فإنّه لو جاء أمر تحتاجون فیه إلی الجواب أجبتکم،فکفّوا عنّی ما کففت عنکم.فقال عبد الرّحمن:یا أمیر المؤمنین،فأنت لعمرک کما قال الأوّل:

لعمری لقد أیقظت من کان نائما و أسمعت من کانت له أذنان

10-10- حدّثنا المفید عن ابن قولویه عن محمّد الحمیریّ عن أبیه عن هارون عن ابن زیاد،قال:سمعت جعفر بن محمّد علیهما السّلام و قد سئل عن قوله تعالی قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ [الانعام(6):149]فقال:إنّ اللّه تعالی یقول للعبد یوم القیامه:عبدی أ کنت عالما؟فإن قال:نعم؛قال له:أفلا عملت بما علمت؟و إن قال:کنت جاهلا؛ قال له:أفلا تعلّمت حتّی تعمل؟فیخصمه،فتلک الحجّه البالغه.

11-11- حدّثنا المفید عن المراغیّ عن القاسم بن محمّد بن حمّاد عن عبید بن

ص:24

سزاوارتر بودی پس چرا ولایت آنان را بپذیریم؟امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:ای عبد الرحمن! همانا خداوند بلندمرتبه پیامبرش را از دنیا برد در حالی که در آن روز به مردم از این پیراهنم سزاوارتر بودم.و من با پیامبر خدا پیمانی داشتم که اگر مرا خوار ساختید[و همراهی ام نکردید]به درگاه خدا به بندگی اقرار نمایم[و سخنی بر زبان نیاورم تا دین خدا حفظ شود].

همانا اولین چیزی که پس از رحلت پیامبر از ما گرفته شد باطل ساختن حقّ ما در خمس بود.

پس هنگامی که امر ما کوچک شمرده شد بزرگان قریش در ما طمع کردند و من بر مردم حقّی داشتم که اگر آن را به من بازپس می دادند و از آن در می گذشتند آن را می پذیرفتم و آن را به انجام می رساندم و آن تا زمانی مشخّص بود و مانند مردی بودم که تا زمانی معیّن بر مردم حقی دارد پس اگر مال او را به موقع به او بدهند آن را بازپس می گیرد و بر آن مال ایشان را سپاس می گوید و اگر پرداخت آن را به تأخیر بیندازند بدون شکرگزاری آن را دریافت می دارد و مانند مردی بودم که آسان گیر است در حالی که نزد مردم شخصی سختگیر به شمار می آید.همانا هدایت به کمی مردمی که به آن می گروند شناخته می شود.پس اگر خاموش ماندم بر من ببخشایید.همانا اگر مسأله ای برایتان پیش آمد که به پاسخ نیاز داشتید به شما پاسخ می گویم.پس تا زمانی که با شما کاری ندارم مرا فرو گذارید و شما نیز با من کاری نداشته باشید.

پس عبد الرحمن گفت:ای امیر مؤمنان-به جانت سوگند-تو همان گونه ای که شاعر گفته است.به جانم سوگند هرکس را که در خواب بوده است بیدار کردی-و به هرکس که دو گوش دارد[حقیقت را]شنواندی.

10-تفسیر قول خداوند در قرآن: (فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ)

[10]10-مسعده بن زیاد می گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که در پاسخ پرسش گری دربارۀ این سخن خداوند که می فرماید:«دلایل رسا خاصّ خداست»[انعام(6):آیۀ 149]پرسید، حضرت فرمودند:خدای متعال در روز قیامت از بنده می پرسد آیا عالم بودی(می دانستی)؟ اگر پاسخ دهد:آری،به او خواهد فرمود:پس چرا به دانسته ات عمل نکردی؟و اگر بگوید:

نادان بودم،به او خواهد فرمود:چرا نیاموختی تا به آن عمل کنی؟پس[در احتجاج]بر او چیره می شود و آن همان دلایل رسا[ی الهی]است.

ص:25

قیس عن یونس بن بکیر عن یحیی بن أبی حیّه أبی الحبّاب عن أبی العالیه عن أبی أمامه یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ستّ من عمل بواحده منهنّ جادلت عنه یوم القیامه حتّی تدخله الجنّه،تقول:أی ربّ قد کان یعمل بی فی الدّنیا:الصّلاه، و الزّکاه،و الحجّ،و الصّیام،و أداء الأمانه،و صله الرّحم.

12-12- و أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن علیّ بن بابویه عن علیّ بن إبراهیم عن ابن عیسی عن النّهدیّ عن یزید بن إسحاق،عن الحسن بن عطیّه عن أبی عبد اللّه،قال:المکارم عشر،فإن استطعت أن تکون فیک فلتکن،فإنّها تکون فی الرّجل و لا تکون فی ولده،و تکون فی الابن و لا تکون فی أبیه،و تکون فی العبد و لا تکون فی الحرّ.قیل:ما هنّ،یابن رسول اللّه؟قال صدق البأس و صدق اللّسان و أداء الأمانه،و صله الرّحم،و إقراء الضّیف،و إطعام السّائل،و المکافاه علی الصّنائع،و التّذمّم للجارّ،و التّذمّم للصّاحب،و رأسهنّ الحیاء.

13-13- أملی علینا المفید عن التّمّار عن محمّد بن الحسین عن أبی نعیم،عن صالح بن عبد اللّه عن هشام عن أبی مخنف،عن الأعمش،عن أبی إسحاق السّبیعیّ،عن الأصبغ بن نباته رحمه اللّه،قال:إنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام خطب ذات یوم، فحمد اللّه و أثنی علیه،و صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ثمّ قال:أیّها النّاس اسمعوا مقالتی وعوا کلامی،إنّ الخیلاء من التّجبّر،و النّخوه من التّکبّر،و إنّ الشّیطان عدوّ حاضر یعدکم الباطل،ألا إنّ المسلم أخو المسلم،فلا تنابزوا،و لا تخاذلوا،فإنّ شرائع

ص:26

11-شش چیز است که هرکس یکی از آنها را انجام دهد وارد بهشت می شود

[11]11-ابو امامه می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:شش عمل است که هرکس یکی از آن ها را به جا آورد آن عمل در روز قیامت به نفع آن شخص احتجاج می کند تا او را در بهشت داخل سازند و می گویند:پروردگارا،او در دنیا ما را به جا می آورد:نماز و زکات و حجّ و روزه و پرداخت امانت و صلۀ رحم.

12-مکارم الاخلاق ده چیز است

[12]12-امام صادق علیه السّلام می فرماید:نیکی ها ده دسته اند.پس اگر توانستی آن ها را در خود داشته باش.چه بسا آن ها در شخصی می باشد و در فرزندش نیست و در فرزندی می باشد و در پدرش وجود ندارد و دربنده می باشد و در انسان آزاد وجود ندارد.گفته شد:ای پسر فرستادۀ خدا،آن ها چه هستند؟امام فرمود:راستی در سختی ها و شداید،راستگویی، پرداخت امانت،صلۀ رحم،گرامی داشتن میهمان،غذا دادن به درخواست کننده،پاداش دادن در مقابل اعمال،رعایت و خوش رفتاری با همسایه،خوش رفتاری با هم نشین و سرآمد آنها، حیا می باشد.

13-خطبۀ حضرت امیر علیه السّلام در مورد ترغیب داشتن به طاعات

[13]13-أصبغ بن نباته می گوید:روزی امیر مؤمنان علیه السّلام خطبه خواند و سپاس خدا را به جا آورد و ستایش او گفت و بر پیامبر درود فرستاد و فرمود:ای مردم!سخنم را بشنوید و کلامم را بفهمید.به درستی که خودفریفتگی ریشه در خودپسندی و خود بزرگ بینی ریشه در تکبّر دارد و شیطان دشمنی آماده است که شما را به باطل وعده می دهد.آگاه باشید که مسلمان برادر مسلمان است؛پس با لقب های زشت یکدیگر را نخوانید و یکدیگر را خوار نسازید

ص:27

الدّین واحده،و سبله قاصده،من أخذ بها لحق،و من ترکها مرق،و من فارقها محق،لیس المسلم بالخائن إذا ائتمن،و لا بالمخلف إذا وعد،و لا بالکذوب إذا نطق،نحن أهل بیت الرّحمه،و قولنا الحقّ،و فعلنا القسط،و منّا خاتم النّبیّین،و فینا قاده الإسلام و أمناء الکتاب،ندعوکم إلی اللّه و رسوله،و إلی جهاد عدوّه،و الشّدّه فی أمره،و ابتغاء رضوانه،و إلی إقامه الصّلاه و إیتاء الزّکاه،و حجّ البیت،و صیام شهر رمضان،و توفیر الفیء لأهله.ألا و إنّ[من]أعجب العجب أنّ معاویه بن أبی سفیان الأمویّ و عمرو بن عاص السّهمیّ،یحرّضان النّاس علی طلب الدّین بزعمهما،و إنّی و اللّه لم أخالف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قطّ،و لم أعصه فی أمر قطّ أقیه بنفسی فی المواطن الّتی تنکص فیها الأبطال،و ترعد فیها الفرائص،بقوّه أکرمنی اللّه بها،فله الحمد.و لقد قبض النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و إنّ رأسه فی حجری،و لقد ولّیت غسله بیدی،تقلّبه الملائکه المقرّبون معی،و ایم اللّه ما اختلفت أمّه بعد نبیّها إلاّ ظهر باطلها علی حقّها،إلاّ ما شاء اللّه.قال:فقام عمّار بن یاسر رحمه اللّه فقال:أمّا أمیر المؤمنین فقد أعلمکم أنّ الأمّه لم تستقم علیه،فتفرّق النّاس و قد نفذت بصائرهم.

14-14- حدّثنا المفید عن المراغیّ عن زید بن الحسن الکوفیّ عن جعفر بن نجیح عن جندل بن والق عن محمّد بن محمّد بن عمر عن زید الأنصاریّ،عن سعید بن بشیر،عن قتاده،عن سعید بن المسیّب،قال:سمعت رجلا یسأل ابن عبّاس عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فقال له ابن عبّاس:إنّ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام

ص:28

همانا مسیرهای[ره سپاری در]دین یکسان و راه های آن آسان است.هرکس آن را در پیش گیرد بر حق است و هرکس آن را رها کند از دین خارج می گردد و هرکس از آن دوری گزیند نابود می شود.انسان مسلمان هنگامی که بر کاری امین قرارداده شود خیانت نمی کند و هنگامی که وعده ای دهد خلف وعده نمی نماید و هنگامی که سخن می گوید دروغ پردازی نمی کند.ما اهل بیت رحمت هستیم سخن ما حق و کردار ما عدل و داد است.خاتم پیامبران از ماست و رهبران اسلام و امینان و متولّیان قرآن در میان ماست.شما را به خدا و پیامبرش،و جنگ آوری با دشمنش و استواری در امر خدا و طلبیدن رضایت او و بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات و حجّ خانۀ او و روزۀ ماه رمضان و پرداخت فیء به مستحقّ آن،فرا می خوانم.

آگاه باشید که شگفت آورترین عجایب آن است که معاویه بن ابی سفیان اموی و عمرو بن عاص سهمی،به گمان خویش مردم را به طلب دین تشویق می کنند در حالی که من هرگز با فرستادۀ خدا به مخالفت برنخاسته ام.و در هیچ امری از او سرپیچی ننموده ام.در مواقعی که شجاعان در آن عقب نشینی می کردند و بدن ها[از ترس]به خود می لرزید با جان خود و با نیرویی که خدا مرا بدان کرامت بخشید از او مراقبت کردم؛پس ستایش مخصوص اوست و خداوند پیامبرش را از دنیا برد در حالی که سرش روی سینه ام بود و من با دستان خود او را غسل دادم و فرشتگان مقرّب همراه من،پیامبر را از این رو به آن رو می کردند.و به خدا سوگند!امّت پیامبر پس از او با یکدیگر اختلاف نکردند جز آن که باطلشان بر حقّشان غلبه یافت.و هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد.

راوی گوید:عمار بن یاسر-که رحمت خدا بر او باد-از جا برخاست و[خطاب به حاضران] گفت:امّا در مورد امیر مؤمنان،آگاهتان می کنم که امّت پیامبر براین امر ایستادگی نکردند پس مردم متفرّق شدند در حالی که سلاح هایشان را در پشت سر رها می کردند.

ص:29

صلّی القبلتین،و بایع البیعتین،و لم یعبد صنما و لا وثنا،و لم یضرب علی رأسه بزلم و لا بقدح،ولد علی الفطره،و لم یشرک باللّه طرفه عین.فقال الرّجل:إنّی لم أسألک عن هذا،إنّما أسألک عن حمله سیفه علی عاتقه یختال به حتّی أتی البصره فقتل بها أربعین ألفا،ثمّ صار إلی الشّام فلقی حواجب العرب فضرب بعضهم ببعض حتّی قتلهم،ثمّ أتی النّهروان و هم مسلمون فقتلهم عن آخرهم.فقال له ابن عبّاس:أعلیّ أعلم عندک أم أنا؟فقال:لو کان علیّ أعلم عندی منک لما سألتک؟ قال فغضب ابن عبّاس حتّی اشتدّ غضبه،ثمّ قال:ثکلتک أمّک،علیّ علیه السّلام علّمنی، و کان علمه من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و رسول اللّه علّمه اللّه من فوق عرشه،فعلم النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله من اللّه،و علم علیّ من النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،و علمی من علم علیّ علیه السّلام،و علم أصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله کلّهم فی علم علیّ کالقطره الواحده فی سبعه أبحر.

15-15- حدّثنا المفید عن الصّدوق عن ابن الولید عن الصّفّار عن ابن أبی الخطّاب عن ابن أسباط عن البطائنیّ عن أبی بصیر عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:أوحی اللّه إلی عیسی ابن مریم علیه السّلام:یا عیسی،هب لی من عینیک الدّموع،و من قلبک الخشوع،و اکحل عینیک بمیل الحزن إذا ضحک البطّالون،و قم علی قبور الأموات فنادهم بالصّوت الرّفیع لعلّک تأخذ موعظتک منهم،و قل:إنّی لاحق فی اللاّحقین.

16-16- حدّثنا المفید عن علیّ بن مالک النّحویّ عن محمّد بن عبد الواحد الزّاهد عن أحمد بن عبد الجبّار عن یونس بن بکیر عن عبد الحمید بن بهرام عن

ص:30

14-سخن ابن عباس در مورد فضائل حضرت علی علیه السّلام

[14]14-سعید بن مسیّب می گوید:شنیدم مردی از ابن عباس دربارۀ علی بن ابی طالب علیه السّلام می پرسد.پس ابن عباس به او گفت:همانا علی بن ابی طالب به دو قبله نماز خواند و دوبار بیعت کرد و هیچ گاه بت نپرستید.و از تیرهای قرعه(که نوعی قمار بود)بهره نبرد و شراب ننوشید.بر فطرت مسلمانی ولادت یافت و حتی یک چشم بر هم زدنی به خدا شرک نورزید.

پس مرد گفت:من در این باره از تو نپرسیدم.از آن می پرسم که شمشیرش را با تکبّر بر دوش گرفت و با قبایل حاشیه نشین عرب روبرو شد و با آنان به جنگ پرداخت تا همگی را به قتل رساند.سپس به نهروان آمد و در حالی که همه مسلمان بودند آن ها را تا به آخر به قتل رساند.

پس ابن عباس به او گفت:در نظر تو علم علی بالاتر است یا علم من؟مرد گفت:اگر در نظر من علم علی بالاتر بود از تو نمی پرسیدم.راوی گوید:ابن عباس خشمگین شد و خشمش فزونی یافت.سپس گفت:مادرت به عزایت بنشیند!علی علیه السّلام به من[دانش]آموخت و دانشش از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بود و خدا فرستاده اش را از بالای عرش بیاموخت پس دانش پیامبر از سوی خداست و دانش علی از سوی پیامبر و دانش من از دانش علی است.و دانش تمامی یاران محمّد در برابر دانش علی مانند قطره ای در برابر هفت دریاست.

15-وحی خداوند به حضرت عیسی بن مریم

[15]15-امام صادق علیه السّلام فرمود:خداوند متعال به عیسی بن مریم علیه السّلام وحی کرد:ای عیسی از چشمانت اشک و از قلبت خشوع به من ببخشای و چشمانت را با میل حزن و اندوه در هنگامی که اهل غفلت می خندند،سرمه بکش و بر قبرهای مردگان بایست و با آوایی بلند آنان را صدا بزن شاید که اندرز خود را از آنان دریافت داری و بگو:همانا من در گروه ملحق شوندگان،[به شما]می پیوندم.

ص:31

شهر بن حوشب،عن أبی سعید الخدریّ،أنّه قال:بینما رجل من أسلم فی غنیمه له یهشّ علیها ببیداء ذی الحلیفه،إذ عدا علیه الذّئب،فانتزع شاه من غنمه، فهجهج به الرّجل و رماه بالحجاره حتّی استنقذ منه شاته.قال:فأقبل الذّئب حتّی أقعی مستثفرا بذنبه مقابلا للرّجل،ثمّ قال له:أما اتّقیت اللّه(عزّ و جلّ)،حلت بینی و بین شاه رزقنیها اللّه؟فقال الرّجل:تاللّه ما سمعت کالیوم قطّ.فقال الذّئب:ممّ تعجب؟فقال أعجب من مخاطبتک إیّای.فقال الذّئب:أعجب من ذلک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بین الحرّتین فی النّخلات یحدّث النّاس بما خلا،و یحدّثهم بما هو آت، و أنت هاهنا تتبع غنمک.فلمّا سمع الرّجل قول الذّئب ساق غنمه یحوزها حتّی إذا أدخلها قباء قریه الأنصار-سأل عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فصادفه فی بیت أبی أیّوب، فأخبره خبر الذّئب،فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:صدقت احضر العشیّه،فإذا رأیت النّاس قد اجتمعوا فأخبرهم ذلک.فلمّا صلّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.الظّهر و اجتمع النّاس إلیه أخبرهم الأسلمیّ خبر الذّئب،فقال لهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.صدق صدق صدق، فتلک الأعاجیب بین یدی السّاعه،أما و الّذی نفس محمّد بیده لیوشک الرّجل أن یغیب عن أهله الرّوحه أو الغدوه فیخبره سوطه أو عصاه أو نعله بما أحدث أهله من بعده.

17-17- حدّثنا المفید عن عمر بن محمّد الزّیّات عن عبد اللّه بن جعفر عن مسعر بن یحیی عن شریک بن عبید اللّه عن أبی إسحاق الهمدانیّ،عن أبیه،عن

ص:32

16-سخن الذئب باراعی در مورد حضرت رسول

[16]16-ابو سعید خدری می گوید:هنگامی که مردی از قبیلۀ اسلم گوسفندانش را در وادی ذو الحلیفه می چراند و برایشان از درختان برگ می ریخت ناگهان گرگی به گله اش زد و گوسفندی ربود.گله دار بر گرگ بانگ زد و سنگی به سویش پرتاب نمود تا گوسفندش را نجات داد.راوی گوید:پس گرگ جلو آمد و در حالی که دمش را میان دو پایش قرار داده بود در مقابل مرد ایستاد.سپس به او گفت:از خدا نمی ترسی که میان من و گوسفندان که خدا روزیم ساخته بود حایل شدی؟پس مرد گفت:به خدا قسم مانند[سخن]امروز را هرگز نشنیده بودم.گرگ گفت:از چه در شگفتی؟مرد گفت:از اینکه با من سخن می گویی در شگفتم.گرگ گفت:شگفت تر از این،آن است که فرستادۀ خدا در میان سرزمین های پر سنگلاخ و در نخلستان ها برای مردم از گذشته و آینده سخن می گوید و تو این جا به دنبال گوسفندانت می گردی.هنگامی که مرد سخن گرگ را شنید گوسفندان خود را به میدان گاه روستای انصار برد.آنگاه به دنبال رسول خدا گشت و ایشان را در خانۀ ابو ایوب انصاری یافت و داستان گرگ را برای حضرت نقل کرد.پس رسول خدا به او گفت:راست گفتی، شبانگاه[نزد ما]حاضر شو و هنگامی که مشاهده کردی مردم جمع شده اند ایشان را به این سخن آگاه گردان.پس هنگامی که رسول خدا نماز ظهر را به جا آورد و مردم در اطراف حضرت جمع شدند مرد اسلمی داستان گرگ را برایشان بیان نمود.پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به ایشان فرمود:راست گفت،آن از شگفتی های این زمانه است.سوگند به کسی که جان محمّد در دست اوست،چه بسا شخصی صبحگاه و شبانگاه از نزد خانواده اش خارج شود و تازیانه و عصا و کفشش او را به آنچه خانواده اش پس از خروجش انجام داده اند،خبر دهند.

ص:33

أمیر المؤمنین علیه السّلام،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثلاثه من الذّنوب تعجّل عقوبتها و لا تؤخّر إلی الآخره:عقوق الوالدین،و البغی علی النّاس،و کفر الإحسان.

18-18- عن المفید عن أحمد بن الحسین بن أسامه عن عبید اللّه بن محمّد الواسطیّ عن أبی جعفر محمّد بن یحیی عن هارون بن مسلم عن مسعده بن صدقه عن جعفر عن أبیه علیه السّلام أنّه قال:أرسل النّجاشیّ ملک الحبشه إلی جعفر بن أبی طالب رضی اللّه عنه و أصحابه،فدخلوا علیه و هو فی بیت له جالس علی التّراب و علیه خلقان الثّیاب قال:فقال جعفر بن أبی طالب رضی اللّه عنه:فأشفقنا منه حین رأیناه علی تلک الحال،فلمّا رأی ما بنا و تغیّر وجوهنا قال:الحمد للّه الّذی نصر محمّدا و أقرّ عینی به،ألا أبشّرکم؟فقلت:بلی أیّها الملک.فقال:إنّه جاءنی السّاعه من نحو أرضکم عین من عیونی هناک،و أخبرنی أنّ اللّه قد نصر نبیّه محمّدا صلّی اللّه علیه و اله و أهلک عدوّه،و أسر فلان و فلان و فلان.و قتل فلان و فلان و فلان،التقوا بواد یقال له «بدر»،کأنّی أنظر إلیه حیث کنت أرعی لسیّدی هناک و هو رجل من بنی ضمره.

فقال له جعفر:أیّها الملک الصّالح،ما لی أراک جالسا علی التّراب و علیک هذه الخلقان؟فقال:یا جعفر،إنّا نجد فیما أنزل علی عیسی(صلّی اللّه علیه)أنّ من حقّ اللّه علی عباده أن یحدثوا للّه تواضعا عند ما یحدث لهم من نعمه،فلمّا أحدث اللّه تعالی لی نعمه بنبیّه محمّد صلّی اللّه علیه و اله أحدثت للّه هذا التّواضع.قال فلمّا بلغ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ذلک قال لأصحابه:إنّ الصّدقه تزید صاحبها کثره فتصدّقوا یرحمکم اللّه،و إنّ

ص:34

17-سه گناه زود عذاب می شوند

[17]17-پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:سه گناه است که کیفر آن به سرعت فرا می رسد و به آخرت واگذار نمی شود:عاق والدین(نفرین پدر و مادر)،ستم بر مردم،ناسپاسی و نادیده گرفتن نیکی دیگران.

18-کلام نجاشی در یاری کردن پیامبر بر دشمنانش با جعفر طیار

[18]18-امام باقر علیه السّلام فرمود:نجاشی پادشاه حبشه به دنبال جعفر بن ابی طالب و یارانش فرستاد.پس جعفر و یارانش درحالی به حضور نجاشی رسیدند که در خانه اش بر روی زمین نشسته بود و لباسی ژنده و کهنه بر تن داشت.راوی گوید:جعفر بن ابی طالب می گوید:

هنگامی که او را بر آن حال دیدیم بر او ترحّم کردیم و برایش دلسوزی نمودیم.پس هنگامی که حالت ما و دگرگون شدن چهره های ما را دید گفت:ستایش از آن خدایی است که محمّد را یاری نمود و چشمم را به جمالش روشن ساخت.آیا بشارتی به شما بدهم؟پس گفت:بله،ای فرمانروا!نجاشی گفت:هم اکنون یکی از جاسوسان من از سرزمین شما آمده و به من خبر داده است که خداوند پیامبرش را یاری کرد و دشمنانش را نابود ساخت و فلانی و فلانی و فلانی اسیر گشتند و فلانی و فلانی و فلانی هلاک شدند.[سپاهیان اسلام و کفر]در وادی به نام بدر در مقابل هم قرار گرفتند.گویا می بینم هنگامی را که برای آقای خود در آن منطقه چوپانی می کردم و او مردی از بنی حمزه بود.پس جعفر به او گفت:ای پادشاه نیکوکار!چه شده است که می بینم بر خاک نشسته ای و این جامۀ کهنه را بر تن داری؟پس گفت:ای جعفر! ما در کتابی که خداوند بر عیسی فروفرستاد می یابیم که از حقوق خداوند بر بندگانش این است که هرگاه نعمتی برایشان فراهم آید برای خدا فروتنی کنند.پس هنگامی که خداوند برای من نعمت پیامبرش محمّد را ارزانی داشت من نیز برای خدا این گونه فروتنی کردم.

راوی گوید:هنگامی که این داستان به پیامبر رسید به اصحابشان فرمودند:همانا صدقه،به عطاکنندۀ آن فزونی می بخشد پس صدقه دهید تا خداوند بر شما ببخشاید و تواضع و فروتنی،مقام و مرتبت انسان فروتن را فزونی می بخشد پس فروتن باشید تا خدا مقامتان را بالا ببرد.و گذشت و چشم پوشی،عزّت انسان اهل گذشت را فزونی می بخشد.پس[از دیگران]درگذرید تا خداوند به شما عزّت بخشد.

ص:35

التّواضع یزید صاحبه رفعه فتواضعوا یرفعکم اللّه،و إنّ العفو یزید صاحبه عزّا فاعفوا یعزّکم اللّه.

19-19- حدّثنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار عن ابن عیسی عن هارون عن ابن صدقه قال سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام أن یعلّمنی دعاء أدعو به فی المهمّات،فأخرج إلیّ أوراقا من صحیفه عتیقه،فقال:انتسخ ما فیها فهو دعاء جدّی علیّ بن الحسین زین العابدین علیه السّلام للمهمّات،فکتبت ذلک علی وجهه،فما کربنی شیء قطّ و أهمّنی إلاّ دعوت به ففرّج اللّه همّی و کشف کربی و أعطانی سؤلی،و هو:«اللّهمّ هدیتنی فلهوت،و وعظت فقسوت،و أبلیت الجمیل فعصیت، و عرّفت فأصررت ثمّ عرّفت،فاستغفرت فأقلت،فعدت فسترت،فلک الحمد إلهی،تقحّمت أودیه هلاکی،و تحلّلت شعاب تلفی،تعرّضت فیها لسطواتک، و بحلولها لعقوباتک،و وسیلتی إلیک التّوحید،و ذریعتی أنّی لم أشرک بک شیئا،و لم أتّخذ معک إلها،و قد فررت إلیک من نفسی،و إلیک یفرّ المسیء و أنت مفزع المضیع حظّ نفسه.فلک الحمد إلهی،فکم من عدوّ انتضی علیّ سیف عداوته،و شحذ لی ظبات مدیته،و أرهف لی شبا حدّه،و داف لی قواتل سمومه،و سدّد نحوی صوائب سهامه،و لم تنم عنّی عین حراسته،و أظمر أن یسیمنی المکروه، و یجرّعنی ذعاف مرارته.فنظرت یا إلهی إلی ضعفی عن احتمال الفوادح، و عجزی عن الانتصار ممّن قصدنی بمحاربته،و وحدتی فی کثیر عدد من ناوانی،

ص:36

19-دعای امام سجاد در مهمات

[19]19-مسعده بن صدقه می گوید:از امام صادق علیه السّلام درخواست کردم که دعایی به من بیاموزد تا در مسائل مهم با آن دعا خدا را بخوانم.پس برای من چند برگ از صحیفه ای قدیمی خارج نمود و فرمود:هرچه در آن است نسخه برداری کن که آن دعای جدّم علی بن الحسین زین العابدین علیه السّلام برای امور مهم است.پس آن را در مقابل حضرت نگاشتم و هرگز دچار گرفتاری نشدم و امر مهمی مرا به خود وانگذاشت جز آنکه خدا را به این دعا خواندم پس خداوند ناراحتی ام را برطرف کرد و در گرفتاری ام گشایش پدید آورد و خواسته ام را به من عطا فرمود و آن دعا این است:

«پروردگارا مرا هدایت کردی پس من[زندگی ام را]به بازی گرفتم و مرا پند دادی من سنگ دلی پیشه کردم و به زیبایی مرا آزمودی نافرمانی کردم و مرا شناساندی[بر گناه] پافشاری کردم،بازشناساندی پس طلب بخشش نمودم و تو از من درگذشتی باز من آن گناه را تکرار کردم پس تو[گناهانم را]پوشاندی.پس معبود من!ستایش از آن توست.در وادی های نابودی خود داخل شدم و شاخه های هلاکتم را مباح شمردم و خود را در معرض غضب تو قرار دادم و با قدم نهادن در آن وادی در طریق عقوبت تو قرار گرفتم و چارۀ من در پیشگاه تو [اقرار به]وحدانیّت توست و وسیله ام این است که من هیچ گاه به تو شرک نورزیدم و معبودی جز تو برنگزیدم.من از[شرّ]نفس خود به سوی تو گریختم و انسان گنهکار به سوی تو می گریزد و تو پناهگاه کسی هستی که بهرۀ نفس خود را تباه ساخته است.پس معبود من!ستایش مخصوص توست.

چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنی از نیام برکشید و تیغۀ شمشیرش را برایم برنده نمود و اطراف آن را برایم تیز کرد و زهرهای کشنده اش را به سویم روانه کرد و تیرهای خود را که بر هدف می نشیند به سویم روانه ساخت و چشم نگاهبانیش از من غفلت نکرد و قصد آزار رساندن مرا نمود و خواست که سمّ کشنده و تلخ خود را به من بچشاند.

پس پروردگارا،به ناتوانی خود از تحمّل مصیبت ها و ضعف خود از پیروزی بر کسانی که نیّت دشمنی و جنگاوری با من را دارند نظری انداختم و تنهایی ام در برابر جمعیت فراوان

ص:37

و أرصد لی البلاء فیما لم أعمل فیه فکری،فابتدأتنی بنصرتک،و شددت أزری بقوّتک،ثمّ فللت لی حدّه،و صیّرته من بعد جمع وحده،و أعلیت کعبی،و جعلت ما سدّده مردودا علیه،فرددته لم یشف غلیله،و لم تبرد حراره غیظه،قد عضّ علیّ شواه،و أدبر مولّیا قد أخلف سرایاه.و کم من باغ بغانی بمکایده،و نصب لی أشراک مصایده،و وکّل بی تفقّد رعایته،و أضبأ إلیّ إضباء السّبع لطریدته،و انتظارا لانتهاز الّفرّصه لفریسته.فنادیتک یا إلهی مستغیثا بک،واثقا بسرعه إجابتک، عالما أنّه لن یضطهد من أوی إلی ظلّ کنفک،و لن یفزع من لجأ إلی معاقل انتصارک،فحصّنتنی من بأسه بقدرتک،و کم من سحائب مکروه قد جلّیتها و غواشی کربات کشفتها،لا تسأل عمّا تفعل،و قد سئلت فأعطیت،و لم تسأل فابتدأت،و استمیح فضلک فما أکدیت،أبیت إلاّ إحسانا،و أبیت إلاّ تقحّم حرماتک، و تعدّی حدودک،و الغفله عن وعیدک.فلک الحمد إلهی من مقتدر لا یغلب،و ذی أناه لا یعجل،هذا مقام من اعترف لک بالتّقصیر،و شهد علی نفسه بالتّضییع.اللّهمّ إنّی أتقرّب إلیک بالمحمّدیّه الرّفیعه،و أتوجّه إلیک بالعلویّه البیضاء،فأعذنی من شرّ ما خلقت،و شرّ من یریدنی سوءا،فإنّ ذلک لا یضیق علیک فی وجدک،و لا یتکأّدک فی قدرتک و أنت علی کلّ شیء قدیر.اللّهمّ ارحمنی بترک المعاصی ما أبقیتنی،و ارحمنی بترک تکلّف ما لا یعنینی،و ارزقنی حسن النّظر فیما یرضیک عنّی،و ألزم قلبی حفظ کتابک کما علّمتنی،و اجلعنی أتلوه علی ما یرضیک به عنّی،

ص:38

دشمنانم و بلا و گرفتاری چنان مرا در برگرفت و فکر مرا به خود مشغول ساخت در این هنگام یاری خود را بر من آغاز نمودی و با توانایی خود مرا نیرومند ساختی و سپس برّندگی شمشیر او را بر من کند و بی اثر نمودی و اجتماعشان را به تنهایی تبدیل نمودی.و مرا بر آنان پیروز گرداندی و هر آنچه به سویم پرتاب نمودند به خودشان بازگرداندی و او را درحالی که سوزش سینه و آتش خشمناکی اش خاموش نشده بود[ناکام]بازگرداندی.درحالی که اعضای بدنش که در آتش درون خود می گداخت و درحالی که سپاهیانش به جا مانده بودند عقب نشینی نمود.و چه بسیار ستمگری که با نیرنگ خود قصد ستم به مرا داشت و دام هایش را برایم گسترد و به دقت،نظرش را بر من گماشت و مرا زیر نظر گرفت و همچون درنده ای که بر طعمۀ خود فرود می آید و بر آن نظر می نماید و در کمینگاه در انتظار فرصتی باشد که طعمۀ خود را بدرد.پس ای معبود من!تو را صدا زدم درحالی که به تو پناه می جستم و به پاسخ سریعت اطمینان داشتم و می دانستم که هرکس به سایۀ حمایت تو پناه آورد درمانده نخواهد شد و هرکس به پناهگاه پیروزی ات پناهنده شود نمی هراسد پس مرا از ترس او با توانایی خود حفظ نمودی.و چه بسیار ابرهای تیره ای که تو آن را روشن ساختی و بلاها و گرفتاری هایی که تو آن را برطرف نمودی.از آنچه عمل می کنی پرسیده نمی شوی.من از تو درخواست نمودم پس عطا کردی و درخواست ننمودم پس خود[به نعمت]آغاز نمودی و از احسانت خواسته شد پس تو بخل نورزیدی.تو جز نیکی انجام ندادی و من جز داخل شدن در گناهانت و زیر پا گذاردن حدودت و غفلت و بی توجهی از وعده عذابت کاری انجام ندادم.پس ستایش از آن توست و تو صاحب اقتداری هستی که مغلوب نمی شوی و توانمندی هستی که[در کارهایت]شتاب نمی کنی.این جایگاه کسی است که به کوتاهی در پیشگاه تو معترف است و بر خود به تباه ساختن حق تو گواهی می دهد.پروردگارا،به پیامبر والامقام به تو نزدیکی می جویم و به امیر المؤمنین روسپید به تو روی می آورم؛پس مرا از بدی هر آنچه آفریدی و هر آن که به بدی مرا می طلبد،پناه ده.به درستی که آن کار از گشایش تو نمی کاهد و بر توانایی تو دشوار نیست و تو بر هر کار توانایی.پروردگارا،با دوری از گناهان تا زمانی که مرا زنده داشته ای بر من رحم کن و با ترک دخالت در آنچه به من ربطی

ص:39

و نوّر به بصری،و أوعه سمعی،و اشرح به صدری،و فرّج به عن قلبی،و أطلق به لسانی،و استعمل به بدنی،و اجعل فیّ من الحول و القوّه ما یسهّل ذلک علیّ،فإنّه لا حول و لا قوّه إلاّ بک.اللّهمّ اجعل لیلی و نهاری و دنیای و آخرتی و منقلبی و مثوای عافیه منک و معافاه و برکه منک.اللّهمّ أنت ربّی و مولای،و سیّدی و أملی و إلهی،و غیاثی و سندی،و خالقی و ناصری،و ثقتی و رجائی،لک محیای و مماتی،و لک سمعی و بصری،و بیدک رزقی،و إلیک أمری فی الدّنیا و الآخره، ملکتنی بقدرتک و قدّرت علیّ بسلطانک،لک القدره فی أمری،و ناصیتی بیدک،لا یحول أحد دون رضاک،برأفتک أرجو رحمتک،و برحمتک أرجو رضوانک،لا أرجو ذلک بعملی،فقد عجز عنّی عملی،فکیف أرجو ما قد عجز عنّی؟أشکو إلیک فاقتی و ضعف قوّتی،و إفراطی فی أمری،و کلّ ذلک من عندی،و ما أنت أعلم به منّی،فاکفنی ذلک کلّه.اللّهمّ اجعلنی من رفقاء محمّد حبیبک و إبراهیم خلیلک، و یوم الفزع الأکبر من الآمنین،فآمنّی و ببشارتک فبشّرنی،و بأظلالک فأظلّنی، و بمفازه من النّار فنجّنی،و لا تسمنی السّوء و لا تخزنی،و من الدّنیا فسلّمنی، و حجّتی یوم القیامه فلقّنّی،و بذکرک فذکّرنی،و للیسری فیسّرنی،و للعسری فجنّبنی،و الصّلاه و الزّکاه ما دمت حیّا فألهمنی،و لعبادتک فوفّقنی،و فی الفقه و مرضاتک فاستعملنی،و من فضلک فارزقنی،و یوم القیامه فبیّض وجهی، و حسابا یسیرا فحاسبنی،و بقبیح عملی فلا تفضحنی،و بهداک فاهدنی،و بالقول

ص:40

ندارد بر من ببخشای.و نیکونظری در آنچه تو را از من خشنود می سازد روزی ام ساز و دلم را در نگهداری از کتابت همانگونه که به من آموختی ملازم بدار.و مرا به گونه ای قرار ده تا قرآن را همانگونه که تو را از من خشنود می سازد تلاوت کنم و دیدگانم را به آن نورانی کن و شنوائیم را به آن مأنوس گردان.و سینه ام را به وسیله آن وسعت ده و دلم را بگشا و زبانم را گویا گردان و بدنم را بر عمل به آن بدار و نیرو و توانایی در من آن گونه قرار ده که این کارها بر من آسان گردد؛پس به درستی که نیرو و توانایی جز به کمک تو ممکن نیست.پروردگارا، شب وروز و دنیا و آخرت و محل بازگشت و جایگاه مرا در آسایش و برکت و سلامتی از جانب خود قرار ده.

خدایا،تو پروردگار و مولا و آقا و آرزو و معبود من و فریادرس و تکیه گاه من و آفریننده و یاریگر من و مورد اطمینان و امید من هستی.زندگی و مرگ من و شنوایی و بینایی من در اختیار توست.روزی ام در دست توست و کارهایم در دنیا و آخرت به تو باز می گردد.با توانایی ات مالک من شدی و با سلطه ات بر من قدرت یافتی.توانایی در امورات من در اختیار توست و اختیارم در دست توست و هیچ کس در مقابل خواستۀ تو مانع نشود.با مهربانی ات امید به رحمت دارم و با رحمتت امید به رضوانت دارم و به خاطر کردارم امیدی به آن ندارم؛ زیرا کردارم در مقابل[هوای نفس]من ضعیف است پس چگونه به چیزی که در مقابل من ناتوان است امید داشته باشم.به تو از نداری و ناتوانی ام و زیاده روی ام در کارها شکایت می کنم.همه آنها از جانب من است و نیز آنچه که تو به آنها از من آگاه تری به تو شکایت می کنم؛پس مرا در تمامی آنها کفایت کن.پروردگارا،مرا از هم صحبتان و هم نشینان حبیبت محمّد صلّی اللّه علیه و اله و خلیلت ابراهیم علیه السّلام قرار ده و در روز قیامت مرا از اهل امان قرار ده پس مرا ایمن دار و به مژدۀ خود مرا بشارت ده و با سایه ات مرا به سایۀ حمایتت درآر و با رهایی از آتش مرا نجات بخش و بدی را به من مرسان و خوارم نساز و از دنیا مرا سالم بدار و در روز قیامت دلایلم را بر من تلقین نما و با یاد خودت مرا آگاه گردان و راحتی و آسانی را به آسانی و راحتی در اختیارم قرار ده و مرا از سختی دور نما و[توجّه به]نماز و زکات را تا زمانی که زنده ام به من الهام کن و توفیق بندگی ات را به من عطا فرما و مرا در فهم و خشنودی خود به کارگیر

ص:41

الثّابت فی الحیاه الدّنیا و فی الآخره فثبّتنی،و ما أحببت فحبّبه إلیّ،و ما کرهت فبغّضه إلیّ،و ما أهمّنی من الدّنیا و الآخره فاکفنی،و فی صلاتی و صیامی و دعائی و نسکی و شکری و دنیای و آخرتی فبارک لی،و المقام المحمود فابعثنی، و سلطانا نصیرا فاجعل لی،و ظلمی و جرمی و إسرافی فی أمری فتجاوز عنّی، و من فتنه المحیا و الممات فخلّصنی،و من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن فنجّنی، و من أولیائک یوم القیامه فاجعلنی،و أدم لی صالح الّذی آتیتنی،و بالحلال عن الحرام فأغننی،و بالطّیّب عن الخبیث فاکفنی،أقبل بوجهک الکریم إلیّ و لا تصرفه عنّی،و إلی صراطک المستقیم فاهدنی،و لما تحبّ و ترضی فوفّقنی.اللّهمّ إنّی أعوذ بک من الرّیاء و السّمعه،و الکبریاء و التّعظّم،و الخیلاء و الفخر و البذخ و الأشر و البطر و الإعجاب بنفسی و الجبریّه ربّ فنجّنی،ربّ و أعوذ بک من البخل و العجز و الشّحّ و الحسد و الحرص و المنافسه و الغشّ،و أعوذ بک من الطّمع و الطّبع و الهلع الجزع و الزّیغ و القمع،و أعوذ بک من البغی و الظّلم و الاعتداء و الفساد و الفجور و الفسوق،و أعوذ بک من الخیانه و العدوان و الطّغیان،ربّ و أعوذ بک من المعصیه و القطیعه و السّیّئه و الفواحش و الذّنوب،و أعوذ بک من الإثم و المأثم و الحرام و المحرّم و الخبث و کلّ ما لا تحبّ،ربّ و أعوذ بک من الشّیطان و بغیه و ظلمه و عدوانه و شرکه و زبانیته جنده،و أعوذ بک من شرّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها [الحدید(57):4]و أعوذ بک من شرّ ما خلقت من

ص:42

و از احسان خود به من روزی کن و در روز قیامت مرا روسپید گردان و به آسانی مرا حساب رسی کن و به خاطر کردار زشتم مرا رسوا مساز و با هدایت خود مرا هدایت نما و مرا با سخنی استوار در زندگی دنیا و آخرت ثابت قدم و پایدار بدار و هر آنچه را که می پسندی برایم دوست داشتنی گردان و هرچه را که نمی پسندی در چشم من ناخوشایند کن و مرا از تمام امور مهم دنیا و آخرت کفایت کن و در نماز و روزه و دعا و عبادت و سپاسگزاری و دنیا و آخرتم برکت قرار ده و مرا در مقام محمود و شایسته برانگیز و تسلطی یاری بخش برایم قرار ده و از ستم و بدی و زیاده روی در امورم درگذر و از آزمون و آشوب زندگی و مرگ مرا سرافراز بیرون بیاور و از شدت های آشکار و پنهان رهایی بخش و مرا در روز قیامت از دوستانت قرار ده و اعمال نیکی را که بر من عطا فرموده ای استمرار بخش و با حلال مرا از حرام بی نیاز گردان و مرا با نیکو از زشت و ناگوار کفایت کن و با چهرۀ کریمانه ات به من روی نما و روی از من نگردان و مرا به راه راستت هدایت نما و به آنچه می پسندی و خشنود می شوی توفیق عطا فرما.پروردگارا، من از ریا و شهرت دوستی و تکبّر و خود بزرگ بینی و عجب و فخر فروشی و گردن فرازی و خودشیفتگی و زورگویی به تو پناه می برم.پروردگارا،پس مرا نجات بخش و باز به تو پناه می برم از بخل و ناتوانی و خسّت و حسادت و چشم تنگی و چشم هم چشمی و نیرنگ و به تو پناه می برم از طمع و آلودگی و بی قراری و ناله در هنگام گرفتاری و انحراف از میانه روی و از ذلّت و ستم و ظلم و تجاوز و فساد و تبهکاری و بدکاری و خیانت و دشمنی و سرکشی و گناه و داخل شدن در آن و گناهان کوچک و زشتی و گناهان بزرگ و نافرمانی و ترک نیکی و احسان و حرام و حرام شده و ناگواری و هر آن چه نمی پسندی،به تو پناه می برم.پروردگارا،به تو پناه می برم از شیطان و ظلم و ستم و دشمنی و شرک ورزیدن و از سربازان و سپاهیانش و از بدی هر آنچه از آسمان فرود آید یا به سوی آن

ص:43

دابّه و هامّه أو جنّ أو إنس ممّا یتحرّک،و أعوذ بک من شرّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها [الحدید(57):4]و من شرّ ما ذرئی فی الأرض و ما یخرج منها،و أعوذ بک من شرّ کلّ کاهن و ساحر و زاکن و نافث وراق،و أعوذ بک من شرّ کلّ حاسد طاغ و باغ و نافس و ظالم و معتد و جائر،و أعوذ بک من العمی و الصّمم و البکم و البرص و الجذام و الشّکّ و الرّیب،و أعوذ بک من الکسل و الفشل و العجز و التّفریط و العجله و التّضییع و التّقصیر و الإبطاء،و أعوذ بک من شرّ ما خلقت فی السّماوات و الأرض وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّری [طه(20):6]،ربّ و أعوذ بک من الفقر و الحاجه و المسکنه و الضّیقه و العائله،و أعوذ بک من العیله و الذّلّه، و أعوذ بک من الضّیق و الشدّه و القید و الحبس و الوثاق و السّجون و البلاء و کلّ مصیبه لا صبر لی علیها،آمین ربّ العالمین.«اللّهمّ أعطنا کلّ الّذی سألناک و زدنا من فضلک علی قدر جلالک و عظمتک بحقّ لا إله إلاّ أنت العزیز الحکیم».

20-20- أخبرنا المفید عن عبد اللّه بن محمّد الأبهریّ عن علیّ بن أحمد بن الصّبّاح عن إبراهیم بن عبد اللّه ابن أخی عبد الرّزّاق عن عمّه عبد الرّزّاق عن أبیه همّام بن نافع عن مینا مولی عبد الرّحمن بن عوف قال:قال لی عبد الرّحمن:یا مینا،ألا أحدّثک بحدیث سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قلت:بلی.قال:سمعته یقول:

أنا شجره و فاطمه فرعها،و علیّ لقاحها،و الحسن و الحسین ثمرها،و محبّوهم من أمّتی ورقها.

ص:44

بالا رود و از بدی هر جنبنده و گزنده و جن و انسی که حرکت می کند و باز به تو پناه می برم از آنچه آفریده ای.

و به تو پناه می برم از بدی هرآنچه از آسمان فرود آید یا به سوی آن بالا رود و از بدی هر آنچه در زمین آفریده شده و هر آنچه از آن خارج می شود و از بدی هر کاهن و جادوگر و تیزبین و هر آن کس که در گره ها می دمد و طلسم می کند و به تو پناه می برم از هر رشک برنده و سرکش و چشم بد زن و ستم پیشه و تجاوزگر و ستمکار.و از کوری و کری و لالی و پیسی و خوره و شکّ و تردید و از تنبلی و شکست و ناتوانی و کوتاهی و عجله و تباه ساختن[حقوق]و کوتاهی و کندی و از بدی هر آنچه در آسمان ها و زمین و میان آن دو و زیر زمین آفریدی و از فقر و نیازمندی و درماندگی و تنگی[در زندگی]و روزی خوردن[فراوان]و عایله مندی و ذلّت و از تنگی و سختی و دربند بودن و زندان رفتن و دست و پا بسته شدن و بلا و هر مصیبتی که توان آن را ندارم به تو پناه می برم.اجابت فرما ای پروردگار جهانیان.

پروردگارا،هر آنچه از تو خواستیم به ما عطا فرما و از احسان خود به اندازۀ عظمت و بزرگی ات بر ما بیفزای،به حق اینکه هیچ معبودی جز تو نیست و تو شکست ناپذیر و فرزانه ای».

20-من درختم و فاطمه شاخه های آن

[20]20-مینا غلام عبد الرحمن بن عوف می گوید:عبد الرحمن به من گفت:ای مینا آیا روایتی را که از فرستادۀ خدا شنیدم برایت بازگو کنم؟گفتم:بله،او گفت:شنیدم که می فرماید:من همچون درختم و فاطمه شاخۀ آن درخت و علی مایۀ ثمربخشی آن و حسن و حسین میوۀ آن درخت هستند و دوستداران آنان از امّت من،برگ های درخت می باشند.

ص:45

21-21- حدّثنا المفید عن الجعابیّ عن علیّ بن إبراهیم عن محمّد بن أبی العنبر عن علیّ بن حسین بن واقد،عن أبیه،عن أبی عمرو بن العلاء عن عبد اللّه بن بریده،عن بشیر بن کعب،عن شدّاد بن أوس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«لا إله إلاّ اللّه»نصف المیزان«و الحمد للّه»یملأه.

22-22- أخبرنا المفید عن عبد اللّه بن أبی شیخ إجازه عن محمّد بن أحمد الحکمیّ عن عبد الرّحمن بن عبد اللّه البصریّ عن وهب بن جریر عن أبیه عن محمّد بن إسحاق بن بشّار عن سعید بن مینا،عن غیر واحد من أصحابه:أنّ نفرا من قریش اعترضوا الرّسول صلّی اللّه علیه و اله منهم عتبه بن ربیعه،و أمیّه بن خلف،و الولید بن المغیره،و العاص بن سعید،فقال:یا محمّد،هلمّ فلتعبد ما نعبد فنعبد ما تعبد فنشرک نحن و أنت فی الأمر،فإن یکن الّذی نحن علیه الحقّ فقد أخذت بحظّک منه،و إن یکن الّذی أنت علیه الحقّ فقد أخذنا بحظّنا منه،فأنزل اللّه تبارک و تعالی:

قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ* لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ* وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ [الکافرون (109):1-3]إلی آخر السّوره.ثمّ مشی أبیّ بن خلف بعظم رمیم ففتّه فی یده ثمّ نفخه،و قال:أتزعم أنّ ربّک یحیی هذا بعد ما تری؟فأنزل اللّه تعالی: وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ* قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ [یس(36):78-79]إلی آخر السّوره.

23-23- أخبرنا المفید عن الصّدوق عن أبیه عن محمّد بن القاسم ماجیلویه،

ص:46

21-لا اله الا اللّه نصف میزان است

[21]21-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرموده:کلمۀ«لا اله الاّ اللّه»نیمی از میزان است[نیمی از آن را پر می کند]و«الحمد للّه»گفتن میزان الهی را[کاملا]پر می سازد.

22-اعتراض قریش به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و نزول سورۀ کافرون و آیۀ ضرب لنا مثلا

[22]22-سعید بن میناء از بعضی از صحابه نقل می کند که:گروهی از قریش که از آنان عتبه بن ربیعه،أمیه بن خلف،ولید بن مغیره و عاص بن سعید بودند نزد پیامبر شکایت کردند و گفتند:

ای محمد،بیا و هر آنچه ما می پرستیم بپرست ما نیز آنچه تو می پرستی بپرستیم پس ما و تو در این امر یکسان شویم پس اگر آن راهی که ما بر آن هستیم بر حق بود تو نیز بهرۀ خود را از آن خواهی برد.و اگر آن راهی که تو بر آن هستی حق بود ما نیز بهرۀ خود را از آن خواهیم برد.

پس خداوند این آیات را فروفرستاد:(پیامبر ما بگو ای کافران،آنچه شما می پرستید نمی پرستم و شما نیز آنچه من می پرستم نخواهید پرستید)[کافرون(109)]تا آخر سوره.

سپس ابیّ بن خلف استخوانی پوسیده را در دست گرفت و آن را در دستش فشرد[تا به پودر تبدیل شد]و سپس بر آن دمید و گفت:آیا گمان می کنی که پروردگار تو این استخوان را پس از آن چه دیدی زنده می سازد؟پس خداوند فرازمند این آیات را نازل کرد:(درحالی که آفرینش خود را از یاد برده است برای ما مثل می زند و می گوید:چه کسی این استخوان های پوسیده را زنده می کند؟همان کسی که در آغاز آن را آفرید زنده اش می کند و او بر هر آفرینشی دانا است)[یس(36):آیۀ 78 و 79]تا آخر سوره.

ص:47

عن محمّد بن علیّ الصّیرفیّ،عن نصر بن مزاحم،عن عمر بن سعد،عن فضیل بن خدیج،عن کمیل بن زیاد النّخعیّ،قال:کنت مع أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فی مسجد الکوفه و قد صلّینا العشاء الآخره،فأخذ بیدی حتّی خرجنا من المسجد،فمشی حتّی خرج إلی ظهر الکوفه لا یکلّمنی بکلمه،فلمّا أصحر تنفّس،ثمّ قال:یا کمیل،إنّ هذه القلوب أوعیه فخیرها أوعاها،احفظ عنّی ما أقول؛النّاس ثلاثه:عالم ربّانیّ،و متعلّم علی سبیل نجاه،و همج رعاع،أتباع کلّ ناعق،یمیلون مع کلّ ریح،لم یستضیئوا بنور العلم،و لم یلجئوا إلی رکن وثیق.یا کمیل،العلم خیر من المال،العلم یحرسک،و أنت تحرس المال،و المال تنقصه النّفقه،و العلم یزکو علی الإنفاق.یا کمیل،صحبه العالم دین یدان اللّه به،تکسبه الطّاعه فی حیاته،و جمیل الأحدوثه بعد وفاته.یا کمیل،منفعه المال تزول بزواله.یا کمیل،مات خزّان المال و العلماء باقون ما بقی الدّهر،أعیانهم مفقوده، و أمثالهم فی القلوب موجوده،هاه هاه إنّ هاهنا-و أشار بیده إلی صدره-لعلما جمّا لو أصبت له حمله،بلی أصبت له لقنا غیر مأمون،یستعمل آله الدّین فی طلب الدّنیا،و یستظهر بحجج اللّه علی خلقه،و بنعمه علی عباده،لیتّخذه الضّعفاء ولیجه دون ولیّ الحقّ،أو منقادا للحکمه لا بصیره له فی أحنائه،یقدح الشّکّ فی قلبه بأوّل عارض لشبهه ألا لا ذا و لا ذاک،او منهوما باللّذّات،سلس القیاد بالشّهوات،أو مغری بالجمع و الإدّخار،لیس من رعاه الدّین،أقرب شبها بهؤلاء

ص:48

23-موعظۀ امیر المؤمنین علیه السّلام به کمیل

[23]23-کمیل بن زیاد نخعی می گوید:در مسجد کوفه همراه امیر مؤمنان علیه السّلام بودیم و نماز عشا را به جا آوردیم.حضرت دست مرا گرفت تا از مسجد خارج شدیم.پس حرکت کرد تا به بلندی های خارج کوفه رسیدیم درحالی که کلمه ای بر زبان نمی آورد.پس هنگامی که به بیابان رسیدیم آهی کشید و سپس فرمود:ای کمیل،این قلب ها همچون ظرف هایند و بهترین آن ها نگهدارنده ترین آنان است،هرچه می گویم به خاطر بسپار،مردم سه دسته اند:دانشمند الهی،آموزنده ای که در راه رستگاری گام برمی دارد و(فرومایگانی که مانند)پشه ها دستخوش باد می شوند و همیشه سرگردانند و از پی هر بانگی می روند و با وزش هر بادی تغییر جهت می دهند.از فروغ دانش بهره ور نشده اند و به ستونی استوار پناه نیاورده اند تا نجات یابند.

ای کمیل،علم بهتر است از ثروت؛علم تو را پاسداری کند و تو باید ثروت را پاسداری نمایی.

مال و ثروت در اثر خرج و هزینه کردن رو به کاهش می گذارد و حال آن که،علم و دانش با پخش و بخشش رو به افزایش می گذارد.ای کمیل،هم نشینی با عالم،وظیفه ای است که خداوند سفارش فرموده و باید به آن گردن نهاد و در سایۀ آن است که آدمی در زندگیش بندگی و پس از مرگش یاد نیک را به دست آورد.

ای کمیل،سود مال با نابودی اصل مال از بین می رود.مال اندوزان با آن که به ظاهر زنده اند ولی مرده اند،دانش ورزان چندان که روزگار پاید،پاینده اند.وجود جسمانی آنها از بین می رود ولی آثار[علمی و معنوی]آنان در دلها می ماند.هان!به راستی در اینجا-اشاره به سینۀ خود فرمود-دانش سرشاری است که دانش اندوزانی برای آن نیافتم.آری،یکی را یافتم که نیکو در می یافت ولی قابل اعتماد نبود؛زیرا ابزار دین را وسیلۀ دست یافتن به دنیا قرار می دهد و از حجّت های خدا به ضرر دوستان او کمک می گیرد.از نعمت های خدا علیه بندگان او یاری می جوید تا بتواند از ناتوانان وسیله ای در غیر مسیر ولیّ حق استفاده نماید.یا کسی که سر سپردۀ حکمت است امّا بینش و تیزهوشی لازم را ندارد تا رمز و راز علم را دریابد.

نخستین شبهه ای که به دل او راه یابد،شک و تردید در دل او شعله ور گردد.

ص:49

الأنعام السّائمه،کذلک یموت العلم بموت حاملیه،اللّهمّ بلی لا تخلو الأرض من قائم بحجّه،ظاهرا مشهورا؛أو مستترا مغمورا،لئلاّ تبطل حجج اللّه و بیّناته،و أین أولئک؟و اللّه الأقلّون عددا الأعظمون خطرا،بهم یحفظ اللّه حججه حتّی یودعوها نظراءهم و یزرعوها فی قلوب أشباههم،هجم بهم العلم علی حقائق الأمور، فباشروا ارواح الیقین،و استلانوا ما استوعره المترفون،و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون،صحبوا الدّنیا بأبدان أرواحها متعلّقه بالمحلّ الأعلی،أولئک خلفاء اللّه فی أرضه و الدّعاه إلی دینه.آه آه شوقا إلی رؤیتهم،و أستغفر اللّه لی و لکم.ثمّ نزع یده من یدی و قال:انصرف إذا شئت.

24-24- حدّثنا المفید عن الجعابیّ عن علیّ بن إسحاق عن عثمان بن عبد اللّه عن أبی لهیعه،عن أبی زرعه الحضرمیّ،عن عمر بن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،عن أبیه علیه السّلام قال:قال لی النّبیّ صلّی اللّه علیه و آله:یا علیّ بنا یختم اللّه الدّین کما بنا فتحه،و بنا یؤلّف اللّه بین قلوبکم بعد العداوه و البغضاء.

25-25- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار عن ابن عیسی، عن محمّد بن مروان،عن محمّد بن عجلان،عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:طوبی لمن لم یبدّل نعمه اللّه کفرا،طوبی للمتحابّین فی اللّه.

26-26- أخبرنا المفید عن أبی بکر محمّد بن عمر الجعابیّ،عن عبد الکریم بن محمّد عن سهل بن زنجله الرّازیّ عن ابن أبی أویس عن أبیه عن حمید بن قیس،

ص:50

هان!نه این سزاوار است و نه آن.یا کسی که شیفته لذّت و اسیر شهوت است و یا آنکه آزمند و فریفتۀ انباشتن و اندوختن است.اینان هیچ یک پاسدار دین نیستند و بینایی و بینش لازم را ندارند و بیشتر به چهارپایان چرنده مانند.این چنین است که علم با مرگ دارندگانش می میرد! آری!زمین هیچ گاه از امامی قائم به حجت خالی نمی ماند.خواه آشکار مشهور باشد یا ترسان و پنهان از دیده ها؛تا حجّت های خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود و کجایند آنان؟! آنان در شمار اندک و در نزد خدا قدر و منزلتشان بس بزرگ است.خداوند به وسیلۀ اینان، حجّت های خود را حفظ کند تا به همتایانشان سپارد و این بذر را در دل های همانندهای ایشان بکارد.پس علم آنان برای درک حقایق امور یورش آورده و با روح یقین در آمیخته اند و آنچه را نازپروردگان،انس گرفته اند،به تن همنشین دنیایند ولی جانشان به ملأ اعلی پیوسته است.

ای کمیل،آنان جانشینان خدا در زمینش و دعوتگران او به سوی دینش هستند.آه!آه!چه مشتاق دیدارشان هستم.از خداوند برای خودم و تو آمرزش طلبم.پس آنگاه دست خود را از دست من بیرون کشید و فرمود:اگر خواستی بازگرد.

24-افتتاح دین و اختتام آن

[24]24-امیر مؤمنان علی علیه السّلام می گوید:پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله به من فرمود:ای علی!خداوند دین را به ما پایان می بخشد همان گونه که به ما آغاز نمود و به وسیله ما پس از دشمنی و کینه،میان دل های شما انس و الفت ایجاد می نماید.

25-خوشبختی برای کسی است که نعمت خدا را تبدیل به کفر نکند

[25]25-امام صادق علیه السّلام فرمود:خوشا به حال کسی که به نعمت های پروردگار کفر نورزید.

خوشا به حال کسانی که در راه[خشنودی]پروردگار یکدیگر را دوست بدارند.

ص:51

عن عطاء،عن ابن عبّاس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا بنی عبد المطّلب،إنّی سألت اللّه لکم أنّ یعلّم جاهلکم،و أن یثبّت قائمکم،و أن یهدی ضالّکم،و أن یجعلکم نجداء جوداء رحماء،اما و اللّه لو أنّ رجلا صفّ قدمیه بین الرّکن و المقام مصلّیا فلقی اللّه ببغضکم أهل البیت دخل النّار.

27-27- أخبرنا المفید عن الحسین بن حمزه العلویّ عن محمّد الحمیریّ عن أبیه عن ابن عیسی عن مروک بن عبید عن محمّد بن یزید الطّبریّ،قال:کنت قائما علی رأس الرّضا علیّ بن موسی علیهما السّلام بخراسان و عنده جماعه من بنی هاشم منهم إسحاق بن العبّاس بن موسی،فقال له:یا إسحاق،بلغنی أنّکم تقولون:إنّ النّاس عبید لنا؛لا و قرابتی من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما قلته قطّ،و لا سمعته من أحد من آبائی، و لا بلغنی عن أحد منهم قاله،لکنّا نقول:النّاس عبید لنا فی الطّاعه،موال لنا فی الدّین،فلیبلّغ الشّاهد الغائب.

28-28- و بهذا الإسناد،قال:سمعت الرّضا علیه السّلام یتکلّم فی توحید اللّه فقال:أوّل عباده اللّه معرفته،و أصل معرفه اللّه(جلّ اسمه)توحیده،و نظام توحیده نفی التّحدید عنه،لشهاده العقول أنّ کلّ محدود مخلوق،و شهاده کلّ مخلوق أنّ له خالقا لیس بمخلوق،و الممتنع من الحدث هو القدیم فی الأزل.فلیس اللّه عبد من نعت ذاته،و لا إیّاه وحّد من اکتنهه،و لا حقیقته أصاب من مثّله،و لا به صدّق من نهّاه،و لا صمد صمده من أشار إلیه بشیء من الحوّاس،و لا إیّاه عنی من شبّهه،و لا

ص:52

26-دعای رسول اللّه برای پسر عبد المطلب

[26]26-پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای فرزندان عبد المطّلب!من از خداوند دربارۀ شما خواستم که نادانان شما را بیاموزد و برپاخیزندۀ شما را قرار بخشد و گمراه شما را هدایت کند و شما را دلاور و بخشنده و مهربان قرار دهد.به خدا قسم!اگر کسی در[مکه]میان رکن و مقام به نماز بایستد و[در آن حال]با دشمنی شما اهل بیت،خدا را ملاقات کند داخل در دوزخ خواهد شد.

27-مردم عبد من هستند در اطاعت

[27]27-محمّد بن زید طبری می گوید:در خراسان نزد علی بن موسی الرضا علیهما السّلام ایستاده بودم و گروهی از بنی هاشم نیز در نزد حضرت بودند و در میان آنان اسحاق بن عباس بن موسی حاضر بود.پس امام علیه السّلام به او فرمود:ای اسحاق!به من خبر رسیده که شما می گویید:

مردم بندگان ما اهل بیت می باشند.به خویشاوندی و نزدیکی ام به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله سوگند هرگز چنین سخنی نگفته ام و آن را از هیچ یک از پدرانم نشنیده ام و از هیچ کس به من خبر نرسیده است که آنان این چنین گفته اند.و لکن ما می گوییم:مردم بندگان ما در اطاعت از خدا و دوستداران ما[در امور مربوط به]دین هستند؛پس کسانی که حاضر هستند[این سخن را] به غایبان برسانند.

28-کلام امام رضا در مورد توحید

[28]28-همان راوی می گوید:شنیدم که امام رضا علیه السّلام دربارۀ یگانگی خداوند سخن می گوید:

پس فرمود:آغاز بندگی خدا شناخت اوست و حقیقت شناخت خدا-که نامش پر عظمت باد- یگانگی اوست و قوام توحید دور نمودن هر حد و مرز و اندازه ای از اوست؛زیرا هر عقلی گواهی می دهد که هرچیز که مقداری دارد آفریده است و هر آفریده ای گواهی می دهد که آفریننده ای دارد که خود آفریده نیست.و آن که حادث نیست[و از عدم به وجود نیامده است]از ازل وجود داشته است و قدیم است؛پس هر آن کس که ذات پروردگار را وصف نموده[و آن را در خصوصی مشخّص و محدود کرده]او را نپرستیده است و هر آن کس که [در گمانش]به درک حقیقتش رسیده است او را به یگانگی برنشمرده است و هر آن کس که او را به چیزی مثال زده است به حقیقتش دست نیافته است و هر آن کس که[در گمانش]به او رسیده است او را باور نداشته است و هرکس با یکی از حواس ظاهری اش به او اشاره کرده است به سوی حقیقت صمدیّت او قصد ننموده است و هرکس او را به چیزی تشبیه کرده او را مدنظر نداشته است.

ص:53

له عرف من بعّضه،و لا إیّاه أراد من توهّمه،کلّ معروف بنفسه مصنوع،و کلّ قائم فی سواه معلول،بصنع اللّه یستدلّ علیه،و بالعقول تعتقد معرفته،و بالفطر تثبت حجّته.خلق اللّه(تعالی)الخلق حجاب بینه و بینهم،و مباینته إیّاهم مفارقته إنّیّتهم، و ابتداؤه لهم دلیلهم علی أن لا ابتداء له،لعجز کلّ مبتدئ منهم عن ابتداء مثله، فأسماؤه(تعالی)تعبیر،و أفعاله(سبحانه)تفهیم.قد جهل اللّه من حدّه،و قد تعدّاه من اشتمله،و قد أخطأه من اکتنهه،و من قال:کیف هو فقد شبّهه،و من قال فیه:

«لم»فقد علّله،و من قال:«متی»فقد وقّته،و من قال:«فیم»فقد ضمّنه،و من قال:

إمام فقد نهّاه،و من قال:«حتّام»فقد غیّاه،و من غیّاه فقد جزّأه،و من جزّأه فقد ألحد فیه.لا یتغیّر اللّه بتغیّر المخلوقات،و لا یتحدّد بتحدّد المحدود،واحد لا بتأویل عدد،ظاهر لا بتأویل المباشره،متجلّ لا باستهلال رؤیه،باطن لا بمزایله، مباین لا بمسافه،قریب لا بمداناه،لطیف لا بتجسّم،موجود لا عن عدم،فاعل لا باضطرار،مقدّر لا بفکره،مدبّر لا بحرکه،مرید لا بعزیمه،شاء لا بهمّه،مدرک لا بحاسّه،سمیع لا بآله،بصیر لا باداه،لا تصحبه الأوقات،و لا تضمّه الأماکن،و لا تأخذه السّنات،و لا تحدّه الصّفات،و لا تقیّده الأدوات.سبق الأوقات کونه، و العدم وجوده،و الابتداء أزله،بخلقه الأشباه علم أنّه لا شبه له،و بمضادّته بین الأشیاء علم أن لا ضدّ له،و بمقارنته بین الأمور عرف أن لا قرین له.ضادّ النّور بالظّلمه،و الصّرّ بالحرّ،مؤلّف بین متعاقباتها،مفرّق بین متدانیاتها،بتفریقها دلّ

ص:54

و هرکس او را به اجزاء تقسیم کند او را نشناخته است و هرکس شکل او در توهّم و خاطر خود بیاورد او را قصد نکرده است.هرچه به ذات شناخته باشد ساخته شده است و هرچه به خود برپا نباشد دیگری اش پرداخته است.به وسیلۀ مخلوقات خدا بر او دلیل آورده می شود و به وسیلۀ عقل ها به شناختنش اعتقاد حاصل می گردد و به وسیلۀ فطرت ها[ی الهی]دلایل پروردگار ثابت می شوند.آفرینش آفریدگان توسط خدا حجابی بین او و آفریدگان است و فاصله او از آفریدگان جدایی او از إنّیّت آنان است.

و این که آفرینش آنان را آغاز نموده دلیل بر این است که خود آغازی ندارد.زیرا هر آفریده ای از آنان از خلق چون خود ناتوان است پس نام هایش تعبیری از[حقیقتش]و کردارش فهماندن آن[حقیقت]است.به درستی هرکس برای خدا حدّ مشخص کرده است به او جهل ورزیده و هرکس که[در گمانش]بر او احاطه یافته است بر او تعدّی و زیاده روی نموده است و هرکس که[در گمانش]به حقیقت وجود او دست یافته دربارۀ او به خطا رفته است و هرکس که بگوید«برای چه؟»برایش به دنبال علت گشته است و هرکس بگوید«چه هنگام؟» برایش زمان مشخص کرده است و هرکس بگوید:«در چه؟»برایش مکان درنظر گرفته است و هرکس بگوید:«تا کجا؟»برایش نهایت و پایانی درنظر داشته است.و هرکس بگوید:«تا چه مقدار؟»برایش نهایت و غایتی معین ساخته و هرکس برایش نهایتی در نظر بگیرد او را به اجزایی تقسیم نموده و هرکس او را تجزیه کند به او شرک ورزیده است.

خداوند با تغییر و گونه گون شدن آفریدگان تغییر نمی یابد و با اندازه یابی موجودات محدود، محدود نمی شود.یگانه ای است که تعدد نمی پذیرد،آشکاری است که همراهی ندارد، رخ نمایی است که چهره نمی گشاید،پنهانی است که[از ما]جدایی پذیر نیست.بی طی هیچ مسافتی از همه جداست.و بی هیچ نزدیک گرداندنی به همه نزدیک است و لطیفی است که جسم ندارد و موجودی است که از عدم وجود نیافته است و عمل کننده ای است که[انگیزۀ عملش]درماندگی و احتیاج نیست.بدون هیچ تأمّل و اندیشه ای تقدیر می نماید و بدون هیچ حرکتی[امور جهانیان را]تدبیر می کند.بدون هیچ قصدی اراده می کند و بدون هیچ تلاشی، مشیّت و خواسته خود را جاری می سازد.بدون هیچ حواس ظاهری درک می کند و بدون هیچ وسیله ای می شنود و می بیند،زمان او را همراهی نمی کند و مکان ها او را احاطه نمی نماید

ص:55

علی مفرّقها،و بتألیفها دلّ علی مؤلّفها،قال اللّه(تعالی): وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ [الذاریات(51):49].له معنی الرّبوبیّه إذ لا مربوب، و حقیقه الإلهیّه إذ لا مألوه،و معنی العالم و لا معلوم،لیس منذ خلق استحقّ معنی الخالق،و لا من حیث أحدث استفاد معنی المحدث،لا یغیبه منذ،و لا یدنیه قد، و لا یحجبه لعلّ،و لا یوقّته متی،و لا یشتمله حین،و لا یقارنه مع،کلّ ما فی الخلق من أثر غیر موجود فی خالقه،و کلّ ما أمکن فیه ممتنع من صانعه،لا تجری علیه الحرکه و السّکون،کیف یجری علیه ما هو أجراه،أو یعود فیه ما هو ابتدأه؟إذن لتفاوتت دلالته،و لا متنع من الأزل معناه،و لمّا کان للبارئ معنی غیر المبرأ.لو حدّ له وراء لحدّ له أمام،و لو التمس له التّمام للزمه النّقصان،کیف یستحقّ الأزل من لا یمتنع من الحدث،و کیف ینشئ الأشیاء من لا یمتنع من الإنشاء؟لو تعلّقت به المعانی لقامت فیه آیه المصنوع،و لتحوّل عن کونه دالاّ إلی کونه مدلولا علیه، لیس فی مجال القول حجّه،و لا فی المسأله عنه جواب،لا إله إلاّ اللّه العلیّ العظیم.

29-29- أخبرنا المفید عن أبی غالب أحمد بن محمّد عن ابن أبی الخطّاب عن ابن محبوب عن جمیل بن صالح عن برید العجلیّ عن أبی جعفر علیه السّلام عن آبائه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یقول اللّه(تعالی):المعروف هدیّه منّی إلی عبدی المؤمن، فإن قبلها منّی فبرحمتی و منّی،و إن ردّها فبذنبه حرمها و منه لا منّی،و أیّما عبد خلقته فهدیته إلی الإیمان،و حسّنت خلقه،و لم أبتله بالبخل،فإنّی أرید به خیرا.

ص:56

و سال ها او را در بر نمی گیرد و صفات او را محدود نمی نماید و وسایل او را مقیّد و دست بسته نمی کند،بودنش پیش از زمان ها و وجودش پیش از عدم و ازلی بودنش پیش از شروع آفرینش بوده است.زمانی که همانندان را آفرید دانسته شد که هیچ همانندی ندارد و با ضدّیت آفرینی میان اشیاء دانسته شد که ضدّی ندارد و با هم نشین کردن میان امور دانسته شد که هیچ هم نشینی ندارد.نور و ظلمت و سرما و گرما را در کنار هم قرار داد.میان پی درپی آمدگان انس برقرار کرد و میان نزدیکان جدایی انداخت.

با جدایی انداختنش بر جدایی اندازنده و با انس برقرار کردنش بر برقرار کنندۀ آن راهنمایی نمود.خداوند فرازمند فرمود:«و از هرچیز دو زوج آفریدیم شاید شما متذکر شوید» [ذاریات(51):49].مفهوم ربوبیت از آن اوست هنگامی که هیچ تربیت شونده ای وجود ندارد و حقیقت الهیّت از آن اوست هنگامی که هیچ پرستنده ای نیست و او معنای دانا است زمانی که هیچ دانسته شده ای وجود ندارد.از زمانی که آفرید مستحقّ معنای آفرینش نشد [بلکه از ازل این صفت را داشت]و از زمانی که به وجود آورد مستوجب صفت به وجود آورنده نشد.«منذ»او را وامگذارد و«قد»به او نزدیک نگردد و«لعلّ»او را در برنگیرد و«متی» او را زمانمند نسازد و«حین»او را احاطه نکند و«مع»با او همراهی نمی نماید.هر نشانه ای که در آفریدگان باشد در آفریدگار راه ندارد و هر آنچه در آفریدگان ممکن باشد در آفریدگار آن ممتنع است.حرکت و سکون بر او جریان پیدا نمی کند.

چگونه بر او جریان پیدا کند چیزی که خود آن را به جریان آورده است یا چگونه به او باز گردد چیزی که خود آن را آغاز نموده است.بنابراین براهینش گوناگون گردند و مفهوم ازلی اش ممتنع می شود و خالق مفهومی جز آفریده پیدا نمی کند.اگر در ماوراءش مرزی مشخّص گردد برابرش نیز باید مرز پذیرد و اگر اندک اشتباهی بر او راه یابد کاستی اش لازم می آید.

چگونه سزاوار ازل می شود موجودی که از حدوث[و وجود بعد از عدم]خالی نیست و چگونه اشیاء را می آفریند آن که خود از آفرینش رهایی ندارد اگر مفاهیم بر او متعلّق گردند نشانه آفریدگان در او تجلّی می کند و از دلالت کننده به دلالت شده تغییر می یابد و در مجال سخن حجّتی نیست و در درخواست از او پاسخی وجود ندارد.هیچ معبودی جز خداوند بلند مرتبۀ بزرگ وجود ندارد.

ص:57

30-30- عن المفید عن المراغیّ عن الحسن بن علیّ الکوفیّ عن جعفر بن محمّد بن مروان عن أبیه عن عبد اللّه بن الحسن الأحمسیّ،عن خالد بن عبد اللّه عن یزید بن أبی زیاد عن عبد اللّه بن الحارث عن سعد بن مالک-یعنی ابن أبی وقّاص-یقول:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:فاطمه بضعه منّی،من سرّها فقد سرّنی،و من ساءها فقد ساءنی،فاطمه أعزّ البریّه علیّ.

31-31- حدّثنا المفید عن علیّ بن محمّد بن حبیش الکاتب عن الحسن بن علیّ الزّعفرانیّ عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ عن عبد اللّه بن محمّد بن عثمان عن علیّ بن محمّد بن أبی سعید،عن فضیل بن الجعد،عن أبی إسحاق الهمدانیّ،قال:

لمّا ولّی أمیر المؤمنین علیه السّلام محمّد بن أبی بکر مصر و أعمالها کتب له کتابا،و أمره أن یقرأه علی أهل مصر،و لیعمل بما وصّاه به فیه،و کان الکتاب بسم اللّه الرّحمن الرّحیم من عبد اللّه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب إلی أهل مصر و محمّد بن أبی بکر.سلام علیکم،فإنّی أحمد إلیکم اللّه الّذی لا إله إلاّ هو.أمّا بعد:فإنّی أوصیکم بتقوی اللّه فیما أنتم عنه مسئوولون و إلیه تصیرون،فإنّ اللّه تعالی یقول: کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَهٌ [المدثر(74):38]و یقول: وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ [آل عمران(3):38]و یقول: فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ [الحجر(15):92 و 93]فاعلموا عباد اللّه أنّ اللّه عزّ و جلّ سائلکم عن الصّغیر من عملکم و الکبیر فإن یعذّب فنحن أظلم،و إن یعف فهو أرحم الرّاحمین.یا عباد

ص:58

29-رسول خدا فرمودند:کار نیک هدیه ای از جانب من به بندۀ مؤمن است

[29]29-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند فرازمند می گوید:کار نیک هدیه ای از جانب من به بندۀ مؤمن است پس اگر آن را از من بپذیرد به واسطۀ رحمتم و از جانب من است و اگر آن را رد نماید به واسطۀ نافرمانی اش آن را تباه ساخته و از جانب خود اوست نه از جانب من و هر بنده ای که او را آفریدم و به ایمان راهنمایی اش کردم و اخلاقش را نیکو ساختم و او را به بخل مبتلا نکردم پس خیر او را می طلبم.

30-فاطمه پارۀ تن من است و علی عزیزترین مردم

[30]30-ابن ابی وقّاص می گوید:شنیدم که فرستادۀ خدا می فرمود:فاطمه پارۀ تن من است.

هرکس او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است و هرکس او را بیازارد مرا آزرده است و فاطمه عزیزترین آفریدگان در نزد من است.

31-کلام امیر المؤمنین با محمد بن ابی بکر و اهل مصر

[31]31-ابو اسحاق همدانی می گوید:هنگامی که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب،محمد بن ابو بکر را فرمانروای مصر نمود و امورات آن را به او واگذار کرد به او نامه ای نگاشت و به او دستور داد که آن نامه را برای مصریان بخواند و به آنچه به او سفارش نموده است عمل نماید و نامه این بود:به نام خداوند بخشندۀ مهربان.از بندۀ خدا امیر مؤمنان علی بن ابی طالب به اهل مصر و محمد بن ابی بکر.سلام بر شما.همانا من خداوندی را ستایش می کنم که هیچ معبودی جز او نیست.اما بعد:من شما را به تقوای پروردگار در آنچه شما از آن پرسیده خواهید شد و به آن باز می گردید سفارش می کنم.همانا خداوند فرازمند می فرماید:«هرکس در گرو اعمال خویش است»و می گوید:«خدا شما را از خودش بیم می دهد که بازگشت به سوی اوست» و می گوید:«به پروردگارت سوگند که از کردار همه خواهیم پرسید»ای بندگان خدا بدانید که پروردگار بلندمرتبه از کردار کوچک و بزرگ شما خواهد پرسید پس اگر عذاب کند ما ستم کارتریم و اگر ببخشاید او مهربان ترین مهربانان است.

ص:59

اللّه،إنّ أقرب ما یکون العبد إلی المغفره و الرّحمه حین یعمل للّه بطاعته و ینصحه بالتّوبه،علیکم بتقوی اللّه،فإنّها تجمع الخیر و لا خیر غیرها،و یدرک بها من الخیر ما لا یدرک بغیرها من خیر الدّنیا و خیر الآخره،قال اللّه(عزّ و جلّ): وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ وَ لَدارُ الْآخِرَهِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ [النحل(16):30]اعلموا یا عباد اللّه إنّ المؤمن یعمل لثلاث من الثّواب:أمّا لخیر[الدّنیا]فإنّ اللّه یثیبه بعمله فی دنیاه،قال اللّه (سبحانه)لإبراهیم: وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصّالِحِینَ [العنکبوت(29):27]فمن عمل للّه تعالی أعطاه أجره فی الدّنیا و الآخره و کفاه المهمّ فیهما،و قد قال اللّه(تعالی): یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ وَ أَرْضُ اللّهِ واسِعَهٌ إِنَّما یُوَفَّی الصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ [الزمر(39):10]فما أعطاهم اللّه فی الدّنیا لم یحاسبهم به فی الآخره،قال اللّه تعالی:

لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَهٌ [یونس(10):26]و الحسنی هی الجنّه و الزّیاده هی الدّنیا[و أمّا لخیر الآخره]فإنّ اللّه تعالی یکفّر بکلّ حسنه سیئّه،قال اللّه عزّ و جلّ:

إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذّاکِرِینَ [هود(11):114]حتّی إذا کان یوم القیامه حسبت لهم حسناتهم،ثمّ أعطاهم بکل واحده عشر أمثالها إلی سبعمائه ضعف،قال اللّه عزّ و جلّ: جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً [انبیاء(78):36] و قال: فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ [سبا(34):

ص:60

ای بندگان خدا،همانا نزدیک ترین حالت بنده به بخشش و رحمت پروردگار زمانی است که با بندگی خدا برای او عمل می کند و با توبه طلب خیر می نماید.تقوا پیشه باشید که تقوا همه نیکی ها را در خود جمع می کند و نیک جز آن نیست و به وسیلۀ آن نیکی از نیکی های دنیا و آخرت به دست می آید که به جز آن حاصل نمی شود.خداوند عزّتمند می فرماید:«به پرهیزگاران گفته می شود:پروردگارتان چه نازل کرده است؟گویند«خوبی».برای نیکوکاران در این دنیا خیر است و سرای آخرت بهتر است و چه نیکوست سرای تقواپیشگان.»بندگان خدا بدانید که انسان مؤمن برای سه نیکویی رفتار می کند:یا برای نیکی دنیا که پروردگار به خاطر کردارش در دنیایش به او پاداش می دهد.خداوند بلند مرتبه دربارۀ ابراهیم علیه السّلام فرمود:

«در دنیا پاداشش را عطا کردیم و در آخرت از صالحان است.»پس هرکس برای خداوند بلندمرتبه رفتار کند خداوند پاداش او را در دنیا و آخرت به او عطا می نماید.و او را در امور مهم دنیا و آخرت کفایت می کند.خداوند بلندمرتبه می فرماید:«ای بندگان مؤمن از پروردگارتان بترسید.برای نیکوکاران در این دنیا پاداش نیکوست و زمین خدا پهناور است فقط پاداش شکیبایان است که بدون حساب داده می شود.»پس خداوند به خاطر آنچه در دنیا به ایشان عطا فرموده است در آخرت آنان را مورد حساب خود قرار نمی دهد.خداوند بلند مرتبه می فرماید:«نیکوکاران را پاداش نیکویی است و زیادتی»و پاداش نیکو بهشت و زیادت دنیا است.و برای نیکی آخرت که خداوند بلندمرتبه در مقابل هرنیکی یک بدی را می زداید.

خداوند بلند مرتبه می فرماید:«همانا نیکی ها بدی ها را می زدایند،این برای پند پذیران تذکری است.»تا هنگامی که قیامت برپا شود نیکی هایشان محاسبه می شود،سپس خداوند در مقابل هرنیکی ده برابر تا هفتصد برابر عطا می کند.خداوند بلند مرتبه می گوید:«پاداشی از سوی پروردگار تو و عطایی محاسبه شده است.»و می فرماید:«و آنان پاداشی چند برابر آنچه عمل کرده بودند دریافت می دارند و آنان در جایگاهشان در ایمنی به سر می برند.»

ص:61

37]فارغبوا فی هذا رحمکم اللّه و اعملوا له و تحاضّوا علیه.و اعلموا یا عباد اللّه أنّ المتّقین حازوا عاجل الخیر و آجله،شارکوا أهل الدّنیا فی دنیاهم،و لم یشارکهم أهل الدّنیا فی آخرتهم،أباحهم اللّه من الدنیا ما کفاهم به و أغناهم،قال اللّه عزّ و جلّ: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا خالِصَهً یَوْمَ الْقِیامَهِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ [الاعراف(7):32]سکنوا الدّنیا بأفضل ما سکنت،و أکلوها بأفضل ما أکلت،شارکوا أهل الدّنیا فی دنیاهم فأکلوا معهم من طیّبات ما یأکلون،و شربوا من طیّبات ما یشربون،و لبسوا من أفضل ما یلبسون،و سکنوا من أفضل ما یسکنون،و تزوّجوا من أفضل ما یتزوّجون،و رکبوا من أفضل ما یرکبون،أصابوا لذّه الدّنیا مع أهل الدّنیا،و هم غدا جیران اللّه تعالی،یتمنّون علیه فیعطیهم ما یتمنّون،لا تردّ لهم دعوه،و لا ینقص لهم نصیب من اللّذّه،فإلی هذا یا عباد اللّه یشتاق إلیه من کان له عقل و یعمل له بتقوی اللّه،و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه.یا عباد اللّه،إن اتّقیتم و حفظتم نبیّکم فی أهل بیته،فقد عبدتموه بأفضل ما عبد،و ذکرتموه بأفضل ما ذکر،و شکرتموه بأفضل ما شکر،و أخذتم بأفضل الصّبر و الشّکر، و اجتهدتم أفضل الاجتهاد،و إن کان غیرکم أطول منکم صلاه و أکثر منکم صیاما فأنتم أتقی للّه منه،و أنصح لأولی الأمر.احذروا یا عباد اللّه الموت و سکرته، فأعدّوا له عدّته،فإنّه یفجؤکم بأمر عظیم بخیر لا یکون معه شرّ أبدا،أو بشرّ لا

ص:62

خدای رحمتتان کند در این امر رغبت کنید و یکدیگر را بر آن امر ترغیب نمایید.ای بندگان خدا!بدانید که تقوا پیشگان نیکی دنیا گذرا و آخرت پایدار را به دست آوردند و با اهل دنیا در دنیایشان شریک گشتند و اهل دنیا در امور اخروی آنان شریک نشدند.خداوند از دنیا به آن مقدار که ایشان را کفایت کند و بی نیازشان سازد بر آنان مباح ساخت.خداوند شکوهمند می گوید:«بگو چه کسی زینت های خداوند را که برای بندگانش خارج ساخته است و روزی های نیکو را حرام ساخته است.بگو آن نعمت در روز قیامت برای کسانی است که در زندگی دنیا ایمان آوردند و اخلاص داشته اند.این چنین،نشانه هایمان را برای گروهی که می دانند شرح می دهیم.»

در دنیا به بهترین شیوه زندگی کردند و از بهترین خوردنی ها استفاده نمودند و با دنیاپیشگان در دنیایشان همراهی نمودند و با ایشان از نیکوترین خوردنی ها بهره بردند و از نیکوترین آشامیدنی ها،استفاده کردند و از بهترین لباس ها پوشیدند و در بهترین مساکن،سکونت گزیدند و با بهترین همسران ازدواج نمودند و بر بهترین مرکب ها سوار شدند.با دنیاپیشگان از لذت های دنیا بهره بردند و آنان فردا[ی قیامت]همسایگان خداوند فرازمند هستند هر آنچه از خدا تمنا می کنند به ایشان عطا می نماید و خواستۀ آنان رد نمی شود و بهره ای از لذت آنان کاسته نمی شود.پس ای بندگان خدا!هرکس عقل داشته باشد و با تقوای الهی رفتار نماید به این[شیوۀ زندگی]رغبت نشان می دهد و هیچ نیرو و توانایی جز با کمک خداوند ممکن نیست.ای بندگان خدا!اگر پرهیزگار باشید و مراعات خاندان پیامبرتان را نمائید او را به بهترین شیوه پرستیده اید و با بهترین یاد،یاد نموده اید و با بهترین شکر سپاس گزاری کرده اید و بهترین شکر و شکیبایی را به کار بسته اید و با بهترین تلاش و سعی عمل نموده اید،هرچند دیگران نماز را طولانی تر از شما بخوانند و بیشتر روزه بگیرند،زیرا شما بیشتر از آنان رعایت تقوای الهی را کرده اید و برای صاحبان امر(امامان علیهم السّلام)خود خیرخواه ترید.ای بندگان خدا!از مرگ و سکرات آن برحذر باشید و توشه اش را آماده نمایید.همانا مرگ با امری عظیم ناگهان شما را در بر می گیرد با چیزی که هرگز بدی در آن راه ندارد یا بدی که هرگز نیکی و خیری در آن نیست.

ص:63

یکون معه خیر أبدا،فمن أقرب إلی الجنّه من عاملها،و من أقرب إلی النّار من عاملها؟إنّه لیس أحد من النّاس تفارق روحه جسده حتّی یعلم إلی أیّ المنزلین یصیر:إلی الجنّه أم النّار،أعدوّ هو للّه أم ولیّ؟فإن کان ولیّا للّه فتحت له أبواب الجنّه،و شرعت له طرقها،و رأی ما أعدّ اللّه له فیها،ففزع من کلّ شغل،و وضع عنه کلّ ثقل،و إن کان عدوّا للّه فتحت له أبواب النّار،و شرّع له طرقها،و نظر إلی ما أعدّ اللّه له فیها،فاستقبل کلّ مکروه و ترک کلّ سرور،کلّ هذا یکون عند الموت، و عنده یکون الیقین،قال اللّه تعالی: اَلَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [النحل(16):32]و یقول: اَلَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلی إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ* فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ [النحل(16):28-29]یا عباد اللّه،إنّ الموت لیس منه فوت،فاحذروه قبل وقوعه، و أعدّوا له عدّته،فإنّکم طرد الموت،إن أقمتم له أخذکم،و إن فررتم منه أدرککم، و هو ألزم لکم من ظلّکم،الموت معقود بنواصیکم و الدّنیا تطوی خلفکم،فأکثروا ذکر الموت عند ما تنازعکم إلیه أنفسکم من الشّهوات،و کفی بالموت واعظا؛ و کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کثیرا ما یوصی أصحابه بذکر الموت،فیقول:أکثروا ذکر الموت،فإنّه هادم اللّذّات،حائل بینکم و بین الشّهوات.یا عباد اللّه،ما بعد الموت لمن لم یغفر له أشدّ من الموت:القبر،فاحذروا ضیقه و ضنکه و ظلمته و غربته،إنّ

ص:64

پس چه کسی به بهشت از عمل کنندۀ[برای بهشت]و چه کسی در جهنّم از عمل کنندۀ[برای جهنّم]نزدیک تر است؟روح هیچ کس از مردم از کالبدش مفارقت نمی کند تا بداند که به سوی کدامیک از دو منزل حرکت می کند:به سوی بهشت یا دوزخ؟دشمن خداست یا دوست او؟اگر دوست خدا باشد درهای بهشت برایش باز می گردد و راه های آن برایش هموار می شود و آنچه را خداوند در بهشت برایش فراهم ساخته است مشاهده می کند.پس از هر مکروه و بدی استقبال می کند و هر شادی را رها می کند و تمامی این ها هنگام مرگ می باشد و یقین نیز در آن هنگام است.خداوند فرازمند می فرماید:«همان هایی که فرشتگان مرگ روحشان را می گیرند درحالی که پاک و پاکیزه اند به آن ها می گویند:سلام بر شما وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید»و می فرماید:«همان ها که فرشتگان مرگ روحشان را می گیرند درحالی که به خود ظلم کرده بودند.در این موقع آن ها تسلیم می شوند[و به دروغ می گویند:]ما کار بدی انجام نمی دادیم.آری خداوند به آنچه انجام می دادید عالم است.[به آنها گفته می شود:]اکنون از درهای جهنّم وارد شوید درحالی که جاودانه در آن خواهید بود چه جای بدی است جایگاه مستکبران.»ای بندگان خدا!از مرگ گریزی نیست.پس پیش از فرارسیدنش از آن برحذر باشید و توشه ای را فراهم سازید.همانا شما گرفتار در دام مرگ هستید.اگر در مقابلش بایستید شما را در بر می گیرد و اگر از او بگریزید شما را در می یابد.و او چون سایه ای همراه شما است.مرگ به پیشانی[و سرنوشت شما]گره خورده است.و دنیا گذشته شما را درهم می پیچد پس هنگامی که نفستان در گرداب شهوات با شما به جدال برمی خیزد فراوان به یاد مرگ باشید.پنددهندگی مرگ[برای شما] کفایت می کند و فرستادۀ خدا یارانش را فراوان سفارش به یاد مرگ می نمود و می فرمود:

فراوان به یاد مرگ باشید که درهم شکنندۀ لذت هااست و میان شما و شهوات مانع می شود».

ای بندگان خدا!پیامدهای پس از مرگ برای کسانی که آمرزیده نشده اند سخت تر از مرگ است.قبر!از تنگی و سختی و تاریکی و تنهایی آن برحذر باشید.

ص:65

القبر یقول کلّ یوم:أنا بیت التّراب،أنا بیت الغربه،أنا بیت الوحشه،أنا بیت الدّود و الهوامّ؛و القبر روضه من ریاض الجنّه،أو حفره من حفر النّیران،إنّ العبد المؤمن إذا دفن قالت له الأرض:مرحبا و أهلا،قد کنت ممّن أحبّ أن یمشی علی ظهری، فإذا ولیتک فستعلم کیف صنعی بک؛فتتّسع له مدّ البصر.و إنّ الکافر إذا دفن قالت له الأرض:لا مرحبا و لا أهلا،لقد کنت من أبغض من یمشی علی ظهری،فإذا ولیتک فستعلم کیف صنعی بک؛فتضمّه حتّی تلتقی أضلاعه.و إنّ المعیشه الضّنک الّتی حذّر اللّه منها عدوّه عذاب القبر،إنّه یسلّط علی الکافر فی قبره تسعه و تسعین تنّینا،فینهشن لحمه،و یکسرن عظمه،یتردّدن علیه کذلک إلی یوم یبعث،لو أنّ تنّینا منها نفخ فی الأرض لم تنبت زرعا أبدا.اعلموا یا عباد اللّه إنّ أنفسکم الضّعیفه و أجسادکم النّاعمه الرّقیقه الّتی یکفیها الیسیر تضعف عن هذا،فإن استطعتم أن تجزعوا لأجسادکم و أنفسکم ممّا لا طاقه لکم به و لا صبر لکم علیه، فاعملوا بما أحبّ اللّه و اترکوا ما کره اللّه.یا عباد اللّه،إنّ بعد البعث ما هو أشدّ من القبر،یوم یشیب فیه الصّغیر،و یسکر منه الکبیر،و یسقط فیه الجنین،و تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمّا أَرْضَعَتْ [الحج(22):2]یوم عبوس قمطریر یوم کان شرّه مستطیرا.

إنّ فزع ذلک الیوم لیرهب الملائکه الّذین لا ذنب لهم،و ترعد منه السّبع الشّداد، و الجبال الأوتاد،و الأرض المهاد،و تنشقّ السّماء فهی یومئذ واهیه،و تتغیّر فکأنّها ورده کالدّهان،و تکون الجبال کثیبا مهیلا بعد ما کانت صمّا صلابا،و ینفخ

ص:66

به درستی که قبر هر روز ندا در می دهد:من خانۀ تنهایی و خاکی هستم،من خانۀ وحشتم،من خانۀ کرم ها و گزندگانم.و قبر باغی از باغ های بهشت یا گودالی از گودال های جهنّم است.

هنگامی که بندۀ مؤمن در خاک نهاده می شود زمین به او می گوید:خوش آمدی!تو از کسانی بودی که دوست دارم بر روی من قدم بردارند پس هنگامی که تو را در بر گرفتم خواهی دانست که چگونه با تو رفتار خواهم کرد.پس زمین تا چشم کار می کند برای او وسعت می یابد.و هنگامی که انسان کافر دفن می شود،زمین به او خواهد گفت:آمدنت نکوهیده و ناپسند باد.تو مبغوض ترین کسانی بودی که بر من گام می نهند.و زمانی که تو را در بر گرفتم خواهی دانست که با تو چگونه رفتار می کنم.پس او را در بر می گیرد و فشار می دهد تا استخوان هایش درهم می شکند.زندگی در تنگی و فشار که خداوند دشمنانش را از آن بر حذر داشته است عذاب قبر است.همانا خداوند بر کافر در قبرش نود و نه مار بزرگ مسلّط می سازد تا گوشت بدنش را بگزند و استخوان هایش را خرد کنند و این چنین در نزد او رفت و آمد دارند تا روزی که برانگیخته شود و اگر یکی از آن مارها در زمین بدمد هیچ گاه گیاهی بر زمین نخواهد رویید.ای بندگان خدا!بدانید که نفس های شما ناتوان و بدن هایتان نحیف و نرم است که امور آسان آن را کفایت می کند و در مقابل آن امور نیز ناتوان است.پس اگر خواستید که برای بدن ها و جاهایتان از چیزهایی که طاقتش را ندارید و بر آن نمی توانید بی تابی کنید پس به هر آنچه خدا دوست دارد عمل کنید و هرچه را مورد کراهت اوست ترک نمایید.ای بندگان خدا!همانا روز قیامت،شدیدتر از قبر است.روزی که کودکان در آن پیر می شوند و بزرگان در آن چون مستان می گردند[و عقل خود را از دست می دهند]و جنین ها در آن سقط می شوند و«هر مادری آن را که شیر داده است فراموش می کند،»روزی درهم فرورفته و گرفته و سخت،روزی که بدی اش گسترده است.ترس آن روز فرشتگانی را که هیچ گناهی ندارند می ترساند و هفت فرشته پر ابهّت که گماشتگان بر جهنم اند لرزه بر اندامشان می افتد و کوه های میخکوب شده بر زمین و زمین هموار،به لرزه درآیند.آسمان از هم جدا می شود و در آن روز فرو می ریزد و رنگش تغییر می یابد گویی روغن مذاب گلگون است و کوه ها که با صلابت و سخت هستند همچون سراب گردند.

ص:67

فی الصّور فیفزع من فی السّماوات و من فی الأرض إلاّ من شاء اللّه،فکیف من عصی بالسّمع و البصر و اللّسان و الید و الرّجل و الفرج و البطن،إن لم یغفر اللّه له یرحمه من ذلک الیوم؟لأنّه یقضی و یصیر إلی غیره،إلی نار قعرها بعید،و حرّها شدید،و شرابها صدید،و عذابها جدید،و مقامعها حدید،لا یفتر عذابها و لا یموت ساکنها،دار لیس فیها رحمه،و لا یسمع لأهلها دعوه.و اعلموا یا عباد اللّه أنّ مع هذا رحمه اللّه الّتی لا تعجز العباد،جنّه عرضها کعرض السّماوات و الأرض أعدّت للمتّقین،لا یکون معها شرّ أبدا،لذّاتها لا تملّ،و مجتمعها لا یتفرّق، و سکّانها قد جاوروا الرّحمن،و قام بین أیدیهم الغلمان،بصحاف من الذّهب فیها الفاکهه و الرّیحان.ثمّ اعلم یا محمّد بن أبی بکر إنّی قد ولّیتک أعظم أجنادی فی نفسی،أهل مصر،فإذا ولّیتک ما ولّیتک من أمر النّاس فأنت حقیق أن تخاف منه علی نفسک و أن تحذر منه علی دینک،فإن استطعت أن لا تسخط ربّک برضا أحد من خلقه فافعل،فإنّ فی اللّه عزّ و جلّ خلفا من غیره،و لیس فی شیء سواه خلف منه،اشتدّ علی الظّالم و خذ علیه،و لن لأهل الخیر و قرّبهم،و اجعلهم بطانتک و أقرانک،و انظر إلی صلاتک کیف هی،فإنّک إمام لقومک[ینبغی لک]أن تتمّها و لا تخفّفها،فلیس من إمام یصلّی بقوم یکون فی صلاتهم نقصان إلاّ کان علیه،لا ینقص من صلاتهم شیء،و تمّمها و تحفّظ فیها،یکن لک مثل أجورهم،و لا ینقص ذلک من أجرهم شیئا.و انظر إلی الوضوء،فإنّه من تمام الصّلاه،تمضمض ثلاث

ص:68

و صور دمیده شود و هرکس در آسمان ها و زمین است جز آنکه خدا بخواهد،از صدای آن می هراسد،پس کسی که با گوش و چشم و زبان و دست و پا و شرمگاه و شکم به نافرمانی خدا پرداخته است.اگر خداوند در آن روز بر او نبخشاید و او را نیامرزد چگونه خواهد بود؟!زیرا حکم بر او جاری می شود و به سوی غیر خود حرکت می کند.به سوی دوزخی ژرف که حرارتی سخت و فراوان دارد و نوشاک آن چرک و خونابه و عذابش تازه و با گرزهای آهنین بر سرشان کوفته می شود.عذابش باز نمی ایستد و ساکنینش نمی میرند.خانه ای است که بخشایش در آن راه ندارد و خواستۀ اهل آن شنیده نمی شود.ای بندگان خدا!بدانید که با این وجود،رحمت الهی که بندگان را پشت سر خود رها نمی سازد و[تنها نمی گذارد]بهشتی است عرض آن همچون عرض آسمان ها و زمین است که برای پرهیزگاران آماده شده است، همراه آن هرگز بدی وجود ندارد.لذت های آن خستگی نمی آورد و اجتماعاتش پراکنده نمی شوند و ساکنین آن در همسایگی و مجاورت خداوند رحمانند و غلامان بهشتی به همراه ظرف هایی از طلا که در آن میوه و گل های خوشبو وجود دارد در کنارشان حاضرند.سپس بدان ای محمد بن ابی بکر که من تو را فرمانروای بزرگ ترین سپاهیانم قرار دادم و آنان اهل مصر می باشند.هنگامی که تو را فرمانروا قرار دادم تو را فرمانروای بر امورات[شخصی] مردم ننمودم[تا بخواهی به هر طریق که دوست داری در آن رفتار کنی!]پس تو سزاوار هستی که از آن برخودت بهراسی و از آنان بر دین خود برحذر باشی.پس اگر توانستی که به خاطر رضایت هیچ کس از آفریدگان،پروردگارت را به خشم در نیاوری پس آن گونه باش.

همانا در خداوند عزّتمند جانشینی از غیر اوست[یعنی اگر با رضایت خالق موجب غضب مخلوق شدی دیگری از آفریدگان هست که جای او را بگیرد]و در هیچ چیز جز او جانشینی از او وجود ندارد.[پس اگر برای رضایت مخلوق موجب خشم خالق شوی هیچ چیز جای آن را پر نمی کند].بر ستمگران سخت بگیر و آنان را[از ستمگری]باز دار.با نیکوکاران نرم رفتار باش و آنان را[به خود]نزدیک ساز.و آنان را از نزدیکان و هم نشینان خود قرار ده.و به نمازت بنگر که چگونه است؟همانا تو پیشوای قومت می باشی پس سزاوار است که نمازت را کامل به پا داری و آن را سبک مشماری.پس هیچ امامی نیست که با گروه خود نماز

ص:69

مرّات،و استنشق ثلاثا،و اغسل وجهک ثمّ یدک الیمنی ثمّ الیسری ثمّ امسح رأسک و رجلیک،فإنّی رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یصنع ذلک،و اعلم أنّ الوضوء نصف الإیمان.ثمّ ارتقب وقت الصّلاه،فصلّها لوقتها،و لا تعجل بها قبله لفراغ،و لا تؤخّرها عنه لشغل،فإنّ رجلا سأل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عن أوقات الصّلاه،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أتانی جبرئیل علیه السّلام فأرانی وقت الصّلاه حین زالت الشّمس،فکانت علی حاجبه الأیمن،ثمّ أرانی وقت العصر فکان ظلّ کلّ شیء مثله،ثمّ صلّی المغرب حین غربت الشّمس،ثمّ صلّی العشاء الآخره حین غاب الشّفق،ثمّ صلّی الصّبح فأغلس بها و النّجوم مشتبکه،فصلّ لهذه الأوقات،و الزم السّنّه المعروفه و الطّریق الواضحه،ثمّ انظر رکوعک و سجودک،فإنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کان أتمّ النّاس صلاه، و أحقّهم عملا بها.و اعلم أنّ کلّ شیء من عملک تبع لصلاتک،فمن ضیّع الصّلاه فإنّه لغیرها أضیع.أسأل اللّه الّذی یری و لا یری،و هو بالمنظر الأعلی أن یجعلنا و إیّاک ممّن یحبّ و یرضی حتّی یعیننا و إیّاک علی شکره و ذکره،و حسن عبادته، و أداء حقّه و علی کلّ شیء اختار لنا فی دنیانا و دیننا و آخرتنا،و أنتم یا أهل مصر، فلیصدّق قولکم فعلکم،و سرّکم علانیتکم،و لا تخالف ألسنتکم قلوبکم.و اعلموا أنّه لا یستوی إمام الهدی و إمام الرّدی،و وصیّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و عدوّه،إنّی لا أخاف علیکم مؤمنا و لا مشرکا؛أمّا المؤمن فیمنعه اللّه بإیمانه،و أمّا المشرک فیحجزه اللّه عنکم بشرکه،و لکنّی أخاف علیکم المنافق،یقول ما تعرفون و یعمل بما تنکرون.

ص:70

می گزارد و در نماز آن گروه کاستی وجود دارد جز آن که آن کاستی بر عهدۀ اوست.از نمازشان چیزی کم مگذار و آنان را کامل بپا دار و بر آن مراقبت کن که برای تو همانند پاداش آنان خواهد بود و این رفتار تو چیزی از پاداش آنان نمی کاهد.و به وضو بنگر که مایۀ کامل بودن نماز است.

سه بار آب در دهانت بگردان و سه بار آب داخل بینی کن و صورتت را بشوی و سپس دست راست و دست چپ را بشوی و سر و دو پایت را مسح کن.همانا من رسول خدا را دیدم که این گونه عمل می کرد.و بدان که وضو نیمی از ایمان است.سپس مراقب زمان نمازها باش و در وقتش نماز را بپا دار و به خاطر آسودگی ات پیش از وقت آن نماز مگزار و برای کاری که پیش آمده است آن را از زمانش به تأخیر میانداز.همانا مردی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله درباره اوقات نماز پرسید،پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:جبرئیل نزد من آمد و وقت نماز را هنگام زوال خورشید به من نشان داد و خورشید برابروی طرف راست او بود.سپس زمان نماز عصر را به من نشان داد که سایۀ هرچیزی هم اندازۀ خود او بود.سپس هنگامی که خورشید غروب کرد نماز مغرب را خواند و سپس هنگامی که سرخی مغرب از میان رفت نماز عشا را به جا آورد سپس نماز صبح را در هنگامی که سرخی مغرب از میان رفت نماز عشا را به جا آورد سپس نماز صبح را در هنگامی که ظلمت شب و سپیدی درهم آمیخته بود به جا آورد در حالی که ستارگان درهم تنیده بودند.پس در این اوقات نماز به پادار و سنّت شناخته شده و راه روشن را همراهی نما.سپس به رکوع و سجده ات بنگر همانا رسول خدا از همه کامل تر نماز می خواند و از همه به عمل به نماز سزاوارتر بود و بدان که هر عمل تو از نمازت پیروی می کند پس هرکس نماز را تباه سازد غیر آن را بیش تر تباه می کند.از خدایی که می بیند و دیده نمی شود و خود در نظرگاه بلندش قرار دارد می خواهم که ما و تو را از کسانی که[آنان را] دوست دارد و[از آنان]خشنود می شود قرار دهد تا ما و شما را بر شکرگزاری و پاداش و بندگی نیکو و ادای حقّش و بر هر چیزی که در دنیا و آخرت ما برگزیده است یاری کند.و شما ای اهل مصر باید کردار شما،سخنتان را و باطن شما،ظاهرتان را تصدیق کند و راست بر شمارد و قلب های شما نمی بایست با آنچه بر زبان می آورید مخالفت کند.و بدانید که پیشوای هدایت و پیشوای نابودی و جانشین پیامبر و دشمن او یکسان نمی باشند.

ص:71

یا محمّد بن أبی بکر،اعلم أنّ أفضل الفقه الورع فی دین اللّه،و العمل بطاعته،و إنّی أوصیک بتقوی اللّه فی سرّ أمرک و علانیتک و علی أیّ حال کنت علیها،الدّنیا دار بلاء و دار فناء،و الآخره دار الجزاء و دار البقاء،فاعمل لما یبقی و اعدل عمّا یفنی، و لا تنس نصیبک من الدّنیا،أوصیک بسبع هنّ من جوامع الإسلام:تخشی اللّه عزّ و جلّ و لا تخش النّاس فی اللّه،و خیر القول ما صدّقه العمل،و لا تقض فی أمر واحد بقضاءین مختلفین فیختلف أمرک و تزیغ عن الحقّ،و أحبّ لعامّه رعیّتک ما تحبّ لنفسک و أهل بیتک،و اکره لهم ما تکره لنفسک و أهل بیتک،فإنّ ذلک أوجب للحجّه و أصلح للرّعیّه،و خض الغمرات إلی الحقّ،و لا تخف فی اللّه لومه لائم، و انصح المرء إذا استشارک،و اجعل نفسک أسوه لقریب المؤمنین و بعیدهم.جعل اللّه مودّتنا فی الدّین،و خلّتنا و إیّاکم خلّه المتّقین،أبقی لکم طاعتکم،حتّی یجعلنا و إیّاکم بها إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ [الحجر(15):47]أحسنوا أهل مصر موازره محمّد أمیرکم،و اثبتوا علی طاعتکم،تردوا حوض نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله أعاننا اللّه و إیّاکم علی ما یرضیه،و السّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته.

تم المجلس الأوّل،و یتلوه المجلس الثانی من أمالی الشیخ السعید أبی جعفر محمّد بن الحسن بن علی الطّوسی رحمه اللّه.

ص:72

همانا من برشما از اهل ایمان و مشرکان هراسی ندارم.اما خداوند،مؤمن را به وسیلۀ ایمانش باز می دارد و مشرک را به وسیلۀ شرک ورزی اش از[ضرر رساندن به]شما مانع می شود.و لیکن بر شما از منافق در هراسم که به آنچه می دانید و می پسندید سخن می گوید و به آنچه دوست نمی دارید رفتار می کند.

ای محمد بن ابی بکر!بدان که با فضیلت ترین آگاهی و دانش،پرهیزگاری در دین خدا و عمل به بندگی اوست.من تو را به تقوای الهی در امور پنهان و آشکارت و بر هر حالی که هستی سفارش می کنم.دنیا سرای بلا و نابودی و آخرت سرای پاداش و پایندگی است،پس برای هر آنچه باقی می ماند عمل کن و از هرچه نابود می شود روی گردان و بهرۀ خود را از دنیا فراموش مکن.تو را به هفت چیز سفارش می کنم که از مسائل پراهمیت در اسلام است:از خداوند شکوهمند بترس و از مردم دربارۀ امور خدایی نهراس و بهترین سخن آن است که رفتار انسان آن را تأیید کند و در یک مسأله به دو گونه متفاوت قضاوت مکن که امرت دگرگون شود و از حق منحرف می گردی و برای عموم زیردستانت هر آنچه برای خود و خانواده ات می پسندی،دوست بدار و هر آنچه برای خود و خانواده ات دوست نداری برای آنان نیز مپسند.همانا این نحوۀ رفتار حجت و دلیل انسان را الزام آورتر می کند.امور زیردستان را بیشتر اصلاح می نماید و به سوی حق در سختی ها داخل شو و در راه خدا از ملامت ملامتگران نهراس و هنگامی که کسی از تو مشورت طلبید برایش خیرخواهی کن و خود را الگویی برای مؤمنان نزدیک و دور از خود قرار ده.خداوند دوستی ما را در دین قرار داد و دوستی ما و شما دوستی پرهیزگاران است و بندگیتان را برایتان باقی گذارد تا ما و شما را به واسطۀ آن دوستی،برادرانی بر تخت هایی در مقابل هم[در بهشت]قرار دهد.ای اهل مصر!به نیکی با فرمان روایتان محمد همکاری کنید و بر بندگی تان ثابت قدم باشید تا در حوض پیامبرتان وارد شوید.خداوند ما و شما را بر آنچه او را خشنود می سازد یاری کند و سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد.

مجلس اول به پایان رسید و مجلس دوم از امالی شیخ سعید ابو جعفر محمد بن حسن بن علی طوسی رحمه اللّه به دنبال آن خواهد آمد.

ص:73

[2] المجلس الثانی فیه بقیّه أحادیث الشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النعمان

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 32-1- أخبرنا الشّیخ أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النّعمان(رحمه اللّه)،قال:

أخبرنی أبو بکر محمّد بن عمر الجعابیّ،قال:حدّثنا أبو نصر محمّد بن عمر النّیشابوریّ،قال:حدّثنا محمّد بن السّریّ،قال:حدّثنا أبی،قال:حدّثنا حفص بن غیاث،عن برد بن سنان،عن مکحول،عن واثله بن الأصقع،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لا تظهر الشّماته لأخیک فیعافه اللّه و یبتلیک.

33-2- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی عن یونس عن کلیب الأسدیّ عن الصّادق علیه السّلام یقول:أما و اللّه إنّکم لعلی دین اللّه و ملائکته،فأعینونا علی ذلک بورع و اجتهاد،علیکم بالصّلاه و العباده،علیکم بالورع.

34-3- أخبرنا المفید عن علیّ بن خالد المراغیّ عن علیّ بن الحسن الکوفیّ

ص:74

2- جلسه دوم

اشاره

جلسه دوم

در آن ادامۀ روایات شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان آمده است.

«به نام خداوند رحمتگر مهربان»

32-با برادر خود شماتت

[32]1-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:از گرفتاری که برای برادرت پیش آمده است اظهار خشنودی مکن که خدا او را عافیت و رهایی می بخشد و تو را گرفتار می سازد.

33-کلام امام صادق علیه السّلام:شما بر دین خدا هستید

[33]2-کلیب بن معاویۀ اسدی می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:به خدا سوگند که شما بر دین خدا و فرشتگان هستید.پس با پرهیزگاری و سخت کوشی ما را بر این دین یاری نمایید.بر شما باد به نماز و بندگی و پرهیزگاری.

ص:75

عن جعفر بن محمّد بن مروان،عن أبیه عن شیخ بن محمّد عن أبی علیّ بن عمر الخراسانیّ،عن إسحاق بن إبراهیم،عن أبی إسحاق السّبیعیّ،قال:دخلنا علی مسروق الأجدع،فإذا عنده ضیف له لا نعرفه و هما یطعمان من طعام لهما،فقال الضّیف:کنت مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بحنین؛فلمّا قالها عرفنا أنّه کانت له صحبه مع النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال فجاءت صفیّه بنت حییّ ابن أخطب إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقالت:یا رسول اللّه،إنّی لست کأحد من نسائک قتلت الأب و الأخ و العمّ،فإن حدث بک شیء فإلی من؟فقال لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إلی هذا-و أشار إلی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام ثمّ قال:ألا أحدّثکم بما حدّثنی به الحارث الأعور:قال:قلنا:بلی.قال:دخلت علی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:ما جاء بک یا أعور؟قال:قلت:حبّک،یا أمیر المؤمنین.قال:اللّه؛قلت:اللّه؛فناشدنی ثلاثا،ثمّ قال:أما إنّه لیس عبد من عباد اللّه ممّن امتحن اللّه قلبه للایمان إلاّ و هو یجد مودّتنا علی قلبه فهو یحبّنا، و لیس عبد من عباد اللّه ممّن سخط اللّه علیه إلاّ و هو یجد بغضنا علی قلبه فهو یبغضنا،فأصبح محبّنا ینتظر الرّحمه،و کان أبواب الرّحمه قد فتحت له،و أصبح مبغضنا عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ [التوبه(9):109]فهنیئا لأهل الرّحمه رحمتهم،و تعسا لأهل النّار مثواهم.

35-4- حدّثنا المفید عن الحسن بن علیّ بن الفضل الرّازیّ عن علیّ بن أحمد العسکریّ عن محمّد بن هارون الهاشمیّ عن إبراهیم بن مهدیّ الأبلّیّ عن

ص:76

34-کلام صفیه دختر حیّیّ بن أخطب با رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و حدیث حارث همدانی در دوست داشتن اهل بیت

[34]3-ابو اسحاق سبیعی می گوید:به نزد مسروق اجدع رفتیم درحالی که میهمانی داشت که او را نمی شناختیم و آن دو از غذایی که نزدشان بود تناول می کردند.پس میهمان گفت:در حنین به همراه فرستادۀ خدا صلّی اللّه علیه و اله بودم.[راوی گوید:]هنگامی که این سخن را گفت فهمیدیم از یاران و هم نشینان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله است.او ادامه داد:پس صفیّه دختر حییّ بن أخطب به سوی پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمد و عرضه داشت:ای رسول خدا!من همچون یکی از زنانت نیستم.پدر و برادر و عموی مرا کشته ای.پس اگر اتفاقی برایم بیافتد به چه کسی پناه برم؟پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:

به این-و به علی بن ابی طالب اشاره کرد-سپس آن مرد ادامه داد:آیا آن چه را که حارث اعور برایم روایت کرده است به شما بازگو نکنم؟گفتیم:چرا بگو.او گفت:بر علی بن ابی طالب علیه السّلام وارد شدم،به من فرمود:چه چیز تو را اینجا آورده است؟حارث می گوید:عرضه داشتم:

محبت تو ای امیر مؤمنان!حضرت فرمود:اللّه[به خدا راست می گویی].عرضه داشتم:اللّه[به خدا راست می گویم]پس سه بار مرا قسم داد و سپس فرمود:به درستی که هیچ بنده ای از بندگان خدا که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده است وجود ندارد جز آنکه دوستی ما را در قلبش می یابد و ما را دوست دارد.و هیچ بنده ای از بندگان خدا که خداوند بر او غضب کرده است وجود ندارد جز آنکه کینۀ ما را در قلبش می یابد و ما را دشمن می دارد.پس دوستدار ما در انتظار بخشایش الهی است و گویا درهای رحمت برای او بازگشته است و دشمن ما بر دهانۀ گودال آتشین قرار دارد که در حال فرو ریختن است.و با او در آتش دوزخ فرو ریخته می شود و نابود می شوند.پس رحمت الهی بر اهل بخشش گوارا باد و هلاک خداوند بر دوزخیان و جایگاه آنان.

ص:77

إسحاق بن سلیمان الهاشمیّ،عن أبیه عن هارون الرّشید،عن أبیه المهدیّ عن الدّوانیقیّ عن أبیه محمّد بن علیّ عن أبیه علیّ بن عبد اللّه بن عبّاس عن أبیه قال:

سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:یا أیّها النّاس،نحن فی القیامه رکبان أربعه لیس غیرنا.فقال له قائل:بأبی أنت و أمّی-یا رسول اللّه-من الرّکبان؟قال:أنا علی البراق،و أخی صالح علی ناقه اللّه الّتی عقرها قومه،و ابنتی فاطمه علی ناقتی العضباء،و علیّ بن أبی طالب علی ناقه من نوق الجنّه،خطمها من اللّؤلؤ الرّطب، و عیناها من یاقوتتین حمراوین،و بطنها من زبرجد أخضر،علیها قبّه من لؤلؤه بیضاء،یری ظاهرها من باطنها،و باطنها من ظاهرها،ظاهرها من رحمه اللّه و باطنها من عفو اللّه،إذا أقبلت زفّت،و إذا أدبرت زفّت،و هو أمامی علی رأسه تاج من نور یضیء لأهل الجمع،ذلک التّاج له سبعون رکنا،کلّ رکن یضیء کالکوکب الدّرّیّ فی أفق السّماء،بیده لواء الحمد،و هو ینادی فی القیامه:«لا إله إلاّ اللّه محمّد رسول اللّه فلا یمرّ بملإ من الملائکه إلاّ قالوا:نبیّ مرسل و لا بنبیّ إلاّ یقول:

ملک مقرّب،فینادی مناد من بطنان العرش:یا أیّها النّاس،لیس هذا ملکا مقرّبا، و لا نبیّا مرسلا،و لا حامل عرش،هذا علیّ ابن أبی طالب.و یجیء شیعته من بعده فینادی مناد لشیعته:من أنتم؟فیقولون:نحن العلویّون.فیأتیهم النّداء:أیّها العلویّون،أنتم آمنون،ادخلوا الجنّه مع من کنتم توالون.

36-5- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار عن ابن عیسی

ص:78

35-سواره ها در روز قیامت

[35]4-عبد اللّه بن عباس بن عبد المطلب می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:ای مردم!ما چهار نفر در روز قیامت سواره ایم و جز ما کسی سواره نیست.پس شخصی عرضه داشت:پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا.چه کسانی سواره اند؟پیامبر فرمود:من بر(براق) سوارم و برادرم صالح بر ناقه ای سوار است که قومش آن را پی کردند و دخترم فاطمه بر ناقه ام (عضباء)سوار است و علی بن ابی طالب بر ناقه ای از ناقه های بهشت سوار است که افسارش از مروارید درخشان و دو چشمش از دو یاقوت سرخ و شکمش از زبرجد سبز است و بر آن محملی از مرواریدی سفید قرار دارد.ظاهرش از درونش و درونش از ظاهرش دیده می شود.ظاهرش از رحمت خدا و باطنش از بخشایش اوست.به سرعت جلو می آید و عقب می رود و او در مقابل من است.بر سرش تاجی از نور است که همۀ جمعیت را نورانی می کند.

آن تاج هفتاد پایه دارد و هر پایه ای چونان ستاره ای درخشان در افق آسمان می درخشد و در دستش پرچم حمد است و در قیامت ندا در می دهد:«هیچ معبودی جز خدا نیست و محمّد فرستادۀ اوست»و بر هیچ گروهی از فرشتگان نمی گذرد جز آنکه می گویند:او پیامبری فرستاده شده است و بر هیچ گروهی از پیامبران نمی گذرد جز آنکه می گویند:او فرشته ای مقرّب است.پس منادی از درون عرش ندا در می دهد:ای مردم!این شخص فرشتۀ مقرب و پیامبر فرستاده شده و حمل کنندۀ عرش نیست،او علی بن ابی طالب است!و پس از او شیعیانش وارد می شوند.و منادی بر شیعیان ندا می کند:شما چه کسانی هستید؟پس می گویند:ما علوی ها هستیم.پس صدا می آید:ای علوی ها شما ایمن هستید و به همراه هر کس که از او پیروی می کردید در بهشت داخل شوید.

ص:79

عن الرّیّان قال:سمعت الرّضا علیه السّلام یدعو بکلمات،فحفظتها عنه،فما دعوت بها فی شدّه إلاّ فرّج اللّه عنّی و هی:«اللّهمّ أنت ثقتی فی کلّ کرب،و أنت رجائی فی کلّ شدّه،و أنت لی فی کلّ أمر نزل بی ثقه و عدّه.کم من کرب یضعف فیه الفؤاد،و تقلّ فیه الحیله،و تعی فیه الأمور،و یخذل فیه البعید و القریب و الصّدیق،و یشمت فیه العدوّ،أنزلته بک و شکوته إلیک،راغبا إلیک فیه عمّن سواک،ففرّجته و کشفته و کفیتنیه،فأنت ولیّ کلّ نعمه،و صاحب کلّ حاجه،و منتهی کلّ رغبه،فلک الحمد کثیرا،و لک المنّ فاضلا،بنعمتک تتمّ الصّالحات،یا معروفا بالمعروف معروف،یا من هو بالمعروف موصوف،أنلنی من معروفک معروفا تغنینی به عن معروف من سواک،برحمتک یا أرحم الرّاحمین».

37-6- أخبرنا المفید عن المراغیّ عن علیّ بن الحسن،عن جعفر بن محمّد بن مروان،عن أبیه،عن أحمد بن عیسی،عن محمّد بن جعفر،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن آبائه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله خلّتان لا تجتمعان فی منافق:فقه فی الإسلام،و حسن سمت فی الوجه.

38-7- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار عن القاشانیّ عن المنقریّ عن حفص قال قال أبو عبد اللّه علیه السّلام إذا أراد أحدکم لا یسأل اللّه شیئا إلاّ أعطاه فلییأس من النّاس کلّهم،و لا یکون له رجاء إلاّ من عند اللّه(عزّ و جلّ)،فإذا علم اللّه عزّ و جلّ ذلک من قلبه لم یسأل اللّه شیئا إلاّ أعطاه،ألا فحاسبوا أنفسکم

ص:80

36-دو خصلت که در منافق جمع نمی شود

[36]5-ریّان بن صلت می گوید:شنیدم که امام رضا علیه السّلام با کلماتی دعا می کند پس آن کلمات را حفظ کردم و در هر شدّت و گرفتاری به وسیلۀ آن ها دعا ننمودم جز آن که خداوند در کارم گشایشی به وجود آورد و آن کلمات این بود:پروردگارا تو در هر مشکلی مورد اطمینان من هستی و در هرسختی به تو امید دارم و تو در هر امری که بر من فرود آید مورد اطمینان و یاریگر من هستی.چه بسیار مشکلاتی که قلب در مقابلش توانایی ندارد و چاره ای یافت نمی شود و امور در آن دگرگون می گردد و دور و نزدیک و دوست،انسان را خوار می سازد و دشمن از آن خواری ابراز خرسندی می کند که تو آن را بر من فرو فرستادی و من به سوی تو از آن شکایت کردم و از هرچه غیر توست به سوی تو رو نمودم.پس تو در آن گشایشی حاصل کردی و آن را برطرف نمودی و مرا در آن کفایت کردی.پس تو سرپرست هر نعمت و صاحب هر خواسته ای هستی.پس ستایش فراوان و بسیار از آن توست.به وسیلۀ نعمت تو اعمال نیک کامل می شود.ای نیکویی که به نیکی شناخته شده ای و ای کسی که به نیک وصف شده ای.از نیکی خود بر من مرحمت فرما تا مرا از نیکی غیر از خود بی نیاز سازی.به رحمتت ای مهربان ترین مهربانان.

36-دو خصلت که در منافق جمع نمی شود

[37]6-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:دو خصوصیّت است که در انسان منافق جمع نمی شود:

قدرت فهم عمیق اسلام و خوش چهرگی.

[38]7-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه یکی از شما بخواهد که هرچه از خدا طلب می کند به او عطا نماید می بایست از تمامی مردم مأیوس باشد و هیچ امید جز به خداوند بلندمرتبه نداشته باشد پس هنگامی که خدا این حالت را در قلبش ببیند آن بنده چیزی از خدا طلب نمی کند جز آنکه به او عطا نماید.آگاه باشید که پیش از آنکه مورد حساب قرار گیرید.

ص:81

قبل أن تحاسبوا،فإنّ للقیامه خمسین موقفا،کلّ موقف مثل ألف سنه ممّا تعدّون؛ ثمّ تلا هذه الآیه: فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ [المعارج(70):4].

39-8- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن الحسین بن علیّ المالکیّ عن أبی الصّلت الهرویّ عن الرّضا علیّ بن موسی،عن أبیه موسی بن جعفر،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن أبیه محمّد بن علیّ،عن أبیه علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین بن علیّ الشّهید،عن أبیه أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیهم قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:الإیمان قول مقول،و عمل معمول و عرفان العقول.قال أبو الصّلت:

فحدّثت بهذا الحدیث فی مجلس أحمد بن حنبل،فقال لی أحمد:یا أبا الصّلت،لو قرئ بهذا الإسناد علی المجانین لأفاقوا.

40-9- أخبرنا محمّد بن محمّد بن النّعمان،قال:أخبرنا أبو عبید اللّه محمّد بن عمران المرزبانیّ،قال:حدّثنی أحمد بن سلیمان الطّوسیّ،عن الزّبیر بن بکّار، قال:حدّثنی عبد اللّه بن وهب،عن السّدّیّ،عن عبد خیر،عن قبیصه بن جابر الأسدیّ،قال:قام رجل إلی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فسأله عن الإیمان،فقام علیه السّلام خطیبا فقال:الحمد للّه الّذی شرع الإسلام فسهّل شرائعه لمن ورده،و أعزّ أرکانه علی من حاربه،و جعله عزّا لمن والاه،و سلما لمن دخله، و هدی لمن ائتمّ به،و زینه لمن تحلّی به،و عصمه لمن اعتصم به،و حبلا لمن تمسّک به،برهانا لمن تکلّم به،و نورا لمن استضاء به،و شاهدا لمن خاصم به،

ص:82

خود را در معرض محاسبه قرار دهید.پس همانا در قیامت پنجاه توقفگاه است و هر توقفگاه مانند هزار سال از سال هایی که به شمار می آورید است پس آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:

«در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است.»[معارج(70):آیۀ 4]

38-ایمان در قول و عمل و عرفان

[39]8-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ایمان سخنی گفته شده و کرداری عمل شده و شناخت عقل هاست.ابو الصلت می گوید:در مجلس احمد بن حنبل این حدیث را روایت کردم،پس احمد به من گفت:ای ابا الصلت اگر این حدیث با این سند بر دیوانگان خوانده شود شفا می یابند.

39-خطبۀ امام علی علیه السّلام در مورد ایمان

[40]9-قبیصه بن جابر اسدی می گوید:مردی به نزد امیر مؤمنان علی علیه السّلام رفت و از ایمان پرسید.امام ایستاد و شروع به صحبت نمود و فرمود:ستایش از آن خداوندی است که اسلام را پایه نهاد و راه هایش را برای کسی که می خواهد به آن درآید هموار ساخت و پایه هایش را در برابر ستیزه جویان استوار ساخت و آن را مایۀ عزّت برای دوستان و همراهان و صلح و آشتی برای داخل شوندگان[در دین]و هدایت برای اقتدارکنندگان به اسلام و زینت برای زینت کنندگان به آن و حفاظ برای چنگ زنندگان[به ریسمان اسلام]و ریسمانی برای متمسّکان و دلیلی برای سخن گویان به اسلام و نوری برای روشنایی طلبان و گواهی برای جدال کنندگان

ص:83

و فلجا لمن حاجّ به،و علما لمن وعاه،و حدیثا لمن رواه،و حکما لمن قضی به، و حلما لمن جرّب،و لبّا لمن تدبّر،و فهما لمن فطن،و یقینا لمن عقل،و تبصره لمن عزم،و آیه لمن توسّم،و عبره لمن اتّعظ،و نجاه لمن صدّق،و مودّه من اللّه لمن أصلح،و زلفی لمن ارتقب،و ثقه لمن توکّل،و راحه لمن فوّض،و جنّه لمن صبر.

الحقّ سبیله،و الهدی صفته،و الحسنی مأثرته،فهو أبلج المنهاج،مشرق المنار، مضیء المصابیح،رفیع الغایه،یسیر المضمار،جامع الحلبه،متنافس السّبقه، کریم الفرسان،التّصدیق منهاجه،و الصّالحات مناره،و الفقه مصابیحه،و الموت غایته،و الدّنیا مضماره،و القیامه حلبته،و الجنّه سبقته و النّار نقمته،و التّقوی عدّته،و المحسنون فرسانه.فبالإیمان یستدلّ علی الصّالحات،و بالصّالحات یعمر الفقه،و بالفقه یرهب الموت،و بالموت تختم الدّنیا،و بالقیامه تزلف الجنّه للمتّقین،و تبرز الجحیم للغاوین.و الإیمان علی أربع دعائم:الصّبر و الیقین و العدل،و الجهاد.فالصّبر علی أربع شعب:الشّوق،و الشّفق،و الزّهاده،و التّرقّب؛ ألا من اشتاق إلی الجنّه سلا عن الشّهوات،و من أشفق من النّار رجع عن المحرّمات،و من زهّد فی الدّنیا هانت علیه المصیبات،و من ارتقب الموت سارع إلی الخیرات.و الیقین علی أربع شعب:علی تبصره الفطنه،و تأوّل الحکمه، و موعظه العبره،و سنّه الأوّلین؛فمن تبصّر فی الفطنه تبیّن الحکمه،و من تبیّن الحکمه عرف العبره،و من عرف العبره عرف السّنّه،و من عرف السّنّه فکأنّما کان

ص:84

و غلبه و پیروزی برای احتجاج کنندگان و دانشی برای پذیرندگان و حدیثی برای راویان و حکمتی برای قضاوت کنندگان و بردباری برای تجربه گران و عقل ناب برای اهل اندیشه و فهمی برای هشیاران و یقینی برای عاقلان و شناخت و بینشی برای تلاش گران و نشانه ای برای نشانه جویان و عبرتی برای پندگیرندگان و نجاتی برای راستگویان و دوستی از جانب خدا برای اصلاحگران و نزدیکی برای رفعت جویان و راستی برای متوکّلان و آسایشی برای اهل تفویض[و واگذاری امور]و محافظی برای صابران،قرار داد.حق راه آن و هدایت صفتش و نیکی خصلت و طبیعتش است.پس[اسلام]روشن ترین روش،دارای جایگاه های نورانی و چراغ هایی روشن،هدفی بلند،محل مسابقه ای آسان و آماده و جمع کننده مسابقه دهندگان و محل رقابت آنان با سوارانی بزرگوار می باشد.تصدیق روش آن و اعمال نیک روشنی بخش آن و فهم و درک دین،چراغ هایش و مرگ نهایتش و دنیا میدان مسابقه اش و قیامت جمع کنندۀ مسابقه دهندگانش و بهشت جایزۀ آنان و دوزخ جزای عقب ماندگان آن و تقوا و پرهیزگاری توشه و یاریگر آنان و نیکوکاران سوارکاران آن هستند؛ پس به وسیلۀ ایمان بر اعمال نیک استدلال می شود و به وسیلۀ اعمال نیک می توان فهم دین را رواج داد و فهم دین،ترس از مرگ درپی دارد و با مرگ دنیا به پایان می رسد و با قیامت بهشت به نیکوکاران نزدیک می گردد و دوزخ برای گمراهان آشکار می گردد و ایمان بر چهار ستون استوار است:صبر و یقین و عدل و جهاد.

و یقین بر چهار دسته است:شناخت آگاهانه و دریافت حکیمانه و اندرز عبرت آموز و توجه به شیوۀ پیشینیان.پس هرکس در آگاهی و هشیاری بصیرت داشته باشد حکمت را بیان می کند و هرکس به بیان حکمت بپردازد عبرت و پند را می شناسد و هرکس عبرت شناس باشد سنت و شیوۀ پیشینیان را می شناسد و هرکس سنت و راه و روش زندگی پیشینیان را بشناسد گویی خود از پیشینیان است.

ص:85

فی الأوّلین.و العدل علی أربع شعب:علی غامض الفهم،و عماره العلم،و زهره الحکم،و روضه الحلم؛فمن فهم نشر جمیل العلم،و من علم عرف شرائع الحکم، و من عرف شرائع الحکم لم یضلّ،و من حلم لم یفرّط[فی]أمره،و عاش فی النّاس حمیدا.و الجهاد علی أربع شعب:علی الأمر بالمعروف،و النّهی عن المنکر،و الصّدق فی المواطن،و شنآن الفاسقین،فمن أمر بالمعروف،شدّ ظهر المؤمن،و من نهی عن المنکر أرغم أنف الکافر،و من صدق فی المواطن قضی ما علیه،و من شنأ الفاسقین غضب للّه،و من غضب للّه تعالی فهو مؤمن حقّا؛فهذه صفه الإیمان و دعائمه.فقال له السّائل:لقد هدیت یا أمیر المؤمنین و أرشدت، فجزاک اللّه عن الدّین خیرا.

41-10- حدّثنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن محمّد العطّار عن الخشّاب عن علیّ بن النّعمان،عن بشیر الدّهّان،قال:قلت لأبی جعفر علیه السّلام جعلت فداک،أیّ الفصوص أفضل أرکبه علی خاتمی؟فقال علیه السّلام:یا بشیر،أین أنت عن العقیق الأحمر و العقیق الأصفر و العقیق الأبیض،فإنّها ثلاثه جبال فی الجنّه:فأمّا الأحمر فمطلّ علی دار رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و أمّا الأصفر فمطلّ علی دار فاطمه علیها السّلام و أمّا الأبیض فمطلّ علی دار أمیر المؤمنین علیه السّلام،و الدّور کلّها واحده یخرج منها ثلاثه أنهار،من تحت کلّ جبل نهر أشدّ بردا من الثّلج،و أحلی من العسل،و أشدّ بیاضا من اللّبن،لا یشرب منها إلاّ محمّد و آله علیهم السّلام و شیعتهم،و مصبّها کلّها واحد

ص:86

و عدل بر چهار گروه تقسیم می شود:بر فهم و درک دشوار و پیچیده،بنای علم و شکوفایی حکمت و گلستان بردباری.پس هرکس پراکنده شدن زیبایی های دانش را بفهمد راه های حکمت را می داند و هرکس راه های حکمت را بداند گمراه نمی شود.و هرکس بردباری بورزد در امورش زیاده روی نمی کند و در میان مردم ستوده زندگی می کند.

و جهاد بر چهار گروه تقسیم می شود:امر به معروف و نهی از منکر و راستی در موقعیت های گوناگون و کینه ورزی با تبهکاران.پس هرکس امر به معروف کند از مؤمن پشتیبانی می نماید و هرکس نهی از منکر کند پوزۀ کافران را به خاک مالیده است و هرکس راستی پیشه کند هر آنچه بر او وارد می شود را پشت سر می گذارد[غلبه می کند]و هرکس به بدکاران کینه بورزد به خاطر خدا خشمناک شده است و هرکس برای خدا خشمناک شود مؤمن حقیقی است.پس این صفت ایمان و ستون هایش است پس سؤال کننده به امام علیه السّلام عرضه داشت:ای امیر مؤمنان، به درستی که هدایت شدم و ره یافتم.پس خداوند از دین به تو پاداش نیک عطا فرماید.

40-انگشتر عقیق

[41]10-بشیر دهّان می گوید:به امام باقر علیه السّلام عرضه داشتم:فدایت شوم.چه نگین هایی با فضیلت تر است تا بر انگشترم بنشانم؟امام فرمود:ای بشیر!چرا تو از عقیق سرخ و عقیق زرد و عقیق سفید استفاده نمی کنی؟همانا این ها سه کوه در بهشت هستند:اما عقیق سرخ مشرف بر خانۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است و عقیق زرد مشرف بر خانۀ فاطمه علیها السّلام و عقیق سفید مشرف بر خانۀ امیر مؤمنان علیه السّلام است و تمامی خانه ها یکی است که از آن سه نهر خارج می شود و از زیر کوهی،نهری جاری است که از برف سردتر و از عسل شیرین تر و از شیر سفیدتر است که جز محمد و خاندان او و شیعیانش کسی از آن نمی نوشد و آبریز همگی آنها یکی است

ص:87

و مخرجها من الکوثر،و إنّ هذه الجبال تسبّح اللّه و تقدّسه و تمجّده،و تستغفر لمحبّی آل محمّد علیهم السّلام،فمن تختّم بشیء منها من شیعه آل محمّد علیهم السّلام لم یر إلاّ الخیر و الحسنی و السّعه فی رزقه،و السّلامه من جمیع أنواع البلاء،و هو أمان من السّلطان الجائر،و من کلّ ما یخافه الإنسان و یحذره.

42-11- حدّثنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی بن زکریّا عن أسید بن زید عن محمّد بن مروان،عن الصّادق علیهم السّلام قال:إیّاک و صحبه الأحمق،فإنّه أقرب ما یکون منه أقرب ما یکون إلی مساءتک.

43-12- حدّثنا المفید عن الجعابیّ عن الفضل بن حباب عن عبد الواحد بن سلمان عن أبیه عن الأجلح عن نافع،عن ابن عمر،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّ اللّه یحبّ الحییّ المتعفّف،و یبغض البذیّ السّائل الملحف.

44-13- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین عن الحسین بن محمّد الأسدیّ عن جعفر بن عبد اللّه بن جعفر العلویّ المعمدیّ،عن یحیی بن هاشم الغسّانیّ،عن محمّد بن مروان،عن جویبر بن سعید عن الضّحّاک بن مزاحم،قال:سمعت علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یقول:أتانی أبو بکر و عمر فقالا:لو أتیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فذکرت له فاطمه؛قال:فأتیته،فلمّا رآنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ضحک،ثمّ قال:ما جاء بک یا أبا الحسن و ما؟حاجتک،قال فذکرت له قرابتی و قدمی فی الإسلام و نصرتی له و جهادی،فقال:یا علیّ صدقت،فأنت أفضل ممّا تذکر.فقلت:یا رسول اللّه،

ص:88

و محل خروج آن از حوض کوثر است و این کوه ها تسبیح خدای را می گویند و او را پاک و بزرگ بر می شمارند و برای دوستداران اهل بیت محمد صلّی اللّه علیه و اله طلب بخشش می نمایند.پس هرکس از شیعیان آل محمد از آنان انگشتری به دست کند جز نیکی و خوبی و زیادی در روزی و آسایش از هر نوع بلا مشاهده نمی کند و او از سلطان ستمگر و هر آنچه انسان از آن می هراسد و در حذر است در امان خواهد بود.

41-نهی از سخن با احمق

[42]11-امام صادق علیه السّلام فرمود:از هم صحبتی با انسان احمق بپرهیز که هرچه به او نزدیک تر باشی به ناراحتی نزدیک تر خواهی بود.

[43]12-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند انسان با حیا و عفیف را دوست دارد و انسان بد اخلاق و درخواست کننده از دیگران را[که بار خود را بر دوش دیگران می اندازد]و در درخواست خود پافشاری می کند دشمن می دارد.

42-ازدواج حضرت علی علیه السّلام با حضرت فاطمه علیها السّلام

[44]13-ضحاک بن مزاحم می گوید:شنیدم که علی بن ابی طالب می فرمود:ابو بکر و عمر نزد من آمدند و گفتند:[چه خوب بود]اگر به نزد رسول خدا می رفتی و[ازدواج با]فاطمه را به او یادآوری می کردی.امام می فرماید:پس به نزد پیامبر آمدم و هنگامی که فرستادۀ خدا مرا دید خندید و سپس فرمود:ای ابا الحسن،چه چیز تو را به این جا کشانده است و خواستۀ تو چیست؟امام می فرماید:پس خویشاوندی و پیشتازی ام در اسلام و جهاد و یاری کردنم را به او خاطر نشان ساختم.پیامبر فرمود:ای علی!راست گفتی.تو با فضیلت ترین کسی هستی که ذکر نمودی.پس عرضه داشتم:ای رسول خدا!

ص:89

فاطمه تزوّجنیها؟فقال:یا علیّ،إنّه قد ذکرها قبلک رجال،فذکرت ذلک لها، فرأیت الکراهه فی وجهها،و لکن علی رسلک حتّی أخرج إلیک؛فدخل علیها فقامت إلیه،فأخذت رداءه و نزعت نعلیه،و أتته بالوضوء،فوضّأته بیدها و غسلت رجلیه،ثمّ قعدت،فقال لها:یا فاطمه.فقالت:لبّیک،حاجتک یا رسول اللّه؟قال:

إنّ علیّ بن أبی طالب من قد عرفت قرابته و فضله و إسلامه،و إنّی قد سألت ربّی أن یزوّجک خیر خلقه و أحبّهم إلیه،و قد ذکر من أمرک شیئا فما ترین؟فسکتت و لم تولّ وجهها و لم یر فیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کراهه،فقام و هو یقول:اللّه أکبر،سکوتها إقرارها؛فأتاه جبرئیل علیه السّلام فقال:یا محمّد،زوّجها علیّ بن أبی طالب،فإنّ اللّه قد رضیها له و رضیه لها.قال علیّ:فزوّجنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثمّ أتانی فأخذ بیدی فقال:قم بسم اللّه و قل:«علی برکه اللّه و ما شاء اللّه،لا قوّه إلاّ باللّه،توکّلت علی اللّه»ثمّ جاءنی حین أقعدنی عندها علیها السّلام ثمّ قال:«اللّهمّ إنّهما أحبّ خلقک إلیّ فأحبّهما،و بارک فی ذرّیّتهما و اجعل علیهما منک حافظا،و إنّی أعیذهما و ذرّیّتهما بک من الشّیطان الرّجیم».

45-14- حدّثنی جماعه عن أبی غالب أحمد بن محمّد الزّراریّ،عن خاله، عن الأشعریّ،عن البرقیّ عن ابن أسباط،عن داود،عن یعقوب بن شعیب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:لمّا زوّج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاطمه علیّا علیهما السّلام دخل علیها و هی تبکی،فقال لها:ما یبکیک؟فو اللّه لو کان فی أهل بیتی خیر منه زوّجتک،و ما أنا

ص:90

آیا فاطمه را به ازدواج من در می آوری؟پیامبر فرمود:ای علی!همانا پیش از تو مردانی از او خواستگاری کرده اند و من نیز خواستگاری ایشان را بر فاطمه عرضه داشتم و کراهت و ناراحتی را در چهره اش مشاهده نمودم.اما تو عجله مکن تا به سوی تو بیایم.پس پیامبر به نزد فاطمه رفت و فاطمه در مقابل ایشان تمام قد بلند شد و عبای پیامبر را گرفت و کفش هایش را از پا درآورد و برایش آب وضو فراهم ساخت و با دست خود در وضو به پیامبر کمک کرد آنگاه نشست.پس پیامبر به فاطمه فرمود:ای فاطمه.فاطمه عرضه داشت:بله،چه خواسته ای داری ای فرستادۀ خدا؟پیامبر فرمود:همانا علی بن ابی طالب کسی است که نزدیکی او به من و برتری و اسلام او را می دانی.من از پروردگارم درخواست نمودم که بهترین آفریدگانش و محبوب ترین آنان را به ازدواج تو درآورد و او از تو خواستگاری کرده است اینک تو در این باره چه نظری داری؟پس فاطمه خاموش شد و رو برنگرداند و پیامبر خدا در چهره او ناراحتی مشاهده نکرد.پس پیامبر ایستاد درحالی که می گفت:خدا بزرگ تر[از هر توصیف] است،خاموشی او نشانه رضایت اوست.پس جبرئیل به نزد پیامبر آمد و عرضه داشت:ای محمد،فاطمه را به ازدواج علی بن ابی طالب درآور.همانا خداوند به فاطمه برای[همسری] علی و علی برای[همسری]فاطمه خشنود شده است.امام علی علیه السّلام فرمود:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله مرا به همسری فاطمه درآورد و سپس به نزد من آمد و دستم را گرفت و فرمود:با نام خدا بلند شو و بگو:به برکت خدا[زندگی می کنم]هر آنچه خدا بخواهد[همان می شود]هیچ نیرو و توانایی جز به کمک خدا ممکن نیست،بر خدا توکل کردم.سپس هنگامی که مرا در نزد فاطمه نشاند پیش من آمد و سپس فرمود:«پروردگارا همانا این دو محبوب ترین آفریدگان تو نزد من هستند پس آنان را دوست بدار و در فرزندانشان برکت قرار ده و از سوی خود بر آنان نگاهبانی قرار ده.همانا من این دو و فرزندانشان را از شیطان رانده شده به تو پناه می دهم».

43-جهازیۀ حضرت فاطمه علیها السّلام

[45]14-امام صادق علیه السّلام فرمود:هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله،فاطمه علیها السّلام را به ازدواج علی علیه السّلام در آورد به نزد آن دو رفت درحالی که فاطمه می گریست،پیامبر به فاطمه علیها السّلام فرمود:چه چیز تو را به گریه واداشته است.به خدا قسم اگر درمیان خانواده ام بهتر از او وجود داشت تو را به ازدواج او در می آوردم.

ص:91

زوّجتک و لکنّ اللّه زوّجک،و أصدق عنک الخمس ما دامت السّماوات و الأرض.

قال علیّ علیه السّلام:ثمّ قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قم فبع الدّرع؛فقمت فبعته و أخذت الثّمن و دخلت علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فسکبت الدّراهم فی حجره،فلم یسألنی کم هی و لا أنا أخبرته،ثمّ قبض قبضه و دعا بلالا فأعطاه و قال:ابتع لفاطمه طیبا.ثمّ قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من الدّراهم بکلتا یدیه فأعطاها أبا بکر و قال:ابتع لفاطمه ما یصلحها من ثیاب و أثاث البیت،و أردفه بعمّار بن یاسر و بعدّه من أصحابه، فحضروا السّوق فکانوا یعرضون الشّیء ممّا یصلح فلا یشترونه حتّی یعرضوه علی أبی بکر فإن استصلحه اشتروه،فکان ممّا اشتروه قمیص بسبعه دراهم، و خمار بأربعه دراهم،و قطیفه سوداء خیبریّه،و سریر مزمّل بشریط،و فراشان من جنس مصر،حشو أحدهما لیف،و حشو الآخر من جزّ الغنم،و أربع مرافق من أدم الطّائف حشوها إذخر،و ستر من صوف،و حصیر هجریّ،و رحا الید و مخضب من نحاس،و سقی من أدم،و قعب للّبن،و شیء للماء،و مطهره مزفّته،و جرّه خضراء،و کیزان خزف.حتّی إذا استکمل الشّراء حمل أبو بکر بعض المتاع و حمل أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الّذین کانوا معه الباقی،فلمّا عرضوا المتاع علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله جعل یقلّبه بیده و یقول:بارک اللّه لأهل البیت.قال علیّ علیه السّلام:فأقمت بعد ذلک شهرا أصلّی مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أرجع إلی منزلی و لا أذکر شیئا من أمر فاطمه علیها السّلام،ثمّ قلن أزواج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ألا نطلب لک من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله دخول

ص:92

من تو را به ازدواج او در نیاوردم بلکه خدا تو را به ازدواج[علی]درآورد و خمس را تا زمانی که آسمان ها در زمین پا برجاست مهریه تو قرار داد.علی علیه السّلام می گوید:سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:برخیز و زره ات را بفروش.پس برخاست و آن را فروختم و قیمتش را دریافت داشتم و به نزد پیامبر خدا رفتم و درهم ها را در دامنش ریختم.پس از من نپرسید که چند درهم است و من نیز به او چیزی نگفتم.سپس مشتی از درهم ها برداشت و بلال را فراخواند و آن ها را به بلال داد و فرمود:برای فاطمه عطر بخر،سپس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله با دودستش از درهم ها برگرفت و آن را به ابا بکر داد و فرمود:برای فاطمه هر آنچه از لباس و وسایل منزل که به کارش می آید بخر و عمّار یاسر و گروهی از یارانش را نیز همراه ابو بکر فرستاد.پس در بازار حاضر شدند و هنگامی که به چیزهایی که[برای فاطمه]مناسب بوده دست می یافتند نمی خریدند تا آن را بر ابو بکر عرضه کنند پس اگر ابو بکر آن ها را نیکو بر می شمرد آن را می خریدند.از چیزهایی که خریدند پیراهنی به هفت درهم و روسری به چهار درهم و قطیفۀ سیاه رنگ خیبری و تختی که با ریسمان هایی پیچیده شده بود و دو رختخواب مصری که داخل یکی از شاخه های خرما و دیگری از پشم گوسفند بود و چهار بالش از پوست طائف که داخل آن از اذخر[گیاهی خوشبو]پر شده بود.و پرده ای از پشم و حصیری هجری و آسیاب دستی و ظرفی برای شستن لباس از جنس مس و مشکی از پوست و قدحی برای شیر و ظرفی برای آب و آفتابه ای قیراندود و کوزه ای سبز رنگ و دو کوزۀ سفالی.هنگامی که خرید به پایان رسید ابو بکر بعضی از وسایل را با خود حمل نمود و یاران پیامبر که با او بودند بقیّۀ وسایل را حمل کردند.هنگامی که وسایل را بر پیامبر خدا عرضه داشتند آن ها را با دست خود جابه جا می کرد و می فرمود:خداوند به اهل بیت برکت عطا نماید.علی علیه السّلام می گوید:پس از آن یک ماه با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله نماز می خواندم و به خانه ام باز می گشتم و چیزی از فاطمه به زبان نمی آوردم سپس همسران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله گفتند آیا از رسول خدا نخواهیم که فاطمه به نزد تو وارد شود.

ص:93

فاطمه علیک؟قلت،افعلن،فدخلن علیه فقالت أمّ أیمن:یا رسول اللّه،لو أنّ خدیجه باقیه لقرّت عینها بزفاف فاطمه،و إنّ علیّا یرید أهله،فقرّ عین فاطمه ببعلها،و اجمع شملهما،و قرّ عیوننا بذلک!فقال:فما بال علیّ لا یطلب منّی زوجته،فقد کنّا نتوقّع منه ذلک.قال علیّ فقلت:الحیاء یمنعنی یا رسول اللّه! فالتفت إلی النّساء فقال:من هاهنا؟فقالت أمّ سلمه:أنا أمّ سلمه،و هذه زینب، و هذه فلانه و فلانه.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:هیّئوا لابنتی و ابن عمّی فی حجری بیتا.

فقالت أمّ سلمه:فی أیّ حجره،یا رسول اللّه قال:فی حجرتک.و أمر نساءه أن یزیّنّ و یصلحن من شأنها.فقالت أمّ سلمه:فسألت فاطمه هل عندک طیب ادّخرتیه لنفسک؟قالت:نعم؛فأتت بقاروره فسکبت منها فی راحتی،فشممت منها رائحه ما شممت مثلها قطّ،فقلت:ما هذا فقالت:کان دحیه الکلبیّ یدخل علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فیقول لی:یا فاطمه،هاتی الوساده فاطرحیها لعمّک،فأطرح له الوساده فیجلس علیها،فإذا نهض سقط من بین ثیابه شیء فیأمرنی بجمعه، فسأل علیّ علیه السّلام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عن ذلک فقال:هو عنبر یسقط من أجنحه جبرئیل علیه السّلام قال علیّ علیه السّلام:ثمّ قال لی رسول اللّه یا علیّ،اصنع لأهلک طعاما فاضلا.ثمّ قال من عندنا اللّحم و الخبز،و علیک التّمر و السّمن؛فاشتریت تمرا و سمنا،فحسر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عن ذراعه و جعل یشدخ التّمر فی السّمن حتّی اتّخذه خبیصا و بعث إلینا کبشا سمینا فذبح و خبز لنا خبزا کثیرا،ثمّ قال لی رسول

ص:94

گفتم:این کار را انجام دهید پس ایشان به نزد پیامبر رفتند و امّ ایمن گفت:ای رسول خدا!اگر خدیجه زنده بود چشمش به عروسی فاطمه روشن می شد.همانا علی همسرش را می خواهد پس چشم فاطمه را به شوهرش روشن کن و پراکندگی و جدایی آن دو را به وصال تبدیل نما و چشمان ما را به این وصلت روشن گردان.پیامبر فرمود:علی به چه می اندیشد که همسرش را از من طلب نمی کند و ما در انتظار این امر از جانب او بودیم.علی می گوید سپس گفتم:ای فرستادۀ خدا،حیا مرا[از این کار]باز می دارد.سپس پیامبر خدا به زنان رو کرد و فرمود:چه کسانی این جا هستند؟ام سلمه گفت:من امّ سلمه ام و این زینب[بنت جحش]و این فلانی و فلانی است.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:برای دختر و پسر عمویم در منزل خودم اتاقی آماده کنید.

پس امّ سلمه گفت:ای رسول خدا،در کدام حجره؟حضرت فرمود:در حجرۀ خودت.و به زنان دستور داد که خوب زینت کنند و به طور مناسب و شأن خودشان،خود را بیارایند و اصلاح نمایند.امّ سلمه می گوید:از فاطمه علیها السّلام پرسیدم آیا نزد تو عطری هست که برای خود ذخیره کرده باشی؟گفت:بله پس با ظرفی آمد و از آن عطر در دست من ریخت.

پس،از آن عطر بویی به مشامم رسید که مانند آن را هرگز نبوییده بودم.پس گفتم:این از کجاست؟فرمود:دحیه کلبی به نزد رسول خدا می آمد پس پیامبر خدا به من می گفت:ای فاطمه زیراندازی بیاور و برای عمویت قرار ده،پس زیراندازی می آوردم و پهن می کردم و او بر آن می نشست پس هنگامی که برخاست از میان لباسش چیزی به پایین افتاد و به من دستور داد که آن را جمع کنم،پس علی از رسول خدا دربارۀ آن پرسید و پیامبر فرمود:آن عنبری است که از بال های جبرئیل فرو می ریزد.علی علیه السّلام می گوید:سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به من فرمود:ای علی،برای خانواده ات غذایی نیکو فراهم ساز سپس فرمود:گوشت و نان از ما و خرما و روغن بر عهدۀ تو باشد.پس خرما و روغن خریدم.و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آستین بالا زد و شروع به کوبیدن و مخلوط کردن خرما در روغن کرد تا به صورت حلوا درآمد و قوچ بزرگی به سوی ما فرستاد که سر بریده شد و نان فراوانی برای ما پخت و سپس به من فرمود:

ص:95

اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ادع من أحببت؛فأتیت المسجد و هو مشحن بالصّحابه،فاستحییت أن أشخص قوما و أدع قوما،ثمّ صعدت علی ربوه هناک،و نادیت:أجیبوا إلی ولیمه فاطمه؛فأقبل النّاس أرسالا،فاستحییت من کثره النّاس و قلّه الطّعام،فعلم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما تداخلنی فقال:یا علیّ،إنّی سأدعو اللّه بالبرکه.قال علیّ علیه السّلام:و أکل القوم عن آخرهم طعامی،و شربوا شرابی،و دعوا لی بالبرکه،و صدروا و هم أکثر من أربعه آلاف رجل،و لم ینقص من الطّعام شیء،ثمّ دعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالصّحاف فملئت،و وجّه بها إلی منازل أزواجه،ثمّ أخذ صحفه و جعل فیها طعاما،و قال:هذا لفاطمه و بعلها،حتّی إذا انصرفت الشّمس للغروب قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یا أمّ سلمه،هلمّی فاطمه؛فانطلقت فأتت بها و هی تسحب أذیالها،و قد تصبّبت عرقا حیاء من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فعثرت فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أقالک اللّه العثره فی الدّنیا و الآخره؛فلمّا وقفت بین یدیه کشف الرّداء عن وجهها حتّی رآها علیّ علیه السّلام،ثمّ أخذ یدها فوضعها فی ید علیّ علیه السّلام،فقال:بارک اللّه لک فی ابنه رسول اللّه؛یا علیّ نعم الزّوجه فاطمه؛و یا فاطمه،نعم البعل علیّ،انطلقا إلی منزلکما و لا تحدثا أمرا حتّی آتیکما.قال علیّ علیه السّلام:فأخذت بید فاطمه،و انطلقت بها حتّی جلست فی جانب الصّفّه،و جلست فی جانبها،و هی مطرقه إلی الأرض حیاء منّی،و أنا مطرق إلی الأرض حیاء منها،ثمّ جاء رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:من هاهنا؟ فقلنا:ادخل یا رسول اللّه،مرحبا بک زائرا و داخلا؛فدخل فأجلس فاطمه علیها السّلام من

ص:96

هرکه را دوست داری دعوت کن.پس به مسجد آمدم درحالی که لبریز از یاران پیامبر بود پس حیا کردم که گروهی را جداکرده[و دعوت نمایم]و گروهی دیگر را واگذارم.سپس بر بلندی که در آنجا بود بالا رفتم و ندا در دادم:به ولیمۀ فاطمه بیایید.پس مردم فراوانی آمدند و از فراوانی مردم و کمی غذا شرمنده شدم.پس رسول خدا از آن چه در درونم می گذشت آگاه شد و فرمود:ای علی!من از خدا برکت را خواهم طلبید.علی علیه السّلام می گوید:آن جماعت تا نفر آخرشان از آن غذا خوردند و از نوشیدنی ها آشامیدند و برای من به برکت دعا کردند و خارج شدند درحالی که بیش از چهار هزار مرد بودند و از غذا چیزی کم نشد.سپس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله قدح ها و ظرف ها را خواسته همه آنها را پر کرد و به خانه های همسرانش روانه ساخت آنگاه ظرفی برداشت و در آن غذا قرار داد و فرمود:این برای فاطمه و شوهرش است.و هنگامی که خورشید رو به غروب بود رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای امّ سلمه،فاطمه را بیاور.پس او رفت و فاطمه را همراه آورد درحالی که به آرامی حرکت می کرد و دامنش بر زمین کشیده می شد و به خاطر شرم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله عرق از سر و روی او جاری بود.پس از شدّت خجالت پایش لغزید و رسول خدا به او فرمود:خداوند تو را از لغزش در دنیا و آخرت حفظ نماید.پس هنگامی که در مقابل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ایستاد،حضرت چادر را از چهره اش کنار زد و علی چهره اش را مشاهده نمود.آنگاه پیامبر دستش را گرفت و در دست علی گذاشت و فرمود:ای علی!خداوند به تو در دختر رسول خدا برکت عطا نماید،فاطمه همسری نیکو است و ای فاطمه!علی نیز همسری نیکو است.به سوی منزلتان بروید و کاری نکنید تا به نزد شما بیایم.

علی می گوید:پس دست فاطمه را گرفتم و آمد تا در کنار صفّه[مکانی در ورودی مسجد مدینه]نشست و من نیز در کنارش نشستم.و او به خاطر شرم از من سرش را پایین انداخته بود.و من نیز به خاطر شرم از او سرم را پایین انداخته بودم.سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمد و فرمود:چه کسی این جا است؟عرضه داشتیم:داخل شو ای پیامبر خدا،چه نیکو دیدارکننده و میهمانی هستی،خوش آمدی.

ص:97

جانبه و علیّا علیه السّلام من جانبه.ثمّ قال:یا فاطمه،ایتینی بماء؛فقامت إلی قعب فی البیت فملأته ماء،ثمّ أتته به،فأخذ منه جرعه فتمضمض بها،ثمّ مجّها فی القعب، ثمّ صبّ منها علی رأسها،ثمّ قال:أقبلی؛فلمّا أقبلت نضح منه بین ثدییها،ثمّ قال:

أدبری؛فلمّا أدبرت نضح منه بین کتفیها،ثمّ قال:«اللّهمّ هذه ابنتی و أحبّ الخلق إلیّ،اللّهمّ و هذا أخی و أحبّ الخلق إلیّ،اللّهمّ لک ولیّا،و بک حفیّا،و بارک له فی أهله»ثمّ قال:یا علیّ،ادخل بأهلک،بارک اللّه لک،و رحمه اللّه و برکاته علیکم،إنّه حمید مجید.

46-15- حدّثنی جماعه،عن أبی غالب الزّراریّ،عن الکلینیّ عن عدّه من أصحابه،عن أحمد بن محمّد،عن الوشّاء،عن الخیبریّ،عن یونس بن ظبیان، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:سمعته یقول:لو لا أنّ اللّه خلق أمیر المؤمنین لفاطمه علیهما السّلام ما کان لها کفو علی الأرض.

47-16- و روی أنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام دخل بفاطمه علیها السّلام بعد وفاه أختها رقیّه زوجه عثمان بستّه عشر یوما،و ذلک بعد رجوعه من بدر،و ذلک لأیّام خلت من شوّال،و روی أنّه دخل بها یوم الثّلاثاء لستّ خلون من ذی الحجّه،و اللّه تعالی أعلم.

48-17- و حدّثنی جماعه،عن أبی غالب،عن خاله،عن الأشعریّ،عن أبی عبد اللّه،عن منصور بن العبّاس،عن إسماعیل بن سهل الکاتب،عن أبی طالب

ص:98

پس داخل شد و فاطمه را در کناری و علی را در طرف دیگر نشاند سپس فرمود:ای فاطمه آب بیاور.پس به سوی قدحی که در خانه بود رفت و آن را از آب پر نمود و آن را به نزد پیامبر آورد،پیامبر جرعه ای از آب را نوشید و در دهان گرداند سپس آن را به ظرف برگرداند.پس از آن آب بر سر فاطمه علیها السّلام ریخت سپس فرمود:رو کن.پس هنگامی که رو کرد از آن آب میان سینه هایش پاشید.سپس فرمود:برگرد.پس هنگامی که برگشت از آن آب میان شانه هایش پاشید سپس فرمود:پروردگارا،این دختر من و محبوب ترین بندگان در نزد من است.

پروردگارا،این برادرم و محبوب ترین بندگان در نزد من است.پروردگارا،تو سرپرست او هستی و به او آگاهی.به او در خانواده اش برکت عطا فرما.سپس فرمود:ای علی!به نزد همسرت داخل شو.خداوند تو را مبارک گرداند و رحمت و برکت خود را بر شما نازل کند، همانا او ستوده و با عظمت است.

44-امیر المؤمنین علیه السّلام هم کفو حضرت فاطمه علیها السّلام

[46]15-یونس بن ظبیان می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:اگر خداوند امیر مؤمنان را نمی آفرید برای فاطمه هیچ همتایی در زمین وجود نداشت.

45-ازدواج حضرت علی با حضرت فاطمه بعد از جنگ بدر

[47]16-و روایت شده است که امیر مؤمنان هنگامی که با فاطمه علیها السّلام عروسی نمود شانزده روز از وفات رقیّه خواهر فاطمه و همسر عثمان گذشته بود و آن پس از بازگشت امیر مؤمنان از جنگ بدر بود و آن چند روز پس از شروع ماه شوّال بود.روایت شده است که حضرت در روز سه شنبه ششم ذی الحجّه با فاطمه ازدواج نمود.و خداوند بلند مرتبه داناتر است.

ص:99

الغنویّ،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:حرّم اللّه (عزّ و جلّ)النّساء علی علیّ علیه السّلام ما دامت فاطمه علیها السّلام حیّه.قلت:فکیف؟قال:لأنّها طاهره لا تحیض.

49-18- أخبرنا المفید عن المراغیّ عن موسی بن الحسن بن سلمان عن أبی بکر بن الحارث الباغندیّ عن عیسی بن رعبه عن محمّد بن رئیس عن اللّیث بن سعد،عن یزید بن أبی حبیب،عن نافع،عن ابن عمر،قال قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کان بالمدینه أقوام لهم عیوب،فسکتوا عن عیوب النّاس،فأسکت اللّه عن عیوبهم النّاس،فماتوا و لا عیوب لهم عند النّاس،و کان فی المدینه أقوام لا عیوب لهم فتکلّموا فی عیوب النّاس،فأظهر اللّه لهم عیوبا،لم یزالوا یعرفون بها إلی أن ماتوا.

50-19- أخبرنی أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النّعمان،عن أبی الحسن أحمد بن محمّد بن الحسن بن الولید،قال:حدّثنی أبی،قال:حدّثنی محمّد بن الحسن الصّفّار،قال:حدّثنی أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن بکیر،عن زراره قال قال أبو جعفر علیه السّلام قال قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بنی الإسلام علی عشره أسهم علی شهاده أن لا إله إلاّ اللّه و هی الملّه،و الصّلاه و هی الفریضه،و الصّوم و هی الجنّه،و الزّکاه و هی المطهّره،و الحجّ و هو الشّریعه، و الجهاد و هو العزّ،و الأمر بالمعروف و هو الوفاء و النّهی عن المنکر و هو الحجّه، و الجماعه و هی الألفه،و العصمه و هی الطّاعه.

ص:100

46-حرام بودن بقیۀ زنها تا وقتی که حضرت زهرا علیها السّلام زنده بودند

[48]17-ابو بصیر می گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:خداوند فرازمند تا زمانی که فاطمه زنده بود تمامی زنان را بر علی علیه السّلام حرام ساخت.عرضه داشتم:چگونه؟حضرت فرمود:چون او پاکیزه ای بود که خون حیض نمی دید.

47-سکوت بر عیوب مردم

[49]18-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:در مدینه گروه هایی بودند که خودشان عیب هایی داشتند و از بیان عیوب مردم خودداری می کردند پس خداوند نیز مردم را از بیان عیب هایشان باز داشت پس مردند درحالی که در نزد مردم هیچ عیبی نداشتند.و در مدینه گروه هایی نیز بودند که عیبی نداشتند ولی دربارۀ عیب های مردم سخن می گفتند پس خداوند برایشان عیب هایی آشکار ساخت و هم چنان به آن عیب ها شناخته می شدند تا از دنیا رفتند.

48-بنای اسلام بر چند چیز است

[50]19-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:اسلام بر ده پایه بنا نهاده شده است:بر گواهی به اینکه هیچ معبودی جز خدا نیست که آن[حقیقت]دین است و بر نماز که واجب است و بر روزه که سپر از[آتش]است و بر زکات که مایۀ پاکیزگی[اموال]است و بر حج که شریعت است و بر جهاد که مایۀ عزّت و شکست ناپذیری است و بر امر به معروف که موجب دفاع است و نهی از منکر که حجّت الهی است و جماعت که موجب انس است و دوری از گناه که بندگی خداست.

ص:101

51-20- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی عن ابن محبوب،عن أبی ولاّد الحنّاط،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:أربع من کنّ فیه کمل إیمانه و إن کان من قرنه إلی قدمه ذنوب لم ینقصه ذلک،و هی:الصّدق و أداء الأمانه،و الحیاء و حسن الخلق.

52-21- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنا أبو القاسم جعفر بن محمّد (رحمه اللّه)،قال:حدّثنی محمّد بن الحسن بن متّ الجوهریّ،عن محمّد بن أحمد بن یحیی بن عمران الأشعریّ،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطیّ، عن أبان بن عثمان،عن کثیر النّوّاء،عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام،قال:إنّ نوحا علیه السّلام رکب السّفینه فی أوّل یوم من رجب،فأمر من معه أن یصوموا ذلک الیوم، و قال:من صام ذلک الیوم تباعدت عنه النّار مسیره سنه،و من صام سبعه أیّام منه غلّقت عنه أبواب النار السّبعه،و من صام ثمانیه أیّام فتحت له أبواب الجنان الثّمانیه،و من صام خمسه عشر یوما أعطی مسألته،و من زاد علی ذلک زاده اللّه.

قال:و فی الیوم السّابع و العشرین منه نزلت النّبوّه فیه علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و من صام هذا الیوم کان ثوابه ثواب من صام ستّین شهرا.

53-22- أخبرنی المفید عن الحسین بن أحمد بن المغیره عن حیدر بن محمّد السّمرقندیّ عن محمّد بن عمر الکشّیّ عن العیّاشیّ عن جعفر بن معروف عن ابن یزید عن ابن عذافر،عن عمر بن یزید،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا ابن یزید،أنت

ص:102

49-کمال ایمان در چهار چیز است

[51]20-امام صادق علیه السّلام فرمود:چهار چیز است که در هرکس باشد ایمانش کامل است و اگر چه سر تا پایش گناه باشد موجب نقصان او نمی شود و آنها:راستی و ادای امانت و حیا و خوش اخلاقی است.

50-فضیلت روزۀ ماه رجب

[52]21-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا نوح در روز اول ماه رجب بر کشتی سوار شد و همراهانش را در آن روز به روزه فرمان داد و گفت:هرکس در آن روز روزه بگیرد به اندازه یک سال از دوزخ دور می شود و هرکس هفت روز از ماه رجب را روزه بگیرد درهای هفت گانۀ دوزخ بر او بسته می شود و هرکه هشت روز از رجب را روزه بگیرد درهای هشت گانۀ بهشت بر او باز می شود و هرکس پانزده روز روزه بگیرد خواسته اش به او عطا می گردد و هرکس بر آن بیفزاید خدا نیز در پاداش آن می افزاید.و می فرمود:در روز 27 از ماه رجب مقام پیامبری بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرو فرستاده شد و هرکس در این روز،روزه بگیرد پاداش کسی را دارد که شصت ماه روزه گرفته است.

51-قول امام صادق علیه السّلام به عمر بن یزید

[53]22-عمر بن یزید می گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:ای پسر یزید،

ص:103

و اللّه منّا أهل البیت.قلت:جعلت فداک،من آل محمّد؟قال:إی و اللّه من أنفسهم.

قلت:من أنفسهم،جعلت فداک؟قال:إی و اللّه من أنفسهم؛یا عمر،أما تقرأ کتاب اللّه عزّ و جلّ إِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ [آل عمران(3):68]أ و ما تقرأ قول اللّه(عزّ اسمه): فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ابراهیم(14):36].

54-23- أخبرنی المفید عن الحسین بن أحمد بن المغیره عن حیدر بن محمّد بن نعیم عن محمّد بن عمر عن محمّد بن مسعود عن محمّد بن أحمد النّهدیّ عن معاویه بن حکیم عن التّفلیسیّ عن حمّاد السّمندریّ قال قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام إنّی أدخل بلاد الشّرک و إنّ من عندنا یقول إن متّ ثمّ حشرت معهم قال فقال لی یا حمّاد إذا کنت ثمّ تذکر أمرنا و تدعو إلیه قال قلت نعم قال فإذا کنت فی هذه المدن مدن الإسلام تذکر أمرنا و تدعو إلیه قال قلت لا فقال لی إنّک إن متّ ثمّ حشرت أمّه وحدک و سعی نورک بین یدیک.

55-24- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنی أبو الحسن أحمد بن محمّد بن الحسن بن الولید،قال:حدّثنی أبی،قال:حدّثنی محمّد بن الحسن الصّفّار،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن سعید،عن هشام بن الحکم،قال:سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام بمنی عن خمسمائه حرف من الکلام.قال:فأقبلت أقول:یقولون کذا قال:فیقول یقال لهم کذا.فقلت:هذا الحلال و الحرام و القرآن أعلم أنّک

ص:104

به خدا قسم تو از ما اهل بیت هستی.عرضه داشتم:فدایت شوم از خاندان محمد؟فرمود:بله، به خدا قسم از خودشان هستی.گفتم:فدایت شوم از خودشان؟فرمود:بله به خدا قسم از خودشان.ای عمر!آیا کتاب خداوند عزّتمند را نمی خوانی که می فرماید:«همانا سزاوارترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی نمودند و این پیامبر و کسانی که ایمان آوردند و خداوند سرپرست مؤمنان است»[آل عمران(3):آیۀ 68]و آیا سخن خداوند عزّتمند را نمی خوانی که فرمود:«هرکس از من پیروی کند از من است و هرکس از من نافرمانی کند پس به درستی که تو بسیار بخشنده و مهربانی.»[ابراهیم(14):آیۀ 36]

52-قول امام صادق علیه السّلام به حماد سمندری در مورد زمانی که به سرزمین اهل شرک می رود و در آنجا می میرد

[54]23-حماد سمندری می گوید:به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم:من در سرزمین های اهل شرک وارد می شوم و کسانی از نزد ما هستند که[به من]می گویند:اگر آنجا از دنیا بروی با آنان محشور خواهی شد.پس امام به من فرمود:ای حماد!هنگامی که در آن جا هستی امر ما را به خاطر می آوری و به آن دعوت می کنی؟گفتم:بله.امام فرمود:پس هنگامی که در این سرزمین ها(سرزمین های اسلام)هستی،امر ما را به یاد می آوری و به آن دعوت می کنی؟ عرضه داشتم:نه.امام فرمود:همانا اگر تو در آنجا از دنیا بروی به تنهایی همچون یک امّت بر انگیخته خواهی شد و نورت در مقابلت حرکت می کند.

53-قول امام صادق علیه السّلام به هشام بن حکم

[55]24-هشام بن حکم می گوید:در منی از امام صادق علیه السّلام از پانصد حرف[و نکته]از[علم] کلام پرسیدم.پس می گفتم:آنان این چنین می گویند و امام می فرمود:این چنین به آنان پاسخ گفته می شود.پس عرضه داشتم:می دانم که این حلال و حرام است

ص:105

صاحبه و أعلم النّاس به فی هذا الکلام.قال:قال لی:و تشکّ یا هشام،یحتج اللّه (تعالی)علی خلقه بحجّه لا یکون عالما بکلّ ما یحتاج الناس إلیه!

56-25- أخبرنی المفید عن الحسین بن أحمد عن حیدر بن محمّد بن نعیم،عن محمّد بن عمر،عن محمّد بن مسعود،عن جعفر بن معروف،عن العمرکیّ،عن الحسن بن أبی لبابه،عن أبی هاشم،الجعفریّ قال:قلت لأبی جعفر محمّد بن علیّ الثّانی علیه السّلام:ما تقول جعلت فداک فی هشام بن الحکم؟فقال:رحمه اللّه ما کان أذبّه عن هذه النّاحیه.

57-26- أخبرنی المفید عن ابن قولویه عن محمّد الحمیریّ عن أبیه عن البرقیّ عن شریف بن سابق عن الفضل بن عبد الملک عن أبی عبد اللّه عن آبائه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أوّل عنوان صحیفه المؤمن بعد موته ما یقول النّاس فیه،إن خیرا فخیر،و إن شرّا فشرّ،و أوّل تحفه المؤمن أن یغفر له و لمن تبع جنازته.ثمّ قال:یا فضل،لا یأتی المسجد من کلّ قبیله إلاّ وافدها،و من کلّ أهل بیت إلاّ نجیبها.یا فضل إنّه لا یرجع صاحب المسجد بأقلّ من إحدی ثلاث:إمّا دعاء یدعو به یدخل اللّه به الجنّه،و إمّا دعاء یدعو به لیصرف اللّه به عنه بلاء الدّنیا،و إمّا أخ یستفیده فی اللّه(عزّ و جلّ)قال:ثمّ قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ما استفاد امرؤ مسلم فائده بعد فائده الإسلام مثل أخ یستفیده فی اللّه(عزّ و جلّ)ثمّ قال:یا فضل لا تزهدوا فی فقراء شیعتنا،فإنّ الفقیر منهم لیشفع یوم القیامه فی مثل ربیعه و مضر.

ص:106

و قرآنی است که شما همراه آن هستید و از تمامی مردم به آن در این کلام آگاه تری.امام به من فرمود:ای هشام آیا در این سخن شک داری؟خداوند بر آفریدگانش به حجّتی احتجاج می کند که به تمامی آنچه آفریدگان به آن نیاز دارند آگاه نیست.

[56]25-ابو هاشم داود بن قاسم جعفری می گوید به امام باقر علیه السّلام عرضه داشتم:فدایت شوم، دربارۀ هشام بن حکم چه نظری داری؟امام علیه السّلام فرمود:خدا رحمتش کند،چه بسیار از این ناحیه(مذهب،اهل بیت،ولایت)دفاع می کرد.

54-صحیفۀ مؤمن بعد از مرگش

[57]26-فضل بن عبد الملک می گوید:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ابتدای عنوان نامۀ اعمال انسان مؤمن پس از مرگش سخنانی است که مردم دربارۀ او می گویند،اگر نیکی ذکر شود پس [سرنوشت او]به نیکی است و اگر بدی ذکر شود پس[سرنوشت او]به بدی است.نخستین هدیۀ انسان مؤمن این است که خود و هر آن کس که جنازه اش را تشییع می کنند آمرزیده شوند.سپس فرمود:ای فضل!از هر قبیله ای جز پیشتازان آن و از هر خانواده ای جز انسان های نجیب به مسجد نمی آیند.ای فضل،به مسجدروندگان با کمتر از سه خصوصیّت از مسجد باز نمی گردند؛یا به دعایی که با آن خدا را می خوانند و خدا به خاطر آن ایشان را در بهشت داخل می سازد و یا دعایی که با آن خدا را می خوانند تا خدا به وسیلۀ آن آفات دنیا را از ایشان دور نماید و یا برادری که در راه[رضایت و قرب]خداوند از او بهره می برند؛سپس فرمود:انسان مسلمان پس از بهرۀ اسلام از هیچ چیز،چون برادری که در راه خدا از او بهره می برد استفاده نکرده است.سپس فرمود:ای فضل!شیعیان فقیر ما را کوچک مشمارید.همانا شیعیان فقیر ما در روز قیامت در همچون ربیعه و مضر شفاعت می کنند.

ص:107

ثمّ قال:یا فضل،إنّما سمّی المؤمن مؤمنا لأنّه یؤمن علی اللّه فیجیز اللّه أمانه.ثمّ قال:أما سمعت اللّه تعالی یقول فی أعدائکم إذا رأوا شفاعه الرّجل منکم لصدیقه یوم القیامه: فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ* وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ [الشعراء(26):100-101].

58-27- أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد عن أبیه و المفید عن ابن قولویه عن أبیه جمیعا عن سعد عن القاسم بن محمّد عن المنقریّ عن حفص قال قال أبو عبد اللّه علیه السّلام من تعلّم للّه(عزّ و جلّ)و عمل للّه و علّم للّه،دعی فی ملکوت السّماوات عظیما،و قیل:تعلّم للّه و عمل للّه و علّم للّه.

59-28- أخبرنا أبو عبد اللّه،قال:حدّثنا أبو القاسم جعفر بن محمّد،قال:حدّثنی محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ،عن أبیه،عمّن رواه،عن داود الرّقّیّ،قال:

قال الباقر محمّد بن علیّ بن الحسین علیهما السّلام من زار الحسین علیه السّلام فی لیله النّصف من شعبان غفرت له ذنوبه،و لم تکتب علیه سیّئه فی سنّته حتّی تحوّل علیه السّنه، فإن زاره فی السّنه المستقبله غفرت له ذنوبه.

60-29- أخبرنا المفید عن محمّد بن أحمد الثّقفیّ عن الحسین بن علیّ بن الحجّاج عن أبی عبد الرّحمن عن عبد اللّه بن علیّ بن إبراهیم عن علیّ بن حرب الطّائیّ عن محمّد بن الفضل،عن یزید بن أبی زیاد،عن عبد اللّه بن الحارث،عن العبّاس بن عبد المطّلب رحمه اللّه قال:قلت:یا رسول اللّه،ما لنا و لقریش إذا تلاقوا تلاقوا بوجوه مستبشره،و إذا لقونا لقونا بغیر ذلک؟فغضب النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ثمّ قال:

ص:108

سپس فرمود:ای فضل!همانا مؤمن به این نام نامیده شد چون خدا را امان خود قرار می دهد و خداوند امان او را می پذیرد؛سپس فرمود:آیا نشنیده ای که خداوند بلندمرتبه دربارۀ دشمنان شما هنگامی که شفاعت یکی از شما برای دوستش را در روز قیامت می بینند،می گوید:«پس برای ما شفاعت کننده و دوستی نزدیک وجود ندارد.»[شعراء(26):آیۀ 100-101]

55-یاد گرفتن و عمل کردن و یاد دادن به خاطر خدا

[58]27-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس برای خداوند بلند مرتبه علم بیاموزد و عمل کند و برای خدا به دیگران یاد دهد،در ملکوت آسمان ها بزرگ خوانده می شود و گفته می شود که او برای خدا آموخت و برای خدا به کار بست و برای خدا به دیگران آموزش داد.

56-فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام در نیمۀ شعبان

[59]28-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرکس در شب نیمۀ شعبان حسین علیه السّلام را زیارت کند گناهانش آمرزیده می شود و در آن سال تا پایان سال که سپری می شود هیچ گناهی بر او نوشته نمی گردد پس اگر او را در سال آینده نیز زیارت کند باز گناهانش آمرزیده می شود.

57-ایمان و دوست داشتن آل محمد علیهم السّلام

[60]29-عباس بن عبد المطلب-که خدا از او خشنود باشد-می گوید:به پیامبر خدا عرضه داشتم:بین ما و قریش چه می گذرد که یکدیگر را با چهره هایی شادمان ملاقات می کنند و هنگامی که ما را ملاقات می نمایند غیر از این می باشند؟پس پیامبر خشمناک شد و فرمود:

ص:109

و الّذی نفسی بیده،لا یدخل قلب رجل الإیمان حتّی یحبّکم للّه و لرسوله.

61-30- أخبرنا المفید عن المراغیّ عن محمّد بن صالح السّبیعیّ عن صالح بن أحمد عن عیسی بن عبد الرّحمن عن الحسن بن الحسین العرنیّ عن یحیی بن علیّ،عن أبان بن تغلب،عن أبی داود الأنصاریّ،عن الحارث الهمدانیّ،قال:

دخلت علی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:ما جاء بک؟فقلت:حبّی لک یا أمیر المؤمنین.فقال:یا حارث أتحبّنی؟قلت:نعم و اللّه،یا أمیر المؤمنین.

قال:أما لو بلغت نفسک الحلقوم رأیتنی حیث تحبّ،و لو رأیتنی و أنا أذود الرّجال عن الحوض ذود غریبه الإبل لرأیتنی حیث تحبّ،و لو رأیتنی و أنا مارّ علی الصّراط بلواء الحمد بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لرأیتنی حیث تحبّ.

62-31- أخبرنا المفید عن الحسن بن علیّ النّحویّ عن محمّد بن القاسم الأنباریّ عن محمّد بن أحمد الطّائیّ عن علیّ بن محمّد الصّیمریّ قال:تزوّجت ابنه جعفر بن محمود الکاتب و أحببتها حبّا لم یحبّ أحد مثله،و أبطأ علیّ الولد، فصرت إلی أبی الحسن علیّ بن محمّد بن الرّضا علیه السّلام فذکرت ذلک له،فتبسّم و قال:

اتّخذ خاتما فصّه فیروزج،و اکتب علیه رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ [الانبیاء(21):89]قال:ففعلت ذلک،فما أتی علیّ حول حتّی رزقت منها ولدا ذکرا.

63-32- أخبرنا أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد(رحمه اللّه)،قال:أخبرنا أبو عبید اللّه محمّد بن عمران المرزبانیّ،قال:حدّثنی عبید اللّه بن الحسن،قال:

ص:110

قسم به کسی که جانم در دست اوست ایمان در قلب کسی داخل نمی شود تا شما را برای [رضایت]خدا و رسولش دوست داشته باشد.

58-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام منفعت دارد در روز قیامت

[61]30-حارث همدانی می گوید:به محضر امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام وارد شدم.امام فرمود:چه چیز تو را به اینجا کشانده است؟عرضه داشتم:دوستی تو ای امیر مؤمنان.پس فرمود:ای حارث،آیا مرا دوست می داری؟پس گفتم:به خدا سوگند!بله ای امیر مؤمنان.امام فرمود:آگاه باش اگر جانت به گلویت برسد مرا هرگونه که دوست می داری مشاهده خواهی کرد و اگر مرا مشاهده کردی درحالی که انسان ها را از حوض[کوثر]همچون شتران تشنه و غریب سیراب می کنم،مرا هرگونه که دوست می داری مشاهده خواهی کرد و اگر مرا مشاهده کردی درحالی که بر پل صراط با پرچم حمد در مقابل رسول خدا می گذرم مرا هرگونه که دوست می داری مشاهده می کنی.

59-انگشتر فیروزه برای طلب فرزند

[62]31-علی بن محمد صیمری می گوید:با دختر جعفر بن محمود کاتب ازدواج نمودم و او را به گونه ای دوست داشتم که هیچ کس را چون او دوست نداشتم.مدّتی گذشت و فرزندی نیاورد.پس به سوی علی بن موسی الرضا علیه السّلام رفتم و مسأله را برایشان ذکر کردم.امام لبخندی زد و فرمود:انگشتری تهیه کن که نگینش فیروزه باشد و بر آن بنویس:«پروردگارا مرا تنها رها مکن و تو بهترین ارث برندگان هستی»[انبیاء(21):آیۀ 89]راوی می گوید:چنین کردم پس یک سال نگذشت که از او صاحب فرزند پسری شدم.

ص:111

حدّثنی أبو سعید محمّد بن رشید،قال:آخر شعر قاله السّیّد بن محمّد(رحمه اللّه) قبل وفاته بساعه،و ذلک أنّه أغمی علیه و اسودّ لونه،ثمّ أفاق و قد ابیضّ وجهه، و هو یقول:

أحبّ الّذی من مات من أهل ودّه تلقّاه بالبشری لدی الموت یضحک

و من مات یهوی غیره من عدوّه فلیس له إلاّ إلی النّار مسلک

أبا حسن تفدیک نفسی و أسرتی و مالی و ما أصبحت فی الأرض أملک

أبا حسن إنّی بفضلک عارف و إنّی بحبل من هواک لممسک

و أنت وصیّ المصطفی و ابن عمّه و إنّا نعادی مبغضیک و نترک

موالیک ناج مؤمن بین الهدی و قالیک معروف الضّلاله مشرک

و لاح لحانی فی علیّ و حزبه و قلت لحاک اللّه إنّک أعفک

-معنی أعفک:أحمق-.

64-33- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد الصّیرفیّ عن علیّ بن مهرویه عن داود بن سلیمان عن الرّضا عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا أتاه أمر یسرّه قال:«الحمد للّه الّذی بنعمته تتمّ الصّالحات»و إذا أتاه أمر یکرهه قال:«الحمد للّه علی کلّ حال».

65-34- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران المرزبانیّ عن أحمد بن محمّد بن عیسی المکّیّ عن عبد اللّه بن أحمد بن حنبل عن یحیی بن عیسی الرّملیّ،عن

ص:112

60-شعر سید حمیری قبل فوتش

[63]32-ابو سعید محمد بن رشید می گوید:آخرین شعری که سیّد بن محمد ساعتی قبل از وفاتش سرود،این شعر بود.درحالی که بیهوش شده بود و رنگش سیاه گشته بود سپس به هوش آمد و چهره اش سپید شد درحالی که می سرود:

کسی را دوست دارم که هرکس از دوستدارانش بمیرد/او را در هنگام مرگ با چهره ای شادمان و خندان مشاهده می کند.

و هرکس بمیرد درحالی که غیر او از دشمنانش را دوست دارد/جز در آتش داخل نمی شود.

ای ابا الحسن!خود و خانواده ام و اموالم و هر آنچه در زمین مالکش هستم فدای تو باد.

ای ابا الحسن!من به برتری تو آشنایم/من به ریسمانی از دوستی تو چنگ می اندازم.

تو جانشین پیامبر و پسر عموی او هستی/ما دشمنان تو را دشمن می شمریم و آنان را ترک می کنیم.

دوستان تو اهل نجات و ایمان و دارای هدایتی روشن هستند/دشمنان تو گمراهی آشکار دارند،[به خدا]شرک می ورزند.

انسان ملامتگری مرا دربارۀ علی و شیعیانش ملامت کرد/و گفتم خداوند تو را لعنت کند همانا تو احمق هستی.

61-کلام نبی اکرم زمانی که برایش واقعۀ خوبی یا واقعۀ بدی اتفاق می افتاد

[64]33-علی بن ابی طالب علیه السّلام می گوید:هنگامی که برای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله امری گوارا و نیکو پیش می آمد می فرمود:«ستایش از آن خدایی است که به وسیلۀ نعمتش اعمال نیک را کامل می سازد»و هنگامی که برایش امری ناگوار پیش می آمد می فرمود:«ستایش در همه حال از آن خداست».

ص:113

الأعمش،عن عبایه الأسدیّ،عن عبد اللّه بن العبّاس بن عبد المطّلب قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأمّ سلمه یا أمّ سلمه علیّ منّی،و أنا من علیّ،لحمه لحمی،و دمه دمی،و هو منّی بمنزله هارون من موسی؛یا أمّ سلمه،اسمعی و اشهدی،هذا علیّ سیّد المسلمین.

66-35- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن محمّد بن همّام عن أحمد بن موسی النّوفلیّ،عن محمّد بن عبد اللّه بن مهران،عن معاویه بن حکیم،عن عبد اللّه بن سلیمان التّمیمیّ،قال:لمّا قتل محمّد و إبراهیم ابنا عبد اللّه بن الحسن بن الحسن علیه السّلام صار إلی المدینه رجل یقال له:«شیبه بن عقال»ولاّه المنصور علی أهلها،فلمّا قدمها و حضرت الجمعه صار إلی مسجد النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فرقا المنبر و حمد اللّه و أثنی علیه،ثمّ قال:أمّا بعد،إنّ علیّ بن أبی طالب شقّ عصا المسلمین، حارب المؤمنین،و أراد الأمر لنفسه،و منعه من أهله،فحرّمه اللّه أمنیّته و أماته بغصّته،و هؤلاء ولده یتّبعون أثره فی الفساد و طلب الأمر بغیر استحقاق له،فهم فی نواحی الأرض مقتولون و بالدّماء مضرّجون.قال:فعظم هذا الکلام منه علی النّاس،و لم یجسر أحد منهم أن ینطق بحرف،فقام إلیه رجل علیه إزار قومسیّ سحق فقال:فنحن نحمد اللّه و نصلّی علی محمّد خاتم النّبیّین و سیّد المرسلین، و علی رسل اللّه و أنبیائه أجمعین،أمّا ما قلت من خیر،فنحن أهله،و ما قلت من سوء فأنت و صاحبک به أولی و أحری،یا من رکب غیر راحلته،و أکل غیر زاده

ص:114

62-حدیث منزلت

[65]34-پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله به امّ سلمه فرمود:ای امّ سلمه!علی از من است و من از علی هستم.

گوشتش گوشت من و خون او خون من است و او نسبت به من در جایگاه هارون نسبت به موسی است.ای امّ سلمه!بشنو و گواه باش.این علی آقا و سرور مسلمانان است.

63-کلام والی منصور در مسجد النبی زمانی کشته شدند فرزندان عبد اللّه بن حسن

[66]35-عبد اللّه بن سلیمان تمیمی می گوید:هنگامی که محمد و ابراهیم دو فرزند عبد اللّه بن حسن بن حسن کشته شدند مردی به نام شیبه بن عقال به مدینه آمد که منصور او را فرمانروای مدینه قرار داده بود پس هنگامی که به مدینه آمد و روز جمعه فرارسید به مسجد النبی صلّی اللّه علیه و اله رفت و از منبر بالا رفت و خدا را سپاس گفت و او را ستایش کرد سپس گفت:اما بعد!همانا علی بن ابی طالب با جماعت مسلمانان مخالفت ورزید و با مؤمنان به جنگ پرداخت و امر [خلافت]را به نفع خود طلبید و آن را از اهل خود بازداشت پس خداوند آرزویش را بر او حرام ساخت و او را با غصّه و اندوه آن از دنیا برد.و این فرزندان علی در فساد و طلب امر [خلافت]بدون سزاواری آن از علی پیروی می کنند پس آنان در جای جای زمین کشته شده اند و در خون خود تپیده اند.راوی گوید:این سخن او بر مردم بزرگ و سخت آمد و هیچ کس از آنان جرأت نکرد که کلامی به زبان بیاورد.پس مردی که دستار قومسی کهنه ای بر تن داشت برخاست و گفت:پس ما خدا را ستایش می گوییم و بر محمد خاتم پیامبران و سرور فرستاده شدگان و فرستادگان الهی و تمامی پیامبران درود می فرستیم.امّا آنچه از نیکی بیان داشتی ما سزاوار آن هستیم و آنچه از بدی گفتی تو و همراهانت به آن سزاوارتر و شایسته تر هستید،ای کسی که به غیر مرکب خود سوار شده است و غیر توشۀ خود را خورده است،

ص:115

ارجع مأزورا؛ثمّ أقبل علی النّاس فقال:ألا أنبّئکم بأخفّ النّاس یوم القیامه میزانا،و أبینهم خسرانا؟من باع آخرته بدنیا غیره و هو هذا الفاسق.فأسکت النّاس،و خرج الوالی من المسجد لم ینطق بحرف،فسألت عن الرّجل فقیل لی، هذا جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام.

67-36- حدّثنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ عن الثّقفیّ عن إبراهیم بن میمون عن مصعب بن سلاّم،عن ابن طریف عن ابن نباته،قال:کان أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یصلّی عند الأسطوانه السّابعه من باب الفیل،ممّا یلی الصّحن إذ أقبل رجل علیه بردان أخضران و له عقیصتان سوداوان،أبیض اللّحیه، فلمّا سلّم أمیر المؤمنین علیه السّلام من صلاته أکبّ علیه،فقبّل رأسه،ثمّ أخذ بیده فأخرجه من باب کنده.قال:فخرجنا مسرعین خلفهما و لم نأمن علیه، فاستقبلنا علیه السّلام فی جاز سوج کنده،قد أقبل راجعا،فقال:ما لکم؟فقلنا:لم نأمن علیک هذا الفارس.فقال:هذا أخی الخضر،ألم تروا حیث أکبّ علیّ.قلنا:بلی.

فقال:إنّه قد قال لی:إنّک فی مدره لا یریدها جبّار بسوء إلاّ قصمه اللّه،و احذر النّاس،فخرجت معه لأشیّعه لأنّه أراد الظّهر.

68-37- أخبرنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ عن الثّقفیّ عن الفضل بن دکین عن قیس بن مسلم عن طارق بن شهاب یقول:لمّا نزل علیّ علیه السّلام بالرّبذه سألت عن قدومه إلینا،فقیل:خالف علیه طلحه و الزّبیر و عائشه،و صاروا إلی

ص:116

اینک پشت کرده بازگرد،سپس رو به مردم کرد و گفت:آیا از کم توشه ترین و کم عمل ترین مردم در روز قیامت و زیانکارترین آنان به شما خبر ندهم؟کسی که آخرت خود را به دنیای دیگران بفروشد و او این فاسق است.پس مردم را خاموش کرد و فرماندار از مسجد خارج شد و سخنی بر زبان نیاورد.پس از آن مرد پرسیدم و گفتند:این سخنران،جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام است.

64-مواجه شدن حضرت علی علیه السّلام با حضرت خضر علیه السّلام در مسجد کوفه

[67]36-اصبغ بن نباته می گوید:امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام نزد استوانۀ هفتم از باب الفیل نماز می گزارد که مردی که دو برد سبز رنگ بر تن و دو گیسوی سیاه و ریشی سپید داشت به نزد او آمد.پس هنگامی که امیر مؤمنان سلام نمازش را گفت به نزدش رفت و سرش را بوسید سپس دست حضرت را گرفت و او را از باب کنده خارج کرد.راوی گوید:ما به سرعت پشت سر آن دو خارج شدیم درحالی که بر آن مرد ایمن نبودیم پس در منطقۀ کنده با حضرت روبرو شدیم که باز می گشت.امام فرمود:شما را چه شده است؟عرضه داشتیم:از این سوارکار بر تو ایمن نبودیم.امام فرمود:این برادرم خضر بود.آیا ندیدید هنگامی که نزد من آمد؟گفتیم:بله.امام فرمود:او به من گفت:همانا تو در شهری هستی که هیچ ستمگری نیّت بدی به آن نمی کند جز آنکه خداوند او را درهم می شکند و از مردم برحذر باش.پس با او خارج شدم تا بدرقه اش کنم چون می خواست نماز ظهر بخواند.

65-دیدار حضرت علی علیه السّلام با ربذه زمانی که حضرت به طرف بصره می رفتند و کلام امام حسن با حضرت علی علیه السّلام

[68]37-قیس بن مسلم می گوید:شنیدم که طارق بن شهاب می گفت:هنگامی که علی علیه السّلام به ربذه آمد از آمدن او به آنجا پرسیدم.گفتند که طلحه و زبیر و عایشه با او به مخالفت برخاسته اند

ص:117

البصره،فخرج یریدهم،فصرت إلیه،فجلست حتّی صلّی الظّهر و العصر،فلمّا فرغ من صلاته قام إلیه ابنه الحسن بن علیّ علیهما السّلام فجلس بین یدیه،ثمّ بکی،و قال:

یا أمیر المؤمنین،إنّی لا أستطیع أن أکلّمک و بکی فقال له أمیر المؤمنین علیه السّلام،لا تبک یا بنیّ و تکلّم و لا تحنّ حنین الجاریه.فقال:یا أمیر المؤمنین،إنّ القوم حصروا عثمان یطلبونه،بما یطلبونه إمّا ظالمون أو مظلمون،فسألتک أن تعتزل النّاس و تلحق بمکّه حتّی تؤوب العرب و تعود إلیها أحلامها،و تأتیک وفودها،فو اللّه لو کنت فی جحر ضبّ لضربت إلیک العرب آباط الإبل حتّی تستخرجک منه،ثمّ خالفک طلحه و الزّبیر فسألتک أن لا تتبعهما و تدعهما،فإن اجتمعت الأمّه فذاک، و إن اختلفت رضیت بما قضی اللّه،و أنا الیوم أسألک ألاّ تقدم العراق و أذکرک باللّه أن لا تقتل بمضیعه.فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام:أمّا قولک:إنّ عثمان حصر؛فما ذاک و ما علیّ منه و قد کنت بمعزل عن حصره؟و أمّا قولک:ائت مکّه؛فو اللّه ما کنت لأکون الرّجل الّذی تستحلّ به مکّه،و أمّا قولک:اعتزل العراق ودع طلحه و الزّبیر؛فو اللّه ما کنت لأکون کالضّبع تنتظر حتّی یدخل علیها طالبها،فیضع الحبل فی رجلها حتّی یقطع عرقوبها،ثمّ یخرجها فیمزّقها إربا إربا،و لکنّ أباک یا بنیّ یضرب بالمقبل إلی الحقّ المدبر عنه،و بالسّامع المطیع العاصی المخالف أبدا حتّی یأتی علیّ یومی،فو اللّه ما زال أبوک مدفوعا عن حقّه مستأثرا علیه منذ قبض اللّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله حتّی یوم النّاس هذا فکان طارق بن شهاب أیّ وقت حدّث بهذا الحدیث بکی.

ص:118

و به سوی بصره رفته و علی به قصد آنان خارج شده است.پس به سوی علی رفتم و نشستم تا نماز ظهر و عصر را اقامه کرد پس هنگامی که از نمازش فارغ شد حسن بن علی علیه السّلام به نزد او رفت و در مقابلش نشست سپس شروع به گریه نمود و گفت:ای امیر مؤمنان!من توان سخن گفتن با تو را ندارم و گریست.پس امیر مؤمنان به او فرمود:فرزندم!گریه مکن و سخن بگو و مانند کنیزان ناله مکن.امام حسن علیه السّلام فرمود:ای امیر مؤمنان!همانا این جماعت عثمان را محاصره کردند و از او آنچه را می خواستند می طلبیدند آنان یا ستمگرند و یا ستم دیده.از تو خواستم که از مردم گوشه گیری کنی و به مکه بپیوندی تا جماعت عرب از کردار خود توبه کنند و عقلشان به ایشان بازگردد و گروه هایشان[برای عذرخواهی]نزد تو آیند؛پس به خدا قسم اگر در لانۀ سوسمار بودی عرب مکان تو را شناسایی می کرد تا تو را از آن لانه خارج سازد.سپس طلحه و زبیر به مخالفت با تو برخاستند پس،از تو خواستم که از آن دو پیروی ننمایی و آن دو را به حال خود رها سازی پس اگر امت پیامبر وحدت پیشه می کردند که هدف حاصل است و اگر به اختلاف می گرویدند به حکم الهی گردن می نهادی و من امروز از تو می خواهم که به عراق رو نیاوری و به خدا برای تو یادآوری می کنم که خون خود را هدر ندهی و بی جهت کشته نشوی.پس امیر مؤمنان فرمود:اما سخن تو که عثمان محاصره شده بود.آن چه ربطی به علی دارد؟درحالی که من از[امر]محاصرۀ او دور و بر کنار بودم[و دخالتی در آن نداشتم]و اما سخن تو که می گویی به مکه بیا.پس به خدا قسم من مردی نبودم که به مکه فرود آیم.امّا سخن تو که می گویی:از عراق دوری گزین و طلحه و زبیر را رها کن پس به خدا قسم همچون کفتاری نبودم که در انتظار می ماند تا صیّاد بر او وارد شود و ریسمان در پایش بیندازد تا زانوهایش را قطع کند و سپس او را از لانه اش خارج سازد و پاره پاره اش کند.اما پسرم،پدرت با حرکت به سوی حق با پشت کردگان به حق جدال می کند و با انسان های شنوا و مطیع،سرکشان و مخالفان را از سر راه برمی دارد تا روز من فرا رسد.پس به خدا قسم!پدرت همچنان از زمانی که پیامبر رحلت فرمود تا این روز از حقش باز مانده است و به آن نرسیده است.پس طارق بن شهاب هرگاه این حدیث را روایت می کرد می گریست.

ص:119

69-38- حدّثنا المفید عن عمر بن محمّد عن الحسین بن إسماعیل عن عبد اللّه بن شبیب عن أبی العینا عن محمّد بن مسعر،قال:کنت عند سفیان بن عیینه، فجاءه رجل فقال له:روی عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّه قال:إنّ العبد إذا أذنب ذنبا،ثمّ علم أنّ اللّه(عزّ و جلّ)یطّلع علیه،غفر[غفر]له فقال ابن عیینه:هذا کتاب اللّه(عزّ و جلّ) قال اللّه(تعالی): وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمّا تَعْمَلُونَ [فصلت(41):22]و ذلکم ظنّکم الّذی ظننتم بربّکم أرداکم فإذا کان الظّنّ هو المردی کان ضدّه هو المنجی.

70-39- حدّثنا محمّد بن محمّد،قال:حدّثنا أبو الطّیّب الحسین بن علیّ بن محمّد التّمّار،قال:حدّثنا عبد اللّه بن محمّد،قال حدّثنا أبو نصر البزّاز،قال:حدّثنا حمّاد بن سلمه،عن علیّ بن زید،عن ابن أبی الدّرداء،عن أبیه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ما أقلّت الغبراء و لا أظلّت الخضراء علی ذی لهجه أصدق من أبی ذرّ.

71-40- حدّثنا المفید عن الحسین بن علیّ التّمّار عن محمّد بن زید عن الزّبیر بن بکّار عن عبد اللّه بن نافع،عن ابن أبی ذئب،عن ابن أخی جابر،عن عمّه جابر بن عبد اللّه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:المجالس بالأمانه إلاّ ثلاثه مجالس مجلس سفک فیه دم حرام،و مجلس استحلّ فیه فرج حرام،و مجلس استحلّ فیه مال حرام بغیر حقّه.

72-41- حدّثنا المفید عن الحسین بن علیّ بن محمّد بن علیّ بن ماهان عن

ص:120

[69]38-محمد مسعر می گوید:نزد سفیان بن عیینه بودم که مردی به سوی او آمد و به او گفت:از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله روایت شده است که فرمود:اگر بنده ای مرتکب گناهی شود آنگاه بفهمد که خداوند بر او آگاه است گناهش آمرزیده می شود.پس ابن عیینه گفت:این کتاب خداوند عزّتمند است.خداوند می فرماید:«و شما از اینکه مبادا گوش و دیدگان و پوستتان بر ضد شما گواهی دهند[گناهانتان را]پوشیده نمی داشتید لیکن گمان داشتید که خدا بسیاری از آنچه را که می کنید نمی داند و همین بود گمانتان که دربارۀ پروردگارتان بردید شما را هلاک کرد و از زیانکاران شدید.»[فصّلت(41):آیۀ 22-23]پس هنگامی که گمان،هلاک کننده باشد ضد آن،نجات بخش است.

66-سخن پیامبر با ابا ذر

[70]39-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:زمین کسی را راستگوتر از ابو ذر بر دوش خود حمل نکرد و آسمان بر راستگوتر از او سایه نیفکند.

67-تمام مجالس امن هستند الا سه مجلس

[71]40-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:مجالس جز سه مجلس در امانت به شمار می آیند:مجلسی که خون حرام در آن ریخته شود و مجلسی که فرجی حرام در آن حلال شمرده شود[روابط نامشروع جنسی در آن برقرار شود]و مجلسی که در آن مالی حرام و به غیر حق،حلال شمرده شود.

ص:121

نصر بن اللّیث،عن مخوّل عن یحیی بن سالم،عن أبی الجارود عن أبی الزّبیر المکّیّ عن جابر الأنصاریّ قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:حقّ علیّ علی هذه الأمّه کحقّ الوالد علی الولد.

73-42- حدّثنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار عن ابن عیسی عن ابن أبی عمیر،عن الحسین بن أبی فاخته،قال:کنت أنا و أبو سلمه السّرّاج و یونس بن یعقوب و الفضیل بن یسار عند أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام فقلت له:جعلت فداک،إنّی أحضر مجالس هؤلاء القوم،فأذکرکم فی نفسی،فأیّ شیء أقول؟فقال:یا حسین،إذا حضرت مجالسهم فقل:«اللّهمّ أرنا الرّخاء و السّرور» فإنّک تأتی علی ما ترید.قال:فقلت:جعلت فداک،إنّی أذکر الحسین بن علیّ علیهما السّلام فأیّ شیء أقول إذا ذکرته؟فقال:قل:«صلّی اللّه علیک یا با عبد اللّه»تکرّرها ثلاثا.

ثمّ أقبل علینا و قال:إنّ أبا عبد اللّه الحسین علیه السّلام لمّا قتل بکت علیه السّماوات السّبع و الأرضون السّبع،و ما فیهنّ و ما بینهنّ،و من یتقلّب فی الجنّه و النّار،و ما یری و ما لا یری،إلاّ ثلاثه أشیاء،فإنّها لم تبک علیه،فقلت:جعلت فداک و ما هذه الثّلاثه الأشیاء الّتی لم تبک علیه؟فقال:البصره،و دمشق،و آل الحکم بن أبی العاص.

74-43- أخبرنا المفید عن الحسین بن محمّد النّحویّ عن أحمد بن مازن عن القاسم بن سلیمان عن بکر بن هشام عن إسماعیل بن مهران عن الأصمّ عن محمّد بن مسلم قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ الحسین بن علیّ علیهما السّلام عند ربّه

ص:122

68-حق حضرت علی علیه السّلام بر امت

[72]41-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:حق علی علیه السّلام براین امت چون حق پدر بر فرزند است.

69-سخن در مجالس و سخن زمانی که نام امام حسین علیه السّلام می آید و اینکه آسمان و زمین برای آن حضرت گریه کردند

[73]42-حسین بن ابی فاخته می گوید:من و ابو سلمۀ سرّاج و یونس بن یعقوب و فضیل بن یسار نزد امام صادق علیه السّلام بودیم.پس من به ایشان عرض کردم:فدایت شوم!من در مجالس این جماعت حاضر می شوم و شما را در درون خود یاد می کنم.پس چه چیزی بر زبان بیاورم؟ امام فرمود:ای حسین!هنگامی که در مجالس ایشان حاضر می شوی.بگوی:«پروردگارا! آسایش و شادی را به ما نشان بده».پس من به ایشان عرض کردم:فدایت شوم!من حسین بن علی علیه السّلام را به یاد می آورم.پس هنگامی که او را یاد کردم چه بر زبان آورم؟امام فرمود سه بار بگو:«ای ابا عبد اللّه خداوند بر تو درود فرستد»سپس امام به ما رو کرد و فرمود:همانا هنگامی که ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام کشته شد آسمان ها و زمین های هفت گانه و آنچه درون و درمیان آن هاست و هرکس که در بهشت و دوزخ حرکت می کند و هر آنچه دیده می شود و دیده نمی شود جز سه چیز بر او گریستند.پس آن سه بر او نگریستند.عرضه داشتم:فدایت شوم این سه چیز که بر حسین نگریستند چه بودند؟امام فرمود:بصره و دمشق و خاندان حکم بن ابی العاص.

70-فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام

[74]43-محمد بن مسلم می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرماید:

ص:123

(عزّ و جلّ)ینظر إلی موضع معسکره و من حلّه من الشّهداء معه،و ینظر إلی زوّاره و هو أعرف بحالهم و بأسمائهم و أسماء آبائهم،و بدرجاتهم و منزلتهم عند اللّه (عزّ و جلّ)من أحدکم بولده،و إنّه لیری من یبکیه فیستغفر له و یسأل آباءه علیهم السّلام أن یستغفروا له،و یقول:لو یعلم زائری ما أعدّ اللّه له لکان فرحه أکثر من جزعه،و إنّ زائره لینقلب و ما علیه من ذنب.

75-44- أخبرنا المفید عن محمّد بن أحمد الشّافعیّ عن الحسین بن إسماعیل عن عبد اللّه بن شبیب عن أبی طاهر أحمد بن عیسی عن الحسن بن علیّ بن الحسین عن أبیه،عن جدّه،قال:کان یقال:لا یحلّ لعین مؤمنه تری اللّه یعصی فتطرف حتّی تغیّره.

