راه و رسم طلبگی جلد 6

مشخصات کتاب

سرشناسه : عالم زاده نوری، محمد، 1349 -

عنوان و نام پدیدآور : راه و رسم طلبگی/مولف محمد عالم زاده نوری.

مشخصات نشر : قم: موسسه فرهنگی ولاء منتظر، 1389 -

مشخصات ظاهری : 7 ج.؛12×21س م.

شابک : 70000 ریال: دوره: 978-600-5551-25-9 ؛ 10000 ریال: ج.1:978-600-5551-18-1 ؛ 20000ریال (چاپ سوم)ج.1 ؛ 20000 ریال (ج.1، چاپ چهارم) ؛ 10000 ریال: ج.2: 978-600-5551-19-8 ؛ 30000 ریال (ج.2، چاپ سوم) ؛ 30000 ریال (ج.2، چاپ چهارم) ؛ 10000 ریال: ج.3: 978-600-5551-20-4 ؛ 30000 ریال (ج.3، چاپ چهارم) ؛ 30000 ریال( چاپ سوم)ج.3 ؛ 10000 ریال: ج.4:978-600-5551-21-1 ؛ 190000 ریال (ج.4، چاپ چهارم) ؛ 20000 ریال(چاپ سوم)ج.4 ؛ 10000 ریال: ج.5: 978-600-5551-22-8 ؛ 30000ریال(چاپ سوم)ج.5 ؛ 30000 ریال (ج.5، چاپ چهارم) ؛ 10000 ریال: ج.6: 978-600-5551-23-5 ؛ 20000ریال(چاپ سوم)ج.6 ؛ 20000 ریال (ج.6، چاپ چهارم) ؛ 10000 ریال: ج.7: 978-600-5551-24-2 ؛ 40000 ریال(چاپ سوم)ج.7 ؛ 40000 ریال (ج.7، چاپ چهارم)

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتاب حاضر قبلا به صورت مستقل نیز منتشر شده است.

یادداشت : ج.2 و 5 (چاپ اول: 1389).

یادداشت : ج.1- 7 (چاپ سوم: تابستان 1391).

یادداشت : ج.1-3 (چاپ چهارم: تابستان 1391).

یادداشت : ج.4 - 7(چاپ چهارم: تابستان 1391).

یادداشت : این کتاب با حمایت معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسیده است.

یادداشت : کتابنامه.

مندرجات : ج.1. ارزش و افتخارات طلبه.-ج.2. هویت صنفی طلبه و معنای طلبگی.-ج.3. طلبه در دوران رشد و تحصیل.-ج.4. طلبه و برنامه زندگی.-ج.5. طلبه و جهت گیری تخصصی.-ج.6. علم دیگر.-ج.7. طلبه؛ نشاط و طراوت طلبگی.

موضوع : حوزه های علمیه -- ایران

موضوع : طلاب -- راه و رسم زندگی

شناسه افزوده : ایران. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. معاونت امور فرهنگی

رده بندی کنگره : BP7/ع16ر2 1389

رده بندی دیویی : 297/07

شماره کتابشناسی ملی : 2122455

ص: 1

صوت ها

* صوت ها

صفحه 9 :

***

صفحه 13 :

***

صفحه 18 :

***

صفحه 23 :

***

صفحه 26 :

***

صفحه 32 :

***

صفحه 38 :

***

صفحه 44 :

***

صفحه 51 :

***

ص:2

ص: 3

جلد ششم راه و رسم طلبگی

مولف

ص: 4

انتشارات ولاء منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف

قم، خیابان شهداء (صفائیه)، کوچه 37 (سپاه)،

فرعی پنجم، پلاک 104؛ تلفکس: 7749458 (0251) www.v-montazar.com info@v-montazar.com

کلیه حقوق برای ناشر محفوظ است

مرکز پخش انحصاری:

قم، خیابان آیت الله مرعشی نجفی رح (ارم)، روبروی پاساژ قدس، ساختمان کوثر، انتشارات سوره مهر (مؤسسه رحماء)؛

ص: 5

6 و 7839402 (0251) - 09192511036

ص: 6

فهرست

مقدمه. 9

علم دیگر. 13

اندازه وجود ما انسان ها. 13

غایت خلقت انسان.. 16

علم؛ کشف حقایق خارجی.. 17

حقایق عالم؛ ظاهر و باطن.. 18

نسبت ظاهر و باطن جهان.. 23

شناخت متوازن عالم. 24

حقیقت علم. 26

محدودیت دانش تجربی.. 27

مراتب شناخت.. 28

جایگاه علم حقیقی.. 35

نمونه هایی از روابط غیبی.. 38

منابع و مآخذ. 60

ص: 7

ص:8

مقدمه

انسان در دالان بلند تاریخ همیشه به دنبال کشف حقیقت بوده است. دیدن و دانستن و فهمیدن، آرزوی دیرین همه انسان ها است. همه آدمیان در مقابل علم و در مقابل اهل دانش به صورتی کاملاً طبیعی و در عین حال ناخودآگاه کرنش می کنند. عالمان همواره در میان انسان ها محترم و موجّه بوده اند. منابع دین اسلام از آیات قرآن کریم و روایات امامان معصوم علیهم السلام به صراحت و مکرر اهمیت «علم» را گوشزد کرده و به علم آموزی و دانش اندوزی سفارش کرده اند. تأسیس حوزه های علمی عمومی و تخصصی از آغاز پیدایش اسلام بر پایه همین سفارش ها و فرمان ها بوده است.

محیط جامعه اسلامی دائما از نشاط علمی برخوردار بوده و در میان خود دانشمندان و فرزانگان فراوان پرورده است و بر اثر این نشاط علمی تا سالیان دراز بر فراز قله های دانش و ارزش قرار داشته است. امروز نیز راز موفقیت دنیای اسلام و تشکیل تمدن بزرگ اسلامی در بازگشت به دانش نهفته است.

ذخایر معرفت اسلامی علاوه بر صورت معروف دانش که همگان از آن آگاه و با آن آشنایند، سخن از دانشی دیگر و صورتی برتر به میان

ص: 9

آورده و بدین ترتیب ذهن ها و دل ها را مشتاق کشف آفاقی فراتر ساخته است. دریافت این دسته از آیات و روایات و درک کامل محتوای آن با دشواری روبه رو است. گویا زبان این عبارات زبان مأنوس و مألوف ما نیست و در برخود آغازین ابهام و غرابت و پیچیدگی سخت نمایان است. مؤلف در این اثر کوشیده است تا با بیان مقدمات لازم و استفاده از مثال و تمثیل از این دشواری فروکاهد و تفسیر ساده ای از این دسته عبارات ارائه دهد.

گرچه مؤلف در این نوشتار رسالت ابتدایی خود را توصیه های اخلاقی و معنوی ندانسته است، اما بدون تردید آشنایی با مفاهیم ماورایی و آفاق فراطبیعی شوق و طراوتی وصف ناپذیر برای حرکت و انگیزشی فراوان برای رفتن و شدن در اعماق جان ها پدید می آورد.

علم و دانش در میان ما انسان ها، به خصوص در جوامع اسلامی، همواره محترم شمرده شده و توصیه به دانش آموزی از گهواره تا گور، در آموزه های دینی و ادبیات کهن ما فراوان یافت می شود. علاوه بر این، هر ملّتی برای قرارگرفتن در مسیر رشد و تکامل و پیشرفت مادی و معنوی، به جهاد علمی و کوشش فکری نیازمند است. در میان ما، هرگاه سخن از «دانش» به میان می آید، انبوهی از گزاره های ریز و درشت به نظر می رسد که در مجموعه ای مدوّن با حروف الفبا بر صفحات کاغذ ثبت شده و برای فراگیری آن باید به محضر استاد رفت یا با مطالعه، مباحثه و تفکر به فضای آن وارد شد.

در کنار این تلقی رایج، معنای دیگری از واژه «علم» در آثار اسلامی مشاهده می شود که با این تصوّر اوّلیه ناسازگار است و لوازمی برای آن بیان شده که در مواجهه نخست، ارتباط آن با مفهوم «دانش» روشن نیست. در این نوشته، کوشش شده تا معنای دیگر

ص: 10

دانش، به گونه ای سهل و روان روشن و پرده استبعاد و استنکار از چهره آن برداشته شود.

ص: 11

ص:12

علم دیگر

اندازه وجود ما انسان ها

ما آدمیان، هرگاه خود را با حشرات، چارپایان و کودکان مقایسه می کنیم، احساس برتری می کنیم و با دیدن سرمایه ها و دارایی های فراوانی که در اختیار ما است، بر خود می بالیم. احتمالاً همه ما بارها حرکات مورچه ها را اطراف لانه کوچکشان دیده ایم و تلاش پی گیر آن ها برای کشف و جابه جایی دانه های غذا را زیر نظر گرفته ایم. شاید برای آزمایش، تکه نان کوچکی یا ذره غذایی سرراه آن ها قرار داده باشیم. هم چنین شاید با اشاره انگشتی و یا ایجاد نسیم ملایمی، دانه از دهان مورچه ای برگرفته باشیم.

در این صحنه ها اگر خود را در میان جمع مورچگان تصور کنیم، شور و شعف فراوان آن ها را در یافتن آن دانه شیرین یا اندوه و غصّه آن ها را در غم از دست دادن آن دانه، در می یابیم. مورچه کوچک دانه شیرینِ شکر را می بیند و از شادی به دست آوردن آن در پوست خود نمی گنجد، امّا به جهت ضعف قوای ادراکی خود، موجود بزرگی چون ما را که با اشاره انگشتی آن دانه و صدها مثل آن را بر سر راه او قرار می دهیم، نمی بیند. ما که از افقی برتر، زندگی مورچه را بررسی

ص: 13

می کنیم، بر حال و روز او تأسف می خوریم و وجود او را کوچک می شماریم و او را در مرتبه نازلی می نگریم، زیرا مورچه توان ادراکی محدودی دارد و قادر نیست با حقایق فراوانی آشنا شود. تمام دنیای مورچه به همان چند وجب لانه اش محدود است که از آن اطلاع دارد و با آن ارتباط برقرار می کند.

چهارپایی که در چراگاهِ سرسبزی به چرا مشغول است، گرچه اندام بزرگ و هیکل سنگینی دارد، امّا در دنیای محدودی زندگی می کند. همه دنیای او همان مرتع سبز است و تمام شخصیت او همان دایره تصورات و علاقه مندی هایش؛ هیچ چارپایی از قواعد هندسه و فیزیک سر در نمی آورد؛ توان تحلیل سیاسی ندارد؛ ارزش نسخ خطی را نمی داند، با جغرافیای جهان آشنا نیست؛ و یا از دیدن یک فیلم سینمایی لذّت نمی برد و معنای حقایق بسیاری را درک نمی کند؛ به همین دلیل می گوییم وجود کوچکی دارد.

در مقابل ما از این که این همه را درک می کنیم شعفمند و شادمانیم و چون می توانیم با حقایق فراوانی ارتباط برقرار کنیم خود را دارای وجود برتر و در بهشت گسترده تری می یابیم. بزرگی وجود ما نه به اندام درشت و هیکل سنگین که به میزان علم و درک و معرفت ماست. به بیان امام علی علیه السلام که می فرمایند:

«قَدرُ کلُّ امرِی ءٍ ما یحسِن؛(1)

اندازه وجود هرکس همان است که می داند».

شاید ما نیز گمان کنیم که جهان ما، جهان همه حیوانات و گیاهان است و ما در جایی زندگی می کنیم که مورچه، اسب، گیاهان و

ص: 14


1- . امالی طوسی، ص494.

دیگر حیوانات در آن زندگی می کنند. اما آیا به واقع این گونه است؟ آیا جانوران و گیاهان توان وارد شدن به دنیای انسان را دارند؟ یا جهان هرکس به وسعت دایره شعور او است و وسعت وجود هر کس به اندازه درک و معرفتش؟ اگر فرض کنیم واقعیت وجود ما در این کالبد خاکی خلاصه نمی شود، نمی توانیم محیط حضور این پیکره مادی را محیط زندگی خودمان بدانیم. ما به خاطر داشتن جوهری غیر از این تن، در جهانی غیر از این طبیعت زندگی می کنیم. دنیای هرکس دایره ای است که در آن حضور علمی و ادراکی دارد و گستره محیط زندگی او به اندازه مقدار درک و آگاهیش.