76-45- أخبرنا أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد،قال:حدّثنا أبو الطّیّب الحسین بن علیّ التّمّار،قال:حدّثنا علیّ بن ماهان،قال:حدّثنا عمّی،قال:حدّثنا صهیب بن عبّاد بن صهیب،عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:مرّ أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بالمقبره و یروی بالمقابر فسلّم ثمّ قال:«السّلام علیکم یا أهل المقبره و التّربه،و اعلموا أنّ المنازل بعدکم قد سکنت،و أنّ الأموال بعدکم قد قسمت،و أنّ الأزواج بعدکم قد نکحت،فهذا خبر ما عندنا،فما خبر ما عندکم؟».

فأجابه هاتف من المقابر یسمع صوته و لا یری شخصه:علیک السّلام یا أمیر المؤمنین و رحمه اللّه و برکاته،أمّا خبر ما عندنا فقد وجدنا ما عملنا،و ربحنا ما

ص:124

همانا حسین بن علی علیه السّلام در نزد پروردگارش به محل لشکرگاهش و شهدایی که همراه او[به مقام قرب الهی]فرود آمدند و به زائرینش می نگرد و او به حال و نام و نام پدرانشان و به درجات و جایگاه هریک در نزد خداوند شکوهمند از یکی از شما نسبت به فرزندش آگاه تر است و او هرکس را که برایش بگرید مشاهده می کند و از خدا می خواهد که بر او ببخشاید و از پدرانش علیهم السّلام می طلبد که برایش طلب بخشش نمایند و می فرماید:اگر زیارت کننده من می دانست که خداوند چه چیزهایی برایش فراهم ساخته است هرآینه شادمانی اش بیش از بی تابی اش بود و همانا زائر حسین[از سفرش]باز می گردد درحالی که هیچ گناهی بر او نوشته نشده است.

[75]44-امام سجاد علیه السّلام از جدش روایت می کند که فرمود:سزاوار نیست که چشم با ایمانی مشاهده کند که نافرمانی خدا می شود و برهم نهاده شود تا آن گناه[به پایان برسد]و تغییر یابد.

71-کلام حضرت علی علیه السّلام زمانی که از قبرستان می گذشت

[76]45-امام صادق علیه السّلام می فرماید:امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام از کنار گورستان می گذشت.پس بر ایشان سلام کرد سپس فرمود:سلام بر شما ای اهل قبر و خاک.بدانید که در خانه هایتان پس از شما سکنی گزیدند و ثروت هایتان پس از شما تقسیم شد و همسران پس از شما به ازدواج[دیگران]درآمدند.این خبرهای نزد ماست،شما چه خبری دارید؟پس ندا دهنده ای از سوی قبرها که صدایش شنیده می شد و خود دیده نمی شد،ندا در داد:سلام و رحمت و برکت خدا بر تو ای امیر مؤمنان،امّا خبری که نزد ماست اینکه آنچه را عمل نموده بودیم یافتیم و به خاطر آنچه از پیش فرستاده بودیم سود بردیم.

ص:125

قدّمنا،و خسرنا ما خلّفنا،فالتفت إلی أصحابه فقال:أسمعتم؟قالوا:نعم یا أمیر المؤمنین.قال:فتزوّدوا فَإِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی [البقره(2):197].

77-46- قال:و أخبرنا محمّد بن عمران عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن عبد اللّه بن أحمد بن حنبل عن أبیه عن عبد الملک بن عمر قال سمعت أبا رجاء یقول:لا تسبّوا علیّا و لا أهل هذا البیت،فإنّ جارا لنا من النّجیر قدم الکوفه بعد قتل هشام بن عبد الملک زید بن علیّ علیه السّلام ورآه مصلوبا فقال:ألا ترون إلی هذا الفاسق،کیف قتله اللّه تعالی قال:فرماه اللّه بقرحتین فی عینیه،فطمس اللّه بهما بصره،فاحذروا أن تتعرّضوا لأهل هذا البیت إلاّ بخیر.

78-47- المفید عن أبی حفص عمر بن محمّد،عن علیّ بن مهرویه،عن داود بن سلیمان الغازی،عن الرّضا عن آبائه عن الحسین علیه السّلام قال:سمعت أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:الملوک حکّام علی النّاس،و العلم حاکم علیهم،و حسبک من العلم أن تخشی اللّه،و حسبک من الجهل أن تعجب بعلمک.

79-48- المفید رحمه اللّه عن أبی حفص عمر بن محمّد عن ابن مهرویه عن داود بن سلیمان قال:سمعت الرّضا علیه السّلام یقول:ما استودع اللّه عبدا عقلا إلاّ استنقذه به یوما.

80-49- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین البزوفریّ رحمه اللّه عن أبیه عن الحسن بن إبراهیم عن علیّ بن داود عن آدم العسقلانی،عن أبی عمر الصّنعانیّ عن العلاء

ص:126

به خاطر آنچه باقی گذاردیم زیانکار شدیم.پس امام رو به یارانش کرد و فرمود:آیا شنیدید؟ عرضه داشتند:بلی،ای امیر مؤمنان.امام فرمود:پس توشه برگیرید که بهترین توشه ها تقوا و پرهیزگاری است.[بقره،آیۀ 197]

72-ابو رجا می گوید:به علی و اهل بیت او دشنام ندهید

[77]46-عبد الملک بن عمر می گوید:شنیدم که ابو رجاء می گوید:به علی و این اهل بیت دشنام ندهید همانا یکی از همسایگان ما پس از اینکه هشام بن عبد الملک،زید بن علی را به قتل رساند از نجیر به کوفه آمد و دید زید را به صلیب کشیده شده دید پس گفت:آیا نمی بینید که چگونه خداوند این فاسق را به قتل رساند.راوی گوید:پس خداوند جراحتی در چشمانش به وجود آورد و به وسیلۀ آن جراحت خداوند نور بینایی اش را برگرفت.پس،از اینکه جز خوبی و نیکی به این اهل بیت به چیز دیگری دست یازید برحذر باشید.

[78]47-حسین بن علی علیه السّلام می گوید:شنیدم که امیر مؤمنان علیه السّلام می فرمود:پادشاهان فرمانروایان بر مردم هستند و علم بر آنان حکمفرما است و ترس از خدا تو را از علم کفایت می کند و خودفریفتگی به علمت برای نادانی تو کافی است.

[79]48-راوی گوید:شنیدم امام رضا علیه السّلام می فرماید:خداوند عقل را در وجود کسی به ودیعه ننهاد جز آنکه روزی به وسیلۀ آن،او را نجات بخشید.

ص:127

بن عبد الرّحمن عن أبی هریره،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ما تواضع أحد إلاّ رفعه اللّه.

81-50- أخبرنا المفید عن علیّ بن محمّد بن ریاح عن أبی علیّ الحسن بن محمّد عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین علیهم السّلام قال:إنّ أبا ذرّ و سلمان خرجا فی طلب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقیل لهما:إنّه توجّه إلی ناحیه قبا،فاتّبعاه فوجداه ساجدا تحت شجره،فجلسا ینتظرانه حتّی ظنّا أنّه نائم،فأهویا لیوقظاه،فرفع رأسه إلیهما،ثمّ قال:قد رأیت مکانکما،و سمعت مقالکما،و لم أکن راقدا،إنّ اللّه بعث کلّ نبیّ کان قبلی إلی أمّته بلسان قومه،و بعثنی إلی کلّ أسود و أحمر بالعربیّه،و أعطانی فی أمّتی خمس خصال،لم یعطها نبیّا کان قبلی:نصرنی بالرّعب،یسمع بی القوم بینی و بینهم مسیره شهر،فیؤمنون بی؛و أحلّ لی المغنم؛و جعل لی الأرض مسجدا و طهورا، أینما کنت منها أتیمّم من تربتها و أصلّی علیها؛و جعل لکلّ نبیّ مسأله فسألوه إیّاها فأعطاهم ذلک فی الدّنیا،و أعطانی مسأله،فأخّرت مسألتی لشفاعه المؤمنین من أمّتی إلی یوم القیامه ففعل ذلک؛و أعطانی جوامع العلم و مفاتیح الکلام و لم یعط ما أعطانی نبیّا قبلی،فمسألتی بالغه إلی یوم القیامه لمن لقی اللّه لا یشرک به شیئا، مؤمنا بی،موالیا لوصیّی،محبّا لأهل بیتی.

82-51- أخبرنا المفید عن علیّ بن إبراهیم الکاتب،عن محمّد بن أبی الثّلج،

ص:128

73-بالا رفتن مقام به خاطر فروتنی

[80]49-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ کس فروتنی پیشه نکرد جز آنکه خداوند[مقام]او را بالا برد.

74-به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله پنج چیز عطا شده که به پیامبران قبلی داده نشده بود

[81]50-امام باقر علیه السّلام فرمود:ابو ذر و سلمان در طلب رسول خدا خارج شدند.به آن دو گفته شد:پیامبر به ناحیۀ«قبا»رفته است.پس به دنبالش رفتند و او را زیر درختی در حال سجده یافتند پس در انتظار او نشستند تا جایی که گمان کردند پیامبر خوابیده است.پس به یکدیگر اشاره کردند تا ایشان را بیدار سازند.پس پیامبر سربلند کرد و فرمود:جایگاه شما را دیدم و سخنتان را شنیدم.من خواب نبودم.همانا خداوند تمامی پیامبران پیش از من را به زبان قومش به سوی آنان برانگیخت و مرا برای هر سیاه و سرخی به زبان عربی مبعوث کرد و به من دربارۀ امّتم پنج ویژگی عطا فرمود که به هیچ پیامبری پیش از من عطا نفرموده بود:مرا با هراس دیگران از ابهّتم یاری نمود این قوم سخنم را می شنیدند درحالی که میان من و آنان به اندازه مسیر یک ماه فاصله بود و به من ایمان می آوردند؛و غنیمت را برایم حلال ساخت؛و تمامی زمین را برایم سجده گاه و پاک قرار داد که در هرکجای آن باشم از خاکش تیمّم می کنم و بر آن نماز می گزارم؛و برای هر پیامبری خواسته ای قرار داد پس ایشان آن خواسته را طلبیدند و خداوند آن را در دنیا به ایشان عطا فرمود و خواسته ای به من عطا فرمود و خواسته ام را برای شفاعت مؤمنان امتم تا روز قیامت به تأخیر انداختم پس او چنین کرد؛و تمامی علوم و کلیدهای سخن را به من عطا فرمود و آنچه به من عطا کرده است را به پیامبری پیش از من عطا نکرد.پس خواستۀ من تا روز قیامت برای هرکس که خدا را ملاقات کند و بر او شرک نورزد و به من ایمان داشته باشد و جانشین مرا به سرپرستی بشناسد و اهل بیت مرا دوست بدارد خواهد رسید.

ص:129

عن عیسی بن مهران،عن محمّد بن زکریّا،و المفید عن الجعابیّ عن أحمد بن سعید الهمدانیّ عن العبّاس بن بکر عن محمّد بن زکریّا عن کثیر بن طارق،قال:

سألت زید بن علیّ بن الحسین علیهم السّلام عن قول اللّه تعالی لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً فقال یا کثیر إنّک رجل صالح،و لست بمتّهم،و إنّی أخاف علیک أن تهلک،إنّ کلّ إمام جائر فإنّ أتباعه إذا أمر بهم إلی النّار نادوا باسمه،فقالوا:یا فلان،یا من أهلکنا،هلمّ فخلّصنا ممّا نحن فیه؛ثمّ یدعون بالویل و الثّبور،فعندها یقال لهم: لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً [الفرقان(25):14]ثمّ قال زید بن علیّ رحمه اللّه حدّثنی أبی علیّ بن الحسین،عن أبیه الحسین بن علیّ علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ علیه السّلام:یا علیّ أنت و أصحابک فی الجنّه،أنت و أتباعک یا علیّ فی الجنّه.

83-52- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین البصیر عن محمّد بن إسماعیل الحاسب،عن سلیمان بن أحمد الواسطیّ،عن أحمد بن إدریس،عن نصر بن نصیر البحرانیّ،عن أبیه،عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

یا أیّها النّاس،اتّقوا اللّه و اسمعوا.قالوا:لمن السّمع و الطّاعه بعدک یا رسول اللّه؟ قال:لأخی و ابن عمّی و وصیّی علیّ بن أبی طالب.قال جابر بن عبد اللّه:فعصوه و اللّه،و خالفوا أمره،و حملوا علیه السّیوف.

84-53- أخبرنا المفید عن الحسین بن علیّ بن محمّد عن أحمد بن محمّد

ص:130

75-تفسیر قول خداوند متعال (لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً) و قول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله به حضرت علی علیه السّلام و اصحابش

[82]51-کثیر بن طارق می گوید:از زید بن علی بن حسین علیهم السّلام دربارۀ سخن خداوند بلند مرتبه که می گوید:«امروز یک بار واویلا نمی گویید بلکه باید بسیار واویلا سر دهید»[فرقان (25):آیۀ 14]پرسیدم.او گفت:ای کثیر!تو مرد نیکوکاری هستی و مورد اتهام نیستی و من می ترسم که هلاک گردی.به درستی،هنگامی که پیروان هر امام ستمگری به سوی دوزخ حرکت داده می شوند به نام آن امام خوانده می شوند؛پس می گویند:ای فلان!ای کسی که ما را هلاک ساختی؛پیش بیا و ما را از آنچه در آن هستیم رهایی بخش.سپس شروع به واویلا و شیون می کنند.پس در این هنگام به آنان گفته می شود:«امروز یک بار واویلا نمی گویید بلکه باید بسیار واویلا سر دهید»سپس زید بن علی-که رحمت خدا بر او باد-گفت:پدرم علی بن حسین از پدرش روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام فرمود:ای علی!تو و یارانت در بهشت هستید.تو و پیروانت اهل بهشت هستید.

76-لزوم اطاعت از حضرت علی علیه السّلام

[83]52-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای مردم!پرهیزگار باشید و[سخن مرا]بشنوید.گفتند:ای رسول خدا!پس از تو سخن چه کسی را بشنویم و از چه کسی اطاعت کنیم؟فرمود:از برادر و پسر عمو و جانشینم علی بن ابی طالب.جابر بن عبد اللّه انصاری می گوید:به خدا قسم!از او سرپیچی کردند و نافرمانی اش نمودند و بر او شمشیر کشیدند.

ص:131

المقری عن یعقوب بن إسحاق عن عمرو بن عاصم عن معمّر بن سلیمان،عن أبیه،عن أبی عثمان النّهدیّ،عن جندب الغفاریّ:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال إنّ رجلا قال یوما و اللّه لا یغفر اللّه لفلان قال اللّه(عزّ و جلّ):«من ذا الّذی تألّی علیّ أن لا أغفر لفلان،فإنّی قد غفرت لفلان،و أحبطت عمل المتألّی بقوله:لا یغفر اللّه لفلان».

85-54- حدّثنا المفید عن الصّدوق عن أبیه عن محمّد العطّار عن البرقیّ عن أبیه عن خلف بن حمّاد عن أبی الحسن العبدیّ،عن الأعمش،عن عبایه بن ربعیّ،قال:کان علیّ أمیر المؤمنین علیه السّلام کثیرا ما یقول:سلونی قبل أن تفقدونی،فو اللّه ما من أرض مخصبه و لا مجدبه،و لا فئه تضلّ مائه أو تهدی مائه إلاّ و أنا أعلم قائدها و سائقها و ناعقها إلی یوم القیامه.

86-55- حدّثنا المفید عن علیّ بن محمّد الکاتب عن الحسن بن علیّ الزّعفرانیّ عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ عن محمّد بن علیّ عن العبّاس بن عبد اللّه العنبریّ عن عبد الرّحمن بن الأسود الیشکریّ،عن عون بن عبید اللّه،عن أبیه، عن جدّه أبی رافع،قال:دخلت علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوما و هو نائم،و حیّه فی جانب البیت،فکرهت أن أقتلها فأوقظ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و فظننت أنّه یوحی إلیه، فاضطجعت بینه و بین الحیّه،فقلت:إن کان منها سوء کان إلیّ دونه؛فمکثت هنیئه فاستیقظ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و هو یقرأ: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا [المائده(5):

55]حتّی أتی علی آخر الآیه،ثمّ:قال الحمد للّه الّذی أتمّ لعلیّ نعمته،و هنیئا له

ص:132

[84]53-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:روزی مردی گفت:به خدا قسم!خدا فلانی را نمی بخشد.

خداوند عزّتمند فرمود:چه کسی قسم خورد که فلانی را نمی آمرزم من او را بخشیدم و اعمال [نیک]قسم خورنده را به خاطر این که گفت:«خدا فلانی را نمی بخشد»نابود ساختم.

77-از من بپرسید قبل از اینکه مرا از دست دهید

[85]54-عبایه بن ربعی می گوید:علی امیر مؤمنان علیه السّلام فراوان می فرمود:پیش از آن که مرا از دست دهید از من بپرسید،به خدا قسم!هیچ زمین سرسبز و خشکیده و هیچ گروه گمراه یا اهل هدایتی نیست جز آنکه من رهبر و راهبر و هدایتگرش را تا روز قیامت می شناسم.

78-حکایت مار و خواب پیامبر و کلام پیامبر با ابی رافع

[86]55-ابو رافع می گوید:روزی بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله داخل شدم درحالی که خوابیده بود و ماری در کنار خانه بود.پس نخواستم که آن مار را بکشم و پیامبر را بیدار سازم گمان کردم که آن مار به پیامبر ابلاغ وحی می کند پس درمیان آن مار و پیامبر خوابیدم و گفتم:اگر آسیبی از جانب مار باشد به من برسد.پس آن مار برجای خود توقّف کرد پس پیامبر بیدار گشت در حالی که می خواند:«فقط خدا و رسولش و مؤمنان سرپرست و یاور شما هستند»[مائده(5):

آیۀ 55]و تا آخر آیه را تلاوت فرمود.سپس فرمود:ستایش از آن خدایی است که نعمتش را برای علی علیه السّلام تمام ساخت،

ص:133

بفضل اللّه الّذی آتاه.ثمّ قال لی:ما لک هاهنا؟فأخبرته خبر الحیّه،فقال لی:

اقتلها؛ففعلت ثمّ قال:یا أبا رافع،کیف أنت و قوم یقاتلون علیّا،و هو علی الحقّ و هم علی الباطل،جهادهم حقّ للّه(عزّ اسمه)فمن لم یستطع فبقلبه لیس وراءه شیء؟فقلت:یا رسول اللّه،ادع اللّه لی إن أدرکتهم أن یقوّینی علی قتالهم.قال:

فدعا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و قال:إنّ لکلّ نبیّ أمینا،و إنّ أمینی أبو رافع.قال:فلمّا بایع النّاس علیّا علیه السّلام بعد عثمان،و سار طلحه و الزّبیر ذکرت قول النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فبعت داری بالمدینه و أرضا لی بخیبر،و خرجت بنفسی و ولدی مع أمیر المؤمنین علیه السّلام لأستشهد بین یدیه،فلم ازل معه حتّی عاد من البصره،و خرجت معه إلی صفّین، فقاتلت بین یدیه بها،و بالنّهروان،و لم أزل معه حتّی استشهد،فرجعت إلی المدینه و لیس لی بها دار و لا أرض،فأقطعنی الحسن بن علیّ علیهما السّلام أرضا بینبع،و قسم لی شطر دار أمیر المؤمنین علیه السّلام،فنزلتها و عیالی.

87-56- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی عن ابن محبوب عن العقرقوفیّ،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیهما السّلام یقول لأصحابه و أنا حاضر:

اتّقوا اللّه،و کونوا إخوه برره متحابّین فی اللّه،متواصلین متراحمین،تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا و أحیوا أمرنا.

88-57- و أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنی أبو الحسن علیّ بن محمّد الکاتب،قال:أخبرنی الحسن بن علیّ بن عبد الکریم،قال:حدّثنا أبو إسحاق

ص:134

احسانی که خدا به او عطا کرده است گوارایش باد.سپس به من فرمود:اینجا چه می خواهی؟ داستان مار را به حضرت عرضه داشتم به من فرمود:او را بکش.پس این کار را کردم.سپس فرمود:ای ابا رافع!شما و این جماعت چگونه با علی به جنگ برمی خیزید درحالی که او بر حق است و آنان بر باطلند،جهاد با آنان حقی برای خداوند است و هرکس که توانایی نداشته باشد با قلبش[باید امام را یاری کند]و گناهی بر او نیست.عرضه داشتم:ای رسول خدا!برایم دعا کن که اگر آنان را درک کردم مرا بر جنگ با آنان نیرومند سازد.پس پیامبر دعا نمود و فرمود:هر پیامبری امینی دارد و امین من ابو رافع است.راوی گوید:پس هنگامی که مردم پس از عثمان با علی بیعت کردند و طلحه و زبیر[به جنگ با علی]حرکت کردند من پیامبر را به یاد آوردم پس خانه ام را در مدینه و زمینی را که در خیبر داشتم فروختم و خود و فرزندانم از مدینه خارج شدیم تا در پیشگاه امیر مؤمنان شهید شوم.پس همچنان با او بودم تا از بصره بازگشت و با او به صفّین رفتم پس در سپاه حضرت در صفّین و نهروان جنگیدم و همچنان با او بودم تا اینکه علی علیه السّلام به شهادت رسید پس به مدینه بازگشتم درحالی که آنجا خانه و زمینی نداشتم.پس حسن بن علی علیه السّلام زمینی در ینبع به من واگذار کرد و نیمی از خانۀ امیر مؤمنان را جدا نمود پس من و خانواده ام در آن ساکن شدیم.

79-امام صادق علیه السّلام فرمودند:از خدا بترسید و برادرانی نیکو باشید

[87]56-عقرقوفی می گوید:در مجلسی حاضر بودم که شنیدم امام صادق علیه السّلام به یارانش می فرماید:از خدا بترسید و برادرانی نیکو باشید که برای خدا به یکدیگر محبت می نمایند و با یکدیگر در ارتباطند و به هم رحم می کنند.به دیدار یکدیگر بروید و با یکدیگر ملاقات کنید و هم رأیی نمایید و امر ما را زنده سازید.

ص:135

إبراهیم ابن محمّد الثّقفیّ،قال:أخبرنی عبّاد بن یعقوب،قال:حدّثنا الحکم بن ظهیر،عن أبی إسحاق،عن رافع مولی أبی ذرّ،قال:رأیت أبا ذرّ رحمه اللّه آخذا بحلقه باب الکعبه،مستقبل النّاس بوجهه،و هو یقول:من عرفنی فأنا جندب الغفاریّ، و من لم یعرفنی فأنا أبو ذرّ الغفاریّ،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من قاتلنی فی الأولی و قاتل أهل بیتی فی الثّانیه حشره اللّه(تعالی)فی الثّالثه مع الدّجّال؛إنّما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینه نوح،من رکبها نجا،و من تخلّف عنها غرق، و مثل باب حطّه من دخله نجا و من لم یدخله هلک.

89-58- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار عن ابن عیسی عن ابن محبوب عن العلاء عن محمّد قال:سئل أبو جعفر علیه السّلام عن لیله القدر؟ فقال:تنزّل فیها الملائکه و الکتبه إلی سماء الدّنیا،فیکتبون ما هو کائن فی أمر السّنه و ما یصیب العباد فیها.قال:و أمر موقوف للّه(تعالی)فیه المشیئه،یقدّم منه ما یشاء،و یؤخّر ما یشاء،و هو قوله(تعالی): یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ [الرعد(13):39].

90-59- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن محمّد بن هارون بن عبد الرّحمن عن أبیه عن عیسی بن أبی الورد،عن أحمد بن عبد العزیز،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:لا یقلّ مع التّقوی عمل؛و کیف یقلّ ما یتقبّل.

91-60- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین المقری عن علیّ بن محمّد عن

ص:136

80-حدیث سفینه

[88]57-رافع غلام آزاد شدۀ ابو ذر می گوید:دیدم که ابو ذر حلقۀ در کعبه را در دست گرفته است و رو به مردم کرده است و می گوید:هرکس مرا می شناسد پس من جندب غفاری هستم و هرکس مرا نمی شناسد پس بداند که من ابو ذر غفاری هستم.شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس در[سالیان]اول[پس از اسلام]با من پیامبر و در سال های پس از آن با خانواده ام بجنگد خداوند در قیامت او را با دجّال محشور می سازد.همانا مثل اهل بیت من در میان شما همچون کشتی نوح است.هرکس بر آن سوار شود نجات می یابد و هرکس از آن دوری کند غرق می شود و آنان مانند باب حطّه می باشند که هرکس در آن داخل شود نجات می یابد و هرکس در آن داخل نشود نابود می گردد.

81-چیزهایی که شب قدر اتفاق افتاده

[89]58-محمد بن مسلم می گوید:از امام باقر علیه السّلام از شب قدر پرسیده شد.امام فرمود:

فرشتگان و نویسندگان اعمال در آن شب به آسمان دنیا فرود می آیند و آنچه از امر یک سال و آنچه به بندگان در آن می رسد می نویسند و فرمود:و امری است که موقوف به خدا است و در آن مشیّت الهی جاری است و هر آنچه از آن بخواهد مقدم می سازد و به تأخیر می اندازد و آن سخن اوست که می فرماید:«خداوند آنچه را بخواهد محو یا اثبات می کند و کتاب اصلی (امّ الکتاب)نزد اوست.»[رعد(13):آیۀ 39].

82-در مورد تقوا

[90]59-امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:هیچ عملی به همراه پرهیزگاری اندک نیست چگونه اندک باشد عملی که مورد قبول قرار می گیرد.

ص:137

أبی العبّاس الأحوص عن محمّد بن الحسین بن عیسی عن سماعه عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إنّ من الیقین أن لا ترضوا النّاس بسخط اللّه،و لا تکرهوهم علی ما لم یؤتکم اللّه من فضله،فإنّ الرّزق لا یسوقه حرص حریص و لا یردّه کره کاره،و لو أنّ أحدکم فرّ من رزقه کما یفرّ من الموت لأدرکه کما یدرکه الموت.

تمّ المجلس الثانی بحمد اللّه تعالی،و یتلوه المجلس الثالث من الأمالی للشیخ السعید الفقیه أبی جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ الطوسی رضی اللّه عنه و أرضاه،بمحمّد و آله الطاهرین.

ص:138

83-در مورد رزق

[91]60-امام صادق علیه السّلام فرمود:از[مراتب]یقین آن است که مردم را با به خشم آوردن خداوند خشنود نسازید و بر آنچه خداوند از احسانش به شما عطا نفرموده است آنان را نیازارید.همانا حرص انسان آزمند روزی را[به سوی انسان]هدایت نمی کند و بد داشتن انسان بد دل او را باز نمی گرداند.و اگر یکی از شما همانگونه که از مرگ فرار می کند از روزی اش فرار نماید او را در می یابد همانگونه که مرگ او را در می یابد.

مجلس دوم به پایان رسید و مجلس سوم به دنبال آن خواهد آمد.

ص:139

[3] المجلس الثالث فیه بقیه أحادیث الشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النعمان

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 92-1- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن سعد عن أیّوب عن صفوان عن أبان عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:إذا کان یوم القیامه نادی مناد من بطنان العرش:أین خلیفه اللّه فی أرضه،فیقوم داود النّبیّ علیه السّلام فیأتی النّداء من عند اللّه(عزّ و جلّ)لسنا إیّاک أردنا،و إن کنت للّه تعالی خلیفه.ثمّ ینادی ثانیا أین خلیفه اللّه فی أرضه؟فیقوم أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فیأتی النّداء من قبل اللّه(عزّ و جلّ):یا معشر الخلائق،هذا علیّ بن أبی طالب،خلیفه اللّه فی أرضه،و حجّته علی عباده،فمن تعلّق بحبله فی دار الدّنیا فلیتعلّق بحبله فی هذا الیوم،یستضیء بنوره،و لیتّبعه إلی الدّرجات العلا من الجنان.قال:فیقوم النّاس الّذین قد تعلّقوا بحبله فی الدّنیا فیتّبعونه إلی الجنّه.ثمّ یأتی النّداء من عند اللّه (عزّ و جلّ)ألا من تعلّق بإمام فی دار الدّنیا فلیتّبعه إلی حیث یذهب به،فحینئذ

ص:140

3- جلسه سوم

اشاره

جلسه سوم

در آن ادامه احادیث شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان نگاشته شده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

84-کسی که به ریسمان علی علیه السّلام دست پیدا کند به بهشت می رسد

[92]1-امام صادق علیه السّلام فرمود:هنگامی که قیامت برپا شود منادی از درون عرش ندا در می دهد:جانشین خدا در زمین کجاست؟پس داود پیامبر صلّی اللّه علیه و اله برمی خیزد.پس ندایی از سوی خدا برمی آید:تو را اراده نکردیم اگرچه خلیفۀ پروردگار بودی.سپس منادی برای بار دوم ندا در می دهد:جانشین و خلیفۀ خدا در زمین کجاست؟پس امیر مؤمنان علی بن ابی طالب بر می خیزد.پس ندایی از سوی خدا برمی آید:ای گروه آفریدگان!این علی بن ابی طالب علیه السّلام جانشین خدا در زمین و حجّت او بر آفریدگانش است.پس هرکس که در دنیا به ریسمان [ولایتش]تمسّک نموده است در این روز نیز به ریسمان[ولایت]او چنگ می زند و از نور او بهره برد و به سوی درجات بالای بهشت از او پیروی می نماید.پس مردمی که در دنیا به ریسمان[ولایت]او چنگ زده بودند از جای خود بر می خیزند و به دنبال علی علیه السّلام به سوی بهشت رهسپار می شوند.سپس ندایی از سوی خداوند شکوهمند می آید که:آگاه باشید هرکس در دنیا از پیشوایی پیروی نموده است باید[در این جا نیز]از او پیروی کند و هر جا که او می رود به دنبالش برود.

ص:141

تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّهً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النّارِ [البقره(2):166-167].

93-2- أخبرنا المفید عن المظفّر بن أحمد البلخیّ عن محمّد بن أحمد بن أبی الثّلج،عن جعفر بن محمّد بن الحسین،عن عیسی بن مهران،عن حفص بن عمر الفرّاء،عن أبو معاذ الخزّاز،عن یونس بن عبد الوارث،عن أبیه قال:بینا ابن عبّاس رحمه اللّه یخطب عندنا علی منبر البصره،إذ أقبل علی النّاس بوجهه،ثمّ قال أیّتها الأمّه المتحیّره فی دینها،أما و اللّه لو قدّمتم من قدّم اللّه،و أخّرتم من أخّر اللّه، و جعلتم الوراثه و الولایه حیث جعلها اللّه،ما عال سهم من فرائض اللّه،و لا عال ولیّ اللّه،و لا اختلف اثنان فی حکم اللّه فذوقوا و بال ما فرّطتم فیه بما قدّمت أیدیکم: وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ [الشعراء(26):227].

94-3- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن عبید بن حمدون عن الحسن بن طریف،قال:سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام یقول:لا تجد علیّا علیه السّلام یقضی بقضاء إلاّ وجدت له أصلا فی السّنّه.قال:و کان علیّ علیه السّلام یقول:لو اختصم إلیّ رجلان فقضیت بینهما،ثمّ مکثا أحوالا کثیره،ثمّ أتیانی فی ذلک الأمر،لقضیت بینهما قضاء واحدا،لأنّ القضاء لا یحول و لا یزول.

95-4- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین عن علیّ بن محمّد عن علیّ بن

ص:142

پس در این هنگام«پیروی شدگان از پیروی کنندگان بیزاری می جویند و عذاب الهی را مشاهده می کنند و ناتوان می گردند و گروندگان می گویند:ای کاش بازگشتی داشتیم تا همانگونه که آنان از ما بیزاری جستند ما نیز از آنان بیزاری می جستیم.این چنین خداوند کردارشان را به آنان نشان می دهد و آن موجب حسرت آنان است و از دوزخ رهایی نمی یابند.»[بقره(2):آیۀ 166-167]

85-خطبۀ ابن عباس در بصره

[93]2-یونس بن عبد الوارث از پدرش روایت می کند که گفت:هنگامی که ابن عباس-که رحمت خدا بر او باد-در نزد ما بر منبر بصره سخن می گفت رو به مردم کرد و سپس فرمود:

ای امّتی که در دینش سرگردان است.به خدا قسم!اگر آن را که خدا مقدّم ساخت،مقدّم می ساختید و آنکه را که خدا به عقب انداخت،به عقب می انداختید و جانشینی و ولایت را همان جایی قرار می دادید که خدا قرار داد واجبات خداوند از مسیر خود منحرف نمی شد و ولیّ خدا گرفتار نمی شد و هیچ دو نفری در حکم خدا اختلاف نمی کردند.پس سرنوشت ناگوار کوتاهی های خود را در آنچه از پیش فرستادید بچشید.«به زودی ستمکاران خواهند دانست که بازگشتشان به کجاست.»[شعراء(26):آیۀ 227].

86-علی را هنگام قضاوتی نمی یابی جز آنکه برایش اصلی در سنت یابی

[94]3-حسن بن طریف می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرماید:علی علیه السّلام را در حال قضاوتی نمی یابی جز آنکه برایش اصلی در سنّت می یابی.امام فرمود:علی علیه السّلام می فرمود:اگر دو مرد قضاوت خود را به نزد من بیاورند و میانشان قضاوت کنم سپس مدّتی طولانی صبر کنند و در آن امر به نزد من بازگردند در میانشان به یک نحو قضاوت می کنم زیرا قضاوت تغییر نمی یابد و متفاوت نمی گردد.

ص:143

الحسین عن الحسن بن علیّ بن یوسف عن زکریّا المؤمن،عن سعید بن یسار، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حضر شابّا عند وفاته،فقال له:قل:لا إله إلاّ اللّه.قال:فاعتقل لسانه مرارا،فقال لامرأه عند رأسه:هل لهذا أمّ؟قالت:نعم،أنا أمّه.قال:أفساخطه أنت علیه؟قالت:نعم،ما کلّمته منذ ستّ حجج.قال لها:

ارضی عنه.قالت:رضی اللّه عنه یا رسول اللّه برضاک عنه.فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

قل:لا إله إلاّ اللّه.قال:فقالها.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:ما تری؟فقال:أری رجلا أسود، قبیح المنظر،و سخ الثّیاب،منتن الرّیح،قد ولینی السّاعه فأخذ بکظمی فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قل:«یا من یقبل الیسیر،و یعفو عن الکثیر،اقبل منّی الیسیر،و اعف عنّی الکثیر،إنّک أنت الغفور الرّحیم»فقالها الشّابّ،فقال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:انظر ما تری؟ قال:أری رجلا أبیض اللّون،حسن الوجه،طیّب الرّیح،حسن الثّیاب،قد ولینی، و أری الأسود و قد ولّی عنّی.قال:أعد،فأعاد.قال:ما تری؟قال لست أری الأسود،و أری الأبیض قد ولینی،ثمّ طفا علی تلک الحال.

96-5- أخبرنا المفید عن علیّ بن بلال عن أحمد بن الحسن البغدادیّ عن الحسین بن عمر عن علیّ بن الأزهر،عن علیّ بن صالح المکّیّ،عن محمّد بن عمر بن علیّ،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام قال:لمّا نزلت علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ [النصر(110):1]فقال لی:یا علیّ،لقد جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ فإذا رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللّهِ أَفْواجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ

ص:144

87-قصۀ جوانی که پیامبر لحظۀ مرگش پیش او بود

[95]4-سعید بن یسار می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:همانا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در هنگام فوت جوانی بر بالینش حاضر شد.پس به او فرمود:بگو:هیچ معبودی جز خدا نیست.

راوی گوید:پس زبانش از کلام بازماند[و نتوانست لا اله الا اللّه بگوید]پس به زنی که در کنار جوان بود فرمود:آیا این جوان مادر دارد؟عرضه داشت:بله.من مادرش هستم.پیامبر پرسید:

آیا از او ناراحتی؟زن گفت:بله از شش سال پیش تاکنون با او سخن نگفته ام.پیامبر فرمود:از او درگذر.زن گفت:ای رسول خدا!خداوند به وسیلۀ خشنودی شما از او خشنود گردد.پس پیامبر خدا به جوان فرمود:بگو هیچ معبودی جز خدا نیست.پس جوان آن رای گفت.پس پیامبر فرمود:چه می بینی؟جوان گفت:مردی سیاه چهره و زشت روی با لباسی آلوده و بویی متعفّن رای می بینم که اینک به نزد من آمده است و راه نفس مرا گرفته است.پیامبر فرمود:بگو:

ای کسی که اعمال اندک رای می پذیرد و از گناهان فراوانم درمی گذرد اعمال اندکم رای بپذیر و از گناهان فراوانم درگذر همانا تو بسیار بخشنده و مهربانی.پس جوان آن کلمات رای بر زبان آورد.پس پیامبر به او فرمود:نگاه کن چه می بینی؟جوان گفت:مردی سپیدچهره،نیکوروی، خوش بوی و خوش لباس رای می بینم که نزد من آمده است و می بینم که آن مرد سیاه چهره از من روی گردان شده است.پیامبر فرمود:آن ذکر رای تکرار کن و جوان آن رای تکرار کرد و پیامبر فرمود:چه می بینی؟جوان گفت:آن مرد سیاه چهره رای نمی بینم و می بینم که آن مرد سپیدروی نزد من آمده است سپس بر آن حال از دنیا رفت.

88-نزول سورۀ نصر و خبر دادن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به علی در مورد فتنه

[96]5-محمد بن عمر بن علی از جدش علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت می کند که فرمود:

هنگامی که این آیه بر پیامبر نازل شد:«هنگامی که یاری خداوند و پیروزی فرارسید»[نصر (110):آیۀ 1]پیامبر به من فرمود:ای علی،«یاری خداوند و پیروزی فرارسیده است»پس «هنگامی که دیدی مردم گروه گروه در دین خدا داخل می شوند تسبیح پروردگارت رای بگو و از او بخشش طلب نما،به درستی که بسیار توبه پذیر است.»

ص:145

تَوّاباً یا علیّ،إنّ اللّه(تعالی)قد کتب علی المؤمنین الجهاد فی الفتنه من بعدی، کما کتب علیهم جهاد المشرکین معی،فقلت:یا رسول اللّه،و ما الفتنه الّتی کتب علینا فیها الجهاد؟قال:فتنه قوم یشهدون أن لا إله إلاّ اللّه و أنّی رسول اللّه،و هم مخالفون لسنّتی و طاعنون فی دینی.فقلت:فعلی من نقاتلهم یا رسول اللّه،و هم یشهدون أن لا إله إلاّ اللّه و أنّک رسول اللّه؟فقال:علی إحداثهم فی دینهم،و فراقهم لأمری،و استحلالهم دماء عترتی.قال:فقلت:یا رسول اللّه،إنّک کنت وعدتنی الشّهاده فسل اللّه تعجیلها لی.فقال:أجل قد کنت وعدتک الشّهاده،فکیف صبرک إذا خضبت هذه من هذا-و أومی إلی رأسی و لحیتی-فقلت:یا رسول اللّه،أمّا إذا بیّنت لی ما بیّنت فلیس هذا بموطن صبر،لکنّه موطن بشری و شکر.فقال:أجل فأعدّ للخصومه فإنّک تخاصم أمّتی.قلت:یا رسول اللّه،أرشدنی الفلج قال:إذا رأیت قومک قد عدلوا عن الهدی إلی الضّلال فخاصمهم،فإنّ الهدی من اللّه و الضّلال من الشّیطان؛یا علیّ،إنّ الهدی هو اتّباع أمر اللّه دون الهوی و الرّأی، و کأنّک بقوم قد تأوّلوا القرآن و أخذوا بالشّبهات فاستحلّوا الخمر و النّبیذ و البخس بالزّکاه و السّحت بالهدیّه.فقلت:فما هم إذا فعلوا ذلک أهم أهل فتنه أو أهل ردّه؟ فقال:هم أهل فتنه یعمهون فیها إلی أن یدرکهم العدل.فقلت:یا رسول اللّه،العدل منّا أم من غیرنا؟فقال:بل منّا،بنا فتح اللّه و بنا یختم،و بنا ألّف اللّه بین القلوب بعد الشّرک،و بنا یؤلّف بین القلوب بعد الفتنه.فقلت:الحمد للّه علی ما وهب لنا من

ص:146

ای علی،همانا خداوند بلندمرتبه در فتنۀ پس از من جهاد را بر مؤمنان واجب ساخت همانگونه که جنگ با مشرکان را به همراه من بر آنان واجب کرده بود.پس عرضه داشتم:ای رسول خدا!آن فتنه ای که جهاد در آن بر ما واجب شده است چیست؟پیامبر فرمود:فتنۀ گروهی که گواهی می دهند هیچ معبودی جز خدا نیست و من فرستادۀ اویم درحالی که با شیوه و سنّت من مخالفت می کنند و در دین من خلل و ایراد وارد می کنند.پس عرضه داشتم:

ای رسول خدا!پس ما به خاطر چه چیزی با آنان می جنگیم درحالی که گواهی می دهند هیچ معبودی جز خدا نیست و تو فرستادۀ او هستی؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:به خاطر بدعت هایی که در دینشان وارد می کنند و از امر من فاصله می گیرند و خون اهل بیت مرا حلال می شمرند.

عرضه داشتم:ای رسول خدا!تو به من وعدۀ شهادت داده ای.پس از خدا بخواه که آن را برای من نزدیک گرداند.پیامبر فرمود:بله،من به تو وعدۀ شهادت داده ام،پس صبر تو چگونه است هنگامی که این از این خضاب شود و به سر و ریشم اشاره کرد.عرضه داشتم:ای رسول خدا! امّا هنگامی که این گونه می فرمایید پس جایگاه صبر نیست بلکه جایگاه سرور و شکرگزاری است.پیامبر فرمود:بله،پس برای دشمنی آماده باش همانا تو با امّت من به نزاع بر می خیزی.

عرضه داشتم:ای رسول خدا!مرا به دلایل و براهین نیکو راهنمایی کن.پیامبر فرمود:هنگامی که مشاهده کردی قومت از هدایت به گمراهی رویگردان شدند با آنان بجنگ.همانا هدایت از جانب خدا و گمراهی از جانب شیطان است.ای علی!همانا هدایت پیروی امر خدا بدون هوای نفس و خودرأیی است و گویا می بینم که در مقابل گروهی ایستاده ای که قرآن را تأویل کرده اند و شبهات را اخذ نموده اند پس شراب و آبجو را حلال شمردند و از زکات کم گذاشتند و رشوه را به نام هدیه عطا کردند.پس عرضه داشتم:پس کسانی که این چنین کردند چگونه اند؟آیا اهل فتنه اند یا اهل ارتداد؟پیامبر فرمود:آنان اهل فتنه اند،در آن فتنه سرگردانند تا عدالت آنان را دریابد.پس عرضه داشتم:ای رسول خدا،عدالت از جانب ماست یا دیگری؟پیامبر فرمود:بلکه از جانب ماست.خدا به ما آغاز نمود و به وسیله ما به پایان می رساند و به وسیلۀ ما میان دل ها پس از شرک انس برقرار نمود و به وسیلۀ ما پس از فتنه میان قلوب انس برقرار می نماید.پس عرضه داشتم:ستایش از آن خداست بر آنچه از احسان خویش به ما بخشیده است.

ص:147

فضله.

97-6- أخبرنی المفید عن ابن قولویه عن محمّد بن الحسین بن محمّد بن عامر، عن المعلّی بن محمّد عن محمّد بن جمهور عن ابن محبوب عن أبی محمّد الوابشیّ عن أبی الورد قال:سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول إذا کان یوم القیامه جمع اللّه النّاس فی صعید واحد من الأوّلین و الآخرین عراه حفاه،فیوقفون علی طریق المحشر حتّی یعرقوا عرقا شدیدا و تشتدّ أنفاسهم،فیمکثون بذلک ما شاء اللّه، و ذلک قوله تعالی فَلا تَسْمَعُ إِلاّ هَمْساً [طه(20):108]ثمّ قال:ینادی مناد من تلقاء العرش:أین النّبیّ الأمّیّ؟قال:فیقول النّاس قد أسمعت کلاّ فسمّ باسمه فقال:فینادی أین نبیّ الرّحمه محمّد بن عبد اللّه؟قال:فیقوم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فیتقدّم أمام النّاس کلّهم حتّی ینتهی إلی حوض طوله ما بین أبلّه و صنعاء،فیقف علیه،ثمّ ینادی بصاحبکم،فیقوم أمام النّاس فیقف معه،ثمّ یؤذن للنّاس فیمرّون.قال أبو جعفر علیه السّلام:فبین وارد یومئذ و بین مصروف،و إذا رأی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من یصرف عنه من محبّینا أهل البیت بکی،و قال:یا ربّ شیعه علیّ،یا ربّ شیعه علیّ.قال:

فیبعث اللّه إلیه ملکا فیقول له:ما یبکیک،یا محمّد؟قال:فیقول:و کیف لا أبکی لأناس من شیعه أخی علیّ بن أبی طالب،أراهم قد صرفوا تلقاء أصحاب النّار، و منعوا من ورود حوضی.قال:فیقول اللّه(عزّ و جلّ):یا محمّد،قد وهبتهم لک، و صفحت لک عن ذنوبهم،و ألحقتهم بک و بمن کانوا یتولّون من ذرّیّتک،و جعلتهم

ص:148

89-شفاعت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به شیعیان علی علیه السّلام روز قیامت

[97]6-ابو الورد می گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرماید:هنگامی که قیامت برپا شود خداوند همه مردم از پیشینیان و آیندگان را عریان و پابرهنه در یک مکان جمع می کند پس بر راه محشر می ایستند تا جایی که به شدّت عرق می کنند و نفس هایشان به شماره می افتد.و در آن حالت تا جایی که خدا بخواهد متوقّف می شوند و آن سخن خداوند است که می فرماید:

«جز صدای آهسته نخواهی شنید»[طه(20):آیۀ 108]سپس فرمود:منادی از درون عرش ندا در می دهد:پیامبر امّی کجاست؟امام می گوید:پس مردم می گویند:سخن خود را به همه شنواندی.پس او را به اسمش نام ببر.پس ندا می آید:پیامبر رحمت محمّد بن عبد اللّه کجاست؟پس رسول خدا برمی خیزد و در مقابل تمامی مردم حرکت می کند و به حوضی می رسد که طول آن به اندازۀ فاصلۀ میان ایله و صنعاء است،پس بر آن می ایستد پس دوست و همراه شما[علی بن ابی طالب]را فرا می خواند پس در مقابل مردم بلند می شود و به همراه پیامبر می ایستد.آنگاه به مردم اجازه عبور داده می شود.امام باقر علیه السّلام می فرماید:در این میان که شخصی واردشده و دیگری عبور می کند هنگامی که رسول خدا می بیند از دوستان ما اهل بیت[به سوی دوزخ]رهسپار می شوند،می گرید و می فرماید:پروردگارا،او شیعۀ علی است،او شیعۀ علی است.پس خداوند فرشته ای را به سویش می فرستد و عرضه می دارد:ای محمد!چه چیز تو را به گریه واداشته است؟می گوید:چگونه برای مردم از شیعیان برادرم علی بن ابی طالب نگریم درحالی که می بینم به سوی دوزخیان رهسپارند و از وارد شدن به حوضم منع شده اند!

پس خداوند می فرماید:ای محمد!آنان را به تو بخشیدم و از گناهانشان درگذشتم و آنان را به تو و کسانی از فرزندانت که ولایت تو را پذیرفته اند ملحق ساختم

ص:149

فی زمرتک،و أوردتهم حوضک،و قبلت شفاعتک فیهم و أکرمتک بذلک،ثمّ قال أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین علیه السّلام:فکم من باک یومئذ و باکیه ینادون:یا محمّداه؛إذا رأوا ذلک.قال:فلا یبقی أحد یومئذ کان یتولانا و یحبّنا إلاّ کان فی حزبنا و معنا و ورد حوضنا.

98-7- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن محمّد بن همّام عن عبد اللّه بن العلاء عن ابی سعید الآدمی عن عمر بن عبد العزیز عن جمیل عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:قال خیارکم سمحاؤکم،و شرارکم بخلاؤکم،و من صالح الأعمال البرّ بالإخوان، و السّعی فی حوائجهم،و فی ذلک مرغمه للشّیطان،و تزحزح عن النّیران،و دخول الجنان.یا جمیل،أخبر بهذا الحدیث غرر أصحابک.قلت:من غرر أصحابی؟ قال:هم البارّون بالإخوان فی العسر و الیسر.ثمّ قال:أما إنّ صاحب الکثیر یهون علیه ذلک.و قد مدح اللّه صاحب القلیل فقال وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [الحشر(59):9].

99-8- أخبرنی المفید عن ابن قولویه عن ابن عامر عن الأصفهانیّ عن المنقریّ عن حمّاد بن عیسی عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:کان فیما وعظ لقمان ابنه أن قال له:

یا بنیّ،اجعل فی أیّامک و لیالیک و ساعاتک نصیبا لک فی طلب العلم،فإنّک لن تجد لک تضییعا مثل ترکه.

100-9- أخبرنا المفید عن الحسن بن عبد اللّه القطّان عن عثمان بن أحمد عن

ص:150

و آنان را در گروه تو وارد کردم و بر حوض تو داخل ساختم و شفاعت تو را در مورد ایشان پذیرفتم،و تو را این چنین گرامی داشتم.پس امام باقر علیه السّلام فرمود:چه بسیار گریه کنندگانی در آن روز هنگامی که این چنین می بینند که می گویند:ای محمد!امام در ادامه می فرماید:پس در آن روز کسی باقی نمی ماند که ما را دوست داشته باشد و ولایت ما را پذیرفته باشد جز آن که در گروه ماست و در حوض ما داخل می شود.

90-موعظه های حضرت صادق علیه السّلام

[98]7-امام صادق علیه السّلام فرمود:بهترین شما بخشنده ترین شماست و بدترین شما بخیل ترین شماست و از جمله اعمال صالح،نیکی به برادران[دینی]و تلاش در برآورده ساختن حاجات آنان است و در این کار پوزۀ شیطان به خاک مالیده می شود و دوری از دوزخ و داخل شدن در بهشت به دست می آید.ای جمیل!این حدیث را برای نیکان یارانت روایت کن.

عرضه داشتم:نیکان یارانم چه کسانی هستند؟فرمود:آنان کسانی هستند که در تنگدستی و آسایش به برادران[دینی]خود نیکی می کنند.سپس فرمود:اما برای ثروتمند،نیکی و احسان آسان است و خداوند[احسان]تنگدستان را ستوده است و فرموده:«و دیگران را بر خود مقدم می دارند هرچند خود فقیر باشند،کسانی که از بخل خویش بر کنار مانده باشند رستگارند.»[حشر(59):آیۀ 9]

91-موعظه های لقمان

[99]8-امام صادق علیه السّلام فرمود:از پندهایی که لقمان به فرزندش بیان می داشت این بود که به او گفت:فرزندم!در روزها و شب ها و ساعات زندگی ات بهره ای را در طلب دانش قرار ده که هرگز تباهی مانند ترک دانش نخواهی یافت.

ص:151

أحمد بن محمّد بن صالح عن محمّد بن مسلم الرّازیّ،عن عبد اللّه بن رجاء،عن إسرائیل،عن أبی إسحاق،عن حبشیّ بن جناده،قال:کنت جالسا عند أبی بکر، فأتاه رجل فقال:یا خلیفه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله وعدنی أن یحثو لی ثلاث حثیات من تمر.فقال أبو بکر:ادعوا لی علیّا.فجاءه علیّ علیه السّلام فقال أبو بکر:

یا أبا الحسن،إنّ هذا یذکر أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله وعده أن یحثو له ثلاث حثیات من تمر،فاحثها له؛فحثا له ثلاث حثیات من تمر،فقال أبو بکر:عدوّها؛فوجدوا فی کلّ حثیه ستّین تمره،فقال أبو بکر:صدق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سمعته لیله الهجره و نحن خارجون من مکّه إلی المدینه یقول:یا أبا بکر،کفّی و کفّ علیّ فی العدل سواء.

101-10- أخبرنی المفید عن الحسن بن عبید اللّه القطّان عن عثمان بن أحمد عن أحمد بن الحسین،عن إبراهیم بن محمّد بن بسّام،عن علیّ بن الحکم،عن اللّیث بن سعد،عن أبی سعید الخدریّ،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أحبّوا علیّا،فإنّ لحمه لحمی و دمه دمی،لعن اللّه أقواما من أمّتی ضیّعوا فیه عهدی،و نسوا فیه وصیّتی،ما لهم عند اللّه من خلاق.

102-11- أخبرنا المفید عن محمّد بن إسماعیل عن محمّد بن الصّلت عن أبی کدیبه،عن عطاء،عن سعید بن جبیر،عن عبد اللّه بن عبّاس،قال لمّا نزلت علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ [الکوثر(108):1]قال له علیّ بن أبی طالب:ما هو الکوثر،یا رسول اللّه؟قال:نهر أکرمنی اللّه به.قال علیّ علیه السّلام:إنّ هذا لنهر

ص:152

92-شخصی نزد ابو بکر آمد و گفت پیامبر به من قول داده که به من سه شاخۀ خرما بدهد

[100]9-حبشی بن جناده می گوید:در نزد ابو بکر نشسته بودم که مردی به نزد او آمد و گفت:

ای خلیفه رسول خدا،همانا رسول خدا به من وعده داده است که سه شاخۀ خرما به من بدهد.

ابو بکر گفت:علی را نزد من بیاور.پس علی علیه السّلام به نزد او آمد.ابو بکر گفت:ای ابا الحسن،این مرد می گوید که رسول خدا به او قول داده است که سه شاخه خرما به او بدهد.پس آن ها را به او بده.پس حضرت سه شاخۀ خرما به او عطا فرمود.ابو بکر گفت:آنها را بشمارید.پس در هر شاخه 60 دانه خرما یافتند.پس ابو بکر گفت:فرستادۀ خدا صلّی اللّه علیه و اله راست گفت.در آن شب که پیامبر هجرت می نمود و ما از مکه به سوی مدینه خارج می شدیم شنیدم که می فرمود:ای ابا بکر!دست من و علی در عدالت یکسان[و مانند هم]است.

93-دوست داشتن علی علیه السّلام

[101]10-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:علی علیه السّلام را دوست بدارید.همانا گوشت او گوشت من و خون او خون من است.خداوند جماعتی از امت مرا که پیمان مرا دربارۀ علی تباه ساختند و سفارش مرا فراموش کردند،لعنت کند آنان در نزد خدا هیچ بهره ای ندارند.

94-در وصف کوثر و آن برای دوستداران علی علیه السّلام است

[102]11-عبد اللّه بن عباس می گوید:هنگامی که بر پیامبر این آیه فروفرستاده شد:«ما خیر فراوان به تو عطا کردیم»[کوثر(108):آیۀ 1]علی بن ابی طالب به پیامبر عرضه داشت:

ص:153

شریف،فانعته لنا یا رسول اللّه.قال:نعم یا علیّ،الکوثر نهر یجری تحت عرش اللّه (تعالی)ماؤه أشدّ بیاضا من اللّبن،و أحلی من العسل،و ألین من الزّبد،و حصاه الزّبرجد و الیاقوت و المرجان،حشیشه الزّعفران،ترابه المسک الأذفر قواعده تحت عرش اللّه(عزّ و جلّ)ثمّ ضرب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یده فی جنب علیّ أمیر المؤمنین علیه السّلام و قال:یا علیّ،إنّ هذا النّهر لی و لک و لمحبّیک من بعدی.

103-12- أخبرنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ عن الثّقفیّ عن إسماعیل بن أبان،عن عمرو بن شمر،قال:سمعت جابر بن یزید الجعفیّ یقول:سمعت أبا جعفر محمّد بن علیّ علیه السّلام یقول:حدّثنی أبی،عن جدّی قال:لمّا توجّه أمیر المؤمنین علیه السّلام من المدینه إلی النّاکثین بالبصره نزل بالرّبذه،فلمّا ارتحل منها لقیه عبد اللّه بن خلیفه الطّائیّ،و قد نزل بمنزل یقال له قائد فقرّبه أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال له عبد اللّه:الحمد للّه الّذی ردّ الحقّ إلی أهله،و وضعه،فی موضعه کره ذلک قوم أو استبشروا به،فقد و اللّه کرهوا محمّدا صلّی اللّه علیه و اله و نابذوه و قاتلوه فردّ اللّه کیدهم فی نحورهم،و جعل دائره السّوء علیهم،و اللّه لنجاهدنّ معک فی کلّ موطن حفظا لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فرحّب به أمیر المؤمنین علیه السّلام و أجلسه إلی جنبه،و کان له حبیبا و ولیّا،یسائله عن النّاس،إلی أن سأله عن أبی موسی الأشعریّ،فقال:و اللّه ما أنا واثق به،و ما آمن علیک خلافه إن وجد مساعدا علی ذلک.فقال:أمیر المؤمنین علیه السّلام ما کان عندی مؤتمنا و لا ناصحا،و لقد کان الّذین تقدّمونی استولوا علی

ص:154

ای رسول خدا!کوثر چیست؟پیامبر فرمود:نهری است که خداوند به وسیلۀ آن مرا گرامی داشت.علی علیه السّلام عرضه داشت:ای رسول خدا،همانا این نهری شریف است پس آن را برای ما توصیف کن پیامبر فرمود:بله،ای علی،کوثر نهری است که زیر عرش پروردگار جریان دارد آبش از شیر سپیدتر و شیرین تر از عسل و نرم تر از کره است.سنگریزه هایش زبرجد و یاقوت و مرجان و علفش زعفران و خاکش مشکی خوشبو،و پایه های آن زیر عرش خداوند شکوهمند است.سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با دستش به پهلوی امیر مؤمنان زد و فرمود:ای علی! این نهر برای من و تو و دوستداران تو پس از من می باشد.

95-کلام حضرت علی علیه السّلام با عبد اللّه بن خلیفه زمانی که به بصره می رفتند

[103]12-امام سجاد علیه السّلام از پدرش علیه السّلام روایت می کند:هنگامی که امیر مؤمنان از مدینه به سوی ناکثین در بصره روانه شد در ربذه فرود آمد.پس هنگامی که از ربذه خارج شد عبد اللّه بن خلیفۀ طائی ایشان را مشاهده کرد.درحالی که حضرت در توقّفگاهی به نام فائد[که کوهی در مکه است]فرود آمده بود.پس حضرت او را به خود نزدیک ساخت.عبد اللّه به حضرت عرضه داشت:ستایش از آن خدایی است که حق را به اهلش بازگرداند و آن را در جایگاه خود قرار داد.خواه این جماعت ناخشنود گردند یا به آن خوشحال شوند.به خدا قسم!اینان محمد را دشمن داشتند و با او به ستیزه برخاستند و جنگیدند.پس خداوند نیرنگشان را به سینه هایشان بازگرداند و بدی را بر آنان احاطه کرد.به خدا قسم!ما با تو در هر جایگاهی که باشی برای حفظ[عظمت]رسول خدا می جنگیم.پس امیر مؤمنان بر او آفرین گفت و او را در کنار خود نشاند و همواره با او دوست و یاور بود و از احوال مردم از او سؤال می کرد.تا اینکه از او دربارۀ ابو موسی اشعری پرسید.او گفت:به خدا قسم!به او اطمینان ندارم و از اینکه اگر همراهی پیدا کند با تو به مخالفت برخیزد.امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:او در نزد من ایمن و خیرخواه نبود و کسانی که پیش از من بودند

ص:155

مودّته و ولّوه و سلّطوه بالإمره علی النّاس،و لقد أردت عزله،فسألنی الأشتر فیه و أن أقرّه فأقررته علی کره منّی له،و عملت علی صرفه من بعد.قال:فهو مع عبد اللّه فی هذا و نحوه إذ أقبل سواد کثیر من قبل جبال طیّء فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام:

انظروا ما هذا؟و ذهبت الخیل ترکض،فلم تلبث أن رجعت فقیل له هذه طیّء قد جاءتک تسوق الغنم و الإبل و الخیل،فمنهم من جاءک بهدایاه و کرامته،و منهم من یرید النّفور معک إلی عدوّک.فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام:جزی اللّه طیّا خیرا وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً فلمّا انتهوا إلیه سلّموا علیه،قال عبد اللّه بن خلیفه:فسرّنی و اللّه ما رأیت من جماعتهم و حسن هیئتهم،و تکلّموا فأقرّوا و اللّه عینی،ما رأیت خطیبا أبلغ من خطیبهم،و قام عدیّ بن حاتم الطّائیّ،فحمد اللّه و أثنی علیه،ثمّ قال:أمّا بعد،فإنّی کنت أسلمت علی عهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أدّیت الزّکاه علی عهده،و قاتلت أهل الرّدّه من بعده،أردت بذلک ما عند اللّه، و علی اللّه ثواب من أحسن و اتّقی،و قد بلغنا أنّ رجالا من أهل مکّه نکثوا بیعتک، و خالفوا علیک ظالمین،فأتینا لنصرک بالحقّ،فنحن بین یدیک،فمرنا بما أحببت ثمّ أنشأ یقول:

بحقّ نصرنا اللّه من قبل ذاکم و أنت بحقّ جئتنا فستنصر

سنکفیک دون النّاس طرّا بنصرنا و أنت به من سائر النّاس أجدر

فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام:جزاکم اللّه من حیّ عن الإسلام و عن أهله خیرا،فقد

ص:156

دوستی خود با او را ظاهر ساختند و او را بر کار گماشتند و او را بر امور مردم مسلط کردند و من می خواستم او را عزل نمایم که مالک اشتر از من خواست که اندیشه ام را دربارۀ او بیان کنم.و من کراهت و ناخرسندی خود را از او بیان داشتم و پس از آن در راه دور ساختن او از خود بودم،راوی گوید:امام با عبد اللّه در این روش بود تا روزی جمعیّت فراوانی از سوی کوه های طیّی روی[به سوی امام]آورد امام فرمود:بنگرید اینان چه کسانی هستند؟اسب سواران به تاخت رفتند و چیزی نگذشت که بازگشتند پس گفته شد:این قبیلۀ طی است که گوسفند و شتر و اسب می رانند و به سوی تو می آیند.گروهی از آنان با هدایت و بخشش های خود به سوی تو رهسپارند و گروهی از ایشان می خواهند به همراه تو سوی دشمنان حرکت کنند[و بجنگند].پس امیر مؤمنان علی علیه السّلام فرمود:خداوند به قبیلۀ طی پاداش نیک بدهد.

«خداوند مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداش بزرگ تری بخشیده است.»[نساء(4):آیۀ 95] پس هنگامی که به امام رسیدند به ایشان سلام کردند عبد اللّه بن خلیفه می گوید:به خدا قسم! آنچه از جماعت آنان و سیمای زیبایشان دیدم مرا خشنود ساخت و سخنانی گفتند-به خدا قسم-چشمم را روشن ساختند.هیچ سخنوری شیواتر از سخنور آنان ندیدم و عدی بن حاتم طائی برخاست پس ستایش خدا را گفت و سپاس او را به جا آورد.سپس گفت:امّا بعد؛ همانا من در زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله اسلام آوردم و زکات پرداخت نمودم و پس از او با اهل بدعت جنگیدم و با آن جهاد آنچه را که در نزد خداست طلب نمودم و پاداش نیکوکاران و پرهیزگاران بر عهدۀ خداست.به ما خبر رسیده است که گروهی از اهل مدینه پیمان تو را نقض کردند و با ستمکاری بر تو به مخالفت برخاستند پس ما برای یاری تو به حق آمده ایم و در مقابلت[گوش به فرمان تو]ایستاده ایم.پس ما را به آنچه دوست داری فرمان ده.سپس این شعر را سرود:

خداوند پیش از این ما را به حق یاری نمود/و تو نیز به حق نزد ما آمدی پس یاری خواهی شد

با یاری مان بدون حضور تمام مردم تو را کفایت می کنیم/و تو به این امر از تمامی مردم سزاوارتری

ص:157

أسلمتم طائعین،و قتلتم المرتدّین،و نویتم نصر المسلمین.و قام سعید بن عبید البختریّ من بنی بختر،فقال:یا أمیر المؤمنین،إنّ من النّاس من یقدر أن یعبّر بلسانه عمّا فی قلبه،و منهم من لا یقدر أن یبیّن ما یجد فی نفسه بلسانه،فإن تکلّف ذلک شقّ علیه،و إن سکت عمّا فی قلبه برح به الهمّ و البرم،و إنّی و اللّه ما کلّ ما فی نفسی أقدر أن أؤدّیه إلیک بلسانی،و لکن و اللّه لأجهدنّ علی أن أبیّن لک، و اللّه ولیّ التّوفیق.أمّا أنا،فإنّی ناصح لک فی السّرّ و العلانیه،و مقاتل معک الأعداء فی کلّ موطن،و أری لک من الحقّ ما لم أکن أراه لمن کان قبلک،و لا لأحد الیوم من أهل زمانک،لفضیلتک فی الإسلام،و قرابتک من الرّسول صلّی اللّه علیه و اله و لن أفارقک أبدا حتّی تظفر أو أموت بین یدیک.فقال له أمیر المؤمنین علیه السّلام:یرحمک اللّه،فقد أدّی لسانک ما یکنّ ضمیرک لنا،و نسأل اللّه أن یرزقک العافیه و یثیبک الجنّه.و تکلّم نفر منهم،فما حفظت غیر کلام هذین الرّجلین،ثمّ ارتحل أمیر المؤمنین علیه السّلام و اتّبعه منهم ستّمائه رجل حتّی نزل ذا قار،فنزلها ألف و ثلاثمائه رجل.

104-13- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین عن عمر بن محمّد الورّاق عن علیّ بن العبّاس عن حمید بن زیاد،عن محمّد بن تسنیم عن الفضل بن دکین،عن مقاتل بن سلیمان،عن الضّحّاک عن ابن عبّاس،قال:سألت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عن قول اللّه(عزّ و جلّ): وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ [الواقعه(56):10-12]فقال:قال لی جبرئیل:ذاک علیّ و شیعته،هم السّابقون إلی

ص:158

پس امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:خداوند به شما از اسلام و مسلمانان پاداش نیک بدهد با رضایت اسلام آوردید و از دین خارج شدگان را کشتید و قصد یاری مسلمانان را نمودید.و سعید بن عبید بختری از قبیلۀ بختر برخاست و عرضه داشت:ای امیر مؤمنان،گروهی از مردم می توانند با زبانشان آنچه را که در قلبشان می گذرد بیان دارند و بعضی از آنان توانایی ندارد که آنچه در خود می یابد با زبانش بیان کند پس اگر به بیان[حقیقت]تکلیف شود بر او سخت خواهد بود و اگر از بیان آنچه در دلش می گذرد خاموش ماند غصه و ناراحتی او را آزار می دهد.به خدا قسم!من نمی توانم هر آنچه در درونم می گذرد با زبانم بیان دارم.

اما به خدا قسم!تلاش می کنم که آن را به زبان آورم و هر توفیقی از جانب خداست.امّا من در پنهان و آشکار خیرخواه توام و با دشمنانت در هر سرزمین می جنگم و برای تو حقی می بینم که پس از این و در این زمان از معاصران خودت برای هیچ کس ندیده بودم و آن برای برتری تو در اسلام و نزدیکی تو با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و هرگز از تو جدا نمی شوم تا پیروز شوی یا در پیشگاه تو کشته شوم.پس حضرت به او فرمود:خدا تو را ببخشاید.همانا زبانت آنچه را که در درونت پنهان بود آشکار ساخت.از خدا می خواهم که عافیت و سلامتی را روزی تو سازد و پاداش تو را بهشت قرار دهد.و یک نفر دیگر از آنان نیز سخن گفت ولی من جز سخن این دو را حفظ نکردم.سپس امیر مؤمنان از آن مکان حرکت کردند و ششصد مرد به همراه ایشان رفتند تا به منزل ذی قار رسید و در آن منزل و توقّفگاه هزار و سیصد مرد فرود آمدند.

96-تفسیر قول خداوند متعال (وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ)

[104]13-ابن عبّاس می گوید:از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله از سخن خدا که می فرماید:«پیشگامان پیشگامند،آنها مقربانند،در باغ های پر نعمت بهشت[جایی دارند]»[واقعه(56):آیۀ 10- 12]پرسیدم.پس فرمود:جبرئیل به من عرضه داشت:آنان علی و شیعیانش هستند.آنان پیشگامان به سوی بهشت و به سبب کرامت خداوند به آنان،از مقرّبان پروردگارند.

ص:159

الجنّه،المقرّبون من اللّه بکرامته لهم.

105-14- أخبرنا المفید عن أبی غالب أحمد بن محمّد الزّراریّ،عن عمّه علیّ بن سلیمان عن الطّیالسیّ عن العلاء عن محمّد قال سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه(عزّ و جلّ): فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً [الفرقان(25):70]فقال علیه السّلام:یؤتی بالمؤمن المذنب یوم القیامه حتّی یقام بموقف الحساب،فیکون اللّه(تعالی)هو الّذی یتولّی حسابه،لا یطّلع علی حسابه أحدا من النّاس،فیعرّفه ذنوبه حتّی إذا أقرّ بسیّئاته قال اللّه(عزّ و جلّ)للملائکه:بدّلوها حسنات و أظهروها للنّاس.فیقول النّاس حینئذ:ما کان لهذا العبد سیّئه واحده،ثمّ یأمر اللّه به إلی الجنّه،فهذا تأویل الآیه،و هی فی المذنبین من شیعتنا خاصّه.

106-15- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار عن ابن عیسی،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن الحسن بن محبوب،عن أبی أیّوب الخزّاز، عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیه السّلام قال:کان أبی علیّ بن الحسین علیه السّلام یقول:أربع من کنّ فیه کمل إیمانه،و محّصت عنه ذنوبه،و لقی ربّه و هو عنه راض:من وفی للّه بما جعل علی نفسه للنّاس،و صدق لسانه مع النّاس، و استحیا من کلّ قبیح عند اللّه و عند النّاس،و حسن خلقه مع أهله.

107-16- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن محمّد بن همّام،عن عبد اللّه بن العلاء،عن ابن شمّون،عن حمّاد بن عیسی،عن إسماعیل بن خالد،عن أبی عبد

ص:160

97-تفسیر قول خداوند متعال (فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ)

[105]14-محمد بن مسلم ثقفی می گوید:از امام باقر علیه السّلام از سخن خداوند که می فرماید:

«خداوند بدی هایشان را به نیکی ها مبدل می کند و خداوند آمرزنده و مهربان است» پرسیدم.پس فرمود:مؤمن گنهکار در روز قیامت آورده می شود تا در جایگاه حساب قرار گیرد پس خداوند بلندمرتبه حساب او را بر عهده می گیرد و هیچ یک از مردم را بر حساب او آگاه نمی سازد پس گناهانش را به او می شناساند تا به بدی هایش اعتراف کند سپس به فرشتگان می فرماید:بدی ها را به نیکی تبدیل کنید و[آن گونه]بر مردم آشکار سازید.پس در این هنگام مردم می گویند:این بنده یک گناه هم ندارد.سپس خداوند به او فرمان می دهد به بهشت رهسپار شود.پس این تفسیر آیه است و مخصوص شیعیان گناهکار ماست.

98-چهار چیز از کمال ایمان هستند

[106]15-امام باقر علیه السّلام می فرماید:پدرم امام سجاد علیه السّلام می فرمود:چهار چیز است که در هرکس باشد ایمانش کامل می گردد و از گناهانش پاک می گردد و درحالی به دیدار پروردگارش می رود که از او راضی است:هرکس به خاطر خدا به آنچه بر خود برای[آسایش]مردم قرار داده است وفادار و پایبند باشد و با مردم راستگو باشد و از هر زشتی در نزد خدا و مردم شرم کند و با خانواده اش خوش اخلاق باشد.

ص:161

اللّه علیه السّلام یقول:جمعنا أبو جعفر علیه السّلام فقال:یا بنیّ إیّاکم و التّعرّض للحقوق،و اصبروا علی النّوائب،و إن دعاکم بعض قومکم إلی أمر ضرره علیکم أکثر من نفعه لکم فلا تجیبوه.

108-17- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن محمّد بن یحیی بن سلیمان المروزیّ،عن عبید اللّه بن محمّد العبسیّ،عن حمّاد بن سلمه،عن أیّوب،عن أبی قلابه،عن أبی هریره،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:هذا شهر رمضان شهر مبارک، افترض اللّه صیامه،تفتّح فیه أبواب الجنان،و تصفّد فیه الشّیاطین،و فیه لیله خیر من ألف شهر،فمن حرمها فقد حرم-یردّد ذلک صلّی اللّه علیه و اله ثلاث مرّات-.

109-18- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن جعفر بن عبد اللّه عن سعدان بن سعید عن سفیان بن إبراهیم قال:سمعت جعفر بن محمّد علیه السّلام یقول:بنا یبدأ البلاء ثمّ بکم،و بنا یبدأ الرّخاء ثمّ بکم،و الّذی یحلف به لینتصرنّ اللّه بکم کما انتصر بالحجاره.

110-19- أخبرنا المفید عن علیّ بن بلال عن النّعمان،بن أحمد عن إبراهیم بن عرفه عن أحمد بن رشید بن خیثم عن عمّه سعید عن مسلم الغلابیّ قال:جاء أعرابیّ إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:و اللّه یا رسول اللّه،لقد أتیناک و ما لنا بعیر یئطّ،و لا غنم تغطّ،ثمّ أنشأ یقول:

أتیناک یا خیر البریّه کلّها لترحمنا ممّا لقینا من الإزل.

ص:162

[107]16-اسماعیل بن خالد می گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرماید:امام باقر علیه السّلام ما را جمع نمود و فرمود:فرزندانم،از تجاوز به حقوق دیگران برحذر باشید و بر سختی ها و مصیبت ها صبر کنید و اگر بعضی از اطرافیان،شما را به امری فراخواندند که ضررش بر شما بیش از فایدۀ آن بود به آن[دعوت]پاسخ مگوئید.

99-فضیلت شهر رمضان

[108]17-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:این ماه رمضان ماهی پربرکت است.خداوند روزه اش را واجب ساخت،در آن درهای بهشت باز می گردد و شیاطین دربند می شوند و در آن شبی است که از هزار ماه بهتر می باشد.

پس سه بار تکرار کرد:هرکس از آن محروم گردد[حقیقتا]محروم شده است.

100-بلاء و سختی شروع می شود برای ائمه و بعد شیعیان آنها

[109]18-سفیان بن ابراهیم می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام فرمود:خداوند به وسیلۀ ما و آنگاه به وسیلۀ خودتان بلا و محنت و هم چنین آسایش را بر ما سپس بر شما آغاز می نماید و قسم به کسی که به او سوگند زده می شود،[دین]خداوند به وسیلۀ شما پیروز می گردد همان گونه که با سنگ به پیروزی رسید.

101-شکوۀ اعرابی به خاطر کمی باران

[110]19-مسلم غلابی می گوید:عربی بادیه نشین نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمد و عرضه داشت:ای رسول خدا!به خدا قسم به نزد تو آمده ایم درحالی که شتر و گوسفندی نداریم که صدایی از آنها به گوش رسد.سپس این شعر را سرود:

ای بهترین آفریدگان به نزد تو آمدیم تا از قحطی و خشکسالی که به ما روی آورده است بر ما ببخشایی/

ص:163

أتیناک و العذراء یدمی لبانها و قد شغلت أمّ البنین عن الطّفل

و ألقی بکفّیه الفتی استکانه من الجوع ضعفا لا یمرّ و لا یحلی

و لا شیء ممّا یأکل النّاس عندنا سوی الحنظل العامیّ و العلهز الفسل

و لیس لنا إلاّ إلیک فرارنا و أین فرار النّاس إلاّ إلی الرّسل

فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله للصّحابه:إنّ هذا الأعرابیّ یشکو قلّه المطر و قحطا شدیدا.ثمّ قام یجرّ رداءه حتّی صعد المنبر،فحمد اللّه و أثنی علیه،و کان فیما حمده به أن قال:الحمد للّه الّذی علا فی السّماء و کان عالیا،و فی الأرض قریبا دانیا أقرب إلینا من حبل الورید؛و رفع یدیه إلی السّماء و قال:اللّهمّ اسقنا غیثا مغیثا،مریئا،مریعا، غدقا،طبقا،عاجلا غیر رائث،نافعا غیر ضارّ،تملأ به الزّرع،و تنبت الزّرع، و تحیی به الأرض بعد موتها.فما ردّ یده إلی نحره حتّی أحدق السّحاب بالمدینه کالإکلیل،و ألقتت السّماء بأرواقها،و جاء أهل البطاح یضجّون یا رسول اللّه،الغرق الغرق،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:اللّهمّ حوالینا و لا علینا،فانجاب السّحاب عن السّماء، فضحک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قال:للّه درّ أبی طالب لو کان حیّا لقرّت عیناه،من ینشدنا قوله؟فقام عمر بن الخطّاب،فقال:عسی أردت،یا رسول اللّه:

و ما حملت من ناقه فوق ظهرها أبرّ و أوفی ذمّه من محمّد

فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لیس هذا من قول أبی طالب،هذا من قول حسّان بن ثابت.

فقام علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:کأنّک أردت،یا رسول اللّه:

ص:164

به نزد تو آمدیم درحالی که از سینۀ دختران[به جای شیر]خون می چکد و مادران فرزندان از کودکان خود روی گردان شده اند/و جوانان به خاطر ضعف و ناتوانی از گرسنگی بر زمین افتاده اند و هیچ فایده و ضرری از آنان حاصل نمی شود[و قدرت کار از آنان سلب شده است]/چیزی در نزد ما نیست که مردم از آن بخورند جز حنظل خشک و علهز[نام گیاهی است]پست/و ما جز به سوی تو راه فرار و چاره ای نداریم و مردم جز به سوی پیامبر به کجا فرار کنند؟

پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله به یارانش فرمود:همانا این عرب بادیه نشین از کمی باران و خشکسالی فراوان شکایت می کند.پس پیامبر برخاست درحالی که عبایش بر زمین کشیده می شد تا از منبر بالا رفت پس سپاس خدا را به جا آورد و ستایش او را گفت و از کلماتی که با آن ستایش خدا را به جای آورد این بود:ستایش از آن خداوندی است که در آسمان بالا رفت پس بلند مرتبه بود و در زمین پایین آمد و نزدیک تر از رگ گردن گردید.و پیامبر دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:پروردگارا،با بارانی فراگیر و نیکو و طراوت بخش و گوارا و پوشاننده و به سرعت و نه کند،و سودبخش و نه ضرربخش[زمین های]ما را آبیاری کن تا مزرعه ها را از آن سرشار سازی و گیاهان را برویانی و زمین را پس از مرگش زنده کنی.پس هنوز دستش را پایین نیاورده بود که ابرها،مدینه را چون تاج در برگرفت و آسمان هر آنچه باران داشت بر زمین ریخت و ساکنین دشت ها می آمدند و فریاد می زدند:ای رسول خدا [خطر]غرق شدن[وجود دارد]پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله خندید و فرمود:خداوند ابو طالب را خیر دهد،اگر زنده بود چشم هایش روشن می شد.چه کسی سخن او را برایم می سراید.پس عمر بن خطّاب برخاست و گفت:ای رسول خدا!چه بسا این شعر را اراده کرده ای که:

«هیچ شتری بر دوشش نیکوتر و با وفاتر از محمد حمل نکرد».

پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:این سخن ابو طالب نیست بلکه سخن حسّان بن ثابت است.پس علی بن ابی طالب علیه السّلام برخاست و عرضه داشت:ای پیامبر خدا!شاید این شعر را اراده کرده ای:

ص:165

و أبیض یستسقی الغمام بوجهه ربیع الیتامی عصمه للأرامل

تلوذ به الهلاّک من آل هاشم فهم عنده فی نعمه و فواضل

کذبتم و بیت اللّه یبزی محمّد و لمّا نماصع دونه و نقاتل

و نسلمه حتّی نصرع حوله و نذهل عن أبنائنا و الحلائل

فقال رسول اللّه أجل.فقام رجل من بنی کنانه،فقال:

لک الحمد و الحمد ممّن شکر سقینا بوجه النّبیّ المطر.

دعا اللّه خالقه دعوه و أشخص منه إلیه البصر

فلم یک إلاّ کالقاء الرّداء و أسرع حتّی أتانا الدّرر

دفاق العزالی جمّ البعاق أغاث به اللّه علیا مضر

فکان کما قاله عمّه أبو طالب ذا رواء غزّر

به اللّه یسقی صیوب الغمام فهذا العیان و ذاک الخبر

فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا کنانیّ بوّأک اللّه بکلّ بیت قلته بیتا فی الجنّه.

111-20- أخبرنا المفید عن الکاتب،عن الزّعفرانیّ،عن الثّقفیّ،عن جعفر بن محمّد الورّاق عن عبد اللّه بن الأزرق عن أبی الجحّاف،عن معاویه بن ثعلبه،قال:

لمّا استوسق الأمر لمعاویه بن أبی سفیان أنفذ بسر بن أرطاه إلی الحجاز فی طلب شیعه أمیر المؤمنین علیه السّلام،و کان علی مکّه عبید اللّه بن العبّاس بن عبد المطّلب، فطلبه فلم یقدر علیه،فأخبر أنّ له ولدین صبیّین فبحث عنهما فوجدهما

ص:166

سپید چهره ای که ابرها از چهره اش طلب سیراب شدن می نمایند،بهار یتیمان و حفظکنندۀ زنان شوهر از دست داده است/هلاک شوندگان بنی هاشم به او پناه می برند و آنان در نزد او در نعمت و احسان هستند/به خانه خدا سوگند!دروغ گفتید که محمد رها می شود و تسلیم می گردد درحالی که هنوز در رکاب او می جنگیم و جهاد می کنیم/از او حفاظت می کنیم تا[دشمنان]در اطراف او را بر زمین بیفکنیم و فرزندان و همسران خود را فراموش می کنیم.

پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بله.پس مردی از بنی کنانه برخاست و گفت:ستایش از آن توست و ستایش از سوی کسی است که سپاس گزاری نمود،

به خاطر گل روی پیامبر از باران سیراب شدیم/آفریدگار خود را بسیار خواند و امیدوار به سوی او چشم دوخت/پس همانند کسی بود که عبا از دوش افکنده است و به سرعت می رود تا باران بارید/ بارش فراوان باران و فراوانی ابرها به گونه ای بود که خدا به وسیلۀ آن قسمت های بالای سرزمین مضر را نیز سیراب کرد/پس همان گونه که عمویش ابو طالب گفته بود بارانی با طراوت و فراوان بود/ خداوند به وسیلۀ باران ابرها[همه را]سیراب می سازد و این چیز آشکاری است و آن روایتی است که به ما رسیده است.

پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای کنانی!خداوند در مقابل هر بیت شعری که سرودی،خانه ای در بهشت برایت فراهم سازد.

102-بسر بن ارطاه دو بچۀ عبید اللّه بن عباس را کشت

[111]20-معاویه بن ثعلبه می گوید:هنگامی که امر[خلافت]برای معاویه بن ابی سفیان قرار یافت بسر بن أرطاه را در جستجوی شیعیان امیر مؤمنان علیه السّلام به سوی حجاز روانه کرد درحالی که عبید اللّه بن عباس بن عبد المطلب در مکه بود.پس او را طلبید ولی بر او دست نیافت.به بسر خبر داده شد که عبد اللّه دو فرزند نوجوان دارد پس به جستجوی آن دو پرداخت و آنان را پیدا نمود و دستگیر کرد.

ص:167

و أخذهما،فأخرجهما من الموضع الّذی کانا فیه،و لهما ذؤابتان،فأمر بذبحهما فذبحا،و بلغ أمّهما الخبر،فکادت نفسها تخرج،ثمّ أنشأت تقول:.

ها من أحسّ بنییّ اللّذین هما کالدّرّتین تشظّی عنهما الصّدف

ها من أحسّ بنییّ اللّذین هما سمعی و عینی فقلبی الیوم یختطف

نبّئت بسرا و ما صدّقت ما زعموا من قولهم و من الإفک الّذی اقترفوا

أحنی علی ودجی طفلی مرهّفه مشحوذه و کذلک الظّلم و السّرف

من دلّ والهه عبری مفجعه علی صبیّین فاتا إذ مضی السّلف

قال ثمّ اجتمع عبید اللّه بن عبّاس من بعد ببسر بن أرطاه عند معاویه،فقال معاویه لعبید اللّه:أتعرف هذا الشّیخ قاتل الصّبیّین؟قال بسر:نعم أنا قاتلهما فمه؟فقال عبید اللّه:لو أنّ لی سیفا قال بسر:فهاک سیفی و أومأ إلی سیفه،فزبره معاویه و انتهره،و قال أنّی لک من شیخ،ما أحمقک!تعمد إلی رجل قد قتلت ابنیه فتعطیه سیفک،کأنّک لا تعرف أکباد بنی هاشم،و اللّه لو دفعته إلیه لبدأ بک و ثنّی بی.فقال عبید اللّه:بل و اللّه کنت أبدأ بک ثمّ أثنّی به.

112-21- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده،عن جعفر بن محمّد بن مروان،عن أبیه عن إبراهیم بن الحکم،عن الحارث بن حصیره،عن عمران بن الحصین،قال:کنت أنا و عمر بن الخطّاب جالسین عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و علیّ علیه السّلام جالس إلی جنبه،إذ قرأ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ

ص:168

و از جایگاهی که در آن بودند خارجشان ساخت.گیسوان آن دو نوجوان از دو سوی رخسارشان رها شده بود.پس دستور داد آنان را سر ببرند پس سر بریده شدند و خبر به مادرشان رسید که نزدیک بود جان از بدنش خارج شود آنگاه مادرشان این شعر را سرود:

چه کسی دو فرزندم را که مانند دو مروارید بودند که از آن صدف جدا می گردد می شناسد/چه کسی دو فرزندم را که گوش و چشم من بودند می شناسند پس امروز قلبم گرفته می شود/از بسر خبر دار شدم و آنچه آنان گمان نمودند و سخنانشان و تهمت هایی روا می دارند را باور نکردم/بر کشته شدن دو فرزندم با ناتوانی و ضعف سوگواری می کنم و مرثیه می خوانم و ستم و زیادروی این گونه است/ چه کسی مادری شیدا و گریان و مصیبت زده را به سوی دو کودکش در نبود سلف(پدر)از دست رفته اند راهنمایی می کند.

راوی گوید:سپس عبید اللّه بن عباس پس از آن واقعه با بسر بن ارطاه نزد معاویه[در مجلسی] با هم بودند،معاویه به عبید اللّه گفت:آیا این شیخ را که دو کودکت را کشته است می شناسی؟ بسر گفت:بله،من قاتل آن دو هستم،چه می گویی؟عبید اللّه گفت:[چه خوب بود]اگر شمشیری داشتم.بسر گفت:شمشیرم را بردار.و به شمشیرش اشاره کرد.پس معاویه او را نهی نمود و از آن کار بازداشت.و گفت:ای شیخ!تو را چه شده است.چقدر تو نادانی به مردی که دو فرزندش را کشته ای اعتماد می کنی و شمشیرت را به او می دهی.گویا تو بزرگان بنی هاشم را نمی شناسی.به خدا قسم اگر شمشیرت را به او می دادی از تو آغاز می کرد و سپس به سراغ من می آمد.عبید اللّه گفت:به خدا قسم!از تو آغاز می کردم و سپس به سراغ او می رفتم.

103-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آیۀ أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السّلام در کنارش بود

[112]21-عمران بن حصین می گوید:من و عمر بن خطاب نزد پیامبر نشسته بودیم و علی نیز در کنار پیامبر نشسته بود که پیامبر این آیه را تلاوت فرمود:«آیا آن که دعای درمانده ای را اجابت می کند و گرفتاری ها را برطرف می سازد و شما را وارثان این زمین می نماید معبودی دیگری است؟چه مقدار اندک پند می گیرید»[نمل(27):آیۀ 62]راوی می گوید:

ص:169

اَلسُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ [النمل(27):62] قال:فانتفض علیّ علیه السّلام کانتفاض العصفور،فقال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:ما شأنک تجزع؟ فقال:و ما لی لا أجزع و اللّه یقول:إنّه یجعلنا خلفاء الأرض.فقال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله لا تجزع،فو اللّه لا یحبّک إلاّ مؤمن،و لا یبغضک إلاّ منافق.

113-22- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن جعفر بن محمّد بن سلیمان عن داود بن رشید عن محمّد بن إسحاق الثّعلبیّ قال:سمعت جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:

نحن خیره اللّه من خلقه،و شیعتنا خیره اللّه من أمّه نبیّه.

114-23- أخبرنا المفید عن أبی غالب الزّراریّ رحمه اللّه عن عمّه علیّ بن سلیمان، عن الطّیالسیّ،عن العلاء عن محمّد عن أبی جعفر علیه السّلام یقول:لا دین لمن دان بطاعه من عصی اللّه،و لا دین لمن دان بفریه باطل علی اللّه،و لا دین لمن دان بجحود شیء من آیات اللّه.

115-24- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد المعروف بابن الزّیّات عن ابن مهرویه عن داود بن سلیمان عن الرّضا عن آبائه علیه السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام، لو رأی العبد أجله و سرعته إلیه،لأبغض الأمل،و ترک طلب الدّنیا.

116-25- أخبرنا المفید عن المظفّر الورّاق،عن محمّد بن همّام الإسکافیّ عن الحمیریّ،عن أبی عیسی،عن ابن محبوب،عن الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

لا یزال المؤمن فی صلاه ما کان فی ذکر اللّه قائما کان أو جالسا أو مضطجعا،إنّ اللّه

ص:170

پس علی علیه السّلام همچون یک گنجشک به خود لرزید.پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به او فرمود:تو را چه شده است که بی تابی می کنی؟امام عرضه داشت:چگونه بی تابی نکنم درحالی که خداوند می فرماید:او ما را وارثان زمین قرار می دهد.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بی تابی مکن پس به خدا قسم تو را جز مؤمن دوست ندارد و جز منافق دشمن نمی دارد.

[113]22-محمد بن اسحاق ثعلبی می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:ما برگزیدگان خدا از میان بندگانش هستیم و شیعیان ما برگزیدگان خدا از میان امّت پیامبرش هستند.

[114]23-محمد بن مسلم ثقفی می گوید:امام باقر علیه السّلام می فرماید:کسی که به اطاعت گناهکار گردن نهد،دین ندارد و کسی که به دروغ باطل بر خدا گردن نهد،دین ندارد و کسی که به انکار یکی از نشانه های خدا گردن نهد،دین ندارد.

104-تذکر مرگ

[115]24-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:اگر بنده مرگ خود را که شتابان به سوی او پیش می رود مشاهده کند آرزوهای دور و دراز را دشمن می دارد و دنیاطلبی را رها می کند.

105-در ذکر و ثوابش

[116]25-امام باقر علیه السّلام فرمود:انسان مؤمن تا زمانی که ایستاده یا نشسته یا خوابیده در یاد خدا باشد در نماز است همانا خداوند فرازمند می فرماید:

ص:171

(تعالی)یقول: اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ [آل عمران(3):191].

117-26- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن أبیه،عن سعد عن ابن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن یاسر،عن أبی الحسن الرّضا علیه السّلام قال:إذا کذب الولاه حبس المطر،و إذا جار السّلطان هانت الدّوله،و إذا حبست الزّکاه ماتت المواشی.

118-27- أخبرنا المفید قال حدّثنا أبو بکر محمّد بن عمر الجعابیّ،قال حدّثنا أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد الحسنیّ،قال:حدّثنا أحمد بن عبد المنعم،قال:حدّثنا عبد اللّه بن محمّد الفزاریّ،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه علیهما السّلام،عن جابر.قال:

و حدّثنی جعفر بن محمّد الحسنیّ،قال:حدّثنا أحمد بن عبد المنعم،قال:حدّثنا عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام،عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام:ألا أبشّرک،ألا أمنحک؟قال بلی یا رسول اللّه.قال:فإنّی خلقت أنا و أنت من طینه واحده، ففضلت منها فضله فخلق منها شیعتنا،فإذا کان یوم القیامه دعی النّاس بأمّهاتهم إلاّ شیعتک فإنّهم یدعون بأسماء آبائهم لطیب مولدهم.

119-28- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن محمّد بن عبید اللّه بن أبی أیّوب عن جعفر بن هارون عن خالد بن یزید عن أبی الصّیرفیّ قال:سمعت أبا جعفر علیه السّلام

ص:172

«آنان که ایستاده و نشسته و به پهلو خفته خدا را یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند[و می گویند:]پروردگارا!این جهان را بیهوده نیافریده ای،تو منزّهی،ما را از عذاب آتش حفظ کن.»[آل عمران(3):آیۀ 191]

[117]26-امام رضا علیه السّلام فرمود:هنگامی که فرمانروایان دروغ بگویند،باران نمی بارد و هنگامی که پادشاهان ستم کنند،دولت خوار می شود و هنگامی که زکات پرداخت نگردد،چهارپایان می میرند.

106-خلق و خوی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه السّلام از یک طینت است

[118]27-جابر بن عبد اللّه انصاری می گوید:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:آیا بشارتی به تو بدهم،آیا چیزی به تو ببخشایم؟عرضه داشت:بله،ای فرستادۀ خدا.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا من و تو از یک گل آفریده شده ایم.پس از آن گل مقداری باقی ماند و شیعیان ما از آن آفریده شدند پس هنگامی که قیامت فرا رسد مردم به نام مادرانشان فراخوانده می شوند مگر شیعیان تو که به خاطر حلال زادگی و نسل پاکشان به نام پدرانشان خوانده می شوند.

ص:173

یقول:برئ اللّه ممّن تبرأ منّا،لعن اللّه من لعننا،أهلک اللّه من عادانا،اللّهمّ إنّک تعلم أنّا سبب الهدی لهم،و إنّما یعادوننا لک،فکن أنت المتفرّد بعداوتهم.

120-29- أخبرنا المفید عن علیّ بن بلال المهلّبیّ عن عبد الواحد بن عبد اللّه بن یونس عن الحسین بن محمّد بن عامر،عن المعلّی عن العمّیّ عن جعفر بن بشیر عن سلیمان بن سماعه،عن عبد اللّه بن القاسم،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام،عن أبیه،عن جدّه علیهم السّلام قال:لمّا قصد أبرهه بن الصّبّاح ملک الحبشه لهدم البیت،تسرّعت الحبشه فأغاروا علیها و أخذوا سرحا لعبد المطّلب بن هاشم،فجاء عبد المطّلب إلی الملک فاستأذن علیه،فأذن له و هو فی قبّه دیباج علی سریر له،فسلّم علیه فردّ أبرهه السّلام،فجعل ینظر فی وجهه، فراقه حسنه و جماله و هیبته.فقال له:هل کان فی آبائک مثل هذا النّور الّذی أراه لک و الجمال؟قال:نعم أیّها الملک،کلّ آبائی کان لهم هذا الجمال و النّور و البهاء.

فقال له أبرهه:لقد فقتم الملوک فخرا و شرفا،و یحقّ لک أن تکون سیّد قومک.ثمّ أجلسه معه علی سریره،و قال لسائس فیله الأعظم-و کان فیلا أبیض عظیم الخلق،له نابان مرصّعان بأنواع الدّرر و الجواهر،و کان الملک یباهی به ملوک الأرض-:ایتنی به؛فجاء به سائسه،و قد زیّن بکلّ زینه حسنه،فحین قابل وجه عبد المطّلب سجد له،و لم یکن یسجد لملکه،و أطلق اللّه لسانه بالعربیّه فسلّم علی عبد المطّلب،و لمّا رأی الملک ذلک ارتاع له و ظنّه سحرا،فقال:ردّوا الفیل

ص:174

107-برائت می جوید خداوند از کسانی که از آل محمد برائت می جویند

[119]28-امام باقر علیه السّلام فرمود:خداوند از کسانی که از ما بیزاری جستند بیزاری بجوید و کسانی را که بر ما نفرین کردند نفرین کند و کسانی را که با ما به دشمنی پرداختند نابود سازد.

پروردگارا!تو می دانی که ما سبب راهنمایی و هدایت آنان بودیم و به خاطر تو آنان با ما دشمنی می کنند پس خود به تنهایی با آنان به دشمنی برخیز.

108-قصۀ اصحاب فیل و حضرت عبد المطلب

[120]29-امام باقر علیه السّلام از پدرش امام سجّاد علیه السّلام روایت می کند که فرمود:هنگامی که ابرهه بن صبّاح پادشاه حبشه قصد ویرانی خانۀ کعبه را نمود به سرعت از حبشه خارج گردید و به سرعت با سواران حبشه را پشت سر گذاردند.و چهارپایی از عبد المطّلب بن هاشم گرفتند[و با خود بردند].عبد المطّلب به نزد پادشاه آمد و از او اجازه خواست.پادشاه به او اذن داد در حالی که بر تختی در خیمه ای از حریر قرار داشت،پس به ابرهه سلام کرد و ابرهه سلامش را پاسخ داد و به چهرۀ عبد المطّلب می نگریست پس زیبایی و خوش چهرگی و هیئت او،ابرهه را به شگفتی واداشت.پس گفت:آیا پدران تو نیز مانند این نور و زیبایی را که در تو می بینم داشته اند؟عبد المطّلب گفت:بله،ای پادشاه!تمامی پدران من این زیبایی و نور و خوش چهرگی را داشته اند.پس ابرهه به او گفت:شما از فخر و شرف بر پادشاهان برتری یافته اید و سزاوار است که تو آقای قومت باشی.سپس او را،با خود بر تختش نشاند و به فیلبان فیل بزرگش-که فیلی سفید و عظیم الجثّه بود و دو عاج زینت شده به انواع مروارید و جواهر داشت و پادشاه به آن فیل به پادشاهان زمین مباهات می کرد-گفت:آن فیل را بیاور.

پس فیلبان آن را آورد درحالی که با هر زینت نیکویی آراسته شده بود پس هنگامی که فیل در مقابل عبد المطلب قرار گرفت بر او سجده کرد درحالی که برای پادشاه سجده نمی نمود.

سپس با زبان عربی شروع به سخن کرد و بر عبد المطّلب سلام نمود!هنگامی که پادشاه این صحنه را دید بر خود لرزید و آن را جادو به حساب آورد و گفت:فیل را به مکانش باز گردانید.

ص:175

إلی مکانه.ثمّ قال لعبد المطّلب:فیم جئت؟فقد بلغنی سخاؤک و کرمک و فضلک، و رأیت من هیبتک و جمالک و جلالک ما یقتضی أن أنظر فی حاجتک فسلنی ما شئت؛و هو یری أنّه یسأله فی الرّجوع من مکّه،فقال له عبد المطّلب:إنّ أصحابک غدوا علی سرح لی فذهبوا به فمرهم بردّه علیّ.قال:فتغیّظ الحبشیّ من ذلک و قال لعبد المطّلب:لقد سقطت من عینی،جئتنی تسألنی فی سرحک و أنا قد جئت لهدم شرفک و شرف قومک.و مکرمتکم الّتی تتمیّزون بها من کلّ جیل،و هو البیت الّذی یحجّ إلیه من کلّ صقع فی الأرض،فترکت مسألتی فی ذلک و سألتنی فی سرحک!فقال له عبد المطّلب:لست بربّ البیت الّذی قصدت لهدمه،و أنا ربّ سرحی الّذی أخذه أصحابک،فجئت أسألک فیما أنا ربّه،و للبیت ربّ هو أمنع له من الخلق کلّهم،و أولی به منهم.فقال الملک:ردّوا إلیه سرحه؛و انصرف إلی مکّه، و أتبعه الملک بالفیل الأعظم مع الجیش لهدم البیت،فکانوا إذا حملوه علی دخول الحرم أناخ،و إذا ترکوه رجع مهرولا.فقال عبد المطّلب لغلمانه:ادعوا إلیّ ابنی؛ فجیء بالعبّاس،فقال:لیس هذا أرید،ادعوا إلیّ ابنی؛فجیء بأبی طالب،فقال:

لیس هذا أرید،ادعوا لی ابنی؛فجیء بعبد اللّه أبی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،فلمّا أقبل إلیه قال:

اذهب یا بنیّ حتّی تصعد أبا قبیس،ثمّ اضرب ببصرک ناحیه البحر،فانظر أیّ شیء یجیء من هناک و خبّرنی به.قال:فصعد عبد اللّه أبا قبیس،فما لبث أن جاء طیر أبابیل مثل السّیل و اللّیل،فسقط علی أبی قبیس،ثمّ صار إلی البیت فطاف

ص:176

سپس به عبد المطّلب گفت:برای چه کاری آمدی؟[خبر]بخشش و کرم و احسان تو به گوش من رسیده است و آنچه از ابّهت و زیبایی و عظمتت دیده ام اقتضا می کند که در خواسته ات نظر کنم.پس هرچه می خواهی بطلب و او گمان می کرد که عبد المطلب بازگشت آنان از مکه را می طلبد.پس عبد المطلب به او گفت:یارانت صبحدم یکی از چهارپایانم را برده اند؛به آنان دستور ده که چهارپایم را به من بازگردانند.راوی گوید:پس[پادشاه]حبشی از آن سخن خشمگین شد و به عبد المطلب گفت:از چشمم افتادی،به نزد من آمده ای و چهارپایت را می طلبی درحالی که من برای نابودی شرف تو و قومت و مایۀ کرامتتان که به وسیلۀ آن از هر نسلی متمایز می گردید آمده ام و آن خانه ای است که از هر ناحیه ای در زمین به سوی آن قصد می شود و تو خواسته ات را دربارۀ آن رها کردی و دربارۀ چهارپایت سخن می گویی!؟پس عبد المطلب به او گفت:من صاحب خانه ای که قصد نابودی آن را داری نیستم.من صاحب چهارپایی هستم که یارانت از من گرفته اند پس به نزد تو آمدم تا دربارۀ چیزی که من صاحبش هستم از تو درخواستی نمایم.خانۀ کعبه نیز صاحب و پروردگار دارد و از تمامی آفریدگان باز دارنده تر و از آنان سزاوارتر است.پادشاه گفت:چهارپایش را به او بازگردانید.

عبد المطلب به سوی مکه روانه شد.و پادشاه با فیل بزرگ و به همراه لشکرش برای نابودی کعبه به دنبال عبد المطلب حرکت کرد.پس هنگامی که آن فیل را به داخل شدن در حرم وادار می کردند ناله سر می داد و هنگامی که او را رها می کردند دوان دوان باز می گشت.پس عبد المطلب به غلامانش گفت:فرزندم را به نزد من بخوانید.پس عباس را آوردند.گفت:او را نمی خواستم.فرزندم را نزد من بخوانید.پس ابو طالب را آوردند.گفت:او را نمی خواهم، فرزندم را نزد من بیاورید.پس عبد اللّه پدر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را آوردند.پس هنگامی که جلو آمد عبد المطلب گفت:فرزندم!برو برفراز کوه ابو قبیس بایست و به سوی دریا بنگر.و ببین که چه چیز از آن جا می آید و مرا از آن آگاه کن.راوی گوید:پس عبد اللّه از کوه ابو قبیس بالا رفت و چیزی نگذشت که پرندگان ابابیل همچون سیل و تاریکی شب فرارسیدند.پس پرندگان از کوه ابو قبیس پایین آمدند سپس به سوی کعبه رفتند و هفت بار طواف نمودند.

ص:177

سبعا،ثمّ صار إلی الصّفا و المروه فطاف بهما سبعا،فجاء عبد اللّه إلی أبیه فأخبره، الخبر فقال:انظر یا بنیّ ما یکون من أمرها بعد فأخبرنی به؛فنظرها فإذا هی قد أخذت نحو عسکر الحبشه،فأخبر عبد المطّلب بذلک،فخرج عبد المطّلب و هو یقول:یا أهل مکّه اخرجوا إلی العسکر فخذوا غنائمکم.قال:فأتوا العسکر،و هم أمثال الخشب النّخره،و لیس من الطّیر إلاّ ما معه ثلاثه أحجار فی منقاره و رجلیه، یقتل بکلّ حصاه منها واحدا من القوم،فلمّا أتوا علی جمیعهم انصرف الطّیر،و لم یر قبل ذلک و لا بعده،فلمّا هلک القوم بأجمعهم جاء عبد المطّلب إلی البیت فتعلّق بأستاره و قال:.

یا حابس الفیل بذی المغمّس حبسته کأنّه مکوّس.

فی محبس تزهق فیه الأنفس.

فانصرف و هو یقول فی فرار قریش و جزعهم من الحبشه:.

طارت قریش إذ رأت خمیسا فظلّت فردا لا أری أنیسا.

و لا أحسّ منهم حسیسا إلاّ أخا لی ماجدا نفیسا.

مسودّا فی أهله رئیسا.

121-30- أخبرنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ عن الثّقفیّ عن أبی الولید الضّبّیّ عن أبی بکر الهذلی،عن محمّد بن سیرین قال:سمعت غیر واحد من مشیخه أهل البصره یقولون:لمّا فرغ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام من الجمل،عرض له

ص:178

آنگاه به سوی صفا و مروه رفتند و هفت بار میان آن دو کوه رفت وآمد نمودند.پس عبد اللّه نزد پدرش آمد و او را از موضوع آگاه نمود.عبد المطلب گفت:فرزندم بنگر که پس از این چه اتفاقی می افتد و مرا آگاه کن.پس نگریست و مشاهده کرد که به سوی لشگر حبشه حرکت کردند.پس عبد المطلب را از آن آگاه کرد.پس عبد المطلب خارج شد درحالی که می گفت:ای اهل مکه!به سوی لشگر حرکت کنید و غنیمت های خود را دریافت دارید.راوی گوید:پس به سوی لشگر آمدند درحالی که همچون چوب هایی خشک شده بودند و هیچ پرنده ای نبود مگر آنکه همراهش سه سنگ در منقار و دو پایش بود و با هر سنگریزه ای یک نفر را به هلاکت می رساند پس هنگامی که تمامی لشگر به هلاکت رسید عبد المطلب به سوی خانۀ کعبه آمد و پردۀ آن را در دست گرفت و گفت:

ای نگهدارندۀ فیل در ذی المغمّس(منطقه ای در راه طائف)که آن را نگهداشتی گویا در زندانی که نفس ها در آن از میان می رود و ناتوان است.

پس عبد المطّلب بازگشت درحالی که دربارۀ فرار قریش و بی تابی آنان دربارۀ سپاه حبشه می گفت:

قریش پا به فرار نهاد هنگامی که لشگر مهاجم را مشاهده کرد پس تنها و بدون مؤمنی ماندم/از آنان چیزی[که برجای نمانده باشد]جز برادر با عظمت ارزشمندم که درمیان خانوادۀ خود سرور و آقاست.

109-خطبۀ حضرت امام حسن علیه السّلام بعد از جنگ جمل در بصره

[121]30-محمّد بن سیرین می گوید:از تعدادی از بزرگان بصره شنیدم که می گفتند:هنگامی که علی بن ابی طالب از جنگ جمل فارغ گردید دچار بیماری شد.

ص:179

مرض،و حضرت الجمعه،فتأخّر عنها،و قال لابنه الحسن علیه السّلام انطلق یا بنیّ فجمع بالنّاس.فأقبل الحسن إلی المسجد،فلمّا استقلّ علی المنبر حمد اللّه و أثنی علیه و تشهّد و صلّی علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،ثمّ و قال:أیّها النّاس،إنّ اللّه اختارنا لنبوّه.

و اصطفانا علی خلقه،و أنزل علینا کتابه و وحیه،و ایم اللّه لا ینتقصنا أحد من حقّنا شیئا إلاّ تنقصه اللّه فی عاجل دنیاه و آجل آخرته،و لا یکون علینا دوله إلاّ کانت لنا العاقبه وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ [ص(38):88]ثمّ جمع بالنّاس،و بلغ أباه کلامه، فلمّا انصرف إلی أبیه علیه السّلام نظر إلیه و ما ملک عبرته أن سالت علی خدّیه،ثمّ استدناه إلیه فقبّل بین عینیه،و قال:بأبی أنت و أمّی ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ [آل عمران(3):34].

122-31- أخبرنا المفید عن المراغیّ عن ثوابه بن یزید عن أحمد بن علیّ بن المثنّی عن شبابه بن سوّار عن المبارک بن سعید،عن خلید الفرّاء،عن أبی المحبّر،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أربع مفسده للقلوب:الخلوّه بالنّساء،و الاستماع منهنّ،و الأخذ برأیهنّ،و مجالسه الموتی.فقیل:یا رسول اللّه،و ما مجالسه الموتی؟قال:مجالسه کلّ ضالّ عن الإیمان،و جائر عن الأحکام.

123-32- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن عبد اللّه بن جریش عن أحمد بن برد عن محمّد بن جعفر،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن أبیه محمّد بن علیّ،عن أبی لبابه بن عبد المنذر:أنّه جاء یتقاضی أبا الیسر دینا له علیه،فسمعه

ص:180

و هنگامی که جمعه فرارسید از رفتن به نماز جمعه تأخیر کرد و به فرزندش حسن علیه السّلام فرمود:

فرزندم حرکت کن و با مردم نماز جمعه بگزار.پس حسن به سوی مسجد رفت و هنگامی که بر فراز منبر رفت خدا را سپاس گفت و ستایش او را به جای آورد و[بر یگانگی خداوند] گواهی داد و بر پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله درود فرستاد و فرمود:ای مردم!همانا خداوند ما را به پیامبری اختیار نمود و بر آفریدگانش برگزید و کتاب و وحیش را بر ما فرستاد و به خدا قسم!هیچ کس از حق ما چیزی نمی کاهد جز آنکه خداوند در زندگی دنیا و حیات آخرتش از او خواهد کاست و بر ما برتری و حکومتی نخواهد داشت مگر آنکه سرانجام آن از آن ما باشد.«بعد از این از خبر آن آگاه خواهی شد»[ص(38):آیۀ 88]سپس به همراه مردم نماز جمعه گزارد و سخن خود را به پدرش رساند.پس هنگامی که به سوی پدرش رفت.علی علیه السّلام به او نگریست و نتوانست از اشک هایش جلوگیری نماید تا بر گونه هایش روان نگردد،سپس حسن علیه السّلام را به خود نزدیک گرداند و میان دو چشمش را بوسید و فرمود:پدر و مادرم به فدایت«دودمانی که برخی از آن ها از نسل بعضی دگرند و خداوند شنوای داناست.»[آل عمران(3):آیۀ 34]

110-چیزهایی که قلب ها را فاسد می کند

[122]31-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:چهار چیز موجب تباهی قلب است:خلوت نمودن با زنان و حرف شنوی از آنان و عمل به نظر آنان و هم نشینی با مردگان.گفته شد:ای رسول خدا! هم نشینی با مردگان چیست؟فرمود:هم نشینی با هرکسی که از[مسیر]ایمان گمراه است و بر احکام الهی ستم می کند[و آن ها را به جا نمی آورد].

111-آمدن طلبکار و قصۀ ابی لبابه

[123]32-محمد بن علی از ابو لبابه بن عبد المنذر روایت می کند:که او به نزد ابو یسر می آمد تا قرضی را که از او طلب دارد دریافت دارد.پس شنید که می گوید:

ص:181

یقول:قولوا له لیس هو هاهنا،فصاح أبو لبابه:یا أبا الیسر،اخرج إلیّ؛فخرج إلیه، فقال:ما حملک علی هذا؟فقال:العسر،یا أبا لبابه.قال:اللّه.قال:اللّه.فقال أبو لبابه:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من أحبّ أن یستظلّ من فور جهنّم؟فقلنا:کلّنا نحبّ ذلک.قال:فلینظر غریما أو لیدع لمعسر.

124-33- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد الزّیّات،عن علیّ بن مهرویه عن داود بن سلیمان عن الرّضا علیه السّلام یقول:من استفاد أخا فی اللّه،فقد استفاد بیتا فی الجنّه.

125-34- أخبرنی المفید عن علیّ بن خالد عن أحمد بن إسماعیل بن ماهان عن زکریّا بن یحیی عن بندار بن عبد الرّحمن عن سفیان،عن سهل بن الجرّاح، عن عطاء بن یزید عن تمیم الرّازیّ،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الدّین نصیحه.قیل:

لمن یا رسول اللّه؟قال:للّه و لرسوله و لکتابه،و للأئمّه فی الدّین،و لجماعه المسلمین.

126-35- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین عن أحمد بن نصر بن سعید عن إبراهیم بن إسحاق النّهاوندیّ عن عبد اللّه بن حمّاد عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبی جعفر عن آبائه علیه السّلام قال:لمّا قضی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مناسکه من حجّه الوداع، رکب راحلته و أنشأ یقول:لا یدخل الجنّه إلاّ من کان مسلما.فقام إلیه أبو ذر الغفاریّ رحمه اللّه فقال:یا رسول اللّه،و ما الإسلام؟فقال صلّی اللّه علیه و اله الإسلام عریان لباسه

ص:182

به او بگوئید که ابو یسر اینجا نیست.پس ابو لبابه فریاد کشید ای ابو یسر،به سوی من خارج شو.پس ابو یسر از خانه خارج گردید.ابو لبابه گفت:چه چیز تو را به این سخن واداشت،او گفت:تنگدستی.ابو لبابه گفت:[به]خدا!ابو یسر گفت:[به]خدا.آنگاه ابو لبابه گفت:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:چه کسی دوست دارد از آتش جهنم برکنار باشد؟همه گفتیم:همۀ ما دوست داریم از آن برکنار باشیم.آنگاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:[هرکس که می خواهد]باید به بدهکار فرصت دهد و یا تنگدست را رها نماید[و طلب خود را از او درخواست ننماید.پس من نیز چنین می کنم].

112-بردار در راه خدا

[124]33-داود بن سلیمان می گوید:شنیدم که امام رضا علیه السّلام می فرمود:هرکس برادری در راه خدا به دست آورد خانه ای در بهشت را به دست آورده است.

113-دین خیرخواهی است

[125]34-پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:دین،خیرخواهی است.گفتند:ای رسول خدا،برای چه کسی؟فرمود:خیرخواهی برای خدا و فرستادۀ خدا و کتابش و برای امامان در دین و گروه مسلمانان.

114-حقیقت اسلام

[126]35-امام سجاد علیه السّلام از جدش روایت می کند که فرمود:هنگامی که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله مناسک حجه الوداع را به پایان رساند بر مرکب خود سوار شد درحالی که می گفت:جز مسلمان در بهشت وارد نمی شود.پس ابو ذر غفاری(که رحمت خدا بر او باد)برخاست و عرضه داشت:

ای رسول خدا!اسلام چیست؟پیامبر فرمود:

ص:183

التّقوی،و زینته الحیاء،و ملاکه الورع،و جماله الدّین،و ثمره العمل الصالح،و لکلّ شیء أساس،و أساس الإسلام حبّنا أهل البیت.

127-36- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن عمر بن سعید السّجستانیّ عن محمّد بن یزید عن إسرائیل،عن میسره بن حبیب،عن المنهال بن عمرو عن زرّ ابن حبیش،عن حذیفه بن الیمان،قال:سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:أتانی ملک لم یهبط إلی الأرض قبل وقته،فعرّفنی أنّه استأذن اللّه(عزّ و جلّ)فی السّلام علیّ،فأذن له فسلّم علیّ،و بشّرنی أنّ ابنتی فاطمه سیّده نساء أهل الجنّه،و أنّ الحسن و الحسین علیه السّلام سیّدا شباب أهل الجنّه.

128-37- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد عن أحمد بن إسماعیل بن ماهان، عن أبیه عن مسلم،عن عروه بن خالد،عن سلیمان التّمیمیّ،عن أبی مجلز،عن قیس بن سعد بن عباده،قال:سمعت علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یقول:أنا أوّل من یجثو بین یدی اللّه(عزّ و جلّ)یوم القیامه للخصومه.

129-38- أخبرنا المفید عن المراغیّ عن عبد اللّه بن مسلم عن سعید بن عبد الرّحمن،عن إسماعیل بن صبیح،عن صبّاح المزنیّ،عن حکیم ابن جبیر،عن عقبه الهجریّ،عن عمّه،قال:سمعت علیّا علیه السّلام علی المنبر و هو یقول:لأقولنّ الیوم قولا لم یقله أحد قبلی،و لا یقوله أحد بعدی إلاّ کاذب،أنا عبد اللّه و أخو رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و نکحت سیّده نساء الأمّه.

ص:184

اسلام برهنه ای است که لباسش تقوا و زینتش حیا و ملاکش پرهیزگاری و زیبائیش دینداری و میوه اش کردار نیک است و هرچیزی پایه ای دارد و پایۀ اسلام دوستی با اهل بیت است.

[127]36-حذیفه بن یمان می گوید:شنیدم که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:فرشته ای به سوی من آمد که پیش از آن زمان بر زمین فرود نیامده بود پس مرا آگاه کرد که از خداوند عزّتمند اجازه خواسته است که بر من سلام دهد و خداوند نیز به او اذن داده است،پس بر من سلام کرد.او به من بشارت داد که فاطمه بانوی زنان اهل بهشت است و حسن و حسین دو سرور و آقای جوانان اهل بهشتند.

116-افتخار کردن حضرت علی علیه السّلام به اموری

[128]37-قیس بن سعد بن عباده می گوید:شنیدم که علی علیه السّلام می فرمود:من اوّلین کسی هستم که در روز قیامت در مقابل پروردگار بلندمرتبه برای خصومت و داوری بپا می خیزد.

[129]38-عقبۀ هجری از عمویش روایت می کند که گفت:شنیدم که علی علیه السّلام بر منبر است و می فرماید:امروز سخنی می گویم که پیش از این کسی بر زبان نیاورده است و پس از من نیز کسی جز انسان دروغگو نمی تواند چنین ادّعایی بکند.من بندۀ خدا و برادر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هستم و(فاطمه)بانوی زنان امت را به ازدواج خویش درآوردم.

ص:185

130-39- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران عن محمّد بن أحمد بن محمّد المکّیّ،عن عبد اللّه بن أحمد بن حنبل،عن أبیه عن یحیی بن أبی بکر عن إسرائیل،عن أبی إسحاق،عن أبی عبد اللّه الجدلیّ،قال:دخلت علی أمّ سلمه زوجه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقالت:أیسبّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فیکم؟فقلت:معاذ اللّه فقالت:

سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من سبّ علیّا فقد سبّنی.

131-40- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن أبی علیّ محمّد بن همّام الإسکافیّ،عن الحمیریّ،عن ابن عیسی،عن الحسین بن سعید عن ابن حدید عن بن عمیره عن مدرک بن الهزهاز قال:قال أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام یا مدرک،إنّ أمرنا لیس بقبوله فقط،و لکن بصیانته و کتمانه عن غیر أهله،أقرأ أصحابنا السّلام و رحمه اللّه و برکاته و قل لهم:رحم اللّه امرأ اجترّ مودّه النّاس إلینا؛ فحدّثهم بما یعرفون و ترک ما ینکرون.

132-41- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن خالد بن یزید عن أبی خالد،عن حنان بن سدیر،عن أبی إسحاق،عن ربیعه السّعدیّ،قال:أتیت حذیفه بن الیمان،فقلت له:حدّثنی بما سمعت من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و رأیته یعمل به.فقال:

علیک بالقرآن.فقلت له:قد قرأت القرآن،و إنّما جئتک لتحدّثنی بما لم أره و لم أسمعه من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله اللّهمّ إنّی أشهدک علی حذیفه أنّی أتیته لیحدّثنی فإنّه قد سمع و کتم.قال:فقال حذیفه،قد أبلغت فی الشّدّه،فقال لی:خذها قصیره من

ص:186

117-هرکس حضرت علی علیه السّلام را دشنام دهد پیامبر اسلام را دشنام داده است

[130]39-ابو عبد اللّه جدلی می گوید:نزد ام سلمه همسر پیامبر رفتم پس گفت:آیا از شما کسی به رسول خدا دشنام می دهد؟گفتم:به خدا پناه می بریم.او گفت:شنیدم که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:هرکس به علی دشنام دهد به من دشنام داده است.

118-پنهان کردن اهل بیت و صیانت آنها

[131]40-مدرک بن هزهاز می گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:ای مدرک!همانا امر[امامت]ما فقط به پذیرفتن آن نیست بلکه به نگهداری و مخفی داشتن آن از غیر اهلش نیز می باشد.به یاران ما سلام و رحمت خدا و برکات او را برسان و به ایشان بگو:خداوند کسی را که دوستی مردم را به سوی ما بکشاند و با آنان دربارۀ[عمل]به آنچه می دانند و دوری از هر آنچه منکر می شمارند سخن گوید،رحمت کند.

119-قول حذیفه:بدرستی که نشانۀ بهشت و راهنمای آن تا روز قیامت امامان از آل محمد هستند

[132]41-ربیعۀ سعدی می گوید به نزد حذیفه بن یمان می آمدم و به او گفتم:از آنچه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیده ای و دیده ای که به آن عمل می کند برایم سخن بگو.او گفت:به قرآن روی آور.

به او گفتم:من قرآن خوانده ام و به نزد تو آمده ام تا در مورد چیزهایی که ندیده ام و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نشنیده ام برایم سخن بگویی،پروردگارا من تو را بر حذیفه گواه می گیرم که به نزد او آمدم تا برایم سخن بگوید پس او شنید و مخفی داشت.راوی گوید:پس حذیفه گفت:آن را در سختی بیان داشتم.

ص:187

طویله،و جامعه لکلّ أمرک،إنّ آیه الجنّه فی هذه الأمّه لتأکل الطّعام و تمشی فی الأسواق.فقلت له فبیّن لی آیه الجنّه فأتّبعها،و آیه النّار فأتّقیها،فقال لی:و الّذی نفس حذیفه بیده،إنّ آیه الجنّه و الهداه إلیها إلی یوم القیامه لأئمّه آل محمّد علیهم السّلام و إنّ آیه النّار و الدّعاه إلیها إلی یوم القیامه لأعداؤهم.

133-42- أخبرنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ عن الثّقفیّ عن عبید اللّه بن أبی هاشم عن عمرو بن ثابت،عن جبله بن سحیم،قال:لمّا بویع أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بلغه أنّ معاویه قد توقّف عن إظهار البیعه له،و قال:إن أقرّنی علی الشّام و أعمالی الّتی ولاّنیها عثمان بایعته؛فجاء المغیره إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال له:یا أمیر المؤمنین،إنّ معاویه من قد عرفت،و قد ولاّه الشّام من قد کان قبلک،فولّه أنت کیما تتّسق عری الأمور ثمّ اعزله إن بدا لک.فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام أتضمن لی عمری یا مغیره فیما بین تولیته إلی خلعه؟قال:لا قال:لا یسألنی اللّه(عزّ و جلّ)عن تولیته علی رجلین من المسلمین لیله سوداء أبدا وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً [الکهف(18):51]لکن أبعث إلیه و أدعوه إلی ما فی یدی من الحقّ،فإن أجاب فرجل من المسلمین له ما لهم و علیه ما علیهم،و إن أبی حاکمته إلی اللّه؛فولّی المغیره و هو یقول:فحاکمه إذن و أنشأ یقول:

نصحت علیّا فی ابن حرب نصیحه فردّ فما منّی له الدّهر ثانیه

و لم یقبل النّصح الّذی جئته به و کانت له تلک النّصیحه کافیه

ص:188

پس به من گفت:این سخن کوتاه را از[مفاهیمی]بلند و جامع همه خواسته ها و امورت دریافت دار،همانا نشانۀ بهشت در این امت براین است که غذا بخوری و در بازارها راه بروی [و در امور عادی چون مردم باشی].پس به او گفتم:نشانۀ بهشت را برایم بیان کن تا از آن پیروی کنم و نشانۀ دوزخ را بازگو تا از آن برکنار باشم.پس گفت:قسم به کسی که جان حذیفه در دست اوست همانا نشانۀ بهشت و هدایتگران بسوی آن تا روز قیامت امامان از آل محمد صلّی اللّه علیه و اله هستند و نشانۀ دوزخ و دعوت کنندگان به سوی آن تا روز قیامت دشمنان ایشان می باشند.

120-مشورت مغیره با حضرت علی علیه السّلام در مورد قرار دادن معاویه به فرمانروایی شام

[133]42-جبله بن سحیم از پدرش روایت می کند:هنگامی که با امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام بیعت شد به او خبر رسید که معاویه از بیعت با او سر باز زده است و گفته است:اگر مرا بر شام و اختیاراتی که عثمان مرا بر آن فرمانروا و مسلّط ساخته است مسلّط سازد با او بیعت می کنم.پس مغیره به نزد امیر مؤمنان علیه السّلام آمد و گفت:ای امیر مؤمنان!همانا معاویه کسی است که او را می شناسی.و کسی که پیش از تو بوده است او را فرمانروای شام قرار داده است پس تو نیز او را فرمانروا قرارداده تا کارهای نابسامان سامان یابد آنگاه اگر[عدم صلاحیت او]برایت آشکار شد او را از کار برکنار کن.پس امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:ای مغیره!آیا در فاصلۀ میان اینکه او را فرمانروا قرار دهم تا او را برکنار سازم عمر مرا ضمانت می کنی؟ عرضه داشت:نه.امام فرمود:خداوند هرگز از اینکه او را فرمانروای دو نفر از مسلمانان در شبی تاریک قرار دادم نمی پرسد«و من گمراه کنندگان را دستیار خود قرار نمی دهم»[کهف (18):آیۀ 51]اما[نامه ای]به سوی او می فرستم و او را به حقی که در دستان من است فرا می خوانم پس اگر پاسخ گفت مردی از مسلمانان است،هر آنچه به سود مسلمانان است به سود او نیز هست و هر آنچه به ضرر آنان است به ضرر او نیز خواهد بود.و اگر امتناع نمود با او در پیشگاه خدا به ستیزه و دشمنی بر می خیزم.پس مغیره بازگشت درحالی که می گفت:

بنابراین با او به ستیزه برخیز.و این شعر را سرود:

علی را دربارۀ ابن حزب(معاویه)نصیحت کردم و او نپذیرفت و[مادر]جهان توانایی ندارد که برای دومین بار چون اویی را بیافریند/و نصیحتی را که به سودش آورده بودم نپذیرفت و آن نصیحت برایش کافی بود/

ص:189

و قالوا له ما أخلص النّصح کلّه فقلت له إنّ النّصیحه غالیه

فقام قیس بن سعد رحمه اللّه فقال:یا أمیر المؤمنین،إنّ المغیره أشار علیک بأمر لم یرد اللّه به،فقدّم فیه رجلا و أخّر فیه أخری،فإن کان لک الغلبه تقرّب إلیک بالنّصیحه،و إن کانت لمعاویه تقرّب إلیه بالمشوره،ثمّ أنشأ یقول:

کاد و من أرسی ثبیرا مکانه مغیره أن یقوّی علیک معاویه

و کنت بحمد اللّه فینا موفّقا و تلک الّتی آراکها غیر کافیه

فسبحان من علاّ السّماء مکانها و أرضا دحاها فاستقرّت کما هیه

134-43- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین المقری،عن عبد اللّه بن محمّد البصریّ،عن عبد العزیز بن یحیی،عن موسی بن زکریّا،عن أبی خالد،عن العینیّ،عن الشّعبیّ یقول:سمعت علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یقول:العجب ممّن یقنط و معه الممحاه.فقیل له:و ما الممحاه؟قال:الاستغفار.

135-44- أخبرنا المفید عن الحسن بن حمزه العلویّ عن أحمد بن عبد اللّه عن جدّه البرقیّ،عن أبیه،عن ابن یزید،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم،عن أبی عبیده الحذّاء عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام،قال:قال:ألا أخبرکم بأشدّ ما افترض اللّه علی خلقه؟إنصاف النّاس من أنفسهم،و مواساه الإخوان فی اللّه (عزّ و جلّ)،و ذکر اللّه علی کلّ حال،فإن عرضت له طاعه للّه عمل بها،و إن عرضت له معصیه ترکها.

ص:190

و به او گفتند تمامی نصیحت ها چه خالصانه است پس به او گفتم که نصیحت و خیرخواهی بسیار ارزشمند است.

پس قیس بن سعد(که رحمت خدا بر او باد)برخاست و عرضه داشت:ای امیر مؤمنان!همانا مغیره به مسأله ای اشاره نمود که خدا آن را اراده نکرده بود[و مورد رضایت پروردگار نیست] پس کژدار و مریز و مداراآمیز رفتار کن[و اوضاع را بسنج]پس اگر پیروزی با تو بود او با خیرخواهی به تو نزدیکی می جوید و اگر پیروزی با معاویه بود تو با مشورت و هم رأیی به او نزدیک شو.سپس این شعر را سرود:سوگند به کسی که هلاکت را در جایگاهش استوار ساخت.

نزدیک بود که مغیره،معاویه را بر تو نیرومند گرداند/و به حمد خدا،تو درمیان ما موفق و پیروز بودی،و آنچه مغیره به تو نشان داد[برای فریب تو]کافی نبود/پس منزّه است خداوندی که آسمان را در جایگاهش بلند گرداند و زمین را گسترد و این گونه استوار و برپا ساخت.

121-پاک کننده استغفار است

[134]43-شعبی می گوید:شنیدم که علی بن ابی طالب علیه السّلام می فرمود:در عجبم از کسی که ناامید می گردد و پاک کننده به همراه دارد.گفته شد:پاک کننده چیست؟امام فرمود:استغفار.

122-شدیدترین و مهم ترین واجبات بر مردم

[135]44-امام صادق علیه السّلام فرمود:آیا از شدیدترین و مهم ترین چیزی که خدا بر آفریدگانش واجب ساخت به شما خبر ندهم؟رعایت انصاف با مردم و احسان با برادران در راه خداوند عزتمند و یاد خدا در هرحال؛پس اگر اطاعت و بندگی خدا پیش آید به آن عمل می کند و اگر گناهی پیش آید آن را ترک می نماید.

ص:191

136-45- حدّثنا المفید عن الجعابیّ عن محمّد بن صالح القاضی،عن مسروق ابن المرزبان،عن حفص،عن عاصم،بن أبی عثمان،عن أبی هریره،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ أعجز النّاس من عجز عن الدّعاء،و إنّ أبخل النّاس من بخل بالسّلام.

137-46- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن الحسین بن الهاد بن حمزه أبو علیّ من أصل کتابه،عن الحسن بن عبد الرّحمن بن أبی لیلی،عن محمّد بن سلیمان الأصفهانیّ،عن عبد الرّحمن الأصفهانیّ،عن عبد الرّحمن بن أبی لیلی،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:دعانی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و أنا أرمد العین،فتفل فی عینی و شدّ العمامه علی رأسی،و قال:اللّهمّ أذهب عنه الحرّ و البرد،فما وجدت بعدها حرّا و لا بردا.

138-47- حدّثنا المفید عن الجعابیّ عن أحمد بن عیسی بن أبی موسی عن عبدوس بن محمّد الحضرمیّ،عن محمّد بن فرات،عن أبی إسحاق،عن الحارث،عن علیّ علیه السّلام،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یأتینا کلّ غداه فیقول:الصّلاه رحمکم اللّه الصّلاه إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً [الاحزاب(33):33].

139-48- حدّثنا المرزبانیّ عن أحمد بن محمّد عن الحسین بن علیل عن عبد الکریم بن محمّد،عن علیّ بن سلمه،عن محمّد بن فخّار عن عبد اللّه بن عامر،

ص:192

123-عاجزترین مردم،آن کسی است که عاجز از دعا باشد

[136]45-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا،ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا کردن ناتوان باشد و بخیل ترین مردم کسی است که به سلام کردن بخل بورزد.

124-دعای پیامبر برای حضرت علی علیه السّلام درحالی که حضرت علی چشم درد داشتند

[137]46-امام علی علیه السّلام می فرماید:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله مرا به سوی خود فراخواند درحالی که در چشمم دردی احساس می کردم پس از آب دهان مبارکش بر چشمم نهاد و دستاری بر سرم بست و فرمود:پروردگارا،گرما و سرما را از او دور ساز.پس بعد از آن گرما و سرمایی در خود احساس نکردم.

125-پیامبر هر روز صبح به خانۀ حضرت علی علیه السّلام می آمدند و می فرمودند:نماز،خدا بر شما ببخشاید

[138]47-علی علیه السّلام می فرماید:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله هر روز صبح به نزد ما می آمد و می فرمود:نماز [را بزرگ دارید]،خدا بر شما ببخشاید.نماز[را برپا دارید]«خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید و شاید شما را پاک سازد.»[احزاب(33):آیۀ 33]

ص:193

قال:لمّا أتی نعی الحسین علیه السّلام إلی المدینه خرجت أسماء بنت عقیل بن أبی طالب (رضی اللّه عنهما)فی جماعه من نسائها حتّی انتهت إلی قبر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فلاذت به و شهقت عنده،ثمّ التفتت إلی المهاجرین و الأنصار،و هی تقول:

ما ذا تقولون إن قال النّبیّ لکم یوم الحساب و صدق القول مسموع

خذلتم عترتی أو کنتم غیّبا و الحقّ عند ولیّ الأمر مجموع

أسلمتموهم بأیدی الظّالمین فما منکم له الیوم عند اللّه مشفوع

ما کان عند غداه الطّفّ إذ حضروا تلک المنایا و لا عنهنّ مدفوع

قال:فما رأینا باکیا و لا باکیه أکثر ممّا رأینا ذلک الیوم.

140-49- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران عن أحمد بن محمّد الجوهریّ عن الحسن بن علیل العنزیّ عن عبد الکریم بن محمّد عن حمزه بن القاسم العلویّ عن عبد العظیم بن عبد اللّه العلویّ عن الحسن بن الحسین العربیّ عن غیاث بن إبراهیم عن الصّادق جعفر بن محمّد علیه السّلام قال أصبحت یوما أمّ سلمه (رضی اللّه عنها)تبکی،فقیل لها:ممّ بکاؤک؟فقالت:لقد قتل ابنی الحسین اللّیله، و ذلک أنّنی ما رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله منذ مضی إلاّ اللّیله،فرأیته شاحبا کئیبا،فقالت:

قلت:ما لی أراک یا رسول اللّه شاحبا کئیبا؟قال:ما زلت اللّیله أحفر القبور للحسین و أصحابه(علیه و علیهم السّلام).

141-50- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد عن علیّ بن العبّاس عن عبد

ص:194

126-شعر اسماء دختر عقیل در مورد امام حسین علیه السّلام

[139]48-عبد اللّه بن عامر می گوید:هنگامی که خبر شهادت حسین علیه السّلام به مدینه رسید اسماء بنت عقیل بن ابی طالب در گروهی از زنانشان خارج شد تا به قبر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله رسیدند پس به کنار قبر پناه برد و ناله ای در کنار قبر سر داد.سپس رو به مهاجرین و انصار نمود درحالی که می گفت:

چه می گوئید اگر پیامبر در روز قیامت به شما بگوید-درحالی که سخن راست پذیرفتنی است-که خانواده ام را تنها گذاشتید یا اینکه نبودید[بدانید که]حق و حقیقت نزد ولیّ امر(خدا)محفوظ و انباشت است/آنان را به دست ستمگران سپردید و امروز نزد خدا هیچ شفاعت گری ندارید/آن هنگام که در سرزمین طف با اجل(مرگ)روبه رو بودند از آنان رانده نشد(کسی به یاری آنان نشتافت).

راوی گوید:پس زن و مرد گریان به بسیاری آن روز ندیده بودیم.

127-گریه کردن امّ سلمه برای امام حسین علیه السّلام

[140]49-امام صادق علیه السّلام فرمود:روزی امّ سلمه شروع به گریستن کرد به او گفته شد:گریه ات برای چیست؟گفت:امشب فرزندم حسین کشته شد.و آن به این دلیل است که از زمان وفات رسول خدا جز امشب رسول خدا را ندیده بودم.پس امشب او را رنگ پریده و اندوهگین مشاهده کردم.پس به پیامبر عرضه داشتم:ای رسول خدا چه شده است که شما را رنگ پریده و اندوهگین می بینم؟پیامبر فرمود:امشب مشغول کندن قبر حسین و یارانش بودم!

ص:195

الکریم بن محمّد،عن سلیمان بن مقیل مقبل الحارثیّ،عن المحفوظ بن المنذر، قال:حدّثنی شیخ من بنی تمیم،کان یسکن الرّابیه قال:سمعت أبی یقول:ما شعرنا بقتل الحسین علیه السّلام حتّی کان مساء لیله عاشوراء،فإنّی جالس بالرّابیه و معی رجل من الحیّ فسمعنا هاتفا یقول:

و اللّه ما جئتکم حتّی بصرت به بالطّفّ منعفر الخدّین منحورا

و حوله فتیه تدمی نحورهم مثل المصابیح یطفون الدّجی نورا

و قد حثثت قلوصی کی أصادفهم من قبل أن تتلاقی الخرّد الحورا

فعاقنی قدر و اللّه بالغه و کان أمرا قضاه اللّه مقدورا

کان الحسین سراجا یستضاء به اللّه یعلم أنّی لم أقل زورا

صلّی الإله علی جسم تضمّنه قبر الحسین حلیف الخیر مقبورا

مجاورا لرسول اللّه فی غرف و للوصیّ و للطّیّار مسرورا

فقلت له:من أنت یرحمک اللّه؟قال:أنا و أبی من جنّ نصیبین،أردنا مؤازره الحسین علیه السّلام و مواساته بأنفسنا،فانصرفنا من الحجّ فأصبناه قتیلا.

142-51- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران عن أحمد بن محمّد الجوهریّ، عن محمّد بن مهران،عن موسی بن عبد الرّحمن عن عمر بن عبد الواحد،عن إسماعیل بن راشد،عن حذلم بن ستیر،قال:قدمت الکوفه فی المحرّم من سنه إحدی و ستّین،عند منصرف علیّ بن الحسین علیه السّلام بالنّسوه من کربلاء و معهم

ص:196

128-شعر جنّ در مورد حضرت امام حسین علیه السّلام در شب عاشورا

[141]50-پیرمردی از بنی تمیم که در رابیه سکونت داشت می گوید:از پدرم شنیدم که می گفت:تا بعد از ظهر روز عاشورا از کشته شدن حسین علیه السّلام آگاه نگشتیم.پس من به همراه مردی از قبیلۀ حیّ در رابیه نشسته بودیم که شنیدیم هاتفی ندا در می دهد و می گوید:

به خدا قسم!به نزد شما نیامدم تا که او را در کربلا با گونه هایی خاک آلود و نحرشده مشاهده کردم/و در اطراف او جوانانی بودند که از گلویشان خون می ریخت مانند چراغ هایی بودند که از تابش رخسار تاریکی را می زدودند/و شتر جوانم را نهیب زدم که پیش از آنکه با حوران با کرۀ بهشتی ملاقات کنند به ملاقاتشان نائل شوم/و به خدا قسم تقدیر رسای پروردگار مرا بازداشت و امری بود که خداوند آن را مقدّر ساخته بود/حسین همچون چراغی بود که از نور او بهره برده می شد و خداوند می داند که دروغ نگفتم/معبود ما بر جسمی درود فرستاد که قبر حسین علیه السّلام آن را در برگرفت،دفن شده ای که با نیکی ها هم پیمان است/و در همسایگی پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و علی علیه السّلام و جعفر طیّار خوشحال و شادمان در خانه های[بهشتی]به سر می برد.

پس گفتم:خدای تو را رحمت کند چه کسی هستی؟گفت:من و پدرم از جن های نصیبین هستیم.می خواستیم با جان خود به یاری و کمک حسین بشتابیم.پس از حج بازگشتیم و او را کشته یافتیم.

129-گذشتن اسیران از کوفه و خطبۀ حضرت زینب

[142]51-حذلم بن ستیر می گوید:در محرم سال 61 هجری به کوفه آمدم درحالی که علی بن حسین علیهما السّلام همراه زنان از کربلا باز می گشت.

ص:197

الأجناد یحیطون بهم،و قد خرج النّاس للنّظر إلیهم،فلمّا أقبل بهم علی الجمال بغیر وطاء جعل نساء الکوفه یبکین،و یلتدمن،فسمعت علیّ بن الحسین علیه السّلام،هو یقول بصوت ضئیل،و قد نهکته العلّه،و فی عنقه الجامعه،و یده مغلوله إلی عنقه:، إنّ هؤلاء النّسوه یبکین،فمن قتلنا؟!قال:و رأیت زینب بنت علیّ علیه السّلام و لم أر خفره قطّ أنطق منها،کأنّها تفرغ عن لسان أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:و قد أو مأت إلی النّاس أن اسکتوا،فارتدّت الأنفاس،و سکنت الأصوات،فقالت:الحمد للّه، و الصّلاه علی أبی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أمّا بعد:یا أهل الکوفه،و یا أهل الختل و الخذل، فلا رقأت العبره و لا هدأت الرّنّه،فإنّما مثلکم کمثل کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ [النحل(16):92]ألا و هل فیکم إلاّ الصّلف الظّلف و الضّرم الشّرف خوّارون فی اللّقاء،عاجزون عن الأعداء،ناکثون للبیعه،مضیّعون للذّمّه،فبئس ما قدّمت لکم أنفسکم أن سخط اللّه علیکم و فی العذاب أنتم خالدون أتبکون!إی و اللّه فابکوا کثیرا و اضحکوا قلیلا،و لقد فزتم بعارها و شنارها،و لن تغسلوا دنسها عنکم أبدا.فسلیل خاتم الرّساله،و سیّد شباب أهل الجنّه،و ملاذ خیرتکم،و مفزع نازلتکم،و أماره محجّتکم،و مدرجه حجّتکم خذلتم و له قتلتم!ألا ساء ما تزرون فتعسا و نکسا،و لقد خاب السّعی، و تبّت الأیدی،و خسرت الصّفقه،و بؤتم بغضب من اللّه وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ [البقره(2):61]ویلکم!أتدرون أیّ کبد لمحمّد فریتم،و أیّ دم له

ص:198

و لشگریان[یزید]آنان را در برگرفته بودند و مردم برای مشاهدۀ آنان از خانه خارج شده بودند پس هنگامی که زنان کوفه آنان را مشاهده کردند که بر شتران بی جهاز سوار گشته اند شروع به گریه نمودند و به سر و سینه زدند.پس شنیدم که امام سجّاد علیه السّلام با صدایی ضعیف و آرام درحالی که بیماری او را ناتوان ساخته بود و بر گردنش غل و زنجیر بود و دستش بر گردنش زنجیر شده بود می فرمود:این زنان گریه می کنند،پس چه کسی ما را به قتل رساند؟ راوی گوید:و زینب دختر علی علیه السّلام را مشاهده کردم و هرگز زنی باحیا و پرده نشین ندیدم که گویاتر از او سخن گوید گویی از زبان امیر مؤمنان علیه السّلام سخن می گوید.راوی گوید:به مردم اشاره کرد که خاموش شوند.پس نفس ها به شماره افتاد و صداها آرام شد.پس گفت:ستایش از آن خداست و درود بر پدرم فرستادۀ خدا صلّی اللّه علیه و اله،امّا بعد:ای اهل کوفه و ای اهل فریب و فروگذاشتن.اشک هایتان خشک مباد و ناله هایتان خاموش مباد.مثل شما مثل آن زن که آیا [سبک مغزی]پشم های تابیدۀ خود را،پس از استحکام،وا می تابد،و پیمان و سوگندهای خود را وسیلۀ خیانت و فساد قرار می دهید.وجود[نحل(16):آیۀ 92]درمیان شما جز خود پسند و پرمدّعا و سنگدل و آتش افروز و خود بزرگ بین[و یا کینه جو]دارد؟در برخوردهایتان ناتوان و در مقابله با دشمنان ضعیف هستید.پیمان شکنید و ذمه و پناه را تباه می سازید پس بد چیزی را برای خود از پیش فرستادید و غضب پروردگار بر شماست و در عذاب جاودانه اید.آیا می نگرید؟به خدا قسم!بگریید که سزاوار گریستن هستید،فراوان بگریید و اندک بخندید.همانا به ننگ و عیب این عمل نایل گشتید و آلودگی این کردار هرگز از شما پاک نخواهد شد.پس فرزند خاتم پیامبران و سرور و آقای جوانان اهل بهشت و پناهگاه خوبانتان و محلی که در هنگام بی تابی از بلاها به آن پناه می بردید و نشانه راه راست و طریق و مسیر حجّتتان را خوار ساختید و به قتل رساندید.آگاه باشید که چه بدباری بر دوش خواهید داشت.هلاک و سرنگونی بر شما باد و تلاشتان در زیانکاری و دستانتان قطع و معامله تان در خسران باد.غضب پروردگار را برای خود خریدید.«مهر ذلّت و نیاز بر پیشانی آنان زده شد.»[بقره(2):آیۀ 6]وای بر شما!

ص:199

سفکتم،و أیّ کریمه له أصبتم لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا* تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا [مریم(19):89-90]و لقد أتیتم بها خرقاء شوهاء بلاغ الأرض و السّماء،أفعجبتم أن قطرت السّماء دما، وَ لَعَذابُ الْآخِرَهِ أَخْزی [فصلت(41):16]فلا یستخفّنّکم المهل،فإنّه لا یحفزه البدار،و لا یخاف علیه فوت الثّأر،کلاّ إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ [الفجر(89):14]قال:ثمّ سکتت،فرأیت النّاس حیاری،قد ردّوا أیدیهم فی أفواههم،و رأیت شیخا و قد بکی حتّی اخضلّت لحیته،و هو یقول:

کهولهم خیر الکهول و نسلکم إذا عدّ نسل لا یخیب و لا یخزی

143-52- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنا أبو عبید اللّه محمّد بن عمران، قال:حدّثنا محمّد بن إبراهیم بن خالد،قال:حدّثنا عبد اللّه بن أبی سعید الورّاق، قال:حدّثنی مسعود بن عمرو الجحدریّ،قال:حدّثنی إبراهیم بن داحه،قال:

أوّل شعر رثی به الحسین بن علیّ علیه السّلام قول عقبه بن عمرو السّهمیّ،من بنی سهم بن عوف بن غالب:.

إذا العین قرّت فی الحیاه و أنتم تخافون فی الدّنیا فأظلم نورها

مررت علی قبر الحسین بکربلاء ففاض علیه من دموعی غزیرها

فما زلت أرثیه و أبکی لشجوه و یسعد عینی دمعها و زفیرها

و بکیت من بعد الحسین عصائبا أطافت به من جانبیه قبورها

ص:200

آیا می دانید که جگرگوشۀ محمّد را پاره پاره کردید و خون او را بر زمین ریختید و با دختر او برخورد نمودید و او را اسیر خود ساختید«راستی کار زشت و زننده ای انجام دادید.نزدیک است به خاطر این عمل آسمان ها از هم متلاشی گردد و زمین شکافته شود و کوه ها به شدت فرو ریزد.»[مریم(19):آیۀ 89-90]و دخترش را دست بسته و با وضع دلخراش در مقابل زمین و آسمان به همراه آوردید.آیا در شگفتید که از آسمان خون ببارد و عذاب آخرت خوار کننده تر است.پس مهلت پروردگار شما را چیره نسازد همانا او عجله و شتاب نمی کند و ترس فوت انتقام از آن نمی رود هرگز!«همانا پروردگار تو در کمینگاه است.»[فجر(89):آیۀ 14]راوی گوید:آنگاه زینب علیها السّلام خاموش گشت.پس مردم را حیران و سرگشته دیدم که[از تعجّب]دست بر دهان برده بودند[و دستها به دندان می گزیدند]و پیرمردی را دیدم که گریست تا جایی که ریشش[از اشک چشمش]تر شد درحالی که می گفت:

پیران شما بهترین پیرانند و نسل شما هنگامی که نسل ها به شمارش درآیند زیانکار به شمار نیایند و خوار نمی گردند.

130-اولین شعری که در مورد امام حسین علیه السّلام گفته شد

[143]52-ابراهیم بن داحه می گوید:اولین شعری که در رثای حسین بن علی علیهما السّلام سروده شد سخن عقبه بن عمرو سهمی از قبیلۀ بنی سهم بن عوف بن غالب است که گفت:

هنگامی که زندگی چشم روشنی یافت درحالی که شما در دنیا درهراسید،نور دنیا رو به تاریکی گذارد/در کربلا از کنار قبر حسین گذشتم پس اشک هایم به شدت بر آن قبر چو باران بارید/پس همچنان رثای او را می گویم و در اندوه او می گریم و اشک و آه آن چشمم را یاری می کند/پس از حسین بر یاران دلاور او گریستم که قبرشان از دو سوی،اطراف قبر حسین علیه السّلام را احاطه کرده اند/

ص:201

سلام علی أهل القبور بکربلاء و قلّ لها منّی سلام یزورها

سلام بآصال العشیّ و بالضّحی تؤدّیه نکباء الرّیاح و مورها

و لا برح الوفاد زوّار قبره یفوح علیهم مسکها و عبیرها

144-53- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن جعفر بن محمّد بن مسعود عن أبیه عن محمّد بن خالد عن محمّد بن معاذ،عن زکریّا بن عدیّ،عن عبید اللّه بن عمر، عن عبد اللّه بن محمّد بن عقیل،عن حمزه بن أبی سعید الخدریّ،عن أبیه،قال:

سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول علی المنبر:ما بال أقوام یقولون:إنّ رحم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا تشفّع[لا ینفع]یوم القیامه؟بلی و اللّه،إنّ رحمی لموصله فی الدّنیا و الآخره،و إنّی أیّها النّاس فرطکم یوم القیامه علی الحوض،فإذا جئتم قال الرّجل:یا رسول اللّه،أنا فلان بن فلان؛فأقول:أمّا النّسب فقد عرفته،لکنّکم أخذتم بعدی ذلک الشّمال و ارتددتم علی أعقابکم القهقری.

145-54- أخبرنا المفید عن الحسن بن حمزه العلویّ عن علیّ بن الفضیل عن عبید اللّه بن موسی،عن عبد العظیم الحسنیّ،عن أبی جعفر الثّانی علیه السّلام یقول:

ملاقاه الإخوان نشره تلقیح للعقل و إن کان نزرا قلیلا.

146-55- أخبرنا المفید عن المظفّر بن محمّد الورّاق،عن محمّد بن همّام،عن الحسن بن زکریّا البصریّ عن عمر بن المختار،عن أبی محمّد البرسیّ،عن النّضر عن ابن مسکان،عن الباقر علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:کیف بک یا علیّ إذا وقفت

ص:202

سلام بر اهل قبرهای کربلا و این سلام اندکی از جانب من است که این قبرها را زیارت می کند/سلام بر او شب هنگام و بامدادان که باد صبا و غبار آن،آن سلام را به او می رساند/همچنان بر زائرین و رهسپاران قبر او مشک و عبیر آن قبر خواهد وزید.

131-پیوند خویشاوندی پیامبر در دنیا و آخرت ناگسستنی است

[144]53-حمزه بن ابی سعید خدری از پدرش روایت می کند که می گوید:شنیدم رسول خدا بر فراز منبر می فرمود:گروهی که می گویند:بستگان رسول خدا در قیامت شفاعت نمی کنند چه در سر دارند؟به خدا قسم!بله،پیوند خویشاوندی من در دنیا و آخرت ناگسستنی است.

ای مردم!همانا من در روز قیامت در کنار حوض کوثر در انتظار شمایم پس هنگامی که آمدید کسی می گوید:ای رسول خدا!من فلانی فرزند فلانی هستم پس می گویم:نسبت را شناختم اما شما پس از من به چپ و راست منحرف شدید و به گذشته خود بازپس رفتید و بازگشتید.

132-دیدار با برادران

[145]54-عبد العظیم حسنی می گوید:شنیدم امام جواد علیه السّلام می فرمود:دیدار برادران دوای به بار رسیدن عقل است اگرچه کم و اندک باشد.

ص:203

علی شفیر جهنّم و قد مدّ الصّراط و قیل للنّاس:جوزوا و قلت لجهنّم:هذا لی و هذا لک؟فقال علیّ علیه السّلام یا رسول اللّه،و من أولئک؟فقال:أولئک شیعتک معک حیث کنت.

تمّ المجلس الثالث،و الحمد للّه ربّ العالمین و الصلاه علی محمّد و آله الطاهرین،و یتلوه المجلس الرابع من أمالی الشیخ أبی جعفر محمّد بن الحسن الطوسی رحمه اللّه.

ص:204

133-ایستادن حضرت علی علیه السّلام بر در جهنم و پل صراط

[146]55-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای علی!در چه حالی خواهی بود هنگامی که بر دهانۀ جهنّم ایستاده ای و پل صراط کشیده شده است و به مردم گفته می شود که عبور کنید و تو به جهنّم می گویی:این برای من و این برای تو؟[و گروهی را در دهانۀ دوزخ جدا می سازی]پس علی عرضه داشت:ای رسول خدا!آنان چه کسانی هستند؟پیامبر فرمود:آنان شیعیان تواند که در هرکجا باشی با تو هستند.

مجلس سوم به پایان رسید و درود بر محمد و خاندان طاهرینش باد،و مجلس چهارم از امالی شیخ ابو جعفر محمد بن حسن طوسی رحمه اللّه به دنبال آن خواهد آمد.

ص:205

[4] المجلس الرابع فیه أحادیث أحمد بن محمّد بن الصلت الأهوازی، و بقیه أحادیث الشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النعمان

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 147-1- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن جعفر بن عبد اللّه عن عمر بن خالد عن محمّد بن یحیی المزنیّ عن الصّادق علیه السّلام یقول:من کان فی حاجه أخیه المومن المسلم،کان اللّه فی حاجته ما کان فی حاجه أخیه.

148-2- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده،عن عاصم بن عمرو،عن محمّد بن مسلم،قال:أتانی رجل من أهل الجبل،فدخلت معه علی أبی عبد اللّه علیه السّلام،فقال له عند الوداع:أوصنی.فقال:أوصیک بتقوی اللّه و برّ أخیک المسلم،و أحبّ له ما تحبّ لنفسک،و اکره له ما تکره لنفسک،و إن سألک فأعطه،و إن کفّ عنک فاعرض علیه و لا تملّه خیرا فإنّه لا یملّک،و کن له عضدا فإنّه لک عضد،إن وجد علیک فلا تفارقه حتّی تسلّ سخیمته و إن غاب فاحفظه فی غیبته،و إن شهد فاکنفه و اعضده

ص:206

4- جلسه چهارم

اشاره

جلسه چهارم

و در آن احادیث احمد بن محمد بن صلت اهوازی و ادامه احادیث شیخ مفید

محمد بن محمد بن نعمان روایت شده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

134-برآورده کردن حاجت های مؤمنان

[147]1-محمد بن یحیی مزنی می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرکس نیاز برادر مؤمن و مسلمان خویش را برآورد،تا زمانی که در حال برآورده ساختن نیاز برادرش است، خدا نیز خواسته های او را برآورده می سازد.

135-وصیت امام صادق علیه السّلام در مورد خوبی به برادران مسلمان

[148]2-محمد بن مسلم می گوید:مردی از اهل جبل نزد من آمد.پس با او به نزد امام صادق علیه السّلام داخل شدم در هنگام خداحافظی به امام علیه السّلام عرضه داشت:به من سفارشی کن.امام فرمود:تو را به تقوای الهی و نیکی به برادر مسلمانت سفارش می کنم.هر آنچه برای خود می پسندی برای او نیز بپسند و هر آنچه بر خود نمی پسندی بر او نیز روا مدار.و اگر حاجتی نزد تو آورد به او عطا کن و اگر[نیکی خود را]از تو بازداشت تو[نیکی خود را]بر او آشکار ساز و از نیکی بر او ملول و خسته مشو تا او نیز از نیکی به تو ملول نگردد و یاور او باش که یاور توست.اگر او خشمناک شد از او جدا نگرد تا ناراحتی و کینه درونش را تسلّی بخشی و اگر نزد تو نبود در غیبتش از[مال و آبروی]او حفاظت نما و اگر نزد تو بود

ص:207

و وازره و أکرمه و لاطفه،فإنّه منک و أنت منه.

149-3- و بهذا الإسناد،عن ابن عقده،قال:حدّثنی أحمد بن الحسن،قال:

حدّثنا الهیثم بن محمّد،عن محمّد بن الفیض،عن المعلّی بن خنیس،قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ما حقّ المؤمن علی المؤمن؟قال:سبع حقوق واجبات،ما منها حقّ إلاّ واجب علیه،إن خالفه خرج من ولایه اللّه،و ترک طاعته،و لم یکن للّه (عزّ و جلّ)فیه نصیب.قال:قلت حدّثنی ما هنّ؟فقال:ویحک یا معلّی،إنّی علیک شفیق،أخشی أن تضیّع و لا تحفظ،و أن تعلم و لا تعمل.قال:قلت لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم.قال علیه السّلام:أیسر حقّ منها أن تحبّ له ما تحبّ لنفسک،و تکره له ما تکره لنفسک؛و الحقّ الثّانی أن تمشی فی حاجته و تتبع رضاه و لا تخالف قوله؛ و الحقّ الثّالث أن تصله بنفسک و مالک و یدیک و رجلیک و لسانک؛و الحقّ الرّابع أن تکون عینه و دلیله و مرآته و قمیصه،و الحقّ الخامس أن لا تشبع و یجوع و لا تلبس و یعری و لا تروی و یظمأ؛و الحقّ السّادس أن تکون لک امرأه و خادم و لیس لأخیک امرأه و خادم فتبعث بخادمک فتغسل ثیابه،و تصنع طعامه،و تمهّد فراشه، فإنّ ذلک کلّه لما جعل بینک و بینه؛و الحقّ السّابع أن تبرّ قسمه،و تجیب دعوته، و تشهد جنازته،تعود مریضه،و تشخص ببدنک فی قضاء حوائجه،و لا تلجئه إلی أن یسألک،فإذا حفظت ذلک منه فقد وصلت ولایتک بولایته و ولایته بولایه اللّه (عزّ و جلّ).

ص:208

از او حمایت کن و یاری و پشتیبانی نما و گرامی بدار و با او مهربانی نما.همانا او از توست و تو از او می باشی.

136-برای مؤمنان نسبت به مؤمنان دیگر هفت حق وجود دارد

[149]3-معلّی بن خنیس می گوید:به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم:حق مؤمن بر مؤمن چیست؟امام فرمود:هفت حق واجب است و هیچ یک از آنها نیست جز آنکه بر انسان مؤمن واجب است و اگر با آن به مخالفت برخیزد از ولایت خدا خارج می شود و بندگی او را رها می کند و خدا در او بهره ای نخواهد داشت.راوی گوید:به امام عرضه داشتم:به من بفرمائید که آنها چه حقوقی هستند؟امام فرمود:وای بر تو ای معلّی!به درستی که من بر تو در هراسم و می ترسم که آن حقوق را رعایت ننمایی و تباه سازی و بدانی و به آن عمل نکنی.راوی گوید:

عرضه داشتم:هیچ نیرو و توانایی جز به وسیله خداوند بلند مرتبۀ بزرگ ممکن نیست.امام فرمود:آسانترین از آن حقوق این است که هر آنچه برای خود می پسندی برای او نیز بپسندی و هر آنچه برای خود نمی پسندی برای او نپسندی.و حق دوم آن است که در راه برآورده ساختن نیازش قدم برداری و به دنبال خشنودی او باشی و با سخنش مخالفت ننمایی و حق سوم آن است که با جان و مال و دست و پا و زبانت به یاری او بشتابی و حق چهارم آن است که چشم و راهنما و آئینه و پیراهن او باشی و حق پنجم این است که سیر نگردی درحالی که گرسنه است و پوشیده نباشی درحالی که عریان است و سیراب نگردی درحالی که تشنه است.و حق ششم آنکه تو همسر و خدمتکار داشته باشی و برادرت همسر و خدمتکاری نداشته باشد پس خدمتکارت را بفرستی که لباسش را بشوید و برایش غذا فراهم سازد و بسترش را مهیا کند.پس همانا تمامی اینها چیزی است که میان تو و او قرار دارد.و حق هفتم این است که سوگند او را راست شماری و دعوتش را پاسخ گویی و در تشییع جنازه اش حاضر شوی و در بیماری اش به عیادتش روی و جسم خود را برای برآورده ساختن نیازهایش اختصاص دهی و او را وامگذاری تا از تو چیزی طلب کند.پس هنگامی که این امور را درباره او به انجام رساندی ولایت خود را به ولایت او و ولایت او را به ولایت خداوند فرازمند پیوند داده ای.

ص:209

150-4- و بهذا الإسناد،ابن الصّلت عن ابن عقده،عن محمّد بن الفضل بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی یعفور عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال إنّه من عظّم دینه عظّم إخوانه،و من استخفّ بدینه استخفّ بإخوانه؛یا محمّد،اخصص بمالک و طعامک من تحبّه فی اللّه(جلّ و علا).

151-5- و بهذا الإسناد ابن الصّلت عن ابن عقده عن المفضّل بن قیس،عن أیّوب بن محمّد المسلیّ،عن أبان بن تغلب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:من کان وصل لأخیه بشفاعه فی دفع مغرم أو جرّ مغنم،ثبّت اللّه(عزّ و جلّ)قدمیه یوم تزلّ فیه الأقدام.

152-6- و بهذا الإسناد ابن الصّلت عن ابن عقده،عن أحمد بن یحیی المنذر، عن الحسین بن محمّد،عن أبیه،عن إسماعیل بن أبی خلف عن صفوان بن مهران،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال أیّما رجل مسلم أتاه رجل مسلم فی حاجه،و هو یقدر علی قضائها،فمنعه إیّاها،عیّره اللّه یوم القیامه تعییرا شدیدا،و قال له:أتاک أخوک فی حاجه قد جعلت قضاؤها فی یدک،فمنعته إیّاها زهدا منک فی ثوابها، و عزّتی لا أنظر إلیک الیوم فی حاجه معذّبا کنت أو مغفورا لک.

153-7- أخبرنا المفید عن الصّدوق عن أبیه عن سعد عن أیّوب عن صفوان عن أبان عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:إذا کان یوم القیامه نادی مناد من بطنان العرش:أین خلیفه اللّه فی أرضه؟فیقوم داود النّبیّ علیه السّلام،فیأتی النّداء من

ص:210

[150]4-ابن ابی یعفور می گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:به درستی که هرکس دین خدا را بزرگ بشمارد برادرانش را بزرگ داشته است و هرکس دین خود را خوار شمارد برادرانش را خوار شمرده است.ای محمّد!هرکس را در راه خدا دوست میداری به مال و غذای خود اختصاص ده[و بر آنان از آنها ببخشای].

[151]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس با شفاعت در پرداخت بدهکاری یا کشاندن بهره و فایده[به سوی او]برادرش را یاری کند خداوند در روزی که قدم ها در آن می لغزد قدمش را استوار می سازد.

[152]6-امام صادق علیه السّلام فرمود:هر مسلمانی که برای نیازی به نزد مسلمان دیگری بیاید و آن دیگری درحالی که توانایی برطرف ساختن نیاز او را دارد او را واگذارد خداوند در روز قیامت به شدت او را خوار می سازد و به او می فرماید:برادرت برای نیازی به سوی تو آمد و من برطرف ساختن آن را در دست تو قرار دادم و تو از روی بی رغبتی به پاداش آن،او را واگذاشتی،به شکست ناپذیریم سوگند!امروز در هیچ یک از نیازهایت نمی نگرم؛چه عذاب شده باشی یا بخشیده شده.

138-کسی که به حضرت علی علیه السّلام بپیوندد به بهشت می رسد

[153]7-امام صادق علیه السّلام فرمود:در روز قیامت منادی از درون عرش ندا در می دهد:جانشین خدا در زمین کجاست؟پس داود پیامبر صلّی اللّه علیه و اله برمی خیزد.پس از جانب خداوند بلندمرتبه ندا می آید:

ص:211

عند اللّه(عزّ و جلّ)لسنا إیّاک أردنا و إن کنت للّه تعالی خلیفه.ثمّ ینادی ثانیه:أین خلیفه اللّه فی أرضه؟فیقوم أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فیأتی النّداء من قبل اللّه(عزّ و جلّ)یا معشر الخلائق،هذا علیّ بن أبی طالب،خلیفه اللّه فی أرضه و حجّته علی عباده،فمن تعلّق بحبله فی دار الدّنیا،فلیتعلّق بحبله فی هذا الیوم، لیستضیء بنوره،و لیتّبعه إلی الدّرجات العلی من الجنان.قال:فیقوم أناس قد تعلّقوا بحبله فی الدّنیا فیتّبعونه إلی الجنّه.ثمّ یأتی النّداء من عند اللّه(جلّ جلاله) ألا من ائتمّ بإمام فی دار الدّنیا فلیتّبعه إلی حیث یذهب به،فحینئذ یتبرّأ اَلَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّهً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النّارِ [البقره(2):166-167].

154-8- أخبرنا المفید عن المظفّر بن أحمد البلخیّ،عن محمّد بن أحمد بن أبی الثّلج،عن جعفر بن محمّد بن الحسین عن عیسی بن مهران،عن حفص بن عمر الفرّاء،عن أبو معاذ الخزّاز،عن یونس بن عبد الوارث،عن أبیه،قال:بینا ابن عبّاس رحمه اللّه یخطب عندنا علی منبر البصره إذ أقبل علی النّاس بوجهه،ثمّ قال:أیّتها الأمّه المتحیّره فی دینها،أما و اللّه لو قدّمتم من قدّم اللّه،و أخّرتم من أخّر اللّه، و جعلتم الوراثه و الولایه حیث جعلها اللّه،ما عال سهم من فرائض اللّه،و لا عال ولیّ اللّه،و لا اختلف اثنان فی حکم اللّه،فذوقوا و بال ما فرّطتم فیه بما قدّمت

ص:212

تو را اراده نکردیم هرچند که جانشین خدا بودی.سپس برای دومین بار ندا در می دهد:

جانشین خدا در زمین کجاست؟پس امیر مؤمنان علیه السّلام برمی خیزد و ندایی از جانب خداوند شکوهمند می آید که:ای گروه آفریدگان!این علی بن ابی طالب است.جانشین خدا در زمین و حجت او بر بندگانش می باشد.پس هرکس در دنیا به ریسمان[ولایت]او چنگ زده است در این روز نیز به ریسمان او چنگ زند و از نور او بهره گیرد و به همراه او به درجات بالای بهشت قدم گذارد.راوی گوید:پس مردمانی که در دنیا به ریسمان[ولایت او]چنگ زده اند برمی خیزند به همراه او به سوی بهشت می روند.آنگاه ندایی از جانب خداوند عزّتمند می آید:آگاه باشید!هرکس در دنیا به امامی اقتدا کند باید هرکجا که می رود به دنبال او باشد.

پس در این هنگام«رهبران از پیروان خود بیزاری جویند و پیوندها گسسته شود،پیروان خواهند گفت:کاش بار دیگر به دنیا بر می گشتیم و از پیشوایان گمراه بیزاری می جستیم- همان طور که آنها از ما بیزاری می جویند-خداوند بدین گونه اعمالشان را همچون مایه حسرت پیش چشمانشان می آورد و هرگز از آتش رهایی نخواهند داشت.»[بقره(2):آیۀ 166-167]

139-خطبۀ ابن عباس

[154]8-یونس بن عبد الوارث از پدرش روایت می کند:هنگامی که ابن عباس بر منبر بصره خطبه می خواند روبه مردم کرد و سپس گفت:ای امتی که در دینش سرگردان است به خدا قسم اگر هر آنچه خداوند مقدم می ساخت مقدّم می نمودید و هر آنچه خداوند به تأخیر انداخت به تأخیر می انداختید و جانشینی و ولایت را در جایی که خداوند قرار داده بود می نهادید هیچ یک از واجبات خدا کاستی نمی پذیرفت و ولیّ خدا محتاج نمی گشت و هیچ دو نفری در حکم خدا با یکدیگر اختلاف نمی کردند پس جزای کوتاهی تان و اعمالی که از پیش فرستادید را بچشید.«به زودی ستمکاران خواهند دانست که بازگشتشان به کجاست.»[شعراء(26):آیۀ 227]

ص:213

أیدیکم وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ [الشعراء(26):227].

155-9- أخبرنا المفید عن التّمّار،عن أبی عبد اللّه بن محمّد،عن سوید،عن الحکم بن سیّار عن سدوس صاحب السّابریّ،عن أنس بن مالک قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا جمع اللّه الخلائق یوم القیامه فدخل أهل الجنّه الجنّه،و أهل النّار النّار نادی مناد تحت العرش:تتارکوا المظالم بینکم،فعلیّ ثوابکم.

156-10- أخبرنا المفید و الحسن بن إسماعیل،معا عن محمّد بن عمران المرزبانیّ،عن عبد اللّه بن یحیی العسکریّ،عن أحمد بن زید بن أحمد عن محمّد بن یحیی بن أکثم عن أبیه قال:أقدم المأمون دعبل بن علیّ الخزاعیّ رحمه اللّه و آمنه علی نفسه،فلمّا مثل بین یدیه-و کنت جالسا بین یدی المأمون-فقال له:أنشدنی قصیدتک؛فجحدها دعبل،و أنکر معرفتها.فقال له:لک الأمان علیها کما آمنتک علی نفسک،فأنشده:

تأسّفت جارتی لمّا رأت زوری و عدّت الحلم ذنبا غیر مغتفر

ترجو الصّبا بعد ما شابت ذوائبها و قد جرت طلقا فی حلبه الکبر

أجارتی إنّ شیب الرّأس یعلمنی ذکر المعاد و إرضائی عن القدر

لو کنت أرکن للدّنیا و زینتها إذا بکیت علی الماضین من نفر

أخنی الزّمان علی أهلی فصدّعهم تصدّع القعب لاقی صدمه الحجر

بعض أقام و بعض قد أهاب به داعی المنیّه و الباقی علی الأثر

ص:214

[155]9-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که خداوند تمامی آفریدگان را در روز قیامت جمع نمود پس اهل بهشت در بهشت و دوزخیان در دوزخ داخل شدند منادی از زیر عرش ندا در می دهد:از ستم هایی که درمیان خود روا داشته اید درگذرید که پاداش شما بر من است.

140-خواندن قصیدۀ رائیه توسط دعبل برای مأمون عباسی

[156]10-یحیی بن اکثم می گوید:مأمون،دعبل بن علی خزاعی(رحمه اللّه علیه)را به نزد خود فراخواند و او را از خود پناه داد.پس هنگامی که در مقابل مأمون ایستاد درحالی که من نزد مأمون نشسته بودم به او گفت:قصیده خود را برای من بسرا پس دعبل آن سخن را انکار کرد و نپذیرفت.پس مأمون به او گفت:تو براین شعر در امان هستی همان گونه که تو را بر جانت امان دادم.پس دعبل سرود:

هنگامی که همسرم ستمی را که بر من روا شد مشاهده کرد تأسّف خورد و بردباری را گناهی نابخشودنی دانست/پس از اینکه موی سرش سپید گشته است امید به جوانی دارد درحالی که در میدان مسابقه پیری رها شده است/ای همسرم!سپیدی موی،معاد را به یاد من می آورد و مرا از تقدیرات خداوند خشنود می سازد/اگر به دنیا و زینت آن اعتماد می کردم پس می بایست بر کسانی که از گذشتگان کوچ کردند بگریم/گذشت زمان خانواده ام را از میان برد و آنان را چونان ظرفی که با سنگ برخورد کرده است درهم شکست/ندادهنده مرگ بعضی از آنان را در برگرفت و بعضی دیگر را به خود می خواند و دیگران به دنبال هم می آیند/

ص:215

أمّا المقیم فأخشی أن یفارقنی و لست أوبه من ولّی بمنتظر

أصبحت أخبر عن أهلی و عن ولدی کحالم قصّ رؤیا بعد مدّکر

لو لا تشاغل عینی بالأولی سلفوا من أهل بیت رسول اللّه لم أقر

و فی موالیک للمحزون مشغله من أن یبیت لمفقود علی أثر

کم من ذراع لهم بالطّفّ بائنه و عارض بصعید التّرب منعفر

أمسی الحسین و مسراهم لمقتله و هم یقولون هذا سیّد البشر

یا أمّه السّوء ما جازیت أحمد فی حسن البلاء علی التّنزیل و السّور

خلّفتموه علی الأبناء حین مضی خلافه الذّئب فی أبقار ذی بقر

قال یحیی بن أکثم:و أنفذنی المأمون فی حاجه،فقمت فعدت إلیه،و قد انتهی إلی قوله:

لم یبق حیّ من الأحیاء نعلمه من ذی یمان و لا بکر و لا مضر

إلاّ و هم شرکاء فی دمائهم کما تشارک أیسار علی جزر

قتلا و أسرا و تحریقا و منهبه فعل الغزاه بأهل الرّوم و الخزر

أری أمیّه معذورین إن قتلوا و لا أری لبنی العبّاس من عذر

قوم قتلتم علی الإسلام أوّلهم حتّی إذا استمکنوا جازوا علی الکفر

أبناء حرب و مروان و أسرتهم بنو معیط أولاه الحقد و الوغر

اربع بطوس علی قبر الزّکیّ بها إن کنت تربع من دین علی وطر

ص:216

و اما کسی که باقی مانده است در هراسم که از من جدا گردند و من از جایگاه کسی که در موضع انتظار است باز نمی گردم/من از خانواده و فرزندانم خبر می دهم مانند خواب دیده ای که رؤیایش را پس از یادآوری تعریف می کند/اگر نبود که چشمانم مشغول به نعمت های گذشته پروردگار است،که آن اهل بیت پیامبر خدا چیزی نخوانده ام/و در دوستان تو افراد اندوهگینی هستند که شب را به دنبال گم شده ای به صبح می رسانند/چه بسیار دست هایی از آنان که در صحرای کربلا قطع شدند و چه بسیار چهره هایی که خاک آلود بر زمین افتاد/حسین و حرکت دادن او از قتلگاه را فراموش می کنم درحالی که می گفتند او سرور و آقای انسان هاست/ای امت بدکردار،به محمد در رفتار نیکویش با شما و قرآن و سوره هایی که برای شما آورد پاداش نیکویی ندادید/پس از او با فرزندانش همچو گرگی رفتار کردید که شخصی را میدرد و او را پاره پاره می کند.

یحیی بن اکثم می گوید:مأمون مرا به دنبال کاری فرستاد پس برخاستم و پس از اینکه بازگشتم دعبل به نهایت شعر خود رسیده بود که می گفت:

هیچ قبیله ای که می شناختیم از قبایل ذی یمان و بکر و مضر باقی نمانده است/مگر آنانی که در خون اهل بیت شریک هستند همانگونه که قماربازان بر قربانی خود مشارکت می کنند/کشتن و به اسارت درآوردن و سوزاندن و غارت کردن عمل جنگجویان در جنگ با روم و خزر است/اگر بنی امیه خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را کشتند معذور هستند ولی برای بنی عباس عذری نمی بینم/گروهی را که اولین اسلام آورندگان بودند کشتید و اگر می توانستند آنان از کفر نیز عبور می کردند/همان فرزندان حرب و مروان و خانواده هایشان و فرزندان معیط که سر تا پا کینه و دشمنی بودند/در طوس بر قبر امام پاکی بایست اگر از دین خواسته ای داری

ص:217

هیهات کلّ امرئ رهن بما کسبت له یداه فخذ ما شئت أو فذر

قال:فضرب المأمون بعمامته الأرض و قال:صدقت و اللّه یا دعبل.

157-11- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن ابن محبوب عن عبد اللّه بن سنان،عن معروف بن خرّبوذ،عن أبی جعفر الباقر علیه السّلام قال:صلّی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بالنّاس الصّبح بالعراق،فلمّا انصرف وعظهم،فبکی و أبکاهم من خوف اللّه(تعالی)،ثمّ قال:أما و اللّه لقد عهدت أقواما علی عهد خلیلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و إنّهم لیصبحون و یمسون شعثاء غبراء خمصاء بین أعینهم کرکب المعزی،یبیتون لربّهم سجّدا و قیاما،یراوحون بین أقدامهم و جباههم،یناجون ربّهم و یسألونه فکاک رقابهم من النّار،و اللّه لقد رأیتهم مع ذلک و هم جمیع مشفقون منه خائفون.

158-12- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار عن ابن عیسی عن ابن أبی عمیر،عن صبّاح الحذّاء،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر عن آبائه علیهم السّلام،عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،قال:إذا کان یوم القیامه جمع اللّه الخلائق فی صعید واحد،و ینادی مناد من عند اللّه،یسمع آخرهم کما یسمع أوّلهم،یقول:أین أهل الصّبر؟فیقوم عنق من النّاس،فتستقبلهم زمره من الملائکه فیقولون لهم:ما کان صبرکم هذا الّذی صبرتم؟فیقولون:صبّرنا أنفسنا علی طاعه اللّه،و صبّرناها عن معصیته اللّه.قال:فینادی مناد من عند اللّه:صدق عبادی،خلّوا

ص:218

هیهات،که هرکس در گرو اعمال خود است و خود دو دست دارد[که با آن عمل می کند]پس هرچه می خواهی بگیر یا رها کن و واگذار.

راوی گوید:پس مأمون عمامه خود را بر زمین زد و گفت:ای دعبل به خدا قسم راست گفتی!

141-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام بعد از نماز صبح

[157]11-امام باقر علیه السّلام فرمود:امیر المؤمنین علیه السّلام در عراق نماز صبح را با مردم خواند پس هنگامی که نمازش به پایان رسید مردم را پند داد.پس آنگاه از ترس خدا گریست و مردم را گریاند.سپس فرمود:به خدا قسم!در زمان دوستم فرستاده خدا با گروه هایی دمساز بودم و آنان شب را به صبح می رساندند و ژولیده و با لباس های کهنه و لاغراندام قدم برمی داشتند در حالی که میان چشمانشان همچون زانوان بز پینه بسته بود.شب را برای پروردگارشان در سجده و قیام،به صبح می رساندند.دائما در حال رکوع و سجود بودند و با پروردگارشان مناجات می کردند و از او رهایی از آتش در دوزخ را می طلبیدند.به خدا قسم!با همه این خصوصیات آنان را درحالی می دیدم که هراسناک و ترسان بودند.

142-خداوند متعال امر می فرمایند روز قیامت به منادیان که ندا بزنید که یا اهل صبر و یا اهل فضل و ای همسایگان خدا

[158]12-امام باقر علیه السّلام از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله روایت می کند که ایشان فرمودند:هنگامی که قیامت برپا شود خداوند آفریدگان را در یک مکان جمع می کند و منادی از جانب خدا ندایی در می دهد و آن ندا را به گوش آخرین اهل محشر همچون اولین ایشان می رساند و می گوید:

اهل صبر کجا هستند؟پس گروهی از مردم برمی خیزند و گروهی از فرشتگان به استقبال آنان می روند و ایشان می گویند:این صبری که شما به آن رفتار نموده اید چه صبری است؟پس پاسخ می گویند:جانهای خویشتن را بر بندگی خدا واداشتیم و از نافرمانی خدا بازداشتیم.

راوی گوید:پس منادی از جانب خدا ندا در می دهد:بندگان من راست گفتند.

ص:219

سبیلهم لیدخلوا الجنّه بغیر حساب.قال:ثمّ ینادی مناد آخر،یسمع آخرهم کما یسمع أوّلهم،فیقول:أین أهل الفضل.فیقوم عنق من النّاس،فتستقبلهم زمره من الملائکه،فیقولون:ما فضلکم هذا الّذی نودیتم به؟فیقولون:کنّا یجهل علینا فی الدّنیا فنحتمل و یساء إلینا فنعفو.قال:فینادی مناد من عند اللّه(تعالی)صدق عبادی،خلّوا سبیلهم لیدخلوا الجنّه بغیر حساب.قال:ثمّ ینادی مناد عند اللّه(عزّ و جلّ)،یسمع آخرهم کما یسمع أوّلهم،فیقول:أین جیران اللّه(جلّ جلاله)فی داره؟فیقوم عنق من النّاس،فتستقبلهم زمره من الملائکه،فیقولون لهم:ماذا کان عملکم فی دار الدّنیا فصرتم به الیوم جیران اللّه(تعالی)فی داره؟فیقولون:کنّا نتحابّ فی اللّه(عزّ و جلّ)و نتباذل فی اللّه،و نتوازر فی اللّه،فینادی مناد من عند اللّه تعالی:صدق عبادی خلّوا سبیلهم لینطلقوا إلی جوار اللّه فی الجنّه بغیر حساب.

قال:فینطلقون إلی الجنّه بغیر حساب.ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام:فهؤلاء جیران اللّه فی داره،یخاف النّاس و لا یخافون،و یحاسب النّاس و لا یحاسبون.

159-13- أخبرنی المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ،عن الثّقفیّ عن أبی الولید الضّبّیّ عن الهذلیّ،عن محمّد بن سیرین،قال:سمعت غیر واحد من مشیخه أهل البصره یقول:لمّا فرغ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام من حرب أصحاب الجمل لحقه مرض و حضرت الجمعه،فقال لابنه الحسن علیه السّلام:انطلق یا بنیّ فجمع بالنّاس.

فأقبل الحسن علیه السّلام إلی المسجد،فلمّا استقلّ علی المنبر حمد اللّه و أثنی علیه

ص:220

راهشان را باز کنید تا بدون حساب در بهشت داخل گردند.راوی گوید:پس منادی دیگری ندا در می دهد و آن ندا را به گوش آخرین اهل محشر همچون اولین ایشان می رساند و می گوید:اهل برتری کجا هستند؟پس گروهی از مردم برمی خیزند و گروهی از فرشتگان به استقبال آنان می روند پس می گویند:این برتری که شما به آن خوانده شدید چه برتری است؟ پس می گویند:در دنیا با ما به نادانی رفتار می شد پس تحمّل می کردیم و به ما بدی می شد پس ما درمی گذشتیم.راوی گوید:پس منادی از جانب خداوند فرازمند ندا در می دهد بندگانم راست گفتند.راهشان را باز کنید تا بدون حساب در بهشت داخل گردند.راوی گوید:سپس منادی از جانب خدا ندا در می دهد که آن ندا را به گوش آخرین اهل محشر همچون اولین ایشان می رساند.پس می گوید:همسایگان خدا در درگاهش کجا هستند؟پس گروهی از مردم برمی خیزند و گروهی از فرشتگان به استقبال آنان می روند پس به ایشان می گویند:

رفتار شما در دنیا چه بود که امروز به وسیله آن همسایگان خدا در درگاهش گشته اید؟پس می گویند:ما در راه خدا یکدیگر را دوست می داشتیم و به یکدیگر بخشش می نمودیم و یکدیگر را یاری می نمودیم.پس منادی از جانب خداوند ندا درمیدهد:بندگانم راست گفتند.راهشان را باز کنید تا بدون حساب به همسایگی خداوند در بهشت رهسپار گردند.

راوی گوید:پس بدون حساب به سوی بهشت رهسپار می گردند.پس امام باقر علیه السّلام فرمود:

ایشان همسایگان خدا در خانه اش هستند مردم می هراسند و هراسی به آنان نمی رسد و مردم مورد حساب قرار می گیرند و ایشان محاسبه نمی شوند.

143-خطبۀ حضرت امام حسن علیه السّلام در بصره بعد از جنگ جمل

[159]13-محمد بن سیرین از تعدادی از بزرگان بصره روایت می کند که می گفتند:هنگامی که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام از جنگ جمل فراغت یافت بیمار گشت و روز جمعه فرا رسید پس به فرزندش حسن علیه السّلام فرمود:فرزندم حرکت کن و با مردم نماز جمعه به پا دار.پس امام حسن علیه السّلام به سوی مسجد آمد و هنگامی که بر فراز منبر قرار گرفت ستایش خدا را گفت و سپاس او را به جای آورد

ص:221

و تشهّد و صلّی علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،ثمّ قال:أیّها النّاس،إنّ اللّه اختارنا لنبوّته، و اصطفانا علی خلقه و بریّته،و أنزل علینا کتابه و وحیه،و ایم اللّه لا ینتقصنا أحد من حقّنا شیئا إلاّ انتقصه اللّه فی عاجل دنیاه و آجل آخرته،و لا یکون علینا دوله إلاّ کانت لنا العاقبه وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ [ص(38):88].ثمّ جمع بالنّاس،و بلغ أباه کلامه،فلمّا انصرف إلی أبیه علیه السّلام نظر إلیه فما ملک عبرته أن سالت علی خدّیه، ثمّ استدناه فقبّل بین عینیه،و قال:بأبی أنت و أمّی ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ [آل عمران(3):34].

160-14- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی عن ابن معروف،عن محمّد بن سنان،عن طلحه بن زید،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ما قبض اللّه نبیّا حتّی أمره أن یوصی إلی أفضل عشیرته من عصبته،و أمرنی أن أوصی.فقلت:إلی من یا ربّ؟فقال:

أوص یا محمّد إلی ابن عمّک علیّ بن أبی طالب،فإنّی قد أثبتّه فی الکتب السّالفه، و کتبت فیها أنّه وصیّک،و علی ذلک أخذت میثاق الخلائق و مواثیق أنبیائی و رسلی،أخذت مواثیقهم لی بالرّبوبیّه،و لک یا محمّد بالنّبوّه،و لعلیّ بالولایه.

161-15- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن سعید بن عبد اللّه بن موسی عن محمّد بن عبد الرّحمن العرزمیّ،عن المعلّی بن هلال،عن الکلبیّ،عن أبی صالح،عن ابن عبّاس،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:أعطانی اللّه(تبارک

ص:222

و بر وحدانیت خدا گواهی داد و بر فرستاده خدا درود فرستاد پس فرمود:ای مردم!به درستی که خداوند از ما برای پیامبری خود اختیار نمود و ما را بر آفریدگان و مخلوقاتش برگزید و کتاب و وصیش را بر ما فرو فرستاد و به خدا سوگند هیچ کس حقی از حقوق ما را نمی کاهد مگر آنکه خداوند در دنیا و آخرت از[بهره]او خواهد کاست و هیچ غلبه و تسلطی بر ما نیست مگر آنکه سرانجام از آن ماست«و هرآینه خبر آن را به زودی خواهید دانست»[ص، (38):آیۀ 88]پس با مردم نماز جمعه گزارد و سخنش به پدرش رسید پس هنگامی که به سوی پدرش بازگشت علی علیه السّلام به او نگریست و نتوانست که اشک خود را نگه دارد تا بر گونه اش روان نگردد سپس حسن علیه السّلام را به خود نزدیک کرد میان دو چشمش را بوسید و فرمود:پدر و مادرم به فدایت«دودمانی که بعضی از بعضی دیگر هستند و خداوند شنوا و داناست.»[آل عمران(3):آیۀ 34]

144-خداوند پیمان گرفته از انبیا قبل به پیامبری حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و امامت حضرت علی علیه السّلام

[160]14-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند هیچ پیامبری را قبض روح نکرد تا اینکه به او فرمان داد به بهترین خاندان و نزدیکانش وصیت کند و به من نیز امر کرد که وصیت کنم.پس عرضه داشتم:پروردگارا،به چه کسی وصیت کنم؟پس فرمود:ای محمد به پسر عمویت علی بن ابی طالب وصیت کن پس همانا من او را در کتب پیشین پا برجا ساخته ام و در آن ها نگاشته ام که او جانشین توست و بر آن،پیمان از آفریدگان و پیامبران و فرستادگانم گرفتم.و پیمان آنان برای من به پروردگاری و برای تو ای محمد به پیامبری و برای علی به ولایت است.

145-خداوند متعال به پیامبر و حضرت علی پنج چیز عطا فرمودند

[161]15-عبد اللّه بن عباس می گوید:شنیدم که فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرماید:

ص:223

و تعالی)خمسا،و أعطی علیّا خمسا:أعطانی جوامع الکلم،و أعطی علیّا جوامع العلم؛و جعلنی نبیّا و جعله وصیّا؛و أعطانی الکوثر،و أعطاه السّلسبیل؛و أعطانی الوحی،و أعطاه الإلهام؛و أسری بی إلیه،و فتح له أبواب السّماء و الحجب حتّی نظر إلیّ فنظرت إلیه.قال:ثمّ بکی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فقلت له:ما یبکیک فداک أمّی و أبی؟فقال یا بن عبّاس،إنّ أوّل ما کلّمنی به أن قال:یا محمّد انظر تحتک؛فنظرت إلی الحجب قد انخرقت،و إلی أبواب السّماء قد فتحت،و نظرت إلی علیّ و هو رافع رأسه إلیّ،فکلّمنی و کلّمته،و کلّمنی ربّی(عزّ و جلّ)فقلت:یا رسول اللّه،بم کلّمک ربّک؟قال:قال لی:یا محمّد،إنّی جعلت علیّا وصیّک و وزیرک و خلیفتک من بعدک فأعلمه،فها هو یسمع کلامک؛فأعلمته و أنا بین یدی ربّی(عزّ و جلّ) فقال لی:قد قبلت و أطعت.فأمر اللّه الملائکه أن تسلّم علیه،ففعلت،فردّ علیهم السّلام، و رأیت الملائکه یتباشرون به،و ما مررت بملائکه من ملائکه السّماء إلاّ هنّئونی و قالوا:یا محمّد،و الّذی بعثک بالحقّ،لقد دخل السّرور علی جمیع الملائکه باستخلاف اللّه(عزّ و جلّ)لک ابن عمّک،و رأیت حمله العرش قد نکسوا رءوسهم إلی الأرض،فقلت:یا جبرئیل،لم نکس حمله العرش رءوسهم؟فقال:یا محمّد، ما من ملک من الملائکه إلاّ و قد نظر إلی وجه علیّ بن أبی طالب استبشارا به ما خلا حمله العرش،فإنّهم استأذنوا اللّه(عزّ و جلّ)فی هذه السّاعه،فأذن لهم أن ینظروا إلی علیّ بن أبی طالب فنظروا إلیه،فلمّا هبطت جعلت أخبره بذلک و هو

ص:224

خداوند به من پنج چیز و به علی نیز پنج چیز ارزانی فرمود:به من سخنی جامع و به علی دانشی جامع ارزانی نمود.مرا پیامبر و علی را جانشین قرار داد.به من کوثر[خیر کثیر یا فاطمه زهرا علیها السّلام یا نهری در بهشت منظور می باشد]و به علی سلسبیل عطا فرمود.به من وحی و به علی الهام بخشید.مرا به سوی خود بالا برد و درهای آسمان و حجابها را بر او گشود تا به من نگریست و من نیز به او نگریستم.راوی گوید:سپس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله گریست!پس عرضه داشتم:پدر و مادرم فدایت گردند!چه چیز تو را به گریه وا داشته است؟پیامبر فرمود:ای ابن عباس!همانا اولین سخنی که خدا به من گفت این بود که فرمود:ای محمد!به زیر[پای]خود بنگر،و من به حجابها نگریستم که شکافته شده بود و دروازه های آسمان که گشوده شده بود و به علی نگریستم که سر به سوی من فرازکرده،با من سخن گفت و من با او سخن گفتم و نیز خدای عزّ و جلّ با من سخن گفت.گفتم:ای رسول خدا،چه سخنی با تو گفت؟فرمود:خدا به من فرمود:ای محمد همانا من علی را جانشین و وزیر و خلیفه پس از تو قرار دادم پس به او ابلاغ کن.او سخن تو را می شنود.پس کلام خداوند را به او رساندم.درحالی که در پیشگاه پروردگارم قرار داشتم.پس خداوند به من فرمود:همانا پذیرفتی و اطاعت کردی.پس خداوند به فرشتگان فرمان داد که بر او سلام کنند پس این چنین کردند و علی علیه السّلام سلام ایشان را پاسخ گفت و دیدم که فرشتگان به او بشارت می دهند و بر هیچ فرشته ای از فرشتگان آسمان نگذشتم جز آنکه به من تهنیت گفتند و عرضه داشتند:ای محمد!سوگند به کسی که به حق تو را برانگیخت،به خاطر اینکه خداوند پسر عمویت را جانشین تو ساخت شادی بر تمامی فرشتگان فرود آمد.و مشاهده کردم که حاملان عرش سرهایشان را به سوی زمین پائین آورده اند.پس گفتم:ای جبرئیل!چرا حاملان عرش سرهایشان را پائین آورده اند؟پس گفت:ای محمد!هیچ فرشته ای از فرشتگان نبود مگر آنکه برای شادی و سرور به چهره علی بن ابی طالب نگریست جز حاملان عرش که در این ساعت از خداوند کسب اجازه نموده اند و خداوند به ایشان اجازه داده است که به علی بن ابی طالب بنگرند و پس به او نگریستند.پس هنگامی که به زمین پائین آمدم او را از آنچه گذشت با خبر کردم

ص:225

یخبرنی به،فعلمت أنّی لم أطأ موطئا إلاّ و قد کشف لعلیّ عنه حتّی نظر إلیه.قال ابن عبّاس:قلت:یا رسول اللّه،أوصنی.فقال:علیک بمودّه علیّ بن أبی طالب و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا لا یقبل اللّه من عبد حسنه حتّی یسأله عن حبّ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و هو تعالی أعلم،فإن جاء بولایته قبل عمله علی ما کان منه،و إن لم یأت بولایته لم یسأله عن شیء،ثمّ أمر به إلی النّار.یابن عبّاس،و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا،إنّ النّار لأشدّ غضبا علی مبغض علیّ منها علی من زعم أنّ للّه ولدا.یا بن عبّاس،لو أنّ الملائکه المقرّبین و الأنبیاء المرسلین اجتمعوا علی بغض علیّ.

و لن یفعلوا،لعذّبهم اللّه بالنّار.قلت:یا رسول اللّه،و هل یبغضه أحد؟قال:یا بن عبّاس نعم یبغضه قوم یذکرون أنّهم من أمّتی،لم یجعل اللّه لهم فی الإسلام نصیبا.

یا بن عبّاس،إنّ من علامه بغضهم تفضیلهم من هو دونه علیه،و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا ما بعث اللّه نبیّا أکرم علیه منّی،و لا وصیّا أکرم علیه من وصیّی علیّ.قال ابن عبّاس:فلم أزل له کما أمرنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و وصّانی بمودّته،و إنّه لأکبر عملی عندی.قال ابن عبّاس:فلمّا مضی من الزّمان ما مضی،و حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الوفاه حضرته،فقلت له:فداک أبی و أمّی یا رسول اللّه،قد دنا أجلک،فما تأمرنی؟ فقال:یا بن عبّاس خالف من خالف علیّا،و لا تکوننّ لهم ظهیرا،و لا ولیّا.قلت:یا رسول اللّه،فلم لا تأمر النّاس بترک مخالفته؟قال:فبکی صلّی اللّه علیه و اله حتّی أغمی علیه،ثمّ قال:یابن عبّاس،قد سبق فیهم علم ربّی،و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا لا یخرج أحد

ص:226

درحالی که او نیز مرا به آنچه مشاهده کردم خبر می داد پس دانستم که بر هیچ محلی قدم نگذاشتم مگر آنکه آن جایگاه برای علی روشن و آشکار گردید تا به آنجا نگرد[و از آنچه می گذرد باخبر شود]ابن عباس می گوید:پس عرضه داشتم:ای فرستاده خدا!مرا سفارشی کن.پس فرمود:بر تو باد به دوستی علی بن ابی طالب،سوگند به کسی که به حق مرا به پیامبری برانگیخت خداوند از هیچ بنده ای نیکی را نمی پذیرد تا از دوستی علی بن ابی طالب علیه السّلام از او سؤال کند درحالی که خداوند بلندمرتبه داناتر است.پس اگر ولایت و دوستی علی را با خود بیاورد کردارش بر آن گونه که بوده است مورد پذیرش واقع می شود و اگر ولایت او را همراه نیاورد چیز دیگری از او پرسیده نمی شود.آنگاه دستور داده می شود که به سوی دوزخ حرکت کند.ای ابن عباس!سوگند به کسی که بر حق مرا به پیامبری مبعوث داشت آتش بر دشمن علی خشمناک تر از آتش بر کسی است که گمان دارد خداوند فرزندی دارد.ای ابن عباس!اگر فرشتگان مقرّب و پیامبر فرستاده شده بر دشمنی علی جمع می شدند-درحالی که هرگز این چنین نخواهد شد-خداوند همگی را با آتش عذاب می نمود.عرضه داشتم:ای رسول خدا!آیا کسی با او دشمنی می کند؟پیامبر فرمود:بله،ای ابن عباس گروهی که می گویند آنان از امت من هستند با او دشمنی می کنند.خداوند برای آنان هیچ بهره ای از اسلام قرار نداده است.ای ابن عباس!همانا از نشانه های دشمنی ایشان این است که کسی را که از او پائین تر است بر او برتری می بخشند،سوگند به کسی که به حق مرا به پیامبری برانگیخت خداوند هیچ پیامبری را گرامی تر از من و هیچ جانشینی را گرامی تر از جانشین من علی قرار نداده.ابن عباس می گوید:پس هم چنان همان گونه که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به من فرمان داد و مرا به دوستی او سفارش کرد عمل می نمودم و آن بزرگترین عمل من در نزد خودم بود.ابن عباس می گوید:پس هنگامی که برهه ای از زمان گذشت و هنگام وفات رسول خدا فرارسید به نزد ایشان حاضر شدم پس به ایشان عرضه داشتم:پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا پایان عمر تو نزدیک است پس چه دستور می دهید؟پیامبر فرمود:ای ابن عباس!با هرکس که با علی به مخالفت برخاست مخالفت کن و هرگز پشتیبان و دوستدار او مباش.عرضه داشتم:ای رسول خدا،پس چرا مردم را به ترک مخالفت با علی دستور نمی دهی؟راوی گوید:

ص:227

ممّن خالفه من الدّنیا و أنکر حقّه حتّی یغیّر اللّه تعالی ما به من نعمه.یا بن عبّاس، إذا أردت أن تلقی اللّه و هو عنک راض،فاسلک طریقه علیّ بن أبی طالب،و مل معه حیث مال،و ارض به إماما،و عاد من عاداه،و وال من والاه،یا بن عبّاس، احذر أن یدخلک شکّ فیه،فإنّ الشّکّ فی علیّ کفر باللّه(تعالی).

162-16- أخبرنی المفید عن الحسین بن محمّد التّمّار،عن محمّد بن القاسم الأنباریّ،عن أبیه،عن الحسین بن سلیمان الزّاهد،قال:سمعت أبا جعفر الطّائیّ الواعظ یقول:سمعت وهب بن منبّه،یقول:قرأت فی زبور داود أسطرا،منها ما حفظت و منها ما نسیت،فما حفظت قوله:یا داود،اسمع منّی ما أقول،و الحقّ أقول،من أتانی و هو یحبّنی أدخلته الجنّه.یا داود اسمع منّی ما أقول،و الحقّ أقول،من أتانی و هو مستحی من المعاصی الّتی عصانی بها،غفرتها له و أنسیتها حافظیه.یا داود،اسمع منّی ما أقول و الحقّ أقول،من أتانی بحسنه واحده أدخلته الجنّه.قال داود:یا ربّ،و ما هذه الحسنه؟قال:من فرّج عن عبد مسلم.فقال داود علیه السّلام:إلهی کذلک لا ینبغی لمن عرفک أن یقطع رجاءه منک.

163-17- أخبرنا المفید عن أبی غالب الزّراریّ،عن جدّه محمّد بن سلیمان، عن محمّد بن خالد،عن ابن حمید عن ابن قیس عن أبی جعفر علیه السّلام یقول قال:

رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ أسرع الخیر ثوابا البرّ،و أسرع الشّرّ عقابا البغی،و کفی بالمرء عیبا أن یبصر من النّاس ما یعمی عنه من نفسه،و أن یعیّر النّاس بما لا یستطیع

ص:228

پیامبر گریست تا از هوش رفت.سپس[بعد از اینکه به هوش آمد]فرمود:ای ابن عباس! دانش پروردگار من درباره آنان پیشی گرفته است.سوگند به کسی که به حق مرا به پیامبری برانگیخت هیچ کس از کسانی که با او به مخالفت برخاسته اند و حقش را انکار نموده اند از دنیا خارج نمی شود تا خداوند نعمت های او را تغییر دهد[و از او بازپس ستاند]ای ابن عباس!اگر خواستی خدا را درحالی ملاقات کنی که از تو خشنود است پس در مسیر علی بن ابی طالب حرکت کن و به هر جایی که متمایل شد تو نیز به همان سو متمایل شو و او را به عنوان امام خود بپذیر و با دشمنان او دشمنی کن و دوستان او را گرامی بدار.ای ابن عباس!بر حذر باش که درباره او شکی بر تو راه یابد.پس به درستی که شک در علی کفر ورزیدن به خدای فرازمند است.

147-حکایت از وهب بن منبّه و جدش در زبور داود

[162]16-وهب بن منبّه می گوید:در زبور داود علیه السّلام سطرهایی را خواندم که بعضی از آن را به یاد دارم و برخی را فراموش کردم.پس آنچه در یاد دارم این است که فرمود:ای داود!هر آنچه می گویم بشنو،و حق آن است که می گویم؛هرکس به نزد من بیاید درحالی که مرا دوست می دارد،[به یقین]او را وارد بهشت خواهم کرد.ای داود،آنچه که می گویم،بشنو که به حق می گویم،هرکس درحالی نزد من بیاید که از گناهانی که با آنها نافرمانی مرا کرده شرم دارد از او درمی گذرم و آنچه به یاد دارد را از خاطرش پاک می سازم.ای داود!هر آنچه می گویم بشنو و حق آن است که می گویم.هرکس با یک نیکی به درگاه من بیاید او را در بهشت داخل می سازم.داود گفت:پروردگارا!این نیکی چیست؟خداوند فرمود:هرکس برای مشکل بنده مسلمانی گشایشی به وجود آورد.پس داود علیه السّلام عرضه داشت:معبود من!برای همین است کسی که تو را می شناسد سزاوار نیست که امیدش را از تو قطع کند.

148-سریع ترین خوبی ها نیکی به دیگران است و سریع ترین بدی ها بدکاری است

[163]17-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا سریع ترین خوبیها از نظر پاداش نیکی به دیگران و سریع ترین بدی ها از نظر کیفر بدکاری[و تجاوز به حدود الهی]است و این عیب برای انسان کافی است که آن عیبی را در مردم ببیند که از دیدن آن عیب در خود ناتوان است و چیزی را برای مردم بد برشمرد که خود توانایی ترک آن را ندارد و این که همنشین خود را در آنچه به او ربطی ندارد آزار دهد.

ص:229

ترکه،و أن یؤذی جلیسه بما لا یعنیه.

164-18- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد المعروف بابن الزّیّات عن محمّد بن همّام عن الحمیریّ عن عبد اللّه بن محمّد بن عیسی،عن أبیه عن ابن المغیره، عن ابن مسکان،عن عمّار بن یزید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:لمّا نزل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بطن قدید قال لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام:یا علیّ إنّی سألت اللّه(عزّ و جلّ)أن یوالی بینی و بینک ففعل،و سألته أن یواخی بینی و بینک ففعل،و سألته أن یجعلک وصیّی ففعل.فقال رجل من القوم:و اللّه لصاع من تمر فی شنّ بال خیر ممّا سأل محمّد ربّه،هلاّ سأله ملکا یعضده علی عدوّه،أو کنزا یستعین به علی فاقته؟ فأنزل اللّه(تعالی) فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ [هود(11):12].

165-19- أخبرنا المفید عن الصّدوق عن ابن المتوکّل عن السّعد آبادیّ عن البرقیّ عن أبیه عن ابن أبی عمیر،عن غیر واحد من أصحابه،عن أبی حمزه الثّمالیّ،قال حدّثنی من حضر عبد الملک بن مروان و هو یخطب النّاس بمکّه، فلمّا صار إلی موضع العظه من خطبته،قام إلیه رجل فقال:له مهلا مهلا،إنّکم تأمرون،و لا تأتمرون،و تنهون و لا تنتهون،و تعظون و لا تتّعظون،أفاقتداء بسیرتکم،أو طاعه لأمرکم؟فإن:قلتم اقتداء بسیرتنا،فکیف یقتدی بسیره

ص:230

149-به وقوع پیوستن دعای پیامبر در مورد حضرت علی علیه السّلام

[164]18-امام صادق علیه السّلام می فرماید:هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در بطن قدید[موضعی در نزدیکی مکه]فرود آمد به علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:ای علی!من از خدا خواستم که میان من و تو دوستی برقرار کند و خدا این چنین کرد.و از او خواستم که میان من و تو برادری برقرار کند و این چنین کرد و از او خواستم که تو را جانشین من قرار دهد و این چنین کرد.

پس مردی از آن جماعت گفت:به خدا قسم!یک پیمانه از خرما در مشکی کهنه و پوسیده بهتر از آن چیزی است که محمد از پروردگارش درخواست نمود.چرا فرشته ای را درخواست نکرده است که او را بر دشمنش یاری دهد و یا گنجی نطلبیده است که برای فقر و بیچارگی خود از او کمک گیرد؟

پس خداوند بلندمرتبه این آیه را فرستاد«مبادا از بیم آن که بگویند چرا گنجی بر او نازل نمی شود و یا فرشته ای همراه او نیامده است بخشی از آنچه را که به تو وحی شده فروگذاری و دل تنگ شوی.تو فقط هشدار دهنده ای و را مراقب هرچیزی است.»[هود(11):آیۀ 12]

150-اعتراض مردی به عبد الملک بن مروان در خطبه اش

[165]19-ابو حمزه ثمالی می گوید:شخصی که در هنگام سخنرانی عبد الملک بن مروان در مکه در نزد او حاضر بود برای من نقل کرد:آنگاه که عبد الملک بن مروان به جایگاه موعظه و اندرز از سخن خود رسید مردی برخاست و گفت:آهسته،آهسته،[صبرکن]به درستی که شما فرمان می دهید و فرمان نمی برید و باز می دارید و بازداشته نمی شوید و پند می دهید و پند نمی گیرید.آیا می بایست به عملکرد شما اقتدا کنیم یا از فرمان شما پیروی کنیم؟پس اگر گفتید که به رفتار و کردار شما اقتدا کنیم،چگونه به کردار ستمکاران اقتدا می شود و چه حجتی در پیروی از ستمکارانی است که اموال پروردگار را درمیان خود دست به دست می کنند و بندگان خدا را بندگان و خدمتگزاران خود ساخته اند.

ص:231

الظّالمین،و ما الحجّه فی اتّباع المجرمین الّذین اتّخذوا مال اللّه دولا و جعلوا عباد اللّه خولا؟و إن قلتم:أطیعوا أمرنا و اقبلوا نصحنا،فکیف ینصح غیره من لم ینصح نفسه،أم کیف تجب طاعه من لم تثبت له عداله؟!و إن قلتم:خذوا الحکمه من حیث وجدتموها،و اقبلوا العظه ممّن سمعتموها،فلعلّ فینا من هو أفصح بصنوف العظات،و أعرف بوجوه اللّغات منکم،فتزحزحوا عنها،و أطلقوا أقفالها،و خلّوا سبیلها،ینتدب لها الّذین شرّدتم فی البلاد،و نقلتموهم عن مستقرّهم إلی کلّ واد، فو اللّه ما قلّدناکم أزمّه أمورنا،و حکّمناکم فی أبداننا و أموالنا و أدیاننا لتسیروا فینا بسیره الجبّارین،غیر أنّا نصبر أنفسنا لاستیفاء المدّه و بلوغ الغایه و تمام المحنه، و لکلّ قائم منکم یوم لا یعدوه،و کتاب لا بدّ أن یتلوه لا یُغادِرُ صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً إِلاّ أَحْصاها [الکهف(18):49] وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ [الشعراء (26):227]قال:فقام إلیه بعض أصحاب المشایخ فقبض علیه،و کان ذلک آخر عهدنا به،و لا ندری ما کانت حاله.

166-20- أخبرنا المفید عن الصّدوق عن أبیه عن أحمد بن إدریس،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن القاسم بن محمّد الرّازیّ،عن علیّ بن محمّد الهرمزدانیّ،عن علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین علیهما السّلام قال لمّا مرضت فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله وصّت إلی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أن یکتم أمرها،و یخفی خبرها،و لا یؤذن أحدا بمرضها،ففعل ذلک،و کان یمرّضها بنفسه،و تعینه علی ذلک أسماء بنت عمیس

ص:232

و اگر گفتید که فرمان ما را گردن نهید و اندرز و خیرخواهی ما را بپذیرید پس چگونه کسی که برای خود خیرخواهی ننموده است برای دیگری خیرخواهی می کند یا چگونه پذیرفتن سخن کسی که عدالت او ثابت نیست واجب می باشد.و اگر گفتید که حکمت را از هرکجا که یافتید دریافت دارید و موعظه و نصیحت را از هرکس که شنیدید بپذیرید پس چه بسا که در میان ما کسی باشد که انواع اندرزها و موعظه ها در نزد او آشکارتر باشد و خصوصیات کلمات را بهتر از شما بشناسد.پس از[جایگاه]موعظه و اندرز دور شوید و قفل هایش را [که در مقابل دیگران قرار داده اید و راهشان را بسته اید]برگشائید و راه موعظه را[برای دیگران]باز کنید تا کسانی که آنان را در سرزمینهای دیگر تبعید کرده اید و از وطن و جایگاهشان به هر سرزمینی انتقالشان دادید به سوی آن سرعت بگیرند.پس به خدا قسم!ما زمام امورمان را به شما واگذار ننمودیم و شما را بر جان و مال و دین خود مسلط نساختیم که بخواهید درمیان ما به شیوه ستمگران رفتار کنید جز آنکه ما خود را برای طلب بقاء مدت[به پایان رسیدن بقاء سختی ها]و رسیدن به نهایت کار و پایان سختی ها به صبر وعده می دهیم.و برای هر برپا ایستاده ای[حاکم و فرمانروایی]از شما روزی است که از آن تجاوز نمی کند و نامه عملی است که ناگزیر است آن را بخواند«هیچ عمل کوچک و بزرگی را از قلم نینداخته است و آن را به حساب آورده است»[کهف(18):آیۀ 49]،«و به زودی ستمکاران خواهند دانست که بازگشتشان به کجاست.»[شعراء(26):آیۀ 227]راوی گوید:پس گروهی از یاران عبد الملک به سوی او برخاستند و دستگیرش نمودند و آن آخرین باری بود که آن شخص را مشاهده کردیم و نمی دانیم که وضعیتش به کجا انجامید.

151-وفات حضرت زهرا علیها السّلام و آماده کردن حضرت برای دفن و اندوه حضرت علی علیه السّلام بعد از دفن حضرت فاطمه علیها السّلام

[166]20-امام حسین علیه السّلام می فرماید:هنگامی که فاطمه دختر محمد فرستاده خدا بیمار گشت به علی بن ابی طالب سفارش نمود که امر[بیماری]او را پنهان دارد و خبر[وخامت حال]او را مخفی سازد و هیچ کس را بر بیماری او آگاه نگرداند.پس علی علیه السّلام این چنین کرد و خود از او پرستاری می نمود و بر آن امر اسماء بنت عمیس او را یاری می نمود و بر این شیوه استمرار داشت همان گونه که فاطمه علیها السّلام به او سفارش کرده بود.