کودکانی که در کنار خیابان با خاک و سنگ بازی می کنند، دنیای کوچک و متفاوتی نسبت به دنیای ما دارند؛ آن ها شعور درک بسیاری از حقایق را ندارند و بر خلاف ما لطف کلام سعدی و حافظ را در نمی یابند؛ فیزیولوژی و هندسه نمی دانند و از قوانین حقوقی و مناسبات بین المللی چیزی نمی فهمند. تفاوت این بچّه ها با آن حیوانات در این است که کودکان توان گسترش وجود خود را دارند و می توانند سطح درک، آگاهی و شعور خود را افزایش دهند، ولی حیوانات تا انتها، در همان مرتبه وجودی باقی خواهند ماند... .

دنیای ما آدم بزرگ ها هم متفاوت است. سطح درک و دریافت ما از حقایق جهان یکسان نیست. دغدغه ها و دردها و ذهنیت ها و حساسیت های ما بسیار ناهمگون است. یکی دنیای کوچکی به اندازه لذایذ شهوانی برای خود ساخته است، دیگری از درآمیختن با دانش و حکمت به ابتهاج و سرور می رسد. دنیای واقعی کاسبان و کارگران و معلّمان و مادران و پزشکان و دانشجویان هر یک با دیگری تفاوت دارد.

ص: 15

به این ترتیب می توان دریافت که دنیای ما قابل توسعه است. ما نیز با افزایش آگاهی و معرفت خود می توانیم به جهانی دیگر وارد شویم. گوهر وجود ما از همین یافته ها و آگاهی ها تشکیل می شود و علم و معرفت دایره هستی ما را وسعت می بخشد و ابعاد ما را بزرگ تر می کند. علم پیرایه ای بر وجود ما نیست که زینت جان ما محسوب شود؛ علم -به همان معنای گسترده و کاملش- تمام حقیقت ما را تشکیل می دهد. برای درک بهتر این مطلب کالبد تن را از مجموعه هستی خود کنار بزنیم. اگر ما تن نمی داشتیم چه بودیم؟ مشتی آگاهی و گرایش و اراده. اکنون نیز همانیم و این تنِ عاریت که فردا از ما گرفته می شود در حقیقت هستی ما نقشی ندارد.

شاید کسان بسیاری باشند که وقتی به ما نظر می کنند، با مشاهده میزان درک و معرفت ما بر کودکی و کوچکی ما تأسف خورند، همان گونه که ما بر کودکان و حیوانات نظر می کنیم. دایره وجود ما در مقایسه با عظمت آنان ناچیز است و از نگاه آنان، تلاش های ما در زندگی، تلاشی کودکانه به شمار می رود. تلاشی برای رسیدن به اسباب سرگرمی دنیا، تلاشی برای گرد آوردن اندکی خاک و گل بی ارزش و کوششی به سوی آن چه آن ها بی اعتباری و کوچکی آن را به نگاه بلند خود می یابند. آن ها با کسب معرفت بیش تر، وجود گسترده تری برای خود ساخته اند و در بهشت وسیع تری به سر می برند. ما نیز می توانیم با حرکتی از نوع کسب معرفت به جهان گسترده تری پای گذاریم.

غایت خلقت انسان

انسان برای شناخت جهان آفریده شده است و علم سرسلسله

ص: 16

فضائل انسانی است.(1) از این رو هر چه انسان بیش تر به شناخت جهان نایل شود، به کمال خود و هدف خلقت نزدیک تر شده است.

راز عظمت انسان و سرّ برتری آدمی بر فرشتگان در همین «علم» است.

<وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ کلَّها، ثُمَّ عَرَضَهُم عَلَی المَلائِکةِ فَقالَ أنبِئونی بِأَسماءِ هؤُلآءِ إِن کنتُم صادِقین * قالوا سُبحانَک لاعِلمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمتَنا إِنَّک أَنتَ العَلیمُ الحَکیم؛(2)

خداوند به آدم تمام اسما را آموخت سپس آن ها را برفرشتگان عرضه داشت و به آنان گفت مرا به اسامی این موجودات خبر دهید اگر راست می گویید. آنان گفتند تو پاک و منزهی، ما جز آن چه تو به ما آموخته ای علم نداریم و تو دانا و حکیمی>.

انسان آفریده شده تا با افزایش شعور خود و درک بیش تر حقایق جهان، وجود خویش را کامل تر کند و جهان خود را بزرگ تر سازد.

انسان می تواند دیده تیزبینی به دست آورد که به حقیقت اشیا نفوذ کند. انسان می تواند پرده های جهل را بدرد و واقعیت پدیده ها را آن گونه که هست، بنگرد و با باطن وجود ارتباط برقرار کند.

علم؛ کشف حقایق خارجی

«علم» را می توان به کشف حقایق خارجی تعریف کرد؛ علم یک نوع ارتباط با عالم خارج است. وقتی یک اختر شناس، سیاره

ص: 17


1- . امام علی علیه السلام : «راس الفضائل العلم، غایة الفضائل العلم». میزان الحکمه، حدیث 13630
2- . بقره، آیات 30 و 31.

جدیدی در آسمان مشاهده می کند یا یک فیزیکدان در آزمایشگاه، متوجّه انبساط اجسام بر اثر حرارت می شود یا عالم اقتصاد ارتباط میان میزان عرضه، تقاضا و تورم را شناسایی می کند، یک حقیقت خارجی یا یک ارتباط واقعی کشف شده است.

این حقایق یا روابط، فارغ از توجه انسان، وجود خارجی دارند و انسان چه آن ها را بشناسد و چه از آن ها بی اطلاع باشد، حضور و اثر آن ها درعالم به جای خود باقی است، امّا آگاهی از این روابط برای انسان بسیار مفید است. اگر انسان که در میان همین موجودات زندگی می کند، از چگونگی عمل موجودات آگاه نباشد و نتواند واکنش آن ها را در مقابل عوامل مختلف پیش بینی کند، در برقراری مناسبت با جهان هستی دچار مشکل می شود؛ نه تنها بهره ای از آن ها نمی برد، که زیان های فراوانی هم می بیند.

حقایق عالم؛ ظاهر و باطن

این حقایق در دو گروه بزرگ جای می گیرند؛ مادی و معنوی، پیدا و پنهان، ظاهر و باطن، شهادت و غیب و... منظور از حقایق پیدا یا مادّی دسته ای از پدیده ها است که با حواس پنج گانه قابل مشاهده و دست یابی است و انسان -البته با تلاش و زحمت- می تواند آن ها و روابط میان آن ها را به وسیله ابزارهای حسی خود بشناسد.

دسته دوّم حقایق غیبی (غیرمادی) است که از دسترس حواس پنج گانه خارج است و انسان نمی تواند با استفاده از ابزارهای مادی و حواس ظاهری با آن ها مرتبط شود. این امور غیبی هم در میان خود و هم با حقایق مادی روابط و مناسباتی برقرار می کنند؛ خدا، ملک،

ص: 18

عرش، کرسی، لوح، قلم، روح، قیامت، تقدیر، بداء، وحی، شب قدر، نزول قرآن، معراج پیامبر، هبوط آدم، اسم اعظم، حوض کوثر، عالم ذر و... حقایقی از این دسته اند.

قرآن کریم جهان آخرت را باطن همین دنیا تصویر می کند.

<یعلَمونَ ظاهِراً مِنَ الحَیاةِ الدُّنیا وَ هُم عَنِ الآخِرَةِ هُم غافِلون؛(1)

این مردم ظاهر زندگی دنیا را می فهمند اما از آخرت (که باطن این زندگی است) غافلند>.

پندار ابتدایی ما این است که زندگی اخروی از زمانی آغاز می شود که دنیا به انتها برسد و ما آنگاه که جان دادیم اذن ورود در عالم آخرت می یابیم. قرآن کریم میان دنیا و آخرت مرز زمانی نمی کشد و انتقال از این عالم به آن دیگری را بسته به پایان حیات دنیوی نمی داند. آخرت مرتبه ای در باطن همین دنیا است و عالمی در طول همین عالم که اگر انسان قوای ادراکی خود را تکمیل کند، به آن راه می یابد و با آن ارتباط برقرار می کند.

<لَقَد کنتَ فی غَفلَةٍ مِن هذا فَکشَفنا عَنک غِطائَک فَبَصَرک الیومَ حَدیدٌ؛(2)

پیش ازاین تو از این (جهان قیامت) غافل بوده ای؛ اکنون پرده از (مقابل) تو برداشتیم و دیدگان تو تیز گشته است>.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله فرمودند:

«النّاسُ نِیامٌ فَإِذا ماتوا انتَبَهوا؛(3)

آدمیان در خوابند و آنگاه که بمیرند بیدار می گردند».

ص: 19


1- . روم، آیه 7.
2- . ق، آیه 22.
3- . عوالی اللئالی، ج4، ص73.

«مَن ماتَ فَقَد قامَت قِیامَتُهُ؛(1)

هرکس که بمیرد قیامتش برپا می شود».

انسان خفته که از خواب برمی خیزد، به عالم دیگری وارد می شود. اینک ابزارهای ادراکی او توان ارتباط با حقایق این فضای جدید را دارد؛ حقایقی که پیش از بیداری او همه بودند اما او به جهت ضعف قوای ادراکی از آنان آگاه نبوده است. اکنون در می یابد که از همان اول درهمین جهان بوده است و اهل این جهان همه او را مشاهده می کرده اند.

آن عالم از ابتدا بوده است امّا این شخص اهل آن عالم نبوده است و به او اجازه حضور علمی در آن داده نمی شده است. پس از مرگ نیز چنین است. انسان به روشنی درمی یابد که تمام حیات دنیوی او حرکت بر پل صراط بوده است. نعمت های بهشت و عذاب دوزخ نه از امروز بلکه از همان لحظه که مرتکب عمل شده، با او بوده است.

<إِنَّ الَّذینَ یأکلونَ أَموالَ الیتامی ظُلماً إِنَّما یأکلونَ فی بُطونِهِم ناراً؛(2)

آنان که مال یتیمان را به ظلم می خورند به حقیقت درشکم خود آتش می خورند>.

<أَلا فی الفِتنَةِ سَقَطوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمحیطَةٌ بِالکافِرین؛(3)

آری در عذاب افتاده اند و جهنم (هم اکنون) بر کافران احاطه دارد>.

ص: 20


1- . مستدرک سفینة البحار، ص630.
2- . نساء، آیه 10.
3- . توبه، آیه 49.

بر این اساس اگر آدمی بتواند پیش از مردن ابزارهای معرفتی خود را تکامل بخشد گویی از خواب گران برخاسته است؛ آن چه آدمیان پس از مرگ می بینند در منظر او قرار خواهد گرفت و او از اهالی قیامت خواهد شد.(1)

امیر موحدان علیه السلام فرمود:

«لَو کشِفَ الغِطاءُ ماازدَدتُ یقیناً؛(2)

به گونه ای هستم که اگر همه پرده ها کنار رود ذره ای به یقین من افزوده نخواهد شد».

توصیه به مردن پیش از مردن، توصیه به همین رشد معرفتی و برقراری ارتباط با عوالم بالاست.

«موتوا قَبلَ أَن تَموتوا».(3)

مرگ انتقال از یک جهان به جهان گسترده تر است. اگر حقیقت وجود آدمی این پیکره خاکی عنصری باشد، انتقال پیکر او از منزل به گورستان مرگ اوست. اما اگر واقعیت انسان چیزی فراتر از تن باشد مرگ، انتقال همان چیز به عالم دیگر است؛ آن انتقال دیگر مکانی نیست بلکه عبارت است از حضور علمی در فضایی تازه و آگاهی از حقایقی برتر. بنابراین اگر انسان در حیات طبیعی خود و با داشتن همین کالبد مادی بتواند با آن فضا رابطه برقرار کند و بر آن حقایق دست یابد به واقع در آن عالم است و قیامت او برپاست.

<کلاّ لَو تَعلَمونَ عِلمَ الیقینِ لَتَرَوُنَّ الجَحیمَ؛(4)

ص: 21


1- . شاید معنای «اقتراب ساعت» در قرآن کریم همین باشد.
2- . مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام ، ص317.
3- . شرح اسماء الحسنی، ملا هادی سبزواری، ص148.
4- . تکاثر، آیات 5 و 6.

اگر علم یقین می دانستید دوزخ را به عیان می دیدید>.