ص:233

(رحمها اللّه)علی استمرار بذلک،کما وصّت به،فلمّا حضرتها الوفاه وصّت أمیر المؤمنین علیه السّلام أن یتولّی أمرها و یدفنها لیلا و یعفّی قبرها،فتولّی ذلک أمیر المؤمنین علیه السّلام و دفنها و عفّی موضع قبرها،فلمّا نفض یده من تراب القبر هاج به الحزن،و أرسل دموعه علی خدّیه،و حوّل وجهه إلی قبر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:

السّلام علیک یا رسول اللّه،عنّی و عن ابنتک و حبیبتک،و قرّه عینک و زائرتک، و الثّابته فی الثّری ببقعتک المختار اللّه لها سرعه اللّحاق بک،قلّ یا رسول اللّه عن صفیّتک صبری،و ضعف عن سیّده النّساء تجلّدی،إلاّ أنّ فی التّأسّی لی بسنّتک و الحزن الّذی حلّ بی لفراقک لموضع التّعزّی،و لقد وسّدتک فی ملحود قبرک بعد أن فاضت نفسک علی صدری،و غمّضتک بیدی،و تولّیت أمرک بنفسی،نعم و فی کتاب اللّه نعم القبول، إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ [البقره(2):156]قد استرجعت الودیعه،و أخذت الرّهینه،و اختلست الزّهراء،فما أقبح الخضراء و الغبراء،یا رسول اللّه!أمّا حزنی فسرمد،و أمّا لیلی فمسهّد،لا یبرح الحزن من قلبی أو یختار اللّه لی دارک الّتی فیها أنت مقیم،کمد مقیّح،و همّ مهیّج،سرعان ما فرّق بیننا و إلی اللّه أشکو،و ستنبّئک ابنتک بتظاهر أمّتک علیّ و علی هضمها حقّها،فاستخبرها الحال،فکم من غلیل معتلج بصدرها لم تجد إلی بثّه سبیلا،و ستقول و یحکم اللّه بیننا و هو خیر الحاکمین،سلام علیک یا رسول اللّه،سلام مودّع لا سئم و لا قال، فإن أنصرف فلا عن ملاله،و إن أقم فلا عن سوء ظنّ بما وعد اللّه الصّابرین،الصّبر

ص:234

پس هنگامی که زمان وفات فاطمه علیها السّلام فرارسید به امیر مؤمنان سفارش نمود که امر[کفن و دفن]او را بر عهده بگیرد و او را شبانه به خاک سپارد و مزارش را پنهان سازد.پس امیر مؤمنان این امور را بر عهده گرفت و فاطمه را به خاک سپرد و مکان قبر او را مخفی ساخت پس هنگامی که دستانش را از خاک قبر زهرا پاک کرد اندوه در وجودش برانگیخته و اشکهایش را بر چهره اش روان گرداند و رو به سوی قبر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله کرده و گفت:سلام بر تو ای فرستاده خدا [سلامی]از جانب من و دختر محبوب تو و روشنی چشمانت و ملاقات کننده تو[در این شب]که در خاک و در بارگاه تو آرمیده است.[دختری که]خداوند اختیار کرده است که به سرعت به تو بپیوندد.ای فرستاده خدا پس از دختر تو،مرا توان بردباری اندک است و پس از [درگذشت]بانوی زنان جهان،خویشتنداری من به سستی و ناتوانی گرائیده است،اما من که پیرو راه و روش تو هستم و سختی جدایی تو را دیده ام و اندوهگین گشته ام[اینک]شکیبایی ممکن است.به درستی که این من بودم که تو را درمیان قبر نهادم پس از آن که جان گرامی ات بر روی سینه من از بدن خارج شد.و با دستان خود چشمانت را برهم نهادم و خود،امر[کفن و دفن]تو را بر عهده گرفتم.آری و در کتاب خدا پذیرش نیکویی[از این اعمال است]پس «همه ما از خدائیم و به سوی او باز می گردیم.»[بقره(2):آیۀ 156]همانا امانتی که به من سپرده بودی به سوی تو بازگردانده شد.و به صاحبش رسید و زهرا از من گرفته شد.پس آسمان و زمین چه زشت و نازیبا است.ای فرستاده خدا!از این پس اندوه من جاودانه و شبهایم به شب زنده داری می گذرد و اندوه همچنان در قلب من به سر می برد تا آن روز که خداوند خانه ای را که تو در آن ساکنی برایم برگزیند.اندوهی شدید مرا فرا گرفته است که چون زخمی بر جانم نشسته و غمی است که درونم را برمی انگیزد.چه سریع میان ما جدایی انداخت و من شکایت خود را به سوی خدا می برم و به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه بر ستمکاری بر من و بر علیه حق او،در کنار هم جمع شدند پس احوال ما را از فاطمه خبر گیر.پس چه بسیار حرارت و بغض پرتلاطمی که در سینه اش وجود داشت و راهی برای بیان و بازگو کردن آن نیافت و به تو خواهد گفت و خداوند میان ما حکم می کند که او بهترین حکم کنندگان است.سلام بر تو ای فرستاده خدا سلام وداع کننده ای که از روی ناخشنودی و یا خسته دلی سلام نمی کند.پس اگر[به سوی خانه ام]روی گردانم از

ص:235

أیمن و أجمل،و لو لا غلبه المستولین علینا لجعلت المقام عند قبرک لزاما، و التّلبّث عنده معکوفا،و لأعولت إعوال الثّکلی علی جلیل الرّزیّه،فبعین اللّه تدفن بنتک سرّا،و یهتضم حقّها قهرا،و یمنع إرثها جهرا،و لم یطل العهد،و لم یخلق منک الذّکر،فإلی اللّه یا رسول اللّه المشتکی،و فیک أجمل العزاء،فصلوات اللّه علیها و علیک و رحمه اللّه و برکاته.

167-21- أخبرنا المفید عن الصّدوق عن ماجیلویه،عن عمّه عن البرقیّ عن أبیه و محمّد بن سنان،معا عن محمّد بن عطیّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الموت کفّاره لذنوب المؤمنین.

168-22- أخبرنا المفید عن علیّ بن محمّد الکاتب عن أبی القاسم زکریّا بن یحیی عن داود بن القاسم الجعفریّ عن الرّضا علیه السّلام یقول:أنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام قال لکمیل بن زیاد فیما قال:یا کمیل،أخوک دینک،فاحتط لدینک بما شئت.

169-23- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار عن القاسانیّ عن المنقریّ عن حفص قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا أراد أحدکم أن لا یسأل اللّه شیئا إلاّ أعطاه،فلییأس عن النّاس کلّهم،و لا یکون له رجاء إلاّ من اللّه (عزّ و جلّ)فانّه إذا علم اللّه(عزّ و جلّ)ذلک من قلبه لم یسأل اللّه شیئا إلاّ أعطاه،ألا فحاسبوا أنفسکم قبل أن تحاسبوا،فإنّ فی القیامه خمسین موقفا،کلّ موقف مقام ألف سنه،ثمّ تلا هذه الآیه: فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ [المعارج(70):4].

ص:236

خستگی و ملالت نیست و اگر باقی بمانم از سوء ظن و گمان بد به آنچه خداوند به اهل صبر وعده داده است نمی باشد.

بردباری خوش یمن تر و زیباتر است و اگر توانمندی و غلبه فرمان روایان بر ما نبود جاودانه در کنار قبرت باقی می ماندم و همچون معتکفان در کنار مزارت درنگ می نمودم و همچون زن فرزند مرده بر عظمت این مصیبت ناله و زاری سر می دادم.پس در محضر پروردگار دخترت مخفیانه به خاک سپرده می شود و حقش به زور از او گرفته می شود و آشکارا از ارث محروم می گردد درحالی که پیمان[تو با این مردمان]طولانی نگشته است و یاد تو به کهنگی نگراییده است.پس ای رسول خدا شکایت به درگاه خدا می برم و زیباترین عزاداری را درباره تو به جا می آورم پس درود و رحمت و برکات خدا بر تو و دخترت باد.

152-مرگ کفارۀ گناهان است

[167]21-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:مرگ کفاره گناهان مؤمنان است.

153-قول حضرت علی علیه السّلام برای کمیل:اخوک دینک

[168]22-امام رضا علیه السّلام می فرماید:که امیر المؤمنین علیه السّلام در کلماتی که به کمیل بن زیاد فرمود این چنین گفت:ای کمیل!دین تو برادر تو است.پس برای دینت هر آنگونه که می خواهی احتیاط کن.

154-کلام امام صادق علیه السّلام در کیفیت دعا

[169]23-امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرگاه کسی از شما بخواهد که هرآنچه از خدا می طلبد به او عطا نماید می بایست از تمامی مردم ناامید گردد و هیچ امیدی جز به خدا نداشته باشد پس به درستی که هنگامی که خداوند آن مطالب را از قلب او دریابد هیچ چیزی از خدا طلب نمی کند جز آنکه به او عطا می نماید.آگاه باشید که از خود حساب رسی کنید پیش از آنکه به حسابتان رسیدگی شود.به درستی که در قیامت پنجاه توقفگاه است و هر توقفگاهی به مقدار هزار سال به طول می انجامد.سپس این آیه را تلاوت فرمودند:«در روزی که به درازای پنجاه هزار سال است.»[معارج(70):آیۀ 4]

ص:237

170-24- أخبرنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ عن الثّقفیّ،عن حبیب بن بصیر عن أحمد بن بشیر عن هشام بن محمّد،عن أبیه محمّد بن السّائب،عن إبراهیم بن محمّد الیمانیّ،عن عکرمه،قال:سمعت عبد اللّه بن العبّاس یقول لابنه علیّ بن عبد اللّه:لیکن کنزک الّذی تدّخره العلم،کن به أشدّ اغتباطا منک بکنز الذّهب الأحمر،فإنّی مودّعک کلاما إن أنت وعیته اجتمع لک به خیر أمر الدّنیا و الآخره،لا تکن ممّن یرجو الآخره بغیر عمل،و یؤخّر التّوبه لطول الأمل،و یقول فی الدّنیا قول الزّاهدین،و یعمل فیها عمل الرّاغبین،إن أعطی منها لم یشبع،و إن منع منها لم یقنع،یعجز عن شکر ما یؤتی،و یبتغی الزّیاده فیما بقی،و یأمر بما لا یأتی.یحبّ الصّالحین و لا یعمل عملهم،و یبغض الفجّار و هو أحدهم،و یقول:لم أعمل فأتعنّی،ألا أجلس فأتمنّی،فهو یتمنّی المغفره و قد دأب فی المعصیه،قد عمّر ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ [الفاطر(35):37]یقول فیما ذهب:لو کنت عملت و نصبت کان ذخرا لی،و یعصی ربّه(تعالی)فیما بقی غیر مکترث،إن سقم ندم علی العمل،و إن صحّ أمن و اغترّ و أخّر العمل،معجب بنفسه ما عوفی،و قانط إذا ابتلی،إن رغب أشر،و إن بسط له هلک،تغلبه نفسه علی ما یظنّ،و لا یغلبها علی ما یستیقن،لا یثق من الرّزق بما قد ضمن له،و لا یقنع بما قسم له،لم یرغب قبل أن ینصب،و لا ینصب فیما یرغب،إن استغنی بطر،و إن افتقر قنط،فهو ینبغی الزّیاده و إن لم یشکر،و یضیّع من نفسه ما هو أکثر یکره الموت لإساءته،و لا یدع الإساءه

ص:238

155-وصیت ابن عباس به پسرش علی

[170]24-عکرمه می گوید:شنیدم عبد اللّه بن عباس به پسرش علی بن عبد اللّه می گفت:

می بایست گنجی که آن را ذخیره می کنی علم و دانش باشد و به علم بیشتر از گنج طلای سرخ رغبت و اشتیاق داشته باش.پس همانا من سخنی را در نزد تو به ودیعه و امانت می گذارم که اگر آن را فرا بگیری به وسیله آن نیکی امر دنیا و آخرت برای تو جمع می گردد از کسانی مباش که بدون کردار[نیک]امید به آخرت دارند و توبه و بازگشت به سوی خدا را به خاطر آرزوهای دراز به عقب می اندازند.در دنیا سخن دل برگرفتگان را به زبان می آورند و چون دلبستگان رفتار می کنند.اگر از دنیا به آنها عطا شود سیر نمی گردند و اگر از آن باز داشته شود قناعت نمی کنند.از سپاس آنچه به آنان عطا شده است ناتوانند اما در آنچه باقی مانده است زیادت می طلبند و به آنچه خود عمل نمی کنند فرمان می دهند.نیکوکار دوست می دارد ولی به کردار آنان عمل نمی کند و بدکاران را دشمن می دارد ولی خود نیز از آنان است.و می گوید:

عمل نمی کنم تا به سختی و مشقت بیفتم و می نشینم و آرزو می کنم.پس او بخشش را آرزو می کند درحالی که در گناه و نافرمانی می کوشد.در طول زندگی با یادآوریها و تذکرات عمری را به سر آورده.درباره آنچه گذشته است می گوید:اگر[این گونه]رفتار می کردم و به پا می داشتم ذخیره و توشه ای برای من بود.و در آنچه باقی مانده است بدون ناراحتی و نگرانی نافرمانی پروردگارش را می کند.اگر بیمار گردد از کردار خود پشیمان می شود و اگر بهبودی یابد ایمن می شود و فریفته می گردد و عمل[نیک]را به تأخیر می اندازد.تا زمانی که در عافیت و سلامت به سر می برد خود فریفته است و هنگامی که مبتلا می شود ناامید می گردد.اگر چیزی را طلب کند از خود بی خود می شود و کبر می ورزد و اگر به او میدان داده شود هلاک می گردد.نفسش او را بر آنچه گمان می کند هدایت می کند نه بر آنچه که یقین و باور دارد.از روزی به آنچه برایش ضمانت شده است اطمینان ندارد و به آنچه برایش تقسیم شده است قانع نیست.پیش از آنکه خود را خسته و ناتوان سازد چیزی را طلب نمی کند و در آنچه می طلبد خسته نمی گردد[در طلب هرچیز افراط و تفریط می کند و خود را خسته می سازد].

اگر بی نیاز گردد سرکشی می کند و اگر محتاج شود ناامید می گردد.پس او زیادت می طلبد هر چند سپاسگزار نباشد و از جانب خود هر آنچه فزونتر است تباه می سازد مرگ را ناگوار

ص:239

فی حیاته إن عرضت شهوته،واقع الخطیئه ثمّ تمنّی التّوبه،و إن عرض له عمل الآخره دافع،یبلغ فی الرّغبه حین یسأل،و یقصّر فی العمل حین یعمل،فهو بالطّول مدلّ،و فی العمل مقلّ،یتبادر فی الدّنیا یعبأ لمرض،فإذا أفاق واقع الخطایا و لم یعرض،یخشی الموت،و لا یخاف الفوت،یخاف علی غیره بأقلّ من ذنبه،و یرجو لنفسه بدون عمله،و هو علی النّاس طاعن،و لنفسه مداهن،یرجو الأمانه ما رضی،و یری الخیانه إن سخط،إن عوفی ظنّ أنّه قد تاب،و إن ابتلی طمع فی العافیه و عاد،لا یبیت قائما،و لا یصبح صائما یصبح و همّه الغذاء، و یمسی و نیّته العشاء،و هو مفطر،یتعوّذ باللّه منه من هو فوقه،و لا ینجو بالعوذ منه من هو دونه،یهلک فی بغضه إذا أبغض،و لا یقصّر فی حبّه إذا أحبّ،یغضب فی الیسیر،و یغضی علی الکثیر،فهو یطاع و یعصی وَ اللّهُ الْمُسْتَعانُ [یوسف(12):18].

171-25- حدّثنا أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد،قال:حدّثنا أبو بکر محمّد بن عمر الجعابیّ،قال:حدّثنا محمّد بن محمّد بن سلیمان الباغندیّ،قال:حدّثنی هارون بن حاتم.قال:حدّثنا إسماعیل بن توبه و مصعب بن سلاّم،عن أبی إسحاق،عن ربیعه السّعدیّ،قال:أتیت حذیفه بن الیمان فقلت له:حدّثنی بما سمعت من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أو رأیته لأعمل به،قال فقال لی:علیک بالقرآن.فقلت له:قد قرأت القرآن،و إنّما جئتک لتحدّثنی،اللّهمّ إنّی أشهدک علی حذیفه أنّی أتیته لیحدّثنی بما لم أسمعه و لم أره من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أنّه قد منعنیه و کتمنیه.فقال حذیفه:یا

ص:240

می داند چون موجب ناراحتی اوست و خود در هنگام جلوه گری شهوتش از ناراحت ساختن دیگران ابایی ندارد.

اشتباه و نافرمانی می کند و توبه را آرزو می کند و اگر عملی مربوط به آخرت بر او عرضه شود به آن رفتار نمی کند.در هنگام درخواست در طلب زیاده روی می کند و در هنگام عمل در کردار خود کوتاهی می کند.پس او به احسان آشنا است ولی در کردار اهل تفریط و کوتاهی می باشد.از خستگی و ناتوانی بیماری در دنیا سرعت می ورزد و هنگامی که بهبود می یابد اشتباهات را مرتکب می شود و[از آنها]روی گردان نمی شود.از مرگ می هراسد و از دست رفتن[فرصت ها]نمی ترسد.بر دیگری به کمتر از گناه خود در هراس است و برای خود بدون هیچ عملی امید[نجات]دارد.درحالی که بر مردم طعنه زننده و بر خود آسان گیر است.

تا زمانی که خشنود است امید به ایمنی و امانت دارد و اگر ناراضی گردد[هرچیز را]خیانت می بیند.اگر در سلامتی به سر برد گمان می کند که او توبه کرده است[و این سلامت ثمره توبه اوست]و اگر مبتلا گردد در سلامت طمع می کند و باز می گردد.شب را در نماز به سر نمی برد و روز را به روزه داری سپری نمی کند.شب را به صبح می رساند درحالی که همّ و غم او غذا است و روز را به شب می رساند درحالی که نیت او خوردن شام است درحالی که روزه دار نیست.کسی که بر فراز اوست از او به خدا پناه می برد و کسی که پائین دست اوست از پناه بردن از[شرّ]او نجات نمی یابد.هنگامی که کینه می ورزد در کینه خود هلاک می شود و هنگامی که دوست می دارد در دوستی اش کوتاهی نمی کند.به آسانی خشمناک می گردد و بر [ستم]فراوان ساکت می ماند.پس او مورد اطاعت قرار می گیرد و خود نافرمانی می کند و خداوند یاری ده است.

156-قول حذیفه:بدرستی که راهنما و نشانۀ بهشت تا روز قیامت آل محمد صلّی اللّه علیه و اله هستند

[171]25-ربیعه سعدی می گوید به نزد حذیفه بن یمان آمدم و به او گفتم:به آنچه از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیده ای یا دیده ای برایم سخن بگو تا به آن رفتار کنم.راوی گوید:پس حذیفه به من گفت:بر تو باد به قرآن.پس به او گفتم:به درستی که من قرآن خوانده ام.و به نزد تو آمده ام که برایم سخنی[غیر از آنچه می دانم]بگویی.پروردگارا من تو را بر حذیفه گواه می گیرم که به نزدش آمدم تا برایم به آنچه از رسول خدا نشنیدم و ندیدم سخن بگوید و او مرا از آن بازداشت و آن[مسائل]را از من پنهان داشت.

ص:241

هذا،قد أبلغت فی الشّدّه.ثمّ قال لی:خذها قصیره من طویله و جامعه لکلّ أمرک، إنّ آیه الجنّه فی هذه الأمّه لبیّنه،إنّه لیأکل الطّعام و یمشی فی الأسواق.فقلت له:

بیّن لی آیه الجنّه أتّبعها،و بیّن لی آیه النّار فأتّقیها.فقال لی:و الّذی نفسی بیده،إنّ آیه الجنّه الهداه إلیها إلی یوم القیامه و آیه الحقّ إلی یوم القیامه لآل محمّد علیهم السّلام،و إنّ آیه النّار و آیه الکفر و الدّعاه إلی النّار إلی یوم القیامه لغیرهم.

172-26- أخبرنا المفید عن علیّ بن خالد المراغیّ عن القاسم بن محمّد الدّلاّل،عن سبره بن زیاد،عن الحکم بن عیینه،عن حنش بن المعتمر،قال:

دخلت علی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقلت:السّلام علیک یا أمیر المؤمنین و رحمه اللّه و برکاته،کیف أمسیت؟قال:أمسیت محبّا لمحبّنا،و مبغضا لمبغضنا،و أمسی محبّنا مغتبطا برحمه من اللّه کان ینتظرها،و أمسی عدوّنا یؤسّس بنیانه علی شفا جرف هار،و کأنّ ذلک الشّفا قد انهار به فی نار جهنّم،و کأنّ أبواب الرّحمه قد فتحت لأهلها،فهنیئا لأهل الرّحمه رحمتهم،و التّعس لأهل النّار، و النّار لهم.یا حنش،من سرّه أن یعلم أمحبّ لنا أم مبغض فلیمتحن قلبه،فإن کان یحبّ ولیّا لنا فلیس بمبغض لنا،و إن کان یبغض ولیّنا فلیس بمحبّ لنا،إنّ اللّه (تعالی)أخذ المیثاق لمحبّنا بمودّتنا،و کتب فی الذّکر اسم مبغضنا،نحن النّجباء و أفراطنا أفراط الأنبیاء.

173-27- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن أبی عوانه موسی بن

ص:242

پس حذیفه گفت:ای فلانی!در سختی[مراد و مقصود خود را]رساندی[بسیار شدید و تند سخن گفتی]سپس به من گفت:از سخنان طولانی[حکمت های]کوتاه را دریافت کن و آن را [حکمتی]جامع برای تمامی امورت بدان.همانا نشانه بهشت در این امت آشکار است.به درستی که پیامبر غذا می خورد و در بازار ما قدم می زند.راوی گوید پس به حذیفه گفتم:

نشانه بهشت را برایم بیان نما تا از آن پیروی کنم و نشانه دوزخ را نیز برایم بیان کن تا از آن برحذر باشم.پس حذیفه به من گفت:سوگند به کسی که جانم در دست اوست همانا نشانه بهشت و راهنمایان به سوی آن تا روز قیامت نشانه حق تا روز قیامت،خاندان محمد صلّی اللّه علیه و اله هستند و نشانه دوزخ و کفر و راهنمایان به سوی دوزخ تا روز قیامت،غیر از ایشان می باشند.

157-کلام حضرت علی علیه السّلام با خسش بن معتمر

[172]26-حبیش بن معتمر می گوید:به محضر امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام شرفیاب شدم و عرضه داشتم:سلام و رحمت و برکات خدا بر تو ای امیر مؤمنان.روز را چگونه به شب رساندید؟حضرت فرمود:روز را به شب رساندم درحالی که دوستداران خود را دوست می داریم و دشمنان خود را دشمن می داریم و دوستان ما روز را به شب می رسانند در حالی که سرخوش و شادمان از رحمتی هستند که از جانب خداوند در انتظار آنان است و دشمنان ما روز را به شب می رسانند درحالی که اساس و پایه خود را بر دهانه ریزان دوزخ بنا نهاده اند و گویا آن دهانه دوزخ آن را درون آتش جهنم فروخواهد ریخت و گویا درهای رحمت برای اهلش باز شده است پس رحمت گوارای اهل رحمت و نابودی و آتش بر دوزخیان باد.ای حبیش هرکس دوست دارد بداند که آیا دوست ما است یا دشمن،قلب خود را بیازماید.پس اگر دوستدار ما را دوست می دارد دشمن ما نیست و اگر دوستدار ما را دشمن می دارد دوست ما نیست.به درستی که خداوند فرازمند از دوستداران ما به دوستی پیمان گرفت و در ذکر(لوح محفوظ)نام دشمنان ما را نگاشت.ما نجیبیان[آفریدگان]هستیم و فرزندان ما که پیش از ما از دنیا می روند[همچون]فرزندان پیامبرانند.

ص:243

یوسف عن عبد السّلام بن عاصم،عن إسحاق بن إسماعیل عن عمرو بن أبی قیس عن میسره بن حبیب،عن المنهال بن عمرو قال:أخبرنی رجل من تمیم، قال:کنّا مع علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بذی قار و نحن نری أنّا سنختطف فی یومنا، فسمعته یقول:و اللّه لنظهرنّ علی هذه الفرقه،و لنقتلنّ هذین الرّجلین-یعنی طلحه و الزّبیر-و لنستبیحنّ عسکرهما.قال التّمیمیّ:فأتیت إلی عبد اللّه بن العبّاس فقلت:أما تری إلی ابن عمّک و ما یقول؟فقال:لا تعجل حتّی تنظر ما یکون،فلمّا کان من أمر البصره ما کان أتیته فقلت:لا أری ابن عمّک إلاّ قد صدق.فقال:

ویحک!إنّا کنّا نتحدّث أصحاب محمّد أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله عهد إلیه ثمانین عهدا لم یعهد شیئا منها إلی أحد غیره،فلعلّ هذا ممّا عهد إلیه.

174-28- أخبرنا المفید عن الصّدوق عن أبیه عن محمّد بن أبی القاسم عن البرقیّ،عن أبیه،قال:حدّثنی من سمع حنان بن سدیر یقول:سمعت أبی سدیر الصّیرفیّ یقول:رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فیما یری النّائم و بین یدیه طبق مغطّی بمندیل،فدنوت منه و سلّمت علیه،فردّ السّلام،و کشف المندیل عن الطّبق،فإذا فیه رطب،فجعل یأکل منه،فدنوت منه فقلت:یا رسول اللّه،ناولنی رطبه، فناولنی واحده،فأکلتها،ثمّ قلت:یا رسول اللّه،ناولنی أخری،فناولنیها فأکلتها، و جعلت کلّما أکلت واحده سألته أخری حتّی أعطانی ثمانی رطبات فأکلتها،ثمّ طلبت منه أخری،فقال لی:حسبک.قال:فانتبهت من منامی،فلمّا کان من الغد

ص:244

158-خبر دادن حضرت علی به ذی قار به اینکه بر دشمنانش پیروز می شود و قتل طلحه و زبیر

[173]27-منهال بن عمرو می گوید:مردی از بنی تمیم برایم روایت نمود که در ذی قار به همراه علی بن ابی طالب علیه السّلام بودیم درحالی که به روشنی می دیدیم در این روز زبون خواهم شد[کنایه از کشته شدن به سرعت در جنگ است]پس شنیدم که علی علیه السّلام می فرمود:به خدا قسم!هرآینه بر این گروه[اصحاب جمل]پیروز می شویم و این دو مرد-طلحه و زبیر-را خواهیم کشت و[خون]لشکر این دو را مباح خواهیم ساخت.تمیمی می گوید:به نزد عبد اللّه بن عباس آمدم و گفتم:آیا نمی بینی پسر عمویت چه می گوید؟او گفت:شتاب مکن تا آنچه را واقع خواهد شد مشاهده کنی.پس هنگامی که ماجرای بصره آن شد که من در آن حاضر بودم [و با چشمان خود حادثه جمل را مشاهده نمودم]گفتم:پسر عمویت را جز به آنکه راست گفت و حقیقت را بیان کرد مشاهده نمی کنم.پس ابن عباس گفت:وای بر تو!همانا ما با یاران محمد سخن می گفتیم که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هشتاد پیمان را به او بیان نمود که هیچ عهدی از آن هشتاد پیمان را با کسی جز او مطرح ننمود.پس چه بسا این سخن نیز از آن پیمان ها باشد.

159-خواب سدیر و خوردن خرما از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله

[174]28-سدیر صیرفی می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را در خواب مشاهده کردم درحالی که در مقابلش طبقی بود که با دستمالی پوشیده شده بود.پس به ایشان نزدیک شدم و سلام کردم.

حضرت سلامم را پاسخ گفت و دستمال را از روی طبق برداشت.در آن مقداری خرما بود و حضرت شروع به خوردن از آن نمود.پس به ایشان نزدیک شدم و عرضه داشتم:ای فرستاده خدا،خرمای دیگری به من بده.پس خرمای دیگری به من داد و من آن را خوردم.پس هرگاه خرمایی می خوردم یک خرمای دیگر از حضرت طلب می نمودم تا اینکه پیامبر هشت خرما به من عطا کردند و من آن هشت خرما را خوردم آنگاه از پیامبر خرمای دیگری طلب کردم.

پس به من فرمودند:برای تو کافی است.

ص:245

دخلت علی جعفر بن محمّد الصّادق علیهما السّلام و بین یدیه طبق مغطّی بمندیل،کأنّه الّذی رأیته فی المنام بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فسلّمت علیه،فردّ علیّ السّلام،ثمّ کشف عن الطّبق،فإذا فیه رطب،فجعل یأکل منه،فعجبت لذلک،و قلت:جعلت فداک ناولنی رطبه،فناولنی فأکلتها،ثمّ طلبت أخری فناولنی فأکلتها،و طلبت أخری حتّی أکلت ثمانی رطبات،ثمّ طلبت منه أخری فقال لی:لو زادک جدّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لزدتک،فأخبرته الخبر فتبسّم تبسّم عارف بما کان.

175-29- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،قال:حدّثنی الشّیخ الصّالح عبد اللّه بن محمّد بن عبد اللّه بن یاسین،قال:سمعت العبد الصّالح علیّ بن محمّد بن علیّ الرّضا علیه السّلام بسرّ من رأی،یذکر عن آبائه علیهم السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:العلم وراثه کریمه،و الآداب حلل حسان،و الفکره مرآه صافیه،و الاعتذار منذر ناصح، و کفی بک أدبا ترکک ما کرهته من غیرک.

176-30- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید،عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی، عن ابن محبوب،عن الثّمالیّ:قال قال کان علیّ بن الحسین علیه السّلام یقول:ابن آدم،لا تزال بخیر ما کان لک واعظ من نفسک،و ما کانت المحاسبه من همّک،و ما کان الخوف لک شعارا،و الحزن لک دثارا؛ابن آدم،إنّک میّت و مبعوث و موقوف بین یدی اللّه(عزّ و جلّ)مسئول،فأعدّ جوابا.

177-31- أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد الجرجرائیّ عن إسحاق بن

ص:246

سدیر می گوید:پس،از خواب برخاستم و فردای آن روز به نزد جعفر بن محمد صادق علیه السّلام رفتم،درحالی که در مقابلش طبقی بود که با دستمالی پوشیده شده بود.همانند آنچه در خواب در مقابل رسول خدا دیده بودم.پس بر امام سلام کردم و سلام مرا پاسخ گفت و دستمال را از روی طبق برداشت.در ظرف،خرما بود و حضرت شروع به خوردن از آن کرد.

پس مرا حیرت فراگرفت و عرضه داشتم:فدایت گردم!یک خرما به من بده.پس حضرت خرمای دیگری به من داد پس آن را خوردم.آنگاه خرمای دیگری طلب کردم و حضرت خرمای دیگری به من داد و من آن را خوردم.و خرمای دیگری طلب نمودم تا هشت خرما را تناول کردم.آنگاه خرمای دیگری طلبیدم.پس امام به من فرمود:اگر جدم رسول خدا بیشتر از این به تو می داد من نیز بیشتر می دادم.پس[از خوابی که دیده بودم]او را آگاه کردم و او چون کسی که از حقیقت باخبر است بر من تبسّم نمود.

160-علم میراثی گرانبها

[175]29-امیر مؤمنان علی علیه السّلام فرمود:دانش میراثی گرانبهاست و آداب و اخلاق[همچون] پارچه های ابریشمی نیکو است و اندیشه آئینه ای صاف و درخشان است.و عذرخواهی [هنگام اشتباهات همچون]بیم دهنده ای خیرخواه است و این ادب برای تو کافی است که هر آن چه از دیگران نمی پسندی خود نیز انجام ندهی.

161-موعظه های امام سجاد علیه السّلام

[176]30-ابو حمزه ثمالی می گوید:امام سجاد علیه السّلام می فرمود:فرزند آدم!تا زمانی که پند دهنده ای از جان خود داشته باشی و محاسبه رفتار و کردارت از اندیشه دائمی تو باشد و ترس از پروردگار شعار تو و اندوه پیراهن تو باشد بر مسیر خیر و نیکی هستی.فرزند آدم،به درستی که تو خواهی مرد و برانگیخته خواهی شد و در برابر پروردگار بلندمرتبه می ایستی و مورد بازخواست قرار می گیری.پس پاسخی آماده کن.

ص:247

عبدون عن محمّد بن عبد اللّه بن سلمان عن محمّد بن إسماعیل الأحمسیّ،عن المحاربیّ،عن ابن أبی لیلی عن الحکم بن عیینه،عن ابن أبی الدّرداء،عن أبیه، قال:نال رجل من عرض رجل عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،فردّ رجل من القوم علیه،فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:من ردّ عن عرض أخیه کان له حجابا من نار.

178-32- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن أبیه،عن سعد عن البرقیّ،عن سلیمان بن مسلم الکندیّ،عن ابن غزوان،عن عیسی بن أبی منصور،عن أبان بن تغلب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:نفس المهموم لظلمنا تسبیح،و همّه لنا عباده، و کتمان سرّنا جهاد فی سبیل اللّه.ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام یجب أن یکتب هذا الحدیث بالذّهب.

179-33- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن أبی عوانه موسی القطّان،عن محمّد بن یحیی الأودیّ،عن إسماعیل بن أبان،عن علیّ بن هاشم بن البرید،عن أبیه،عن عبد الرّحمن بن قیس الرّحبیّ،قال:کنت جالسا مع أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام علی باب القصر حتّی ألجأته الشّمس إلی حائط القصر،فوثب لیدخل،فقام رجل من همدان فتعلّق بثوبه،و قال:یا أمیر المؤمنین، حدّثنی حدیثا جامعا ینفعنی اللّه به قال:أولم یکن فی حدیث کثیر؟قال:بلی، و لکن حدّثنی حدیثا ینفعنی اللّه به.قال:حدّثنی خلیلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنّی أرد أنا و شیعتی الحوض رواء مرویّین مبیضّه وجوههم،و یرد عدوّنا ظماء مظمئین

ص:248

162-کسی که آبروی برادری را حفظ کند برای او مانعی در برابر آتش جهنم می آید

[177]31-ابن ابی الدرداء از پدرش روایت می کند که می گفت:مردی در نزد پیامبر به آبروی دیگری دست یازید[سخن می گفت و آبروی دیگری را می برد]پس مردی از آن جماعت پاسخ او را گفت[و آبروی آن مرد را حفظ کرد]پس پیامبر فرمود:هرکس آبروی برادر خود را حفظ کند حفاظی او را از آتش محفوظ دارد.

163-نفس و آه کسی که برای مظلومی باشد تسبیح است

[178]32-امام صادق علیه السّلام فرمود:آه کشیدن کسی که برای مظلومیت ما غمگین باشد تسبیح به شمار می آید و اندوه او عبادت و پنهان داشتن اسرار ما،جهاد در راه خدا است.سپس امام فرمود:سزاوار است که این حدیث با[آب]طلا نگاشته شود.

164-حدیث حضرت علی علیه السّلام بر مرد همدانی

[179]33-عبد الرحمن بن قیس رحبی می گوید:به همراه امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام بر در قصر نشسته بودم پس[گرمای سوزان]خورشید امام را وادار کرد که به دیوار قصر پناه ببرد پس برخاست تا داخل شود.پس مردی از همدان برخاست و به لباس علی علیه السّلام درآویخت و عرضه داشت:ای امیر مؤمنان!حدیثی جامع برای ما روایت کن که خداوند به وسیله آن مرا سود بخشد.امام فرمود:آیا در این احادیث فراوان[که تاکنون گفته ام]آنچه می خواستی نبود؟مرد عرضه داشت:بله،اما حدیثی برایم روایت کن که خداوند به وسیله آن مرا سود بخشد.امام فرمود:دوستم فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله به من فرمود:«به درستی که من و شیعیانم سیراب و با چهره های درخشان بر حوض کوثر وارد می شویم و دشمنان ما تشنه و با چهره هایی سیاه بر حوض کوثر وارد می شوند».

ص:249

مسودّه وجوههم،خذها إلیک قصیره من طویله أنت مع من أحببت،و لک ما اکتسبت،أرسلنی یا أخا همدان؛ثمّ دخل القصر.

180-34- أخبرنا المفید عن علیّ بن محمّد الکاتب عن الحسن بن علیّ الزّعفرانیّ،عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ،عن یوسف بن کلیب،عن معاویه بن هشام،عن الصّبّاح بن یحیی المزنیّ،عن الحارث بن حصیره،قال:حدّثنی جماعه من أصحاب أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه قال یوما:ادعوا غنیّا و باهله و حیّا آخر، و قد سمّاها،فلیأخذوا أعطیّاتهم،فو الّذی فلق الحبّه و برأ النّسمه ما لهم فی الإسلام نصیب،و أنا شاهد فی منزلی عند الحوض و عند المقام المحمود أنّهم أعداء لی فی الدّنیا و الآخره،لآخذنّ غنیّا أخذه تضرط باهله و لئن ثبتت قدمای لأردّنّ قبائل إلی قبائل و قبائل إلی قبائل و لأبهرجنّ ستّین قبیله ما لها فی الإسلام نصیب.

181-35- أخبرنا المفید عن أبی عمرو عثمان الدّقّاق عن جعفر بن محمّد بن مالک،عن أحمد بن یحیی الأودیّ،عن مخوّل بن إبراهیم عن الرّبیع بن المنذر، عن أبیه،عن الحسین بن علیّ علیهما السّلام قال ما من عبد قطرت عیناه فینا قطره أو دمعت عیناه فینا دمعه إلاّ بوّأه اللّه بها فی الجنّه حقبا.قال أحمد بن یحیی الأودیّ:فرأیت الحسین بن علیّ علیه السّلام فی المنام فقلت:حدّثنی مخوّل بن إبراهیم،عن الرّبیع بن المنذر،عن أبیه،عنک،أنّک قلت:ما من عبد قطرت عیناه فینا قطره،أو دمعت

ص:250

این[حکمت]کوچک را از[روایات]طولانی و فراوان دریافت کن که:[در قیامت]تو با هر آن کسی هستی که دوستش داری و برای تو همان است که با اعمال خود به دست آوری.

[اینک]مرا رها کن ای برادر همدانی!سپس امام داخل قصر شد.

165-دعوت کردن حضرت از بعضی از قبایل عرب و مذمت کردن آنها

[180]34-حارث بن حصیره می گوید:گروهی از یاران امیر مؤمنان علیه السّلام برایم روایت نمودند که حضرت روزی فرمودند:قبیله«غنیّ»و«باهله»و قبیله دیگری را[که امام آن را نام بردند]فرا بخوانید.پس هر آنچه را به آنان عطا شده است بازپس بگیرید.پس قسم به کسی که دانه را شکافت و موجودات را آفرید آنان هیچ بهره ای در اسلام ندارند.و من در جایگاهم در نزد حوض کوثر و مقام محمود گواهم که آنان دشمنان من در دنیا و آخرت می باشند.آن چنان قبیله«غنیّ»را مجازات می کنم که«باهله»[از شدت ترس]خود را خراب کند!و اگر قدم های من استوار گردد بر قبائل[کافر]وارد می شوم[و آنان را مجازات می کنم]و خون شصت قبیله ای را که هیچ بهره ای در اسلام ندارند مباح می سازم.

166-فضیلت گریه کردن بر حضرت ابا عبد اللّه

[181]35-امام حسین علیه السّلام فرمود:هیچ بنده ای نیست که از چشمانش در[مصیبت]ما قطره ای اشک خارج شود و ذره ای بگرید جز آن که خداوند به وسیله آن قطره او را مدتی بی پایان در بهشت جای می دهد.احمد بن یحیی أودی می گوید:پس امام حسین علیه السّلام را در خواب دیدم و عرضه داشتم:مخوّل بن ابراهیم از ربیع بن منذر از پدرش از شما روایت کرده است که فرمودید:هیچ بنده ای نیست که از دیدگانش در[مصیبت]ما قطره ای اشک خارج شود و ذره ای بگرید جز آنکه خداوند به وسیله آن قطره او را مدتی بی پایان در بهشت جای دهد.

ص:251

عیناه فینا دمعه إلاّ بوّأه اللّه بها فی الجنّه حقبا.قال:نعم.قلت:سقط الإسناد بینی و بینک.

182-36- أخبرنا المفید عن أبی نصر محمّد بن الحسین عن علیّ بن أحمد بن سیابه عن عمر بن عبد الجبّار عن أبیه عن علیّ بن جعفر،عن أخیه موسی عن آبائه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذات یوم لأصحابه:ألا إنّه قد دبّ إلیکم داء الأمم من قبلکم،و هو الحسد،لیس بحالق الشّعر لکنّه حالق الدّین،و ینجّی منه أن یکفّ الإنسان یده،و یخزن لسانه،و لا یکون ذا غمز علی أخیه المؤمن.

183-37- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن محمّد بن الولید عن عنبر بن محمّد عن شعبه،عن سلمه بن جمیل،عن أبی الطّفیل عامر بن واثله الکنانیّ رحمه اللّه قال:

سمعت أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:إنّ أخوف ما أخاف علیکم طول الأمل و اتّباع الهوی،فأمّا طول الأمل فینسی الآخره و أمّا اتّباع الهوی فیصدّ عن الحقّ،ألا و إنّ الدّنیا قد تولّت مدبره و الآخره قد أقبلت مقبله،و لکلّ واحده منهما بنون،فکونوا من أبناء الآخره و لا تکونوا من أبناء الدّنیا،فإنّ الیوم عمل و لا حساب،و الآخره حساب و لا عمل.

184-38- أخبرنا المفید عن الحسین بن محمّد التّمّار،عن ابن أبی أویس،عن أبیه،عن حمید بن قیس،عن عطا،عن ابن عبّاس قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا بنی عبد المطّلب،إنّی سألت اللّه لکم أنّ یعلّم جاهلکم،و أن یثبّت قائمکم،و أن یهدی

ص:252

امام فرمود:بله،پس عرضه داشتم:سلسله سند میان من و شما ساقط شد[و من پس از این،این روایت را مستقیما از خود شما نقل می کنم].

167-مذموم بودن حسد

[182]36-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله روزی به یارانش فرمود:آگاه باشید که بیماری امتهای پیش از شما به شما نیز سرایت کرده است و آن حسد است که مو را ریشه کن نمی کند ولی دین را ریشه کن می سازد و اینکه انسان دستانش را[از هر کاری]باز دارد و زبانش را حفظ کند و بر برادر مؤمنش عیب جویی نکند و طعنه نزند،او را از حسد حفظ می کند.

168-در هراسم برای شما از طولانی بودن آرزوهایتان و پیروی از هوای نفس

[183]37-ابو طفیل می گوید:شنیدم که امیر مؤمنان علیه السّلام می گوید:همانا بیشترین چیزی که من از آن بر شما در هراسم آرزوهای طولانی و پیروی از هوای نفس است.اما آرزوی طولانی، آخرت را از یاد می برد و پیروی از هوای نفس،انسان را از حق باز می دارد و منحرف می کند.

آگاه باشید که دنیا پشت کرده است و آخرت به شما روی آورده است و هریک از دنیا و آخرت فرزندانی دارد.پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید پس همانا امروز، روز عمل است نه روز حساب و آخرت روز حساب است نه عمل.

169-دعای حضرت محمد برای فرزندان عبد المطلب

[184]38-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای فرزندان عبد المطلب!من از خداوند درخواست نمودم که نادانان شما را بیامرزد و برپا خاستگان شما را ثابت قدم و استوار گرداند.و گمراهان شما را هدایت کند و شما را والا و کریم و بخشنده بگرداند.

ص:253

ضالّکم،و أن یجعلکم نجداء جوداء رحماء،و لو أنّ رجلا صلّی وصفّ قدمیه بین الرّکن و المقام،و لقی اللّه ببغضکم أهل البیت،دخل النّار.

185-39- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن عبد اللّه بن محمّد بن سعید عن أحمد بن عیسی بن الحسن الجرمیّ،عن نصر بن حمّاد،عن عمرو بن شمر،عن جابر الجعفیّ،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السّلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ، قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ جبرئیل نزل علیّ و قال:إنّ اللّه یأمرک أن تقوم بتفضیل علیّ بن أبی طالب خطیبا علی أصحابک لیبلّغوا من بعدهم ذلک عنک،و یأمر جمیع الملائکه أن تسمع ما تذکره،و اللّه یوحی إلیک یا محمّد أنّ من خالفک فی أمره دخل النّار،و من أطاعک فله الجنّه.فأمر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله منادیا فنادی بالصّلاه جامعه،فاجتمع النّاس و خرج حتّی رقی المنبر،کان أوّل ما تکلّم به:أعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم،بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ثمّ قال:أیّها النّاس،أنا البشیر،و أنا النّذیر،و أنا النّبیّ الأمّیّ،إنّی مبلّغکم عن اللّه(عزّ و جلّ)فی أمر رجل لحمه من لحمی،و دمه من دمی،و هو عیبه العلم،و هو الّذی انتجبه اللّه من هذه الأمّه و اصطفاه و هداه و تولاّه،و خلقنی و إیّاه،و فضّلنی بالرّساله،و فضّله بالتّبلیغ عنّی، و جعلنی مدینه العلم و جعله الباب،و جعله خازن العلم و المقتبس منه الأحکام، و خصّه بالوصیّه،و أبان أمره،و خوّف من عداوته،و أزلف من والاه،و غفر لشیعته، و أمر النّاس جمیعا بطاعته.و إنّه(عزّ و جلّ)یقول:من عاداه عادانی،و من والاه

ص:254

اگر کسی درمیان شما رکن و مقام[در مکّه]نماز بگزارد و[به عبادت]پاهای خود را در کنار هم قرار دهد و با کینه شما اهل بیت خدا را ملاقات کند،در دوزخ داخل می شود.

170-خطبه پیامبر در فضیلت حضرت علی به امر جبرئیل

[185]39-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:به درستی که جبرئیل بر من فرود آمد و عرضه داشت:همانا خداوند به تو فرمان می دهد که برتری علی بن ابی طالب علیه السّلام را بر یارانت اعلام داری تا آنان نیز پس از خود این سخن را[برتری علی بن ابی طالب را]از جانب تو به دیگران اعلام دارند و به تمامی فرشتگان نیز فرمان می دهد که آنچه تو بیان می داری را بشنوند و ای محمد!خداوند به تو وحی می کند که همانا هرکس که در امر پروردگار با تو به مخالفت برخیزد اهل دوزخ خواهد شد و هرکس از تو پیروی کند بهشت از آن اوست.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به منادی فرمان داد و او به نماز جماعت ندا در داد.پس مردم جمع شدند و پیامبر از منزل خارج گشت و بر فراز منبر قرار گرفت و اولین سخنی که به زبان راند این بود:از شر شیطان رانده شده به خدا پناه می برم.

به نام خداوند بخشاینده مهربان.سپس فرمود:ای مردم!من بشارت دهنده و بیم دهنده و پیامبر درس نخوانده هستم.به درستی که من از جانب خداوند عزتمند درباره مردی پیام آورده ام که گوشت او گوشت من و خون او خون ماست.او ظرف علم خدا است و او کسی است که خداوند او را از این امت برگزید و انتخاب کرد و هدایت نمود و یاریش داد.خداوند، من و او را آفرید.مرا به پیامبری و او را به تبلیغ و پیام رسانی از جانب من،برتری بخشید.مرا شهر علم و او را در آن شهر قرار داد.و او را نگهبان دانش و کسی که احکام الهی از او دریافت می شود قرار داد.او را به جانشینی مخصوص گردانید و امرش را آشکار ساخت و هرکس با او دشمنی نمود ترساند و هرکس که او را گرامی داشت به خود نزدیک گرداند و شیعیانش را آمرزید و تمامی مردم را به پیروی از او فرمان داد.و به درستی که خداوند شکوهمند می فرماید:هرکس که با او دشمنی کند با من دشمنی نمود و هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته است.

ص:255

و الانی،و من ناصبه ناصبنی.و من خالفه خالفنی،و من عصاه عصانی،و من آذاه آذانی،و من أبغضه أبغضنی،و من أحبّه أحبّنی،و من أرداه أردانی،و من کاده کادنی،و من نصره نصرنی.یا أیّها النّاس،اسمعوا ما آمرکم به و أطیعوه،فإنّی أخوّفکم عقاب اللّه یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ [آل عمران(3):30]ثمّ أخذ بید علیّ أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال:معاشر النّاس،هذا مولی المؤمنین،و حجّه اللّه علی خلقه أجمعین،و المجاهد للکافرین.اللّهمّ إنّی قد بلّغت،و هم عبادک و أنت القادر علی صلاحهم فأصلحهم،برحمتک یا أرحم الرّاحمین،أستغفر اللّه لی و لکم.ثمّ نزل عن المنبر فأتاه جبرئیل علیه السّلام فقال:

یا محمّد،إنّ اللّه(عزّ و جلّ)یقرئک السّلام و یقول لک:جزاک اللّه عن تبلیغک خیرا، قد بلّغت رسالات ربّک،و نصحت لأمّتک،و أرضیت المؤمنین،و أرغمت الکافرین؛یا محمّد،إنّ ابن عمّک مبتلی و مبتلی به؛یا محمّد،قل فی کلّ أوقاتک:

«الحمد للّه ربّ العالمین» وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ [الشعراء (26):227].

186-40- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمر عن علیّ بن عبد الرّحیم السّجستانیّ،عن أبیه،عن الحسن بن إبراهیم،عن عبد اللّه بن عاصم،عن محمّد بن بشر،قال:لمّا سیّر ابن الزّبیر ابن عبّاس رحمه اللّه إلی الطّائف،کتب إلیه محمّد بن

ص:256

هرکس دشمنی خود را با او آشکارسازد،دشمنی اش را با من آشکار کرده است و هرکس با او به مخالفت برخیزد با من مخالفت کرده است و هرکس از او سرپیچی نموده است.هرکس او را بیازرد مرا آزرده است و هرکس کینه او را در دل داشته باشد کینه مرا در دل داشته است.هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هرکس او را خوار شمارد مرا خوار شمرده است و هرکس او را[از حق خود]باز دارد مرا بازداشته است و هرکس او را یاری کند مرا یاری کرده است.ای مردم!آنچه به شما فرمان می دهم را بشنوید و از آن پیروی کنید.پس همانا من شما را از کیفر خداوند برحذر می دارم«روزی که هرکس کارهای نیک و بد خود را در برابر خود حاضر می بیند،آرزو کند که،ای کاش میان او و کردار بدش فاصله فراوان بود»[آل عمران(3):آیۀ 28]آنگاه دست علی بن ابی طالب را در دست گرفت و فرمود:ای گروه مردم!این شخص مولای مؤمنان و حجت خدا بر تمامی آفریدگان و جهادکننده با کافران است.پروردگارا به درستی که من[آنچه را خواسته بودی]ابلاغ کردم و آنان بندگان تو هستند و تو بر خیر آنان توانایی پس[امر]آنان را اصلاح فرما.به رحمت تو[چشم دوخته ایم]ای مهربان ترین مهربانان و من بر خود و شما از خداوند طلب بخشایش می نمایم.

آنگاه از منبر پایین آمد.پس جبرئیل به نزد پیامبر آمد و عرضه داشت:ای محمد!به درستی که خداوند عزتمند به تو سلام می رساند و می فرماید:خداوند به تو از این تبلیغ و رساندن امر الهی پاداش نیکو عطا فرماید.به درستی که رسالت پروردگارت را ابلاغ کرده و برای امتت خیرخواهی نمودی و مؤمنان را خشنود گردانیدی و پوزه کافران را به خاک مالیدی.ای محمد!همانا پسر عمویت مورد امتحان الهی قرار می گیرد و مردمان نیز به واسطه او مورد امتحان قرار می گیرند.ای محمد!در تمامی زمانها و لحظه ها بگو:ستایش از آن خداوندی است که پروردگار جهانیان است و به زودی ستمکاران خواهند دانست به چه مکانی باز می گردند.

ص:257

الحنفیّه رحمه اللّه أمّا بعد،فقد بلغنی أنّ ابن الجاهلیّه سیّرک إلی الطّائف،فرفع اللّه(عزّ اسمه)بذلک لک ذکرا،و أعظم لک أجرا،و حطّ به عنک وزرا؛یا ابن عمّ،إنّما یبتلی الصّالحون،و إنّما تهدی الکرامه للأبرار،و لو لم تؤجر إلاّ فیما تحبّ إذا قلّ أجرک قال اللّه تعالی وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ [البقره(2):216]و هذا ما لست أشکّ أنّه خیر لک عند بارئک،عزم اللّه لک علی الصّبر فی البلوی،و الشّکر فی النّعماء،إنّه علی کلّ شیء قدیر.فلمّا وصل الکتاب إلی ابن عبّاس أجاب عنه، و فقال:«أمّا بعد،فقد أتانی کتابک تعزّینی فیه علی تسییری،و تسأل ربّک(جلّ اسمه)أن یرفع به ذکری،و هو تعالی قادر علی تضعیف الأجر،و العائده بالفضل، و الزّیاده من الإحسان،و أما أحبّ أنّ الّذی رکب منّی ابن الزّبیر کان رکبه منّی أعداء خلق اللّه لی احتسابا و لذلک فی حسناتی،و لما أرجو أن أنال به رضوان ربّی؛یا أخی،الدّنیا قد ولّت،و إنّ الآخره قد أظلّت،فاعمل صالحا،جعلنا اللّه و إیّاک ممّن یخافه بالغیب،و یعمل لرضوانه فی السّرّ و العلانیه،إنّه علی کلّ شیء قدیر».

187-41- أخبرنا المفید عن المظفّر بن محمّد البلخیّ،عن محمّد بن همّام عن حمید بن زیاد عن إبراهیم بن عبید اللّه بن حنّان،عن الرّبیع بن سلیمان عن السّکونیّ،عن الصّادق جعفر بن محمّد،عن أبیه علیه السّلام،عن جدّه علیه السّلام قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:اعمل بفرائض اللّه تکن من أتقی النّاس،و ارض بقسم اللّه

ص:258

171-نوشتۀ محمد بن حنفیه به ابن عباس هنگامی که ابن زبیر آن را به طائف می برد و جوابش

[186]40-محمد بن بشر می گوید:هنگامی که ابن زبیر،ابن عباس را به طائف تبعید کرد، محمد بن حنفیّه نامه ای به ابن عباس نگاشت و در آن نامه این چنین گفت:اما بعد خبر رسید که فرزندان جاهلیت تو را به طائف تبعید نموده اند.پس خداوند به سبب آن یاد و نام تو را والا گرداند و پاداش فراوان به تو دهد و گناهان تو را ببخشاید.ای پسر عمو!همانا انسان های نیکوکار مورد امتحان واقع می شوند و کرامت و بزرگی به نیکان هدیه می شود و اگر فقط در آنچه می پسندی پاداش بگیری هرآینه پاداشت اندک می شود درحالی که خداوند بلندمرتبه می فرماید:«و چه بسا چیزی را ناخوش بدارید و در آن خبر شما باشد.»[بقره(2):آیۀ 216] و من شک ندارم که این تبعید برای تو در نزد پروردگار و خالق تو نیکوتر است.خداوند به تو بر صبر در امتحانات و شکرگزاری در نعمتها نیرو و توانایی عطا فرماید.به درستی که او بر هر کاری توانا است.پس هنگامی که نامه به ابن عباس رسید از آن پاسخ گفت.پس گفت:اما بعد.پس همانا نامه ات را دریافت کردم که در آن مرا به خاطر تبعید شدنم به صبر واداشته بودی و از پروردگارت خواسته بودی که نام و یاد مرا والا و بلند گرداند و او بر مضاعف نمودن پاداش و بازگرداندن فضل و احسان و زیادت آن توانا است و آنچه می پسندم این است که عملی که ابن زبیر درباره من انجام داد و دشمنان آفریدگان خدا را بر من غلبه و تسلط داد در زمره حسنات و نیکی های من محسوب گردد و امیدوارم که به وسیله آن به رضایت و خشنودی پروردگارم دست یابم.برادرم!دنیا پشت کرده است و آخرت روی آورده است.

پس نیکو رفتار کن.خداوند ما و شما را از کسانی قرار دهد که از[عذاب]او در هراسند هر چند که او را به چشم نمی بینند و برای خشنودی او در پنهان و آشکار عمل می کنند.به درستی که او بر هر کاری توانا است.

ص:259

تکن من أغنی النّاس،و کفّ عن محارم اللّه تکن أورع النّاس،و أحسن مجاوره من جاورک تکن مؤمنا،و أحسن مصاحبه من صاحبک تکن مسلما.

تمّ المجلس الرابع،و یتلوه المجلس الخامس من الأمالی،للشیخ السعید الفقیه أبی جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ الطوسی رضی اللّه عنه بحمد اللّه تعالی و حسن توفیقه،و الصلاه علی النبی و آله الطاهرین.

ص:260

172-عمل به واجبات و راضی به چیزهایی که خدا قرار داده است

[187]41-امام صادق علیه السّلام از پدرش و ایشان از جدش علیه السّلام روایت می کند شنیدم که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله می فرماید:به واجبات خدا عمل کن تا از پرهیزگارترین مردم باشی و به قسمت خدا خشنود باش تا از بی نیازترین مردم باشی و از حرام های خداوند دست نگه دار تا از با تقواترین مردم باشی و با همسایگانت خوش همسایگی کن تا مؤمن باشی و با همراهان و هم نشینانت خوش رفتار کن تا مسلمان به شمار آیی.

مجلس چهارم به پایان رسید و پس از آن مجلس پنجم از امالی شیخ فقیه ابو جعفر محمد بن حسن بن علی طوسی رحمه اللّه خواهد آمد و درود بر پیامبر و خاندان پاکش.

ص:261

[5] المجلس الخامس فیه بقیّه أحادیث الشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النعمان

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 188-1- أخبرنا المفید عن إسماعیل بن محمّد الأنباریّ عن إبراهیم بن محمّد الأزدیّ،عن شعیب بن أیّوب،عن معاویه بن هشام،عن سفیان،عن هشام بن حسّان،قال:سمعت أبا محمّد الحسن بن علیّ علیهما السّلام یخطب النّاس بعد البیعه له بالأمر،فقال:نحن حزب اللّه الغالبون،و عتره رسوله الأقربون،و أهل بیته الطّیّبون الطّاهرون،و أحد الثّقلین اللّذین خلّفهما رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی أمّته،و التّالی کتاب اللّه، فیه تفصیل کلّ شیء، لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ [فصلت(41):42] فالمعوّل علینا فی تفسیره لا نتظنّی تأویله بل نتیقّن حقائقه،فأطیعونا فإنّ طاعتنا مفروضه إذ کانت بطاعه اللّه(عزّ و جلّ)و رسوله مقرونه،قال اللّه(عزّ و جلّ): یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ [النساء(4):59] وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی

ص:262

5- جلسه پنجم

اشاره

جلسه پنجم

و در آن ادامه روآیات شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان وجود دارد.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

173-خطبۀ امام حسن علیه السّلام بعد از بیعت

[188]1-هشام بن حسّان می گوید:شنیدم امام حسن بن علی علیهما السّلام پس از اینکه در امر خلافت با او بیعت شد برای مردم سخن می گفت پس فرمود:ما گروه پیروز خداوند و خاندان نزدیک فرستاده او و اهل بیت پاک و پاکیزه او و یکی از دو چیز گرانبهایی هستیم که فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله درمیان امتش به جا گذارد.یکی از آن دو قرآن است که در آن هرچیز به تفصیل بیان شده است و باطل از هیچ سو بدان راه ندارد و در تفسیر آن بر ما اعتماد و اتّکا می شود.ما تفسیر آن رای به گمان و و هم نمی دانیم بلکه به حقائق آن یقین و باور داریم.پس از ما پیروی کنید به درستی که پیروی از ما واجب است چون همراه و همسان نیروی از خداوند والا و فرستاده اوست.

خداوند بلندمرتبه می فرماید:«ای مؤمنان،خدا و پیامبر رای اطاعت کنید و از اولوا الامر فرمان برید و چون در امری اختلاف کردید آن رای به خدا و پیامبر ارجاع دهید.»[نساء(4):آیۀ 59] «و اگر آن رای به پیامبر و پیشوایان ارجاع می دادند از حقیقت امر آگاه می شدند.»[نساء(4):

آیۀ 83]

ص:263

اَلْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ [النساء(4):83]و أحذّرکم الإصغاء لهتاف الشّیطان،فإنّه لکم عدوّ مبین،فتکونوا کأولیاءه الّذین قال لهم: لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ [الانفال(8):48]فتلقون إلی الرّماح وزرا، و إلی السّیوف جزرا،و للعمد حطما،و للسّهام غرضا،ثمّ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً [الانعام(6):158].

189-2- أخبرنی المفید عن ابن قولویه عن ابیه عن سعد عن ابن عیسی،عن ابن أسباط،عن عمّه عن أبی الحسن العبدیّ،عن الصّادق علیه السّلام قال:ما کان عبد لیحبس نفسه علی اللّه إلاّ أدخله الجنّه.

190-3- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران المرزبانیّ،عن أحمد بن محمّد الجوهریّ،عن الحسن بن علیل عن عبد الکریم بن محمّد،عن محمّد بن علیّ، عن محمّد بن منقر،عن زیاد بن المنذر،قال:حدّثنا شرحبیل،عن أمّ الفضل بن العبّاس،قالت:لمّا ثقل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی مرضه الّذی توفّی فیه أفاق إفاقه و نحن نبکی،فقال:ما الّذی یبکیکم؟قلنا:یا رسول اللّه،نبکی لغیر خصله،نبکی لفراقک إیّانا،و لانقطاع خبر السّماء عنّا،و نبکی الأمّه من بعدک.فقال صلّی اللّه علیه و اله أما إنّکم المقهورون و المستضعفون من بعدی.

191-4- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمر الجعابیّ،عن ابن عقده عن موسی بن

ص:264

و شما را از گوش سپردن به سخن شیطان برحذر می دارد به درستی که او برای شما دشمنی آشکار است پس[اگر به کلام شیطان گوش فرادهید]همچون دوستان او می شوید که شیطان به آنان گفت:«امروز هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد و من شما را پناه خواهم داد ولی وقتی دوگروه رودررو شدند به عقب بازگشت و گفت:من از شما بیزارم من چیزی را می بینم که شما نمی بینید»[انفال(8):آیۀ 48]پس نیزه ها را کند و سنگین و شمشیرها را تکه تکه شده و عمودها را درهم شکسته و تیرها را سست و پوسیده خواهید یافت[هیچ کاری از دستش بر نخواهد آمد]آنگاه«ایمان آوردن افرادی که قبلا ایمان نیاورده اند یا در هنگام ایمان کار نیکی انجام نداده است سودی به حال آنان نخواهد داشت.»[انعام(6):آیۀ 158]

[189]2-امام صادق علیه السّلام فرمود:هیچ بنده ای نیست که از هوای نفس خود برای خداوند جلوگیری کند مگر آنکه خداوند او را به بهشت راه می دهد.

174-کلام أمّ فضل دختر عباس و گریه کردن او وقتی که پیامبر مریض بودند

[190]3-امّ الفضل دختر عبّاس می گوید:هنگامی که بیماری رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله که در آن بیماری وفات یافت شدت پیدا کرد[و از هوش رفت]لحظه ای به هوش آمد درحالی که ما می گریستیم.پس فرمود:چه چیز شما را به گریه درآورده است؟عرضه داشتیم:ای فرستاده خدا!گریستن ما علتهای گوناگونی دارد.ما برای دوری تو از خود و برای قطع شدن اخبار آسمان از خود و برای این امت پس از تو می گرییم.پس پیامبر فرمود:همانا شما پس از من مورد ستم و غلبه[دشمنان]قرار می گیرید و ناتوان نگه داشته می شوید.

ص:265

یوسف القطّان عن محمّد بن سلیمان المقری عن عبد الصّمد بن علیّ النّوفلیّ، عن أبی إسحاق السّبیعیّ،عن الأصبغ بن نباته.قال:لمّا ضرب ابن ملجم(لعنه اللّه) أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام عدونا نفر من أصحابنا،أنا و الحارث و سوید بن غفله و جماعه معنا،فقعدنا علی الباب فسمعنا البکاء فبکینا،فخرج إلینا الحسن بن علیّ علیهما السّلام فقال:یقول لکم أمیر المؤمنین علیه السّلام:انصرفوا إلی منازلکم؛ فانصرف القوم غیری،فاشتدّ البکاء من منزله،فبکیت و خرج الحسن علیه السّلام و قال:أ لم أقل لکم انصرفوا فقلت:لا و اللّه یا ابن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،ما تتابعنی نفسی،و لا تحملنی رجلی أنصرف حتّی أری أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:فبکیت،فدخل فلم یلبث أن خرج فقال لی:ادخل؛فدخلت علی أمیر المؤمنین علیه السّلام فإذا هو مستند، معصوب الرّأس بعمامه صفراء،قد نزف و اصفرّ وجهه،ما أدری وجهه أصفر أو العمامه،فأکببت علیه فقبّلته و بکیت،فقال لی:لا تبک یا أصبغ،فإنّها و اللّه الجنّه.

فقلت له:جعلت فداک،إنّی أعلم و اللّه أنّک تصیر إلی الجنّه،و إنّما أبکی لفقدانی إیّاک،یا أمیر المؤمنین،جعلت فداک،حدّثنی بحدیث سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فإنّی أراک لا أسمع منک حدیثا بعد یومی هذا أبدا.قال:نعم یا أصبغ،دعانی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوما فقال لی:یا علیّ،انطلق حتّی تأتی مسجدی،ثمّ تصعد منبری،ثمّ تدعو النّاس إلیک فتحمد اللّه تعالی،و تثنی علیه و تصلّی علیّ صلاه کثیره،ثمّ تقول:أیّها النّاس،إنّی رسول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلیکم،و هو یقول لکم:إنّ لعنه اللّه

ص:266

175-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام بعد از ضربت خوردن

[191]4-أصبغ بن نباته سعدی می گوید:هنگامی که ابن ملجم،علی بن ابی طالب علیه السّلام را ضربتی از شمشیر زد صبحدم گروهی از یارانمان-من و حارث و سوید بن غفله و گروهی که همراه ما بودند-به سوی خانه علی رفتیم و کنار در نشستیم.پس صدای گریه شنیدیم و ما نیز گریستیم.حسن بن علی علیه السّلام از خانه خارج شد و فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام به شما می گوید که به سوی خانه هایتان بازگردید.پس تمامی جماعت جز من بازگشتند پس صدای گریه از خانه علی شدت یافت پس من نیز گریستم.امام حسن علیه السّلام خارج شد و فرمود:آیا به شما نگفتم که به خانه هایتان بازگردید؟پس عرضه داشتم:نه به خدا سوگند ای فرزند رسول خدا!جانم مرا همراهی نمی کند و پایم مرا بر خود حمل نمی کند که بازگردم تا زمانی که امیر مؤمنان علیه السّلام را ببینم.راوی گوید:و گریستم.امام حسن علیه السّلام داخل شد و اندکی نگذشت که خارج گشت و به من فرمود:داخل شو.پس به نزد امیر مؤمنان داخل شدم درحالی که امام علی علیه السّلام تکیه زده بود و سرش را با دستاری زرد رنگ بسته بود.خون از چهره او جاری بود و رنگش به زردی گراییده بود که من ندانستم که آیا چهره اش زردتر است یا دستاری که به سر بسته است!پس خم شدم و او را بوسیدم و گریستم پس به من فرمود:ای اصبغ!گریه نکن به خدا سوگند که این بهشت است.پس عرضه داشتم:فدایت گردم!به خدا سوگند من می دانم که تو به سوی بهشت رهسپاری،من برای از دست دادن شما می گریم.ای امیر مؤمنان!فدایت گردم.روایتی که از رسول خدا شنیده ای را برایم بازگو.پس به درستی که تو را به گونه ای می بینم که پس از این روز هرگز از تو روایتی نخواهم شنید.امام فرمود:بله،ای اصبغ.روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مرا به نزد خود فراخواند و فرمود:ای علی!حرکت کن تا به مسجد من برسی آنگاه از منبرم بالا برو و مردم را به سوی خود فرا بخوان پس سپاس خداوند بلندمرتبه را بگو و ستایش او را به جا آور و بر من درود فراوان بفرست،سپس بگو:ای مردم!همانا من فرستادۀ فرستاده خدا به سوی شما هستم و او به شما می گوید:به درستی که لعنت خدا و فرشتگان مقرب او و پیامبران فرستاده شده او و نفرین من بر کسی است که به غیر پدر خود نسبت داده شود(یا خود را به غیر پدرش نسبت دهد)و یا به غیر مولای خود مربوط بداند و یا درباره اجرت کسی او را اجیر کرده است ستم روا دارد.پس به مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمدم و بر فراز منبرش رفتم.پس هنگامی که قریش و کسانی که در مسجد بودند مرا دیدند به سویم رو کردند.

ص:267

و لعنه ملائکته المقرّبین و أنبیائه المرسلین و لعنتی علی من انتمی إلی غیر أبیه أو ادّعی إلی غیر موالیه،أو ظلم أجیرا أجره.فأتیت مسجده صلّی اللّه علیه و اله و صعدت منبره،فلمّا رأتنی قریش و من کان فی المسجد أقبلوا نحوی،فحمدت اللّه و أثنیت علیه و صلّیت علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله صلاه کثیره،ثمّ قلت:أیّها النّاس،إنّی رسول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلیکم،و هو یقول لکم:ألا إنّ لعنه اللّه و لعنه ملائکته المقرّبین و أنبیائه المرسلین،و لعنتی علی من انتمی إلی غیر أبیه،أو ادّعی إلی غیر موالیه،أو ظلم أجیرا أجره.قال:فلم یتکلّم أحد من القوم إلاّ عمر بن الخطّاب،فإنّه قال:قد أبلغت یا أبا الحسن،و لکنّک جئت بکلام غیر مفسّر.فقلت:أبلغ ذلک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فرجعت إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فأخبرته الخبر،فقال:ارجع إلی مسجدی حتّی تصعد منبری فاحمد اللّه و أثن علیه،و صلّ علیّ،ثمّ قل:یا أیّها النّاس،ما کنّا لنجیئکم بشیء إلاّ و عندنا تأویله و تفسیره،ألا و إنّی أنا أبوکم،ألا و إنّی أنا مولاکم، ألا و إنّی أنا أجیرکم.

192-5- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن ابن محبوب،عن الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:بنی الإسلام علی خمس دعائم:

إقام الصّلاه،و إیتاء الزّکاه،و صوم شهر رمضان،و حجّ البیت،و الولایه لنا أهل البیت.

193-6- و بهذا الإسناد،قال قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا تزول قدم عبد مومن یوم

ص:268

پس سپاس خدا را گفتم و ستایش خدا را به جا آوردم و بر فرستاده خدا درود فراوان فرستادم، آنگاه گفتم:ای مردم!همانا من فرستادۀ فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله به سوی شما هستم و او به شما می فرماید:

به درستی که لعنت خدا و فرشتگان مقرب او و پیامبران فرستاده شده او و نفرین من،بر کسی است که خود را به غیر پدرش نسبت دهد و یا خود را به غیر مولای خود مربوط بداند یا درباره اجر کسی که او را اجیر خود کرده است ستم روا بدارد.امام علیه السّلام فرمود:پس هیچ کس از آن جماعت جز عمر بن خطاب سخنی نگفت.پس عمر گفت:ای ابا الحسن،[سخن پیامبر را] ابلاغ کردی اما سخنی بدون تفسیر را برای ما آوردی.پس گفتم:سخنت را به رسول خدا می رسانم پس به نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بازگشتم و خبر[آنچه در مسجد گذشت]را به ایشان رساندم.

پیامبر فرمود:به مسجد بازگردم تا از منبرم بالا روی پس ستایش خدا را به جا آور و سپاس او را بگو و بر من درود بفرست آنگاه بگو:ای مردم!ما چیزی را برای شما نمی آوریم جز آنکه تأویل و تفسیر آن نیز در نزد ما است.آگاه باشید که همانا من پدر شما و مولای شما و اجیر شما هستم.

176-اسلام بر پنج چیز بنا شده است

[192]5-امام محمد باقر علیه السّلام فرمود:اسلام بر پنج ستون استوار است:برپا داشتن نماز و پرداخت زکات و انجام روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و ولایت ما اهل بیت.

ص:269

القیامه من بین یدی اللّه(عزّ و جلّ)حتّی یسأله عن أربع خصال:عمرک فیما أفنیته، و جسدک فیما أبلیته،و مالک من أین اکتسبته و أین وضعته،و عن حبّنا أهل البیت.

فقال رجل من القوم:و ما علامه حبّکم،یا رسول اللّه؟فقال:محبّه هذا،و وضع یده علی رأس علیّ بن أبی طالب علیه السّلام.

194-7- أخبرنا المفید عن المراغیّ،عن القاسم بن محمّد الدّلاّل،عن إسماعیل بن محمّد المزنیّ،عن عثمان بن سعید،عن علیّ بن غراب،عن موسی بن قیس الحضرمی،عن سلمه بن کهیل،عن عیاض،عن أبیه قال:مرّ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بملإ فیه سلمان رحمه اللّه فقال لهم سلمان:قوموا فخذوا بحجزه هذا،فو اللّه لا یخبرکم بسرّ نبیّکم صلّی اللّه علیه و اله أحد غیره.

195-8- أخبرنا المفید عن المظفّر بن أحمد البلخیّ،عن محمّد بن همّام الإسکافیّ،عن أحمد بن مابنداد:بن منصور عن الحسن بن علیّ الخزّاز،عن علیّ بن عقبه،عن سالم بن أبی حفصه،قال:لمّا هلک أبو جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السّلام قلت لأصحابی:انتظرونی حتّی أدخل علی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام فأعزّیه به،فدخلت علیه فعزّیته،ثمّ قلت: إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ [البقره(2):156]ذهب و اللّه من کان یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فلا یسأل عمّن بینه و بین رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و اللّه لا یری مثله أبدا.قال فسکت أبو عبد اللّه علیه السّلام ساعه،ثمّ قال:قال اللّه(تبارک و تعالی)إنّ من عبادی من یتصدّق بشقّ تمره فأربّیها له کما

ص:270

177-از بندگان،روز قیامت از چهار چیز سؤال می شود

[193]6-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بنده مؤمن در روز قیامت در مقابل خداوند شکوهمند قدم از قدم برندارد تا خداوند از چهار چیز او سؤال کند:عمرت را در چه چیز سپری کردی و جسمت را در چه کار پیر و خسته نمودی و ثروتت را از کجا به دست آوردی و در کجا قرار دادی و از محبت و دوستی ما اهل بیت سؤال خواهد شد.پس مردی از آن جماعت پرسید:ای رسول خدا!نشانه دوستی شما چیست؟پیامبر فرمود:دوستی این مرد و دستش را بر سر علی بن ابی طالب علیه السّلام قرار داد.

[194]7-عیاض از پدرش روایت می کند که علی بن ابی طالب بر جماعتی گذشت که سلمان رحمه اللّه درمیان آنها بود.پس سلمان به آن گروه گفت:برخیزید و به این مرد پناه برید.پس به خدا سوگند هیچ کس جز او شما را از اسرار پیامبرتان آگاه نمی گرداند.

[195]8-سالم بن ابی حفصه می گوید:هنگامی که امام باقر علیه السّلام به شهادت رسید به یارانم گفتم در انتظار من باشید تا بر امام صادق علیه السّلام وارد شوم و به خاطر وفات پدرش به او تعزیت بگویم.

پس داخل شدم و به او تسلیت گفتم سپس گفتم:«ما از خدائیم و به سوی او باز می گردیم»[بقره(2):آیۀ 156]به خدا سوگند رفت آن کسی که می گفت«رسول خدا فرمود»و از راویانی که میان او و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بود سؤال نمی شد[همه اسناد حدیث از جانب او از رسول خدا را می پذیرفتند]به خدا سوگند مانند او هرگز دیده نمی شود.راوی گوید:پس امام صادق علیه السّلام ساعتی خاموش شد.سپس فرمود:خداوند والا و بلندمرتبه می فرماید:به درستی که از بندگان من کسانی هستند که به شاخه خرمای صدقه می دهند پس من آن را پرورش می دهم همان گونه که یکی از شما کرّه اسب خود را پرورش می دهد تا آن صدقه را به مقدار کوه احد قرار دهم.

ص:271

یربّی أحدکم فلوّه حتّی أجعلها له مثل جبل أحد؛فخرجت إلی أصحابی فقلت:ما رأیت أعجب من هذا،کنّا نستعظم قول أبی جعفر علیه السّلام قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بلا واسطه،فقال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام قال اللّه تعالی بلا واسطه.

196-9- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی سعید القمّاط،عن المفضّل قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:لا یکمل إیمان العبد حتّی تکون فیه أربع خصال:یحسّن خلقه،و تسخو نفسه،و یمسک الفضل من قوله،و یخرج الفضل من ماله.

197-10- و حدّثنا المفید عن عمر بن محمّد المعروف بابن الزّیّات عن علیّ بن مهرویه القزوینیّ،عن داود بن سلیمان عن الرّضا عن آبائه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول اللّه تبارک و تعالی یا بن آدم،ما تنصفنی،أتحبّب إلیک بالنّعم و تتمقّت إلیّ بالمعاصی،خیری إلیک منزول و شرّک إلیّ صاعد،و لا یزال ملک کریم یأتینی عنک فی کلّ یوم بعمل غیر صالح!یا بن آدم،لو سمعت وصفک من غیرک و أنت لا تدری من الموصوف لسارعت إلی مقته.

198-11- حدّثنا المفید عن علیّ بن خالد المراغیّ،عن الحسن بن علیّ بن عمرو الکوفیّ،عن القاسم بن محمّد بن حمّاد الدّلاّل،عن عبید بن یعیش،عن مصعب بن سلاّم،عن أبی سعید،عن عکرمه عن ابن عبّاس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله تناصحوا فی العلم،فإنّ خیانه أحدکم فی علمه أشدّ من خیانته فی ماله،

ص:272

راوی گوید:پس به نزد یاران خود آمدم و گفتم:شگفت تر از این مشاهده نکرده ام.ما سخن امام باقر علیه السّلام را که بدون واسطه می گفت:«رسول خدا فرمود»را بزرگ می داشتیم اما امام صادق علیه السّلام بدون واسطه به من گفت«خداوند فرمود».

179-چهار خصلت از کمال ایمان است

[196]9-مفضّل بن عمر جعفی می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:ایمان بنده کامل نمی گردد تا در او چهار ویژگی باشد:اخلاقش نیکوگردد و نفسش سخی و بخشاینده شود و از زیادی سخن دست بردارد و زیادی مالش را از اموالش خارج کند[و به فقراء عطا نماید].

180-موعظه در حدیث قدسی

[197]10-پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند عزتمند و والا می فرماید:ای فرزند آدم!چگونه با من به انصاف رفتار می کنی.با نعمت های خود به تو محبت می کنم و تو با گناهان با من بدرفتاری می کنی.نیکی من به سوی تو نازل و جاری است و بدی تو به سوی من بالا می آید.

و همچنان فرشته با کرامت هر روز از جانب تو با کرداری ناشایست به نزد من می آید.ای فرزند آدم!اگر صفات خود را از غیر خود می شنیدی و نمی دانستی که این صفات از آن کیست به سرعت او را دشمن می داشتی.

[198]11-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:در دانش خیرخواه یکدیگر باشید.به درستی که خیانت یکی از شما در علمش سخت تر از خیانت او در مالش می باشد و همانا خداوند در روز قیامت از شما درباره آن خواهد پرسید.

ص:273

و إنّ اللّه سائلکم یوم القیامه.

199-12- قال:و أخبرنی الجعابیّ عن ابن عقده عن علیّ بن الحسین بن عبد اللّه عن أبیه عن معاویه بن سفیان عن محمّد بن إسماعیل بن الحکم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:کان فی بنی إسرائیل قاض و کان یقضی بینهم.قال:فلمّا حضره الموت قال لامرأته:إذا متّ فاغسلینی و کفّنینی،و ضعینی علی سریری و غطّی وجهی،فإنّک لا ترین سوءا.قال:فلمّا أن مات فعلت به ذلک،ثمّ مکثت حینا، و کشفت عن وجهه لتنظر إلیه،فإذا هی بدوده تعترض منخره،ففزعت لذلک،فلمّا کان اللّیل أتاها فی منامها،فقال لها:أفزعک ما رأیت؟فقالت:أجل لقد فزعت.

فقال:أما إنّک إن کنت فزعت فما کان ما رأیت إلاّ فی أخیک فلان،أتانی و معه خصم له فلمّا جلسا إلیّ قلت:اللّهمّ اجعل الحقّ له،و وجّه القضاء له،علی صاحبه؛فلمّا اختصما إلیّ کان الحقّ له،و رأیت ذلک بیّنا فی القضاء،فوجّهت القضاء له علی صاحبه،فأصابنی ما رأیت لموضع هوای کان معه و إن وافقه الحقّ.

200-13- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد الصّیرفیّ،عن الحسین بن إسماعیل الضّبّیّ،عن عبد اللّه بن شبیب عن هارون بن یحیی عن عبد الرّحمن بن حاطب بن أبی بلتعه،عن زکریّا بن إسماعیل من ولد زید بن ثابت عن أبیه عن عمّه سلیمان بن زید بن ثابت،عن زید بن ثابت،قال:خرجنا جماعه من الصّحابه فی غزاه من الغزوات مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حتّی وقفنا فی مجمع طرق،

ص:274

181-قصۀ قاضی بنی اسرائیلی

[199]12-امام باقر علیه السّلام فرمود:در بنی اسرائیل قاضی ای بود که درمیان آنان قضاوت می کرد.

پس هنگامی که زمان مرگش فرارسید به همسرش گفت:هنگامی که مردم مرا غسل ده و کفن کن و بر تختم قرار ده و چهره ام را بپوشان پس به درستی که بدی نخواهی دید.پس هنگامی که او مرد آن چنان کرد آن گاه لحظه ای درنگ نمود و پوشش چهره اش را کنار زد تا به او بنگرد.

پس ناگهان کرمی را دید که در بینی اش داخل می شود.پس،از آن امر ترسید.شب هنگام قاضی به خواب همسرش آمد پس به او گفت:آنچه دیدی تو را ترساند؟همسرش گفت:بله ترسیدم.قاضی گفت:اما تو اگر از آنچه که مشاهده کردی ترسیدی بدان که آن امر به سبب این مسأله است که روزی برادرت به همراه طرف دیگر دعوا به نزد من آمدند.پس هنگامی که نزد من نشستند با خود گفتم:پروردگارا!حق را برای او[برادر همسرم]قرار ده و قضاوت را به نفع او و به ضرر همراهش متوجه کن.پس هنگامی که داوری را به سوی من آوردند دیدم که حق به نفع اوست و در قضاوت آشکارا حقّ برای او می باشد.پس قضاوت را به نفع او و به ضرر همراهش متوجه ساختم.پس آنچه دیدی به خاطر اینکه در دل محبت به او داشتم بر سرم آمد هرچند[در حقیقت نیز]حق با او بود.

182-قصۀ اعرابی و شهادت شتر به دروغ شخصی

[200]13-زید بن ثابت می گوید:ما گروهی از یاران پیامبر در جنگی از جنگ ها به همراه فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله خارج شدیم تا در محلی که راه ها به هم می پیوندند ایستادیم.

ص:275

فطلع أعرابیّ بخطام بعیر حتّی وقف علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قال:السّلام علیک یا رسول اللّه و رحمه اللّه و برکاته.فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علیک السّلام قال:کیف أصبحت،بأبی أنت و أمّی،یا رسول اللّه؟قال له:أحمد اللّه إلیک کیف أصبحت.قال:

و کان وراء البعیر الّذی یقوده الأعرابیّ رجل فقال:یا رسول اللّه إنّ هذا الأعرابیّ سرق البعیر،فرغا البعیر ساعه،فأنصت له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یسمع رغاءه.قال:ثمّ أقبل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی الرّجل فقال:انصرف عنه،فإنّ البعیر یشهد علیک أنّک کاذب.قال:فانصرف الرّجل،و أقبل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی الأعرابیّ فقال:أیّ شیء قلت حین جئتنی؟قال:قلت:اللّهمّ صلّ علی محمّد حتّی لا تبقی صلاه،اللّهمّ بارک علی محمّد حتّی لا تبقی برکه،اللّهمّ سلّم علی محمّد حتّی لا یبقی سلام، اللّهمّ ارحم محمّدا حتّی لا تبقی رحمه.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّی أقول:ما لی أری البعیر ینطق بعذره،و أری الملائکه قد سدّوا الأفق؟

201-14- حدّثنا المفید عن الحسین بن محمّد التّمّار،عن محمّد بن إشکاب، عن مصعب بن المقدام بن شریح،عن أبیه عن عائشه:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله کان إذا رأی ناشئا ترک کلّ شیء،و إن کان فی صلاه،و قال:اللّهمّ إنّی أعوذ بک من شرّ ما فیه، فإن ذهب حمد اللّه،و إن أمطر قال:اللّهمّ ناشئا نافعا.النّاشئ:السّحاب،و المخیّله أیضا:السّحابه.و یروی أنّ عبید بن الأبرص الأسدیّ قال للمنذر بن ماء السّماء حین خیّره و أراد قتله:إن شئت من الأکحل،و إن شئت من الأبجل،و إن شئت من

ص:276

پس عربی بادیه نشین در حالی که افسار شترش را در دست داشت ظاهر شد تا در مقابل پیامبر ایستاد و عرضه داشت:سلام و رحمت و برکات خدا بر تو ای فرستاده خدا.پس پیامبر اکرم به او فرمود:و سلام بر تو.عرب بادیه نشین گفت:ای فرستاده خدا!پدر و مادرم به فدایت شب را چگونه به صبح رساندی؟پیامبر فرمود:ستایش خدا را به جای می آورم.تو شب را چگونه به صبح رساندی؟راوی گوید،و پشت شتری که عرب صحرانشین آن را هدایت می کرد مردی بود.پس مرد گفت:ای فرستاده خدا همانا این مرد عرب شتر را دزدیده است.

پس شتر ساعتی آواز سر داد و رسول خدا خاموش بود و آوای او را می شنید.راوی گوید:

آنگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله رو به مرد کرد و گفت:از او دست بردار همانا شتر گواهی می دهد که تو دروغگو هستی.راوی گوید:پس مرد بازگشت و رسول خدا رو به اعرابی کرد و فرمود:

هنگامی که به نزد من آمدی چه چیزی گفتی؟عرب گفت:گفتم:پروردگارا بر محمد به حدی درود فرست که درودی باقی نماند.پروردگارا برکت خود را بر محمد فروفرست تا حدی که برکتی باقی نماند.پروردگارا بر محمد سلام بفرست،تا حدی که سلامی باقی نماند.

پروردگارا بر محمد ببخشای تا بخششی باقی نماند.پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا من[با خود]می گویم:مرا چه شده است که می بینم شتر با لجام دار خود سخن می گوید و می بینم که فرشتگان افق را پر کرده اند.

183-هرگاه پیامبر ابری را می دید همه چیز را رها می کرد

[201]14-عایشه می گوید:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هرگاه ابری می دید همه چیز را رها می کرد هرچند در نماز بود و می فرمود:خداوندا من به تو از بدی هر آن چه در آن است پناه می برم.پس اگر گذر می کرد سپس خدا را می گفت و اگر می بارید می فرمود:خداوندا ابری سودمند بود.و روایت شده است که عبید بن ابرص اسدی هنگامی که قصد کشتن منذر بن ماء السّماء را داشت او را مخیّر کرد و گفت:اگر بخواهی رگ وسط ساعد تو را قطع کنم و اگر خواستی رگ دیگر ذارعت(رگ ابجل)و اگر خواستی سرخ رگ تو را قطع کنم.

ص:277

الورید.فقال:أبیت اللعن،ثلاث خصال کسحائب عاد،و لا خیر فیها لمرتاد.

202-15- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن أحمد بن سلمه عن إبراهیم بن محمّد،عن الحسن بن حذیفه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:مرض رجل من أصحاب سلمان رحمه اللّه فافتقده فقال:أین صاحبکم؟قالوا:مریض.قال:امشوا بنا نعوده؛فقاموا معه،فلمّا دخلوا علی الرّجل إذا هو یجود بنفسه،فقال سلمان:یا ملک الموت،ارفق بولیّ اللّه.فقال ملک الموت بکلام یسمعه من حضر:یا أبا عبد اللّه،إنّی أرفق بالمؤمنین و لو ظهرت لأحد لظهرت لک.

203-16- حدّثنا المفید عن الحسین بن محمّد التّمّار،عن محمّد بن القاسم عن موسی بن محمّد الخیّاط،عن إسحاق بن إبراهیم الخراسانیّ عن شریک عن عبد اللّه بن عمر،عن أبی سلمه،عن أبی هریره،قال:أصابنا عطش فی الحدیبیه، فجهشنا إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فبسط یدیه بالدّعاء،فتألّفّ السّحاب،و جاء الغیث،فروینا منه.

قال أبو الطّیّب:قال الأصمعیّ:الجهش:أن یفزع الإنسان إلی الإنسان؛قال أبو عبیده:هی مع فزعه،کأنّه یرید البکاء.فی لغه أخری:أجهشت إجهاشا فأنا مجهش،و منه قول لبید:

قالت تشکّی إلیّ النّفس مجهشه و قد حملتک سبعا بعد سبعینا

فإن تزادی ثلاثا تبلغی أملا و فی الثّلاث وفاء للثّمانینا

ص:278

پس منذر گفت:شب را با نفرین تو به سر می برم.مرا در سه حالت مخیّر کردی که مانند ابرهای قوم عاد می باشند[که برای عذاب آنها را فراگرفت]و برای طلب کننده این سه امر هیچ خیری وجود ندارد.

184-کلام سلمان با ملک مرگ

[202]15-امام صادق علیه السّلام فرمود:مردی از یاران سلمان رحمه اللّه بیمار گشت.پس سلمان از او پی جویی کرد و گفت:همراه شما کجاست؟گفتند:بیمار است.سلمان گفت:برویم و از او عیادت کنیم.پس با او برخاستند پس هنگامی که بر او داخل شدند دیدند که در بستر مرگ افتاده است.پس سلمان گفت:ای فرستاده مرگ با دوست خدا مدارا کن!فرشته ای با کلامی که حاضرین می شنیدند فرمود:ابا عبد اللّه!همانا من با مؤمنان مدارا می کنم و اگر من برای کسی که آشکار گردم هرآینه برای تو آشکار می شوم.[ابا عبد اللّه کنیۀ سلمان بود].

185-آمدن باران در جنگ حدیبیه به دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و اله

[203]16-ابو هریره می گوید:در حدیبیّه تشنگی ما را فراگرفت پس به نزد رسول خدا پناه بردیم.پیامبر دست به دعا گشود.پس ابرها درهم آمیخت و باران فرو بارید و از آن سیراب گشتیم.ابو طیّب می گوید:و آن به همراه درماندگی و ترس است گویا می خواهد بگرید.و از آن قول لبید است که می گوید:نفس در حالت ناتوانی به من شکایت می کند که تو را هفتاد و هفت سال بر خود حمل کردم.پس اگر سه سال دیگر را اضافه کنی به هشتاد سالگی خواهی رسید.

ص:279

204-17- حدّثنا محمّد بن محمّد،قال:حدّثنا أبو الطّیّب الحسین بن محمّد التّمّار،قال:حدّثنا أحمد بن عبد اللّه بن محمّد،قال:حدّثنا أبو الفضل الرّبعیّ،قال:

حدّثنا جمیل المکّیّ،قال:حدّثنی الأصمعیّ،قال:حدّثنا جابر بن عون،قال:

دخل أسماء بن خارجه الفزاریّ علی عمر بن عبد العزیز یوم بویع له،فأنشأ یقول:

إنّ أولی الأنام بالحقّ قدما هو أولی بأن یکون خلیقا

بالأمر و النّهی اللاّتی یأبی بغیره أن یلیقا

من أبوه عبد العزیز بن مروان و من کان جدّه فاروقا

فقال عمر:لو أمسکت عن هذا لکان أحبّ لی.

205-18- حدّثنا أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد،قال حدّثنا أبو حفص عمر بن محمّد الصّیرفیّ،قال:حدّثنا القاضی أبو عبد اللّه الحسین بن إسماعیل،قال:حدّثنا أبو سعید عبد اللّه بن شبیب،قال:حدّثنی ابن أبی أویس،قال:حدّثنی أبی عن سلیمان بن بلال،عن محمّد بن یوسف،عن السّائب بن یزید:أنّ عمر بن الخطّاب بینما هو یمشی فی أزقّه المدینه إذا هو بأصوات فی بیت،فاطّلع علیهم فإذا هم علی شراب،فقالوا له حین رأوه:ما هذا یا ابن الخطّاب،ألیس اللّه(تعالی)یقول وَ لا تَجَسَّسُوا [الحجرات(49):12].قال فأعرض عمر عنهم و انصرف مبادرا.

206-19- أخبرنا المفید عن الحسن بن عبد اللّه المرزبانیّ،عن أبی درید،عن إسحاق بن عبد اللّه الطّلحیّ،قال:قال الأصمعیّ:ولّی عمر بن الخطّاب کعب بن

ص:280

186-شعر اسماء بن خارجه

[204]17-جابر بن عون:اسماء بن خارجه فزاری در روزی که با عمر بن عبد العزیز بیعت می شد و بر او وارد شد.پس عمر گفت:اگر این کلام را به زبان نمی آوردیم دوست داشتنی بود.

[عمر بن عبد العزیز در سال 99.ق به خلافت رسید و اسماء بن خارجه در سال 66.ق رحلت کرده بود.بنا به تحقیق،این اشعار از ابن شماس می باشد].

187-عمر و مجلس شراب

[205]18-سائب بن یزید می گوید:عمر بن خطاب در کوچه های مدینه می گذشت و صداهایی را از خانه ای شنید پس بر خانه سرکشید و آنان را در حال نوشیدن شراب دید.اهل خانه هنگامی که او را دیدند گفتند:ای پسر خطاب این چه رفتاری است.آیا خداوند نمی گوید:«در کار پنهانی دیگران کنجکاوی نکنید»[حجرات(49):آیۀ 12]راوی گوید:

پس عمر از آنان روی گردانید و بازگشت.

188-کعب بن سور و سبب قرار گرفتنش به قضاوت بصره

[206]19-اصمعی می گوید:عمر بن خطاب،کعب بن سور را به منصب قضاوت بصره منصوب کرد و سببش این بود که روزی در مجلس عمر حاضر بود پس زنی پیش آمد و گفت:

ص:281

سور قضاء البصره،و کان سبب ذلک أن حضر مجلس عمر فجاءت امرأه فقالت:یا أمیر المؤمنین،إنّ زوجی صوّام قوّام.فقال عمر:إنّ هذا الرّجل صالح،لیتنی کنت کذا؛فردّت علیه الکلام،فقال عمر کما قال.فقال کعب بن سور الأزدیّ:یا أمیر المؤمنین،إنّها تشکو زوجها،تخبر إنّها لا حظّ لها منه قال علیّ بزوجها،فأتی به، فقال له:ما بالها تشکوک،و ما رأیت أکرم شکوی منها؟قال له:یا أمیر المؤمنین، إنّی امرؤ أفزعنی ما قد نزل فی الحجر و النّحل و فی السّبع الطّوال.فقال له کعب:

إنّ لها علیک حقّا،فابعل و أوفها الحقّ،فصم ثمّ وصلّ.فقال عمر لکعب:اقض بینهما قال:نعم،أحلّ اللّه للرّجال أربعا،فأوجب لکلّ واحده لیله،فلها من کلّ أربع لیال لیله،و یصنع بنفسه فی الثّلاثه ما شاء،فألزمه ذلک.

و قال لکعب:اخرج قاضیا علی البصره،فلم یزل علیها حتّی قتل عثمان،فلمّا کان یوم الجمل خرج مع أهل البصره و فی عنقه مصحف،فقتل هو یومئذ و ثلاثه أخوه له أو أربعه،فجاءت أمّهم فوجدتهم فی القتلی فحملتهم،و جعلت تقول:

أیا عین أبکی بدمع سرب علی فتیه من خیار العرب

فما ضرّهم غیر حین النّفو س أیّ امیری قریش غلب

207-20- أخبرنا المفید عن علیّ بن خالد عن الحسن بن علیّ الکوفیّ،عن القاسم بن محمّد الدّلاّل،عن یحیی بن إسماعیل المزنیّ،عن جعفر بن علیّ،عن علیّ بن هاشم،عن بکیر بن عبد اللّه الطّویل و عمّار بن أبی معاویه،قالا حدّثنا أبو

ص:282

ای امیر مؤمنان همسر من دائما در حال روزه و نماز به سر می برد.پس عمر گفت:همانا او مردی نیکوکار است،ای کاش من هم آن چنان بودم.پس زن سخن خود را تکرار کرد و عمر نیز همان گونه سخن گفت.پس کعب بن سور ازدی گفت:ای امیر مؤمنان همانا این زن از همسرش شکایت می کند و خبر می دهد که او هیچ بهره ای از همسرش ندارد.عمر گفت:

همسرش را به نزد من بیاورید.پس او را آوردند.عمر گفت:چه شده است که همسرت از تو شکایت می کند و من تاکنون گرامی تر از این نوع شکایت ندیده ام.مرد گفت:ای امیر مؤمنان، کسی هستم که آیات نازل شده در سوره های(حجر)،(نحل)و هفت سوره طولانی(بقره تا اعراف)هراسناکم ساخته است.پس کعب به مرد گفت:همانا این زن بر تو حقّی دارد پس با او همسری نما و حق او را وفا نما پس روزه آنگاه نماز بگذار پس عمر به کعب گفت:میان آن دو قضاوت کن.کعب گفت:بله،خداوند برای مردان چهار همسر را حلال گرداند و برای هر کدام یک شب را واجب گرداند پس هر زنی از هر چهار شب،یک شب را در اختیار دارد و در سه شب دیگر مرد هر کار که خود بخواهد انجام می دهد.پس عمر آن مرد را به همین حکم (که از هر چهار شب،یک شب را به همسرش اختصاص دهد)وادار کرد و عمر به کعب گفت:

برای قضاوت در بصره خارج شو.پس او هم چنان قاضی بصره بود تا عثمان به قتل رسید پس هنگامی که روز جنگ جمل فرارسید با اهل بصره همراه شد درحالی که در گردنش قرآنی آویخته بود.پس در آن روز او و سه یا چهار برادرش کشته شدند پس مادرش سر رسید و آنان را درمیان کشتگان یافت پس حملشان نمود درحالی که می سرود:

ای چشم با اشک هایی روان گریه کن بر جوانانی که از بهترین مردمان عرب بودند.پس چیزی جز مرگ جان ها[در معرکه ای که می پرسیدند]کدام فرمان روای قریش پیروز می شود به آنها آسیب نرساند.

ص:283

عثمان البجلیّ،مؤذّن بنی قصیّ،قال بکیر:أذّن لنا أربعین سنه.قال:سمعت علیّا علیه السّلام یقول یوم الجمل: وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ [التوبه(9):12]ثمّ حلف حین قرأها أنّه ما قوتل أهلها منذ نزلت حتّی الیوم.قال بکیر:فسألت عنها أبا جعفر علیه السّلام، فقال:صدق الشّیخ،هکذا قال علیّ علیه السّلام و هکذا کان.

208-21- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران عن الحسن بن علیّ عن أحمد بن سعید،عن الزّبیر بن بکّار،عن علیّ بن محمّد،قال:کان عمرو بن العاص یقول:إنّ فی علیّ دعابه.فبلغ ذلک أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال:زعم ابن النّابغه أنّی تلعابه،مزّاحه ذو دعابه،أعافس و أمارس،هیهات یمنع من العفاس و المراس ذکر الموت و خوف البعث و الحساب؛و من کان له قلب،ففی هذا عن هذا له واعظ و زاجر،أما و شرّ القول الکذب،إنّه لیحدّث فیکذب و یعد فیخلف،فإذا کان یوم البأس فأیّ زاجر و آمر هو!ما لم یأخذ السّیوف هام الرّجال،فإذا کان ذلک فأعظم مکیدته فی نفسه أن یمنح القوم استه.

209-22- حدّثنا المفید عن الجعابیّ عن عبد اللّه[بن]أحمد بن مستورد عن عبد اللّه بن یحیی،عن علیّ بن عاصم،عن أبی حمزه الثّمالیّ،قال:قال لنا علیّ بن الحسین زین العابدین علیهما السّلام أیّ البقاع أفضل؟فقلت:اللّه و رسوله و ابن رسوله أعلم.

فقال:إنّ أفضل البقاع ما بین الرّکن و المقام،و لو أنّ رجلا عمّر ما عمّر نوح فی

ص:284

189-قول حضرت علی علیه السّلام در جنگ جمل در مورد آیۀ وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ...

[207]20-ابو عثمان بجلی اذان گوی بنی افصی روایت می کند که شنیدم علی علیه السّلام روز جنگ جمل می گوید:«و اگر بعد از پیمان سوگند خود را شکستند و آئین شما را مورد طعن قرار دادند با پیشوایان کفر پیکار کنید زیرا آنها به عهدشان وفا نکردند،باشد که از کردار خود دست بردارند».آنگاه زمانی که این آیه را تلاوت فرمود سوگند خورد که با اهل آن آیه از زمانی که نازل شده است تا امروز جهاد نکرده است بکیر می گوید:این روایت را از امام باقر علیه السّلام سؤال کردم و امام فرمود:شیخ راست گفت.علی این چنین فرمود و حقیقت این گونه بود.

190-سخن پسر عاص به حضرت علی علیه السّلام و جوابش

[208]21-علی بن محمد می گوید:عمرو بن عاص می گفت:علی اهل مزاح است.این سخن به امیر مؤمنان رسید پس فرمود:فرزند نابغه گمان می کند که فراوان بازی و شوخی می کنم و اهل مزاح هستم و وقت خود را با زنان به عیش ونوش و خوشی می گذرانم.چه دور است این سخن.یاد مرگ و ترس از برانگیخته شدن و حساب روز قیامت ما را از خوشگذرانی و هم نشینی با زنان باز می دارد.و هرکس که قلب[آگاه و روشن]داشته باشد در این سخنان پند دهنده و باز دارنده ای می یابد.اما بدترین سخن دروغ است.به درستی که او سخن می گوید و دروغ بر زبان می آورد و وعده می دهد و خلف وعده می کند.پس در روز جنگ او چه بد بازدارنده و فرماندهی است.تا زمانی که شمشیر برنیامده اند متحیر است و پراکنده گویی می کند پس هنگامی که این چنین شود بزرگترین حیله او با خود این است که پشت خود را به جماعت ببخشاید[عقب نشینی کند و پا به فرار بگذارد و شاید کنایه است از عریان شدن عمرو عاص در مواجهه با حضرت علی علیه السّلام در جنگ صفین].

191-بهترین عبادتگاه

[209]22-ابو حمزه ثمالی می گوید:امام سجاد علیه السّلام به ما فرمود:کدام عبادت گاه با فضیلت تر است؟عرضه داشتم:خداوند و فرستاده اش و فرزند فرستاده اش آگاه ترند.پس فرمود:همانا با فضیلت ترین عبادت گاه ها ما بین رکن و مقام است و اگر کسی همانند نوح علیه السّلام درمیان قوم

ص:285

قومه ألف سنه إلاّ خمسین عاما،یصوم النّهار و یقوم اللّیل فی ذلک الموضع،ثمّ لقی اللّه بغیر ولایتنا،لم ینفعه ذلک شیئا.

210-23- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنا أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه،قال حدّثنی أبی،قال:حدّثنی سعد بن عبد اللّه،قال:حدّثنا أحمد بن محمّد ابن عیسی،عن عبد اللّه بن مسکان،عن بکر بن محمّد،قال:سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:کم من نعمه للّه علی عبده فی غیر أمله،و کم من مؤمّل أملا الخیار فی غیره،و کم من ساع الی حتفه و هو مبطئ عن حظّه.

211-24- أخبرنا المفید عن محمّد بن المظفّر،عن محمّد بن عبد ربّه،عن عصام بن یوسف،عن أبی بکر بن عیّاش،عن عبد اللّه بن سعید،عن أبیه،عن أبی هریره،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله اللّهمّ من أحبّنی فارزقه الکفاف و العفاف،و من أبغضنی فأکثر ماله و ولده.

212-25- حدّثنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن أبی حاتم عن محمّد بن الفرات،عن حنان بن سدیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال ما ثبّت اللّه حبّ علیّ علیه السّلام فی قلب أحد فزلّت له قدم إلاّ ثبتت له قدم أخری.

213-26- أخبرنی المفید عن علیّ بن خالد المراغیّ،عن علیّ بن العبّاس عن جعفر بن محمّد بن الحسین عن موسی بن زیاد،عن یحیی بن یعلی،عن أبی الخالد الواسطیّ،عن أبی هاشم الخولانیّ،عن زاذان،قال سمعت سلمان رحمه اللّه

ص:286

خود نهصد و پنجاه سال عمر کند و در آن جایگاه روزها را به روزه و شبها را به نماز به سر آورد آنگاه خداوند را درحالی که ملاقات کند که ولایت ما را به همراه نداشته باشد آن عبادات برای او سودی نخواهند داشت.

192-امام صادق علیه السّلام فرمودند:که چه بسیار نعمتی که از سوی خداوند بر بنده اش که به آن امیدی ندارد

[210]23-بکر بن محمد می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:چه بسیار نعمتی از سوی خداوند بر بنده اش که به آن امیدی ندارد و چه بسیار امیدواران به آرزویی که خیر و نیکی در غیر آن آرزو می باشد و چه بسیار تلاش کننده در راه نابودی خود درحالی که برای رسیدن به بهره و نصیب خود،کند و کم کار است.

193-دعای پیامبر برای کسی که او را دوست می دارد و برای کسی که او را دوست نمی دارد

[211]24-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوندا،هرکس مرا دوست دارد روزی کافی و پاکدامنی به او ارزانی فرما و هرکس مرا دشمن دارد ثروت و فرزندانش را فراوان گردان!؟

[212]25-امام باقر علیه السّلام فرمود:خداوند متعال محبت علی علیه السّلام را در قلب کسی پایدار نساخت مگر آنکه[اگر]قدمی از او لغزید قدم دیگر او استوار می ماند.

194-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام

[213]26-زاذان می گوید شنیدم که سلمان رحمه اللّه می گفت:پیوسته علی علیه السّلام را دوست می دارم.

ص:287

یقول:لا أزال أحبّ علیّا علیه السّلام فإنّی رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یضرب فخذه و یقول:

محبّک لی محبّ،و محبّی للّه محبّ،و مبغضک لی مبغض،و مبغضی للّه(تعالی) مبغض.

214-27- حدّثنا المفید عن ابن قولویه رحمه اللّه عن أبیه عن محمّد بن یحیی و أحمد بن إدریس جمیعا،عن علیّ بن محمّد بن علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم بن أبی سلمه عن أبیه عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن محمّد بن یوسف،عن منصور بزرج،قال:قلت لأبی عبد اللّه الصّادق علیه السّلام:ما أکثر ما أسمع منک یا سیّدی ذکر سلمان الفارسیّ!فقال:لا تقل الفارسیّ،و لکن قل سلمان المحمّدیّ،أ تدری ما کثره ذکری له؟قلت:لا قال:لثلاث خلال:إحداها:إیثاره هوی أمیر المؤمنین علیه السّلام علی هوی نفسه،و الثّانیه:حبّه للفقراء و اختیاره إیّاهم علی أهل الثّروه و العدد، و الثّالثه:حبّه للعلم و العلماء.إنّ سلمان کان عبدا صالحا حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین.

215-28- أخبرنا المفید عن الکاتب،عن الزّعفرانیّ،عن الثّقفیّ،عن عثمان بن سعید،عن منصور بن مهاجر،عن علیّ بن عبد الأعلی،عن زرّ بن حبیش،قال:

کانت عصابه من قریش فی مسجد النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فذکروا علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و انتهکوا منه،و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قائل فی بیت بعض نسائه،فأتی بقولهم فثار من نومه فی إزار لیس علیه غیره،فقصد نحوهم و رأوا الغضب فی وجهه،فقالوا:نعوذ

ص:288

به درستی که دیدم رسول خدا بر روی ران خود می زد و می فرمود:دوستدار تو دوستدار من و دوستدار من دوستدار خداوند است و دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خداوند است.

195-سه خصلت سلمان محمدی

[214]27-منصور بزرج می گوید:به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم:آقای من چه بسیار از شما یاد سلمان فارسی را می شنوم.امام فرمود:نگو سلمان فارسی بلکه بگو سلمان محمدی.آیا می دانی چرا بسیار او را یاد می کنم؟عرضه داشتم:نه،امام فرمود:به خاطر سه ویژگی.اول اینکه خواست امیر مؤمنان علیه السّلام را بر خواست خود مقدم می داشت.دوم:بیچارگان را دوست می داشت و آنان را بر ثروتمندان و توانگران برمی گزید.و سوم اینکه دانش و دانشمندان را دوست می داشت.همانا سلمان بنده ای بود نیکوکار،موحّد و مسلمان و هرگز از شرک ورزان نبود.

196-علی از من و من از او هستم

[215]28-زرّ بن جبیش می گوید:گروهی از قریش در مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بودند پس علی بن ابی طالب علیه السّلام را یاد کردند و از او بدگویی نمودند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در خانه یکی از همسرانش در خواب قیلوله به سر می بردند.پس سخن قریش به پیامبر رسید پس با لنگی که جز آن چیز دیگری بر تن نداشت به سرعت از جا برخاست.و به سوی آنان رفت.قریش خشمناکی را در چهره پیامبر مشاهده کرد پس گفتند از خشمناکی خداوند و پیامبرش به خدا پناه می بریم.

ص:289

باللّه من غضب اللّه و غضب رسوله.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما لکم و علی!أما تدعون علیّا،ألا إنّ علیّا منّی و أنا منه،من آذی علیّا فقد آذانی،من آذی علیّا فقد آذانی.

216-29- أخبرنا المفید عن علیّ بن محمّد الکاتب عن الحسن بن علیّ الزّعفرانیّ،عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ،عن أبی الولید الضّبّیّ،عن أبی بکر الهذلیّ،قال:دخل الحارث بن حوط اللّیثیّ علی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال یا أمیر المؤمنین،ما أری طلحه و الزّبیر و عائشه احتجّوا إلاّ علی حقّ؟فقال:یا حارث،إنّک إن نظرت تحتک و لم تنظر فوقک جزت عن الحقّ،إنّ الحقّ و الباطل لا یعرفان بالنّاس،و لکن اعرف الحقّ باتّباع من اتّبعه،و الباطل باجتناب من اجتنبه.قال:فهلاّ أکون کعبد اللّه بن عمر و سعد بن مالک؟فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام إنّ عبد اللّه بن عمر و سعد أخذلا الحقّ و لم ینصرا الباطل،متی کانا إمامین فی الخیر فیتّبعان.

217-30- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران عن محمّد بن إسحاق عن الولید بن محمّد بن إسحاق عن أبیه،قال:استأذن عمرو بن العاص علی معاویه بن أبی سفیان،فلمّا دخل علیه استضحک معاویه،فقال له عمرو:ما أضحکک یا أمیر المؤمنین،أدام اللّه سرورک؟قال:ذکرت ابن أبی طالب و قد غشیک بسیفه فاتّقیته و ولّیت.فقال:أتشمت بی یا معاویه،و أعجب من هذا یوم دعاک إلی البراز فالتمع لونک،و أطّت أضلاعک،و انتفخ منخرک،و اللّه لو بارزته لأوجع قذالک و أیتم

ص:290

پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:شما با علی چه کار دارید؟آیا علی را رها نمی کنید؟آگاه باشید که علی از من و من از او هستم.هرکس علی را بیازارد مرا آزرده است و هرکس علی را بیازارد مرا آزرده است.[دوبار این جمله را تکرار کرد].

197-نظر حارث پسر حوط در مورد طلحه و زبیر و عایشه

[216]29-ابو بکر هذلی می گوید:حارث بن حوط لیثی بر امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام وارد شد پس عرضه داشت:ای امیر مؤمنان!گمان نمی کنم که طلحه و زبیر و عایشه جز بر حق احتجاج کنند.پس امام فرمود:ای حارث همانا اگر تو به پائین پای خود بنگری و به بالای سرت نگاه نکنی از حق منصرف می شوی[مسائل را جزئی بفهمی]همانا حق و باطل را با اجتناب کسانی که از آن دوری می کنند بشناس.پس امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:همانا عبد اللّه بن عمر و سعد بن مالک حق را خوار ساختند و باطل را نیز یاری نکردند پس چه زمانی این دو پیشوای در خیر باشند که بشود از آنان پیروی کرد.

198-اعتراض معاویه به پسر عاص روز صفین

[217]30-ولید بن محمد بن اسحاق حضرمی از پدرش روایت می کند که عمرو عاص از معاویه بن ابی سفیان اجازه ورود خواست پس هنگامی که وارد شد معاویه شروع به خنده کرد پس عمرو گفت:ای امیر مؤمنان!چه چیز تو را به خنده واداشته است.خداوند شادی تو را پایدار گرداند.معاویه گفت:به یاد فرزند ابو طالب افتادم که با شمشیرش تو را در برگرفته بود پس تو ترسیدی و به او پشت کردی.عمرو عاص گفت:ای معاویه.آیا مرا سرزنش می کنی و عجیب تر از آن،روزی است که تو را به جنگ فراخواند پس رنگ چهره ات تغییر کرد و استخوان هایت به صدا درآمد و بینی ات باد کرد به خدا سوگند اگر با او جدال می کردی گوش تا گوش تو را از هم می درید و زن و فرزندانت را یتیم و بی سرپرست می کرد و سلطنت تو را نابود می ساخت.و عمرو این چنین سرود:

ص:291

عیالک،و بزّک سلطانک،و أنشأ عمرو یقول.

معاوی لا تشمت بفارس بهمه لقی فارسا لا تعتلیه الفوارس

معاوی لو أبصرت فی الحرب مقبلا أبا حسن تهوی دهتک الوساوس

و أیقنت أنّ الموت حقّ و أنّه لنفسک إن لم تمعن الرّکض خالس

دعاک فصمّت دونه الأذن إذ رعا و نفسک قد ضاقت علیها الأمالس

أتشمت بی اذ نالنی حدّ رمحه و عضّضنی ناب من الحرب ناهس

فأیّ امرئ لاقاه لم یلق شلوه بمعترک تسفی علیه الرّوامس

أبی اللّه إلاّ أنّه لیث غابه أبو أشبل تهدی إلیه الفرائس

فإن کنت فی شکّ فأرهج عجاجه و إلاّ فتلک التّرّهات البسابس

فقال معاویه:مهلا یا أبا عبد اللّه،و لا کلّ هذا.قال:أنت استدعیته.

218-31- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن أحمد بن إسحاق،عن بکر بن محمّد،عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام قال:

سمعته یقول لخیثمه:یا خیثمه أقرئ موالینا السّلام،و أوصهم بتقوی اللّه العظیم، و أن یشهد أحیاؤهم جنائز موتاهم،و أن یتلاقوا فی بیوتهم،فإنّ لقیّاهم حیاه أمرنا.

قال:ثمّ رفع یده علیه السّلام فقال:رحم اللّه من أحیا أمرنا.

219-32- و بهذا الاسناد،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ الدّعاء لیردّ القضاء،و إنّ المؤمن لیذنب فیحرم بذنبه الرّزق.

ص:292

ای معاویه در جنگ با جنگاوری که از شدت توانایی اش دانسته نمی شود که از کدام سوی هجوم آورد کسی را که با چنین جنگاوری جنگیده است که هیچ کس بر او برتری نمی یابد،سرزنش نکن* ای معاویه اگر در جنگ روی می آوردی و چشم باز می کردی و می دیدی که ابو الحسن چگونه حمله می کند وسوسه ها تو را فرا می گرفت*و یقین می کردی که مرگ حق است و اگر به سرعت ندوی به زودی تو را در می یابد*تو را فرا می خواند پس تمامی گوشها توانایی شنیدن را از دست می دهند و تمامی دشت ها و بیابان ها بر جان تو تنگ می گردد*آیا مرا سرزنش می کنی هنگامی که نیزه اش مرا دریابد و دندان های درنده در جنگ مرا به شدت بگزند*پس چه کسی است که با او نبرد کند و بدن او به جایگاهی نرسد که بادهای دفن کننده که خاک را از جایی به جای دیگر می برند بر او عبور نماید [کنایه از اینکه هرکس با علی بجنگد سرانجام کشته خواهد شد وزیر خاک هایی که بادهای صحرا به این سوی و آن سوی می برند مدفون خواهد شد]*از خدا ابا می کنم[که بیش از این بگویم]جز آنکه او شیر جنگل و پدر شیران است که شکارها به او تقدیم می شود*پس اگر شک داری گرد و غبار او را برانگیز[با او به نبرد برخیز]و گرنه پس آن[سخنان تو]کلامی باطل و بیهوده است.

199-کلام امام صادق علیه السّلام به خثیمه

[218]31-بکر بن محمد می گوید شنیدم امام صادق علیه السّلام به خیثممه می گوید:ای خیثممه به دوستان ما سلام برسان و آنان را به تقوای خداوند سفارش کن و اینکه زندگان از ایشان برای تشییع جنازه مردگانشان حاضر شوند و به دیدار یکدیگر در خانه هایشان بروند که دیدار آنان موجب حیات و زنده ساختن امر ماست.راوی گوید:آنگاه امام دستانش را بلند کرد و فرمود:خداوند هر آن کس که امر ما را زنده بدارد مورد رحمت قرار دهد.

200-فضیلت دعا کردن

[219]32-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا دعا،قضای حتمی پروردگار را باز می گرداند و همانا مؤمن نافرمانی می کند پس به خاطر نافرمانی اش از روزی محروم می گردد.

ص:293

220-33- أخبرنا المفید عن المراغیّ،عن محمّد بن الفیض عن أبیه عن عبد العظیم الحسنیّ رضی اللّه عنه عن أبی جعفر الثّانی عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:

بعثنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی الیمن فقال و هو یوصینی:یا علیّ،ما حار من استخار و لا ندم من استشار؛یا علیّ،علیک بالدّلجه فإنّ الأرض تطوی باللّیل ما لا تطوی بالنّهار؛یا علیّ،اغد علی اسم اللّه،فإنّ اللّه تعالی بارک لأمّتی فی بکورها.

221-34- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران المرزبانیّ،عن أحمد بن محمّد بن عیسی المکّیّ،عن عبد اللّه بن أحمد بن حنبل،عن أبیه عن هوذه بن خلیفه، عن عوف بن عطیّه عن أبیه،عن أمّ سلمه رضی اللّه عنه قالت:بینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی بیتی إذ قالت الخادم:یا رسول اللّه،إنّ علیّا و فاطمه علیهما السّلام فی السّدّه فقال:قومی فتنحّی عن أهل بیتی.قالت:فقمت فتنحّیت فی البیت قریبا،فدخل علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام و هما صبیّان صغیران،فوضعهما النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی حجره و قبّلهما، و اعتنق علیّا بإحدی یدیه و فاطمه بالید الأخری،و قبّل فاطمه علیها السّلام و قال:اللّهمّ إلیک أنا و أهل بیتی لا إلی النّار.فقلت:یا رسول اللّه و أنا معکم؟فقال:و أنت.

222-35- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال أخبرنا الشّریف أبو محمّد الحسن بن محمّد بن یحیی،قال:حدّثنی جدّی،قال:حدّثنا إبراهیم بن علیّ و الحسن بن یحیی،جمیعا،قالا:حدّثنا نصر بن مزاحم،عن أبی خالد الواسطی،عن زید بن علیّ بن الحسین،عن آبائه،عن علیّ علیه السّلام قال:کان لی من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عشر لم

ص:294

201-وصیت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به حضرت علی هنگامی که حضرت به یمن می رفتند

[220]33-امیر مؤمنان علیه السّلام می فرماید:پیامبر خدا مرا به سوی یمن گسیل داشت پس این چنین سفارش نمود:ای علی!هرکس طلب خیر نمود حیران و سرگشته نشد و هرکس مشورت طلبید،پشیمان نگشت.ای علی!در اول شب حرکت کن.همانا زمین در شب به گونه ای پشت سرگذاشته می شود که در روز این چنین نیست[حرکت در شب سریع تر از حرکت در روز است]ای علی!روز را با نام خداوند آغاز کن همانا خداوند والا،برای امت من در سحرگاهان [و سحرخیزی]برکت و خیر وانهاده است.

202-فاطمه و شوهرش و فرزندانش به خانۀ ام سلمه وارد شدند،پس پیامبر فرمودند

[221]34-امّ سلمه(رضوان اللّه تعالی علیها)می گوید:هنگامی که رسول خدا در خانه ام بود خدمتکار گفت:ای رسول خدا!همانا علی و فاطمه در کنار در خانه ایستاده اند.پیامبر فرمود:

مرا با اهل بیتم تنها بگذار در گوشه ای از خانه درحالی که نزدیک ایشان بودم جای گرفتم پس علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام داخل شدند درحالی که آنها دو کودک کوچک بودند.پس پیامبر آن دو را در دامن خود نشاند و بوسید و علی را با یک دست و فاطمه را با دست دیگر در آغوش گرفت و فاطمه را بوسید و فرمود:پروردگارا!من و اهل بیتم به سوی تو و نه به سوی دوزخ در حرکتیم[یا میل داریم]امّ سلمه می گوید:عرضه داشتم ای رسول خدا آیا من نیز با شما هستم پس پیامبر فرمود و تو نیز[با ما هستی].

203-ده خصلت حضرت علی علیه السّلام

[222]35-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:برای من از جانب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ده موهبت بود

ص:295

یعطهنّ أحد قبلی،و لا یعطاهنّ أحد بعدی.قال لی:أنت یا علیّ أخی فی الدّنیا و أخی فی الآخره،و أنت أقرب النّاس منّی موقفا یوم القیامه و منزلی و منزلک فی الجنّه متواجهان کمنزل الأخوین،و أنت الوصیّ،و أنت الولیّ،و أنت الوزیر، عدوّک و عدوّی،و عدوّی عدوّ اللّه،و ولیّک ولیّی،و ولیّی ولیّ اللّه.

223-36- أخبرنا المفید عن علیّ بن محمّد الکاتب،عن الحسن بن علیّ الزّعفرانیّ،عن الثّقفیّ،عن إبراهیم بن عمر قال:حدّثنی أبی،عن أخیه،عن بکر بن عیسی،قال:لمّا اصطفّت النّاس للحرب بالبصره خرج طلحه و الزّبیر فی صفّ أصحابهما،فنادی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام الزّبیر بن العوّام فقال له:یا أبا عبد اللّه،ادن منّی لأفضی إلیک بسرّ عندی،فدنا منه حتّی اختلفت أعناق فرسیهما،فقال له أمیر المؤمنین علیه السّلام نشدتک اللّه إن ذکّرتک شیئا فذکرته،أما تعترف به؟فقال:نعم.فقال:أما تذکر یوما کنت مقبلا علیّ بالمدینه تحدّثنی إذ خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فرآک معی و أنت تبسّم إلیّ،فقال لک:یا زبیر،أتحبّ علیّا؟فقلت:

و کیف لا أحبّه و بینی و بینه من النّسب و المودّه فی اللّه ما لیس لغیره!فقال:إنّک ستقاتله و أنت له ظالم.فقلت:أعوذ باللّه من ذلک؟فنکس الزّبیر رأسه ثمّ قال:إنّی أنسیت هذا المقام.فقال له أمیر المؤمنین علیه السّلام:دع هذا،أفلست بایعتنی طائعا؟ قال:بلی.قال:فوجدت منّی حدثا یوجب مفارقتی؟فسکت ثمّ قال لا جرم و اللّه لا قاتلتک،و رجع متوجّها نحو البصره،فقال له طلحه:مالک یا زبیر!تنصرف عنّا،

ص:296

که پیش از من به هیچ کس عطا نشده بود و پس از من نیز به کسی عطا نگردید.پیامبر به من فرمود:ای علی تو برادر من در دنیا و آخرت هستی و در روز قیامت جایگاه تو نزدیک ترین جایگاه به من است و منزل من و تو در بهشت همانند منزل دو برادر روبروی هم است و تو جانشین و سرپرست و وزیر[من]هستی.دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدااست و سرپرست تو دوست من و دوست من دوست خدااست.

204-احتجاج حضرت علی در روز جنگ جمل بر زبیر

[223]36-بکر بن عیسی می گوید:هنگامی که مردم برای جنگ در بصره به صف ایستادند طلحه و زبیر همراه یارانشان خارج گشتند.پس امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام،زبیر بن عوام را ندا در داد پس به او گفت:ای ابا عبد اللّه،به من نزدیک شو تا تو را از رازی که نزد من است آگاه گردانم.پس زبیر نزدیک گشت تا گردن اسب هایشان در کنار هم قرار گرفت.پس امیر مؤمنان به او فرمود:تو را به خدا سوگند می دهم اگر چیزی را به یاد آوردم و تو آن را به یاد آوردی به آن اعتراف می کنی؟گفت:بله.امام فرمود:آیا روزی را به یاد می آوری که به همراه هم در مدینه حرکت می کردیم و با من سخن می گفتی که ناگهان رسول خدا تو را با من دید در حالی که تو به من لبخند می زدی.پس به تو گفت:ای زبیر،آیا علی را دوست می داری؟پس گفتی:چگونه او را دوست نداشته باشم درحالی که میان من و او خویشاوندی و محبتی در راه خدا است که برای هیچ کس همچون او نمی باشد.پس پیامبر فرمود:همانا تو با او خواهی جنگید درحالی که بر او ستم روا می داری.پس گفتی:از آن به خدا پناه می برم؟پس زبیر سر به زیر انداخت سپس گفت:همانا من این واقعه را فراموش کرده بودم.پس امیر مؤمنان علیه السّلام به او فرمود:این[سخن]را رها کن.آیا تو با من از روی اختیار بیعت ننمودی؟گفت:بله.امام فرمود:آیا از من چیزی مشاهده کرده ای که موجب جدایی از من باشد؟پس زبیر ساکت شد.

آنگاه گفت:چاره ای نیست.به خدا سوگند با تو نمی جنگم.پس به سوی بصره بازگشت.پس طلحه به او گفت:زبیر تو را چه شده است که از ما روی برمی گردانی.

ص:297

سحرک ابن أبی طالب؟فقال:لا و لکن ذکّرنی ما کان أنسانیه الدّهر،و احتجّ علیّ ببیعتی له:فقال له طلحه:لا و لکن جبنت،و انتفخ سحرک.فقال الزّبیر:لم أجبن و لکن أذکرت فذکرت.فقال له عبد اللّه:یا أبه،جئت بهذین العسکرین العظیمین حتّی إذا اصطفّا للحرب قلت:أترکهما و أنصرف،فما تقول قریش غدا بالمدینه؟ اللّه اللّه یا أبه لا تشمت الأعداء،و لا تشین نفسک بالهزیمه قبل القتال.قال:یا بنیّ ما أصنع و قد حلفت له باللّه الاّ أقاتله؟قال له:فکفّر عن یمینک و لا تفسد أمرنا.فقال الزّبیر:عبدی مکحول حرّ لوجه اللّه کفّاره یمینی.ثمّ عاد معهم للقتال.فقال همّام الثّقفیّ فی فعل الزّبیر و ما فعل و عتقه عبده فی قتال علیّ علیه السّلام.

أ یعتق مکحولا و یعصی نبیّه لقد تاه عن قصد الهدی ثمّ عوّق

أ ینوی بهذا الصّدق و البرّ و التّقی سیعلم یوما من یبرّ و یصدق

لشتّان ما بین الضّلاله و الهدی و شتّان من یعصی النّبیّ و یعتق

و من هو فی ذات الإله مشمّر یکبّر برّا ربّه و یصدق

أ فی الحقّ أن یعصی النّبیّ سفاهه و یعتق من عصیانه و یطلّق

کدافق ماء للسّراب یؤمّه ألا فی ضلال ما یصبّ و یدفق

224-37- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن أبی عقده عن العبّاس بن بکر عن محمّد بن زکریّا،عن کثیر بن طارق،قال:سألت زید بن علیّ بن الحسین علیهما السّلام عن قوله تعالی لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً [فرقان(25):14]فقال

ص:298

فرزند ابی طالب تو را جادو کرده است؟زبیر گفت:نه.اما چیزی را به یاد من آورد که زمانه آن را از یاد من برده بود و به بیعت من با او بر من احتجاج کرد.طلحه گفت:نه[این چنین نیست]بلکه ترسیده ای و ریه ات باد کرده است[کنایه از ترس]پس زبیر گفت:نترسیده ام اما یادآوری شدم پس به یاد آوردم.پس عبد اللّه به او گفت:ای پدر این دو لشگر بزرگ را به همراه آورده ای و اینک که برای جنگ به صف ایستاده اند می گویی آن دو را رها می کنم و باز می گردم.پس قریش فردا در مدینه چه خواهد گفت؟خدا را،خدا را ای پدر که کاری نکن که موجب سرزنش دشمنان شویم و خود را با فرار پیش از نبرد خوار نساز.زبیر گفت:فرزندم، چه کنم که به خدا سوگند خورده ام با علی نجنگم؟عبد اللّه گفت:به خاطر قسمت کفاره ای بده و امر ما را تباه نساز.پس زبیر گفت:بنده ام مکحول به عنوان کفاره قسمم در راه خدا آزاد است.آنگاه با ایشان به جنگ بازگشت.پس همّام ثقفی درباره رفتار زبیر و آزاد کردن بنده اش در جنگ با علی این گونه سرود:

آیا مکحول را آزاد می سازد و نافرمانی پیامبرش را می کند،همانا از راه هدایت،گمراه شده و بازداشته شده است*آیا با این عمل راستی و نیکی و پرهیزگاری را قصد می کند؟روزی خواهد دانست که چه کسی نیکی می کند و راست می گوید*میان گمراهی و هدایت و میان کسی که از پیامبر نافرمانی می کند و کسی که بنده آزاد می کند تفاوت عمیقی است*و کسی که در[مسیر]ذات معبودش به پا خاسته است و از روی نیکی پروردگارش را بزرگ برمی شمرد و راست می گوید*آیا در راه حق است که از روی نادانی از پیامبر سرپیچی شود و به خاطر نافرمانی اش بنده آزاد و رها نماید*مانند کسی که آب می ریزد ولی حقیقتا در سراب به سر می برد آگاه باشید که آنچه فرو می ریزد در گمراهی است.*

205-تفسیر قول خداوند متعال: لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً

[224]37-کثیر بن طارق می گوید:از زید بن علی بن حسین علیه السّلام درباره سخن خداوند که می فرماید:«امروز یک بار واویلا نمی گوئید بلکه باید بسیار واویلا سر دهید»[فرقان(25):

آیۀ 14]

ص:299

زید:یا کثیر،إنّک رجل صالح،و لست بمتّهم،و إنّی خائف علیک أن تهلک،إنّه إذا کان یوم القیامه أمر اللّه بأتباع کلّ إمام جائر إلی النّار،فیدعون بالویل و الثّبور، و یقولون لإمامهم:یا من أهلکنا هلمّ الآن فخلّصنا ممّا نحن فیه،فعندها یقال لهم:

لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً ثمّ قال زید بن علی علیه السّلام حدّثنی أبی،عن أبیه الحسین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام أنت یا علیّ و أصحابک فی الجنّه،أنت یا علیّ و اتباعک فی الجنّه.

225-38- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن ابن محبوب،عن سعدان بن مسلم،عن أبی بصیر،قال:سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام:ما الإیمان؟فجمع لی الجواب فی کلمتین فقال:الإیمان باللّه أن لا تعصی اللّه.قلت:

فما الإسلام؟فجمعه فی کلمتین فقال:من شهد شهادتنا،و نسک نسکنا،و ذبح ذبیحتنا.

226-39- أخبرنا المفید عن الحسین بن علیّ التّمّار،عن أحمد بن محمّد عن العنزیّ،عن علیّ بن الصّبّاح عن أبی المنذر،عن أبی صالح،عن أبی هریره قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:المساجد سوق من أسواق الآخره،قراها المغفره،و تحفتها الجنّه.

227-40- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن محمّد بن أحمد بن الحسین عن عبد اللّه بن محمّد بن علیّ بن عبد اللّه بن جعفر عن أبیه عن جعفر بن

ص:300

سؤال کردم.پس زید گفت:ای کثیر تو مرد نیکوکاری هستی و در معرض اتّهام قرار نداری ولی من بر نابودی تو هراسانم.هنگامی که روز قیامت فرارسد خداوند به پیروان هر امام ستمگری دستور می دهد که به سوی دوزخ روانه شوند.پس واویلا سر می دهند و به امامشان می گویند:ای کسی که ما را به نابودی افکندی بیا و ما را از آنچه در آن هستیم نجات بخش.

پس در این هنگام به آنان گفته می شود«امروز یک بار واویلا نمی گوئید بلکه باید بسیار واویلا سر دهید»آنگاه زید بن علی گفت:پدرم از پدرش حسین بن علی علیه السّلام روایت نمود که فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:ای علی!تو و یارانت در بهشت هستید.

ای علی!تو و پیروانت در بهشت هستید.

206-معنی ایمان و اسلام

[225]38-ابو بصیر می گوید از امام صادق علیه السّلام پرسیدم:ایمان چیست؟پس امام پاسخ را در دو کلمه برایم جمع نمود فرمود:ایمان به خدا این است که از او نافرمانی نکنی.عرضه داشتم:

پس اسلام چیست؟پس پاسخ را در دو کلمه جمع فرمود و گفت:هرکس که گواهی دهد [همچون]گواهی ما و پارسایی ما و نذر[همچون]پارسایی ما و قربانی کند[همچون] قربانی ما.

207-مسجد،بازار آخرت است

[226]39-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:مساجد بازاری از بازارهای آخرت هستند پذیرایی آن آمرزش و هدیه آن بهشت است.

ص:301

محمّد عن أبیه عن جدّه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أکمل المؤمنین إیمانا أحسنهم خلقا.

228-41- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن سلیمان بن محمّد عن محمّد بن عمران عن محمّد بن عیسی الکندیّ عن جعفر بن محمّد علیه السّلام قال جاء أعرابیّ إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا محمّد،أخبرنی بعمل یحبّنی اللّه علیه.قال:یا أعرابیّ ازهد فی الدّنیا یحبّک اللّه(عزّ و جلّ)و ازهد فی ما فی أیدی النّاس یحبّک النّاس.قال:قال جعفر بن محمّد علیهما السّلام:من أخرجه اللّه(تعالی)من ذلّ المعصیه إلی عزّ التّقوی أغناه اللّه بلا مال،و أعزّه بلا عشیره،و آنسه بلا بشر،و من خاف اللّه (عزّ و جلّ)أخاف اللّه منه کلّ شیء و من لم یخف اللّه(عزّ و جلّ)أخافه اللّه من کلّ شیء.

229-42- أخبرنا المفید عن علیّ بن خالد المراغیّ،عن الحسن بن علیّ الکوفیّ عن إسماعیل بن محمّد المزنیّ،عن سلاّم بن أبی عمره عن سعد بن سعید،عن یونس بن عبد الجبّار عن علیّ بن الحسین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما بال أقوام إذا ذکر عندهم آل إبراهیم علیه السّلام فرحوا و استبشروا،و إذا ذکر عندهم آل محمّد علیهم السّلام اشمأزّت قلوبهم؟!و الّذی نفس محمّد بیده لو أنّ عبدا جاء یوم القیامه بعمل سبعین نبیّا ما قبل اللّه ذلک منه حتّی یلقاه بولایتی و ولایه أهل بیتی.

230-43- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران المرزبانیّ،عن علیّ بن سلیمان،

ص:302

208-فضیلت حسن خلق

[227]40-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:با ایمان ترین مردم خوش خلق ترین آنان است.

209-زهد در دنیا

[228]41-امام صادق علیه السّلام فرمود:عربی صحرانشین به نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمد و عرضه داشت:ای محمد!

مرا از عملی آگاه کن که خداوند به سبب آن مرا دوست داشته باشد.پیامبر فرمود:ای عرب صحرانشین!از دنیا دل بر گیر تا خداوند دوستت دارد و از آنچه در دستان مردم است دل بر گیر تا مردم دوستت دارند.راوی گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس خداوند او را از خواری گناه به عزت پرهیزگاری خارج سازد.خداوند بدون ثروت او را بی نیاز ساخته و بدون خانواده عزیز و شکست ناپذیر قرارداده و بدون انسان،مونس و هم نشین او گشته است و هرکس از خداوند نهراسد خداوند او را از همه چیز می ترساند.

210-قبول شدن اعمال با ولایت اهل بیت

[229]42-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:گروه هایی که هنگامی که در نزدشان خاندان ابراهیم علیه السّلام یاد می شود خوش می گردند و شادمان می شوند و هنگامی که در نزدشان خاندان محمد یاد می گردد در دل هایشان کراهت پیدا می شود چه در سر دارند؟سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست اگر بنده ای در روز قیامت با کردار هفتاد پیامبر بیاید خداوند آن را از او نمی پذیرد تا آن هنگام که خداوند را با ولایت من و ولایت اهل بیت من ملاقات کند.

ص:303

عن محمّد بن حمید،عن محمّد بن إسحاق عن محمّد بن فلیح،عن موسی بن عقبه،عن محمّد بن شهاب الزّهریّ،قال:لمّا قدم جعفر بن أبی طالب علیه السّلام من بلاد الحبشه،بعثه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی مؤته،و استعمل علی الجیش معه زید بن حارثه و عبد اللّه بن رواحه،فمضی النّاس معهم حتّی کانوا بتخوم البلقاء،فلقیهم جموع هرقل من الرّوم و العرب،فانحاز المسلمون إلی قریه یقال لها مؤته،فالتقی النّاس عندها و اقتتلوا قتالا شدیدا،و کان اللّواء یومئذ مع زید بن حارثه،فقاتل به حتّی شاط فی رماح القوم،ثمّ أخذه جعفر فقاتل به قتالا شدیدا،ثمّ اقتحم عن فرس له شقراء فعقرها و قاتل حتّی قتل.قال:و کان جعفر أوّل رجل من المسلمین عقر فرسه فی الإسلام،ثمّ أخذ اللّواء عبد اللّه بن رواحه فقاتل حتّی قتل،فأعطی المسلمون اللّواء بعدهم خالد بن الولید،فناوش القوم و راوغهم حتّی انحاز بالمسلمین منهزما،و نجا بهم من الرّوم،و أنفذ رجلا من المسلمین یقال له عبد الرّحمن بن سمره إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بالخبر.فقال عبد الرّحمن:فصرت إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فلمّا وصلت إلی المسجد قال لی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی رسلک یا عبد الرّحمن.ثمّ قال صلّی اللّه علیه و اله:أخذ اللّواء زید فقاتل به فقتل،رحم اللّه زیدا،ثمّ أخذ اللّواء جعفر و قاتل و قتل،رحم اللّه جعفرا،ثمّ أخذ اللّواء عبد اللّه بن رواحه و قاتل و قتل،فرحم اللّه عبد اللّه.قال:فبکی أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هم حوله،فقال لهم النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و ما یبکیکم؟فقالوا:و ما لنا لا نبکی و قد ذهب خیارنا و أشرافنا،و أهل الفضل منّا!

ص:304

211-جنگ موته

[230]43-محمد بن شهاب زهری می گوید:هنگامی که جعفر بن ابی طالب از سرزمین های حبشه بازگشت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله او را به سوی(مؤته)گسیل داشت و به همراه او زید بن حارثه و عبد اللّه بن رواحه را هم در کنار لشگر فرستاد.پس مردم با آنان حرکت کردند تا به نهایت وادی بلقاء رسیدند.پس لشگریان پادشاه از رومیان و اعراب با آنان مواجه شدند.مسلمانان به دهی که به آن موته گفته می شد عقب نشینی کردند.پس دو لشگر در آن ده با یکدیگر روبرو شدند و جنگی سخت انجام دادند.و پرچم در آن روز در دست زید بن حارثه بود.پس با آن پرچم جنگید تا به وسیله نیزه های آن جماعت،کشته شد.آنگاه جعفر پرچم را در اختیار گرفت و به سختی جنگید سپس خود را از اسب خود(شقراء)به پائین انداخت پس آن را پی کرد و جنگید تا کشته شد.راوی گوید:جعفر اولین مرد از مسلمانان بود که اسب خود را در راه اسلام پی نمود.آنگاه عبد اللّه بن رواحه پرچم را گرفت،جنگید تا کشته شد.پس مسلمانان بعد از این سه نفر پرچم را به خالد بن ولید سپردند پس با آن جماعت جنگید و آنان را فریب داد تا مسلمانان شکست خورده را موفق به عقب نشینی کرد و آنان را از دست رومیان نجات داد و مردی از مسلمانان به نام عبد الرحمن بن سمره را برای خبررسانی به سوی پیامبر فرستاد عبد الرحمن می گوید:به سوی پیامبر رفتم پس هنگامی که به مسجد رسیدم پیامبر به من فرمود:ای عبد الرحمن آرام باش.آنگاه پیامبر فرمود:زید پرچم را گرفت و جنگید و کشته شد.خدا زید را ببخشاید.سپس جعفر پرچم را گرفت و جنگید و کشته شد.خدا جعفر را ببخشاید.آنگاه پرچم را عبد اللّه بن رواحه گرفت و جنگید و کشته شد پس خداوند عبد اللّه را ببخشاید راوی گوید:یاران فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله درحالی که آن حضرت را احاطه کرده بودند گریستند.پس پیامبر فرمود:چه چیز شما را به گریه واداشته است.پس گفتید:چرا نگرییم در حالی که بهترین و شریف ترین افراد ما و اهل برتری از ما از میان ما رفته اند.

ص:305

فقال لهم علیه السّلام:لا تبکوا،فإنّما مثل أمّتی مثل حدیقه قام علیها صاحبها،فأصلح رواکبها،و بنی مساکنها،و حلق سعفها،فأطعمت عاما فوجا،ثمّ عاما فوجا،ثمّ عاما فوجا،فلعلّ آخرها طعما أن یکون أجودها قنوانا،و أطولها شمراخا،امّا و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا،لیجدنّ عیسی ابن مریم فی أمّتی خلفا من حواریّه.

قال:و قال کعب بن مالک یرثی جعفر بن أبی طالب(رضی اللّه عنه و عن المستشهدین معه).

هدّت العیون و دمع عینک یهمل سحا کما و کفّ الضّباب المخضل

و کان ما بین الجوانح و الحشا ممّا تأوّبنی شهاب مدخل

وجدا علی النّفر الّذین تتابعوا یوما بمؤته أسندوا لم یقفلوا

فتغیّر القمر المنیر لفقدهم و الشّمس قد کسفت و کادت تأفل

قوم علا بنیانهم من هاشم فرع أشمّ و سؤدد ما ینقل

قوم بهم نصر الإله عباده و علیهم نزل الکتاب المنزل

و بهداهم رضی الإله لخلقه و بجدّهم نصر النّبیّ المرسل

بیّض الوجوه تری بطون أکفّهم تندّی إذا أغبر الزّمان الممحل

231-44- أخبرنا المفید عن محمّد بن المظفّر البزّاز،عن أحمد بن عبید العطاردیّ،عن أبی بشر بن بکیر،عن زیاد بن المنذر،عن أبی عبد اللّه مولی بنی هاشم،عن أبی سعید الخدریّ،قال:لمّا کان یوم أحد شجّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی وجهه،

ص:306

پس پیامبر فرمود:نگریید.همانا امت من همچون باغی است که صاحبش بر[آبادی]آن قیام کرده است و بلندای نخل های آن را اصلاح و خانه هایش را آباد و برگ های نخل را حرس نموده است،پس در سالی گروهی را سیر می گرداند آنگاه در سالی[دیگر]گروهی[دیگر]را سیر می گرداند آنگاه[در سال بعد]گروهی[دیگر]را سیر می گرداند پس چه بسا آخرین نخل های این باغ خوشه هایی نیکوتر و ساقه هایی طولانی داشته باشد.اما اما سوگند به کسی که به حق مرا به پیامبری برانگیخت هرآینه عیسی بن مریم گروهی از حواریون خود را در میان امت من خواهد یافت.راوی گوید:و کعب بن مالک در رثای جعفر بن ابی طالب و کسانی که با او شهید شدند این گونه سرود:

چشم ها آرام شد و اشک چشم تو به شدت فرو می ریزد همان گونه که ابرهای مرطوب[از آسمان] فرو می ریزند*و گویا درمیان اعضای بدن و جوارح من چیزی همانند شهابی که[در آسمان]داخل می شود حرکت می کند*از شوق کوچ کسانی که روزی در(موته)و در کنار هم کوشیدند و تلاش کردند و بازنگشتند*پس رنگ ماه درخشان برای از دست دادن آنان تغییر کرد و خورشید گرفته شد و نزدیک بود که غروب کند*گروهی که بنیان و پایه آنان از هاشم بر فراز رفت،نسلی سربلند که سروری [ایشان]منتقل نگردید*گروهی که معبود به وسیله آنان بندگانش را یاری نمود و کتاب نازل شده را بر آنان فروفرستاد*و با هدایت یافتن آنان پروردگار از بندگانش خشنود گشت و با تلاش آنان پیامبر فرستاده شده یاری شد*روسپیدانی که دست هایشان دیده می شود که می بخشاید و عطا می کند هنگامی که زمان قحطی،غبار خود را در همه جا پراکنده می کند.

212-دعای پیامبر در روز احد بعد از مجروح شدنشان

[231]44-ابو سعید خدری می گوید:در روز جنگ احد صورت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله مجروح شد

ص:307

و کسرت رباعیته،فقام علیه السّلام رافعا یدیه یقول:إنّ اللّه اشتدّ غضبه علی یهود أن قالوا:

العزیز بن اللّه،و اشتدّ غضبه علی النّصاری أن قالوا:المسیح بن اللّه؛و إنّ اللّه اشتدّ غضبه علی من أراق دمی و آذانی فی عترتی.

232-45- أخبرنا المفید عن علیّ بن مالک النّحویّ،عن أحمد بن عبد الجبّار، عن.

بشر بن بکر عن محمّد بن إسحاق،عن مشیخته،قال:لمّا رجع علیّ بن أبی طالب علیه السّلام من أحد ناول فاطمه علیها السّلام سیفه و قال:

أ فاطم هاک السّیف غیر ذمیم فلست برعدید و لا بلئیم

لعمری لقد أعذرت فی نصر أحمد و مرضاه ربّ للعباد رحیم

قال:و سمع یوم أحد،و قد هاجت ریح عاصف،کلام هاتف یهتف،و هو یقول:

لا سیف إلاّ ذو الفقار و لا فتی إلاّ علیّ فإذا ندبتم هالکا فابکوا الوفیّ أخا الوفیّ

233-46- أخبرنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ،عن الثّقفیّ،عن محمّد بن عثمان،عن أبی عبد اللّه الأسلمیّ،عن موسی بن عبد اللّه الأسدیّ،قال:لمّا انهزم أهل البصره أمر علیّ بن أبی طالب أمیر المؤمنین علیه السّلام أن تنزل عائشه قصر أبی خلف،فلمّا نزلت جاءها عمّار بن یاسر(رضی اللّه عنه)فقال لها:یا أمّت کیف رأیت ضرب بنیک دون دینهم بالسّیف؟فقالت:استبصرت یا عمّار من اجل أنّک غلبت.فقال:أنا أشدّ استبصارا من ذلک،أما و اللّه لو ضربتمونا حتّی تبلغونا

ص:308

و دندان هایش شکست پس پیامبر برخاست و درحالی که دستانش را برافراشته بود می فرمود:همانا خشم خداوند بر یهود شدید گشت به خاطر این که گفتند عزیر فرزند خداست و خشم او بر مسیحیان شدت گرفت از اینکه گفتند مسیح فرزند خداست و خشم خداوند بر کسی که خون مرا به زمین ریخت و مرا در رابطه با خانواده ام آزار داد شدت گرفت.

213-شعر برای حضرت علی علیه السّلام بعد از برگشتن از احد

[232]45-محمد بن اسحاق از بزرگان خود نقل می کند:هنگامی که علی بن ابی طالب علیه السّلام از جنگ احد بازگشت شمشیر خود را به فاطمه علیها السّلام سپرد و فرمود:ای فاطمه،این شمشیر را بگیر بدون اینکه مذمّت و ملامتم کنی چرا که ترسو و پست نیستم*به جان خود سوگند در یاری محمد صلّی اللّه علیه و اله و رضایت پروردگاری که به بندگان مهربان است تلاش نمودم.

راوی گوید:در روز جنگ احد درحالی که باد شدیدی می وزید سخن ندا دهنده ای شنیده شد که ندا در داد:

هیچ شمشیری جز ذو الفقار و هیچ جوانمردی جز علی وجود ندارد*پس هنگامی که خواستید برای کشته شده ای زاری کنید بر وفادار بگریید[کنایه از علی علیه السّلام است].

214-کلام عمار با عایشه در روز جنگ جمل

[233]46-موسی به عبد اللّه اسدی می گوید:هنگامی که اهل بصره[در جنگ جمل]شکست خوردند علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمان داد که عایشه در قصر ابی خلف فرود آید.پس هنگامی که عایشه در آن جا فرود آمد،عمار بن یاسر(که خداوند از او خشنود باد)به نزد او رفت و به او گفت:ای مادر!ضربه شمشیر فرزندت را چگونه یافتی؟عایشه پاسخ داد:چون تو پیروز گشتی حقیقت امر برایت آشکار گردید[در حقیقت طعنه ای است به عمار که چون شما پیروز شدید فکر می کنی حق با شماست]عمار گفت:بصیرت من بیش از آن است.

ص:309

سعفات هجر لعلمنا أنّا علی الحقّ و أنّکم علی الباطل،فقالت له عائشه:هکذا یخیّل إلیک،اتّق اللّه یا عمّار،فإنّ سنّک قد کبرت،و دقّ عظمک،و فنی أجلک، و أذهبت دینک لابن أبی طالب.فقال عمّار(رحمه اللّه)إنّی و اللّه اخترت لنفسی فی أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فرأیت علیّا أقرأهم لکتاب اللّه(عزّ و جلّ)و أعلمهم بتأویله،و أشدّهم تعظیما لحرمته،و أعرفهم بالسّنّه،مع قرابته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و عظم عنائه و بلائه فی الإسلام؛فسکتت.

234-47- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنی أبو الحسن أحمد بن محمّد ابن الحسن بن الولید(رحمه اللّه)،قال:حدّثنی أبی،قال:حدّثنا محمّد بن الحسن الصّفّار،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزه،عن عبد اللّه بن الولید،قال:دخلنا علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فی زمن بنی مروان،فقال:ممّن أنتم؟قلنا:من أهل الکوفه.قال:ما من البلدان أکثر محبّا لنا من أهل الکوفه،لا سیّما هذه العصابه،إنّ اللّه هداکم لأمر جهله النّاس،فأحببتمونا و أبغضنا النّاس، و بایعتمونا و خالفنا النّاس،و صدّقتمونا و کذّبنا النّاس،فأحیاکم اللّه محیانا، و أماتکم مماتنا،فأشهد علی أبی کان یقول:ما بین أحدکم و بین أن یری ما تقرّبه عینه أو یغتبط إلاّ أن تبلغ نفسه هکذا-و أهوی بیده إلی حلقه-و قد قال اللّه(عزّ و جلّ)فی کتابه وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّیَّهً [الرعد (13):38]فنحن ذرّیّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.

ص:310

به خدا سوگند اگر آن چنان بر ما برتری یافته و ما را شکست می دادید که ما را بر شاخه های نخل(هجر)آویزان می نمودید هرآینه می دانستیم که ما بر حقیم و شما بر باطل.پس عایشه به او گفت:این گونه گمان می کنی،از خدا بترس ای عمار،همانا سن تو بسیار شده و استخوان هایت سست و پایان عمرت نزدیک گشته است تو دین خود را برای فرزند ابی طالب از بین بردی.پس عمار[که خدایش او را رحمت کند]گفت:به خدا سوگند من برای خود درمیان یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله کسی را انتخاب نمودم و دیدم که علی علیه السّلام بیش از همه کتاب خداوند عزّتمند و شکوهمند را می خواند و به تفسیر آن آگاه تر است و بیش از دیگران احترام آن را بزرگ می دارد و به سنت[نبوی]آشناتر است اضافه بر اینکه با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خویشاوند است و سختی ها و امتحانات او در اسلام،بزرگ و فراوان بوده است.پس عایشه خاموش شد.

215-مدح اهل کوفه

[234]47-عبد اللّه بن ولید می گوید:در زمان بنی مروان بر امام صادق علیه السّلام وارد شدیم.امام فرمود:

شما از چه کسانی هستید؟عرضه داشتم:از اهل کوفه.امام فرمود:[مردم]هیچ سرزمینی بیشتر از اهل کوفه دوستدار ما نیستند خصوصا این گروه!همانا خداوند شما را به امری هدایت نمود که مردم به آن نادانند پس شما ما را دوست داشتید و مردم ما را دشمن می دارند، شما با ما بیعت نمودید و مردم با ما به مخالفت برخاستند شما سخن ما را راست شمردید و مردم سخن ما را دروغ انگاشتند پس خداوند شما را چون ما زنده بدارد و چون ما بمیراند.

پس بر پدرم گواهم که می فرمود:میان هریک از شما و این که چیزی ببیند که موجب چشم روشنی اش گردد یا خشنود شود[این مقدار فاصله است که]جانش به این جا برسد-و با دستش به گلوی خود اشاره کرد-و خداوند عزّتمند و شکوهمند در کتابش فرموده است:

«پیش از تو رسولانی فرستادیم و همسران و فرزندانی برای آنها قرار دادیم»[رعد(13):آیۀ 38]پس ما فرزندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هستیم.

ص:311

235-48- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن سعد عن ابن عیسی،عن محمّد ابن سنان،عن المفضّل بن عمر،قال:سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام یقول:

إنّ فی السّماء الرّابعه ملائکه یقولون فی تسبیحهم«سبحان من دلّ هذا الخلق القلیل من هذا الخلق الکثیر علی هذا الدّین العزیز».

236-49- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن عبید بن حمدون،عن محمّد بن حسّان بن سهیل،عن عامر بن الفضل،عن بشر بن سالم البجلی، و محمّد بن عمران الذّهلیّ،عن جعفر بن محمّد علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من نسی الصّلاه علیّ أخطأ طریق الجنّه.

237-50- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن ابن محبوب،عن ابن عمیره،عن جابر الجعفیّ،عن أبی جعفر عن آبائه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لجبریل علیه السّلام:أیّ البقاع أحبّ إلی اللّه(تبارک و تعالی)قال:

المساجد و أحبّ أهلها إلی اللّه أوّلهم دخولا إلیها و آخرهم خروجا منها.قال:فأیّ البقاع أبغض إلی اللّه تعالی؟قال:الأسواق،و أبغض أهلها إلیه أوّلهم دخولا إلیها، و آخرهم خروجا منها.

238-51- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن أبی عقده عن عبد اللّه بن أحمد بن مستورد،عن عبد اللّه بن یحیی،عن محمّد بن عثمان بن زید ابن بکّار بن الولید الجهنیّ،قال:سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام یقول:من دخل سوقا:«فقال

ص:312

216-تسبیح ملائکه در آسمان چهارم

[235]48-مفضّل بن عمر می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:همانا در آسمان چهارم فرشتگانی هستند که در تسبیحشان می گویند:(منزه است کسی که این آفریدگان اندک را از میان این آفریدگان فراوان بر این دین شکست ناپذیر و عزیز راهنمایی کند.

217-کسی که فراموش کند صلوات بر محمد صلّی اللّه علیه و اله به خطا رفته راه بهشت را

[236]49-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس درود و صلوات بر من را فراموش کند راه بهشت را به خطا رفته است.

218-بهترین جاها و بدترین آنها

[237]50-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به جبرئیل فرمود:چه مکانی در نزد خدا محبوب تر است؟جبرئیل گفت:مساجد.و محبوبترین اهل مسجد در نزد خدا کسی است که پیش از همه در آن داخل شود و پس از همه از آن خارج گردد.پیامبر فرمود:و چه مکانی در نزد پروردگار مغبوض تر است؟جبرئیل گفت:بازارها.و مغبوض ترین اهل بازار در نزد خدا کسی است که پیش از همه در آن داخل شود و پس از همه از آن خارج گردد.

219-سخن در مورد داخل شدن در بازار

[238]51-محمد بن عثمان می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرکس در بازارهای داخل شد و گفت:

ص:313

أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا عبده و رسوله،اللّهمّ إنّی أعوذ بک من الظّلم و المأثم و المغرم»کتب اللّه له من الحسنات عدد من فیها من فصیح و أعجم.

239-52- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن أحمد بن یوسف الجعفیّ،عن محمّد بن حسّان،عن حفص بن راشد الهلالیّ،عن محمّد بن عبّاد عن بن سریع البارقیّ،قال:سمعت جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:لمّا ولد النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ولد لیلا،فأتی رجل من أهل الکتاب إلی الملإ من قریش و هم مجتمعون:هشام بن المغیره،و الولید بن المغیره،و عتبه،و شیبه،فقال:أ ولد فیکم اللّیله مولود؟ قالوا:لا و ما ذاک؟قال:لقد ولد فیکم اللّیله أو بفلسطین مولود اسمه أحمد،به شامه،یکون هلاک أهل الکتاب علی یدیه.فسألوا فأخبروا،فطلبوه فقالوا:لقد ولد فینا غلام.فقال:قبل أن آتیکم أو بعد؟قالوا:قبل.قال:فانطلقوا معی أنظر إلیه، فأتوا أمّه و هو معهم،فأخبرتهم کیف سقط،و ما رأت من النّور،قال الیهودیّ:

فأخرجیه،فنظر إلیه و نظر إلی الشّامه فخرّ مغشیّا علیه،فأدخلته أمّه،فلمّا أفاق قالوا له:ویلک ما لک؟قال ذهبت نبوّه بنی إسرائیل إلی یوم القیامه،هذا و اللّه مبیرهم،ففرحت قریش بذلک،فلمّا رأی فرحهم قال:و اللّه لیسطونّ بکم سطوه یتحدّث بها أهل المشرق و أهل المغرب.

240-53- أخبرنا المفید عن الحسین بن محمّد التّمّار،عن محمّد بن قاسم الأنباریّ،عن أحمد بن عبید،عن عبد الرّحیم بن قیس الهلالیّ،عن العمریّ عن

ص:314

«گواهی می دهم که هیچ معبودی جز خداوند نیست و محمد بنده و فرستاده اوست.

پروردگارا من به تو از ستم و گناه و خسران پناه می برم»خداوند به تعداد کسانی که از عرب و عجم در بازار هستند برای او نیکی می نویسد.

220-ولادت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله

[239]52-محمد بن عبّاد می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هنگامی که پیامبر به دنیا آمد شب هنگام بود پس مردی از اهل کتاب به نزد گروهی از قریش آمد درحالی که هشام بن مغیره،ولید بن مغیره و عتبه و شیبه گرد هم جمع آمده بودند پس آن مرد گفت:آیا در این شب فرزندی از شما به دنیا آمده است.گفتند:نه.مگر چه شده است؟مرد گفت:امشب درمیان شما یا در فلسطین فرزندی به دنیا آمده است که نامش احمد است و علامتی در بدن دارد.و نابودی اهل کتاب به دست اوست.پس از احوال او جویا شدند و با خبر گردیدند.پس آن مرد را طلبیدند و گفتند:درمیان ما فرزندی به دنیا آمده است؟مرد گفت:پیش از آنکه به نزد شما بیایم یا پس از آن؟گفتند:پیش از آن.مرد گفت:پس با من حرکت کنید تا به او بنگرم.پس به نزد مادرش آمدند درحالی که آن مرد با آنان بود.پس مادر کودک به آنان خبر داد که چگونه به دنیا آمده است و نوری را که مشاهده کرده است بیان نمود.یهودی گفت:کودک را به من نشان بده.پس به آن نگریست و به علامت در بدن کودک نگاه کرد پس نعره ای برآورد و بیهوش شد.

پس مادر،کودک را به درون برد.هنگامی که آن مرد به هوش آمد به او گفتند:وای بر تو،تو را چه شده است؟مرد گفت:پیامبری بنی اسرائیل تا روز قیامت از میان رفت به خدا سوگند این کودک نابودکننده آنان است.پس قریش برای این امر مسرور شدند.پس هنگامی که مرد شادی آنان را دید گفت:به خدا سوگند او به وسیله شما غلبه و برتری[بر جهانیان]می یابد که اهل شرق و غرب درباره آن سخن می گویند.

ص:315

أبی حمزه السّعدیّ،عن أبیه،قال أوصی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام إلی الحسن بن علیّ علیه السّلام فقال فیما أوصی به إلیه:یا بنیّ،لا فقر أشدّ من الجهل،و لا عدم اعدم من العقل،و لا وحده اوحش من العجب،و لا حسب کحسن الخلق، و لا ورع کالکفّ عن محارم اللّه،و لا عباده کالتّفکّر فی صنعه اللّه(عزّ و جلّ)یا بنیّ،العقل خلیل المرء،و الحلم وزیره،و الرّفق والده،و الصّبر من خیر جنوده.یا بنیّ،إنّه لا بدّ للعاقل من أن ینظر فی شأنه،فلیحفظ لسانه،و لیعرف أهل زمانه.یا بنیّ،إنّ من البلاء الفاقه،و أشدّ من ذلک مرض البدن،و أشدّ من ذلک مرض القلب، و إنّ من النّعم سعه المال،و أفضل من ذلک صحّه البدن،و أفضل من ذلک تقوی القلوب.یا بنیّ،للمؤمن ثلاث ساعات:ساعه یناجی فیها ربّه،و ساعه یحاسب فیها نفسه،و ساعه یخلو فیها بین نفسه و لذّتها فیما یحلّ و یجمل؛و لیس للمؤمن بدّ من أن یکون شاخصا فی ثلاث:مرمّه لمعاش،أو خطوه لمعاد،أو لذّه فی غیر محرّم.

241-54- أخبرنا المفید عن ابن قولویه رحمه اللّه عن الکلینیّ رحمه اللّه عن علیّ بن إبراهیم عن الیقطینیّ عن حنان بن سدیر عن أبیه،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السّلام قال جلس جماعه من أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ینتسبون و یفتخرون؛و فیهم سلمان رحمه اللّه فقال له عمر:ما نسبک أنت یا سلمان؟و ما أصلک؟فقال أنا سلمان بن عبد اللّه،کنت ضالاّ فهدانی اللّه بمحمّد علیه السّلام و کنت عائلا فأغنانی اللّه بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله

ص:316

221-وصیت حضرت علی علیه السّلام به پسرش حسن علیه السّلام

[240]53-امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام به فرزندش حسن بن علی علیه السّلام وصیّتی نمود.از جمله آن سفارش ها این بود که فرمود:فرزندم!هیچ نداری شدیدتر از نادانی نیست و نبود هیچ چیز سخت تر از نبود عقل نیست و هیچ تنهایی هراسناک تر از خودبینی و هیچ نسب و خویشاوندی[پر فایده تر]از خوش اخلاقی نیست و هیچ پرهیزگاری چون چشم پوشی و دست کشیدن از حرام های خداوند نیست و هیچ عبادتی چون اندیشه در آفریدگان خداوند شکوهمند نیست.فرزندم عقل دوست انسان و بردباری وزیر او و مدارا پدرش و صبر از بهتریان لشگریانش است.فرزندم!عاقل می بایست که در شأن و رتبه خود بنگرد و زبان خود را حفظ کند و مردم زمان خود را بشناسد.فرزندم!همانا تنگ دستی از امتحانات الهی است و سخت تر از آن بیماری بدن است و از آن دشوارتر بیماری قلب[و روح]است و از نعمت های خداوندی گستردگی مال و برتر از آن سلامتی بدن و برتر از آن تقوای دل است.

فرزندم!برای مؤمن سه ساعت است:ساعتی که در آن با پروردگار خود مناجات می کند و ساعتی که در آن نفس خود را محاسبه می کند و ساعتی که درمیان نفسش و لذت های حلال و نیکوی نفس خلوتی حاصل کند.مؤمن می بایست به یکی از سه امر مشغول باشد:سامان بخشیدن به امور زندگی یا قدمی در راه آخرت و یا لذتی در غیر حرام.

222-سؤال عمر از سلمان از نسبش

[241]54-امام باقر علیه السّلام فرمودند:گروهی از یاران پیامبر در محلی نشسته بودند و نسب یکدیگر را به رخ هم می کشیدند و به آن افتخار می کردند و درمیان آنان سلمان که خدایش او را رحمت کند بود.پس عمر به سلمان گفت:ای سلمان اصل و نسب تو چیست؟سلمان گفت:

من سلمان فرزند بنده خدا هستم.گمراهی بودم که خداوند به وسیله محمد صلّی اللّه علیه و اله مرا هدایت کرد و نیازمندی بودم که خداوند به وسیله محمد صلّی اللّه علیه و اله مرا بی نیاز کرد

ص:317

و کنت مملوکا فأعتقنی اللّه بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله فهذا حسبی و نسبی یا عمر.ثمّ خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فذکر له سلمان ما قال عمر،و ما أجابه،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا معشر قریش،إنّ حسب المرء دینه و مروّته خلقه،و أصله عقله،قال اللّه(تعالی): یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ [الحجرات(49):13]ثمّ أقبل علی سلمان رحمه اللّه فقال له:یا سلمان،إنّه لیس لأحد من هؤلاء علیک فضل إلاّ بتقوی اللّه،فمن کنت أتقی منه فأنت أفضل منه.

242-55- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن أبی عوانه موسی بن یوسف عن محمّد بن یحیی الأودیّ،عن إسماعیل بن أبان،عن فضیل بن الزّبیر، عن أبی عبد اللّه مولی بنی هاشم،عن أبی سخیله[سخیله]قال حججت:أنا و سلمان الفارسیّ رحمه اللّه فمررنا بالرّبذه،و جلسنا إلی أبی ذرّ الغفاریّ رحمه اللّه فقال لنا:إنّه ستکون بعدی فتنه،و لا بدّ منها،فعلیکم بکتاب اللّه و الشّیخ علیّ بن أبی طالب فالزموهما،فأشهد علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنّی سمعته و هو یقول:علیّ أوّل من آمن بی،و أوّل من صدّقنی،و أوّل من یصافحنی یوم القیامه،و هو الصّدّیق الأکبر،و هو فاروق هذه الأمّه یفرّق بین الحقّ و الباطل،و هو یعسوب المؤمنین،و المال یعسوب المنافقین.

243-56- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد بن عبد اللّه،عن ابن

ص:318

و بنده ای بودم که خداوند به وسیله محمد صلّی اللّه علیه و اله مرا آزاد گرداند،آری ای عمر!این اصل و نسب من است.آنگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خارج گشت پس سلمان آنچه عمر گفته بود و پاسخی را که داده بود برای حضرت بیان داشت.پس رسول خدا فرمود:ای گروه قریش!همانا حسب انسان دین او و مروت او اخلاق او و اصل او عقل اوست.خداوند والا و بلندمرتبه فرمود:

«ای مردم!ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را دسته ها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید ولی گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست»[حجرات(49):آیۀ 13] آنگاه رو به سلمان کرد و به او فرمود:ای سلمان!همانا برای هیچ کس از اینان هیچ برتری بر تو به تقوای خداوند نیست پس تو از هرکس که پرهیزگارتر بوده از او برتری.

223-وصیت ابو ذر به تمسک به قرآن و به حضرت علی علیه السّلام

[242]55-ابی سحیله می گوید:من و سلمان فارسی با هم حج گذاردیم پس از ربذه عبور نمودیم و در نزد ابو ذر غفاری نشستیم.پس به ما گفت:همانا پس از من فتنه ای است که از آن گریزی نیست پس بر شما باد به کتاب خدا و اسوۀ ما علی بن ابی طالب،پس ملازم و همراه این دو باشید.بر رسول خدا گواهی می دهم که شنیدم می فرمود:علی اولین کسی است که به من ایمان آورد و اولین کسی است که مرا تصدیق نمود و اولین کسی است که در روز قیامت دست در دست من خواهد نهاد و او راستگوی بزرگ و او جداکننده این امت است که میان حق و باطل جدایی می افکند.او پیشوای مؤمنان و ثروت پیشوای منافقان است.

ص:319

عیسی،عن صفوان بن یحیی،عن یعقوب بن شعیب،عن صالح بن میثم التّمّار رحمه اللّه قال:وجدت فی کتاب میثم رضی اللّه عنه یقول:تمسّینا لیله عند أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال لنا:لیس من عبد امتحن اللّه قلبه بالإیمان إلاّ أصبح یجد مودّتنا علی قلبه و لا أصبح عبد ممن سخط اللّه علیه إلاّ یجد بغضنا علی قلبه،فأصبحنا نفرح بحبّ المؤمن لنا،و نعرف بغض المبغض لنا و أصبح محبّنا مغتبطا بحبّنا برحمه من اللّه ینتظرها کلّ یوم،و أصبح مبغضنا یؤسّس بنیانه علی شفا جرف هار،فکأنّ ذلک الشّفا قد انهار به فی نار جهنّم،و کأنّ أبواب الرّحمه قد فتحت لأصحاب الرّحمه،فهنیئا لأصحاب الرّحمه رحمتهم،و تعسا لأهل النّار مثواهم، إنّ عبدا لن یقصر فی حبّنا لخیر جعله اللّه فی قلبه،و لن یحبّنا من یحبّ مبغضنا،إنّ ذلک لا یجتمع فی قلب واحد ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ [الاحزاب (33):4]یحبّ بهذا قوما،و یحبّ بالآخر عدوّهم و الّذی یحبّنا فهو یخلص حبّنا کما یخلص الذّهب لا غشّ فیه.نحن النّجباء و أفراطنا أفراط الأنبیاء،و أنا وصیّ الأوصیاء،و أنا حزب اللّه و رسوله علیه السّلام،و الفئه الباغیه حزب الشّیطان،فمن أحبّ أن یعلم حاله فی حبّنا فلیمتحن قلبه،فإن وجد فیه حبّ من ألّب علینا فلیعلم أنّ اللّه عدوّه و جبرئیل و میکائیل،و اللّه عدوّ للکافرین.

244-57- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن محمّد البرقیّ عن فضاله،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:إنّا و شیعتنا خلقنا

ص:320

224-دوستدار و دشمن اهل بیت علیهم السّلام

[243]56-صالح بن میثم تمّار می گوید:در کتاب میثم-که خداوند از او خشنود باشد-یافتم که نوشته بود:شبی را در نزد امیر مؤمنان علی بن ابی طالب به سر آوردیم.پس به ما فرمود:هیچ بنده ای نیست که خداوند قلبش را به ایمان آزموده است مگر آنکه دوستی و محبت ما را در قلب خود می یابد و هیچ بنده ای نیست که از کسانی باشد که خداوند بر ایشان غضب کرده است مگر اینکه کینۀ ما را در قلب خود می جوید.پس ما از محبت مؤمنان به خود شادمان می گردیم و کینۀ دشمنان خود را درک می کنیم و دوستدار ما به برکت محبت ما با رحمتی از سوی خدا که هر روز در انتظار آن به سر می برد شادمان می گردد و دشمن ما بنیان خود را بر دهانۀ در حال ریزش جهنم برپا می کند.پس گویا آن دهانۀ ریزان او را با خود در آتش دوزخ فرو خواهد ریخت و گویا درهای رحمت برای اصحاب رحمت بازگشته است.پس بخشایش بر اصحاب بخشایش گوارا باد و هلاکت باد بر کسانی که جایگاه آنان دوزخ است.

همانا بنده ای که در محبت ما کوتاهی نخواهد کرد به خاطر نیکی و خیری است که خداوند در قلب او نهاده است و کسی که دشمن ما را دوست می دارد هرگز ما را دوست نخواهد داشت.

همانا این دو در یک قلب نمی گنجد و«خداوند دو قلب در درون هیچ کس قرار نداده است»[احزاب(33):آیۀ 4]که با یکی گروهی را دوست بدارد و با دیگری به دشمنانشان مهر بورزد و کسی که ما را دوست می دارد دوستی ما را خالص می گرداند همان گونه که طلا خالص می شود و هیچ ناخالصی در آن یافت نمی شود.ما نجیبان[این خلق]هستیم و فرزندان ما چون فرزندان انبیاء هستند و من جانشین جانشینان و حزب خدا و فرستاده او هستم و گروه طغیانگر حزب شیطان است.پس هرکس دوست دارد که حال خود را درباره محبت ما بداند پس قلب خود را بیازماید اگر در آن محبت کسی را که بر ضد ما تشویق و ترغیب می کند یافت بداند که خداوند و جبرئیل و میکائیل دشمنان او هستند و خداوند دشمن کافران است.

ص:321

من طینه من علّیّین،و خلق عدوّنا من طینه خبال من حمإ مسنون.

245-58- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمر الجعابیّ،عن ابن عقده عن محمّد بن یوسف عن محمّد بن زیاد عن أبی أیّوب الخزّاز،عن محمّد بن عبده النّیشابوریّ،قال:قلت لأبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام إنّ النّاس یروون عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّ فی اللّیل ساعه لا یدعو فیها عبد مؤمن بدعوه إلاّ استجیب له؟قال، نعم.قلت:متی هی،جعلت فداک؟قال:ما بین نصف اللّیل إلی الثّلث الباقی منه.

قلت له:أهی لیله من اللّیالی معلومه،أو کلّ لیله؟قال:بل کلّ لیله.

246-59- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن محمّد بن یحیی بن سلیمان المروزیّ،عن عبید اللّه بن محمّد العبسیّ،عن حمّاد بن سلمه،عن أیّوب،عن أبی قلابه،عن أبی هریره،انّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:هذا شهر رمضان،و هو شهر مبارک، افترض اللّه(تعالی)صیامه،تفتّح فیه أبواب الجنان،و تصفّد فیه الشّیاطین،و فیه لیله خیر من ألف شهر،فمن حرمها حرم؛یردّد ذلک ثلاث مرّات.

247-60- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن محمّد بن یحیی بن سلیمان المروزیّ عن عبید اللّه بن محمّد العبسیّ عن حمّاد بن سلمه،عن محمّد بن عمر عن أبی سلمه،عن أبی هریره قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من صام شهر رمضان إیمانا و احتسابا،غفر اللّه له ما تقدّم من ذنبه،و من صلّی لیله القدر إیمانا و احتسابا،غفر اللّه له ما تقدّم من ذنبه.

ص:322

225-طینت شیعه و طینت دشمنانشان

[244]57-امام باقر علیه السّلام فرمود:همانا ما و شیعیان ما از گلی از علیین آفریده شدیم و دشمنان ما از گل آلوده که از حمأ مسنون است(گل سیاه بدبوی پخته شده است)آفریده شدند.

226-افضل و بهترین ساعات برای دعا در شب

[245]58-محمد بن عبده نیشابوری می گوید:به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم:همانا مردم از پیامبر روایت می کنند که در شب ساعتی است که هیچ بنده مؤمنی در آن دعایی نمی کند مگر آنکه برایش اجابت می شود.امام فرمود:بله.عرضه داشتم:فدایت گردم آن چه ساعتی است؟ فرمود:ما بین نیمه شب و یک سوم باقی مانده از آن.عرضه داشتم:آیا آن شبی از شبهای معین است یا هر شب؟امام فرمود:بلکه هر شب است.

227-فضیلت ماه رمضان

[246]59-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:این ماه رمضان است و آن ماه مبارکی است که خدا روزه آن را واجب ساخت.در این ماه درهای بهشت باز می گردد و شیاطین به بند کشیده می شوند.در آن شبی است که از هزار ماه برتر است.هرکس در این ماه[از رحمت خدا]محروم شود محروم و بدبخت گشته است و این سخن را سه بار تکرار نمود.

[247]60-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس در ماه رمضان از روی ایمان و ذخیره گشتن عمل در درگاه خدا روزه بگیرد خداوند گناهان پیشین او را می آمرزد و هرکس در شب قدر از روی ایمان و ذخیره گشتن عمل در درگاه خدا نماز بگزارد خداوند گناهان پیشین او را می آمرزد.

ص:323

248-61- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن علیّ بن الحسن بن فضّال،عن الحسن بن علیّ بن یوسف،عن زکریّا المؤمن،عن ابن مسکان،عن سلیمان بن خالد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:أربعه لا تردّ لهم دعوه:الإمام العادل لرعیّته،و الأخ لأخیه بظهر الغیب یوکّل اللّه به ملکا یقول له:و لک مثل ما دعوت لأخیک،و الوالد لولده،و المظلوم یقول الرّبّ(عزّ و جلّ)و عزّتی و جلالی لأنتقمنّ لک و لو بعد حین.

تمّ المجلس الخامس،و یتلوه المجلس السادس من أمالی الشیخ الجلیل أبی جعفر الطوسی رحمه اللّه.

ص:324

228-چهار شخص دعایش برنمی گردد

[248]61-امام صادق علیه السّلام فرمود:چهار شخص است که دعایشان باز نمی گردد[و حتما مستجاب می شود]پیشوای عادلی که برای زیردستان خود دعا کند و برادری که برای برادر [دینی]خود در غیاب و پشت سر او دعا کند که خداوند فرشته ای را موکل او می کند که به او می گوید:برای تو همانند آن چیزی است که برای برادرت درخواست کردی.و[دعای]پدر برای فرزندش و دعای مظلوم،که پروردگار می فرماید:به شکست ناپذیری و عظمتم سوگند به نفع تو انتقام خواهم گرفت هرچند مدّتی بگذرد.

مجلس پنجم به پایان رسید و پس از آن مجلس ششم از امالی شیخ بزرگوار ابو جعفر طوسی خواهد آمد.

ص:325

[6] المجلس السادس فیه بقیّه أحادیث الشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النعمان

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 249-1- حدّثنا المفید عن عمر بن محمّد عن الحسین بن إسماعیل،عن عبد اللّه بن شبیب،عن محمّد بن محمّد بن عبد العزیز،قال:وجدت فی کتاب أبی،عن الزّهریّ،عن عبید اللّه بن عبد اللّه،عن ابن عبّاس،قال:وجدت حفصه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مع أمّ إبراهیم فی یوم عائشه،فقالت:لأخبرنّها،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:اکتمی ذلک و هی علیّ حرام،فأخبرت حفصه عائشه بذلک،فأعلم اللّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله،فعرّف حفصه أنّها أفشت سرّه فقالت له:من أنبأک؟هذا قال:نبّأنی العلیم الخبیر،فآلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من نسائه شهرا،فأنزل اللّه(عزّ اسمه) إِنْ تَتُوبا إِلَی اللّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما [التحریم(66):4]قال ابن عبّاس:فسألت عمر بن الخطّاب من اللّتان تظاهرتا علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:حفصه و عائشه.

250-2- حدّثنا المفید عن محمّد بن الحسین البصیر،عن العبّاس بن السّریّ

ص:326

6- جلسه ششم

اشاره

جلسه ششم

و در آن بقیه روایات شیخ مفید محمد بن محمّد نعمان آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

229-تفسیر قول خداوند (إِنْ تَتُوبا إِلَی اللّهِ)

[249]1-ابن عباس گفت:حفصه،رسول خدا را در روزی که مخصوص عایشه بود به همراه أمّ ابراهیم یافت پس گفت:حتما عایشه را آگاه خواهم کرد.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله[به حفصه]فرمود:

این امر را پنهان بدار،[چون]اینک عایشه بر من حرام است[گویا عایشه در ایام عادت ماهیانه به سر می برد]حفصه عایشه را بر آن امر آگاه نمود و خداوند نیز پیامبرش را آگاه گرداند و پیامبر دانست که حفصه راز او را برملا ساخته است؛پس حفصه به پیامبر عرضه داشت:چه کسی تو را آگاه گرداند؟پیامبر فرمود:خداوند دانا و آگاه به من خبر داد.آنگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله یک ماه از زنان خود کناره گرفت.و خداوند این آیه را فروفرستاد:«اگر شما دو نفر به درگاه خدا توبه کنید مسلما دلهایتان به او میل کند»[تحریم(66):آیۀ 4]ابن عباس می گوید:از عمر بن خطاب درباره دو زنی پرسیدم که با هم رسول خدا را آزار دادند.عمر گفت:حفصه و عایشه بودند.

ص:327

عن شدّاد بن عبد اللّه المخزومیّ،عن عامر بن حفص،قال قدم عروه بن الزّبیر علی الولید بن عبد الملک و معه محمّد بن عروه،فدخل محمّد دار الدّوابّ، فضربته دابّه فخرّ میّتا،و وقعت فی رجل عروه الآکله و لم تدع ورکه تلک اللّیله، فقال له الولید:اقطعها؛فقال:لا؛فترقّت إلی ساقه فقال له:اقطعها و إلاّ أفسدت علیک جسدک؛فقطعها بالمنشار و هو شیخ کبیر لم یمسکه أحد،و قال:لقد لقینا من سفرنا هذا نصبا.و قدم علی الولید فی تلک السّنه قوم من بنی عبس فیهم رجل ضریر،فسأله الولید عن عینه و سبب ذهابها،فقال:یا أمیر المؤمنین،بتّ لیله من بطن واد،و لا أعلم عبسیّا تزید حاله علی حالی،فطرقنا سیل،فذهب ما کان لی من أهل و ولد و ما غیر بعیر و صبیّ مولود،و کان البعیر صغیرا صعبا فندّ فوضعت الصّبیّ،و اتّبعت البعیر،فلم أجاوز إلاّ قلیلا حتّی سمعت صیحه ابنی،فرجعت إلیه و رأس الذّئب فی بطنه یأکله،و لحقت البعیر لأحتبسه فنفحنی برجله فی وجهی فحطمه و ذهب بعینی،فأصبحت لا مال لی و لا أهل و لا ولد و لا بصر.فقال الولید:

انطلقوا به إلی عروه لیعلم أنّ فی النّاس من هو أعظم منه بلاء.و شخص عروه إلی المدینه فأتته قریش و الأنصار،فقال له عیسی بن طلحه بن عبید اللّه:أبشر یا أبا عبد اللّه،فقد صنع اللّه بک خیرا،و اللّه ما بک حاجه إلی المشی.فقال:ما أحسن ما صنع اللّه بی!وهب لی سبعه بنین فمتّعنی بهم ما شاء،ثمّ أخذ واحدا و ترک ستّه، و وهب لی ستّه جوارح متّعنی بهنّ ما شاء ثمّ أخذ واحده و ترک خمسا:یدین،

ص:328

230-دو حکایت از عروه و مردی از بنی عبس نزد ولید بن عبد الملک

[250]2-عامر بن حفص می گوید:عروه بن زبیر به همراه محمد بن عروه به نزد ولید بن عبد الملک رفتند.محمد به طویله ای رفت و چهارپایی به او ضربه ای زد و محمد[به خاطر آن ضربه]مرد و به زمین افتاد.در پای عروه نیز خوره افتاد و در آن شب آرام نگشت.ولید به او گفت:پایت را قطع کن.او گفت:نه.پس خوره تا ساق پای او بالا رفت.ولید به عروه گفت:

پایت را قطع کن و گر نه بدنت را فاسد می کند.پس پایش را با ارّه قطع نمود و او را که پیرمرد مسنّی بود هیچ کس نگاه نداشت.عروه گفت:در این سفر خود،سختی کشیدیم در آن سال گروهی از بنی عبس به نزد ولید آمدند و میانشان مردی بود که ضرر فراوانی به او وارد شده بود.ولید از چشم او و سبب آسیب آن را پرسید.پس گفت:ای امیر مؤمنان!شبی در دل صحرا ماندم.و هیچ شخصی از بنی عبس را نمی شناسم که حالش از حال من بدتر باشد.سیل ما را در برگرفت و هر آنچه از خانواده و فرزندان و ثروت که داشتم شتری و فرزندش که تازه به دنیا آمده بود از بین رفتند شتر که کم سال و چموش بود پا به فرار گذاشت.پس کودک را بر زمین نهادم و به دنبال شتر رفتم.و هنوز اندکی دور نشده بودم که صدای فریاد فرزندم را شنیدم.

پس به سوی او بازگشتم درحالی که سر گرگ در شکم فرزندم بود و او را می خورد.و به دنبال شتر رفتم تا او را به دام اندازم که با پایش لگدی به صورتم زد و چشمم را نابود کرد و بینایی مرا از بین برد.پس شب را به صبح رساندم درحالی که نه ثروت و نه خانواده و نه فرزند و نه بینایی داشتم.پس ولید گفت:او را به نزد عروه ببرید تا بداند که درمیان مردم کسی هست که امتحانش از او عظیم تر باشد.و عروه به مدینه بازگشت و قریش و انصار به نزد او آمدند.پس عیسی بن طلحه بن عبید اللّه به او گفت:بشارت بر تو ای ابا عبد اللّه که خداوند با تو به نیکی رفتار کرده است.به خدا سوگند تو به نیازی به راه رفتن نداری پس عروه گفت:چه نیکوست آنچه خداوند با من رفتار نمود به من هفت پسر عطا فرمود و مرا با آنان به هر مقدار که خواست بهره مند نمود آنگاه یکی از آنان را از من گرفت و شش فرزند را برایم باقی گذارد.

ص:329

و رجلا و سمعا و بصرا.ثمّ قال:إلهی لئن کنت أخذت لقد أبقیت،و إن کنت ابتلیت لقد عافیت.

251-3- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنا أبو بکر محمّد بن عمر الجعابیّ، قال حدّثنا أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن سعید،قال:حدّثنا أحمد بن یوسف الجعفی عن الحسین بن محمّد،عن أبیه عن آدم بن عیینه بن أبی عمران الهلالیّ، قال سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:کم من صبر ساعه قد أورث فرحا طویلا،و کم من لذّه ساعه قد أورثت حزنا طویلا.

252-4- أخبرنا المفید عن التّمّار،عن علیّ بن ماهان،عن الحارث بن محمّد بن داهر،عن داود بن المخبر،عن عبّاد بن کثیر،عن سهیل بن عبد اللّه،عن أبیه عن أبی هریره،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:استرشدوا العاقل،و لا تعصوه فتندموا.

253-5- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن الحسن بن جعفر،عن طاهر بن مدرار عن رزین بن أنس،قال:سمعت جعفر بن محمّد یقول:لا یکون المؤمن مؤمنا حتّی یکون کامل العقل،و لا یکون کامل العقل حتّی یکون فیه عشر خصال:الخیر منه مأمول،و الشّرّ منه مأمون،یستقلّ کثیر الخیر من نفسه، و یستکثر قلیل الخیر من غیره،و یستکثر قلیل الشّرّ من نفسه،و یستقلّ کثیر الشّرّ من غیره،لا یتبرّم بطلب الحوائج قبله،و لا یسأم من طلب العلم عمره،الذّلّ أحبّ

ص:330

و به من شش عضو عطا فرمود و تا زمانی که خواست مرا از آنان بهره مند کرد آنگاه یکی از آنان را گرفت و پنج عضو را باقی گذارد:دو دست و یک پا و گوش و چشم.سپس گفت:معبود من اگر[نعمتت]را از من گرفتی[بقیه نعمت هایت را]جاودانه کردی و اگر مرا امتحان نمودی [آنگاه]به من عافیت و سلامت دادی.

231-عاقبت صبر

[251]3-آدم بن عیینه هلالی می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:چه بسیار که ساعتی بردباری،خوشحالی طولانی به دنبال آورد و چه بسیار که ساعتی لذّت،اندوه طولانی به دنبال آورد.

232-از انسان عاقل هدایت بطلبید

[252]4-ابو هریره می گوید:شنیدم که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:از انسان عاقل هدایت طلبید از سخن او سرپیچی نکنید که پشیمان می شوید.

233-ده خصلت برای مؤمن است

[253]5-رزین بن انس می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هیچ مؤمنی[حقیقتا] مؤمن نمی شود تا آنکه عقلش کامل گردد،و عقلش کامل نمی شود مگر آنکه در او ده خصوصیت باشد:نیکی از او امید رود و از بدی او ایمنی حاصل گردد نیکی بسیار خود را اندک شمرد و نیکی اندکی را از دیگری فراوان بداند و بدی اندک خود را فراوان شمرد و بدی فراوان دیگری را اندک بداند و در طلب خواسته های خود ملول نگردد و از اینکه در تمام عمر به دنبال دانش باشد خسته نشود.

ص:331

إلیه من العزّ،و الفقر أحبّ إلیه من الغنی،حسبه من الدّنیا قوت،و العاشره و ما العاشره:لا یلقی أحدا إلاّ قال:هو خیر منّی و أتقی.إنّما النّاس رجلان:رجل خیر منه و أتقی،و آخر شرّ منه و أدنی،فإذا لقی الّذی هو خیر منه تواضع له لیلحق به، و إذا لقی الّذی هو شرّ منه و أدنی قال:لعلّ شرّ هذا ظاهر و خیره باطن،فإذا فعل ذلک علا و ساد أهل زمانه.

254-6- أخبرنا المفید عن الحسن بن حمزه العلویّ عن محمّد بن الفضل بن حاتم عن محمّد بن عبد الحمید عن داهر بن محمّد عن المنذر بن الزّبیر،عن أبی ذرّ رحمه اللّه قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا تضادّوا بعلیّ أحدا فتکفروا،و لا تفضّلوا علیه أحدا فترتدّوا.

255-7- أخبرنا المفید عن زید بن محمّد السّلمیّ عن الحسین بن الحکم الکندیّ،عن إسماعیل بن صبیح عن خالد بن العلاء،عن المنهال بن عمرو،قال:

کنت جالسا مع محمّد بن علیّ الباقر علیهما السّلام إذ جاءه رجل فسلّم علیه فردّ علیه السّلام،قال الرّجل:کیف أنتم؟فقال له محمّد صلّی اللّه علیه و اله أو ما آن لکم أن تعلموا کیف نحن،إنّما مثلنا فی هذه الأمّه مثل بنی إسرائیل،کان یذبّح أبناؤهم و تستحیا نساؤهم،ألا و إنّ هؤلاء یذبّحون أبناءنا و یستحیون نساءنا،زعمت العرب أنّ لهم فضلا علی العجم، فقال العجم:و بما ذا؟قالوا:کان محمّد صلّی اللّه علیه و اله عربیّا.قالوا لهم:صدقتم؛و زعمت قریش أنّ لها فضلا علی غیرها من العرب،فقالت لهم العرب من غیرهم:و بما

ص:332

خواری در نزد او از عزت،و فقر در نزد او از بی نیازی محبوبتر باشد.از دنیا قوت روزانه برایش کافی باشد و رفتار با دیگران آن هم چه رفتاری![که]با هیچ کس ملاقات نمی کند جز آنکه می گوید او از من بهتر و پرهیزگارتر است.همانا مردم دو دسته هستند:گروهی که از او بهتر و پرهیزگارترند و دیگران که از او بدتر و پست ترند.پس اگر با کسی ملاقات کند که از او بهتر است در برابرش فروتنی می کند تا به او بپیوندد و هنگامی که با کسی ملاقات کند که از او بدتر و پست تر است می گوید:شاید بدی او آشکار و نیکی او پنهان است پس اگر چنین کند برتری می یابد و سرور اهل زمان خود می شود.

234-کسی بر حضرت علی علیه السّلام فضیلت ندارد

[254]6-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ یک از شما با علی مخالفت نورزید که کافر می شوید و هیچ کس را بر او برتری نبخشید که مرتد می گردید.

235-شکایت حضرت امام باقر علیه السّلام به منهال در مورد رفتار امت با ایشان

[255]7-منهال بن عمرو می گوید:در نزد امام باقر علیه السّلام نشسته بودم که مردی به نزد او آمد و بر او سلام کرد.امام سلام او را پاسخ داد.مرد گفت:چگونه اید؟امام باقر علیه السّلام فرمود:اینک زمان آن رسیده است که بدانید ما چگونه هستیم؟مثال ما اهل بیت در این امت همچون بنی اسرائیل است که پسرانش سر بریده می شدند و زنانشان را زنده نگاه داشته می شدند هان به درستی که ایشان پسران ما را سر می برند و زنان ما را زنده نگاه می دارند گمان کردند که بر عجم برتری دارند.پس عجم گفتند:چرا[شما برتری دارید]؟عرب گفتند:محمد صلّی اللّه علیه و اله عرب است.و عجم گفتند:راست گفتید.و قریش گمان کردند به سایر[طوایف]عرب برتری دارند.سایر [طوایف]عرب گفتند:چرا[شما برتری دارید]؟

ص:333

ذاک؟قالوا:کان محمّد صلّی اللّه علیه و اله قرشیّا.قالوا لهم:صدقتم؛فإن کان القوم صدقوا فلنا فضل علی النّاس؛لأنّا ذرّیّه محمّد صلّی اللّه علیه و اله و أهل بیته خاصّه و عترته،لا یشرکه فی ذلک غیرنا.فقال له الرّجل:و اللّه إنّی لأحبّکم أهل البیت.قال:فاتّخذ للبلاء جلبابا،فو اللّه إنّه لأسرع إلینا و إلی شیعتنا من السّیل فی الوادی،و بنا یبدأ البلاء ثمّ بکم،و بنا یبدأ الرّخاء ثمّ بکم.

256-8- أخبرنا المفید عن إسماعیل بن یحیی العبسیّ،عن محمّد بن جریر الطّبریّ،عن محمّد بن إسماعیل عن عبد السّلام الهرویّ،عن الحسین الأشقر، عن قیس بن الرّبیع،عن الأعمش،عن عبایه بن ربعیّ عن أبی أیّوب الأنصاریّ، قال:مرض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مرضه،فأتته فاطمه علیها السّلام تعوده فلمّا رأت ما برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من المرض و الجهد استعبرت،و بکت حتّی سالت دموعها علی خدّیها، فقال لها النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یا فاطمه إنّی لکرامه اللّه إیّاک زوّجتک أقدمهم سلما،و أکثرهم علما،و أعظمهم حلما،إنّ اللّه تعالی اطّلع إلی أهل الأرض إطّلاعه فاختارنی منها فبعثنی نبیّا،و اطّلع إلیها ثانیه فاختار بعلک فجعله وصیّا.فسرّت فاطمه علیها السّلام فاستبشرت،فأراد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن یزیدها مزید الخیر،فقال:یا فاطمه،إنّا أهل بیت أعطینا سبعا لم یعطها أحد قبلنا و لا یعطاها أحد بعدنا نبیّنا أفضل الأنبیاء و هو أبوک،و وصیّنا أفضل الأوصیاء و هو بعلک،و شهیدنا أفضل الشّهداء و هو عمّک، و منّا من جعل اللّه له جناحین یطیر بهما مع الملائکه و هو ابن عمّک،و منّا سبطا

ص:334

گفتند:محمد صلّی اللّه علیه و اله از قریش بود.پس به ایشان گفتند:راست گفتید.اگر آن جماعت راست گفتند پس برای ما برتری نسبت به مردم وجود دارد.چون ما فرزندان محمد صلّی اللّه علیه و اله و اهل بیت و خانواده او هستیم که در آن امر غیر ما با ما شریک نیست.آن مرد به امام عرضه داشت،به خدا سوگند من شما اهل بیت را دوست دارم.امام فرمود:پس خود را برای امتحان آماده کن.به خدا سوگند امتحان و بلای خداوند به ما و شیعیان ما از سیل در وادی و صحرا،سریع تر نزدیک می شود.و سختی و گرفتاری از ما آغاز می شود سپس به شما می رسد و خوشی و آسایش هم از ما شروع شده آنگاه به شما می رسد.

236-عیادت فاطمه علیها السّلام از پدرش وقتی مریض بودند و بشارت ایشان به حضرت فاطمه علیها السّلام

[256]8-ابو ایّوب انصاری می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بیمار گشت پس فاطمه علیها السّلام برای عیادتش آمد پس هنگامی که بیماری و سختی آن بر رسول خدا را مشاهده کرد اشک از چشمانش جاری شد و گریست تا جایی که اشک هایش بر گونه اش روان شد.پس پیامبر به او فرمود:ای فاطمه علیها السّلام همانا من به خاطر اینکه خداوند تو را بزرگ می دارد کسی را به ازدواج تو درآوردم که پیش از همه مسلمان شد و از همه داناتر و بردبارتر است.همانا خداوند والا بر اهل زمین نگریست و مرا برگزید پس او را جانشین[من]قرار داد.پس فاطمه علیها السّلام مسرور گشت و خوشحال شد.پس پیامبر خواست که شادی و خوشی او را افزون گرداند.پس فرمود:ای فاطمه!به ما اهل بیت هفت خصوصیت داده شد که به هیچ کس پیش از ما و پس از ما عطا نگشت:پیامبر ما برترین پیامبران است که او پدر توست و جانشین ما برترین جانشینان است و او شوهر توست و شهید ما برترین شهدا است و او عموی توست[یعنی حضرت حمزه]و از ما کسی است که خداوند برایش دو بال قرار داد تا با آن به همراه فرشتگان پرواز کند و او پسر عموی توست[جعفر طیّار]و دو نوه این امت از ما هستند و آن دو پسران تواند.سوگند به کسی که جان من در دست اوست این امت ناگزیر از مهدی است و او به خدا سوگند از فرزندان توست.

ص:335

هذه الأمّه و هما ابناک.و الّذی نفسی بیده لا بدّ لهذه الأمّه من مهدیّ،و هو و اللّه من ولدک.

257-9- أخبرنا المفید عن محمّد بن أحمد المنصوریّ عن محمود بن محمّد، عن أحمد بن محمّد بن یزید،عن إسماعیل بن أبان،عن الأعمش،عن المنهال عن زاذان،عن سلمان رضی اللّه عنه قال:بایعنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی النّصح للمسلمین، و الائتمام بعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام و الموالاه له.

258-10- أخبرنا المفید عن محمّد بن أحمد المنصوریّ،عن سلمان بن سهل عن عیسی بن إسحاق القرشیّ،عن حمدان بن علیّ الخفّاف،عن ابن حمید،عن الثّمالیّ،عن أبی جعفر الباقر عن أبیه علیهما السّلام عن محمّد بن عمّار بن یاسر،عن أبیه قال:لمّا مرضت فاطمه علیها السّلام بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله مرضها الّذی توفّیت فیه و ثقلت جاءها العبّاس بن عبد المطّلب رضی اللّه عنه عائدا فقیل له:إنّها ثقیله،و لیس یدخل علیها أحد؛فانصرف إلی داره،و فأرسل إلی علیّ علیه السّلام فقال لرسوله:قل له:یا بن أخ، عمّک یقرئک السّلام،و یقول لک:قد فجأنی من الغمّ بشکاه حبیبه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قرّه عینه و عینیّ فاطمه ما هدّنی،و إنّی لأظنّها أوّلنا لحوقا برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و اللّه یختار لها و یحبوها و یزلفها لدیه،فإن کان من أمرها ما لا بدّ منه،فاجمع أنا لک الفداء-المهاجرین و الأنصار حتّی یصیبوا الأجر فی حضورها و الصّلاه علیها، و فی ذلک جمال للدّین.فقال علیّ علیه السّلام لرسوله و أنا حاضر عنده:أبلغ عمّی السّلام،

ص:336

237-بیعت مسلمانان با حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله مشروط است به دوستی با علی علیه السّلام

[257]9-سلمان-که خداوند از او خشنود باد-می گوید:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله بر خیرخواهی برای مسلمانان و پیروی و دوستی علی بن ابی طالب علیه السّلام از ما پیمان گرفت.

238-عیادت عباس با حضرت فاطمه علیها السّلام وقتی حضرت فاطمه علیها السّلام بیمار بودند

[258]10-عمار-که خداوند از او خشنود باد-می گوید:هنگامی که فاطمه دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به بیماری ای که در آن بیماری درگذشت دچار شد و بیماری اش شدت یافت عباس بن عبد المطّلب برای عیادت او آمد.پس به او گفته شد:فاطمه سخت بیمار است و هیچ کس اجازه ورود ندارد به خانه ات بازگرد.پس عباس شخصی را به سوی علی علیه السّلام فرستاد و به فرستاده خود گفت:فرزند برادر.عمویت به تو سلام می رساند و به تو می گوید:اندوهی از بیماری محبوب فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله و نور چشم او و ما،فاطمه بر من وارد شده است که مرا رها نمی کند و آرام نمی گذارد.و من گمان می کنم اولین کسی باشد که از ما به فرستاده خدا می پیوندد و خداوند او را برگزیده و به او مهربانی کرده و به خود نزدیک می گرداند.پس اگر از امر[وفات]فاطمه گریزی نیست-فدایت شوم-مهاجرین و انصار را جمع نما تا پاداش حضور[در تشییع جنازه]فاطمه و نماز بر او را درک نمایند که آن موجب زیبایی دین است.

پس علی علیه السّلام به فرستاده او-درحالی که من ایستاده بودم-فرمود:به عمویم سلام برسان

ص:337

و قل:لا عدمت إشفاقک و تحنّنک،و قد عرفت مشورتک و لرأیک فضله،إنّ فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لم تزل مظلومه من حقّها ممنوعه،و عن میراثها مدفوعه،لم تحفظ فیها وصیّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و لا رعی فیها حقّه،و لا حقّ اللّه(عزّ و جلّ)،و کفی باللّه حاکما و من الظّالمین منتقما،و أنّی أسألک یا عمّ أن تسمح لی بترک ما أشرت به،فإنّها وصّتنی بستر أمرها قال:فلمّا أتی العبّاس رسوله بما قاله علیّ علیه السّلام قال:

یغفر اللّه لابن أخی،فإنّه لمغفور له،إنّ رأی ابن أخی لا یطعن فیه،إنّه لم یولد لعبد المطّلب مولود أعظم برکه من علیّ إلاّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إنّ علیّا لم یزل أسبقهم إلی کلّ مکرمه،و أعلمهم بکلّ فضیله،و أشجعهم فی الکریهه،و أشدّهم جهادا للأعداء فی نصره الحنیفیّه،أوّل من آمن باللّه و رسوله صلّی اللّه علیه و اله.

259-11- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن محمّد بن القاسم الحارثیّ،عن أحمد بن صبیح،عن محمّد بن إسماعیل الهمدانیّ،عن الحسین بن مصعب،قال:سمعت جعفر بن محمّد علیه السّلام یقول:من أحبّنا للّه،و أحبّ محبّنا لا لغرض دنیا یصیبها منه،و عادی عدوّنا لا لإحنه کانت بینه و بینه،ثمّ جاء یوم القیامه و علیه من الذّنوب مثل رمل عالج و زبد البحر،غفرها اللّه(تعالی)له.

260-12- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن جعفر بن محمّد بن عبید،عن الحسن بن محمّد،عن أبیه عن محمّد بن المثنّی الأزدیّ:أنّه سمع أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:نحن السّبب بینکم و بین اللّه(عزّ و جلّ).

ص:338

و بگو:دلسوزی و الفت تو از بین نرود.مشورت تو را دریافتم و پیشنهاد تو،حسن خود را دارا است.همانا فاطمه دختر فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله پیوسته مورد ستم بوده،از حقش بازداشته شده و ارثش از او گرفته شده است.سفارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله درباره او رعایت نشد و نه حق پیامبر و نه حق خدای شکوهمند و بلندمرتبه در موردش به پا داشته نشد و خدا برای حکمرانی و انتقام از ستمگران کفایت می کند.ای عمو من،از تو می خواهم که اجازه دهی آنچه را به من اشاره نمودی ترک کنم.چرا که فاطمه به من سفارش نموده است که امرش را مخفی دارم.راوی گوید:پس هنگامی که فرستاده عباس سخنان علی علیه السّلام را به نزد او رساند.

عباس گفت:خداوند برادرزاده ام را ببخشاید پس همانا او آمرزیده شده است.به درستی که در نظر و اندیشه برادرزاده ام خدشه ای وارد نیست.همانا برای عبد المطلب فرزندی پر برکت تر از علی جز پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به دنیا نیامده است.همانا علی علیه السّلام همچنان پیش قدم ترین آنان است به هر بزرگواری و داناترین آنان است به هر موضوع و بی باک ترین آنان است در هر جنگ.او کسی است که از همه آنان در جهاد دشمنان برای یاری دین راستین سرسخت تر است و اولین کسی است که به خدا و رسول او ایمان آورده است.

239-محبت اهل بیت

[259]11-حسین بن مصعب می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرکس برای خدا ما را دوست بدارد و دوستدار ما را نه برای هدف دنیوی که به او می رسد[بلکه به خاطر ما] دوست بدارد و با دشمنان ما نه به خاطر کینه و دشمنی که میان او و آن شخص است،دشمنی کند آنگاه در روز قیامت اگرچه مقدار شن شنزار و کف دریاها بار گناه خود به صحرای محشر آورد خداوند بر او می بخشاید.

[260]12-محمد بن مثنّی ازدی گوید که شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:ما سبب[ارتباط] شما و خداوند والا هستیم.

ص:339

261-13- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن أسید بن زید،عن محمّد بن مروان،عن الصّادق علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بکّروا بالصّدقه،فإنّ البلاء لا یتخطّاها.

262-14- أخبرنا المفید عن محمّد بن المظفّر البزّاز،عن الحسن بن رجاء عن عبد اللّه بن سلیمان،عن محمّد بن علیّ العطّار،عن هارون بن أبی برده،عن عبید اللّه بن موسی،عن المبارک بن حسّان،عن عطیّه،عن ابن عبّاس قال:قیل یا رسول اللّه:أیّ الجلساء خیر؟قال:من ذکّرکم باللّه رؤیته،و زادکم فی علمکم منطقه،و ذکّرکم بالآخره عمله.

263-15- حدثنی المفید عن عمر بن محمّد الصّیرفیّ،عن علیّ بن مهرویه عن داود بن سلیمان عن الرّضا عن آبائه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ثلاثه أخافهنّ علی أمّتی:الضّلاله بعد المعرفه،و مضلاّت الفتن،و شهوه البطن و الفرج.

264-16- أخبرنی المفید عن الجعابیّ،عن محمّد بن محمّد بن سعید الهمدانیّ، عن الحسین بن عتبه عن أحمد بن النّضر عن محمّد بن الصّامت الجعفر،قال:کنّا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام و عنده قوم من البصریّین،فحدّثهم بحدیث أبیه عن جابر آبن عبد اللّه فی الحجّ أملاه علیهم،فلمّا قاموا قال أبو عبد اللّه علیه السّلام إنّ النّاس أخذوا یمینا و شمالا،و إنّکم لزمتم صاحبکم،فإلی أین ترون یرید بکم؟إلی الجنّه؟و اللّه إلی الجنّه،و اللّه إلی الجنّه،و اللّه.

ص:340

240-فضیلت صدقه

[261]13-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:صبح را با صدقه آغاز کنید.همانا بلا از[سپر]صدقه عبور نمی کند.

241-بهترین جلسات

[262]14-ابن عباس می گوید:گفته شد:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله!کدام همنشینان بهترند؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:کسی که دیدارش خدا را به یاد شما آورد و سخنش بر دانش شما بیفزاید و کردارش آخرت را به یاد شما بیندازد.

242-می ترسم زن های امتم را از سه چیز

[263]15-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:سه چیز است که از آن بر امت خود در هراسم:گمراهی پس از شناخت و گمراهی های فتنه ها و شهوت شکم و فرج[زیر شکم].

[264]16-محمد بن صامت می گوید:در نزد امام صادق علیه السّلام بودیم و در نزد او گروهی از اهل بصره حضور داشتند پس امام صادق علیه السّلام حدیث پدرش از جابر بن عبد اللّه را که در مورد حج بود برایشان روایت نموده و املا فرمود.پس هنگامی که برخاستند امام صادق علیه السّلام فرمود:

همانا مردم به سمت راست و چپ منحرف شدند و شما با امام خود همراه شدید.پس فکر می کنید که[در روز قیامت]به کجا وارد می شوید؟به خدا سوگند به سوی بهشت،به خدا سوگند به سوی بهشت،به خدا سوگند به سوی بهشت.

ص:341

265-17- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد الصّیرفیّ،عن الحسین بن إسماعیل الضّبّیّ،عن عبد اللّه بن شبیب،عن إسماعیل بن أبی إدریس،عن إسحاق بن یحیی،عن أبی برده الأسلمیّ،عن أبیه،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا صلّی الصّبح رفع صوته حتّی تسمع أصحابه یقول:«اللّهمّ أصلح لی دینی الّذی جعلته لی عصمه».ثلاث مرّات،«اللّهمّ أصلح لی دنیای الّتی جعلت فیها معاشی».ثلاث مرّات،«اللّهمّ أصلح لی آخرتی الّتی جعلت الیها مرجعی»ثلاث مرّات،«اللّهمّ إنّی أعوذ برضاک من سخطک،و أعوذ بعفوک من نقمتک»ثلاث مرّات،«اللّهمّ إنّی أعوذ بک منک لا مانع لما أعطیت،و لا معطی لما منعت،و لا ینفع ذا الجدّ منک الجدّ».

266-18- أخبرنی المفید عن الصّدوق عن ابن المتوکّل عن الأسدیّ عن النّخعیّ،عن النّوفلیّ،عن محمّد بن سنان،عن المفضّل قال قال أبو عبد اللّه علیه السّلام إنّ اللّه تعالی ضمن للمؤمن ضمانا.قال:قلت:ما هو؟قال:ضمن له إن أقرّ للّه بالرّبوبیّه،و لمحمّد صلّی اللّه علیه و اله بالنّبوّه،و لعلیّ علیه السّلام بالإمامه،و أدّی ما افترض علیه،أن یسکنه فی جواره.قال:فقلت:هذه و اللّه هی الکرامه الّتی لا یشبهها کرامه الآدمیّین.ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام اعملوا قلیلا تنعّموا کثیرا.

267-19- حدّثنا المفید عن علیّ بن بلال عن مزاحم بن عبد الوارث بن عبّاد عن محمّد بن زکریّا الغلابیّ عن العبّاس بن بکّار عن أبی بکر الهلالیّ عن عکرمه

ص:342

243-چیزی که بعد از نماز صبح می گویند

[265]17-ابن بردۀ اسلمی از پدرش روایت می کند که هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نماز صبح می گزارد صدای خود را بالا می برد تا به گوش یارانشان برساند و سه بار می فرمود:«خداوندا، دین مرا که مایۀ حفظ من قرار دادی اصلاح کن»و سه بار می فرمود:«خداوندا،دنیای مرا که زندگی مرا در آن قرار دادی اصلاح کن»و سه بار می فرمود:«خداوندا،آخرت مرا که بازگشت مرا به سوی آن قرار دادی اصلاح کن»و سه بار می فرمود:«خداوندا،همانا من از غضبت و خشنودی تو و از عذاب تو به بخشش تو پناه می برم»و سه بار می فرمود:«خداوندا!خداوندا! همانا من از تو به تو پناه می برم.هیچ مانعی در برابر بخشش تو نیست و هیچ عطا کننده ای برای آنچه که تو بازداری وجود ندارد و تلاش هیچ تلاش کننده ای[بدون لطف تو]سودی نمی بخشد».

244-چیزی که خداوند ضمانت می کند برای مؤمن

[266]18-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند فرازمند برای مؤمن چیزهایی را ضمانت کرده است.راوی گوید:به امام عرضه داشتم:آن چه ضمانتی است؟امام فرمود:برای مؤمن ضمانت کرده است که اگر به پروردگاری خداوند و پیامبری محمد صلّی اللّه علیه و اله و امامت امام علی علیه السّلام اقرارکرده و واجباتش را ادا کند،او را در همسایگی خود سکونت دهد.راوی گوید:عرض کردم:به خدا سوگند این پاداش بزرگوارانه ای است که پاداش بزرگوارانه آدمیان به آن شباهت ندارد.آنگاه امام صادق علیه السّلام فرمود:اندک عمل کنید و فراوان بهره ببرید.

ص:343

عن ابن عبّاس قال الغلابیّ:و حدّثنا أحمد بن محمّد الواسطیّ،عن عمر بن یونس عن الکلبیّ،عن أبی صالح،عن ابن عبّاس.قال:و حدّثنا عبید اللّه بن الفضل الطّائیّ،عن الحسین بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن عمر بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام عن محمّد بن سلاّم الکوفیّ،عن أحمد بن محمّد الواسطیّ،عن محمّد بن صالح و محمّد بن الصّلت،قالا:حدّثنا عمر بن یونس الیمامیّ،عن الکلبیّ،عن أبی صالح،عن ابن عبّاس قال:دخل الحسین بن علیّ علیهما السّلام علی أخیه الحسن بن علیّ علیهما السّلام فی مرضه الّذی توفّی فیه،فقال له:کیف تجدک یا أخی؟قال:أجدنی فی أوّل یوم من أیّام الآخره و آخر یوم من أیّام الدّنیا، و اعلم أنّی لا أسبق أجلی،و إنّی وارد علی أبی و جدّی علیهما السّلام علی کره منّی لفراقک و فراق إخوتک و فراق الأحبّه،و أستغفر اللّه من مقالتی هذه و أتوب إلیه،بل علی محبّه منّی للقاء رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و لقاء فاطمه و حمزه و جعفر علیهم السّلام و فی اللّه(عزّ و جلّ)خلف من کلّ هالک و عزاء من کلّ مصیبه، و درک من کلّ ما فات.رأیت یا أخی کبدی آنفا فی الطّست،و لقد عرفت من دهانی،و من أین أتیت،فما أنت صانع به یا أخی؟فقال الحسین علیه السّلام:أقتله و اللّه.

قال:فلا أخبرک به أبدا حتّی نلقی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و لکن اکتب:«هذا ما أوصی به الحسن بن علیّ إلی أخیه الحسین بن علیّ،أوصی أنّه یشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،و أنّه یعبده حقّ عبادته،لا شریک له فی الملک،و لا ولیّ له من الذّلّ،

ص:344

245-وصیت امام حسن علیه السّلام به امام حسین علیه السّلام در هنگام مریضی آن حضرت

[267]19-ابن عباس می گوید:حسین بن علی علیه السّلام بر برادرش حسن بن علی علیه السّلام در بیماری ای که به شهادتش انجامید وارد شد.پس به او عرضه داشت:برادرم.[حال]خود را چگونه می یابی؟امام حسن علیه السّلام فرمود:خود را در اولین روز از روزهای حیات اخروی و آخرین روز از روزهای زندگی دنیوی می یابم و می دانم که از مدت معین شده ام در نمی گذرم و بر پدر و جدم وارد می شوم با اینکه دوری تو و برادرانت و دوستان را ناخوش می دارم و از این سخنم از خدا طلب بخشش می کنم[و به سوی او باز می گردم.بلکه به دیدار فرستاد]خدا صلّی اللّه علیه و اله و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و حمزه و جعفر علیهما السّلام شوق و علاقه دارم(و از سوی خداوند جانشینی است بر هر هلاک شونده ای و ماتمی بر هر مصیبتی و جبرانی بر هر از دست رفته ای است)[این سخنی است که در هر هنگام تسلیت و تعزیت به صاحب عزا گفته می شود]ای برادرم اندکی قبل جگرم را در طشت مشاهده کردم و دانستم که چه کسی بر من چنین مصیبت و سختی را روا داشته است و از کجا این چنین گشتم.پس ای برادرم تو با او[که با من چنین کرده است]چه می کنی؟امام حسین علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند او را می کشم.امام حسن علیه السّلام فرمود:پس هرگز تو را به او آگاه نمی دارم تا با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ملاقات کنیم و اما بنویس:«این کلماتی است که حسن بن علی به برادرش حسین بن علی وصیّت می کند، وصیت می کنم که حسن بن علی گواهی می دهد هیچ معبودی جز خدا نیست و او یگانه ای است که همتایی ندارد و او خداوند را آن گونه که سزاست می پرستد خدایی که همتایی در فرمانروایش ندارد و هیچ یاری کننده ای از خواری ندارد[چون خوار نمی گردد]

ص:345

و أنّه خلق کلّ شیء فقدّره تقدیرا،و أنّه أولی من عبد و أحقّ من حمد،من أطاعه رشد،و من عصاه غوی،و من تاب إلیه اهتدی،فإنّی أوصیک یا حسین بمن خلّفت من أهلی و ولدی و أهل بیتک،أن تصفح عن مسیئهم،و تقبل من محسنهم،و تکون لهم خلفا و والدا،و إن تدفنّی مع جدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فإنّی أحقّ به و ببیته ممّن أدخل بیته بغیر إذنه و لا کتاب جاءهم من بعده،قال اللّه فیما أنزله علی نبیّه صلّی اللّه علیه و اله فی کتابه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ [الاحزاب(33):

53]فو اللّه ما أذن لهم فی الدّخول علیه فی حیاته بغیر إذنه،و لا جاءهم الإذن فی ذلک من بعد وفاته،و نحن مأذون لنا فی التّصرّف فیما ورثناه من بعده،فإن أبت علیک الامرأه فأنشدک بالقرابه الّتی قرب اللّه(عزّ و جلّ)منک،و الرّحم الماسّه من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن لا تهریق فیّ محجمه من دم حتّی نلقی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فنختصم إلیه،و نخبره بما کان من النّاس إلینا بعده،ثمّ قبض علیه السّلام قال ابن عبّاس:فدعانی الحسین علیه السّلام و عبد اللّه بن جعفر و علیّ بن عبد اللّه بن العبّاس فقال:اغسلوا ابن عمّکم،فغسّلناه و حنّطناه و ألبسناه أکفانه،ثمّ خرجنا به حتّی صلّینا علیه فی المسجد،و إنّ الحسین علیه السّلام أمر أن یفتح البیت،فحال دون ذلک مروان بن الحکم و آل أبی سفیان و من حضر هناک من ولد عثمان بن عفّان،و قالوا:أیدفن أمیر المؤمنین عثمان الشّهید القتیل ظلما بالبقیع بشرّ مکان و یدفن الحسن مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله!و اللّه لا یکون ذلک أبدا حتّی تکسر السّیوف بیننا و تنقصف الرّماح و ینفد

ص:346

و او هرچیز را آفرید و برایش اندازه معینی قرار داد و او سزاوارترین کسی است که مورد بندگی قرار گرفت و شایسته ترین کس برای ستایش است.هرکس از او پیروی کند هدایت شود و هرکس او را نافرمانی کند گمراه گردد و هرکس به سوی او بازگردد راهنمایی یابد.پس ای حسین!در مورد خانواده و فرزندانم و اهل بیت تو که پس از خود باقی گذارده ام به تو سفارش می کنم که از خطاکارشان درگذری و از نیکوکارشان[نیکی اش را]بپذیری و برای آنان جانشین[من]و پدر باشی و مرا در کنار جدّم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دفن کنی که همانا من به او و خانه او از کسانی که بدون اجازه او در خانه اش داخل شدند درحالی که پس از او کتابی آسمانی بر آنان نازل نشده است سزاوارترم.خداوند در آنچه بر پیامبرش فروفرستاد در کتابش فرمود:«ای مؤمنان!به خانه های پیامبر داخل نشوید مگر آنکه شما را دعوت کند»[احزاب(33):آیۀ 53]پس به خدا سوگند!پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بدون اذن خود به آنان اجازه وارد شدن نداد و پس از وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نیز به آنان اجازه داخل شدن داده نشد درحالی که ما در استفاده از آنچه از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به ارث برده ایم اذن داریم.پس اگر آن زن[عایشه]مخالفت نمود پس تو را به خویشاوندی ای که خداوند والا مرا به تو[به سبب آن خویشاوندی]نزدیک گردانده و نسبت نزدیکی که با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله داری سوگند می دهم که به خاطر من و خونی به زمین ریخته نشود تا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را ملاقات کنیم و شکایت را به سوی او ببریم.و او را از رفتاری که مردم پس از او با ما نمود باخبر کنیم.آنگاه امام حسن علیه السّلام از دنیا رفت.ابن عباس می گوید:پس حسین علیه السّلام،من و عبد اللّه بن جعفر و علی بن عبد اللّه بن عباس را فراخواند و فرمود:پس عمویتان را غسل دهید.پس او را غسل دادیم و حنوط کردیم و کفن بر تنش نمودیم.آنگاه او را بیرون برده و در مسجد بر او نماز گزاردیم.و حسین علیه السّلام فرمان داد که خانه [پیامبر صلّی اللّه علیه و اله]گشوده شود.پس مروان بن حکم و خاندان بنی سفیان و فرزندان عثمان بن عفّان که آنجا حاضر بودند مانع شدند و گفتند:آیا امیر مؤمنان عثمان شهید،کشته شده از روی ستم در بدترین مکان در بقیع به خاک سپرده شود و حسن با رسول خدا دفن گردد.به خدا سوگند این امر واقع نشود تا آنکه شمشیرها درمیان ما شکسته شود و نیزه ها درهم شکند و تیرها پایان یابد.

ص:347

النّبل!فقال الحسین علیه السّلام:أما و اللّه الّذی حرّم مکّه للحسن بن علیّ و ابن فاطمه أحقّ برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و ببیته ممّن أدخل بیته بغیر إذنه،و هو و اللّه أحقّ به من حمّال الخطایا،مسیّر أبی ذرّ رحمه اللّه الفاعل بعمّار ما فعل،و بعبد اللّه ما صنع،الحامی الحمی، المؤوی لطرید رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لکنّکم صرتم بعده الأمراء،و تابعکم علی ذلک الأعداء و أبناء الأعداء.قال:فحملناه فأتینا به قبر أمّه فاطمه علیها السّلام فدفنّاه إلی جنبها (رضی اللّه عنه و أرضاه)قال ابن عبّاس:و کنت أوّل من انصرف فسمعت اللّغط و خفت أن یعجّل الحسین علیه السّلام علی من قد أقبل،و رأیت شخصا علمت الشّرّ فیه، فأقبلت مبادرا فإذا أنا بعائشه فی أربعین راکبا علی بغل مرحّل تقدّمهم و تأمرهم بالقتال،فلمّا رأتنی قالت:إلیّ إلیّ یا بن عبّاس،لقد اجترأتم علیّ فی الدّنیا تؤذوننی مرّه بعد أخری،تریدون أن تدخلوا بیتی من لا أهوی و لا أحبّ.فقلت:وا سوأتاه!یوم علی بغل،و یوم علی جمل،تریدین أن تطفئی فیه نور اللّه،و تقاتلی أولیاء اللّه،و تحولی بین رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و بین حبیبه أن یدفن معه،ارجعی فقد کفی اللّه(عزّ و جلّ)المئونه،و دفن الحسن علیه السّلام إلی جنب أمّه،فلم یزدد من اللّه(تعالی) إلاّ قربا،و ما ازددتم منه و اللّه إلاّ بعدا،یا سوأتاه!انصرفی فقد رأیت ما سرّک.قال:

فقطبت فی وجهی،و نادت بأعلی صوتها:أما نسیتم الجمل یا بن عبّاس،إنّکم لذوو أحقاد.فقلت:أم و اللّه ما نسیه أهل السّماء،فکیف ینساه أهل الأرض؟ فانصرفت و هی تقول:

ص:348

حسین علیه السّلام فرمود:سوگند به کسی که مکه را حرمت بخشید حسن پسر علی علیه السّلام و پسر فاطمه علیها السّلام بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و خانه او سزاوارتر از کسانی است که بدون اجازه او در خانه اش داخل شدند.به خدا سوگند عثمان از بر دوش کشنده اشتباهات و تبعیدکننده ابو ذر و کسی که با عمار و عبد اللّه بن مسعود آنچنان رفتار کرد و حمایت کننده خویشاوندان و پناه دهنده رانده شدۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله[عثمان]سزاوارتر است.اما شما پس از او حکومت یافتید و دشمنان و فرزندان دشمنان[رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله]بر آن با شما بیعت نمودند.راوی گوید:پس امام حسن علیه السّلام را حمل نمودیم و به نزدیک قبر مادرش فاطمه علیها السّلام آوردیم و در کنار مادرش علیها السّلام دفن کردیم (و خداوند از او خشنود گردد و خشنودش گرداند).ابن عباس می گوید:و من اولین کسی بودم که برگشتم پس سروصدایی شنیدم و ترسیدم که حسین علیه السّلام بر عقوبت کسانی که[قبر حسن علیه السّلام]روی آوردند،شتاب کند و شخصی را دیدم که شرّ را از او دریافتم پس بازگشتم و ناگهان عایشه را درمیان چهل سوار بر قاطری زین شده یافتم که در پیشاپیش آنان حرکت می کرد و آنان را به جنگ فرمان می داد.پس هنگامی که مرا مشاهده کرد گفت:هان ای ابن عباس!در دنیا بر من جرأت یافتید و مرا بار دیگر آزار می دهید و می خواهید کسی را که از او دل خوشی ندارم و دوستش نمی دارم در خانه ام وارد کنید.پس گفتم:چه شرم آور است! روزی بر قاطر و روزی بر شترسواری و می خواهی نور خداوند را خاموش گردانی و با دوستان خدا بجنگی و میان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و دوست او مانع شوی تا از اینکه در کنارش دفن گردد.بازگرد که خداوند شکوهمند و بلندمرتبه هزینه[مقدمات امر]را کفایت نمود و حسن در کنار مادرش علیهما السّلام به خاک سپرده شد.پس چیزی جز نزدیکی به خداوند بر او افزوده نشد و به خدا سوگند بر شما نیز دوری از خدا چیزی افزوده نگردید.چه بدی و شرّی!بازگرد که آنچه تو را خشنود می نمود مشاهده کردی.راوی گوید:پس عایشه چهره درهم کشیده و با بلندترین صدایش ندا در داد:ای ابن عباس!آیا جنگ جمل را فراموش کرده اید؟همانا شما صاحبان کینه ها و نفرت ها هستید پس گفتم:به خدا سوگند اهل آسمان آن را فراموش نکردند پس زمینیان چگونه آن را فراموش کنند.پس عایشه بازگشت درحالی که این شعر را می خواند:

ص:349

فألقت عصاها و استقرّت بها النّوی کما قرّ عینا بالإیاب المسافر

268-20- حدّثنا المفید عن ابن قولویه رحمه اللّه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن ابن محبوب عن أبی محمّد الأنصاریّ،عن معاویه بن وهب قال:کنت جالسا عند جعفر بن محمّد علیهما السّلام إذ جاء شیخ قد انحنی من الکبر،فقال:السّلام علیک رحمه اللّه و برکاته.فقال له أبو عبد اللّه!و علیک السّلام و رحمه اللّه و برکاته یا شیخ ادن منّی؛ فدنا منه فقبّل یده فبکی،فقال له أبو عبد اللّه علیه السّلام:و ما یبکیک یا شیخ؟قال له:یابن رسول اللّه،أنا مقیم علی رجاء منکم منذ نحو من مائه سنه،أقول هذه السّنه و هذا الشّهر و هذا الیوم،و لا أراه فیکم،فتلومنی أن أبکی!قال:فبکی أبو عبد اللّه علیه السّلام ثمّ قال:یا شیخ،إن أخّرت منیّتک کنت معنا،و إن عجّلت کنت یوم القیامه مع ثقل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.فقال الشّیخ:ما أبالی ما فاتنی بعد هذا یا بن رسول اللّه.فقال له أبو عبد اللّه علیه السّلام یا شیخ،إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّی تارک فیکم الثّقلین ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا:کتاب اللّه المنزل،و عترتی أهل بیتی؛تجیء و أنت معنا یوم القیامه.

قال:یا شیخ،ما أحسبک من أهل الکوفه.قال:لا.قال:فمن أین أنت؟قال:من سوادها جعلت فداک.قال:أین أنت من قبر جدّی المظلوم الحسین علیه السّلام؟قال:إنّی لقریب منه.قال:کیف إتیانک له؟قال:إنّی لآتیه و أکثر.قال:یا شیخ،ذاک دم یطلب اللّه تعالی به،ما أصیب ولد فاطمه و لا یصابون بمثل الحسین علیه السّلام و لقد قتل علیه السّلام فی سبعه عشر من أهل بیته،نصحوا للّه و صبروا فی جنب اللّه،فجزاهم أحسن جزاء

ص:350

پس آن زن قصد اقامت گزید و سفر را رها نمود همان گونه که با آمدن مسافر چشم روشن می گردد.

246-شیخ انتظار می کشید دولت حق را و گریه می کرد برای امام حسین علیه السّلام

[268]20-معاویه بن وهب می گوید:در نزد امام صادق علیه السّلام نشسته بودم که پیرمردی به نزد او آمد که از شدت پیری قدش خمیده شده بود.پس گفت:سلام و رحمت و برکت خدا بر تو باد.

امام صادق علیه السّلام به او فرمود:و سلام و رحمت و برکت خدا بر تو باد.ای پیرمرد!به نزدیک من آی.پیرمرد نزدیک شد و دست امام را بوسید پس گریست.امام صادق علیه السّلام به او فرمود:ای پیرمرد!چه چیزی تو را به گریه وا داشته است؟پیرمرد گفت:ای پسر رسول خدا!من از صد سال پیش بر امیدی از سوی شما پایدارم.می گویم که این سال و این ماه و این روز به آن دست می یابم و[امروز]آن را در شما مشاهده نمی کنم.پس از اینکه می گریم مرا سرزنش می کنی؟ راوی گوید:امام صادق علیه السّلام گریست سپس فرمود:ای پیرمرد اگر مرگ تو به تأخیر افتاد که تو با ما هستی و اگر پیش افتاد تو در روز قیامت با خاندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هستی.پس مرد گفت:ای فرزند رسول خدا،از هر آنچه پس از این از دست دهم هیچ ابایی ندارم.پس امام صادق علیه السّلام فرمود:ای پیرمرد!همانا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:من درمیان شما دو چیز گرانبها باقی می گذارم که تا زمانی که به آن چنگ زنید هرگز گمراه نگردید:کتاب فرو فرستاده شده خداوند و عترت و خاندان من.ای پیرمرد تو می آیی درحالی که در روز قیامت با ما هستی.[آنگاه]امام فرمود:

ای پیرمرد گمان نمی کنم که از اهل کوفه باشی؟پیرمرد گفت:نه.امام فرمود:پس از کجا هستی؟او گفت:فدایت گردم از روستانشینان کوفه هستم.امام فرمود:با قبر جدّ مظلومم حسین علیه السّلام چه مقدار فاصله داری؟مرد گفت:همانا به آن نزدیک هستم.امام فرمود:چقدر به آنجا می روی؟مرد گفت:من فراوان به آنجا می روم.امام فرمود:ای پیرمرد.آن خونی است که خداوند والا[انتقام]فرزندان فاطمه به مانند مصیبت حسین علیه السّلام وارد نشده و نخواهد شد.

حسین علیه السّلام درمیان هفده نفر از خانواده اش به شهادت رسید و آنان برای خود خیرخواهی نمودند و در پیشگاه الهی بردباری ورزیدند.

ص:351

الصّابرین،إنّه إذا کان یوم القیامه أقبل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و معه الحسین علیه السّلام و یده علی رأسه یقطر دما فیقول:یا ربّ،سل أمّتی فیم قتلوا ولدی.و قال علیه السّلام کلّ الجزع و البکاء مکروه سوی الجزع و البکاء علی الحسین علیه السّلام.

269-21- أخبرنا المفید عن المراغیّ،عن علیّ بن الحسین بن سفیان عن محمّد بن عبد اللّه بن سلیمان عن عبّاد بن یعقوب،عن الولید بن أبی ثور،عن محمّد بن سلیمان،عن عمّه،قال:لمّا خفنا أیّام الحجّاج،خرج نفر منّا من الکوفه مستترین،و خرجت معهم فصرنا إلی کربلاء،و لیس بها موضع نسکنه،فبنینا کوخا علی شاطئ الفرات و قلنا نأوی إلیه،فبینا نحن فیه إذ جاءنا رجل غریب فقال:أصیر معکم فی هذا الکوخ اللّیله فانی عابر سبیل؛فأجبناه و قلنا غریب منقطع به.فلمّا غربت الشّمس و أظلم اللّیل أشعلنا،فکنّا نشعل بالنّفط ثمّ جلسنا نتذاکر أمر الحسین بن علیّ علیه السّلام و مصیبته و قتله و من تولاّه،فقلنا:ما بقی أحد من قتله الحسین إلاّ رماه اللّه ببلیّه فی بدنه.فقال ذلک الرّجل:فأنا قد کنت فیمن قتله، و اللّه ما أصابنی سوء،و إنّکم یا قوم تکذبون؛فأمسکنا عنه،و قلّ ضوء النّفط،فقام ذلک الرّجل لیصلح الفتیله بإصبعه،فأخذت النّار کفّه،فخرج و نادی حتّی ألقی نفسه فی الفرات یتغوّص به،فو اللّه لقد رأیناه یدخل رأسه فی الماء و النّار علی وجه الماء،فإذا أخرج رأسه سرت النّار إلیه فیغوصه إلی الماء،ثمّ یخرجه فتعود إلیه،فلم یزل ذلک دأبه حتّی هلک.

ص:352

پس خداوند والا پاداش دهد به آنان،نیکوترین پاداش بردباران را همانا هنگامی که قیامت بر پا شود رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به همراه حسین علیه السّلام رو به محشر می آورند درحالی که دست رسول خدا بر سر حسین علیه السّلام است و از آن خون می چکد پس می فرماید:پروردگارا از امتم بپرس که چرا فرزند مرا به شهادت رساندند؟امام صادق علیه السّلام فرمود:هر بی تابی و گریستنی جز بی تابی و گریه بر حسین مکروه و ناخوشایند است.

247-کیفیت هلاک شدن مردی که امام حسین علیه السّلام را کشت

[269]21-محمد بن سلیمان از عمویش روایت می کند که می گفت:هنگامی که در زمان حجاج تر ترس[از خونریزی حجاج]ما را فراگرفت گروهی از ما پنهان از کوفه خارج گشتند و من نیز با آنان خارج شدم و به سوی کربلا حرکت کردیم در آنجا جایگاهی که در آن سکنی گزینیم نداشتیم پس کلبه ای بر ساحل فرات بنا کردیم که در آن پناه بگیریم.پس هنگامی که در آن به سر می بردیم مردی ناآشنا به نزد ما آمد و گفت:امشب من نیز با شما در این کلبه خواهم بود همانا من از این راه می گذرم درخواست او را اجابت کرده و با خود گفتیم ناآشنایی است که در راه مانده است.هنگامی که خورشید غروب کرد و شب همه جا را فراگرفت چراغ روشن کردیم.و ما چراغ را با نفت روشن می نمودیم.آنگاه نشسته و یاد حسین بن علی علیه السّلام و مصیبت او و شهادتش و کسانی که او را دوست می داشتند یادآوری می نمودیم پس گفتیم:

هیچ یک از کسانی که حسین علیه السّلام را کشته اند زنده نمانده است جز آنکه خداوند او را به آفتی در بدنش دچار نموده است.پس آن مرد گفت:من نیز از کسانی بودم که حسین را به قتل رساندند.به خدا سوگند هیچ بدی به من نرسیده است و همانا شما گروهی هستید که دروغ می گویید.پس او را[از سخن بازداشتیم]،[در این هنگام]نور[چراغ]نفتی کاهش یافت.آن مرد برخاست تا فتیله را با انگشتش درست کند که آتش کف دست او را گرفت پس از خانه خارج شد و فریادی برآورد تا خود را در فرات انداخت و در آب فرورفت پس به خدا سوگند او را دیدیم که سرش را در آب فرو می کند درحالی که آتش به روی آب ایستاده است پس هنگامی که سرش را از آب خارج می نمود آتش به آن سرایت می کرد پس سرش را در آب فرو می برد.آنگاه سرش را از آب خارج می نمود.پس آتش به سوی سرش باز می گشت و پیوسته این چنین کرد تا هلاک شد.

ص:353

270-22- حدّثنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن ابن محبوب،عن منصور بزرج،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام فی قول اللّه(عزّ و جلّ): وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ [النحل(16):

16]قال:النّجم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و العلامات الأئمّه من بعده علیهم السّلام.

271-23- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمّد ابن الحسن بن الولید،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد بن خالد البرقیّ،عن صالح بن حمزه،عن الحسین بن عبد اللّه،عن سعد بن طریف،عن الأصبغ بن نباته:أنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام قال لأصحابه:اعلموا یقینا أنّ اللّه(تعالی)لم یجعل للعبد-و إن عظمت حیلته،و اشتدّ طلبه،و قویت مکایده-أکثر ممّا سمّی له فی الذّکر الحکیم، فالعارف بهذا العاقل له أعظم النّاس راحه فی منفعته،و التّارک له أعظم النّاس شغلا فی مضرّته،و الحمد للّه ربّ العالمین.و ربّ منعم علیه مستدرج،و ربّ مبتلی عند النّاس مصنوع له،فأبق أیّها المستمع من سعیک،و قصّر من عجلتک، و اذکر قبرک و معادک،فإنّ إلی اللّه مصیرک،و کما تدین تدان.

272-24- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد عن علیّ بن مهرویه عن داود بن سلیمان عن الرّضا عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حرّمت الجنّه علی من ظلم أهل بیتی و قاتلهم و علی المتعرّض علیهم و السّابّ لهم، أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا

ص:354

248-تفسیر قول خداوند: (وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ)

[270]22-امام صادق علیه السّلام درباره پروردگار که می فرماید:«و نشانه ها نهاد و به ستارگان راه می یابند»[نحل(16):آیۀ 16]پرسیدم.امام فرمود:ستاره رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و نشانه ها امامان پس از او می باشند.

249-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام

[271]23-اصبغ بن نباته می گوید:امیر مؤمنان به یارانش فرمود:بدانید که خداوند فرازمند برای بنده خود-هرچند ترفندی شگرف و همتی بلند و نیرنگ هایی نیرومند داشته باشد- بیشتر از آنچه در قرآن حکیم برایش نشان کرده،قرار نداده است.پس کسی که این امر را بداند و آن را بفهمد بیش از سایر مردم در راه سود خود آسایش می یابد و کسی که این حقیقت را رها کند بیش از هر انسانی در راه[زدن به]کسی خود مشغول می شود و ستایش از آن پروردگار جهانیان است چه بسا کسی که بر او نعمت ارزانی می گردد ولی بلای استدراج شاملش گشته است[خداوند به او مهلت می دهد تا در قیامت او را مجازات کند]و چه بسیار انسان هایی که در نزد مردم مورد ابتلا و امتحانی قرار گرفته اند که برای او[از جانب خدا و برای ارتقای رتبه او]به وجود آمده است پس ای شنونده[این سخن]تلاش خود را پایدار بدار و از شتاب خود بکاه و قبر و بازگشت خود را یاد کن پس همانا بازگشت شما به سوی خدا است و هرگونه رفتار کنی با تو رفتار می شود.

250-عاقبت ظلم به اهل بیت

[272]24-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بهشت بر کسی که بر اهل بیت من ستم کرده و با آنان بجنگد و به[حکم و عمل]ایشان اعتراض کرده و به آنان دشنام دهد،حرام است«آنان بهره ای در آخرت نخواهند داشت و خداوند با آنان سخن نمی گوید و در قیامت به آنها نظر نخواهد داشت و پاکشان نمی دارد و برای آنها عذابی دردناک است.»[آل عمران(3):آیۀ 77]

ص:355

یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. [آل عمران(3):77].

273-25- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن محمّد بن همّام،عن علیّ بن محمّد بن مسعده،عن جدّه مسعده بن صدقه،قال:سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:و اللّه لا یهلک هالک علی علیه السّلام حبّ علیّ علیه السّلام إلاّ رآه فی أحبّ المواطن إلیه،و اللّه لا یهلک هالک علی بغض علیّ علیه السّلام إلاّ رآه فی أبغض المواطن إلیه.

274-26- أخبرنا المفید عن علیّ بن الحسین البصریّ عن أحمد بن علیّ بن مهدیّ عن أبیه عن الرّضا عن آبائه علیه السّلام،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حبّنا أهل البیت یکفّر الذّنوب،و یضاعف الحسنات،و إنّ اللّه(تعالی)لیتحمّل عن محبّینا أهل البیت ما علیهم من مظالم العباد،إلاّ ما کان منهم فیها علی إصرار و ظلم للمؤمنین، فیقول للسّیّئات:کونی حسنات.

275-27- أخبرنی المفید عن المظفّر بن محمّد الخراسانیّ عن محمّد بن جعفر العلویّ عن الحسن بن محمّد بن جمهور العمّیّ،عن أبیه عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال أوحی اللّه إلی موسی بن عمران علیه السّلام أ تدری یا موسی،لم انتجبتک من خلقی،و اصطفیتک لکلامی؟فقال:لا یا ربّ؛ فأوحی اللّه إلیه:إنّی اطّلعت إلی الأرض فلم أجد علیها أشدّ تواضعا لی منک؛فخرّ موسی ساجدا و عفّر خدّیه فی التّراب تذلّلا منه لربّه(عزّ و جلّ)فأوحی اللّه إلیه:

ص:356

251-دوست داشتن علی علیه السّلام و دشمن داشتن آن حضرت

[273]25-مسعده بن صدقه می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:به خدا سوگند از بین رونده ای بر محبت علی علیه السّلام از میان نمی رود مگر آن که[اثر]آن محبت را در محبوب ترین جایگاه ها مشاهده می کند و به خدا سوگند هلاک شونده ای بر کینه علی علیه السّلام از میان نمی رود مگر آنکه[اثر]آن کینه را در ناپسندترین جایگاه ها مشاهده می کند.

252-فضیلت دوست داشتن اهل بیت

[274]26-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:محبت ما اهل بیت گناهان را از بین می برد و نیکی ها را چند برابر می کند و به درستی که خداوند بلندمرتبه از جانب دوستداران ما اهل بیت ستم هایی را که بر بندگان نموده اند جبران می کند مگر آن که ستم ها با پافشاری و ستم[فراوان]به مؤمنین صورت گرفته باشد که خداوند به گناهان می فرماید:نیکی باشید[تبدیل به نیکی شوید].

253-چیزهایی که خداوند به حضرت موسی وحی کرده

[275]27-امام صادق علیه السّلام فرمود:خداوند به موسی بن عمران علیه السّلام وحی کرد:ای موسی آیا می دانی چرا از میان آفریدگانم تو را انتخاب کردم و تو را برای سخن با خود برگزیدم؟ حضرت موسی عرضه داشت:پروردگارا نمی دانم،خداوند به او وحی کرد:همانا من به زمین نگریستم و بر آن متواضع تر از تو نسبت به خود نیافتم پس موسی به سجده افتاد و از روی خواری و کرنش برای پروردگارش گونه هایش را بر خاک نهاد.پس خداوند به او وحی نمود:

ص:357

ارفع رأسک یا موسی،و أمرّ یدک فی موضع سجودک،و امسح بها وجهک و ما نالته من بدنک،فإنّه أمان من کلّ سقم دواء و آفه و عاهه.

276-28- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن محمّد بن یوسف بن إبراهیم عن أبیه عن وهیب بن حفص،عن أبی حسّان العجلیّ،قال:لقیت أمه اللّه بنت راشد الهجریّ فقلت لها:أخبرینی بما سمعت من أبیک.قالت:سمعته یقول:

قال لی حبیبی أمیر المؤمنین علیه السّلام یا رشید کیف صبرک إذا أرسل إلیک دعیّ بنی أمیّه فقطع یدیک و رجلیک و لسانک؟فقلت:یا أمیر المؤمنین،أ یکون آخر ذلک إلی الجنّه؟قال:نعم یا رشید و أنت معی فی الدّنیا و الآخره.قالت:فو اللّه ما ذهبت الأیّام حتّی أرسل إلیه الدّعیّ عبید اللّه بن زیاد،فدعاه إلی البراءه من امیر المؤمنین علیه السّلام فابی ان یتبرّأ منه،فقال له ابن زیاد:فبأیّ میته قال لک صاحبک تموت؟قال:خبّرنی خلیلی صلوات اللّه علیه أنّک تدعونی إلی البراءه منه فلا أتبرّأ،فتقدّمنی فتقطع یدیّ و رجلیّ و لسانی.فقال:و اللّه لأکذّبنّ صاحبک،قدّموه فاقطعوا یده و رجله و اترکوا لسانه؛فقطعوه ثمّ حملوه إلی منزلنا فقلت له:یا أبه جعلت فداک،هل تجد لما أصابک ألما؟قال:و اللّه لا یا بنیّه إلاّ کالزّحام بین النّاس.

ثمّ دخل علیه جیرانه و معارفه یتوجّعون له فقال:إئتونی بصحیفه و دواه أذکر لکم ما یکون ممّا أعلمنیه مولای أمیر المؤمنین علیه السّلام؛فأتوه بصحیفه و دواه،فجعل یذکر و یملی علیهم أخبار الملاحم و الکائنات و یسندها إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام فبلغ

ص:358

ای موسی!سرت را بلند و دستت را بر جایگاه سجده ات بکش و با آن چهره و اعضای بدنت را مسح کن که آن ایمنی از هر بیماری و درد و عیب و نقص است.

254-کیفیت شهادت رشید هجری

[276]28-حسّان عجلی می گوید:امه اللّه دختر راشد[رشید]هجری را مشاهده کردم.پس به او گفتم:به آنچه از پدرت شنیده ای مرا آگاه کن.گفت:شنیدم که پدرم می گفت:محبوبم امیر مؤمنان علیه السّلام به من فرمود:بردباری تو چگونه است هنگامی که حرامزاده بنی امیه[گروهی را]به سوی تو بفرستد که دو دست و دو پا و زبان تو را قطع کنند؟پس عرضه داشتم:ای امیر مؤمنان،آیا سرانجام آن به بهشت می انجامد؟فرمود:بله،ای راشد.و تو در دنیا و آخرت با من هستی.امه اللّه می گوید:پس به خدا سوگند مدت زیادی نگذشت که آن حرامزاده[عده ای را]به سوی او فرستاد و او را به بیزاری جستن از امیر مؤمنان فراخواند.پس او از اینکه بیزاری بجوید سر باز زد.پس ابن زیاد گفت:مولای تو[حضرت علی علیه السّلام]به تو گفته است که به چه صورت از دنیا می روی؟راشد گفت:دوست صمیمی ام که درود خدا بر او باد به من خبر داد که تو مرا به بیزاری جستن از او فرا می خوانی و من بیزاری نمی جویم پس تو دو دست و دو پا و زبانم را قطع می کنی.عبید اللّه گفت:به خدا سوگند مولای تو دروغ گفت،او را بیاورید و دست و پایش را قطع کنید و زبانش را رها کنید.پس دست و پایش را قطع کردند و او را به منزل ما آوردند.پس به او گفتم:ای پدر،فدایت گردم،آیا از آنچه بر تو وارد شده است دردی حس می کنی؟گفت:به خدا سوگند دخترم[دردی نیست]مگر چون فشاری که از فراوانی جمعیت مردم باشد آنگاه همسایگان و آشنایانش بر او داخل شده و برایش سوگواری کرده و همدردی می نمودند.پس گفت:کاغذ و دواتی بیاورید تا از آنچه امیر مؤمنان علیه السّلام مرا به آن آگاه گرداند برایتان بیان کنم.پس کاغذ و دواتی آوردند و او شروع به سخن کرد و از خبرهایی از جنگ های خونین و جهان هستی به آنان املاء می نمود و آن را به امیر مؤمنان علیه السّلام مستند می کرد.

ص:359

ذلک ابن زیاد فأرسل إلیه الحجّام حتّی قطع لسانه،فمات من لیلته تلک رحمه اللّه و کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یسمّیه رشید المبتلی،و کان قد ألقی علیه السّلام إلیه علم البلایا و المنایا، فکان یلقی الرّجل فیقول له:یا فلان بن فلان تموت میته کذا و أنت یا فلان تقتل قتله کذا؛فیکون الأمر کما قاله رشید رحمه اللّه.

277-29- حدّثنا المفید عن الحسین بن علیّ التّمّار عن محمّد بن یحیی بن سلیمان،عن داود عن جعفر بن إسماعیل،عن عمرو بن أبی عمرو عن المقبریّ، عن أبی هریره،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ربّ صائم حظّه من صیامه الجوع و العطش،و ربّ قائم حظّه من قیامه السّهر.

278-30- حدّثنا المفید عن عمر بن محمّد عن علیّ بن مهرویه عن داود بن سلیمان عن الرّضا عن آبائه عن علیّ بن أبی طالب أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال اللّه(عزّ و جلّ)یابن آدم،کلّکم ضالّ إلاّ من هدیت،و کلّکم عائل إلاّ من أغنیت،و کلّکم هالک إلاّ من أنجیت،فاسألونی أکفکم و أهدکم سبیل رشدکم،فإنّ من عبادی المؤمنین من لا یصلحه إلاّ الفاقه و لو أغنیته لأفسده ذلک و إنّ من عبادی من لا یصلحه إلاّ الصّحّه و لو أمرضته لأفسده ذلک،و إنّ من عبادی من لا یصلحه إلاّ المرض و لو أصححت جسمه لأفسده ذلک،و إنّ من عبادی لمن یجتهد فی عبادتی و قیام اللّیل لی،فألقی علیه النّعاس نظرا منّی له،فیرقد حتّی یصبح و یقوم حین یقوم و هو ماقت لنفسه زار علیها،و لو خلّیت بینه و بین ما یرید

ص:360

پس خبر به ابن زیاد رسید و او رگزن را فرستاد تا زبان او را قطع کند و او در آن شب از دنیا رفت خدایش او را ببخشاید و امیر مؤمنان علیه السّلام او را رشید مورد ابتلا و امتحان می نامید و علی علیه السّلام دانش بلاها و مرگ ها را به او آموخته بود.پس[گاهی]مردی را می دید و می گفت:ای فلان فرزند فلان تو این گونه می میری و تو ای فلان این گونه کشته می شوی و حقیقت امر همان گونه بود که رشید می گفت.

255-حقیقت روزه

[277]29-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:چه بسیار روزه داری که بهره اش از روزه جز گرسنگی و تشنگی نباشد و چه بسیار شب زنده داری که بهره اش از نمازهای شبانه جز بی خوابی نباشد.

256-حدیث قدسی

[278]30-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرماید:خداوند شکوهمند و بلندمرتبه فرمود:ای فرزند آدم! تمامی شما گمراهید جز آنکه من هدایتش کردم و تمامی شما نیازمندید جز آنکه من بی نیازش نمودم و تمامی شما نابودید جز آنکه من او را نجات بخشیدم پس از من بخواهید تا شما را کفایت کنم و به راه هدایت راهنمایی نمایم.همانا از بندگان مؤمن من کسی است که چیزی جز نداری،[دین]او را بهبود نبخشد و اگر او را بی نیاز کنم بی نیازی او را فاسد می گرداند و همانا از بندگان من کسی است که جز سلامتی برای[دین]او کارساز نباشد و اگر بیمار کنم،بیماری اش او را تباه می کند.و همانا از بندگان من کسی است که جز بیماری برایش نیکو نمی باشد و اگر او را سالم گردانم سلامتی اش او را فاسد می کند و همانا از بندگان من کسی است که در راه بندگی من و نماز شب تلاش می کند ولی به خاطر لطف من نسبت به او چرت را بر او می افکنم پس می خوابد تا صبح و هنگامی که برمی خیزد از دست خود به شدت ناراحت است و خود را سرزنش می کند.

ص:361

لدخله العجب بعمله،ثمّ کان هلاکه فی عجبه و رضاه من نفسه،فیظنّ أنّه قد فاق العابدین و جاز باجتهاده حدّ المقصّرین فیتباعد بذلک منّی،و هو یظنّ أنّه یتقرّب إلیّ،فلا یتّکل العاملون علی أعمالهم و إن حسنت،و لا ییأس المذنبون من مغفرتی لذنوبهم و إن کثرت،لکن برحمتی فلیثقوا،و لفضلی فلیرجوا،و إلی حسن نظری فلیطمئنّوا،و ذلک أنّی أدبّر عبادی بما یصلحهم،و أنا بهم لطیف خبیر.

279-31- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین البزوفریّ رحمه اللّه عن أبیه عن عبد اللّه بن زیدان البجلیّ،عن الحسن بن أبی عاصم،عن عیسی بن عبد اللّه،عن أبیه، عن جدّه،عن أمیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من سلّم علیّ فی شیء من الأرض أبلغته،و من سلّم علیّ عند القبر سمعته.

280-32- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه جمیعا عن سعد عن القاسم بن محمّد عن المنقریّ،عن حفص قال:قال أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام من تعلّم للّه،و عمل للّه،و علّم للّه،دعی فی ملکوت السّماوات عظیما؛فقیل:تعلّم للّه،و عمل للّه و علّم للّه.

281-33- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد الزّیّات عن الحسین بن یحیی بن عیّاش عن الحسن بن عبید اللّه عن یزید بن هارون،عن حمّاد بن سلمه،عن علیّ بن زید،عن أبی عثمان،قال:کنّا مع سلمان الفارسیّ رحمه اللّه تحت شجره،فأخذ غصنا منها،فنفضه فتساقط ورقه،فقال:ألا تسألونّی عمّا صنعت؟فقلنا:خبرنا؛فقال کنّا

ص:362

و اگر من میان او و آنچه می خواهد مانعی ایجاد نمی کردم عجب و خودشیفتگی از عملش در قلبش نفوذ می کرد آنگاه نابودی اش در خودشیفتگی و خشنودی از خود می بود.پس گمان می کرد که بر عبادتگران برتری یافته است و با تلاشش از مرز اهل کوتاهی[و تفریط در عمل]عبور نموده است پس به این گونه از من دور می شد درحالی که گمان میکرد به من نزدیک شده است.پس بایستی اهل عمل بر کردار خویش تکیه نکنند هرچند نیکو باشد و گنهکاران از بخشش گناهانشان ناامید نگردند هرچند فراوان باشد.بلکه باید به رحمت من اعتماد کنند و به احسان من امید داشته باشند و به لطف ویژه من اطمینان داشته باشند و آن به این دلیل است که من بندگان خود را به آنچه که موجب خیر و نیکی برای آنان است تدبیر می کنم و من به آنان مهربان و آگاهم.

257-السلام علی النبی

[279]31-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس در هرکجای زمین بر من سلام کند آن سلام را دریافت می دارم و هرکس در کنار قبرم به من سلام کند آن را می شنوم.

258-یاد گرفتن و یاد دادن و عمل کردن به خاطر خدا

[280]32-هرکس برای خدا بیاموزد و[عملش را]به کار بندد و[به دیگری]آموزش دهد در ملکوت آسمان ها[به نام]بزرگ خوانده می شود پس گفته می شود او برای خدا آموخت و [عملش را]به کار بست و آموزش داد.

259-فضیلت نماز

[281]33-ابو عثمان می گوید:با سلمان فارسی-خدایش رحمت کند-زیر درختی بودیم.پس شاخه ای از آن را برگرفت و آن را تکان داد پس برگ هایش به زمین ریخت.پس گفت:آیا از کاری که کردم از من نمی پرسی؟گفتم:مرا آگاه کن.سلمان گفت:

ص:363

مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی ظلّ شجره فأخذ غصنا منها،فنفضه فتساقط ورقه،فقال:ألا تسألونّی عمّا صنعت؟فقلنا:أخبرنا،یا رسول اللّه قال إنّ العبد المسلم إذا قام إلی الصّلاه تحاتّت عنه خطایاه،کما تحاتّ ورق هذه الشّجره.

282-34- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن الکلینیّ عن علیّ بن إبراهیم عن الطّیالسیّ،عن صفوان بن یحیی،عن ابن مسکان،عن أبی بصیر،قال:سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:لم یزل اللّه(جلّ اسمه)عالما بذاته و لا معلوم، و لم یزل قادرا بذاته و لا مقدور،قلت له:جعلت فداک،فلم یزل متکلّما؟فقال:

الکلام محدث،کان اللّه(عزّ و جلّ)و لیس بمتکلّم،ثمّ أحدث الکلام.

283-35- أخبرنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ،عن الثّقفیّ،عن إسماعیل بن صبیح،عن یحیی بن مساور،عن علیّ بن حزوّر،عن الهیثم بن عوف،عن خالد بن عرعره،قال:سمعت علیّا علیه السّلام یقول:إنّ بالکوفه مساجد مبارکه، و مساجد ملعونه؛فأمّا المبارکه فمنها مسجد غنی و هو مسجد مبارک،و اللّه إنّ قبلته لقاسطه،و لقد أسّسه رجل مؤمن،و إنّه لفی سرّه الأرض،و إنّ بقعته لطیّبه، و لا تذهب اللّیالی و الأیّام حتّی تنفجر فیه عیون،و یکون علی جنبه جنّتان،و إنّ أهله ملعونون و هو مسلوب منهم.و مسجد جعفیّ مسجّد مبارک،و ربّما اجتمع فیه ناس من العرب من أولیائنا فیصلّون فیه.و مسجد بنی ظفر مسجد مبارک،و اللّه إنّ فیه لصخره خضراء،و ما بعث اللّه من نبیّ إلاّ فیها تمثال وجهه،و هو مسجد السّهله

ص:364

با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در زیر سایه درختی بودیم پس شاخه ای از درخت را برگرفت و آن را تکان داد پس برگ هایش به زمین ریخت.پس فرمود:آیا از کاری که کردم از من نمی پرسی؟پس عرضه داشتم:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ما را آگاه کن.پیامبر فرمود:همانا بنده مسلمان هنگامی که به نماز بر می خیزد گناهانش از او فرو می ریزد و همان گونه که برگهای این درخت فروریخت.

260-معنی علم خدا و کلامش

[282]34-ابو بصیر می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:خداوند والا همیشه به ذات خود آگاه است ولی در محدوده دانش[دیگران]در نیاید و همیشه به ذات خود توانا است ولی تحت قدرت[دیگران]قرار نمی گیرد پس عرضه داشتم:فدایت شوم.آیا خداوند پیوسته متکلم است.امام فرمود:سخن نوبنیاد است.خداوند[از ازل]بود ولی سخن وجود نداشت سپس سخن را به وجود آورد.

261-مساجد کوفه

[283]35-خالد بن عرعره می گوید:شنیدم که امام علی علیه السّلام می فرمود:همانا در کوفه مساجدی پرخیر و برکت و مساجدی نفرین شده وجود دارد.و اما از مساجد پربرکت مسجد«غنی» است که مسجدی پرخیر و برکت است.به خدا سوگند قبله آن راست و مستقیم بوده و آن را مردی باایمان بنا نهاده است و آن در بهترین مکان زمین قرار داشته و زمین آن پاک است.و شب ها و روزها نمی گذرد مگر آنکه در آن مسجد چشمه هایی روان می گردد.و در کنار آن دو باغ قرار دارد و همانا اهل آن(قبیله غنی)نفرین شده اند و آن مسجد از آنان گرفته شده است.و مسجد جعفی مسجدی مبارک است.و چه بسیار شود که گروهی از دوستان ما از عرب در آن جمع می شوند و نماز می گزارند و مسجد بنی ظفر مسجد مبارکی است و به خدا سوگند در آن صخره ای سبز رنگ است که خداوند هیچ پیامبری را برنیانگیخت مگر آنکه در آن صخره تصویر چهره او وجود دارد و آن مسجد سهله است.

ص:365

و مسجد الحمراء و هو مسجد یونس بن متی علیه السّلام و لینفجرنّ فیه عین تظهر علی السّبخه و ما حولها.و أمّا المساجد الملعونه فمسجد الأشعث بن قیس،و مسجد جریر بن عبد اللّه البجلیّ،و مسجد ثقیف،و مسجد سماک،و مسجد بالحمراء بنی علی قبر فرعون من الفراعنه.

284-36- أخبرنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ عن الثّقفیّ،عن عبید اللّه بن إسحاق الضّبّیّ،عن حمزه بن نصر،عن إسماعیل بن رجاء الزّبیدیّ،قال:لمّا رجعت رسل أمیر المؤمنین علیه السّلام من عند طلحه و الزّبیر و عائشه،یؤذنونه بالحرب، قام فحمد اللّه و أثنی علیه،و صلّی علی محمّد و آله صلّی اللّه علیه و اله ثمّ قال:یا أیّها النّاس،إنّی قد راقبت هؤلاء القوم کیما یرعووا أو یرجعوا،و قد وبّختهم بنکثهم و عرّفتهم بغیهم،فلیسوا یستجیبون،ألا و قد بعثوا إلیّ أن أبرز للطّعان،و أصبر للجلاد،فإنّما منّتک نفسک من أبنائنا الأباطیل؛هبلتهم الهبول قد کنت و ما أهدّد بالحرب و لا أرهب بالضّرب،و أنا علی ما وعدنی ربّی من النّصر و التّأیید و الظّفر،و إنّی لعلی یقین من ربّی،و فی غیر شبهه من أمری.أیّها النّاس،إنّ الموت لا یفوته المقیم،و لا یعجزه الهارب،لیس عن الموت محیص،من لم یمت یقتل،إنّ أفضل الموت القتل،و الّذی نفس ابن أبی طالب بیده لألف ضربه بالسّیف أهون علیّ من موت علی فراش.یا عجبا لطلحه،ألّب علی ابن عفّان حتّی إذا قتل أعطانی صفقه یمینه طائعا،ثمّ نکث بیعتی،و طفق ینعی ابن عفّان ظالما،و جاء یطلبنی یزعم بدمه،

ص:366

و مسجد حمراء که مسجد یونس بن متی علیه السّلام است و در آن چشمه ای خواهد جوشید که بر زمین های نمکزار و زمین های اطراف آن روان گردد و اما مساجد نفرین شده مسجد أشعث بن قیس و مسجد جریر بن عبد اللّه بجلی ثقیف و مسجد سماک و مسجدی که در حمراء بر قبر یکی از فراعنه مصر بنا شده است.

262-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام وقتی فرستادگان او از پیش طلحه و زبیر و عایشه بر می گشتند

[284]36-اسماعیل بن رجاء زبیدی می گوید:هنگامی که فرستادگان امیر مؤمنان علیه السّلام از نزد طلحه و زبیر بازگشتند درحالی که آنان به او اعلام جنگ کرده بودند.امام برخاست پس خدا را ستود و ستایش او را به جای آورد و بر محمد صلّی اللّه علیه و اله و خاندان او درود فرستاد آنگاه گفت:ای مردم!همانا من مراعات این گروه را نمودم تا دست نگه دارند یا بازگردند و به خاطر پیمان شکنی شان آنان را سرزنش کردم و سرکشی آنان را به ایشان شناساندم پاسخ نگفتند هان و اینک فرستاده ای به سوی من گسیل داشته اند که برای جنگ آماده شوم.و برای رزم بردباری بورزم و می گویند:که وجود تو پوچی و بیهودگی را برای فرزندان ما به ارمغان آورده است.

مادران فرزند مرده بر آنان بگریند.[خدا مرگشان دهد]من نه به جنگ تهدید می شوم و نه از جنگاوری می ترسم.من به امید یاری و تأیید و پیروزی ایی هستم که خداوند به من وعده داده است.و همانا من بر باور استواری از جانب پروردگارم[پا برجا]هستم و در کار خود شکی ندارم.ای مردم همانا هیچ برجا مانده ای آن را باز نمی دارد و هیچ گریزانی آن را ناتوان نمی سازد.هیچ چاره ای از مرگ نیست.هرکس[در جنگ]کشته نشود[در بستر]می میرد.

همانا برترین مرگها کشته شدن[در راه خدا]است.سوگند به کسی که جان فرزند ابی طالب در دست اوست هزار ضربه شمشیر بر من آسان تر از مرگ در بستر است.از طلحه در حیرتم مردم را بر عثمان بن عفان تحریک کرد تا هنگامی که کشته شد پس با اختیار به من دست یاری داد.آنگاه بیعتم را شکست و برای فرزند عفان از روی ستم به نوحه سرایی پرداخت و خبر مرگ عثمان را پراکنده ساخت و به نزد من آمد به گمان اینکه از من خونخواهی عثمان نماید.

ص:367

و اللّه ما صنع فی أمر عثمان واحده من ثلاث:لئن کان ابن عفّان ظالما،کما کان یزعم حین حصره و ألّب علیه،إنّه لینبغی أن یؤازر قاتلیه و أن ینابذ ناصریه،و إن کان فی تلک الحال مظلوما،إنّه لینبغی أن یکون معه،و إن کان فی شکّ من الخصلتین،لقد کان ینبغی أن یعتزله و یلزم بیته و یدع النّاس جانبا؛فما فعل من هذه الخصال واحده،و ها هو ذا قد أعطانی صفقه یمینه غیر مرّه ثمّ نکث بیعته، اللّهمّ فخذه و لا تمهله.ألا و إنّ الزّبیر قطع رحمی و قرابتی،و نکث بیعتی،و نصب لی الحرب،و هو یعلم أنّه ظالم لی،اللّهمّ فاکفنیه بم شئت.

285-37- أخبرنا المفید عن علیّ بن مالک النّحویّ عن الحسین بن عطّار عن محمّد بن سعید البصریّ عن أبی عبد الرّحمن الإصباعیّ،عن عطاء بن مسلم،عن الحسن بن أبی الحسن البصریّ،قال:کنت غازیا زمن معاویه بخراسان،و کان علینا رجل من التّابعین فصلّی بنا یوما الظّهر،ثمّ صعد المنبر فحمد اللّه و أثنی علیه،و قال:أیّها النّاس،إنّه قد حدث فی الإسلام حدث عظیم،لم یکن منذ قبض اللّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله مثله،بلغنی أنّ معاویه قتل حجرا و أصحابه،فإن یک عند المسلمین غیر فسبیل ذلک،و إن لم یکن عندهم غیر فأسأل اللّه أن یقبضنی إلیه،و أن یعجّل ذلک،قال الحسن بن أبی الحسن:فلا و اللّه صلّی بنا صلاه غیرها حتّی سمعنا علیه الصّیاح.

286-38- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن محمّد بن الحسن عن

ص:368

به خدا سوگند آنچه در کار عثمان انجام داد از یکی از سه حال خارج نیست.اگر فرزند عفان ستمکار بود همان گونه که در زمان دستگیری و تحریک بر ضدّ او این چنین گمان می کرد پس سزاوار بود که قاتلان او را کمک و همراهی کند و با یارانش آشکارا بجنگد و اگر عثمان در آن زمان ستم دیده بود پس سزاوار بود که با او باشد و اگر در یکی از این دو امر[ستم کاری و ستم دیدگی عثمان]شک داشت سزاوار بود که کناره گیری کند و در خانه بنشیند و مردم را به حال خود رها کند پس او هیچ یک از این سه کار را انجام نداد.او کسی است که چندین بار دست یاری به من داد آنگاه پیمان شکنی نمود.پروردگارا او را[به شدت و غضب خود]برگیر و به امان نده.آگاه باشید که زبیر رحم و خویشاوندی مرا قطع نمود و پیمان شکنی کرد و مرا به جنگ واداشت درحالی که می داند به من ستم روا می دارد.خداوندا هرگونه که می خواهی مرا از[شرّ]او کفایت کن.

263-تأثر بعضی از تابعین وقتی که حجر کشته شد

[285]37-حسن بن ابو الحسن بصری می گوید:در زمان معاویه در خراسان می جنگیدم و فرمانده ما مردی از تابعین بود[مراد خواجه ربیع است]پس با ما نماز ظهر خواند آنگاه بر فراز منبر رفت پس خدا را سپاس گفت و ستایش او را به جای آورد و گفت:ای مردم!به درستی که در اسلام حادثه ای بزرگ رخ داده است که از زمان وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و اله مانند آن به وقوع نپیوسته است.به من خبر رسیده است که معاویه،حجر و یارانش را کشته است.پس اگر در نزد مسلمانان راهی برای تغییر این وضعیت وجود دارد پس راه همان است و اگر در نزد آنان راه تغییری نیست از خدا می خواهم که مرا به سوی خود ببرد[جانم را بگیرد]و در آن تعجیل کند.حسن بن ابی الحسن می گوید:پس به خدا سوگند بر ما نمازی جز آن نماز نگزارد تا صدای زاری[خانواده اش در مرگ او را]شنیدم.

ص:369

علیّ بن إبراهیم بن یعلی عن علیّ بن سیف بن عمیره،عن أبیه عن الثّمالیّ،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین علیهم السّلام،قال:قال أمیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السّلام:ما نزلت آیه إلاّ و أنا عالم متی نزلت،و فی من أنزلت،و لو سألتمونی عمّا بین اللّوحین لحدّثتکم.

287-39- أخبرنا المفید عن علیّ بن مالک النّحویّ عن أحمد بن علیّ المعدّل عن عثمان بن سعید،عن محمّد بن سلیمان الأصفهانیّ،عن عمر بن قیس المکّیّ، عن عکرمه صاحب ابن عبّاس،قال:لمّا حجّ معاویه نزل المدینه فاستؤذن لسعد بن أبی وقّاص علیه،فقال لجلسائه:إذا أذنت لسعد و جلس فخذوا من علیّ بن أبی طالب؛فأذن له،و جلس معه علی السّریر.قال:و شتم القوم أمیر المؤمنین (صلوات اللّه علیه)،فانسکبت عینا سعد بالبکاء،فقال له معاویه:ما یبکیک یا سعد؟أتبکی أن یشتم قاتل أخیک عثمان بن عفّان؟قال:و اللّه ما أملک البکاء، خرجنا من مکّه مهاجرین حتّی نزل هذا المسجد-یعنی مسجد الرّسول صلّی اللّه علیه و اله- فکان فیه مبیتنا و مقیلنا،إذ أخرجنا منه و ترک علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فیه،فاشتدّ ذلک علینا و هبنا نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن نذکر ذلک له،فأتتنا عائشه فقلنا:یا أمّ المؤمنین،إنّ لنا صحبه مثل صحبه علیّ،و هجره مثل هجرته،و إنّا قد أخرجنا من المسجد و ترک فیه،فلا ندری من سخط من اللّه،أو من غضب من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟فاذکری له ذلک فإنّا نهابه؛فذکرت ذلک لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال لها:یا عائشه،لا و اللّه ما أنا

ص:370

264-علم حضرت علی علیه السّلام دربارۀ تفسیر قرآن

[286]38-امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:هیچ آیه ای فروفرستاده نشده مگر آن که می دانم چه هنگام و درباره چه کسی فروفرستاده شد.و اگر از من درباره آنچه میان دو لوح محفوظ و لوح محو و اثبات بپرسید برایتان بازگو می کنم.

265-مناقب حضرت علی علیه السّلام

[287]39-عکرمه از یاران ابن عباس می گوید:هنگامی که معاویه حج گزارد در مدینه فرود آمد پس برای سعد بن ابی وقّاص اجازه گرفته شد[تا داخل گردد].پس معاویه به همنشینانش گفت:هنگامی که به سعد اجازه ورود دادم و نشست و گفت:از علی بن ابی طالب سخن بگوئید[از او بدگویی کنید]پس به او اجازه داد و با او بر تخت نشست.راوی گوید:پس آن جماعت به امیر مؤمنان علیه السّلام دشنام دادند.پس اشک از چشمان سعد فرو ریخت.پس معاویه به او گفت:ای سعد چه چیز تو را به گریه واداشته است؟آیا می گریی که به قاتل برادرت عثمان بن عفان دشنام داده شد؟سعد گفت:به خدا سوگند نمی توانم نگریم[به یاد می آورم که]از مکه برای هجرت خارج گشتم تا در این مسجد فرود آمدیم-مسجد پیامبر را قصد نمود-و آن را محل خواب و استراحت خود قرار دادیم.ولی همه ما بیرون شدیم و علی بن ابی طالب علیه السّلام در آن جا باقی گذارده شد این واقعه بر ما سخت آمد و به نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمدیم تا آن امر را به او یادآوری کنیم پس بر عایشه واردشده و گفتیم:ای امّ المؤمنین!ما نیز چون علی همراهی پیامبر کرده و مانند او هجرت نمودیم.ولی ما از مسجد بیرون شدیم و او باقی گذارده شد.پس نمی دانیم این عذابی از جانب خداست یا خشمناکی ای از جانب پیامبر صلّی اللّه علیه و اله است.پس این سخن را برایش بازگو نما همانا ما در انتظاریم.عایشه آن سخن را برای رسول خدا بیان نمود.پس پیامبر فرمود:ای عایشه،به خدا سوگند نه من آنان را از مسجد خارج

ص:371

أخرجتهم،و لا أنا أسکنته،بل اللّه أخرجهم و أسکنه.و غزونا خیبر فانهزم عنها من انهزم فقال نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لأعطینّ الرّایه الیوم رجلا یحبّ اللّه و رسوله،و یحبّه اللّه و رسوله،فدعاه و هو أرمد فتفل فی عینه و أعطاه الرّایه ففتح اللّه له.و غزونا تبوک مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فودّع علیّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله علی ثنیّه الوداع و بکی،فقال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:

ما یبکیک؟فقال:کیف لا أبکی و لم أتخلّف عنک فی غزاه منذ بعثک اللّه(تعالی)، فما بالک تخلفنی فی هذه الغزاه؟فقال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:أما ترضی یا علی أن تکون منّی بمنزله هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی؟فقال علیّ علیه السّلام بل رضیت.

288-40- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن الحسن بن القاسم عن علیّ بن إبراهیم بن یعلی عن علیّ بن سیف بن عمیره،عن أبیه،عن أبان بن عثمان،عن ابن سیابه عن حمران عن أبی حرب بن أبی الأسود الدؤلیّ،عن أبیه، قال:سمعت أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یقول:و اللّه لأذودنّ بیدی هاتین القصیرتین عن حوض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أعداءنا،و لأوردنه أحباؤنا.

289-41- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن أحمد بن محمّد،عن یحیی بن زکریّا عن الحسین بن سفیان،عن أبیه عن محمّد بن المشمعلّ عن الثّمالیّ،عن أبی جعفر محمّد بن علی بن الحسین علیه السّلام قال:من دعا اللّه بنا أفلح، و من دعاه بغیرنا هلک و استهلک.

290-42- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه،عن سعد عن ابن عیسی،عن

ص:372

نمودم و نه من علی را در مسجد سکنی دادم بلکه خداوند آنان را در خارج ساخت و او را سکنی داد.به خیبر یورش بردیم پس شکست خوردگان،شکست خوردند[مراد ابو بکر و عمر است]پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:امروز پرچم به مردی می بخشم که خدا و رسولش را دوست می دارد و خداوند و پیامبرش نیز او را دوست می دارند.پس علی را فراخواند در حالی که چشم درد داشت پس از آب دهان خود در چشمش نهاد و پرچم را به او سپرد و خداوند خیبر را به وسیله او فتح کرد.و به همراه رسول خدا در غزوه تبوک بودیم.پس علی با پیامبر(ثنیّه الوداع)[تپه ای مشرف به مدینه]وداع نموده گریست.پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:چه چیز تو را به گریه واداشته است؟علی علیه السّلام گفت:چگونه نگریم درحالی که از زمانی که خداوند تو را برانگیخته است در هیچ غزوه ای تو را تنها نگذاشته ام.پس چه در ذهن توست که مرا در این جنگ باقی می گذاری؟پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به او فرمود:ای علی!آیا خشنود نمی گردی که جایگاه تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی باشد مگر آنکه هیچ پیامبری پس از من نیست.پس علی علیه السّلام فرمود:بلکه خشنود گردیدم.

266-حضرت علی علیه السّلام ممانعت می کند از وارد شدن دشمنانش به حوض

[288]40-ابو الأسود دوئلی می گوید:شنیدم که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند با همین دو دست کوتاهم دشمنان را از حوض پیامبر صلّی اللّه علیه و اله دور می سازم و دوستانمان را بر آن وارد می کنم.

267-امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس خدا را به ما بخواند رستگار می گردد

[289]41-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرکس خدا را به ما بخواند رستگار می گردد و هرکس خدا را به غیر ما بخواند نابود می گردد و نابود می گرداند.

ص:373

ابن،محبوب عن أبان بن عثمان عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام قال:إذا دعا أحدکم فلیبدأ بالصّلاه علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،فإنّ الصّلاه علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله مقبوله،و لم یکن اللّه لیقبل بعض الدعاء و یردّ بعضا.

291-43- حدّثنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار،عن ابن عیسی عن ابن محبوب،عن أبان بن عثمان،عن بحر السّقّاء عن أبی عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ من روح اللّه(تعالی)ثلاثه:التّهجّد باللّیل،و إفطار الصّائم،و لقاء الإخوان.

292-44- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن أحمد بن عبد الحمید عن محمّد بن عمرو بن عتبه عن الحسن بن مبارک عن العبّاس بن عامر،عن مالک الأحمسیّ،عن سعد بن طریف،عن الأصبغ ابن نباته،قال:کنت أرکع عند باب أمیر المؤمنین علیه السّلام و أنا أدعو اللّه،إذ خرج أمیر المؤمنین علیه السّلام و قال:یا أصبغ.

فقلت:لبّیک.قال أیّ شیء کنت تصنع؟قلت:رکعت و أنا أدعو.قال:أفلا أعلّمک دعاء سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قلت بلی.قال:قل:«الحمد للّه علی ما کان و الحمد للّه علی کلّ حال»ثمّ ضرب بیده الیمنی علی منکبی الأیسر،و قال:یا أصبغ،لئن ثبتت قدمک،و تمّت ولایتک،و انبسطت یدک،فاللّه أرحم بک من نفسک.

293-45- أخبرنی المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ عن الثّقفیّ،عن محمّد بن إسماعیل،عن زید بن المعدّل،عن یحیی بن صالح الطّیالسیّ،عن إسماعیل بن زیاد،عن ربیعه بن ناجد،قال:لمّا وجّه معاویه بن أبی سفیان بن عوف الغامدیّ

ص:374

268-صلوات بر پیامبر قبل از دعا

[290]42-امام صادق علیه السّلام فرمود:هنگامی که یکی از شما خدا را می خواند،دعا را با درود بر پیامبر آغاز کند پس به درستی که صلوات و درود بر پیامبر پذیرفته شده است این چنین نیست که خداوند قسمتی از دعا را بپذیرد و قسمت دیگر آن را رد کند.

269-سه چیز از روح خدا هستند

[291]43-بحر سقّا می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:همانا سه چیز از رحمت خداوند بلندمرتبه است:شب زنده داری و افطاری دادن به روزه دار و دیدار برادران[دینی].

270-دعایی که حضرت علی علیه السّلام به اصبغ یاد داد

[292]44-اصبغ بن نباته می گوید:نزدیک در خانه امیر مؤمنان علیه السّلام بر زمین افتاده بودم و خدا را می خواندم.امیر مؤمنان علیه السّلام از خانه خارج گشت و فرمود:ای اصبغ!پس عرضه داشتم:لبیک.

امام فرمود:چه کار می کردی؟گفتم:خم شده و دعا می نمودم.امام فرمود:آیا دعایی به تو نیاموزم که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم؟عرضه داشتم:بله.امام فرمود:بگو:(ستایش از آن خداست بر هرچه بود و ستایش از آن خداست بر هر حال)آنگاه با دست راست بر شانه چپ من زد و فرمود:ای اصبغ.اگر قدمت استوار گردد ولایتت کامل باشد و دست و دلباز باشی [اهل بخشش باشی]پس خداوند از خودت به تو بخشاینده تر و مهربان تر است.

ص:375

إلی الأنبار إلی الغاره،بعثه فی ستّه آلاف فارس،فأغار علی«هیت»و«الأنبار»، و قتل المسلمین،و سبی الحریم،و عرض النّاس علی البراءه من أمیر المؤمنین علیه السّلام،استنفر أمیر المؤمنین علیه السّلام النّاس،و قد کانوا تقاعدوا عنه،و اجتمعوا علی خذلانه،و أمر منادیه فی النّاس فاجتمعوا،فقام خطیبا،فحمد اللّه و أثنی علیه و صلّی علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثمّ قال:أمّا بعد:أیّها النّاس،فو اللّه لأهل مصرکم فی الأمصار أکثر فی العرب من الأنصار،و ما کانوا یوم عاهدوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن یمنعوه و من معه من المهاجرین،حتّی یبلّغ رسالات اللّه إلاّ قبیلتین،صغیر مولدهما،ما هما بأقدم العرب میلادا،و لا بأکثره عددا،فلمّا آووا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أصحابه،و نصروا اللّه و دینه،رمتهم العرب عن قوس واحده،و تحالفت علیهم الیهود،و غزتهم القبائل قبیله بعد قبیله.فتجرّدوا للدّین،و قطعوا ما بینهم و بین العرب من الحبائل،و ما بینهم و بین الیهود من العهود،و نصبوا لأهل نجد تهامه و أهل مکّه و الیمامه و أهل الحزن و أهل السّهل،قناه الدّین،و تصبّروا تحت حماس الجلاد،حتّی دانت لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله العرب،فرأی فیهم قرّه العین قبل أن یقبضه اللّه إلیه،فأنتم فی النّاس أکثر من أولئک فی أهل ذلک الزّمان من العرب.فقال إلیه رجل آدم طوال فقال:ما أنت کمحمّد،و لا نحن کأولئک الّذین ذکرت،فلا تکلّفنا ما لا طاقه لنا به.فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام أحسن مسمعا تحسن إجابه،ثکلتکم الثّواکل ما تزیدوننی إلاّ غمّا،هل أخبرتکم أنّی مثل محمّد صلّی اللّه علیه و اله و أنّکم مثل أنصاره،

ص:376

271-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام بعد از غارت شدن شهر انبار توسط سفیان غامری

[293]45-ربیعه بن ناجد می گوید:هنگامی که معاویه بن ابی سفیان،سفیان بن عوف غامدی را به سوی(انبار)برای هجوم به دشمنان گسیل داشت او را درمیان شش هزار سوارکار روانه کرد.پس بر(هیت)و(انبار)حمله کرد و مسلمانان را به قتل رساند و خانواده شان را اسیر کرد و مردم را به بیزاری جستن از امیر مؤمنان علیه السّلام واداشت.امیر مؤمنان علیه السّلام مردم را برای جهاد با دشمنان کوچ داد.درحالی که به جنگ توجهی نداشتند و برای خواری امیر مؤمنان علیه السّلام با هم اجتماع کرده بودند.و منادی امام درمیان مردم ندا درداد پس جمع شدند.امام ایستاد و آغاز به سخن کرد.پس ستایش خدا را به جا آورد و سپاس او را گفت و بر فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله درود فرستاد آنگاه فرمود:اما بعد ای مردم!به خدا سوگند اهل سرزمین شما درمیان سرزمین ها بیشتر از گروه انصار درمیان عرب هاست.آن روزی که انصار با پیامبر صلّی اللّه علیه و اله پیمان بستند که از او و هجرت کنندگان به همراه او دفاع کنند تا رسالات الهی را تبلیغ کند دو طایفه نوبنیاد بودند و از قبائل کهن و پرتعداد هم به شمار نمی رفتند پس هنگامی که انصار رسول خدا و یارانش را پناه داده و خدا و دینش را یاری کردند،عرب آن دو قبیله را چون تیری از کمان یکپارچگی خود بیرون راندند و یهود بر علیه آنان هم پیمان شده و قبایل عرب یکی پس از دیگری با آنان جنگیدند.پس انصار برای[یاری]دین تنها ماندند و ریسمان های دوستی میان خود و سایر قبائل را قطع نموده و پیمان های میان خود و یهود را درهم شکستند[و در سایه جنگ و جهاد]ستون دین را برای اهل نجد و تهامه و مکه و یمامه و حزن و سهل برپا کردند.تا اینکه عرب به سوی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نزدیک گشت و پیامبر پیش از آنکه خداوند او را به سوی خود ببرد روشنی چشم خود را در آنان دید.پس شما درمیان مردم[این زمان]بیشتر و پر تعدادتر از انصار درمیان اعراب آن زمان هستید.پس مردی گندم گون و درازقامت به امام گفت:تو مانند محمد صلّی اللّه علیه و اله نیستی.و ما نیز همانند آنان که بیان کردی نیستیم.پس ما را به آنچه بر آن توانایی نداریم مکلف نکن.پس امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:خاموش باش تا پاسخت را نکو بگیری.زنان فرزند مرده بر شما بگریند که جز اندوه بر من نمی افزایید.آیا به شما خبر دادم که من مانند محمد و شما مانند یاران او هستید؟

ص:377

و إنّما ضربت لکم مثلا،و أنا أرجو أن تأسّوا بهم.ثمّ قام رجل آخر فقال:ما أحوج أمیر المؤمنین و من معه إلی أصحاب النّهروان!ثمّ تکلّم النّاس من کلّ ناحیه و لغطوا.فقام رجل فقال بأعلی صوته:استبان فقد الأشتر علی أهل العراق،لو کان حیّا لقلّ اللّغط،و لعلم کلّ امرئ ما یقول.فقال لهم أمیر المؤمنین(صلوات اللّه علیه)هبلتکم الهوابل،لأنا أوجب علیکم حقّا من الأشتر،و هل للأشتر علیکم من الحقّ إلاّ حقّ المسلم علی المسلم؟و غضب فنزل.فقام حجر بن عدیّ و سعید بن قیس،فقالا:لا یسوءک اللّه یا أمیر المؤمنین،مرنا بأمرک نتّبعه،فو اللّه العظیم ما یعظم جزعنا علی أموالنا أن تفرّق،و لا علی عشائرنا أن تقتل فی طاعتک؛فقال لهم:تجهّزوا للسّیر إلی عدوّنا.ثمّ دخل منزله علیه السّلام،و دخل علیه وجوه أصحابه، فقال لهم:أشیروا علیّ برجل صلیب ناصح یحشر النّاس من السّواد؛فقال سعید بن قیس:علیک یا أمیر المؤمنین بالنّاصح الأریب الشّجاع الصّلیب معقل بن قیس التّمیمیّ؛قال:نعم؛ثمّ دعاه فوجّهه و سار،و لم یعد حتّی أصیب أمیر المؤمنین علیه السّلام.

294-46- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن العبّاس بن عامر عن أبان عن برید عن الصّادق علیه السّلام یقول لمّا توفّیت خدیجه (رضی اللّه عنها)جعلت فاطمه علیها السّلام تلوذ برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و تدور حوله،و تقول أبه أین أمّی؟قال:فنزل جبرئیل علیه السّلام فقال له:ربّک یأمرک أن تقرئ فاطمه السّلام، و تقول لها:إنّ أمّک فی بیت من قصب،کعابه من ذهب،و عمده یاقوت أحمر،بین

ص:378

فقط برایتان مثالی زدم به این امید که به آنان اقتدا کنید.آنگاه مرد دیگری برخاست و گفت:

چقدر امروز امیر مؤمنان و یارانش به یاران نهروان محتاجند.سپس مردم از هر سمتی شروع به سخن کرده و هیاهوی به راه انداختند.پس مردی برخاست و با بلندترین صدایش گفت:[اثر]نبود مالک اشتر بر مردم عراق آشکار گشت.اگر زنده بود سروصدا[های اعتراض آمیز]کم می گشت و هرکس می دانست که چه می گوید.پس امیر مؤمنان فرمود:

مادران داغ دیده بر شما بگریند.حق من بر شما از مالک اشتر واجب است.آیا برای مالک اشتر حقی جز حق مسلمان بر مسلمان وجود دارد؟و خشمناک شد و از منبر فرود آمد.پس حجر بن عدی و سعد بن قیس برخاسته و عرضه داشتند:ای امیر مؤمنان خداوند تو را به بدی دچار نکند.ما را به دستور خود امر کن تا از آن پیروی کنیم.پس به خداوند بزرگ اگر اموالمان پراکنده شود و خانواده و بستگانمان در راه اطاعت از تو کشته شوند بی تابی فراوان نمی کنیم.

پس امام فرمود:برای حرکت به سوی دشمنان آماده شوید.آنگاه امام علیه السّلام به اقامتگاهش وارد شد و سران یارانش درپی او داخل گشتند.پس امام به آنان فرمود:مردی استوار و خیرخواه که جمعیت مردم را جمع و رهبری کند به من معرفی کنید.پس سعد بن قیس گفت:ای امیر مؤمنان!بر تو باد به مرد خیرخواه و عاقل بی باک و با استقامت معقل بن قیس تمیمی.امام فرمود:بله.آنگاه او را فراخواند و روانه میدان جنگ نمود و او نیز حرکت کرده بازگشت تا امیر مؤمنان علیه السّلام به شهادت رسید.

272-حضرت فاطمه علیها السّلام بعد از وفات مادرش

[294]46-برید عجلی می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هنگامی که خدیجه که خدا از او خشنود باد وفات یافت فاطمه علیها السّلام به پیامبر خدا پناه برده و دور او می گشت.و می گفت:

ای پدرم،مادرم کجاست؟راوی گوید:پس جبرئیل فرود آمد و به پیامبر عرضه داشت:

پروردگارت به تو فرمان می دهد که به فاطمه سلام رسانده و به او بگویی:همانا مادرت در خانه ای از نی است که اتاقهایش از طلا و ستونهایش از یاقوت سرخ می باشد و درمیان آن

ص:379

آسیه و مریم بنت عمران؛فقالت فاطمه علیها السّلام إنّ اللّه هو السّلام،و منه السّلام و إلیه السّلام.

295-47- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن الفضل بن الحباب الجمحیّ عن الحسین بن عبد اللّه الأبلّیّ عن أبی خالد الأسدیّ عن أبی بکر بن عیّاش عن صدقه بن سعید الحنفیّ،عن جمیع بن عمیر،قال:سمعت عبد اللّه بن عمر بن الخطّاب یقول:انتهی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی العقبه فقال:لا یجاوزها أحد؛فعوّج الحکم بن أبی العاص فمه مستهزئا به صلّی اللّه علیه و اله و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من اشتری شاه مصرّاه فهو بالخیار؛فعوّج الحکم فمه،فبصر به النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فدعا علیه فصرع شهرین ثمّ أفاق،فأخرجه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله عن المدینه طریدا و نفاه عنها.

296-48- أخبرنا المفید،عن المراغیّ،عن العبّاس بن الولید،عن الحسین بن سعید،عن أبیه،عن هارون بن سعید،قال:صلّی بنا الولید بن عقبه بالکوفه صلاه الغداه-و کان سکرانا-فتغنّی فی الثّانیه منها،و زادنا رکعه أخری،و نام فی آخرها،فأخذ رجل من بکر بن وائل خاتمه من یده،فقال فیه علباء السّدوسیّ:

تکلّم فی الصّلاه و زاد فیها مجاهره و عالن بالنّفاق

و فاح الخمر عن سنن المصلّی و نادی و الجمیع إلی افتراق

أزیدکم علی أن تحمدونی فما لکم و ما لی من خلاق

297-49- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسن المقری عن الحسن بن علیّ بن

ص:380

آسیه و مریم دختر عمران به سر می برد.پس فاطمه علیها السّلام فرمود:همانا خدا[منشأ]آسودگی است و آسایش و امنیت از او و به سوی اوست.

273-دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و اله

[295]47-عبد اللّه عمر بن خطاب می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به گردنه ای رسید و فرمود:هیچ کس از آن عبور نکند.پس حکم ابن ابی العاص دهانش را برای مسخره کردن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله کج کرد و رسول صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس گوسفندی که شیر در پستان هایش جمع شده است را بخرد حق فسخ دارد.پس حکم دهنش را کج کرد.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله او را دید و نفرینش کرد.پس دو ماه بیهوش شد و آنگاه به هوش آمد.پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله او را از مدینه بیرون راند و از آنجا تبعیدش نمود.

274-نماز ولید در کوفه در حالت مستی

[296]48-هارون بن سعید می گوید:ولید بن عقبه در کوفه با حالت مستی برای ما نماز صبح خواند.پس در رکعت دوم نماز آواز خواند و رکعت دیگری بر نماز افزود و در پایان نماز خوابید.پس مردی از بکر بن وائل انگشتر[فرمانروایی]اش را از او دزدید.پس علباء سدوسی درباره او چنین سرود:

در نماز سخن گفت:آشکارا و بر آن افزود و نفاق خود را آشکار نمود*و خمر را از مستحبات نماز گزار برشمرد و ندا درداد درحالی که همه پراکنده می شدند/[و گفت]:بر اینکه مرا ستایش کنید بر [رکعات نماز]شما می افزایم.پس من و شما هیچ بهره ای[از نیکی و خیر]نداریم/

ص:381

عبد اللّه البغدادیّ عن عیسی بن مهران،عن نعیم بن دکین،عن موسی بن قیس، عن الحسین بن أسباط العبدیّ،قال:سمعت عمّار بن یاسر رحمه اللّه یقول عند توجّهه إلی صفّین:اللّهمّ لو أعلم أنّه أرضی لک أن أرمی بنفسی من فوق هذا الجبل لرمیت بها،و لو أعلم أنّه أرضی لک أن أوقد لنفسی نارا فأوقع فیها لفعلت،و إنّی لا أقاتل أهل الشّام إلاّ و أنا أرید بذلک وجهک،و أنا أرجو أن لا تخیّبنی و أنا أرید وجهک الکریم.

298-50- أخبرنا المفید عن أبی عبد اللّه بن أبی رافع عن جعفر بن محمّد بن جعفر الحسینیّ،عن عیسی بن مهران،عن یحیی بن الحسن بن فرات عن ثعلبه بن زید الأنصاریّ،قال:سمعت جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ رحمه اللّه یقول:تمثّل إبلیس لعنه اللّه فی أربع صور:تمثّل یوم بدر فی صوره سراقه بن جعشم المدلجیّ فقال لقریش: لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ [الانفال(8):48]و تصوّر یوم العقبه فی صوره منبّه بن الحجّاج فنادی:إنّ محمّدا و الصّباه معه عند العقبه فأدرکوهم؛فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله للأنصار:لا تخافوا فإنّ صوته لن یعدوهم.و تصوّر یوم اجتماع قریش فی دار النّدوه فی صوره شیخ من أهل نجد،و أشار علیهم فی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بما أشار، فأنزل اللّه(تعالی) وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ [الانفال(8):30]و تصوّر یوم قبض

ص:382

275-کلام عمار وقتی توجه به جنگ صفین می کرد

[297]49-حسین بن أسباط عبدی می گوید:شنیدم که عمار بن یاسر هنگام حرکت به سوی صفین می گفت:خداوندا.اگر می دانستم که در نزد تو پسندیده تر است که خود را از بالای این کوه به پائین اندازم خود را پرت می کردم و اگر می دانستم خواهان آنی که برای خود آتشی بیفروزم و خود را درون آن اندازم این چنین می کردم.و من با اهل شام نمی جنگم جز آنکه از این نبرد،رسیدن به رضای تو را می طلبم.و امیدوارم که مرا ناامید نگردانی که من خواهان [دیدار]ذات بزرگوارت هستم.[عمار در همین جنگ به شهادت رسید].

276-تمثل شیطان در چهار دفعه

[298]50-ثعلبه بن زید انصاری می گوید:شنیدم که جابر بن عبد اللّه انصاری می گوید:ابلیس- که نفرین خدا بر او باد-در چهار صورت ظاهر گشت:در روز جنگ بدر در چهره سراقه بن جعشم مدلجی ظاهر شد.پس به قریش گفت:امروز هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد و من شما را پناه خواهم داد ولی وقتی دوگروه رودررو شدند از تصمیم خود منصرف شد و گفت:

من از شما بیزارم[انفال(8):آیۀ 48]و در روز عقبه در چهره منبّه بن حجاج ظاهر شد پس ندا درداد:همانا محمد و جوانان همراه او در عقبه هستند،آنان را دریابید.پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به انصار گفت:نهراسید.همانا صدایش به آنان نخواهد رسید.و در روز گردهمای قریش در دار النّدوه،در چهره پیرمردی از اهل نجد آشکار شد و درباره[چگونگی قتل]آنها،مشورت داد.پس خداوند این آیه را فروفرستاد«آنگاه که کافران بدخیالی می کردند که تو را به زندان بیندازند یا بکشند و یا بیرونت کنند آنان مکر ورزیدند و خدا هم مکر ورزید و خدا بهترین چاره اندیشان است.»[انفال(8):آیۀ 30]

ص:383

النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی صوره المغیره بن شعبه فقال:أیّها النّاس،لا تجعلوها کسروانیّه و لا قیصرانیّه،وسّعوها تتّسع،فلا تردّوها فی بنی هاشم،فینتظر بها الحبالی.

تمّ المجلس السادس،و یتلوه المجلس السابع من أمالی الشیخ أبی جعفر الطّوسی رحمه اللّه

ص:384

و روزی که پیامبر وفات نمود شیطان در چهره مغیره بن شعبه ظاهر شد و گفت:ای مردم.

خلافت را همچون حکومت کسری و قیصر قرار ندهید و آن را گسترش دهید تا گسترش داده شود.و آن را به بنی هاشم بازنگردانید تا انتظار[به دنیا آمدن خلیفه توسط]زنان حامله کشیده شود.

مجلس ششم به پایان رسید و مجلس هفتم امالی شیخ طوسی به دنبال خواهد آمد.

ص:385

[7] المجلس السابع فیه بقیّه أحادیث الشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النعمان

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 299-1- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه،عن الصّفّار،عن ابن عیسی،عن ابن محبوب،عن أبان بن عثمان،عن إسماعیل الجعفیّ قال:دخل رجل علی أبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام و معه صحیفه مسائل شبه الخصومه.

فقال له أبو جعفر علیه السّلام هذه صحیفه تخاصم علی الدّین الّذی یقبل اللّه فیه العمل؟ فقال:رحمک اللّه،هذا الّذی أرید.فقال أبو جعفر علیه السّلام اشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،و أنّ محمّدا عبده و رسوله،و تقرّ بما جاء من عند اللّه،و الولایه لنا أهل البیت،و البراءه من عدوّنا،و التّسلیم لنا،و التّواضع و الطّمأنینه،و انتظار أمرنا،فإنّ لنا دوله إن شاء اللّه(تعالی)جاء بها.

300-2- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن جعفر بن محمّد بن هشام،عن محمّد بن إسماعیل البزّاز،عن إلیاس بن عامر عن أبان بن عثمان،عن

ص:386

7- جلسه هفتم

اشاره

جلسه هفتم

و در آن بقیه روایات شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

277-حقیقت دین اقرار به ولایت است

[299]1-اسماعیل جعفی می گوید:مردی بر امام باقر علیه السّلام داخل شد درحالی که با او نوشته ای بود که مسائلی مانند ادّعای طرفین دعوا را در برداشت.پس امام باقر علیه السّلام فرمود:این نوشته ای است برای ستیزه کردن با دینی که خداوند در[فرض ایمان به]آن دین عمل را می پذیرد.مرد گفت:خداوند تو را رحمت کند.این همان چیزی است که اراده کرده ام.پس امام باقر علیه السّلام فرمود:گواهی ده که هیچ معبودی جز خداوند نیست و او یگانه است که همتایی ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست.و به آنچه از نزد خداوند آمده و ولایت ما اهل بیت و بیزاری از دشمنان ما و سر فرود آوردن در مقابل ما و فروتنی و اطمینان قلبی و انتظار امر[فرج]ما اقرار کن.همانا برای ما روزگاری است که اگر خداوند بخواهد آن را می آورد[و مستقر می سازد].

ص:387

أبی بصیر،قال:سمعت أبا جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام یقول:إذا دخل أهل الجنّه الجنّه بأعمالهم،فأین عتقاء اللّه من النّار؟إنّ للّه عتقاء من النّار.

301-3- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن أبی عوانه موسی بن یوسف عن علیّ بن الحکیم الأزدیّ،عن عمرو بن ثابت،عن فضیل بن غزوان، عن الشّعبیّ،عن الحارث،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:من أحبّنی رآنی یوم القیامه حیث یحبّ،و من أبغضنی رآنی یوم القیامه حیث یکره.

302-4- أخبرنی جماعه،عن محمّد بن عمران المرزبانیّ،عن محمّد بن موسی عن محمّد بن سهل،عن هشام،عن أبی مخنف،عن ابن حصیره،عن أبی صادق،عن جندب بن عبد اللّه الأزدیّ،قال:قام علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فی النّاس لیستنفرهم إلی أهل الشّام،و ذلک بعد انقضاء المدّه الّتی کانت بینه و بینهم،و قد شنّ معاویه علی بلاد المسلمین الغارات،فاستنفرهم بالرّغبه فی الجهاد و الرّهبه فلم ینفروا،فأضجره ذلک،فقال:یا أیّها النّاس المجتمعه أبدانهم،المختلفه أهواؤهم،ما عزّت دعوه من دعاکم،و لا استراح قلب من قاساکم،کلامکم یوهن الصّمّ الصّلاب تثاقلکم عن طاعتی یطمع فیکم عدوّکم،إذا أمرتکم قلتم:«کیت و کیت و لیت و عسی»؛أعالیل أباطیل،و تسألونّی التّأخیر،دفاع ذی الدّین المطول، هیهات هیهات،لا یدفع الضّیم الذّلیل،و لا یدرک الحقّ إلاّ بالجدّ و الصّبر.أیّ دار بعد دارکم تمنعون،و مع أیّ إمام بعدی تقاتلون؟!المغرور و اللّه من غررتموه،و من

ص:388

278-امام باقر علیه السّلام:برای خدا آزادشدگانی از دوزخ است

[300]2-ابو بصیر می گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:اگر چنین باشد که اهل بهشت به خاطر کردار خود وارد بهشت می شوند پس آزادشدگان خدا از دوزخ کجا هستند؟همانا برای خدا آزادشدگانی از دوزخ است.

279-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام

[301]3-علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:هرکس مرا دوست بدارد در روز قیامت مرا آنچنان ببیند که دوست دارد و هرکس که مرا دشمن دارد در روز قیامت مرا آنچنان ببیند که ناخوش دارد.

280-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام در تشویق جنگ کردن اهل شام

[302]4-جندب بن عبد اللّه أزدی می گوید:علی بن ابی طالب علیه السّلام درمیان مردم برخاست تا آنان را برای جنگ به سوی اهل شام گسیل دارد.و آن پس از پایان یافتن مدتی بود که میان علی و اهل شام مقرّر شده بود.و معاویه جنگجویانش را بر سرزمین های مسلمانان پراکنده کرده بود.پس علی علیه السّلام با سخن از میل در جهاد و ترساندن آنان را گسیل داشت خواست که با ایجاد انگیزه و ترس،آنان را به میدان نبرد راهی کند ولی حرکت نکرد.پس امیر مؤمنان از ایشان ملول گشت و فرمود:

ای مردمی که بدنهای شما در کنار هم امّا افکار و خواسته های شما پراکنده است خواسته آن کس که از شما یاری خواهد اجابت نخواهد شد.و قلب آن کس که شما را تحمّل کند آسایش نخواهد یافت سخنان شما جنگاوران سرسخت را سست می کند و سنگینی شما در پیروی از من دشمنانتان را در شما به طمع می اندازد.هنگامی که به شما فرمان می دهم می گویید:فلان و ای کاش و شاید.[امروز و فردا می کنید]و بهانه های نابخردانه می آورید و همچون بدهکاران از من مهلت می طلبید.هیهات هیهات.[بدانید که]افراد ناتوان هرگز نمی توانند ظلم و ستم را دور کنند و حق جز با تلاش و بردباری به دست نمی آید.پس از[دفاع نکردن]خانه خود از کدامین خانه دفاع خواهید کرد و با کدام امام پس از من به مبارزه خواهید رفت؟به خدا سوگند!فریب خورده است آن کس که به گفتار شما بفریبد و مغرور شود و هر آن کس که به امید شما به سوی پیروزی رود با کندترین پیکان به میدان آمده است.

ص:389

فاز بکم فاز بالسّهم الأخیب،أصبحت لا أطمع فی نصرتکم،و لا أصدّق قولکم، فرّق اللّه بینی و بینکم،و أعقبنی بکم من هو خیر لی منکم.أما إنّکم ستلقون بعدی ذلاّ شاملا،و سیفا قاطعا،و أثره یتّخذها الظّالمون فیکم سنّه،تفرّق جماعتکم، و تبکی عیونکم،و تمنّون عمّا قلیل أنّکم رأیتمونی فنصرتمونی،و ستعرفون ما أقول لکم عمّا قلیل،و لا یبعّد اللّه إلاّ من ظلم.قال:فکان جندب لا یذکر هذا الحدیث إلاّ بکی،و قال:صدق و اللّه أمیر المؤمنین علیه السّلام،قد شملنا الذّلّ،و رأینا الأثره،و لا یبعّد اللّه إلاّ من ظلم.

303-5- أخبرنا المفید عن علیّ بن خالد عن محمّد بن صالح،عن عبد الأعلی بن واصل عن مخوّل بن إبراهیم،عن علیّ بن حزوّر،عن الأصبغ بن نباته،عن عمّار بن یاسر؛قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ علیه السّلام یا علیّ؛إنّ اللّه قد زیّنک بزینه لم یزیّن العباد بزینه أحبّ إلی اللّه منها،زیّنک بالزّهد فی الدّنیا،و جعلک لا ترزأ منها شیئا،و لا ترزأ منک شیئا،و وهب لک حبّ المساکین،فجعلک ترضی بهم أتباعا، و یرضون بک إماما،فطوبی لمن أحبّک و صدق فیک،و ویل لمن أبغضک و کذب علیک،فأمّا من أحبّک و صدق فیک فأولئک جیرانک فی دارک،و شرکاؤک فی جنّتک،و أمّا من أبغضک و کذب علیک فحقّ علی اللّه أن یوقفه موقف الکذّابین.

304-6- أخبرنا المفید عن علیّ بن مالک النّحویّ عن جعفر بن محمّد الحسنیّ عن عیسی بن مهران عن یحیی بن عبد الحمید عن شریک عن عمران بن طفیل،

ص:390

به خدا سوگند!صبح کردم درحالی که گفتار شما را باور ندارم به یاری شما امید نداشته و خداوند میان من و شما جدایی بیفکند و پس از شما کسانی را برای من درپی آورد که از شما برای من بهتر باشد.هان به درستی که شما پس از من خواری فراگیر و شمشیری برّنده و ستم و خیانتی را که ستمگران درباره شما چون یک سنّت و روش دائمی انجام دهند،مشاهده خواهید کرد.اجتماعتان از بین رفته و چشمتان اشک بار خواهد شد و زودا که آرزو کنید.[ای کاش]مرا می دیدید و یاریم می نمودید و به زودی آنچه را که به شما می گویم خواهید دانست و خداوند جز ستمگران را[از خود]دور نمی سازد.راوی گوید:پس جندب هرگاه این حدیث را به یاد می آورد می گریست و می گفت:به خدا سوگند!امیر مؤمنان راست گفت، خواری ما را فراگرفت و ستم ستمکاران را مشاهده کردیم و خداوند جز ستمگران را[از خود]دور نمی سازد.

281-مناقب حضرت علی علیه السّلام

[303]5-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام فرمود:ای علی!خداوند تو را به زیوری آراست که بندگان به زینتی محبوب تر از آن در نزد خدا آراسته نشده اند.تو را به دل برگرفتن از دنیا آراست و تو را به گونه ای قرار داد که از دنیا چیزی برنگیری و دنیا نیز چیزی از تو برنگیرد و به تو دوستی بیچارگان بخشید و تو را به پیروی آنان از تو خشنود ساخت و آنان نیز از این که تو امامشان هستی خشنودند.پس خوشا به حال کسی که دوستت داشته و درباره[امامت و خلافت]تو راست گوید و وای بر کسی که با تو کینه توزی کرده و بر تو دروغ ببندد.و امّا کسانی که دوستت دارند و[امامت]تو را تصدیق می کنند همسایگان تو در خانه[اخروی]و شریکانت در[جایگاه]بهشتی ات هستند و کسانی که تو را دشمن می دارند و بر تو دروغ می بندند پس بر خداوند است که آنان را در جایگاه دروغ گویان نگه دارد.

ص:391

عن أبی نجبه قال:سمعت عمّار بن یاسر رحمه اللّه یعاتب أبا موسی الأشعریّ،و یوبّخه علی تأخّره عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و قعوده عن الدّخول فی بیعته،و یقول له:یا أبا موسی،ما الّذی أخّرک عن أمیر المؤمنین علیه السّلام؟فو اللّه لئن شککت فیه لتخرجنّ عن الإسلام.و أبو موسی یقول له:لا تفعل ودع عتابک لی،فإنّما أنا أخوک.فقال له عمّار:ما أنا لک بأخ،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یلعنک لیله العقبه و قد هممت.مع القوم بما هممت فقال له أبو موسی:أفلیس قد استغفر لی؟قال عمّار:قد سمعت اللّعن و لم أسمع الاستغفار.

305-7- أخبرنا المفید عن إسماعیل بن محمّد الکاتب عن عبد الصّمد بن علیّ،عن محمّد بن هارون بن عیسی،عن أبی طلحه الخزاعیّ،عن عمر بن عبّاد عن أبی فرات قال قرأت فی کتاب لوهب بن منبّه فإذا مکتوب فی صدر الکتاب:

هذا ما وضعت الحکماء فی کتبها:الاجتهاد فی عباده اللّه أربح تجاره،و لا مال أعود من العقل،و لا فقر أشدّ من الجهل،و أدب تستفیده خیر من میراث،و حسن الخلق خیر رفیق،و التّوفیق خیر قائد،و لا ظهر أوثق من المشاوره،و لا وحشه أوحش من العجب،و لا یطمعنّ صاحب الکبر فی حسن الثّناء علیه.

306-8- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین الحلاّل عن الحسن بن الحسین الأنصاریّ،عن زفر بن سلیمان،عن أشرس الخراسانیّ،عن أیّوب السّجستانیّ عن أبی قلابه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من أسرّ ما یرضی اللّه(عزّ و جلّ)أظهر اللّه له

ص:392

282-سرزنش کردن عمار،ابو موسی اشعری را

[304]6-ابو نجبه می گوید:شنیدم که عمّار بن یاسر-که خدایش رحمت کند-ابو موسی اشعری را ملامت کرده و او را به سبب کندی در امر[خلافت]علی بن ابی طالب علیه السّلام و سستی در بیعتش با آن حضرت توبیخ می کند.و به او می گوید:ای ابو موسی!چه چیز تو را[از اقرار به ولایت علی علیه السّلام و تثبیت أمراو]بازداشت؟پس به خدا سوگند!اگر در[حقانیّت]علی علیه السّلام شک کرده ای از اسلام خارج شده ای.و ابو موسی گفت:این چنین مکن و سرزنش مرا رها کن.من برادر تو هستم.پس عمار به او گفت:[ولی]من برادر تو نیستم.شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در شب بیعت عقبه تو را نفرین می کرد و تو با آن جماعت آن گونه قصد و همّت نمودید[که همه ما مشاهده کردیم]پس ابو موسی به عمار گفت:آیا پیامبر برای من طلب بخشش نکرد.عمار گفت:نفرین را شنیدم ولی استغفار را نه.

283-موعظه از کتاب وهب بن منبّه

[305]7-ابو فرات می گوید:کتاب وهب بن منبّه را می خواندم که در ابتدای آن نوشته بود:این سخنی است که حکیمان و دانشمندان در کتب خود آورده اند:تلاش در راه بندگی خدا سود بخش ترین تجارت است.و هیچ ثروتی برگشت پذیرتر از عقل و هیچ نداری ای سخت تر از نادانی نیست.تربیت نیکویی که از آن بهره بری بهتر از ارث است و خوش رفتاری بهترین دوست و توفیق یافتن بر امور بهترین راهبر است.و هیچ پشتیبانی مطمئن تر از نظرخواهی و هیچ وحشتی هراسناک تر از خودشیفتگی نیست و انسان بزرگ منش ستایش شدن[از سوی دیگران]را در سر نمی پروراند.

284-موعظه از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله

[306]8-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس آنچه خدا را خشنود می سازد پنهان دارد خداوند آنچه

ص:393

ما یسرّه،و من أسرّ ما یسخط اللّه(عزّ و جلّ)أظهر اللّه ما یحزنه،و من کسب مالا من غیر حلّه أفقره اللّه(عزّ و جلّ)من تواضع للّه رفعه اللّه،و من سعی فی رضوان اللّه أرضاه اللّه و من أذلّ مؤمنا أذلّه اللّه و من عاد مریضا فإنّه یخوض فی-الرّحمه و أومأ رسول اللّه(صلوات اللّه علیه و آله)إلی حقویه-و إذا جلس عند المریض غمرته الرّحمه،و من خرج من بیته یطلب علما شیّعه سبعون ألف ملک یستغفرون له،و من کظم غیظا ملأ اللّه جوفه إیمانا،و من أعرض عن محرّم أبدله اللّه به عباده تسرّه،و من عفا عن مظلمه أبدله اللّه بها عزّا فی الدّنیا و الآخره و من بنی مسجدا و لو مفحص قطاه بنی اللّه له بیتا فی الجنّه،و من أعتق رقبه فهی فداء من النّار،کلّ عضو منها فداء عضو منه،و من أعطی درهما فی سبیل اللّه کتب اللّه له سبع مائه حسنه،و من أحاط عن طریق المسلمین ما یؤذیهم کتب اللّه له أجر قراءه أربع مائه آیه کلّ حرف منها بعشر حسنات،و من لقی عشره من المسلمین فسلّم علیهم کتب اللّه له عتق رقبه،و من أطعم مؤمنا لقمه أطعمه اللّه من ثمار الجنّه،و من سقاه شربه من ماء سقاه اللّه من الرّحیق المختوم،و من کساه ثوبا کساه اللّه من الإستبرق و الحریر و صلّی علیه الملائکه ما بقی فی ذلک الثّوب سلک.

307-9- أخبرنا المفید عن علیّ بن الحسن البصریّ عن أحمد بن إبراهیم القمّیّ عن محمّد بن علیّ الأحمر عن نصر بن علیّ عن حمید،عن أنس قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:کنت أنا و علیّ عن یمین العرش نسبّح اللّه قبل أن یخلق آدم

ص:394

که او را خشنود می سازد برایش آشکار می نماید.و هرکس آنچه را که موجب خشم خداوند است پنهان دارد خداوند آنچه موجب اندوه اوست آشکار می نماید.و هرکس ثروتی از غیر حلال به دست آورد خداوند او را محتاج می گرداند.و هرکس برای خدا فروتنی کند خدا او را والا می گرداند.و هرکس در راه خشنودی خداوند تلاش کند خداوند او را خشنود می سازد و هرکس مؤمنی را خوار سازد خداوند او را خوار می گرداند و هرکس از بیماری عیادت کند در رحمت پروردگار فرو می رود-و در این هنگام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به کمرگاه خود اشاره کرد-و هنگامی که در کنار بیمار نشیند رحمت پروردگار او را در بر می گیرد و هرکس از خانه خود در طلب دانش خارج شود هفتاد هزار فرشته او را بدرقه کرده و برایش از خدا بخشش می طلبند.و هرکس خشم خود را فرو برد خداوند درونش را سرشار از ایمان می سازد و هرکس از حرامی روی گرداند خداوند عبادتی جایگزین آن می سازد که شادمانش نماید.و هرکس از ستمی که بر او شده است درگذرد خداوند در برابر آن سر بلندی ای در دنیا و آخرت به او ارزانی می دارد.و هرکس مسجدی اگرچه به مقدار حفره کبوتر بنیان نهد خداوند برایش خانه ای در بهشت بنا می کند و هرکس بنده ای را آزاد کند همان مایه آزادی او از دوزخ است که هر عضوی از بدن آن بنده فدیه و بهای عضوی از بدن اوست و هرکس درهمی در راه خدا ببخشد خداوند برایش هفتصد نیکی می نویسد و هرکس از سر راه مسلمانان آنچه را که سبب آزار ایشان است بردارد خداوند برایش پاداش قرائت چهارصد آیه را می نویسد که در مقابل هر حرف از آن ده نیکی به او عطا می کند.و هرکس با ده مسلمان دیدار کرده و بر آنان سلام نماید خداوند برای او[پاداش]آزاد کردن بنده ای را می نویسد.و هرکس به لقمه ای مؤمنی را طعام دهد خداوند از میوه های بهشتی به او می خوراند و هرکس جرعه ای از آب به مؤمنی بنوشاند خداوند از رحیق مختوم شراب ناب سر به مهر به او می نوشاند و هرکس به مؤمنی لباسی بپوشاند خداوند از استبرق و حریر بر تن او می پوشاند و فرشتگان آسمان به مقدار نخ هایی که در آن لباس به کار رفته بر او درود می فرستند.

285-خلقت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و علی علیه السّلام قبل از آدم

[307]9-أنس بن مالک می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:من و علی در سمت راست عرش دو هزار سال پیش از آفرینش آدم تسبیح خداوند را به جا می آوردیم.

ص:395

بألفی عام،فلمّا خلق آدم جعلنا فی صلبه،ثمّ نقلنا من صلب إلی صلب فی أصلاب الطّاهرین و أرحام المطهّرات حتّی انتهینا إلی صلب عبد المطّلب،فقسمنا قسمین:فجعل فی عبد اللّه نصفا،و فی أبی طالب نصفا،و جعل النّبوّه،و الرّساله فیّ،و جعل الوصیّه و القضیّه فی علیّ،ثمّ اختار لنا اسمین اشتقّهما من أسمائه، فاللّه المحمود و أنا محمّد،و اللّه العلیّ و هذا علیّ،فأنا للنّبوّه و الرّساله و علیّ للوصیّه و القضیّه.

308-10- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران عن محمّد بن موسی،عن هشام، عن أبی مخنف عن عبد اللّه بن عاصم،عن جبر بن نوف،قال لمّا أراد أمیر المؤمنین علیه السّلام المسیر إلی الشّام،اجتمع إلیه وجوه أصحابه فقالوا:لو کتبت یا أمیر المؤمنین إلی معاویه و أصحابه قبل مسیرنا إلیهم کتابا تدعوهم إلی الحقّ، و تأمرهم بما لهم فیه الحظّ،کانت الحجّه تزداد علیهم قوّه.فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام لعبید اللّه بن أبی رافع کاتبه:اکتب:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم من عبد اللّه علیّ أمیر المؤمنین إلی معاویه بن أبی سفیان و من قبله من النّاس؛سلام علیکم،فإنّی أحمد إلیکم اللّه الّذی لا إله إلاّ هو.أمّا بعد،فإنّ للّه عبادا آمنوا بالتّنزیل،و عرفوا التّأویل، و فقّهوا فی الدّین و بیّن اللّه فضلهم فی القرآن الحکیم،و أنت یا معاویه و أبوک و أهلک فی ذلک الزّمان أعداء الرّسول،مکذّبون بالکتاب،مجتمعون علی حرب المسلمین،من لقیتهم منهم حبستموه أو عذّبتموه أو قتلتموه،حتّی إذا أراد اللّه

ص:396

پس هنگامی که خداوند آدم را آفرید ما را در صلب او قرار داد آنگاه ما را از پشتی به پشتی در صلب های مردان پرهیزکار و رحم های زنان پاکدامن منتقل نمود تا در صلب عبد المطلب نهاد.آن گاه ما را به دو نیم کرده،نیمی در صلب عبد اللّه و نیم دیگر را در صلب ابو طالب نهاد [بنابراین]پیامبری و رسالت را در من و جانشینی و قضاوت را در علی قرار داد.آنگاه برای ما دو نام برگزید که آن دو نام را از نام های خود مشتق ساخت.پس خداوند محمود است و من محمّدم و خداوند علی است و این هم علی است.پس من برای پیغمبری و رسالتم و علی برای جانشینی و قضاوت.

286-نامۀ حضرت علی علیه السّلام به معاویه وقتی به طرف شام می رفت

[308]10-جبر بن نوف می گوید:هنگامی که امیر مؤمنان علیه السّلام خواست که به سوی شام حرکت کند سران یارانش به دور او گردآمده و گفتند:ای امیر مؤمنان![چه خوب می شد]اگر پیش از حرکت ما به سوی آنان نامه ای به معاویه و یارانش می نگاشتی و آنان را به حق خوانده و به آنچه برایشان سودمند است فرمان می دادی تا به این وسیله حجّت بر آنان قوی و محکم گردد.پس امیر مؤمنان به عبید اللّه بن ابی رافع نویسنده خود فرمود:بنویس:به نام خداوند بخشنده مهربان.از بنده خدا علی امیر مؤمنان به معاویه بن ابی سفیان و مردمی که در جانب اویند سلام بر شما.به درستی که من خدایی را می ستایم که هیچ معبودی جز او نیست.امّا بعد:

پس همانا خداوند بندگانی دارد که به آنچه نازل شده ایمان آورده و تفسیر آن را شناختند و درباره دین بینش یافتند.خداوند برتری شان را در قرآن حکیم بیان نمود[ولی]تو ای معاویه و پدرت و خانواده ات در آن زمان دشمنان پیامبر بودید که قرآن را دروغ انگاشتید و بر جنگ با مسلمانان اجتماع نمودید.هرکس از مسلمانان را که مشاهده کردید زندانی نموده یا شکنجه کرده و یا کشتید تا آنکه خداوند اراده عزت بخشیدن به دینش و آشکار نمودن پیامبرش را نمود که اعراب گروه گروه به دین او گرویدند و این امت از روی اختیار و اکراه اسلام آوردند.

ص:397

(تعالی)إعزاز دینه و إظهار رسوله،دخلت العرب فی دینه أفواجا،و أسلمت هذه الأمّه طوعا و کرها،و کنتم ممّن دخل فی هذا الدّین إمّا رغبه و إمّا رهبه،فلیس ینبغی لکم أن تنازعوا أهل السّبق و من فاز بالفضل،فإنّه من نازعه منکم فبحوب و ظلم،فلا ینبغی لمن کان له قلب أن یجهل قدره،لا یعدو طوره،و لا یشفی نفسه بالتماس ما لیس له.إنّ أولی النّاس بهذا الأمر قدیما و حدیثا أقربهم برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أعلمهم بالکتاب،و أقدمهم فی الدّین،و أفضلهم جهادا،و أوّلهم إیمانا،و أشدّهم اضطلاعا،بما تجهله الرّعیّه من أمرها.فاتّقوا اللّه الّذی إلیه ترجعون وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ [البقره(2):42]لتدحضوا به الحقّ.و اعلموا أنّ خیار عباد اللّه الّذین یعملون،بما یعلمون و أنّ شرّهم الجهلاء الّذین ینازعون بالجهل أهل العلم،ألا و إنّی أدعوکم إلی کتاب اللّه و سنّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و حقن دماء هذه الأمّه،فإن قبلتم أصبتم رشدکم و هدیتم لحظکم،[و إن أبیتم إلاّ الفرقه و شقّ عصا هذه الأمّه]لم تزدادوا من اللّه إلاّ بعدا،و لم یزدد علیکم إلاّ سخطا و السّلام.

قال فکتب إلیه معاویه أمّا بعد،إنّه.

لیس بینی و بین قیس عتاب غیر طعن الکلی و جزّ الرّقاب

فلمّا وقف أمیر المؤمنین علیه السّلام علی جوابه بذلک قال: إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ [القصص(28):56]إلی صراط مستقیم.

309-11- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسن المقری،عن محمّد بن سهل

ص:398

شما از کسانی بودید که[رسیدن به امیال دنیوی]و یا از ترس[جانتان]در این دین داخل شدید.پس برای شما سزاوار نیست که با پیشکسوتان در دین و کسانی که به برتری رستگار شده اند بجنگید.همانا هرکس از شما با این دین بجنگد از روی گناه و ستم بوده است پس برای کسی که قلب[عقل]دارد سزاوار نیست که قدر و اندازه خود را نداند[بلکه سزاوار است که]از مرز و حدّ عبور نکند و با طلب آنچه که سزاوارش نیست خود را بیچاره نسازد.

همانا سزاوارترین مردم به امر خلافت درگذشته و حال کسی است که به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نزدیک تر و به کتاب خدا آگاه تر و در دین پر سابقه تر و در جهاد برتر از هرکس بوده و اولین کسی باشد که ایمان آورده است و به اموری که زیردستان به آن آگاهی ندارند تواناتر باشد.

پس از خدایی که به سوی او باز می گردید بترسید و حق را برای بی اعتبار ساختن به باطل نپوشانید و بدانید که بهترین بندگان خدا کسانی هستند که به آنچه می دانند عمل می کنند و بدترین آنان نادانانی هستند که به سبب نادانی خود با اهل دانش ستیزه می کنند.آگاه باشید که من شما را به کتاب خدا و روش پیامبرش صلّی اللّه علیه و اله و جلوگیری از ریخته شدن خون این امت فرا می خوانم.پس اگر بپذیرید هدایت می یابید و به بهره و سود خود راهنمایی می شوید و اگر جز از جدایی و متفرق ساختن وحدت این امت سرباز زنید فقط از خدا دورتر می شوید.و [این کار]جز بر ناراحتی و رنج شما نخواهد افزود.و السلام.راوی گوید:پس معاویه به امام علیه السّلام چنین نگاشت:اما بعد.همانا میان من و قیس هیچ ملامت و سرزنشی جز ضربه های به پهلو و قطع شدن گردن ها وجود ندارد[راه ما فقط جنگ و خونریزی است].پس هنگامی که امیر مؤمنان بر جواب معاویه آگاه شد فرمود:همانا تو[نمی توانی]هرکسی را بخواهی هدایت کنی اما خداوند هرکس را که بخواهد به راه راست هدایت می کند.

ص:399

العطّار،عن أحمد بن عمر الدّهقان،عن محمّد بن کثیر عن عاصم بن کلیب،عن أبیه عن أبی هریره،قال:جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فشکا إلیه الجوع،فبعث رسول اللّه(صلوات اللّه علیه و آله)إلی بیوت أزواجه فقلن:ما عندنا إلاّ الماء.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من لهذا الرّجل اللّیله؟فقال علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:أنا له یا رسول اللّه؛ و أتی فاطمه علیها السّلام فقال:ما عندک،یا ابنه رسول اللّه؟فقالت:ما عندنا إلاّ قوت الصّبیه لکنّا نؤثر ضیفنا.فقال علیّ علیه السّلام:یا ابنه محمّد،نوّمی الصّبیه،و أطفئی المصباح؛فلمّا أصبح علیّ علیه السّلام غدا علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأخبره الخبر،فلم یبرح حتّی أنزل اللّه(عزّ و جلّ): وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ .[الحشر(59):9].

310-12- أخبرنا المفید عن ابن قولویه رحمه اللّه عن الکلینیّ عن عدّه من أصحابه، عن سهل عن محمّد بن سنان،عن حمّاد بن أبی طلحه،عن معاذ بن کثیر،قال:

نظرت إلی الموقف و النّاس فیه کثیر،فدنوت إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقلت:إنّ أهل الموقف لکثیر؛قال:فصوب ببصره فأداره فیهم،ثمّ قال:ادن منّی یا أبا عبد اللّه، فدنوت منه فقال:غثاء یأتی به الموج من کلّ مکان،لا و اللّه ما الحجّ إلاّ لکم،و لا و اللّه ما یتقبّل اللّه إلاّ منکم.

311-13- أخبرنا المفید عن الحسن بن محمّد عن محمّد بن همّام عن حمزه بن أبی حمزه عن أبی الحارث شریح،عن الولید بن مسلم،عن عبد العزیز بن

ص:400

287-نزول قول خداوند: (وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ)

[309]11-ابو هریره می گوید:مردی به نزد پیامبر آمد و از گرسنگی شکایت کرد.پس پیامبر خدا[برای آوردن غذا شخصی را]به خانه های همسرانشان فرستاد.آنان گفتند:جز آب نداریم.پس پیامبر خدا فرمود:چه کسی[مسئولیت]این مرد را در این شب به عهده می گیرد.

پس علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:ای رسول خدا من در[خدمت]از او خواهم بود.و به نزد فاطمه آمد و فرمود:ای دختر رسول خدا در نزد تو چیست؟او گفت:جز غذای فرزندانمان چیزی نداریم اما میهمانمان را بر خود ترجیح می دهیم.پس علی علیه السّلام فرمود:ای دختر محمد صلّی اللّه علیه و اله فرزندان را در خواب کن و چراغ را خاموش نما.پس چون علی علیه السّلام شب را به صبح آورد و به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله رفت و او را از این امر آگاه نمود و همچنان در آنجا بود که خداوند این آیه را فروفرستاد«و آنان را بر خود مقدم می دارند هرچند خود نیازمند باشند،کسانی که از بخل خویش برکنار مانده باشند رستگارند.»[حشر(59):آیۀ 9]

288-خداوند حج را جز از دوستداران اهل بیت نمی پذیرد

[310]12-معاذ بن کثیر می گوید:[در حج]به محل وقوف مردم نگریستم درحالی که عدّه فراوانی بودند پس به امام صادق علیه السّلام نزدیک گشته و عرضه داشتم:عدّه فراوانی به موقف آمده اند.راوی گوید:پس امام علیه السّلام نگاهش را به سوی مردم کرد و درمیان آنان چرخاند.آنگاه فرمود:ای ابا عبد اللّه به من نزدیک شو.نزدیک گشتم.پس فرمود:این خار و خاشاک و کفی است که موج از هر مکان می آورد.نه چنین است به خدا سوگند حج[واقعی]جز برای شما [دوستداران اهل بیت]نیست و نه چنین است به خدا سوگند خداوند[حج را]جز از شما نمی پذیرد.

ص:401

سلیمان،عن سلیمان بن حبیب،عن أبی أمامه الباهلیّ،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لتنقضنّ عری الإسلام عروه عروه،کلّما نقضت عروه تشبّث النّاس بالّتی تلیها، فأوّلهنّ نقض الحکم،و آخرهنّ الصّلاه.

312-14- أخبرنا المفید عن الکاتب عن أحمد بن جعفر المالکیّ،عن عبد اللّه بن أحمد بن حنبل عن أبیه عن یحیی بن سعید،عن سفیان،عن حبیب،عن میمون بن أبی شبیب،عن أبی ذرّ رحمه اللّه قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله اتّق اللّه حیث ما کنت، و خالق النّاس بخلق حسن،و إذا عملت سیّئه فاعمل حسنه تمحوها.

313-15- أخبرنا المفید عن علیّ بن خالد المراغیّ عن محمّد بن مدرک عن زکریّا بن الحکم،عن خلف بن تمیم،عن بکر بن حبیش عن أبی شیبه،عن عبد الملک بن عمیر عن أبی قرّه،عن سلمان الفارسیّ رحمه اللّه قال:قال لی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یا سلمان،إذا أصبحت فقل:«اللّهمّ أنت ربّی لا شریک لک،أصبحنا و أصبح الملک للّه» قلها ثلاثا،و إذا أمسیت فقل مثل ذلک،فإنّهنّ یکفّرن ما بینهنّ من خطیئه.

314-16- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن أبی عوانه موسی بن یوسف عن محمّد بن سلیمان عن الحسین الأشقر،عن قیس،عن لیث،عن أبی لیلی،عن الحسین بن علیّ علیهما السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الزموا مودّتنا أهل البیت، فإنّه من لقی اللّه یوم القیامه و هو یودّنا دخل الجنّه بشفاعتنا،و الّذی نفسی بیده لا ینفع عبدا عمله إلاّ بمعرفه حقّنا.

ص:402

[311]13-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ریسمان های اسلام یکی پس از دیگری از هم گسسته خواهد شد.و هرگاه ریسمانی پاره گردد مردم به ریسمان پس از آن چنگ می زنند.پس اولین ریسمان پاره شده[ریسمان]حکومت[ما اهل بیت]است و آخرین آنها نماز.

289-موعظۀ پیامبر

[312]14-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هر جا که بودی از خدا بترس،و با مردم با رفتاری نیکو برخورد کن[رفتار کن]آن گاه که گناهی مرتکب شدی عملی نیکو انجام ده تا آن را پاک کند.

290-دعای صبح و شب

[313]15-سلمان فارسی-خدایش رحمت کند-می گوید:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به من فرمود:ای سلمان، هنگامی که صبح کردی سه بار بگو:«خداوند!تو پروردگار من هستی و هیچ شریکی نداری.

صبح کردیم درحالی که حکومت و پادشاهی جهان از آن خداست».و هنگامی که روز را به پایان رساندی همانند آن بگو.پس این سخنان اشتباهاتی که میانشان انجام داده ای می پوشاند.

291-دوستی اهل بیت

[314]16-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همواره دوستدار اهل بیت باشید.پس به درستی که هرکس در روز قیامت خدا را ملاقات کند درحالی که ما را دوست دارد با شفاعت ما داخل در بهشت می گردد.سوگند به کسی که جانم در دست اوست کردار هیچ بنده ای جز با شناخت حق ما به او سودی نمی بخشد.

ص:403

315-17- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران عن محمّد بن موسی عن محمّد بن أبی السّریّ،عن هشام عن أبی مخنف،عن عبد الرّحمن بن جندب،عن أبیه، قال:لمّا وقع الإتّفاق علی کتب القضیّه بین أمیر المؤمنین علیه السّلام و بین معاویه بن أبی سفیان،حضر عمرو بن العاص فی رجال من أهل الشّام،و عبد اللّه بن عبّاس فی رجال من أهل العراق،فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام للکاتب:اکتب هذا ما تقاضی علیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب و معاویه بن أبی سفیان.فقال عمرو بن العاص:

اکتب اسمه و اسم أبیه،و لا تسمّه بإمره المؤمنین،فإنّما هو أمیر هؤلاء و لیس بأمیرنا.فقال الأحنف بن قیس:لا تمح هذا الاسم،فإنّی أتخوّف إن محوته لا یرجع إلیک أبدا.فامتنع أمیر المؤمنین علیه السّلام من محوه،فتراجع الخطاب فیه ملیّا من النّهار،فقال الأشعث بن قیس:امح هذا الاسم ترّحه اللّه.فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام:

اللّه أکبر سنّه بسنّه،و مثل،بمثل و اللّه إنّی لکاتب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم الحدیبیه،و قد أملی علیّ:هذا ما قاضی علیه محمّد رسول اللّه سهیل بن عمرو.فقال له سهیل:

امح رسول اللّه،فإنّا لا نقرّ لک بذلک.و لا نشهد لک به،اکتب اسمک و اسم أبیک؛ فامتنعت من محوه فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله امحه یا علیّ،و ستدعی إلی مثلها فتجیب و أنت علی مضض.فقال عمرو بن العاص:سبحان اللّه!و مثل هذا یشبه بذلک،و نحن مؤمنون و أولئک کانوا کفّارا!فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام یا ابن النّابغه،و متی لم تکن للفاسقین ولیّا،و للمسلمین عدوّا،و هل تشبه إلاّ أمّک الّتی دفعت بک؟فقال عمرو:

ص:404

292-اختلاف در نوشتن بین حضرت علی علیه السّلام و معاویه در صفین

[315]17-هنگامی که امر براین شد تا صلح نامه ای میان امیر مؤمنان و معاویه بن ابی سفیان نگاشته شود عمرو عاص درمیان مردانی از اهل شام و عبد اللّه بن عباس درمیان مردانی از اهل عراق حاضر شدند.پس امیر مؤمنان به کاتب گفت:بنویس،این صلح نامه ای است که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام و معاویه بن ابی سفیان بر آن توافق کرده اند.پس عمرو عاص گفت:نام او و نام پدرش را بنویس و از او به[عنوان]امیر مؤمنان نام مبر.او امیر این گروه است و فرمانروا و امیر ما نیست.پس احنف بن قیس گفت:این نام را از میان مبر همانا من می ترسم که اگر آن را حذف کنی به تو باز نگردد.پس امیر مؤمنان از محو کردن آن نام خودداری ورزید.پس سخن در آن مورد تا مدتی طولانی از روز میان آنان رد و بدل شد.

پس اشعث بن قیس گفت:این نام را پاک کن-خدا او[عمرو عاص]را اندوهگین سازد-پس امیر مؤمنان فرمود:اللّه اکبر.و روشی همچون روش[گذشتگان شما]و مثالی همچون نمونه ای[از رفتار گذشتگان شما مشاهده می کنم]به خدا سوگند من نویسنده رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در روز حدیبیه بودم.و او این چنین به من املاء نمود این صلح نامه ای است که محمد فرستاده خدا و سهیل بن عمرو بر[اساس]آن با یکدیگر صلح کرده اند.پس سهیل به او گفت:«ای رسول خدا»را حذف کن.پس همانا ما به این لقب برای تو اقرار نداریم و آن را برای تو گواهی نمی دهیم.نام خود و نام پدرت را بنگار.پس من از حذفش سرباز زدم پس پیامبر فرمود:آن را پاک کن و تو به مثل این امر خوانده می شوی و از روی بی میلی می پذیری.پس عمرو عاص گفت:خدا منزّه است.آیا این همچون آن است درحالی که ما اهل ایمانیم ولی آنها کافر بودند.

پس امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:ای فرزند نابغه[زن بدکاره]تو چه هنگام دوست و یاور بدکاران و دشمن مسلمانان نبوده ای؟آیا تو جز شبیه مادرت هستی که تو را به دنیا آورده است؟

ص:405

لا جرم لا یجمع بینی و بینک مجلس أبدا.فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام و اللّه إنّی لأرجو أن یطهّر اللّه مجلسی منک و من أشباهک؛ثمّ کتب الکتاب و انصرف النّاس.

316-18- أخبرنا المفید عن الصّدوق عن أبیه عن أحمد بن إدریس عن محمّد بن عبد الجبّار عن ابن أبی عمیر عن أبان بن عثمان عن أبان بن تغلب عن عکرمه، عن عبد اللّه بن العبّاس،قال:لمّا حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الوفاه بکی حتّی بلّت دموعه لحیته،فقیل له:یا رسول اللّه ما یبکیک؟فقال:أبکی لذرّیّتی،و ما تصنع بهم شرار أمّتی من بعدی،کأنّی بفاطمه بنتی و قد ظلمت بعدی و هی تنادی«یا أبتاه یا أبتاه»فلا یعینها أحد من أمّتی.فسمعت ذلک فاطمه علیها السّلام فبکت،فقال لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا تبکینّ یا بنیّه.فقالت:لست أبکی لما یصنع بی من بعدک و لکن أبکی لفراقک،یا رسول اللّه فقال لها:أبشری یا بنت محمّد بسرعه اللّحاق بی،فإنّک أوّل من یلحق بی من أهل بیتی.

317-19- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن سعد عن عبد اللّه بن هارون،عن محمّد بن عبد الرّحمن العرزمیّ،عن المعلّی بن هلال عن الکلبیّ، عن أبی صالح،عن ابن عبّاس،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:أعطانی اللّه خمسا،و أعطی علیّا خمسا:أعطانی جوامع الکلم،و أعطی علیّا جوامع العلم؛ و جعلنی نبیّا،و جعل علیّا وصیّا؛و أعطانی الکوثر و أعطی علیّا السّلسبیل؛ و أعطانی الوحی،و أعطی علیّا الإلهام؛و أسری بی إلیه،و فتحت له أبواب السّماء

ص:406

پس عمرو گفت:ناگزیر هیچ نشستی از این پس میان من و تو برگزار نخواهد شد.پس امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند امید می ورزم که خداوند جلسه ام را از تو و همانند تو پاک سازد.آنگاه صلح نامه را نگاشت و مردم متفرق شدند.

293-زمانی که نزدیک شد وفات حضرت رسول صلّی اللّه علیه و اله گریه می کردند به خاطر مصیبت هایی که بر ذریه اش وارد می شود

[316]18-عبد اللّه بن عباس می گوید:هنگامی که وفات رسول خدا فرارسید گریست تا اشکش،محاسنش را تر کرد.پس به ایشان عرضه شد:ای رسول خدا!چه چیز شما را به گریه وا داشته است؟پیامبر فرمود:بر فرزندانم و آنچه بدکاران امّتم پس از من بر سر آنان می آورند می گریم.گویا دخترم فاطمه را می بینم که پس از من مورد ستم قرار گرفته و ندا در می دهد:

«ای پدر!ای پدر!»پس هیچ کس از امت من او را یاری نمی کند.پس فاطمه علیها السّلام آن سخن را شنیده و گریست.پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:دخترکم!گریه مکن.فاطمه علیها السّلام عرضه داشت:

ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بر آنچه پس از تو بر سرم می آید نمی گریم بلکه بر دوری تو می گریم.پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به او فرمود:ای دختر محمد!به تو بشارت باد که به زودی به من می پیوندی.پس همانا تو اولین شخص از خانواده ام هستی که به من می پیوندی.

294-پنج چیز عطا شده به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه السّلام

[317]19-ابن عباس می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:خداوند پنج چیز به من و پنج چیز به علی عطا نمود:به من سخنی جامع و به علی علمی کامل عطا فرمود.من را پیامبر و علی را جانشین من قرار داد.به من کوثر و به علی سلسبیل عطا کرد.به من وحی را و به علی الهام را بخشید.مرا به سوی خود بالا برد و[در همان حال]درهای آسمان به روی علی گشوده شد تا آنجا که هرچه من دیدم او هم دید و به آنچه من نظر کردم نگریست.

ص:407

حتّی رأی ما رأیت و نظر إلی ما نظرت إلیه.ثمّ قال:یابن عبّاس،من خالف علیّا فلا تکوننّ ظهیرا له و لا ولیّا،فو الّذی بعثنی بالحقّ ما یخالفه أحد إلاّ غیّر اللّه ما به من نعمه و شوّه خلقه قبل إدخاله النّار.یابن عبّاس،لا تشکّ فی علیّ،فإنّ الشّکّ فیه یخرج عن الإیمان،و یوجب الخلود فی النّار.

318-20- أخبرنا محمّد بن محمّد،قزال أخبرنا أبو غالب أحمد بن محمّد الزّراریّ،قال حدّثنا محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحمیریّ،عن أبیه،قال حدّثنا أحمد بن أبی عبد اللّه البرقیّ،قال:حدّثنی محمّد بن عبد الرّحمن العرزمیّ،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السّلام،قال:من زیّ الإیمان الفقه،و من زیّ الفقه الحلم،و من زیّ الحلم الرّفق،من زیّ الرّفق اللّیّن،و من زیّ اللّیّن السّهوله.

319-21- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار،عن ابن عیسی،عن ابن محبوب،عن أبی أیّوب عن الثّمالیّ رحمه اللّه عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

سمعته یقول:أربع من کنّ فیه کمل إسلامه،و أعین علی إیمانه،و محّصت ذنوبه، و لقی ربّه و هو عنه راض،و لو کان فیما بین قرنه إلی قدمه ذنوب حطّها اللّه (تعالی)عنه،و هی:الوفاء بما یجعل اللّه علی نفسه،و صدق اللّسان مع النّاس، و الحیاء ممّا یقبح عند اللّه و عند النّاس،و حسن الخلق مع الأهل و النّاس.و أربع من کنّ فیه من المؤمنین أسکنه اللّه فی أعلی علّیّین،فی غرف فی محلّ الشّرف:

ص:408

آنگاه فرمود:ای ابن عباس!هرگز پشتیبان و دوست مخالفان علی مباش.سوگند به کسی مرا به حق برانگیخت هیچ کس با او به مخالفت برنمی خیزد مگر آن که خداوند تمامی نعمتهای او را تغییر داده و پیش از داخل کردنش در دوزخ او را زشت روی می گرداند ای ابن عباس در [حقانیت]علی شک مکن.پس به درستی که شک در او انسان را از[دایره]ایمان بیرون کرده و موجب جاودانگی در آتش می شود.

295-خصلت های ایمان

[318]20-امام صادق علیه السّلام فرمود:فهم دین لباس ایمان است و بردباری لباس فهم دین و مدارا لباس بردباری و نرمی لباس مدارا و آسانگیری لباس نرمی است.

296-کمال اسلام در چهار چیز

[319]21-ابو حمزه ثمالی می گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:چهار چیز است که در هر کس باشد اسلامش کامل می گردد و بر ایمانش یاری می شود و گناهانشان پاک می گردد و در حالی پروردگارش را ملاقات می کند که از او راضی است و اگر از سر تا پا غرق در گناه باشد خداوند والا گناهانش را فرو می ریزد و آن چهار چیز:وفاداری به آنچه خداوند بر عهده او نهاده است[انجام واجبات الهی]و راستگویی با مردم و خجالت کشیدن از[انجام]آنچه در نزد خدا و مردم ناخوشایند است و خوش رفتاری با خانواده و مردم.و چهار چیز است که در هرکس از مؤمنان باشد خداوند او را در اعلی علیّین درون اتاق هایی به جایگاهی سراسر شرف سکنی می دهد:

ص:409

کلّ الشّرف من آوی الیتیم،و نظر له فکان له أبا،و من رحم الضّعیف و أعانه و کفاه، و من أنفق علی والدیه و رفق بهما و برّهما و لم یحزنهما،و من لم یخرق لمملوکه، و أعانه علی ما یکلّفه،و لم یستسعه فیما لا یطیق.

320-22- أخبرنا المفید عن المرزبانیّ عن محمّد بن أحمد الحکیمیّ عن محمّد بن إسحاق،عن یحیی بن معین،عن عبد الرّزّاق،عن معمّر بن ثابت،عن أنس قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما کان الفحش فی شیء إلاّ شانه،و لا کان الحیاء فی شیء قطّ إلاّ زانه.

321-23- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین المقری عن الحسین بن علیّ المرزبانیّ عن جعفر بن محمّد الحنفیّ،عن یحیی بن هاشم عن عمرو بن شمر، عن حمّاد عن أبی الزّبیر،عن جابر بن عبد اللّه بن حزام،قال:أتیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقلت:یا رسول اللّه،من وصیّک؟قال:فأمسک عنّی عشرا لا یجیبنی،ثمّ قال:یا جابر،ألا أخبرک عمّا سألتنی؟فقلت:بأبی أنت و أمّی،أما و اللّه لقد سکتّ عنّی حتّی ظننت أنّک وجدت علیّ.فقال:ما وجدت علیک یا جابر،و لکن کنت أنتظر ما یأتینی من السّماء،فأتانی جبرئیل علیه السّلام فقال:یا محمّد،ربّک یقول:إنّ علیّ بن أبی طالب وصیّک،و خلیفتک علی أهلک و أمّتک،و الذّائد عن حوضک،و هو صاحب لوائک یتقدّمک إلی الجنّه،فقلت:یا نبیّ اللّه،أرأیت من لا یؤمن بهذا أقتله؟ قال:نعم یا جابر،ما وضع هذا الموضع إلاّ لیبایع علیه،فمن بایعه کان معی غدا،

ص:410

هرکس یتیمی را پناه دهد و به او چون پدری[مهربانانه]بنگرد و کسی که بر ناتوان ببخشاید و او را یاری کرده و کفایتش نماید و کسی که بر پدر و مادرش انفاق کند و با آنان به نیکی و مهربانی رفتار کند و آنان را از خود ناراحت نسازد و آن کس که با زیردستان خود مدارا کرده و او را بر آنچه به عهده اش گذاشته یاری کند و او را در آنچه توانایی ندارد به زحمت نیندازد.

[320]22-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرگز پرده دری در چیزی قرار نگرفت مگر آنکه آن را خراب و معیوب نمود و هیچ وقت حیا در چیزی قرار نگرفت مگر آنکه آن را زینت بخشید.

297-تعیین وصی از طرف خداوند

[321]23-جابر بن عبد اللّه حزام می گوید:به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمده و عرضه داشتم:ای رسول خدا!جانشین تو کیست؟جابر می گوید:پس دقایقی سخن نگفت و پاسخ مرا نداد آنگاه فرمود:آیا تو را به آنچه از من پرسیدی آگاه نگردانم؟پس عرضه داشتم:پدر و مادرم به فدایت.به خدا سوگند خاموش ماندی و پاسخم را ندادی تا جایی که گمان کردم بر من خشمناک گشته ای.پیامبر فرمود:ای جابر بر تو خشمناک نگشتم بلکه در انتظار آن چه که از بالا به سویم می آید[وحی]بودم پس جبرئیل به نزد من آمد و گفت:ای محمد پروردگارت می فرماید:همانا علی بن ابی طالب جانشین و خلیفه تو بر خانواده و امت توست و او کسی است که از حوض تو دفاع می کند[و نمی گذارد دشمنانت از آن سیراب شوند]و او صاحب پرچم توست که در برابر تو به سوی بهشت حرکت می کند.پس عرضه داشتم:ای پیامبر خدا.

به من خبر ده که آیا با هر آن کس که به او ایمان نیاورد جهاد کنم.پیامبر فرمود:بله،ای جابر! این جایگاه[امامت]قرار داده نشد مگر برای اینکه از آن پیروی شود.پس هرکس از او پیروی کند فردا با من است و هرکس با مخالفت با او به مخالفت برخیزد هرگز در حوض کوثر بر من وارد نمی شود.

ص:411

و من خالفه لم یرد علیّ الحوض أبدا.

322-24- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن عمر بن أسلم،عن سعید بن یوسف البصریّ،عن خالد بن عبد الرّحمن المدائنیّ،عن عبد الرّحمن بن أبی لیلی،عن أبی ذرّ الغفاریّ رحمه اللّه قال:رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قد ضرب کتف علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بیده،و قال یا علیّ من أحبّنا فهو العربیّ،و من أبغضنا فهو العلج،شیعتنا أهل البیوتات و المعادن الشّرف،و من کان مولده صحیحا،و ما علی ملّه إبراهیم علیه السّلام إلاّ نحن و شیعتنا و سائر النّاس منها براء،إنّ للّه ملائکه یهدمون سیّئات شیعتنا کما یهدم القوم البنیان.

323-25- حدّثنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ عن الثّقفیّ،عن محمّد بن علیّ،عن الحسین بن سفیان،عن أبیه،عن لوط بن یحیی،عن عبد الرّحمن بن جندب،عن أبیه،قال:لما بویع عثمان سمعت المقداد بن الأسود الکندیّ یقول لعبد الرّحمن بن عوف:و اللّه یا عبد الرّحمن،ما رأیت مثل ما أتی إلی أهل هذا البیت بعد نبیّهم.فقال له عبد الرّحمن:و ما أنت و ذاک یا مقداد؟قال:إنّی و اللّه أحبّهم لحبّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یعترینی و اللّه وجد لا أبثّه بثّه،لتشرّف قریش علی النّاس بشرفهم،و اجتماعهم علی نزع سلطان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من أیدیهم.فقال له عبد الرّحمن:ویحک و اللّه لقد أجهدت نفسی لکم.قال له المقداد:و اللّه لقد ترکت رجلا من الّذین یأمرون بالحقّ و به یعدلون،أما و اللّه لو أنّ لی علی قریش أعوانا لقاتلتهم

ص:412

298-تعریف عربی و علج

[322]24-ابو ذر غفاری می گوید:دیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با دست به شانه علی بن ابی طالب علیه السّلام زد و فرمود:ای علی!هرکس ما را دوست بدارد عرب است و هرکس ما را دشمن بدارد کافر عجم است.شیعیان ما اهل خانه ها[ی پاک]و معادن[پاکیزگی]و شرافت بوده و حلال زاده اند و کسی جز ما و پیروان ما بر دین ابراهیم علیه السّلام نبوده و دیگر مردمان از آن برکنارند همانا برای خداوند فرشتگانی است که گناهان شیعیان ما را از میان می برند همان گونه که مردم خانه ها را ویران می سازند.

299-کلام مقداد و عبد الرحمن بن عوف در مورد اهل بیت

[323]25-عبد الرحمن بن جندب از پدرش روایت می کند آن هنگام که با عثمان بیعت شد شنیدم که مقداد بن اسود کندی به عبد الرحمن بن عوف می گوید:ای عبد الرحمن!به خدا سوگند همانند آنچه بر سر اهل این خانه پس از پیامبرشان آمده است تاکنون مشاهده نکرده ام.پس عبد الرحمن به او گفت:ای مقداد!تو را با آن ها چه کار؟مقداد گفت:به خدا سوگند من آنان را به خاطر علاقه ام به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دوست دارم.به خدا سوگند هنگامی که می بینم قریش از بزرگی ایشان بر مردم برتری یافت و اینک برای گرفتن ریاست رسول خدا از دست آنان در کنار هم جمع شده اند اندوهی بر من عارض می شود که آن را آشکار نمی سازم.پس عبد الرحمن گفت:وای بر تو.به خدا سوگند هر آن چه می توانستم برای شما انجام دادم[اما سودی نبخشید و اندیشه شما تغییر نیافت]پس مقداد گفت:به خدا سوگند مردی را از تبار آنان که به حق فرمان می دهند و آن را برپا می دارند رها کردی.به خدا سوگند اگر من در برابر قریش یاورانی داشتم

ص:413

قتالی إیّاهم یوم بدر و أحد.فقال له عبد الرّحمن:ثکلتک أمّک یا مقداد لا یسمعنّ هذا الکلام منک النّاس،أما و اللّه إنّی لخائف أن تکون صاحب فرقه و فتنه،قال جندب:فأتیته بعد ما انصرف من مقامه،فقلت له:یا مقداد أنا من أعوانک.فقال:

رحمک اللّه،إنّ الّذی نرید لا یغنی فیه الرّجلان و الثّلاثه،فخرجت من عنده و أتیت علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فذکرت له ما قال و قلت،قال:فدعا لنا بخیر.

324-26- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران المرزبانیّ،عن محمّد بن أحمد الحکیمیّ عن إسماعیل بن إسحاق عن سعید بن یحیی عن یحیی بن سعید عن عبد الملک بن عمیر اللّخمیّ قال:قدم حارثه بن قدامه السّعدیّ علی معاویه،مع معاویه علی السّریر الأحنف بن قیس و الحباب المجاشعیّ،فقال له معاویه:من أنت؟قال:أنا حارثه بن قدامه.قال:و کان نبیلا فقال له معاویه:ما عسیت أن تکون هل أنت إلاّ نحله؟فقال:لا تفعل یا معاویه قد شبّهتنی بالنّحله،و هی و اللّه حامیه اللّسعه حلوه البصاق،و اللّه ما معاویه إلاّ کلبه تعاوی الکلاب،و لا أمیّه إلاّ تصغیر أمه.فقال معاویه:لا تفعل.قال:إنّک فعلت ففعلت.[قال له:فادن اجلس معی علی السّریر.فقال:لا أفعل.قال:و]لم؟قال:لأنّی رأیت هذین قد أماطاک عن مجلسک،فلم أکن لأشارکهما.قال له معاویه:ادن أسارّک،فدنا منه فقال:یا حارثه،إنّی اشتریت من هذین الرّجلین دینهما.قال:و منّی فاشتر یا معاویه.قال له:لا تجهر.

ص:414

همانند روز بدر و احد با آنان می جنگیدم.عبد الرحمن گفت:ای مقداد!مادرت به عزایت بشیند مبادا که مردم این سخن را از تو بشنوند به خدا سوگند من در هراسم که[تو درمیان این امت]جدایی و فتنه ایجاد کنی.راوی می گوید:پس از این که مقداد از آنجا بازگشت به نزدش آمده و گفتم:ای مقداد!من از یاران تو هستم.پس گفت:خدا تو را ببخشاید دو یا سه مرد ما را در آن چه می خواهیم بی نیاز نمی سازد سپس از نزد او خارج شده و به نزد علی بن ابی طالب علیه السّلام آمدم و سخنان مقداد و خودم را برایشان بیان نمودم.پس علی علیه السّلام برای ما به نیکی دعا نمود.

300-کلام جاریه بن قدامه با معاویه

[324]26-عبد الملک بن عمیر لخمی می گوید:حارثه بن قدامه سعدی به نزد معاویه آمد در حالی که احنف بن قیس و حباب مجاشعی بر تخت کنار معاویه بودند.پس معاویه به او گفت:

تو که هستی؟گفت:من حارثه بن قدامه هستم.راوی گوید:حارثه مردی کوتاه قد و لاغر بود.

پس معاویه به او گفت:امید نداشتم که تو باشی.آیا تو جز زنبور عسل چیزی هستی؟حارثه گفت:ای معاویه[با من این گونه]رفتار مکن.تو مرا به زنبور عسل تشبیه کردی و حال آنکه به خدا سوگند نیشی سوزان و سخت و آب دهانی شیرین دارد.اما به خدا سوگند معاویه فقط سگی درمیان سگ ها است که عوعو می کند و[نام]امیّه نیز کوچک شده و مصغّر امه[کنیز] است.پس معاویه گفت:این گونه مگو.حارثه گفت:تو گفتی و من نیز گفتم.چرا؟گفت:همانا مشاهده کردم که این دو نفر[احنف و حباب]تو را از جایگاهت دور ساخته اند.پس نمی خواهم که با آنان شریک باشم.معاویه به او گفت:نزدیک شو تا تو را از رازی آگاه گردانم.

پس به او نزدیک گشت پس معاویه گفت:ای حارثه!من دین این دو را خریده ام.حارثه گفت:

ای معاویه!از من نیز بخر.معاویه گفت:این سخن را بلند نگو و[خاموش باش].

ص:415

325-27- أخبرنا المفید عن المرزبانیّ،عن محمّد بن أحمد الحکیمیّ،عن محمّد بن إسحاق،عن داود بن المحبّر،عن عنبسه بن عبد الرّحمن عن خالد بن یزید عن أنس قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کفّاره الاغتیاب أن تستغفر لمن اغتبته.

326-28- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن یحیی بن زکریّا عن محمّد بن مروان عن عمرو بن سیف عن أبی عبد اللّه علیه السّلام لا تدع طلب الرّزق من حلّه،فإنّه أعون لک علی دینک،و اعقل راحلتک و توکّل.

327-29- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن محمّد بن عبد اللّه بن غالب،عن الحسین بن رباح عن ابن عمیره،عن محمّد بن مروان،عن ابن أبی یعفور،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:ثلاثه لا یقبل اللّه لهم صلاه:عبد أبق من موالیه حتّی یرجع إلیهم فیضع یده فی أیدیهم،و رجل أمّ قوما و هم له کارهون،و امرأه باتت و زوجها علیها ساخط.

328-30- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی، عن بکر بن صالح،عن الحسن بن علیّ،عن عبد اللّه بن إبراهیم عن الحسین بن زید،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لمّا أسری بی إلی السّماء و انتهیت إلی سدره المنتهی،نودیت:یا محمّد استوص بعلیّ خیرا، فإنّه سیّد المسلمین،و إمام المتّقین و قائد الغرّ المحجّلین یوم القیامه.

329-31- أخبرنا المفید عن الکاتب عن الزّعفرانیّ،عن الثّقفیّ،عن عثمان بن

ص:416

301-در کفّارۀ غیبت

[325]27-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:کفاره غیبت کردن این است که برای کسی که غیبتش را نموده ای از خداوند طلب بخشش نمایی.

302-در طلب رزق

[326]28-عمرو بن سیف ازدی می گوید:امام صادق علیه السّلام به من فرمود:طلب روزی از[راه] حلال را رها مکن که آن تو را بر دینت بهترین یاور است و بار سفر را بربند و بر خدا توکل کن.

303-از سه کس نماز قبول نمی شود

[327]29-امام صادق علیه السّلام فرمود:سه گروه هستند که نمازشان پذیرفته نمی شود:بنده ای که از مولای خود گریخته است تا زمانی که بازگشته و دست در دست مولای خود قرار نهد و مردی که گروهی را رهبری[اجباری]کند درحالی که آن گروه رهبری او را ناخوش می دارند و زنی که شبی در بستر بیارامد درحالی که شوهرش بر او خشمناک است.

304-در مورد منقبت علی علیه السّلام زمانی که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به معراج رفته بودند

[328]30-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که[در شب معراج]به آسمان برده شدم و به«سدره المنتهی»رسیدم ندا بر آمد:ای محمد،بر علی خیرخواهی نما و به نیکی رفتار کن.همانا که او آقای مسلمانان و پیشوای پرهیزگاران و رهبر سپیدرویان شناخته شده[به نیکی]در روز قیامت است.

ص:417

أبی شیبه،عن عمرو بن میمون،عن جعفر بن محمّد عن أبیه،عن جدّه علیهم السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام علی منبر الکوفه:أیّها النّاس،إنّه کان لی من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عشر خصال،لهنّ أحبّ إلیّ ممّا طلعت علیه الشّمس:قال لی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا علیّ،أنت أخی فی الدّنیا و الآخره،و أنت أقرب الخلائق إلیّ یوم القیامه فی الموقف بین یدی الجبّار،و منزلک فی الجنّه مواجه منزلی کما تتواجه منازل الإخوان فی اللّه(عزّ و جلّ)و أنت الوارث منّی و أنت الوصیّ من بعدی فی عداتی و أسرتی،و أنت الحافظ لی فی أهلی عند غیبتی،و أنت الإمام لأمّتی، و القائم بالقسط فی رعیّتی،و أنت ولیّی،و ولیّی ولیّ اللّه،و عدوّک،عدوّی و عدوّی عدوّ اللّه.

330-32- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن أحمد بن عبد الحمید عن محمّد بن عمرو بن عتبه،عن الحسین الأشقر،عن محمّد بن أبی عماره الکوفیّ،قال:سمعت جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:من دمعت عینه دمعه لدم سفک لنا،أو حقّ لنا أنقصناه،أو عرض انتهک لنا،أو لأحد من شیعتنا،بوّأه اللّه(تعالی)بها فی الجنّه حقبا.

331-33- أخبرنا المفید عن علیّ بن بلال المهلّبیّ،عن علیّ بن عبد اللّه بن أسد عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ،عن محمّد بن عبد اللّه بن عثمان،عن علیّ بن أبی سیف،عن علیّ بن حباب عن ربیعه و عماره أنّ طائفه من أصحاب أمیر المؤمنین

ص:418

305-ده خصلت برای حضرت علی علیه السّلام

[329]31-امیر مؤمنان علیه السّلام بر فراز منبر کوفه فرمود:ای مردم.برای من از جانب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ده خصوصیت بود که در نزد من از آنچه خورشید بر آن طلوع می کند محبوبتر و گرامی تر بودند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به من فرمود:ای علی!تو برادر من در دنیا و آخرت و نزدیک ترین آفریدگان به من در روز قیامت در برابر خداوند جبّار هستی.و منزل تو در بهشت روبه روی منزل من است همان گونه که خانه های برادران در راه خدا در برابر یکدیگر قرار می گیرد.و تو از من ارث برده و جانشین من درمیان بستگان و خانواده ام هستی.و در نبودم از خانواده ام حفاظت می کنی و امام و پیشوای امت من و برپا دارنده عدالت درمیان زیردستانم می باشی تو دوست من هستی و دوست من دوست خداست و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خدا است.

306-فضیلت گریه بر اهل بیت

[330]32-محمد بن ابی عماره کوفی می گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرکس برای خونی که از ما ریخته شود یا حقی که ما از آن محروم گردیم و حرمتی که از ما یا یکی از شیعیان هتک شود قطره اشکی بریزد خداوند بلندمرتبه مدتهای طولانی[و بی پایان]او را در بهشت سکنی دهد.

ص:419

علیّ بن أبی طالب علیه السّلام مشوا إلیه عند تفرّق النّاس عنه و فرار کثیرهم إلی معاویه طلبا لما فی یدیه من الدّنیا،فقالوا:یا أمیر المؤمنین،أعط هذه الأموال و فضّل هؤلاء الأشراف من العرب و قریش علی الموالی و العجم،و من تخاف علیه من النّاس فراره إلی معاویه.فقال لهم أمیر المؤمنین علیه السّلام أتأمرونّی أن أطلب النّصر بالجور،لا و اللّه لا أفعلنّ ما طلعت شمس و لاح فی السّماء نجم،و اللّه لو کان مالی لواسیت بینهم،و کیف و إنّما هو أموالهم؟!قال ثمّ أرمّ أمیر المؤمنین علیه السّلام طویلا ساکتا،ثمّ قال:من کان له مال فإیّاه و الفساد،فإنّ إعطاء المال فی غیر حقّه تبذیر و إسراف،و هو و إن کان ذکرا لصاحبه فی الدّنیا و الآخره فهو تضیعه عند اللّه (عزّ و جلّ)و لم یضع رجل ماله فی غیر حقّه و عند غیر أهله إلاّ حرمه اللّه شکرهم و کان لغیره ودّهم،فإن بقی معه من یودّه و یظهر له الشّکر،فإنّما هو ملق و کذب یرید التّقرّب به إلیه لینال منه مثل الّذی کان یأتی إلیه من قبل،فإن زلّت بصاحبه النّعل فاحتاج إلی معونته أو مکافاته فشرّ خلیل و ألأم خدین،و من ضیّع المعروف فیما أتاه فلیصل به القرابه و لیحسن فیه الضّیافه،و لیفکّ به العانی،و لیعن به الغارم، و ابن السّبیل،و الفقراء،و المجاهدین فی سبیل اللّه،و لیصبر نفسه علی النّوائب و الحقوق،فإنّ الفوز بهذه الخصال شرف مکارم الدّنیا و درک فضائل الآخره.

332-34- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن علیّ بن الحسین،عن العبّاس بن عامر عن أحمد بن رزق عن إسحاق بن عمّار،قال:قال لی أبو عبد

ص:420

307-ربیعه و عماره می گویند:گروهی از یاران امیر المؤمنین به نزد حضرت آمدند زمانی که تعدادی از یاران حضرت به طرف معاویه رفتند

[331]33-ربیعه و عماره می گویند:گروهی از یاران امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام به نزد حضرت آمدند به هنگام پراکنده شدن مردم از اطراف او و فرار عده فراوانی از آنان به سوی معاویه در طلب آنچه که از اموال دنیا در دست او بود.پس عرضه داشتند:ای امیر مؤمنان!این اموال را[برای جذب یاران خود]و این اشراف و ثروتمندان عرب و قریش و کسانی را که می ترسی به نزد معاویه بگریزند بر بندگان و فقرا و عجم برتری ده[تا به سوی تو گرایش پیدا کنند]پس امیر مؤمنان به آنان فرمود:آیا به من فرمان می دهید که با ستم درپی پیروزی باشم.

به خدا سوگند،تا زمانی که خورشید طلوع می کند و ستاره ای در آسمان می درخشد چنین نخواهم کرد.به خدا سوگند،اگر این اموال[که می بینید]ثروت شخصی خودم بود میان آنان به تساوی تقسیم می نمودم.حال که این اموال برای آنان[مسلمین]است چگونه این چنین کنم؟راوی گوید:سپس امیر مؤمنان مدت طولانی ساکت ماند.سپس فرمود:هرکس ثروتی دارد از فساد برحذر باشد.به درستی که بخشش مال در غیر مسیر حق بر باد دادن و تلف کردن آن است و این بخشش بی دلیل هرچند یاد شخص را در دنیا و آخرت برپا می دارد ولی او را در نزد خداوند فرازمند،تباه می سازد و هیچ کس ثروت خود را در غیر مسیر حقش و در نزد غیر اهلش قرار نداد جز آنکه خداوند او را از سپاسگزاری محروم ساخت و دوستی آنان را متوجه غیر او گرداند.پس اگر کسی با او باقی ماند که دوستش داشته و ابراز شکرگزاری می کند،او انسانی چاپلوس و دروغگوست که می خواهد به او نزدیک گردد تا از او همانند آنچه بیشتر دریافت می کرد بهره ببرد.پس اگر قدم آن انسان ثروتمند بلغزد[و در گرفتاری بیفتد]و نیاز به یاری همراهیش داشته باشد[مشخص می شود که او]بدترین دوست و سرزنش گرترین همراه است.و هرکس که[تاکنون]در آنچه خداوند به او داده است نیکی را تباه ساخته و از آن کوتاهی نموده است[پس اینک]با آن ثروت با نزدیکان پیوند برقرار کرده و با آنان به نیکی میهمان نوازی نماید و اسیران را آزاد سازد و بدهکاران و در راه ماندگان و بیچارگان و جهادگران در راه خدا را یاری کند و خود را بر سختی ها و حقوقی که می بایست آن ها را برآورده سازد بر بردباری تمرین دهد.پس به درستی که دستیابی به این خصوصیات [نیل به]بهترین صفات نیک در دنیا و رسیدن به فضیلت های آخرت است.

ص:421

اللّه علیه السّلام یا إسحاق،کیف تصنع بزکاه مالک إذا حضرت؟قال یأتونّی إلی المنزل فأعطیهم.فقال لی:ما أراک یا إسحاق إلاّ قد أذللت المؤمنین،فإیّاک إیّاک إنّ اللّه (تعالی)یقول:من أذلّ لی ولیّا فقد أرصد لی بالمحاربه.

333-35- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن ابن محبوب،عن حنان بن سدیر،عن أبیه،قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فذکر عنده المؤمن و ما یجب من حقّه،فالتفت إلیّ أبو عبد اللّه علیه السّلام فقال لی:یا أبا الفضل، ألا أحدّثک بحال المؤمن عند اللّه؟فقلت:بلی فحدّثنی جعلت فداک.فقال:إذا قبض اللّه روح المؤمن صعد ملکاه إلی السّماء فقالا:یا ربّ عبدک و نعم العبد،کان سریعا إلی طاعتک،بطیئا عن معصیتک،و قد قبضته إلیک،فما تأمرنا من بعده؟ فیقول الجلیل الجبّار:اهبطا إلی الدّنیا،و کونا عند قبر عبدی،و سبّحانی و مجّدانی و هلّلانی و کبّرانی و اکتبا ذلک لعبدی حتّی أبعثه من قبره.ثمّ قال لی:ألا أزیدک؟ قلت:بلی.فقال:إذا بعث اللّه المؤمن من قبره خرج معه مثال یقدمه أمامه،فکلّما رأی المؤمن هولا من أهوال یوم القیامه قال له المثال:لا تجزع و لا تحزن و أبشر بالسّرور و الکرامه من اللّه(عزّ و جلّ)قال:فما یزال یبشّره بالسّرور و الکرامه من اللّه(سبحانه)حتّی یقف بین یدی اللّه(عزّ و جلّ)و یحاسبه حسابا یسیرا،و یأمر به إلی الجنّه و المثال أمامه،فیقول له المؤمن:یرحمک اللّه،نعم الخارج معی من قبری،ما زلت تبشّرنی بالسّرور و الکرامه من اللّه(عزّ و جلّ)حتّی کان ذلک،فمن

ص:422

308-کیفیت دادن زکات

[332]34-اسحاق بن عمار می گوید:امام صادق علیه السّلام به من فرمود:ای اسحاق!هنگامی که زمان [پرداخت]زکات اموالت فرا می رسد چه می کنی؟عرضه داشتم:فقراء به منزلم می آیند و من زکات را به آنان می بخشم.امام علیه السّلام فرمود:ای اسحاق!می بینم که مؤمنان را خوار ساخته ای.

برحذر باش.به درستی که خداوند والا می فرماید:هرکس دوست مرا خوار سازد خود را برای جنگ با من آماده ساخته است.

309-مؤمن بعد از قبض روحش

[333]35-حنان بن سدیر از پدرش روایت می کند که نزد امام صادق علیه السّلام بودم.پس سخن مؤمن و حقوق واجب او به میان آمد.پس امام صادق علیه السّلام رو به من کرد و فرمود:ای ابا الفضل.آیا از حال مؤمن نزد خدا با تو سخن نگویم؟عرضه داشتم:بله-فدایت گردم-برایم سخن بگوئید.

امام فرمود:هنگامی که خداوند روح انسان مؤمن را از بدنش خارج می سازد دو فرشته [نویسنده اعمال او]به بالا رفته و عرضه می دارند:پروردگارا!او بنده توست و چه نیکو بنده ای در عطا و پیروی از[فرامین]تو شتابان و در حرکت به سوی نافرمانی تو کند قدم بود و اینک تو او را به سوی خود بالا آورده ای پس به ما چه فرمان می دهی؟پس خداوند عظیم و جبار می گوید:به دنیا فروآئید و در نزد قبر بنده من بوده و مرا تسبیح گوئید و ستایش کنید و به وحدانیّتم گواهی دهید و بزرگ برشمرید و[ثواب]آن را برای بنده ام بنویسید تا او را از قبرش برانگیزم.آنگاه امام به من فرمود:آیا بر تو بیفزایم؟عرضه داشتم:بله.امام فرمود:

هنگامی که خداوند مؤمن را از قبرش برانگیزد جسمی با او از قبر خارج می شود که در برابرش حرکت می کند پس هرگاه انسان مؤمن یکی از ترس های روز قیامت را مشاهده کرد آن فرد به او می گوید:نترس و ناراحت مباش و بر تو به شادی و کرامتی از سوی خداوند والا بشارت باد.راوی گوید:پس آن فرد همچنان انسان مؤمن را به شادی و کرامتی از جانب خدا بشارت می دهد تا در پیشگاه خداوند بلندمرتبه بایستد و خدا کردار او را به آسانی محاسبه کرده و او را به بهشت فرمان می دهد درحالی که آن شخص در مقابلش قرار دارد.پس انسان مؤمن به او می گوید:خداوند تو را ببخشاید.چه نیکو از قبرم مرا همراهی کردی و پیوسته مرا به سرور و کرامتی از سوی خدا بشارت دادی و آن چنان شد،تو کیستی؟

ص:423

أنت؟فیقول له المثال:أنا السّرور الّذی أدخلته علی أخیک فی الدّنیا خلقنی اللّه منه لأبشّرک.

334-36- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد الجعفیّ،عن أبیه،قال:کنت کثیرا ما أشتکی عینی،فشکوت ذلک إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال:ألا أعلّمک دعاء لدنیاک و آخرتک و تکفی به وجع عینک؟فقلت:بلی فقال:تقول فی دبر الفجر و دبر المغرب:«اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ محمّد و آل محمّد علیک،أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد،أن تجعل النّور فی بصری،و البصیره فی دینی،و الیقین فی قلبی، و الإخلاص فی عملی،و السّلامه فی نفسی،و السّعه فی رزقی،و الشّکر لک أبدا ما أبقیتنی».

335-37- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن الکلینیّ عن علیّ بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی،عن یونس عن إسحاق بن عمّار،قال:سمعت أبو عبد اللّه علیه السّلام یقول:رأس طاعه اللّه الرّضا بما صنع اللّه فیما أحبّ العبد و فیما کره،و لم یصنع اللّه (تعالی)بعبد شیئا إلاّ و هو خیر له.

336-38- أخبرنا المفید عن محمّد بن محمّد بن طاهر عن ابن عقده عن أحمد بن الحسین بن سعید عن أبیه عن ظریف بن ناصح،عن محمّد بن عبد اللّه الأصمّ عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال سمعت أبی علیه السّلام یقول لجماعه من أصحابه.و اللّه لو أنّ علی

ص:424

پس آن شخص می گوید:من آن شادمانی هستم که بر برادرت در دنیا داخل کردی و خداوند مرا از آن آفرید تا به تو بشارت دهم.

310-دعا برای درد چشم

[334]36-محمد جعفی از پدرش روایت می کند،چشم درد فراوانی داشتم.پس شکایت آن را به نزد امام صادق علیه السّلام بردم.امام فرمود:آیا دعایی برای دنیا و آخرتت به تو بیاموزم که درد چشمت را هم برطرف کند؟عرضه داشتم:بله.امام فرمود:در آخرین لحظات صبح دم و مغرب می گویی:«پروردگارا،همانا به حق محمد و خاندان او بر تو،از تو می خواهم که بر محمد و خاندان او درود فرستی و در دیدگانم نور و در دینم بصیرت و آگاهی در قلبم یقین و در کردارم بی ریایی و در جانم سلامتی و در روزیم گشایش و برایت شکرگزاری تا زمانی که زنده ام داشته ای قرار دهی».

311-نهایت اطاعت،راضی بودن به آنچه خداوند انجام می دهد است

[335]37-اسحاق بن عمّار می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام علیه السّلام می فرمود:سرآمد بندگی خدا خشنودی به آن چیزی است که خداوند در آنچه بنده اش دوست می دارد و یا ناخوش دارد انجام می دهد.و خداوند با بنده اش به چیزی رفتار ننماید جز آنکه آن چیز مایۀ خیر و نیکی او باشد.

312-مذمت افشاگری

[336]38-امام صادق علیه السّلام فرمود:شنیدم که پدرم علیه السّلام به گروهی از یارانش می فرماید:به خدا

ص:425

أفواهکم أوکیه لأخبرت کلّ رجل منکم ما لا یستوحش معه إلی شیء،و لکن قد سبقت فیکم الإذاعه إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ [الطلاق(65):3].

337-39- أخبرنا المفید عن علیّ بن بلال عن محمّد بن الحسین بن حمید اللّحمیّ،عن سلیمان بن الرّبیع عن نصر بن مزاحم قال علیّ بن بلال:و حدّثنی علیّ بن عبد اللّه بن أسد الأصفهانیّ،عن الثّقفیّ،عن محمّد بن علیّ عن نصر بن مزاحم،عن یحیی بن یعلی الأسلمیّ،عن علیّ بن الحزوّر،عن الأصبغ بن نباته، قال:جاء رجل إلی علیّ علیه السّلام فقال:یا أمیر المؤمنین هؤلاء القوم الّذین تقاتلهم، الدّعوه واحده،و الرّسول واحد،و الصّلاه واحده،و الحجّ واحد،فبم نسمّیهم؟قال:

سمّهم بما سمّاهم اللّه(تعالی)فی کتابه.فقال:ما کلّ ما فی کتاب اللّه أعلمه.قال:

أما سمعت اللّه(تعالی)یقول فی کتابه: تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ [البقره(2):253]فلمّا وقع الاختلاف کنّا نحن أولی باللّه(عزّ و جلّ)و بالنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و بالکتاب و بالحقّ،فنحن الّذین آمنوا و هم الّذین کفروا،و شاء اللّه قتالهم بمشیّته و إرادته.

338-40- أخبرنا المفید عن الشّریف محمّد بن طاهر،عن ابن عقده عن عبد اللّه بن أحمد بن المستورد،عن الکاهلیّ،عن محمّد بن عبید بن مدرک قال:

ص:426

سوگند اگر دهان شما ریسمانی داشت و دهن لق نبودید[که سخنان مرا هر جا مطرح کنید] هریک از شما را به چیزی آگاه می کردم که به آن از هیچ چیز دیگری هراس نیابید.اما از پیش مشاهده کرده ام که خبرها را به همه جا،پخش می کنید.«و خداوند امر خود را به سرانجام می رساند.»

313-سؤال شخصی از حضرت علی علیه السّلام دربارۀ کسانی که با آن حضرت می جنگند و به حج می روند

[337]39-أصبغ بن نباته می گوید:مردی به نزد علی علیه السّلام آمد و عرضه داشت:ای امیر مؤمنان! این گروهی است که تو با آنان می جنگی[درحالی که]دعوت و فرستاده و نماز و حج ما یکی است.پس[اگر مسلمان نیستند]آنان را چه بنامیم؟امام فرمود:از آنان به آنچه خداوند والا در کتابش نامیده نام ببر.مرد گفت:من هر آنچه در کتاب خداست نمی دانم.امام فرمود:آیا نشنیده ای که خداوند والا در کتابش می فرماید:«ما برخی از این فرستادگان را بر بعضی دیگر برتری دادیم-درمیان آنها کسی بود که خدا با او سخن گفت و بعضی را در جایی برتری داد-به عیسی پسر مریم معجزه ها دادیم و او را به روح القدس یاری کردیم و اگر خدا می خواست کسانی که بعد از آنها بودند با وجود دلایل واضحی که به ایشان آمده بود با یکدیگر نبرد نمی کردند ولی آنان اختلاف کردند بعضی ایمان آوردند و برخی کافر شدند.»[بقره(2):آیۀ 253].

پس هنگامی که اختلاف واقع شد ما سزاوارترین اشخاص به خدا و پیامبر و کتاب و حق بودیم.پس ما کسانی هستیم که ایمان آوردیم و آنان کسانی هستند که کفر ورزیدند و خداوند با مشیت و اراده خود جنگ با آنان را طلبید.

ص:427

دخلت مع عمّی عامر بن مدرک علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فسمعته:یقول من أعان علی مؤمن بشطر کلمه،لقی اللّه و بین عینیه مکتوب:آیس من رحمه اللّه.

339-41- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران المرزبانیّ،عن محمّد بن یحیی، عن جبله بن محمّد بن جبله عن أبیه قال:اجتمع عندنا السّیّد بن محمّد الحمیریّ و جعفر بن عفّان الطّائیّ،فقال له السّیّد:ویحک أتقول فی آل محمّد علیهم السّلام شرّا!:

ما بال بیتکم یخرّب سقفه و ثیابکم من أرذل الأثواب

فقال جعفر:ما أنکرت من ذلک؟فقال له السّیّد:إذا لم تحسن المدح فاسکت،أ یوصف آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله بمثل هذا؟!و لکنّی أعذرک،هذا طبعک و علمک و منتهاک، و قد قلت أمحو عنهم عار مدحک:

أقسم باللّه و آلائه و المرء عمّا قال مسئول

إنّ علیّ بن أبی طالب علی التّقی و البرّ مجبول

و إنّه کان الإمام الّذی له علی الأمّه تفضیل

یقول بالحقّ و یعنی به و لا تلهیه الأباطیل

کان إذا الحرب مرتها القنا و أحجمت عنها البهالیل

یمشی إلی القرن و فی کفّه أبیض ماضی الحدّ مصقول

مشی العفرنی بین أشباله أبرزه للقنّص الغیل

ذاک الّذی سلّم فی لیله علیه میکال و جبریل

ص:428

314-عاقبت کسی که بر علیه مؤمنی یاری دهد

[338]40-محمد بن عبید می گوید:با عمویم عامر بن مدرک بر امام صادق علیه السّلام وارد شدیم پس شنیدم که می فرمود:هرکس و لو با جزئی ترین کلمه[کسی را]بر علیه مؤمنی یاری دهد[و علیه مؤمن توطئه نماید]با خداوند دیدار می کند درحالی که درمیان دو چشمش [پیشانی اش]نوشته شده است:ناامید از رحمت پروردگار.

315-بدگویی در مورد خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله

[339]41-جبله بن محمد بن جبله کوفی می گوید:پدرم برایم روایت نمود که سید بن محمد حمیری و جعفر بن عفان در نزد ما گردآمده بودند.پس سید به او گفت:وای بر تو.آیا درباره خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بدگویی کرده و می گوئید:

خانه شما را چه شده است که سقف آن نزدیک است که خراب شود و لباس شما از پست ترین لباس هاست.پس جعفر گفت:چه چیز این سخن را انکار می کنی؟پس سید گفت:اگر مدح گفتن نمی دانی خاموش باش.آیا خاندان محمد صلّی اللّه علیه و اله این چنین توصیف می شود؟اما من عذر تو را می پذیرم.این طبع و دانش و نهایت فهم توست و من شعری سروده ام که مدح ننگین تو را از آنان پاک سازم:

به خداوند و نعمت هایش سوگند می خورم درحالی که انسان مسئول سخن خویش است/فطرت علی بن ابی طالب بر پرهیزگاری و نیکی سرشته شده است/و امامی است که بر تمامی امت برتری دارد/سخن بر حق می گوید:و حق را قصد می کند و پوچی ها او را به خود مشغول نمی دارد/در هنگامی که جنگ نیزه ها را با خود همراه کرده و بزرگان و نیکان از آن در می مانند/با شجاعت حرکت می کند درحالی که در دستش شمشیری سپید و برنده و صیقل داده شده قرار دارد/همچون شیری سخت و نیرومند درمیان فرزندان خود که از بیشه اش به شکارچیان حمله ور می شود/او کسی است که در یک شب میکائیل و جبرئیل بر او سلام کردند/

ص:429

میکال فی ألف و جبریل فی ألف و یتلوهم سرافیل

لیله بدر مددا أنزلوا کأنّهم طیر أبابیل

فسلّموا لمّا أتوا حذوه و ذاک إعظام و تبجیل

کذا یقال فیه یا جعفر،و شعرک یقال مثله لأهل الخصاصه و الضّعف؛فقبّل جعفر رأسه و قال:أنت و اللّه الرّأس یا أبا هاشم،و نحن الأذناب.

340-42- أخبرنا المفید عن علیّ بن بلال عن إسماعیل بن علیّ بن عبد الرّحمن عن أبیه عن عیسی بن حمید عن أبیه حمید بن قیس،عن علیّ بن الحسین بن علیّ بن الحسین عن أبیه قال سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:إنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام لمّا رجع من وقعه الخوارج اجتاز بالزّوراء،فقال للنّاس:إنّها الزّوراء فسیروا و جنّبوا عنها،فإنّ الخسف أسرع إلیها من الوتد فی النّخاله؛فلمّا أتی موضعا من أرضها قال:ما هذه الأرض؟قیل:أرض بحرا.فقال:أرض سباخ جنّبوا و یمّنوا.فلمّا أتی یمنه السّواد فإذا هو براهب فی صومعه له فقال له:یا راهب،أنزل هاهنا؟فقال له الرّاهب:لا تنزل هذه الأرض بجیشک.قال:و لم؟قال:

لأنّه لا ینزلها إلاّ نبیّ أو وصیّ نبیّ بجیشه،یقاتل فی سبیل اللّه(عزّ و جلّ)هکذا نجد فی کتبنا.فقال له أمیر المؤمنین علیه السّلام فأنا وصیّ سیّد الأنبیاء،و سیّد الأوصیاء.

فقال له الرّاهب:فأنت إذن أصلع قریش و وصیّ محمّد صلّی اللّه علیه و اله.قال له أمیر المؤمنین:

أنا ذلک.فنزل الرّاهب إلیه،فقال:خذ علیّ شرائع الإسلام،إنّی وجدت فی

ص:430

میکائیل و جبرائیل هریک درمیان هزار فرشته که درپی آنان اسرافیل حرکت می کرد/در شب جنگ بدر برای یاری او فروفرستاده شدند گویا آنان پرندگان ابابیل بودند/پس هنگامی که به نزدیک او رسیدند به او سلام کردند و این بزرگداشت و تکریمی برای او بود/

ای ابا جعفر این چنین درباره اهل بیت باید سرود و همانند شعر تو در شأن اهل خواری و ناتوانی است پس جعفر سر تکان داد.و گفت:ای ابا هاشم به خدا سوگند تو سرآمد هستی و ما دنباله رو توایم.

316-عبور حضرت علی علیه السّلام از منطقۀ زوراء و براثا بعد از جنگ خوارج

[340]42-امام باقر علیه السّلام می فرماید:هنگامی که امیر مؤمنان علیه السّلام از جنگ با خوارج بازمی گشت به «الزوراء»رسید.پس به مردم فرمود:این جا«الزوراء»است.پس حرکت کنید و از آن دور شوید همانا فرورفتن در آن از فرورفتن میخ در الک تندتر است.پس هنگامی که به منطقه ای از زمین آنجا رسید فرمود:این چه زمینی است؟گفته شد:زمین«بحرا».حضرت فرمود:

زمینی شوره زار است.از آن دور شوید و به سمت راست حرکت کنید.پس هنگامی که به «یمنه السّواد»رسید راهی را در صومعه ای مشاهده کرد پس به او فرمود:ای راهب!آیا در این جا فرود بیاییم؟پس راهب گفت:با سپاهیانت در این زمین فرود میا.امام فرمود:چرا؟راهب گفت:ما در کتابمان خوانده ایم که جز جانشین پیامبر که به همراه سپاهیانش در راه خدا می جنگند در این منطقه فرود نمی آید.پس امیر مؤمنان به او فرمود:من جانشین و سرور پیامبران هستم.من سرور جانشینان هستم.راهب گفت:پس تو[باید]همان کم موی ترین مرد قریش و جانشین محمد صلّی اللّه علیه و اله باشی!امیر مؤمنان علیه السّلام به او فرمود:من همانم.پس راهب به نزد او آمد و عرضه داشت:شریعت و آئین اسلام را بر من عرضه بدار.

ص:431

الإنجیل نعتک،و أنّک تنزل أرض براثا بیت مریم و أرض عیسی علیه السّلام فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام:قف و لا تخبرنا بشیء؛ثمّ أتی موضعا فقال:الکزوا هذا فلکزه برجله علیه السّلام فانبجست عین خرّاره،فقال:هذه عین مریم الّتی أنبعقت لها؛ثمّ قال:

اکشفوا هاهنا علی سبعه عشر ذراعا؛فکشف فإذا بصخره بیضاء فقال علیه السّلام:علی هذه وضعت مریم عیسی من عاتقها و صلّت هاهنا؛فنصب أمیر المؤمنین علیه السّلام الصّخره و صلّی إلیها،و أقام هناک أربعه أیّام یتمّ الصّلاه،و جعل الحرم فی خیمه من الموضع علی دعوه،ثمّ قال:أرض براثا،هذا بیت مریم علیها السّلام،هذا الموضع المقدّس صلّی فیها الأنبیاء.قال أبو جعفر محمّد بن علیّ علیه السّلام:و لقد وجدنا أنّه صلّی فیه إبراهیم قبل عیسی علیه السّلام.

341-43- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن أبی الجوزاء عن ابن علوان،عن عمرو بن خالد،عن زید بن علیّ،عن أبیه عن الحسین بن علیّ، عن أمیر المؤمنین علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یا علیّ،إنّ اللّه(تعالی)أمرنی أن أتّخذک أخا و وصیّا،فأنت أخی و وصیّی،و خلیفتی علی أهلی فی حیاتی و بعد موتی،من تّبعک فقد تبعنی،و من تخلّف عنک فقد تخلّف عنّی،و من کفر بک فقد کفربی،و من ظلمک فقد ظلمنی.یا علیّ،أنت منّی و أنا منک.یا علیّ،لو لا أنت لما قوتل أهل النّهر.قال:فقلت یا رسول اللّه،و من أهل النّهر؟قال:قوم یمرقون من الإسلام کما یمرق السّهم من الرّمیّه.

ص:432

به درستی که در انجیل صفات تو را یافته ام و[اینکه]تو در زمین براثا خانه مریم علیه السّلام و زمین عیسی علیه السّلام فرود می آیی.پس امیر مؤمنان فرمود:بایست و ما را به چیزی خبر مده.سپس به مکانی رسید و فرمود:ضربه این چنین است!آنگاه با پای مبارکش ضربه هایی به آن محل زد و چشمه ای روان شروع به جوشش نمود.پس امام فرمود:این چشمه مریم است که بر او شکافته شد.سپس فرمود:این جا را به مقدار هفده ذراع بکنید.پس کنده شد و ناگهان صخره ای سپید نمایان گشت.پس علی علیه السّلام فرمود:این جا مریم علیه السّلام حضرت عیسی را از شانه اش به زمین گزارد و نماز خواند.پس امیر مؤمنان صخره را محکم ساخت و بر آن نماز گزارد و در آنجا چهار روز باقی ماند و نماز را کامل به پا داشت و خانواده خود را در خیمه ای [نزدیک]که صدایشان به حضرت می رسید جای داد سپس فرمود:این جا زمین براثا و خانه مریم علیه السّلام است و جایگاهی مقدس که پیامبران در آن نماز گزارده اند.امام باقر علیه السّلام[در ادامه] فرمود:و یافتیم که در آن مکان حضرت ابراهیم علیه السّلام پیش از عیسی علیه السّلام نماز گزارده است.

317-خبر دادن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله از خوارج

[341]43-حضرت علی علیه السّلام می فرماید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای علی!خداوند فرازمند به من فرمان داد که تو را برادر و جانشین خود قرار دهم.پس تو برادر و جانشین و خلیفه من بر خانواده ام در زمان حیات و پس از مرگم هستی.هرکس از تو پیروی کند از من پیروی نموده است و هرکس از تو سرپیچی نماید از من سرپیچی نموده است و هرکس به تو کفر بورزد به من کفر ورزیده است و هرکس به تو ستم کند به من ستم کرده است.ای علی!تو از من و من از توام.ای علی!اگر تو نبودی با اهل نهر جنگ نمی شد.پس عرضه داشتم:اهل نهر چه کسانی هستند؟پیامبر فرمود:گروهی که از اسلام خارج می گردند همان گونه که تیر از چلّه کمان خارج می شود.

ص:433

342-44- أخبرنا المفید،قال حدّثنا أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه،قال حدّثنا أبی عن سعد عن ابن أبی الخطّاب عن ابن بزیع،عن صالح بن عقبه،عن بشیر الدّهّان،قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام ربّما فاتنی الحجّ فأعرف عند قبر الحسین علیه السّلام؟قال:أحسنت یا بشیر،إنّه من أتی قبر الحسین بن علیّ علیهما السّلام عارفا بحقّه فی غیر یوم عید کتبت له عشرون حجّه و عشرون عمره مبرورات متقبّلات، و عشرون غزوه مع نبیّ مرسل أو إمام عادل،و من أتاه یوم عید عارفا بحقّه کتبت له مائه حجّه و مائه عمره مبرورات متقبّلات و مائه غزوه مع نبیّ مرسل أو إمام عادل،و من أتاه یوم عرفه عارفا بحقّه کتبت له ألف حجّه و ألف عمره مبرورات متقبّلات و ألف غزوه مع نبیّ مرسل أو إمام عادل.قال بشیر:فقلت له:کیف لی بمثل الموقفین؟قال فنظر إلیّ شبه المغضب ثمّ قال:یا بشیر،من أتی قبر الحسین علیه السّلام عارفا بحقّه فاغتسل فی الفرات و توجّه إلیه،کتبت له بکلّ خطوه حجّه بمناسکها.قال:و لا أعلم إلاّ قال:و غزوه.

343-45- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار،عن أیّوب بن نوح،عن صفوان عن إبراهیم بن زیاد،عن الصّادق علیه السّلام قال:إنّ اللّه(تعالی)إذا غضب علی أمّه ثمّ لم ینزل بها العذاب،أغلی أسعارها،و قصّر أعمارها،و لم تربح تجّارها،و لم تغزر أنهارها،و لم تزک ثمارها،و سلّط علیها شرارها،و حبس علیها أمطارها.

ص:434

318-فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام

[342]44-بشیر دهّان می گوید:به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم:چه بسا به حج نرفتم ولی به نزد قبر حسین علیه السّلام می آیم[این چگونه است؟]امام فرمود:ای بشیر.کار نیکویی انجام داده ای.

همانا هرکس در غیر روز عید با شناخت نسبت به حق حسین بن علی علیه السّلام به نزد قبرش بیاید برایش بیست حج و بیست عمره پذیرفته شده و صحیح و بیست جنگ به همراه پیامبر فرستاده شده یا امام عادل،نوشته می شود.و هرکس در روز عید درحالی که به حق او آگاه است به زیارت مزارش بیاید برایش صد هزار حج و صد هزار عمره پذیرفته شده و صحیح و صد جنگ با پیامبر فرستاده شده یا امام عادل،نوشته می شود و هرکس در روز عرفه درحالی که به حق امام آگاه است به کنار قبر حسین بیاید برایش هزار حج و هزار عمره پذیرفته شده و صحیح و هزار جنگ با پیامبر فرستاده شده یا امام عادل،نوشته می شود.بشیر می گوید:پس عرضه داشتم:پس اگر توانستم به هردو جایگاه[حج و کربلا]بروم چطور؟پس امام با خشم به من نگریست پس فرمود:ای بشیر هرکس درحالی که به حق امام آگاه است به زیارت قبر حسین بن علی علیه السّلام بیاید و در فرات غسل کند و به سوی او حرکت نماید در برابر هر قدمی که بر می دارد ثواب یک حج با تمام عباداتش نگاشته می شود.راوی گوید:و چیز دیگر به یاد ندارم جز آنکه فرمود:و جنگی[یعنی برای هر قدم ثواب یک جنگ به همراه پیامبر و یا امام برایش نوشته می شود].

319-زمانی که خداوند بر مردم غضب می کند

[343]45-امام صادق علیه السّلام فرمود:هنگامی که خداوند بر امتی خشمناک شود آنگاه عذاب را بر آنان فرو نفرستد[در عوض]قیمت های[اجناس]آن امت را گران می سازد و عمرهایشان را کوتاه می گرداند.تاجران آن امت سود نمی کنند و چشمه هایشان نمی جوشد و میوه های درختانشان نیکو و گوارا نمی شود و بدان آن امت بر آنان مسلط می گردند و باران بر آنان نمی بارد.

ص:435

344-46- أخبرنا المفید عن محمّد بن محمّد بن طاهر عن ابن عقده عن أحمد بن محمّد بن سعید عن سلیمان بن محمّد عن محمّد بن عمران عن محمّد بن عیسی الکندیّ،عن جعفر بن محمّد علیه السّلام،قال:جاء أعرابیّ إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا محمّد أخبرنی بعمل یحبّنی اللّه علیه.قال:یا أعرابیّ،ازهد فی الدّنیا یحبّک اللّه، و ازهد فیما فی أیدی النّاس یحبّک النّاس.قال:و قال جعفر بن محمّد علیهما السّلام من أخرجه اللّه من ذلّ المعصیه إلی عزّ التّقوی أغناه بلا مال،و أعزّه بلا عشیره،و آنسه بلا بشر،و من خاف اللّه أخاف اللّه منه کلّ شیء،و من لم یخف اللّه أخافه اللّه من کلّ شیء.

345-47- أخبرنا المفید عن محمّد بن محمّد بن طاهر عن ابن عقده عن أحمد بن یوسف عن الحسن بن محمّد عن أبیه عن عاصم بن عمر عن محمّد بن مسلم قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:کتب إلی الحسن بن علیّ علیه السّلام قوم من أصحابه یعزّونه عن ابنه له.فکتب إلیهم:«أمّا بعد،فقد بلغنی کتابکم تعزّونّی بفلانه،فعند اللّه أحتسبها تسلیما لقضائه،و صبرا علی بلائه،فإن أوجعتنا المصائب،و فجعتنا النّوائب بالأحبّه المألوفه الّتی کانت بنا حفیّه،و الإخوان المحبّین الّذین کان یسرّ بهم النّاظرون،و تقرّ بهم العیون،أضحوا قد اخترمتهم الأیّام،و نزل بهم الحمام، فخلّفوا الخلوف،و أودت بهم الحتوف،فهم صرعی فی عساکر الموتی، متجاورون فی غیر محلّه التّجاور،و لا صلاه بینهم و لا تزاور،و لا یتلاقون عن

ص:436

320-اعمالی که باعث خشنودی خداوند از ماست

[344]46-امام صادق علیه السّلام از پدرش روایت می کند که فرمود:عربی صحرانشین به نزد پیامبر آمد و عرضه داشت:ای محمد!مرا از عملی آگاه کن که خداوند به خاطر آن مرا دوست بدارد.

پیامبر فرمود:از دنیا دل برگیر تا خداوند دوستت بدارد و از آنچه در دست مردم است دل برگیر تا مردم دوستت بدارند.و امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس که خداوند او را از خواری گناه به عزت پرهیزگاری برساند بدون ثروت بی نیازش ساخته و بدون خانواده و اطرافیان سربلندش می سازد و بدون همدم انیسش می شود و هرکس از خدا بترسد خداوند هرچیز را از او می ترساند و هرکس از خدا نترسد خداوند او را از هرچیز در هراس می افکند.

321-جواب امام حسن علیه السّلام به تسلیت گویندگان در ارتباط با دخترش

[345]47-محمد بن مسلم می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:گروهی از یاران امام حسن مجتبی علیه السّلام در تسلیت دختر از دست رفته آن حضرت نامه ای نگاشتند.پس امام حسن علیه السّلام برایشان نوشت:اما بعد.نامه شما که برای ابراز همدردی با من نگاشته بودید به دستم رسید.پس من فوت آن دختر را در درگاه خداوند سر نهادن به قضای او و بردباری بر بلایش به حساب می آورم.هرچند مصیبت ها ما را به درد آورد و سختی از دست دادن دوستان همدم که به ما مهربان و پذیرا بودند و برادران دوستدار ما که ملاقات کنندگان[از دیدارشان]شادمان گشته و چشم به مشاهده شان روشنی می یافت ما را آزرد.روزها آنان را در ربود و مرگ بر آنان فرود آمد پس باقی گذاردنی ها را باقی گذاردند.هلاکت آنان را از میان برد و آنان در لشگرگاه مردگان به خاک افتادند[کنایه از قبرهای در کنار هم است].در محلی که جای همسایگی نیست با یکدیگر همسایه اند و هیچ رابطه و دیداری میان آنان وجود نداشته و با نزدیک ترین همسایگان خود نیز ملاقات نمی کنند.

ص:437

قرب جوارهم أجسامهم نائیه من أهلها،خالیه من أربابها،قد أجشعها إخوانها، فلم أر مثل دارها دارا،و لا مثل قرارها قرارا،فی بیوت موحشه،[و حلول مخضعه]،قد صارت فی تلک الدّیار الموحشه،و خرجت عن الدّار المونسه، ففارقتها من غیر قلی،فاستودعتها البلاء،و کانت أمه مملوکه،سلکت سبیلا مسلوکه،صار إلیها الأوّلون،و سیصیر إلیها الآخرون،و السّلام».

346-48- أخبرنا المفید عن الحسن بن حمزه العلویّ عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر،عن أبیه عن هارون عن ابن زیاد عن جعفر بن محمّد عن أبیه علیهما السّلام قال:فی حکمه آل داود:یابن آدم،کیف تتکلّم بالهدی و أنت لا تفیق عن الرّدی!یابن آدم،أصبح قلبک قاسیا و أنت لعظمه اللّه ناسیا،فلو کنت باللّه عالما،و بعظمته عارفا،لم تزل منه خائفا،و لوعده راجیا،ویحک کیف لا تذکر لحدک،و انفرادک فیه وحدک!

347-49- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال:أخبرنا أبو القاسم جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن سعد بن عبد اللّه،عن محمّد بن عیسی،عن صدقه الأحدب،عن داود الأبزاریّ،قال:سمعت موسی بن جعفر علیه السّلام یقول:کفی بالتّجارب تأدیبا،و بمرّ الأیّام عظه،و بأخلاق من عاشرت معرفه،و بذکر الموت حاجزا من الذّنوب و المعاصی،و العجب کلّ العجب للمحتّمین من الطّعام و الشّراب مخافه الدّاء أن ینزل بهم،کیف لا یحتّمون من الذّنوب مخافه النّار إذا اشتعلت فی أبدانهم!

ص:438

بدن هایشان از اهلشان دور افتاده و از جانشان خالی گشته است درحالی که برادرانشان بر [دیدار]آنها آزمندند.پس من همچون این خانه،خانه ای و همچون این آرامگاه،آرامگاهی ندیده ام.در خانه های هراس انگیز و سر قامت گاهی خوارکننده.دخترم به آن سرزمین خوف انگیز وارد گشته و از خانه انس خود خارج شد.پس من بدون اندوه و هجران از او جدا می گردم و او را به دست بلاهای پس از مرگ می سپارم.او کنیزی مملوک بود که به راهی پیموده شده قدم نهاد.پیشینیان به آن راه رفته و آیندگان نیز به سوی آن حرکت خواهند نمود و السلام.

322-کسی که حکم کرد از آل داود

[346]48-امام صادق علیه السّلام از پدرش روایت می کند که فرمود:در حکمت آل داود این چنین آمده است:ای فرزند آدم!چگونه از هدایت سخن می گویی درحالی که بر مرگ برتری نیافته ای.

[و از دست آن فراری نداری]ای فرزند آدم سنگ دل گشته ای و بزرگی خداوند را فراموش کرده ای.پس اگر خدا را می شناختی و عظمت او را می فهمیدی پیوسته از او ترسان بوده و به وعده هایش امید داشتی.وای بر تو چگونه لحد[کنایه از قبر]خود و تنهایی ات در آن را یاد نمی کنی.

323-موعظه ای از امام کاظم علیه السّلام

[347]49-داود ابزاری می گوید:شنیدم که امام موسی بن جعفر علیه السّلام می فرمود:تجربه های زندگی برای ادب نمودن و تلخی روزگار برای پند و اندرز و رفتار کسانی که با آنان برخورداری برای شناخت آنان و یاد مرگ برای مانع شدن از گناه و نافرمانی کفایت می کند.و فراوان در شگفتم از کسانی که خود را از غذا و نوشیدنی باز می دارند تا بیماری بر آنان روی نیاورد چگونه خود را از گناهان حفظ نمی کنند تا آتش در بدن هایشان شعله ور نگردد.

ص:439

348-50- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن عبد اللّه بن محمّد،عن زید بن علیّ،عن الحسین بن زید بن علیّ عن علیّ بن جعفر عن أخیه موسی بن جعفر،عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أبلغونی حاجه من لا یستطیع إبلاغی حاجته،فإنّه من أبلغ سلطانا حاجه من لا یستطیع إبلاغها ثبّت اللّه قدمیه علی الصّراط یوم القیامه.

349-51- أخبرنا المفید عن الحسن بن حمزه العلویّ عن ابن البرقیّ،عن جدّه عن الحسن بن فضّال،عن الحسن بن الجهم،عن أبی الیقظان،عن عبید اللّه بن الولید الوصّافیّ،قال:سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:ثلاث لا یضرّ معهنّ شیء:الدّعاء عند الکربات،و الاستغفار عند الذّنب،و الشّکر عند النّعمه.

350-52- هذا حدیث وجدته بخطّ بعض المشایخ(رحمهم اللّه)،ذکر أنّه وجده فی کتاب لأبی غانم المعلم الأعرج،و کان مسکنه بباب الشّعیر،وجد بخطّه علی ظهر کتاب له حین مات:و هو أنّ عائشه بنت طلحه دخلت علی فاطمه علیها السّلام فرأتها باکیه،فقالت لها:بأبی أنت و أمّی،ما الّذی یبکیک؟فقالت لها(صلوات اللّه علیها)أ سائلتی عن هنه حلّق بها الطّائر،و حفی بها السّائر،و رفع إلی السّماء أثرا،و رزئت فی الأرض خبرا،إنّ قحیف تیم و أحیوک عدیّ جاریا أبا الحسن فی السّباق، حتّی إذا تقرّبا بالخناق،أسرّا له الشّنآن،و طویاه الإعلان،فلمّا خبا نور الدّین، و قبض النّبیّ الأمین،نطقا بفورهما،و نفثا بسورهما،و أدلاّ بفدک،فیا لها لمن ملک،

ص:440

324-ثواب برآورده کردن حاجت

[348]50-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:نیاز کسی که توانایی بیان نیازش را به من ندارد به من بگوئید.

به درستی که هرکس نیاز کسی که توانایی بیان آن نیاز را ندارد به سلطان و فرمانروایی برساند خداوند گام هایش را بر صراط استوار می گرداند.

325-سه چیز،که بوسیلۀ آنها به ما ضرری نمی رسد

[349]51-عبید اللّه بن ولید وصّافی می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:سه چیز است که به همراه آن ها چیزی به انسان آسیب نمی رساند:دعا در هنگام سختی ها و طلب بخشش هنگام گناه و شکرگزاری در هنگام[دارا بودن از]نعمت.

326-کلام حضرت فاطمه علیها السّلام به عایشه دختر طلحه

[350]52-این حدیثی است که آن را به خط فردی از بزرگان-که خداوند بر آنان ببخشاید- یافتم و یادآوری کرده که آن را در کتابی از ابی غانم معلّم اعرج که خانه اش در باب شعیر بوده مشاهده کرده است و به خط او در پشت کتابش در هنگام مرگ او یافته که نوشته بود:عایشه دختر طلحه بر فاطمه علیها السّلام داخل شد پس مشاهده کرد که فاطمه می گرید.پس به ایشان عرضه داشت:پدر و مادرم به فدایت.چه چیز تو را به گریه واداشته است؟فاطمه علیها السّلام به او فرمود:از بدی و شری از من می پرسی که پرندگان به خاطر آن به اوج آسمان پرواز می کنند و راه روندگان با پای برهنه حرکت می نمایند.اثرش به سوی آسمانها بالا می رود و تمام زمین از خبرش آگاه می شود.همانا قحیف تیم و احیوک عدیّ[کنایه از ابو بکر و عمر است]با ابا الحسن در اسب تاختن همراهی نمودند تا به افسار اسب او نزدیک شدند.پس در آن هنگام کینه خود را بر او آشکار ساخته و آشکارا او را در بر گرفتند.پس هنگامی که نور دین خاموش شد و پیامبر امین صلّی اللّه علیه و اله از دنیا رفت آتش کینه آنان فوران کرد و در آتش خشم خود دمیدند.و در مورد فدک گستاخانه رفتار کردند پس چه[نیکو]زمینی بود

ص:441

تلک إنّها عطیّه الرّبّ الأعلی للنّجیّ الأوفی،و لقد نحلنیها للصّبیه السّواغب من نجله و نسلی،و إنّها لبعلم اللّه و شهاده أمینه،فإن انتزعا منّی البلغه،و منعانی اللّمظه، و أحتسبها یوم الحشر زلفه،و لیجدنّها آکلوها ساعره حمیم،فی لظی جحیم.

تمّ المجلس السابع،و یتلوه المجلس الثامن من أمالی الشیخ الطّوسی رحمه اللّه.

ص:442

برای کسی که به آن دست یابد.همانا که آن بخشش خداوند والا به پیامبر نجات بخش و وفادار بود که پیامبر آن را برای کمک به کودکان بی نوا و ناتوان از فرزند خود و نسل من،به من بخشید و این امر را خداوند می داند و امنیتش بر آن گواهی می دهد پس اگر مایه کفاف مرا از من گرفتند و مرا از این روزی اندک بازداشتند آن را در روز قیامت وسیله ای برای نزدیکی خود به خداوند حساب می آورم و هرآینه کسانی که فدک را[به ناحق]برگرفتند آن را بر افروزنده آتش در اعماق جهنم خواهند یافت.

مجلس هفتم به پایان رسید و به دنبال آن مجلس هشتم از امالی شیخ طوسی خواهد آمد.

ص:443

[8] المجلس الثامن فیه بقیّه أحادیث الشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النعمان

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 351-1- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار،عن البرقیّ،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن المفضّل عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام أعطیت تسعا لم یعط أحد قبلی سوی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:لقد فتحت لی السّبل،علمت المنایا،و البلایا،و الأنساب،و فصل الخطاب،و لقد نظرت فی الملکوت بإذن ربّی،فما غاب عنّی ما کان قبلی و لا ما یأتی بعدی،و إنّ بولایتی أکمل اللّه لهذه الأمّه دینهم،و أتمّ علیهم النّعم،و رضی لهم إسلامهم،إذ یقول یوم الولایه لمحمّد صلّی اللّه علیه و اله یا محمّد،أخبرهم أنّی أکملت لهم الیوم دینهم،و أتممت علیهم النّعم، و رضیت إسلامهم؛کلّ ذلک منّ اللّه به علیّ فله الحمد.

352-2- أخبرنا المفید عن الحسن بن حمزه،عن نصر بن الحسن الورامینیّ، عن سهل عن محمّد بن الولید الصّیرفیّ عن سعید الأعرج،قال:دخلت أنا

ص:444

8- جلسه هشتم

اشاره

جلسه هشتم

و در آن بقیه روایات شیخ مفید بن محمد بن نعمان وجود دارد.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

327-عطا شده به حضرت علی علیه السّلام نه چیز

[351]1-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:نه چیز به من عطا گردید که پیش از من به هیچ کس جز پیامبر عطا نشده بود:راه ها برایم گشاده شد و علم زمان های مرگ و بلاهای جهان و نسب شناسی اشخاص و قضاوت به من عطا گردید و با اذن پروردگارم در ملکوت آسمان ها و زمین نگریستم و هیچ چیز از آن چه پیش از من بود و پس از من خواهد آمد از نظرم دور نماند.و خداوند به ولایت من دین این امت را کامل کرد و نعمت را بر آنان تمام ساخت و اسلام را به عنوان دینشان پذیرفت.زیرا در روز عید غدیر خم به محمد صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای محمد!این جماعت را آگاه کن که من امروز دینشان را کامل کردم و نعمتم را بر ایشان تمام ساختم و از اسلامشان خشنود گردیدم.و تمامی اینها را خداوند بر من منت نهاد پس ستایش از آن اوست.

ص:445

و سلیمان بن خالد علی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام فابتدأنی،فقال:یا سلیمان،ما جاء عن أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یؤخذ به،و ما نهی عنه، ینتهی عنه جری له من الفضل ما جری لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و لرسوله الفضل علی جمیع من خلق اللّه،العائب علی أمیر المؤمنین فی شیء کالعائب علی اللّه و علی رسوله صلّی اللّه علیه و اله و الرّادّ علیه فی صغیر أو کبیر علی حدّ الشّرک باللّه.کان أمیر المؤمنین علیه السّلام باب اللّه لا یؤتی إلاّ منه،و سبیله الّذی من تمسّک بغیره هلک،کذلک جری حکم الأئمّه علیهم السّلام بعده واحد بعد واحد،جعلهم اللّه أرکان الأرض،و هم الحجّه البالغه علی من فوق الأرض و من تحت الثّری.أما علمت أنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام کان یقول:أنا قسیم اللّه بین الجنّه و النّار،و أنا الفاروق الأکبر،و أنا صاحب العصا و المیسم،و لقد أقرّ لی جمیع الملائکه و الرّوح بمثل ما أقرّوا لمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و لقد حملت مثل حموله محمّد،و هی حموله الرّبّ،و أنّ محمّدا صلّی اللّه علیه و اله یدعی فیکسی و فیستنطق فینطق،و أدعی فأکسی و أستنطق فأنطق،و لقد أعطیت خصالا لم یعطها أحد قبلی:علّمت البلایا،و القضایا،و فصل الخطاب؟

353-3- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن علیّ بن العبّاس عن إبراهیم بن بشر عن منصور بن یعقوب،عن عمرو بن شمر،عن إبراهیم بن عبد الأعلی،عن سوید ابن غفله،قال:سمعت علیّا علیه السّلام یقول:و اللّه لو صببت الدّنیا علی المنافق صبّا ما أحبّنی،و لو ضربت بسیفی هذا خیشوم المؤمن لأحبّنی،و ذلک أنّی سمعت رسول

ص:446

328-فضائل حضرت علی علیه السّلام

[352]2-سعید اعرج می گوید:من و سلیمان بن خالد بر امام صادق علیه السّلام داخل شدیم.پس امام شروع به سخن کرد و فرمود:ای سلیمان!می بایست به هر آنچه از سوی امیر مؤمنان علی بن ابی طالب آمده است عمل شود.و از هر آنچه او نهی فرموده است دوری گردد.او هر برتری که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دارد را دارا است و فرستاده او بر تمامی آفریدگان خدا برتری دارد.کسی که بر امیر مؤمنان در امری عیب بگیرد چون کسی است که بر خدا و فرستاده او عیب گرفته است و کسی که در امر کوچک و یا بزرگی بر او خرده گیرد چون کسی است که به خدا شرک ورزیده است.امیر مؤمنان در[شناخت]خداوند بود که جز از آن نمی توان وارد شد و راه او بود که هرکس به غیر او دست یازد نابود می شود و حکم امامان پس از او یکی پس از دیگری نیز همین است.خداوند آنان را ستون های زمین قرار داد.و آنان دلیل رسای خداوندند بر کسانی که بر روی زمین و یا زیر خاک باشند.آیا نمی دانی که امیر مؤمنان علیه السّلام می فرمود:من از سوی خدا قسمت کننده بهشت و دوزخ و جداکننده بزرگ[میان حق و باطل]و صاحب عصا و نشان[فرمانروایی]هستم،و تمامی فرشتگان و روح همانند آنچه برای محمد صلّی اللّه علیه و اله اقرار نموده اند بر من اقرار کرده اند و همچون وظیفه ای که بر دوش پیامبر نهاده شد بر دوش من نیز قرار گرفت و آن وظیفه ای است از سوی خدا و به درستی که محمد صلّی اللّه علیه و اله خوانده می شد پس [به جامه وحی]پوشانده می شد و به حرف طلبیده می شد پس سخن می گفت و من نیز خوانده شده و[به جامه الهام]پوشانده می شوم و به حرف خوانده می شوم پس سخن می گویم و خصوصیاتی به من عطا گردید که به هیچ کس پیش از من عطا نشده بود:دانش بلاها و رویدادهای آسمانی و زمینی و قضاوت به من عطا گشت.

329-علامت مؤمن و منافق

[353]3-سوید بن غفله می گوید:شنیدم که امام علی علیه السّلام می فرمود:به خدا سوگند،اگر تمام دنیا را بر منافق فروبریزم و به او ببخشم مرا دوست نخواهد داشت و اگر با این شمشیر ضربه ای به بینی انسان مؤمن بزنم[و او را بیازارم]مرا دوست می دارد.و[علتش]آن چیزی است که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:ای علی!جز مؤمن تو را دوست نمی دارد و جز منافق تو را دشمن نمی دارد.

ص:447

اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:یا علیّ لا یحبّک إلاّ مؤمن،و لا یبغضک إلاّ منافق.

354-4- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن یوسف بن الحکم عن داود بن رشید عن سلمه بن صالح عن عبد الملک بن عبد الرّحمن،عن الأسعد بن طلیق،قال سمعت الحسین بن العربیّ یحدّث عن مرّه،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:نعی إلینا حبیبنا و نبیّنا صلّی اللّه علیه و اله نفسه-فبأبی و أمّی و نفسی له الفداء-قبل موته بشهر،فلمّا دنا الفراق جمعنا فی بیت،فنظر إلینا،فدمعت عیناه،ثمّ قال:مرحبا بکم،حیّاکم اللّه، حفظکم اللّه،نصرکم اللّه،نفعکم اللّه،هداکم اللّه،وفّقکم اللّه،سلّمکم اللّه،قبلکم اللّه، رزقکم اللّه،رفعکم اللّه،أوصیکم بتقوی اللّه،و أوصی اللّه بکم،إنّی لکم نذیر مبین [ألاّ تعلوا علی اللّه فی عباده و بلاده]،فإنّ اللّه(تعالی)قال لی و لکم: تِلْکَ الدّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ [القصص(28):83]و قال سبحانه: أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْمُتَکَبِّرِینَ [الزمر(39):60]قلنا:متی یا نبیّ اللّه أجلک؟قال:دنا الأجل و المنقلب إلی اللّه،و إلی سدره المنتهی،و جنّه المأوی،و العرش الأعلی،و الکأس الأوفی، و العیش المنتهی.قلنا:فمن یغسّلک؟قال:أخی و أهل بیتی الأدنی فالأدنی.

355-5- أخبرنا المفید عن محمّد بن محمّد بن طاهر،عن ابن عقده عن محمّد بن إسماعیل،عن الحسن بن زیاد عن محمّد بن إسحاق،عن جعفر بن محمّد عن أبیه،عن جدّه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله صاحب الیمین أمیر علی صاحب الشّمال،

ص:448

330-خبر دادن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله از نزدیک شدن فوتشان

[354]4-عبد اللّه بن مسعود می گوید:محبوب و پیامبر ما صلّی اللّه علیه و اله-که پدر و مادر و خودم فدایش گردم-یک ماه پیش از وفاتش ما را از مرگ خود با خبر کرد.پس هنگامی که زمان جدایی نزدیک شد ما را در خانه خود جمع نمود و به ما نگریست پس اشک از چشمانشان جاری گشت و فرمود:خوش آمدید.خداوند شما را زنده بدارد و حفظ کند و یاری نماید و سود بخشد و هدایت کند و توفیق دهد و سالم بدارد و بپذیرد و روزی بخشد و بلند دارد.شما را به تقوای پروردگار که سفارش خودم و خداوند است سفارش می کنم.همانا من برای شما بیم دهنده ای آشکارم که دربندگان و سرزمین های خدا بر او برتری نیابید خداوند والا به من و شما می فرماید:«سرای آخرت فقط برای کسانی است که در زمین برتری طلب نیستند و نمی خواهند فساد کنند و سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است»[قصص(28):آیۀ 83]و خداوند منزه می فرماید:«مگر جهنم جایگاه متکبران نیست؟»[زمر(39):آیۀ 6]راوی گوید:

عرضه داشتیم:ای پیامبر خدا،اجل تو کی فرا می رسد؟پیامبر فرمود:اجل نزدیک است و بازگشتم به سوی خدا و سدره المنتهی بهشتی که جایگاه[پرهیزگاران]است و عرش فرازمند خداوند و جام های لبریز[از شراب های بهشتی]او را حتی فراهم شده می باشد.

عرضه داشتیم:پس چه کسی شما را غسل می دهد؟پیامبر فرمود:برادرم و خانواده ام (نزدیک تر و نزدیک تر)[هر آن کس که به من نزدیک تر است].

[355]5-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:فرشته ای که بر سمت راست انسان است بر فرشته سمت چپ فرمانروایی می کند.

ص:449

فإذا عمل العبد السّیّئه قال صاحب الیمین لصاحب الشّمال:لا تعجل و أنظره سبع ساعات؛فإن مضی سبع ساعات و لم یستغفر قال:اکتب،فما أقلّ حیاء هذا العبد!

356-6- أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد بن الحسین عن أبیه عن الصّفّار عن القاشانیّ عن الأصبهانیّ عن المنقریّ عن حفص قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال عیسی ابن مریم لأصحابه:تعملون للدّنیا و أنتم ترزقون فیها بغیر عمل، و لا تعملون للآخره و أنتم لا ترزقون فیها إلاّ بعمل،ویلکم علماء السّوء،الأجره تأخذون و العمل لا تصنعون!یوشک ربّ العمل أن یطلب عمله،و یوشک أن یخرجوا من الدّنیا إلی ظلمه القبر،کیف یکون من أهل العلم من مصیره إلی آخرته و هو مقبل علی دنیاه،و ما یضرّه أشهی إلیه ممّا ینفعه؟

357-7- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن محمّد بن إسماعیل بن إبراهیم أبی علیّ قال:حدّثنی عمّ أبی الحسین بن موسی عن أبیه عن موسی،عن أبیه جعفر بن محمّد،عن أبیه محمّد بن علیّ،عن أبیه علیّ بن الحسین علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام إنّ المؤمن لا یصبح إلاّ خائفا و إن کان محسنا،و لا یمسی إلاّ خائفا و إن کان محسنا،لأنّه بین أمرین:بین وقت قد مضی لا یدری ما اللّه صانع به،و بین أجل قد اقترب لا یدری ما یصیبه من الهلکات،ألا و قولوا خیرا تعرفوا به،و اعملوا به تکونوا من أهله،صلوا أرحامکم و إن قطعوکم، و عودوا بالفضل علی من حرمکم،و أدّوا الأمانه إلی من ائتمنکم،و أوفوا بعهد من

ص:450

پس هنگامی که بنده گناهی را مرتکب می شود فرشته سمت راست به فرشته سمت چپ می گوید:شتاب مکن و او را هفت ساعت مهلت بده.پس هنگامی که هفت ساعت می گذرد و بنده از خداوند طلب بخشش نمی کند می گوید:بنویس.این بنده چقدر بی شرم است!

331-موعظۀ حضرت عیسی

[356]6-حفص بن غیاث می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام فرمود:عیسی بن مریم به یارانش فرمود:

برای دنیا تلاش می کنید درحالی که بدون تلاش هم در آن روزی داده می شوید و برای آخرت تلاش نمی کنید درحالی که در آن بدون عمل هیچ روزی نخواهید داشت.وای بر شما که چه بد دانشمندانید!پاداش و اجرت[را در مقابل دانشتان]دریافت می دارید و به وظیفه عمل نمی کنید.چه نزدیک است که گذارنده وظیفه[بر دوش شما]،عملش را از شما طلب کند و چیزی نمانده است که شما از دنیا به سوی تاریکی قبر خارج شوید.دانشمندی[که به علم خود عمل نمی کند]چگونه به سوی آخرت حرکت می کند درحالی که به دنیا رو کرده است و آنچه به او آسیب می رساند در نزدش دوست داشتنی تر از آن چیز است که به او فایده می بخشد.

332-صفت های مؤمن

[357]7-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود،مؤمن شب را به صبح نمی رساند مگر اینکه هراسان است هر چند نیکوکار باشد و روز را به شب نمی رساند جز آنکه هراسان است هرچند نیکوکار باشد.

چون او درمیان دو امر است:میان زمانی که سپری شد و نمی داند که خداوند به خاطر آن زمان با او چگونه رفتار می کند و اجلی که نزدیک است و نمی داند به چه خطراتی دچار خواهد شد.

آگاه باشید.به نیکی سخن بگوئید که به آن شناخته شوید و به نیکی رفتار کنید تا از نیکان باشید.با خویشان خود رفت وآمد کنید هرچند از شما دوری کنند و به هرکس که شما را[از نعمتی]محروم ساخت به بیش از آن بخشش کنید و امانت را به هرکس که شما را امین دانست بازگردانید و به پیمان کسی که با او پیمان بستید وفادار باشید و هنگامی که قضاوت نمودید عدالت ورزید.

ص:451

عاهدتم،و إذا حکمتم فاعدلوا.

358-8- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن محمّد بن أحمد بن خاقان عن بن یزید،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن أعین عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان علیّ بن الحسین علیه السّلام یقول:ما أبالی إذا قلت هؤلاء الکلمات لو اجتمع علیّ الإنس و الجنّ:«بسم اللّه و باللّه،و من اللّه،و إلی اللّه،و فی سبیل اللّه،اللّهمّ إلیک أسلمت نفسی،و إلیک وجّهت وجهی،و إلیک فوّضت أمری،فاحفظنی بحفظ الإیمان،من بین یدیّ،و من خلفی،و عن یمینی،و عن شمالی،و من فوقی،و من تحتی،و ادفع عنّی بحولک و قوّتک،فإنّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم».

359-9- أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد الصّولیّ عن محمّد بن الحسین الطّائیّ عن محمّد بن الحسن بن جعفر الأصبغیّ عن أبیه عن جدّه عن یعقوب بن الفضل،عن شریک بن عبد الرّحمن عن أبیه قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أعطیت فی علیّ تسعا،ثلاثا فی الدّنیا،و ثلاثا فی الآخره،و اثنتین أرجوهما له،و واحده أخافها علیه:فأمّا الثّلاثه الّتی فی الدّنیا:فساتر عورتی،و القائم بأمر أهلی، و وصیّی فیهم.و أمّا الثّلاثه الّتی فی الآخره.فإنّی أعطی یوم القیامه لواء الحمد فأرفعه إلی علیّ بن أبی طالب یحمله عنّی،و أعتمد علیه فی مقام الشّفاعه، و یعیننی علی حمل مفاتیح الجنّه.و أمّا اللّتان أرجوهما له:فإنّه لا یرجع من بعدی ضالاّ و لا کافرا و أمّا الّتی أخافها علیه:فغدر قریش به من بعدی.

ص:452

333-دعای امام سجاد علیه السّلام

[358]8-امام صادق علیه السّلام می فرماید:امام سجاد علیه السّلام می فرمود:هنگامی که این کلمات را بر زبان می آورم اگرچه تمامی جن و انسان ها برضد من تجمع کنند باکی ندارم:به نام خدا و به کمک او و از سوی خدا و به سوی او و در راه او.خداوندا خود را تسلیم تو نموده و رو به سوی تو کردم و امرم را به تو واگذاردم پس مرا با حفاظت ایمان از مقابل و پشت سر و سمت راست و چپ و بالای سر و زیر پا حفظ کن و با نیرو و توانایی خود[بدی ها را]از من دور نما.به درستی که هیچ نیرو و توانایی جز به خداوند والای بزرگ ممکن نیست.

334-عطا کردن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به حضرت علی علیه السّلام نه چیز را

[359]9-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:درباره علی نه خصوصیت به من عطا گردید که سه خصوصیت در دنیا و سه خصوصیت در آخرت است.بر دو امر به او امید دارم و از یک امر بر او در هراسم.اما سه خصوصیت او در دنیا اینکه:عیب های[دین]مرا در کاستی های آن می پوشاند[و جبران می کند]و امر خانواده مرا به پا می دارد و جانشین من درمیان آنان است.