امام علی علیه السلام در وصف متقیان فرمودند:

«هُم وَ الجَنَّةُ کمَن قَد رَآها فَهُم فیها مُنَعَّمون؛(1)

نسبت آنان با بهشت ماننند کسی است که آن را می بیند؛ آنان در بهشت نعمت می خورند».(2)

ص: 22


1- . نهج البلاغه، خطبه 193.
2- . مفهوم «حیات» نیز با مفهوم «علم» سخت مرتبط است. از نظر علوم تجربی موجود «زنده» موجودی است که رشد، تنفس، تغذیه و تولید مثل دارد. بر اساس این تعریف خدای حیّ قیوم (زنده پایدار) موجود زنده محسوب نمی شود! زیرا هیچ یک از این ویژگی ها را ندارد. اما متکلمان مسلمان حیات را به ترکیبی از «ادراک» و «قدرت» معنا کرده اند.بنابراین موجود زنده موجودی است که «شعورمند» و «توانا» باشد و قدرت شناخت و تصرف داشته باشد. برپایه این تعریف، «حیات» در موجودات زنده درجه بندی دارد. یعنی یک موجود، «زنده» و موجود دیگر «زنده تر» است تا به موجود زنده ای می رسیم که ادراک همه چیز <عالِمٌ بِکُلِّ شَی ء> و قدرت بر انجام همه چیز <بِکُلِّ شَی ءٍ قَدیر> را داراست و«حیّ قیوم» است. بدین ترتیب «مرگ» در واقع نوعی «حیات» و «تولد» است؛ حیاتی متفاوت و برتر <الحیاة الآخرة> در مقابل حیات پست <الحیاة الدنیا> و نیز تولدی و حضوری درجهانی برین یا انتقال علمی به آن جهان و آگاهی تازه از حقایق آن. مرگ حیات است زیرا علم و شناخت تازه ای فراهم می آورد و قدرت تصرف ویژه ای به دست می دهد. اگر درجه حیات موجودی خیلی ضعیف باشد آن موجود، ملحق به مردگان یا خفتگان است و از معنای زندگی (با اندکی مسامحه) محروم. بهتر آن است که آن کس خود را زنده نداند؛ زیرا بیش از آن که زنده باشد مرده است. ماهی زیبایی که در دریا زندگی می کرد به کرم خاکی کوچکی که از زندگی خود اظهار رضایت کرده بود پیغام فرستاد که آیاخجالت نمی کشی نام آن در خاک لولیدن و کورمال کورمال زیستن را زندگی نامیده ای؟ به دریا بیا و با زیبایی های بی نهایت آن ارتباط برقرار کن تا معنای زندگی را بفهمی.پیامبران الهی همین پیام را برای بشریت آورده اند. <أَرَضیتُم بِالحَیاةِ الدُّنیا مِنَ الآخِرَة؟ فَما مَتاعُ الحَیاةِ الدُّنیا فِی الآخِرَةِ إِلاّ قَلیلٌ>. (توبه، آیه 38) آیا به زندگی پست دنیا در مقابل زندگی آخرت رضایت داده اید؟ بهره زندگی دنیا در (برابر) آخرت بسیار کم است. پیامبران، آدمی را از گرفتاری به عالم تاریک و تنگ ماده به سوی عالم بی نهایت معنا فراخوانده اندو به صدای رسا گفته اند که زندگی واقعی، همان زندگی معنوی در جهان برتر است نه زندگی محدود مادی مانند کرم های خاکی. <یا أَیُّها الّذینَ آمَنوا استَجیبوا لِلّهِ وَ لِلرَّسولِ إِذادَعاکُم لِما یُحییکُم>. (انفال، آیه 24) ای مردم با ایمان دعوت خدا و پیامبر که شما را به سمت «حیات» فرا می خوانند را اجابت کنید. به همین جهت آن که دعوت انبیاء را لبیک نمی گوید به واقع کور و کر و لال یا مرده است. <صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ، إِنَّکَ لاتُسمِعُ المَوتی>.

نسبت ظاهر و باطن جهان

آن گونه که از تعالیم دینی بر می آید، نسبت ابعاد «عالم ماده» به «حقایق پنهانِ» جهان، نسبت حلقه به فلات است. تو گویی عالم ماده با همه عظمتی که برای ما دارد به منزله حلقه کوچکی است که در بیابان پهناوری افکنده شده باشد. آن چه با حواس انسان قابل درک است، ظاهر این عالم است و در مقایسه با آن سوی هستی، به منزله محیط زندگی جنین (رحم مادر) تنگ و تاریک و محدود؛

«قالَ الصّادِقُ علیه السلام : مَا السَّماءُ الدُّنیا فی السَّماءِ الثّانِیةِ

إِلاّ کحَلقَةِ دِرعٍ مُلقاةٍ فی أَرضٍ فَلاةٍ وَ کذلِک کلُّ سَماءٍعِندَ سَماءٍ اُخری؛(1)

آسمان دنیا نسبت به آسمان دوّم چون حلقه ای از زره است که در بیابانی افکنده شده باشد؛ هم چنین هر آسمان نسبت به آسمان فوق خود این گونه است».

«ما السَّماواتُ وَ الأَرضُ عِندَ الکرسِی إِلاّ کحَلقَةِ خاتَمٍ فی فَلاةٍ وَ ما

ص: 23


1- . بحار الانوار، ج25، ص385؛ الکافی، ج8، ص153.

الکرسِی عِندَ العَرشِ إِلاّ کحَلقَةٍ فی الفَلاةِ؛(1)

آسمان و زمین در مقابل کرسی مانند حلقه انگشتری در بیابانی پهناور و کرسی در مقابل عرش نیز چنین است».

شناخت متوازن عالم

انسان در این جهان، چون پژوهشگری است که به هدف شناسایی یک شهر و تهیه نقشه آن، به آن جا سفرکرده است و در مسافرخانه ای سکونت دارد؛ اگر این پژوهشگر بخواهد در فرصتی محدود، وظیفه خود را به خوبی به انجام برساند، برای جمع آوری اطلاعات نباید به امور جزئی و دست پایین بپردازد؛ وی موظّف است مهم ترین عناصر و اجزای این شهر را شناسایی کند و نسبت ها و روابط میان آن ها را کشف نماید؛ آن گاه اگر فرصتی باقی ماند، جزئیات نقشه تنظیمی خود را تکمیل کند.

اگر فرض کنیم که این پژوهشگر، شناسایی شهر را از مسافرخانه آغاز کند و تمام زمان در اختیار خود را به شمارش آجرها یا متر کردن دقیق ابعاد آن مسافرخانه بپردازد و با کاوش فراوان، آمار مفصّلی از اجزای این منزل و طرح کاملی از نقشه آن فراهم آورد و حتی بهترین برنامه برای زندگی در آن را در گزارش پایانی خود بیاورد، آیا مسئولیت خود را به خوبی ایفا کرده است؟

پژوهشگری که برای شناسایی شهری اعزام شده، باید از شناسایی محل سکونت خود -جز به اندازه لازم برای سکونت موقت- صرف نظر کند و زمان محدود خود را به وظیفه اصلی اختصاص دهد.

ص: 24


1- . بحار الانوار، ج55، ص2.

خلقت انسان هم حکایتی این چنین دارد. اعزام انسان به این دنیا در مسافرخانه ای به نام «عالم طبیعت»، به هدف شناسایی جهان است. بنابراین شناسایی عالم طبیعت به عنوان جزء کوچکی از مجموعه هستی، تنها به اندازه ای مقبول و ارزشمند است که حیات موقت انسان در این مسافرخانه بدان نیاز دارد. امّا اگر همه نگاه انسان به این حلقه کوچک دوخته شود و از فلاتِ محیط بر آن غفلت کند، هر چه اطلاعات و آمار و آگاهی خود را بالاتر ببرد، به جهل خود افزوده است! اگر نسبت میان ماده و معنی نسبت حلقه و فلات باشد، مهمّ ترین معرفت انسان، شناسایی اجزای عالم معنی و کشف روابط پنهان میان آن ها و نیز مناسبات میان عالم غیب با پهنه طبیعت است.

فیزیک، شیمی، طب، و هندسه، علم به روابط میان پدیده های طبیعی است و جهان هستی، گستره ای بسیار بزرگ تر از عالم طبیعت دارد. زمانی آگاهی ما از عالم ماده آگاهی کامل و مفیدی است که نسبت میان ظاهر هستی و باطن آن کشف شده، تأثیر و تأثّر متقابل میان ماده و معنی به دست آمده باشد. پس علم حقیقی علمی است که این فایده را داشته باشد.

علم رسمی سر به سر قیل است و قال

نی از او کیفیتی حاصل نه حال

علم نبود غیر علم عاشقی

مابقی تلبیس ابلیس شقی

زان نگردد بر تو هرگز کشف راز

گربود شاگرد تو صد فخر راز

کل من لم یعشق الوجه الحسن

قرّب الرحل الیه و الرّسن

یعنی آن کس را نباشد مهر یار

بهراو پالان و افساری بیار

هرکه نبود مبتلایی ماه رو

اسم او از لوح انسانی بشو

سینه خالی ز مهر گلرخان

کهنه انبانی بود پر استخوان

ص:25

چند و چند از حکمت یونانیان؟

حکمت ایمانیان را هم بدان

صرف شدعمرت به بحث نحو وصرف

از اصول عشق هم خوان یک دو حرف

***

با دف و نی، دوش آن مرد عرب

وه چه خوش می گفت از روی طرب

ایها القوم الذی فی المدرسه

کلّ ما حصلتموها وسوسه

فکرکم ان کان فی غیر الحبیب

مالکم فی النشاۀ الاخری نصیب

فاغسلوا یا قوم عن لوح الفؤاد

کل علم لیس ینجی فی المعاد

ساقیا یک جرعه از روی کرم

بربهایی ریز از جام قدم

تا کند شق پرده پندار را

هم بچشم یار بیند یار را(1)

***

خرده کاری های علم هندسه

یا نجوم و علم طب و فلسفه

که تعلق با همین دنییستش

ره به هفتم آسمان برنیستش

این همه علم بنای آخور است

که عماد بود گاو و اشتر است

بهراستبقای حیوان چند روز

نام آن کردند آن گیجان رموز

علم راه حق و علم مُنزلش

صاحب دل داند آن را یادلش(2)

اگر آدمی در این جهان سیم، زر، نعمت و شهوت پیرامون خود را ببیند، ولی دست قدرتی که این همه را با اشاره «کنْ» برای او فراهم آورده است نبیند، همچون همان مورچه که پیش از این گفته شد کور و بی شعور و کوچک است.

حقیقت علم

علم در فرهنگ اسلامی دارای حقیقت و جوهری است و ظاهر و

ص:26


1- . دیوان شیخ بهایی.
2- . مثنوی مولوی.

پوسته ای؛ همه انواع علوم رسمی، پوسته و ظاهر دانش به شمار می روند و حقیقت دانش و معرفت چیز دیگری است؛ درک حقیقت هستی و فهم جایگاه او متناسب با ابعاد وجودی آن. در آیات و روایت، از هر دو گونه علم یاد شده و موقعیت هر یک به خوبی نمایانده شده است.

نکته مهمّ آن که ارزش علوم رسمی در فرهنگ اسلامی با حقیقت علم مرتبط است؛ اینجا اگر جوهر علم موجود باشد، علم رسمی را در خدمت تکامل و سعادت انسان در می آورد و اگر جوهر آن موجود نباشد، علم رسمی آثار و مزایای خود را از دست می دهد، و حتی به عنصری متضاد با ارزش های انسانی تبدیل می شود.

ارزش جوهر علم مطلق است و ارزش علوم رسمی مشروط؛ مشروط به این که در خدمت انسانیت باشد... و اگر بخواهد در خدمت انسانیت باشد، باید با جوهر علم همراه باشد.

«قالَ رَسولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله : إِنَّ مِنَ العِلمِ جَهلاً؛(1)

برخی از انواع دانش در حقیقت جهل است».

«قالَ عَلی علیه السلام : رُبَّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ وَ عِلمُهُ مَعَهُ لاینفَعُهُ؛(2)

چه بسیار دانشمندانی که نادانی آن ها، آن ها را کشته است و عملشان سودی به آن ها نمی بخشد».

محدودیت دانش تجربی

دانش تجربی در به دست دادن چنین معرفتی، از جهات

ص: 27


1- . العلم و الحکمه، حدیث 1927.
2- . همان، حدیث 1933.

مختلف گرفتار محدودیت است. موضوعی که علم تجربی برای شناسایی برگزیده است، موضوعی مادّی است که در میان مجموعه حقایق، چون حلقه و فلات است. روش تحقیق در علوم تجربی هم روش فرضیه، آزمون و تجربه است که جز در حلقه طبیعت کاربردی ندارد؛ در نتیجه غایتی که برای دانش تجربی قابل تصور است، جز بهبود زندگی مادّی انسان و بالابردن سطح رضایتمندی او از حیات دنیوی نخواهد بود.