و اما سه خصوصیت در آخرت اینکه پرچم حمد در روز قیامت به دست من داده می شود پس آن را به علی بن ابی طالب علیه السّلام می سپارم و او آن را از جانب من بر دوش می گیرد و در مقام شفاعت بر او تکیه می کنم و بر حمل کلیدهای بهشت مرا یاری می کند.و اما دو امری که در آن دو به او امید دارم اینکه پس از من گمراه و کافر نمی گردد و اما امری که در آن بر او هراسانم خیانت قریش به او پس از من است.

ص:453

360-10- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد الصّیرفیّ،عن محمّد بن القاسم عن جعفر بن عبد اللّه المحمّدیّ،عن یحیی بن الحسن بن فرات عن المسعودیّ،عن الحارث بن حصیره،عن أبی محمّد العنزیّ،قال:حدّثنی ابن عمّی أبو عبد اللّه العنزیّ،قال:إنّا لجلوس مع علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یوم الجمل إذ جاءه النّاس یهتفون به:یا أمیر المؤمنین،لقد نالنا النّبل و النّشّاب؛فسکت ثمّ جاء آخرون فذکروا مثل ذلک فقالوا:قد جرحنا،فقال علیّ علیه السّلام:یا قوم،من یعذرنی من قوم یأمرونی بالقتال و لم تنزل بعد الملائکه.فقال:إنّا لجلوس و ما نری ریحا و لا نحسّها إذ هبّت ریح طیّبه من خلفنا،و اللّه لوجدت بردها بین کتفیّ من تحت الدّرع و الثّیاب،قال:فلمّا هبّت صبّ أمیر المؤمنین درعه،ثمّ قام إلی القوم،فما رأیت فتحا کان أسرع منه.

361-11- أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد الصّولیّ،عن زکریّا بن یحیی السّاجیّ،عن إسماعیل بن موسی السّدّیّ،عن محمّد بن سعید،عن فضیل بن مرزوق،عن أبی سخیله،عن أبی ذرّ و سلمان(رضی اللّه عنهما)قالا:أخذ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بید علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:هذا أوّل من آمن بی،و هو أوّل من یصافحنی یوم القیامه،و هو الصّدّیق الأکبر،و فاروق هذه الأمّه،و یعسوب المؤمنین.

362-12- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن یحیی بن زکریّا عن

ص:454

335-کمک کردن ملائکه به حضرت علی علیه السّلام روز جنگ جمل

[360]10-ابو عبد اللّه عنزی می گوید:در کنار علی بن ابی طالب علیه السّلام در جنگ جمل نشسته بودیم که گروهی از مردم به نزد او آمده فریاد می زدند:ای امیر مؤمنان!نیزه ها و عمودها بر ما وارد شده است پس امام خاموش شد.آنگاه گروه دیگری آمده و مانند آن سخن را بر زبان آورده و گفتند:ما مجروح شده ایم.پس علی علیه السّلام فرمود:ای جماعت!چه کسی عذر مرا می پذیرد از این که گروهی مرا به جنگ فرمان می دهند درحالی که فرشتگان هنوز بر من فرود نیامدند[و فرمان جنگ را از سوی خدا نیاوردند].راوی گوید:ما همچنان نشسته بودیم و هیچ بادی را احساس نمی کردیم که ناگهان بادی خوشایند و نیکو از پشت سر ما وزیدن گرفت که به خدا سوگند خنکی آن را میان دو کتف خود از زیر زره و لباس احساس کردم.پس هنگامی که آن باد وزید امیر مؤمنان زره بر تن کرد و به سوی آن جماعت برخاست و من هیچ پیروزی سریع تر از آن مشاهده نکرده بودم.

336-علی اول کسی که ایمان آورد

[361]11-ابو ذر و سلمان-که خداوند از آن دو خشنود گردد-می گویند:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را در دست گرفت و فرمود:این شخص اولین کسی است که به من ایمان آورده و اولین کسی است که در روز قیامت دست دردست من می نهد و اوست راستگوی بزرگ و جداکننده[حق و باطل از]این امت و پیشوای مؤمنان.

ص:455

بکیر بن مسلم عن محمّد بن میمون،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام، قال:قال أمیر المؤمنین علیّ علیه السّلام ستدعون إلی سبّی فسبّونی،و تدعون إلی البراءه منّی فمدّوا الرّقاب فإنّی علی الفطره.

363-13- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه،عن الصّفّار،عن محمّد بن عیسی،عن ابن أبی عمیر،عن مالک بن عطیّه،عن الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال وجدت فی کتاب علیّ علیه السّلام:إذا ظهر الرّبا من بعدی ظهر موت الفجأه،و إذا طفّفت المکاییل أخذهم اللّه بالسّنین و النّقص،و إذا منعوا الزّکاه منعت الأرض برکاتها من الزّرع و الثّمار و المعادن کلّها،و إذا جاروا فی الحکم تعاونوا علی الإثم و العدوان،و إذا نقضوا العهد سلّط اللّه علیهم شرارهم،ثمّ یدعو خیارهم فلا یستجاب لهم.

364-14- أخبرنا المفید عن محمّد بن عثمان الصّیرفیّ عن محمّد بن عبد اللّه العلاّف عن محمّد بن یعقوب الدّینوریّ،عن عبد اللّه بن محمّد البلویّ،عن عماره بن زید،عن بکر بن حارثه الزّهریّ،عن عبد الرّحمن بن کعب بن مالک،عن جابر بن عبد اللّه قال:سمعت علیّا علیه السّلام ینشد،و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یسمع:

أنا أخو المصطفی لا شکّ فی نسبی معه ربّیت و سبطاه هما ولدی

جدّی و جدّ رسول اللّه منفرد و فاطم زوجتی لا قول ذی فند

فالحمد للّه شکرا لا شریک له البرّ بالعبد و الباقی بلا أمد

ص:456

337-نهی از دوری جستن از حضرت علی علیه السّلام

[362]12-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:زودا که به ناسزا گفتن به من خوانده شوید پس مرا دشنام دهید و به بیزاری جستن از من دعوت شوید پس گردن برکشید همانا که من[از ابتدای بلوغ] بر اسلام هستم[و هرگز بت نپرستیدم].

338-نکته ای از کتاب حضرت علی علیه السّلام

[363]13-ابو حمزه ثمالی می گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام فرمود:در کتاب علی بن ابی طالب یافتم که:هنگامی که ربا آشکار شود مرگ ناگهانی ظاهر می گردد و هنگامی که از پیمانه ها کم گذاشته شود خداوند آنان را به قحطی و کمبود دچار می کند و هنگامی که زکات پرداخت نگردد زمین تمامی برکات خود اعم از کشت و میوه و معادن را باز میدارد و هنگامی که در حکم قضاوت ستم روا گردد بر گناه و دشمنی یکدیگر را یاری می نماید و هنگامی که پیمان [الهی]را زیر پا بگذارند خداوند بدانشان را بر آنان مسلط می گرداند و آنگاه خوبانشان هرچه خدا را بخوانند دعایشان اجابت نمی گردد.

339-شعر گفتن حضرت علی علیه السّلام و شنیدن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله

[364]14-جابر بن عبد اللّه می گوید:شنیدم که علی علیه السّلام این شعر را می سرود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آن را می شنید:

من برادر محمد مصطفی هستم و هیچ شکی در نسبت من با او نیست با او بزرگ شده ام و دو نوه او فرزندان من هستند*جدّ من و رسول خدا یکی است و فاطمه همسرم است و این سخن انسانی دروغگو نیست*پس ستایش و شکر از آن خدایی است که هیچ همتایی ندارد و به بنده خود[علی]و بر سایرین نیکی بی پایان ارزانی می کند*

راوی گوید:پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله لبخندی زد و فرمود:ای علی!راست گفتی.

ص:457

قال:فابتسم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قال:صدقت یا علیّ.

365-15- أخبرنا المفید عن أبی القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه،عن محمّد بن یعقوب الکلینیّ،عن ابن إدریس،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان بن یحیی،قال:قلت لأبی الحسن علیه السّلام أخبرنی عن الإراده من اللّه(عزّ و جلّ)و من الخلق؟فقال:الإراده من اللّه(عزّ و جلّ)إحداثه الفعل لا غیر ذلک،لأنّه(جلّ اسمه)لا یهمّ و لا یتفکّر.

366-16- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید،عن أبیه عن الصّفّار عن القاشانیّ عن الأصفهانیّ،عن المنقریّ،عن ابن عیینه،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ما من عبد إلاّ و للّه علیه حجّه،إمّا فی ذنب اقترفه،و إمّا فی نعمه قصّر عن شکرها.

367-17- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن الکلینیّ عن محمّد،بن یحیی عن ابن عیسی،عن ابن محبوب،عن سعد بن أبی خلف،عن أبی الحسن علیه السّلام أنّه قال:

علیک بالجدّ،و لا تخرجنّ نفسک من حدّ التّقصیر فی عباده اللّه و طاعته،فإنّ اللّه (تعالی)لا یعبد حقّ عبادته.

368-18- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن الکلینیّ عن عدّه من أصحابه عن ابن عیسی عن ابن محبوب،عن داود بن کثیر،عن أبی عبیده الحذّاء،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال اللّه(عزّ و جلّ):لا یتّکل العاملون علی أعمالهم الّتی یعملون بها لثوابی،فإنّهم لو اجتهدوا و أتعبوا أنفسهم أعمارهم فی

ص:458

340-معنای ارادۀ خداوند

[365]15-صفوان بن یحیی می گوید:به ابو الحسن علیه السّلام عرضه داشتم:مرا از چگونگی اراده خداوند و آفریدگان آگاه کن؟امام فرمود:اراده از سوی خداوند به معنای به وجود آوردن فعل است نه غیر آن،چرا که او[برای کاری]دغدغه نداشته و نمی اندیشد.

341-حجت خداوند بر مردم

[366]16-سفیان بن عیینه می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هیچ بنده ای نیست مگر اینکه برای خداوند بر ضد او حجتی است یا به خاطر گناهی که مرتکب شده و یا به خاطر نعمتی که در شکرگزاری آن کوتاهی کرده است.

342-جدیّت در عبادت

[367]17-ابو الحسن علیه السّلام فرمود:بر تو باد به تلاش و کوشش،و[اینکه به زعم باطلت]خود را از مرز کوتاهی در عبادت خدا و بندگی او خارج نسازی.پس به درستی که خداوند والا آن گونه که شایسته اش است بندگی نمی شود.

[368]18-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرماید:خداوند والا و بلندمرتبه فرمود:نبایستی عمل کنندگان بر کارهایی که برای رسیدن به پاداش من انجام می دهند تکیه کنند.

ص:459

عبادتی،کانوا مقصّرین غیر بالغین فی عبادتهم کنه عبادتی،فیما یطلبون من کرامتی،و النّعیم فی جنّاتی،و رفیع الدّرجات فی جواری،و لکن برحمتی فلیثقوا،و فضلی فلیرجوا،و إلی حسن الظّنّ بی فلیطمئنّوا،فإنّ رحمتی عند ذلک تدرکهم،و بمنّی أبلّغهم رضوانی و ألبسهم عفوی،فإنّی أنا اللّه الرّحمن الرّحیم، بذلک تسمّیت.

369-19- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار،عن القاشانیّ عن الأصفهانیّ،عن المنقریّ،عن ابن عیینه،عن حمید بن زیاد،عن عطاء بن یسار،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:یوقف العبد بین یدی اللّه فیقول:قیسوا بین نعمی علیه و بین عمله؛فتستغرق النّعم العمل،فیقولون:قد استغرقت النّعم العمل؛ فیقول:هبوا له نعمی،و قیسوا بین الخیر و الشّرّ منه؛فإن استوی العملان أذهب اللّه الشّرّ بالخیر و أدخله الجنّه،فإن کان له فضل أعطاه اللّه بفضله،و إن کان علیه فضل، و هو من أهل التّقوی،لم یشرک باللّه،(تعالی)،و اتّقی الشّرک به،فهو من أهل المغفره،یغفر اللّه له برحمته إن شاء،و یتفضّل علیه بعفوه.

370-20- أخبرنا المفید عن علیّ بن مالک النّحویّ،عن محمّد بن القاسم الأنباریّ،عن أبیه،عن عبد الصّمد بن محمّد الهاشمیّ،عن الفضل بن سلیمان النّهدیّ،عن ابن الکلبیّ،عن شرقیّ[بن]القطامیّ،عن أبیه،قال:خاصم عمرو بن عثمان بن عفّان أسامه بن زید إلی معاویه بن أبی سفیان مقدمه المدینه،فی حائط

ص:460

پس همانا اگر آنان در تمام عمرشان تلاش کنند و خود را در راه بندگی من به هدف رسیدن به کرامتم و نعمت های بهشت و درجات والا در همسایگی ام خسته نمایند در عبادت من کوتاهی کرده و به حقیقت و ژرفای آن دست نیافته اند.اما به رحتم اعتماد کنند و به فضل و احسانم امیدوار باشند و به خوش گمانی به من اطمینان ورزند.پس در آن هنگام رحمتم آنان را در می یابد و به لطف خود خشنودی ام را شامل آنان می سازم و لباس بخشش بر تنشان می پوشانم.پس به درستی که من خداوند بخشاینده مهربانم و به همین نام خود را نامیده ام.

343-توقف بنده در پیشگاه خداوند برای حساب پس دادن در مقابل نعمتها

[369]19-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:بنده را در مقابل خداوند ایستانده.پس خداوند می فرماید:

میان نعمت بخشی من به او و کردارش مقایسه کنید.پس می گویند نعمت ها کردار او را در بر می گیرند.خداوند می فرماید:نعمت هایم را بر او ببخشایید و میان نیکی و بدی او مقایسه کنید.پس اگر نیکی و بدی او یکسان باشد خدا بدی او را با نیکی از میان می برد و او را در بهشت داخل می سازد پس اگر[نیکی بر بدی]برتری داشت خداوند به[مقدار]برتری اش به او عطا می کند و اگر[بدی بر نیکی]به ضرر او برتری داشت ولی از تقواپیشگانی بود که به خدا شرک نورزیده و از شرک به او دوری نموده بود،پس او از آمرزیده شدگان است که خداوند اگر بخواهد با رحمت خود بر او می بخشاید و با بخشش خود،به او برتری می بخشد.

344-اختلاف عمرو بن عثمان بن عفان و اسامه که اختلاف خود را نزد معاویه بن ابی سفیان بردند

[370]20-شرقی بن قطامی از پدرش روایت می کند که عمرو بن عثمان بن عفّان و اسامه بن زید اختلاف میان خود را که در مورد یکی از باغ های مدینه بود به نزد معاویه بن ابی سفیان هنگامی که به مدینه آمده بود بردند.

ص:461

من حیطان المدینه،فارتفع الکلام بینهما حتّی تلاحیا فقال عمرو،تلاحینی و أنت مولای؟فقال أسامه:و اللّه ما أنا بمولاک و لا یسرّنی أنّی فی نسبک،مولای رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:ألا تسمعون ما یستقبلنی به هذا العبد؟ثمّ التفت إلیه عمرو فقال له:

یابن السّوداء،ما أطغاک!فقال:أنت أطغی منّی و لم تعیّرنی بأمّی؟و أمّی و اللّه خیر من أمّک،و هی أمّ أیمن مولاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بشّرها رسول اللّه فی غیر موطن بالجنّه،و أبی خیر من أبیک،زید بن حارثه صاحب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و حبّه و مولاه، قتل شهیدا بمؤته علی طاعه اللّه و طاعه رسول اللّه صلوات اللّه علیه و آله و قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أنا أمیر علی أبیک،و علی من هو خیر من أبیک،علی أبی بکر و عمر و أبی عبیده،و سروات المهاجرین و الأنصار،فأنّی تفاخرنی یابن عثمان!فقال عمرو:یا قوم أما تسمعون بما یجبهنی به هذا العبد؟فقام مروان بن الحکم فجلس إلی جنب عمرو بن عثمان،فقام الحسن بن علیّ علیه السّلام فجلس إلی جنب أسامه، فقام عتبه بن أبی سفیان فجلس إلی جنب عمرو،فقام عبد اللّه بن عبّاس فجلس إلی جنب أسامه،فقام سعید بن العاص فجلس إلی جنب عمرو،فقام عبد اللّه بن جعفر فجلس إلی جنب أسامه.فلمّا رآهم معاویه قد صاروا فریقین من بنی هاشم و بنی أمیّه،خشی أن یعظم البلاء،فقال:إنّ عندی من هذا الحائط لعلما.قالوا:فقل بعلمک فقد رضینا.فقال معاویه:أشهد أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله جعله لأسامه بن زید،قم یا أسامه فاقبض حائطک هنیئا مریئا؛فقام أسامه و الهاشمیّین و جزوا معاویه

ص:462

پس کلام میان آن دو بالا گرفت تا آنکه به یکدیگر فحش و ناسزا گفتند.پس عمرو گفت:به من پرخاش می کنی درحالی که تو بنده و عبد من هستی؟اسامه گفت:به خدا سوگند من بنده تو نیستم و این که به تو منسوب باشم مرا شادمان نمی کند.آقای من،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است.پس عمرو گفت:آیا نمی شنوید که این بنده در مقابل من چه بر زبان می آورد؟آنگاه عمر رو به او کرد و به او گفت:ای فرزند زن سیاه رو!چه چیز تو را به سرکشی واداشته است؟پس گفت:تو از من سرکش تری.مادرم را بد بر می شماری درحالی که به خدا سوگند مادرم نکوتر از مادر تو است و امّ ایمن کنیز رسول خدا است که رسول خدا چندین بار به او بهشت را وعده داده است و پدرم نکوتر از پدرت است و او زید بن حارثه همراه و دوست و بنده رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است که در«موته»در راه فرمانبرداری خدا و فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله شهید گشت و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از دنیا رفت درحالی که من فرمانروای پدرت و کسانی که بهتر از پدرت هستند همچون ابو بکر و عمر و ابو عبیده و مردان شریف از مهاجرین و انصار بودم.پس ای فرزند عثمان،تو به من فخر می فروشی؟پس عمرو گفت:ای جماعت!آیا نمی شنوید که این بنده چگونه مرا خوار می سازد؟پس مروان بن حکم برخاست و در کنار عمرو بن عثمان نشست و حسن بن علی علیه السّلام نیز برخاست و در کنار اسامه نشست پس عتبه بن ابی سفیان برخاست و در کنار عمرو نشست و عبد اللّه بن عباس برخاست و در کنار اسامه نشست همچنین سعید بن عاص برخاسته و کنار عمرو نشست و عبد اللّه بن جعفر نیز از جای خود بلندشده و کنار اسامه قرار گرفت.پس هنگامی که معاویه مشاهده کرد آنان دوگروه از بنی هاشم و بنی امیه گشته اند ترسید که مبادا بلایی بزرگ به وقوع بپیوندد.پس گفت:من از[حقیقت مالکیت]این باغ آگاهم.آن جماعت گفتند:براساس دانشت سخن بگو که ما به آن خشنودیم.پس معاویه گفت:

گواهی می دهم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله این باغ را برای اسامه بن زید قرار داد.ای اسامه برخیز و باغ خود را با راحتی و آسایش برگیر.پس اسامه و بنی هاشم برخاستند و به معاویه پاداشی نیکو دادند.

ص:463

خیرا.فأقبل عمرو بن عثمان علی معاویه،فقال:لا جزاک اللّه عن الرّحم خیرا،ما زدت علی أن کذّبت قولنا،و فسخت حجّتنا،و أشمتّ بنا عدوّنا.فقال معاویه:

ویحک یا عمرو!إنّی لمّا رأیت هؤلاء الفتیه من بنی هاشم قد اعتزلوا،ذکرت أعینهم تدور إلیّ من تحت المغافر بصفّین فکاد یختلط علیّ عقلی،و ما یؤمنّی یا بن عثمان منهم و قد أحلّوا بأبیک ما أحلّوا،و نازعونی مهجه نفسی حتّی نجوت منهم بعد نبإ عظیم و خطب جسیم،فانصرف فنحن مخلفون لک خیرا من حائطک إن شاء اللّه(تعالی).

371-21- أخبرنا المفید عن الجعابیّ عن ابن عقده عن علیّ بن الحسن بن فضّال،عن أبیه،عن الحسن بن الجهم،عن عبد اللّه بن سنان،عن حمزه بن حمران،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:بینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یمشی ذات یوم مع أصحابه إذ قال لهم:علی رسلکم حتّی أثنی علی ربّی.ثمّ قال:«اللّهمّ لا مانع لما أعطیت،و لا معطی لما منعت،و لا قابض لما بسطت،و لا باسط لما قبضت،و لا هادی لمن أضللت،و لا مضلّ لمن هدیت،اللّهمّ أنت الحلیم فلا تجهل،و أنت الجواد فلا تبخل،و أنت العزیز فلا تستذلّ،و أنت المنیع فلا ترام».

372-22- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:ما خلق اللّه خلقا أکثر من الملائکه،و إنّه لینزل کلّ یوم سبعون ألف ملک،فیأتون

ص:464

پس عمرو بن عثمان بر معاویه رو کرد و گفت:خداوند از خویشاوندی میان ما به تو پاداش نیک ندهد تو برای ما کاری نکردی جز اینکه سخن ما را دروغ شمردی و دلیل ما را باطل کردی و دشمنان را بر ما دلشاد کردی.پس معاویه گفت:وای بر تو ای عمرو همانا وقتی این جوانان بنی هاشم را مشاهده کردم که از ما کناره گرفتند چشمانشان در جنگ صفین را به یاد آوردم که از زیر کلاه خود به سوی من می نگریستند پس نزدیک بود که عقلم واژگون شود و درهم بریزد.ای فرزند عثمان!من از آنان ایمن نیستم درحالی که بر سر پدرت آن آوردند که خود می دانی.آنان برای ریختن خون من با من به جنگ برخاستند تا آن که پس از دروغی بزرگ و حوادثی ناگوار از آنان نجات یافتم پس بازگرد که اگر خدا بخواهد ما برای تو بهتر از باغت را به جا خواهیم گذارد و به تو خواهیم بخشید.

345-دعای حضرت رسول صلّی اللّه علیه و اله

[371]21-امام صادق علیه السّلام می فرماید:روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با یارانش حرکت می کرد پس به آنان فرمود:آرام باشید تا پروردگارم را بستایم.آنگاه فرمود:خداوندا!هیچ مانعی از آنچه عطا نموده و هیچ عطا کننده ای از آنچه بازداشتی و هیچ تنگ کننده ای بر آنچه گشادی و هیچ گشاینده ای بر آنچه تنگ کردی و هیچ راهنمایی برای آنکه گمراهش کردی و هیچ گمراه کننده ای برای آنکه هدایتش نمودی وجود ندارد.خداوندا تو بردباری هستی که نادانی نمی کنی و بخشنده ای هستی که بخل و خسّت نمی ورزی و شکست ناپذیری هستی که خوار نمی گردی و والایی هستی که دست یازیده نمی شوی.

ص:465

البیت المعمور فیطوفون به،فإذا هم طافوا به نزلوا فطافوا بالکعبه،فإذا طافوا بها أتوا قبر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فسلّموا علیه،ثمّ أتوا قبر أمیر المؤمنین علیه السّلام فسلّموا علیه،ثمّ أتوا قبر الحسین علیه السّلام فسلّموا علیه،ثمّ عرجوا،و ینزل مثلهم أبدا إلی یوم القیامه.

و قال علیه السّلام:من زار أمیر المؤمنین عارفا بحقّه،غیر متجبّر،و لا متکبّر،کتب اللّه له أجر مائه ألف شهید،و غفر اللّه ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر،و بعث من الآمنین،و هوّن علیه الحساب،و استقبله الملائکه،فإذا انصرف شیّعته إلی منزله،فإن مرض عادوه،و إن مات تبعوه بالاستغفار إلی قبره.قال:و من زار الحسین علیه السّلام عارفا بحقّه کتب اللّه له ثواب ألف حجّه مقبوله و ألف عمره مقبوله،و غفر له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر.

373-23- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه،عن سعد عن محمّد بن أحمد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن محمّد بن سلیمان عن الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:أوّل اثنین تصافحا علی وجه الأرض ذو القرنین و إبراهیم الخلیل علیه السّلام استقبله إبراهیم فصافحه،و أوّل شجره علی وجه الأرض النّخله.

374-24- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه،عن سعد عن محمّد بن أحمد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن ابن عمیره،عن عمرو بن شمر،عن جابر، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا تلاقیتم فتلاقوا بالتّسلیم و التّصافح، و إذا تفرّقتم فتفرّقوا بالاستغفار.

ص:466

346-فضیلت زیارت امام علی و امام حسین علیهما السّلام

[372]22-امام صادق علیه السّلام فرمود:خداوند هیچ آفریده ای را بیشتر از فرشتگان نیافرید.هر روز هفتاد هزار ملک فرود می آیند و به(بیت المعمور)می روند و آن را طواف می نمایند.پس هنگامی که به گرد آن طواف نمودند فرود می آیند و گرد کعبه طواف می کنند.پس هنگامی که بر گرد کعبه طواف کردند به نزد قبر پیامبر آمده و بر او سلام می کنند آنگاه به نزد قبر امیر مؤمنان علیه السّلام می آیند و بر او سلام می کنند آنگاه به نزد قبر حسین علیه السّلام می آیند و بر او سلام می کنند.آنگاه به بالا می روند و مانند این گروه همیشه و تا روز قیامت فرود می آیند[و این چنین می کنند]و امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس امیر مؤمنان علیه السّلام را درحالی که به حقش آگاه است و ستمگر و متکبّر نیست زیارت کند خداوند برایش پاداش صد هزار شهید را می نویسد و گناهان پیشین و پسین او را می بخشاید و در جمله ایمان آورندگان برانگیخته شده و حساب بر او آسان گرفته می شود و فرشتگان به استقبال او می روند و هنگامی که باز می گردد فرشتگان تا منزلش او را بدرقه می کنند.هنگامی که بیمار گردد از او عیادت می کنند و آنگاه که بمیرد تا قبرش به دنبالش رفته و برایش از خداوند طلب بخشش می نمایند و فرمود:

هرکس حسین علیه السّلام را درحالی که به حقش آگاهی دارد زیارت کند خداوند برایش پاداش هزار حج پذیرفته شده و هزار عمره پذیرفته شده را می نویسد و گناهان پیشین و پسین او را می آمرزد.

347-اولین کسانی که بر روی زمین با یکدیگر دست دادن،ذو القرنین و حضرت ابراهیم بودند

[373]23-امام باقر علیه السّلام فرمود:اولین کسانی که بر روی زمین با یکدیگر دست دادند ذو القرنین و ابراهیم خلیل اللّه علیه السّلام بودند که ابراهیم علیه السّلام به استقبال او رفته با او دست داد و اولین درخت بر روی زمین درخت خرما بود.

348-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمایند هنگامی که یکدیگر را ملاقات کردید باهم دست دهید و سلام کنید

[374]24-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که یکدیگر را ملاقات کردید برهم سلام کرده و به هم دست دهید و هنگامی که از هم جدا گشتید برای یکدیگر طلب بخشش نمائید.

ص:467

375-25- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید،عن أبیه،عن الصّفّار،عن ابن عیسی،عن ابن أبی عمیر،عن ربعیّ،عن الفضیل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إنّ للّه علما لم یعلمه إلاّ هو،و علما أعلمه ملائکته و أنبیائه و رسله،و ما أعلمه ملائکته و أنبیاءه و رسله فنحن نعلمه.

376-26- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن أسید بن زید عن محمّد بن مروان،عن الصّادق علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:

صلاتکم علیّ إجابه لدعائکم،و زکاه لأعمالکم.

377-27- روی أنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام خرج ذات لیله من المسجد،و کانت لیله قمراء،فأمّ الجبّانه،و لحقه جماعه یقفون أثره؛فوقف علیهم ثمّ قال:من أنتم؟ قالوا:شیعتک یا أمیر المؤمنین،فتفرّس فی وجوههم ثمّ قال:فما لی لا أری علیکم سیماء الشّیعه!قالوا:و ما سیماء الشّیعه،یا أمیر المؤمنین؟فقال:صفر الوجوه من السّهر،عمش العیون من البکاء،حدب الظّهور من القیام،خمص البطون من الصّیام،ذبل الشّفاه من الدّعاء علیهم غبره الخاشعین.

378-28- و قال أمیر المؤمنین علیه السّلام الموت طالب و مطلوب،لا یعجزه المقیم، و لا یفوته الهارب،فقدّموا و لا تتکلّموا،فإنّه لیس عن الموت محیص،إنّکم إن لم تقتلوا تموتوا،و الّذی نفس علیّ بیده لألف ضربه بالسّیف علی الرّأس أهون من موت علی فراش.

ص:468

349-علم اهل بیت علیهم السّلام

[375]25-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند دانشی دارد که جز او کسی نمی داند و دانشی دارد که به فرشتگان و پیامبران و فرستادگانش آموخت و آنچه فرشتگان و پیامبران و فرستادگان خدا می دانند ما نیز می دانیم.

350-فضیلت نماز بر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله

[376]26-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:درود بر شما بر من موجب پاسخ داده شدن به خواسته هایتان و پاکی کردارتان است.

351-صفات شیعه

[377]27-روایت شده است که شبی امیر مؤمنان از مسجد خارج شد و آن شب مهتابی بود.

پس به جانب بیابان روان شد.و گروهی نیز به دنبال حضرت حرکت کردند.پس حضرت ایستاد و فرمود:شما کیستید؟گفتند:ای امیر مؤمنان!ما شیعیان تو هستیم.پس حضرت در چهره هایشان خیره شد،آنگاه فرمود:پس مرا چه شده است که سیمای شیعیان را بر شما نمی بینم؟!عرضه داشتند:ای امیر مؤمنان!سیمای شیعیان چگونه است؟امام فرمود:چهره هایشان از شب بیداری زرد،چشمانشان از شدت گریستن کم سو گشته است،پشتشان از فراوانی نماز خمیده شده،شکم هایشان از روزه لاغر،لبانشان از کثرت دعا پژمرده شده است و بر آنان گرد و غبار انسان های فروتن نشسته است.

352-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام

[378]28-و امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:مرگ[انسان را]می طلبد و خود نیز طلبیده می شود.هیچ بر جای مانده ای آن را ناتوان نمی سازد و هیچ گریزانی از آن رهایی نمی یابد.پس اعمال نیک از پیش بفرستید و سخن[بیهوده]مگوئید که از مرگ چاره ای نیست به درستی که شما اگر[در میدان جنگ]کشته نشوید[در بستر]خواهید مرد.سوگند به کسی که جان علی در دست اوست هزار ضربه شمشیر بر سر برایم از مرگ در بستر آسان تر است.

ص:469

379-29- و من کلامه علیه السّلام أیّها النّاس أصبحتم أغراضا تنتضل فیکم المنایا، و أموالکم نهب المصائب،و ما طعمتم فی الدّنیا من طعام فلکم فیه غصص،و ما شربتموه من شراب فلکم فیه شرق.و أشهد باللّه ما تنالون من الدّنیا نعمه تفرحون بها إلاّ بفراق أخری تکرهونها أیّها النّاس،و إنّا خلقنا و إیّاکم للبقاء لا للفناء، و لکنّکم من دار إلی دار تنقلون،فتزوّدوا لما أنتم صائرون إلیه و خالدون فیه، و السّلام.

380-30- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه عن الصّفّار عن ابن عیسی عن ابن محبوب عن البطائنیّ،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال أفضل ما توسّل به المتوسّلون:الإیمان باللّه و رسوله،و الجهاد فی سبیل اللّه،و کلمه الإخلاص فإنّها الفطره،و إقامه الصّلاه فإنّها الملّه،و إیتاء الزّکاه فإنّها من فرائض اللّه،و صوم شهر رمضان فإنّه جنّه من عذاب اللّه،و حجّ البیت فإنّه میقات للدّین و مدحضه للذّنب،و صله الرّحم فإنّه مثراه للمال و منساه للأجل،و صدقه السّرّ فإنّها تذهب الخطیئه و تطفئ غضب الرّبّ،و صنائع المعروف فإنّها تدفع میته السّوء،و تقی مصارع الهوان،ألا فاصدقوا فإنّ اللّه مع من صدق،و جانبوا الکذب فإنّ الکذب مجانب الإیمان،ألا و إنّ الصّادق علی شفا منجاه و کرامه،ألا و إنّ الکاذب علی شفا مخزاه و هلکه،ألا و قولوا خیرا تعرفوا به،و اعملوا به تکونوا من أهله،و أدّوا الأمانه إلی من ائتمنکم،و صلوا من قطعکم،و عودوا بالفضل علیهم.

ص:470

[379]29-از سخنان علی علیه السّلام است که فرمود:ای مردم شب را به صبح رساندید درحالی که هدف هایی هستید که آماج تیرهای مرگ قرار گرفته اید و ثروتهای شما در معرض تاراج مصیبت هاست.در هر طعامی که در دنیا برگرفتید ناگواری و در هرنوشیدنی که آشامیدید اندوهی وجود داشت.خدا را گواه می گیرم که به هیچ نعمتی در دنیا شادمان نمی گردید مگر آنکه به خاطر از دست دادن نعمت دیگری ناخوش می شوید.ای مردم!به درستی که ما و شما برای پایندگی و نه نیستی آفریده شده ایم.اما شما از خانه ای به خانه دیگر منتقل می شوید.پس برای سرایی که به سوی آن روی آورده و درآن جاودانه اید توشه برگیرید.و السلام.

353-بهترین توسل ها

[380]30-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:برترین چیزی که توسل جویندگان به آن دست یازیدند:

ایمان به خدا و فرستاده او و جهاد در راه خدا و کلمه اخلاص[لا اله الاّ اللّه]که[براساس] فطرت است و برپا داشتن نماز که حقیقت دین است و پرداخت زکات که از واجبات الهی است و روزه ماه رمضان که سپری از کیفر خداوند است و حج خانه خدا که میعادگاه دین و فروریزنده گناهان است و رفت وآمد با خویشان که موجب افزایش مال و به تأخیر افتادن اجل است و صدقه پنهانی که گناهان و اشتباهات را از میان برداشته و خشم خدا را خاموش می سازد و کردار نیک که مرگ بد را دور کرده و از کشته شدن ذلّت بار باز می دارد.آگاه باشید.

پس راست بگوئید که خداوند با راستگویان است و از دروغ دوری کنید که دروغ ایمان را دور می سازد و همانا انسان راستگو بر آستانه نجات و کرامت و دروغگو بر آستانه خواری و نابودی است.به نیکی سخن بگوئید تا به آن شناخته شوید و به نیکی رفتار کنید تا از اهل آن باشید.و امانت را به کسی که شما را امین دانسته است بازگردانید و با کسانی که از شما دوری می کنند رفت وآمد کنید و با آنان به احسان رفتار نمائید.

ص:471

381-31- أخبرنا المفید عن الکاتب،عن الأجلح،عن حبیب بن أبی ثابت، عن ثعلبه بن یزید الحمّانیّ،قال:کتب أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام إلی معاویه بن أبی سفیان:«أمّا بعد،فإنّ اللّه أنزل إلینا کتابه و لم یدعنا فی شبهه،و لا عذر لمن رکب ذنبا بجهاله،و التّوبه مبسوطه وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری [الانعام (6):164]و أنت ممّن شرع الخلاف متمادیا فی غرّه الأمل،مختلف السّرّ و العلانیه رغبه فی العاجل و تکذیبا بعد بالآجل،و کأنّک قد تذکّرت ما مضی منک فلم تجد إلی الرّجوع سبیلا».و کتب(صلوات اللّه علیه)إلی عمرو بن العاص:«من عبد اللّه علیّ أمیر المؤمنین إلی عمرو ابن العاص.أمّا بعد،فإنّ الّذی أعجبک ممّا[تلویت] من الدّنیا و وثقت به منها منقلب عنک،فلا تطمئنّ إلی الدّنیا فإنّها غرّاره،و لو اعتبرت بما مضی حذرت ما بقی و انتفعت منها بما وعظت به،و لکنّک تبعت هواک و آثرته،لو لا ذلک لم تؤثر علی ما دعوناک إلیه غیره لأنّا أعظم رجاء و أولی بالحجّه،و السّلام».و کتب علیه السّلام إلی أمراء الأجناد:«من عبد اللّه أمیر المؤمنین إلی أصحاب المسالح،أمّا بعد،فإنّ حقّا علی المولی أن لا یغیّره عن رعیّته فضل ناله، و لا مرتبه اختصّ بها،و أن یزیده ما قسم اللّه له دنوّا من عباده و عطفا علیهم،ألا و إنّ لکم عندی ألاّ أحجبنّ دونکم سرّا إلاّ فی حرب،و لا أطوی دونکم أمرا إلاّ فی حکم،و لا أؤخّر لکم حقّا عن محلّه،و أن تکونوا فی الحقّ عندی سواء،فإذا فعلت ذلک وجبت لی علیکم البیعه و لزمتکم الطّاعه،و أن لا تنکصوا عن دعوه،و لا

ص:472

354-نامۀ حضرت علی علیه السّلام به معاویه

[381]31-امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام به معاویه بن أبی سفیان نگاشت و«امّا بعد!پس همانا خداوند فرازمند کتابش را بر ما فروفرستاد و ما را در شبهه ای رها نکرد و هیچ بهانه ای برای کسی که از روی نادانی مرتکب گناهی شود وجود ندارد درحالی که[سفره]توبه باز و گشوده است.«و هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی گیرد»[انعام(6):آیۀ 164]و تو از کسانی هستی که در غفلت آرزوهای خود در پنهان و آشکار شروع به سرپیچی و سرکشی نموده ای چون به دنیا میل داری و آخرت را دروغ برمی شمری.و گویا رفتار گذشته ات را[در دوران جاهلیت]به یاد آورده ای و راهی برای بازگشت نیافته ای.»و امام علی-درود خدا بر او باد-به عمرو بن عاص نگاشت.«از بنده خدا امیر مؤمنان به عمرو بن عاص.اما بعد!پس[بدان]آنچه از دنیا که تو را از خود بی خود کرده به گونه ای که آن را در برگرفته و به آن اعتماد کرده ای از تو روی گردان می شود.پس به دنیا اطمینان مکن که بسیار فریبنده است و اگر از آنچه بر دنیا گذشته است پند می گرفتی از آنچه باقی مانده است برحذر بودی و از آن به مقدار آنچه که پند گرفته بودی بهره می بردی ولی تو از هوای نفست پیروی نمودی و به دنبال آن رفتی.اگر این چنین نبود غیر ما را بر آنچه ما تو را به سوی آن خواندیم برتری نمی دادی چون بر ما،امید بیشتری است[که بر حق باشیم]و به حجت پروردگار بودن سزاوارتریم.و السلام.»و امام علی علیه السّلام به سرداران سپاه نوشت:«از بنده خدا امیر مؤمنان به یاران سلاح و رزم.اما بعد پس بر مولا سزاوار است که برتری که زیردستش به آن دست یازیده و مرتبه ای را که به آن مخصوص گشته از او پنهان ندارد و واژگون نسازد.و بر آنچه که خداوند بر آنان ارزانی داشته است بیفزاید تا از میان بندگانش آنان را به خود نزدیک گرداند و بر آنان مهربانی کند.آگاه باشید که بر من لازم است که جز در جنگ رازی را از شما پنهان ندارم و جز در حکم دادن امری را در برابرتان مخفی نسازم و حقی از شما را از موعدش به تأخیر نیندازم و این که در[هریک از]حقوق نزد من یکسان باشید.پس اگر چنین کردم بر شما واجب است که با من بیعت کنید و از من پیروی نمائید و از فرمان من سرپیچی نکنید

ص:473

تفرّطوا فی صلاح،و أن تخوضوا الغمرات إلی الحقّ،فإن أنتم لم تسمعوا لی علی ذلک لم یکن أحد أهون علیّ ممّن خالفنی فیه،ثمّ أحلّ لکم فیه عقوبته،و لا تجدوا عندی فیها رخصه،فخذوا هذا من أمرائکم،و أعطوا من أنفسکم هذا یصلح أمرکم،و السّلام».

382-32- أخبرنا المفید عن علیّ بن خالد،عن العبّاس بن الولید،عن محمّد بن عمر الکندیّ،عن عبد الکریم بن إسحاق الرّازیّ،عن بندار عن سعید بن خالد،عن إسماعیل بن أبی إدریس،عن عبد الرّحمن بن قیس البصریّ،قال:

حدّثنا زاذان،عن سلمان الفارسیّ رحمه اللّه قال:لمّا قبض النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و تقلّد أبو بکر الأمر،قدم المدینه جماعه من النّصاری یتقدّمهم جاثلیق له سمت و معرفه بالکلام و وجوهه و حفظ التّوراه و الإنجیل و ما فیهما،فقصدوا أبا بکر،فقال له الجاثلیق:إنّا وجدنا فی الإنجیل رسولا یخرج بعد عیسی،و قد بلغنا خروج محمّد بن عبد اللّه یذکر أنّه ذلک الرّسول،ففزعنا إلی ملکنا فجمع وجوه قومنا، و أنفذنا فی التماس الحقّ فیما اتّصل بنا،و قد فاتنا نبیّکم محمّد،و فیما قرأناه من کتبنا أنّ الأنبیاء لا یخرجون من الدّنیا إلاّ بعد إقامه أوصیاء لهم یخلفونهم فی أممهم،یقتبس منهم الضّیاء فیما أشکل،فأنت أیّها الأمیر وصیّه لنسألک عمّا نحتاج إلیه؟فقال عمر:هذا خلیفه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فجثا الجاثلیق لرکبتیه،و قال له:

خبّرنا-أیّها الخلیفه-عن فضلکم علینا فی الدّین،فإنّا جئنا نسأل عن ذلک؟فقال

ص:474

و در امر صلاح[دین و امت]کوتاهی نکنید و در جنگ ها در راه حق داخل شوید پس اگر شما این سخن و فرمان مرا گوش نسپرید هیچ کس برای من بی ارزش تر از آن کسی که در این امر با من به مخالفت برخیزد نیست.آنگاه کیفر این مخالفت را بر شما وارد می کنم و در نزد من هیچ اجازه و بخششی نمی یابید.پس این سخن را از فرمانروایان خود دریافت دارید و به گوش جان بشنوانید تا امرتان اصلاح گردد.و السلام.»

355-آمدن نصاری به مدینه بعد از فوت پیامبر

[382]32-سلمان فارسی-خدایش از او خشنود باشد-می گوید:هنگامی که پیامبر از دنیا رفت و ابو بکر امر خلافت را بر گردن گرفت گروهی از مسیحیان که در برابر آن ها جاثلیق حرکت می کرد به مدینه آمدند.جاثلیق فردی متین بود که به کلام و انواع آن آشنا بود و تورات و انجیل را و آنچه در آن دو است را از بر داشت.پس به سوی ابو بکر رفتند پس جاثلیق به او گفت:

همانا ما در انجیل خوانده ایم که پیامبری بعد از عیسی خارج می شود و اکنون به ما خبر رسیده است که محمد بن عبد اللّه خارج شده است و گفته می شود که او همان پیامبر است پس به پادشاهمان پناه بردیم و از او یاری جستیم پس مردان قوم ما را جمع نمود و ما را در جستجوی حق آنچه به ما خبر رسیده است،فرستاد و اینک ما پیامبر شما محمد را از دست داده ایم و چون در کتاب هایمان خوانده ایم که پیامبران از دنیا نمی روند مگر این که جانشینی برایشان معین گردد که درمیان امتشان باقی مانند تا در آنچه[حکمش]مشکل می شود از نور آنان بهره برده شود.پس ای امیر آیا تو جانشین او هستی تا از آنچه بدان احتیاج داریم از تو بپرسیم؟ پس عمر گفت:این جانشین فرستاده خدا است.پس جاثلیق بر زانو نشست و به او گفت:ای خلیفه ما را از برتری دین شما بر ما آگاه کن.پس ما آمده ایم که از این امر از شما سؤال کنیم؟

ص:475

أبو بکر:نحن مؤمنون و أنتم کفّار،و المؤمن خیر من الکافر،و الإیمان خیر من الکفر.فقال الجاثلیق:هذه دعوی یحتاج إلی حجّه،فخبّرنی أنت مؤمن عند اللّه أم عند نفسک؟فقال أبو بکر:أنا مؤمن عند نفسی،و لا علم لی بما عند اللّه.قال:فهل أنا کافر عندک علی مثل ما أنت مؤمن،أم أنا کافر عند اللّه؟فقال:أنت عندی کافر، و لا علم لی بحالک عند اللّه.فقال الجاثلیق:فما أراک إلاّ شاکّا فی نفسک و فیّ، و لست علی یقین من دینک،فخبّرنی ألک عند اللّه منزله فی الجنّه بما أنت علیه فی الدّین تعرفها؟فقال:لی منزله فی الجنّه أعرفها بالوعد،و لا أعلم هل أصل إلیها أم لا.فقال له:فترجو أن تکون لی منزله فی الجنّه؟قال:أجل أرجو ذلک.فقال الجاثلیق:فما أراک إلاّ راجیا لی،و خائفا علی نفسک،فما فضلک علیّ فی العلم؟ ثمّ قال له:أخبرنی هل احتویت علی جمیع علم النّبیّ المبعوث إلیک؟قال:لا و لکن أعلم منه ما قضی لی علمه.قال:فکیف صرت خلیفه للنّبیّ،و أنت لا تحیط علما بما تحتاج إلیه أمّته من علمه،و کیف قدّمک قومک علی ذلک؟فقال له عمر:

کفّ-أیّها النّصرانیّ-عن هذا العنت و إلاّ أبحنا دمک.فقال الجاثلیق:ما هذا عدل علی من جاء مسترشدا طالبا.قال سلمان رحمه اللّه فکأنّما ألبسنا جلباب المذلّه، فنهضت حتّی أتیت علیّا علیه السّلام فأخبرته الخبر،فأقبل-بأبی و أمّی-حتّی جلس و النّصرانیّ یقول:دلّونی علی من أسأله عمّا أحتاج إلیه،فقال له أمیر المؤمنین علیه السّلام سل-یا نصرانیّ-فو الّذی فلق الحبّه و برأ النّسمه،لا تسألنی عمّا مضی و لا ما

ص:476

پس ابو بکر گفت:ما اهل ایمان و شما کافرید.و مؤمن بهتر از کافر و ایمان بهتر از کفر است.

پس جاثلیق گفت:این ادعایی است که نیاز به دلیل دارد.پس به من بگو که تو در نزد خداوند مؤمنی یا در پیش خودت؟پس ابو بکر گفت:من در نزد خودم مؤمنم و از آنچه در نزد خداست خبری ندارم!جاثلیق گفت:پس آیا من در نزد تو همان گونه که تو مؤمنی،کافرم یا من در نزد خدا کافرم؟ابو بکر گفت:تو در نزد من کافری و از حال تو در نزد پروردگار خبری ندارم!پس جاثلیق گفت:پس تو فقط درباره خود و من شک داری و در[صحّت]دین خود یقین و باور نداری.پس به من بگو که آیا تو در پیشگاه خداوند به خاطر دینی که برآنی جایگاهی در بهشت داری که آن را بشناسی؟ابو بکر گفت:من جایگاهی در بهشت دارم که با وعده پروردگار آن را می شناسم و نمی دانم آیا به آن می رسم یا نه؟پس جاثلیق گفت:پس امیدواری که من نیز جایگاهی در بهشت داشته باشم.ابو بکر گفت:بله به آن امید دارم.پس جاثلیق گفت:تو را این چنین می بینم که بر من امید داری و بر خود در هراسی.پس تو چه برتری در دانش بر من داری؟آنگاه به او گفت:به من بگو آیا تمامی دانش پیامبری که به سوی تو برانگیخته شد را دارا هستی؟ابو بکر گفت:نه اما آنچه را از دانش او به من رسیده است می دانم.جاثلیق گفت:پس چگونه جانشین پیامبر گشته ای و حال آنکه به دانشی که امت او به آن نیاز دارند احاطه نداری.و قوم تو چگونه تو را براین امر سزاوار دانست؟!پس عمر گفت:

ای مسیحی!از این مجادله دست بردار وگرنه[ریختن]خونت را مباح می سازیم.پس جاثلیق گفت:این چنین رفتاری در برابر کسی که در طلب هدایت است عادلانه[و شایسته]نیست.

پس سلمان-که رحمت خدا بر او باد-گوید:گویا که لباس خواری بر تنمان پوشانده باشند، برخاستم و به نزد علی علیه السّلام آمده و او را از این خبر آگاه کردم.پس علی-که پدر و مادرم به فدایش باد-آمد و نشست درحالی که آن مسیحی می گفت:مرا به کسی راهنمایی کنید که از آنچه نیاز دارم از او بپرسم.پس امیر مؤمنان علیه السّلام به او فرمود:ای مسیحی!بپرس.

ص:477

یکون إلاّ أخبرتک به عن نبیّ الهدی محمّد صلّی اللّه علیه و اله فقال النّصرانیّ:أسألک عمّا سألت عنه هذا الشّیخ،خبّرنی أمؤمن أنت عند اللّه،أم عند نفسک؟فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام أنا مؤمن عند اللّه کما أنا مؤمن فی عقیدتی.فقال الجاثلیق:اللّه أکبر هذا کلام وثیق بدینه،متحقّق فیه بصحّه یقینه فخبّرنی الآن عن منزلتک فی الجنّه ما هی؟ فقال علیه السّلام منزلتی مع النّبیّ الأمّیّ فی الفردوس الأعلی،لا أرتاب بذلک،و لا أشکّ فی الوعد به من ربّی.قال النّصرانیّ:فبما ذا عرفت الوعد لک بالمنزله الّتی ذکرتها؟فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام بالکتاب المنزل و صدق النّبیّ المرسل.قال:

فبما ذا علمت صدق نبیّک؟قال علیه السّلام:بالآیات الباهرات و المعجزات البیّنات.قال الجاثلیق:هذا طریق الحجّه لمن أراد الاحتجاج،فخبّرنی عن اللّه تعالی،أین هو الیوم،فقال علیه السّلام:یا نصرانیّ،إنّ اللّه تعالی یجلّ عن الأین،و یتعالی عن المکان،کان فیما لم یزل و لا مکان،و هو الیوم علی ذلک لم یتغیّر من حال إلی حال.فقال:أجل أحسنت أیّها العالم و أوجزت فی الجواب،فخبّرنی عنه تعالی أمدرک بالحواسّ عندک،فیسألک المسترشد فی طلبه استعمال الحواسّ،أم کیف طریق المعرفه به إن لم یکن الأمر کذلک،فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام تعالی الملک الجبّار أن یوصف بمقدار،أو تدرکه الحواسّ،أو یقاس بالنّاس،و الطّریق إلی معرفته صنائعه الباهره للعقول،الدّالّه ذوی الاعتبار بما هو عنده مشهود و معقول.قال الجاثلیق:صدقت، هذا و اللّه هو الحقّ الّذی قد ضلّ عنه التّائهون فی الجهالات،فخبّرنی الآن عمّا قاله

ص:478

پس سوگند به کسی که دانه را شکافت و خلق را آفرید از هیچ چیز گذشته و آینده از من نمی پرسی مگر آنکه تو را از جانب پیامبر هدایت محمد صلّی اللّه علیه و اله آگاه می گردانم.پس مسیحی گفت:از تو همان را می پرسم که از این پیرمرد پرسیدم.مرا آگاه کن که آیا تو در نزد خدا مؤمنی یا در پیش خودت؟امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:من در نزد خدا مؤمنم همان گونه که در نظر خود نیز مؤمنم.پس جاثلیق گفت:اللّه اکبر!این سخن کسی است که به دین خود اطمینان داشته و به صحّت باور خود یقین دارد.پس اینک به من بگو چه جایگاهی در بهشت داری؟حضرت فرمود:جایگاه من با پیامبر امی در بهشت برین است.هیچ تردیدی در آن ندارم و در وعده ای که پروردگارم به من داده است شکی به دل راه نمی دهم.پس مسیحی گفت:پس چگونه وعده را به جایگاهی که ذکر نمودی دانستی؟پس امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:به وسیله کتاب فرو فرستاده شده و راستگویی پیامبر فرستاده شده.مسیحی گفت:پس از کجا به راستگویی پیامبرت پی بردی؟امام فرمود:به وسیله نشانه های آشکار و معجزات روشن.پس جاثلیق گفت:این روش دلیل آوردن برای کسی است که می خواهد با دیگری بحث کند.پس مرا از خدا آگاه کن که او امروز کجاست؟حضرت فرمود:ای مسیحی!همانا شأن خداوند والا برتر از آن است که در پاسخ به سؤال(کجاست)بگنجد و از هر مکانی والاتر است.او هم چنان از ازل و بدون مکان بوده و امروز هم این چنین است و از حالی به حال دیگر تغییر نمی کند.

جاثلیق گفت:درست است.نیکو گفتی ای عالم،پاسخی کوتاه و رسا بیان کردی.پس مرا از خداوند والا خبر ده که آیا به نظر شما او با حواس ظاهری درک می شود تا انسان حقیقت جو در طلب او با استفاده از حواس پنجگانه خود حرکت کند و اگر این چنین نیست راه شناخت او چگونه است؟پس امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:خداوند فرمانروای توانا والاتر از آن است که به مقدار وصف شود یا حواس او را دریابند و یا با مردم مقایسه گردد.و راه شناخت او آفریدگانش هستند که عقل ها را به حیرت می افکند و اهل عبرت را به آنچه در نزد او دیده و فهمیده می شود راهنمایی می نماید.جاثلیق گفت:راست گفتی.به خدا سوگند این حقی است که گم شدگان در نادانی از آن بازمانده اند.پس اینک مرا از آنچه پیامبرتان درباره مسیح گفته است آگاه کن که فرموده است مسیح آفریده شده است.

ص:479

نبیّکم فی المسیح،و أنّه مخلوق،من أین أثبت له الخلق،و نفی عنه الإلهیّه، و أوجب فیه النّقص و قد عرفت ما یعتقد فیه کثیر من المتدیّنین.فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام:أثبت له الخلق بالتّقدیر الّذی لزمه،و التّصویر و التّغیّر من حال إلی حال،و الزیاده الّتی لم ینفکّ منها و النّقصان،و لم أنف عنه النّبوّه،و لا أخرجته من العصمه و الکمال و التّأیید،و قد جاءنا عن اللّه تعالی بأنّه مثل آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ [آل عمران(3):59]فقال له الجاثلیق:هذا ما لا یطعن فیه الآن، [غیر أنّ الحجاج ممّا تشترک فیه الحجّه علی الخلق و المحجوج منهم]فبم نبت أیّها العالم من الرّعیّه النّاقصه عنک؟قال:بما أخبرتک به من علمی بما کان و ما یکون.قال الجاثلیق:فهلمّ شیئا من ذکر ذلک أتحقّق به دعواک.فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام خرجت-أیّها النّصرانیّ-من مستقرّک مستفزّا لمن قصدت بسؤالک له،مضمرا خلاف ما أظهرت من الطّلب و الاسترشاد،فأریت فی منامک مقامی، و حدّثت فیه بکلامی،و حذّرت فیه من خلافی،و أمرت فیه باتّباعی.قال:

صدقت و اللّه الّذی بعث المسیح،و ما اطّلع علی ما أخبرتنی به إلاّ اللّه تعالی،و أنا أشهد أن لا إله إلاّ اللّه،و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،و أنّک وصیّ رسول اللّه،و أحقّ النّاس بمقامه.و أسلم الّذین کانوا معه کإسلامه و قالوا:نرجع إلی صاحبنا، [فنخبره بما وجدنا علیه هذا الأمر]و ندعوه إلی الحقّ.فقال له عمر:الحمد للّه الّذی هداک-أیّها الرّجل-إلی الحقّ و هدی من معک إلیه،غیر أنّه یجب أن تعلم أنّ

ص:480

چه دلیلی اثبات می کند که آفریده شده و معبود نیست و نقص در او راه دارد؟درحالی که بسیاری از متدینین[به دین مسیحیت]به آن اعتقاد دارند این را می دانی؟پس امیر مؤمنان فرمود:آفریدگی او از تقدیر و اندازه ای که لازمه وجود اوست و شکل[جسمیت]و تغییر او از حالی به حال دیگر و افزایش و کاستی که از او جدایی نمی پذیرد ثابت می شود من نبوت را از او نفی نکردم و او را از عصمت و کمال و تأیید از جانب خداوند خارج نساختم درحالی که از سوی خداوند والا به ما رسیده است که:«او همچون آدم علیه السّلام است که خداوند او را از خاک آفرید آنگاه به او فرمود:باش هماندم موجود شد»[آل عمران(3):آیۀ 59]پس جاثلیق به او گفت:این سخنی است که در آن خللی وارد نمی شود جز آنکه این چه دلیل آوری میان حجت خدا بر آفریدگان و کسانی که برایشان حجت آورده شده یکسان است[نشانگر علم والای تو نیست]پس ای عالم به چه چیز از زیردستانی که از تو پائین ترند ممتاز گشتی؟امام فرمود:آن چه از رویدادهای گذشته و آینده از روی دانشم به تو خبر می دهم جاثلیق گفت:پس چیزی از آن خبرها بیان کن تا حقیقت ادعایت را به وسیله آن دریابم.امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:ای مسیحی!از جایگاه خود،به سوی کسی که از او پرسشی داشتی خارج شدی و برخلاف آنچه آشکار ساخته بودی که به دنبال هدایت و حقی قصد دیگری در سر داشتی.پس در خواب، مقام و جایگاه من به تو نشان داده شده و درباره من با تو سخن گفته شد از مخالفت با من برحذر داشته شده ای و به پیروی از من فرمان داده شدی.جاثلیق گفت:سوگند به خدایی که مسیح را برانگیخت راست گفتی.و از آنچه مرا بر آن آگاه گرداندی جز خداوند والا خبر نداشت و من گواهی می دهم که هیچ معبودی جز خدا نیست و محمد صلّی اللّه علیه و اله فرستاده اوست و تو جانشین فرستاده خدا و سزاوارترین مردم به مقام او هستی.و کسانی که با جاثلیق بودند همچون او اسلام آورده و گفتند:به سوی فرمانروای خود باز می گردیم و او را از آنچه این امر را یافته ایم آگاه می کنیم و او را به سوی حق فرا می خوانیم.پس عمر به او گفت:ای مردم ستایش از آن خداوندی است که تو را به سوی حق دعوت نمود و همراهان تو را به سوی خود راهنمایی کرد جز آن که واجب است بدانی.

ص:481

علم النّبوّه فی أهل بیت صاحبها،و الأمر من بعده لمن خاطبت أوّلا برضا الأمّه و اصطلاحها علیه،و تخبر صاحبک بذلک و تدعوه إلی طاعه الخلیفه.فقال:قد عرفت-أیّها الرّجل-و أنا علی یقین من أمری فیما أسررت و أعلنت.و انصرف النّاس و تقدّم عمر أن لا یذکر ذلک المقام من بعد،و توعّد علی من ذکره بالعقاب، و قال:أما و اللّه لو لا أنّنی أخاف أن یقول النّاس:قتل مسلما؛لقتلت هذا الشّیخ و من معه،فإنّی أظنّ أنّهم شیاطین أرادوا الإفساد علی هذه الأمّه و إیقاع الفرقه بینها.

فقال أمیر المؤمنین(صلوات اللّه علیه)لی:یا سلمان،أتری کیف یظهر اللّه الحجّه لأولیائه،و ما یزید بذلک قومنا عنّا إلاّ نفورا!

383-33- أخبرنا المفید عن علیّ بن خالد،عن العبّاس بن المغیره عن أحمد بن منصور عن عبد الرّزّاق،عن معمر،عن قتاده،عن نصر بن عاصم اللّیثیّ،عن خالد بن خالد الیشکریّ،قال:خرجت سنه فتح تستر حتّی قدمت الکوفه، فدخلت المسجد،فإذا أنا بحلقه فیها رجل جهم من الرّجال فقلت:من هذا؟فقال القوم:أما تعرفه؟قلت:لا.قالوا:هذا حذیفه بن الیمان صاحب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:فقعدت إلیه فحدّث القوم،فقال:إنّ النّاس کانوا یسألون رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عن الخیر،و کنت أسأله عن الشّرّ؛فأنکر ذلک القوم علیه،فقال:سأحدّثکم بما أنکرتم:

إنّه[جاء أمر الإسلام فجاء أمر لیس کأمر الجاهلیّه،و کنت أعطیت من القرآن فقها]،و کانوا یجیئون فیسألون النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقلت أنا:یا رسول اللّه،أیکون بعد هذا

ص:482

که علم پیامبری درمیان اهل بیت صاحب نبوت است ولی امر خلافت پس از پیامبر برای کسی است که ابتدا با او سخن گفتی که[انتخاب]او با رضایت و هم رأیی مردم بوده است فرمانروای خود را به این امر آگاه کن و او را به پیروی از خلیفه فراخوان.پس جاثلیق گفت:ای مرد فهمیدم و من از امر خود در آنچه پنهان کرده و آشکار نمودم یقین دارم.مردم بازگشتند و عمر فرمان داد که این رویداد پس از آن یاد نگردد و تهدید کرد که هرکس آن را بر زبان آورد کیفر دهد.و گفت:به خدا سوگند اگر از سخن مردم که بگویند عمر مسلمانی را به قتل رساند نمی ترسیدم این شیخ و همراهیانش را به قتل می رساندم.پس همانا من گمان می کنم آنها شیاطینی بودند که می خواستند این امت را تباه گردانند و میانشان جدایی بیافکنند.پس امیر مؤمنان علیه السّلام به من فرمود:ای سلمان می بینی چگونه خداوند حجتش را بر دوستانش آشکار می گرداند و حال آنکه بر قوم ما به سبب آن جز نفرت از ما چیزی افزوده نمی شود.

[383]33-خالد بن خالد یشکری می گوید:در سال فتح(تستر)[از شهر خود]راهی شده تا به کوفه رسیدم پس در مسجدی داخل شده و گروهی از مردم را مشاهده کردم که در میانشان مردی زشت رو حضور داشت.پس گفتم:او کیست؟آن جماعت گفتند:آیا او را نمی شناسی؟ گفتم:نه.گفتند:او حذیفه بن یمان همنشین پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله است.راوی گوید:پس من نیز نشستم پس شروع به سخن کرده و گفت:همانا مردم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله درباره نیکی می پرسیدند و من درباره بدی از او سؤال می کردم.راوی گوید:آن جماعت این کار حذیفه را ناخوش داشتند.پس گفت:در آنچه ناخوش داشتید برایتان سخنی خواهم گفت:به درستی که اسلام آمد امری که همچون امر جاهلیّت نبود و به من نیز فهمی از قرآن ارزانی شد.مردم می آمدند و از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله سؤال می کردند.من نیز پرسیدم:ای رسول خدا!آیا پس از این

ص:483

الخیر شرّا؟قال:نعم.قلت:فما العصمه منه.قال:السّیف.قال:قلت:و هل بعد السّیف بقیّه؟قال:نعم،تکون أماره علی أقذاء و هدنه علی دخن.قال:قلت:ثمّ ما ذا؟قال:ثمّ تفشو دعاه الضّلاله،فإن رأیت یومئذ خلیفه عدل فالزمه،و إلاّ فمت عاضّا علی جذل شجره.

384-34- أخبرنا المفید عن الحسین بن أحمد بن أبی المغیره،عن حیدر بن محمّد،عن محمّد بن عمر الکشّیّ،عن جعفر بن أحمد،عن أیّوب بن نوح،عن نوح بن درّاج،عن إبراهیم المخارقیّ،قال:وصفت لأبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام،دینی فقلت:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،و أنّ محمّدا صلّی اللّه علیه و اله رسول اللّه،و أنّ علیّا إمام عدل بعده،ثمّ الحسن و الحسین،ثمّ علیّ بن الحسین،ثمّ محمّد بن علیّ،ثمّ أنت.فقال:رحمک اللّه.ثمّ قال:اتّقوا اللّه،اتّقوا اللّه،اتّقوا اللّه، علیکم بالورع و صدق الحدیث،و أداء الأمانه،و عفّه البطن و الفرج،تکونوا معنا فی الرّفیق الأعلی.

385-35- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن ابن عقده عن یعقوب بن زیاد عن إسماعیل بن محمّد بن إسحاق بن جعفر عن أبیه عن جدّه إسحاق عن أخیه موسی بن جعفر،عن أبیه علیه السّلام قال أحسن من الصّدق قائله،و خیر من الخیر فاعله.

386-36- أخبرنا المفید عن الجعابیّ،عن علیّ بن سعید المنقریّ،عن عبد الرّحمن بن محمّد بن أبی هاشم،عن یحیی بن الحسین،عن ابن طریف،عن ابن

ص:484

خیر[ظهور اسلام]شرّی خواهد بود؟پیامبر فرمود:بله.گفتم:پس چگونه از آن بدی در امان باشیم؟پیامبر فرمود:با شمشیر.عرضه داشتم:و آیا پس از[شری که از بین می رود با] شمشیر شر دیگری خواهد بود؟پیامبر فرمود:بله،حکومتی[استوار]بر گرد و غبار و صلحی [استوار]بردود.عرضه داشتم:آنگاه چه می شود؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:آنگاه رهبران گمراهی آشکار می گردند.پس اگر در آن روز جانشینی عادل دیدی همراه او باش و گر نه بمیر درحالی که بر ریشه درخت چنگ انداخته ای.

357-حدیث امام صادق علیه السّلام با ابراهیم مخارقی

[384]34-ابراهیم مخارقی می گوید:بر امام صادق علیه السّلام دینم را عرضه داشته پس گفتم:گواهی می دهم که هیچ معبودی جز خداوند نیست و او یگانه است و محمد فرستاده اوست و علی امام عادل پس از اوست و آنگاه حسن و حسین و سپس علی بن حسین و سپس محمد بن علی و آنگاه تو امامان ما هستید.پس امام علیه السّلام فرمود:خداوند بر تو ببخشاید.آنگاه سه بار فرمود:از خدا بترسید.بر شما باد به پرهیزگاری و راستگویی و بازگرداندن امانت و پاکی شکم و زیر شکم تا با ما در جوار خداوند والا باشید.

358-موعظۀ حضرت امام صادق علیه السّلام

[385]35-امام کاظم علیه السّلام می فرماید:شنیدم که پدرم امام صادق علیه السّلام می فرمود:نیکوتر از راستگویی،گوینده آن و بهتر از نیکی،انجام دهنده آن است.

ص:485

نباته،عن سلمان الفارسیّ قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:یا معشر المهاجرین و الأنصار،ألا أدلّکم علی ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی أبدا؟قالوا:بلی،یا رسول اللّه.قال:هذا علیّ أخی و وزیری و وارثی و خلیفتی إمامکم،فأحبّوه لحبّی، و أکرموه لکرامتی،فإنّ جبرئیل أمرنی أن أقول لکم ما قلت.

387-37- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین المنقریّ،عن علیّ بن العبّاس، عن الحسین بن بشر عن محمّد بن علیّ بن سلیمان،عن حنان بن سدیر عن أبیه عن الباقر علیه السّلام قال:کان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله جالسا فی مسجده،فجاء علیّ علیه السّلام فسلّم و جلس،ثمّ جاء الحسن بن علیّ علیه السّلام فأخذه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و أجلسه فی حجره و ضمّه إلیه و قبّله،ثمّ قال له:اذهب فاجلس مع أبیک؛ثمّ جاء الحسین علیه السّلام ففعل النّبیّ مثل ذلک و قال له اجلس مع أبیک إذ دخل رجل المسجد فسلّم علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله خاصّه،و أعرض عن علیّ و الحسن و الحسین علیهم السّلام،فقال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:ما منعک أن تسلّم علی علیّ و ولده فو الّذی بعثنی بالهدی و دین الحقّ،لقد رأیت الرّحمه تنزل علیه و علی ولدیه.

388-38- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن أبیه،عن سعد عن ابن عیسی،عن یونس عن ابن محبوب،عن أبی محمّد الوابشیّ،عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:إذا أحسن العبد المؤمن ضاعف اللّه عمله بکلّ حسنه سبعمائه ضعف،و ذلک قوله(عزّ و جلّ): وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ. [البقره(2):261].

ص:486

359-جبرئیل امر به ولایت حضرت علی علیه السّلام کرد

[386]36-سلمان فارسی می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:ای گروه مهاجرین و انصار.آیا شما را به امری راهنمایی نکنم که اگر به آن دست یازید پس از من هرگز گمراه نمی شوید؟گفتند:بله،ای رسول خدا!پیامبر فرمود:این علی برادر و وزیر و وارث و جانشین من،امام شماست پس برای دوستی من او را دوست بدارید و برای بزرگ داشت من او را بزرگ دارید.پس همانا جبرئیل به من فرمان داد که آنچه را گفتم به شما بگویم.

360-تسلیم شدن بر حضرت علی علیه السّلام و فرزندانش

[387]37-امام باقر علیه السّلام می فرماید:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در مسجد نشسته بودند.پس علی علیه السّلام به نزد او آمده سلام کرد و نشست.آنگاه حسن بن علی علیه السّلام آمد.پس پیامبر او را در دامنش نشاند و در آغوش گرفت و بوسید سپس به او فرمود:برو و در کنار پدرت بنشین.آنگاه حسین علیه السّلام آمد و پیامبر مانند آن رفتار را انجام داد.و به او گفت:در کنار پدرت بنشین.پس مردی در مسجد داخل شد و فقط بر پیامبر سلام کرد و از علی و حسن و حسین علیه السّلام روی گرداند.پس پیامبر به او فرمود:

چه چیز تو را بازداشت که بر علی و دو فرزندش سلام نکنی؟!پس سوگند به کسی که مرا به هدایت و دین حق برانگیخت مشاهده کردم که رحمت پروردگار بر او و دو فرزندش فرود می آید.

361-هرگاه نیکو شود عبدی،خدا عملش را زیاد می کند

[388]38-امام صادق علیه السّلام فرمود:هنگامی که بنده مؤمن عملی نیکو انجام می دهد خداوند عملش را چندین برابر کرده و در برابر هر نیکی هفتصد برابر پاداش می دهد و آن سخن خداوند است که می فرماید:«و خداوند اعمال هرکس را که بخواهد چند برابر می کند.»[بقره(2):آیۀ 261]

ص:487

389-39- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه،عن سعد بن عبد اللّه عن علیّ بن عمر العطّار،قال:دخلت علی أبی الحسن العسکریّ علیه السّلام یوم الثّلاثاء فقال:لم أرک أمس؟قلت:کرهت الحرکه فی یوم الإثنین.قال:یا علیّ،من أحبّ أن یقیه اللّه شرّ یوم الإثنین فلیقرأ فی أوّل رکعه من صلاه الغداه هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ [الانسان(76):1]ثمّ قرأ أبو الحسن علیه السّلام فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقّاهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُوراً. [الانسان(76):11].

390-40- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن القاسم بن محمّد،عن علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن جدّه،عن عبد اللّه بن حمّاد الأنصاریّ،عن جمیل بن درّاج عن معتّب مولی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:سمعته یقول لداود بن سرحان:یا داود،أبلغ موالیّ عنّی السّلام،و أنّی أقول:رحم اللّه عبدا اجتمع مع آخر فتذاکرا أمرنا فإنّ ثالثهما ملک یستغفر لهما،و ما اجتمع اثنان علی ذکرنا إلاّ باهی اللّه(تعالی)بهما الملائکه،فإذا اجتمعتم فاشتغلوا بالذّکر،فإنّ فی اجتماعکم و مذاکرتکم إحیاءنا، و خیر النّاس من بعدنا من ذاکر بأمرنا و دعا إلی ذکرنا.

391-41- أخبرنا المفید عن حسن بن حمزه الحسنیّ رضی اللّه عن عن علیّ بن إبراهیم فی کتابه علی ید أبی نوح الکاتب،عن أبیه عن ابن بزیع،عن عبید اللّه بن عبد اللّه، عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام أنّه قال لأصحابه:اسمعوا منّی کلاما هو خیر لکم من الدّهم الموقّفه؛لا یتکلّم أحدکم بما لا یعنیه،و لیدع کثیرا من

ص:488

برای ادامه مشاهده محتوای کتاب لطفا عبارت امنیتی زیر را وارد نمایید.

ص:

الکلام فیما یعنیه حتّی یجد له موضعا،فربّ متکلّم فی غیر موضعه جنی علی نفسه بکلامه،و لا یمارینّ أحدکم سفیها و لا حلیما،فإنّه من ماری حلیما أقصاه و من ماری سفیها أرداه و اذکروا أخاکم إذا غاب عنکم بأحسن ما تحبّون أن تذکروا به إذا غبتم عنه،و اعملوا عمل من یعلم أنّه مجازی بالإحسان مأخوذ بالاجرام.

392-42- أخبرنا المفید عن محمّد بن محمّد بن طاهر عن ابن عقده عن یحیی بن الحسن العلویّ عن إسحاق بن موسی،عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:المتّقون ساده،و الفقهاء قاده،و الجلوس إلیهم عباده.

393-43- أخبرنا المفید عن محمّد بن طاهر عن ابن عقده عن محمّد بن إسماعیل بن إبراهیم بن موسی بن جعفر عن الحسن بن موسی عن أبیه عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:الدّنیا دول،فما کان لک منها أتاک علی ضعفک، و ما کان علیک لم تدفعه بقوّتک و من انقطع رجاؤه ممّا فات استراح بدنه،و من رضی بما رزقه اللّه قرّت عینه.

394-44- أخبرنا المفید عن محمّد بن أحمد العلویّ عن عبد اللّه بن أبیّ عن أبی عروبه،عن محمّد بن المثنّی،عن المعتمر بن سلیمان،عن أبیه،عن أبی مخلد عن عبد اللّه بن مسعود قال:رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و کفّه فی کفّ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و هو یقبّله.فقلت:یا رسول اللّه،ما منزله علیّ منک؟فقال صلّی اللّه علیه و اله:کمنزلتی من اللّه.

ص:490

در آنچه به او مربوط است را نیز رها کند تا جایگاهی مناسب برایش بیابد.سپس چه بسیار سخن گویی که سخن نابجایش مرتکب گناه می گردد.و هیچ یک از شما با انسان کودن و انسان بردبار جرّ و بحث نکند.پس هرکس با انسان بردبار مجادله کند او را[از خود]دور می سازد و هرکس با انسان کودن جدال کند او را خوار و تباه می سازد و برادرتان را هنگامی که در نزد شما نیست به نیکوترین وجهی که دوست دارید در نبود شما او از شما چنان یاد نماید یاد کنید و همچون کسی عمل کنید که می داند به خاطر نیکی هایش پاداش داده می شود و به خاطر گناهانش مؤاخذه می گردد.

365-بزرگان و فقها رهبران امت من هستند

[392]42-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:پرهیزگاران،بزرگان[این امت]و فقها،رهبران[این امت] می باشند و نشستن نزد آنان عبادت است.

366-دنیا رهگذری است و می چرخد

[393]43-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:دنیا دست به دست می گردد پس هر آنچه از دنیا به سود تو باشد در ناتوانی ات به تو رسیده است[و تو برای رسیدن به آن کاری نکرده ای]و آن چه از دنیا بر ضرر تو باشد با توانایی ات،قدرت برطرف کردنش را نداری.هرکس امیدش در آنچه از دست رفته است قطع گردد بدنش راحت و آرام می شود و هرکس به آنچه خدا به او روزی می دهد خشنود باشد چشمانش روشنی می یابد.

367-منزلت علی علیه السّلام مثل منزلت من به خداست

[394]44-عبد اللّه بن مسعود می گوید:دیدم که رسول خدا دست دردست علی بن ابی طالب گذاشته و آن را می بوسید.پس عرضه داشتم:ای رسول خدا!علی در نزد تو چه جایگاهی دارد.پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همان جایگاهی که من در نزد خدا دارم.

ص:491

395-45- أخبرنا المفید،عن ابن قولویه،عن علیّ بن حاتم،عن الحسن بن عبید اللّه،عن الحسن بن موسی،عن ابن أبی نجران،و محمّد بن عمر بن یزید معا، عن حمّاد بن عیسی،عن ربعیّ،عن الفضیل قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام لمن کان الأمر حین قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قال:لنا أهل البیت.فقلت:فکیف صار فی تیم وعدیّ؟قال:إنّک سألت فافهم الجواب،إنّ اللّه تعالی لمّا کتب أن یفسد فی الأرض و تنکح الفروج الحرام،و یحکم بغیر ما أنزل اللّه،خلّی بین أعدائنا و بین مرادهم من الدّنیا حتّی دفعونا عن حقّنا،و جری الظّلم علی أیدیهم دوننا.

396-46- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام أنزل اللّه(عزّ و جلّ):

مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً [المائده(5):32]قال:من أخرجها من ضلال إلی هدی فقد أحیاها،و من أخرجها من هدی إلی ضلال فقد و اللّه قتلها.

397-47- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبیه و محمّد بن الحسن،عن سعد عن ابن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن ابن أبی عمیر،عن کلیب بن معاویه الصّیداویّ،قال:قال أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام:ما یمنعکم إذا کلّمکم النّاس أن تقولوا لهم:ذهبنا من حیث ذهب اللّه،و اخترنا من حیث اختار اللّه،إنّ اللّه(سبحانه) اختار محمّدا صلّی اللّه علیه و اله و اختار لنا آل محمّد،فنحن متمسّکون بالخیره من اللّه(عزّ و جلّ).

ص:492

368-امور در دست اهل بیت علیهم السّلام است زمانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از دنیا رفته است

[395]45-فضیل بن یسار می گوید:به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم:امر خلافت پس از رسول خدا بر عهده چه کسی است؟امام فرمود:بر عهده ما اهل بیت.پس عرضه داشتم:پس چه شد که به دست[قبایل]تیم و عدی افتاد.امام فرمود:حال که پرسیدی پس پاسخ را بفهم:آنگاه که خداوند والا مقدّر فرمود که:در زمین فساد شده و زنا رایج گشته و به غیر آنچه فروفرستاده است حکم شود،میان دشمنان ما و مقصودشان از دنیا مانعی ایجاد نکرد تا[با اختیار خود]ما را از حقمان باز دارند و ستم[مقدّر خداوند]به دست ایشان واقع شود نه به دست ما.

369-تفسیر قول خداوند در قرآن: (مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ)

[396]46-سماعه می گوید:از امام صادق علیه السّلام از این آیه که خداوند فروفرستاده است پرسیدم:

«هرکس انسانی را جز به قصاص و یا فسادی که در زمین کرده است بکشد چنان است که همه مردم را کشته باشد و هرکس انسانی را از مرگ نجات دهد گویی مردمان را حیات بخشیده است.»[مائده(5):آیۀ 32]امام فرمود:هرکس انسانی را از گمراهی به سوی هدایت رهنمون شود او را زنده ساخته است و هرکس او را از هدایت به گمراهی بکشاند به خدا سوگند او را کشته است.

[397]47-امام صادق علیه السّلام فرمود:چه چیز را باز می دارد از اینکه در جواب سخن[و طعن و کنایه]مردم به آنان بگوئید:از همان راهی که خداوند رفته بود حرکت کردیم و از همان خاندانی که خداوند برگزیده بود برگزیدیم.خداوند پاک،محمد را برگزید و ما خاندان محمد را برگزیدیم پس ما به انتخابی از سوی خداوند چنگ زده ایم.

ص:493

398-48- أخبرنا المفید عن علیّ بن أحمد القلانسیّ عن عبد اللّه بن محمّد عن عبد الرّحمن بن صالح،عن موسی بن عمران عن أبی إسحاق السّبیعیّ،عن زید بن أرقم،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بغدیر خمّ یقول:إنّ الصّدقه لا تحلّ لی و لا لأهل بیتی،لعن اللّه من ادّعی إلی غیر أبیه،لعن اللّه من تولّی غیر موالیه،الولد لصاحب الفراش و للعاهر الحجر،و لیس لوارث وصیّه،ألا و قد سمعتم منّی و رأیتمونی،ألا من کذب علیّ متعمّدا فلیتبوّأ مقعده من النّار،ألا و إنّی فرط لکم علی الحوض،و مکاثر بکم الأمم یوم القیامه،فلا تسوّدوا وجهی،ألا لأستنقذنّ رجالا من النّار،و لیستنقذنّ من یدی أقوام،إنّ اللّه مولای،و أنا مولی کلّ مؤمن و مؤمنه،ألا فمن کنت مولاه فهذا علیّ مولاه.

399-49- أخبرنا المفید عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن یحیی،عن جدّه یحیی بن الحسین عن أبی مصعب،یحیی بن أحمد عن یوسف بن الماجشون،عن محمّد بن المنکدر،قال:سمعت سعید بن المسیّب یقول:سألت سعد بن أبی وقّاص،أسمعت من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول لعلیّ علیه السّلام:أنت منّی بمنزله هارون من موسی إلاّ أنّه لیس معی نبیّ؟قال:نعم.فقلت:أنت سمعته؟قال:فأدخل إصبعیه فی أذنیه و قال:نعم،و إلاّ فاستکتّا.

400-50- أخبرنا المفید عن علیّ بن محمّد الکاتب،عن الحسن بن علیّ الزّعفرانیّ،عن إبراهیم بن محمّد الثّقفیّ،عن أبی جعفر السّعدیّ،عن یحیی بن

ص:494

370-حدیث حضرت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در مورد غدیر خم

[398]48-زید بن ارقم می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در روز غدیر خم فرمود:صدقه بر من و اهل بیتم روا نیست.خداوند لعنت کند کسی را که خود را به غیر پدرش منسوب کند و سرپرستی غیر مولای خود را بپذیرد.فرزند برای صاحب بستر است و برای زناکار سنگ است[کنایه از اینکه هیچ بهره ای ندارد]و وارث وصیتی ندارد.آگاه باشید که شما سخن مرا شنیدید و مرا مشاهده کردید.هرکس از روی عمد بر من دروغ ببندد بررسی شود.آگاه باشید که من در کنار حوض کوثر چشم به راه شمایم و در روز قیامت به فراوانی شما امت مباهات می کنم.پس مرا روسیاه نکنید.آگاه باشید که من گروهی را از دوزخ رهایی می بخشم و گروه هایی نیز به دست من از آتش رهایی می یابند.همانا خداوند سرپرست من و من نیز صاحب اختیار هر مرد و زن باایمان هستم.آگاه باشید که هرکس من سرپرست و صاحب اختیار او هستم این علی سرپرست و صاحب اختیار اوست.

371-حدیث منزلت

[399]49-محمد بن منکدر گوید:شنیدم که سعید بن مسیّب می گوید:از سعد بن ابی وقّاص پرسیدم:آیا از رسول خدا شنیدی که به علی علیه السّلام می فرمود:جایگاه تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی است جز آنکه پس از من پیامبری نمی آید؟گفت:بله.راوی گوید:به سعید گفتم:آیا تو نیز شنیدی؟پس انگشتانش را درون گوشش کرد و گفت:بله و راوی گوید:

اگر این چنین نبود خاموش می ماندند.

ص:495

عبد الحمید الحمّانیّ،عن قیس بن الرّبیع،عن سعد بن طریف،عن الأصبغ بن نباته،عن أبی أیّوب الأنصاریّ:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سئل عن الحوض فقال:أمّا إذا سألتمونی عنه فأخبرکم أنّ الحوض أکرمنی اللّه به،و فضّلنی علی من کان قبلی من الأنبیاء،و هو ما بین أیله و صنعاء،فیه من الآنیه عدد نجوم السّماء،یسیل فیه خلیجان من الماء ماؤه أشدّ بیاضا من اللّبن،و أحلی من العسل،حصاه الزّمرّد و الیاقوت،بطحاؤه مسک أذفر،شرط مشروط من ربّی لا یرده أحد من أمّتی إلاّ النّقیّه قلوبهم،الصّحیحه نیّاتهم،المسلّمون للوصیّ من بعدی،الّذین یعطون ما علیهم فی یسر،و لا یأخذون ما علیهم فی عسر،یذود عنه یوم القیامه من لیس من شیعته کما یذود الرّجل البعیر الأجرب من إبله،من شرب منه لم یظمأ أبدا.

401-51- أخبرنا المفید عن أحمد بن محمّد بن الحسن بن الولید،عن أبیه،عن محمّد بن الحسن الصّفّار،عن یعقوب بن یزید،عن ابن أبی عمیر،عن عائذ الأحمسیّ،قال:دخلت علی سیّدی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقلت:السّلام علیک،یابن رسول اللّه،فقال:و علیک السّلام،و اللّه إنّا لولده و ما نحن بذوی قرابته.ثمّ قال لی:

یا عائذ،إذا لقیت اللّه(عزّ و جلّ)بالصّلوات الخمس المفروضات لم یسألک اللّه عمّا سوی ذلک.قال:فقال له أصحابنا:أیّ شیء کانت مسألتک حتّی أجابک بهذا؟قال:

ما بدأت بسؤال،و لکنّی رجل لا یمکننی قیام اللّیل،و کنت خائفا أن أوخذ بذلک فأهلک،فابتدأنی علیه السّلام بجواب ما کنت أرید أن أسأله عنه.

ص:496

372-صفت حوض در بهشت

[400]50-ابو ایوب انصاری می گوید:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله درباره حوض کوثر پرسیده شد.

پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:اکنون پرسیده اید به شما خبر می دهم که آن حوضی است که خداوند به وسیله آن مرا گرامی داشت و بر انبیاء پیشین برتری بخشید و آن درمیان(أیله و صنعاء)است که در آن به تعداد ستارگان آسمان ظرف است و دو آبراه به آن سرازیر می شود.آب آن سپیدتر از شیر و شیرین تر از عسل است و سنگریزه های آن زمرد و یاقوت و مجرای آن از مشک خوشبو است.و شرطی از جانب پروردگارم قرار داده شد که جز کسانی که دلی پاک و نیّتی سالم دارند و بر جانشین پس از من سر تسلیم فرود می آورند و کسانی که در راحتی و آسایش هرآنچه دارند عطا می کنند و در سختی آن را پس نمی گیرند[و بر مشقت ها بردباری می ورزند]بر آن حوض وارد نشوند.در روز قیامت کسانی که از شیعیان وصّی من نیستند از آن حوض رانده می شوند همان گونه که شتری که بیماری جرب دارد از سایر شتران رانده می شود هرکس از آن بنوشد هرگز تشنه نمی گردد.

373-هنگامی که خدا را با نمازهای پنج گانه ملاقات کنید از چیز دیگری سؤال نمی شود

[401]51-عائذ أخمسی می گوید:بر آقای خود امام صادق علیه السّلام وارد شده و عرض کردم:سلام بر تو ای فرزند رسول خدا!امام فرمود:و سلام بر تو!به خدا سوگند ما اهل بیت،فرزندان پیامبر هستیم و نه فقط از نزدیکان او.آنگاه به من فرمود:ای عائذ.اگر با[به جا آوردن کامل] نمازهای واجب پنج گانه خدا را ملاقات کنی خداوند جز آن از تو چیزی نخواهد خواست.

راوی گوید:پس یکی از اصحاب از او پرسید:سؤال تو چه بود که امام این چنین به تو پاسخ داد.گفتم:من سؤالی نپرسیدم.اما من مردی هستم که نمی توانم نماز شب بخوانم.و می ترسیدم که به خاطر این امر مورد بازخواست قرار گیرم و هلاک شوم.پس امام[پیش از سؤال من]پاسخ آنچه را که می خواستم از او بپرسم به من بیان فرمود.

ص:497

402-52- أخبرنا المفید عن عبد اللّه بن علیّ الموصلیّ عن علیّ بن حاتم عن أحمد بن محمّد الموصلیّ العاصمیّ،عن علیّ بن الحسین،عن العبّاس بن علیّ الشّامیّ،قال:سمعت الرّضا علیه السّلام یقول:کلّما أحدث العباد من الذّنوب ما لم یکونوا یعلمون،أحدث لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون.

403-53- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن أبیه عن سعد عن ابن عیسی،عن بکر بن صالح،عن الحسین بن علیّ عن عبد اللّه بن إبراهیم،عن الحسن بن زید، عن جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أقربکم غدا منّی فی الموقف أصدقکم للحدیث،و آداکم للأمانه،و أوفاکم بالعهد،و أحسنکم خلقا،و أقربکم من النّاس.

404-54- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن الکلینیّ عن علیّ بن إبراهیم عن الیقطینیّ عن یونس عن محمّد بن زیاد،عن رفاعه قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:أربع فی التّوراه،و إلی جنبهنّ أربع،من أصبح علی الدّنیا حزینا فقد أصبح علی ربّه ساخطا،و من أصبح یشکو مصیبه نزلت به فإنّما یشکو ربّه،و من أتی غنیّا فتضعضع له لیصیب من دنیاه ذهب ثلثا دینه،و من دخل النّار ممّن قرأ القرآن فإنّما هو ممّن کان یتّخذ آیات اللّه هزوا.و الأربع الّتی إلی جنبهنّ:کما تدین تدان، و من ملک استأثر،و من لم یستشر ندم،و الفقر هو الموت الأکبر.

405-55- أخبرنا المفید عن المرزبانیّ،قال:وجدت بخطّ محمّد بن القاسم بن

ص:498

374-جزای گناهان

[402]52-عباس بن علی شامی می گوید:شنیدم که امام رضا علیه السّلام می فرمود:هرگاه بندگان گناهی مرتکب شوند که پیش از آن انجام نمی دادند خداوند نیز بلایی ناشناخته بر آنان وارد می سازد.

375-اعمالی که انسان را به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نزدیک می کند

[403]53-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:نزدیک ترین شما به من فردا[ی قیامت]در جایگاه [حساب]راستگوترین و امانت دارترین و وفادارترین و خوش رفتارترین و نزدیک ترین شما به مردم است.

376-چهار حکم از تورات

[404]54-رفاعه می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:چهار جمله در تورات است که در کنار آن چهار امر آمده است:هرکس برای امر دنیا غمگین شود بر پروردگار خود خشمگین شده است و هرکس از مصیبتی که بر او وارد شده است شکایت کند از پروردگارش شکایت کرده است و هرکس به نزد توانگری بیاید و در برابرش فروتنی کند تا از دنیای او بهره مند شود دو سوم دینش از بین می رود و هرکس از قاریان قرآن در دوزخ وارد شود از کسانی بوده است که آیات خداوند را به بازی می گرفت و چهار جمله ای در کنار آن آمده است این است:همان گونه که رفتار کنی با تو رفتار می شود و هرکس چیزی را به تنهایی به دست آورد آن را به خود اختصاص می دهد[ملک شخصی او می شود]و هرکس مشورت نکند پشیمان می شود و فقر و نداری همان مرگ بزرگتر است.

ص:499

مهرویه،قال:حدّثنی الحمدونیّ الشّاعر،قال:سمعت الرّیاشیّ ینشد للسّیّد ابن محمّد الحمیریّ.

إنّ امرأ خصمه أبو حسن لعازب الرّأی داحض الحجج

لا یقبل اللّه منه معذره و لا یلقّیه حجّه الفلج

406-56- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال أخبرنی المظفّر بن محمّد،قال:حدّثنا أبو بکر محمّد بن أبی الثّلج،عن أحمد بن محمّد بن موسی عن محمّد ابن حمّاد الشّاشیّ،عن الحسین بن راشد،عن علیّ بن إسماعیل المیثمیّ،عن ربعیّ،عن زراره،قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام ما منع أمیر المؤمنین علیه السّلام أن یدعو النّاس إلی نفسه،و یجرّد فی عدوّه سیفه؟فقال:تخوف أن یرتدّوا و لا یشهدوا أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.

407-57- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد الزّیّات،عن علیّ بن العبّاس عن أحمد بن منصور عن عبد الرّزّاق،عن ابن عیینه،عن عمّار الدّهنیّ،قال:سمعت أبا الطّفیل یقول:جاء المسیّب بن نجبه إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام متلبّبا بعبد اللّه بن سبإ،فقال له أمیر المؤمنین علیه السّلام:ما شأنک؟فقال:یکذب علی اللّه و علی رسوله.فقال:

ما یقول؟قال:فلم أسمع مقاله المسیّب،و سمعت أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:هیهات هیهات الغضب!و لکن یأتیکم راکب الدّغیله[الذّ علبه]یشدّ حقوها بوضینها لم یقض تفثا من حجّ و لا عمره فیقتلونه؛یرید بذلک الحسین بن علیّ علیهما السّلام.

ص:500

377-شعر حمیری

[405]55-حمدونی شاعر می گوید:شنیدم که ریاشی برای سید بن محمد حمیری این گونه می سراید:کسی که دشمنش علی علیه السّلام باشد کسی است که نظری دور از حق و حجتی باطل دارد *و خداوند هیچ عذری از او نمی پذیرد و بر دشمنانش برتری نمی یابد.

378-سبب عدم دعوت حضرت علی علیه السّلام مردم را به سوی خودش

[406]56-زراره می گوید:به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم:چه چیز امیر مؤمنان علیه السّلام را بازداشت از اینکه مردم را به سوی خود فراخواند و در برابر دشمنش شمشیر بکشد؟امام فرمود:ترس از اینکه آن جماعت از دین برگردند و بر پیامبری محمد صلّی اللّه علیه و اله نیز گواهی ندهند.[و اصل دین از دست برود].

379-عبد اللّه بن سبأ دروغ بست بر خداوند و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله

[407]57-ابو طفیل می گوید:مسیّب بن نجبه نزد امیر مؤمنان علیه السّلام آمد درحالی که از عبد اللّه بن سبأ شکایت داشت و خشمگین بود.پس امیر مؤمنان به او فرمود:تو را چه شده است.گفت:

عبد اللّه بر خدا و رسولش دروغ می بندد.امام فرمود:چه می گوید؟راوی گوید:پس من سخن مسیّب را نشنیدم ولی شنیدم که امیر مؤمنان علیه السّلام می فرماید:خشمناکی دور باد[خشمگین مشو]!اما سواری بر شتری تندرو به نزد شما می آید درحالی که زین شتر را با ریسمانی محکم کرده و همه محرّمات حج و عمره را ترک نکرده است حج و عمره خود را ناتمام گذاشته است،شما او را به قتل می رسانید.و از آن سخن،حسین بن علی علیه السّلام را قصد می کرد.

ص:501

408-58- أخبرنا المفید عن جعفر بن محمّد بن قولویه عن أبیه عن سعد بن عبد اللّه،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی سعید القمّاط،عن المفضّل بن عمر،قال:سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول:لا یکمل إیمان العبد حتّی یکون فیه خصال أربع:یحسن خلقه،و تسخو نفسه، و یمسک الفضل من قوله،و یخرج الفضل من ماله.

تمّ المجلس الثّامن من کتاب الأمالیّ،و یتلوه المجلس التّاسع.

ص:502

380-کمال ایمان به چهار خصلت است

[408]58-مفضل بن عمرو می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:ایمان هیچ کامل نمی شود تا در او چهار خصوصیت به وجود آید:اخلاقش نیکو گردد و اهل بخشش شود و سخن اضافه نگوید و افزون از ثروتش را از اموالش خارج کند[و به فقرا ببخشد.]

مجلس هشتم از کتاب امالی پایان یافت و مجلس نهم به دنبال می آید.

ص:503

[9] المجلس التاسع فیه بقیّه أحادیث الشّیخ السّعید أبی عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النّعمان رحمه اللّه،و فیه بعض أحادیث أبی عمر عبد الواحد بن محمّد المعروف بابن مهدیّ،عن ابن عقده،روایه محمّد بن الحسن بن علیّ الطّوسیّ،عن ابن مهدیّ

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم 409-1- أخبرنا المفید عن أبی حفص عمر بن محمّد الصّیرفیّ،قال:حدّثنا محمّد بن مخلد بن حفص،قال:حدّثنا محمّد بن الولید،قال:حدّثنا غندر بن محمّد،قال:حدّثنا سعید،عن سلمه بن کهیل،عن أبی الطّفیل،قال:قال أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فی خطبه له:إنّ أخوف ما أخاف علیکم طول الأمل و اتّباع الهوی،فأمّا طول الأمل فینسی الآخره،و أمّا اتّباع الهوی فیضلّ عن الحقّ،ألا و إنّ الدّنیا قد تولّت مدبره و إنّ الآخره قد أقبلت مقبله،و لکلّ واحده منهما بنون،فکونوا من أبناء الآخره و لا تکونوا من أبناء الدّنیا،فإنّ الیوم عمل و لا

ص:504

9- جلسه نهم

اشاره

جلسه نهم

و در آن بقیۀ روایات ابو عبد اللّه محمد بن محمد بن نعمان و برخی روایات

ابو عمر عبد الواحد بن محمد معروف به ابن مهدی از ابن عقده و روایت محمد

بن محمد بن حسن بن علی طوسی از ابن مهدی است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

381-خطبۀ حضرت علی در مورد طولانی بودن آرزوها و تبعیت از هوای نفس

[409]1-ابو طفیل می گوید:امیر مؤمنان علیه السّلام در خطبه ای فرمود:بیشترین چیزی که از آن بر شما در هراسم آرزوهای طولانی و پیروی از هوای نفس است.اما آرزوی طولانی آخرت را از یاد می برد و پیروی از هوای نفس انسان را از حق،منحرف می سازد.آگاه باشید که دنیا پشت کرده است و آخرت روی آورده است و هریک از این دو فرزندانی دارند پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید.پس به درستی که امروز عمل است نه حساب و فردا روز حساب است نه عمل.

ص:505

حساب،و غدا حساب و لا عمل.

410-2- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن الکلینیّ عن علیّ عن أبیه عن الیقطینیّ عن یونس عن عمرو بن شمر،عن جابر،قال دخلنا علی أبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام و نحن جماعه بعد ما قضینا نسکنا،فودّعناه و قلنا له:أوصنا یا بن رسول اللّه.فقال:لیعن قویّکم ضعیفکم،و لیعطف غنیّکم علی فقیرکم،و لینصح الرّجل أخاه کنصیحته لنفسه،و اکتموا أسرارنا و لا تحملوا النّاس علی أعناقنا، و انظروا أمرنا و ما جاءکم عنّا،فإن وجدتموه للقرآن موافقا فخذوا به،و إن لم تجدوه موافقا فردّوه،و إن اشتبه الأمر علیکم فیه فقفوا عنده و ردّوه إلینا حتّی نشرح لکم من ذلک ما شرح لنا،و إذا کنتم کما أوصیناکم،و لم تعدّوا إلی غیره، فمات منکم میّت قبل أن یخرج قائمنا-عجّل اللّه تعالی فرجه-کان شهیدا،و من أدرک منکم قائمنا-عجّل اللّه فرجه-فقتل معه کان له أجر شهیدین،و من قتل بین یدیه عدوّا لنا کان له أجر عشرین شهیدا.

411-3- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن أبی العیّاشیّ،عن أبیه عن القاسم بن محمّد عن محمّد بن إسماعیل،عن علیّ بن صالح،عن سفیان بیّاع الحریر،عن عبد المؤمن الأنصاریّ،عن أبیه،عن أنس بن مالک،قال:سألته من کان آثر النّاس عند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فیما رأیت؟قال ما رأیت أحدا بمنزله علیّ بن أبی طالب علیه السّلام، کان یبعثه فی جوف اللّیل إلیه فیستخلی به حتّی یصبح،هذا کان له عنده حتّی

ص:506

382-وصیت امام باقر علیه السّلام به جماعتی از اصحاب

[410]2-جابر می گوید:ما گروهی بودیم که پس از به پایان رسیدن مناسک حج بر امام باقر علیه السّلام وارد گشته و هنگام رفتن به ایشان عرضه داشتیم:ای فرزند رسول خدا!به ما سفارشی کن.

پس فرمود:باید که توانمندان شما ناتوانان را یاری کنند و بی نیازان شما بر نیازمندان مهربانی نمایند و انسان می بایست همان گونه که برای خود خیرخواهی می کند برای برادر[دینی اش] نیز خیرخواهی نماید.رازهای ما را پنهان دارید و مردم را بر گرده سوار نگردانید[آنان را بر ما مسلط نکنید]و در امر ما و آنچه از سوی ما برای شما آمده است بنگرید پس اگر آن را موافق قرآن یافتید پذیرفته و اگر موافق نیافتید نپذیرید و اگر امر به شما مشتبه شد بایستید و آن را به ما بازگردانید تا آنچه برای ما توضیح داده شده را برایتان توضیح دهیم.و اگر همانگونه بودید که به شما سفارش نمودیم و به[راهی]غیر آن حرکت ننمودید و آنگاه کسی از شما پیش از آنکه(قائم)ما ظهور کند بمیرد شهید به حساب می آید و هرکس از شما[زمان ظهور]قائم ما حضور داشته پس با او کشته شود پاداش دو شهید را دریافت می دارد و هر کس که در رکاب آن حضرت یکی از دشمنان ما را بکشد پاداش بیست شهید به او داده می شود.

383-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هیچ کسی را به اندازۀ حضرت علی علیه السّلام بلندمرتبه نمی دانستند

[411]3-راوی از انس بن مالک روایت می کند که از او پرسیدم رسول خدا چه کسی را بر سایرین ترجیح می داد؟انس گفت:هیچ کس را به مرتبه علی بن ابی طالب مشاهده نکردم.در دل شب مرا به دنبال او می فرستاد و تا صبح با او خلوت می نمود و این جایگاه علی در نزد پیامبر بود تا پیامبر از دنیا رفت.

ص:507

فارق الدّنیا قال:و لقد سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هو یقول:یا أنس،تحبّ علیّا؟قلت:

یا رسول اللّه،و اللّه إنّی لأحبّه لحبّک إیّاه.فقال:أما إنّک إن أحببته أحبّک اللّه،و إن أبغضته أبغضک اللّه،و إن أبغضک اللّه أولجک فی النّار.

412-4- أخبرنا المفید عن المظفّر بن محمّد عن محمّد بن أحمد بن أبی الثّلج، عن أحمد بن محمّد بن موسی الهاشمیّ،عن محمّد بن عبد اللّه[البداریّ]عن أبیه عن ابن محبوب،عن أبی زکریّا الموصلیّ،عن جابر عن أبی جعفر،عن أبیه،عن جدّه علیهم السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال لعلیّ علیه السّلام:أنت الّذی احتجّ اللّه بک فی ابتدائه الخلق حیث أقامهم أشباحا،فقال لهم ألست بربّکم؟قالوا بلی.قال:و محمّد رسولی؟ قالوا:بلی.قال:و علیّ أمیر المؤمنین وصیّی؟فأبی الخلق جمیعا إلاّ استکبارا و عتوّا من ولایتک إلاّ نفر قلیل،و هم أقلّ القلیل،و هم أصحاب الیمین.

413-5- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران عن ابن درید عن الرّواسیّ عن عمر بن بکیر،عن ابن الکلبیّ،عن أبی مخنف،عن کثیر بن الصّلت،قال:جمع زیاد النّاس برحبه الکوفه لیعرضهم علی البراءه من أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب(صلوات اللّه علیه)و النّاس من ذلک فی کرب عظیم،فأغفیت فإذا أنا بشخص قد سدّ ما بین السّماء و الأرض،فقلت له:من أنت؟فقال أنا النّقّاد ذو الرّقبه،أرسلت إلی صاحب القصر؛فانتبهت مذعورا،و إذا غلام لزیاد قد خرج إلی النّاس فقال:انصرفوا،فإنّ الأمیر عنکم مشغول.و سمعنا الصّیاح من داخل القصر،

ص:508

و شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:ای انس!آیا علی علیه السّلام را دوست داری؟عرضه داشتم:ای رسول خدا!به خدا سوگند من او را دوست دارم چون تو او را دوست می داری.پس پیامبر فرمود:آگاه باش که اگر او را دوست داشته باشی خدا تو را دوست می دارد و اگر او را دشمن داری خدا تو را دشمن می دارد و اگر خداوند تو را دشمن دارد در دوزخ می افکندت.

384-احتجاج خداوند با حضرت علی علیه السّلام در ابتدای خلقت

[412]4-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام فرمود:تو کسی هستی که خداوند در آغاز آفرینش آفریدگان و هنگامی که آنان را به صورت اشباحی برپا داشت به تو احتجاج کرد.پس خداوند به آفریدگان فرمود:آیا من پروردگار شما نیستم؟عرضه داشتند:بله،هستی.خدا فرمود:و محمد فرستاده من نیست؟گفتند:بله،هست.خدا فرمود:و علی بن ابی طالب جانشین من نیست؟پس جز گروهی اندک دیگر آفریدگان از روی نخوت و سرکشی از ولایت تو سرباز زدند و آن چند نفر که کم ترین افرادند و همان اصحاب یمین[اهل بهشت]می باشند.

385-ابن زیاد جمع کرد مردم را در کوفه برای برائت از حضرت علی علیه السّلام

[413]5-کثیر بن صلت می گوید:زیاد،مردم را در میدان شهر کوفه جمع نمود تا آنان را وادار به بیزاری جستن از امیر مؤمنان علی بن ابی طالب-درود خدا بر او باد-نماید و مردم از آن امر در مشکلی بزرگ افتاده بودند.پس از اندکی به خواب رفتم و در خواب شخصی را دیدم که[از بزرگی]میان آسمان و زمین را پر کرده بود.پس به او گفتم:تو کیستی؟گفت من نقّاد ذو الرقبه[گردن کلفت]هستم و به سوی صاحب این قصر(زیاد)فرستاده شده ام.پس با ترس از خواب برخاستم که دیدم غلام زیاد به سوی مردم خارج شد و گفت:بازگردید.که امیر از شما صرف نظر نمود و فریادی از درون قصر به گوشمان رسید.پس در این باره سرودم:

ص:509

فقلت فی ذلک:

ما کان منتهیا عمّا أراد بنا حتّی تناوله النّقّاد ذو الرّقبه

فأسقط الشّقّ منه ضربه ثبتت کما تناول ظلما صاحب الرّحبه

414-6- أخبرنا المفید عن محمّد عن جعفر بن محمّد عن محمّد بن همّام،عن حمید بن زیاد،عن إبراهیم بن عبد اللّه عن الرّبیع بن سلیمان،عن إسماعیل بن مسلم السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من ردّ عن عرض أخیه المسلم کتب من أهل الجنّه البتّه،و من أتی إلیه معروف فلیکافئ،فإن عجز فلیثن به،فإن لم یفعل فقد کفر النّعمه.

415-7- أخبرنا المفید،عن المظفّر بن محمّد البلخیّ،عن محمّد بن أحمد بن أبی الثّلج،عن عیسی بن مهران،عن الحسن بن الحسین،عن الحسن بن عبد الکریم،عن جعفر بن زیاد الأحمر،عن عبد الرّحمن بن جندب،عن أبیه جندب بن عبد اللّه،قال:دخلت علی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و قد بویع لعثمان بن عفّان،فوجدته مطرقا کئیبا،فقلت له:ما أصابک-جعلت فداک-من قومک؟فقال:صبر جمیل.فقلت:سبحان اللّه!إنّک لصبور.قال:فأصنع ماذا؟قلت تقوم فی النّاس و تدعوهم إلی نفسک و تخبرهم أنّک أولی بالنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و بالفضل و السّابقه،تسألهم النّصر علی هؤلاء المتظاهرین علیک،فإن أجابک عشره من مائه شدّدت بالعشره علی المائه،فإن دانوا لک کان ذلک ما أحببت،و إن أبوا

ص:510

از آنچه بر ما اراده داشت دست برنداشت تا نقادّ ذو الرقبه او را دریافت*پس همان گونه که با مردم در میدان از روی ستم رفتار می کرد،نقادّ گردن کلفت نیز با ضربتی،مشقّت و سختی او را از مردم برطرف نمود.

386-حفظ آبروی برادر مسلمان

[414]6-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس از آبروی برادر مسلمان خویش دفاع کند نام او حتما از بهشتیان نوشته می شود و بایستی هرکس که به او نیکی شد جبران کند و اگر نتوانست از صاحب سپاسگزاری نماید پس اگر چنین نکرد کفران نعمت نموده است.

387-حدیث جندب عبد اللّه با حضرت علی علیه السّلام بعد از بیعت با عثمان

[415]7-جندب بن عبد اللّه می گوید:بر امیر مؤمنان علیه السّلام داخل شدم درحالی که با عثمان بن عفان بیعت شده بود.پس دیدم حضرت سرش را به پائین افکنده و بسیار اندوهگین است.پس عرضه داشتم:فدایت گردم.از قومت چه بر سرت آمد؟امام فرمود:[من مأمور به]بردباری نیکو[هستم]پس گفتم:خدا منزّه است.به درستی که بسیار بردبار هستی.امام علیه السّلام فرمود:

[بردباری نورزم]پس چه کنم؟گفتم:درمیان مردم برخیز و آنان را به خود فراخوان و ایشان را از اینکه به جانشینی پیامبر و برتری و پیشی گرفتن سزاوارتری آگاه کن و از آنان بخواه که تو را بر کسانی که علیه تو به پا خاسته اند یاری کنند.پس اگر ده درصد آنان به تو پاسخ گویند با ده درصد یاری شده ای.پس اگر به تو نزدیک گشتند آن چیزی است که تو می پسندی و اگر سرباز زدند با آنان بجنگ

ص:511

قاتلهم،فإن ظهرت علیهم فهو سلطان اللّه الّذی آتاه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و کنت أولی به منهم، و إن قتلت فی طلبه قتلت إن شاء اللّه شهیدا،و کنت أولی بالعذر عند اللّه،لأنّک أحقّ بمیراث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام أتراه-یا جندب-کان یبایعنی عشره من مائه؟فقلت:أرجو ذلک.فقال:لکنّی لا أرجو،و لا من کلّ مائه اثنان، و سأخبرک من أین ذلک،إنّما ینظر النّاس إلی قریش،و إنّ قریشا تقول:إنّ آل محمّد یرون لهم فضلا علی سائر قریش،و أنّهم أولیاء هذا الأمر دون غیرهم من قریش،و أنّهم إن ولّوه لم یخرج منهم هذا السّلطان إلی أحد أبدا،و متی کان فی غیرهم تداولوه بینهم،و لا و اللّه لا یدفع إلینا هذا السّلطان قریش أبدا طائعین.قال:

فقلت:أ فلا أرجع أخبر النّاس مقالتک هذه،و أدعوهم إلی نصرک؟فقال:یا جندب، لیس ذا زمان ذلک.قال جندب:فرجعت بعد ذلک إلی العراق،فکنت کلّما ذکرت من فضل أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام شیئا زبرونی و نهرونی حتّی رفع ذلک من قولی إلی الولید بن عقبه،فبعث إلیّ فحبسنی حتّی کلّم فیّ فخلّی سبیلی.

416-8- أخبرنا المفید عن علیّ بن خالد المراغیّ،عن أحمد بن الصّلت،عن حاجب بن الولید،عن الوصّاف بن صالح،عن أبو إسحاق عن خالد بن طلیق، قال:سمعت أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یقول:ذمّتی بما أقول رهینه، و أنا به زعیم،إنّه لا یهیج علی التّقوی زرع قوم،و لا یظمأ علی التّقوی سنخ أصل، ألا إنّ الخیر کلّ الخیر فیمن عرف قدره،و کفی بالمرء جهلا أن لا یعرف قدره،إنّ

ص:512

پس چنان چه بر آنان پیروز شوی آن سلطه خداوندی است که بر پیامبرش صلّی اللّه علیه و اله بخشید و تو به آن سزاوارتری و اگر در طلب آن کشته شوی به خواست خدا شهید هستی.و عذر تو در نزد خداوند پذیرفته است چون تو سزاوارترین شخص به میراث رسول خدایی.پس امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:ای جندب!آیا فکر می کنی ده درصد از ایشان با من بیعت می کنند؟عرضه داشتم:امید دارم.امام فرمود:اما من امید ندارم که از هر صد نفر دو نفر با من بیعت کنند.و تو را آگاه خواهم کرد که چرا چنین می گویم.همانا مردم به قریش می نگرند و قریش می گوید:

(خاندان محمد برای خود بر سایر قریش برتری می بینند و گمان می کنند که آنان مسئول امر خلافت هستند نه قریش!و خاندان محمد اگر خلافت را در دست گیرند این منصب هرگز به دست کسی غیر ایشان نخواهد افتاد و هم چنان درمیان خود آن را دست به دست کرده و در غیر خود قرار نمی دهند)به خدا سوگند قریش هیچ گاه از روی اختیار این برتری را به ما نمی بخشد.راوی گوید:پس عرضه داشتم:آیا بازگردم و مردم را از این سخنت با خبر کنم و آنان را به یاری فراخوانم؟امام فرمود:ای جندب!اینک زمان این کار نیست.جندب می گوید:

پس از آن به عراق بازگشتم پس هرگاه از برتری امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام سخنی بر زبان می آوردم مرا باز می داشتند و بر من خشمگین می شدند تا سخنم به ولید بن عقبه رسید.

پس گروهی را به سوی من فرستاد و مرا زندانی کرد تا ضمانتم را نمودند پس مرا آزاد کرد.

388-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام

[416]8-خالد بن طلیق می گوید:شنیدم که امیر مؤمنان علیه السّلام می فرمود:ذمّه من در گرو آنچه است که می گویم و من آن را بر عهده می گیرم.همانا با پرهیزگاری زراعت هیچ قومی خشک نمی گردد و ریشه درختی تشنه نمی ماند آگاه باشید که تمام خیر در کسی است که ارزش خود را بداند و در نادانی انسان همین بس که ارزش خود را نشناسد

ص:513

أبغض خلق اللّه إلی اللّه رجل قمش علما من أغمار غشوه و أوباش فتنه،فهو فی عمی عن الهدی الّذی أتی من عند ربّه،و ضالّ عن سنّه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله یظنّ أنّ الحقّ فی صحفه،کلاّ و الّذی نفس ابن أبی طالب بیده،قد ضلّ و أضلّ من افتری،سمّاه رعاع النّاس عالما و لم یکن فی العلم یوما سالما،بکّر فاستکثر ممّا قلّ منه خیر ممّا کثر،حتّی إذا ارتوی من غیر حاصل،و استکثر من غیر طائل،جلس للنّاس مفتیا ضامنا لتخلیص ما اشتبه علیهم،فإن نزلت به إحدی المبهمات هیّأ لها حشوا من رأیه،ثمّ قطع علی الشّبهات،خبّاط جهالات رکّاب عشوات،و النّاس من علمه فی مثل غزل العنکبوت،لا یعتذر ممّا لا یعلم فیسلم،و لا یعضّ علی العلم بضرس قاطع فیغنم،تصرخ منه المواریث،و تبکی من قضائه الدّماء،و تستحلّ به الفروج الحرام،غیر ملیء و اللّه بإصدار ما ورد علیه،و لا نادم علی ما فرّط منه و أولئک الّذین حلّت علیهم النّیاحه و هم أحیاء.فقام رجل فقال:یا أمیر المؤمنین، فمن نسأل بعدک و علی ما نعتمد؟فقال:استفتحوا بکتاب اللّه،فإنّه إمام مشفق، و هاد مرشد،و واعظ ناصح،و دلیل یؤدّی إلی جنّه اللّه(عزّ و جلّ).

417-9- أخبرنا محمّد بن محمّد،قال اخبرنی أبو عبید اللّه محمّد بن عمران، قال:أخبرنی محمّد بن إبراهیم،قال حدّثنی عبد اللّه بن أبی سعید الورّاق،قال:

حدّثنی مسعود بن عمرو الجحدریّ،قال:حدّثنی إبراهیم بن داحه،قال:أوّل شعر رثی به الحسین بن علیّ(صلوات اللّه علیهما)قول عقبه بن عمرو السّهمیّ،

ص:514

همانا مغبوض ترین آفریدگان خدا نزد او کسی است که دانش خود را از کم تجربه گان دور مانده[از حقیقت]و فرومایگان گمراه به دست آورد.پس او هدایتی را که از سوی پروردگارش می آید مشاهده نکرده و از سنّت پیامبرش صلّی اللّه علیه و اله گمراه گشته است و گمان می کند که حقیقت آن چیزی است که در کتب او آمده است.هرگز،سوگند به کسی که جان علی بن ابی طالب در دست اوست هر آن کس که بر او دروغ ببندد گمراه است و گمراه می کند انسانهای نادان به او عالم می گویند درحالی که یک روز تمام نیز عمر خود را در دانش سپری نکرده است به سوی آنچه اندکش از فراوانش بهتر است سرعت می گیرد و آن را فراوان بر می شمرد و آنگاه که از آنچه فایده ای ندارد سیراب می گردد و کارهای بزرگ و فراوان به حساب می آورد[بر منصب]نشسته و برای مردم فتوا می دهد و پاک ساختن و تصحیح آنچه در آن به اشتباه افتاده اند را بر عهده می گیرد پس اگر یکی از امور پیچیده به نزد او آورده شود بر آن نظری زائد و بی ارزش آماده سازد و آنگاه در[راههای]شبهه ناک قدم نهاده،سرگردان در نادانی ها و سوار بر تیرگی ها می شود.پس مردم از دانش او همچون تار عنکبوت[بهره می برند]از آن چه نمی داند پوزش نمی طلبد تا سالم بماند و در هیچ علمی به یقین قاطع دست نمی یابد تا از آن بهره برد.از او ارثها[که بیهوده تقسیم گشته اند]فریاد می کشند و از قضاوتهای[اشتباه]او خونها[ی ناحق ریخته شده]می گریند و ازدواج های حرام حلال شمرده می شوند.به خدا سوگند به آنچه از او سر زده است اندوهگین نیست و از کوتاهی هایی که از سوی او بوده است پشیمان نمی باشد.آنان کسانی هستند که زنده اند اما می بایست [همچون مردگان]بر آنان گریست.پس مردی برخاست و گفت:ای امیر مؤمنان!پس از تو از چه کسی سؤال کنیم و به چه کسی اعتماد نمائیم؟امام فرمود:از کتاب خدا یاری بخواهید که آن امامی دلسوز و هدایتگری راهنما و پند دهنده ای خیرخواه و راهنمایی است که به سوی بهشت خدا هدایت می کند.

389-اولین شعری که در رثای امام حسین علیه السّلام سروده شد

[417]9-ابراهیم بن داحه می گوید:اولین شعری که در رثای حسین بن علی علیه السّلام گفته شد سخن عقبه بن عمرو سهمی از قبیله بنی سهم بن عوف بود که غالب است که این چنین سرود:

ص:515

من بنی سهم بن عوف بن غالب.

إذا العین قرّت فی الحیاه و أنتم تخافون فی الدّنیا فأظلم نورها

مررت علی قبر الحسین بکربلاء ففاض علیه من دموعی غزیرها

فما زلت أرثیه و أبکی لشجوه و یسعد عینی دمعها و زفیرها

و بکیت من بعد الحسین عصابه أطافت به من جانبیه قبورها

سلام علی أهل القبور بکربلاء و قلّ لها منّی سلام یزورها

سلام بآصال العشیّ و بالضّحی تؤدّیه نکباء الرّیاح و مورها

و لا برح الوفاد زوّار قبره یفوح علیهم مسکها و عبیرها

418-10- أخبرنا المفید،عن علیّ بن خالد المراغیّ،عن محمّد بن أحمد البزّاز،عن أحمد بن الصّلت،عن صالح بن أبی النّجم،عن الهیثم بن عدیّ،عن عبد اللّه بن الیسع،عن الشّعبیّ،عن صعصعه بن صوحان العبدیّ رحمه اللّه،قال:

دخلت علی عثمان بن عفّان فی نفر من المصریّین،فقال عثمان:قدّموا رجلا منکم یکلّمنی؛فقدّمونی،فقال عثمان:هذا،و کأنّه استحدثنی.فقلت له:إنّ العلم لو کان بالسّنّ لم یکن لی و لا لک فیه سهم و لکنّه بالتّعلّم.فقال عثمان:هات.فقلت بسم اللّه الرّحمن الرّحیم اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ. [الحج(22):41]فقال عثمان:

فینا نزلت هذه الآیه؟فقلت له:فمر بالمعروف،و انه عن المنکر،فقال عثمان:دع

ص:516

هنگامی که در زندگی چشم روشن می گردد درحالی که شما در دنیا در هراسید پس نور دنیا را خاموش کردید*بر قبر حسین به کربلا گذر کردم و در آن سرزمین اشک به شدت از چشمانم جاری شد*پس هم چنان در رثای او می سرایم و در اندوه او می گریم و چشمم اشک و آه خود را جاری می کند*و پس از حسین گروه های که از دو سوی قبرش به دور آن طواف می کنند بر او می گریند* سلام بر مدفون شدگان در کربلا ولی این سلام که از سوی من آن قبرها را زیارت می کند بسیار اندک است*سلام در شب وروز[بر آن قبر]که باد صبا و بادهای شمال و وزش آن،سلام ما را بدرقه می کند*و همچنان زائران قبرش به سوی او می آیند و مشک و عنبر آن قبر بر آنان می وزد*

390-صعصعه مثال آورد اهل مصر را در گفتگو با عثمان

[418]10-صعصعه بن صوحان عبدی می گوید:به همراه گروهی از اهل مصر بر عثمان بن عفّان داخل شدیم پس عثمان گفت:یکی از شما پیش بیاید و با من سخن گوید.ایشان مرا پیش فرستادند.عثمان گفت:با این سخن بگویم.گویا مرا کوچک شمرده بود پس به او گفتم:دانش اگر به سن بود من و تو هیچ بهره ای از آن نداشتیم اما آن به آموختن است.پس عثمان گفت:

چیزی بگو.پس گفتم:«به نام خداوند بخشاینده مهربان آنها کسانی هستند که اگر در زمین به آنان قدرت بخشیدیم نماز برپا می دارد و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و سرانجام کارها با خداست»[حج(22):آیۀ 41]پس عثمان گفت:این آیه درباره ما نازل شده است.به او گفتم:پس به نیکی فرمان ده و از بدی بازدار.عثمان گفت:این سخن را رها کن.

ص:517

هذا،و هات ما معک.فقلت له بسم اللّه الرّحمن الرّحیم اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ... [الحج(22):40]إلی آخر الآیه.فقال عثمان:

و هذه أیضا نزلت فینا.فقلت له:فأعطنا بما أخذت من اللّه تعالی.فقال عثمان:یا أیّها النّاس،علیکم بالسّمع و الطّاعه،فإنّ ید اللّه علی الجماعه،و إنّ الشّیطان مع الفذّ،فلا تسمعوا إلی قول هذا،و إنّ هذا لا یدری من اللّه و لا أین اللّه.فقلت له:أمّا قولک:علیکم بالسّمع و الطّاعه؛فإنّک ترید منّا أن نقول غدا:ربّنا إنّا أطعنا سادتنا و کبراءنا فأضلّونا السّبیلا،و أمّا قولک:أنا لا أدری من اللّه؛فإنّ اللّه ربّنا و ربّ آبائنا الأوّلین،و أمّا قولک:إنّی لا أدری أین اللّه؛فإنّ اللّه(تعالی)بالمرصاد.قال:فغضب و أمر بصرفنا و غلّق الأبواب دوننا.

419-11- أخبرنا المفید عن ابن قولویه عن الکلینیّ عن علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس عن محمّد بن زیاد،عن أبی محمّد الوابشیّ،قال:

ذکر أبو عبد اللّه علیه السّلام أصحابنا فقال:کیف صنیعک بهم فقلت:و اللّه ما أتغدّی و لا أتعشّی إلاّ و معی منهم اثنان أو ثلاثه أو أقلّ أو أکثر.فقال:فضلهم علیک-یا أبا محمّد-أکثر من فضلک علیهم.فقلت:جعلت فداک و کیف ذلک،و أنا أطعمهم طعامی و أنفق علیهم مالی و أخدمهم خادمی؟فقال:إذا دخلوا دخلوا بالرّزق الکثیر،و إذا خرجوا خرجوا بالمغفره لک.

420-12- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید عن أبیه،عن الصّفّار،عن ابن

ص:518

و آنچه از حفظ داری را بگو.پس به او گفتم:به نام خداوند بخشنده مهربان«و آنهایی که به ناحق از خانه هایشان رانده شدند چرا گفتند خداوند پروردگار ماست»[حج(22):آیۀ 40] و تا آخر آیه را خواندم.پس عثمان گفت:این آیه نیز درباره ما نازل شده است.پس به او گفتم:

آنچه را که از خدا دریافت داشته ای به ما بده.پس عثمان گفت:ای مردم بشنوید و پیروی کنید.

به درستی که دست خدا با جماعت[مسلمین]است و شیطان با تنهایی و تکروی است پس سخن او را نشنوید.او نمی داند که خدا کیست و کجاست؟پس گفتم:اما این که می گوئید:

بشنوید و پیروی کنید گویا تو از ما می خواهی که فردا بگوئیم:پروردگارا!ما از بزرگان و سرورانمان پیروی کردیم پس ما را گمراه کردند و اما این که می گویی:من نمی دانم خدا چیست به درستی که خداوند پروردگار ما و پدران پیشین ماست.و اما این که می گویی:من نمی دانم خدا کجاست پس همانا خدا در کمین[ستمگران]است.در این هنگام عثمان خشمگین شد و فرمان داد که ما را بازگردانند و درها را به سوی ما بست.

391-فضیلت اطعام

[419]11-ابو محمد وابشی می گوید:امام صادق علیه السّلام یارانمان را یاد کرد و فرمود:رفتار تو با آنان چگونه است؟پس عرضه داشتم:به خدا سوگند ناهار و شام نمی خورم مگر آنکه دو یا سه نفر کمتر یا بیشتر از آنان همراه منند.امام فرمود:ای ابا محمد احسان آنان بر تو بیش از نیکی تو بر آنان است.عرضه داشتم:فدایت گردم چگونه این چنین است؟درحالی که من از غذای خود به آنان می دهم و از اموالم به آنان می بخشم و خدمتکار خود را به خدمت آنان گمارده ام.امام فرمود:هنگامی که داخل می شوند با روزی فراوان داخل می شوند و هنگامی که خارج می شوند با بخشش برای تو خارج می گردند.

ص:519

عیسی،عن یونس عن السّریّ بن عیسی،عن عبد الخالق بن عبد ربّه،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام خیر ما یخلّف الرّجل بعده ثلاثه:ولد بارّ یستغفر له،و سنّه خیر یقتدی به فیها و صدقه تجری من بعده.

421-13- أخبرنا المفید عن ابن قولویه،عن أبیه،عن سعد عن ابن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن ابن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن داود بن فرقد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:فیما أوحی اللّه(عزّ و جلّ)إلی موسی بن عمران:یا موسی،ما خلقت خلقا أحبّ إلیّ من عبدی المؤمن،و إنّی إنّما ابتلیته لما هو خیر له،و أعافیه لما هو خیر له،و أنا أعلم بما یصلح عبدی علیه،فلیصبر علی بلائی،و لیشکر نعمائی،و لیرض بقضائی،أکتبه فی الصّدّیقین عندی إذا عمل برضائی و أطاع أمری.

422-14- أخبرنا المفید عن علیّ بن خالد عن محمّد بن الحسین بن صالح عن محمّد بن تسنیم عن جعفر الخثعمیّ،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن رقبه بن مصقله بن عبد اللّه عن أبیه،عن جدّه قال:أتی عمر بن الخطّاب رجلان یسألان عن طلاق الأمه،فالتفت إلی خلفه فنظر إلی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:یا أصلع، ما تری فی طلاق الأمه؟فقال له بإصبعه هکذا،و أشار بالسّبّابه و الّتی تلیها، فالتفت إلیهما عمر و قال:ثنتان.فقال:سبحان اللّه!جئناک و أنت أمیر المؤمنین، فسألناک فجئت إلی رجل سألته و اللّه ما کلّمک.فقال عمر:تدریان من هذا؟قالا:

ص:520

392-بهترین چیزهایی که انسان بعد از مرگش باقی می گذارد سه چیز است

[420]12-امام صادق علیه السّلام فرمود:بهترین چیزی که انسان پس از خود باقی می گذارد سه چیز است:فرزند نیکوکاری که برایش طلب بخشش نماید و سنّتی نیکو که در آن به او اقتدا شود و صدقه ای که پس از او جریان داشته باشد.

393-وحی خداوند به حضرت موسی علیه السّلام

[421]13-امام صادق علیه السّلام فرمود:در آنچه خداوند والا به موسی بن عمران وحی کرد این بود:

ای موسی هیچ آفریده ای را محبوبتر از بنده مؤمنم نیافریدم و من او را به آنچه نیکی اوست مبتلا می سازم و به آنچه خیر اوست سلامت می بخشم و من به آن چه خیر بنده من در آن است آگاه ترم پس می بایست بر امتحان من بردباری ورزد و نعمت هایم را شکرگذار باشد و به قضای من خشنود شود تا من نام او را هنگامی که به خشنودی من رفتار کرد و فرمانم را پیروی نمود نزد خود در زمره راستگویان بنگارم.

394-معنی طلاق کنیز

[422]14-رقبه بن مصقله از اجدادش روایت می کند که:دو مرد به نزد عمر بن خطاب آمدند و از او درباره طلاق کنیز پرسیدند.پس عمر به پشت سر نگریست و علی بن ابی طالب علیه السّلام را مشاهده کرد.پس گفت:ای مرد کم مو درباره طلاق کنیز چه نظری داری؟پس امام با انگشتان سبابه و انگشت کناری آن اشاره ای کرد.پس عمر به سوی آن دو برگشت و گفت:دوبار.پس گفتند:خدا منزّه است!سراغ تو آمدیم درحالی که امیر مؤمنان هستی و از تو سؤالی کردیم پس به نزد مردی رفتی و از او پرسیدی و به خدا سوگند او با تو سخن نگفت.پس عمر گفت:

آیا می دانید که او کیست؟گفتند:نه.گفت:او علی بن ابی طالب علیه السّلام است.شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:اگر آسمان ها و زمین های هفت گانه در یک کفه و ایمان علی در کفه دیگر قرار داده شود،ایمان علی برتری می یابد.

ص:521

لا.قال:هذا علیّ بن أبی طالب،سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:لو أنّ السّماوات السّبع و الأرضین السّبع وضعتا فی کفّه و وضع إیمان علیّ فی کفّه لرجح إیمان علیّ.

423-15- أخبرنا المفید عن المظفّر بن محمّد البلخیّ،عن محمّد بن همّام عن الحمیریّ عن داود بن عمر النّهدیّ،عن ابن محبوب،عن عبد اللّه بن یونس عن المنهال بن عمرو،قال:دخلت علی علیّ بن الحسین علیهما السّلام منصرفی من مکّه فقال لی:یا منهال،ما صنع حرمله بن کاهله الأسدیّ؟فقلت:ترکته حیّا بالکوفه؛قال:

فرفع یدیه جمیعا،فقال علیه السّلام:«اللّهمّ أذقه حرّ الحدید،اللّهمّ أذقه حرّ الحدید،اللّهمّ أذقه حرّ النّار»قال المنهال:فقدمت الکوفه،و قد ظهر المختار بن أبی عبید،و کان لی صدیقا،قال:فکنت فی منزلی أیّاما حتّی انقطع النّاس عنّی،و رکبت إلیه فلقیته خارجا من داره،فقال:یا منهال،لم تأتنا فی ولایتنا هذه،و لم تهنّنا بها،و لم تشرکنا فیها؟فأعلمته أنّی کنت بمکّه،و أنّی قد جئتک الآن؛و سایرته و نحن نتحدّث حتّی أتی الکناس،فوقف وقوفا کأنّه ینتظر شیئا و قد کان أخبر بمکان حرمله بن کاهله، فوجّه فی طلبه،فلم نلبث أن جاء قوم یرکضون و قوم یشتدّون حتّی قالوا:أیّها الأمیر،البشاره،قد أخذ حرمله بن کاهله؛فما لبثنا أن جیء به،فلمّا نظر إلیه المختار قال لحرمله:الحمد للّه الّذی مکّننی منک.ثمّ قال:الجزّار الجزّار؛فأتی بجزّار،فقال له:اقطع یدیه؛فقطعتا،ثمّ قال له:اقطع رجلیه؛فقطعتا ثمّ قال:النّار

ص:522

395-مختار قاتل حرمله

[423]15-منهال بن عمرو می گوید:در بازگشتم از مکه به دیدار علی بن حسین علیه السّلام رفتم.پس به من فرمود:ای منهال!حرمله بن کاهله چه می کرد؟پس عرضه داشتم:هنگامی که کوفه را ترک کردم زنده بود.پس امام دستانش را بلند کرد و فرمود:«خداوندا!حرارت آهن را به او بچشان،خداوندا!حرارت آهن را به او بچشان،خداوندا!حرارت آتش را به او بچشان)منهال می گوید:پس به کوفه آمدم درحالی که مختار بن ابی عبید قیام کرده بود و او دوست من بود.

پس چند روزی در خانه ام بود تا مردم مرا رها کردند پس به سوی مختار رفتم و او را بیرون خانه اش ملاقات کردم.پس گفت:ای منهال!چرا تحت رهبری ما نیامده و ما را یاری ننموده و در این امر با ما مشارکت نمی کنی؟پس او را آگاه نمودم که در مکه بودم و اینک به نزد تو آمده ام.و همراه او حرکت کرده و باهم سخن گفتیم تا به«کناس»رسیدیم پس ایستاد گویی که در انتظار چیزی بود و او از مکان حرمله بن کاهله آگاه شد و گروهی را به دنبال او فرستاده بود پس اندکی نگذشت که گروهی دوان دوان و گروهی به سرعت روان آمده و گفتند:ای امیر!بشارت ده که حرمله بن کاهله دستگیر شد.پس اندکی نگذشت که حرمله را آوردند.

هنگامی که مختار به او نگریست گفت:ستایش از آن خداوندی است که مرا بر تو مسلط کرد سپس گفت:جلاّد[را بیاورید]پس جلاّد را آوردند.گفت:دو دستش را قطع کن.پس این چنین کردند.سپس گفت:دو پایش را هم قطع کن.پس این چنین کردند.آنگاه گفت:آتش،

ص:523

النّار؛فأتی بنار و قصب فألقی علیه فاشتعلت فیه النّار.فقلت:سبحان اللّه!فقال لی:یا منهال،إنّ التّسبیح لحسن،ففیم سبّحت؟فقلت:أیّها الأمیر.دخلت فی سفرتی هذه منصرفی من مکّه علی علیّ بن الحسین علیهما السّلام فقال لی:یا منهال،ما فعل حرمله بن کاهله الأسدیّ؟فقلت:ترکته حیّا بالکوفه؛فرفع یدیه جمیعا فقال:«اللّهمّ أذقه حرّ الحدید،اللّهمّ أذقه حرّ الحدید،اللّهمّ أذقه حرّ النّار».فقال لی المختار:أسمعت علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول هذا؟فقلت:و اللّه لقد سمعته قال؛ فنزل عن دابّته و صلّی رکعتین فأطال السّجود،ثمّ قام فرکب،و قد احترق حرمله، و رکبت معه و سرنا،فحاذیت داری،فقلت:أیّها الأمیر،إن رأیت أن تشرّفنی و تکرمنی و تنزل عندی و تحرّم بطعامی.فقال:یا منهال،تعلمنی أنّ علیّ بن الحسین دعا بأربع دعوات فأجابه اللّه علی یدی ثمّ تأمرنی أن آکل!هذا یوم صوم شکرا للّه(عزّ و جلّ)علی ما فعلته بتوفیقه.حرمله:هو الّذی حمل رأس الحسین علیه السّلام.

424-16- أخبرنا المفید عن محمّد بن عمران المرزبانیّ،عن محمّد بن إبراهیم،عن الحارث بن أبی أسامه،قال:حدّثنا المدائنیّ،عن رجاله:أنّ المختار بن أبی عبید الثّقفیّ رحمه اللّه ظهر بالکوفه لیله الأربعاء لأربع عشره لیله بقیت من شهر ربیع الآخر سنه ستّ و ستّین،فبایعه النّاس علی کتاب اللّه و سنّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و الطّلب بدم الحسین بن علیّ علیه السّلام و دماء أهل بیته رحمه اللّه علیهم و الدّفع عن

ص:524

آتش[بیاورید].پس آتش و هیزم آوردند و بر او ریختند و آتش برافروختند.پس گفتم:

خداوند منزّه است.مختار گفت:ای منهال!همانا تسبیح همواره نیکو است اما برای چه تسبیح گفتی؟جواب دادم:ای امیر،در این سفرم به مکه هنگام بازگشت بر امام سجاد علیه السّلام داخل شدم پس به من فرمود:ای منهال!حرمله بن کاهله اسدی چه می کند؟عرضه داشتم:

هنگامی که کوفه را ترک کردم زنده بود پس امام دستانش را بلند کرد و فرمود:خداوند گرمای آهن را به او بچشان،خداوندا گرمای آهن را به او بچشان خداوند گرمای آتش را به او بچشان.

پس مختار به من گفت:آیا خود شنیدی که امام سجاد علیه السّلام این گونه بگوید؟پس گفتم:به خدا سوگند شنیدم.پس مختار از اسبش فرود آمد و دو رکعت نماز گزارد و سجده را طولانی کرد پس برخاست و سوار اسب شد درحالی که حرمله سوخته بود.من نیز به همراه او سوار شدم و حرکت کردیم.به کنار خانه ام که رسیدم گفتم:ای امیر اگر مشرّف گردانید و مرا گرامی بدارید و به نزد من فرود آئید و از غذایم استفاده کنید[خوشحال می گردم].پس گفت:ای منهال!به من می گویی که امام سجاد علیه السّلام چهار دعا فرمود که خداوند به دست من آن را اجابت کرد آنگاه از من می خواهی که غذا بخورم.امروز روزی است که برای شکرگزاری آنچه به توفیق خدا انجام دادم باید روزه بدارم.حرمله کسی است که سر امام حسین علیه السّلام را حمل نمود.

396-بیعت مختار در کوفه

[424]16-مدائنی از رجال خود روایت می کند که مختار بن ابی عبید ثقفی-که خدایش رحمت کند-شب چهارشنبه،چهارده شب از ماه ربیع الآخر سال شصت و شش باقی مانده بود به کوفه آمد و مردم بر کتاب خدا و سنت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و طلب خون حسین بن علی علیه السّلام و خانواده اش و دفاع از ناتوان با او بیعت کردند.پس شاعر در این باره سرود:

ص:525

الضّعفاء فقال الشّاعر فی ذلک.

و لمّا دعا المختار جئنا لنصره علی الخیل تردی من کمیت و أشقرا

دعا یالثارات الحسین فأقبلت تعادی بفرسان الصّباح لتثأرا

و نهض المختار إلی عبد اللّه بن مطیع،و کان علی الکوفه من قبل ابن الزّبیر فأخرجه و أصحابه منها منهزمین،و أقام بالکوفه إلی المحرّم سنه سبع و ستّین،ثمّ عمد علی إنفاذ الجیوش إلی ابن زیاد و کان بأرض الجزیره،فصیّر علی شرطه أبا عبد اللّه الجدلیّ و أبا عمره کیسان مولی عرینه،و أمر إبراهیم بن الأشتر رحمه اللّه بالتّأهّب للمسیر إلی ابن زیاد(لعنه اللّه)و أمّره علی الأجناد،فخرج إبراهیم یوم السّبت لسبع خلون من المحرّم سنه سبع و ستّین فی ألفین من مذحج و أسد،و ألفین من تمیم و همدان،و ألف و خمسمائه من قبائل المدینه،و ألف و خمسمائه من کنده و ربیعه،و ألفین من الحمراء.و قال بعضهم:کان ابن الأشتر فی أربعه آلاف من القبائل،و ثمانیه آلاف من الحمراء،و شیّع المختار إبراهیم بن الأشتر رحمه اللّه ماشیا، فقال له إبراهیم:ارکب رحمک اللّه؛فقال:إنّی لأحتسب الأجر فی خطای معک، و أحبّ أن تغبرّ قدمای فی نصر آل محمد علیهم السّلام ثمّ ودّعه و انصرف.فسار ابن الأشتر حتّی أتی المدائن،ثمّ سار یرید ابن زیاد،فشخص المختار عن الکوفه لمّا أتاه أنّ ابن الأشتر قد ارتحل من المدائن،و أقبل حتّی نزل المدائن،فلمّا نزل ابن الأشتر نهر الخازر بالموصل أقبل ابن زیاد فی الجموع و نزل علی أربعه فراسخ من

ص:526

آنگاه که مختار ما را خواند سوار بر اسب های سیاه و سرخ و سفید که سم بر زمین می کوفتند برای یاریش آمدیم/پس ندا درداد:ای طلب کنندگان خون حسین!پس اسب ها صبحدم برای طلب خون او شروع به دویدن نمودند و باهم مسابقه دادند.

و مختار به سوی عبد اللّه بن مطیع که از سوی ابن زبیر حاکم کوفه بود حرکت کرد و او و یارانش را شکست خورده از کوفه بیرون کرد و خود تا محرّم سال شصت و هفت بر حکومت کوفه باقی ماند.آنگاه قصد کرد که سپاهیانی را به سوی ابن زیاد که در سرزمین«الجزیره»بود بفرستد.و پس ابو عبد اللّه جدلی و ابا عمره کیسان غلام عرینه را پیشقراولان سپاهش قرار داد و ابراهیم بن اشتر را برای آماده سازی سپاه در حرکت به سوی ابن زیاد-لعنت خدا بر او باد- فرمان داد و او را فرمانده سپاهیان گرداند.پس ابراهیم در روز شنبه هفتم محرم سال شصت و هفت هجری درمیان دو هزار نفر از قبایل(مذحج و اسد)و دو هزار نفر از«همدان و تمیم»و هزار و پانصد نفر از قبایل مدینه و هزار و پانصد نفر از«کنده و ربیعه»و دو هزار نفر از قبیله «حمراء»خارج شد.و برخی می گویند:این اشتر درمیان چهار هزار نفر از قبایل مختلف و هشت هزار نفر از«حمراء»حرکت کرد و مختار،ابراهیم بن اشتر را با پای پیاده بدرقه نمود.

پس ابراهیم گفت:سوار شو که خداوند بر تو ببخشاید.مختار گفت:من برای قدم برداشتن همراه تو گمان به پاداش دارم.و دوست دارم که پاهایم در راه یاری خاندان محمد غبارآلود گردد.آنگاه با او خداحافظی نمود و بازگشت.پس ابن اشتر حرکت کرد تا به مدائن رسید آنگاه به سوی ابن زیاد حرکت کرد وقتی به مختار خبر رسید که ابن اشتر از مدائن حرکت کرده است از کوفه خارج شده و آمد تا در مدائن اتراق کرد هنگامی که ابن اشتر در کنار نهر«خازر» در موصل فرود آمد،ابن زیاد با لشگریان حرکت کرده و در چهار فرسخی لشگر ابن اشتر فرود آمد.

ص:527

عسکر ابن الأشتر،ثمّ التقوا فحضّ ابن الأشتر أصحابه و قال:یا أهل الحقّ و أنصار الدّین،هذا ابن زیاد قاتل الحسین بن علیّ و أهل بیته علیهم السّلام قد أتاکم اللّه به و بحزبه حزب الشّیطان،فقاتلوهم بنیّه و صبر،لعلّ اللّه یقتله بأیدیکم،و یشفی صدورکم، و تزاحفوا و نادی أهل العراق:یا لثارات الحسین؛فجال أصحاب ابن الأشتر جوله،فناداهم:یا شرطه اللّه الصّبر الصّبر؛فتراجعوا فقال لهم عبد اللّه بن یسار بن أبی عقب الدّؤلیّ:حدّثنی خلیلی أنّا نلقی أهل الشّام علی نهر یقال له الخازر، فیکشفونا حتّی نقول:هی هی،ثمّ نکرّ علیهم فنقتل أمیرهم؛فأبشروا و اصبروا فإنّکم لهم قاهرون.ثمّ حمل ابن الأشتر رحمه اللّه عشیّا فخالط القلب،و کسرهم أهل العراق فرکبوهم یقتلونهم،فانجلت الغمّه و قد قتل عبید اللّه بن زیاد و حصین بن نمیر و شرحبیل بن ذی الکلاع و ابن حوشب غالب الباهلیّ و عبد اللّه بن أیاس السّلمیّ و أبو الأشرس الّذی کان علی خراسان و أعیان أصحابه(لعنهم اللّه).فقال ابن الأشتر:إنّی رأیت بعد ما انکشفت النّاس طائفه منهم قد صبرت تقاتل، فأقدمت علیهم،و أقبل رجل آخر فی کبکبه کأنّه بغل أقمر یفری النّاس،لا یدنو منه أحد إلاّ صرعه،فدنا منّی فضربت یده فأبنتها،و سقط علی شاطئ النّهر، فشرقت یداه و غربت رجلاه،فقتلته و وجدت منه ریح المسک،و أظنّه ابن زیاد فاطلبوه؛فجاء رجل فنزع خفّیه و تأمّله،فإذا هو ابن زیاد(لعنه اللّه)علی ما وصف ابن الأشتر،فاحتزّ رأسه،و استوقدوا عامّه اللّیل بجسده،فنظر إلیه مهران مولی

ص:528

سپس دو لشگر در برابر هم قرار گرفتند پس ابن اشتر یارانش را[به جنگ]تشویق کرد و گفت:ای اهل حق و یاران دین!این ابن زیاد قاتل حسین بن علی علیه السّلام و خانواده اش است.

خداوند شما را در برابر او و یارانش که یاران شیطانند قرار داده است پس با نیتی[خدایی]و بردباری با آنان بجنگید امید است که خداوند با دستان شما او را بکشد و[آتش]سینه هایتان را تسکین دهد و آرام سازد.پس[برای جنگ]به یکدیگر نزدیک گشتند و به سوی اهل عراق ندا درداد:ای انتقام گیرندگان خون حسین علیه السّلام!پس یاران ابن اشتر در میدان به حرکت آمدند.

پس به سوی آنان ندا درداد:ای نگهبانان دین خداوند بردباری ورزید،بردباری ورزید.پس بازگشتند[در همین حال]عبد اللّه بن یسار بن ابی عقب الدولی به ابن اشتر گفت:دوستم برایم گفته است که ما با شامیان در کنار نهری به نام خازر[برای جنگ]ملاقات می کنیم پس بر ما [ضربه]سختی وارد کرده[و به عقب می رانند]تا آنکه بگوئیم:آن همان است[همین قدر عقب نشینی بس است]پس بار دیگر به ایشان حمله کرده برایشان سخت می گیریم تا فرمانروایشان را از میان برداریم و پس بشارت دهید و بردباری نمائید به درستی که شما بر آنان برتری می یابید.آنگاه ابن اشتر-که خدایش رحمت کند-به هنگام عصر به دشمن هجوم آورد و به قلب سپاه زد.پس اهل عراق دشمن را درهم شکستند بر آنان برتری یافته و همگی را به قتل رساندند.پس تنگنا و اندوه[شکست]بر آنان آشکار شد درحالی که عبید اللّه بن زیاد و حصین بن نمیر و شرحبیل بن ذی الکلاع و ابن حوشب و غالب باهلی و عبد اللّه بن أباس سلمی و ابو الأشرس که فرمانروای خراسان بود و سران یارانش-که نفرین خدا بر آنان باد-از میان رفته بودند.پس ابن اشتر گفت:پس از اینکه آن لشگر شکست خورده مشاهده کردم که گروهی از آنان هم چنان پا برجا مانده و می جنگند پس به سویشان آمدم و مردی از آنان با کبکبه و هیاهو به طرف ما آمد که گویی قاطری سپید و سیاه است.مردم را وادار به فرار می کرد و هیچ کس به او نزدیک نمی گشت مگر آنکه او را بر زمین می افکند.پس به من نزدیک شد و من ضربه ای به دستش زدم و آن را جدا ساختم.پس بر ساحل نهر فروافتاد پس دو دستش از هم دریده شد و دو پایش سیاه گشت پس او را کشتم درحالی که از او بوی مشک به مشامم رسید و گمان کردم که او ابن زیاد است[فرمان دادم]که او را شناسایی کنید.پس مردی آمد و کفش هایش را درآورد و در او تأمّل نمود.پس او همان طور که ابن اشتر گمان کرده بود

ص:529

زیاد و کان یحبّه حبّا شدیدا،فحلف ألاّ یأکل شحما أبدا،و أصبح النّاس فحووا ما فی العسکر و هرب غلام لعبید اللّه إلی الشّام،فقال له عبد الملک بن مروان:متی عهدک بابن زیاد؟فقال:جال النّاس و تقدّم فقاتل،و قال:ایتنی بجرّه فیها ماء؛ فأتیته فاحتملها فشرب منها وصبّ الماء بین درعه و جسده،و صبّ علی ناصیه فرسه فصهل ثمّ أقحمه،فهذا آخر عهدی به.قال:و بعث ابن الأشتر برأس ابن زیاد إلی المختار و أعیان من کان معه،فقدم بالرّءوس و المختار یتغدّی،فألقیت بین یدیه،فقال:الحمد للّه ربّ العالمین،وضع رأس الحسین بن علیّ علیه السّلام بین یدی ابن زیاد(لعنه اللّه)و هو یتغدّی،و أتیت برأس ابن زیاد و أنا أتغدّی.قال:رأینا حیّه بیضاء تخلّل الرّءوس حتّی دخلت فی أنف ابن زیاد و خرجت من أذنه،و دخلت من أذنه و خرجت من أنفه،فلمّا فرغ المختار من الغداء قام فوطئ وجه ابن زیاد بنعله ثمّ رمی بها إلی مولی له و قال:اغسلها فإنّی وضعتها علی وجه نجس کافر.

و خرج المختار إلی الکوفه،و بعث برأس ابن زیاد و رأس حصین بن نمیر و رأس شرحبیل بن ذی الکلاع مع عبد الرّحمن بن أبی عمیر الثّقفیّ و عبد اللّه بن شدّاد الجشمیّ و السّائب بن مالک الأشعریّ إلی محمّد بن الحنفیّه بمکّه و علیّ بن الحسین علیه السّلام یومئذ بمکّه،و کتب إلیه معهم:«أمّا بعد،فإنّی بعثت أنصارک و شیعتک إلی عدوّک یطلبونه بدم أخیک المظلوم الشّهید،فخرجوا محتسبین محنقین أسفین،فلقوهم دون نصیبین فقتلهم ربّ العباد،و الحمد للّه ربّ العالمین الّذی

ص:530

همان ابن زیاد بود.پس سرش را جدا نمود و تمام شب با جسد او آتش برافروختند.وقتی مهران غلام زیاد به او نگریست-او را بسیار دوست می داشت-سوگند خورد که از آن پس هرگز چربی[کنایه از غذای چرب]نخورد و صبح که مردم آنچه در لشگرگاه بود را گردآوری می کردند[فهمیدند]غلام عبید اللّه به شام گریخته است.پس[در شام]عبد الملک بن مروان به او گفت:آخرین بار چه زمانی ابن زیاد را مشاهده کردی؟گفت:مردم هجوم آوردند و او نیز پیش آمد و جنگید آنگاه گفت:کوزه ای آب برایم بیاور.پس کوزه را آوردم آن را برگرفت و از آن آشامید و مقداری آب میان زره و بدن خود و قدری بر پیشانی اسبش ریخت پس شیهه ای کشید و آنگاه به سوی میدان جنگ روانه شد و این آخرین بار بود که او را مشاهده کردم.راوی گوید:ابن اشتر سر ابن زیاد و بزرگان همراهش را به سوی مختار فرستاد.پس سرها را آورده و درحالی که مختار غذا می خورد در مقابلش انداخته شد پس گفت:ستایش از آن خدایی است که پروردگار جهانیان است.سر حسین بن علی در مقابل ابن زیاد نهاده شد درحالی که او غذا می خورد و سر ابن زیاد به نزد من آورده شد در حالیکه غذا می خوردم.راوی گوید:و دیدیم ماری سپید درمیان سرها حرکت می کند تا در بینی ابن زیاد داخل شد و از گوشش خارج گشت و در گوشش داخل شد و از بینی اش خارج گشت.پس هنگامی که مختار از غذا فارغ شد برخاست و با کفش خود صورت ابن زیاد را له کرد آنگاه کفشهایش را به سوی غلامش انداخت و گفت:آنها را بشوی پس همانا من آن را بر صورت انسانی نجس و کافر قرار دادم.و مختار به سوی کوفه حرکت نمود و سر ابن زیاد و حصین بن نمیر و شرحبیل بن ذی الکلاع و عبد الرّحمن بن ابی عمیر ثقفی و عبد اللّه بن شدّاد جشمی و سائب بن مالک اشعری را به سوی محمد بن حنیفه در مکه فرستاد و امام زین العابدین علیه السّلام نیز آن زمان در مکه بود و به همراه سرها به محمد نگاشت:

اما بعد!پس من یاران و شیعیانت را به سوی دشمنانت گسیل داشتم تا[انتقام]خون برادر مظلوم و شهیدت را طلب کنند پس خشمگین و اندوهناک درحالی که اجر خود را از خدا طلب می کردند خارج شدند و با دشمنانتان بدون درنظر گرفتن هیچ بهره ای[از دنیا]رو در رو شدند.پس پروردگار بندگان،آنان را به قتل رساند و ستایش از آن پروردگار جهانیان است

ص:531

طلب لکم الثّأر،و أدرک لکم رؤساء أعدائکم،فقتلهم فی کلّ فجّ و غرّقهم فی کلّ بحر،فشفی بذلک صدور قوم مؤمنین،و أذهب غیظ قلوبهم».و قدموا بالکتاب و الرّءوس علیه،فبعث برأس ابن زیاد إلی علیّ بن الحسین علیهما السّلام فأدخل علیه و هو یتغدّی،فقال علیّ بن الحسین علیهما السّلام أدخلت علی ابن زیاد(لعنه اللّه)و هو یتغدّی و رأس أبی بین یدیه،فقلت:اللّهمّ لا تمتنی حتّی ترینی رأس ابن زیاد و أنا أتغدّی، فالحمد للّه الّذی أجاب دعوتی.ثمّ أمر فرمی به،فحمل إلی ابن الزّبیر،فوضعه ابن الزّبیر علی قصبه،فحرّکتها الرّیح فسقط،فخرجت حیّه من تحت السّتار فأخذت بأنفه،فأعادوا القصبه فحرّکتها الرّیح فسقط،فخرجت الحیّه فأزمت بأنفه،فعل ذلک ثلاث مرّات،فأمر ابن الزّبیر فألقی فی بعض شعاب مکّه.قال:و کان المختار رحمه اللّه قد سئل فی أمان عمر بن سعد بن أبی وقّاص،فآمنه علی أن لا یخرج من الکوفه فإن خرج منها فدمه هدر.قال:فأتی عمر بن سعد رجل فقال:إنّی سمعت المختار یحلف لیقتلنّ رجلا،و اللّه ما أحسبه غیرک.قال:فخرج عمر حتّی أتی الحمّام فقیل له:أتری هذا یخفی علی المختار،فرجع لیلا فدخل داره،فلمّا کان الغد غدوت فدخلت علی المختار،و جاء الهیثم بن الأسود فقعد،فجاء حفص ابن عمر بن سعد،فقال للمختار:یقول لک أبو حفص:أنزلنا بالّذی کان بیننا و بینک.قال:اجلس؛فدعا المختار أبا عمره،فجاء رجل قصیر یتخشخش فی الحدید فسارّه،و دعا برجلین فقال:اذهبا معه؛فذهب فو اللّه ما أحسبه بلغ دار

ص:532

که انتقام شما را طلبید و سر دشمنانتان را در برابرتان حاضر ساخت پس خداوند آنان را در هر راه و مسیری به قتل رساند و در هر دریایی غرق کرد و با آن سینه مؤمنان را آرام کرد و آتش خشم قلب هایشان را از میان برد.پس نامه و سرها را به نزد محمد بن حنیفه آوردند پس او سر ابن زیاد را به نزد امام سجاد علیه السّلام فرستاد.سر را به نزد امام آوردند درحالی که امام غذا می خورد.پس امام سجّاد علیه السّلام فرمود:به نزد ابن زیاد برده شدم درحالی که غذا می خورد و سر پدرم در مقابلش بود پس رو به خدا گفتم:خداوندا!مرا از دنیا مبر تا در هنگام غذا خوردن،سر ابن زیاد به من بنمائی؛پس ستایش از آن خدایی است که خواسته مرا پاسخ گفت.آنگاه امام فرمان[به بردن سر داد]و سر را از آنجا برده و به سوی ابن زبیر حمل کردند.پس ابن زبیر سر را بر شاخه ارزنی قرار داد که باد نیز آن را شاخه را حرکت داد سر از روی آن به پائین افتاد پس ماری از پشت بوته ای بیرون آمد و بینی او را گزید.بار دیگر نی را برگرداندند.باد آن را حرکت داد و سر به زمین افتاد پس مار خارج گشت و بینی اش را گزید و این امر سه بار تکرار شد پس ابن زبیر فرمان داد که سر را در یکی از درّه های مکه بیندازند.راوی گوید:و از مختار- که خدایش رحمت کند-خواسته شد که عمر بن سعد ابی وقّاص را امان دهد پس او را به این شرط امان داد که از کوفه خارج نگردد و اگر خارج شود خونش هدر است.پس مردی به نزد عمر سعد آمد و گفت:شنیدم که مختار سوگند می خورد که هرآینه مردی را خواهد کشت،به خدا سوگند گمان نمی کنم آن مرد جز تو باشد.راوی گوید:روزی عمر به قصد رفتن به گرمابه از خانه خارج شد.پس به او گفته شد:آیا گمان می کنی این کار تو بر مختار مخفی می ماند؟ پس شب هنگام بازگشت و وارد خانه اش شد.راوی گوید:صبح روز بعد بر مختار داخل شدم و هیثم بن اسود نیز آمد و نشست و سپس حفص ابن عمر بن سعد آمد و به مختار گفت:ابو حفص[مراد عمر سعد است]می گوید:ما را به آنچه میان ما و تو بود فرود آر[و هرچه می خواهی بر سرم بیاور]مختار گفت:بنشین آنگاه ابا عمره را طلبید.پس مردی کوتاه قد که از زرهش به هنگام برخورد با او صدایی برمی خاست آمد.مختار او را به سوی عمر سعد روان کرد و دو مرد را فراخوانده و گفت:به همراه او بروید پس به خدا سوگند رفت و من گمان نمی کردم که حتی به خانه عمر بن سعد رسیده باشند که با سر او بازگشتند.

ص:533

عمر بن سعد حتّی جاء برأسه،فقال المختار لحفص:أتعرف هذا؟فقال:إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون،قال:نعم.یا أبا عمره ألحقه به؛فقتله.فقال المختار رحمه اللّه عمر بالحسین، و حفص بعلیّ بن الحسین،و لا سواء قال:و اشتدّ أمر المختار بعد قتل ابن زیاد و أخاف الوجوه و قال:لا یسوغ لی طعام و لا شراب حتّی أقتل قتله الحسین بن علیّ علیه السّلام و أهل بیته،و ما من دینی أترک أحدا منهم حیّا.و قال:أعلمونی من شرک فی دم الحسین و أهل بیته،فلم یکن یأتونه برجل فیقولون هذا من قتله الحسین أو ممّن أعان علیه إلاّ قتله،و بلغه أنّ شمر ابن ذی الجوشن(لعنه اللّه)أصاب مع الحسین إبلا فأخذها،فلمّا قدم الکوفه نحرها و قسّم لحومها،فقال المختار:

أحصوا لی کلّ دار دخل فیها شیء من ذلک اللّحم؛فأحصوها فأرسل إلی من کان أخذ منها شیئا فقتلهم و هدم دورا بالکوفه.و أتی المختار بعبد اللّه بن أسید الجهنیّ و مالک بن الهیثم البدّائیّ-من کنده و حمل بن مالک المحاربیّ،فقال:یا أعداء اللّه، أین الحسین بن علیّ؟قالوا:أکرهنا علی الخروج إلیه.قال:أفلا مننتم علیه و سقیتموه من الماء،و قال للبدّائیّ:أنت صاحب برنسه لعنک اللّه.قال:لا.قال:

بلی.ثمّ قال:اقطعوا یدیه و رجلیه،و دعوه یضطرب حتّی یموت؛فقطعوه،و أمر بالآخرین فضربت أعناقهما،و أتی بقراد بن مالک و عمر بن خالد و عبد الرّحمن البجلیّ و عبد اللّه بن قیس الخولانیّ فقال لهم:یا قتله الصّالحین،ألا ترون اللّه بریئا منکم،لقد جاءکم الورس بیوم نحس؛فأخرجهم إلی السّوق فقتلهم.و بعث

ص:534

پس مختار به حفص گفت:آیا این را می شناسی؟پاسخ داد:ما از خدائیم و به سوی او باز می گردیم.مختار گفت:ای ابا عمره او را به پدرش ملحق ساز.او نیز کشتش.پس مختار گفت:

عمر در مقابل حسین علیه السّلام و حفص در برابر علی بن حسین علیه السّلام کشته شد[و البته]هیچ برابری نیست.راوی گوید:حکومت مختار پس از کشتن ابن زیاد قدرت گرفت و سران کفر را به ترس انداخت.و می گوید:هیچ غذا و نوشیدنی بر من گوارا نیست تا کشندگان حسین بن علی علیه السّلام و خانواده اش را به قتل برسانم و شیوه من آن نیست که هیچ یک از آنان را زنده رها کنم.و گفت:مرا آگاه کنید که چه کسی در ریختن خون حسین و خانواده اش مشارکت نموده است و هیچ مردی را به نزد او نمی آوردند که بگوید او از قاتلان حسین یا از کسانی است که بر قتل او یاری کرده است مگر آنکه مختار او را به قتل می رساند.به او خبر رسید که شمر بن ذی الجوشن-که خداوند لعنتش کند-بر شتری از امام حسین علیه السّلام دست یافته و آن را گرفته و هنگامی که به کوفه آمده است شتر را پی کرده و گوشت هایش را تقسیم نموده است.پس مختار گفت:خانه هایی را که از آن گوشت در آن داخل شده است برایم برشمرید.پس آن خانه ها را برشمردند آنگاه مختار یاران خود را به سوی هرکس که چیزی از آن گوشت گرفته بود فرستاد و آنان را کشت و خانه هایشان را در کوفه ویران کرد.و عبد اللّه بن أسید جهنی و مالک بن هیثم بدّائی از(کنده)و حمل بن مالک محاربی نزد مختار آورده شدند.پس مختار گفت:ای دشمنان خدا!حسین بن علی کجاست؟گفتند:وادار شدیم که به سوی او خارج شویم[و به اکراه با او جنگیدم]مختار گفت:آیا بر او منت ننهاده و از آب سیرابش نکردید.و به بدّانی گفت:تو صاحب لباس حسین علیه السّلام هستی.[و پس از کشته شدن او پیراهنش را دزدیدی]خداوند تو را لعنت کند.گفت:نه.مختار گفت:بله سپس گفت:دو دست و دو پایش را قطع کنید و رهایش کنید تا بر خود بلرزد تا جان دهد.پس این چنین کردند در مورد دو نفر دیگر فرمان داد پس گردن هایشان زده شود.و قراد بن مالک و عمر بن خالد و عبد الرّحمن بجلی و عبد اللّه بن قیس خولانی به نزد او آورده شدند.پس به آنان گفت:ای کشندگان انسان های نیکوکار آیا نمی بینید که خداوند از شما بیزاری می جوید:ورس[گیاهی است که برای رنگرزی استفاده می شود]بر شما در روزی وارد آمده است[ضرب المثلی عربی است]پس آنان را به سوی بازار برد و به قتل رساند.

ص:535

المختار معاذ بن هانئ الکندیّ و أبا عمره کیسان إلی دار خولیّ بن یزید الأصبحیّ -و هو الّذی حمل رأس الحسین علیه السّلام إلی ابن زیاد-فأتوا داره فاستخفی فی المخرج،فدخلوا علیه فوجدوه قد أکّب علی نفسه قوصرّه،فأخذوه و خرجوا یریدون المختار،فتلقّاهم فی رکب،فردّوه إلی داره،و قتله عندها و أحرقه.و طلب المختار شمر بن ذی الجوشن فهرب إلی البادیه،فسعی به إلی أبی عمره،فخرج إلیه مع نفر من أصحابه فقاتلهم قتالا شدیدا فأثخنته الجراحه،فأخذه أبو عمره أسیرا و بعث به إلی المختار فضرب عنقه،و أغلی له دهنا فی قدر و قذفه فیها فتفسّخ،و وطئ مولی لآل حارثه بن مضرّب وجهه و رأسه،و لم یزل المختار یتتبّع قتله الحسین علیه السّلام و أهله حتّی قتل منهم خلقا کثیرا،و هرب الباقون فهدم دورهم، و قتلت العبید موالیهم الّذین قاتلوا الحسین علیه السّلام فأتوا المختار فأعتقهم.

425-17- أخبرنا المفید عن جعفر بن محمّد عن محمّد بن یعقوب،عن علیّ بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی،عن یونس بن عبد الرّحمن عن أبی الولید،عن الحسین بن زیاد الصّیقل،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام من صدق لسانه زکا عمله،و من حسنت نیّته زید فی رزقه،و من حسن برّه بأهل بیته زید فی عمره.

426-18- أخبرنا المفید عن علیّ بن محمّد البزّاز،عن زکریّا بن یحیی الکشحیّ عن أبی هاشم الجعفریّ،قال:سمعت الرّضا علیه السّلام یقول:الأئمّه علماء حلماء صادقون مفهّمون محدّثون.

ص:536

و مختار،معاذ بن هانی کندی و ابو عمره کیسان را به خانه خولی بن یزید اصبحی که سر امام حسین علیه السّلام را به نزد ابن زیاد حمل کرد فرستاد.هنگامی که به خانه اش آمدند او در آستانه در مخفی شد پس داخل شده و درحالی که سبدی از نی بر روی خود انداخته بود او را یافتند پس او را گرفته و به سوی مختار بردند.وقتی مختار آنان را درحالی که سوار بر اسب بود مشاهده کرد[دستور داد]او را به خانه اش بازگرداندند و در کنار خانه اش به قتل رسانده و آتشش زدند.و مختار شمر بن ذی الجوشن را طلبید ولی او به بیابان ها گریخت و آنگاه مختار ابو عمره را درپی او فرستاد او به همراه گروهی از یارانش به سوی او حرکت کرده و به سختی با آنان جنگید پس زخمی کاری بر شمر فرود آمد و ابو عمره او را به اسارت گرفت و به سوی مختار فرستاد پس او نیز گردنش را زد و روغنی در دیگی جوشاند و او را در آن دیگ افکند پس بدنش در آن ذوب شد و غلامی از خاندان حارثه بن مضرّب سر و صورتش را زیر پا له کرد.هم چنان مختار به دنبال قاتلان حسین علیه السّلام و خانواده اش بود تا گروه فراوانی از آنان را به قتل رساند و بقیه گریختند و مختار خانه هایشان را ویران ساخت و پیوسته بندگان،اربابان خود را که با حسین علیه السّلام جنگیده بودند به قتل می رساندند و به نزد مختار می آمدند او هم آنان را آزاد می ساخت.

397-موعظۀ امام صادق علیه السّلام

[425]17-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس راستگو باشد کردارش پاک می گردد و هرکس نیّتش نیکوگردد روزی اش افزون شود و هرکس با خانواده اش به نیکی رفتار کند بر عمرش افزوده گردد.

398-صفات ائمه علیهم السّلام

[426]18-ابو هاشم داود بن قاسم بن اسحاق جعفری می گوید:شنیدم که امام رضا علیه السّلام می فرمود:امامان دانشمندان و بردباران و راستگویانی هستند که از جانب خدا به درک حقیقت جهان رسیده اند و با آنان سخن گفته می شود.

ص:537

427-19- و عنه علیه السّلام قال:سمعته یقول:لنا أعین لا تشبه أعین النّاس،و فیها نور لیس للشّیطان فیها نصیب.

428-20- أخبرنا المفید عن المظفّر بن محمّد البلخیّ،عن محمّد بن جبیر عن عیسی،عن مخوّل بن إبراهیم،عن عبد الرّحمن بن الأسود،عن محمّد بن عبید اللّه،عن عمر بن علیّ،عن أبی جعفر عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه عهد إلیّ عهدا فقلت:یا ربّ بیّنه لی؟قال:اسمع.قلت:سمعت.قال:یا محمّد، إنّ علیّا رایه الهدی بعدک،و إمام أولیائی،و نور من أطاعنی،و هو الکلمه الّتی ألزمها اللّه المتّقین،فمن أحبّه فقد أحبّنی،و من أبغضه فقد أبغضنی،فبشّره بذلک.

429-21- أخبرنا المفید عن المظفّر بن محمّد،عن محمّد بن أحمد بن أبی الثّلج،عن أبیه،عن داود بن أبی رشید،عن عطاء بن مسلم عن الولید بن بشّار عن عمران بن میثم،عن أبیه رحمه اللّه قال:سمعت علیّا أمیر المؤمنین علیه السّلام و هو یجود بنفسه یقول:یا حسن.فقال الحسن:لبّیک یا أبتاه.فقال:إنّ اللّه أخذ میثاق أبیک علی بغض کلّ منافق و فاسق،و أخذ میثاق کلّ منافق و فاسق علی بغض أبیک.

430-22- أخبرنا المفید عن عمر بن محمّد الزّیّات عن علیّ بن عبّاس،عن أحمد بن منصور الرّقادیّ،عن محمّد بن مصعب عن الأوزاعیّ،عن شدّاد أبی عمّار،عن واثله بن الأصقع،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه اصطفی إسماعیل من ولد إبراهیم،و اصطفی کنانه من بنی إسماعیل،و اصطفی قریشا من بنی کنانه،

ص:538

[427]19-و هم او می گوید:شنیدم که امام رضا علیه السّلام می فرمود:ما چشمانی داریم که به چشمان مردم شبیه نیست و برای آن نوری است که شیطان در آن بهره ای ندارد.

399-علی امام بعد از پیامبر

[428]20-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند با من پیمانی بست پس عرضه داشتم:پروردگارا!آن را برایم آشکار کن.فرمود:بشنو.عرضه داشتم:شنیدم.فرمود:ای محمد!همانا علی پس از تو پرچم هدایت است و پیشوای دوستان من و نور کسانی است که از من پیروی می نمایند و او کلمه ای است که خداوند پرهیزگاران را به همراهی او وادار ساخت پس هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هرکس او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.پس او را به آن بشارت ده.

400-علامت منافق و فاسق

[429]21-میثم می گوید:شنیدم که امیر مؤمنان علی علیه السّلام در آخرین لحظات حیاتش می فرمود:

ای حسن!پس حسن عرضه داشت:گوش به فرمانم ای پدر.پس امام فرمود:همانا خداوند بر پدرت پیمان گرفت که هر منافق و بدکار را دشمن بدارد و بر هر منافق و بدکاری پیمان گرفت که پدرت را دشمن بدارد.

401-حدیث اصطفاء

[430]22-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا خداوند از میان فرزندان ابراهیم،اسماعیل را و از فرزندان اسماعیل کنانه را و از فرزندان کنانه قریش را و از قریش هاشم را برگزید و مرا از میان فرزندان هاشم انتخاب کرد.

ص:539

و اصطفی هاشما من قریش،و اصطفانی من هاشم.

431-23- أخبرنا المفید عن أحمد بن الولید،عن أبیه،عن الصّفّار،عن ابن عیسی،عن ابن محبوب،عن زید الشّحّام،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:أحسنوا جوار النّعم،و احذروا أن تنتقل عنکم إلی غیرکم،أما إنّها لم تنتقل عن أحد قطّ فکادت أن ترجع إلیه.قال:و کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:قلّ ما أدبر شیء فأقبل.

إنتهت أخبار محمّد بن محمّد بن النّعمان.

432-24- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن الحسین عن إسماعیل بن عامر عن کامل ابن العلاء،عن عامر بن السّمط،عن سلمه بن کهیل،عن أبی صادق،عن علیم،عن سلمان،قال:إنّ أوّل هذه الأمّه ورودا علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أوّلها إسلاما علیّ بن أبی طالب علیه السّلام.

433-25- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی بن زکریّا،عن علیّ بن قادم،عن إسرائیل،عن عبد اللّه بن شریک،عن سهم بن حصین الأسدیّ؛ قال:قدمت إلی مکّه أنا و عبد اللّه بن علقمه،و کان عبد اللّه بن علقمه سبّابه لعلیّ (صلوات اللّه علیه)دهرا.قال:فقلت له:هل لک فی هذا-یعنی أبا سعید الخدریّ- تحدث به عهدا؟قال:نعم؛فأتیناه فقال:هل سمعت لعلیّ منقبه؟قال:نعم إذا حدّثتک فسل عنها المهاجرین و قریشا،إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قام یوم غدیر خمّ،فأبلغ ثمّ قال:أیّها النّاس،ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟قالوا:بلی.قالها ثلاث

ص:540

402-امام صادق علیه السّلام فرمودند که از همراهی نعمت ها به نیکی بهره گیرید

[431]23-امام صادق علیه السّلام فرمود:از همراهی نعمت ها به نیکی بهره گیرید و از اینکه از شما به غیر شما منتقل شود برحذر باشید آگاه باشید نعمت ها هرگز از کسی به دیگری منتقل نمی شود که بخواهد به او بازگردد.و امیر مؤمنان می فرمود:کم است که چیزی پشت کند و سپس روی آورد.

روایات محمد بن محمد بن نعمان به پایان رسید

403-اولین کسی که بر پیامبر وارد می شود علی علیه السّلام می باشد

[432]24-سلمان می گوید:همانا اولین کسی از این امت بر رسول خدا وارد می شود اولین کسی است که اسلام آورده است و او علی بن ابی طالب علیه السّلام است.

404-حدیث غدیر

[433]25-سهم بن حصین أسدی می گوید:من و عبد اللّه بن علقمه به مکه آمدیم و عبد اللّه بن علقمه عمری به علی علیه السّلام دشنام داده بود.راوی گوید:پس به او گفتم:آیا می خواهی که با ابو سعید خدری دیداری تازه کنیم؟گفت:بله.پس به نزد او آمدیم آنگاه عبد اللّه گفت:آیا خصوصیتی نیکو دربارۀ علی شنیده ای؟گفت:بله.هنگامی که از آن با تو سخن گفتم،از مهاجرین و قریش نیز بپرس[تا حقیقت آن را دریابی].همانا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در روز عید غدیر خم برخاست و[پیام پروردگار را]ابلاغ کرد آنگاه فرمود:ای مردم!آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟گفتند:بله.پیامبر این کلمات را سه بار بر زبان آورد

ص:541

مرّات،ثمّ قال:ادن یا علیّ؛فرفع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یدیه حتّی نظرت إلی بیاض آباطهما قال:من کنت مولاه فعلیّ مولاه؛ثلاث مرّات.قال:فقال عبد اللّه بن علقمه:أنت سمعت هذا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قال أبو سعید:نعم،و أشار إلی أذنیه و صدره،قال:سمعته أذنای و وعاه قلبی.قال عبد اللّه بن شریک:فقدم علینا عبد اللّه بن علقمه و سهم بن حصین،فلمّا صلّینا الهجیر قام عبد اللّه بن علقمه فقال:إنّی أتوب إلی اللّه و أستغفره من سبّ علیّ علیه السّلام ثلاث مرّات.

434-26- أخبرنا أبو عمر،قال حدّثنا أبو العبّاس،قال:حدّثنا یحیی بن زکریّا ابن شیبان الکندیّ،قال:حدّثنا إبراهیم بن الحکم بن ظهیر،قال:حدّثنی أبی،عن منصور بن سلم بن سابور،عن عبد اللّه بن عطاء،عن عبد اللّه بن یزید،عن أبیه، قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ بن أبی طالب مولی کلّ مؤمن مؤمنه،و هو ولیّکم من بعدی.

435-27- أبو عمرو عن ابن عقده عن عبد اللّه بن أحمد عن نصر بن مزاحم،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن تمیم،و عن أبی الطّفیل،عن بشر بن غالب،و عن سالم بن عبد اللّه،کلّهم ذکروا عن ابن عبّاس:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:یا بنی عبد المطّلب،إنّی سألت اللّه(عزّ و جلّ)ثلاثا أن یثبّت قائلکم،و أن یهدی ضالّکم،و أن یعلّم جاهلکم،و سألت اللّه(تعالی)أن یجعلکم جوداء نجباء رحماء،فلو أنّ امرأ صفّ بین الرّکن و المقام فصلّی و صام،ثمّ لقی اللّه(عزّ و جلّ)و هو لأهل بیت

ص:542

آنگاه فرمود:ای علی به من نزدیک شو.پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دستان او را بلند کرد تا جایی که من به سفید زیر بغل آن دو نگریستم و سه بار فرمود:هرکه من صاحب اختیار اویم پس علی صاحب اختیار اوست.راوی گوید:پس عبد اللّه بن علقمه گفت:تو این سخن را از رسول خدا شنیده ای؟ابو سعید درحالی که به دو گوش و سینه اش اشاره می کرد گفت:دو گوشم آن را شنیده اند و قلبم آن را در برگرفته است.عبد اللّه بن شریک می گوید:پس عبد اللّه بن علقمه و سهم بن حصین به نزد من آمدند پس هنگامی که در«هجیر»نماز خواندیم عبد اللّه بن علقمه برخاست و سه بار گفت:من به سوی خدا توبه می کنم و از دشنام دادن به علی بن ابی طالب-که درود خدا بر او باد-از خدا طلب بخشش می نمایم.

405-علی علیه السّلام مولای هر مؤمن و مؤمنه است

[434]26-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:علی بن ابی طالب صاحب اختیار هر زن و مرد مؤمنی است و او سرپرست شما پس از من است.

406-دعای رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله برای پسر عبد المطلب

[435]27-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای فرزندان عبد المطلب!همانا من سه بار از خداوند فرازمند خواستم که سخنگوی[بر حق]شما را استوار دارد و گمراهتان را هدایت بخشد و نادانان شما را بیاموزد و همچنین از خدا خواستم که شما را اهل بخشش و نجابت و مهربانی قرار دهد.پس اگر کسی درمیان رکن و مقام بایستد و نماز بگزارد و روزه بگیرد آنگاه خدا را در حالی ملاقات کند که به خاندان محمد دشمنی می ورزد در دوزخ داخل می شود.

ص:543

محمّد صلّی اللّه علیه و اله مبغض،دخل النّار.

436-28- أبو عمرو عن ابن عقده عن أبی الفضل بن یوسف عن محمّد بن عکّاشه،عن حمید بن المثنّی،عن یحیی بن طلحه عن أیّوب بن الحرّ عن أبی إسحاق السّبیعیّ،عن الحارث،عن علیّ علیه السّلام قال:إنّ فاطمه شکت إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:ألا ترضین أنّی زوّجتک أقدم أمّتی سلما،و أحلمهم حلما و أکثرهم علما،أما ترضین أن تکونی سیّده نساء أهل الجنّه،إلاّ ما جعل اللّه لمریم بنت عمران،و أنّ ابنیک سیّدا شباب أهل الجنّه.

437-29- أبو العبّاس،قال حدّثنا الحسن بن عتبه الکندیّ،قال:حدّثنا بکّار بن بشر،قال حدّثنا علیّ بن القاسم أبو الحسن الکندیّ،عن محمّد بن عبد اللّه،عن أبی عبیده،بن محمّد بن عمّار بن یاسر،عن أبیه عمّار بن یاسر،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:أوصی من آمن بی و صدّقنی بالولایه لعلیّ،فإنّه من تولاّه تولاّنی،و من تولاّنی تولّی اللّه،و من أحبّه أحبّنی،و من أحبّنی أحبّ اللّه،و من أبغضه أبغضنی،و من أبغضنی فقد أبغض اللّه(عزّ و جلّ).

438-30- أبو عمرو عن ابن عقده عن یعقوب بن یوسف بن زیاد،عن محمّد بن إسحاق بن عمّار،عن هلال بن أیّوب عن عطیّه قال:سمعت عطیّه العوفیّ یذکر أنّه سأل أبا سعید الخدریّ عن قول اللّه: إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً [الاحزاب(33):33]قال نزلت فی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و علیّ

ص:544

407-جواب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله به فاطمه علیها السّلام هنگام شکایت به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله

[436]28-علی علیه السّلام می فرماید:فاطمه[از فراوانی در کارها و تنهایی در امور]به پیامبر شکایت نمود.پیامبر فرمود:آیا خشنود نمی گردی که من اوّلین امت خود را در اسلام آوردن و بردبارترین و داناترین آنان را به ازدواج تو درآورم؟آیا خشنود نمی گردی که بانوی زنان بهشتی باشی؟جز مریم دختر عمران که خداوند او را بانوی زنان زمان خود قرار داد[البته این موافق روایات اهل تسنن است و طبق روایات شیعه فاطمه بانوی زنان از ابتداء تا انتهای خلقت است]و دو فرزندت آقای جوانان بهشتی باشند.

408-وصیت حضرت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به ولایت علی علیه السّلام

[437]29-عمّار یاسر می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:هر آن کس را که به من ایمان آورده و سخن مرا راست برشمرد به ولایت علی سفارش می کنم.پس به درستی که هر کس ولایت او را بپذیرد و هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکس مرا دوست بدارد خداوند را دوست داشته است و هرکس او را دشمن دارد مرا دشمن داشته و هرکس مرا دشمن دارد خدا را دشمن داشته است.

409-نزول آیۀ تطهیر

[438]30-ابو ایوب صیرفی می گوید:شنیدم که عطیّه عوفی یاد می کرد که از ابو سعید خدری درباره سخن خداوند که می فرماید«خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید و شاید شما را پاک سازد»[احزاب(33):آیۀ 33]پرسیدم[پس مرا آگاه کرد]که آیه درباره رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و علی و فاطمه و حسن و حسین(که درود خدا بر آنان باد)فرو فرستاده شده است.

ص:545

و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام.

439-31- أبو عمرو عن ابن عقده عن محمّد بن سلیمان عن نصر عن شریک عن إسماعیل المکّیّ،عن سلیمان الأحول،عن أبی رافع،قال:بعث النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله عمر ساعیا علی الصّدقه،فأتی العبّاس یطلب صدقه ماله،فأتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و ذکر ذلک له،فقال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:یا عمر،أما علمت أنّ عمّ الرّجل صنو أبیه،إنّ العبّاس أسلفنا صدقه للعام عام أوّل.

440-32- أبو عمرو عن ابن عقده عن محمّد بن أحمد القطوانیّ عن عبّاد بن ثابت،عن علیّ بن صالح،عن أبی إسحاق الشّیبانیّ،قال:و حدّثنی یحیی بن عبد الملک و عبّاد بن الرّبیع،و عبد اللّه بن أبی عتبه عن أبی إسحاق الشّیبانیّ،عن جمیع بن عمیر،قال:دخلت مع أمّی علی عائشه فذکرت لها علیّا علیه السّلام فقالت:ما رأیت رجلا کان أحبّ إلی رسول اللّه منه،و ما رأیت امرأه کانت أحبّ إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من امرأته.

441-33- أبو عمرو عن ابن عقده عن الحسن بن علیّ بن بزیع،عن عمرو بن إبراهیم،عن سوّار بن مصعب عن الحکم بن عتیبه،عن یحیی بن الجزّار،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول من زعم أنّه آمن بی و بما جئت به، و هو یبغض علیّا،فهو کاذب لیس بمؤمن.

442-34- أبو عمرو عن ابن عقده عن محمّد بن إسماعیل الرّاشدیّ،عن علیّ

ص:546

410-عموی انسان مانند پدر انسان است

[439]31-پیامبر عمر را برای دریافت زکات گسیل داشت.پس به نزد عباس آمده و زکات مالش را طلبید.پس عباس به نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمد و ایشان را از کار عمر آگاه کرد.پس پیامبر فرمود:ای عمر!آیا نمی دانی که عموی انسان مانند پدرش است.همانا عباس زکات سالش را، همان سال اول از پیش فرستاد.

411-دوست داشتنی ترین مردم نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله حضرت علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام هستند

[440]32-جمیع بن عمیر می گوید:به همراه مادرم بر عایشه وارد شدیم.پس مادرم علی علیه السّلام را نزد عایشه یاد کرد.پس عایشه گفت:هیچ مردی محبوب تر از علی و هیچ زنی محبوب تر از فاطمه در نزد رسول خدا مشاهده نکرده ام.

412-محب علی علیه السّلام

[441]33-عبد اللّه بن مسعود می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:هرکس گمان می کند که به من و آنچه آورده ام ایمان آورده است و علی را دشمن می دارد پس او دروغگو است و اهل ایمان نیست.

ص:547

بن ثابت العطّار،عن عبد اللّه بن میسره عن عدیّ بن ثابت عن البراء بن عازب قال:رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حامل الحسن علیه السّلام و هو یقول:اللّهمّ إنّی أحبّه فأحبّه.

443-35- أبو عمرو عن ابن عقده عن الحسن بن علیّ بن عفّان،عن حسین بن عطیّه-عن سعّاد،بن عبد اللّه بن عطاء،عن عبد اللّه بن بریده،عن أبیه،قال:بعث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و خالد بن الولید کلّ واحد منهما وحده، و جمعهما فقال:إذا اجتمعتما فعلیکم علیّ قال:فأخذنا یمینا أو یسارا،قال:و أخذ علیّ فأبعد فأصاب سبیا فأخذ جاریه من الخمس قال بریده:و کنت أشدّ النّاس بغضا لعلیّ علیه السّلام و قد علم ذلک خالد بن الولید،فأتی رجل خالدا فأخبره أنّه أخذ جاریه من الخمس،فقال:ما هذا؟ثمّ جاء آخر،ثمّ أتی آخر،ثمّ تتابعت الأخبار علی ذلک،فدعانی خالد فقال:یا بریده،قد عرفت الّذی صنع،فانطلق بکتابی هذا إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأخبره؛و کتب إلیه،فانطلقت بکتابه حتّی دخلت علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أخذ الکتاب فأمسکه بشماله،و کان کما قال اللّه(عزّ و جلّ)لا یکتب و لا یقرأ،و کنت رجلا إذا تکلّمت طأطأت رأسی حتّی أفرغ من حاجتی،فطأطأت أو تکلّمت،فوقعت فی علیّ حتّی فرغت،ثمّ رفعت رأسی فرأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قد غضب غضبا شدیدا لم أره غضب مثله قطّ إلاّ یوم قریظه و النّضیر،فنظر إلیّ فقال:

یا بریده،إنّ علیّا ولیّکم بعدی،فأحبّ علیّا فإنّما یفعل ما یؤمر.قال:فقمت و ما أحد من النّاس أحبّ إلیّ منه.و قال عبد اللّه بن عطاء:حدّثت بذلک أبا حرب بن

ص:548

[442]34-براء بن عازب می گوید:دیدم که رسول خدا حسن را بر دوش گرفته و می فرمود:

خداوندا!به درستی که من او را دوست می دارم پس دوستش بدار.

413-حضرت علی علیه السّلام از خمس،کنیزی اختیار کرد

[443]35-عبد اللّه بن بریده از پدرش روایت می کند که رسول خدا،علی بن ابی طالب علیه السّلام و خالد بن ولید را هرکدام به تنهایی[برای فرماندهی سپاه]برانگیخت و آن دو را فراخوانده فرمود:هنگامی که هردو کنار یکدیگر گرد آمدید علی بر شما برتری دارد[و او فرمانده است].راوی گوید:پس ما به راست و چپ حرکت کردیم[و پراکنده شدیم]لیکن علی در جنگ پافشاری کرده زنی را به اسیری گرفت و او را از ناحیه خمس[سهم امام]به عنوان کنیز مال خود کرد.بریده می گوید:من کینه فراوانی نسبت به علی علیه السّلام داشتم و خالد بن ولید این امر را می دانست.پس مردی به نزد خالد آمد و او را آگاه کرد که علی کنیزی از ناحیه خمس برگرفته است و گفت:این طور نیست آنگاه اشخاص یکی پس از دیگری آمدند و اخبار براین امر پی درپی به گوش رسید.پس خالد مرا به سوی خود فراخواند و گفت:ای بریده!از آنچه علی انجام داده است با خبر شدی.پس این نامه را به نزد رسول خدا ببر و او را از این امر آگاه کن و نامه ای به پیامبر نگاشت.پس با نامه رهسپار شدم تا بر رسول خدا داخل گشتم.پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نامه را بدست چپ خود گرفته و نگه داشت و همان گونه که خداوند والا می فرماید:

که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نه می نویسد و نه می خواند و من عادت داشتم هنگامی که سخن می گفتم سرم را به پائین می انداختم تا از سخنم فارغ شوم.پس سر به زیر انداختم-یا سخن گفتم-و از علی علیه السّلام عیب جویی نمودم وقتی از سخن فارغ شدم،سرم را بلند کرده پس مشاهده کردم که پیامبر به شدت خشمگین شده است که مانند آن را جز در روز غزوه بنی قریظه و بنی نضیر هرگز مشاهده نکرده بودم.پس به من نگریست و فرمود:ای بریده!همانا علی پس از من سرپرست شماست.علی را دوست بدار که او به آنچه فرمان داده شده عمل می کن.راوی گوید:پس برخاستم درحالی که هیچ یک از مردم محبوبتر از علی علیه السّلام در نزد من نبود.

ص:549

سوید بن غفله،فقال:کتمک عبد اللّه بن بریده بعض الحدیث إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال له:أنا وفقت بعدی یا بریده.

444-36- أبو عمرو عن ابن عقده عن محمّد بن أحمد بن الحسن القطوانیّ،عن مخلّد بن شدّاد،عن محمّد بن عبید اللّه عن أبی عبد اللّه عن أبی سخیله،قال:

حججت أنا و سلمان فنزلنا بأبی ذرّ،فکنّا عنده ما شاء اللّه،فلمّا حان منّا خفوف قلت:یا أبا ذرّ،إنّی أری أمورا قد حدثت،و انا خائف أن یکون فی النّاس اختلاف، فإن کان ذلک،فما تأمرنی؟قال:الزم کتاب اللّه و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،و أشهد أنّی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:علیّ أوّل من آمن بی،و أوّل من یصافحنی یوم القیامه،و هو الصّدّیق الأکبر،و هو الفاروق یفرّق بین الحقّ و الباطل.

445-37- أخبرنا أبو عمرو،قال أخبرنا أبو العبّاس،قال:حدّثنا فضل بن یوسف،قال حدّثنا محمّد بن عکاشه،قال:حدّثنا أبو المغراء حمید بن المثّنی، عن منصور بن حازم،عن حبیب بن أبی ثابت،عن سعید بن جبیر،عن ابن عبّاس،قال:قال عمر:علیّ أقضانا.

446-38- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن یحیی بن زکریّا بن شیبان،عن أرطاه بن حیدر عن أیّوب بن واقد،عن یونس بن خباب،عن أبی حازم،عن أبی هریره،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول من أحبّ الحسن و الحسین فقد أحبّنی، و من أبغضهما فقد أبغضنی.

ص:550

عبد اللّه بن عطاء می گوید:این حدیث را برای ابو حرب بن سوید بن غفله روایت کردم.پس گفت:عبد اللّه بن بریده بعضی از حدیث را بر تو مخفی داشته است که رسول خدا به او فرمود:

ای بریده پس از من نفاق می ورزی.

414-رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله می فرمایند:اول کسی که به من ایمان آورد علی علیه السّلام بود

[444]36-ابو سخیله می گوید:من و سلمان باهم حج گزاردیم سپس به نزد ابو ذر فرود آمدیم.

پس هر آن قدر که خدا خواست در نزد او بودیم.پس هنگامی که زمان رفتن فرارسید گفتم:

ای ابا ذر!به درستی که من مشاهده می کنم اموری به وقوع پیوسته است و من در هراسم که در میان مردم اختلاف افتد.پس اگر این چنین شد مرا به چه فرمان می دهی؟گفت:همراه کتاب خدا و علی بن ابی طالب علیه السّلام باش.گواهی می دهم که شنیدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:علی اولین کسی است که به من ایمان آورد و اولی کسی است که در روز قیامت دست دردست من می نهد و او راستگوی بزرگ و جدا کننده ای است که میان حق و باطل جدایی می افکند.

415-حضرت علی علیه السّلام بر مردم قضاوت می کرد

[445]37-ابن عباس می گوید:عمر گفت:علی آشناترین ما به امر قضاوت است.

416-دوست داشتن امام حسن و حسین علیهما السّلام دوست داشتن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله است

[446]38-ابو هریره می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:هرکس حسن و حسین را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هرکس آن دو را دشمن دارد مرا دشمن داشته است.

ص:551

447-39- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن الحسین بن عبد الرّحمن عن أبیه عن عبد النّور بن عبد اللّه بن سنان عن سلیمان بن قرم عن أبی الحجّاف و سالم بن أبی حفصه،عن نقیع بن أبی داود،عن أبی الحمراء،قال:شهدت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أربعین صباحا یجیء إلی باب علیّ و فاطمه علیهما السّلام فیأخذ بعضادتی الباب،ثمّ یقول:السّلام علیکم أهل البیت و رحمه اللّه و برکاته،الصّلاه یرحمکم اللّه إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً [الاحزاب(33):33].

448-40- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن محمّد بن أحمد القطوانیّ،عن إبراهیم بن أنس عن إبراهیم بن جعفر عن أبی الزّبیر،عن جابر بن عبد اللّه،قال:کنّا عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فأقبل علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قد أتاکم أخی؛ثمّ التفت إلی الکعبه فضربها بیده،ثمّ قال:و الّذی نفسی بیده،إنّ هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامه؛ثمّ قال:إنّه أوّلکم إیمانا معی،و أوفاکم بعهد اللّه،و أقومکم بأمر اللّه،و أعدلکم فی الرّعیّه،و أقسمکم بالسّویّه،و أعظمکم عند اللّه مزیّه،قال فنزلت إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ [البینه(98):7] قال و کان أصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله إذ أقبل علیّ علیه السّلام قالوا:قد جاء خیر البریّه.

449-41- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن الحسین بن عبد الملک، عن إسماعیل بن عامر،عن الحکم بن محمّد بن القاسم قال حدّثنی أبی،عن أبیه:

أنّه حضر عبید اللّه بن زیاد حین أتی برأس الحسین علیه السّلام فجعل ینکت بقضیب

ص:552

417-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله چهل روز صبح در خانه حضرت علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام می رفتند و می گفتند:السلام علیکم یا اهل بیت النبوه

[447]39-ابو الحمراء می گوید:مشاهده کردم که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله چهل صبح به در خانه علی و فاطمه علیهما السّلام می آمد پس کناره های در را می گرفت و می فرمود:سلام و رحمت و برکات خدا بر شما ای خانواده من،نماز برپا دارید،خداوند شما را ببخشاید«خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید و شاید شما را پاک سازد.»[احزاب(33):آیۀ 33]

418-نزول آیۀ (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ)

[448]40-جابر بن عبد اللّه می گوید:نزد پیامبر بودیم که علی بن ابی طالب علیه السّلام پیش آمد.پس پیامبر فرمود:برادرم به نزد شما آمد آنگاه پیامبر رو به جانب کعبه کرد و با دست به دیوار آن زد آنگاه فرمود:سوگند به کسی که جانم در دست اوست،او و شیعیانش در روز قیامت رستگارانند.سپس فرمود:او اولین کسی است که با من ایمان آورد و وفادارترین شما به پیمان خدا و پایدارترین شما به امر اوست و او نسبت به زیردستان از همه شما عدالتمندتر و به هنگام تقسیم در[رعایت]مساوات و برابری دقیق تر است و در نزد خداوند بیش از تمامی شما برتری دارد.راوی گوید:پس این آیه فروفرستاده شد:«کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند بهترین آفریدگانند»[بینه(98):آیۀ 7]و یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هرگاه که علی پیش می آمد می گفتند:بهترین آفریدگان آمده است.

419-سر امام حسین علیه السّلام در مقابل ابن زیاد

[449]41-حکم بن محمد بن قاسم ثقفی از پدرانش روایت می کند:که هنگامی سر حسین علیه السّلام را به نزد عبید اللّه بن زیاد آورده بودند حاضر بودم پس عبد اللّه با شاخه خیزران به دندان های حسین علیه السّلام می کوبید و می گفت:

ص:553

ثنایاه و یقول:إنّه کان لحسن الثّغر.فقال له زید بن أرقم:ارفع قضیبک،فطال ما رأیت رسول اللّه یلثم موضعه.قال:إنّک شیخ قد خرفت.فقام زید یجرّ ثیابه،ثمّ عرضوا علیه،ثمّ أمر بضرب عنق علیّ بن الحسین فقال له علیّ إن کان بینک و بین هؤلاء النّساء رحم فأرسل معهنّ من یؤدّیهنّ،فقال تؤدّیهنّ أنت؛و کأنّه استحیا، و صرف اللّه(عزّ و جلّ)عن علیّ بن الحسین علیه السّلام القتل.قال:أبو القاسم بن محمّد.

ما رأیت منظرا قطّ أفزع من إلقاء رأس الحسین علیه السّلام بین یدیه و هو ینکته.

450-42- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده،عن أحمد بن الحسین،بن عبد الملک عن إسماعیل بن عامر،عن الحکم بن محمّد عن أبی إسحاق السّبیعیّ أنّ زید بن أرقم خرج من عنده یومئذ و هو یقول:أما و اللّه لقد سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:

اللّهمّ إنّی أستودعکه و صالح المؤمنین،فکیف حفظکم لودیعه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.

451-43- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن الحسین بن عبد الرّحمن الأزدیّ، عن أبیه عن عبد النّور بن عبد اللّه بن المغیره القرشیّ،عن إبراهیم بن عبد اللّه بن معبد،عن ابن عبّاس،قال:بات علیّ علیه السّلام لیله خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی المشرکین علی فراشه لیعمی علی قریش،و فیه نزلت هذه الآیه وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ. [البقره(2):207].

452-44- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی بن زکریّا،عن إسماعیل بن أبان،عن أبی مریم،عن أبی إسحاق،عن حبشیّ بن جناده السّلولیّ،

ص:554

همانا او دندانهای نکویی دارد.پس زید بن ارقم گفت:چوب خیزرانت را کنار بگذار.من فراوان مشاهده کردم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آن جایگاه را می بوسد.عبید اللّه فرمان داد که امام سجاد علیه السّلام را گردن بزنند.امام فرمود:اگر میان تو این زنان رحمی به جاست پس کسی را بفرست که خبر را به آنان برساند.ابن زیاد گفت:خود خبر را به آنان برسان.و گویا از امام شرم نمود و خداوند کشته شدن را از امام سجاد علیه السّلام بازگرداند.قاسم بن محمد می گوید:هرگز منظره ای هراسناک تر از اینکه سر امام حسین علیه السّلام در مقابل ابن زیاد انداخته شد و او با چوب به سر و دندان او زد مشاهده نکرده ام.

[450]42-ابو اسحاق سبیعی می گوید:همان روز زید بن ارقم از نزد ابن زیاد بیرون آمد در حالی که می گفت:به خدا سوگند شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:خداوندا،او و مؤمنان نیکوکار را نزد تو به امانت می سپارم.پس چگونه امانت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را حفظ کردید؟

420-نزول آیۀ شریفۀ (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی)

[451]43-ابن عباس می گوید:شبی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به سوی مشرکان خارج شد علی علیه السّلام در بسترش خوابید تا قریش را از کشتن پیامبر،منحرف سازد و دراین باره این آیه فروفرستاده شد«بعضی از مردم در طلب خشنودی خدا جان خود را می فروشند.»[بقره(2):آیۀ 207]

ص:555

قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول لعلیّ علیه السّلام أنت منّی بمنزله هارون من موسی،إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی.

453-45- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی بن زکریّا عن إسماعیل عن أبی عبد اللّه المعلّی عن سماک عن جابر بن سمره،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول لعلیّ علیه السّلام أنت منّی بمنزله هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی.

454-46- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن محمّد بن أحمد بن الحسن عن یوسف بن عدیّ،عن حمّاد بن المختار عن عبد الملک بن عمیر،عن أنس بن مالک،قال:أهدی لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله طائر،فوضع بین یدیه،فقال:اللّهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی؛فجاء علیّ علیه السّلام فدقّ الباب،فقلت:من ذا؟فقال:أنا علیّ.

فقلت:إنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله علی حاجه؛حتّی فعل ذلک ثلاثا،فجاء الرّابعه فضرب الباب برجله فدخل،فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ما حبسک؟قال قد جئت ثلاث مرّات.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ما حملک علی ذلک؟قال:قلت:کنت أحبّ أن یکون رجلا من قومی.

455-47- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن الحسن بن عتبه عن بکّار بن بشیر عن حمزه الزّیّات،عن عبد اللّه بن شریک،عن بشر بن غالب عن الحسین بن علیّ علیه السّلام قال:من أحبّنا للّه وردنا نحن و هو علی نبیّنا صلّی اللّه علیه و اله هکذا-و ضمّ إصبعیه- و من أحبّنا للدّنیا فإنّ الدّنیا تسع البرّ و الفاجر.

ص:556

421-حدیث منزلت

[452]44-حبشی بن جناده سلولی می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام می فرمود:

جایگاه تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی است جز آنکه پیامبری پس از من نیست.

[453]45-جابر بن سمره می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام می فرمود:جایگاه تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی است جز آنکه پیامبری پس از من نیست.

422-حدیث طیر

[454]46-انس بن مالک می گوید:پرنده ای[سرخ شده]به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هدیه گشت پس آن را در برابر خود نهاد،فرمود:خداوندا محبوبترین بندگانت را به اینجا بیاور تا به همراه من از این پرنده بخورد.پس علی بن ابی طالب علیه السّلام آمد و در را زد.پس گفتم:کیست؟گفت:من علی هستم.گفتم:پیامبر مشغول کاری است.پس این امر سه بار انجام شد.پس علی برای چهارمین بار آمد و با پا در را باز کرده داخل شد.پس پیامبر فرمود:چه چیز مانع ورود تو شده بود؟علی علیه السّلام عرضه داشت:سه بار آمدم!پس پیامبر به من فرمود:ای انس!چه چیز تو را بر این کار واداشت؟گفتم:دوست داشتم که مردی از قوم من[محبوبترین بندگان خدا]باشد.

ص:557

456-48- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن الحسن بن جعفر بن مدرار،عن عمّه طاهر عن معاویه بن میسره عن الحکم بن عتیبه و سلمه بن کهیل عن حبیب الإسکاف عن زید بن أرقم یقول:خطبنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم غدیر خمّ،فقال صلّی اللّه علیه و اله:

من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه،اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه.

457-49- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن یعقوب بن یوسف عن نصر بن مزاحم،عن محمّد بن مروان،عن الکلبیّ،عن أبی صالح،عن ابن عبّاس،قال:

بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ [یونس(10):58]بفضل اللّه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و برحمته علیّ علیه السّلام.

458-50- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن یعقوب بن یوسف عن أحمد بن حمّاد عن فطر بن خلیفه و برید بن معاویه العجلیّ،عن إسماعیل بن رجاء،عن أبیه،عن أبی سعید الخدریّ،قال:خرج إلینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قد انقطع شسع نعله، فدفعها إلی علیّ علیه السّلام یصلحها،ثمّ جلس و جلسنا حوله کأنّما علی رءوسنا الطّیر، فقال:إنّ منکم من یقاتل علی تأویل القرآن،کما قاتلت النّاس علی تنزیله.فقال أبو بکر:أنا هو،یا رسول اللّه؟قال:لا.فقال عمر:أنا هو،یا رسول اللّه؟فقال:لا، و لکنّه خاصف،النّعل قال:فأتینا علیّا علیه السّلام نبشّره بذلک،فکأنّه لم یرفع به رأسا، و کأنّه قد سمعه قبل.قال إسماعیل بن رجاء:فحدّثنی أبی،عن جدّی أبی أمّی حزام بن زهیر:أنّه کان عند علیّ فی الرّحبه،فقام إلیه رجل فقال له:یا أمیر المؤمنین،هل کان فی النّعل حدیث؟فقال:اللّهمّ إنّک تعلم أنّه کان ممّا کان یسرّه

ص:558

423-دوست داشتن اهل بیت علیهم السّلام برای خداوند متعال

[455]47-امام حسین علیه السّلام فرمود:هرکس ما را برای خدا دوست بدارد به همراه ما این چنین بر پیامبرمان وارد می شود-دو انگشتش را به هم چسباند-و هرکس ما را برای دنیا دوست بدارد پس به درستی که دنیا نیکوکار و بدکار را فرا می گیرد[و به هردو می رسد].

424-حدیث غدیر

[456]48-زید بن ارقم می گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در روز عید غدیر خم برایمان خطبه خواند و فرمود:هرکه من صاحب اختیار اویم پس این علی صاحب اختیار اوست خداوندا هرکس که او را یاری کند،کمک کارش باش و با هرکس که با آنان دشمنی کند دشمنی کن.

425-تفسیر آیۀ شریفۀ (بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ)

[457]49-ابن عباس درباره آیه«به فضل و رحمت خدا»[یونس(10):آیۀ 58]گفت:فضل خدا پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و رحمت او علی علیه السّلام است.

426-حدیث نعل

[458]50-ابو سعید خدری می گوید:رسول خدا به سوی ما می آمد که بند کفشش پاره شد.پس آن را به علی علیه السّلام داد تا تعمیرش کند آنگاه نشست و ما نیز به آرامی در اطرافش نشستیم گویا که پرنده روی سرما نشسته بود[کنایه از شدت آرامی است]پس پیامبر فرمود:کسی از شما بر اساس باطن قرآن می جنگد همان گونه که من براساس ظاهر فرو فرستاده شده قرآن با مردم جنگیدم.پس ابو بکر گفت:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله من آن شخص هستم؟پیامبر فرمود:نه.بلکه او همان تعمیرکننده کفش است.راوی گوید:پس به نزد علی علیه السّلام آمدیم تا او را به آن امر بشارت دهیم ولی او[پس از شنیدن این سخن]سر بلند نکرد گویا که پیش از این آن را شنیده بود.

اسماعیل بن رجاء از جدش که همان پدر مادرش خزام بن زهیر باشد روایت می کند که او در اجتماعی از مردم نزد علی علیه السّلام بود.پس مردی برخاست و به او گفت:ای امیر مؤمنان!آیا درباره کفش روایتی است؟پس حضرت فرمود:خداوندا!به درستی که تو می دانی که آن از سخنانی بود که رسول خدا مرا از آن آگاه می ساخت و به دو دستش اشاره نمود و آنها را بالا برد.

ص:559

إلیّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أشار بیدیه و رفعهما.

459-51- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن الحسن بن علیّ بن عفّان،عن عبد اللّه عن فطر،بن خلیفه عن أبی إسحاق،عن عمرو بن ذی مرّ،و سعید بن وهب،و عن زید بن نقیع،قالوا:سمعنا علیّا علیه السّلام یقول فی الرّحبه:أنشد اللّه من سمع النّبیّ یقول یوم غدیر خمّ ما قال إلاّ قام،فقام ثلاثه عشر،فشهدوا أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؛قالوا:بلی یا رسول اللّه؛فأخذ بید علیّ فقال:من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه،اللّهمّ وال من والاه،و عاد من عاداه، و أحبّ من أحبّه،و أبغض من أبغضه،و انصر من نصره،و اخذل من خذله،قال:

أبو إسحاق حین فرغ من الحدیث:یا أبا بکر،أیّ أشیاخ هم؟

460-52- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن عبد اللّه بن أحمد عن إسماعیل بن صبیح،عن سفیان عن عبد المؤمن عن الحسن بن عطیّه عن أبیه،عن أبی سعید الخدریّ:أنّه سمع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّی تارک فیکم الثّقلین،إلاّ أنّ أحدهما أکبر من الآخر:کتاب اللّه حبل ممدود من السّماء إلی الأرض،و عترتی أهل بیتی، و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض و قال:ألا إنّ أهل بیتی عیبتی الّتی آوی إلیها،و إنّ الأنصار کرشی،فاعفوا عن مسیئهم،و أعینوا محسنهم.

461-53- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن یعقوب بن یوسف عن حسن بن حمّاد عن أبیه،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله:تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا

ص:560

427-حدیث مناشده

[459]51-زید بن نقیع می گوید:شنیدم که علی علیه السّلام در اجتماعی از مردم می فرمود:شما را به خدا سوگند می دهم که هرکس در روز غدیر خم شنید که پیامبر چه فرمود بایستد.پس سیزده نفر ایستادند و گواهی دادند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:آیا من به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم.گفتند:بله،ای رسول خدا.پس دست علی را گرفت و فرمود:هرکه من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار و مولای اوست.خداوندا حمایت کن هرکس که او را حمایت کند و دشمنی کند با هرکس که با او دشمنی کند و دوست بدار هرکس او را دوست بدارد و دشمن بدار هرکس او را دشمن بدارد و یاری کن هرکس که او را یاری کند و خوار ساز هر کس که او را خوار سازد.ابو اسحاق هنگامی که از حدیث فارغ شد گفت:ای ابا بکر!آن شیوخ چه کسانی بودند[که با علی بیعت کردند و بعد به مخالفت پرداختند]؟!

428-حدیث ثقلین

[460]52-ابو سعید خدری می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:من دو چیز گرانبها در میان شما به یادگار می گذارم.که یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است.کتاب خدا که ریسمان کشیده ای از آسمان به سوی زمین است و خانواده ام که همان اهل بیت من هستند و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض بر من وارد شوند و فرمود:آگاه باشید که خانواده ام جایگاه سرّ و امانت من هستند که به آنان[در کنار خود]مسکن داده ام و انصار همراهان من هستند پس از خطاکارشان درگذرید و نیکوکاران آنان را یاری کنید.

429-تفسیر قول خداوند: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ

[461]53-امام باقر علیه السّلام درباره سخن خداوند که می فرماید:«ای مؤمنان از خدا بترسید و با راستگویان باشید»[توبه(9):آیۀ 119]فرمود:با علی بن ابی طالب علیه السّلام باشید.

ص:561

اِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ [التوبه(9):119]قال:مع علیّ بن أبی طالب علیه السّلام.

462-54- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن الحسین بن عبد الرّحمن عن أبیه، و عثمان بن سعید معا عن عمرو بن ثابت،عن صبّاح المزنیّ،عن الحارث بن حصیره،عن أبی صادق،عن ربیعه بن ناجد،عن علیّ علیه السّلام قال:دعانی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا علیّ،إنّ فیک شبها من عیسی ابن مریم،أحبّته النّصاری حتّی أنزلوه بمنزله لیس بها،و أبغضه الیهود حتّی بهتوا أمّه،قال:و قال علیّ علیه السّلام یهلک فیّ رجلان محبّ مفرط بما لیس فیّ،و مبغض یحمله شنآنی علی أن یبهتنی.

تم المجلس التاسع،و یتلوه المجلس العاشر من أمالی الشیخ السعید السدید الفاضل العالم أبی جعفر الطوسی رحمه اللّه

ص:562

430-در حضرت علی علیه السّلام شباهت هایی از حضرت عیسی علیه السّلام وجود دارد

[462]54-علی علیه السّلام فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله مرا فراخواند و فرمود:ای علی!تو شباهتی با عیسی بن مریم داری.مسیحیان او را دوست داشتند و او را تا جایگاهی بالا بردند که سزاوارش نبود و یهود او را دشمن داشتند تا جایی که به مادرش تهمت زدند.راوی گوید:و علی علیه السّلام فرمود:

دوگروه درباره من هلاک می گردند:دوستدار زیاده رو که در آنچه در من وجود ندارد[سخن می گوید]و دشمنی که دشمنی اش او را بر آن می دارد که بر من تهمت زند.

مجلس نهم به پایان رسید و مجلس دهم از امالی شیخ نیک یاد و نیک اندیش و فاضل ابو جعفر طوسی به دنبال خواهد آمد.

ص:563

[10] المجلس العاشر و فیه بقیّه أحادیث ابن مهدی،و بعض أحادیث أبی محمّد الفحّام السرّ من رآئی،روایه محمّد بن الحسن بن علیّ الطّوسی

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 463-1- أخبرنا به أبو عمرو عبد الواحد بن محمّد بن عبد اللّه بن محمّد بن مهدیّ سنه عشر و أربع مائه فی منزله ببغداد فی درب الزّعفرانیّ،رحبه بن مهدیّ،عن ابن عقده عن الحسین عن حسن بن حسن عن عمرو بن ثابت،عن الحارث بن حصیره:مثله،و لم یذکر الصّبّاح.

464-2- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن محمّد بن أحمد بن الحسن،عن موسی بن إبراهیم المروزیّ،عن موسی بن جعفر،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام،عن جابر بن عبد اللّه،قال:لمّا زوّج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاطمه من علیّ علیه السّلام أتاه أناس من قریش فقالوا:إنّک زوّجت علیّا بمهر خسیس؟فقال:ما أنا زوّجت علیّا و لکنّ اللّه (عزّ و جلّ)زوّجه،لیله أسری بی عند سدره المنتهی،أوحی اللّه إلی السّدره:أن

ص:564

10- جلسه دهم

اشاره

جلسه دهم

و در این مجلس،ادامه روایات ابن مهدی و برخی روایات ابو محمد فحّام

سامرایی و روایت محمد بن حسن بن طوسی آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

[463]1-ابو عمرو عبد الواحد بن محمد به سال چهار صد و ده هجری،در خانه اش در بغداد،از رحبه بن مهدی و او نیز از ابن عقده حافظ،او نیز از حسین،او نیز از حسن بن حسین او نیز از عمرو بن ثابت و او از حارث بن حصیره:همانند این روایت را نقل کرده است ولی صبّاح مزنی را در سند ذکر نکرده است.

431-ازدواج حضرت فاطمه علیها السّلام با حضرت علی علیه السّلام

[464]2-جابر بن عبد اللّه می گوید:هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فاطمه و علی علیهما السّلام را به عقد یکدیگر درآورد گروهی از قریش به نزد پیامبر آمده و گفتند:به درستی که علی را با مهری اندک به ازدواج فاطمه درآوردی.پیامبر فرمود:من علی را به ازدواج[فاطمه]در نیاوردم بلکه خداوند چنین کرد.شبی که به سوی آسمان برده شدم در سدره المنتهی خداوند به سدره وحی کرد:

ص:565

انثری ما علیک؛و نثرت الدّرّ و الجوهر و المرجان،فابتدر الحور العین فالتقطن، فهنّ یتهادینه و یتفاخرن به و یقلن:هذا من نثار فاطمه بنت محمّد صلّی اللّه علیه و اله فلمّا کانت لیله الزّفاف أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ببغلته الشّهباء،و ثنّی علیها قطیفه،و قال لفاطمه:ارکبی؛ و أمر سلمان أن یقودها و النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یسوقها،فبینما هو فی بعض الطّریق إذ سمع النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله وجبه فإذا بجبرئیل علیه السّلام فی سبعین ألفا،و میکائیل فی سبعین ألفا فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ما أهبطکم إلی الأرض؟قالوا:جئنا نزفّ فاطمه إلی زوجها علیّ بن أبی طالب علیه السّلام؛فکبّر جبرئیل و کبّر میکائیل،و کبّرت الملائکه،و کبّر محمّد صلّی اللّه علیه و اله فوقع التّکبیر علی العرائس من تلک اللّیله.

465-3- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن محمّد بن یحیی الجعفیّ عن أبیه عن زیاد بن خیثمه و زهیر بن معاویه،معا عن الأعمش،عن عدیّ بن ثابت،عن زرّ بن حبیش،عن علیّ علیه السّلام،قال:إنّ فیما عهد إلیّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا یحبّک إلاّ مؤمن،و لا یبغضک إلاّ منافق.

466-4- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن محمّد بن أحمد بن الحسین عن خزیمه بن ماهان عن عیسی بن یونس،عن الأعمش عن سعید بن جبیر،عن ابن عبّاس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یأتی علی النّاس یوم القیامه وقت ما فیه راکب إلاّ نحن أربعه.فقال له العبّاس بن عبد المطّلب عمّه:فداک أبی و أمّی،و من هؤلاء الأربعه قال:أنا علی البراق،و أخی صالح علی ناقه اللّه الّتی عقرها قومه،و عمّی

ص:566

هر آنچه داری فروریز و سدره مروارید و گوهر و مرجان فروریخت پس حور العین ها پیش آمدند و آن جواهرات را برگرفتند و آنها را بین خود رد و بدل کرده به خاطر آنها فخر فروشی می کردند و می گفتند:این ها از آن چیزی است که بر سر فاطمه دختر محمد ریخته می شود.

پس در شب زفاف فاطمه،پیامبر،قاطر خاکستری خود را آورد و پارچه ای بر روی آن انداخت و به فاطمه فرمود:سوار شو.و به سلمان فرمان داد که پیشاپیش فاطمه حرکت کند و خود نیز در پشت سر حرکت کرد.درمیان راه پیامبر صدایی شنید آنگاه جبرائیل را درمیان هفتاد هزار فرشته و میکائیل را درمیان هفتاد هزار فرشته مشاهده کرد.پس پیامبر فرمود:چه چیز شما را به سوی زمین پائین آورده است؟گفتند:آمده ایم فاطمه را به خانه همسرش علی بن ابی طالب علیه السّلام ببریم.پس جبرئیل و میکائیل و فرشتگان و محمد صلّی اللّه علیه و اله تکبیر گفتند و از آن شب بود که تکبیر در هنگام مراسم عروسی رسم گردید.

432-تو را غیر از مؤمنین دوست ندارند یا علی

[465]3-علی علیه السّلام می فرماید:همانا از وعده هایی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله با من درمیان گذاشت این بود که فرمود:جز مؤمن تو را دوست نداشته و جز منافق تو را دشمن نمی دارد.

433-جز چهار نفر روز قیامت سواره نیستند

[466]4-ابن عباس می گوید:رسول خدا فرمود:در روز قیامت زمانی بر مردم فرا می رسد که جز ما چهار نفر کسی سواره نخواهد بود.پس عباس بن عبد المطّلب عموی پیامبر عرضه داشت:پدر و مادرم به فدایت.این چهار نفر چه کسانی هستند:پیامبر فرمود:من که بر براق سوارم و برادرم صالح که سوار بر ماده شتری است که قومش آن را پی کردند

ص:567

حمزه أسد اللّه و أسد رسوله علی ناقتی العضباء،و أخی علیّ بن أبی طالب علی ناقه من نوق الجنّه،مدبّجه الجنبین،علیه حلّتان خضراوان من کسوه الرّحمن، علی رأسه تاج من نور،لذلک التّاج سبعون رکنا،علی کلّ رکن یاقوته حمراء تضیء للرّاکب مسیره ثلاثه أیّام،و بیده لواء الحمد ینادی:لا إله إلاّ اللّه محمّد رسول اللّه؛فیقول الخلائق:من هذا،ملک مقرّب،أو نبیّ مرسل،أو حامل عرش؟ فینادی مناد من بطن العرش:لیس بملک مقرّب،و لا نبیّ مرسل،و لا حامل عرش،هذا علیّ بن أبی طالب وصیّ رسول اللّه ربّ العالمین،و أمیر المؤمنین، و قائد الغرّ المحجّلین فی جنّات النّعیم.

467-5- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن محمّد بن یحیی الجعفیّ، عن جابر بن الحرّ النّخعیّ،عن عبد الرّحمن بن میمون عن أبیه،قال:سمعت ابن عبّاس یقول:أوّل من آمن برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من الرّجال علیّ علیه السّلام،و من النّساء خدیجه علیها السّلام.

468-6- أخبرنا أبی عمرو عن ابن عقده عن الحسن بن علیّ بن بزیع،عن قاسم بن الضّحّاک،عن منیر بن حوشب أخو العوّام عن أبی سعید الهمدانیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً [مریم(19):60]قال:و اللّه لو أنّه تاب و آمن و عمل صالحا،و لم یهتد إلی ولایتنا و مودّتنا و معرفه فضلنا،ما أغنی عنه ذلک شیئا.

ص:568

و عمویم حمزه شیر خدا و شیر رسول او که بر ماده شتر غضباء من سوار است و برادرم علی بن ابی طالب که بر ماده شتری از ماده شتران بهشتی سوار است که دو سوی آن زینت شده و بر آن دو پارچه سبز از پارچه های خداوند رحمان قرار داد،بر سرش تاجی از نور است که هفتاد پایه دارد.بر هر پایه ای یاقوتی سرخ قرار دارد که برای سوارکار،مسیر حرکت سه روز را روشن می کند و پرچم حمد در دست اوست و ندا در می دهد:هیچ معبودی جز خدا نیست و محمد فرستاده اوست پس آفریدگان می گویند:او کیست؟فرشته ای مقرّب است یا پیامبری فرستاده شده و یا حمل کننده عرش خداوند؟پس منادی از درون عرش ندا در می دهد:او فرشته ای مقرّب و پیامبر فرستاده شده و حمل کننده عرش خدا نیست.او علی بن ابی طالب جانشین فرستاده پروردگار جهانیان و امیر مؤمنان و پیشوای سپیدرویان نامدار در بهشت های پرنعمت خداوند است.

434-اوّلین کسی که به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله ایمان آورد

[467]5-عبد الرحمان از پدرش روایت می کند:شنیدم که ابن عباس می گوید:اولین کسی که از مردان به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ایمان آورد علی علیه السّلام و از زنان خدیجه بود(که خدا از او خشنود باشد)

435-تفسیر آیۀ شریفۀ (إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً)

[468]6-امام باقر علیه السّلام درباره این آیه که می فرماید:«مگر آنان که توبه کنند و ایمان آورند و نیکوکار باشند»فرمود:به خدا سوگند.اگر توبه کننده ای توبه کند و ایمان بیاورد و کردار نیک انجام دهد ولی به ولایت و دوستی و شناخت برتری ما هدایت نیابد آن کردارش او را از چیزی بی نیاز نمی سازد.

ص:569

469-7- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن محمّد بن أحمد بن الحسین عن أبیه عن هاشم بن المنذر،عن الحارث بن الحصین عن أبی صادق،عن ربیعه بن ناجد،عن علیّ علیه السّلام قال:خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حین خرج لمباهله النّصاری بی و بفاطمه و الحسن و الحسین(رضوان اللّه علیهم).

470-8- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن الحسن بن علیّ بن بزیع،عن إسماعیل بن صبیح،عن خبّاب بن قسطاس،عن موسی بن عبیده،عن إیاس بن سلمه،عن أبیه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله النّجوم أمان لأهل السّماء،و أهل بیتی أمان لأمّتی.

471-9- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی الصّوفیّ،عن عبد الرّحمن بن شریک عن أبیه عن عبد اللّه بن عاصم بن عبد الرّحمن بن أبی عمره، عن أبیه قال:کنّا بإزاء الرّوم،فأصاب النّاس جوع،فجاءت الأنصار إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاستأذنوه فی نحر الإبل،فأرسل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی عمر بن الخطّاب،فقال ما تری؟قال:الأنصار قد جاءوا یستأذنونیّ فی نحر الإبل.فقال:یا نبیّ اللّه،فکیف لنا إذا لقینا العدوّ غدا رجالا جیاعا.فقال:ما تری؟قال:مر أبا طلحه فلیناد فی النّاس بعزمه منک:لا یبقی أحد عنده طعام إلاّ جاء به؛و بسط الأنطاع فجعل الرّجل یجیء بالمدّ،و نصف المدّ و ثلث المدّ فنظرت إلی جمیع ما جاءوا به فقلت:سبع و عشرون صاعا أو ثمانیه و عشرون صاعا لا یجاوز الثّلاثین،و اجتمع النّاس

ص:570

436-مباهلۀ پیامبر با مسیحیان همراه علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام

[469]7-علی علیه السّلام می فرماید:هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برای مباهله با مسیحیان خارج شد من و فاطمه و حسن و حسین را همراه برد(رضوان خدا بر آنان باد)

437-حضرت رسول فرمایند که اهل بیت من امان امت من هستند

[470]8-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:ستارگان موجب ایمنی آسمانیان و خانواده من موجب ایمنی امّتم می باشند.

438-دعای پیامبر برای لشکرش

[471]9-ابو عمرو از پدرش روایت می کند که در جنگ در برابر روم بودیم که گرسنگی به مردم روی آورد.پس انصار به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمدند و از او اجازه خواستند که شتری را پی کنند.پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به دنبال عمر بن خطاب فرستاد.پس عمر گفت:چه می بینید؟ [چه می فرمایید؟]پیامبر فرمود:انصار به نزد من آمده درباره پی کردن شتری اجازه می خواهند.عمر گفت:ای پیامبر خدا پس چگونه ما با مردانی گرسنه فردا با دشمنان نبرد کنیم؟پیامبر گفت:چه نظری داری؟عمر گفت:به ابا طلحه فرمان ده که درمیان مردم ندا دهد و از سوی شما تأکید کند که:هیچ کس نباشد که در نزد او غذایی است مگر آن که آن را بیاورد.و پارچه ای گشوده شد پس کسی می آمد و یک مد و یا نیم مد و یا یک سوم مدّ غذا در آن قرار می داد پس به تمام آنچه آورده بودند نگریستم و گفتم که آن بیست و هفت یا بیست و هشت صاع[پیمانه]است و از سی پیمانه نمی گذرد درحالی که تعداد لشگریانی که به دور پیامبر صلّی اللّه علیه و اله گرد آمده بودند چهار هزار نفر بود.

ص:571

یومئذ إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و هم یومئذ أربعه آلاف رجل،فدعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بأکثر دعاء ما سمعته قطّ ثمّ أدخل یده فی الطّعام ثمّ قال للقوم:لا یبادرنّ أحدکم صاحبه،و لا یأخذنّ أحدکم حتّی یذکر اسم اللّه؛فقامت أوّل دفقه فقال:اذکروا اسم اللّه ثمّ خذوا؛فأخذوا فملئوا کلّ وعاء و کلّ شیء،ثمّ قام النّاس فأخذوا فملئوا کلّ وعاء و کلّ شیء،ثمّ بقی طعام کثیر،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أشهد أن لا إله إلاّ اللّه،و أنّ محمّدا عبده و رسوله،و الّذی نفسی بیده لا یقولها أحد إلاّ حرّمه اللّه علی النّار.

472-10- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی بن زکریّا عن عبد الرّحمن عن أبیه عن الأجلح عن أبی الزّبیر،عن جابر،قال:ناجی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یوم الطّائف فأطال مناجاته،فرأی الکراهه فی وجوه رجال،فقالوا:قد أطال مناجاته منذ الیوم فقال:ما أنا انتجیته،و لکنّ اللّه(عزّ و جلّ) انتجاه.

473-11- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن عبد الرّحمن عن أبیه عن جابر، عن عبد اللّه بن یحیی قال سمعت علیّ بن أبی طالب علیه السّلام یقول:صلّیت مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبل أن یصلّی معه أحد من النّاس ثلاث سنین،و کان ممّا عهد إلیّ أن لا یبغضنی مؤمن،و لا یحبّنی کافر أو منافق،و اللّه ما کذبت و لا کذبت،و لا ضللت و لا ضلّ بی،و لا نسیت ما عهد إلیّ.

474-12- أخبرنا أبو عمرو قال أخبرنا أحمد،قال حدّثنا أحمد بن یحیی،قال:

ص:572

پس پیامبر دعایی خواندند که هرگز چنین دعای طولانی نشنیده بودم آنگاه دستش را در غذا کرد و سپس به آن جماعت فرمود:هیچ یک از شما از همراه خود جلو نیفتد و هیچ یک از شما غذا نگیرد مگر این که نام خدا را یاد کند.پس اولین گروه پیش آمدند و پیامبر فرمود:نام خدا بر زبان آرید آنگاه[سهم خود را]بگیرید.پس غذاها را گرفتند و هر ظرف و هر شیئی را پر[از غذا]کردند.آنگاه مردم برخاستند و هر ظرف و هرچیزی را که داشتند پر کردند و با این همه، غذای فراوانی باقی ماند!پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:گواهی می دهم که هیچ معبودی جز خداوند نیست و محمد بنده و فرستاده اوست.سوگند به کسی که جانم در دست اوست این سخن را کسی نمی گوید مگر آنکه خداوند او را بر آتش حرام می گرداند.

439-حدیث مناجات

[472]10-جابر می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در روز طائف با علی بن ابی طالب علیه السّلام پنهان سخن می گفت و سخنش را طولانی کرد.پس ناخوشایندی را در چهره مردانی،مشاهده نمود.پس گفتند:پیامبر سخنش را از امروز طولانی ساخته است.پیامبر فرمود:من با او به پنهان سخن نگفتم بلکه خداوند والا با او سخن گفت.

440-نماز خواندن حضرت علی علیه السّلام پشت سر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به مدت سه سال

[473]11-عبد اللّه بن یحیی می گوید:شنیدم که علی بن ابی طالب علیه السّلام می فرمود:با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله سه سال پیش از آنکه کسی از مردم با او نماز گزارد،نماز خواندم و از آنچه با من در میان گذاشت این بود که مؤمن مرا دشمن نمی دارد و کافر یا منافق مرا دوست نمی دارد.به خدا سوگند دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشد و گمراه نشدم و کسی به خاطر من گمراه نگشت و آنچه را با من درمیان گذارد فراموش نکرده ام.

ص:573

حدّثنا عبد الرّحمن،قال:حدّثنا أبی،عن هشام بن عروه،عن أبیه،أنّه قال:کان رجل نمّاما فذکر له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله حدیثا،فقال:لا تذکره لأحد،و کان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یحبّ أن یذکره،فلمّا أدبر قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله الحرب خدعه؛فانطلق الرّجل فأفشاه،و کاد اللّه لنبیّه فی بنی قریظه.

475-13- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبد الرّحمن، عن أبیه عن الأعمش،عن عطیّه عن أبی سعید الخدریّ،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام فی غزوه تبوک:اخلفنی فی أهلی.فقال علیّ علیه السّلام:یا رسول اللّه،إنّی أکره أن یقول العرب:خذل ابن عمّه،و تخلّف عنه؟فقال:أما ترضی أن تکون منّی بمنزله هارون من موسی؟!قال:بلی.قال:فاخلفنی.

476-14- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبد الرّحمن، عن أبیه عن محمّد بن إسحاق،عن یحیی بن عبّاد،عن أبی الزّبیر،عن أبیه،عن صفیّه بنت عبد المطّلب،أنّها قالت:کنّا مع حسّان بن ثابت فی حصن فارع النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بالخندق،فإذا یهودیّ یطوف بالحصن،فخفنا أن یدلّ علی عورتنا، فقلت لحسّان:لو نزلت إلی هذا الیهودیّ،فإنّی أخاف أن یدلّ علی عورتنا قال:یا بنت عبد المطّلب،لقد علمت ما أنا بصاحب هذا.قال:فتحزّمت ثمّ نزلت و أخذت عمودا فقتلته به،ثمّ قلت لحسّان:اخرج فاسلبه قال:لا حاجه لی فی سلبه.

477-15- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبد الرّحمن

ص:574

441-خداوند به سود پیامبرش در جنگ با بنی قریظه نیرنگ به کار برد

[474]12-هشام بن عروه می گوید:مرد سخن چینی بود که روزی پیامبر صلّی اللّه علیه و اله سخنی برایش نقل کرد و فرمود:آن را نزد هیچ کس یاد نکن.و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله دوست داشت که آن سخن را بر زبان آورد[چون به سود پیامبر بود]پس هنگامی که آن مرد رفت.پیامبر فرمود:جنگ،نیرنگ است[یعنی سرنوشت یک جنگ با یک نیرنگ مشخص می شود و من می خواستم سخنم در میان این جماعت پخش شود از روی عمد چنین به آن انسان سخن چین گفتم تا آن را منتشر سازد]پس آن مرد رفت و سخن را فاش ساخت و خداوند به سود پیامبرش در جنگ با بنی قریظه نیرنگ به کار برد.

442-حدیث منزلت

[475]13-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در جنگ تبوک به علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:جانشین من درمیان خانواده ام باش پس علی علیه السّلام عرضه داشت:ای رسول خدا!همانا من ناخوش دارم که عرب بگویند:پسر عموی پیامبر او را خوار ساخت و تنهایش گذاشت.پس پیامبر فرمود:آیا خشنود نمی گردی که جایگاه تو نسبت به من چون جایگاه هارون نسبت به موسی باشد.

عرضه داشت:بله،پیامبر فرمود:پس جانشین من باش.

443-کشتن فرد یهودی توسط صفیّه،زمانی که پیامبر در خندق بودند

[476]14-صفیّه دختر عبد المطلب می گوید:با حسّان بن ثابت در دژ فارع[در مدینه]بودیم و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در خندق بود که دیدیم شخصی یهودی در اطراف دژ می چرخد پس ترسیدیم که بر مخفیگاه ما راه یابد.پس به حسّان گفتم:کاش به سراغ این یهودی می رفتی به درستی که من در هراسم که بر مخفیگاه ما راه یابد.حسّان گفت:ای دختر عبد المطلب!می دانم که من یارای مقابله با این شخص را ندارم.صفیه گوید:آماده شدم سپس به بیرون آمده و نیزه ای برداشته و او را با آن نیزه کشتم.آنگاه به حسّان گفتم:خارج شو و غنایم او را برگیر.حسّان گفت:نیازی به غنایم او ندارم.

ص:575

عن أبیه عن محمّد بن إسحاق،عن محمّد بن مسلم ابن شهاب الزّهریّ،عن عروه بن الزّبیر،و مسور بن مخرمه:أنّ نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله لمّا افتتح خیبر و قسّمها علی ثمانیه عشر سهما،کانت الرّجال ألفا و أربعمائه رجل،و الخیل مائتی فرس،أربعمائه سهم للخیل،کلّ سهم من الثّمانیه عشر سهما مائه سهم،لکلّ مائه منهم رأس، فکان عمر بن الخطّاب رأسا،و علیّ رأسا،و طلحه راسا و الزّبیر رأسا،و عاصم بن عدیّ رأسا،و کان سهم النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله مع عاصم بن عدیّ.

478-16- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن،عن أبیه عن أشعث بن سوّار،عن الحسن البصریّ،أنّه قال:الخمس للّه و للرّسول و لذی قرابه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لیس کلّه،و قد کان یقسم لمن سمّی اللّه (عزّ و جلّ)فأعطته الخلفاء بعد قرابتهم.قلت:کلّهم؟قال:نعم،کلّهم.

479-17- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبد الرّحمن، عن أبیه عن لیث بن أبی سلیم،عن عطاء بن أبی رباح،عن جابر بن عبد اللّه،أنّه قال:هدیّه الأمراء غلول.

480-18- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبد الرّحمن، عن أبیه عن إبراهیم بن مهاجر،عن إبراهیم،قال:ارتدّ الأشعث بن قیس و أناس من العرب لمّا مات نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقالوا:نصلّی و لا نؤدّی الزّکاه؛فأبی علیهم أبو بکر ذلک و قال:لا أحلّ عقده عقدها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و لا أنقصکم شیئا ممّا أخذ منکم

ص:576

444-فتح خیبر و تقسیم غنائم جنگی

[477]15-مسور بن مخرمه می گوید:هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله خیبر را فتح نمود آن را بر هجده سهم تقسیم نمود و حال آنکه هزار و چهار صد نفر مرد[پیاده نظام]و دویست سوار حاضر بودند.[برای پیاده ها هزار و چهار صد سهم و]چهار صد سهم نیز برای سوارها قرار داده شد.هر سهمی از هجده سهم صد سهم بود[مجموعا هزار و هشتصد سهم]و برای هر صد نفر یک سردسته مشخص کرد پس عمر بن خطاب و علی و طلحه و زبیر و عاصم بن عدیّ سردسته ها بودند و سهم پیامبر نیز با عاصم بن عدیّ بود.

[478]16-حسن بصری می گوید:خمس برای خدا و فرستاده او و خویشاوندان رسول خدا می باشد اما نه تمام خمس و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آن را بر کسانی که خداوند آنان را مشخص نموده نیز تقسیم می کرد ولی خلفا آن را به خویشاوندان خود اختصاص دادند.راوی گوید:پرسیدم:

همۀ آنان؟گفت:بله،همۀ آنان[چنین کردند].

445-هدیۀ امرا را پذیرفتن،خیانت است

[479]17-جابر بن عبد اللّه می گوید:[پذیرفتن]هدیه فرمانروایان خیانت است.

446-مرتد شدن اشعث بعد از فوت نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله

[480]18-ابراهیم گوید:اشعث بن قیس و گروهی از عرب پس از وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و اله از دین بازگشتند.زیرا گفتند:نماز می خوانیم ولی زکات نمی پردازیم.پس ابو بکر از این امر سرباززد و گفت:گروهی را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بسته است نمی گشایم و چیزی از آنچه پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله از شما دریافت می داشت نمی کاهم.

ص:577

نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله و لأجاهدنّکم،و لو منعتمونی عقالا ممّا أخذ منکم نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله لجاهدتکم علیه،ثمّ قرأ وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ [آل عمران (3):144]حتّی فرغ من الآیه،فتحصّن الأشعث بن قیس هو و أناس من قومه فی حصن و قال الأشعث:اجعلوا لسبعین منّا أمانا،فجعل لهم،و نزل بعد سبعین و لم یدخل نفسه فیهم.فقال له أبو بکر:إنّه لا أمان لک إنّا قاتلوک.قال:أفلا أدلّک علی خیر من ذلک،تستعین بی علی عدوّک،و تزوّجنی أختک؛ففعل.

481-19- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن،عن أبیه عن محمّد بن إسحاق،بن عمرو بن شعیب،عن أبیه،عن جدّه عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّه قال:أیّما حلف کان فی الجاهلیّه،فإنّ الإسلام لم یردّه إلاّ شدّه، و لا حلف فی الإسلام،المسلمون ید علی من سواهم،یجیر علیهم أدناهم فیردّ علیهم أقصاهم،تردّ سرایاهم علی قعّدهم،لا یقتل مؤمن بکافر،ودیه الکافر نصف دیه المؤمن،و لا جلب و لا جنب،و لا تؤخذ صدقاتهم إلاّ فی دورهم.قال:

رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله هذا الحدیث فی خطبه یوم الجمعه قال یا أیّها النّاس.

482-20- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن،عن أبیه عن أبی إسحاق،عن عبد اللّه بن معین مولی أمّ سلمه عن أمّ سلمه زوج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّها قالت:نزلت هذه الآیه فی بیتها إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً [الاحزاب(33):33]أمرنی رسول

ص:578

و در برابر شما خواهم ایستاد و اگر مرا با ریسمانی بازدارید از آنچه پیامبر خدا از شما می گرفت بر آن امر با شما می جنگم.آنگاه این آیه را خواند:«محمد فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بوده اند»[آل عمران(3):آیۀ 144]و تا آخر آیه را خواند.پس اشعث بن قیس و گروهی از قومش در دژی پناه گرفتند.اشعث گفت:برای هفتاد نفر از ما امان دهید.پس امان داده شد و اشعث خود پس از هفتاد نفر فرود آمد و خود را درمیان آنان داخل نکرد.پس ابو بکر به او گفت:به درستی که تو امان نداری و ما با تو می جنگیم.اشعث گفت:آیا تو را به نیکوتر از آن راهنمایی نکنم؟از من برضد دشمنانت یاری بجو و خواهرت را به همسری من درآور.پس ابو بکر هم چنین کرد.

447-مسلمانان برضد غیر خودشان یکپارچه اند

[481]19-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هر پیمانی که در زمان جاهلیت بود اسلام جز بر شدّت آن نیفزود.

و هیچ پیمانی در اسلام نیست[مراد پیمان هایی است که بر کشتار و غارت درمیان جاهلیت مرسوم بود و اسلام از آن نهی کرد]و مسلمانان برضدّ غیر خود یکپارچه اند.نزدیک ترین آنان پناه می جوید و دورترین آنان به او پاسخ می گوید و[سود]جنگ هایشان به نشستگانشان باز می گردد[آن را میان همه به صورت مساوی تقسیم می نمایند]انسان مؤمن به خاطر کشتن انسان کافر کشته نمی شود.خون بهای کافر نصف خون بهای مؤمن است.

جلب و جنب صحیح نیست[جلب به این معناست که زکات گیرنده به سوی اهل زکات رفته و در جایگاهی استقرار پیدا کند آنگاه مأمور گرفتن زکات را به سوی آنان بفرستد تا زکات را جمع کند و فرمان داده شده که صدقات و زکات در محل خود اهل زکات گرفته شود و جنب به این معناست که کارگزار در دورترین مواضع اهل زکات فرود آید و فرمان دهد که اموال به سوی او آورده شود.]و نبایستی صدقاتشان جز در خانه هایشان گرفته شود.رسول خدا این روایت را در خطبه اش در روز جمعه بیان فرمود و گفت:ای مردم...

448-نزول آیۀ تطهیر

[482]20-امّ سلمه همسر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می گوید:این آیه در خانه ام فروفرستاده شد:«خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید و شاید شما را پاک سازد»[احزاب(33):آیۀ 33]

ص:579

اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن أرسل إلی علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام فلمّا أتوه اعتنق علیّا بیمینه،و الحسن بشماله،و الحسین علی بطنه،و فاطمه عند رجلیه فقال:«اللّهمّ هؤلاء أهلی و عترتی،فأذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا»قالها ثلاث مرّات.

قلت:فأنا،یا رسول اللّه.فقال إنّک علی خیر إن شاء اللّه.

483-21- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن،عن أبیه عن الحسن بن الحکم،عن عدیّ بن ثابت،عن رجل من الأنصار،عن أبی هریره،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:من بدا جفا،و من تبع الصّید غفل، و من لزم السّلطان افتتن،و ما یزداد من السّلطان قربا إلاّ ازداد من اللّه(تعالی)بعدا.

484-22- أخبرنا أبو عمرو عن أحمد عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن عن أبیه عن الأعمش،عن تمیم بن سلمه،عن أبی عبیده،عن عبد اللّه عن علیّ علیه السّلام قال:اقتصاد فی سنّه خیر من اجتهاد فی بدعه.قال عبد اللّه:تعلّموا ممّن علم فعمل.

485-23- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن عن أبیه عن الوصّاف،عن أبی بریده،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:لا یؤمّر رجل علی عشره فما فوقهم إلاّ جیء به یوم القیامه مغلوله یده إلی عنقه،فإن کان محسنا فکّ عنه، و إن کان مسیئا زید غلاّ إلی غلّه.

486-24- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن عبد

ص:580

فرستاده خدا به من فرمان داد که به دنبال علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام بفرستم.پس هنگامی که به نزد پیامبر آمدند علی را با دست راست و حسن را با دست چپ در برگرفت و حسین را بر سینه اش و فاطمه را برپایش نهاد و سه بار فرمود:خداوندا،اینها اهل خاندان و عترت من هستند پس پلیدی را از آنان دور ساز و به بهترین وجه پاکشان گردان.امّ سلمه می گوید:عرضه داشتم:ای رسول خدا!من نیز درمیان آنان هستم.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:اگر خدا بخواهد تو بر نیکی هستی.

449-موعظه از حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله

[483]21-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس در صحرا زندگی کند[طبعش]خشن می گردد و هرکس درپی صیدی رود غافل می شود[و خود را به آن مشغول داشته است]و هرکس همراه سلطان باشد فریفته شده و هر چقدر که به سلطان نزدیک تر شود از خداوند والا دورتر می گردد.

450-حضرت علی علیه السّلام فرمودند:میانه روی در یک سنت نیکوتر از تلاش برای رسیدن به یک روش جدید است

[484]22-عبد اللّه می گوید:که علی علیه السّلام فرمود:میانه روی در یک سنت و روش دیرین،نیکوتر از تلاش برای رسیدن به یک روش جدید است و هم چنین می گوید:از کسی بیاموزید که آموخت و به آن عمل کرد.

[485]23-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ کس بر ده نفر به بالا فرمان نمی دهد[یا امیر و فرمانروا نمی گردد]مگر آنکه در روز قیامت درحالی آورده می شود که دستانش به گردنش با غل و زنجیر بسته شده پس اگر نیکوکار بود آزاد می گردد و اگر بدکار بود زنجیری بر زنجیرهایش افزوده می شود.

ص:581

الرّحمن،عن أبیه عن محمّد بن إسحاق،قال:حدّثنا ابن عقده عن محمّد بن عبید عن محمّد بن إسحاق،عن یزید بن أبی حبیب،عن مرثد بن عبد اللّه،عن أبی عبد الرّحمن الجهنیّ،قال:بینما نحن عند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذ طلع راکبان،فلمّا رآهما نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله،قال:کندیّان مذحجیّان،فإذا رجلان من مذحج،فأتی أحدهما إلیه لیبایعه،فلمّا أخذ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بیده لیبایعه،قال:یا رسول اللّه،أرأیت من رآک فآمن بک،و صدّقک و اتّبعک ما ذا له؟قال:طوبی له،قال:فمسح علی یده و انصرف.قال:و أقبل الآخر حتّی أخذ بیده لیبایعه قال:یا رسول اللّه.أرأیت من آمن بک.فصدّقک و اتّبعک و لم یرک،ما ذا له،قال:طوبی له ثمّ طوبی له،قال:ثمّ مسح علی یده،ثمّ انصرف.

487-25- أخبرنا أبو عمرو قال:حدّثنا أحمد،قال:حدّثنا أحمد بن یحیی، قال:حدّثنا عبد الرّحمن،قال:حدّثنا أبی،عن محمّد بن إسحاق،عن الزّهریّ، عن عبد الرّحمن بن زید بن حارثه،عن مجمّع بن حارثه،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:یقتل الدّجّال دون باب اللّدّ بسبعه عشر ذراعا،و اللّدّ بالرّمله بأرض الشّام.

488-26- أخبرنا أبو عمرو قال حدّثنا أحمد،قال حدّثنا أحمد،قال حدّثنا عبد الرّحمن،قال حدّثنا أبی،عن محمّد بن إسحاق،عن محمّد بن إبراهیم،عن أبی سلمه بن عبد الرّحمن،عن أبی هریره،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:لیهبطنّ الدّجّال بجور

ص:582

451-دو مرد از قبیلۀ مذحج به نزد پیامبر آمدند برای بیعت با آن حضرت

[486]24-عبد الرحمن جهنی می گوید:در نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودیم که به ناگاه دو سوار ظاهر شدند.پس زمانی که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله آن دو را مشاهده کرد فرمود:این دو از بنی کنده و مذحج هستند.[از قضا]آن دو از(مذحج)بودند.پس یکی به سوی پیامبر آمد تا با پیامبر بیعت کند هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله دست او را گرفت تا بیعت کند عرضه داشت:ای رسول خدا!کسی که تو را دیده و به تو ایمان آورد و سخنت را راست برشمرده از تو پیروی نموده چه پاداشی برایش است؟پیامبر فرمود:خوشا به سعادتش.راوی گوید:پس بر دست پیامبر دست کشید و بازگشت.و دیگری پیش آمد همین که پیامبر دست او را برای بیعت در دست گرفت عرضه داشت:ای رسول خدا!کسی که به تو ایمان آورد و سخنت را راست برشمرد و از تو پیروی نماید ولی تو را ندیده باشد برای او چه پاداشی است؟پیامبر فرمود:خوشا به سعادتش و باز هم خوشا به سعادتش.راوی گوید:سپس بر دست پیامبر دست کشید و بازگشت.

452-دجّال در سرزمین لدّ کشته خواهد شد

[487]25-مجمع بن جاریه می گوید:شنیدم که رسول خدا می فرمود:دجّال در کنار«باب اللّدّ» به فاصله هفده ذراع کشته می شود.ولّد دهی در سرزمین شام است[در نزدیکی بیت المقدس از نواحی فلسطین].

ص:583

و کرمان فی ثمانین ألفا،کأنّ وجوههم مجانّ مطرقه،یلبسون الطّیالسه،و ینتعلون الشّعر.

489-27- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن،عن أبی إسحاق،عن العبّاس بن معبد بن العبّاس،عن بعض أهله،عن العبّاس بن عبد المطّلب،أنّه:قال لمّا حضرت أبا طالب الوفاه،قال له نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا عمّ،قل کلمه واحده أشفع لک بها یوم القیامه؛لا إله إلاّ اللّه فقال:لو لا أن یکون علیک و علی بنی أبیک غضاضه لأقررت بعینیک و لو سألتنی هذه فی الحیاه لفعلت.قال:و عنده جمیله بنت حرب حمّاله الحطب،و هی تقول له:یا أبا طالب متّ علی دین الأشیاخ.قال:فلمّا خفت صوته فلم یبق منه شیء،قال:حرّک شفتیه،فقال العبّاس:فأصغیت إلیه فقال قولا خفیفا:لا إله إلاّ اللّه.فقال العبّاس للنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:یا بن أخی،قد و اللّه قال أخی الّذی سألته.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لم أسمعه.

490-28- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن،عن أبیه عن محمّد بن إسحاق،عن عبد اللّه بن أبی بکر بن عمرو بن حزم،عن أبیه،قال:عرض فی نفس عمر بن عبد العزیز شیء من فدک،فکتب إلی أبی بکر و هو علی المدینه:انظر ستّه آلاف دینار،فزد علیها غلّه فدک أربعه آلاف دینار،فاقسمها فی ولد فاطمه علیها السّلام من بنی هاشم.و کانت فدک للنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله خاصّه،

ص:584

453-دجال در جور و کرمان فرود می آید

[488]26-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:دجّال درمیان هشتاد هزار نفر در جور[محله ای در نیشابور] و کرمان فرود می آید که چهره هایشان گویی سپرهایی کوبیده شده[و یا پوشیده شده]است.

طیالس بر تن کرده[و آن لباسی غیر عربی است که بدن را فرا می گیرد و هیچ تزئین و خیاطی خاصی در آن دیده نمی شود]و کفشی پشمین به پا می کند.

454-گفتن لا اله الا اللّه ابو طالب قبل از فوتش

[489]27-عباس بن عبد المطلب می گوید:هنگامی که وفات ابو طالب فرارسید پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرمود:ای عمو!یک جمله بگو تا به سبب آن در روز قیامت شفاعت تو را کنم.بگو هیچ معبودی جز خدا نیست.پس گفت:اگر مایه خواری و کاستی تو و فرزندان پدرت نبود در مقابل چشمانت اقرار می کردم و اگر در زمان حیاتم این چنین می خواستی انجام می دادم.

راوی گوید:و در نزد او جمیله دختر حرب همان[بر دوش کشنده هیزم ها]بود و می گفت:

ای ابو طالب!بر دین پدران و بزرگان بمیر پس هنگامی که صدای ابو طالب به کاستی گرائید و قدرتی بر سخن گفتن در او باقی نماند دولب خود را تکان داد.عباس گوید:به او گوش سپردم پس به آرامی گفت:هیچ معبودی جز خدا نیست.پس عباس به پیامبر عرضه داشت:فرزند برادر،به خدا سوگند برادرم آنچه را خواسته بودی گفت.پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:نشنیدم.

455-تقسیم ثمرات فدک بین فرزندان حضرت زهرا علیها السّلام

[490]28-عمرو بن حزم از پدرش روایت می کند:که عمر بن عبد العزیز در مورد فدک به فکر فرورفت آنگاه به ابو بکر که[دست نشانده او]در مدینه بود نگاشت:شش هزار دینار برگیر و غلّه فدک را که چهار هزار دینار است بر آن بیافزا و آن را درمیان فرزندان فاطمه علیها السّلام از بنی هاشم تقسیم کن.راوی گوید:فدک مخصوص پیامبر بود

ص:585

فکانت ممّا لم یوجف علیها بخیل و لا رکاب.قال:و کانت للنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أموال سمّاها منها:العواف و یرقط و المیثب و الکلا و حیسیا و الصائفه و بیت أمّ إبراهیم،فأمّا العواف فهو سهم من بنی قریظه.

491-29- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبد الرّحمن بن شریک عن أبیه عن أبی إسحاق،عن عبد اللّه بن أبی بکر بن عمرو عن أبیه،قال:

توفّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی شهر ربیع الأوّل،فی اثنتی عشره مضت من شهر ربیع الأوّل،یوم الإثنین،و دفن لیله الأربعاء.

492-30- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبد الرّحمن عن أبیه عن أبی معشر،عن سعید،عن أبی هریره،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:تأخذون کما أخذت الأمم من قبلکم،ذراعا بذراع،و شبرا بشبر،و باعا بباع،حتّی لو أنّ أحدا من أولئک دخل جحر ضبّ لدخلتموه.قال:قال أبو هریره:و إن شئتم فاقرءوا القرآن کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّهً وَ أَکْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ قال أبو هریره:و الخلاق الدّین فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاقِهِمْ [التوبه(9):69]حتّی فرغ من الآیه.قالوا:یا نبیّ اللّه،فما صنعت الیهود و النّصاری؟قال:و ما النّاس إلاّ هم.

493-31- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن،عن أبیه عن أبی إسحاق،عن هبیره ابن مریم،قال:سمعت علیّ بن أبی

ص:586

چرا که از زمین هایی بود که بدون جنگ و خونریزی بر آن دست یافته بود و پیامبر اموالی داشت که آنها را برای خود نشان کرده بود.از جمله آنها:عواف و یرقط و میثب و کلا و حیسیا صائفه و خانه امّ ابراهیم می باشد و عواف سهمی از[زمین های]بنی قریظه است.

456-وفات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله در ماه ربیع الاول

[491]29-عمرو بن حزم از پدرش روایت می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در دوازدهم ربیع الاول در روز دوشنبه وفات یافت و در شب چهارشنبه به خاک سپرده شد.

[492]30-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همان گونه که امت های پیش از شما بهره خود را برگرفتند شما نیز بهره خود را خواهید برد.ذراع به ذراع،وجب به وجب و باع به باع[باع مسافت بین دو شانه در هنگامی است که دست ها به دو طرف باز گردد]حتی اگر یکی از آنان در سوراخ لانه بزمجه[آفتاب پرست]وارد شده باشد شما نیز همین کار را خواهید کرد.راوی گوید که ابو هریره افزود:اگر خواستید قرآن بخوانید که می فرماید:«مانند پیشینیانتان که از شما نیرومندتر بودند و اموال و فرزندانشان زیادتر بود به سهم خود بهره بردند»[ابو هریره گوید خلاق به معنای دین است]«و شما نیز از سهم خویش برخوردار شدید همان گونه که پیشینیان شما بهره بردند»[توبه(9):آیۀ 69]و تا آخر آیه را خواندند.عرضه داشتند:ای پیامبر خدا!پس یهود و نصاری چه کردند.فرمود:و مردم جز آنان نمی باشند.

ص:587

طالب علیه السّلام یقول و مسح لحیته:ما یحبس أشقاها أن یخضبها من أعلاها بدم.

494-32- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن،عن أبیه عن حبیب بن أبی العالیه،عن مجاهد،عن نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:من فارقنی فقد فارق اللّه،و من فارق علیّا فقد فارقنی.

495-33- أخبرنا أبو عمرو عن أحمد عن أحمد،بن یحیی عن عبد الرّحمن، عن أبیه عن الأعمش،عن عمرو بن مرّه،عن أبی عبیده عن عبد اللّه بن مسعود، أنّه قال:لمّا کان یوم بدر و أسرت الأسری،قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما ترون فی هؤلاء القوم؟فقال عمر بن الخطّاب:یا رسول اللّه،هم الّذین کذّبوک و أخرجوک فاقتلهم.

ثمّ قال أبو بکر:یا رسول اللّه،هم قومک و عشیرتک،و لعلّ اللّه یستنقذهم بک من النّار.ثمّ قال عبد اللّه بن رواحه:أنت بواد کثیر الحطب،فاجمع حطبا فانصب فیه نارا و ألقهم فیه.فقال العبّاس بن عبد المطّلب:قطعک رحمک.قال:ثمّ إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قام فدخل،و أکثر النّاس فی قول أبی بکر و عمر،فقال بعضهم:القول ما قال أبو بکر،و قال بعضهم:القول ما قال عمر؛فخرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:ما اختلافکم -یا أیّها النّاس-فی قول هذین الرّجلین،إنّما مثلهما مثل إخوه لهما ممّن کان قبلهما،نوح و إبراهیم و موسی و عیسی علیه السّلام،قال نوح: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیّاراً [نوح(71):26]و قال إبراهیم فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ابراهیم(14):36]و قال موسی رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ

ص:588

457-خبر دادن حضرت علی علیه السّلام به شهادتشان

[493]31-هبیره ابن مریم می گوید:شنیدم که علی بن ابی طالب علیه السّلام درحالی که دست بر ریشش می کشد می فرماید:چه چیز بدبخت ترین افراد این امت رای باز می دارد که این ریش رای از خون سر خضاب کند؟

[494]32-پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس از من جدا گردد از خدا جدا شده است و هرکس از علی جدا شود از من جدا شده است.

458-اسیران جنگ بدر

[495]33-عبد اللّه بن مسعود می گوید:در روز جنگ بدر هنگامی که اسیران دربند شدند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:درباره این جماعت چه نظری دارید؟پس عمر بن خطّاب گفت:ای رسول خدا!آنان کسانی هستند که سخنت رای دروغ شمردند و تو رای از وطنت بیرون کردند آنان رای بکش.آنگاه ابو بکر گفت:ای رسول خدا!آنان قوم و طائفه تو هستند و شاید که خدا آنان رای به خاطر تو از دوزخ نجات بخشد.آنگاه عبد اللّه بن رواحه گفت:تو در بیابانی هستی که هیزم در آن فراوان است هیزمی گرد هم آر و آتش برافروز و آنان رای در آتش بیافکن.پس عباس بن عبد المطلب گفت:خداوند خویشاوندی تو رای قطع کند.راوی گوید:سپس رسول خدا برخاست و به درون[خیمه]رفت و حال آنکه بیشتر مردم سخن ابو بکر و عمر را پذیرفته بودند.پس برخی گفتند:سخن[حق]سخن ابو بکر است و برخی می گفتند:سخن [حق]سخن عمر است پس رسول خدا به درآمد و فرمود:ای مردم اختلاف شما درباره سخن این دو مرد برای چیست.مثل این دو مانند برادران آنان از پیشینیان،نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السّلام می باشد.نوح عرضه داشت«پروردگارا!احدی از کافران رای بر روی زمین باقی نگذار»[نوح(71):آیۀ 26]و ابراهیم گفت:«هرکس از من پیروی کند از من است و هرکس نافرمانی کند تو آمرزنده مهربانی»[ابراهیم(14):آیۀ 36]و موسی گفت:

ص:589

عَلی قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ [یونس(10):88]و قال عیسی إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ [المائده(5):118]ثمّ قال:یا أیّها النّاس إنّ بکم عیله،فلا ینفلتنّ منکم أحد إلاّ بفداء أو ضربه عنق.

فقلت:یا رسول اللّه،إلاّ سهیل بن بیضاء،و قد کنت سمعته یذکر الإسلام بمکّه.

قال:فسکت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فلم یحر.قال:فلقد جعلت أنظر إلی السّماء متی تقع علیّ الحجاره،فإنّی قدّمت بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:ثمّ إنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إلاّ سهیل بن بیضاء.قال:ففرحت فرحا ما فرحت مثله قطّ.قال الأعمش:فکان فداؤهم ستّین أوقیّه.

496-34- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبد الرّحمن، عن أبیه عن عاصم بن أبی النّجود،عن أبی وائل،عن جریر بن عبد اللّه،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:المهاجرون و الأنصار بعضهم أولیاء بعض فی الدّنیا و الآخره، و الطّلقاء من قریش و العتقاء من ثقیف بعضهم أولیاء بعض فی الدّنیا و الآخره.

497-35- أخبرنا أبو عمرو،قال:أخبرنا أحمد،قال أخبرنا أحمد،قال:حدّثنا عبد الرّحمن،قال:حدّثنی أبی،قال:حدّثنا الأعمش،عن تمیم بن سلمه،عن عبد الرّحمن بن هلال العبسیّ،عن جریر بن عبد اللّه البجلیّ،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله مثله.

498-36- أخبرنا أبو عمرو،عن ابن عقده،عن أحمد بن یحیی،عن عبد الرّحمن،عن أبیه،عن أحمد بن أبی العالیه،عن مجاهد،عن ابن عبّاس،عن علیّ

ص:590

«پروردگارا!اموالشان را نابود و دل هایشان را سخت کن که اینان تا عذاب دردناک را نبینند ایمان نمی آورند»[یونس(10):آیۀ 88]و عیسی عرضه داشت:«اگر آنها را عذاب کنی بندگان تو هستند و اگر آنها را بیامرزی تو شکست ناپذیر فرزانه ای»[المائده(5):آیۀ 118] سپس فرمود:ای مردم!شما فقیر و محتاجید.پس هیچ یک از این جماعت از دست شما رهایی نیابد تا از آنان فدیه بگیرید[و رهایشان سازید]و یا گردنش را بزنید.پس گفتم:ای رسول خدا!مگر سهیل بن بیضاء که شنیده بودم در مکه اسلام آورده است.پس رسول خدا خاموش شد و سخنی به نیکی بر زبان نیاورد.راوی می گوید:پس به آسمان نگریستم که چه زمانی سنگی بر سرم فرود می آید پس پیامبر فرمود:مگر سهیل بن بیضاء.پس به قدری خرسند شدم که هرگز آن گونه خوشحال نشده بودم.اعمش می گوید:و فدیه آنان شصت ظرف[سکّه]بود.

459-مهاجرین و انصار،برخی دوست برخی دیگرند

[496]34-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:مهاجرین و انصار در دنیا و آخرت برخی دوستان یکدیگرند و آزادشدگان از قریش و ثقیف نیز در دنیا و آخرت برخی دوستان برخی دیگرند.

[497]35-جریر بن عبد اللّه بجلی نیز همچون این حدیث را از پیامبر روایت کرده است.

ص:591

بن أبی طالب علیه السّلام،قال:إن شاء النّاس قمت لهم خلف مقام إبراهیم علیه السّلام فحلفت لهم باللّه،ما قتلت عثمان،و لا أمرت بقتله،و لقد نهیتهم فعصونی.

499-37- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبد الرّحمن، عن أبیه عن عثمان بن أبی ذرعه،عن حمران،عن محمّد بن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أنّه قال:أنّ أعظم النّاس أجرا فی الآخره أعظمهم مصیبه فی الدّنیا،و إنّ أهل البیت أعظم النّاس مصیبه،مصیبتنا برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قبل،ثمّ یشرکنا فیه النّاس.

500-38- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبد الرّحمن، عن أبیه عن عبد اللّه بن محمّد بن عقیل،عن حمزه بن أبی سعید الخدریّ،عن أبیه، عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:أتزعمون أن رحم نبیّ اللّه لا ینفع قومه یوم القیامه؛بلی و اللّه إنّ رحمی لموصوله فی الدّنیا و الآخره.ثمّ قال:یا أیّها النّاس،أنا فرطکم علی الحوض،فإذا جئت و قام رجال یقولون:یا نبیّ اللّه،أنا فلان بن فلان،و قال آخر:

یا نبیّ اللّه،أنا فلان بن فلان،و قال آخر:یا نبیّ اللّه،أنا فلان بن فلان،فأقول:أمّا النّسب فقد عرفته،و لکنّکم أحدثتم بعدی،و ارتددتم القهقری.

501-39- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن علیّ بن الحسین بن عبید عن إسماعیل بن أبان،عن سلاّم بن أبی عمره،عن معروف،عن أبی الطّفیل،قال:

خطب الحسن بن علیّ علیه السّلام بعد وفاه علیّ علیه السّلام و ذکر أمیر المؤمنین فقال:خاتم الوصیّین و وصیّ خاتم الأنبیاء،و أمیر الصّدّیقین و الشّهداء و الصّالحین.ثمّ قال:

ص:592

460-بری بودن حضرت علی علیه السّلام از قتل عثمان

[498]36-علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:اگر مردم می خواستند برمی خاستم و در پشت مقام ابراهیم به خدا سوگند می خوردم که من عثمان را نکشتم و به قتل او فرمان ندادم بلکه آنان را از این امر بازداشتم ولی از من نافرمانی کردند.

461-بزرگترین مردم از نظر اجر در آخرت مصیبت دیده ها در دنیا هستند

[499]37-محمد بن حنیفه می گوید:پراجرترین مردم در آخرت پربلاترین آنها در دنیاست.

و به درستی که اهل بیت فاجعه دیده ترین مردم هستند.مصیبت ما به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از پیش بود آنگاه مردم در آن مصیبت با ما شریک گشتند.

462-رحم حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله

[500]38-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:آیا گمان می کنید که خویشاوندی پیامبر خدا در روز قیامت به قومش سود نمی بخشد؟بله به خدا سوگند خویشاوندی من در دنیا و آخرت برقرار است.

سپس فرمود:ای مردم.من در کنار حوض کوثر از پیش در انتظار شمایم.پس هنگامی که آمدم گروهی برمی خیزند و می گویند:ای پیامبر خدا من فلانی فرزند فلانی هستم.و دیگری می گوید:ای پیامبر خدا من فلانی فرزند فلانی هستم و دیگری می گوید:ای پیامبر خدا من فلانی فرزند فلانی هستم.پس من می گویم:نسبت شما را با خود فهمیدم.اما شما پس از من رفتاری[نادرست]انجام دادید و به گذشته خود بازگشتید.

463-خطبۀ امام حسن علیه السّلام بعد از وفات حضرت علی علیه السّلام

[501]39-ابو طفیل می گوید:حسن بن علی علیه السّلام پس از وفات علی علیه السّلام خطبه خواند و امیر مؤمنان را یاد کرد و فرمود:او ختم کننده جانشینان،جانشین ختم کننده پیامبران و امیر راستگویان و شهدا و نیکوکاران بود.سپس فرمود:

ص:593

أیّها النّاس،لقد فارقکم رجل ما سبقه الأوّلون،و لا تدرکه الآخرون،لقد کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یعطیه الرّایه فیقاتل جبرئیل عن یمینه،و میکائیل عن یساره،فما یرجع حتّی یفتح اللّه علیه،ما ترک ذهبا و لا فضّه إلاّ شیء علی صبیّ له،و ما ترک فی بیت المال إلاّ سبعمائه درهم،فضلت من عطائه،أراد أن یشتری بها خادما لأمّ کلثوم.ثمّ قال:من عرفنی فقد عرفنی،و من لم یعرفنی فأنا الحسن بن محمّد النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله.ثمّ تلا هذه الآیه،قول یوسف: وَ اتَّبَعْتُ مِلَّهَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ [یوسف(12):38]أنا ابن البشیر،و أنا ابن النّذیر،و أنا ابن الدّاعی إلی اللّه، و أنا ابن السّراج المنیر،و أنا ابن الّذی أرسل رحمه للعالمین،و أنا من أهل البیت الّذین أذهب اللّه عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا،و أنا من أهل البیت الّذین کان جبرئیل ینزل علیهم و منهم کان یعرج،و أنا من أهل البیت الّذین افترض اللّه مودّتهم و ولایتهم،فقال فیما أنزل علی محمّد صلّی اللّه علیه و اله قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً [الشوری(42):23]و اقتراف الحسنه:مودّتنا.

502-40- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن إبراهیم بن محمّد بن إسحاق عن إسحاق بن برید الطّائی،عن سعد بن صارم،عن الحسن بن عمرو عن رشید،عن حبّه العرنیّ،قال:سمعت علیّا علیه السّلام یقول:نحن النّجباء،و أفراطنا أفراط الأنبیاء، حزبنا حزب اللّه،و الفئه الباغیه حزب الشّیطان،من ساوی بیننا و بین عدوّنا فلیس منّا.

ص:594

ای مردم!به درستی که مردی از شما جدا گردید که پیشینیان بر او برتری نیافتند و آیندگان به [جایگاه]او دست نیابند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پرچم جهاد را به او می سپرد و جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سوی چپش می جنگیدند و باز نمی گشت تا خداوند او را پیروز گرداند.

هیچ طلا و نقره ای به جا نگذاشت جز مقداری برای فرزندانش و در بیت المال نیز جز هفتصد درهم که از بخشش او افزون آمده بود چیزی باقی نگذاشت و می خواست با آن خدمتکاری برای امّ کلثوم تهیه نماید.سپس فرمود:هرکس مرا شناخت که شناخت و هرکس مرا نشناخت من حسن فرزند محمد پیامبرم.سپس این آیه را از قول حضرت یوسف علیه السّلام تلاوت نمود«من از کیش نیاکانم ابراهیم،اسحاق و یعقوب پیروی کرده ام»من فرزند بشارت دهنده و بیم دهنده و دعوت کننده به سوی خدا و چراغ روشنی بخش و فرزند کسی هستم که برای هدایت جهانیان فرستاده شد.من از اهل بیتی هستم که خداوند پلیدی را از آنان دور ساخت و به نیکی پاکشان گرداند.من از اهل بیتی هستم که جبرئیل بر آنان فرود آمده و از آنان عروج می یافت.من از اهل بیتی هستم که خداوند محبت و ولایتشان را واجب ساخت پس در آنچه بر محمد صلّی اللّه علیه و اله فروفرستاده فرمود:«بگو من در ازای رسالتم پاداشی جز محبت خویشاوندی از شما طلب نمی کنم و هرکس کار نیکی انجام دهد»و انجام کار نیک دوستی ما اهل بیت است.

[502]40-حبّه عرنی می گوید:شنیدم که علی علیه السّلام می فرمود:مردمان با نجابت ما هستیم که فرزندان ما فرزندان پیامبرانند،حزب ما حزب خداست و گروه سرکش گروه شیطانند.هر کس ما و دشمنان ما را یکسان بداند از ما نیست.

ص:595

503-41- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن جعفر بن عبد اللّه المحمّدیّ،عن إسماعیل بن مرثد،عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حقّ علیّ علی النّاس حقّ الوالد علی ولده.

504-42- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن علیّ بن الحسن بن عبید،عن إسماعیل بن أبان،عن إسحاق بن إبراهیم،عن أبی هارون،عن أبی سعید،قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ منّی و أنا منه فقال جبرئیل:یا محمّد،و أنا منکما.

505-43- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی بن زکریّا،عن حسین بن علیّ الجعفیّ،عن زائده،عن هشام بن حسّان،عن الحسن عن جابر، قال:قیل:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،أیّ الإسلام أفضل؟قال:من سلم المسلمون من لسانه یده.

506-44- أخبرنا أبو عمرو عبد الواحد بن محمّد بن مهدیّ عن ابن عقده عن الحسن بن جعفر بن مدرار عن عمّه طاهر عن الحسن بن عمّار،عن عمرو بن مرّه،عن عبد اللّه بن الحارث،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنا سیّد ولد آدم یوم القیامه و لا فخر،و أنا أوّل من تنشقّ الأرض عنه و لا فخر و أنا أوّل شافع و أوّل مشفّع.

507-45- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن یعقوب بن یوسف الضّبّیّ،عن محمّد بن إسحاق بن عمّار عن هلال بن أیّوب عن عبد الکریم

ص:596

464-حق حضرت علی علیه السّلام بر مردم

[503]41-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:حق علی بر مردم بسان حق پدر بر فرزندش می باشد.

[504]42-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:علی از من است و من از اویم.پس جبرئیل گفت:ای محمد صلّی اللّه علیه و اله من نیز از شمایم.

465-مسلمان کسی است که مسلمانان از دست او و زبانش در امان باشند

[505]43-جابر می گوید:گفته شد:ای رسول خدا!کدام اسلام[مسلمان]برتر است؟پیامبر فرمود:کسی که مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند.

466-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله سرور فرزندان آدم

[506]44-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:من سرور فرزندان آدم در روز قیامت هستم که به آن افتخار نمی کنم و من اولین کس هستم که زمین در برابرش شکافته می شود ولی به خود نمی بالم و من اولین شفاعتگر و اولین کسی هستم که شفاعتش پذیرفته می گردد.

ص:597

بن أبی أمیّه،عن مجاهد،قال:قلت لابن عبّاس:من الّذین أراد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن یباهل بهم؟قال:علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام و الأنفس النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و علیّ علیه السّلام.

508-46- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبید اللّه بن موسی،عن فطر،عن أنس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ أخی و وزیری و وصیّی علیّ بن أبی طالب.

509-47- أخبرنا أبو عمرو،عن ابن عقده عن الحسن عن عبید اللّه بن موسی عن هانئ بن أیّوب،عن طلحه بن مصرّف،عن عمیره بن سعد أنّه سمع علیّا علیه السّلام فی الرّحبه ینشد النّاس:من سمع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ وال من والاه،و عاد من عاداه؟فقام بضعه عشر فشهدوا.

510-48- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن جعفر بن علیّ عن حسن بن حسین عن عمر بن راشد،عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام فی قوله ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ [التکاثر(102):8]قال:نحن من النّعیم.و فی قوله: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً [آل عمران(3):103]قال:نحن الحبل.

511-49- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن یعقوب بن یوسف عن أبی غسّان، عن مسعود بن سعید عن جابر،عن أبی جعفر الباقر علیه السّلام فی قوله تعالی أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ [النساء(4):54]قال نحن النّاس.

ص:598

467-کسانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به همراه آنها مباهله کرد

[507]45-مجاهد می گوید:به ابن عباس گفتم:آنان که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله خواست بوسیلۀ آنان مباهله کند چه کسانی بودند؟گفت:علی و فاطمه و حسن و حسین-که درود خدا بر آنان باد- و انفس[تعبیر به خود،که در قرآن آمده است]،پیامبر و علی علیهما السّلام هستند.

[508]46-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا برادر و وزیر و جانشین من،علی بن ابی طالب علیه السّلام است.

468-حدیث غدیر

[509]47-عمیره بن سعد می گوید:شنیدم که علی علیه السّلام درمیان جمعیت،مردم را سوگند می دهد و می فرماید:چه کسی شنیده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:هرکه من مولا و صاحب اختیار اویم علی مولا و صاحب اختیار اوست.خداوندا!گرامی بدار هرکس او را گرامی دارد و دشمن دار هرکس که با او دشمنی کند؟پس چند ده نفری برخاستند و گواهی دادند.

469-تفسیر قول خداوند متعال: (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ) و (اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً)

[510]48-امام صادق علیه السّلام درباره آیه«در آن روز از نعمت هایی که داشتید بازخواست خواهید شد»[تکاثر(102):آیۀ 8]فرمود:ما آن نعمت ها هستیم.و درباره آیه«همگی به ریسمان الهی چنگ زنید»[آل عمران(3):آیۀ 103]فرمود:ما ریسمان هستیم.

470-تفسیر قول: (أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ)

[511]49-امام باقر علیه السّلام درباره آیه«یا به مردمی که خدا از کرمش بهره مندشان ساخته حسد می ورزند»فرمود:ما آن مردم هستیم.

ص:599

512-50- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن موسی بن إسحاق، و محمّد بن عبد اللّه بن سلیمان،معا عن یحیی بن عبد الحمید،عن قیس،عن السّدّیّ،عن عطا عن ابن عبّاس أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ [النساء(4):54]قال:نحن النّاس دون النّاس.

513-51- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن الحسن بن علیّ بن عفّان،عن أبی حفص الصّائغ قال:صلّیت خلف جعفر بن محمّد علیه السّلام فجهر ببِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.

514-52- أخبرنا أبو عمرو عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن أبی غسّان، عن جعفر بن حبیب النّهدیّ،عن أبی العبّاس:برذون بن شبیب عن الصّادق علیه السّلام یقول:احفظوا فینا ما حفظ العبد الصّالح فی الیتیمین، وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً. [الکهف(18):82].

515-53- أخبرنا أبو عمرو،قال:حدّثنا أحمد،عن جعفر بن محمّد بن هشام، قال:حدّثنا الحسین بن نصر،قال:حدّثنا أبی،قال:حدّثنا غضاض بن الصّلت الثّوریّ،عن الرّبیع بن المنذر،عن أبیه،قال:سمعت محمّد بن الحنفیّه یحدّث عن أبیه،قال:ما خلق اللّه(عزّ و جلّ)شیئا شرّا من الکلب،و النّاصب شرّ منه.

516-54- أخبرنا أبو عمرو،عن ابن عقده عن أحمد،بن یحیی عن جعفر بن عنبسه عن إسماعیل بن أبان عن مسعود بن سعد،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام

ص:600

[512]50-ابن عباس درباره آیه«یا به مردمی که خدا از کرمش بهره مندشان ساخته حسد می ورزند»گفت:ما آن مردم هستیم نه سایر مردم.

471-بلند گفتن بسم اللّه

[513]51-ابو حفص صائغ می گوید:پشت سر امام صادق علیه السّلام نماز خواندم پس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را بلند تلاوت کرد.

[514]52-برذون بن شبیب می گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:درباره ما آنچه آن بنده صالح[خضر]درباره آن دو کودک یتیم حفظ کرد،حفظ کنید درحالی که پدر آن دو کودک انسانی نیکوکار بود[مراد تعمیر دیواری است که زیر آن گنجی برای دو کودک بود].

472-ناصبی ها

[515]53-محمد بن حنفیّه از پدرش علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت می کند که فرمود:خداوند چیزی بدتر از سگ نیافرید و دشمنان اهل بیت(ناصبی ها)بدتر از سگ هستند.

473-شیعه کسی است،که از خداوند متعال فرمان می برد

[516]54-امام باقر علیه السّلام فرمود:شیعه ما کسی است که از خداوند والا فرمانبرداری کند.

ص:601

قال:إنّما شیعتنا من أطاع اللّه(عزّ و جلّ).

517-55- حدّثنا أبو عمرو عبد الواحد بن محمّد عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،قال سمعت أبا غسان یقول:ما رأیت فی جعفیّ أفضل من مسعود بن سعد، و هو أبن سعد الجعفیّ.

518-56- حدّثنا أبو عمرو عن أحمد بن یوسف الجعفیّ،عن محمّد بن إسحاق،عن الحسن بن محمّد اللّیثیّ،قال:حدّثنی أبو جعفر المنصور،عن أبیه، عن جدّه،عن ابن عبّاس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من آذی العبّاس فقد آذانی، إنّما عمّ الرّجل صنو أبیه.

519-57- حدّثنا أبو عمرو عن ابن عقده عن محمّد بن الفضل بن إبراهیم عن أبیه عن نصر بن قابوس عن جابر،عن محمّد بن علیّ بن عبد اللّه بن عبّاس،قال:

قال ابن عبّاس:ما وطئت الملائکه فرش أحد من النّاس الا فرشنا.

520-58- أخبرنا أبو عمرو،قال:حدّثنا أحمد بن یحیی بن المنذر الحجریّ، قال:حدّثنا عمرو بن خالد،قال:حدّثنا إسرائیل،عن جابر،عن عکرمه،عن ابن عبّاس،قال:دعا لی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن یؤتینی الله الحکمه.

521-59- أخبرنا أبو عمرو،قال:حدّثنا أحمد،قال:حدّثنا أحمد بن یحیی النّیسابوریّ،قال:حدّثنا بشر بن الحکم،قال:حدّثنا عمرو بن شبیب،عن عبد اللّه بن عیسی،عن شعیب بن یسار،عن عکرمه،عن ابن عبّاس،قال:دعا لی رسول

ص:602

474-مدح مسعود جعفی

[517]55-احمد بن یحیی می گوید:شنیدم که ابو عسّان می گفت:درمیان طائفه(جعفی)با فضیلت تر از مسعود بن سعد ندیدم و او همان ابن سعد جعفی است.

475-هرکس عباس عموی پیامبر را اذیت کند پیامبر خدا را اذیت کرده است

[518]56-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس عباس را بیازارد مرا آزرده است.همانا عموی انسان چون پدر اوست.

476-ابن عباس می گوید:فرشتگان جز خانه خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را زیر پا نگذاشته اند

[519]57-ابن عباس می گوید:فرشتگان،خانه هیچ کس جز ما[خاندان پیامبر]را زیر پای خود قرار ندادند.[و بر آن حرکت نکردند]

477-دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و اله برای ابن عباس

[520]58-ابن عباس می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برایم دعا فرمود که خدا حکمت و دانایی به من عطا کند.

[521]59-روایت دیگری همچون حدیث فوق است.

ص:603

اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن یؤتینی اللّه الحکمه.

522-60- حدّثنا أبو عمرو،عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن یحیی بن عبد الحمید،عن یحیی بن سلمه،عن أبیه،عن الباقر عن ابن عبّاس،قال:قال أبو موسی:علیّ أوّل من أسلم.

انتهت أحادیث أبی عمرو بن مهدی

523-61- أخبرنا أبو محمّد حسن بن محمّد بن یحیی الفحّام عن المنصوریّ، عن عمّ أبیه عن أبی الحسن العسکریّ عن آبائه علیه السّلام قال:جاء رجل إلی سیّدنا الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السّلام فشکا إلیه رجلا یظلمه،قال له:أین أنت عن دعوه المظلوم علی الظالم الّتی علّمها النّبیّ علیه السّلام لأمیر المؤمنین علیه السّلام؟ما دعا بها مظلوم علی ظالمه إلاّ نصره اللّه تعالی علیه و کفاه إیّاه،و هو:«اللّهمّ طمّه بالبلاء طمّا، و عمّه بالبلاء عمّا،و قمّه بالأذی قمّا،و ارمه بیوم لا معاد له،و ساعه لا مردّ لها، و أبح حریمه،و صلّ علی محمّد و أهل بیته(علیه و علیهم السّلام)،و اکفنی أمره، و قنی شرّه،و اصرف عنّی کیده،و أجرح قلبه و سدّ فاه عنّی،و خشعت الأصوات للرّحمن فلا تسمع إلاّ همسا،و عنت الوجوه للحیّ القیّوم،و قد خاب من حمل ظلما،اخسؤا فیها و لا تکلّمون»صه صه؛سبع مرّات.

524-62- و بهذا الإسناد،عن الصّادق علیه السّلام فی قوله تعالی فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً [النحل(16):97]قال:القنوع.

ص:604

478-اول کسی که اسلام آورد حضرت علی علیه السّلام بود

[522]60-ابو موسی می گوید:علی علیه السّلام اولین کسی است که اسلام آورد.

«احادیث ابو عمرو بن مهدی به پایان رسید»

480-دعای مظلوم

[523]61-امام کاظم علیه السّلام می فرماید:مردی نزد آقای ما امام صادق علیه السّلام آمد و از مردی که به او ستم می نمود شکایت نمود.امام فرمود:آیا دعایی را که ستمدیده برضدّ ستمکار انجام می دهد و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آن را به امیر مؤمنان آموخت نمی دانی؟آن دعایی است که آن را هیچ ستمدیده ای بر علیه ستمکاری نمی خواند جز آنکه خداوند او را یاری می کند و کفایتش می نماید و آن دعا این چنین است که هفت بار می گویی:«خداوندا،او را در بلا فروبرده و مصیبت را بر او فراگیر کن و با آزار و اذیت او را از میان بردار و او را به روزی بیفکن که هیچ بازگشتی ندارد و به ساعتی دچار کن که هیچ رهایی در آن نباشد و حریمش را مباح بر شمر.و بر محمد و خاندان او درود فرست و مرا از ستم او کفایت کن و از بدی او نگه دار و حیله و نیرنگ او را از من بازگردان.دلش را پاره پاره کن و دهانش را بر من ببند و تمامی صداها در برابر خداوند رحمان خاشع و آرامند پس جز صدایی آرام و پنهان نمی شنوی و چهره در برابر خداوند زنده و پاینده سر به زیر آورده اند و هر ستمگری در خسران است.پس در جهنم خوار و درمانده شوید و سخنی نگوئید)و آرام باش آرام باش.[و بر خدا توکل کن].

481-تفسیر آیۀ (فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً)

[524]62-امام صادق علیه السّلام درباره آیه«او را زندگی پاکیزه خواهیم داد»فرمود:آن صرفه جویی است.

ص:605

525-63- و بهذا الإسناد،عن الصّادق علیه السّلام قال إذا عرضت لأحدکم حاجه فلیستشر اللّه ربّه،فإن أشار علیه اتّبع،و إن لم یشر علیه توقّف.قال:فقلت یا سیّدی،و کیف أعلم ذلک؟قال:تسجد عقیب المکتوبه،و تقول:«اللّهمّ خر لی» مائه مرّه،ثمّ تتوسّل بنا.و تصلّی علینا،و تستشفع بنا،ثمّ تنظر ما یلهمک تفعله،فهو الّذی أشار علیک به.

526-64- و بالإسناد،قال:قال الصّادق علیه السّلام إنّ اللّه تعالی یحبّ الجمال و التّجمّل،و یکره البؤس و التّباؤس،فإنّ اللّه(عزّ و جلّ)إذا أنعم علی عبد نعمه أحبّ أن یری علیه أثرها.قیل:و کیف ذلک؟قال:ینظّف ثوبه،و یطیّب ریحه، و یجصص داره،و یکنس أفنیته،حتّی إنّ السّراج قبل مغیب الشّمس ینفی الفقر، و یزید فی الرّزق.

527-65- و بهذا الإسناد،عن الصّادق علیه السّلام عن آبائه علیه السّلام أنّ یهودیّا جاء إلی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فقال:أخبرنی عمّا لیس للّه،و عمّا لیس عند اللّه، و عمّا لا یعلمه اللّه؟فقال:أمّا ما لا یعلمه اللّه،فلا یعلم أنّ له ولدا تکذیبا لکم حیث قلتم:عزیر ابن اللّه،و أمّا قولک:ما لیس للّه؛فلیس للّه شریک،و أمّا قولک:ما لیس عند اللّه؛فلیس عند اللّه ظلم للعباد.فقال الیهودیّ:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه،و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله،و أشهد أنّک الحقّ،و من أهل الحقّ،و قلت الحقّ،و أسلم علی یده.

ص:606

482-کیفیت استخاره کردن

[525]63-امام صادق علیه السّلام فرمود:هنگامی که برای یکی از شما نیازی پدید آمد از پروردگارش نظرخواهی کند[پنهانی]چنانچه پیشنهادی فرمود بپذیرد و گر نه بازایستد.راوی گوید:

عرضه داشتم:چگونه آن پیام پنهانی را بفهمم.امام فرمود:پس از نماز واجب به سجده می روی و صدبار می گویی:خداوند برای من[نیکی]برگزین آن گاه به ما اهل بیت توسّل می جویی و بر ما درود می فرستی و ما را[به درگاه خدا]واسطه قرار می دهی آنگاه می نگری که چه به تو الهام می شود پس به آن عمل می کنی پس آن چیزی است که خدا به تو اشاره فرموده است.

483-مستحب است در ظاهر خود اظهار کند نعمت را انسان

[526]64-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند والا زیبایی و زینت را دوست دارد و فقر و فقر نمایی را ناخوش دارد.آنگاه که خداوند بر بنده ای نعمتی می دهد دوست دارد که اثر آن نعمت را بر او ببیند.عرضه داشتند:چگونه اثر آن را آشکار کند.امام فرمود:لباسش را تمیز می کند و خود را خوشبو می سازد و خانه اش را گچ کاری می کند و آن را جارو می زند حتی برافروختن چراغ پیش از غروب خورشید که فقر را دور می سازد و از بین می برد و بر روزی می افزاید.

484-سؤال یهودی از حضرت علی علیه السّلام

[527]65-امام صادق علیه السّلام از جدّش روایت می کند که مردی یهودی به نزد امیر مؤمنان علیه السّلام آمد و گفت:مرا از آنچه برای خدا نیست و آنچه در نزد او نمی باشد و خدا آن را نمی داند آگاه کن.

امام فرمود:اما آنچه خدا نمی داند این است که برای خودش فرزندی نمی داند و سخن شما را دروغ برمی شمرد هنگامی که گفتید:عزیر فرزند خداست.اما این که از آنچه برای خدا نیست پرسیدی.خدا شریک ندارد و اما این که می گویی آنچه در نزد خدا نیست،در نزد خدا ستم به بندگان وجود ندارد.پس یهودی گفت:گواهی می دهم که هیچ معبودی جز خدا نیست و محمد بنده و فرستاده اوست و گواهی می دهم که تو حق و از اهل حق هستی و حق را بر زبان آوردی و به دست علی علیه السّلام اسلام آورد.

ص:607

528-66- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه،قال:دخلت یوما علی المتوکّل و هو یشرب،فدعانی إلی الشّرب فقلت:یا سیّدی،ما شربته قطّ.فقال:أنت تشرب مع علیّ بن محمّد فقلت له:لیس تعرف من فی یدک إنّما یضرّک و لا یضرّه؛ و لم أعد ذلک علیه.قال:فلمّا کان یوما من الأیّام،قال لی الفتح بن خاقان:قد ذکر الرّجل-یعنی المتوکّل-خبر مال یجیء من قمّ،و قد أمرنی أن أرصده لأخبره به، فقل لی:من أیّ طریق یجیء حتّی أجتنبه؛فجئت إلی الإمام علیّ بن محمّد علیهما السّلام فصادفت عنده من أحتشمه فتبسّم و قال لی:لا یکون إلاّ خیرا یا أبا موسی،لم لم تعد الرّساله الأوّله؟فقلت:أجللتک یا سیّدی.فقال لی:المال یجیء اللّیله،و لیس یضلون إلیه،فبت عندی،فلمّا کان من اللّیل و قام إلی ورده قطع الرّکوع بالسّلام، و قال لی:قد جاء الرّجل و معه المال،و قد منعه الخادم الوصول إلیّ فاخرج و خذ ما معه،فخرجت فإذا معه الزنفیلجه فیها المال،فأخذته و دخلت به إلیه،فقال:قل له:هات المخنقه الّتی قالت لک القمّیّه:إنّها ذخیره جدّتها؛فخرجت إلیه فأعطانیها،فدخلت بها إلیه فقال لی:قل له:الجبّه الّتی أبدلتها منها ردّها إلینا، فخرجت إلیه،فقلت له ذلک،فقال:نعم.کانت ابنتی استحسنتها فأبدلتها بهذه الجبّه،و أنا أمضی فأجیء بها.فقال:اخرج فقل له:إنّ اللّه(تعالی)یحفظ ما لنا و علینا هاتها،من کتفک،فخرجت إلی الرّجل فأخرجتها من کتفه فغشی علیه، فخرج إلیه علیه السّلام فقال له:قد کنت شاکّا فتیقّنت.

ص:608

485-آمدن مال و پول خدمت امام هادی علیه السّلام از قم در زمان متوکّل

[528]66-منصوری از عموی پدرش روایت می کند:روزی بر متوکل داخل شدم و او شراب می نوشید پس مرا به نوشیدن فراخواند.گفتم:آقای من،هرگز شراب ننوشیده ام.پس گفت:

تو با علی بن محمد(امام هادی)شراب می نوشی.پس گفتم:کسانی را که در برابرت هستند نشناخته ای و این به زیان توست نه زیان او دیگربار چنین تهمتی به او نزن.راوی گوید:

روزی از روزها فتح بن خاقان به من گفت:متوکل خبردار شده که مالی از سوی قم[برای امام هادی]می آید و به من فرمان داده است که در کمین آن مال باشم تا او را باخبر سازم.پس به من بگو که آن مال از چه راهی می آید تا متوکل را از آن بازدارم.پس به نزد امام هادی علیه السّلام آمدم و نزد او یکی از کارگزاران را ملاقات کردم.پس امام لبخندی زد و فرمود:ای ابا موسی!جز خیر نمی باشد.چرا سخن متوکل را[که می گفت تو با من شراب می نوشی]برایم بازگو نکردی؟ عرضه داشتم:آقای من شما را بزرگتر از آن داشتم[که آن سخن را بر زبان آورم].پس امام به من فرمود:آن مال امشب می رسد و یاران متوکل بر آن دست نمی یابند.پس شب در نزد من بمان.شب هنگام که برای نماز شب برخاسته بود در حین رکوع،نماز را با سلام به پایان رساند و به من فرمود:آن مرد به همراه اموال آمد و خادم نگذاشت که به نزدم آید پس بیرون رو و هر آن چه با اوست برگیر.پس بدر آمده دیدم که زنبیلی همراه دارد که اموال درون آن است پس آن را گرفتم و بر امام وارد شدم.پس امام فرمود:به او بگو گردنبندی را که آن زن قمی گفت که از مادر بزرگش برای او مانده است به ما بدهد.پس به سوی او رفتم پس گردنبند را به من داد و آن را نزد امام آوردم.پس امام به من فرمود:به او بگو:روپوشی که به جای آن جایگزین کردی به ما بازگردان.پس به سوی او آمده و سخن امام را به او گفتم.پس گفت:بله.

دخترم از آن گردنبند خوشش آمد پس من این روپوش را جایگزینش کردم و به او دادم[تا دخترم به همان دلخوش باشد و گردنبند را طلب نکند]به خانه می روم و آن را بازپس می آورم پس امام فرمود:خارج شو و به او بگو:همانا خداوند والا آنچه برای ما و بر علیه ماست حفظ و نگهداری می کند،آن را از دوشت درآور و به ما بده.پس به سوی او رفتم پس روپوش را از دوشش درآورد و از هوش رفت.پس امام به سوی او خارج شد و پس آن مرد عرضه داشت:[در حقیقت امر شما]تردید داشتم و اکنون به باور و یقین رسیدم.

ص:609

529-67- الفحّام عن المنصوریّ،عن سهل بن یعقوب بن إسحاق،الملقّب بأبی نواس المؤدّب فی المسجد المعلّق فی صفّ شنیف بسرّ من رأی،قال المنصوریّ:و کان یلقّب بأبی نواس لأنّه کان یتخلّع و یتطیّب مع الناس و یظهر التّشیّع علی الطّیّبه فیأمن علی نفسه،فلمّا سمع الإمام علیه السّلام لقّبنی بأبی نواس،قال:

یا أبا السّریّ،أنت أبو نواس الحقّ،و من تقدّمک أبو نواس الباطل.قال:فقلت له ذات یوم:یا سیّدی،قد وقع لی اختیارات الأیّام عن سیّدنا الصّادق علیه السّلام ممّا حدّثنی به الحسن بن عبد اللّه بن مطهّر،عن محمّد بن سلیمان الدّیلمیّ،عن أبیه، عن سیّدنا الصّادق علیه السّلام فی کلّ شهر فأعرضه علیک فقال لی:افعل؛فلمّا عرضته علیه و صحّحته،قلت له:یا سیّدی،فی أکثر هذه الأیّام قواطع عن المقاصد لما ذکر فیها من النحس و المخاوف فتدلّنی علی الاحتراز من المخاوف،فیها فإنّما تدعونی الضّروره إلی التّوجّه فی الحوائج فیها،فقال لی:یا سهل،إنّ لشیعتنا بولایتنا عصمه لو سلکوا بها فی لجّه البحار الغامره و سباسب البیداء الغائره بین السّباع و الذّئاب و أعادی الجنّ و الإنس،لأمنوا من مخاوفهم بولایتهم لنا،فثق باللّه(عزّ و جلّ)و أخلص فی الولاء لأئمّتک الطّاهرین،و توجّه حیث شئت، و اقصد ما شئت یا سهل،إذا أصبحت و قلت ثلاثا:«أصبحت اللّهمّ معتصما بذمامک المنیع الّذی لا یطاول و لا یحاول،من شرّ کلّ طارق و غاشم من سائر من خلقت و ما خلقت من خلقک الصّامت و النّاطق،فی جنّه من کلّ مخوف بلباس

ص:610

486-دعا برای دوری از چیزهایی که از آنها می ترسی

[529]67-منصوری درباره ابو سری سهل بن یعقوب بن اسحاق ملقّب به ابو نواس اذان گوی مسجدی در«صفّ شنیف»به سامراء می گوید که:او به ابو نواس مشهور بود چون از مردم جدا بود و در قید و بند رفتار معمول با آنها نبود و به راحتی با آنان رفتار می کرد[و از نظر نوع سخن و رفتار هیچ مبالاتی نداشت]و به راحتی تشیّع خود را ابراز می داشت و بر خود ایمن بود[چون خود را به هزل و بی خیالی زده بود کسی کاری به کارش نداشت]ابو نواس می گوید:هنگامی که امام شنید که به من لقب ابی نواس داده اند فرمود:ای ابا سری.تو ابو نواس برحقی و ابو نواس پیش از تو ابو نواس باطل بود.راوی گوید:پس روزی به امام عرضه داشتم:آقای من!حسن بن عبد اللّه بن مطهر از محمد بن سلیمان دیلمی از پدرش از آقای ما امام صادق علیه السّلام برایم روایت کرده اند که در هر ماه روزهایی است که از شروع به کار در آن ایام باید برحذر بود.من آن روزها را بر شما عرضه می دارم[تا نظر شما را بدانم]امام به من فرمود:این چنین کن.پس هنگامی که روزها را بر امام عرضه کردم و امام نیز آن را درست برشمرد عرضه داشتم:آقای من در بیشتر این روزها موانعی است که ما را از رسیدن به هدف باز می دارد چون ذکر شده است در این ایام شومی و امور هراس انگیز وجود دارد.پس مرا بر [چگونگی]دوری از این امور در این روزها راهنمایی کن چون ضرورت مرا وادار می کند که در این روزها به دنبال نیاز خود حرکت کنم.پس امام به من فرمود:ای سهل.همانا شیعیان ما به سبب ولایت ما در امان هستند و چنانچه در ژرفای دریاهای عمیق و اعماق بیابانهای فرورفته میان درندگان و گرگها و گروه های جن و انس قرار بگیرند از هراس تمامی آنها به سبب پیروی ایشان از ما اهل بیت درامانند پس به خدا اطمینان داشته باش و ولایت خود را نسبت به امامان پاکت خالص گردان و به هرکجا خواستی رو کن و هرچه می خواهی انجام ده.

ای سهل!هنگامی که صبح دم سه بار گفتی:(خداوندا!صبح کردم درحالی که به رشته بلند و محکم(توحید)تو چنگ زدم که هیچ رشته از آن بلندتر و محکم تر نیست که از بدی هر نیرنگ باز و دست انداز از هرکه آفریدی و از بدی هرچه که آفریدی چه خموش و چه گویا در امان باشم در سپری که همان لباس برازنده دوستی خاندان پیغمبرت باشد

ص:611

سابغه،ولاء أهل بیت نبیّک،محتجزا من کلّ قاصد لی إلی أذیّه بجدار حصین، الإخلاص فی الاعتراف بحقّهم،و التّمسّک بحبلهم جمیعا،موقنا بأنّ الحقّ لهم و معهم و فیهم و بهم؛أوالی من والوا،و أجانب من جانبوا،فصلّ علی محمّد و آل محمّد،فأعذنی اللّهمّ بهم من شرّ کلّ ما أتّقیه،یا عظیم،حجزت الأعادی عنّی ببدیع السّماوات و الأرض إنّا جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ [یس(36):9]و قلتها عشیّا ثلاثا،حصلت فی حصن من مخاوفک،و أمن من محذورک.فإذا أردت التّوجّه فی یوم قد حذرت فیه،فقدّم أمام توجّهک الحمد للّه ربّ العالمین،و المعوّذتین،و آیه الکرسیّ،و سوره القدر، و آخر آیه من آل عمران،و قل:«اللّهمّ بک یصول الصّائل،و بقدرتک یطول الطّائل، و لا حول لکلّ ذی حول إلاّ بک،و لا قوّه یمتازها ذو قوّه إلاّ منک،بصفوتک من خلقک،و خیرتک من بریّتک،محمّد نبیّک،و عترته و سلالته(علیه و علیهم السّلام) صلّ علیهم،و اکفنی شرّ هذا الیوم و ضرره،و ارزقنی خیره و یمنه،و اقض لی فی متصرّفاتی بحسن العاقبه و بلوغ المحبّه،و الظّفر بالأمنیّه،و کفایه الطّاغیه الغویّه، و کلّ ذی قدره لی علی أذیّه،حتّی أکون فی جنّه و عصمه من کلّ بلاء و نقمه، و أبدلنی من المخاوف فیه أمنا،و من العوائق فیه یسرا،و حتّی لا یصدّنی صادّ عن المراد،و لا یحلّ بی طارق من أذی العباد،إنّک علی کلّ شیء قدیر و الأمور إلیک تصیر،یا من لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ [الشوری(42):11]

ص:612

هر امر هراسناکی قرار گرفته و از هرکس که قصد آزار مرا دارد به سنگر استوار اعتراف به حق آنان و دست یازیدن به رشته محبت ایشان پناه بگیرم درحالی که یقین دارم حق برای آنان و همراه ایشان و در[دست]آنها بوده و به سبب ایشان راه به حق توان یافت هرکس را دوست دارند دوست می دارم و از هرکس دوری کنند دوری می جویم پس بر محمد و خاندان او درود فرست و به وسیله آنان مرا از بدی هر آنچه از آن در هراسم پناه ده،ای بزرگ!دست دشمنان را به واسطه پدیدآورنده آسمان ها و زمین از خود کوتاه می کنم(همانا ما پیش رو و پشت سرشان دیواری کشیدیم و دیدگانشان را پوشاندیم که نبینند)و اگر شبانگاه نیز سه بار این کلمات را بر زبان آوری در پناهی از آنچه تو را به هراس می افکند و ایمنی در برابر آنچه از آن برحذر هستی.پس چنان چه بخواهی در روزی که از آن برحذر داشته شده ای به امری روی آوری پس پیش از اقدام به عمل بگو«ستایش از آن پروردگار جهانیان است»و دو سورۀ «فلق»و«ناس»و آیه الکرسی و سوره قدر و آیه آخر از سوره آل عمران را بخوان و بگو:

خداوندا!توانمندان به دست تو توانایی یافته و افزونمندان به قدرت تو افزونی می یابند و هیچ قدرتمندی جز به وسیله تو توان ندارد و هیچ نیرومندی جز از جانب تو نیرویی ندارد که بدان ممتاز گردد.به حق برگزیده آفریدگانت و انتخاب شده مخلوقاتت،محمد پیامبرت و خاندان و فرزندانش بر آنان درود فرست و بدی این روز و ضرر آن را از من بازدار.و نیکی و خیر آن را روزی ام ساز.و در کردارم خوش عاقبتی و رسیدن به محبت تو و دست یابی به آرزوها و کفایت در برابر سرکشان گمراه و هر توانمندی که قصد آزار مرا دارد قرار ده.تا در پناه و امنیتی از هر بلا و عقوبت باشم و برای من به جای هراس آن ایمنی و به جای گرفتاری جهان آسانی جایگزین فرما تا هیچ بازدارنده ای مرا از مردام بازندارد و هیچ آزاری از بندگان بر من وارد نشود.به درستی که تو بر هر کاری توانایی و امور به سوی تو باز می گردد ای کسی که«هیچ چیز همانند او نیست و او شنوای بیناست».

ص:613

530-68- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه عن أبی الحسن الثّالث عن آبائه علیهم السّلام عن أمیر المؤمنین صلّی اللّه علیه و اله قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لی و إلاّ صمّتا،یا علیّ، محبّک محبّی،و مبغضک مبغضی.

531-69- و بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أحبّوا اللّه بما یغذوکم به من نعمه،و أحبّونی لحبّ اللّه،و أحبّوا أهل بیتی لحبّی.

532-70- و بالإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یقول اللّه عزّ و جلّ:یا بن آدم،ما تنصفنی،أتحبّب إلیک بالنّعم،و تتمقّت إلیّ بالمعاصی، خیری علیک نازل و شرّک إلیّ صاعد،و لا یزال ملک کریم یأتینی عنک فی کلّ یوم و لیله بعمل قبیح.یا بن آدم،لو سمعت وصفک من غیرک و أنت لا تعلم من الموصوف لسارعت إلی مقته.یا بن آدم،اذکرنی حین تغضب أذکرک حین أغضب،و لا أمحقک فیمن أمحق.

533-71- و بهذا الإسناد،عن الصّادق علیه السّلام قال إذا کان لک صدیق فولّی ولایه، فأصبته علی العشر ممّا کان لک علیه قبل ولایته،فلیس بصدیق سوء.

534-72- الفحّام،عن عمّه عن عبد اللّه بن أحمد عن أبیه أحمد بن عامر عن الرّضا عن آبائه:(صلوات اللّه علیهم)قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله من قال فی کلّ یوم مائه مرّه:«لا إله إلاّ اللّه الملک الحقّ المبین»استجلب به الغنی،و استدفع به الفقر،و سدّ عنه باب النّار،و استفتح به باب الجنّه.

ص:614

487-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:یا علی دوستدار تو دوستدار من است و دشمن تو دشمن من است

[530]68-امیر مؤمنان علی علیه السّلام می فرماید:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله به من فرمود:ای علی!دوستدار تو دوستدار من است و دشمن تو دشمن من.

[531]69-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خدا را به سبب نعمتهایی که به شما روزی کرده است دوست بدارید و مرا به خاطر دوستی خدا دوست بدارید و اهل بیت مرا به خاطر محبت من دوست بدارید.

488-موعظه در حدیث قدسی

[532]70-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می فرماید:خداوند والا می فرماید:ای فرزند آدم.با من به انصاف رفتار نمی کنید.با نعمتهای خود به تو محبت می کنم و تو با گناهان با من بدرفتاری می کنی.نیکی من به سوی تو نازل و جاری است و بدی تو به سوی من بالا می آید.پیوسته در هر شبانه روز فرشته بزرگواری،با کردار ناشایست تو به نزد من می آید.ای فرزند آدم اگر صفت خود را غیر از خود می شنیدی و نمی دانستی این صفات از آن کیست شتابان بر او خشمگین می شدی.ای فرزند آدم در هنگام خشمناکی ات مرا یاد کن تا در هنگام خشمناکی ام تو را یاد کنم و تو را در میان نابودشدگان هلاک نسازم.

489-در صفت دوستی که به ولایتی رسیده

[533]71-امام صادق علیه السّلام فرمود:اگر دوستی داشت که به فرمانروایی و حکومتی رسید و با این همه به ده درصد رفاقتی که پیش از حکمرانی اش داشتی،دست یافتی پس دوست بدی نیست.

490-فائدۀ گفتن لا اله الا اللّه الملک الحقّ المبین

[534]72-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس در هر روز صد بار بگوید:«هیچ معبودی جز خداوند فرمانروای حق آشکار نیست»با این کلمات بی نیازی را به سوی خود کشانده و فقر و نداری را از خود دور می سازد و در دوزخ بر خود بسته و در بهشت را بر روی خود می گشاید.

ص:615

535-73- و بهذا الإسناد،قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أربعه أنا لهم شفیع یوم القیامه:

المحبّ لأهل بیتی،و الموالی لهم المعادی فیهم،و القاضی لهم حوائجهم و السّاعی لهم فیما ینوبهم من أمورهم.

536-74- و بهذا الإسناد،قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول اللّه(عزّ و جلّ):«لا إله إلاّ اللّه حصنی،من دخله أمن من عذابی».

537-75- الفحّام،عن محمّد بن الحسن النّقّاش عن إبراهیم بن عبد اللّه عن الضّحّاک بن مخلد عن الصّادق علیه السّلام یقول:لیس من الإنصاف مطالبه الإخوان بالإنصاف.

538-76- الفحّام قال:حدّثنی المنصوریّ،قال:حدّثنی عمّ أبی،قال:قلت للإمام علیّ بن محمّد علیهما السّلام:علّمنی یا سیّدی دعاء أتقرّب إلی اللّه(عزّ و جلّ).فقال لی:هذا دعاء کثیرا مّا أدعوا اللّه به،و قد سألت اللّه(عزّ و جلّ)أن لا یخیّب من دعا به فی مشهدی بعدی و هو«یا عدّتی عند العدد،و یا رجائی و المعتمد،و یا کهفی و السّند،و یا واحد یا أحد،و یا قل هو اللّه أحد،أسألک اللّهمّ بحقّ من خلقته من خلقک، و لم تجعل فی خلقک مثلهم أحدا،و صلّ علی جماعتهم،و افعل بی کیت و کیت».

539-77- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه عن الإمام علیّ بن محمّد،عن آبائه علیه السّلام عن الصّادق علیه السّلام قال:ما کان لا یکون إلی یوم القیامه رجل مؤمن إلاّ و له جار یؤذیه.

ص:616

491-چهار شخص که من شفیع آنها هستم

[535]73-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:چهار گروه هستند که من در روز قیامت از آنان شفاعت می کنم.دوستداران اهل بیت من و کسانی که برای رضایت من اهل بیت من را دوست می دارند و درباره آنان[و برای رضایت ما]دشمنی می کنند و کسانی که نیازهای اهل بیت را برآورده می سازند و تلاش گرانی که در مورد امور مرتبط با اهل بیت تلاش می کنند.

492-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمودند لا اله الا اللّه دژ محکم من است

[536]74-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند شکوهمند بلندمرتبه می فرماید:کلمه«لا اله الا اللّه»دژ استوار من است که هرکس در داخل آن شود از عذاب من در امان است.

[537]75-ضحّاک بن مخلد می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:از انصاف نیست که از برادر خود طلب انصافی نمایی[شاید منظور این است که خود انصاف نداشته باشی و انتظار داشته باشی که آنان انصاف را رعایت کنند].

493-دعای امام هادی علیه السّلام

[538]76-منصوری از عموی پدرش روایت می کند که به امام علی بن محمد عرضه داشتم:

آقای من دعایی به من بیاموز که به وسیله آن به خدا نزدیکی جویم.پس امام فرمود:این دعایی است که من خدا را بسیار به آن می خوانم و از خدا خواسته ام که هرکس را پس از من در مزارم با آن بخواندش،ناامید نگرداند و آن این چنین است:«ای یاور و همراه من درمیان یاوران و همراهان و ای امید و مورد اعتماد من و ای پناهگاه و تکیه گاه من و ای یگانه،یکتا و ای[که می گویی]بگو خدا یگانه است.خداوند به حق آفریدگانی که درمیان مخلوقاتت چون آنان کسی را نیافریدی بر تمامی آنان درود فرست و برایم چنین و چنان کن[و دعای خود را ذکر کن].

494-تمام مؤمنان همسایگانی خواهند داشت،که آنها را اذیت خواهند کرد

[539]77-امام صادق علیه السّلام فرمود:هیچ انسان مؤمنی نبوده تا روز قیامت هم نخواهد بود جز آنکه همسایه ای دارد که او را می آزارد.

ص:617

540-78- و بهذا الإسناد،قال:و قال الصّادق علیه السّلام من صفت له دنیاه،فاتّهمه فی دینه.

541-79- و بهذا الإسناد،قال:قال الصّادق علیه السّلام ثلاث دعوات لا یحجبن عن اللّه (تعالی)دعاء الوالد لولده إذا برّه،و دعوته علیه إذا عقّه؛و دعاء المظلوم علی ظالمه،و دعاؤه لمن انتصر له منه؛و رجل مؤمن دعا لأخ له مؤمن واساه فینا، و دعاؤه علیه إذا لم یواسه مع القدره علیه و اضطرار أخیه إلیه.

542-80- و بهذا الإسناد،عن الصّادق علیه السّلام قال ثلاثه أوقات لا یحجب فیها الدّعاء عن اللّه(تعالی)فی أثر المکتوبه،و عند نزول المطر،و ظهور آیه معجزه للّه فی أرضه.

543-81- و بهذا الإسناد،عن الصّادق علیه السّلام قال لیس منّا من لم یلزم التّقیّه، و یصوننا عن سفله الرّعیّه.

544-82- و بهذا الإسناد،علیه السّلام قال قال الصّادق علیه السّلام علیکم بالورع،فإنّه الدّین الّذی نلازمه و ندین اللّه به،و نریده ممّن یوالینا،لا تتعبونا بالشّفاعه.

545-83- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه،قال:قال یوما الإمام علیّ بن محمّد علیهما السّلام یا أبا موسی،أخرجت إلی سرّ من رأی کرها،و لو أخرجت عنها خرجت کرها.قال:قلت:و لم یا سیّدی؟قال:لطیب هوائها و عذوبه مائها و قلّه دائها.ثمّ قال:تخرب سرّ من رأی حتّی یکون فیها خان،و بقّال للمارّه،و علامه

ص:618

[540]78-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس را دنیایش سامان یافته و بی دردسر بود،در دینش متّهم کن[زیرا هرکس دین کامل داشته باشد در سختی و مصایب گرفتار خواهد بود].

495-سه دعا مستجاب می شود

[541]79-امام صادق علیه السّلام فرمود:سه دعا است که از خدا مخفی نمی ماند[و آن را اجابت می کند]:دعای پدر برای فرزندش هنگامی که به او نیکی می کند و نفرین پدر برای فرزندش آنگاه که پدر را[از حقش]باز می دارد و نفرین ستمدیده بر ستمگر و دعای ستمدیده در حق کسی که او را در برابر آن ستمگر یاری کند و دعای انسان مؤمن برای برادر مؤمنش که در راه اهل بیت او را یاری دهد و نفرین او هنگامی که با توانایی بر یاری،و ناچاری برادرش به آن کمک،او را یاری ندهد.

496-وقت های دعا کردن

[542]80-امام صادق علیه السّلام فرمود:در سه زمان دعا از خدا مخفی نمی ماند[و اجابت می شود]:

پس از نماز واجب و هنگام فرود آمدن باران و زمان آشکار شدن نشانه ای شگفت برای خداوند در زمین.

497-لزوم تقیه و زهد

[543]81-امام صادق علیه السّلام فرمود:کسی که تقیّه را مراعات نکند و ما را از مردم پست حفظ ننماید از ما نیست.

[544]82-امام صادق علیه السّلام فرمود:بر شما باد به پارسایی که آن،همان دینی است که ما همراه آن هستیم و با خدا بدان گونه رفتار می کنیم و آن را از دوستداران خود می طلبیم[پس با پارسایی سعادتمند شوید و]ما را با[درخواست]شفاعتتان خسته مکنید.

498-مدح سامراء و اخبار خراب شدن آنجا

[545]83-روزی امام علی بن محمد علیه السّلام فرمود:ای ابا موسی!با ناراحتی به سوی سامرا خارج شدم و اگر[اینک]از آن بیرون شوم از سر بی میلی خارج می گردم.راوی گوید:عرضه داشتم:آقای من چرا؟امام فرمود:برای هوای نیکو و آب گوارا و کمی بیماری اش.سپس فرمود:سامرا ویران می گردد تا جایی که در آن فقط میهمان سرا و سبزی فروشی برای مسافران باقی می ماند و نشانه خرابی آن،پس از من،نوسازی و آبادانی محل شهادتم خواهد بود.

ص:619

تدارک خرابها تدارک العماره فی مشهدی من بعدی.

546-84- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه عن علیّ بن محمّد العسکریّ عن آبائه عن موسی بن جعفر علیه السّلام قال:کنت عند سیّدنا الصّادق علیه السّلام إذ دخل علیه أشجع السّلمیّ یمدحه فوجده علیلا فجلس و أمسک،فقال له سیّدنا الصّادق علیه السّلام عد عن العلّه،و اذکر ما جئت له،فقال له.

ألبسک اللّه منه عافیه فی نومک المعتری و فی أرقک

یخرج من جسمک السّقام کما أخرج ذلّ السّؤال من عنقک

فقال:یا غلام،أیش معک؟قال:أربعمائه درهم.قال:أعطها للأشجع.قال:فأخذها و شکر و ولّی،فقال:ردّوه،فقال:یا سیّدی،سألت فأعطیت و أغنیت،فلم رددتنی؟ قال:حدّثنی أبی،عن آبائه،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:خیر العطاء ما أبقی نعمه باقیه،و إنّ الّذی أعطیتک لا یبقی لک نعمه باقیه،و هذا خاتمی فإن أعطیت به عشره آلاف درهم و إلاّ فعد إلیّ وقت کذا و کذا أوفک إیّاها.قال:یا سیّدی،قد أغنیتنی،و أنا کثیر الأسفار،و أحصل فی المواضع المفزعه،فتعلّمنی ما آمن به علی نفسی.قال:فإذا خفت أمرا فاترک یمینک علی أمّ رأسک و اقرأ برفیع صوتک أَ فَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ [آل عمران(3):83] قال أشجع:فحصلت فی واد تعبث فیه الجنّ فسمعت قائلا یقول:خذوه؛فقرأتها فقال قائل:کیف نأخذه و قد احتجز بآیه طیّبه.

ص:620

499-اشجع سلمی نزد امام صادق علیه السّلام رفتند

[546]84-امام کاظم علیه السّلام می فرماید:نزد آقایمان امام صادق علیه السّلام بودیم که اشجع سلمی بر او داخل شد تا او را مدح کند ولی امام را بیمار یافت.پس نشست و سخنی نگفت.پس آقای من امام صادق علیه السّلام به او فرمود:بیماری را کنار بگذار و آنچه برای آن به اینجا آمدی را ذکر کن.

پس گفت:خداوند از سوی خود در خوابت که موجب دردمندی تو شده و شب بیداری ات سلامت را بر تنت بپوشاند و همان گونه که خواری نیازمندی را از گردنت برداشت بیماری را نیز از بدنت خارج سازد.پس امام فرمود:ای غلام!چه چیز همراه داری؟عرضه داشت:چهار صد درهم.امام فرمود:آن را به اشجع بده.راوی گوید:پس آن پول را گرفته،شکرگزاری نمود و بازگشت.پس امام فرمود:اشجع را بازگردانید.پس عرضه داشت:آقای من!از تو درخواست کردم پس عطا نمودی و مرا بی نیاز ساختی.پس چرا مرا بازگرداندی؟امام فرمود:

پدرم از پدرانش از پیامبر روایت کرده که فرمود:بهترین بخشش آن است که نعمتی جاودان باقی گذارد و آنچه به تو عطا کردم برایت نعمتی جاودان باقی نمی گذارد ولی این انگشتر مرا بگیر.پس اگر در مقابلش ده هزار درهم به تو پرداختند[که آن را بفروش]و گر نه به نزد من در فلان زمان بازگرد تا مبلغ آن را به طور کامل به تو پرداخت کنم.اشجع گفت:آقای من مرا بی نیاز ساختی.من فراوان سفر می کنم و در برخی مواقع امور هراسناکی بر من رخ می دهد.

پس چیزی به من بیاموز که با آن بر خود ایمن باشم.امام فرمود:هنگامی که از چیزی ترسیدی دست راست خود را بر سر بنه و با بلندترین صدایت بخوان:«آیا آن ها غیر آیین خدا می خواهند حال آن که آسمانیان و زمینیان خواه وناخواه در برابر او تسلیم هستند و به سوی او باز می گردند.»[آل عمران(3):آیۀ 83]اشجع گفت:پس به منطقه ای قدم گذاردم که جنّیان به آنجا رفت وآمد می کردند پس شنیدم کسی می گوید:او را بگیرید.پس آن آیه را خواندم.

پس کسی گفت:چگونه او را در بربگیریم درحالی که به آیه ای نیکو پناه جسته است.

ص:621

547-85- و بالإسناد،عن الصّادق،عن أبیه علیهما السّلام،عن جابر بن عبد اللّه،قال:

کنت عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنا من جانب و علیّ أمیر المؤمنین(صلوات اللّه علیه)من جانب،إذ أقبل عمر بن الخطّاب و معه رجل قد تلبّب به،فقال:ما باله قال:حکی عنک یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،أنّک قلت:من قال:«لا إله إلاّ اللّه محمّد رسول اللّه»دخل الجنّه،و هذا إذا سمعه النّاس فرّطوا فی الأعمال،أفأنت قلت ذلک،یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.قال:نعم،إذا تمسّک بمحبّه هذا و ولایته.

548-86- الفحّام عن عمّه عمر بن یحیی،عن محمّد بن سلیمان بن عاصم،عن أحمد بن محمّد العبدیّ،عن علیّ بن الحسن الأمویّ،عن محمّد بن جریر،عن عبد الجبّار بن العلاء عن یوسف بن عطیّه عن ثابت،عن أنس قال أمرنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن أسرج بغلته الذلول و حماره الیعفور،ففعلت ما أمرنی به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فاستوی علی بغلته و استوی علیّ علی حماره،و سارا و سرت معهما،فأتینا سفح جبل فنزلا و صعدا حتّی صارا إلی ذروه الجبل،ثمّ رأیت غمامه بیضاء کداره الکرسیّ و قد أظلّتهما،و رأیت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و قد مدّ یده إلی شیء یأکل،و أطعم علیّا علیه السّلام حتّی توهّمت أنّهما قد شبعا،ثمّ رأیت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و قد مدّ یده إلی شیء و قد شرب و سقی علیّا علیه السّلام حتّی قدّرت أنّهما قد شربا ربّهما،ثمّ رأیت الغمامه و قد ارتفعت،و نزلا فرکبا و سارا و سرت معهما،فالتفت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فرأی فی وجهی تغیّرا،فقال:ما لی أری وجهک متغیّرا»فقلت:ذهلت ممّا رأیت.فقال:فرأیت ما

ص:622

500-ولایت حضرت علی علیه السّلام سبب داخل شدن در بهشت است

[547]85-جابر بن عبد اللّه می گوید:در نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بودیم من در سویی و علی علیه السّلام در سوی دیگر که عمر بن خطاب پیش آمد درحالی که گریبان مردی را گرفته می کشید.پیامبر فرمود:

او را چه شده است؟عمر گفت:ای رسول خدا!او از تو حکایت می کند که فرموده ای هرکس بگوید هیچ معبودی جز خدا نیست و محمد فرستاده اوست در بهشت داخل می گردد.این سخنی است که اگر مردم بشنوند در اعمال خود کوتاهی می کنند.ای رسول خدا آیا تو چنین گفته ای؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بله.اگر به محبت و ولایت این شخص[علی علیه السّلام]تمسّک جوید.

501-حدیث غمامه

[548]86-انس بن مالک می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به من فرمان داد که بر قاطرش«ذلول»و الاغش«یعفور»زین بنهم.پس آنچه به من فرمان داده بود را انجام دادم.آنگاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بر قاطرش نشست و علی علیه السّلام نیز بر الاغ سوار شد.و حرکت کردند و من نیز با آنان حرکت نمودم.پس به دامنه کوهی رسیدیم.آن دو پیاده شدند و از کوه بالا رفتند تا به قله کوه رسیدند آنگاه ابری سفید دیدم که چون طرفین تخت[که آن را در بر می گیرد]آن دو را در برگرفت و دیدم که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به سوی چیزی دست دراز کرد و شروع به خوردن کرد و به علی علیه السّلام نیز خوراند تا گمان کردم که آن دو سیر گشتند آنگاه مشاهده کردم که پیامبر به سوی چیزی دست دراز کرد و از آن نوشید و به علی علیه السّلام نوشاند تاکه فکر کردم آن دو سیراب گشتند.آنگاه دیدم که ابر بالا رفت.و آن دو از کوه پایین آمدند و سوار مرکب شدند و حرکت کردند و من نیز با آن دو حرکت نمودم.پس پیامبر رو به من کرد و دگرگونی را در چهره ام مشاهده نمود پس فرمود:چه شده است که چهره ات را دگرگون می بینم؟عرضه داشتم:از آنچه دیدم به حیرت افتادم.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:آن چه را بود دیدی؟

ص:623

کان؟فقلت:نعم،فداک أبی و أمّی یا رسول اللّه.قال:یا أنس،و الّذی خلق ما یشاء، لقد أکل من تلک الغمامه ثلاثمائه و ثلاثه عشر نبیّا،و ثلاثمائه و ثلاثه عشر وصیّا، ما فیهم نبیّ أکرم علی اللّه منّی،و لا فیهم وصیّ أکرم علی اللّه من علیّ.

549-87- و بهذا الإسناد عن علیّ بن الحسن،عن جعفر الأمویّ،عن العبّاس بن عبد اللّه،عن ابن طریف،عن ابن نباته،عن أبی مریم،عن سلمان،قال:کنّا جلوسا عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إذ أقبل علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فناوله النبیّ صلّی اللّه علیه و اله حصاه،فما استقرّت الحصاه فی کفّ علیّ علیه السّلام حتّی نطقت،و هی تقول:«لا إله إلاّ اللّه؛محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،رضیت باللّه ربّا،و بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله نبیّا،و بعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام»ولیّا ثمّ قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله من أصبح منکم راضیا باللّه و بولایه علیّ بن أبی طالب،فقد أمن خوف اللّه و عقابه.

550-88- الفحّام،عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه عن أبی الحسن الثّالث عن آبائه عن الکاظم علیه السّلام،قال:من لم یغضب فی الجفوه لم یشکر فی النّعمه.

551-89- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه عن أبی الحسن الثّالث عن آبائه علیه السّلام قال:قال أمیر المؤمنین سألت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله عن الإیمان؟فقال:تصدیق بالقلب،و إقرار باللّسان،و عمل بالأرکان.

552-90- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه عن أبی الحسن الثّالث عن آبائه علیه السّلام قال:قال الصّادق علیه السّلام أنّ من صفت له دنیاه،فاتّهمه فی دینه.

ص:624

گفتم:بله،ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پدر و مادرم فدایت گردند.پیامبر فرمود:ای انس!سوگند به کسی که هر آنچه بخواهد می آفریند.از آن ابر سیصد و سیزده نفر از پیامبران و سیصد و سیزده نفر از جانشینانشان خورده اند که در میانشان هیچ پیامبری گرامی تر نزد خدا از من و جانشینی گرامی تر نزد خدا از علی نبوده است.

502-شهادت دادن سنگ به ولایت حضرت علی علیه السّلام

[549]87-سلمان می گوید:نزد پیامبر نشسته بودیم که علی بن ابی طالب پیش آمد.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله سنگ ریزه ای در دست علی علیه السّلام قرار داد.و هنوز سنگ ریزه در دست علی علیه السّلام قرار نگرفته بود که شروع به سخن کرد و گفت:هیچ معبودی جز خدا نیست و محمد صلّی اللّه علیه و اله فرستاده اوست، خداوند را به پروردگاری و محمد صلّی اللّه علیه و اله را به پیامبری و علی علیه السّلام را به سرپرستی پذیرفتم.سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس از شما به خدا و ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام خشنود بگردد از ترس خدا و کیفر او در امان است.

[550]88-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس در دوری و فراق خشمگین نگردد شکر نعمت [وصال]را به جا نخواهد آورد[شاید منظور این است که هرکس در فراق بی تاب نشود قدر وصال را نخواهد دانست].

503-حقیقت ایمان

[551]89-امیر مؤمنان علیه السّلام می فرماید:از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله درباره[حقیقت]ایمان پرسیدم.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:راست شمردن با قلب و اقرار به زبان و عمل به اعضاء و جوارح بدن.

[552]90-امام کاظم علیه السّلام فرمود:هرکس را که دنیایش سامانه یافته و بی درد سر بود در دینش متّهم کن.

ص:625

553-91- و بالإسناد،عن الصّادق علیه السّلام قال من نالته علّه فلیقرأ فی جیبه الحمد سبع مرّات،فإن ذهبت العلّه و إلاّ فلیقرأ سبعین مرّه،و أنا الضّامن له العافیه.

تمّ المجلس العاشر،و یتلوه المجلس الحادی عشر،من أمالی الشیخ الفاضل العالم العامل أبی جعفر محمّد بن الحسن الطّوسی رحمه اللّه و نوّر ضریحه بمحمّد و آله الأطهار الأخیار الأبرار.

ص:626

504-خواندن سورۀ حمد بر مریض

[553]91-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس بیمار شد در گریبان خود هفت بار سوره حمد را بخواند پس اگر بیماری برطرف شد[که نکوست]و گر نه هفتاد بار بخواند که من سلامتی او را ضمانت می کنم.

مجلس دهم به پایان رسید و مجلس یازدهم از امالی شیخ طوسی درپی خواهد آمد.

خداوند روحش را پاک و ضریح او را به حق محمد و خاندان پاک و برگزیده و نیکوکارش نورانی کند.

ص:627

[11] المجلس الحادی عشر و فیه بقیّه أحادیث أبی محمّد الفحام،و فیه أحادیث أبی قتاده، و فیه أیضا أحادیث عن الحسین بن عبید اللّه،و فیه أحادیث عن أحمد بن أبی الفوارس الحافظ،و فیه أحادیث عن أبی منصور السکّری،و فیه أحادیث عن محمّد بن علی بن خشیش الکوفی بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 554-1- أخبرنا الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه عن أبی الحسن الثّالث عن آبائه عن أمیر المؤمنین(صلوات اللّه علیهم)قال:خمس تذهب ضیاعا:سراج تقده فی الشمس الدّهن یذهب و الضّوء لا ینتفع به،و مطر جود علی أرض سبخه المطر یضیع و الأرض لا ینتفع بها،و طعام یحکمه طاهیه یقدّم إلی شبعان فلا ینتفع به،و امرأه حسناء تزفّ إلی عنّین فلا ینتفع بها،و معروف تصطنعه إلی من لا یشکره.

555-2- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه قال:قصدت الإمام علیه السّلام یوما فقلت:

ص:628

11- جلسه یازدهم

اشاره

جلسه یازدهم

و در آن بقیه روایات ابو محمد فحّام و روایت های ابو قتاده و هم چنین روایات

حسین بن عبید اللّه و احمد بن ابی الفوارس حافظ و ابو منصور سکری و محمد بن

علی بن خشیش کوفی آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

505-پنج چیز است که تباه می گردد

[554]1-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:پنج چیز است که تباه می گردد:چراغی که در روشنایی بر می افروزی که روغنش می سوزد ولی از نور آن بهره گرفته نمی شود و باران فراوانی که بر شوره زار ببارد که تباه می گردد و زمین از آن بهره نمی برد و غذایی که آشپزش به نیکی آن را می پزد و آن را در برابر انسان سیری می گذارد و او از آن غذا استفاده نمی کند و زنی نیکو که به ازدواج مردی ناتوان[از نظر جنسی]در می آید و از او بهره نمی برد و نیکی به کسی که شکر آن را به جا نمی آورد.

ص:629

یا سیّدی،إنّ هذا الرّجل قد أطرحنی و قطع رزقی و ملّنی،و ما أتّهم فی ذلک إلاّ علمه بملازمتی لک،فإذا سألته شیئا منه یلزمه القبول منک،فینبغی أن تتفضّل علیّ بمسألته.فقال:تکفی إن شاء اللّه.فلمّا کان فی اللّیل طرقنی رسل المتوکّل،رسول یتلو رسولا فجئت و الفتح علی الباب قائم فقال:یا رجل،ما تأوی فی منزلک باللّیل؟کدّ هذا الرّجل ممّا یطلبک؟فدخلت و إذا المتوکّل جالس فی فراشه، فقال:یا أبا موسی نشغل عنک و تنسینا نفسک،أیّ شیء لک عندی؟فقلت:الصّله الفلانیّه،و الرّزق الفلانیّ؛و ذکرت أشیاء،فأمر لی بها و بضعفها،فقلت للفتح:وافی علیّ بن محمّد إلی هاهنا؟فقال:لا فقلت:کتب رقعه؟فقال:لا.فولّیت منصرفا فتبعنی،فقال لی:لست أشکّ أنّک سألته دعاء لک،فالتمس لی منه دعاء،فلمّا دخلت إلیه علیه السّلام قال لی:یا أبا موسی،هذا وجه الرّضا فقلت:ببرکتک یا سیّدی، و لکن قالوا لی:إنّک ما مضیت إلیه و لا سألته.فقال:إنّ اللّه(تعالی)علم منّا أنّا لا نلجأ فی المهمّات إلاّ إلیه،و لا نتوکّل فی الملمّات إلاّ علیه،و عوّدنا إذا سألنا الإجابه،و نخاف أن نعدل فیعدل بنا.قلت:إنّ الفتح قال لی کیت و کیت.قال:إنّه یوالینا بظاهره،و یجانبنا بباطنه،الدّعاء لمن یدعو به إذا أخلصت فی طاعه اللّه، و اعترفت برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و بحقّنا أهل البیت،و سألت اللّه(تبارک و تعالی)شیئا لم یحرمک.قلت:یا سیّدی فتعلّمنی دعاء أختصّ به من الأدعیه.قال:هذا الدّعاء کثیرا ما أدعوا اللّه به،و قد سألت اللّه أن لا یخیّب من دعا به فی مشهدی بعدی،

ص:630

506-حکایت ابو موسی و متوکل

[555]2-منصوری از عمویش روایت می کند که روزی به سوی امام رفته و عرضه داشتم:آقای من!این مرد[متوکل]مرا از خود دور ساخته و روزی ام را قطع نموده و مرا ملول کرده است.

و در این امر جز آن که او می داند من از همراهان توام به چیزی متّهم نیستم.پس هنگامی که چیزی[از حقم]را از او می طلبم موافقت تو او را وادار[به قبول]خواهد ساخت پس سزاوار است که خواسته او را بر من ببخشایی[و حق مرا از او بگیری]پس امام فرمود:اگر خدا بخواهد کفایت می شوی.شب هنگام فرستادگان متوکل یکی پس از دیگری به نزد من آمدند پس به در خانه که آمدم فتح را کنار در مشاهده کردم پس گفت:ای مرد!امشب در خانه ات چه آرمیده ای که این مرد[متوکل]در طلبت پافشاری می کند پس به نزد متوکل رفته و او را بر بسترش نشسته یافتم.پس گفت:ای ابو موسی!ما تو را از یاد برده ایم و تو خود نیز ما را به فراموشی وا داشته ای.چه طلبی از ما داری؟پس گفتم:فلان هدیه،فلان مقدار پول و چیزهایی را بیان کردم.پس فرمان داد که دو برابر آن اموال را به من بدهند.پس به فتح گفتم:

علی بن محمد به این جا آمد؟گفت:نه.پس گفتم:نامه ای نگاشت؟گفت:نه.پس بازگشتم و فتح به دنبال من آمد.پس به من گفت:شک ندارم که تو از او خواسته ای برایت دعایی کند.پس از او بخواه که برای من نیز دعایی کند.پس هنگامی که به نزد امام رفتم به من فرمود:ای ابا موسی!چهره ات چهره انسان های خشنود است.پس عرضه داشتم:ای آقای من!همه به برکت وجود شماست.اما به من گفتند که شما به آنجا نرفته ای و چیزی از او درخواست نکرده ای.پس امام فرمود:همانا خداوند والا می دانست که ما در امور مهم جز به او پناه نمی بریم و در سختی ها جز بر او توکل نمی کنیم و از این روی در،درخواست هایمان ما را به اجابت عادت داده است و[چون می دانست]از این که به کژی بگرائیم در هراسیم ما را استوار می دارد.عرضه داشتم:فتح به من چنین و چنان گفت[و از شما خواست که او را دعا کنید] امام فرمود:به درستی که او در ظاهر ما را دوست داشته و ولایت ما را می پذیرد ولی در باطن از ما دوری می کند دعا برای کسی که تو برایش دعا می کنی هنگامی که دربندگی خداوند خالص باشی و به[پیامبری]رسول خدا و حق ما اهل بیت اعتراف نمایی و چیزی از خدا بخواهی تو را محروم نمی سازد.عرضه داشتم:آقای من دعایی به من می آموزی که از میان دعاها برگزینم.امام فرمود:این دعایی است که فراوان به آن خدا را می خوانم و از خدا

ص:631

و هو:«یا عدّتی عند العدد،و یا رجائی و المعتمد،و یا کهفی و السّند،و یا واحد یا أحد،یا قل هو اللّه أحد،أسألک اللّهمّ بحقّ من خلقته من خلقک و لم تجعل فی خلقک مثلهم أحدا أن تصلّی علیهم،و تفعل بی کیت و کیت».

556-3- الفحّام عن أحمد بن محمّد بن بطّه عن خیر الکاتب،قال:حدّثنی شمیله الکاتب،و کان قد عمل أخبار سرّ من رأی،قال:کان المتوکّل رکب إلی الجامع،و معه عدد ممّن یصلح للخطابه،و کان فیهم رجل من ولد العبّاس بن محمّد یلقّب بهریسه،و کان المتوکّل یحقّره،فتقدّم إلیه أن یخطب یوما فخطب و أحسن،فتقدّم المتوکّل یصلّی،فسابقه من قبل أن ینزل من المنبر،فجاء فجذب منطقته من ورائه،و قال:یا أمیر المؤمنین،من خطب یصلّی.فقال المتوکّل:أردنا أن نخجله فأخجلنا.و کان أحد الأشرار،فقال یوما للمتوکّل:ما یعمل أحد بک أکثر ممّا تعمله بنفسک فی علیّ بن محمّد،فلا یبقی فی الدّار إلاّ من یخدمه،و لا یتعبونه بشیل ستر و لا فتح باب و لا شیء و هذا إذا علمه النّاس قالوا:لو لم یعلم استحقاقه للأمر ما فعل به هذا دعه إذا دخل یشیل السّتر لنفسه و یمشی کما یمشی غیره، فتمسّه بعض الجفوه؛فتقدّم أن لا یخدم و لا یشال بین یدیه ستر،و کان المتوکّل ما رئی أحد ممّن یهتمّ بالخبر مثله،قال:فکتب صاحب الخبر إلیه أنّ علیّ بن محمّد دخل الدّار،فلم یخدم و لم یشل أحد بین یدیه سترا،فهبّ هواء رفع السّتر له فدخل،فقال:%اعرفوا خبر خروجه؛فذکر صاحب الخبر أن هواء خالف ذلک

ص:632

خواسته ام که هرکس پس از من در مزارم خدا را به این دعا بخواند ناامید نگرداند.و آن این چنین است:ای یاور من درمیان یاوران و ای امید و مورد اطمینان من و ای پناهگاه و تکیه گاه من و ای یگانه یکتا و ای کسی که[می گوید]بگو خدا یگانه است.خداوندا،به حق آفریدگانی که خلق کردی و درمیان آفریدگانت بسان آنان قرار ندادی[مراد اهل بیت است]از تو می خواهم که بر آنان درود فرستی و با من چنین و چنان کنی[و آنگاه خواستۀ خود را بطلبد].

507-حکایت متوکل و هریسه

[556]3-سمیله کاتب که در کار نگارش وقایع سامرا بود می گوید:متوکل عباسی برای نماز جمعه حرکت کرد و با او تعدادی از کسانی بودند که برای خطابه و سخنرانی سزاوار بودند.و درمیان آنان مردی از فرزندان عباس بن محمد ملقب به هریسه نیز بود.و متوکل او را خوار بر می شمرد.پس روزی برای خواندن خطبه[های نماز جمعه]در حضور آن مرد پیش از آنکه متوکل از منبر فرود آید به سوی او پیشی گرفته کمربند او را از پشت سر کشید و گفت:ای امیر مؤمنان!هرکس خطبه بخواند هم او نماز می گزارد.پس متوکل گفت:خواستیم که او را شرمنده کنیم اما او ما را شرمنده کرد.راوی گوید:و او یکی از نابکاران بود.پس روزی به متوکل گفت:هیچ کس بیشتر از آنچه تو برای علی بن محمد کار انجام می دهی برای خود تو کاری نمی کند.پس در خانه کسی نمانده مگر این که خدمت او را می کند نه برای کنار زدن پرده،نه برای گشودن در و نه هیچ کار دیگری[به او زحمت نداده]و او را خسته نمی کنند و اگر مردم از این امر آگاه شوند می گویند:اگر متوکل شایستگی او بر امر خلافت را نمی دانست با او چنین رفتار نمی کرد.او را رها کن تا هنگامی که بر تو وارد می شود خود پرده را از مقابلش کنار زند و همانند دیگران راه برود.پس کمی به او سختی برسان و دستور ده که کسی خدمت او را نکند و پرده ای از مقابلش کنار زده نشود.متوکل از کسانی بود که دیده نشد کسی چون او به سخن[دیگران]اهتمام ورزد.راوی گوید:پس پیک متوکل به او نگاشت که علی بن محمد داخل خانه شد و هیچ کس به خدمتگزاری او برنخاست و پرده را از مقابلش کنار نزد.بلکه بادی وزید و پرده را کنار زد و او داخل شد پس متوکل گفت:از خبر خروج امام آگاه شوید[و ببینید هنگام بیرون رفتنش چه پیش می آید]پس آن پیک بیان داشت که بادی مخالف

ص:633

الهواء شال السّتر له حتّی خرج،فقال:لیس نرید هواء یشیل السّتر،شیلوا السّتر بین یدیه.

557-4- قال و دخل علیه السّلام یوما علی المتوکّل فقال:یا أبا الحسن،من أشعر النّاس؛ و کان قد سأل قبله ابن الجهم،فذکر شعراء الجاهلیّه و شعراء الإسلام،فلمّا سأل الإمام علیه السّلام قال فلان بن فلان العلویّ.قال ابن الفحّام:و احسبه الحمّانیّ.قال:

حیث یقول:

لقد فاخرتنا من قریش عصابه بمطّ خدود و امتداد أصابع

فلمّا تنازعنا القضاء قضی لنا علیهم بما نهوی نداء الصّوامع

قال:و ما نداء الصّوامع،یا أبا الحسن؟قال:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه،و أنّ محمّدا رسول اللّه،جدّی أم جدّک؟فضحک المتوکّل،ثمّ قال:هو جدّک،لا ندفعک عنه.

558-5- الفحّام قال حدّثنی أبو الطّیّب،أحمد بن محمّد بن بطّه و کان لا یدخل المشهد و یزور من وراء الشّبّاک،فقال لی:جئت یوم عاشوراء نصف نهار ظهیر و الشّمس تغلی،و الطّریق خال من أحد،و أنا فزع من الزّعّار و من أهل البلد، أتخفّی إلی أن بلغت الحائط الّذی أمضی منه إلی الشّبّاک فمددت عینی،فإذا برجل جالس علی الباب ظهره إلیّ کأنّه ینظر فی دفتر،فقال لی:یا أبا الطّیّب،بصوت یشبه صوت حسین بن علیّ بن جعفر ابن الرّضا.فقلت:هذا حسین قد جاء یزور أخاه؟قلت:یا سیّدی،أمضی أزور من الشّبّاک و أجیئک فأقضی حقّک؟قال:و لم لا

ص:634

باد قبلی پرده را برای امام کنار زد تا امام خارج گشت.پس متوکل گفت:نمی خواهیم که باد پرده را کنار زند.خودتان پرده را از مقابل علی بن محمد کنار زنید.

508-سؤال متوکل از أشعر عرب

[557]4-راوی گوید:روزی امام بر متوکل داخل شد.پس متوکل گفت:ای ابا الحسن!بهترین شاعران چه کسانی بودند؟و او پیش از امام از ابن جهم نیز پرسیده بود و او شاعران جاهلیت و اسلام را ذکر نموده بود.پس هنگامی که از امام پرسید:گفت:فلانی فرزند فلانی که علوی است.ابن فحّام گفت:گمان می کنم او(حمّانی)باشد.امام فرمود:[او علوی است]چون این چنین سرود:همانا گروهی از قریش بر ما فخر فروختند به خاطر برآمدگی گونه ها و بلندی انگشتان پس هنگامی که برای قضاوت میان ما و آنان به مخاصمه برخاستیم به نفع ما و به ضرر آنها حکم شد چون ما،ندای گل دسته ها را بر فراز می کنیم[یا دوست می داریم]متوکل گفت:

ای ابا الحسن!ندای گل دسته چیست؟گفت:گواهی می دهم که هیچ معبودی جز خدا نیست و محمد فرستاده اوست.ای متوکل او جدّ من است یا جدّ تو؟پس متوکل خندید و گفت:او جدّ توست.تو را از[انتساب به]او باز نمی داریم.

509-ابو طیب و زیارت عاشورا

[558]5-ابو محمد فحّام می گوید:ابو طیّب برایم روایت کرد-او کسی بود که برای زیارت در کنار ضریح داخل نمی شد و از پشت پنجره زیارت می کرد-پس به من گفت:هنگام ظهر در روز عاشورا درحالی که خورشید[از شدت گرما]همه چیز را به جوش آورده و در راه نیز هیچ کس نبود به شهر وارد شدم.من از بدکاران و از اهل آن دیار در هراس بودم.پس پنهانی حرکت کردم تا به دیواری رسیدم که از آن جا به سوی پنجره[برای زیارت]حرکت می کردم.

پس چشم برگشودم و دیدم مردی در کنار در نشسته و پشت بر من کرده است گویا درون دفتری می نگرد.پس با صدایی که شبیه صدای حسین بن علی بن جعفر بن رضا بود به من گفت:ای ابا طیّب!من گفتم:آیا این حسین است که آمده است برادرش را زیارت کند؟گفتم:

آقای من.آمده ام تا از پشت پنجره زیارت کنم و آنگاه به سوی تو می آیم و حق تو را اداء می کنم.گفت:ای ابا طیّب!چرا داخل نمی شوی.

ص:635

تدخل،یا أبا الطّیّب؟فقلت له:الدّار لها مالک لا أدخلها من غیر إذنه.فقال:یا أبا الطّیّب؟تکون مولانا رقّا،و توالینا حقّا،و نمنعک تدخل الدّار!ادخل یا أبا الطّیّب.

فقلت:أمضی أسلّم علیه و لا أقبل منه.فجئت إلی الباب و لیس علیه أحد فیشعر بی،و بادرت إلی عند البصریّ خادم الموضع،ففتح لی الباب،و دخلت فکان یقول:ألیس کنت لا تدخل الدّار؟فقال:أمّا أنا فقد أذنوا لی بقیتم أنتم.

559-6- الفحّام قال حدّثنی المنصوریّ،عن عمّ أبیه،و حدّثنی عمّی،عن کافور الخادم بهذا الحدیث،قال:کان فی الموضع مجاور الإمام من أهل الصّنائع صنوف من النّاس،و کان الموضع کالقریه،و کان یونس النّقّاش یغشی سیّدنا الإمام علیه السّلام و یخدمه،فجاءه یوما یرعد،فقال له:یا سیّدی،أوصیک بأهلی خیرا.

قال:و ما الخبر؟قال:عزمت علی الرّحیل.قال:و لم یا یونس؟و هو متبسّم علیه السّلام قال:قال یونس:ابن بغا وجّه إلیّ بفصّ لیس له قیمه؟أقبلت أن أنقشه فکسرته باثنین و موعده غدا و هو موسی بن بغا،إمّا ألف سوط أو القتل.قال:امض إلی منزلک،إلی غد فرج،فما یکون إلاّ خیرا،فلمّا کان من الغد وافی بکره یرعد،فقال:

قد جاء الرّسول یلتمس الفصّ.قال:امض إلیه فما تری إلاّ خیرا.قال:و ما أقول له،یا سیّدی؟قال:فتبسّم،و قال:امض إلیه و اسمع ما یخبرک به.فلن یکون إلاّ خیر.قال:فمضی و عاد یضحک.قال:قال لی،یا سیّدی:الجواری اختصموا، فیمکنک أن تجعله فصّین حتّی نغنیک.فقال سیّدنا الإمام علیه السّلام:اللّهمّ لک الحمد إذ

ص:636

گفتم:خانه صاحبی دارد که بدون اجازه او داخل نمی شوم.پس گفت:ای ابا طیّب تو دوستدار ما باشی و حقیقتا از ما پیروی کنی و[آنگاه]تو را بازداریم که در خانه داخل شوی!ای ابا طیّب!داخل شو.پیش خود گفتم:حرکت می کنم و بر او سلام می نمایم و نمی پذیرم[که در خانه داخل شوم].پس به در خانه آمدم و هیچ کس آنجا نبود که مرا ببیند.ناگهان در مقابل دیدگانم خادم خانه را مشاهده کردم.پس در را بر من گشود و داخل شدم درحالی که می گفت:

آیا تو کسی نبودی که در خانه داخل نمی شدی؟پس گفتم:به من که اجازه دخول دادند و مانده اید شما.

510-قصۀ نگین انگشتر

[559]6-فحّام گوید:منصوری از عموی پدرش همچنین عمویم از کافور خادم روایت می کند که:در جایگاهی اطراف امام علیه السّلام گروهی از مردم با شغلهایی گوناگون زندگی می کردند و آن جایگاه چون روستایی بود و یونس نقّاش به نزد امام علیه السّلام می آمد و به او خدمت می کرد.پس روزی درحالی که می لرزید نزد امام آمد و عرضه داشت:آقای من!به شما وصیّت می کنم که با خانواده ام به نیکی رفتار کنید.امام فرمود:چه خبر است؟گفت:تصمیم بر کوچ گرفته ام و می خواهم از این جا بروم.امام درحالی که لبخند می زد فرمود:چرا ای یونس.یونس گفت:

«ابن بغا»نگینی به سوی من فرستاد که قیمتی برایش نبود[بسیار پرقیمت بود]و خواست که بر روی آن نقشی بیافرینم ولی آن را به دو قسمت شکستم و زمان تحویل نگین نیز فردا است و او«موسی بن بغا»است.یا هزار تازیانه به من می زند یا مرا می کشد.امام فرمود:به خانه ات برو.تا فردا گشایش حاصل می شود پس جز خیر نخواهد بود.فردا صبح یونس درحالی که می لرزید به نزد امام آمد و گفت:فرستاده ابن بغا آمده است و نگین را می طلبد.امام فرمود:به سوی او برو پس جز خیر مشاهده نخواهی کرد.یونس گفت:آقای من به او چه بگویم؟امام لبخند زد و فرمود:به سوی او برو و آن خبری را که برایت آورده است بشنو.پس هرگز جز نیکی نخواهد بود.راوی گوید:پس یونس حرکت کرد و لبخندزنان بازگشت و گفت:آقای من،فرستاده او به من گفت:دو شریک با یکدیگر به نزاع برخاسته اند پس اگر بتوانی آن را به دو نگین تقسیم کنی تو را بی نیاز خواهم ساخت.پس آقای ما امام علیه السّلام فرمود:

ص:637

جعلتنا ممّن یحمدک حقّا،فأیش قلت له؟قال:قلت:أمهلنی حتّی أتأمّل أمره کیف أعمله.فقال:أصبت.

560-7- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه عن الإمام علیّ بن محمّد العسکریّ عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من أدّی للّه مکتوبه فله فی أثرها دعوه مستجابه.قال ابن الفحّام:رأیت و اللّه أمیر المؤمنین علیه السّلام فی النّوم،فسألته عن الخبر،فقال:صحیح إذا فرغت من المکتوبه، فقل و أنت ساجد«اللّهمّ بحقّ من رواه و روی عنه صلّ علی جماعتهم و افعل بی کیت و کیت».

561-8- الفحّام عن عمّه عمرو بن یحیی عن إسحاق بن عبدوس عن محمّد بن بهار عن عیسی بن مهران،عن مخوّل بن إبراهیم،عن الفضیل بن الزّبیر،عن أبی داود السّبیعیّ،عن عمرو بن حصیب أخی بریده بن حصیب،قال:بینا أنا و أخی بریده عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إذ دخل أبو بکر فسلّم علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،فقال:انطلق فسلّم علی أمیر المؤمنین فقال:یا رسول اللّه،و من أمیر المؤمنین؟قال:علیّ بن أبی طالب.قال:عن أمر اللّه و أمر رسوله.قال:نعم.ثمّ دخل عمر فسلّم فقال:انطلق فسلّم علی أمیر المؤمنین،فقال:یا رسول اللّه،و من أمیر المؤمنین؟قال:علیّ بن أبی طالب.قال:عن أمر اللّه و أمر رسوله؟قال:نعم.ثمّ دخل عمر فسلّم فقال:

انطلق فسلّم علی أمیر المؤمنین.فقال:یا رسول اللّه،و من أمیر المؤمنین؟قال:

ص:638

خداوندا!ستایش از آن توست که ما را از کسانی قرار دادی که به حق تو را می ستایند.پس تو به او چه گفتی؟یونس گفت:گفتم:به من فرصت دهید تا فکر کنم چگونه نگین را به دو قسمت تقسیم نمایم.امام فرمود:زدی به هدف.

511-استجابت دعا بعد از نماز

[560]7-امام علی علیه السّلام فرمود:شنیدم که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:هرکس برای خدا نماز واجبی بخواند برایش پس از آن نماز خواسته برآورده شده ای است.ابن فحّام می گوید:به خدا سوگند که امیر مؤمنان علیه السّلام را در عالم رؤیا دیده و درباره این روایت از او پرسیدم.پس امام علیه السّلام فرمود:صحیح است.پس هنگامی که نماز واجبت را به پایان رساندی در حال سجده بگو:خداوندا!به حق کسانی که این حدیث را روایت کرده و از آنان روایت شده است بر همگی آنان درود فرست و با من چنین و چنان کن[و خواسته خود را ذکر کن].

512-سلام عمر به دستور پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بر امیر المؤمنین علیه السّلام

[561]8-عمرو بن حصیب برادر بریده بن حصیب می گوید:هنگامی که من و برادرم نزد پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله بودیم ابو بکر داخل شد.پس بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله سلام کرد.پیامبر فرمود:برو و بر امیر مؤمنان نیز سلام کن.پس گفت:ای رسول خدا!امیر مؤمنان کیست؟پیامبر گفت:علی بن ابی طالب.ابو بکر گفت:آیا این امر به فرمان خدا و فرستاده اوست؟پیامبر فرمود:بله.آنگاه عمر داخل شد.پس سلام کرد.پیامبر فرمود:برو و به امیر مؤمنان هم سلام کن.پس گفت:ای رسول خدا!امیر مؤمنان کیست؟پیامبر فرمود:علی بن ابی طالب.گفت:آیا این امر به فرمان خدا و فرستاده اوست؟پیامبر فرمود:بله.

ص:639

علیّ بن أبی طالب.قال:عن أمر اللّه و أمر رسوله؟قال:نعم.

562-9- الفحّام عن عمّه عن إسحاق بن عبدوس،عن محمّد بن بهار بن عمّار، عن زکریّا بن یحیی،عن جابر،عن إسحاق بن عبد اللّه بن الحارث،عن أبیه عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:أتیت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و عنده أبو بکر و عمر،فجلست بینه و بین عائشه فقالت لی عائشه:ما وجدت إلاّ فخذی أو فخذ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:مه یا عائشه،لا تؤذینی فی علیّ،فإنّه أخی فی الدّنیا و أخی فی الآخره،و هو أمیر المؤمنین یجلسه اللّه یوم القیامه علی الصّراط،فیدخل أولیاءه الجنّه،و أعداءه النّار.

563-10- الفحّام عن محمّد بن الفرحان عن محمّد بن علیّ بن فرات عن سفیان ابن وکیع،عن أبیه،عن الأعمش،عن ابن المتوکّل النّاجی،عن أبی سعید الخدریّ،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یقول اللّه(تعالی)یوم القیامه لی و لعلیّ بن أبی طالب:أدخلا الجنّه من أحبّکما،و أدخلا النّار من أبغضکما؛و ذلک قوله أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّارٍ عَنِیدٍ. [ق(50):24].

564-11- الفحّام عن محمّد بن هاشم الهاشمیّ عن أبیه عن محمّد بن زکریّا الجوهریّ البصریّ،عن عبد اللّه بن المثنّی،عن تمامه بن عبد اللّه بن أنس بن مالک،عن أبیه،عن جدّه،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إذا کان یوم القیامه و نصب الصّراط علی جهنّم لم یجز علیه إلاّ من معه جواز فیه ولایه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام؛و ذلک

ص:640

513-کلام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و عایشه در مورد حضرت علی علیه السّلام

[562]9-امیر مؤمنان علیه السّلام می فرماید:به نزد پیامبر آمدم و ابو بکر و عمر نیز نزد ایشان بودند.پس میان او و عایشه نشستم.پس عایشه به من گفت:جز ران من یا ران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله جایی را نیافتی؟پیامبر فرمود:ای عایشه[از این سخن]دست بردار.مرا درباره علی آزار مده.به درستی که او در دنیا و آخرت برادر من است و امیر مؤمنان است که خداوند در روز قیامت او را بر صراط می نشاند و بدین روی،دوستان خدا را در بهشت و دشمنان او را در دوزخ داخل می سازد.

514-تفسیر آیۀ (أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّارٍ عَنِیدٍ)

[563]10-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند در روز قیامت به من و علی بن ابی طالب می فرماید:

هرکس که شما را دوست داشت در بهشت و هرکس که شما را دشمن داشت در دوزخ داخل سازید و آن معنی سخن خداوند است که می فرماید:(ناسپاسان لجوج را به جهنم دراندازید.)[ق(50):آیۀ 24]

515-تفسیر آیۀ (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ)

[564]11-پیامبر فرمود:در روز قیامت هنگامی که[پل]صراط بر جهنم قرار می گیرد هیچ کس بر آن نمی گذرد جز آنکه با او برگه عبوری است که در آن ولایت علی بن ابی طالب است و آن معنای سخن پروردگار است که می فرماید:(و آن ها را نگاهدارید که باید بازخواست شوند) مراد پرسش از ولایت علی بن ابی طالب است.

ص:641

قوله(تعالی): وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ [الصافات(37):24]یعنی عن ولایه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام.

565-12- الفحّام عن عمّه عمرو بن یحیی عن الحسن بن المتوکّل عن عفّان بن مسلم،عن حمّاد بن سلمه،عن ابن طاوس،عن أبیه،عن ابن عمر،قال:سألنی عمر بن الخطّاب،فقال لی:یا بنیّ من أخیر النّاس بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قال:قلت:

من أحلّ اللّه له ما حرّم علی النّاس.و حرّم علیه ما أحلّ للنّاس؟فقال و اللّه لقد قلت فصدقت حرّم علی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام الصّدقه و أحلّت للنّاس و حرّم علیهم أن یدخلوا المسجد و هم جنب و أحلّه له و غلقت الأبواب و سدّت و لم یغلق لعلیّ باب و لم یسدّ.

566-13- الفحّام عن عمّه عن أحمد بن عبد اللّه بن علیّ الرّأس،عن عبد الرّحمن بن عبد اللّه العمریّ،عن أبو سلمه یحیی بن المغیره قال حدّثنی أخی محمّد بن المغیره،عن محمّد بن سنان،عن سیّدنا أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام قال:قال أبی لجابر بن عبد اللّه:لی إلیک حاجه أرید أن أخلو بک فیها؛فلمّا خلا به فی بعض الأیّام،قال له:أخبرنی عن اللّوح الّذی رأیته فی ید أمّی فاطمه علیهما السّلام قال جابر:أشهد باللّه لقد دخلت علی فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأهنّئها بولدها الحسین علیه السّلام فإذا بیدها لوح أخضر من زبرجده خضراء،فیه کتاب أنور من الشّمس و أطیب من رائحه المسک الأذفر.فقلت:ما هذا،یا بنت رسول اللّه؟

ص:642

516-علی علیه السّلام بهترین مردم

[565]12-ابن عمر می گوید:عمر بن خطاب از من پرسید:فرزندم چه کسی بهترین مردم پس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله است؟گفتم:هرکس که خداوند آنچه را برای مردم حرام ساخته بر او حلال کرده باشد و آنچه را برای مردم حلال ساخته بر او حرام کرده باشد.پس عمر گفت:به خدا سوگند گفتی و راست گفتی خداوند بر علی بن ابی طالب صدقه را حرام ساخت درحالی که برای مردم حلال گشته بود همچنین بر آنان حرام ساخت که در حال جنابت در مسجد داخل شوند و آن را بر علی حلال ساخت پس درها[به روی دیگر صحابه]بسته شد ولی برای علی هیچ دری بسته نشد و مسدود نگردید.

517-لوحی که نزد حضرت فاطمه علیها السّلام بود

[566]13-امام صادق علیه السّلام می فرماید:پدرم امام باقر علیه السّلام به جابر بن عبد اللّه فرمود:با تو کاری دارم که می خواهم در آن زمینه با تو خلوت کنم.پس در یکی از روزها که با جابر خلوت کرد به او فرمود:مرا از لوحی که در دست مادرم فاطمه علیها السّلام دیده ای آگاه کن.جابر گفت:خدا را گواه می گیرم که بر فاطمه دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله داخل شدم تا به خاطر[تولّد]فرزندش حسین به او تبریک بگویم.پس لوحی از زبرجد سبز در دستش بود که در آن نوشته ای نورانی تر از خورشید و خوشبوتر از بوی مشک اذفر قرار داشت.پس عرضه داشتم:ای دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله این چیست؟

ص:643

فقالت:هذا لوح أهداه اللّه(عزّ و جلّ)إلی أبی،فیه اسم أبی و اسم بعلی و اسم الأوصیاء بعده من ولدی،فسألتها أن تدفعه إلیّ لأنسخه ففعلت،فقال له:فهل لک أن تعارضنی به؟قال:نعم فمضی جابر إلی منزله و أتی بصحیفه من کاغذ فقال له:

انظر فی صحیفتک حتّی أقرأها علیک،و کان فی صحیفته مکتوب:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.هذا کتاب من اللّه العزیز العلیم،أنزله الرّوح الأمین علی محمّد خاتم النّبیّین.یا محمّد،عظّم أسمائی،و اشکر نعمائی،و لا تجحد آلائی،و لا ترج سوای،و لا تخش غیری،فإنّه من یرجو سوای و یخش غیری أعذّبه عذابا لا أعذّبه أحدا من العالمین،یا محمّد،إنّی اصطفیتک علی الأنبیاء،و فضّلت وصیّک علی الأوصیاء،و جعلت الحسن عیبه علمی من بعد انقضاء مدّه أبیه،و الحسین خیر أولاد الأوّلین و الآخرین،فیه تثبت الإمامه،و منه تعقب علیّ زین العابدین، و محمّد الباقر لعلمی و الدّاعی إلی سبیلی علی منهاج الحقّ،و جعفر الصّادق فی العقل و العمل تنشب من بعده فتنه صمّاء فالویل کلّ الویل للمکذّب بعبدی و خیرتی من خلقی موسی،و علیّ الرّضا یقتله عفریت کافر یدفن بالمدینه الّتی بناها العبد الصّالح إلی جنب شرّ خلق اللّه،و محمّد الهادی إلی سبیلی الذّابّ عن حریمی و القیّم فی رعیّته حسن أغرّ،یخرج منه ذو الاسمین علیّ[و الحسن]، و الخلف محمّد یخرج فی آخر الزّمان علی رأسه غمامه بیضاء تظلّه من الشّمس، ینادی بلسان فصیح یسمعه الثّقلین و الخافقین،و هو المهدیّ من آل محمّد،یملأ

ص:644

پس فرمود:«این لوحی است که خداوند والا و بلندمرتبه به پدرم هدیه کرده است در آن نام پدرم و شوهرم و جانشینان پس از او از فرزندان من قرار دارد.»پس از او خواستم که آن را به من[امانت]بدهد تا از روی آن بنویسم.پس چنین کرد.امام باقر علیه السّلام به او فرمود:آیا می توانی آن نوشته را بر من عرضه کنی؟عرضه داشت:بله.پس جابر به خانه اش رفت و نوشته ای بر کاغذ را به همراه آورد.پس امام به او فرمود:در نوشته ات بنگر تا آن را بر تو بخوانم و در نوشته آمده بود:به نام خداوند بخشنده مهربان.این نوشته ای از خداوند شکست ناپذیر داناست که آن را فرشته وحی[جبرئیل و روح الأمین]بر محمد ختم کننده پیامبران فرو فرستاد.ای محمد!نامهایم را بزرگ شمار و نعمت هایم را شکرگذار باش و بخشش هایم را انکار مکن و به غیر من امیدوار نباش و جز از من نترس.همانا هرکس را که به غیر من امید داشته باشد و از او بهراسد چنان کیفر کنم که هیچ یک از جهانیان را چنان کیفر نکرده باشم.ای محمد!همانا من تو را بر پیامبران خود برگزیدم و جانشینت را بر تمامی جانشینان برتری دادم و حسن را فراگیرنده علم خود پس از به پایان رسیدن زمان[امامت]پدرش قرار دادم و حسین را بهترین فرزندان پیشینیان و آیندگان قرار دادم که امامت در او استوار می گردد و از او علی زینت عبادتگران و محمد شکافنده علمم و دعوت کننده به راه من با روشی درست و جعفر راستگو در عقل و کردار که پس از او فتنه ای شدید به وجود می آید،درپی خواهند آمد.

پس تمامی نفرین ها بر کسی که بنده و بهترین آفریدگانم موسی را دروغ برشمرد و علی رضا را موجودی خبیث و کافر به قتل می رساند و در شهری که بنده ای نیکوکار آن را بنا نهاده است در کنار بدترین آفریدگان خدا به خاک سپرده می شود.و محمد که به راه من هدایت می کند و از حریم من دفاع می نماید و امور زیردستانش را بر عهده می گیرد و او نیکو و نامدار است که از او صاحب دو نام علی و حسن خارج می شود[مراد امام هادی و امام عسگری علیهما السّلام است]و جانشین ایشان محمد است که در آخر الزّمان خارج می شود درحالی که بر سرش ابری سپید است که در برابر خورشید بر او سایه می افکند.با زبانی عربی و واضح که جنّ و انس در شرق و غرب آن را می شنوند ندا در می دهد که او مهدی از خاندان محمد است که زمین را همان گونه که پر از ستم شده است از عدل پر می سازد.

ص:645

الأرض عدلا کما ملئت جورا.

567-14- الفحّام عن المنصوریّ عن سهل بن یعقوب بن إسحاق عن الحسن بن عبد اللّه بن مطهّر،عن محمّد بن سلیمان الدّیلمیّ،عن أبیه،قال:جاء رجل إلی سیّدنا الصّادق علیه السّلام فقال له:یا سیّدی،أشکو إلیک دینا رکبنی و سلطانا غشمنی، و أرید أن تعلّمنی دعاء أغتنم به غنیمه أقضی بها دینی و أکفی بها ظلم سلطانی.

فقال:إذا جنّک اللّیل،فصلّ رکعتین،اقرأ فی الأولی منهما الحمد و آیه الکرسیّ، و فی الرّکعه الثّانیه الحمد و آخر الحشر لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ [الحشر (59):21]إلی خاتمه السّوره،ثمّ خذ المصحف فدعه علی رأسک و قل:«بهذا القرآن و بحقّ من أرسلته به،و بحقّ کلّ مؤمن مدحته فیه،و بحقّک علیهم فلا أحد أعرف بحقّک منک بک یا اللّه»عشر مرّات،ثمّ تقول:«یا محمّد»عشر مرّات«یا علیّ»عشر مرّات«یا فاطمه»عشر مرّات«یا حسن»عشر مرّات«یا حسین» عشر مرّات«یا علیّ بن الحسین»عشر مرّات«یا محمّد بن علیّ»عشر مرّات«یا جعفر بن محمّد»عشر مرّات«یا موسی بن جعفر»عشر مرّات«یا علیّ بن موسی»عشر مرّات«یا محمّد بن علیّ»عشر مرّات«یا علیّ بن محمّد»عشر مرّات«یا حسن بن علیّ»عشر مرّات«یا حجّه»عشر مرّات ثمّ تسأل اللّه(تعالی) حاجتک.قال:فمضی الرّجل و عاد إلیه بعد مدّه،قد قضی دینه،و صلح له سلطانه، و عظم یساره.

ص:646

518-دعای امام صادق علیه السّلام

[567]14-محمد بن سلیمان دیلمی از پدرش روایت می کند که مردی نزد آقایمان صادق علیه السّلام آمد پس عرضه داشت:آقای من!به تو از قرضی که بر دوش من قرار گرفته و سلطانی که بر من ستم روا می دارد شکایت می کنم و می خواهم که دعایی به من بیاموزی تا از آن بهره ای برده که قرض خود را با آن بپردازم و از ستم سلطانم ایمن گردم.پس امام علیه السّلام فرمود:هنگامی که شب تو را فراگرفت دو رکعت نماز بگزار.در رکعت اول از آن،حمد و آیه الکرسی و در رکعت دوم حمد و آیات آخر سوره حشر«اگر ما این قرآن را بر کوه نازل می کردیم...»[حشر(59):

آیۀ 21]تا آخر سوره را بخوان آنگاه قرآن را برگیر و بر سرت گذار و ده بار بگو:«به حق این قرآن و به حق کسی که قرآن را به وسیله او فروفرستادی و به حق هر مؤمنی که در قرآن او را ستودی و به حق تو بر آنان که هیچ کس داناتر از تو به حقت بر آنان نیست».پس ده بار می گویی«به ذات خودت ای خدا»سپس ده بار می گویی«ای محمد»و ده بار می گویی«ای علی»و ده بار می گویی«ای فاطمه»و ده بار می گویی«ای حسن»و ده بار می گویی«ای حسین» و ده بار می گویی«ای علی بن حسین»و ده بار می گویی«ای محمد بن علی»و ده بار می گویی «ای جعفر بن محمد»و ده بار می گویی«ای موسی بن جعفر»و ده بار می گویی«ای علی بن موسی»و ده بار می گویی«ای محمد بن علی»و ده بار می گویی«ای علی بن محمد»و ده بار می گویی«ای حسن بن علی»و ده بار می گویی«ای حجت»آنگاه نیاز خود را از خدا می طلبی.

پس مرد رفت و پس از مدتی بازگشت درحالی که قرضش را پرداخته بود و سلطانش با او نیکو شده بود و در کارهایش راحتی و آسایش فراوانی به وجود آمده بود.

ص:647

568-15- الفحّام عن محمّد بن أحمد الهاشمیّ عن عیسی بن أحمد المنصوریّ عن عمّ أبیه عن أبی الحسن العسکریّ علیه السّلام عن آبائه عن الصّادق علیه السّلام قال استخاره الباقر علیه السّلام:«اللّهمّ إنّ خیرتک تنیل الرّغائب،و تجزل المواهب،و تغنم المطالب، و تطیب المکاسب،و تهدی إلی اجمل العواقب،و تقی محذور النّوائب،اللّهمّ یا مالک الملوک أستخیرک فیما عزم رأیی علیه و قادنی یا مولای إلیه،فسهّل من ذلک ما توعّر،و یسّر منه ما تعسّر،و اکفنی فی استخارتی المهمّ،و ارفع عنّی کلّ ملمّ، و اجعل عاقبه أمری غنما،و محذوره سلما،و بعده قربا،و جدبه خصبا،أعطنی یا ربّ لواء الظّفر فیما استخرتک فیه،و فوز الإنعام فیما دعوتک له،و منّ علیّ بالإفضال فیما رجوتک،فإنّک تعلم و لا أعلم،و تقدر و لا أقدر،و أنت علاّم الغیوب».

569-16- و بهذا الإسناد،عن الصّادق علیه السّلام قال علیکم بالتّقیّه،فإنّه لیس منّا من لم یجعلها شعاره و دثاره مع من یأمنه لتکون سجیّته مع من یحذره.

570-17- و بهذا الإسناد،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یا علیّ،إنّ اللّه(عزّ و جلّ) قد غفر لک و لشیعتک،و محبّی شیعتک،فأبشر فإنّک الأنزع البطین،منزوع من الشّرک،بطین من العلم.

571-18- و بهذا الإسناد،عن الصّادق علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّما سمّیت ابنتی فاطمه لأنّ اللّه(عزّ و جلّ)فطمها و فطم من أحبّها من النّار.

ص:648

519-استخارۀ امام باقر علیه السّلام

[568]15-امام صادق علیه السّلام فرمود:استخاره امام باقر علیه السّلام این چنین بود:«خداوندا همانا برگزیده تو،دستیابی به آرزوها را نزدیک می گرداند و موهبت هایت را فراوان می کند و[انسان را در راه رسیدن به]خواسته هایش رستگار و بهره مند می سازد و درآمدها را پاکیزه می سازد و به زیباترین سرنوشت ها راهنمایی می کند و از مصیبت های برحذر داشته شده حفظ می نماید.

خداوندا!ای فرمانروای فرمانروایان!در آنچه نظرم بر آن محکم و استوار گشته است از تو طلب خیر می کنم.مولای من مرا به سوی آن هدایت کن.پس شدت ها و سختی های آن را آسان گردان و مرا در این طلب خیر،از آنچه که مهم است کفایت کن و هر امر دردناکی را از من برطرف گردان.خداوندا پایان امورم را بهره مندی،و ناگواری و نامرادی آن را سلامتی و دوری اش را نزدیکی و خشکسالی اش را خرّمی قرار ده.پروردگارا پرچم پیروزی را در آنچه در آن از تو طلب خیر نمودم به من عطا فرما و دستیابی به بخشش خود را در آنچه تو را برای آن خواندم بر من ببخش و با احسانت در آنچه به تو امید دارم بر من منّت بگذار پس به درستی که تو می دانی و من نمی دانم،تو می توانی و من نمی توانم و تو بر امور پنهان،بسیار دانایی.

520-تقیه شعار مؤمن است

[569]16-امام صادق علیه السّلام فرمود:بر شما باد به تقیّه.پس به درستی که از ما نیست هرکس تقیّه را شعار و پوشش خود با کسانی که از[بدی آنها]در امان است[و خطری از سوی آنان او را تهدید نمی کند]قرار ندهد تا آنکه تقیه در مواجهه با کسانی که از[شرّ]آنها ترسان است جزئی از نهاد و طبیعت او باشد و جزء اخلاقش دربیاید.

521-خداوند می بخشد شیعیان حضرت علی علیه السّلام را

[570]17-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای علی!همانا خداوند والا تو و شیعیانت و دوستداران شیعیانت را بخشید.پس بر تو بشارت باد که تو کناره گیر لبریز هستی[این تعبیری است که برخی منافقین از حضرت داشتند به معنای بی موی شکم بزرگ]از شرک برکنار شده ای و لبریز از دانشی.[در حقیقت پیامبر از تعبیری که برخی منافقان برای حضرت علی علیه السّلام استفاده می کردند بهره برد و معنای دیگری را از آن استفاده فرمود].

ص:649

572-19- و بهذا الإسناد،عن الصّادق علیه السّلام فی قوله تعالی إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ [هود(11):114]قال:صلاه اللّیل تذهب بذنوب النّهار.

573-20- و بالإسناد،فی قول اللّه(عزّ و جلّ)فی قول یعقوب: فَصَبْرٌ جَمِیلٌ [یوسف(12):18]قال:بلا شکوی.

574-21- و بإسناده،قال:قال الباقر علیه السّلام اتّقوا فراسه المؤمن،فإنّه ینظر بنور اللّه، ثمّ تلا هذه الآیه إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ. [الحجر(15):75].

575-22- و بإسناده،فی قوله تعالی فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ [الحج(22):30]قال:الرّجس الشّطرنج،و قول الزّور:الغناء.

576-23- و بإسناده،عن الصّادق علیه السّلام فی قوله وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ [القصص(28):51]قال إمام بعد إمام و فی قوله تعالی تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ [السجده(32):16]قال:کانوا لا ینامون حتّی یصلّوا العتمه.

577-24- الفحّام عن المنصوریّ عن عمّ أبیه عن أبی الحسن الثّالث عن آبائه عن علیّ علیه السّلام قال:قال لی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یا علیّ،خلقنی اللّه(تعالی)و أنت من نور اللّه حین خلق آدم،و أفرغ ذلک النّور فی صلبه،فأفضی به إلی عبد المطّلب،ثمّ افترقا من عبد المطّلب؛أنا فی عبد اللّه،و أنت فی أبی طالب،لا تصلح النّبوّه إلاّ لی،و لا تصلح الوصیّه إلاّ لک،فمن جحد وصیّتک جحد نبوّتی،و من جحد نبوّتی أکبّه اللّه علی منخریه فی النّار.

ص:650

522-در سبب نامگذاری حضرت فاطمه علیها السّلام

[571]18-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا دخترم،فاطمه نامیده شد زیرا خداوند فرازمند او و دوستدارانش را از دوزخ جدا گرداند.

523-تفسیر آیۀ (إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ)

[572]19-امام صادق علیه السّلام درباره سخن خداوند که می فرماید:«همانا نیکی ها بدی ها را از میان می برد»[هود(11):آیۀ 114]فرمود:نماز شب گناهان را از میان می برد.

524-تفسیر آیۀ (فَصَبْرٌ جَمِیلٌ)

[573]20-امام صادق علیه السّلام درباره سخن خداوند والا درباره یعقوب که می فرماید:«پس بردباری زیبا»[یوسف(12):آیۀ 18]فرمود:بردباری بدون شکایت.

525-تفسیر آیۀ (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ)

[574]21-امام باقر علیه السّلام فرمود:از زیرکی انسان مؤمن برحذر باشید پس به درستی که او با نور خدائی مشاهده می کند آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:«و در این نشانه هایی برای هوشیاران است.»[حجر(22):آیۀ 30]

526-تفسیر آیۀ (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ)

[575]22-امام باقر علیه السّلام درباره سخن خداوند که می فرماید:«از بتهای پلید و گفتار دروغ دوری کنید»[حج(22):آیۀ 30]فرمود:پلیدی،شطرنج و گفتار دروغ،غنا و آواز است[احتمالا مراد امام بیان برخی مصادیق باشد].

527-تفسیر آیۀ (وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ) و (تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ)

[576]23-امام صادق علیه السّلام درباره سخن خداوند که می فرماید:«ما این گفتار را یکی بعد از دیگری به آنها رساندیم»[قصص(28):آیۀ 51]فرمود:مراد امامی پس از امام دیگر است.و درباره سخن خداوند که می فرماید:«پهلو از بستر خواب برگیرند»[سجده(32):آیۀ 16] فرمود:نمی خوابیدند تا نماز شب می خواندند.

528-محمد صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه السّلام از نور خداوند به دنیا آمدند

[577]24-امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام می فرماید:پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله به من فرمود:ای علی! خداوند والا من و تو را از نور خود هنگامی که آدم را خلق کرد و آن نور را در پشت آدم قرار داد و به عبد المطلب رساند آنگاه آن دو نور از عبد المطلب از هم جدا شدند من در عبد اللّه قرار داده شدم و تو در ابو طالب قرار گرفتی پیامبری جز برای من و جانشینی جز برای تو سزاوار نیست.پس هرکس جانشینی تو را انکار کند پیامبری مرا انکار کرده است و هرکس پیامبری مرا انکار کند خداوند او را با صورت در دوزخ می اندازد.

ص:651

578-25- قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لمّا أسری بی إلی السّماء کنت من ربّی کقاب قوسین أو أدنی،فأوحی إلیّ ربّی ما أوحی،ثمّ قال:یا محمّد،اقرأ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أمیر المؤمنین السّلام،فما سمّیت بها أحدا قبله،و لا أسمّی بهذا أحدا بعده.

579-26- و بالإسناد،عن جابر،قال:سمعت ابن مسعود یقول:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله حرمت النّار علی من آمن بی و أحبّ علیّا و تولاّه،و لعن اللّه من ماری علیّا و ناواه، علیّ منّی کجلده ما بین العین و الحاجب.

580-27- و بالإسناد،عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ،قال:سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:من أحبّ أن یجاور الخلیل فی داره،و یأمن حرّ ناره،فلیتولّ علیّ بن أبی طالب.

581-28- و بالإسناد،قال:دخل سماعه بن مهران علی الصّادق علیه السّلام فقال له:یا سماعه،من شرّ النّاس؟قال:نحن یا بن رسول اللّه.قال:فغضب حتّی احمرّت و جنتاه،ثمّ استوی جالسا،و کان متّکئا،فقال:یا سماعه،من شرّ النّاس؟فقلت:

و اللّه ما کذبتک یا بن رسول اللّه،نحن شرّ النّاس عند النّاس،لأنّهم سمّونا کفّارا و رفضه،فنظر إلیّ ثمّ قال:کیف بکم إذا سیق بکم إلی الجنّه،و سیق بهم إلی النّار، فینظرون إلیکم فیقولون: ما لَنا لا نَری رِجالاً کُنّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ [ص(38):

62]یا سماعه ابن مهران،إنّه و اللّه من أساء منکم إساءه مشینا إلی اللّه یوم القیامه

ص:652

529-خداوند حضرت علی علیه السّلام را امیر المؤمنین نامیدند

[578]25-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که[در شب معراج]به آسمان برده شدم از پروردگار خود به مقدار نزدیکی دو سوی کمان یا نزدیک تر فاصله داشتم.پس پروردگارم آنچه را می خواستم به من وحی فرمود آنگاه فرمود:ای محمد!به امیر مؤمنان علی بن ابی طالب سلام برسان که بر هیچ کس پیش از او این گونه نام را ننهادم و پس از او نیز بر هیچ کس این نام را نمی نهم.

530-آتش جهنم بر دوستداران علی علیه السّلام حرام است

[579]26-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:آتش بر هر آن کس که به من ایمان آورد و علی را دوست بدارد و سرپرستی او را نپذیرد حرام گردیده است و نفرین خدا بر هرکس که با علی جدال کند.و قصد[دشمنی با]او نماید.علی نسبت به من همچون پوست میان چشم و ابرو[پلک]است.

531-شفاعت اهل بیت در روز قیامت

[580]27-جابر بن عبد اللّه انصاری می گوید:شنیدم که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:هرکس دوست می دارد که با خداوند خلیل در خانه اش همسایگی کند و از گرمای دوزخش در امان باشد پس علی بن ابی طالب را دوست بدارد.

[581]28-سماعه بن مهران به[حضور]امام صادق علیه السّلام شرفیاب شد.پس امام علیه السّلام به او فرمود:

ای سماعه بدترین مردم کیست؟عرضه داشت:ما،ای فرزندان رسول خدا.راوی گوید:پس امام خشمناک شد تا گونه هایش سرخ گشت آنگاه راست نشست و پیش از آن تکیه داده بود.

پس فرمود:ای سماعه!بدترین مردم کیست؟پس گفتم:ای فرزند رسول خدا!به خدا سوگند به شما دروغ نگفتم.ما در نزد مردم بدترین مردم هستیم.زیرا آنان ما را بی دین و پیمان شکن نام می نهند.پس امام به من نگریست آنگاه فرمود:چگونه اید هنگامی که شما به سوی بهشت برده شوید و آنان به سوی دوزخ روان گردند پس به سوی شما می نگرند و می گویند:«چرا مردمانی را که از اشرار می شمردیم و مسخره شان می کردیم نمی بینیم؟»[ص(38):آیۀ 62] ای سماعه بن مهران!به خدا سوگند هرکس از شما گناهی مرتکب شود ما اهل بیت در روز قیامت به نزد خداوند آمده و او را شفاعت می نمائیم و شفاعتمان پذیرفته می گردد.

ص:653

بأقدامنا فنشفع،فیه فنشفّع و اللّه لا یدخل النّار منکم عشره رجال،و اللّه لا یدخل النّار منکم خمسه رجال،و اللّه لا یدخل النّار منکم ثلاثه رجال،و اللّه لا یدخل النّار منکم رجل واحد،فتنافسوا فی الدّرجات و أکمدوا عدوّکم بالورع.

582-29- الفحّام عن عمّه عن محمّد بن جعفر عن محمّد بن المثنّی،عن أبیه، عن عثمان بن زید،عن جابر بن یزید الجعفیّ،قال:خدمت سیّد الأنام أبا جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام ثمانی عشره سنه،فلمّا أردت الخروج ودّعته،و قلت:أفدنی.

فقال:بعد ثمانی عشره سنه،یا جابر!قلت:نعم،إنّکم بحر لا ینزف و لا یبلغ قعره.

فقال:یا جابر،بلّغ شیعتی عنّی السّلام،و أعلمهم أنّه لا قرابه بیننا و بین اللّه (عزّ و جلّ)،و لا یتقرّب إلیه إلاّ بالطّاعه له،و یا جابر،من أطاع اللّه و أحبّنا فهو ولیّنا، و من عصی اللّه لم ینفعه حبّنا.یا جابر،من هذا الّذی یسأل اللّه فلم یعطه،أو توکّل علیه فلم یکفه،أو وثق به فلم ینجه!یا جابر،أنزل الدّنیا منک کمنزل نزلته ترید التّحوّل عنه و هل الدّنیا إلاّ دابّه رکبتها فی منامک فاستیقظت و أنت علی فراشک غیر راکب و لا آخذ بعنانها،أو کثوب لبسته أو کجاریه وطئتها،یا جابر،الدّنیا عند ذوی الألباب کفیء الظّلال،لا إله إلاّ اللّه إعزاز لأهل دعوته،الصّلاه تثبیت للإخلاص و تنزیه عن الکبر،و الزّکاه تزید فی الرّزق،و الصّیام و الحجّ تسکین القلوب،القصاص و الحدود حقن الدّماء،و حبّنا أهل البیت نظام الدّین،و جعلنا اللّه و إیّاکم من الّذین یخشون ربّهم بالغیب و هم من السّاعه مشفقون.

ص:654

به خدا سوگند از شما ده نفر در دوزخ داخل نمی گردد.به خدا سوگند از شما پنج نفر در دوزخ داخل نمی گردد.به خدا سوگند از شما سه نفر در دوزخ داخل نمی گردد به خدا سوگند از شما یک نفر هم در دوزخ داخل نمی گردد.پس به درجات الهی با یکدیگر رقابت کنید و دشمنانتان را با پرهیزگاری اندوهگین سازید.

532-شیعیان ما از خداوند متعال اطاعت می کنند

[582]29-جابر بن یزید جعفی می گوید:هجده سال در خدمت امام باقر علیه السّلام بودم.پس هنگامی که خواستم از نزد ایشان خارج شوم با او وداع کردم و عرضه داشتم:مرحمتی نمائید[سخنی به من بفرمائید].امام فرمود:ای جابر!پس از هجده سال؟عرضه داشتم:بله.همانا شما دریایی هستید که پایان نمی پذیرد و به ژرفای آن رسیده نمی شود.پس امام فرمود:به شیعیانم از جانب من سلام برسان و آنان را آگاه کن که هیچ خویشاوندی میان ما و خداوند نیست و جز با فرمانبرداری از خداوند به او نزدیکی جسته نمی شود.ای جابر!هرکس از خدا پیروی کند و ما را دوست بدارد همو دوستدار ماست و هرکس نافرمانی خدا را نماید دوستی ما به او سودی نمی بخشد.ای جابر!چه کسی است که از خداوند چیزی طلبد و به او عطا ننماید یا بر او توکّل کند و خدا او را کفایت نکند یا به او اطمینان داشته باشد پس خدا او را نجات نبخشد؟ ای جابر در دنیا همچون منزلی که در آن فرود آمده ای و می خواهی از آن رهسپار جای دگر گردی،فرود آی.و آیا دنیا جز مرکبی است که در خواب بر آن سوار گشته ای پس آنگاه که بیدار شده ای خود را بر بسترت یافته ای که نه بر مرکبی سواری و نه افسار آن را به دست گرفته ای.یا جز لباسی است که پوشیده ای و کنیزی است که با او نزدیکی نموده ای.ای جابر! دنیا نزد صاحبان عقل چون سایه ای است.کلمه«لا اله الاّ اللّه»موجب شکست ناپذیری ایمان آورندگان به آن و نماز موجب استواری اخلاص و پاکی از خودپسندی است.زکات در روزی می افزاید،روزه و حج سبب آرامش دل ها و قصاص و اجرای حدود موجب جلوگیری از خون ریزی و دوستی ما اهل بیت موجب سامان یافتن دین می باشد.خداوند ما و شما را از کسانی قرار دهد که در پنهان از پروردگار خود در هراسند و از قیامت بیمناکند.

ص:655

583-30- الفحّام عن صفوان بن حمدون الهرویّ،عن أحمد بن محمّد بن السّریّ،عن أحمد بن محمّد بن عبد الرّحمن،عن الحسین بن عبد الرّحمن بن محمّد الأزدیّ،عن أبیه و عمّه عبد العزیز بن محمّد عن عمرو بن أبی المقدام،عن أبی یحیی،عن جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام قال:سئل الباقر علیه السّلام عن فضل لیله النّصف من شعبان،فقال:هی أفضل لیله بعد لیله القدر،فیها یمنح اللّه(تعالی) العباد فضله،و یغفر لهم بمنّه،فاجتهدوا فی القربه إلی اللّه فیها،فإنّها لیله آلی اللّه تعالی علی نفسه ألاّ یردّ سائلا له فیها ما لم یسأل معصیه،و إنّها اللّیله الّتی جعلها اللّه لنا أهل البیت بإزاء ما جعل لیله القدر لنبیّنا صلّی اللّه علیه و اله فاجتهدوا فی الدّعاء و الثّناء علی اللّه تعالی(عزّ و جلّ)فإنّه من سبّح اللّه(تعالی)فیها مائه مرّه،و حمده مائه مرّه و کبّره مائه مرّه غفر اللّه(تعالی)له ما سلف من معاصیه،و قضی له حوائج الدّنیا و الآخره،ما التمسه منه،و ما علم حاجته إلیه و إن لم یلتمسه منه،کرما منه(تعالی) و تفضّلا علی عباده.قال أبو یحیی:فقلت لسیّدنا الصّادق علیه السّلام أیش الأدعیه فیها؟ فقال:إذا أنت صلّیت العشاء الآخره،فصلّ رکعتین؛اقرأ فی الأولی بالحمد و سوره الجحد و هی قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ و اقرأ فی الرّکعه الثّانیه بالحمد و سوره التّوحید و هی قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ فإذا سلّمت قلت«سبحان اللّه»ثلاثا و ثلاثین مرّه و«الحمد للّه»ثلاثا و ثلاثین مرّه و«اللّه أکبر»أربعا و ثلاثین مرّه،ثمّ قل«یا من إلیه ملجأ العباد فی المهمّات»الدّعاء إلی آخره،ذکرناه فی عمل السّنه،فإذا فرغ سجد

ص:656

533-فضیلت نیمۀ شعبان

[583]30-امام صادق علیه السّلام می فرماید:از امام باقر علیه السّلام از برتری شب نیمه شعبان پرسیده شد.امام فرمود:آن برترین شب پس از شب قدر است.در آن شب خداوند والا احسانش را به بندگان بی دریغ عطا می کند و آنان را با لطف خود می آمرزد.پس در آن شب برای نزدیکی به خدا تلاش کنید.پس به درستی که آن شبی است که خداوند به خود سوگند خورده است که هیچ درخواستگری را تا زمانی که گناهی را نطلبیده است بازنگرداند و آن شبی است که خداوند در برابر آن که شب قدر را برای پیامبرمان صلّی اللّه علیه و اله قرار داد آن را برای ما مقرّر فرمود.پس در دعا و ستایش خداوند والا کوشش کنید.به درستی که هرکس در آن صد بار خدا را تسبیح گوید و صد بار ستایش او را به جای آورد و صد بار او را بزرگ بدارد خداوند والا گناهان پیشین او را می بخشاید و خواسته های دنیا و آخرتش هر آنچه که از خدا می طلبد و آنچه را که خداوند والا او را بدان نیازمند می داند هرچند که آن را طلب نکرده باشد از روی بخشش و احسان بر بندگانش برآورده می سازد.ابو یحیی می گوید:پس به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم:چه دعایی در آن شب بخوانم؟امام فرمود:هنگامی که نماز عشا را خواندی دو رکعت نماز بگزار در رکعت اول حمد و سوره جحد که همان«قل یا ایها الکافرون»است بخوان و در رکعت دوم حمد و سوره توحید که همان«قل هو اللّه احد»است تلاوت کن.پس هنگامی که سلام گفتی سی و سه بار«سبحان اللّه»و سی و سه بار«الحمد للّه»و سی و چهاربار«اللّه اکبر»بگو و آنگاه بگو:«ای کسی که پناه بندگان در هنگام سختی ها و مشکلات به سوی اوست»و تا آخر دعا را بخوان[مؤلف گوید:]-ما آن دعا را در اعمال سال[در کتاب مصباح المتهجّد]بیان کرده ایم-

ص:657

و یقول«یا ربّ»عشرین مرّه«یا محمّد»سبع مرّات«لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه» عشر مرّات«ما شاء اللّه»عشر مرّات«لا قوّه إلاّ باللّه»عشر مرّات،ثمّ تصلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و تسأل اللّه حاجتک،فو اللّه لو سألت بها بفضله بکرمه عدد القطر لبلغک اللّه إیّاها بکرمه و بفضله.

584-31- الفحّام عن المنصوریّ عن عمّ أبیه عن أبی الحسن الثّالث عن آبائه عن موسی بن جعفر علیهم السّلام قال:إنّ رجلا جاء إلی سیّدنا الصّادق علیه السّلام فشکا إلیه الفقر، فقال:لیس الأمر کما ذکرت و ما أعرفک فقیرا.قال:و اللّه یا سیّدی ما استبنت، و ذکر من الفقر قطعه و الصّادق علیه السّلام،یکذّبه إلی أن قال له:خبّرنی لو أعطیت بالبراءه منّا مائه دینار،کنت تأخذ؟قال:لا.إلی أن ذکر ألوف دنانیر و الرّجل یحلف أنّه لا یفعل،فقال له:من معه سلعه یعطی بها هذا المال لا یبیعها هو فقیر!

585-32- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه،عن أبی الحسن الثّالث عن آبائه عن الباقر علیه السّلام عن جابر،قال:کنت أماشی أمیر المؤمنین علیه السّلام علی الفرات،إذ خرجت موجه عظیمه فغطّته حتّی استتر عنّی،ثمّ انحسرت عنه و لا رطوبه علیه، فوجمت لذلک و تعجّبت،و سألته عنه،فقال:و رأیت ذلک؟قال:قلت:نعم.قال:

إنّما الملک الموکّل بالماء خرج فسلّم علیّ و اعتنقنی؟

586-33- الفحّام عن المنصوریّ عن عمّ أبیه عن أبی الحسن العسکریّ عن آبائه علیه السّلام قال قال أمیر المؤمنین علیه السّلام سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:إذا حشر النّاس یوم

ص:658

پس هنگامی که فارغ گشتی به سجده برو و بیست بار بگو«ای پروردگار»و هفت بار بگو:«هر آنچه خدا بخواهد»و ده بار بگو(هیچ توانایی جز به کمک خداوند ممکن نیست)آنگاه بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله درود می فرستی و نیاز خود را از او می طلبی.پس به خدا سوگند چنان چه این گونه به تعداد قطرات باران از فضل و کرمش بخواهی خداوند با بزرگ منشی و احسانش آن را به تو می رساند.

534-مردی که از فقرش شکایت می کرد نزد ابی عبد اللّه

[584]31-امام کاظم علیه السّلام فرمود:مردی به نزد آقای ما امام صادق علیه السّلام آمد و از نداری به او شکایت نمود.امام فرمود:امر آن گونه که می گویی نیست و من تو را ندار برنمی شمرم.مرد گفت:آقای من!به خدا سوگند امر بر تو آشکار نگشته است[و پیوسته]از نداری خود بیان می کرد و امام صادق علیه السّلام سخن او را صحیح نمی شمرد.تا این که امام به او فرمود:مرا آگاه کن که اگر برای بیزاری جستن از ما صد دینار به تو داده شود می پذیری؟عرضه داشت:نه.پس امام تا هزاران دینار پیش رفت ولی مرد قسم می خورد که چنین نمی کند[و در مقابل آن مقدار پول از امام بیزاری نمی جوید]پس امام به او فرمود:آیا کسی که چنین سرمایه و کالایی دارد که در برابرش این مقدار پول داده می شود و او آن کالا را نمی فروشد فقیر است!؟

535-فرشته ای که از آب بیرون آمد و بر حضرت علی علیه السّلام سلام کرد

[585]32-جابر می گوید:با امیر مؤمنان علیه السّلام در کنار فرات قدم می زدیم که ناگهان موجی بزرگ از فرات برخاست و حضرت را در برگرفت تا او را از دیدگان من پنهان ساخت آن گاه موج بازگشت درحالی که هیچ تری و رطوبتی بر امام نبود.از این امر زبانم بند آمد و شگفت زده شدم و از امام سبب را پرسیدم.امام فرمود:آن را مشاهده کردی؟عرضه داشتم:بله.امام فرمود:فرشته گماشته بر آب بیرون آمده و بر من سلام کرد و مرا در آغوش گرفت.

536-در روز قیامت منادی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله را ندا می زد که

[586]33-امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:شنیدم که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:هنگامی که مردم در روز قیامت برانگیخته شوند.

ص:659

القیامه نادی مناد:یا رسول اللّه،إنّ اللّه جلّ اسمه قد أمکنک من مجازاه محبّیک و محبّی أهل بیتک،الموالین لهم فیک،و المعادین لهم فیک،فکافئهم بما شئت؛ فأقول:یا ربّ الجنّه.فأنادی:فولّهم منها حیث شئت،فذلک المقام المحمود الّذی وعدت به.

587-34- الفحّام عن عمّه عمر بن یحیی عن کافور الخادم قال:قال لی الإمام علیّ بن محمّد علیه السّلام اترک السّطل الفلانیّ فی الموضع الفلانیّ،لأتطهّر منه للصّلاه؛ و أنفذنی فی حاجه،و قال:إذا عدت فافعل ذلک لیکون معدّا إذا تأهّبت للصّلاه؛ و استلقی علیه السّلام لینام،و أنسیت ما قال لی،و کانت لیله بارده،فحسست به و قد قام إلی الصّلاه،و ذکرت أنّنی لم أترک السّطل،فبعدت عن الموضع خوفا من لومه، و تألّمت له حیث یشقی بطلب الإناء،فنادانی نداء مغضب فقلت:إنّا للّه أیش عذری أن أقول نسیت مثل هذا؟و لم أجد بدّا من إجابته،فجئت مرعوبا فقال لی:

یا ویلک،أما عرفت رسمی،أنّنی لا أتطهّر إلاّ بماء بارد،فسخّنت لی ماء و ترکته فی السّطل؟قلت:و اللّه یا سیّدی ما ترکت السّطل و لا الماء.قال:الحمد للّه لا ترکنا رخصه و لا رددنا منحه،الحمد للّه الّذی جعلنا من أهل طاعته،و وفّقنا للعون علی عبادته،إنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله کان یقول:إنّ اللّه یغضب علی من لا یقبل رخصه.

588-35- الفحّام عن عمّه عمر بن یحیی عن إبراهیم بن عبد اللّه الکنجیّ،عن أبی عاصم،عن الصّادق علیه السّلام قال:شیعتنا جزء منّا،خلقوا من فضل طینتنا،

ص:660

منادی ندا دردهد«ای فرستاده خدا!همانا خداوند-که نامش پرعظمت باد-به تو این توانایی را داده که دوستدارانت و دوستداران اهل بیتت را که به خاطر تو آنان را دوست می دارند و به خاطرت با[دشمنان]آنان دشمنی می کنند پاداش دهی.پس آن گونه که می خواهی به آنان جزا ده».پس من می گویم:ای پروردگار بهشت.آنگاه فراخوانده می شوم که آنان را در هر جا از بهشت که خواستی جای ده.و این همان مقام ستوده شده ای است که به آن وعده داده شدی.

537-کافور خادم و حدیث سطل

[587]34-کافور خادم می گوید:امام علی بن محمد به من فرمود:«فلان سطل[آب]را در فلان مکان قرار ده تا از آب آن برای نماز وضو بسازم»و مرا به دنبال نیازی فرستاد و فرمود:

هنگامی که بازگشتی چنین کن تا زمانی که برای نماز آماده می شوم مهیّا باشد.و امام علیه السّلام به پشت دراز کشید تا بخوابد و من آنچه را که امام به من فرمود فراموش کردم و آن شب،شب سردی بود.پس احساس کردم که امام برای نماز برخاسته است و به یاد آوردم که من سطل را در مکانش قرار نداده ام.پس از ترس سرزنش امام از آن مکان دور شدم و از اینکه امام در طلب ظرف به سختی بیفتد اندوهگین و دردمند گشتم.پس امام با صدایی خشمگین مرا صدا زد.پس با خود گفتم:ما از خدائیم.چه عذری دارم تا نگویم این کار را فراموش کرده ام؟هیچ چاره ای از پاسخ امام نیافتم.پس هراسان به نزد ایشان رفتم.پس امام به من فرمود:وای بر تو.

آیا شیوه مرا نمی دانی که من جز با آب سرد وضو نمی سازم پس برایم آب گرم کرده ای و در سطل ریخته ای؟[امام علیه السّلام با این سخن،برای خادم بهانه ساخت تا شرمنده نشود]عرضه داشتم:آقای من به خدا سوگند من نه سطل و نه آب را در آن جا قرار ندادم.امام فرمود:ستایش از آن خداست.به خدا سوگند،هیچ اجازه و عذری را رد ننموده و از هیچ بخششی دریغ نکردیم.ستایش از آن خدایی است که بخشش را از اهل بندگی اش قرار داد و بر کمک بر عبادتش توفیق عطا نمود.همانا پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:به درستی که خداوند بر کسی که عذر دیگری را نمی پذیرد خشمگین است.

ص:661

یسوؤهم ما یسوؤنا،و یسرّهم ما یسرّنا،فإذا أرادنا أحد فلیقصدهم فإنّهم الذین یوصل منه إلینا.

589-36- الفحّام عن المنصوریّ،عن عمّ أبیه عن أبی الحسن الثّالث علیه السّلام عن آبائه علیه السّلام قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله لا تخیّب راجیک،فیمقتک اللّه و یعادیک.

590-37- الفحّام قال کان أبو الطّیّب أحمد بن محمّد بن بوطیر رجلا من أصحابنا،و کان جدّه بوطیر غلام الإمام أبی الحسن علیّ بن محمّد،و هو سمّاه بهذا الاسم،و کان ممّن لا یدخل المشهد،و یزور من وراء الشّبّاک،و یقول:للدّار صاحب حتّی أذن له،و کان متأدّبا یحضر الدّیوان،و کان إذا طلب من الإنسان حاجه،فإن أنجزها شکر و بشر،و إن وعده عاد إلیه ثانیه،فإن أنجزها و إلاّ عاد ثالثه،فإن أنجزها و إلاّ قام فی مجلسه،إن کان ممّن له مجلس،أو جمع النّاس فأنشد:

أ علی الصّراط ترید رعیه ذمّتی أم فی المعاد تجود بالإنعام

إنّی لدنیائی أریدک فانتبه یا سیّدی من رقده النّوّام

591-38- الفحّام عن محمّد بن عیسی عن هارون،عن أبی عبد الصّمد إبراهیم، عن أبیه،عن جدّه محمّد بن إبراهیم،قال:سمعت الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول فی قوله(تعالی): اُدْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً [البقره(2):208]قال:فی ولایه أمیر المؤمنین علیّ علیه السّلام وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ [آل عمران(3):33]قال:لا

ص:662

538-اخلاق شیعه از فضیلت طینت ائمه است

[588]35-امام صادق علیه السّلام فرمود:شیعیان ما جزئی از ما هستند که از باقی مانده گل ما آفریده شدند.هر آنچه ما را اندوهگین کند آنان را اندوهگین می سازد و هر آنچه ما را شادمان سازد آنان را شادمان می گرداند.پس هرکس که ما را می طلبد می بایست آنان را قصد کند[و به آنان نیکی نماید]پس آنان کسانی هستند که از ایشان به ما می رسد.[و نیکی در حق شیعیان ما چون نیکی در حق ماست].

[589]36-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:امید دار به خودت را ناامید نگردان که خداوند بر تو خشم گرفته و با تو به دشمنی برمی خیزد.

539-بو طیر غلام ابی الحسن علی بن محمد

[590]37-ابو محمد می گوید:ابو طیّب احمد بن محمد بن بوطیر مردی از یاران ما بود و جدّش بوطیر غلام ابو الحسن علی بن محمد هادی علیهما السّلام بود که امام خود،او را بدین اسم نام گذاری کرده بود.و او از کسانی بود که[برای زیارت]در حرم داخل نمی شد و از پشت پنجره زیارت می کرد و می گفت:خانه صاحبی دارد تا آنکه به او اجازه داده شد که داخل گردد[که شرح آن در احادیث گذشته آمده است]و او انسان شعر پیشه ای بود که در مجامع شعری حاضر می شد.و هنگامی که از کسی حاجتی می طلبید اگر آن را برایش به انجام می رساند شکرگذاری می نمود و شادمان می گشت و اگر به او وعده[آینده]می داد برای دومین بار باز می گشت پس اگر برایش به انجام می رساند[که شکرگذاری می نمود]و گر نه برای سومین بار باز می گشت پس اگر برایش به انجام می رساند[که شکرگذاری می نمود]و گر نه اگر مجلسی برقرار بود برمی خاست و در همانجا این اشعار را می خواند و اگر مجلسی فراهم نبود مردم را جمع می کرد و بر آنها این چنین می خواند:

آیا در این راه(یعنی دنیا)تو بر گردن من حقّی می خواهی بگذاری یا می خواهی در روز قیامت به من احسانی بنمایی؟همانا من به خاطر دنیای خود تو را می خواهم ای سرور من از خواب بیدار شو!

540-تفسیر قول خداوند: (ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً) و (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ)

[591]38-محمد بن ابراهیم گوید از امام صادق علیه السّلام شنیدم که در خصوص این آیه«ای اهل ایمان همۀ شما باهم در مقام تسلیم درآیید»فرمودند:مراد از آن تسلیم در برابر ولایت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام است و آیۀ«و از وسوسه های شیطان پیروی نکنید»یعنی فقط از علی علیه السّلام پیروی کنید و پیروی از غیر او پیروی از شیطان است.

ص:663

تتّبعوا غیره.

592-39- الفحّام،عن محمّد بن عیسی عن هارون،عن أبی عبد الصّمد إبراهیم،عن أبیه،عن جدّه،و هو إبراهیم بن عبد الصّمد قال سمعت جعفر بن محمّد علیه السّلام یقول:کان یقرأ إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ [و آل محمّد] عَلَی الْعالَمِینَ [آل عمران(3):33]قال:هکذا نزلت.

593-40- الفحّام عن محمّد بن عیسی بن هارون،عن إبراهیم بن عبد الصّمد، عن أبیه،عن جدّه،قال:قال سیّدنا الصّادق علیه السّلام من اهتمّ لرزقه کتب علیه خطیئه، إنّ دانیال کان فی زمن ملک جبّار عات،أخذه فطرحه فی جبّ و طرح معه السّباع،فلم تدن منه،و لم تجرحه،فأوحی اللّه إلی نبیّ من أنبیائه:أن ائت دانیال بطعام قال:یا ربّ،و أین دانیال؟قال:تخرج من القریه فیستقبلک ضبع فاتّبعه فإنّه یدلّک علیه،فأتت به الضّبع إلی ذلک الجبّ،فإذا فیه دانیال،فأدلی إلیه الطّعام،فقال دانیال:الحمد للّه الّذی لا ینسی من ذکره،و الحمد للّه الّذی لا یخیّب من دعاه، الحمد للّه الّذی من توکّل علیه کفاه،الحمد للّه الّذی من وثق به لم یکله إلی غیره، الحمد للّه الّذی یجزی بالإحسان إحسانا و بالصّبر نجاه ثمّ قال الصّادق علیه السّلام إنّ اللّه أبی إلاّ أن یجعل أرزاق المتّقین من حیث لا یحتسبون،و ألاّ تقبل لأولیائه شهاده فی دوله الظّالمین.

انتهت أخبار أبی محمّد الفحام.

ص:664

541-در مورد آیۀ (إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ)

[592]39-ابراهیم بن عبد الصمد گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که هنگام قرائت آیۀ«همانا خداوند برگزید آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را»می فرمود:«و آل محمد»را سپس ادامه آیه را می خواند:«بر جهانیان».گفت:این چنین نازل شده بود.[این حدیث قابل بررسی است.]

542-حضرت دانیال در چاه

[593]40-ابراهیم بن عبد الصمد از پدرش و او هم پدرش نقل می کند که سرور ما امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس همّ و غم او رزق و روزی او باشد بر او گناهی نوشته می شود.

حضرت دانیال در روزگار پادشاهی ستمگر و عصیانگر زندگی می کرد.آن پادشاه او را گرفت و به چاهی انداخت و چند حیوان درنده نیز همراه او به چاه انداخت تا او را تکه و پاره نمایند ولی آن شیر و پلنگ به او نزدیک نشدند و او را مجروح نساختند.در این شرایط خداوند به یکی از پیامبرانش وحی کرد که به دانیال غذا و طعام ببر.آن پیامبر پرسید:دانیال کجاست؟ خداوند فرمود:از آن منطقه یک کفتاری بیرون می آید تو دنبال او را بگیر تا آن مکان را بیابی.

آن کفتار به سوی آن چاه آمد.آن پیامبر غذایی را که فراهم کرده بود به داخل چاه رساند.دانیال گفت:خدایی را حمد می گویم که آن کسی را که او را یاد می کند فراموش نمی نماید و درخواست او را برآورده می سازد.خدایی را سپاسگزارم که هرکه بر او توکّل نماید او را کفایت کند و حمد از آن خدایی است که هرکس به او اطمینان ورزد به غیر خود وا نمی نهد.

ستایش از آن خدایی است که نیکی را با نیکی و صبر و بردباری را با نجات پاداش می دهد آنگاه امام صادق علیه السّلام فرمود:به درستی که خداوند ابا کرد جز آن که روزی تقواپیشگان را از آنجا که به حساب نمی آورند قرار دهد و جز آنکه برای دوستان خود گواهی در دولت ستمگران نپذیرد[و آنان را یاری ننماید].

روایات ابو محمد فحّام به پایان رسید.

ص:665

594-41- أخبرنا الشّیخ أبو عبد اللّه الحسین بن عبید اللّه الغضائریّ،عن أبی محمّد هارون بن موسی التّلّعکبریّ،قال:حدّثنا محمّد بن همام،قال:حدّثنا علیّ بن الحسین الهمدانیّ،قال حدّثنا أبو عبد اللّه محمّد بن خالد البرقیّ،عن أبی قتاده القمی،قال:کنّا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام إذ تذاکروا عنده الفتوّه،فقال:و ما الفتوّه، لعلّکم تظنّون أنّها بالفسوق و الفجور!کلاّ إنّما الفتوّه طعام موضوع،و نائل مبذول، و بشر مقبول،و عفاف معروف،و أذی مکفوف،و أمّا تلک فشطاره و فسوق.ثمّ قال:و ما المروّه؟فقلنا:لا نعلم.قال علیه السّلام:المروّه و اللّه أن یضع الرّجل خوانه بحسب غناه،فإنّ المروّه مروّتان:مروّه فی السّفر،و مروّه فی الحضر،فأمّا الّتی فی الحضر فتلاوه القرآن،و لزوم المساجد،و المشی مع الإخوان فی الحوائج،و النّعمه تری علی الخادم،فإنّها ممّا تسرّ الصّدیق،و تکبت العدوّ؛و أمّا الّتی فی السّفر فکثره الزّاد،و طیبه و بذله لمن یکون معک،و کتمانک علی القوم بعد مفارقتک إیّاهم.قال:

و الّذی بعث محمّدا صلّی اللّه علیه و اله بالحقّ نبیّا،إنّ اللّه(عزّ و جلّ)یرزق العبد علی قدر المروّه، و إنّ المعونه علی قدر المئونه،و إنّ الصّبر لینزل علی قدر شدّه البلاء علی المؤمن.

595-42- بإسناد أبی قتاده،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لیس لحاقن رأی،و لا لملول صدیق،و لا لحسود غنی،و لیس بحازم من لم ینظر فی العواقب،و النّظر فی العواقب تلقیح للقلوب.

596-43- بالإسناد إلی أبی قتاده،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لمعلّی بن خنیس:یا

ص:666

543-معنی فتوّت و مروّت

[594]41-ابو قتاده می گوید:نزد امام صادق علیه السّلام بودیم که از جوانمردی یاد شد.پس امام فرمود:جوانمردی چیست؟شاید شما گمان می کنید که جوانمردی با بدکاری و بدسگالی میسّر است.هرگز.همانا جوانمردی غذایی است نهاده شده و تحفه ای است بخشیده شده و نشاطی است پذیرفته شده و عفتی است نکو و آزاری است[که از دیگران]باز داشته شده است و اما آن[که دیگران انجام می دهند]موذی گری و بدکاری است.پس امام فرمود:و مروّت چیست؟عرضه داشتیم:نمی دانیم.امام فرمود:به خدا سوگند مروّت در این است که انسان سفره اش را به قدر توانگری اش قرار دهد.پس به درستی که مروّت بر دو قسم است:

مروّت در سفر و مروّت در وطن اما مروّت در وطن تلاوت قرآن است و بسیار رفتن به مسجد و سعی در برطرف ساختن نیاز برادران دینی و نعمتی که به خدمتگزار خود ارزانی می داری.پس این امور از کارهایی است که دوست را شادمان می گرداند و دشمن را خوار می سازد.و اما مروّت در سفر فراوانی توشه و نیکویی آن و بخشش آن به همراهانت و پوشاندن این امر از مردم پس از جدایی از ایشان است.سوگند به کسی که محمد صلّی اللّه علیه و اله را به حق به پیامبری برانگیخت همانا خداوند والا و بلندمرتبه بنده را به قدر مروّتش روزی می بخشد و یاری پروردگار[در رساندن رزق]به میزان هزینه است[که در راه صحیح انجام می دهد]و به درستی که بردباری به میزان سختی بلاء بر مؤمن فروفرستاده می شود.

[595]42-امام صادق علیه السّلام فرمود:نظر کسی که ادرار خود را جمع کرده و در فشار است[در چنین حالی نظریه می دهد]ارزش ندارد و انسان کسل و افسرده دوستی ندارد،حسود بی نیاز نمی گردد و کسی که به سرانجام کار ننگرد دوراندیش نیست و سرانجام نگری موجب آزمودگی دلهاست.

ص:667

معلّی،علیک بالسّخاء و حسن الخلق،فإنّهما یزیّنان الرّجل کما تزیّن الواسطه القلاده.

597-44- بإسناد أبی قتاده،القمّیّ قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لداود بن سرحان:یا داود،إنّ خصال المکارم بعضها مقیّد ببعض،یقسمها اللّه حیث یشاء،تکون فی الرّجل،و لا تکون فی ابنه،و تکون فی العبد،و لا تکون فی سیّده:صدق الحدیث، و صدق النّاس،و إعطاء السّائل،و المکافأه بالصّنائع،و أداء الأمانه،و صله الرّحم، و التّودّد إلی الجار و الصّاحب،و قری الضّیف،و رأسهنّ الحیاء.

598-45- بالإسناد،عن أبی قتاده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،قال:وصیّه ورقه بن نوفل لخدیجه بنت خویلد علیها السّلام إذا دخل علیها،یقول لها:یا بنت أخی،لا تماری جاهلا و لا عالما،فإنّک متی ماریت جاهلا أذلّک،و متی ماریت عالما منعک علمه، و إنّما یسعد بالعلماء من أطاعهم.أی بنیّه،إنّه لا فراق أبعد من الموت،و لا حزن أطول من النّساء،و تلقی من لا یجدی علیک الموت الأحمر.أی بنیّه،إیّاک و صحبه الأحمق الکذّاب،فإنّه یرید نفعک فیضرّک،و یقرّب منک البعید،و یبعّد منک القریب،إن ائتمنته خانک،و إن ائتمنک أهانک،و إن حدّثک کذبک،و إن حدّثته کذّبک،و أنت منه بمنزله السّراب الّذی یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً [النور(24):36]و اعلمی أنّ الشّابّ الحسن الخلق مفتاح للخیر،مغلاق للشّرّ،و أنّ الشّابّ الشّحیح الخلق مغلاق للخیر مفتاح للشّرّ،و اعلمی أنّ الآجرّ إذا

ص:668

[596]43-امام صادق علیه السّلام به معلّی بن خنیس فرمود:ای معلّی!بر تو باد به گشاده دستی و نکو رفتاری که این دو موجب زینت انسان می گردند همان گونه که نگین گردنبند را زینت می بخشد.

544-موعظۀ حضرت صادق علیه السّلام

[597]44-امام صادق علیه السّلام به داود بن سرحان فرمود:ای داود!همانا برخی از خصوصیّات نیک وابسته به برخی دیگر است و خداوند آنها را به هرکجا که بخواهد می پراکند[و چه بسا]در انسانی باشد ولی در فرزندش نباشد و در عبد باشد ولی در اربابش نباشد[و آنها عبارتند از:] راستگویی و صداقت با مردم و کمک به نیازمند و پاداش دهی به کردار نیک و پرداخت امانت و رفت وآمد خویشاوندان و دوستی با همسایه و همراه،و میهمانداری و سرآمد آنها هم حیاست.

545-وصیت و رقت بن نوفل به حضرت خدیجه

[598]45-امام صادق علیه السّلام فرمود:سفارش ورقه بن نوفل به خدیجه دختر خویلد-که سلام خدا بر او باد-هنگامی که بر او داخل شد این چنین بود:ای دختر برادرم!با نادان و دانا ستیزه مکن پس همانا تو هرزمان که با نادان جدال کنی تو را می آزارد و هرگاه با دانا جدال کنی دانشش تو را[از رسیدن به مقصودت]باز می دارد.و همانا کسی به واسطه دانشمندان رستگار می شود که از آنان پیروی کند.دختر عزیزم همانا هیچ جدالی دورتر از مرگ و هیچ اندوهی طولانی تر از[گرفتار شدن به]زنان[نابکار]نیست.گاه با کسی ملاقات می کنی که مرگ سرخ[قتل]نیز برایت سودی نمی بخشد.دختر عزیزم!از هم صحبتی با کودن دروغ پرداز دوری کن پس او سود تو را می طلبد و به تو ضرر می رساند.دور را برایت نزدیک و نزدیک را برایت دور جلوه می دهد.اگر او را امین برشمری به تو خیانت می کند و اگر او تو را امین برشمرد تو را خوار می سازد.اگر با تو سخن بگوید دروغ می گوید و اگر تو با او سخن بگویی سخنت را دروغ و تو را نسبت به او همچون سرابی هستی«که تشنه به آن گمان آب می برد و زمانی که به آن می رسد چیزی نمی یابد»[نور(39):آیۀ 24]و بدان که جوان نیک رفتار کلید نیکی ها و قفل بدیهاست و جوان بداخلاق و بخیل قفل نیکی ها و کلید بدیهاست.و بدان که آجر اگر بشکند

ص:669

انکسر لم یشعب،و لم یعد طینا.

599-46- بالإسناد إلی أبی قتاده،عن الصّادق علیه السّلام قال:إنّ للّه(عزّ و جلّ) وجوها خلقهم من خلقه و أرضه لقضاء حوائج إخوانهم،یرون الحمد مجدا،و اللّه (عزّ و جلّ)یحبّ مکارم الأخلاق،و کان فیما خاطب اللّه(تعالی)به نبیّه صلّی اللّه علیه و اله أن قال له:یا محمّد إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ [القلم(68):4]قال:السّخاء و حسن الخلق.

600-47- بالإسناد،إلی أبی قتاده،عن داود بن سرحان،قال:کنّا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام إذ دخل علیه سدیر الصّیرفیّ،فسلّم و جلس،فقال له:یا سدیر،ما کثر مال رجل قطّ إلاّ عظمت الحجّه للّه علیه،فإن قدرتم أن تدفعوها عن أنفسکم فافعلوا.

فقال له:یا بن رسول اللّه،بما ذا؟قال:بقضاء حوائج إخوانکم من أموالکم.ثمّ قال:

تلقّوا النّعم-یا سدیر-بحسن مجاورتها،و اشکروا من أنعم علیکم،و أنعموا علی من شکرکم،فإنّکم إذا کنتم کذلک استوجبتم من اللّه(تعالی)الزّیاده،و من إخوانکم المناصحه؛ثمّ تلا لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ [ابراهیم(14):7].

601-48- بالإسناد إلی أبی قتاده،عن داود قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام ثلاث هنّ من السّعاده:الزّوجه المواتیه،و الولد البارّ،و الرجل یرزق معیشه یغدو علی إصلاحها و یروح إلی عیاله.

602-49- بالإسناد إلی أبی قتاده قال:کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فدخل علیه زیاد القندیّ،فقال له:یا زیاد،ولّیت لهؤلاء؟قال:نعم یا بن رسول اللّه،لی مروّه

ص:670

دوباره به هم نمی چسبد و گل به حساب نمی آید[کنایه از اینکه آب رفته را نمی توان به جوی بازگرداند و برخی اشتباهات قابل جبران نیست].

546-مکارم الاخلاق

[599]46-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند متعال کسانی را دارد که آنان را از میان آفریدگان زمینی خود و برای برطرف ساختن نیاز برادرانشان آفریده است.آنان ستایش خداوند را مایه عظمت و بزرگی خود می بینند و خداوند متعال نیز خصلتهای بزرگوارانه اخلاقی را دوست می دارد.و در آن چه خداوند والا پیامبرش را به آن خطاب کرد این بود که فرمود:ای محمد! «تو اخلاقی شگرف داری»[قلم(68):آیۀ 4]امام صادق علیه السّلام فرمود:مراد گشاده دستی و خوش خلقی است.

547-موعظۀ حضرت صادق علیه السّلام به سدیر

[600]47-داود بن سرحان می گوید:نزد امام صادق علیه السّلام بودیم که سدیر صیرفی بر او داخل شد پس سلام کرد و نشست پس امام علیه السّلام به او فرمود:ای سدیر!هرگز مال و ثروت هیچ انسانی فراوان نمی گردد مگر آن که حجّت خدا بر او بزرگ و تمام می گردد پس اگر توانستید آن را از خود دور سازید پس چنین کنید.پس سدیر عرضه داشت:ای فرزند رسول خدا چگونه؟ نعمت های خداوند را با درست استفاده کردن از آن ها دریابید و از کسی که نعمتی بر شما ارزانی داشته سپاس گزار باشید و از نعمتهای خود بر کسی که از شما سپاس گزاری می کند ببخشایید.پس چنانچه شما چنین باشید شایسته فزونی[از جانب]خداوند و خیرخواهی برادرانتان خواهید شد آنگاه این آیه را تلاوت فرمود که:«اگر شاکر باشید افزونی به شما عطا خواهیم کرد.»[ابراهیم(14):آیۀ 7]

548-سه چیز از سعادت هستند

[601]48-امام صادق علیه السّلام فرمود:سه چیز از سعادت انسان است:همسری که از او تمکین نماید و فرزند حرمت گزار و مردی که کسب و کاری نصیبش شود که برای بهره وری در آن صبح زود از خانه بیرون رود و[درآمدی کسب کند]و[شب هنگام]در کنار خانواده اش بیارامد.

549-کلام حضرت صادق علیه السّلام به زیاد قندی

[602]49-ابو قتاده می گوید:نزد امام صادق علیه السّلام بودم که زیاد قندی بر او داخل شد.پس امام به او فرمود:ای زیاد!آیا این[ستمگران را]به عنوان دوست انتخاب کرده ای؟عرضه داشت:بله، ای فرزند رسول خدا!من مروّت و جوانمردی دارم

ص:671

و لیس وراء ظهری مال،و إنّما أواسی إخوانی من عمل السّلطان.فقال:یا زیاد،أمّا إذا کنت فاعلا ذلک،فإذا دعتک نفسک إلی ظلم النّاس عند القدره علی ذلک فاذکر قدره اللّه(عزّ و جلّ)علی عقوبتک،و ذهاب ما أتیت إلیهم عنهم،و بقاء ما أتیت إلی نفسک علیک؛و السّلام.

603-50- بالإسناد إلی أبی قتاده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال ثلاث لم یسأل اللّه (عزّ و جلّ)بمثلهنّ؛أن تقول:اللّهمّ فقّهنی فی الدّین،و حبّبنی إلی المسلمین، وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ [الشعراء(26):84].

604-51- بإسناد أبی قتاده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:لست أحبّ أن أری الشّابّ منکم إلاّ غادیا فی حالین:إمّا عالما أو متعلّما،فإن لم یفعل فرّط،فإن فرّط ضیّع،فإن ضیّع أثم،و إن أثم سکن النّار،و الّذی بعث محمّدا بالحقّ.

605-52- بالإسناد إلی أبی قتاده،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام یا ابا قتاده، أ تتهادون؟قال:نعم یا بن رسول اللّه.قال:فاستدیموا الهدایا بردّ المزید إلی أهلها.

606-53- بالإسناد أبی قتاده،قال:قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام لکلّ شیء حلیه، و حلیه الخوان البقل،و لا ینبغی للمؤمن أن یجلس إلاّ حیث ینتهی به الجلوس، فإنّ تخطّی أعناق الرّجال سخافه.

607-54- بالإسناد إلی أبی قتاده،عن الصّادق علیه السّلام قال إنّما الحقّ منیف فاعملوا به،و من سرّه طول العافیه فلیتّق اللّه.

ص:672

اما اندوخته مالی ندارم و من از طریق کار برای سلطان و درآمد حاصله از آن به برادرانم کمک و انفاق می کنم.پس امام فرمود:ای زیاد!اما اگر می خواهی چنین کنی پس هنگامی که نفست تو را به ستم بر مردم فراخواند و تو بر آن توانایی داشتی،توانایی خداوند والا بر مجازات تو و از بین رفتن آنچه بر سر آنان آورده ای و بجا ماندن آنچه بر سر خود آورده ای را به یاد آور و السلام.

550-سه درخواست از خداوند اجابت می شود

[603]50-امام باقر علیه السّلام فرمود:سه دعا است که خداوند والا به مانند آنها خوانده نشده[مگر آنکه اجابت فرموده]است:اینکه بگویی:خداوندا به من فهم دین عطا کن و مرا دوستدار مسلمانان قرار ده و برایم زبانی گویا و راستگو درمیان آیندگان مقرّر فرما.[شعرا(26)84]

551-جوانان باید یا دانشمند باشند یا دانش آموز

[604]51-امام صادق علیه السّلام فرمود:دوست ندارم که جوانان شما را جز در دو حال ببینم:دانشمند و یا دانش آموز پس اگر چنین نکند کوتاهی کرده است پس اگر کوتاهی کند[نعمت خود را] تباه ساخته است و اگر نعمت خود را تباه سازد گناه نموده است و اگر گناه کند سوگند به کسی که محمد صلّی اللّه علیه و اله را به حق برانگیخت،در دوزخ سکنی می گزیند.