«علم» به معنای امروزی، از رسیدن به همین غایت هم ناکام است، زیرا ناآگاهی از حقایق غیبی به معنای محرومیت از به کارگیری اسباب و عوامل پیشرفته ای است که با تأثیر حیرت انگیز در عالم مادّه راه صد ساله را به مسافت یک شبه تقلیل می دهند.

با کشف این روابط، زندگی انسان در همین عالم هم آسان تر خواهد شد؛ زیرا آن چه بر اساس معادلات مادی به سختی حاصل می شود، با به کارگیری عوامل پنهان بسیار سهل خواهد شد. آشنایی با آن چه در پس پرده هستی می گذرد، آشنایی با فرمول های تأثیرگذار جدید برای زندگی است که دست انسان را برای انجام کارهای بزرگ می گشاید.

مراتب شناخت

شناخت ما از اشیا مراتب مختلفی دارد؛ ما با ابزارهای ادراکی متفاوت، می توانیم پدیده ها را در سطوح مختلف بشناسیم؛ کسی که توصیف آتش را می شنود و با مفهوم آتش در سطح اوّل آشنا می شود، اگر آتش را ببیند، در سطح دیگری آتش را شناخته است و اگر در آتش بسوزد، درک عمیق تری از آن برای او حاصل می شود.

ص: 28

کودک نونهال، توان درک مفهوم «غریزه جنسی» را ندارد و اگر برای او این غریزه را به نوعی نیرو، کشش یا جاذبه میان زن و مرد تعریف کنیم، لاجرم آن را باطری، کش یا آهن ربا تصور می کند! و اگر به شیرینی توصیف کنیم آن را شبیه حلوا و عسل خوردنی می یابد. درک کودک از این مفهوم تا هنگامی که به سنّ بلوغ برسد، ناقص و نارسا است.

ما نیز نسبت به درک باطن هستی و عوالم دیگر، مانند همان کودک نوپا هستیم؛ مثلاً وقتی برای ما از فرشتگان مقرب خدا سخن گفته می شود، دختری زیبا روی با بال و پری سفید تصور می کنیم که برای انزال وحی کتابچه ای را از آسمان به زمین می آورد و بر سینه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله رهامی کند! یا وقتی سخن از معراج به میان می آید وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله را همچون هواپیمایی در آسمان تصور می کنیم.

این توهم، سقف شعور و ادراک ما از این حقایق است. ما به جهت انس با موجودات مادی و فاصله فراوان از پس پرده عالم طبیعت، مفاهیم قدسی و رازهای نهانی را با ادبیات این جهانی معنا می کنیم؛ درست مانند آن کودک خردسال که مفهوم غریزه جنسی را به تجربیات سابق خود باز می گرداند.

اکنون اگر علم را به معنی ادراک حقایق پیدا و پنهان عالم و شعور واقعیت های مادی و غیرمادی بدانیم، برای رسیدن به آن، باید ابزارهای ادراکی خود را گسترش دهیم و با رشد وجودی خود از مرحله حس به مرحله عقل و از مرحله عقل به مرحله شهود منتقل شویم.

به یقین نمی توان از حس و تجربه، انتظار فهم روابط پنهان عالم

ص: 29

را داشت؛ چنان که نمی توان از حس لامسه برای دریافت واقعیت «رنگ» بهره گرفت.

***

بر اساس این واقعیت «جنبش علمی» حرکتی است در راه به دست آوردن علم، شعور و ادراک نسبت به حقایق گسترده جهان؛ علمی که به دیدن، شنیدن تجربه و اندیشیدن خلاصه نمی شود و برای رسیدن به آن به ابزارها و ادوات مخصوص نیاز است.

اگر رسیدن به آن پایه از معرفت و دریافت آن معنا از علم برای انسان ضرورت باشد، «نهضت علمی» حرکتی یکپارچه و گسترده در راه به دست آوردن آن چه در این مسیر به حال او مفید است، خواهد بود. بنابراین؛

الف. اگر مفهوم «علم» را فقط به ادراک حصولی ذهنی منحصر بدانیم و فرض کنیم که چنین ادراکی برای انسان کمال آفرین است، باید سرمایه ادراکی خود را به گونه ای عادلانه میان موجودات تقسیم کنیم و برای هر موجودی، متناسب با اهمیت و عظمت آن، سهمی از توجه، تحقیق و آگاهی درنظر بگیریم؛ به این ترتیب «رشته های علمی ناظر به روابط مادی»، در مرتبه ای بسیار فروتر از «رشته های علمی ناظر به حقایق غیبی» قرار می گیرد و ارزش دانش تجربی بسیار کم تر از فلسفه خواهد شد.

ب. اگر مفهوم «علم» را به معنای مطلق ادراک، شعور و معرفت بگیریم و آن را شامل علم حصولی و علم حضوری و نیز شامل علم حسی تجربی، علم عقلی و ادراک قلبی بدانیم، و فرض کنیم که کمال انسان در به دست آوردن معرفت کامل تر است، باید از مراتب پایین علم به سوی درجات بالاتر حرکت کنیم و ادراک حصولی خود

ص: 30

را به ادراک شهودی ارتقا بخشیم. هم چنین باید این ادراک برتر خود را به کشف موجودات ارزشمند و حقایق مهمّ تر اختصاص دهیم و همان تناسب میان درجه اهمیت موجودات را که پیش از این گفته شد، رعایت کنیم.

ج. اگر مفهوم «علم» را به معنای مطلق ادراک و معرفت بگیریم، ولی علم ذهنی حصولی را مقدمه معرفت قلبی بدانیم، باید به جریان رشته های علمی به گونه ای جهت ببخشیم که به معرفت قلبی مطلوب منتهی شود و ذی المقدمه دستخوش حادثه فراموشی نگردد.

اکنون به فرهنگ نامه تعالیم آسمانی نظری بیفکنیم؛ علم در ادبیات قرآن و حدیث، همین معنای گسترده را می رساند و با تلقی امروزی، از واژه «دانش» تفاوت بسیار دارد؛ به همین دلیل پاره ای از تعالیم مربوط به علم، در نگاه اول برای ما غریب، ناآشنا و شگفت انگیز است و درک بسیاری از آیات و روایات، جز با این توسعه مفهومی ممکن نیست؛

<إِنَّما یخشَی اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ؛(1)

از میان بندگان خدا تنها دانایان از او می ترسند>.

<إِنَّ الَّذینَ أوتوا العِلمَ مِن قَبلِهِ إِذا یتلی عَلَیهِم یخِرّونَ لِلأَذقانِ سُجَّداً وَ یقولونَ سُبحانَ رَبَّنا إِن کانَ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعولاً وَ یخِرّونَ لِلأَذقانِ یبکونَ وَ یزیدُهُم خُشوعاً؛(2)

کسانی که پیش از این دانش داده شده اند، هنگامی [این

ص: 31


1- . فاطر، آیه 28.
2- . اسراء، آیات 107 تا 109.

کتاب] برآنان خوانده شود، سجده کنان به روی درمی افتند و می گویند: پاک و منزه است پروردگار ما که وعده پروردگار ما قطعاً انجام شدنی است و بر روی زمین می افتند و می گریند و بر فروتنی آن ها می افزاید>.

امام علی علیه السلام می فرمایند :

«أَعظَمُ النّاسِ عِلماً أَشَدُّهُم خَوفاً لِلَّهِ سُبحانَه؛(1)

دانشمندترین مردم کسی است که بیش تر از خدا خائف باشد».

امام کاظم علیه السلام می فرمایند :

«وَجَدتُ عِلمَ النّاسِ فی أَربَع: أَوَّلُها أَن تَعرِفَ رَبَّک وَ الثّانِیةُ أَن تَعرِفَ ما صَنَعَ بِک، وَ الثّالِثَةُ أَن تَعرِفَ ما أَرادَمِنک، وَ الرّابِعَةُ أَن تَعرِفَ ما یخرُجُک مِن دینِک؛(2)

علم انسان ها را در چهار چیز یافته ام؛ اول این که به خدا معرفت داشته باشی؛ دوم این که بدانی که خدا چگونه با تو رفتار می کند؛ سوم آن که آن چه خدا از تو می خواهد بشناسی و چهارم این که آن چه تو را از دین خارج می کند بدانی».

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«لَیسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ، إِنَّما هُوَ نورٌ یقَعُ فی قَلبِ مَن یریدُ اللّهُ تَبارَک وَ تَعالی أَن یهدِیهُ. فَإِن أَرَدتَ العِلمَ فَاطلُب أَوَّلاً فی نَفسِک حَقیقةَ العُبودِیةِ. وَاطلُبِ العِلمَ بِاستِعمالِهِ وَ استَفهِمِ اللّهَ

ص: 32


1- . غرر الحکم، حدیث 3148.
2- . کشف الغمه، ج1، ص224.

یفهِمک. قُلتُ: یا أَبا عَبدِاللّهِ ما حَقیقَةُالعُبودِیةِ؟ قالَ ثَلاثَةِ أَشیاءَ: 1.أَن لایری العَبدُ لِنَفسِهِ فیما خَوّلَهُ اللهُ مِلکاً لأَنَّ العَبیدَ لایکونُ لَهُم مِلک، یرَونَ المالَ مالَ اللّهِ یضَعونَهُ حَیثُ أَمَرَهُمُ اللّهُ بِهِ 2.وَ لایدَبِّرَ العَبدُ لِنَفسِهِ تَدبیراً 3.وَ جُملَةُ اشتِغالِهِ فیما أَمَرَهُ اللّهُ تَعالی بِهِ وَ نَهاهُ عَنهُ، فَإِذا لَم یرَ العَبدُ لِنَفسِهِ فیما خَوَّلَهُ اللّهُ تَعالی مِلک اً هانَ عَلَیهِ الإِنفاقُ فیما أَمَرَهُ تَعالی أَن ینفِقَ فیهِ. وَ إِذا فَوَّضَ العَبدُ تَدبیرَ نَفسِهِ عَلی مُدَبِّرِهِ هانَ عَلَیهِ مَصائِبِ الدُّنیا. وَ إِذا اشتَغَلَ العَبدُ بِما أَمَرَهُ اللّهُ تَعالی وَ نَهاهُ لایتَفَرَّغُ مِنها إِلی المِراءِ وَ المُباهاةِ مَعَ النّاس...؛(1)

علم به یادگیری نیست؛ بلکه علم نوری است که خداوند در قلب هر کس که بخواهد هدایتش کند، می افکند؛ پس هرگاه اراده علم کردی، ابتدا در وجود خود حقیقت بندگی را دنبال کن و علم را با به کارگیری آن طلب کن و از خدا فهم تقاضاکن تا به تو بفهماند. راوی می گوید از امام سؤال کردم: حقیقت بندگی چیست؟ حضرت فرمودند: حقیقت بندگی سه چیز است؛ اول آن که بنده در آن چه خدا به او داده است، برای خود ملکیت قائل نباشد، زیرا بندگان مالک نمی شوند؛ مال را از آن خدا می بینند و آن جا که خدا فرمان داده است، قرار می دهند؛ دوم این که بنده برای خود تدبیر نکند، و سوم این که همه اشتغال او در اوامر و نواهی خدا باشد. پس اگر بنده خود را مالک نعمات الهی نبیند، خرج کردن در راهی که خدا فرمان داده، برای او آسان می شود و اگر تدبیر (امور) خود را به مدبر (واقعی)

ص: 33


1- . بحار الانوار، ج1، ص224.

واگذار نماید،مصیبت های دنیا بر او آسان می شود، و اگر بنده مشغول امر و نهی الهی گردد، فرصتی برای جدال و تفاخر با مردم نمی یابد».

نبی اکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند:

«أَوَّلُ العِلمِ مَعرِفَةُ الجَبّارِ وَ آخِرُ العِلمِ تَفویضُ الأَمرِ إِلَیهِ؛(1)

آغاز دانش شناخت خدای جبار است و پایان آن واگذاری امور به او».