552-امام صادق علیه السّلام فرمودند:در هدیه دادن را و به دادن هدیه به اهلش استمرار داشته

[605]52-امام صادق علیه السّلام فرمود:ای قتاده!آیا به یکدیگر هدیه می دهید؟عرضه داشت:بله،ای فرزند رسول خدا!امام فرمود:پس هدیه دادن را با بازگردان زیادی آن به اهلش[و کسانی که به آن نیاز دارند]ادامه دهید و برپا دارید.

553-آداب نشستن

[606]53-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرچیز زینتی دارد و زینت سفره سبزی است و برای انسان مؤمن سزاوار نیست که بنشیند مگر در مکانی که نشستن به او منتهی شود[یعنی در آخر مجلس بنشیند و یا وقتی همه نشستند بنشیند]پس به درستی که تجاوز به حقوق دیگران و جلو زدن از آنان،نشانه ضعف عقل است.

[607]54-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا حق والا و فرازمند است پس به آن عمل کنید و هرکس دوست دارد که عافیت و سلامتش طولانی باشد از خدا بترسد و تقوا داشته باشد.

ص:673

608-55- بالإسناد إلی أبی قتاده،عن صفوان الجمّال،قال:دخل المعلّی بن خنیس علی أبی عبد اللّه علیه السّلام یودّعه و قد أراد سفرا،فلمّا ودّعه،قال:یا معلّی،اعزز باللّه یعززک.قال:بما ذا،یا بن رسول اللّه؟قال:یا معلّی،خف اللّه(تعالی)یخف منک کلّ شیء.یا معلّی،تحبّب إلی إخوانک بصلتهم،فإنّ اللّه جعل العطاء محبّه و المنع مبغضه،فأنتم و اللّه إن تسألونی و أعطیکم فتحبّونی أحبّ إلیّ من ألاّ تسألونی فلا أعطیکم فتبغضونی،و مهما أجری اللّه(عزّ و جلّ)لکم من شیء علی یدی فالمحمود اللّه(تعالی)و لا تبعدون من شکر ما أجری اللّه لکم علی یدی.

609-56- بإسناد أبی قتاده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:حقوق شیعتنا علینا أوجب من حقوقنا علیهم.قیل له:و کیف ذلک.یا بن رسول اللّه؟فقال:لأنّهم یصابون فینا،و لا نصاب فیهم.

610-57- بالإسناد إلی أبی قتاده،قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام أهل المعروف فی الدّنیا هم أهل المعروف فی الآخره،لأنّهم فی الآخره ترجّح لهم الحسنات فیجودون بها علی أهل المعاصی.

آخر أخبار أبی قتاده

أحادیث الغضائری

611-58- أخبرنا أبو عبد اللّه الحسین بن عبید اللّه الغضائریّ،عن التّلّعکبریّ عن محمّد بن همّام،عن محمّد بن علیّ بن الحسین الهمذانیّ عن محمّد بن خالد

ص:674

554-وداع معلّی با امام صادق علیه السّلام و موعظۀ آن حضرت به او

[608]55-صفوان جمّال می گوید:معلّی بن خنیس برای خداحافظی بر امام صادق علیه السّلام داخل شد چرا که قصد سفر داشت.پس هنگامی که با امام وداع نمود امام فرمود:ای معلّی!از خدا سرافرازی بجو تا تو را سربلند دارد.عرضه داشت:ای فرزند رسول خدا!به چه چیز؟امام فرمود:ای معلّی!از خداوند والا بترس تا هرچیز از تو در هراس باشد.ای معلّی!با برادرانت به وسیله رفت وآمد با آنان دوستی کن پس همانا خداوند بخشش را موجب محبت و باز داشتن را موجب کینه قرار داده است.به خدا سوگند اگر شما از من چیزی بخواهید و من عطا کنم پس مرا دوست بدارید در نزد من محبوبتر است که از من چیزی نطلبید پس به شما عطا نکنم و مرا دشمن دارید.پس هر زمانی که خداوند نعمتی را به دست من برای شما محقق سازد آن که ستوده می شود خداوند است و شما از شکرگذاری آنچه خداوند به دست من برای شما محقق ساخته است برکنار نباشید.

555-حقوق شیعیان

[609]56-امام صادق علیه السّلام فرمود:حقوق شیعیان ما بر ما واجب تر[و بزرگتر]از حقوق ما بر شیعیان است.گفته شد:ای فرزند رسول خدا!چطور چنین است؟امام پاسخ داد:چرا که آنان در[رعایت حق]ما گرفتار[سختی ها]می شوند ولی ما در[رعایت حق]آنها دچار [مشکلات]نمی شویم.

556-اهل معروف در دنیا همان اهل معروف در آخرت هستند

[610]57-امام صادق علیه السّلام فرمود:اهل نیکی در دنیا همان اهل نیکی در آخرتند زیرا آنگاه که در آخرت نیکی هایشان بر اشتباهاتشان فزونی می یابد از آن[نیکی ها]بر گنهکاران می بخشایند.

پایان روایات ابی قتاده

ص:675

البرقیّ،عن محمّد بن سنان،عن المفضّل عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:إنّ اللّه(تعالی) لم یجعل للمؤمن أجلا فی الموت،یبقیه ما أحبّ البقاء،فإذا علم منه أنّه سیأتی بما فیه بوار دینه قبضه إلیه مکرما.قال أبو علیّ:فذکرت هذا الحدیث لأحمد بن علیّ بن حمزه مولی الطّالبیّین-و کان روایه للحدیث-فحدّثنی عن الحسین بن أسد الطّفاویّ،عن محمّد بن القاسم بن الفضیل بن یسار،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، أنّه قال:من یموت بالذّنوب أکثر ممّن یموت بالآجال،و من یعیش بالإحسان أکثر ممّن یعیش بالأعمار.

612-59- أخبرنا الغضائریّ قال أخبرنا أبو محمّد،قال حدّثنا محمّد بن همام، قال حدّثنا علیّ بن الحسین الهمدانیّ،قال حدّثنی محمّد بن خالد البرقیّ،قال حدّثنا محمّد بن سنان،عن مفضّل بن عمر،عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن علیّ بن الحسین عن أبیه عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:کان ذات یوم جالسا بالرّحبه و النّاس حوله مجتمعون،فقام إلیه رجل فقال:یا أمیر المؤمنین،إنّک بالمکان الّذی أنزلک اللّه به،و أبوک یعذّب بالنّار!فقال له:مه فضّ اللّه فاک،و الّذی بعث محمّدا بالحقّ نبیّا،لو شفع أبی فی کلّ مذنب علی وجه الأرض لشفّعه اللّه(تعالی) فیهم،أبی یعذّب بالنّار و ابنه قسیم النّار!ثمّ قال:و الّذی بعث محمّدا بالحقّ نبیّا،إنّ نور أبی طالب یوم القیامه لیطفئ أنوار الخلق إلاّ خمسه أنوار:نور محمّد صلّی اللّه علیه و اله و نوری،و نور فاطمه،و نوری الحسن و الحسین و من ولده من الأئمّه،لأنّ نوره

ص:676

احادیث غضائری

557-مردن با گناهان

[611]58-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند بلندمرتبه برای انسان مؤمن مدت معیّنی برای مرگ قرار نداده است.تا زمانی که او[در دنیا]ماندن را دوست بدارد زنده اش می دارد و هنگامی که بداند به زودی از او عملی سر خواهد زد که تباهی دینش در آن است او را گرامی و ارجمند به سود خود بالا می برد[و با احترام جانش را می گیرد].ابو علی می گوید:این روایت را برای احمد بن علی بن حمزه مولی الطالبین-که راوی حدیث بود-نقل کردم پس از او حسین بن اسد طفاوی از محمد بن قاسم بن فضیل بن یسار از پدرش از امام صادق علیه السّلام برایم روایت نمود که فرمود:کسانی که به وسیله گناهان خود می میرند بیش از کسانی هستند که با اجل های معیّن از دنیا می روند و کسانی که با نیکی های خود زندگی می کنند بیش از کسانی هستند که با عمر[طبیعی]خود زندگی می نمایند.

558-نور ابو طالب در روز قیامت

[612]59-امام صادق از پدرانش علیهم السّلام روایت می کند که روزی امیر مؤمنان علیه السّلام در میدان شهر نشسته بود و مردم در اطرافش جمع شده بودند.پس مردی برخاست و عرضه داشت:ای امیر مؤمنان!تو در مکان و جایگاهی هستی که خداوند تو را در آن فروفرستاده است درحالی که پدرت با آتش عذاب می شود[چون گمان می کردند ابو طالب کافر بوده است].پس علی علیه السّلام به او فرمود:ساکت باش که خداوند دهانت را ببندد.سوگند به کسی که محمد صلّی اللّه علیه و اله را به حق به پیامبری برانگیخت اگر پدرم برای هرگنهکار روی زمین شفاعت کند خداوند شفاعت او را درباره آنان می پذیرد.

آیا پدرم با آتش عذاب شود درحالی که پسرش قسمت کننده آتش[و بهشت]است.آنگاه فرمود:سوگند به کسی که محمد صلّی اللّه علیه و اله را به حق به پیامبری برانگیخت نور ابو طالب در روز قیامت،نور همه آفریدگان را جز پنج نور خاموش می سازد:نور محمد صلّی اللّه علیه و اله و نور من و دو نور حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین.زیرا نور او از نور ماست که خداوند دو هزار سال پیش از خلقت آدم آن را آفریده است.

ص:677

من نورنا الذی خلقه اللّه(عزّ و جلّ)من قبل خلق آدم بألفی عام.

613-60- أخبرنا الغضائریّ عن هارون بن موسی عن محمّد بن همّام عن الحسین بن أحمد المالکیّ،عن الیقطینیّ عن یحیی بن زکریّا،عن داود بن کثیر بن أبی خالد الرّقّیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:قال اللّه عزّ و جلّ:لو لا أنّی أستحیی من عبدی المؤمن،ما ترکت علیه خرقه یتواری بها،و إذا کملت له الإیمان ابتلیته بضعف فی قوّته و قلّه فی رزقه،فإن هو جزع أعدت علیه،و إن صبر باهیت به ملائکتی،ألا و قد جعلت علیّا علما للنّاس،فمن تبعه کان هادیا، و من ترکه کان ضالاّ،لا یحبّه إلاّ مؤمن و لا یبغضه إلاّ منافق.

614-61- أخبرنا الغضائریّ عن التّلّعکبریّ عن محمّد بن همّام عن الحسین بن أحمد المالکیّ،عن الیقطینیّ عن یحیی بن زکریّا بن بشر عن داود الرّقّیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه(عزّ و جلّ)خلق المؤمن من عظمه جلاله و قدرته،فمن طعن علیه،أو ردّ علیه قوله،فقد ردّ علی اللّه(عزّ و جلّ).

أحادیث محمّد بن أحمد بن أبی الفوارس

615-62- حدّثنا محمّد بن أحمد بن أبی الفوارس الحافظ إملاء،فی مسجد الرصافه جانب الشّرقیّ ببغداد،فی ذی القعده سنه إحدی عشره و أربعمائه،عن أحمد بن جعفر عن الحسن بن عنبر عن محمّد بن الزّریق عن محمّد بن معدان العبدیّ،عن ثویر بن یزید،عن خالد بن معدان،عن معاذ بن جبل،قال:قال

ص:678

559-مبتلا شدن مؤمن

[613]60-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند بلندمرتبه و والا می فرماید:اگر نبود که از بنده مؤمن حیا می کنم و شرمسارم بر او تکّه لباسی باقی نمی گذارم که به وسیله آن خود را بپوشاند و هنگامی که ایمان او کامل گردد او را به سستی توانش و کاستی در روزی اش دچار می سازم پس اگر بی تابی کند نعمت و توانایی را به او باز می گردانم و اگر بردباری بورزد به او بر فرشتگانم مباهات می کنم.آگاه باشید که علی علیه السّلام را نشانه ای برای مردم قرار داده ام پس هرکس از او پیروی کند هدایت یافته و هرکه او را رها کند گمراه گشته است جز مؤمن او را دوست نمی دارد و جز منافق او را دشمن نمی دارد.

[614]61-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا خداوند والا انسان مؤمن را از عظمت جلال و توانایی اش آفریده است پس هرکس از او عیب جویی کند یا سخنش را نپذیرفته و رد نماید [سخن]خدا را رد کرده است.

روایات محمد بن احمد بن أبی الفوارس

ص:679

رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما عظمت نعمه اللّه علی عبد إلاّ عظمت مئونه النّاس علیه،فمن لم یحتمل تلک المئونه فقد عرض تلک النّعمه للزّوال.

616-63- حدّثنا محمّد بن أحمد بن أبی الفوارس،عن أحمد بن محمّد الصّائغ، عن محمّد بن إسحاق السّرّاج،عن قتیبه بن سعید،عن حاتم عن بکیر بن یسار عن عامر بن سعد،عن أبیه،قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول لعلیّ علیه السّلام ثلاثا فلأن یکون لی واحده منهنّ أحبّ إلیّ من حمر النّعم؛سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول لعلیّ، و خلّفه فی بعض مغازیه،فقال:یا رسول اللّه،تخلّفنی مع النّساء و الصّبیان؟فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أما ترضی أن تکون منّی بمنزله هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی؟و سمعته یقول یوم خیبر:لأعطینّ الرّایه رجلا یحبّ اللّه و رسوله،و یحبّه اللّه و رسوله،قال:فتطاولنا لها،قال:ادعوا لی علیّا؛فأتی علیّ أرمد العینین،فبصق فی عینیه،و دفع إلیه الرّایه ففتح علیه،و لمّا نزلت هذه الآیه نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ دعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّا و فاطمه و حسنا و حسینا علیهم السّلام و قال:اللّهمّ هؤلاء أهلی.

أحادیث أبی منصور السکّری

617-64- حدّثنا أبو منصور السّکّریّ،عن جدّه علیّ بن عمر،عن عبد اللّه بن أحمد بن العبّاس،عن مهدیّ بن یحیی،عن عبد الرّزّاق،عن أبیه،عن مینا عن ابن مسعود،قال:لیله الجنّ قال لی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا بن مسعود،نعیت إلیّ نفسی.

فقلت:استخلف،یا رسول اللّه.قال:من؟قلت أبا بکر:فأعرض عنّی.ثمّ قال:یا بن

ص:680

560-سبب از بین رفتن نعمت ها

[615]62-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ گاه نعمت خدا بر بنده ای فراوان نگردد مگر آنکه [مسئولیّت]خرج زندگی مردم نیز بر او فزونی می یابد.پس هرکس آن مسئولیّت را نپذیرد نعمتش را در پیشگاه نابودی و فنا قرار داده است.

561-سه فضیلت حضرت علی علیه السّلام

[616]63-عامر بن سعد از پدرش روایت می کند:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام سه خصوصیت ذکر کرد که اگر یکی از آنها برای من بود از شتران سرخ مو در نزد من محبوبتر بود.درحالی که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله علی علیه السّلام را در یکی از جنگ هایش[در مدینه]جانشین خود ساخته بود شنیدم که علی علیه السّلام عرضه داشت:ای رسول خدا!مرا درمیان زنان و کودکان باقی می گذاری؟پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:آیا خشنود نمی گردی که جایگاه تو نسبت به من همچون جایگاه هارون نسبت به موسی باشد جز آنکه هیچ پیامبری پس از من نیست.و همچنین شنیدم که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در روز جنگ خیبر فرمود:پرچم را فردا به کسی می سپارم که خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند.پس ما گردن بر می افراشتیم تا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پرچم را به ما بدهد.ولی پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:علی را نزد من فرا بخوانید.پس علی آمد در حالیکه چشمانش را از شدت درد بسته بود.آنگاه پیامبر از آب دهان خود بر دو چشمش گذارد و پرچم را به او سپرد و به وسیله او بر دشمن پیروز شد.و دیگربار هنگامی بود که این آیه فرو فرستاده شد«بیائید فرزندان خود را به مباهله فرا بخوانیم»[آل عمران(3):آیۀ 61]که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را فراخواند و فرمود:خداوندا اینها خانواده منند.

روایات ابو منصور سکّری

562-کلام ابن مسعود با رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله در مورد خلافت

[617]64-ابن مسعود می گوید:در شبی تاریک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به من فرمود:ای ابن مسعود.به [گوش]جانم،خبر مرگم خوانده شد.پس گفتم:ای رسول خدا جانشینی قرار ده.فرمود:چه کسی؟گفتم:ابا بکر.پس از من روی گرداند دگرباره فرمود:ای ابن مسعود،

ص:681

مسعود،نعیت إلیّ نفسی.قلت:استخلف.قال:من؟قلت عمر:فأعرض عنّی،ثمّ قال:یا بن مسعود،نعیت إلیّ نفسی.قلت:استخلف.قال:من؟قلت علیّا.قال:أمّا إنهم إن أطاعوه دخلوا الجنّه أجمعون أکتعون.

618-65- حدّثنا أبو منصور السّکّریّ،عن جدّه علیّ بن عمر عن عیسی بن سلیمان عن محمّد بن حمید،عن زافر بن سلیمان،عن المسلم بن سعید،عن الحکم بن أبان،عن عکرمه،عن ابن عبّاس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما ولد بارّ نظر فی کلّ یوم إلی أبویه برحمه إلاّ کان له بکلّ نظره حجّه مبروره.فقالوا:یا رسول اللّه،و إن نظر فی کلّ یوم مائه نظره؟قال:نعم اللّه أکثر و أطیب.

619-66- حدّثنا أبو منصور السّکّریّ،عن جدّه علیّ بن عمر عن العبّاس بن یوسف السّککیّ عن عبید اللّه بن هشام عن محمّد بن مصعب عن الهیثم بن حمّاد، عن یزید الرّقاشیّ عن أنس بن مالک قال:رجعنا مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قافلین من تبوک،فقال لی فی بعض الطّریق:ألقوا لی الأحلاس و الأقتاب،ففعلوا فصعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فخطب،فحمد اللّه و أثنی علیه بما هو أهله،ثمّ قال:معاشر النّاس، ما لی إذا ذکر آل إبراهیم علیه السّلام تهلّلت وجوهکم،و إذا ذکر آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله کأنّما یفقأ فی وجوهکم حبّ الرّمّان،فو الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا،لو جاء أحدکم یوم القیامه بأعمال کأمثال الجبال و لم یجئ بولایه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام لأکبّه اللّه(عزّ و جلّ) فی النّار.

ص:682

به[گوش]جانم،خبر مرگم داده شد.گفتم:جانشینی برگزین فرمود:که را؟گفتم:عمر را.پس بار دیگر از من روی گرداند.آنگاه فرمود:ای ابن مسعود.به[گوش]دلم،خبر از وفاتم داده شد.گفتم:جانشینی قرار ده.فرمود:چه کسی؟گفتم:علی.

فرمود:آگاه باش چنان چه آنان از او پیروی کنند همگی در بهشت داخل می گردند.

563-خوبی به پدر و مادر

[618]65-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ فرزند نیکوکار نیست که در هر روز با مهربانی به پدر و مادرش بنگرد مگر آنکه در برابر هر نگاهی حجّی پذیرفته شده برایش نوشته می شود.گفتند:

ای رسول خدا!هرچند در هر روز صد بار نگاه کند؟پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود:بله،نعمتهای خداوند بیشتر و نکوتر از اینهاست.

564-انکارکنندۀ ولایت حضرت علی علیه السّلام

[619]66-انس بن مالک می گوید:با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از تبوک باز می گشتیم که در میانه راه به من فرمود:برایم زین ها و رحلهای شتران را بر روی هم گرد آورید.پس چنین کردند آنگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بر فراز آنها رفت و خطبه خواند پس ستایش خداوند را به جا آورد و سپاس او را چنان چه سزاوارش است به زبان آورد آنگاه فرمود:ای گروه مردم.مرا چه شده است[که می بینم]هنگامی که خاندان ابراهیم یاد می شود چهره هایتان می درخشد و هنگامی که خاندان محمد صلّی اللّه علیه و اله یاد می شود گویا در چهره هایتان دانه انار فشرده اند.سوگند به کسی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت اگر یکی از شما در روز قیامت با کرداری هم چون کوهها[به عرصه قیامت]قدم بگذارد و ولایت علی بن ابی طالب را همراه نیاورد خداوند او را به صورت در آتش می اندازد.

ص:683

620-67- حدّثنا أبو منصور السّکّریّ،عن جدّه علیّ بن عمر،عن إسحاق بن مروان القطّان،عن أبیه عن عبید بن مهران العطّار،عن یحیی بن عبد اللّه بن الحسن،عن أبیه،و عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام عن أبیهما،عن جدّهما،قالا:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ فی الفردوس لعینا أحلی من الشّهد،و ألین من الزّبد،و أبرد من الثّلج،و أطیب من المسک،فیها طینه خلقنا اللّه(عزّ و جلّ)منها،و خلق منها شیعتنا،فمن لم یکن من تلک الطّینه فلیس منّا،و لا من شیعتنا،و هی المیثاق الّذی أخذ اللّه(عزّ و جلّ)علیه ولایه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال عبید:فذکرت لمحمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ علیه السّلام هذا الحدیث،فقال:صدقک یحیی بن عبد اللّه، هکذا أخبرنی أبی عن جدّی عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله.

621-68- حدّثنا أبو منصور السّکّریّ،عن جدّه علیّ بن عمر،عن محمّد بن محمّد الباغندیّ،عن هاشم بن ناجیه،عن عطاء بن مسلم عن الولید بن یسار عن عمران بن میثم،عن أبیه قال:شهدت أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام هو یجود بنفسه،فسمعته یقول:یا حسن،قال الحسن علیه السّلام لبّیک یا أبتاه.قال:إنّ اللّه (تعالی)أخذ میثاق أبیک-و ربّما قال:أعطی میثاقی و میثاق کلّ مؤمن-علی بغض کلّ منافق و فاسق،و أخذ میثاق کلّ منافق و فاسق علی بغض أبیک.

622-69- حدّثنا أبو منصور السّکّریّ،عن جدّه علیّ بن عمر،عن إسحاق بن مروان،عن أبیه عن حمّاد بن کثیر عن أبی خالد،عن ابن طریف،عن ابن نباته،

ص:684

565-شیعیان ما از خاک بهشتی آفریده شده اند

[620]67-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا در بهشت چشمه ای است شیرین تر از عسل و نرمتر و روانتر از کره و خنک تر از برف و خوشبوتر از مشک که در آن گلی است که خداوند والا ما و شیعیانمان را از آن آفرید.پس هرکس که از آن گل نباشد از ما و شیعیان ما نیست و آن پیمانی است که خداوند والا از آن گل برگرفت که همان ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام باشد.عبید می گوید:این روایت را برای محمد بن علی بن حسین بن علی صلّی اللّه علیه و اله ذکر نمودم پس فرمود:

یحیی بن عبد اللّه به تو راست گفت،پدرم از جدّم پیامبر چنین روایت کرده است.

566-انسان منافق و کافر،حضرت علی علیه السّلام را دوست ندارد

[621]68-میثم می گوید:در لحظات آخر عمر امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام که او در حال احتضار بود به نزد حضرت رفتم پس شنیدم که فرمود:ای حسن!امام حسن علیه السّلام عرضه داشت:گوش به فرمانم:ای پدر!حضرت فرمود:همانا خداوند والا پیمان پدرت را براین برگرفت-و شاید فرمود:خداوند پیمان من و هر مؤمنی را براین برگرفت-که هر منافق و بدکاری را دشمن بدارم و پیمان هر منافق و بدکاری را بر کینه و دشمنی پدرت برگرفت.

ص:685

عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنا مدینه الجنّه و أنت بابها یا علیّ،کذب من زعم أنّه یدخلها من غیر بابها.

623-70- حدّثنا أبو منصور السّکّریّ،عن جدّه علیّ بن عمر،عن أحمد بن الأزهر عن عبد الرّزّاق،عن معمر،عن الزّهریّ،عن عبید اللّه بن عبد اللّه،عن ابن عبّاس،قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ علیه السّلام:یا علیّ أنت سیّد فی الدّنیا سیّد فی الآخره، من أحبّک فقد أحبّنی،و من أحبّنی فقد أحبّ اللّه،و من أبغضک فقد أبغضنی،و من أبغضنی فقد أبغض اللّه(عزّ و جلّ).

أحادیث ابن خشیش

624-71- حدّثنا محمّد بن علیّ بن حشیش عن محمّد بن أحمد بن علیّ إملاء،فی المسجد الحرام،فی ذی الحجّه من سنه ثمان و سبعین و ثلاثمائه،عن المنذر بن محمّد عن یوسف بن موسی عن الحسن بن علیّ عن عبد الرّزّاق،عن مالک،بن أبی زیاد عن الأعرج،عن أبی هریره قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا کان یوم عرفه غفر اللّه(تعالی)للحاج الخلّص،و إذا کان لیله المزدلفه غفر اللّه(تعالی) للتّجّار،و إذا کان یوم منی غفر اللّه للجمّالین،و إذا کان عند جمره العقبه غفر اللّه للسّؤّال،فلا یشهد خلق ذلک الموقف ممّن قال«لا إله إلاّ اللّه»إلاّ غفر اللّه له.

625-72- حدّثنا محمّد بن علیّ بن حشیش،عن محمّد بن أحمد بن عبد الوهّاب عن محمّد بن علیّ بن خلف عن الحسن بن العلاء عن مکّیّ بن إبراهیم،

ص:686

567-حدیث مدینه

[622]69-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:من شهر بهشت هستم و ای علی تو درب آن هستی.دروغ می گوید هر آن کس که گمان کند از راهی جز درش در آن شهر داخل می گردد.

568-حضرت علی علیه السّلام آقای دنیا و آخرت

[623]70-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام فرمود:ای علی!تو در دنیا و آخرت سروری.هرکس تو را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هرکس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است و هرکس تو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و هرکس مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است.

احادیث ابن حشیش

569-حجاج و بخشیده شدن گناهانشان

[624]71-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که روز عرفه فرا می رسد خداوند حاجیان راستین را می بخشاید و در شب مزدلفه خداوند والا تاجران را می آمرزد و در روز منی خداوند شترداران را می بخشد و در هنگام جمره عقبه خداوند خواهشگران را می بخشاید پس هیچ آفریده ای از کسانی که«لا اله الاّ اللّه»می گویند درآن جایگاه حاضر نمی شوند مگر آنکه خداوند او را می آمرزد.

ص:687

عن ابن جریج،عن عطاء،عن ابن عبّاس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لیس من مات فاستراح بمیّت،إنّما المیّت میّت الأحیاء.

626-73- حدّثنا محمّد بن علیّ بن حشیش،عن محمّد بن أحمد بن علیّ بن عبد الوهّاب عن محمّد بن علیّ بن الحسین عن علیّ بن عبید اللّه عن محمّد بن إسحاق الضّبّیّ،عن نصر بن حمّاد،عن شعبه،عن السّدّیّ،عن مقسّم،عن ابن عبّاس،قال:وقف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی قتلی بدر فقال:جزاکم اللّه من عصابه شرّا لقد کذّبتمونی صادقا و خوّنتم أمینا،ثمّ التفت إلی أبی جهل بن هشام،فقال:إنّ هذا أعتی علی اللّه من فرعون إنّ فرعون لمّا أیقن بالهلاک وحّد اللّه،و إنّ هذا لمّا أیقن بالهلاک دعا باللاّت و العزّی.

627-74- حدّثنا ابن خشیش عن إبراهیم بن محمّد بن أحمد عن عبد اللّه بن محمّد بن عبد العزیز عن یحیی بن عبد الحمید عن إسحاق بن سعید،عن أبیه عن ابن عبّاس،قال:أتی رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:ما عمل إن عملت به دخلت الجنّه؟ قال:اشتر سقاء جدیدا،ثمّ اسق فیه حتّی تخرقه،فإنّک لا تخرقه حتّی تبلغ به عمل الجنّه.

628-75- حدّثنا ابن خشیش،عن محمّد بن عبد الغنیّ بن سعید عن عثمان بن محمّد السّمرقندیّ،عن محمّد بن حمّاد الطّهرانیّ،عن عبد الرّزّاق،عن سفیان الثّوریّ،عن أبی معشر،عن سعید المقبریّ،عن أبی هریره،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّه قال:

ص:688

570-حقیقت مرگ

[625]72-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:کسی که بمیرد و درپی آن آسایش و راحتی بیابد مرده [حقیقی]نیست.مرده[واقعی]مرده زندگان است[مقصود کسی است که حیات معنوی ندارد].

571-کلام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در جنگ بدر

[626]73-ابن عباس می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بر کشته شدگان بدر ایستاد و فرمود:خداوند از این گروه به شما کیفر شرّ و ناگوار چشاند[سخنان]مرا که راستگو بودم دروغ برشمردید و به من که امانتکار بودم خیانت کردید آنگاه رو به سوی ابو جهل بن هشام کرد و فرمود:او بر خدا از فرعون سرکش تر است.همانا فرعون هنگامی که به هلاکتش یقین کرد خدا را یگانه بر شمرد و او هنگامی که به هلاکتش یقین نمود لات و عزّی را فراخواند.

572-ثواب آب دادن

[627]74-ابن عباس می گوید:مردی به نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمد و عرضه داشت:چه عملی انجام دهم که با آن به بهشت رهنمون گردم.پیامبر فرمود:مشکی نو بخر آنگاه با آن مردم را سیراب کن تا [از کثرت استفاده از آن]آن را پاره کنی.پس به درستی که تو آن را پاره نمی کنی مگر آنکه به وسیله آن به کرداری شایسته بهشت رسیده باشی.

ص:689

دعوه المظلوم مستجابه و إن کانت من فاجر مخوف علی نفسه.قال عبد الرّزّاق:

ثمّ لقیت أبا معشر فحدّثنی به.

629-76- حدّثنا ابن حشیش عن أحمد عن سلیمان بن أحمد الطّبرانیّ عن عمرو بن ثور عن محمّد بن یوسف عن سفیان الثّوریّ،عن عبد الرّحمن بن القاسم،عن أبیه،عن عائشه،قالت:ما شبع آل محمّد علیهم السّلام ثلاثه أیّام تباعا حتّی لحق باللّه(عزّ و جلّ).

630-77- حدّثنا محمّد بن علیّ بن خنیس عن أحمد عن الحسن بن أبی الحسن العسکریّ عن الحسین بن حمید عن زهیر بن عبّاد عن أبی بکر بن شعیب،عن مالک بن أنس،عن الزّهریّ،عن عمرو بن أبی الشّریک،عن فاطمه علیها السّلام قالت:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من تختّم بالعقیق لم یزل یری خیرا.

631-78- حدّثنا ابن حشیش عن محمّد بن أحمد الأسفراینیّ عن عبد الرّحمن بن محمّد بن عبد اللّه،عن عبد اللّه بن محمود،عن صخر بن محمّد عن اللّیث بن سعد،عن الزّهریّ،عن أنس قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بجّلوا المشایخ،فإنّ من إجلال اللّه تبجیل المشایخ.

632-79- حدّثنا محمّد بن علیّ بن حشیش عن إبراهیم بن أحمد الدّینوریّ عن عبد اللّه بن حمدان عن أبی سعید الأشجّ،عن عقبه بن خالد،عن موسی بن محمّد بن إبراهیم التّمیمیّ،عن أبیه،عن أنس بن مالک قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا

ص:690

573-دعای مظلوم مستجاب می شود

[628]75-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:دعای ستمدیده پذیرفته شده است هرچند از بدکاری باشد که بر خود هراسان است عبد الرزّاق می گوید:آنگاه ابا معشر را ملاقات کردم پس این حدیث را برایم روایت نمود.

574-خاندان پیامبر سه روز سیر نگشته اند

[629]76-عایشه می گوید:خاندان محمد صلّی اللّه علیه و اله سه روز پشت سرهم سیر نگشتند تا به خدا پیوستند[و از دنیا رفتند].

575-ثواب انگشتر عقیق

[630]77-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس انگشتر عقیق به دست کند همیشه نیکی می بیند.

576-احترام به سالمندان

[631]78-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:پیران را بزرگ دارید[و احترام کنید]پس همانا از [مصادیق]بزرگ داشتن خداوند بزرگداشت پیران است.

ص:691

أکلتم فاخلعوا نعالکم،فإنّه أروح لأقدامکم.

633-80- حدّثنا محمّد بن علیّ بن حشیش،قال حدّثنا أبو ذرّ،قال:حدّثنا عبد اللّه،قال:حدّثنی الأحمسیّ،قال:حدّثنی ابن أبی حمّاد،قال:حدّثنا یحیی بن سلمه،عن أبیه،عن أبی صادق،عن علیم،قال:سمعت سلمان یقول:إنّ أوّل هذه الأمّه ورودا علی نبیّها أوّلها إسلاما علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،و إنّ خراب هذا البیت علی ید رجل من آل فلان.

634-81- حدّثنا ابن حشیش،عن أبی ذرّ،عن عبد اللّه عن فضل بن یوسف، عن مخوّل،عن منصور-بن أبی الأسود-عن أبیه،عن الشّعبیّ،عن الحارث،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله الحسن و الحسین سیّدا شباب أهل الجنّه.

635-82- حدّثنا ابن حشیش،عن یحیی ابن الحسین عن أحمد بن عمر عن یونس بن عبد الأعلی عن سفیان بن عیینه،عن الزّهریّ،عن أنس بن مالک:أنّ رجلا سأل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عن السّاعه،فقال:ما أعددت لها؟قال:حبّ اللّه و رسوله.قال:أنت مع من أحببت.

636-83- حدّثنا محمّد بن علیّ بن حشیش،عن محمّد بن أحمد بن عبد الوهّاب عن محمّد بن محمّد بن یحیی عن الحسن بن علیّ،عن اللّؤلؤیّ،عن شعبه،عن توبه العنبریّ،عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:علیکم بالوجوه الملاح و الحدق السّود،فإنّ اللّه یستحیی أن یعذّب الوجه الملیح بالنّار.

ص:692

577-آداب خوردن

[632]79-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که غذا می خورید کفش هایتان را درآورید که این برای پاهایتان آسوده تر است.

578-اولین کسی که بر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله وارد می شود

[633]80-علیم می گوید:شنیدم که سلمان می گفت:همانا اولین کسی که از این امت بر پیامبرش وارد می شود اولین کسی است که اسلام آورده و او علی بن ابی طالب علیه السّلام است و ویرانی این خانه به دست مردی از خاندان فلان است.

579-حدیث رسول اللّه در مورد امام حسن و امام حسین علیهما السّلام

[634]81-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند.

580-سؤال مردی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در مورد قیامت

[635]82-انس بن مالک می گوید:مردی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله درباره قیامت پرسید.پیامبر فرمود:

برایش چه فراهم آورده ای؟گفت:محبت خدا و فرستاده او.فرمود:تو با کسانی هستی که دوستشان داری.

581-اصحابی که چهرۀ ملیحی دارند

[636]83-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بر شما باد به نمکین چهره گان و چشم سیاهان.پس همانا خداوند حیا می کند که چهره نمکین را در آتش عذاب کند.

ص:693

637-84- حدّثنا ابن حشیش عن علیّ بن القاسم بن یعقوب عن محمّد بن الحسین بن مطاع عن أحمد بن حسن القوّاس عن محمّد بن سلمه الواسطیّ،عن یزید بن هارون،عن حمّاد بن سلمه،عن ثابت عن أنس بن مالک،قال:رکب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذات یوم بغلته،فانطلق إلی جبل آل فلان،و قال:یا أنس،خذ البغله و انطلق إلی موضع کذا و کذا،تجد علیّا جالسا یسبّح بالحصی،فأقرئه منّی السّلام و احمله علی البغله و آت به إلیّ.قال أنس:فذهبت فوجدت علیّا علیه السّلام کما قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فحملته علی البغله فأتیت به إلیه،فلمّا أن بصر به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:السّلام علیک یا رسول اللّه.قال:و علیک السّلام یا أبا الحسن،فإنّ هذا موضع قد جلس فیه سبعون نبیّا مرسلا،ما جلس فیه من الأنبیاء أحد إلاّ و أنا خیر منه، و قد جلس فی موضع کلّ نبیّ أخ له ما جلس من الإخوه أحد إلاّ و أنت خیر منه.

قال أنس:فنظرت إلی سحابه قد أظلّتهما و دنت من رءوسهما،فمدّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یده إلی السّحابه،فتناول عنقود عنب فجعله بینه و بین علیّ،و قال:کل یا أخی،فهذه هدیّه من اللّه(تعالی)إلیّ ثمّ إلیک.قال أنس:فقلت:یا رسول اللّه،علیّ أخوک؟ قال:نعم.علیّ أخی.فقلت:یا رسول اللّه،صف لی کیف علیّ أخوک؟قال:إنّ اللّه (عزّ و جلّ)خلق ماء تحت العرش قبل أن یخلق آدم بثلاثه آلاف عام،و أسکنه فی لؤلؤه خضراء فی غامض علمه إلی أن خلق آدم،فلمّا أن خلق آدم نقل ذلک الماء من اللّؤلؤه فأجراه فی صلب آدم إلی أن قبضه اللّه،ثمّ نقله إلی صلب شیث،

ص:694

582-هدیۀ خداوند به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه السّلام و سیاه بودن چشمانشان

[637]84-انس بن مالک می گوید:روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بر قاطرش سوار شده و به سوی کوه خاندان فلان رهسپار شد و فرمود:ای انس!قاطر را بگیر و به فلان محلّ و فلان جایگاه برو.

علی را می بینی که نشسته است و بر روی سنگریزه ها تسبیح می گوید.سلام مرا به او برسان و او را بر قاطر سوار کن و به اینجا بیاور.انس می گوید:پس رفتم و علی را همان گونه که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرموده بود یافتم پس او را بر قاطر سوار نموده و به سوی پیامبر آوردم.پس هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را مشاهده کرد عرضه داشت:سلام بر تو ای فرستاده خدا!پیامبر فرمود:و سلام بر تو ای ابا الحسن.همانا این جایگاهی است که هفتاد پیامبر فرستاده شده بر آن نشسته اند.و هیچ پیامبری بر آن ننشسته است مگر آنکه من از او برترم.و در جایگاه هر پیامبری برادری برای او نشسته است و هیچ برادری بر آن ننشسته مگر آنکه تو از او برتری.

انس می گوید:پس ابری را مشاهده کردم که بر آنان سایه افکند و به سرهایشان نزدیک گشت.

پس پیامبر به سوی آن ابر دست گشود و خوشه ای انگور برگرفت و میان خود و علی قرار داد.

و فرمود:برادرم بخور.پس این هدیه ای از سوی خداوند والا به من و آنگاه به تو است.انس می گوید:پس عرضه داشتم:ای فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله علی برادر توست؟پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا خداوند والا سه هزار سال پیش از آنکه آدم را بیافریند آبی زیر عرش خود آفرید و آن را در مرواریدی سبز در دانش پیچیده خود قرار داد تا اینکه آدم را آفرید.پس هنگامی که آدم را آفرید آن آب را از مروارید منتقل کرد و در پشت آدم جاری ساخت تا او از دنیا رفت آنگاه آن آب را به پشت(شیث)منتقل نمود.

ص:695

فلم یزل ذلک الماء ینتقل من ظهر إلی ظهر حتّی صار فی صلب عبد المطّلب،ثمّ شقّه اللّه(عزّ و جلّ)بنصفین،فصار نصفه فی أبی عبد اللّه بن عبد المطّلب،و نصف فی أبی طالب،فأنا من نصف الماء و علیّ من النّصف الآخر،فعلیّ أخی فی الدّنیا و الآخره،ثمّ قرأ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً [الفرقان(25):54].

638-85- أخبرنا ابن حشیش،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ،عن محمّد بن علیّ بن معمر عن ابن أبی الخطّاب،عن ابن أبی عمیر و محمّد بن سنان،عن هارون بن خارجه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:سمعته یقول:بینا الحسین عند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذ أتاه جبرئیل علیه السّلام فقال:یا محمّد،أتحبّه؟قال:نعم.قال:أما إنّ أمّتک ستقتله؛فحزن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لذلک حزنا شدیدا،فقال جبرئیل علیه السّلام أیسرّک أن أریک التّربه الّتی یقتل فیها؟قال:نعم.قال:فخسف جبرئیل علیه السّلام ما بین مجلس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إلی کربلاء حتّی التقت القطعتان هکذا-و جمع بین السّبّابتین- فتناول بجناحیه من التّربه فناولها لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ثمّ دحا الأرض من طرف العین، فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله طوبی لک من تربه،و طوبی لمن یقتل فیک.

639-86- أخبرنا ابن حشیش،عن أبی المفضّل عن ابن عقده عن إبراهیم بن عبد اللّه النّحویّ عن محمّد بن مسلمه عن یونس بن أرقم،عن الأعمش،عن سالم بن أبی الجعد،عن أنس بن مالک:أنّ عظیما من عظماء الملائکه استأذن ربّه

ص:696

پس هم چنان آن آب از پشتی به پشت دیگر منتقل می گشت تا در صلب عبد المطّلب قرار گرفت.آنگاه خداوند آن را به دو نیم کرد.پس نیمی از آن در پدرم عبد اللّه بن عبد المطّلب و نیمی دیگر در ابو طالب قرار گرفت.پس من از نیم آن آب و علی از نیم دیگر است.بنابراین علی در دنیا و آخرت برادر من است.آنگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله این آیه را تلاوت فرمود:«اوست که بشر را از آب آفرید و برای او نسب و سبب قرار داد و پروردگار تو تواناست.»[فرقان (25):آیۀ 54]

583-خبر دادن جبرئیل به کشته شدن امام حسین علیه السّلام

[638]85-ابو بصیر می گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:آن هنگام که حسین علیه السّلام نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بود جبرئیل به نزد حضرت آمد پس عرضه داشت:ای محمد!آیا او را دوست می داری؟فرمود:بله.جبرئیل عرضه داشت:اگر خاکی که در آن کشته می شود را به تو نشان دهم شادمان می گردی؟فرمود:بله.راوی گوید:پس جبرئیل ما بین محلّ نشستن رسول خدا تا کربلا را درهم کشید تا این دو قطعه[کربلا و مجلس پیامبر]این چنین به هم نزدیک گشتند- و دو انگشت سبّابه خود را جمع کرد-پس با دو بال خود از خاک کربلا برداشت.و به رسول خدا داد آنگاه زمین را در چشم برهم زدنی گستراند.پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله[به امام حسین علیه السّلام] فرمود:چه خاک نیکویی داری و خوشا به حال کسی که در[راه]تو کشته می شود.

584-خبر دادن میکائیل به قتل امام حسین علیه السّلام

[639]86-انس بن مالک گوید:یکی از بزرگان فرشتگان برای زیارت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله رخصت طلبید.پس به او اجازه داده شد.

ص:697

(عزّ و جلّ)فی زیاره النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فأذن له،فبینما هو عنده إذ دخل علیه الحسین علیه السّلام فقبّله النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و أجلسه فی حجره،فقال له الملک:أتحبّه؟قال:أجل أشدّ الحبّ، إنّه ابنی،قال له:إنّ أمّتک ستقتله.قال:أمّتی تقتل إبنی هذا؟ولدی قال:نعم،و إن شئت أریتک من التّربه الّتی یقتل علیها.قال:نعم؛فأراه تربه حمراء طیّبه الرّیح، فقال:إذا صارت هذه التّربه دما عبیطا فهو علامه قتل ابنک هذا.قال سالم بن أبی الجعد:أخبرت أنّ الملک کان میکائیل علیه السّلام.

640-87- أخبرنا ابن حشیش،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ عن علیّ بن محمّد بن مخلد عن محمّد بن سالم بن عبد الرّحمن عن عون بن مبارک الخثعمیّ،عن عمرو بن ثابت،عن أبیه أبی المقدام،عن ابن جبیر،عن بن عبّاس،قال:بینا أنا راقد فی منزلی إذ سمعت صراخا عظیما عالیا من بیت أمّ سلمه زوج النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فخرجت یتوجّه بی قائدی إلی منزلها،و أقبل أهل المدینه إلیها الرّجال و النّساء، فلمّا انتهیت إلیها قلت:یا أمّ المؤمنین،ما بالک تصرخین و تغوثین؟فلم تجبنی، و أقبلت علی النّسوه الهاشمیّات و قالت:یا بنات عبد المطّلب أسعدینی و ابکین معی،فقد و الله قتل سیّدکنّ و سیّد شباب أهل الجنّه،قد و اللّه قتل سبط رسول اللّه و ریحانته الحسین.فقیل:یا أمّ المؤمنین،و من أین علمت ذلک؟قالت:رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی المنام السّاعه شعثا مذعورا،فسألته عن شأنه ذلک،فقال:قتل ابنی الحسین علیه السّلام و أهل بیته الیوم فدفنتهم،و السّاعه فرغت من دفنهم.قالت:

ص:698

هنگامی که او در نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بود حسین علیه السّلام بر حضرت وارد شد پس پیامبر او را بوسید و در دامنش نشاند.پس فرشته به پیامبر عرضه داشت:آیا دوستش داری؟پیامبر فرمود:بله بسیار.چرا که او فرزند من است.فرشته گفت:همانا امت تو او را خواهد کشت.فرمود:امت من او را خواهند کشت؟عرضه داشت:بله،اگر بخواهی خاکی را که در آن کشته می شود به تو نشان می دهم.فرمود:بله.پس خاکی سرخ گون و خوشبو به پیامبر نشان داد و عرضه داشت:

هنگامی که این خاک به خونی تازه تبدیل شود آن نشانه کشته شدن این فرزندت می باشد.

سالم بن ابی جعد می گوید:آگاه شدم که آن فرشته میکائیل بود.

585-امّ سلمه خبر به قتل رسیدن امام حسین علیه السّلام را داد

[640]87-عبد اللّه بن عبّاس می گوید:هنگامی که در خانه ام خوابیده بودم ناگهان فریادی بلند و عظیم از خانه،امّ سلمه همسر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله شنیدم.از خانه خارج شدم درحالی که حسّی مرا به سوی منزل او می کشاند و اهل مدینه از مرد و زن به سوی او آمده بودند.پس هنگامی که به او رسیدم گفتم:ای ام المؤمنین!تو را چه شده است که فریاد میزنی و یاری می طلبی؟پس پاسخم را نداد.و به سوی زنان هاشمی رو کرد و گفت:ای دختران عبد المطّلب مرا یاری کنید.

و با من بگریید.به خدا سوگند آقای شما و سرور جوانان اهل بهشت کشته شد.به خدا سوگند نوه رسول خدا و گل خوشبوی او حسین کشته شد.

پس گفته شد:ای ام المؤمنین!این امر را از کجا دانستی؟گفت:هم اینک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را دگرگون و هراسان در خواب دیدم از او علت این حالت را پرسیدم پس فرمود:فرزندم حسین و خانواده اش امروز کشته شدند پس آنان را به خاک سپردم و اینک از دفن آنان فارغ گشتم.

ص:699

فقمت حتّی دخلت البیت و أنا لا أکاد أن أعقل،فنظرت فإذا بتربه الحسین الّتی أتی بها جبرئیل من کربلاء،فقال:إذا صارت هذه التّربه دما فقد قتل ابنک؛و أعطانیها النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:اجعلی هذه التّربه فی زجاجه-أو قال:فی قاروره-و لتکن عندک،فإذا صارت دما عبیطا فقد قتل الحسین؛فرأیت القاروره الآن و قد صارت دما عبیطا تفور.قال:و أخذت أمّ سلمه من ذلک الدّم فلطّخت به وجهها،و جعلت ذلک الیوم مأتما و مناحه علی الحسین علیه السّلام،فجاءت الرّکبان بخبره،و أنّه قد قتل فی ذلک الیوم.قال عمرو بن ثابت:قال أبی:و دخلت علی أبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما منزله فسألته عن هذا الحدیث،و ذکرت له روایه سعید بن جبیر هذا الحدیث عن عبد اللّه بن عبّاس،فقال أبو جعفر علیه السّلام حدّثنیه عمر بن أبی سلمه،عن أمّه أمّ سلمه.قال:ابن عبّاس:فی روایه سعید بن جبیر عنه قال:فلمّا کانت اللّیله رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی منامی أغبر أشعث،فذکرت له ذلک و سألته عن شأنه، فقال لی:ألم تعلم أنّی فرغت من دفن الحسین و أصحابه.قال عمرو بن أبی المقدام:فحدّثنی سدیر،عن أبی جعفر علیه السّلام أنّ جبرئیل جاء إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بالتّربه الّتی یقتل علیها الحسین علیه السّلام قال أبو جعفر علیه السّلام:فهی عندنا.

641-88- أخبرنا ابن حشیش عن أبی المفضّل عن هاشم بن نقیّه الموصلیّ عن جعفر بن محمّد بن جعفر المدائنیّ عن زیاد بن عبد اللّه المکاری عن لیث بن أبی سلیم،عن حدیر-أو حدمر-بن عبد اللّه المازنیّ،عن زید مولی زینب بنت

ص:700

پس برخاستم و به[این]اتاق داخل گشتم و تا آن زمان چیزی نمی فهمیدم.[به اطرافم] می نگریستم که چشمم افتاد به تربت حسین که جبرئیل آن را از کربلا آورده و به پیامبر گفته بود:هنگامی که این خاک به خون تبدیل شود فرزندت کشته شده است و پیامبر نیز آن را به من سپرده و فرمود:این خاک را در شیشه ای-یا گفت در ظرفی-قرار ده و پیش تو باشد پس هنگامی که تبدیل به خون تازه شد حسین کشته شده است.پس اینک به این ظرف نگریستم و آن خاک تبدیل به خون تازه ای شده بود که فوران می کرد.راوی گوید:و ام سلمه از آن خون برگرفت و چهره اش را با آن خونین کرد و آن روز را روز ماتم و نوحه سرایی بر حسین علیه السّلام قرار داد.پس سواران خبر شهادت حسین علیه السّلام را آوردند و[گفتند]که او در آن روز کشته شده است.عمرو بن ثابت از پدرش روایت می کند که بر امام باقر علیه السّلام در منزلش وارد شدم و از این روایت از او پرسیدم و روایت حدیث توسط سعید بن جبیر از عبد اللّه بن عباس را برایش ذکر کردم پس امام باقر علیه السّلام فرمود:عمر بن ابی سلمه از مادرش ام سلمه این حدیث را برایم روایت کرده است.ابن عباس در روایت سعید بن جبیر می گوید:شب هنگام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را غبار آلود و دگرگون در خواب دیدم.پس آن امر را بر حضرت بیان کردم و از علّت آن حالت پرسیدم.پس به من فرمود:آیا نمی دانی که از خاک سپاری حسین و یارانش فارغ گشته ام؟ عمرو بن ابی مقدام می گوید:سدیر از امام باقر علیه السّلام روایت می کند که جبرئیل خاکی را که حسین علیه السّلام در آن کشته می شود به نزد پیامبر آورد آنگاه امام باقر علیه السّلام فرمود:آن خاک در نزد ماست.

ص:701

جحش،قالت:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذات یوم عندی نائما فجاء الحسین علیه السّلام فجعلت أعلّله مخافه أن یوقظ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فغفلت عنه،فدخل و اتّبعته،فوجدته و قد قعد علی بطن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فوضع زبیته فی سرّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فجعل یبول علیه،فأردت أن آخذه عنه،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله دعی ابنی یا زینب حتّی یفرغ من بوله؛فلمّا فرغ توضّأ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و قام یصلّی،فلمّا سجد ارتحله الحسین علیه السّلام فلبث النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بحاله حتّی نزل فلمّا قام عاد الحسین فحمله حتّی فرغ من صلاته،فبسط النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یده و جعل یقول:أرنی أرنی،یا جبرئیل.فقلت:یا رسول اللّه لقد رأیتک الیوم صنعت شیئا ما رأیتک صنعته قطّ.قال:نعم،جاءنی جبرئیل علیه السّلام فعزّانی فی ابنی الحسین،و أخبرنی أنّ أمّتی تقتله،و أتانی بتربه حمراء.قال زیاد بن عبد اللّه.

أنا شککت فی اسم الشّیخ حدیر أو حدمر بن عبد اللّه،و قد أثنی علیه لیث خیرا، و ذکر من فضله.

642-89- أخبرنا ابن حشیش،عن أبی المفضّل عن العبّاس بن خلیل عن محمّد بن هاشم عن سوید بن عبد العزیز،عن داود بن عیسی الکوفیّ،عن عماره بن عریّه،عن محمّد بن إبراهیم التّیمیّ،عن أبی سلمه،عن عائشه:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أجلس حسینا علی فخذه فجعل یقبّله،فقال جبرئیل:أتحبّ ابنک هذا؟ قال:نعم.قال:فإنّ أمّتک ستقتله بعدک؛فدمعت عینا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال له:إن شئت أریتک من تربته الّتی یقتل علیها؟قال:نعم،فأراه جبرئیل علیه السّلام ترابا من تراب

ص:702

[641]88-زینب بنت جحش می گوید:رسول خدا روزی در نزد من خوابیده بود.پس حسین علیه السّلام آمد و من او را از بیم اینکه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را بیدار سازد مشغول ساخته بودم[لحظه ای] از او غافل شدم و او داخل[اتاق]شد.به دنبالش رفتم و دیدم که بر شکم پیامبر نشسته است پس آلتش را در ناف رسول خدا قرار داد و شروع به ادرار کرد.خواستم که او را از پیامبر برگیرم.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای زینب!فرزندم را رها کن تا از ادرارش فارغ شود.هنگامی که از ادرار فارغ شد پیامبر خود را شستشو داد و وضوگرفت و برای نماز برخاست.به سجده که رفت حسین بر دوش او قرارگرفت و پیامبر به همان حالت درنگ نمود تا حسین فرود آمد.پس هنگامی که برخاست حسین علیه السّلام بازگشت پس او را برگرفت تا از نمازش فارغ شد.

آنگاه پیامبر دست برگشود و می فرمود:ای جبرئیل به من نشان بده!به من نشان بده.پس عرضه داشتم:ای رسول خدا!امروز کاری کردید که هرگز ندیده بودم چنین کنید.فرمود:بله.

جبرئیل به نزد من آمد و درباره فرزندم حسین به من تسلیت گفت و مرا آگاه کرد که امتم او را خواهند کشت و خاکی سرخ رنگ برایم آورد-زیاد بن عبد اللّه گوید:در اسم راوی که حدیر است یا حدمر شک دارم ولی هرچه که باشد،جناب لیث از او به نیکی ستایش کرده و از خصوصیات اش یاد کرده است-

[642]89-عایشه می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله حسین را بر ران خود نشاند و شروع به بوسیدنش کرد.پس جبرئیل گفت:آیا این فرزندت را دوست می داری؟فرمود:بله.گفت:همانا امّت پس از تو او را خواهند کشت.پس اشک از چشمان پیامبر جاری شد جبرئیل عرضه داشت:اگر بخواهی از خاکی که در آن کشته می شود به تو نشان می دهم.فرمود:بله.پس جبرئیل اندکی خاک از زمینی را که حسین علیه السّلام در آن کشته می شود به ایشان نشان داد و گفت:این زمین به «طفّ»نامیده شده است.

ص:703

الأرض الّتی یقتل علیها و قال:تدعی الطّفّ.

643-90- أخبرنا ابن حشیش،عن محمّد بن عبد اللّه،عن محمّد بن القاسم بن زکریّا عن الحسن بن عبد الواحد عن یوسف بن کلیب عن عامر بن کثیر،عن أبی الجارود،قال:حفر عند قبر الحسین علیه السّلام عند رأسه و عند رجلیه أوّل ما حفر فأخرج مسک أذفر لم یشکّوا فیه.

644-91- أخبرنا ابن حشیش،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ عن محمّد بن محمّد بن معقل القرمیسینیّ عن محمّد بن أبی الصّهبان عن البزنطیّ عن کرّام بن عمرو عن محمّد بن مسلم،قال:سمعت أبا جعفر و جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقولان:إنّ اللّه (تعالی)عوّض الحسین علیه السّلام من قتله أن جعل الإمامه فی ذرّیّته،و الشّفاء فی تربته،و إجابه الدّعاء عند قبره،و لا تعدّ أیّام زائریه جائیا و راجعا من عمره.قال محمّد بن مسلم:فقلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام هذا الجلال ینال بالحسین علیه السّلام فما له فی نفسه؟قال:إنّ اللّه(تعالی)ألحقه بالنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فکان معه فی درجته و منزلته،ثمّ تلا أبو عبد اللّه علیه السّلام وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ [الطور (52):21]الآیه.

645-92- أخبرنا ابن حشیش عن أبی المفضّل عن حمید بن زیاد الدّهقان عن عبد اللّه بن أحمد بن نهیک عن سعید بن صالح،عن الحسن بن علیّ بن أبی المغیره،عن الحارث بن المغیره قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام إنّی رجل کثیر العلل

ص:704

587-هنگام کندن قبر برای امام حسین علیه السّلام مشک خوش بویی پیدا شد

[643]90-ابی جارود می گوید:وقتی برای اولین بار قبری برای امام حسین علیه السّلام کنده شد،در بالا سر و پایین پاهای آن حضرت گودالی کنده شد و مقداری مشک اذفر[که مشکی بسیار خوشبو است]پیدا شد ولی در آن هیچ شکّی نکردند.

588-خداوند به خاطر شهید شدن امام حسین علیه السّلام چند چیز را به حضرت عطا فرمودند

[644]91-محمد بن مسلم می گوید:شنیدم که امام صادق و امام باقر علیهما السّلام می فرمودند:همانا خداوند والا به حسین علیه السّلام در برابر کشته شدنش پاداش داد به اینکه امامت در فرزندانش و شفا در خاکش و اجابت دعا را در نزد قبرش باشد و اینکه روزهایی که زائرینش[برای زیارت] می آیند و می روند از عمرشان محسوب نمی گردد.محمد بن مسلم می گوید:پس به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم:این همه بزرگی و احترام به واسطه[بزرگداشت]حسین علیه السّلام به دست می آید ولی به خودش چه خواهد رسید؟فرمود:همانا خداوند او را به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله ملحق می گرداند و پیوسته با او در درجه و جایگاه او همراه خواهد بود.آنگاه امام صادق علیه السّلام این آیه را تلاوت فرمود:«و مؤمنان و فرزندانشان را که به پیروی از آنها ایمان آورده اند به هم ملحق می نمائیم»[طور(52):آیۀ 21]تا آخر آیه.

[645]92-حارث بن مغیره نصری می گوید:به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم:من مردی هستم که فراوان بیمار می شوم

ص:705

و الأمراض،و ما ترکت دواء إلاّ تداویت به فما انتفعت بشیء منه.فقال لی:أین أنت عن طین قبر الحسین بن علیّ علیه السّلام فإنّ فیه شفاء من کلّ داء،و أمنا من کلّ خوف،فإذا أخذته فقل هذا الکلام:«اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ هذه الطّینه،و بحقّ الملک الّذی أخذها،و بحقّ النّبیّ الّذی قبضها،و بحقّ الوصیّ الّذی حلّ فیها،صلّ علی محمّد و أهل بیته،و افعل بی کذا و کذا»قال:ثمّ قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام أمّا الملک الّذی قبضها فهو جبرئیل علیه السّلام و أراها النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:هذه تربه ابنک الحسین،تقتله أمّتک من بعدک،و الّذی قبضها فهو محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و أمّا الوصیّ الّذی حلّ فیها فهو الحسین علیه السّلام و الشّهداء(رضی اللّه عنهم)قلت:قد عرفت -جعلت فداک-الشّفاء من کلّ داء،فکیف الأمن من کلّ خوف؟فقال:إذا خفت سلطانا أو غیر سلطان فلا تخرجنّ من منزلک إلاّ و معک من طین قبر الحسین علیه السّلام فتقول:«اللّهمّ إنّی أخذته من قبر ولیّک و ابن ولیّک،فاجعله لی أمنا و حرزا لما أخاف و ما لا أخاف»فإنّه قد یردّ ما لا یخاف.قال الحارث بن المغیره:فأخذت کما أمرنی،و قلت ما قال لی فصحّ جسمی،و کان لی أمانا من کلّ ما خفت و ما لم أخف،کما قال أبو عبد اللّه علیه السّلام فما رأیت مع ذلک بحمد اللّه مکروها و لا محذورا.

646-93- أخبرنا ابن حشیش،عن أبی المفضّل عن محمّد بن محمّد عن النّهاوندیّ عن عبد اللّه بن حمّاد عن زید أبی أسامه،قال:کنت فی جماعه من عصابتنا بحضره سیّدنا الصّادق علیه السّلام فأقبل علینا أبو عبد اللّه علیه السّلام فقال:إنّ اللّه(تعالی)

ص:706

و هیچ دوایی را رها ننمودم جز آنکه خود را با آن مداوا کردم ولی از هیچ یک از آنها بهره ای نبردم.پس امام به من فرمود:چرا از گل قبر حسین بن علی علیه السّلام استفاده نمی کنی.به درستی که در آن شفا از هر بیماری و ایمنی از هر ترسی است.پس هنگامی که از آن گل برداشتی این سخن را بگو:«خداوندا!من به حق این گل و به حق فرشته ای که آن را برگرفت و به حق پیامبری که آن را در مشت گرفت و به حق جانشینی که در آن فرود آمد از تو می خواهم که بر محمد و خاندانش درود فرستی و برایم چنین و چنان کنی[و دعاهای خود را بطلبد].راوی گوید:آنگاه امام صادق علیه السّلام به من فرمود:اما فرشته ای که آن را برگرفت جبرئیل است که آن را به پیامبر نشان داد و عرضه داشت:این خاک[مزار]فرزندت حسین است که امتت پس از تو او را خواهند کشت و کسی که آن را در مشت گرفت محمد فرستاده خداست صلّی اللّه علیه و اله و جانشینی که در آن فرود آمد حسین علیه السّلام و شهدا[ی همراه او]هستند-که خداوند از آنان خشنود باشد- عرضه داشتم:فدایت گردم بهبودی از هر بیماری را فهمیدم.ایمنی از هر ترسی چگونه است؟پس فرمود:هنگامی که از سلطان یا غیر سلطانی ترسیدی از منزلت خارج مشو مگر آنکه از گل قبر حسین علیه السّلام همراهت باشد.پس می گویی:«خداوندا!من آن را از قبر دوست تو و فرزند دوستت برداشتم.پس آن را برای من مایه ایمنی و مانعی از آنچه می ترسم و نمی ترسم قرار ده».چرا که گاهی آنچه که موجب هراس نیست را هم برطرف می سازد.

حارث بن مغیره می گوید:پس همان گونه که امام فرموده بود از آن گل برداشتم و هر آنچه امام فرموده بود را بر زبان آوردم پس بدنم سالم گشت و برای من ایمنی از هر آنچه می ترسیدم و نمی ترسیدم بود همان گونه که امام صادق علیه السّلام فرمود.پس با آن-با سپاس از خدا-هیچ امر ناخوشایند و ترسناکی را مشاهده نکردم.

589-شفا در خاک قبر امام حسین علیه السّلام

[646]93-زید بن اسامه می گوید:درمیان گروهی از مردم در محضر آقایمان امام صادق علیه السّلام بودیم که امام به ما رو کرد و فرمود:

ص:707

تجعل تربه جدی الحسین علیه السّلام شفاء من کلّ داء و أمانا من کلّ خوف،فإذا تناولها أحدکم فلیقبّلها و لیضعها علی عینیه،و لیمرّها علی سائر جسده،و لیقل:«اللّهمّ بحقّ هذه التّربه،و بحقّ من حلّ بها و ثوی فیها،و بحقّ أبیه و أمّه و أخیه و الأئمّه من ولده،و بحقّ الملائکه الحافّین به إلاّ جعلتها شفاء من کلّ داء،و برءا من کلّ مرض، و نجاه من کلّ آفه،و حرزا ممّا أخاف أحذر»ثمّ یستعملها قال أبو أسامه:فإنّی أستعملها من دهری الأطول،کما قال و وصف أبو عبد اللّه علیه السّلام،فما رأیت بحمد اللّه مکروها.

647-94- أخبرنا ابن حشیش،عن أبی المفضّل عن ابن عقده عن علیّ بن الحسن بن فضّال،عن جعفر بن إبراهیم بن ناجیه،عن سعد بن سعید،قال سألته علیه السّلام عن الطّین الّذی یؤکل یأکله النّاس.فقال:کلّ طین حرام کالمیته و الدّم و ما أهلّ لغیر اللّه به ما خلا طین قبر الحسین علیه السّلام فإنّه شفاء من کلّ داء.

648-95- أخبرنا محمّد بن علیّ بن حشیش عن أبی المفضّل عن عمر بن الحسین بن علیّ عن المنذر بن محمّد القابوسیّ،عن الحسین بن محمّد الأزدیّ عن أبیه قال صلّیت فی جامع المدینه و إلی جانبی رجلان علی أحدهما ثیاب السّفر،فقال أحدهما لصاحبه:یا فلان،أما علمت أنّ طین قبر الحسین علیه السّلام شفاء من کلّ داء،و ذلک أنّه کان بی وجع الجوف فتعالجت بکلّ دواء فلم أجد فیه عافیه، و خفت علی نفسی و أیست منها،و کانت عندنا امرأه من أهل الکوفه عجوز کبیره،

ص:708

همانا خداوند والا خاک قبر جدّم حسین را بهبودی از هر بیماری و ایمنی از هر ترس قرار داده است.پس هنگامی که یکی از شما[مقداری از]آن را برگرفت آن را ببوسد و بر چشم نهد و بر بقیه بدنش بکشد و بگوید:(خداوندا!به حق این خاک و به حق کسی که در آن فرود آمد و اقامت نمود و به حق پدر و مادر و برادر و امامان از فرزندانش و به حق فرشتگانی که او را دربر گرفته اند[هیچ نمی خواهم مگر اینکه]آن را شفای از هر دردی و بهبودی از هر بیماری و رهایی از هر آفت و پناهی از هر آنچه می ترسم و از آن برحذرم،قرار دهی»آنگاه از آن استفاده کند.ابو اسامه می گوید:پس من در تمام دوران طولانی زندگیم همان گونه که امام صادق علیه السّلام فرموده بود و توصیف نموده بود از آن استفاده کردم و به شکر خدا هیچ ناخوشایندی مشاهده نکردم.

590-حرمت خوردن هر خاکی مگر خاک قبر امام حسین علیه السّلام

[647]94-سعد بن سعید اشعری می گوید:از گلی که خورده می شود و مردم از آن استفاده می کنند پرسیدم.فرمود:هر گلی همچون لاشه مرده و خون و آنچه بدون ذکر نام خدا سر بریده شده حرام است مگر گل قبر حسین علیه السّلام که آن شفای هر بیماری است.

591-شفا با خاک امام حسین علیه السّلام

[648]95-حسین بن محمد ابو عبد اللّه ازدی از پدرش روایت می کند که:در مسجد جامع مدینه نماز می گزاردم و در دو سوی من دو مرد بود که یکی لباس سفر به تن داشت.پس یکی از آن دو به همراهش گفت:فلانی آیا می دانی که گل قبر حسین علیه السّلام شفای هر بیماری است؟و آن به این دلیل است که خود درد شکم داشتم و با هردوایی که معالجه می کردم بهبودی نمی یافتم.پس بر خود هراسان شدم و از خود ناامید گشتم و در نزد ما زنی پر سن و سال از اهل کوفه بود که بر من گذشت درحالی که من در شدیدترین حالت بیماریی ام بودم.

ص:709

فدخلت علیّ و أنا فی أشدّ ما بی من العلّه،فقالت لی:یا سالم ما أری علّتک کلّ یوم زائده؟فقلت لها:نعم.قالت:فهل لک أن أعالجک فتبرأ بإذن اللّه(عزّ و جلّ) فقلت لها:ما أنا إلی شیء أحوج منّی إلی هذا؛فسقتنی ماء فی قدح،فسکتت عنّی العلّه،و برئت حتّی کأن لم تکن بی علّه قطّ.فلمّا کان بعد أشهر دخلت علیّ العجوز فقلت لها:باللّه علیک یا سلمه-و کان اسمها سلمه-بماذا داویتنی؟فقالت:

بواحده ممّا فی هذه السّبحه-من سبحه کانت فی یدها-فقلت:و ما هذه السّبحه؟ فقالت:إنّها من طین قبر الحسین علیه السّلام.فقلت لها:یا رافضیّه داویتنی بطین قبر الحسین علیه السّلام؟فخرجت من عندی مغضبه و رجعت و اللّه علّتی کأشدّ ما کانت و أنا أقاسی منها الجهد و البلاء،و قد و اللّه خشیت علی نفسی،ثمّ أذّن المؤذّن فقاما یصلّیان و غابا عنّی.

649-96- أخبرنا ابن حشیش عن أبی المفضّل عن الفضل بن محمّد بن أبی طاهر عن محمّد بن موسی الشّریعیّ عن أبیه موسی بن عبد العزیز قال:لقینی یوحنّا بن سراقیون النّصرانیّ المتطبّب فی شارع أبی أحمد فاستوقفنی،و قال لی:

بحقّ نبیّک و دینک،من هذا الّذی یزور قبره قوم منکم بناحیه قصر ابن هبیره،من هو من أصحاب نبیّکم؟قلت:لیس هو من أصحابه هو ابن بنته،فما دعاک إلی المسأله عنه؟فقال له:عندی حدیث طریف.فقلت:حدّثنی به.فقال:وجّه إلیّ سابور الکبیر الخادم الرّشیدیّ فی اللّیل،فصرت إلیه فقال لی:تعال معی؛فمضی

ص:710

پس به من گفت:ای سالم می بینم که بیماریت روزبه روز فزونی می یابد؟به او گفتم:بله.

گفت:می خواهی که تو را مداوا کنم و به اذن خداوند والا بهبودی یابی؟به او گفتم:من هیچ چیز چون این امر نیازمند نمی باشم.پس مقداری آب از یک ظرف را به من نوشاند و بیماری ام برطرف شد و بهبود یافتم گویا هرگز بیمار نبوده ام.پس از چند ماه که پیرزن به سراغم آمد به او گفتم:ای سلمه-اسم آن زن سلمه بود-تو را به خدا سوگند می دهم چگونه مرا مداوا کردی؟پس گفت:با یکی از دانه های این تسبیح-از تسبیحی که در دست داشت- گفتم:این تسبیح از چیست؟پس گفت:همانا این تسبیح از گل قبر حسین علیه السّلام است.پس به او گفتم:ای از دین،برگشته[لقبی برای شیعه در نزد اهل سنت]!مرا با گل قبر حسین مداوا کردی.پس خشمگین از نزد من خارج شد.به خدا سوگند از آن لحظه بیماری ام به شدیدترین صورت خود بازگشت.و من از آن روز بیماری ام را با تلاش و سختی معالجه می کنم.به خدا سوگند[از آن بیماری]بر خود هراسانم.آنگاه اذان گو اذان گفت پس آن دو مرد برخاسته و نماز گزاردند و از مقابل چشمانم دور شدند.

592-قصۀ موسی بن عیسی و تربت امام حسین علیه السّلام

[649]96-ابو موسی بن عبد العزیز می گوید:یوحنّا بن سراقیون مسیحی دانشجوی پزشکی مرا در خیابان ابو احمد ملاقات کرد پس نگهم داشت و به من گفت:به حق پیامبرت و دینت [به من بگو]:این کیست که گروهی از شما هر روز او را در حوالی قصر ابن هبیره زیارت می کنید؟او از کدام یاران پیامبرتان است؟گفتم:او از یاران پیامبر نیست بلکه فرزند دختر اوست.پس چه چیز تو را واداشت که از او بپرسی؟پس گفت:در نزد من درباره او روایتی نیکو و نادر است.پس گفتم:آن را برایم روایت کن.پس گفت:شب هنگام سابور بزرگ(خادم رشیدی)به دنبال من فرستاد.به نزدش رفتم.پس به من گفت:با من بیا.

ص:711

و أنا معه حتّی دخلنا علی موسی بن عیسی الهاشمیّ،فوجدناه زائل العقل متّکئا علی وساده،و إذا بین یدیه طست فیها حشو جوفه،و کان الرّشید استحضره من الکوفه،فأقبل سابور علی خادم کان من خاصّه موسی،فقال له:ویحک ما خبره؟ فقال له:أخبرک أنّه کان من ساعته جالسا و حوله ندماؤه،و هو من أصحّ النّاس جسما و أطیبهم نفسا،إذ جری ذکر الحسین بن علیّ علیه السّلام قال یوحنّا:هذا الّذی سألتک عنه.فقال موسی:إنّ الرّافضه لتغلو فیه حتّی إنّهم فیما عرفت یجعلون تربته دواء یتداوون به فقال له رجل من بنی هاشم کان حاضرا:قد کانت بی علّه غلیظه فتعالجت لها بکلّ علاج،فما نفعنی،حتّی وصف لی کاتبی أن آخذ من هذه التّربه،فأخذتها فنفعنی اللّه بها،و زال عنّی ما کنت أجده.قال:فبقی عندک منها شیء؟قال:نعم.فوجّه فجاءه منها بقطعه فناولها موسی بن عیسی فأخذها موسی فاستدخلها دبره استهزاء بمن تداوی بها و احتقارا و تصغیرا لهذا الرّجل الّذی هذه تربته-یعنی الحسین علیه السّلام-فما هو إلاّ أن استدخلها دبره حتّی صاح:النّار النّار الطّست الطّست؛فجئناه بالطّست فأخرج فیها ما تری؛فانصرف النّدماء و صار المجلس مأتما،فأقبل علیّ سابور فقال:انظر هل لک فیه حیله؟فدعوت بشمعه، فنظرت فإذا کبده و طحاله و ریته و فؤاده خرج منه فی الطّست،فنظرت إلی أمر عظیم فقلت:ما لأحد فی هذا صنع إلاّ أن یکون لعیسی الّذی کان یحیی الموتی.

فقال لی سابور:صدقت و لکن کن هاهنا فی الدّار إلی أن یتبیّن ما یکون من أمره؛

ص:712

او به راه افتاد و من نیز همراه او روان شدم تا اینکه به موسی بن عیسی هاشمی رسیدیم و دیدیم که عقلش از میان رفته و بر بالشی تکیه داده و در مقابلش طشتی است که دل و روده اش در آن ریخته است و این درحالی بود که رشید او را از کوفه فرا خوانده بود.پس سابور رو به خادمی که از نزدیکان موسی بود کرد و گفت:وای بر تو!او را چه شده است.پس جواب داد:

تو را آگاه می کنم که ساعتی پیش نشسته بود و خدمتگزاران و هم صحبتانش در اطرافش بودند و او از سالم ترین و نیک حال ترین مردم بود که ناگاه یاد حسین بن علی علیه السّلام به میان آمد.

یوحنّا گفت:این چیزی است که از تو درباره آن پرسیدم.[پس خادم گفت]پس موسی گفت:

شیعیان درباره حسین زیاده روی می کنند و تا آنجا که می دانم آنان خاک مزار او را داروی خود قرار می دهند و خود را با آن مداوا می کنند.پس مردی از بنی هاشم که در جمع حاضر بود به او گفت:من به سختی بیمار بودم و به هر درمانی متوسّل گشتم ولی مرا سود نبخشید تا اینکه نگارنده[نامه هایی]بیان داشت که از این تربت برگیرم پس،از آن برگرفتم[و استفاده کردم] و خدا این چنین به وسیله آن مرا سود بخشید و بیماری را که در خود می یافتم از من برطرف نمود.موسی گفت:از آن تربت چیزی نزد تو باقی مانده است؟گفت:بله پس به دنبال آن فرستاد و تکه ای از آن تربت را برایش آوردند پس موسی به عیسی آن را برگرفت و برای مسخره کردن کسی که به وسیله آن خاک بیماری خود را مداوا کرده بود و خوار ساختن و کوچک نمودن کسی که این خاک مزار اوست-یعنی حسین علیه السّلام-آن خاک را در مقعد خود داخل ساخت پس هنوز آن خاک را در پشت خود داخل نساخته بود که فریاد کشید:آتش آتش!طشت طشت!پس برایش طشتی آوردیم و آنچه می بینی را درمیان آن بالا آورد.پس هم صحبتان بازگشتند و مجلس ماتم سرا شد.پس سابور رو به من کرد و گفت:نگاه کن!آیا چاره ای می بینی.پس شمعی خواستم و در طشت نگریستم و دیدم که کبد و طحال و ریه و قلب او در طشت ریخته شده است.امری بس بزرگ را مشاهده کردم.پس گفتم:از هیچ کس جز عیسی که مردگان را زنده می کرد کاری برنمی آید.سابور به من گفت:راست گفتی اما این جا در خانه اش باش تا امر او بر ما واضح گردد.

ص:713

فبتّ عندهم و هو بتلک الحال ما رفع رأسه،فمات فی وقت السّحر.قال محمّد بن موسی:قال لی موسی بن سریع:کان یوحنّا یزور قبر الحسین و هو علی دینه،ثمّ أسلم بعد هذا و حسن إسلامه.

650-97- أخبرنا ابن حشیش،عن محمّد بن عبد اللّه،عن علیّ بن محمّد بن مخلد عن أحمد بن میثم عن یحیی بن عبد الحمید الحمّانیّ أملا علیّ فی منزله، قال:خرجت أیّام ولایه موسی بن عیسی الهاشمیّ فی الکوفه من منزلی فلقینی أبو بکر بن عیّاش،فقال لی:امض بنا یا یحیی إلی هذا،فلم أدر من یعنی،و کنت أجلّ أبا بکر عن مراجعته،و کان راکبا حمارا له،فجعل یسیر علیه و أنا أمشی مع رکابه،فلمّا صرنا عند الدّار المعروفه بدار عبد اللّه بن حازم التفت إلیّ فقال یا ابن الحمّانیّ إنّما جررتک معی و جشّمتک معی أن تمشی خلفی لأسمعک ما أقول لهذه الطّاغیه.قال:فقلت:من هو یا أبا بکر؟قال:هذا الفاجر الکافر موسی بن عیسی؛ فسکّت عنه،و مضی و أنا أتبعه حتّی إذا صرنا إلی باب موسی بن عیسی و بصر به الحاجب و تبیّنه،و کان النّاس ینزلون عند الرّحبه،فلم ینزل أبو بکر هناک،و کان علیه یومئذ قمیص و إزار و هو محلول الإزار.قال:فدخل علی حماره و نادانی:

تعال یا بن الحمّانیّ؛فمنعنی الحاجب فزجره أبو بکر،و قال له:أتمنعه یا فاعل و هو معی؟فترکنی،فما زال یسیر علی حماره حتّی دخل الإیوان،فبصر بنا موسی و هو قاعد فی صدر الإیوان علی سریره و بجنبی السّریر رجال متسلّحون

ص:714

پس شب را در آنجا ماندم و او در آن حال بود و سر خود را بلند نکرد و صبحدم از دنیا رفت.

محمد بن موسی می گوید:موسی بن سریع به من گفت:یوحنّا درحالی که بر دین خود بود قبر حسین علیه السّلام را زیارت می کرد سپس اسلام آورد و اسلامش بس نکو بود.

593-شخم زدن قبر امام حسین علیه السّلام به دستور موسی بن عیسی

[650]97-احمد بن میثم بن ابی نعیم می گوید:این روایت را یحیی بن عبد الحمید حمّانی در منزلش بر من املا کرد و گفت:در ایّام حکمرانی موسی بن عیسی هاشمی در کوفه از منزل خارج شدم پس ابو بکر بن عیّاش مرا مشاهده کرد و به من گفت:ای یحیی با ما به سوی او بیا.

پس ندانستم که چه کسی را درنظر دارد و من بیش از اینها ابو بکر را احترام می کردم که نخواهم او را همراهی کنم و او سوار بر الاغش بود و حرکت نمود و من نیز در رکابش پیاده حرکت می کردم پس هنگامی که به خانه های معروف به خانه عبد اللّه بن حازم رسیدیم رو به من کرد و گفت:ای ابن حمّانی.همانا تو را با خود به اینجا کشانده و وادار کردم که پشت سر من حرکت کنی تا آن چه را به این ستمگر می گویم به تو بشنوانم.پس گفتم:ای ابو بکر.او کیست؟گفت:این بدکار کافر موسی بن عیسی است.پس خاموش شده و به دنبالش رفتم تا به در خانه موسی بن عیسی رسیدیم.پس دربان او را دید و شناخت.و مردم[در آن زمان]در میدان گاهی فرود می آمدند.پس ابو بکر در آنجا فرود نیامد و در آن روز پیراهن و لنگی بر تن داشت و او لنگ را برگشود.پس سوار بر الاغش داخل شد و به من ندا داد:ای ابن حمّانی به دنبالم بیا.پس دربان مرا بازداشت ولی ابو بکر او را منع نمود و به او گفت:آیا او را باز می داری درحالی که او به همراه من است؟پس دربان مرا رها کرد.او هم چنان بر الاغش حرکت می کرد تا به ایوان قصر رسید.پس موسی ما را مشاهده کرد درحالی که در جلوی ایوان بر تختش نشسته بود و در دو سوی تخت مردان مسلّح قرار داشتند

ص:715

و کذلک کانوا یصنعون،فلمّا أن رآه موسی،رحّب به و قرّبه و أقعده علی سریره، و منعت أنا حین وصلت إلی الإیوان أن أتجاوزه،فلمّا استقرّ أبو بکر علی السّریر التفت فرآنی حیث أنا واقف،فنادانی:تعال ویحک؛فصرت إلیه و نعلی فی رجلی، و علیّ قمیص و إزار،فأجلسنی بین یدیه،فالتفت إلیه موسی فقال:هذا رجل تکلّمنا فیه؟قال:لا و لکنّی جئت به شاهدا علیک.قال:فیما ذا؟قال:إنّی رأیتک و ما صنعت بهذا القبر.قال:أیّ قبر؟قال:قبر الحسین بن علیّ بن فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و کان موسی قد وجّه إلیه من کربه و کرب جمیع أرض الحائر و حرثها و زرع الزّرع فیها،فانتفخ موسی حتّی کاد أن ینقدّ،ثمّ قال:و ما أنت و ذا؟ قال:اسمع حتّی أخبرک،اعلم أنّی رأیت فی منامی کأنّی خرجت إلی قومی بنی غاضره،فلمّا صرت بقنطره الکوفه اعترضنی خنازیر عشره تریدنی،فأغاثنی اللّه برجل کنت أعرفه من بنی أسد فدفعها عنّی،فمضیت لوجهی،فلمّا صرت إلی شاهی ضللت الطّریق،فرأیت هناک عجوزا فقالت لی:أین ترید،أیّها الشّیخ؟ قلت:أرید الغاضریّه قالت لی:تبطن هذا الوادی،فإنّک إذا أتیت إلی آخره اتّضح لک الطّریق.فمضیت ففعلت ذلک فلمّا صرت إلی نینوی إذا أنا بشیخ کبیر جالس هناک،فقلت:من أین أنت أیّها الشّیخ؟فقال لی:أنا من أهل هذه القریه.فقلت:کم تعدّ من السّنین؟فقال:ما أحفظ ما مضی من سنّی و عمری،و لکن أبعد ذکری أنّی رأیت الحسین بن علیّ علیهما السّلام و من کان معه من أهله و من تبعه یمنعون الماء الّذی

ص:716

و آنان نیز چنین می کردند.پس هنگامی که موسی او را دید به او خیر مقدم گفت و به خود نزدیک گرداند و بر تخت خود نشاند.ولی من که به ایوان رسیدم.از عبور بازداشتند پس وقتی ابو بکر بر تخت قرار گرفت روی گرداند و مرا دید که ایستاده ام.پس ندا درداد:وای بر تو پیش آی.پس به سوی او رفتم درحالی که کفشهایم در پایم بود و پیراهن و لنگی بر تن داشتم پس مرا در مقابلش نشاند.پس موسی روبه او کرد و گفت:این مردی است که درباره اش با ما سخن می گویی؟گفتم:نه امّا او را برای گواهی بر تو آورده ام.موسی گفت:در چه چیزی؟ گفت:همانا تو و آن چه را با این قبر کردی مشاهده نمودم.گفت:کدام قبر؟گفتم:قبر حسین بن علی علیه السّلام فرزند فاطمه دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله.و موسی در آن زمان کسانی را فرستاده بود که آن قبر و تمامی زمینهای حرم حسینی را شخم زده و آن را برای کشت آماده نمایند و در آن زراعت و کشاورزی کنند.پس موسی خشمگین شد تا جایی که نزدیک بود از هم دریده گردد.آنگاه گفت:آن امر به تو چه ربطی دارد؟ابو بکر گفت:بشنو تا تو را آگاه کنم.بدان که من در خواب دیدم که گویا به سوی قومم،بنی غاضره حرکت می کنم.پس هنگامی که به پل کوفه رسیدم ده خوک مرا دنبال کردند و قصد مرا داشتند.پس خداوند به وسیله مردی از بنی اسد که او را می شناختم مرا یاری نمود و آنان را از من بازداشت.پس به راه خود ادامه دادم پس هنگامی که به شاهی[مکانی نزدیک قادسیّه]رسیدم راه را گم کردم.پس پیرزنی را در آن جا مشاهده کردم که به من گفت:ای پیرمرد.به کجا می خواهی بروی؟گفتم:می خواهم به غاضریه بروم.به من گفت:از میان این وادی برو آنگاه که به نهایتش برسی راه بر تو روشن می گردد.پس حرکت نمودم و آن چنان کردم پس هنگامی که به نینوا رسیدم پیرمردی مسن را مشاهده کردم که آنجا نشسته بود.پس گفتم:ای پیرمرد تو از کجا هستی؟گفت:از اهل این ده هستم.گفتم:چند سال داری؟گفت:آنچه از سن و عمرم گذشته است را در یاد ندارم امّا دورترین چیزی که در یاد دارم این است که دیدم حسین بن علی علیه السّلام و پیروان و همراهان و خانواده اش از این آب که می بینی باز داشته شدند

ص:717

تراه و لا یمنع الکلاب و لا الوحوش شربه؛فاستفظعت ذلک و قلت له:ویحک أنت رأیت هذا؟قال:إی و الّذی سمک السّماء،لقد رأیت هذا أیّها الشّیخ و عاینته،و إنّک و أصحابک الّذین یعینون علی ما قد رأینا ممّا أقرح عیون المسلمین،إن کان فی الدّنیا مسلم.فقلت:ویحک و ما هو؟قال:حیث لم تنکروا ما أجری سلطانکم إلیه.

قلت:ما أجری إلیه؟قال:أیکرب قبر ابن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و تحرث أرضه؟قلت:و أین القبر؟قال:ها هو ذا أنت واقف فی أرضه،فأمّا القبر فقد عمی عن أن یعرف موضعه.قال أبو بکر بن عیّاش:و ما کنت رأیت القبر قبل ذلک الوقت قطّ و لا أتیته فی طول عمری،فقلت:من لی بمعرفته؟فمضی معی الشّیخ حتّی وقف بی علی حیر له باب و آذن،و إذا جماعه کثیره علی الباب فقلت للآذن:أرید الدّخول علی ابن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:لا تقدر علی الوصول فی هذا الوقت قلت:و لم؟قال:هذا وقت زیاره إبراهیم خلیل اللّه و محمّد رسول اللّه و معهما جبرئیل و میکائیل فی رعیل من الملائکه کثیر.قال أبو بکر بن عیّاش:فانتبهت و قد دخلنی روع شدید و حزن و کآبه و مضت بی الأیّام حتّی کدت أن أنسی المنام،ثمّ اضطررت إلی الخروج إلی بنی غاضره لدین کان لی علی رجل منهم،فخرجت و أنا لا أذکر الحدیث حتّی إذ صرت بقنطره الکوفه لقینی عشره من اللّصوص،فحین رأیتهم ذکرت الحدیث و رعبت من خشیتی لهم،فقالوا لی:ألق ما معک و انج بنفسک؛ و کانت معی نفیقه،فقلت:و یحکم أنا أبو بکر بن عیّاش،و إنّما خرجت فی طلب

ص:718

درحالی که سگان و درندگان از نوشیدن آن بازداشته نمی شوند.پس آن امر را بزرگ پنداشته و دهشت زده شده و به او گفتم:وای بر تو.این صحنه را مشاهده کرده ای؟گفت:بله،ای پیرمرد سوگند به کسی که آسمان را برافراشت این امر را دیدم و با چشمان خود مشاهده کردم.و همانا تو و یارانت کسانی هستید که بر آنچه ما دیده ایم[و مصیبت آن]چشمان مسلمانان را زخمی ساخته است[کنایه از قتل حسین بن علی علیه السّلام و یارانش[ستمگران را] یاری می کنند هرچند در دنیا[به ظاهر]مسلمان هستید.پس گفتم:وای بر تو مردات چیست؟گفت:زیرا آنچه سلطانتان با حسین علیه السّلام کرده است را بد نمی شمارید و ردّ نمی کنید.

گفتم:با او چه کرده است؟گفتم:آیا قبر فرزند پیامبر شخم زده شده و در زمینش کشاورزی می شود؟گفت:قبر کجاست؟گفتم:تو اینک در زمین آن قبر ایستاده ای.امّا از اینکه جایگاهش شناخته شود به دور مانده است.ابو بکر بن عیاش گفت:من هرگز پیش از آن زمان قبر را ندیده بودم و در تمام عمرم به نزد آن نیامده بودم پس گفتم:چگونه آن قبر را بشناسم؟ پس آن پیرمرد با من حرکت کرد تا مرا در کنار صحنی متوقّف کرد که در و دربانی داشت و گروه فراوانی پشت در بودند.پس به دربان گفتم:می خواهم[به کنار قبر]فرزند رسول خدا بروم.گفت:در این زمان نمی توانی داخل شوی؟گفتم:چرا؟گفت:اینک زمان زیارت ابراهیم دوست خدا و محمد فرستاده اوست صلّی اللّه علیه و اله و همراه آن دو جبرئیل و میکائیل درمیان تعداد فراوانی از بزرگان فرشتگان حاضر هستند ابو بکر بن عیاش گفت:پس از خواب بیدار شدم هراسناک و اندوهگین و ناراحت.و چند روز گذشت تا جایی که نزدیک بود خوابم را فراموش کنم.آنگاه مجبور شدم به خاطر طلبی که از کسی داشتم به سوی بنی غاضره خارج شوم.پس از خانه خارج شدم درحالی که آنچه را در خواب دیده بودم به یاد نمی آوردم تا به پل کوفه رسیدم و ده دزد مرا مشاهده کردند.پس هنگامی که آنان را دیدم خواب را به یاد آوردم و از ترس آنان وحشت مرا فراگرفت.پس به من گفتند:هرچه داری بر زمین بیافکن و خود را نجات ده.و همراه من مقداری پول و توشه سفر بود.پس گفتم وای بر شما من ابو بکر عیاش هستم و به دنبال طلبم از خانه خارج شده ام.

ص:719

دین لی،و اللّه اللّه لا تقطعونی عن طلب دینی و تضرّوا بی فی نفقتی،فإنّی شدید الإضافه،فنادی رجل منهم،مولای و ربّ الکعبه لا یعرّض له.ثمّ قال لبعض فتیانهم:کن معه حتّی تصیر به إلی الطّریق الأیمن.قال أبو بکر:فجعلت أتذکّر ما رأیته فی المنام،و أتعجّب من تأویل الخنازیر حتّی صرت إلی نینوی،فرأیت و اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الشّیخ الّذی کنت رأیته فی منامی بصورته و هیئته،رأیته فی الیقظه کما رأیته فی المنام سواء،فحین رأیته ذکرت الأمر و الرّؤیا،فقلت:لا إله إلاّ اللّه ما کان هذا إلاّ وحیا،ثمّ سألته کمسألتی إیّاه فی المنام فأجابنی ثمّ قال لی:

امض بنا؛فمضیت فوقفت معه علی الموضع و هو مکروب،فلم یفتنی شیء فی منامی إلاّ الآذن و الحیر فإنّی لم أر حیرا و لم أر آذنا فاتّق اللّه أیّها الرّجل،فإنّی قد آلیت علی نفسی ألاّ أدع إذاعه هذا الحدیث،و لا زیاره ذلک الموضع و قصده و إعظامه،فإنّ موضعا یأتیه إبراهیم و محمّد و جبرئیل و میکائیل علیهم السّلام لحقیق بأن یرغب فی إتیانه و زیارته،فإنّ أبا حصین حدّثنی أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:من رآنی فی المنام فإیّای رأی،فإنّ الشّیطان لا یتشبّه بی.فقال له موسی:إنّما أمسکت عن إجابه کلامک لأستوفی هذه الحمقه الّتی ظهرت منک،و باللّه لئن بلغنی بعد هذا الوقت أنّک تحدّث بهذا لأضربنّ عنقک و عنق هذا الّذی جئت به شاهدا علیّ.

فقال أبو بکر:إذا یمنعنی اللّه و إیّاه منک،فإنّی إنّما أردت اللّه بما کلّمتک به.فقال له:أ تراجعنی یا عاصّ؛و شتمه،فقال له:اسکت أخزاک اللّه و قطع لسانک،فارعد

ص:720

شما را به خدا سوگند می دهم که مرا از طلب قرضم باز ندارید و به اموال و ره توشه ام آسیبی نرسانید.همانا من بسیار تنگدستم پس مردی از میان آنان ندا درداد:به پروردگار کعبه سوگند می دهم کسی به او کاری نداشته باشد.

سپس به یکی از جوانانشان گفت:با او باش تا او را به راهی ایمن برسانی.ابو بکر گفت:پس آنچه را در خواب دیده بودم به یاد می آوردم و از تعبیر شدن خوک ها[یی که در خواب دیده بودم]در شگفت بودم تا به نینوا رسیدم.به خدایی که هیچ معبودی جز او نیست پیرمردی را که در خواب دیده بودم با همان چهره و ظاهر مشاهده کردم.آنچه از او در خواب دیده بودم با آنچه در بیداری می دیدم یکسان بود.پس هنگامی که او را در خواب دیدم خواب را[به طور کامل]به یاد آوردم.پس گفتم:هیچ معبودی جز خدا نیست.آن خواب چیزی جز وحی نبود.

آنگاه همان گونه که در خواب از او پرسیده بودم سؤال کردم و او به من پاسخ گفت.سپس به من گفت:باهم برویم.پس حرکت کردم و با او بر جایگاهی ایستادم درحالی که او اندوهگین بود.پس هیچ قسمتی از خواب از من فوت نشد[و همه آن را]جز صحن و سرا و دربان [مشاهده کردم]ولی هیچ صحن و دربانی مشاهده نکردم.پس ای مرد از خدا بترس.به درستی که من خود را قسم داده ام که پخش خبر این خواب را[درمیان مردم]رها نکنم و زیارت آن جایگاه و حرکت به سوی آن و بزرگداشت آن را ترک ننمایم.سزاوار است در آمدن و زیارت جایگاهی که ابراهیم و محمد و جبرئیل و میکائیل علیهم السّلام بدانجا می آیند.همانا ابو حصین برایم روایت نموده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس مرا در خواب دید [گویا]مرا[در بیداری]دیده است چون شیطان خود را شبیه من نمی سازد.پس موسی به او گفت:همانا از پاسخ سخنت دست نگاه داشتم تا این حماقتی را که از تو پدید آمده است به طور کامل دریابم.به خدا سوگند اگر پس از این به من خبر رسد که تو این سخن را بر زبان آورده ای هرآینه گردن تو و این مرد را که به عنوان گواه بر من آورده ای خواهم زد.پس ابو بکر گفت:بنابراین خدا من و او را از[شرّ]تو باز می دارد.پس همانا من در آنچه با تو سخن گفتم [رضایت]خدا را طلبیدم.پس موسی گفت:ای سرکش با من مجادله می کنی-و به او دشنام داد-پس ابو بکر گفت:خاموش باش.خدا تو را خوار سازد و زبانت را قطع کند.

ص:721

موسی علی سریره،ثمّ قال:خذوه؛فأخذ الشّیخ عن السّریر و أخذت أنا،فو اللّه لقد مرّ بنا من السّحب و الجرّ و الضّرب ما ظننت أنّنا لا نکثر الأحیاء أبدا،و کان أشدّ ما مرّ بی من ذلک أنّ رأسی کان یجرّ علی الصّخر،و کان بعض موالیه یأتینی فینتف لحیتی،و موسی یقول:اقتلوهما بنی کذا و کذا؛بالزّانی لا یکنّی،و أبو بکر یقول له:أمسک قطع اللّه لسانک و انتقم منک،اللّهمّ إیّاک أردنا،و لولد ولیّک غضبنا و علیک توکّلنا.فصیّر بنا جمیعا إلی الحبس،فما لبثنا فی الحبس إلاّ قلیلا،فالتفت إلیّ أبو بکر و رأی ثیابی قد خرّقت و سالت دمائی،فقال:یا حمّانیّ قد قضینا للّه حقّا،و اکتسبنا فی یومنا هذا أجرا،و لن یضیع ذلک عند اللّه و لا عند رسوله؛فما لبثنا إلاّ مقدار غدائه و نومه حتّی جاءنا رسوله فأخرجنا إلیه،و طلب حمار أبی بکر فلم یوجد،فدخلنا علیه فإذا هو فی سرداب له یشبه الدّور سعه و کبرا،فتعبنا فی المشی إلیه تعبا شدیدا،و کان أبو بکر إذا تعب فی مشیه جلس یسیرا ثمّ یقول:

اللّهمّ إنّ هذا فیک فلا تنسه؛فلمّا دخلنا علی موسی،و إذا هو علی سریر له،فحین بصربنا،قال:لا حیّ اللّه و لا قرّب من جاهل أحمق یتعرّض لما یکره،ویلک یا دعیّ ما دخولک فیما بیننا معشر بنی هاشم.فقال له أبو بکر:قد سمعت کلامک و اللّه حسبک.فقال له:اخرج قبّحک اللّه،و اللّه لئن بلغنی أنّ هذا الحدیث شاع أو ذکر عنک لأضربنّ عنقک.ثمّ التفت إلیّ و قال:یا کلب؛و شتمنی،و قال:إیّاک ثمّ إیّاک أن تظهر هذا،فإنّه إنّما خیّل لهذا الشّیخ الأحمق شیطان یلعب به فی منامه،اخرجا

ص:722

پس موسی بر تخت خود لرزید آنگاه گفت:او را بگیرید.پس شیخ و من را روی تخت دستگیر کردند.به خدا سوگند آنچه که از کشیدن و زدن بر ما گذشت چنان بود که هرگز گمان نمی کردم بیش از این زنده بمانیم.و سخت ترین چیزی که بر من گذشت این بود که سرم بر تخته سنگی کشیده می شد و بعضی از اطرافیان او نیز به نزد من آمده و ریش مرا می کندند و موسی می گفت:این دو فرزند کذا و کذا را بکشید-نه اینکه-با کنایه به ما نسبت زنا دهد[بلکه با الفاظی صریح و واضح به ما دشنام می داد]و ابو بکر به او می گفت:خاموش شو.خداوند زبانت را قطع سازد و از تو انتقام بگیرد.خداوندا ما[رضایت]تو را طلبیدیم و برای فرزند دوست تو خشمگین شدیم و بر تو توکّل نمودیم.آن ظالم ما را به زندان انداخت ولی جز اندکی در زندان نماندیم.پس ابو بکر رو به من کرد و دید که لباسم پاره شده و خون جاری گشته است.پس گفت:ای حمّانی!برای خدا حقّی را به انجام رساندیم و در این روز پاداشی [عظیم]به دست آوردیم و این کار ما هرگز در نزد خدا و فرستاده اش ضایع نمی گردد.پس جز به مقدار یک روزوشب در زندان باقی نماندیم تا فرستاده اش به نزد ما آمد و ما را به سوی موسی برد و فرستاده موسی در جستجوی الاغ ابو بکر رفت ولی آن را نیافت.بنابراین با پای پیاده برای دیدن موسی به راه افتادیم.او در سردابی بود که از نظر وسعت و بزرگی همچون شهر بود.پس آن قدر پیش رفتیم که به سختی خسته شدیم.و ابو بکر هنگامی که از راه رفتن خسته می شد اندکی می نشست و می گفت:خداوندا!همه این[سختی]ها به خاطر توست پس آن را فراموش مکن.پس هنگامی که بر موسی داخل شدیم او بر تختش نشسته بود.

زمانی که ما را دید گفت:خداوندا هیچ نادان احمقی را که آنچه ناخوش می دارد انجام می دهد زنده ندارد و[به ما]نزدیک نگرداند.وای بر تو ای زنازاده.چه شده است که در کار ما جماعت بنی هاشم دخالت می کنی؟پس ابو بکر گفت:سخنت را شنیدم و خدا تو را کفایت می کند.پس موسی گفت:خارج شو.خداوند تو را زشت[رو]گرداند به خدا سوگند اگر به من خبر رسد که این سخن در[میان مردم]رواج یافته است یا از تو یاد شود گردنت را خواهم زد.آنگاه روبه من کرد و گفت:ای سگ-و به من دشنام داد و گفت-برحذر باش و باز هم بر حذر باش که از او پشتیبانی کنی همانا شیطان براین شیخ احمق مشتبه شده و او را در خوابش بازی داده است.خارج شوید.

ص:723

علیکما لعنه اللّه و غضبه؛فخرجنا و قد یئسنا من الحیاه،فلمّا وصلنا إلی منزل الشّیخ أبی بکر و هو یمشی و قد ذهب حماره،فلمّا أراد أن یدخل منزله التفت إلیّ و قال:احفظ هذا الحدیث و أثبته عندک،و لا تحدّثنّ هؤلاء الرّعاع،و لکن حدّث به أهل العقول و الدّین.

651-98- أخبرنا ابن حشیش،عن أبی المفضّل عن محمّد بن علیّ بن هاشم الأبلّیّ،عن الحسن بن أحمد بن النّعمان الجوزجانیّ عن یحیی بن المغیره الرّازیّ،قال:کنت عند جریر بن عبد الحمید إذ جاءه رجل من أهل العراق،فسأله جریر عن خبر النّاس،فقال:ترکت الرّشید و قد کرب قبر الحسین علیه السّلام و أمر أن تقطع السّدره الّتی فیه فقطعت.قال:فرفع جریر یده و قال:اللّه أکبر،جاءنا فیه حدیث عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنّه قال:لعن اللّه قاطع السّدره؛ثلاثا،فلم نقف علی معناه حتّی الآن،لأنّ القصد بقطعه تغییر مصرع الحسین علیه السّلام حتّی لا یقف النّاس علی قبره.

652-99- عنه عن أبی المفضّل عن محمّد بن جعفر بن محمّد بن فرج الرّخّجیّ،قال حدّثنی أبی،عن عمّه عمر بن فرج قال:أنفذنی المتوکّل فی تخریب قبر الحسین علیه السّلام فصرت إلی النّاحیه،فأمرت بالبقر فمرّ بها علی القبور، کلّها،فلمّا بلغت قبر الحسین علیه السّلام لم تمرّ علیه.قال عمّی عمر بن فرج:فأخذت العصا بیدی،فما زلت أضربها حتّی تکسّرت العصا فی یدی،فو اللّه ما جازت

ص:724

نفرین و خشم خدا بر شما باد.پس خارج گشتیم درحالی که از زندگی ناامید بودیم پس هنگامی که به منزل شیخ ابا بکر رسیدیم-و او پیاده حرکت می کرد چون الاغش رفته بود- خواست در خانه اش داخل شود که رو به من کرد و گفت:این خواب را در یاد نگه دار و در نزد خود باقی گذار و برای این نادانان روایت مکن اما برای دانایان و دینداران روایت نما.

594-رشید(هارون عباسی)قبر امام حسین علیه السّلام را خراب و درخت سدر آن را قطع کرد

[651]98-یحیی بن مغیره رازی می گوید:نزد جریر بن عبد الحمید بودم که مردی از اهل عراق به نزد او آمد پس جریر از اخبار مردم از او پرسید.پس گفت:رشید[هارون عبّاسی]را در حالی ترک کردم که قبر حسین علیه السّلام را شخم زده و فرمان داده بود که درخت سدر که در آن بود قطع شود و پس آن را قطع نمودند.راوی گوید:پس جریر دستانش را بلند کرد و گفت:خدا بزرگتر[از آن]است[که به وصف درآید].درباره او روایتی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به ما رسیده است که ایشان سه بار فرمود:خداوند قطع کننده درخت سدر را نفرین کند.پس تاکنون مفهوم آن را نفهمیده بودیم.زیرا قصد او از قطع آن درخت تغییر محلّ قتلگاه حسین علیه السّلام است تا مردم بر محل قبر او آگاه نگردند.

595-متوکل دستور تخریب قبر حضرت امام حسین علیه السّلام را داد

[652]99-عمر بن فرج می گوید:متوکّل مرا برای ویران نمودن قبر حسین علیه السّلام فرستاد پس به آن ناحیه آمده و دستور دادم که گاوها را بر قبرها عبور دهند[و آنها را شخم بزنند]پس آنها بر روی تمامی قبرها حرکت کردند ولی به قبر حسین علیه السّلام که رسیدند از حرکت بازایستادند عمویم عمر بن فرج می گوید:پس عصا به دست گرفته و آن قدر آنها را زدم که عصا در دست من شکست اما به خدا سوگند از قبر حسین علیه السّلام عبور نکرده و گامی به سوی آن برنداشتند.

ص:725

علی قبره و لا تخطّته،قال لنا محمّد بن جعفر:کان عمر بن فرج شدید الإنحراف عن آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله فأنا أبرأ إلی اللّه منه و کان جدّی أخوه محمّد بن فرج شدید المودّه لهم(رحمه اللّه و رضی عنه)،فأنا أتولاّه لذلک و أفرح بولادته.

653-100- أخبرنا ابن حشیش،عن أبی المفضّل الشّیبانیّ عن أحمد بن عبد اللّه الثّقفیّ عن علیّ بن محمّد بن سلیمان عن الحسین بن محمّد بن مسلمه عن إبراهیم الدّیزج،قال:بعثنی المتوکّل إلی کربلاء لتغییر قبر الحسین علیه السّلام و کتب معی إلی جعفر بن محمّد بن عمّار القاضی:أعلمک أنّی قد بعثت إبراهیم الدّیزج إلی کربلاء لنبش قبر الحسین،فإذا قرأت کتابی فقف علی الأمر حتّی تعرف فعل أو لم یفعل.قال الدّیزج:فعرّفنی جعفر بن محمّد بن عمّار ما کتب به إلیه،ففعلت ما أمرنی به جعفر بن محمّد بن عمّار ثمّ أتیته فقال لی:ما صنعت؟فقلت:قد فعلت ما أمرت به،فلم أر شیئا و لم أجد شیئا.فقال لی:أ فلا عمّقته قلت:قد فعلت و ما رأیت؛فکتب إلی السّلطان:أنّ إبراهیم الدّیزج قد نبش فلم یجد شیئا و أمرته فمخره بالماء و کربه بالبقر.قال أبو علیّ العمّاریّ:فحدّثنی إبراهیم الدّیزج، و سألته عن صوره الأمر،فقال لی:أتیت فی خاصّه غلمانی فقط،و إنّی نبشت فوجدت باریه جدیده و علیها بدن الحسین بن علیّ و وجدت منه رائحه المسک، فترکت الباریه علی حالها و بدن الحسین علی الباریه،و أمرت بطرح التّراب علیه، و أطلقت علیه الماء،و أمرت بالبقر لتمخره و تحرثه فلم تطأه البقر،و کانت إذا

ص:726

راوی گوید:محمد بن جعفر به ما گفت که عمر بن فرج از[طریق]خاندان محمد صلّی اللّه علیه و اله بسیار انحراف داشت پس من از او به سوی خدا بیزاری می جویم ولی جدّم که برادر او بود همان محمد بن فرج،اهل بیت محمد صلّی اللّه علیه و اله را بسیار دوست می داشت-خداوند بر او ببخشاید و از او خشنود گردد-پس من به همین خاطر او را دوست می دارم و به خاطر اینکه از نسل او هستم خشنودم.

596-ابراهیم دیزج قبر امام حسین علیه السّلام را نبش کرد

[653]100-ابراهیم دیزج می گوید:متوکّل مرا برای تغییر محل قبر حسین علیه السّلام به کربلا گسیل داشت و به همراه من به جعفر بن محمد بن عمّار قاضی نگاشت:تو را آگاه می کنم که ابراهیم دیزج را برای شکافتن قبر حسین به کربلا گسیل داشتم.پس هنگامی که نامه ام را خواندی بر این امر آگاه باش تا بدانی او چنین کرد یا نه.دیزج می گوید:پس جعفر بن محمد بن عمّار از آنچه بدو نگاشته شده بود مرا شناخت و من نیز آنچه جعفر بن محمد بن عمار به من فرمان داد انجام دادم.آنگاه به نزد او آمدم.پس به من گفت:

چه کردی؟گفتم:آنچه به من فرمان دادی اما چیزی نیافتم و قبری مشاهده نکردم.پس به من گفت:آیا عمیق کندی؟گفتم:این چنین کردم و چیزی ندیدم.پس به سلطان نگاشت،همانا ابراهیم دیزج قبر را شکافت و چیزی نیافت و به او فرمان دادم که بر آن آب بگشاید و با گاو شخم زند.ابو علی عمّاری می گوید:ابراهیم دیزج برایم روایت نمود و من نیز از چگونگی آن امر از او پرسیدم.پس به من گفت:فقط با زیردستان مخصوص خود به آنجا آمدم و قبر حسین علیه السّلام را شکافتم حصیری نو یافتم که بدن حسین بن علی علیه السّلام بر آن قرار داشت و بوی مشک از آن به مشام می رسید.پس حصیر را درحالی که بدن حسین بر آن قرار داشت به حال خود رها کردم.و فرمان دادم که بر آن خاک بریزند آنگاه آب بر آن گشودم و فرمان دادم که با گاو آن را شخم زنند و بر آن زراعت شود ولی گاو آن قبر را زیر پا نگذاشت

ص:727

جاءت إلی الموضع رجعت عنه،فحلفت لغلمانی باللّه و بالأیمان المغلّظه لئن ذکر أحد هذا لأقتلنّه.

654-101- عنه عن أبی المفضّل عن محمّد بن إبراهیم بن أبی السّلاسل عن أبی عبد اللّه الباقطانیّ قال ضمّنی عبید اللّه بن یحیی بن خاقان إلی هارون المعرّیّ، و کان قائدا من قوّاد السّلطان،أکتب له،و کان بدنه کلّه أبیض شدید البیاض حتّی یدیه و رجلیه کانا کذلک،و کان وجهه أسود شدید السّواد کأنّه القیر،و کان یتفقّأ مع ذلک مدّه منتنه.قال:فلمّا آنس بی سألته عن سواد وجهه فأبی أن یخبرنی،ثمّ إنّه مرض مرضه الّذی مات فیه،فقعدت فسألته،فرأیته کأنّه یحبّ أن یکتم علیه، فضمنت له الکتمان فحدّثنی،قال:وجّهنی المتوکّل أنا و الدّیزج لنبش قبر الحسین و إجراء الماء علیه،فلمّا عزمت علی الخروج و المسیر إلی النّاحیه رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی المنام،فقال:لا تخرج مع الدّیزج و لا تفعل ما أمرتم به فی قبر الحسین.فلمّا أصبحنا جاءوا یستحثّوننی فی المسیر،فسرت معهم حتّی وافینا کربلاء،و فعلنا ما أمرنا به المتوکّل،فرأیت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی المنام فقال:ألم آمرک ألاّ تخرج معهم و لا تفعل فعلهم،فلم تقبل حتّی فعلت ما فعلوا؟ثمّ لطمنی و تفل فی وجهی،فصار وجهی مسودّا کما تری،و جسمی علی حالته الأولی.

655-102- عنه عن أبی المفضّل عن سعید بن أحمد أبی القاسم الفقیه عن الفضل بن محمّد بن الحمید قال:دخلت علی إبراهیم الدّیزج،و کنت جاره،أعوده

ص:728

و هرگاه که به آن مکان می رسید باز می گشت پس غلامان خود را به خدا و سوگندهای شدید قسم دادم که اگر یکی از آنها این امر را یاد کند او را خواهم کشت.

597-قصۀ هارون معرّی و نبش قبر امام حسین علیه السّلام

[654]101-ابو عبد اللّه باقطانی می گوید:عبید اللّه بن یحیی بن خاقان مرا به عنوان کاتب هارون معرّی که یکی از سران[سپاه]سلطان بود منصوب کرد.بدن هارون بسیار سفید بود حتی دستها و پاهایش هم اما صورتش سیاه بود آن هم بسیار سیاه که گویا که قیر بود و از آن جراحتی متعفّن شکافته سرگشوده بود.

راوی گوید:پس از مدتی که با من أنس گرفت از سیاهی چهره اش پرسیدم و او از پاسخ به من سر باز زد.بعدها او به بیماری مبتلا شد که در همان بیماری از دنیا رفت.پس در کنارش نشستم و از آن امر از او پرسیدم.پس مشاهده کردم که گویا مایل است رازش نهفته بماند.پس به او ضمانت دادم که رازش را پوشیده بدارم پس به من این چنین حکایت گفت:متوکّل،من و دیزج را برای شکافتن قبر حسین علیه السّلام و آب گشودن به روی آن گسیل داشت پس هنگامی که تصمیم به خروج و حرکت به آن ناحیه را نمودم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را در خواب مشاهده کردم.

پس فرمود:با دیزج خارج شو و آنچه درباره قبر حسین علیه السّلام به شما دستور داده شده انجام مده.

پس هنگامی که صبح کردیم گروهی نزد من آمدند و مرا به حرکت ترغیب و تشویق نمودند پس با آنان حرکت کردم تا به کربلا رسیدیم.و آن چه را متوکل به ما فرمان داده بود انجام دادیم.پس پیامبر را در خواب دیدم که فرمود:آیا به تو فرمان ندادم که با آنان خارج مشو و کردارشان را انجام مده ولی قبول نکردی و آنچه انجام دادند،انجام دادی؟آنگاه پیامبر در خواب سیلی محکمی بر من نواخت و در صورتم آب دهان افکند پس چهره ام همان گونه که می بینی سیاه گشت و بدنم به حالت اولش باقی ماند.

598-قصۀ ابراهیم دیزج و نبش قبر امام حسین علیه السّلام

[655]102-فضل بن محمد بن عبد الحمید می گوید:بر ابراهیم دیزج داخل شدم-و من همسایه اش بودم و در بیماری که به مرگش انجامید از او عیادت می کردم-

ص:729

فی مرضه الّذی مات فیه،فوجدته بحال سوء،و إذا هو کالمدهوش و عنده الطّبیب،فسألته عن حاله،و کانت بینی و بینه خلطه و أنس توجب الثّقه بی و الانبساط إلیّ،فکاتمنی حاله،و أشار إلی الطّبیب،فشعر الطّبیب بإشارته،و لم یعرف من حاله ما یصف له من الدّواء ما یستعمله،فقام فخرج و خلا الموضع، فسألته عن حاله فقال:أخبرک و اللّه و أستغفر اللّه إنّ المتوکّل أمرنی بالخروج إلی نینوی إلی قبر الحسین علیه السّلام،فأمرنا أن نکربه و نطمس أثر القبر،فوافیت النّاحیه مساء و معنا الفعله و الرّوز کاریّون معهم المساحی و المرور،فتقدّمت إلی غلمانی و أصحابی أن یأخذوا الفعله بخراب القبر و حرث أرضه،فطرحت نفسی لما نالنی من تعب السّفر و نمت،فذهب بی النّوم فإذا ضوضاء شدیده و أصوات عالیه، و جعل الغلمان ینبّهوننی،فقمت و أنا ذعر فقلت للغلمان:ما شأنکم؟قالوا:أعجب شأن.قلت:و ما ذاک؟قالوا:إنّ بموضع القبر قوما قد حالوا بیننا و بین القبر،و هم یرموننا مع ذلک بالنّشّاب؛فقمت معهم لأتبیّن الأمر،فوجدته کما وصفوا،و کان ذلک فی أوّل اللّیل من لیالی البیض فقلت:ارموهم،فرموا فعادت سهامنا إلینا،فما سقط سهم منها إلاّ فی صاحبه الّذی رمی به فقتله،فاستوحشت لذلک و جزعت و أخذتنی الحمّی و القشعریره،و رحلت عن القبر لوقتی و وطّنت نفسی علی أن یقتلنی المتوکّل لما لم أبلغ فی القبر جمیع ما تقدّم إلیّ به.قال أبو برزه:فقلت له:

قد کفیت ما تحذر من المتوکّل،قد قتل بارحه الأولی و أعان علیه فی قتله

ص:730

پس او را در بدحالی یافتم.او بیهوش بود و پزشک بر بالینش بود.پس از حالش پرسیدم و میان من و او همنشینی و انسی بود که موجب می شد به من اطمینان کند و با من راحت باشد.

پس حالش را از من پنهان ساخت و به من درباره پزشک اشاره ای کرد.پس پزشک اشاره او را فهمید و از حالش چیزی به دست نیاورد و ندانست که چه دوایی بنویسد تا او استفاده نماید.

پس برخاست و خارج شد و اتاق خالی گشت.پس از حال دیزج پرسیدم.او گفت:به خدا سوگند تو را آگاه می نمایم و از خدا طلب بخشش می نمایم همانا متوکل به من فرمان داد که به سوی نینوا به جانب قبر حسین علیه السّلام خارج بشویم و آن را شخم زده و آثار قبر او را محو و نابود بگردانیم.پس هنگام عصر به آن ناحیه رسیدیم و همراه ما کارگران و بنّاهایی بودند که با خود بیل و کلنگ داشتند.پس به نزد غلامان و یارانم آمدم تا کارگران را به ویرانی قبر و شخم زمین بگمارند و خود را از خستگی سفر بر زمین انداختم تا بخوابم و مرا خواب در ربوده بود که ناگهان سروصدایی شدید و بلند به گوش رسید و غلامان مرا بیدار کردند.پس هراسان برخاستم و به غلامان گفتم:شما را چه شده است؟گفتند:شگفت ترین امر است؟گفتم:آن چیست؟گفتند:در محلّ قبر گروهی میان ما و قبر مانع شده اند و به طرف ما قیر پرتاب می کنند پس برخاستم تا[حقیقت]آن امر را روشن نمایم که آن را همانگونه که وصف کردند یافتم و آن حادثه در اولین شب از شبهای بیض[یعنی سیزدهم ماه]بود.پس گفتم:شما نیز به سویشان تیراندازی کنید.اینان تیراندازی کردند و تیرهایمان به سویمان بازگشت.پس هیچ تیری از آنها جز بر کسی که آن را پرتاب کرده بود فرود نیامد و او را کشت.از این امر هراسان و ترسان شدم و تب ولرز مرا فراگرفت.همان وقت از جانب قبر بازگشتم و خود را آماده ساختم که متوکل مرا به قتل برساند چون درباره قبر حسین علیه السّلام تمام آن چه را از پیش به من گفته بود به انجام نرساندم.ابو برزه می گوید:به او گفتم:از آنچه از متوکل برحذری کفایت شدی.متوکل اوایل دیشب کشته شد

ص:731

المنتصر؛فقال لی:قد سمعت بذلک و قد نالنی فی جسمی ما لا أرجو معه البقاء.

قال أبو برزه:کان هذا فی أوّل النّهار،فما أمسی الدّیزج حتّی مات.قال ابن حشیش:قال أبو المفضّل إنّ المنتصر سمع أباه یشتم فاطمه علیها السّلام فسأل رجلا من النّاس عن ذلک،فقال له:قد وجب علیه القتل،إلاّ أنّه من قتل أباه لم یطل له عمر.

قال:ما أبالی إذا أطعت اللّه بقتله أن لا یطول لی عمر؛فقتله و عاش بعده سبعه أشهر.

656-103- عنه عن أبی المفضّل عن علیّ بن عبد المنعم بن هارون الخدیجیّ الکبیر من شاطئ النّیل،قال:حدّثنی جدّی القاسم بن أحمد بن معمر الأسدیّ الکوفیّ،و کان له علم بالسّیره و أیّام النّاس،قال:بلغ المتوکّل جعفر بن المعتصم أنّ أهل السّواد یجتمعون بأرض نینوی لزیاره قبر الحسین علیه السّلام فیصیر إلی قبره منهم خلق کثیر،فأنفذ قائدا من قوّاده،و ضمّ إلیه کتفا من الجند کثیرا لیشعث قبر الحسین علیه السّلام و یمنع النّاس من زیارته و الاجتماع إلی قبره.فخرج القائد إلی الطّفّ، و عمل بما أمر،و ذلک فی سنه سبع و ثلاثین و مائتین،فثار أهل السّواد به و اجتمعوا علیه و قالوا:لو قتلنا عن آخرنا لما أمسک من بقی منّا عن زیارته؛و رأوا من الدّلائل ما حملهم علی ما صنعوا،فکتب بالأمر إلی الحضره،فورد کتاب المتوکّل إلی القائد بالکفّ عنهم و المسیر إلی الکوفه مظهرا أنّ مسیره إلیها فی مصالح أهلها و الإنکفاء إلی المصر.فمضی الأمر علی ذلک حتّی کانت سنه سبع و أربعین،فبلغ

ص:732

و منتصر قاتلان او را در کشتنش یاری نمود.پس به من گفت:این خبر را شنیده ام ولی به بدنم چیزی رسیده است که با آن امیدی به زنده ماندن ندارم.ابو برزه گوید:این امر در اول روز بود و دیزج روز را به شب نرسانده از دنیا رفت.ابن حشیش می گوید:ابو المفضّل گوید:همانا منتصر شنید که پدرش به فاطمه علیها السّلام ناسزا می گوید:پس از یکی از مردم[از کلم]این امر پرسید.پس به او گفت:کشتن او واجب شده است جز آنکه هرکس پدرش را به قتل رساند عمر طولانی نخواهد داشت.منتصر گفت:پروایی ندارم چنان چه با کشتن او،از خدا فرمانبرداری نمایم و عمرم طولانی نگردد پس او را به قتل رساند و پس از او هفت ماه زندگی کرد.

599-زیارت قبر امام حسین علیه السّلام در زمان متوکل

[656]103-علی بن عبد المنعم بن هارون از جدّش قاسم بن احمد بن معمر اسدی کوفی که به سیره و روزهای مردم آگاهی داشت روایت می کند که:به متوکل جعفر بن معتصم خبر رسید که روستانشینان فراوانی در زمین نینوی برای زیارت قبر حسین علیه السّلام گرد هم می آیند و از آنان جمعیت بسیاری در اطراف قبر او تشکیل می گردد پس یکی از امیران خود را به آنجا فرستاد و به همراه او جمعیت فراوانی از سپاهیانش را گسیل داشت تا قبر حسین علیه السّلام را بشکافند و مردم را از زیارت و اجتماع در کنار قبر او بازدارند.پس آن امیر به سوی کربلا خارج شد و به آن چه فرمان داده شده بود عمل کرد و آن در سال دویست و سی و هفت هجری بود.پس روستانشینان به پا خاستند و برضدّ او اجتماع کرده و گفتند:اگر تا آخرین نفر کشته شویم کسانی که از ما باقی مانده اند از زیارت حسین علیه السّلام دست برنمی دارند-و دلیل این پای بندی- کرامات فراوانی بود که آنان را بر این گونه رفتار وادار می کرد پس امیر[حقیقت]امر را به خلیفه نوشت.پس نامه متوکل به امیر رسید[که در آن]به دست نگاهداشتن از آن مردم حرکت به سوی کوفه فرمان داده بود و اظهار داشته بود که حرکت به سوی کوفه به مصلحت اهل کوفه و بازگشت به آن سرزمین است.پس امر بدین منوال گذشت تا سال دویست و چهل و هفت فرارسید.

ص:733

المتوکّل أیضا مصیر النّاس من أهل السّواد و الکوفه إلی کربلاء لزیاره قبر الحسین علیه السّلام و أنّه قد کثر جمعهم لذلک،و صار لهم سوق کبیر،فأنفذ قائدا فی جمع کثیر من الجند،و أمر منادیا ینادی ببراءه الذّمّه ممّن زار قبره و نبش القبر و حرث أرضه،و انقطع النّاس عن الزّیاره،و عمل علی تتبّع آل أبی طالب علیهم السّلام و الشّیعه فقتل و لم یتمّ له ما قدّر.

657-104- عنه عن أبی المفضّل عن عبد الرّزّاق بن سلیمان بن غالب الأزدیّ قال:حدّثنی عبد اللّه بن رابیه الطّوریّ،قال:حججت سنه سبع و أربعین و مائتین، فلمّا صدرت من الحجّ صرت إلی العراق فزرت أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام علی حال خیفه من السّلطان،وزرته ثمّ توجّهت إلی زیاره الحسین علیه السّلام، فإذا هو قد حرثت أرضه و مخر فیها الماء،و أرسلت الثّیران العوامل فی الأرض، فبعینی و بصری کنت أری الثّیران تساق فی الأرض فتنساق لهم حتّی إذا حاذت مکان القبر حادت عنه یمینا و شمالا،فتضرب بالعصی الضّرب الشّدید فلا ینفع ذلک فیها،و لا تطأ القبر بوجه و لا سبب،فما أمکننی الزّیاره،فتوجّهت إلی بغداد، و أنا أقول فی ذلک:

تاللّه إن کانت أمیّه قد أتت قتل ابن بنت نبیّها مظلوما

فلقد أتاه بنو أبیه بمثلها هذا لعمرک قبره مهدوما

أسفوا علی أن لا یکونوا شایعوا فی قتله فتتّبعوه رمیما

ص:734

پس به متوکل خبر رسید که مردم از روستانشینان و اهل کوفه به سوی کربلا برای زیارت قبر حسین علیه السّلام حرکت می کنند و جمعیت آنان به این وسیله فزونی یافته است و آن مکان برایشان همچون بازاری بزرگ گشته است.پس امیری را درمیان تعداد فراوانی از سپاهیان فرستاد و فرمان داد که جارچی به بری شدن ذمه کسانی که قبر حسین علیه السّلام را زیارت می کنند ندا دردهد [کنایه از اینکه حجت براین گروه تمام است و هرکس پس از این زیارت کند خونش هدر است]و قبر حسین علیه السّلام را شکافت و زمینش را شخم زد.و مردم نتوانستند به زیارت بروند و شروع به تعقیب و پی جویی خاندان ابی طالب و شیعیان نمود تا این که کشته شد ولی آنچه را درنظر داشت و مقرّر ساخته بود نتوانست به پایان برساند.

600-شخم زدن قبر امام حسین علیه السّلام در سال 247 هجری

[657]104-عبد اللّه بن رابیه طوری می گوید:در سال دویست و چهل و هفت حج گذاردم پس هنگامی که از حج بازگشتم به عراق رفتم و با هراس از سلطان به زیارت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام نایل شده و او را زیارت کردم آنگاه برای زیارت حسین علیه السّلام حرکت کردم و دیدم که زمین قبر او را شخم زده اند و در آن آب بسته اند و گاوهای شخم زن در آن رها شده اند.و به چشم خود دیدم که گاوها در زمین رانده شده و حرکت می کنند و آنگاه که به مقابل قبر می رسند از قبر رانده می شوند و به سمت راست و چپ منحرف می شوند.پس با عصا به شدّت بر آنان کوفته می شود ولی سودی نمی بخشد و قبر را به هیچ وجه زیر پا قرار نمی دهند.

پس نتوانستم زیارت کنم و به سوی بغداد حرکت کردم درحالی که در این باره می سرودم:

به خدا سوگند اگر بنی امیه فرزند دختر پیامبرش را با مظلومیت به قتل رساند/فرزندان پدرش[بنی العباس]به مانند آن رفتار کرده و به جان تو سوگند که قبر او را ویران ساختند/از این در تأسف بودند که نتوانستند آنان را در قتل حسین یاری دهند پس به دنبال جنگ و دشمنی با پیکر بی جان او هستند/

ص:735

فلمّا قدمت بغداد سمعت الهائعه،فقلت:ما الخبر؟قالوا:سقط الطّائر بقتل جعفر المتوکّل،فعجبت لذلک و قلت:إلهی لیله بلیله.

658-105- عنه عن الحسین بن الحسن بن عامر،عن محمّد بن دلیل بن بشر عن علیّ بن سهل،عن مؤمّل،عن عماره بن زاذان،عن ثابت،عن أنس أنّ ملک المطر استأذن أن یأتی رسول اللّه فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله لأمّ سلمه:املکی علینا الباب لا یدخل علینا أحد؛فجاء الحسین علیه السّلام لیدخل فمنعته،فوثب حتّی دخل،فجعل یثب علی منکبی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و یقعد علیهما.فقال له الملک:أتحبّه؟قال:نعم.

قال:فإنّ أمّتک ستقتله،و إن شئت أریتک المکان الّذی یقتل به،فمدّ یده فإذا طینه حمراء،فأخذتها أمّ سلمه فصیّرتها إلی طرف خمارها،قال ثابت:فبلغنی أنّه المکان الّذی قتل به بکربلاء.

659-106- أخبرنا ابن حشیش،عن الحسین بن الحسن،عن محمّد بن دلیل، عن علیّ بن سهل،عن مؤمّل،عن حمّاد بن سلمه،عن عمّار بن أبی عمّار،قال:

أمطرت السّماء یوم قتل الحسین علیه السّلام دما عبیطا.

660-107- أخبرنا ابن حشیش،عن یزید بن جناح عن عبد اللّه بن زید عن عبّاد بن یعقوب،عن یوسف بن کهیل عن هارون بن الحسن،عن أبی سلام مولی قیس،قال:خرجت مع مولای قیس إلی المدائن،قال:سمعت سعد بن حذیفه یقول:سمعت أبی حذیفه یقول:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:ما من عبد و لا أمه

ص:736

پس هنگامی که به بغداد وارد شدم صدای هراس انگیزی شنیدم و گفتم:چه خبر است؟گفتند:

بخت و اقبال این چنین فرود آمد که جعفر متوکل به قتل رسید.پس از این امر در شگفت شدم و گفتم:خداوندا شبی در برابر شبی[کنایه از این که هر کردار ناشایست پاسخی ناگوار دارد].

601-فرشته ای خبر کشته شدن امام حسین علیه السّلام را به حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله داد

[658]105-انس بن مالک می گوید:فرشته باران اجازه خواست که به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بیاید.

پس پیامبر به امّ سلمه فرمود:در را ببند تا هیچ کس بر ما داخل نگردد.پس حسین علیه السّلام آمد تا داخل شود ام سلمه او را بازداشت ولی او پرید و داخل شد و شروع به پریدن بر شانه های رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله کرد و بر دوش حضرت نشست.پس فرشته به حضرت عرضه داشت:آیا او را دوست می داری؟پیامبر فرمود:بله.فرشته گفت:همانا امت تو او را خواهند کشت پس اگر بخواهی مکانی را که در آن کشته می شود به تو نشان می دهم.پس دست برکشید و گلی سرخ آورد.پس ام سلمه آن را بگرفت و در کنار روسری اش نهاد.ثابت می گوید:به من خبر رسید که آن[گل از]مکانی بود که حسین علیه السّلام در کربلا در آن مکان کشته شد.

602-از آسمان خون بارید روز شهادت امام حسین علیه السّلام

[659]106-عمّار بن ابی عمّار می گوید:از آسمان در روزی که حسین علیه السّلام کشته شد خون تازه بارید.

ص:737

یموت و فی قلبه مثقال حبّه خردل من حبّ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام إلاّ أدخله اللّه الجنّه.

تمّ المجلس الحادی عشر،و یتلوه المجلس الثانی عشر،من أمالی الشیخ السعید السدید الفقیه الحبر البحر محمّد بن الحسن بن علی أبی جعفر الطوسی تغمّده اللّه بغفرانه.

ص:738

603-دوستدار علی وارد بهشت می شود

[660]107-ابو حذیفه می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:هیچ بنده و کنیزی[کنایه از هیچ زن و مردی است]نمی میرد درحالی که قلبش به مقدار دانه ای خردل از محبت علی علیه السّلام باشد مگر آنکه خداوند او را در بهشت داخل می سازد.

مجلس یازدهم به پایان رسید و مجلس دوازدهم از امالی شیخ محمد بن حسن بن علی ابو جعفر طوسی-که خداوند او را با بخشش خود در برگیرد-از پی خواهد آمد.

ص:739

[12] المجلس الثانی عشر فیه أحادیث أحمد بن محمّد بن الصلت الأهوازی، و فیه بعض أحادیث أبی الفتح هلال بن محمّد الحفّار.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 661-1- أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمّد بن هارون بن الصّلت سماعا منه فی مسجده بشارع دار الرّقیق ببغداد،فی سلخ شهر ربیع الأوّل من سنه تسع و أربعمائه،عن ابن عقده عن عبد اللّه بن أحمد بن المستورد،عن یوسف بن کلیب، عن یحیی بن سالم،عن صبّاح المزنیّ،عن علاء بن المسیّب،عن أبی داود،عن بریده،قال:أمرنا النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أن نسلّم علی علیّ علیه السّلام بإمره المؤمنین.

662-2- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی بن زکریّا،عن إسماعیل بن أبان،عن عبد اللّه بن مسلم الملاّئیّ،عن الأجلح،عن أبی الزّبیر،عن جابر:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله دعا علیّا علیه السّلام و هو محاصر الطّائف،فکان القوم استشرفوا لذلک و قالوا:لقد طال نجواک له منذ الیوم.فقال ما أنا انتجیته،و لکنّ اللّه انتجاه.

ص:740

12- جلسه دوازدهم

اشاره

جلسه دوازدهم

و در آن روایات احمد بن محمد بن صلت اهوازی و برخی روایات ابو الفتح هلال

بن محمد حفّار می باشد.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

604-سلام دادن به حضرت علی علیه السّلام

[661]1-از ابو الحسن احمد بن محمد بن هارون معروف به ابن الصّلت در مسجدش که در خیابان دار الرقیق بغداد بود،در آخر ماه ربیع الاول سال 409 هجری قمری شنیدم که از ابن عقده،از عبد اللّه بن احمد،از یوسف بن کلیب،از یحیی بن سالم،از صبّاح مزنی،از علاء بن مسیّب،از ابی داود،از بریده روایت کرد که:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به ما امر فرمود که بر علی علیه السّلام به نام امیر مؤمنان سلام کنیم.

605-حدیث مناجات

[662]2-جابر می گوید:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله درحالی که طائف را محاصره کرده بود علی علیه السّلام را فراخواند و جماعتی به این امر نگریسته و گفتند:از امروز نجوایت یا علی فزونی یافته است.

پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:من با او نجوا نکردم بلکه خداوند با او نجوا فرمود.

ص:741

663-3- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن یعقوب بن یوسف عن عبید اللّه بن موسی،عن جعفر الأحمریّ،عن جمیع بن عمیر قال:قالت عمّتی لعائشه و أنا أسمع له أنت مسیرک إلی علیّ علیه السّلام ما کان؟قالت:دعینا منک إنّه ما کان من الرّجال أحبّ إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من علیّ علیه السّلام و لا من النّساء أحبّ إلیه من فاطمه علیها السّلام.

664-4- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی،عن علیّ بن ثابت،عن منصور بن الأسود،عن مسلم الملائیّ،عن أنس بن مالک،أنّه سمع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول یوم غدیر خمّ:أنا أولی بالمؤمنین من أنفسهم،و أخذ بید علیّ علیه السّلام فقال:من کنت مولاه،فعلیّ مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه.

665-5- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن محمّد بن سلیمان عن إسماعیل بن أبان،عن عبد اللّه بن مسلم الملائیّ،عن أبیه،عن إبراهیم بن علقمه بن الأسود، عن عائشه،قالت:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لمّا حضره الموت:ادعوا لی حبیبی.فقلت لهم:ادعوا له ابن أبی طالب،فو اللّه ما یرید غیره فلمّا جاءه فرّج الثّوب الّذی کان علیه ثمّ أدخله فیه،فلم یزل یحتضنه حتّی قبض و یده علیه.

666-6- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن الحسن بن علیّ بن عفّان،عن عبد العزیز بن الخطّاب،عن ناصح عن زکریّا،عن أنس،قال:اتّکأ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله علی علیّ علیه السّلام فقال:یا علیّ،أما ترضی أن تکون أخی و أکون أخاک،و تکون ولیّی و وصیّی و وارثی؟تدخل رابع أربعه الجنّه:أنا و أنت و الحسن و الحسین و ذرّیّتنا

ص:742

606-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام

[663]3-جمیع بن عمیر می گوید:می شنیدم که عمّه ام به عایشه می گفت:تو بودی که آن سان به سوی علی علیه السّلام قدم برداشتی؟عایشه گفت:ما را رها کن!هیچ مردی در نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله محبوبتر از علی علیه السّلام و هیچ زنی محبوب تر از فاطمه علیها السّلام نبود.

607-حدیث غدیر

[664]4-انس بن مالک می گوید:شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در روز عید غدیر خم می فرمود:من از مؤمنان به خودشان سزاوارترم و دست علی را گرفت و فرمود:هرکه من صاحب اختیار اویم علی صاحب اختیار اوست،خداوندا بزرگ دار کسی که او را بزرگ می دارد و دشمنی کن با کسی که با او دشمنی کند.

608-حضرت علی علیه السّلام دوست رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله

[665]5-عایشه می گوید:هنگامی که زمان وفات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرارسید فرمود:دوستم را نزد من بخوانید.پس به اطرافیان حضرت گفتم:فرزند ابو طالب را فراخوانید به خدا سوگند جز او را نمی طلبد.پس هنگامی که علی علیه السّلام به نزد پیامبر آمد پارچه ای را که بر خود بود بر گشود و علی علیه السّلام را در آن داخل ساخت پس هم چنان علی علیه السّلام را در آغوش داشت تا از دنیا رفت درحالی که دست او بر[تن]علی علیه السّلام بود.

609-حضرت علی علیه السّلام جزء چهار نفری که وارد بهشت می شوند

[666]6-انس می گوید:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بر علی علیه السّلام تکیه داد و فرمود:آیا خشنود نمی گردی که برادرم باشی و من نیز برادرت باشم و سرپرست و جانشین و وارث[پس از من]باشی؟و جزء چهار نفری باشی که در بهشت داخل می شوند:من و تو و حسن و حسین و فرزندان ما که از پس ما

ص:743

خلف ظهورنا،و من تبعنا من أمّتنا عن أیمانهم و شمائلهم؟قال:بلی یا رسول اللّه.

667-7- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد الکندیّ،عن حسن بن حسین،عن أبی غیلان سعد بن طالب،عن أبی إسحاق،عن أبی الطّفیل، قال:کنت فی البیت یوم الشّوری و سمعت علیّا علیه السّلام یقول:أنشدکم باللّه جمیعا أ فیکم أحد صلّی القبلتین مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،غیری.قالوا:اللّهمّ لا.قال:أنشدکم باللّه جمیعا هل فیکم أحد وحّد اللّه قبلی؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه جمیعا هل فیکم أحد هو أخو رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال أنشدکم باللّه؟ هل فیکم أحد له زوجه مثل زوجتی فاطمه سیّده نساء أهل الجنّه؟قالوا:اللّهمّ لا.

قال:فأنشدکم باللّه هل فیکم أحد له سبطان مثل سبطیّ الحسن و الحسین ابنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سیّدی شباب أهل الجنّه؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه هل فیکم أحد ناجاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقدّم بین یدی نجواه صدقه،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.

قال:فأنشدکم باللّه هل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله«من کنت مولاه فعلیّ مولاه،اللّهمّ وال من والاه،و عاد من عاداه»،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:فأنشدکم باللّه هل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:«أنت منّی بمنزله هارون من موسی»، غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:أنشدکم باللّه هل فیکم أحد أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله بطیر،فقال:

«اللّهمّ ایتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی من هذا الطّائر»،فدخلت علیه،فقال:

«اللّهمّ و إلیّ»فلم یأکل معه أحد،غیری؟قالوا:اللّهمّ لا.قال:اللّهمّ اشهد.

ص:744

خواهند آمد و هرکس از امت ما که در چپ و راست خود[و در تمامی موارد]از ما پیروی کند؟عرضه داشت:بله،ای فرستاده خدا!

610-حدیث مناشدت

[667]7-ابو طفیل می گوید:در روز عاشورا[سقیفه بنی ساعده]در خانه بودم و شنیدم که علی علیه السّلام می فرمود:تمامی شما را به خدا سوگند می دهم آیا درمیان شما جز من کسی هست که با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله به دو قبله نماز گزارده باشد.گفتند:نه.فرمود:تمامی شما را به خدا سوگند می دهم آیا درمیان شما کسی هست که پیش از من خدا را یگانه برشمرده باشد؟گفتند:نه.

فرمود:تمامی شما را به خدا سوگند می دهم آیا درمیان شما کسی جز من برادر رسول خدا می باشد؟گفتند:نه.فرمود:شما را به خدا سوگند می دهم آیا درمیان شما کسی هست که همسری همچون همسرم فاطمه،بانوی زنان اهل بهشت داشته باشد؟گفتند:نه.فرمود:شما را به خدا سوگند می دهم آیا درمیان شما کسی دو فرزند چون حسن و حسین دو فرزند فرستاده خدا صلّی اللّه علیه و اله و سرور جوانان اهل بهشت دارد؟گفتند:نه.فرمود:شما را به خدا سوگند می دهم آیا درمیان شما جز من کسی هست که با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نجوا کند و برای نجوایش صدقه بپردازد؟گفتند:نه.فرمود:شما را به خدا سوگند می دهم آیا درمیان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله درباره او گفته باشد:هرکه من مولا و صاحب اختیار اویم علی نیز مولا و صاحب اختیار اوست.خداوندا گرامی بدار هرکه او را گرامی بدارد و دشمن دار هرکه او را دشمن دارد؟گفتند:نه.فرمود:شما را به خدا سوگند می دهم آیا درمیان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او گفته باشد:جایگاه تو نسبت به من همچون جایگاه هارون نسبت به موسی است؟گفتند:نه.فرمود:شما را به خدا سوگند می دهم آیا درمیان شما کسی جز من هست آنگاه که پرنده ای[سرخ شده]برای پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آوردند پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:

خداوندا محبوبترین آفریدگانت را به اینجا بیاور تا با من از این پرنده بخورد پس من داخل شدم و پیامبر فرمود:و[محبوبترین آفریدگان تو]در نزد من[نیز هست]پس هیچ کس جز من از آن پرنده نخورد؟گفتند:نه.حضرت فرمود:خداوندا گواه باش.

ص:745

668-8- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن إسماعیل بن أبان،عن نصیر بن زیاد،عن جابر عن أبی جعفر علیه السّلام أنّه قال:إنّا ولد فاطمه مغفور لنا.

669-9- حدّثنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن یعقوب بن یوسف الضّبّیّ،عن عبید اللّه بن موسی،عن جعفر الأحمریّ عن الشّیبانیّ عن جمیع بن عمیر عن عبید اللّه بن موسی عن زکریّا عن فراس،عن مسروق،عن عائشه،قالت:أقبلت فاطمه علیها السّلام تمشی،لا و اللّه الّذی لا إله إلاّ هو ما مشیتها تخرم من مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فلمّا رآها قال:مرحبا بابنتی؛مرّتین؛قالت فاطمه علیها السّلام فقال لی:أما ترضین أن تأتی یوم القیامه سیّده نساء المؤمنین أو سیّده نساء هذه الأمّه؟

670-10- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن یعقوب بن یوسف الضّبّیّ،عن محمّد بن إسحاق بن عمّار عن هلال بن أیّوب عن عبد الکریم عن أبی أمیّه،عن مجاهد،قال:قلت لابن عبّاس رضی اللّه عنه من الّذین أراد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أن یباهل بهم؟قال:علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین و الأنفس النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و علیّ علیه السّلام.

671-11- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن أحمد بن یحیی عن عبید اللّه بن موسی،عن فطر،عن أنس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إنّ أخی و وزیری و وصیّی فی أهلی علیّ بن أبی طالب.

672-12- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن الحسن بن علیّ بن عفّان،عن

ص:746

[668]8-امام باقر علیه السّلام فرمود:ما فرزندان فاطمه علیها السّلام[از سوی خدا]بخشیده شده ایم[شاید اشاره به مقام عصمت ائمه باشد].

611-حضرت فاطمه علیها السّلام یگانه بانوی زنان اسلام

[669]9-عایشه می گوید:فاطمه علیها السّلام راه می رفت و سوگند به خدایی که هیچ معبودی جز او نیست راه رفتن او هیچ کاستی از راه رفتن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نداشت پس هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فاطمه را دید دوبار فرمود:دخترم خوش آمدی.فاطمه علیها السّلام فرمود:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به من فرمود:آیا خشنود نمی گردی که در روز قیامت بانوی زنان مؤمن و بانوی زنان این امت باشی؟

612-کسانی که پیامبر به همراه آنها به مباهله رفتند

[670]10-مجاهد می گوید:به ابن عباس گفتم:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله همراه چه کسانی می خواست[با مسیحیان نجران]مباهله کند؟گفت:علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام و مراد از انفس [خودمان]پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و علی علیه السّلام بودند.

[671]11-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا برادر و وزیر و جانشین من درمیان خانواده ام،علی بن ابی طالب است.

ص:747

عبد اللّه عن فطر بن خلیفه عن أبی إسحاق عن عمرو بن ذی مرّ و سعید بن وهب و عن زید بن نقیع عن الحسن عن عبید اللّه بن موسی عن هانئ بن أیّوب،عن طلحه بن مصرّف،عن عمیره بن سعد؛أنّه سمع علیّا علیه السّلام فی الرّحبه و هو ینشد النّاس:من سمع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:«من کنت مولاه،فعلیّ مولاه،اللّهمّ وال من والاه،و عاد من عاداه»فقام بضعه عشر فشهدوا.

673-13- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن جعفر بن محمّد المحمّدیّ،عن إسماعیل بن مزید عن عیسی بن عبد اللّه،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حقّ علیّ علی المسلمین کحقّ الوالد علی ولده.

674-14- حدّثنا ابن الصّلت،عن ابن عقده عن علیّ بن الحسن بن عبید،عن إسماعیل بن أبان،عن إسحاق بن إبراهیم،عن أبی هارون،عن أبی سعید،قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ منّی و أنا منه.فقال جبرئیل:یا محمّد،و أنا منکما.

675-15- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن الحسن بن علیّ بن بزیع عن إسماعیل بن أبان،عن صبّاح بن یحیی،عن جابر،عن عبد اللّه بن یحیی عن علیّ علیه السّلام قال:إنّ ابنی فاطمه یشترک فی حبّهما البرّ و الفاجر،و إنّی کتب لی أن یحبّنی کلّ مؤمن،و یبغضنی کلّ منافق.

676-16- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن محمّد بن إسماعیل،عن عمر التّمّار،عن عبد الرّحمن بن هلقام،عن شعبه،عن الأعمش و عبید بن إبراهیم،عن

ص:748

613-حدیث غدیر

[672]12-عمیره بن سعد می گوید:شنیدم که علی صلّی اللّه علیه و اله در میدان گاه شهر مردم را سوگند می دهد و می فرماید:چه کسی شنید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکه من مولای اویم علی مولای اوست،خداوندا گرامی بدار هرکه او را گرامی بدارد و دشمن دار هرکه او را دشمن بدارد.پس چند ده نفر برخاستند و گواهی دادند.

614-حق حضرت علی علیه السّلام بر مسلمین

[673]13-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:حق علی بر مسلمانان چون حق پدر بر فرزندانش است.

[674]14-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:علی از من و من از اویم.پس جبرئیل گفت:ای محمد صلّی اللّه علیه و اله و من نیز از شمایم.

615-فضائل حضرت علی علیه السّلام

[675]15-علی علیه السّلام فرمود:همانا نیکوکار و بدکار در محبت دو فرزند فاطمه[حسن و حسین] مشترکند ولی برای من نگاشته شده است که هر مؤمن مرا دوست بدارد و هر منافقی با من دشمنی کند.

ص:749

عطیّه العوفیّ،قال:سألت جابر بن عبد اللّه عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام؟فقال:ذاک خیر البشر.

677-17- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده عن محمّد بن الفضل بن إبراهیم عن أبیه عن نصر بن قابوس عن جابر،عن محمّد بن علیّ بن عبد اللّه بن عبّاس قال:قال ابن عبّاس:ما وطئت الملائکه فرش أحد من النّاس غیر فرشنا.

678-18- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده عن محمّد بن إسماعیل بن إبراهیم بن موسی عن عمّ أبیه عبد اللّه بن موسی،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ بن الحسین، عن أبیه علیه السّلام قال:قال عمر بن الخطّاب:عیاده بنی هاشم سنّه،و زیارتهم نافله.

679-19- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده عن یعقوب بن یوسف عن أحمد بن حمدان عن مختار التّمّار،عن أبی حیّان،عن أبیه،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من تولّی علیّا فقد تولاّنی،و من تولاّنی فقد تولّی اللّه(عزّ و جلّ).

680-20- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده عن إبراهیم بن محمّد بن إسحاق عن محمّد بن إسحاق عن صبّاح،عن السّدّیّ،عن صبیح،عن زید بن أرقم،قال:

خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فإذا علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین علیه السّلام فقال:أنا حرب لمن حاربکم،و سلم لمن سالمکم.

681-21- أخبرنا عن ابن الصّلت،عن ابن عقده عن علیّ بن محمّد بن علیّ الحسنیّ عن جعفر بن محمّد بن عیسی،عن عبد اللّه بن علیّ عن الرّضا علیه السّلام عن

ص:750

[676]16-عطیه کوفی می گوید:از جابر بن عبد اللّه دربارۀ علی بن ابی طالب علیه السّلام پرسیدم.پس گفت:او بهترین انسان هاست.

616-ملائکه جز خانۀ ما جایی پا نمی گذارند

[677]17-ابن عباس می گوید:فرشتگان در زمین خانه کسی از مردم جز خانه ما قدم نگذاردند.

617-عیادت از بنی هاشم سنت است

[678]18-امام حسین علیه السّلام می فرماید:عمر بن خطاب گفت:عیادت از بنی هاشم رسم است و زیارت و دیدار با آنان مستحب.

618-ولایت حضرت علی علیه السّلام

[679]19-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس ولایت و سرپرستی علی را بپذیرد سرپرستی مرا پذیرفته است و هرکس سرپرستی مرا بر خودش بپذیرد خداوند والا را به سرپرستی خود برگزیده است.

[680]20-زید بن ارقم می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از خانه خارج شد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را مشاهده کرد پس فرمود:من با هرکس که با شما بجنگد می جنگم و با هرکس که با شما از در آشتی درآید،با صلح و آشتی رفتار می کنم.

ص:751

آبائه،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:کلّ ما ألهی عن ذکر اللّه فهو من المیسر.

682-22- أخبرنا ابن الصّلت،قال:أخبرنا ابن عقده،قال:حدّثنا علیّ بن محمّد،قال:حدّثنا داود،قال:حدّثنی علیّ بن موسی،عن أبیه،عن جعفر بن محمّد،عن أبیه،عن علیّ بن الحسین،عن أبیه،عن علیّ علیهم السّلام،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا کان یوم القیامه یقول اللّه(عزّ و جلّ)لملک الموت:و عزّتی و جلالی و ارتفاعی فی علوّ مکانی لأذیقنّک طعم الموت کما أذقت عبادی.

683-23- أخبرنا ابن الصّلت عن ابن عقده،عن الحسن بن القاسم،عن ثبیر بن إبراهیم عن سلیمان بن بلال،عن الرّضا علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام قال دخل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یوم فتح مکّه و الأصنام حول الکعبه و کانت ثلاثمائه و ستّین صنما،فجعل یطفها بمخصره فی یده،و یقول: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً [الاسراء (17):81] جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ [سبا(34):49]فجعلت تکبّ لوجوهها.

684-24- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد،عن داود بن سلیمان،عن الرّضا علیه السّلام عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله هل تدرون ما تفسیر هذه الآیه کَلاّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا [فجر(89):21]قال:إذا کان یوم القیامه تقاد جهنّم بسبعین ألف زمام بید سبعین ألف ملک،فتشرد شرده لو لا أنّ اللّه(تعالی)حبسها لأحرقت السّماوات و الأرض.

ص:752

619-هرچیزی که انسان را از یاد خدا دور می کند از مصادیق قمار است

[681]21-علی علیه السّلام فرمود:هرچه انسان را از یاد خدا باز دارد رد از مصادیق قمار است.

620-روز قیامت فرشتۀ مرگ هم می میرد

[682]22-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که روز قیامت فرارسد خداوند والا به فرشته مرگ می فرماید:به شکست ناپذیری و شکوه و فرازمندی در بلند مرتبگی ام سوگند،طعم مرگ را به تو می چشانم همان گونه که آن را به بندگانم چشاندی.

621-فتح مکه و شکستن بتها

[683]23-امام رضا علیه السّلام از پدرانش روایت می کند که:در روز فتح مکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله[در شهر]داخل شد درحالی که سیصد و شصت بت در اطراف کعبه بود پس با چوبدستی که در دست داشت آنان را از زمین بلند می کرد[و بر زمین می کوفت]درحالی که می فرمود:«حق آمد و باطل نابود شد به درستی که باطل نابودشدنی است»[اسراء(17):آیۀ 81]«حق آمد و باطل آشکار نمی شود و باز نمی گردد»[سبا(34):آیۀ 49]و بت ها با صورت به زمین می افتادند.

622-تفسیر آیۀ: (کَلاّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا)

[684]24-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:آیا می دانید تفسیر آیه«اما چنین نیست هنگامی که زمین به سختی درهم کوبیده شود»[فجر(89):آیۀ 21]چیست؟فرمود:هنگامی که روز قیامت فرا رسد دوزخ با هفتاد هزار افسار که در دست هفتاد هزار فرشته است لگام زده می شود پس چنان[آن بندها و افسارها را]از خود دور می سازد که اگر خداوند والا او را باز ندارد آسمان ها و زمین را خواهد سوزاند.

ص:753

685-25- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن المنذر بن محمّد عن أحمد بن یحیی الضّبّیّ،عن موسی بن القاسم،عن أبی الصّلت،عن الرّضا علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا قول إلاّ بعمل،و لا قول و لا عمل إلاّ بنیّه،و لا قول و لا عمل و نیّه إلاّ بإصابه السّنّه.

686-26- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن محمّد بن عبد الملک،عن هارون بن عیسی،عن جعفر بن محمّد عن أبیه قال أخبرنی علیّ بن موسی،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه:عن أبیه علیه السّلام عن جابر بن عبد اللّه،أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال فی خطبته:إنّ أحسن الحدیث کتاب اللّه،و خیر الهدی هدی محمّد،و شرّ الأمور محدثاتها،و کلّ محدثه بدعه،و کلّ بدعه ضلاله و کان إذا خطب قال فی خطبته:

أمّا بعد.فإذا ذکر السّاعه اشتدّ صوته و احمرّت و جنتاه،ثمّ یقول:صبّحتکم السّاعه أو مسّتکم؛ثمّ یقول:بعثت أنا و السّاعه کهذه من-هذه و یشیر بإصبعیه-.

687-27- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن موسی بن القاسم،عن إسماعیل بن همّام،عن الرّضا عن آبائه علیه السّلام أنّ علیّا علیه السّلام قال:یا رسول اللّه،إنّک تبعثنی فی الأمر،أفأکون فیها کالسّکّه المحماه أم الشّاهد یری ما لا یری الغائب؟ قال:بل الشّاهد یری ما لا یری الغائب.

688-28- أخبرنا ابن الصّلت،عن أحمد بن محمّد بن سعید ابن عقده عن أبی عبد اللّه بن علیّ عن جدّه عبید اللّه،عن أبیه عن الرّضا عن آبائه عن علیّ علیهم السّلام قال:

ص:754

623-خطبۀ حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله

[685]25-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ سخنی جز با عمل،کامل نمی گردد و هیچ سخن و کرداری جز با نیّت[سالم]،تمام نمی شود و هیچ سخن و کردار و نیتی جز براساس سنت [من]،سودی نمی بخشد.

[686]26-جابر بن عبد اللّه می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در خطبه اش فرمود:همانا نیکوترین سخن،کتاب خداوند و بهترین هدایت،هدایت محمد و بدترین امور،جدیدترین آنان است و هر امر جدیدی که با قرآن و سنت سازگار نباشد بدعت است و هر بدعتی گمراهی است.و در خطبه[نماز جمعه]اش می فرمود:اما بعد...پس هنگامی که از قیامت یاد می کرد صدایش بالا می رفت و گونه هایش سرخ می شد آنگاه می فرمود:قیامت صبح یا شب به شما می رسد و بر شما فرود می آید.آنگاه می فرمود:من و قیامت مانند این-و به دو انگشتش اشاره می فرمود -برانگیخته شدیم.

[687]27-امام کاظم علیه السّلام از جدّش روایت می کند که علی علیه السّلام عرضه داشت:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله! شما مرا بر امری گسیل می دارید آیا من در آن امر چون آهنی گداخته ام؟[که برای کشاورزان استفاده می شود و هنگامی که با آتش گداخته شود سریع تر در زمین فرو می رود]یا اینکه حاضر آنچه را که غایب نمی بیند مشاهده می کند؟پیامبر فرمود:بلکه حاضر و شاهد آنچه را غایب نمی بیند مشاهده می کند[در باب این روایت بحث های فراوان و تفسیرهای گوناگون ارائه شده است و شاید بهترین آنها این باشد که علی علیه السّلام پرسیدند:آیا شما مرا به خاطر قدرت و توانایی ظاهری و بدنی ام برای مأموریت ها گسیل می دارید یا علت دیگری دارد که شما بر آن داناترید و پیامبر فرض دوم را پذیرفتند.برای توضیح بیشتر به امالی سید مرتضی ج 1 صفحه 77 مراجعه شود].

ص:755

لمّا صرفت القبله أتی رجل قوما فی صلاه،فقال:إنّ القبله قد صرفت؛تحوّلوا و هم رکوع.

689-29- حدّثنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد الحسنیّ عن جعفر بن محمّد بن عیسی،عن عبید اللّه بن علیّ،عن الرّضا عن آبائه عن علیّ علیه السّلام قال:رؤیا الأنبیاء وحی.

690-30- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن جعفر بن عنبسه بن عمر، و عن سلیمان بن یزید،عن الرّضا عن آبائه عن علیّ علیه السّلام قال:الذّبیح إسماعیل.

691-31- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد الحسینیّ،عن جعفر بن محمّد بن عیسی،عن عبید اللّه بن علیّ،عن الرّضا عن آبائه،عن علیّ علیه السّلام قال:کان إبراهیم أوّل من أضاف الضّیف،و أوّل من شاب،فقال:ما هذا؟ قیل:و قار فی الدّنیا و نور فی الآخره.

692-32- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن الحسن بن القاسم،عن ثبیر بن إبراهیم،عن سلیمان بن بلال المدنیّ،عن الرّضا عن أبیه،عن جعفر بن محمّد عن آبائه علیهم السّلام أنّ إبلیس کان یأتی الأنبیاء علیهم السّلام من لدن آدم علیه السّلام إلی أن بعث اللّه المسیح علیه السّلام یتحدّث عندهم و یسائلهم،و لم یکن بأحد منهم أشدّ أنسا منه بیحیی بن زکریّا علیه السّلام،فقال له یحیی:یا أبا مرّه إنّ لی إلیک حاجه.فقال له:أنت أعظم قدرا من أن أردّک بمسأله فسلنی ما شئت،فإنّی غیر مخالفک فی أمر تریده.فقال یحیی:

ص:756

624-تغییر قبله

[688]28-امام علی علیه السّلام فرمود:هنگامی که قبله از جهت اولش تغییر یافت مردی به نزد گروهی آمد که نماز می گزارند پس گفت:همانا قبله تغییر یافته است.پس آن گروه در حال رکوع سوی قبله خود را تغییر دادند.

625-خواب پیامبر وحی است

[689]29-امام علی علیه السّلام فرمود:خواب پیامبران،وحی است.

626-اسماعیل برای قربانی شدن

[690]30-امام علی علیه السّلام فرمود:آن کس که آماده شد برای سر بریده شدن،اسماعیل است.

627-اولین کسی که از میهمان پذیرایی نمود

[691]31-امام علی علیه السّلام فرمود:ابراهیم اولین کسی است که از میهمان پذیرایی نمود و اولین کسی است که موی سرش سپید گشت.پس ابراهیم گفت:این[سپیدی موی]چیست؟گفته شد:موجب متانت در دنیا و نورانیت در آخرت است.

628-قصۀ حضرت یحیی علیه السّلام با ابلیس

[692]32-امام صادق علیه السّلام از پدرانش روایت می کند که:ابلیس از زمان آدم تا هنگامی که خداوند مسیح را برانگیخت به نزد پیامبران می آمد و سخن می گفت و از آنان سئوال می پرسید و با هیچ یک از آنان چون یحیی بن زکریا علیه السّلام انس و هم نشینی نداشت.پس یحیی علیه السّلام به او فرمود:ای ابا مرّه[کنیه ابلیس است]از تو چیزی می طلبم؟ابلیس گفت:منزلت تو بزرگتر از آن است که خواسته تو را رد کنم.پس هرچه می خواهی بپرس.که من در امری که می طلبی با تو مخالفت نمی کنم.پس یحیی فرمود:

ص:757

یا أبا مرّه،أحبّ أن تعرض علیّ مصائدک و فخوخک الّتی تصطاد بها بنی آدم.فقال له إبلیس:حبّا و کرامه؛و واعده لغد.فلمّا أصبح یحیی علیه السّلام قعد فی بیته ینتظر الموعد و أجاف علیه الباب إغلاقا،فما شعر حتّی ساواه من خوخه کانت فی بیته، فإذا وجهه صوره وجه القرد،و جسده علی صوره الخنزیر،و إذا عیناه مشقوقتان طولا،و إذا أسنانه و فمه عظما واحدا بلا ذقن و لا لحیه و له أربعه أید:یدان فی صدره و یدان فی منکبه،و إذا عراقیبه قوادمه و أصابعه خلفه،و علیه قباء و قد شدّ وسطه بمنطقه،فیها خیوط معلّقه بین أحمر و أصفر و أخضر و جمیع الألوان،و إذا بیده جرس عظیم،و علی رأسه بیضه،و إذا فی البیضه حدیده معلّقه شبیهه بالکلاّب.فلمّا تأمّله یحیی علیه السّلام قال له:ما هذه المنطقه الّتی فی وسطک؟فقال:هذه المجوسیّه أنا الّذی سننتها و زیّنتها لهم.فقال له:فما هذه الخیوط الألوان؟قال له:

هذه جمیع أصباغ النّساء،لا تزال المرأه تصبغ الصّبغ حتّی یقع مع لونها فأفتتن النّاس بها.فقال له:فما هذا الجرس الّذی بیدک؟قال:هذا مجمع کلّ لذّه من طنبور و بربط و معزفه و طبل و نای و صرنای،و إنّ القوم لیجلسون علی شرابهم فلا یستلذّونه فأحرّک الجرس فیما بینهم،فإذا سمعوه استخفّهم الطّرب،فمن بین من یرقص،و من بین من یفرقع أصابعه،و من بین من یشقّ ثیابه.فقال له:و أیّ الأشیاء أقرّ لعینک؟قال:النّساء هنّ فخوخی و مصائدی،فإنّی إذا اجتمعت علیّ دعوات الصّالحین و لعناتهم صرت إلی النّساء فطابت نفسی بهنّ.فقال له یحیی علیه السّلام فما

ص:758

ای ابا مرّه!دوست دارم،فریبها و دام هایی که فرزندان آدم را به وسیله آن به دام می اندازی بر من عرضه کنی.ابلیس گفت:با محبت و بزرگواری چنین می کنم و به او وعده فردا داد.پس هنگامی که یحیی علیه السّلام صبح کرد در خانه اش و در انتظار وعده شیطان نشست و در را محکم بست.پس چیزی احساس نکرد تا شیطان از شکاف کوچکی که در خانه اش بود[و نور از آن به داخل می آمد]بر او مجسم شد.پس چهره اش همچون میمون و بدنش همانند خوک بود و چشمانش از کثرت فاصله دو سوی آن از هم دریده بود و دندان ها و دهانش یک استخوان و بدون چانه و ریش بود و چهار دست داشت:دو دست در سینه و دو دست در شانه.عضلات پشتش در مقابل و انگشتانش در پشت او قرار گرفته بودند.قبایی بر تن داشت و میان آن را با کمربندی بسته بود در آن نخ هایی به رنگ های سرخ و زرد و سبز و رنگهای دیگر آویزان بود و در دستش زنگی بزرگ و بر سرش کلاه خودی بود و در آن آهنی آویزان بود شبیه قلاّب.

پس هنگامی که یحیی در او تأمّلی کرد به او گفت:این کمربند که درمیان بسته ای چیست؟این همان آتش پرستی است که من آن را بنیان نهادم و برایشان زینت بخشیدم.پس یحیی گفت:

این نخ های رنگین چیست؟گفت:این تمامی رنگهایی است که زنان استفاده می کنند از این رنگها[برای خود و لباس هایشان]به کار می برند تا آنکه رنگ[لباسهایشان]با این رنگ هماهنگ می شود همرنگ شوند پس مردم را با آن می فریبند پس یحیی به او گفت:این زنگ در دست تو چیست؟گفت:این گردآورنده هر لذتی از سنتور و بربط[سازه ای رشته ای با کاسه صوتی]و دف و طبل و نی و نی لبک است و همانا این جماعت بر شرابخواری می نشینند و آن را گوارا و خوش طعم نمی یابند پس این زنگ را در میانشان تکان می دهم با شنیدن صدای زنگ خوشی و طرب آنان را سبک می سازد پس برخی می رقصند و برخی بشکن می زنند و برخی نیز لباس بر خود می درند.پس یحیی گفت:

ص:759

هذه البیضه الّتی علی رأسک؟قال:بها أتوقّی دعوه المؤمنین.قال:فما هذه الحدیده الّتی أراها فیها؟قال:بهذه أقلّب الصّالحین.قال یحیی علیه السّلام فهل ظفرت بی ساعه قطّ؟قال:لا و لکن فیک خصله تعجبنی.قال یحیی:فما هی؟ قال:أنت رجل أکول،فإذا أفطرت أکلت و بشمت فیمنعک ذلک من بعض صلاتک و قیامک باللّیل.قال یحیی علیه السّلام:فإنّی أعطی اللّه عهدا أنّی أشبع من الطّعام حتّی ألقاه.قال له إبلیس:و أنا أعطی اللّه عهدا أنّی لا أنصح مسلما حتّی ألقاه؛ثمّ خرج فما عاد إلیه بعد ذلک.

693-33- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن محمّد بن المنذر عن أحمد بن یحیی عن موسی بن القاسم،عن علیّ بن جعفر،عن أخیه موسی عن آبائه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إنّ اللّه أخرجنی و رجلا معی من ظهر إلی ظهر،من صلب آدم حتّی خرجنا من صلب أبینا،فسبقته بفضل هذه-علی هذه و ضمّ بین السّبّابه و الوسطی-و هو النّبوّه.فقیل له:و من هو،یا رسول اللّه؟قال:علیّ بن أبی طالب.

694-34- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد العلویّ،عن جعفر بن محمّد بن عیسی،عن عبید اللّه بن علیّ عن الرّضا عن آبائه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کلّ نسب و صهر منقطع یوم القیامه إلاّ نسبی و سببی.

695-35- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن أحمد بن محمّد بن عبد الرّحمن قراءه،عن محمّد بن عیسی العبدیّ،قال:حدّثنا مولی علیّ بن موسی،

ص:760

چه چیز بیش از همه چشم تو را روشن می کند؟گفت:زنان.آنها دام های منند.هنگامی که نفرین و لعن نیکوکاران بر من جمع گردید به نزد زنان رفتم و با آنان آسایش و راحتی یافتم.

پس یحیی به او گفت:پس این کلاه خود که بر سرت نهاده ای چیست؟گفت:با این از نفرین مؤمنان در امان می مانم.یحیی گفت:این آهنی که در آن می بینم چیست؟گفت:با این دل نیکوکاران را دگرگون می سازم.یحیی گفت:آیا هرگز لحظه ای بوده که بر من چیره گردی؟ گفت:نه.اما در تو خصوصیتی است که مرا به شگفتی واداشته است.یحیی گفت:آن چیست؟ گفت:تو مردی هستی که بسیار می خوری پس هنگامی که افطار می کنی[آنقدر]غذا می خوری که سنگین می شوی و آن تو را از برخی نمازها و شب زنده داری هایت باز می دارد.

یحیی گفت:من با خداوند پیمان می بندم که تا زمانی که او را ملاقات کنم از غذا سیر نگردم پس ابلیس به او گفت:من نیز با خداوند پیمان می بندم که تا زمانی که با او ملاقات کنم برای هیچ مسلمانی خیرخواهی ننمایم آنگاه خارج شد و پس از آن دیگر به نزد او بازنگشت.

629-نسب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله

[693]33-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا خداوند من و مردی همراه من را از پشتی به پشت دیگر از صلب آدم خارج ساخت تا از صلب پدرمان خارج گشتیم و من بر او به مقدار برتری این براین پیشی گرفتم-و انگشت سبابه و وسط دستش را به هم چسباند-و آن برتری نبوت است.پس گفته شد:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله!او کیست؟گفت:علی بن ابی طالب.

[694]34-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هر خویشاوندی نسبی و سببی در روز قیامت جز خویشی من چه از نسب و چه از سبب(ازدواج)بریده خواهد شد.

ص:761

عن علیّ بن موسی،عن أبیه موسی بن جعفر،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ علیهم السّلام أنّهم قالوا:یا علیّ،صف لنا نبیّنا صلّی اللّه علیه و اله کأنّنا نراه،فإنّا مشتاقون إلیه.قال:کان نبیّ اللّه صلّی اللّه علیه و اله أبیض اللّون مشربا حمره،أدعج العین،سبط الشّعر،کثّ اللّحیه،ذا وفره، دقیق المسربه،کأنّما عنقه إبریق فضّه،یجری فی تراقیه الذّهب،له شعر من لبّته إلی سرّته کقضیب خیط إلی السّرّه،و لیس فی بطنه و لا صدره شعر غیره،شثن الکفّین و القدمین،شثن الکعبین،إذا مشی کأنّما ینقلع من صخر،إذا أقبل کأنّما ینحدر من صبب،إذا التفت التفت جمیعا بأجمعه کلّه،لیس بالقصیر المتردّد و لا بالطّویل الممّغط،و کان فی وجهه تداویر،إذا کان فی النّاس غمرهم،کأنّما عرقه فی وجهه اللّؤلؤ،عرقه أطیب من ریح المسک،لیس بالعاجز و لا باللّئیم،أکرم النّاس عشره،و ألینهم عریکه،و أجودهم کفّا،من خالطه بمعرفه أحبّه،و من رآه بدیهه هابه،عزّه بین عینیه،یقول ناعته:لم أر قبله و لا بعده مثله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم تسلیما.

696-36- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد بن علیّ الحسینیّ،عن جعفر بن محمّد بن عیسی،عن عبید اللّه بن علیّ،عن الرّضا عن آبائه علیه السّلام،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّی لأعرف حجرا کان یسلّم علیّ بمکّه قبل أن أبعث،إنّی لأعرفه الآن.

697-37- ابن الصّلت عن ابن عقده عن علیّ بن محمّد بن علیّ الحسینیّ عن جعفر بن محمّد بن عیسی عن عبید اللّه بن علیّ عن الرّضا عن آبائه،عن علیّ علیه السّلام

ص:762

630-صفات حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله

[695]35-امام باقر علیه السّلام از اجدادش از علی علیه السّلام روایت می کند که به علی علیه السّلام عرضه داشتند:ای علی!پیامبرتان را به گونه ای برایمان وصف نما که گویا او را مشاهده می کنیم.پس به درستی که ما به او اشتیاق و رغبت داریم.علی علیه السّلام فرمود:پیامبر[پوستی]سپید رنگ داشت که به سرخی درآمیخته بود.چشمانی سیاه و موهایی بلند داشت که تا روی گوشش آمده بود.

ریشش تنک بود و موهای میان سینه اش نازک بود.گردنش گویا جامی نقره ای بود که در لوله های آن طلا جریان دارد.از جناق سینه تا نافش مو همچون رشته نخی کشیده شده بود و در شکم و سینه اش جز آن مویی نبود کف دستها و پاها زانوانش بزرگ و مردانه بود.هنگامی که راه می رفت گویا از میان تخته سنگی بیرون می آید و هنگامی که پیش می آمد گویا از سراشیبی فرو می افتد.هنگامی که به سویی برمی گشت با تمام بدنش چنین می کرد.[از نظر جثه]نه کوتاه قد و نه بسیار دراز بود و در چهره اش خالهایی بود که هنگامی که درمیان مردم بود آنها را می پوشاند.گویا عرق چهره اش مروارید بود.عرقش از بوی مشک خوشبوتر بود.

ناتوان و پست نبود و از تمامی مردم زندگی گرامی تر و کریمانه تر داشت و از همه آسان گیرتر و نرم رفتارتر و بخشاینده تر بود.هرکس را که با شناخت با او انس می گرفت دوست می داشت و هرکس را که برای اولین بار می دید بزرگ و گرامی می داشت.سپیدی ای میان دو چشمش بود که ستاینده او می گفت:پیش از او و پس از او مانند آن ندیده ام(خداوندا بر او و خانواده اش درود و سلام فرست).

631-سنگ به پیامبر سلام کرد

[696]36-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:همانا من سنگی را می شناسم که پیش از آنکه برانگیخته شوم در مکه به من سلام می کرد.و اینک نیز آن را می شناسم.

ص:763

قال:انشقّ القمر بمکّه فلقتین،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله اشهدوا اشهدوا بهذا.

698-38- ابن الصّلت عن ابن عقده عن علیّ بن محمّد بن علیّ بن الحسین عن جعفر بن محمّد بن علیّ الحسینیّ عن جعفر بن محمّد بن عیسی عن عبید اللّه بن علیّ عن الرّضا عن آبائه علیهم السّلام أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال یوم بدر:لا تأسروا أحدا من بنی عبد المطّلب؛فإنّما أخرجوا کرها.

699-39- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن الحسن بن القاسم،عن إبراهیم بن شیبان،عن سلیمان بن بلال،عن علیّ بن موسی،بن الحسن عن أبیه عن جعفر بن محمّد عن أبیه،عن آبائه علیهم السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله دفع خیبر إلی أهلها بالشّطر،فلمّا کان عند الصّرام بعث عبد اللّه بن رواحه فخرصها علیهم،ثمّ قال:إن شئتم أخذتم بخرصنا،و إن شئتم أخذنا و احتسبنا لکم.فقالوا:هذا الحقّ،بهذا قامت السّماوات و الأرض.

700-40- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن عبد اللّه بن علیّ قال:هذا کتاب جدّی عبید اللّه بن علیّ،فقرأت فیه:أخبرنی علیّ بن موسی أبو الحسن عن أبیه،عن جدّه جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام عن علی علیه السّلام أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قضی بابنه حمزه لخالتها و قال:الخاله والده.

701-41- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده عن عبد الملک الطّحّان عن هارون بن عیسی،عن عبد اللّه،بن إبراهیم،عن الرّضا عن آبائه عن علیّ علیهم السّلام أنّ رسول

ص:764

632-شقّ القمر در مکه

[697]37-علی علیه السّلام فرمود:ماه در مکه به دو نیم شد(شقّ القمر)و از هم شکافت پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:گواه باشید،براین امر گواه باشید.

633-خارج شدن بنی عبد المطلب روز بدر به زور

[698]38-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در روز جنگ بدر فرمود:هیچ کس از فرزندان عبد المطّلب را به اسیری نگیرید.آنان با اجبار و بی میلی[به سوی این جنگ]خارج شدند.

634-بازگرداندن نصف زمین خیبر به اهلش

[699]39-امام صادق علیه السّلام از پدرانش روایت می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نیمی از خیبر را به اهلش بازگرداند پس هنگامی که زمان میوه چینی فرارسید عبد اللّه بن رواحه را بدانجا گسیل داشت و او مقدار[محصولی را باید به مسلمانان می پرداختند]را براساس حدس معین ساخت.

سپس گفت:اگر خواستید تخمین ما را بپذیرید و چنانچه خواستید[میوه ها چیده شود] می پذیریم و آنگاه سهم شما را به حساب می آوریم.پس گفتند:این است حق که آسمانها و زمین بر آن استوار گردیده اند.

635-پیامبر فرمودند:خاله مثل مادر است

[700]40-علی علیه السّلام می فرماید:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله امر فرمود که دختر حمزه را به خاله اش بسپارند و فرمود:خاله[همچون]مادر است.

ص:765

اللّه صلّی اللّه علیه و اله سار إلی بدر فی شهر رمضان،و افتتح مکّه فی شهر رمضان.

702-42- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد بن علیّ عن جعفر بن محمّد بن عیسی،عن عبد اللّه بن علیّ عن علیّ بن موسی،عن أبیه،عن جدّه،عن آبائه،عن علیّ علیه السّلام قال:خلّف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّا علیه السّلام فی غزوه تبوک، فقال:یا رسول اللّه،تخلّفنی بعدک؟قال:ألا ترضی أن تکون منّی بمنزله هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی.

703-43- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن عبید اللّه بن علیّ،قال:هذا کتاب جدّی عبید اللّه بن علیّ،فقرأت فیه:اخبرنی علیّ بن موسی أبو الحسن،عن أبیه،عن جدّه جعفر بن محمّد،عن آبائه علیهم السّلام أنّ علیّا أوّل من أسلم.

704-44- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد،عن داود بن سلیمان،عن الرّضا عن آبائه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من کنت مولاه فعلیّ مولاه،اللّهمّ وال من والاه،و عاد من عاداه،و اخذل من خذله،و انصر من نصره.

705-45- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن محمّد بن هارون الهاشمیّ عن محمّد بن مالک بن الأبرر[الأبرد]النّخعیّ،عن محمّد بن فضیل بن غزوان الضّبّیّ،عن مالک الجهنیّ،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین،عن أبیه،عن جدّه،علیّ بن أبی طالب علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لمّا أسری بی إلی السّماء،ثمّ من السّماء إلی السّماء،ثمّ إلی سدره المنتهی،أوقفت بین یدی ربّی(عزّ و جلّ)

ص:766

636-تاریخ جنگ بدر و فتح مکه

[701]41-علی علیه السّلام می فرماید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در ماه رمضان به سوی جنگ بدر رفت و در ماه رمضان مکه را فتح نمود.

637-حدیث منزلت

[702]42-علی بن موسی الرضا علیه السّلام از اجداد خود روایت می کند:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله علی علیه السّلام را در جنگ تبوک جانشین خود ساخت.پس عرضه داشت ای رسول خدا.پس از خود مرا به جای می گذاری؟[و با خود به جنگ نمی بری؟]فرمود:آیا خشنود نمی گردی که جایگاه تو نسبت به من چون جایگاه هارون نسبت به موسی باشد جز آنکه پیامبری پس از من نیست.

638-اولین کسی که اسلام آورد

[703]43-امام صادق علیه السّلام از پدرانش روایت می کند که علی علیه السّلام اولین کسی بود که اسلام آورد.

639-حدیث غدیر

[704]44-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکه من مولای اویم علی مولای اوست.خداوندا گرامی دار هرکس که او را گرامی دارد و دشمن دار کسی که با او دشمنی کند و خوار ساز هرکس که او را خوار نماید و یاری کن هرکس که او را یاری کند.

640-حدیث اسراء

[705]45-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که[در شب معراج]به آسمانها برده شدم از آسمانی به آسمان دیگر رفتم تا به سدره المنتهی رسیدم و در برابر پروردگارم ایستادم

ص:767

فقال:یا محمّد.فقلت:لبّیک ربّی و سعدیک.قال:قد بلوت خلقی،فأیّهم وجدت أطوع لک؟قال:قلت:ربّ علیّا.قال:صدقت یا محمّد،فهل اتّخذت لنفسک خلیفه یؤدّی عنک،و یعلّم عبادی من کتابی ما لا یعلمون؟قال:قلت:اخترلی، فإنّ خیرتک خیر لی.قال:قد اخترت لک علیّا،فاتّخذه لنفسک خلیفه و وصیّا، فانی قد نحتله علمی و حلمی و هو أمیر المؤمنین حقّا،لم یقلها أحد قبله و لا أحد بعده،یا محمّد،علیّ رایه الهدی،و إمام من أطاعنی،و نور أولیائی،و هو الکلمه الّتی ألزمتها المتّقین،من أحبّه فقد أحبّنی،و من أبغضه فقد أبغضنی،فبشّره بذلک یا محمّد.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله ربّ فقد بشّرته.فقال علیّ:أنا عبد اللّه و فی قبضته إن یعذّبنی فبذنوبی،لم یظلمنی شیئا،و إن یتمّ لی ما وعدنی فاللّه أولی بی.فقال:اللّهمّ أجلّ قلبه و اجعل ربیعه الإیمان بک.قال:قد فعلت ذلک به یا محمّد،غیر أنّی مختصّه بشیء من البلاء لم أختصّ به أحدا من أولیائی.قال:قلت:ربّ أخی و صاحبی.قال:إنّه قد سبق فی علمی أنّه مبتلی و مبتلی به.و لو لا علیّ لم یعرف حزبی و لا أولیائی و لا أولیاء رسلی.

706-46- قال محمّد بن مالک:فلقیت نصر بن مزاحم المنقریّ،فحدّثنی عن غالب الجهنیّ،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لمّا أسری بی إلی السّماء...و ذکر مثله سواء.

707-47- قال محمّد بن مالک:فلقیت علیّ بن موسی بن جعفر علیه السّلام،فذکرت له

ص:768

پس خداوند به من فرمود:ای محمد!عرضه داشتم:پروردگارا گوش به فرمانم و[از پاسخ به تو سعادتمندم]فرمود:همانا آفریدگان مرا آزمودی.پس کدام یک[بیش از دیگران]از تو فرمان پذیرفتند؟گفتم:پروردگارا!علی.فرمود:ای محمد راست گفتی.پس آیا برای خود جانشینی برگزیده ای که پس از تو امور تو را به انجام رساند.و به بندگانم از کتابم آنچه را که نمی دانند بیاموزد.حضرت می فرماید:عرضه داشتم:تو خود برایم برگزین.پس همانا انتخاب تو برایم نکوتر است.خداوند فرمود:علی را برایت برگزیدم پس او را جانشین و خلیفه خود قرار ده.پس به درستی که من دانش و بردباری خود را به او بخشیده ام و او به حق امیر مؤمنان است و هیچ کس پیش از او و پس از او به این نام نامیده نشده است.ای محمد علی پرچم هدایت و امام کسانی است که از من پیروی می کنند.او نور دوستان من و همان کلمه ای است که پرهیزگاران را به همراهی آن واداشتم.هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هرکس او را دشمن دارد مرا دشمن داشته است.پس ای محمد او را براین امر بشارت ده.پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:پروردگارا به او بشارت دادم و علی در جواب گفت:من بنده خدا و در اختیار او هستم.اگر مرا عذاب کند که به سبب گناهانم بوده و بر من ستم روا نداشته است و اگر آن چه به من وعده داده است بر من تمام سازد پس خداوند به من سزاوارتر است پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوندا قلبش را روشنی بخش و بهار دل او را ایمان به خود قرار ده.

خداوند فرمود:ای محمد با او چنین کردم جز آنکه او را به بلایی مخصوص گردانم که هیچ یک از دوستانم را به چنین بلایی مخصوص نگردانیده ام.گفتم:پروردگارا او برادر و همراه من است.فرمود:همانا در دانش من از پیش بوده است که او مورد امتحان قرار می گیرد و مردم نیز درباره او در معرض امتحان قرار می گیرند.اگر علی نبود گروه من و دوستانم و دوستان فرستاده ام شناخته نمی شدند.

[706]46-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که به آسمان برده شدم...و دقیقا مانند حدیث فوق را روایت کرده است.

ص:769

هذا الحدیث،فقال:حدّثنی به أبی موسی بن جعفر،عن أبیه جعفر،عن أبیه،عن جدّه،عن الحسین بن علیّ،عن علیّ علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لمّا أسری بی إلی السّماء،ثمّ من السّماء إلی السّماء،ثمّ إلی سدره المنتهی...و ذکر الحدیث بطوله.

708-48- أخبرنا ابن الصّلت:عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد القزوینیّ،عن داود بن سلیمان عن الرّضا عن آبائه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لعلیّ علیه السّلام:یا علیّ إنّک أعطیت ثلاثه ما لم أعط قلت:یا رسول اللّه،ما أعطیت فقال:أعطیت صهرا مثلی و لم أعط،و أعطیت زوجتک فاطمه و لم أعط،و أعطیت الحسن و الحسین و لم أعط.

709-49- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد بن علیّ الحسینیّ،عن جعفر بن محمّد بن عیسی،عن عبید اللّه بن علیّ،عن الرّضا عن آبائه عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا علیّ إنّ فیک مثلا من عیسی ابن، مریم أحبّه قوم فأفرطوا فی حبّه فهلکوا فیه،و أبغضه قوم فأفرطوا فی بغضه فهلکوا فیه،و اقتصد فیه قوم فنجوا.

710-50- أخبرنا ابن الصّلت،قال:أخبرنا ابن عقده،قال:حدّثنی علیّ بن محمّد القزوینیّ،قال:حدّثنی داود بن سلیمان الغازیّ،عن الرّضا عن آبائه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا علیّ،إنّک سیّد المسلمین،و إمام المتّقین،و قائد الغرّ

ص:770

[707]47-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که به آسمانها برده شدم،از آسمانی به آسمان دیگر می رفتم تا به سدره المنتهی رسیدم...تمامی حدیث را روایت نموده است.

641-سه چیز به حضرت علی علیه السّلام اعطا شده

[708]48-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای علی علیه السّلام!سه چیز به تو عطا گشت که به من عطا نگردید.

عرضه داشتم:ای رسول خدا به من چه عطا گشته است.فرمود:دامادی کسی همچون من به تو عطا گردید که به من عطا نشد و همسرت فاطمه به تو عطا شد که به من عطا نگردید و فرزندانی چون حسن و حسین به تو داده شد که به من عطا نگشت.

642-حضرت علی علیه السّلام مانند حضرت عیسی

[709]49-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای علی!همانا تو همچون عیسی بن مریم هستی.گروهی او را دوست داشتند و در محبت او زیاده روی کردند پس نابود شدند و گروهی او را دشمن داشتند و در دشمنی با او زیاده روی کردند و نابود گشتند و گروهی درباره او میانه روی کردند پس نجات یافتند.

643-حضرت علی علیه السّلام آقا و سرور مسلمین

[710]50-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای علی!همانا تو آقا و سرور مسلمانان و امام پرهیزگاران و پیشوای سپیدرویان نامدار و رهبر مؤمنان هستی.

ص:771

المحجّلین،و یعسوب المؤمنین.

711-51- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن علیّ بن محمّد عن داود بن سلیمان عن الرّضا عن آبائه عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لیس فی القیامه راکب غیرنا و نحن أربعه.قال:فقام إلیه رجل من الأنصار،فقال:فداک أبی و أمّی، أنت و من؟قال:أنا علی دابّه اللّه البراق،و أخی صالح علی ناقه اللّه الّتی عقرت، و عمّی حمزه علی ناقتی العضباء،و أخی علیّ بن أبی طالب علی ناقه من نوق الجنّه،و بیده لواء الحمد،واقف بین یدی العرش ینادی:«لا إله إلاّ اللّه،محمّد رسول اللّه».قال:فیقول الآدمیّون ما هذا إلاّ ملک مقرّب أو نبیّ مرسل أو حامل عرش ربّ العالمین؟قال:فیجیبهم ملک من تحت بطنان العرش:معاشر الآدمیّین، ما هذا ملکا مقرّبا،و لا نبیّا مرسلا،و لا حامل عرش،هذا الصّدّیق الأکبر،هذا علیّ بن أبی طالب.

712-52- قال ابن عقده اخبرنی عبد اللّه بن أحمد بن عامر فی کتابه،قال:

حدّثنی أبی،قال:حدّثنی علیّ بن موسی بهذا.

713-53- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن القاسم بن جعفر المعروف بابن الشّامیّ عن عبّاد بن أحمد القزوینیّ عن عمّه عن أبیه،عن جابر،عن الشّعبیّ،عن أبی رافع،عن حذیفه بن الیمان،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله عن أهل یأجوج و مأجوج،قال:إنّ القوم لینقرون بمعاولهم دائبین،فإذا کان اللّیل قالوا:غدا نفرغ؛

ص:772

644-سواره ها روز قیامت

[711]51-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:در قیامت جز ما چهار نفر کسی سواره نیست.پس مردی از انصار برخاست و عرضه داشت:پدر و مادرم به فدایت.تو و چه کسانی؟فرمود:من بر مرکب خدا،براق و برادرم صالح بر شتر خدا که آنرا پی کردند و عمویم حمزه بر شترم عضباء و برادرم علی بن ابی طالب بر شتری از شتران بهشت سوار است.درحالی که پرچم حمد را در دست دارد در مقابل عرش می ایستد و ندا در می دهد:هیچ معبودی جز خدا نیست و محمد فرستاده اوست.راوی گوید:پس انسانها می گویند او جز فرشته ای مقرّب یا پیامبری فرستاده شده و یا حمل کننده عرش پروردگار جهانیان نیست.پس فرشته ای از درون عرش به آنان پاسخ می دهد:ای گروه انسانها او فرشته ای مقرّب یا پیامبری فرستاده شده و یا حمل کننده عرش نیست او راستگوی بزرگ،علی بن ابی طالب است.

[712]52-روایت فوق توسط علی بن موسی نیز نقل گردیده است.

645-مردمان قوم یأجوج و مأجوج

[713]53-حذیفه بن یمان گوید:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله درباره اهل سرزمین یاجوج و ماجوج فرمود:همانا آن گروه با جدّیت و بدون سستی با کلنگ هایشان سنگ را می شکستند پس هنگامی که شب می گشت می گفتند:فردا کار را به پایان می رسانیم[و ان شاء اللّه نمی گفتند]

ص:773

فیصبحون و هو أقوی منه بالأمس،حتّی یسلم منهم رجل حین یرید اللّه أن یبلغ أمره،فیقول المؤمن:غدا نفتحه إن شاء اللّه؛فیصبحون ثمّ یغدون علیه فیفتحه اللّه، فو الّذی نفسی بیده لیمرّنّ الرّجل منهم علی شاطئ الوادی الّذی بکوفان و قد شربوه حتّی نزحوه،فیقول:و اللّه لقد رأیت هذا الوادی مرّه،و إنّ الماء لیجری فی عرضه.قیل:یا رسول اللّه،و متی هذا؟قال:حین لا یبقی من الدّنیا إلاّ مثل صبابه الإناء.

714-54- أخبرنا ابن الصّلت،عن ابن عقده،عن عبّاد،عن عمّه،عن أبیه،عن أبی المخالد،عن زید بن وهب،عن أبی المنذر الجهنیّ،قال:قلت:یا نبیّ اللّه، علّمنی أفضل الکلام.قال:«لا إله إلاّ اللّه،وحده لا شریک له،له الملک،و له الحمد، یحیی و یمیت،بیده الخیر،و هو علی کلّ شیء قدیر»مائه مرّه فی کلّ یوم،فأنت یومئذ أفضل النّاس عملا إلاّ من قال مثل ما قلت و أکثر من«سبحان اللّه،و الحمد للّه،و لا إله إلاّ اللّه،و اللّه أکبر،و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»و لا تنسینّ الاستغفار فی صلاتک،فإنّها ممحاه للخطایا برحمه اللّه.

715-55- ابن الصّلت عن ابن عقده،عن عبّاد،عن عمّه،عن أبیه،عن موسی الجهنیّ،عن زید بن وهب،عن عقبه بن عامر عن سلمان الفارسیّ عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّ أکثر النّاس شبعا فی الدّنیا أکثرهم جوعا فی الآخره.یا سلمان، إنّما الدّنیا سجن المؤمن،و جنّه الکافر.

ص:774

پس صبح می کردند درحالی که آن سنگها از دیروز سخت تر شده بود.تا اینکه مردی از آنان [در مقابل اراده پروردگار]تسلیم می شود و آن در زمانی است که خدا می خواهد امرش را به انجام برساند.پس آن انسان مؤمن می گوید:فردا اگر خدا بخواهد آنرا می گشائیم.پس صبح زود شروع به کار می کنند پس خدا آن را می گشاید.سوگند به کسی که جانم در دست اوست یکی از آنان بر ساحل برکه ای که در کوفه بوده و از آن به قدری آشامیده بودند که آبش تمام گشته بود گذر کرده و می گوید:به خدا سوگند یک بار این برکه را دیده بودم که در آن آب جریان داشت.گفته شد:ای رسول خدا!آن امر چه هنگامی است.فرمود:زمانی که از دنیا جز به مقدار اندکی از[محتویات]ظرفی باقی نمانده است.

646-بهترین کلام ها چیست

[714]54-ابی منذر جهنی می گوید:عرضه داشتم:ای پیامبر خدا،برترین سخن را به من بیاموز.فرمود:هر روز صد بار بگو:«هیچ معبودی جز خدا نیست و او یگانه ای است که هیچ همتایی ندارد.فرمانروایی و ستایش از آن اوست.اوست که زنده می دارد و می میراند.همه نیکی ها به دست اوست و او بر هر کاری توانا است.»که تو در آن روز پر فضیلت ترین کردار را درمیان مردم انجام داده ای جز آن که کسی چون آنچه گفته ای بر زبان آورد.و ذکر(خدا منزه است و ستایش از آن اوست و هیچ معبودی جز خدا نیست و هیچ نیرو و توانایی جز به وسیله او ممکن نیست)را فراوان بگو و طلب بخشش در نمازت را فراموش مکن که آن اشتباهات را با[کمک]رحمت خدا پاک می سازد.

647-دنیا زندان مؤمن است

[715]55-عقبه بن عامر جهنی می گوید:شنیدم که سلمان می گفت:همانا شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمود:به درستی که سیرترین مردم در دنیا گرسنه ترین آنان در آخرت است.ای سلمان!دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.

ص:775

716-56- ابن الصّلت،عن ابن عقده عن عبّاد بن أحمد القزوینیّ عن أبیه،عن جابر عن الشّعبیّ،عن جابر بن عبد اللّه البجلیّ،قال:سمعت سلمان الفارسیّ رضی اللّه عنه یقول لی و للأشعث بن قیس:إنّ لی عندکما ودیعه.فقلنا:ما نعلمها إلاّ أنّ قوما قالوا لنا:أقرءوا سلمان عنّا السّلام.قال:فأیّ شیء أفضل من السّلام و هی تحیّه أهل الجنّه؟

717-57- ابن الصّلت عن ابن عقده،عن عبّاد بن أحمد القزوینیّ عن عمّه،عن أبیه،عن مطرّف،عن الشّعبیّ،عن صعصعه بن صوحان،قال:عادنی أمیر المؤمنین علیه السّلام فی مرض،ثمّ قال:انظر فلا تجعلنّ عیادتی إیّاک فخرا علی قومک، فإذا رأیتهم فی أمر فلا تخرج منه،فإنّه لیس بالرّجل غناء عن قومه،إذا خلع منهم یدا واحده یخلعون منه أیدی کثیره،فإذا رأیتهم فی خیر فأعنهم علیه،و إذا رأیتهم فی شرّ فلا تخذلنّهم،و لیکن تعاونکم علی طاعه اللّه،فإنّکم لن تزالوا بخیر ما تعاونتم علی طاعه اللّه تعالی و تناهیتم عن معاصیه.

718-58- ابن الصّلت،عن ابن عقده عن القاسم بن جعفر بن أحمد عن عبّاد بن أحمد عن عمّه،عن أبیه،عن جابر،عن إبراهیم بن عبد الأعلی،عن سوید بن غفله،عن عمر بن الخطّاب و عن أبی بکر و عن علیّ علیه السّلام و عن عبد اللّه بن عبّاس، قال:کلّهم.قالوا:إذا کنت مسافرا ثمّ مررت ببلده ترید أن تقیم بها عشرا فأتمّ الصّلاه،و إن کنت إنّما ترید أن تقیم بها أقلّ من عشره فقصّر،فإن قدمت و أنت

ص:776

648-اهل بهشت

[716]56-جریر بن عبد اللّه بجلی می گوید:شنیدم که سلمان فارسی به من و اشعث بن قیس می گفت:من در نزد شما امانتی دارم.پس گفتیم:چیزی به یاد نداریم جز آنکه گروهی به ما گفتند:به سلمان از جانب ما سلام برسانید.سلمان گفت:پس چه چیز با ارزش تر از سلام است درحالی که آن تبریک و شادباش بهشتیان است؟

649-عیادت حضرت علی علیه السّلام از صعصعه در هنگام بیماری او

[717]57-صعصعه بن صوحان می گوید:در بیماری ام،امیر مؤمنان علی علیه السّلام از من عیادت نمود آنگاه فرمود:[اینک]بنگر و عیادت مرا از خود موجب فخرفروشی بر قومت قرار مده.آنگاه که ایشان را مشغول به امری مشاهده کردی خود را از آن کنار مکش همانا هیچ انسانی از اطرافیان و نزدیکان خود بی نیاز نیست و هنگامی که یک دست از آنان برکشد آنان چندین دست از[یاری]او برخواهند کشید.پس هنگامی که آنان را در بدی مشاهده کردی خوارشان مساز و باید یاری شما در راه بندگی خدا باشد چرا که شما تا زمانی که یکدیگر را در راه بندگی خدا یاری کنید و یکدیگر را از نافرمانی او بازدارید،در خیر و نیکی هستید.

650-شکسته و تمام خواندن نماز

[718]58-راوی از عمر و ابو بکر و علی علیه السّلام و ابن عباس روایت می کند که همگی آنها گفتند:

هنگامی که در سفر بوده و از سرزمینی عبور می کنی که می خواهی ده روز در آن اقامت کنی نماز را کامل به جا آور و اگر می خواهی کمتر از ده روز در آنجا بمانی نماز را کامل نخوان.پس اگر به مکانی رسیدی درحالی که با خود می گویی

ص:777

تقول:أسیر غدا أو بعد غد،حتّی تتمّ علی شهر،فأکمل الصّلاه و لا تقصّر فی أقلّ من ثلاث.و قال:سألتهم عن صاحب السّفینه،أیقصّر الصّلاه کلّها؟قال:نعم،إذا کنت فی سفر ممعن،و إن سافرت فی رمضان فصم إن شئت.و کلّهم قال:إذا صلّیت فی السّفینه فأوجب الصّلاه إلی القبله،فاذا استدارت فاثبت حیث أوجبت.و کلّهم صلّی العصر و الفجاج مسفره،فإنّها کانت صلاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و کلّهم قنت فی الفجر،و عثمان أیضا قنت فی الفجر.

719-59- و بهذا الإسناد،عن عبّاد،عن عمّه،عن أبیه،عن جابر،عن إبراهیم بن عبد الأعلی،عن سوید بن غفله:ذکر أنّ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و عبد اللّه بن عبّاس ذکرا أنّ ابن آدم إذا کان فی آخر یوم من الدّنیا،و أوّل یوم من الآخره،مثّل له ماله و ولده و عمله،فیلتفت إلی ماله فیقول:و اللّه إنّی کنت علیک لحریصا شحیحا،فما عندک؟فیقول:خذ منّی کفنک.فیقبل إلی ولده فیقول:و اللّه إنّی کنت لکم لمحبّا،فما لی عندکم؟فیقولون:أن نؤدّیک إلی حفرتک فنواریک فیها.فیقبل إلی عمله فیقول:و اللّه إنّی کنت فیک لزاهدا،و إنّک کنت علیّ لثقیلا،فما عندک؟ فیقول:أنا قرینک فی قبرک و یوم نشرک حتّی أعرض أنا و أنت علی ربّک.فإن کان للّه ولیّا أتاه أطیب خلق اللّه ریحا،و أحسنه منطقا،و أحسنه ریاشا،فیقول:أبشر بروح و ریحان و جنّه نعیم.فیقول:من أنت؟قال:أنا عملک الصّالح ارتحل من الدّنیا إلی الجنّه،فإنّه لیعرف غاسله و یناشد حامله أن یعجّله،فإذا دخل قبره أتاه

ص:778

فردا یا پس فردا حرکت می کنم[و آنقدر به این حالت باقی بمانی]تا یک ماه کامل گردد پس از یک ماه نماز را کامل به جا آور و در سفر کمتر از سه[شبانه روز]نماز را شکسته نخوان.

راوی گوید:از آنان درباره کسی پرسیدم که با کشتی مسافرت می کند آیا نماز را بشکند یا کامل بخواند؟گفت:بله.اگر در سفری دوردست هستی و چنان چه در رمضان مسافرت کردی اگر خواستی روزه بگیر و تمامی آنها گفتند:هنگامی که با کشتی مسافرت می کنی واجب است به سوی قبله نمازگزاری پس هنگامی که درمیان نماز کشتی دور زد به همان سو که نماز می گزاردی باقی بمان.و تمامی آنها نماز عصر وقتی به پا داشتند زیر نور خورشید واضح و مشخص بود و آن به شیوه نماز رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بود و تمامی آنان در نماز صبح قنوت گرفتند و عثمان چنین کرد[این روایت از طریق اهل سنت نقل شده و احکام فقهی اهل سنت را در بر دارد و موافقت علی علیه السّلام با مواردی همچون«شکسته نخواندن نماز در سفر کمتر از سه روز و اینکه در سفر ماه رمضان اگر خواستی روزه بگیر یا اینکه قنوت گرفتن را ویژه نماز صبح دانسته است اگر نگوییم دروغ بستن به حضرت باشد،بر تقیه حمل می شود].

651-هنگامی که انسان در آخرین روز از دنیا و اولین روز آخرت قرار می گیرد ثروت

و فرزندان و کردارش بر او ظاهر می شوند]

[719]59-سوید بن غفله می گوید:علی بن ابی طالب علیه السّلام و عبد اللّه بن عباس گفتند:هنگامی که فرزند آدم در آخرین روز از دنیا و اولین روز از آخرت قرار می گیرد[شب اول قبر]ثروت و فرزندان و کردارش بر او ظاهر می شود پس رو به ثروتش می کند و می گوید:به خدا سوگند من بر تو آزمند و بخیل بودم.پس چه چیز در نزد توست؟پس می گوید:کفنت را از من بگیر.

پس رو به سوی فرزندانش می کند پس می گوید:اینکه تو را تا قبرت بدرقه کنیم و در آن به خاک سپاریم.پس رو به کردارش می کند و می گوید:به خدا سوگند من به تو دلبستگی و رغبتی نداشتم و تو بر من سنگین بودی پس چه در نزد توست؟می گوید:من در قبرت و در روزی که برانگیخته می شوی همراه توام تا آنگاه که من و تو برپروردگارت عرضه گردیم.

پس اگر از دوستان خدا باشد خوشبوترین و خوش سخن ترین و خوش لباس ترین آفریدگان خدا به نزد او می آید و می گوید:روح و ریحان و بهشت پر نعمت خداوند بر تو بشارت باد.

پس می گوید:تو کیستی؟می گوید:من کردار نیک توام که از دنیا به سوی بهشت کوچ کرده ام.

پس[مرده]شوینده خود را می شناسد و از حمل کنندگان خود می طلبد که در بردن او شتاب کنند.پس هنگامی که در قبر داخل می شود دو[فرشته]به نزدش می آیند.

ص:779

اثنان:یقال لأحدهما منکر،و للآخر نکیر،یجرّان أشعارهما،و یحکّان بأنیابهما، أصواتهما کالرّعد العاصف،و أبصارهما کالبرق الخاطف،ثمّ یقولان:یا هذا من ربّک،و ما دینک،و من نبیّک؟فیقول:اللّه ربّی و دینی الإسلام و نبیّی محمّد.

فیقولان:ثبّتک اللّه لما تحبّ و ترضی،فهو قول اللّه(تعالی) یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ [ابراهیم(14):27].ثمّ یقولان:نم ولیّ اللّه قریر العین نومه الآمن الشّابّ النّاعم،فأنت لقول اللّه(عزّ و جلّ) أَصْحابُ الْجَنَّهِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلاً. و أمّا عدوّ اللّه فإنّه یأتیه أقبح خلق اللّه وجها،و أخبثه ثیابا،و أنتنه ریحا،فیقول له:أبشر بنزل من حمیم و تصلیه جحیم قدمت شرّ مقدم.فیقول:من أنت؟فیقول أنا عملک الخبیث،فإنّه لیعرف غاسله و یناشد حامله أن یحبسه،فإذا دخل فی قبره أتاه ممتحنا القبر،فألقیا أکفانه فی حفرته،ثمّ قالا:من ربّک،و ما دینک،و من نبیّک؟فیقول:لا أدری.فیقولان:لا دریت و لا هدیت،فیضربان یأفوخه بمرزبه ضربه ما خلق اللّه من دابّه إلاّ تذعر لها ما خلا الثّقلین،ثمّ یفتحان له بابا إلی النّار و یقولان له:نم علی شرّ الحال؛فإنّه لمن الضّیق لفی مثل قبّه القناه من الزّجّ،حتّی إنّ دماغه لیخرج من بین أظفاره و لحمه،و یسلّط اللّه علیه حیّات الأرض و عقاربها و هوامّها و شیاطینها فتتناهشه حتّی یبعثه اللّه،و إنّه لیتمنّی قیام السّاعه ممّا هو فیه من الشّرّ.

720-60- ابن الصّلت،عن أحمد بن محمّد بن عقده،عن القاسم بن جعفر بن

ص:780

که به یکی منکر و به دیگری نکیر گفته می شود موهایشان به زمین کشیده می شود و دندان هایشان را برهم می سایند.صدایشان چون رعدی شدید و مهیب و دیدگانشان چون برقی رباینده است.آنگاه می گویند:فلانی پروردگارت و دینت و پیامبرت کیست؟پس می گوید:

خداوند پروردگارم و اسلام دینم و محمد پیامبرم است.پس می گویند:خداوند تو را بر آنچه دوست داری و می پسندی پا برجا بدارد و آن سخن خداوند والا است که می فرماید:

«خداوند مؤمنان را با گفتار ثابت در زندگی دنیا و آخرت پایدار می دارد»[ابراهیم(14):آیۀ 27]آنگاه آن دو فرشته می گویند:ای دوست خدا با چشمان آرام و همچون جوانی آسوده و ایمن بخواب.پس تو مصداق سخن پروردگار هستی که می فرماید:«در آن روز قرارگاه بهشتیان از همه بهتر و آسایششان نیکوتر است»[فرقان(25):آیۀ 24]و اما زشت روترین و بد لباس ترین و بدبوترین آفریدگان خدا به نزد دشمن خدا می آید.پس به او می گوید:وارد شدن در آتش گداخته شده و داخل شدن در دوزخ بر تو بشارت باد.به بد قدمگاه قدم گذاشتی.پس می گوید:تو کیستی؟پاسخ می دهد:من کردار ناپسند توام.پس او شوینده خود را می شناسد و از حمل کنندگانش می طلبد که او را نگه دارند[و به سوی قبر نبرند]پس هنگامی که در قبر داخل می شود دو فرشته سئوال کننده داخل می شوند و کفن هایش را در قبر می اندازند آنگاه می گویند:پروردگار و دین و پیامبر تو کیست؟پاسخ می دهد:نمی دانم.پس آن دو فرشته می گویند:ندانستی و هدایت نگشتی.آنگاه با گرزی آهنی چنان ضربه ای بر سرش می زنند که هیچ آفریده ای از خدا جز جن و انس نمی ماند مگر آنکه از آن ضربه هراسان می شود.آنگاه دری از دوزخ به رویش می گشایند و به او می گویند:با بدترین حالت بخواب.

پس آن قبر از نظر تنگی هم چون سر آهنی نیزه ای است[و این فشار به حدی است]که مغز سر او از میان ناخن و گوشتش بیرون می زند و خداوند مارها و عقربها و گزندگان و شیاطین زمین را بر او مسلط می گرداند تا روزی که او را برانگیزد.و او از شدت بدی و شرّی که در آن به سر می برد آرزو می کند قیامت برپا شود.

ص:781

أحمد عن عبّاد،بن أحمد القزوینیّ،عن أبیه،عن عبد الرّحمن بن ثابت عن حسّان بن عطیّه،عن عمرو بن میمون الأزدیّ قال:کنت مع معاذ بالشّام،فلمّا قبض أتیت عبد اللّه بن مسعود بالکوفه و کنت معه،فأبکر بعض الوقت فی زمانه فقلت له:یا أبا عبد الرّحمن،کیف تری فی الصّلاه معهم؟فقال:صلّ الصّلاه لوقتها، و اجعل صلاتک معهم سبحه.فقلت:أبا عبد الرّحمن-یرحمک اللّه ندع-الصّلاه فی الجماعه؟فقال:ویحک یا بن میمون إنّ جمهور النّاس الأعظم قد فارقوا الجماعه،إنّ الجماعه من کان علی الحقّ و إن کنت وحدک.فقلت:أبا عبد الرّحمن،و کیف أکون جماعه و أنا وحدی؟فقال:إنّ معک من ملائکه اللّه و جنوده المطیعین للّه أکثر من بنی آدم أوّلهم و آخرهم.

انتهت أحادیث ابن الصلت 721-61- أخبرنا هلال بن محمّد بن جعفر عن علیّ بن محمّد البزّاز،عن إبراهیم بن إسحاق عن محمّد بن الحسن السّکونیّ عن صالح بن أبی الأسود،عن أبان بن تغلب،عن حبیش بن المعتمر،عن أبی ذرّ عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینه نوح علیه السّلام من دخلها نجا،و من تخلّف عنها غرق.

722-62- أخبرنا الحفّار،عن عیسی بن موسی الهاشمیّ عن أبی بکر بن المرزبان،عن محمّد بن موسی القرشیّ،عن إبراهیم بن سعید الجعفیّ،عن عبد اللّه البجلیّ،عن شعبه،عن قتاده،عن حمید بن عبد الرّحمن،عن أبی سعید

ص:782

[720]60-عمرو بن میمون ازدی می گوید:به همراه معاذ در شام بودم پس هنگامی که از دنیا رفت به نزد عبد اللّه بن مسعود در کوفه رفتم و با او همنشین شدم گاهی بعضی از نمازها را زودتر از جماعت و در اول وقت به جا می آورد.پس به او گفتم:ای ابا عبد الرحمن!نماز با آنان را چگونه می بینی؟[و درباره آن چه نظری داری؟]گفت:نماز[واجبت]را در زمانش[به فردای]به جای آور و نماز خود با آنان را مستحبی قرار ده.پس گفتم:ای ابا عبد الرحمن- خداوند تو را ببخشاید-نماز درمیان جماعت مسلمانان را رها کنیم.پس گفت:وای بر تو ای ابن میمون!همانا توده انبوهی از مردم جماعت را رها نموده اند.همانا جماعت،کسانی هستند که بر حق باشند هرچند که تو یک نفر به تنهایی[بر حق]باشی پس گفتم:ای ابا عبد الرحمن.چگونه من به تنهایی یک جماعت باشم؟گفت:همانا فرشتگان خدا و سپاهیانش فرمانبر او که از پیشینیان و آیندگان فرزندان آدم بیشترند به همراه تو هستند.

روایات ابن صلت به پایان رسید

653-حدیث سفینه

[721]61-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:مثل اهل بیت من درمیان شما همچون کشتی نوح علیه السّلام است هر کس در آن داخل شود نجات می یابد و هرکس از آن سر باز زند غرق می شود.

ص:783

الخدریّ،عن عمران ابن حصین،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:النّظر إلی وجه علیّ بن أبی طالب عباده.

723-63- أخبرنا هلال بن محمّد أبو الفضل عیسی بن المتوکّل علی اللّه،قال اخبرنی أبو عبد اللّه بن نصیر عن محمّد بن عیسی المقری،عن سعید بن أحمد البزّاز،عن المنذر بن محمّد بن محمّد:عن أبیه،عن الرّضا عن آبائه،عن علیّ علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ما من هدهد إلاّ و فی جناحه مکتوب بالسّریانیّه«آل محمّد خیر البریّه».

724-64- أخبرنا الحفّار،عن عیسی بن موسی عن علیّ بن عبید،عن محمّد بن سهل عن أبی عبد اللّه بن محمّد البلویّ عن إبراهیم بن عبید اللّه بن العلا،عن أبیه عن زید ابن علیّ عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام قال:ما زلت مظلوما مذ کنت،أن کان عقیل لیرمد فیقول:لا تذرّونی حتّی تذرّوا أخی علیّا؛فأضجع فأذرّ و ما بی رمد.

725-65- أخبرنا الحفّار،قال:حدّثنی أبو الفضل،قال:حدّثنا علیّ بن عبید، قال:حدّثنا محمّد بن سهل،قال:حدّثنا عبد اللّه بن محمّد البلویّ،قال:حدّثنی إبراهیم بن عبید اللّه بن العلاء،عن أبیه،عن زید بن علیّ،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ ابن أبی طالب علیهم السّلام،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،قال الحسن و الحسین یوم القیامه عن جنبی عرش الرّحمن بمنزله الشّنفین من الوجه.

ص:784

654-نگاه کردن به صورت حضرت علی علیه السّلام

[722]62-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:نگاه به چهره علی بن ابی طالب،عبادت است.

655-هیچ هدهدی نیست مگر آنکه زیر بالش نوشته شده که آل محمد بهترین آفریدگانند

[723]63-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ هدهدی نیست مگر آن که در بالش به زبان سریانی نوشته است:خاندان محمد بهترین آفریدگانند.

656-حضرت علی علیه السّلام از زمانی که به دنیا آمدند مظلوم بودند

[724]64-علی علیه السّلام فرمود:از زمانی که به دنیا آمدم تاکنون مظلوم و ستمدیده بوده ام.اگر عقیل چشم درد می گرفت می گفت:پیش از اینکه در چشم برادرم علی دوا بگذارید در چشمم دوا نهید.[و اجازه دوا گذاشتن نمی داد].پس مرا خوابانده و در چشمم دوا گذاشته می شد در حالی که چشم دردی نداشتم.

657-امام حسن و حسین علیه السّلام در روز قیامت

[725]65-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:در روز قیامت حسن و حسین در دو طرف عرش خداوند رحمان همچون دو گوشواره یک چهره اند.

ص:785

726-66- أخبرنا الحفّار،عن الجعابیّ عن علیّ بن موسی الخزّاز عن الحسن بن علیّ الهاشمیّ عن إسماعیل عن عثمان بن أحمد عن أبی قلابه عن بشر بن عمر عن مالک بن أنس عن زید بن أسلم عن إسماعیل بن أبان،عن أبی مریم،عن ثویر بن أبی فاخته،عن عبد الرّحمن بن أبی لیلی،قال:قال أبی دفع:النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله الرّایه یوم خیبر إلی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام ففتح اللّه علیه،و أوقفه یوم غدیر خمّ، فأعلم النّاس أنّه مولی کلّ مؤمن و مؤمنه،و قال له:«أنت منّی،و أنا منک».قال له:

«تقاتل علی التّأویل کما قاتلت علی التّنزیل».و قال له:«أنت منّی بمنزله هارون من موسی».و قال له:«أنا سلم لمن سالمت،و حرب لمن حاربت».و قال له:

«أنت العروه الوثقی».و قال له:«أنت تبیّن لهم ما اشتبه علیهم بعدی».و قال له:

«أنت إمام کلّ مؤمن و مؤمنه،و ولیّ کلّ مؤمن و مؤمنه بعدی»و قال له:أنت الّذی أنزل اللّه فیه: وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ [التوبه(9):3] و قال له:«أنت الآخذ بسنّتی و الذّابّ عن ملّتی».و قال له:«أنا أوّل من تنشقّ الأرض عنه و أنت معی».و قال له:«أنا عند الحوض،و أنت معی».و قال له:«أنا أوّل من یدخل الجنّه و أنت بعدی تدخلها و الحسن و الحسین و فاطمه علیهم السّلام».و قال له:«إنّ اللّه أوحی إلیّ بأن أقوم بفضلک فقمت به فی النّاس و بلّغتهم ما أمرنی اللّه بتبلیغه».و قال له:«اتّق الضّغائن الّتی لک فی صدور من لا یظهرها إلاّ بعد موتی، أولئک یلعنهم اللّه و یلعنهم اللاّعنون».ثمّ بکی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقیل:ممّ بکاؤک یا رسول

ص:786

658-فضائل حضرت علی علیه السّلام

[726]66-ابو لیلی می گوید:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در روز جنگ خیبر پرچم را به علی بن ابی طالب علیه السّلام سپرد و خداوند به وسیلۀ او مسلمانان را پیروز ساخت و پیامبر او را در روز غدیر خم ایستاند و مردم را آگاه کرد که او مولای هر زن و مرد مؤمنی است.و به او فرمود:تو از منی و من از توأم.و به او فرمود:براساس باطن قرآن می جنگی همان گونه که من براساس ظاهر فرو فرستاده شدۀ قرآن جنگیدم.و به او فرمود:جایگاه تو نسبت به من همچون جایگاه هارون نسبت به موسی است و به او فرمود:من با هرکس که صلح کنی صلح می کنم و با هرکس بجنگی می جنگم.و به او فرمود:تو ریسمان محکم الهی هستی.و به او فرمود:توئی که هر آنچه پس از من بر آنان اشتباه گردد را بیان می کنی و به او فرمود:تو پس از من پیشوا و سرپرست هر زن و مرد مؤمنی هستی.و به او فرمود:تو کسی هستی که خداوند دربارۀ او این آیه را فروفرستاد:«در روز حجّ اکبر خدا و رسولش به مردم اعلام می کنند...»[توبه(9):

آیۀ 3]و به او فرمود:تو سنت و شیوۀ مرا پیاده می کنی و از ملت من حمایت و دفاع می کنی.و به او فرمود:من اولین کسی هستم که در بهشت داخل می شوم و تو و حسن و حسین و فاطمه پس از من در بهشت داخل می گردید.و به او فرمود:خداوند به من وحی فرمود که برتری تو را بیان دارم پس برتری ات را درمیان مردم بیان داشتم و آن چه را که خداوند ابلاغ و رساندن آن را به من فرمان داده بود ابلاغ کردم.و به او فرمود:خداوند به من وحی فرمود که برتری تو را بیان دارم پس برتری ات را درمیان مردم بیان داشتم و آنچه را که خداوند ابلاغ و رساندن آن را به من فرمان داده بود ابلاغ کردم.و به او فرمود:از کینه هایی که در سینه های کسانی است که آن را جز پس از مرگ من آشکار نمی سازند برحذر باش.ایشان کسانی هستند که خداوند و نفرین کنندگان آنان را نفرین می کنند.آنگاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله گریست.پس گفته شد:ای رسول خدا! چرا می گریی؟

ص:787

اللّه؟قال:أخبرنی جبرئیل علیه السّلام أنّهم یظلمونه و یمنعونه حقّه،و یقاتلونه و یقتلون ولده،و یظلمونهم بعده،و أخبرنی جبرئیل علیه السّلام عن ربّه(عزّ و جلّ)أنّ ذلک یزول إذا قام قائمهم،و علت کلمتهم،و أجمعت الأمّه علی محبّتهم،و کان الشّانئ لهم قلیلا، و الکاره لهم ذلیلا،و کثر المادح لهم،و ذلک حین تغیّر البلاد،و ضعف العباد، و الإیاس من الفرج،و عند ذلک یظهر القائم منهم.فقیل له:ما اسمه؟قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله اسمه کاسمی،و اسم أبیه کاسم أبی،هو من ولد ابنتی،یظهر اللّه الحقّ بهم،و یخمد الباطل بأسیافهم،و یتبعهم النّاس بین راغب إلیهم و خائف منهم.قال:و سکن البکاء عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:معاشر المؤمنین،أبشروا بالفرج،فإنّ وعد اللّه لا یخلف،و قضاءه لا یردّ،و هو الحکیم الخبیر،فإنّ فتح اللّه قریب.اللّهمّ إنّهم أهلی فأذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا،اللّهمّ اکلأهم وارعهم و کن لهم و انصرهم و أعنهم و أعزّهم،و لا تذلّهم،و اخلفنی فیهم،إنّک علی کلّ شیء قدیر.

727-67- أخبرنا الحفّار،عن الجعابیّ،عن سعید بن عبد اللّه بن عجب الأنصاریّ،عن خلف بن درست،عن القاسم بن هارون،عن سهل بن سفیان،عن همّام عن قتاده،عن أنس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لمّا عرج بی إلی السّماء دنوت من ربّی(عزّ و جلّ)حتّی کان بینی و بینه قاب قوسین أو أدنی،فقال:یا محمّد،من تحبّ من الخلق علیه السّلام قلت:یا ربّ علیّا.قال:التفت یا محمّد؛فالتفتّ عن یساری، فإذا علیّ بن أبی طالب علیه السّلام.

ص:788

فرمود:جبرئیل به من خبر داد که آنان به او ستم روا داشته و او را از حقّش باز می دارند و با او می جنگند و فرزندانش را به شهادت می رسانند و پس از او به آنان ستم می کنند.و جبرئیل از جانب خدا به من خبر داد که آن[مصیبت و سختی]زمانی برطرف می شود که قائم این امت بر خیزد و حکم و خواسته شان والایی یابد و این امت بر محبت آنان اجتماع کند و دشمنان آنان اندک و ناخوش دارندگانشان خوار گردند و ستایندگانشان فراوان گردند و آن در زمانی است که سرزمین ها تغییر یابد و بندگان ناتوان شوند و از گشایش ناامید گردند و در آن هنگام است که قائمشان پدیدار می شود.پس گفته شد:اسمش چیست؟پیامبر فرمود:نام او چون نام من و پدرش چون نام پدرم است او از فرزندان دخترم می باشد که خداوند به وسیلۀ آنان حق را آشکار می سازد و با شمشیرهایشان باطل را خاموش می نماید و مردم از ایشان پیروی می کنند گروهی به سوی آنان میل دارند و گروهی از آنان در هراسند.راوی گوید:و گریستن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله متوقّف شد پس فرمود:ای گروه مؤمنان بر شما به گشایش بشارت باد.به درستی که وعدۀ خداوند تخلّف نمی پذیرد و قضای[حتمی]او باز نمی گردد و او حکیم آگاه است پس همانا پیروزی خداوند نزدیک است.خداوندا همانا ایشان خاندان نزدیک من هستند پس پلیدی را از آنان دور بدار و به بهترین شکل پاکشان کن.خداوندا آنان را حفظ و از آنان مراقبت نما و برایشان[یار و یاور]باش و یاری شان نما و گرامی شان بدار و خوارشان نساز و از میان آنان برایم جانشین قرار ده به درستی که تو بر هر کاری توانایی.

659-حدیث اسراء

[727]67-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که به سوی آسمان بالا برده شدم به پروردگارم نزدیک شدم تا جایی که میان من و او به مقدار نزدیکی دو سر کمان یا نزدیک تر فاصله بود.

پس خداوند فرمود:ای محمّد!از میان آفریدگانم چه کسی را دوست می داری؟عرضه داشتم:

پروردگارا!علی را دوست می دارم.فرمود:ای محمّد روی گردان پس به سمت چپ خود برگشتم و علی ابن ابی طالب علیه السّلام را مشاهده کردم.

ص:789

728-68- أخبرنا الحفّار،عن الجعابیّ،عن محمّد بن أحمد الکاتب،عن أحمد بن یحیی الأودیّ،عن حسن بن حسین الأنصاریّ،عن یحیی بن یعلی عن عبد اللّه بن موسی عن أبی هاشم الرّمّانیّ،عن أبی البختریّ،عن زاذان قال قال لی سلمان یا زاذان،أحبّ علیّا،فإنّی رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ضرب فخذه،و قال:محبّک محبّی و محبّی محبّ للّه،و مبغضک مبغضی و مبغضی مبغض للّه(عزّ و جلّ).

729-69- أخبرنا الحفّار،عن عبد اللّه بن محمّد بن عثمان عن محمّد بن علیّ بن معمر عن أحمد بن المعافا عن علیّ بن موسی الرّضا عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیه السّلام،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله،عن جبرئیل،عن میکائیل،عن إسرافیل،عن القلم، عن اللّوح،عن اللّه تعالی علیّ حصنی،من دخله أمن ناری.

730-70- أخبرنا الحفّار،عن عبد اللّه بن محمّد،بن عثمان عن محمّد بن علیّ بن معمر عن علیّ بن یونس اللّؤلؤیّ عن جدّه هشام بن یونس،عن حسین بن سلیمان،عن عبد الملک بن عمیره،عن أنس،قال:نظر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إلی علیّ علیه السّلام فقال:کذب من زعم أنّه یبغضک و یحبّنی.

731-71- أخبرنا الحفّار،عن عبد اللّه بن محمّد عن عبد اللّه بن زاذان عن عبّاد بن یعقوب،عن یحیی بن یسار عن محمّد بن إسماعیل عن أبی إسحاق،عن عاصم بن ضمره،عن علیّ علیه السّلام و عن الحارث،عن علیّ علیه السّلام،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّه قال:مثلی مثل شجره أنا أصلها،و علیّ فرعها،و الحسن و الحسین ثمرتها،

ص:790

660-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام

[728]68-زاذان می گوید:سلمان به من گفت:ای زاذان!علی را دوست بدار.پس همانا من مشاهده کردم که رسول خدا بر روی ران علی زد و فرمود:دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من دوستدار خداست و دشمنت دشمن من و دشمن من دشمن خدای والاست.

661-علی دژ محکم الهی است

[729]69-امیر مؤمنان علیه السّلام از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و او از جبرئیل و او از جبرئیل و او از میکائیل و او نیز از اسرافیل و او از قلم و او از لوح و او از خدای والا روایت می کند که فرمود:علی دژ استوار من است که هرکس در آن داخل گردد از آتش من در امان است.

662-فضائل علی علیه السّلام

[730]70-انس می گوید:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به علی علیه السّلام نگریست پس فرمود:دروغ می گوید کسی که گمان می کند با وجود دشمنی با تو مرا دوست می دارد.

[731]71-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:مثل من چون درختی است که من تنۀ آن و علی شاخۀ آن و حسن و حسین میوۀ آن و شیعیان برگ های آنند.از نیکو فقط حاصل و نتیجۀ نیکو به دست می آید.

ص:791

و الشّیعه ورقها،فأبی أن یخرج من الطّیّب إلاّ الطّیّب.

732-72- أخبرنا الحفّار،عن عبد اللّه بن محمّد عن محمّد بن أبی بکر عن أحمد بن محمّد بن یزید،عن حسین بن حسن،عن قیس بن الرّبیع،عن أبی هاشم الرّمّانیّ،عن مجاهد،عن ابن عبّاس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ منّی بمنزله رأسی من بدنی.

733-73- أخبرنا هلال بن محمّد بن جعفر عن محمّد بن عمر عن محمّد بن هارون الهاشمیّ،عن محمّد بن زیاد النّخعیّ عن محمّد بن فضیل بن غزوان،عن غالب الجهنیّ،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ،عن أبیه،عن جدّه علیه السّلام قال:قال علیّ علیه السّلام قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله لمّا أسری بی إلی السّماء،ثمّ من السّماء إلی سدره المنتهی، وقفت بین یدی ربّی(عزّ و جلّ)فقال لی:یا محمّد.قلت:لبّیک و سعدیک.فقال:قد بلوت خلقی فأیّهم وجدت أطوع لک؟قال:قلت:ربّ علیّا.قال:صدقت یا محمّد،فهل اتّخذت لنفسک خلیفه یؤدّی عنک،و یعلّم عبادی من کتابی ما لا یعلمون؟قال:قلت:اختر لی،فإنّ خیرتک خیرتی.قال:قد اخترت لک علیّا، فاتّخذه لنفسک خلیفه و وصیّا و نحلته علمی و حلمی،و هو أمیر المؤمنین حقّا،لم ینلها أحد قبله و لیست لأحد بعده.یا محمّد،علیّ رایه الهدی و إمام من أطاعنی و نور أولیائی،و هو الکلمه الّتی ألزمتها المتّقین،من أحبّه فقد أحبّنی،و من أبغضه فقد أبغضنی،فبشّره بذلک یا محمّد.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قلت:ربّی فقد بشّرته.فقال

ص:792

663-حضرت علی علیه السّلام به منزلۀ سر نسبت به بدن من است

[732]72-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:جایگاه علی نسبت به من همچون جایگاه سرم نسبت به بدنم می باشد.

664-حدیث اسراء

[733]73-هنگامی که[در شب معراج]به آسمان ها برده شدم از آسمانی به آسمان دیگر رفتم تا به سدره المنتهی رسیدم و در مقابل پروردگارم ایستادم پس خداوند به من فرمود:ای محمّد!عرضه داشتم:پروردگارا!گوش به فرمانت هستم از پاسخ گویی به تو سعادتمندم.

فرمود:همانا تو آفریدگان مرا آزمودی.پس کدامیک از تو فرمان پذیرترند؟گفتم:پروردگارا! علی.فرمود:ای محمّد راست گفتی.پس آیا برای خود جانشینی برگزیده ای که پس از تو امور تو را به انجام رساند و به بندگانم از کتابم آن چه را که نمی دانند بیاموزد؟حضرت می فرماید:

عرضه داشتم:خود برایم برگزین،پس همانا انتخاب تو برایم نیکوتر است.خداوند فرمود:

علی را برایت برگزیدم پس او را جانشین و خلیفۀ خود قرارده.به درستی که من دانش و بردباری خود را به او بخشیده ام و او به حق امیر مؤمنان است و هیچ کس پیش از او و پس از او به این نام نامیده نشده است.ای محمّد!علی پرچم هدایت و امام کسانی است که از من پیروی می کنند.او نور دوستان من و کلمه ای است که پرهیزگاران را به همراهی آن واداشتم.هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هرکس او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.

پس ای محمّد او را براین امر بشارت ده.پس پیامبر فرمود:پروردگارا!به او بشارت دادم

ص:793

علیّ علیه السّلام:أنا عبد اللّه و فی قبضته،إن یعاقبنی فبذنوبی لم یظلمنی شیئا،و إن یتمّ لی وعدی فاللّه مولای.قال:أجل،و اجعل ربیعه الإیمان بک قال:قد فعلت ذلک به یا محمّد،غیر أنّی مختصّه بشیء من البلاء لم أختص به أحدا من أولیائی.قال:قلت:

ربّی أخی و صاحبی.قال:قد سبق فی علمی أنّه مبتلی،لو لا علیّ لم یعرف حزبی و لا أولیائی و لا أولیاء رسلی.

734-74- أخبرنا الحفّار،عن الجعابیّ،عن علیّ بن أحمد العجلیّ،عن عبّاد بن یعقوب،عن عیسی بن عبد اللّه العلویّ عن أبیه،عن أبیه عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام قال:جاء رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذات لیله یطلبنی،فقال:أین أخی،یا أمّ أیمن؟قالت:و من أخوک؟قال:علیّ.قالت:یا رسول اللّه،تزوّجه ابنتک و هو أخوک؟قال:نعم.أما و اللّه یا أمّ أیمن،زوّجتها کفوا شریفا وجیها فی الدّنیا و الآخره و من المقرّبین.

735-75- أخبرنا الحفّار،عن الجعابیّ،عن علیّ بن أحمد،عن عبّاد بن یعقوب،عن عیسی بن عبد اللّه،عن أبیه،عن جدّه،عن علیّ علیه السّلام،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:علیّ یعسوب المؤمنین،و المال یعسوب المنافقین.

736-76- أخبرنا الحفّار،عن محمّد بن أحمد بن الصّوّاف،عن إسحاق بن عبد اللّه عن زید بن عبد الغفّار،عن حسین بن موسی بن جعفر عن آبائه علیه السّلام عن فاطمه عن أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیهما قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:أیّما رجل صنع إلی رجل من ولدی صنیعه،فلم یکافئه علیها،فأنا المکافئ له علیها.

ص:794

که علی در جواب گفت:من بندۀ خدا و در اختیار او هستم.اگر مرا عذاب کند که به سبب گناهانم بوده و بر من ستم روا نداشته است و اگر آنچه به من وعده داده است را بر من تمام سازد پس خداوند به من سزاوارتر است.پس پیامبر فرمود:ای محمد با او چنین کردم جز آن که او را به بلایی مخصوص گرداندم که هیچ یک از دوستانم را به چنین بلایی مخصوص نگردانیده ام.گفتم:پروردگارا او برادر و همراه من است.فرمود:همانا در دانش من از پیش بوده است که او مورد امتحان قرار می گیرد و مردم نیز دربارۀ او در معرض امتحان قرار می گیرند.اگر علی نبود گروه من و دوستانم و دوستان فرستاده ام شناخته نمی شدند.

665-علی علیه السّلام برادر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله

[734]74-علی علیه السّلام می گوید:شبی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به دنبال من آمد و فرمود:ای امّ ایمن برادرم کجاست؟عرضه داشت:برادرت کیست؟فرمود:علی.عرضه داشت:ای رسول خدا.

دخترت را به ازدواج او در می آوری درحالی که او برادر توست؟فرمود:بله به خدا سوگند ای امّ ایمن.دخترم را به ازدواج همسری شریف و آبرومند در دنیا و آخرت و از نزدیک شدگان[درگاه الهی]درآوردم.

666-حضرت علی علیه السّلام پیشوای مؤمنان

[735]75-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:علی پیشوای مؤمنان،و ثروت پیشوای منافقان است.

667-پاداش پیامبر به نیکی بر فرزندان او

[736]76-علی بن ابی طالب علیه السّلام می فرماید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس به یکی از فرزندان من نیکی و احسان کند و فرزندم در مقابل نیکی او پاداش ندهد من پاداش آن شخص را در برابر آن احسان خواهم داد.

ص:795

737-77- أخبرنا الحفّار،عن أبی الحسن علیّ بن أحمد الحلوانیّ،قال:حدّثنا محمّد بن إسحاق المقرئ،قال:حدّثنا علیّ بن حمّاد الخشّاب،عن علیّ المدینیّ،عن وکیع عن سلیمان بن مهران،عن جابر،عن مجاهد،عن ابن عبّاس، قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لمّا عرج بی إلی السّماء رأیت علی باب الجنّه مکتوبا«لا إله إلاّ اللّه،محمّد رسول اللّه،علیّ حبیب اللّه،الحسن و الحسین صفوه اللّه،فاطمه أمه اللّه،علی باغضهم لعنه اللّه».

738-78- أخبرنا الحفّار،عن علیّ بن أحمد الحلوانیّ،عن محمّد بن القاسم المقری،عن الفضل بن حباب عن مسلم بن إبراهیم،عن أبان،عن قتاده،عن أبی العالیه،عن ابن عبّاس،قال:کنّا جلوسا مع النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله إذ هبط علیه الأمین جبرئیل علیه السّلام،و معه جام من البلّور الأحمر مملوءا،مسکا و عنبرا،و کان إلی جنب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و ولداه الحسن و الحسین فقال له:السّلام علیک،اللّه یقرأ علیک السّلام،و یحیّیک بهذه التّحیّه،و یأمرک أن تحیّی بها علیّا و ولدیه،قال ابن عبّاس:فلمّا صارت فی کفّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله هلّل ثلاثا،و کبّر ثلاثا،ثمّ قالت بلسان ذرب طلق:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم طه* ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی [طه(20):1-2]فاشتمّها النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و حیّا بها علیّا علیه السّلام،فلمّا صارت فی کفّ علیّ علیه السّلام قالت:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ [المائده(5):55]فاشتمّها

ص:796

668-حدیث معراج

[737]77-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هنگامی که به سوی آسمان بالا برده شدم دیدم که بر در بهشت نوشته شده است:هیچ معبودی جز خدا نیست محمّد فرستادۀ اوست.علی دوست خداست.حسن و حسین برگزیدگان اویند.فاطمه کنیز خداست نفرین خدا بر دشمنانشان.

669-جامی از بلور قرمز هدیه خداوند به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله

[738]78-ابن عبّاس می گوید:در نزد پیامبر نشسته بودیم که جبرئیل امین بر او فرود آمد در حالی که با او جامی بلورین و سرخ رنگ و لبریز از مشک و عنبر بود.و در کنار رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله علی بن ابی طالب و دو دو فرزندش حسن و حسین قرار داشتند.پس جبرئیل به پیامبر عرضه داشت:سلام بر تو.خداوند به تو سلام می رساند و با این هدیه به تو درود می فرستد و به تو فرمان می دهد که بر علی و دو فرزندش درود فرستی.ابن عبّاس می گوید:پس هنگامی که آن هدیه در دستان پیامبر قرار گرفت سه بار«لا اله الاّ اللّه»و سه بار«اللّه اکبر»گفت آنگاه با زبانی شیوا و برّان عرضه داشت:به نام خداوند بخشایندۀ مهربان«طه[ای پیامبر]قرآن را بر تو نازل نکردیم که به مشقّت افتی»[طه(20):آیۀ 1-2]پس پیامبر او را بوئید و آن را به علی سپرد پس هنگامی که در دستان علی علیه السّلام قرار گرفت عرضه داشت:به نام خداوند بخشایندۀ مهربان«فقط خدا و رسولش و مؤمنانی که نماز را برپا می دارند و در رکوع زکات می دهند یار و یاور شما هستند»[مائده(5):آیۀ 55]

ص:797

علیّ علیه السّلام و حیّا بها الحسن علیه السّلام فلمّا صارت فی کفّ الحسن قالت:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم عَمَّ یَتَساءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ* اَلَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ [النبا(78):1- 3]فاشتمّها الحسن و حیّا بها الحسین فلمّا صارت فی کفّ الحسین علیه السّلام قالت:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ [الشوری(42):23]ثمّ ردّت إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقالت:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم اَللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ [النور (24):35]قال ابن عبّاس:فلا أدری إلی السماء صعدت،أم فی الأرض توارت بقدره اللّه(عزّ و جلّ).

739-79- أخبرنا الحفّار،عن ابن السّماک،عن عبد الملک بن محمّد الرّقاشیّ، عن أبیه و معلّی بن راشد معا عن عبد الواحد بن زیاد،عن عبد الرّحمن بن إسحاق،عن النّعمان بن سعد،عن علیّ علیه السّلام أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:خیارکم من تعلّم القرآن و علّمه.

740-80- أخبرنا الحفّار،عن أبی عمرو عثمان بن أحمد بن عبد اللّه الدّقّاق المعروف بابن السّمّاک عن أبی قلابه عبد الملک بن محمّد بن عبد اللّه الرّقاشیّ، عن مسلم بن إبراهیم،عن الحارث بن نبهان،عن عاصم بن بهدله،عن مصعب بن سعد،عن سعد،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:خیارکم من تعلّم القرآن و علّمه.

741-81- أخبرنا الحفّار،عن عثمان بن أحمد،عن الرّقاشیّ،عن وهب بن

ص:798

پس علی آن را بوئید به حسن سپرد.پس هنگامی که در دست حسن قرار گرفت گفت:به نام خداوند بخشندۀ مهربان«دربارۀ چه چیز از یکدیگر می پرسند؟از خبری بزرگ.خبری که دربارۀ آن اختلاف دارند»[نبا(78):آیۀ 1-3]پس حسن آن را بوئید و به حسین سپرد پس هنگامی که در دست حسین قرار گرفت گفت:به نام خداوند بخشایندۀ مهربان«بگو من در ازای رسالتم پاداشی جز محبّت خویشاوندانم از شما طلب نمی کنم و هرکس کار نیکی انجام دهد بر نیکیش می افزایم زیرا خدا آمرزندۀ شکرپذیر است»[شوری(43):آیۀ 23] آنگاه آن تحیّت به پیامبر بازگردانده شد پس گفت:به نام خداوند بخشایندۀ مهربان«خداوند نور آسمان ها و زمین است»[نور(24):آیۀ 35]ابن عبّاس می گوید:پس نمی دانم که با قدرت خداوند والا به سوی آسمان ها بالا رفت یا در زمین پنهان شد.

670-یاد گرفتن و یاد دادن قرآن

[739]79-علی علیه السّلام نقل کرد که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بهترین شما کسی است که قرآن بیاموزد و به دیگران یاد دهد.

[740]80-سعد بن سعد نقل کرد که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بهترین شما کسی است که قرآن بیاموزد و به دیگران یاد دهد.

ص:799

حریر،عن موسی بن علیّ بن رباح،عن أبیه عن عقبه بن عامر:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:أیّکم یحبّ أن یغدو إلی العقیق أو إلی بطحاء مکّه فیؤتی بناقتین کوماوین حسنتین،فیدعی[فیدعو]بهما إلی أهله من غیر مأثم و لا قطیعه رحم؟قالوا:کلّنا نحبّ ذلک یا رسول اللّه.قال:لأن یأتی أحدکم المسجد فیتعلّم آیه خیر له من ناقه، و آیتین خیر له من ناقتین و ثلاث خیر له من ثلاث.

742-82- أخبرنا الحفّار،عن عثمان بن أحمد،عن أبی قلابه عن أبیه عن محمّد بن مروان،عن المعارک بن عبّاد،عن سعید بن أبی سعید،عن أبیه،عن أبی هریره،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:تعلّموا القرآن،و تعلّموا غرائبه،و غرائبه فرائضه و حدوده،فإنّ القرآن نزل علی خمسه وجوه:حلال،و حرام،و محکم،و متشابه، و أمثال؛فاعملوا بالحلال،و دعوا الحرام،و اعملوا بالمحکم،و دعوا المتشابه، و اعتبروا بالأمثال.

743-83- أخبرنا الحفّار،عن عثمان بن أحمد،عن أبی قلابه،عن وهب بن حریز و أبو زید عن شعبه،عن الأعمش،عن أبی وائل،عن عبد اللّه،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:من حلف علی یمین یقتطع بها مال أخیه لقی اللّه(عزّ و جلّ)و هو علیه غضبان،فأنزل اللّه تصدیق ذلک فی کتابه إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً [آل عمران(3):77]قال:فبرز الأشعث بن قیس فقال:فیّ نزلت، خاصمت إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقضی علیّ بالیمین.

ص:800

[741]81-عقبه بن عامر می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:کدام یک از شما دوست دارد که صبح زود به سوی عتیق و بطحاء مکّه حرکت کند و دو ماده شتر بزرگ کوهان نیکو بیاورد و آن دو را به سوی خانوادۀ خود ببرد بدون اینکه گناه یا قطع رحمی انجام داده باشد؟گفتند:ای رسول خدا!همگی ما آن امر را دوست می داریم.فرمود:پس اگر یکی از شما به مسجد بیاید و آیه ای بیاموزد برایش بهتر از یک شتر است و اگر دو آیه بیاموزد برایش بهتر از دو شتر است و اگر سه آیه بیاموزد برایش بهتر از سه شتر است.

[742]82-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:قرآن بیاموزید و پیچیدگی های آن را فراگیرید و پیچیدگی های آن واجبات و حدود آن است.پس به درستی که قرآن[مشتمل]بر پنج صورت فروفرستاده شد:حلال و حرام و محکم و متشابه و مثال ها.حلال را انجام دهید و حرام را ترک کنید و به محکمات عمل کنید و متشابهات را رها نمائید و از مثال ها پند بگیرید.

671-نزول آیۀ شریفۀ (إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ)

[743]83-پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس قسمی بخورد که به وسیلۀ آن مال برادرش را از آن خود سازد،درحالی خداوند را ملاقات می کند که بر او خشمگین است.پس خداوند تصدیق این امر را در کتابش فروفرستاد و فرمود:«کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود را به بهای اندکی بفروشند...»[آل عمران(3):آیۀ 77]راوی گوید:پس اشعث بن قیس به پا خاست و گفت:این آیه دربارۀ من نازل شده است برای طرح دعوا به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله رفتم و او با حکم به قسم خوردن[منکر]،برضد من حکم کرد.

ص:801

744-84- أخبرنا الحفّار،عن عثمان بن أحمد،عن أبی قلابه،عن وهب بن جریر،عن أبیه،عن عدیّ بن عدیّ عن رجاء بن حیاه و العزیز بن عمر عن عدیّ بن عدیّ،عن أبیه،قال:اختصم إمرؤ القیس و رجل من حضر موت إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی أرض،قال:ألک بیّنه؟قال:لا.قال:فیمینه قال:إذن و اللّه یذهب بأرضی.قال:إن ذهب بأرضک بیمینه؟کان ممّن لا ینظر اللّه إلیه یوم القیامه،و لا یزکّیه،و له عذاب ألیم.قال:ففزع الرّجل وردّها إلیه.

745-85- أخبرنا الحفّار،عن عثمان بن أحمد،عن أبی قلابه،عن أبی الولید، عن أبی عوانه،عن عبد الملک بن عمیر،عن علقمه بن وائل،عن أبیه،قال اختصم رجل من اهل حضر موت و إمرؤ القیس إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی أرض فقال:إنّ هذا ابتزّ علی أرضی فی الجاهلیّه.فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ألک بیّنه؟قال:لا.قال:فیمینه؟ قال:یذهب و اللّه یا رسول اللّه بأرضی.فقال:إن ذهب بأرضک کان ممّن لا ینظر اللّه إلیه یوم القیامه،و لا یزکّیه،و له عذاب ألیم.

746-86- أخبرنا الحفّار،عن عثمان بن أحمد،قال:حدّثنا أبو قلابه،قال:

حدّثنی أبی،قال:حدّثنا یزید بن بزیع،قال:حدّثنا حمید بن ثابت،عن أنس:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله رأی رجلا یهادی بین ابنیه أو بین رجلین،فقال:ما هذا؟فقال:نذر أن یحجّ ماشیا.فقال:إنّ اللّه(عزّ و جلّ)غنیّ عن تعذیب نفسه،مروه فلیرکب ولیهد.

747-87- أخبرنا الحفّار،عن عثمان بن أحمد،عن أبی قلابه،عن محمّد بن

ص:802

672-قسم دروغ

[744]84-عدیّ بن عدیّ از پدرش روایت می کند:امرو القیس و مردی از حضر موت دعوای خود دربارۀ زمینی را به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بردند.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله[به امرو القیس]فرمود:آیا شاهدی داری؟گفت:نه.پیامبر فرمود:پس او قسم بخورد؟عرضه داشت:به خدا سوگند بدین سان زمین مرا از من خواهد گرفت.پیامبر فرمود:اگر با قسم[دروغش]زمینت را از تو بگیرد از کسانی خواهد بود که خداوند در روز قیامت به او نمی نگرد و او را پاک نمی سازد و برایش عذابی دردناک است.راوی می گوید:پس آن مرد هراسان شد و زمین را به او بازگرداند.

[745]85-علقمه بن وائل از پدرش نقل می کند که:مردی از اهالی حضر موت و امرو القیس در مورد زمینی،نزد پیامبر اقامۀ دعوا کردند.پس امرو القیس گفت:این مرد در دوران جاهلیت، زمین مرا به زور گرفته است.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:آیا شاهد یا دلیلی داری؟گفت:نه،پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:پس این مرد باید قسم بخورد.گفت:به خدا سوگند زمین مرا از چنگم درخواهد آورد.آنگاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:اگر[واقعا]زمین تو را از جنگت درآورد از کسانی خواهد بود که خداوند در روز قیامت به او نمی نگرد و او را پاک نمی سازد و برایش عذابی دردناک است.

673-نذر پیاده به حج رفتن

[746]86-انس می گوید:پیامبر مردی را مشاهده کرد که میان دو پسرش یا میان دو مرد به سختی راه می رود و گاهی به این سو و آن سو متمایل می شود.پس فرمود:این چیست؟گفتند:

نذر کرده است که پیاده به حج رود.پیامبر فرمود:همانا خداوند والا از اینکه به خود آزار رسانیم بی نیاز است.به او بگوئید که سوار شود و[برای کفّاره آن نذر]قربانی دهد.

ص:803

عبد اللّه الأنصاریّ،عن صالح بن رستم،عن کثیر بن سیاطین عن الحسن،عن عمران بن حصین،قال:ما خطبنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله خطبه أبدا إلاّ أمرنا فیها بالصّدقه و نهانا عن المثله.قال:ألا و إنّ من المثله أن ینذر الرّجل أن یخرم أنفه،و من المثله أن ینذر الرّجل أن یحجّ ماشیا،فمن نذر أن یحجّ ماشیا فلیرکب ولیهد بدنه.

748-88- أخبرنا الحفّار،قال حدّثنا عثمان بن أحمد،قال:حدّثنا أبو قلابه، قال:حدّثنا بشر بن عمر،قال حدّثنا مالک بن أنس،عن زید بن أسلم:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:لیسلّم الرّاکب علی الماشی،و إذا سلّم من القوم واحد أجزأ عنهم.

749-89- أخبرنا الحفّار،عن أبی القاسم إسماعیل الدّعبلیّ،عن أبیه عن علیّ بن علیّ أخی دعبل الخزاعیّ قال:حدّثنا سیّدی أبو الحسن علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام بطوس سنه ثمان و تسعین و مائه،و فیها رحلنا إلیه علی طریق البصره، و صادفنا عبد الرّحمن بن مهدیّ علیلا فأقمنا علیه أیّاما،و مات عبد الرّحمن بن مهدیّ و حضرنا جنازته،صلّی علیه إسماعیل بن جعفر،و رحلنا إلی سیّدی أنا و أخی دعبل،فأقمنا عنده إلی آخر سنه مائتین،و خرجنا إلی قمّ بعد أن خلع سیّدی أبو الحسن الرّضا علیه السّلام علی أخی دعبل قمیصا خزّا أخضر و خاتما فصّه عقیق،و دفع إلیه دراهم رضویّه و قال له:یا دعبل،صر إلی قمّ فإنّک تفید بها.و قال له:احتفظ بهذا القمیص،فقد صلّیت فیه ألف لیله ألف رکعه،و ختمت فیه القرآن ألف ختمه.فحدّثنا إملاءّ فی رجب سنه ثمان و تسعین و مائه،قال:حدّثنا أبی عن

ص:804

[747]87-عمران بن حصین می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هرگز هیچ خطبه ای برایمان نخواند مگر آن که در آن ما را به صدقه فرمان داد و از مثله بازداشت.آگاه باشید که از[مصادیق]مثله آن است که کسی نذر کند که بینی خود را بشکافد و از[مصادیق دیگر]مثله آن است که انسان نذر کند پیاده به حج رود پس هرکس نذر کرد که پیاده به حج رود سوار شود و[برای کفارۀ آن نذر]شتری قربانی کند.

674-در آداب سلام کردن

[748]88-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:سواره باید بر پیاده سلام کند و هنگامی که از گروهی یکی سلام کند از دیگران کفایت می کند.

675-هدیۀ امام رضا علیه السّلام به دعبل

[749]89-ابو الحسن علی بن علیّ برادر دعبل خزاعی-که خدا از او خشنود باشد-روایت نمود که:آقایم ابو الحسن علی بن موسی الرضا علیه السّلام در سال صد و نود و هشت در طوس برای ما روایت می فرمود در آن سال از راه بصره به سوی او سفر کردیم و با عبد الرّحمن بن مهدی درحالی که بیمار و از پا افتاده بود برخورد نمودیم و چند روز در نزد او ماندیم تا عبد الرّحمن بن مهدی از دنیا رفت و ما بر تشییع جنازه اش حاضر شدیم و اسماعیل بن جعفر بر او نماز گزارد آنگاه من و برادرم دعبل به سوی آقا خود[امام رضا علیه السّلام]حرکت نمودیم و تا پایان سال دویست نزد او ماندیم.پس از آن که آقایم ابو الحسن رضا صلّی اللّه علیه و اله به برادرم دعبل پیراهنی ابریشمی و سبز رنگ و انگشتری که نگینش عقیق بود به همراه چند درهم رضوی عطا کرد و خواستیم به سوی قم حرکت کنیم امام فرمود:ای دعبل به سوی قم حرکت کن پس به درستی که تو در قم سودمند خواهی بود و به او فرمود:از این پیراهن نگهداری کن که در آن هزار شب و در هر شب هزار رکعت نماز گزارده ام و در آن هزار بار قرآن را ختم نموده ام.پس به سوی قم حرکت کردیم پس امام[هم چنین]در رجب سال صد و نود و هشت املاء فرمود که:

ص:805

الرّضا عن آبائه عن علیّ علیه السّلام قال:من أدام أکل إحدی و عشرین زبیبه حمراء علی الرّیق،لم یمرض إلاّ مرض الموت.

تمّ المجلس الثانی عشر،و یتلوه المجلس الثالث عشر من أمالی الشیخ الطّوسی قدّس اللّه سرّه و روحه و نوّر ضریحه آمین ربّ العالمین.

ص:806

پدرم موسی بن جعفر علیه السّلام از جعفر بن محمّد علیه السّلام از محمّد بن علی علیه السّلام از علی بن حسین علیه السّلام از حسین بن علی علیه السّلام از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت نموده است که حضرت فرمود:هرکس ناشتا به خوردن بیست و یک دانه کشمش سرخ ادامه دهد جز به بیماری مرگ،به بیماری دیگری دچار نخواهد شد.

مجلس دوازدهم به پایان رسید و مجلس سیزدهم از امالی شیخ طوسی-که خداوند تربت و روحش را پاک گرداند و ضریحش را نورانی کند-درپی خواهد آمد.

ص:807

[13] المجلس الثالث عشر فیه بقیّه أحادیث الحفّار،و فیه أحادیث ابن الحمامی المقرئ، و فیه بعض أحادیث أبی الحسن محمّد بن محمّد بن محمّد بن مخلد

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 750-1- أخبرنا الحفّار،عن أبی القاسم إسماعیل الدّعبلیّ،عن أبیه عن علیّ بن علیّ ابن أخی دعبل الخزاعیّ قال:حدّثنا سیّدی أبو الحسن علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام بطوس سنه ثمان و تسعین و مائه،و فیها رحلنا إلیه علی طریق البصره، و صادفنا عبد الرّحمن بن مهدیّ علیلا،فأقمنا علیه أیّاما و مات عبد الرّحمن بن مهدیّ و حضرنا جنازته،و صلّی علیه إسماعیل بن جعفر،و رحلنا إلی سیّدی أنا و أخی دعبل،فأقمنا عنده إلی آخر سنه مائتین،و خرجنا إلی قمّ.قال:الرّضا عن آبائه عن علیّ علیه السّلام أنّه قال:من أکل إحدی و عشرین زبیبه حمراء،لم یر فی جسده شیئا یکرهه.

751-2- و بالإسناد،عن علیّ علیه السّلام قال:إنّ الزّبیب یشدّ القلب،و یذهب

ص:808

13- جلسه سیزدهم

اشاره

جلسه سیزدهم

در آن بقیۀ احادیث حفار،و همچنین احادیث ابن حمامی المقری و بعضی از

احادیث محمد بن مخلد آمده است.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

[750]1-علی بن علی-برادر دعبل خزاعی-روایت کرد:سرورم حضرت رضا علیه السّلام به سال صد و نود و هشت در طوس برای ما روایت می فرمود:ما در آن سال از راه بصره به سویش سفر کردیم و به عبد الرحمان مهدی که بیمار بود برخورده،چند روزی به او پرداختیم و او مرد و ما جنازه اش را تشییع کردیم و اسماعیل جعفر بر او نماز خواند و من و برادرم دعبل به سوی سرورم رفتیم و تا پایان سال دویست نزدش ماندیم و آن گاه به سوی قم بیرون آمدیم.امام رضا علیه السّلام از پدرانش از علی علیه السّلام روایت می کند که فرمود:هرکس بیست و یک کشمش سرخ بخورد،در بدنش چیزی که او را ناخوش آید،نمی بیند.[الفاظ این حدیث با حدیث قبلی مقداری فرق دارد].

ص:809

بالمرض،و یطفئ الحراره و یطیّب النّفس.

752-3- بهذا الإسناد،عن علیّ بن الحسین،عن عمّه الحسن بن علیّ علیه السّلام قال:

سمعت عمر بن الخطّاب یقول:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول إنّ فی علیّ بن أبی طالب خصالا لأن یکون فیّ إحداهنّ أحبّ إلیّ من الدّنیا و ما فیها؛سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام.اللّهمّ ارحمه و ترحّم علیه،و انصره و انتصر به،و أعنه و استعن به،فإنّه عبدک و کتیبه رسولک.

753-4- بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:أطعموا صبیانکم الرّمّان،فإنّه أسرع لألسنتهم.

754-5- بإسناد،أخی دعبل عن الرّضا عن آبائه عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله احفظونی فی عمّی العبّاس،فإنّه بقیّه آبائی.

755-6- و بالإسناد،قال:کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یعجبه الدّبّاء و یلتقطه من الصّحفه.

756-7- و بالإسناد،عن علیّ علیه السّلام قال:إنّ الدّبّاء یزید فی العقل.

757-8- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن علیّ علیه السّلام قال:سمعت أمیر المؤمنین علیه السّلام و سئل عن القرع أیذبح؟فقال:لیس بشیء یذکّی،فکلوا القرع و لا تذبحوه،و لا یستفزّنّکم الشّیطان.

758-9- و بالإسناد،عن علیّ علیه السّلام قال:الفجل أصله یقطع البلغم،و یهضم الطّعام، و ورقه یحدر البول.

ص:810

676-منفعت های کشمش خوردن

[751]2-حضرت علی علیه السّلام فرمود:همانا کشمش قلب را تقویت کرده،بیماری را از بین می برد.

تب را فرونشانده و نفس را پاک می کند.

678-قول عمر در مورد حضرت علی علیه السّلام

[752]3-حضرت مجتبی علیه السّلام فرمود:از عمر بن خطاب شنیدم که می گفت:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که درباره علی بن ابی طالب خصلت هایی می شمرد که اگر یکی از آنها در من بود از دنیا و آن چه در آن است برایم محبوب تر بود.از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم درباره علی بن ابی طالب می فرمود:خداوندا به او رحم کرده و بر او ببخش.و او را یاری کرده،پیروزش کن.و او را نجات بده و او را وسیله نجات[امت]قرار ده؛زیرا او بنده تو و لشکر فرستاده تو است.

679-منفعت انار خوردن

[753]4-حضرت علی علیه السّلام فرمودند:به کودکانتان انار بخورانید؛زیرا انار زبانشان را زودتر می گشاید.

680-پیامبر به عمویش عباس وصیت کرد که

[754]5-حضرت علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:عمویم عباس را به خاطر من پاس بدارید؛زیرا او بازمانده پدران من است.

[755]6-حضرت علی علیه السّلام فرمودند:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از کدو خوشش می آمد و آن را از کاسه غذا بر می گزید.

681-منفعت خوردن کدو

[756]7-حضرت علی علیه السّلام فرمود:همانا کدو بر عقل می افزاید.

[757]8-حضرت حسین علیه السّلام فرمود:از امیر مؤمنان علی علیه السّلام شنیدم که وقتی درباره بریدن سر کدو از او پرسیدند،فرمود:چیزی نیست که پاک شود،کدو بخورید و سر آن را نبرید و شیطان شما را نترساند.

682-منفعت ریشۀ تربچه

[758]9-حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:ریشه تربچه،بلغم را می خشکاند و هضم غذا را فراهم می سازد و برگ آن ادرارآور است.

ص:811

759-10- و بالإسناد،عن علیّ عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:ما من صباح إلاّ و یقطّر علی الهندباء قطره من الجنّه،فکلوه و لا تنفضوه.

760-11- و بهذا الإسناد عن الباقر علیه السّلام عن جابر الأنصاریّ،قال:إنّی لأدناهم من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی حجّه الوداع بمنی،فقال:لا عرفتکم ترجعون بعدی کفّارا یضرب بعضکم رقاب بعض،و ایم اللّه لئن فعلتموها لتعرفنی فی الکتیبه الّتی تضاربکم؛ثمّ التفت إلی خلفه فقال:أو علیّ،أو علیّ ثلاثا،قال جابر فرأینا أنّ جبرئیل علیه السّلام غمزه،و أنزل اللّه(عزّ و جلّ) فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ بعلیّ أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِی وَعَدْناهُمْ فَإِنّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ [زخرف(43):42]ثمّ نزلت:

قُلْ رَبِّ إِمّا تُرِیَنِّی ما یُوعَدُونَ* رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظّالِمِینَ* وَ إِنّا عَلی أَنْ نُرِیَکَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ* اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ [المؤمنون(23):93-96]ثمّ نزلت: فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ من أمر علیّ بن أبی طالب إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ و إنّ علیّا لعلم للسّاعه لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ [زخرف(43):43-44] عن محبّه علیّ بن أبی طالب.

761-12- و بالإسناد،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ بن أبی طالب محنه للعالم،به یمیّز اللّه المنافقین من المؤمنین.

762-13- و بالإسناد،عن علیّ علیه السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله تلا هذه الآیه لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْفائِزُونَ [حشر(59):20]فقال:

ص:812

683-منفعت کاسنی

[759]10-حضرت علی امیر مؤمنان روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ صبح هنگامی نیست که قطره ای از بهشت بر کاسنی نبارد پس آن را بخورید و گردوخاکش را نگیرید.

684-حدیث پیامبر در آخرین حج

[760]11-جابر بن عبد اللّه گوید:من در منا در آخرین حج رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نزدیک ترین کس به ایشان بودم که فرمودند:گمان می برم که پس از من کافر می گردید و برخی،گردن برخی دیگر را می زنید و به خدا سوگند اگر چنین کنید مرا در لشکری که با شما می جنگد،خواهید دید.

سپس به پشت سرش رو کرد و سه بار فرمود:بجز علی.آنگاه ما دیدیم که جبرئیل علیه السّلام او را لمس کرد و خداوند والا این چنین فروفرستاد«یا تو را ببریم که ما از آن ها انتقام بگیریم»به واسطه علی«یا کیفری را که به آنها وعده کرده ایم به تو نشان می دهیم:زیرا که ما بر آنها تواناییم»[زخرف(43):42-41]سپس نازل شد:«بگو پروردگارا!کاش چیزی را که به آنها وعده داده شده به من نشان می دادی.پروردگارا مرا در گروه ستمکاران قرار نده.و ما به نشان دادن وعده مان بر آنها تواناییم.بدی را با چیزی بهتر دفع کن»[سوره مؤمنون(23):

96-93]سپس نازل شد:«پس به آنچه به تو وحی شده چنگ بزن»یعنی آنچه درباره علی علیه السّلام است.«که تو بر صراط مستقیم هستی»[زخرف(43):آیۀ 43]و همانا علی نشانه ای برای قیامت است.«برای تو و مردمت و شما بازخواست خواهید شد»[زخرف(43):آیۀ 44]در مورد مهرورزی به علی علیه السّلام.

685-در مورد حضرت علی علیه السّلام

[761]12-امیر مؤمنان علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:علی آزمون سختی است برای کسی که او را می شناسد که خداوند به وسیله او منافقان را از مؤمنان باز می نماید.

686-اصحاب بهشت

[762]13-امیر مؤمنان علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا این آیه را«اصحاب دوزخ و اصحاب بهشت برابر نیستند.اصحاب بهشت رستگارانند»[حشر(59):آیۀ 20]

ص:813

أصحاب الجنّه من أطاعنی،و سلّم لعلیّ بن أبی طالب بعدی،و أقرّ بولایته.فقیل:

و أصحاب النّار؟قال:من سخط الولایه،و نقض العهد،و قاتله بعدی.

763-14- و بهذا الإسناد،عن علیّ علیه السّلام عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أنّه تلا هذه الآیه أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ [البقره(2):257]قیل:یا رسول اللّه من أصحاب النّار؟قال:من قاتل علیّا بعدی،فأولئک أصحاب النّار مع الکفّار فقد کفروا بالحقّ لمّا جاءهم،ألا و إنّ علیّا منّی فمن حاربه فقد حاربنی و أسخط ربّی؛ثمّ دعا علیّا علیه السّلام فقال:یا علیّ حربک حربی،و سلمک سلمی،و أنت العلم فیما بینی و بین أمّتی بعدی.

764-15- و بهذا الإسناد،قال:خطب النّاس أمیر المؤمنین علیه السّلام بالکوفه،فقال:

معاشر النّاس،إنّ الحقّ قد غلبه الباطل،و لیغلبنّ الباطل عمّا قلیل،أین أشقاکم-أو قال:شقیّکم:شکّ أبی،هذا قول أبی رضی اللّه عنه فو اللّه لیضربنّ هذه فلیخضبنّها من هذه و أشار بیده إلی هامته و لحیته.

765-16- و بهذا الإسناد،عن علیّ علیه السّلام أنّه قال:ألا إنّکم ستعرضون علی سبّی، فإن خفتم علی أنفسکم فسبّونی،ألا و إنّکم ستعرضون علی البراءه منّی،فلا تفعلوا فإنّی علی الفطره.

766-17- و بهذا الإسناد،عن علیّ علیه السّلام فی قوله فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ [الزمر(39):32]قال:الصّدق ولایتنا أهل البیت.

ص:814

خوانده،فرمود:اصحاب بهشت کسانی اند که از من فرمان بردند و علی بن ابی طالب را پس از من پذیرفته،به ولایتش اقرار کردند،پرسیدند:اصحاب دوزخ چه کسانی هستند؟فرمود:

کسانی که از ولایت او خشمگین شدند و پیمان شکسته،به جنگ با او پرداختند.

687-اصحاب جهنم

[763]14-علی علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و آله این آیه را خواند:«و آنان اصحاب دوزخ اند که در آتش جاودانه اند»[بقره(2):آیه 57]پرسیده شد:ای رسول خدا،اصحاب دوزخ چه کسانی هستند؟فرمود:کسانی که پس از من با علی بجنگند.آنان کسانی هستند که به همراه کافران اهل دوزخ اند.کسانی که چون حق به سویشان آمد،کافر گشتند.بدانید که علی از من است.و هرکس با او جنگیده،پروردگارم را به خشم آورده است.سپس علی علیه السّلام را خواند و فرمود:ای علی!جنگ با تو،جنگ با من و سازش با تو،سازش با من است.و تو پس از من، نشانه میان من و امّتم هستی.

688-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام در کوفه

[764]15-امیر مؤمنان علیه السّلام در کوفه خطبه خواند و فرمود:ای مردم همانا باطل بر حق چیره شده است ولی پس از اندکی حق بر باطل چیره می شود،کجا است شقی ترین کسان شما؟-یا فرمود:شقیّ[راوی گوید]پدرم دراین جای سخن شک داشت-به خدا سوگند براین ضربه ای می زنند و تا اینجا را رنگین می کنند و با دست به سر و محاسن اش اشاره فرمود.

689-نهی از برائت از حضرت علی علیه السّلام

[765]16-علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:بدانید که شما را به دشنام بر من وادار خواهند کرد.

پس اگر بر جانتان ترسیدید مرا دشنام بگویید،و بدانید که شما را به بیزاری جستن از من وادار خواهند کرد،ولی چنین نکنید همانا که من[از ابتدای نوجوانی]بر اسلام هستم[و هرگز بت پرستی نکردم].

690-تفسیر آیۀ شریفۀ (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللّهِ)

[766]17-علی بن ابی طالب درباره این آیه«ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بست و آن راستی را که بر او آمد،دروغ خواند،کیست؟»[زمر(39):آیه 32]فرمود:آن راستی، ولایت ما خاندان است.

ص:815

767-18- و بالإسناد،عن علیّ علیه السّلام أنّه قال:أحبب حبیبک هونا ما فعسی أن یکون بغیضک یوما ما،و أبغض بغیضک هونا ما فعسی أن یکون حبیبک یوما ما.

768-19- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن الحسین علیهما السّلام قال لمّا ضرب ابن ملجم (لعنه اللّه)أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و کان معه آخر فوقعت ضربته علی الحائط،و أمّا ابن ملجم فضربه فوقعت الضّربه و هو ساجد علی رأسه علی الضّربه الّتی کانت،فخرج الحسن و الحسین علیهما السّلام و أخذا ابن ملجم و أوثقاه، و احتمل أمیر المؤمنین علیه السّلام،فأدخل داره،فقعدت لبابه عند رأسه،و جلست أمّ کلثوم عند رجلیه،ففتح عینیه فنظر إلیهما،فقال:الرّفیق الأعلی خیر مستقرّا و أحسن مقیلا،ضربه بضربه أو العفو إن کان ذلک.ثمّ عرق ثمّ أفاق،فقال:رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یأمرنی بالرّواح إلیه عشاء،ثلاث مرّات.

769-20- و بهذا الإسناد،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله من سبّ نبیّا من الأنبیاء فاقتلوه،و من سبّ وصیّا فقد سبّ نبیّا.

770-21- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن الحسین علیه السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:سنّوا بهم سنّه أهل الکتاب؛یعنی المجوس.

771-22- و بهذا الإسناد،عن الحسین بن علیّ علیه السّلام قال:أتی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام أصحاب القمص فساوم شیخا منهم،فقال:یا شیخ بعنی قمیصا بثلاثه دراهم.فقال الشّیخ:حبّا و کرامه؛فاشتری منه قمیصا بثلاثه دراهم فلبسه

ص:816

691-در دوستی با دوست میانه رو باش

[767]18-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:در مهرورزی به دوستت میانه رو باش چه بسا که روزی دشمنت شود و در کینه ورزی با دشمنت میانه رو باش چه بسا که روزی دوستت شود.

692-در مورد شهادت حضرت علی علیه السّلام

[768]19-حضرت سجاد علیه السّلام فرمود:وقتی ابن ملجم-خدا او را لعنت کند-امیر مؤمنان را علیه السّلام را ضربت زد با او مرد دیگری بود که ضربه اش بر دیوار فرود آمد ولی ابن ملجم ضربه ای زد و ضربه اش درحالی که حضرت در سجده بود،بر سرش و روی جراحتی که پیش از آن بود، فرود آمد.آنگاه حسن و حسین علیهما السّلام بیرون آمده،ابن ملجم را گرفته،محکم بستند آنگاه امیر مؤمنان علیه السّلام را بر دوش گرفته و به خانه حضرت آوردند:پس لبابه کنار سرش و امّ کلثوم کنار پایش نشستند و حضرت دیدگانش را گشود و به آن دو نگریست و فرمود:(رفیق اعلا بهترین منزل و نیکوترین جایگاه است)یک ضربه در برابر یک ضربه،یا گذشت،اگر [امکان]گذشت باشد.سپس از هوش رفت و وقتی به هوش آمد،سه بار فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله را دیدم که به من فرمان داد تا شب سوم به سویش بروم.

693-حکم کسی که دشنام به حضرت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه

السّلام می دهد]

[769]20-امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس به پیامبری از پیامبران دشنام گفت،او را بکشید.و هرکس به جانشین پیامبری دشنام گوید،به پیامبر دشنام گفته است.

694-دربارۀ مجوسی ها

[770]21-علی بن حسین علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:با آنها(یعنی زرتشتیان) رفتاری همچون رفتار با اهل کتاب در پیش گیرید و مقصودشان زرتشتیان بود.

695-قول حضرت علی علیه السّلام وقتی لباس جدیدی پوشیده بود

[771]22-حضرت حسین علیه السّلام فرمود:امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام به نزد پیراهن فروشان رفت و به پیرمردی از ایشان قیمتی داد و فرمود:ای پیرمرد پیراهنی به قیمت سه درهم به من بفروش.آن پیرمرد عرض کرد:با کمال میل و احترام.آنگاه پیراهنی به قیمت سه درهم از او خرید و پوشید.

ص:817

ما بین الرّسغین إلی الکعبین،و أتی المسجد فصلّی فیه رکعتین،ثمّ قال:الحمد للّه الّذی رزقنی من الرّیاش ما أتجمّل به فی النّاس،و أؤدّی فیه فریضتی،و أستر به عورتی.فقال له رجل:یا أمیر المؤمنین أ عنک نروی هذا أو شیء سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله؟قال:بل شیء سمعته من رسول اللّه سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول ذلک عند الکسوه.

772-23- و بهذا الإسناد،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علیّ سیّد العرب.فقالت امرأه من نسائه:ألست أنت سیّد العرب؟فقال صلّی اللّه علیه و اله:اسکتی،أنا سیّد ولد آدم،و علیّ بن أبی طالب سیّد العرب.

773-24- و بهذا الإسناد،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لأمّ سلمه:

اشهدی علی أنّ علیّا یقاتل النّاکثین القاسطین و المارقین.

774-25- و بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه قال:فقیه واحد أشدّ علی إبلیس من ألف عابد.

775-26- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن الحسین علیهما السّلام أنّه قال:بلّوا جوف المحموم بالسّویق و العسل ثلاث مرّات،و یحوّل من إناء إلی إناء و یسقی المحموم فإنّه یذهب بالحمّی الحارّه،و إنّما عمل بالوحی.

776-27- و بهذا الإسناد،عن علیّ علیه السّلام انّه قال:من أفضل سحور الصّائم السّویق بالتّمر.

ص:818

که از شانه ها تا روی پاهایش می افتاد و به مسجد آمده،دو رکعت نماز گزارد و عرضه داشت:

سپاس خداوندی را است که جامه ای روزی ام کرد تا با آن خود را درمیان مردم بیارایم و فریضه ام را به انجام برسانم و شرمگاهم را بپوشانم.مردی به ایشان عرض کرد:آیا این سخن را از شما روایت کنیم یا که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیده اید؟فرمود:بله سخنی است که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیده ام.از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که هنگام پوشیدن جامه چنین می فرمود.

696-حضرت علی علیه السّلام سید عرب

[772]23-علی علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:علی،سرور عرب است.زنی از همسرانش گفت:مگر تو سرور عرب نیستی؟حضرت فرمود:خاموش باش.من سرور فرزندان آدم هستم و علی بن ابی طالب سرور عرب است.

697-علی علیه السّلام به کشتن ناکثین و قاسطین و مارقین پرداخت

[773]24-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به امّ سلمه فرمود:برایم گواهی بده که همانا علی با ناکثان(پیمان شکنان)و قاسطان(ستمکاران)و مارقان(گمراهان)خواهد جنگید.

[774]25-امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:برای ابلیس یک فقیه دشوارتر از هزار عابد است.

698-منفعت عسل و جو

[775]26-علی بن حسین علیهما السّلام فرمود:سینه تب زده را سه بار با حلیم و عسل،تر کنید و از ظرفی به ظرف دیگر ریخته،به تب زده بنوشانید؛زیرا آن تب تند را از بین می برد و عمل به وحی است.

699-از بهترین سحری های روزه دار حلیم با خرماست

[776]27-علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:از بهترین سحری های روزه دار حلیم با خرما است.

ص:819

777-28- و بهذا الإسناد،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله المؤمن لیّن هیّن سمح له خلق حسن،و الکافر فظّ غلیظ له خلق سیّئ و فیه جبریّه.

778-29- و بهذا الإسناد،عن علیّ علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول اللّه(عزّ و جلّ)من آمن بی و بنبیّی،و تولّی علیّا،أدخلته الجنّه علی ما کان من عمله.

779-30- و بهذا الإسناد،عن علیّ علیه السّلام قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله أربعه أنا لهم شفیع یوم القیامه:المکرم لذرّیّتی من بعدی،و القاضی لهم حوائجهم،و السّاعی لهم فی أمورهم عند اضطرارهم إلیه،و المحبّ لهم بقلبه و لسانه.

780-31- و بهذا الإسناد،عن عن الحسین بن علیّ(صلوات اللّه علیهم)قال:

أدخل علی أختی سکینه بنت علیّ علیه السّلام خادم فغطّت رأسها منه،فقیل لها:إنّه خادم،فقالت:هو رجل،منع شهوته!

781-32- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن الحسین علیه السّلام قال:حدّثنی أسماء بنت عمیس الخثعمیّه،قالت:قبلت جدّتک فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله بالحسن و الحسین علیهما السّلام قالت:فلمّا ولدت الحسن علیه السّلام جاء النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا أسماء هاتی ابنی؛قالت:فدفعته إلیه فی خرقه صفراء،فرمی بها و قال:ألم أعهد إلیکنّ ألاّ تلفّوا المولود فی خرقه صفراء؛و دعا بخرقه بیضاء فلفّه فیها،ثمّ أذّن فی أذنه الیمنی، و أقام فی أذنه الیسری،و قال لعلیّ علیه السّلام:بم سمّیت إبنک هذا؟قال:ما کنت لأسبقک باسمه یا رسول اللّه.قال:و أنا ما کنت لأسبق ربّی(عزّ و جلّ)قال:فهبط جبرئیل.

ص:820

700-وصف مؤمن

[777]28-علی علیه السّلام می فرماید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:مؤمن،نرمخو،ساده،بخشنده و خوش اخلاق است و کافر خشن،سنگدل و زشت خو می باشد و در این صفات یک نوع جبر [و وراثت]دخیل است.

701-سبب دخول به بهشت

[778]29-علی بن ابی طالب علیه السّلام می فرماید:که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خداوند عزتمند می فرماید:هرکس به من و پیامبرم ایمان آورد و ولایت علی را بپذیرد،من بنا بر عملش او را به بهشت می برم.

702-رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله می فرمایند:چهار شخص را من روز قیامت

شفاعت می کنم]

[779]30-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:چهار کس اند که من در روز قیامت خواهشگر و شفاعتگر آنان خواهم بود:کسی که پس از من فرزندانم را گرامی دارد،کسی که نیازهای آنان را برآورد، کسی که برای کارهای آنان به هنگام نیازشان بکوشد و کسی که با دل و زبانش آنان را دوست بدارد.

703-قصۀ سکینه دختر حضرت علی علیه السّلام

[780]31-حسین بن علی علیه السّلام می فرماید:خادمی را به نزد خواهرم سکینه دختر علی علیه السّلام آوردند و او سرش را از آن مرد پوشاند.به او گفتند:این مرد خادم است.او گفت:او مرد است که از میل به او باز داشته اند.

704-ولادت امام حسن و حسین علیه السّلام

[781]32-علی بن حسین علیهما السّلام می فرماید:اسماء دختر عمیس خثعمیه به من گفت:من در تولّد حسن و حسین علیهما السّلام قابله مادر بزرگت فاطمه دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بودم و چون حسن علیه السّلام به دنیا آمد،پیامبر گرامی آمد و فرمود:اسماء!فرزندم را بیاور.من او را در کهنه پارچه زردی به ایشان دادم.حضرت آن پارچه را کنار زد و فرمود:آیا به شما نگفته ام که نوزاد را در پارچه زرد نپیچید.و پارچه ای سپید خواست و نوزاد را در آن پیچید سپس در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند و به علی علیه السّلام فرمود:این پسرت را چه نام داده ای؟او عرض کرد:ای رسول خدا من در نام او بر شما پیشی نمی گیرم،رسول خدا نیز فرمودند که در نام او بر خدا پیشی نمی گیرم.آنگاه جبرئیل فرود آمد و عرضه داشت:

ص:821

فقال:إنّ اللّه(عزّ و جلّ)یقرأ علیک السّلام،و یقول لک:یا محمّد،علیّ منک بمنزله هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدک،فسمّ ابنک باسم ابن هارون.قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یا جبرئیل،ما اسم ابن هارون؟قال جبرئیل:شبّر.قال:و ما شبّر؟قال:الحسن.

قالت أسماء:فسمّاه الحسن.قالت:فلمّا ولدت فاطمه الحسین علیه السّلام نفستها به، فجاءنی النّبیّ فقال:هلمّی ابنی یا أسماء؛فدفعته إلیه فی خرقه بیضاء،ففعل به کما فعل بالحسن علیه السّلام قالت:و بکی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.ثمّ قال:إنّه سیکون لک حدیث، اللّهمّ العن قاتله،لا تعلمی فاطمه بذلک.قالت:فلمّا کان یوم سابعه جاءنی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فقال:هلمّی ابنی؛فأتیته به،ففعل به کما فعل بالحسن علیه السّلام و عقّ عنه کما عقّ عن الحسن کبشا أملح،و أعطی القابله رجلا،و حلق رأسه،و تصدّق بوزن الشّعر ورقا،و خلّق رأسه بالخلوق،و قال:إنّ الدّم من فعل الجاهلیّه.قالت:ثمّ وضعه فی حجره،ثمّ قال:یا أبا عبد اللّه،عزیز علیّ؛ثمّ بکی فقلت:بأبی أنت و أمّی فعلت فی هذا الیوم و فی الیوم الأوّل،فما هو؟فقال أبکی:علی ابنی هذا،تقتله فئه باغیه کافره من بنی أمیّه،لا أنالهم اللّه شفاعتی یوم القیامه،یقتله رجل یثلم الدّین و یکفر باللّه العظیم،ثمّ قال:اللّهمّ إنّی أسألک فیهما ما سألک إبراهیم فی ذرّیّته، اللّهمّ أحبّهما،و أحبّ من یحبّهما،و العن من یبغضهما ملء السّماء و الأرض.

782-33- و بهذا الإسناد،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فی قوله(عزّ و جلّ): أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّارٍ عَنِیدٍ [ق(50):24]قال:نزلت فیّ و فی علیّ بن أبی طالب،و ذلک أنّه

ص:822

خدای والا به تو سلام می رساند و می فرماید:ای محمد!علی برای تو به منزله هارون برای موسی است.جز اینکه پس از تو پیامبری نیست.پس تو پسرت را به نام پسر هارون بگذار.

پیامبر گرامی فرمود:ای جبرئیل نام پسر هارون چه بود؟جبرئیل عرض کرد:شبّر[شبّر به ضمّ شین غلط است].حضرت فرمود:شبّر به چه معنااست؟عرض کرد:حسن[نیکو].اسماء گوید:و حضرت بر او نام حسن نهاد.و چون فاطمه حسین را به دنیا آورد،من قابله اش بودم.

پس پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله به نزدم آمد و فرمود:ای اسماء!زود فرزندم را بیاور.من او را در پارچه ای سپید به ایشان دادم.حضرت با او چنان کرده با حسن علیه السّلام کرده بود.جز این که گریست و سپس فرمود:همانا برای تو رخدادی خواهد بود.خدایا کشنده او را لعنت کن.ای اسماء!فاطمه را از این سخن آگاه نکن.چون روز هفتم شد،پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله به نزدم آمد و فرمود:زود فرزندم را بیاور.من او را به نزدشان بردم.و ایشان با او چنان کرد که با حسن علیه السّلام کرده بود.آنگاه قوچی سپید و سیاه ذبح کرد چنان که برای حسن علیه السّلام ذبح کرد.و به قابله یک پای قوچ را داد.سپس سر حسین علیه السّلام را تراشید و به وزن موی تراشیده نقره صدقه داد.و سر را با خلوق(عطری که قسمت عمده اش زعفران است.)عطرآگین کرد و فرمود:همانا خونریزی[در اثر تیغ زدن به سر بچه]از کارهای جاهلیت است.سپس او را در دامنش نهاد و فرمود:ای ابا عبد اللّه بر من سخت است.سپس گریست.من عرض کردم:پدر و مادرم به فدایت.امروز و روز نخست گریستید.این گریه برای چیست؟فرمودند:براین پسرم می گریم که گروهی ستمکار کافر از بنی امیه او را می کشند و خداوند در روز قیامت شفاعت مرا به آنان نمی رساند.او را مردی می کشد که[حریم]دین را می شکند و به خداوند بزرگ کفر می ورزد.سپس فرمودند:خداوندا من درباره این دو[فرزند]چیزی را می خواهم که ابراهیم درباره فرزندانش خواست.خدایا این دو را دوست بدار و کسانی را که اینان را دوست می دارند،دوست بدار و هرکس را که با این دو دشمنی می کند به اندازه آسمان و زمین لعنت کن.

705-تفسیر قول خداوند (أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّارٍ عَنِیدٍ)

[782]33-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله درباره این سخن خدای فرازمند«همه کافران ستیزه جو را در دوزخ افکنید»[ق(50):آیه 24]فرمود:درباره من و علی بن ابی طالب نازل شده است.

ص:823

إذا کان یوم القیامه شفّعنی ربّی و شفّعک یا علیّ،و کسانی و کساک یا علیّ،ثمّ قال لی و لک یا علیّ،ألقیا فی جهنّم کلّ من أبغضکما،و أدخلا فی الجنّه کلّ من أحبّکما،فإنّ ذلک هو المؤمن.

783-34- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن الحسین علیه السّلام عن أمّ سلمه،قالت:نزلت هذه الآیه فی بیتی و فی یومی،و کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عندی فدعا علیّا و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام و جاء جبرئیل علیه السّلام فمدّ علیهم کساء فدکیّا،ثمّ قال:اللّهمّ هؤلاء أهل بیتی،اللّهمّ أذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا.قال جبرئیل:و أنا منکم یا محمّد.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و أنت منّا یا جبرئیل.قالت أمّ سلمه:فقلت:یا رسول اللّه.و أنا من أهل بیتک؛و جئت لأدخل معهم.فقال:کونی مکانک یا أمّ سلمه،إنّک إلی خیر،أنت من أزواج نبیّ اللّه.فقال جبرئیل:اقرأ یا محمّد إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً [الاحزاب(33):33] فی النّبیّ و علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام.

784-35- و بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا کان یوم القیامه،و فرغ اللّه من حساب الخلائق،دفع الخالق(عزّ و جلّ)مفاتیح الجنّه و النّار إلیّ فأدفعها إلیک،فیقول لک:احکم.قال علیّ علیه السّلام:و اللّه إنّ للجنّه أحدا و سبعین بابا،یدخل من سبعین منها شیعتی و أهل بیتی،و من باب واحد سائر النّاس.

785-36- و بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه قال:أربعه نزلت من الجنّه:

ص:824

آن بدین جهت است که چون روز قیامت شود پروردگارم من و تو را ای علی شفیع قرار می دهد و من و تو را ای علی جامه می دهد.سپس به من و تو ای علی می فرماید:هرکس را که با شما دشمنی کرد در دوزخ افکنید و هرکس را که با شما دوستی کرد به بهشت ببرید که او مؤمن است.

706-سبب نزول آیۀ (إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ)

[783]34-علی بن حسین علیهما السّلام می فرماید:که امّ سلمه گفت:این آیه در خانه من و در روز [نوبت]من نازل شد.رسول خدا نزد من بود که علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را خواند و جبرئیل علیه السّلام آمده،کسای فدکی به رویشان کشید.سپس حضرت فرمود:خداوند اینان خاندان منند.خداوندا از آنان پلیدی را دور کن و به بهترین وجه پاکشان گردان.جبرئیل عرض کرد:ای محمد من هم از آنان هستم.پیامبر گرامی فرمود:ای جبرئیل تو هم از مایی.امّ سلمه گفت:من عرض کردم:ای رسول خدا من از خاندان توام و آمدم که به میانشان بروم حضرت فرمود:ای امّ سلمه در جایت بمان.تو در نیکی هستی.تو از همسران پیامبر خدایی.

آنگاه جبرئیل عرض کرد:ای محمد بخوان:«همانا خدا می خواهد که از شما خاندان پلیدی را دور کند و آنگونه که باید و شاید پاکیزه تان گرداند»[احزاب(33):آیه 33]که درباره پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام است.

707-کلید بهشت و جهنم در دست حضرت علی علیه السّلام

[784]35-امیر مؤمنان علیه السّلام می فرماید:که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:چون روز قیامت شود و خداوند حساب آفریدگان را به پایان رساند،آن آفریننده عزّتمند کلیدهای بهشت و دوزخ را به من می دهد و من نیز آن را به تو می دهم.آنگاه خداوند به تو می فرماید:داوری کن.علی علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند برای بهشت هفتاد و یک در است که از هفتاد در آن شیعیان و خاندان من وارد می شوند و از در دیگر مردمان دیگر.

708-چهار چیز از بهشت نازل شده است

[785]36-امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام می فرماید:چهار چیز از بهشت فرود آمده است:

ص:825

العنب الرّازقیّ،و الرّطب المشانی،و الرّمّان الإملاسیّ،و التّفّاح الشّعشعانیّ،یعنی الشّامیّ-و فی خبر آخر:و السّفرجل.

786-37- و بهذا الإسناد،عن الباقر علیه السّلام قال:إنّ الأترجّ لثقیل،فإذا أکل فإنّ الخبز الیابس یهضمه من المعده.

787-38- و بهذا الإسناد،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما من رمّانه إلاّ و فیها حبّه من الجنّه،قال:فأنا أحبّ ألاّ أترک منها شیئا.

788-39- و بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام،أنّه قال:أربعه من قصور الجنّه فی الدّنیا:المسجد الحرام،و مسجد الرّسول،و مسجد بیت المقدس،و مسجد الکوفه.

789-40- و بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه قال:الإیمان إقرار باللّسان، و معرفه بالقلب،و عمل بالجوارح.

790-41- و بهذا الإسناد،عن علیّ بن الحسین علیهما السّلام قال:شیئان ما دخلا جوفا قطّ إلاّ أفسداه،و شیئان ما دخلا جوفا قطّ إلاّ أصلحاه:فأمّا اللّذان یصلحان جوف ابن آدم فالرّمّان و الماء الفاتر،و أمّا اللّذان یفسدان فالجبنّ و القدید.

791-42- و بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا خیر فی علم إلاّ لمستمع واع،أو عالم ناطق.

792-43- و بهذا الإسناد،قال أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:خیر

ص:826

انگور رازقی،خرمای مشانی(جایی نزدیک بصره)انار املاسی(انار کویر)و سیب شعشعانی [یعنی بزرگ و اینکه مولف به سیب شامی تفسیر کرده شاید به این سبب باشد که سیب های آنجا اکثرا چنین است]-یعنی شامی-و در روایت دیگر آمده است:و به.

709-بالنگ در معده سنگین است و باید بعد از آن نان خشک بخورید

[786]37-محمد بن علی علیه السّلام فرمود:همانا بالنگ سنگین است.و چون خورده شود،نان خشک آن را در معده هضم می کند.

710-منفعت های انار

[787]38-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:در هر اناری یک دانه بهشتی است و من دوست ندارم که هیچ دانه ای از یک انار را نخورده کنار بگذارم.

711-چهارجا از قصرهای بهشتند

[788]39-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:چهار قصر بهشتی در دنیا است:مسجد الحرام،مسجد پیامبر،مسجد بیت المقدس و مسجد کوفه.

712-معنی ایمان

[789]40-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:ایمان اقرار به زبان،شناخت با قلب و عمل به جوارح است.

713-دو چیز سینۀ انسان را خوب و دو چیز سینۀ انسان را خراب می کند

[790]41-علی بن حسین علیهما السّلام فرمود:دو چیز است که هرگاه به شکم کسی درآید،آن را خراب می کند.و دو چیز است که هرگاه به شکم کسی درآید آن را درست می کند.آن دو چیز که سینه فرزند آدم را درست می کند انار و آب ولرم است و دو چیزی که آن را خراب می کند،پنیر و گوشت قطعه قطعه شده است.

714-بهترین علم

[791]42-امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام می فرماید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:در هیچ دانشی خیر و بهره ای نیست مگر برای شنونده ای سینه گشاده یا دانشمندی سخنور.

715-بهترین زنها پنج زنند

[792]43-امیر مؤمنان علی بن ابو طالب علیه السّلام می فرماید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بهترین زنان شما

ص:827

نسائکم الخمس فقیل:و ما الخمس؟قال:الهیّنه،اللّیّنه،المؤاتیه،الّتی إذا غضب زوجها لم تکتحل عینها؟بغمض حتّی یرضی،و الّتی إذا غاب زوجها حفظته فی غیبته،فتلک عامله من عمّال اللّه،و عامل اللّه لا یخیب.

793-44- بهذا الإسناد،قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام النّساء أربع:جامع مجمع، ربیع مربع،و کرب مقمع،و غلّ قمل،یجعله اللّه فی عنق من یشاء،و ینتزعه منه إذا شاء.

794-45- و بهذا الإسناد،عن الباقر علیه السّلام أنّه قال: أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ [البقره (2):254]قال:ممّا رزقکم اللّه علی ما فرض اللّه علیکم فیما ملکت أیمانکم،و اتّقوا اللّه فی الضّعیفین-یعنی النّساء و الیتیم-فإنّما هم عوره.

795-46- و بهذا الإسناد:قال إنّ امرأه سألت أبا جعفر علیه السّلام فقالت:أصلحک اللّه إنّی متبتّله.قال لها:و ما التّبتّل عندک؟قالت:لا أرید التّزویج أبدا.قال:و لم؟قالت:

ألتمس فی ذلک الفضل.فقال:انصرفی،فلو کان فی ذلک فضل لکانت فاطمه علیها السّلام أحقّ به منک،إنّه لیس أحد یسبقها إلی الفضل.

796-47- و بهذا الإسناد،عن أبی جعفر علیه السّلام أنّه قال لخیثمه:أبلغ شیعتنا أنّه لا ینال ما عند اللّه إلاّ بالعمل،و أبلغ شیعتنا أنّ أعظم النّاس حسره یوم القیامه من وصف عدلا ثمّ خالفه إلی غیره،و أبلغ شیعتنا أنّهم إذا قاموا بما أمروا أنّهم هم الفائزون یوم القیامه.

ص:828

پنج نفرند.پرسیدند:آن پنج نفرند کیستند؟فرمود:زن ساده و نرمخو و همراه و کسی که هنگام به خشم آمدن شوهرش پلک برهم نزند تا آنکه او خشنود شود و زنی که وقتی همسرش از او دور است،در دوری اش از او محافظت کند،که او کارگزاری از کارگزاران خداوند است و کارگزار خداوند ناامید نمی شود.

716-زن ها چهار نوعند

[793]44-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:زنان چهار دسته اند:جامع خوبی ها[پرخیر و روزی]،بهار پرمحصول،بداخلاق و پوست خشکیده.[برای توضیح ر.ک:مکارم الاخلاق باب هشتم فصل دوم]خداوند بر گردن هرکس که بخواهد می گذارد و هرگاه خواهد از او برمی دارد.

[ربیع مربع:زنی که فرزندی در دامن و فرزندی در شکم دارد.غل قمل:زنجیری پوستی شپش داری است که بر گردن اسیر می انداختند و شپش به او آسیب می رساند و او نمی توانست گردن خود را بخاراند.این ضرب المثل عربهااست.]

717-تفسیر قول خداوند: (أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ)

[794]45-محمد بن علی علیهما السّلام درباره آیه«از آنچه به شما روزی دادیم،ببخشید»[بقره(2):

آیۀ 254]فرمود:یعنی از آنچه خداوند به شما روزی کرده و شما مالک آن شده اید براساس واجب شده از جانب خداوند ببخشید و درباره دوگروه ناتوان:زنان و یتیمان،از خدا پروا کنید که همانا آنان نقصانی دارند.

718-ذمّ تصمیم ازدواج نکردن

[795]46-زنی به حضرت باقر علیه السّلام عرض کرد:خدا کارت را به سامان کند،من ترک هوس کرده ام.حضرت به او فرمود:چه چیز را ترک هوس می دانی؟او عرض کرد:نمی خواهم هیچ گاه ازدواج کنم.حضرت فرمود:برای چه؟او عرض کرد:برای به دست آوردن فضیلت.

حضرت فرمود:از این قصد خود بازگرد،زیرا اگر در این کار فضیلتی بود،فاطمه علیها السّلام از تو به آن سزاوارتر بود؛زیرا هیچ کس در فضیلت بر او پیشی نمی گیرد.

719-به شیعیان ما بگو که به آنچه نزد خداست نمی رسد مگر به عمل کردن

[796]47-حضرت باقر علیه السّلام به خیثمه فرمود:به شیعیان ما بگو که هیچ کسی به آن چه نزد خداوند است دست نمی یابد مگر در سایۀ عمل.به شیعیان ما بگو که بزرگ افسوس ترین مردمان در روز قیامت کسی است که از عدل سخن بگوید و سپس از آن به غیرش روی گرداند و به شیعیان ما بگو که اگر به آنچه فرمان داده شده اند،قیام کنند،در روز قیامت از رستگاران اند.

ص:829

797-48- و بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال لا ترفعوا الطّست حتّی تنطف،أجمعوا وضوءکم جمع اللّه شملکم.

798-49- و بهذا الإسناد،عن الباقر علیه السّلام قال:إذا أصبحت فقل:«اللّهمّ اجعل لی سهما وافرا فی کلّ حسنه أنزلتها من السّماء إلی الأرض فی هذا الیوم،و اصرف عنّی کلّ مصیبه أنزلتها من السّماء إلی الأرض فی هذا الیوم،و عافنی من طلب ما لم یقدّر لی من رزق،و ما قدّرت لی من رزق فسقه إلیّ فی یسر منک و عافیه آمین؛ثلاث مرّات.

799-50- و بهذا الإسناد،عن الرّضا علیه السّلام عن أبیه قال سمعت الصّادق علیه السّلام یقول إذا أمسی:«أمسینا و أمسی الملک للّه الواحد القهّار،و الحمد للّه ربّ العالمین الّذی أذهب بالنّهار و جاء باللّیل و نحن فی عافیه منه،اللّهمّ هذا خلق جدید قد غشّانا، فما علمت فیه من خیر فسهّله و قیّضه و اکتبه أضعافا مضاعفه،و ما علمت فیه من شرّ فتجاوز عنه برحمتک،أمسیت لا أملک ما أرجو،و لا أدفع شرّ ما أخشی، أمسی الأمر لغیری،و أمسیت مرتهنا بکسبی،و أمسیت لا فقیر أفقر منّی،فلتسع لفقری من سعتک ممّا کتبت علی نفسک التّقوی ما أبقیتنی،و الکرامه إذا توفّیتنی، و الصّبر علی ما أبلیتنی،و البرکه فیما رزقتنی،و العزم علی طاعتک فیما بقی من عمری،و الشّکر لک فیما أنعمت به علیّ»و قال:إذا خرجت من منزلک فقل:«بسم اللّه،توکّلت علی اللّه،ما شاء اللّه،لا قوّه إلاّ باللّه،اللّهمّ إنّی أسألک خیر ما خرجت

ص:830

[797]48-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:تشت[آب وضو]را بلند نکنید که سرریز شود،آب وضویتان را جمع کنید تا خداوند شما را یکپارچه کند.

720-دعای هنگام صبح

[798]49-محمد بن علی علیه السّلام فرمود:چون صبح برخاستی سه بار بگو:«خداوندا برایم در هر حسنه ای که امروز از آسمان به زمین فرو می فرستی بهره ای فراوان قرار ده و هر مصیبتی را که امروز از آسمان به زمین فرو می فرستی از من دور بکن و مرا از جستن روزی ام که برایم مقدّر نکرده ای سالم بدار.و آنچه را برایم روزی کرده ای در آسانی و سلامت به سویم بران.آمین».

721-دعای هنگام شب و هنگام خارج شدن از منزل

[799]50-و با همان سند روایت شده که حضرت کاظم علیه السّلام فرمودند:از پدرم حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که هنگام شامگاه می فرمود:«به شامگاه رسیدیم درحالی که حکومت برای خداوند یکتای چیره گر است.و سپاس از آن او است که پروردگار جهانیان است.کسی که روز را برد و شب را آورد درحالی که ما به سلامت هستیم.خداوندا این آفریده ای است که ما را فراگرفته است.پس هر خیری را که در آن می بینی برایم فراهم و مقدّر کن و چندین برابر بنویس و به هر بدی که آگاهی داری به رحمت خودت از آن درگذر.شب کردم و به آنچه امیدوار بودم نرسیدم و از شرّ آنچه می ترسیدم محفوظ نماندم.قدرت به دیگری رسید و در گرو دستاوردم ماندم.به شب رسیدم درحالی که هیچ نیازمندی،نیازمندتر از من نیست.پس گشایشی برای فقرم از آنچه که انجام آن را بر خود واجب ساخته ای عنایت فرما.از تو خواستار تقوی هستم تا زمانی که مرا زنده نگه خواهی داشت و خواهان کرامتم هنگامی که قبض روحم می فرمایی و خواستار شکیبایی ام در آنچه مورد آزمایشم قرار می دهی و تقاضای برکت دارم در آنچه روزی ام می فرمایی و خواهان تصمیم بر فرمانبری از تو را دارم در باقی مانده در عمرم.و تو را سپاسگزارم در آنچه بر من ارزانی داشته ای.و فرمود:وقتی از خانه ات بیرون آمدی،بگو:«به نام خدا بر خدا توکّل کردم که هرچه خدا بخواهد[همان شود.]هیچ نیرویی جز به سبب خداوند نیست.

ص:831

له،و أعوذ بک من شرّ ما خرجت إلیه،اللّهمّ أوسع علیّ من فضلک،و أتمّ علیّ نعمتک،و استعملنی فی طاعتک،و اجعلنی راغبا فیما عندک،و توفّنی فی سبیلک و علی ملّتک و ملّه رسولک صلّی اللّه علیه و اله»و کان یقول إذا خرج إلی الصّلاه:«اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ السّائلین لک،و بحقّ مخرجی عن هذا،فإنّی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا ریاء و لا سمعه،و لکن خرجت ابتغاء رضوانک اجتناب سخطک،فعافنی بعافیتک من النّار».

800-51- و بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام،أنّه کان یوم الجمعه یخطب علی المنبر،فقال:و الّذی فلق الحبّه و برأ النّسمه،ما من رجل من قریش جرت علیه المواسی إلاّ و قد نزلت فیه آیه من کتاب اللّه(عزّ و جلّ)أعرفها کما أعرفه، فقام إلیه رجل فقال:یا أمیر المؤمنین،ما آیتک الّتی نزلت فیک؟فقال:إذا سألت فافهم و لا علیک ألاّ تسأل عنها غیری،أقرأت سوره هود؟قال:نعم یا أمیر المؤمنین.قال:أفسمعت اللّه(عزّ و جلّ)یقول: أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ [هود(11):17]؟قال:نعم.قال:فالّذی علی بیّنه من ربّه محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و الّذی یتلوه شاهد منه،و هو الشّاهد،و هو منه،علیّ بن أبی طالب،و أنا الشّاهد،و أنا منه صلّی اللّه علیه و اله.

801-52- و بهذا الإسناد،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه قال:تعطّروا بالاستغفار لا تفضحکم روائح الذّنوب.

ص:832

خداوندا،من از تو خوبی آنچه را برایش بیرون آمده ام،می خواهم و از بدی اش به تو پناه می برم.خداوندا،احسانت را بر من بگستر،نعمت ات را بر من کامل کن،مرا به فرمانبری از خودت بگمار،مرا به آن چه در نزدت داری مشتاق گردان و در راه خودت و بر آیین خودت و آیین فرستاده ات صلّی اللّه علیه و اله بمیران.»و آن حضرت هنگامی که به سوی نماز می رفت،می فرمود:«به حق درخواست کنندگان از تو و به حق گریزگاهم از این[نماز]از تو می خواهم که من از روی گستاخی و غرور و ریا و شهرت بیرون نیامده ام،بلکه به جستجوی رضایت تو و دوری از خشمت بیرون آمده ام.پس به بخشش خود مرا از دوزخ سلامت بدار.»

722-نزول آیۀ شریفۀ (أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ)

[800]51-امیر مؤمنان علیه السّلام در خطبه نماز جمعه فرمود:سوگند به کسی که دانه را شکافت و جنبدگان را آفرید،کسی از قریش نیست که بر او ستمی روا شده باشد مگر آنکه درباره او آیه ای نازل شده است.کسی پرسید:ای امیر مؤمنان علیه السّلام آیه ای که درباره شما نازل شده،کدام است؟فرمودند:چون پرسیدی،بفهم و اشکالی ندارد که جز از من نپرسی.آیا سوره هود را خوانده ای؟او عرض کرد:بله،ای امیر مؤمنان.حضرت فرمود:پس شنیده ای که خداوند عزتمند می فرماید:(آیا کسی که دلیلی روشن از جانب پروردگارش داشت و به دنبالش شاهدی از خود داشت)[هود(11):آیۀ 17]او عرض کرد:بله.حضرت فرمود:کسی که دلیلی روشن از جانب پروردگارش داشت،محمد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بود و کسی که به دنبالش شاهد او بود که گواه است و از او است؛علی پسر ابو طالب است.شاهد منم و من از اویم.

723-معطّر شوید به استغفار

[801]52-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:با طلب آمرزش خودتان را خوشبو کنید تا بوی گناهان شما را رسوا نکند.

ص:833

802-53- أخبرنا الحفّار،عن أبی القاسم الدّعبلیّ،عن أبیه عن أخی دعبل،بن علیّ عن محمّد بن إسماعیل و سعید بن سفیان عن أبی عبد اللّه عن أبیه علیه السّلام عن عبد اللّه بن جعفر بن أبی طالب(رضی اللّه عنه)أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:إنّ اللّه مع الدّائن حتّی یقضی دینه،ما لم یکن فی أمر یکرهه اللّه.قال:و کان عبد اللّه بن جعفر یقول لجاریته:اذهبی فخذی لی بدین،فإنّی أکره أن أبیت لیله إلاّ و اللّه معی بعد الّذی سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله.

803-54- أخبرنا الحفّار،قال حدّثنا أبو القاسم الدّعبلیّ،قال:حدّثنا أبی،قال:

حدّثنا أخی دعبل،قال:حدّثنا محمّد بن سلامه الشّامیّ،عن زراره بن أعین،عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام،عن ابن عبّاس،و عن محمّد،عن أبیه،عن جدّه علیهم السّلام، قال:ذکرت الخلافه عند أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام،فقال:«و اللّه لقد تقمّصها ابن أبی قحافه،و إنّه لیعلم أنّ محلّی منها محلّ القطب من الرّحی،ینحدر عنّی السّیل،و لا یرقی إلیّ الطّیر،و لکنّی سدلت دونها ثوبا،و طویت عنها کشحا، و قد طفقنا عنها برهه بین أن أصول بید جذّاء أو أصبر علی طخیه عمیاء یرضع فیها الصّغیر و یدبّ فیها الکبیر.فرأیت الصّبر علی هاتا أحجی،فصبرت و فی العین قذی،و فی الحلق شجا،بین أن أری تراث محمّد صلّی اللّه علیه و اله نهبا.إلی أن حضرته الوفاه فأدلی بها إلی عمر،فیا عجبا!بینا هو یستقیلها فی حیاته،إذ عهد بها و عقدها لآخر بعد وفاته!لشدّ ما شاطرا ضرعیها،ثمّ تمثّل:

ص:834

724-خدا با بدهکاران است

[802]53-عبد اللّه ابن جعفر بن ابی طالب می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا خداوند همراه بدهکار است تا بدهی اش را بپردازد تا وقتی در کاری نباشد که خداوند نمی پسندد.

حضرت فرمودند:و عبد اللّه جعفر همواره به کنیزش می گفت:برو و برایم قرضی بگیر؛زیرا دوست دارم وقتی شب می خوابم،خدا با من باشد.پس از آن که این سخن را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم.

725-خطبۀ شقشقیه

[803]54-زراره بن أعین از حضرت باقر علیه السّلام به نقل از ابن عباس و به نقل از پدرش از جدّش علیهم السّلام روایت کرده که او گفته است:نزد امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام از خلافت سخن گفتم.حضرت فرمودند:«به خدا سوگند پسر ابو قحافه آن را در بر کرد در حالیکه می دانست جایگاه من در برابر او همچون جایگاه محور برای سنگ آسیا است.من همچون کوهی بلندم و ژرف.در این فکر بودم که با دست شکسته حمله کنم یا بر فضای تاریکی که در آن،کودک به شیر خوردن مشغول است و بزرگ در حال فرسوده شدن است،شکیبایی کنم.و دیدم که شکیبایی در آن حال خردمندانه تر است.پس شکیبایی ورزیدم درحالی که خار در چشمم بود و استخوان در گلویم که ارث محمد صلّی اللّه علیه و اله به تاراج رفته می دیدم.تا اینکه او در گذشت و آن پیراهن[خلافت]را به عمر بخشید.شگفتا!ابو بکر در زمان حیاتش آن گاه که آن را به گردن گرفت درخواست کناره گیری می کرد و اکنون برای پس از مرگش[عقد آن عروس را]به دیگری می بست؛گویا دو پستان این شتر را باهم قسمت کرده بودند.سپس مثال زد و فرمود:

ص:835

شتّان ما یومی علی کورها و یوم حیّان أخی جابر

فعقدها و اللّه فی ناحیه خشناء،یخشن مسّها و یغلظ کلمها،و یکثر العثار و الإعتذار فیها،صاحبها منها کراکب الصّعبه،إن أشنق لها خرم،و إن أسلس لها عسفت به، فمنی النّاس-لعمر اللّه-بخباط و شماس و تلوّن اعتراض،إلی أن مضی لسبیله، فجعلها شوری بین ستّه زعم أنّی أحدهم،فیا للشّوری و للّه!متی اعترض الرّیب فیّ مع الأوّلین فأنا الآن أقرن إلی هذه النّظائر و لکنّی أسففت مع القوم حیث أسفّوا، وطرت مع القوم حیث طاروا،صبرا لطول المحنه و انقضاء المدّه،فمال رجل لضغنه و أصغی آخر إلی صهره مع هن و هن،إلی أن قام الثّالث نافجا حضنیه بین نثیله و معتلفه منها،و أسرع معه بنو أبیه فی مال اللّه یخضمونه خضم الإبل نبته الرّبیع،حتّی انتکثت به بطانته،و أجهز علیه عمله.فما راعنی من النّاس إلاّ و هم رسل کعرف الضّبع،یسألونی أن أبایعهم و آبی ذلک،و انثالوا علیّ حتّی لقد وطئ الحسنان و شقّ عطافی،فلمّا نهضت بها و بالأمر فیها نکثت طائفه،و مرقت طائفه، و قسط آخرون،کأنّهم لم یسمعوا اللّه یقول: تِلْکَ الدّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ، بلی و اللّه لقد سمعوها، و لکن راقتهم دنیاهم و أعجبهم زبرجها.أما و الّذی فلق الحبّه و برأ النّسمه،لو لا حضور النّاصر،و لزوم الحجّه و ما أخذ اللّه من أولیاء الأمر من أن لا یقارّوا علی کظّه ظالم و سغب مظلوم،لألقیت حبلها علی غاربها،و لسقیت آخرها بکأس

ص:836

چه فرق بزرگی است بین زندگی من بر پشت این شتر و زندگی راحتی که با حیان برادر جابر داشتم.و به خدا سوگند او آن را به جانبی ناهموار کشاند که رونده در آن آسیب می بیند و جراحت و لغزش و پوزش بسیار می شود.صاحب حکومت همچون سوارکار اسب سرکش است.اگر عنان،محکم کشد پرده های بینی حیوان پاره می شود و اگر رهایش کند سوارش را بر زمین زند.پس به خدا سوگند مردم به خطا و سرکشی و هم به بی ثباتی و روی گردانی[از حق]گرفتار شدند.تا او نیز درگذشت و خلافت را در شورایی شش نفره قرار داد و گمان کرد که من نیز یکی از آنان[و هم ردیف ایشان]هستم.بار خدایا در این شورا از تو مدد می جویم! چه هنگام من در برابر آن دو نفر نخستین مورد تردید بودم تا اکنون با اینان جفت شوم!ولی من به همراه آنان[همچون پرندگان]هرکجا که نشستند،نشستم و هرکجا که پریدند،پریدم تا بر درازای رنج و پایان مدت،شکیبایی کنم.آنگاه یکی از آنها به جهت کینه ای که از من داشت روی برتافت و دیگری به دامادش گوش سپرد،کارهای دیگری[که از گفتنش کراهت دارم]تا آن سومی به خلافت رسید که از پرخوارگی باد به پهلوها انداخته بود چونان چارپایی که همّی جز خوردن نداشت به همراه او خاندان پدری اش ایستادند و مانند شتری که علفهای تازه بهار را می بلعد،بیت المال را خوردند.تا آنکه شکمش دریده شد و کردارش قتلش را درپی آورد و ناگاه دیدم که مردم مانند یال کفتار بر سرم ریختند و از من خواستند که با ایشان بیعت کنم ولی من سرپیچیدم.سپس آنان چنان بر من ازدحام کردند که حسن و حسین زیر دست و پا ماندند و ردایم از هردو طرف پاره شد.آنگاه که زمام کار را به دستم گرفتم گروهی پیمان شکستند،جماعتی از دین بیرون رفتند و دسته ای نیز ستم کردند.گویا سخن خداوند را نشنیده بودند که می فرمود:(آن سرای دیگر(آخرت)را برای کسانی قرار می دهیم که در زمین برتری نمی جویند و تباه کاری نمی کنند و پایان کار برای پرهیزگاران است)[قصص(28):آیۀ 83]،چرا به خدا سوگند آن را شنیده بودند ولی دنیایشان ایشان را

ص:837

أوّلها،و لألفوا دنیاهم أزهد عندی من عفطه عنز».فناوله رجل من أهل السّواد کتابا فانقطع کلامه،فما أسفت علی شیء کأسفی علی ما فات من کلامه،فلمّا فرغ من قراءته قلت له:یا أمیر المؤمنین،لو اطّردت مقالتک من حیث أفضیت إلیه منها.فقال:هیهات یا ابن عبّاس،تلک شقشقه هدرت ثمّ قرّت.

804-55- أخبرنا الحفّار،عن إسماعیل بن علیّ الدّعبلیّ عن أحمد بن علیّ الخزّاز عن أبی سهل الدّقّاق عن عبد الرّزّاق،و قال الدّعبلیّ:و حدّثنا إسحاق بن إبراهیم الدّیریّ عن عبد الرّزّاق،عن معمر،عن الزّهریّ،عن عبید اللّه بن عبد اللّه بن عتبه بن مسعود،عن ابن عبّاس،قال:دخلت نسوه من المهاجرین و الأنصار علی فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یعدنها فی علّتها،فقلن لها:السّلام علیک یا بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله،کیف أصبحت؟فقالت:أصبحت و اللّه عائفه لدنیا کنّ،قالیه لرجالکنّ،لفظتهم بعد إذ عجمتهم،و سئمتهم بعد إذ سبرتهم،فقبحا لأفون الرّأی و خطل القول و خور القناه،و لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ [المائده(5):80]و لا جرم و اللّه لقد قلّدتهم ربقتها،و شننت علیهم غارها،فجدعا و رغما للقوم الظّالمین.ویحهم،أنّی زحزحوها عن أبی الحسن!ما نقموا و اللّه منه إلاّ نکیر سیفه،و نکال وقعه،و تنمّره فی ذات اللّه!و تاللّه لو تکافّوا علیه عن زمام نبذه إلیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لاعتلقه،ثمّ لسار بهم سیرا سجحا،فإنّه قواعد الرّساله،و رواسی النّبوّه،و مهبط الرّوح الأمین و البطین بأمر

ص:838

فریب داده آنان را شیفته ساخت و به زر و زیورش دل باخت.هان به خدایی که دانه را شکافت و جنبندگان را پدید آورد اگر نبود گرد آمدن یاران و تمام شدن حجت و پیمانی که خداوند از صاحبان امر گرفته بود،به این که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان ساکت ننشینند،افسار شتر حکومت را بر کوهانش می انداختم و در پایان با آن همان می کردم که در آغاز کرده بودم و می دیدند که این دنیای ایشان در نزد من از عطسه بزغاله ای بی ارزش تر است.در این هنگام مردی از اهل عراق نامه ای به دست امام داد و سخن حضرت قطع شد.و من بر هیچ چیزی چنان دریغ نخوردم که بر این سخنان باقی مانده،حضرت چون خواندن نامه را به پایان برد من عرض کردم:ای امیر مؤمنان ای کاش سخن خود را ادامه می دادی.که حضرت فرمود:هیهات ای پسر عباس.این آتش درون بود که زبانه کشید و سپس فرو نشست.

726-خطبۀ فاطمه علیها السّلام به زنان مهاجرین و انصار

[804]55-ابن عباس گفته است:گروهی از زنان مهاجر و انصار به نزد فاطمه دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمدند تا در آن بیماری ایشان را عیادت کنند و گفتند:سلام بر تو ای دخت رسول خدا،چگونه اید؟او فرمود:به خدا سوگند بامداد درحالی برخاستم که از دنیایتان بیزار و از مردانتان خشمگینم.پس از آنکه ایشان را شناختم به دورشان انداختم و پس از آزمودنشان از ایشان بدم آمد.چه زشت است کاستی اندیشه و پریشانی سخن و نیزه شکننده و(چه بد چیزی برای خودشان از پیش فرستادند.خداوند بر آنها خشمگین می شود و در عذاب الهی جاودانه خواهند ماند)[مائده(5):آیۀ 80]و به خدا سوگند به ناچار ریسمانش را به گردنشان انداختم و شرمش را متوجه ایشان کردم.و نابودی و شرم باد بر گروه ستمگران.وای بر آنان.

آن را از جانب ابا الحسن به کجا حرکت دادند به خدا سوگند،تنها به خاطر شمشیر باطل براندازش و سختی عقوبتش و خشم گرفتنش در راه خدا از او انتقام گرفتند.قسم به خدا که اگر افسار مرکب خلافت را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او سپرده بود در دستش وا می نهادند،مرکب را مهار کرده و به نرمی روح الامین و کاردان امر دین در دنیا و آخرت است

ص:839

الدّین فی الدّنیا و الآخره أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ [الزمر(39):15]و اللّه لا یکتلم خشاشه،و لا یتعتع راکبه،و لأوردهم منهلا رویّا فضفاضا،تطفح ضفّته و لأصدرهم بطانا قد خثر بهم الرّیّ غیر متحلّ بطائل إلاّ بغمر النّاهل وردع سوره الساغب،و لفتحت علیهم برکات من السّماء و الأرض و سیأخذهم اللّه بما کانوا یکسبون.فهلمّ فاسمع،فما عشت أراک الدّهر عجبا،و إن تعجب بعد الحادث،فما بالهم بأیّ سند استندوا،أم بأیّه عروه تمسّکوا؟لبئس المولی و لبئس العشیر بِئْسَ لِلظّالِمِینَ بَدَلاً [الحج(32):13]استبدلوا الذّنابی بالقوادم،و الحرون بالقاحم، و العجز بالکاهل،فتعسا لقوم یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً [الکهف(18):104] أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ [البقره(2):12]لقحت فنظره ریثما تنتج،ثمّ احتلبوا طلاع القعب دما عبیطا و ذعافا ممضّا،هنالک یخسر المبطلون و یعرف التّالون غبّ ما أسّس الأوّلون،ثمّ طیبوا بعد ذلک عن أنفسکم لفتنها،ثمّ اطمئنّوا للفتنه جأشا،و أبشروا بسیف صارم و هرج دائم شامل و استبداد من الظّالمین،یدع فیئکم زهیدا و جمعکم حصیدا،فیا حسره لهم و قد فَعَمِیَتْ عَلَیْهِمُ الْأَنْباءُ [القصص(28):66] أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ [هود(11):28].

805-56- قرئ علی أبی الفتح هلال بن محمّد بن جعفر عن إسماعیل بن علیّ الدّعبلیّ عن أبی علیّ بن علیّ عن أبیه علیّ بن رزین عن أبیه رزین بن عثمان،

ص:840

«بدانید که آن،همان زیان آشکار است»[زمر(39):آیه 15]و به خدا سوگند مرکب را می راند آن سان که نه حیوان خسته و زخمی گردد و نه سواره،آزرده و کوفته.و آنان را به سر چشمه ای می رساند گوارا و جوشان که آب از کناره هایش لبریز می شد و باز می گرداند آن گونه که از شدت سیری،سنگین و فربه شده باشند.بدون آنکه خود بهره ای برده باشد مگر به نوشیدن جرعه هایی اندک و رفع شدت گرسنگی.به خدا سوگند تنها به خاطر شمشیر باطل براندازش و سختی عقوبتش و از کوره در رفتنش در راه خدا از او انتقام گرفتند.به خدا سوگند اگر زمام مرکب حکومت را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او سپرده بود در دست او باز می گذاشتند و از او حمایت می کردند او به خوبی این مرکب را مهار می کرد و به نرمی آنان را به پیش می برد که همانا او چارچوبه رسالت و پایه های پا برجای نبوت و فرودگاه روح الامین کاردان امر دین در دنیا و آخرت است«بدانید که آن،همان بدبختی آشکار است»[زمر(39):

آیۀ 15]آنگونه که نه مرکب خسته و مجروح شود و نه راکب آزرده و کوفته.آنان را به سرچشمه گوارا جوشانی که آب کناره از کناره هایش لبریز می شد هدایت می کرد تا به قدری بنوشند که از سیرابی سنگین شوند نه آن چنان که بی بهره و لب تشنه و ناامید بازگرداند.به راستی که اگر چنین کرده بودند برکت از آسمان و زمین به روی آنان گشوده می شد،اما به زودی خدای بزرگ آنان را به کیفر آنچه کرده اند،خواهد رساند.«اکنون بیا و بشنو!هرچه پس از این زندگی کنی روزگار تازه ها و شگفتی های دیگری به تو نشان خواهد داد!به راستی که کار اینان شگفت آور است.اینان به چه تکیه گاهی تکیه زده و به چه چیز ریسمانی چنگ زده اند؟چه بد دوستدار و چه بد همراهی است.و چه بد جایگزینی برای ستمکاران خواهد بود»[حج(22):آیۀ 13]اینان دنباله روها را به جای پیشروان نشاندند سرکش را به جای بی پروای شجاع گرفتند.پیشتازان را رها کردند و پس ماندگان را گرفتند.

ننگ و خواری باد بر مردمانی که«گمان می کنند کار خوبی کرده اند»[کهف(18):آیۀ 104](درحالی که خود جامعه خویش را تباه ساخته اند و نمی دانند)[بقره(2):آیۀ 12] «آیا کسی که مردم را به سوی حقیقت هدایت می کند سزاوار است که پیروی شود یا کسی که خود باید پیروی کند؟شما را چه شده است.چگونه حکم می کنید؟»[یونس(10):آیۀ 35]«این کار نابجا و ناپسند روزگار شما را به آبستن حوادثی کرد که نتایج شوم آن را در

ص:841

عن أبیه عثمان بن عبد الرّحمن،عن أبیه عبد الرّحمن بن عبد اللّه عن أبیه عبد اللّه بن بدیل بن ورقاء قال:سمعت أبی بدیل بن ورقاء الخزاعیّ یقول:لمّا کان یوم الفتح أوفقنی العبّاس بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فقال:یا رسول اللّه،هذا یوم قد شرّفت فیه قوما،فما بال خالک بدیل بن ورقاء و هو قعید حیّه؟قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله احسر عن حاجبیک یا بدیل؛فحسرت عنهما و حدرت لثامی فرأی سوادا بعارضی،فقال:کم سنوک یا بدیل؟فقلت:سبع و تسعون یا رسول اللّه فتبسّم النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و قال:زادک اللّه جمالا و سوادا و أمتعک و ولدک،لکن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قد نیّف علی السّتّین،و قد أسرع الشّیب فیه،ارکب جملک هذا الأورق،فناد فی النّاس:إنّها أیّام أکل و شرب؛و کنت جهیرا،فرأیتنی بین خیامهم،و أنا أقول:أنا رسول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول لکم:إنّها أیّام أکل و شرب؛و هی لغه خزاعه یعنی الاجتماع؛و من هاهنا قرأ أبو عمرو فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ [الواقعه(56):55].

806-57- أخبرنا الحفّار،عن إسماعیل بن علیّ الدّعبلیّ عن أبیه عن أبی مقاتل الکشّیّ عن أبی مقاتل السّمرقندیّ،عن مقاتل بن حیّان،عن الأصبغ بن نباته،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:لمّا نزلت علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ [الکوثر(108):2]قال:یا جبرئیل،ما هذه النّحیره الّتی أمر بها ربّی؟قال:یا محمّد إنّها لیست نحیره،و لکنّها رفع الأیدی فی الصّلاه.

807-58- أخبرنا الحفّار،عن إسماعیل بن علیّ الدّعبلیّ عن أبیه عن أخی

ص:842

آینده خواهید دید.بدانید که به جای شیر،خون تازه و زهر کشنده خواهید دوشید و در آن هنگام است که تبهکاران روز زیانباری داشته و آیندگان آثار شوم بدعتهای گذشتگان و پیشینیان خود را خواهند دید.از این پس خود را برای آغاز فتنه ها و حوادث ناگوار آماده کنید و چشم را به راه شمشیرهای برنده و هرج ومرج فراگیرنده و استبداد ستمگران باشید که حق شما را بربایند و مقدار ناچیزی به شما بدهند و دسترنج شما را به یغما ببرند.آه که اخبار برایتان پنهان است چگونه ما می توانیم شما را به اجبار به راه حق ببریم درحالی که خودتان نمی خواهید.»[هود(11):آیۀ 28]

727-سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله با بدیل بن ورقاء

[805]56-عبد اللّه بن بدیل گفت:از پدرم بدیل بن ورقاء خزاعی شنیدم که می گفت:در روز فتح مکه عباس مرا به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله برد و عرض کرد:ای رسول خدا امروز روزی است که گروهی را در آن گرامی داشته ای.چرا دایی ات بدیل ورقاء چنین نباشد که سرپرست قبیله اش است؟پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای بدیل نقاب از چهره بردار.من چنین کردم و نقاب از چهره ام پایین افتاد حضرت صلّی اللّه علیه و اله در گونه ام سیاهی دید و فرمود:ای بدیل چند سال داری؟ من عرض کردم:نود و هفت سال ای رسول خدا.پیامبر خدا لبخند زد و فرمود:خداوند بر زیبایی و سیاهی مویت بیفزاید و تو و فرزندانت را بهره مند گرداند،-ولی رسول خدا که تازه از شصت گذشته،سپیدی موها در سرش شتاب گرفته اند-براین شتر سپید و سیاهت سوار شو و درمیان مردم فریاد بزن که:اکنون روزهای خوردن و آشامیدن است،من صدایم بلند بود و ناگاه خودم را میان خیمه های آنان دیدم که می گفتم:من فرستاده رسول خدایم که به شما فرمود:اکنون روزهای خوردن و آشامیدن است.و این گویش خزاعیان است و به معنای گرد همایی است.و از این روی ابو عمرو این آیه را خوانده است:«چونان شتران تشنه ای که می آشامند.»[واقعه(56):آیۀ 55]

728-نزول آیۀ شریفۀ (فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ)

[806]57-أصبغ بن نباته روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:وقتی این آیه«برای پروردگارت نماز بگزار و ذبح کن»[کوثر(108):آیۀ 2]نازل شد،حضرت گفت:ای جبرئیل این قربانی که پروردگارم مرا به آن فرمان داده است چیست؟او عرض کرد:ای محمد مقصود از آن،ذبح چیزی نیست.مقصود بلند کردن دستها در نماز است.

ص:843

دعبل،عن شعبه بن الحجّاج،عن علقمه بن مزید عن سعد بن عبیده عن البراء بن عازب،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی قوله تعالی یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ [ابراهیم(14):27]قال:فی القبر إذا سئل الموتی.

808-59- أخبرنا الحفّار،عن إسماعیل،عن محمّد بن غالب بن حرب عن علیّ بن أبی طالب البزّاز عن موسی بن عمیر الکوفیّ،عن الحکیم بن إبراهیم، عن الأسود بن یزید،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أیّما رجل آتاه اللّه علما فکتمه و هو یعلمه،لقی اللّه(عزّ و جلّ)یوم القیامه ملجما بلجام من نار.

809-60- أخبرنا الحفّار،عن أبی القاسم الدّعبلیّ عن محمّد بن غالب عن أبی عمیر الحوصیّ،عن الحسن بن أبی جعفر،عن معمر،عن الزّهریّ،عن سعید بن المسیّب،عن أبی هریره،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله حریم البئر خمسه و عشرون ذراعا،و حریم البئر العادیّه خمسون ذراعا،و حریم عین البئر السّائحه ثلاثمائه ذراع،و حریم بئر الزّرع ستّمائه ذراع.

810-61- أخبرنا الحفّار،عن أبی القاسم الدّعبلیّ عن أبیه عن دعبل عن مجاشع بن عمرو،عن میسره بن عبید اللّه،عن عبد الکریم الجزریّ،عن سعید بن جبیر،عن ابن عبّاس:أنّه سئل عن قول اللّه(عزّ و جلّ): وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیماً [الفتح(48):29]قال:سأل قوم النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله

ص:844

729-تفسیر آیۀ شریفۀ (یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ)

[807]58-براء بن عازب از پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله درباره این آیه«خداوند مؤمنان را با گفتار ثابت در زندگی دنیا و آخرت پایدار می کند.»[ابراهیم(14):آیۀ 27]روایت کرده که فرمود:یعنی هنگامی که در گور از مردگان پرسیده می شود.

730-پنهان کردن علم

[808]59-از عبد اللّه مسعود روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرگاه خداوند به مردی، علمی دهد و او آن را نهان کند در روز رستاخیز درحالی که با پاره ای از آتش افسارشده با خداوند دیدار می کند.

731-حریم چاه

[809]60-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:حریم چاه،بیست و پنج ذراع است حریم چاه قدیمی پنجاه ذراع و حریم چشمه روان سیصد ذراع و حریم چاه کشت، ششصد ذراع است.

732-تفسیر قول خداوند: (وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ)

[810]61-سعید بن جبیر روایت کرده که از ابن عباس درباره این آیه پرسیدند:«خداوند به کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک کردند،آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است» [فتح(48):آیۀ 29]او گفت:مردی به پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله عرض کرد:

ص:845

فقالوا:فیمن نزلت هذه الآیه،یا نبیّ اللّه؟قال:إذا کان یوم القیامه عقد لواء من نور أبیض و نادی مناد:لیقم سیّد المؤمنین و معه الّذین آمنوا فقد بعث محمّد صلّی اللّه علیه و اله؛ فیقوم علی بن أبی طالب فیعطی اللّه اللّواء من النّور الأبیض بیده تحته جمیع السّابقین الأوّلین من المهاجرین و الأنصار لا یخالطهم غیرهم،حتّی یجلس علی منبر من نور ربّ العزّه،و یعرض الجمیع علیه رجلا رجلا فیعطی أجره و نوره، فإذا أتی علی آخرهم قیل لهم:قد عرفتم موضعکم و منازلکم من الجنّه،إنّ ربّکم یقول لکم:عندی لکم مغفره و أجر عظیم؛-یعنی الجنّه-فیقوم علیّ بن أبی طالب و القوم تحت لوائه معه حتّی یدخل الجنّه،ثمّ یرجع إلی منبره و لا یزال یعرض علیه جمیع المؤمنین،فیأخذ نصیبه منهم إلی الجنّه،و یترک أقواما علی النّار، فذلک قوله(عزّ و جلّ)«و الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات لهم أجرهم و نورهم» یعنی السّابقین الأوّلین و المؤمنین و أهل الولایه له،و قوله: وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ [الحدید(57):19]هم الّذین قاسم علیهم النّار فاستحقّوا الجحیم.

811-62- أخبرنا الحفّار،عن إسماعیل بن علیّ بن علیّ الدّعبلیّ عن أبیه و إسحاق بن إبراهیم الدّیریّ،معا عن عبد الرّزّاق،عن أبیه عن مثنّی مولی عبد الرّحمن بن عوف،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله أنا دعوه أبی إبراهیم فقلنا:یا رسول اللّه،و کیف صرت دعوه أبیک إبراهیم؟قال:أوحی اللّه

ص:846

ای پیامبر خدا،این آیه درباره چه کسی نازل شده است؟ایشان فرمودند:چون روز رستاخیز شود پرچمی از نور سپید برپا می شود و منادی ای فریاد می زند:سرور مؤمنان و به همراه او کسانی که ایمان آورده اند،برخیزند که محمد صلّی اللّه علیه و اله مبعوث شده است.آن گاه علی بن ابی طالب علیه السّلام برمی خیزد و خداوند آن پرچم را به دست او می دهد و در زیر آن همه پیشی گیرندگان نخستین از مهاجران و انصار جمعند و هیچ کس دیگری با آنان نمی آمیزد.تا آن حضرت بر منبری از نور پروردگار شکوهمند بنشیند و همگان یک به یک بر او عرضه شوند و او پاداش و نورشان را بدهد.و چون کار نفر پایانی به انجام رسد،به آنان گفته می شود:

جایگاه و مرتبه تان در بهشت را شناختید.پروردگارتان به شما می فرماید:برای شما در نزد من آمرزش و پاداشی بزرگ است-مقصود بهشت است-آن گاه علی بن ابی طالب علیه السّلام و مردمان زیر پرچم او با او بر می خیزند تا به بهشت بروند.سپس به منبرش باز می گردد و پیوسته همه مؤمنان بر او عرضه می شوند و حضرت شیعیان خود را از بین مردم[برگزیده] و آنها را به بهشت می برد و گروهی را در دوزخ رها می کند و این است سخن خداوند که می فرماید:«و کسانی که ایمان آورده اند و کارهای نیک کرده اند،پاداش و نور برای آنان است»[اقتباسی از آیه 19 سوره حدید(57)]که مقصود پیشی گیرندگان نخستین و مؤمنان و ولایتمداران آن حضرت هستند.و این سخن خداوند«و کسانی که کفر ورزیدند و آیه های ما را دروغ خواندند،همانا دوزخیان اند»[حدید(57):آیۀ 19]درباره کسانی است که آن حضرت آتش را برایشان قسمت کرده و آنان سزاوار دوزخ شده اند.

733-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمودند که من خواستۀ پدرم ابراهیم هستم

[811]62-عبد اللّه بن مسعود روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:من خواسته پدرم ابراهیم هستم.ما گفتیم:ای رسول خدا شما چگونه خواسته پدرتان ابراهیم شده اید؟ حضرت فرمودند:

ص:847

(عزّ و جلّ)إلی إبراهیم إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً [البقره(2):124]فاستخفّ إبراهیم الفرح،فقال:یا ربّ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی [البقره(2):124]أئمّه مثلی؟فأوحی اللّه (عزّ و جلّ)إلیه:أن یا إبراهیم،إنّی لا أعطیک عهدا لا أفی لک به قال:یا ربّ،ما العهد الّذی لا تفی لی به؟قال:لا أعطیک لظالم من ذرّیّتک.قال:یا ربّ.و من الظّالم من ولدی ألذی لا ینال عهدک؟قال:من سجد لصنم من دونی لا أجعله إماما أبدا،و لا یصحّ أن یکون إماما؟قال إبراهیم:و اجنبنی و بنیّ أن نعبد الأصنام.

ربّ إنّهنّ أضللن کثیرا من النّاس،قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فانتهت الدّعوه إلیّ و إلی أخی علیّ علیه السّلام لم یسجد أحد منّا لصنم قطّ فاتّخذنی اللّه نبیّا،و علیّا وصیّا.

812-63- أخبرنا الحفّار،عن إسماعیل بن علیّ الدّعبلیّ عن أبیه عن أخی دعبل،عن حفص بن غیاث،عن أبیه،عن جابر و أبی موسی الأشعریّ و ابن عبّاس،قالوا:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله النّجوم أمان لأهل السّماء،و أهل بیتی أمان لأمّتی، فإذا ذهبت النّجوم ذهب أهل السّماء،و إذا ذهب أهل بیتی ذهب أهل الأرض.

813-64- أخبرنا الحفّار،عن إسماعیل،بن علیّ الخزاعیّ عن إسحاق بن إبراهیم عن عبد الرّزّاق،عن معمر،عن الزّهریّ،عن عروه و أبی سلمه معا عن عائشه،قالت:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ما أسکر کثیره فالجرعه منه خمر.

814-65- أخبرنا الحفّار،عن إسماعیل،بن علیّ الدّعبلیّ عن محمّد بن إبراهیم بن کثیر عن أبی نواس الحسن بن هانی عن حمّاد بن سلمه،عن یزید

ص:848

خدای عزتمند به ابراهیم وحی کرد که:من تو را برای مردم امام قرار می دهم ابراهیم از شادی در پوست خود نگنجید و عرض کرد:پروردگارا آیا از فرزندانم نیز امامانی همچون من هستند؟و خداوند عزتمند به او وحی کرد که:ای ابراهیم من با تو پیمانی نمی بندم که به آن پابند نباشم.او عرض کرد:پروردگارا کدام است آن پیمانی که با من وفا نمی کنی؟خداوند فرمود:درباره ستمکار از فرزندانت با تو پیمان نمی بندم.او عرض کرد:پروردگارا از فرزندان من کدام ستمکار است که به پیمان تو دست نمی یابد؟خداوند فرمود:کسی که برای بتی سجده کرده باشد،هرگز به امامت برنمی گزینم و سزاوار هم نیست که او امام باشد.ابراهیم عرض کرد:مرا و فرزندانم را از بندگی بتها دور کن.پروردگارا آنان بسیاری از مردم را گمراه کردند.پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمود:و این خواسته به من و برادرم علی ختم شد که هیچ کدام از ما هرگز به بتی سجده نکرد از این روی،خداوند مرا پیامبر و علی را وصی قرار داد.

734-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می فرمایند:ستاره ها امان اهل آسمانند و اهل

بیت امان امّتم هستند]

[812]63-از جابر،ابو موسی اشعری و ابن عباس روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

ستارگان،ایمنی اهل آسمان اند و خاندانم ایمنی امت من.چون ستارگان از میان بروند،اهل آسمان نیز از بین می روند و وقتی خاندانم از میان بروند،اهل زمین از بین می روند.

735-حرام بودن شراب

[813]64-از عایشه روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:آنچه بسیارش مست می کند یک جرعه اش نیز شراب[حرام]است.

ص:849

الرّقاشیّ،عن أنس قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا یموتنّ أحدکم حتّی یحسن ظنّه باللّه (عزّ و جلّ)فإنّ حسن الظّنّ باللّه ثمن الجنّه.

815-66- أخبرنا الحفّار،عن إسماعیل بن علیّ الدّعبلیّ،عن محمّد بن إبراهیم بن کثیر،قال:دخلنا علی أبی نواس الحسن بن هانی نعوده فی مرضه الّذی مات فیه،فقال له عیسی بن موسی الهاشمیّ:یا أبا علیّ،أنت فی آخر یوم من أیّام الدّنیا،و أوّل یوم من أیّام الآخره،و بینک و بین اللّه هنات،فتب إلی اللّه (عزّ و جلّ)قال أبو نواس:سنّدونی،فلمّا استوی جالسا قال:إیّای تخوّف باللّه، و قد حدّثنی حمّاد بن سلمه،عن ثابت البنانیّ،عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لکلّ نبیّ شفاعه،و أنی خبأت شفاعتی لأهل الکبائر من أمّتی یوم القیامه؛أفتری لا أکون منهم!

816-67- أخبرنا الحفّار،عن إسماعیل بن علیّ الدّعبلیّ،عن أبیه عن جدّه عن أبیه،علیّ بن علیّ عن أبیه،عن الرّضا عن آبائه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:یقول اللّه(عزّ و جلّ)من آمن بی و بنبیّی و بولیّی،أدخلته الجنّه علی ما کان من عمله.

انتهت أحادیث الحفار 817-68- أخبرنا أبو الحسن علیّ بن أحمد بن عمر بن حفص المقرئ المعروف بابن الحمّامیّ عن أحمد بن سلیمان بن الحسن عن معاذ بن المثنّی عن مسدّد،عن أبی عوانه،عن سهیل،عن أبیه،عن أبی هریره،قال:قال رسول

ص:850

736-حس ظنّ به خداوند

[814]65-از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:به راستی که نباید هیچ کدام از شما تا گمانش را به خدا نیکو نکرده،بمیرد؛زیرا خوش گمانی به خداوند،بهای بهشت است.

737-ابی نؤاس در مریضی که با آن فوت کرد

[815]66-محمد بن ابراهیم بن کثیر گفته است:ما به نزد ابو نواس حسن بن هانی رفتیم تا از او در آن بیماری اش که به مرگش کشید،عیادت کنیم.آنگاه عیسی بن موسی هاشمی گفت:ای ابو علی!تو در روز پایانی دنیا و نخستین روز آخرتت هستی و میان تو و خداوند زشتی هایی است،پس به درگاه خداوند توبه کن.ابو نواس گفت:مرا بنشانید.چون نشست،گفت:مرا از خداوند می ترسانی،درحالی که حمّاد بن سلمه از ثابت بنانی به نقل از انس بن مالک روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:برای هر پیامبری شفاعتی است و همانا من شفاعتم را در رستاخیز برای صاحبان گناهان کبیره امتم نگاه داشته ام.آیا تو می پنداری که من از آنان نیستم.

738-حدیث قدسی:خداوند می فرمایند کسی که به من و نبی من و به ولی من ایمان آورد

وارد بهشت می شود]

[816]67-ابو علی علی از پدرش به نقل از حضرت رضا علیه السّلام از پدر گرامیش به نقل از پدرانشان روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:خداوند عزّتمند فرموده است:هرکس به من و به پیامبرم و به دوستم ایمان بیاورد،او را براساس عمل خودش به بهشت می برم.

حدیث های حفّار[سر سلسله راویان گذشته]به پایان رسید.

ص:851

اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لأعطینّ الرّایه غدا رجلا یحبّه اللّه و رسوله،و یحبّ اللّه و رسوله،لا یرجع حتّی یفتح اللّه علیه.قال عمر:ما أحببت الإماره قبل یومئذ،فدعا علیّا علیه السّلام فبعثه، فقال له:اذهب.فقاتل حتّی یفتح اللّه(عزّ و جلّ)علیک،و لا تلتفت؛فمشی ساعه- أو قال:قلیلا-ثمّ وقف و لم یلتفت،فقال:یا رسول اللّه،علی ما أقاتل النّاس؟قال:

قاتلهم حتّی یشهدوا«أن لا إله إلاّ اللّه،و أنّ محمّدا رسول اللّه»فإذا فعلوا ذلک فقد منعوا منک دماءهم و أموالهم إلاّ بحقّها،و حسابهم علی اللّه(عزّ و جلّ).

818-69- أخبرنا ابن الحمّامیّ عن أبی سهل أحمد بن عبد اللّه بن زیاد القطّان، عن إسماعیل بن محمّد بن أبی کثیر القاضی عن علیّ بن إبراهیم،عن السّریّ بن عامر،قال:صعد النّعمان بن بشیر علی المنبر بالکوفه،فحمد اللّه و أثنی علیه و قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:إنّ لکلّ ملک حمی،و إنّ حمی اللّه حلاله و حرامه و المشتبهات بین ذلک،کما لو أنّ راعیا رعی إلی جانب الحمی لم تلبث غنمه أن تقع فی وسطه،فدعوا المشتبهات.قال:و سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:یا أیّها النّاس،إنّ من العنب خمرا،و إنّ من الزّبیب خمرا،و إنّ من التّمر خمرا،و إنّ من الشّعیر خمرا.ألا أیّها النّاس أنهاکم عن کلّ مسکر.

819-70- أخبرنا ابن الحمّامیّ عن أحمد بن محمّد بن عبید اللّه القطّان،عن یعقوب بن إسحاق النّحویّ،عن عبد السّلام بن مطهّر عن موسی بن خلف،عن لیث بن أبی سلیم،عن مجاهد،عن ابن عمر،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کن فی الدّنیا

ص:852

739-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله در جنگ پرچم را به دست حضرت علی علیه

السّلام دادند]

[817]68-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:فردا پرچم را به مردی که خداوند و فرستاده اش را دوست می دارد و خداوند و فرستاده اش نیز او را دوست می دارند خواهم داد کسی که تا خداوند او را پیروز نکند باز نمی گردد.عمر گفت:پیش از آن روز حکمرانی را دوست نمی داشتم.آنگاه حضرت علی علیه السّلام را خواند و او را فرستاده حضرت به او فرمود:برو و بجنگ تا خداوند عزتمند تو را پیروز کند و روی نگردان.او ساعتی به راه افتاد-یا گفته است:اندکی-سپس ایستاد و بدون آنکه روی بگرداند فرمود:ای رسول خدا بر چه چیزی با این مردمان بجنگم؟آن حضرت فرمودند:با آنان بجنگ تا شهادت بدهند «معبودی جز خداوند نیست و محمد صلّی اللّه علیه و اله فرستاده خداوند است.»که چون چنین کنند،خون و اموالشان را-مگر آنچه حق است-از تو نگاه داشته اند.و حساب آنان با خدای عزتمند است.

740-حرم خداوند حلال و حرام او و مشتبهات میان آن دوست

[818]69-سری بن عامر گفت:نعمان بن بشیر بر منبر کوفه رفت و پس از سپاس و ستایش خداوند گفت:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:همانا برای هر فرمانروایی حرمی است و حرم خداوند،حلال و حرام او و مشتبهات میان آن دو است.پس همان گونه که وقتی چوپانی به سوی خلوت گاهی می راند،دور نیست که گوسفندانش را درمیان آن ببیند[انجام مشتبهات نیز چنین است]پس مشتبهات را رها کنید.او گفت:و من شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرماید:ای مردم همانا از انگور و کشمش و خرما و جو شرابی به دست می آید.هان ای مردم شما را از هر مست کننده ای باز می دارم.

741-در مورد دنیا مثل عابد باش

[819]70-ابن عمر گوید:رسول خدا فرمود:در دنیا چنان باش که گویا بیگانه یا رهگذری.

ص:853

کأنّک غریب،و کأنّک عابر سبیل،وعدّ نفسک فی أصحاب القبور.قال مجاهد:

و قال لی عبد اللّه بن عمر:و أنت یا عبد اللّه،إذا أمسیت فلا تحدّث نفسک أن تصبح، و إذا أصبحت فلا تحدّث نفسک أن تمسی،فخذ من حیاتک لموتک،و من صحّتک لسقمک،فإنّک لا تدری ما اسمک غدا.

820-71- أخبرنا ابن الحمّامیّ عن أحمد بن عثمان عن محمّد بن الحسین عن أبی غسّان عن أبی بکر بن عیّاش،عن صدقه بن سعید عن جمیع بن عمیر التّمیمیّ،قال:دخلت مع أمّی و خالتی علی عائشه،فسألناها کیف کان منزله علیّ علیه السّلام فیکم؟قالت:سبحان اللّه!کیف تسألان عن رجل لمّا مات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و قال النّاس:أین تدفنونه؟فقال علیّ علیه السّلام لیس فی أرضکم بقعه أحبّ إلی اللّه من بقعه قبض فیها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و کیف تسألانّی عن رجل وضع یده علی موضع لم یطمع فیه أحد.

821-72- أخبرنا علیّ بن أحمد المعروف بابن الحمّامیّ عن محمّد بن جعفر القاریّ،عن محمّد بن إسماعیل بن یوسف عن سعید بن أبی مریم،عن محمّد بن جعفر بن کثیر،عن موسی بن عقبه،عن أبی إسحاق،عن عاصم بن ضمره،عن علیّ علیه السّلام أنّه قال:لتملأنّ الأرض ظلما و جورا حتّی لا یقول أحد اللّه إلاّ مستخفیا، ثمّ یأتی اللّه بقوم صالحین یملئونها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.

انتهت أخبار ابن الحمامی

ص:854

و خودت را از جمله به گوررفتگان به شمار.مجاهد گوید:ابن عمر به من گفت:و تو ای عبد اللّه چون به شب رسیدی نگو که فردا به صبح می رسی و چون به صبح رسیدی نگو که به شب می رسی.از زندگی برای مرگت،از تندرستی برای بیماری ات توشه برگیر؛زیرا که نمی دانی فردا نامت چه خواهد بود.

742-منزلت حضرت علی علیه السّلام

[820]71-جمیع بن عمر تیمی گوید:به همراه مادر و خاله ام به نزد عایشه رفتیم و از او پرسیدیم که جایگاه علی علیه السّلام درمیان شما چگونه بود؟او گفت:سبحان اللّه.چگونه می پرسید از مردی که چون رسول خدا درگذشت و مردم گفتند:او را کجا دفن می کنید؟علی علیه السّلام گفت:

در همه زمین شما هیچ مکانی نزد خداوند محبوبتر از مکانی نیست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در آن جان سپرده است.و چگونه از من درباره مردی می پرسید که دست بر جایگاهی گذاشت که طمع هیچ کس به آن نمی رسید.

743-زمین پر از ظلم و جور می شود

[821]72-عاصم ضمره روایت کرده که علی علیه السّلام فرمود:به راستی این زمین از ستم و بیداد پر خواهد شد چنانکه کسی جز در نهان به خداوند معتقد نباشد.سپس خداوند مردمان نیکوکار را می آورد که آن را از عدل و داد پر می کنند چنانکه از ستم و بیداد پر شده بود.

حدیث های ابن الحمامی[سرسلسله راویان این احادیث]پایان یافت

ص:855

822-73- أخبرنا أبو الحسن محمّد بن محمّد بن محمّد بن مخلد قراءه علیه، فی ذی الحجّه سنه سبع عشره و أربعمائه،قال:حدّثنا أبو الحسین عمر بن الحسن بن علیّ بن مالک الشّیبانیّ القاضیّ،المعروف بابن الأشنانیّ،فی منزله سنه تسع و ثلاثین و ثلاثمائه،قال:أخبرنا محمّد بن مسلمه بن الولید بن عبد الملک،قال:

أخبرنا یزید بن هارون،قال:أخبرنا شعبه،عن قتاده،عن أنس،قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:

الدّجّال لا یدخل مکّه و المدینه،علی کلّ نقب من أنقابها ملک شاهر سیفه.

823-74- أخبرنا ابن مخلد،عن عمر بن الحسن الشّیبانیّ عن محمّد بن شدّاد المسمعیّ،عن یحیی بن سعید القطّان عن عبد اللّه بن عمرو و عن نافع،عن ابن عمر:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله نهی أن یسافر بالقرآن إلی أرض العدوّ مخافه أن یناله العدوّ.

824-75- أخبرنا محمّد بن مخلد،عن الحارث بن محمّد عن یزید بن هارون، عن محمّد بن إسحاق،عن نافع،عن ابن عمر،قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:من جاء إلی الجمعه فلیغتسل.

825-76- أخبرنا ابن مخلد،عن أبی الحسین عن محمّد بن عیسی بن حنان عن سفیان بن عیینه،عن منصور،عن إبراهیم،عن همّام،عن حذیفه،قال:سمعت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله یقول:لا یدخل الجنّه قتّات.

826-77- أخبرنا ابن مخلد،قال:أخبرنا أبو الحسین،قال:حدّثنا موسی بن سهل الوشّاء،قال:أخبرنا إسماعیل بن علیّه،عن أیّوب،عن نافع،عن ابن عمر،

ص:856

744-دجال وارد مکه و مدینه نمی شود

[822]73-از انس روایت شده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:دجال به مکه و مدینه نمی آید؛بر هر گذرگاهی از آن دو،فرشته ای با شمشیر آخته است.

745-با قرآن به سرزمین دشمنان سفر نکنید

[823]74-از ابن عمر روایت شده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله از مسافرت به همراه قرآن به سرزمین دشمن نهی فرمود.به جهت ترس از این که قرآن به دست دشمن بیفتد.

746-غسل جمعه

[824]75-از ابن عمر روایت شده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس به نماز جمعه بیاید باید غسل کرده باشد.

747-سخن چین وارد بهشت نمی شود

[825]76-حذیفه گفت:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:سخن چین به بهشت نمی رود.

ص:857

قال:سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول:من جاء إلی الجمعه فلیغتسل.

827-78- أخبرنا محمّد بن محمّد بن مخلد،عن عمر بن الحسن الشّیبانیّ عن موسی بن سهل عن إسماعیل بن علیّه عن لیث بن أبی قرّه عن أبیه،قال:مرّوا بجنازه تمخض کما یمخض الزّقّ.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله علیکم بالسّکینه،علیکم بالقصد فی المشی بجنائزکم.

828-79- أخبرنا ابن مخلد،عن أبی الحسین،عن محمّد بن عیسی بن حنان، عن شعیب بن حرب،عن شعبه،عن عدیّ بن ثابت،عن عبد اللّه بن یزید،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله إذا أنفق المسلم علی أهله،نفقه و هو یحتسبها،کانت له صدقه.

829-80- أخبرنا ابن مخلد،قال:حدّثنا أبو الحسین،قال:حدّثنا محمّد بن عبدک القزّاز،قال:حدّثنا عبّاد بن صهیب،قال:حدّثنا شعبه،قال:سمعت محمّد بن زیاد،عن أبی هریره،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:لا یشکر اللّه من لا یشکر النّاس.

830-81- أخبرنا محمّد بن محمّد بن مخلد عن عمر بن الحسن الشّیبانیّ عن محمّد بن إسماعیل التّرمذیّ،عن سعد بن عنبسه،عن منصور بن وردان العطّار، عن یوسف بن أبی إسحاق،عن الحارث،عن علیّ علیه السّلام:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله قال:

الخیل معقود فی نواصیها الخیر إلی یوم القیامه،و من ارتبط فرسا فی سبیل اللّه، کان علفه و روثه و شرابه فی میزانه یوم القیامه.

ص:858

748-در مورد غسل کردن روز جمعه

[826]77-ابن عمر گفته است:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود:هرکس به نماز جمعه بیاید باید غسل کند.

749-راه رفتن در قبرستان

[827]78-قرّه گوید که پدرش گفت:مردم جنازه ای را در تشییعش به سختی تکان دادند چنان که گویا مشک آب است.پس پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بر شما باد آرامش.بر شما باد میانه روی در تشییع جنازه.

750-نفقه دادن مسلمان به خانواده اش

[828]79-عبد اللّه مسعود روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:وقتی مسلمان به خانواده اش نفقه بدهد و از خداوند امید پاداش داشته باشد،برایش صدقه محسوب می شود.

751-شکر کردن خداوند

[829]80-از ابو هریره گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:کسی که مردم را سپاس نگوید،خداوند را سپاس نتواند گفت.

752-بر پیشانی اسب ها تا روز قیامت خیر نوشته شده است

[830]81-علی علیه السّلام می فرماید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بر پیشانی اسب ها تا روز قیامت خیر نوشته شده است و هرکس اسبی را در راه خدا آماده کند،در روز قیامت علف و سرگین و آبش در ترازوی[اعمال]او سنگینی خواهد کرد.

ص:859

831-82- أخبرنا ابن مخلد،عن محمّد بن عبد الواحد النّحویّ عن إبراهیم بن إسحاق الخیبریّ عن أبی نعیم،عن أبی الأحوص،عن عبد العزیز بن رفیع،عن مجاهد،قال:نزل ضیف برجل من الأنصار فأبطأ الأنصاریّ علی أهله،فجاء فقال:ما عشّیتم ضیفی،و اللّه لا أطعم عشاءکم.و قالت المرأه:و أنا و اللّه لا أطعم اللّیله.قال الضّیف:و أنا و اللّه لا أطعم اللّیله.فقال الأنصاریّ:یبیت اللّیله ضیفی بغیر عشاء!قرّبوا طعامکم؛فأکل و أکلوا معه،فلمّا أصبح غدا علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله فأخبره بأمره،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله اللّه أطعت اللّه(عزّ و جلّ)و عصیت الشّیطان.

832-83- أخبرنا ابن مخلد،قال:أخبرنا أبو عمر،قال:حدّثنا محمّد بن یونس القرشیّ،قال:أخبرنا عبد اللّه بن بکر السّهمیّ،قال:حدّثنا أبو سنان،عن ثابت،عن عبید بن عمیر،عن أنس بن مالک،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:ما من مسلم یبتلی فی جسده إلاّ قال اللّه(عزّ و جلّ)لملائکته:اکتبوا لعبدی أفضل ما کان یعمل فی صحّته.

833-84- أخبرنا ابن مخلد،عن أبی عمرو،عن بشر بن موسی عن أبی عبد الرّحمن المقری،عن سعید بن أبی أیّوب،عن عبید اللّه بن أبی جعفر القرشیّ،عن سالم الجیشانیّ،عن أبیه،عن أبی ذرّ:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:یا أبا ذرّ،إنّی أحبّ لک ما أحبّ لنفسی،إنّی أراک ضعیفا،فلا تأمّرنّ علی اثنین،و لا تولّینّ مال یتیم.

834-85- أخبرنا محمّد بن محمّد بن مخلد،عن محمّد بن یونس القرشیّ،عن سعید بن عامر،عن محمّد بن عمرو بن علقمه،عن أبی سلمه،عن أبی هریره،

ص:860

753-پذیرایی از مهمان

[831]82-مجاهد گفته است:مردی به مهمانی یکی از انصار رفت.آن مرد دیر به خانه آمد و به محض ورود گفت:شام مهمانم را چه دیده اید به خدا سوگند من شام نخواهم خورد.زن گفت:

و من به خدا سوگند شب،چیزی نمی خورم.آن مهمان گفت:و من نیز به خدا سوگند شب را چیزی نمی خورم.آن مرد گفت:مهمان من شب را بی شام بخوابد!شام را پیش بیاورید.آن گاه او خورد و آنان هم با او خوردند.چون صبح شد،به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آمد و از آن قصّه آگاهشان کرد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:خدای عزّتمند را فرمان برده ای و از شیطان نافرمانی کرده ای.

754-حدیث قدسی(اکتبوا العبدی المریض افضل ما کان عمل فی صحّته)

[832]83-از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرگاه مسلمانی به بیماری تن دچار شود خداوند عزّتمند به فرشتگانش می فرماید:برای بنده ام برتر از آنچه در تندرستی اش عمل می کرد،بنویسید.

755-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به ابا ذر فرمودند هرچه برای خود دوست

می دارم برای تو نیز دوست می دارم ]

[833]84-از ابو ذر روایت شده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمود:ای ابو ذر من آنچه را برای خودم دوست دارم برای تو نیز دوست می دارم.من تو را ناتوان می بینم،پس نه حتی بر دو نفر امیری کن و نه مال یتیمی را به گردن بگیر.

ص:861

قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:الکمأه من المنّ،و ماؤها شفاء العین.

835-86- أخبرنا محمّد بن محمّد بن مخلد،عن عبد الواحد بن محمّد عن أحمد بن زیاد السّمسار عن أبی نعیم،عن قیس بن سلیم عن علقمه بن وائل،عن أبیه قال:صلّیت خلف النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فکبّر حین افتتح الصّلاه و رفع یدیه،و حین أراد الرّکوع و بعد الرّکوع.

836-87- أخبرنا ابن مخلد،عن محمّد بن عبد الواحد عن محمّد بن عمّار العبسیّ،عن أحمد بن طارق عن علیّ بن هاشم،عن محمّد بن عبید اللّه،عن عون بن أبی رافع،عن أبیه،عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال:دخلت علی نبیّ اللّه علیه السّلام و هو مریض،فإذا رأسه فی حجر رجل أحسن ما رأیت من الخلق،و النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله نائم، فلمّا دخلت علیه قال الرّجل:ادن إلی ابن عمّک،فأنت أحقّ به منّی؛فدنوت منهما فقام الرّجل و جلست مکانه،و وضعت رأس النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فی حجری کما کان فی حجر الرّجل،فمکثت ساعه ثمّ إنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله استیقظ،فقال:أین الرّجل،الّذی کان رأسی فی حجره؟فقلت:لمّا دخلت علیک دعانی إلیک،ثمّ قال:ادن إلی ابن عمّک،فأنت أحقّ به منّی؛ثمّ قام فجلست مکانه.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:فهل تدری من الرّجل؟قلت:لا بأبی و أمّی.فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله:ذاک جبرئیل علیه السّلام کان یحدّثنی حتّی خفّ عنّی وجعی،و نمت و رأسی فی حجره.

837-88- أخبرنا ابن مخلد،عن أبی عمرو عن الحارث بن محمّد عن الواقدیّ

ص:862

756-قارچ از نعمت هاست و آبش درمان چشم هاست

[834]85-ابو هریره گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:قارچ از نعمت ها است و آبش درمان چشم ها است.

[835]86-علقمه بن وائل گوید:پدرم به من گفت:من پشت سر پیامبر گرامی نماز گزاردم.

ایشان هنگام آغاز نماز دست هایش را بالا برد و تکبیر گفت و هنگام رکوع و پس از رکوع هم تکبیر گفت.

[836]87-عبید اللّه ابو رافع روایت کرده که علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمودند:به خدمت پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله که بیمار بودند رفتم و دیدم که سرش در دامن مردی است که زیباتر از او در آفریدگان ندیده بودم و پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله در خواب بود.چون من وارد شدم،آن مرد گفت:به نزد پسر عمویت بیا که تو از من به او سزاوارتری.من به آن دو نزدیک شدم و آن گاه آن مرد برخاست و من در جایش نشستم و سر پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله را در دامنم نهادم،چنان که در دامن آن مرد بود.ساعتی سپری کردم و سپس پیامبر بیدار شد و فرمود:آن مردی که سرم در دامنش بود کجا است؟من گفتم:وقتی من وارد شدم مرا به سوی شما خواند و گفت:به نزد پسر عمویت بیا که تو از من به او سزاوارتری.سپس برخاست و من در جایش نشستم.پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمود:آیا می دانی آن مرد چه کسی بود؟من گفتم:نه،پدر و مادرم به فدایت،پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود:

او جبرئیل بود که با من سخن می گفت تا دردم کاهش یافت و خوابیدم درحالی که سرم بر دامنش بود.

ص:863

محمّد بن عمر،عن عبد اللّه بن جعفر الزّهریّ،عن یزید بن الهاد،عن هند بنت الحارث الفراسیّه،عن أمّ الفضل،قالت:دخل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله علی رجل یعوده هو شاک فتمنّی الموت،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا تتمنّ الموت،فإنّک إن تک محسنا تزدد إحسانا إلی إحسانک،و إن تک مسیئا فتؤخّر تستعتب،فلا تمنّوا الموت.

838-89- أخبرنا ابن مخلد،عن محمّد بن عبد الواحد النّحویّ عن موسی بن سهل الوشّاء،عن إسماعیل بن علیّه،عن یونس بن عبید،عن الحسن،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عمل قلیل فی سنّه خیر من عمل کثیر فی بدعه.

839-90- أخبرنا ابن مخلد،عن محمّد بن عبد الواحد عن أبی جعفر المروزیّ محمّد بن هشام عن یحیی بن عثمان،عن بقیّه،عن إسماعیل بن علیّه عن أبان، عن أنس،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا یقبل قول إلاّ بعمل،و لا یقبل قول و لا عمل إلاّ بنیّه،و لا یقبل قول و لا عمل و نیّه إلاّ بإصابه السّنّه.

840-91- أخبرنا محمّد بن محمّد بن مخلد،عن عثمان بن أحمد بن عبد اللّه عن الحسن بن مکرم عن عثمان بن عمر عن سفیان،عن عمرو بن دینار،عن أبی الطّفیل،عن معاذ بن جبل:أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله جمع بین الظّهر و العصر و المغرب و العشاء عام تبوک.

841-92- أخبرنا ابن مخلد،عن أبی عمرو السّماک،عن یحیی بن أبی طالب، عن أبی بکر الحنفیّ،عن سفیان،عن ابن الزّبیر،عن جابر:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله عاد

ص:864

[837]88-أمّ فضل گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به نزد مردی رفت تا از او عیادت کند.او از بیماری شکایت داشت و آرزوی مرگ می کرد.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرمود:آرزوی مرگ نکن؛زیرا اگر نیکوکار باشی،[به زنده بودن]نیکی ای به نیکی هایت افزوده می شود و اگر گناهکار باشی فرصت می یابی از گناهانت بازگردی.پس آرزوی مرگ نکنید.

760-عمل کم که از سنت باشد بهتر است از عمل زیادی که بدعت باشد

[838]89-امام حسن علیه السّلام می فرماید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:عمل اندک براساس سنّت بهتر از عمل بسیار از روی بدعت است.

761-قول قبول نیست مگر با عمل کردن

[839]90-از انس روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هیچ گفتاری جز به همراه کردار پذیرفته نمی شود و هیچ گفتار و کرداری جز به همراهی نیّت پذیرفته نمی شود و گفتار و کردار و نیّت جز براساس سنّت پذیرفته نمی شود.

762-حضرت رسول نماز ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشا را جمع کردند و فاصله

نینداختند]

[840]91-از معاذ بن جبل روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در سال[غزوۀ]تبوک بین [نمازهای]ظهر و عصر و بین شام و خفتن جمع می کرد.

763-نماز مریض

[841]92-از جابر روایت شده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله از بیماری عیادت کرد

ص:865

مریضا فرآه یصلّی علی وساده،فأخذها فرمی بها:فأخذ عودا لیصلّی علیه فأخذه فرمی به،و قال:علی الأرض إن استطعت،و إلاّ فأومأ إیماء و اجعل سجودک أخفض من رکوعک.

842-93- أخبرنا ابن مخلد،عن ابن السّماک عن حمّاد بن سهیل عن أبی نعیم، عن سفیان،عن ربیعه،قال:سمعت أنسا یقول:ما کان فی رأس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و لحیته عشرون طاقه بیضاء.

843-94- أخبرنا ابن مخلد،عن أبی عمرو عن الحسن بن سلاّم عن قبیصه، عن سفیان،عن هشام،عن ابن سیرین،عن أبی هریره،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:إذا تقارب الزّمان لم تکد رؤیا المؤمن تکذب،و أصدقهم رؤیا أصدقهم حدیثا.

844-95- أخبرنا محمّد بن محمّد بن مخلد عن عبد الواحد بن محمّد بن عبد اللّه بن مهدیّ عن یحیی بن أبی طالب عن عبد الرّحمن بن علقمه عن عبد اللّه بن المبارک،عن سفیان،عن إسماعیل بن أبی خالد،عن زیاد،عن أبی هریره:أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله کان إذا توضّأ بدأ بمیامنه.

845-96- أخبرنا ابن مخلد،عن ابن السّماک عن عبد الکریم بن الهیثم عن أبی توبه،عن مصعب عن سفیان،عن معمر،عن الزّهریّ،عن سالم،عن أبیه،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:من باع عبدا و له مال فماله للبائع إلاّ أن یشترط المبتاع.

846-97- أخبرنا ابن مخلد،عن أبی عمرو،عن جعفر بن محمّد بن شاکر عن

ص:866

و دید که او بر روی بالش سجده می کند پس آن را برداشت و به کناری انداخت.او عصایی برداشت تا بر آن سجده کند،حضرت آن را برداشت و به کنار انداخت و فرمود:اگر توانستی بر زمین[سجده کن]و گرنه به اشاره،و سجده هایت را فروتر از رکوعت قرار بده.

764-نبود در موی سر و محاسن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله بیست موی سفید

[842]93-ربیعه گفته است:از انس شنیدم که می گفت:در سر و محاسن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بیش از بیست تار سپید نبود.

765-وقتی زمان ظهر نزدیک شود کمتر رویای مؤمن دروغ گوید

[843]94-ابو هریره گوید:پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمود:وقتی زمان[ظهور]نزدیک شود کمتر رؤیای مؤمن دروغ گوید.و راست رؤیاترین آنان،راستگوترین ایشان هستند.

766-وضوی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله حضرت همیشه از راست آغاز می کردند

[844]95-از ابو هریره روایت شده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله هرگاه وضو می گرفت از راست آغاز می کرد.

767-دربارۀ عبدی که مالی را دارد

[845]96-سالم از پدرش روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:وقتی کسی غلامی را بفروشد در صورتی که آن غلام مالی داشته باشد برای فروشنده است مگر این که خریداری آن را[برای خود]شرط کرده باشد.

ص:867

قبیصه عن عقبه،عن سفیان،عن أبی إسحاق عن حمزه بن مالک،قال:قال عبد اللّه:لقد قرأت من فی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله سبعین سوره،و زید بن ثابت له ذؤابتان یلعب مع الصّبیان.

847-98- أخبرنا ابن مخلد،عن محمّد بن عبد الواحد النّحویّ عن حنبل،بن إسحاق عن عمرو بن عون،عن عبد اللّه بن حکیم عن سفیان،عن أبی إسحاق، عن حبّه العرنیّ،عن حقیبه أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله کتب إلیه کتابا فرقّع به دلوه،فقالت له ابنته:عمدت إلی کتاب سیّد العرب فرقّعت به دلوک لیصیبنّک بلاء،قال:

فأغارت علیه خیل النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله فهرب و أخذ کلّ قلیل و کثیر هو له،ثمّ جاء بعد مسلما،فقال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله انظر ما وجدت من متاعک قبل قسمه السّهام فخذه.

848-99- أخبرنا ابن مخلد،عن ابن السّمّاک عن محمّد بن عیسی بن السّکن عن مسلم بن إبراهیم،عن شعبه،عن أبی إسحاق،عن عبد الرّحمن بن یزید،عن عبد اللّه،قال:کنّا نتحدّث أنّ أقضی أهل المدینه علیّ علیه السّلام.

849-100- أخبرنا ابن مخلد،عن ابن السمّاک عن أبی غلابه الرّقاشیّ،عن عازم بن الفضل عن أبی یحیی صاحب السّفط،قال:و قد ذکرته لحمّاد بن زید فعرفه عن معمر بن زیاد:أنّ أبا مطر حدّثه،قال:کنت بالکوفه فمرّ علیّ رجل فقالوا:هذا أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب(صلوات اللّه علیه)قال:فتبعته فوقف علی خیّاط فاشتری منه قمیصا بثلاثه دراهم فلبسه،فقال:الحمد للّه الّذی ستر

ص:868

768-قرائت عبد اللّه هفتاد سوره را از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله

[846]97-حمزه بن مالک روایت کرد که عبد اللّه گفته است:من از دهان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هفتاد سوره را قرائت کردم درحالی که زید بن ثابت دو زلف داشت و با کودکان بازی می کرد.

769-کیفیت اسلام جفینه

[847]98-از حقیبه روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله نامه ای به او نوشته و او سطل خود را با آن وصله زده است و دخترش به او گفته است:نامۀ سرور عرب را به دست گرفتی و با آن سطل خود را وصله می زنی حتما بلائی بر سرت خواهد آمد.او گفته است:آن گاه سواران پیامبر بر او حمله برده و او گریخت و همۀ اموال او مصادره شد.بعد از مدّتی مسلمان شده بازگشت.

پیامبر به او فرمود:برو پیش از تقسیم سهم غنیمت هرچه از مال خودت می یابی،بردار.

770-حضرت علی علیه السّلام کارگشایی می کند در مدینه

[848]99-عبد اللّه گوید:ما درمیان خودمان می گفتیم که علی علیه السّلام کارگشاترین مرد مدینه است.

771-دعای حضرت علی علیه السّلام هنگامی که لباس نو خریده بودند

[849]100-ابو مطر گوید:در کوفه بودم که مردی از کنارم گذشت و گفتند:این امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام است.من او را دنبال کردم.بر در خیاطی ایستاد و از او پیراهنی به سه درهم خرید و آن را پوشید و فرمود:سپاس خداوندی را که شرمگاهم را پوشاند و جامه ام داد.سپس فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله وقتی پیراهنی می پوشید،چنین می فرمود.

ص:869

عورتی و کسانی الرّیاش.ثمّ قال:هکذا کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یقول إذا لبس قمیصا.

850-101- أخبرنا ابن مخلد،عن ابن السّماک،عن أحمد بن بشر عن موسی بن محمّد بن حنان عن إبراهیم بن أبی العزیز عن عثمان بن أبی الکنّات،عن ابن أبی ملیکه،عن عائشه،قالت:لمّا مات إبراهیم بکی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله حتّی جرت دموعه علی لحیته،فقیل له:یا رسول اللّه،تنهی عن البکاء و أنت تبکی!فقال:لیس لهذا بکاء،إنّما هذا رحمه،و من لا یرحم لا یرحم.

851-102- أخبرنا محمّد بن محمّد بن مخلد،عن ابن السّمّاک،عن أحمد بن علیّ الخزّاز،عن یحیی بن عمران عن سلیمان بن أرقم،عن الحسن،عن أبی هریره،عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله قال:قال:خیر ثیابکم البیاض،فلیلبسه أخیارکم،و کفّنوا فیه موتاکم.

852-103- أخبرنا محمّد بن محمّد بن مخلد،عن ابن السّمّاک،عن عبید بن عبد الواحد عن ابن أبی مریم،عن نافع بن یزید،عن یحیی بن أبی سلیمان المدنیّ،عن یزید بن أبی القتّات و ابن المقبریّ،عن أبی هریره،قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله:إذا جئتم إلی الصّلاه و نحن سجود فاسجدوا و لا تعدّوها شیئا،و من أدرک الرّکعه فقد أدرک الصّلاه.

تمّ المجلس الثالث عشر،و یتلوه المجلس الرابع عشر من أمالی الشیخ الطّوسی رحمه اللّه.

ص:870

772-گریه کردن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله وقتی ابراهیم فوت کرد

[850]101-عایشه گوید:وقتی ابراهیم درگذشت پیامبر چنان گریست که اشک هایش بر محاسنش روان شد.گفتند:ای رسول خدا از گریستن[بر مردگان]باز می داری و خودت می گریی!فرمودند:این گریه نیست،همانا این دلسوزی است و هرکس دلسوزی نکند،بر او دلسوز نمی شود.

773-بهترین جامه ها جامۀ سفید رنگ است

[851]102-از ابو هریره روایت شده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمود:بهترین جامه،جامۀ سپید است که باید نیکوکاران شما آن را بپوشند و مردگانتان را در آن کفن کنید.

[852]103-از ابو هریره روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:وقتی به نماز آمدید و ما در سجده بودیم،شما نیز سجده کنید و چیزی به آن نیفزایید و هرکس یک رکعت را دریابد همۀ نماز را دریافته است.

مجلس سیزدهم پایان یافت و به دنبال آن مجلس چهاردهم از امالی شیخ طوسی-خدایش بیامرزد-می آید.

ص:871

ص:872

فهرست مطالب

مجلس اوّل

1-کراهت داشتن صحبت زیاد به غیر از ذکر خداوند متعال 11

2-خروج حضرت علی علیه السّلام برای مبارزه با مرحب 11

3-دعای اعرابی 15

4-خطبۀ معاویه در مسجد دمشق و جواب صعصعه 15

5-حدیث در ترغیب به دعا کردن 17

6-حدیث در تعامل با ترک 19

7-خداوند قلبی را که قرآن را در خود جای دهد عذاب نمی کند 19

8-وصیت امیر المؤمنین نزد کسی که مرگش نزدیک بود 19

9-خلافت امیر المؤمنین از طرف خداوند 23

10-تفسیر قول خداوند در قرآن: (فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ) 25

11-شش چیز است که هرکس یکی از آنها را انجام دهد وارد بهشت می شود 27

12-مکارم الاخلاق ده چیز است 27

13-خطبۀ حضرت امیر علیه السّلام در مورد ترغیب داشتن به طاعات 27

14-سخن ابن عباس در مورد فضائل حضرت علی علیه السّلام 31

15-وحی خداوند به حضرت عیسی بن مریم 31

16-سخن الذئب باراعی در مورد حضرت رسول 33

17-سه گناه زود عذاب می شوند 35

18-کلام نجاشی در یاری کردن پیامبر بر دشمنانش با جعفر طیار 35

ص:873

19-دعای امام سجاد در مهمات 37

20-من درختم و فاطمه شاخه های آن 45

21-لا اله الا اللّه نصف میزان است 47

22-اعتراض قریش به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و نزول سورۀ کافرون و آیۀ ضرب لنا مثلا 47

23-موعظۀ امیر المؤمنین علیه السّلام به کمیل 49

24-افتتاح دین و اختتام آن 51

25-خوشبختی برای کسی است که نعمت خدا را تبدیل به کفر نکند 51

26-دعای رسول اللّه برای پسر عبد المطلب 53

27-مردم عبد من هستند در اطاعت 53

28-کلام امام رضا در مورد توحید 53

29-رسول خدا فرمودند:کار نیک هدیه ای از جانب من به بندۀ مؤمن است 57

30-فاطمه پارۀ تن من است و علی عزیزترین مردم 59

31-کلام امیر المؤمنین با محمد بن ابی بکر و اهل مصر 59

مجلس دوم

32-با برادر خود شماتت 75

33-کلام امام صادق علیه السّلام:شما بر دین خدا هستید 75

34-کلام صفیه دختر حیّیّ بن أخطب با رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و حدیث حارث همدانی در دوست داشتن اهل بیت 77

35-سواره ها در روز قیامت 79

36-دو خصلت که در منافق جمع نمی شود 81

37-محاسبۀ نفس و توقف گاه های روز قیامت 83

38-ایمان در قول و عمل و عرفان 83

39-خطبۀ امام علی علیه السّلام در مورد ایمان 83

40-انگشتر عقیق 87

41-نهی از سخن با احمق 89

42-ازدواج حضرت علی علیه السّلام با حضرت فاطمه علیها السّلام 89

ص:874

43-جهازیۀ حضرت فاطمه علیها السّلام 91

44-امیر المؤمنین علیه السّلام هم کفو حضرت فاطمه علیها السّلام 99

45-ازدواج حضرت علی با حضرت فاطمه بعد از جنگ بدر 99

46-حرام بودن بقیۀ زنها تا وقتی که حضرت زهرا علیها السّلام زنده بودند 99

47-سکوت بر عیوب مردم 101

48-بنای اسلام بر چند چیز است 101

49-کمال ایمان در چهار چیز است 103

50-فضیلت روزۀ ماه رجب 103

51-قول امام صادق علیه السّلام به عمر بن یزید 103

52-قول امام صادق علیه السّلام به حماد سمندری در مورد زمانی که به سرزمین اهل شرک می رود و در آنجا می میرد 105

53-قول امام صادق علیه السّلام به هشام بن حکم 105

54-صحیفۀ مؤمن بعد از مرگش 107

55-یاد گرفتن و عمل کردن و یاد دادن به خاطر خدا 109

56-فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام در نیمۀ شعبان 109

57-ایمان و دوست داشتن آل محمد علیهم السّلام 109

58-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام منفعت دارد در روز قیامت 111

59-انگشتر فیروزه برای طلب فرزند 111

60-شعر سید حمیری قبل فوتش 111

61-کلام نبی اکرم زمانی که برایش واقعۀ خوبی یا واقعۀ بدی اتفاق می افتاد 113

62-حدیث منزلت 113

63-کلام والی منصور در مسجد النبی زمانی کشته شدند فرزندان عبد اللّه بن حسن 115

64-مواجه شدن حضرت علی علیه السّلام با حضرت خضر علیه السّلام در مسجد کوفه 117

65-دیدار حضرت علی علیه السّلام با ربذه زمانی که حضرت به طرف بصره می رفتند و کلام امام حسن با حضرت علی علیه السّلام 117

66-سخن پیامبر با ابا ذر 121

67-تمام مجالس امن هستند الا سه مجلس 121

ص:875

68-حق حضرت علی علیه السّلام بر امت 121

69-سخن در مجالس و سخن زمانی که نام امام حسین علیه السّلام می آید و اینکه آسمان و زمین برای آن حضرت گریه کردند 123

70-فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام 123

71-کلام حضرت علی علیه السّلام زمانی که از قبرستان می گذشت 125

72-ابو رجا می گوید:به علی و اهل بیت او دشنام ندهید 127

73-بالا رفتن مقام به خاطر فروتنی 127

74-به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله پنج چیز عطا شده که به پیامبران قبلی داده نشده بود 129

75-تفسیر قول خداوند متعال (لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً) و قول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله به حضرت علی علیه السّلام و اصحابش 129

76-لزوم اطاعت از حضرت علی علیه السّلام 131

77-از من بپرسید قبل از اینکه مرا از دست دهید 33

78-حکایت مار و خواب پیامبر و کلام پیامبر با ابی رافع 133

79-امام صادق علیه السّلام فرمودند:از خدا بترسید و برادرانی نیکو باشید 135

80-حدیث سفینه 135

81-چیزهایی که شب قدر اتفاق افتاده 137

82-در مورد تقوا 137

83-در مورد رزق 137

مجلس سوم

84-کسی که به ریسمان علی علیه السّلام دست پیدا کند به بهشت می رسد 141

85-خطبۀ ابن عباس در بصره 143

86-علی را هنگام قضاوتی نمی یابی جز آنکه برایش اصلی در سنت یابی 143

87-قصۀ جوانی که پیامبر لحظۀ مرگش پیش او بود 143

88-نزول سورۀ نصر و خبر دادن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به علی در مورد فتنه 145

89-شفاعت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به شیعیان علی علیه السّلام روز قیامت 149

90-موعظه های حضرت صادق علیه السّلام 151

ص:876

91-موعظه های لقمان 151

92-شخصی نزد ابو بکر آمد و گفت پیامبر به من قول داده که به من سه شاخۀ خرما بدهد 151

93-دوست داشتن علی علیه السّلام 153

94-در وصف کوثر و آن برای دوستداران علی علیه السّلام است 153

95-کلام حضرت علی علیه السّلام با عبد اللّه بن خلیفه زمانی که به بصره می رفتند 155

96-تفسیر قول خداوند متعال (وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ) 159

97-تفسیر قول خداوند متعال (فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ) 161

98-چهار چیز از کمال ایمان هستند 161

99-فضیلت شهر رمضان 163

100-بلاء و سختی شروع می شود برای ائمه و بعد شیعیان آنها 163

101-شکوۀ اعرابی به خاطر کمی باران 163

102-بسر بن ارطاه دو بچۀ عبید اللّه بن عباس را کشت 167

103-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آیۀ (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ) قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السّلام در کنارش بود 169

104-تذکر مرگ 171

105-در ذکر و ثوابش 171

106-خلق و خوی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه السّلام از یک طینت است 173

107-برائت می جوید خداوند از کسانی که از آل محمد برائت می جویند 173

108-قصۀ اصحاب فیل و حضرت عبد المطلب 175

109-خطبۀ حضرت امام حسن علیه السّلام بعد از جنگ جمل در بصره 179

110-چیزهایی که قلب ها را فاسد می کند 181

111-آمدن طلبکار و قصۀ ابی لبابه 181

112-بردار در راه خدا 183

113-دین خیرخواهی است 183

114-حقیقت اسلام 183

115-حضرت فاطمه علیها السّلام سیدۀ زنان اهل بهشت،و حسن و حسین علیهما السّلام سید جوانان اهل

ص:877

بهشت هستند 185

116-افتخار کردن حضرت علی علیه السّلام به اموری 185

117-هرکس حضرت علی علیه السّلام را دشنام دهد پیامبر اسلام را دشنام داده است 187

118-پنهان کردن اهل بیت و صیانت آنها 187

119-قول حذیفه:بدرستی که نشانۀ بهشت و راهنمای آن تا روز قیامت امامان از آل محمد هستند 187

120-مشورت مغیره با حضرت علی علیه السّلام در مورد قرار دادن معاویه به فرمانروایی شام 189

121-پاک کننده استغفار است 191

122-شدیدترین و مهم ترین واجبات بر مردم 191

123-عاجزترین مردم،آن کسی است که عاجز از دعا باشد 193

124-دعای پیامبر برای حضرت علی علیه السّلام درحالی که حضرت علی چشم درد داشتند 193

125-پیامبر هر روز صبح به خانۀ حضرت علی علیه السّلام می آمدند و می فرمودند:نماز،خدا بر شما ببخشاید 193

126-شعر اسماء دختر عقیل در مورد امام حسین علیه السّلام 193

127-گریه کردن امّ سلمه برای امام حسین علیه السّلام 195

128-شعر جنّ در مورد حضرت امام حسین علیه السّلام در شب عاشورا 195

129-گذشتن اسیران از کوفه و خطبۀ حضرت زینب 197

130-اولین شعری که در مورد امام حسین علیه السّلام گفته شد 201

131-پیوند خویشاوندی پیامبر در دنیا و آخرت ناگسستنی است 203

132-دیدار با برادران 203

133-ایستادن حضرت علی علیه السّلام بر در جهنم و پل صراط 203

مجلس چهارم

134-برآورده کردن حاجت های مؤمنان 207

135-وصیت امام صادق علیه السّلام در مورد خوبی به برادران مسلمان 207

136-برای مؤمنان نسبت به مؤمنان دیگر هفت حق وجود دارد 209

137-برآورده کردن حاجت برادران دینی 211

ص:878

138-کسی که به حضرت علی علیه السّلام بپیوندد به بهشت می رسد 211

139-خطبۀ ابن عباس 213

140-خواندن قصیدۀ رائیه توسط دعبل برای مأمون عباسی 215

141-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام بعد از نماز صبح 219

142-خداوند متعال امر می فرمایند روز قیامت به منادیان که ندا بزنید که یا اهل صبر و یا اهل فضل و ای همسایگان خدا 219

143-خطبۀ حضرت امام حسن علیه السّلام در بصره بعد از جنگ جمل 221

144-خداوند پیمان گرفته از انبیا قبل به پیامبری حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و امامت حضرت علی علیه السّلام 223

145-خداوند متعال به پیامبر و حضرت علی پنج چیز عطا فرمودند 223

146-وصیت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به ابن عباس 223

147-حکایت از وهب بن منبّه و جدش در زبور داود 229

148-سریع ترین خوبی ها نیکی به دیگران است و سریع ترین بدی ها بدکاری است 229

149-به وقوع پیوستن دعای پیامبر در مورد حضرت علی علیه السّلام 231

150-اعتراض مردی به عبد الملک بن مروان در خطبه اش 231

151-وفات حضرت زهرا علیها السّلام و آماده کردن حضرت برای دفن و اندوه حضرت علی علیه السّلام بعد از دفن حضرت فاطمه علیها السّلام 233

152-مرگ کفارۀ گناهان است 237

153-قول حضرت علی علیه السّلام برای کمیل:اخوک دینک 237

154-کلام امام صادق علیه السّلام در کیفیت دعا 237

155-وصیت ابن عباس به پسرش علی 239

156-قول حذیفه:بدرستی که راهنما و نشانۀ بهشت تا روز قیامت آل محمد صلّی اللّه علیه و اله هستند 241

157-کلام حضرت علی علیه السّلام با خسش بن معتمر 243

158-خبر دادن حضرت علی به ذی قار به اینکه بر دشمنانش پیروز می شود و قتل طلحه و زبیر 243

159-خواب سدیر و خوردن خرما از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله 245

160-علم میراثی گرانبها 247

ص:879

161-موعظه های امام سجاد علیه السّلام 247

162-کسی که آبروی برادری را حفظ کند برای او مانعی در برابر آتش جهنم می آید 247

163-نفس و آه کسی که برای مظلومی باشد تسبیح است 249

164-حدیث حضرت علی علیه السّلام بر مرد همدانی 249

165-دعوت کردن حضرت از بعضی از قبایل عرب و مذمت کردن آنها 251

166-فضیلت گریه کردن بر حضرت ابا عبد اللّه 251

167-مذموم بودن حسد 253

168-در هراسم برای شما از طولانی بودن آرزوهایتان و پیروی از هوای نفس 253

169-دعای حضرت محمد برای فرزندان عبد المطلب 253

170-خطبه پیامبر در فضیلت حضرت علی به امر جبرئیل 255

171-نوشتۀ محمد بن حنفیه به ابن عباس هنگامی که ابن زبیر آن را به طائف می برد و جوابش 257

172-عمل به واجبات و راضی به چیزهایی که خدا قرار داده است 259

مجلس پنجم

173-خطبۀ امام حسن علیه السّلام بعد از بیعت 263

174-کلام أمّ فضل دختر عباس و گریه کردن او وقتی که پیامبر مریض بودند 265

175-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام بعد از ضربت خوردن 265

176-اسلام بر پنج چیز بنا شده است 269

177-از بندگان،روز قیامت از چهار چیز سؤال می شود 269

178-مؤمن در روز قیامت قدم از قدم برنمی دارد مگر از چهار چیز سؤال می شود 269

179-چهار خصلت از کمال ایمان است 273

180-موعظه در حدیث قدسی 273

181-قصۀ قاضی بنی اسرائیلی 275

182-قصۀ اعرابی و شهادت شتر به دروغ شخصی 275

183-هرگاه پیامبر ابری را می دید همه چیز را رها می کرد 277

184-کلام سلمان با ملک مرگ 279

ص:880

185-آمدن باران در جنگ حدیبیه به دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و اله 279

186-شعر اسماء بن خارجه 281

187-عمر و مجلس شراب 281

188-کعب بن سور و سبب قرار گرفتنش به قضاوت بصره 281

189-قول حضرت علی علیه السّلام در جنگ جمل در مورد آیۀ وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ... 283

190-سخن پسر عاص به حضرت علی علیه السّلام و جوابش 285

191-بهترین عبادتگاه 285

192-امام صادق علیه السّلام فرمودند:که چه بسیار نعمتی که از سوی خداوند بر بنده اش که به آن امیدی ندارد 287

193-دعای پیامبر برای کسی که او را دوست می دارد و برای کسی که او را دوست نمی دارد 287

194-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام 287

195-سه خصلت سلمان محمدی 289

196-علی از من و من از او هستم 289

197-نظر حارث پسر حوط در مورد طلحه و زبیر و عایشه 291

198-اعتراض معاویه به پسر عاص روز صفین 291

199-کلام امام صادق علیه السّلام به خثیمه 293

200-فضیلت دعا کردن 293

201-وصیت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به حضرت علی هنگامی که حضرت به یمن می رفتند 295

202-فاطمه و شوهرش و فرزندانش به خانۀ ام سلمه وارد شدند،پس پیامبر فرمودند 295

203-ده خصلت حضرت علی علیه السّلام 295

204-احتجاج حضرت علی در روز جنگ جمل بر زبیر 297

205-تفسیر قول خداوند متعال: لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً 299

206-معنی ایمان و اسلام 301

207-مسجد،بازار آخرت است 301

208-فضیلت حسن خلق 301

ص:881

209-زهد در دنیا 303

210-قبول شدن اعمال با ولایت اهل بیت 303

211-جنگ موته 303

212-دعای پیامبر در روز احد بعد از مجروح شدنشان 307

213-شعر برای حضرت علی علیه السّلام بعد از برگشتن از احد 309

214-کلام عمار با عایشه در روز جنگ جمل 309

215-مدح اهل کوفه 311

216-تسبیح ملائکه در آسمان چهارم 313

217-کسی که فراموش کند صلوات بر محمد صلّی اللّه علیه و اله به خطا رفته راه بهشت را 313

218-بهترین جاها و بدترین آنها 313

219-سخن در مورد داخل شدن در بازار 313

220-ولادت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله 315

221-وصیت حضرت علی علیه السّلام به پسرش حسن علیه السّلام 315

222-سؤال عمر از سلمان از نسبش 317

223-وصیت ابو ذر به تمسک به قرآن و به حضرت علی علیه السّلام 319

224-دوستدار و دشمن اهل بیت علیهم السّلام 319

225-طینت شیعه و طینت دشمنانشان 321

226-افضل و بهترین ساعات برای دعا در شب 323

227-فضیلت ماه رمضان 323

228-چهار شخص دعایش برنمی گردد 325

مجلس ششم

229-تفسیر قول خداوند (إِنْ تَتُوبا إِلَی اللّهِ) 327

230-دو حکایت از عروه و مردی از بنی عبس نزد ولید بن عبد الملک 327

231-عاقبت صبر 331

232-از انسان عاقل هدایت بطلبید 331

233-ده خصلت برای مؤمن است 333

ص:882

234-کسی بر حضرت علی علیه السّلام فضیلت ندارد 331

235-شکایت حضرت امام باقر علیه السّلام به منهال در مورد رفتار امت با ایشان 333

236-عیادت فاطمه علیها السّلام از پدرش وقتی مریض بودند و بشارت ایشان به حضرت فاطمه علیها السّلام 335

237-بیعت مسلمانان با حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله مشروط است به دوستی با علی علیه السّلام 337

238-عیادت عباس با حضرت فاطمه علیها السّلام وقتی حضرت فاطمه علیها السّلام بیمار بودند 337

239-محبت اهل بیت 339

240-فضیلت صدقه 341

241-بهترین جلسات 341

242-می ترسم زن های امتم را از سه چیز 341

243-چیزی که بعد از نماز صبح می گویند 341

244-چیزی که خداوند ضمانت می کند برای مؤمن 343

245-وصیت امام حسن علیه السّلام به امام حسین علیه السّلام در هنگام مریضی آن حضرت 343

246-شیخ انتظار می کشید دولت حق را و گریه می کرد برای امام حسین علیه السّلام 351

247-کیفیت هلاک شدن مردی که امام حسین علیه السّلام را کشت 353

248-تفسیر قول خداوند: (وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ) 355

249-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام 355

250-عاقبت ظلم به اهل بیت 355

251-دوست داشتن علی علیه السّلام و دشمن داشتن آن حضرت 357

252-فضیلت دوست داشتن اهل بیت 357

253-چیزهایی که خداوند به حضرت موسی وحی کرده 357

254-کیفیت شهادت رشید هجری 359

255-حقیقت روزه 361

256-حدیث قدسی 361

257-السلام علی النبی 363

258-یاد گرفتن و یاد دادن و عمل کردن به خاطر خدا 363

259-فضیلت نماز 363

ص:883

260-معنی علم خدا و کلامش 365

261-مساجد کوفه 365

262-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام وقتی فرستادگان او از پیش طلحه و زبیر و عایشه بر می گشتند 367

263-تأثر بعضی از تابعین وقتی که حجر کشته شد 369

264-علم حضرت علی علیه السّلام دربارۀ تفسیر قرآن 369

265-مناقب حضرت علی علیه السّلام 371

266-حضرت علی علیه السّلام ممانعت می کند از وارد شدن دشمنانش به حوض 373

267-امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس خدا را به ما بخواند رستگار می گردد 373

268-صلوات بر پیامبر قبل از دعا 373

269-سه چیز از روح خدا هستند 375

270-دعایی که حضرت علی علیه السّلام به اصبغ یاد داد 375

271-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام بعد از غارت شدن شهر انبار توسط سفیان غامری 375

272-حضرت فاطمه علیها السّلام بعد از وفات مادرش 379

273-دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و اله 381

274-نماز ولید در کوفه در حالت مستی 381

275-کلام عمار وقتی توجه به جنگ صفین می کرد 381

276-تمثل شیطان در چهار دفعه 383

مجلس هفتم

277-حقیقت دین اقرار به ولایت است 387

278-امام باقر علیه السّلام:برای خدا آزادشدگانی از دوزخ است 387

279-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام 389

280-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام در تشویق جنگ کردن اهل شام 389

281-مناقب حضرت علی علیه السّلام 391

282-سرزنش کردن عمار،ابو موسی اشعری را 391

283-موعظه از کتاب وهب بن منبّه 393

ص:884

284-موعظه از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله 393

285-خلقت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و علی علیه السّلام قبل از آدم 395

286-نامۀ حضرت علی علیه السّلام به معاویه وقتی به طرف شام می رفت 397

287-نزول قول خداوند: (وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ) 399

288-خداوند حج را جز از دوستداران اهل بیت نمی پذیرد 399

289-موعظۀ پیامبر 399

290-دعای صبح و شب 403

291-دوستی اهل بیت 403

292-اختلاف در نوشتن بین حضرت علی علیه السّلام و معاویه در صفین 405

293-زمانی که نزدیک شد وفات حضرت رسول صلّی اللّه علیه و اله گریه می کردند به خاطر مصیبت هایی که بر ذریه اش وارد می شود 407

294-پنج چیز عطا شده به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه السّلام 407

295-خصلت های ایمان 409

296-کمال اسلام در چهار چیز 409

297-تعیین وصی از طرف خداوند 411

298-تعریف عربی و علج 413

299-کلام مقداد و عبد الرحمن بن عوف در مورد اهل بیت 413

300-کلام جاریه بن قدامه با معاویه 415

301-در کفّارۀ غیبت 417

302-در طلب رزق 417

303-از سه کس نماز قبول نمی شود 417

304-در مورد منقبت علی علیه السّلام زمانی که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به معراج رفته بودند 417

305-ده خصلت برای حضرت علی علیه السّلام 417

306-فضیلت گریه بر اهل بیت 419

307-ربیعه و عماره می گویند:گروهی از یاران امیر المؤمنین به نزد حضرت آمدند زمانی که تعدادی از یاران حضرت به طرف معاویه رفتند 419

308-کیفیت دادن زکات 421

ص:885

309-مؤمن بعد از قبض روحش 421

310-دعا برای درد چشم 423

311-نهایت اطاعت،راضی بودن به آنچه خداوند انجام می دهد است 425

312-مذمت افشاگری 425

313-سؤال شخصی از حضرت علی علیه السّلام دربارۀ کسانی که با آن حضرت می جنگند و به حج می روند 427

314-عاقبت کسی که بر علیه مؤمنی یاری دهد 427

315-بدگویی در مورد خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله 429

316-عبور حضرت علی علیه السّلام از منطقۀ زوراء و براثا بعد از جنگ خوارج 431

317-خبر دادن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله از خوارج 433

318-فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام 435

319-زمانی که خداوند بر مردم غضب می کند 435

320-اعمالی که باعث خشنودی خداوند از ماست 437

321-جواب امام حسن علیه السّلام به تسلیت گویندگان در ارتباط با دخترش 437

322-کسی که حکم کرد از آل داود 439

323-موعظه ای از امام کاظم علیه السّلام 439

324-ثواب برآورده کردن حاجت 441

325-سه چیز،که بوسیلۀ آنها به ما ضرری نمی رسد 441

326-کلام حضرت فاطمه علیها السّلام به عایشه دختر طلحه 441

مجلس هشتم

327-عطا شده به حضرت علی علیه السّلام نه چیز 445

328-فضائل حضرت علی علیه السّلام 445

329-علامت مؤمن و منافق 447

330-خبر دادن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله از نزدیک شدن فوتشان 449

331-موعظۀ حضرت عیسی 451

332-صفت های مؤمن 451

ص:886

333-دعای امام سجاد علیه السّلام 453

334-عطا کردن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به حضرت علی علیه السّلام نه چیز را 453

335-کمک کردن ملائکه به حضرت علی علیه السّلام روز جنگ جمل 455

336-علی اول کسی که ایمان آورد 455

337-نهی از دوری جستن از حضرت علی علیه السّلام 455

338-نکته ای از کتاب حضرت علی علیه السّلام 455

339-شعر گفتن حضرت علی علیه السّلام و شنیدن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله 457

340-معنای ارادۀ خداوند 459

341-حجت خداوند بر مردم 459

342-جدیّت در عبادت 459

343-توقف بنده در پیشگاه خداوند برای حساب پس دادن در مقابل نعمتها 461

344-اختلاف عمرو بن عثمان بن عفان و اسامه که اختلاف خود را نزد معاویه بن ابی سفیان بردند 461

345-دعای حضرت رسول صلّی اللّه علیه و اله 465

346-فضیلت زیارت امام علی و امام حسین علیهما السّلام 465

347-اولین کسانی که بر روی زمین با یکدیگر دست دادن،ذو القرنین و حضرت ابراهیم بودند 467

348-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله می فرمایند هنگامی که یکدیگر را ملاقات کردید باهم دست دهید و سلام کنید 467

349-علم اهل بیت علیهم السّلام 469

350-فضیلت نماز بر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله 469

351-صفات شیعه 469

352-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام 469

353-بهترین توسل ها 471

354-نامۀ حضرت علی علیه السّلام به معاویه 473

355-آمدن نصاری به مدینه بعد از فوت پیامبر 475

356-حذیفه بن یمان حدیث می گوید در مسجد کوفه 483

ص:887

357-حدیث امام صادق علیه السّلام با ابراهیم مخارقی 485

358-موعظۀ حضرت امام صادق علیه السّلام 485

359-جبرئیل امر به ولایت حضرت علی علیه السّلام کرد 485

360-تسلیم شدن بر حضرت علی علیه السّلام و فرزندانش 487

361-هرگاه نیکو شود عبدی،خدا عملش را زیاد می کند 487

362-هرکس می خواهد خداوند او را از بدی روز دوشنبه حفظ کند در اولین رکعت نماز صبح سورۀ (هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ) را بخواند 489

363-تذکر در مورد اهل بیت علیهم السّلام 489

364-موعظه از حضرت صادق علیه السّلام 489

365-بزرگان و فقها رهبران امت من هستند 491

366-دنیا رهگذری است و می چرخد 491

367-منزلت علی علیه السّلام مثل منزلت من به خداست 491

368-امور در دست اهل بیت علیهم السّلام است زمانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از دنیا رفته است 493

369-تفسیر قول خداوند در قرآن: (مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ) 493

370-حدیث حضرت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در مورد غدیر خم 495

371-حدیث منزلت 495

372-صفت حوض در بهشت 497

373-هنگامی که خدا را با نمازهای پنج گانه ملاقات کنید از چیز دیگری سؤال نمی شود 497

374-جزای گناهان 499

375-اعمالی که انسان را به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله نزدیک می کند 499

376-چهار حکم از تورات 499

377-شعر حمیری 499

378-سبب عدم دعوت حضرت علی علیه السّلام مردم را به سوی خودش 501

379-عبد اللّه بن سبأ دروغ بست بر خداوند و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله 501

380-کمال ایمان به چهار خصلت است 503

ص:888

مجلس نهم

381-خطبۀ حضرت علی در مورد طولانی بودن آرزوها و تبعیت از هوای نفس 505

382-وصیت امام باقر علیه السّلام به جماعتی از اصحاب 507

383-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله هیچ کسی را به اندازۀ حضرت علی علیه السّلام بلندمرتبه نمی دانستند 507

384-احتجاج خداوند با حضرت علی علیه السّلام در ابتدای خلقت 509

385-ابن زیاد جمع کرد مردم را در کوفه برای برائت از حضرت علی علیه السّلام 509

386-حفظ آبروی برادر مسلمان 511

387-حدیث جندب عبد اللّه با حضرت علی علیه السّلام بعد از بیعت با عثمان 511

388-موعظۀ حضرت علی علیه السّلام 513

389-اولین شعری که در رثای امام حسین علیه السّلام سروده شد 515

390-صعصعه مثال آورد اهل مصر را در گفتگو با عثمان 515

391-فضیلت اطعام 517

392-بهترین چیزهایی که انسان بعد از مرگش باقی می گذارد سه چیز است 519

393-وحی خداوند به حضرت موسی علیه السّلام 521

394-معنی طلاق کنیز 521

395-مختار قاتل حرمله 523

396-بیعت مختار در کوفه 525

397-موعظۀ امام صادق علیه السّلام 537

398-صفات ائمه علیهم السّلام 537

399-علی امام بعد از پیامبر 539

400-علامت منافق و فاسق 539

401-حدیث اصطفاء 539

402-امام صادق علیه السّلام فرمودند که از همراهی نعمت ها به نیکی بهره گیرید 541

403-اولین کسی که بر پیامبر وارد می شود علی علیه السّلام می باشد 541

404-حدیث غدیر 541

405-علی علیه السّلام مولای هر مؤمن و مؤمنه است 543

406-دعای رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله برای پسر عبد المطلب 543

ص:889

407-جواب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله به فاطمه علیها السّلام هنگام شکایت به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله 545

408-وصیت حضرت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به ولایت علی علیه السّلام 545

409-نزول آیۀ تطهیر 545

410-عموی انسان مانند پدر انسان است 547

411-دوست داشتنی ترین مردم نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله حضرت علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام هستند 547

412-محب علی علیه السّلام 547

413-حضرت علی علیه السّلام از خمس،کنیزی اختیار کرد 549

414-رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله می فرمایند:اول کسی که به من ایمان آورد علی علیه السّلام بود 551

415-حضرت علی علیه السّلام بر مردم قضاوت می کرد 551

416-دوست داشتن امام حسن و حسین علیهما السّلام دوست داشتن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله است 551

417-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله چهل روز صبح در خانه حضرت علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام می رفتند و می گفتند:السلام علیکم یا اهل بیت النبوه 553

418-نزول آیۀ (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ) 553

419-سر امام حسین علیه السّلام در مقابل ابن زیاد 553

420-نزول آیۀ شریفۀ (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی) 555

421-حدیث منزلت 555

422-حدیث طیر 557

423-دوست داشتن اهل بیت علیهم السّلام برای خداوند متعال 557

424-حدیث غدیر 559

425-تفسیر آیۀ شریفۀ (بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ) 559

426-حدیث نعل 559

427-حدیث مناشده 561

428-حدیث ثقلین 561

429-تفسیر قول خداوند: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ) 561

430-در حضرت علی علیه السّلام شباهت هایی از حضرت عیسی علیه السّلام وجود دارد 563

ص:890

مجلس دهم

431-ازدواج حضرت فاطمه علیها السّلام با حضرت علی علیه السّلام 565

432-تو را غیر از مؤمنین دوست ندارند یا علی 567

433-جز چهار نفر روز قیامت سواره نیستند 567

434-اوّلین کسی که به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله ایمان آورد 567

435-تفسیر آیۀ شریفۀ (إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً) 567

436-مباهلۀ پیامبر با مسیحیان همراه علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام 571

437-حضرت رسول فرمایند که اهل بیت من امان امت من هستند 571

438-دعای پیامبر برای لشکرش 571

439-حدیث مناجات 573

440-نماز خواندن حضرت علی علیه السّلام پشت سر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به مدت سه سال 573

441-خداوند به سود پیامبرش در جنگ با بنی قریظه نیرنگ به کار برد 573

442-حدیث منزلت 575

443-کشتن فرد یهودی توسط صفیّه،زمانی که پیامبر در خندق بودند 575

444-فتح خیبر و تقسیم غنائم جنگی 575

445-هدیۀ امرا را پذیرفتن،خیانت است 577

446-مرتد شدن اشعث بعد از فوت نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله 577

447-مسلمانان برضد غیر خودشان یکپارچه اند 579

448-نزول آیۀ تطهیر 579

449-موعظه از حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله 581

450-حضرت علی علیه السّلام فرمودند:میانه روی در یک سنت نیکوتر از تلاش برای رسیدن به یک روش جدید است 581

451-دو مرد از قبیلۀ مذحج به نزد پیامبر آمدند برای بیعت با آن حضرت 581

452-دجّال در سرزمین لدّ کشته خواهد شد 583

453-دجال در جور و کرمان فرود می آید 583

454-گفتن لا اله الا اللّه ابو طالب قبل از فوتش 585

455-تقسیم ثمرات فدک بین فرزندان حضرت زهرا علیها السّلام 585

ص:891

456-وفات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله در ماه ربیع الاول 587

457-خبر دادن حضرت علی علیه السّلام به شهادتشان 587

458-اسیران جنگ بدر 589

459-مهاجرین و انصار،برخی دوست برخی دیگرند 591

460-بری بودن حضرت علی علیه السّلام از قتل عثمان 591

461-بزرگترین مردم از نظر اجر در آخرت مصیبت دیده ها در دنیا هستند 593

462-رحم حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله 593

463-خطبۀ امام حسن علیه السّلام بعد از وفات حضرت علی علیه السّلام 593

464-حق حضرت علی علیه السّلام بر مردم 597

465-مسلمان کسی است که مسلمانان از دست او و زبانش در امان باشند 597

466-رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله سرور فرزندان آدم 597

467-کسانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به همراه آنها مباهله کرد 597

468-حدیث غدیر 599

469-تفسیر قول خداوند متعال: (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ) و (اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً) 599

470-تفسیر قول: (أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ) 599

471-بلند گفتن بسم اللّه 601

472-ناصبی ها 601

473-شیعه کسی است،که از خداوند متعال فرمان می برد 601

474-مدح مسعود جعفی 603

475-هرکس عباس عموی پیامبر را اذیت کند پیامبر خدا را اذیت کرده است 603

476-ابن عباس می گوید:فرشتگان جز خانه خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را زیر پا نگذاشته اند 603

477-دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و اله برای ابن عباس 603

478-اول کسی که اسلام آورد حضرت علی علیه السّلام بود 605

479-(پایان احادیث ابی عمر بن مهدی)605

480-دعای مظلوم 605

481-تفسیر آیۀ (فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً) 605

ص:892

482-کیفیت استخاره کردن 607

483-مستحب است در ظاهر خود اظهار کند نعمت را انسان 607

484-سؤال یهودی از حضرت علی علیه السّلام 607

485-آمدن مال و پول خدمت امام هادی علیه السّلام از قم در زمان متوکّل 609

486-دعا برای دوری از چیزهایی که از آنها می ترسی 611

487-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:یا علی دوستدار تو دوستدار من است و دشمن تو دشمن من است 615

488-موعظه در حدیث قدسی 615

489-در صفت دوستی که به ولایتی رسیده 615

490-فائدۀ گفتن لا اله الا اللّه الملک الحقّ المبین 615

491-چهار شخص که من شفیع آنها هستم 617

492-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمودند لا اله الا اللّه دژ محکم من است 617

493-دعای امام هادی علیه السّلام 617

494-تمام مؤمنان همسایگانی خواهند داشت،که آنها را اذیت خواهند کرد 617

495-سه دعا مستجاب می شود 619

496-وقت های دعا کردن 619

497-لزوم تقیه و زهد 619

498-مدح سامراء و اخبار خراب شدن آنجا 619

499-اشجع سلمی نزد امام صادق علیه السّلام رفتند 621

500-ولایت حضرت علی علیه السّلام سبب داخل شدن در بهشت است 623

501-حدیث غمامه 623

502-شهادت دادن سنگ به ولایت حضرت علی علیه السّلام 625

503-حقیقت ایمان 625

504-خواندن سورۀ حمد بر مریض 627

مجلس یازدهم

505-پنج چیز است که تباه می گردد 629

ص:893

506-حکایت ابو موسی و متوکل 631

507-حکایت متوکل و هریسه 633

508-سؤال متوکل از أشعر عرب 635

509-ابو طیب و زیارت عاشورا 635

510-قصۀ نگین انگشتر 637

511-استجابت دعا بعد از نماز 639

512-سلام عمر به دستور پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بر امیر المؤمنین علیه السّلام 639

513-کلام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و عایشه در مورد حضرت علی علیه السّلام 641

514-تفسیر آیۀ (أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّارٍ عَنِیدٍ) 641

515-تفسیر آیۀ (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ) 641

516-علی علیه السّلام بهترین مردم 643

517-لوحی که نزد حضرت فاطمه علیها السّلام بود 643

518-دعای امام صادق علیه السّلام 647

519-استخارۀ امام باقر علیه السّلام 649

520-تقیه شعار مؤمن است 649

521-خداوند می بخشد شیعیان حضرت علی علیه السّلام را 649

522-در سبب نامگذاری حضرت فاطمه علیها السّلام 649

523-تفسیر آیۀ (إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ) 651

524-تفسیر آیۀ (فَصَبْرٌ جَمِیلٌ) 651

525-تفسیر آیۀ (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ) 651

526-تفسیر آیۀ (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ) 651

527-تفسیر آیۀ (وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ) و (تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ) 651

528-محمد صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه السّلام از نور خداوند به دنیا آمدند 651

529-خداوند حضرت علی علیه السّلام را امیر المؤمنین نامیدند 653

530-آتش جهنم بر دوستداران علی علیه السّلام حرام است 653

531-شفاعت اهل بیت در روز قیامت 653

532-شیعیان ما از خداوند متعال اطاعت می کنند 655

ص:894

533-فضیلت نیمۀ شعبان 657

534-مردی که از فقرش شکایت می کرد نزد ابی عبد اللّه 659

535-فرشته ای که از آب بیرون آمد و بر حضرت علی علیه السّلام سلام کرد 659

536-در روز قیامت منادی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله را ندا می زد که 659

537-کافور خادم و حدیث سطل 661

538-اخلاق شیعه از فضیلت طینت ائمه است 661

539-بو طیر غلام ابی الحسن علی بن محمد 663

540-تفسیر قول خداوند: (ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً) و (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ) 663

541-در مورد آیۀ (إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ) 665

542-حضرت دانیال در چاه 665

543-معنی فتوّت و مروّت 667

544-موعظۀ حضرت صادق علیه السّلام 669

545-وصیت و رقت بن نوفل به حضرت خدیجه 669

546-مکارم الاخلاق 671

547-موعظۀ حضرت صادق علیه السّلام به سدیر 671

548-سه چیز از سعادت هستند 671

549-کلام حضرت صادق علیه السّلام به زیاد قندی 671

550-سه درخواست از خداوند اجابت می شود 673

551-جوانان باید یا دانشمند باشند یا دانش آموز 673

552-امام صادق علیه السّلام فرمودند:در هدیه دادن را و به دادن هدیه به اهلش استمرار داشته 673

553-آداب نشستن 673

554-وداع معلّی با امام صادق علیه السّلام و موعظۀ آن حضرت به او 675

555-حقوق شیعیان 675

556-اهل معروف در دنیا همان اهل معروف در آخرت هستند 675

557-مردن با گناهان 677

558-نور ابو طالب در روز قیامت 677

559-مبتلا شدن مؤمن 679

ص:895

560-سبب از بین رفتن نعمت ها 679

561-سه فضیلت حضرت علی علیه السّلام 681

562-کلام ابن مسعود با رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله در مورد خلافت 681

563-خوبی به پدر و مادر 683

564-انکارکنندۀ ولایت حضرت علی علیه السّلام 683

565-شیعیان ما از خاک بهشتی آفریده شده اند 685

566-انسان منافق و کافر،حضرت علی علیه السّلام را دوست ندارد 685

567-حدیث مدینه 687

568-حضرت علی علیه السّلام آقای دنیا و آخرت 687

569-حجاج و بخشیده شدن گناهانشان 687

570-حقیقت مرگ 689

571-کلام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در جنگ بدر 689

572-ثواب آب دادن 689

573-دعای مظلوم مستجاب می شود 691

574-خاندان پیامبر سه روز سیر نگشته اند 691

575-ثواب انگشتر عقیق 691

576-احترام به سالمندان 691

577-آداب خوردن 693

578-اولین کسی که بر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله وارد می شود 693

579-حدیث رسول اللّه در مورد امام حسن و امام حسین علیهما السّلام 693

580-سؤال مردی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در مورد قیامت 693

581-اصحابی که چهرۀ ملیحی دارند 693

582-هدیۀ خداوند به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه السّلام و سیاه بودن چشمانشان 695

583-خبر دادن جبرئیل به کشته شدن امام حسین علیه السّلام 697

584-خبر دادن میکائیل به قتل امام حسین علیه السّلام 697

585-امّ سلمه خبر به قتل رسیدن امام حسین علیه السّلام را داد 699

586-خبر جبرئیل در مورد قتل امام حسین علیه السّلام 703

ص:896

587-هنگام کندن قبر برای امام حسین علیه السّلام مشک خوش بویی پیدا شد 703

588-خداوند به خاطر شهید شدن امام حسین علیه السّلام چند چیز را به حضرت عطا فرمودند 705

589-شفا در خاک قبر امام حسین علیه السّلام 707

590-حرمت خوردن هر خاکی مگر خاک قبر امام حسین علیه السّلام 709

591-شفا با خاک امام حسین علیه السّلام 709

592-قصۀ موسی بن عیسی و تربت امام حسین علیه السّلام 711

593-شخم زدن قبر امام حسین علیه السّلام به دستور موسی بن عیسی 715

594-رشید(هارون عباسی)قبر امام حسین علیه السّلام را خراب و درخت سدر آن را قطع کرد 725

595-متوکل دستور تخریب قبر حضرت امام حسین علیه السّلام را داد 725

596-ابراهیم دیزج قبر امام حسین علیه السّلام را نبش کرد 727

597-قصۀ هارون معرّی و نبش قبر امام حسین علیه السّلام 729

598-قصۀ ابراهیم دیزج و نبش قبر امام حسین علیه السّلام 731

599-زیارت قبر امام حسین علیه السّلام در زمان متوکل 733

600-شخم زدن قبر امام حسین علیه السّلام در سال 247 هجری 735

601-فرشته ای خبر کشته شدن امام حسین علیه السّلام را به حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله داد 737

602-از آسمان خون بارید روز شهادت امام حسین علیه السّلام 737

603-دوستدار علی وارد بهشت می شود 739

مجلس دوازدهم

604-سلام دادن به حضرت علی علیه السّلام 741

605-حدیث مناجات 741

606-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام 743

607-حدیث غدیر 743

608-حضرت علی علیه السّلام دوست رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله 743

609-حضرت علی علیه السّلام جزء چهار نفری که وارد بهشت می شوند 743

610-حدیث مناشدت 745

611-حضرت فاطمه علیها السّلام یگانه بانوی زنان اسلام 747

ص:897

612-کسانی که پیامبر به همراه آنها به مباهله رفتند 747

613-حدیث غدیر 749

614-حق حضرت علی علیه السّلام بر مسلمین 749

615-فضائل حضرت علی علیه السّلام 749

616-ملائکه جز خانۀ ما جایی پا نمی گذارند 751

617-عیادت از بنی هاشم سنت است 751

618-ولایت حضرت علی علیه السّلام 751

619-هرچیزی که انسان را از یاد خدا دور می کند از مصادیق قمار است 753

620-روز قیامت فرشتۀ مرگ هم می میرد 753

621-فتح مکه و شکستن بتها 753

622-تفسیر آیۀ: (کَلاّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا) 753

623-خطبۀ حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله 755

624-تغییر قبله 755

625-خواب پیامبر وحی است 757

626-اسماعیل برای قربانی شدن 757

627-اولین کسی که از میهمان پذیرایی نمود 757

628-قصۀ حضرت یحیی علیه السّلام با ابلیس 757

629-نسب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله 761

630-صفات حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله 761

631-سنگ به پیامبر سلام کرد 763

632-شقّ القمر در مکه 763

633-خارج شدن بنی عبد المطلب روز بدر به زور 765

634-بازگرداندن نصف زمین خیبر به اهلش 765

635-پیامبر فرمودند:خاله مثل مادر است 765

636-تاریخ جنگ بدر و فتح مکه 765

637-حدیث منزلت 767

638-اولین کسی که اسلام آورد 767

ص:898

639-حدیث غدیر 767

640-حدیث اسراء 767

641-سه چیز به حضرت علی علیه السّلام اعطا شده 771

642-حضرت علی علیه السّلام مانند حضرت عیسی 771

643-حضرت علی علیه السّلام آقا و سرور مسلمین 771

644-سواره ها روز قیامت 773

645-مردمان قوم یأجوج و مأجوج 773

646-بهترین کلام ها چیست 775

647-دنیا زندان مؤمن است 775

648-اهل بهشت 777

649-عیادت حضرت علی علیه السّلام از صعصعه در هنگام بیماری او 777

650-شکسته و تمام خواندن نماز 777

651-هنگامی که انسان در آخرین روز از دنیا و اولین روز آخرت قرار می گیرد ثروت و فرزندان و کردارش بر او ظاهر می شوند 779

652-نماز جمعه 781

653-حدیث سفینه 783

654-نگاه کردن به صورت حضرت علی علیه السّلام 783

655-هیچ هدهدی نیست مگر آنکه زیر بالش نوشته شده که آل محمد بهترین آفریدگانند 783

656-حضرت علی علیه السّلام از زمانی که به دنیا آمدند مظلوم بودند 783

657-امام حسن و حسین علیه السّلام در روز قیامت 783

658-فضائل حضرت علی علیه السّلام 787

659-حدیث اسراء 789

660-دوست داشتن حضرت علی علیه السّلام 791

661-علی دژ محکم الهی است 791

662-فضائل علی علیه السّلام 791

663-حضرت علی علیه السّلام به منزلۀ سر نسبت به بدن من است 793

ص:899

664-حدیث اسراء 793

665-علی علیه السّلام برادر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله 795

666-حضرت علی علیه السّلام پیشوای مؤمنان 795

667-پاداش پیامبر به نیکی بر فرزندان او 795

668-حدیث معراج 797

669-جامی از بلور قرمز هدیه خداوند به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله 797

670-یاد گرفتن و یاد دادن قرآن 799

671-نزول آیۀ شریفۀ (إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ) 801

672-قسم دروغ 803

673-نذر پیاده به حج رفتن 803

674-در آداب سلام کردن 805

675-هدیۀ امام رضا علیه السّلام به دعبل 805

676-منفعت های کشمش خوردن 805

مجلس سیزدهم

677-منفعت های خوردن کشمش سیاه 809

678-قول عمر در مورد حضرت علی علیه السّلام 811

679-منفعت انار خوردن 811

680-پیامبر به عمویش عباس وصیت کرد که 811

681-منفعت خوردن کدو 811

682-منفعت ریشۀ تربچه 811

683-منفعت کاسنی 811

684-حدیث پیامبر در آخرین حج 813

685-در مورد حضرت علی علیه السّلام 813

686-اصحاب بهشت 813

687-اصحاب جهنم 815

688-خطبۀ حضرت علی علیه السّلام در کوفه 815

ص:900

689-نهی از برائت از حضرت علی علیه السّلام 815

690-تفسیر آیۀ شریفۀ (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللّهِ) 815

691-در دوستی با دوست میانه رو باش 817

692-در مورد شهادت حضرت علی علیه السّلام 817

693-حکم کسی که دشنام به حضرت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و حضرت علی علیه السّلام می دهد 817

694-دربارۀ مجوسی ها 817

695-قول حضرت علی علیه السّلام وقتی لباس جدیدی پوشیده بود 817

696-حضرت علی علیه السّلام سید عرب 819

697-علی علیه السّلام به کشتن ناکثین و قاسطین و مارقین پرداخت 819

698-منفعت عسل و جو 819

699-از بهترین سحری های روزه دار حلیم با خرماست 819

700-وصف مؤمن 821

701-سبب دخول به بهشت 821

702-رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله می فرمایند:چهار شخص را من روز قیامت شفاعت می کنم 821

703-قصۀ سکینه دختر حضرت علی علیه السّلام 821

704-ولادت امام حسن و حسین علیه السّلام 821

705-تفسیر قول خداوند (أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّارٍ عَنِیدٍ) 823

706-سبب نزول آیۀ (إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ) 825

707-کلید بهشت و جهنم در دست حضرت علی علیه السّلام 825

708-چهار چیز از بهشت نازل شده است 825

709-بالنگ در معده سنگین است و باید بعد از آن نان خشک بخورید 827

710-منفعت های انار 827

711-چهارجا از قصرهای بهشتند 827

712-معنی ایمان 827

713-دو چیز سینۀ انسان را خوب و دو چیز سینۀ انسان را خراب می کند 827

714-بهترین علم 827

715-بهترین زنها پنج زنند 827

ص:901

716-زن ها چهار نوعند 829

717-تفسیر قول خداوند: (أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ) 829

718-ذمّ تصمیم ازدواج نکردن 829

719-به شیعیان ما بگو که به آنچه نزد خداست نمی رسد مگر به عمل کردن 829

720-دعای هنگام صبح 831

721-دعای هنگام شب و هنگام خارج شدن از منزل 831

722-نزول آیۀ شریفۀ (أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ) 833

723-معطّر شوید به استغفار 833

724-خدا با بدهکاران است 835

725-خطبۀ شقشقیه 835

726-خطبۀ فاطمه علیها السّلام به زنان مهاجرین و انصار 839

727-سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله با بدیل بن ورقاء 841

728-نزول آیۀ شریفۀ (فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ) 843

729-تفسیر آیۀ شریفۀ (یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ) 843

730-پنهان کردن علم 845

731-حریم چاه 845

732-تفسیر قول خداوند: (وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ) 845

733-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمودند که من خواستۀ پدرم ابراهیم هستم 847

734-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می فرمایند:ستاره ها امان اهل آسمانند و اهل بیت امان امّتم هستند 849

735-حرام بودن شراب 849

736-حس ظنّ به خداوند 849

737-ابی نؤاس در مریضی که با آن فوت کرد 851

738-حدیث قدسی:خداوند می فرمایند کسی که به من و نبی من و به ولی من ایمان آورد وارد بهشت می شود 851

739-حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله در جنگ پرچم را به دست حضرت علی علیه السّلام دادند 851

740-حرم خداوند حلال و حرام او و مشتبهات میان آن دوست 853

741-در مورد دنیا مثل عابد باش 853

ص:902

742-منزلت حضرت علی علیه السّلام 855

743-زمین پر از ظلم و جور می شود 855

744-دجال وارد مکه و مدینه نمی شود 857

745-با قرآن به سرزمین دشمنان سفر نکنید 857

746-غسل جمعه 857

747-سخن چین وارد بهشت نمی شود 857

748-در مورد غسل کردن روز جمعه 857

749-راه رفتن در قبرستان 859

750-نفقه دادن مسلمان به خانواده اش 859

751-شکر کردن خداوند 859

752-بر پیشانی اسب ها تا روز قیامت خیر نوشته شده است 859

753-پذیرایی از مهمان 861

754-حدیث قدسی(اکتبوا العبدی المریض افضل ما کان عمل فی صحّته)861

755-پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به ابا ذر فرمودند هرچه برای خود دوست می دارم برای تو نیز دوست می دارم 861

756-قارچ از نعمت هاست و آبش درمان چشم هاست 861

757-تکبیر گفتن در نماز 863

758-وارد شد حضرت علی علیه السّلام بر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله درحالی که حضرت مریض بودند 863

759-در مورد مرگ 863

760-عمل کم که از سنت باشد بهتر است از عمل زیادی که بدعت باشد 865

761-قول قبول نیست مگر با عمل کردن 865

762-حضرت رسول نماز ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشا را جمع کردند و فاصله نینداختند 865

763-نماز مریض 865

764-نبود در موی سر و محاسن حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله بیست موی سفید 867

765-وقتی زمان ظهر نزدیک شود کمتر رویای مؤمن دروغ گوید 867

ص:903

766-وضوی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله حضرت همیشه از راست آغاز می کردند 867

767-دربارۀ عبدی که مالی را دارد 867

768-قرائت عبد اللّه هفتاد سوره را از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله 867

769-کیفیت اسلام جفینه 869

770-حضرت علی علیه السّلام کارگشایی می کند در مدینه 869

771-دعای حضرت علی علیه السّلام هنگامی که لباس نو خریده بودند 869

772-گریه کردن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله وقتی ابراهیم فوت کرد 871

773-بهترین جامه ها جامۀ سفید رنگ است 871

774-کسی که یک رکعت درک کند همۀ نماز را دریافته است 871

ص:904

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109