امام علی علیه السلام می فرمایند:

«تَعَلَّموا العِلمَ فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ... بِالعِلمِ یطاعُ اللّهُ وَ یعبَدُ، بِالعِلمِ یعرَفُ اللّهُ وَ یوَحَّدُ، بِالعِلمِ توصَلُ الأَرحامُ وَبِهِ یعرَفُ الحَلالُ وَ الحَرامُ. وَ العِلمُ إِمامُ العَقلِ وَ العَقلُ تابِعُهُ، یلهِمُهُ اللّهُ السُّعَداء، وَ یحرِمُهُ الأَشقِیاء؛(2)

دانش بیاموزید که آموختن دانش حسنه است...؛ تنها به واسطه علم، خدا اطاعت می شود؛ تنها با علم خدا شناخته می شود و یگانه خوانده می شود؛ تنها با علم صله ارحام انجام می شود و حلال و حرام شناخته می شود؛ علم پیشوای عقل و عقل تابع اوست. خدا علم را به نیک بختان الهام می گرداند و اشقیا را از آن محروم می کند».

امام علی علیه السلام می فرمایند:

«العِلمُ لایحصُلُ إِلاَّ لِلمُؤمِن؛(3)

علم جز برای مؤمن حاصل نمی شود».

ص:34


1- . جامع المقدمات، شرح الامثله، ص15.
2- . امالی صدوق، ص492.
3- . منیة المرید، ص110.

برای ما که در فضای غرب زده امروز تنفس می کنیم و از علم جز دانش تجربی و آزمایشگاهی تصوری نداریم، شنیدن چنین توصیفی از علم شگفت انگیز است و با متن یافته های ما ناسازگار می نماید. برای ما «علم فراوان» که در سخن امیر بیان علی علیه السلام آمده است، به معنای توده انبوهی از گزاره های دانش فیزیک، شیمی، حساب، جبر و جغرافی است؛

امام علی علیه السلام می فرمایند:

«یا کمیل ها إِنَّ هیهُنا لَعِلماً جَمّاً (وَ أَشارَ بِیدِهِ إِلی صَدرِهِ) لَو أَصَبتُ لَهُ حَمَلَةً؛(1)

ای کمیل بدان که در سینه من علم فراوانی است. ای کاش برای آن حاملانی می یافتم!».

فهم کامل تر این بیانات نورانی، با نظر به فلات بزرگ هستی و موقعیت حقیر عالم ماده در آن امکان پذیر است؛ شاید به همین دلیل است که فرستادگان الهی را «نبی» (خبررسان) نام نهاده اند، زیرا اگر خبری هست همان است که انبیا آورده اند و اخبار مربوط به حلقه ماده، چندان خرد و ناچیز است که شایسته گزارش نیست.

جایگاه علم حقیقی

از پیوند مقدمات پیش گفته، این نتایج حاصل می شود:

1. آرمان جامعه دینی، رسیدن به علم تجربی بیش تر وتسخیر عالم طبیعت نیست؛ کشورهای به اصطلاح پیش رفته، الگوی مناسبی برای بازسازی ترکیب جوامع دینی و پیش رفت آن ها نیست

ص: 35


1- . نهج البلاغه، حکمت 147.

و شاخص های توسعه در فرهنگ دینی بر شاخص های توسعه در دنیای مدرن، انطباق کامل ندارد. در جامعه اسلامی حیثیت علم تجربی حیثیت یک مطلوب اصالی نیست؛ بلکه علم تجربی هم مانند همه امور دیگر، مقدمه ای بر کمال انسان و نردبانی برای رسیدن به بام معرفت است.

2. الگوی زندگی فردی دانشمندان در فرهنگ اسلامی با الگوی زندگی دانشمندان در جوامع غیردینی متفاوت است؛ دانشمند غیرمسلمان در تنظیم حیات فردی و اجتماعی خود، چه بسا «زندگی علمی» را قبله آمال قرار دهد و فکر و ذکر و هدف خود را دانش بشمارد و در شبانه روز، ساعت ها به فعالیت علمی بپردازد.

اما دانشمند مسلمان که «زندگی گسترده دینی» را برای خود برگزیده است و علم را تنها یکی از ملزومات رسیدن به کمال -و البته مهمّ ترین آن ها- می داند، در توزیع زمان و توان خود، علم آموزی را در ردیف سایر آن ملزومات قرار می دهد و هیچ گاه به بهانه اهمیت علم از سایر وظایف خود غفلت نمی کند. تلاش دانشمند مسلمان اصالتاً به هدف تحصیل علم نیست، تأمین معاش کسب رفاه و خدمت اجتماعی و شهرت و محبوبیت هم آرمان غایی فعالیت های او قرار نمی گیرد؛ هدف نهایی او در زندگی دینی «کسب رضای خدا» است و تنها به این دلیل به دانش پژوهی می پردازد، که رضای خدا را در این عمل یافته است. و چون چنین است برای دانش پژوهی اعتباری هم ردیف سایر وظایف الهی قائل می شود.

دانشمند مسلمان، در کنار برنامه علمی، برنامه عبادی هم دارد و برای رفع نیاز برادران دینی خود، بهای شایسته ای می شناسد و زمان بایسته ای صرف می کند؛ از صله ارحام، روابط خانوادگی، تربیت

ص: 36

فرزند، حضور اجتماعی و... هم صرف نظر نمی کند.

او همه این عناصر را در بستری به سوی رضایت حق جریان داده است. دانشمند مسلمان ضمن آن که فعالیت علمی خود را عبادت می شمارد و از مجاهدت و تلاش دریغ نمی ورزد، از پرداختن به تکالیف غیرعلمی خود احساس خسارت نمی کند و ضمن آن که همواره به کرم خدا در به دست آوردن نتایج بزرگ علمی امیدوار است و یأس از رحمت او را گناه بزرگ می شمارد، خود را تنها مأمور به انجام وظیفه می بیند.

3. در نظام آموزشی و پرورشی رسمی در جامعه اسلامی، تخصیص اعتبار و توزیع منابع انسانی، براساس اهمیت واقعی رشته های علمی صورت می گیرد و جریان غالب علم در جامعه فرهنگی، سمت و سویی معنوی دارد. دانش پژوهان مسلمان نیز ترکیب برنامه علمی خود را بر پایه همین اولویت ها تنظیم می کنند.

4. فرهنگ تحصیل علم نیز براساس معادلات پیش گفته تغییر خواهد کرد؛ دانشجوی مسلمان بیش از آن که به نیرو وتلاش فردی یا سازمانی خود در کسب دانش امیدوار باشد، به رحمت خدا امید دارد؛ او که در ارتباط با حقیقت جهان تمام وجود خود را محض وابستگی به «الله» می بیند و هیچ حول و قوه ای برای خود و دیگران نمی شناسد، در استحصال دانش، تنها به امداد الهی چشم دارد و هرگاه نعمتی -از دانش و نوآوری- دریافت کند، به خویشتن مغرور نمی شود و رابطه آن با مبدأ همه خیرات و کمالات را فراموش نمی کند و از این رو، سپاسگزار و قدرشناس لطف پروردگار خواهد بود.

ابن سینا سرآمد دانشوران علم تجربی در میان مسلمانان، در باره حیات علمی خود می نویسد:

ص: 37

«مدّت یک سال و نیم، همّت بر مطالعه منطق و سایر اجزاء فلسفه گماشتم و در این مدّت به هیچ کار دیگر نمی پرداختم... تا حقیقت مسئله بر من روشن می شد و در هر مسئله که متحیر می شدم و بر حدّ اوسط ظفر نمی یافتم، به مسجد جامع می رفتم و به نماز مشغول می شدم و به سوی مُبدع کل ابتهال می نمودم تا دشواری آن بر من آسان می گشت؛ شب ها چراغ می افروختم و به قرائت و کتابت مشغول می بودم... و اگر مرا خواب می ربود آن مسئله را در خواب می دیدم و بسیار از مسائل بود که وجوه آن در خواب بر من منکشف گشتی و همواره بر این شیوه گذرانیدمی تاجمیع علوم را مستحکم نمودم». (1)

اشاره زیبای رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای درباره پیشرفت های علمی جدید در کشور ما، از همین واقعیت پرده برمی دارد:

«موفقیت های علمی کشور ما که چشم جهانیان را خیره کرده، در فضایی آکنده از ذکر خدا و سرشار از معنویت رخ داده است».

نمونه هایی از روابط غیبی

سخن تا همین جا در پاسخ پرسش نخستین کافی است و نیازی به درازگویی و واژه پردازی نیست، اما بی مناسبت نیست برای روشن تر شدن بحث، نمونه هایی از پدیده های غیرمادی و برخی از

ص: 38


1- . ترجمه تاریخ الحکماء قفطی، ص557.

روابط حاکم بر عوالم دیگر و نیز مناسبت های میان ظاهر عالم با پشت پرده آن را که به برکت توشه چینی از قرآن و روایات به دست آمده، ذکر نماییم؛ قرآن کریم که مهمّ ترین علوم و معارف را به انسان ارائه کرده است، با تأکید شدید و اصرار فراوان، در پی بالابردن مرتبه ادراک انسان و انتقال همین معانی غیبی به بشر است. اکنون برخی از آیات کتاب آسمانی را با هم مرور می کنیم:

<وَ یا قَومِ استَغفِروا رَبَّکم ثُمَّ توبوا إِلَیهِ یرسِلِ السَّماءَ عَلَیکم مِدراراً وَ یزِدکم قُوَّةً إِلی قُوَّتِکم؛(1)

از پروردگار خویش آمرزش بطلبید و به سوی او توبه کنید تا خدا آسمان را بر شما ریزان قرار دهد و بر نیروی شما بیفزاید>.

از زاویه نگاه تجربی، ریزش باران مستند به ورود یک سیستم پر فشار و یک توده هوای سرد به درون کشور است، ولی از منظر قرآن، باران با توبه و استغفار مردم ارتباط دارد. براساس این آموزه قرآنی، می توان فرض کرد که توبه و استغفار، علّت منحصر ریزش باران نباشد، امّا نمی توان اصل تأثیر این عمل، در ریزش باران را انکار کرد.

<وَ مَن یتَّقِ اللّهَ یجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یرزُقهُ مِن حَیثُ لایحتَسِبُ وَ مَن یتَوَکل عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمرِهِ، قَد جَعَلَ اللّهُ لِکلِّ شَی ءٍ قَدراً؛(2)

هر کسی از خدا پروا کند، خدا برای او راه برون رفت (از بن بست ها) قرار می دهد (و از گرداب مشکلات او را نجات می بخشد) و او را از جایی که گمان نمی برد، روزی می رساند

ص: 39


1- . هود، آیه 52؛ نوح، آیات 10 و 11.
2- . طلاق، آیات 2 و 3.

و هر کس بر خدا اعتماد کند، خدا برای او بس است؛ خدا کار خود را پیش می برد (و در انجام اراده خود در مانده نمی شود و به بن بست نمی رسد) که او برای هر چیزی اندازه ای مقرّر کرده است>.

این کریمه گهربار، به روشنی از «روابط عالم غیب با جهان ماده» پرده برمی دارد و به صراحت اعلام می کند: آن چه ما انسان ها، بر اساس معادلات مادی و روابط تجربی، برای خود بن بست و لاینحل می پنداریم، برای خدا گشودنی است.

بسیاری از مجاری رسیدن خیر بر ما مخفی است و گمان و محاسبه انسان توان کشف همه راهکارهای دستیابی به نعمت را ندارد؛ از این جهت، لازم است که با اعتماد بر خدا و واگذاردن امور به او، خود را آماده دریافت فیض کند و با مراعات تقوا و اطاعت از امر و نهی خدا، شرط لازم برای این فرآیند را محقق سازد.

<وَ لَو أَنَّ أَهلَ القُری آمَنوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ وَلکن کذَّبوا فَأَخَذناهُم بِما کانوا یکسِبونَ؛(1)

اگر اهل اجتماعات بشری ایمان آورده و تقوا می ورزیدند، قطعاً از آسمان و زمین برکاتی برایشان می گشودیم، ولی تکذیب کردند؛ پس به کیفر دستاوردشان آن ها را مؤاخذه کردیم>.

<وَ مَن أَعرَضَ عَن ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنکاً وَ نَحشُرُهُ یومَ القِیامَةِ أَعمی؛(2)

ص: 40


1- . اعراف، آیه 96.
2- . طه، آیه 124.

هرکس از یاد من رو برگرداند، (در این دنیا) زندگی تنگ و سختی خواهد داشت و در روز رستاخیز، او را نابینا محشور می کنیم>.

کسی که به پشت پرده جهان راه نیابد وبا حقایق نهانی که باطن این زندگی به شمار می رود(1)، ارتباط برقرار نکند،گرفتار زندگی پست(2)

و محدودی است و به کالای اندک آن فریب می خورد.

<وَ مَا الحَیاةُ الدُّنیا إِلاّ مَتاعُ الغُرورِ>.(3)

در مقابل، انسان آن گاه که از رحم طبیعت و حلقه تنگ مادیت آزاد گردد واز کمند معادلات مادی و محاسبات ظاهری رهایی یابد، به فضای بی کرانه معنا پای می گذارد و افقی گسترده مقابل دیدگانش قرار می گیرد.

بسیاری از حکایات قرآنی نیز در پی ارائه همین پیام بلند است؛ قرآن کریم ماجرای جوان مؤمنی را بیان می دارد که پای بندی به وظایف شرعی، شرایط دشواری برای او فراهم آورده، به حدّی که هراسناک و ترسان از دیار خود خارج و به شهر دیگری پناه آورده است و محروم از همه امکانات مادی، از غذا، پول، خانه، همسر، دوست و آشنا و حتّی امنیت، در نهایت تنگدستی و غربت، امّا سرشار از ایمان به خدا و ایمان به رحمت او، به زیر سایه درختی پناه می آورد و به محضر کارگردان بزرگ هستی عرضه می دارد:

<رَبِّ إِنی لِما أَنزَلتَ إِلَی مِن خَیرٍ فَقیرٌ؛(4)

ص: 41


1- . <یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الاخرة هم غافلون> روم، آیه 7.
2- . <الحیاة الدنیا>.
3- . آل عمران،آیه 185.
4- . قصص، آیه 24.

پروردگار! من به هر خیری که به سویم بفرستی سخت نیازمندم>.

در این موقعیت، اسباب پنهان متافیزیکی که هرگز درکمند معادلات و فرمول های انسان ظاهربین گرفتار نمی شوند، دست اندر کار کارگشایی و بن بست شکنی، چنان دشواری ها را هموار می نمایند که ساعتی بعد، آن جوان تنگدست غریب، صاحب همه آن امکانات است: غذایی برای خوردن، سرپناهی برای سکونت، همسری شایسته، آرامشی پایدار و از همه بالاتر، آن چه که هرگز تصوّر آن را هم نمی کرد؛ مصاحبت باولی شایسته حق که او را برای رسالت بزرگ الهی آماده گرداند.

آن جوان مؤمن، موسی نام داشت، امّا آن سنّت و قانونی که او را از گرداب آن همه دشواری نجات بخشید، امروز هم برقرار است و به همان دلیل که شامل حال او شد هر جوان مؤمن دیگر مثل او را در بر خواهد گرفت و نجات خواهد بخشید. و اصولاً غرض خدا از بیان این حکایت، انتقال به همین حقیقت است... .

هم چنین ماجرای آن جوان عفیف که دسیسه برادران نااهل، او را به اعماق چاه افکند و دست ولایت الهی او را بیرون کشیده و پای او را به خانه پادشاه مصر باز کرده، آن گاه که در شرایط دشوار امتحان، به خدای خود پناه می آورد و به تدبیر غیبی از زندان حیله نابکاران به عزّت و مکنت و سلطنت می رسد، پروردگار متعال درباره او می فرماید:

<وَ کذلِک مَکنّا لِیوسُفَ فی الأَرضِ؛(1)

ص: 42


1- . یوسف، آیات 21 و 56.

و آن گونه یوسف را در زمین مکانت بخشیدیم>.

و سپس برای دفع این پندار مرسوم که این الطاف مختص موسی، یوسف و انبیای دیگر است و قاعده و فرمول تکرارپذیر ندارد، می فرماید:

<وَ کذلِک نَجزِی الُمحسِنینَ؛(1)

و به همین ترتیب ما همه نیکوکاران را پاداش می دهیم>.

یعنی جریان این امور غیرعادی به عمل نیک انسان وابسته است و پروردگار قادر شکور، ذرّه ای از تلاش انسان مؤمن را نادیده نمی گیرد و بدون قدرشناسی رها نمی کند:

<فَمَن یعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ وَ مَن یعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یرَه>.(2)

و برای آن که گمان نشود که این معامله الهی نوید پاداشی نسیه است و به دیر زمانی پس از مرگ وانهاده شده است، می فرماید:

<نُصیبُ بِرَحمَتِنا مِن نَشاءُ وَ لانُضیعُ أَجرَ الُمحسِنینَ وَ لأَجرُ الآخِرَةِ خَیرٌ لِلَّذینَ آمَنوا وَ کانوا یتَّقونَ؛(3)

هر که را بخواهیم به رحمت خود می رسانیم و اجر نیکوکاران را تباه نمی سازیم؛ البتّه پاداش جهان دیگر، برای آنان که ایمان آورده و پرهیزگاری می نمودند، بهتر است>.

<لِلَّذینَ أَحسَنوا فی هذِهِ الدُّنیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الآخِرَةِ خَیرٌ وَ لَنِعمَ دارُ

ص: 43


1- . یوسف، آیه 22؛ قصص، آیه 14.
2- . زلزال، آیات 7 و 8.
3- . یوسف، آیات 56 و 57.

المُتَّقینَ؛(1)

برای کسانی که نیکی کنند، در همین دنیا «پاداش» نیکویی است و قطعاً سرای آخرت بهتر است و چه نیکوست سرای پرهیزکاران>.

از آن جا که دیدگان تنگ انسان ظاهربین، توان درک حقایق آن سویی را ندارد و بر پایه حساب و کتاب کودکانه خود، جریان این حوادث را غیرممکن، عجیب یا تصادفی می پندارد، فرموده است:

<وَ اللّهُ غالِبٌ عَلی أَمرِهِ وَلکنَّ أَکثَرَ النّاسِ لایعلَمونَ؛(2)

و خدا بر کار خود چیره است (و در بن بست ها و مشکلات متوقف نمی شود)، ولی بیش تر مردم نمی دانند>.

در پایان سوره نیز تأکید می ورزد که این حکایت ها صرفاً برای سرگرمی مردم بیان نشده، بلکه درس آموز زندگی مؤمنان و رهنمود برنامه حیات روزمره آنان است.

<لَقَد کانَ فی قَصَصِهِم عِبرَةٌ لأُولی الأَلبابِ، ماکانَ حَدیثاً یفتَری... وَ هُدی وَ رَحمَةٌ لِقَومٍ یؤمِنونَ؛(3)

به راستی در سر گذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است، سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد...؛ بلکه رهنمود و رحمتی برای مؤمنان است>.

حکایت دیگر، داستان جوانان مؤمن خداجوی عهد دقیانوس است که برای حفظ ایمان و اعتقاد دینی خود، هجرت را برگزیدند و

ص: 44


1- . نحل، آیه 30.
2- . یوسف، آیه 21.
3- . همان، آیه 111.

مورد حمایت مستقیم الهی قرار گرفتند.

خداوند در این باره می فرماید:

<ام حَسِبتَ أنَّ أَصحابَ الکهفِ وَ الرَّقیمِ کانوا مِن آیاتِنا عَجَباً؛(1)

مگر پنداشته ای که اصحاب کهف و رقیم (خفتگان غار لوحه دار) از آیات شگفت ما بوده اند؟>.

اشاره به این که رخداد چنین حوادثی در دستگاه الهی تابع قوانین مشخّص است و به هیچ وجه غیرعادی و شگفت انگیز نیست.

نمونه دیگر امداد لشکریان بدر توسط چندین هزار فرشته آسمانی است:

<وَ لَقَد نَصَرَکمُ اللّهُ بِبَدرٍ وَ أَنتُم أَذِلَّةٌ فَاتَّقوا اللّهَ لَعَلَّکم تَشکرونَ× إِذ تَقولُ لِلمُؤمِنینَ أَلَن یکفِیکم أَن یمِدَّکم رَبُّکم بِثَلاثةِ آلافٍ مِنَ المَلائِکةِ مُنزِلینَ؛(2)

خداوند شما را در جنگ بدر یاری کرد، با آن که ناتوان بودید؛ پس از خدا پروا کنید، باشد که سپاسگزار باشید. آن گاه به مؤمنان می گفتی آیا شما را بس نیست که پروردگارتان شما را به سه هزار فرشته فرود آمده یاری کند؟>.

آن چند هزار ملائک آسمانی امروز هم زنده اند و به همان دلیل که به یاری آن گروه آمدند، امروز هم مأموریت یاری کسانی مانند آن ها را دارند.

آن روز، حضور فرشتگان در میان لشکر اسلام برای هیچ کس به

ص: 45


1- . کهف، آیه 9.
2- . آل عمران، آیات 123 و 124.

چشم سر قابل مشاهده نبود، امّا امداد الهی و پیشروی سریع جبهه حق و حصول نتیجه غیرقابل پیش بینی، قابل درک بود و آن چه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در میان مؤمنان پدید آورد، همین درک عظیم و فهم عمیق بود؛ همین قلب های مالامال از ایمان به خدا و آکنده از امید به رحمت الهی که تجلّی گاه علم نافع دینی قرارگرفت و این حقیقت بزرگ را دریافت که:

<کم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةٍ کثیرَةٍ بِإِذنِ اللّهِ وَ اللّهُ مَعَ الصّابِرینَ؛(1)

چه بسا گروهی اندک که به اذن خدا بر گروهی بسیار پیروز شوند و خداوند با شکیبایان است>.

<إِن یکن مِنکم عِشرونَ صابِرونَ یغلِبوا مِئَتَینِ، وَ إِن یکن مِنکم مِئَةٌ یغلِبوا أَلفاً مِنَ الَّذینَ کفَروا؛(2)

بیست انسان شکیبای ثابت قدم از شما، بر دویست تن غلبه می کنند و یکصد نفر از شما بر هزار نفر ازکافران چیره می شوند>.

این آیات، قاعده و قانون این امدادهای نهانی را به روشنی بیان می دارند؛ شرط مسلّم دریافت این حمایت ها پایداری در راه خدا است؛

<یا أَیها الَّذینَ آمَنوا إِن تَنصُروا اللّهَ ینصُرکم وَ یثَبِّت أَقدامَکم؛(3)

ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر (دین) خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می سازد>.

ص: 46


1- . بقره، آیه 249.
2- . انفال، آیه 65.
3- . محمد، آیه 7.

<وَ لَینصُرَنَّ اللّهُ مَن ینصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِی عَزیزٌ؛(1)

و قطعاً خدا به کسی که (دین) او را یاری می کند، یاری می دهد که خدا سخت نیرومند و شکست ناپذیر است>.

حکایت ملاقات حضرت موسی و خضر؟عهما؟ که در سوره کهف ذکر شده، از حقایق معرفتی بزرگی پرده بر می دارد؛ خضر نبی که به شهادت قرآن کریم، بنده خالص خدا است و بهره ای از دانش لدنی دارد، بخشی از اسرار عالم را می شناسد؛

<... عَبداً مِن عِبادِنا آتَیناهُ رَحمَةً مِن عِندِنا وَ عَلَّمناهُ مِن لَدُنّا عِلماً>.(2)

وی پس از مصاحبت با موسی، مرتکب سه رفتار شگفت انگیز می شود؛ قایقی را سوراخ می کند؛ نوجوانی را می کشد و دیوار فرسوده ای را بدون توقع پاداش ترمیم می نماید و هر بار مورد اعتراض موسی قرار می گیرد. خضر که این بی تابی و کم ظرفیتی موسی در مشاهده مأموریت های ویژه الهی را پیش بینی کرده بود، از ادامه همراهی با موسی عذر می آورد، ولی پیش از جدایی، پشت پرده این رخدادها را چنین بیان می دارد:

قایق را سوراخ کردم تا مأموران حاکم ستمگر که برای مصادره اموال مردم می آیند، رغبتی به آن نداشته باشند و اموال مردم مستمندی که برای امرار معاش خود با این قایق، در کنار دریا کار می کنند، محفوظ بماند. نوجوان را کشتم، زیرا پدر و مادری مؤمن دارد و اگر زنده می ماند، آن دو را به کفر، طغیان و سرکشی وادار

ص: 47


1- . حج، آیه 40.
2- . کهف، آیه 65.

می ساخت. دیوار فرسوده را ترمیم کردم، از آن جا که زیر خاک آن گنجی متعلق به دو کودک یتیم نهفته است که پدرشان انسان شایسته ای بوده و خداوند چنین اراده کرده که آن دو یتیم گنجینه خود را بیرون آورند و از آن بهره گیرند. امّا موسی! تو باید بدانی که من این برنامه ها را به سلیقه و تدبیر خود انجام ندادم و در همه این امور و هزاران مورد مشابه که از چشم تو پنهان است، مأموریتی الهی داشته ام؛

<وَ مافَعَلتُهُ عَن أَمری>.(1)

خدای متعال ولیی از اولیای خود را به کارگری و عملگی موظف می کند تا اموال کودکان یتیم را برای آینده آن ها محفوظ دارد و این به شکرانه عمل صالح آن پدر شایسته است؛ عمل صالح آن پدر در زندگی نسل او این گونه تأثیر می گذارد.

پیکر سرد و بی روح آن نوجوان که به دست ولی خدا کشته شد، آن گاه که مقابل دیدگان پدر و مادر مؤمن او قرار می گیرد، قطعاً موجب تألم خاطر و دل شکستگی آنان می شود، امّا آنان نمی دانند که پروردگار جهان در گرفتن این فرزند چه حکمتی در نظر داشته است و به جای این جوان دلبند چه نعمتی برایشان مقدّر کرده است؛

<فَأَرَدنا أَن یبدِلَهما رَبُّهُما خَیراً مِنهُ زَکاةً وَ أَقرَبَ رُحماً؛(2)

و این همه نتیجه ایمان و پای بندی آن ها به اوامر پروردگار است>.

آن گروه مستمند نیز به شکرانه تلاشی که در راه به دست آوردن

ص: 48


1- . کهف، آیه 82.
2- . همان، آیه 81.

مال حلال به کار می گیرند (یعمَلونَ فی البَحرِ)، سزاوار لطف خاصی هستند که به وساطت پیامبر خدا به آن ها می رسد.

قرآن کریم با نقل این ماجرا، به انسان کوته بین ماده نگر که در حصار شعور اندک خود، گرفتار محاسبات کودکانه است، می فهماند که امروز نیز در میان ما و پیرامون محیط زندگی ما، خضر پیامبر و اولیائی چون او وجود دارند و به عنوان مجریان اراده پروردگار و جنود انسانی او دست به جابجایی ها و تصرفاتی در برنامه طبیعی جهان می زنند و با ملاحظات خود که براساس معادلات پیچیده الهی تنظیم شده، سامان و هنجار نظام عالم را نگاه می دارند.

این قبیل رخدادها که در قرآن کریم و اخبار پیشوایان معصوم بدانها اشاره شده است، در میان ما نوعاً به شانس، اتفاق و تصادف تفسیر می شود، اما اگر با افزایش شعور و آگاهی، این دانش مهمّ برای ما حاصل اید که دستگاه جهان به تمامی در دست قدرت کارگردان حکیم هستی است و هیچ حرکتی، هرچند افتادن یک برگ از درخت(1)

جز با امضا واراده مستقیم او انجام نمی گیرد و اراده و مشیت او نیز تابع حکمت و حسابگری است، آن گاه از این قبیل حوادث، پیام های زیادی دریافت می شود و اخبار فراوانی به گوش می رسد. امام صادق علیه السلام به نقل از جدّ بزرگوار خویش امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند:

«لایجِدُ عَبدٌ طَعمَ الإیمانِ حَتّی یعلَمَ أَنَّ ما أَصابَهُ لَم یکن لِیخطِئَهُ وَ أَنَّ ما أَخطَأَهُ لَم یکن لِیصیبَهُ؛(2)

ص: 49


1- . <و ما تسقط من ورقة الا یعلمها و لا حبة فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یا بس الا فی کتاب مبین> انعام، آیه 59.
2- . بحار الانوار، ج67، ص154؛ الکافی، ج4، ص58.

هیچ بنده ای لذّت ایمان را نمی یابد، مگر آن که بداند، آن چه به او رسیده است، براساس حساب و کتاب وبرنامه بوده و نمی توانسته به او نرسد و آن چه به او نرسیده، بر پایه فرمول و معادله پیچیده ای تنظیم شده و ابداً امکان رسیدن نداشته است».

نمونه های دیگری از روابط میان این سوی هستی با سوی دیگر آن را در سخنان پیشوایان معصوم علیهم السلام مشاهده می کنیم:

امام علی علیه السلام می فرمایند:

«مَن قَطَعَ مَعهودَ إِحسانِهِ قَطَعَ اللهُ مَوجودَ إِمکانِهِ؛(1)

هرکس که نیکی مورد انتظار خویش را قطع کند، خداوند توانایی او را بگیرد».

امام صادق علیه السلام می فرمایند :

«الیمینُ الصّبرُ الکاذِبَةُ تورِثُ العَقِبَ الفَقرَ؛(2)

سوگند دروغ، برای بازماندگان فقر می آورد».

امام صادق علیه السلام می فرمایند :

«ما مِن مُؤمَنٍ یخذُلُ أَخاهُ وَ هُوَ یقدِرُ عَلی نُصرَتِهِ إِلا خَذَلَهُ اللّهُ فی الدُّنیا وَ الآخِرَة؛(3)

هیچ مؤمنی یاری برادر خویش را در حالی که قدرت دارد، ترک نمی کند؛ مگر آن که خداوند او را در دنیا و آخرت خوار گرداند».

ص: 50


1- . غرر الحکم، حدیث 8130.
2- . بحار الانوار، ج101، ص209.
3- . همان، ج71، ص312.

رسول اکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند:

«انَّ العَبدَ لَیذنِبُ الذَّنبَ فَینسی بِهِ العِلم الّذی کانَ قَد عَلِمَهُ؛(1)

بنده خدا گناهی مرتکب می شود، پس از آن دانشی را که آموخته بود، از یاد می برد».

امام علی علیه السلام می فرمایند :

«إذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ ارتَفَعَتِ البَرَکاتُ؛(2)

هرگاه جنایات آشکار شود، برکت از بین می رود».

امام علی علیه السلام می فرمایند :

«مازالَت نِعمَةٌ وَ لا نَضارَةُ عَیشٍ إَلاّ بِذُنوبٍ اجتَرَحوا؛(3)

هیچ نعمت و هیچ خوشی زندگی از بین نمی رود؛ مگر به سبب گناهی که انجام شده است».

امام رضا علیه السلام می فرمایند :

«إِذا کذِبَ الوُلاةُ، حَبَسَ المَطَرُ وَ إِذا جارَ السُّلطانُ هانَتِ الدَّولَةُ وَ إِذا حُبِسَتِ الزَّکاةُ ماتَتِ المَواشی؛(4)

هر زمان که فرمانروایان دروغ بگویند، باران متوقف می شود و هرگاه که پادشاه ظلم کند، حکومتش سست می گردد و هرگاه که زکات پرداخت نشود، چارپایان می میرند».

امام علی علیه السلام می فرمایند :

ص: 51


1- . بحار الانوار، ج73، ص377.
2- . غرر الحکم، حدیث 4030.
3- . خصال، ج2، ص624.
4- . امالی مفید، 310.

«تَوَقَّوُا الذُّنوبَ فَما مِن بَلِیةٍ وَ لا نَقصِ رِزقٍ إِلاّ بِذَنبٍ حَتَّی الخَدشِ وَ الکبوَةِ وَ المُصیبَةِ، قالَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ <وَماأَصابَکم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کسَبَت أَیدیکم>؛(1)

از گناهان بپرهیزید، زیرا هیچ بلایی و هیچ کاهشی در روزی نیست؛ مگر به سبب گناه؛ حتی خراش مختصر و زمین خوردن و گرفتاری. خدای بزرگ می فرماید: هرگونه مصیبتی که به شما می رسد، به سبب دستاورد خود شماست».

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند:

«صِلَةُ الرَّحِمِ تَزیدُ فی العُمُرِ وَ تَنفِی الفَقرَ؛(2)

پیوند با خویشاوندان موجب افزایش عمر و از بین رفتن فقر می گردد».

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند:

«أَکثِروا مِنَ الصَّدَقَةِ تُرزَقوا؛(3)

زیاد صدقه بپردازید تا روزی داده شوید».

امام علی علیه السلام می فرمایند:

«مَن حَسُنَت نِیتُهُ زیدَ فی رِزقِهِ؛(4)

هرکس نیتش خوب باشد، روزیش فراخ شود».

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند:

ص: 52


1- . بحار الانوار، ج73، ص350؛ شوری، آیه 30.
2- . همان، ج74، ص88.
3- . اعلام الدین، ص333.
4- . بحار الانوار، ج103، ص21.

«مِن أَکلَ وَ ذو عَینَینِ ینظُرُ إِلَیهِ وِ لَم یواسِهِ اُبتُلِی بِداءٍ لا دَواءَ لَهُ؛(1)

هرکس چیزی بخورد، در حالی که صاحب دو چشمی به او نظر افکنده است و او را شریک نگرداند، به دردی مبتلا شود که درمان ندارد».

این ارتباطات شگفت انگیز در ساحت هستی که نشان از شعورمندی و واکنش متناسب و سریع آن دارد، به زبان های مختلف در گنجینه های معرفتی موجود از آیات و روایات و ادب عرضه شده است.

در فرهنگ عمومی مردم نیز تأثیر دعا، صدقه، استخاره، استعاذه، آه مظلوم، چشم، رضایت یا نارضایتی پدر و مادر، نطفه، مال حلال و... بسیار مشهور و از مجربات است.

تونیکی میکن و در دجله انداز

که ایزد در بیابانت دهد باز

گرکه بیفتد نظرت در پی ناموس کسان

پی ناموس تو افتد نظر بلهوسان

این مقوله، آگاهی ها و دانش هایی است که فهم آن برای آدمی ضروری است، ولی انسان به تنهایی نمی تواند از آن رازگشایی کند؛

<وَ یعَلِّمُکم ما لَم تَکونوا تَعلَمونَ>(2)

<وَ عَلَّمَک ما لَم تَکن تَعلَم>(3)

همین دانش ارزشمند است که دین، انسان را به آن فراخوانده و هزاران سفیر معصوم برای ابلاغ آن کوشیده اند.

ص: 53


1- . تنبیه الخواطر، ج1، ص47.
2- . بقره، آیه 151.
3- . نساء، آیه 113.

به راستی اگر بر ما معلوم شود که این رخدادهای درشت در نظام کیهانی، تابع فرمول های محکم و معادلات منظم است، آیا شناخت این گونه معادلات و فرمول ها برای ما از شناخت روابط میان پدیده های مادی مفیدتر نیست؟ آیا نباید این حقایق مهمّ و مؤثر را در جریان تصمیم گیری های فردی و برنامه ریزی های اجتماعی وارد ساخت؟

سلیمان پیامبر علیه السلام در تدبیر مسائل اجتماعی چنین دانشی را به کار می گرفت؛

<قالَ یا أَیها المَلأُ أَیکم یأتینی بِعَرشِها قَبلَ أَن یأتونی مُسلِمینَ* قالَ عِفریتٌ مِنَ الجِنِّ أَنَا آتیک بِهِ قَبلَ أَن تَقومَ مِن مَقامِک وَ إِنّی عَلَیهِ لَقَوِی أَمینٌ* قالَ الَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکتابِ أَنَا آتیک بِهِ قبلَ أَن یرتَدَّ إِلَیک طَرفُک، فَلَمّا رَآهُ مُستَقِرّاً عِندَهُ قالَ هذا مَن فَضلِ رَبّی؛(1)

سلیمان گفت: ای سران (کشور) کدام یک از شما تخت ملکه سبا را پیش از آن که مطیعانه نزد من آیند، برای من می آورد؟ عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آن که از مجلس خود برخیزی برای تو می آورم و براین کار سخت توانا و مورد اعتمادم. کسی که نزد او دانشی از کتاب الهی بود گفت: من آن را پیش از آن که چشم خود را به هم زنی برایت می آورم؛ پس چون سلیمان آن تخت را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پرورگار من است>.

این دانشی است که همواره در بستر طولانی تاریخ، مورد

ص: 54


1- . نمل، آیات 38 تا 40.

بی مهری و غفلت قرار گرفته است و انبیا و اولیا، پیوسته انسان را به آن فراخوانده اند. این دانشی است که حقیقت انسانی باید به آن آراسته گردد و از پیوند با آن روح گیرد...؛ این دانش در یک جنبش نرم افزاری بزرگ دست یافتنی است.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بار دیگر پیام آسمانی انبیا به گوش جهانیان رسید. مهمّ ترین ادعای انقلاب اسلامی که در عمل مردم ایران نیز به صورتی آشکار و رسا به اثبات رسید، همین پیام معنویت و رهایی از کمند معادلات مادی است. دشمنان اسلام که در مقابل این رخداد بزرگ تاریخ سخت غافلگیر شده، از تفسیر موفقیت غیرقابل پیش بینی خون بر شمشیر و مشت بر گلوله درمانده بودند، به جای آن که از این معجزه معاصر درسی یا عبرتی بیاموزند و با واقعیتی فراتر از خاک آشنا شوند، پنداشتند که مقدسات تاریخی را نباید به شرایط امروز تعمیم داد و تفاوت محاسبات زمینی با نتایج رخدادهایی -از قبیل گسترش آموزه های پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله در بدترین شرایط قابل تصور، نبرد طوفان شن با تجهیزات نظامی کفر در بیابان طبس و پیروزی های حیرت آور رزمندگان در جنگ تحمیلی- را نباید نشانی از ناقص بودن این محاسبات زمینی گرفت؛ بلکه این ها استثنائاتی غیرقابل تعمیم هستند و آن چه باید مورد محاسبه قرار گیرد، ظواهری است که برای حس، تجربه وعقل کوچک بشر قابل مشاهده است! کوته نظران، تاریک اندیشان یا سرسپردگان داخلی نیز بر آن شدند تا شاهد بازاری را به جای شاهد قدسی نشانند و قدسی زدایی را پیش زمینه دموکراسی و برقراری جامعه مدنی قلمداد کردند و پنداشتند که اعتقاد ما به عالم غیب، بایددر تدبیر زندگی عبادی یا

ص: 55

حدّاکثر فردی ما خلاصه شود و جلوه و جایگاهی در سیاست و حکومت و فرهنگ و اجتماع ما نداشته باشد. آن ها که گستاخ تر بودند، همه اینها را به خرافه و اساطیر تفسیر کردند و آن ها که احتیاط را به صلاح آینده خود می دیدند، به جای انکار مستقیم روابط پنهان عالم و پشت پرده نظام هستی، از دخالت دادن آن در برنامه ریزی ها پرهیز دادند؛ «سیاست ورزیدن و حکومت کردن عمدتاً به معنای مدیریت عقلانی است... عقلانیت مدرن، خواه در قلمرو عقل عملی (یعنی در مقام تناسب بخشیدن میان دلیل و مدعا) از رازها برکنار است؛ یعنی کار خود را برمبنای عناصر پیش بینی پذیر و قواعد منظم و اعتمادپذیر انجام می دهد و منتظر ورود عوامل غیرقابل محاسبه نیست.

ما در برنامه ریزی هایمان، خواه دین دار باشیم و خواه غیردین دار، به عوامل مجهول و رازآلود عنایت نمی کنیم؛ مثلاً به اوضاع کواکب کاری نداریم، اما به سطح زمین های زیر کشت، یا مقدار آب های زیرزمینی، تعداد نیروهای انسانی کارآمد و امثالهم دقیقاً توجه می کنیم. یک مدیر موفق کسی است که تنها در شعاع اقتدارات خود، یعنی در شعاع اموری که قابل پیش بینی و کنترل هستند، عمل کند. به همین دلیل است که مدیریت عقلانی به هیچ وجه با رازآلودگی سر سازش ندارد؛ اگر بخواهیم در این عرصه، عناصر اسطوره ای را وارد کنیم یا بر نیروهای غیبی تکیه بزنیم و مکانیسم های مجهول و مرموز را وارد محاسبات مدیریتمان کنیم، مطلقاً کاری از پیش نخواهیم برد. مدیریت عقلانی موفق را نمی توان بر امور خفی و مرموز و نامرئی بنا کرد؛ مدیریت به قواعد پیش بینی پذیر و قابل کنترل متکی است. عالم رازآلودانه از عالم

ص: 56

عقلانی جداست و آن چه رازآلود است، غیرقابل پیش بینی و غیرقابل کنترل است و ناگهان و سرزده و بدون امکان دخل و تصرف ما وارد عمل می شود و زمام امور را از اختیار ما به در می برد.

این چنین حوزه ای را نمی توان مبنای یک مدیریت موفق قرار داد؛ به همین سبب است که دین رازآلود از مدیریت عقلایی به طور طبیعی جدا می شود...؛ مدیریت راه خود را از عناصر رازآلود دین جدا می کند؛ یعنی بدون آن که لزوماً منکر آن عناصر باشد، نقش و تأثیر آن ها را در محاسبات خود منظور نمی کند؛ به بیان دیگر، امروزه گویی نیروهای خفی و غیبی و ماورای طبیعی از صحنه عالم حذف شده اند، گویی آدمیان آن ها را در زندگی خود دخیل نمی شمارند و برای گشودن گره های زندگی خویش و حل مشکلات معیشتی از آن ها یاری نمی جویند. حتی موجودات و نیروهایی هم که در متن شریعت بدانها تصریح شده است، به اندازه گذشته مورد توجه و استفاده آدمیان نیستند. ما آدمیان متدینی که در عصر جدید زندگی می کنیم و به زیارت می رویم و دعا می خوانیم و نذر می کنیم و بر خداوند توکل می ورزیم و به وجود جن معتقدیم و معجزه را باور داریم و تمام حوادث غریبه ای را که در متن دین آمده، حق می شماریم واقعاً این اعتقاداتمان را در کجای زندگی خود دخالت می دهیم...؛ روزگاری دعا کردن کار بسیار مفهوم، مقبول و بدیهی ای بود، اما امروز باید در جامعه دینی دعا توجیه عقلانی شود؛ مفهوم نذر، توکل، قضا و قدر، زیارت و نظایر آن ها، همه از مفاهیم بسیار شایع در زندگی دینی ماست و تمام این مفاهیم ریشه دینی دارند؛ بلکه قائمه حیات دینی ما هستند و ما به عنوان انسان های متدین، نمی خواهیم آن ها را از صحنه زندگی خود بیرون کنیم، اما

ص: 57

در جهان جدید، تمام این امور و نیروها مورد بی مهری قرار گرفته اند و از صحنه حیات فردی و اجتماعی آدمیان (خصوصاً در عرصه مدیریت) بیرون رفته اند، زیرا از جهان راززدایی شده است و نیروهای پس پرده، مغفول واقع شده اند.(1)

بدین ترتیب بدون آن که به نفی دین و پیام آسمانی انبیا اعتراف شود، دین از صحنه تصمیم گیری های فردی و اجتماعی زدوده می شود و تنها به صورت اعتقادی مبهم و مرموز، آن هم بدون اندکی تأثیر در زندگی باقی خواهد ماند!

چنین نگاهی برخاسته از عدم آشنایی با انواع ترابط میان ماده و معنی است و بیش تر افتتان به دنیای غرب را گواهی می دهد.

واکنش امم گذشته در مقابل پیام آسمانی انبیا نیز به شهادت قرآن کریم همین گونه بوده است:

<فَلَمّا جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیناتِ فَرِحوا بِما عِندَهُم مِنَ العِلمِ؛(2)

پس هرگاه پیامبرانشان (برای اثبات سخن خود) نشانه ها و دلایل روشن می آوردند، آنان بدان چه از دانش نزدشان بود، دل خوش می کردند (و به سخن انبیا وقعی نمی نهادند) >.

در این شرایط، اگر بناست تمدنی نوین ساخته شود و سخنی تازه به گوش بشریت برسد و جنبشی علمی رخ دهد، باید ایمان به غیب در آن اشراب شود و در ساختار کلان آن، معنا بر ماده، حاکم و غالب باشد.

ص: 58


1- . راز و راز زدایی، عبدالکریم سروش، مجله کیان، شماره 43؛ همین مقاله در کتاب بسط تجربه نبوی، ص321 به گونه ای مفصل تر آمده است.
2- . غافر، آیه 83.

آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

البته روشن است که آن چه در اهمیت علم، به این معنای ویژه (دریافت حقیقت عالم و ادراک باطن هستی) گفته شد، هرگز نباید به نفی مطلق علم ظاهر منتهی شود. معنای اول علم که در آغاز این سخن بدان اشارت رفت، بسیار مهمّ است و با قوت و شتاب شایسته، باید دنبال شود، اما در تکوین تمدن اسلامی قطعاً نگاهی به حقیقت علم نیز بایسته است.

ص: 59

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم

2. نهج البلاغه

3. اعلام الدین، حسن بن ابی الحسن دیلمی، قم، مؤسسه آل البیت، 1408 ق.

4. الامالی، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1400ق.

5. الامالی، محمد بن حسن طوسی، قم، دارالثقافة، 1414ق.

6. الامالی، محمد بن نعمان عکبری بغدادی معروف به شیخ مفید، تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، 1404 ق.

7. بحار الانوار لدرر اخبار الائمه الاطهار، علامه محمدباقر مجلسی، تهران، المکتبه الاسلامیه، چاپ دوم، 1364.

8. تاریخ الحکماء، قفطی، جمال الدین ابوالحسن علی بن یوسف، به کوشش بهین دارایی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1347.

9. تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (مجموعه ورام)، ورام بن ابی فراس، بیروت، دارالتعارف و دار صعب.

10. جامع المقدمات، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1372.

11. الخصال، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی

ص: 60

معروف به شیخ صدوق، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1410 ق.

12. دیوان اشعار، شیخ محمد بن حسین بهایی، تهران، زرین نگارستان کتاب،1382.

13. العلم و الحکمه فی الکتاب و السنه، محمد محمدی ری شهری، قم، دارالحدیث، 1376.

14. عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور احسایی، قم، انتشارات سیدالشهداء علیه السلام ، 1405.

15. غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد آمدی تمیمی، تحقیق میر سید جلال الدین محدث ارموی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1360.

16. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی رازی، با تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، تهران، مکتبه الصدوق، 1381 ق.

17. کشف الغمه فی معرفه الائمه، علی بن عیسی اربلی، با تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق.

18. کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی بن حسام الدین متقی الهندی، مؤسسة الرساله، 1413ق.

19. مثنوی معنوی، جلال الدین محمد بن محمد مولوی، با تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، انتشارات مولی، 1360.

20. مجله کیان، شماره 43.

21. مکارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسی، قم، انتشارات شریف رضی، 1412ق.

22. مناقب، محمدبن شهر آشوب مازندرانی، قم، انتشارات علامه، 1379.

23. منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، زین الدین بن علی جبعی عاملی معروف به شهید ثانی، تحقیق رضا مختاری، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1409 ق.

24. میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، قم، دارالحدیث،

ص: 61

1377.

25. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه محمد حسین طباطبایی، قم، مطبوعاتی اسماعیلیان.

ص: 62

منشورات ولاء منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف

* عصر الامام الخمینی ره (ترجمه عربی)

* منشور فرهنگ از دیدگاه امام خمینی ره

* وظایف متقابل حوزه و نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی ره

* عبرت های عاشورا

* ارتجاع روشن فکری بعد از انقلاب اسلامی

* مهاجر، زندگی نامه شهید حجت الاسلام ابراهیمی

* دشمن شناسی، بررسی رهنمود های مقام معظم رهبری

* جستاری بر پایان جنگ

* منشور فرهنگ از دیدگاه مقام معظم رهبری

* وظایف متقابل حوزه و نظام اسلامی از دیدگاه مقام معظم رهبری

* ولایت فقیه از دیرباز تا امروز

* آزمون خواص در حکومت اسلامی

* تبار انحراف، پژوهشی در جریان شناسی انحرافات تاریخی

* طوفان بلا در کربلا

* شناخت و بررسی شیطان پرستی

ص: 63

* آخرالزمان و آینده گرایی سینمایی؛ بررسیو تحلیل بیش از پانصد فیلم

* دین و سینما، گزاره های اعتقادی؛ بررسیو تحلیل بیش از سیصد فیلم

* دین و سینما، آموزه های اخلاقی و ارزشی؛ بررسی و تحلیل بیش از سیصد فیلم

* سینمای سیاسی، سیاست سینمایی؛ بررسیو تحلیل بیش از پانصد فیلم

* تلخیص عصر امام خمینی ره

* عصر امام خمینی ره و بیداری بشر معاصر (دوره پنج جلدی)

* دفاع مقدس، رخداد عظیم

* در قلمرو اندیشه های دفاعی امام خمینی ره

* جنگ و قطعنامه های سازمان ملل متحد

* دانش تحصیل دانش

* کانال و مهتاب

* هزار و نه

* خمپاره خواب آلود

* راه مستقیم انقلاب؛ فرآیند پنجگانه تحقق اهداف نهضت اسلامی از منظر امام خمینی ره و حضرت امام خامنه ای (دوره دو جلدی)

* دشمن شناسی در کلام امام خامنه ای

* نصرت خدا، تجلی بیداری اسلامی

بوستان معرفت

ص: 64

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109